آیات الکریم فیما نزل فی بقیة الله فی الارضین

مشخصات کتاب

سرشناسه: اکبری، علی اصغر؛ 1328-

عنوان و نام پدیدآورنده: آیات الکریم فیما نزل فی بقیه الله فی الارضین / علی اصغر اکبری

مشخصات نشر: تهران: دیبای دانش، 1400

مشخصات ظاهری: 3ج

شابک: 3-32-6444-622-978

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

موضوع: محمدبن حسن(عج)، امام دوازدهم، 255ق. --- در قرآن

موضوع: Muhammad ibn Hasan, Imam XII- In the Quran

موضوع: تفاسیر شیعه- قرن 14/ Qur'an-Shiite hermeneutics- 20th century

موضوع: مهدویت- جنبه های قرآنی/ Mahdism-Qur'anic teaching

موضوع: مهدویت- انتظار- جنبه های قرآنی/ Mahdism-*Waiting-Qur'anic teaching

رده بندی کنگره: 104BP

رده بندی دیویی: 159/297

شماره کتابشناسی ملی: 7640121

ص: 1

جلد 1

اشاره

سرشناسه: اکبری، علی اصغر؛ 1328-

عنوان و نام پدیدآورنده: آیات الکریم فیما نزل فی بقیه الله فی الارضین (جلد اول) / علی اصغر اکبری

مشخصات نشر: تهران: دیبای دانش، 1400

مشخصات ظاهری: 686 ص

شابک: 3-32-6444-622-978

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

موضوع: محمدبن حسن(عج)، امام دوازدهم، 255ق. --- در قرآن

موضوع: Muhammad ibn Hasan, Imam XII- In the Quran

موضوع: تفاسیر شیعه- قرن 14/ Qur'an-Shiite hermeneutics- 20th century

موضوع: مهدویت- جنبه های قرآنی/ Mahdism-Qur'anic teaching

موضوع: مهدویت- انتظار- جنبه های قرآنی/ Mahdism-*Waiting-Qur'anic teaching

رده بندی کنگره: 104BP

رده بندی دیویی: 159/297

شماره کتابشناسی ملی: 7640121

عنوان: آیات الکریم فیما نزل فی بقیه الله فی الارضین (جلد اول)

گردآورنده: مهندس علی اصغر اکبری

ناشر: دیبای دانش

نوبت و تاریخ چاپ: دوم- 1400

شمارگان: 1000 نسخه

قیمت: 182000 تومان

تهران- میدان انقلاب- ابتدای کارگر جنوبی- کوچه رشتچی- پلاک 14- واحد 4.

02166922027

09124859564

www.Dibayedanesh.ir

Diba_Danesh10904@yahoo.com

Telegram.me/diba_danesh

Instagram.com/Dibayedaneshpub

حق چاپ این کتاب صرفاً به نشر دیبای دانش تعلق دارد و متخلفان تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند.

ص: 2

فهرست

سوره حمد

1. حمد 1 تا 7- تأویل سبعة المثانی امامان و در حال حاضر حضرت قائم آل محمد(عليه السلام) هستند 10

2. حمد 6- حجة ابن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط مستقيم است.. 14

3. حمد 7- وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نعمت الله است و خداوند این نعمت را به ایشان داده است. 22

4. حمد 7- کسانی که نسبت به امامان(عليهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اعتقاد نداشته باشند و ایشان را نشناسد، از ضالین هستند. 25

سوره بقره

5. بقره 2و3- غيبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مصاديق ايمان به غيب است 27

6. بقره 30- ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و حضرت بقیه الله فی الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلیفه الله 36

7. بقره 31- ائمه ی اطهار و امام زمان(عليهم السلام) اسماء اللّه هستند.. 64

8. بقره 34- هرکس امام غایب(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در غیبتش انکار کند مثل ابلیس است که از سجده به آدم(عليه السلام) امتناع ورزید. 65

9. بقره 37- کلماتی که خداوند به آدم(عليه السلام) آموخت و توبه اش به خاطر آن کلمات پذیرفته شد که نام چهارده معصوم(عليهم السلام) را برد که اولشان حضرت رسول(صلى الله عليه و آله) و اتمامش نام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود. 73

10. بقره 55و56- حضرت موسی(عليه السلام) برای زنده شدن قومش خداوند را به چهارده معصوم(عليهم السلام) که یکی از ایشان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است قسم داد.. 75

11. بقره 60- سنگی که حضرت موسی(عليه السلام) عصای خود را به آن زد و چشمه ها جاری شدند، همراه حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 80

12. بقره 114- حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مساجد روی کره ی زمین عظمت و جلال می بخشد 83

13. بقره 115- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجه الله است.. 87

14. بقره 121- مؤمنین واقعی به خداوند، رسول الله(صلى الله عليه و آله) و قرآن کریم، امامان معصوم(عليهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)هستند... 89

15. بقره 124- شرط تكامل ايمان، ايمان به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است 91

16. بقره 133- بعد از قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از هر کس سؤال می شود که چه کسی را می پرستد؟ همه می گویند که خدا را می پرستند. 99

ص: 3

17. بقره 136- وحدت ادیان و وحدت انسان ها در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وقوع می پیوندد 102

18. بقره 143 امام زمان(عليه السلام) بر كل انسان ها شاهد است.. 105

19. بقره 148- اصحاب قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)313 نفر هستند.. 110

20. بقره 155و156- امتحان مؤمنين قبل از قيام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 130

21. بقره 157- خداوند به یاران و دوستان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صلوات می فرستد و آن ها مهتدون و مفلحون و فائزون هستند. 142

22. بقره 159- خداوند و رسول الله(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی الطاهرین(عليهم السلام) و همه ی موجودات عالم لعنت می کند هر کس که حقیقت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را کتمان کند.. 146

23. بقره 160- کسانی که فضایل رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را کتمان کرده اند، اگر توبه کنند و آن فضایل را بگویند خداوند توبه ی آن ها را می پذیرد.. 156

24. بقره 161و162- در قیامت جای منکرین الله، رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جهنم و هاویه است. 158

25. بقره 165- رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من الله هستند و غیر ایشان، برگزیدن من دون الله می باشد.. 161

26. بقره 167- دشمنان حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مخلد در آتش جهنم خواهند بود. 166

27. بقره 173- حکم ثانویه درباره ی غاصبان و دشمنان امامان و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محقق نمی شود.. 171

28. بقره 189- قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باب الله است و هرکس بخواهد وارد شهر علم قرآن شود باید از این باب وارد شود.. 174

29. بقره 210- امر خداوند یک بار در شهر کوفه، پایتخت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر آن حضرت(عليه السلام) نازل می شود 185

30. بقره 214- قبل از ظهور آن قدر بر مردم سخت خواهد شد که مردم فریاد بر می آورند که پس این نصرت و یاری خداوند کجاست؟. 188

31. بقره 243- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت.. 190

32. بقره 247- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای علم وهبی و قدرت وهبی الهی است 195

33. بقره 249- اصحاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند اصحاب حضرت طالوت امتحان خواهند شد 199

34. بقره 251- حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در تبلیغ و تشکیل حکومت شبیه حضرت داود پیامبر(عليه السلام) است 205

ص: 4

35. بقره 253- یکی از شش خصلتی که برای رسول خدا و اهل بیت است و برای هیچ مخلوق دیگری نیست، وجود حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 212

36. بقره 259- مثل حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مثل عُزیر پیامبر(عليه السلام) است و طول عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اثبات می شود.. 219

37. بقره 261- مدينه ی فاضله در كل جهان فقط در عصر مهدويت صورت مى گيرد 224

38. بقره 269- حكمت شناخت و معرفت امام است و در حال حاضر شناخت امام زمان حکمت است 226

39. بقره 285- صحبت از مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در معراج رسول خدا(صلى الله عليه و آله).. 230

سوره آل عمران

آل عمران 28- مؤمن واقعی کسی است که ولایت و امامت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بپذیرد 240

41. آل عمران 33و34- مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يكى از برگزيدگان آل محمّد(عليه السلام) است 244

42. آل عمران37- برای قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و مریم عذرا غذای آسمانی می آید 248

43. آل عمران 46- حضرت عیسی بن مریم(عليه السلام) در ظهور حضرت مهدی فاطمه(عليهما السلام) به نفع آن حضرت سخن خواهد گفت. 251

44. آل عمران 55- خداوند حضرت عیسی(عليه السلام) را به آسمان برده است و در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را به زمین برمی گرداند. 255

45. آل عمران68- در حال حاضر اولی الناس به ابراهیم، حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است 262

46. همه ی انبیاء مسلمان از امت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و از شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) بودند 265

47. آل عمران 81- انبیا(عليهم السلام) در رجعت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاری خواهند کرد و همچنین بعضی از پیامبران در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ایشان را یاری خواهند کرد 271

48. آل عمران97- هر کس با امام زمان بیعت کند و وارد آن شود به امنیت واقعی می رسد 282

49. آل عمران 103- حبل الله، ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است 285

50. آل عمران 123- یاران قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سیصد و سیزده نفر به تعداد 313 نفر مبارزین بدر هستند 290

51. آل عمران 125- ملائکه ای که در جنگ بدر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را یاری کردند، همراه با پنج هزار فرشته ی دیگر در ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را یاری می کند 294

52. آل عمران 140- در دولت حضرت قائم آل محمد(عليه السلام) حق برای همیشه به پیروزی می رسد 297

53. آل عمران 142- یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در راه خداوند جهاد می کنند و در سختی ها صابر و پایدارند. 302

54. آل عمران 144- شهدا در زمان حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت خواهند داشت 303

سوره نساء

55. نساء 47- علايم قبل از ظهور از جمله خروج سفيانى (برگشتن صورت ها به پشت) 318

ص: 5

56. نساء 59- حضرت ولى امر حجه بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولى الامر است 323

57. نساء 69- بقيه اللّه(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حَسُنَ اوُلئِكَ رَفيقاً مى باشد.. 337

58. نساء 77- نصر و پيروزى حتمى در زمان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 341

59. نساء 83- ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و اکنون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عالمان به قرآن و مستنبط هستند 344

60. نساء 105- خداوند امر کتاب و دین را به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی معصومین(عليهم السلام) و در حال حاضر به حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تفویض کرده است.. 347

61. نساء 117- به دستور قرآن فقط به حضرت علی بن ابیطالب(عليه السلام) امیرالمؤمنین گفته می شود حتی به حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، امیرالمؤمنین نمی گویند.. 350

62. نساء 130- یکی از نام های امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صدیق اکبر است با ایشان ذوالفقار، تابوت سکینه و عصای موسی(عليه السلام) است و هنگام ظهور به مکه و مدینه، کوفه و بصره می روند 353

63. نساء 157و158- حضرت مسیح(عليه السلام) را نه به قتل رسانیدند و نه به صلیب کشیدند، خداوند او را زنده و ذخیره برای یاری حضرت قائم آل محمد(عليه السلام) قرار داده است 355

64. نساء 159- اهل كتاب در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آن حضرت ايمان مى آورند 359

65. نساء 164- غایب بودن حضرت ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنتی است از پیامبران غایب(عليهم السلام) نظیر حضرت ابراهیم(عليه السلام) و حضرت موسی(عليه السلام) که غیبت داشتند.. 367

سوره مائده

66. مائده 3- در قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كفار مأيوس مى شوند.. 374

67. مائده 12- امامان دوازده نفرند، به تعداد نقبای بنی اسرائیل 376

68. مائده 14- مسيحيان به يارى مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مى كنند.. 380

69. مائده 19- جانشینان پیامبر از طرف خداوند، به وسیله ی رسول خدا، امیرالمؤمنین، سپس ائمه طاهرین(عليهم السلام) تا حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تعیین گردیده اند.. 383

70. مائده 20- خداوند نبوت را در رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و امامت را در ذریّه ایشان قرار داد که در زمان قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلطنت آغاز می شود و در رجعت ادامه می یابد 386

71. مائده 41- خزی و عذاب و ذلت یهود در زمان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و فتوحات جهانی آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 389

72. مائده 54- خداوند ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحابشان را حفظ مى كند، اگرچه همه مرتد شوند 393

73. مائده 101- چرا امام غایب است و استفاده از ایشان در غیبت چگونه است؟ 396

74. مائده 118- مسیحیان در حکومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به توحید (واقعی) برمی گردند 401

سوره انعام

75. انعام 2- ظهور سفیانی از علائم محتوم و حتمی است و در ماه رجب است 406

ص: 6

76. انعام 19- در عصر حاضر رهنمایی و ترسانیدن بشریت از کفر و شرک به عهده ی حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است 410

77. انعام 31- قبل از قيامت كبرى، قيام حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمى است 413

78. انعام 38و39- در ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آیاتی نظیر دابة الارض و دجال نزول عیسی(عليه السلام) و طلوع خورشید از مغرب به وقوع می پیوندد.. 420

79. انعام39- کسانی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تکذیب می کنند کر و گنگ در تاریکی درونشان به سر می برند. 423

80. انعام40- ده علامت مهم قبل از قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف). 425

81. انعام 44- سلطنت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به همه سلطنت ها خاتمه مى دهد.. 427

82. انعام 89- اصحاب امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مورد تأييد خداوند هستند.. 430

83. انعام 97- امامان(عليهم السلام) ستارگان هدایت بندگان خداوند هستند و در حال حاضر این اختر تابناک امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 431

84. انعام122- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوری است که هر کس به دنبال او رود هدایت میشود 446

85. انعام149- امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حجت بالغه ی خداوند است.. 450

86. انعام 153- حضرت مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط مستقيم خداوند است 452

87. انعام 158- در ظهور ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آيات الهى ظاهر مى شوند.. 456

88. انعام 164- حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «طالب بدم المقتول بكربلا» مى باشد. 478

سوره اعراف

89. اعراف 1- ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حروف رمز يا حروف مقطعه قرآن است 480

90. اعراف 27- قبل از قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منادی از آسمان به نام او و شیطان از زمینی به نام سفیانی ندا می کشد. 482

91. اعراف 29- بدون توجه به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عبادات الهی هباءً منثوراً است 487

92. اعراف 30- حضرت ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولیای من الله است و شیطان و سایر بت ها من دون الله هستند 490

93. اعراف 31- یا بنی خذوا زینتکم عند کل مسجد یعنی الائمة/ خوشا به حال کسانی که با زینت در لباس و انجام غسل خدمت امام زمان می رسند. 493

94. اعراف 32- خداوند مالکیت هستی را به ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) تفویض کرده است و هم اکنون این تفویض متعلق به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 504

95. اعراف 34- حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از ظلم و فساد شدید قیام می کند و مردم رحمت ظهور او را با تمام وجود حس می کنند.. 509

96. اعراف 43- هر كس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببيند بايد بگويد «الحمد لله الذى هدانا لهذا و ما كنا يهتدى».. 513

97. اعراف 46- يكى از مجوزهاى ورود به بهشت، معرفت اهل بيت و امام زمان(عليهم السلام) است 515

98. اعراف 48- اميرالمؤمنين و ائمه طاهرين(عليهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اعراف هستند 520

ص: 7

99. اعراف 53- بسيارى از آيات قرآن با ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تأويل مى شود 522

100. اعراف 71- خداوند هم در انتظار با منتظرين است.. 524

101. اعراف 73- مثل غیبت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مثل غیبت صالح پیامبر(صلى الله عليه و آله) است 526

102. اعراف 96- در قیام قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چون مردم مؤمن می شوند، خداوند درهای برکاتش را از آسمان و زمین به روی آن ها می گشاید. 529

103. اعراف 107و108- عصای حضرت موسی(عليه السلام) را حضرت آدم(عليه السلام) از بهشت آورد و حضرت شعیب(عليه السلام) آن را به حضرت موسی(عليه السلام) داد و آن عصا با تمام معجزاتش در دست قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 531

104. اعراف 142- مثل غیبت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مثل غیبت موسی بن عمران(عليه السلام) است 538

105. اعراف 155- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) به این دنیا رجعت می کنند 557

106. اعراف 157- در انجيل و تورات نام رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است 560

107. اعراف 159- مهم ترين رجعت كنندگان در زمان ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 567

108. اعراف 180- رسول خدا و ائمه طاهرين(عليهم السلام) و امام زمان(عليهما السلام) اسماءاللّه هستند 569

109. اعراف 181- ائمه ی طاهرين(عليهم السلام) «اُمّه يَهدُونَ بِالحَقّ» مى باشند و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عهده دار اين مقام است... 574

110. اعراف 187- وقت قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عنداللّه است و كسى نمى داند 577

سوره انفال

111. انفال 5- خداوند امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به سه وسيله يارى مى كند: ملائكه، مؤمنين و رعب 581

112. انفال 7و8- در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «یُحِقَ الحَقَّ»، حق ثابت می شود 585

113. انفال 25- به دنبال غير امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رفتن، «فتنه» است 588

114. انفال 27- وجود حضرت بقيه اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امانت الهى در نزد ماست 592

115. انفال 33- اگر حجت بر روی زمین نباشد، زمین اهلش را فرو می برد و وجود حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبب سلامتی اهل زمین است.. 594

116. انفال 34- حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولياءاللّه است.. 599

117. انفال 39- در عصر مهدويت دين خداوند بر همه جا حاكم مى شود و فتنه ها ریشه کن می گردد 602

118. انفال 41- نزديك ترين «ذى القربى» به رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و خمس از آن ایشان است 612

119. انفال 75- امامت بعد از سيدالشهدا(عليه السلام) در نسل ايشان است 614

سوره توبه

120. توبه 3- در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امين وحى خداوند است 617

121. توبه 16- قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجاهد واقعى الى اللّه است.. 622

ص: 8

122. توبه 29- در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نواصب مانند اهل ذمه جزیه گرفته می شود 627

123. توبه 32- قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوراللّه است و بنی امیه و بنی عباس می خواستند مانند فرعون نور خدا را خاموش کنند. 630

124. توبه 33- حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلام را جهانى خواهد كرد.. 633

125. توبه 34- در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صاحبان گنج، گنج های خود را تقدیم آن حضرت می کنند 645

126. توبه 36- امامان و خلفا بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) دوازده نفرند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوازدهمين آن هاست 647

127. توبه 36- در زمان حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسلمانان با هم عليه كفر متحد مى شوند 655

128. توبه 40- در ظهور قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کلمه الله هی العلی بواقع محقق می شود 657

129. توبه 52- مسلمانان واقعی منتظر ظهورند که پیروزی نهایی آن هاست و کفار و منافقین منتظر عذاب الهی باشند. 659

130. توبه 105- رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شاهد و حاضر بر اعمال بندگان هستند.. 669

منابع.... 675

ص: 9

1.تأویل سبعة المثانی امامان و در حال حاضر حضرت قائم آل محمد(عليه السلام) هستند

سوره حمد

بسم الله الرحمن الرحیم(1) الحمدلله رب العالمین(2) الرحمن الرحیم(3) مالک یوم الدین(4) ایاک نعبد و ایاک نستعین(5) اهدنا الصراط المستقیم(6) صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لاالضّالّین(7)

به نام الله که بخشنده ی خاص و عام و مهربان است(1) ستایش خداوند را که پروردگار همه ی عوالم و جهان ها است(2) خداوندی که بخشنده ی خاص و عام و مهربان است(3) او مالک و پادشاه روز قیامت است(4) تنها و فقط شما را عبادت می کنیم و تنها از شما استعانت و یاری می طلبیم(5) (خداوندا) تو ما را به راه راست هدایت فرما(6) راه کسانی که به آن ها انعام فرمودی (مانند انبیا و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام)) نه راه کسانی که بر آن ها خشم فرمودی و نه راه گمراهان(7)

ما در این کتاب درباره ی هر آیه با یک شماره بحث می کنیم و درباره ی بعضی آیات این سوره هم بحث خواهیم کرد. مطرح کردن سوره ی حمد در این قسمت فقط به خاطر نام این سوره است.

این سوره دارای پانزده اسم است:

اول: فاتحة الکتاب، چون قرآن با آن آغاز می شود.

دوم: سوره ی الحمد، چون مشتمل بر سپاسگزاری است و شروعش با الحمدلله رب العالمین است.

سوم: سوره ی الشکر، چون شکرگزاری از خداوند متعال است.

چهارم: سوره ی الدعاء، چون قسمتی از سوره، خواندن و دعا به درگاه خداوند است.

ص: 10

پنجم: ام القرآن، ام به معنی مادر و اصل است و این سوره اصل قرآن و جامع تمام آن است.

ششم: ام الکتاب، زیرا تمام علوم قرآن در آن خلاصه و جمع شده است.

هفتم: وافی، برای آن که قرائت آن در تمام نمازها واجب است: «لا صلوة الّا بفاتحة الکتاب»

هشتم: کافی، چون مستغنی از سوره های دیگر است و بقیه ی سور محتاج به آن هستند، لذا در نمازها در وقت ضرورت می توان به آن اکتفا نمود.

نهم: اساس، چون این سوره اساس بندگی است.

دهم: شفاء، زیرا خداوند می فرمایند: «وَ ننزل مِنَ القرآن ما هو شِفاءٌ وَ رَحمةٌ للمؤمنین وَ لا یَزیدُ الظالمینَ اِلّا خساراً»

قرآن شفاست. دو قرائت سوره ی حمد شفای هر درد است حتی دردهایی که بی درمان است.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در مجمع البیان مجلد 1 صفحه 17 فرمودند:

فاتحة الکتاب شفاءٌ مِن کُلِّ داء یعنی فاتحة الکتاب برای همه ی دردها شفاست.

یازدهم: تعلیم مسئله، به سبب آن که حق تعالی در آن به بندگان تعلیم سؤال نموده که ابتدا به ثنا، سپس تمجید، بعد خلوص و بعد به دعا می پردازد.

دوازدهم: سوره ی مناجات، برای آن که نمازگزار با خواندن این سوره مناجات می کند. «اَلمُصَلّی یُناجی رَبَّهُ»

سیزدهم: تفویض، به جهت آن که مشتمل بر استعانت و بندگی در تمام کارها و تفویض به ذات قادر پاک الله در کلیه امور است.

چهاردهم: رقیه، برای آن که تعویذ جمیع آلام و اسقام و حفظ از گزندگان و درندگان و ... می باشد.

پانزدهم: سبع المثانی، در تفسیر عیاشی مجلد2 صفحه 270 حدیث 40 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 354 آمده است:

عن السدی عمّن سمع علیاً(عليه السلام) یقول: سبعاً من المثانی فاتحة الکتاب

حضرت علی(عليه السلام) فرمودند: «سبع المثانی، فاتحة الکتاب است.»از جهات مختلف به این سوره سبع مثانی گفته شده است.

جهت اول: این سوره دارای هفت آیه است.

ص: 11

جهت دوم: دو بار در دو رکعت نماز خوانده می شود.

در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 33 حدیث 3، بحارالانوار مجلد 18 صفحه 335 و مجلد 19 صفحه 58 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 42 نوشته شده است:

عن یونس بن عبدالرحمن عَمَّن رفعه قال: سألت اباعبدالله(عليه السلام) عن قول الله تعالی «وَ لقد آتیناک سبعاً مِنَ المثانی وَ القرآن العظیم(1) قال: «هی سوره الحمد و هی سبع آیات، منها بسم الله الرحمن الرحیم و انما سمّیت المثانی لانها یثنّی فی الرکعتین.»

از یونس بن عبدالرحمن روایت شده است که از حضرت صادق(عليه السلام) درباره ی آیه87 سوره حجر فرمودند: سؤال کردند حضرت(عليه السلام) فرمودند: منظور از سبع مثانی سوره ی حمد است که هفت آیه دارد و بسم الله الرحمن الرحیم جزئی از آن ها است. چون دوبار در دو رکعت نماز خوانده می شود.

جهت سوم: تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 269 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 912 نوشته شده است:

عن محمدبن مسلم، عن احدهما قال: سألته عن قوله «وَ لَقَد آتیناک سَبعاً مِن المثانی» قال: فاتحة الکتاب یثنی فیها القول.»

جهت چهارم: ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) که قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آن هاست.

1- در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 270 حدیث 37، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 354 و بحار الانوار مجلد 7 صفحه 115 نوشته شده است:

عن یونس بن عبدالرحمن عمّن ذکره رفعه قال: سألت اباعبدالله(عليه السلام) عن قول الله عزوجل «وَ لقد آتیناک سبعاً مِنَ المثانی وَ القرآن العظیم» قال: «إنَّ ظاهرها الحمد و باطنها ولد الولد و سابع منها القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)»

از یونس بن عبدالرحمن روایت شده است که از حضرت صادق(عليه السلام) درباره ی آیه87 سوره حجر فرمودند: سؤال کردند حضرت(عليه السلام) فرمودند: ظاهر آن سوره ی حمد است. اما باطن آن (معصومین(عليهم السلام) هستند.) پسر پسر که هفتمین آن ها حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

2- در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 270 حدیث 38، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 354 و بحارالانوار مجلد 7 صفحه 115 نوشته شده است:

ص: 12


1- . سوره حجر آیه 87

قال حسان العامری سألت اباعبدالله(عليه السلام) عن قول الله تعالی «وَ لقد آتیناک سبعاً مِنَ المثانی» نحن هم «وَ القرآن العظیم» ولد الولد.

حسان عامری گوید: از امام صادق(عليه السلام) درباره ی آیه 87 سوره حجر سؤال کردیم. فرمودند: ما (چهارده معصوم(عليهم السلام) هستیم) و قرآن عظیم پسر پسر است.

3- در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 270 حدیث 39، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 354، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 115 و اثبات الهداة مجلد 7 نوشته شده است:

عن القاسم بن عروة، عن ابی جعفر(عليه السلام) فی قول الله «وَ لقد آتیناک سبعاً مِنَ المثانی وَ القرآن العظیم» قال: «سبعة الائمة و القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).»

4- در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 270 حدیث 39، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 354، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 115 و اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 52 نوشته شده است:

عن سماعة قال: قال ابوالحسن(عليه السلام) «وَ لقد آتیناک سبعاً مِنَ المثانی وَ القرآن العظیم» قال: لم یعط الانبیاء إلّا محمداً(صلى الله عليه و آله) و هم السبعة الائمة الذین یدورهم علیهم الفلک «وَ القرآن العظیم» محمد و آله(عليهم السلام).

ص: 13

2. حجه ابن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط مستقيم است

اشاره

سوره فاتحه الكتاب آيه 6

اِهْدِنا الصِراطَ المُستَقِيم

خداوندا، ما را به راه راست هدايت فرما.

ابتدا قبل از ورود به احادیث، مختصراً درباره ی آیه 6 سوره ی مبارکه ی حمد به بحث می پردازیم:

«اِهْدِنا الصِراطَ المُستَقِيم»

الف) اهدنا: از ریشه ی هدی است. در قاموس قرآن مجلد 7 صفحه 145 آمده است:

هدی و هدایت به معنی ارشاد و راهنمایی از روی خیرخواهی است. در قاموس و در صحاح، در معنای هدی بضم اول نوشته شده است: الهدی: الرشاد و الدلاله یعنی هدی به معنی هدایت یافتن و هدایت به معنی ارشاد و راهنمایی از روی خیرخواهی است...

به طور کلی اهدنا از ریشه ی هدی و هد و هدایت به معنی ارشاد و راهنمایی از روی خیرخواهی است. همچنین ارشاد کردن و دلالت نمودن است.

ب) صراط: صحاح، قاموس قرآن و اقرب آن را طریق معنی کرده اند. طبرسی صراط را راه آشکار و وسیع گفته است. راغب اصفهانی در مفردات آن را راه راست گفته است. در المیزان صراط را سبیل و طریق قریب المغی گفته است.

پس به طور کلی صراط یعنی طریق، راه آشکار و وسیع و سبیل است. ما در نمازها از خداوند می خواهیم که او ما را به صراط و راه آشکار و سبیل الی الله هدایت، ارشاد و راهنمایی فرماید و می گوییم «اهدنا الصراط المستقیم» حالا سؤال می شود صراط مستقیم چیست؟ در تفاسیر بحث است که مصادیق این صراط مستقیم چیست؟

ص: 14

صراط مستقیم چیست؟

در آیات و روایات برای صراط مستقیم مصداق های مختلفی بیان کرده اند که مهم ترین مصادیق آن ها عبارت است از:

1. معرفت الله

2. دین مبین اسلام

3. قرآن مجید

4. طریق حق

5. دوام و مداومت در هدایت

6. نماز و عبادت

7. وجود نبی مکرم اسلام(صلى الله عليه و آله)

8. وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) تا حضرت بقیة الله فی الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

9. صراط محمد و آل محمد(صلى الله عليه و آله)

10. محبت محمد و آل محمد(صلى الله عليه و آله)

11. معرفت امام(عليه السلام)

12. حبل الله

13. صراط انبیا

14. صراط پلی است بین قیامت و بهشت که می گویند پل صراط به بهشت ختم می شود.

15. دوام در هدایت

16. به طورکلی در حال حاضر یکی از آشکارترین مصادیق صراط مستقیم، وجود اقدس اعلی حضرت قدر قدرت بلند همت کیهان مکنت عظیم شوکت، حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط مستقیم است

ما شانزده مصداق برای صراط در این آیه بیان کردیم. حال سؤال می شود که این مصادیق چه ارتباطی با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد؟ جواب این است که ما احادیثی داریم که صراط مستقیم را صراط محمد(صلى الله عليه و آله) و آل محمد (عليهم السلام)معرفی کرده اند. درباره ی آل محمد(عليهم السلام) سؤال می شود. در حال حاضر چه

ص: 15

کسی روی زمین به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از اعلی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک تر است؟ امام زمانی کی از سیزده معصومینی است که به ایشان آل محمد(عليهم السلام) گویند.

پس اگر بگوییم صراط، حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) و آل محمد(عليهم السلام) است، در حال حاضر صراط حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. ایشان اکنون یکی از مهم ترین و بهترین مصادیق است. باز احادیثی داریم که صراط مستقیم را محبت حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) و آل محمد(عليهم السلام) می داند. درباره ی محبت به آل محمد(عليه السلام) باز سؤال می شود که در حال حاضر چه کسی روی کره ی زمین به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از اعلی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک تر است؟ پس اگر بگوییم صراط مستقیم محبت حضرت محمد و آل محمد(صلى الله عليه و آله) است، در حال حاضر صراط، محبت به آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که بهترین مصداق هستند.

همچنین در احادیث داریم که صراط مستقیم معرفت امام است. سؤال می شود کدام امام(عليه السلام) امروز امام زمان و امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؟ کدام امروز ولی زمان است؟ پس بهترین مصداق آیه، درباره ی معرفت امام، معرفت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شناخت آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة میتة الکفر و النفاق(1)»

یکی دیگر از مصادیق صراط مستقیم حبل الله است و همه ی چهارده معصوم(عليهم السلام) حبل الله المتین هستند. امروزه از آن چهارده نور مقدس (عليهم السلام) فقط حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حبل الله المتین هستند که باید به دامن ایشان و به حبل ولایت ایشان چنگ زد. حال برای اثبات مطالب بالا مدارک زیر را می آوریم:

1. حاكم حسكانى كه مذهبش حنفى است و قاضى و محدث اهل سنت مى باشد، در كتاب شواهد التنزيل صفحه 57 حديث 86 مى گويد:

اخبرنا الحاکم الوالد ابومحمد عبدالله بن احمد (اخبرنا) ابوحفص عمربن احمد ابن عثمان الواعظ ببغداد قال: حدثنی أبی قال: حدثنی حامدبن سهل قال: حدثنی عبدالله بن محمد العجلی قال: (حدثنا) ابراهیم ابوجابر، عن مسلم بن حنان، عن ابی بریدة فی قول الله « اهدنا الصراط المستقیم» قال: صراط محمد و آله.

ص: 16


1- الجمع بین الصحیحین، کنزالعمال، ربیع الابرار، مسند حاکم نیشابوری، مسند احمد حنبل، الیواقیت و الجواهر، شرح تجرید العقائد، الاستبصار و الافهام.

خبر داد ما را پدرم حاكم ابومحمّد عبداللّه بن احمد، از ابوحفص عمربن احمدبن عثمان...، از ابى بريده درباره قول خداوند: «اِهْدِنا الصِراطَ المُستَقِيم» آن راه راست راه محمّد و آل محمّد(صلى الله عليه و آله) است.

2. حاكم حسكانى حنفى در شواهد التنزيل صفحه 57 حديث 87 مى گويد:

اخبرنا عقیل بن الحسین النسوی (اخبرنا) علی بن الحسین... حدثنا سفیان الثوری، عن السدی، عن أسباط و مجاهد عن ابن عباس فی قول الله تعالی «اهدنا الصراط المستقیم» قال: یقول: قولوا معاشر العباد: اهدنا الی حب النبی و اهل بیته.

خبر داد ما را عقيل بن حسين نسوى...، از ابن عباس در فرمايش خداوند: « اِهْدِنا الصِراطَ المُستَقِيم» فرمودند: بگوييد اى بندگان خدا، (خداوندا) ما را به دوستى نبى و اهل بيت(عليهم السلام) او رهنمون فرما.

3. حاكم حسكانى در شواهد التنزيل صفحه 58 حديث 89 مى گويد:

و اخبرنا ایضاً ابوجعفر (عن) محمدبن علی العلوی، عن عمّه محمدبن ابی القاسم، عن محمدبن علی الکوفی، عن محمدبن سنان، عن المفضل عن جابربن یزید، عن ابی زبیر، عن جابربن عبدالله قال: قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): «ان الله جعل علیاً و زوجته و أبناءه حجج الله علی خلقه و هم ابواب العلم فی امتی من اهتدی بهم هدی الی صراط المستقیم.»

خبر داد ما را ابوجعفر از محمّدبن على علوى... از مفضل از جابربن يزيد از ابى زبير و از جابربن عبداللّه گفت: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «خداوند قرار داد على(عليه السلام)، همسرش و پسرانش را حجت هاى خود بر آفريده هاى خويش و ايشان درهاى علم در امت من مى باشند. اگر كسى به ايشان هدايت شد، به راه راست راه يافته است.

همان طورى كه ملاحظه مى فرماييد خداوند در آيه مذكور اشاره دارد به اينكه همه هدايت ها در نزد اوست حتى، هدايت رسولش و امامان معصوم(عليهم السلام) اما، اراده خداوند بر اين قرار گرفته است كه اگر بندگانش بخواهند با او ارتباط برقرار كنند، بايد راهى صحيح و مستقيم پيش گيرند همان طورى كه خود ذات اقدس الهى در سوره فاتحه الكتاب به بندگان مى آموزد كه بگويند: «خداوندا، ما را به راه راستهدايت فرما.» حال سؤال مى شود اين راه راست چه راهى است؟ احاديث فوق به اين پرسش پاسخ مى گويند:

1. صراط محمّد(صلى الله عليه و آله) و آله(عليهم السلام)

ص: 17

2. حب النبى(صلى الله عليه و آله) و اهل بيته(عليهم السلام)

3. اميرالمؤمنين(عليه السلام)، همسر و فرزندانش(عليهم السلام) كه حجت هاى خداوند هستند صراط مستقيم حق مى باشند و امروزه بر روى كره زمين اين حجت مستقيم خداوند، حضرت حجه بن الحسن العسكری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. زيرا، ما يقين داريم كه ايشان از آل محمّد(صلى الله عليه و آله) و اهل بيت رسول(صلى الله عليه و آله) و از فرزندان حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) مى باشد.

4. در كتاب معانى الاخبار صفحه 32 و ترجمه معانى الاخبار صفحه 29 حديث1، تفسير نورالثقلين مجلد 1 صفحه 21 حديث 92آمده است:

حدّثنا احمدبن الحسن القطّان، قال: حدّثنا عبدالرحمن بن محمّد الحسينى قال اخبرناابوجعفر احمدبن عيسى بن ابى مريم العجلى، قال حدّثنا محمّدبن احمدبن عبداللّه بن زياد العرزمى قال: حدّثنا على بن حاتم المنقرى عن مفضل بن عمر قال: سألت اباعبداللّه(عليه السلام) عن الصّراط. فقال: هو الطريق الى معرفة اللّه عزوجل و هما الصراطان: صراط فى الدنيا و صراط فى الآخرة و اما الصراط الذى فى الدنيا فهو الامام المفترض الطاعة، مَن عرفه فى الدنيا واقتدى بهداه مرَّ على الصراط الذى هو جسرجهنم فى الآخرة ومَن لم يعرفه فى الدنيا زلّت قدمه عن الصراط فى الآخرة فتردى فى نار جهنم.

مفضل بن عمر گويد: از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم صراط چيست؟ ايشان فرمودند: راهى به سوى شناختن خداى بزرگ است و صراط دو گونه است:

1. صراط در اين سرا

2. صراط در آن سرا

اما، صراط دنيا امام مى باشد كه فرمانبردارى از او واجب است. هر كه در دنيا او را شناخت و رهنمودهاى او را به كار بست، در آخرت از صراط كه پلى است بر روى جهنم خواهد گذشت و هر كس در اينجا امام خود را نشناخت هنگام گذشتن از صراط آخرت گامش خواهد لغزيد و در آتش دوزخ خواهد افتاد.

5. در كتاب مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 73 و در تفسير الثعلبى و كتاب ابن شاهين آمده است:عن رجاله، عن مسلم بن حيان، عن بريده فى قول اللّه: «اِهْدِنا الصِراطَ المُستَقِيم» قال: صراط محمّد و آله.

منظور از صراط، محمّد و آل او(صلى الله عليه و آله) است.

6. در كتاب معانى الاخبار شيخ صدوق مجلد 1 صفحه 76 حديث 5 آمده است:

ص: 18

حدّثنا ابى(رضی الله عنه) قال: حدّثنا على بن ابراهيم بن هاشم، عن ابيه، عن محمّدبن سنان، عن المفضل بن عمر قال: حدّثنى ثابت الثمالى، عن سيَّد العابدين على بن الحسين(عليهما السلام) قال: ليس بين اللّه و بين حجَّته حجابٌ فَلا للّه دون حجّته ستر، نحن ابواب اللّه و نحن الصراط المستقيم و نحن عيبة علمه و نحن تراجمة وحيه و نحن اركان توحيده ونحن موضع سرِّه.

ثابت ثمالى گويد: سيد و سالار عبادت كنندگان، حضرت على بن الحسين عليه السلام فرمود: ميان خدا و حجت او (كه امام هر زمان است) حجاب و مانعى وجود ندارد. پس، خداوند پيش روى حجت خود پوششى نيفكنده است. ما درهاى علم خداوند، راه مستقيم و كانون علم او و بازگو كننده و شرح دهنده وحى او و استوانه هاى اصلى كاخ توحيدش و جايگاه راز نهانى او هستيم.

7. در شواهد التنزیل نوشته ی حاکم حسکانی صفحه 61 حدیث 94 آمده است:

و قال (اخبرنا) محمدبن الحسن، عن الحسن بن خرزاد، عن البرقی، عن علی عن سعد عن ابی جعفر(عليه السلام) قال: «آل محمد(صلى الله عليه و آله) الصراط الذی دل الله علیه.»

سعد از امام محمد باقر(عليه السلام) روایت می کند که فرمودند: «صراط، آل محمد(صلى الله عليه و آله) است که خداوند (همه) را به آن دلالت فرموده است.»

8. در تفسیر نور الثقلین، مجلد 1 صفحه 21 حدیث 88 و تفسیر علی بن ابراهیم قمی ذیل آیه 6 سوره حمد آمده است:

فی تفسیر علی بن ابراهیم فی المواثق عن ابی عبدالله(عليه السلام) اهدنا الصراط المستقیم قال: «الطریق و معرفت الامام.»

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: «منظور از اهدنا الصراط المستقیم طریق و راه و معرفت امام است.»

در حال حاضر یکی از مصادیق صراط مستقیم شناخت و معرفت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

طبق این حدیث ما باید از خداوند بخواهیم تا معرفت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به ما عنایت بفرماید:اللهم عرفنی نفسک فإنّکَ اِن لَم تُعَرِفنی نَفسَک لَم اعرِف نبیَّک

اللهم عرفنی رسولَک فإنّکَ اِن لَم تُعَرِفنی رسولَک لَم اعرِف حجتک

اللهم عرفنی حجتک فإنّکَ اِن لَم تُعَرِفنی حجتک ضَلَلتُ عَن دینی

اللهم لا تَمِتنی مَیتَة الجاهلیة و لا تُزِغ قَلبی بعد إذ هَدَیتَنی(1)

خداوندا خودت را به من بشناسان. پس اگر تو خودت را به من نشناسانی من نمی توانم نبی تو را بشناسم.

ص: 19


1- . کافی مجلد 1 صفحه 337 حدیث 5

خداوندا رسولت را به من بشناسان. پس اگر رسولت را به من نشناسانی من حجت تو را نمی توانم بشناسم.

خداوندا حجت خود را به من بشناسان. پس اگر تو حجت خود را به من معرفی نکنی در دینم گمراه می شوم.

خداوندا مرا مانند کسانی که در جاهلیت مردند، نمیران و پس از این که مرا هدایت کردی، مگذار قلبم از دینت برگردد.

خدا نکند زمانی بیاید که من معرفت تو و معرفت نبی تو و امامان تو را نداشته باشم. خودم توانایی شناخت آن ها را ندارم پس مرا بر شناخت آن ها راهنمایی فرما.

9. در تفسیر نورالثقلین مجلد1 صفحه 22 حدیث 97 آمده است:

... محمدبن سنان عن المفضل بن عمر قال: حدثنی ثابت الثمالی عن سید العابدین علی بن الحسین(عليهما السلام) قال: «نحن ابواب الله و نحن الصراط المستقیم.»

محمدبن سنان از مفضل بن عمر روایت می کند و ایشان از ثابت الثمالی روایت می کند که حضرت سید العابدین علی بن الحسین(عليهما السلام) فرمودند: «ما باب های (معرفت) خدا هستیم و ما صراط مستقیم می باشیم.»

حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یکی از این چهارده نفر(عليهم السلام) هستند.

10. در معانی الاخبار مجلد 1 صفحه 32 حدیث 1 و ترجمه ی آن صفحه 69 حدیث 1 در باب معنی صراط آمده است:

حدثنا احمدبن الحسن القطان قال: حدثنا عبدالرحمن بن محمد الحسن قال: اخبرنا ابوجعفر احمدبن عیسی بن ابی مریم العجلی قال: حدثنا محمدبن احمدبن عبدالله ابن زیاد العرزمی قال: حدثنا علی بن حاتم المنقری عن المفضل بن عمر قال: سألت اباعبدالله(عليه السلام) عن الصراط فقال: «هو الطریق الی معرفة الله عزوجل و هما صراطان: صراط فی الدنیا و صراط فی الاخرة. فاما الصراط الذی فی الدنیا فهو الامام المفترض الطاعة منعرفه فی الدنیا و اقتدی بهداه مر علی الصراط الذی هو جسر جهنم فی الاخرة و من لم یعرفه فی الدنیا زلت قدمه عن الصراط فی الاخرة فتردّی فی نار جهنم.»

مفضل بن عمر گفت: از امام صادق(عليه السلام) درباره ی صراط سؤال نمودم، حضرت(عليه السلام) فرمودند: «صراط عبارت است از طریق و راه معرفت الله عزوجل و آن دو طریق است، طریق و راهی در دنیا و راهی در آخرت. پس طریق و راه دنیا امامی است که اطاعت (و شناخت) او واجب است (هر فرد باید او را بشناسد و در تمام رفتار و گفتار و ... به او اقتدا کند و او را الگوی خود سازد و

ص: 20

به وسیله ی او هدایت شود.) طریق دیگر پلی است در آخرت که (داخل و یا بالای) جهنم زده شده (و همه ی انسان ها باید از آن عبور کنند) و هر کس در دنیا این امام را شناخت و به او اقتدا کرد از صراط در آخرت راحت رد می شود و اگر او را نشناخت قدم هایش در صراط آخرت می لغزد و در جهنم سقوط می کند.»

پس، امروز مجوز گذشتن از صراط آخرت فقط شناخت و معرفت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

11. در مناقب ابن شهر آشوب مجلد 3 صفحه 73 آمده است:

عن تفسیر وکیع بن الجراح عن سفیان الثوری عن السُّدی عن أسباط و مجاهد عن عبدالله ابن عباس فی قوله «اهدنا الصراط المستقیم» قال: قولوا معاشر العباد أرشدنا إلی حب النبی(صلى الله عليه و آله) و اهل بیته(عليهم السلام).»

ابن عباس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) روایت کرد که درباره ی« اهدنا الصراط المستقیم» فرمودند: «بگویید ای مردم هدایت کن ما را به سوی حب محمد(صلى الله عليه و آله) و اهل بیت او(عليهم السلام).»

12. در معانی الاخبار مجلد 5 صفحه 35 و ترجمه ی آن صفحه 77 آمده است:

... حدثنا علی بن ابراهیم بن هاشم عن ابیه عن محمدبن سنان عن المفضل ابن عمر قال: حدثنی ثابت الثمالی عن سید العابدین علی بن الحسین(عليهما السلام) قال: «لیس بین الله و بین حجته حجاب و لا لله دون حجته ستر نحن أبواب الله و نحن الصراط المستقیم و نحن عیبة علمه و نحن تراجمة وحیه و نحن أرکان توحیده و نحن موضع سره.»

بار ديگر احاديث فوق را مرور نماييد. صراط مستقيم چنين تفسير شده است:

در بعضى از احاديث صراط مستقيم را محمّد و آل محمّد مى دانند، در بعضى دوستى اهل بيت شمرده اند ودر بعضى ديگر منظور از صراط مستقيم «امام مفترض الطاعة» آمده است.

از مجموع اين احاديث در حال حاضر فقط اين نتيجه را مى توان گرفت كه صراط مستقيم حضرت بقيه اللّه الاعظم حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشد.

ص: 21

3. وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نعمت الله است و خداوند این نعمت را به ایشان داده است.

اشاره

سوره ی حمد آیه 7

صراط الذین انعمت علیهم

خداوندا مرا به راه مستقیم هدایت کن راه کسانی که (شما) به ایشان انعام فرموده اید.

ابتدا بنده از خداوند می خواهد که او را به صراط مستقیم که همان وجود مقدس نبی مکرم اسلام(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) و صراط محمد و آل محمد(صلى الله عليه و آله) و محبت و معرفت نسبت به محمد و آل محمد(صلى الله عليه و آله) و معرفت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، راهنمایی و دلالت و ارشاد فرماید. سپس بنده از خداوند می خواهد او را به صراط مستقیم آنانی که خود خداوند به آن ها انعام فرموده است و نعمت هدایت و طریق طاعت خود را بر آنان انعام فرموده است، هدایت کند. مصداق اتمّ و کامل این افراد اوّل رسول خدا(صلى الله عليه و آله) سپس حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و سپس ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. به زبان قرآن هدایت شوند به «من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقاً»(1) و خداوند به دعاکننده راهی عنایت فرماید که به این بزرگواران عنایت کرده است. این بزرگواران هم صراط مستقیمی هستند که بشر را به خداوند وصل می کنند و هم وجودشان نعمتی است که خداوند به آن ها انعام فرموده است.

1. در معانی الاخبار و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 23 حدیث 101 آمده است:

عن جعفربن محمد(عليهما السلام) قال: قول الله عزوجل فی الحمد «صراط الذین انعمت علیهم» یعنی محمداً و ذریته صلوات الله علیهم

ص: 22


1- . سوره نساء آیه69

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: فرموده ی خداوند در سوره ی حمد خداوندا مرا هدایت کن به راه کسانی که به آن ها نعمت داده است عبارتند از حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) و ذریه ی پاک او(عليهم السلام) که صلوات و درود او بر همه آن ها باد.

پس یکی از ذریه محمد(صلى الله عليه و آله) در حال حاضر وجود مقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که باید از خداوند بخواهیم راه او را به ما انعام فرماید؛ یعنی محمداً و ذریته صلوات الله علیهم.

2. در کمال الدین و تمام النعمة و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 24 حدیث 104 آمده است:

... خیثمه الجعفی، عن ابی جعفر(عليه السلام) حدیث طویل و فیه یقول: «و نحن الطریق الواضح و الصراط المستقیم إلی الله عزوجل و نحن من نعمة الله علی خلقه.»

حضرت امام باقر(عليه السلام) فرمودند: «ما راه واضح و روشن خداوند هستیم و ما راه مستقیم به سوی خداوند می باشیم و ما از نعمت های خداوند به خلقش هستیم.»

پس، این بزرگواران هم الصراط المستقیم إلی الله عزوجل هستند و هم من نعمة الله علی خلقه.

3. در تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 23 حدیث 102 آمده است:

حدثنا محمدبن القاسم الاسترآبادی المفسر قال: حدثنی یوسف بن محمدبن زیاد و علی بن محمدبن سیار، عن ابویهما، عن الحسن بن علی بن محمدبن علی بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب(عليهم السلام) فی قوله الله عزوجل «صراط الذین انعمت علیهم»(1) ای قولوا اهدنا صراط الذین انعمت علیهم بالتوفیق لدینک و طاعتک و هم الذین قال الله عزوجل «وَ مَن یُطع الله و الرسول فاولئِکَ مَعَ الذینَ انَعَمَ اللهُ عَلَیهِم مِنَ النَبیّینَ وَ الصِدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصالحین وَ حَسُنَ اولئکَ رفیقاً»(2) و حکی هذا بعينه عن أميرالمؤمنين(عليه السلام) قال: ثم قال: ليس هؤلاء المنعم عليهم بالمال و صحة البدن و ان كان كل هذا نعمة من الله ظاهرة، الا ترون ان هؤلاء قد يكونون كفارا أو فساقا فما ندبتم الى ان تدعوا بان ترشدوا الى صراطهم و انما أمرتم بالدعاء بان ترشدوا الى صراط الذين أنعم عليهم بالايمان بالله و تصديق رسوله و بالولاية لمحمد و آله الطيبين، و أصحابه الخيرين المنتجبين، و بالتقية الحسنة التي يسلم بها من شر أعداء الله، و من الزيادة فيآثام أعداء الله و كفرهم، بان تداريهم و لا تغريهم بأذاك و أذى المؤمنين، و بالمعرفة بحقوق الاخوان من المؤمنين.»

ص: 23


1- . سوره حمد آیه 7
2- . سوره نساء آیه 69

یوسف بن محمد و علی بن محمد سیار به نقل از امام عسکری(عليه السلام) که ایشان از پدرانشان(عليهم السلام) نقل فرمودند که حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) در تفسیر «صراط الذین انعمت علیهم» فرمودند: یعنی بگو ما را به راه کسانی راهنمایی فرما که آنان را به نعمت دین و فرمان برداری خودت کامیاب کرده ای و اینان همان کسانی هستند که خداوند عزوجل در حق آن ها فرموده است: «وَ مَن یُطع الله و الرسول فاولئِکَ مَعَ الذینَ انَعَمَ اللهُ عَلَیهِم مِنَ النَبیّینَ وَ الصِدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصالحین وَ حَسُنَ اولئکَ رفیقاً» همین معنی بدون کم و زیاد از امیرالمؤمنین(عليه السلام) آمده است. سپس امام(عليه السلام) فرمودند: این نعمت ثروت دنیا یا تندرستی بدن نیست گرچه تمامی این ها از نعمت های ظاهری خدا هستند. آیا نمی بینید که آنان کافر و فاسق شدند؟ پس شما را نفرموده است که دعا کنید راه آنان را به شما نشان دهد؛ بلکه فقط دستور داده شده که دعاکنید تا به راه کسانی که نعمت ایمان به خدا و تصدیق پیامبرش و ولایت خاندان پاکیزه و اصحاب نیکوکار و منتجب او، به آنان عطا گشته است، هدایت شوید و به تقیه ی نیکی راهنماییتان کند که به وسیله ی آن از گزند دشمنان خدا و زیادی گناهان و کفرورزی دشمنان خدا در امان مانید؛ بدین گونه با آنان مدارا کنید و آن ها را به مرزی نکشانید که تحریک شده و به تو و مؤمنین آزار برسانند. همین طور از خداوند بخواهید که شما را به شناختن حقوق برادران مؤمنتان راهنمایی فرماید.

ص: 24

4. کسانی که نسبت به امامان(عليهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اعتقاد نداشته باشند و ایشان را نشناسد، از ضالین هستند

اشاره

سوره حمد آیه 7

غیر المغضوب علیهم و لا الضالین

خدایا به من نعمت قرار نگرفتن میان کسانی که به آن ها خشم کردی و یا گمراه شدند، عنایت فرما.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم، مجلد 1 صفحه 29 و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 24 حدیث 107 آمده است:

عن ابن ابی عمیر، عن ابن آذینة، عن ابی عبدالله(عليه السلام): فی قوله غیر المغضوب علیهم و غیر الضالین قال المغضوب علیهم النصاب و الضالین الشکاک الذین لا یعرفون الامام.

ابن ابی عمیر از ابن آذینة و او از حضرت امام صادق(عليه السلام) روایت کرد که درباره ی این فرموده ی خداوند «نه راه کسانی که بر آنان خشم فرمودی و نه راه گمراهان عالم» فرمودند: «مغضوب علیهم» کسانی که بر آنان خشم فرمودی ناصبی ها هستند و گمراهان (عبارتند از) اهل شکوک و تردید که آن ها امام خودشان را نمی شناسند.

در حال حاضرامام زمان ما حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و هر کس او را نشناسد از ضالین است و برای این که از ضالین نباشیم باید امام زمان خود را بشناسیم و گرنه از ضالین خواهیم بود. اگر درباره ی آن حضرت(عليه السلام) شک کنیم از ضالین هستیم.

2. در تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 23 حدیث 103 آمده است:

حدثنا الحسن بن محمدبن سعید الهاشمی قال: حدثنا فرات بن ابراهیم قال: حدثنی عبیدبن کثیر قال: حدثنا محمدبن مروان قال: حدثنا عبیدبن یحیی بن مهران العطار قال: حدثنا محمدبن الحسین عن ابیه عن جده قال:

ص: 25

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) فی قول الله عزوجل «صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین» قال: شیعة علی(عليه السلام) الذین انعمت علیهم بولایة علی بن ابی طالب(عليه السلام) لم یغضب علیهم و لم تضلوا.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) درباره ی این فرموده ی خداوند «نه راه کسانی که بر آنان خشم فرمودی و نه راه گمراهان (عالم)» فرمودند: شیعه و پیروی حضرت علی(عليه السلام) کسانی هستند که خداوند به آن ها نعمت ولایت حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) را انعام فرموده است و خداوند بر ایشان غضب نمی کند و ایشان هرگز گمراه نمی شوند.

شیعیان واقعی حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) کسانی هستند که قول و فعل و تقریر حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) چراغ راه آن هاست. حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) با تمام وجود فرزندش حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به همه معرفی کرده است. شیعه ی واقعی کسی است که به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) معتقد باشد و او را به واقع بشناسد. الشیعة اتباع الرجل و انصاره

ص: 26

5. غيبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مصاديق ايمان به غيب است

اشاره

سوره بقره آيات 2 و 3

ذلِكَ الْكِتابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلمُتَّقِين (2) الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ وَ يُقِيمونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقناهُم يُنْفِقُون(3)

اين همان كتابى است كه در آن هيچ گونه شك و ترديدى نيست و وسيله هدايت است براى متقين (متقين با اين كتاب هدايت مى شوند) و آنانند كه به غيب ايمان مى آورند و نماز به پا مى دارند و از آنچه روزيشان كرديم انفاق مى كنند.

آيات فوق و آيات پس از آن، حكايت از اين دارد كه قرآن هادى متقين است و خداوند در اين آيات شش صفت از صفات متقين را بيان مى فرمايد كه از جمله آن ها ايمان به غيب است كه خداوند آن را اولين صفت متقين مى شمرد.

غيب چيست؟

به هر چيزى كه پنهان و نهفته از حس باشد غيب گفته مى شود و يا به بيان ديگر به هر چيز پوشيده و پنهان غيب مى گويند. ارباب لغت گفته اند: «الغيب كلّ ما غابَ عَنك»؛ مثلاً، در قرآن كريم سوره بقره آيه 33 خداوند مى فرمايد: «إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمواتِ وَالأَرضِ» من نهان و غيب آسمان ها و زمين را مى دانم. و نيز در سوره هود آيه 49 آمده است: «تِلْكَ مِنْ أَنباءِ الغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ».

و آن از اخبار غيب و پنهان است كه به تو وحى و اعلام مى كنم. پس خداوند خبرهای پنهان و غیبش را به پیامبرش اعلام می کند و به هر کس که بخواهد غیبش را اعلام می کند.

پس مى توان گفت كه غيب ضد شهود و حضور است و امور غيبى يعنى امورى كه به واسطه قوانين ظاهرىادراك نشود و از نظر پنهان است و ايمان به غيب يعنى ايمان به امورى كه از راه

ص: 27

حواس ظاهرى يافت نشود بلكه با درون آدمى ارتباط دارد و فطرى است و انسان در عالم ذر اولى به آن ها ايمان آورده است.

مصاديق غيب

اگر در اسلام دقت كنيم، مصاديق غيبى زياد است. مانند:

1. ذات اقدس الهى كه غيب است و ايمان به او فطرى است.

2. وجود مقدس حضرت خاتم الانبياء(صلى الله عليه و آله) كه براى ما در حال حاضر غيب است ولى ايمان به وى فطرى است و با استدلال عقلى روشن مى شود.

3. ايمان به ملائكه كه ملائكة اللّه غايب مى باشند.

4. ايمان به قيامت، معاد، عالم برزخ، وادى السلام، برهوت، سؤال و جواب در قبر، فشار قبر، ايمان به برانگيخته شدن، صراط و ميزان و جهنم و بهشت و... كه همه از مصاديق غيب هستند.

5. ايمان به يازده امام از اميرالمؤمنين(عليه السلام) تا امام حسن عسكرى(عليه السلام) كه همه از نظر ظاهرى براى ما غيب هستند.

6. وجود اقدس بقيه اللّه الاعظم حجه بن الحسن العسكرى كه در دوران غيبت غايب از نظرها مى باشد و همه او را نمی بینند و دیدن او به اذن الله است و او به اذن الله نیز غایب است.

پس، اين آيه همه اين مصاديق را شامل مى شود و به زبان ديگر مى توان گفت: ايمان به غيب، ايمان به جميع عقايد حقه مى باشد.

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يكى از مصاديق غيب هستند

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 443 و 442 به نقل از كتاب مناقب احمد خوارزمى حنفى آورده است:

عن جابربن عبداللّه انصارى... قال رسول اللّه(صلى الله عليه و آله):... طوبى للصابرين فى غيبته طوبى للمتقين على محبتهم اولئك الذين وصفهم اللّه فى كتابه و قال: «هُدًى لِلمُتَّقِين * الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ»

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در ضمن حديث مفصلى كه شرح آن را در زير مى آوريم مى فرمايند:

ص: 28

... خوشا به حال كسانى كه در غيبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صابرند و خوشا به حال متقين كه ایشان را دوست دارند. اين ها كسانى هستند كه خداوند در قرآن كريم آنان را چنين وصف مى كند: «هُدًى لِلمُتَّقِين * الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ».

شرح حديث فوق و اسامی دوازده امام و حضرت قائم آل محمد

در كتاب ينابيع المودة صفحه 442 آمده است كه در كتاب مناقب از واثلة بن الاصقع بن قرخاب از جابربن عبد اللّه انصارى روايت شده كه گويد: جندل بن جناده بن جبير اليهودى خدمت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مشرف شد و عرضه داشت: يا محمّد(صلى الله عليه و آله)، بفرما براى من از آنچه براى خداوند نيست و از آنچه در نزد خداوند نيست و از آنچه كه آن را خداوند نمى داند. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اما آنچه براى خداوند نيست شريك است كه خداوند شريك ندارد و آنچه در نزد خداوند نيست ظلم و ستم است كه بر بندگان خود روا ندارد. اما چيزى كه خداوند نمى داند، گفتار شما جماعت يهود است كه عزير را پسر خدا مى دانيد. خداوند او را فرزند خود نمى داند بلكه، عزير مخلوق اوست. آن گاه جندل گفت:

«اشهد ان لا اله الا اللّه وانّك رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) حقاً و صدقاً»

سپس، جندل گفت: من شب گذشته حضرت موسى(عليه السلام) را در خواب ديدم. ايشان به من فرمودند: اى جندل، برو و مسلمان شو به دست خاتم الانبياء(صلى الله عليه و آله) و تمسك جوى به اوصيا و جانشينان بعد از او عليهم السلام.

حال به من بفرماييد اوصياى پس از شما كيستند تا من به آن ها گرويده و به دامان آنان چنگ زنم؟

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند:

أوصيائى الاثنا عشر قال جندل هكذا وجدناهم فى التوراة و قال: يا رسول اللّه(صلى الله عليه و آله)، سمّهم لى فقال اَوَلهم سيد الاوصياء ابوالائمة علىّ ثم ابناه الحسن و الحسين فاستمسك بهم ولا يغرنّك جهل الجاهلين فإذا و لد علىّ بن الحسين زين العابدين يقضى اللّه عليك و يكون آخر زادك مِن الدنيا شربة لبن تشربه. فقال جندل وجدنا فى التوراة و فى كتب الانبياء، ايليا و شبراً و شبيراً فهذه اسم على و الحسن و الحسين فمن بعد الحسين وما اساميهم قال اذا انقضت مدة الحسين فالامام ابنه على و يلقب بزين العابدين فبعده ابنه محمّد يلقب بالباقرفبعده ابنه جعفر يدعى بالصادق فبعده ابنه موسى يدعى بالكاظم فبعده ابنه على يدعى بالرضا فبعده ابنه محمّد يدعى بالتقى والزكى فبعده ابنه على يدعى بالنقى والهادى فبعده ابنه الحسن يدعى بالعسكرى.

ص: 29

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اوصيا و جانشينان بعد از من دوازده نفر هستند. جندل گفت: آن را من در تورات يافته ام اما یا رسول اللّه(صلى الله عليه و آله)، نام ايشان را بفرماييد. حضرت فرمودند: اول ايشان سيد اوصياء، پدر امامان، على(عليه السلام) است و پس از او فرزندانش حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام). پس به ايشان متمسك شو و مواظب باش از مردم جاهل و نادان فريب نخورى. اى جندل، تو در زمان على بن الحسين(عليهما السلام) از دنيا خواهى رفت و آخرين غذايى كه در اين دنيا مى خورى شربتى از شير است. جندل گفت: در تورات و در كتب انبيا(عليهم السلام) نام هاى ايليا، شبر و شبير آمده كه نام على، حسن و حسين(عليهم السلام) باشد. آن گاه جندل پرسيد: بعد از حسين(عليه السلام) امام كيست و چه نام دارد؟

حضرت فرمودند: پس از حسين(عليه السلام) فرزند او على(عليه السلام) ملقب به زين العابدين است و پس از او امام محمّد(عليه السلام) است ملقب به باقر و بعد از ايشان جعفر(عليه السلام) ملقب به صادق سپس پسرش موسى(عليه السلام) كه كاظم خوانده مى شود و بعد از او فرزندش على(عليه السلام) كه ملقب به رضاست. پس از او فرزندش محمّد(عليه السلام) كه تقى زكى خوانده مى شود و بعد از او فرزندش على(عليه السلام) كه ملقب به نقى و هادى است. پس از ايشان فرزندش حسن(عليه السلام) كه عسكرى خوانده مى شود.

فبعده ابنه محمّد يدعى بالمهدى والقائم والحجة فيغيب ثم يخرج فاذا خرج يملأ الارض قسطاً و عدلاً كما مُلئت جوراً و ظلماً طوبى للصابرين فى غيبته طوبى للمتقين على محبتهم اولئك الذين وصفهم اللّه فى كتابه و قال: «هُدًى لِلمُتَّقِين * الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ»(1) ثم قال اللّه تعالى «أُولئِك َ حِزْبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ المُفْلِحُونَ»(2) فقال جندل الحمد لله وفّقنى بمعرفتهم ثم عاش الى ان كانت ولادة على بن الحسين فخرج الى الطائف و مرض وشرب لبناً و قال اخبرنى رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) أن يكون آخر زادى مِن الدنيا شربة لبن و مات و دفن بالطائف بالموضع المعروف بالكوزارة.

پس از او فرزندش محمّد(عليه السلام) كه مهدى، قائم و حجت خوانده مى شود، غايب خواهد شد تا زمانى كه، بيرون آيد و زمين را كه پر از ظلم و جور شده، پر از عدلو داد كند. خوشا به حال صابران در غيبتش خوشا به حال كسانى كه او را دوست مى دارند. آن ها اشخاصى هستند كه خداوند در وصفشان در كتاب خود فرموده است:

«هُدًى لِلمُتَّقِين * الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ»

ص: 30


1- . سوره بقره آیات 2 و 3
2- . سوره مجادله آیه 22

و نيز خداوند در وصف آنان فرموده است:

«أُولئِك َ حِزْبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ المُفْلِحُونَ».

آن گاه جندل گفت: سپاس خداى را كه من را به شناخت آنان موفق ساخت. او تا زمان امام زين العابدين(عليه السلام) زنده بود. سپس، به طائف رفت و در آنجا بيمار شد و شربتى از شير نوشيد و گفت: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به من خبر داده بود كه آخرين غذاى تو از دنيا شير مى باشد و آن گاه از دنيا رفت. او را در طائف در محله اى معروف به «كوزاره» دفن كردند.

2. در كتاب تفسير الكبير و مفاتيح الغيب (مشهور به تفسير امام فخر رازى) مجلد 2 صفحه 31 آمده است:

قال بعض الشيعه: المراد بالغيب المهدى المنتظر الذى وعد اللّه تعالى به فى القرآن والخبر أما القرآن فقوله «وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ كَما اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» و أما الخبر فقوله(صلى الله عليه و آله): «لولم يبق مِن الدنيا الا يوم واحد لطوّل اللّه ذلك اليوم حتى يخرج رجل من اهل بيتى يواطى إسمه إسمى و كنيته كنيتى يملأ الارض عدلاً و قسطاً كما ملئت جوراً و ظلماً» واعلم أن تخصيص المطلق من غير الدليل باطل.

امام فخررازى در اينجا مى گويد: شيعيان مى گويند مراد از غيب (مهدى منتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) است. او كسى است كه خداوند به وجودش در قرآن وعده داده است و نيز از احاديث آن را استدلال مى كنند.

در اينجا امام فخررازى مى گويد: شيعه در اثبات اين كه مراد از غيب، مهدى منتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، آيه 55 از سوره نور را مى آورد كه خداوند مى فرمايد: «خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و اعمال نيكو انجام دهند، وعده داده است كه سرانجام آنان را خليفه، حاكم و جانشين خويش بر روى كره زمين مى گرداند همان طورى كه قبل از ايشان كسانى خليفهشدند.» آن گاه مى گويد: اما حديث و خبر، قول پيامبر(صلى الله عليه و آله) است كه فرمودند: «اگر باقى نماند از عمر دنيا مگر يك روز، خداوند آن روز را طولانى مى گرداند تا مردى از اهل بيت من خروج نمايد. اسم او اسم من و كنيه او كنيه من است. خداوند به وسيله او زمين را پر از عدل و داد مى كند همان طورى كه پر از ظلم و جور شده است.» و مطلب ديگر اينكه شيعه نمى گويد كه منظور از «غيب» فقط غيبت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 31

امام فخر رازى دو دليل از زبان شيعيان آورد كه منظور از غيب، حضرت ولى عصر است. ما در اينجا از امام فخررازى اين سؤال را مى پرسيم طبق اين آیه كه خداوند مى فرمايد: «وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ» بايد اسلام جهانی شود. آيا مسلمانان در زمان خلفاى صدر اسلام، بنى اميه و يا بنى العباس و يا ساير حكومت ها خليفه روى زمين شده اند؟ پاسخ منفى است و تا به حال اسلام جهانی نشده است. فقط در زمان مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه ايشان خليفه اللّه فى الارض خواهند شد و آيات زيادى در قرآن در اين زمينه آمده است كه بايد روزى بيايد كه همه كره زمين مسلمان شوند و بر روى كره زمين حكومت اسلامى بر پا شود و شركى باقى نماند. آيا واقعاً اين مطالب را فقط شيعه مى گويد و اهل سنت به آن اعتقاد ندارند؟(1)

اما در مورد دليل دوم امام فخررازى كه حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) آورده است، اين پرسش مطرح مى شود كه آيا اين حديث را فقط شيعه از پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) نقل كرده است؟ رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اگر یک روز از عمر جهان باقی نماند، خداوند آن روز را طولانی می کند تا مردی از اهل بیت من(عليهم السلام) قیام کند و جهان را پر از عدل و داد نماید.

ما از امام فخر رازى سؤال مى كنيم كه آيا ابوداود سجستانى در مجلد 2 صفحه 107 از كتاب سنن خود در قسمت كتاب المهدى اين حديث را نياوردهاست؟ و آيا ابى داود قسمتی از سنن خود را به نام «كتاب المهدى» قرار نداده است و در آنجا اين حديث نياورده است؟

قال رسول اللّه(صلى الله عليه و آله): «لو لم يبقَ مِن الدّهر الاّ يوم لَبعث اللّه رجلاً مِن اَهلِ بيتى يملأها عدلاً كما مُلئت جوراً»

اين حديث را فقط شيعيان بيان نكرده اند بلكه:

* امام احمد حنبل اين حديث را در مسندش مجلد 1 صفحه 376 آورده است.

* سبط بن جوزى حنفى در تذكرة الخواص الامة صفحه 377 آن را نقل كرده است.

* ابن ماجه در سنن خود آن را آورده است.

* ترمذى اين حديث را در سنن خود در مجلد 4 صفحه 438 آورده است.

ص: 32


1- . در تفسیر این آیه اثبات خواهیم کرد که اهل سنت این آیه را در وصف حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می دانند.

* شبلنجى شافعى آن را در كتاب نور الانصار باب 2 صفحه 154 آورده است.

* حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در ينابيع المودة در قسمت هاى مختلف از جمله در صفحات 423 و 429 آورده است.

* حاكم نيشابورى در كتاب مستدرك الصحيحين در مجلد 4 صفحه 465 آن را آورده است. با انبوه مدارکی که در اهل سنت موجود است، چه می توان گفت؟ آیا امام فخر رازی از این مدارک بی اطلاع بوده است؟

3. در تفسير الدّر المنثور فى التفسير المأثور نوشته امام عبدالرحمن جلال الدين السيوطى مجلد اول صفحه 64 آمده است:

و أخرج عبدبن حميد و ابن جرير عن قتاده فى قوله: «الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ» قال: آمنوا بالبعث بعد الموت، والحساب، والجنة والنار، و صدقوا بموعود اللّه الذى وعد فى هذا القرآن.

توجه مى فرماييد كه ايشان درباره ی غيب از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نقل می کند که: برانگيخته شدن پس از مرگ، حساب در قيامت، بهشت و جهنم... از مصاديق غيب هستند و (از جمله مصاديق غيب) تصديق نمودن موعودی از جانب خداوند است که در قرآن به آن وعده داده شده است.

در اين حديث رسول خدا(صلى الله عليه و آله) کليه ی مطالبی را که ما گفته ایم در جملاتی کوتاه بيان فرموده اند که قيامتو حساب و کتاب بهشت و جهنم و ظهور حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه از مصاديق غيب هستند.

4. در تفسير الميزان مجلد 1 صفحه 44 و كتاب آيات الولاية صفحه 18 و كتاب كمال الدين مجلد 2 صفحه 340 باب 33 آمده است:

عن الصادق(عليه السلام) فى قوله تعالى: «الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ» قال: من آمن بقيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إنه حق.

درباره ی آيه «کسانی که به غيب ايمان داشته باشند.» امام صادق(عليه السلام) فرمودند: آن ها كسانى هستند كه ايمان به حقانيت قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بياورند. (که در قيام و غيبت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مصاديق غيب است.)

5. در كتاب كمال الدين مجلد 2 صفحه 340 باب 33 حديث 20 آمده است:

حدثنا على بن احمدبن محمّد... الدّقاق رضى الله عنه قال: حدّثنا احمدبن ابى عبداللّه الكوفى قال: حدثنا موسى بن عمران النخعى، عن عمه الحسين بن يزيد، عن على بن أبى حمزة، عن يحيى بن أبى القاسم قال: سألت

ص: 33

الصادق(عليه السلام) عن قول اللّه عزّوجلّ: «الم * ذ لِكَ الْكِتابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلمُتَّقِين * الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ» فقال: المتقون شيعة على(عليه السلام) والغيب فهو الحجة الغائب و شاهد ذلك قول اللّه عزّوجلّ: «وَيَقُولُونَ لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّما الغَيْبُ لِلّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ».

ابن بابويه گويد: حديث گفت ما را على بن احمدبن محمّد... از يحيى بن ابى القاسم كه گفت: از امام صادق(عليه السلام) درباره فرموده خداى عزوجل «الم. اين كتاب كه هيچ ترديدى در آن نيست، روشنگر راه پرهيزكاران است. آنان كه به غيب ايمان آوردند.» پرسيدم. حضرت فرمودند: متقيان شيعيان على عليه السلام هستند و غيب همان حجت غايب است و شاهد آن، فرموده خداى تعالى است: «و (كافران) گويند چرا آيتى از پروردگارش بر او نازل نمى شود؟ بگو همانا غيب مخصوص خداست. پس، منتظر باشيد كه ما نيز از منتظران هستيم.»

6. در كتاب كفاية الاثر صفحه 60 و كتاب المحجة فى ما انزل فى القائم الحجة صفحه 37 و كتاب كمال الدين، آمده است:و عنه بإسناده عن جابربن عبداللّه الأنصارى، عن رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) فى حديث يذكر فيه الأئمة الأثنى عشروَ فيهم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قال: قال رسول اللّه(صلى الله عليه و آله): طوبى للصابرين فى غيبته، طوبى للمقيمين على محبتهم اولئك من وصفهم اللّه فى كتابه فقال: «الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ» ثم قال: «أُولئِك َ حِزْبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ المُفْلِحُونَ»(1)

و از او (ابن بابويه) است كه: به سند خود از جابربن عبداللّه انصارى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در حديثى كه امامان دوازده گانه و در ميان آنان قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ياد كرده چنين آمده: [جابر] گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمود: خوشا به حال صبركنندگان در زمان غيبت او، خوشا به حال كسانى كه در اين غيبت بر محبتشان پا برجا مى مانند، آن هايند كه خداوند در كتاب خويش چنين وصفشان فرموده: «آنان كه به غيب ايمان آورند.» سپس، فرمود: «آنان حزب خدايند. آگاه باشيد كه حزب خداوند پيروز است.»

7. در کتاب کمال الدین مجلد 1 صفحه 17 و مجلد 2 صفحه 340 حدیث 19، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 52 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 124 حدیث 314 آمده است:

ص: 34


1- . سوره مجادله آیه 22

عنه: قال: حدثنا محمّدبن موسى بن المتوكل قال: حدثنا محمّدبن يحيى العطار قال: حدثنا احمدبن محمّدبن عيسى، عن عمربن عبد العزيز، عن غير واحد من اصحابنا، عن داوودبن كثير الرّقى عن ابى عبداللّه(عليه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ» قال: مَن آمن [اقرَّ] بقيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، انّه حقّ.

و از او (ابن بابويه) است كه گويد: حديث آورد ما را محمّدبن موسی بن متوكل گويد: حديث گفت ما را محمّدبن يحيى عطار، وى گفت: حديث آورد ما را احمدبن محمّدبن عيسى از عمربن عبدالعزيز، از چند تن از اصحابمان، از داوودبن كثير رقى از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(عليه السلام) درباره فرمايش خداوند عزوجل: «آنان كه به غيب ايمان آورند» فرمود: يعنى، هر كس ايمان آورد (اقرار كند) كه قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است.

ص: 35

6. ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و حضرت بقیه الله فی الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلیفه الله

اشاره

سوره بقره آیه 30

وَ إذ قال ربک للملائکة إنّی جاعل فی الارض خلیفة قالوا اتجعلُ فیها من یُفسد فیها وَ یَسفکُ الدِّماءَ وَ نَحنُ نُسَبِّحُ بُحَمدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قال إنّی أَعلَمُ ما لا تَعلَمون

معنی خلیفه

کلمه ی جاعل از ریشه ی جَعَلَ به معنی قرار دادن است. مثلاً خداوند در سوره ی رعد آیه 3 می فرمایند: وَ جَعَلَ فیها رواسِیَ وَ اَنهاراً یعنی (خداوند در زمین) کوه های ثابت و نهرهایی قرار داده است.

راغب اصفهانی در مفردات ذیل کلمه ی جعل و آیة الله سید علی اکبر قریشی در قاموس قرآن، مجلد 2 صفحه 39 نوشته اند: جعل لفظی است شامل تمام افعال و از فعل و صنع اعم است و بر پنج وجه به کار می رود:

اول: به معنی شروع است مثل جعل زید یقول یعنی زید شروع به سخن گفتن کرد.

دوم: در ایجاد شیء و آن وقت یک مفعول دارد مانند: «وَ جَعَلَ الظلمات و النور» (1)یعنی خداوند ظلمات و نور را ایجاد کرد.

سوم: ایجاد شیء از شیء مثل: «وَ جَعَلَ لَکُم مِن الجبال اکناناً» (2)

چهارم: تغییر شیء از حالتی به حالتی دیگر مثل: «جَعَلَ لَکُم الارض فِراشاً» (3)

پنجم: حکم بر چیزی (مثلاً بر شخصی یا پیامبری) مثل:«وَ یَجعَلون لله البنات» (4)

ص: 36


1- . سوره انعام آیه 1
2- . سوره نحل آیه 81
3- . سوره بقره آیه 22
4- . سوره نحل آیه 57

جعل خلیفه بر دو نوع است یکی جعل تکوینی که ایجاد خلیفه باشد (و خلقت خود خلیفه است) و دیگری جعل تشریعی که اعطای منصب خلافت باشد و آیه ی شریفه بر هر دو جعل دلالت دارد «إنّی جاعلٌ فی الارض خلیفة» یعنی خلق کنم کسی را که لیاقت اعطای منصب خلافت را داشته باشد و این منصب را به او عطا کنم. مراد از خلافت، خلافت الله است نه خلافت به معنای جایگزینی که بنی آدم جایگزین جن باشند یا تولید و تناسل که بعضی جای بعضی دیگر باشند و مانند آیه ی شریفه «فَخَلَفَ مِن بعدِهِم خَلفٌ» (1) چنان که عده ای از مفسرین گفته اند در معنی خلافت و خلیفه، که به معنای جانشین است و امری است ربطی بین جاعل خلیفه و مجعول له الخلافة و معنای خلافت اعطای منصب است به کسی در آن شغل و مقامی که معطی دارد.

مثلاً شما عالمی را در نظر بگیرید که مشاغل مختلف دارد: امامت جماعت، قضاوت و اصلاح کارهای مسلمین. اگر او کسی را که مورد اعتمادش باشد بر یکی از کارهای خود بگمارد، آن شخص خلیفه ی آن عالم است در آن کار؛ البته باید دانست که فقط در کارهایی اعطای منصب خلافت جایز است که شخص خلیفه از عهده ی آن کار برآید (و توانایی و قدرت و علمش را داشته باشد) در مثال بالا اگر شخص عالم در علوم دین اعلم باشد با وجوب تقلید اعلم، شخص دیگری در دادن فتوا نمی تواند جانشین عالم باشد.

از بحث بالا چند نکته استفاده می شود:

اول: مقام ربوبیت و افاضه ی وجود (بالاستقلال) خاص ذات حق است و قابل خلافت نیست.

دوم: معنای خلافت در آیه ی شریفه «إنی جاعل فی الارض خلیفة» امر مخصوصی شده است و اعطای ولایت است بر جمیع مخلوقات و وجوب اطاعت او در تمامی اوامر و نواهی چون لفظ مطلق است. (یعنی این خلیفه بر جمیع مخلوقات خلافت خواهد داشت و اطاعت از این خلیفه امری واجب است.)

سوم: باید خلیفه قابلیت این منصب را داشته باشد و از جمیع گناهان معصوم باشد. و حتی از سهو و نسیان و شک و شبه معصوم باشد. او باید دارای علمالهی و قدرت الهی باشد و به طور کلی به جمیع مصالح و مفاسد امور و خلاصه کلیه ی صفاتی که لازمه ی قابلیت خلیفة اللهی است، داشته باشد.

ص: 37


1- . سوره اعراف آیه 169 و سوره مریم آیه 59

چهارم: جاعل خلافت باید همان کسی باشد که منصب خلافت را اعطا می کند یعنی خلیفه ی خدا باید از طرف خدا به خلافت نصب شده باشد چنان که خداوند در سوره ی انعام آیه ی 124 می فرماید: «اللهُ اَعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالَتَه» یعنی خدا داناتر است که رسالت خود را کجا قرار دهد (و این خلافت را به هر کسی نمی دهد.)

و در سوره ی بقره، آیه ی 124 درباره ی حضرت ابراهیم می فرماید: «إنّی جاعِلُکَ لِلنّاس اماماً» خداوند به حضرت ابراهیم(عليه السلام) می فرمایند: من تو را بر مردم خلیفه و جانشین خود قرار دادم.

و در سوره ی ص، آیه ی 26درباره ی حضرت داود می فرماید «إِنّا جَعَلناکَ خلیفة فی الارض» ای داود ما تو را خلیفه و جانشین خود بر روی زمین قرار دادیم.

در این آیه خداوند می فرماید: «و إذ قال ربّک للملائکة إنّی جاعلٌ فی الارض خلیفة» و با توجه به مطالب بالا بطلانِ مذاهبی که امامت و خلافت و جانشینی پیامبر(صلى الله عليه و آله) را به رأی مردم قرار دادند، واضح آشکار می گردد که امامت و خلافت جعلِ خداوند است و در اختیار کس دیگری نیست این خداست که خلیفه را تعیین می کند (اما متأسفانه پس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) عده ای بر خلاف قرآن عمل کرده و در سقیفه ی بنی ساعده جمع شدند و مشغول انتخاب خلیفه شدند. آیا آن ها از این آیات آگاهی نداشتند که انتخاب خلافت حقِ خداوند است و در این کتاب آسمانی خداوند جانشین رسول خدا(صلى الله عليه و آله) قرار داده است و رسول الله(صلى الله عليه و آله) بارها و بارها حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) را به عنوان خلیفه معرفی کردند؟)

دقت بفرمایید، قبل از اسلام، هیچ امتی را نداریم که پیامبرشان رحلت کرده باشد و آن ها جمع شوند و جانشین پیامبر(صلى الله عليه و آله) را انتخاب کنند. این فقط از ابداعات اصحاب سقیفه بوده است و جعل آن ها است.

مثلاً در کتاب شواهد التنزیل نوشته ی حاکم حسکانی در ذیل آیه ی 30 سوره ی بقره «وَ إذ قال ربُّکَ للملائکةإنّی جاعِلٌ فی الارض خلیفة» آورده است که حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند که خداوند سه خلیفه و امام در قرآن مشخص کرده است:

ص: 38

اول: حضرت آدم(عليه السلام) که در قرآن آمده است: «و إذ قال ربّکَ للملائکة إنّی جاعل فی الارض خلیفة» (1)

«خداوند به ملائکه فرمودند: می خواهم بر روی زمین خلیفه قرار دهم.»

دوم: حضرت داود(عليه السلام) که خدا در قرآن می فرماید:« إنّا جعلناک خلیفة فی الارض» (2)

«ای داود من تو را بر روی زمین خلیفه قرار دادم.»

سوم: حضرت ابراهیم(عليه السلام) که می فرماید:« إنّی جاعلک للناس اماما» (3)

«ای ابراهیم من تو را بر مردم امام قرار دادم.»

چهارم: حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) است که در قرآن می فرماید: «وَعَدَ اللهُ الذین آمنوا مِنکُم وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فی الارضِ کَما استَخلَفَ الذّینَ مِن قَبلِهِم...» (4)

«خداوند وعده داده است به کسانی که ایمان آورده اند و اعمال نیکو انجام داده اند که آن ها را خلیفه بر روی زمین قرار بدهد. همان طور که قبلاً هم خلیفه قرار داده است.»

البته این آیه در مورد خلافت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) در رجعت است که حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باظهورشان این خلافت را هم از نظر تکوینی و هم از نظر تشریعی شروع می فرمایند.(5)

خلافت چه منصبی است؟

آورده اند که روزی عمربن خطاب در مسجد رسول(صلى الله عليه و آله) از سلمان، طلحه، کعب الاحبار و زبیر پرسید که فرق میان خلیفه و پادشاه چیست؟ طلحه و زبیر گفتند: ما نمی دانیم. سلمان گفت: من می دانم. الخلیفة هو الذی یعدل بالرعیة و یقسم بالسویة و یشفق علیهم شفقة الرجل علی اهله و

ص: 39


1- . سوره بقره آیه 30
2- . سوره ص آیه 26
3- . سوره بقره آیه 124
4- . سوره نور آیه 55
5- . نویسنده ی کتاب، کتاب دیگری درباره ی رجعت نوشته است که نام آن کتاب را امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت گذاشته است.

یقضی بکتاب الله یعنی خلیفه کسی است که میان مردم به عدالت رفتار کند و بیت المال را به سویه و مساوی تقسیم کند و بر مردم آن قدر مهربان باشد مثل مهربانی با اهل خانواده اش و او حکم به کتاب خداوند نماید یعنی اوامر و نواهی او بر وجهی که مورد نظر خداوند است بر مخلوقات برسد (بدون کم و زیاد) اما پادشاه این چنین نیست (خلیفه باید علمش الهی باشد «وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الکتاب»(1) باشد.) کعب گفت: نیکو گفتی من ندانستم که کسی دیگر غیر از من معنی خلیفه دانسته باشد ولکن سلمان معنی آن را حکماً و علماً می داند و او را از این علم و حکمت پر کرده اند. عمر گفت: ای سلمان، من خلیفه ام یا پادشاه؟ سلمان گفت: اگر در همه ی عمر خود یک درهم یا کمتر از آن در جایی که غیر مصرف آن باشد، صرف کرده باشی پادشاهی نه خلیفه. عمر که این بشنید، شرمسار شد و از کثرت انفعال به گریه نشست.

(پس خلیفة الله هم باید علمش وهبی باشد هم معصوم از هر گناه، اشتباه، خطا و... باشد.) و چون که غرض از خلافت آن است که نایب مرتکب اموری شود که منصوب عنه ذات خود به آن اقدام نماید. پس باید که میان ایشان قرب معنوی باشد؛ نه آن که بینهما تباین و تباعد باشد فإیضاً و در عین حال، خلیفه ی خدا و رسول او باید که مظهر العجایب و مظهر الغرائب باشد و خلاصه ی عوالم جسمانی و روحانی و جامع حقایق علوی و سفلی و افضل از جمیع ادانی و اقاصی و شخص که جامع این صفات نباشد، لیاقت خلافت خدا و رسولرا نداشته باشد. (خلیفة الله اگر اشتباه کند نعوذ بالله مثل این است که خداوند اشتباه کرده است و خداوند او را چنان خلق می کند که اشتباه و خطا نمی کند و لهذا نصب خلافت از جانب خداست و نصب انبیا به اعلام وی؛ چنان که در حق آدم(عليه السلام) فرمود که «إنّی جاعل فی الارض خلیفة»(2) و در حق داود(عليه السلام) فرمود که «إنّا جَعَلناکَ خلیفة فی الارض(3)» و موسی(عليه السلام) به هارون فرمود که «اخلفنی فی قومی»(4) و در حق امیرالمؤمنین(عليه السلام)

ص: 40


1- . سوره رعد آیه 43
2- . سوره بقره آیه 30
3- . سوره ص آیه26
4- . سوره اعراف آیه 142

فرمودند که «إنّما ولیُّکُمُ الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون» (1) و قوله «یا ایها الرسول بلِّغ ما انزل إلَیکَ مِن ربِّکَ وَ إن لَم تفعَل فما بلَّغتَ رسالته(2)» و در حق خلیفه ی بازپسین که صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است فرمودند که «لَیَستَخلِفَنَّهُم فی الارض»(3). حضرت رسالت(صلى الله عليه و آله) به فرموده ی او سبحانه در حق امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند که «مَن کُنتُ مولاه فعلی مَولاه وَ لِکُلِّ نبی وصی و وارث و إن وصیی و وارث علمی علی بن ابی طالب(عليه السلام) یا علی(عليه السلام)، أنتَ مِنِّی بِمَنزِلةِ هارونَ مِن موسی الّا أنَّهُ لا نبی بعدی وَ من کنت نبیه فعلی امیره و یا علی(عليه السلام)، أنت خلیفتی فی الدّنیا و الاخرة» (4) و غیر از آن احادیث متواتره که صریحاً دلالت می کند بر خلافت او از جانب حضرت رسالت(صلى الله عليه و آله) به فرموده ی حق سبحانه و به اذن الله نه اذن حاضرین سقیفه و همچنین هر یک از ائمه(عليهم السلام) به اعلام آن حضرت(صلى الله عليه و آله) یکدیگر را به خلافت امر کرده اند.

حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) خلیفة الله و خلیفة رسول الله(صلى الله عليه و آله) است

در تفسیر برهان، مجلد 1 صفحه 169 حدیث 14 آمده است:ابن شاذان: عن علي بن الحسين، عن أبيه(عليهما السلام): قال أمير المؤمنين(عليه السلام): «من لم يقل إني رابع الخلفاء الأربعة، فعليه لعنة الله».

قال الحسين بن زيد: فقلت لجعفربن محمد(عليهما السلام): قد رويتم غير هذا فإنكم لا تكذبون؟! قال(عليه السلام): «نعم؛ قال الله تعالى في محكم كتابه: «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» (5) فكان آدم أول خليفة الله و «يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ»(6) فكان داود الثاني. و كان هارون خليفة موسى قوله تعالى: «اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ»(7) و هو خليفة محمد(صلى الله عليه و آله)، فلم لم يقل: إني رابع الخلفاء الأربعة یقل إنی رابع الخلفاء الاربعة فعلیه لعنة الله

ص: 41


1- . سوره مائده آیه 55
2- . سوره مائده آیه 67
3- . سوره نور آیه 55
4- . خطابه غدیر
5- . سوره بقره آیه 30
6- . سوره ص آیه 26.
7- . سوره أعراف آیه 142.

ابن شاذان روایت می کند از علی بن الحسین(عليهما السلام) و او از پدرشان امام حسین(عليه السلام) و آن حضرت از پدرشان حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) که فرمودند: «هر کس نگوید من خلیفه ی چهارم (قرآن خلیفه ی اول را آدم(عليه السلام)، خلیفه ی دوم را ابراهیم(عليه السلام)، خلیفه ی سوم را داود(عليه السلام) و خلیفه ی چهارم را حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) می داند) هستم، خداوند او را لعنت کند.

حسن بن زید می گوید: به امام صادق(عليه السلام) گفتم یا بن رسول الله(صلى الله عليه و آله)، شما غیر از این روایت می کنید؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: بله خداوند در کتاب محکم خود می فرمایند: «و اذ قال ربک للملائکة إنی جاعلٌ فی الارض خلیفة» و این خلافت آدم است که او خلیفة الله بود و درباره ی اوست. «إنا جعلناک خلیفة فی الارض» و داود(عليه السلام) خلیفه ی دوم بود و هارون(عليه السلام) خلیفه ی موسی(عليه السلام) بود و امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) خلیفه ی محمد(صلى الله عليه و آله) بود و او خلیفه ی چهارم (قرآن است) و هر کس او را خلیفه ی چهارم قرآن نداند، خداوند او را لعنت کند.

در تفسیر نورالثقلین، مجلد1 صفحه 48 حدیث 73 آمده است:

فی عیون الاخبار حدثنا ابوالحسن محمدبن ابراهیم بن اسحاق رضی الله عنه قال حدثنا ابوسعید النسوی قال حدثنی ابراهیم بن محمدبن هارون قال حدثنا احمدبن الفضل البلخی قال حدثنی خالی یحیی بن سعید البلخیعن علی بن موسی الرضا(عليه السلام) عن ابیه عن آبائه عن علی(عليه السلام) قال: بینما أنا امشی مع النبی(صلى الله عليه و آله) فی بعض طرقات المدینة إذ لقینا شیخ طوال کث اللحیة بعید ما بین المنکبین، فسلم علی النبی و رحب به ثم التفت إلیّ فقال: السلام علیکَ یا رابع الخلفاء و رحمة الله و برکاته، الیس کذلک هو یا رسول الله(صلى الله عليه و آله)؟ فقال له رسول الله(صلى الله عليه و آله): بلی. ثم مضی فقلت: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) ما هذا الذی قال لی هذا الشیخ و تصدیقک له؟ قال: أنت کذلک و الحمد لله، إن الله عزوجل قال فی کتابه «إنی جاعلک فی الارض خلیفة» (1) و الخلیفة المجعول فیها آدم(عليه السلام) و قال: عزوجل «یا داود إنا جعلناک خلیفة فی الارض فاحکم بین الناس بالحق» (2) فهو الثانی و قال عزوجل حکایة عن موسی(عليه السلام) حین قال لهارون «اخلفنی فی قومی و اصلح» (3) فهو هارون إذا استخلفه موسی(عليه السلام) فی قومه و هو الثالث و قال عزوجل «و اذانٌ مِنَ الله وَ رَسوله إلی الناس یوم الحج الاکبر» (4) و کنت أنت المبلغ عن الله عزوجل و عن رسوله و أنت وصیی و وزیری و قاضی

ص: 42


1- . سوره بقره آیه 30
2- . سوره ص آیه 26
3- . سوره اعراف آیه 142
4- . سوره توبه آیه 3

دینی و المؤدی عنی و أنت مِنّی بِمَنزِلَة هارون مِن موسی إلّا انَّهُ لا نبیَ بَعدی، فأنت رابع الخلفاء کما سلم علیک الشیخ، او لا تدری من هو؟ قلت: لا. قال: ذاک أخوکَ الخضر فاعلم.

محمدبن ابراهیم بن اسحاق به سند خودش از یحیی بن سعید بلخی روایت کرده است که علی بن موسی(عليهما السلام) از پدرشان از پدرانشان از حضرت امیرمؤمنان(عليه السلام) نقل فرمودند: هنگامی که من به همراه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در کوچه های مدینه می رفتم، ناگاه پیرمردی بلندقامت و چهارشانه که ریش انبوهی داشت به ما برخورد کرد و به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) سلام کرد و رسم احترام را به جای آورد. آن گاه رو به من کرد و گفت: ای چهارمین خلفاء، سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد. پس به پیامبر(صلى الله عليه و آله) رو کرده و گفت: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله)، آیا چنین نیست؟ حضرت فرمودند: آری همین گونه است، سپس آن مرد رفت و من به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) عرض کردم این چه مطلبی بود که این پیرمرد به من گفت و شما آن را تصدیق کردید؟ حضرت فرمودند: تو همان گونه ای که او گفت - و خدا را سپاس- آری، خداوند در کتابش فرموده است «إنی جاعلک فی الارض خلیفة» و خلیفه ای که او قرار داد، در اینجا آدم است و نیز فرموده است « یا داود إنا جعلناک خلیفة فیالارض» و او دومین خلیفه است و باز خداوند از قول موسی که به برادرش گفت: «اخلفنی فی قومی و اصلح» و او هارون بود که خلیفه ی موسی در میان قوم شد و او سومی است و نیز خداوند عزوجل فرموده است «اذانٌ مِنَ الله وَ رَسوله إلی الناس یوم الحج الاکبر» (1) پس تو بودی که این آیه را از سوی خدا و رسولش رساندی و تو هستی وصی، وزیر من، اداکننده ی دین من، به جا آورنده وعده های من و تویی نسبت به من به منزله ی هارون(عليه السلام) نسبت به موسی(عليه السلام)، جز این که پیامبری پس از من نخواهد بود. پس تو چهارمین خلفایی همچنان که شیخ بر تو بدان عنوان سلام کرد. آیا می دانی او که بود؟ عرض کردم: خیر. فرمودند: او برادرت خضر(عليه السلام) بود. این را بدان.

ص: 43


1- . سوره توبه آیه 3

دوازده امام خلیفة الله هستند

1. در صحیح مسلم، مجلد 2 کتاب الامارة باب الناس تبع لقریش و الخلافة فی قریش، صفحه 191 (مسلم به سه طریق این حدیث را بیان کرده است.)، صحیح ابی داود مجلد 2 کتاب المهدی صفحه 207، مسند احمد حنبل مجلد 5 صفحه 106 ایشان این حدیث را از جابر به 34 طریق آورده است.) و کتاب تاریخ الخلفاء (سیوطی) فصل عدة الخلفاء صفحه 7 آمده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): «إنَّ هذَا الاُمر لا یَنقَضی حتّی یَمضی فیهم اثنی عَشَرَ خَلیفَة قال: ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلامٍ خَفی عَلَیَّ فَقُلتَ لِأبی ما قالَ؟ قال: کُلُّهُم مِن قُرَیش.»

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «دین اسلام به پایان نمی رسد مگر این که دوازده نفر خلیفه خواهند شد.» سپس رسول خدا(صلى الله عليه و آله) آهسته چیزی فرمودند که من نشنیدم. از پدرم سؤال کردم که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) چه فرمودند؟ پدرم گفت: (رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند:) «هر دوازده نفر از قریش هستند.»

2- در مسند احمد حنبل مجلد 1 صفحه 398 چنین آمده است:

مسروق می گوید: ما نزد عبدالله بن مسعود نشسته بودیم و او برای ما قرآن می خواند. مردی به او گفت:

یا اباعبدالرحمن هَل سَأَلتُم رسول الله(صلى الله عليه و آله) کَم یَملک هذِهِ الأمة من خلیفة؟ فَقال عَبدالله بن مسعود ما سَألنی عنها اَحَدٌ مِنهُ قَدَمت العرق قَبلکَ ثُمَّ قال: نعم وَ لَقَد سَألَنا رسول الله فقال اثنی عَشَر کعدَة نقباء بنی اسرائیل.

مردی به ابن مسعود گفت: آیا شما از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) سؤال نکردید که تعداد رهبران و خلفا بعد از آن حضرت(صلى الله عليه و آله) چند نفر هستند؟ عبدالله بن مسعود گفت: ... ما از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) سؤال کردیم. حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: تعداد خلفا، رهبران و امامان بعد از آن حضرت(صلى الله عليه و آله) دوازده نفر است، به تعداد نقبای بنی اسرائیل.

خلفاء از بنی هاشم هستند.

در کتاب مودة القربی قسمت دهم صفحه 258 و ینابیع المودة صفحه 445 آمده است:قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): «بعدی اثنی عشر خلیفة... کُلُّهُم مِن بنی هاشم.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «بعد از من دوازده نفر خلیفه می آیند که همه ی آن ها از بنی هاشم هستند.

ص: 44

اسامی خلفا یا دوازده امام

1. در کتاب فرائد السمطین مجلد 2 صفحه 312 حدیث 562 و ینابیع المودة باب 94 صفحه 487 آمده است:

عن ابن عباس قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): «إنَّ خُلَفائی و اوصیائی و حُجَجَ الله عَلَی الخَلق بَعدی الاثنی عَشَرَ وَ اوَّلَهُم أخی و آخرهُم وَلَدی. قیل یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) مَن أخوکَ؟ قال: عَلی.

2. در کتاب فرائدالسمطین مجلد 2 صفحه 319 حدیث 571 آمده است:

حدیث عَن ابی سلمی راعی (ابل) رسول الله(صلى الله عليه و آله) قال: سمعت رسول الله(صلى الله عليه و آله) یقول: لیلة اسری بی إلی السماء قال لی الجلیل جل جلاله: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ» (1) قلت «وَ الْمُؤْمِنُونَ» (2) قال: صدقت یا محمد(صلى الله عليه و آله) من خلفت فی امّتک؟ قلت: خیرها. قال: علی بن ابی طالب؟ قلت: نعم یا رب. قال: یامحمد(صلى الله عليه و آله) إنی اطلعت الی الارض اطلاعة فاخترتک منها فشققت لک اسماء من اسمائی فلا اذکر فی موضع إلّا ذکرت معی فأنا المحمود و أنت محمد(صلى الله عليه و آله). ثم اطلعت الثانیة فأخترت علیّاً و شققتُ له اسماء من اسمائی فأنا الأعلی و هو علی(عليه السلام).

یا محمد(صلى الله عليه و آله) إنّی خلقتک و خلقت علیّاً و فاطمه و الحسن و الحسین و الائمة من ولده مِن شَبَحَ نوری (و) عرضت ولایتکم علی اهل السموات و أهل الأرض. فَمَن قَبِلَها کان عندی مِن المؤمنین و مَن جَحَدَها کان (عندی) مِنَ الکافرین.

یا محمد(صلى الله عليه و آله) لَو أنَّ عَبداً مِن عبیدی عَبَدَنی حتّی یَنقَطِعَ أو یصیر کالشن البالی ثُمَّ أتانی جاحداً لِولایتکم ما غفرت له حتّی یُقِرَّ بولایتکم.

یا محمد(صلى الله عليه و آله) (أ)تحبّ أَن تَراهُم؟ قُلتُ: نعم یا ربّ. فقال لی: إلتَفَت عن یمین العرش. فالتَفَت فإذا أنا بعلیٍّ و فاطمة و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و المهدی فی ضحضاح مِن نور قیاماً یُصلّون (و) هو فی وَسَطِهم-یعنی المهدی- کأنَّه کوکبٌ دُریّ و قال: یا محمد هؤلاء الحجج و هو الثائر مِن عترتک و عزتی و جلالی إنّه الحجة الواجبة لِأولیائی و المنتقم مِن اعدائی.

ص: 45


1- . سوره بقره آیه 285
2- . همان

حضرت امام رضا(عليه السلام)، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را با نام خلیفة الله دعا می فرمایند

قال الامام الرضا(عليه السلام): «اَللَّهُمَّ اَصلِح عَبدَکَ وَ خَلیفَتَک بِما اَصلَحتَ بِهِ اَنبیائَکَ وَ رُسُلَکَ وَ حُفَّهُ بِمَلائِکَتِکَ وَ اَیِّدهُ بِروحِ القُدُسِ مِن عِندِکَ وَ اسلُکهُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ مِن خَلفِهِ رَصَداً یَحفَظونَهُ مِن کُلِّ سوءٍ وَ اَبدِلهُ مِن بَعدِ خَوفِهِ اَمناً یَعبُدُکَ لا یُشرِکُ بِکَ شَیئاً وَ لا تَجعَل لِاَحَدٍ مِن خَلقِکَ عَلَی وَلیِّکَ سُلطاناً وَ ائذَن لَهُ فی جِهادِ عَدُوِّکَ وَ عَدُوُّهِ وَ اجعَلَنی مِن اَنصارِهِ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیئٍ قَدیرٌ.»(1)

بارالها، کار ظهور بنده ی شایسته و خلیفه ی راستینت (امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) را سامانی نیکو بخش، همان گونه که کار پیامبران و فرستادگانت را اصلاح فرمودی و فرشتگانی نگاه بان اطراف وی بگمار و از سوی خویش با روح القدس او را یاری و پشتیبانی فرما و دیده بانانی از پیش رو و پشت سر همراه وی گردان تا از هر بدی نگاهش دارند و ترس و هراس او را به امن و امان دگرگون ساز او تو را می پرستد و هیچ چیز را همتا و همانند تو نمی پندارد. پس برای هیچ یک از آفریدگانت برتری و چیرگی نسبت به ولی خودت قرار مده و او را در جهاد با دشمنت و دشمنش اجازت فرما و مرا از یاران او قرار ده که همانا تو بر هر کاری توانایی.

خداوندا، آیا می شود این بخش از دعای مرا وَ اجعَلَنی مِن اَنصارِه مستجاب فرمایی و مرا در زمره ی انصار و یاران آن حضرت قرار دهی؟ خداوندا عاجزانه از شما تقاضا دارم مرا از یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بده. وَ اجعَلَنی مِن اَنصارِه

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ظهورشان خود را خلیفة الله معرفی می فرمایند

در کتاب نور الابصار مناقب آل بیت النبی المختار(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باب 2 صفحه 155 چنین آمده است:

عن ابی جعفر رضی الله عنه قال: «... فإذا خرج اسنَد ظهره إلی الکعبه و اجتمع إلیه ثَلاثمِأة و ثلاثَه عَشر رَجلاً مِن اتباعِه، فَاول ما ینطِق بِه هذهِ الآیة «بقیت الله خَیرٌ لَکُم إن کنتُم مؤمنین»(2) ثُمَّ یَقولُ أنا بقیة اللهو خلیفة و حجة علیکم فلا یَسلِم علیه احد إلّا قال السلام علیکَ یا بقیة الله فی الارض فَإذا اجتمع عنده العقد عشر الاف رجل فَلا یَبقی یهودی و لا نصرانی و لا احد فَمَن یعبد غیر الله تعالی إلّا آمَن به و صَدَّقه و تکون الملَّة واحده ملّة الاسلام و کلّ ما کان فی الارض من معبود سوی الله تَنزیل علیه نار مِن السماء فَتحرقه.»

ص: 46


1- . بحارالانوار مجلد 86 صفحه 251، جمال الاسبوع صفحه 413
2- . سوره هود آیه 86

حضرت امام باقر(عليه السلام) فرمودند: «زمانی که (حضرت) مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند پشت خود را به دیوار کعبه می گذارد. 313 مرد از یاران و تابعانش دور تا دور او جمع می شوند. آن گاه حضرت آیه ی «بقیت الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین» را می خوانند و می فرمایند: أنا بقیة الله و خلیفته و حجة الله علیکم منم بقیة الله، منم خلیفه ی خدا و حجت او بر شما. هیچ کس تسلیم نمی گردد مگر این که می گوید: السلام علیک یا بقیة الله فی الارض. پس هنگامی که ده هزار نفر (سربازان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) نزد ایشان جمع شوند، هیچ یهودی و نصرانی باقی نمی ماند و یک نفر نمی ماند مگر این که همه خدا را عبادت می کنند و همه به او ایمان می آورند و همه او را تصدیق می نمایند و ملت اسلام یک ملت واحد می شود. تنها معبودی که پرستش می شود الله است و هرکس غیر از خدا کس دیگری را عبادت کند آتشی از آسمان می آید و او را می سوزاند.»(1)

وجوب وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان خلیفة الله فی الارض

در مقدمه ی کتاب کمال الدین و تمام النعمة آمده است:

اما بعد فانَّ الله تبارک و تعالی یقول فی محکم کتابه «وَ إذ قال ربّک للملائکة إنّی جاعلٌ فی الارض خلیفة» فبدأ عزَّوجَلَّ بالخلیفة قبل الخلقه فدلَّ ذلک علی أنَّ الحکمة فی الخلیفة أبلغ من الحکمة فی الخلیفة، فلذلک ابتدأ به لأنَّهُ سبحانه حکیم و الحکیم من یبدء بالأهمِّ و ذلک تصدیق قول الصادق جعفربن محمد(عليهما السلام) حیث یقول: «الحجة قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق» و لَو خلق الله عزَّوجَلَّ الخلیفة خلواً من الخلیفة لکان قد عرضهم للتلف و لم یردع السّفیه عن سفهه بالنوع الذّی توجب حکمته من اقامة الحدود و تقویم المفسد و اللّحظة الواحدة لا تسوِّغ الحکمة ضرب صفح عنها (یعنی عن اقامة الحدود) إنَّ الحکمة تعمُّ کما أنَّالطاعة تعمُّ و من زعم أنَّ الدُّنیا تخلو ساعة من إمام لزمه أن یصحّح مذهب البراهمة فی إبطالهم الرِّسالة و لو لا أنَّ القرآن نزل بأنَّ محمداً(صلى الله عليه و آله) خاتم الأنبیاء لوجب کون رسول فی کلِّ وقت، فلمّا صحّ ذلک لارتفع معنی کون الرَّسول بعده و بقیت الصّورة المستدعیة للخلیفة فی العقل و ذلک أنَّ الله تقدَّس ذکره لا یدعو إلی سبب إلّا بعد أن یصوِّر فی العقول حقائقه و إذا لم یصوِّر ذلک لم تتّسق الدَّعوة و لم تثبت الحجة و ذلک أنَّ الأشیاء تألف أشکالها و تنبو عن اضدادها، فلو کان فی العقل إنکار الرُّسل لما بعث الله عزَّوَجَلَّ نَبیّاً قطُّ.

مثال ذلک الطبیب یعالج المریض بما یوافق طباعه و لو عالجه بدواء یخالف طباعه أدّی ذلک إلی تلفه، فثبت أنَّ الله أحکم الحاکمین لا یدعوا إلی سبب إلّا و له فی العقول صورة ثابتة و بالخلیفة یستدلُّ علی المستخلف کما جرت به العادة فی العامّة و الخاصّة و فی المتعارف متی استخلف ملک ظالماً استدلَّ بظلم

ص: 47


1- . نویسنده ی این کتاب، کتاب دیگری نوشته است به نام امام مهدی نقطه ی مشترک وحدت اسلامی

خلیفته علی ظلم مستخلفه و إذا کان عادلاً استدلُّ بعدله علی عدل مستخلفه، فثبت أنَّ خلافة الله توجب العصمة و لا یکون الخلیفة إلّا معصوماً.

وجوب طاعة الخلیفة و لُمّا استخلف الله عزَّوَجَلَّ آدم فی الارض أوجب علی أهل السماوات الطاعة له فکیف الظنَّ بأهل الارض و لمّا أوجب الله عزَّوَجَلَّ علی الخلق الإیمان بملائکة الله و أوجب علی الملائکة السجود لخلیفة الله، ثُمَّ لمّا امتنع ممتنعٌ من الجنَّ عن السجود له أحلَّ الله به الذُّلَّ و الصّغار و الدَّمار و أخزاه و لعنه إلی یوم القیامة، علمنا بذلک رتبة الامام و فضله و إنَّ الله تبارک و تعالی لمّا أعلم الملائکة أنّه جاعل فی الارض خلیفة أشهدهم علی ذلک لأنَّ العلم شهادة فلزم من ادَّعی أنَّ الخلق یختار الخلیفة أن تشهد ملائکة الله کلّهم عن آخرهم علیه و الشهادة العظیمة تدلُّ علی الخطب العظیم کما جرت به العادة فی الشاهد فکیف و أنّی ینجو صاحب الاختیار من عذاب الله و قد شهدت علیه ملائکة الله أوَّلهم و آخرهم و کیف و أنّی یعذّب صاحب النصِّ و قد شهدت له ملائکة الله کلّهُم.

و له وجه آخر و هو أنَّ القضیّة فی الخلیفة باقیة إلی یوم القیامة و من زعم أنَّ الخلیفة أراد به النبوَّة فقد أخطأ من وجه و ذلک أنَّ الله عزَّوَجَلَّ و عد أن یستخلف من هذه الأمة [الفاضلة] خلفاء راشدین کما قال جلَّ و تقدَّس «وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لَیَستَخلِفَنَّهُم فی الارض کما استَخلَفَ الذین من قبلهم وَ لیمکّننَّ لَهُم دینَهُم الذّی ارتضی لَهُم وَ لَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعد خوفِهِم أمناَ یعبدوننی لا یُشرکونَ بی شیئاً» (1) وَ لَو کانت قضیة الخلافة قضیّة النبوة أوجب حکم الآیة أن یبعث الله عزَّوجُلَّ نبیّاً بعد محمد(صلى الله عليه و آله) و ما صحَّ قوله: «وَ خاتَم النبییّن»(2) فثبت أنَّ الوَعد من الله عَزَّوجَلَّ ثابت من غیر النبوَّة وَ ثبت أنَّ الخلافة تخالف النبوَّة بِوَجه وَ قَد یَکون الخلیفة غیر نبیٍّ وَ لا یَکون النبیُّ إلّا خلیفة.

و آخر؛ هو أنّه عَزَّوجَلَّ أراد أن یظهر باستعباده الخلق بالسجود لآدم(عليه السلام) نفاق المنافق وَ إخلاص المخلص کما کشفت الأیّام وَ الخبر عن قناعیهما أعنی ملائکة الله وَ الشیطان وَ لَو و کل ذلک المعنی- من اختیار الامام- إلی من أضمر سوءً لما کشفت الأیّام عنه بالتعرُّض و ذلک أنّه یختار المنافق من سمحت نفسهبطاعته و السجود له، فَکیفَ وَ أنّی یوصل إلی ما فی الضمائر من النفاق وَ الإخلاص و الحسد و الدَّاء الدَّفین.

وَ وَجه آخر؛ وَ هوَ أنَّ الکلمة تتفاضل علی أقدار المخاطِب، فخطاب الرَّجل عبده یخالف خطاب سیّدة و المخاطِب کان الله عزَّوجَلَّ وَ المُخاطَبون ملائکة الله أوَّلهم و آخرهم، وَ الکلمة العموم لها مصلحة عموم کما أنَّ الکلمة الخصوص لها مصلحة خصوص، و المثوبة فی العموم أجلُّ من المثوبة فی الخصوص کالتوحید الذّی هو عموم علی عامّة خلق الله یخالف الحجَّ و الزَّکوة و سائر أبواب الشرع الذّی هو خصوص فقوله عَزَّوجَلَّ «وَ

ص: 48


1- . سوره نور آيه 55
2- . سوره احزاب آیه 40

إذ قال ربُّک للملائِکَة إنّی جاعلٌ فی الأرض خلیفة(1)» دلَّ علی أنَّ فیه معنی مِن مَعانی التوحید لما أخرجه مخرج العموم، و الکلمة إذا جاورت الکلمة فی معنی لزمها ما لزم أختها إذا جمعهما معنی واحد، و وجه ذلک إنَّ الله سبحانه علم أنَّ مِن خلقه مَن یوحّده و یأتمر لأمره، وَ أنَّ لهم أعداء یعیبونهم و یستبیحوا حریمهم، وَ لَو أنَّه عَزَّوجَلَّ قصر الأیدی عنهم جبراً وَ قهراً لبطلت الحکمة وَ ثبت الإجبار رأساً، وَ بطل الثواب و العقاب وَ العبادات، وَ لَمّا استحال ذلک وجب أن یدفع عن أولیائه یضرب من الضروب لا تبطل به و معه العبادات و المثوبات فکان الوجه فی ذلک إقامة الحدود کالقطع و الصلب وَ القتل و الحبس و التحصیل الحقوق کما قیل: «ما یزع السّلطان أکثر مِمّا یزع القرآن» وَ قَد نطق بِمِثله قوله عَزَّوجَلَّ «لأنتم أَشَدُّ رَهبَةً فی صُدورِهم مِن الله»(2) فوجب أن ینصب عَزَّوجَلَّ خلیفة یقصر من أیدی أعدائه عن أولیائه ما تصحُّ به و معه الولایة لأنَّه لا ولایة مع من أغفل الحقوق و ضیّع الواجبات و وجب خلعه فی العقول جَلَّ الله تعالی عن ذلک، و الخلیفة اسم مشترک لأنَّه لو أنَّ رجلاً بنی مسجداً و لم یؤذِّن فیه و نصب فیه مؤذِّناً کان مؤذِّنه، فأما إذا أذَّن فیه أیّاماً ثمَّ نصب فیه مؤذِّناً کان خلیفته، و کذلک الصورة فی العقول و المعارف متی قال البندار هذا خلیفتی کان خلیفته علی البندرة لا علی البرید و المظالم، فکذلک القول فی صاحبی البرید و المظالم، فَثبت أنَّ الخلیفة من الاسماء المشترکة، فکان من صفة الله تعالی ذکره الانتصاف لأولیائه من أعدائه، فوکل من ذلک معنی إلی خلیفته فلهذا الشأن استحقَّ معنی الخلیفة دون معنی أن یتّخذ شریکاً معبوداً مع الله سبحانه و لهذا من الشأن قال الله تبارک و تعالی لابلیس«یا إبلیس ما منعک أن تسجد لما خلقت»(3) ثمَّ قال عَزَّوجَلَّ «بیدیَّ أستکبرت»(4) و ذلک أنّه یقطع العذر و لا یوهم أنّه خلیفة شارک الله فی وحدته، فقال: بعد ما عرفت أنّه خلق الله ما منعک أن تسجد ثمَّ قال:«بیدیَّ أستکبرت» و الید فی اللّغة قد تکون بمعنی النعمة و قد کان لله عَزَّوجَلَّ علیه نعمتان حوتا نعماً کقوله عَزَّوجَلَّ «و أسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنة»(5) و هما نعمتان حوتا نعماً لا تحصی، ثمَّ غلّظ علیه القول بقوله عَزَّوجَلَّ «بیدیَّأستکبرت» کقول القائل بسیفی تقاتلنی و برمحی تطاعننی، و هذا أبلغ فی القبح و أشنع، فقوله عزَّوَجَلَّ «وَ إذ قال ربُّک للملائکة إنّی جاعل فی الأرض خلیفة»(6) کانت کلمة متشابهة أحد وجوهها أنّه یتصوَّر عند الجاهل أنَّ الله عَزَّوَجَلَّ یستشیر خلقه فی معنی التبس علیه و یتصوَّر عند المستدلِّ إذا استدلَّ علی الله عَزَّوَجَلَّ بأفعاله المحکمة و جلالته الجلیلة أنّه جلَّ عن أن یلتبس علیه معنی أو یستعجم علیه حالٌ فانّه لا

ص: 49


1- . سوره بقره آيه 30
2- . سوره حشر آیه 13
3- . سوره ص آیه 75
4- . همان
5- . سوره لقمان آیه 20
6- . سوره بقره آیه 30

یعجزه شیء فی السماوات و الأرض و السبیل فی هذه الآیة المتشابهة کالسبیل فی أخواتها من الآیات المتشابهات أنّها تردُّ إلی المحکمات ممّا یقطع به و معه العذر للمتطرِّق إلی السفه و الإلحاد.

فقوله: و إذ قال ربک للملائکة إنّی جاعلٌ فی الأرض خلیفة یدلُّ علی معنی هدایتهم لطاعة جلیلة مقترنه بالتوحید، نافیة عن الله عَزَّوجَلَّ الخلع و الظلم و تضییع الحقوق و ما تصحُّ به و معه الولایة، فتکمل معه الحجَّة، و لا یبقی لأحد عذرٌ فی إغفال حقٍّ.

و اخری أنّه عَزَّوَجَلَّ إذا علم استقلال أحد من عباده لمعنی من معانی الطّاعات ندبه له حتّی تحصل له به عبادة و یستحقُّ معها مثوبة علی قدرها مالو أغفل ذلک جاز أن یغفل جمیع معانی حقوق خلقه أوَّلهم وآخرهم، جلَّ الله عن ذلک فللقوام بحقوق الله و حقوق خلقه مثوبة جلیلة متی فکّر فیها مفکّر عرف أجزاءها إذ لاوصول إلی کلّها لجلالتها و عظم قدرها و أحد معانیها و هو جزءٌ من أجزائها أنّه یسعد بالامام العادل النملة و البعوضة و الحیوان أوَّلهم و آخرهم بدلالة قوله تعالی «وَ ما أرسلناک إلّا رحمةً للعالمین»(1) و یدلُّ علی صحّة ذلک قوله عَزَّوَجَلَّ فی قصّة نوح(عليه السلام) فقلت «استغفروا ربّکم إنّه کان غفّاراً یرسل السَّماء علیکم مدراراً»(2) ثمَّ من المدرار ما ینتفع به الإنسان و سائر الحیوان و سبب ذلک الدُّعاة إلی دین الله و الهداة إلی حقِّ الله، فمثوبته علی أقداره و عقوبته علی من عانده بحسابه و لهذا نقول: إنَّ الامام یُحتاج إلیه لبقاء العالم علی صلاحه.

وَ قد أخرجت الأخبار الّتی رویتها فی هذا المعنی فی هذا الکتاب فی باب العلّة الّتی یحتاج من أجلها إلی الامام.

لیس لاحد أن یختار الخلیفة الّا الله عَزَّوَجَلَّ

و قول الله عَزَّوَجَلَّ «وَ إذ قال ربّک للملائکة إنّی جاعلٌ فی الارض خلیفة»(3) جاعل منوَّنٌ صفة الله الّتی وصف بها نفسه و میزانه قوله «إنّی خالقٌ بشراً من طین»(4) فنوَّنه و وصف به نفسه، فمن ادَّعی أنّه یختار الامام وجب أن یخلق بشراً من طین، فلمّا بطل هذا المعنی بطل الآخر إذ هما فی حیّز واحد.

و وجه آخر و هو أنَّ الملائکة فی فضلهم و عصمتهم لم یصلحوا الاختیار الامام حتّی تولّی الله ذلک بنفسه دونهم و احتجَّ به علی عامّة خلقه أنّه لا سبیل لهم إلی اختیاره لما لم یکن للملائکة سبیل إلیه مع صفائهم ووفائهم و عصمتهم و مدح الله إیّاهم فی آیات کثیرة مثل قوله سبحانه «بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون»(5) و کقوله عَزَّوَجَلَّ «لا یعصون الله ما أمرهم و یفعلون ما یؤمرون»(6) ثمَّ إِنَّ الإنسان بما

ص: 50


1- . سوره انبیاء آیه 107
2- . سوره نوح آیات 10 و 11
3- . سوره بقره آیه 30
4- . سوره ص آیه 71
5- . سوره انبیاء آیات 26 و 27
6- . سوره تحریم آیه 6

فیه من السّفه و الجهل کیف و أنّی یستتبَّ له ذلک فهذا و الأحکام دون الإمامة مثل الصّلاة و الزَّکاة و الحجِّ و غیر ذلک لم یکل الله عَزَّوَجَلَّ شیئاً من ذلک إلی خلقه فکیف وکل إلیهم الأهمَّ الجامع للأحکام کلّها و الحقائق بأسرها.

وجوب وحدة الخلیفة فی کل عصر

و فی قوله عَزَّوَجَلَّ «خلیفة» إشارة إلی خلیفة واحدة ثبت به معه إبطال قول من زعم أنَّه یجوز أن تکون فی وقت واحد أئمّة کثیرة و قد اقتصر الله عَزَّوَجَلَّ علی الواحد و لو کانت الحکمة ما قالوه و عبّروا عنه لم یقتصر الله عَزَّوَجَلَّ علی الواحد و دعوانا مُحاذٍ لدعواهم، ثمَّ إنَّ القرآن یرجّح قولنا دون قولهم و الکلمتان إذا تقابلنا ثمَّ رُجّح إحداهما علی الأخری بالقرآن، کان الرُّجحان أولی.

لزوم وجود الخلیفة

وَ لَقوله عَزَّوَجَلَّ «وَ إذ قال ربّک للملائکة» فی الخطاب الذّی خاطب الله عَزَّوَجَلَّ به نبیَّه(صلى الله عليه و آله) لمّا قال: «ربّک» من أصحّ الدَّلیل علی أنّه سبحانه یستعمل هذا المعنی فی اُمّته إلی یوم القیامة، فإنَّ الأرض لا تخلوا من حجّة له علیهم وَ لَو لا ذلک لما کان لقوله: «ربّک» حکمة و کان یجب أن یقول: «ربُّهم» و حکمة الله فی السّلف کحکمته فی الخلف لا یختلف فی مرِّ الأیّام و کرِّ الأعوام و ذلک أنّه عَزَّوَجَلَّ عدل حکیم لا یجمعه و أحد من خلقه نسبٌ جَلَّ الله عن ذلک.

وجوب عصمة الامام

وَ لِقوله عَزَّوَجَلَّ وَ إذ قال ربّک للملائکة إنّی جاعلٌ فی الارض خلیفة معنی و هو أنّه عَزَّوَجَلَّ لا یستخلف إلّا من له نقاء السریرة لیبعد عن الخیانة لأنَّه لو اختار من لا نقاء له فی السّریرة کان قد خان خلیفة لأنّه لَو أَنَّ دلّالّا قدَّم حمّالاً خائناً إلی تاجر فحمل له حملاً فخان فیه کان الدّلال خائناً، فکیف تجوز الخیانة علی الله عَزَّوَجَلَّ و هو یقول- و قوله الحق-: «إنَّ الله یهدی کید الخائنین»(1) وَ أدَّب محمّداً(صلى الله عليه و آله) بقوله عَزَّوَجَلَّ «و لا تکن للخائنین خصیماً»(2) فکیف وَ أنّی یجوز أن یأتی ما ینهی عنه و قدعیّر الیهود بسمة النفاق و قال: «أتأمرون النّاس بالبِّر وَ تَنسون أنفسکم و أنتم تتلون الکتاب أفلا تعقلون»(3) و فی قول الله عَزَّوَجَلَّ «وَ إذ قال ربّک للملائکة إنّی جاعلٌ فی الارض خلیفة» حجّة قویّة فی غیبة الامام(عليه السلام) و ذلک أنّه عَزَّوَجَلَّ لَمَّا قال: «إنّی جاعل فی الارض خلیفة» أوجب بهذا اللّفظ معنی و هو أن یعتقدوا طاعته فاعتقد عدوُّ الله إبلیس بهذه الکلمة نفاقاً و أضمره حتّی صاربه منافقاً و ذلک أنّه أضمر أنّه یخالفه متی استعبد بالطاعة له،فکان نفاقه أنکر النفاق لأنّه نفاق بظهر الغیب و لهذا من الشأن صار أخزی المنافقین کلّهم و لمّا عرَّف الله عَزَّوَجَلَّ ملائکته ذلک أضمروا الطاعة له و اشتاقوا إلیه فأضمروا نقیض ما أضمره الشیطان فصار لهم من الرُّتبة عشرة أضعاف ما استحقَّ عدوُّ الله من الخزی و الخسار، فالطاعة و الموالات بظهر الغیب أبلغ فی

ص: 51


1- . سوره یوسف آیه 52
2- . سوره نساء آیه 105
3- . سوره بقره آیه 44

الثواب و المدح لأنّه أبعد من الشبهة و المغالطه و لهذا روی عن النبیِّ أنّه قال: «من دعا لإخیه بظهر الغیب ناداه ملک من السماء و لک مثلاه.»

وَ أنَّ الله تبارک و تعالی أکّد دینه بالایمان بالغیب فقال: «هدی للمتقین الذین یؤمنون بالغیب»(1) فالایمان بالغیب أعظم مثوبة لصاحبه لأنّه خلوٌ من کلِّ عیب و ریب لأنَّ بیعة الخلیفة وقت المشاهدة قدیتوهّم علی المبایع أنّه إنّما یطیع رغبة فی خیر أو مال، أو رهبةً من قتل أو غیر ذلک ممّا هو عادات أنباء الدُّنیا فی طاعة ملوکهم و إیمان الغیب مأمون من ذلک کلّه و محروسٌ من معایبه بأصله، یدلُّ علی ذلک قول الله عَزَّوَجَلَّ «فَلَمّا رأوا بأسنا قالوا آمنّا بالله وحده و کفرنا بما کنّا به مشرکین»(2) فلم یک ینفعهم إیمانهم لمّا رأوا بأسنا وَ لَمّا حصل للمتعبّد ما حصل من الایمان بالغیب لم یحرم الله عَزَّوَجَلَّ ذلک ملائکته فقد جاء فی الخبر إنَّ الله سبحانه قال هذه المقالة للملائکة قبل خلق آدم بسبع مائة عام و کان یحصل فی هذه المدَّة الطاعة لملائکة الله علی قدرها وَ لَو أنکر منکر هذا الخبر و الوقت و الأعوام لم یجد بدًّا من القول بالغیبة و لو ساعة واحدة و الساعة الواحدة لا تتعرَّی من حکمة ما و ما حصل من الحکمة فی الساعة الواحدة حصل فی الساعتین حکمتان و فی الساعات حِکمٌ و ما زاد فی الوقت إلّا زاد فی المثوبة و ما زاد فی المثوبة إلّا کشف عن الرّحمة و دلَّ علی الجلالة، فصحَّ الخبر أنَّ فیه تأیید الحکمة و تبلیغ الحجّة.

و فی قوله عَزَّوَجَلَّ «وَ إذ قال ربّک للملائکة إنّی جاعلٌ فی الأرض خلیفة(3)» حجّة فی غیبة الامام(عليه السلام) من أوجه کثیرة: أحدها: أنَّ الغیبة قبل الوجود أبلغ الغیبات کلّها و ذلک أنَّ الملائکة ما شهدوا قبل ذلک خلیفة قطُّ و أمّا نحن فقد شاهدنا خلفاء کثیرین غیر واحد قد نطق به القرآن و تواترت به الأخبار حتّی صارت کالمشاهدة و الملائکة لم یشهدوا واحداً منهم، فکانت تلک الغیبة أبلغ و اخری: أنّها کانت غیبة من الله عَزَّوَجَلَّ و هذه الغیبة الّتی للإمام(عليه السلام) هی من قِبل أعداء الله تعالی، فإذا کان فی الغیبة الّتی هی من الله عَزَّوَجَلَّ عبادة لملائکة فما الظنُّ بالغیبة الّتی هی من أعداء الله و فی غیبة الامام عبادة مخلصة لم تکن فی تلک الغیبة و ذلک أنَّ الامام الغائب مقموعٌ مقهورٌ مزاحم فی حقّه، قد غُلب قهراً و جری علی شیعته [قسراً] من أعداء الله ما جری من سفک الدِّماء و نهب الأموال و إبطال الأحکام و الجور علی الأیتام و تبدیل الصدقات و غیر ذلک ممّا لاخفاء به و من اعتقد موالاته شارکه فی أجره و جهاد و تبرَّأ من أعدائه وَ کان َ لهُ فی براءة موالیه من أعدائه أجرٌ وَ فی ولایة أولیائه أجر یربو علی أجر ملائکة الله عَزَّوَجَلَّ علیالایمان بالامام المغیّب فی العدم و إنّما قصَّ الله عَزَّوَجَلَّ نبأه قبل وجوده توقیراً و تعظیماً له لیستعبدله الملائکة و یتشمّروا لطاعته.

وَ إنّما مثال ذلک تقدیم الملک فیما بیننا بکتاب أو رسول إلی أولیائه أنَّه قادم علیهم حتّی یتهیّؤوا لاستقباله و ارتیاد الهدایا له ما یقطع به و معه عذرهم فی تقصیر إن قصّروا فی خدمته کذلک بدأ الله عزَّوَجَلَّ بذکر نبائه

ص: 52


1- . سوره آیات 2و 3
2- . سوره غافر آیات 84 و 85
3- . سوره بقره آیه 30

إبانة عن جلالته و رتبته و کذلک قضیّته فی السّلف و الخلف، فما قبض خلیفة إلّا عرَّف خلقه الخلیفة الّذی یتلوه و تصدیق ذلک قوله عَزَّوَجَلَّ «أَفَمَن کانَ علی بیّنة من ربّه و یتلوه شاهدٌ منه»(1) وَ الَّذی علی بیّنة مِن رَبِّه محمّد(صلى الله عليه و آله) و الشّاهد الّذی یتلوه علیُّ بن أبی طالب أمیرالمؤمنین(عليه السلام). دلالته قوله عَزَّوَجَلَّ «وَ من قبله کتاب موسی إماماً و رحمة(2)» و الکلمة- من کتاب موسی المحاذیة لهذا المعنی حذوا النعل بالنعل و القذَّة بالقذَّة- قوله«وَ واعدنا موسی ثلاثین لیلة وَ أتممناها بعشرٍ فتَمَّ میقات رَبّه أربَعینَ لَیلة وَ قالَ موسی لِأخیه هارون اخلفنی فی قومی وَ أَصلِح وَ لا تَتَّبع سبیل المفسدین»(3)

اثبات پيدايش خلافت حقه الهيه

اما بعد- خداى تبارك و تعالى در كتاب محكم خود می فرمايد «و آنگاه كه پروردگارت به همه ی فرشتگان اعلام كرد كه محققاً من در زمين خليفه اى مي گذارم...» (4) خدا قبل از آفرینش خلیفه از خلیفه سخن می گوید خليفه آفريد و سپس خلق جهان را و اين خود دليل است كه حكمت وجود خليفه پا برجاتر است از وجود مردم از اين رو خدا بدان آغاز كرد زيرا كه خداى سبحان حكيم است و حكمت دار كسى است كه موضوع مهم تر را بر امر عمومى مقدم دارد و اين خود درستى فرمايش امام صادق جعفربن محمد(عليه السلام) را می رساند كه فرمود (حجت خدا پيش از خلق است و با خلق است و پس از خلق) اگر خدا مردمى بى خليفه و رهبر آفريند، آنان را در معرض تباهى افكنده و وسيله براى جلوگيرى بي خردان از كارهاى ناروا نيست به اعتبار دستوراتى كه حكمت او اقتضا مي كند از قبيل اقامه حدود بر تبهكاران و به راه آوردن تبهكاران در صورتى كه حكمت الهيه اجازه نمي دهد يك چشم بهم زدن از اصلاح مردم صرف نظر شود حكمت تدبير اجتماع در همه حال لازم است چنانچه طاعت حق در همه حال واجباست كسى كه گمان برد جهان يك ساعت بى امام مى ماند بايد به عقيده ی برهمنان گرايد كه بعثت پيغمبران را لازم نمي دانند بلكه زشت مي شمارند. اگر در قرآن آيه نيامده بود كه محمد(صلى الله عليه و آله) خاتم پيغمبران است، بايستى در هر زمانى پيغمبرى باشد ولى چون ختم نبوت به صحت پيوست يك صورت معقول براى اداره بشر

ص: 53


1- . سوره هود آیه 17
2- . سوره احقاف آیه 12
3- . سوره اعراف آیه 142
4- . سوره بقره آیه 30

مي ماند كه وجود خليفه حق باشد چون خداى تقدس ذكره وضعى را پيش نمى آورد مگر آن كه حقيقت عقل پسندى باشد و اگر وجود خليفه حق تصور نگردد دعوت الهيه پيوست نباشد و حجت بر بشر تمام نشود، هر چيزى با همانند خود الفت جويد و از مخالف خويش در گريز باشد، اگر (آن طور که براهمه گويند) عقل بعثت پيغمبران را زشت مي فهميد، خدا هرگز پيغمبرى نمى انگيخت. في المثل، طبيب بيمار را با دارویى كه به مزاجش بسازد درمان كند و اگر داروى ناسازش دهد او را به هلاكت رساند ثابت است كه خدا از همه حكيمان حكمت تر است و دعوتش طبق دستورات ثابت عقول است هميشه وضع خليفه دليل است بر خليفه گذار، همه مردم از خاص و عام بر اين شيوه اند در عرف مردم اگر پادشاهى قائم مقام ستمكارى به جاى خود مقرر كرد ظلم خليفه دليل است بر ظلم خليفه گذار و اگر خليفه عادل باشد دليل شود كه خليفه گذار وى عادل است، از اينجا است كه خلافت از طرف خدا ملازم مقام عصمت است و خليفه جز معصوم نشايد.

در وجوب اطاعت خليفه، حق و مقام او

چون خدا آدم را در زمين به خلافت خود برگزيد بر اهل آسمان ها طاعتش واجب شد تا چه رسد به اهل زمين و چون خدا واجب دانست ايمان به فرشتگان خود را و بر فرشتگان واجب دانست سجده بر خليفه خدا را و در اين ميان يك تن جن (شيطان) از سجده بر آدم سر باز زد و خدا، خوارى و پستى و راندگى بر او فرود آورد و رسوايش كرد و تا قيامت دچار لعنتش ساخت ما مرتبه امام و فضل او را دانستيم.

نصب خليفه با خدا است و باختيار مردم نيست.

چون خداى تبارك و تعالى به فرشتگان اعلام كرد كه خليفه در زمين مقرر مي دارد آن ها را گواه اين موضوع گرفت زيرا علم اساس گواهى است كسى كه مدعى است خليفه را مردم انتخاب مي كنند، بايست همه یفرشتگان حق گواه اين انتخاب باشند و به حكم عادت شهادت در گواه بزرگ براى كار بزرگ است، كسى كه به ناحق خليفه انتخاب كند چگونه از عذاب خدا وارهد، در صورتى كه همه ی فرشتگان گواه او باشند و چگونه كسى كه به نص خدا و پيغمبر خليفه حق را بشناسد و طاعت كند عذاب شود؟ با اين كه همه ی فرشتگان گواه او باشند.

ص: 54

دفع شبهه خلافت ائمه ی حق و حكمت امر به سجده بر آدم

بعضى گمان كرده اند مقصود از اين خليفه كه در آيه مباركه است همان مقام نبوت است، اين درست نيست از يك نظر و آن اين است كه خداى عزوجل در قرآن وعده داده كه از اين امت اسلامى خليفه هاى بر حقى انتخاب كند. چنانچه حضرتش جل و تقدس فرمايد (سوره نور آيه 55) «خدا وعده داده به آنان كه از ميان شما بگروند و كارهاى شايسته كنند كه آنها را در روى زمين به خلافت گمارد چنان كه آنان كه پيش از آنها بودند گماشت و پا برجا كند براى آنها همان كيشى را كه پسند او است و بجاى ترسى كه دارند امنيت خاطر به آن ها بخشد تا مرا بس بپرستند و با من هيچ چيزى را شريك نگيرند» و اگر مقصود از خلافت همان نبوت باشد لازم آيد به حكم اين آيه كه خداى عزوجل بعد از محمد(صلى الله عليه و آله) پيغمبرى فرستد و گفته او كه خاتم پيغمبران است درست نباشد از اينجا ثابت شد كه موضوع اين وعده ثابت است و منظور خلافت جدا از نبوت است و خلافت از نظرى غير از نبوت است و ممكن است خليفه مقام نبوت نداشته باشد اگر چه هر پيغمبرى مقام خلافت دارد.

مطلب ديگر اين است كه خدا خواست با دستور سجده بر آدم خلق خود را بيازمايد و نفاق منافق و اخلاص مخلصان را آشكار سازد؛ چنانچه گذشت روزگار و بررسى و اختبار، پرده از واقعيت آن ها برگرفت مقصودم امتياز ميان ملائكه و شيطان است و اگر خدا انتخاب امام را به اختيار بد دلان گذارد گذشت روزگار پرده از سوء نيت آنان بر ندارد زيرا مردم بى ايمان هم جنس خود را انتخاب كنند و با او بسازند و بر او سجده كنند در اين صورت چگونه بهباطن مردم از منافق و مؤمن پى توان برد و حسد و دردهاى درونى را توان شناخت.

پيوست امامت با توحيد و سر عصمت امامان بر حق(عليهم السلام)

بوجه ديگر سخن از نظر گويند و شنونده بسيار تفاوت كند: گفتار مرد با بنده خود غير از گفتار شخصى است با آقاى خود. اينجا گوينده خداى عزوجل است و شنونده فرشتگان خدا از اول تا آخر، سخنى كه بطور كلى و عموم باشد مصلحت كلى و عمومى دارد چنانچه سخن مخصوص به موردى مصلحت خصوصى دارد، ثواب كارهاى عمومى بزرگتر است از ثواب كارهاى خصوصى مثلاً توحيد و خداشناسى كه بر همه خلق خدا واجب است غير از حج و زكات و احكام

ص: 55

مخصوص ديگر است پس گفتار خداى عز و جل كه «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» (1) دليل باشد كه سر توحيد در آن نهفته است چون به طور عموم ايراد شده، چون جمله اى در پى جمله آمد و منظور از هر دو يك مقصد است در لوازم معنا با هم مشترك باشند خدا مي دانست كه در ميان بندگانش كساني هستند كه او را يگانه مى شناسند و فرمانش را مي برند و دشمنانى دارند كه از آن ها عيب جویى كنند و هتك حرمت خاندان آنان كنند و اگر خدا با جبر و قهر جلوی دشمنان را بگيرد حكمت باطل شود و اختيار از ميان برود و ثواب و عقاب و عبادات بيهوده شود و به همين ملاحظه بايست خدا به وضعى از اولياء خود دفاع كند كه سبب بطلان عبادات و مثوبات نباشد و راه بى عيب دفاع كيفر بدكارانست چون قطع يد و دار زدن و قصاص و حبس و تحصيل حقوق حقه است چنانچه گفته اند (جلوگيري هاى سلطان بيشتر از جلوگيري هاى قرآن است) خدا هم به همين معنا (درآیه 13 سوره حشر) نطق فرموده «هر آينه از شما ترس بيشترى دارند تا از خدا»(2)پس لازم است بر خدا نصب خليفه كند تا شر دشمنانش را از دوستانش بگرداند، به شرط عدالت و صحت عمل كه ولايت امام بر آن متكى است نه ولايت و رياست كسى كه از حقوق غافل است و واجبات را ضايع مى نمايد و مخالفت بر كنار كردن او از نظر عقل لازم است، برتر است خداى تعالى از اين كار.

شرح ماهيت و حدود خلافت حقه

خليفه در كسى صادق آيد كه حائز مقام خليفه گذار و شغل او باشد از اين رو بايد گفت لفظى است كه در موارد مختلف اطلاق شود اگر كسى مسجدى بسازد و خود در آن اذان نگفته مؤذنى بر آن نصب كند اين شخص مؤذن مسجد ساز است و بس چون متصدى شغل او نشده ولى اگر خودش چند روز در آن مسجد اذان گويد و سپس كسى را مؤذن كند بر او صادق آيد كه خليفه او است و شغل او را متصدى است و از نظر عقل و عرف اگر گمركچى بگويد اين شخص خليفه من

ص: 56


1- . سوره بقره آیه 30
2- . اين آيه در شرح حال يهود است كه مي فرمايد يهود با اظهار خداپرستى از شما مسلمانان شمشير به دست بيشتر از خدا مي ترسند

است، فهميده شود كه در شغل گمرك خليفه ی او است نه در پست و رسيدگى به مظالم و همين طور است اگر پستچى يا حاكم مظالم خليفه معرفى كنند. از اينجا ثابت شد كه خليفه معانى مختلفى دارد و بايد فهميد كه خليفة اللَّه چه معنى مي دهد، چون يكى از صفات افعال الهى تعالى ذكره حق خواهى و انتقام براى دوستان خود است نسبت به دشمنانش باين اعتبار برگزيده خود را كه مقام نبوت يا امامت دارد خليفه خود خوانده است يعنى جانشين خدا در اجراى عدالت نه باين معنى كه شريك خداست در معبوديت به همين ملاحظه خداى تبارك و تعالى به ابليس عتاب كرد كه اى ابليس چه چیز تو را باز داشت كه برای آنچه آفريدم سجده كنى؟ سپس خداى عز و جل فرمود «بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ»(1) «به نعمت من تكبر ورزيدى» اين براى قطع عذر بود كه توهم نشود، آدم خليفه است، نسبت به مقام معبوديت و شريك خداست در مقام وحدت ذاتى و پس از آن كه او را آفريده خود معرفى كرد، فرمود چرا بر او سجده نكردى؟ سپس فرمود «بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ»(2) و يد در لغت عرب به معنى نعمت آفريده است و براى خداى عز و جلدو نعمت است كه نعمتهاى فراوانى در بر دارند چنانچه فرموده او است بر شما فرو باريد نعمت آشكار و نهان را و اين دو نعمت باشند كه نعمت هاى بي شمارى در بر دارند، سپس خدا عتاب را بر او سخت نمود فرمود «به نعمت خود من تكبر ورزيدى؟» چنانچه گوينده اى در مقام سرزنش خلاف كار گويد به شمشير خودم با من مي جنگى و نيزه خودم را به من فرو مي برى اين بيشتر زشت است و بدنماتر است پس گفته خداى عزوجل «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»(3)سخنى است مبهم و پر معنا يك معنايش اينست كه نادانى تصور مي كند که خداى عزوجل با خلق خود در موضوعى شور مي كند تا بر او كشف حقيقى شود! ولى شخص منطق منش از نظر بررسى كارهاى حكيمانه با عظمت و آشكار حق مي فهمد كه خدا برتر از آن است كه امرى بر او مشتبه شود يا وضعى پيش او تيره و نامعلوم باشد؛ زيرا هيچ چيزى در آسمان و زمين او را درمانده ننمايد. روش فهم اين آيه مبهم مانند آيات مبهم ديگر است كه بايد به وسيله ی آيات روشن قرآن حل بشود به

ص: 57


1- . سوره ص آیه 75
2- . سوره ص آیه 75
3- . سوره بقره آیه 30

طورى كه قطع عذر گردد و وسيله سفاهت و الحاد در مقام ربوبيت نشود و گفته ی وى كه «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» نظر دارد به اين كه جانشينى در زمين گذارد كه وسيله ی هدايت آنان باشد به يك اطاعت بلند پايه اى كه مقترن به مقام توحيد است و از حضرت حق شريك و ستمكارى و تضييع حقوق را بر كنار مي سازد و مقصود همانى است كه بوسيله او و با او مقام ولايت درست مى شود و حجت الهى كامل مي گردد و براى كسى عذرى در غفلت از حق باقى نمي ماند.

فایده ديگر نصب امام اين است كه چون آمادگى يكى از بندگان خود را براى يك نوع عبادتى در نظر گيرد، به وسيله خليفه خود او را بدان دعوت مي نمايد تا توفيق آن عبادت را دريابد و به اندازه آن مستحق ثواب گردد و اگر غفلت از آن روا باشد، رواست از همه حقوق خلق خود صرف نظر كند. خدا از آن بزرگوارتر است که چنین کند. پس برای قوام حقوق خدا و حقوق خلقش يك ثواب و فایده است كه چونمفكرى در آن انديشه كند جزیى از آن را درك نمايد زيرا نشايد همه را ادراك كرد از بس بزرگ است و پر از اندازه و يك جزئش اين است كه به وسيله ی امام عادل مورچه و پشه و هر جاندارى هم به سعادت مي رسد به دليل اينكه خداى عزوجل (در سوره انبياء آيه 107) فرمايد «ما نفرستاديم تو را مگر رحمت براى جهانيان» و دليل روشنتر آن گفتار خدا عزوجل است در داستان حضرت نوح(عليه السلام) (در سوره نوح آيه 10- 12) «گفتم آمرزش طلبيد از پروردگار خود كه او بسيار آمرزنده است، از آسمان باران پى در پى بر شما مي فرستد». از بركت باران پى در پى آن است كه انسان و هر حيوانى بدان بهره مند مي شوند و سببش داعيان دين خدا و هاديان به سوى حق مي باشند و ثوابش به اندازه ی آن است و عقابش بر معاندين از روى حساب است از اينجا است كه مي گویيم براى بقاء عالم نيازمند به وجود امام هستيم تا اصلاح جهان فراهم آيد و آنچه خبر در اين موضوع وارد است در ضمن همين كتاب در باب علت احتياج به وجود امام نقل كرده ام.

رياست عامه و خلافت در هر عصرى بانتخاب خدا است نه خلق

1. كلمه جاعل در آيه «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»(1)يعنى نصب خليفه

ص: 58


1- . سوره بقره آیه 30

را خدا به خود اختصاص داده به دليل آن كه آن را با تنوين آورده است (1) و هم وزن اين كلمه در دلالت بر صفت خاص به خدا گفته ديگر او است (در سوره ص آيه 71) «إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ» «همانا من آفريننده بشرم از خاك» در اينجا هم كلمه خالق را با تنوين آورده و خود را بدان ستوده هر كس مدعى است كه اختيار تعيين امام با او است لازم است كه از خاك بشر بيافريند چون اين باطل است موضوع اختيار امام هم باطل مى شود، زيرا اين هر دو موضوع را قرآن در يك سياق تعليم داده.

2. فرشتگان حق با همه فضيلت و مقام عصمتى كه دارند شايسته نبودند كه امامى انتخاب كنند تا آن كه خدا بذات خود متصدى آن گرديد و به آن ها وانگذاشت و همين را حجت بر خلق نمود كه هيچ راهى براى انتخاب امام ندارند زيرا فرشتگان خدا اين حق را نداشتند با همه پاكدلى و وفادارى و مقام عصمت از خلاف كارى و مدحى كه خدا از آن ها در آيات بسيارى نموده چون

الف) در سوره انبياء آيه 26- 27 «بلكه بندگان گرامى هستند كه در گفتار به خدا سبقت نجويند و در كردار بفرمان اويند.»

ب) در سوره تحريم آيه 6 «خلاف خدا را در آنچه دستور فرمايد نكنند و آن چه فرمان دهد انجام دهند.»

در اين صورت انسان با همه بى خردى و نادانى از كجا و با چه صلاحيتى مى تواند امام انتخاب كند؟!

3. احكامى كه دون مقام امامت است، از نماز و زكات و حج و مسائل ديگر را خدا به هيچ وجه به خلق خود وانگذاشته پس چه طور اين موضوع مهم تر كه جامع همه ی احكام و حقايق است به دست آن ها مي سپارد.

ص: 59


1- . مقصود شيخ اين است كه اين جمله افاده حصر مي كند و معنايش اختصاص حق انتخاب خليفه است به خدا و اين اختصاص از تنوين كلمه جاعل فهم مى شود چنانچه در روايت كافى در باب وضوء وقتى محمد بن مسلم از امام پنجم(عليه السلام) مي پرسد از كجا دانستى كه مسح به بعضى از سر واجب شده امام مي فرمايد لمكان الباء في برؤسكم و با اين نشانه ی كليد فهم حكم را به دست او مي دهد و قانع مى شود در اينجا بايد فهميد كه استفاده اختصاص از اين تنوين از نظر قواعد ادبى مقرر در علم نحو و بلاغت است يا آنكه مرحوم شيخ از نظر قريحه و كسب الهام خصوصى اين استفاده را نموده زيرا مجرد تشبيه به جمله خلقت بشر از خاك به حسب ظاهر درست نمي آيد زيرا در اين جمله خود صنعت آفرينش قطع نظر از تنوين هم از صفات خاصه خدا است و ادله عقلى و نقلى ديگر بر اين اختصاص دلالت دارد.

خليفه ی نافذ در هر عصرى يكى است و قابل تعدد نيست

كلمه خليفة در گفته ی خداى عزوجل اشاره است به اين كه در هر عصرى رياست و خلافت الهيه با يكى است و گفته كسانى كه گمان كرده اند ممكن است در يك عصر خليفه هاى متعدد بر مردم حكومت كنند باطل است و خدا به يك خليفه اكتفاء كرده و اگر حكمت خدا اقتضاى خلفای متعدد داشت چنانچه اين طائفه گفته اند و تعبير كرده اند خدا اكتفاء به يك خليفه نمي كرد. ادعاى ما در برابر ادعاى آن ها است و قرآن گفتار ما را ترجيح مي دهد نه گفتار آن ها را و چون دو عقيده برابر هم باشند و قرآن يكى از آن دو را ترجيح دهد همان شايسته و درست باشد.

اثبات لزوم امام بر حق در هر عصرى تا روز قيامت

چون خدا در آيه «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ»(1) خطاب را متوجه پيغمبر ساخت و فرمود پروردگار تو به فرشتگان خود چنين اعلام كرد اين خود دليل بسيار روشنى است بر اينكه خداى سبحان تا روز قيامت كار خلافت را به نفع امت او ادامه خواهد داد زيرا زمين هيچ گاه خالى از حجت الهى نسبت به مردم نماند و اگر مقصود ادامه ی خلافت نباشد تعبير SربكR پروردگارت حكمتى نخواهد داشت و بايست ربهم گفته شود يعنى پروردگار ايشان به علاوه ی حكمت الهى در مردمان ديرين و اقوام سلف همان حكمت الهى است در آيندگان و در گذشت ايام و روش اعوام تفاوت پذير نيست براى آن كه خداى عزوجل عادل است و حكيم و با هيچ كدام از آفريدگان خود پيوند خويشاوندى و خصومت خاندانى ندارد برتر است از اين موضوع.

خليفه ی الهى بايد امين و پاكدل باشد

و براى گفته ی خداى عز و جل« وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة» مقصد ديگرى است و آن اين است كه خداى عزوجل به خلافت نمي گمارد مگر كسى را كه پاكدل و امين باشد تا از خيانت بر كنار باشد زيرا كه اگر شخص آلوده اى را كه وجدان پاكى ندارد به خلافت بر خلق خود اختيار كند نسبت به خلق خويش خيانتكار باشد زيرا اگر شخص دلالى يك حمال خيانتكارى را به شخص تاجرى معرفى كند و آن تاجر به وسيله ی آن حمال بارى حمل كند

ص: 60


1- . سوره بقره آیه 30

و حمال در آن خيانت نمايد آن دلال معرف هم خائن محسوب باشد و چگونه خيانت بر خداى عزوجل روا باشد؟ كه به درستى مي فرمايد (در سوره يوسف آيه 52) «به درستى كه خدا نيرنگ خيانتكاران را رهبرى نمي كند» و پيغمبر خود محمد(صلى الله عليه و آله) را ادب آموخته است به گفته خود (در سوره نساء آيه 105) «طرفدار خيانتكاران مباش» چگونه و از كجا رواست كه آنچه ديگران را از آن نهى كرده خود مرتكب شود با اين كه قوم يهود را به اين روش نكوهيده نفاق انگيز سرزنش نموده (در سوره بقره آيه 44) فرموده «آيا مردم را به نيكو كارى فرمان كنيد و خود را فراموش كنيد با آن كه كتابخوان و كتابدان باشيد آيا خردمندى نداريد؟»

سابقه غيبت امام عليه السلام از بدو آفرينش

در گفتار خداى عز و جل «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة» دليل نيرومندى است براى غيبت امام(عليه السلام) براى آنكه چون خداى عزوجل اعلام به نصب خليفه ی خود در روى زمين نمود، با اين جمله تكليفى به فرشتگان متوجه ساخت و آن اين است كه بايد عقيده مند به فرمانبرى آن خليفه باشند، در اين ميان ابليس پيرو اين سخن عقيده ی نفاقى اتخاذ كرد و آن را در دل گرفت و از همان هنگام اين خطاب، منافق شد. چون دل بر آن نهاد كه هنگام صدور فرمان به اطاعت خليفه حق، مخالفت او كند و اين زشت ترين نفاق است زيرا نفاق با يك فرمانده غائب است و از اين رو شيطان رسواتر از همه ی منافقان است و چون خداوند اين خليفه آينده را به فرشتگان خود معرفىكرد، طاعت وي را در دل گرفتند و مشتاق وى شدند و خلاف آنچه را شيطان تصميم گرفته بود، تصميم گرفتند و مستحق ده برابر درجه گرديدند، نسبت به آنچه دشمن خدا مستحق رسوایى و عذاب گرديد و البته طاعت و دوستى غایبانه ثواب بيشتر و مدح بيشترى دارد چون در معرض اشتباه كارى و نيرنگ نيست از اين رو از پيغمبر(صلى الله عليه و آله) روايت شده كه فرمودند: هر كس در غياب برادر دينى خود در حق وى دعا كند، فرشته اى از آسمان آوازش دهد كه براى تو در برابر آن درخواست محقق باشد و خداوند تبارك و تعالى دين خود را به وسيله ايمان به غيب تاكيد فرمود: (در سوره بقره آيات 2 و 3) «هدايت براى پرهيزكاران است. آنان كه ايمان به غيب آرند» ايمان به غيب ثواب بزرگترى براى مؤمن به دنبال دارد چون از هر عيب و ريبى بر كنار است اگر كسى با خليفه حاضر دست بيعت دهد، اين گمان پيش آيد كه اظهار اطاعت

ص: 61

براى جلب منفعت و ثروت يا ترس از قتل و غارت است. چنانچه شيوه ی دنياپرستان است در اطاعت پادشاهان خود ولى ايمان به غيب از همه اين آلودگي ها بر كنار است و از همه اين عيوب محفوظ است و دليل بر اين گفته خداى عزوجل است (در سوره مؤمن آيه 84) «چون سختى عذاب ما را ديدند گفتند به خداى يگانه ايمان آورديم بدان چه شرك مي ورزيديم، كافر شديم و سودى از ايمان خود نبردند؛ چون عذاب را معاينه كردند» و چون پرستندگان حق حظ وافرى از ايمان به غيب دارند خدا فرشتگان خود را از اين ثواب بزرگ محروم نساخت. در خبر آمده است كه خداى سبحان هفتصد سال پيش از آفرينش آدم اين اعلام را به فرشتگان نمود و در اين مدت ثواب اين طاعت عايد آنان گرديد و اگر كسى اين خبر و اين مدت مديد را انكار كند به ناچار حتی اگر به اندازه يك ساعت هم باشد بايد اعلام را بر آفرينش آدم مقدم داند. همين يك ساعت هم بايد حكمتى داشته باشد و حكمت يك ساعت در ظرف دو ساعت دو حكمت است و در ساعت هاى متعدد حكمت هاى چند و هر چه مدت بيشتر باشد ثواب بيشتر است و كشف از مزيد رحمت است و دليل بر عظمت و درست آيد كه اين خبر مؤيد حكمت است و تبليغ حجت و در گفتهخداى عز و جل «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة» از جهات بسيارى به غيبت امام(عليه السلام) احتجاج مى شود:

1. غيبت پيش از وجود خليفه از همه انواع غيبت بليغ تر است زيرا فرشتگان در زمان اعلام اين خطاب هرگز خليفه اى نديده بودند ولى ما خلفاء بسيارى را مي دانيم كه قرآن خبر داده و اخبار متواتره در باره ی آن ها رسيده تا دانش ما به مرتبه ی شهود گرایيده و فرشتگان در آن هنگام از هيچ كدام اطلاعى نداشتند پس غيبت خليفه نسبت به آن ها بليغ تر بود.

2. غيبت خليفه نسبت به فرشتگان از طرف خداى عزوجل بود كه هنوز او را نيافريده بود ولى اين غيبت امام زمان(عليه السلام) از طرف دشمنان خداى تعالى است كه از او تمكين نمي كنند و قصد جان او دارند و در صورتى كه عزم بر طاعت در حال غيبتى كه از طرف خداى عزوجل است براى فرشتگان عبادت است پس چه گمان مي رود به حال غيبتى كه از طرف دشمنان خدا است؟ با اين كه در عزم طاعت امام غایب وجه اخلاص و ارادتى است كه در آن غيبت نبوده زيرا امام غایب(عليه السلام) رانده و مقهور است و حق وى از او دريغ شده و به دست دشمنان خدا سيل خون

ص: 62

شيعيانش روان شده و اموالشان به غارت رفته و بر احكام حقه خط بطلان كشيده شده و بر يتيمان ستم ها رسيده و وجوه بيت المال در غير مورد صرف گرديده و فجايع ديگرى به وقوع پيوسته كه بر اهل حق پوشيده نيست و با اين حال هر كس معتقد پيروى آن حضرت باشد، شريك ثواب و جهاد اوست و از دشمنانش بيزارى مي جويد و در كناره گيرى از دشمنانش و دوستى با دوستانش مزدي است كه بر مزد فرشتگان خداى عزوجل بر ايمان به امام غایب در کتم عدم برترى دارد خداى عزوجل از پيدايش آدم براى فرشتگان پيشگویى كرد براى احترام، تعظيم وى تا او را بشناسند و آماده فرمانبرى او گردند مثلا پادشاه نامه و پيكى نزد دوستانش مي فرستد و به آن ها خبر مي دهد كه فلان روز وارد مى شود تا براى استقبالش آماده شوند و هدايا فراهم سازند و اگر در تقديم خدمتش كوتاهى كردند، عذرى نداشته باشند. همچنينپيشگویى خداى عزوجل از پيدايش خليفه براى اظهار جلالت و مقام او است و در هر حجت سابقى نسبت به جانشين او اين پيشگویى را دارد هيچ خليفه اى نميرد، مگر آن كه خليفه ی آينده را به خلق خود معرفى كند. تصديق اين گفتار فرموده خداى عزوجل است (در سوره هود آيه 17) «آيا كسى كه استناد به بينه پروردگار خود دارد و گواهى از جانب خدا همراه او است» تا آخر آيه مقصود از كسى كه استناد ببينه پروردگار خود دارد محمد(صلى الله عليه و آله) است و گواهى كه همراه او است على بن ابى طالب امير المؤمنين(عليه السلام) ست و دليلش قول خداى عز و جل است دنبال آن و پيش از وى كتاب موسى پيشوا در حمت بود و آن كلمه از كتاب موسى كه تراز و مطابق اين موضوع بود خذوا النعل بالنعل گفتار او است در سوره اعراف آيه 142 با موسى وعده گذاشتيم سى شب و به ده شب ديگر آن را تمديد كرديم و وعده گاه پروردگارش چهل شب تمام شد و موسى به برادرش هارون فرمود در ميان قوم من خليفه من باش و اصلاح كن و پيروى از روش مفسدين مكن.

ص: 63

7. ائمه ی اطهار و امام زمان(عليهم السلام) اسماء اللّه هستند

سوره بقره آيه 31

وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْماءَ كُلَّها

و خداوند همه نام ها را به آدم آموخت.

* در تفسير صافى مجلد 1 صفحه 76 حضرت آيت اللّه العظمى فيض كاشانى آورده است:

و عن مولاناالصادق

عليه السلام: نحن و اللّه الاسماءالحسنى التى لا يقبل اللّه من العباد عملاً الاّ بمعرفتنا.

از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه فرمودند: قسم به خداوند ما اسماء الحسنى هستيم و خداوند از هيچ بنده اى عملى را قبول نمى نمايد مگر، آنكه آن بنده به مقام ما آشنا باشد.

چرا كه اگر بنده اى به مقام آنان آشنا گردد، آنان خداوند را به او معرفى كرده و حقاً مى شناسانند. همان گونه كه ملاحظه مى فرماييد ائمه طاهرين و در حال حاضر وجود اقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسماءاللّه مى باشند و خداوند هيچ عملى را از بندگان نمى پذيرد، مگر آنكه آن بنده در حال حاضر به مقام شامخ حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آشنا شود.

در زيارت جامعه كبيره مى خوانيم:

«مَن اَرادَ اللّه بَدَءَ بكُم وَ مَن وَ حَّدَه قَبِلَ عَنكُم وَ مَن قصَدَه تَوَجّهَ بكُم... بِكُم فَتَحَ اللّه وَ بكُم يَختِم وَ بكُم يُنَزّلُ الغَيث...».

هر كس كه اراده خداشناسى و اشتياق به خدا در دل يافت، به پيروى شما يافت و هر كه خدا را به يگانگى شناخت، به تعليم شما پذيرفت و هر كس خدا طلب گرديد، توجه به شما گرديد... خداوند به شما افتتاح عالم نمود و به شما نيز ختم تاب آفرينش فرمود و به واسطه ی شما خداوند بر ما باران رحمت نازل كرد...

ص: 64

8. هرکس امام غایب(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در غیبتش انکار کند مثل ابلیس است که از سجده به آدم(عليه السلام) امتناع ورزید

اشاره

سوره بقره آیه 34

وَ إذ قُلنا لِلمَلائکَةِ اسجدوا لِأدَمَ فَسَجَدوا إلّا إبلیسَ وَ أبی وَ استَکبَرَ وَ کانَ مِنَ الکافرین

و به یاد آور هنگامی که به ملائکه گفتیم: برای آدم سجده کنید. همگی سجده کردند به جز ابلیس که سر باز زدند و تکبر ورزیدند و او از کافران گردید.

شیخ صدوق(رحمة الله) در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 از صفحه 26 تا 34 آورده است:

السر فی امره تعالی الملائکة بالسجود لآدم(عليه السلام): و استعبد الله عزَّوجَلَّ الملائکة بالسجود لآدم تعظیماً له لما غیّبه عن أبصارهم و ذلک أنّه عَزَّوجَلَّ إنّما أمرهم بالسجود لآدم لما أودع صلبه من أرواح حجج الله تعالی ذکره فکان ذلک السجود لله عَزَّوجَلَّ عبودیّة و لآدم طاعة وَ لما فی صلبه تعظیماً فأبی إبلیس أن یسجد لآدم حسداً إذ جعل صلبه مستودع أرواح حجج الله دون صلبه فکفر بحسده و تأبیّه وَ فسق عن أمر ربّه وَ طُرد عن جواره و لُعن و سمیّ رجیماً لأجل إنکاره للغیبة لأنَّه احتجَّ فی امتناعه من السجود لآدم بأن قال: «أنا خیرٌ منه خلقتنی من نار و خلقته من طین»(1) فجحد ما غیّب عن بصره و لم یوقع التّصدیق به و احتجَّ بالظاهر الّذی شاهده و هو جسد آدم و أنکر أن یکون یعلم لما فی صلبه و جوداً و لم یؤمن بأنَّ آدم إنّما جُعل قبله للملائکة و أمروا بالسجود له لتعظیم ما فی صلبه، فمثل من آمن بالقائم فی غیبته مثل الملائکة الذّین أطاعوا الله عَزَّوجَلَّ فی السجود لآدم و مَثَل من أنکر القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی غیبته مَثَل إبلیس فی امتناعه من السجود لآدم، کذلک روی عن الصادق جعفربن محمد(عليهما السلام) حدَّثنا بذلک محمدبن موسی بن المتوکّل-(رضی الله عنه)- قال: حدَّثنا محمدبن أبی عبدالله الکوفیّ، عن محمدبن إسماعیل برمکیّ، عن جعفربن عبدالله الکوفیّ، عن الحسن بن سعید، عن محمدبن زیاد، عن أیمن بن محرز، عن الصادق جعفربن محمد أنّ الله تبارک و تعالی علّم آدم أسماء حجج الله کلّها ثُمَّ عرضهم- و هم أرواح- علی الملائکة فقال: «أنبئونی بأسماء هؤلآء إن کنتم

ص: 65


1- . سوره اعراف آیه 12 و سوره ص آیه 76

صادقین»(1) بأنّکم أحقُّ بالخلافة الأرض لتسبیحکم و تقدیسکم من آدم «قالوا سبحانک لا علم لنا إلّا ما علّمتنا إنّک أنتالعلیم الحکیم»(2) قال الله تبارک و تعالی «یا آدم أنبئهم بأسمائهم فلمّا أنباءهم بأسمائهم»(3) وقفوا علی عظیم منزلتهم عند الله تعالی ذکره فعلموا أنّهم أحقُّ بأن یکونوا خلفاء الله فی أرضه و حججه علی بریّته ثُمَّ غیّبهم عن أبصارهم و استعبدهم بولایتهم و محبّتهم و قال لهم «ألم أقل لکم إنّی أعلم غیب السماوات و الأرض وَ أعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون»(4)

حدَّثنا بذلک احمدبن الحسن القطّان قال: حدَّثنا الحسین بن علیٍّ السکّریُّ قال: حدَّثنا محمدبن زکریّا الجوهریُّ قال: حدَّثنا جعفربن محمدبن عمارة، عن أبیه، عن الصادق جعفربن محمد(عليهما السلام).

و هذا استعباد الله عزَّوجَلَّ للملائکة بالغیبة و الآیة أوَّلها فی قصّة الخلیفة و إذا کان آخرها مثلها کان للکلام نظم و فی النظم حجّة، و منه یؤخذ وجه الإجماع لاُمّة محمد أوَّلهم و آخرهم، و ذلک أنّه سبحانه و تعالی إذا علّم آدم الأسماء کلّها علی ما قاله المخالفون فلا محالة أنَّ أسماء الأئمّة داخلة فی تلک الجملة، فصار ما قلناه فی ذلک باجماع الاُمّة، و من أصحَّ الدَّلیل علیه أنّه لا محالة لمّا دلَّ الملائکة علی السجود لآدم فانّه حصل لهم عبادة فلمّا حصل لهم عبادة أوجب باب الحکمة أن یحصل لهم ما هو فی حیّزه سواء کان فی وقت أوفی غیر وقت فانَّ الأوقات ما تغیّر الحکمة و لا تبدِّل الحجّة، أوّلها کآخرها و آخرها کأوَّلها، لا یجوز فی حکمة الله أن یحرمهم معنی من معانی المثوبة و لا أن یبخل بفضل من فضائل الأئمة لأنّهم کلّهم شِرعٌ واحدٌ، دلیل ذلک أنَّ الرُّسل متی آمن مؤمن بواحد منهم، أو بجماعة و أنکر واحداً منهم، لم یقبل منه إیمانه، کذلک القضیة فی الأئمة علیهم السلام أوَّلهم و آخرهم واحدٌ، و قد قال الصادق(عليه السلام): «المنکر لآخرنا کالمنکر لأوَّلنا» و قال: «من أنکر واحداً من الأحیاء فقد أنکر الأموات.»

و ساُخرج ذلک فی هذا الکتاب مسنداً فی موضعه أن شاء الله، فصحَّ أنَّ قوله عزَّوجلَّ و علّم آدم الأسماء کلّها أراد به الأسماء الأئمة علیهم السلام، و للأسماء معانٍ کثیرة و لیس أحد معانیها بأولی من الآخر، و للأسماء أوصاف و لیس أحد الأوصاف بأولی من الآخر، فمعنی الأسماء أنّه سبحانه علّم آدم أوصاف الأئمة کلّها أوَّلها و آخرها، و من أوصافهم العلم و الحلم و التقوی و الشجاعة و العصمة و السخاء و الوفاء، و قد نطق بمثله کتاب الله عزَّوجَلَّ فی أسماء الأنبیاء علیهم السلام کقوله عزَّوجَلَّ «وَ اذکُر فی الکتاب إبراهیم إنَّه کان صدِّیقاً نبیّاً»(5) «وَ اذکُر فی الکتاب إسماعیل إنَّه کان صادق الوعد و کان رسولاً نبیّاً و کان یأمر أهله

ص: 66


1- . سوره بقره آیه 31
2- . سوره بقره آیه 32
3- . سوره بقره آیه 33
4- . همان
5- . سوره مریم آیه 41

بالصلوة و الزّکوة و کان عند ربّه مرضیّاً وَ اذکُر فی الکتاب إدریس إنّه کان صدِّیقاً نبیّاً وَ رَفَعناه مَکاناً عَلیّاً»(1) و کقوله عزَّوجَلَّ «وَ اذکُر فی الکتاب موسی أنَّهُ کان مخلصاً و کان رسولاً نبیّاً وَ نادیناه من جانب الطّور الأیمن وَ قَرَّبناه نجیّاً وَ وَهَبنا لَهُ مِن رَحمَتِنا أخاهُ هارونَ نَبیّاً»(2) فوصف الرُّسل علیهم السلام و حمدهم بما کانفیهم من الشیم المرضیّة و الأخلاق الزکیّة، و کان ذلک أوصافهم و أسماءهم کذلک علّم الله عزَّوجَلَّ آدم الأسماء کلّها.

و الحکمة فی ذلک أیضاً أنّه لا وصول إلی الأسماء و وجوه الاستعبادات إلّا من طریق السّماع، العقل غیر متوجّه إلی ذلک، لأنّه لو أبصر عاقل شخصاً من بعید أو قریب لما توصّل إلی استخراج اسمه و لا سبیل إلیه إلّا من طریق السّماع فجعل الله عزَّوجَلَّ العمدة فی باب الخلیفة السّماع، وَ لمّا کان کذلک أبطل به باب الاختیار إذا الاختیار من طریق الآراء و قضیّة الخلیفة موضوعة علی الأسماء و الأسماء موضوعة علی السّماع، فصحَّ به و معه مذهبنا فی الامام أنّه یصحُّ بالنصِ و الاشارة، فأمّا باب الاشارة فمضمر فی قوله عزَّوجَلَّ «ثُمَّ عَرَضَهُم عَلیَ الملائکة»(3) فباب العرض مبنیٌّ عَلیَ الشَّخص وَ الاشارة، و باب الاسم مبنیٌّ عَلیَ السّمع، فصحَّ معنی الاشارة وَ النصِ جمیعاً. و للعرض الذّی قال الله عَزَّوَجَلَّ «ثُمَّ عَرَضَهُم عَلیَ المَلائکة» معنیان أحدهما عرض أشخاصهم و هیئاتهم کما رویناه فی باب أخبار أخذ المیثاق و الذَّرّ، و الوجه الآخر أن یکون عَزَّوَجَلَّ عرضهم عَلَیَ الملائکة من طریق الصّفة النّسبة کما یقوله قومٌ من مخالفینا، فمن کلا المعنیین یحصل استعباد الله عزَّوجَلَّ الملائکة بالإیمان بالغیبة.

وَ فی قوله عزَّوجَلَّ «أنبئونی بأسماء هؤلاء إن کنتم صادقین»(4) حکم کثیرة: أحدها أنَّ الله عزَّوجَلَّ أهّل آدم لتعلیم الملائکة أسماء الأئمة عن الله تعالی ذکره، و أهّل الملائکة لتعلّم أسمائهم عن آدم فالله عزَّوجَلَّ علَّم آدم و آدم علّم الملائکة فکان آدم فی حیّز المعلّم و کانوا فی حیّز المتعلّمین، هذا ما نصَّ علیه القرآن. و قول الملائکة «سبحانک لا علم لنا ما علَّمتنا إنّکَ أنت العلیم الحکیم»(5) فیه أصحُّ دلیل و أبین حجّة لنا أنّه لا یجوز لأحد أن یقول فی أسماء الأئمّة وَ أوصافهم علیهم السلام إلّا عن تعلیم الله جَلَّ جلاله، و لو جاز لأحد ذلک کان للملائکة أجوز، وَ لمّا سبّحوا الله دلَّ تسبیحهم علی أنَّ الشرع فیه ممّا ینافی التوحید، و ذلک أنَّ التسبیح تنزیه الله عزَّوجَلَّ و باب التنزیه لا یوجد فی القرآن إلّا عند قول جاحد أو ملحد أو متعرِّض لإبطال التوحید و القدح فیه، فلم یستنکفوا إذ لم یعلموا أن یقولوا لا علم لنا فمن تکلّف علم ما لا یعلم احتجَّ الله علیه بملائکة،

ص: 67


1- . سوره مریم آیات 54 تا56
2- . سوره مریم آیات 51 تا 53
3- . سوره بقره آیه 31
4- . همان
5- . سوره بقره آیه 32

و کانوا شهداء علیه فی الدُّنیا وَ الآخرة، وَ إنّما أهل الله الملائکة لإعلامهم علی لسان آدم عند اعترافهم بالعجز وَ أنّهُم لا یعلمون فقال عزَّوجَلَّ «یا آدم أنبئهُم بأسمائهم»(1).

خداوند فرشتگان را به عبادت خود واداشت به وسیله ی سجده بر آدم و آدم را به این وسیله تعظیم نمود برای آن که وی را از چشم آنان پنهان داشت از این رو که خدای عزوجل همانا فرمانشان کرد به سجده بر آدم برای آن که ارواح حجج الهی را در صلبش سپرده بود. این سجدهبرای خدا پرستش بود و برای آدم فرمانبری و برای آنچه در پشتش بود تعظیم و احترام.(2) ابلیس در این میان از روی حسد از سجده بر آدم سر باز زد زیرا ارواح حجج را خدا در صلب آدم نهاد و از صلب او دریغ کرد و به واسطه ی حسد و تمرّد کافر شد و از دستور خدا سرپیچی کرد و از جوار او رانده شد و ملعون گردید و رجیم نامیده شد به خاطر آن که منکر غیبت گردید چون دلیلش در امتناع از سجده بر آدم این بود که گفت من از آدم بهترم. مرا از آتش آفریدی وی را از خاک. آنچه از دیده اش پنهان بود انکار کرد و آن را باور نداشت و به همان که آشکار دید احتجاج کرد و آن تن خاکی آدم بود و منکر شد که در پشت وی چه سپرده شده و ایمان نیاورد به این که آدم به واسطه ی ارواح مکرمه ای که در صلب او است، قبله ی فرشتگان شده و دستور سجده به وی صادر گردیده است. کسانی که به حضرت امام غایب(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حال غیبتش ایمان داشته باشند مانند همان فرشتگانی هستند که خدای عزوجل را در سجده بر آدم اطاعت کردند و کسانی که در حال غیبت منکر امام غایب(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشند مانند ابلیسند که از سجده بر آدم سر باز زد؛ چنانچه از امام صادق جعفربن محمد(عليهما السلام) روایت شده است. حدیث گفت ما را به این مطلب محمدبن موسی بن متوکل رضی الله عنه که حدیث گفت ما را محمدبن ابی عبدالله کوفی از محمدبن اسماعیل برمکی از جعفربن عبدالله کوفی از حسن بن سعید از محمدبن زیاد از ایمن بن محرز از امام صادق جعفربن محمد(عليهما السلام) که فرمودند: چون خدای تبارک و تعالی اسم های همه ی حجت های خود

ص: 68


1- . سوره بقره آیه 33
2- . در کمال الدین مجلد 1 صفحه 13 آمده است که ملائکه آدم را سجده نکردند بلکه نور معصومین(عليهم السلام) را که در صلب او بود سجده کردند و خداوند برای سجده ی خودش ایشان را قبله قرار داد.

را به حضرت آدم(عليه السلام) آموخت. پس از آن درحالی که ارواح بودند آن ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود مرا از نام اینان آگاه کنید، اگر شما راستگو هستید که به واسطه ی تقدیس و تسبیح خود به خلافت در روی زمین شایسته و سزاوارترید ازآدم(عليه السلام). عرض کردند: منزهی تو. ما را دانشی نیست جز آنچه تو به ما آموختی. به درستی که تو بسیار دانا و حکیمی. خدای تبارک و تعالی فرمود: ای آدم، خبر ده ایشان را به نام آنان. چون آدم(عليه السلام) از نام حجج به فرشتگان خبر داد، به مقام بزرگ آن ها در پیشگاه خدا واقف شدند و دانستند که آن ها سزاوارترند که در زمین خلیفه های خدا باشند و حجت بر آفریدگان او. چون که آن ها را از دیدگان ملائکه پنهان داشت و فرشتگان را به وسیله ی ولایت و محبتشان به پرستش خود فراخواند و به آن ها گفت: آیا به شما نگفتم من به غیب آسمان ها و زمین داناترم و می دانم آنچه شما آشکار کنید و آنچه را نهان دارید.

حدیث گفت ما را به این مطلب احمدبن الحسن القطان گفت حدیث گفت ما را حسین بن علی العسکری گفت حدیث گفت ما را محمدبن عماره از پدرش از امام صادق جعفربن محمد(عليهما السلام).

منظور از این دو حدیث این است که خدای عزوجل فرشتگان را به عقیده به یک امر غایب به عبادت خود وادشت و چون صدر آیه راجع به خلافت است دنبال آن هم باید راجع به خلیفه باشد تا نظم سخن برجا باشد و انتظام سخن دلیل بر مقصود می شود. بلکه از این نظر می توان مطلب را به اجماع همه ی مسلمانان از عامه و خاصه ثابت کرد زیرا مخالفین امامیه در تفسیر این آیه گویند: خدا همه ی اسماء را به آدم(عليه السلام) آموخت و بنابراین هم اسماء مخصوص ائمه در ضمن به آدم آموخته شده زیرا داخل در عموم اسماء می باشند. پس گفته ی ما مورد اجماع امت می شود.

دلیل بطلان قول انتخاب خلیفه به اختیار مردم

یک دلیل روشن بر این که مقصود از اسماء در آیه، اسماء ائمه(عليهم السلام) است این است که به طور حتم چون ملائکه به سجده بر آدم(عليه السلام) رهبری شدند، منظور این بود که عبادتی کرده باشند و باید در ضمن انجام این عبادت حداکثر فضیلت و ثوابی را که ممکن است در آن موضوع باشد، درک کنند، خواه با اعتبار همان وقت سجده باشد یا اوقات دیگر زیرا اختلاف اوقات سبب تغییرحکمت افاضه الهیه نمی شود و حجت عمومی را دگرگون نمی سازد. اول و آخرش یکی است و در حکمت

ص: 69

فیض بخشی خدا روا این است که هیچ ثوابی را از آنان دریغ ندارد و به هیچ فضیلتی در فضایل ائمه که وسیله ی سعادت آن ها می شود بخل نورزد زیرا ائمه همه یک روش دارند مانند رسولان. هر کس یکی یا جمعی از آن ها را قبول کند و یکی را رد کند ایمانش درست نیست. حکم ائمه(عليهم السلام) از اول تا آخر یکی است. امام صادق(عليه السلام) فرمودند: منکر آخر ما مانند منکر اول ما است و فرمودند: کسی که یکی از زنده ها را انکار کند گذشتگان را هم انکار کرده است. من اخبار این موضوع را با سند در همین کتاب در جای خودش بیرون نویس می کنم ان شاء الله. بنابر این درست باشد که گفته ی خدای عزوجل «علّم آدم الاسماء کلها»(1) مقصود از آن اسماء، ائمه(عليهم السلام) است. مقصود از اسماء، نمایشات ذات است و معانی بسیاری دارد که قرینه ای بر تعیین هیچ کدام به خصوص نیست و باید همه ی آن ها مقصود باشند. منظور از اسماء، نام های شخصی نیست بلکه مقصود، اوصاف است و دلیل بر تعیین مخصوصی نیست و باید همه ی آن ها منظور باشد و معنی تعلیم اسماء این است که خدای سبحان، همه ی اوصاف ائمه را از آغاز تا انجام به آدم(عليه السلام) آموخت، از جمله ی صفاتشان دانش، بردباری، تقوا، شجاعت، عصمت، سخاوت و وفاداری است. کتاب خدای عزوجل هم در اسماء پیغمبران به مانند آن گویا است. چون فرموده ی خدای عزوجل در سوره ی مریم آیه 41 «یاد آور در این کتاب، ابراهیم(عليه السلام) را که پیغمبری صدیق بود یاد آور در این کتاب، اسماعیل(عليه السلام) را که او صادق الوعد بود و رسول و پیغمبر بود. به خاندان خود دستور نماز و زکات می داد و نزد پروردگارش پسندیده بود. یاد کن در (این) کتاب ادریس(عليه السلام) را که او پیغمبر صدیقی بود. او را به جای بلندی بالا بردیم. یاد کن در کتاب موسی(عليه السلام) را که مخلص بود و رسول بود و پیغمبر. از سوی طور ایمن او را ندا کردیم و به خود نزدیکساختیم رازگو و مقام نبوت را به برادرش هارون بخشش او نمودیم» در این آیات رسولان خود را به شیوه های پسندیده و اخلاق پاکی که داشتند توصیف و تعریف کرده و هم این ها اوصاف و اسماء آن ها است. هم چنین خدای عزوجل همه ی اسماء را به آدم آموخت و نیز حکمتش این بود که هیچ راهی به درک اسماء امامت و روش های پرستش و اطاعت نیست مگر شنیدن آن از حق و عقل نمی تواند آن را درک

ص: 70


1- . سوره بقره آیه 31

کند، زیرا اگر شخصی از دور یا نزدیک دیده شود، دریافت نامش راهی ندارد و طریقی به آن نیست، مگر شنیدن و خداوند عمده ی مطلب را در موضوع خلیفه به شنیدن حواله کرده است و چون چنین است، مسلک اختیار و انتخاب مردم درباره ی امام باطل می شود. زیرا انتخاب به رأی گرفتن است و تعیین خلیفه مربوط به اوصاف کمالیه ی باطنی است که راهی به جز شنیدن از حق ندارد.

انحصار طریق تعیین امام به نص و اشاره و شرح آن

اینجاست که عقیده ی ما در تحقق امامت درست است که پایه ی آن نص است و اشاره؛ موضوع تعیین امام به اشاره مندرج است در فرموده ی خدای عزوجل که می فرماید «ثمَّ عَرَضَهُم علی الملائکة»(1) سپس عرضه کرد ایشان را بر فرشتگان. موضوع عرضه ی امامان این است که شخص آن ها را (نمایان) نموده و با ارائه ی شخصیت شایسته آن ها اشاره به امامت آن ها کرده است و موضوع نام بردن آنان این است که باید نص خلافت آن ها استماع شود. از اینجاست که نص و اشاره در تعیین امام هر دو صحیح است و عرض ائمه(عليهم السلام) بر فرشتگان که خدا فرموده است دو معنی دارد:

1. عرض اشخاص و هیاکل آن ها چنانچه در اخبار اخذ میثاق در عالم ذر روایات ما وارد شده است.(2)

2. آن که اوصاف و نژاد آن ها را خداوند به فرشتگان نمایانده باشد، چنانچه جمعی از مخالفان ما می گویند و به هر دو وجه خدای عزوجل به وسیله یایمان به غیب فرشتگان را به عبادت خویش واداشته است.

ذکر اسراری در آیه ی مبارکه 31 سوره بقره

فرموده ی خدای عزوجل «انبئونی باسماء هؤلاء إن کنتم صادقین»(3) خبر دهید به من از نام اینان اگر شما راستگو هستید حکمت های بسیاری است.

ص: 71


1- . سوره بقره آیه 31
2- . خداوند چهارده نور مقدس را در عالم ذر به همه ی انسان ها عرضه داشت و از همه ی آن ها عهد و پیمان گرفت.
3- . سوره بقره آیه 31

1. خدای عزوجل حضرت آدم(عليه السلام) را استاد شایسته ای معرفی کرد که نام های ائمه(عليهم السلام) را به فرشتگان بیاموز و فرشتگان را هم شاگردان شایسته ای نشان داد برای یادگرفتن نام های ایشان از آدم(عليه السلام). خدای عزوجل معلم آدم(عليه السلام) شد و آدم(عليه السلام) معلم فرشتگان، آدم در زمره ی استادان برآمد و فرشتگان در زمره ی شاگردان، این تصریح قرآن مجید است.

معرفی و توصیف ائمه(عليهم السلام) موقوف به نص است

گفتار فرشتگان در برابر خدا، «سبحانک لا علم لنا إلّا ما علّمتنا إنّک أنت العلیم الحکیم»(1) پاکی تو، ما ندانیم جز آنچه تو به ما آموختی زیرا بسیار دانا و حکیمی، دلیل روشن و حجت آشکاریست بر گفته ی ما که برای کسی جایز نیست که بدون آموزش از خدای جل جلاله بر ائمه(عليهم السلام) نامی نهد یا آن ها را به وصفی موصوف نماید و اگر برای کسی این امر جایز بود برای فرشتگان رواتر بود و چون در برابر پرستش خدا او را تسبیح گفتند خود دلیل این است بر این که اگر او از پیش خود ائمه(عليهم السلام) را توصیف می کردند، بسا سخنی مخالف توحید صادر می شد زیرا تسبیح، تنزیه خدای عزوجل است و موضوع تنزیه در قرآن مجید وارد شد، در برابر گفته ی منکر یا ملحد یا مخالف توحید و متعرض بدان و چون نمی دانستند چه بگویند بر آن ها ناهموار نبود که بگویند ما نمی دانیم هر کس علم ندانسته را به خود بندد خدا به فرشتگان خود بر او احتجاج کند و آن ها گواه وی باشند در دنیا و آخرت خدا همانا ملائکه را اهل دانست که به زبان آدم(عليه السلام) بهآن ها اعلام اسماء کند به واسطه ی همین اعتراف به عجز و نادانی و خطاب به آدم(عليه السلام) فرمود: ای آدم(عليه السلام)، خبر ده به آن ها از نامشان.

ص: 72


1- . سوره بقره آیه 32

9. کلماتی که خداوند به آدم(عليه السلام) آموخت و توبه اش به خاطر آن کلمات پذیرفته شد

که نام چهارده معصوم(عليهم السلام) را برد که اولشان حضرت رسول(صلى الله عليه و آله) و اتمامش نام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود.

سوره بقره آیه 37

فَتَلَقّی آدمُ مِن ربِّه کلماتٍ فَتابَ علیه إنَّهُ هُوَ التَّوابُ الرَّحیمُ

سپس خداوند کلماتی را به آدم القا نمود و به او آموخت. سپس توبه اش را پذیرفت زیرا خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است.

در کتاب کمال الدّین و تمام النّعمه نوشته ی شیخ صدوق(رحمة الله) مجلد 2 صفحه 358 حدیث 57 و کتاب معانی الاخبار نوشته ی شیخ صدوق(رحمة الله) مجلد 1 صفحه 126 و بحارالانوار مجلد 11 صفحه 177 و مجلد 24 صفحه 177 چنین آمده است:

حَدَّثنا علیُّ بن احمدبن محمدبن عمران الدَّقّاق رضی الله عنه قال: حَدَّثَنا حمزة بن القاسم العلویُّ العباسیُّ قال: حَدَّثنا جعفربن محمدبن مالک الکوفیُّ الفزاریُّ قال: حدَّثنا محمدبن الحسین بن زید الزّیّات قال: حَدَّثنا محمدبن زیاد الأزدیُّ، عن المفضّل بن عمر، عن الصادق جعفر بن محمد(عليهما السلام) قال: سألته عن قول الله عزَّوجَلَّ «وَ إذ ابتلی إبراهیم رَبَّه بِکَلمات فَأتمَّهُنَّ»(1) ما هذه الکلمات؟ قال: هی الکلمات الّتی تلقّاها آدم(عليه السلام) مِن رَبّه فَتابَ الله علیه وَ هُوَ أنَّه قال أسئلک بحقِّ محمّد(صلى الله عليه و آله) وَ عَلیّ(عليه السلام) وَ فاطمة(علیها السلام) وَ الحسن(عليه السلام) وَ الحسین(عليه السلام) إلّا تبت عَلیَّ فتاب الله علیه إنّه هُوَ التوّاب الرَّحیم فقلت له: یا ابن رسول الله(صلى الله عليه و آله) فما یعنی عزَّوجَلَّ بقوله فأتمّهُنَّ؟ قال: یعنی فأتمّهُنَّ إلی القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اثنی عشر إماماً تسعة مِن وُلدِ الحسین(عليه السلام). قال المفضّل: فقلت: یا ابن رسول الله(صلى الله عليه و آله) فأخبرنی عن قول الله عزَّوجَلَّ «وَجَعَلَها کَلِمَة باقیة فی عقبه»(2) قال: یعنی بذلک الإمامة جَعَلَها الله تعالی فی عقب الحسین(عليه السلام) إلی یوم القیامة. قال: فقلت له: یا ابن رسول الله(صلى الله عليه و آله)، فَکیفَ

ص: 73


1- . سوره بقره آیه 124
2- . سوره زخرف آیه 28

صارَت الإمامة فی ولد الحسین(عليه السلام) دون ولد الحسن(عليه السلام) وَ هُما جمیعاً ولدا رسول الله(صلى الله عليه و آله) و سبطاه و سیّدا شباب أهل الجنّة؟ فقال: إنَّ موسی و هارون(عليهما السلام) کانا نبیّین مرسلین وَ أخوین فجعل الله عزَّوجَلَّ النبوَّة فی صلب هارون دون صلب موسی(عليه السلام)، وَ لَم یکن لأحد أن یقول: لم فعل الله ذلک و إنَّ الإمامة خلافة الله فی أرضه وَ لیسَ لأحد أن یقول لِمَ جَعَله الله فی صلب الحسین(عليه السلام) دون صلب الحسن(عليه السلام)، لأنَّ الله تبارک و تَعالی هو الحکیم فی أفعاله «لا یسئل عَمّا یَفعَل وَ هُم یُسئَلون»(1).

مفضّل بن عمر گوید از امام صادق(عليه السلام) پرسیدم که در سوره بقره آیه 124 فرماید: «آن گاه که پروردگارش ابراهیم را کلماتی آموخت.» این کلمات چیست؟ فرمودند: همان کلماتی است که آدم از خدا دریافت و او توبه اش را پذیرفت. به راستی او گفت: خواهش می کنم از تو به حق محمد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسین(عليه السلام) که بر من توبه پذیری و خدا توبه ی او را پذیرفت. به راستی او بسیار توبه پذیر و مهربان است. عرض کردم: یا ابن رسول الله این چه معنی دارد که می فرماید: آن ها را تمام کرد؟ فرمودند: یعنی آن ها را تمام کرد تا قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که دوازده امامند و نه تن از آنان از فرزندان [امام] حسین باشند. مفضّل گوید: عرض کردم ای پسر رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، چگونه امامت اختصاص به فرزندان [امام] حسین(عليه السلام) یافت نه [امام] حسن(عليه السلام) با آن که هر دو فرزندان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و دو سبط او و دو سید جوانان اهل بهشت بودند؟ فرمودند: به راستی موسی(عليه السلام) و هارون(عليه السلام) هر دو پیامبر مرسل و دو برادر بودند و خدا نبوت را به صلب هارون اختصاص داد نه به صلب موسی(عليه السلام) و کسی را نرسد که گوید چرا خدا چنین کرد؟ امامت هم خلافت خداست در زمین و کسی را نرسد که گوید چرا خدا آن را در صلب امام حسین(عليه السلام) نهاد نه در صلب امام حسن(عليه السلام) زیرا خداست که در کارهای خود حکمت اندیش است و از آنچه کند بازخواست نشود و آن هایند که مسئولند.

ص: 74


1- . سوره انبیاء آیه 23

10. حضرت موسی(عليه السلام) برای زنده شدن قومش خداوند را به

چهارده معصوم(عليهم السلام) که یکی از ایشان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است قسم داد

سوره بقره آیات 55 و 56

وَ إذ قُلتُم یا موسی لَن نُؤمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللهَ جَهرَةً فَاَخَذَتکُمُ الصّاعِقَةُ وَ اَنتُم تَنظُرونَ ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون

و یاد آورید وقتی که گفتید: ای موسی ما به تو ایمان نمی آوریم مگر آن که خدا را آشکارا ببینیم. پس صاعقه ی سوزان بر شما فرود آمد و آن را به چشم خود مشاهده کردید (و مردید) سپس شما را بعد از مرگ برانگیختیم باشد که سپاس گزار شوید)

در این آیه خداوند منّان داستان عده ای از قوم حضرت موسی(عليه السلام) را آورده است که به ایشان گفتند: ما به تو ایمان نمی آوریم تا خداوند را با چشم ظاهری ببینیم و در گفتار خود پافشاری کردند و تعلیمات حضرت موسی(عليه السلام) در آن ها اثر نکرد تا سرانجام در میقات حاضر شدند و صاعقه ای آن ها را فراگرفت و همه دسته جمعی مردند و خداوند پس از مردن آن ها را رجعت داد. این آیه اولاً مسئله ی رجعت را اثبات می کند. (قومی مردند سپس زنده شدند و به دنیا رجعت کردند.)

ثانیاً: آیات و روایاتی که حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت هستند را ثابت می کند. حالا به احادیث و روایات در این باره می پردازیم.

1. در تفسیر قمی نوشته ی علی بن ابراهیم قمی، مجلد 1، صفحه 47 ذیل آیه 55 سوره بقره آمده است:

الآیة، فَهُم السبعون الذین اختارهم موسی لیسمعوا کلام الله، فلما سمعوا الکلام، قالوا: لن نُّؤمِن لک حَتّی نَرَی الله جَهرَةً فَبَعَث الله علیهم صاعقة فاحترقوا، ثم أحیاهم الله بعد ذلک و بعثهم أنبیاء، فهذا دلیل علی الرجعة فی أمة محمد(صلى الله عليه و آله) فإنه قال: لم یکن فی بنی اسرائیل شیء إلا و فی أُمتی مثله.

ص: 75

آن ها هفتاد نفر بودند که حضرت موسی(عليه السلام) ایشان را برگزیده و در میقات حاضر شدند و کلام خداوند را شنیدند. هنگامی که کلام خدا را شنیدند گفتند: ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم تا وقتی که آشکارا خدا را با چشم های ظاهری ببینیم. خداوند صاعقه ای را فرستاد به صورت آتشی همه ی آن ها را سوزانید و همه مردند. پس از مرگ، آن ها را زنده کرد و بر آن ها پیامبرانی مبعوث فرمود و این دلیل است بر اصل مسئله ی رجعت (از قرآن) و این (فقط در امت موسی و بنی اسرائیل نیست) بلکه در امت حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) هم خواهد بود. سپس حضرت(عليه السلام) فرمودند: هیچ چیز در بنی اسرائیل صورت نگرفت مگر این که عین آن در امت [حضرت] محمد(صلى الله عليه و آله) صورت خواهد گرفت.

نویسنده ی کتابی که در دست دارید، کتابی تالیف کرده است به نام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و در آن اولاً مسئله ی رجعت به اثبات رسیده است چه در امت اسلامی و چه در امت های قبل. ثانیاً: این نکته به اثبات رسیده است اوج تحقق مسئله ی رجعت در ظهور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود.

2. در تفسیر کشاف نوشته ی زمخشری، تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن محمدبن جریر طبری، تفسیر حافظ جلال الدین سیوطی، تفسیر ابن کثیر، تفسیر امام حسن عسکری(عليه السلام)، صفحات 226 تا 229، تفسیر برهان، مجلد 1 صفحه 100 حدیث 1، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 94 و در تأویل الآیات الظاهرة صفحه 65 و در کتاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت صفحات 27 و 28 آمده است:

قال: أسلافکم «فَاخَذَتکُمُ الصّاعِقَةُ» أخذت أسلافکم [الصّاعقة] «وَ أَنتُم تنظرون» إلیهم «ثُمَّ بَعَثناکُم» بَعَثنا أسلافکم «مِن بَعدِ مَوتِکُم» مِن بَعدِ موت أسلافکم «لَعَلَّکُم تشکرون» [الحیاة] أی لعلّ أسلافکم تشکرون الحیاة، التی فیها یتوبون و تفعلون، و إلی ربّهم ینیبون، لم یدم علیهم ذلک الموت فیکون إلی النار مصیرهم، و هم فیها خالدون قال [الامام]: وَ ذلک أن موسی لمّا اراد أن یأخذَ عَلیهم عهداً بالفرقان [فرّق] ما بین المحقّین و المبطلین لمحمّد بنبوّته و لِعَلیّ بِامامة و للأئمة الطاهرین بامامتهم قالوا «لَن نؤمن لک» إنَّ هذا أمر ربّک «حتَّی نَرَی الله جَهرَةً» عیناناً یخبرنا بذلک.

فأخذتهم الصاعقة معاینة و هم ینظرون إلی الصاعقة تنزل علیهم.

ص: 76

وَ قال الله عزَّوجلّ: یا موسی، إنّی أنا المکرم لأولیائی، المصدّقین بأصفیائی و لا أبالی. فقال موسی: للباقین الذین لم یصعقوا: ماذا تقولون، أتقبلون و تعترفون؟ و إلّا فأنتم بهؤلاء لاحقون. قالوا: یا موسی، لا ندری ما حلّ بهم و لماذا أصابتهم؟

کانت الصاعقة ما أصابتهم لأجلک، إلّا أنّها کانت نکبة من نکبات الدهر تصیب البرّ و الفاجر، فإن کانت إنّما أصابتهم لردّهم علیک فی أمر محمّد(صلى الله عليه و آله) و علیّ(عليه السلام) و آلهما فاسأل الله ربّک محمّد(صلى الله عليه و آله) و آله هؤلاء الذین تدعونا إلیهم أن یحیی هؤلاء المعصومین نسئلهم لماذا أصابهم [ما أصابهم].

فدعا الله عزوجل بهم موسی(عليه السلام) فأحیاهم الله عزّوجلّ.

فقال موسی(عليه السلام): سلوهم لماذا أصابهم؟ فسألوهم. فقالوا: یا بنی اسرائیل، أصابنا ما أصابنا لإبائنا اعتقاد إمامة علیّ بعد اعتقادنا بنبوّة محمّد(صلى الله عليه و آله) لقد رأینا بعد موتنا هذا ممالک ربنا من سماواته و حجبه و عرشه و کرسیّه و جنانه و نیرانه، فما رأینا أنفد امرا فی جمیع تلک الممالک و أعظم سلطاناً من محمّد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و فاطمة و الحسن(عليه السلام) و الحسین(عليه السلام)، و إنّا لمّا متنا بهذه الصاعقة ذهب نبا إلی النیران.

فناداهم محمّد(صلى الله عليه و آله) و علیّ(عليه السلام): کفّوا عن هؤلاء عذابکم، فهؤلاء یحیون بمسألة سائل [یسأل] ربنا عزّوجلّ بنا و بآلنا الطیّبین.

و ذلک حین لم یقذفونا [بعد] فی الهاویة، و أخّرونا إلی أن بعثنا بدعائک یا موسی بن عمران(عليه السلام) بمحمّد(صلى الله عليه و آله) و آله الطیِبین.

فقال الله عزّوجلّ لأهل عصر محمّد(صلى الله عليه و آله): فإذا کان بالدعاء بمحمّد(صلى الله عليه و آله) و آله الطیبین نشر ظلمة أسلافکم المعصوقین بظلمهم أفما یجب علیکم أن لا تتعرّضوا لمثل ما هلکوا به إلی أن أحیاهم الله عزّوجلّ.

هنگامی که موسی(عليه السلام) خواست از آنان پیمان جدایی و مفارقت دریافت کند بین کسانی که محقّ در حقّ پیامبری محمّد(صلى الله عليه و آله) و امامت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و امامان و پیشوایان (معصوم)(عليهم السلام) بودند و بین کسانی که مبطل این امر بودند جدایی می افکند آنان گفتند: ما به تو ایمان نمی آوریم چون این یک امر الهی است تا این که خداوند را عیان و آشکارا ببینیم تا به این امر به ما خبر دهد، پس صاعقة علناً آنان را فراگرفت. پس موسی(عليه السلام) به باقی ماندگان که هنوز صاعقه آنان را فرانگرفته بود فرمود: آیا قبول دارید و اعتراف می کنید؟ یا این که شما نیز به آنان ملحق می گردید؟ در پاسخ گفتند: ما نمی دانیم برای آنان چه پیش آمده است؟ اگر آنچه بر سر آنان آمد در اثر ردّنمودن امر محمّد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و امامان(عليهم السلام) از فرزندان ایشان بوده است،

ص: 77

لمحمّد(صلى الله عليه و آله) بنبوّته و لِعَلیّ(عليه السلام) بِامامة و للأئمة الطاهرین(عليهم السلام) بامامتهم... إنّما أصابتهم لردّهم علیک فی أمر محمّد(صلى الله عليه و آله) و علیّ(عليه السلام) و آلهما فاسأل الله ربّک محمّد(صلى الله عليه و آله) و آله هؤلاء الذین تدعونا إلیهم أن یحیی هؤلاء المعصومین نسئلهم لماذا أصابهم [ما أصابهم]. فدعا الله عزوجل بهم موسی(عليه السلام) فأحیاهم الله عزّوجلّ،

پس، از الله پروردگار خود بخواه به حق محمّد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و اولاد اطهار او(عليهم السلام) تا آنان را زنده سازد تا بپرسیم که آنچه بر سر آنان آمد در اثر چه بود؟ پس موسی(عليه السلام) از خداوند خواست تا آنان را زنده سازد و آنان زنده شدند و مورد سؤال قرار گرفتند و در پاسخ گفتند: آنچه به ما رسید در اثر امتناع ورزیدن به امامت حضرت علی(عليه السلام) بعد از نبوت حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) بود؛ ولی پس از مرگ ممالک آفریدگار خود را یافتیم. از آسمان ها و حجاب ها و عرش ها و کرسی ها و بهشت ها و نیز آتش جهنم را مشاهده نمودیم که در تمام ممالک و همه ی عوالم خداوند کسی را نیافتیم که عظمت سلطنتش و نفوذ و قدرتش بیشتر از سلطنت و نفوذ محمد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسین(عليه السلام) باشد فما رأینا أنفد امرا فی جمیع تلک الممالک و أعظم سلطاناً من محمّد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و فاطمة(علیها السلام) و الحسن(عليه السلام) و الحسین(عليه السلام)

در زمانی که ما در اثر صاعقه مردیم، به آتش رفتیم ولی محمد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و آتش را ندا دادند که عذاب خود را از اینان بردارید چون بار دیگر زنده خواهند شد و در اثر دعای کسی که خداوند را به حرمت ما و اولاد پاک و پاکیزه ی ما قسم خواهد داد و از خداوند می خواهد (که این ها زنده شوند.) خداوند متعال به مردم عصر حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) فرمودند: پس وقتی آنان در اثر دعا به حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) و آل طیبین و طاهرین او زنده می شوند، خداوند ظلمت اسلاف و پیشینیان خودتان را که مورد صاعقه قرار گرفتند با ظلم آنان نشر داد. پس واجب است بر شما که تعرض نکنید به مانند آن چیزی که آنان در اثر ارتکاب آن به هلاکت رسیدند تا آن که خداوند آنان را زنده نمود.بار دیگر آیه و احادیث فوق را مطالعه کنید که نتیجه خواهید گرفت:

اولاً: حضرت موسی(عليه السلام) این چهارده نور مقدس(عليهم السلام) را که یکی از ایشان حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است به عنوان حق و حقیقت معرفی می کند و می فرماید: هر کس به ایشان اعتقاد داشته باشد

ص: 78

حق است و هر کس اعتقاد نداشته باشد باطل است. پس اعتقاد به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق و عدم اعتقاد به ایشان باطل است.

ثانیاً: در تمام اعصار و قرون و در تمام امت ها، چهارده معصوم(عليهم السلام)، از جمله امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی می شوند.

ثالثاً: توجه به چهارده معصوم(عليهم السلام) از جمله ی ایشان حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) موجب رضایت خداوند است و حضرت موسی(عليه السلام) که می خواهد قومش رجعت کند خداوند را به ایشان قسم می دهد و خداوند نیز می پذیرد و راضی می شود.

رابعاً: قوم حضرت موسی(عليه السلام) در عالم برزخ که عالم حقیقت و کشف و شهود است، عظمت و شکوه وجلال رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و حضرت فاطمة الزهرا(علیها السلام) و امام حسن مجتبی(عليه السلام) و امام حسین(عليه السلام) را مشاهده می کنند که خداوند عظمت و شکوه وجلال و سلطنتی به ایشان داده است که به هیچ کس دیگر عنایت نفرموده است.

ص: 79

11. سنگی که حضرت موسی(عليه السلام) عصای خود را به آن زد و

اشاره

چشمه ها جاری شدند، همراه حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره بقره آیه 60

وَ إِذا استسقی موسی لِقَومهِ فَقُلنا اضرِب بِعَصاک الحَجَر فَانفَجَرَت مِنهُ اثنتا عَشَرَةَ عیناً قَد عَلِمَ کُلُّ اُناسٍ مَشرَبَهُم کُلوا وَ اشربوا مِن رِزقِ اللهِ وَ لا تَعثَوا فِی الاَرضِ مُفسِدین

و به یاد آورید زمانی که موسی(عليه السلام) برای قوم خویش طلب آب کرد. به او گفتیم عصای خود را بر سنگ بزن. پس دوازده چشمه ی آب از آن سنگ جوشید و هر سبطی آبشخور خود را دانست (و گفتیم) از آنچه خداوند روزی شما ساخته بخورید و بیاشامید و در زمین به فتنه انگیزی و فساد نپردازید.

سنگ موسی(عليه السلام) در دست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

در کتاب بصائر الدرجات باب 4 صفحه 188 حدیث 54، وافی مجلد 3 صفحه 566، اصول کافی مجلد 1، کتاب الحجة صفحه 231 حدیث 3، تفسیر صافی مجلد 8 صفحه 96، کمال الدین مجلد 2 صفحات 670 و 671 حدیث 17 و در تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 84 حدیث 218 آمده است:

محمدبن یحیی، عن محمدبن الحسین، عن موسی بن سَعدان، عن عبدالله بن القاسم، عن أبی سعیدٍ الخُراسانیِّ، عن أبی عبدالله قال: قال أبوجعفر(عليه السلام) إِنَّ القائمَ إذا قام بِمَکّةَ وَ أَرادَ أَن یَتَوَجَّهَ إلی الکوفَةِ نُادَی مُنادِیه: أَلَا یَحمِل أَحَدٌ مِنکُم طَعاماً وَ شَراباً وَ یَحمِلُ حَجَرَ موسی بن عمران وَ هوَ وِقرُ بعیرٍ، فَلا یَنزِلُ مَنزِلاً إِلَّا انبَعَثَ عَینٌ مِنهُ، فَمَن کانَ جائعاً شَبِعَ وَ مَن کانَ ظلمآن رَوِیَ، فَهُوَ زادُهُم حَتَّی یَنزِلوا النَّجَفَ مِن ظَهرِ الکوفَةِ.

زمانی که امام عصر، قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مکه قیام کند منادی ندا می دهد: آگاه باشید که هیچ کس غذا و نوشیدنی برندارد و سنگ موسی بن عمران(عليهما السلام) با او حمل می شود، در حالی

ص: 80

که (آن سنگ) به اندازه یک بار شتر می باشد و در هیچ منزلی فرود نمی آید مگر این که از آن چشمه هایی شکافته و جاری می گردد. پس هر کس گرسنه باشد سیر می گردد و هر کس تشنه باشد سیراب می گردد و چهارپایانشان نیز سیراب می شوند تا این که به (شهر) نجف که پشت کوفه است برسند.

عصای حضرت موسی(صلى الله عليه و آله) در دست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

در این آیه خداوند می فرماید «وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ»(1) یعنی بنی اسرائیل از موسی(عليه السلام) طلب آب کردند، خداوند به موسی دستور داد «اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ»(2) با عصایت بزن. این عصا همان عصایی است که موسی(عليه السلام) به رود نیل زد و دوازده راه برای بنی اسرائیل باز کرد. همان عصایی است که در دست موسی(عليه السلام) اژدها شد.

در کتاب کافی کتاب الحجة باب ما عنده الائمة(عليهم السلام) من الآیات الانبیاء(عليهم السلام) آمده است که این عصا برای حضرت آدم(عليه السلام) از بهشت آورده شده است و این عصا از مواریث انبیا(عليهم السلام) است. این عصا به دست انبیا(عليهم السلام) یک یک چرخید تا سرانجام به شعیب پیامبر رسید. شعیب(عليه السلام) آن را به حضرت موسی(عليه السلام) سپرد. موسی آن را به سنگی زد و دوازده چشمه از آن جاری شد که آن سنگ نیز یک سنگ عادی نیست. «اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ» این ال، ال معرفه است. این سنگ و عصا نزد حضرت موسی(عليه السلام) بوده است. در روایات داریم که آن سنگ و عصا نزد رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بوده است و ایشان به حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) دادند و ایشان به امام حسن(عليه السلام) دادند و ... میان ائمه(عليهم السلام) دست به دست شده و اکنون در دست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هرجا با یارانشان می روند آن سنگ و عصا را با خود می برند. هرگاه یارانشان تشنه شوند از آن برای سیراب کردن آن ها استفاده می کنند.در تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 226 آمده است:

چون تشنگی بر بنی اسرائیل غالب شد، حضرت موسی(عليه السلام) دست به دعا برداشتند:

ص: 81


1- . سوره بقره آیه 60
2- . همان

إلهي بحق محمد سيد الأنبياء، و بحق علي سيد الأوصياء، و بحق فاطمة سيدة النساء، و بحق الحسن سيد الأولياء، و بحق الحسين أفضل الشهداء، و بحق عترتهم و خلفائهم سادة الأزكياء لما سقيت عبادك هؤلاء.

و از خداوند طلب آب کردند. خداوند به موسی فرمود «اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً»(1) از سنگ دوازده چشمه جاری شد، به عدد اسباط بنی اسرائیل. قوم موسی که ششصد هزار نفر بودند از این چشمه ها آب نوشیدند.

ص: 82


1- . سوره بقره آیه 60

12. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مساجد روی کره ی زمین عظمت و جلال می بخشد

اشاره

سوره بقره آیه 114

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ وَ سَعى في خَرابِها أُولئِكَ ما كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ

و کیست ظالم تر و ستم کارتر از آن کس که مردم را از ذکر خداوند در مساجد منع کند و در خرابی آن اهتمام و کوشش ورزد؟ چنین گروهی در مساجد مسلمین درنمی آیند جز آن که بر (خود) ترسان باشند، این گروه را در دنیا ذلت و خواری نصیب است و در آخرت نیز عذابی بزرگ در انتظار آن هاست.

1. در جامع البیان عن تأویل آی القرآن نوشته ی مفسر و مورخ بزرگ اهل سنت، طبری مجلد 1 صفحه 399 و در چاپ دار الکفر مجلد 1 صفحه 501 و در کتاب مجمع البیان مجلد 1 صفحه 190 آمده است:

حدثنا موسی قال: حدثنا عمرو قال: حدثنا اسباط، عن السدی قوله «لهم فی الدنیا خزی» اما خزیهم فی الدنیا فانهم إذا قام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و فتحت القسطنطنیة قتلهم، فذلک الخزیهم فی الدنیا.

سدی از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) روایت می کند در مورد این فرموده ی خداوند «برای آن هاست خواری و ذلت در دنیا» اما خزی و ذلت و خواری در دنیا آن زمانی است که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام نماید و قسطنطنیه را فتح کند و با آن ها بجنگد که این است ذلت و خواری آن ها در دنیا.

2. در تفسیر الدّر المنثور فی التفسیر المأثور مجلد 1 صفحه 264 نوشته ی الامام الحافظ عبدالرحمن جلال الدین سیوطی آمده است:

ص: 83

و فی قوله «لهم فی الدنیا خزی» قال: أما خزیهم فی الدنیا فإنَّه قام المهدی و فتحت القسطنطنیة قتلهم فذلک الخزی.

درباره ی فرموده ی خداوند که «برای آن ها ذلت و خواری در دنیا» رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اما ذلت و خواری آن ها در دنیا آن زمانی است که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعود قیام کند و قسطنطنیة را فتح نماید با آن ها بجنگد و مبارزه کند و این است خزی و ذلت و خواری.

چه کسی ظالم تر است از کسانی که نمی گذارند در مساجد الهی نام او برده شود و سعی در خراب کردن این مساجد دارند، آیه از دو جهت مورد بررسی است جهت اول به مشرکین مکه برمی گردد که رسول خدا را از مکه و مسجدالحرام اخراج کردند و پس از فتح مکه و به ظاهر مسلمان شدنشان تلاش می کردند، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را به قتل برسانند و به اسلام و مساجد خاتمه بدهند و جهت دوم آن ضعیف کردن اسلام و مساجد تا ظهور و قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با ظهور شریفشان به اسلام و قرآن و مساجد شکوه و جلال می بخشند.

3. در مجمع البیان مجلد 1 صفحه 190، تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 58، نورالثقلین صفحه 117 حدیث 316 ذیل همین آیه و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 79 آمده است:

روی عن ابی عبدالله(عليه السلام): إنّهم قریش حین منعوا رسول الله دخول مکه و المسجد الحرام.

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: که آنان همان قریش بودند که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را از داخل شدن به شهر مکه و مسجد الحرام بازداشتند و ورودش را منع کردند.

4. در مجمع البیان مجلد 1 صفحه 190، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 79 و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 117 حدیث 317 آمده است:

روی عن زیدبن علی عن آبائه عن علی(عليه السلام) إنّه اراد جمیع الارض لقول النبی جعلت لی الارض مسجداً و ترابها طهوراً.

زیدبن علی بن الحسین(عليهما السلام) روایت می کند از پدارنش و همه از امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) که فرمودند: مراداز مساجد الله در آیه همه ی مؤمنین هستند. زیرا سخن پیامبر(صلى الله عليه و آله) که

ص: 84

فرمودند: جعلت فی الارض مسجداً و ترابها طهوراً. خداوند همه کره ی زمین را برای من مسجد و خاک آن ها را پاکیزه قرار داده است.

پس طبق این روایت هر مسجدی که بر روی کره ی زمین باشد و هر کس مانع از عبادت در آن و خرابی آن بکوشد می باشد که آن وقت است که به دست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این مسجد آزاد می شوند و با شمشیر مقدس او این مساجد رونق پیدا می کند.

5. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 75 حدیث 79 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 135 آمده است:

عن محمدبن یحیی فی قوله «ما کان لَهُم أَن یَدخُلُوها إِلاّ خائفین» یعنی الایمان لا یقبلونه إِلّا السّیف علی رئوسهم

محمدبن یحیی گفته است که منظور از «چنین گروه را نشاید که داخل در آن شوند مگر با ترس (و اضطراب از عدل و حکم نافذ الهی بر آنان.)» این است که ایمان را قبول نمی کنند، مگر با شمشیر بر بالای سرشان.

مرحوم آیة الله فیض کاشانی در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 75 می گوید: منظور امام عادل است، زیرا خداوند به مومنین وعده ی نجات و نصرت مساجد را از دست کفار داده است و وعده اش را برای مؤمنین آن عصر هنگام فتح مکه محقق ساخت اما به زودی برای همه ی مؤمنان با ظهور عدل و امام عادل محقق خواهد ساخت.

6. در تفسیر امام حسن عسکری(عليه السلام)، مجلد 1 صفحه 56 حدیث 79 وتفسیر صافی مجلد1 صفحه 182 آمده است:

قال علي بن الحسين(عليهما السلام): و لقد كان من المنافقين و الضعفاء أشباه المنافقين قصد إلى تخريب المساجد بالمدينة و تخريب مساجد الدنيا كلها بما همّوا به من قتل علي(عليه السلام) بالمدينة و قتل رسول اللَّه(صلى الله عليه و آله) في طريقهم إلى العقبة يعني في غزوة تبوك.

از امام علی بن الحسین(عليهما السلام) است که منافقین و ضعیفان، شبیه منافقین قصد تخریب مساجد مدینه را داشتند بلکه تخریب همه ی مساجد دنیا را می خواستند و بدین جهت عزمشان را جزم کرده بودند برای کشتن امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) در مدینهو کشتن رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در راه عقبه یعنی در غزوه ی تبوک.

ص: 85

فتح قسطنطنیه در قیام قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

7. علامه متقی هندی در کنزالعمال و در منتخب کنز العمال مجلد 6 صفحه 30 آورده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): لَو لَم یَبق مِن الدنیا إلّا یَومٌ لَطَوَّلَهُ الله تعالی حتی یَملِکَ رَجُلٌ مِن اَهل بیتی جَبَلَ الدّیلَم و القسطنطنیة.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اگر از عمر دنیا باقی نماند مگر یک روز، خداوند آن روز را طولانی می گرداند تا مالک و حاکم و پادشاه بشود مردی از اهل بیت من بر کوه دیلم و قسطنطنیه.

8. در کتاب عقد الدرر فی اخبار الامام المنتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باب 7 صفحه 212 فی شرفه و عظیم منزلة آمده است:

عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) فی قصَّة المهدیّ، قالَ و لا یَترُکُ بِدعَةً إِلّا اَزالها و لا سُنَّةً إِلّا اَقامَها وَ یَفتحُ قُسطَنطَنیة و الصین و جبال الدَّیلم...

حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) فرمودند: در قصه ی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هیچ بدعتی ترک نمی شود مگر این که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن را نابود می کند و هیچ سنت نیکویی نخواهد بود مگر این که آن را اقامه می کند و قسطنطنیه و چین و کوه های دیلم را او فتح خواهد کرد.

ص: 86

13. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجه الله است

سوره بقره، آیه 115

وَ لِلّهِ المَشرِقُ وَ المَغرِبُ فَاَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللهِ اِنَّ اللهَ واسعٌ عَلیمٌ

مشرق و مغرب ملک خداوند است. پس به هر طرف که روی آورید وجه الله است و علم خداوند وسیع است.

1. در کتاب شریف بحار الانوار مجلد 90 صفحه 118 و الاحتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحات 252 چنین نوشته شده است:

(شیخ طبرسی می گوید بعضی از زنادقه و کسانی که خداوند را قبول نداشتند خدمت حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) رسیدند و سؤالاتی مطرح کردند. حضرت علی(عليه السلام) جواب فرمودند تا این که درباره ی امامان(معصوم)(عليهم السلام) که اولی الامر هستند، پرسیدند:

قال السّائل: ما ذلک الأمر؟ قال علیٌّ(عليه السلام): الّذی تنزّل به الملائکة فی اللّیلةِ اَلَّتی یُفرَقُ فیها کُلُّ أمرٍ حَکیمٍ: مِن خَلقٍ و رزقٍ وَ أجَلٍ وَ عَمَلٍ وَ عُمرٍ وَ حَیاةٍ وَ مَوتٍ وَ عِلم غَیبِ السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ المُعجِزاتِ اَلَّتی لا تَنبغی إلّا للّهِ وَ اصفیائه وَ السَّفَرةِ بَینَهُ وَ بَینَ خَلقِهِ وَ هُم وَجه اللهِ الّذی قال: «فَأینَما توَلّوا فَثَمَّ وَجه الله»(1) هُم بقیَّةَ الله یعنی المهدیَّ الّذی یأتی عند انقضاء هذه النَّظِرَةِ، فَیَملأُ الأرض قسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئت ظُلماً وَ جوراً.

از حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) درباره ی حجت های خداوند (یا امامان معصوم) سؤال کردند. فرمودند: آن ها وجه الله هستند. کسانی که خداوند درباره ی آن ها فرموده است: «فَأینَما توَلّوا فَثَمَّ وَجه الله»

ص: 87


1- . سوره بقره آیه 115

2. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 252، تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 118 حدیث 323 آمده است:

عن امیرالمؤمنین(عليه السلام) حدیث طویل فیه قال السّائل: من هؤلاءِ الحجج؟ قال: هم رسول الله(صلى الله عليه و آله) وَ من حل محله من أصفیاء الله الّذین قال الله «فأینما تولوا فَثَمَّ وَجه الله» الّذین قرنهم الله بنفسه و برسوله و فرض علی العباد من طاعتهم مثل الّذی فرض علیهم منها لنفسه.

شخصی از حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) سؤال کرد که این حجت های الهی (وجه الله) چه کسانی هستند؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: «(مراد از وجه خداوند، همان حجت های او روی زمین هستند که) خداوند آن ها را بر خودش و رسولش نزدیک و مقرون ساخته است و اطاعت آنان را در کنار اطاعت خود و رسولش(صلى الله عليه و آله) قرار داده است. همچنین اطاعتشان را بر بندگان واجب شمرده است همان طور که اطاعت خود را بر آن ها واجب گردانیده است.»

3. در تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 118 حدیث 324 آمده است:

وَ فیه قال(عليه السلام) ایضاً فی الحجج و هم وجه الله الّذی قال: «فأینما تولوا فثم وجه الله»

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: حجت های الهی همان وجه الله هستند که خداوند می فرمایند: به هر طرف که روی کنید وجه الله است.

4. و در کتاب مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 272 و تفسیر نور الثقلین، مجلد 1 صفحه 118 حدیث 325 آمده است:

ابوالمضاء عن الرضا(عليه السلام) قوله تعالی «فأینما تولوا فثم وجه الله» قال علیٌّ(عليه السلام).

حضرت رضا(عليه السلام) درباره ی این آیه که به هر طرف که رو کنید وجه الله است فرمودند: وجه الله حضرت علی(عليه السلام) است.

ص: 88

14. مؤمنین واقعی به خداوند، رسول الله(صلى الله عليه و آله) و قرآن کریم،

امامان معصوم(عليهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)هستند.

سوره بقره آیه 121

الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُون

آن کسانی که ما به آن ها کتاب آسمانی را دادیم و آن ها تلاوت نمودند و حق تلاوت را هم به جای آوردند، آن ها به راستی مؤمن واقعی هستند و کسانی که (باز به آن ها کتاب داده شده است اما حقش را به جای نیاوردند) و به آن کافر شدند، از زیانکاران هستند.

1. در کافی مجلد 1 صفحه 215 حدیث 4 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 147 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي وَلَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ» قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ(عليهم السلام).

محمدبن یحیی... از ابن محبوب و او از ابن ابی ولاد گفت: از حضرت صادق(عليه السلام) درباره ی این آیه سؤال کردند. حضرت(عليه السلام) فرمودند، منظور از کسانی که کلام خدا را به حق خواندند و به آن عمل نمودند و مؤمن واقعی هستند، امامان(عليهم السلام) می باشند.

2. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 76 حدیث 83، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 147 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 18 صفحه 153، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 44 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحات 135تا 137 آمده است:

عن أبي ولاد قال سألت أباعبدالله(عليه السلام) عن قوله «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ» قال: فقال هم الأئمة(عليهم السلام).

دقت بفرمایید، اولاً: خداوند می فرمایند «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ» کسانی که به آن ها کتاب داده شد.ثانیاً: آن ها قرآن را تلاوت می کنند و تلاوتشان نیز حق است. «يَتْلُونَهُ حَقَ تِلاوَتِهِ»

ص: 89

ثالثاً: مؤمن واقعی هستند.

سؤال می شود که به جز رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) در گذشته، چه کسی امروز می تواند مصداق واقعی این آیه باشد؟ در حال حال حاضر حجة زنده ی خداوند حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصداق حقیقی این آیه هستند.

ص: 90

15. شرط تكامل ايمان، ايمان به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

اشاره

سوره بقره آيه 124

وَإِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظّالِمِينَ.

(ياد آر هنگامى كه) خداوند ابراهيم(عليه السلام) را به كلماتى امتحان نمود و ابراهيم از همه آن امتحانات موفق بيرون آمد. آن گاه خداوند، فرمود: اى ابراهيم، من تو را براى مردم امام قرار دادم. ابراهيم گفت: خداوندا، آيا آن را به فرزندان من نيز مى دهى؟ خداوند فرمود: عهد ما به ظالمين تعلق نمى گيرد.

1. در كتاب مناقب احمد خوارزمى حنفى و كتاب ينابيع المودة از خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 97 و تفسير نورالثقلين مجلد 1 صفحه 124 حديث 338 آمده است:

عن المفضل قال: سئلت جعفر الصادق(عليه السلام) عن قوله عزوجل: «وَإِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ» قال: ما هذه الکلمات؟ قال: هى الكلمات التى تلقاها آدم من ربّه فتاب عليه و هو انه قال: يا رب اسئلك بحق محمّد(صلى الله عليه و آله) و على(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و الحسن(عليه السلام) و الحسين(عليه السلام) الا تبت علىّ، فتاب اللّه عليه انه هو التواب الرحيم. فقلت له يا ابن رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) فما يعنى بقوله (فأتمّهن) قال: يعنى أتمّهن الى القائم المهدى(عليه السلام) اثناعشر اماماً تسعة من وُلد الحسين(عليهم السلام).

مفضل گفت: از امام صادق(عليه السلام) درباره تفسير و بيان اين آيه سؤال كردم: «ياد آر، هنگامى را كه خداوند ابراهيم(عليه السلام) را به كلماتى امتحان نمود و ابراهيم(عليه السلام) از همه آن امتحانات موفق بيرون آمد.» حضرت فرمودند: آن كلماتى كه آدم(عليه السلام) از خداوند متعال آموخت و بر زبان جارى كرد (خداوند ابراهيم(عليه السلام) را به همان كلمات امتحان نمود.) آن گاه آدم(عليه السلام) انابه و توبه نمود وخداوند توبه اش را پذيرفت. آن كلمات اين است كه آدم(عليه السلام) عرضه داشت: خدايا از

ص: 91

تو مى خواهم به حق محمّد(صلى الله عليه و آله) و على(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) توبه مرا قبول فرما. خداوند توبه اش را قبول فرمود كه خدا بسيار توبه پذير و مهربان است. راوى مى گويد: عرضه داشتم يابن رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) مقصود از «فأتمهنّ» در آيه كريمه چيست؟ حضرت فرمودند: آن جناب تمام كرد آن ها را تا قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه همه ی آنان دوازده نفرند و نه نفر آنان از اولاد حسين(عليهم السلام) هستند (و نهمين آنان كه آخرين آن هاست و امامت به او تمام مى شود، مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.)

نكته قابل توجه اينجاست كه:

ايمان كامل كه قرآن از آن به «فأتمّهن» ياد مى كند، ايمان حضرت ابراهيم(عليه السلام) به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و اميرالمؤمنين(عليه السلام) و حضرات ائمه(عليهم السلام) از نسل حضرت اميرالمؤمنین(عليه السلام) و حضرت زهرا(علیها السلام) تا حضرت بقیة اللّه الاعظم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشد و كسى كه تمام مراتب ايمان را داشته باشد، اما به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مؤمن نباشد، ايمانش ناقص است و آن را به اتمام نرسانيده است.

2. شيخ صدوق(رضی الله عنه) در كتاب كمال الدين مجلد 2 صفحه 358 حديث 57 آورده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ الْعَبَّاسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْكُوفِيُّ الْفَزَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ الزَّيَّاتُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِيَادٍ الْأَزْدِيُّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليهما السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَ» مَا هَذِهِ الْكَلِمَاتُ؟ قَالَ هِيَ الْكَلِمَاتُ الَّتِي تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ هُوَ أَنَّهُ قَالَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إِلَّا تُبْتَ عَلَيَّ فَتَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ «إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا يَعْنِي عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ «فَأَتَمَّهُنَ» قَالَ يَعْنِي فَأَتَمَّهُنَّ إِلَى الْقَائِمِ اثْنَيْ عَشَرَ إِمَاماً تِسْعَةً مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ» قَالَ يَعْنِي بِذَلِكَ الْإِمَامَةَ جَعَلَهَا اللَّهُ تَعَالَى فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَكَيْفَ صَارَتِ الْإِمَامَةُ فِي وُلْدِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) دُونَ وُلْدِ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ هُمَا جَمِيعاً وَلَدَا رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) وَ سِبْطَاهُ وَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَالَ(عليه السلام) إِنَّ مُوسَى وَ هَارُونَ كَانَا نَبِيَّيْنِ مُرْسَلَيْنِ وَ أَخَوَيْنِ فَجَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النُّبُوَّةَ فِي صُلْبِ هَارُونَ دُونَ صُلْبِ مُوسَى ع وَلَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ أَنْ يَقُولَ لِمَ فَعَلَ ذَلِكَ وَ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَرْضِهِ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَقُولَ لِمَ جَعَلَهُ اللَّهُ فِي صُلْبِ الْحُسَيْنِ دُونَ صُلْبِ الْحَسَنِ(عليهما السلام) لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى هُوَ الْحَكِيمُ فِي أَفْعَالِهِ «لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُون»

ص: 92

مفضل بن عمر گويد: از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم كه منظور از كلمات در آيه «آن گاه كه ابراهيم را پروردگارش به كلماتى آزمود» چيست؟ حضرت فرمودند: همان كلماتى است كه آدم از خدا دريافت نمود. همانا او گفت: به حق محمّد(صلى الله عليه و آله)، على(عليه السلام)، فاطمه(علیها السلام) و حسن و حسين(عليهما السلام) از تو مى خواهم كه توبه مرا بپذيرى. خدا توبه اش را پذيرفت. به راستى كه او بسيار توبه پذير و مهربان است. عرض كردم يابن رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) اين چه معنى دارد كه مى فرمايد: «و كلمه باقيه را در پشتش قرار داد» فرمودند: اشاره به امامت دارد كه خداى تعالى تا روز قيامت در پُشت امام حسين(عليه السلام) قرار داد. مفضل گويد: عرض كردم: يابن رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) چگونه امامت اختصاص به فرزندان حسين(عليه السلام) يافت؛ نه حسن(عليه السلام) با آنكه آنان هر دو فرزندان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و دو سبط و دو سيد جوانان اهل بهشت هستند؟ حضرت فرمودند: به راستى موسى(عليه السلام) و هارون هر دو پيغمبر مرسل و برادر بودند و خدا نبوت را به صلب هارون اختصاص داد نه صلب موسى(عليه السلام) و كسى را نرسد كه گويد چرا خدا چنين كرد؟ امامت نيز خلافت خدا در زمين است و كسى را نرسد كه گويد چرا خدا آن را در صلب حسين(عليه السلام) نهاد نه در صلب حسن(عليه السلام). زيرا خداوند در كارهاى خود حكمت انديش است و از آنچه كند مؤاخذه نشود و آن هايند كه مسئولند. «لايسئل عما يفعل و هم يسئلون» «کسی حق نداردکه خداوند را مورد سؤال قرار دهد. اين خداوند است که بايداز بندگان بپرسد.»

امامت بالاترین مقام

یکی از فرق های مهم بین شیعه و سنی این است که شیعه می گوید همان طور که نبوت جعل است و خدا پیامبر را تعیین می کند به همان نحو امام و خلیفه را هم خدا تعیین می کند. اهل سنت می گویند: اگر امتجمع شدند و شخصی را به نام امام و خلیفه برگزیدند او واجب الاطاعة و پیشوا و امام مسلمین است، اما شیعه با استنباط از آیات قرآنی می گوید: امام باید خصوصیاتی داشته باشد که این خصوصیات بی نظیر است. مانند خصوصیات پیامبران. ما در اینجا با اشاره به احادیث و روایات آن خصوصیات را می آوریم:

ص: 93

1. در کتاب بحارالانوار مجلد 25 صفحه 124 آمده است:

...الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَه...

1) امام یگانه ی همه ی زمان هاست.

2) هیچ کس با امام برابری نمی کند.

3) هیچ عالمی معادل او نیست.

4) بدلی مثل او پیدا نمی شود.

5) مِثل ندارد.

6) هیچ نظیری ندارد.

7) امام دارای فضل و کرامت مخصوص خدایی است و همه به او محتاج

هستند و او به هیچ کس محتاج نیست.

2. در معانی الاخبار مجلد 1 صفحه 35 و خصال شیخ صدوق مجلد 2 صفحه 106، بحارالانوار مجلد 25 صفحه 116، اثبات الهداه مجلد 7 صفحه 387 و عیون الاخبار الرضا(عليه السلام) مجلد 1 صفحات 218 و 219(با کمی اختلاف در الفاظ آمده است:

الطالقانی عن احمد الهمدانی عن عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(عليهما السلام) قَالَ: لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ وَ يلد [يُولَدُ] مَخْتُوناً وَ يَكُونُ مُطَهَّراً وَ يَرَى مِنْ خَلْفِهِ كَمَا يَرَى مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لَا يَكُونُ لَهُ ظِلٌ وَ إِذَا وَقَعَ إِلَى الْأَرْضِ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ وَقَعَ عَلَى رَاحَتَيْهِ رَافِعاً صَوْتَهُ بِالشَّهَادَتَيْنِ وَ لَا يَحْتَلِمُ وَ يَنَامُ عَيْنُهُ وَ لَا يَنَامُ قَلْبُهُ وَ يَكُونُ مُحَدَّثاً وَ يَسْتَوِي عَلَيْهِ دِرْعُ رَسُولِ اللَّه وَ لَا يُرَى لَهُ بَوْلٌ وَ لَا غَائِطٌ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ وَكَّلَ الْأَرْضَ بِابْتِلَاعِ مَا يَخْرُجُ مِنْهُ وَ يَكُونُ رَائِحَتُهُ أَطْيَبَ مِنْ رَائِحَةِ الْمِسْكِ وَ يَكُونُ أَوْلَى بِالنَّاسِ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَشْفَقَ عَلَيْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ وَ يَكُونُ أَشَدَّ النَّاسِ تَوَاضُعاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَكُونُ آخَذَ النَّاسِ بِمَا يَأْمُرُهُ بِهِ وَ أَكَفَّ النَّاسِ عَمَّا يَنْهَى عَنْهُ وَ يَكُونُ دُعَاؤُهُ مُسْتَجَاباً حَتَّى إِنَّهُ لَوْ دَعَا عَلَى صَخْرَةٍ لَانْشَقَّتْ بِنِصْفَيْنِ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) وَ سَيْفُهُ ذُو الْفَقَارِ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ صَحِيفَةٌ فِيهَا أَسْمَاءُ شِيعَتِهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ صَحِيفَةٌ فِيهَا أَسْمَاءُ أَعْدَائِهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ الْجَامِعَةُ وَ هِيَ صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَذِرَاعاً فِيهَا جَمِيعُ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وُلْدُ آدَمَ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ الْجَفْرُ الْأَكْبَرُ وَ الْأَصْغَرُ وَ إِهَابُ مَاعِزٍ وَ إِهَابُ كَبْشٍ فِيهِمَا جَمِيعُ الْعُلُومِ حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ وَ حَتَّى الْجَلْدَةُ وَ نِصْفُ الْجَلْدَةِ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ مُصْحَفُ فَاطِمَةَ(علیها السلام)

1) امام اعلم الناس است.

2) حکیم ترین و حکم کننده ترین ناس است.

3) باتقواترین ناس است.

4) بردبارترین و حکیم ترین ناس است.

5) شجاع ترین مردم است.

6) سخاوتمندترین ناس است.

7) امام عابدترین ناس است.

8) امام مختون دنیا می آید.

ص: 94

9) امام پاک به دنیا می آید.

10) امام از پشت سرش می بیند همان طور که از جلو می بیند.

11) برای امام سایه وجود ندارد.

12) از رحم مادر با دو کف دست به دنیا و زمین می آید.

13) در هنگام تولد صدا بلند می کند به شهادتین

14) امام محتلم نمی شود.

15) چشمش می خوابد اما قلبش هرگز نمی خوابد.

16) با فرشتگان در ارتباط است.

17) زره رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بر قامت او موزون و اندازه است.

18) بوی خوبی مثل بوی مشک می دهد.

19) ولایت امام از خود مردم به مردم بیشتر است.

20) امام از پدر و مادر به مردم نزدیک تر و مهربان تر است.

21) امام متواضع ترین مردم در مقابل خداوند است.

22) امام امر الهی را قبل از این که مردم بگیرند، می گیرد.

23) آنچه را که خداوند نهی می کند و قبل از نهی شدن امام از آن آگاه است.

24) اگر امام به سنگ خارا دعا کند، آن سنگ نصف شود. (مستجاب الدعوة است.)

25) سلاح و شمشیر پیامبر(صلى الله عليه و آله)، ذوالفقار دست امام است.

پیامبر(صلى الله عليه و آله) فرمودند: خداوند تبارک و تعالی برای برادرم علی(عليه السلام) فضایلی قرار

داده است که کسی نمی تواند بشمارد از زیادی و اگر کسی بیان کند فضیلتی از فضایل او را و به آن فضیلت اقرار کند، برای او تمام گناهانی که او انجام داده و گناهانی که بعداً انجام می دهد را می بخشد و کسی که بنویسد یکی از فضایل حضرت علی(عليه السلام) را تازمانی که آن نوشته باقی باشد ملائکه برای نویسنده ی فضیلت، طلب استغفار می نماید. اگر کسی یکی از فضایل حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) را گوش دهد

خدا تمام گناهانی که از طریق گوش انجام دهد می بخشد و نگاه کردن بر چهره ی حضرت

ص: 95

امیرالمؤمنین(عليه السلام) عبادت است و از حضرت علی(عليه السلام) یاد کردن عبادت است. خداوند نمی پذیرد ایمان را از هیچ کس مگر به ولایت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و برائت از دشمنانش.

26) نزد امام صحیفه ای است که اسامی تمام شیعیان و اتباع و یارانش تا قیامت در آن نوشته شده است.

27) و صحیفه ای است که در آن اسامی دشمنانشان نوشته شده است.

28) آن صحیفه ی حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) است که طولش هفتاد ذراع است و تمام آنچه

فرزندان آدم(عليه السلام) به آن احتیاج دارند، در آن است.

29) جفر اکبر و جفر اصغر نزد امام است... جمیع علوم در آن محفوظ است و در آن موجود می باشد حتی دیه ی خراشیدن پوست بدن انسان و نصف خراشیدگی پوست و ثلث پوست.

30) در لوح حضرت فاطمه(علیها السلام) به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمة للعالمین گفته شده است. این لوح برای تهنیت تولد حضرت سیدالشهدا(عليه السلام) به حضرت زهرا(علیها السلام) داده شده است. (به آن لوح فاطمه(علیها السلام) یا لوح جابر نیز می گویند.)

31) در بحارالانوار مجلد 25 صفحه 117 و خصال شیخ صدوق و عیون الاخبار الرضا(عليه السلام) آمده است:

إِنَّ الْإِمَامَ مُؤَيَّدٌ بِرُوحِ الْقُدُس امام مؤید و یاری شونده از طرف روح القدس است. (روح القدس یار و یاور و مواظب امام است.)

32) امام هرگاه اراده کند، می تواند اعمال همه ی بندگان را ببیند. امام هم مقامات عرضی دارد و هم مقامات طولی. (که دریایی مطلب از این دو مقام در معارف الهی موجود است.)

اولین پله ی صعود مقام والای عبودیت است و پس از عبودیت مقام نبوت است و بعد از آن مقام خلیلیت و پس از آن مقام امامت است؛ ( مقامی بالاتر از امامت وجود ندارد، منتهی مقام امامت دارای مراتبی است.) چنان که

ص: 96

1. در اصول کافی، مجلد 1 صفحه 175 حدیث 425، تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 121 حدیث 341 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام): ... وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام) نَبِيّاً وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ حَتَّى قَالَ اللَّهُ «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي» فَقَالَ اللَّهُ «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» مَنْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً لَا يَكُونُ إِمَاما

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: (حضرت) ابراهیم(عليه السلام) نبی بود و امام نبود تا آن که خداوند فرمودند: تو را بر مردم امام قرار دادم. ابراهیم(عليه السلام) عرض کرد: (خداوندا) آیا این مقام را به ذریّه ی من هم می دهی؟ خداوند فرمودند: (این مقام) عهدی است که این عهد را به ظالمین نمی دهم، کسی که بنده ی بت باشد و به ثنویت قائل باشد (برای خدا شریک فرض کند) هرگز به مقام امامت نمی رسد.

پس امامت عهد است و این عهد از عالم ذر اولی شروع شده است. (امام مثل پیامبر قبل از تولد امام است. در رحم مادر امام است. به دنیا می آید امام است. در برزخ و ... امام می باشد.)

2. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 175 حدیث 2 و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 121 حدیث 342 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَجْعَلَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ الْأَشْيَاءَقَالَ« إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» قَالَ فَمِنْ عِظَمِهَا فِي عَيْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» قَالَ لَا يَكُونُ السَّفِيهُ إِمَامَ التَّقِيِّ.

زید الشحام گفت: از امام صادق(عليه السلام) شنیدم که فرمودند: خداوند تبارک و تعالی ابراهیم(عليه السلام) را به عنوان عبد پذیرفت قبل از این که به مقام نبوت برسد و او را به مقام نبوت گرفت قبل از پذیرشش به مقام رسالت و او را به مقام رسالت پذیرفت قبل از مقام خلیلیت و او را به مقام خلیلیت پذیرفت قبل از این که او را امام قرار دهد. وقتی (به مقام امامت رسید و) همه ی مراتب در او جمع شد خداوند فرمودند تو را بر مردم امام قرار دادم این مقام در چشم ابراهیم(عليه السلام) بسیار عظیم آمد و گفت: پروردگارا آیا این مقام را به ذریه ی من هم می دهی؟ جواب آمد این مقام عهدی است که به ظالمین تعلق نمی گیرد. هرگز نادان و سفیه، امام با تقوا نمی شود.

ص: 97

حضرت ابراهیم(عليه السلام) مقام مطلقة الامامة داشت و

چهارده معصوم(عليهم السلام) و در حال حاضر، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امامت مطلق دارند

امامت مطلق: امامتی است که خداوند به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) عنایت فرموده است و این امامت محدود به زمان و مکان نیست.

مطلقة الامامة: محدود به زمان و مکان است. مثل امامت حضرت ابراهیم(عليه السلام) که محدود به زمان و مکان بود. زمانی که حضرت ابراهیم(عليه السلام) منصب های نبوت، رسالت، خلیلیت و امامت را داشتند، حضرت لوط(عليه السلام) نیز در قسمتی دیگر از جهان دارای مقام نبوت بود، اما امامت و نبوت مطلق، همیشگی است. امامان شیعه امامتشان محدود به زمان و مکان نیست. نبوت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نبوت مطلق است. ایشان برای همه ی زمان ها و مکان ها پیامبر و امام هستند اما نبوت حضرت عیسی(عليه السلام) مطلقة الامامة است؛ لذا حضرت مسیح(عليه السلام) در زمان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از یاران و پیروان آن حضرت خواهد شد و در حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ایشان دیگر پیامبر نیستند.

ص: 98

16. بعد از قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از هر کس

سؤال می شود که چه کسی را می پرستد؟ همه می گویند که خدا را می پرستند

سوره بقره، آیه 133

أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ

شما کی و کجا حاضر بودید زمانی که مرگ حضرت یعقوب(عليه السلام) در رسید و به فرزندان خود گفت که شما پس از من که را می پرستید؟ گفتند: خدای تو را و خدای پدران تو ابراهیم(عليه السلام) و اسماعیل(عليه السلام) و اسحاق(عليه السلام) را که او معبودی یگانه است و ما مسلمان و مطیع فرمان او هستیم.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 61 حدیث 102، تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 131،

اثباة الهداه مجلد 7 صفحه 93، تفسیر المیزان مجلد 1، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 142 و ترجمه ی آن، مجلد 1 صفحه 268 آمده است:

عن جابر عن ابی جعفر(عليه السلام) قال: سَألته عن تفسیر هذه الآیة من قول الله «إِذْ قالَ لِبَنِيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي- قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً» قال جرت فی القائم(عليه السلام).

جابر از امام محمد باقر(عليه السلام) نقل می کند درباره ی این آیه سؤال کردند که خداوند می فرماید: شما کی حاضر بودید هنگامی که مرگ حضرت یعقوب(عليه السلام) رسید، به فرزندانش گفت: شما پس از مرگ من که را می پرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم(عليه السلام) و اسماعیل(عليه السلام) و اسحاق(عليه السلام) را که خداوند واحد است، پرستش خواهیم کرد. پس فرمودند: این آیه درباره ی (حضرت) قائم (آل محمد)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جاری شده است.

ص: 99

مرحوم ملّا محسن فیض کاشانی پس از نقل این حدیث نوشته است: فکلّ قائم منهم یقول حین الموت ذلک لبنیه و یجیبونه بما اجابوا به. شاید منظور امام محمد باقر(عليه السلام) این است که این آیه درباره ی حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جاری شده است و هر امامی از آل محمد(صلى الله عليه و آله) بالقوه، قائم است و هر کدام هنگام مرگشان همان چیزی را به فرزندانش می گویند که یعقوب(عليه السلام) به فرزندانش گفت و فرزندان آن ها نیز همان حرف فرزندان یعقوب(عليه السلام) را خواهند زد.

اما منظور این نیست که مرحوم فیض فرمودند، زیرا در زمان قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه ی اهل زمین مسلمان خواهند شد، لا یبقی الارض الّا نودی بشهادة أن لا اله إلّا الله وَ أنَّ محمد رسول الله(عليه السلام). این آیه مربوط به زمان منصور آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که ایشان از هر کس می پرسند که شما که را می پرستید؟ آن ها جواب می دهند: «قالوا نعبد الهَکَ وَ الهَ آبائِکَ ابراهیم و اسماعیل و اسحاق» یعقوب(عليه السلام) از فرزندانش می پرسد، اما حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از همه می پرسند.

2. در اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 96 حدیث 551 آمده است:

وَ عَن رفاعة بن موسی قال: سمعت اباعبدالله(عليه السلام) یقول: «وَ لَهُ اسلَم من فی السماوات و الارض طوعاً و کرهاً»(1) قال إذا قام قائم(عليه السلام) لا یبقی أرض إلّا نودی فیها بشهادة أن لا اله الّا الله و أن محمداً رسول الله(صلى الله عليه و آله).

رفاعة بن موسی گفت: شنیدم از اباعبدالله جعفربن محمد الصادق(عليهما السلام) که درباره ی این فرموده ی خداوند: «و هر چه که در آسمان و زمین است از روی اختیار یا از روی اکراه در برابر (فرمان) او تسلیمند.» فرمودند: هنگامی که (حضرت) قائم(عليه السلام) قیام کند در زمین (هیچ کس) باقی نمی ماند، مگر این که ندا می دهد و شهادت می دهد بر این که هیچ معبودی برای پرستش جز خداوند وجود ندارد و همانا محمد(صلى الله عليه و آله) پیامبر و رسول و فرستاده ی خداست.پس در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه ایمان به لا اله الّا الله و محمد رسول الله(صلى الله عليه و آله) می آورند. این فقط مخصوص عصر طلایی حکومت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

3. در اثبات الهداة مجلد 5 صفحه 173 حدیث 551 آمده است:

وَ عَن ابن بکیر قال: سألت ابالحسن(عليه السلام) عن قوله: «وَ له اسلم من فی السماوات و الأرض طوعاً و کرهاً وَ إلیه ترجعون» قال: انزلت فی القائم(عليه السلام) إذا خرج بالیهود و النصاری و الصابئین و الزنادقه و أهل الردة و

ص: 100


1- . سوره آل عمران آیه 83

الکفار فی شرق الأرض و غربها فعرض علیهم الاسلام فمن أسلم طوعاً أمره بالصلوة و الزکوة و ما یؤمر به المسلم و یجب لله علیه و من لم یسلم ضرب عنقه حتّی لا یبقی فی المشارق و المغارب احد الّا وحّد الله...

4. در اثبات الهداة مجلد 5 صفحه 174 حدیث 557 آمده است:

وَ عَن زرارة قال: قال ابوعبدالله(عليه السلام): سئل ابی عن قوله الله «و قاتلوهم حتّی لا تکون فتنة و یکون الدّین کله لله»(1) فقال: لم یجیء تأویل هذه الآیة و لو قد قام قائمنا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعده سیری من یدرکه ما یکون من تأویل هذه الآیة...

زراره از حضرت امام صادق(عليه السلام) روایت کرد که ایشان درباره ی این سخن خداوند مبارزه و جهاد کند تا هیچ فتنه ای باقی نماند و دین فقط برای خداوند باشد همه خداوند را برای خدا پرستش کنند فرمودند: هنگامی که قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما قیام کند آن وقت این آیه تأویل می شود.

5. در اثبات الهداة مجلد5 صفحه 174 حدیث 560 آمده است:

وَ عن سماعة عن ابی عبدالله(عليه السلام) فی قوله تعالی «هُوَ الّذی اَرسَلَ رسوله بِالهُدی وَ دین الحق لیظهره عَلیَ الدّین کُلِه وَ لو کره المشرکون»(2) قال: إذا خرج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لم یبق مشرک بالله العظیم و لا کافر الّا کره خروجه.

سماعه از حضرت امام صادق(عليه السلام) روایت کرد که درباره ی این سخن خدا که «(الله) او کسی است که فرستاد رسولش را با هدایت و دین حق ظفر یابد، (دینش بر همه ی ادیان (کله)) اگرچه مشرکین اکراه داشته باشند.» فرمودند: هنگامی که (حضرت) قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، مشرکی بالله العظیم وکافری باقی نمی ماند، مگر این که از خروج و قیام او اکراه دارد.

مشرکین و کافران از ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ناخوشنودند و کراهت دارند. در مقابل، مؤمنین واقعی از این ظهور شادمان هستند.

ص: 101


1- . سوره بقره آیه 193
2- . سوره توبه آیه 33 و سوره صف آیه 9

17. وحدت ادیان و وحدت انسان ها در زمان حضرت قائم آل

اشاره

محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وقوع می پیوندد

سوره بقره آیه 136

قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عيسى وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون

بگویید ما به خدا ایمان آوردیم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم(عليه السلام) و اسماعیل(عليه السلام) و اسحاق(عليه السلام) و یعقوب(عليه السلام) و پیامبران از فرزندان او نازل گردید (و همچنین) آنچه به موسی(عليه السلام) و عیسی(عليه السلام) و پیامبران (دیگر) از طرف خداوندشان داده شده است و در میان هیچ یک از آن ها جدایی قائل نمی شویم و ما در برابر فرمان خدا تسلیم و مسلمان هستیم.

1. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 81 حدیث 107، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 157، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 122، اصول کافی مجلد 1 صفحه 415 حدیث 19، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 143 و اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 44 آمده است:

عن سلام، عن ابی جعفر(عليه السلام) فی قوله «آمنّا بالله وَ ما أنزل إلینا» قال إنّما عنی بذلک علیّاً و الحسن و الحسین و فاطمه و جرت بعدهم فی الائمة قال: ثُمَّ یرجع القول من الله فی الناس فقال: «فإن آمنوا» یعنی الناس «بمثل ما آمنتم به» یعنی علیّاً و فاطمة و الحسن و الحسین و الائمة من بعدهم «فَقَدِ اهتدوا وَ إن تَوَلّوا فَإنَّما هُم فِی شِقَاقٍ» (1)

حضرت امام باقر(عليه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند «ما به خدا ایمان داریم و به آنچه بر ما نازلشده است» که منظور آنان حضرت علی(عليه السلام)، حضرت فاطمه(علیها السلام)، حضرت امام حسن(عليه السلام)،

ص: 102


1- . سوره بقره آیه 137

حضرت امام حسین(عليه السلام) و امامان هادی(عليهم السلام) بعد از ایشان هستند. سپس سخن خداوند به مردم برمی گردد که فرمودند «اگر مردم ایمان آوردند تا مثل شما که ایمان آورده اید» که منظور حضرت علی(عليه السلام)، حضرت فاطمه(علیها السلام)، امام حسن(عليه السلام)، امام حسین(عليه السلام) و امامان(عليهم السلام) بعد از ایشان است.

2. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 80 حدیث 105، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 122، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 157 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 141 آمده است:

عن الفضل بن صالح، عن بعض اصحابه فی قوله «قولوا آمَنّا وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الاسباطَ»(1) أما قوله «قولوا» فهُم آل محمد(صلى الله عليه و آله) و قوله «فَإن آمَنُوا بِمثلِ ما آمَنتُم بِه فَقَدِ اهتدوا»(2) سائر الناس.

فضل بن صالح از عده ای از اصحاب نقل می کند در مورد این فرموده ی خداوند بگویید: ایمان آورده ایم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم(عليه السلام) و اسماعیل(عليه السلام) و اسحاق(عليه السلام) و یعقوب(عليه السلام) و پیامبران از فرزندان او نازل گردید، اما این که فرموده است ایمان آوردیم منظور آل محمد(صلى الله عليه و آله) هستند.

ایمان کامل

ایمان کامل عبارت است از:

1. ایمان به خداوند قولوا ءَامنّا بِالله

2. ایمان به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و قرآن کریم وَ ما اُنزِلَ إلَینا

3. ایمان به همه ی انبیا(عليهم السلام) و کتب آسمانی قبل «وَ ما اُنزِلَ مِن قبلک»(3) از جمله ی آنان ایمان به آنچه که بر حضرت ابراهیم(عليه السلام) و حضرت اسماعیل(عليه السلام) و حضرت اسحاق(عليه السلام) و حضرت یعقوب(عليه السلام) و فرزندان آنان نازل شده است و ایمان داشتن بر آنچه به حضرت موسی(عليه السلام) وحضرت عیسی(عليه السلام) داده شده است و ایمان داشتن به آنچه که بر انبیا(عليهم السلام) از طرف خداوند نازل گردیده است.

ص: 103


1- . سوره بقره آیه 136
2- . سوره بقره آیه 137
3- . سوره بقره آیه 4

این ایمان کامل در زمان حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وقوع می پیوندد و در آن زمان است که همه ی امت های قبل به آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایمان می آورند، زیرا آنچه بر پیامبران آنان نازل شده است در آن حضرت می بینند، لذا در عصر طلایی اعلی حضرت قدر قدرت قوی شوکت بلند همت کیهان مکنت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان ها همه به وحدت می رسند و ادیان نیز به وحدت می رسند و دین خداوند یک دین می شود که همان اسلام است و همه می گویند «وَ نحنُ لَهُ مُسلمون» ما همه مسلمان هستیم. ما همه تسلیم امر و نهی خداوند هستیم.

این برنامه در دوران حکومت طلایی حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیاده خواهد شد. یهودیان واقعی به این درجه از آگاهی می رسند که می فهمند برنامه های حضرت کلیم الله (عليه السلام) به طور واقعی آن در پیروی از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. مسیحیان به این درجه از معرفت می رسند که می یابند برنامه های واقعی حضرت مسیح(عليه السلام) در برنامه های واقعی حضرت مسیح(عليه السلام) در برنامه های امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. زرتشتی ها ایمان واقعی حضرت زرتشت(عليه السلام) را در برنامه های امام زمان(عليه السلام) می بینند. پس توجه فرمایید در حکومت طلایی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم انسان ها به وحدت می رسند و هم ادیان یکی می شود.

ص: 104

18. امام زمان(عليه السلام) بر كل انسان ها شاهد است

اشاره

سوره بقره آيه 143

وَكَذ لِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلى النّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدا

به اين گونه ما شما را امتى وسط و عادل قرار داديم كه شما بر همه انسان ها شاهد و گواه باشيد و رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نيز گواه بر شما باشد.

1. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 270 باب «فى إن الائمة شهداء اللّه عزوجل على خلقه» حديث 1 آمده است:

على بن محمّد، عن سهل بن زياد، عن يعقوب بن يزيد، عن زياد القندى، عن سماعة قال: قال ابوعبداللّه(عليه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنا بِكَ عَلى هؤلاءِ شَهِيداً(1)» قال نزلت فى امة محمّد(صلى الله عليه و آله) خاصّة، فى كل قرن مِنهم امام منا شاهد عليهم و محمّد(صلى الله عليه و آله) شاهد علينا.

امام صادق(عليه السلام) راجع به فرمايش خداوند: «پس، چطور باشد زمانى كه از هر امتى گواهى آوريم و تو را بر آن ها گواه آوريم.» فرمود: تنها درباره امت محمّد(صلى الله عليه و آله) نازل شده، در هر قرنى امامى از ما بر ايشان گواه و ناظر است و محمّد(صلى الله عليه و آله) گواه و ناظر بر ماست. (بر گفتار و كردار ايشان ناظر است و روز قيامت نزد خدا گواهى دهد. پس، مواظب باشيد و تقوا پيشه كنيد كه گواهان شما عادل و مقبولند.)

2. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 270 حديث 2 آمده است:

الحسين بن محمّد، عن معلى بن محمّد، عن الحسن بن على الوشّاء، عن احمدبن عائذ، عن عمربن اُذينة، عن بريد العجلّى قال: سألت اباعبداللّه(عليه السلام) عن قول اللّه عزوجل: «وَكَذ لِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلى النّاسِ» قال: نحن الامّة الوسطى و نحن شهداء اللّه على خلقه و حججه فى أرضه .

ص: 105


1- . سوره نساء آیه 41

بريد عجلى گويد: از امام صادق(عليه السلام) درباره قول خداى عزوجل: «و اين چنين شما را امت ميانه (عادل) قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد.» پرسيدم. فرمودند: ماييم امت واسط و ما گواهان خداوند بر خلقش و حجت هاى او در زمينش هستيم.

3. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 271 حديث 4 آمده است:

على بن ابراهيم، عن ابيه، عن محمّدبن أ بى عمير، عن ابن اُذينة، عن بريد العجلى قال: قلت لأبى جعفر(عليه السلام) قول اللّه تبارك و تعالى: «وَكَذ لِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلى النّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدا» قال: نحن الامّة الوسط و نحن شهداء اللّه تبارك و تعالى على خلقه و حججه فى أرضه .

برید عجلى گويد: از امام باقر(عليه السلام) درباره قول خداى تبارك و تعالى: «و اين چنين شما را امت ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد.» پرسيدم. فرمودند: ماييم امت وسط و ما گواهان خداوند تبارك و تعالى بر خلقش و حجت هاى او در زمينش هستيم.

پس بايد بر طبق اين آيه هميشه حجتى از جانب خداوند بر بشر گواه باشد و در عصر حاضر اين حجت، حضرت ولى عصر حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشد.

معنی کلمه ی وسط

کلمه ی وسط دارای سه معنی است. اول: وسط بر وزن فلس در میان واقع شدن (وسط القوم و المکان وسطاً) در میان قوم و در میان مکان قرار گرفتن.

دوم: وسط به معنی معتدل و میانه. در صحاح گفته: وسط از هر چیز معتدل ترین آن است و گویند شئ وسط، میانه است نسبت به مرغوب و نامرغوب. واسطة القلاده گوهری است در وسط دانه های گردنبند و بهترین آن هاست.(1)

سوم: به معنی عدل و عدالت و عادل است.

آیه می فرماید: ما شما را امت وسط قرار دادیم که شما بر همه ی انسان ها شاهد و گواه باشید و رسول خدا نیز گواه و شاهد بر شما باشد. یکی از مهم ترین خصوصیت یک شاهد، عدالت اوست

ص: 106


1- . قاموس قرآن مجلد 7 صفحه 215 (معنی وسط)

که شاهد باید عادل باشد و این مقامی است که به ظالم داده نمی شود «ولا ینال عهدی الظالمین»(1) این عهد مخصوص امام عادل است این عدالت به طور مطلق در چهارده معصوم(عليهم السلام) است و منظور از امة وسط امامان(عليهم السلام) است که قرآن معرفی می کند که این ها شاهدند بر مردم و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نیز شاهد بر این هاست.

و امروز حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شاهد عادل است بر همه ی مردم «شهداء علی الناس» و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نیز شاهد بر آن بزرگوار است.

4. ابن شهر آشوب در مناقب مجلد 4 صفحه 179 و در ترجمه تفسیر صافی مجلد1 صفحه 278 آمده است:

و گواهان بر مردم جز ائمه(عليهم السلام) و پیامبران(عليهم السلام) کسان دیگری نیستند، اما امة، جایز نیست که خداوند آنان را گواه فقرا قرار دهد زیرا در بین آنان کسانی هستند که گواهی آنان در دنیا به اندازه ی یک بند علف ارزش ندارد.

5. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 82 حدیث 114، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 160 بحارالانوار، مجلد 7 صفحه 72 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 147 آمده است:

عن أبی عمرو الزبیری، عن أبی عبدالله(عليه السلام) قال: قال الله «و کذلک جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرّسول علیکم شهیداً» فإن ظننت إن الله عنی بهذه الآیة جمیع اهل القبلة من الموحّدین أفتری أنَّ من لا یجوز شهادته فی الدنیا علی صاع من تمر یطلب الله شهادته یوم القیامة و یقبلها منه بحضرة جمیع الامم الماضیة؟ کلّاَ لم یعن الله مثل هذا من خلقه، یعنی الأمة التی وجبت لها دعوة ابراهیم(عليه السلام) کنتم خیر اُمّة اخرجت للناس و هم الامّة الوسطی و هم خیر امّة اخرجت للناس.

امام صادق(عليه السلام) درباره آیه 143 سوره بقره فرمودند: اگر گمان می کنی که خداوند در این آیه جمیع اهل قبله و مسلمانان را که یکتاپرست هستند، مورد نظر قرار داده است (اشتباه فکر کرده ای زیرا) کسی که در دنیا گواهی او بر یک صاع (حدود سه کیلو) خرما جایز نیست چه طور خداوند در روز قیامت گواهی او را درباره ی امت های دیگر قبول می کند؟ (و او را شاهد و حاضر بر امت ها قرار داده است) نه هرگز این طور نیست. خداوند چنین چیزی را از مخلوقاتش قصد نکرده

ص: 107


1- . سوره بقره آیه 124

است، (بلکه منظور خداوند) امتی است که به سبب آن دعای ابراهیم(عليه السلام) تحقق یابد «کنتم خیر امة اخرجت للناس»(1) بلکه آنان امامان وسطی هستند و هم ایشان بهترین گروهی هستند که برای مردم خارج شده اند یعنی الامّة التی وجبت لها دعوة ابراهیم(عليه السلام) «کنتم خیر امّة اخرجت للناس» و هم الامة الوسطی و هم «خیر امة اخرجت للناس»

پس شهدای واقعی که همیشه بر همه ی امت ها حضور دارند ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) هستند و امروز این شاهد عادل حاضر وجود اقدس حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که بزرگ مرد عدالت، عدل را بر سر تا سر گیتی گسترش می دهد به یملأ الله الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً. به وجود این بزرگواران خداوند زمین را پر از عدل و داد می کند، همان طور که پر از ظلم و جور شده بود.

6. در بصائرالدرجات و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 133 حدیث 401 آمده است:

عبدالله بن محمد عن ابراهیم بن محمد الثقفی قال: فی کتاب بنداربن عاصم، عن الحلبی، عن هارون بن خارجة، عن ابی بصیر، عن ابی عبدالله(عليه السلام) فی قول الله تبارک و تعالی «وَ کذلکَ جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس»(2) قال: نحن الشهداء علی الناس بما عندهم من الحلال و الحرام و بما ضیعوا منه.

حضرت صادق(عليه السلام) درباره ی آیه « وَ کذلکَ جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس» فرمودند: ما شاهد بر ناس یعنی همه ی مردم از حضرت آدم(عليه السلام) تا قیامت هستیم.

7. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 81 حدیث 110، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 147، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 71 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 160 آمده است:

عن بریدبن معاویة العجلی، عن ابی جعفر(عليه السلام) قال: قلت له «و کذلک جعلناکم امةً وسطاً لتکونوا شهداء عَلَی الناس وَ یَکون الرّسول علیکم شهیدا» قال: نحن الامة الوسطی و نحن شهداء الله علی خلقه و حجته فی أرضه.حضرت امام محمدباقر(عليه السلام) درباره ی آیه « وَ کذلکَ جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس» فرمودند: منظور از امة وسط ما امامان هستیم و ما شهادت دهنده از طرف خداوند بر خلقش و شاهد بر مخلوقات و حجت خدا بر روی کره ی زمینش هستیم.

ص: 108


1- . سوره آل عمران آیه 110
2- . سوره بقره آیه 143

8. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 82 حدیث 112، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 160 و بحارالانوار مجلد 7 صفحه 72 آمده است:

و روی عمربن حنظلة عن أبی عبدالله(عليه السلام) قال: هم الائمة(عليهم السلام).

عمربن حنظلة از امام صادق(عليه السلام) روایت کرد که درباره ی آیه 143 سوره بقره فرمودند: منظور از امة وسط و شهدا بر مردم، امامان هستند.

ص: 109

19. اصحاب قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)313 نفر هستند

سوره بقره آيه 148

«فَاسْتَبِقُوا الخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً»

پس در خيرات بر يكديگر سبقت گيريد. هر كجا كه باشيد، خداوند همه شما را در يك نقطه جمع خواهد كرد.

اين آيه در وصف اصحاب قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه آن ها در يك روز به امر الهى و با فرمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مسجد الحرام گرد خواهند آمد و انقلاب جهانى خود را همراه با فرمانده بزرگوارشان حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شروع خواهند كرد وچه زيبا و باشكوه است آن روز.

1. در ينابيع المودة تأليف خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 421 باب 71آمده است:

عن ابى خالد الكابلى عن الامام جعفر الصادق عليه السلام فى قول اللّه عزوجل: «فَاسْتَبِقُوا الخَيْراتِ أَيْنَما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً» قال يعنى اصحاب القائم الثلاثمائة و بضع عشرة و هم واللّه الامة المعدودة يجتمعون فى ساعة واحدة كقزع الخريف.

ابى خالد كابلى نقل مى كند از امام صادق(عليه السلام) درباره فرموده خداوند «در اعمال خير سبقت بگيريد. هر كجا كه باشيد، خداوند همه شما را در يك نقطه جمع مى كند.» آن حضرت فرمودند: مقصود سيصد و ده و اندى نفر از اصحاب قائم(عليه السلام) هستند. به خدا سوگند آن ها «امت معدوده» هستند، آن امت پاك و انتخاب شده و آن ها در يك مكان جمع مى شوند و اطراف آن حضرت را احاطه مى كنند مانند ابرهاى پراكنده پاييزى (كه يكباره در يك نقطه جمع مى شوند).

2. ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى كه در اهل سنت مشهور است، مفسرى است كه تفسير «جامع البيان عن تأويلآى القرآن» را نوشته و مورخى است كه «تاريخ الامم و الملوك» را به رشته

ص: 110

تحرير در آورده است. ايشان چهره اى جهانى دارد. كتابى دارد به نام دلائل الإمامة در صفحات 307 تا 320 اين كتاب در مسند فاطمه(علیها السلام) می گوید یاران حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)313 نفر هستند، همراه با نام شهرهايشان كه اين ها در زمان قائم آل محمِد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ياران آن حضرت هستند:

1. از طازبند شرقى يك نفر

2. از صامغان (طبرستان) دو نفر.

3. از فراغنه (يكى از شهرهاى ماوراء النهر) يك نفر

4. از ترمُد (از شهر بنى اسد) دو نفر

5. از ديلم چهار نفر

6. از مَروِ الرّووز (از شهرهاى خراسان) دو نفر

7. از مرو دوازده نفر

8. از بيروت نه نفر

9. از طوس پنج نفر

10. از قريات دو نفر

11. از سجستان سه نفر

12. از طالقان 24 نفر

13. از جبل الغرر هشت نفر

14. از نيشابور هيجده نفر

15. از هرات دوازده نفر

16. از يوشَنجِ چهار نفر

17. از رى هفت نفر

18. از طبرستان هفت (نُه) نفر

19. از قم هيجده نفر

20. از قَرمَسَ دو نفر

21. از جرجان دوازده نفر

ص: 111

22. از رِقَّه سه نفر

23. از رافقه دو نفر

24. از حلب سه نفر

25. از سلميه پنج نفر

26. از دمشق دو نفر

27. از فلسطين يك نفر

28. از بعلبك يك نفر29. از اُسوان يك نفر

30. از فسطاط چهار نفر

31. از قيروان آفريقا دو نفر

32. از كرمان سه نفر

33. از قزوين دو نفر

34. از همدان چهار نفر

35. از موقان (آذربايجان) يك نفر

36. از بَدو يك نفر

37. از خِلاط يك نفر

38. از حابرَوان سه نفر

39. از نسوى يك نفر

40. از سنجار (موصل) چهار نفر

41. از قالى قلا (ارمنستان) يك نفر

42. از سُمَيْساط (كنار رود فرات) يك نفر

43. از نصيبين (الجزاير) يك نفر

44. از شهر موصل يك نفر

45. از بارق (نزديك كوفه) دو نفر

ص: 112

46. از رُهاء (شهر بين موصل و شام) يك نفر

47. از حرّان دو نفر

48. از باغه (شهرى از اسپانيا) يك نفر

49. از قابس (شهرى از طرابلس) يك نفر

50. از صنعاء دو نفر

51. از قبه (در بحرين) يك نفر

52. از شهر طرابلس دو نفر

53. از قُلْزُم دو نفر

54. از عبثه يك نفر

55. از وادى القرى يك نفر

56. از خيبر يك نفر

57. از بَدا يك نفر

58. از جار (نزديك مدينه) يك نفر

59. از كوفه چهارده نفر

60. از شهر مدينه دو نفر

61. از تربذه يك نفر

62. از حيّون يك نفر

63. از كوش (كوثار) يك نفر64. از طهنى (طهر) يك نفر

65. از بَيرَم يك نفر

66. از اهواز دو نفر

67. از اصطخر (استان فارس) دو نفر

68. از موليان يك نفر (دو نفر)

69. از دُبيله يك نفر

ص: 113

70. از صيدائيل يك نفر

71. از مدائن هشت نفر

72. از عُكبرا (از شهرهاى عراق) يك نفر

73. از حُلوان (سر پل ذهاب) دو نفر

74. از بصره سه نفر

75. اصحاب كهف هفت نفر

76. دو تاجرى كه از عانه به انطاكيه مى روند و غلامشان كه سه تن مى باشند

77. مسلمانانى كه به روم پناهنده شدند كه يازده تن مى باشند

78. آن دو نفرى كه در سرنديب منزل مى كنند

79. از سمند چهار نفر

80. در سلاهط مردى كه از روى مركبش مفقود مى شود؛ يك نفر

81. از شيراز يا سيراف يك نفر

82. آن دو مردى كه از دره به سروانيه فرار مى كنند

83. مردى كه در صِقلِيَّه منزل مى گيرد

84. از يخشب يك نفر

85. آن كه از عشيره اش فرار مى كند؛ يك نفر

86. آن كه با كتاب خدا با ناصبى ها بحث مى كند؛ يك نفر

87. از سرخس يك نفر

كه مجموع آنان سيصد و سيزده نفر مى شود و اسامى آنان را نيز طبرى آورده است.

3. در كتاب غيبت نعمانى تأليف محمّدبن ابراهيم النعمانى باب بيستم صفحه312 و 313 حديث 3، تفسير عياشي مجلد 1 صفحه 67 حديث 118، اثبات الهداة مجلد 3 باب 32 فصل 28 صفحه 548 حديث 546 و تفسير برهان مجلد 1 صفحه 162 حدیث 696 آمده است:أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ بْنِ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ التَّيْمُلِيُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ وَ مُحَمَّدٌ ابْنَا عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ رَجُلٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) إِذَا أُذِنَ الْإِمَامُ

ص: 114

دَعَا اللَّهَ بِاسْمِهِ الْعِبْرَانِيِّ فَأُتِيحَتْ لَهُ صَحَابَتُهُ (1) الثَّلَاثُمِائَةِ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ قَزَعٌ كَقَزَعِ الْخَرِيفِ فَهُمْ أَصْحَابُ الْأَلْوِيَةِ مِنْهُمْ مَنْ يُفْقَدُ مِنْ فِرَاشِهِ لَيْلًا فَيُصْبِحُ بِمَكَّةَ وَ مِنْهُمْ مَنْ يُرَى يَسِيرُ فِي السَّحَابِ نَهَاراً يُعْرَفُ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِيهِ وَ حِلْيَتِهِ وَ نَسَبِهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَيُّهُمْ أَعْظَمُ إِيمَاناً قَالَ الَّذِي يَسِيرُ فِي السَّحَابِ نَهَاراً وَ هُمُ الْمَفْقُودُونَ وَ فِيهِمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ- أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً

مفضل بن عمر مى گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمودند: هنگامى كه امام اذن داده شود، خداوند را به نام عبرانيش مى خواند. پس يارانش سيصد و سيزده نفر براى او آماده مى شوند. آنان پرچمدارانند. بعضى از آنان شبانگاه از بسترش مفقود مى شود و بامداد در مكه است و بعضى از آنان كه به نام خود، پدر، خصوصيات و نسبشان معروف هستند، ديده مى شود كه روز روشن در ميان ابر حركت مى كنند. عرض كردم: فدايت شوم كدام يك از اينان ايمانشان بيشتر است؟ فرمودند: كسى كه در ميان ابر در روز حركت مى كند. همگى آنان يكباره (از ميان مردم) گم مى شوند و اين آيه درباره ی آنان نازل شده است: «هر كجا كه باشيد، خداوند همه شما را در يك نقطه جمع خواهد كرد.»

4. در كتاب غيبت نعمانى باب 13 صفحه 241 حديث 36 آمده است:

حدثنا احمدبن محمّدبن سعيد قال حدثنا حميدبن زياد قال حدثنا على بن الصباح قال حدثنا ابوعلى الحسن بن محمّد الحضرمى قال حدثنا جعفربن محمّد سماعة عن ابراهيم بن عبد الحميد عن اسحاق بن عبد العزيز عن ابى عبداللّه(عليه السلام) فى قوله تعالى:«وَلَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ العَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» قال: العذاب خروج القائم(عليه السلام) و الامّة المعدودة عدة أهل بدر و اصحابه.

احمدبن محمّدبن سعيد، گفت: حميدبن زياد ما را حديث كرد، او گفت: حديث كرد ما را على بن الصباح، گفت: حديث كرد ما را ابوعلى الحسن بن محمّد الحضرمى، او گفت: حديث كرد ما را جعفربن محمّد سماعة از ابراهيم بن عبد الحميد از اسحاق بن عبد العزيز از ابى عبداللّه، امام صادق(عليه السلام) در بيان آيه شريفه: «و اگر ما عذاب را از آنمنكران معاد تا وقت معين به تعويق اندازيم» حضرت فرمودند: عذاب؛ يعنى، خروج قائم(عليه السلام) و گروه شمرده شده (اُمّة معدودة، تعداد اهل بدر)، كه مى دانيم تعداد لشكريان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در جنگ بدر سيصد و سيزده نفر بوده است.)

ص: 115


1- . أي تهيأت له، و في بعض النسخ« انتجب له أصحابه» و في بعضها« فانتجب له صحابته».

5. در كتاب غيبت نعمانى نوشته محمّدبن ابراهيم النعمانى باب 14 صفحه 279تا 282 حديث 67 از امام باقر(عليه السلام) در حديثى طويل نشانه هاى حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بيان مى فرمايد و در قسمتى از اين حديث اين چنين آمده است:

قال: فيجمع اللّه عليه أصحابه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً ويجمعهم اللّه له على غير ميعاد قزعاً كقزع الخريف و هى يا جابر الآية التى ذكرها اللّه فى كتابه: «أَيْنَما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً» فيبايعونه بَين الرّكن و المقام و معه عهد مِن رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) قد توارثته الأبناء من الآباء.

امام باقر(عليه السلام) فرمودند: پس، خداوند سيصد و سيزده نفر ياران آن حضرت (مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) را بر او گرد مى آورد؛ همچون پاره هاى ابرهای پاييز كه به هم مى پيوندند. اى جابر اين همان آيه اى است كه خداوند در قرآنش فرموده است: «هر جا كه باشيد، خداوند همه شما را گرد مى آورد.» پس، در ميان ركن و مقام با او بيعت مى كنند و وصيت نامه اى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) همراه او خواهد بود كه به فرزندان از پدرانشان دست به دست به ارث رسيده است.

6. در كتاب غيبت نعمانى باب بيستم صفحه 313 حديث 4 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَبْدُالْوَاحِدِبْنُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ يُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ ضُرَيْسٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ أَوْ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ: الْفُقَدَاءُ قَوْمٌ يُفْقَدُونَ مِنْ فُرُشِهِمْ فَيُصْبِحُونَ بِمَكَّةَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ« أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً» وَ هُمْ أَصْحَابُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

خبر داد ما را عبدالواحدبن عبداللّه بن يونس گفت: حديث كرد ما را محمّدبن جعفر القرشى گفت: حديث كرد ما را محمّدبن الحسين بن أبى الخطاب از محمّدبن سنان از ضريس از أبى خالد الكابلى از على بن الحسين(عليهما السلام) و يا از محمّدبن على(عليه السلام) كه فرمودند: گمشدگان گروهى هستند كه ازبسترهايشان گم مى شوند و صبح در مكه خواهند بود و آن است قول خدای عزوجل: «هر كجا كه باشيد، خداوند همه شما را در يك نقطه جمع خواهد كرد.» و آنان ياران قائمند.

7. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة نوشته شيخ صدوق (ابن بابويه قمى) مجلد2 باب 57 صفحه 654 حديث 21، فضل بن شاذان در علی ما فی کشف الحق و در منتخب الاثر صفحه 476 آمده است:

ص: 116

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ ضُرَيْسٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) قَالَ: الْمَفْقُودُونَ عَنْ فُرُشِهِمْ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ فَيُصْبِحُونَ بِمَكَّةَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً» وَ هُمْ أَصْحَابُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

8. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة نوشته شيخ صدوق(رضی الله عنه) (ابن بابويه قمى) مجلد 2 باب 58 صفحه 672 حديث 15 آمده است:

حدثنا محمّدبن على ماجيلويه رضى الله عنه قال: حدثنا عمّى محمّدبن ابى القاسم عن احمدبن ابى عبداللّه الكوفى عن ابيه عن محمّدبن سنان عن المفضل بن عمر قال: قال ابوعبداللّه(عليه السلام): لقد نزلت هذه الآية فى المفتقدين مِن اصحاب القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوله عزوجل: «أَيْنَما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً» إنهم ليفتقدون عن فرشهم ليلاً فيصبحون بمكة و بعضهم يسير فى السحاب يعرف باسمه و اسم ابيه و حليته و نسبه. قال: قلت: جعلت فداك أيّهم أعظم ايماناً؟ قال: الذى يسير فى السحاب نهاراً.

مفضل بن عمر مى گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمودند: اين آيه درباره آن دسته از اصحاب قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه مفقود مى شوند: «هر كجا كه باشيد، خداوند شما را در يك نقطه جمع مى كند.» آنان شبانگاه از بسترشان مفقود مى شوند و بامداد در مكه خواهند بود و بعضى كه به نام خود، پدر، خصوصيات و نسبشان معروف هستند و روز روشن در ميان ابر حركت مى كنند. عرض كردم: فدايت شوم كدام يك از اينان ايمانشان بيشتر است؟ فرمودند: كسى كه در ميان ابر در روز حركت مى كند.

9. در تفسير على بن ابراهيم قمى مجلد 2 صفحه 205 و كتاب المحجة فيما نزل فى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الحجة نوشتهعلامه بزرگوار سيد هاشم بحرانى صفحات 18 و 19 آمده است:

على بن ابراهيم فى تفسيره قال حدثنى أبى عن ابن ابى عمير عن منصوربن يوسف عن أبى خالدق كابلى قال: قال ابوجعفر(عليه السلام): وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْقَائِم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْحَجَرِ ثُمَّ يَنْشُدُ اللَّهَ حَقَّهُ ثُمَّ يَقُولُ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي اللَّهِ فَأَنَا أَوْلَى بِاللَّهِ، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي آدَمَ فَأَنَا أَوْلَى بِآدَمَ، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي نُوحٍ فَأَنَا أَوْلَى بِنُوحٍ، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي إِبْرَاهِيمَ فَأَنَا أَوْلَى بِإِبْرَاهِيمَ، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي مُوسَى فَأَنَا أَوْلَى بِمُوسَى، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي عِيسَى فَأَنَا أَوْلَى بِعِيسَى، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) فَأَنَا أَوْلَى بِمُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله)، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي كِتَابِ اللَّهِ فَأَنَا أَوْلَى بِكِتَابِ اللَّهِ، ثُمَّ يَنْتَهِي إِلَى الْمَقَامِ فَيُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ يَنْشُدُ اللَّهَ حَقَّهُ، ثُمَّ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(عليه السلام): هُوَ وَ اللَّهِ الْمُضْطَرُّ فِي كِتَابِ اللَّهِ

ص: 117

فِي قَوْلِهِ «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ- وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ» (1) فَيَكُونُ أَوَّلُ مَنْ يُبَايِعُهُ جَبْرَئِيلَ ثُمَّ الثَّلَاثُمِائَةِ وَ الثَّلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا- فَمَنْ كَانَ ابْتُلِيَ بِالْمَسِيرِ وَافَاهُ- وَ مَنْ لَمْ يُبْتَلَ بِالْمَسِيرِ فُقِدَ عَنْ فِرَاشِهِ- وَ هُوَ قَوْلُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) هُمُ الْمَفْقُودُونَ عَنْ فُرُشِهِمْ- وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ: «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ- أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً»(2) قَالَ: الْخَيْرَاتُ الْوَلَايَةُ وَ قَالَ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ»(3) وَ هُمْ وَ اللَّهِ أَصْحَابُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يَجْتَمِعُونَ وَ اللَّهِ إِلَيْهِ فِي سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ، فَإِذَا جَاءَ إِلَى الْبَيْدَاءِ يَخْرُجُ إِلَيْهِ جَيْشُ السُّفْيَانِيِّ فَيَأْمُرُ اللَّهُ الْأَرْضَ فَتَأْخُذُ أَقْدَامَهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ- وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ»(4) يَعْنِي بِالْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) «وَ أَنَّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ»(5) إلى قوله «وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ»(6) يعني أن لا يعذبوا «كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ»(7) يعني من كان قبلهم من المكذبين هلكوا.

على بن ابراهيم در تفسيرش گويد: حديث آورد مرا پدرم از ابن ابى عمير از منصوربن يونس از ابوخالد كابلى كه گفت: امام باقر(عليه السلام) فرمودند: قسم به خدا، گويى قائم(عليه السلام) را مى نگرم در حالى كه به حجرالاسود تكيه زده، حق خويش را از خداوند مى خواهد. آن گاه مى گويد: اى مردم هر كس درباره خدا با من بحث كند، پس، بداند كه من نزديك ترين افراد به خداوند هستم. اى مردم هر كس درباره آدم عليه السلام با من بحثكند پس بداند كه من نزديك ترين افراد به آدم(عليه السلام) هستم. اى مردم هر كس درباره نوح(عليه السلام) با من بحث كند، پس، بداند كه من نزديك ترين افراد به نوح(عليه السلام) هستم. اى مردم هر كس درباره ابراهيم(عليه السلام) با من بحث كند، پس، بداند كه من نزديك ترين افراد به ابراهيم(عليه السلام) هستم. اى مردم هر كس درباره موسى(عليه السلام) با من بحث كند، پس، بداند كه من نزديك ترين افراد به موسى(عليه السلام) هستم. اى مردم هر كس درباره عيسى(عليه السلام) با من بحث كند، پس، بداند كه من نزديك ترين افراد به عيسى(عليه السلام) هستم. اى

ص: 118


1- . سوره نمل آیه 62
2- . سوره بقره آیه 148
3- . سوره هود آیه 8
4- . سوره سباء آیه های 51 و 52
5- . سوره سباء آیه 52
6- . سوره سباء آیه 54
7- . سوره سباء آیه 54

مردم هر كس درباره رسول خدا(صلى الله عليه و آله) با من بحث كند، پس، بداند كه من نزديك ترين افراد به رسول خداوند، حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) هستم. اى مردم هر كس درباره كتاب خدا با من بحث كند، پس، بداند كه من نزديك ترين افراد به كتاب خداوند هستم. سپس به مقام ابراهيم(عليه السلام) خواهد رفت، دو ركعت نماز مى گذارد و حقش را از خداوند طلب مى كند. آن گاه حضرت باقر(عليه السلام) فرمودند: به خدا سوگند (اوست آن مضطرى كه در كتاب خدا ياد شده در) او فرموده: «چه كسى دعاى مضطر ناچار را به اجابت مى رساند و رنج و ناراحتى را برطرف مى سازد و شما را جانشينان زمين قرار مى دهد؟» پس نخستين كسى كه با او بيعت كند جبرئيل است. سپس آن سيصد و سيزده نفر بيعت كنند و هر كدام از ايشان پيش از آن هنگام، بيرون از منزل بوده به مقصد (به آن حضرت) خواهد پيوست و هر كس كه در سفر نبوده از بستر خوابش مفقود خواهد شد (و همين است فرموده اميرالمؤمنين(عليه السلام): آنان مفقودشدگان از خوابگاه هايشان هستند.) و آن فرموده خداوند «پس به كارهاى نيك پيشى گيريد. هركجا كه باشيد، خداوند همه شما را گرد خواهد آورد.» فرمود: خيرات، ولايت است. و خداوند در جاى ديگر فرموده: «و چنانچه عذاب را از آنان تا هنگام معينى (افراد معدودى) به تعويق اندازيم.» و ايشان اصحاب قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند. به خدا سوگند در يك ساعت واحد نزد او جمع مى شوند. پس چونبه بيداء بيايد، لشكر سفيانى به سويش خروج كند كه خداوند امر فرمايد زمين را و زمين پاهايشان را مى گيرد و اين است (معناى) فرموده خداوند «و اگر (اى رسول ما) ببينى كافران را هنگامى كه هراسانند پس چيزى از عذابشان فوت و زايل نشود و از جايگاه نزديكى گرفته شوند.» و گويند به او ايمان آورديم. «به قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)» و با اين همه دورى كى توانند به آن مقام نايل شوند؟ تا آنجا كه فرموده: «و ميان آن ها و آرزوهايشان جدايى و مباينت افتاد.» يعنى اينكه عذاب شوند. همچنان كه نسبت به هم كيشان آن ها پيشتر چنين شد. «كسانى كه پيش از ايشان بودند از تكذيب كنندگانى كه هلاك گشتند.»

10. در كتاب روضه كافى صفحه 313 و كتاب المحجة فى ما نزل فى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الحجة نوشته سيد هاشم بحرانى به نقل از كافى از محمّدبن يعقوب كلينى آمده است:

محمّدبن يعقوب عن على بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى عمير عن منصوربن يونس عن اسماعيل بن جابر عن ابى خالد عن ابى عبداللّه [عن ابى جعفر](عليه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «فَاسْتَبِقُوا الخَيْراتِ» قال: الخيرات: الولاية و قوله تبارك و تعالى: «أَيْنَما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً» یعنی اصحاب القائم عليه السلام الثلاثمائة

ص: 119

والبضعة عشر (رجلاً) قال: و هم واللّه الامة المعدودة قال: يجتمعون واللّه فى ساعة واحدة قزعاً كقزع الخريف.

محمّدبن يعقوب از على بن ابراهيم از پدرش از ابن ابى عمير از منصوربن يونس از اسماعيل بن جابر از ابى خالد از ابى عبداللّه، امام صادق(عليه السلام) (از ابى جعفر، امام باقر(عليه السلام)) روايت كرده درباره فرموده خداوند عزوجل: «پس به كارهاى نيك پيشى گيريد.» فرمود: خيرات، ولايت است. و فرموده خداى تعالى: «و هر كجا كه باشيد خداوند همه شما را گرد خواهد آورد.» منظور اصحاب قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سيصد و ده و چند [مرد] هستند. فرمود: و به خدا سوگند امت معدوده ايشانند. آن گاه فرمود: به خدا سوگند همچون ابرهاى پاييزى پى درپى در يك ساعت جمع خواهند شد.11. در تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 65 و در كتاب المحجة فى ما نزل فى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الحجة نوشته سيد هاشم بحرانى صفحات 22 تا 25 آمده است:

عن جابر الجعفي عن أبي جعفر(عليه السلام) يقول الزم الأرض لا تحركن يدك و لا رجلك أبدا- حتى ترى علامات أذكرها لك في سنة، و ترى مناديا ينادي بدمشق، و خسف بقرية من قراها، و يسقط طائفة من مسجدها، فإذا رأيت الترك جازوها فأقبلت الترك حتى نزلت الجزيرة و أقبلت الروم حتى نزلت الرملة، و هي سنة اختلاف في كل أرض من أرض العرب، و إن أهل الشام يختلفون عند ذلك على ثلاث رايات الأصهب و الأبقع و السفياني، مع بني ذنب الحمار مضر، و مع السفياني أخواله من كلب فيظهر السفياني و من معه على بني ذنب الحمار حتى يقتلوا قتلا، لم يقتله شي ء قط و يحضر رجل بدمشق فيقتل هو و من معه قتلا لم يقتله شي ء قط- و هو من بني ذنب الحمار، و هي الآية التي يقول الله تبارك و تعالى «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ- فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ»(1) و يظهر السفياني و من معه- حتى لا يكون همه إلا آل محمد(صلى الله عليه و آله) و شيعتهم، فيبعث بعثا إلى الكوفة، فيصاب بأناس من شيعة آل محمد بالكوفة قتلا و صلبا- و تقبل راية من خراسان حتى تنزل ساحل دجلة يخرج رجل من الموالي ضعيف و من تبعه، فيصاب بظهر الكوفة، و يبعث بعثا إلى المدينة فيقتل بها رجلا و يهرب المهدي و المنصور منها، و يؤخذ آل محمد صغيرهم و كبيرهم لا يترك منهم أحد إلا حبس- و يخرج الجيش في طلب الرجلين- و يخرج المهدي منها على سنة موسى «خائِفاً يَتَرَقَّبُ»(2) حتى يقدم مكة و تقبل الجيش حتى إذا نزلوا البيداء و هو جيش الهملات خسف بهم- فلا يفلت منهم إلا مخبر- فيقوم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بين الركن و المقام فيصلي و ينصرف و معه وزيره،

ص: 120


1- . سوره مریم آیه 37
2- . سوره قصص آیه 18

فيقول: يا أيها الناس- إنا نستنصر الله على من ظلمنا و سلب حقنا- من يحاجنا في الله فأنا أولى بالله و من يحاجنا في آدم فأنا أولى الناس بآدم، و من حاجنا في نوح فأنا أولى الناس بنوح، و من حاجنا في إبراهيم فأنا «أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ»(1) و من حاجنا بمحمد فأنا أولى الناس بمحمد(صلى الله عليه و آله)، و من حاجنا في النبيين فنحن أولى الناس بالنبيين- و من حاجنا في كتاب الله فنحن أولى الناس ب كتاب الله، إنا نشهد و كل مسلم اليوم- إنا قد ظلمنا و طردنا و بغي علينا- و أخرجنا من ديارنا و أموالنا و أهالينا و قهرنا، ألا إنا نستنصر الله اليوم و كل مسلم- و يجي ء، و الله ثلاثمائة و بضعة عشر رجلا فيهم خمسون امرأة- يجتمعون بمكة على غير ميعاد قزعا كقزع الخريف يتبع بعضهم بعضا- و هي الآية التي قال الله «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً- إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ»(2) فيقول رجل من آل محمد(صلى الله عليه و آله) و هي القرية الظالمة أهلها- ثم يخرج من مكة هو و من معه الثلاثمائة و بضعة عشر- يبايعونه بين الركن و المقام، و معه عهد نبي الله و رايته و سلاحه و وزيره معه،فينادي المنادي بمكة باسمه و أمره من السماء- حتى يسمعه أهل الأرض كلهم اسمه اسم نبي، ما أشكل عليكم فلم يشكل عليكم عهد نبي الله(صلى الله عليه و آله) و رايته و سلاحه و النفس الزكية من ولد الحسين(عليه السلام)، فإن أشكل عليكم هذا فلا يشكل عليكم الصوت من السماء باسمه و أمره و إياك و شذاذ من آل محمد(صلى الله عليه و آله)، فإن لآل محمد(صلى الله عليه و آله) و علي(عليه السلام) راية و لغيرهم رايات، فالزم الأرض و لا تتبع منهم رجلا أبدا- حتى ترى رجلا من ولد الحسين، معه عهد نبي الله و رايته و سلاحه- فإن عهد نبي الله صار عند علي بن الحسين(عليهما السلام)، ثم صار عند محمد بن علي(عليهما السلام) «وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ»(3) فالزم هؤلاء أبدا و إياك و من ذكرت لك- فإذا خرج رجل منهم معه ثلاثمائة و بضعة عشر رجلا- و معه راية رسول الله(صلى الله عليه و آله) عامدا إلى المدينة حتى يمر بالبيداء، حتى يقول هكذا مكان القوم الذين يخسف بهم- و هي الآية التي قال الله «أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ- أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ- أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ»(4) فإذا قدم المدينة أخرج محمد بن الشجري على سنة يوسف ثم يأتي الكوفة فيطيل بها المكث- ما شاء الله أن يمكث حتى يظهر عليها: ثم يسير حتى يأتي العذراء هو و من معه- و قد لحق به ناس كثير و السفياني يومئذ بوادي الرملة، حتى إذا التقوا و هم يوم الأبدال- يخرج أناس كانوا مع السفياني من شيعة آل محمد(صلى الله عليه و آله)، و يخرج ناس كانوا مع آل محمد(صلى الله عليه و آله) إلى السفياني فهم من شيعته حتى يلحقوا بهم- و يخرج كل ناس إلى رايتهم و هو يوم الأبدال.

قال أمير المؤمنين(عليه السلام): و يقتل يومئذ السفياني و من معه حتى لا يترك منهم مخبر- و الخائب يومئذ من خاب من غنيمة كلب، ثم يقبل إلى الكوفة فيكون منزله بها، فلا يترك عبدا مسلما إلا اشتراه و أعتقه، و لا غارما

ص: 121


1- . سوره آل عمران آیه 68
2- . سوره بقره آیه 148
3- . سوره ابراهیم آیه 27
4- . سوره نحل آیه های 45 و 46

إلا قضى دينه، و لا مظلمة لأحد من الناس إلا ردها، و لا يقتل منهم عبد إلا أدى ثمنه دية مسلمة إلى أهلها- و لا يقتل قتيل إلا قضى عنه دينه- و ألحق عياله في العطاء حتى يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا و عدوانا، و يسكنه هو و أهل بيته الرحبة و الرحبة إنما كانت مسكن نوح و هي أرض طيبة- و لا يسكن رجل من آل محمد(صلى الله عليه و آله) و لا يقتل إلا بأرض طيبة زاكية فهم الأوصياء الطيبون.

عياشى به سند خود از جابر جعفى از حضرت باقر(عليه السلام) آورده كه آن حضرت فرمودند: خانه نشين باش و البته ابداً دست و پايى مكن تا نشانه هايى را كه برايت ياد مى كنم در يك سال ببينى و بانگ زننده اى را بينى كه در دمشق ندا كند و فرو رفتنى در يكى از آبادى هاى آن، و قسمتى از مسجد آن فرو خواهد ريخت. پس هرگاه ديدى ترك ها از آن گذشتند و پيشروى كردند تا اينكه در جزيره فرود آمدند و روميان پيش آمدند تا دررمله فرود آمدند و آن سالى است كه در هر يك از سرزمين هاى عرب اختلاف خواهد بود و به راستى كه اهل شام در آن هنگام بر سه پرچم اختلاف كنند اصهب، ابقع و سفيانى. با بنى ذنب الحمار از قبيله مضر اختلاف مى كنند. دايى هاى سفيانى كه همراهش هستند از قبيله كلب خواهند بود. پس سفيانى و هم دستانش بر بنى ذنب الحمار پيروز خواهند شد و چنان كشته شوند كه هيچ كشته اى به مانند آن نبوده است و مردى كه از بنى ذنب الحمار است به دمشق مى آيد. پس او و همراهانش طورى كشته مى شوند كه كسى را آن طور نكشته باشند و اين است معنى آيه اى كه خداى متعال مى فرمايد: «حزب ها از ميان خود اختلاف كردند. پس واى بر كافران از ديدن روزى بزرگ» و سفيانى و هم دستانش آشكار مى شوند و به طورى است كه مقصودى جز كشتن آل محمّد(صلى الله عليه و آله) و شيعيانشان ندارند. پس به خدا سوگند لشكرى به كوفه مى فرستد و عده اى از شيعيان آل محمّد(صلى الله عليه و آله) را در كوفه مى كشد و به دار مى آويزد و پرچمى از خراسان مى آيد تا اينكه در ساحل رودخانه دجله مستقر مى شود. مرد ضعيفى از شيعيان با پيروانش [براى سركوبى سفيانى] خروج مى كند، پس در بيرون كوفه مغلوب مى گردد. [سفيانى] لشكرى را به مدينه مى فرستد، پس مردى را در آنجا مى كشد و مهدى و منصور از آنجا كوچ مى كنند و كوچك و بزرگ فرزندان پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم دستگير مى شوند و همكيشان به زندان مى افتند و لشكر در پى آن دو تن (مهدى و منصور) بيرون

ص: 122

مى رود. و [مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)] به سان موسى [كه از مصر گريخت] هراسان و نگران از مدينه بيرون مى رود تا به مكه مى رسد و لشكر هم در پى او مى روند و چون در بيداء - كه لشكر هلاكت است - منزل كنند، به زمين فرو روند وجز يك تن كه خبرشان را مى برد هيچ كدام جان سالم به در نمى برند. پس قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بين ركن و مقام به پا خيزد و نماز مى گذارد و در حالى كه وزيرش با اوست، روى برمى گرداند و مى گويد: اى مردم! ما خداوند را به يارىمى طلبيم بر هر كسى كه به ما ظلم كرده و حقمان را ربوده است. هر كه درباره خداوند با ما بحث دارد پس بداند كه من سزاوارترين افراد به خداوند هستم و هر كس درباره آدم با ما بحث دارد بداند كه من از همه به آدم نزديك ترم و هر كه درباره نوح گفتكو دارد پس من به نوح از همه نزديك ترم و هر كس درباره ابراهيم بحث دارد من از تمامى مردم به ابراهيم نزديك تر هستم و هر كه به نام محمّد(صلى الله عليه و آله) با ما بحث دارد پس من از همه مردم به محمّد(صلى الله عليه و آله) نزديك تر هستم و هر كه در مورد پيغمبران با ما گفتگو دارد، من از همه مردم به پيغمبران نزديك تر هستم و هر كه درباره كتاب خدا با ما گفتگو دارد بداند كه ما از تمامى افراد به كتاب خدا نزديك تر هستيم من [ما] و هر مسلمانى امروز گواهى دهيم كه همانا بر ما ظلم شده و آواره مان نموده اند و بر ما ستم كرده اند و از خانه و وطن و اموال و خاندان مان بيرون راندند و مقهور ساختند. مگر اينكه امروز از خداوند يارى مى خواهيم و هر مسلمانى را به يارى مى خوانيم و به خدا سوگند سيصد و سيزده مرد كه پنجاه زن نيز در ميان آن هاست، بدون وعده قبلى خواهند آمد و همچون ابرهاى پاييزى پى درپى در مكه جمع مى شوند و اين است آيه خداوند كه مى فرمايد: «هر جا كه باشيد، خداوند همه شما را گرد خواهد آورد. محققاً او بر هر چيز تواناست.» پس مردى از آل محمّد(صلى الله عليه و آله) مى گويد: اين است آن آبادیی كه اهلش ستم پيشه اند. سپس، او با آن سيصد و ده و چند نفر كه بين ركن و مقام با او بيعت مى كنند، در حالى كه عهد پيامبر و پرچم و سلاح آن حضرت با اوست، با وزيرش از مكه بيرون مى آيند و در مكه نام و فرمان آن جناب از سوى آسمان ندا مى شود به طورى كه تمامى اهل زمين آن را مى شنوند. اسم او اسم پيامبر است. هر چه بر شما مشكل

ص: 123

شود، پيمان پيغمبر(صلى الله عليه و آله) پرچم و سلاحش و نفس زكيه از فرزندان حسين(عليه السلام) بر شما مشتبه نخواهد شد و چنانچه اين امر بر شما مشتبه بماند، آن صداىآسمانى به نام و فرمان او و معدودى از فرزندان محمّد صلى الله عليه و آله (كه به عنوان برپايى عدل و داد و تشكيل دولت حق خروج مى كنند) بر شما پوشيده نخواهد ماند زيرا آل محمّد(صلى الله عليه و آله) را پرچم و دولت معينى است و ديگران به پرچم هايى وابسته مى شوند (ديگران دولت هايى دارند) پس خانه نشين باش و از هيچ كدام از اينان ابداً پيروى مكن تا اينكه مردى از فرزندان حسين(عليه السلام) را بنگرى كه پيمان پيغمبر خدا(صلى الله عليه و آله) و پرچم و سلاح او همراه وى است. زيرا عهد و پيمان پيغمبر خدا به على بن الحسين(عليهما السلام) رسيد. سپس، به محمّدبن على(عليهما السلام) [خود آن حضرت] رسيد و [بعد از اين] خدا آنچه را بخواهد انجام مى دهد. پس، هميشه با اينان باش و از آنهايى كه برايت ياد كردم جداً بپرهيز. پس، هرگاه مردى از ايشان كه سيصد و سيزده نفر با وى بود و پرچم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را همراه داشت به پاخاست و عازم مدينه شد [با او همراهى كن] و چون از بيابان بيداء بگذرد مى گويد: اينجا، جاى كسانى است كه به زمين فرو خواهند شد و اين است آيه اى كه خداوند عزوجل فرموده: «آيا كسانى كه مرتكب زشتى مى شوند ايمن هستند از اينكه خدا آنان را در زمين فرو برد يا بدون اينكه متوجه باشند عذاب بر آن ها فرا رسد يا هنگامى كه سرگرم رفت و آمدها هستند به ناگاه آنان را به مؤاخذه سخت بگيرد و آنان نتوانند بر قدرت حق غالب آيند؟» و هنگامى كه وارد مدينه شود محمّد (ابن) شجرى را همچون يوسف از زندان آزاد سازد. سپس، به سوى كوفه مى رود و مدتى طولانى (هرقدر كه خدا خواهد) در آنجا مى ماند تا اينكه بر آن غالب مى شود. آن گاه درحالى كه مردمان بسيارى به آن حضرت ملحق شده باشند، باهمراهانش به سوى عذراء كوچ مى كند. سفيانى در آن موقع در وادى رمله است كه دو لشكر با هم برخورد مى كنند و آن روز تغيير و تبديل است. جمعى از شيعيان آل محمّد(صلى الله عليه و آله) كه با سفيانى بوده اند، از آن ها جدا مى شوند و عده اى كه باآل محمّد(صلى الله عليه و آله) بوده اند، به سوى سفيانى بيرون مى روند. آنان از پيروان سفيانى هستند بنابراين به آن ها مى پيوندند و هر مردمى به سوى پرچم خودشان رو مى كنند و آن،

ص: 124

روز تبديل است. اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود: و آن روز، سفيانى و همراهانش كشته مى شوند به طورى كه خبرآورنده اى هم از آنان باقى نخواهد ماند و زيان بار در آن روز كسى است كه از غنيمت قبيله كلب بى بهره باشد. سپس آن حضرت به كوفه مى آيد و منزلش در آنجا خواهد بود و هيچ برده مسلمانى را وانگذارد مگر اينكه، آن را بخرد و آزاد كند و هيچ بدهكارى را مگر اينكه قرضش را ادا كند و هر كس مظلمه اى نسبت به كسى از مردمان داشته باشد، آن را مسترد مى دارد و هيچ بنده اى از آن ها كشته نشود مگر اينكه ديه كامل او را به خاندانش مى پردازد و از هر مقتولى وامش را ادا مى كند و به وضع عائله اش رسيدگى مى نمايد تا اينكه زمين را پر از قسط و عدل مى سازد همچنان كه آكنده از ظلم و تجاوز شده باشد و خود و خاندانش در رحبه سكونت خواهند كرد و رحبه، محل سكونت نوح بوده و سرزمين پاكيزه اى است (و هيچ يك از آل محمّد(صلى الله عليه و آله) جز در سرزمين پاكيزه سكونت نكنند و كشته نشوند) كه آنان اوصياى پاكيزه پيغمبرند.

12. در كتاب اختصاص شيخ مفيد صفحه 256 و كتاب المحجه فيما نزل فى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الحجة صفحه 53 تا 58 آمده است:

عَمْرُو بْنُ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ لِي أَبُوجَعْفَرٍ(عليه السلام) يَا جَابِرُ الْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تُحَرِّكْ يَداً وَ لَا رِجْلًا حَتَّى تَرَى عَلَامَاتٍ أَذْكُرُهَا لَكَ إِنْ أَدْرَكْتَهَا أَوَّلُهَا اخْتِلَافُ وُلْدِ فُلَانٍ وَ مَا أَرَاكَ تُدْرِكُ ذَلِكَ وَ لَكِنْ حَدِّثْ بِهِ بَعْدِي وَ مُنَادٍ يُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ وَ يَجِيئُكُمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِيَةِ دِمَشْقَ بِالْفَتْحِ وَ يُخْسَفُ بِقَرْيَةٍ مِنْ قُرَى الشَّامِ تُسَمَّى الْجَابِيَةَ وَ تَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِ دِمَشْقَ الْأَيْمَنِ وَ مَارِقَةٌ تَمْرَقُ مِنْ نَاحِيَةِ التُّرْكِ وَ يَعْقُبُهَا مَرْجُ الرُّومِ وَ يَسْتَقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْكِ حَتَّى يَنْزِلُوا الْجَزِيرَةَ وَ يَسْتَقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّومِ حَتَّى تَنْزِلَ الرَّمْلَةَ فَتِلْكَ السُّنَّةُ يَا جَابِرُ فِيهَا اخْتِلَافٌ كَثِيرٌ فِي كُلِّ أَرْضٍ مِنْ نَاحِيَةِ الْمَغْرِبِ فَأَوَّلُ أَرْضِ الْمَغْرِبِ أَرْضٌ تَخْرَبُ الشَّامُ يَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِكَ عَلَى ثَلَاثِ رَايَاتٍ رَايَةِ الْأَصْهَبِ وَ رَايَةِ الْأَبْقَعِ وَ رَايَةِ السُّفْيَانِيِّ فَيَلْقَى السُّفْيَانِيُّ الْأَبْقَعَ فَيَقْتَتِلُونَ فَيَقْتُلُهُ وَ مَنْ مَعَهُ وَ يَقْتُلُ الْأَصْهَبَ ثُمَّ لَا يَكُونُ هَمُّهُ إِلَّا الْإِقْبَالَ نَحْوَ الْعِرَاقِ وَ يَمُرُّ جَيْشُهُ بِقِرْقِيسَا فَيَقْتُلُونَ بِهَا مِائَةَ أَلْفِ رَجُلٍ مِنَالْجَبَّارِينَ وَ يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ جَيْشاً إِلَى الْكُوفَةِ وَ عِدَّتُهُمْ سَبْعُونَ أَلْفَ رَجُلٍ فَيُصِيبُونَ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ قَتْلًا وَ صَلْباً وَ سَبْياً فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَتْ رَايَاتٌ مِنْ نَاحِيَةِ خُرَاسَانَ تَطْوِي الْمَنَازِلَ طَيّاً حَثِيثاً وَ مَعَهُمْ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ مَوَالِي أَهْلِ الْكُوفَةِ فَيَقْتُلُهُ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ بَيْنَ الْحِيرَةِ وَ الْكُوفَةِ وَ يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ بَعْثاً إِلَى الْمَدِينَةِ فَيَنْفِرُ الْمَهْدِيُّ مِنْهَا إِلَى مَكَّةَ فَبَلَغَ أَمِيرَ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ أَنَّ الْمَهْدِيَّ قَدْ خَرَجَ مِنَ الْمَدِينَةِ فَيَبْعَثُ جَيْشاً عَلَى أَثَرِهِ فَلَا يُدْرِكُهُ حَتَّى يَدْخُلَ مَكَّةَ «خائِفاً يَتَرَقَّبُ» عَلَى سُنَّةِ مُوسَى بْنِ

ص: 125

عِمْرَانَ علیهما السلام وَ يَنْزِلُ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ الْبَيْدَاءَ فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ يَا بَيْدَاءُ أَبِيدِي الْقَوْمَ فَيُخْسِفُ بِهِمُ الْبَيْدَاءَ فَلَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ إِلَّا ثَلَاثَةٌ يُحَوِّلُ اللَّهُ وُجُوهَهُمْ فِي أَقْفِيَتِهِمْ وَ هُمْ مِنْ كَلْبٍ وَ فِيهِمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها» الْآيَةَ قَالَ وَ الْقَائِمُ يَوْمَئِذٍ بِمَكَّةَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْبَيْتِ الْحَرَامِ مُسْتَجِيراً بِهِ يُنَادِي يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا نَسْتَنْصِرُ اللَّهَ وَ مَنْ أَجَابَنَا مِنَ النَّاسِ فَإِنَّا أَهْلُ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ ص فَمَنْ حَاجَّنِي فِي آدَمَ فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِآدَمَ وَ مَنْ حَاجَّنِي فِي نُوحٍ فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِنُوحٍ وَ مَنْ حَاجَّنِي فِي إِبْرَاهِيمَ فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ ع وَ مَنْ حَاجَّنِي فِي مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِمُحَمَّدٍ ص وَ مَنْ حَاجَّنِي فِي النَّبِيِّينَ فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّبِيِّينَ أَ لَيْسَ اللَّهُ يَقُولُ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» فَأَنَا بَقِيَّةٌ مِنْ آدَمَ وَ خِيَرَةٌ [ذَخِيرَةٌ] مِنْ نُوحٍ وَ مُصْطَفًى مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَ صَفْوَةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ ص أَلَا وَ مَنْ حَاجَّنِي فِي كِتَابِ اللَّهِ فَأَنَا أَوْلَى بِكِتَابِ اللَّهِ أَلَا وَ مَنْ حَاجَّنِي فِي سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ سِيرَتِهِ فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ سِيرَتِهِ فَأَنْشُدُ اللَّهَ مَنْ سَمِعَ كَلَامِي الْيَوْمَ لَمَّا أَبْلَغَهُ الشَّاهِدُ مِنْكُمُ الْغَائِبَ وَ أَسْأَلُكُمْ بِحَقِّ اللَّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ حَقِّي فَإِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقَّ الْقُرْبَى بِرَسُولِ اللَّهِ لَمَّا أَعَنْتُمُونَا وَ مَنَعْتُمُونَا مِمَّنْ يَظْلِمُنَا فَقَدْ أُخِفْنَا وَ ظُلِمْنَا وَ طُرِدْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَ أَبْنَائِنَا وَ بُغِيَ عَلَيْنَا وَ دُفِعْنَا عَنْ حَقِّنَا وَ آثَرَ عَلَيْنَا أَهْلُ الْبَاطِلِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِينَا لَا تَخْذُلُونَا وَ انْصُرُونَا يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَيَجْمَعُ اللَّهُ لَهُ أَصْحَابَهُ ثَلَاثَ مِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا فَيَجْمَعُهُمُ اللَّهُ لَهُ عَلَى غَيْرِ مِيعَادٍ قُزَعَ كَقُزَعِ الْخَرِيفِ وَ هِيَ يَا جَابِرُ الْآيَةُ الَّتِي ذَكَرَهَا اللَّهُ «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ» فَيُبَايِعُونَهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ مَعَهُ عَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) قَدْ تَوَارَثَهُ الْأَنْبِيَاءُ عَنِ الْآبَاءِ وَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يَا جَابِرُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليهما السلام) يُصْلِحُ اللَّهُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ فَمَا أَشْكَلَ عَلَى النَّاسِ مِنْ ذَلِكَ يَا جَابِرُ وَ لَا يُشْكِلَنَّ عَلَيْهِمْ وِلَادَتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) وَ وِرَاثَتُهُ الْعُلَمَاءَ عَالِماً بَعْدَ عَالِمٍ فَإِنْ أَشْكَلَ عَلَيْهِمْ هَذَا كُلُّهُ فَإِنَّ الصَّوْتَ مِنَ السَّمَاءِ لَا يُشْكِلُ عَلَيْهِمْ إِذَا نُودِيَ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِيهِ وَ اسْمِ أُمِّه.

از عمروبن ابى المقدام از جابر جعفى آورده كه گفت: حضرت باقر(عليه السلام) به من فرمود: بر جايت بنشين و هيچ دست و پاى مكن تا آن گاه كه علامت هايى را كه برايت ياد مى كنم ببينى. اگر آن زمان را درك كنى، نخستين آن ها اختلاف فرزندان فلان استو من نمى بينم كه تو به آن روزگار برسى ولى پس از من اين حديث را بگوى. [و ديگر از علامت ها] منادى است كه از آسمان ندا مى كند و صدا از ناحيه دمشق بلند مى شود و نويد پيروزى مى دهد و در يكى از آبادى هاى شام كه جابيه نام دارد، فرورفتگى پديد مى آيد و بخشى از سمت راست مسجد دمشق فرو مى ريزد و گروهى از ترك ها شورش مى نمايند و در پى آن،

ص: 126

اوضاع روم آشفته مى شود و برادران ترك پيش مى آيند تا اينكه در جزيره، فرود مى آيند و شورشيان روم پيشروى نموده و در رمله منزل مى گيرند.

اى جابر، در آن سال در هر سرزمينى از ناحيه غرب اختلاف بسيار خواهد بود. پس نخستين سرزمينى كه از ناحيه غرب خراب مى شود، شام است. در آن هنگام بر سه پرچم اختلاف مى نمايند، پرچمى سرخ و سفيد و پرچم ديگر سياه و سفيد و پرچم سفيانى. پس، سفيانى با پرچم سياه و سفيد برخورد مى كند و باهم به مقاتله و نبرد مى پردازند. آن پرچم دار و تمام همراهانش را به قتل مى رساند. سپس صاحب پرچم سرخ و سفيد را به قتل مى رساند. آن گاه، جز اين هدفى ندارد كه به سوى عراق پيشروى كند و لشكريانش از قرقيسا مى گذرند كه صد هزار تن از سركشان و ستمگران در آنجا به هلاكت مى رسند و سفيانى لشكرى به سوى كوفه مى فرستد كه تعداد آن ها هفتاد هزار مرد جنگى است. پس، آن ها به كشتن و دارزدن و اسيركردن اهل كوفه مى پردازند و در همين اثنا كه سرگرم اين فجايع هستند، پرچم هايى از ناحيه خراسان پيش مى آيد كه به سرعت منزل ها را پشت سر مى گذارند. با ايشان، چند تن از اصحاب حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و مردى از موالى اهل كوفه خروج مى كند كه فرمانده لشكر سفيانى او را بين حيره و كوفه به قتل مى رساند. آن گاه، سفيانى عده اى را به مدينه مى فرستد. پس، حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آنجا به سوى مكه مى رود. (كوچ مى كند). به فرمانده لشكر سفيانى خبر مى رسد كه حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مدينه بيرون رفته، سپاهى در پى آن بزرگوار روانه مى سازد كه به او نمى رسد تا اينكه آنحضرت با ترس و هراس همچون موسى بن عمران(عليه السلام) داخل مكه مى شود و فرمانده سپاهيان سفيانى در بيابان بيداء فرود مى آيد. پس منادى از سوى آسمان بانگ مى زند: اى بيداء اين گروه را نابود كن. زمين بيداء آن ها را در كام خود فرو مى برد و جز سه تن كسى از آن ها باقى نمى ماند. خداوند صورت هاى آن سه تن را به پشت برمى گرداند و آنان از قبيله كلب مى باشند و درباره شان اين آيه نازل شده: «اى كسانى كه كتاب آسمانى به شما داده شده به آنچه ما نازل كرديم، كه آنچه نزد خود داريد را تصديق مى كند، ايمان آريد پيش از آنكه

ص: 127

صورت هايى را تغيير دهيم و آن ها را به پشت برگردانيم»(1) آن گاه حضرت فرمودند: و قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آن روز در مكه است، به بيت اللّه الحرام تكيه زده و به آن پناهنده شده و ندا مى كند: (اى مردم) ما از خداوند و هر كس از مردم كه دعوتمان را اجابت كند يارى مى خواهيم كه ما خاندان پيغمبر شماييم و ما سزاوارترين و نزديك ترين مردم به خدا و رسولش هستيم. پس هر كس درباره آدم(عليه السلام) با من بحث دارد بداند كه من از همه به آدم(عليه السلام) نزديك تر هستم و هر كه درباره نوح(عليه السلام) گفتگو دارد پس من به نوح(عليه السلام) از همه نزديك تر هستم و هر كس درباره ابراهيم(عليه السلام) بحث دارد من از تمامى مردم به ابراهيم(عليه السلام) نزديك تر هستم و هر كه به نام محمّد(صلى الله عليه و آله) با من بحث دارد پس من از همه مردم به محمّد(صلى الله عليه و آله) نزديك تر هستم و هر كه در مورد پيغمبران با من احتجاج دارد، من از همه مردم به پيغمبران سزاوارترم. مگر نه اين است كه خداوند در كتاب محكم خويش مى فرمايد: «همانا خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد، ذريه اى كه بعضى از بعضى ديگر پديد آمدند و خداوند شنوا و داناست.»(2) و من بازمانده آدم(عليه السلام) و ذخيره نوح(عليه السلام) وبرگزيده اى از ابراهيم(عليه السلام) و عصاره اى از محمّد(صلى الله عليه و آله) هستم. آگاه باشيد! هر كس درباره كتاب خدا با من بحث كند پس، بداند كه من از همه مردم به كتاب خدا نزديك تر هستم. هر كس درمورد سنت و سيرت رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) با من بحث دارد بداند كه من از تمامى مردم به سنت و سيرت پيامبر(صلى الله عليه و آله) خدا نزديك تر هستم. هر كس سخنم را امروز شنيد او را به خدا سوگند مى دهم كه حاضرانتان به غايبانتان برسانند و شما را به حق خدا و حق رسولش (و حق خودم) سوگند مى دهم (كه مرا بر شما خويشاوندى به رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) است) كه ما را يارى دهيد و ظلم كنندگان به حق ما را از ما دور سازيد كه همانا ما (خاندان پيامبر(صلى الله عليه و آله)) ترسانيده شده ايم و بر ما ظلم گرديده و از شهر و ديار و فرزندانمان آواره گشته ايم. به ما تعدى شده و ما را از حق خويش دور ساخته اند و اهل باطل را بر ما مقدم

ص: 128


1- . سوره نساء آیه 47
2- . سوره آل عمران آیات 33 و 34

داشتند. پس، خدا را خدا را درباره ما كه خوارمان مسازيد و ياريمان كنيد كه خداوند ياريتان خواهد كرد.

آن گاه، خداوند سيصد و سيزده مرد اصحابش را برايش جمع خواهد ساخت كه بدون قرار قبلى همچون قطعه هاى ابر پاييزى آن ها را گرد مى آورد و اين است اى جابر، معنى آيه اى كه خداوند مى فرمايد: «هرجا كه باشيد خداوند همه شما را گرد خواهد آورد. محققاً خدا بر همه چيز تواناست.»(1) پس بين ركن و مقام با او بيعت مى كنند و عهدنامه اى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) با اوست كه فرزندان [پيغمبر] آن را از پدرانشان به ارث برده اند. اى جابر و قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردى از فرزندان حسين(ابن على)(عليهما السلام) است. خداوند كار او را در يك شب برايش اصلاح مى فرمايد. پس اى جابر، هر چه بر مردم مشكل شود، اينكه او از فرزندان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و وارث علماست (عالمى پس از عالم ديگر) بر آن ها مشكل و مشتبه نشود و اگر همه اين ها بر آنان دشوار گردد، آن بانگ از سوی آسمان برايشان مشتبه نخواهد شد.آن گاه كه به نام او و نام پدرش و مادرش بانگ زده شود.

13. در تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 140 حدیث 428، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 164 حدیث 11، تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 166 حدیث 117، مجمع البیان مجلد 1 صفحه 231، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 201، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 524، المحجة فیما نزل فی الحجة(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 25 و بحارالانوار مجلد 52 صفحه 291 آمده است:

في مجمع البيان قال الرضا(عليه السلام) و ذلك و الله ان لو قام قائمنا يجمع الله اليه جميع شيعتنا من جميع البلدان.

حضرت امام رضا(عليه السلام) درباره ی آیه ی فوق فرمودند: (تأویل این آیه زمانی است که حضرت) قائم(عليه السلام) ما قیام نماید و همه ی شیعیان ما از همه ی شهرها به دور او جمع می شوند.

ص: 129


1- . سوره بقره آیه 148

20. امتحان مؤمنين قبل از قيام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

سوره بقره آيات 155 و 156

وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيءٍ مِنَ الخَوْفِ وَالجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَمْوالِ وَالأَنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصّابِرِينَ(155) الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون(156)

يقيناً، شما را مى آزماييم و با ابتلا به بلا شما را آزمايش مى كنيم به چيزى از ترس و خوف و خشك سالى (كه نتيجه آن گرسنگى است) و كاهش و نقص در مال ها و جان ها و ثمرات شما و بشارت بده به صابران * همان كسانى كه چون بلا و آسيبى به آنان رسد گويند: ما مملوك خداييم و يقيناً به سوى او بازمى گرديم.

انسان همواره؛ يعنى، در هر لحظه، هر دقيقه، هر ساعت، هر روز، هر هفته، هر ماه و هر سال در حال امتحان شدن است. به ويژه امتحانات الهى كه قبل از قيام قائم آل محمّد(صلى الله عليه و آله) از بندگان گرفته مى شود. در آیات 155 و 156 سوره بقره قسمتى از اين امتحانات الهى را مشخص مى كند.

تنزیل آیات

تنزیل این آیات درباره ی همه ی انسان ها است اما تأویل آن درباره ی حضرت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و فاطمه زهرا(علیها السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و مخصوصاً درباره ی حضرت بقیة الله الاعظم قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

همان طور که گفتیم تنزیل آیه درباره ی همه ی انسان ها است و قرآن تذکر می دهد که همه انسان ها بدون استثنا در پیشگاه الهی مورد آزمایش و امتحان قرار می گیرند و همه باید آماده امتحان شدن باشند و انسان ها به پاره ای از سختی ها مانند ترس و خشک سالی و گرسنگی و نقص در اموال و نقص در انفس وجان آزمایش می شوند و کسانی در این آزمایش ها سرافراز بیرون

ص: 130

می آیند که مقاوم باشند و همیشه در بلاها بگویند «إنّا لله وَ إنّا إلیه الراجعون» و صابر باشند. اگر چنین شوند آن وقت خداوند بر آن ها درود می فرستد «اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئک هم المهتدون» و خداوند رحمتش را شامل حال آن ها می کند و این رحمت، رحمت خاص خداوند است و اما رحمت عام خداوند شامل جماد و نبات و حیوان و انسان و ملائکة و ... همه می شود.

انواع بلاها و امتحانات

علما و دانشمندان بلاهایی را که بر انسان ها وارد می شود، به طور کلی به دو قسمت کرده اند:

1. بلاهای عقوبتی

2. بلاهای مثوبتی

اول: بلاهای عقوبتی در اثر گناهان حاصل می شود. گناهانی که خود انسان انجام می دهد، سبب می شود تا انسان مبتلا به عقوبت اعمالش شود.

دوم: بلاهای مثوبتی این بلاها و این امتحانات مخصوص انبیا(عليهم السلام) و اولیا و بندگان مقرب درگاه الهی است که در اثر این بلاها و امتحانات به درجات اعلی می رسند.

بلاهای عقوبتی

همان طور که گفتیم در اثر گناهان بر انسان بلاهایی وارد می شود شاید برگردند و توبه کنند و بخشنده و آمرزیده شوند. به زبان دیگر هر عملی را عکس العملی است. چنان که

در قرآن سوره شوری، آیه 30

وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير

هر چه از بلاها به شما می رسد (این بلاها) به دست خود شما است و به وسیله ی خود شما بر شما وارد می شود و خداوند آمرزنده است و بیشتر گناهان را می بخشد.

این جهان کوه است و فعل ما ندا *** سوی ما آید نداها را صدا

ای که بد کردی ز بد ایمن مباش *** ز آن که تخمش برویاند خداش

جرم خود را بر کس دیگر منه *** گوش و هوش خود بر این پاداش نه

جرم بر خود نه که تو خود کاشتی *** با جزا و عدل حق کن آشتی

توبه کن مردانه سر آور به ره *** که فمن یعمل بمثقال یره

ص: 131

مبتلا شدن به بلا برای توبه کردن

خداوند علاقه مند است بعضی از بندگانش را پس از مرگ وارد حضیرة القدس و وادی السلام نماید، لذا او را در دنیا به بلا مبتلا می کند تا به وسیله ی آن بلاها گناهانش آمرزیده می شود. چنان که در بحارالانوار، مجلد 6، صفحه 312 حدیث 14، اصول کافی مجلد 2 صفحه 444، علل الشرایع مجلد 1 صفحه 179 آمده است:

قال الصادق(عليه السلام): ان العبد اذا کثرت ذنوبه و لم یکن عنده من العمل ما یکفرها ابتلاه الله بالحزن لیکفرها

امام صادق(عليه السلام): هنگامی که بنده گناهانش زیاد شود و عمل صالحی هم نداشته باشد (که به وسیله ی آن اعمال نیکو گناهانش بخشیده شود) خداوند او را به غم و غصه و بلا دچار می کند تا گناهان او بخشیده شود.

این بلای دوست تطهیر شماست *** علم او بالای تدبیر شماست

چون که غم دیدی تو استغفار کن *** غم به امر خالق آید کار کن

حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) در نهج البلاغه خطبه 143 (قسمت سوم) فرمودند:

إنَّ الله یَبتَلی عباده - عِندَ الاعمال السیِّئَةِ بِنَقصِ الثمرات و حبس البرکات - و اغلاق خَزائِنِ الخیرات - لِیتوبَ تائِبٌ و یُقلِعَ مُقلِع و یتذکر متذکرٌ - و یَزدَجِرَ مزدَجِرٌ.

خداوند متعال بندگان خود را که به کارهای ناشایسته مشغولند (به بلا مبتلا می کند نظیر) کم شدن میوه ها و ثمرات و حبس شدن برکات خود و بسته شدن خزینه های خیراتش (تا) توبه و بازگشت نماید و گناهان را از خود برانند و ترک گناهان نماید (و دیگر مرتکب نشوند) و از این بلاها پند بگیرند و از گناهان و زشتی ها) سرخورده و منزجر گردند.

چون خدا خواهد که غفاری کند *** میل بنده جانب زاری کند

آن که خواهد از بلایش وارهد *** جان او را در تضرع آورد

چون تضرع را بر حق قدرهاست *** آن بها کانجاست زاری را کجاست

با تضرع باش تا شادان شوی *** گریه کن تا بنده خندان شوی

کام تو موقوف زاری دل است *** بی تضرع کامیابی مشکل است

ص: 132

علامه محمدبن یعقوب کلینی در اصول کافی مجلد 3 صفحه 224 و ملا محسن فیض کاشانی در تفسیر صافی مجلد1 صفحه 153 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: مَا مِنْ عَبْدٍ يُصَابُ بِمُصِيبَةٍ فَيَسْتَرْجِعُ عِنْدَ ذِكْرِهِ الْمُصِيبَةَ وَ يَصْبِرُ حِينَ تَفْجَأُهُ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ كُلَّمَا ذَكَرَ مُصِيبَتَهُ فَاسْتَرْجَعَ عِنْدَ ذِكْرِ الْمُصِيبَةِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ كُلَّ ذَنْبٍ اكْتَسَبَ فِيمَا بَيْنَهُمَا

امام باقر(عليه السلام)فرمودند: هیچ بنده ای نیست که دچار مصیبت شود، پس استرجاع بگوید «إنّا لله وَ إنّا الیه الراجعون» هر زمانی که از آن مصیبت یاد می کند استرجاع بگوید و در هنگام مصیبت صبر کند خداوند متعال گناهان گذشته ی او را می بخشد و هر وقت آن مصیبت را به یاد آورد و باز استرجاع بگوید، خداوند متعال همه ی گناهانی که بین مصیبت و استرجاع انجام داده است را ببخشد و بیامرزد.

گر مراقب باشی و بیدار تو *** هر دمی بینی جزای کار تو

چون که از بد دل سیاه و تیره شد *** فهم کن کاین جا نیابد خیر و شر

با کمال تیرگی حق واقعات *** می نماید تا روی راه نجات

بلاهای مثوبتی

این بلاها مخصوص اولیای خداوند و بندگان مقرب خداست که در اثر مبتلا به بلا شدن و صبر در آن بلاها رشد یافته و مقرب درگاه الهی شوند. این آن بلایی است که فرموده اند مخصوص دوستان خداوند است

در بحارالانوار مجلد44 صفحه 276 و تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 377 آمده است:قال الصادق(عليه السلام): اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَسْتَغْفِرُهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ مِائَةَ مَرَّةٍ مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَخُصُّ أَوْلِيَاءَهُ بِالْمَصَائِبِ لِيَأْجُرَهُمْ عَلَيْهَا مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ.

خداوند مخصوص می گرداند برای دوستان و نزدیکان و اولیای خود، بلاهایی را که به آن ها اجر و مزد بدهد بدون آن که آن ها گناه کرده باشند.

هر بلا کاین قوم را حق داده است *** زیر آن گنج کرم بنهاده است

زین سبب بر انبیا رنج و شکست *** از همه خلق جهان افزون تر است

ص: 133

و خداوند در قرآن کریم، سوره انسان آیه 12 می فرمایند:

و جزاهم بما صبروا جنة و حریراً

به آن ها (در مقابل) صبری (که در دنیا) کردند، خداوند بهشت را با لباس های فاخر حریر عنایت فرماید

در بحارالانوار مجلد64 صفحه 237 آمده است:

قال الصادق(عليه السلام): وَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ فِي الْجَنَّةِ لَمَنْزِلَةً لَا يَبْلُغُهَا الْعَبْدُ إِلَّا بِبَلَاءٍ فِي جَسَدِهِ.

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: در بهشت منزلت، درجه و مکانی است که هیچ بنده ای به آن نمی رسد مگر این که بلایی بر بدن او وارد شود.

در بحارالانوار مجلد 64 صفحه 212 و کافی مجلد 2 صفحه 255 حدیث 15 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ... عَبْدِاللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: شَكَوْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) مَا أَلْقَى مِنَ الْأَوْجَاعِ وَ كَانَ مِسْقَاماً فَقَالَ لِي: يَا عَبْدَاللَّهِ لَوْ يَعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِي الْمَصَائِبِ لَتَمَنَّى أَنَّهُ قُرِضَ بِالْمَقَارِيضِ.

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: اگر مؤمن بداند چه قدر ثواب و اجر دارد (در بلاها) هر آیینه تمنّا می کرد و می خواست و می گفت: ای کاش مرا با قیچی در دنیا ریز ریز می کردند.

زیر هر رنج است گنجی معتبر *** خار دیدی چشم بگشا گل نگر

حضرت سید الشهدا(عليه السلام) در مدینه سر قبر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) پس از گریه کردن زیاد می فرمودند:

و إن لك في الجنان لدرجات لن تنالها إلا بالشهادة.(1)بهشت دارای درجاتی است که انسان به آن نمی رسد مگر به شهادت (مگر کشته شدن در راه خداوند)

نازپرورده تنعم نبرد راه کمال *** عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد

در بلاها می کشم من ناز او *** مات اویم مات اویم مات او

در تفسیر صافی، مجلد 1 صفحه 153 به نقل از تفسیر مجمع البیان مجلد 1 صفحه 204 آمده است:

ص: 134


1- . بحارالانوار مجلد 44 صفحه 328

و في المجمع: عن النبيّ(صلى الله عليه و آله) من استرجع عند المصيبة جبر اللَّه مصيبته و أحسن عقباه و جعل له خلفاً صالحاً يرضيه، و قال قال من أصيب بمصيبة فأحدث استرجاعاً و ان تقادم عهدها كتب اللَّه له من الأجر مثله يوم أصيب.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: هر کس به هنگام روی دادن مصیبتی کلمه ی استرجاع (إنّا لله وَ إنّا إلَیهِ راجعون) را بگوید خداوند متعال مصیبت او را جبران می کند و عاقبتش را خیر می گرداند و برای او خَلَف صالحی قرار می دهد که خشنود باشد.

همچنین رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: هر کس گرفتار مصیبتی شود و کلمه ی استرجاع را بگوید، اگرچه زمان مصیبت گذشته باشد خداوند متعال ثوابی به او می دهد مثل ثواب روزی که مصیبت تازه (بر او) وارد شده بود.

اصول کافی مجلد 3 صفحه 224 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 153 آمده است:

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: مَنْ ذَكَرَ مُصِيبَتَهُ وَ لَوْ بَعْدَ حِينٍ فَقَالَ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»(1) وَ« الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» (2) اللَّهُمَّ آجِرْنِي عَلَى مُصِيبَتِي وَ أَخْلِفْ عَلَيَّ أَفْضَلَ مِنْهَا كَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ مَا كَانَ عِنْدَ أَوَّلِ صَدْمَةٍ.

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: هرکس از مصیبتی یاد کند که قبلاً به آن مبتلا شده است، اگرچه مدتی از آن گذشته است و بگوید «إنّا لله وَ إنّا إلیهِ راجعون» و بگوید «الحمد لله ربِّ العالمین» و می گوید: اللَّهُمَّ آجِرْنِي عَلَى مُصِيبَتِي وَ أَخْلِفْ عَلَيَّ أَفْضَلَ مِنْهَا پروردگارا به من در این مصیبتی که بر ما وارد شده است اجر و ثواب بده و برای من اجر و مزدی بهتر از آن قرار بده؛ برای اجری مانند آن که در ابتدای اصابت آن صدمه این جملات را می گفت، هست.

در خصال شیخ صدوق(رحمة الله) باب 4 صفحه 229 حدیث 49، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 153 و تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 69 حدیث 128 آمده است:

عن أبي عبد الله(عليه السلام) قال: قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) أربع من كن فيه كان في نور الله الأعظم: من كان عصمة أمره شهادة أن لا إله إلا الله- و أن محمدا رسول الله(صلى الله عليه و آله) و من إذا أصابته مصيبة قال: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» و من إذا أصاب خيرا- قال: الحمد لله و من إذا أصاب خطيئة- قال: أستغفر الله و أتوب إليه

ص: 135


1- . سوره بقره آیه 156
2- . سوره حمد آیه 1

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: در هرکس چهار چیز باشد، او در بزرگترین نور الهی است: کسی که گواهی دهد به شهادت لا اله الا الله و شهادت بدهد که من رسول الله هستم و هرگاه مصیبتی برای او پیش آید بگوید «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» و هنگامی که برای آن ها خیری پیش آید بگوید الحمدلله و اگر از آن ها خطایی سر زد بلافاصله بگوید أستغفر الله و أتوب إليه

بیداری و جدال و فطرة در بلایا

ما قدرت این را نداریم که خداوند را بشناسیم، بلکه خداوند در باب لطف و کرم و رحمت و فضل خودش را به ما می شناساند. ما خداوند را وجدان کرده و می یابیم و فطرة و وجدان مانند گل آتشی است که از بین نمی رود بلکه به وسیله ی خاکستر محجوب می شود. انبیا با تذکر این خاکسترها را از روی فطرة و وجدان دور می کنند و عهدی را که در عالم ذر و میثاق، او با خداوند بسته است به یادش می آورند. به یاد او می آورند که خداوند فرمودند: «ألَستِ بِرَبِّکُم»(1) آیا من پروردگار شما نیستم؟ و آن ها جواب دادند: بلی. گفت و قبول کرد که الله، رب اوست. الله خالق اوست و اولی به تصرف اوست اما متأسفانه عده ای وقتی به این جهان می آیند، در دنیا غرق می شوند؛ عاشق جهان می شوند و خالق خود را فراموش می کنند « إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّاكَفُوراً»(2) را از یاد می برند. از راه خارج شده و به بی راهه می روند. خداوند راه را در عالم ذر به آن ها نشان می دهد ولی آن ها به جای شاکر بودن، راه کفر را می پویند. در اینجا خداوند تفضل می کند زیرا که او «ذو الفضل العظیم»(3) است و او را به بلایا مبتلا می کند. او را مبتلا به خوف و ترس می کند. او را به جوع یا خشکسالی و گرسنگی دچار می نماید. او مبتلا به نقص مِن الاموال و الانفس می شود. بیمار می شود. گرفتار می گردد. در تنگنا قرار می گیرد. در اینجا و در بلا او به فطرتش برمی گردد و خداوند را وجدان می کند. او متوجه به قلب و روحش می شود. او می یابد قیوم دارد، خالق دارد، رازق دارد، گرداننده دارد و گاهی به زبانش می گوید یا اللهُ، یا اللهُ، یا الله...

ص: 136


1- . سوره اعراف آیه 172
2- . سوره انسان آیه 3
3- . سوره آل عمران آیه 74

اگر او لال باشد و زبان نداشته باشد با زبان بی زبانی می گوید یا الله یا الله یا الله. اگر یا الله را بلد نباشد، ای خدا می گوید.

هر کس به زبانی سخن از وصف تو گوید *** بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه

گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد *** یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه

اینجا برای تکمیل بحث به چند آیه ی قرآن اشاره می کنیم:

1. سوره روم، آیه 33

وَ إِذا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنيبينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذا فَريقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُون

مردم هرگاه به رنج و الم سخت مبتلا می شوند در آن حال خداوند را می خوانند و به درگاه او تضرع و زاری می کنند و با اخلاص به سوی او برمی گردند و پس از آن که خداوند از رحمت خود به آن ها چشانید (و آن ها را نجات داد) باز گروهی از آن ها به خداوند شرک می آورند.

2. سوره انعام، آیه 42

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُون ما به سوی امت هایی که پیش از تو بودند رسولانی را فرستادیم آن ها را به شدت رنج و ناراحتی مواجه ساختم شاید به تضرع درآیند (و در تضرع خداوند را بیابند).

3. سوره نحل، آیات 53 و 54

وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ (53) ثُمَّ إِذا كَشَفَ الضُّرَّ عَنْكُمْ إِذا فَريقٌ مِنْكُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُون(54)

و آنچه از نعمت ها دارید، همه از سوی خداوند است و هنگامی که ناراحتی به شما می رسد، فقط او را می خوانید اما هنگامی که ناراحتی و رنج را از شما برطرف می سازد ناگاه گروهی از شما برای پروردگارشان همتا قائل می شوند.

4. سوره زمر، آیه 8

وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً

ص: 137

هنگامی که انسان را زیانی رسد، پروردگار خود را می خواند و به سوی او بازمی گردد، اما هنگامی که نعمتی از خود به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلاً خدا را می خواند از یاد می برد و برای خداوند همتایی قرار می دهد.

این بلاها روشن کردن وجدان است و این زمانی است که هواهای نفسانی بر نفس اماره و عقل آدمی مسلط شده است و فطرت و وجدان را محجوب کرده است. این مبتلا به درد شدن یک وجهش حرکت به سمت خداوند و مقرب شدن است و وجه دیگرش بیدار شدن و دور نشدن از مسیر و سبیل توحید است.

و هر که او بیدارتر پر دردتر *** هر که او هشیارتر رخ زردتر

گریه و زاری که در بیماری است *** وقت بیماری همه بیداری است

پس بدان این اصل را ای اصل جو *** هر که را درد است او برده است بو

در بحار الانوار مجلد 11 صفحات 69 حدیث 29 آمده است:... عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: إِنَ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ.

امام صادق فرمودند: به درستی که شدیدترین بلا بر انبیا است...

شخصی خدمت امام صادق(عليه السلام) آمد و اظهار کرد که من خدا را قبول ندارم. (ماتریالیست هستم.) حضرت فرمودند: تو چه کاره هستی؟ گفت: من ناخدای کشتی هستم. حضرت فرمودند: آیا تا به حال کشتی تو دچار طوفان شده است. گفت: آری. فرمودند: وقتی کشتی تو در معرض غرق شدن بود چه کردی و چه حالی داشتی؟ او گفت: به یک تکه چوب متوسل شدم و در آن حال امیدم را از دست ندادم بلکه به یک نیروی قوی ماوراء الطبیعی امیدوار بودم که می آید و مرا نجات می دهد. حضرت فرمودند: آن نیرو همان خداست که در دل ها جادارد. منتهی غفلت انسان را می گیرد و خدا را فراموش می کند و وقتی به بلا مبتلا شد، پرده ها کنار می رود و انسان می یابد که خدایی دارد.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 421 چنين آمده است:

ص: 138

و فى سوره ی البقرة:«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيءٍ مِنَ الخَوْفِ وَالجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَمْوالِ وَالأَنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصّابِرِينَ * أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ و أُولئِكَ هُمُ المُهْتَدُونَ» (1) عن محمّدبن مسلم عن جعفر الصادق(عليه السلام) قال ان قدام قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) علامات بلوى من اللّه للمؤمنين قلت و ما هى قال هذه الآية قال تعالى «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيءٍ مِنَ الخَوْفِ» من تلقهم بالاسقام و الجوع بغلاء اسعارهم و نَقصٍ مِنَ الأَموالِ بالقحط وَ الأنفُسِ بموت ذايع وَ الثَّمَراتِ بعدم المطر «وَ بَشِّرِ االصّابِرين» عند ذلك ثم قال يا محمّد هذا تأويله «وَ ما يَعلَمُ تأويلَه الاّاللّه والرّاسخون فِى العِلم و نحن الراسخون فى العلم» (2)

محمّدبن مسلم از جعفر صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند: قبل از قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نشانه هايى است از جانب خدا براى مؤمنين و آن ابتلا به بلاست. عرض كردم: يابن رسول اللّه(صلى الله عليه و آله)، آن بلوا و امتحان كدام است؟ حضرت فرمودند: اين آيه «شما را آزمايش مى كنيم به چيزى از ترس» و الجوع ياگرسنگى به سبب گرانى نرخ ها و نقص در اموال، يعنى، كمى در مال و ثروت به وسيله قحطى، نقص در انفس (مرگ و مير شايع)، نقص در ثمرات به سبب نيامدن باران و بشارت بده به صابران در اين وقت. آن گاه فرمودند: اى محمّدبن مسلم، اين گفتار، تأويل اين آيه شريفه است: تأويل آن را فقط خدا و راسخان در علم مى دانند. و ما راسخان در علم هستيم.

همان طور که بارها متذکر شده ایم، قرآن دارای تنزیل و تأویل است که تأویلش را فقط راسخون فی العلم می دانند و راسخون فی العلم ائمه ی طاهرین یا چهارده معصوم(عليهم السلام) هستند و هر کس بخواهد از ظاهر گذر کرده و به باطن برسد، هر کس بخواهد از پوست به مغز برسد یک راه بیشتر ندارد و آن مراجعه به «راسخون فی العلم» و یا «و من عنده علم الکتاب» است. کسانی که علم به باطن دارند، کسانی که علم به تأویل دارند.

2. ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى مفسر، محقق و مورخ بزرگ اهل سنت در كتاب دلائل الامامة صفحه 259 در مسند فاطمه، غیبت نعمانی، صفحه 259 باب 14 حدیث 6، اثباة الهداة مجلد 3 صفحه 734، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 167 حدیث 2، بحار الانوار مجلد 52 صفحه 228 و منتخب الاثر صفحه 453 آورده است:

ص: 139


1- . سوره بقره آیه 155
2- . سوره آل عمران آیه 7

اخبرنى ابوالحسين محمّدبن هارون قال حدثنى ابى قال حدثنا على محمّدبن همّام قال حدثنا عبداللّه بن جعفر الحميرى قال حدثنا احمدبن هلال قال حدثنى الحسن بن محبوب عن على بن رئاب و ابوايوب الخزاز، عن محمّدبن مسلم عن ابى عبداللّه عليه السلام قال: إن لقيام قائمنا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) علامات... سنة تجوع فيها الناس و يُصيبهم خوف شديد مِن القتل و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و إن ذلك فى كتاب اللّه ثم تلا هذه الآية: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيءٍ مِنَ الخَوْفِ وَالجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَمْوالِ وَالأَنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصّابِرِينَ»

حسن بن محبوب از ابن رئاب و سرانجام از محمّدبن مسلم و ايشان از حضرت صادق(عليه السلام) روايت مى كند كه: پيش از قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سالى كه در آن گرسنگى كشند و ترس شديد از جهت كشتار به آن ها مى رسد و كمبود در اموال و جان و ثمرات آن ها خواهد بود و اين است همان فرموده خداوند «يقيناً شما را مى آزماييم و با ابتلا به بلا. شما را آزمايشمى كنيم به چيزى از ترس خوف، خشك سالى (كه نتيجه آن گرسنگى است)، كاهش و نقص در مال ها، جان ها و ثمرات شما و بشارت بده به صابران.»

3. کمال الدین مجلد 2 صفحه 649، تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 142 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 153 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ عْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ وَ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ قُدَّامَ الْقَائِمِ عَلَامَاتٍ تَكُونُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمُؤْمِنِينَ قُلْتُ وَ مَا هِيَ جَعَلَنِي اللَّهُ فِدَاكَ قَالَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ» يَعْنِي الْمُؤْمِنِينَ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ»(1) قَالَ يَبْلُوهُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ مِنْ مُلُوكِ بَنِي فُلَانٍ فِي آخِرِ سُلْطَانِهِمْ وَ الْجُوعِ بِغَلَاءِ أَسْعَارِهِمْ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ قَالَ كَسَادُ التِّجَارَاتِ وَ قِلَّةُ الْفَضْلِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَنْفُسِ قَالَ مَوْتٌ ذَرِيع وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ قَالَ قِلَّةُ رَيْعِ مَا يُزْرَعُ «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ» عِنْدَ ذَلِكَ بِتَعْجِيلِ خُرُوجِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثُمَّ قَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ(صلى الله عليه و آله) هَذَا تَأْوِيلُهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» (2)

محمّدبن مسلم مى گويد: از امام ششم(عليه السلام) شنيدم كه مى فرمودند: پيش از آمدن قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نشانه هايى از طرف خداى عزوجل براى مؤمنان عيان شود. عرض كردم: خدا مرا به قربانت كند، آن نشانه ها چيست؟ فرمودند: آن فرموده خداوند است كه همانا شما را گرفتار كنيم مقصود از آن،

ص: 140


1- سوره بقرة آیه 155.
2- سوره آل عمران آیه 7

مؤمنان است پيش از ظهور قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به چيزى از ترس و گرسنگى و نقصان مال و جان و ثمرات و مژده بده صابران را. مى فرمايد شما را گرفتار كنيم به ترس از ياد پادشاهان بنى فلان در آخر سلطنت آن ها و گرسنگى به واسطه گرانى نرخ ها، نقصان اموال به واسطه كسادى تجارت، كمى سود و نقصان نفوس به واسطه مرگ و مير فراوان، نقصان ثمرات به واسطه كمى برداشت محصولات زراعتى و مژده بده صابران را در اين موقع به تعجيل ظهور قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سپس، فرمود: اى محمّد، اين است تأويل آن آيه كه خداوند مى فرمايد: تأويل آن را جز خدا و راسخان در علم كسى نمى داند.4. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 68 حدیث 125، بحارالانوار مجلد 13 صفحه 162 و مجلد 52 صفحه 229 باب 25 حدیث 94، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 168، اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 432، تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 142 حدیث 446 و غیبة نعمانی صفحه 260 باب 14 حدیث 7 آمده است:

عن الثمالی قال: سألت أباجعفر(عليه السلام) عن قول الله «لَنَبلونّکُم بشیءٍ مِنَ الخَوفِ وَ الجوعِ» قال: ذلک جوع خاص و جوع عام، فأمّا بالشّام فانه عام و أما الخاص بالکوفة یخصُّ و لا یعم ولکنه یخصّ بالکوفة أعداء آل محمد علیه الصلاة و السلام فیهلکهم الله بالجوع، و أما الخوف فإنّه عام بالشام و ذاک الخوفِ إذا قام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اما الجوع فقبل قیام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ذلک قوله «وَ لنبلونکم بشیءٍ من الخوف و الجوع...»

ابوحمزه ثمالی می گوید: از امام باقر(عليه السلام) از تفسیر آیه «لَنَبلونّکُم بشیءٍ مِنَ الخَوفِ وَ الجوعِ»پرسیدم. فرمودند: این گرسنگی دو قسم است: عام و خاص. اما گرسنگی در سرزمین شام عمومی است و گرسنگی در شهر کوفه خاص است و شامل همه نمی گردد. فقط ویژه ی دشمنان آل محمد(صلى الله عليه و آله) است و خداوند آنان را به گرسنگی نابود می سازد. اما ترس در شام عمومی است و آن هنگامی است که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما ظهور کند و اما گرسنگی پیش از قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و آن سخن خداوند است «لَنَبلونّکُم بشیءٍ مِنَ الخَوفِ وَ الجوعِ»(1)

ص: 141


1- . سوره بقره آیه 155

21. خداوند به یاران و دوستان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صلوات می فرستد

اشاره

و آن ها مهتدون و مفلحون و فائزون هستند

سوره بقره، آیه 157

أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ

این ها همان کسانی هستند که صلوات و درود و رحمت خداوند شامل حالشان شده است و آن ها هستند هدایت یافتگان

بررسی این آیه به دو آیه قبل برمی گردد که خداوند درباره ی امتحان بندگان می فرمایند: یقیناً شما را می آزماییم و با ابتلا به شما را آزمایش و امتحان می کنیم به چیزی از ترس، خشکسالی (که نتیجه ی آن گرسنگی است) و کاهش و نقص در مال ها و ثمرات شما و بشارت بده به بندگان صابر و بندگان صابر کسانی هستند که هرگاه مصیبتی بر آن ها وارد شد می گویند« إنّا لله وَ إنّا إلیه الراجعون(1)

این ها همان هایی هستند که صلوات و درود و رحمت خداوند شامل حالشان شده است و آن ها هستند هدایت یافتگان.

تنزیل آیات (و اذکاری مهم)

تنزیل آیات می تواند درباره ی همه ی انسان ها باشند از آدم(عليه السلام) تا خاتم(صلى الله عليه و آله) و از خاتم(صلى الله عليه و آله) تا قیامت انسان های صابر و مقاوم و با بصیرت و با اندیشه های ناب اسلامی.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 88 حدیث 128، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 168، بحارالانوار مجلد 2 صفحه 16 آمده است:

ص: 142


1- . سوره بقره آیه 156

عن اسماعیل بن زیاد السکونی، عن جعفربن محمد، عن ابیه، عن آبائه(عليهم السلام) قال: قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) أربع من کُنَّ فیه کتبه الله من اهل الجنة: من کانت عصمته شهادت ان لا اله الّا الله و من إذا انعم الله علیه النعمة قال: الحمد لله و من إذا أصاب ذنباً قال: استغفر الله و من إذا اصابته مصیبة قال:« إنّا لله وَ إنّا إلیه الراجعون».

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: چهار چیز است که هر کس داشته باشد خداوند می نویسد نام او را از اهل بهشت کسی که شهادت به لا اله الّا الله بدهد و هنگامی که خداوند نعمتی را شامل حال او می گردد می گوید الحمد لله و هنگامی که گناهی از او سر می زند می گوید استغفر الله و هنگامی که مصیبتی بر او وارد می شود می گوید:« إنّا لله وَ إنّا إلیه الراجعون» و چه قدر زندگی با روح و ریحان و آرامش می شود وقتی که:

اول: ذکر لا اله الا الله را زیاد بگوید.

دوم: وقتی نعمتی از طرف خداوند به او رسید الحمد لله بگوید.

سوم: اگر (خدای ناکرده) گناهی از او سربزند، نادم و پشیمان شود و استغفر الله می گوید.

چهارم: اگر مصیبتی به او وارد شود بگوید: «إنّا لله وَ إنّا إلیه الراجعون»

آن وقت این بنده، بنده ی کاملی است. لذا اهل بهشت است. به تکاملی که اهل بهشت باید برسند تا بهشتی شوند، به آن تکامل رسیده است.

2. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 88، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 168، بحارالانوار مجلد 19 و مجلد 2 صفحه 16، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 153، تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 143 حدیث 451 و خصال شیخ صدوق صفحه 229 باب 4 حدیث 49 آمده است:

عن ابی علی المهلبیّ، عن ابی عبدالله قال: قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) اربع من کنَّ فیه کان فی نور الله الاعظم: من کان عصمة أمره شهادة ان لا اله الّا الله و أنَّ محمداً رسول الله(صلى الله عليه و آله) و من إذا أصابته مصیبة قال« إنّا لله وَ إنّا إلیه الراجعون» و من إذا أصاب خیراً قال الحمد لله و من إذا أصاب خطیئة قال: استغفر الله و اتوب إلیه.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: چهار خصلت است که اگر در وجود کسی باشد او در نور اعظم خداوند قرار دارد کسانی که می گویند: لا اله الّا الله و محمدرسول الله(صلى الله عليه و آله) و کسی که چون مصیبتی بر او وارد شود بگوید «إنّا لله و إنّا إلیه الراجعون» و کسی که چون خیری به او

ص: 143

رسد، بگوید الحمد الله رب العالمین و کسی که چون گناهی از او سر بزند بگوید استغفر الله و اتوب إلیه.

3. تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 144 حدیث 454 و اصول کافی مجلد 3 صفحه 224 آمده است:

علی عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن داودبن رزین، عن ابی عبدالله(عليه السلام) قال: من ذکر مصیبة و لو بعد حین فقال إنّا لله و إنّا إلیه الراجعون و الحمدلله رب العالمین اللهم اجرنی علی مصیبتی و اخلف علیّ افضل منها کان له من الاجر مثل ما کان عند اوّل صدمة.

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: هر کس مصیبتی را یاد کند اگر چه مدتی از آن گذشته باشد پس بگوید «إنّا لله و إنّا إلیه الراجعون» و بگوید الحمد لله رب العالمین حمد مخصوص خداوند عالمیان است. خداوندا مرا اجر و ثواب بده به این مصیبتم و عوضی بهتر از آن به من بده. اجر او مانند کسی است که نخستین بار دچار صدمه و حسادت شده است.

4. در اصول کافی مجلد 3 صفحه 224 و نور الثقلین مجلد 1 صفحه 144 حدیث 453 و تفسیر علی بن ابراهیم قمی آمده است:

عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن عبدالله بن سنان، عن معروف بن خربوذ، عن أبی جعفر(عليه السلام) قال: ما من عبد یصاب بمصیبته فیسترجع عند ذکره المصیبته و یصبر حین تفجاه الا غفر الله له ما تقدم من ذنبه کلما ذکر مصیبة فاسترجع عند ذکره غفر الله له کل ذنب فیما بینهما.

امام باقر(عليه السلام) فرمودند: هیچ بنده ای نیست که دچار مصیبت شود و کلمه ی استرجاع بگوید إنّا لله و إنّا إلیه الراجعون و زمانی هم که آن مصیبت را به یاد می آورد و استرجاع بگوید، خداوند متعال هر گناهی را که ما بین مصیبت و استرجاع گفته است انجام داده است می بخشد.

5. در تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 145 حدیث 459 آمده است:

و قال علیه السلام: من أصیب بمصیبة فأحدث استرجاعاً و ان تقادم عهدها کتب الله من الاجر مثل یوم أصیب.فرمودند: کسی که قبلاً به مصیبتی گرفتار گردیده و هرگاه به یادش آید و (بعد از مدتی طولانی) استرجاع کند و بگوید «إنّا لله و إنّا إلیه الراجعون» خداوند پاداش او را مثل همان اولی که مصیبت دیده به او می دهد.

ص: 144

6. در کتاب مقتضب الاثر صفحات 14 تا17، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 217 حدیث 19، اثبات الهداة مجلد1 صفحه 709 باب 9 فصل 18 حدیث 149 و کتاب العوالم مجلد 15 جزء 3 باب 5 صفحه 89 حدیث 1 آمده است:

و روی عن محمدبن احمدبن عبیدالله الهاشمی قال: اخبرنی به بسرّ من رأی سنة تسع و ثلاثین و ثلاث مائة قال: حدّثنی أبی موسی عن عیسی، عن الزبیربن بکار، عن عتیق بن یعقوب، عن عبدالله بن ربیعة رجل من اهل مکّة قال: قال لی أبی: إِنّی محدّثک الحدیث فاحفظه عنّی و اکنفه علی ما دمت حیّاً و یأذن الله فیه بما یشاء. کنت مع من عمل مع ابن الزبیر فی الکعبة حدّثنی باسم الاوّل لا نهایة له، القائم علی کلّ نفس بما کسبت کان عرشه علی الماء ... و جعلهم شعوباً وَ قبائل وَ بیوتاً ... و هم ولد عبدالمطلب حفظة هذا البیت و عمّاره و ولادته و سکّانه ثُمَّ اختار من ذلک البیت نبیاً یقال له محمد(صلى الله عليه و آله) ... و یعضده باخیه و ابن عمّه و صهره و زوج ابنته و وصیّه فی اُمّته من بعده و حجّة الله علی خلقه ... هو القائم من بعده و الامام و الخلیفة فی اُمّته فلا یزال مبغضاً ... ثُمَّ القائم من بعده ابنه الحسن(عليه السلام) ... ثُمَّ یکون بعده الحسین(عليه السلام) امام عدل ... ثُمَّ یکون القائم من بعده ابنه علی(عليه السلام) سیدالعابدین و سراج المؤمنین ... ثُمَّ یکون الامام القائم بعده المحمود فعاله محمد(عليه السلام) باقر العلم ... ثُمَّ یکون بعده الامام جعفر(عليه السلام) و هو الصادق بالحکمة ناطق ... ثُمَّ الامام بعده ... موسی بن جعفر(عليهما السلام) ... ثُمَّ القائم بعده ابنه الامام علی(عليه السلام) الرضا المرتضی لدین الله ... ثُمَّ القائم بعده ابنه علی(عليه السلام) ... ثُمَّ القائم بعده الحسن(عليه السلام) وارث علم النبوة ...

ثُمَّ المنتظر بعده اسمه اسم النبی یأمر بالعدل و یفعله و ینهی عن المنکر و یجتنبه یکشف الله به الظلم و یجلو به الشکّ و العمی، یرعی الذئب فی ایّامه مع الغنم و یرضی عنه ساکن السماء و الطیر فی الجوّ و الحیتان فی البحار یاله من عبد ما أکرمه علی الله طوبی لمن اطاعه و ویل لمن عصاه، طوبی لمن قاتل بین یدیه فقتل أو قتل أولئک علیهم صلوات من ربّهم و رحمة و اولئک هُمُ المهتدون و اولئک هم المفلحون و اولئک هم الفائزون

ص: 145

22. خداوند و رسول الله(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی الطاهرین(عليهم السلام) و

اشاره

همه ی موجودات عالم لعنت می کند هر کس که حقیقت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را کتمان کند

سوره بقره آیه 159

إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُون

کسانی که کتمان کرده و پنهان می کنند آیات روشن و هدایت هایی را که ما فرستادیم و نازل نمودیم بعد از این که ما به طور روشن (حقایق) را برای مردم در کتاب بیان کردیم، آنان را خداوند و تمام لعنت کنند (از جن و انس و ملک) نیز لعن می کند.

به طور ساده می توان گفت: خداوند و لعنت کنندگان جن و انس و ملک همه لعنت می کنند کسانی را که پس از بیان آیات و نشانه های روشن خداوند برای مردم این آیات و نشانه ها را کتمان کرده و می پوشانند، اما حقیقت را می دانند، اما هواهای نفسانی سبب می شود که آن ها حقیقت را بپوشانند.

این آیه از دو جهت قابل بررسی است.

جهت اول: علما و دانشمندان قبل از اسلام و زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) که حقیقت محمدیه را انکار کردند.

جهت دوم: کسانی که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) حقیقت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) را منکر شدند. این ها حقیقت را می دانستند اما انکار کردند.

جهت اول: علمای یهود و نصاری در کتب خود یعنی تورات و انجیل آیاتی در شأن رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و بعثت ایشان و جانشینان آن حضرت(صلى الله عليه و آله) یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) و ائمه

ص: 146

طاهرین(عليهم السلام) دیده بودند و قبل از بعثت آن حضرت(صلى الله عليه و آله) منتظر ظهور ایشان بودند، اما وقتی آن حضرت(صلى الله عليه و آله) مبعوث به رسالت شدند، می دانستند که موعود همه ی کتب آسمانی همین رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است، اما برای این که ریاست را از دست ندهند و به حُطام ناقابل دنیا برسند، آن حضرت(صلى الله عليه و آله) را کتمان کرده و منکر شدند (البته عده ای از علما و دانشمندان آن ها که در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) بودند با همین آیات راهنمایی شدند و ایمان آوردند اما متأسفانه عده ای از علمای یهود و نصاری می دانستند که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) حق هستند اما ایمان نیاوردند و در حال حاضر نیز همین وضعیت ادامه دارد یعنی عده ای از علمای آنها می دانند رسول خدا(صلى الله عليه و آله) حق است اما ایمان نمی آورند و عده ای مثل باباخان عالم بزرگ یهودی که پس از مسلمان شدن کتاب منقول الرضاء(عليه السلام) یا اقامة الشهود فی ردّ الیهود را می نویسد و یا محمد صادق فخرالاسلام که از علمای دوره دیده در واتیکان بود و اساتیدی چون آبی تالو و کورکز را دیده بود پس از هدایت کتاب انیس الاعلام فی نصرة الاسلام را بنویسند.

وجه دوم: کسانی که پس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) آنچه در قرآن و بیانات رسول خدا آمده بود و با وجودی که می دانستند حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) حق است و پس از آن حضرت(صلى الله عليه و آله) امام و خلیفه و رهبر... اوست، اما در سقیفه ی بنی ساعده جمع شدند و با هوچی گری حقانیت حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) را منکر شدند، حتی عده ای آن قدر دنائت و پستی به خرج دادند مانند معاویة بن ابی سفیان و پیروان ناصبی او (نعوذ بالله) حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) را لعن می کردند که قرآن می فرمایند« الذین یکتمون... یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون» پس تفسیر اصلی این آیه این است که خداوند لعنت می کند کسانی را که حقانیت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و درحال حاضر حقانیت حضرت بقیة الله الاعظم، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را منکر شده و حقانیت آن ها را می پوشانند.

1. آیة الله العظمی علامه فیض کاشانی در تفسیر نفیس صافی مجلد 1 صفحه 206 فرمودند:

كأحبار اليهود الكاتمين للآيات الشاهدة على أمر محمد و علي عليهما السلام و نعتهما و حليتهما و كالنواصب الكاتمين لما نزل في فضل علي عليه السلام وَ الْهُدى و كل ما يهدي إلى وجوب اتباعهما و الايمان بهما «مِنْ

ص: 147

بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ» في التوراة و غيره «أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» أي الذين يتأتى منهم اللّعن عليهم من الملائكة و الثّقلين حتى أنفسهم فان الكافرين يقولون لعن اللَّه الكافرين.

کسانی که پنهان می کنند آنچه نازل کردیم از نشانه های حق (مانند علمای یهود که آیاتی را که در مورد حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) و حضرت علی(عليه السلام) و وصف آن دو و خوبی هایشان را که در تورات آمده بود) کتمان کردند و مانند ناصبی ها که آنچه در فضیلت حضرت علی(عليه السلام) آمده بود انکار کردند و «و الهدی» و کتمان کردند، هر آنچه را که به سوی وجوب اطاعت از پیامبر(صلى الله عليه و آله) و حضرت علی(عليه السلام) و وجوب ایمان به آن دو هدایت می کرد.

«مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ» بعد از این که ما در تورات و کتاب های پیشین بر حقانیت آن دو و وجوب اطاعت از آن دو، نشانه هایی برای مردم بیان نموده بودیم.

«اولئک یلعنهم الله وَ یَلعَنَعُمُ اللاعِنون» کتمان کنندگان کسانی هستند که خداوند بر آنان لعن می کند و خودشان نیز لعن می کنند و ملائکه و انس و جن نیز بر آنان لعن می کنند و به راستی کافران نیز می گویند «لعن الله الکافرین» یعنی کافرین نیز می گویند بر کافران لعنت که کافران خودشان هستند.

دقت کنید دو طبقه لعن می شوند. طبقه ی اول اهل تورات و کتب دیگر که می دانستند این پیامبر همان موعود کتب آسمانی است اما منکر شدند و طبقه ی دوم کسانی که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) می دانستند امیرالمؤمنین(عليه السلام) حق است اما منکر حقانیت ایشان شدند مثل ناصبی ها.

2. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 90 حدیث 142، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 271، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه155، بحارالانوار مجلد 1 صفحات 88 و 89 و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 149 حدیث 474 آمده است:

عن عبدالله بن بکیر، عَمَّن حَدَّثه عن ابی عبدالله(عليه السلام) فی قوله تعالی «اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون» قال: نحن هم و قد قالوا هو امّ الأرض.

عبدالله بن بکیر از امام صادق(عليه السلام) روایت کرد که درباره ی آیه آن ها کسانی هستند که خداوند و لعنت کنندگان ایشان را لعنت می کنند حضرت(عليه السلام) فرمودند: ما هستیم (که کافران را لعنت می کنیم) و برخی گفته اند که اللاعنون همه ی موجودات روی (کره ی) زمین هستند.

ص: 148

یعنی همه ی موجودات روی کره ی زمین کسانی که راه هدایت انبیاء و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) را می بندند، لعنت می کنند.

3. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 90 حدیث 137 آمده است:

عن ابن ابی عمیه عمَّن ذکره عن ابی عبدالله إنَّ الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی فی علی(عليه السلام).

ابن ابی عمیه از حضرت صادق(عليه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند «کسانی که آنچه را که ما از دلایل و معجزات و بینات روشن نازل کردیم کتمان می کنند» فرمودند این آیه درباره ی حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) است. (که حقانیت آن حضرت(عليه السلام) را کتمان نمودند. همان طور که کشیش ها، خاخام ها و رهبان ها نگذاشتند اهل کتاب، شمس وجود خاتم الانبیاء(صلى الله عليه و آله) را قبول کنند. این ها نگذاشتند که حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) به عنوان امام و خلیفه ی بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مردم را به خدا هدایت کنند.)

4. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 90 حدیث 138، بحارالانوار مجلد 1 صفحه 88 و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 149 حدیث 474 آمده است:

عن حمران، عن ابی جعفر(عليه السلام) فی قول الله «إن الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی من بعده ما بیناه للناس فی الکتاب» یعنی بذلک نحن و الله المستعان

حمران از امام محمد باقر(عليه السلام) روایت می کند درباره ی این آیه «کسانی که آنچه را که ما ازدلایل و نشانه ها و آیات و هدایت را نازل کردیم، کتمان کردند، بعد از آن که در کتاب برای مردم روشن و بیان نمودیم» حضرت(عليه السلام) فرمودند آن آیه درباره ی ما (امامان و اهل بیت(عليهم السلام)) است به والله المستعان (که فضیلت ما را کتمان نمودند.)

همان طور که گفتیم این آیه درباره ی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و امامان شیعه(عليهم السلام) و در حال حاضر درباره ی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. هرکس منکر وجود آن حضرت بشود، ملعون است.

5. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحات 90 و 91 حدیث 140 و اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 262، بحارالانوار مجلد 21 صفحه 88، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 170 و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 149 حدیث 475 آمده است:

ص: 149

عن بعض أصحابنا عن أبي عبد الله(عليه السلام) قال قلت له أخبرني عن قول الله«إِنَ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى- مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ» قال: نحن يعنى بها وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ، إن الرجل منا إذا صارت إليه لم يكن له- أو لم يسعه إلا أن يبين للناس من يكون بعده.

از بعضی از اصحاب ما از امام صادق(عليه السلام) روایت است که از آن حضرت درمورد تفسیر آیه«إِنَ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى- مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ» سؤال کردم. فرمودند: مراد از نشانه ها و هدایت ما هستیم و خداوند یاری دهنده است. قطعاً وقتی به شخصی از خانواده ی ما امر امامت برسد، چاره ای ندارد جز این که امام بعد از خود را به مردم معرفی کند.

6. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی ذیل همین آیه صفحه 61 و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 149 حدیث 478 آمده است:

و اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون قال: کل من قد لعنة الله من الجن و الانس یلعنهم

کسانی که خداوند آن ها را لعنت می کند و لعنت کنندگان آن ها را لعنت می نماید حضرت(عليه السلام) فرمودند: همه او را لعنت می کنند خداوند و جن و انس همه او را لعنت می نمایند.7. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 91 حدیث 141، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1 صفحه 149 حدیث 476، بحارالانوار مجلد 21 صفحه 88 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 170 آمده است:

و رواه محمدبن مسلم قال: هم اهل الکتاب

محمدبن مسلم این آیه را درباره ی علمای اهل کتاب می داند. (که حقیقت محمدیه(صلى الله عليه و آله)، علویه(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) را کتمان کردند.)

8. در تفسیر لاهیجی مجلد 1 صفحه 141 آمده است: در تفسیر عیاشی به نقل از امام باقر(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام) روایت شده است که منظور این آیه وجود اقدس حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه معصومین(عليهم السلام) هستند که دشمنان سعی در کتمان نام آنان می کنند. (که برای چهار روز حطام ناقابل دنیا لعنت را پذیرفتند.)

9. در تفسیر اطیب البیان مجلد 2 صفحه 267 آمده است:

ص: 150

«مِن بعد ما بیّناهُ لِلناس» بعد از این که برای مردم بیان کردیم نبوت پیامبر اکرم(صلى الله عليه و آله) و خلافت و امامت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) را اعلام کردیم (کتمان حقیقت کردند).

10. در تفسیر امام حسن عسکری(عليه السلام) در تفسیر آیه ی فوق صفحه 537 حدیث 333، تفسیر برهان مجلد1 صفحه 366 و بحارالانوار مجلد 36 باب 39 صفحه 107 حدیث 57 آمده است:

تفسير الإمام(عليه السلام) «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ- إِلَّا الَّذِينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»(1) قَالَ الْإِمَامُ(عليه السلام) قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ» فِي صِفَةِ مُحَمَّدٍ وَ صِفَةِ عَلِيٍّ وَ حِلْيَتِهِ «وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ» قَالَ وَ الَّذِي أَنْزَلْنَاهُ مِنَ الْهُدَى وَ هُوَ مَا أَظْهَرْنَاهُ مِنَ الْآيَاتِ عَلَى فَضْلِهِمْ وَ مَحَلِّهِمْ كَالْغَمَامَةِ الَّتِي كَانَتْ تُظِلُّ رَسُولَ اللَّهِ ص فِي أَسْفَارِهِ وَ الْمِيَاهِ الْأُجَاجَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْذُبُ فِي الْآبَارِ وَ الْمَوَارِدِ بِبُزَاقِهِ وَ الْأَشْجَارِ الَّتِي تَتَهَدَّلُ ثِمَارُهَا بِنُزُولِهِ تَحْتَهَا وَ الْعَاهَاتِ الَّتِي كَانَتْ تَزُولُ عَمَّنْ يَمْسَحُ يَدَهُ عَلَيْهِ أَوْ يَنْفُثُ بِبُزَاقِهِ فِيهَا وَ كَالْآيَاتِ الَّتِي ظَهَرَتْ عَلَى عَلِيٍّ ع مِنْ تَسْلِيمِ الْجِبَالِ وَ الصُّخُورِ وَالْأَشْجَارِ قَائِلَةً يَا وَلِيَّ اللَّهِ وَ يَا خَلِيفَةَ رَسُولِ اللَّهِ وَ السُّمُومِ الْقَاتِلَةِ الَّتِي تَنَاوَلَهَا مَنْ سَمَّى بِاسْمِهِ عَلَيْهَا وَ لَمْ يُصِبْهُ بَلَاؤُهَا وَ الْأَفْعَالِ الْعَظِيمَةِ مِنَ التِّلَالِ وَ الْجِبَالِ الَّتِي اقْتَلَعَهَا وَ رَمَى بِهَا كَالْحَصَاةِ الصَّغِيرَةِ وَ كَالْعَاهَاتِ الَّتِي زَالَتْ بِدُعَائِهِ وَ الْآفَاتِ وَ الْبَلَايَا الَّتِي حَلَّتْ بِالْأَصِحَّاءِ بِدُعَائِهِ وَ سَائِرِ مَا خَصَّهُ بِهِ مِنْ فَضَائِلِهِ فَهَذَا مِنَ الْهُدَى الَّذِي بَيَّنَهُ اللَّهُ تَعَالَى لِلنَّاسِ فِي كِتَابِهِ ثُمَّ قَالَ «أُولئِكَ» الْكَاتِمُونَ لِهَذِهِ الصِّفَاتِ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ مِنْ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا الْمُخْفُونَ لَهَا عَنْ طَالِبِيهَا الَّذِينَ يَلْزَمُهُمْ إِبْدَاؤُهَا لَهُمْ عِنْدَ زَوَالِ التَّقِيَّةِ «يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ» يَلْعَنُ الْكَاتِمِينَ «وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» وَ فِيهِ وُجُوهٌ مِنْهَا «يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» أَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ مُحِقّاً كَانَ أَوْ مُبْطِلًا إِلَّا وَ هُوَ يَقُولُ لَعَنَ اللَّهُ الْكَاتِمِينَ لِلْحَقِّ لَعَنَ اللَّهُ الظَّالِمِينَ إِنَّ الظَّالِمَ الْكَاتِمَ لِلْحَقِّ ذَلِكَ يَقُولُ أَيْضاً لَعَنَ اللَّهُ الظَّالِمِينَ الْكَاتِمِينَ فَهُمْ عَلَى هَذَا الْمَعْنَى فِي لَعْنِ كُلِّ اللَّاعِنِينَ وَ فِي لَعْنِ أَنْفُسِهِمْ وَ مِنْهَا أَنَّ الِاثْنَيْنِ إِذَا ضَجِرَ بَعْضُهُمَا عَلَى بَعْضٍ وَ تَلَاعَنَا ارْتَفَعَتِ اللَّعْنَتَانِ فَاسْتَأْذَنَتَا رَبَّهُمَا فِي الْوُقُوعِ بِمَنْ بُعِثَتَا إِلَيْهِ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِكَتِهِ انْظُرُوا فَإِنْ كَانَ اللَّاعِنُ أَهْلًا لِلَّعْنِ وَ لَيْسَ الْمَقْصُودُ بِهِ أَهْلًا فَأَنْزِلُوهُمَا جَمِيعاً بِاللَّاعِنِ وَ إِنْ كَانَ الْمُشَارُ إِلَيْهِ أَهْلًا وَ لَيْسَ اللَّاعِنُ أَهْلًا فَوَجِّهُوهُمَا إِلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ جَمِيعاً لَهُمَا أَهْلًا فَوَجِّهُوا لَعْنَ هَذَا إِلَى ذَلِكَ وَ وَجِّهُوا لَعْنَ ذَلِكَ إِلَى هَذَا وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ وَاحِدٌ مِنْهُمَا لَهَا أَهْلًا لِإِيمَانِهِمَا وَ إِنَّ الضَّجَرَ أَحْوَجَهُمَا إِلَى ذَلِكَ فَوَجِّهُوا اللَّعْنَتَيْنِ إِلَى الْيَهُودِ وَ الْكَاتِمِينَ نَعْتَ مُحَمَّدٍ وَ صِفَتَهُ وَ ذِكْرَ عَلِيٍّ وَ حِلْيَتَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا وَ إِلَى النَّوَاصِبِ الْكَاتِمِينَ لِفَضْلِ عَلِيٍّ ع وَ الدَّافِعِينَ لِفَضْلِهِ

ص: 151


1- . سوره بقرة آیه 159 و 160.

بهترین علما و بدترین علما

علمایی که حقایق ولایت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بیان می کنند افضل ما خلق الله بعد از انبیا(عليهم السلام) هستند و آن ها که این ولایت را می پوشانند شر خلق الله هستند.

1. در کتاب الدمعة الساکبة، صفحه 82 و کتاب الامام علی بن ابی طالب(عليه السلام) نوشته ی استاد رحمانی همدانی، صفحه 35 آمده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): لا یعذّب الله هذا الخلق إلّا بذنوب العلماء الذین تکتمون الحق من فضل علی و عترته(عليهم السلام) ألا إنَّهُ لم یمش فوق الارض بعد النبیین و المرسلین افضل من شیعة علی بن ابی طالب(عليه السلام) الذین یظهرون أمره و ینشرون فضله اولئک تغشاهم الرَّحمة و تستغفر لهم الملائکة الویل کلُّ الویل لعن یکتم فضله

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: خداوند مردم را عذاب نمی کند، مگر به گناه علما؛ کسانی که حق فضل علی بن ابی طالب(عليه السلام) و عترت آن بزرگوار آگاه باشند و این مسئله را بپوشانند. بعد از نبیین ومرسلین، بافضیلت تر از شیعیان حضرت علی(عليه السلام) کسی بر روی زمین راه نمی رود. کسانی که امر او را ظاهر می کنند و فضل آن حضرت(عليه السلام) را نشر می دهند. خداوند آن ها را در رحمتش غرق می کند و ملائکه برای آن ها طلب مغفرت می نمایند و وای و لعنت بر کسانی که فضل حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و عترت ایشان را می پوشانند.

2. در تفسیر امام حسن عسکری(عليه السلام)، صفحه 302 (و صفحه 275 نشر ذوی القربی) حدیث 144، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 155، احتجاج شیخ بحارالانوار مجلد 2 صفحه 86 حدیث 12 و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 149 حدیث 479 آمده است:

قال ابامحمد حسن بن علی العسکری(عليهم السلام) قیل لأمیرالمؤمنین(عليه السلام) من خیر خلق الله بعد ائمة الهدی و مصابیح الدجی؟ قال: العلماء إذا صلحوا. قیل: فمن شرّ خلق الله بعد ابلیس و فرعون و نمرود و بعد المتسمّین باسمائکم و المتلقّبین بألقابکم و الآخذ لأمکنتکم و المتأمّرین فی ممالککم؟ قال: العلماء إذا فسدوا و هم المظهرون للأباطیل الکاتمون للحقائق و فیهم قال الله عزّوجلّ «اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون إلّا الذین تابوا»(1)

ص: 152


1- . سوره بقره آیات 159 و 160

حضرت ابامحمد حسن بن علی العسکری(عليهم السلام) می فرمایند به حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) گفتند که بهترین خلق خدا بعد از ائمه طاهرین(عليهم السلام) چه کسانی هستند؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: علما، آن ها بهترین خلق خداوند هستند در صورتی که صالح باشند. سپس به حضرت(عليه السلام) گفتند: شرورترین خلق خداوند بعد از ابلیس و فرعون و نمرود و کسانی که خودشان را با اسم و لقب شما معرفی می کنند و از مقام و منزلت شما سوء استفاده می کنند چه کسانی هستند؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: علما هستند زمانی که فاسد شوند و فساد کنند. چون وقتی فاسد شوند و فساد کنند و اباطیل را ظاهر کنند و حقایق را مخفی نگاه دارند و آن را بپوشانند و کتمان نمایند خداوند درباره ی آن ها فرموده اند «یَلعَنَهُم الله وَ یَلعَنَهُماللاعنون» خداوند آن ها را لعنت کند و لعنت کنندگان (هستی) آن ها را لعنت نمایند.

3. در تفسیر صافی مجلد1 صفحه 155، تفسیر مجمع البیان مجلد1 صفحه 159 و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 149 حدیث 480 آمده است:

عن النبی(صلى الله عليه و آله) انّه قال: من سئل عن علم یعلمه فکتمه الجم یوم القیامة بلجام من النار

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اگر از کسی در مورد مسئله ی علمی سؤال شود و او آن مسئله ی علمی را بداند، اما آن را پنهان کنند و کتمان نماید و جواب ندهد، در روز قیامت لجامی از آتش به دهان او می زنند.

4. در تفسیر عیاشی مجلد1 صفحه 71 حدیث 138 (و مجلد 1 صفحه 90 حدیث 139 چاپ مؤسسه الاعمی- بیروت)، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 155، بحارالانوار مجلد 6 صفحه 235 حدیث 53 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 170 آمده است:

عن زید الشحام قال: سئل أبوعبدالله عن عذاب القبر. قال: إنَّ اباجعفر(عليه السلام) حدثنا ان رجلاً أتی سلمان الفارسی فقال: حدَّثنی فسکت عنه ثمَّ عاد فسکت فأدبر الرجل و هو یقول: و یتلو هذه الایة إنَّ الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب فقال له: أقبل إنّا لو وجدنا امینا لحدّثناه.

عیاشی از زید الشحام نقل می کند که شخصی از حضرت امام صادق(عليه السلام) درباره ی عذاب قبر سؤال کرد. حضرت(عليه السلام) فرمودند: امام محمد باقر(عليه السلام) می فرمایند: مردی نزد سلمان فارسی آمد و گفت: حدیثی برایم نقل کن. سلمان سکوت کرد و چیزی نگفت. باز آن مرد گفت:

ص: 153

حدیثی برایم نقل کن. باز سلمان سکوت کرد. برای بار سوم از سلمان خواست تا برایش حدیثی نقل کند. باز سلمان سکوت کرد و چیزی نگفت. پس آن مرد پشت به سلمان کرده و از او دور می شد درحالی که این آیه را می خواند إنَّ الذین یکتمون ما انزلنا من البینات... کسانی که کتمان می کنند و می پوشانند آیاتی روشن که ما نازل کردیم... پس سلمان به او گفت: برگرد. او برگشت و سلمان گفت: اگر ما کسی را امین تشخیص دهیم برای او حدیث می خوانیم. (سلمان او رامی شناخته است که از نمامین بوده است و به دنبال حقیقت نبوده است.)

5. در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 155 به نقل از تفسیر علی بن ابراهیم قمی و بحارالانوار مجلد 2 صفحه 72 حدیث 35 آمده است:

و القمی مرفوعاً عن النبی(صلى الله عليه و آله): إذا ظهرت البدعة فی امَّتی فیظهر العالم علمه و من لم یفعل فعلیه لعنة الله

رسول خدا(صلى الله عليه و آله)فرمودند: زمانی که بدعت ها در امت من پدیدار شود بر صاحبان علم واجب است که علم خود را آشکار کنند و هر کس از علما آنچه را که از حقایق می داند آشکار نکند، لعنت خداوند بر او باد.

پس چقدر مشکل و سخت است روزگار کسانی که حقایق و حقانیت حضرت رسول(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می دانند و بازگو نمی کنند و می پوشانند و خوشا به حال کسانی که مبلغ ایشان هستند. خوشا به حال کسانی که در حال حاضر حقیقت وجودی و معنوی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را برای دیگران بیان می کنند که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و انبیاء عظام(عليهم السلام) این ها بهترین خلق خداوند هستند.

مُزد و اجر مبلغ امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عظمت، خارج از تصور است

در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 15 و کتاب مشایخ بزرگ حدیث در دَرَشت یا طرشت، صفحه 50 آمده است:

ص: 154

محمدبن احمد درشتی (طرشتی)(1) به سند خودش از ابی محمد الحسن العسکری و ایشان از جد بزرگوارش حضرت سیدالشهدا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روایت می کند که آن حضرت در محضر جمعی از شیعیان اثنا عشریه فرمودند:«هرگاه یتیمی از ایتام محبین اهل بیت طیبین و طاهرین(عليهم السلام) که در غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مصاحبت آن حضرت(عليه السلام) دور مانده اند و از فیض حضورش محرومند و (بنا به دلایلی) خدمت آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمی رسند و نمی توانند مستقیماً به وسیله ی آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدایت شوند، در این زمان (غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) که رابطه ی این یتیم با امام زمانش(عليه السلام) قطع شده است، اگر عالمی باشد که او را تحت کفالت خود قرار دهد و او را از معارف ما آگاه سازد و از علوم ما آنچه به او رسیده است به این (یتیم آل محمد(صلى الله عليه و آله)) برساند و با او مواسات و احسان نماید تا آن که آن بنده مطیع به تعلیم وآداب شریعت دین مبین گردد و به احکام طریقت معصومین راهنمایی شود، در آن حال حضرت باری تعالی به آن بنده متفضل از روی فضل خودش می فرماید: «ای بنده مواسی کریم و ای لایق و سزاوار عطیه مهیمن قدیم، من اولی به کرم و اخری به اعطای جزا و نعم هستم، زیرا اکرم الاکرمینم و ارحم الراحمین هستم و از صفات کامله و نعوت شامله من است، آن گاه خداوند متعال به ملائکه جنان خطاب می کند که ای تسبیح کنندگان ملاء اعلی و ای مطیعیین اوامر ایزد متعال باید شما در منزل های خیر و محافل بهشت و رضوان الله الاکبر بر این بنده به عدد هریک حرفی که برای هدایت از دهانش بیرون آمده است که بندگان خدا را (در غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) هدایت کند، هزار هزار قصر دلنشین به جهت سکنی بدهید و سایر لوازماتی که او احتیاج دارد و شایستگی او را داشته باشد از نعمت های مختلف و از البسه و لباس های بهشتی و از اطعمه و اشربه های مختلف برای او مهیا سازید. بر حسب فرمان الهی ملائکه جنان جمیع آنچه را که خداوند فرموده است، در اختیار او قرار دهند و او در (جنات تجری من تحتها الانهار) مبتهج و شادمان و متنعم گردد.»

ص: 155


1- . محدبن احمد دوریستی یکی از علمای بزرگ شیعه است که معاصر شیخ صدوق بوده است و از روات بزرگ اسلام است. دوریست یا درشت یا طرشت، شهرکی قدیمی بوده است که سابقه از قبل از اسلام دارد و بعد از اسلام همه مردم آن مانند مردم قم شیعه بودند. مؤلف این کتاب، کتاب دیگری به نام مشایخ بزرگ شیعه در طرشت نوشته است. طرشت امروزه جزء تهران است که میدان آزادی تهران در آن واقع است.

23. کسانی که فضایل رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)،

ائمه طاهرین(عليهم السلام) و حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را کتمان کرده اند، اگر توبه کنند و آن فضایل را بگویند خداوند توبه ی آن ها را می پذیرد

سوره بقره، آیه 160

إلّا الذین تابوا و اصلحوا و بیّنوا فاولئک أتوب عَلَیهِم وَ أنا التَّوّاب الرَّحیم

مگر آنان که توبه کردند (از کتمان حقایق درباره ی رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) و به اصلاح خود پرداختند و بیان کردند (آنچه را که کتمان کرده بودند) پس توبه ی این ها را می پذیریم که منم توبه پذیر و مهربان

این آیه در رابطه با آیه ی قبل است که خداوند فرمودند: کسانی که پنهان می کنند آنچه را که درباره ی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به طور روشن نازل شده است و این ها که کتمان می کنند، خداوند و رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن ها را لعنت می کنند و همه جن و انس و همه ی موجودات عالم نیز این ها را لعن می نمایند.

در این آیه درباره ی توبه کردن این ها صحبت شده است که خداوند می فرمایند اگر این ها توبه کنند و خودشان را اصلاح کنند خداوند هم توبه پذیر است و توبه ی این ها را می پذیرد.

در آیه ی قبل، از تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 149 حدیث 477 آوردیم که حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: لاعنون و لعنت کنندگان ما هستیم.همچنین در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 90 حدیث 137 حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: این آیه درباره ی فضیلت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) نازل شده است.

ص: 156

در همان تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 90 حدیث 138 حضرت امام باقر(عليه السلام) فرمودند: یعنی بذلک نحن و الله المستعان یعنی این آیه در شأن ما اهل بیت(عليهم السلام) است که فضیلت ما را کتمان کردند.

به هر حال این آیه هم مانند آیه ی قبل در شأن رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

1. در تفسیر امام حسن عسکری(عليه السلام) صفحه 538 حدیث 333 و بحارالانوار مجلد 36 صفحه 107 حدیث 57 آمده است:

ثمَّ قال الله عزوجل «إلّا الذین تابوا» من کتمانه و «اصلحوا» اعمالهم و اصلحوا ما کانوا أفسدوه بسوء التأویل فجحدوا به فضل الفاضل و استحقاق المحق و «بَیَّنوا» ما ذکره الله تعالی من نعت محمد(صلى الله عليه و آله) و صفته و من ذکر علی(عليه السلام) و حلیته و ما ذکره رسول الله «فاولئک أتوب علیهم» أقبل توبتهم «و أنا التَّوّاب الرحیم»

2. در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 207 آمده است:

«إلّا الذین تابوا» عن الکتمان «وَ اصلحوا» ما افسدوا بالتّدارک وَ بینوا ما ذکره الله من نعت محمد(صلى الله عليه و آله) و صفته و ما ذکره رسول الله من فضل علیّ(عليه السلام) و ولایته لتتّم توبتهم «فَاولئک اَتوبُ علیهم» بالقبول و المغفرة «وَ أنا التَّوَّاب الرحیم» المبالغ فی قبول التوبة و افاضة الرحمة.

مگر کسانی که از کتمان حقایق توبه کرده باشند و اصلاح و جبران نمایند آنچه را که به وسیله ی فساد ایجاد نموده اند و آنچه را که خداوند از مدح و وصف رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ذکر کرده است، بیان کنند و آنچه را که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از فضایل حضرت علی(عليه السلام) و ولایت ایشان فرموده است بیان کنند؛ در این صورت توبه ی آن ها مورد قبول خداوند قرار می گیرد و پذیرفته می شود و خداوند توبه ی آن ها را قبول می کند چون خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان و افاضه کننده ی رحمت است. همان طور که قبلاً شرح دادیم، این آیات درباره ی کتمان کنندگان حق رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر حقیقت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در 3- تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 90 حدیث 138 معصوم(عليه السلام) فرمودند: یعنی بذلک نحن و الله المستعانعیاشی به سند خود از معصوم نقل می کند که فرمودند: به الله سوگند که این آیه درباره ی ما ائمه است.

ص: 157

24. در قیامت جای منکرین الله، رسول خدا(صلى الله عليه و آله)،

ائمه طاهرین(عليهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جهنم و هاویه است

سوره بقره آیات 161 و 162

إنَّ الذین کَفروا و ما توا و هم کفارٌ اولئک علیهم لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعین خالدین فیها لا یُخَفَّفُ عنهم العذاب و لا هم یُنظرون

کسانی که (به خاطر انکار نبوت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ولایت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و حضرت بقیة الله فی الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) کافر شدند و اگر در این کفر بمیرند، خداوند و ملائکه و همه ی انسان ها بر آنان لعنت می فرستند و از

ص: 158

رحمت خداوند به دور هستند آن ها همیشه در لعنت ابدی الهی در جهنم هستند. (دیگر) به آن ها نه در عذابشان تخفیف داده می شود و نه دیگر به نظر رحمت به آن ها نظاره می شود (و از رحمت خداوند دور می گردند.)

(وقتی می گوییم فردی لعنت شده است، یعنی؛ او دیگر از رحمت خداوند دور است و رحمت خداوند به او نمی رسد. کسانی که محقق هستند، می دانند بدترین مرتبه برای یک انسان لعنت شدن است.)

1. در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 155 آمده است:

«إنَّ الذین کفروا» فی ردّهم نبوّة محمد(صلى الله عليه و آله) و ولایة علی(عليه السلام) «وَ ماتوا و هم کفار اولئک علیهم لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعین» استقر علیهم البعد من الرحمة «خالدین فیها» فی اللّعنة فی نار جهنم لا یُخَفَّفُ عنهم العذاب یوماً و لا ساعة «و لا هم یُنظرونَ» یمهلون

کسانی که به خاطر انکار نبوت پیامبر(صلى الله عليه و آله) و ولایت حضرت علی(عليه السلام) کافر شدند و در همین کفر و با همین اعتقاد مردند، خداوند، ملائکه و همه ی انسان ها بر آنان لعنت می فرستند و ازرحمت خداوند به دور هستند. همیشه در لعن ابدی الهی درجهنم قرار دارند و یک روز و حتی یک لحظه از عذابشان کم نمی شود و به آنان مهلت نیز داده نمی شود و هرگز با نظر رحمت بر آن ها نگریسته نمی شود.

2. در تفسیر ابامحمد حسن ابن علی العسکری(عليهم السلام)، صفحه 539، حدیث 334 ذیل همین آیات آمده است:

قَالَ الْإِمَامُ(عليه السلام) قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا» بِاللَّهِ- فِي رَدِّهِمْ نُبُوَّةَ مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله)، وَ وَلَايَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ عَلَى كُفْرِهِمْ «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ» يُوجِبُ اللَّهُ تَعَالَى لَهُمُ الْبُعْدَ مِنَ الرَّحْمَةِ، وَ السُّحْقَ مِنَ الثَّوَابِ وَ «الْمَلائِكَةِ» وَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ الْمَلَائِكَةِ يَلْعَنُونَهُمْ «وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ» وَ لَعْنَةُ النَّاسِ أَجْمَعِينَ كُلٌّ يَلْعَنُهُمْ- لِأَنَّ كُلَّ الْمَأْمُورِينَ الْمَنْهِيِّينَ يَلْعَنُونَ الْكَافِرِينَ، وَ الْكَافِرُونَ أَيْضاً يَقُولُونَ: لَعَنَ اللَّهُ الْكَافِرِين، فَهُمْ فِي لَعْنِ أَنْفُسِهِمْ أَيْضاً «خالِدِينَ فِيها» فِي اللَّعْنَةِ، فِي نَارِ جَهَنَّمَ «لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ» يَوْماً وَ لَا سَاعَةً «وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ» لَا يُؤَخَّرُونَ سَاعَةً، وَ لَا يُخَلُّ بِهِمُ الْعَذَابُ.

حضرت ابامحمد حسن ابن علی العسکری(عليهم السلام) فرمودند: خداوند متعال فرمودند: «آن کسانی که کافر شدند» به خداوند در رد کردن نبوت حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) و ولایت حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) و در این کفر مردند و با اعتقاد به کفر از دنیا رفتند این ها کسانی هستند که خداوند این ها را لعنت می کند و بر خداوند است که پس از آن همه نعمت که به آن ها داده بود سختی شاملشان کنند و ملائکه این ها را لعنت می کنند و همه ی مردم آن ها را لعنت می کنند و هم کسانی که در خدمت خداوند هستند حتی کافران آن ها را لعنت می کنند (کافران خودشان، خودشان را لعنت می کنند و این ها «خالدین فیها» در این لعنت مخلد می شوند و در آتش جهنم برای همیشه می مانند «در عذاب آن ها تخفیف داده نمی شود» حتّی یک روز و یک لحظه به آن ها تخفیف داده نمی شود «به آن ها به رحمت نظر نمی شود» یک لحظه عذاب آن ها به تأخیر نمی افتد و از عذاب الهی دور نمی شوند.

3. در تفسیر ابامحمد، امام حسن عسکری(عليه السلام) صفحه 539 حدیث 335، بحارالانوار مجلد 6 صفحه 190 حدیث 33 وتفسیر برهان مجلد 1 صفحه 370 احادیث 1 و 2 آمده است:

... قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليهما السلام) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) إِنَّ هَؤُلَاءِ الْكَاتِمِينَ لِصِفَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) وَ الْجَاحِدِينَ لِحِلْيَةِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَلِيِّ اللَّهِ إِذَا أَتَاهُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ لِيَقْبِضَ أَرْوَاحَهُمْ أَتَاهُمْ بِأَفْظَعِ الْمَنَاظِرِ وَ أَقْبَحِ الْوُجُوهِ فَيُحِيطُ بِهِمْ

ص: 159

عِنْدَ نَزْعِ أَرْوَاحِهِمْ مَرَدَةُ شَيَاطِينِهِمْ الَّذِينَ كَانُوا يَعْرِفُونَهُمْ ثُمَّ يَقُولُ مَلَكُ الْمَوْتِ أَبْشِرِي أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْخَبِيثَةُ الْكَافِرَةُ بِرَبِّهَا بِجَحْدِ نُبُوَّةِ نَبِيِّه(صلى الله عليه و آله) وَ إِمَامَةِ عَلِيٍّ وَصِيِّهِ(عليه السلام) بِلَعْنَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ غَضَبٍ ثُمَّ يَقُولُ ارْفَعْ رَأْسَكَ وَ طَرْفَكَ وَ انْظُرْ فَيَرَى دُونَ الْعَرْشِ مُحَمَّداً(صلى الله عليه و آله) عَلَى سَرِيرٍ بَيْنَ يَدَيْ عَرْشِ الرَّحْمَنِ وَ يَرَى عَلِيّاً(عليه السلام) عَلَى كُرْسِيٍّ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ سَائِرَ الْأَئِمَّةِ(عليه السلام) عَلَى مَرَاتِبِهِمُ الشَّرِيفَةِ بِحَضْرَتِهِ ثُمَّ يَرَى الْجِنَانَ قَدْ فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَ يَرَى الْقُصُورَ وَ الدَّرَجَاتِ وَ الْمَنَازِلَ الَّتِي تَقْصُرُ عَنْهَا أَمَانِيُّ الْمُتَمَنِّينَ فَيَقُولُ لَهُ لَوْ كُنْتَ لِأَوْلِيَائِكَ مُوَالِياً كَانَتْ رُوحُكَ يُعْرَجُ بِهَا إِلَى حَضْرَتِهِمْ وَ كَانَ يَكُونُ مَأْوَاكَ فِي تِلْكَ الْجِنَانِ وَ كَانَتْ تَكُونُ مَنَازِلُكَ و ان کنت علی مخالفتهم فقد حرمت علی حضرتهم و منعت مجاورتهم و تلک منازلک و أُولَئِكَ مُجَاوِرُوكَ وَ مُقَارِبُوكَ فَانْظُرْ فَيُرْفَعُ حُجُبُ الْهَاوِيَةِ فَيَرَاهَا بِمَا فِيهَا مِنْ بَلَايَاهَا وَ دَوَاهِيهَا وَ عَقَارِبِهَا وَ حَيَّاتِهَا وَ أَفَاعِيهَا وَ ضروب عَذَابِهَا وَ انَكَالِهَا فَيُقَالُ لَهُ فَتِلْكَ إِذاً مَنَازِلُكَ ثُمَّ تَمَثَّلُ لَهُ شَيَاطِينُهُ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَانُوا يُغْوُونَهُ وَ يَقْبَلُ مِنْهُمْ مُقَرَّنِينَ معه هُنَاكَ فِي تلک الْأَصْفَادِ وَ الْأَغْلَالِ فَيَكُونُ مَوْتُهُ بِأَشَدِّ حَسْرَةٍ وَ أَعْظَمِ أَسَفٍ.

حضرت امام سجاد(عليه السلام) فرمودند که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: همانا این ها کسانی هستند که کتمان می کنند نبوت و برگزیدگی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را و پافشاری کرده و رد می کردند ولایت حضرت علی(عليه السلام) ولی الله را، هنگامی که ملک الموت این ها را قبض روح می کند، با بدترین و قبیح ترین شکل می آیند و ملک الموت هنگام جان دادن به آن ها می گوید: ای نفس خبیث و پست و کثیف و کافر به پروردگارت و کافر به نبوت پیامبر(صلى الله عليه و آله) او و امامت حضرت علی(عليه السلام) وصی او، من به تو بشارت می دهم به لعنت خداوند و غضب او. سپس می گوید: سرت را بلند کن و به بالای عرش بنگر که حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) و حضرت علی(عليه السلام) بر روی دو تخت در مقابل عرش خداوند نشسته اند و امامان بر روی تخت هایی با شکوه و در مراتب شریف در حضور خداوند قرار دارند. سپس نگاه کنید به بهشت که درب های آن باز شده است و بنگرید به قصرهای بهشتی و درجات و منازلی که در آن ها وجود دارد. به آن ها گفته می شود اگر شما ولایت ایشان را قبول کرده بودید، روح شما عروج می کرد و خدمت آن هامی رسید و در این بهشت ها جای می گرفتید و این مقامات و منازل برای شما بود، اما چون شما ایشان را مخالفت کردید، حضور ایشان و مجاورتشان برای شما حرام شده است. حالا سرتان را بلند کنید و بنگرید هاویه و جهنم را و هر چه که در آن از بلاها، دردها و عذاب های آن است. مقام و منزل و مأوای شما در آن است. در آن هنگام آن ها شدیدترین حسرت و بزرگ ترین تأسف ها را می خورند.

ص: 160

25. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و

اشاره

ائمه طاهرین(عليهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من الله هستند و غیر ایشان، برگزیدن من دون الله می باشد.

سوره بقره آیه 165

وَ مِن الناس مَن یَتَّخذ مِن دون اللهِ اَنداداً یِحبّونَهُم کَحُبِّ اللهِ وَ الذینَ امنوا اَشَدَّ حُبّاً للهِ وَ لَو یَری الذین ظَلَموا إذ یَرَونَ العذابَ اَنَّ القوةَ للهِ جَمیعاً وَ انَّ الله شدیدُ العذابِ

و عده ای از مردم می گیرند از غیر از خدا مانندها و آن ها را دوست می دارند مانند دوست داشتن خداوند.آن ها که ایمان آوردند شدیداً دوست می دانند خدا را اگر ببینند کسانی که ظلم کرده اند عذاب الهی را و مشاهده می کنند و قوت و قدرت الهی را که هر چه قدرت و قوت است فقط متعلق به خداست و باز ببینند که خداوند عذابش بسیار سخت است.

علت و ریشه ی بت پرستی

همیشه بشر معتقد بوده است که برای این هستی خالق و خداوندی وجود دارد و خداوند خالق اوست. خداوند رزاق اوست. خداوند رب اوست. حتی دانشمندان جدید می گویند در روح آدمی چهار حس وجود دارد: (حس علمی، حس زیبایی، حس نیکویی و حس مذهبی)

1. حس علمی: این حس سبب می شود انسان دست به اختراعات و اکتشافات بزند و مجهولات علمی را حل کند. زیباترین کلمه در این باره فرموده ی پیامبر(صلى الله عليه و آله) است: اطلبوا العلم من المهد ألی اللحد علم را از گهواره تا گور طلب کنید.

2. حس زیبایی: انسان زیبایی ها را دوست دارد و تلاش می کند همیشه زیبایی ها را به وجود آورد. إنَّ الله جمیل و یحب الجمال. خداوند زیباست و زیبایی ها را دوست می دارد.

ص: 161

3. حس نیکویی: انسان همیشه به نیکی ها و نیکوکاری علاقه مند بوده است. «إنَّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة(1)» آن ها که ایمان آوردند و اعمال نیکو انجام می دهند، بهترین مردم هستند.

4. حس مذهبی: استاد بزرگوار ما می فرمودند: «مرحوم ملا صدرا در تفسیر این آیه می گوید: «تا قبل از طوفان نوح و همچنین قسمتی از زمان نوح هیچ کس بت پرست نبود، منتهی بت پرستی از زمان نوح نبی الله شروع می شود که بت پرستان و کسانی که ماه و خورشید و ستارگان را می پرستیدند و خداوند در سوره نوح آیه 23 اسامی آن بت ها را می برد «وَ قالوا لا تَذَرُنَّ الِهَتکُم و لا تَذَرُنَّ وَدّاً و لا سُواعاَ و لا یَغوثَ و یعوقَ و َ نَسراً» که عبارتند از: ود، سواع، یغوث، یعوق و نسر. این بت ها تندیس هایی از انسان یا حیوان بودند. قرآن در آیه 3 از سوره نوح درباره ی بت پرستان می فرماید که آن ها نمی گفتند که بت خداست و بت را به جای خدا نمی پرستیدند بلکه می گفتند بت یک نمونه و شمایلی از هیاکلی است که آن هیاکل نورانی در ماورای این جهان هستند و آن هیاکل نورانی و روحانی واسطه بین عابد و معبودند. بزرگان هم گفته اند که بشر نیز بت نمی پرستیده و نمی گفته که بت خداست بلکه بت را نماینده ی خداوند می دانست؛ حتی نام فرزندان خود را عبدالله می گذاشتند. آن ها می گفتند که ما لیاقت نداریم خداوند را مستقیماً بپرستیم.

همیشه باید یک واسطه بین خدا و انسان باشد. او می گفت که من به وسیله ی این بت خدای احد را می پرستم و می گفت آن موجود روحانی و نورانی در آسمان است و بت نماینده اوست.

این طرز تفکر یک طرز تفکری است که با روح انسان در ارتباط است و بشر می داند که اگر بخواهد با خدا ارتباط برقرار کند باید دستش را به دست اولیای خدا بدهد و او دستش را در دست خدا بگذارد. اما مشرکین سوء استفاده می کردند. اولیای خدا کسانیبودند که در نزد خدا مقرب هستند و بشر آن ها را بین خود و خدا وسیله قرار می دهد. «یا ایا الذین امنوا اتقوا الله و ابتغوا إلیه الوسیلة»(2) یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید تقوا پیشه کنید و برای قرب خدا از وسیله استفاده

ص: 162


1- . سوره بینه آیه 7
2- . سوره مائده آیه 35

کنید، اما منحرفین از این طرز تفکر می گفتند چون آن روحانیون آسمانی از دیدگان ما و انظار مردم محجوب بودند برای آن ها یک هیکلی که به منزله ی بدن آن ها باشد باید ساخت. این ها می گفتند این بت ها هیاکل اولیه آن ستاره و آن موجودات روحانی اند که دارای نور و خاصیت های مختلف بودند و می گفتند آن ها از ما بالاتر هستند. می گفتند ستاره ها به منزله ی بدن آن روحانی اند که شب نمایان می شوند اما روز نیستند.

آن ها می گفتند 28 ستاره در 13 شب هستند و بقیه ی روزها و شب ها وجود ندارند. لذا می گفتند:364=13×28 لذا آن ها 364 بت می ساختند که باز این بت ها را هیاکل آن موجودات نورانی می دانستند و می ستیدند. به زبان دیگر این بت ها را نماینده ی آن موجودات نورانی می دانستند که در آسمانند و آن وجودهای نورانی واسطه ی فیض بین خداوند و خلق می باشند.

1. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 72 چاپ جدید صفحه 91 حدیث 143، تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 151 حدیث 486، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 363، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 172، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 156 و اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 262 و اصول کافی مجلد 1 صفحه 374 آمده است:

محمدبن یحیی عن احمدبن محمدبن عیسی، عن الحسن بن محبوب، عن عمروبن ثابت، عن جابر قال: سألت اباجعفر(عليه السلام) عن قول الله عزوجل «و من الناس من یتّخذ من دون الله انداداً یحبونهم کحب الله» قال: هم والله اولیاء فلان و فلان اتخذوهم ائمة(عليهم السلام) من دون الامام الذی جعله الله للناس اماما و کذلک قال «و لو یری الذین ظلموا إذ یرون العذاب ان القوة لله جمیعاً و ان الله شدید العذاب اذ تبرأ الذین اتبعوا من الذین اتبعوا و رأو العذاب و تقطعت بهم الاسباب و قال الذین اتبعوا لو انَّ لنا کرة فنتبرأ منهم کما تبرأوا منا کذلک یریهم اعمالهم حسرات علیهم و ما هم بخارجین من النار» ثم قال ابوجعفر(عليه السلام) هم و الله یا جابر، ائمة الظلمة و اشیاعهم.

در کافی از امام باقر(عليه السلام) و در تفسیر عیاشی از امام صادق(عليه السلام) درباره ی «و از مردم کسانی که برگزیدند امامانی که از طرف خداوند نبودند و آن ها را دوست داشتند مانند امامانی که خداوند تعیین کرده بود» سؤال کردند. حضرات(عليهما السلام) فرمودند: این ها به والله دوستداران فلانی و فلانی هستند که برگزیدند امامانی را که خداوند برای مردم برنگزیده بود و این فرموده ی خداوند است اگر

ص: 163

می دیدند این ها عذابی را که بر ظالمان وارد می شود که قوت و قدرت فقط از آن خداوند است. سپس فرمودند: این ها والله امامان ظالم و پیروان آن ها هستند.

پس کسانی که در اسلام بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به جای برگزیدن امامان منتصب خداوند امامان دیگر برگزیدند این ها مانند همان بت پرستان هستند که امامانشان آن ها را به جهنم هدایت می کنند.

2. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 91 حدیث 143، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 363، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 172، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 156 و اثباة الهداة مجلد 1 صفحه 262 آمده است:

عن جابر سئلت اباعبدالله(عليه السلام) عن قول الله «و من الناس من یتخذ من دون الله انداداً یُحبّونهم کَحُبِّ الله» قال هم اولیاء فلان و فلان اتخذوهم ائمة من دون الامام الذی جعل الله للناس اماما فلذلک قال الله تبارک و تعالی «وَ لَو یری الذین ظَلموا إذ یَرَونَ العذابَ أنَّ القوَّةَ لله جمیعاً وَ اَنَّ الله شَدیدُ العذاب إذ تَبرَاَ الذین اتبعوا من الذین اتَّبعوا» إلی قوله «وَ ما هُم بِخارجینَ مِنَ النّار» قال: ثمَّ قال ابوجعفر(عليه السلام) و الله یا جابر، هم ائمة الظّلم و اشیاعهم.

3. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 91 حدیث 144، تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 151، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 218، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 172 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 157 آمده است:

عن زرارة و حمران و محمدبن مسلم، عن ابی جعفر و اباعبدالله(عليهما السلام) قوله «وَ مَن الناسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دونِ اللهِ اَنداداً یُحبّونَّهُم کَحُبِّ اللهِ وَ الذین امنوا اَشدُّ حُبّاً لله» هُم آل محمد(صلى الله عليه و آله).

زراره و حمران و محمدبن مسلم از حضرت امام باقر(عليه السلام) و حضرت امام صادق(عليه السلام) نقل می کنند درباره ی کسانی که ایمان آوردند نسبت به خداوند حبشدید دارند فرمودند: این ها آل محمد(صلى الله عليه و آله) هستند (که نسبت به خداوند حب شدید دارند.)

توجه کنید

1. دقت بفرمایید بت پرستان نمی گفتند بت ها خداوند هستند بلکه بت را هیاکل موجودات نورانی می دانستند که در آسمان ها هستند و این موجودات واسطه بین خداوند و خلق می باشند. این ها آن موجودات نورانی را نماینده ی خداوند می دانستند. به جای قبول پیامبران و اوصیای آن ها و

ص: 164

اطاعت از آن ها مسیر غلط پیموده و منحرف شده بودند. پس بت ها من دون الله هستند و پیامبران الهی من الله هستند.

2. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) اوصیا، خلفا و امامان بعد از خود را که منصوب از طرف خداوند هستند، معرفی کردند؛ اما آن ها کسانی را که به وسیله ی رسول الله(صلى الله عليه و آله) تعیین شده را رها کردند و به دنبال فلان و فلان رفتند که آن کسانی را که قرآن و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) تعیین کرده اند من الله هستند و آن کسانی که خودشان از روی هواها و هوس های نفسانی برگزیدند من دون الله هستند.

3. کسانی که امامان من دون الله را برگزیدند دست خداوند را بسته دانستند و حق انتخاب وصی پیامبر را از آن خود می دانند و نمی دانند و نمی خواهند بدانند که إنَّ القوّة لله جمیعاً همه قوت ها و قدرت ها از آن خداوند است.

4. آن ها که امامان من دون الله را به جای رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و امیرالمؤمنین(عليه السلام)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برگزیدند این ها باید منتظر عذاب شدید الهی باشند که عذاب شدید الهی بسیار سخت و کمرشکن است.

5. متأسفانه میان امت های گذشته یعنی 124000 پیامبر هیچ امت و قومی را نداریم که بعد از شهادت یا رحلت پیامبرشان جمع شده باشند و وصی و خلیفه ی او را تعیین کرده باشند فقط مسلمانان صدراسلام در میان همه امت ها چیز جدیدی اختراع کردند و سقیفه بنی ساعده را تشکیل دادند.

ص: 165

26. دشمنان حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مخلد در آتش جهنم خواهند بود

سوره بقره آیه 167

وَ قالَ الَّذينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا كَذلِكَ يُريهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجينَ مِنَ النَّارِ

و آن کسانی که تبعیت می کردند (من دون الله) کسانی را که از غیر خداوند بودند (پس از مرگ) می گویند: کاش بار دیگر به دنیا برمی گشتیم و از اطاعت (انداداً من دون الله) بیزاری می جستیم. چنان که اینان از ما بیزاری می جویند. خداوند اعمال زشت آن ها را به آن ها نشان می دهد که آن اعمال مایه ی حسرت خوردن آن ها می شود ولی آنان از عذاب آتش جهنم بیرون شدنی نیستند.

خداوند در سه آیه 165، 166 و 167 صحبت از کسانی می کند که این ها در دنیا به جز خداوند و نمایندگانی که خداوند تعیین فرموده است، از بت ها و انسان های منحرف و دنیاپرست پیروی می کردند. آن ها به جای این که به سوی خداوند هدایت شوند، در مسیر انحراف قرار می گرفتند. آن ها در دنیا نمایندگان ساختگی را مانند خداوند دوست می داشتند و همان طور که به خداوند عشق می ورزیدند، بت ها و خدایان ساختگی را همان گونه دوست می داشتند و سرانجام با کفر و شرک از دنیا رفتند. اما پس از مرگ حقایق برای آن ها روشن می شود که دیگر دیر است. آن ها به آن بت ها و آدم های منحرف می گویند: شما ما را گمراه کردید. آن نمایندگان منحرف از این ها بیزاری می جویند لذا این ها می گویند کاش بار دیگر به دنیا برمی گشتیم و از این (اندادها) بیزاری می جستیم همان طور که اینان از ما بیزاری می جویند. خداوند اعمال زشت آن ها را به

ص: 166

خودشان نشان می دهد و آن ها حسرت می خورند. اما دیگر بازگشتی وجود ندارد و حسرت خوردن سودی ندارد و آن ها مخلد در آتش جهنم می شوند.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 92 حدیث 146، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 173، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 128 و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 151 آمده است:

عن منصوربن حازم قال: قلت لابی عبدالله(عليه السلام) «وَ ما هُم بخارجین من النار» قال: «أعداء علی(عليه السلام) هم المخلدون فی النار أبد الابدین و دهر الداهرین.»

منصور پسر حازم می گوید به امام صادق(عليه السلام) عرض کردم درباره ی آیه «وَ ما هُم بخارجین من النار»آن ها از عذاب آتش جهنم بیرون شدنی نیستند حضرت(عليه السلام) فرمودند: منظور دشمنان حضرت علی(عليه السلام) هستند و این ها مخلد در آتش جهنم باقی می مانند ابد در ابد... و دهر در دهر برای همیشه.

2. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 91 حدیث 143، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 363، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 172، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 156 و اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 262 آمده است:

عن جابر قال سألت اباعبدالله(عليه السلام) فی قول الله «وَ من الناس من یتخذ من دون الله انداداً یحبونهم کحب الله» قال: فقال هم اولیاء فلان و فلان(1) اتّخذواهم ائمة مِن دون الامام الذی جعل الله للناس اماماً فلذلک قال الله تبارک و تعالی «وَ لَو یَری الذین ظَلَموا إذ یَرَون العذاب أن القوة لله جمیعاً و أنَّ الله شدید العذاب إذ تبرَّاءَ الذین اتّبعوا مِن الذین اتبعوا» إلی قوله قال ثم قال ابوجعفر(عليه السلام) و الله یا جابر، هم ائمة الظلم و اشیاعهم.

جابر می گوید از حضرت امام صادق(عليه السلام) در مورد این آیه « وَ مِنَ الناس من یتخذ من دون الله...» سؤال کردم. حضرت(عليه السلام) فرمودند: این ها دوستداران فلانی و فلانی هستند. این ها امامانی به غیر از امامان واقعی که خداوند برای مردم قرار داده بود، برگزیدند و خداوند می فرماید: «وَ لَو یری الذین ظَلَموا... وَ ما هم بخارجین من النار» که این ها هرگز از آتش

ص: 167


1- . در تفسیر صافی آمده است: هم والله أولیاء فلان

جهنم خارج نمی شوند (و مخلد در آتش جهنم می مانند.) حضرت امام محمد باقر(عليه السلام)فرمودند: ای جابر، والله این ها امامان ظلم هستند و کسانی که از آن ها تبعیت کردند

3. در تأویل الایات الظاهرة صفحه 88 و کتاب فرهنگ الله از دیدگاه قرآن صفحه 44 آمده است: «وَ قال الذین اتبعوا...» رهبران و رؤسای باطل هستند (که حق حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) را غصب کردند.)

4. در تفسیر لاهیجی مجلد 1 صفحه 145 آمده است: حضرت امام باقر(عليه السلام) فرمودند: «وَ ما هم بخارجین من النار» این ها از آتش جهنم خارج نخواهند شد منظور این آیه دشمنان حضرت علی(عليه السلام) هستند که حق ایشان را غصب کردند.

در سه آیه 165، 166 و 167 سوره بقره درباره ی این مسئله صحبت می فرمایند که کسانی که نمایندگانی را که خدا تعیین نکرده باشد برگزیدند و آن ها را مانند خداوند دوست بدارند این ها به خودشان ظلم کردند و عذاب شدید خداوند ایشان را فراخواهد گرفت و در روز قیامت اعمال خود را می بینند و می گویند: این نمایندگان باطل ما را به این اعمال زشت وادار کردند و آن نمایندگان باطل از این ها تبری و بیزاری می جویند. به هر حال اعمال بد این ها سبب می شود که وارد جهنم شوند و خلاصی هم نخواهند داشت. از مجموعه ی این احادیث چنین نتیجه می گیریم که رهبران الهی

1. آل محمد(صلى الله عليه و آله) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) هستند.

2. و انداد فلان و فلان و یا ائمه الظلم و اشیاعهم می باشند.

3. کسانی که از آتش نجات نمی یابد دشمنان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) هستند.

و این مسئله ثابت شده است که هیچ کس بدون ولایت و حب حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) به بهشت نخواهد رفت و این در کتب اهل سنت نیز اثبات شده است که ما در اینجا بعضی از احادیث را می آوریم.

1. در مناقب اخطب الخطباء خوارزم صفحه 28 ( فضائل مخصوص حضرت امیرالمؤمنین صفحه)(1) آمده است:

ص: 168


1- . کتاب فضائل مخصوص حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)، اثری از آثار نویسنده ی همین کتاب است.

عن علیٌ(عليه السلام) قال: قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): یا علی((عليه السلام))، لو أنَّ عبداً عبدالله عزَّوجلَّ مثل ما قام نوح فی قومه و کان له مثل اُحد ذهباً فَاَنفقهُ فی سبیل الله و مدَّ فی عمره حتی حجَّ الف عام علی قدمیه ثُمَّ قتل بین الصَّفا و المروة مظلوماً وَ لَم یوالکَ یا علی لم یشمَّ رائحة الجنّة و لم یدخلها.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: ای علی اگر بنده ای به اندازه ی عمر حضرت نوح(عليه السلام) خدا را عبادت کند و به اندازه ی کوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق نماید؛ عمرش آن قدر طولانی شود که هزار حج پیاده انجام دهد و بین صفا و مروه او را مظلومانه شهید کنند، اما ولایت تو را نداشته باشد، هرگز بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید و داخل بهشت نمی شود.

2. در ینابیع المودة صفحه 22 به نقل از جواهر العقدین و الشفاء و الاتحاف شبراوی صفحه 4 آمده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): معرفة آل محمد(صلى الله عليه و آله) برائة من النّار و حبّ آل محمد(صلى الله عليه و آله) جواز علی الصراط و الولایة لآل محمد(صلى الله عليه و آله) أمان من العذاب.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: معرفت و شناخت آل محمد(صلى الله عليه و آله) برائت از آتش جهنم است و حب آل محمد(صلى الله عليه و آله) جواز گذشتن از صراط است و ولایت آل محمد(صلى الله عليه و آله) امان از عذاب خداوند است.

پس در حال حاضر شناختن حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، برائت و نجات از آتش جهنم و دوست داشتن آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجوز گذشتن از صراط است و پذیرش ولایت آن بزرگوار سبب می شود که انسان از آتش جهنم در امان باشد.

3. در تاریخ بغداد مجلد 3 صفحه 161 آمده است:

قال ابن عباس: قلت للنبی(صلى الله عليه و آله) للنار جواز؟ قال: نعم. قلت: و ما هو؟ قال: حب علی بن ابی طالب(عليه السلام).

ابن عباس می گوید: به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) گفتم: آیا گذشتن از آتش جهنم جواز می خواهد؟ حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: بله. گفتم: جوازش چیست؟ فرمودند: دوست داشتن و حب حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام).

4. در ینابیع المودة صفحات 112 و 113 آمده است:

عن النبی(صلى الله عليه و آله) إذا کان یوم القیامة و نصب الصراط علی جهنم، لم یجز علیه إلّا من معه جواز فیه ولایة علی بن ابی طالب(عليه السلام).

ص: 169

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: زمانی که روز قیامت برپا می شود و پل را بر روی جهنم نصب می کنند، خارج نمی گردد از آن مگر کسی که با او جواز باشد و جواز آن ولایت حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) است.

5. در مناقب خوارزمی، صفحه 28 آمده است:

عن ابن عباس قال: قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): لو اجتمع النّاس علی حبّ ابن ابی طالب(عليه السلام) لما خلق الله عزّوجلّ النّار.

ابن عباس می گوید: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اگر مردم (ناس) بر دوست داشتن حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) جمع می شدند، خداوند هرگز جهنم را خلق نمی کرد.

ص: 170

27. حکم ثانویه درباره ی غاصبان و دشمنان امامان و در حال حاضر

اشاره

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محقق نمی شود

سوره بقره آیه 173

إنّما حَرَّمَ عَلَیکُم المیتةَ وَ الدَّمَ وَ لَحمَ الخِنزیرِ وَ ما اُهِلَّ بِهِ لِغَیر الله فَمَنِ الضطُرَّ غَیرَ باغٍ وَ لا عادٍ فلا إثمَ عَلَیهِ إنَّ الله غَفورٌ رَحیم

به تحقیق خداوند حرام گردانید بر شما مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که به اسم غیر خداوند کشته شود. پس هرکس که بخوردن آنان محتاج و مضطر شود، در صورتی که باغی یا سرکش و عاد یا متجاوز نباشد، پس گناهی بر او نخواهد بود (که از آن مصرف کند) محققاً خداوند آمرزنده و مهربان است.

خداوند در این آیه خوردن چهار چیز را حرام اعلام می فرماید: اول: مردار، دوم: خون سوم: گوشت خوک چهارم: آنچه را که به رسم غیر خداوند بکشند.

سپس مسئله ی دیگری در آیه مطرح می شود و آن اضطرار یا حکم ثانویه است؛ یعنی اگر کسی در حالت اضطرار قرار گیرد، به طوری که اگر از آن ها استفاده نکند، می میرد و به طور طبیعی تمایلی به مصرف آن مواد ندارد ولی در موقعیت خاص قرار می گیرد که جانش در خطر است، اسلام خوردن آن را تحت شرایطی به اندازه ی سدّ جوع برای تلف نشدن شخص را جایز می داند، منتها باز حکم اضطرار را برای دو گروه قابل اجرا نمی داند و حرام کرده است.

گروه اول افراد باغی گروه دوم افراد عادی

باغی به کسی گفته می شود که بر علیه امام قیام و خروج نماید و عادی به هر قطاع الطریق و سارق و متجاوز به حقوق دیگران گفته می شود که برای این دو گروه مصرف آن چهار چیز در حال اضطرار نیز حرام است.

ص: 171

1. در تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 174 آمده است:

عن ابن بابویه، عن ابیه قال: حدثنا سعدبن عبدالله، عن احمدبن محمد، عن البزنطی عمن ذکره عن ابی عبدالله(عليه السلام) فی قول الله عزوجل «فمن اضطر غیر باغ و لا عادٍ» الباغی الذی یخرج علی الامام و العادی الذی یقطع الطریق لا تحل لهما المیتة و یروی العادی اللُّصّ و الباغی الذی یبغی الصید لا یجوز لهما التقصیر فی السفر و لا اکل المیتة فی حال الاضطرار.

بزنطی از حضرت امام صادق(عليه السلام) درباره ی مضطر و باغی و عادی روایت می کند که حضرت(عليه السلام) فرمودند: باغی به کسی می گویند که بر علیه امام قیام و خروج نماید و عادی به قطاع الطریق گفته می شود که بر این دو گروه در حال اضطرار حکم ثانویه جاری نمی شود و آن ها در سفر باید (نمازشان را کامل بخوانند و شکسته نخوانند و روزه هایشان را نیز بگیرند) و بر آن ها در حال اضطرار خوردن آن چهار چیز نیز حرام است.

2. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 93، حدیث 152 آمده است و تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 174، بحار الانوار، مجلد 14، صفحه 765 و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 159 آمده است:

عن محمدبن سلیمان رفع إلی ابی عبدالله(عليه السلام) قوله «فَمَن الضطر غیر باغ و لا عادٍ» قال الباغی الظالم و العادی الغاصب

محمدبن سلیمان از حضرت امام صادق(عليه السلام) نقل می کند که آن حضرت(عليه السلام) درباره ی این آیه فَمَن الضطر غیر باغ و لا عادٍ فرمودند: باغی به ظالم گفته می شود و عادی به غاصب.

در اینجا می گوییم که هیچ ظالمی بالاتر از این نیست که شخصی بر علیه امام زمانش خروج کند که در اصل، او بر علیه پیامبر(صلى الله عليه و آله) و خدا خروج کرده است که در سوره توبه آیه 36 آمده است «فلا تظلموا فیهن انفسکم» درباره ی امامان دوازده گانه به خودتان ظلم نکنید. نپذیرفتن امام، ظلم به نفس است.

3. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 93 حدیث 155، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 174 و بحار الانوار مجلد 14 صفحه 765 آمده است:عن حمادبن عثمان، عن ابی عبدالله(عليه السلام) فی قوله فمن اضطرّ غیر باغ و لا عادٍ قال الباغی الخارج علی الامام و العادی اللُّصّ.

حمادبن عثمان از امام صادق(عليه السلام) درباره ی این آیه که می فرماید کسی که باغی یا عادی باشد حکم ثانویه درباره ی آن ها محقق نمی شود حضرت(عليه السلام) فرمودند: باغی به کسی می گویند که بر علیه امامش خروج کند و عادی به کسی

ص: 172

می گویند که قطاع الطریق یا غاصب باشد.

4. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 93 حدیث 156، تفسیر برهان مجلد 1 صفحات 373 و 374 و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 155 حدیث 505 آمده است:

عن بعض اصحابنا قال اتت امرأة إلی عمر فقالت: یا امیرالمؤمنین، إنّی فجرت فاقم فی حدّ الله فامر برجمها و کان علی امیرالمؤمنین(عليه السلام) حاضراً قال فقال له سلها کیف فجرت؟ قالت: کنت فی فلاة من الارض اصابنی عطش شدید فرفعت لی خیمة فاتیتها فاصبت فیها رجلاً اعرابیاً فسئلته الماء فابی علی ان یسقینی الا ان امکّنه من نفسی فولیت عنه هاربة فاشتدبی العطش حتی غارت عینای و ذهب لسانی فلما بلغ ذلک منی اتیته فسقانی و وقع علی. فقال له علی(عليه السلام) هذه التی قال الله «فمن الضطر غیر باغ و لا عاد» هذه باغیة و لا عادیة. فخلی سبیلها فقال عمر لو لا علی(عليه السلام) لهک عمر.

زنی نزد عمر آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین(1)، من زنا کرده ام. دستور بده مرا رجم کنند. عمر امر کرد که او را سنگ باران کنند. حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) در جلسه حاضر بودند و به زن فرمودند: شرح بده چگونه زنا کردی؟ زن گفت: در سرزمینی بدون آب گیر افتادم و عطش شدید بر من غلبه کرد. خیمه ای دیدم و به آنجا رفتم. مردی را داخل خیمه دیدم و از او آب خواستم. او به من آب نداد و گفت: اگر می خواهی به تو آب بدهم باید نسبت به من تمکین کنی. من قبول نکردم تا عطش بر من غلبه کرد. چشمانم کم سو شده بود و زبانم از سخن گفتن ایستاده بود. مجبور شدم تسلیم آن مرد شوم تا به من آب بدهد. حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) فرمودند: اینآیه از قرآن درباره ی این زن صدق می کند فمن اضطر غیر باغیة و لا عادیة او مضطر بوده است و در حال اضطرار زنا کرده است. حکم بر او جاری نمی شود. در این هنگام عمر گفت: اگر علی(عليه السلام) نبود عمر هلاک می شد.

ص: 173


1- . در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ابوبکر و تا سه سال زمان حکومت عمر، به کسی جز حضرت علی امیرالمؤمنین(عليه السلام) گفته نمی شد، اما عمروبن عاص برای خوش رقصی دربرابر خلیفه ی دوم، به او امیرالمؤمنین گفت و این بدعت متأسفانه ماند و هنوز هم ادامه دارد.

28. قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باب الله است و

اشاره

هرکس بخواهد وارد شهر علم قرآن شود باید از این باب وارد شود

سوره بقره آیه 189

وَ لَیسَ البِرُّ بِان تأتوا البیوتَ مِن ظهورها وَلکنَّ البِرَّ مَنِ اتقی و أتوا البیوتَ مِن ابوابها و اتَّقوا الله لَعَلَّکُم تُفلِحون

و کار نیک آن نیست که از پشت خانه ها وارد شوید بلکه نیکی این است که ملکه ی تقوا را در وجود خود ایجاد نمایید و موقع ورود به خانه ها از درهای آن وارد شوید و ملکه ی تقوا را در خود ایجاد کنید، باشد که شما رستگار گردید.

قرآن کتابی است که جهانیان را به خود می خواند و می فرماید که مطالبش محکم و استوار و بدیع و ... علمی است. حالا شما در نظر بگیرید کتابی آمده است می گوید: «فأتوا بسوره ی من مثله»(1) اگر راست می گویند یک سوره مانند من را بیاورید این کتاب می فرماید: «لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله»(2) اگر جن و انس جمع شوند نمی توانند مانند این قرآن را بیاورند. حالا می گویند این قرآن چه آورده است. بگوییم شما وارد خانه می شوید از پشت خانه وارد نشوید از در وارد شوید، آن ها به ما نمی گویند که این کتاب به درد عصر جاهلیت می خورد چه کسی هست که نمی داند که برای ورود به خانه باید از درش وارد شوند. در جواب باید بگوییم تنزیل قرآن همین است اما تأویلش کلید استفاده از این کتاب آسمانی است که اگر کسی بخواهد از قرآن استفاده کند باید از درش وارد شود پس باید به تأویلش مراجعه

ص: 174


1- . سوره بقره آیه 23
2- . سوره اسرا آیه 88

کنیم که در تأویل آن فرموده اند: این خانه، منزل وحی است، معدن رسالت است. مهبط ملائکه است که باید از درش وارد شد و درش ابتدا رسول خدا(صلى الله عليه و آله) سپس حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) (أنا مدینة العلم و علی بابها) و پس از ایشان بقیه ی ائمه ی طاهرین و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.

1. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 193 حدیث 2 آمده است:

محمدبن یعقوب عن الحسین بن محمد الأشعری، عن معلّی، عن محمدبن جمهور، عن سلیمان بن سماعة، عن عبدالله بن القاسم، عن ابی بصیر قال: قال ابوعبدالله(عليه السلام) الأوصیاء هم أبواب الله تبارک و تعالی علی خلقه.

ابابصیر از حضرت امام صادق(عليه السلام) روایت می کند که فرمودند: اوصیا (و جانشینان رسول خدا(صلى الله عليه و آله)) ابواب الله یا در های تقرب الهی هستند که (هرکس بخواهد وارد آن شود باید از آن درب ها وارد شود) و اگر این اوصیا (و امامان) نبودند خداوند شناخته نمی شد. خدا به وسیله ی ایشان حجت را بندگانش تمام می کند (و با خلقش احتجاج می کند).

2. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 105 حدیث 213، بحارالانوار مجلد 1 صفحه 97، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 190 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 171 آمده است:

قال ابوجعفر(عليه السلام) فی قوله لیس البر بأن تأتوا البیوت من ظهورها قال: البیوت الائمة(عليهم السلام) و الابواب ابوابها

حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) درباره ی این آیه «کار نیک آن نیست که از پشت خانه ها وارد شوید» فرمودند: منظور از بیوت امامان(عليهم السلام) هستند.

3. در تفسیر عیاشی، مجلد 1 صفحه 105 حدیث 211، وسائل الشیعه مجلد 3، کتاب القضاء صفات القاضی باب 3، بحار الانوار مجلد 1 صفحه 97، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 189، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 171 و مجمع البیان مجلد 1 صفحه 284 آمده است:

عن سعد، عن ابی جعفر(عليه السلام) قال: سألته عن هذه الآیه «لیس البر بان تأتوا البیوت من ظهورها ولکن البر من اتقی و اتوا البیوت من ابوابها» فقال: آل محمد(صلى الله عليه و آله) ابواب الله و سبیله و الدعاة إلی الجنة و القادة إلیها و الأدلاء علیها إلی یوم القیامة

ص: 175

حضرت امام باقر(عليه السلام) درباره ی این آیه کار نیک آن نیست که از پشت خانه ها وارد خانه شوید بلکه نیکی این است که ملکه ی تقوا را در خود ایجاد کنید و موقع ورود به خانه ها از درب آن وارد شوید فرمودند: آل محمد(صلى الله عليه و آله) درب ها و راه های خداوند متعال و دعوت کنندگان و راهنمایان به بهشت و مردم را تا قیامت به سوی بهشت راهنمایی می کنند.

4. در کتاب بصائر الدرجات باب 3 صفحه 61 حدیث 1 آمده است:

محمدبن الحسن الصفار عن احمدبن محمدبن ابی نصر، عن محمدبن حمران، عن اسودبن سعید قال: کنت عند ابی جعفر(عليه السلام) فأنشاة یقول ابتداء من غیر أن أسأله نحن حجة الله و نحن باب الله و نحن لسان الله و نحن وجه الله و نحن عین الله فی خلقه و نحن ولاة امر الله فی عباده.

اسودبن سعید می گوید: خدمت امام باقر بودم. بدون این که من سؤال کنم حضرت فرمودند: ما (امامان) حجت الله هستیم. ما باب الله هستیم. ما لسان (ناطق) خداوند هستیم ما وجه الله می باشیم و ما چشم خداوند در میان خلقیم و ما ولاة امرالله (اولی الامر) میان بندگانش هستیم.

5. در احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 338 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 172 آمده است:

احمدبن علی بن ابی منصور فی الاحتجاج عن الأصبغ بن نباته قال: کنت جالساً عند امیرالمؤمنین(عليه السلام) فجاء ابن الکوّاء فقال: یا امیرالمؤمنین(عليه السلام)، من البیوت فی ما قول الله عزوجل ولیس البر بأن تأتوا البیوت من ظهورها ولکن البر من اتقی و اتوا البیوت من ابوابها فقال(عليه السلام): نحن بیوت التی أمر الله بها أن تؤتی من ابوابها نحن باب الله و بیوته التی یؤتی منه فمن بایعنا و أقر بولایتنا فقد أتی البیوت من ابوابها و من خالفها و فضّل علینا غیرنا فقد أتی البیوت من ظهورها.

اصبغ بن نباته می گوید: ما در خدمت حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) بودیم. ابن الکوّا آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین(عليه السلام) کدام خانه ها هستند که خدا درباره ی آن ها فرموده است کار نیک آن نیست که از پشت خانه ها وارد شوید بلکه نیکی این است که ملکه ی تقوا را در خود ایجاد کنید و موقع ورود به خانه ها از در آن ها وارد شوید؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: ما خانه هایی هستیم که خداوند دستور داده است مردم از آن در خاص وارد شوندو ما درهای خانه های خداوند هستیم. هرکس از ما تبعیت کند و اقرار به ولایت ما کند، از در خود به این خانه وارد شده است و هرکس با ما مخالفت کند و دیگری را بر ما ترجیح دهد

ص: 176

از پشت خانه وارد شده است. خداوند اگر می خواست خودش را به مردم می شناساند تا از درش وارد شوند لکن ما را باب معرفتش و صراط و راه و در خودش قرار داده است که از آن وارد می شوند. سپس امام(عليه السلام) در ادامه فرمودند: پس هرکس از ولایت ما برگردد و دیگری را بر ما ترجیح دهد به تحقیق از پشت خانه وارد شده است و چنین افرادی از صراط مستقیم منحرف شده اند.

ان الله لو شاء عرّف الناس نفسه حتی یعرفونه و یأتونه من بابه ولکن جعلنا ابوابه و صراطه و سبیله و بابه الذی یؤتی منه قال فمن عدل عن ولایتنا و فضّل علینا غیرنا فقد اتی البیوت من ظهورها و إنَّهم عن الصراط لناکبون

6. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 86 حدیث 211، بحارالانوار مجلد 2 صفحه 104، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 190، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 171 مجمع البیان مجلد 1 صفحه 284 و محاسن برقی مجلد 1 صفحه 325 آمده است:

عن جابربن یزید، عن ابی جعفر(عليه السلام) فی قوله لیس البر بان تأتوا البیوت من ظهورها الآیة قال: یعنی ان یأتی الا من وجهها أتی الأمور کان

از امام باقر(عليه السلام) درباره این آیه «نیکی این نیست که برای ورود به خانه از پشت خانه وارد شوید» پرسیدند. حضرت(عليه السلام) فرمودند: (شما) هر کاری را از راه خودش انجام دهید. هر نوع کاری که می خواهد باشد.

از جمله ی (کارها) آموختن علم و فراگیری احکام الهی و احکام دینی است که

7. در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 171 آمده است:

عن امیرالمؤمنین(عليه السلام) و عترته الطیبین لأنهم ابواب مدینة علم النبی(صلى الله عليه و آله) اجمعین کما قال أنا مدینة العلم و علی بابها و لا یؤتی المدینة إلّا من بابها

از حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و عترت پاکشان روایت شده است که ایشان در های شهر علم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) هستند همان طور که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: من شهرعلم هستم و علی(عليه السلام) در آن شهر است. پس وارد شهر نمی شوند جز از در مخصوصش.

8. در احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 369، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 171 و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 177 حدیث 621 آمده است:

ص: 177

عن امیرالمؤمنین(عليه السلام): قد جعل الله للعلم اهلاً و فرض علی العباد طاعتهم بقوله و أتوا البیوت من ابوابها و البیوت هی بیوت العلم بیوت علم الذی استودعته الانبیاء و ابوابها اوصیائهم

از حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) روایت شده است که فرمودند: خداوند برای علم (افرادی به نام) اهل علم را قرار داده است و بنده باید از آن ها اطاعت کند و اطاعت از آن ها واجب است و خداوند اطاعت آن ها را واجب کرده است چناچه می فرماید وَ أتوا البیوت من ابوابها وارد خانه ها شوید از درب هایش این خانه ها همان خانه های علم انبیاست و اوصیا (و یا جانشین انبیا) درب های آن علوم هستند.

بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حال حاضر باب الله هستند

شرح دادیم که قرآن می فرماید: «اگر جن و انس جمع شوند مثل مرا بیاورند نمی توانند بیاورند»، اگر مردم دیگر مذاهب بپرسند که این قرآن چه آورده است که چنین ادعایی می کند؟ و ما در پاسخ بگوییم در قرآن آمده است: «وارد خانه ها که می شوید از دربش وارد شوید. از پشتش وارد نشوید» آن ها به ما می گویند این که چیز جدیدی نیست. پس باید برای اثبات برتری قرآن به تأویل قرآن تکیه کرد و بگوییم هل من مبارزطلبی قرآن بیشتر در تأویل آن است نه در تنزیل آن و این آیه کلید استفاده از قرآن است چنانکه

1. در این احادیث می خوانیم این بیوت، بیوت علم الهی و علم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است که خداوند به ایشان داده است و ابواب آن اوصیای آن حضرت(صلى الله عليه و آله) هستند.

2. در حدیث دیگر آمده است که این بیوت، بیوت علم الهی و علم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است و امامان ابواب اللههستند و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باب الله هستند.

3. در حدیث دیگر بیان شده است که منظور از ابواب، آل محمد(صلى الله عليه و آله) هستند که همان ائمه اثناعشریه(عليهم السلام) می باشند و هم اکنون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرین حجت آن ها می باشند.

4. از ائمه طاهرین(عليهم السلام) روایات زیادی داریم که فرموده اند: نحن باب الله و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جزء ایشان می باشند.

ص: 178

5. به هر حال این بیوت، بیوت علم الهی و علم نبوی(صلى الله عليه و آله) است که برای استفاده از آن ها باید از دربش وارد شوند در حال حاضر هر کس بخواهد از این علوم استفاده کند باید از حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) استفاده نماید.

مبارزه با فتنه گران برای نابودی فتنه

تحقق این آیه کریمه در عصر طلایی قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. یعنی فقط در زمان ایشان کره ی زمین از شر فتنه گران نجات پیدا می کند و اسلام مذهب همه ی جهان می گردد. در آن عصر است که ظلم و جور، جنگ و خون ریزی، شرک و بت پرستی، نفاق و دورویی، خصومت و دشمنی، دنائت و پستی و به طور کلی فتنه و فته گری از بین می رود. حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای تحقق این هدف مبارزه می کنند. متأسفانه دشمنان اسلام در طول تاریخ، مخصوصاً در قرن اخیر تبلیغ می کنند که اسلام دین جنگ و جهاد و آدم کشی و خشونت است؛ درحالی که همه ی آیات الهی که در زمینه ی جهاد آمده است، این نکته را به اثبات می رساند که مبارزات اسلامی برای سلطه بر دیگران و یا گرفتن خاک کشورهای دیگر و تجاوز به آن ها نیست و اسلام با فتنه گران برای نابودی فتنه مبارزه می کند لذا در همین آیه خداوند می فرمایند «و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة وَ یکون الدین لله فإن انتهوا فلا عُدوانَ عَلَی الظالمین»(1) مبارزه کنید تا فتنه ای باقی نماند و دین از آنخداوند گردد و زمانی که طرف مقابل شهادت از کید دیگران او را رها کنید مگر برای کسانی که با ظلم بازهم مقاومت می کنند.

جهاد اسلامی برای نابودی فتنه برای نجات خلق مظلوم است نه به سلطه درآوردن مظلومین جهان.

برای اثبات این مطلب نظر شما خواننده ی عزیز را به مسائل زیر جلب می کنم.

1. در آیه آمده است و قاتلوهم قتال جنگیدن است و قاتلو نیز جنگیدن می باشد. چنانکه خداوند در سوره انفال آیه 65 می فرمایند «یا ایها النبی حرّض المؤمنین علی القتال» ای پیامبر مؤمنین را به جنگ تشویق کن.

2. ما دو نوع قتال وجنگ داریم. نوع اول قتال و جنگ دفاعی است و نوع دوم جهاد ابتدایی

ص: 179


1- . سوره بقره آیه 193

اما جنگ دفاعی، در سوره ی بقره آیه 19 خداوند می فرمایند: «و قاتلوا فی سبیل الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا إنَّ الله لا یحب المعتدین» و مبارزه و جهاد در راه خداوند کنید با کسانی که با شما به جنگ و مبارزه می پردازند اما از حد تجاوز نکنید که خداوند تعدّی کنندگان را دوست نمی دارد.

پس، در اسلام جهاد و مبارزه اولاً حرکتی در راه خداوند است و جهاد برای جهان گشایی و تسلط بر دیگران و تجاوز به دیگران نیست. ثانیاً کسانی که با ما به جنگ می پردازند و بر حدود ما می تازند ما دفع تجاوز می کنیم که فتنه را از خود دور سازیم.

پس «قاتلوا» مبارزه کردن فی سبیل الله است و با کسانی مبارزه می کنیم که به ما تجاوز کنند « الذین یقاتلونکم » سپس می فرمایند و لا تعتدوا مطلقاً تعدی نکنید، خواه جنگ تعرضی و ابتدایی باشد خواه دفاعی، فرقی نمی کند. مسلمین در جهاد تعدی نمی کنند.

3. اگر کفار اهل صلح باشند، مسلمین با آن ها صلح خواهند کرد چنان که در سوره انفال آیه 61 آمده است «و إن جنحوا للسلّم فاجنح لها و توکل علی الله إنه هم السمیع العلیم» اگر کفار مایل بهمسالمت و صلح شدند تو هم با آن ها از در صلح درآی و مایل به صلح باش.

4. در سوره بقره آیه 194 خداوند می فرمایند « الشهر الحرام بالشهر الحرام و الحرمات قصاص فَمَن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم و اتّقوا الله وَ اَعلموا أن الله مع المتقین»

ماه حرام در برابر ماه حرام و تمام حرام ها (قابل) قصاص می باشد. (به طور کلی) هر کس به شما تجاوز کرد همانند آن را بر او تعدی کنید و از (مخالفت فرمان) خداوند بپرهیزید (و زیاده روی ننمایید) و بدانید خداوند با پرهیزکاران است. دقت کنید می فرمایند« فمن اعتدی علیکم فاعتدوا بمثل ما اعتدی علیکم» هر کس به شما تعدی و تجاوز کرد، شما همانند همان، مقابلش بایستید. توجه می فرمایید این آیات، آیات جهاد است. فقط اسلام می خواهد جلوی تجاوز به مردم را بگیرد. اسلام می گوید در مقابل فتنه گران بایستید «و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة»(1) مبارزه کنید تا فتنه ریشه کن شود.

ص: 180


1- . سوره بقره آیه 193

5. خداوند در سوره ممتحنه آیه 8 می فرمایند «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطين» خداوند شما را (از نیکی کردن و رعایت عدالت نمودن) نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهی نمی کند. چرا که خداوند دوست می دارد کسانی را که عدالت را پیشه ی خود ساختند.

یک بار دیگر آیه را بخوانید کفاری که برای از بین بردن دین ما با ما جنگ نکرده و ما را از شهر و دیارمان بیرون نرانده اند این ها می توانند مورد عدالت و محبت مسلمانان قرار گیرند. در آیه دقت بفرمایید که اسلام چه قدر علاقه به صلح و زندگیمسالمت آمیز دارد و اسلام علاقه ای به جنگ ابتدایی ندارد.

6. در سوره بقره آیه 29 خداوند می فرمایند «قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُون»

با کسانی که از اهل کتاب به خدا ایمان ندارند و مؤمن به روز قیامت نیستند و آنچه را که خداوند و رسولش حرام اعلام کرده اند حرام نمی دانند و آیین حق (یعنی اسلام) را نمی پذیرند. شما پیکار کنید تا زمانی که آن ها خاضع شده و تسلیم اسلام گردند و به دست خودشان جزیه بپردازند.

دقت کنید این آیه در مورد اهل کتاب است که در سرزمین های اسلامی زندگی می کنند. آن ها تا زمانی که فتنه گری نکنند و بر علیه مسلمین به جنگ نپردازند، می توانند در سرزمین های اسلامی کنار مسلمانان زندگی کنند. منتها مسلمین در پرداخت مالیات ها، خمس و زکوة می دهند آن ها باید جزیه بپردازند. مشاهده می کنید که اسلام دین خشونت نیست. اسلام می پذیرد در بلاد اسلامی کسانی که مسلمان نیستند تحت قوانین خاص با مسلمانان زندگی کنند. حتی کسانی که هم عقیده آن ها نیستند.

ص: 181

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام رحمت و عدالت

و صلح و برای هستی است نه امام جنگ و خشونت

متأسفانه دشمنان اسلام و قرآن اصل متعالی قائمیت تلاش می کنند امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را فردی جنگ جو و آدم کش، خشن و ضد بشریت جلوه دهند، درحالی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آورنده ی عدالت برای همه ی هستی است. و وجودشان رحمت است. زیرا:

1. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمة للعالمین است.

در لوح حضرت فاطمه(علیها السلام) که راوی آن جابربن عبدالله انصاری است و حدیثی قدسی می باشد و شیعه و سنی بیان کرده اند، که به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمة للعالمین خطاب شده است. خداوند در لوح حضرت فاطمه(علیها السلام) که در اصول کافی مجلد 2 صفحه 471 باب ما جاء فی الاثنی عشر و النص علیهم آمده است، فرموده اند:

و اکمل ذلک بابنه محمد رحمة للعالمین

پس امام زمان رحمة للعالمین است ایشان رحمت است برای همه ی عوالم. ایشان رحمت است برای همه ی مخلوقات خداوند. پس ایشان امام خشونت و کشتار نیستند بلکه امام رحمت هستند.

2. امام زمان امام عدالت گستری است

امام احمد حنبل در مسندش، مجلد 3 صفحه 37 آورده است:

مسنداً از ابوصدیق ناجی از ابوسعید خدری نقل می کند که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند:

اُبشِّرکُم بِالمَهدی یَبعثُ فی اُمَّتی عَلَی اختلافٍ مِن الناس و زلازِل فَیَملأُ الارض قسطاً وَ عَدلاً کَما مُلئَت جوراً و ظُلماً یرضی عَنهُ ساکنُ السَّماءِ وَ ساکن الارض یَقسّمُ المالً صِحاحاً. فقال لَهُ رَجُلٌ: ما صِحاحاً. قال: بالسَّویه بین الناس...

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: بشارت می دهم شما را به (حضرت) مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که برانگیخته می شود در میان امت من درحالی که مردم همه در اختلاف هستند و زلزله های زیادی به وقوع می پیوندد. او زمین را پر از قسط و عدل می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود. اهل آسمان و زمین از او راضی می باشند و او مال را بین مردم صحاحاً تقسیم می کند.

ص: 182

مردی از اصحاب گفت: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله)، معنیصحاحاً چیست؟ حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: یعنی به طور مساوی بین مردم تقسیم می کند...

3. در احکام صادره از طرف صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هیچ ظلم و عیبی وجود ندارد.

در کتاب عقد الدّرر فی اخبار الامام المنتظر باب 7 (فی شرفه و عظیم منزلته) صفحه 207 آمده است:

وَ عَن کعب الاخبار قال: إنّی لَاَجدُ المهدیَّ مَکتوباً فی اَسفارِ الانبیاء ما فی حُکمِه ظُلمٌ و لا عَیبٌ.

کعب الاخبار روایت می کند: من (حضرت) مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در حالی یافتم که در اسفار انبیا درباره ی او مطالبی نوشته شده بود که در حکم و فرمان مهدی نه ظلمی و نه عیبی هست.

4. حرکت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر اساس آرامش است نه خون ریزی و حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمی خواهند حتی خوابیده ای بیدار شود.

در عقد الدّرر فی اخبار الامام المنتظر باب 7 صفحه 207 آمده است:

وَ عَن ابی هریرة قال: یُبایعُ لِلمَهدی بَینَ الرُّکنِ وَ المَقامِ و لا یوقِظُ نائما و لا یهریقُ دَماً.

ابوهریره می گوید: با (حضرت) مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بین رکن و مقام بیعت می شود درحالی که نه خوابیده ای بیدار می شود و نه خونی ریخته می شود.

5. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای خداوند خاشع و فروتن است مانند پرنده ای که با آرامش بال می گشاید. نه خون ریز و آدم کش!

در عقد الدّرر فی اخبار الامام المنتظر، باب 3 صفحه 65 آمده است:

وَ عَن کَعب الاخبار قال: اَلمَهدیُّ خاشِعٌ کَخُشوع النَّسرِ جَناحَهُ

کعب الاخبار می گوید: (حضرت) مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای خداوند فروتن و خاشع است مانند خشوع و فروتنی پرنده هنگامی که بال می گشاید.

در قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه فتنه ها از بين مى رود.

بشر همواره به اميد آن روزى به سر مى برد كه ديگر در جهان فتنه، جنگ، خونريزى، شرك، بت پرستى، نفاق و دورويى، خصومت، دشمنی، پستی و دنائت و به طور کلی دیگر در جهان فتنه ای نباشد. اين تنها بعد از انقلاب جهانى قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محقق مى شود. در آنعصر طلایی همه ی

ص: 183

این ها از بین می رود و کلاً هیچ فتنه ای باقی نمی ماند و فقط دین خداوند که اسلام باشد جهان گیر می شود.

خداوند در سوره بقره آيه 193 مى فرمايد:

وَقاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاّ عَلى الظّالِمِينَ

با آنان جهاد و نبرد و مبارزه كنيد تا فتنه و آشوبى باقى نماند و دين از آن خداوند گردد (و همه دين الهى را بپذيرند). پس، اگر دست برداشتند همانا ستمى نيست مگر بر ستمكاران.

نابودی فتنه ها آن قدر مهم است که خداوند اين آيه را در سوره انفال آيه 38 نيز آورده است و خبر از زمانى مى دهد كه ديگر فتنه و آشوبى باقى نخواهد ماند و همه ی مردم، مسلمان و موحد خواهند شد و دین خدا یک دین خواهد شد.

* در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 423 چنين آمده است:

و عن محمّدبن مسلم قال قلت للباقر رضى الله عنه ما تأويل قوله تعالى فى الانفال «وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ» قال: لم يجى تأويل هذه الآية فاذا جاء تأويلها يقتل المشركون حتى يوحدواللّه عزوجل و حتى لايكون شرك و ذلك فى قيام قائمنا.

حافظ قندوزى حنفى از محمّدبن مسلم (يكى از اصحاب حضرت باقر(عليه السلام)) نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند: تأويل قول خداوند متعال در سوره انفال «با آنان جهاد و نبرد و مبارزه كنيد تا فتنه و آشوبى باقى نماند و دين از آن خداوند گردد (و همه، دين الهى را بپذيرند.)» چيست؟ حضرت فرمودند: تأويل اين آيه هنوز نيامده است. زمانى كه تأويل آن بيايد، با همه مشركان جنگ و مبارزه خواهد شد تا وقتى كه آن ها موحد شوند و توحيد خداوند عزوجل را بپذيرند و ديگر شركى باقى نماند و اين در قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما خواهد بود.

و ما با اميد به آن روزى به سر مى بريم كه قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند و فتنه ها را ريشه كن سازد و ديگر فتنه اى باقى نماند. ان شاء اللّه

ص: 184

29. امر خداوند یک بار در شهر کوفه، پایتخت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

بر آن حضرت(عليه السلام) نازل می شود

سوره بقره آیه 210

هَل یَنظُرونَ إلّا اَن یَأتیَهُمُ اللهُ فی ظُلَلٍ مِنَ الغَمامِ وَ المَلائکَةُ وَ قُضِیَ الاَمرُ وَ إلَی اللهِ تُرجَعُ الاُمورُ

آیا (کافران) جز این انتظار دارند که خداوند با ملائکه در پرده هایی از ابر (سفید) بر آنان فرود آید و قضا و امر خداوند فرارسد؟ و کارها همه به سوی خداوند باز می گردد.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 122 حدیث 302، تفسیر برهان مجلد 1 صفحات 208 و 209 حدیث 6، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 183 و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 206 حدیث 771 آمده است:

العیاشی عن جابر قال: قال ابوجعفر(عليه السلام) فی قوله تعالی فی ظُلَلٍ مِنَ الغَمامِ وَ المَلائکةُ وَ قُضِیَ الاَمرُ قال: ینزل فی سبع قباب من نور و لا یعلم فی ایها هم حین ینزل فی ظهر الکوفة فَهذا حین ینزل

عیاشی از امام محمد باقر(عليه السلام) روایت می کند که فرمودند: (امر خداوند) در هفت قبه ی نور نازل می شود که معلوم نمی شود امر او در کدام یک از این هفت قبه است. زمانی که در پشت کوفه فرود می آید و آن زمانی است که امر خداوند فرود می آید. (و این امر نزول امر به مقام مهدویت است که در پشت مسجد کوفه فرود می آید و یک حکومت جهانی تشکیل می دهد و کوفه را مرکز و پایتخت حکومت قرار می دهد.)

2. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 122 حدیث 303، تفسیر برهان مجلد 1 صفحات 208 و 209، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 183 و اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 95 آمده است:

ص: 185

عَن ابی حمزه، عن ابی جعفر(عليه السلام) قال: قال یا اباحمزة کأنّی بقائم أهل بیتی قد علا نجفکم، فإذا علا فوق نجفکم نشر رایة رسول الله(صلى الله عليه و آله) فإذا نشرها انحطَّت علیه ملائکة بدر.

عیاشی از ابی حمزه و او از امام محمد باقر(عليه السلام) روایت می کند که فرمودند: ای اباحمزه، (حضرت) قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بیت خود را می بینم که در نجف شما بلند می شود و هنگامی که در نجف شما قیام کرده و بلند شود، پرچم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را برافراشته می کند و هنگامی که پرچم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را برافراشت، ملائکه ای که در جنگ بدر (برای یاری رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نازل شده بودند) بر آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرود می آیند (تا او را یاری کنند).

3. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 122 حدیث 304، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 449، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 183 و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 206 حدیث 773 آمده است:

و قال ابوجعفر(عليه السلام) إنّه نازل فی قباب من نور حین ینزل بظهر الکوفه علی الفاروق فهذا حین ینزل و أما «قُضِیَ الأَمرُ» فهو الوسم علی الخرطوم یوم یوسم الکافر.

عیاشی از حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) روایت می کند که آن حضرت(عليه السلام) فرمودند: امر خداوند نازل می شود در قبه هایی از نور زمانی که در پشت کوفه بر فاروق نازل می شود و آن زمانی است که امر الهی نازل می شود و اما قُضی الامر علامتی است هنگامی که بر بینی کافر نشانه گذاری می شود.

اگر در آیه و روایات دقت کنید به چند مطلب مهم برخورد می کنید. اول امر خداوند قرار است به قبه ای از نور نازل گردد. دوم: این قبه ی نور کوفه و اطراف کوفه و نجف اشرف است.

سوم: ملائکه ی بدر بر او نازل می شوند که آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاری کنند.

چهارم: او بر بینی کافران و گردن کشان علامتی می گذارد تا همه ی اهل زمین، جانیان، ظالمان و رجاله ها را بشناسند.

اول امر خداوند بر بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل می شود که نورٌ علی نور است.

الف) خداوند در سوره توبه آیه 32 می فرمایند: کافران می خواهند نور خدا را با گفتار خویش خاموش کنند اما خداوند نمی خواهد (نورش خاموش شود) و خداوند می خواهد نورش آشکار شود هر چند کافران کراهت داشته باشند.

ص: 186

در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 230 به نقل از کمال الدین آورده است که یک مصداق این نور حضرت بقیة الله الاعظم(عليه السلام) است زیرا فرعون می خواست موسی به دنیا نیاید. او به دنیا آمد. بنی امیه و بنی العباس نیز می خواستند که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد نشود و نور او آشکار نگردد و قبل از تولد او را بکشند. (... فی الوصول إنی قتل القائم فابی الله أن یکشف امره لواحد فی الظلمة الا ان یتم نوره و لو کره المشرکون) خداوند در این آیه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را «نور خودش» می داند.

ب) در سوره نور آیه 35 خداوند می فرمایند: «یهدی الله لنوره مَن یشاءُ» خداوند به وسیله ی نورش هر که را بخواهد هدایت می فرمایند.

در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 136 حدیث 16 آمده است:

... «یهدی الله لِنوره مَن یشاء» القائم المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

خداوند حضرت قائم مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نور خودش می داند.

ج) در سوره زمر آیه 69 خداوند می فرمایند «وَ اشرقت الارض بِنور رَبّها» و زمین به نور پروردگار خودش روشن می شود. در ینابیع المودة آمده است: فإذا اخرج «اشرقت الارض بنور ربها» هنگامی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، زمین به نور ربش روشن می شود و در دلائل الامامة آمده است: إن قائمنا إذا قام « اَشرقت الارض بنور ربها» و زمانی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند. زمین به نور رب روشن می شود.

د) در تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 253 آمده است:

«وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» قَالَ رَبُّ الْأَرْضِ يُعْنَى إِمَامُ الْأَرْضِ. فَقُلْتُ: فَإِذَا خَرَجَ يَكُونُ مَا ذَا- قَالَ إِذاً يَسْتَغْنِي النَّاسُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَ نُورِ الْقَمَرِ وَ يَجْتَزُونَ بِنُورِ الْإِمَامِ.حضرت درباره آیه «زمین به نور ربش روشن می شود» فرمودند: رب زمین یعنی امام زمین. هنگامی که خروج و قیام کند، مردم دیگر از نور خورشید و ماه استفاده نمی کنند، بلکه از نور امام بهره می برند.

این حدیث در زمان ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محقق می شود.

ص: 187

30. قبل از ظهور آن قدر بر مردم سخت خواهد شد که مردم فریاد بر می آورند

که پس این نصرت و یاری خداوند کجاست؟

سوره بقره آیه 214

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَريبٌ

آیا شما گمان کرده اید داخل بهشت می شوید بی آن که حوادث گذشتگان به شما برسد؟ همانان که گرفتاری ها و ناراحتی ها به آن ها رسید و آنچنان ناراحت شدند که حتی پیامبر زمانشان و افرادی که ایمان آورده بودند گفتند: پس یاری خداوند کی خواهد بود؟ (به آن ها گفته شد) آگاه باشید یاری خداوند نزدیک است.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 105 حدیث 310، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 130، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 210 آمده است:

عن محمد بن سنان قال: حدثني المعافي بن إسماعيل قال لما قتل الوليد خرج من هذه العصابة نفر بحيث أحدث القوم قال: فدخلنا على أبي عبد الله ع فقال: ما الذي أخرجكم من غير الحج و العمرة قال: فقال القائل منهم الذي شتت الله من كلمة أهل الشام و قتلهم خليفتهم، و اختلافهم فيما بينهم- قال: قال ما تجدون أعينكم إليهم فأقبل يذكر حالاتهم- أ ليس الرجل منكم يخرج من بيته إلى سوقه فيقضي حوائجه- ثم يرجع لم يختلف إن كان لمن كان قبلكم- أتى هو على مثل ما أنتم عليه ليؤخذ الرجل منهم، فيقطع يديه و رجليه و ينشر بالمناشير و يصلب على جذع النخلة و لا يدع ما كان عليه، ثم ترك هذا الكلام ثم انصرف إلى آية من كتاب الله «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ- مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا- حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ- أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ»

عیاشی با سند خود از محمدبن سنان به نقل از معافی بن اسماعیل روایت کرده است که گفت: هنگامی که ولید کشته شد، عده ای از افراد حرکت کردند و (به عنوان این که آن

ص: 188

حاکمان بدعت ها و تغییراتی در دین به وجود آورده اند) به محضر امام صادق حضور یافتند. حضرت به ایشان فرمودند: چه برنامه ای شما را از رفتن به حج بازداشته است؟ یکی از ایشان اظهار داشت: همان چیزی که وحدت کلمه ی شامیان را برهم زده و خلیفه شان را کشته و بینشان اختلاف و درگیری به وجود آورده است. حضرت فرمودند: چه چیزی دیدگاه شما را نسبت به آن ها جلب کرده است؟ سپس برخی از برخوردهای آن ها را یادآور شدند: آیا فردی از شما برای تهیه ی آذوقه و دیگر کارهای خوداز منزل خود به سمت بازار بیرون نمی رود و چون کارهای خود را انجام داد بدون اختلاف و درگیری به منزل بازمی گردد. اگر وضعیت سابق پیش از شما بر شما حاکم می بود که افراد را می گرفتند و دست و پایشان را قطع می کردند، بدنشان را با ارّه می بریدند، بر شاخه های درخت آویزانشان می کردند و چیزی برایشان باقی نمی گذاشتند. (آیا چنین برنامه ای خوب بود؟) بعد از آن، حضرت این نوع مطالب را قطع نمودند و به وسیله ی آیه ای از آیات کتاب خدا توجه مرا جلب نمودند: «آیا گمان می کنید که وارد بهشت می شوید بدون آن که مشکلات پیشینیان را داشته باشید؟ تا جایی که آنان به همراه پیامبرشان بگویند: نصرت و یاری خداوند چه وقت فرامی رسد؟ توجه نمایید که نصرت خداوند نزدیک خواهد بود.»

ص: 189

31. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت

اشاره

31. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت(1)

سوره بقره آیه 243

اَلَم تَرَ إلَی الذین خَرَجوا مِن دیارِهِم وَ هُم اُلوفٌ حَذَرَ المَوتِ فَقالَ لَهُم اللهُ موتوا ثُمَّ اَحیاهُم إنَّ اللهَ لَذو فَضلٍ عَلَی الناسِ وَلکِنَّ اکثَرَ الناسِ لا یشکُرون

آیا ندیدید آن هایی را که از ترس مرگ از دیار خود بیرون رفتند که هزاران نفر بودند خداوند فرمودند: (همه) بمیرید (و همه مردند) سپس خداوند آن ها را زنده کرد زیرا خداوند را در حق بندگان فضل و کرم است لیکن بیشتر مردم سپاس گزار حق نیستند.

مسئله ی رجعت از اصول اساسی و ضروری اسلام است و ما معتقدیم که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و امامان معصوم(عليهم السلام) ما باز به همین دنیا برمی گردند و امامت خواهند کرد و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نبوت خواهند نمود و انبیای عظام(عليهم السلام) نیز همراه این چهارده معصوم(عليهم السلام) رجعت خواهند داشت منتها نه دیگر با درجه نبوت بلکه در حالی برمی گردند که از امت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و از شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و از پیروان ائمه طاهرین(عليهم السلام) خواهند بود.

تنزیل آیه

این آیه درباره ی رجعت است، آن هم رجعت گروهی از بنی اسرائیل که حدود چهار هزار نفر بودند. آن ها ابتدا می میرند. سپس به دعای پیامبری زنده می شوند.

حال سؤال می شود که این آیه و این تفسیر چه ربطی به مهدویت دارد؟ جواب این است که اولاً: اگر به کتاب هایی که درباره ی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده است و به مسئله ی رجعت نیز اشاره دارد دقت کنید، متوجهخواهید شد که امام زمان آغازگر رجعت است و نویسنده ی همین

ص: 190


1- . نویسنده کتابی دارد به نام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت

کتاب کتابی به نام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت نوشته است. در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بهترین و بدترین انسان ها رجعت خواهند کرد. بهترین ها در رجعت قسمتی از اجر اعمال خود را می گیرند و بدترین ها نیز در رجعت قسمتی از عذاب خود را می چشند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن ها را عذاب خواهند کرد.

بحث ما در اینجا دو قسمت است. قسمت اول بررسی آیه ی فوق در مسئله ی رجعت است و قسمت دوم رجعت انسان ها و ائمه طاهرین(عليهم السلام) که حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) به آن استدلال می فرمایند.

قسمت اول: بررسی آیه ی فوق در مبحث رجعت

1. در تفسیر الدرالمنثور مجلد 1 صفحه 741 ( نوشته یکی از علمای بزرگ اهل سنت) در ذیل آیه ی مذکور چنین آمده است:

حافظ سیوطی شافعی می گوید که وکیع و فریانی و ابن جریر و ابن منذر و حاکم همه از طریق سعیدبن جبیر و ابن عباس روایت کرده اند در مورد این فرموده ی خداوند: آیا ندیدید کسانی را که از دیار خویش بیرون رفتند و هزاران نفر بودند و خداوند دستور داد و موت همه ی آن ها را گرفت این ها چهار هزار نفر بودند که از دست طاغوت زمان خویش فرار کردند و به محلی رفتند. این ها همه (به فرموده ی خداوند) مردند. بر این محل یکی از انبیا می گذشت. او دعا کرد که خداوند آن ها را زنده کند. این چهار هزار نفر همه زنده شدند و به عبادت مشغول شدند.

دقت بفرمایید که چهارهزار نفر مردند و به دعای یکی از انبیا، همه زنده شدند و به دنیا بازگشتند. به این واقعه رجعت می گوییم.

2. طبری (یکی از بزرگ ترین علمای اهل سنت) در تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن مجلد 2 صفحه 586 نوشته است:

حَدَّثَنا ابن وکیع قال: حدثنا أبی و حدثنا عَمروبن علیّ قال: حدثنا وکیع قال حدثنا سفیان عن میسره النهدی عن المنهال بن عمرو عن سعیدبن جبیر عن ابن عباس فی قوله أَلَم تَرَ إلَی الَّذین خَرَجوا مِن دِیارِهم و هُم اُلوفٌ حَذَرَ المَوتِ کانوا أربعة آلاف خرجوا فرارا من الطاعون قالوا: نأتی أرضاً لیس فیها موت، حتّی إذا کانوابموضع کذا و کذا. قال لهم الله موتوا، فمرّ علیهم نبیّ مِنَ الأنبیاء فدعا ربَّه أن یحییهم، فأحیاهم، فتلا هذه الآیة «إنَّ اللهَ لَذو فَضلٍ عَلَی النّاسِ وَلکنَّ أکثَرَ النّاسِ لا یَشکُرونَ»

ص: 191

طبری در تفسیرش نقل می کند که این ها چهار هزار نفر بودند. برای فرار از دست طاعون از محل زندگی خویش خارج شدند. مرگ به اذن الله این ها را فراگرفت. از این محل یکی از انبیا می گذشت. او به سوی پروردگارش دعا کرد. آن ها همه زنده شدند. سپس ابن عباس این آیه را تلاوت کرد إنَّ اللهَ لَذو فَضلٍ عَلَی النّاسِ لا یَشکُرونَ همانا فضل و کرم و بزرگی خداوند بر بندگان بسیار زیاد است ولیکن بیشتر مردم شکرگذار (این نعمت الهی) نیستند.

3. تفسیر کشاف زمخشری مجلد 1 صفحه 286 و نیز در تفسیر بیضاوی( هر دو از علمای اهل سنت هستند.) آمده است:

گروهی از بنی اسرائیل که شمار آن ها چهار هزار نفر بود از ترس مرگ برای نرفتن به جهاد و یا ترس از طاعون شهر و دیار خود را ترک کرده و به سرزمین دیگری کوچ کرده بودند اما خداوند متعال با یک فرمان همه ی آن ها را میراند تا آن که پس از هشت روز پیامبری بر اجساد آن ها می گذشت. از خدا خواست تا آن ها را به دنیا بازگرداند و خداوند خواسته ی این پیامبر را اجابت کرد و همه زنده شدند.

در تاریخ آمده است که این شهر فلسطین بوده است و همان طور که گفته شد مرگ آن ها هشت روز به طول انجامید و پس از هشت روز همه ی آن ها زنده شدند و به دنیا رجعت کردند.

قسمت دوم: رجعت انسان ها و ... و ائمه(عليهم السلام) و استدلال امیرالمؤمنین(عليه السلام)

بحارالانوار مجلد 53 صفحه 118 حدیث 149 تفسیر نعمانی

فِيمَا رَوَاهُ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَى مَنْ أَنْكَرَ الرَّجْعَةَ فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «و یوم نحشر من کلِّ اُمّة فوجاً ممّن یکذِّب بآیاتنا فهم یوزعون»(1) أَيْ إِلَى الدُّنْيَا فَأَمَّا مَعْنَى حَشْرِ الْآخِرَةِ فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَحشرناهم فلم نغادر منهم أحداً»(2) و قوله سبحانه «و حرام علی قریة أهلکناها أنّهم لا یرجعون»(3) فِي الرَّجْعَةِ فَأَمَّا فِي الْقِيَامَةِ فَهُمْ يَرْجِعُونَ وَ مِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَى«و إذا أخذ الله میثاق النبییّن لما آتیتکم من کتاب و حکمة ثمَّ جاءکم رسول مصدِّق لما معکم لتؤمننَّ به و لتنصرنَّه»(4) وَ هَذَا لَا يَكُونُ إِلَّا فِي الرَّجْعَةِ وَ مِثْلُهُ مَا خَاطَبَ اللَّهُ

ص: 192


1- . سوره نمل آیه 83
2- . سوره کهف آیه 47
3- . سوره انبیاء آیه 95
4- . سوره آل عمران آیه 81

بِهِ الْأَئِمَّةَ وَ وَعَدَهُمْ مِنَ النَّصْرِ وَ الِانْتِقَامِ مِنْ أَعْدَائِهِمْ فَقَالَ سُبْحَانَهُ « وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً»(1) وَ هَذَا إِنَّمَا يَكُونُ إِذَا رَجَعُوا إِلَى الدُّنْيَا وَ مِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَى «و نُریدُ أن نَمنَّ علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعَلَهم أئمّة و نجعَلهم الوارثین»(2) و قوله سبحانه«إنَّ الّذی فرض علیک القرآن لرادُّک إلی المعاد»(3) أَيْ رَجْعَةِ الدُّنْيَا وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ «ألم تر إلی الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثمَّ أحیاهم»(4) و قوله عزَّوجلَّ «و اختار موسی قومه سبعین رجلاً لمیقاتنا»(5) فَرَدَّهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بَعْدَ الْمَوْتِ إِلَى الدُّنْيَا وَ شَرِبُوا وَ نَكَحُوا وَ مِثْلُهُ خَبَرُ الْعُزَيْر

از حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) روایت کرده اند که آن ها در جواب کسانی که منکر رجعت بودند فرمودند: خداوند در سوره نمل، آیه 83 می فرمایند: روزی که از هر قومی یک دسته از تکذیب کنندگان را برمی انگیزیم و آن ها (برای سؤال) نگاه داشته خواهند شد این محشور شدن محشور شدن در دنیا است (چون در آخرت همه محشور می شوند نه یک عده) اما محشور شدن در آخرت (در سوره کهف آیه 47 است) که خداوند می فرمایند «ما در روز محشر همه را بدون استثنا برمی انگیزیم و یک نفر را هم فروگذار نخواهیم کرد.» باز خداوند در قرآن (سوره انبیاء آیه 95 ) می فرمایند «و حرام است بر هر اهل قریه و دیاری که ما هلاکشان کردیم که بازگشتنی به دنیا داشته باشند.» اما در قیامت همه برمی گردند. باز خداوند در سوره آل عمرانآیه 81 می فرمایند «و به یاد آور هنگامی که خداوند از همه ی پیامبران بدون استثنا عهد و پیمان گرفت که هرگاه کتاب و دانشی به شما دادیم، سپس پیامبری به سوی شما آید، (آن پیامبر) آنچه با شما است تصدیق خواهد کرد. پس شما به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید» (که پیامبران در رجعت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) را یاری خواهند کرد) این آیه تحقق پیدا نخواهد کرد مگر در رجعت و باز

ص: 193


1- . سوره نور آیه 55
2- . سوره قصص آیه 6
3- . سوره قصص آیه 85
4- . سوره بقره آیه 243
5- . سوره اعراف آیه 135

خداوند در قرآن خطاب به امامان می کنند که آن ها را یاری خواهد کرد در پیروزی بر دشمنانشان و انتقام گرفتن از آن ها (سوره نور آیه 55) «وعده داده است خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده اند و اعمال نیکو انجام داده اند که آن ها را خلیفه بر روی زمین گرداند همان طور که قبلی ها را خلیفه کرده بود. دین آن ها (یعنی اسلام را) پایدار و استوار خواهد کرد که این دین را برای آن ها پسندیده است و ترس آن ها را به امنیت و آرامش تبدیل خواهد کرد فقط مرا خواهند پرستید و هیچ چیز دیگری را با من شریک نمی گردانند.» این آیه دلالت دارد بر رجعت و باز خداوند در سوره قصص آیه 6 می فرمایند: «ما اراده کرده ایم که بر مستضعفان روی زمین منت گذاریم و آن ها را با امامان(عليهم السلام) و وارثان روی زمین قرار دهیم» (باز این آیه درباره ی رجعت است که امامان(عليهم السلام) یعنی بعد از دیگری به جهان رجعت خواهند داشت.) و باز خداوند در سوره قصص آیه 85 می فرمایند: «(ای پیامبر) آن (خدایی که) قرآن را بر تو فرض کرده است تو را به جایگاهت برمی گرداند.» (این باز درباره رجعت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در دنیا است و باز خداوند در سوره بقره آیه 243 می فرمایند: «آیا ندیدی کسانی که از شهرشان از ترس مرگ بیرون رفتند و آن ها هزاران نفر بودند. خداوند فرمود: بمیرید و همه مردند. سپس زنده شدند (که این باز در رجعت است.) و باز خداوند درقرآن سوره اعراف آیه 135 می فرمایند: « و اختیار کرد موسی هفتاد نفر از قومش را به میقات برد.» که همه مردند سپس خداوند آن ها را بعد از مرگ به دنیا برگرداند و نوشیدند و ازدواج کردند و مانند آن در ماجرای حضرت عزیر.

ص: 194

32. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای علم وهبی و قدرت وهبی الهی است

سوره بقره آیه 247

وَ قالَ لَهُم نبیُّهُم إنَّ اللهَ قَد بَعَثَ لَکُم طالوت مَلِکاً قالوا اَنّی یکونُ لَهُ المُلکُ عَلَینا وَ نَحنُ اَحَقَّ بِالمُلکِ مِنهُ وَ لَم یؤتَ سَعَةً مِنَ المالِ قالَ إنَّ اللهَ اصطَفاهُ عَلَیکُم وَ زادَهُ بَسطَةً فِی العِلمِ وَ الجِسمِ وَ اللهُ یُؤتی مُلکَهُ مَن یَشاءُ وَ اللهُ واسعٌ عَلیمٌ

و گفت به آن ها پیامبرشان که خداوند مبعوث کرده است طالوت را بر شما به پادشاهی. گفتند که از کجا او بر ما به پادشاهی روا باشد در صورتی که ما به پادشاهی از او شایسته تر هستیم و این که طالوت مال فراوان ندارد (از ثروتمندان بزرگ نیست. باید پیامبر از ثروتمندان باشد.) آن پیامبر نیز در جواب به آن ها فرمود: او از این رو به پادشاهی شایسته تر است که خداوند او را انتخاب کرده است برای شما و فزونی بخشیده است بر او دانش و علم و قدرت جسمانی را و خداوند حکومت و ملک را به هر که بخواهد می بخشد که همانا او توانگر و داناست. (و انتخاب پادشاهی و سلطنت الهی در ید قدرت خداوند است.)

یک بار دیگر آیه ی بالا را قرائت بفرمایید. خداوند می فرمایند به این دلیل طالوت شایستگی حکومت را دارد که ما به او دو چیز داده ایم. اول، علم وهبی. دوم، قدرت وهبی. دقت بفرمایید، اولاً: خداوند می فرمایند: «إنَّ اللهَ اصطفاه عَلَیکُم» خداوند او را انتخاب فرموده است. انتخاب خداوند شایسته و نیکو است و انتخاب نبی و رسول و خلیفه و امام الهی فقط از آن خداوند است.

ثانیاً: خداوند به او قدرت وهبی داده است.

ثالثاً: خداوند به او علم وهبی عنایت کرده است.

که این دو صفت از مهم ترین نشانه های انبیای الهی(عليهم السلام) و او صیا و امامان(عليهم السلام) است؛ یعنی هر پیامبر و امامی باید دارای علم وهبی و قدرت وهبی باشد که در انتهای آیه خداوند می فرمایند:

ص: 195

و زاد بسطةً فی العلم و الجسم و الله یؤتی مُلکَه و من یشاءُ و الله واسعٌ علیمٌ

خداوند به او علم وهبی و قدرت جسمانی وهبی داده است.

رابعاً: خداوند این پادشاهی و ملک را به هر که بخواهد می دهد «و الله یؤتی مُلکَهُ و من یشاء» و کسی هم حق ندارد به خدا اعتراض کند و یا از خداوند سؤال کند چنان که در قرآن کریم می فرماید: «لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون»(1) شما حقی ندارید از آن کارهایی که خداوند انجام می دهد سؤال کنید. این خداوند است که باید از شما سؤال کند. امام زمان اولین رهبر الهی است که به اراده ی الهی حکومت واحد جهانی تشکیل می دهد و ایشان دارای این قدرت الهی و وهبی و علم الهی و وهبی هستند و ایشان به اذن الله با این علم و قدرت که خداوند به او داده است و او بالقوه دارای آن است آن را به فعل درآورده و جهان را برای برپایی یگانه پرستی تسخیر خواهند فرمود چنان که:

1. شیخ صدوق در کمال الدین، مجلد 2 صفحه 376 حدیث 7 نوشته است:

حدَّثَنا احمدبن زیادبن جعفر الهمدانیُّ رضی الله عنه قال: حدَّثَنا علیُّ ابن ابراهیم عن أبیه عن الرَّیان بن الصلت قال: قلت للرِّضا(عليه السلام): أنت صاحب هذا الأمر؟ فقال: أنا صاحب هذا الأمر ولکنّی لست بالّذی أملأها عدلاً کما ملئت جوراً و کیف أکون ذلک علی ما تری من ضعف بدنی و إنَّ القائم هو الّذی إذا خرج کان فی سنِّ الشیوخ و منظر الشبّان، قویّاً فی بدنه حتّی لو مدّ یده إلی أعظم شجرة علی وجه الأرض لقلعها و لو صاح بین الجبال لتدکدکت صخورها، یکون معه عصا موسی و خاتم سلیمان(عليه السلام). ذاک الرَّابع من ولدی یغیّبه الله فی ستره ما شاء ثُمَّ یظهره فیملأ [به] الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً.

احمدبن زیادبن جعفرهمدانی رحمة الله علیه روایت می کند از علی بن ابراهیم و او روایت می کند از پدرش و او روایت می کند از ریان بن صلت (یکی از اصحاب امام رضا(عليه السلام)) که می گوید: به آن حضرت گفتم شما صاحب این امر هستید؟ (یعنی شما صاحب الزمان و مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستید؟) حضرت(عليه السلام) فرمودند: من صاحب امر هستم (یعنی بالقوه صاحب الامرم) اما نیستم آن صاحب الامری (که آن را به فعل درمی آورد) و با آن زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود و چگونه من آن صاحب الامر باشم که تو می بینی ضعف بدن مرا و همانا آن قائم او کسی است که زمانی که خروج

ص: 196


1- . سوره انبیاء آیه 23

می کند سن او زیاد است اما منظری جوان دارد. بدنش قوی است تا آن حد که اگر دستش را دراز کند به بزرگ ترین درخت روی کره ی زمین را از جا در می آورد و اگر بین کوه ها فریاد کشید کوه ها از هم می باشند. عصای موسی با اوست و خاتم سلیمان همراه اوست. او چهارمین از فرزندان من است. خداوند او را از دیده ها غایب می کند و او را می پوشاند هر قدر که بخواهد. سپس او را ظاهر می سازد و به دست او زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده است.

2. شیخ صدوق در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 625 حدیث 12 نوشته است:

حدَّثنا محمدبن ابراهیم بن اسحاق الطالقانی رضی الله عنه قال: حدَّثنا احمدبن علیٍّ الانصاریُّ عن أبی الصلت الهرویِّ قال: قلت للرِّضا(عليه السلام): ما علامات القائم منکم إذا خرج؟ قال: علامته أن یکون شیخ السنِّ، شابَّ المنظر حتّی أنَّ الناظر إلیه لیحسبه ابن أربعین سنة أو دونها و إنَّ من علاماته أن لا یهرم بمرور الأیّام و اللّیالی علیه حتّی یأتیه أجله.

محمدبن ابراهیم بن اسحاق طالقانی رضوان الله تعالی علیه روایت می کند از احمدبن علی انصاری و او روایت می کند از ابی صلت هروی که می گوید: به حضرت امام رضا(عليه السلام) گفتم: علامات قائم (آل محمد(صلى الله عليه و آله)) که از شماست، هنگامی که قیام می فرماید، چیست؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: (در هنگام خروج) علامات او این است که سن او سن شیخ کبیر است اما به صورت یک جوان است و زمانی که به او نگاه می کنند مانند یک جوان چهل ساله و یا کمتر از آن است و دیگر از علامات او این است که مرور زمان و شب و روز در او اثر نمی کند تا این که اجلش فرا برسد.

3. در کمال الدین مجلد 2 صفحه 675 حدیث 30 است:

حدَّثنا جعفربن محمدبن مسرور قال: حدَّثنا الحسین بن محمدبن عامر عن المعلّی بن محمد البصریِّ عن الحسن بن علیِّ الوشّاء عن مثنّی الحنّاط عن قتیبة الأعشی، عن ابن أبی یعفور، عن مولی لبنی شیبان، عن أبی جعفر [الباقر](عليه السلام) قال: إذا قام قائمنا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وضع یده علی رئوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت بها أحلامهم(1)

جعفربن محمدبن مسرور می گوید: حسین بن محمدبن عامر از معلی بن محمد البصری به من گفت و او روایت می کند از قتیبة بن الاعشی از ابی یعفور و او از بنی شیبان و او از امام محمد

ص: 197


1- . ای زادالله فی دماغهم فأکمل شعورهم و فکرهم بقدرته الکاملة و الخبر رواه الکلینی فی مجلد 1 صفحه 25 من الکافی

باقر(عليه السلام) روایتی می کند که آن حضرت(عليه السلام) فرمودند: زمانی که قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند دست خود را می گذارد بر سر بندگان و اثر دست او این است که همه ی عقل در او جمع می شود و او از نظر عقل و علم و دانش و شعور و فکر به اکملیت می رسد.

دقت بفرمایید؛ خداوند دو چیز به انبیا(عليهم السلام) و اوصیای آن ها و به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) عنایت می کند که آن ها را بر دیگران ممتاز می گرداند. اول علم وهبی دوم قدرت وهبی است. خداوند در آیه ی فوق می فرمایند: هنگامی که خداوند طالوت را برای امر سلطنت برای بنی اسرائیل فرستاد، بنی اسرائیل گفتند: ما پادشاهی می خواهیم که از طبقه ی ثروتمندان باشد و حق ما این است که پیامبری که برای ما می آید وسعت مال داشته باشد. خداوند می فرمایند: اولاً: من طالوت را برگزیدم. ثانیاً: به او وسعت علمی دادم. ثالثاً: به او قوه و قدرت جسمانی عنایت فرمودم.

رابعاً: خداوند به هر کس بخواهد این حکومت را می دهد.

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای همه ی شرایط الهی برای حکومت و امامت الهی است.

در آیات و روایات این چهار صفت به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داده شده است.

اولاً: امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خداوند انتخاب کرده است. «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»(1)ثانیاً: خداوند به او وسعت علمی بخشیده است وضع یده علی رئوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت بها احلامهم

ثالثاً: به او قوه و قدرت داده است قویاً فی بدنه حتّی لو مَدَّ یده إلی اعظم شجرة علی وجه الارض لقلعها ...

رابعاً: خداوند این حکومت را به او داده است. «وَعَدَ اللهُ الَّذین امنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض»(2)

ص: 198


1- . سوره قصص آیه 5
2- . سوره نور آیه 55

33. اصحاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند اصحاب

اشاره

حضرت طالوت امتحان خواهند شد

سوره بقره آيه 249

فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَليكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ

پس هنگامی که طالوت لشگر کشید، به سپاه خود گفت: خداوند شما را به نهر آبی آزمایش می کند، هر که از آن بیاشامد از من و هم آیین من نیست. هر کس هیچ نیاشامد یا کفی بیش از آن برنگیرد از من و هم آیین من خواهد بود. پس همه ی سپاه نوشیدند به جز تعدادی قلیل. پس طالوت و سپاه مؤمنش از آن نهر گذشتند.

همه از آب نهر نوشیدند مگر مقدار کمی که 313 نفر مرد بودند که اصلاً آب نخوردند و عده ای زیاد یک کف آب نوشیدند. پس هنگامی که طالوت و مؤمنان از نهر آب عبور کردند (همان تعدادی که آب ننوشیده بودند و کسانی که به اندازه ی کفی آب نوشیده بودند) تعداد لشگر جالوت را که دیدند، گفتند: ما را تاب مقاومت با جالوت و لشگریانش نیست، اما کسانی که یقین داشتند که خداوند را ملاقات خواهند کرد و آنان کسانی بودند که اصلاً آب ننوشیده بودند، گفتند: چه بسا گروه اندکی بر گروه بسیاری به فرمان خداوند غالب می شود و خداوند با صابرین است.

بار دیگر حدیث بالا را بخوانید و بدانید که

اولاً: قبل از قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شیعیان امتحان می شوند مانند لشگریان و یاران طالوت.

ص: 199

ثانیاً: در این امتحان شاگردان اول همان 313 نفر اصحاب و شورای انقلاب آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.

ثالثاً: این 313 نفر دارای ایمان کامل و معتقد واقعی به مبدأ و معاد و لقاء الله هستند و این ها می فرمایند:

كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ

چه بسا گروه اندکی بر گروه بسیاری به فرمان خداوند غالب می شوند و خداوند با صابرین است.

3. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 134 حدیث 444 آمده است:

عن حماد بن عثمان قال: قال أبوعبدالله(عليه السلام) لا يخرج القائم(عليه السلام) في أقل من الفئة- و لا يكون الفئة أقل من عشرة آلاف

حمادبن عثمان از حضرت امام صادق(عليه السلام) روایت می کند که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام نمی کند مگر این که اقل کسانی که با او قیام می کند حدود 4000 نفر است.

وقتی حضرت بقیة الله الاعظم قیام فرمایند، ابتدا 313 نفر از کل زمین در مدت 12 ساعت طی الارض کرده و به مسجدالحرام می روند و با ایشان بیعت می کنند که به این افراد، شورای انقلاب آن حضرت می گوییم. سپس از ده هزار تا صدهزار نفر در مدت 24 ساعت به مسجد الحرام می روند و گرداگرد حضرت جمع می شوند و انقلاب جهانی خود را آغاز خواهند کرد.

شرح داستان طالوت و جالوت و داود(عليه السلام)

سوره بقره آیات 246 به بعد داستان جالوت و طالوت است.

1. بنی اسرائیل پس از حضرت موسی(عليه السلام) به لهو و لعب مشغول شدند. (در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 81 آمده است:) حضرت باقر(عليه السلام) فرمودند: بنی اسرائیل دین موسی(عليه السلام) را رها کردند. خداوند بر آن ها پادشاه سفاکی به نام جالوت را مسلط کرد که از قبطیان یا فرعونیان بود. مردها را می کشت و زن ها را به کنیزی می گرفت. آن ها از سموئیل، پیامبرشان خواستند پادشاهی برای آن ها بفرستندتا با جالوت مقابله کند: «ابعث لنا ملکا نقاتل فی سبیل الله» (بقره 246)

ص: 200

2. خداوند به پیامبر آن ها که اسمش اشموئیل بود، گفت به آن ها بگو خدا پادشاهی به نام طالوت مبعوث می کند«إن الله قد بعثَکُم طالوت ملکاً» در غضب شدند گفتند از کجا طالوت سلطنت دارد؟ «و نَحنُ اَحَقُ بِالملکَ مِنهُ» ما به پادشاهی سزاوارتریم زیرا فرزندان یهودا هستیم. او از فرزندان بنیامین است «وَ لَم یؤتَ سَعَةً فی العلم و الجسم» و زیادتی و افزونی عطا فرمود به او در علم و جسم (دو علامت پادشاهی) «وَ اللهُ یؤتی مُلکَهُ مَن یَشاءُ» خداوند به هرکس بخواهد سلطنت می دهد.

3. بنی اسرائیل گفتند: نشانه های طالوت چیست؟ اشموئیل گفت: «إنَّ آیَةَ مُلکهُ أن یأتیکمُ التابوتُ فیه سَکینَةٌ من ربّکُم و بقیة مما تَرَکَ آل موسی و آل هارون تَحمِلُهُ الملائکة» یکی از نشانه های او این است که او تابوت را می آورد که در آن سکونت و آرامش است از طرف خداوند و ارث آل موسی و آل هارون در آن است. تابوت جعبه ای بود که مادر حضرت موسی او را درآن نهاد و در رود نیل انداخت و سپس حضرت موسی نزدیک قومش زره و الواح و آیات نبوت را در آن گذاشت. بنی اسرائیل به آن تبرک می جستند. اما کم کم بازیچه شد و بچه ها با آن بازی می کردند. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، صفحه 81 آمده است: تابوت غیب شد. تا زمانی که آن تابوت بین آن ها بود،عزت داشتند. تابوت که رفت ذلیل شدند (در تابوت الواح، تعلیمی و عصا، لباس موسی، عمامه هارون پاره ی ترنجبین که در تیه نازل شد.)

4. پس فَلما فَصَلَ طالوت طالوت با هشتاد هزار جوان جنگ جو از شهر خارج شد. در بیابان به طالوت گفتند: از برای ما نهر آبی بخواه. طالوت گفت: «إنَّ الله مُبتَلیکِم بنهرٍ فمَن شَرِبَ منه وَ لَیس منی» خداوند شما را به نهر آب امتحان می کند. هر که از آن بیاشامد از من نیست «وَ مَن لَم یطعَمهُ فَإنَّهمِنی» هرکس از آب نهر نچشد از من است «إلّا مَن اغتَرَفَ غُرفَةً بیده» مگر آن که به دست بردارد یک کف آب به دست خود خداوند آب را ظاهر کرد «فَشَرِبوا مِنهُ إلّا قلیلاً مِنهُم» پس بیاشامیدند از آن زیاده مگر عده ای قلیل (تعدادی که نخوردند 313 نفر بودند.) ... نفر ماندند نتوانستند بروند. گفتند ما طاقت مبارزه نداریم. جالوت با چهار هزار نفر آمد و این ها ترسیدند. (اما آن ها که کم بودند« کَم من فئةٍ قَلیلَةٍ» ما مبارزه می کنیم. این عده گفتند:

ص: 201

«قالوا ربنا اَفرغ عَلَینا صبراً...» لشگر جالوت هشتاد هزار نفربود. .... طالوت عظیم الجثه بود. روی فیل سوار شد و تاجی بر سر و الماسی وسط پیشانی که نورش ساطع بود.

5. «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ»

علی بن ابراهیم در مجلد 1 صفحه 82 تفسیرش از حضرت امام صادق(عليه السلام) نقل کرده است که فرمودند: خداوند وحی کرد به اشموئیل که قتل جالوت به دست مرد شبانی است که زره موسی(عليه السلام) به قامت او می خورد. شخصی به نام آسی از فرزندان لاوی، ده پسر داشت. بر هر نه پسر زره را پوشاندند، نخورد. گفتند پسر دیگری داری؟ گفت جوانی است که گوسفند می چراند. او را آوردند. زره به او خورد. او داود(عليه السلام) بود. فلاخن داشت. سه سنگ اززمین برداشت که خود سنگ ها به زبان آمدند که ما را بردار. نزد جالوت آمد. جالوت گفت: تو می خواهی مرا بکشی؟ و داود را مسخره کرد. داود یک سنگ انداخت و گفت به نام خدای ابراهیم(عليه السلام). دومی را به نام خدای اسحاق(عليه السلام) سومی به نام خدای یعقوب(عليه السلام). خداوند هر سه را یکی نمود و مغز جالوت را متلاشی کرد.

6. هفت سال پس از مرگ جالوت، سلطنت به داود(عليه السلام) رسید.7. در اطیب البیان مجلد 2 صفحه 510 آمده است: حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: آن ها که آب ننوشیدند 313 نفر بودند.

در تفسیر اثنی عشری مجلد 1 صفحه 443 آمده است: کسانی که آب ننوشیدند 313 نفر بودند.

در تفسیر اثنی عشری، مجلد 1 صفحه 442 آمده است: لشگر طالوت هشتاد هزار نفر بودند.

در تفسیر اطیب البیان مجلد 2 صفحه 510 آمده است: لشگر طالوت شصت هزار نفر بودند.

به هرحال حضرت مهدی قیام خواهند کرد و یاران نزدیک و شورای انقلاب آن حضرت 313 نفر هستند. سربازان اولیه ی ایشان از ده هزار تا صد هزار نفر می باشند. تلاش ایشان این است که خون ریزی نشود. حتی زمانی که با لشگریان سفیانی رو به رو شوند، در چند مرحله عقب نشینی می کنند که کسی کشته نشود. ایشان رحمة للعالمین هستند. اما عده ای مثل ابوجهل ها و ابوسفیان ها که هرگز هدایت نمی شوند و سد راه حرکت هدایتی ایشان هستند را از سر راه خود برمی دارند و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه آن ها فتنه گرند. یاران حضرت این فتنه گرها را که تعدادشان زیاد نیست،

ص: 202

از سر راه انقلاب برمی دارند. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این باب حکم به باطن می فرمایند زیرا می دانند در وجود آنان به اندازه ی یک ذره و خردل هدایت وجود ندارد.

* در كتاب المحجه فيما نزل فى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الحجة نوشته سيد هاشم بحرانى صفحه362 آمده است:

محمّدبن ابراهيم النعمانى فى الغيبة: حدثنا على بن الحسين قال: حدثنا محمّدبن يحيى العطار عن محمّدبن حسان الرازى عن محمّدبن على الكوفى قال: حدثنا عبد الرحمن بن ابى هاشم عن على بن حمزة عن ابى بصير عن ابى عبداللّه(عليه السلام) قال: إن اصحاب طالوت إبتلوا بالنهر الذى قال اللّه تعالى: «مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ» و إنّ اصحاب القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يُبتَلون بمثل ذلك.

محمّدبن ابراهيم نعمانى در كتاب الغيبه گويد: على بن الحسين گفت محمّدبن يحيى العطار از محمّدبن حسان الرازى از محمّدبن على الكوفى گفت:عبد الرحمن بن ابى هاشم از على بن حمزة از ابى بصير ما را حديث كرد از ابى عبداللّه، امام صادق(عليه السلام) که فرمودند: اصحاب طالوت به نهر آبى آزمايش شدند كه قرآن مى فرمايد: «همانا خداوند شما را به نهر آبى آزمايش مى كند.» به راستى كه اصحاب قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز به مانند آن مبتلا و آزمايش خواهند شد.

2. در تفسیر صافی مجلد 1 در ذیل آیه 249 سوره بقره صفحه 208، تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 153 حدیث 444، بحارالانوار مجلد 5 صفحه 331، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 237، اصول کافی مجلد 8 صفحه 316 حدیث 498 و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 251 حدیث 996 آمده است:

محمدبن يحيى عن احمدبن محمد عن محمدبن خالد و الحسين بن سعيد عن النضربن سويد عن يحيى الحلبي عن هارون بن خارجة عن ابى بصير عن ابى جعفر(عليهما السلام) في قول الله عز و جل «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ» قال، لم يكن من سبط النبوة و لا من سبط المملكة «اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ» و قال «إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ» فجاءت به الملئكة تحمله و قال الله جل ذكره «إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي» فشربوا منه الا ثلثمائة و ثلثة عشر رجلا منهم من اغترف و منهم من لم يشرب فلما برزوا قال الذين اغترفوا، «لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ» و قال الذين لم يغترفوا «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ».

ص: 203

از ابوبصیر از امام باقر(عليه السلام) در تفسیر سخن خدا عزوجل فرمودند: طالوت نه پیامبرزاده بود نه شاهزاده. پیامبرشان گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و فرمود: همانا نشانه ملکش این است که تابوتی برای شما می آید که آرامش دل از سوی پروردگارتان و بقایایی است از آنچه آل موسی و آل هارون به جا گذاشته اند و فرشته ها آن را آوردند و به دوش کشیدند و خداوند فرموده است: راستی که خداوند شما را گرفتار نهری می کند و هر که از آن بنوشد، از من نیست و هر که از آن نخورد، به راستی از من است و همه از آن نوشیدند جز 313 مرد. آنان که برخی از آنان مشتی برگرفتند و برخی هم ننوشیدند. چون برابر دشمن رسیدند آنان که مشتیبرگرفتند گفتند: برای ما هیچ تاب مقاومتی در برابر جالوت و لشکرش نیست و آنان که ننوشیده بودند، گفتند: بسا جمع اندکی که بر جمع بسیاری به اذن خدا پیروز و چیره گردند و خدا با صابران است.

ص: 204

34. حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در تبلیغ

اشاره

و تشکیل حکومت شبیه حضرت داود پیامبر(عليه السلام) است

سوره بقره آیه 251

فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمين

پس به اذن و یاری خداوند داود(عليه السلام) امیر آن ها جالوت را شکست داد و کشت و خداوند به داود(عليه السلام) حکومت و علم را عطا فرمودند. آنچه را که می خواست و اگر خداوند بعضی از انسان ها را به وسیله ی بعضی دیگر دفع نمی کرد، فساد همه ی کره ی زمین را می گرفت و لیکن خداوند صاحب فضل و کرم (و بزرگواری) برای همه ی عالمین هستند.

باز در این آیه بیان شده است که خداوند علم وهبی و قدرت وهبی به حضرت داود(عليه السلام) عنایت می فرمایند: و این از فضل و کرم خداوند است. به هر که بخواهد می دهد و هر پیامبر و هر وصی و امام پیامبر باید از این دو برخوردار باشد و این دو نشان مهم درباره ی ارتباط با خداوند است.

تشابهات حضرت داود(عليه السلام) به حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

خداوند در قرآن سوره ص آیه 17 حضرت داود(عليه السلام) را بنده ی قدرتمند خود می داند و می فرمایند: ... «وَ اذکُر عَبدَنا داود ذَا الاید» و از بنده ی ما داود یاد کن که مردی بسیار قدرتمند بود. پس خلاصه خصوصیات حضرت داود(عليه السلام) را چنین می توانیم مختصراً بیان کنم.

1. داود بنده ی قدرتمند خداوند بود و یاران واقعیش 313 نفر بودند.

2. او بعد از طالوت به قدرت رسید هم مقام پیامبری داشت و هم سلطنت و پادشاهی.

3. خداوند زبور را بر او نازل فرمودند.

ص: 205

4. کوه ها و پرندگان... با او هم نوا بودند و وقتی زبور می خواند همه ی پرندگان و کوه ها با او هم نوا می شدند و وحوش گردش جمع می شدند. (او بر همه چیز ولایت داشت.)

5. بسیار زیبا و دارای حسن وجه بود.

6. شب ها را عبادت می کرد و روزها را روزه می گرفت.

7. او به بیت المقدس رفت و با بنی یهودانی که با آن ها سر ستیز داشتند جنگید و آن ها را شکست داد.

8. و تابوت سکینه را که بنی اسرائیلیان و در نبردهای پیشین از دست داده بودند به دست آورد.

9. داود(عليه السلام) با شمشیر جهاد می کرد و سلاح اصلیش همین شمشیر بود.

10. حکومت او بسیار وسیع بود. او فلسطین و دمشق و خلیج عقبه تا مرزهای ایران را تحت حکومت خویش قرار داده بود.

اما درباره ی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

1. حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسیار قدرتمند و اصحاب و نزدیکان او 313 نفر هستند:

در کتاب ینابیع المودة صفحه 424 و کتاب امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقطه ی مشترک وحدت اسلامی صفحه 91 چنین آمده است:

عن الصادق رضی الله عنه فی هذه الآیة «لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديدٍ» قال: قوة القائم و الرکن الشّدید اصحابه ثلثمأة و ثلثة عشر رجلاً.

حضرت امام صادق(عليه السلام) درباره ی آیه «لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديدٍ» فرمودند. مراد از قوة حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و مراد از رکن الشدید اصحاب آن جنابند که 313 مرد هستند.

پس یکی از نام های حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوة است و این نام حضرت(عليه السلام) با مسمّی است.

2. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم امام و رهبر شریعت هستند و هم حاکم و دارای سلطنت:

در کتاب صحیح ابن ماجه فی جزء الثانی فی ابواب الفتن فی باب خروج المهدی صفحه 1367 حدیث 4088 وکتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان نوشته ی حافظ گنجی شافعی و کتاب منتخب کنز العمال مجلد 6 صفحه 29 نوشته ی متقی هندی چنین آمده است:

وَ عَن عبدالله بن حارث بن جَزءٍ الزَّبیدی قال: قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) یَخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرق (و المغرب) فَیُوَطِّئونَ لِلمهدیِّ یعنی سُلطانَهُ

ص: 206

از عبدالله بن حارث بن زبیدی نقل شده است که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اهل مشرق و مغرب عالم برای ملاقات با حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می آیند یعنی همه سلطنت او را قبول می کنند.

او حکومت جهانی تشکیل می دهد و به اذن الله بر کل عالم برای برپایی پرچم توحید حکومت می کند. در حقیقت حکومت او حکومت الله است.

3. همه ی هستی از حکومت حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) راضی و هم نوا با آن هستند.

الف) در مستدرک علی الصحیحین مجلد 5 صفحه 659 حدیث 8486، ینابیع المودة صفحه 431 و صواعق المحرقه آمده است:

عن ابی سعید خدری رضی الله عنه قال: قال النبی(صلى الله عليه و آله) یَنزل بِامّتی فی آخرالزمان بَلاءٌ شدیدٌ مِن سلطانهم لَم یسمع بَلاءٌ أَشدُّ مِنه حتی تَضیق عنهم الارض الرَّحبَةُ حتی یَملاءَ الارض جوراً وَ ظُلماً لا یَجد المؤمن ملجأ یَلتجیء إلیه مِن الظُلمِ فَیَبعثُ الله عزوجل رجلاً من عترتی فَیَملاء الارض قسطاً و عدلاً کما مُلئت ظلماً و جوراً یَرضی عنه ساکِنُ السَّماء و ساکِنُ الارض لا تَدَّخرُ الارضُ مِن بذرها شیئاً إلا اخرجتة و لا السَّماء مِن قطرها شیئاً إلّا صَبَّهُ الله علیهم مداراراً... تتمنی الاحیاءُ الأمواتَ ممّا صَنَعَ الله عزوجل بِاهل الارضِ مِن خیره.

ابی سعید خدری می گوید: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: نازل می شود بر امت من بلایی شدید از دست سلطان آن ها که هیچ گوشی شدیدتر از آن را نشنیده است، به حدی که زمین بر آن ها تنگ می شود و زمین پر از ظلم و جور می شود و مؤمنین ملجاء و پناهی نمی یابند. در این هنگام شدت خداوند مردی از اهل بیت(عليهم السلام) مرا به پا خواهد داشت که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، همان طور که پر از ظلم و جور شده بود. ساکنین آسمان ها و زمین از حکومت او راضی می شوند و زمین برکات و نعماتش را بیرون می دهد و آسمان همه ی قطراتبارانش را می باراند تا آنجا که زنده ها آرزو می کنند که ای کاش مرده های ما زنده می بودند.

ب) در کتاب ینابیع المودة صفحه 423 آمده است:

عَن المجاهد، عَن ابن عباس رضی الله عنهما فی هذه الآیة «هو الّذی ارسل رسوله بِالهُدی وَ دین الحق لیظهرَه علی الدین کُلّه و کفی بِالله شهیداً» قال: لا یبقی صاحب ملة الاصار إلی الاسلام حتی تأمن الشاة مِن الذئب و البقر من الاسد و الانسان مِن الحیة و حتی لا تَقرض الغائرة جراباً عِند قیام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

ص: 207

از مجاهد، از ابن عباس نقل شده است که درباره ی آیه «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و کفی بالله شهیداً» گفت: باقی نمی ماند صاحب ملتی مگر آن که به اسلام می گراید تا جایی که گوسفند از گرگ و گاو از شیر و انسان از گزنده ایمن می شود تا جایی که موش انبانی را سوراخ نمی کند و آن زمان قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

4. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورتش همچون ستاره می درخشد:

در کتاب صواعق المحرقه، نور الابصار باب 2 صفحه 154و ینابیع المودة صفحه 469 آمده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): المهدی مِن ولدی وجهَه کالکوکب الدّری اللون لون عربی و الجسم جسم اسرائیلی ای طویل یَملاء الارض عدلاً کما مُلئت جوراً یرضی لخِلافَته اهلَ السَّماء و اهل الارض و الطیر فی الجَو.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من است. صورتش همچون ستاره درخشان و رنگش رنگ عربی، قامتش بلند و اسرائیلی است. زمین را از عدل و داد پر می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود. راضی می شوند از ظهور و انقلاب او اهل و ساکنان آسمان ها و زمین و حتی مرغان و پرندگان در هوا.

بر باد داد زلف مجعد را *** دربند کرد عقل مجرد را

زاهد به خواب بیند اگر رویش *** بت خانه کرد خواهد معبد را

دور جهان به سلطنتش قائم *** تا کی کند قیام مجدد را

5. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ناجی یهودی و مسیحی است:

در ینابیع المودة صفحه 422 آمده است:عن محمد الباقر(رضی الله عنه) فی قوله تعالی«وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهيداً»(1) قالَ: إنَّ عیسی یُنزل قبل یوم القیامة إلی الدُّنیا فلا یَبقی اهل مِلَّة یَهودی و لا غیره إلّا آمنوا بِه قَبل مَوتِهم و یُصلی عیسی(عليه السلام) خلفَ المَهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

امام محمد باقر(عليه السلام) درباره ی این آیه فرمودند: نمی ماند از اهل کتاب مگر این که قبل از مرگش به او ایمان می آورد و روز قیامت او بر آن ها گواه است فرمودند: عیسی(عليه السلام) (از

ص: 208


1- . سوره نساء آیه 159

آسمان) فرود می آید پیش از قیامت کبری به سوی دنیا، باقی نمی ماند از ملت یهود و نصاری و نه غیر آن ها مگر آن که ایمان می آورند به او قبل از مرگشان و نماز می خواند حضرت عیسی(عليه السلام) پشت سر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

6. حضرت عیسی بن مریم(عليهما السلام) پشت سر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز می خواند:

در کتاب تذکرة الخواص الامة صفحه 377 آمده است:

قالَ السدی: یَجتمع المهدی و عیسی بن مریم(عليهما السلام) فَیجیء، وقت الصلوة فَیَقول المَهدی(عليه السلام) لِعیسی(عليه السلام): تَقدَّمَ فیقول عیسی(عليه السلام) أنت اولی بِالصلوة فَیصلّی عیسی ورائه مأموماً.

سدی از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نقل می کند که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت عیسی بن مریم(عليهما السلام) در یک جا قرار خواهند گرفت، وقت نماز حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت عیسی(عليه السلام) می فرمایند: شما امام جماعت شوید. حضرت عیسی(عليه السلام) در جواب می فرماید: شما اولی به نماز و امام جماعت شدن بر من هستید. سپس حضرت عیسی بن مریم(عليهما السلام) پشت سر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می ایستد و به صورت مأموم نماز می خواند و به ایشان اقتدا می کند.

7. تابوت سکینه را امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از غار انطاکیه خارج می کند.

در کتاب اسعاف الراغبین باب 2 صفحه 139 آمده است:

قالَ و جاءَ روایات انَّ عِند ظهوره یُنادی فوقَ رأسه ملک هذا المهدی خلیفة الله فَاتَّبعوه (إلی ان قال) و انَّ المهدی(عليه السلام) یستخرجُ تابوت السَکینة مِن غار انطاکیة و اسفار التوارة مِن جبل بِالشام یُحاج بِها الیَهود فَیسلم کثیر منهُم.ابوالعرفان شیخ محمد صبان مصری شافعی در کتابش نوشته است: بر اساس تحقیقاتی که من کرده ام و در روایات آمده است در هنگام ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ملکی در بالای سر او فریاد می زند: این حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلیفة الله است از او تبعیت کنید. همانا این (حضرت) مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خارج می کند تابوت سکینه را از غار انطاکیه و خارج می کند اسفار تورات را از کوه شام و همه ی یهودی ها به او محتاجند و بسیاری از آن ها تسلیم حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می شوند.

8. در حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه ی دولت های باطل از بین می روند:

ص: 209

در کتاب منتخب الاثر صفحه 471 به نقل از کتاب روضة الکافی و کتاب انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)(1) صفحه 117 حدیث 6 آمده است:

علی بن محمد عن علی بن العباس، عن الحسن بن عبدالرحمن، عن عاصم، عن ابی حمزة، عن ابی جعفر(عليه السلام) فی حدیث فی قوله تعالی «و قل جاء الحق و زهق الباطل» إذا قامَ القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ذَهَبَ دَولَة الباطل.

امام محمد باقر(عليه السلام) درباره ی این آیه بگو حق آمد و باطل نابود شد فرمودند: هنگامی که حضرت قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پا خیزد، همه ی حکومت های باطل را از میان می برد. (و یک حکومت واحد جهانی تشکیل می دهد.)

9. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با شمشیر قیام می کند:

در کتاب کمال الدین صفحه 284 و کتاب انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 58 حدیث 2 آمده است:

امام محمد باقر(عليه السلام) فرمودند: وَ إنَّهُ یُنصَرُ بِالسَّیفِ وَ الرُّعبِ وَ إنَّهُ لا تُرَدُّ لَهُ رَایُهُ.

حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وسیله ی شمشیر و ترسی (که در دل دشمنان از جانب خداوند ایجاد می شود) یاری می شود و او پرچمش را برای مبارزه به هر کجا می فرستد پیروز می شوند و آن پرچم (به عنوان شکست) به سوی او برنمی گردد.در این حدیث شریف از دو وسیله برای یاری حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام برده شده است که یکی از قرار دادن ترس در دل دشمن و دیگری قدرت شمشیر آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. این دو وسیله برای رام کردن و یا به هلاکت رسانیدن کسانی که نصیحت آن ها را بیدار نکرده است به کار می رود زیرا برنامه ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ابتدا تبلیغ و بیداری و هوشیاری خلق است. عده ی زیادی راهنمایی می شوند. اما تعدادی می مانند که مانند ابوجهل هستند و این ها سر و کارشان با شمشیر آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. به این ها هیچ امید هدایت نمی رود و ذات این ها سد راه هدایت مردم است. مثل همان کسانی که نمی گذاشتند 124000 پیامبر، مردم را هدایت کنند.

10. در کتاب ینابیع المودة صفحه 421 آمده است:

ص: 210


1- . اثر مؤلف همین کتاب

وَ عَن رفاعة بن موسی قال سَمعتُ جعفر الصادق رضی الله عنه یقول فی قوله تعالی فی سوره ی آل عمران «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْها»(1) قال: إذا قام القائم المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لا یبقی ارض إلّا نودی فیها شهادة أن لا إله إلّا الله وَ أنَّ محمِداً رسول الله(صلى الله عليه و آله).

از رفاعة بن موسی از امام جعفر صادق(عليه السلام) درباره ی این آیه از سوره آل عمران که خداوند می فرماید: «و تسلیم او می شوند هر آنچه در آسمان و زمین است چه بخواهند و چه نخواهند» چنین فرمودند: در زمان ظهور قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باقی نمی ماند هیچ نقطه ای از زمین مگر آن که در آن ها ندا می دهند و یا شهادت می دهند به لا اله الّا الله و محمد رسول الله(صلى الله عليه و آله).

دقت بفرمایید که چه قدر حکومت حضرت داود پیامبر(عليه السلام) شبیه حکومت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. این نکته را در نظر داشته باشید که حکومت داود محدود به زمان و مکان خاص خود بود ولی حکومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محدود به زمان و مکان نیست. از نظر مکانی کل عالم تحت رأفت و رحمت حضرت قرار می گیرند و همه مسلمان می شوند.

ص: 211


1- . سوره آل عمران آیه 83

35. یکی از شش خصلتی که برای رسول خدا و اهل بیت است و

اشاره

برای هیچ مخلوق دیگری نیست، وجود حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره بقره آیه 253

تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ وَ لكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُريد

ما بعضی از این پیامبران را بر بعضی فضیلت و برتری دادیم. بعضی با خداوند سخن گفتند و بعضی را ترفیع مقام بخشیدیم و عیسی بن مریم را بینات و معجزات دادیم و او را به روح القدس یاریش کردیم و اگر خدا می خواست و مشیتش بر این قرار می گرفت پس از فرستادن پیامبران و معجزات آشکار مردم با یکدیگر در مقام خصومت و خونریزی برنمی آمدند لیکن آن ها برخلاف یکدیگر برخاستند که بعضی از آن ها ایمان آوردند و بعضی دیگر کافر شده و کفر ورزیدند اگر خداوند می خواست آن ها باهم بر سر جنگ و نزاع نبودند ولیکن خداوند بر اساس اراده و مصلحتش می داند چه می کند. « وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُريد»

این آیه درباره ی فرشتگان و سفیران الهی صحبت می کند که خداوند بعضی را بر بعضی دیگر برتری داده است و انسان را مختار آفریده است. «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»

سوره الشمس، آیه 8 خداوند باوهم شروهم خیر را الهام کرده است « إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» خداوند او را هدایت به سبیل کرده است دیگر دست خود اوست که شاکر و موحد شود و یا کافرگردد و کفر بورزد او آزاد و مختار آفریده شده است.

ص: 212

افضل مخلوقات خداوند رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است

در این که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) افضل ما خلق الله است و بعد از ایشان حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) این افضلیت را دارد و پس از ایشان حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و یازده فرزند والاگهرشان بر همه ی ما خلق الله برتری دارند. هیچ شکی نیست و باز در این که در حال حاضر در عالم ناسوت هیچ کس افضلیت و اکملیت بر بقیة الله الاعظم را ندارد. امام حسن مجتبی(عليه السلام) و حضرت سید الشهدا(عليه السلام) و حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از معنویت مخصوصی در بین خلق الله برخوردارند باز هیچ شکی نیست. حال به تحلیل مسئله در احادیث و روایات می پردازیم که این ها افضل ما خلق الله هستند.

1. دلائل الامامة صفحه 256، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 574، کتاب الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن نوشته ی علامه سعید ابومعاش صفحه 57 و نظیر این حدیث در اصول کافی مجلد 1 صفحه 450 و بحار الانوار مجلد 22 صفحه 282 حدیث 41 آمده است:

روی عن الاصبغ بن نباته قال: کُنّا مع عَلی بالبصرة و هو علی بغلة رسول الله(صلى الله عليه و آله) و قد اجتمع هو و اصحاب محمد فقال ألا أخبرنکم بأفضل خلق الله یوم یجمع الرّسل؟ قلنا: بلی یا امیرالمؤمنین(عليه السلام) قال: أفضل الرسل محمد(صلى الله عليه و آله) و إنَّ أفضل الخلق بعدهم الاوصیاء و أفضل الاوصیاء أنا و أفضل الناس بعد الرسل و الاوصیاء الاسباط و إنَّ خیر الاسباط سبطا نبیّکم یعنی الحسن و الحسین(عليهما السلام) و إنّ افضل الخلق بعد الأسباط الشهداء و إنَّ أفضل الشهداء حمزة بن عبدالمطلب قال ذلک النبی(عليه السلام) و جعفربن ابی طالب ذو الجناحین مُخضّبان، بکرامة خصّ الله عزوجل بها نبیکم و المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنّا فی آخرالزمان، لم یکن فی امةٍ من الامم مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یُنتظر غیره.

اصبغ بن نباته می گوید: ما با امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) در بصره بودیم... حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند: آیا شما را خبر دهم بر این که افضل ترین و برترین خلق خداوند در روزی که همه ی انبیا و رسل جمع می شوند کیست؟ گفتم: بله یا امیرالمؤمنین(عليه السلام). حضرت علی(عليه السلام) فرمودند: افضل ترین انبیا و رسل حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) و بعد از ایشان افضل مخلوقات اوصیا و انبیا ایشان هستند و افضل اوصیا من هستم و من افضل خلق خداوندبعد از ایشان می باشم. افضل مخلوقات بعد از رسل و اوصیا، اسباط می باشند و بهترین اسباط دو پسر پیامبر شما یعنی حسن(عليه السلام) و حسین(عليه السلام)

ص: 213

هستند و همانا بعد از اسباط شهدا هستند همانا افضل شهدا حمزه فرزند عبدالمطلب و جعفربن ابی طالب هستند که دارای دو بالند. به کرامت خداوند (حضرت) مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ماست که در آخرالزمان (قیام می کند) و در میان هیچ امتی به جز امت ما مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست. (یعنی افتخار امت اسلامی و افتخار ائمه ی طاهرین وجود حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بین ایشان است.)

2. در بحارالانوار، مجلد 22، صفحه 275، حدیث 24 و قرب الاسناد، صفحات 13 و 14 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ عِيسَى عَنِ الْقَدَّاحِ عَنْ جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ (عليه السلام) قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) مِنَّا سَبْعَةٌ خَلَقَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَخْلُقْ فِي الْأَرْضِ مِثْلَهُمْ مِنَّا رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله عليه و آله) سَيِّدُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ وَصِيُّهُ خَيْرُ الْوَصِيِّينَ وَ سِبْطَاهُ خَيْرُ الْأَسْبَاطِ حَسَناً(عليه السلام) وَ حُسَيْناً(عليه السلام) وَ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ حَمْزَةُ عَمُّهُ وَ مَنْ طَارَ مَعَ الْمَلَائِكَةِ جَعْفَرٌ وَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند: برای ما هفت چیز است که برای هیچ کس نیست. خداوند عزوجل خلق کرد ما را و در روی زمین مثل ما را خلق نفرمود از ما است رسول خدا(صلى الله عليه و آله) که آقای اولین و آخرین و ختم کننده نبیین است و وصی او بهترین اوصیاء است و دو سبط ما بهترین اسباط است یعنی حسن(عليه السلام) و حسین(عليه السلام) و آقای شهدا حمزه است که عموی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است و آن کس که همراه ملائکه (در عالم ملکوت) پرواز می کند جعفر طیار است و قائم (آل محمد(صلى الله عليه و آله)) از ما است.

3. علامه محب الدین طبری در کتاب ذخائر العقبی با اسناد خودش از علی بن هلال و ایشان از پدرش نقل می کند: عن علیّ بن الهلالی عن ابیه قال: دخلت علی رسول الله(صلى الله عليه و آله) فی الحالة الّتی قُبض فیها، فإذا فاطمه عند رأسه، فکبت حتی ارتفع صوتها فرفع طرفة إلیها فقال: حبیبتی فاطمه ما الّذی یُبکیک؟ فقالت: أَخشی الضیعة بعدک. فقال: یا حبیبتی أما علمک أنَّ اطَّلع علی اهل الارض اطّلاعة فاختار منها أباک فَبعثَه بِرسالته. ثمَّ اطّلع اطلاعة فاختار منهابعلک و اوحی إلیَّ أن أنکحک إیّاه، یا فاطمه و نحن اهل بیت قد اعطانا الله سبع خصال لم تعط أحداً قبلنا و لا تعطی أحد بعدنا و أنا خاتم النبیین و اکرمهم علی الله عزوجل و أحبّ مخلوقین إلی الله عزوجل وَ أنا ابوک و وصیی خیر الاوصیاء و أحبهم إلی الله عزوجل و هو بعلک و شهیدنا خیر الشهداء إلی الله عزوجل و هو حمزة بن عبدالمطلب عمّ ابیک و عَمّ بعلک و منّا لَه جناحان أخضران یطیربهما فی الجنة حیث یشاء الملائکة و هو ابن عمّ ابیک و أخو بعلک و منّا سبطا هذه الامة وَ

ص: 214

هما ابناک الحسن و الحسین وَ هُما سیّدا شباب اهل الجنة وَ ابوهما- و الّذی بعثنی بالحق- خیرمنهما، یا فاطمه و الّذی بعثنی بالحقّ انَّ منهما مهدی هذه الامة إذا صارت الدنیا هرجاً و مرجاً و تظاهرت الفتن و تقطّعت السبل و آغارَ بعضهُم، فلا کبیر یرحم الصغیر و لا صغیر یوقّر کبیراً، فیببعث الله عزوجل عند ذلک مَن یفتح حصون الضلالة و قلوباً غلفا یقوم بالدین فی آخرالزمان کما قمت به فی اول الزمان و یملأ الارض عَدلاً کما ملئت جوراً- أخرجه الحافظ ابوالعلاء الهمدانی فی أربعین حدیثاً فی المهدی.

علی بن هلال از پدرش روایت می کند که می گوید: ما خدمت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) رسیدیم در حالتی که آن حضرت(صلى الله عليه و آله) قبض روح شدند و حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) بالای سر ایشان بودند و می گریستند تا صدایش بلند شد، رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به سوی حضرت فاطمه(علیها السلام) توجه کرده و فرمودند: ای محبوبه ی من، فاطمه((علیها السلام)) چرا گریه می کنی؟ حضرت فاطمه(علیها السلام) فرمود: من ناراحتم که پس از رحلت شما (چه کنم؟) حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: ای حبیبه ی من، آیا می دانی خداوند توجهی به اهل زمین کرد و از میان همه ی آن ها پدرت را برگزید و او را به رسالت مبعوث کرد. سپس توجهی به زمین کرده و از میان همه ی آن ها شوهرت را اختیار کرد و خداوند به من وحی کرد که تو را به عقد او درآورم. ای فاطمه((علیها السلام))، خداوند به ما اهل بیت(عليهم السلام) هفت چیز داده است که به هیچ کس به جز ما نداده است. من خاتم النبیین((صلى الله عليه و آله)) هستم و گرامی ترین پیامبرانم در نزد خداوند عزوجل و من محبوب ترین مخلوقات در نزد خداوندم که پدرتو هستم. وصی من بهترین اوصیاست و او محبوب ترین مخلوقات در نزد خداوند است و او شوهر تو است و شهدای ما بهترین شهدا و محبوب ترین شهدا نزد خداوند است و او حمزه پسر عبدالمطلب، عموی شوهر تو می باشد و کسی که در بهشت دارای دو بال است و همراه فرشتگان پرواز می کند، جعفر است و او پسر عموی پدرت و برادر شوهرت می باشد و دو سبط این امت فرزندان تو حسن و حسین(عليهما السلام) می باشند. آن ها آقای جوانان بهشت هستند و پدر آن ها به خدایی که مرا به رسالت مبعوث کرده است بر آن ها برتری دارد. ای فاطمه((علیها السلام)) قسم به خدایی که مرا به رسالت برگزید، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این امت از ماست و زمانی که دنیا را هرج و مرج و

ص: 215

فتنه ها می گیرد و راه ها را می بندند، در آن زمان بزرگ بر کوچک رحم نمی کند و کوچک احترام بزرگ را نگاه نمی دارد. در آن هنگام خداوند برمی انگیزد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تا او قلعه های ضلالت را فتح می کند. او قیام می کند در آخرالزمان همان طور که ما در اول زمان قیام کردیم. زمین را پر از عدل می کند همان طور که پر از ظلم شده بود.

4. بحارالانوار مجلد 22 صفحه 280 حدیث 33 و خصال شیخ صدوق مجلد 1 صفحه 155 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الشَّاهِ ... عَنْ زِرِّ بْنِ حُبَيْشٍ قَالَ سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ الْحَنَفِيَّةِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَقُولُ فِينَا سِتُّ خِصَالٍ لَمْ تَكُنْ فِي أَحَدٍ مِمَّنْ كَانَ قَبْلَنَا وَ لَا تَكُونُ فِي أَحَدٍ بَعْدَنَا مِنَّا مُحَمَّدٌ سَيِّدُ الْمُرْسَلِينَ وَ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ حَمْزَةُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ الْمُزَيَّنُ بِالْجَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا فِي الْجَنَّةِ حَيْثُ يَشَاءُ وَ مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّذِي يُصَلِّي خَلْفَهُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَم

زربن حبیش از محمدبن حنفیه (فرزند حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)) روایت می کند که او گفت: شش خصلت در ما هست که در هیچ کس قبل از ما نبوده است و بعد از ما هم هیچ کس دارای این خصلت نیست: 1. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از ماست که آقای مرسلین است. 2. و علی(عليه السلام) از ماست که آقای وصیین است.3. و حمزه سید الشهداء از ماست. 4. و حسن و حسین(عليهما السلام) آقایان جوانان اهل بهشت از ما هستند. 5. و جعفربن ابی طالب که مزینبه دو بال در ملکوت و بهشت است و همراه فرشتگان پرواز می کند از ماست و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این امت کسی است که عیسی بن مریم(عليهما السلام) پشت سر او نماز می خواند از ماست.

5. در کتاب غیبت نعمانی صفحه 67 حدیث 7 چنین آمده است:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي وَ عَبْدُاللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالا حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ هِلَالٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُبْنُ أَبِي عُمَيْرٍ سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي سَعِيدُبْنُ غَزْوَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَنْ آبَائِهِ(عليهم السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اخْتَارَ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ شَيْئاً اخْتَارَ مِنَ الْأَرْضِ مَكَّةَ وَ اخْتَارَ مِنْ مَكَّةَ الْمَسْجِدَ وَ اخْتَارَ مِنَ الْمَسْجِدِ الْمَوْضِعَ الَّذِي فِيهِ الْكَعْبَةُ وَ اخْتَارَ مِنَ الْأَنْعَامِ إِنَاثَهَا وَ مِنَ الْغَنَمِ الضَّأْنَ وَ اخْتَارَ مِنَ الْأَيَّامِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ اخْتَارَ مِنَ الشُّهُورِ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ مِنَ اللَّيَالِي لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ اخْتَارَ مِنَ النَّاسِ بَنِي هَاشِمٍ وَ اخْتَارَنِي وَ عَلِيّاً مِنْ بُنِي هَاشِمٍ وَ اخْتَارَ مِنِّي وَ مِنْ عَلِيٍّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(عليهم السلام) وَ يُكْمِلُهُ اثْنَيْ عَشَرَ إِمَاماً مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) تَاسِعُهُمْ بَاطِنُهُمْ وَ هُوَ ظَاهِرُهُمْ وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ وَ هُوَ قَائِمُهُم.

حضرت امام صادق(عليه السلام) روایت می کند از پدرانش و همه از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) که فرمودند: خداوند متعال از هر چیزی، چیزی را برگزید، از کره ی زمین مکه را برگزید و از مکه مسجد

ص: 216

(الحرام) را برگزید و از مسجد (الحرام) محل کعبه را برگزید. از چهارپایان ماده هاشان را برگزید و از علف خواران گوسفندها را برگزید و از روزها جمعه را برگزید و از ماه ها ماه رمضان را انتخاب کرد و از شب ها شب قدر را انتخاب کرد و از مردم بنی هاشم را برگزید و از بنی هاشم من و حضرت علی(عليه السلام) را انتخاب کرد و از من و حضرت علی(عليه السلام) امام حسن و امام حسین(عليهما السلام) را برگزید و از اولاد حسین(عليهم السلام) دوازده امام را تکمیل می گرداند (تاسعهم باطنهم و هو ظاهرهم و هو افضلهم و هو قائمهم) نهمین فرزند از امام حسین(عليه السلام) باطن آن هاست و هم او ظاهر آن هاست. او با فضیلت ترین آن هاست و او قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آنان است. عبدالله بن جعفر در حدیثش اضافه کرده است که آنان (یعنی دوازده امام(عليهم السلام)) قرآن را از تحریف و تندروی های باطل گویان و تأویل نادانان محفوظ می دارند.

6. در کتاب غیبت نعمانی صفحه 94 حدیث 25 آمده است:وَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَعِيدِبْنِ غَزْوَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ: يَكُونُ تِسْعَةُ أَئِمَّةٍ بَعْدَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ.

خبر داد ما را محمدبن یعقوب کلینی او گفت: خبر داد به ما علی بن ابراهیم و او از پدرش و او از ابن ابی عمیر و او از سعیدبن غزوان و او از ابی بصیر و او از حضرت ابی جعفر امام باقر(عليه السلام) که فرمودند: پس از امام حسین(عليه السلام) نه امام از (فرزندان) او خواهند بود و نهمین آن ها قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن هاست.

7. در کتاب منتخب الاثر نوشته ی لطف الله صافی گلپایگانی صفحه 96 حدیث 35 آمده است:

ابوعبدالله احمدبن محمدبن عیّاش فی کتاب مقتضب الاثر عن ابی عبدالله محمدبن اسحاق بن عبدالعزیز الخراسانی العدل عن احمدبن عبیدبن ناصح عن ابراهیم بن الحسن بن یزید الهمدانی عن محمدبن آدم عن ابیه عن شهربن حوشب عن سلمان الفارسی قال کنّا مع رسول الله(صلى الله عليه و آله) و الحسین بن علی(عليهما السلام) علی فخذه إذ تفرّس فی وجهه و قال له یا اباعبدالله(عليه السلام) أنت سیّد من السادة و أنت امام من امام أبو أئمة تسعة تاسعهم قائمهم إمامهم اعلمهم احکمهم أفضلهُم.

سلمان فارسی می گوید با رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بودیم و حضرت امام حسین(عليه السلام) بر روی زانوی آن حضرت(صلى الله عليه و آله) نشسته بود و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به صورت آن حضرت(عليه السلام) نگریسته و می فرمودند: ای اباعبدالله(عليه السلام)، تو آقای آقایان هستی و تو امام از امام هستی و تو پدر امامان نه گانه هستی که نهمین آن ها قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن ها، امام آن ها، اعلم آن ها و احکم آن هاست.

ص: 217

8. در بحارالانوار مجلد 51 صفحه 148 حدیث 23 از کتاب غیبت نعمانی صفحه 245 حدیث 46 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَلَّادِبْنِ قَصَّارٍ قَالَ سُئِلَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) هَلْ وُلِدَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قَالَ لَا وَ لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَيَّامَ حَيَاتِي.

علی بن احمد نبدنیجی از عبیدالله بن موسی علوی و او از حسن بن معاویه و او از حسن بن محبوب و او از خلّاد صفّار که گفت: از حضرت ابوعبدالله (امام صادق(عليه السلام)) سؤال شد که آیا حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شده است؟ آن حضرت فرمودند: نه و اگر من او را درک می کردم همه ی عمر خدمتش را می کردم.

ص: 218

36. مثل حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مثل عُزیر

اشاره

پیامبر(عليه السلام) است و طول عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اثبات می شود

سوره بقره آیه 259

اَو أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيي هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ

(عزیر پیامبر) به دهکده ای گذر کرد که آن دهکده خراب و ویران شده بود. (جنازه های زیادی روی زمین بود. او) گفت: به حیرتم که خداوند چگونه (پس از مرگ) آن ها را زنده خواهد کرد. پس خداوند او را یکصد سال میراند و سپس او را زنده کرد و به او فرمود که تو چه مدت است که درنگ کرده ای؟ او جواب داد: یک روز یا پاره ای از روز. خداوند فرمود: نه چنین نیست بلکه تو یکصد سال است (که درنگ کردی) نظر کن در غذا و طعامت و شراب و نوشیدنیت که هنوز تغییر نکرده است و الاغ خود را نیز بنگر تا بر تو معلوم شود و ما تو را حجت برای مخلوقات خود قرار دادیم. به استخوان های الاغت بنگر که چگونه درهمش پیوسته و گوشت بر آن پوشانیدیم. (و چون عُزیر) این ها را دید و حقیقت به او نشان داده شد، گفت: (اکنون به حقیقت و یقین می دانم که) الله بر همه چیز قادر و تواناست.

این آیه در مهدویت و قائمیت از چهار جهت مورد بررسی است. جهت اول، احادیثی است که در آن آمده است که مَثَلِ عُزیر پیامبر (عليه السلام) مثل حضرت قائم آل محمد است. جهت دوم، مسئله ی رجعت است که امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت است و اثبات رجعت می کند. جهت سوم، غیبت

ص: 219

حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که عزیر پیامبر(عليه السلام) مانند قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غیبت داشته است. جهت چهارم مقایسه ی این داستان برای طول عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

جهت اول: مثل قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مثل عزیر پیامبر است.

احادیثی که در آن آمده است مَثَلِ صاحب الزمان مثل عزیر پیامبر است.

1. حدیث اول: در کتاب غیبت شیخ طوسی صفحه 260 آمده است:

روی الشیخ الطوسی باسناده عن ابی بصیر قال: سمعت اباجعفر(عليه السلام) یقول: مثل أمرنا فی کتاب الله مثل صاحب الحمار أماته الله مائة عام ثمَّ بعثه.

شیخ طوسی به اسناد خودش روایت می کند از ابابصیر (یکی از شاگردان امام باقر و امام صادق(عليهما السلام)) که ایشان می گوید: از حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) شنیدم که آن حضرت(عليه السلام) می فرمودند: مَثَل امر ما در کتاب خداوند مَثَل صاحب حمار است که خداوند یک صد سال او را میراند (و او صد سال از مردمش غایب بود) سپس خداوند او را برانگیخت (و به میان مردمش برگشت). از این نظر به عزیر پیامبر صاحب حمار می گویند که او با حمارش صد سال مردند و سپس رجعت کنند و در این صد سال ایشان غیبت داشتند.

این حدیث از جهت غیبت داشتن حضرت قائم آل محمد(صلى الله عليه و آله) است.

2. حدیث دوم: در کتاب غیبت شیخ طوسی صفحه 260 آمده است:

و روی الطوسی باسناده عن علیّ بن خطاب، عن مُؤذّن مسجد الأحمر قال سألت اباعبدالله(عليه السلام) هل فی کتاب الله مَثَلَ للقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)؟ فقال: نعم، آیة صاحب الحمار أماته الله مائة عام ثُمَّ بعثه.

شیخ طوسی به اسناد خودش از علی بن خطاب نقل می کند و او از مؤذن مسجد الاحمر روایت می کند که سؤال شد از حضرت امام صادق(عليه السلام) آیا در کتاب خداوند مثلی برای حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زده شده است؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: بله، آیه ی صاحب حمار است که او یک صد سال مُرد. سپس خداوند او را برانگیخت.

جهت دوم: عزیر(عليه السلام) رجعت می کند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت است

ما در کتاب امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت، این آیه را مورد بحث قرار داده ایم و در اینجا عین آن مطالب را می آوریم.

ص: 220

این که عزیر پیامبر(عليه السلام) می میرد و سپس زنده می شود و او صد سال مرده بوده است. هیچ شکی نیست زیرا خداوند در آیه ی مبارکه می فرمایند« فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ» خداوند او را یک صد سال میراند و سپس او را زنده کرد و به او گفت: چه مقدار درنگ کرده ای؟ گفت: یک روز یا بخشی از یک روز. خداوند فرمودند: نه بلکه یک صد سال درنگ کردی.

توجه کنید عزیر پیامبر(عليه السلام) یک صد سال می میرد و پس از یک صد سال زنده می شود و این زنده شدن همان رجعت است که ما آن را از ضروریات دین می دانیم.

3. در مجمع البیان شیخ طبرسی، مجلد 1 صفحه 370، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 222، تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 269 حدیث 1082 آمده است:

و روی عن علی(عليه السلام) ان عزیراً خرج من اهله و امرأته حامل و له خمسون سنة فأماته الله مأة سنة ثُمَّ بعثه فرجع إلی أهله ابن خمسین سنة و له مائة سنة فکان ابنه اکبر منه فذلک من آیات الله.

از حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) روایت کرده است: عزیر از میان اهل بیتش خارج شد درحالی که همسرش حامله بود و او خودش پنجاه ساله بود. خداوند عزیر را یک صد سال میراند. سپس او را برانگیخت و او به طرف خانواده اش برگشت درحالی که پنجاه ساله بود و پسرش یک صد سال داشت و پسرش از پدرش بزرگ تر بود و این آیات و نشانه های خداوند است. (یعنی پدر پنجاه ساله و پسر صد ساله)

4. در تفسیر عیاشی مجلد1 صفحه 141 حدیث 468، بحارالانوار مجلد 14 صفحه 374 حدیث 16، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 533، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 292 و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 275 حدیث 1086 آمده است:أبوطاهر العلوي عن علي بن محمد العلوي عن علي بن مرزوق عن إبراهيم بن محمد قال ذكر جماعة من أهل العلم- إن ابن الكواء قال لعلي(عليه السلام): يا أميرالمؤمنين ما ولد أكبر من أبيه من أهل الدنيا قال: نعم أولئك ولد عزير حيث مر على قرية خربة، و قد جاء من ضيعة له تحته حمار- و معه شنة فيها تين و كوز فيه عصير- فمر على قرية خربة- ف «قالَ: أَنَّى يُحْيِي هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ» فتوالد ولده و تناسلوا- ثم بعث الله إليه فأحياه في المولد الذي أماته فيه- فأولئك ولده أكبر من أبيهم

ص: 221

ابن کوّا به امیرالمؤمنین(عليه السلام) عرض کرد: ای امیرالمؤمنین(عليه السلام)، از اهل دنیا کدام فرزند از پدرش بزرگتر بوده است؟ و این از نشانه های پروردگار است. حضرت(عليه السلام) فرمودند: بلی، او فرزند عزیر بوده است، پدرش هنگامی که از روستای خراب شده ای عبور می کرد و از روستای آباد آمده بود و بر الاغی سوار بود و با او سبدی بود که در آن انجیر و کوزه ای از آب بود. در حال عبور از آن خرابه گفت: خداوندا پس از مرگ این انسان ها چگونه آن ها را زنده می کنی؟ (خداوند او را میراند و فرزندانش به دنیا آمدند و زیاد شدند. سپس خداوند او را زنده کرد در همان جایی که او را میرانده بود و آنان فرزندان عزیر هستند که از پدرشان بزرگتر می باشد.

5. زمخشری در کشاف مجلد 1 صفحه 307، بیضاوی در انوار التنزیل مجلد 1 صفحه 136 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 222 آمده است:

روایت شده است زمانی که او زنده شد، سوار بر الاغش بر قومش وارد شد و گفت عزیر هستم. (همه) او را تکذیب کردند. پس او تورات را از حفظ خواند، درحالی که کسی قبل از او تورات را حفظ نکرده بود و او را شناختند و گفتند او پسر خداست. «وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ»(1)

البته این واقعه را هم برای ارمیا بیان کرده اند، هم برای عزیر پیامبر و این هیچ مشکلی پیش نمی آورد. زیرا برای هر کدامشان این اتفاق افتاده باشد فرق ندارد و هیچ متناقض نیست.

جهت سوم: طول عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

نویسندگان کتب غیبت در مبحث طول عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با استفاده از این داستان قرآنی می گویند: با استفاده از مقایسه ی این داستان و طول عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می توانیم استدلال کنیم که طول عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از محالات نیست. زیرا در قرآن خداوند می فرمایند « فَانْظُرْ إِلى طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّه»(2) یعنی نگاه کن به طعامت و نوشیدنیت که پس از صد سال تغییر نکرده است. غذای او یا انجیر بوده است و یا انگور و شراب او آب بوده است که غذای او پس از دو روز یا سه روز فاسد می شود اما در طول یک صد سال فاسد نشده است لَم یَتَسَنه زمان در او تغییر پیدا نکرده است. شما در نظر بگیرید غذایی که طی دو روز فاسد می شود، صد سال تغییر پیدا نمی کند.

ص: 222


1- . سوره توبه آیه 30
2- . سوره بقره آیه 259

اگر سال را 360 روز بگیریم و عمر متوسط یک انسان را هفتاد سال حساب کنیم. سپس چنین محاسبه کنیم، انجیر یا انگور ... عمرش دو روز بوده است اما یک صد سال تغییر پیدا نکرده است و فاسد نشده است و عمر کرده است یعنی عمرش 36000 روز شده است. (36000=100×360) با این تناسب عمر انسان می تواند (453600000) روز شود که اگر تقسیم بر 360 کنیم و روز را به سال تبدیل کنم می شود یک میلیون و دویست و شصت هزار سال یعنی با این تناسب انسان می تواند یک میلیون و دویست و شصت هزار سال عمر کند. عمر متوسط یک انسان می شود

25200= (روز یک سال) 360× 70 (سال، عمر متوسط انسان)

عمر انسان با تناسب عمر انجیر یا انگور 453600000=2÷(36000×25200)

انسان می تواند عمر کند 1260000=(روز یک سال) 360÷ 453600000

پس طبق این تناسب انسان می تواند یک میلیون و دویست و شصت هزار سال عمر کند و قرآن در رابطه با عزیر پیامبر می فرمایند وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ ما تو را حجت و دلیل و آیت برای همه ی مردم قرار دادیم و ما می دانیم که وجود اقدس حجة الله و بقیة الله و صاحبالزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حجت و آیت است برای کل امکان و می فرمایند: قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ همانا اکنون به حقیقت و یقین می دانیم که خداوند بر همه چیز قادر و توانا است.

ما نباید خودمان را در قراردادهای ساختگی ذهنمان اسیر کنیم و بگوییم که فقط آنچه ما می اندیشیم صحیح است. می دانیم انسان ها بعضی ها دو روز عمر می کنند، بعضی ها دو سال، بعضی ها بیست سال، بعضی ها هشتاد سال. پس اگر شنیدیم که کسی عمر 1200 ساله دارد، مخالف عقل و قرآن نیست.

جهت چهارم: مقایسه ی غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با غیبت عزیر نبی(عليه السلام)

عده ای بر این اندیشه اند که در میان انبیا و اوصیا و امامان، فقط امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای غیبت بوده است. درحالی که حضرت ابراهیم خلیل، حضرت موسی، حضرت یوسف و حضرت عزیر پیامبر(عليهم السلام) همه ی دارای غیبت بوده اند و این غیبت نبوت و امامت را ساقط نمی کند. قرآن می فرماید که عزیر پیامبر صد سال از قومش غایب شد و غیبت داشت و غیبت او نیز سبب ساقط شدن پیامبریش نبود.

ص: 223

37. مدينه ی فاضله در كل جهان فقط در عصر مهدويت صورت مى گيرد

سوره بقره آيه 261

«مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَاللّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ»

مثل كسانى كه اموالشان را در راه خداوند انفاق مى كنند مثل يك دانه اى است كه (آن را بكارند)، هفت خوشه برداشت كنند و در هر خوشه صد دانه باشد (يك دانه هفتصد دانه شود) و خداوند از اين مقدار نيز بر هر كه بخواهد بيفزايد. چه خداوند را رحمت بى منتهاست و او بر همه چيز مسلط است و بر آن علم دارد.

* حافظ جمال الدين المقدسى السلمى الدمشقى (معروف به حافظ جمال الدين دمشقى) در كتاب نفيس و معروف عقد الدّرر صفحه 505، مى فرمايد:

عن على بن ابى طالب(عليه السلام) فى وصف الامام (المهدى) (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قال: فيبعث المهدى الى اُمرائه بسائر الامصار: بالعدل بين الناس... ويذهب الشر و يبقى الخير، يزرع مداً يخرج سبعمائة مد كما قال اللّه تعالى: «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ».

اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(عليه السلام) در وصف امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: پس مهدى اصحاب و انصارش را به شهرها مى فرستد و به آن ها مى فرمايد كه ميان مردم به عدل رفتار كنند... (و در زمان ايشان) شر و فساد ريشه كن مى شود و خير و صلاح جايگزين آن مى گردد. (در زمان مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) يك مدّ (ده سير) تخم كاشته مى شود و هفتصد مد برداشت مى گردد همان گونه كه خداوند متعال فرموده است: «مثل يك دانه اى است كه (آن را بكارند)، هفت خوشه برداشت كنند و در هر خوشه صد دانه باشد (يك دانه هفتصد دانه شود.)»

ص: 224

بار ديگر حديث فوق را مطالعه فرماييد. حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حكومتى تشكيل خواهد داد كه:

اولاً كارگزاران آن حكومت و امرا و فرماندهانش به امر رهبريت، به عدل رفتار مى كنند یعنی هم عادل هستند و هم مجری عدالتند.

ثانياً ديگر در روى كره زمين شر و فساد ريشه كن خواهد شد.

ثالثاً اساس آن حكومت بر اساس خير و صلاح آن امت است.

رابعاً بركات آن قدر زياد مى شود كه اگر يك مد گندم بكارند هفتصد مد برداشت مى كنند.

2. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 167، حدیث 480 و تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 282، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 253، حدیث 3 و اثباة الهدی، مجلد 7، صفحه 95 آمده است:

عن المفضل بن محمد الجعفي قال سألت أبا عبد الله ع عن قول الله «كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ» قال: الحبة فاطمة ص و السبع السنابل سبعة من ولدها سابعهم قائمهم، قلت: الحسن قال: إن الحسن إمام من الله مفترض طاعته- و لكن ليس من السنابل السبعة- أولهم الحسين و آخرهم القائم، فقلت: قوله «فِي كُلِ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ» قال: يولد الرجل منهم في الكوفة مائة من صلبه- و ليس ذاك إلا هؤلاء السبعة.

از حضرت صادق(عليه السلام) سؤال شد فرمودند: آن دانه حضرت فاطمه است و هفت سنبل از فرزندان اوست که هفتمین آن ها قائم بر آن ها است. گفتم یابن رسول الله پس حسن چه می شود؟ فرمودند: حسن امامی از طرف خداوند است که خداوند طاعت او را واجب کرده است ولیکن از این هفت سنبل نیست و آن هفت سنبل اولشان (امام) حسین(عليه السلام) و آخر ایشان (حضرت) قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

مرحوم شیخ حر عاملی در اثبات الهداة بعد از ذکر این حدیث می گوید هؤلاء السبعة من جملة الاثنی عشر و لیس فیه اشعار بالحصر کمی هو واضح و لعل المراد السابع من الصادق لانه هو المتکلم بهذا الکلام.

ص: 225

38. حكمت شناخت و معرفت امام است و در حال حاضر شناخت امام زمان حکمت است

اشاره

سوره بقره آيه 269

«يُؤْتِي الحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَما يَذَّكَّرُ إِلاّ أُولُوا الأَلْبابِ»

خداوند حكمت را به هر كه خواهد دهد و هر كه را به حكمت رساند، به او خير فراوانى داده است و جز خردمندان، اندرز نگيرند

1. نعمت ها و برکات و رحمت های خداوند واسعه است و همه ی هستی را شامل می شود. جماد، نبات، حیوان، انسان، ملائکه و کلیه ی مخلوقات را دربر می گیرد و همه از آن استفاده می کنند. (هرچه که هست و مخلوق است، همه این نعمات و رحمت ها شامل حالشان می شود، هرچند ندانند.)

2. اما در بسیاری از و بر اساس قوانین تکوینی و تشریعی خداوند به عده ای عنایات و توجهات و فیوضات مخصوص و خاص می رساند که دیگر این نعمت و برکت و رحمت عمومی نیست. مخصوص خواص است. مانند علم و قدرت وهبی که به انبیا می دهد و عنایات مخصوصی که به اولیا می شود.

مثلاً در سوره بقره خداوند می فرماید ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین این کتاب هدایتی برای متقین است. سپس درباره ی متقین می فرمایند که اولاً ایمان به غیب داشته باشند. ثانیاً نماز به پا دارند. ثالثاً زکوة را از آنچه خداوند روزی آن ها کرده است، بپردازند. رابعاً به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و قرآن کریم ایمان داشته باشند. اگر این مراحل را داشتند اولئک علی هدی من ربهم و اولئک هم المفلحون آن وقت نوبت هدایت از جانب خدا می رسد والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سُبلنا ابتدا باید جهاد و مجاهده کرد. سپس خداوند هدایت به راه کند.

و یا در سوره مجادله آیه 11 يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ

ص: 226

خداوند درجات را بالا می برد علم می دهد، اما باز شرط اصلیش ایمان است. اعمال صالح است.

3. حکمت چیست؟ خداوند حکمت را به هر که بخواهد می دهد یؤتی الحکمة مَن یَشاءُ وَ مَن یؤت الحکمة فقد اوتی خیراً کثیراً و ما یذکر الّا اولوا الالباب خداوند حکمت را به هر کس بخواهد می دهد و هر که را به حمکت رساند به او خیر زیادی رسانیده است خیراً کثیراً و جز خردمندان آن را نمی یابند. حال سؤال می شود که حکمت چیست؟ برای روشن شدن مطلب به احادیث و روایات مراجعه می کنیم.

حکیم کیست؟

4. تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 170، حدیث 497، بحار الانوار، مجلد 7، صفحه 108، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 254، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 227، تفسیر نور الثقلین، مجلد 1، صفحه 287، حدیث 1130 و کافی، مجلد 1، صفحه 151، حدیث 496 آمده است:

عَن ابی بصیر قال سألته عَن قول الله وَ مَن یؤتی الحکمة فقد اوتی خیراً کثیراً. قال: هی طاعة الله و معرفة الامام.

ابی بصیر از حضرت رسول درباره ی این آیه به هر کس حکمت بدهد به او خیر کثیر داده است سؤال کرد. حضرت فرمودند: (منظور و مراد از) حکمت، اطاعت کردن از خداوند و شناخت امام است.

پس حکیم کسی است که خداوند را بشناسد و اطاعت از امر او کند و امام را بشناسد و نسبت به ائمه طاهرین و امام زمانش معرفت کامل داشته باشد.

5. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 151، حدیث 498، بحار الانوار، مجلد 7، صفحه 108، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 254 و تفسیر نور الثقلین، مجلد 1، صفحه 227، حدیث 1131 آمده است:

عن ابی بصیر قال: سمعت اباجعفر(عليه السلام) یقول و من یؤتی الحکمة فقد اوتی خیراً کثیراً قال: معرفة الامام و اجتناب الکبائر التی اوجب الله علیها النار.

ابابصیر می گوید از امام باقر(عليه السلام) شنیدم که در باره ی این آیه به هر کس حکمت بدهد به او خیر کثیر داده است فرمودند: حکمت و معرفت امام و دوری ازگناهان کبیره ای است که خداوند آتش را بر آن ها واجب کرده است.

ص: 227

6. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 151، حدیث 499، بحار الانوار، مجلد 7، صفحه 108، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 256، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 228، تفسیر نور الثقلین، مجلد 1، صفحه 287، حدیث 1135 آمده است:

عن سلیمان بن خالد قال: سألت اباعبدالله(عليه السلام) عن قول الله وَ مَن یؤتی الحکمة فقد اوتی خیراً کثیراً فقال: إنَّ الحکمة المعرفة و التفقه فی الدین، فمن فقه منکم فهو حکیم و ما من أحد یموت من المؤمنین أحب إلی إبلیس من فقیه.

سلیمان بن خالد می گوید از امام صادق(عليه السلام) درباره ی این فرموده ی خدا به هر کس حکمت بدهد به او خیر کثیر عنایت کرده است حضرت(عليه السلام) فرمودند: حکمت معرفت و تفقه در دین است و هر کس از شما فقیه در دین باشد، پس او حکیم است و نزد ابلیس مردن هیچ یک از مؤمنین محبوب تر از مردن فقیه نیست.

7. تفسیر علی بن ابراهیم، صفحه و تفسیر نور الثقلین، مجلد 1، صفحه 287، حدیث 1133 آمده است:

فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله یؤتی الحکمة من یشاء وَ مَن یؤت الحکمة فقد اوتی خیراً کثیراً قال الخیر الکثیرة معرفة امیرالمؤمنین(عليه السلام) و الائمة(عليهم السلام).

علی بن ابراهیم قمی از قول امام صادق(عليه السلام) نقل می کند که خیر کثیر معرفت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و (بقیه ی) امامان(عليهم السلام) است.

پس حکمت خیر کثیر است و خیر کثیر که حکمت است، شامل حال حکیم می شود و حکیم کسی است که

اولاً: نسبت به خداوند معرفت داشته باشد و اطاعت از امر و نهی خداوند نماید.

ثانیاً: رسول خدا و ائمه ی طاهرین را بشناسد و اطاعت از امر ایشان نماید.

ثالثاً: امام زمان را بشناسد و تابع امر و نهی آن حضرت باشد.

رابعاً: از گناهان مخصوصاً گناهان کبیره دوری نماید.

خامساً: فقیه در دین باشد. (فمن فقه منکم و هو حکیم)

ص: 228

8. معناى حكمت یعنی طاعت خداوند، معرفت امام و فقیه شدن است. البته اين مطلب در آيات، احاديث و روايات ديگر نيز آمده است. مثلاً، حضرت صادق (عليه السلام) تأكيد مى فرمايند كه ما در غيبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زياد اين دعا را بخوانيم: (كمال الدين شيخ صدوق رحمه الله)

اللهم عرّفنى نفسك فإنك إن لم تعرفنى نفسك لم أعرف نبيك

اللهم عرّفنى رسولك فإنك إن لم تعرفنى رسولك لم أعرف حجتك

اللهم عرّفنى حجتك فإنك إن لم تعرفنى حجتك ضللت عن دينى

اللهم لا تمتنى ميتة جاهلية و لا تزغ قلبى بعد إذ هديتنى

خداوندا، خودت را به من بشناسان چرا كه اگر خودت را به من نشناسانى من هرگز نمى توانم نبى تو را بشناسم.

خداوندا، رسولت را به من بشناسان كه اگر رسولت را به من نشناسانى، من هرگزنمى توانم حجت تو را بشناسم.

خداوندا، حجتت را به من بشناسان چرا كه اگر حجت خود را به من نشناسانى، من در دينم گمراه مى شوم.

خداوندا، من را نميران به مردن جاهليت و زمانى كه مرا هدايت فرمودى، قلب مرا از هدايت برمگردان.

پس، معرفت خداوند و رسولش و نيز معرفت و شناخت امام به دست خود خداوند است كه او بايد به ما بشناساند و اگر خداوند آن را به ما شناساند، اين حكمت است و امروز امام زنده و امام حق و خليفه اللّه فى الارض حضرت حجه بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه به هر كس بشناساند، به او حكمت عنايت فرموده است. پس، منظور از حكمت در آيه شريفه «يُؤْتِي الحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ» معرفت امام است و به هر كس كه اين حكمت داده شود، به خير كثير رسيده است.

ص: 229

39. صحبت از مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در معراج رسول خدا(صلى الله عليه و آله)

اشاره

سوره بقره آيه 285

«آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ»

رسول خدا به آنچه خدا بر او نازل كرد ايمان آورده و مؤمنان نيز همه به خدا و فرشتگان خدا و كتب و پيغمبران خدا ايمان آوردند.

* در كتاب فرائد السمطين نوشته شيخ الاسلام الحموينى شافعى مجلد 2 صفحه 319 حديث 571 و موفق بن احمد خوارزمى حنفى در كتاب مقتل الحسين مجلد 1 فصل 7 صفحه 96، حافظ قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 93 صفحه 487 و تأویل الآیات الظاهرة، صفحه 104 آمده است:

ابى سليمان يكى از خدمتگزاران رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نقل مى كند كه حضرت فرمودند:

سمعت رسول اللّه يقول: ليلة اسرى بى الى السماء قال لى الجليل جل جلاله: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ» فقلت: «والمؤمنون» قال: صدقت قال: يا محمّد، انى اطلعت الى اهل الارض اطلاعة فاخترتك منهم فشققت لك اسماً من اسمائى فلا اذكر فى موضع الا ذكرت معى فانا المحمود و انت محمّد ثم اطلعت الثانية فاخترت منهم على فسمية يا سمى يا محمّد خلقتك و خلقت علياً و فاطمة و الحسن والحسين و الائمة من ولد الحسين من نورى و عرضت ولايتكم على اهل السموات والارض فمن قبلها كان عندى من امیرالمؤمنین و من جحدها كان عندى من الكافرين. يا محمّد، لو ان عبداً من عبيدى عبدنى حتى ينقطع او يصير كالشن البالى ثم جائنى جاحداً لولايتكم ما غفرت له يا محمّد تحب ان تراهم قلت نعم يا رب قال لى انظر لى الى يمين العرش فنظرت فاذا على و فاطمه و الحسن و الحسين و على بن الحسين و محمّدبن على و جعفربن محمّد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمّدبن على و على بن محمّد و الحسن بن على و محمّد المهدى بن الحسن كانه كوكب درى بينهم و قال يا محمّد هولاء حججى على عبادى و هم اوصيائك والمهدى منهم الثائر من قاتل عترتك و عزّتى و جلالى انه المنتقم من اعدائى و الممد لاوليائى.

ص: 230

ابى سليمان مى گويد: شنيدم از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) كه فرمودند: شبى كه من به سوى آسمان سير داده شدم (در شب معراج) خداوند جل جلاله فرمودند: «رسول خدا به آنچه خدا بر او نازل كرد ايمان آورده» من عرضه داشتم: «و مؤمنان نيز ايمان آورده اند.» ندا رسيد درست گفتى، يا محمّد(صلى الله عليه و آله)، من توجه به سوى اهل زمين كردم و تو را از ميان همه انسان ها برگزيدم و اسمى از اسماء خودم را براى تومشتق نمودم. من در هيچ موضع و محلى ياد نمى شوم مگر اينكه تو با من ذكر و ياد مى شوى، من محمودم و تو محمّدى(صلى الله عليه و آله) باز به زمين توجه كردم اين بار از ميان اهل زمين على(عليه السلام) را برگزيدم. پس، او را به نام خويش ناميدم. اى محمّد(صلى الله عليه و آله) خلق كردم تو را و على(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و امامان از فرزندان حسين(عليهم السلام) را از نور خودم و ولايت شما را به اهل آسمان ها و زمين عرضه داشتم. هر كس پذيرفت، او نزد من از مؤمنين است و هر كه ولايت شما را نپذيرفت، از كفار است.

اى محمّد(صلى الله عليه و آله)، اگر بندگان من تا آنجا كه نفس دارند مرا عبادت كنند، (كه همچون سنگ هايى كه خرد مى شود) به ريگ و شن تبديل گردند و به سوى من آيند و مرا قبول كنند اما ولايت شما را منكر شوند، آن ها مشمول آمرزش من نخواهند شد. اى محمّد، دوست دارى اين ها را ببينى؟ عرضه داشتم بلى. خداوند فرمود: نظر كن به سوى عرش. ناگاه ديدم على(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) وعلى بن الحسين(عليه السلام) و محمّدبن على(عليه السلام) و جعفربن محمّد(عليه السلام) و موسى بن جعفر(عليه السلام) و على بن موسى(عليه السلام) و محمّدبن على(عليه السلام) و على بن محمّد(عليه السلام) و الحسن بن على(عليه السلام) و محمّد المهدى(عليه السلام) بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گويا او ستاره درخشنده اى بود ميان ايشان. خداوند فرمود: اى محمّد(صلى الله عليه و آله) ايشان حجج من هستند بر بندگانم و ايشان اوصياى تو هستند و مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ايشان است كه انتقام خون اين ها را (از قاتلانشان) مى گيرد. به عزت و جلالم كه اوست انتقام گيرنده از دشمنان من و مدددهنده به اولياى من.

ص: 231

سوره آل عمران آیه 7

تفسیر و تبیین قرآن فقط به وسیله ی چهارده معصوم امکان پذیر است

1. تفسیر و تبیین و تأویل قرآن خودش علمی است که خداوند آن علم را در صدور، ارواح و نفس های چهارده معصوم قرار داده است.

اراده ی خداوند که یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید است بر این قرار گرفته است که این علم را در ایشان قرار دهد و دیگران برای فهم و درک و ... به ایشان مراجعه کنند.

2. آیه 7 سوره آل عمران می فرماید: تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا

تأویل و تفسیر و باطن و ملکوت قرآن را نمی داند مگر الله و راسخون در علم. (همه ی تفاسیر روایی آورده اند که راسخون در علم، رسول خدا و ائمه ی طاهرین و در حال حاضر امام زمان هستند. نحن الراسخون فی العلم)

3. سوره عنکبوت آیه 49 می فرماید: بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الظَّالِمُون

بلکه این آیات و بینات در سینه ی کسانی است که خداوند به آن ها علمش را داده است و به جز ستمگران و ظالمان کسی مجادله و انکار نمی کند. علم قرآن در سینه ی رسول خدا و ائمه ی طاهرین است.

4. سوره انعام آیه 59 می فرماید: ِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ

5. سوره رعد آیه 43 می فرماید: وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ

کسانی که کافر شده اند، می گویند که تو پیامبر نیستی. بگو کفایت می کند (در اثبات ولایت من) بین من و شما (اول) خدا (الله) (دوم) آن کسی که علم کتاب به او داده شده است.مفسرین آورده اند که منظور از و من عنده علم الکتاب ابتدا حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) وسپس بقیه ی امامان معصوم(عليهما السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.

6. سوره یس آیه 12 می فرماید: ْ وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبين (کتاب امیرالمؤمنین حبل الله المتین صفحه 288)

ص: 232

7. سوره انعام آیه 38 می فرماید: ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ ء

ما در کتاب هیچ چیزی را فروگذار نکردیم.

همه چیز در قرآن است اما این چهارده نور مقدس هستند که آن ها را استنباط می کنند.

8. سوره مریم آیه 97 می فرماید: فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا

چنین است و جز این نیست که این قرآن را به زبان تو آسان کردیم تا متقین را مژده دهی و آن گروهی را که در دشمنی و خصومت بسیار سخت هستند، بیم دهی.

قرآن به زبان رسول خدا و اهل بیت آسان است و ما باید از ایشان استفاده کنیم.

9. خداوند مقداری از وحی خود را در قرآن قرار داده است و مقداری در لسان پیامبر و ائمه ی طاهرین. لذا هرآنچه می گویند، وحی است.

* وجود رسول خدا و ائمه ی طاهرین که قرآن ناطق هستند به آیات الهی محقق شده است. لذا در جهان قبل از نزول ثانویه ی قرآن، آن ها به آیات قرآنی محقق بوده اند و می دانستند.

نزول اولیه: دفعی و در عالم ذر، در شب قدر، به سینه ی رسول خدا و از آنجا به سینه ی حضرت امیرالمؤمنین و دیگر ائمه ی طاهرین بوده است.

نزول ثانویه: در این جهان به صورت تدریجی بوده است.

10. رسول خدا قبل از نزول ثانویه ی قرآن، قرآن را می دانستند که خداوند در سوره قیامت آیات 16 و17 می فرمایند: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ (16) إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَه (17)

ای پیامبر زمانی که قرآن را به تو نازل می کند زبانت را به حرکت درنیاور و عجله نکن.11. سوره قیامت آیات 34 و 35 می فرمایند: أَوْلى لَكَ فَأَوْلى (34) ثُمَّ أَوْلى لَكَ فَأَوْلى (35)

وای به عالم ذر وای به دنیایتان بعد وای به دوزختان و وای به قیامتتان

12. سوره نجم آیات 3 و 4 می فرمایند: وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى (3) إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى (4)

بر هوا صحبت نمی کند و هرچه می گوید وحی است.

13. وجود حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه ی طاهرین به قرآن محقق بوده است. لذا شیعه و سنی نوشته اند که ده سال یا سیزده سال قبل از بعثت رسول خدا در مکه و در مسجدالحرام حضرت امیرالمؤمنین هنگام تولد بر روی دستان پیامبر قرآن خواندند و سوره ی مؤمنون را قرائت فرمودند.

ص: 233

خداوند همیشه تجلی کرده است؛ اول به رسول خدا و سپس به ائمه ی طاهرین به وسیله ی آیات قرآنی.

14. قرآن کریم دارای ابعاد بسیار زیادی است. این ابعاد می رساند که به جز رسول خدا و آن کسانی که علم خدا در نزد آن هاست یعنی ائمه ی طاهرین نمی داند. ابعاد علمی و عملی قرآن نامحدود است. فقط این چهارده نور مقدس می توانند این ابعاد را استخراج کنند زیرا:

1. قرآن کریم دارای ظاهری انیق است.

2. قرآن کریم دارای باطنی عمیق است.

3. قرآن کریم دارای عجایبی است که تمام نشدنی است.

4. قرآن کریم دارای غرایبی است. (امیرالمؤمنین فرمودند: ظاهره انیق و باطنه عمیق)

5. قرآن دارای ناسخ و منسوخ است.

6. قرآن کریم دارای محکمات و متشابهات است.

7. قرآن کریم تنزیل دارد.

8. قرآن کریم تأویل دارد.

9. قرآن کریم اشارات دارد.

10. قرآن کریم تشبیهات دارد.

11. قرآن کریم کنایات دارد.

12. قرآن کریم شأن نزول دارد.

13. قرآن کریم تفسیر دارد.14. قرآن کریم دارای اسرار و رموز عجیب است.

15. قرآن کریم استعارات دارد.

16. قرآن کریم ضرب المثل دارد.

17. قرآن کریم دارای احکام کلی است. تعداد آیات الاحکام 530 آیه است. (فقط رسول خدا و اهل بیت می توانند از قرآن استنباط کنند.)

18. قرآن کریم دارای احکام جزئی است.

ص: 234

19. قرآن کریم دارای حدود و مجازات است.

20. قرآن کریم دارای حقایق است.

21. قرآن کریم دارای مَجازات است.

22. قرآن کریم دارای احکام عبادی است.

23. قرآن کریم دارای اخلاقیات است.

24. قرآن کریم دارای آیات اعتقادی است.

25. قرآن کریم دارای آیات تزکیه ی نفسانی است.

26. قرآن کریم دارای علوم روان شناسی و روان پزشکی و روان درمانی است.

27. قرآن کریم دارای مجملات است.

28. قرآن کریم دارای مبسوطات است.

29. قرآن کریم دارای کلیات است.

30. قرآن کریم دارای معضلات است.

31. قرآن کریم دارای مجهولات است.

32. قرآن دارای محسنات است. (علم معانی، بیان و بدیع)

33. قرآن دارای اعجازات علمی است.

34. قرآن کریم دارای علوم ریاضیات است.

35. قرآن کریم دارای علوم طبیعیات است.

36. قرآن کریم دارای علوم اقتصادی است.

37. قرآن کریم دارای علوم سیاسی است.

38. قرآن کریم دارای علوم قضایی است.

39. قرآن کریم دارای علوم شیمیایی است.

40. قرآن کریم دارای علوم پزشکی است.

41. قرآن کریم دارای آیاتی است که روابط فردی را مشخص می کند.

42. قرآن کریم دارای آیات روابط اجتماعی است.

ص: 235

43. قرآن کریم دارای آیات روابط بین الملل است.

44. قرآن کریم دارای آیات حکایات و قصص است.

45. قرآن کریم دارای علوم تغذیه است.

46. قرآن کریم دارای علوم غیبی و پیش گویی است.

47. قرآن کریم دارای علومی است که هنوز بشر به آن دست نیافته است و هم زمان با پیشرفت های علمی به آن مطالب علمی قرآن می رسد.

48. قرآن کریم دارای آیاتی درباره ی ملائکه است.

49. قرآن کریم دارای علومی است که شیاطین و ابلیس را مشخص می کند.

50. قرآن دارای علوم نجوم است.

51. قرآن دارای علوم تقدیرات است.

52. قرآن دارای علومی است که درباره ی قضا صحبت می کند.

53. قرآن دارای مقیدات است.

54. قرآن دارای علوم مطلق است.

55. قرآن دارای علوم قرائن است.

56. قرآن کریم دارای علومی است که از عقل صحبت می کند.

57. قرآن کریم دارای علومی است که مفصله ی عقلی است.

58. قرآن کریم دارای مفصله ی فرعی است.

59. قرآن کریم دارای علوم قبض و بسط است.

باز کردن این علوم از قدرت انسان های عادی خارج است. کسانی که بر قرآن مسلط هستند و خداوند درباره ی آن ها فرموده است و من عنده علم الکتاب علم کتاب نزد آن هاست و علم کتاب لارطب و لا یابس الا فی کتاب مبین است و خداوند این علوم را فی صدور الذین اوتوا العلم قرار داده است.

ص: 236

سوره آل عمران آیه 18

شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکة و اولوالعلم قائما بالقسط لا اله الا هو العزیز الحکیم.

تفسير العياشي مجلد 1 صفحه 165 حدیث 18، تفسیر صافی مجلد1 صفحه250 و تفسیر برهان مجلد1 صفحه 604 آمده است:

عن جابر قال سألت أبا جعفر ع عن هذه الآية «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ- لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» قال أبو جعفر: شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فإن الله تبارك و تعالى يشهد بها لنفسه و هو كما قال، فأما قوله «وَ الْمَلائِكَةُ» فإنه أكرم الملائكة بالتسليم لربهم- و صدقوا و شهدوا كما شهد لنفسه و أما قوله «وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ» فإن أولي العلم الأنبياء و الأوصياء و هم قيام بالقسط، و القسط هو العدل في الظاهر، و العدل في الباطن أمير المؤمنين

جابر می گوید از امام محمد باقر درباره ی این آیه که به جز او هیچ پرستش شونده ای نیست و ملائکه و اولوا العلم نیز بر آن شهادت می دهند که خداوند قائم به قسط است و پرستش شونده ای جز او که قادر و عزیز و حکیم است سؤال کردم. حضرت امام محمدباقر فرمودند: اما این که شهادت می دهد که خداوند جز او الهه و پرستش شونده ای نیست منظور ذات اقدس الله تبارک و تعالی است که او به نفس خودش شهادت می دهد (او خودش را معرفی می کند.) اما این که فرموده است و الملائکه خداوند ملائکه را کرامت بخشید که تسلیم پروردگارشان باشند و آن ها را راستگو و صدیق قرار داد و آن ها شاهدند همان طور که خداوند شاهد به نفس خویش است اما در مورد این که خداوند می فرمایند و صاحبان علم نیز شهادت به وحدانیت او می دهند و او قائم به قسط است همانا صاحبان علم و دانش انبیا و اوصیا هستند و آن ها هستند که قیام به قسط می کنند و قسط همان عدل است در ظاهر و عدل در باطن امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) است.

شهد الله= ان الله تبارک و تعالی به ذات خودش شهادت می دهد.

ملائکه= خداوند گرامی داشته ملائکه را... شهادت دادن که به جز او پرستش شونده ای نیست.و اولوا العلم= انبیا، اوصیا که قیام به قسط می کنند (ولقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط)

ص: 237

قسط= هو عدل فی الظاهر (قسط عدل در ظاهر است.)

عدل باطن= حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) (عدل عدالت در باطن است که او امیرالمؤمنین(عليه السلام) است.) (العدل یضع الامور مواضعها)

تفسير العياشي مجلد 1 صفحه 166، بحار الانوار مجلد 23 صفحه204، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه604 و تفسیر نورالثقلین مجلد1 صفحه 323 حدیث 67 آمده است:

عن مرزبان القمي قال سألت أبا الحسن ع عن قول الله «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ- وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ» قال: هو الإمام

مرزبان قمی گوید: از حضرت ابی الحسن درباره ی این آیه به جز او هیچ پرستش شونده ای نیست و ملائکه و اولوا العلم شهادت دادند که او قائم به قسط است سؤال کردیم که اولوا العلم کیست؟ فرمودند: منظور امام (زمان) است.

تفسير نور الثقلين ج 1 ص322 حدیث 64 آمده است:

في أصول الكافي على بن محمد عن عبد الله بن اسحق العلوي عن محمد بن زيد الزرامى عن محمد بن سليمان الديلمي عن على بن ابى حمزة عن أبى بصير عن أبى عبد الله عليه السلام حديث طويل يذكر فيه مواليد الائمة صلوات الله عليهم و فيه يقول عليه السلام: و إذا وقع من بطن امه وقع واضعا يديه على الأرض، رافعا رأسه الى السماء فاما وضعه يديه على الأرض فانه يقبض كل علم الله أنزله من السماء الى الأرض و اما رفعه رأسه الى السماء فان مناديا ينادى به من بطنان العرش من قبل رب العزة من الأفق الأعلى باسمه و اسم أبيه يقول، يا فلان بن فلان اثبت تثبت، فلعظيم ما خلقتك أنت صفوتي من خلقي، و موضع سرى و عيبة علمي، و أمينى على و حيي، و خليفتي في أرضى، لك و لمن تولاك أوجبت رحمتي، و منحت جناني، و أحللت جواري، ثم و عزتي و جلالي لاصلين من عاداك أشد عذابي و ان وسعت عليه في دنياي من سعة رزقي، فاذا انقضى الصوت صوت المنادي أجابه و هو واضعا يديه رافعا رأسه الى السماء يقول: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ، وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» فاذا قال ذلك أعطاه الله العلم الاول و العلم الاخر، و استحق زيادة الروح في ليلة القدر.

ابابصیر از حضرت امام صادق در یک حدیث طویل نقل می کند که آن حضرت تولد امامان را که درود خداوند بر همه ی آن ها باد چنین نقل می نماید: هنگامی که امام از شکم مادر به دنیا می آید دست هایش را روی زمین قرار می دهد او کل علومی را که خداوند از آسمان به سوی زمین نازل می فرماید، قبض می کند و می گیرد و اما زمانی که سرش را به سوی بلند می کند یک منادی ندا می دهد از درون عرش و از طرف پروردگار عزیز در افق اعلی به

ص: 238

اسم آن امام و اسم پدر او و می گوید ای فلانی فرزند فلانی ثبت کن تثبیت می شود و می فرماید من عظیم تر از شما خلق نکردم تو برگزیده ی از میان خلق من هستی و تو محل اسرار منی و پوشاننده ی علم من هستی و امین وحی من هستی و خلیفتی فی ارضی تو جانشین من روی کره ی زمین هستی برای توست و برای هر کسی که ولایت و زعامت و دوستی تو را بپذیرد که رحمت من بر او واجب می شود و او در بهشت من قرار می گیرد (رضوان الله الاکبر) و حلال می گیرد هم جواری با خود من. پس به عزت و جلالم سوگند من انتقام می گیرم از دشمنان تو به شدیدترین عذاب و همانا وسیع می گردانم بر او در دنیا وسعت رزق را پس هنگامی که این ندا پایان می یابد و منادی ساکت می شود خداوند او را اجابت می کند (امام را) و او در حالی که قرار داده است دست هایش را و سرش را به سوی آسمان می گوید شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکة و اولوا العلم قائماً بالقسط لا اله الا هو العزیز الحکیم و هنگامی که امام این ذکر را می گوید اعطا می کند خداوند علم اولین و آخرین را به او و او را مستحق می داند که بر این علم بیفزاید به وسیله ی روح در لیلة القدر.

پس حضرت بقیة الله دارای علم اولین و آخرین است.

ص: 239

40. مؤمن واقعی کسی است که ولایت و امامت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بپذیرد

سوره آل عمران، آیه 28

لا یَتَّخِذِ المؤمنونَ الکافرینَ اَولیاءَ مِن دونِ المؤمنینَ وَ مَن یفعُل ذلِکَ فَلَیسَ مِنَ اللهِ فی شیءٍ اِلّا اَن تَتَّقوا مِنهُم تُقاةً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللهُ نَفسَه وَ إلَی اللهِ المصیرُ.

نباید مؤمنان کافران را دوست و ولی و رهبر خود قرار دهند و دیگر مؤمنان را واگذارند و هر کس چنین کند دیگر در پیش خداوند شما را از عقاب (عملتان) می ترساند. (بدانید) همه ی بازگشت ها به سوی خداوند است.

یکی از مسائلی که در این آیه مطرح است، قبول نکردن ولایت کافر به وسیله ی مؤمن است و مؤمن نباید ولایت کافر را بپذیرد که خداوند در سوره مائده آیه 53 می فرمایند:

إنّما ولیّکُم الله وَ رَسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون

همانا دوست و سرپرست و رهبر و ولی شما خداوند است و رسولش و آن شخصی که در هنگام نماز در هنگام رکوع زکوة پرداخته است. (آن هم حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) بوده است.)

اگر در آیه دقت بفرمایید بعد از ولایت رسول الله(صلى الله عليه و آله) (و الذین آمنوا الذین یقیمون ...) به صورت جمع آمده است به خاطر ولایت یازده ستاره ی درخشان از نسل امیرالمؤمنین(عليه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) است که یکی بعد از دیگری امامت و ولایت دارند و پذیرش ولایت آن ها واجب است. (لا یتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین) ولایت مطلقه ی الهی مختص این چهارده نفر است و هم اکنون حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای این ولایت است. اما در غیبت کبری امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسئله فرق می کند. مثلاً در غیبت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امکان دارد که مؤمن در موقعیتی و شرایطی قرار بگیرد که بخواهد تقیه کند. این آیه تقیه را پذیرفته است. چنان که:

ص: 240

1. در کتاب کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 2، صفحه 358، کتاب اصول کافی، مجلد 1، صفحه 334، بحار الانوار، مجلد 52، صفحات 127 و 128 حدیث 20 آمده است:

حدثنا علی بن احمدبن محمدبن عمران الدَّقّاق رضی الله عنه قال: حدثنا حمزة بن القاسم العلوی العباسی قال: حدثنا جعفربن محمدبن مالک الکوفی الفزاری قال: حدثنا محمدبن الحسین بن زید الزَّیّات قال: حدثنا محمدبن زیاد الازدی، عن المفضل بن عمر، عن الصادق جعفربن محمد(عليهما السلام) قال: سألته عن قول الله عزوجل و إذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن ما هذه الکلمات؟ قال هی الکلمات التی تلقاها آدم من ربه فتاب الله علیه و هو أنَّه قال أسئلک بحق محمد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و الحسن(عليه السلام) و الحسین(عليه السلام) إلّا تبت علیَّ فتاب الله علیه إنّه هو التوّاب الرحیم فقلت له: یا ابن رسول الله فما یعنی عزوجل بقوله فاتمهنّ؟ قال: یعنی فأتمهن إلی القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اثنی عشر اماماً تسعة من ولد الحسین(عليهم السلام).

قال المفضل: فقلت: یابن رسول الله فاخبرنی عن قول الله عزوجل «و جعلها کلمة باقیة فی عقبه» قال: یعنی بذلک الامامة، جعلها الله تعالی فی عقب الحسین إلی یوم القیامة. قال: فقلت له: یا ابن رسول الله(صلى الله عليه و آله) فکیف صارت الامامة فی ولد الحسین(عليه السلام) دون ولد الحسن(عليه السلام) و هما جمیعاً ولداً رسول الله(صلى الله عليه و آله) و سبطاه و سیّدا شباب اهل الجنة؟ فقال(عليه السلام): إن موسی و هارون کانا نبیین مرسلین و أخوین فجعل الله عزوجل النبوة فی صلب هارون دون صلب موسی(عليهما السلام) و لم یکن لاحد ان یقول: لم فعل الله ذلک و إنَّ الامامة خلافة الله عزوجل فی ارضه و لیس لاحد ان یقول: لِمَ جعله الله فی صلب الحسین دون صلب الحسن(عليهما السلام) لأنَّ الله تبارک و تعالی هو الحکیم فی افعاله «لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون»

مفضل بن عمر از حضرت صادق (آل محمد(صلى الله عليه و آله)) روایت می کند که از آن حضرت سؤال کردند درباره ی این فرموده ی خداوند و خداوند ابراهیم را امتحان کرد به کلمات و او این امتحان را تماماً به اتمام رسانید که این کلمات چیست؟ حضرت فرمودند: این کلمات همان کلماتی است که خداوند به آدم القا فرمودند و پس از (این که آدم خداوند را به این کلمات قسم داد توبه اش پذیرفته شد و آدم به خداوند گفت: پروردگارا از تو می خواهیم به حق محمد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسین(عليه السلام) توبه ی مرا بپذیری و سپس خداوند توبه ی او را پذیرفت که او توبه پذیر مهربان است. به آن حضرت(عليه السلام) گفته شد ای پسر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) چرا خداوند فرموده است فاتمهن. حضرت(عليه السلام)فرمودند او در امتحان (نبوت و امامت) تا پایان (قبول شد) یعنی تا قائم (آل محمد)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که ایشان دوازدهمین امام و نهمین امام از فرزندان امام حسین(عليه السلام) است. مفضل می گوید: گفتم ای پسر رسول خدا(صلى الله عليه و آله)

ص: 241

ما را خبر بده. در مورد این فرموده ی خداوند و جعلها کلمة باقیه فی عقبه. حضرت(عليه السلام) فرمودند: یعنی این امامت را خداوند متعال قرار داد از فرزند امام حسین(عليه السلام) تا روز قیامت سؤال شد چرا خداوند از فرزندان امام حسن(عليه السلام) قرار نداد درحالی که آن دو از فرزندان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) هستند و آقایان جوانان اهل بهشتند؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: حضرت موسی(عليه السلام) و حضرت هارون(عليه السلام) هر دو از انبیا و از مرسلین بودند و باهم برادر بودند. خداوند نبوت را در نسل هارون(عليه السلام) قرار داد و از نسل حضرت موسی(عليه السلام) قرار نداد و هیچ کس نمی تواند بگوید که چرا خداوند چنین کرده است. امامت، خلافت و جانشین خداوند بر روی زمین است. هیچ کس نمی تواند بگوید چرا خداوند نبوت را در نسل موسی(عليه السلام) قرار نداده است.

همین طور خلافت و امامت را خداوند در فرزند امام حسین(عليه السلام) قرار داده و در فرزندان امام حسن(عليه السلام) قرار نداده است و خداوند متعال او حکیم است. در تمام افعال خودش «هیچ کس نباید درباره فعل خداوند از او سؤال کند. این خداوند است که باید از بندگان سؤال نماید.

دقت کنید قرآن می فرماید شما حقی ندارید برای خودتان امام و خلیفه انتخاب کنید و انتخاب امام و خلیفه حق خداوند است. همان طور که او خلافت را در نسل امام حسین(عليه السلام) قرار داد و در نسل حضرت امام حسن(عليه السلام) قرار نداد و یا در نسل هارون(عليه السلام) قرار داد و در نسل موسی(عليه السلام) قرار نداد. انتخاب خلیفه حق خداوند است و باید مؤمنین آن را بدون هیچ بهانه ای بپذیرند و امر امامت در وجود اعلی حضرت بقیة الله الاعظم(عليه السلام) به عنوان آخرین بازمانده ی امامت از طرف خداوند تعیین شده است و همه بدون هیچ بهانه ایباید آن را بپذیرند. ایشان بقیة الله است. یدالله است. عین الله است...

2. در کتاب اختصاص شیخ مفید، صفحه 20 و بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 144، حدیث 62 آمده است:

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أُمَيَّةَ بْنِ عَلِيٍ عَنْ رَجُلٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَيُّمَا أَفْضَلُ نَحْنُ أَوْ أَصْحَابُ الْقَائِمِ ع قَالَ فَقَالَ لِي أَنْتُمْ أَفْضَلُ ْمِن أَصْحَابِ الْقَائِمِ وَ ذَلِكَ أَنَّكُمْ تُمْسُونَ وَ تُصْبِحُونَ خَائِفِينَ عَلَى إِمَامِكُمْ وَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ مِنْ أَئِمَّةِ الْجَوْرِ إِنْ صَلَّيْتُمْ فَصَلَاتُكُمْ فِي تَقِيَّةٍ وَ إِنْ صُمْتُمْ فَصِيَامُكُمْ فِي تَقِيَّةٍ وَ إِنْ الْعَدْلُ وَ يَأْمَنَ السُّبُلُ وَ حَجَجْتُمْ فَحَجُّكُمْ فِي تَقِيَّةٍ وَ إِنْ شَهِدْتُمْ لَمْ تُقْبَلْ شَهَادَتُكُمْ وَ عَدَّدَ أَشْيَاءَ مِنْ نَحْوِ هَذَا

ص: 242

مِثْلَ هَذِهِ فَقُلْتُ فَمَا نَتَمَنَّى الْقَائِمَ ع إِذَا كَانَ عَلَى هَذَا قَالَ فَقَالَ لِي سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تُحِبُّ أَنْ يَظْهَرَ يُنْصَفَ الْمَظْلُومُ.

شیخ مفید در کتاب اختصاص به اسناد خود از حسن بن احمدبن هلال او از امیة بن علب او از مردی روایت نموده که گفت: به خدمت حضرت صادق عرض کردم آیا ما افضلیم یا اصحاب حضرت قائم؟ فرمودند: شما از اصحاب قائم افضلید. زیرا شما روز و شب را به سر می برید درحالی که از سلاطین جور می ترسید که به شما و به امام شما آسیبی برسانند. اگر نماز بگزارید به طریق تقیه می گزارید و اگر روزه بگیرید به طریق تقیه می گیرید و اگر حج کنید با تقیه انجام می دهید و اگر در خصوص امری شهادت دهید، شهادت شما را از راه عداوت قبول نمی کنند و پاره ای از این قبیل شمردند. بعد عرض کردم که چون ما از ایشان افضل شدیم دیگر تمنای ظهور حضرت قائم نمی کنیم. وقتی حضرت صادق این سخن را از من شنیدند، فرمودند: سبحان الله آیا دوست نمی داری که عدالت ظاهر گردد و راه ها امن شود و داد مظلوم از ظالم گرفته گردد؟

ص: 243

41. مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يكى از برگزيدگان آل محمّد(صلى الله عليه و آله) است

سوره آل عمران آيات 33 و 34

«إِنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْراهِيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلى العالَمِينَ(33) ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ(34)

خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را از اهل جهان برگزيد. نسل ابراهيم و عمران، بعضى از آن ها از بعضى ديگر است و خدا شنوا و داناست.

1. در كتاب شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى از علماى قرن پنجم هجرى قمرى مجلد 1 صفحه 152، حدیث 165 آمده است:

- أَخْبَرَنَا أَبُوبَكْرِ بْنُ أَبِي الْحَسَنِ الْحَافِظُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عُمَرُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ: حَدَّثَنَا حُصَيْنُ بْنُ مُخَارِقٍ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ شَقِيقٍ قَالَ قَرَأْتُ فِي مُصْحَفِ عَبْدِ اللَّهِ هُوَ ابْنُ مَسْعُودٍ وَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرَاهِيمَ وَ آلَ عِمْرَانَ وَ آلَ مُحَمَّدٍ عَلَى الْعَالَمِينَ

ما را خبر داد ابوبكر پسر ابوالحسن حافظ مى گويد عمر پسر على بن مالك، وى مى گويد احمد بن حسن از ابى حصين پسر مخارق از اعمش از شقيق؛ ما را خبر داد او گفت: در قرآنى كه به خط عبداللّه بن مسعود بود خواندم: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْراهِيمَ وَآلَ عِمْرانَ (و آلَ محمّد) عَلى العالَمِينَ» خداوند آدم(عليه السلام) و نوح(عليه السلام) و خاندان ابراهيم(عليهما السلام) و خاندان عمران(عليهما السلام) (و خاندان محمّد(صلى الله عليه و آله)) را از اهل جهان برگزيد.

2. در همان كتاب و همان مجلد و صفحه 152، حديث 166 حاكم آورده است:

[و أخبرناه أيضا عن أبي بكر محمد بن الحسين بن صالح] السبيعي قال أخبرنا ابن عقدة، قال: حدثنا أحمد بن ميثم بن أبي نعيم [الفضل بن دكين ..] قال: حدثنا أبو جنادة السلولي عن الأعمش به سواء

ما نيز اين روايت را از سبيعى از ابن عقده از احمد پسر هشيم پسر ابونعيم خبر مى دهيم (احمد مى گويد) خبر داد ما را ابوجناده سلولى از اعمش به همان خبر.

ص: 244

3. در كتاب غاية المرام باب 13 صفحه 138، آمده است:

عن ابامحمد عبدالله بن قاضی... عن اعمش عن ابی وائل قال: قرَأت فی قرآن بخط عبئالله بن مسعود: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً و آل ابراهیم وَ آلَ عِمْرَانَ وَ آلَ أَحْمَدَ عَلَى الْعَالَمِينَ

ثعلبى در تفسيرش مى گويد: نقل حديث نمود براى ما ابومحمّد عبداللّه بن قاضى... براى ما ابوعباد سلولى از اعمش از ابى وائل گفت: خواندم در قرآنى كه به خط عبداللّه بن مسعود بود: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْراهِيمَ وَآلَ عِمْرانَ (و آلَ محمّد) عَلى العالَمِينَ».

در شواهد التنزيل اين حديث به چند طريق ديگر نيز بيان شده است. پس آل محمّد كه دوازده معصومند، برگزيدگان خداوند هستند و در حال حاضر وجود اقدس بقيه اللّه الاعظم آخرين فرزند از سلسله عصمت و طهارت از آل محمّد (صلى الله عليه و آله) مى باشد.

4. در كتاب عيون الاخبارالرضا مجلد 2 صفحه 187، آمده است:

فى العيون فى حديث الرضا (عليه السلام) مع المأمون: فقال المأمون: هل فضل اللّه العترة على سائر الناس؟ فقال ابوالحسن: انّ اللّه ابان فضل العترة على سائر الناس فى محكم كتابه. فقال له المأمون: أين ذلك من كتاب اللّه؟ فقال له الرضا عليه السلام: فى قوله: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْراهِيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلى العالَمِينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ».

در حديث حضرت رضا(عليه السلام) با مأمون نقل شده كه مأمون به حضرت گفت: آيا خدا عترت را بر ساير مردم فضيلت بخشيده است؟ حضرت فرمودند: خداوند فضيلت عترت پيامبر(صلى الله عليه و آله) را در محكم كتابش آشكار فرموده. مامون گفت: در كجاى قرآن؟ حضرت فرمودند: در اين آيه: «خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را از اهل جهان برگزيد.» «نسل ابراهيم و عمران، بعضى از آن ها از بعضى ديگر است.»

5. در تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 168، آمده است:

و فى تفسير العياشى عن الباقر(عليه السلام): انه تلا هذه الآية فقال: نحن منهم و نحن بقية تلك العترة.

از امام باقر(عليه السلام) نقل شده كه حضرت اين آيه را تلاوت فرمود و سپس فرمود: ما هم از آنان هستيم و ما باقيماندگان از آن عترتيم.

6. در كتاب معانى الاخبار صفحه 94، آمده است:

ص: 245

عن ابى بصير قال: قلت لابى عبداللّه(عليه السلام): من آل محمّد(صلى الله عليه و آله)؟ قال: ذريته. فقلت: اهل بيته؟ قال: الائمة الاوصياء. فقلت: من عترته؟ قال: اصحاب العباء. فقلت: من امته؟ قال: المومنون الذين صدقوا بما جاء به من عند اللّه عزوجل، المتمسكون بالثقلين الذين امروا بالتمسك بهما: كتاب اللّه عزوجل و عترته اهل بيته الذين اذهب اللّه عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا و هما الخليفتان على الامة بعده(عليه السلام).

ابى بصير مى گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرض كردم آل محمّد چه كسانى هستند؟ فرمود: ذريه او مى باشند. گفتم اهل بيت پيامبر(عليهما السلام) كدامند؟ فرمود: امامان و جانشينان آن حضرت. عرض كردم منظور از عترت چه كسانى هستند؟ فرمود: (پنج تن) اصحاب عبا. گفتم: امت پيامبر كدامند؟ فرمود: مؤمنينى كه آنچه از جانب پروردگار آمده تصديق كنند و به ثقلين كه امر به تمسّك جستن آن ها شده بگروند؛ يعنى، كتاب خداى بزرگ و عترت اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه و آله) و البته، همان اهل بيتى كه آيه تطهير در شأنشان نازل شده. آرى قرآن و عترت دو جانشين رسول خدا(صلى الله عليه و آله) پس از وى مى باشند.

7. در معانى الاخبار صفحه 94، آمده است:

عن عبداللّه بن ميسره قال: قلت لابى عبداللّه(عليه السلام): انا نقول اللهم صل على محمّد و آل محمّد. فيقول قوم: نحن آل محمّد. فقال: انما آل محمّد من حرم اللّه عزوجل على محمّد نكاحه.

از عبداللّه بن ميسره نقل شده كه به حضرت صادق گفتم: ما مى گوييم اللهم صل على محمّد و آل محمّد. عده اى مى گويند كه ما آل محمّد هستيم. حضرت فرمود: آل محمّد كسانى هستند كه خداوند ازدواج با آن ها را براى حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) حرام كرده است.

8. شواهد التنزیل، مجلد 1، صفحه 153، حدیث 167 آمده است:

أَخْبَرَنَاهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الشِّيرَازِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ الْجَرْجَرَائِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْبَصْرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي الْمُغِيرَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ الْخَطَّابِ قَالَ: حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ ثَابِتٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ نُمَيْرِ بْنِ عَرِيبٍ أَنَّ ابْنَ مَسْعُودٍ كَانَ يَقْرَأُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً الْآيَةَ، يَقُولُ ابْنُ عَبَّاسٍ [كَذَا] وَ آلَ عِمْرَانَ وَ آلَ أَحْمَدَ عَلَى الْعَالَمِينَ

خبر داد ما را ابوعبدالله شیرازی و او خبر داد از ابوبکر جرجرائی و او خبر داد از ابواحمد بصری و او خبر داد از مغیرة بن محمدبنعبدالعزیزبن خطاب از عمروبن ثابت و او از اسحاق بن نمیربن عریب که عبدالله بن مسعود می خواند إنَّ الله اصطفی آدم و نوح و آل

ص: 246

عمران و آل احمد(صلى الله عليه و آله) علی العالمین (مانند روایت سابق و آل عمران و آل احمد(صلى الله عليه و آله) علی العالمین و ابن عباس می گفت و آل عمران و آل احمد(صلى الله عليه و آله) علی العالمین

9. در تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن، مجلد 3، صفحه 234 و تفسیر الدر المنثور، مجلد 3، صفحه 179 آمده است:

اخرج ابن جریر و ابن المنذر و ابن ابی حاتم من طریق علی عن ابن عباس حدثنی المثنی قال: حدثنا عبدالله بن صالح قال: حدثنی معاویه عن علیّ(عليه السلام) عن ابن عباس قوله إنّ الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین قال هم المؤمنون من آل ابراهیم و آل یاسین و آل محمد(صلى الله عليه و آله) ...

ص: 247

42. برای قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و مریم عذرا غذای آسمانی می آید

اشاره

سوره آل عمران، آیه 37

فَتَقَبَّلها رَبُّها بِقبولٍ حسنٍ وَ اَنبَتَها نباتاً حَسَناً وَ َفَّلَها زَکَریّا کُلَّما دَخَلَ عَلَیها زکَریَّا المحراب وَجَدَ عِندَها رِزقاً قالَ یا مریمُ اَنّی لَکِ هذا قالت هُوَ مِن عِند اللهِ اِنَّ اللهَ یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حسابٍ

پس خداوند (مریم) را به نیکویی پذیرفت و او را نیکو رویانید (یعنی نیکو پرورش داد) و زکریا را برای کفالت و نگهبانی او قرار داد و هرگاه زکریا به محرابی که مریم در آن عبادت می کرد داخل می شد، می دید برای او رزق آماده شده است و می گفت: ای مریم، این رزق از کجا برای تو آمده است؟ او جواب می داد که از جانب خداوند است که خداوند به هرکس بخواهد رزق و روزی بی حساب عنایت می فرماید.

تنزیل این آیه در شأن حضرت مریم عذرا است اما تأویل آن در شأن حضرت فاطمة زهرا(علیها السلام) است که سرانجام این رزق بی حساب به حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ارث می رسد.

همان طور که برای مریم رزق بی حساب بود، برای حضرت فاطمة زهرا(علیها السلام) نیز رزق بی حساب است و آن به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می رسد که رزق حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز إنَّ اللهَ یَرزُقُ مَن یَشاء بغیر حساب است. چنان که در تفسیرعیاشی، مجلد 1، صفحه 194، حدیث 41، بحار الانوار، مجلد 14، صفحه 197، باب 16، حدیث 4، مناقب ابن شهرآشوب، کشف الغمه، صفحه 496، امالی شیخ صدوق و کتاب تأویل الآیات الظاهره، مجلد 1، صفحه 110، حدیث 16، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 332، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 282، حدیث 9، مراة العقول،مجلد 5، صفحه 31 و تفسیر نور الثقلین، مجلد 1، صفحه 333، حدیث 11 آمده است:

ص: 248

عَنْ سَيْفٍ عَنْ نَجْمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ فَاطِمَةَ ع ضَمِنَتْ لِعَلِيٍّ ع عَمَلَ الْبَيْتِ وَ الْعَجِينَ وَ الْخُبْزَ وَ قَمَّ الْبَيْتِ وَ ضَمِنَ لَهَا عَلِيٌّ ع مَا كَانَ خَلْفَ الْبَابِ نَقْلَ الْحَطَبِ وَ أَنْ يَجِي ءَ بِالطَّعَامِ فَقَالَ لَهَا يَوْماً يَا فَاطِمَةُ هَلْ عِنْدَكِ شَيْ ءٌ قَالَتْ وَ الَّذِي عَظَّمَ حَقَّكَ مَا كَانَ عِنْدَنَا مُنْذُ ثَلَاثٍ إِلَّا شَيْ ءٌ آثَرْتُكَ بِهِ قَالَ أَ فَلَا أَخْبَرْتِنِي قَالَتْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص نَهَانِي أَنْ أَسْأَلَكَ شَيْئاً فَقَالَ لَا تَسْأَلِي ابْنَ عَمِّكِ شَيْئاً إِنْ جَاءَكِ بِشَيْ ءٍ عَفْواً وَ إِلَّا فَلَا تَسْأَلِيهِ قَالَ فَخَرَجَ ع فَلَقِيَ رَجُلًا فَاسْتَقْرَضَ مِنْهُ دِينَاراً ثُمَّ أَقْبَلَ بِهِ وَ قَدْ أَمْسَى فَلَقِيَ الْمِقْدَادَ بْنَ الْأَسْوَدِ فَقَالَ لِلْمِقْدَادِ مَا أَخْرَجَكَ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ قَالَ الْجُوعُ وَ الَّذِي عَظَّمَ حَقَّكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ فَهُوَ أَخْرَجَنِي وَ قَدِ اسْتَقْرَضْتُ دِينَاراً وَ سَأُؤْثِرُكَ بِهِ فَدَفَعَهُ إِلَيْهِ فَأَقْبَلَ فَوَجَدَ رَسُولَ اللَّهِ ص جَالِساً وَ فَاطِمَةَ تُصَلِّي وَ بَيْنَهُمَا شَيْ ءٌ مُغَطًّى فَلَمَّا فَرَغَتْ أَحْضَرَتْ ذَلِكَ الشَّيْ ءَ فَإِذَا جَفْنَةٌ مِنْ خُبْزٍ وَ لَحْمٍ قَالَ يَا فَاطِمَةُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَ لَا أُحَدِّثُكَ بِمَثَلِكَ وَ مَثَلِهَا قَالَ بَلَى قَالَ مَثَلُ زَكَرِيَّا إِذْ دَخَلَ عَلَى مَرْيَمَ الْمِحْرَابَ فَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ فَأَكَلُوا مِنْهَا شَهْراً وَ هِيَ الْجَفْنَةُ الَّتِي يَأْكُلُ مِنْهَا الْقَائِمُ ع وَ هُوَ عِنْدَه

حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) بین خود تقسیم کار کرده بودند که حضرت زهرا(علیها السلام) کارهای درون خانه نظیر آسیا کردن آرد و نان پختن و ... را انجام دهند و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) کارهای خارج از منزل را انجام دهند. نظیر آماده کردن هیزم برای پختن غذا و خریدن مایحتاج منزل و ... روزی حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) به منزل آمدند و به همسرشان فرمودند: ای فاطمه(علیها السلام) غذا در منزل چه داریم؟ حضرت فاطمه(علیها السلام) پاسخ دادند ما سه روز است که چیزی نداریم. حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند: چرا به من چیزی نفرمودید؟ حضرت فاطمه(علیها السلام) پاسخ دادند: پدرم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مرا نهی کرده است که از شما چیزی بخواهم (و من شرم می کنم از شما چیزی بخواهم) حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) برخاستند و به خارج از منزل رفتند و دیناری را از فردی قرض گرفتند و آهنگ خانه نمودند. (هوا بسیار گرم بود و کسی در کوچه ها دیده نمی شد. همه برای در امان ماندن از گرما به خانه ها پناه برده بودند.) حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) چشمشان به مقداد افتاد که (با حالتی آشفته و ناراحت در گوشه ای ایستاده است.) حضرت(عليه السلام) پس از سلام فرمودند: مقداد، در این هوای گرم در این وقتروز اینجا چه می کنی؟ مقداد گفت: (گرسنگی فرزندانم. ما در خانه چیزی نداشتیم و من طاقت دیدن آن ها را نداشتم.) حضرت(عليه السلام) آن دیناری که قرض کرده بود به مقداد دادند. به خانه آمدند و دیدند رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در منزل

ص: 249

نشسته است و حضرت فاطمه(علیها السلام) نماز می خواند و بین آن ها ظرفی است که روی آن پوشیده شده است و چون روپوش را کنار زدند. ظرفی از گوشت به همراه نان بود. حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) از آن سؤال کرد حضرت فاطمه(علیها السلام) فرمودند «هو من عند الله إنَّ الله یرزق من یشاء بغیر حساب» این از طرف خداوند است. خداوند روزی می گرداند هرکس که بخواهد بغیر حساب رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: می خواهید مثل شما را بیان کنم؟ حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند: بفرمایید. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: مثل شما مثل زکریا است که داخل محراب مریم شد. دید در آنجا روزی (و غذا) است. گفت: ای مریم، این از کجا برای تو آمده است؟ مریم جواب داد «هو من عند الله إنَّ الله یرزق من یشاء بغیر حساب» این غذا از طرف خداوند است به هرکس بخواهد به غیر حساب می دهد و آن ها یک ماه از آن غذا می خوردند و تمام نمی شود «و هی الجفنة التی یأکل منها القائم و هی عندنا» امام باقر(عليه السلام) فرمودند: آن ظرف الان نزد ماست و حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آن ظرف غذا میل خواهند کرد.

ظرفی که جبرئیل برای اهل بیت از بهشت غذا آوردند، نزد حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وارث همه ی انبیا و اوصیا و رسول خدا و ائمه ی طاهرین هستند. لذا عصای حضرت آدم که جبرئیل از بهشت آورد و سرانجام به شعیب رسید و او به موسی داد، در دست آن حضرت است. پیراهنی که ابراهیم خلیل پوشید و آتش برایش برداً و سلاماً شد و به یوسف پیامبر داده شد، نزد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. تابوت سکینه، الواح موسی و انگشتری سلیمان در دستان با کفایت آن حضرت است. ذوالفقار رسول خدا که آن را به حضرت امیرالمؤمنین دادند وزره آن حضرت و همچنین ظرفی که جبرئیل برای حضرت فاطمه(علیها السلام) و اهل بیت از بهشت آورد و هر چه از آن میل می فرمودند آن غذا تمام نمی شد، در اختیار حضرت بقیة الله است. پیراهن حضرت سیدالشهدا که روز عاشورا پوشیدند و در آن به شهادت رسیدند، نزد حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 250

43. حضرت عیسی بن مریم(عليه السلام) در ظهور حضرت مهدی فاطمه(عليهما السلام)

اشاره

به نفع آن حضرت سخن خواهد گفت

سوره آل عمران، آیه 46

وَ یُکَلِّمُ الناسَ فی المَهدِ وَ کَهلاً وَ من الصّالحین

(عیسی بن مریم(عليه السلام)) با مردم در گاهواره و هنگام کهولت سخن خواهد گفت و او از شایستگان است.

1. در تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن، مجلد 3، صفحه 273 آمده است:

حدثنی یونس قال أخبرنی ابن وهب قال سمعته: یعنی ابن زید یقول فی قوله «وَ یُکَلِّمُ الناسَ فی المَهدِ وَ کَهلاً» قال قد کلمهم عیسی(عليه السلام) فی المهد و یکلمهم إذا قتل الرجال و هو یومئذ کهل.

یونس می گوید: خبر داد به ما ابن وهب یعنی ابن زید گفت درباره ی این فرموده ی خداوند «عیسی بن مریم با مردم در گاهواره و هنگام کهولت سخن خواهند گفت و او از شایستگان است» حضرت(عليه السلام) فرمودند: حضرت عیسی(عليه السلام) در گاهواره با مردم سخن گفت و به زودی باز با مردم سخن خواهند گفت هنگامی که دجال کشته می شود و در آن موقع به سن کهولت رسیده است.

2. در تفسیر الدر المنثور، مجلد 2، آمده است:

و أخرج ابن جریر عن ابن زید فی الآیة قال: قد کلمهم عیسی فی المهد و یکلمهم إذا أقبل الدجال و هو یومئذ کهل

ابن زید روایت می کند از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) درباره ی این آیه که آن حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: به تحقیق حضرت عیسی(عليه السلام) سخن می گوید در گاهواره و به زودی در هنگامی که با دجال روبه رو می شود در سن کهولت سخن خواهد گفت.

ص: 251

ما هم از این آیه و تفسیرش می توانیم نتیجه بگیریم که آیه دو بار سخن گفتن حضرت مسیح را مطرح می کند. قسمت اول سخن گفتن در گاهواره و قسمت دوم سخن گفتن در کهولت سن. بنابراین اگر حضرت مهدی فاطمه(عليهما السلام) در هنگام تولد سخن بگوید، مشکلی نیست.

سخن گفتن بار دوم حضرت عیسی بن مریم(عليهما السلام) در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام کشته شدن دجال

همان طور که ملاحظه فرمودید حضرت مسیح(عليه السلام) هنگام کشته شدن دجال که در ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است سخن خواهد گفت: چنان که

3. در تفسیر الدر المنثور، مجلد 3، صفحه 388 آمده است:

وَ اخرج ابن ابی شیبه و احمدبن حمید و مسلم و الترمذی و ابن جریر و ابن مردویه و البیهقی عن ابی هریرة عن النبی قال: ثلاث إذا خرجت لم ینفع نفساً ایماناً لم تکن آمنت من قبل الدجال و الدابة و طلوع الشمس من مغربها.

در این حدیث حضرت به سه علامت از علائم ظهور اشاره می فرمایند: دجال، طلوع خورشید از مغرب، خروج دابة الارض. سپس می فرمایند: اگر کسی قبل از این سه علامت ایمان نداشت، دیگر ایمانش بعد از آن برایش نفعی ندارد.

4. در تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن، مجلد 8، صفحه 103 آمده است:

حدثنا بشربن معاذ قال حدثنا معاویة بن عبدالکریم قال: حدثنا الحسن قال قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) با درِوا بالأعمال ستاً: طلوع الشمس من مغربها و الدجال و الدخان و َ دَابَّةَ الارضِ و خُوَیصته أحَدکُم و أمرَ العامَّةِ.

5. در تفسیر الدر المنثور، مجلد 6، صفحه 383 آمده است:

و أخرج نعیم عن وهب بن منبه قال: أول الایات الروم ثم الدجال و الثالثة یأجوج و مأجوج و الرابعة عیسی و الخامسة الدخان و السادسه الدابة.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) درباره ی آیات و نشانه های ظهور شش شرط اصلی را چنین بیان می فرمایند: اول آیات و نشانه هایی از روم. دوم (خروج) دجال. سوم یأجوج و مأجوج. چهارم (نزول) عیسی(عليه السلام) پنجم دخان و دود و ششم خروج دابة الارض.

ص: 252

دقت بفرمایید همه ی این علائم درباره ی ظهور حضرت مهدی فاطمه(عليهما السلام) است که از جمله ی آن ها نزول حضرت عیسی ابن مریم(عليهما السلام) است و خروج دجال که در آن زمان عیسی بن مریم(عليهما السلام) در سن کهولت بر حقانیت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخن خواهد گفت.

سخن گفتن حضرت مسیح(عليه السلام) در گاهواره و سخن گفتن قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

6. در کتاب ینابیع المودة، باب 79 (فی ذکر ولادة القائم المهدی(عليه السلام) و زایجة ولادته و زایجة عیسی(عليه السلام))، صفحه 449 آمده است:

و فی کتاب الغیبة للشیخ محمدبن علی بن الحسین قدس سره عن موسی بن محمدبن القاسم بن حمزة بن موسی الکاظم رضی الله عنهم قال: حدثنی حکیمة بنت الامام محمد التقی الجواد بعث إلی الامام ابومحمد الحسن العسکری فقال یا عمة اجعلی افطارک اللیلة عندنا فانها لیلة النصف من شعبان فإن الله تبارک و تعالی یظهر فی هذه اللیلة حجته و یسن فاضطربت نرجس فکشف الثوب عنها فإذاً به المولود ساجداً فنادی ابومحمد هلمی الی ابنی یا عمة فجئت به إلیه فوضع قدمیه علی صدره و ادخل لسانه فی فیه و امر یده علی عینیه و اُذنه و مفاصلة ثم قال تکلم یا بنی فقال اشهد ان لا اله إلّا الله وحده لا شریک له و اشهد أنَّ محمداً رسول الله(صلى الله عليه و آله) ثم صلی علی امیرالمؤمنین(عليه السلام) و علی الائمة إلی أن صلی علی ابیه ثم قال ابومحمد(عليه السلام) یا عمة إذهبی به إلی امه یسلم علیها و اتیین به فذهبت به فسلم علی امه ثم رددته فوضعته عنده.

در ذکر ولادت حضرت قائم مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و زایچه ی ولادت حضرت عیسی(عليه السلام)

شیخ محمدبن علی بن الحسین قدس سره در کتاب غیبت از موسی بن محمدبن قاسم بن حمزة بن موسی الکاظم رضی الله عنهم گوید: حدیث کرد برای من حکیمه خاتون دختر امام محمد تقی (الجواد)(عليه السلام) که حضرت ابومحمد، حسن بن علی العسکری(عليهما السلام) فرستاد به دنبال من و مرا طلبید و فرمودند: ای عمه جان امشب افطار نزد ما بمانید. (آن شب هم پانزدهم شعبان بود) خداوند سبحان امشب حجت خود را در زمین ظاهر می فرماید. حکیمه می گوید: من رفتم و شب در آنجا ماندم و در همان جا خوابیدم. هنگام سحر بیدار شدم برای نرجس حالت اضطرابی پیش آمد من دو سوره الم سجده و یاسین را می خواندم. من پرده ای که او آویخته بود کنار زدم دیدم مولودی در حال سجده است. حضرت ابومحمد(عليه السلام) مراصدا زد. ای عمه، فرزندم را بیاور. من آمدم او را گرفتم. نزد آن حضرت بردم و او دو پای مولود مسعود را روی سینه ی خود قرار داد و زبان خود را در دهان او گذاشت. دست مبارکش را به چشم ها و گوش های و مفاصل او کشید. بعد فرمودند:

ص: 253

فرزندم سخن بگو. نوزاد جواب داد: اشهد أن لا اله إلّا الله وحده لا شریک له و اشهد أنَّ محمد رسول الله(صلى الله عليه و آله) و صلوات فرستاد بر حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و امامان(عليهم السلام) بعد از آن حضرت(عليه السلام) تا رسید به پدرش بعد حضرت عسکری(عليه السلام) فرمودند: ای عمه بیا این طفل را به نزد مادرش ببر که سلام بدهد. پس او را نزد من آور. من کودک را نزد نرجس بردم و او به مادرش سلام کرد. پس او را به نزد پدر گرامیش آوردم.

توجه می فرمایید که حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در بدو تولد به حالت سجده می روند و شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت نبی مکرم اسلام حضرت محمدبن عبدالله(صلى الله عليه و آله) و امامت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) و امامان دیگر(عليهم السلام) تا حضرت امام عسکری(عليه السلام) می دهد. اگر سؤال شود چگونه کودک در بدو تولد سخن می گوید می گوییم به همان دلیل که حضرت عیسی(عليه السلام) در مهد و گاهواره سخن گفتند و قرآن کریم آن را تأیید می فرمایند.حضرت امیرالمؤمنین در مسجدالحرام روی دستان رسول خدا هم بر آن حضرت سلام دادند و هم سوره ی مؤمنون را تلاوت فرمودند.

ص: 254

44. خداوند حضرت عیسی(عليه السلام) را به آسمان برده است و در

ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را به زمین برمی گرداند

سوره آل عمران، آیه 55

إذ قال الله یا عیسی إنّی مُتَوَفّیکَ وَ رافعُکَ إلَیَّ و مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذینَ کَفَروا وَ جاعِلُ الذَّینَ اتّبعوکَ فَوقَ الَّذینَ کَفَروا إلی یومِ القیامَةِ ثُمَّ إلَیَّ مَرجِعُکُم فَاَحکُمُ بَینَکُم فیما کُنتُم فیهِ تَختَلِفونَ

(ای پیامبر(صلى الله عليه و آله)) به یاد آور زمانی که خداوند فرمودند: ای عیسی من تو را توفی کرده و به طور کامل تحویل گرفتم و تو را بالا بردم به سوی خودم و تو را پاک و مطهر قرار دادم از کفر کافران و قرار دادم پیروان تو را برتر از کسانی که کافر شدند تا روز قیامت. پس آن گاه بازگشت شما به سوی من خواهد بود که من به حق حکم کنم بر آنچه که شما بین خودتان اختلاف داشتید.

در كتاب صحيح بخاري، مجلد 4، كتاب بدء الخلق، باب نزول عيسي بن مريم، صفحه 143 به روايت ابو هريره آمده است:

حَدَّثنا ابن بُكَيْرٍ، حَدَّثنا اللَّيث، عن يونس، عن ابن شهاب، عن نافع مولی أبی قتادة الأنصاري أنَّ أبا هريرة قال: قال رسول الله»: «كَيْفَ اَنْتُمْ إِذا نَزَل اِبْنَ مَرْيَمَ فيكُمْ وَ امامُكُمْ مِنْكُمْ.»

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «چگونه خواهيد بود هنگامي كه عيسي بن مريم(عليه السلام) بر شما نازل شود و اِمامِتان (حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) از خود شما خواهد بود.»

ابن حجر عسقلاني در كتاب فتح الباري بشرح البخاري، مجلد 6 (كتاب احاديث الانبياء)، باب 49 (باب نزول عيسي بن مريم(عليه السلام))، صفحه 611، حديث 3449 نوشته است:

وَ قال...الابُریُّ فی مناقب الشافعی: «تواتر الأخبار بأنّ المَهدِي من هذه الاُمة وَ إِنَّ عيسي يُصَلّي خَلْفه.»

ص: 255

در مناقب شافعي به صورت تواتر آمده است كه حضرت مهدي (موعود)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اين امت (اسلامي) است و عيسي(عليه السلام)، پشت سر او نماز مي خواند.

در كتاب التاج الجامع للأصول، مجلد 5، صفحه 358 آمده است:

«أنَّه الخليفة الذی يُنزل عيسي بن مريم في زمنه و هو المهدي.»

«همانا او خليفه اي است كه در زمانش حضرت عيسي بن مريم(عليه السلام) نازل مي شود و او همان حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

در كتاب فتح الباري بشرح صحيح البخاري، مجلد 6، صفحه 611 آمده است:

«و فی صلوة عيسی خَلْف رَجُل مِن هذه الاُمّة مع كونه فی آخرالزمان و قرب قيام الساعة دلالة للصحيح من الاقوال أنّ الأرض لا تخلو عن القائِم الله بحجة.»

در نماز عيسي بن مريم(عليه السلام) پشت مردي از اين امّت در آخرالزمان و نزديك برپايي قيامت دلالت صحيح دارد بر گفته ای كه همانا زمين از قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حجة الله(عليه السلام) خالي نمي ماند.

در اينجا استدلال به وجود حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي شود كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند كه مردي از اين امت در آخر الزمان (قبل از قيامت) قيام مي كند قبل از قيامت كه در حديث مي فرمايند: «بايد هميشه بر روي زمين يك حجت باشد.» زيرا «لو لا الحجة لساخت الارض باهلها.»

در كتاب التاج الجامع للأصول فی احاديث الرسول نوشته ي منصور علي ناصف است:

و فی حديث احمد فاذاهم بعيسی فيقال: «تَقدّم يا روح الله.» فيقول: «ليتَقَدَمْ إمامُكُمْ فَلْيُصَلِّ بِكُمْ.»

هنگامي كه (حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مي فرمايند، حضرت عيسي(عليه السلام) نيز از آسمان نازل مي شود. در هنگام نماز) حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت عيسي بن مريم(عليه السلام) مي فرمايند: «جلو بايست اي روح الله.» حضرت مسيح(عليه السلام) مي فرمايند: «شما مقدم تر هستيد.» امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جلو مي ايستند و ایشان به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقتدا مي كند.در كتاب صحيح مسلم بشرح النّووي، مجلد 2، باب نزول عيسي بن مريم(عليه السلام)، صفحه 192 به روايت ابي هريره آمده است:

حَدَّثنی حَرْمَلَةُ بن يحيی، أخْبرنا ابن وَهب، أخْبرنی يُونُسُ، عن ابن شِهابٍ قال: أخبرنی نافع مُولی أبی قتادةَ الانصاری، أنَّ أبا هريره قال: قال رسول الله»: «كَيفَ اَنْتُمْ إِذا نَزَلَ ابن مريم(عليه السلام) فيكُمْ وَ إمامُكُمْ مِنكُمْ.»

ص: 256

ابو هريره مي گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه عيسي بن مريم(عليه السلام) در (بين) شما نازل شود و امام شما از خود شما خواهد بود.»

در صحيح مسلم، مجلد 2، باب نزول عيسي بن مريم حاكماً بشريعة نبيّنا، صفحه 94 آمده است:

و حَدَّثنا زُهير بن حرب، حَدَّثني الوليد بن مُسْلِم، حَدَّثنا ابن ابی ذِنْبٍ، عَن شهاب، عن نافع مُولی ابی قتادة، عن ابی قتادة، عن ابی هُريره أن رسول الله» قال: «و كيف انتم إذا اَنزَلَ فيكم ابن مريم(عليه السلام) فامامكُم مِنكُم...»

ابي هريره مي گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه (عيسي) ابن مريم(عليه السلام) (از آسمان) در (بين) شما نازل مي شود و امام شما از خود شماست.»

در كتاب الفتن و الملاحم نوشته ي ابو عبد الله نُعيم بن حَمّاد مَرْوزي، صفحه 319 آمده است:

عبد الرزّاق عن مَعْمَرِ، عن الزُّهری، قال الزُّهری، عن نافع مَؤلی ابی قتادة، عن ابی هُرَيرة قال، قال رسول الله»: «كَيْفَ بِكُمْ إذا نَزَلَ بِكُمْ ابنُ مريم(عليه السلام) فَاَماكُمْ أو قال (إمامُكمْ مِنكُمْ)

ابو هريره مي گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه (عيسي) ابن مريم(عليه السلام) بر شما نازل مي شود و امام شما از خود شماست.»

در مسند امام احمد حنبل، مجلد 2، صفحه 272 و شرح احمد محمد شاكر، مجلد 14، صفحه 93، حديث 7666 آمده است:

حَدَّثناعبد الرزّاق، حدثنا مَعْمَرِ، عن الزُّهری، عن نافع مَولی أبی قتادة، عن ابی هُرَيرة قال، قال رسول الله»: «كَيْفَ بِكُمْ إذا نَزَلَ بِكُمْ ابنُ مريم فَامكم أو قال إمامكُمْ منكم.»

ابوهريره مي گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه (عيسي) ا بن مريم(عليه السلام) در (بين) شما نازل شود و امام شما از خود شماست.»در مُسند احمد بن حنبل، مجلد 2، صفحه 336 آمده است:

حَدَّثنا عثمان بن عمر، حَدَّثنا ابن أبی ذِئْب، عن الزُّهری، عن نافع، مولی أبی قَتادة، عن أبی هريرة أنَّ النبی» قال: «كَيْفَ بِكُمْ إذا نَزَلَ فيكُمْ عيسی بن مريم(عليه السلام) و إمامُكُمْ منكُمْ.»

ابوهريره مي گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه عيسي بن مريم(عليه السلام) بر شما نازل مي شود و امام شما از خود شماست.»

در الاحسان بترتيب صحيح ابن حَبّان (متوفای 354ه.ق) مجلد 8، صفحه 283 و 284، شماره 6764 آمده است:

ص: 257

اخبرنا عبدالله بن محمد بن مسلم، قال حَدَّثنا عبد الرحمن بن ابراهيم قال: حَدَّثنا الوليدُ بن مسلم، قال: حَدَّثنا الأوزاعِیُّ، عن ابن شهاب أنّ نافعَ بن ابی نافع مولی ابی قتاده اَخبِره ابا هُرَيره قال: قال رسول الله»: «كيف انتم إذا نَزَلَ ابن مريم فيكم وَ إمامُكم مِنكُم.»

ابو هريره مي گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه (عيسي) ابن مريم(عليه السلام) در (بين) شما نازل مي شود و امام شما از خود شماست.»

در الأسماءِ و الصفات نوشته ي حافظ احمد بن حسين بن علي بيهقي، مجلد 2، صفحه 166 آمده است:

أخبرنا ابو عبدالله الحافظ، أخبرنا ابو بكر بن اسحاق، أخبرنا احمد بن ابراهيم، حَدَّثنا ابن بُكير، حَدَّثنی اللّيْث، عن يُونُس، عن ابن شِهابٍ، عَن نافعِ مولی ابن قتاده الانصاري قال: إنّ أبا هريرة قال، قال رسول الله»: «كيف أنْتُمْ إذا نَزَل ابن مريم مِنَ السماءِ فيكم وَ إمامُكُمْ مِنْكُمْ.»

ابو هريره مي گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه (عيسي) ابن مريم(عليه السلام) از آسمان شما نازل مي شود و امام شما از خود شماست (و بین شما خواهد بود).»

در صحيح مسلم بشرح النّووي، مجلد 2، باب نزول عيسي بن مريم(عليه السلام) حاكماً بشريعة نبيّنا، صفحه 95 به روايت جابر بن عبدالله انصاري آمده است:

حَدَّثنا الوَليدُ بن شجاعٍ و هارون بنُ عبداللهِ و حَجّاجُ بنُ الشّاعِر قالوا: حَدَّثنا حَجّاجُ (و هو ابن محمد)، عن ابن جُرَيحٍ قالَ: اَخْبَرَنی أبو الزُّبير، أنَّهُ سَمِعَ جابر بن عبدالله يَقولُ: سَمِعْتُ النَّبیّ» يَقولُ: «لا تَزالُ طائِفةٌ مِنْ اُمتی يُقاتلونَ عَلَی الْحَقّ ظاهِرينَ إِلی يَوْمِ القيامَهِ قال: فَينْزِلُ عيسی بن مَرْيَم(عليه السلام) فَيَقولُ أميرُهُمْ: تَعالَ صَلّ لَنا فَيَقُولُ: إنَّ بَعْضُكُمْ عَلی بَعْضٍ أمراءُ تَكْرِمَةَ الله هذِهِ الاُمَّة.»جابر بن عبدالله مي گويد: شنيدم از پيامبر(صلى الله عليه و آله) كه فرمودند: «از بين نمي روند عده اي از امت من كه به حق جهاد مي كنند تا قيامت. حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «پس عيسي بن مريم(عليه السلام) نازل مي شود، پس اميرشان مي گويد: براي ما نماز بخوان. پس مي گويد: همانا بعضي از شما بر بعضي ديگر امير و فرمانروا است و اين كرامتي است كه خدا به اين امت كرده است.»

در مُسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 345 به روايت جابر بن عبدالله انصاري آمده است:

حَدَّثنا موسی، حَدَّثنا ابنُ لَهيعَة، عَن أبی الزُّبَيْز، عَن جابِر، أنَّهُ سَمِع النبی» يَقول: «لا تَزالُ طائِفَةٌ مِنْ اُمَّتی يُقاتِلونَ عَلَی الْحَقِّ ظاهرينَ اِلی يوم القيامةِ قال: فَيَنزِلُ عيسی بن مريم(عليه السلام) فَيَقولُ أميرُهُمْ تَعالَ صَلّ بِنا فَيَقُولُ: لا إنَّ بَعْضُكُمْ عَلی بَعْضٍ أميرٌ لِيُكْرِمَ الله هذه الاُمَّةَ.»

ص: 258

جابر بن عبدالله مي گويد: شنيدم از پيامبر(صلى الله عليه و آله) كه فرمودند: «از بين نمي روند طايفه اي از امت من كه به حق جهاد و مبارزه مي كنند تا روز قيامت. سپس حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «عيسي بن مريم(عليه السلام) از آسمان فرود مي آيد. همانا بعضي از شما بر بعضي ديگر امير و فرمانروا است و اين كرامتي است كه خدا به اين امت كرده است.»

در كتاب مسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 384 به روايت جابر بن عبدالله آمده است:

حَدَّثنی حَجّاج قال: ابن جُريجِ: أخبِرني أبو الزُّبَيْر، أنَّهُ سَمِعَ جابر بن عبدالله يقول: سَمِعْتُ رسول الله» يَقولُ: «لا تَزالُ طائِفةٌ مِنْ اُمَّتی يُقاتِلونَ عَلَی الْحَقِّ ظاهرين اِلی يوم القيامة.» قال: فَيَنزَلُ عيسی بنُ مَرْيَمَ». فَيَقولُ أَميرُهُمْ تعال صَلِّ بِنا. فَيَقولُ: لا، إنِّ بَعْضُكُمْ عَلَی بَعْضٍ أُمراءُ تَكْرِمَةَ الله عزّ و جَلَّ هذِهِ الاُمَّة.»

جابر بن عبدالله مي گويد: شنيدم از پيامبر(صلى الله عليه و آله) كه فرمودند: «از بين نمي روند طايفه اي از امت من كه به حق جهاد و مبارزه مي كنند تا روز قيامت. سپس حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «عيسي بن مريم(عليه السلام) از آسمان فرود مي آيد... همانا بعضي از شما بر بعضي ديگر امير و فرمانروا است و اين كرامتي است كه خدا به اين امت كرده است.»

در كتاب المَنارُ الْمُنيف فی الصحيح و الضَّعيف نوشته ي شمس الدين ابو عبدالله محمد بن ابو بكر حنبليدمشقي معروف به ابن قَيِّم جُوزِيّه، صفحه 147، حديث 338 آمده است:

قال الحارثُ بن أبی اُسامهَ فی "مُسْنده" حَدَّثنا اِسماعيلُ بن عبد الكريم، حَدَّثنا إبراهيم بن عَقيل، عَن أبيه، عَن وَهْب بن مُنَبّه، عن جابر بن عبدالله قال: قال رسول الله»: «يَنْزِلُ عيسی بنُ مريمَ(عليه السلام) فَيقولُ أميرُهُمْ المهدیُّ تَعالَ صَلِّ بِنا فَيقول: لا، إنَّ بَعْضَهُم أميرُ بِعضٍ، تَكْرِمَةً لِهذِهِ الاُمّة.»

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: عيسي بن مريم(عليه السلام) فرود مي آيد و اميرشان مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي گويد كه جلو بايست و بر ما نماز بخوان (من به شما اقتدا كنم) و او مي گويد: نه همانا بعضي از شما امير بعضي ديگر است و اين كرامتي است بر اين امت (اسلامي).»

در مُسند أبي يَعْلي الموصلي، مجلد 4، صفحه 59، حديث 2078 آمده است:

حَدَّثنا حَفْصُ الحُلْواِنیُّ، حَدَّثنا بُهْلول بن مُوَرِّق الشامیِ، عن موسی بن عُبيْدةَ، عَن أخيه، عَن جابرٍ قال: قال رسول الله»:«لا تَزالُ اُمَّتي ظاهرينَ عَلَی الْحَقِّ حتّی يَنْزِلَ عيسی بن مريم(عليه السلام) فَيقول إمامُهُمْ، تَقَدَّم، فَيَقولُ: أنتُمْ أَحَقَّ بَعْضُكَمْ أُمَراءُ بَعضٍ، أمْرٌ أكْرَمَ الله بِهِ هذه الأُمَةَ.»

ص: 259

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «عيسي بن مريم(عليه السلام) فرود مي آيد و امامشان (حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) مي گويد كه جلو بايست (من به شما اقتدا كنم) پس او مي گويد: همانا بعضي از شما امير بعضي ديگر است و اين كرامتي است بر اين امت (اسلامي).»

در كتاب مسند ابي عَوانَه نوشته ي حافظ يَعقوب اسحاق اسفراينی، مجلد 1، صفحه 106 نوشته است:

حَدَّثنا يوسف بن مسلم و عباس الدُّورِی و محمد بن اسماعيل الصائِغ، قالوا حَدَّثنا حَجّاج بن محمد، عن ابن جُرَيْجٍ قال: أخبرنی ابو الزُّبَيْر أنَّهُ سَمِعَ جابر بن عبدالله يقول: سَمِعْتُ رسول الله» يقول: «لا تَزالُ طائِفةُ مِنْ اُمَّتی يُقاتِلونَ عَلَی الْحَقِّ ظاهرين اِلی يوم القيامة.» قال: فَيَنزَلُ عيسی بنُ مَرْيَمَ(عليه السلام). فَيَقولُ أَميرُهُمْ: تعالُ صَلِّ بِنا. فَيَقولُ: لا، إنِّ الله بَعْضُكُمْ عَلَی بَعْضٍ أُمراءُ تَكْرِمَةَ الله هذِهِ الاُمَّةً.»

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «... عيسي بن مريم(عليه السلام) فرود مي آيد و اميرشان (حضرت مهدي)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي گويد كه بيا بر ما نماز بخوان (من به شما اقتدا كنم) پس او مي گويد: نه، همانا بعضي از شما امير بعضي ديگر است و اين كرامتي است بر اين امت (اسلامي).»

در الاحسان بترتيب صحيح ابن حَبّان، مجلد 8، صفحه 289، حديث 6780 آمده است:أخبرنا محمد بن المُنذر بن سعيد قال: حَدَّثنا حَجَّاج، عن ابن جُرَيْج قال: أخْبرنی أبو الزبَيْر اَنَّهُ سَمِعَ جابر بن عبدالله يقول: سَمِعتُ رسول الله» يقول: «لا تَزالُ طائِفةٌ مِنْ اُمَّتی يُقاتِلونَ عَلَی الحَقِّ ظاهرين إلی يومِ القيامة فَيُنزلُ عيسی ابنُ مَرْيَمْ(عليه السلام). فَيَقولُ أميرُهُمْ: تعالَ صَلِّ لَنا. فَيَقولُ لا، إنَّ بَعْضُكُمْ علی بَعْضٍ أُمراءُ لِتكْرِمَةِ الله هذِهِ الْاُمَّة.»

در السُنن الكُبْری نوشته ي ابو بكر احمد بن حسين بن علي بيهقي، مجلد 9، صفحه 39 به روايت جابر بن عبدالله انصاري آمده است:

أخبرنا أبو عبدالله الحافظ و أبو بكر بن الحسن القاضی و أبو سعيد بن ابی عمرو، قالوا حَدَّثَنا أبو العباس محمد بن يعقوب، حَدَّثَنا محمد بن اسحاق الصِّغّانِیّ، حَدَّثنا حَجّاج بن محمد، عن أبی جُريج أخْبرنی ابو الزُّبَيْر أنَّهُ سمع جابر بن عبدالله يقول سمعت النبی» يقول: «لا تَزالُ طائفةٌ مِنْ اُمَّتی يُقاتِلونَ علی الحقِّ ظاهِرين الی يوم القيامة. فَيُنزلُ عيسی ابنُ مَرْيَمْ(عليه السلام). فَيَقولُ أميرُهُمْ: تعالَ صَلِّ لَنا. فَيَقولُ لا، إنَّ بَعْضُكُمْ علی بَعْضٍ أُمراءُ لِتكْرِمَةِ الله هذِهِ الْاُمَّة.»

المنار المنيف في الصحيح و الضعيف نوشته ي شمس الدين ابو عبدالله محمد بن ابي بكر حنبلي دمشقي معروف به ابن قَيّم جَوزيّه، صفحه 147، حديث 337 آمده است:

و قال أبو نُعَيْم، حدّثنا أبو الفَرَج الاصفهانی، حدثنا احمد بن الحسين، حدثنا أبو جعفر بن طارق، عن الجيد بن نظيف، عن أبی نَضْرَة، عن أبی سعيد قال: قال رسول الله»: «مِنّا الذی يُصَلِّي عيسي بن مريم(عليه السلام) خَلْفَهُ.»

ص: 260

ابو سعيد خدري مي گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «از ماست كسي كه عيسي بن مريم(عليه السلام) پشت سر او نماز مي خواند.»

تاریخ مَدينة دِمَشْق (معروف به تاريخ دمشق) نوشته ي حافظ ابو القاسم علي بن حسن بن هِبَة الله بن عبدالله شافعي (معروف به ابن عساكر)، مجلد 7، صفحه 341 از دو طريق نقل مي كند:

كتب إِلیّ أبو طالب الحسين بن محمد بن علی الزَّيْنَبیّ و حدّثنا أبو طاهر ابراهيم بن الحسن الفقيه عنه، حدثنا القاضی ابو القاسم علیُّ بنُ المُحَسَّن بن علی التَّنوُخِیُّ، ابو الحسين محمد بن المظفَّر بن موسی الحافظ - من لفظه - حدّثنا أبو بكرٍ احمد بن محمد بن عبيد الله الدِمَشْقیَّ، أخبرنی طاهرُ بن علیّ، حدّثنا علیّ بن هاشم، حدثنا ابن الهيثم، حدثنا محمد بن ابراهيم، أنّ امير المؤمنين أباجعفر حَدِّثه عَن ابيه، عَن ابن عباس، أنّ رَسولَ الله» قال: «كَيْفَ تُهْلِكُ اُمَّةٌ أنا أوَّلُها وَ عيسي فی آخرها وَ الْمَهْدِيُّ مِنْ أهل بَيْتي فی وَسَطِها.»

ابن عباس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) روايت مي كند كه ايشان فرمودند: «چگونه اين امت هلاك شوند (يعني هلاك نمي شوند) درحالي كه من در اول آن ها، عيسي بنمريم(عليه السلام) در آخر آن ها و حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بيت من در وسط آن هاست.»

كنز العُمال، مجلد 14، صفحه 269، حديث 38682 به نقل از تاريخ مدينة دِمشق نوشته ي ابن عساكر آورده است:

... عَن ابن عباس قال رَسول الله»: «كَيْفَ تُهْلِكُ اُمَّةٌ أنا فی أوَّلُها وَ عيسی بنُ مَرْيَمْ فی آخِرِها وَ الْمَهْدِیُّ مِنْ أهل بَيْتی فی وَسَطِها.»

ابن عباس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) روايت مي كند كه ايشان فرمودند: «چگونه هلاك خواهند شد امتی كه من در اول آن ها، عيسي بن مريم(عليه السلام) در آخر آن ها و مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بيت من در وسط آن هاست.»

در كتاب أخبار المَهْدي نوشته ي حافظ ابو نعيم اصفهاني و کنز العمال، مجلد14 صفحه 266، حديث 38671 آمده است:

«لَنْ تَهْلِكَ اُمَّةٌ أنا فی أوَّلُها وَ عيسی بن مَرْيَمْ فی آخِرِها وَ الْمَهْدِیُّ فی اوْسَطِها.»

ابن عباس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) روايت مي كند كه فرمودند: «هرگز امتي كه من در اولشان و عيسي بن مريم(عليه السلام) در آخر آنها و حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در وسط آن ها باشد، هلاك نمي شوند.»

ص: 261

45. در حال حاضر اولی الناس به ابراهیم، حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره آل عمران، آیه 68

إنَّ اَولی النّاس بِابراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبعوهُ و هذا النَّبیُّ وَ الَّذینَ ءامنوا وَ الله وَلیُّ المؤمنین

نزدیک ترین انسان ها به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی کنند و این پیامبر و کسانی که به او ایمان آورده اند، نزدیک ترین انسان ها به حضرت ابراهیم می باشند و الله دوست و ولی و رهبر مؤمنین است.

حال سؤال می شود نزدیک ترین انسان ها به حضرت ابراهیم(عليه السلام) چه کسانی هستند و دارای این صفات عالیه می باشند و همچنین در حال حاضر در میان انسان های در حال حیات چه کسی از همه نزدیک تر به حضرت ابراهیم(عليه السلام) است.

نزدیک ترین افراد به پیامبران الهی کسانی هستند که به آن ها ایمان آورده اند و از آن ها تبعیت می کنند، لذا آیه می فرماید اولی الناس نزدیک ترین افراد به حضرت ابراهیم کسانی هستند که از او تبعیت کرده و عامل باشند به آنچه که آن حضرت از طرف خداوند آورده است.

ما معتقدیم که اساس همه ی ادیان الهی اسلام است و دین در نزد خداوند اسلام می باشد ان الدین عند الله الاسلام همانا دین، نزد خدا اسلام است. و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الاخرة من الخاسرین هرکس غیر از اسلام دینی را بپذیرد از او پذیرفته نیست و او در قیامت از زیانکاران است ما عقیده داریم که قرآن در عالم ذر اولی یک جا بر سینه ی مبارک رسول خدا نازل شد و سپس در این جهان بر هر پیامبری چند آیه نازل می گیردید و آن پیامبر به امر الهی آن چند آیه را تفسیر و تبیین می فرمودند. لذا می فرمایند تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً

ص: 262

مبارک است کسی که این قرآن را نازل کرد بر بنده اش تا این که نذیر و ترساننده باشد برای تمام عوالم للعالمین. (عالم ناسوت، ملکوت، جبروت و لاهوت)

باز می گوییم این قرآن کتابی است برای همه ی انبیا است و ما ارسلناک الّا رحمة للعالمین ما تو را ارسال نکردیم برای همه ی عوالم مگر این که تو برای همه رحمت باشد. و ما ارسلناک الّا کافة للناس بشیرا و نذیرا تو برای انسان ها بشیر و نذیر هستی انبیا هم زیرمجموعه ناس قرار می دهد. وقتی می گوییم الناس از ریشه ی انس است و اسم نوع است یعنی همه ی انسان ها. همه ی انبیا انسان بودند، پس این قرآن برای آن ها هم بشیر و نذیر است.

1. در کتاب ینابیع المودة صفحه 243 آمده است:

ابوهریره قال: قالوا یا رسول الله متی وجبت لک النبوة قال وجبت لی و آدم بین الروح و الجسد.

ابوهریره می گوید: گفتند ای رسول خدا چه زمانی شما نبی شدید؟ فرمودند: آن زمانی که آدم میان روح و جسد بود، پیامبر شدم.

2. در کتاب ینابیع المودة صفحه 243 از قول انس آمده است:

و عن انس قال: قال رسول الله: انا اکثر الانبیاء اتباعاً

رسول خدا فرمودند: (قبل از امت من) انبیای الهی امت و تابع من بودند. (بهترین امت رسول خدا انبیایی چون حضرت موسی و حضرت عیسی و حضرت ابراهیم و حضرت نوح و ... هستند.)

این مطلب برمی گردد به عالم ذر اولی که همه ی انبیای الهی به ایشان ایمان آوردند.

3. در کتاب ینابیع المودة صفحه 248 آمده است:

عن ابوهریره قال: قیل یا رسول الله متی وجبت لک النبوة؟ قال: قبل ان یخلق الله آدم و نفخ الروح فیه و قال و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالت الارواح قالوا بلی قال الله تعالی أنا ربکم و محمد نبیکم و علی امیرکم.

ابوهریره می گوید: از رسول خدا پرسیدند: چه وقت و کی شما به نبوت رسیدید؟ حضرت فرمودند: پیش از آن که آدم خلق شود و روح در او دمیده شود.(سپس آدم و بقیه ی انسان ها خلق شدند.) سپس فرمودند: هنگامی که خداوند از بنی آدم و ذریه ی او یعنی همه ی انسان ها عهد و پیمان گرفت و نفس های آن ها را بر آن ها گواه گرفت و فرمودند آیا

ص: 263

من پروردگار شما نیستم؟ همه ی ارواح گفتند: بله (تو پروردگار ما هستی.) سپس خداوند فرمودند: من پروردگار شما هستم و (حضرت) محمد پیامبر شما است و (حضرت) علی امیر (و ولی و امام بر همه ی) شما است.

دقت کنید همه ی انبیا و اصفیا و ... در زمره ی پاسخ دهندگان بودند.

4. در کتاب انوار نعمانیه نوشته ی سید نعمت الله جزایری مجلد 1 صفحه 30 و کتاب الامام علی نوشته ی حضرت آیة الله رحمانی همدانی صفحه 86 درباره ی حضرت امیرالمؤمنین آمده است:

عن النبی إنه قال لعلی، یا علی، إن الله تعالی قال: یا محمد بعث علیاً مع الانبیاء باطناً و معک ظاهراً.

رسول خدا به حضرت علی فرمودند: ای علی، خداوند فرمودند: ای محمد، من علی را با پیامبران در باطن و خفا فرستادم و (او را) در ظاهر و آشکار با تو فرستادم. (یعنی امیرالمؤمنین با همه ی انبیا در باطن بودند اما با رسول خدا در ظاهر بودند.)

5. در المجلی ابن ابی جمهور صفحه 368 و کتاب الامام علی صفحه 86 آمده است:

قال رسول الله: ما من نبی الّا و بعث معه علی باطناً و معی ظاهراً.

هیچ پیامبری نبود مگر این که حضرت علی در باطن و خفا با او بود و با او مبعوث شد. اما با من در ظاهر و آشکار مبعوث گردید.

نذیر این احادیث در کتب زیر نیز آمده است:

6. شرح اسماء الحسنی نوشته ی حاج ملا هادی سبزواری، مجلد 1، صفحه 28

7. قصص الانبیا نوشته ی سید نعمت الله جزایری، صفحه 105 به نقل از المد سیات نوشته ی مکی از علمای اهل سنت.

احادیث در این زمینه زیاد است، فقط ما با نوشتن این احادیث می خواهیم بگوییم که رسول خدا بر همه ی انبیا پیامبر و حجت بود و حضرت امیرالمؤمنین علی بر همه ی انبیا امام و حجت بودند. پس دیگر جایی نمی ماند که بگویند خدای ناکرده رسول خدا پیروی حضرت ابراهیم بوده است بلکه باید عقیده داشتهباشیم که خلیل الرحمان از امت رسول خدا و از بهترین شیعیان حضرت امیرالمؤمنین بوده اند.

ص: 264

46. همه ی انبیاء مسلمان از امت رسول خدا صلی الله علیه وآله و از شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) بودند

اشاره

سوره آل عمران

همان طور که گفتیم همه ی انبیای الهی بهترین امت رسول خدا و بهترین شیعیان امیرالمؤمنین بودند و در یک کلام همه مسلمان واقعی بودند که مسلمانان امت رسول خدا هستند چنان که:

1. سوره آل عمران آیه 67 آمده است:

ما کان ابراهیم یهودیاً و لا نصرانیاً ولکن کان حنیفاً مسلماً و ما کان من المشرکین

(حضرت) ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی بلکه او مردی موحد و خالص و مسلمان بود و هرگز از مشرکان نبود.

اولی به ابراهیم رسول خدا و ائمه ی طاهرین و هم اکنون حضرت ولی عصر است

در زمان رسول خدا اهل کتاب هرکدام سعی داشتند بگویند که حضرت ابراهیم از آن هاست. مسیحی ها می گفتند ابراهیم از ما است. یهودیان می گفتند ابراهیم از ماست و هرکدام خودشان را نزدیک تر از دیگران به ابراهیم معرفی می کردند قرآن به همه ی این شعارهای بدون شعور پایان می دهد و می فرمایند: نزدیک ترین افراد به ابراهیم آن هایی هستند که از مکتب او پیروی کردند و نسبت به اهداف او وفادار بودند. چه کسانی که در زمان او زندگی می کردند ان اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه و از او تبعیت می کردند و سپس اشاره می فرمایند و هذا النبی و الذین آمنوا و این پیامبر و کسانی که به او ایمان دارند و در احادیث ما داریم اولی الناس بابراهیم اولی الناس بابراهیم ابتدا رسول خدا و ائمه ی طاهرین و هم اکنون امام زمان است و هر مسلمانی که ایمان به رسول خدا و حضرت امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین و در حال حاضر به امام زمان داشته باشد در خط همین آیه است.

ص: 265

1. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 177 حدیث 62، اثبات الهداة مجلد 3 حدیث 46، بحارالانوار مجلد 15 صفحه 124، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 292 کافی مجلد 1 صفحه 416 حدیث 20 آمده است:

عن علي بن النعمان عن أبي عبد الله ع في قوله: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ» قال: هم الأئمة و اتباعهم

از امام صادق روایت کرده اند که فرمودند: ان اولی الناس این ها امامان و رهبرانی هستند و کسانی می باشند که از این ها تبعیت می کنند.

2. در کافی مجلد 1 صفحه 416 حدیث 20 آمده است:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُثَنًّى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى- إِنَ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ ع وَ مَنِ اتَّبَعَهُمْ.

3. در عیاشی مجلد 1 صفحه 178 حدیث 63، بحار الانوار مجلد 15 صفحه 124، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 292 آمده است:

عن أبي الصباح الكناني قال: سمعت أبا عبد الله ع يقول في قول الله: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ- وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ» ثم قال علي و الله على دين إبراهيم و منهاجه- و أنتم أولى الناس به

4. در تفسیر قمی مجلد 1 صفحه 105، تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 177 حدیث 61، تفسیر صافی در ذیل آیه آمده است:

ثم وصف الله عز و جل من أولى الناس بإبراهيم يحتج به، فقال إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ فَقُلْتُ مِنْ أَنْفُسِهِمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ نَعَمْ وَ اللَّهِ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثَلَاثاً- ثُمَّ نَظَرَ إِلَيَّ وَ نَظَرْتُ إِلَيْهِ- فَقَالَ يَا عُمَرُ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِين

قمی و عیاشی از عمربن یزید از امام صادق روایت کرده اند که فرمودند: به خدا سوگند شما از آل محمد هستید. پس گفتم فدایت گردم آیه از خود آنان؟ فرمودند: آری از خود آنان به خدا سوگند از خود آنان و این کلمه را سه بار فرمودند سپس به سوی من نگاه کرد و من

ص: 266

هم به سوی او نگاه کردم. فرمودند: ای عمر خداوند متعال در کتاب خود می فرمایند: سزاوارترین مردم بهابراهیم کسانی هستند که عامل به گفته ها و رهنمودهای آنان باشند.

5. در مجمع البیان در ذیل آیه و در تفسیر نورالثقلین آمده است:

إنّ اولی الناس بالانبیاء اعلمهم بما جائوا به، ثم تلا هذه الآیه و قال: إن ولی محمد من اطاع الله و إن بعدت لحمته و إنّ عدو محمد من عصی الله و ان قربت قرابته.

سزاوارترین مردم به پیامبران آن هایی هستند که به دستورات آن ها بیش از همه عمل می کنند، سپس آیه ی فوق را تلاوت فرمودند و فرمودند: ولی و دوست حضرت محمد کسی است که اطاعت از فرمان خداوند کند اگر چه نسبتش از او دور باشد و دشمن حضرت محمد کسی است که نافرمانی پیشه کند اگرچه قرابتش با پیامبر نزدیک باشد.

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اولی الناس به ابراهیم(عليه السلام) است

1. در تفسیر عیاشی، مجلد 2 صفحه 56

عن عبد الأعلى الجبلي [الحلبي] قال:...ثم قال أبو جعفر: و الله لكأني أنظر إليه- و قد أسند ظهره إلى الحجر، ثم ينشد الله حقه ثم يقول: يا أيها الناس- من يحاجني في الله فأنا أولى الناس بالله- و من يحاجني في آدم فأنا أولى الناس بآدم، يا أيها الناس من يحاجني في نوح فأنا أولى الناس بنوح، يا أيها الناس من يحاجني في إبراهيم، فأنا أولى بإبراهيم ...

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: مثل این است که من می بینم که (قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) پشتش را به حجر الاسود در مسجد الحرام کنار کعبه گذاشته است. پس با مردم به بحث و مذاکره ی علمی می پردازد و مردم را به خدا برای حقانیت خودش سوگند می دهد و می فرمایند: ای مردم، هر کس می خواهد درباره ی خداوند با من بحث و مذاکره کند می داند که من نزدیک تر از هرکس به خداوند هستم و هرکس می خواهد درباره ی حضرت آدم(عليه السلام) با من بحث کند، من نزدیک تر از هرکس به حضرت آدم(عليه السلام) هستم و هرکس می خواهد با من درباره ی نوح(عليه السلام) بحث کند می داند که من از هرکس به حضرت نوح(عليه السلام) نزدیک ترم. ای مردم هرکس می خواهد درباره ی ابراهیم(عليه السلام) با من بحث کند می داند من از هرکس به حضرت ابراهیم(عليه السلام) نزدیک تر هستم.

ص: 267

حدیث بالا را بار دیگر بخوانید و بیاندیشید واقعاً از حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه کسی در روی کره ی زمین به حضرت ابراهیم(عليه السلام) نزدیک است؟ آن حضرت از بنی اسماعیل(عليه السلام) است و حضرت اسماعیل(عليه السلام) فرزند حضرت ابراهیم(عليه السلام) است. پس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از هر نظر از همه به حضرت ابراهیم(عليه السلام) نزدیک است.

در این حدیث دنیایی از مسائل علمی نهفته است. اولاً حضرت می فرمایند آینده را می بینند و قسم جلاله می خورند که بسیار حائز اهمیت است.

ثانیاً: حضرت برای حقانیت خود با مردم به مباحثه ی علمی پرداختند. پس دیگر انصاف نیست بگوییم حضرت مهدی که تشریف بیاورند، مانند جباران و ستمگران همه را می کشند و گردن می زنند. حضرت مهدی رحمة للعالمین هستند. از طرف خداوند برای نجات بشریت می آیند نه برای کشتن آن ها؛ اما چه کنیم که همان ستمگرانی که تبلیغات سوء کرده بودند که حضرت علی بن ابی طالب نماز نمی خوانند و وقتی ایشان در مسجد به شهادت رسیدند، گفتند: مگر علی نماز می خواند؟ همانان این شایعات را درباره ی حضرت مهدی منتشر می کنند. اعوذ بالله القوی من الشیطان الغوی.

امام زمان از هر پیامبری سنتی دارد و از حضرت ابراهیم(عليه السلام) مخفی بودن دلات و اعتزال است.

2. در کتاب کمال الدین، باب 31، صفحه 322 (و در ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 438) آمده است:

عَبْدِاللَّهِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ ...عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ قَالَ سَمِعْتُ سَيِّدَ الْعَابِدِينَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) يَقُولُ فِي الْقَائِمِ مِنَّا سُنَنٌ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ سُنَّةٌ مِنْ أَبِينَا آدَمَ(عليه السلام) وَ سُنَّةٌ مِنْ نُوحٍ وَ سُنَّةٌ مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ عِيسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ أَيُّوبَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ ص فَأَمَّا مِنْ آدَمَ وَ نُوحٍ فَطُولُ الْعُمُرِ وَ أَمَّا مِنْ إِبْرَاهِيمَ فَخَفَاءُ الْوِلَادَةِ وَ اعْتِزَالُ النَّاسِ وَ أَمَّا مِنْ مُوسَى فَالْخَوْفُ وَ الْغَيْبَةُ وَ أَمَّا مِنْ عِيسَى فَاخْتِلَافُ النَّاسِ فِيهِ وَ أَمَّا مِنْ أَيُّوبَ فَالْفَرَجُ بَعْدَ الْبَلْوَى وَ أَمَّا مِنْ مُحَمَّدٍ ص فَالْخُرُوجُ بِالسَّيْفِ.

سعیدبن جبیر می گوید: من شنیدم از علی بن الحسین امام زین العابدین(عليهما السلام) که فرمودند: در قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما سنت هایی از انبیا(عليهم السلام) است. سنتی از آدم(عليه السلام)و سنتی از نوح(عليه السلام) و سنتی از

ص: 268

ابراهیم(عليه السلام) و سنتی از موسی(عليه السلام) و سنتی از عیسی(عليه السلام) و سنتی از ایوب(عليه السلام) و سنتی از محمد(صلى الله عليه و آله). اما سنت از آدم(عليه السلام) و نوح(عليه السلام) طول عمر است و اما سنت از ابراهیم(عليه السلام) مخفی بودن ولادتش و اعتزال از مردم است. اما سنت از موسی(عليه السلام) ترس (از مردم) است (و همان طور که موسی(عليه السلام) غیبت داشت) او هم غیبت خواهد داشت. اما سنت از عیسی(عليه السلام) درباره ی اختلاف مردم در مورد اوست و اما سنت از ایوب(عليه السلام) فرج بعد از بلوی می باشد و اما سنت از رسول خدا(عليه السلام) عبارت است از این که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند با شمشیر.

3. در کتاب کمال الدین، مجلد 1، باب 31، صفحه 321، حدیث 4 (و در ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 438 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَشَّارٍ الْقَزْوِينِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْفَرَجِ الْمُظَفَّرُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْكُوفِيُّ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ قَالَ سَمِعْتُ سَيِّدَ الْعَابِدِينَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) يَقُولُ فِي الْقَائِمِ سُنَّةٌ مِنْ نُوحٍ وَ هُوَ طُولُ الْعُمُرِ.

سعیدبن جبیر می گوید از سید العابدین، حضرت علی بن حسین(عليهما السلام) (امام زین العابدین(عليه السلام)) شنیدم که فرمودند: در حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنتی از نوح پیامبر(عليه السلام) است و آن طول عمر است.

4. در کتاب کمال الدین، مجلد 1، باب 31، صفحه 321، حدیث 5 (و در ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 438 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الدَّقَّاقُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّيْبَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِيِّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِيهِ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ قَالَ سَمِعْتُ سَيِّدَ الْعَابِدِينَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ فِي الْقَائِمِ سُنَّةٌ مِنْ نُوحٍ وَ هُوَ طُولُ الْعُمُرِ.

سعیدبن جبیر می گوید از سیدالعابدین، حضرت علی بن حسین(عليهما السلام) شنیدم که فرمودند: در حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنتی از نوح پیامبر(عليه السلام) است و آن طول عمر است.

5. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 201، حدیث 62 و اصول کافی، مجلد 1، صفحه 416، حدیث 20 آمده است:

عن علی بن النعمان، عن ابی عبدالله(عليه السلام) فی قوله إنَّ أولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه و هذا النبی و الذین امنوا و الله ولی المؤمنین قال هم الائمة و اتباعهم

ص: 269

علی بن نعمان روایت می کند از حضرت امام صادق(عليه السلام) که درباره ی این آیه به تحقیق نزدیک ترین انسان ها به ابراهیم کسانی هستند که او تبعیت می کنند و این پیامبر و کسانی که مؤمن هستند و خداوند دوست، رفیق و ولی مؤمنین است فرمودند: (اولی ترین مردم به حضرت ابراهیم(عليه السلام)) امامان هستند و کسانی که از این امامان تبعیت می کند.

6. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 201، حدیث 63، بحار الانوار، مجلد 15 (و 1)، صفحه 124 و تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 292 آمده است:

عن ابی الصباح الکنانی قال: سمعت اباعبدالله(عليه السلام) یقول فی قول الله إنَّ اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه و هذا النبی و الذین امنوا و الله ولی المؤمنین ثمَّ قال: علی(عليه السلام) ولی الله علی دین ابراهیم(عليه السلام) و منهاجه و انتم اولی الناس به.

ابی صباح الکنانی می گوید: شنیدم از حضرت صادق(عليه السلام) که درباره ی این آیه إنَّ اولی الناس بابراهیم للذین... فرمودند: علی(عليه السلام) ولی الله بر دین ابراهیم(عليه السلام) است (هر کس حضرت علی(عليه السلام) را ولی خود قرار دهد). و شما نزدیک ترین انسان ها به او هستید.

ص: 270

47. انبیا(عليهم السلام) در رجعت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)

اشاره

آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاری خواهند کرد و همچنین بعضی از پیامبران در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ایشان را یاری خواهند کرد

سوره آل عمران، آیه 81

وَ إذ اخَذَ اللهُ میثاقَ النبییّنَ لَما ءاتَیتُکُم مِن کتاب وَ حِکمَةٍ ثُمَّ جاءَکُم رَسولٌ مُصدِّقٌ لِما مَعَکُم لَتُؤمِنُنَّ بِه وَ لَتَنصُرُنَّه قال: ءاقرَرتُم وَ اخَذتُم عَلی ذلِکُم اِصری قالوا اَقرَرنا قال فَاشهدوا وَ أنا مَعَکُم مِنَ الشّاهِدینَ.

و چون خداوند از پیامبران پیمان گرفت هرگاه شما کتاب و حکمت بخشیدم و هنگامی که رسولی برای شما بیاید که شما را (و کتابتان را) تصدیق کند به او ایمان آورید و او را یاری کنید. خداوند فرمودند: (آیا پذیرفتید و قبول کردید که به آن پیامبر صادق) ایمان آورید و او را یاری نمایید. پیامبران در جواب گفتند ما (قبول کردیم) وبر این عهد و پیمان اقرار نمودیم. آن گاه خداوند فرمودند شما (بر این عهد و پیمان) شاهد باشید و من هم با شما شاهد خواهم بود.

آیه درباره ی عهد و پیمانی است که خداوند از همه ی پیامبران(عليهم السلام) در عالم ذر اولی گرفته است که اولاً: آن ها همه بر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ایمان آوردند و سپس او و دینش را یاری کنند.

ما می دانیم از زمان ظهور رسول خدا(صلى الله عليه و آله) تا به حال هیچ پیامبری دین رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را یاری نکرده است. اما باید این آیه تحقق پیدا کند و این آیه و وعده در آینده تحقق پیدا کند.

اول: در رجعت حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) که همه ی پیامبران رجعت خواهند کرد و دین اسلام را که دین خداوند است، یاری خواهند کرد که این مصداق اتمّ ظهور این آیه است.

ص: 271

دوم: در ظهور ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که بعضی از پیامبران(عليهم السلام) ایشان را یاری خواهند کرد.

حال به تحلیل مسائل می پردازیم.

1. در کتاب امام زمان آغازگر رجعت، صفحات 134و 135 که نویسنده ی همین کتاب آن را تألیف نموده است، با استناد به بحار الانوار، مجلد 53، صفحه 41، حدیث 9 آمده است:

سعد عن ابی عیسی، عن محمدبن سنان، عن ابی مسکان، عن فیض بن ابی شیبة قال: سمعت اباعبدالله(عليه السلام) یقول: تلا هذه الآیة وَ إذ اخذ الله میثاق النبیین الآیة قال: لیؤمننَّ برسول الله(صلى الله عليه و آله) و لینصرنّ علیّاً امیرالمؤمنین(عليه السلام) [قلت: و لینصرنّ امیرالمؤمنین(عليه السلام)؟] قال(عليه السلام): نعم و الله من لدن آدم فهلمّ جرّاً فلم یبعث الله نبیّاً و لا رسولاً إلّا ردّ جمیعهم إلی الدّنیا حتّی یقاتلوا بین یدی علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین(عليه السلام)

فیض بن ابی شیبه می گوید: از حضرت امام صادق(عليه السلام) شنیدم که این آیه «وَ إذ اخَذَ اللهُ میثاقَ النبییّنَ لَما ءاتَیتُکُم مِن کتاب وَ حِکمَةٍ ثُمَّ جاءَکُم رَسولٌ مُصدِّقٌ لِما مَعَکُم لَتُؤمِنُنَّ بِه وَ لَتَنصُرُنَّه» را تلاوت کردند و فرمودند: همه ی پیامبران ایمان آوردند به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و یاری می کنید علی امیرالمؤمنین(عليه السلام) را. باز حضرت(عليه السلام) فرمودند: به خدا سوگند همه ی پیامبران از آدم تا خاتم النبیین، همه را خداوند باز می گرداند و رجعت خواهند داشت تا همه ی آن ها در رکاب امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) آن حضرت(عليه السلام) را یاری کرده و همراه آن حضرت(عليه السلام) با دشمنان اسلام مبارزه کند.

در همان کتاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت، صفحه 135، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه، تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 181، حدیث 74، بحار الانوار، مجاد 53، صفحه 50، حدیث 23 آمده است:

أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً مِنْ لَدُنْ آدَمَ فَهَلُمَّ جَرّاً إِلَّا وَ يَرْجِعُ إِلَى الدُّنْيَا وَ يَنْصُرُ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ وَ هُوَ قَوْلُهُ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ (1) يَعْنِي بِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ لَتَنْصُرُنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ.

ابن مسکان می گوید: حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: هیچ پیامبری مبعوث نشده است از زمان آدم (ابوالبشر)(عليه السلام) تا رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مگر این که درهنگام رجعت به دنیا برمی گردد و امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) را یاری می کند و این گفته ی خداوند متعال است (در سوره آل

ص: 272


1- . سوره آل عمران آیه81.

عمران، آیه 81) لتؤمنن به ایمان می آورند یعنی همه ی انبیا به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ایمان می آورند. ولتنصرن یعنی یاری می کنند امیرالمؤمنین(عليه السلام) را.

3. در کتاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت، صفحات 135 و 136 با استناد به بحارالانوار، مجلد 53، صفحه 70، حدیث 67 به نقل از تفسیر عیاشی، صفحه 205، حدیث 77 آمده است:

عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَقَدْ تَسَمَّوْا بِاسْمٍ مَا سَمَّى اللَّهُ بِهِ أَحَداً إِلَّا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ مَا جَاءَ تَأْوِيلُهُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَتَى يَجِي ءُ تَأْوِيلُهُ قَالَ إِذَا جَاءَتْ جَمَعَ اللَّهُ أَمَامَهُ النَّبِيِّينَ وَ الْمُؤْمِنِينَ حَتَّى يَنْصُرُوهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ إِلَى قَوْلِهِ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ (1) فَيَوْمَئِذٍ يَدْفَعُ رَسُولُ اللَّهِ ص اللِّوَاءَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَيَكُونُ أَمِيرَ الْخَلَائِقِ كُلِّهِمْ أَجْمَعِينَ يَكُونُ الْخَلَائِقُ كُلُّهُمْ تَحْتَ لِوَائِهِ وَ يَكُونُ هُوَ أَمِيرَهُمْ فَهَذَا تَأْوِيلُهُ.

4. بحارالانوار، مجلد 53، صفحات 46 تا 49، حدیث 20 و کتاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت، صفحه 81 آمده است:

عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(عليه السلام) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَحَدٌ وَاحِدٌ تَفَرَّدَ فِي وَحْدَانِيَّتِهِ ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ نُوراً ثُمَّ خَلَقَ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ مُحَمَّداً ص وَ خَلَقَنِي وَ ذُرِّيَّتِي ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ رُوحاً فَأَسْكَنَهُ اللَّهُ فِي ذَلِكَ النُّورِ وَ أَسْكَنَهُ فِي أَبْدَانِنَا فَنَحْنُ رُوحُ اللَّهِ وَ كَلِمَاتُهُ فَبِنَا احْتَجَّ عَلَى خَلْقِهِ فَمَا زِلْنَا فِي ظُلَّةٍ خَضْرَاءَ حَيْثُ لَا شَمْسَ وَ لَا قَمَرَ وَ لَا لَيْلَ وَ لَا نَهَارَ وَ لَا عَيْنَ تَطْرِفُ نَعْبُدُهُ وَ نُقَدِّسُهُ وَ نُسَبِّحُهُ وَ ذَلِكَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْخَلْقَ وَ أَخَذَ مِيثَاقَ الْأَنْبِيَاءِ بِالْإِيمَانِ وَ النُّصْرَةِ لَنَا وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ-(2) يَعْنِي لَتُؤْمِنُنَّ بِمُحَمَّدٍ ص وَ لَتَنْصُرُنَّ وَصِيَّهُ وَ سَيَنْصُرُونَهُ جَمِيعاً وَ إِنَّ اللَّهَ أَخَذَ مِيثَاقِي مَعَ مِيثَاقِ مُحَمَّدٍ ص بِالنُّصْرَةِ بَعْضِنَا لِبَعْضٍ فَقَدْ نَصَرْتُ مُحَمَّداً وَ جَاهَدْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ قَتَلْتُ عَدُوَّهُ وَ وَفَيْتُ لِلَّهِ بِمَا أَخَذَ عَلَيَّ مِنَ الْمِيثَاقِ وَ الْعَهْدِ وَ النُّصْرَةِ لِمُحَمَّدٍ ص وَ لَمْ يَنْصُرْنِي أَحَدٌ مِنْ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ ذَلِكَ لِمَا قَبَضَهُمُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ سَوْفَ يَنْصُرُونَنِي وَ يَكُونُ لِي مَا بَيْنَ مَشْرِقِهَا إِلَى مَغْرِبِهَا وَ لَيَبْعَثَنَّ اللَّهُ أَحْيَاءً مِنْ آدَمَ إِلَى مُحَمَّدٍ ص كُلَّ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ يَضْرِبُونَ بَيْنَ يَدَيَّ بِالسَّيْفِ هَامَ الْأَمْوَاتِ وَ الْأَحْيَاءِ وَ الثَّقَلَيْنِ جَمِيعاً فَيَا عَجَبَا وَ كَيْفَ لَا أَعْجَبُ مِنْ أَمْوَاتٍ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ أَحْيَاءً يُلَبُّونَ زُمْرَةً زُمْرَةً بِالتَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ قَدْ تَخَلَّلُوا بِسِكَكِ الْكُوفَةِ قَدْشَهَرُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ لَيَضْرِبُونَ بِهَا هَامَ الْكَفَرَةِ وَ جَبَابِرَتِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ مِنْ جَبَّارَةِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ حَتَّى يُنْجِزَ اللَّهُ مَا وَعَدَهُمْ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا

ص: 273


1- همان
2- همان

يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً(1) أَيْ يَعْبُدُونَنِي آمِنِينَ لَا يَخَافُونَ أَحَداً مِنْ عِبَادِي لَيْسَ عِنْدَهُمْ تَقِيَّةٌ وَ إِنَّ لِي الْكَرَّةَ بَعْدَ الْكَرَّةِ وَ الرَّجْعَةَ بَعْدَ الرَّجْعَةِ وَ أَنَا صَاحِبُ الرَّجَعَاتِ وَ الْكَرَّاتِ وَ صَاحِبُ الصَّوْلَاتِ وَ النَّقِمَاتِ وَ الدُّولَاتِ الْعَجِيبَاتِ وَ أَنَا قَرْنٌ مِنْ حَدِيدٍ وَ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَا أَمِينُ اللَّهِ وَ خَازِنُهُ وَ عَيْبَةُ سِرِّهِ وَ حِجَابُهُ وَ وَجْهُهُ وَ صِرَاطُهُ وَ مِيزَانُهُ وَ أَنَا الْحَاشِرُ إِلَى اللَّهِ وَ أَنَا كَلِمَةُ اللَّهِ الَّتِي يَجْمَعُ بِهَا الْمُفْتَرِقَ وَ يُفَرِّقُ بِهَا الْمُجْتَمِعَ وَ أَنَا أَسْمَاءُ اللَّهِ الْحُسْنَى وَ أَمْثَالُهُ الْعُلْيَا وَ آيَاتُهُ الْكُبْرَى وَ أَنَا صَاحِبُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ أُسْكِنُ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أُسْكِنُ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ وَ إِلَيَّ تَزْوِيجُ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ إِلَيَّ عَذَابُ أَهْلِ النَّارِ وَ إِلَيَّ إِيَابُ الْخَلْقِ جَمِيعاً وَ أَنَا الْإِيَابُ الَّذِي يَئُوبُ إِلَيْهِ كُلُّ شَيْ ءٍ بَعْدَ الْقَضَاءِ وَ إِلَيَّ حِسَابُ الْخَلْقِ جَمِيعاً وَ أَنَا صَاحِبُ الْهِبَاتِ وَ أَنَا الْمُؤَذِّنُ عَلَى الْأَعْرَافِ- وَ أَنَا بَارِزُ الشَّمْسِ أَنَا دَابَّةُ الْأَرْضِ وَ أَنَا قَسِيمُ النَّارِ- وَ أَنَا خَازِنُ الْجِنَانِ وَ صَاحِبُ الْأَعْرَافِ- وَ أَنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَعْسُوبُ الْمُتَّقِينَ وَ آيَةُ السَّابِقِينَ وَ لِسَانُ النَّاطِقِينَ وَ خَاتَمُ الْوَصِيِّينَ وَ وَارِثُ النَّبِيِّينَ وَ خَلِيفَةُ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صِرَاطُ رَبِّيَ الْمُسْتَقِيمُ وَ فُسْطَاطُهُ وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ مَا فِيهِمَا وَ مَا بَيْنَهُمَا وَ أَنَا الَّذِي احْتَجَّ اللَّهُ بِهِ عَلَيْكُمْ فِي ابْتِدَاءِ خَلْقِكُمْ وَ أَنَا الشَّاهِدُ يَوْمَ الدِّينِ وَ أَنَا الَّذِي عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْقَضَايَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ الْأَنْسَابَ وَ اسْتُحْفِظْتُ آيَاتِ النَّبِيِّينَ الْمُسْتَخْفِينَ الْمُسْتَحْفَظِينَ وَ أَنَا صَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِيسَمِ- وَ أَنَا الَّذِي سُخِّرَتْ لِيَ السَّحَابُ وَ الرَّعْدُ وَ الْبَرْقُ وَ الظُّلَمُ وَ الْأَنْوَارُ وَ الرِّيَاحُ وَ الْجِبَالُ وَ الْبِحَارُ وَ النُّجُومُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ أَنَا الْقَرْنُ الْحَدِيدُ وَ أَنَا فَارُوقُ الْأُمَّةِ وَ أَنَا الْهَادِي وَ أَنَا الَّذِي أَحْصَيْتُ كُلَّ شَيْ ءٍ عَدَداً بِعِلْمِ اللَّهِ الَّذِي أَوْدَعَنِيهِ وَ بِسِرِّهِ الَّذِي أَسَرَّهُ إِلَى مُحَمَّدٍ ص وَ أَسَرَّهُ النَّبِيُّ ص إِلَيَّ وَ أَنَا الَّذِي أَنْحَلَنِي رَبِّي اسْمَهُ وَ كَلِمَتَهُ وَ حِكْمَتَهُ وَ عِلْمَهُ وَ فَهْمَهُ يَا مَعْشَرَ النَّاسِ اسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ وَ أَسْتَعْدِيكَ عَلَيْهِمْ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ مُتَّبِعِينَ أَمْرَهُ.

امام محمّدباقر(عليه السلام) می فرمايد: اميرالمؤمنين(عليه السلام) چنين فرموده است: خداوند تبارک و تعالی، احد و واحد و در وحدانيت خويش فرد بود. آن گاه کلمه ای را آفريد که آن کلمه، نور شد. سپس از آن، نور محمّد(صلى الله عليه و آله) و من و فرزندان مرا خلق کرد. پس از آن، کلمه ای را خلق کرد و آن کلمه، روح شد. آن روح را در آن نور قرار داد. آن گاه آن را در ابدان ما ساکن کرد. پس ما روح اللّه هستيم و ما كلمة اللّه هستيم. خداوند به وسيله ي ما بر مخلوقاتش احتجاج کرد و ما را در سايه سبز قرار داد. در آن زمان، نه خورشيدی بود و نهماه و نه روز و شب و نه لحظه ای، ما در آن زمان، خدا را عبادت می کرديم و تقديس و تسبيح می گفتيم و همة اينها قبل از خلقت مخلوقات و قبل از گرفتن ميثاق و عهد و پيمان از انبياء به نصرت ما بود و اين همان چيزی است که خدا در سوره ي آل عمران، آيه ي 81

ص: 274


1- . سوره نور آیه 55.

می فرمايد: «چون خداوند از پيامبران پيمان گرفت که هر گاه کتاب و حکمتی به شما دادم، پس برای هدايت شما اهل کتاب رسولی از جانب ما خواهد آمد، به او ايمان آوريد و او را ياری رسانيد.» اميرالمؤمنين علی(عليه السلام) درباره ي اين آيه فرمودند: مقصود از آيه اين است که تمامی انبياء به حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) ايمان خواهند آورد و وصی او را ياری خواهند رساند که به زودی، زمان آن فرا خواهد رسيد. سپس حضرت در ادامه فرمودند: خداوند به همراه عهد و پيمانی که برای رسول خويش گرفت، از تمامی انبياء برای ياری رساندن به من نيز ميثاق گرفت. آنها پيامبر را ياری رساندند و در کنار او شمشير زدند. من هم پيامبر را ياری کردم و به همراه ايشان جهاد نمودم و دشمنانش را از دم تيغ گذراندم و به عهد خويش وفا کردم ولی تاکنون هيچ پيامبری مرا ياری نکرده است، زيرا آنها پيش از من از دنيا رفته اند. ولی به زودی زمان آن فرا خواهد رسيد که همه ي آنها مرا ياری رسانند. تمام زمين از مغرب تا مشرق از آنِ من خواهد بود. خداوند همه ي پيامبران مرسل از آدم تا خاتم(صلى الله عليه و آله) را زنده خواهد کرد و همه ي آنها در کنار من شمشير خواهند زد و گردن کشانِ جن و انس را از زنده و مرده گردن می زنند.

شگفتا! چگونه تعجب نکنم از مردگانی که خداوند آنها را بر می انگيزد و همگیِ آنها درحالی که ندای لبّيک يا داعی اللّه را سر می دهند، در کوچه هاي کوفه پراکنده می شوند. شمشيرهايشان را حائل می کنند و ياغيان و جبّاران و طاغوتيان را از اولين و آخرينشان گردن می زنند تا آنکه خداوند وعده اش را تحقق بخشد، همان طور که در سوره ي نور، آية 55 فرموده است: «خدا به کسانی از شما که ايمانآورده اند و نيکوکاری کرده اند، وعده فرموده است که آنان را در زمين خلافت دهد هم چنان که پيشينيان را جانشين کرد. علاوه بر اين، دينشان را که برايشان پسنديده، برای آنان استوار سازد و سپس خوفشان را به امنيت و آرامش تبديل می سازد تا اينکه همه مرا بپرستند و هيچ چيزی را شريک من قرار ندهند.» آ ن گاه حضرت فرمودند که خداوند می فرمايد: طوری مرا عبادت کنيد که من می خواهم و زمانی که اين گونه عبادت کرديد، ديگر برای هيچ کس خوف و هراسی نخواهد بود و ديگر در آن زمان تقيّه وجود نخواهد داشت.

اميرالمؤمنين(عليه السلام) چنين ادامه می دهند:

ص: 275

برای من رجعتی پس از رجعتی و بازگشتی پس از بازگشت خواهد بود. من صاحب رجعت هاي متعدد هستم (إِنَّ لي الکرَّة بعد الکرَّة، و الرَّجعة بعد الرَّجعة، و أنا صاحب الرَّجعات و الکرّات). من حمله ها و انتقام هاي متعدد خواهم داشت. من صاحب حکومت هاي بسيار هستم. من دژ محکم از آهن هستم. من بنده ی خدا و برادر رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) هستم.

من امين و خزانه دار وحی الهی هستم. من پوشانندة سرّ الهی هستم. من حجاب خدايم. من وجه اللّه هستم. من صراط و ميزان اللّه هستم. من محشور کننده به سوی خدايم. من کلمة اللّه هستم که به وسيله ي من متفرّق ها دور من جمع می شوند و اجتماعات، پراکنده و متفرق می شوند.

من اسمُ اللّه حُسنی هستم. من مثل اعلی هستم. من معجزه و آيات کبری اويم. من صاحب بهشت و دوزخ هستم. اهل جنّت را در جنّت قرار می دهم و اهل دوزخ را در دوزخ ساکن می کنم. تزويج اهل جنّت به وسيله ی من انجام می گيرد و اهل جهنم توسط من عذاب می شوند. بازگشت همة خلايق به سوی من است و همه چيز پس از قضای حقيقی به سوی من باز می گردد. من به حساب خلق رسيدگی می کنم. من صاحب بخشش ها هستم. من مؤذّن اهل اعرافم. من در قرص خورشيد ظاهر می شوم. من دابَّة الأرض هستم. من تقسيم کنندة آتش به جهنميان هستم. من خازن بهشت و صاحب اعرافم. من اميرالمؤمنين، يعسوب المتّقين، آيات سابقة حق، لسان ناطق، ختم کننده ي اوصياء، وارث پيامبران، خليفه ي پروردگار عالم و صراط مستقيم هستم. من حجت و خيمه ای هستم بر اهل آسمان ها و اهل زمين ها و آنچه بين آنهاست و آنچه درون آنهاست. من همانم که خداوند در ابتدای خلقتِ شما، به وسيلة من بر شما حجت آورد. من شاهد روز جزا هستم. من به آرزوها، بلايا، قضايا و فصل الخطاب و الانساب عالِمَم. من آيات پيامبران را حفظ می کنم. من صاحب عصا و ميسم هستم. (توک: آهن گداخته ای بوده که در گذشته حيوانات و مجرمين را به وسيله ی آن داغ می کردند تا نشان دار باشند و اگر مفقود شد به راحتی پيدا شوند) من کسی هستم که خداوند ابرها، رعد و برق، سايه و نور، بادها، کوه ها، درياها، ستارگان، خورشيد و ماه را در تسخير من در آورده است (مسخر من کرده است). من دژ محکم آهنين خدايم. من جداکننده ي امت ها هستم. من هادی و راهنمايم. من کسی هستم که خداوند علم همه ي اشياء و

ص: 276

اعداد را در من به وديعه نهاد، و سرّی را که خداوند رسول خود را به آن مفتخر کرد، در وجود من نيز قرار دارد. خداوند اسم خود، کلمه اش، حکمت، علم و فهمش را در وجود من نهاد.

ای مردم، از من سؤال کنيد قبل از اينکه مرا از دست بدهيد. خداوندا، تو را شاهد می گيرم و از تو مساعدت می گيرم. هيچ حول و قوّه ای نيست جز حول و قوّة خدای عظيم، سپاس می گويم او را و از امر او اطاعت می کنم.»

در حكومت حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اهل آسمان ها و زمين تسليم امر الهى مى شوند.

زندگى كردن در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسيار زيبا و مسرت بخش و مطابق با فطرت و طبع بشر است زيرا در آن زمان همه موجودات سماوى و ارضى تسليم امر خداوند هستند و چون تسليم امر خدا هستند، آرامش و صلح همه جا را فرا مى گيرد و بر كل جهان يك قانون حاكم مى شود و آن هم قانون الهی است كه به دست با كفايت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اجرا مى گردد. چنان كه در سوره آل عمران آيه 83 آمده است:

«أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمواتِ وَالأَرضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»

آيا جز دين خداى را مى جويند، در حالى كه هر آنكه در آسمان ها و زمين است، در مقابل اوتسليم خواهند شد و چه بخواهند و چه نخواهند اسلام خواهند آورد و همه بازگشت ها به سوى اوست.

اين آيه خبر مى دهد زمانى فرا خواهد رسيد كه هستى چه با اجبار و چه با اختيار همه در مقابل ذات اقدس الهى تسليم خواهند شد و هم از نظر تكوين و هم از نظر تشريع تسليم امر خداوند مى شوند؛ يعنى، جماد و نبات و حيوان و انسان همه تسليم امر و نهى خداوند خواهند شد و اين در زمان حكومت الهى ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود.

1. در كتاب ينابيع المودة باب 71 صفحه 421، چنين آمده است:

و عن رفاعه بن موسى قال سمعت جعفر الصادق رضى الله عنه يقول فى قوله تعالى فى سوره ی آل عمران: «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمواتِ وَالأَرضِ طَوْعاً وَكَرْهاً» قال إذا قام القائم المهدى لا يبقى ارض الاّ نودى فيها شهادة ان لا اله الا اللّه و ان محمّداً رسول اللّه.

حافظ قندوزى حنفى مى گويد: رفاعه بن موسى از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند در مورد قول خداوند: «در مقابل او تسليم خواهند شد و چه بخواهند و چه نخواهند اسلام خواهند آورد»

ص: 277

حضرت فرمودند: هنگامى كه مهدى قائم قيام نمايد، هيچ نقطه اى از زمين نمى ماند مگر اينكه شهادت به يگانگى خداوند و رسالت پيامبر(صلى الله عليه و آله) خواهند داد.

پس، در زمان مهدى موعود همه مسلمان خواهند شد و حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) در معناى اسلام فرموده اند: «الاسلام هو التسليم» اسلام؛ يعنى، تسليم بودن (در مقابل امر و نهى خدا و در مقابل قدرت الهى)

2. در تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 207، حدیث 81، بحارالانوار، مجلد 3، صفحه 188، اثباة الهداة، مجلد 7، صفحه 96، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 296 و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 276 آمده است:

باسناده عن رفاعه بن موسى، قال سمعت اباعبداللّه(عليه السلام) يقول: «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمواتِ وَالأَرضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ» قال: اذا قام القائم عليه السلام لاتبقى ارض الا نودى فيها بشهادة ان لا اله الا اللّه و ان محمّداً رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم .عياشى به سند خود از رفاعه بن موسى آورده گويد شنيدم امام صادق(عليه السلام) مى فرمود: «در مقابل او تسليم خواهند شد و چه بخواهند و چه نخواهند اسلام خواهند آورد» حضرت فرمودند: هنگامى كه مهدى قائم قيام نمايد، هيچ نقطه اى از زمين نمى ماند مگر اينكه شهادت به يگانگى خداوند و رسالت پيامبر(صلى الله عليه و آله) خواهد داد و بر اين كلمات ندا كند: لا اله الا الله محمد رسول الله

3. در تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 207، حدیث 82، (عياشى به سند خود از ابى بكير)، بحارالانوار، مجلد 3، صفحه 188، اثباة الهداة، مجلد 7، صفحه 96، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 296 و 267 آمده است:

عن ابى بكير قال: سألت اباالحسن عليه السلام عن قوله: «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمواتِ وَالأَرضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ» قال: انزلت فى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اذا خرج باليهود و النصارى و الصابئين و الزنادقة و اهل الردّه و الكفار فى شرق الارض و غربها فعرض عليهم الإسلام، فمن اسلم طوعاً اَمَره بالصلاة و الزكوة و ما يؤمر به المسلم و يجب لِلّه عليه، و مَن لم يسلم ضرب عنقه، حتى لا يبقى فى المشارق و المغارب احد الاّ وحّد اللّه. قلت جعلت فداك إن الخلق اكثر من ذلك... فقال: إن اللّه إذا اراد امراً قلَّل الكثير و كثَّر القليل.

ابى بكير مى گويد از حضرت ابالحسن(عليه السلام) درباره فرموده خداوند پرسيدم: «در مقابل او تسليم خواهند شد و چه بخواهند و چه نخواهند اسلام خواهند آورد.» فرمود اين آيه درباره قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده، هرگاه به پاخيزد، بر يهود، نصارا، صابئين، زنادقه، اهل ارتداد و

ص: 278

كفار در شرق و غرب زمين، اسلام را عرضه كند. پس هر آنكه از روى ميل و رغبت و به دلخواه مسلمان شود، او را به نماز و زكات و ساير كارهايى كه يك مسلمان بايد انجام دهد و براى خداوند بر او واجب است، امر فرمايد و هر كس اسلام را نپذيرد، گردنش را مى زند تا آنجا كه در مشارق و مغارب زمين، هيچ كس نماند جز اينكه توحيد خدا گويد. عرضه داشتم فدايت گردم خلايق بيش از آنند! فرمود: همانا خدا اگر چيزى را بخواهد، بسيار را اندك و اندك را بسيار گرداند.

4. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 60، آمده است:العياشى عن عبد الأعلى الحلبى عن ابى جعفر عليه السلام فى حديث طويل يذكر فيه امر القائم عليه السلامإذا خرج، قال: و لا تبقى [ارض] فى الارض قرية الاّ نودى فيها بشهادة ان لا اله الا اللّه [وحده لا شريك له] و ان محمّد رسول(صلى الله عليه و آله) و هو قوله [تعالى]: «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمواتِ وَالأَرضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ» و لا يقبل صاحب هذا الامر الجزية كما قبلها رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم و هو قول اللّه: «وَقاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ».

عياشى به سند خود از عبد الاعلى حلبى از حضرت باقر(عليه السلام) در حديثى طولانى آورده كه در آن برنامه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را چون به پا خيزد ياد كرده و فرموده: و روى زمين هيچ [سرزمينى ]آبادى اى باقى نمى ماند مگر اينكه در آن گواهى دادن به اينكه هيچ معبود حقى جز اللّه نيست [يكتاست كه هيچ شريكى ندارد] و اينكه محمّد(صلى الله عليه و آله) فرستاده خداست بانگ زده شود و اين است [معنى ]فرموده خداى [تعالى]: «در مقابل او تسليم خواهند شد و چه بخواهند و چه نخواهند اسلام را خواهند آورد.» و صاحب اين امر چنان كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) جزيه را مى پذيرفت، آن را نمى پذيرد و اين فرموده خداوند است كه: «و با آنان نبرد كنيد تا ديگر فتنه و فسادى بر جاى نماند و آيين همه دين خدا گردد.»

5. در الایقاظ من الهجعة، صفحه 289، باب 9، حدیث 111، بحارالانوار، مجلد 53، صفحه 77، باب 29، حدیث 86 و معجم احادیث الامام المهدی، مجلد 7، صفحه 81، حدیث 1481 آمده است:

الامام امیرالمؤمنین(عليه السلام) ....: وَ یُنادی مُنادٍ من شَهرِ رمضان.

6. الارشاد، صفحه 364، روضة الواعظین، مجلد 2، صفحه 265، اعلام الوری، صفحه 432، فصل 3، کشف الغمة، مجلد 3، صفحه 255، اثبات الهداة، مجلد 3، صفحه 528، باب 32، حدیث

ص: 279

438، بحارالانوار، مجلد 52، صفحه 338، باب 27، حدیث 83، الانوار البهیة، صفحه 383، منتخب الاثر، صفحه 308، حدیث 1، المهدی، صفحه 378، معجم احادیث الامام المهدی، مجلد 7، صفحه 85، حدیث 1484 آمده است:

ابوعلی بن عقبة: إذا قام القائم حَکَمَ بالعدلقائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با شمشير قيام مى كند و دشمنان خداوند را که قابل هدایت نیستند، نابود مى سازد.

خداوند در سوره آل عمران آيه 85، مى فرمايد:

«وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينَاً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرِينَ»

هر كس غير از اسلام دينى اختيار كند هرگز از وى پذيرفته نيست و او در آخرت از زيان كاران است.

* در كتاب كمال الدين باب 51 در خطبه مفصلى از اميرالمؤمنين(عليه السلام) درباره دجال و علايم آخر الزمان و علايم ظهور، چنين آمده است:

هو (النبى) (صلى الله عليه و آله) صادق فى جميع اقواله مصيب فى جميع احواله و لا يصح ايمان عبد حتى لا يجد فى نفسه حرجا مما قضى و يسلم له فى جميع الامور تسليماً و لا يخالطه شك و لا ارتياب و هذا هو الاسلام و الاسلام هو الاستسلام و الانقياد «و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه وهو فى الآخرة من الخاسرين» و من اعجب العجايب أن مخالفنا يروون ان عيسى بن مريم(عليه السلام) مرّ بأرض كربلا فرأى عدة من الظباء هناك مجتمعة فاقبلت إليه و هى تبكى و انه جلس و جلس الحواريين فبكى و بكى الحواريون و هم لا يدرون لم جلس و لم بكى فقالوا يا روح اللّه و كلمته ما يبكيك؟ قال أتعلمون أى ارض هذه؟ قالوا لا قال هذه ارض يقتل فيها فرخ الرسول أحمد و فرخ الحرة الطاهرة البتول شبيهة اُمى و يلحد فيها اطيب من المسك لأنها طينة الفرخ المستشهد و هكذا يكون طينة الانبياء و اولاد الانبياء فهذه الظبا تكلمنى و تقول انها ترعى فى هذه الارض شوقاً الى تربة الفرخ المستشهد المبارك و زعمتُ انها امنة فى هذه الارض ثم ضرب بيده الى بعر تلك الظبا فشمها فقال اللهم ابقها ابدا حتى يشمها ابوه فتكون له عزاء و سلوة و انها بقيت على ايام اميرالمؤمنين عليه السلام حتى شمها و بكى و اخبر بقصتها لما مر بكربلا فيصدقون بانّ بعر تلك الظباء تبقى زيادة على خمسأئة سنة لمتغيره الازمان و الامطار و الرياح و مرور الايام و الليالى و الشمس عليه و لا يصدقون بان القائم من آل محمّد(صلى الله عليه و آله) يبقى حتى يخرج بالسيف فيبير اعداء اللّه عزوجل و يظهر دين اللّه مع الاخبار الواردة عن النبى و الائمة صلوات اللّه عليهم بالنص عليه باسمه و نسبه و غيبة المدة الطويلة و جرى سنن الاولين فيه بالتعمير هل هذا الاعناد و جحود للحق نعوذ بالله مِن الخُذلان سياق هذا الخبر على جهته فى نطقه و لفظه.

ص: 280

پيامبر(صلى الله عليه و آله) در همه ی گفتارش راستگو و صادق است و در همه ی اصولش درست رفتار است و ايمان هيچ بنده اى درست نباشد تا در دل خود ترديدى و حرجى نسبت به آنچه پيغمبر قضاوت كند راه دهد و در همه امور به درستى تسليم او باشد و شك و ترديد نداشته باشد. اسلام، اين است. اسلام، قبول وانقياد است. «هر كس جز اسلام دينى بجويد از او پذيرفته نيست و در آخرت از زيان كاران است» و از اعجب عجايب كه مخالفين ما روايت كرده اند اين است كه عيسى بن مريم(عليه السلام) به زمين كربلا عبور كرد. ديد جمعى آهو در آنجا جمع شده اند. به سوى آن ها رفت. آن آهوان مى گريستند. او نيز با حواريون خود نشست و گريست و گريستند و آن ها نمى دانستند كه چرا عيسى(عليه السلام) آنجا نشست و چرا گريست. عرض كردند: اى روح و كلمه خداوند، چه باعث گريه شماست؟ فرمود: مى دانيد اينجا چه سرزمينى است؟ گفتند: نه نمى دانيم. فرمود: اينجا زمينى است كه سبط رسول احمد(صلى الله عليه و آله) و جگر گوشه طاهره بتول(علیها السلام) (همانند مادرم) كشته مى شود و در تربتى خوشبوتر از مشك به خاك سپرده مى شود زيرا آن تربت سبط شهيد است و تربت پيغمبران هم چنين است. اين آهوان با من سخن گويند كه ما از شوق تربت سبط مبارك و شهيد در اين زمين مى چريم و به عقيده خود اينجا هر درنده و صيادى در امن هستند. سپس، پشك يكى از آن آهوان را برداشت و بوييد و فرمود: بار خدايا آن را هميشه باقى دار تا پدرش آن را ببويد و براى او تسليت و دل آرامى باشد و آن پشك تا روزگار اميرالمؤمنين(عليه السلام) به جا ماند و آن را بوييد و گريست و چون به كربلا عبور كرد داستان آن را نقل نمود، باور كنند كه مشك آن آهوان بيش از پانصد سال مى ماند و گذشت زمان و باد و باران و گذشت ايام و ليالى و تابش آفتاب آن را تغيير نمى دهد و باور ندارند كه قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى ماند تا با شمشير ظهور كند و دشمنان خداى عزوجل را نابود سازد و دين خدا را آشكار كند با همه اخبارى كه از پيغمبر و ائمه(عليهما السلام) در نص بر او به نام و نسب و غيبت طولانى وارد شده است و در اين كه روش گذشتگان از نظر طول عمر در او جارى شده است، اين جز عناد و انكار حق چيز ديگرى هست؟

ص: 281

48. هر کس با امام زمان بیعت کند و وارد آن شود به امنیت واقعی می رسد

آل عمران، آیه 97

فیه آیاتٌ بَیّناتٌ مَقامُ ابراهیمَ وَ مَن دَخَلَه کانَ ءامِنّا وَ اللهِ عَلَی النّاس حِجُّ البیتَ مَنِ استَطاعَ إلیهِ سَبیلاً وَ مَن کَفَرَ فَإنَّ اللهَ غَنیٌّ عنِ العالَمینَ

(در کعبه و خانه ی خدا) آیات و نشانه های الهی هویدا و آشکار است و در آن مقام ابراهیم(عليه السلام) است و هرکس داخل آن شود ایمن می گردد. (و در امنیت خواهد بود.) و برای مردم حج و زیارت بیت واجب است. (البته) بر هرکس که به توانایی و استطاعت رسیده باشد و بر آن راه یابد و هرکس کافر گردد (تنها به خودش ضرر می زند.) و خداوند از همه ی هستی بی نیاز است.

1. در تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 359، علل الشرایع، مجلد 1، صفحه 90، باب 81، حدیث 5 و بحارالانوار، مجلد 2، صفحه 293 آمده است:

في العلل عن الصادق عليه السلام أنّه قال لأبي حَنيفة أخبرني عن قول اللَّه عزّ و جل وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً أين ذلك من الأرض قال الكعبة قال أ فتعلم انّ الحجّاج بن يوسف حين وضع المنجنيق على ابن الزبير في الكعبة فقتله كان آمناً فيها قال فسكت فسئله عن الجواب فقال من بايع قائمنا و دخل معه و مسح على يده و دخل في عقدة أصحابه كانَ آمِناً.

از امام صادق(عليه السلام) روایت شده است که حضرت(عليه السلام) به ابی حنیفه درباره ی قول خداوند هرکس وارد آن شود ایمن گردد و در امنیت خواهد بود فرمودند: شما به من بگویید این محل کجای کره ی زمین است؟ ابی حنیفه گفت: این محل منظور کعبه است. حضرت(عليه السلام) فرمودند: آیا تو نمی دانی که وقتی حجاج بن یوسف ثقفی آمد مکه را فتح کند و عبدالله بن زبیر داخل آن بود، او با منجنیق به داخل آن سنگ پرتاب کرد و او را کشت. آیا او در

ص: 282

کعبه در امان بود؟ پس ابوحنیفه ساکت شد. پس از حضرت(عليه السلام) جواب سؤال را خواستند که این محل کجاست؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: (این آیه تأویلش در زمان قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما است.) هرکس با قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما بیعت کند و در گروه او وارد شود و با او باشد. او را امنیت سبز خواهد بود.

2. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 213، حدیث 107 و تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 661 آمده است:

عن علي بن عبد العزيز قال قلت لأبي عبد الله ع جعلت فداك قول الله «آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً» و قد يدخله المرجئ و القدري و الحروري و الزنديق الذي لا يؤمن بالله قال: لا و لا كرامة، قلت: فمن جعلت فداك قال: و من دخله و هو عارف بحقنا كما هو عارف له- خرج من ذنوبه و كفى هم الدنيا و الآخرة.

علی بن عبدالعزیز می گوید: به امام صادق(عليه السلام) گفتم: آقای من جانم فدایت شود خداوند می فرمایند آیات بینات... و من دخله کان امنا آیا هرکس وارد شود او کافر باشد و به خدا ایمان نداشته باشد در امنیت خواهد بود؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: این درست نیست. گفتیم: یابن رسول الله(صلى الله عليه و آله) پس منظور این آیه چیست؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: منظور این است که کسی که وارد مکه شود و عارف به حق ما (امامان و اهل بیت) باشد او خارج می شود از گناهانش و غم های دنیا و آخرتش کفایت می شود.

3. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 213، حدیث 106 و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 280 آمده است:

عن عبدالخالق الصقیل قال: سألت أباعبدالله(عليه السلام) عن قول الله و من دخله کان امناً فقال: لقد سألتنی عن شیء ما سألنی عنه (احدظ) إلا ما شاء الله ثمَّ قال: إن من اَمَّ هذا البیت و هو یعلم أنّه البیت الذی امر الله به و عرفنا اهل البیت حقّ معرفتنا کان امناً فی الدنیا و الاخرة.

عبدالخالق الصیقل می گوید: به امام صادق(عليه السلام) عرض کردم درباره ی این فرموده ی خدا هرکس وارد آن شود در امان خواهد بود» تو سؤال کردی ... درباره ی چیزی که سؤال نکرد کسی از آن مگر آنچه که خداوند بخواهد. سپس فرمودند: به تحقیق هرکس به این خانه وارد شود و پناه به این خانه ببرد درحالی که می داند که این خانه ای است که خداوند

ص: 283

امر کرده است (که به آن واردشوند) و او عارف به حق ما اهل بیت باشد به حقیقت ما و بشناسد حق ما را او در دنیا و آخرت در امنیت خواهد بود.

این جانب در طول زندگی خود این مطلب را زیاد تجربه کردم که به اذن الله به حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پناه بردن انسان را از خطرهای ارضی و سماوی در امان نگاه می دارد و به طور کلی پناه بردن به اهل بیت(عليهم السلام) و مخصوصاً در حال حاضر به این بزرگوار(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان مصداق من دخله کان امنا می باشد. اعتقاد به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قلب انسان سرور ایجاد می کند و غم های انسان را زایل می گرداند. دیگر نیاز به شادی های مصنوعی و زودگذر ندارد. کسی که عقیده به آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته باشد همیشه مسرور است. عقیده به ایشان به انسان قوت قلب می دهد. دیگر انسان حس بی کسی و تنهایی نمی کند و همیشه می داند که فردی بزرگوار با روحی بلند به قامت کوهی بلند پشتیبان او خواهد بود. اعتقاد به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان را به آینده امیدوار می سازد و انسان به آینده با دیدی روشن نگاه می کند و این ها همه امنیت روحی برای انسان می آورد.

به هر حال اگر ولایت اهل بیت عصمت و طهارت(عليهم السلام) و در حال حاضر ولایت آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داشته باشیم امنیت روانی پیدا خواهیم کرد که این سبب سلامت جسمانی است و در ظهور آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هرکس به او بپیوندد و با او بیعت کند و با او باشد در امنیت خواهد بود. من دخله کان امنا کسی که چنین اعتقادی داشته باشد اعتماد به نفس پیدا می کند و روحی قوی پیدا خواهد کرد. لذا دیگر استرس و الیناسیون یا الینیشن در او اثر ندارد.

ص: 284

49. حبل الله، ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره آل عمران، آیه 103

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَ اذکُروا نعمت الله علیکم إذ کُنتُم اَعداءً فَاَلَّفَ بین قُلوبِکُم فَاصبَحتُم بِنِعمَتِه اِخواناً وَ کُنتُم عَلیَ شفا حُفرَةٍ مِنَ النّار فَانقَذَکُم مِنها کَذلکَ یُبَیّنُ الله لَکُم ءایاتِه لَعَلَّکُم تهتدون.

و به یاد آورید نعمت های (بزرگی) را که خداوند شامل حال شما کرد که شما باهم دشمن بودید و خداوند در دل های شما الفت و مهربانی انداخت و به لطف خداوند همه ی شما برادر دینی یکدیگر شدید، درحالی که شما در پرتگاه آتش و سقوط درآن بودید و خداوند شما را نجات داد. خداوند چنین آیاتش را برای شما بیان می فرماید، باشد که شما به مقام سعادت هدایت شوید.

این آیه از دو جهت قابل بررسی است. جهت اول این که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حبل الله هستند. جهت دوم ایجاد برادری که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در صدر اسلام بین اعراب ایجاد کردند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان ظهور ایجاد برادری خواهند کرد.

جهت اول: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حبل الله هستند

1. حبل الله توحید و ولایت است

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، مجلد 1، صفحه 104 و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 285 آمده است:

و اعتصموا بحبل الله جمیعاً قال: التوحید و الولایة

ص: 285

همه ی شما به ریسمان مطمئن خداوندچنگ بزنید (امام صادق(عليه السلام)) فرمودند: (حبل الله) توحید و ولایت است.

2. حبل الله آل محمد(صلى الله عليه و آله) می باشند. (که منظور ولایت الله و رسول الله و ائمه ی طاهرین و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف))

3. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 217، حدیث 123، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 305، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 285، بحارالانوار، مجلد 7، صفحه 108، اثباة الهداه، مجلد 3، صفحه 45 و تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 377، حدیث 304 آمده است:

عن جابر عن ابی جعفر(عليه السلام) قال: آل محمد(عليهم السلام) هم حبل الله الذی أمرنا باعتصام به فقال و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا

امام باقر(عليه السلام) فرمودند: حبل الله یا ریسمان مطمئن خداوند که ذات اقدس الهی دستور داده است که به آن چنگ بزنید ما آل محمد(عليهم السلام) هستیم که خداوند فرموده است و به ریسمان مطمئن خداوند چنگ بزنید و متفرق مشوید

پس معلوم شد حبل الله قرآن کریم و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر وجود اقدس حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که امر شده است مسلمانان به وجود این بزرگوار چنگ بزنند.

3. در امالی شیخ طوسی، صفحه 272 و تفسیر نور الثقلین، مجلد 1، صفحه 377، حدیث 305 آمده است:

... عمربن راشد عن جعفربن محمد(عليهما السلام) فی قوله و اعتصموا بحبل الله جمیعاً قال نحن الحبل.

عمربن راشد از حضرت امام صادق(عليه السلام) روایت می کند که درباره ی این آیه وهمه ی شما به ریسمان مطمئن خداوند چنگ بزنید فرمودند: ما (امامان و اهل بیت(عليهم السلام)) ریسمان مطمئن خداوند هستیم.

4. یکی از دلایل بر این که امامان معصوم(عليهم السلام) حبل الله و ریسمان مطمئن خداوند هستند، عصمت آن بزرگواران است. چون معصوم هستند اشتباه نمی کنند. خطا انجام نمی دهند. گناه نمی کنند. پس ریسمان محکم و حبل مطمئن خداوند هستند. وقتی معصوم باشند،مردم با اطمینان به حبل ولایت آن ها بدون هیچ گونه دغدغه ای چنگ می زنند.

ص: 286

5. در معانی الاخبار، مجلد 1، صفحه 132، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 377، حدیث 306 و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 285 آمده است:

... قال موسی بن جعفر(عليهما السلام) عن ابیه جعفربن محمد(عليهما السلام) عن ابیه محمدبن علی(عليهما السلام) عن ابیه علی بن حسین(عليهما السلام) قال: الامام منا لا یکون الّا معصوماً و لیست العصمة فی ظاهر الخلقه فیعرف بها و لذلک لا یکون الا منصوصاً فقیل له یابن رسول الله(صلى الله عليه و آله) فما معنی المعصوم؟ فقال: هو معتصم بحبل الله و حبل الله هو القرآن لا یفترقان إلی یوم القیامة و الامام یهدی إلی القرآن و القرآن یهدی إلی الامام و ذلک قول الله عزوجل إن هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم

امام کاظم(عليه السلام) از پدرشان امام صادق(عليه السلام) و ایشان از پدرشان حضرت باقر(عليه السلام) و ایشان از پدرشان حضرت سجاد(عليه السلام) روایت فرمودند که هیچ امامی نیست مگر این که معصوم باشد و عصمت در این آیه ظاهر خلقت نیست که معلوم و مشخص شود و آن فقط از طریق نصّ مشخص می گردد. به آن حضرت گفتند: ای پسر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) معنی عصمت چیست؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: معصوم کسی است که به ریسمان خداوند چنگ زده است که آن ریسمان مطمئن و محکم خداوند است و آن قرآن است و امام و قرآن تا روز قیامت از هم جدا نمی شوند. امام (مردم را) به قرآن هدایت می کند و قرآن مردم را به امام هدایت می نماید و این فرموده ی خداوند است این قرآن شما را هدایت می کند (به امامانی که) محکم و استوارند»

6. یکی از حبل های محکم خداوند حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) است.

در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 217، حدیث 122، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 285، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 377، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 305 و بحارالانوار، مجلد 8،صفحه 86 آمده است:

عن ابن یزید قال: سألت اباالحسن(عليه السلام) عن قوله تعالی و اعتصموا بحبل الله جمیعاً قال: علی بن ابی طالب(عليه السلام) حبل الله المتین.

از حضرت ابوالحسن، موسی بن جعفر(عليه السلام) سؤال کردند که حبل الله کیست؟ فرمودند: ریسمان محکم خداوند، حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام).

ص: 287

جهت دوم: وجود اقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کل کره ی زمین که متفرقند جمع خواهد کرد و همه برادر دینی خواهند شد. تحقق ایین آیه در زمان ظهور ایشان به وقوع می پیوندد که در عصر ایشان همه به ریسمان محکم خداوند چنگ می زنند.

6. در کتاب الفتن لإبن حمّاد، صفحه 102، المعجم الأوسط طبرانی، مجلد 1، صفحه 136، حدیث 157 آمده است:

روی علیّ بن حوشب قال: سمع مکحولاً یحدّث عن علی بن ابی طالب(عليه السلام) قال: قلت یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) المهدی منّا ائمة الهدی أم غیرنا؟ قال: بل منّا. بنا یختم الدین کما بنا یفتح و بنا یَستَنقَذون من ضلالة الفتنه کما استنقذوا من ضلالة الشرک و بنا یؤلف الله بین قلوبهم فی الدین بعد عداوة الفتنه کما ألَّف الله بین قلوبهم و دینهم بعد عداوة الشرک.

علی بن حوشب روایت می کند که شنیدم از حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) که به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله)، آیا مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما (امامان هدایت کننده) است؟ رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: بله او از ما می باشد. (ای علی(عليه السلام)) همان طور که دین به ما آغاز و افتتاح شد به ما نیز ختم می شود. به ما برطرف گردید ضلالت و فتنه و شرک و به ما قلب ها نزدیک خواهند شد در دین بعد از فتنه همان طور که (در ابتدای اسلام) خداوند بین قلب ها و دین مردن الفت ایجاد کرد بعد از دشمنی و شرک.

7. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، مجلد 1، صفحه 105 آمده است:

و لا تفرقوا قال الله تبارک و تعالی علم أنهم سیفترقون بعد بینهم و یختلفون فیها هم عن التفرق کما نهی من کان قبلهم فامرهم أن یجتمعوا علی ولایة آل محمد و لا یتفرقوا

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی آمده است: و لا تفرقوا متفرق نشوید خداوند متعال می دانست که (مسلمانان) بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) که پیامبرشان بود متفرق می شوند و بین خودشان اختلاف ایجاد می کنند. خداوند آن ها را نهی می کند از تفرقه و جدایی کما این که قبل از آن ها نیز نهی می کرد. لذا خداوند امر می کند که جمع شوند به دورولایت (و رهبر و امامت) آل محمد(صلى الله عليه و آله) و متفرق نشوند.

اما سرانجام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر روی کره ی زمین این کار را خواهند کرد و تفرقه ها را به اجتماع تبدیل می کنند. (ان شاء الله که آن روز هرچه زودتر برسد و ما هم آن روز باشیم.)

ص: 288

در همه ی تفاسیر آمده است که متأسفانه قبیله ی اوس و خزرج بیش از صد سال بر علیه هم شب و روز مبارزه می کردند تا رسول خدا(صلى الله عليه و آله) آمدند. آن حضرت(صلى الله عليه و آله) آن ها را برادران دینی هم قرار دادند. این مسئله بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به جهت عکس حرکت کرد و تفرق بین مسلمان ایجاد کردند و در حال حاضر متأسفانه در میان مردم روی کره ی زمین اتحاد و وحدت وجود ندارد تا زمانی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاید باز نعمت اتحاد در دین اتحاد در توحید اتحاد در رهبریت را به کام بشر می چشاند و تفرقه ی ایشان را به وحدت و اتحاد تبدیل می فرماید و بشر شیرینی وحدت را می چشد.

ص: 289

50. یاران قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سیصد و سیزده نفر به تعداد 313 نفر مبارزین بدر هستند

سوره آل عمران، آیه 123

وَ لَقَد نَصَرَکُمُ اللهُ بِبَدرٍ وَ أنتُم اَذّلةٌ فَاتَّقوا الله لَعَلَکُم تشکُرونَ إذ تَقولُ للمؤمنین اَلَن یکفیکُم اَن یُمَدَّکُم ربکم بثلاثَةِ الافٍ من الملائکةِ مُنزلین

و به تحقیق خداوند شما را در جنگ بدر یاری فرمود و پیروز نمود درحالی که شما از هر جهت در مقابل دشمن ضعیف بودید. پس ملکه ی تقوای خداوند را در وجود خودتان ایجاد کنید (که با ایجاد ملکه ی تقوا در نفس های خودتان) باشد که شکر خداوند و تشکر از او را نموده باشید. آن گاه که به مؤمنین گفتی آیا خداوند شما را یاری و مدد نکرد و سه هزار فرشته را به یاری شما نفرستاد.

یکی از جنگ هایی که مسلمانان در آن با قدرت پیروز شدند، جنگ بدر است که این پیروزی روحیه ی مسلمانان را بسیار بالا برد و در مقابل روحیه ی دشمن را بسیار ضعیف کرد. خداوند در جنگ بدر به مؤمنین نصرت عنایت کرد و آن ها را تقویت کرد و به قلوب مسلمانان قوت داد و به وسیله ی ملائکه آن ها را یاری نمود و در قلوب کفار القای رعب و ترس نمود و زمانی که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را از مکه بیرون نکردند روحیه ی مسلمین ضعیف شده بود و برای مهاجرین روحیه ای نمانده بود و مسلمانان خود را در مقابل کفار ذلیل و خوار می دانستند، اما جنگ بدر، نصرت الهی به قلوب و روحیه ی آن ها قوت بخشید.

1. در تفسیر منهج الصادقین، مجلد 2، صفحات 331 و 332 آمده است:

ص: 290

از ابن عباس روایت شده است که مهاجرین در روز بدر هفتاد و هفت نفر مرد بودند و از انصار نیز دویست و سی و شش مرد وجود داشتند که جمع آن ها 313 تن می شود. درحالی که مشرکان حدود یک هزار نفر مرد و یک صد اسب داشتند درحالی که مسلمانان فقط یک اسب داشتند و آن هم متعلق به مقدادبن اسود بود. مشرکان 750 نفر شتر داشتند درحالی که مسلمانان فقط سه نفر شتر داشتند مشرکان همه دارای سلاح های مدرن آن زمان بودند درحالی که مسلمانان اکثراً سلاح نداشتند (بعضی از آن ها فقط چوب دستی داشتند.)

در روایتی دیگر آمده است که کفار 750 نفر شتر و یک صد اسب و اکثراً دارای شمشیر و سپر و زره بودند. درحالی که مسلمانان اکثراً بی سلاح بودند و دارای هفتاد شتر و دو اسب و شش زره و هفت شمشیر بودند. لذا خداوند می فرمایند أنتم اَذِلة شما در منتها درجه ی ذلت و خواری قرار داشتند اما خداوند شما را یاری فرمودند و لقد نصرکم الله ببدرٍ و أنتم اذلةٌ در روایات ظهور حضرت قائم آل محمد(صلى الله عليه و آله) و تعداد یاران آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به جنگ بدر تشبیه شده است زیرا اولاً: یاران مبارزین در جنگ بدر در رکاب رسول خدا(صلى الله عليه و آله) 313 رجال بودند. یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز 313 رجال خواهند بودند. ثانیاً: خداوند قلوب یاران آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مانند قلوب اصحاب بدر تقویت خواهد کرد. ثالثاً: در قلب دشمنان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رعب و ترس ایجاد خواهد کرد. رابعاً: ملائکة الله به اذن الله مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاری خواهند کرد. چنان که در جنگ بدر مسلمین را یاری کردند.

2. در کتاب عقد الدرر فی علامات المهدی المنتظر، باب 4، فصل 2، صفحه 90 آمده است:

عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) قال تخیف ثلاث رایات رایة بالمغرب ویل لمصر و ما یحلّ بها منهم و رایة بالخریزة و رایة بالشام تدوم بینهم سنة ... فیجمع الله عزوجل اصحابه علیّ عدد اهل بدر و علی عدد اصحاب طالوت، ثلاثمائة عشر رجلاً کانهم لیوث خرجوا من غایة، قلوبهم مثل زُبُر الحدید، لو همّوا بازالة الجبال لأزالوها عن موضعها، الزّای واحد و اللباس واحد، کأننا آباؤهم اب واحد.

3. الفتن بن حماد، صفحه 90، عقد الدرر، باب 7، صفحه 145، تفسیر برهان، صفحه 141، حدیث 3 آمده است:

حدّثنا نعيم، حدّثنا سعيد أبو عثمان عن جابر عن أبي جعفر، قال: «ثم يظهر المهدي بمكّة عند العشاء، و معه راية رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم، و قميصه و سيفه و علامات و نور و بيان، فإذا صلّى العشاء نادى

ص: 291

بأعلى صوته يقول: اذكّركم اللّه أيّها الناس و مقامكم بين يدي ربّكم، فقد اتّخذ الحجّة، و بعث الأنبياء، و أنزل الكتاب، يأمركم أن لا تشركوا به شيئا، و أن تحافظوا على طاعته و طاعة رسوله صلّى اللّه عليه و سلّم، و أن تحيوا ما أحيى القرآن، و تميتوا ما أمات، و تكونوا أعوانا على الهدى و وزرا على التقوى، فإنّ الدنيا قد دنا فناؤها و زوالها، و أذنت بالوداع، و إنّي أدعوكم إلى اللّه و إلى رسوله صلّى اللّه عليه و سلّم، و العمل بكتابه، و إماتة الباطل، و إحياء سنّته، فيظهر في ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا عدّة أهل بدر على غير ميعاد قزعا كقزع الخريف، رهبان بالليل، اسد بالنهار، فيفتح اللّه [للمهدي] أرض الحجاز، و يستخرج من كان في السجن من بني هاشم، و تنزل الرايات السود الكوفة، فيبعث بالبيعة إلى المهدي، و يبعث المهدي جنوده إلى الآفاق، و يميت الجور و أهله، و تستقيم له البلدان، و يفتح اللّه على يديه القسطنطينية»

جابر از امام باقر(عليه السلام) روایت می کند که آن حضرت(عليه السلام) فرمودند: پس مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مکه ظاهر می شود در هنگام نماز عشا و با او است پرچم و پیراهن و شمشیر و علاماتی و نور و بیان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) (حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) پس از نماز عشا با مردم با صوت بلند صحبت می کند و می فرماید: ای مردم، من خداوند را به یاد شما می آورم و شما در پیشگاه خداوند قرار دارید. او برای شما حجت را تمام کرد و انبیای الهی را فرستاد و کتاب به آن ها (برای شما) نازل فرمود و امر کرد شما را که هیچ چیزی را با او شریک قرار ندهید و حفاظت کنید طاعت خداوند و طاعت رسول او را و زنده بدارید خود را با برنامه های قرآن و بمیرید با برنامه های قرآن و از یاری کنندگان هدایت و همراه تقوا باشید. بدانید دنیا پست است و فنا و نابودی را در پی دارد. من شما را به خداوند و رسول او می خوانم و شما را می خوانم به عمل به کتاب خداوند که باطل را بکشید و سنت پیامبر(صلى الله عليه و آله) را زنده کنید. و اطراف او 313 مرد به تعداد اهل بدر ظاهر می شوند. مانند جمع شدن ابرهای پراکنده در وقتی معین. آن ها (در عبادت و تحجد) راهیان و شب زنده دارانند و در روز (و در جنگ) مانند شیر (حمله می کنند.) خداوند بهوسیله ی آن ها حجاز را برای حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فتح می کند. آن ها (درب های زندان های حجاز) را می گشایند و عده ای از بنی هاشم را که در آن زندانی هستند نجات می دهند. عده ای از مردم کوفه با پرچم های سیاه خدمت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می آیند و با ایشان بیعت می کنند و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سربازان خود را به کل عالم

ص: 292

می فرستد. آن ها ظلم و جور را نابود کرده و خداوند به دست حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قسطنطنیه را فتح می کند.

3. در غیبت شیخ طوسی، صفحه 284 و بحارالانوار، مجلد 52، صفحه 334، حدیث 64 آمده است:

الْفَضْلُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عُقْبَةَ النَّهْمِيِّ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الْبَنَّاءِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يُبَايِعُ الْقَائِمَ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ نَيِّفٌ عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ فِيهِمُ النُّجَبَاءُ مِنْ أَهْلِ مِصْر وَ الْأَبْدَالُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ وَ الْأَخْيَارُ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ فَيُقِيمُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يُقِيمَ.

جابربن جعفی از حضرت باقر(عليه السلام) روایت می کند که آن حضرت(عليه السلام) فرمودند: بین رکن و مقام (مسجد الحرام) 313 نفر به تعداد (مبارازان) اهل بدر با قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیعت می کنند و در میان آن ها نجبایی از اهل مصر و ابدال و بزرگانی از اهل شما و اخیار و برگزیدگانی از اهل عراق پس قیام می کنند برای هرچه که خداوند بخواهد در قیامشان.

4. بحارالانوار، مجلد 52، صفحه 306، حدیث 80 آمده است:

وَ بِالْإِسْنَادِ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ الْقَائِمَ يَنْتَظِرُ مِنْ يَوْمِهِ ذِي طُوًى فِي عِدَّةِ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثِمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا حَتَّى يُسْنِدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْحَجَرِ يَهُزُّ الرَّايَةَ الْمِغْلَبَةَ- قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ ذَكَرْتُ ذَلِكَ لِأَبِي إِبْرَاهِيمَ ع قَالَ وَ كِتَابٌ مَنْشُورٌ.

همانا قائم منتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می ماند در روز ظهورش تا 313 نفر مرد که تعداد آن ها به تعداد اهل بدر است به او بپیوندند او پشتش را به حجر الاسود تکیه می دهد و پرچمش برافراشته می شود.

5. در کتاب غیبت شیخ طوسی، صفحه 283 و بحارالانوار، مجلد 52، صفحه 291 آمده است:

الْفَضْلُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) إِنَّ الْقَائِمَ يَمْلِكُ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ تِسْعَ سِنِينَ كَمَا لَبِثَ أَهْلُ الْكَهْفِ فِي كَهْفِهِمْ يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً وَ يَفْتَحُ اللَّهُ لَهُ شَرْقَ الْأَرْضِ وَ غَرْبَهَا وَ يُقْتَلُ النَّاسُ حَتَّى لَا يَبْقَى إِلَّا دِيْنُ مُحَمَّدٍ ص يَسِيرُ بِسِيرَةِ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ

ابی جارود روایت می کند از حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) که فرمودند: همانا حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 309 سال حکومت می کند به همان مقداری که اهل کهف (یا اصحاب کهف) در غارشان ماندند و او زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود. خداوند فتح می کند شرق و غرب عالم را (به دست او) و او مبارزه می کند تا آنجا که نماند مگر دین محمد(صلى الله عليه و آله) (یعنی اسلام) و حکومت کردن او به روش سلیمان بن داود(عليهما السلام) است.

ص: 293

51. ملائکه ای که در جنگ بدر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را یاری کردند،

همراه با پنج هزار فرشته ی دیگر در ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را یاری می کند

آل عمران، آیه 125

بَلی اِن تصبروا وَ تَتَّقوا و یأتوکُم مِن فَورِهِم هذا یُمدِدکُم ربّکُم بِخَمسةِ ءالافٍ مِنَ الملائکةِ مُسَوِّمین

بله اگر شما صبر و مقاومت و ایستادگی را روش خود سازید و تقوای را در نفس خویش ایجاد نمایید. هنگامی که دشمنان شما به سوی شما شتابان و خشمگین بیایند خداوند پنج هزار فرشته را به یاری شما می فرستد.

این آیه درباره ی فتح پیروزی در جنگ بدر است در منج الصادقین، مجلد 2، صفحه 337 آمده است که شعبی روایت می کند در روز بدر جابر نجاری در صدد آن شد که لشگری از اطراف و نواحی و ولایات گرد آورد و به یاری کفار بشتابد و زمانی که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از این قصد شیطانی او با خبر شد در دل محزون گردید حق تعالی فرمودند: اگر او با لشگریانش به مدد اهل شرک آید. من سه هزار فرشته را به مدد شما می فرستم و اگر اصحاب تو در طریق صبر و تقوا سلوک کنند. من پنج هزار فرشته را به یاری ایشان می فرستم باز حسن بصری است که این پنج هزار فرشته همیشه یاور مؤمنین یا قیامت خواهند بود.

به هر حال این ملائکه تا ظهور حضرت حجة(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روی زمین هستند تا آن حضرت قیام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرماید و آن ها به یاری حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشتابند چنان که:

1. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 22، حدیث 138، بحارالانوار، مجلد 19، صفحه 284، تفسیر برهان، مجلد1، 313، حدیث 5 و تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 388، حدیث 346 آمده است:

ص: 294

عَنْ ضُرَيْسِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: إِنَّ الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ نَصَرُوا مُحَمَّداً ص يَوْمَ بَدْرٍ فِي الْأَرْضِ مَا صَعِدُوا بَعْدُ وَ لَا يَصْعَدُونَ حَتَّى يَنْصُرُوا صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ وَ هُمْ خَمْسَةُ آلَاف

ضریس بن عبدالملک از حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) روایت می کند که فرمودند: همانا آن فرشته هایی که در روز بدر (در جنگ بدر) در روی کره ی زمین رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را یاری کردند آن ها (به اذن الله) دیگر به آسمان صعود ننمودند تا (قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند) و آن ها صاحب این امر را یاری کنند و تعداد آن ها پنج هزار فرشته است.

2. ارشاد شیخ مفید، صفحه 362 و بحارالانوار، مجلد 52، صفحات 336 و 337، حدیث 75 آمده است:

الْحَجَّالُ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ كَأَنِّي بِالْقَائِمِ ع عَلَى نَجَفِ الْكُوفَةِ وَ قَدْ سَارَ إِلَيْهَا مِنْ مَكَّةَ فِي خَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ جَبْرَئِيلُ عَنْ يَمِينِهِ وَ مِيكَائِيلُ عَنْ شِمَالِهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُوَ يُفَرِّقُ الْجُنُودَ فِي الْبِلَادِ

حضرت باقر(عليه السلام) فرمودند: (مثل این است که می بینم) قائم در نجف کوفه است و پنج هزار فرشته از مکه به سوی ایشان حرکت می کنند که جبرئیل در سمت راست آن ها است و میکائیل در سمت چپ آن ها است و مؤمنین نیز در جلو آن ها حرکت می کنند و حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن ها را برای فتح کشورها و بلاد مختلف می فرستد.

3. در کتاب غیبت نعمانی، صفحه 195، حدیث 3 آمده است:

وَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ التَّيْمُلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ وَ مُحَمَّدٌ ابْنَا عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ عَنْ أَبِيهِمَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي الْأَسْوَدِ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ ع يَقُولُ لَيْسَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ أَحَدٌ يَدْفَعُ ضَيْماً وَ لَا يَدْعُو إِلَى حَقٍّ إِلَّا صَرَعَتْهُ الْبَلِيَّةُ حَتَّى تَقُومَ عِصَابَةٌ شَهِدَتْ بَدْراً لَا يُوَارَى قَتِيلُهَا وَ لَا يُدَاوَى جَرِيحُهَا قُلْتُ مَنْ عَنَى أَبُو جَعْفَرٍ ع بِذَلِكَ قَالَ الْمَلَائِكَةَ.

احمدبن محمدبن سعید روایت می کند از علی بن الحسن تیملی و او از حسن و محمد فرزندان علی بن یوسف و او از پدرشان و او از احمدبن علیّ حلبیّ و او از صالح بن ابی الاسود و او از ابی جارود که گفت شنید امام محمد باقر(عليه السلام) فرمودند: از ما اهل بیت نیست کسی که به منظور برطرف کردن ستم و یا عودت به حق قیام کند مگر آن که مرگ و گرفتاری دامن گیرشان شود تا آن گاهکه جمعیتی قیام کنند که در بدر با رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بودند که کشتگان آن ها به خاک سپرده نشود و به خاک افتاده اشان برداشته نشود و

ص: 295

زخمی هایشان درمان نگردند. عرض کردم آن ها چه کسانی هستند؟ فرمودند: آن ها فرشتگان هستند.

علامه مجلسی در شرح این حدیث می گوید: (کشتگانشان به خاک سپرده شود) یعنی کسانی را که فرشتگان بکشند دفن نمی شوند و زخم هایشان درمان پذیر نیست.

4. در کتاب غیبت نعمانی، صفحه 308، حدیث 3 و بحارالانوار، مجلد 52، صفحه 326 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ أَبِي طَلْحَةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ ع يَا ثَابِتُ كَأَنِّي بِقَائِمِ أَهْلِ بَيْتِي قَدْ أَشْرَفَ عَلَى نَجَفِكُمْ هَذَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى نَاحِيَةِ الْكُوفَةِ فَإِذَا هُوَ أَشْرَفَ عَلَى نَجَفِكُمْ نَشَرَ رَايَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَإِذَا هُوَ نَشَرَهَا انْحَطَّتْ عَلَيْهِ مَلَائِكَةُ بَدْرٍ قُلْتُ وَ مَا رَايَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ عَمُودُهَا مِنْ عُمُدِ عَرْشِ اللَّهِ وَ رَحْمَتِهِ وَ سَائِرُهَا مِنْ نَصْرِ اللَّهِ لَا يَهْوِي بِهَا إِلَى شَيْ ءٍ إِلَّا أَهْلَكَهُ اللَّهُ قُلْتُ فَمَخْبُوَّةٌ عِنْدَكُمْ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ ع أَمْ يُؤْتَى بِهَا قَالَ لَا بَلْ يُؤْتَى بِهَا قُلْتُ مَنْ يَأْتِيهِ بِهَا قَالَ جَبْرَئِيل

حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) فرمودند: ای ثابت، گویی قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بیتم را می بینم که روی به این نجف شما می آورد. (حضرت باقر(عليه السلام) با دست اشاره به سمت نجف کردند.) و همین که روی به سمت نجف شما کند پرچم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را باز می کند و چون آن را برافراشت، فرشتگان بدر بر او فرود می آیند. عرض کردم: پرچم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) چیست؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: عمودش از عمودهای عرش خداوند و از رحمت اوست و بقیه اش از رحمت خداوند می باشد، هیچ چیز بر آن پرچم فرود نمی آید (که آن را از بین ببرد) مگر آن که هلاک می گردد. عرض کردم: پس آن پرچم نزد شما پنهان است تا آن که حضرت قائم آل محمد(صلى الله عليه و آله) قیام کند یا آن که در آن موقع آن پرچم را برای او می آورند؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: نه بلکه برایش می آورند. عرض کردم: چه کسی برای آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می آورند؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: جبرئیل(عليه السلام).

در اینجا به این نکته اشاره می کنم که پرچم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) هم اکنون در دست حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است وآن در نزد هرکدام از ائمه بوده است و حضرت باقر(عليه السلام) محتمل است که توریه کرده اند تا حکام جابر بنی امیه آن را از حضرت(عليه السلام) مطالبه نکنند.

ص: 296

52. در دولت حضرت قائم آل محمد(صلى الله عليه و آله) حق برای همیشه به پیروزی می رسد

اشاره

سوره آل عمران، آیه 140

إن یَمسَسکُم قَرحٌ مِثلُهُ و تلک الایام نُداولُها بین الناس وَ یَعلَمَ الله الذین آمنوا و یتخذ منکم شُهَداءَ وَ الله لا یُحبُّ الظالمین

(اگر در میدان احد) به شما جراحات و زخم هایی رسید به آن جمعیت نیز در جنگ بدر جراحات و زخم هایی وارد گردید و ما این روزهای (پیروزی و شکست را) در میان مردم می گردانیم (و این متأسفانه خاصیت زندگی دنیا است) تا خداوند افرادی را که ایمان آورده اند بدانند (و شناخته شوند) و خداوند از میان شما شاهدانی بگیرد و خداوند ظالمان را دوست نمی دارد.

این آیه این حقیقت را بازگو می کند که همیشه جنگ بین حق و باطل ادامه دارد؛ گاهی حق پیروز می گردد مانند جنگ بدر و گاهی باطل به پیروزی می رسد مانند جنگ احد تا حضرت قائم آل محمد(صلى الله عليه و آله) قیام کند و در آن قیام، حق برای همیشه به پیروزی می رسد و باطل نابود می شود. جاء الحق و زهق الباطل إنَّ الباطل کان زهوقاً به امید آن روز اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر. خداوندا به این بنده ی بی مقدارت این توفیق را بده تا در عصر طلایی مهدوی باشم و در کنار آن حضرت ایشان را یاری کنم. ان شاء الله.

در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 222، حدیث 145، اثبات الهداة، مجلد 1، باب 6، فصل 21، صفحات 135 و 136، حدیث 258، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 318، حدیث 2، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 395، حدیث 374، بحارالانوار، مجلد 1، باب 5، صفحه 54، حدیث 38 و مجلد 3، صفحه 130 آمده است:

ص: 297

عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ قَالَ مَا زَالَ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ دَوْلَةٌ لِلَّهِ وَ دَوْلَةٌ لِإِبْلِيسَ فَأَيْنَ دَوْلَةُ اللَّهِ أَمَا هُوَ قَائِمٌ وَاحِدٌ.

زرارة روایت می کند از حضرت امام صادق(عليه السلام) در مورد این آیه و ما این روزهای پیروزی و شکست را میان مردم می گردانیم فرمودند: از زمانی که آدم ابوالبشر خلق شده همیشه دو دولت بوده است. یکی دولت خداوند و دیگری دولت شیطان. فقط دولت حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که به پیروزی (نهایی) می رسد و برای همیشه باقی خواهد ماند.

در عصر مهدويت همه اهل زمين مؤمنند.

خداوند در سوره آل عمران آيه 141، مى فرمايد:

«وَلِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الكافِرِينَ»

و براى اينكه خداوند متعال اهل ايمان را تصفيه نمايد كافران را نابود و محو سازد.

علت اصلی شکست انبیا الله و اولیای خداوند

هر پیامبری که می آمد، ابتدا صاحبان زر و زور و تزویر در مقابل او می ایستادند و با او مبارزه می کردند و نمی گذاشتند که او به پیروزی نهایی برسد، اما پس از این که نسیم موفقیت در برنامه های آن پیامبر می وزید، همین مشرکین به پیامبران ایمان می آوردند و با برنامه وارد اردوی او می شدند و ماسک شرک و کفر را از چهره می گرفتند و ماسک نفاق می زدند. قبلاً مستقیماً با دین مبارزه می کردند، اما در چهره ی جدید از درون برنامه های آن پیامبر را با مشکلات رو به رو می ساختند و درصدد نابودی دین او برمی آمدند نظیر ابوسفیان و معاویه و خالدبن ولید و ثمره ی این ها کسانی بودند که با رسول خدا جنگ ها کرده و با او مبارزه می کردند. افرادی مثل ابوسفیان و عباس عموی پیامبر تا فتح مکه با او مخالفت می کردند، اما پس از فتح مکه آن ها مسلمان شدند و سپس حکومت بنی امیه و بنی عباس را تشکیل دادند. قبلاً مستقیماً مسلمانان واقعی را می کشتند حالا در چهره نفاق باز به کشتار مسلمین مشغول شدند. معاویه شد خال المؤمنین و امیرالمؤمنین را کافر معرفی کردند و در حدود صد سال در خطبه های نمازهای جمعه نعوذ بالله حضرت امیرالمؤمنین را لعن می کردند. زمانی که حضرت امیرالمؤمنین در محراب مسجد کوفه شهید شدند، شامیان گفتند: مگر علی نماز می خواند؟! آن ها فقط حضرت امیرالمؤمنین، عمار یاسر، حجربن عدی، ابی ذر

ص: 298

غفاری و ... را نکشتند، بلکه فرزندان رسول خدا را نیز یا مستقیماً در صحرای کربلا کشتند و اهل بیت رسول خدا را به کوفه و شام به عنوان اسیر بردند و یا مانند امام حسن و بقیه ی ائمه زهر نوشانیدند و شهید کردند. خداوند می فرماید: وَلِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الكافِرِينَ و برای این که خداوند متعال اهل ایمان را تصفیه نماید کافران را نابود و محو سازد این که گفته شده است امام زمان با شمشیر قیام می کند شمشیرش نه برای نابودی همه ی انسان ها است.بلکه ایشان رحمة للعالمین هستند. ایشان ابتدا مثل رسول خدا مردم را تبلیغ می کند و به دین راهنمایی می نماید. اگر هدایت نشدند افرادی مثل ابوسفیان و معاویه و یزید و حجاج بن یوسف ثقفی و ... را حکم به باطن می کنند و نابود می سازند. چون گفتیم در طول تاریخ انبیا افرادی مثل این ها نگذاشتند برنامه های انبیا موفق شود. امام زمان برای پیشرفت کارشان این ها را از بین می برند که تعدادشان زیاد نیست و انگشت شمار هستند.

اين آيه از زمانى صحبت مى كند كه اهل ايمان تصفيه مى شوند و كافران نابود مى گردند و در آن زمان ديگر كافر و مشركى نخواهد ماند و اين بشارت فقط در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وقوع مى پيوندد که دیگر اثری از شرک باقی نمی ماند.

مفسرين در شأن نزول اين آيه و آيات قبل از آن گفته اند كه اين آيات در جنگ احد نازل شده است و اين آيات تجزيه و تحليل جنگ احد است، زيرا متأسفانه در جنگ احد مسلمين شكست سختى خوردند و مسلمانانى چون حمزه سيدالشهداء عموى رسول خدا و مصعب بن عمير، اين يار با وفاى پيامبر و حنظلة غسيل الملائكه و بزرگوارانى چون عبداللّه بن جحش همراه با هفتاد و شش مسلمان ديگر به شهادت رسيدند. علت شكست جنگ احد نافرمانى و عدم انضباط نظامى جمعى از سربازان اسلام بوده است. در اين جنگ مسلمانان علاوه بر شكست جانى و مالى، شكست روحى شديدى خورده بودند. در اينجا براى اينكه خداوند به مسلمين تسلىروحى دهد و روحيه آنان را قوى كند، بزرگترين بشارت را به آنان مى دهد. بشارتى كه روزى فرا خواهد رسيد كه كفار نابود خواهند شد و مسلمانان و مؤمنين واقعى در روى زمين به راحتى زندگى خواهند كرد و آن ظهور اعلا حضرت قدر قدرت قوى شوكت بلند همت كيهان مكنت بقيه اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود.

ص: 299

البته، نظير اين بشارت را ما براى امت هاى قبل از اسلام نيز داريم كه هرگاه شكست مى خوردند و روحيه آن ها ضعيف مى شد، خداوند به آن ها بشارت يك انقلاب الهی را در آخرالزمان مى داد كه كفار نابود شوند و اهل ايمان، حاكمان زمين خواهند شد.

1. حافظ الحموينى شافعى در كتاب فرائد السمطين مجلد 2 و ابن خلدون در كتاب مقدمه ابن خلدون صفحه 269 و حافظ نور الدين على بن ابى بكر هيثمى در كتاب مجمع الفوائد و منبع الفوائد مجلد 7 صفحه 317 و حافظ نادرة الفلك محمّد نطنزى در كتاب اليقين و خواجه كلان قندوزى حنفى در ينابيع المودة، آورده اند:

ان علياً وصيى و من ولده (القائم ) المنتظر الذى يملأ به الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً والذى بعثنى بالحق بشيراً و نذيراً ان الثابتين على القول بامامته فى زمان غيبته لأعز من الكبريت الأحمر؛ فقام اليه جابربن عبداللّه الانصارى فقال: يا رسول اللّه و للقائم من ولدك غيبة؟ قال(صلى الله عليه و آله) أى و ربى «وَلِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الكافِرِينَ» يا جابر، ان هذا الامر من امراللّه و سرّ من سراللّه من سرعلته مطوية عن عباده فاياك والشك فان الشك فى امر اللّه عزوجل كفر.

رسول خدا فرمودند: به درستى كه على(عليه السلام) وصى و جانشين من است و از فرزندان اوست آن قائم منتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه به وسيله او زمين پر از عدل و داد مى شود همان طورى كه پر از ظلم و جور شده بود. قسم به آن كسى كه مرا به حق مبعوث كرده است (خداوند متعال) تا براى نيكان بشارت دهنده و براى بدان ترساننده باشم، كسانى كه در زمان امامت او (یعنی قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) ثابت و استوار بمانند و در دوران غيبتش اعتقادى محكم داشته باشند، آن ها از كبريت احمر گران قدرتر و عزيزترند.آن گاه، جابربن عبداللّه انصارى برمى خيزد و مى گويد: يا رسول اللّه مگر براى قائم از فرزندان شما غيبتى خواهد بود؟ حضرت فرمودند: آرى، قسم به پروردگارم (در زمان او) «خداوند آنان را كه ايمان آورده اند تصفيه مى كند و كافران را نابود مى سازد.» اى جابر، به درستى كه اين امرى است از امور خداوند و سرى است از اسرار الهى و از رازهايى است كه علت آن بر بندگان پنهان و پوشيده است. پس بر حذر باش از شك و ترديد كه همانا شك و ترديد در آن شك در امر خداوندى است و هر كس در امر خداوند شك و ترديد كند، كافر است.

ص: 300

2. در تفسير نور الثقلين مجلد 1 صفحه 395 و در كتاب كمال الدين و تمام النعمة شيخ صدوق مجلد 2 صفحه 288، آمده است كه شيخ صدوق به سند خودش از ابن عباس نقل مى كند:

... ابن عباس قال: قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: ان على بن أبى طالب(عليه السلام) امام امتى و خليفتى عليها مِن بعدى و من ولده القائم المنتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الذى يملأ اللّه به الارض عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما و الذى بعثنى بالحق بشيرا و نذيرا ان الثابتين على القول به فى زمان غيبته لاعز من الكبريت الاحمر، فقام اليه جابربن عبداللّه الانصارى فقال: يا رسول اللّه و للقائم من ولدك غيبة؟ قال2 أى و ربى «وَلِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الكافِرِين يا جابر، ان هذا الامر من امراللّه و سرّ من سراللّه مطوى عن عباد اللّه، فاياك و الشك فيه فان الشك فى امراللّه عزوجل كفر.

نتیجه «آیه امیدواری»

نتیجه ای که می توان از این آیه گرفت عبارتست از:

1. وجود مقدس امام زمان موجب تثبیت قلوب امت های گذشته بوده است و هرگاه امت های گذشته با شکست رو به رو می شدند، خداوند تذکر به آمدن امام زمان می دهند و جهانی شدن دین را توضیح می دهد و امت های گذشته را امیدوار می کند.

2. وجود اقدس این بزرگوار ما برای امت اسلامی موجب امیدواری و دلگرمی است که در جنگ احد پس شکست سخت مسلمین خداوند به آمدن ایشان تذکر می دهد تا قلوب مسلمین را تثبیت کند.

3. و یا در روز عاشورا که سیدالشهدا به شهادت می رسند و ملائکه ضجه و ناله می کنند باز خداوند بهوسیله ی روح امام زمان بر قوت قلبی آن ها می افزاید و اقام الله له ظل القائم.

4. ما مسلمانان می توانیم از امیدوار بودن به وجود اقدس این بزرگوار قوت قلب بگیریم و بدانیم اعتقاد به امام زمان در انسان سرور ایجاد می کند. در انسان امیدواری ایجاد می کند در انسان اطمینان ایجاد می نماید کسی که به امام زمان امیدوار باشد همیشه پشتش به کوه قاف وصل است و همیشه می داند خداوند وجود اقدسی را قرار داده است و او هرگز تنها نیست. او هرگز ناامید نمی شود پوچ گرایی و نهیلیسم در او راه ندارد.

5. کسانی که در دوران غیبت در ایمان به آن حضرت استوار می مانند چون کبریت احمر هستند. ولایت حضرت، دوستی امام زمان اکسیر اعظم است کبریت احمر است و نفس آدمی اگر مس هم باشد طلا می کند.

ص: 301

53. یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در راه خداوند جهاد می کنند و در سختی ها صابر و پایدارند

سوره آل عمران، آیه 142

اَم حَسِبتُم اَن تَدخُلوا الجنةَ وَ لَمّا یَعلَمِ اللهُ الذین جاهدوا منکم وَ یَعلَمَ الصابرین.

آیا گمان می کنید و می پندارید داخل بهشت می شوید (بدون تلاش و کوشش) خداوند می داند (و می شناسد) کسانی از شما را که در راهش جهاد و کوشش و تلاش نموده اند و در سختی ها صابر و مقاوم بوده اند.

این آیه درباره ی انسان هایی صحبت می کند که در راه خداوند هم مبارزه و جهاد می کنند و هم در مقابل ناملایمات و سختی ها چون کوه می ایستند و مقاومت می کنند و پایدارند و در مقابل سختی ها ضعف نشان نمی دهند. آن ها به آیه ی فاستقم کما اُمِرت عمل می کنند.

در قرب الاسناد (احمدبن ابی نصر)، صفحه 162 و بحارالانوار، مجلد 52، باب 21، صفحه 113، حدیث 25 آمده است:

أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنِ ابْنِ قُتَيْبَةَ عَنِ ابْنِ شَاذَانَ عَنِ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع أَمَا وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ الَّذِي تَمُدُّونَ إِلَيْهِ أَعْيُنَكُمْ حَتَّى تُمَيَّزُوا وَ تُمَحَّصُوا وَ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ إِلَّا الْأَنْدَرُ ثُمَّ تَلَا أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ.

ص: 302

54. شهدا در زمان حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت خواهند داشت

اشاره

سوره ی آل عمران، آیه 144

وَ ما مُحَمَّدٌ إلّا رَسول قَد خَلَت مِن قبلِهِ الرُّسلُ أفاِن ماتَ أو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی اعقابکم وَ مَن یَنقَلِب عَلی عَقِبَیهِ فَلَن یَضُرَّ اللهَ شَیئاً و سَیَجزی اللهُ الشّاکرین

و نیست (حضرت) محمد(صلى الله عليه و آله) مگر رسولی از جانب خداوند و قبل از او نیز پیامبرانی از جانب خداوند بودند اگر او رحلت بفرماید و یا به شهادت برسد (شما باید) به عقب برگردید (و دین خداوند را رها کرده به جاهلیت بپیوندید؟) که اگر از دین برگردید هرگز به خداوند هیچ ضررو زیانی نمی رسد و خداوند به زودی شاکران را جزا و ثواب خواهد داد.

1. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 202، حدیث 160، مختصر بصائرالدرجات، صفحه 19، الرجعة، صفحه 41، حدیث 11، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 387، الایقاظ من الهجعة، باب 9، صفحه 273، حدیث 80، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 322، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 417، حدیث 464، بحارالانوار، مجلد 52، صفحه و مجلد 13، صفحه 216 آمده است:

عن زرارة قال كرهت أن أسأل أبا جعفر ع عن الرجعة و استخفيت ذلك، قلت: لأسألن مسألة لطيفة أبلغ فيها حاجتي، فقلت: أخبرني عمن قتل أ مات قال: لا، الموت موت، و القتل قتل، قلت: ما أحد يقتل إلا و قد مات فقال: قول الله أصدق من قولك، فرق بينهما في القرآن فقال: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ» و قال: «لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ» و ليس كما قلت يا زرارة الموت موت و القتل قتل، قلت: فإن الله يقول: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» قال: من قتل لم يذق الموت، ثم قال: لا بد من أن يرجع حتى يذوق الموت

عیاشی در تفسیرش از حضرت امام محمدبن علی الباقر(عليهما السلام) روایت نموده است که از ایشان سؤال کردند: آیا کسی که کشته شده او مرده است؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: نه، مرگ، مرگ است و شهادت شهادت است. گفته شد: کسی که کشته نمی شود مگراینکه مرده است. حضرت(عليه السلام) فرمودند: فرموده ی خداوند از گفته ی تو صادق تر و محکم تر است که بین مردن

ص: 303

و شهادت فرق گذاشته است. خداوند در قرآن می فرماید: أفان ماتَ أو قُتِلَ پس اگر بمیرد یا کشته شود و باز خداوند می فرمایند: لدن متم أو قتلتم لإلی الله تحشرون اگر بمیرانیم شما را یا بکشیم به سوی خداوند محشور خواهید شد و این ماند حرفی که تو می گویی نیست. پس مرگ مرگ است و شهادت شهادت است. گفته شد: خداوند می فرماید کُلُّ نفسٍ ذائقة الموت حضرت(عليه السلام) فرمودند: کسی که کشته شود مرگ را نمی چشد و سپس فرمودند: ناچاراً باید رجعت کند تا مرگ را بچشد.

رشادت های حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) در جنگ احد

2. در کتاب کافی از امام صادق(عليه السلام) روایت نقل شده است که فرمودند: هنگامی که در روز احد مردم از اطراف رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرار کردند، پیامبر به سوی آنان به صورت برگشتند درحالی که می فرمودند: من محمد(صلى الله عليه و آله) رسول خدایم!کشته نشده ام و نمرده ام! سپس فلانی و فلانی به سوی او متوجه شدند و گفتند: الان ما را مسخره می کند، چون ما هم فرار کردیم و حضرت علی(عليه السلام) و سمّاک بن خرشه و ابودجانه با او باقی ماندند. پیامبر(صلى الله عليه و آله) او را صدازدند و فرمودند: ای ابودجانه، برگرد تو از بیعت خود آزاد هستی. اما علی(عليه السلام)، پس او من هستم و من اویم. ابودجانه متحوّل گردید و پیش پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) قرار گرفت و گریه کرد و عرض نمود: نه یارسول الله(صلى الله عليه و آله). سرش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: نه هرگز نمی توانم خودم را در آسایش و آزادی قرار دهم. من با تو بیعت کرده ام. پس به کجا برگردم؟ آیا به سوی همسری که خواهد مرد یا به سوی فرزندی که خواهد مرد یا به سوی خانه ای که خراب خواهد شد یا مالی که از بین خواهد رفت؟ یا اجلی که هم اکنون نزدیک است مرا دریابد؟ پس پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) براو رقت کرد. او همچنان می جنگید تا این که جراحت ها او را از پای انداخت درحالی که او در یک طرف و حضرت علی(عليه السلام) در طرف دیگر می جنگید. هنگامی که ابودجانه به زمین افتاد حضرت علی(عليه السلام) بدن او را حمل نمودند و به نزدیک پیامبر(صلى الله عليه و آله) آوردند و در کنار ایشان نهادند.او با بدن نیمه جان عرض کرد: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) آیا به عهد خود وفا کردم؟ پیامبر(صلى الله عليه و آله) فرمودند: آری به بهترین وجه ادای عهد نمودی. دشمن از هر طرف بر پیامبر(صلى الله عليه و آله) حمله ور بود. پس حضرت علی(عليه السلام) آنان را از پیامبر(صلى الله عليه و آله) دفع می نمود. هنگامی که میمنه را باز

ص: 304

می گشود از میسره حمله ور می شدند. حضرت علی(عليه السلام) همچنان مشغول دفاع از جان پیامبر بودند تا این که شمشیرشان از سه طرف شکست. پس به طرف پیامبر آمد و شمشیر شکسته ی خود را پیش آن حضرت گذاشت و عرض کرد: این شمشیر من شکست و قطعه قطعه شد. پس پیامبر شمشیر خود ذوالفقار را به حضرت علی(عليه السلام) داد. هنگامی که پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) ناراحتی پاهای خود را احساس کردند، رو به آسمان نموده و درحالی که می گریستند فرمودند: (خدایا) تو به من وعده دادی اگر خواستی دینت را یاری می دهی و اگر خواستی این امر تو را عاجز نمی کند. حضرت علی(عليه السلام) به سمت پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) آمد و فرمودند: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله)، من یک حرکت شدید و سر و صدای زیادی می شنوم و هیچ کس را یک شمشیر نمی زنم مگر این که قبل از آن که به زمین بیفتد مرده است. پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: این ها جبرئیل، میکائیل و اسرافیل هستند که در صفوف فرشتگان هستند. سپس جبرئیل به سوی پیامبر(صلى الله عليه و آله) آمد و در کنار پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) ایستاد و عرض کرد: یا محمد(صلى الله عليه و آله)، این است همان مواسات و ایثار. پیامبر(صلى الله عليه و آله) فرمودند: (حضرت) علی(عليه السلام) از من است و من از علی(عليه السلام) هستم. پس جبرئیل گفت: من نیز از شمایم. پس مردم منهزم شدند. پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) به حضرت علی(عليه السلام) فرمودند: برو و با شمشیر خود با آنان معاوضه کن. اگر دیدی آنان به قلاص سوار شده اند و اسبان خود را نیز کنار گذاشته اند، پس آنان اراده ی مکه را نموده اند و اگر دیدی آنان سوار بر مرکب شده اند و قلاص را کنار می زنند پس مدیه را قصد کرده اند. حضرت علی(عليه السلام) به طرف آنان آمد. آنان به سمت فلاص بودند. ابوسفیان به حضرت علی(عليه السلام) گفت: چه می خواهی؟ ما اکنون می خواهیم به سمت مکه برویم. برگرد به سوی صاحب و بزرگت. پس جبرئیل آنان راتعقیب می نمود و هر وقت صدای گام های اسب او را می شنیدند، در سیر و راه رفتن گام های بلندتری برمی داشتند و جبرئیل آن ها را تعقیب می نمود. هنگامی که کوچ می کردند با اشاره می گفتند: این است سپاه (حضرت) محمد(صلى الله عليه و آله) و به سمت ما نهاده است. ابوسفیان داخل مکه شد و خبر را به آنان دادو چوپانان و هیزم شکنان آمدند و داخل مکه شدند و گفتند: اما ما سپاه خدا را دیدیم. هر مقدار که ابوسفیان گام برمی داشت، آنان جای پای ابوسفیان را پر می ساختند. سواری پشت بر سواری. آثار آنان را طلب می کرد. اهل مکه رو به ابوسفیان نهادند و او را توبیخ می کردند.

ص: 305

پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) از میدان به سوی مدینه کوچ کردند درحالی که پرچم با حضرت علی(عليه السلام) بود و او نیز پیش پای رسول خدا(صلى الله عليه و آله) حرکت می کرد. هنگامی که پرچم نزدیک عقبه گردید، پشت سر مردم با صدای بلند فریاد کشید: این است (حضرت) محمد(صلى الله عليه و آله) کشته نشده است و زنده می باشد. آن مردی که می گفت: الان ما را مسخره می کند درحالی که فرار کردیم، این است علی و پرچم در دست او قرار دارد تا این که پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) بر آنان رو آورد و زنان انصار در آستانه های خانه ها و جلودری های خانه ها ایستاده بودند و مردان به طرف پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) پناهنده می شدند و توصیه به بازگشت می کردند. زنان انصار صورت های خود را لطمه می زدند و موهای خود را می کندند و سینه های خود را چاک می زدند هنگامی که پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) را دیدند، پیامبر بر آنان دعای خیر کرد و دستور داد خود را بپوشانند و داخل منازل خود گردند و فرمودند: خداوند به من وعده داده است که دین خود را پیروز گرداند و بر تمام ادیان غلبه نماید. خداوند متعال این آیه را نازل فرمودند: وَ مَا مُحَمَّد إلّا رَسول قَد خَلَت مِن قبلهِ الرُّسُل اَفان مات أو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی اعقابکُم وَ مَن یَنقَلِب عَلی عَقِبیه فَلَن یضرَّ اللهَ شَیئاً وَ سَیَجزِی اللهُ الشّاکرین

شعار مسلمين قبل از قيام امام زمان: إِصبروا - و صابروا - و رابطوا است

قبل از قيام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسلمين بايد در مقابل ناملايمات زندگى صابر باشند و در مقابل فتنه هاى دشمنان مقاوم و استوار و محكم بايستند و تلاش كنند با امام زمانشان ارتباط برقرار سازند كه اگر همه با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرتبط شوند، خودشان نيز با هم ارتباط خواهند داشت و در عصر ظهور، وجود اقدس ولى عصر محور اتحاد و وحدت جهانيان خواهد بود.

خداوند در سوره آل عمران آيه 200، مى فرمايد:

«يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحونَ»

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، صابر باشيد و مقاومت كنيد و مرابط باشيد و در خود ملكه تقوا ايجاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.

در اين آيه، خداوند از مؤمنين سه چيز مى خواهد:

صابربودن و مقاومت داشتن

ص: 306

ارتباط داشتن و مرابط بودن

در خود ملكه تقوا ايجادكردن

1. در كتاب ينابيع المودة اثر خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 421، آمده است:

فى سوره ی الانفال: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا» قال اصبروا على ادآء الفرائض و صابروا على اذية عدوكم و رابطوا امامكم المهدى المنتظر.

حافظ قندوزى حنفى از امام باقر عليه السلام درباره قول خداوند: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا» نقل مى كند كه حضرت فرمودند: صابر و مقاوم و استوار و محكم باشيد در برآوردن فرايض و واجبات و انجام اعمال مذهبى خود و استقامت ورزيد در مقابل اذيت و آزار دشمنانتان (و سعى و تلاش نماييد تا هميشه)، با امامتان مهدى منتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارتباط داشته باشيد.

2. در شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى (حنفى مذهب) از علماى قرن پنجم، آيه 26 صفحه 122، آمده است:

... از ابن عباس در تفسيرش گفت: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَ رابِطُوا»بپرهيزيد از خلاف دوستى على بن ابى طالب(عليه السلام) و اولادش كه اين دوستى عين«رابطوا» و ربط و بستگى است كه در آيه به آن اشاره شده است.

3. محمّدبن ابراهيم النعمانى در كتاب الغيبة، آورده است:

قال اخبرنا على بن احمد (النيديحى) عن عبيداللّه بن موسى (العلوى العباسى) عن هارون بن مسلم عن القاسم بن عروة عن بريدبن معاويه العجلى عن ابى جعفر محمّدبن على الباقر(عليه السلام) فى قوله عزوجل: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا» فقال: إصبروا على اداء الفرائض و صابروا عدوكم و رابطوا امامكم (المنتظر).

خبر داد ما را على بن احمد (نيديحى) از عبيداللّه بن موسى (علوى عباسى) از هارون بن مسلم از قاسم بن عروة از بريدبن معاويه عجلى از ابى جعفر محمّدبن على الباقر(عليه السلام) درباره فرموده خداى عزوجل: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، صابر باشيد و مقاومت كنيد و مرابط باشيد.» فرمود: صبر كنيد بر اداى فرايض و در مقابل دشمنانتان پايدارى كنيد و با امامتان (كه انتظارش را مى كشيد) مرابطه نماييد.

ص: 307

4. و رَواه الشيخ المفيد فى الغيبة: بإسناده عن بُريدبن معاويه العجلى عن ابى جعفر(عليه السلام).

و شيخ مفيد اين حديث را در كتاب غيبت به سند خويش از بريدبن معاويه عجلى از حضرت باقر(عليه السلام) روايت نموده است.

روايات درباره اينكه اين آيه درباره امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و امامان شيعه است، بسيار زياد است و سيد بحرانى رحمه الله آن را در تفسير برهان آورده است.

5. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 236، حدیث 198، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 335 و بحار الانوار، مجلد 7، صفحه 135 آمده است:

عن ابن ابی یعفور، عن ابی عبدالله(عليه السلام) فی قول الله یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا قال اصبروا علی الفرائض و صابروا علی المصائب و رابطوا علی الائمّة.

ابن ابی یعفور روایت می کند از امام صادق(عليه السلام) که درباره ی این آیه ای کسانی که ایمان آورده اید، صابر باشید و مقاومت کنید و رابط باشید فرمودند: صابر و مقاوم باشید در مقابل انجام فرایض مذهبی و مقاوم باشید. در مقابل مصائب و سختی ها (و مرابط باشید) یعنی با امامانتان(در هر عصری) ارتباط برقرار سازید که امروز آن امام حی حضرت بقیة الله الاعظم است.

6. در تفسیر عیاشی، مجلد1، صفحه 236، حدیث 199، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 721 و بحارالانوار، مجلد 7، صفحه 135 آمده است:

سعد بن عبد الله: عن يعقوب بن يزيد؛ و إبراهيم بن هاشم، عن الحسن بن محبوب، عن يعقوب السراج، قال: قلت لأبي عبد الله(عليه السلام): تخلوا الأرض من عالم منكم حي ظاهر يفزع إليه الناس في حلالهم و حرامهم؟ فقال: «لا يا أبا يوسف، و إن ذلك لشي ء في كتاب الله عز و جل قوله: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» اصبروا على دينكم، و صابروا على عدوكم، و رابطوا إمامكم فيما أمركم، و فرض عليكم»

یعقوب سراج روایت کرده است که: به امام صادق عرض کردم: آیا ممکن است زمین از دانشمندی زنده از شما (اهل بیت عصمت و طهارت) خالی باشد که مردم نتوانند در مسائل حلال و حرام به او پناه ببرند؟ فرمودند: نه ای ابایوسف، این مطلب چیزی است که در کتاب خدای عزوجل آشکار است آن جا که فرمودند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» ای اهل ایمان در کار دین، پایدار باشید و یکدیگر را به پایداری سفرش کنید و

ص: 308

مراقب یکدیگر باشید که نسبت به دین پایدار، بردبار و علیه دشمنتان قوی و ثابت باشید و نیز در رابطه با امام خویش این که نسبت به دستوراتش مواظب و (با عمل، بر خواسته ی آن ها) نگه دار باشید.

7. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 237، حدیث 200، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 722، بحارالانوار، مجلد 9، صفحه 101 و اثباة الهداة، مجلد 1، صفحه 263 آمده است:

و في رواية اخرى عنه «اصْبِرُوا على الأذى فينا» قلت: وَ صابِرُوا؟ قال: «على عدوكم مع وليكم» قلت: وَ رابِطُوا؟ قال: «المقام مع إمامكم»، وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ قلت: تنزيل؟ قال: «نعم».

و نیز در روایتی دیگر از آن حضرت آمده است که فرمودند: اصْبِرُوا صبر و شکیبایی در برابر اذیت و آزار دشمنان در راه دفاع از ما (اهل بیت) است وَ صابِرُوا؟ و صبر و استقامت با پیشوایتان در مقابل دشمنان می باشد. (راوی گوید:) عرض کردم وَ رابِطُوا؟ (معنیش چیست؟) فرمودند: ثابت قدم بودن درهمراهی امام و پیشوا و رابطه داشتن و از او تخلف نکردن است. عرض کردم فرمایش خداوند وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ تنزیل و صریح آیه است؟(یا تأویل آن می باشد؟) فرمودند: بله صریح آیه است.

در کتاب قاموس قرآن نوشته ی آیة الله سید علی اکبر قریشی، مجلد 4، صفحه 105 در معنی صبر آمده است: صبر (یعنی) حبس، امساک و در اقرب آمده است صبر الدابة حبس ها بلاعف راغب امساک در تنگی گفته است.

صبر خویشتن داری و حبس نفس است بر چیزی که شرع و عقل از آن نهی می کند. به حسب اختلاف موارد نام آن فرق می کند. اگر خویشن داری در مصیبت باشد آن را صبر گویند ضدّ آن جزع است. اگر در جنگ باشد شجاعت نامد و ضد آن جبن است اگر در پیش آمد باشد آن را سعه ی صدر گویند، اگر در امساک از سخن باشد کتمان نامند (راغب) در اقرب از کلیات اضافه کرده است اگر در امساک نفس از فضول مال باشد. آن را عفت و قناعت گویند. در مجمع و مفردات گوید: در حدیث، ماه رمضان را شهر الصبر فرموده است که روزه نوعی حبس و منع نفس است...

ص: 309

فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرسل و لا تستعجل لهم (احقاف-35) این صبر همان سعه ی صدر و استقامت در راه حق است.

و الصابرین فی البأساء و الضّراء و حین البأس (بقره-177)

اصطبار خویشتن را وادار کردن به صبر است. فاعبده و اصطبر لعبادته (مریم-65)

مصابره: راغبه در صبر گفته اند (کشاف- اقرب) یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون (آل عمران-200)

گفته اند یعنی ای اهل ایمان در راه خدا صبر کنید و به دشمنان در صبر بر جهاد غلبه کنید و از آن ها صابرتر باشید و سرحدات خویش را حفظ کنید بنابر آن که رابطوا به معنی مرابطه باشد ولی معنی جامع و واسع آیه در ربط گذشت.

در تفسیر عیاشی از حضرت صادق(عليه السلام) نقل است: ... اصبروا علی الفرائض و صابروا علی المصائب و رابطوا علی الائمة روایات دیگری نیز در همان کتاب و مجمع و غیر نقل شده است. بار دیگر مطالب قاموس را بخوانید: صبر به معنی مقاومت است به معنیخویشتن داری است و در جنگ ها شجاعت است. سعه ی صدر و استقامت در راه خداوند است و اهل ایمان باید در راه خداوند صبر کنند و معنی رابطوا مرابطه با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و همه ی این ها در غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نهفته است. وسیله در غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید صبر کند و خون بگرید و تنها شیعه نیست که در غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خون می بارد بلکه این سنت ائمه طاهرین(عليهم السلام) بوده است که در فراق آن موعود الهی و آن ذخیره ی خداوند اشک می ریختند.

صبر چیست؟

خداوند در این آیه ی مبارکه می فرمایند اصبروا و صابروا ای کسانی که ایمان آورده اید صابر باشید و مقاومت کنید. در احادیث آمده است و صابروا علی ادای فرایض و صابروا عدوکم و رابطوا امامکم المهدی المنتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

متأسفانه عده ای صبر را نشستن و دست روی دست گذاردن و هیچ کاری نکردن معنی می کنند. می گویند: صابر کسی است که به کنج عزلت رود. فقط نظاره گر باشد و دست روی دست بگذارد و کاری نکند درحالی که این چنین نیست.

ص: 310

استاد آیة الله بزرگوار که مایه ی افتخار تشیع هستند، سید علی اکبر قریشی در کتاب قاموس قرآن، مجلد، صفحه درباره ی صبر چنین آورده است (صبر: حبس، امساک ... راغب امساک در تنگی گفته است صبر خویشن داری و حبس نفس است بر چیزی که عقل و شرع امر یا نهی می کند. اگر خویشتن داری در مصیبت باشد به آن صبر گویند و ضد آن جزع است. اگر خویشتن داری در جنگ باشد به آن شجاعت می گویند که ضد آن جبن و ترس است. اگر در پیش آمد باشد به آن سعه ی صدر گویند. اگر در امساک از سخن باشد آن را کتمان گویند. اگر امساک نفس از فضول مال باشد آن را عفت و قناعت گویند.

در مفردات گوید: شهر رمضان را شهر (و ماه) صدر گویند که روزه نوعی حبس نفس و منع است.

(در سوره احقاف، آیه 35 آمده است فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرسل و لا تستعجل این صبر همان سعه ی صدر و استقامت در راه حق است.در سوره بقره، آیه 177 خداوند می فرمایند الصابرین فی الباساء و الضرّاء و حین البأس به هنگام سختی ها صبور و مقاوم باشید و به وقت رنج و تعب صبر پیشه کنید.

اصطبار خویشتن را وادار به صبر کردن است. در سوره مریم، آیه 65 آمده است. فاعبدهُ وَ اصطبر لعبادَته عبادت (خداوند را بنمایم) و در راه عبادت او صبر و تحمل را پیشه ی خود ساز. مصابره را غلبه در صبر گفته اند کشاف اقرب یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا

صبابر: مبالغه است. شدید الصبر راغب می گوید: یکی می گویند که نوعی تکلف و مجاهدت (در صبر) داشته باشد. در سوره سبا، آیه 19 خداوند می فرمایند و مزقنا کل ممزّق ان فی ذلک لآیات لکل صبار شکور یعنی هر آن کس که دارای مجاهدت در صبر و بسیار حق شناس باشد. برای او در این گفتار و آیات عبرت هایی است. (بقره-175). در سوره بقره، آیه 45 خداوند می فرمایند و استعینوا بالصبر و الصلوة و انها لکبیرة الا علی الخاشعین یاری بطلبید از صبر و مقاومت و نماز بسیار بزرگ و عظیم است مگر برای خاشعین و بندگان خاشع خداوند. در سوره بقره، آیه 175 درباره ی اهل جهنم آمده است که این ها کسانی هستند که فروختند هدایت را به گمراه به جای لطف هدایت و برگزیدند عذاب خداوند را به جای آمرزش و مغفرت فَما اصبَرَهُم علی النار چه قدر بر آتش جهنم سخت جان و طاقت فرسا هستند. باز در سوره بقره، آیه 153 است

ص: 311

یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوة إن الله مع الصابرین ای کسانی که ایمان آورده اید، ای مؤمنان یاری بخواهید از صبر و مقاومت و نماز که همانا خداوند با صابرین است.

نتیجه

به هر حال در غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زندگی کردن سخت است و این سختی را رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به ابن مسعود در کتاب مکارم الاخلاق و بحارالانوار مجلد 74 صفحه 98 چنین بیان می فرمایند:

1. يَا ابْنَ مَسْعُودٍ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ الصَّابِرُ عَلَى دِينِهِ مِثْلُ الْقَابِضِ عَلَى الْجَمْرَةِ بِكَفِّهِابن مسعود زمانی بر مردم می آید که هرکس در آن زمان بخواهد دینش را حفظ کند (الصابر فیه علی و بنه) در نگاه داشتن دینش مقاوم و محکم و سخت و صابر باشد مانند کسی است که آتش سرخ را در کف دستش نگاه دارد.

پس در آخر الزمان دین داری سخت است و دین داران باید مقاوم و پایدار و صابر باشند.

2. در کتاب جامع الاخبار و بحارالانوار مجلد 74 صفحه 102 از روایت شده است که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند:

يَا ابْنَ مَسْعُودٍ أُولَئِكَ يَظْلِمُونَ الْأَبْرَارَ وَ يُصَدِّقُونَ الْفُجَّارَ وَ الْفَسَقَةَ الْحَقُّ عِنْدَهُمْ بَاطِلٌ وَ الْبَاطِلُ عِنْدَهُمْ حَقٌّ هَذَا كُلُّهُ لِلدُّنْيَا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ أَنَّهُمْ عَلَى غَيْرِ الْحَقِّ وَ لَكِنْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ (1) رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ * أُولئِكَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ(2)

ای ابن مسعود (منافقین دوره ی آخرالزمان) به نیکان و ابرار ظلم می کنند و با فجار و بدان بسازند، حق در نزد ایشان باطل و باطل در نزد ایشان حق است. تمام این (اعمال) برای دنیا است و این ها می دانند که خودشان باطل و غیر حق هستند و لیکن (چنان که خداوند می فرماید: شیطان اعمال زشت این ها را بر ایشان زیبا جلوه می دهد و آن ها را از راه حق بازداشته است. پس ایشان هدایت نخواهند شد آن ها به زندگی دنیا دل خوش داشته اند و به

ص: 312


1- . سوره نمل آیه 24
2- . سوره یونس آیات 7 و 8

این سبب خاطرشان جمع شده است. این ها سرانجام جایشان جهنم است به خاطر اعمالی که انجام داده اند.

3. باز رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در کتاب جامع الاخبار و بحار الانوار مجلد 74 صفحه 102 فرمودند:

يَا ابْنَ مَسْعُودٍ إِنَّهُمْ لَيَعِيبُونَ عَلَى مَنْ يَقْتَدِي بِسُنَّتِي فَرَائِضَ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ- إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ (1)

ای ابن مسعود، در آخرالزمان به کسانی که به دستورات الهی و سنت من عمل می کنند عیب می گیرند (و آن ها را مسخره می کنند) خداوند متعال می فرمایند: مؤمنین را مسخره کردید و به ایشان خندیدید تا آنکه شما را از یاد من بازداشت. امروز ما پاداش صبر و شکیبایی مؤمنین را می دهیم و آن ها پیروزند.

دقت بفرمایید در آخرالزمان مؤمنین را به خاطر ایمانشان به خاطر پای بند بودن به اصول مذهبشان مسخره می کنند. آن ها باید صبر پیشه کنند و این صبر یعنی مقاومت داشتن و ایستادگی بر روی اصول مذهبیشان و از بی دینان رنگ بی دینی نگرفتن که بسیار مشکل است. ان الله مع الصابرین خداوند با ماست و خداوند ما را در نگاه داشتن دینمان یاری می کند یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک.

4. در کتاب جامع الاخبار و بحارالانوار مجلد 53 صفحه 59 رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به ابن مسعود فرمودند:

یا بن مسعود إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِيباً وَ سَيَعُودُ غَرِيباً فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ثُمَّ يَكُونُ مَا ذَا قَالَ ثُمَّ يَرْجِعُ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ الْخَبَرَ.

ای ابن مسعود اسلام در ابتدا غریب بود، بعداً هم غریب خواهد شد. خوشا به حال غربا و غریبان

5. در کتاب ملاحم و فتن سید رضی و مجموعه ورام بعد از این کلام از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) می شود یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) غربا چه کسانی هستند؟ حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: غربا کسانی هستند وقتی مردم فاسد شدند آن ها را اصلاح نمایند.

ص: 313


1- سوره مؤمنون آیات 112 و 113.

6. در کتاب تحف العقول، صفحه 54 از قول رسول خدا(صلى الله عليه و آله) آورده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) أَقَلُّ مَا يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَخٌ يُوثَقُ بِهِ أَوْ دِرْهَمٌ مِنْ حَلَال

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: چیزی که در آخرالزمان خیلی کم است رفیقی است که مورد اعتماد باشد و پولی که از راه حلال کسب شده باشد.

7. در کتاب تحف العقول، صفحه 59 آمده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) مِنْ أَشْرَاطِ السَّاعَةِ كَثْرَةُ الْقُرَّاءِ وَ قِلَّةُ الْفُقَهَاءِ وَ كَثْرَةُ الْأُمَرَاءِ وَ قِلَّةُ الْأُمَنَاءِ وَ كَثْرَةُ الْمَطَرِ وَ قِلَّةُ النَّبَاتِ.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: یکی از علائم آخرالزمان این است که قراء زیاد می شوند اما فقها و مجتهدها کم می شوند امراء زیاد می شوند اما امینیان و افراد مورد اعتماد کم می گردند.باران زیاد می بارد اما ثمره و نباتش بسیار کم است.

8. در کتاب ارشاد القلوب دیلمی، صفحه 256 آمده است:

عن رسول الله(صلى الله عليه و آله) یأتی زمان یذوب فیه قلب المؤمن کما یذوب الملح فی الماء قیل بم ذلک قال انما یری من المنکر لا یستطع تغییره.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: زمانی می آید که دل مؤمن چون نمک آب می شود گفتند یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) برای چه؟ حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: برای این که اعمال زشت را می بینند و نمی توانند از آن ها جلوگیری کند.

9. در کتاب سفینه بحار در باب لغت عرب آمده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) لیأتین علی الناس زمان لا یسلم الذی دین دینه الا من یفر من شاهق إلی شاهق و بن حجر إلی حجر کالثعلب باشباله.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) هر آینه زمانی بر مردم خواهند آمد که دین هیچ متدینی سالم نماند مگر آن که از کوهی به کوهی و از غاری به غاری فرار کند مثل روباه با چشم هایش.

ثواب صابرین در آخرالزمان

1. در بحارالانوار، مجلد52 صفحه 13حدیث 26 آمده است:

ص: 314

الْفَضْلُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَيَأْتِي قَوْمٌ مِنْ بَعْدِكُمْ الرَّجُلُ الْوَاحِدُ مِنْهُمْ لَهُ أَجْرُ خَمْسِينَ مِنْكُمْ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ كُنَّا مَعَكَ بِبَدْرٍ وَ أُحُدٍ وَ حُنَيْنٍ وَ نَزَلَ فِينَا الْقُرْآنُ فَقَالَ إِنَّكُمْ لَوْ تَحَمَّلُوا لِمَا حُمِّلُوا لَمْ تَصْبِرُوا صَبْرَهُمْ.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به صحابه فرمودند: زمانی بر مسلمانان بعد از شما می آید که یک نفر ثواب پنجاه نفر شما را می برد. اصحاب گفتند: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله)، ما با شما در جنگ بدر و احد و حنین شرکت کردیم و در زمان ما قرآن نازل شده است. (چگونه آن ها بر ما برترند؟) حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اگر شما به بلایی که آن ها مبتلا می شوند، مبتلا شوید صبر و تحمل نخواهید کرد.

در بحار الانوار مجلد 52 صفحه 123 حدیث 8 آمده است:

ابْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاتَ يَوْمٍ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ اللَّهُمَّ لَقِّنِي إِخْوَانِي مَرَّتَيْنِ فَقَالَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَ مَا نَحْنُ إِخْوَانَكَ يَارَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَا إِنَّكُمْ أَصْحَابِي وَ إِخْوَانِي قَوْمٌ فِي آخِرِ الزَّمَانِ آمَنُوا وَ لَمْ يَرَوْنِي لَقَدْ عَرَّفَنِيهِمُ اللَّهُ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُخْرِجَهُمْ مِنْ أَصْلَابِ آبَائِهِمْ وَ أَرْحَامِ أُمَّهَاتِهِمْ لَأَحَدُهُمْ أَشَدُّ بَقِيَّةً عَلَى دِينِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ أَوْ كَالْقَابِضِ عَلَى جَمْرِ الْغَضَا أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَى يُنْجِيهِمُ اللَّهُ مِنْ كُلِّ فِتْنَةٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَةٍ.

حضرت امام باقر(عليه السلام) فرمودند: که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در روزی که جماعتی از اصحاب خدمتش بودند دو بار فرمودند: پروردگارا برادرانم را به من بنمای. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) مگر ما برادران شما نیستیم؟ حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: نه شما اصحاب من هستید. برادران من کسانی هستند در آخرالزمان که مرا ندیده اند ولی به من ایمان دارند. ایشان کسانی هستند که خداوند پیش از آن که از پشت های پدرانش و رحم های مادرانشان بیرون آیند با نام هایشان به من شناسانیده است. این در دین خود (بسیار سرسخت هستند و برای نگه داری دینشان) سختی های زیادی می کشند که سختی آن ها شدیدتر است از کسی که در شب ظلمانی خرط القتاده یک شاخه از شاخه های تیغ های بیابان را بگیرد و سپس کسی آن را بکشد (که دست را متلاشی می کند.) و یا برای نگاه داری دینشان آتش سرخ را در دستشان نگاه دارند. این ها چراغ های روشن در آن عصر تاریکی هستند و خداوند آن ها را از همه فتنه های شدید در آن ظلمات حفظ خواهد کرد.

ص: 315

در بحارالانوار، مجلد 72 صفحه 417حدیث 69 آمده است:

عَنِ النَّبِيِّ(صلى الله عليه و آله) قَالَ: سَتَكُونُ فِتَنٌ- لَا يَسْتَطِيعُ الْمُؤْمِنُ أَنْ يُغَيِّرَ فِيهَا بِيَدٍ وَ لَا لِسَانٍ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ فِيهِمْ يَوْمَئِذٍ مُؤْمِنُونَ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَيَنْقُصُ ذَلِكَ مِنْ إِيمَانِهِمْ شَيْئاً قَالَ لَا إِلَّا كَمَا يَنْقُصُ الْقَطْرُ مِنَ الصَّفَا إِنَّهُمْ يَكْرَهُونَهُ بِقُلُوبِهِمْ.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: به زودی برای مؤمنین امتحانات و فتنه هایی می آید که آن ها نمی توانند آن را با دست و زبانشان تغییر دهند. حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) فرمودند: (یا رسول الله(صلى الله عليه و آله)) آیا در آن زمان مؤمنین ما بین آن ها هستند؟ حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: بله هستند. باز حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) سؤال کرد: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله)، آیا نداشتن نیرو برای مؤمنین سبب می شود که چیزی از ایمانشان کمشود. حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: نه همان طور که باران که می بارد بر روی کوه صفا اثر بر سنگ ها نمی گذارند. (بی ایمان دیگران نیز سبب بی ایمانی آن ها نخواهد شد.) به راستی مؤمنین در آن زمان (از آن اعمال زشت) قبلاً کراهت داشته و منزجرند.

ص: 316

55. علايم قبل از ظهور از جمله خروج سفيانى(برگشتن صورت ها به پشت)

اشاره

سوره نساء آيه 47

«يا أَيُّها الَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها»

اى كسانى كه به شما كتاب داده شده است، ايمان آوريد به آنچه به شما نازل كرديم و تصديق كننده است آنچه با شماست، پيش از آنكه ما روى ها را واژگون كنيم و بر پشت هايشان برگردانيم.

1. در ينابيع المودة باب 71 صفحه 421، آمده است:

و عن جابر الجعفى عن محمّد الباقر رضى الله عنه فى قوله تعالى: «يا أَيُّها الَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها» قال لا يفلت من جيش السفيانى الهالكين فى خسف البيداء الا ثلاثة نفر يحول اللّه وجوههم فى افقيهم و ذلك عند قيام القائم المهدى عليه السلام.

حافظ قندوزى حنفى از امام باقر عليه السلام درباره فرموده خداوند «اى كسانى كه به شما كتاب داده شده است، ايمان آوريد به آنچه به شما نازل كرديم و تصديق كننده است آنچه با شماست، پيش از آنكه ما روى ها را واژگون كنيم و بر پشت هايشان برگردانيم.» فرمودند: از سپاه سفيانى كه در خسف بيداء هلاك شده اند، جز سه تن كه خداوند چهره هاى آنان را به پشت مى گرداند كسى رهايى نيابد و اين به هنگام قيام (قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) است كه روى خواهد داد.

يك وجه تأويل اين آيه درباره علايم قبل از ظهور مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه قبل از قيام صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اولاً قلوب سخت مى شود. ثانياً زمين پر از ظلم و جور مى گردد و ثالثاً صيحه اى

ص: 317

بين آسمان و زمين شنيده خواهد شد. رابعاً شخصى به نام سفيانى قيام خواهدكرد و خونريزى فراوانى خواهد نمود و قتل و غارت خواهد كرد. سرانجام به زمينى بين مكه و مدينه به نام بيداء مى آيد و همه يارانش كشته مى شوند. فقط سه تن باقى مى مانند كه بروند به مردم اين شكست را اطلاع دهند.

2. در تفسير اثنى عشرى مجلد 2 صفحه 457، آمده است:

در تفسير گويد: دست و پا و شكم و پشت آن ها بر مواضع خود ثابت باشند و صورت آن ها در پشت سر بود و اين هيئت است در غايت زشتى و رسوايى و تعبير به اين صورت يا در آخرالزمان باشد يا در آخرت.

3. در تفسير نور الثقلين مجلد 1 صفحه 485 و بحارالانوار، مجلد 52، باب 25، صفحه 238 آمده است:

فى تفسير العياشى عن جابر الجعفى قال: قال لى ابوجعفر(عليه السلام) فى حديث له طويل: يا جابر اول الارض المغرب تخرب ارض الشام يختلفون عند ذلك على رايات ثلث راية الاصهب و راية الابقع و راية السفيانى فيلقى السفيانى الابقع فيقتله و من معه و راية الاصهب، ثم لا يكون لهم همّ الا الاقبال نحو العراق و من حبس بقرقيسا لا فيقتلون بها مائة الف من الجبارين و يبعث السفيانى جيشاً الى الكوفة و عدّتهم سبعون الفاً فيصيبون من اهل من ناحية خراسان تطوى المنازل طياً حثيثاً و معهم نفر مِن اصحاب القائم(عليه السلام) يخرج رجل مِن موالى اهل الكوفة و يبعث السفيانى بعثاً الى المدينة فيفر المهدى منها الى مكة فيبلغ امير جيش السفيانى إن المهدى قد خرج من المدينة فيبعث جيشاً على اثره فلا يدركه حتى يدخل مكة خائفاً يترقب على سنة موسى بن عمران عليه السلام قال و ينزل جيش امير السفيانى البيداء فينادى مناد مِن السماء يا بيدا بيدى بالقوم فيخسف بهم البيداء فلا يفلت منهم الا ثلثة نفر، يحوّل اللّه وجوههم فى اقفيتهم و هم من كلب و فيهم انزلت:«يا أَيُّها الَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ آمِنُوا بِما اَنَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا» يعنى القائم «مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها»

آشنایی با سید حسنی و سرانجام سفیانی

عیاشی از جابربن جعفی و ایشان از حضرت امام(عليه السلام) چنین روایت می کند پس سفیانی عده ای را به مدینه می فرستد و مهدی از مدینه سمت مکه کوچ می کند به سپاهیان سفیانی خبر می رسد که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مکه کوچ کرده است، لشکری به تعقیب آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرستد ولی این لشگر به آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمی رسند و حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خائف و ترسان وارد مکه می شود به همان روش

ص: 318

موسی بن عمران لشگری سفیانی در بیدا فرود می آید پس منادا از آسمان ندا می دهد که یا بَیداءُ أبیدی القُومَ ایبیداء این گروه را در خود فروببرد و نابود کن. پس زمین آن ها را فرومی برد. فقط سه نفر از آن لشگر باقی می ماند که خداوند صورت هایشان را به عقب برمی گرداند و آن ها از قبیله ی کلب هستند و درباره ی آنان نازل شده است «ای کسانی که به شما کتاب داده شده است، ایمان آوردید به آنچه به شما نازل کردیم تصدیق کننده است آنچه با شماست پیش از آن که ما روی ها را واژگون کنیم و بر پشت هایشان برگردانیم.»

لشگریان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سر سفیانی را جدا می کنند

در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر، باب 4، صفحه 126 آمده است:

عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) قال: ... اَلا فَهُوَ (اَی المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) اَشبه خَلَق اللهِ عزّوجلّ برسول الله(صلى الله عليه و آله) و اسمهُ و اسم ابیه علی اسم ابیه مِن وُلد فاطمة ابنة محمد(صلى الله عليه و آله) مِن وُلد الحسین(عليه السلام)، اَلا فمن توالی غَیرَهُ لَعَنَهُ الله.

ثمَّ قال(عليه السلام): فَیَجمَعُ الله عزّوجلّ اصحابه علی عدد اهل بدرٍ و علی عدد اصحاب طالوتَ ثلاثمأة و ثلثة عشر رجلاً... ثم قال امیرالمؤمنین(عليه السلام) و انّی لَاَعرِفُهُم و اَعرِفُ اسمائهم ثمّ سمّاهم و قال: ثم یَجمَعَهُمُ اللهُ عزوجل، مِن مَطلَعِ الشمس إلی مَغربها فی اَقَلَّ مِن نصف لیلةٍ فَیأتونَ مکةَ، فَیُشرِفُ علیهم اهلَ مکَّةَ فلا یعرفونهم، فَیقولونَ: کَبَسنا اصحاب السفیانی؛ فإذا تجلّی لهم الصبح یرونَهم طائعین مصلّین، فینکرونهم، فعند ذلک یُقَیَّضُ الله لهم من یُعَرِّفُهُم المهدی(عليه السلام) و هو مُختف، فیجتمعونَ إلیه فیَقولونَ لَه: أنت المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)؟ فیقول: أنا انصاریُّ و الله ما کذب و ذلک أنَّه ناصر الدین... و یلحَقُهُ هناک ابنُ عمه الحسنیُّ فی اثنی عشر الف فارس، فیقول الحسنیُّ هل لک من آیةٍ فَنُبایعک؟ فیؤمی المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إلی الطیر، فَتسقُط علی یده و یَغرسُ قضیباً فی بقعة من الارض، فَیَخضَرُّ و یورق، فیقول له الحسنیُّ: یابن عم هی لک و یُسلَّم إلیه جیشه، ... فیسیر المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بمن معه لا یُحدثُ فی بلد حادثة إلّا الاَمن و الامان و البشری و عن یمینه جبرئیل و عن شماله میکائیل و الناس یُلحقونه من الآفاقِ ... و یغضب الله عزوجل عَلَی السفیانی و جیشه و یغضبُ سائر خلقه علیهم حتّی الطیر فی السماءِ فترمیهم باجنحتها و انَّ الجبال لَتَرمیهم یصُبخورها، فتکون وقعةٌ یُهلک الله فیها جیشَ السفیانی و یمضی هارباً فیأخذهُ رجل من الموالی اسمه صباح، فیأتی به إلی المهدیّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ... و یکون السفیانی قد جعلت عمامته فی عنقه و سُحِب، فیوقفه بین یدیه فیقول السفیانی للمهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف): یابن عمی، مُنَّ علی بالحیاة اکونُ سیفاً بین یدیک و اُجاهد اعدائک و المهدی جالس بین اصحابه و هو احیی من عذراء فیقول: خلّوه. فیقول اصحاب المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف): یابن بنت رسول الله(صلى الله عليه و آله) تَمِنُّ علیه بالحیاة؟ و قد قتل اولاد رسول الله(صلى الله عليه و آله)، ما بضبر علی ذلک فیقول: شأنُکم و ایّاه اِصنَعوا به ما شِئتم، ... و یذبَحُهُ و

ص: 319

یأخُذُ رأسه و یأتیبه المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فینظر شیعته إلی الرأس فَیکَبِّرونَ و یُهَلَّلونَ و یحمدونَ الله تعالی علی ذلک، ثمَّ یأمُرُ المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بِدَفنِه ...

علامه یوسف بن یحیی گنجی از علمای بزرگ شافعی آورده است که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) فرمودند: ... بدانید و آگاه باشید که (حضرت) مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه ترین خلق خداوند به رسول الله(صلى الله عليه و آله) است. اسم او اسم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و اسم پدر او مطابق اسم آن حضرت(صلى الله عليه و آله) است و او از فرزندان حضرت فاطمه (زهرا)(علیها السلام) دختر حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) است. او از فرزندان امام حسین(عليه السلام) است و آگاه باشید (در زمین امامت حضرت مهدی) هرکس غیر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را امام خود قرار دهد، خداوند او را لعنت فرماید. سپس فرمودند: خداوند عزوجل اصحاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را جمع می کند. آن ها به عدد (مبارزین و) مسلمانان جنگ بدر، به عدد اصحاب طالوتند که تعدادشان 313 نفر است. سپس فرمودند: من همه ی آن ها را می شناسم و نامشان را می دانم. آن گاه حضرت(عليه السلام) نام آن ها را ذکر فرموده و چنین ادامه دادند: خداوند عزوجل آن ها (یعنی 313 نفر) را از محل طلوع خورشید تا مغرب آن (از شرق و غرب عالم) را کمتر از یک نیمه شب جمع می کند. سپس همگی آن ها وارد (شهر) مکه می شوند و اهل مکه بر آن ها اشراف پیدا می کنند لیکن آن ها را نمی شناسند و می گویند: سپاه سفیانی بر ما فشار آورده اند. زمانی که صبح آشکار می گردد، اهالی مکه خواهند دید که اصحاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حال نماز و اطاعت امر خداوند هستند اما آن ها را نمی شناسند. در این هنگام خداوند برای آن که آن ها را به مردم بشناساند، مردی را آماده می کند تا او حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به آن ها معرفی کند؛ در حال که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان آن ها مخفی است سپس حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شناخته شده به سوی آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می روند و می گویند: آیا شما مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستی؟ حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جواب می فرمایند: من یاری کننده هستم. (أنت المهدی؟ فیقولُ: أنا انصاری) حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند: و الله مهدی دروغ نمی گوید. او یاری کننده ی دین خداوند است. (در این زمان) سید حسنی، پسر عموی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (در مکه) به ایشان ملحق می شود درحالی که دوازده هزار رزمنده ی اسب سوار با او هستند. سید حسنی خدمت حضرت

ص: 320

مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیده و می گوید: آیا شما دلیل و نشانه ای داری که مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستی تا من با شما بیعت کنم؟ (حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای اثبات مهدویت خود) به پرنده ای که در آسمان در حال پرواز است اشاره می کند (که به سمت او بیاید. پرنده پایین آمده و با محبت خاصی) روی دست حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می نشیند. (سپس حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چوب خشکی برداشته) و آن چوب خشک را در زمین فرو می برد. آن چوب خشک فوراً سبز و خرم می شود و برگ می دهد. سپس سید حسنی به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عرضه می دارد: ای پسرعمو همه ی این سپاه دوازده هزار نفری) در خدمت و اختیار شما است. آن گاه سپاه را به ایشان تسلیم می نماید... سپس حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با تماس همراهانش حرکت کرده و به هر شهری که می رسند برای آن شهرها امان و امنیت را به ارمغان می آورند و به آن ها بشارت (ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می دهند.) درحالی که جبرئیل در سمت راست حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و میکائیل در سمت چپ آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود و مردم جهان گروه گروه به لشگریان آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می پیوندند. هنگامی که سپاه حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سپاه سفیانی می رسند، به جنگ می پردازند. خداوند عزوجل به شخص سفیانی و سپاهش غضب می کند. تمام مخلوقات الهی علیه او می شوند حتی پرنده ی در آسمان با بال هایش بر آن ها حمله می کند و کوه ها سنگ های بزرگ خود را بر آن ها پرتاب می کنند و در این واقعه خداوند تمام سپاهیان او را هلاک می کند و سفیانی فراری می گردد. در میان دوستان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شخصی به نام صباح سفیانی را دستگیر می کند و او را نزد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می برد و ... درحالی که عمامه ی سفیانی را دور گردنش پیچیده اند و کشان کشان او را نزد آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حاضر می نمایند. سفیانی بهآن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گوید: ای پسرعمو بر من منت بگذار و اجازه بده تا زنده بمانم من همچون شمشیر تیزی در خدمت تو خواهم بود و با دشمنانت می جنگم. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در برابر اصحاب که همه می شنوند می فرمایند: (اگر می خواهید) او را رها کنید اصحاب می گویند: ای پسر دختر رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، آیا شما بر او منت می گذارید و می خواهید او زنده بماند؟ او اولاد رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را کشته است و ما

ص: 321

طاقت دیدن او را نداریم. سپس حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: شما خودتان می دانید هرکاری می خواهید با او بکنید ... اصحاب آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سر سفیانی را از بدنش جدا کرده و نزد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می برند و .... بقیه ی یاران حضرت وقتی نعش سفیانی را می بینند فریاد لا اله الّا الله و الحمد لله سرمی دهند. سپس حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دستور می دهند سفیانی را دفن کنند.

هنگام روبه رو شدن حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با سفیانی ندای آسمانی،

حقانیت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را اعلام می کند

در کتاب عقد الدرر فی اخبار المنتظر، باب 4، فصل 3، صفحه 144 آمده است:

وَ عَن الزُّهری إذا التقی السُّفیانی و المهدی یَومَئذ یُسمَعُ صَوتٌ مِنَ السَّماء: ألا إنَّ اَولیاء الله اَصحاب فلانِ یعنی المهدی.

زهری می گوید: زمانی که سفیانی و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای مبارزه در مقابل هم قرار می گیرند، در این روز (منادی از آسمان ندا می دهد.) و همه این صدا را می شنوند که ای مردم آگاه باشید همانا اولیاء الله و دوستان خداوند اصحاب فلانی یعنی اصحاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.

ص: 322

56. حضرت ولى امر حجه بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولى الامر است

اشاره

سوره نساء آيه 59

«يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأمْرِ مِنْكُم فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً

اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خداوند اطاعت كنيد و از پيامبر و اولى الامر يا صاحبان امر خويش اطاعت نماييد...

خداوند در قرآن و رسول خدا می فرمایند که اولی الامر چه کسانی هستند

خداوند در قرآن کریم می فرمایند:

ای کسانی که ایمان آورده اید، از الله و رسول الله(صلى الله عليه و آله) و اولی الامر اطاعت کنید.

سپس می فرماید:

اگر درباره ی چیزی به نزاع پرداختند (قبل از نزاع) آن امر را به الله و رسولش مراجعه دهید، اگر شما مؤمن هستید بالله و روز قیامت، این برای شما خیر است و بهترین تأویل می باشد.

به آیه دقت کنید. مسلمین باید اطاعت کنند از الله و «رسولش» و «اولی الامرش» و این اطاعت، اطاعت طولی است نه عرضی. اطاعت از الله و اطاعت از رسول الله(صلى الله عليه و آله) در آیه مشخص است. اما باید اولی الامر مشخص شود چه کسانی هستند که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) باید از آن ها اطاعت شود. حق نداریم خودمان اولی الامر را مشخص کنیم. رسول خدا خودشان اولی الامر را معرفی کرده اند. به آیه دقت بفرمایید:

اولاً: خداوند دستور می دهد مسلمین از الله و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و اولی الامر اطاعت کنند.

ثانیاً: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در احادیث اولی الامر را نیز مشخص کرده اند. مسئله ی مبهم نیست. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بیان می فرمایند که این اولی الامر دوازده نفر هستند و اسامی همه را مشخص می فرمایند.

ص: 323

ثالثاً: در فرائد السمطین آمده است که حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند همان طور که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مسائل نماز و زکات و حج را مشخص کرده است. این اولی الامر را مشخص کرده است و اسم می برد.

رابعاً: خداوند می فرمایند که امت پس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) درباره ی اولی الامر به نزاع می پردازند و اختلاف می کنند، می فرمایند: فإن تنازعتم فی شیءٍ فَرَدُّهُ إلی الله و الرسول إن کنتم تؤمنون بالله و الیوم الاخر. اگر درباره ی چیزی نزاع و اختلاف کردید، به الله و رسولش مراجعه کنید که اگر امت اسلامی در صدر اسلام به قرآن و احادیث نبوی مراجعه می کردند، دیگر این همه اختلاف پیش نمی آمد.

خامساً: امروز اولی الامر وجود اقدس اعلی حضرت قَدَر قدرت کیهان مکنت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سادساً: ما نمی گوییم که مقام اولی الامر مثل مقام رسول خدا است، اما خداوند اولی الامر را پس از رسول خدا می آورد. پس این ها افرادی عادی نیستند و تالی تلو رسول خدا می باشند و آن ها فقط دوازده نفرند.

1. در فرائد السمطين اثر حافظ الحمويى شافعى در حديثى مشهور به نام حديث «مناشدة» (كه اين لفظ به معناى قسم دادن يا سوگند دادن است. چون در اين حديث چندگونه قسم دادن بيان شده، به آن حديث مناشدة گويند.)

به نقل از سليم بن قيس هلالى آمده است كه اميرالمؤمنين على(عليه السلام) در عهد عثمان بن عفان، خليفه سوم، دويست تن از صحابه و تابعين را جمع كردند و آن ها را سوگند دادند و در قسمتى از آن چنين فرمودند:

انشد كم اللّه أتعلمون حيث نزلت: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأمْرِ مِنْكُمْ» قال الناس: أخاصة فى بعض المومنين ام عامة لجميعهم؟ فأمر اللّه عزوجل نبيه(صلى الله عليه و آله) أن يعلمهم ولاة امرهم و أن يفسر لهم من الولاية ما فسر لهم من صلواتهم و زكوتهم و حجهم (إلى أن قال:)... «هم» علىّ أخي و وزيري و وارثي و وصيي و خليفتي في امتي وليّ كل مؤمن من بعدي، ثم ابنى الحسن ثم الحسين ثم تسعة من ولد الحسين واحداً واحداً القرآن معهم و هم مع القرآن، لا يفارقونه و لا يفارقهم حتى يردوا على الحوض فقالوا كلهم: نعم قد سمعنا ذلك و شهدنا كما قلت سواء.

ص: 324

شما را به خداوند سوگند مى دهم آيا شما مى دانيد آن زمانى را كه اين آيه نازل شد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خداوند اطاعت كنيد و از پيامبر و اولى الامر يا صاحبان امر خويش اطاعت نماييد.» مردم به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) گفتند: يا رسول اللّه، آيا اين آيه مخصوص بعضى از مؤمنان است يا همه مؤمنان را شامل مى شود؟ پس خداوند پيامبرش را فرمان داد كه اولياى امر ايشان را به آن ها بشناساند همچنان كه نماز و زكات و حج را براى آنان تفسير نموده است (همان طور امامان و ولايت را نيز براى آنان تفسير كند)... تا آنجا كه مى فرمايد: آيا شما به ياد داريد كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمود اولياى امر (اولی الامر) من عبارتند از: على(عليه السلام) برادر و وزيرم و يار و پشتيبانم و وارثم و وصيم و خليفه ام در ميان امتم كه او ولى هر مؤمنى است پس از من، پس از او فرزندم حسن(عليهما السلام) و سپس حسين(عليه السلام) و سپس نه تن از فرزندان حسين(عليهما السلام)، يكى پس از ديگرى (امام و اولى الامر) خواهند بود و قرآن از آن ها جدا نمى شود (هر كجا اين دوازده نفر باشند، قرآن آنجاست.) تا آنكه در كنار حوض كوثر، بر من وارد گردند.

پس، در اين هنگام همه آن دويست نفر كه حضرت امير(عليه السلام) آنان را سوگند داده بود، گفتند: آرى ما اين حديث را از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) همان گونه كه شما فرموده ايد شنيده ايم و شاهد بوده ايم.

پس، اولى الامر دوازده نفرند. اول، حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) دوم، امام حسن مجتبى(عليه السلام) سوم، حضرت امام حسين(عليه السلام) و آن گاه نه تن از فرزندان امام حسين(عليه السلام) كه نهمين آن ها مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و اين مطلب در كتب اهل سنت زياد آمده است؛ مثلاً،

2. محمّد صالح الحسين الترمذى در المناقب مرتضويه باب 2 صفحه 139 و عبداللّه بسمل در ارجع المطالب فى مناقب اسداللّه الغالب صفحه 432 و موفق بن احمد خوارزمى حنفى در مقتل الحسين مجلد 1 صفحه 146 فصل7 و حافظ قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 54 صفحه 168، آورده اند:

عن سليم بن قيس الهلالى(رحمة الله) عن سلمان الفارسى(رحمة الله) قال دخلت على النبى(صلى الله عليه و آله) فاذا الحسين بن على على فخديه و هو يقبل خديه و يلثم فاه و يقول: انت سيد ابن سيد اخوسيد و انت امام ابن امام اخو امام و انت حجة ابن حجة و انت ابوحجج تسعة تاسعهم قائمهم.

ص: 325

سليم بن قيس(رحمة الله) از سلمان(رحمة الله) نقل مى كند كه خدمت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بودم. ديدم حسين بن على(عليهما السلام) روى زانوى آن حضرت نشسته است. حضرت چشم ها و دهان سيدالشهدا را بوسيدند. آن گاه فرمودند: اى حسين، تو آقا، فرزند آقا و برادر آقا مى باشى. تو امام، فرزند امام و برادر امامى. تو حجت، فرزند حجت و برادر حجت هستى. تو پدر حجت هاى نه گانه هستى كه نهمين آن ها قائم بر آن ها خواهد بود.

3. در مسند امام احمد حنبل و كتاب كشف اليقين، آمده است:

قال النبى(صلى الله عليه و آله): للحسين هذا ابنتى امام اخوامام ابوالائمة تسعة تاسعهم قائمهم.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) درباره حسين(عليه السلام) فرمودند: اين فرزند من، امام برادر امام است و پدر امامان نه گانه است كه نهمين آن ها قائم بر آن ها مى باشد.

4. البته شيخ الاسلام حافظ الحموئى شافعى در فرائد السمطين مجلد 2 صفحه 319 حديث 571 و موفق بن احمد خوارزمى حنفى در مقتل الحسين مجلد 1 صفحه 96 و حافظ قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 93 صفحه 487 اسامى كل «اولى الامر» را مى آورند و ما حديث آن را ذيل آيه 28 سوره بقره آورده ايم.

5. شيخ الاسلام حافظ الحموئى شافعى در فرائد السمطين مجلد 2 صفحه 133 حديث 431 و مجلد 2 صفحه 321 حديث 572 اولى الامر را چنين معرفى مى كند:

على بن ابى طالب و حسن بن على و حسين بن على وعلى بن الحسين و محمّدبن على الباقر و جعفربن محمّد الصادق و موسى بن جعفرالكاظم و على بن موسى الرضا و محمّدبن على الجواد و على بن محمّد الهادى و الحسن بن على العسكرى و محمّدبن الحسن المهدى قائم المنتظر(عليه السلام).

6. در کمال الدین، مجلد 1، باب 23، صفحه 253، حدیث 3 آمده است:

ابن بابويه قال: حدثنا غير واحد من اصحابنا قالوا: حدثنا محمّدبن همام عن جعفربن محمّدبن مالك الفزارى عن [الفزارى قال حدثنا] الحسن بن محمّدبن سماعة عن احمدبن الح [ا]رث [قال حدثنى] المفضل بن عمر عن يونس بن ظبيان عن جابربن يزيد الجعفى قال: سمعت جابربن عبد اللّه الانصارى يقول: لما انزل اللّه عزوجل على نبيه محمّد: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأمْرِ مِنْكُمْ» قلت: يا رسول اللّه عرفنا اللّه و رسوله، فمن اولوا الامر الذين قرن اللّه طاعتهم بطاعتك؟ فقال عليه الصلاة و السلام: هم خلفائى يا جابر و ائمة المسلمين [من بعدى] اوّلهم على بن ابى طالب(عليه السلام) ثم الحسن(عليه السلام) ثم الحسين(عليه السلام) ثم على بن

ص: 326

الحسين(عليه السلام) ثم محمّدبن على(عليه السلام) المعروف فى التوراة بالباقر(عليه السلام)، ستدركه يا جابر فاذا لقيته فاقرئه منى السلام ثم الصادق جعفربن محمّد عليهماالسلام ثم موسى(عليه السلام) بن جعفر(عليه السلام) ثم على بن موسى(عليه السلام) ثم محمّدبن على(عليه السلام) ثم على بن محمّد(عليه السلام) ثم الحسن بن على(عليه السلام) ثم سمى و كنيى حجة اللّه فى ارضه و بقيّته فى عباده ابن الحسن بن على(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

ذاك الذى يفتح اللّه تعالى ذكره [به] مشارق الارض [و مغاربها على يديه] ذاك الذى يغيب عن شيعته و اوليائه غيبة لا يثبت فيها على القول بامامته الا من امتحن اللّه قلبه للايمان. قال جابر فقلت له: يا رسول اللّه فهل يقع شيعته الانتفاع به فى غيبته؟ فقال عليه الصلاة و السلام: اى و الذى بعثنى بالنبوة انهم يستضيئون بنوره، و ينتفعون بولايته فى غيبته كانتفاع الناس بالشمس و ان تجلها سحاب. يا جابر هذا من مكنون سر اللّه و مخزون علمه فاكتمه الا مِن اهله.

ابن بابويه گويد: چندين نفر از اصحابمان برايمان حديث آوردند و گفتند: حديث آورد برايمان محمّدبن همام از جعفربن محمّدبن مالك الفزارى، او گفت: براى ما حديث آورد حسن بن محمّدبن سماعة از احمدبن حارث او گفت: براى ما حديث آورد مفضل بن عمر از يونس بن ظبيان از جابربن يزيد جعفى، گويد: شنيدم از جابربن عبد اللّه انصارى: هنگامى كه خداوند عزوجل بر پيامبرش حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) اين آيه را نازل كرد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خداوند اطاعت كنيد و از پيامبر و اولى الامر يا صاحبان امر خويش اطاعت نماييد.» عرض كردم يا رسول اللّه، خدا و رسولش را شناختيم. اولوالامر كه خداوند طاعتشان را به طاعت شما مقرون ساخته چه كسانى هستند؟ آن حضرت فرمودند: آنان خلفاى من هستند و امامان مسلمين پس از من مى باشند. اولشان على بن ابى طالب(عليه السلام) سپس حسن(عليه السلام) سپس حسين(عليه السلام) سپس على بن الحسين(عليه السلام) سپس محمّدبن على(عليه السلام) كه در تورات به باقر معروف است و تو اى جابر، او را درك خواهى كرد. پس هرگاه، او را ملاقات كردى، سلام مرا به او برسان. سپس، جعفربن محمّد(صلى الله عليه و آله) و سپس موسى بن جعفر(عليه السلام) سپس على بن موسى(عليه السلام) سپس محمّدبن على(عليه السلام) سپس على بن محمّد(عليه السلام) و پس از وى حسن بن علی(عليه السلام) و سپس هم نام و هم كنيه ام حجت خدا در زمين و بقيه اللّه در بندگانش فرزند حسن بن على(عليه السلام)، آنكه خداى تعالى «به او» مشارق و مغارب زمين را فتح خواهد كرد. آنكه از شيعيان و دوستانش غيبتى خواهد داشت كه در زمان غيبتش كسى

ص: 327

بر اعتقاد به امامت ثابت نمى ماند مگر آنكه خداوند دلش را براى ايمان آزمايش كرده باشد. جابر گويد: عرضه داشتم يا رسول اللّه آيا براى شيعيانش نفعى از او در زمان غيبت هست؟ فرمودند: آرى، سوگند به آنكه مرا به پيغمبرى مبعوث ساخت، آن ها در عصر غيبت به نور او روشنايى مى گيرند و به ولايت او نفع مى برند. همچنان كه مردم از نور خورشيد سود مى برند هرچند كه ابرى آن را بپوشاند. اى جابر، اين از مكنون سر الهى و مخزون علم اوست. آن را جز از اهلش مخفى بدار.

لازم به ذکر است که روایت فوق در کتب زیر به نقل از کمال الدین آمده است:

کفایة الاثر، صفحه 53

تفسیر روح الجنان، مجلد 3، صفحه 423

قصص الانبیا، فصل 14، صفحه 436

مناقب ابن شهرآشوب، مجلد 1، صفحه 282

الدر النظیم، صفحه 792

کشف الغمة، مجلد 3، صفحه 299

العدد القویه، صفحه 85، حدیث 145

الامام مهدی فی القرآن و السنة، صفحه 86

الصراط المستقیم، مجلد 2، باب 10، صفحه 143

الاربعون شیخ بهایی، صفحه 431

تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 464

اثباة الهداة، مجلد 1، باب 9، فصل 6، صفحه 500، حدیث 212

نوادر الاخبار، صفحه 126، حدیث 22

تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 381، حدیث 1

حلیة الابرار، مجلد 3، باب 2، صفحه 357، حدیث 2

المحجة فیما نزل فی الحجة، صفحه 57

غایة المرام، مجلد 7، صفحه 123

ص: 328

بحارالانوار، مجلد 23، باب 142، صفحه 289، حدیث 4

بحارالانوار، مجلد 36، صفحه 249

نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 499

منتخب الاثر، باب 8، فصل 1، صفحه 101، حدیث 4

اعلام الوری، فصل 20، صفحه 375

تأویل الایات الظاهرة، مجلد 1، صفحه 135

معجم احادیث امام مهدی، مجلد 7، صفحه 97

- کمال الدین، مجلد 1 باب 31 صفحه 319 حدیث 2 آمده است:

حدثنا علی بن عبدالله الورّاق قال: حدثنا محمدبن هارون الصوفیُّ، عن عبدالله بن موسی، عن عبدالعظیم بن عبدالله الحسنیّ(رضی الله عنه) قال: حدَّثنی صفوان بن یحیی، عن ابراهیم ابن ابی زیاد، عن ابی حمزة الثّمالی، عن ابی خالد الکابلی قال: دخلت علیِّ بن الحسین، زین العابدین(عليهما السلام) فقلت له: یا ابن رسول الله(صلى الله عليه و آله) أَخْبِرْنِي بِالَّذِينَ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَهُمْ وَ مَوَدَّتَهُمْ وَ أَوْجَبَ عَلَى عِبَادِهِ الِاقْتِدَاءَ بِهِمْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لِي يَا كَنْكَرُ(1) إِنَّ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ جَعَلَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَئِمَّةً لِلنَّاسِ وَ أَوْجَبَ عَلَيْهِمْ طَاعَتَهُمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ابْنَا عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَيْنَا ثُمَّ سَكَتَ فَقُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي رُوِيَ لَنَا عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ(عليه السلام) أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ عَلَى عِبَادِهِ فَمَنِ الْحُجَّةُ وَ الْإِمَامُ بَعْدَكَ قَالَ ابْنِي مُحَمَّدٌ وَ اسْمُهُ فِي التَّوْرَاةِ بَاقِرٌ يَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً هُوَ الْحُجَّةُ وَ الْإِمَامُ بَعْدِي وَ مِنْ بَعْدِ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ جَعْفَرٌ وَ اسْمُهُ عِنْدَ أَهْلِ السَّمَاءِ الصَّادِقُ فَقُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي فَكَيْفَ صَارَ اسْمُهُ الصَّادِقَ وَ كُلُّكُمْ صَادِقُونَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ إِذَا وُلِدَ ابْنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَسَمُّوهُ الصَّادِقَ فَإِنَّ لِلْخَامِسِ مِنْ وُلْدِهِ وَلَداً اسْمُهُ جَعْفَرٌ يَدَّعِي الْإِمَامَةَ اجْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ وَ كَذِباً عَلَيْهِ فَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ جَعْفَرٌ الْكَذَّابُ الْمُفْتَرِي عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُدَّعِي لِمَا لَيْسَ لَهُ بِأَهْلٍ الْمُخَالِفُ عَلَى أَبِيهِ وَ الْحَاسِدُ لِأَخِيهِ ذَلِكَ الَّذِي يَرُومُ كَشْفَ سَتْرِ اللَّهِ عِنْدَ غَيْبَةِ وَلِيِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَ بَكَى عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع بُكَاءً شَدِيداً ثُمَّ قَالَ كَأَنِّي بِجَعْفَرٍ الْكَذَّابِ وَ قَدْ حَمَلَ طَاغِيَةَ زَمَانِهِ عَلَى تَفْتِيشِ أَمْرِ وَلِيِّ اللَّهِ وَ الْمُغَيَّبِ فِي حِفْظِ اللَّهِ وَ التَّوْكِيلِ بِحَرَمِ أَبِيهِ جَهْلًا مِنْهُ بِوِلَادَتِهِ وَ حِرْصاً مِنْهُ عَلَى قَتْلِهِ إِنْ ظَفِرَ بِهِ وَ طَمَعاً فِي مِيرَاثِهِ حَتَّى يَأْخُذَهُبِغَيْرِ حَقِّهِ قَالَ أَبُو خَالِدٍ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ إِنَّ ذَلِكَ لَكَائِنٌ فَقَالَ إِي وَ رَبِّي إِنَّ ذَلِكَ لَمَكْتُوبٌ عِنْدَنَا فِي الصَّحِيفَةِ الَّتِي فِيهَا ذِكْرُ الْمِحَنِ الَّتِي تَجْرِي عَلَيْنَا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ أَبُو خَالِدٍ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ يَكُونُ مَا ذَا قَالَ ثُمَّ تَمْتَدُّ الْغَيْبَةُ بِوَلِيِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الثَّانِي عَشَرَ مِنْ أَوْصِيَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُ يَا أَبَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ الْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ مِنْ

ص: 329


1- . كنكر لقب لابى خالد.

أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ ص بِالسَّيْفِ أُولَئِكَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِيعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سِرّاً وَ جَهْراً وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ.

ابی خالد کابلی گوید به حضور آقایم حضرت علی بن الحسین، زین العابدین(عليهما السلام) شرفیاب شدم و عرض کردم از کسانی که خدای عزوجل طاعت و دوستی آن ها را واجب کرده و بر بندگانش لازم دانسته بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از آن ها پیروی کنند، به من خبر دهید. فرمودند: ای کابلی، به راستی آن اولی الامری که خدا آن ها را ائمه ی مردم نموده و طاعتشان را بر آن ها واجب کرده است، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) است. سپس امام حسن(عليه السلام)، سپس امام حسین(عليه السلام)، دو پسر حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام). سپس امر امامت به ما رسیده و بعد خاموش شد. عرض کردم: ای آقایم برای ما روایت شده است که به راستی حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرموده است: به راستی زمین از حجت خدا بر بندگانش خالی نمی ماند. حجت و امام بعد از شما کیست؟ فرمودند: پسرم محمد(عليه السلام) و نامش در تورات باقر(عليه السلام) است که علم را می شکافد شکافتنی. او حجت و امام بعد از من است و بعد از محمد(عليه السلام) به همه ی شما صادق و راست گوست. سپس فرمودند: پدرم از پدرش برای من حدیث کرد که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: چون فرزندم جعفربن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب(عليهم السلام) متولد شود، او را صادق(عليه السلام) نامید زیرا پنجمین فرزندش به نام جعفر(عليه السلام) از روی تجری بر خدای عزوجل و دروغ بستن بر او ادعای امامت کند و او نزد خدا جعفر کذاب و مفتری بر خداست و مدعی مقامی است که اهل آن نیست و مخالف پدر خویش و حسود بر برادر خود است آن است که می خواهد سر خدا را کشف کند در وقت غیبت ولیخدای عزوجل سپس علی بن الحسین به سختی گریست و فرمودند: گویا جعفر کذاب را می بینم که سرکش زمان خود را وادار بر تفتیش امر ولی خدا و غایب در حفظ الهی و موکل بر حرم پدر خود از راه جهالت به ولادت او و حرص بر قتل او در صورت ظفر بر او برای طمع در ارث برادرش که به نا حق آن را اخذ کند ابوخالد گوید عرض

ص: 330

کردم: یابن رسول الله(صلى الله عليه و آله) این امور خواهد بود؟ فرمودند: آری. به پروردگارم به درستی که آن نوشته است نزد ما صحیفه ای که در آن محنت هایی است که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بر سر ما می آید. ابو خالد گوید: یابن رسول الله(صلى الله عليه و آله)، سپس چه خواهد شد؟ فرمودند: بعد از آن غیبت ولی خدا طولانی شود و او دوازدهم از اوصیای رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه بعد از اوست ای ابو خالد، مردم زمان غیبت او که معتقد به امامت او هستند و منتظر ظهورش می باشند. از مردم هر زمانی برترند زیرا خدای تبارک و تعالی عقل و فهم و معرفتی به آن ها عطا کرده است که غیبت نزد آن ها چون مشاهده است و آن ها را در این زمان به مانند مجاهد در رکاب رسول خدا(صلى الله عليه و آله) با شمشیر قرار داده است آنان به حق مخلصان و به درستی شیعیان ما و داعیان به دین خدای عزوجل در پنهان و آشکار می باشند و فرمودند: انتظار فرج از بهترین اعمال است.

8. در کمال الدین، مجلد 1، باب 22، صفحه 222، حدیث 8، بحارالانوار، مجلد 23، باب 17، صفحه 288، حدیث 13، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 499، حدیث 330، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 383، حدیث 10، غایة المرام، مجلد 3، باب 59، صفحه 112، حدیث 8 و دلائل الامامة، صفحه 231 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ.

ابابصیر از حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) روایت می کند که درباره ی این آیه ای کسانی که ایمان آورده اید، از الله و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و اولی الامر اطاعت کنید فرمودند: منظور از اولی الامر امامانی هستند از فرزندان حضرت علی(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) (که آن ها امامت می کنند) تا روز قیامت.

هم اکنون این امامت در وجود اعلی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 331

9. در بحارالانوار، مجلد 23، صفحه 289، حدیث 16، اعلام الوری، صفحات 375 و 376 و مناقب آل ابی طالب، مجلد 1، صفحه 242 آمده است:

جَابِرٌ الْجُعْفِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ جَابِرٍ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ النَّبِيَّ ص عَنْ قَوْلِهِ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولِي الْأَمْرِ قَالَ هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ عَلَى الْقَوْلِ فِي إِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَانِ

جابربن جحفی از امام صادق و ایشان از پدرشان... از حضرت رسول روایت فرمودند که از رسول خدا درباره ی آیه پرسیدند که ما خدا و رسولش را شناختم اولی الامر چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: ای جابر، ایشان جانشینان و خلفای من، امامان و پیشوایان مسلمین بعد از من هستند. اول ایشان حضرت علی بن ابی طالب است. سپس حسن سپس حسین سپس علی بن حسین سپس محمدبن علی که در تورات معروف است به باقر (شکافنده ی علم) ای جابر تو را درک می کنی. پس اگر او را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان سپس جعفربن محمد سپس موسی بن جعفر سپس علی بن موسی سپس محمدبن علی سپس علی بن محمد سپس حسن بن علی سپس کسی امام می شود که اسم او اسم من است و کنیه ی او کنیه ی من است حجة الله در زمین و بقیة الله میان بندگان خداوند است. او کسی است که خداوند به دست او مشرق ها و مغرب های زمین را فتح می کند. او کسی است که از شیعیان غیبت می کند و در این غیبت طولانی، در دین ثابت نمی ماند مگر کسی که خداوند قلب او را به ایمان امتحان کرده است.

10. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 251، حدیث 171، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 385، حدیث 22، بحارالانوار، مجلد 23، باب 17، صفحات 292 و 293، حدیث 26، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 500، حدیث 332 آمده است:

عَنْ أَبَانٍ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(عليه السلام) قَالَ: فَسَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَقَالَ ذَلِكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ ثُمَّ سَكَتَ فَلَمَّا طَالَ

ص: 332

سُكُوتُهُ قُلْتُ ثُمَّ مَنْ قَالَ ثُمَّ الْحَسَنُ(عليه السلام) ثُمَّ سَكَتَ فَلَمَّا طَالَ سُكُوتُهُ قُلْتُ ثُمَّ مَنْ قَالَ الْحُسَيْنُ قُلْتُ ثُمَّ مَنْ قَالَ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ سَكَتَ فَلَمْ يَزَلْ يَسْكُتُ عَنْ كُلِّ وَاحِدٍ حَتَّى أُعِيدَ الْمَسْأَلَةَ فَيَقُولُ حَتَّى سَمَّاهُمْ إِلَى آخِرِهِمْ

از امام رضا در مورد این فرمایش خداوند سؤال کردم. فرمودند: درباره ی حضرت علی بن ابی طالب می باشد و حضرت سکوت نمود و چون سکوتش طولانی گردید، عرض کردم: پس از او چه کسی خواهد بود؟ فرمودند: حسن و سکوت نمود و چون سکوتش طولانی شد، عرض کردم: پس از او چه کسی است؟ فرمودند: حسین. عرض کردم: پس از او چه کسی می باشد؟ فرمودند: علی بن حسین و سکوت نمود تا من سؤال خود را تکرار کنم. تا تمامی آنان را نام برد.

11. در علل الشرایع، باب 103، صفحه 123، حدیث 1، بحارالانوار، مجلد 23، باب 1، صفحه 19، حدیث 14، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 501، حدیث 339، تفسیر کنزالدقائق، مجلد 2، صفحه 501، مناقب اهل البیت للشروانی، صفحه 176، مناقب الامام امیرالمؤمنین(عليه السلام)، مجلد 2، صفحه 133، حدیث 618، جامع الاحادیث قمی، صفحه 125، جامع الاخبار سبزواری، صفحه 61، حدیث 3176، معادن الحکمة، مجلد 2، صفحه 113 آمده است:

الطَّالَقَانِيُّ عَنِ الْجَلُودِيِّ عَنِ الْمُغِيرَةِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ رَجَاءِ بْنِ سَلَمَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ لِأَيِّ شَيْ ءٍ يُحْتَاجُ إِلَى النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ فَقَالَ لِبَقَاءِ الْعَالَمِ عَلَى صَلَاحِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَرْفَعُ الْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ إِذَا كَانَ فِيهَا نَبِيٌّ أَوْ إِمَامٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ (1) وَ قَالَ النَّبِيُّ ص النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ أَتَى أَهْلَ السَّمَاءِ مَا يَكْرَهُونَ وَ إِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي أَتَى أَهْلَ الْأَرْضِ مَا يَكْرَهُونَ يَعْنِي بِأَهْلِ بَيْتِهِ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ قَرَنَاللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ فَقَالَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (2) وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ الْمُطَهَّرُونَ الَّذِينَ لَا يُذْنِبُونَ وَ لَا يَعْصُونَ وَ هُمُ الْمُؤَيَّدُونَ الْمُوَفَّقُونَ الْمُسَدَّدُونَ بِهِمْ يَرْزُقُ اللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ يَعْمَرُ بِلَادَهُ وَ بِهِمْ يُنْزِلُ الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهِمْ تُخْرَجُ بَرَكَاتُ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ يُمْهِلُ أَهْلَ الْمَعَاصِي وَ لَا يُعَجِّلُ عَلَيْهِمْ بِالْعُقُوبَةِ وَ الْعَذَابِ لَا يُفَارِقُهُمْ رُوحُ الْقُدُسِ وَ لَا يُفَارِقُونَهُ وَ لَا يُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.

ص: 333


1- . سوره أنفال آیه 33.
2- . سوره نساء آیه 59.

عمروبن شمر از جابربن یزید جعفی برای ما حدیث کرد و گفت: به حضرت امام باقر عرض کردم: به چه علت مردم احتیاج به پیامبر و امام دارند؟ فرمودند: برای بقا و نظم و اصلاح عالم. بقا و اصلاح عالم به وجود ایشان است. خداوند عذاب را از مردم دفع و رفع می نماید تا زمانی که پیامبر و امام بین ایشان باشند. چنان که در قرآن می فرماید «خداوند مردم را عذاب نخواهد کرد درحالی که تو ای پیامبر بین ایشان هستی» و رسول خدا فرمودند: ستارگان امانند برای اهل آسمان و اهل بیت من امانند برای اهل زمین و اگر ستارگان از آسمان فروریزند، می رسد به اهل آسمان آنچه را که دوست نمی دارند. (شاید هلاک و نابود شدن باشد.) همچنین اگر اهل بیت من از میان مردم بروند، به اهل زمین خواهد رسید آنچه را که مکروه می دارند. (و آن مرگ است.) و اهل بیت آن حضرت (دوازده نفر) ائمه می باشند که خداوند اطاعت آنان را با اطاعت خود و رسول خود برابر و مقرون فرموده است. چنان که می فرمایند «ای کسانی که ایمان (به خدا و رسول و قیامت) آورده اید، فرمان خدا و رسول و فرماندارن (از طرف خدا و رسول) را اطاعت کنید» و ایشان معصوم و پاک هستند. (از هر رجس و پلیدی و اعمال زشت) و مرتکب هیچ گونه گناهی نشده و نمی شوند و نافرمانی خدا را نمی کنند بلکه مؤید و مؤمن من عندالله و به راه طریق صواب و صلاح می باشند و به سبب ایشان خداوند بندگان خود را روزی می دهد و شهرهایشان را آباد می گرداند و به واسطه ی آنان باران از آسمان می بارد و (گیاه و محصولات که با آن توأم است.)برکات از زمین خارج می شود و به واسطه ی وجود ایشان است که به گناهکاران مهلت داده شده و تعجیل در عذاب و عقوبت ایشان نمی شود. (تا شاید بیدار و هوشیار شوند و توبه نمایند.) و روح قدسی هرگز از ایشان دقیقه و آنی جدا نمی گردد و ایشان از قرآن جدا نیستند و قرآن هم از ایشان جدا نیست.

12. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 246، حدیث 153، کافی، مجلد 1، صفحه 205، بحارالانوار، مجلد 23، صفحه 289، حدیث 17، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 497 آمده است:

ص: 334

عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَسَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قَالَ فَكَانَ جَوَابَهُ أَنْ قَالَ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا(1) يَقُولُ الْأَئِمَّةُ الضَّالَّةُ وَ الدُّعَاةُ إِلَى النَّارِ هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص وَ أَوْلِيَائِهِمْ سَبِيلًا أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ يَعْنِي الْإِمَامَةَ وَ الْخِلَافَةَ فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً نَحْنُ النَّاسُ الَّذِينَ عَنَى اللَّهُ وَ النَّقِيرُ النُّقْطَةُ الَّتِي رَأَيْتَ فِي وَسَطِ النَّوَاةِ أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَنَحْنُ الْمَحْسُودُونَ عَلَى مَا آتَانَا اللَّهُ مِنَ الْإِمَامَةِ دُونَ خَلْقِ اللَّهِ جَمِيعاً فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً يَقُولُ فَجَعَلْنَا مِنْهُمُ الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ فَكَيْفَ يُقِرُّونَ بِذَلِكَ فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ وَ يُنْكِرُونَهُ فِي آلِ مُحَمَّدٍ فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً إِلَى قَوْلِهِ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِيلًا قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً مَا الْمُلْكُ الْعَظِيمُ قَالَ أَنْ جَعَلَ مِنْهُمْ أَئِمَّةً مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّهَ فَهُوَ الْمُلْكُ الْعَظِيمُ قَالَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها إِلَى سَمِيعاً بَصِيراً قَالَ إِيَّانَا عَنَى أَنْ يُؤَدِّيَ الْأَوَّلُ مِنَّا إِلَى الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَهُ الْكُتُبَ وَ الْعِلْمَ وَ السِّلَاحَ وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ الَّذِي فِي أَيْدِيكُمْ ثُمَّ قَالَ لِلنَّاسِ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا فَجَمَعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً فَإِنْ خِفْتُمْ تَنَازُعاً فِي الْأَمْرِ فَارْجِعُوا إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ هَكَذَا نَزَلَتْ وَ كَيْفَ يَأْمُرُهُمْ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ وَ يُرَخِّصُ لَهُمْ فِي مُنَازَعَتِهِمْ إِنَّمَا قِيلَ ذَلِكَ لِلْمَأْمُورِينَ الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ- أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم

13. در اصول کافی، مجلد 2، صفحه 9، رجال کشی، صفحه 424، حدیث 799، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 463، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 383، حدیث 8، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 503، حدیث 345، تنقیحالمقال، مجلد 2، صفحه 360، بحارالانوار، مجلد 23، باب 4، صفحه 89، حدیث 35 آمده است:

جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي الْيَسَعِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) حَدِّثْنِي عَنْ دَعَائِمِ الْإِسْلَامِ الَّتِي بُنِيَ عَلَيْهَا وَ لَا يَسَعُ أَحَداً مِنَ النَّاسِ تَقْصِيرٌ فِي شَيْ ءٍ مِنْهَا الَّتِي مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَةِ شَيْ ءٍ مِنْهَا كُتِبَ عَلَيْهِ ذَنْبُهُ وَ لَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ عَمَلُهُ وَ مَنْ عَرَفَهَا وَ عَمِلَ بِهَا صَلَحَ دِينُهُ وَ قُبِلَ مِنْهُ عَمَلُهُ وَ لَمْ يُضِرَّ بِهِ مَا فِيهِ بِجَهْلِ شَيْ ءٍ مِنَ الْأُمُورِ جَهِلَهُ قَالَ فَقَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْإِيمَانُ بِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ الزَّكَاةُ وَ الْوَلَايَةُ شَيْ ءٌ دُونَ شَيْ ءٍ فَضْلٌ يُعْرَفُ لِمَنْ أَخَذَ بِهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (2) وَ كَانَ عَلِيٌّ ع وَ قَالَ آخَرُونَ لَا بَلْ مُعَاوِيَةُ وَ كَانَ حَسَنٌ ثُمَّ كَانَ حُسَيْنٌ وَ قَالَ آخَرُونَ هُوَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ لَا

ص: 335


1- . سوره نساء آیه 51.
2- . سوره نساء آیه 95

سِوَاهُ ثُمَّ قَالَ أَزِيدُكُمْ قَالَ بَعْضُ الْقَوْمِ زِدْهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ ثُمَّ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) ثُمَّ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ كَانَتِ الشِّيعَةُ قَبْلَهُ لَا يَعْرِفُونَ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ مِنْ حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ إِلَّا مَا تَعَلَّمُوا مِنَ النَّاسِ حَتَّى كَانَ أَبُوجَعْفَرٍ ع فَفَتَحَ لَهُمْ وَ بَيَّنَ لَهُمْ وَ عَلَيْهِمْ فَصَارُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ بَعْدَ مَا كَانُوا يَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمْ وَ الْأَمْرُ هَكَذَا يَكُونُ وَ الْأَرْضُ لَا تَصْلُحُ إِلَّا بِإِمَامٍ وَ مَنْ مَاتَ وَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ أَحْوَجُ مَا تَكُونُ إِلَى هَذَا إِذَا بَلَغَتْ نَفْسُكَ هَذَا الْمَكَانَ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ وَ انْقَطَعْتَ مِنَ الدُّنْيَا تَقُولُ لَقَدْ كُنْتُ عَلَى رَأْيٍ حَسَنٍ قَالَ أَبُو الْيَسَعِ عِيسَى بْنُ السَّرِيِّ وَ كَانَ أَبُو حَمْزَةَ وَ كَانَ حَاضِرَ الْمَجْلِسِ أَنَّهُ قَالَ فِيمَا يَقُولُ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِمَاماً حَقَّ الْإِمَام

ابی الیسع گوید: به امام صادق گفتم به من از دعائم اسلام خبر بده. همان ها که روانیست احدی از معرفت چیزی از آن ها کوتاهی کند، دینش تباه می شود و خدا عملی از او نپذیرد و هر که آنان را بداند و بدان عمل کند، دینش شایسته باشد و عملش پذیرفته گردد و در آن روشی که دارد برای نادانی در هیچ امری کار بر او تنگ نشود. فرمودند: آن ها شهادت به یگانگی خدا و ایمان به رسالت حضرت محمد2 و اقرار به این امر است که هرچه از جانب خدا آورده، حق است و در عهده داشتن حقی در اکوال که زکات است و قبول ولایتی که خدا بدان فرمان داده یعنی ولایت حضرت محمد2. گوید به آن حضرت گفتم: آیا در ولایت شرط مخصوصی است و فضیلتی که مستحق آن بدان شناخته شود، وجود دارد؟ فرمودند: آری خداوند متعال فرماید: ای کسانی که که گرویده ای اطاعتکنید خدا را و اطاعت کنید رسول را و صاحب الامر خود را و رسول خدا فرموده است: هرکه بمیرد و نشناسد امام خود را او به مردن جاهلیت مرده است، رسول خدا امام بود و حضرت علی امام بود و دیگران در برابر او معاویه را امام دانستند. سپس امام حسن(عليه السلام) بود و سپس امام حسین(عليه السلام) و دیگران گفتند یزیدبن معاویه و حسین علی برابرند درحالی که در اینان برابری نبود. (علی کجا و معاویه کجا؟ حسین بن علی(عليه السلام) کجا و یزیدبن معاویه کجا؟)

ص: 336

57. بقيه اللّه(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حَسُنَ اوُلئِكَ رَفيقاً مى باشد

سوره نساء آيه 69

وَمَنْ يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَاُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً

و كسانى كه اطاعت كنند از خداوند و از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) آن ها با كسانى هستند كه خداوند به آن ها لطف و عنايت زيادى فرموده است؛ يعنى، با پيامبران و صديقين و شهدا و صالحين و حسن اولئك رفيقا هستند.

1. در شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى حنفى صفحه 134 (آيه 31) (نسخه ی عربی صفحه 197، حدیث 207) چنين آمده است:

أخبرنا أبو سعيد محمد بن علي الحيري و أبوبكر محمد بن عبد العزيز الجوري، قالا: أخبرنا أبو سعيد عبد الله بن محمد الرازي قال: قرئ على أبي الحسن علي بن مهرويه القزويني بها في الجامع و أنا أسمع سنة تسع و ثلاثمائة قال: حدثنا أبو أحمد داود بن سليمان قال: حدثني علي بن موسى الرضا، قال: أخبرني أبي، عن أبيه جعفر، عن أبيه محمد، عن أبيه علي عن أبيه الحسين عن أبيه علي بن أبي طالب(عليه السلام) قال قال: رسول الله صلى الله عليه و آله في هذه الآية: فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قال: مِنَ النَّبِيِّينَ محمد، و من الصِّدِّيقِينَ علي بن أبي طالب(عليه السلام)، و من الشُّهَداءِ حمزة، و من الصَّالِحِينَ الحسن و الحسين وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً قال: القائم من آل محمد صلى الله عليه و آله. لفظا سواء

خبر داد ما را ابوسعيدبن على حبرى و ابوبكر محمّدبن عبدالعزيز جودى، هر دو گفتند: خبر داد ما را ابوسعيد عبداللّه بن محمّد رازى، او گفت: براى ابوالحسن بن على مهرويه قزوينى همان روايت را در جامع خواند و خودم در سال 309 هجرى قمرى شنيدم گفت: نقل حديث نمود براى ما ابواحمد داودبن سليمان گفت: نقل حديث نمود براى ما على بن موسى(عليه السلام) فرمود: خبر داد ما را پدرم از پدرش جعفر(عليه السلام) از پدرش محمّد و او از پدرش

ص: 337

على و او از پدرش حسين و او از پدرش على بن ابى طالب(عليه السلام) نقل كرد كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در اين آيه شريفه: «فَاُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ» فرمودند: «مِنَ النبيين» از پيامبران محمّد(صلى الله عليه و آله) «والصديقين» از صديقين على بن ابى طالب(عليه السلام) «والشهداء» از شهدا حمزه «والصالحين» از صالحين حسن و حسين(عليهما السلام) «وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» و ايشان از حيث رفاقت، خوب رفقايى هستند. فرمودند: منظور قائم از آل محمّد (عليهم السلام) است.

2. در شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى حنفى صفحه 135 (آيه 31) حديث 208 (متن عربی، صفحه 198، حدیث 208) آمده است:

أخبرنا محمد بن عبد الله بن عبيد الله قال: أخبرنا محمد بن أحمد بن يعقوب قال: حدثنا عبد العزيز بن يحيى الجلودي قال: حدثنا إبراهيم بن فهد قال: حدثنا محمد بن عقبة قال: حدثنا الحسين بن الحسن قال: أخبرنا عمرو بن ثابت، عن علي بن حزور عن أصبغ بن نباتة قال تلا ابن عباس هذه الآية فقال: مِنَ النَّبِيِّينَ محمد، و من الصِّدِّيقِينَ علي بن أبي طالب و من الشُّهَداءِ حمزة و جعفر، و من الصَّالِحِينَ الحسن و الحسين وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً فهو المهدي في زمانه.

خبر داد ما را محمّدبن عبداللّه بن عبيداللّه... خبر داد ما را عمرو پسر ثابت از على بن حزور از اصبغ بن نباته گفت: ابن عباس اين آيه را خواند پس گفت: از نبيين محمّد(صلى الله عليه و آله) و از صديقين على بن ابى طالب(عليه السلام) و از شهدا حمزه1 و جعفر5 و از صالحين حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و «وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» مهدى(عليه السلام) در زمان خودش مى باشد.

3. در شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى حنفى صفحه 136 (آيه 31) حديث 209 (متن عربی، صفحه 155، حدیث 209) آمده است:

أخبرنا أبو العباس الفرغاني قال: أخبرنا أبو المفضل الشيباني قال: حدثنا أحمد بن مطرف بن سوار، أبو الحسين البستي قاضي الحرمين بمكة قال: حدثني يحيى بن محمد بن معاد بن شاه السنجري قال: حدثنا أحمد بن عبد الله بن أبي الصارم الهروي قال:حدثني مدركة بن عبد الرحمن العبدي عن أبان بن أبي عياش، عن سعيد بن جبير، عن سعد بن حذيفة عن أبيه حذيفة بن اليمان قال دخلت على النبي ص ذات يوم و قد نزلت عليه هذه الآية: [فَأُولئِكَ] مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً فأقرأنيها ص فقلت: يا نبي الله فداك أبي و أمي من هؤلاء إني أجد الله بهم حفيا! قال: ياحذيفة أنا مِنَ النَّبِيِّينَ الذين أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ أنا أولهم في النبوة و آخرهم في البعث، و من الصِّدِّيقِينَ علي بن أبي طالب، و لما بعثني الله عز و جل برسالته كان أول من صدق بي، ثم من الشُّهَداءِ حمزة و جعفر، و من الصَّالِحِينَ الحسن و الحسين سيدا شباب أهل الجنة، وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً المهدي في زمانه

ص: 338

خبر داد ما را ابوالعباس فرغانى از ابوالفضل شيبانى... از سعيدبن جبير از سعدبن حذيفه از پدرش حذيفه بن يمان گفت: روزى بر پيامبر درآمدم و اين آيه نازل شده بود: «آن ها با كسانى هستند كه خداوند به آن ها لطف و عنايت زيادى فرموده است؛ يعنى، با پيامبران و صديقين و شهدا و صالحين و حسن اولئك رفيقا هستند.» پس، رسول خدا(صلى الله عليه و آله) آيه را براى من خواند. گفتم: اى پيامبر خدا، پدر و مادرم فدايت باد. اين ها چه كسانى هستند كه من خدا را به آن ها مهربان مى يابم؟

فرمود: اى حذيفه، از پيامبرانى كه خداوند بر ايشان نعمت فرموده است، من در نبوت نخستين آنان و در رسالت آخرين آنانم و از صديقين، على بن ابى طالب(عليه السلام) است. چون خداوند مرا به رسالت خودش برگزيد، على(عليه السلام) نخستين كسى بود كه مرا تصديق نمود. از شهدا حمزه و جعفر طيار و از صالحين حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) دو آقاى جوانان بهشت هستند و (حسن اولئك رفيقا) مهدى(عليه السلام) در زمان خودش مى باشد.

4. در تأویل الایات الظاهرة، مجلد 1، صفحه 139، حدیث 17، منهج الصادقین، مجلد 3، صفحه 166، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 393، بحارالانوار، مجلد 24، صفحه 31، حدیث 1، نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 516 آمده است:

على بن ابراهيم فى تفسيره المنسوب للصادق(عليه السلام)، قال: النبيين رسول اللّه، و الصديقين على(عليه السلام)، و الشهداء الحسن و الحسين(عليهما السلام)، و الصالحين الائمة(عليهم السلام)، و حسن اولئك رفيقا القائم من آل محمّد عليهم الصلاة و السلام.

على بن ابراهيم در تفسيرش كه منسوب به امام صادق(عليه السلام) است، گويد:

فرمود: (النبيين) رسول خدا (صلى الله عليه و آله) است. (و الصديقين) على(عليه السلام) و (الشهداء) حسن و حسين(عليهما السلام) و (الصالحين) ائمه(عليهم السلام)مى باشند و (حسن اولئك رفيقا: نيكو رفيقان) قائم از آل محمّد (صلى الله عليه و آله) است.

5. در مناقب آل ابی طالب، مجلد 1، صفحه 243 آمده است:

قیس بن ابی حازم عن ام سلمة قال: قال رسول الله فی قوله اولئک مع الذین انعم الله علیهم أنا و الصدیقین علیّ و الصالحین حمزة و حسن اولئک رفیقاً الائمة الاثنی عشر بعدی.

ص: 339

6. در مناقب آل ابی طالب، مجلد 1، صفحه 243، بحارالانوار، مجلد 23، صفحه 337، حدیث 5 آمده است:

عن الباقر: المراد بالنبیین المصطفی و بالصدیقین المرتضی و بالشهدا الحسن و الحسین و بالصالحین تسعة من اولاد الحسین حسن اولئک رفیقا المهدی

حضرت امام باقر فرمودند: مراد از نبییین حضرت محمد مصطفی است و مراد از صدیقیین حضرت مرتضی و مراد از شهدا امام حسن و امام حسین هستند. مراد از صالحین نه امام از اولاد امام حسین هستند و حسن اولئک رفیقاً حضرت مهدی است.

7. تفسیر فرات کوفی، صفحه 113، حدیث 114 آمده است:

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَزِيعٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَصْبَغَ [الْأَصْبَغِ] بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: قَالَ [لِي إن] عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَذْكُرَ حَدِيثاً [فَقَالَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ فَاذْكُرْهُ قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَذْكُرَ حَدِيثاً قَالَ أَبُو أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيُّ قُلْتُ] فَمَا يَمْنَعُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْ تَذْكُرَهُ فَقَالَ مَا قُلْتُ هَذَا إِلَّا وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَذْكُرَهُ ثُمَّ قَالَ إِذَا جَمَعَ اللَّهُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ كَانَ أَفْضَلُهُمْ سَبْعَةً مِنَّا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ الْأَنْبِيَاءُ أَكْرَمُ الْخَلْقِ [خَلْقِ اللَّهِ عَلَى اللَّهِ] وَ نَبِيُّنَا أَفْضَلُ [أَكْرَمُ] الْأَنْبِيَاءِ [ع] ثُمَّ الْأَوْصِيَاءُ أَفْضَلُ الْأُمَمِ بَعْدَ الْأَنْبِيَاءِ وَ وَصِيُّهُ أَفْضَلُ الْأَوْصِيَاءِ [ع] ثُمَّ الشُّهَدَاءُ أَفْضَلُ الْأُمَمِ بَعْدَ [الْأَنْبِيَاءِ] وَ الْأَوْصِيَاءِ وَ حَمْزَةُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ جَعْفَرٌ ذُو الْجَنَاحَيْنِ يَطِيرُ مَعَ الْمَلَائِكَةِ لَمْ يُنْحَلْهُ شَهِيدٌ قَطُّ قَبْلَهُ [قَبْلَهُمَا رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ] وَ إِنَّمَا ذَلِكَ شَيْ ءٌ أَكْرَمَ اللَّهُ بِهِ وَجْهَ مُحَمَّدٍ ص ثُمَّ قَالَ أُولَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً. ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ عَلِيماً ثُمَّ [وَ] السِّبْطَانِ حَسَناً وَ حُسَيْناً وَ الْمَهْدِيُّ [عَلَيْهِمْ السَّلَامُ وَ التَّحِيَّةُ وَ الْإِكْرَامُ] جَعَلَهُ [جَعَلَهُمُ] اللَّهُ مِمَّنْ يَشَاءُ مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ.

8. در تفسیر فرات کوفی، صفحه 112 آمده است:

عبیدبن کثیر روایت می کند از اصبغ بن نباته در ضمن حدیث طویلی چنین روایت می کند ...

قال عمار یاسر(رضی الله عنه)سَمِّهِمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لِنَعْرِفَهُمْ قَالَ إِنَّ أَفْضَلَ الْخَلْقِ يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ [مُحَمَّدٌ] وَ إِنَّ مِنْ أَفْضَلِ الرُّسُلِ مُحَمَّداً (صلى الله عليه و آله) [ع] ثُمَّ إِنَّ أَفْضَلَ كُلِّ أُمَّةٍ بَعْدَ نَبِيِّهَا وَصِيُّ نَبِيِّهَا حَتَّى يُدْرِكَهُ نَبِيٌّ وَ إِنَّ أَفْضَلَ الْأَوْصِيَاءِ وَصِيُّ مُحَمَّدٍ [ع] ثُمَّ إِنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ بَعْدَ الْأَوْصِيَاءِ الشُّهَدَاءُ وَ إِنَّ أَفْضَلَ الشُّهَدَاءِ [حَمْزَةُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ] وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ [رَحِمَهُ اللَّهُ] ذَا [ذُو] الْجَنَاحَيْنِ [ذا جَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا] مَعَ الْمَلَائِكَةِ لَمْ يُحَلَّبِحِلْيَتِهِ أَحَدٌ مِنَ الْآدَمِيِّينَ فِي الْجَنَّةِ شَيْ ءٌ شَرَّفَهُ اللَّهُ بِهِ وَ السِّبْطَانِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ [الحسنين] سيدي [سَيِّدَا] شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ [وَ] مَنْ وَلَدَتْ إِيَّاهُمَا [ولادته آباؤهما أمهما] وَ الْمَهْدِيُّ يَجْعَلُهُ [يجعل] اللَّهُ مِنْ أَحَبِّ منا أَهْلِ الْبَيْتِ ثُمَّ قَالَ أَبْشِرُوا ثَلَاثاً مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ عَلِيماً.

ص: 340

58. نصر و پيروزى حتمى در زمان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره نساء آيه 77

أَلَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ فَلَمّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ القِتالُ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النّاسَ كَخَشْيَةِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنا القِتالَ لَوْلا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَلا تُظْلَمُونَ فَتِيلاً

آيا نديدى (و در شگفت نمى شوى) از كسانى كه به آن ها گفته شد (در حال حاضر و فعلاً حكم جهاد نيامده است) و شما با كسى مبارزه نكنيد و فعلاً (به خودسازى مشغول شويد) نماز را به پا داريد و زكات (اموال خود را) بپردازيد. (ولى آن ها ناراحت بودند كه چرا حكم جهاد داده نمى شود) اما هنگامى كه حكم جهاد آمد و به آن ها گفته شد جهاد كنيد عده اى از آنان از مردم مى ترسيدند همان طورى كه از خدا مى ترسند. بلكه، از مردم بيشتر از خدا مى ترسند و گفتند: خداوندا، چرا جهاد را بر ما مقرر كردى؟ و چرا اين فرمان را براى ما كمى به تأخير نينداختى؟ (اى پيامبر) به آن ها بگو سرمايه زندگى دنيا بسيار ناچيز است اما براى متقين زندگى آخرت بهتر است و كوچك ترين ستمى به شما نخواهد شد.

1. در روضه كافى صفحه 330 و تفسير نورالثقلين مجلد 1 صفحه 518، تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 258، حدیث 196، اثباة الهداة، مجلد 3، باب 32، فصل 28، صفحه 551، حدیث 565، المحجة، صفحه 61، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 349، بحارالانوار، مجلد 44، باب 18، صفحه 25، حدیث 9 آمده است:

محمّدبن يحيى عن احمدبن محمّد، عن محمّدبن سنان، عن ابى الصباح بن عبدالحميد، عن محمّد مسلم، عن ابى جعفر(عليه السلام) قال: و اللّه للذى صنعه الحسن بن على(عليه السلام) كان خيرا لهذه الامة مما طلعت عليه الشمس فو

ص: 341

اللّه لقد نزلت هذه الآية «أَلَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ» انما هى طاعة الامام و طلبوا القتال «فَلَمّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ القِتالُ»مع الحسين عليه السلام «وَقالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنا القِتالَ لَوْلا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَلٍ قَرِيبٍ»نُجب دعوتك و نتبع الرسل ارادوا تأخير ذلك الى القائم عليه السلام.

محمّدبن مسلم از امام باقر(عليه السلام) روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند: به خداوند سوگند آنچه كه امام حسن مجتبى(عليه السلام) براى اين امت انجام داد (ارزشش) بيشتر است از آنچه كه خورشيد به آن مى تابد و به خدا سوگند اين آيه درباره او نازل شده است كه خداوند مى فرمايد: «آيا نمى بينيد و آيا نمى انديشيد و آيا در شگفت نمى شويد به آنان كه به ايشان گفته شد در حال حاضر دست از جهاد برداريد و نماز به پا داريد و زكات بپردازيد» همانا اين اطاعت از امام است ولى آن ها اصرار داشتند كه فرمان جنگ و جهاد به آنان داده شود. اما هنگامى كه جنگ و مبارزه در ركاب سيدالشهدا حسين بن على(عليه السلام) بر آنان واجب شد، گفتند: خداوندا، چرا حكم جهاد را بر ما واجب فرمودى؟ چه مى شد كه عمر ما

ص: 342

را تا هنگام اجل مهلت مى دادى؟ ما دعوت تو را اجابت نموده و از رسولان پيروى كنيم. منظور آنان اين بود كه اين حكم تا قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به تأخير افتد. (چه مى شد كه حكم جهاد را تا زمان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به تأخير مى انداختى.)

2. در تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 257 و تفسير نورالثقلين مجلد 1 صفحه 519، به نقل از تفسير عياشى، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 472، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 394، حدیث 4، بحارالانوار، مجلد 44، صفحه 217 آمده است:

عن ادريس مولى لعبداللّه بن جعفر عن ابى عبداللّه عليه السلام فى تفسير هذه الآية «أَلَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ» مع الحسن «وَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ فَلَمّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ القِتالُ» مع الحسين «وَقالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنا القِتالَ لَوْلا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَلٍ قَرِيبٍ» الى خروج القائم عليه السلام فإن معه النصروا و الظفر «قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَلا تُظْلَمُونَ فَتِيلاً».ادريس غلام آزاد شده عبداللّه بن جعفر از امام صادق(عليه السلام) در تفسير اين آيه كه «آيا نمى بينيد به آنان كه گفته شد فعلاً جنگ نكنيد» با امام حسن(عليه السلام) «و نماز را به پا داريد و زكات مال خود را بپردازيد اما زمانى كه دستور جنگ به آنان صادر شد» به امام حسين(عليه السلام) «گفتند: چرا حكم قتال و جنگ را بر ما واجب كردى؟ چه مى شد كه عمر ما را تا هنگام اجل قريب مهلت مى دادى» تا خروج حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف). زيرا نصرت و پيروزى با آنان است. خداوند منان فرمود: «بگو كالاى دنيا اندك و ناچيز است و آخرت براى آنكه تقوا پيشه كند بهتر است.»

اگر توجه به انتهاى حديث كنيد ملاحظه خواهيد كرد كه آن ها گفتند: فَان معه النصروا و الظفر؛ يعنى، نصرت و پيروزى در خروج قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمى است. از اين حديث مى توان نتيجه گرفت كه:

اولاً قبل از تولد حضرت قائم موعود، اطلاعات مردم درباره مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زياد بوده است و آگاهى نسبت به آن حضرت داشته اند كه اين اصالت مهدويت را مى رساند.

ثانياً مى دانستند كه نصر و پيروزى حتمى، در زمان آن بزرگوار است.

در این آیه سه امام مطرح شده است کفوایدیکم از جنگ دست بردارید مع الحسن با امام حسن (در صلح با معاویه که چه کردند) کتب علیکم القتال یعنی جنگ بر شما واجب شد. مع الحسین با امام حسین با عبیدالله بن زیاد و یزید و اجلٌ اجلٌ قریب مع القائم فان معه النصروا و الظفر) این ظهور امام زمان است زیرا ظفر و پیروزی با آن هاست.

ص: 343

59. ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و اکنون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عالمان به قرآن و مستنبط هستند

سوره نساء آیه 83

... وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلاَّ قَليلاً

اگر آن را به رسول و (اولی الامر) یا صاحبان حکم و امر که خودشان هستند گزارش می دادند همانا آنان که اهل بصیرت هستند در آن استنباط و اصلاح اندیشی مناسبی می کردند و اگر نه این بود که فضل خداوند شامل حال شماست همانا به جز اندکی همه از شیطان پیروی می کردند.

اگر در آیه دقت کنید متوجه می شوید که صحبت در این است که کلیه ی امور را باید به رسول خدا و اولی الامر رجوع داد که آن ها صاحبان بصیرت و مستنبط هستند و خداوند از فضلش این ها را قرار داده است که این ها ما را راهنمایی و هدایت کنند. این ها عالمان کامل هستند و علم آن ها علم خداست و از بصیرت بالایی برخوردار هستند که می توانند استنباط کنند و حلال و حرام خداوند را بیان نمایند که قرآن آن ها را صاحبان امر خود می خواند یعنی امرالهی به اذن الله در اختیار آن هاست.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 286 حدیث 205 تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 379 و بحارالانوار مجلد 7 صفحه 61 آمده است:

عن عبد الله بن عجلان عن أبي جعفر(عليه السلام) في قوله «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ» قال: هم الأئمة.

عیاشی با سند خود از عبدالله بن عجلان روایت کرده است که گفت: امام باقر درباره ی فرمایش خداوند فرمودند: اگر آن را به رسول خدا و یا اولی الامر و یا صاحبان دستور مراجعه می دادید فرمودند: منظور (از اولی الامر) امامان هستند.

ص: 344

2. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 287 حدیث 207، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 102 و مجلد 4 صفحه 104، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 398، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 374 آمده است:

عن زرارة عن أبي جعفر ع و حمران عن أبي عبد الله ع في قوله تعالى «لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ» قال فضل الله رسوله، و رحمته ولاية الأئمة(عليه السلام).

زراره از امام باقر و حمران از امام صادق روایت کردند که آن دو بزرگوار فرمودند: فضل خدا رسول خداست و رحمت بی منتهای خداوند، امامت و ولایت و زعامت امامان معصوم است.

3. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 286 حدیث 206 و وسایل الشیعه مجلد 3 باب 12، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 61 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 397 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 374 آمده است:

عن عبد الله بن جندب قال كتب إلي أبو الحسن الرضا ع: ذكرت رحمك الله هؤلاء القوم الذين وصفت- أنهم كانوا بالأمس لكم إخوانا- و الذي صاروا إليه من الخلاف لكم- و العداوة لكم و البراءة منكم، و الذين تأفكوا به من حياة أبي صلوات الله عليه و رحمته، و ذكر في آخر الكتاب أن هؤلاء القوم سنح لهم شيطان اغترهم بالشبهة و لبس عليهم أمر دينهم، و ذلك لما ظهرت فريتهم- و اتفقت كلمتهم و كذبوا [نقموا] على عالمهم، و أرادوا الهدى من تلقاء أنفسهم، فقالوا لم و من و كيف فأتاهم الهلك من مأمن احتياطهم، و ذلك بما كسبت أيديهم وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ، و لم يكن ذلك لهم و لا عليهم بل كان الفرض عليهم، و الواجب لهم من ذلك الوقوف عند التحير، و رد ما جهلوه من ذلك إلى عالمه و مستنبطه، لأن الله يقول في محكم كتابه «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ- لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» يعني آل محمد، و هم الذين يستنبطون من القرآن، و يعرفون الحلال و الحرام، و هم الحجة لله على خلقه.

عیاشی با سند خود از عبدالله بن جندب روایت کرده است که امام رضا برای من نوشتند: خداوند تو را رحمت کند از گروهی یادآور شده ای که تا دیروز با شما برادر بودند و اکنون با شما مخالفند و با شما دشمنی می کنند. همچنین از شما برائت می جویند. اینان زنده بودن پدر مرا وسیله قرار داده اند و در آخر نامه نوشته بودند شیطانی بر آن ها ظاهر شده و آن ها را گمراه کرده و در امور دین آن ها را گرفتار شبهه کرده است. چون آن ها دروغ می گویند و ادعای باطل می کنند و بر عالم (و امام زمان خودشان) افترا بسته اند و می خواهند با استفادهاز نظریات خود هدایت شوند و بر همین اساس گفته اند به چه دلیل (حضرت موسی بن جعفر از دنیا رفته است) و امام بعد از ایشان چه کسی است؟ به چه دلیل حضرت رضا امام

ص: 345

است؟ (و برای اثبات آن به توجیهات و تأویلات باطل تمسک جسته اند) و به همین جهت در اثر همین احتیاط های بی جا و کارهای نادرست انجام می دهند خود را به هلاکت انداخته اند و پروردگار تو به بندگان هرگز ظلم نمی کند. این به آن ها ربطی نداشت بلکه لازم بود هنگام تحیر و چیزهایی را که نمی دانند به کسی که عالم و دارای قدرت استنباط است مراجعه کنند زیرا خداوند می فرمایند وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ- لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ منظور آل محمد است که علم قرآن را دارند و حلال و حرام را تشخیص می دهند و ایشان حجت خداوند بر مخلوقات هستند.

4. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 287 حدیث 208 بحارالانوار مجلد 9 صفحه 81 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 398 آمده است:

عن محمد بن الفضيل عن أبي الحسن(عليه السلام) في قوله: «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ» قال: الفضل رسول الله ع و رحمته أمير المؤمنين(عليه السلام).

محمدبن فضیل از حضرت موسی بن جعفر نقل می کند که فضل، رسول خدا و رحمت خداوند حضرت امیرالمؤمنین علی است.

5. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 287 حدیث 209 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 374 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 398 آمده است:

محمد بن الفضيل عن العبد الصالح قال الرحمة رسول الله ع و الفضل علي بن أبي طالب

ص: 346

60. خداوند امر کتاب و دین را به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی

معصومین(عليهم السلام) و در حال حاضر به حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تفویض کرده است

سوره نساء آیه 105

إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ وَ لا تَكُنْ لِلْخائِنينَ خَصيماً

ای پیامبر ما به حق کتاب را به تو نازل کردیم تا حکم کنی بین همه ی انسان ها بر آنچه به تو ارائه کرده ایم و تو نباش دشمن خائنین.

در این آیه چند نکته ی مهم نهفته شده است:

اول: این که قرآن به حق به رسول خدا نازل شده است و این کتاب بر هیچ کس دیگر نازل نگردیده است. زیرا هیچ کس قابلیت آن را نداشته است. پس خودِ قرآن حق است و رسول خدا حق می باشد و قرآن بر این پیامبر به حق نازل شده است و همچنین هیچ کس قدرت این را نداشته است که قرآن بر او نازل شود، چه تکوینی چه تشریعی.

دوم: این که در این آیه آمده است: لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ تا تو حکم کنی بین ناس که ناس از ریشه ی انس است و اسم نوع است که شامل همه ی انسان ها از آدم ابوالبشر الی یوم القیامة می باشد و این آیه رسول خدا را خاتم الانبیا و قرآن را خاتم الکتب معرفی می کند.

سومین نکته این که در قرآن آمده است: أَراكَ اللَّهُ چیزهایی که بر تو نمایاندیم. چیزهایی که از عالم ملکوت و جبروت و لاهوت به تو نشان دادیم و تو عالم بر همه ی هستی شدی نه به صورت تئوری بلکه به صورت سمعی و بصری به شما ملکوت همه چیز را نشان دادیم.

چهارمین نکته این که می فرماید: وَ لا تَكُنْ لِلْخائِنينَ خَصيماً و تو دشمن خائنین نباش. البته می دانیمرسول خدا رحمة للعالمین است و ایشان دشمن هیچ کس نبوده و نیستند و نخواهند بود بلکه

ص: 347

ایشان خیر همه را می خواستند و دلسوز همه بودند. آن حضرت حتی برای دشمنانشان که ایشان را با سنگ می زدند و خار بر سر راهشان می ریختند، دعا می کردند و می فرمودند: اللهم یهدی قومی خداوندا قوم مرا هدایت کن و این آیه بر اساس آیه قاعده ی ایاک اعنی و اسمعی یا جاره نازل شده است. من به تو می گویم تا همسایه گوش کند. این ضرب المثل ایرانی مشهور است که به در بگو دیوار گوش کند. پس مورد خطاب در همه ی قرآن، شخص رسول خدا است. مخاطب آن حضرت است اما باید مسلمین مانند رسول خدا که رحمة للعالمین بود برای مردم حتی خائنین رحمت باشند و با آن ها دشمنی نداشته باشند و در صدد هدایت آن ها باشند اما با در نظر گرفتن این که همیشه از نظر امنیتی مواظب دشمن باشند. حال به تأویل این آیه از احادیث نبوی و روایات معصومین می پردازیم:

1. در کافی مجلد 1 صفحه 267 حدیث 8 باب التفویض إلی رسول الله و إلی ائمة فی امر الدین و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 496 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 413 و تفسیر شریف لاهیجی مجلد 1 صفحه 544 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ وَجَدْتُ فِي نَوَادِرِ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا وَ اللَّهِ مَا فَوَّضَ اللَّهُ إِلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ إِلَّا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ (1) وَ هِيَ جَارِيَةٌ فِي الْأَوْصِيَاءِ ع.

امام صادق فرمودند: (چنین نیست که برخی فکر می کنند) به خداوند قسم، خداوند امر کتاب را به هیچ یک از مخلوقاتش (از آدم ابوالبشر تا قیامت) تفویض نکرده است مگر به رسول خدا و امامان از اهل بیت عصمت و طهارت چنان که خداوند می فرمایند ما نازل کردیم کتاب را به حق تا حکم کنی بین مردم بر اساس این کتاب و آنچه که بر تو نشان دادیم) و این تفویض پس از رسول خدا در اوصیای او (یعنی ائمه ی معصومین) جاری است.

2. در کافی مجلد 3 صفحه 487 حدیث 2 و بحارالانوار مجلد 43 صفحه 258 حدیث 41 آمده است:عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ رَبِيعِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُسْلِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْعَامِرِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَمَّا عُرِجَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص نَزَلَ بِالصَّلَاةِ عَشْرَ رَكَعَاتٍ رَكْعَتَيْنِ رَكْعَتَيْنِ فَلَمَّا وُلِدَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ زَادَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَبْعَ رَكَعَاتٍ شُكْراً لِلَّهِ فَأَجَازَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ...

ص: 348


1- . سوره نساء آیه 160

امام محمد باقر فرمودند: هنگامی که رسول خدا به معراج رفتند بر او نازل شد که نمازها ده رکعت باشد و همچنین دو رکعت دو رکعت باشد. (نماز صبح دو رکعت، ظهر دو رکعت، عصر دو رکعت، مغرب دو رکعت و عشاء دو رکعت) اما هنگامی که امام حسن و امام حسین متولد شدند رسول الله به شکرانه ی ولادت این دو هفت رکعت بر نمازها اضافه کردند. (دو رکعت به ظهر، دو رکعت به عصر، یک رکعت به مغرب و دو رکعت به عشاء اضافه نمودند.) و خداوند به او این اجازه را داد.

در اینجا این سؤال مطرح است که چرا در تولد امام حسن و امام حسین رسول الله این افعال را انجام می دهند؟ جواب این است که می خواهند به بشریت عظمت سیدالشهدا و امام مجتبی را تذکر دهند که ایشان دارای چه مقاماتی هستند. اگر جهان سیره و سنت این دو امام را نصب العین خود قرار دهد، به همه چیز می رسد. هم دنیایش ساخته می شود هم آخرتش.

ص: 349

61. به دستور قرآن فقط به حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام)

اشاره

امیرالمؤمنین گفته می شود حتی به حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، امیرالمؤمنین نمی گویند

سوره نساء آیه 117

إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ إِناثاً وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطاناً مَريداً لَعَنَهُ اللَّهُ

نمی خوانند مگر غیر از آنچه که غیر خداوند است (و آن ها می خوانند بت هایی که نام دختر بر آنان نهاده اند.) و این ها نمی خوانند مگر شیطان سرکش و خارج شده از درگاه الهی را که لعنت خدا بر او باد.

یک بنده ی واقعی خداوند انسانی است که هر چه خداوند می فرماید همان را بگوید و به همان عمل کند و تابع گفتار الهی باشد و بنده ای که غیر از این باشد یعنی آنچه را که خدا گفته است نگوید و آنچه خداوند گفته به آن عمل نکند او راه شیطان را در پیش گرفته و معلم و فرمانده او شیطان نمی گذارد به عمل به آنچه که خداوند گفته بنماید و شیطان تلاشش این است که همه انسان ها را اغوا نموده و از راه خدا دور نماید چنانچه در سوره حجر آیه 39 می گوید قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين من همه ی انسان ها را گمراه می کنم لذا این آیه هم همین را می گویند که نمی خوانند غیر از آنچه که غیر از خداوند است و آن ها می خوانند بت هایی که نام دختر بر آن نهاده اند و این ها نمی خوانند مگر شیطان سرکش و خارج شده از درگاه الهی که لعنت خدا بر او باد.

تنزیل آیه

شیخ طبرسی در مجمع البیان مجلد 3 صفحه 112 و بیضاوی در انوار التنزیل مجلد 1 صفحه 244 تفسیر ابی السعود مجلد 2 صفحه 233 و تفسیر نفیس صافی ملامحسن فیض کاشانی آمده است:

ص: 350

إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ إِناثاً مشرکان نمی خوانند غیر خداوند عالم آنچه را که مشرکان به آن دعوت می کنند و پرستش غیر خداوند نمی نمایند جز دخترانی را که منظور از آن دخترانی بود که بر آن مؤنث و دختر گذارده بودند مثل بت لاة و مناة و عزّی و نائلة و بت اساف که همه این ها نام مؤنث دارند و جالب اینجاست که هر شخصی یک بت داشت و آن را می پرستید و در هنگام نامگذاری برای بت می گفتند (انثی من فلان) یعنی بت فلان قبیله.

باز در مجمع البیان شیخ طبرسی مجلد 3 صفحه 113 تفسیر صافی مجلد 1 به نقل از تفسیر ابی حمزه ثمالی آمده است:

که در وجود هر بتی شیطانی بود که در نظر خادمان بتکده جلوه می کرد و از درون بت ها صداهایی خارج می شد و با آنان صحبت می کرد و این عمل شیطان بود و این مصداق شیطانی است که خداوند در آیه شریفه آن را ذکر نموده و مورد لعنت قرار داده است.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی ص 146 و تفسیر برهان مجلد1 صفحه 415 حدیث 1 آمده است:

إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطاناً مَرِيداً لَعَنَهُ* اللَّهُ قال: قالت قريش: إن الملائكة هم بنات الله وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطاناً مَرِيداً* لَعَنَهُ اللَّهُ قال: كانوا يعبدون الجن. لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصِيباً مَفْرُوضاً يعني إبليس

نمی خوانند مگر از غیر خداوند را و می گفتند این بت ها دختران خداوند هستند حضرت فرمودند: همانا ملائکه دختران خداوند هستند و آن بت ها را می پرستیدند آن ها نمی پرستند مگر شیطان سرکشی حضرت فرمودند آن ها جن را می پرستیدند و شیطان می گفت: خداوندا من از بندگان تو سهم و قسمتی معین دارم حضرت فرمودند: یعنی ابلیس

1. کانوا یعبدون الجن زیرا شیطان از طایفه ی اجنه است کان من الجن شیطان نه از ملائکه. وقتی به او گفته شد: آدم را سجده کن، نمی کند فسجدوا الا ابلیس همه سجده کردند مگر ابلیس. او از ملائکه (من الملائکه) نبوده است بلکه (مع الملائکه) با فرشتگان بوده است.2. چرا به او شیطان می گویند؟ به هر جنبنده ی موذی شیطان می گویند. ابلیس جنبنده ای موذی است لذا به او شیطان می گویند.

3. یعنی ابلیس: اسم اصلی شیطان است. (پس اسم آن جنبنده ی موذی و ملعون ابلیس بوده است.)

ص: 351

این نکته مسلم است که لقب امیرالمؤمنین را خداوند به حضرت مولا علی بن ابی طالب عطا فرموده است و در زمان رسول خدا و در خلافت ابی بکر و تا قسمت هایی از زندگی و خلافت عمر فقط به آن حضرت امیرالمؤمنین می گفتند اما در زمان حکومت خلیفه دوم عمروبن عاص لعنة الله علیه به خلیفه دوم، امیرالمؤمنین گفت لذا از آن به بعد به غیر از آن حضرت امیرالمؤمنین گفتند که حضرت صادق می فرمایند: این بر خلاف فرموده ی خداوند متعال است و هرکس به غیر از ایشان امیرالمؤمنین بگوید. این آیه شامل حالش می شود: إِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطاناً مَرِيداً

این ها خوانند مگر شیطان سرکش و خارج دین را

4. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 302 حدیث 274 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 416 آمده است:

عن محمد بن إسماعيل الرازي عن رجل سماه عن أبي عبد الله ع قال دخل رجل على أبي عبد الله فقال: السلام عليك يا أمير المؤمنين فقام على قدميه فقال: مه هذا اسم لا يصلح إلا لأمير المؤمنين ع، الله سماه به و لم يسم به أحد غيره فرضي به- إلا كان منكوحا و إن لم يكن به ابتلي به، و هو قول الله في كتابه «إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطاناً مَرِيداً» قال: قلت: فما ذا يدعى به قائمكم قال: يقال له السلام عليك يا بقية الله، السلام عليك يا ابن رسول الله

عیاشی با سند خودش از محمدبن اسماعیل رازی به نقل از مردی که نامش را مطرح نمود روایت کرد که مردی بر امام صادق وارد شد و اظهار داشت السلام علیک یا امیرالمؤمنین تا او امام صادق را با این خطاب خواند) حضرت از جای برخاست و فرمودند: ساکت شو این اسمی است که بر او گذاشته است و نباید کسی را غیر از ایشان او را با این نام صدا کرد و اگر به کسی گفتند: امیرالمؤمنین و او راضی و خوشحال شد او منکوح بوده است. مبتلای به آن می شود و این همان فرمایش خداوند در کتابش می باشد إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطاناً مَرِيداً یعنی مشرکان غیر از خداوند را نمی خواندند مگربت های بی روحی را که هیچ نفعی برای آن ها نداشت و به شیطان جواب و پاسخ می دادند که ویران گر بود. راوی می گوید: عرضه داشتم در زمان حضرت قائم آل محمد او را چگونه می خوانند؟ حضرت فرمودند: به ایشان گفته می شود: السلام علیک یا بقیة الله السلام علیک یا بن رسول الله

ص: 352

62. یکی از نام های امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صدیق اکبر است

با ایشان ذوالفقار، تابوت سکینه و عصای موسی(عليه السلام) است و هنگام ظهور به مکه و مدینه، کوفه و بصره می روند

سوره نساء، آیه 130

و ان یَتَفَرَّقاً یغن اللهُ کُلَّاً من سَعَتهِ وَ کانَ اللهُ واسعاً حَکیماً

اگر از یکدیگر جدا شدید خداوند به رحمت واسع خودش هرکدام از دیگری را بی نیاز می سازد که خداوند دارای رحمت بی انتهای می باشد و او دانای بر همه چیز است.

مختصر بصائر الدرجات، صفحه 473 و کتاب الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن و السنة نوشته ی سید ابومعاش، صفحه 99، حدیث 133 آمده است:

و من خطبة لمولانا امیرالمؤمنین تسمّی المخزون جاء فیها: وَ يَسِيرُ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ بِرَايَةِ الْهُدَى، وَ السَّيْفِ ذو [ذِي] الْفَقَارِ وَ الْمِخْصَرَةِ، حَتَّى يَنْزِلَ أَرْضَ الْهِجْرَةِ مَرَّتَيْنِ وَ هِيَ الْكُوفَةُ، فَيَهْدِمُ مَسْجِدَهَا وَ يَبْنِيهِ عَلَى بِنَائِهِ الْأَوَّلِ، وَ يَهْدِمُ مَا دُونَهُ مِنْ دُورِ الْجَبَابِرَةِ. وَ يَسِيرُ إِلَى الْبَصْرَةِ حَتَّى يُشْرِفَ عَلَى بَحْرِهَا، وَ مَعَهُ التَّابُوتُ، وَ عَصَا مُوسَى ع، فَيَعْزِمُ عَلَيْهِ فَيَزْفِرُ فِي الْبَصْرَةِ زَفْرَةً فَتَصِيرُ بَحْراً لُجِّيّاً، لَا يَبْقَى فِيهَا غَيْرُ مَسْجِدِهَا كَجُؤْجُؤِ السَّفِينَةِ عَلَى ظَهْرِ الْمَاءِ. ثُمَّ يَسِيرُ إِلَى حَرُورَاءَ(1) حَتَّى يُحْرِقَهَا، وَ يَسِيرُ مِنْ بَابِ بَنِي أَسَدٍ حَتَّى يَزْفِرَ زَفْرَةً فِي ثَقِيفٍ، وَ هُمْ زَرْعُ فِرْعَوْنَ. ثُمَّ يَسِيرُ إِلَى مِصْرَ فَيَعْلُو مِنْبَرَهُ، وَ يَخْطُبُ النَّاسَ فَتَسْتَبْشِرُ الْأَرْضُ بِالْعَدْلِ، وَ تُعْطِي السَّمَاءُ قَطْرَهَا، وَ الشَّجَرُ ثَمَرَهَا، وَ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا، وَ تَتَزَيَّنُ الْأَرْضُ لِأَهْلِهَا، وَ تَأْمَنُ الْوُحُوشُ حَتَّى تَرْتَعِيَ فِي طُرُقِ الْأَرْضِ كَأَنْعَامِهِمْ، وَ يُقْذَفُ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ الْعِلْمَ، فَلَا يَحْتَاجُ مُؤْمِنٌ إِلَى مَا عِنْدَ أَخِيهِ مِنَ الْعِلْمِ، فَيَوْمَئِذٍ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ يُغْنِ اللَّهُ كُلًّا مِنْ سَعَتِه

حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) در ضمن خطبه ای درباره ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند:

ص: 353


1- . حروراء: بفتحتين و سكون الواو، قرية بظاهر الكوفة، و قيل: موضع على ميلين من الكوفة نزل به الخوارج الّذين خالفوا عليّ بن أبي طالب ع. معجم البلدان 2: 283/ 3629.

صدیق اکبر (امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) با پرچم هدایت حرکت می کند (تا همه ی جهانیان را) هدایت کند و شمشیر ذوالفقار (تا به وسیله ی آن ابوجهل ها، ابوسفیان ها و ... را از سر راه خود بردارد که آن ها مانع پیشرفت بشریت هستند) تا فرود آید در سرزمین هجرة دوبار و آن کوفه است (و منزل حضرت کوفه پشت مسجد را می سازد مانند بنای اولش و هرچه را که جبارها بنا کرده بودند، خراب خواهد کرد. سپس به سوی بصره می رود تا مشرف بر دریای آن شود و تابوت (سکینه) و عصای حضرت موسی(عليه السلام) با اوست.

ص: 354

63. حضرت مسیح(عليه السلام) را نه به قتل رسانیدند و نه به صلیب کشیدند،

خداوند او را زنده و ذخیره برای یاری حضرت قائم آل محمد(عليه السلام) قرار داده است

سوره نساء، آیات 157 و 158

وَ قَولِهِم إنّا قَتَلنا المسیحَ عیسیَ ابنَ مَریَمَ رسول اللهِ وَ ما قَتَلوهُ وَ ما صَلَبوهُ وَلکِن شُبِّهَ لَهُم وَ اِنَّ الَّذینَ اختَلَفوا فیه لَفی شکٍّ مِنهُ ما لَهُم بِه مِن عِلمٍ إلَّا اتّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلوهُ یَقیناً(157) بَل رَفَعَهُ اللهُ إلیهِ وَ کانَ اللهُ عَزیزاً حکیماً(158)

(آن ها گفتند) ما حضرت مسیح، عیسی بن مریم(عليهما السلام) را که رسول خداوند بود کشتیم درحالی که آن ها نه حضرت عیسی(عليه السلام) را کشتند و نه (به دار) و صلیب کشیدند، بلکه امر برای آن ها مشتبه شد. همانا آن هایی که درباره ی او اختلاف کردند، (و اظهار نظرهای مختلف نمودند) همه از روی شک و تردید بود و آن ها عالم به او نبودند جز آن که آن ها از پی گمان خود می رفتند و به طور یقین حضرت مسیح(عليه السلام) را نکشتند بلکه خداوند او را به سوی خودش بالا برد و خداوند مقتدر و کارش از روی حکمت است.

طبق آیات قرآنی و احادیث نبوی و روایات اهل بیت عصمت و طهارت(عليهم السلام) یهود در زمان حضرت مسیح کمر به قتل آن حضرت بستند و کشتن انبیا یک سنت بد میان بنی اسرائیل شده بود مثلاً:

1. در کتاب کمال الدین شیخ صدوق(رحمة الله)، مجلد، صفحه آمده است:

یهود عنود تصمیم گرفت که آن حضرت(عليه السلام) را به صلیب کشیده و از بین ببرد همان کاری که بر سر بسیاری از پیامبران بنی اسرائیل آوردند و همان طور که بسیاری از امت ها پیامبرانشان را به ناحق کشتند،اما اراده ی خداوند بر این قرار داشت که حضرت مسیح(عليه السلام) را زنده نگاه دارد لذا امر

ص: 355

بر آن ها مشتبه شد و کسی که حضرت مسیح(عليه السلام) را به یهودیان فروخت و در دستگیری او به آن ها کمک کرد به نام یهودای اسخریوطی را گرفتند و به صلیب کشیدند. آن ها می پنداشتند که حضرت مسیح(عليه السلام) را به صلیب کشیده و کشته اند قرآن می فرمایند: و ما قتلوه و ما صَلَبوه ولکن شبّه لهم آن ها نه عیسی(عليه السلام) را کشتند و نه به دار و صلیب کشیدند بلکه امر برای آن ها مشتبه شد. سپس خداوند حضرت عیسی بن مریم(عليه السلام) را به آسمان بردند و هنگامی که حضرت قائم آل محمد(صلى الله عليه و آله) قیام کند. آن حضرت(عليه السلام) به زمین برگشته و آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاری خواهد کرد.

2. در تفسیر قمی صفحه 146 و تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 569، حدیث 653 آمده است:

علي بن ابراهیم عن أَبِيه عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ عِيسَى ع وَعَدَ أَصْحَابَهُ لَيْلَةَ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ فَاجْتَمَعُوا إِلَيْهِ عِنْدَ الْمَسَاءِ وَ هُمْ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا فَأَدْخَلَهُمْ بَيْتاً ثُمَّ خَرَجَ عَلَيْهِمْ مِنْ عَيْنٍ فِي زَاوِيَةِ الْبَيْتِ وَ يَنْفُضُ رَأْسَهُ مِنَ الْمَاءِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَيَّ أَنَّهُ رَافِعِي إِلَيْهِ السَّاعَةَ وَ مُطَهِّرِي مِنَ الْيَهُودِ فَأَيُّكُمْ يُلْقَى عَلَيْهِ شَبَحِي فَيُقْتَلَ وَ يُصْلَبَ وَ يَكُونَ مَعِي فِي دَرَجَتِي فَقَالَ شَابٌّ مِنْهُمْ أَنَا يَا رُوحَ اللَّهِ قَالَ فَأَنْتَ هُوَ ذَا فَقَالَ لَهُمْ عِيسَى أَمَا إِنَّ مِنْكُمْ لَمَنْ يَكْفُرُ بِي قَبْلَ أَنْ يُصْبِحَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ كَفْرَةً فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْهُمْ أَنَا هُوَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ عِيسَى أَ تُحِسُّ بِذَلِكَ فِي نَفْسِكَ فَلْتَكُنْ هُوَ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ عِيسَى ع أَمَا إِنَّكُمْ سَتَفْتَرِقُونَ بَعْدِي عَلَى ثَلَاثِ فِرَقٍ فِرْقَتَيْنِ مُفْتَرِيَتَيْنِ عَلَى اللَّهِ فِي النَّارِ وَ فِرْقَةٍ تَتْبَعُ شَمْعُونَ صَادِقَةً عَلَى اللَّهِ فِي الْجَنَّةِ ثُمَّ رَفَعَ اللَّهُ عِيسَى إِلَيْهِ مِنْ زَاوِيَةِ الْبَيْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ ع إِنَّ الْيَهُودَ جَاءَتْ فِي طَلَبِ عِيسَى مِنْ لَيْلَتِهِمْ فَأَخَذُوا الرَّجُلَ الَّذِي قَالَ لَهُ عِيسَى ع إِنَّ مِنْكُمْ لَمَنْ يَكْفُرُ بِي قَبْلَ أَنْ يُصْبِحَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ كَفْرَةً وَ أَخَذُوا الشَّابَّ الَّذِي أُلْقِيَ عَلَيْهِ شَبَحُ عِيسَى فَقُتِلَ وَ صُلِبَ وَ كَفَرَ الَّذِي قَالَ لَهُ عِيسَى تَكْفُرُ قَبْلَ أَنْ تُصْبِحَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ كَفْرَة

امام محمدباقر(عليه السلام) فرمودند: همانا عیسی با یارانش شبی را وعده گذاشت و خداوند او را به آسمان برد. پس اصحابش که دوازده نفر بودند نزد او جمع شدند. پس آنان را به خانه ای داخل کرد. سپس به سوی آن ها از کنار خانه از چشمه ای آب بیرون آمد. او سرش را از آب می نشاند و گفت: خدای سبحان به من وحی فرمود که مرا به سوی خودش در این لحظه بالا می برد و مرا از یهود خلاص گرداند. پس شکل من به هر کدام از شما شباهت دارد، کشته و به دار آویخته می شود.او با من در بهشت است. پس جوانی از یاران گفت: من شبیه شما می باشم ای روح الله؟ عیسی گفت: شبیه من تو باش. عیسی به یاران خود گفت: آگاه باشید پاره ای از شما هر آینه پیش از آن که صبح شود دوازده بار کافر می شوند.

ص: 356

مردی از یاران گفت: من آن هستم ای پیامبر خدا؟ عیسی گفت: آیا آن را در خود حس می کنی؟ پس تو آن هستی. سپس عیسی گفت: پیروان بعد از من سه دسته می شوند. دو دسته بر خدا دروغ می بندند که در آتش دوزخ هستند و یک دسته پیروی شمعونند که درباره ی خدا راستگوست و آنان در بهشتند. خدای متعال نیز عیسی را از گوشه ی خانه ای بالا برد و یارانش به او می نگریستند. امام محمدباقر(عليه السلام) فرمودند: یهودیان در همان شب در جستجوی عیسی برآمدند و مردی را که عیسی به او گفته بود پیش از آن که داخل صبح شوی دوازده بار به من کافر شوی، کافر شد و جوانی را که شکل عیسی بر او افکنده شده بود، گرفته و کشتند و به دار کشیدند و آن که عیسی به او گفته بود پیش از صبح دوازده مرتبه کافر شوی کافر شد.

3. در من لایحضره الفقیه مجلد 1 صفحه 199 و تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 569 آمده است:

عن زيد بن على عن أبيه سيد العابدين عليه السلام حديث طويل و فيه يقول عليه السلام و ان لله تبارك و تعالى بقاعا في سمواته فمن عرج به الى بقعة منها فقد عرج به اليه، لا تسمع الله عز و جل يقول «تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ»؟ و يقول عز و جل في قضية عيسى بن مريم عليهما السلام «بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ».

همانا خدای متعال در آسمان ها نیز بقعه هایی دارد (همان گونه که در زمین بقعه هایی برای آدمیان مقرر ساخته است که او را در آن ها عبادت کنند.) پس کسی را که به یکی از آن بقعه ها ببرند، گویا در آسمان نزد خدای متعال برده اند. مگر نشنیده ای که خداوند متعال می فرمایند تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ و باز خداوند عزوجل در قصه ی عیسی بن مریم می فرمایند بلکه خداوند او (عیسی) را با جسم و جان به سوی قرب خود بالابرد.

4. در کمال الدین، مجلد2، صفحه 672 و تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 569، حدیث 655 آمده است:

أبي عبد الله عليه السلام حديث طويل يذكر فيه القائم عليه السلام و فيه فاذا نشر راية رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم انحط عليه ثلثة عشر الف ملك و ثلثة عشر ملكا كلهم ينظرون القائم عليه السلام و هم الذين كانوا مع نوح عليه السلام في السفينة، و الذين كانوا مع إبراهيم الخليل عليه السلام حيث القى في النار، و كانوا مع عيسى عليه السلام حين رفع.

ابان بن تغلب گوید که حضرت صادق در روایتی از حضرت قائم یاد کردند و فرمودند: و چون پرچم رسول خدا را بیافشاند، سیزده هزار فرشته از آسمان بر او فرود می آیند که همه

ص: 357

به حضرت قائم می نگرند تا چه فرماید و همان فرشته هایند که با نوح در کشتی بودند و با ابراهیم وقتی در آتش افکنده شد و با عیسی هنگامی که بالا برده شد، همراه بودند.

5. در تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 571، حدیث 660 آمده است:

حدثني الحسين بن عبد الله السكيني عن أبى سعيد البجلي عن عبد الملك ابن هارون عن أبى عبد الله عن الحسن بن على عليهما السلام و ذكر حديثا طويلا و فيه قال عليه السلام و قد ذكر عيسى بن مريم عليهما السلام: و كان عمره ثلث و ثلثون سنة ثم رفعه الله الى السماء و يهبط الى الأرض بدمشق و هو الذي يقتل الدجال.

فرمودند: و عمر عیسی سی و سه سال بود که خداوند او را به آسمان بالابرد و او را به زمین دمشق فرود می آورد و او است که دجال را می کشد.

6. الصراط المستقیم، مجلد 2، صفحه 227 و الامام مهدی فی القرآن و السنة، صفحه 100، حدیث 134 آمده است:

أسند الشيخ أبو جعفر محمد بن علي إلى سدير الصيرفي قال دخلت أنا و المفضل بن عمر و أبان بن تغلب على الصادق ع فقال إن الله تعالى إذا آن لقائمنا قدر ثلاثة لثلاثة قدر مولده بمولد موسى و غيبته بغيبة عيسى و إبطاءه بإبطاء نوح و جعل له بعد ذلك عمر العبد الصالح يعني الخضر دليلا على عمره ثم قال بعد ذلك و أما غيبة عيسى فإن الكتابيين اتفقوا على قتله فكذبهم الله بقوله وَ ما قَتَلُوهُ (1) و غيبة القائم تنكرها الأمة لطولها فمن قائل لم يولد و قائل ولد و مات و قائل إن حادي عشرنا كان عقيما و قائل يتعدى الأمر عن اثني عشر و قائل إن روح القائم تنطق في هيكل غيره

7. کمال الدین، مجلد 1، صفحه 161 آمده است:حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي خَلَفٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ بَيْنَ عِيسَى وَ بَيْنَ مُحَمَّدٍ ع خَمْسُمِائَةِ عَامٍ مِنْهَا مِائَتَانِ وَ خَمْسُونَ عَاماً لَيْسَ فِيهَا نَبِيٌّ وَ لَا عَالِمٌ ظَاهِرٌ قُلْتُ فَمَا كَانُوا قَالَ كَانُوا مُتَمَسِّكِينَ بِدِينِ عِيسَى ع قُلْتُ فَمَا كَانُوا قَالَ كَانُوا مُؤْمِنِينَ ثُمَّ قَالَ ع وَ لَا يَكُونُ الْأَرْضُ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ.

و كان ممن ضرب في الأرض لطلب الحجة سلمان الفارسي رضي الله عنه فلم يزل ينتقل من عالم إلى عالم و من فقيه إلى فقيه و يبحث عن الأسرار و يستدل بالأخبار منتظرا لقيام القائم سيد الأولين و الآخرين محمد ص أربعمائة سنة حتى بشر بولادته فلما أيقن بالفرج خرج يريد تهامة فسبي.

ص: 358


1- . سوره نساء آیه 156

64. اهل كتاب در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آن حضرت ايمان مى آورند

اشاره

سوره نساء آيه 159

«وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الكِتابِ إِلاّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ القِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدا»

و نيست از اهل كتاب جز آن كه ايمان آورد بدو قبل از مرگش و روز قيامت بر آنان گواه خواهد بود.

1. ظهور حضرت شبیه ظهور رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است.

2. در این انقلاب همه چیز طبیعی صورت می گیرد یعنی حضرت از نیروهای لاهوتی خود استفاده نمی کند.

3. از وسایل استفاده می کنند یکی از این وسیله ها عیسی بن مریم است. نه به عنوان پیامبر بلکه به عنوان یار امام زمان که مسیحیت زیاد هستند.

4. مقام امام زمان در همه ی پیامبران به جز رسول خدا بالاتر است که حضرت عیسی از پیامبران اولی العزم است.

1. در كتاب ينابيع المودة باب 71 صفحه 422، آمده است:

و عن محمّدبن مسلم عن محمّد الباقر(عليه السلام) فى قوله تعالى «وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الكِتابِ إِلاّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ القِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدا» قال ان عيسى(عليه السلام) ينزل قبل يوم القيامة الى الدنيا فلا يبقى اهل ملة يهودى و لا غيره الا آمنوا به قبل موتهم و يصلى عيسى خلف المهدى(عليه السلام).

محمّدبن مسلم از حضرت باقر(عليه السلام) درباره اين آيه:

«و نيست از اهل كتاب جز آنكه ايمان آورد بدو قبل از مرگش و روز قيامت بر آنان گواه خواهد بود.» نقل مى كند كه حضرت فرمودند: همانا عيسى(عليه السلام) قبل از قيامت فرود مى آيد به

ص: 359

دنيا. پس، پيروان هيچ دينى چه يهودى چه غير يهودى باقى نمى ماند مگر اينكه پيش از مرگش به او (مهدى(عليه السلام)) ايمان مى آورد و عيسى(عليه السلام) پشت سر مهدى نماز به جا مى آورد.

2. نظير اين حديث را حافظ علامه ابن صباغ مالكى در فصل 12 كتاب فصول المهمه، تفسیر علی بن ابراهیم قمی، مجلد1، صفحه 158 و بحارالانوار، مجلد 14، صفحه 349 آورده اند:

على بن ابراهيم قال حدثنى ابى عن القاسم بن محمّد عن سليمان بن داود المنقرى عن ابى حمزة عن شهربن جوشب قال لى الحجاج (يا شهر) آية فى كتاب اللّه قد اعتينى فقلت: ايها الامير أيّة آية هى؟ فقال قوله: «وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الكِتابِ إِلاّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» واللّه انى لآمر باليهودى و النصرانى فيضرب عنقه ثم ارمقه بعينى فى اراه يحرك شفيته حتى يخمد فقلت: اصلح اللّه الامر ليس على ما [ت] اولت قال: كيف هو؟ قلت: ان عيسى عليه السلام ينزل قبل يوم القيامة الى الدنيا فلا يبقى اهل ملة يهودى و لا غيره [نصرانى] الا آمن به قبل موته و يصلى خلف المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف). قال: و يحك... انّى لك هذا و من اين جئت [به]؟ فقلت حدثنى به محمّدبن على بن الحسين بن على بن ابى طالب عليهم السلام فقال: جئت بها و اللّه من عين صافية.

على بن ابراهيم گويد: حديث گفت مرا پدرم از قاسم بن محمّد از سليمان بن داودالمنقرى از ابى حمزة از شهربن جوشب كه گفت: حجاج به من گفت: (اى شهر) آيه اى در كتاب خدا هست كه در آن مانده ام، گفتم اى امير، كدام آيه است؟ گفت: فرموده خداوند «و نيست از اهل كتاب جز آنكه ايمان آورد بدو قبل از مرگش و روز قيامت بر آنان گواه خواهد بود.» به خدا سوگند من دستور مى دهم يهودى و نصرانى را گردن زنند. سپس، چشم بر او مى دوزم و نمى بينم لب هايش را حركت دهد تا اين كه بى حركت گردد. گفتم: خداوند کار امير را اصلاح نمايد چنان كه تأويل كرده اند، نيست. گفت: چگونه است؟ گفتم همانا عيسى عليه السلامپيش از روز قيامت به دنيا فرود مى آيد، پس اصلاً هيچ، يهودى و غير آن [نصرانى] باقى نمى ماند مگر آنكه پيش از مردنش به او ايمان آورد و پشت سر حضرت مهدى(عليه السلام) نماز مى گذارد. گفت واى بر تو. اين را از كجا مى گويى و از كجا آورده اى؟ من گفتم: اين را محمّدبن على بن حسين بن على بن ابى طالب(عليهم السلام) برايمحديث فرمود. گفت: به خدا سوگند آن را از چشمه زلالى آورده ای.

در اینجا لازم است به این نکته اشاره کنیم که در الملاحم و علائم ظهور، علائمی داریم که به آن ها علائم حتمی می گوییم که قبل از ظهور ان شاء الله واقع خواهند شد. مثل طلوع خورشید از

ص: 360

مغرب، خروج دجال، خروج دابة الارض، خروج یأجوج و مأجوج، نزول حضرت عیسی بن مریم از آسمان و خارج شدن آتش از قعر عدن.

کتاب

3. در تفسیر قمی، مجلد 1، صفحه 158 و چاپ جدید (موسسة الاعلمی)، مجلد 1، صفحه 151، بحارالانوار، مجلد 14، صفحه 349، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 571، حدیث 661 آمده است:

و قوله وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ- وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً فَإِنَّهُ رُوِيَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص إِذَا رَجَعَ آمَنَ بِهِ النَّاسُ كُلُّهُم

خداوند می فرمایند: هیچ کس از اهل کتاب نمی ماند مگر این که قبل از موت به او ایمان می آورد و در روز قیامت او بر نیک و بد آن ها شهادت خواهد داد. روایت شده است هنگامی که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) رجعت فرمایند و به دنیا بیایند کل انسان ها به ایشان ایمان خواهند آورد. (حضرت مهدی(عليه السلام) آغازگر رجعت هستند.)

4. تفسیر طبری، مجلد 6، صفحه 14، تفسیر ابوالفتوح رازی، مجلد 4، صفحه 64 و الدرّ المنثور، مجلد 2، صفحه 241 آمده است:

عن ابن عباس و ابن زید و ابومالک و الحسن البصری إذا نزل عیسی بن مریم(عليه السلام) فقتل الدجال لم یبق یهودیٌ فی الارض إلّا آمن به. قال: ذلک حین لا ینفعهم الایمان.

پس از نزول عیسی بن مریم(عليه السلام) و کشته شدن دجال هیچ یهودی در روی زمین نمی ماند مگر این که به آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایمان می آورد و پس از این دیگر ایمان کسی برایش مفید نخواهد بود. (می دانیم که نزول حضرت مسیح از آسمان چهارم به زمین در ظهور اعلی حضرت قائم آل محمد خواهد بود.)

5. در تفسیر قرآن کریم سمرقندی، مجلد 2، صفحه 459 آمده است:عن مجاهد انه قال ما من احد من اهل الکتاب الّا یؤمن بعیسی(عليه السلام) قبل موته فقیل له: و إن غرق أو احترق أو اکله السبع یؤمن بعیسی(عليه السلام)؟ فقال: نعم.

از مجاهد روایت می کند که گفت: هیچ کس از اهل کتاب نمی ماند مگر این که قبل از مردنش به حضرت عیسی بن مریم(عليه السلام) ایمان می آورد. به او گفتند اگر کسی در آب غرق شده و یا

ص: 361

آتش گرفته باشد و یا حیوانات وحشی او را خورده باشند، باز به حضرت عیسی(عليه السلام) ایمان می آورد؟ او جواب داد: بله. (آن ها هنگام ظهور رجعت می کنند.)

6. تفسیر قمی مجلد 1 صفحه 158، مجمع البیان مجلد 2 صفحه 137، منهج الصادقین مجلد 3 صفحه 148، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 519، الایقاظ من الهَجعة باب 10 صفحه 339 حدیث 64، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 426، المحجة صفحه 62، حلیة الابرار مجلد 5 باب 33 صفحه 305، حدیث 1، بحارالانوار مجلد 14 صفحه 349، نورالثقلین مجلد 1 صفحه 571، منتخب الاثر صفحه 479، فصل 7 باب 8 حدیث 1 آمده است:

أَبِي عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ قَالَ: قَالَ لِيَ الْحَجَّاجُ يَا شَهْرُ آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ قَدْ أَعْيَتْنِي فَقُلْتُ أَيُّهَا الْأَمِيرُ أَيَّةُ آيَةٍ هِيَ فَقَالَ قَوْلُهُ وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ اللَّهِ إِنِّي لَآمُرُ بِالْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ فَتُضْرَبُ عُنُقُهُ ثُمَّ أَرْمَقُهُ بِعَيْنِي فَمَا أَرَاهُ يُحَرِّكُ شَفَتَيْهِ حَتَّى يَخْمُدَ فَقُلْتُ أَصْلَحَ اللَّهُ الْأَمِيرَ لَيْسَ عَلَى مَا تَأَوَّلْتَ قَالَ كَيْفَ هُوَ قُلْتُ إِنَّ عِيسَى ع يَنْزِلُ قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِلَى الدُّنْيَا فَلَا يَبْقَى أَهْلُ مِلَّةٍ يَهُودِيٌّ وَ لَا نَصْرَانِيٌ إِلَّا آمَنَ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يُصَلِّي خَلْفَ الْمَهْدِيِّ قَالَ وَيْحَكَ أَنَّى لَكَ هَذَا وَ مِنْ أَيْنَ جِئْتَ بِهِ فَقُلْتُ حَدَّثَنِي بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَ جِئْتَ وَ اللَّهِ بِهَا مِنْ عَيْنٍ صَافِيَةٍ

عوامل علمی و انسانی که در پیروزی ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مؤثر است

اگر در این آیات و روایات دقت کنید. نتایج بسیار زیبا و جالبی می توانید بگیرید که این نتیجه جواب است بر کسانی که می گویند: در ظهور و حرکت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اصل اساسیش خشونت و آدم کشی و جنگ و تخریب است زیرا

اولاً: ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه ظهور به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است.در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر، باب 9 (فی فتوحاته و سیرته)، باب 3، صفحه 287 آمده است:

وَ عَن عَبدالله بن عَطاء قال: سَألتُ اباجعفر محمدبن علی الباقر(عليه السلام) فَقُلتُ: إذا خَرَجَ المهدیُّ بِاَیِّ سیرةِ یَسیرُ؟ قال: یَهدِمِ ما قَبلَهُ کما صَنَعَ رَسولُ اللهِ وَ یَستأنِفُ الاسلامَ جَدیداً.

عبدالله بن عطا از امام محمدباقر(عليه السلام) سؤال کرد که سیره ی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به هنگام ظهورش چگونه خواهد بود؟ حضرت(عليه السلام) در جواب فرمودند: سیره ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان سیره ی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است. (همان طور که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) با آگاه سازی مردم تلاش بر

ص: 362

نابودی بدعت های غلط نمودند امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز با بدعت های غلط قبل از ظهور مبارزه می کنند و همه را نابود می سازد.) و دوباره اسلام را به صورت یک اسلام جدید بر پا می سازد.

پس روش امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان روش رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است که آن حضرت(صلى الله عليه و آله) سیزده سال در مکه برای هدایت مردم و ساختن انسان ها حتی به یارانش اجازه ی دفاع از خود را نمی داد برای روشن تر شدن بهتر در اینجا به یک درس تربیتی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در جنگ خیبر اشاره می کنیم.

یک درس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در جنگ خیبر

در جنگ خیبر محاصره ی قلعه ی خیبر سه روز پی در پی طول کشید و مسلمین شکست خوردند و روحیه ی مسلمین بسیار ضعیف شده بود. آن حضرت(صلى الله عليه و آله) برای تقویت روحیه ی مسلمین فرمودند: فردا پرچم را به دست کسی می دهم که خداوند او را دوست می دارد و من هم او را دوست می دارم. او نیز خداوند و مرا دوست می دارد. روز بعد همه ی مسلمین آماده بودند تا ببینند رسول خدا(صلى الله عليه و آله) پرچم را به دست چه کسی خواهد داد حتی عمربن خطاب می گوید: من خود را در معرض دید رسول خدا(صلى الله عليه و آله) قرار می دادم شاید پرچم را به من بدهد و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) پرچم را به ایشان ندادند و پرچم را به دست حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) سپردند وعمرو عاص در مجلس معاویه این واقعه را یکی از فضائل حضرت امیرالمؤمنین می داند که هیچ کس به این فضیلت نائل نیاید. حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) سوار بر مرکب شده و سرانجام قلعه ی خیبر را فتح کرد و شکست سه روز پیدر پی را جبران فرمودند و این یکی از بزرگترین پیروزی های مسلمین به شمار می رود.

در کتاب سفینة البحار، مجلد 2، صفحه 70 آمده است:

همه ی مسلمین در این فکر بودند که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) برای حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) چه ثوابی بیان می فرمایند. حضرت(صلى الله عليه و آله) یک درس تربیتی را با کلام دُرربار خود چنین فرمودند:

یا علی(عليه السلام)، الا ان یهدی الله بک رجلاً خیرٌ لک من فی الدنیا و ما فیها یعنی ای علی(عليه السلام)، اگر خداوند به وسیله ی تو شخصی را هدایت کند برای تو از دنیا و آنچه در دنیا است بهتر است.

توجه بفرمایید حضرت(صلى الله عليه و آله) در چه محلی و در چه موقعیتی ثواب هدایت و تربیت را چگونه بیان می کنند. روش امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان روش رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است. روش حضرت(صلى الله عليه و آله) خونریزی نیست روش ایشان تربیت و هدایت مخلوقات است. منتهی ابوجهل ها و ابوسفیان ها و نمرودها و

ص: 363

شدّادها و فرعون ها و ... که نمی گذاشتند رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و پیامبران الهی موفق شوند. همان ها سر راه حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار می گیرند و می خواهند همان فتنه هایی که قبلاً برپاکرده بودند، دوباره ایجاد کنند. در اینجا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باز ابتدا آن ها را نصیحت می کنند اگر هدایت شوند، حضرت آن ها را می بخشند؛ ولی اگر بخواهند مقاومت کنند و نگذارند برنامه های الهی ایشان پیاده شود، سر و کار آن ها با شمشیر حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. توجه کنید، حضرت برای هدایت خلق خدا آمده اند نه کشتن آن ها.

ثانیاً: حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای پیروزی و موفقیتش از نیروهای ماورای طبیعی و ملکوتی خود استفاده نمی کنند بلکه از نیروی طبیعی استفاده می نماید. همیشه نظر ایشان هدایت است، همان طور که لقبشان مهدی است.

ثالثاً: حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای پیشروی کارش از افراد مثل حضرت عیسی بن مریم(عليه السلام) استفاده می کند. مسیحی که به مرده می دمید و مرده زنده می شد، مسیحی که دست بر سر مریض های صعب العلاج می کشید و آن ها شفا پیدا می کردند و دست بر چشم نابینا می کشید آن ها شفا می یافتند. این عیسی بن مریم(عليه السلام) در خدمت حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

رابعاً: مقام والای رهبر انقلاب جهانی حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه مقامی است که بسیار محیرالعقول است که این عیسی(عليه السلام) با این عظمت و یصلی عیسی(عليه السلام) خلف المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پشت سر این بزرگوار نماز می خواند و در تکبیرة الاحرام گفتن و قرأت و رکوع و سجود و قنوت از آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تبعیت می نماید. ایشان امام عیسی بن مریم(عليه السلام) می شوند. عیسی(عليه السلام) پیامبری است که قبل از پیامبر خاتم(صلى الله عليه و آله) آمده است و او مقامی والا دارد. اما آن حضرت به قائم آل محمد می فرمایند که شما اولی از من هستید.

خامساً: چون حضرت عیسی بن مریم(عليه السلام) پشت سر حضرت مهدی فاطمه(عليهما السلام) نماز می خواند پس مقام آن حضرت(عليه السلام) از همه ی انبیا(عليهم السلام) بالاتر است.

حضرت موسی(عليه السلام) از خداوند می خواهند تا ایشان را قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار دهد

در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر باب 7، فی شرفه و عظیم منزلته، صفحه 212 آمده است:

ص: 364

وَ عَن سالم الاَشَل قالَ: سَمعتُ اباجعفر محمدبن علی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یقولَ نَظَرَ موسی فی السِفرِ الاَوَل إلی ما یعطی قائم آل محمد(صلى الله عليه و آله) فقال موسی(عليه السلام): رَبِّ اجعلنی قائِم آل محمد(صلى الله عليه و آله) فَقیلَ لَه: إنَّ ذلک دین ذَریةِ اَحمدَ فَنَظَرَ فی السِّفر الثّانی، فَوَجَدَ فیه مِثل ذلِکَ فقال مِثلُ ذلکَ فَقیلَ لَهُ مُثلُ ذلِکَ ثُمَّ نَظَرَ فی السّفر الثالث فَرَای مِثلِهُ، فَقیلَ لَهُ مُثلُهُ.

امام محمدباقر(عليه السلام) فرمودند: حضرت موسی(عليه السلام) در سفر اول تورات نظر کرد و آنچه که به قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عطا می شود مشاهده کرد. پس گفت: پروردگارا مرا قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بده به او گفته شد: همانا قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ذریه احمد است. سپس موسی در سفر دوم تورات نظر کرد و همان مقامی را که برای حضرت قائم آل محمد در سفر اول دیده بود مشاهده نمود. باز گفت پرورگارا مرا قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بده. باز به او گفته شد: این مقام مخصوص قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حضرت احمد(صلى الله عليه و آله) است. پس نظر کرد در سفر سوم تورات باز همان مقامات را مشاهده کرد. بازاز خداوند خواست که او را قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بدهد. ندا آمد: ای موسی(عليه السلام)، این مقام مخصوص فرزند حضرت احمد(صلى الله عليه و آله) است.

حال دقت کنید که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای چه مقامی است که حضرت موسی(عليه السلام) از خداوند می خواهد به او این مقام عطا شود. این محیرالعقول است و عقل عقلا در برابر آن می ماند. حضرت موسی ای که دستش را بلند می کند، ید بیضا می شود و چون مشعلی درخشان می درخشد؛ عصای خود را می افکند اژدها می شود؛ با عصا به رود نیل می زند، رود را می شکافد، خداوند او را در قرآن کلیم الله خطاب می کند او از خدا می خواهد که قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد و ندا می آید که ای موسی(عليه السلام) این لباس برای قامت حضرت اعلی حضرت قدر قدرت قوی شوکت کیهان مکنت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوخته شده است و تو را یارای پوشیدن آن نیست.

بار دیگر احادیث بالا را مطالعه کنید تا مقام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشخص شود. حضرت عیسی(عليه السلام)، روح الله پشت سر ایشان نماز می خواند و موسی(عليه السلام)، کلیم الله از خداوند می خواهد مقام ایشان را به او بدهد و هر دوی ایشان از بزرگ ترین پیامبران اولی العزم هستند. پس مقام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از همه ی پیامبران به جز رسول خدا(صلى الله عليه و آله) حضرت محمد مصطفی(صلى الله عليه و آله) بالاتر است.

ص: 365

حضرت قائم آل محمد (مهدی)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صاحب پرچم محمدی(صلى الله عليه و آله) و دولت با عظمت احمدی(صلى الله عليه و آله) است

در کتاب ینابیع المودة نوشته خواجه کلان قندوزی حنفی، باب 68، صفحه 406 و الدرالمنظم شیخ کمال الدین (ابوسالم) محمدبن طلحه حلبی شافعی آمده است:

فقال یَسحرُ الراسخین وَ حَبرُ العارفین اَلاِمامُ الغالب علی بن ابی طالب کَرَّمَ اللهُ وَجهَهُ: یَظهَرُ صاحِبُ الرّایةِ المُحَمَّدیةِ و الدَّولَةِ الاَحمدیة القائِمُ بِالسَّیفِ وَ الحالُ الصادِقُ فِی المُقالِ یُمَهِّدُ الارضَ وَ یُحیی السنّةَ وَ الفرضَ.

خواجه کلان سلیمان بن ابراهیم حنفی از حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) روایت می کند که فرمودند: (حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) صاحب پرچم محمدی(صلى الله عليه و آله) و پرچم احمدی(صلى الله عليه و آله) است. او با شمشیر قیام می کند. او در گفتارش راستگو می باشد. او زمین را آمادهمی سازد و سنت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و واجب و فرائض (از یاد رفته و مرده را) زنده می گرداند.

باردیگر حدیث بالا را بخوانید. این که پرچم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در دستان با کفایت حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. مسئله ای بسیار مهم است. این پرچم همان پرچمی است که در جنگ های بدر و خیبر و خندق و ... و در فتح مکه در دستان با کفایت آن بزرگوار بوده است و ما در شهر مکه و در ابتدای سوق اللیل (که هم اکنون در توسعه ی حرم آن را از بین برده اند) مسجدی بود به نام مسجد رایة یا مسجد پرچم و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در فتح مکه این پرچم را در این محل برافراشتند. پس این پرچم، رایة فتح است. پرچم پیروزی از همه مهم تر نام رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بر روی آن پرچم است. اما مهم تر این که در حدیث آمده است و الدَّولَةِ الاحمدیه(صلى الله عليه و آله) ایشان صاحب دولت احمدیه(صلى الله عليه و آله) و یا محمدیه(صلى الله عليه و آله) است. این خود مقامی بس عظیم است که فقط در شأن و مقام حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به کار برده شده است.

ص: 366

65. غایب بودن حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنتی است از پیامبران غایب(عليهم السلام) نظیر

حضرت ابراهیم(عليه السلام) و حضرت موسی(عليه السلام) که غیبت داشتند

سوره نساء، آیه 164

وَ رُسُلاً قَد قَصَصناهُم عَلَیکَ مِن قَبلُ وَ رُسُلاً لَم نَقصُصهُم عَلَیکَ وَ کَلَّمَ اللهُ موسی تَکلیماً

رسولانی که قبلاً ما قصه ی زندگی آن ها را برای تو وحی نمودیم و رسولانی که قصه ی زندگی آن ها را بیان نکرده ایم و خداوند با موسی(عليه السلام) تکلم نمود.

1. کمال الدین، مجلد1، صفحه 21 آمده است:

حَدَّثَنَا بِهِ أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِيرٍ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع يَا عَبْدَ الْحَمِيدِ إِنَّ لِلَّهِ رُسُلًا مُسْتَعْلِنِينَ وَ رُسُلًا مُسْتَخْفِينَ فَإِذَا سَأَلْتَهُ بِحَقِّ الْمُسْتَعْلِنِينَ فَسَلْهُ بِحَقِّ الْمُسْتَخْفِينَ ..

و تصديق ذلك من الكتاب قوله تعالى وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً(1) فكانت حجج الله تعالى كذلك من وقت وفاة آدم ع إلى وقت ظهور إبراهيم ع أوصياء مستعلنين و مستخفين فلما كان وقت كون إبراهيم ع ستر الله شخصه و أخفى ولادته لأن الإمكان في ظهور الحجة كان متعذرا في زمانه و كان إبراهيم ع في سلطان نمرود مستترا لأمره و كان غير مظهر نفسه و نمرود يقتل أولاد رعيته و أهل مملكته في طلبه إلى أن دلهم إبراهيم ع على نفسه و أظهر لهم أمره بعد أن بلغت الغيبة أمدها و وجب إظهار ما أظهره للذي أراده الله في إثبات حجته و إكمال دينه فلما كان وقت وفاة إبراهيم ع كان له أوصياء حججا لله عز و جل في أرضه يتوارثون الوصية كذلك مستعلنين و مستخفين إلى وقت كون موسى ع فكان فرعون يقتل أولاد بني إسرائيل في طلب موسى ع الذي قد شاع من ذكره و خبر كونه فستر الله ولادته ثم قذفت به أمه في اليم كما أخبر الله عز و جل في كتابه فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ (2) و كان موسى ع في حجر فرعون يربيه و هو لا يعرفه و فرعون يقتل أولاد بني إسرائيل في طلبه ثم كان من أمره

ص: 367


1- . سوره نساء آیه 164.
2- . سوره قصص آیه 7.

بعد أن أظهر دعوته و دلهم على نفسه ما قد قصّه الله عز و جل في كتابه فلمَّا كان وقت وفاة موسى ع كان له أوصياء حججا لله كذلك مستعلنين و مستخفين إلى وقت ظهور عيسى ع. فظهر عيسى ع في ولادته معلنا لدلائله مظهرا لشخصه شاهرا لبراهينه غير مخف لنفسه لأن زمانه كان زمان إمكان ظهور الحجة كذلك.

ثم كان له من بعده أوصياء حججا لله عز و جل كذلك مستعلنين و مستخفين إلى وقت ظهور نبينا ص فقال الله عز و جل له في الكتاب ما يُقالُ لَكَ إِلَّا ما قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِكَ (1) ثم قال عز و جل سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا(2) قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنا فكان مما قيل له و لزم من سنته على إيجاب سنن من تقدمه من الرسل إقامة الأوصياء له كإقامة من تقدمه لأوصيائهم فأقام رسول الله ص أوصياء كذلك و أخبر بكون المهدي خاتم الأئمة ع و أنه يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما نقلت الأمة ذلك بأجمعها عنه و أن عيسى ع ينزل في وقت ظهوره فيصلي خلفه فحفظت ولادات الأوصياء و مقاماتهم في مقام بعد مقام إلى وقت ولادة صاحب زماننا ع المنتظر للقسط و العدل كما أوجبت الحكمة باستقامة التدبير غيبة من ذكرنا من الحجج المتقدمة بالوجود.

وَ ذَلِكَ أَنَّ الْمَعْرُوفَ الْمُتَسَالَمَ بَيْنَ الْخَاصِّ وَ الْعَامِّ مِنْ أَهْلِ هَذِهِ الْمِلَّةِ أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ وَالِدَ صَاحِبِ زَمَانِنَا ع قَدْ كَانَ وَكَّلَ بِهِ طَاغِيَةُ زَمَانِهِ إِلَى وَقْتِ وَفَاتِهِ فَلَمَّا تُوُفِّيَ ع وَكَّلَ بِحَاشِيَتِهِ وَ أَهْلِهِ وَ حُبِسَتْ جَوَارِيهِ وَ طُلِبَ مَوْلُودُهُ هَذَا أَشَدَّ الطَّلَبِ وَ كَانَ أَحَدَ الْمُتَوَلِّيَيْنِ عَلَيْهِ عَمُّهُ جَعْفَرٌ أَخُو الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ بِمَا ادَّعَاهُ لِنَفْسِهِ مِنَ الْإِمَامَةِ وَ رَجَا أَنْ يَتُمَّ لَهُ ذَلِكَ بِوُجُودِ ابْنِ أَخِيهِ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع.

فجرت السنة في غيبته بما جرى من سنن غيبة من ذكرنا من الحجج المتقدمة و لزم من حكمة غيبته ع ما لزم من حكمة غيبتهم.

عبدالحمیدبن ابی الدیلم می گوید حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: ای عبدالحمید برای خداوند رسولانی است که آشکار هستند و رسولانی دارد که مخفی و غایب می باشند. هرگاه از خداوند به حق رسولان آشکار درخواستی کردی به حق رسولان پنهان و غایب نیز درخواست کن و تصدیق این مطلب در قرآن است که خداوند می فرمایند رسولانی که قصه ی آن ها را از پیش برای تو گفتیم و رسولانی که قصه ی آن ها را نگفته ایم و خداوند با موسی(عليه السلام) به طور خاصی سخن گفت. حجت های خداوند از هنگام مرگ آدم(عليه السلام) تا پیدایش ابراهیم(عليه السلام) چنین بودند.اوصیایی عیان و آشکار بوده اند و اوصیایی نهان و غایب و پنهان. چون ابراهیم(عليه السلام) به دنیا آمد برای آن که ظهور حجت در آن وقت امکان نداشت خداوند به

ص: 368


1- . سوره فصّلت آیه 43.
2- . سوره أسراء آیه 77.

دنیا آمدن او را از دیده ی مردم نهان کرد (و ابراهیم(عليه السلام) از هنگام ولادت غایب بود) و در موقع تسلط ستمگران و ظالمان نمرود در پشت پرده ی غیبت بود و خود را با مقام نبوت ظاهر نمی کرد و سال های سال نمرود فرزندان معصوم مردم را به قتل می رساند که ابراهیم(عليه السلام) را بکشد (او می دانست ابراهیم(عليه السلام) به دنیا آمده است و سلطنت او را تهدید می کند.) تا این که سرانجام غیبت ابراهیم(عليه السلام) به پایان رسید و به امر الهی بر حضرت ابراهیم(عليه السلام) واجب گردید تا نبوت خود را اظهار نماید و آن حضرت(عليه السلام) مردم را به سوی خداوند دلالت می کرد و امر خود را ظاهر نمود و چون اراده ی خداوند بر این قرار گرفت تا حجت خود را بر مردم ثابت کند و دین خود را کامل نماید. از هنگام مرگ حضرت ابراهیم(عليه السلام) اوصیایی بودند که در روی زمین حجت های خداوند عزوجل به شمار می آیند و دنبال هم مقام وصایت را از یکدیگر ارث می برند و همچنان به صورت آشکار و نهان تا زمان حضرت موسی(عليه السلام) که نام او بلندآوازه شد و گفتند موسی(عليه السلام) به دنیا خواهد آمد. فرعون (بسیاری) از فرزندان بنی اسرائیل را بی رحمانه به قتل می رسانید تا حضرت موسی(عليه السلام) را به دست آورد. خداوند به دنیا آمدن حضرت موسی(عليه السلام) را پنهان ساخت و مادرش او را در دریا انداخت چنان که خداوند عزوجل در کتاب خود خبر داده است که خانواده ی فرعون او را از آب گرفتند. حضرت موسی(عليه السلام) در دامن فرعون بود و او را می پروراند ولی نمی شناخت (فکان موسی فی حجر فرعون یربیه و هؤلاء یعرفه) و باز هم در جستجوی او فرزندان معصوم مردم را می کشت تا این که حضرت موسی(عليه السلام) مأمور به دعوت خویش شد و خود را به مردم شناسانید. (ثم کان من امره بعد ان اظهره دعوته و دلهم علی نفسه) به صورتی که خداوند در کتابش داستان حضرت موسی(عليه السلام) را یاد کرده است و چون هنگام درگذشت حضرت موسی(عليه السلام) رسید، او هم اوصیایی داشت که حجت های خداوند بودند و همچنان در عیان بودند و درنهان تا زمان حضرت عیسی(عليه السلام). حضرت مسیح(عليه السلام) با دلایل روشن نبوت خود را آشکار کرد و تولد او معجزه ی نبوتش بود (و سخن گفتنش در گاهواره و اظهار نبوت کردن بزرگ ترین دلیل بود) و پس از آن حضرت(عليه السلام) نیز

ص: 369

اوصیایی نهان و آشکار بودند تا زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) (ثمَّ من بعده له اوصیاء حججا لله عزوجل کذلک مستعلنین و مستخفین إلی وقت ظهور نبینا)

لذا خداوند در سوره سجده، آیه 43 می فرمایند ما یقال لک الا ما قد قبل للرسل من قبلک به تو گفته نمی شود مگر همان چیزی هایی که به پیامبران قبل از تو گفته شده است. باز خداوند می فرمایند سنة من قد ارسلنا قبلک من رسلنا سنت و روش کسانی که پیش از تو از رسولان خود فرستادیم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) طبق دستور به روش پیامبران پیشین لازم بود اوصیای خویش را (به دستورات الهی) معین سازد (و امامان را یکی پس از دیگری معرفی کرد و فرمودند) حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پایان امامان(عليهم السلام) است. او زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور گردیده است. همه ی امت به اجماع خود این خبر را از آن حضرت(صلى الله عليه و آله) نقل نمودند و همه گفتند که عیسی(عليه السلام) پس از ظهورش فرود می آید و پشت سر آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز می خواند. ولادت اوصیای او و مقامات آن ها هریک پس از دیگری ضبط شده است تا هنگام ولادت حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که همه منتظر او بودند برای برپایی عدل و داد و چنان که حکمت های الهی در دوره های گذشته اقتضای غیبت حجت های متعددی می نمود او را هم در پرده ی غیبت نهان ساخت. برای آن که نزد خاص و عام ملت اسلام معروف و مسلم است که خلیفه ی ناحق و سرکش معاصر امام حسن عسکری(عليه السلام) ناظران و پاسدارانی بر آن حضرت(عليه السلام) گماشته بود تا موقع وفات او را به دقت تحت نظر داشته باشند (که به این وسیله حضرت مهدی را بیابد.) و چون وفات کرد تمام خاندان و خدمتکاران ایشان را بازداشت نمود و زیر نظر گرفت. کنیزان آن حضرت(عليه السلام) را زندانی کرد و به دنبال فرزندان نوزاد او جستجو و بازرسی دقیقی انجام داد یکی از بازجویان او همان جعفر(کذاب) برادر خود امام حسن عسکری(عليه السلام) بود که هوای امامت در سر داشت و به دست آوردن برادرزاده ی خود را وسیله ی مؤثر در رسیدن به امامت می دانست (که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دستگیر شود و او به امامت به ناحق برسد) و تلاش بسیاری می کرد اما روش غیبت درباره ی آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجری شد چنانچه در حجت های گذشته مجری گردید که ذکر آن ها را نمودیم.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی در ذیل این آیه و در تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 587 و تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 434، حدیث 1 آمده است:

ص: 370

«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم» قال ذلک لما نزلت ولایة امیرالمؤمنین(عليه السلام).

امروز کسانی که بر دین شما کفر ورزیدند مأیوس گردیدند حضرت(عليه السلام) فرمودند: این آیه در مورد ولایت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) نازل شده است.

دقت بفرمایید، این آیه در محل غدیرخم و در معرفی امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) به عنوان وصی و جانشین و خلیفه و امام بعد از پیامبر(صلى الله عليه و آله) نازل شده است. عده ای هرگز به اسلام ایمان نداشتند الذین کفروا من دینکم و برنامه ریزی کرده بودند که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) با یک کودتا جانشین رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) را کنار زده و خود را به عنوان جانشین رسول خدا(صلى الله عليه و آله) معرفی کنند (که چنین هم کردند.) اما در روز غدیرخم که امیرالمؤمنین(عليه السلام) معرفی شد آنان مأیوس شدند و در روز غدیرخم به حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) بخ بخ گفته اما در همان لحظات باز برنامه ریزی می کردند و سرانجام در سقیفه بنی ساعده برنامه های خود را عمل کردند و چه ظلم هایی که بر پیامبر(صلى الله عليه و آله) و جانشین او و دختر و نوادگان او روا داشتند و این ادامه دارد تا قیام قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که با ظهور او آیه الیوم یئس الذین کفروا من دینکم جامه ی عمل پوشیده و همه ی کفار مأیوس خواهند شد، لذا درباره ی این آیه و مصداقش چنین آمده است.

قال ذلک لما نزلت ولایة امیرالمؤمنین(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

این آیه درباره ی ولایت و امامت و زعامت حضرت امیرالمؤمنین علی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است.و در جای دیگر آمده است:

یوم یقوم القائم یَئِسَ بَنواُمَیَّةَ فَهُم الذین کفروا یَئسوا من آل محمد(صلى الله عليه و آله)

زمانی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند دیگر مأیوس شدن همگانی کافران است.

نتیجه از آیه

1. وجود اقدس و نازنین و محبوب حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پایان دهنده به همه ی یأس ها و ناامیدی ها و سرخوردگی های مسلمین است. اوست که وجودش مایه ی امید و برکت است. اوست که قلب را آرام می کند. اوست که همه ی ناامیدی ها را از بین می برد و اوست که همه ی دشمنان اهل بیت(عليهم السلام) را از کفرورزیدن مأیوس می کند.

ص: 371

2. در حال حاضر یعنی در غیبت کبری آن بزرگوار نیز هرکس تلاش کند به ایشان نزدیک تر شود وجود اقدس ایشان و اعتقاد به ایشان درخت امید را در دل ها می کارد و یأس و ناامیدی را از بین می برد. اعتقاد به ایشان در قلب و دل سرور و شادی ایجاد می کند و غم واندوه را از دل می زداید و زنگار قلب را نابود می سازد. زندگی کردن به اعتقاد به ایشان و با عطر دل آرای ایمان به ایشان به زندگی استحکام می بخشد. کسانی که به ایشان اعتقاد ندارند، زندگی واقعی ندارند. زندگی واقعی زندگی است اعتقاد به ایشان در دل باشد. اگر بود یأس دیگر در دل جایی ندارد.

3. یأس و ناامیدی آغاز همه ی بدبختی ها و بیماری های جسمی و روحی است و امید کلید همه ی خوشبختی ها است. این درسی است که قرآن کریم به ما می دهد. چه درس زیبایی است. وجود حضرت مهدی فاطمه امید است و پایان دهنده ی یأس و ناامیدی است.

به ماهاتما گاندی گفتند: چگونه شما پیروز شدید و هند را از چنگال انگلیسی ها نجات دادید؟ او گفت: من درسش را از قرآن و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) گرفتم. آن حضرت(صلى الله عليه و آله) را از مکه بیرون کرند. ایشان به مدینه آمدند. در مدینه نیز منافقین او را آرام نمی گذاشتند حتی به آنجا رسیدند که گفتند می خواهیم آن حضرت(صلى الله عليه و آله) را از مدینه اخراج کنیم. در این زمان خداوند این چنین به آن حضرت(صلى الله عليه و آله) امید می دهد:بسم الله الرحمن الرحیم إذا جاء نصر الله و الفتح و رأیت النّاس یدخلون فی دین الله افواجاً

و چون هنگام فتح و پیروزی از طرف خداوند و به یاری او بیاید در آن روز خواهی دید که مردم فوج فوج داخل در دین خداوند می شوند.

گاندی گفت: آن حضرت(صلى الله عليه و آله) را از مکه اخراج کردند و در مدینه نیز ایشان را آرام نمی گذاشتند و می خواستند اخراج کنند اما خداوند به او وعده می دهد که مردم فوج فوج داخل دین می شوند و دینش جهانی خواهد شد.

ص: 372

قرآن کریم به مردم همیشه امید می دهد. آنجا که می فرماید: نصر من الله و فتح قریب(1) و یا در مورد انقلاب جهانی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید: وَعَدَ اللهُ الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات...(2) و باز در مورد قیام آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: وَ لَقَد کَتَبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون(3) و هم چنین می فرماید: انَّ الارض لله یورثها من یشاء و العاقبة للمتقین(4)

ص: 373


1- . سوره صف آیه 13
2- . سوره نور آیه 55
3- . سوره انبیاء آیه 105
4- . سوره اعراف آیه 128

66. در قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كفار مأيوس مى شوند

سوره مائده آيه 3

«اليَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ»

امروز آنان كه كفر ورزيده اند از دين شما مأيوس شدند [و از اينكه بتوانند بر آن صدمه اى برسانند نااميد گشتند] پس شما از آنان بيمناك نباشيد و از من بترسيد.

1. در تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 292، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 434، حدیث 2، بحارالانوار، مجلد 51، صفحه 55 و نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 587 آمده است:

العياشى عن عمروبن شمر عن جابر قال: قال ابوجعفر(عليه السلام) فى هذه الآية «اليَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ» يوم يقوم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يَئِسَ بَنو اُمَيَّةَ فَهُم الذين كفروا يَئِسوا مِن آلِ محُمَّدٍ(صلى الله عليه و آله).

عياشى از عمروبن شمر از جابر آورده است كه گفت: حضرت باقر(عليه السلام) درباره اين آيه «امروز آنان كه كفر ورزيده اند از دين شما مأيوس شدند [و از اينكه بتوانند بر آن صدمه اى برسانند نااميد گشتند] پس شما از آنان بيمناك نباشيد و از من بترسيد.» فرمود: روزى كه امام قائم(عليه السلام) قيام كند بنى اميه مأيوس شوند كه آن هايند كسانى كه كافر شدند، از آل محمّد(صلى الله عليه و آله) مأيوس شوند.

اگر در تفسير اين آيه به تفاسير مراجعه كنيد مشاهده خواهيد كرد كه، كفار يك جا در گذشته مأيوس شده اند و يك بار در آينده مأيوس خواهند شد و هر دو در رابطه با امامت است. اولين بار روز غدير خم در سرزمين جحفه مى باشد كه رسول خدا حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) را به يك صد و بيست هزار نفر به عنوان جانشين و خليفه بعد از خود معرفى كردند كه در آن روز كفار مأيوس شدند. اما بار دومى كه كفاربه يأس كلى مى رسند، روز قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه در حديث فوق

ص: 374

آمده است: «يوم يقوم القائم يئس بنو امية» و در آن روز ديگر حكومت عدل الهى و واقعى اسلام با رهبريت آن حضرت برپا مى گردد و دشمنان ديگر مأيوس خواهند شد.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1 صفحه 587، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 434 حدیث 1 آمده است:

الیوم یئس الذین کفروا من دینکم قال ذلک لما نزلت ولایة امیرالمؤمنین.

ص: 375

67. امامان دوازده نفرند، به تعداد نقبای بنی اسرائیل

اشاره

سوره مائده آيه 12

«وَلَقَدْ أَخَذَ اللّهُ مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَبَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَي عَشَرَ نَقِيباً»

و همانا به تحقيق خداوند عهد و پيمان گرفت از بنى اسرائيل و از ميان ايشان دوازده نقيب يا رهبر و پيشوا را برانگيخت.

در احاديث و روايات به طور متواتر آمده است كه امامان و اوصيا و خلفا و جانشينان بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) دوازده نفرند، به تعداد دوازده نقيب بنى اسرائيل و به تعداد دوازده حوارى حضرت مسيح(عليه السلام) و به تعداد دوازده پسر حضرت يعقوب(عليه السلام) و دوازده هيئت حضرت موسى(عليه السلام)؛ مثلاً،

1. در مسند امام احمد حنبل مجلد 1 صفحه 398، آمده است:

يكى از مسلمانان صدر اسلام به نام مسروق مى گويد ما نزد عبداللّه بن مسعود نشسته بوديم و او برايمان قرآن مى خواند. مردى به او گفت: يا اباعبد الرحمن هل سألتم رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم كم يملك هذه الامة من خلیفة؟ فقال عبدالله بن مسعود ما سألتنی عنها احدٌ منه قدمت العرق قبلك ثم قال: نعم و لقد سألنا رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) فقال: اثنى عشر كعدة نُقباء بنى اسرائيل.

مسروق مى گويد: به ابن مسعود گفتم آيا شما از پيامبر سؤال نكرديد كه تعداد رهبران و خلفاء بعد از آن حضرت چند نفرند؟ ابن مسعود گفت: ما از ايشان پرسيديم و ايشان فرمودند: تعداد (امامان و جانشينان و خلفا بعد از من) دوازده نفرند به تعداد نقيبان بنى اسرائيل.

2. در كتاب مناقب خوارزمى نوشته حافظ موفق بن احمد حنفى معروف به اخطب خوارزمى، آمده است:

ص: 376

فى حديث الاعمش عن الحسين بن على(عليه السلام) قال فاخبرنى يا رسول اللّه هل يكون بعدك نبى؟ فقال: لا أنا خاتم النبيين لكن يكون بعدى أئمة قوّامون بالقسط بعدد نُقباء بنى اسرائيل.

اعمش از حسين بن على نقل مى كند كه گفته شد به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) كه آيا بعد از شما پيامبرى خواهد بود؟ حضرت فرمودند: خير، بعد از من نبى نمى آيد چون من خاتم النبيين هستم اما پس از من دوازده امام هستند كه هر كدام برپاكننده عدل و داد مى باشند و تعداد آن ها به تعداد نقباى بنى اسرائيل است.

3. در كتاب ينابيع المودة صفحه 258، آمده است: (ايشان در اين صفحه باب دهم كتاب المودة القربى على بن شهاب الهمدانى را مى آورد و در پنجمين حديث) چنین آورده است:

عن سليم بن قيس الهلالى عن سلمان الفارسى0 عنه قال دخلت على النبى(صلى الله عليه و آله) فاذا الحسين عليه السلام على فخذيه و هو يقبل عينيه و يقبل فاه و يقول انت سيدبن سيد و انت امام بن امام و انت حجه بن حجة و انت ابوحجج تسعة تاسعهم قائمهم.

سلمان فارسى مى گويد: وارد شدم بر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حسين(عليه السلام) روى زانوى آن حضرت نشسته بود و حضرت چشمان و دهان حسين(عليه السلام) را مى بوسيد و مى فرمود: تو آقايى و فرزند آقايى. تو امام و جانشين و فرزند امام و جانشين هستى. تو حجتى و فرزند حجت هستى. تو پدر حجج نه گانه هستى كه نهمين آن ها قائم بر ايشان است.

4. حافظ شيخ الاسلام ابراهيم الحموئى شافعى در كتاب فرائد السمطين مجلد 2 صفحه 313 حديث 564، مى گويد:

قال رسول اللّه: انا سيد المرسلين و على بن ابى طالب سيدالوصيين و ان اوصيائى بعدى اثنى عشر أولهم على بن ابى طالب و آخرهم القائم.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: من آقا و سيد و بزرگ انبياء مرسل هستم و على بن ابى طالب سيد و آقاى اوصيا است. همانا اوصيا و جانشينان من كه بعد از من مى آيند دوازده نفرند. اول آنان على بن ابى طالب و آخر آن ها قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

پس امامان و خلفاى بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) دوازده نفر هستند به تعداد نقباى بنى اسرائيل كه اولين آن هااميرالمؤمنين على(عليه السلام) و آخرين آن ها حضرت قائم آل محمّد حجه بن الحسن العسكرى(عليه السلام) است.

ص: 377

بحث آزاد پیامبر با اصحاب در باب امامت و مهدویت

5. در کتاب مئة منقبة صفحه 71 منقبة 41، کتاب الاسستنضار کراجی صفحات 20 و 21، الیقین فی إمرة امیرالمؤمنین(عليه السلام)، باب 81 صفحه 60، بحارالانوار مجلد 36 باب 41 صفحه 263 حدیث 84، عوالم النصوص صفحه 125 حدیث 49، عوالم الامام الجواد(عليه السلام)، صفحه 33 حدیث 8، منتخب الاثر فصل 1 باب 4 صفحه 59، حدیث 5 و معجم احادیث الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مجلد 7 صفحه 129 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَاذَانَ مِنَ الْمِائَةِ الْحَدِيثِ الَّتِي جَمَعَهَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هِشَامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ مَعَاشِرَ النَّاسِ اعْلَمُوا أَنَّ لِلَّهِ بَاباً مَنْ دَخَلَهُ أَمِنَ مِنَ النَّارِ فَقَامَ إِلَيْهِ أَبُو سَعِيدٍ الْخُدْرِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ اهْدِنَا إِلَى هَذَا الْبَابِ حَتَّى نَعْرِفَهُ قَالَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ أَخُو رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ مَعَاشِرَ النَّاسِ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَعْرِفَ الْحُجَّةَ بَعْدِي فَلْيَعْرِفْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَتَوَلَّى وَلَايَةَ اللَّهِ فَلْيَقْتَدِ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّيَّتِي فَإِنَّهُمْ خُزَّانُ عِلْمِي فَقَامَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا عِدَّةُ الْأَئِمَّةِ فَقَالَ يَا جَابِرُ سَأَلْتَنِي رَحِمَكَ اللَّهُ عَنِ الْإِسْلَامِ بِأَجْمَعِهِ عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ الشُّهُورِ وَ هِيَ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ الْعُيُونِ الَّتِي انْفَجَرَتْ لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع حِينَ ضَرَبَ بِعَصَاهُ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً وَ عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً(1)- فَالْأَئِمَّةُ يَا جَابِرُ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ

ابن عباس می گوید رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: ای مردم بدانید خداوند برای شما دربی قرار داده است، هرکس از آن درآید و داخل آن شود ایمن می گردد. از آتش جهنم و از فزع و سختی بزرگ محشر ابوسعید خدری بلند شده و گفت: ای رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ما را هدایت بفرمایید تا این باب را بشناسیم. حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند. آن باب علی بن ابی طالب(عليه السلام) است کهاو آقای اوصیا و امیر و فرمانده ی مؤمنین و برادر رسول رب العلمین(صلى الله عليه و آله) و جانشین خداوند بر همه ی انسان ها بدون استثنا می باشد.

ص: 378


1- . سوره مائدة آیه 12.

ای مردم آیا دوست دارید که به ریسمان محکم خداوند که هرگز گسستنی نیست چنگ بزنید. پس متمسک شوید و بچسبید به ولایت و امامت و زعامت علی بن ابی طالب(عليه السلام) را پس بدانید به تحقیق ولایت و رهبریت و امامت (و ولایت و رهبریت و امامت من است. اطاعت کردن از او اطاعت کردن از من می باشد.

ای مردم آیا دوست دارید سید حجت ها و دلیل پس از مرا بشناسید علی بن ابی طالب(عليه السلام) را که او حجت و دلیل و راه های پس از من است.

ای مردم هرکس اراده دوستی و ولایت خداوند و رسولش را دارد پس باید اقتدا کند به حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) پس از من و اقتدا کند به امامان از ذریه ی من و بدانید این امامان خزینه ها و مخزن علم الهی هستند.

سپس جابر برخاست و گفت: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) بفرمایید تعداد این امامان چند نفر هستند؟ حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: ای جابر، خداوند تو را رحمت کند. سؤال کردی از من از اسلام با تمام و کاملش. عده ی ایشان به تعداد ماه ها(ی سال است) و آن در نزد خداوند دوازده ماه است. در نزد خداوند و در کتاب خداوند در روزی که خداوند آسمان ها و زمین را خلق کرد. (ایشان را امام و رهبر قرار داد) تعداد ایشان به تعداد دوازده چشمه ی بنی اسرائیل است که موسی عصای خود بلا به آن سنگ زد و دوازده چشمه جاری گردید و تعداد ایشان به تعداد نقبا و بزرگان بنی اسرائیل است که خداوند می فرمایند: وَ بَعَثنا مِنهُمُ اثنی عَشَرَ نَقیبا پس ای جابر امامان دوازده امام هستند. اول آن ها علی بن ابی طالب(عليه السلام) است و آخر آن ها حضرت قائم مهدی صلوات الله علیهم می باشد. (اولهم علی بن ابی طالب(عليه السلام) و آخرهم القائم المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف))

ص: 379

68. مسيحيان به يارى مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مى كنند

سوره مائده آيه 14

و من الذین قالُوا إِنّا نَصارى أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظّاً مِمّا ذُكِّرُوا بِه

از كسانى كه گفتند ما نصرانى (و از امت مسيح بن مريم) هستيم، پيمان گرفتيم اما آن ها پيمان خود را فراموش كردند و بهره اى را كه ما به آن ها يادآورى كرده بوديم، فراموش نمودند (و به اين بهره متذكر نشدند.)

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 422 باب 71، آمده است:

و عن ابى ربيع الشامى عن جعفر الصادق4 فى قوله تعالى «وَمِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنّا نَصارى أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظّاً مِمّا ذُكِّرُوا بِهِ» فى المائدة قال سيذكرون ذلك الحظو سيخرج مع القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنا عصابة منهم.

ابى ربيع شامى از حضرت صادق(عليه السلام) درباره اين آيه «از كسانى كه گفتند ما نصرانى (و از امت مسيح بن مريم(عليه السلام)) هستيم، پيمان گرفتيم اما آن ها پيمان خود را فراموش كردند و بهره اى را كه ما به آن ها يادآورى كرده بوديم، فراموش نمودند.» فرمودند: به زودى آن ها؛ يعنى، مسيحيان اين بهره را به ياد خواهند آورد و عده اى از آن ها هنگامى كه قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مى كند، قيام خواهند كرد.

اين مسئله كه حضرت مسيح (و ما قتلوا و ما صلبوا) نه كشته شده است و نه به صليب كشيده شده است، مورد اتفاق شيعه و سنى است و باز اين مسئله را فريقين قبول دارند كه در زمان ظهور قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حضرت مسيح(عليه السلام) خدمت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى رسد و پشت سر آن حضرت نماز مى خواند. همین مسئله سبب می شود که عده ای از مسیحیان به امام زمان ایمان آوردند و این بهره و حظ را به یاد آوردند.

2. مثلاً در كتاب «تذكرة الخواص الامة» نوشته سبط بن جوزى حنفى صفحه 377، آمده است:

ص: 380

قال السدى: يجتمع المهدى و عيسى بن مريم فيجى ء وقت الصلوة فيقول المهدى لعيسى: تقدم، فيقول عيسى: انت اولى بالصلوة فيصلى عيسى ورائه مأموماً.

سدى از پيامبر(صلى الله عليه و آله) نقل مى كند كه: مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و عيسى بن مريم(عليه السلام) در يك محل با يكديگر قرار خواهند گرفت و هنگامى كه وقت نماز مى شود حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت عيسى عليهم السلام مى فرمايد: شما امام جماعت شويد. حضرت عيسى(عليه السلام) در جواب مى فرمايد: شما در اين باره بر من اولى هستيد بر آنكه امام جماعت شويد. سپس، حضرت مسيح(عليه السلام) پشت سر حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى ايستد و به ايشان اقتدا مى كند و به صورت مأموم نماز مى خواند. این مسئله، خود اثبات می کند مقام حضرت مهدی از همه ی انبیا بدون استثنا به جز رسول خدا بالاتر است و آن حضرت از همه ی انبیا جز رسول خدا افضل است.

3. در كتاب منتخب كنزالعمال نوشته متقى هندى مجلد 6 صفحه 30 و كتاب البيان فى اخبار المهدى صاحب الزمان نوشته حافظ گنجى شافعى و كتاب المهدى نوشته حافظ ابونعيم، آمده است: قال رسول اللّه: منّا الذى يصلى عيسى من خلفه.

رسول خدا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: از ماست (مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف))، كسى كه عيسى(عليه السلام) پشت سر او نماز مى خواند.

4. در کافی، مجلد 5، صفحه 352، حدیث 2، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 601، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 454، حدیث 2، المحجة، صفحه 63، ملاذ الاخیار، مجلد 12، باب 13، صفحه 336، حدیث 29 و ینابیع المودة، صفحه 237 آمده است:

محمّدبن يعقوب: عن على بن ابراهيم عن اسماعيل بن محمّد المكى عن على بن الحسن عن عمروبن عثمان عن الحسين بن خالد عن من ذكره عن ابى الربيع الشامى قال:

قال لى ابوعبد اللّه(عليه السلام): لا تشته من السودان احداً، فان كان فلابد فمن النوبة فانهم من الذين قال اللّه عزوجل «قالُوا إِنّا نَصارى أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظّاً مِمّا ذُكِّرُوا بِهِ» [اما انهم ]سيذكرون ذلك الحظ و سيخرج مع القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منا عصابة منهم و لا تنكحوا من الاكراد احداً فانهم جنس من الجن كشف عنهم الغطاء.

محمّدبن يعقوب از على بن ابراهيم از اسماعيل بن محمّد المكى از على بن الحسن از عمروبن عثمان از الحسين بن خالد از كسى كه او را ياد كرد از ابى الربيع الشامى روايت كرده كه

ص: 381

گفت: حضرت ابوعبداللّه امام صادق(عليه السلام) به من فرمود: از سودان كسى را خريدارى مكن وچنانچه ناگزير شدى از نوبه بگير كه ايشان از كسانى هستند كه خداى عزوجل فرموده «از كسانى كه گفتند ما نصرانى (و از امت مسيح بن مريم) هستيم، پيمان گرفتيم اما آن ها پيمان خود را فراموش كردند و بهره اى را كه ما به آن ها يادآورى كرده بوديم، فراموش نمودند.» و همانا ايشان آن نصيب و بهره را به ياد خواهند آورد و جمعى از ايشان با قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما خروج خواهند كرد و از اكراد كسى را نكاح نكنيد كه گونه اى از جن هستند كه پرده از رويشان برداشته شده است.

ص: 382

69. جانشینان پیامبر از طرف خداوند، به وسیله ی رسول خدا، امیرالمؤمنین،

سپس ائمه طاهرین(عليهم السلام) تا حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تعیین گردیده اند

سوره مائده آیه 19

يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشيرٍ وَ لا نَذيرٍ فَقَدْ جاءَكُمْ بَشيرٌ وَ نَذيرٌ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ

ای صاحبان کتاب آمد به سوی شما رسول و پیامبر ما تا حقایق را برای شما بیان کند. پس از فاصله و فترتی که میان پیامبران و او افتاد تا مبادا روز قیامت بگویند که به سوی ما نه بشارت دهنده ای آمد و نه بیم دهنده ای. پس بشارت دهنده به سوی شما آمده و خداوند بر هر چیزی قادر است و توانایی دارد.

این آیه درباره ی بعثت نبی مکرم اسلام است. همیشه بر روی کره ی زمین پیامبران متعدد وجود داشتند اما از زمان حضرت عیسی به بعد تا زمان حضرت پیامبر اسلام، پیامبری نمی آید. این مسئله هم قابل درک است که هرگز نباید زمین از حجت خالی بماند. سؤال می شود پس در آن زمان حجت بر روی زمین چه کسانی بودند؟

جواب این است که زمین به وسیله ی اوصیای حضرت مسیح که همه به منزله ی امام در اسلام بودند، اداره می شد؛ یعنی حضرت مسیح جانشین خود را تعیین کرد و یکی بعد از دیگری جانشینان حضرت مسیح از طرف خداوند به دست اوصیای آن حضرت تعیین شدند.

در تفسیر شریف لاهیجی در ذیل آیه 19 سوره مائده آمده است:

قبل از این که حضرت مسیح به آسمان برود جانشین خود را تعیین کرد و جانشینان حضرت عیسی از طرف خداوند به وسیله ی اوصیای آن حضرت تعیین شدند و یکی پس از دیگری حجت خدا بودند. پس حضرت رسول خدابه حضرت علی فرمودند: ای علی، تو بعد از من حجت خدا

ص: 383

هستی و بعد از تو حجیت به فرزندت (امام) حسن(عليه السلام) می رسد. پس امام حسین(عليه السلام) حجت می گردد تا حضرت صاحب الزمان یکی بعد از دیگری حجت خدا خواهند بود.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 455 حدیث 2 به نقل از اصول کافی مجلد 8 صفحه 120 حدیث 93 آمده است:

محمد بن يعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن الحسن بن محبوب، عن أبي حمزة ثابت بن دينار الثمالي و أبي منصور، عن أبي الربيع، قال: حججنا مع أبي جعفر(عليه السلام) في السنة التي حج فيها هشام بن عبد الملك، و كان معه نافع مولى عمر بن الخطاب، فنظر نافع إلى أبي جعفر(عليه السلام) في ركن البيت، و قد اجتمع عليه الناس، فقال نافع: يا أمير المؤمنين، من هذا الذي قد تداك عليه الناس؟ فقال: هذا نبي أهل الكوفة، هذا محمد بن علي. فقال: اشهد لآتينه فلأسألنه عن مسائل لا يجيبني فيها إلا نبي، أو ابن نبي، أو وصي نبي. قال: فاذهب إليه و سله لعلك تخجله. فجاء نافع حتى اتكأ على الناس، ثم أشرف على أبي جعفر(عليه السلام)، فقال: يا محمد بن علي، إني قرأت التوراة و الإنجيل و الزبور و الفرقان، و قد عرفت حلالها و حرامها، و قد جئت أسألك عن مسائل، لا يجيب فيها إلا نبي، أو وصي نبي، أو ابن نبي. قال: فرفع أبو جعفر(عليه السلام) رأسه، فقال: «سل عما بدا لك». فقال: أخبرني كم بين عيسى و محمد من سنة؟ فقال: «أخبرك بقولي، أو بقولك؟» قال: أخبرني بالقولين جميعا. قال: «أما في قولي فخمس مائة سنة، و أما في قولك فست مائة سنة».

کلینی با سند خودش از ابوربیع شامی روایت می کند که در آن سالی که هشام به حج رفت ما نیز خدمت امام محمد باقر به حج رفته بودیم. هشام ابن عبدالملک با غلامش نافع به حج آمده بود. امام باقر در کنار رکن ایستاده بود و عده ای زیاد دور او حلقه زده بودند. این سبب حسادت هشام بن عبدالملک و نافع شده بود. نافع به امام محمد باقر نگریست که در رکن کعبه بود. مردم در اطراف او جمع شده بودند. نافع رو به هشام کرد و گفت: ای امیرالمؤمنین، این شخصی که مردم در اطراف او جمع شده اند و از ازدحام فشار می آورند تا به او دست بیابند، می دانی کیست؟ هشام اظهار داشت: این پیامبر اهل کوفه است. او محمدبن علی الباقر است. نافع (برای خودشیرینی) گفت من نزد او می روم و پرسش هایی از او می کنم که کسی جز پیامبران و یا جانشینان پیامبران نمی توانند پاسخ دهند. هشامگفت: برو از او سؤال کن شاید او را شرمنده کنی. نافع پیش امام رفت و به مردم فشار آورد و با فشار خود را به امام رسانید و گفت: ای محمدبن علی من تورات و انجیل و زبور را

ص: 384

خوانده ام و حلال و حرام این کتاب ها را می دانم و آمده ام از شما سؤالاتی کنم که کسی جز پیامبران و جانشینان پیامبران یا فرزندان پیامبران نمی تواند به آن ها پاسخ دهند. راوی گوید: امام محمدباقر(عليه السلام) سرشان را بالا کردن و فرمودند: هرچه می خواهی سؤال کن. نافع گفت: به من خبر بده که از زمان حضرت عیسی تا زمان حضرت محمد چند سال بوده است؟ حضرت فرمودند: جواب تو را به عقیده ی خودم بگویم یا بر اساس عقیده و باورهای تو جوابت را بدهم؟ نافع گفت: هر دو عقیده را بگو. حضرت فرمودند: به عقیده ی من پانصد سال و به نظر تو ششصد سال می باشد.

در کتاب کمال الدین و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 603 حدیث 100 آمده است:

و باسناده الى مقاتل بن سليمان بن دواك رووا عن أبى عبد الله عليه السلام عن النبي2 حديثا طويلا و في آخره يقول عليه السلام و سلم: و أوصى عيسى الى شمعون بن حمون الصفا، و أوصى شمعون الى يحيى بن زكريا، و أوصى يحيى بن زكريا الى منذر، و أوصى منذر الى سليمة: و أوصى سليمة الى بردة، ثم قال رسول الله عليه السلام: و دفعها الى بردة و أنا أدفعها إليك يا على.

شیخ صدوق نقل می کند از حضرت جعفر و ایشان از پیامبر حدیث طویلی را و در آخر می فرمایند که حضرت مسیح، شمعون بن حمون صفا (را جانشین خود قرار داد و شمعون یحیی بن زکریا را وصی خود قرار داد و یحیی بن زکریا حضرت منذر را خلیفه و امام و وصی خود ساخت و منذر سلیمه را وصی خود قرار داد و سلیمه وصیت کرد که بردة جانشین او باشد. سپس رسول خدا فرمودند: این عهد را برده به من واگذار کرد و ای علی من آن را به تو واگذار می کنم.

ص: 385

70. خداوند نبوت را در رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و امامت را در ذریّه

ایشان قرار داد که در زمان قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلطنت آغاز می شود و در رجعت ادامه می یابد

سوره مائده، آیه 20

وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمين

(ای پیامبر(صلى الله عليه و آله) به یاد آور زمانی را که) موسی(عليه السلام) به قومش گفت: ای قوم نعمت های خداوند که به شما داده شده است به یاد آورید (و بیان کنید) هنگامی که در میان شما پیامبرانی را قرار دادیم و شما را پادشاه گردانیدیم و به شما عطا کردیم نعمت هایی که در عالم به هیچ کس دیگر ندادیم.

دقت بفرمایید:

اولاً: وجود اقدس انبیای الهی(عليهم السلام) بزرگترین نعمت برای بشریت و انبیای بنی اسرائیل عظیم ترین نعمت برای آن ها بودند.

ثانیاً: دومین نعمتی که خداوند به قوم موسی(عليه السلام) داد سلطنت و حکومت بود.

ثالثاً: سومین نعمت را خداوند نعمت هایی می داند که به هیچ یک از دیگر بندگان نداده است مانند شکافته شدن دریا و عبور بنی اسرائیل از آن است و نجات یافتن از ظلم فرعون و غرق شدن فرعون با فرعونیان در آن و سایه افکندن ابر بر سر آن ها و فرستادن غذاهایی مانند مرغ بریان و شربت های خوش گوار این ها همه تنزیل آیه است که برای بنی اسرائیل می باشد اما تأویل آن نعمت هایی است که خداوند برای همه ی آیت ها از آدم(عليه السلام) تا خاتم(صلى الله عليه و آله) و از حضرت خاتم(صلى الله عليه و آله) تا قیامت برای همه ی امت ها مخصوصاً امت اسلامی قرار داده است چنان که:

ص: 386

1. در مختصر بصائرالدرجات، صفحه 28، الرجعة، صفحه 60، حدیث 39، تفسیر برهان، مجلد1، صفحه 455، حدیث 2 و بحارالانوار، مجلد 53، صفحه 45، باب 29، حدیث 18 آمده است:

عَنْ جَمَاعَةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ أَبِي عُثْمَانَ وَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ جَعَلَكُمْ أَنْبِيَاءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً-(1) فَقَالَ الْأَنْبِيَاءُ رَسُولُ اللَّهِ وَ إِبْرَاهِيمُ وَ إِسْمَاعِيلُ وَ ذُرِّيَّتُهُ وَ الْمُلُوكُ الْأَئِمَّةُ ع قَالَ فَقُلْتُ وَ أَيَّ مُلْكٍ أُعْطِيتُمْ فَقَالَ مُلْكَ الْجَنَّةِ وَ مُلْكَ الْكَرَّة

حضرت صادق(عليه السلام) در مورد این قول خداوند که می فرمایند هنگامی که قرار داد (خداوند) در میان شما انبیاء را قرار داد در شما پادشاهان و سلاطین را فرموند: منظور از انبیا رسول الله (محمد مصطفی)(صلى الله عليه و آله) و حضرت ابراهیم (خلیل)(عليه السلام) و حضرت اسماعیل(عليه السلام) و ذریه و فرزندان آن ها هستند و منظور از ملوک و پادشاهان امامان می باشند از آن حضرت سؤال کردند منظور از این که خداوند می فرمایند من به شما پادشاهی و سلطنت اعطا نمودم. این پادشاهی در چیست؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: این سلطنت، سلطنت در رجعت و کرة است که سلطنت در عالم ملکوت است و سلطنت در رجعت زمانی است که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) یکی پس از دیگری به دنیا برمی گردند و سلطنت می کنند.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 164 و تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 445، حدیث 1 آمده است:

قوله اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً يعني في بني إسرائيل لم يجمع الله لهم النبوة و الملك في بيت واحد، ثم جمع ذلك لنبيه

علی بن ابراهیم قمی می گوید: (حضرت صادق(عليه السلام)) فرمودند: خداوند در بنی اسرائیل در یک بیت و خانه ی واحد نبوت و سلطنت را جمع نکرده است. سپس خداوند جمع کرد (نبوت و سلطنت را) در پیامبر شما.

3. در تفسیر برهان، مجلد 2 صفحه 266 حدیث 2 آمده است:

سعد بن عبد الله، قال: حدثني جماعة من أصحابنا، عن الحسن بن علي بن أبي عثمان، و إبراهيم ابن إسحاق، عن محمد بن سليمان الديلمي، عن أبيه، قال: سألت أبا عبد الله(عليه السلام) عن قول الله عز و جل: إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ

ص: 387


1- . سوره مائدة آیه 20.

أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً، فقال: «الأنبياء: رسول الله(صلى الله عليه و آله)، و إبراهيم، و إسماعيل و ذريته، و الملوك: الأئمة(عليه السلام). قال: فقلت: و أي الملك أعطيتم؟ فقال: «ملك الجنة، و ملك النار».

محمدبن سلیمان دیلمی از پدرش روایت می کند که سؤال شد از حضرت امام صادق(عليه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند که قرار دادیم در میان شما نبوت را و قرار دادیم در میان شما سلطنت را حضرت(عليه السلام) فرمودند: انبیاء رسول الله(صلى الله عليه و آله) و حضرت ابراهیم(عليه السلام) و حضرت اسماعیل(عليه السلام) و ذریه و فرزندان آن ها هستند و سلاطین و ملوک امامان (جانشینان رسول خدا(صلى الله عليه و آله)) هستند گفته شد منظور از سلطنت عظیم چیست؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: آن حکومت و سلطنت به بهشت و جهنم است که بهشت را خداوند خلق کرده است برای دوستان آن ها و جهنم را خلق کرده است برای دشمنان آن ها.

ص: 388

71. خزی و عذاب و ذلت یهود در زمان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

اشاره

و فتوحات جهانی آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

سوره مائده، آیه 41

يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتيتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ الَّذينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ

ای رسول((صلى الله عليه و آله)) محزون و غمگین مباش درباره ی کسانی که به سوی کفر می شتابند و به زبان اظهار ایمان می کنند اما در قلوبشان ایمان ندارند و غمگین و محزون مباش درباره ی آن دسته از یهودیانی که جاسوسی می کنند و کلمات حق تو را می شنوند اما پیش آن دسته از یهودیانی که از روی کبر پیش تو نمی آیند می روند و (به جای حق) حرف های فتنه انگیز می زنند و گفتار تو را تحریف می کنند و می گویند این که ما می گوییم همان گفتار و ایده های رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است شما بگیرید و قبول کنید و اگر قبول نمی کنید از آن بپرهیزید و هر کسی را که خداوند در امتحان و آزمایش قرار دهد و بخواهد رسوا کند تو نمی توانی او را از آن برهانی آن ها کسانی هستند که خداوند نخواسته است دل هایشان از کفر و جهل پاک شود آن ها را در دنیا ذلت و خواری نصیب است و در آخرت عذاب عظیم منتظر آن هاست.

1. شیخ طوسی در تفسیر تبیان، مجلد 1، صفحه 420 و کتاب امام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن و السنة نوشته ی سعید ابومعاش آمده است:

ص: 389

عن السدّی فی قوله تعالی لهم فی الدنیا خِزیٌ وَ لَهُم فی الاخرة عذابٌ عظیم قال: خزیهم فی الدنیا أنّه إذا قام المهدی فَتحت قسطنطنیة قتلهم

سدی از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) روایت می کند که آن حضرت(صلى الله عليه و آله) درباره ی این فرموده ی خداوند برای آن ها در دنیا ذلت و خواری است و در آخرت عذاب عظیم و بسیار بزرگ منتظر آن هاست فرمودند: ذلت و خواری آن ها در دنیا زمانی است که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند و به دست او قسطنطنیه فتح شود و آن ها را به قتل می رساند.

امام زمان به باطن حکم می کند

در اینجا لازم است به این نکته اشاره کنیم که رسول خدا به باطن حکم نمی کردند، اما امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حکم به باطن می فرمایند. توضیح بیشتر این که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) می دانستند ابوسفیان و بسیاری از کسانی که به زبان می گفتند ایمان داریم در باطن و قلباً ایمان نداشتند و آن ها روی برنامه ریزی قبلی به زبان می گفتند ایمان دارند. این مطلب را رسول خدا(صلى الله عليه و آله) می دانستند اما همین که آن ها می گفتند لا اله الّا الله و محمد رسول الله(صلى الله عليه و آله) رسول خدا(صلى الله عليه و آله) می پذیرفتند و به باطن آن ها کاری نداشتند و حکمشان به ظاهر بود، اما امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به باطن حکم می کنند. این ها که هیچ زمینه ی هدایت در آن ها نیست و به جز فتنه گری کاری دیگر ندارند و برنامه شان این است که مخلوقات خداوند هدایت نشوند. اما حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قائم آل محمد حکم به باطن کرده و آن ها را به قتل می رساند. لذا در حدیث آمده است خزیهم فی الدنیا أنّه إذا قام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و فُتحت قسطنطنیه قتلهم خزی و خواری آن ها در دنیا هنگامی است که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کنند. ایشان قسطنطنیه را فتح می کنند و این دسته افراد پست و فرومایه و فتنه گر را به قتل می رسانند. پس همه ی انبیاء و امامان حکم به ظاهر می کردند اما امام زمان برای برپایی حکومت عدل الهی حکم به باطن می کنند.

فتح قسطنطنیه، بیت المقدس، چین، جبل، انطاکیه، هند و دیلم و نماز جماعت حضرت مهدی در بیت المقدس

2. حافظ یوسف بن یحیی گنجی شافعی در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر، باب 7 (فی شرفه و عظیم منزلته، صفحه 212 آورده است:

ص: 390

عَن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) فی قِصَّه المَهدیّ(عليه السلام) قال: لا یَترُکُ بِدعَةً إلّا ازالَها و لا سُنَّةٍ إلّا اَقامَها وَ یَفتحُ قسطنطنیه و الصّینِ و جبال الدّیلم، فَیَمکِثُ عَلَی ذلک سَبعَ سنین مِقدارُ کُلّ سَنَة عَشَرُ سینین من هذهِ ثُمَّ یَفعَلُ ما یَشاء.

حضرت امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب(عليه السلام) درباره ی قصه ی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: هیچ بدعتی ترک نمی شود تا این که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن را نابود سازد و هیچ سنتی اقامه نمی گردد مگر این که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن را اقامه نماید. او قسطنطنیه و چین و کوه های دیلم را فتح خواهد کرد. سپس به همین منوال به مدت هفت سال درنگ خواهد نمود که مقدار هر سال از این هفت سال، ده سال از سال های شماست. سپس خداوند آنچه را که بخواهد انجام می دهد.

3. در منتخب کنزالعمال نوشته ی حسام الدین متقی هندی، مجلد 6، صفحه 30 آمده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) لَو لَم یَبق مِنَ الدُّنیا یَومٌ لَطَوَّلَهُ الله تعالی حتّی یملک رَجُلٌ مِن اهل بیتی جَبَل الدّیلم و قسطنطنیه

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اگر از عمر دنیا باقی نماند مگر یک روز، خداوند آن روز را آن قدر طولانی می کند تا مردی از اهل بیت(عليهم السلام) من بر کوه های دیلم و قسطنطنیه حکومت کند.

4. در عقد الدرر فی اخبار الامام المنتظر، باب 12 (فیما یجزی من الفتن فی ایامه و بعد انقضاء مُدَّته)، صفحه 346 آمده است:

وَ عَن امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب(عليه السلام) ... وَ یَدخُلُ المَهدیُّ(عليه السلام) بَیت المقدّسِ وَ یُصَلّیَ بِالنّاسِ اماما، فإذا کانَ یَوم الجمعَة وَ قَد اُقیمَتِ الصَلوة نَزَلَ عیسی بن مریم(عليه السلام) ... فَیَلتَفت المَهدیّ فَیَنظُرُ عیسی(عليه السلام) فَیقولُ لعیسی(عليه السلام): یابنَ البَتول صَلِّ بِالنّاسِ فَیَقولُ: لَکَ اُقیمَتِ الصّلوةُ فَیَتَقَدَّمُ المهدی(عليه السلام) فَیُصَلّی بالنّاسِ وَ یُصَلّی عیسی(عليه السلام) خَلفَهُ و یبایعُهُ.

حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند: ... حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وارد بیت المقدس می شود و او امام جماعت مردم قرار خواهد گرفت. پس هنگامی که روز جمعه فرارسید نماز برپا می گردد و حضرت عیسی بن مریم(عليه السلام) نازل می گردد ... او به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) توجه می کند و نگاهی عمیق به ایشان می اندازد. در این هنگام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت عیسی(عليه السلام) می فرمایند: ای فرزند بتول شما جلو رفته و به عنوان امام جماعت بر مردم نماز بگذارید.

ص: 391

حضرت عیسی(عليه السلام) می گویند نماز جماعت برای شما برپا گردیده است. (شما مقدم بر من هستید) در این هنگام حضرت مهدی(عليه السلام) جلو ایستاده و حضرت عیسی(عليه السلام) پشت سر ایشان نماز را به جماعت می خواند و با آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیعت می نماید.

5. در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر، باب 9 (فی فتوحاته و سیرته) و باب 3، صفحه 282 آمده است:

عن حذیفة بن الیمان قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): لا یَفتَحُ بَلَنجَرُ وَ لا جبل الدّیلَم الّا عَلَی یَدَی رجُلٍ مِن آل محمد(صلى الله عليه و آله).

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: شهر بَلَنجَر و کوه های دیلم فتح نمی شوند مگر به دست مردی از آل محمد(صلى الله عليه و آله)

6. در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر، باب 3 (فی عَدله و حلیته) صفحه 67 آمده است:

عن کعب الاخبار قال: إنَّما سُمِیَ المهدی لانَّهُ یَهدی إلی اَمرٍ حَفیَ و یستخرجُ التوراة و الانجیل مِن اَرضٍ یُقالُ لها انطاکیَّهُ

کعب الاخبار می گوید: حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به این جهت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گویند که او به امری مخفی هدایت شده است و تورات و انجیل را از سرزمینی که به آن انطاکیه می گویند استخراج می کند.

7. در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر، فصل 3، صفحه 277 و کتاب مهدی آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، صفحه 155، حدیث 20 آمده است:

عَن کعب الاخبار قال: یَبعَثُ مَلکُ بَیتِ المقدس یعنی المهدی جیشاً إلی الهند فَیَفتَحُها و یأخُذُ کُنوزُها فَتُجعَلُ حِلیَةً لِبَیتِ المقدس ... یُقیمُ ذلک الجیش فی الهند إلی خروج الدجال.

سلطان و ملک بیت المقدس یعنی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لشگری ره به سوی هند می فرستد. این لشگر هند را فتح می کند و گنج های آن را می گیرد و زیورآلات آن را برای بیت المقدس قرار می دهد... و این لشگر در هند خواهد ماند تا زمانی که دجّال خروج کند.

8. در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر، باب 7، صفحه 202 آمده است:

عن کعب الاحبار قال: قال قتادة: المهدی خیر الناس اهل نصرته و بیعته من اهل کوفان و الیمن و ابدال الشام مقدمته جبرئیل و ساقته میکائیل محبوب فی الخلایق یطفی الله تعالی به الفتنة العمیاء و تأمن الارض

ص: 392

72. خداوند ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحابشان را حفظ مى كند، اگرچه همه مرتد شوند

سوره مائده آيه 54

يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلى المُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلى الكافِرِينَ يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذ لِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَاللّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، هر كس از شما مرتد شود (و از دين خويش دست بردارد، به خداوند هيچ زيانى نمى رساند) و به زودى خداوند گروهى را مى آورد كه آنان را دوست مى دارد و آن ها نيز خداوند را دوست مى دارند، آن ها بر مؤمنين (فخر نمى فروشند) و فروتن هستند. اما بر كافران سخت مى گيرند. آن ها در راه خداوند جهاد مى كنند. از ملامت ملامت كنندگان و از سرزنش سرزنش كنندگان باكى ندارند و اين فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد آن را عطا مى فرمايد و خداوند بخشنده و داناست.

1. در كتاب ينابيع المودة باب 71 صفحه 436، آمده است:

و عن سليمان بن هارون العجلى قال سمعت جعفر الصادق5 ان صاحب هذا الامر يعنى القائم المهدى محفوظ لو ذهب الناس جميعاً اتى اللّه باصحابه و هم الذين قال اللّه فيهم «فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ» و هم الذين قال اللّه فيهم «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلى المُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلى الكافِرِينَ».

سليمان بن هارون عجلى مى گويد: شنيدم از امام صادق(عليه السلام) كه صاحب اين امر؛ يعنى، قائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محفوظ است. (و خداوند او را حفظ مى كند) اگرچه همه مردم از بين بروند (چنان كه خداوند تعالى فرموده است:) «فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها

ص: 393

بِكافِرِينَ» (پس اگر شما کافر شوید، خداوند قومی را می آورد که آن ها هرگز کافر نمی شوند.) خداوند اصحاب آن حضرت را مى آورد و ايشان كسانى هستند كه در اين آيه نام برده شدند.

2. محمّدبن ابراهيم المعروف بابن ابى زينب النعمانى فى كتاب الغيبة، باب 20، صفحه 330، حدیث 12، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 478، بحارالانوار، مجلد 52، صفحه 370، منتخب الاثر، فصل 7، باب 5، صفحه 475، حدیث 2 آمده است:

قال: اخبرنا احمدبن محمّدبن سعيدبن عقده قال حدثنا الحسن بن على [على بن الحسن ]بن فضال قال حدثنا محمّدبن عمرو و محمّدبن الوليد قال حدثنا محمّدبن حمزة و محمّدبن سعيد قالا حدثنا حمادبن عثمان عن سليمان بن هارون العجلى قال سمعت اباعبد اللّه يقول [قال ابوعبداللّه(عليه السلام)] ان صاحب هذا الامر محفوظ له [اصحابه] و لو ذهب الناس جميعاً اتى اللّه باصحابه و هم الذين قال اللّه عزوجل: «فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ» و هم الذين قال اللّه فيهم «فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلى المُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلى الكافِرِينَ»

محمّدبن ابراهيم معروف به ابن ابى زينب نعمانى در كتاب الغيبة گويد: خبر داد احمدبن محمّدبن سعيدبن عقده ازحسن بن على [على بن حسن]بن فضال، او از محمّدبن عمرو و محمّدبن وليد، او از محمّدبن حمزة و محمّدبن سعيد، آنان از حمادبن عثمان از سليمان بن هارون عجلى گفت: شنيدم حضرت صادق(عليه السلام) مى فرمود: همانا [اصحاب و ياران] صاحب اين امر برايش محفوظ اند و اگر همه مردم از بين بروند، خداوند يارانش را خواهد آورد و ايشانند كه خداوند عزوجل فرموده: «پس اگر قوم به آن كفر ورزند همانا ما قومى را كه هرگز به آن كافر نشوند بر آن برگماريم» و ايشانند كه خداوند فرموده «و به زودى خداوند گروهى را مى آورد كه آنان را دوست مى دارد و آن ها نيز خداوند را دوست مى دارند آن ها بر مؤمنين (فخر نمى فروشند) و فروتن هستند. اما بر كافران سخت مى گيرند.»

3. در تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 326، حدیث 135، بصائرالدرجات، باب 4، صفحه 174، حدیث 1، کافی، مجلد 1، صفحه 232، الارشاد، صفحه 274، اعلام الوری، صفحه 278، الاحتجاج، مجلد 2، صفحه 371، کشف الغمة،مجلد 2، صفحه 382، تفسیر برهان، مجلد 1،

ص: 394

صفحه 479، اثباة الهداة، مجلد 3، صفحه 440، بحار الانوار، مجلد 26، صفحه 201 آمده است:

العياشى: باسناده عن سليمان بن هارون قال: قلت له ان بعض هؤلاء العجلية يقول [العجليه يزعمون] ان سيف رسول اللّه صلى الله عليه و آله عند عبد اللّه بن الحسن !... فقال و اللّه ما رآه و لا ابوه بواحدة من يمينه، الا ان يكون رآه ابوه عند الحسين(عليه السلام) و ان صاحب هذا الامر محفوظ له، فلا تذهبن يميناً و لا شمالاً، فإن الامر و اللّه واضح، و اللّه لو ان اهل السماء و الارضاجتمعوا على ان يخولوا هذا الامر من موضعه الذى وضعه اللّه فيه ما استطاعوا و لو ان الناس كفروا جميعاً حتى لا يبقى احد لجاء اللّه لهذا الامر بأهل يكو [نو]ن من اهله، ثم قال: اما تسمع اللّه يقول: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلى المُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلى الكافِرِينَ» حتى فرغ من الآية و قال فى آية اخرى: «فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ» ثم قال: ان [اهل ]هذه الآية هم اهل تلك الآية.

عياشى به سند خود از سليمان بن هارون آورده كه گويد: به آن جناب عرضه داشتم بعضى از اين عجليان مى گويند [مى پندارند] كه شمشير رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نزد عبداللّه بن حسن است! فرمود: به خدا سوگند نه او و نه پدرش به هيچ يك از دو چشمشان آن را نديده اند. مگر اينكه پدرش آن را نزد حسين(عليه السلام) ديده باشد و البته براى صاحب اين امر محفوظ است. پس، مبادا به راست و چپ روى آورى كه به خدا سوگند امر روشن است. به خدا قسم اگر اهل آسمان و زمين هم دست شوند كه اين امر را از جايگاهى كه خداوند آن را در وى قرار داده برطرف سازند، نخواهند توانست و چنانچه همه مردم كفر ورزند تا جايى كه هيچ كس باقى نماند، همانا خداوند براى اين امر كسانى را خواهد آورد كه از شايستگان آن باشند. سپس، فرمود آيا نمى شنوى كه خداوند مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، هر كس از شما مرتد شود (و از دين خويش دست بردارد، به خداوند هيچ زيانى نمى رساند) و به زودى خداوند گروهى را مى آورد كه آنان را دوست مى دارد و آن ها نيز خداوند را دوست مى دارند آن ها بر مؤمنين (فخر نمى فروشند) و فروتن هستند. اما بر كافران سخت مى گيرند.» تا آخر آيه را تلاوت فرمود و در آيه ديگرى فرموده: «پس، اگر قوم به آن كفر ورزندهمانا ما قومى را كه هرگز به آن كافر نشوند بر آن برگماريم» پس آن حضرت فرمود: همانا [اهل] اين آيه همان اهل آن آيه مى باشند.

ص: 395

73. چرا امام غایب است و استفاده از ایشان در غیبت چگونه است؟

اشاره

سوره مائده، آیه 101

یا ایها الذین آمنوا لا تَسألوا عَن اَشیاءَ إن تُبدَلَکُم تَسؤکم وَ إن تَسئَلوا عَنها حینَ یُنَزِّلُ القرآنُ تُبدَلَکُم عَفَا اللهُ عَنها وَ اللهُ غَفورٌ حَلیم

1. در احتجاج مجلد 2 صفحه 471، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 92 و کتاب غیبت شیخ طوسی، صفحه 72 آمده است:

عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَعْقُوبَ أَنَّهُ وَرَدَ عَلَيْهِ مِنَ النَّاحِيَةِ الْمُقَدَّسَةِ عَلَى يَدِ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ (1) إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ آبَائِي إِلَّا وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ وَ إِنِّي لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ فَأَغْلِقُوا أَبْوَابَ السُّؤَالِ عَمَّا لَا يَعْنِيكُمْ وَ لَا تَتَكَلَّفُوا عَلَى مَا قَدْ كُفِيتُمْ وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُمْ وَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِسْحَاقَ بْنَ يَعْقُوبَ وَ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى.

اسحاق بن یعقوب می گوید: در مورد برخی مسائل که برای من مشکل شده بود توسط جناب محمدبن عثمان عمروی (نایب دوم خاص حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) که خداوند از او و پدرش راضی باد، عریضه ای به پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تقدیم داشتم که جوابی از ناحیه ی مقدسه ی حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) واصل گردید از جمله این سؤال: اما در خصوص علت غیبت سؤال کرده بودید؛ خداوند متعال در قرآن کریمش می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید، از چیزهایی که جواب آن ها را نمی توانید تحمّل کنید و ناراحت می شوید سؤال مکنید. و بدانید که هر کدام از پدران و اجداد من بیعت یکی از طاغوت های زمان

ص: 396


1- . سوره مائدة آیه 104.

خودش را به گردن داشتند ولی من بیعت هیچ یک از گردن کشان و طاغوت های زمان را بر گردن ندارم. اما استفاده و انتفاع از وجود من در زمان غیبت کبری همانند استفاده از خورشید در یک روز ابری است. (در روزهای ابری، خورشید در پس ابرهای متراکم پنهان است و نور کامل آن به زمین نمی رسد اما همان نوری که می رسد، روز را اعلام می کند و مردم از آن نور استفاده می کنند و دیگر آن روز مثل شب تار و تاریک نیست.) آگاه باشید که وجود من موجب بقای کره ی زمین و امان برای همه ی مخلوقات است هم چنان که ستارگان موجب امان اهل آسمانند. بنابراین درهای سؤال را برای آنچه برای شما سودی ندارد و آن را از شما نخواسته اند ببندید. برای تعجیل در امر ظهور و فرج ما بسیار دعا کنید که فرج شما در همین دعاکردن شماست. سلام بر تو ای اسحاق بن یعقوب و هرکس که طریق هدایت را در پیش گیرد.

این روایت مشهور است که حضرت(عليه السلام) می فرمایند: الامام کالکعبه

معنی الامام کالکعبه

امام مانند کعبه و بیت الله است که مردم باید به زیارتش به حجاز و به مکه و به مسجد الحرام بروند نه این که کعبه بیاید مردم او را از زیارت کنند.

پس امام مانند کعبه است. اگر مردم به سویش بروند و دور او را بگیرند و به او وعده ی نصرت و یاری بدهند. اما قیام می کند و حجت برای امام تمام می شود اما اگر مردم به سوی امام نیایند و دور امام را نگیرند به گوشه ای رفته یا در خانه اش می نشیند تا جانش در امان باشد، اما اگر امام احساس خطر جانی کند، خداوند او را در پرده ی غیبت می برد تا جان او را حفظ کند.

حضرت موسی بن عمران(عليه السلام) وقتی احساس خطر جانی می کند غیبت اختیار کرده و به مدین می رود و شعیب پیامبر(عليه السلام) او را پناه می دهد و زمانی که زمینه مساعد می شود برمی گردد. حضرت ابراهیم خلیل(عليه السلام) وقتی احساس خطر جانی می کند از بابل پایتخت نمرود به مصر رفته وغیبت اختیار می کند. زمانی که زمینه مساعد می شود باز قیام می فرماید. حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) پس از شهادت رسول خدا(عليه السلام) و واقعه ی سقیفه می بیند که مردم از گرداگرد او پراکنده می شوند. ایشان به کناری رفته و از همان جا نظارت می کند که اسلام را نابود نکنند. زمانی که عثمان به قتل

ص: 397

می رسد مردم به سوی ایشان می روند و می خواهند که رهبریت و امامت و خلافت آن ها را بپذیرد. ایشان قبول نمی فرمایند. (چون می دانستند دروغ می گویند.) مالک اشتر نخعی به آن ها می گوید چرا به دنبال حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) نمی روید؟ آن ها می گویند: رفتیم، قبول نمی کند. مالک اشتر می گوید: شما بروید و حجت را به حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) تمام کنید و به ایشان بگویید ما آماده ی قیام در رکاب شما هستیم. در اینجا حضرت(عليه السلام) به آن ها می فرمایند: لو لا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء ....

اگر مردم حاضر نمی شدند و قیام نمی کردند که مرا یاری کنند و اگر نبود که خداوند از علما یا امامان عهد و پیمان گرفته است که وقتی مردم حاضر شدند وحجت تمام شد، باید قیام کنند. من افسار شتر حکومت را به گردنش می انداختم تا برود از همان آبشخوری که قبلاً آب می خورد، بخورد.

در مورد حضرت امام حسن مجتبی(عليه السلام)، ابتدای امامتشان مردم آمدند و گفتند شما را یاری می کنیم و حجت را بر آن حضرت تمام کردند. حضرت(عليه السلام) قیام فرمودند اما سرانجام طلاهای زرد معاویه آن ها را از دور آن حضرت(عليه السلام) پراکنده کرد لذا حضرت(عليه السلام) کناره گیری کردند.

پس از حضرت مجتبی(عليه السلام) ده سال امام حسین(عليه السلام) در حیات معاویه امام بودند و قیام نفرمودند اما زمانی که معاویه به درک واصل شد و یزید حاکم شد، قصد جان حضرت سید الشهدا(عليه السلام) را نمود. حضرت(عليه السلام) به مکه آمدند. زمانی که حضرت(عليه السلام) در مکه بودند،از کوفه هجده هزار نامه برای ایشان آمد که نوشته بودند ما قیام کرده و حاضریم در رکاب شما جان فشانی کنیم. ما نیازمند امامت شما هستیم شما تشریف بیاورید ما را راهنمایی بفرمایید. حضرت(عليه السلام) برای اینکه حجت برایشان تمام شود مسلم بن عقیل را به کوفه فرستادند تاببیند آن ها در چه احوالی هستند. مسلم به حضرت(عليه السلام) نوشت هجده هزار شمشیرزن منتظر شما هستند تا در رکاب شما قیام کنند. حضرت(عليه السلام)، حجت برایشان تمام شد و به سمت کوفه حرکت کردند اما مردم به عهد خود وفا نکردند و ایشان را تنها گذاشتند و حضرت(عليه السلام) در صحرای کربلا مظلومانه به شهادت رسیدند.

حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرین بازمانده از سلاله ی نبوت و امامت و عصمت است. خداوند چهارده سفیر الهی فرستاد، سیزده نفرشان را به قتل رسانیدند به این آخرین یا چهاردهمین که رسید او را مخفی کرد تا دیگر او را به قتل نرسانند و یکی از علت های عمده ی غیبت همین است که اگر

ص: 398

حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهر شوند، جانشان در خطر است تا زمانی که مردم به واقع و به باطن بخواهند نه به ظاهر و فقط به زبان حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کنند و منتظران واقعی باشند. هرگاه همه حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خواستند و به باطن کمر همت بسته تا حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاری کنند خداوند ایشان را ظاهر خواهد کرد. اگر امروز حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غایب است برای این است که مردم حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نمی خواهند. شاید این که حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به اسحاق بن یعقوب می فرمایند ... خداوند می فرمایند« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُم»(1) ای کسانی که ایمان آورده اید از چیزهایی که جواب آن ها را نمی توانید تحمل کنید و ناراحت می شوید، سؤال نکنید سؤال کردن و دانستن علت غیبت بر شرم و سرافکندگی ما می افزاید. حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوست ندارند که عرق شرم را در پیشانی ما ببینند زیرا اگر حقیقتاً همه باهم یک دل و جان شویم و حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بخواهیم، حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام خواهند کرد.

اگر در مورد حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یک دل می شدیم و گناه

نمی کردیم و منتظر واقعی بودیم حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کرد

یکی از یاران باوفای حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شیخ مفید(رحمة الله) است که حضرت مهدی سلام الله علیه برای او سلام و درود می فرستند و او را دعا می کنند. اینجانب سه توقیعدیده ام که از طرف حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به افتخار او صادر شده است. در یکی از این توقیعات، حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یکی از علت های غیبت خود را بیان می فرمایند که بی ربط با بحث ما نیست. حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: اگر شیعیان ما که خداوند آن ها را به طاعت و بندگی خویش موفق گرداند در وفای به عهد و پیمان الهی (که با ما در عالم ذر بستند) محترم می شمردند، سعادت ملاقات و دیدار ما و هم چنین ظهور ما به تأخیر نمی افتاد و آن ها زودتر از این ها سعادت دیدار ما را پیدا می کردند و اگر که می گویند ما را دوست دارند در این گفته صادق بودند هم ما را ملاقات می کردند هم ظهور نزدیک می شد.

2. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی، مجلد 2، صفحه 499 آمده است:

ص: 399


1- . سوره مائده آیه 101

وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ

اگر شیعیان ما که خداوند آن ها را به اطاعت و بندگی خویش موفق گرداند، در وفای به عهد و پیمان الهی (که با ما در عالم ذر بسته بودند.) اتفاق و اتحاد داشتند و قلوبشان یکی می شد و این عهد و پیمان را متحد می شمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمی افتاد (لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا) و زودتر از این ها سعادت دیدار و ظهور ما را پیدا می کردند و در صورتی که بر اساس معرفت واقعی و راستگویی و صداقت آن ها نسبت به ما بود یعنی در محبت و دوستی ما همه صادق بودند زودتر ما را ملاقات می کردند.

آنچه که موجب جدایی ما و دوستانمان گردیده و آنان را از دیدار ما محروم نموده است. گناهان و خطاهای آنان و بی اعتنایی آن ها نسبت به احکام الهی است.

ص: 400

74. مسیحیان در حکومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به توحید (واقعی) برمی گردند

اشاره

سوره مائده، آیه 118

ان تُعَذِّبهُم فَانَّهُم عِبادکَ وَ اِن تَغفِرلَهُم فَإنَّکَ أنتَ العزیزُ الحکیم

اگر آنان را عذاب کنی پس همه آن ها بندگان تو هستند و اگر آن ها را ببخشی و بیامرزی پس تو قوی و حکیم هستی.

شأن نزول آیه (و آیات قبلی)

در تفسیر صافی قبل از این آیات حدیثی از سلمان فارسی آورده است که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: حضرت عیسی(عليه السلام) هیچ گفتار و یا کردار بد و زشتی را پیروی نکرد او هیچ یتیمی را از خود دور ننمود ... و هرگز کار بیهوده نکرد. حواریون از او در خواست غذای آسمانی کردند. او جامه ای پشمین به تن کرد و به درگاه الهی چنین ناله سر داد: خداوندا، پروردگارا مائده ای از آسمان بر ما نازل فرما. خداوند سفره ی قرمزی از میان دو ابر درحالی که همه ی آن ها می دیدند فروفرستاد. زمانی که این مائده ی آسمانی جلوه نازل شد عیسی بن مریم(عليه السلام) گریست و گفت: خداوندا ما را از شاکرین درگاهت قرار بده. خداوندا ما را برحمت کن و مثله و عقوبت مکن.

همه ی یهودیان با تعجب به چیزی که تا به حال ندیده بودند نگاه می کردند. این مائده آن قدر بوی خوشی داشت که تا به حال به شامه ی آن ها نرسیده بود. عیسی(عليه السلام) نمازی طولانی اقامه کرده و پس از آن پارچه ای که روی غذا بود، از روی آن برداشت و گفت به نام خداوندی که بهترین روزی دهندگان است. در سفره ماهی سرخ کرده ای بود که روغن از آن می چکید. کنار سر ماهی نمک و کنار دمش سرکه و اطراف آن سبزی بود. پنج قرص نان نیز وجود داشت. روی یک نان زیتون و روی دومی عسل و روی سومی روغن و روی چهارمی پنیر و روی پنجمی قطعه گوشتی بود. شمعون گفت: آیا از غذاهای دنیوی است یا از غذاهای آخرتی می باشد؟ عیسی(عليه السلام) فرمودند:

ص: 401

نه غذای دنیایی است و نه از غذای آخرتی. این غذایی است که خداوند قادر متعال آفریده است. پس شما از هرچه می خواهید بخورد که خداوند از فضلش به شما روزی داده است.

حواریون گفتند: تو معجزه ای دیگر برای ما بیاور تا به تو ایمان آوریم. عیسی(عليه السلام) فرمودند: ای ماهی به اذن خداوند زنده شو. ماهی بلافاصله زنده شد و آن ها به شدت ترسیدند. عیسی(عليه السلام) گفت: من از شما تعجب می کنم از من کاری می خواهید ولی بعد از آن پشیمان می شوید. ای ماهی به همان صورت قبلی برگرد. ماهی به صورت قبلی درآمد. حواریون گفتند: ای عیسی، تو اول بخور بعد ما می خوریم. عیسی(عليه السلام) فرمودند: به خداوند پناه می برم که من از آن بخورم. هرکس چنین درخواستی کرده باید از آن بخورد اما حواریون از روی ترس از آن نخوردند. حضرت عیسی(عليه السلام) بیماران و زمین گیران و مبتلایان را دعوت کرد و فرمودند: از این غذا بخورید که برای شما گوارا و برای دیگران بلا خواهد بود. از آن غذا مرد و زن فقیر خوردند و همه سیر شدند. اما از ماهی هیچ کم نشد و به همان شکل اول برگشت و در سفره قرار گرفت و ماهی پرواز کرده و به آسمان رفت تا از نظر آن ها پنهان شد در آن روز هر مریض و زمین گیر که از آن ماهی خورد شفا یافت و هیچ فقیری نبود که از آن بخورد، مگر این که تا آخر عمر غنی و ثروتمند شد. حواریون و کسانی که از آن نخورده بودند، سخت پشیمان شده بودند. ماهی پس از به آسمان رفتن یک روز در میان برمی گشت و فقرا می خوردند اما برای ثروتمندان هیچ بهره ای نداشت. ثروتمندان هم در این آیت الهی تشکیک کرده و مردم را به شک می انداختند. خداوند فرمودند: « قالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُها عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمينَ»(1) من شرط کرده بودم هر آن که بعد از آمدن غذای آسمانی کافر شود چنان عذاب کنم که تا به حال احدی را آن گونه عذاب نکرده باشم.

عیسی(عليه السلام) گفت: « إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُكَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيم (2)» خداوندا اگر ایشان را عذاب کنی تو صاحب اختیار هستی زیرا این ها بندگان شما هستند و اگر ببخشی تو قوی و عزیز وشکست ناپذیر هستی (و کارهای تو بر اساس حکمت است.) و حکیمی ...

2. در تفسیر الدر المنثور، مجلد 2، صفحه 350 علامه حافظ سیوطی آورده است:

و اخرج ابوالشیخ عن ابن عباس فی قوله تعالی «اِنَّ تعذّبهم فإنّهُم عبادک» یقول: عبیدک قد استوجبوا العذاب بمقالیهم «و إن تغفرلهم» أی مَن ترکت منهم و مدّ عمره حتّی أهبط من السماء إلی الارض بقتل الدّجال فنزلوا عن مقالتهم و وحّدوک و أقرّوا إنّا عبید «و إن تغفرلهم» حیث رجعوا عن مقالتهم «فإنّک أنت العزیز الحکیم»

ص: 402


1- . سوره مائده آیه 115
2- . سوره مائده أيه 118

75. ظهور سفیانی از علائم محتوم و حتمی است و در ماه رجب است

اشاره

سوره انعام، آیه 2

هُوَ الَّذی خَلَقَکُم مِن طینٍ ثُمَّ قَضی اَجَلاً وَ اَجَلٌ مُسَمّیً عِندَهُ ثُمَّ اَنتُم تَمتَرونَ

اوست خدایی که شما را از خاک خلق نمود. سپس حکم و قضا نمود اجل و مرگ را برای همه و اجل را بر هر کسی مسلط نمود و اجل و معین و مشخص در نزد اوست. پس باز شما شک در آیات و نشانه های او خواهید کرد.

1. در غیبت نعمانی، باب 18،صفحه 301، حدیث 5، اصول کافی، مجلد ،صفحه و تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 704، حدیث 18 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى ثُمَ قَضى أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ فَقَالَ إِنَّهُمَا أَجَلَانِ أَجَلٌ مَحْتُومٌ وَ أَجَلٌ مَوْقُوفٌ فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ مَا الْمَحْتُومُ قَالَ الَّذِي لِلَّهِ فِيهِ الْمَشِيئَةُ قَالَ حُمْرَانُ إِنِّي لَأَرْجُو أَنْ يَكُونَ أَجَلُ السُّفْيَانِيِّ مِنَ الْمَوْقُوفِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْمَحْتُومِ.

حمران ابن اعین از امام محمدباقر(عليه السلام) روایت کرده است که حضرت درباره ی این فرمایش خداوند متعال ثُمَّ قَضی اَجَلاً و اجلٌ مُسمی عنده سپس خداوند اجل و سرآمدی را مقرر فرموده است و اجلی دیگر در نزد اوست به نام اجل معین و مشخص (معلوم) فرمودند اجل دو گونه است اجل حتمی و اجلی موقوف. پس حمران عرض کرد محتوم چیست؟ فرمودند: آنچه را که خداوند آن را خواسته باشد. حمران گفت: من امیدوارم که اجل سفیانی از اجل موقوف باشد (غیر حتمی). حضرت(عليه السلام) فرمودند: به خدا سوگند آن از اسرار حتمی است.

ص: 403

2. در غیبت نعمانی، باب 18، صفحه 302، حدیث 7 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبَّادُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنَا خَلَّادٌ الصَّائِغُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: السُّفْيَانِيُّ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا فِي رَجَبٍ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِذَا خَرَجَ فَمَا حَالُنَا قَالَ إِذَا كَانَ ذَلِكَ فَإِلَيْنَا

خلاد صائغ از امام صادق(عليه السلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمودند: سفیانی را چاره و گریزی نباشد و خروج نمی کند مگر ماه رجب مردی به آن حضرت عرض کرد: ای اباعبدالله هنگامی که او خروج می کند حال و وضع ما چگونه خواهد بود؟ فرمودند: هنگامی که چنان شود شما به سوی ما روی می آورید.

3. در غیبت نعمانی، باب 18،صفحه 301، حدیث 4، بحارالانوار، مجلد 52، صفحه 246 و اثبات الهداة، مجلد 3، باب 34، فصل 90، صفحه 739، حدیث 121 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَجَرَى ذِكْرُ الْقَائِمِ ع فَقُلْتُ لَهُ أَرْجُو أَنْ يَكُونَ عَاجِلًا وَ لَا يَكُونَ سُفْيَانِيٌّ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ.

عبدالملک بن اعین می گوید: خدمت حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) بودم و سخن از امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به میان آمد من با آن حضرت عرض کردم: امیدوارم که هر چه زودتر ظهور واقع شود و سفیانی در کار نباشد. حضرت فرمودند: نه به خدا سوگند، (ظهور سفیانی) از علائم و امور حتمی است که هرگز گریزی از آن نیست.

4. در غیبت نعمانی، باب 18، صفحه 301، حدیث 6 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَالِمِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَزْدِيُّ مِنْ كِتَابِهِ فِي شَوَّالٍ سَنَةَ إِحْدَى وَ سَبْعِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي عُثْمَانُ بْنُ سَعِيدٍ الطَّوِيلُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سُلَيْمٍ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ مِنَ الْأُمُورِ أُمُوراً مَوْقُوفَةً وَ أُمُوراً مَحْتُومَةً وَ إِنَّ السُّفْيَانِيَّ مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ.

فضیل بن یسار از امام باقر(عليه السلام) روایت کرده است که فرمودند: از میان کارها اموری موقوف هستند واموری حتمی و سفیانی از جمله امور حتمی است که چاره و گریزی از آن نیست.

5. در غیبت نعمانی، باب 18، صفحه 299، حدیث 1 آمده است:

ص: 404

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ بْنِ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ قَيْسِ بْنِ رُمَّانَةَ مِنْ كِتَابِهِ فِي رَجَبٍ سَنَةَ خَمْسٍ وَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنَا ثَعْلَبَةُ بْنُ مَيْمُونٍ أَبُو إِسْحَاقَ عَنْ عِيسَى بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ فِي رَجَبٍ وَ مِنْ أَوَّلِ خُرُوجِهِ إِلَى آخِرِهِ خَمْسَةَ عَشَرَ شَهْراً سِتَّةُ أَشْهُرٍ يُقَاتِلُ فِيهَا فَإِذَا مَلَكَ الْكُوَرَ الْخَمْسَ مَلَكَ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ لَمْ يَزِدْ عَلَيْهَا يَوْماً.

عیسی بن اعین از امام صادق(عليه السلام) روایت کرده است که فرمودند: (خروج) سفیانی از حتمیات است و خروج او در ماه رجب خواهد بود و از ابتدای خروجش تا پایان آن پانزده ماه طول می کشد که شش ماه آن به جنگ و پیکار می پردازد و چون شهرهای پنجگانه را به تصرف درآورد نه ماه فرمانروایی خواهد کرد و یک روز هم بر آن افزوده نمی گردد.

نتیجه

آنچه که از آیات و احادیث به دست می آید:

1. ما دو اجل داریم. اولین اجل، اجل موقوف است و دومین اجل، اجل حتمی است که اجل موقوف قابل تغییر است اما اجل حتمی قابل تغییر نیست.

2. قیام سفیانی از اجل های حتمی است یعنی حتماً صورت خواهد گرفت. علائمی که درباره ی ظهور حضرت مهدی است دو دسته هستند. دسته ی اول اجل موقوف که قابل تغییر است و حتی امکان دارد بداء حاصل شود یعنی صورت نگیرد. دسته ی دوم اجل محتوم است و حتمی است که حتماً باید انجام شود و اجل سفیانی یا ظهور سفیانی از علائم حتمی می باشد.

3. قیام سفیانی در ماه رجب است و پانزده ماه طول می کشد که شش ماه آن در حال جنگ و خونریزی است و نه ماه دیگر را فرمانروایی می کند.

تا سرانجام لشگریانش در سرزمین بیداء فروخواهند رفت و خودش را دستگیر کرده و نزد امام می آورند. او از حضرت می خواهد که او را ببخشد. حضرت او را در اختیار یارانش قرار می دهند و یاران حضرت او را می کشند.

فهرستی از خصوصیات و بیوگرافی سفیانی و یارانش

اولین نشانه ای که از نظر تسلسل زمانی پیش از نشانه های دیگر واقع می شود و آن حتمی خروج سفیانی می باشد. خوشبختانه نشانه های سفیانی و ظهورش در احادیث و روایات به طور

ص: 405

دقیق و روشن بیان شده است که هیچ کس دیگر نمی تواند اولاً: سفیانی را انکار کند. ثانیاً: کس دیگری به جز خودش نمی تواند بگوید من سفیانی هستم. در اینجا تعدادی از خصوصیات او را از روایات استخراج کردیم که تیتروار بیان می کنیم.

1. سفیانی از تبار یزیدبن معاویة بن ابوسفیان است که ابی سفیان فرزند امیه و امیه فرزند عبدالشمس (غلام) عبدمناف بوده است. (در تاریخ به اشتباه او را پسر عبدمناف می دانند درحالی که او پسر خوانده ی عبد مناف بوده است.)

2. جده کبری او هند جگرخوار، همسر ابوسفیان است که جگر حضرت حمزه، سیدالشهدا را به دندان گرفت.

3. نام او عثمان است.

4. نام پدرش عتبة بن ابی سفیان است.

5. او دارای قامتی متوسط است.

6. صورتی بسیار وحشتناک، کریه و زشت دارد.

7. صورت او آبله رو است.

8. او کورنما می باشد.

9. دارای سری ستبر است.

10. او از وادی یابس خروج می کند. (در کتاب عقد الدرر، صفحه 72 آمده است که یابس یکی از نواحی دمشق است و در کتاب معجم البلدان نیز همین عقیده گفته شده است.)

11. او به سرزمین ذات قرار معین وارد می شود که قرآن در سوره مؤمنون، آیه 50 آن را بیان فرموده است و در تفسیر برهان، مجلد 7، صفحه 24 ذات قرار معین را نجف و کوفه می داند.

12. سفیانی سرخ روی می باشد.

13. دارای موی بور و زرد رنگ است.

14. چشمش زاغ است.

15. او مانند اجداد کثیف و خبیث و ملعونش هرگز خداوند را نمی پرستد و کافر است. همچون یزید ومعاویه و ابوسفیان و امیه و عبدالشمس لعنة الله علیهم اجمعین.

ص: 406

16. هرگز وارد مکه و مدینه نشده است.

17. همیشه ورد زبان او انتقام و خون و آتش است.

18. سفیانی ابتدا پنج ناحیه شام (دمشق)، حمص، فلسطین، حلب و اردن را فتح می کند.

19. در بعضی روایت آمده است که محل خروج او دمشق است که گفتم اگر از وادای یابس هم قیام کند از نواحی دمشق است.

20. او و یارانش شبیه و از تیره ی کلب و سگ هستند.

21. او در خون آشامی نظیر ندارد.

22. او شکم زنان را می درد و چنین آن ها را می کشد که سنگدل بودن او را اثبات می کند.

23. کودکان معصوم را از دم شمشیر می گذراند. (به هیچ کس رحم نمی کند.)

24. او در فتوحاتش سپاهی به مدینه می فرستد. این سپاه سه شبانه روز مدینه را محاصره کرده و سرانجام آنجا را فتح کرده و غارت می نماید.

25. لشگریان او پس از فتح مدینه برای دستگیری و کشتن امام زمان از مدینه به سمت مکه حرکت می کنند که بین راه مکه و مدینه در سرزمینی به نام بیداء زمین آن ها را در خود فرومی برد. (این حدیث را حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) نیز فرموده اند.)

26. سفیانی در روز جمعه در دمشق برای بیعت گرفتن از مردم به نام خودش بر فراز منبر می رود.

27. از مردم دمشق بیعت می گیرد که آن ها هرگز از وی نافرمانی نکنند.

28. در آسمان ها ملائکه او را لعن می کنند.

29. در زمین نیز مردم جهان او را لعن می نمایند.

30. همه می دانند و می گویند که او از شجره ی ملعونه است.

31. همه ی نیکان عالم بالاتفاق او را ملعون می دانند.

32. آن قدر ظلم و ستم می کنند که مردم می گویند در تاریخ چنین ستمگر و غداری نیامده است.

33. مدت فرمانروایی و خروجش پانزده ماه است که شش ماه آن را به مبارزه می پردازد و نه ماه همفرمانروایی می کند. (مدت حکومتش فقط نه ماه است.)

34. خروجش در ماه رجب است.

ص: 407

35. او همسر و زن خود را زنده به گور می کند تا جای زندگیش را به کسی نگوید.

36. یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سفیانی را دستگیر کرده و به نزد آن حضرت می آورند. او از آن حضرت می خواهد که او را ببخشند. یاران حضرت می خواهند که آن منبع رحمت او را نبخشد. حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سرنوشت او را در اختیار یارانشان قرار می دهد و یاران آن حضرت پس از محاکمه او را به قتل می رسانند.

37. ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و کشته شدن سفیانی در یک سال است.

38. هم زمان با سفیانی دو نفر دیگر به نام های خراسانی و یمانی خروج می کنند.

39. سفیانی و خراسانی و یمانی، هر سه در یک سال واحد و یک ماه واحد و یک روز واحد خروج می کنند.

40. سفیانی در شام، یمانی در یمن و خراسانی در خراسان خروج می کنند.

41. یمانی مرد بزرگوار و هدایتگر است که مردم را به حق دعوت می کند.

42. قبل از سفیانی سه پرچم دیگر بلند می شود. پرچم حسنیه، پرچم امویه و پرچم قیسیه.

43. سفیانی پرچم های حسنیه و امویه و قیسیه را همراه طرفدارانشان، مانند کشاورزی که گندم را درو می کند، درو می نمایند و کشتارش بسیار عجیب و غریب است.

44. زمانی که لشگریان سفیانی در بیداء فرو می روند. ندایی از آسمان بلند می شود که ای سرزمین بیداء دشمنان خداوند را نابود ساز. زمین همه ی آن ها را در خود فرومی برد.

45. پس از فرورفتن لشگریان سفیانی در سرزمین بیداء، سه نفر از لشگریان او زنده می مانند درحالی که سرهایشان به پشت برگشته است و این ها قصه ی فرورفتن لشگریان سفیانی را برای دیگران می گویند.46. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از فتح مکه و مدینه، نجف و کوفه، در شهر کوفه در مسجد ابراهیم دو رکعت نماز به جا می آورند. عده ای از طرفداران سفیانی از مرحبه خروج می کنند و حضرت دستور مقابله با آن ها را می دهند.

47. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ابتدا او را به توحید خداوند و نبوت رسول خدا و امامت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرامی خوانند اما قبیله کلب مخصوصاً دایی های او مانع از پذیرش او

ص: 408

می شوند و او را باز به جنگ تشویق می کنند. او با لشگریان حضرت می جنگد. باز حضرت او را به صلاح دعوت می کنند. او باز قبول نمی کند. حضرت دستور می دهد تا لشگریانشان با او بجنگند. سرانجام دستگیری و کشته شدن اوست.

48. عده ای از بنی امیه به روم پناهنده می شوند. حضرت قاصدی می فرستند که آن ها را بازگرداند. رومی ها جواب رد می دهند. حضرت لشگری مجهز به سمت آن ها می فرستند. رهبر رومی ها به لشگریانش می گوید، بنی امیه را به این ها بدهید که لشگری مجهز دارند و ما را نابود خواهند کرد. لذا بنی امیه را به یاران حضرت تسلیم می کنند.

ص: 409

76. در عصر حاضر رهنمایی و ترسانیدن بشریت از کفر و شرک به

عهده ی حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره انعام، آیه 19

وَ اوحیَ إِلیَّ هَذا القُرآنُ لِاُنذِرکُم به وَ مَن بَلَغَ

خداوند وحی می کند به من آیات قرآن را تا به آن شما و هرکس که این آیات به او می رسد (راهنمایی کرده و از کفر و شرک و ... او را) بترسانم.

رسول خدا در زمان پر برکتشان به وسیله ی قرآن مردم را راهنمایی کرده و از عواقب کار شرک آلود و کفرآمیز آن ها را می ترسانید. پس از ایشان این مقام به عهده ی حضرت امیرالمؤمنین و دیگر امامان و جانشینان آن بزرگوار گذاشته شده است و هم اکنون این مقام به عهده ی حضرت قائم آل محمد است. چنان که:

1. محمدبن یعقوب کلینی در اصول کافی، مجلد 1، صفحه 416، حدیث 21 و سید بحرانی در کتاب 1000 آیه نزل فی الامام علی، صفحه 108، آیه 189 آمده است:

عن الحسین بن محمد، عن الوشّاء، عن احمدبن عائذ، عن ابن أذنیة، عن مالک الجهنی قال: قلت لابی عبدالله قول الله عزوجل «وَ اوحیَ إِلیَّ هَذا القُرآنُ لِاُنذِرکُم به وَ مَن بَلَغَ» قال: وَ مَن بَلَغ أن یکون اماماً من آل محمد و هو ینذر بالقرآن کمی أنذر بِه رسول الله

مالک جهنی می گوید به حضرت صادق گفتم درباره ی این فرموده ی خداوند «این قرآن به تو وحی شده است تا (مردم زمان خود را راهنمایی کنی و از عواقب و شرک و بت پرستی و کارهای زشت) بترسانی و همچنین این قرآن راهنما و ترساننده است برای هرکس که این قرآن به او برسد. حضرت فرمودند: این درباره ی امامی از آل محمد است که او می ترساند و راهنمایی می کند به وسیله ی قرآن همان طور که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مردم را انذار می کردند.

ص: 410

2. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 386، حدیث 12، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 519 و بحارالانوار، مجلد 4، صفحه 57 آمده است:

عن زرارة و حمران عن ابی جعفر و ابی عبدالله علیهما السلام فی قوله تعالی «وَ اوحیَ إِلیَّ هَذا القُرآنُ لِاُنذِرکُم به وَ مَن بَلَغَ» یعنی الائمة من بعده و هم ینذرون به الناس.

زراره و حمران هر دو از حضرت امام باقر و حضرت امام صادق(عليهما السلام) روایت می کنند این قرآن به من وحی شده است تا بترسانم به وسیله ی آن شما را و هرکس که این قرآن به او می رسد. فرمودند: منظور امامانی هستند که بعد از رسول خدا مردم را می ترسانند.

3. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 386، حدیث 13، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 519، بحارالانوار، مجلد 4، صفحه 57، اثبات الهداة، مجلد 3، صفحه 49، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 510 و مجمع البیان، مجلد 2، صفحه 282 آمده است:

عن ابی خالد الکابلی قال: قلت لابی جعفر(عليه السلام) «وَ اوحیَ إِلیَّ هَذا القُرآنُ لِاُنذِرکُم به وَ مَن بَلَغَ» حقیقة أی شیئٍ عنی بقوله و من بلغ قال: فقال: من بلغ أن یکون اماماً من ذریَّة الاوصیاء فهو ینذر بالقرآن کمی انذر به رسول الله.

زراره و حمران از حضرت امام محمد باقر و حضرت امام صادق(عليهما السلام) روایت می کند درباره ی این فرموده ی خداوند «این قرآن به من وحی شده است تا به وسیله ی آن برسانم شما را و هرکس که این قرآن به او می رسد» گفتم حقیقت این که این قرآن به هرکس برسد برای او ترسانیده است چیست؟ فرمودند: منظور از من بلغ هرکس (این قرآن به او برسد) آن امامی است از ذریه ی اوصیای رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و او می ترساند به وسیله ی قرآن همان طور که رسول خدا به وسیله ی قرآن مردم را می ترسانند. (پس امامت در امتداد نبوت است و جدای از نبوت نیست.)

4. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 386، حدیث 14، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 520 و اثبات الهداة، مجلد 3، صفحه 49 آمده است:

عن عبدالله بن بکیر عن محمد، عن ابی جعفر(عليه السلام) فی قوله الله «لأنذرکم به و من بلغ» قال علی(عليه السلام) فمن بلغ.حضرت امام باقر(عليه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند«لأنذرکم به و من بلغ» حضرت(عليه السلام) فرمودند: کسی که به دیگران می رساند و آن ها را می ترساند حضرت علی(عليه السلام) است.

ص: 411

5. در کتاب مختصر بصائر الدرجات و کتاب 1000 آیة نزلت فی الامام علی(عليه السلام)، صفحات 108 و 109، آیه 189 آمده است:

سعدبن عبدالله عن محمدبن الحسین بن ابی الخطاب عن احمدبن النضر الخزاز عن عبدالرحمن بن ابی نجران عن ابی جمیله المفضل بن صالح الأسدی عن مالک الجهنی قال قلت لابی عبدالله«وَ اوحیَ إِلیَّ هَذا القُرآنُ لِاُنذِرکُم به وَ مَن بَلَغَ ائنکُم لَتَشهدون» قال الامام منا ینذر بالقرآن کمی انذر رسول الله(صلى الله عليه و آله).

مالک جهنی گوید: به امام صادق گفتم درباره ی این آیه این قرآن به من وحی شده است تا بترسانم مردم زمان خودم و هرکس را که این قرآن به او می رسد امام صادق فرمودند: بعد از پیامبر این مقام به امامی از ما می رسد تا بترساند مردم را همان طور که رسول خدا می ترساندند و انذار می کردند.

ص: 412

77. قبل از قيامت كبرى، قيام حجه بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمى است

اشاره

سوره انعام آيه 31

قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللّهِ حَتّى إِذا جاءَتْهُمُ السّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا يا حَسْرَتَنا عَلى مافَرَّطْنا فِيها وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ

ضرر و زيان كردند كسانى كه لقاى خداوند را تكذيب نمودند تا زمانى كه ناگهان ساعت بر ايشان فرا رسيد. آن ها گفتند يا حسرتنا بر آنچه كه ما در آن كوتاهى كرديم و آنان بارهاى گناهان خود را بر پشت هاى خويش كشند و چه زشت است آنچه آن ها بر دوش دارند.

در اين آيه جمله «جاءَتْهُمُ السّاعَةُ بَغْتَةً» حايز اهميت است (كه ناگهان ساعت بر ايشان فرا رسيد) به قيامت از آن جهت «ساعة» گفته مى شود كه يك باره فرا خواهد رسيد. لذا عده اى گفته اند ما دو قيامت يا دو «ساعة» داريم. يكى قيامت و «ساعة» صغرى و ديگرى قيامت و «ساعة» كبرى.

قيامت صغرى ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه يك باره فرا مى رسد و قيامت كبرى همان قيامتى است كه در آن صراط و ميزان و بهشت و جهنم است. براى واضح شدن مطلب در اين مورد احاديثى مى آوريم:

1. در مسند امام احمد حنبل مجلد 1 صفحه 377 حديث 25 و همان مجلد صفحه 430 حديث 12، آمده است:

عن ابن مسعود قال رسول اللّه(صلى الله عليه و آله): لا تنقضى الايام و لا يذهب الدهر حتى يملك العرب رجل من اهل بيتى يواطئ اسمى.

ابن مسعود مى گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: روزگاران و ايام به پايان نمى رسد مگر اينكه يكى از فرزندان من كه نام او نام من است، بر ملت عرب حكومت و فرمانروايى نمايد.

2. در مسند امام احمد حنبل مجلد 1 صفحه 376 حديث 11، آمده است:

ص: 413

عن رسول اللّه(صلى الله عليه و آله): لا تقوم الساعة حتى يلى رجل من اهل بيتى يواطئ اسمه اسمى.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: رستاخيز بر پا نمى شود مگر اينكه مردى از اهل بيت(عليهم السلام) من ظاهر گردد و قيام كند كه اسم او اسم من است.

3. در مسند امام احمد حنبل صفحه 17 حديث 3، آمده است:

عن ابى سعيد قال قال رسول اللّه(صلى الله عليه و آله): لا تقوم الساعة حتى يملك رجل من اهل بيتى اجلى اقنى يملأ الارض عدلا كما ملئت قبله ظلما يكون سبع سنين.

ابى سعيد خدرى مى گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: قيامت بر پا نخواهد شد تا اينكه مردى از خانواده من (بر جهان) حكومت و فرمانروايى كند. (از مشخصات او اين است كه) پيشانيش گشاده باشد و بينى اش قلمى است. او عدالت را بر كل كره زمين مى گستراند، همان گونه كه قبل از او پر از ظلم و جور شده بود و مدت سلطنت او 7 سال خواهد بود.

البته روایاتی داریم که در آن ها فرموده اند: هر سال از این هفت برابر است با ده سال از سال های شما که این هفت سال می شود هفتاد سال(1)

علائم ظهور

4. در تفسير سيوطى، آمده است:

و اخرج البخارى عن ابى هريره ان اعرابياً سأل رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) فقال: متى الساعة؟ فقال(صلى الله عليه و آله): اذا ضيعت الامانة فانتظر الساعة. قال: يا رسول اللّه كيف اضاعتها؟ قال: اذا وسد الامر الى غير اهله فانتظر الساعة.

حافظ عبدالرحمن سيوطى در تفسير الدرالمنثور مى گويد: بخارى از ابوهريره روايت كرده است كه باديه نشينى از پيامبر(صلى الله عليه و آله) پرسيد ساعت كى است؟ حضرت فرمودند: هنگامى كه امانت ضايع گردد. هروقت ديدى امانت ضايع شد منتظر ساعت باش. اعرابى گفت: يا رسول اللّه چگونه امانت ضايع خواهد

ص: 414


1- در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر، باب 9 (فی فتوحاته و سیرته)، فصل 3، صفحه 283 آمده است: عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب فی قصّه المهدی قال: و لا یَترُکُ بدعةً الّا ازالها و لا سُنّةٌ الّا اقامها و یُفتح القسطنطنیه و الصین و جبال الدیلم فَیمکُثُ علی ذلک سَبعَ سنین مِقدارُ کُلُّ سنةٍ عَشرُ سنین مِن سِنینکُم هذِهِ یَفعلُ الله ما یشاء هیچ بدعتی ترک نمی شود مگر این که حضرت مهدی آن را نابود می کند و هیچ سنتی نخواهد بود مگر این که آن را اقامه می کند. او قسطنطنیه و چین و کوه های دیلم را فتح خواهد کرد. سپس به همین صورت هفت سال حکومت خواهد کرد که مقدار هر سالش ده سال از همین سال هایی است که شما دارید. سپس خداوند آنچه را بخواهد انجام می دهد.

شد؟ حضرت فرمودند: آن زمانى كه كار به كسانى كه اهليت ندارند داده مى شود و آن ها شايستگى آن را ندارند. پس در آن هنگام در انتظار ساعت يا قيامت باش.

5. در كتاب تحف العقول صفحه 59، آمده است:

قال رسول اللّه من اشراط الساعة كثر القراء و قلّة الفقهاء و كثرة الامراء و قلة الامناء و كثرة المطر و قلة النبات.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: از علايم «ساعت» و آخرالزمان زياد شدن باسوادها و كم شدن مجتهدها و زياد شدن اولياى امور و كم شدن امين ها و زيادشدن باران و كم شدن گياهان مى باشد.

6. در كتاب ارشاد القلوب ديلمى باب 16 «فى اشراط الساعة»، آمده است:

خطب رسول اللّه فقام اليه رجل و قال يا رسول اللّه متى الساعة. فقال ما المسئول باعلم بها من السائل، لا تأتيكم الا بغتة، فقال فاعلمنا اشراطها فقال لا تقوم الساعة حتى تفيض العلم و تكثر الزلزال و تكثر الفتن و يكثر الهرج و المرج و تكثر فيكم الاهواء و يخرب العامر و يعمر الخراب و يكون خسف بالمشرق و خسف بالمغرب و خسف بجزيرة العرب و قطع الشمس من مغربيها و تخرج الدابة و يظهر الدجال و ينتشر يأجوج و مأجوج و ينزل عيسى بن مريم فهناك تأتى ريح من جهة اليمن الين من الحرير فلا قدع احداً فيه مثقال ذرة من الايمان الاّ قبضة.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) خطبه اى خوانده و بعد از آن فرمودند: صادق ترين گفتارها كتاب خداست و بهترين راهنمايى ها راهنمايى خداست و بدترين امور كارهاى نوظهور است و هر بدعتى (آيين اختراعى) گمراهى است. مردى برخاست. عرض كرد يا رسول اللّه، ساعت و موقع ظهور كى مى شود؟ آن حضرت فرمودند: پرسش شده (خود رسول خدا(صلى الله عليه و آله)) از پرسش كننده در اين باره عالم تر نمى باشد (منظور پيامبر این بوده است که وقت ساعة را فقط خدا می داند) اما علايم ظهور را چنين بيان مى فرمايند: ساعت نرسد مگر آنكه ناگهانى باشد. بعد سؤال كننده مى گويد: اى رسول خدا، علايم و آثار ساعت و ظهور را بيان بفرماييد. حضرت مى فرمايند: ساعت فرا نمى رسد مگر آن كه 1. بساط علم دين برچيده شود و 2. زلزله زیاد می شود و 3. فتنه و آشوب و هرج و مرج نیز زیاد می گردد و 4. هواى نفس زياد گردد و 5. آبادى ها ويران و 6. ويرانى آباد گردد. 7. درشرق و غرب و جزيرة العرب در زمين فرو مى رود و 8. خورشيد از مغرب طلوع كند و 9. دابة الارض خروج كند و 10.

ص: 415

دجال ظهور نمايد و 11. يأجوج و مأجوج پراكنده شوند و 12. عيسى بن مريم(علیها السلام) فرود آيد. 13. در آن موقع بادى نرم تر از حرير از سمت يمن بيايد. هر كس را كه به قدر ذره اى ايمان داشته باشد مى گيرد.

(الى ان قال الرواء) فقالوا فمتى يكون يا رسول اللّه قال اذا داهن قرائكم امرائكم و عظمتم اغنياء و اهنتم فقرائكم و ظهر فيكم الغناء و فشا فيكم الزنا و علا البناء و تغنيم بالقرآن و ظهر اهل الباطل اهل الحق و قل الامر بالمعروف و النهى عن المنكر و اضيعت الصلوات و اتبعت الشهوات و ميل مع الهوى و قدم امراء الجور فكانوا خونة و الوزراء فقه و ظهر الحرص فى القراء و النفاق فى العلماء فعتد ذلك نزل البلاء مع انه ما تقدست امة لا ينتصر لضعيفها مِن قويها.

(تا اين كه راوى گفت:) عرض كردم يا رسول اللّه اين ها چه وقت واقع مى شود؟ حضرت فرمودند: وقتى كه 14. گويندگان با اولياء امور بسازند و 15. ثروتمندان را احترام نمايند و 16. به فقرا اهانت كنند و 17. آواز شهوت انگيز در بين شما رواج پيدا كند و 18. زنا زياد شود و 19. ساختمان ها بلند گردد و 20. قرآن را با صوت غنا بخوانند و 21. اهل باطل بر اهل حق غالب شوند و 22. امر به معروف و نهى از منكر كم شود و 23. نمازها ضايع گردد و 24. از شهوات پيروى كنند و 25. به هواى نفس مايل شوند. 26. فرماندهان ستمگر پيش افتند. پس، 27. فرماندهان، خائن و 28. وزرا فاسق باشند و 29. حرص در قراء و 30. نفاق در علما پيدا شود. در آن موقع بلا بر ايشان نازل شود. علاوه بر اين اجتماعى كه داد ضعيف را از قوى نستاند اصلاح نخواهد شد.

تزخرف المساجد. تذهب المصاحف و تعلى المنابر و تكثر الصفوف و ترفع الضجات فى المساجد و تجتمع الاجساد و الالسن مختلفه و دين احدهم لعقه على لسانه ان اعطى شكر و ان منع كفر لا يرجمون صغيراً و لا يوقرون كبيراً يستأثرون انفسهم توطئى حريمهم و يجورون فى حكمهم يحكم عليهم العبير و تملكهم الصبيان و تدبر امورهم النساء تتحلى الذكور بالذهب و الفضة و يلبسون الحرير و الديباج و يسبون الجوارى و يقطعون الارحام، يحيفون السبيل و ينصبون العشارين و يجاهدون المسلمين و يسالمون الكافرين فهناك تكثر المطر و يقل النبات و تكثر النهرات و تقل العلماء و تكثر الامراء و تقل الامناء.

31. مساجد زينت شود و 32 . قرآن ها طلاكارى گردد. 33. بر منبرها بالا روند. 34. صف ها زياد شود و 35. ضجه و شيون در مساجد بلند گردد. 36. بدن ها مجتمع و زبان ها مختلف، 37. دين آن ها اظهار زبانى است. حقيقت ندارد. 38. اگر به او عطا شود شكر كند وگرنه كفران نمايد.

ص: 416

39. نه به صغير رحم كنند و نه به كبير احترام كنند. 40. آن ها خود خواهند و 41. به ناموسشان تجاوز شود. 42. در صدور حكم، ظلم و ستم نمايند. 43. عبير و بنده ها بر مردم حكومت نمايند و 44. اختيارشان به دست بچه ها افتد و 45. امورشان به تدبير زن ها باشد. 46. مردها به طلا و نقره خود را زينت كنند و 47. لباس حرير و ابريشم بپوشند. 48. دخترها را بربايند و 49. قطع رحم كنند و 50. راهزنى نمايند و 51. مأمورين براى گرفتن ماليات ها قرار دهند. 52. با مسلمان ها بجنگند و 53. با كافرها بسازند. 54. در آن زمان باران زياد ببارد ولى گياه كم رويد و 55. زن هاى رقاصه و خواننده و هرزه زياد گردد. 56. علما كم شوند و 57. اولياى امور بسيار 58. ولى امين كم باشد.

7. در كتاب ارشاد ديلمى، آمده است:

قال رسول اللّه(صلى الله عليه و آله): و الذى نفسى بيده لا تقوم الساعة حتى يكون عليكم امراء فجرة و وزراء خونة و عرفاء ظلمه و قراء نفسه و عباد جهال، يفتح اللّه عليهم فتنة غبراء مظلم فيتهون فيها كما تاهت اليهود فح ينقص الاسلام عروة عروة حتى يكال اللّه اللّه.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: سوگند به آن كسى كه جانم در دست اوست «ساعت» نشود تا اينكه اولياى امور 1. فاجر و 2. وزراء خائن و 3. كارآگاه هاى ظالم بر شما مسلط شوند و 4. قارى ها فاسق و 5. عبادت كنندگان نادان باشند. 6. خداوند آن ها را چنان در فتنه تيره و تارى افكند كه مانند يهود حيران و سرگردان بمانند. 7. در آن موقع از اساس اسلام دسته دسته كاسته گردد 8. تا اينكه صداى اللّه اللّه هاى مسلمانان بلند شود.8. در كتاب مختصر تذكره شعرانى صفحه 142، آمده است:

عن رسول اللّه(صلى الله عليه و آله): لا تقوم الساعة حتى تكون التسليم على الخاصة دون العامة و حتى تفشوا التجارة و تعيب المرأة زوجها على التجارة حتى تقطع الارحام و يفشوا الظلم.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «ساعت» نشود (و انقلاب جهانى مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر پا نگردد) مگر وقتى كه 1. سلام كردن بر يك عده مخصوص باشد نه تمام مردم و 2. داد و ستد رواج يابد و 3. زن در خريد و فروش عيب جويى كند و 4. قطع رحم شود و 5. ظلم و تعدى شيوع پيدا كند.

9. در كتاب مختصر تذكره شعرانى صفحه 113، آمده است:

ص: 417

فى حديث مسلم ان رسول اللّه قال لا تقوم الساعة حتى تكون الفتن لقطع الليل المظلم يصبح الرجل مؤمنا و يمسى كافراً و يمسى مؤمناً و يصبح كافراً يبيع و فيه بعرض من الدنيا.

در حديث مسلم است كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «ساعت» نشود مگر آنكه 1. فتنه چون پاره هاى شب تار پيدا شود كه 2. مرد صبح مؤمن باشد و شب كافر شود و شب مؤمن باشد و صبح كافر شود و 3. دين خود را به مال دنيا بفروشد.

10. در تفسير على بن ابراهيم قمى (على بن ابراهيم بن هاشم ابوالحسن قمى) صفحه 627، آمده است:

عن عبداللّه بن عباس قال حججنا مع رسول اللّه حجة الوداع فاخة بحلقة باب الكعبه ثم اقبل علينا بوجهه فقال الا اخبركم باشراط الساعة و كان ادنى الناس يومئذ منه سلمان رحمة اللّه. فقال: بلى يا رسول اللّه. فقال ان من اشراط القيمة اضاعة الصلوات و اتباع الشهوات و الميل مع الاهواء وتعظيم اصحاب المال و بيع الدين بالدنيا فعندها بذاب قلب المومن فى جوفه كما يذوب الملح فى الماء مما يرى من المنكر فلا يستطيع ان يغيره قال سلمان و ان هذا الكائن يا رسول اللّه؟ قال اى و الذى نفسى بيده.

ابن عباس گويد: حجة الوداع را با رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به جا آورديم. آن گاه پيغمبر(صلى الله عليه و آله) حلقه در كعبه را گرفت و روى به ما نموده فرمود: آيا خبر ندهم شما را به علايم ساعت؟ در آن موقع نزديك ترين مردم به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) سلمان فارسى بود. عرض كرد: بلى يا رسول اللّه، حضرت فرمودند: از علايم آخرالزمان 1. نمازها را ضايع گزاردن و 2. ازشهوت ها پيروى كردن و 3. به هوا و هوس مايل شدن و 4. ثروتمندان را احترام كردن و 5. دين را به دنيا فروختن است. پس، آن موقع مؤمن از اعمال ناشايسته اى كه مشاهده مى كند و نمى تواند تغيير دهد دلش، مانند، نمك آب مى شود. سلمان عرض كرد: يا رسول اللّه، اين طور خواهد شد؟ حضرت فرمودند: قسم به آن كسى كه جانم در دست قدرت اوست، آرى خواهد شد.

يا سلمان عندها امراء جوره و وزراء فسقه و عرفاء ظلمه و امناء خونة فقال سلمان و ان هذا الكائن يا رسول اللّه؟ قال اى و الذى نفسى بيده.

اى سلمان، در آن زمان 7. امراى ستمكار و 8. وزراى تبهكار و 9. كارآگاه ها به ناحق گزارش دهند و 10. امين ها خائن باشند. سلمان عرض كرد: يا رسول اللّه، اين هم خواهد شد؟ حضرت فرمودند: قسم به آن كسى كه جانم در دست قدرت اوست، آرى خواهد شد.

يا سلمان إن عندها يكون المنكر معروفاً و المعروف منكراً و يؤتمن الخائن و يخون الامين و بصدق الكاذب و يكذب الصادق قال سلمان و ان هذا الكائن يا رسول اللّه؟ قال اى و الذى نفسى بيده.

اى سلمان، در آن زمان 11. كارهاى زشت را خوب و 12. خائن را امين و 13. امين را خائن و 14. دروغگو را راستگو و 15. راستگو را دروغگو قرار دهند. سلمان عرض كرد: يا رسول اللّه، اين هم خواهد شد؟ حضرت فرمودند: قسم به آن كسى كه جانم در دست قدرت اوست، آرى خواهد شد.

يا سلمان فعندها امارة النساء و مشاورة الاماء و قعور الصبيان على المنابره و يكون الكذب طوفا و الزكوة معرما و الفيئى مغنما و يجفو الرجل والديه و يبر صديقه و يطلع الكوكب المذنب. قال سلمان و ان هذا الكائن يا رسول اللّه؟ قال اى و الذى نفسى بيده.

ص: 418

ای سلمان در آن زمان زن ها فرمانروایی خواهند کرد و با زن ها مشورت خواهند کرد و بچه ها بر روی منبر می نشینند. دروغ دلچسب می شود و زکات را غرامت می شمرند و اموال عمومی (بیت المال) را غنیمت می شمرند با پدر و مادر جفا و با رفیق نیکی می کنند و ستاره ی دنباله دار ظاهر می شود. سلمان گفت: یا رسول الله، آیا این هم واقع خواهد شد. حضرت فرمودند: قسم به خدایی که جانم در ید قدرت اوست، این هم واقع می شود.

ص: 419

78. در ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آیاتی

نظیر دابه الارض و دجال نزول عیسی(عليه السلام) و طلوع خورشید از مغرب به وقوع می پیوندد.

سوره انعام، آیات 38 و 39

وَ قالوا لَو لا نُزِّلَ عَلَیهِ آیَةٌ مِن رَبِّه قُل إنَّ اللهَ قادِرٌ عَلَی أن یُنَزَّلَ آیَةً وَلکن اکثر الناس لا یعلمون(38) وَ ما مِن دابة فی الارض و لا طائر یطیر بجناحَیهِ الا اُمَمٌ اَمثالُکُم ما فَرَطنا فی الکتاب من شَئٍ ثُمَّ إلی ربهم یحشرون(39)

و (کافران گفتند) چرا بر او (پیامبر(صلى الله عليه و آله)) آیه و معجزه ای از طرف خداوند از آسمان فرود نیامد؟ بگو (ای پیامبر) خداوند قادر است که آیت، نشانه و معجزه ای از آسمان بفرستد ولیکن اکثر مردم علم و دانش و درک ندارند * محققاً بدانید که هر جنبنده ای در زمین و هر پرنده ای که با دو بال در آسمان پرواز می کند، همگی طایفه ای مثل نوع بشر هستند و ما در این کتاب هیچ چیز را فروگذار نکردیم. آن گاه همه به سوی پروردگار خود محشور می شوند *

همیشه دشمنان انبیا که در حقیقت دشمنان خداوند بودند از آن ها می خواستند معجزه و نشانه ای بیاورند تا ایمان آورند و وقتی معجزه و نشانه از طرف خداوند می آوردند بهانه ای جدید ساز می کردند. مثلاً می گفتند این معجزه نیست بلکه این جادو و سحر و چشم بندی است مثلاً در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از حضرت(صلى الله عليه و آله) خواستند شق القمر کند وقتی رسول الله(صلى الله عليه و آله) شق القمر فرمودند، گفتند او عجب جادوگر بزرگی است.

قبل از عمل شق القمر همه ی مردم مکه و اطراف آن را دعوت کردند و گفتند بیایید محمد دروغش معلوم می شود ولی وقتی شق القمر صورت گرفت گفتند عجب جادوگر بزرگی است.)

ص: 420

در زمان حضرت حجة ابن الحسن العسکری(عليهما السلام) معجزات عجیبی صورت می گیرد که دیگر غیرقابل انکار است. مثل طلوع خورشید از مغرب و غروب گاهش و یا نزول حضرت عیسی بن مریم(عليه السلام) از آسمان و خروج دابة الارض و خارج شدن دابة الارض از دورن زمین است.

1. در تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 714 به نقل از تفسیر قمی و الایقاظ من الهَجعة، صفحه 340 و بحارالانوار، مجلد 17، صفحه 204، باب 1، حدیث 5 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ «إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً» وَ سَيُرِيكُمْ فِي آخِرِ الزَّمَانِ آيَاتٍ، مِنْهَا دَابَّةٌ فِي الْأَرْضِ، وَ الدَّجَّالُ، وَ نُزُولُ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ع وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا

در روایت ابی جارود از امام محمد باقر(عليه السلام) در مورد این آیه همانا خداوند قادر است تا نازل کند آیت و نشانه و معجزه از آسمان حضرت(عليه السلام) فرمودند: می بینی در آخرالزمان آیات و نشانه ها و معجزاتی را از جمله خروج دابة الارض و خروج دجال و نازل شدن حضرت عیسی بن مریم(عليه السلام) از آسمان و طلوع خورشید از مغرب می باشد.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، مجلد 1، صفحه 198 و در چاپ جدید (مؤسسه الاعلمی) مجلد 1، صفحه 340، باب 10، حدیث 65، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 524، حدیث 3، بحارالانوار، مجلد 17، صفحه 204، باب 1، حدیث 5، نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 714، حدیث 64، تفسیر صافی، مجلد 2، صفحه 118، نوادر الاخبار، صفحه 260، حدیث 1 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ «إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً» وَ سَيُرِيكُمْ فِي آخِرِ الزَّمَانِ آيَاتٍ، مِنْهَا دَابَّةٌ فِي الْأَرْضِ، وَ الدَّجَّالُ، وَ نُزُولُ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ع وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا

و قوله وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ- وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ يعني خلق مثلكم، و قال كل شي ء مما خلق خلق مثلكم ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ ءٍ أي ما تركنا ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ و قوله وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا- صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِي الظُّلُماتِ يعني قد خفي عليهم ما تقوله مَنْ يَشَأِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ أي يعذبه وَ مَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ يعني يبين له و يوفقه حتى يهتدي إلى الطريق

در روایت ابی جارود از حضرت امام باقر(عليه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند«إنَّ الله قادرٌ عَلَی أن یُنَزُّلَ آیةً» (بگو ای پیامبر(صلى الله عليه و آله)، خداوند قادر است تا از آسمان آیت و نشانه ای بفرستد.) و در آخرالزمان(و ظهور حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) آیاتی است نظیر دابة الارض جنبنده ی زمین (و خروج) دجال و نزول عیسی بن مریم(عليه السلام) از آسمان و طلوع خورشید از غروب گاهش و این فرموده خداوند است «وَ ما من دابة فی الارض و لا طائرٍ

ص: 421

یطیرُ بِجناحیه إلّا اُمَمٌّ امثالکم» یعنی خداوند خلق می کند مثل شما را و گفت خداوند خلق می کند هر چیزی را مثل شما «ما فَرَّطنا فِی الکتابِ من شَئ» ما در این کتاب الهی هیچ چیز را فروگذار نکردیم یعنی هیچ چیز نیست که ما در این کتاب ترک کرده باشیم «ثُمَّ إلی رَبّهم یَحشرونَ» سپس همه چیز به سوی پروردگار خود برمی گردند. خداوند می فرمایند «وَ الذین کذَّبوا بِایاتنا صُمٌ و بُکمٌ فی الظلماتِ» آنان که آیات ما را تکذیب کردند آن ها کر و گنگ در ظلمت فرو می روند یعنی به تحقیق آن ها در ظلمت خودشان فرو می روند و خداوند می فرمایند «من یَشاء الله یٌضلِلهُ» خداوند هر که را بخواهد گمراه می کند یعنی آن ها را عذاب می کند«وَ مَن یَشاء یَجعَله عَلَی صراطٍ مستقیم» و هر که را بخواهد او را در صراط مستقیم قرار می دهد یعنی او را قرار می دهد و راهنمایی می کند در توفیق و هدایت می کند در صراط مستقیم.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، مجلد 1، صفحه 198 و چاپ جدید (المؤسسة الاعلمی) مجلد 1، صفحه 188 آمده است:

وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ أي هلا أنزل عليه آية، قال إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً- وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ قال لا يعلمون أن الآية إذا جاءت- و لم يؤمنوا بها ليهلكوا

حضرت امام صادق(عليه السلام) درباره ی این آیه «و قالوا لو لا نزل علیه آیة ... لا یعلمون » فرمودند: آن ها نمی دانند هر آیه ای که به سوی آن ها بیاید و به آن ایمان نیاورند آن ها هلاک می شوند.

ص: 422

79. کسانی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تکذیب

می کنند کر و گنگ در تاریکی درونشان به سر می برند

سوره انعام، آیه 39

و الذین کذبوا بایاتنا صُمٌّ و بکُمٌ فی الظلمات من یشاء الله یضلله و من یشاء نجعله علی صراط مستقیم

کسانی که آیات و نشانه های خداوند را تکذیب کردند، آن ها کر و گنگ در ظلمات (جهل درونی خودشان) به سر می برند و اراده و مشیت خداوند بر این قرارگرفته که هرکس را که بخواهد گمراه کند و هرکس را که بخواهد در صراط مستقیم قرار دهد.

آیات الهی بسیار زیاد است و قابل شمارش نیست. هر ذره ای که در عالم هستی است، آیت و نشانه ی خداوند است اما دو آیه از همه ی آیات الهی بالاتر است. یکی وجود مقدس نبی مکرّم اسلام، حضرت محمد مصطفی(صلى الله عليه و آله) و وجود حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و حضرت امام مجتبی(عليه السلام) حضرت سیدالشهدا(عليه السلام) و بقیه ی ائمه ی طاهرین(عليه السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روحی و ارواح العالمین له الفدا و دیگری کلام الله المجید، قرآن کریم است. پس مهم ترین آیت الهی ائمه طاهرین(عليهم السلام) و قرآن کریم می باشد و تکذیب این دو انسان را در وادی کفر و شرک ضلالت قرار می دهد و انسان کر و گنگ در ظلمت خود به سر خواهد برد. بر اساس آیه يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاء(1)

1. در تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 716، حدیث 75 و کتاب 1000 آیه فی الامام علی(عليه السلام)، صفحه 109 آمده است:

ص: 423


1- . سوره بقره آیه 105 و آل عمران 74

حدثنا جعفر بن أحمد قال: حدثنا عبد الكريم قال: حدثنا محمد بن على قال: حدثنا محمد بن الفضيل عن أبى حمزة قال: سألت أبا جعفر عليه السلام عن قول الله: «وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا صُمٌّ وَ بُكْمٌ» الى قوله «صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» فقال ابو جعفر عليه السلام نزلت في الذين كذبوا الأوصياء هم صم و بكم، كما قال الله في الظلمات، من كان من ولد إبليس فانه لا يصدق بالأوصياء، و لا يؤمن بهم أبدا، و هم الذين أضلهم الله، و من كان من ولد آدم آمن بالأوصياء و هم على صراط مستقيم. قال و سمعته يقول: «كَذَّبُوا بِآياتِنا كُلِّها» في بطن القرآن ان كذبوا بالأوصياء كلهم.

محمدبن فضیل می گوید از حضرت امام محمدباقر(عليه السلام) درباره ی این آیه «کسانی که تکذیب کردند آیات و نشانه های ما را این ها کر و گنگ در ظلمات (جهل درونی) خودشان به سر می برند و اراده و مشیت خداوند بر این قرار گرفته است که هرکس را که بخواهد گمراه کند و هرکس را بخواهد در صراط مستقیم قرار دهد.» حضرت(عليه السلام) فرمودند: این آیه درباره ی کسانی نازل شده است که جانشینان و اوصیای رسول خدا(عليه السلام) را تکذیب کرده اند. این ها کر وگنگ هستند همان طور که خداوند می فرمایند این ها در ظلمت به سر می برند. هرکس که از فرزندان ابلیس باشد، او هرگز اوصیای پیامبر(عليهم السلام) را تصدیق نمی کند تا ابد و به آن ها ایمان نمی آورد و این ها کسانی هستند که خداوند این ها را گمراه کرده است اما اگر کسی از فرزندان آدم باشد به اوصیا(ی رسول خدا(صلى الله عليه و آله)) ایمان می آورد و او در صراط مستقیم قرار دارد.

راوی می گوید «شنیدم که آن حضرت(عليه السلام) می فرمودند «و کذبوا بآیاتنا کلها» آن ها تکذیب همه ی آیات ما را در بطن و تأویل و درون قرآن و منظور در اوصیای همه ی اوصیا می باشند. عظمت و شکوه و جلال و کمال قرآن به بطن آن است که بطن آن همان تأویل آیات است.»

ص: 424

80. ده علامت مهم قبل از قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

سوره انعام آیه 40

قُلْ أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَ غَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين

بگو: به من بگوييد اگر عذاب خداوند بر شما فرا رسد و يا ساعة شما را فرا گيرد، آيا (در آن وقت) غير خداوند را مى خوانيد؟ اگر راستگو هستيد.

کلمه الساعة یا ساعت در آیات مختلف قرآنی آمده است که در بسیاری از این آیات اشارع به دو قیامت یا دو ساعت است. اول ساعت صغری یا قیامت صغری که همان ظهور حضرت ولی الله الاعظم قائم آل محمد است. دوم: ساعت کبری یا قیامت کبری که همان قیامتی است که همه ی انسان ها بدون استثنا در محشر حاضر می شوند و این آیه از این گونه آیات است.

1. در تفسير الدر المنثور فى التفسير المأثور نوشته حافظ الامام عبدالرحمن سيوطى شافعى(1) مجلد 3 صفحه 395 آورده است:

وأخرج ابن أبي شيبة وأحمد وأبو داود والترمذي والنسائي وابن ماجة وابن مردويه والبيهقي في البعث عن حذيفة بن أسيد قال أشرف علينا رسول الله صلى الله عليه وسلم من علية ونحن نتذاكر فقال ماذا تذكرون قلنا نتذاكر الساعة قال فإنها لا تقوم حتى تروا قبلها عشر آيات الدخان والدجال وعيسى بن مريم ويأجوج ومأجوج والدابة وطلوع الشمس من مغربها وثلاثة خسوف خسف بالمشرق وخسف بالمغرب وخسف بجزيرة العرب وآخر ذلك نار تخرج من قعر عدن

رسول خدا در این حدیث شریف ده نشان و علامت برای برپایی قیامت صغری یا ساعة صغری یا ظهور حضرت ولی عصر بیان فرمودند: اول دخان دوم دجال سوم (نزول) حضرت عیسی بن مریم از آسمان چهارم یأجوج و مأجوج پنجم دابة الارض ششم طلوع خورشید

ص: 425


1- سیوطی از صفحه 389 تا 401 احادیث و ملاحم و نشانه های ظهور را آورده است.

از مغرب هفتم یک خسف در مشرق هشتم یک خسف در مغرب نهم یک خسف در جزیرة العرب و دهم خارج شدن آتش از قعر عدن یا یمن تا زمانی که این ده علامت به وقوع نپیوندد، امام زمان ظهور نمی کنند.

2. در الدرالمنثور فی تفسیر المأثور مجلد 3 صفحه 389 آمده است:

وأخرج عبدبن حميد وعبد الرزاق وأحمد والبخاري و مسلم و أبوداود و النسائي و ابن ماجة و ابن المنذر و أبوالشيخ و ابن مردويه و البيهقي في البعث عن أبي هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لا تقوم الساعة حتى تطلع الشمس من مغربها فإذا طلعت ورآها الناس آمنوا أجمعون فذلك حين لا ينفع نفسا ايمانها ثم قرأ الآية

ابوهریره از رسول خدا روایت کرده است که قیامت صغری یا ساعة صغری یا ظهور امام زمان برپا نخواهد شد مگراین که خورشید از مغرب طلوع کند و بعد از آن مردم دسته جمعی ایمان می آورند و دیگر ایمان آوردن برای کسی نفعی ندارد.

ص: 426

81. سلطنت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به همه سلطنت ها خاتمه مى دهد

سوره انعام آيه 44

«فَلَمّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيءٍ حَتّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ»

زمانى كه (اندرزها سودى نبخشيد) و همه نصيحت ها را فراموش نمودند، ما درهاى همه چيز از نعمت هاى (خودمان) را بر روى آن ها گشوديم تا آن ها كاملاً خوشحال شدند و به آن ها دل بستند (اما) ناگهان آن ها را گرفتيم (و سخت مجازاتشان كرديم و به كيفر اعمالشان رسانيديم) در اين هنگام همه مأيوس شدند (و درهاى اميد بر روى آن ها بسته شد)

1. در کتاب الف آیاته نزلت فی الامام علی(عليه السلام)، صفحه 109، تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 398، حدیث 57، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 539، حدیث 540 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَال أُولئِكَ الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ (1) فَإِنَّهُ وَكَّلَ بِالْفُضَّلِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ- وَ الْإِخْوَانِ وَ الذُّرِّيَّةِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنْ تَكْفُرْ بِهِ أُمَّتُكَ فَقَدْ وَكَّلْتُ أَهْلَ بَيْتِكَ بِالْإِيمَانِ الَّذِي أَرْسَلْتُكَ بِهِ فَلَا يَكْفُرُونَ بِهِ أَبَداً وَ لَا أُضِيعُ الْإِيمَانَ الَّذِي أَرْسَلْتُكَ بِهِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ مِنْ بَعْدِكَ عُلَمَاءِ أُمَّتِكَ وَ وُلَاةِ أَمْرِي بَعْدَكَ وَ أَهْلِ اسْتِنْبَاطِ الْعِلْمِ الَّذِي لَيْسَ فِيهِ كَذِبٌ وَ لَا إِثْمٌ وَ لَا زُورٌ وَ لَا بَطَرٌ وَ لَا رِيَاءٌ فَهَذَا بَيَانُ مَا يَنْتَهِي إِلَيْهِ أَمْرُ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ طَهَّرَ- أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّهِ ع وَ سَأَلَهُمْ أَجْرَ الْمَوَدَّةِ وَ أَجْرَى لَهُمُ الْوَلَايَةَ وَ جَعَلَهُمْ أَوْصِيَاءَهُ وَ أَحِبَّاءَهُ ثَابِتَةً بَعْدَهُ فِي أُمَّتِهِ فَاعْتَبِرُوا يَا أَيُّهَا النَّاسُ فِيمَا قُلْتُ حَيْثُ وَضَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَلَايَتَهُ وَ طَاعَتَهُ وَ مَوَدَّتَهُ وَ اسْتِنْبَاطَ عِلْمِهِ وَ حُجَجَهُ فَإِيَّاهُ فَتَقَبَّلُوا وَ بِهِ فَاسْتَمْسِكُوا تَنْجُوا بِهِ وَ تَكُونُ لَكُمُ الْحُجَّةُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ طَرِيقُ رَبِّكُمْ جَلَّ وَ عَزَّ وَ لَا تَصِلُ وَلَايَةٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ إِلَّا بِهِمْ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُكْرِمَهُ وَ لَا يُعَذِّبَهُ وَ مَنْ يَأْتِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ مَا أَمَرَهُ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُذِلَّهُ وَ أَنْ يُعَذِّبَهُ.

ص: 427


1- . سوره انعام آیات 84 تا 87.

محمدبن یعقوب کلینی روایت می کند از علی بن ابراهیم قمی و ایشان از پدرش و ایشان از حسن بن محبوب و ایشان از محمد بن فضل و ایشان از ابی حمزه و او از امام محمد باقر(عليه السلام) روایت می کند که آن حضرت(عليه السلام) در ذیل آیه «کسانی که به آن ها کتاب و حکم نبوت عطا کردیم پس اگر کافر شوند به آن ما قوم دیگری را می آوریم که به آن کافر نیستند» پس آن سپرده شده به اهل بیت و برادران و فرزندان و فضلی که به آن ها داده است.

2. در بصائرالدرجات، صفحه 78 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: وَ أَمَّا قَوْلُهُ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ (1) يَعْنِي قِيَامَ الْقَائِمِ.

امام محمد باقر درباره ی این آیه تا این که شاد شوند به خاطر آنچه که به آن ها دادیم و یک باره آن ها را خواهیم گرفت در حالی که سرافکنده هستند فرمودند: این در زمان قیام حضرت قائم آل محمد است که قبلش سرکشان شادند اما سرانجام سرافکنده می شوند..

- در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، صفحه 200، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 718، حدیث 82، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 525، حدیث 1 و 2 آمده است:

حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْكَرِيمِ بْنُ عَبْدِ الرَّحِيمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ- فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ ءٍ قَالَ أَمَّا قَوْلُهُ «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ» يَعْنِي فَلَمَّا تَرَكُوا وَلَايَةَ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ ع وَ قَدْ أُمِرُوا بِهِ «فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ ءٍ» يَعْنِي دَوْلَتَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَ مَا بُسِطَ لَهُمْ فِيهَا- وَ أَمَّا قَوْلُهُ «حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا- أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ» يَعْنِي بِذَلِكَ قِيَامَ الْقَائِمِ حَتَّى كَأَنَّهُمْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ سُلْطَانٌ قَطُّ، فَذَلِكَ قَوْلُهُ بَغْتَةً فَنَزَلَتْ بِخَبَرِهِ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَى مُحَمَّدٍ ص

ابی حمزه می گوید از امام محمدباقر(عليه السلام) درباره ی این آیه «زمانی که فراموش کردند چیزهایی که ما به آن ها گفته بودیم» سؤال شد. فرمودند: یعنی ترک کردن ولایت و امامت و زعامت حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) را ما امر کردیم و «درب های همه چیز را بر روی آن ها گشودیم» یعنی به آن هادولت و ثروت در دنیا دادیم. اما این فرموده که «تا آنجا شاد شدند به آنچه ما به آن ها دادیم آن ها را یک دفعه گرفتیم و آن ها یک باره مأیوس شدند.»

ص: 428


1- . سوره انعام آية 44

یعنی در هنگام قیام حضرت قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (که آن ها همه چیزشان را از دست می دهند.) مثل این که آن ها هرگز سلطنت و مکنت و ثروت نداشتند ... .

ص: 429

82. اصحاب امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مورد تأييد خداوند هستند

سوره انعام آيه 89

اولئک الذین آتیناهم الکتاب و الحکم و النبوة فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ»

...آن ها کسانی هستند که با آن ها کتاب و حکم و نبوت عطا کردیم، پس اگر اينان كافر شوند (و كفر بورزند و حقايق را بپوشانند) همانا قومى را (مى آوريم) و بدان مى گماريم كه آن ها بدان كافر نيستند.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى باب 71 صفحه 422، آمده است:

و عن سليمان بن هارون العجلى قال سمعت جعفر الصادق رضى الله عنه ان صاحب هذا الامر يعنى القائم المهدى محفوظ لو ذهب الناس جميعاً اتى اللّه باصحابه و هم الذين قال اللّه فيهم «فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ و هم الذين قال اللّه فيهم «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلى المُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلى الكافِرِينَ»

سليمان بن هارون عجلى مى گويد: شنيدم از امام صادق(عليه السلام) كه صاحب اين امر يعنى قائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محفوظ است. (و خداوند او را حفظ مى كند) اگرچه همه مردم از بين بروند (چنان كه خداوند تعالى فرموده است:) «فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ» خداوند اصحاب آن حضرت را مى آورد و ايشان كسانى هستند كه در اين آيه نام برده شدند و باز اين ها كسانى هستند كه خداوند در قرآن درباره آن ها مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، هر كس از شما مرتد شود (و از دين خويش دست بردارد، به خداوند هيچ زيانى نمى رساند) و به زودى خداوند گروهى را مى آورد كه آنان را دوست مى دارد و آن ها نيز خداوند را دوست مى دارندآن ها بر مؤمنين (فخر نمى فروشند) و فروتن هستند. اما بر كافران سخت مى گيرند.»

ص: 430

83. امامان(عليهم السلام) ستارگان هدایت بندگان خداوند هستند و در

اشاره

حال حاضر این اختر تابناک امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره انعام، آیه 97

وَ هُوَ الذی جَعَلَ لَکُمُ النُّجومَ تَهتَدوا بِها فی ظُلمات البر و البحر قَد فَصّلنا الآیات لقومٍ یعلمون

و اوست خدایی که قرار داده است برای شما ستاره ها را که به وسیله ی آن ها هدایت شوید در تاریکی های خشکی و دریا. به تحقیق ما آیات و نشانه های خود را برای علما و دانشمندان و اهل فهم به تفصیل بیان کردیم.

تنزیل این آیه مشخص است که مردم در دریاها و بیابان ها در شب های تار و ظلمانی با استفاده از ستارگان می توانستند و می توانند هدایت شوند و از هلاکت نجات یابند.

براساس این آیات بود که در حوزه های علمیه نجوم، فضانوردی، فضاشناسی و ... تدریس می شد.

تأویل آیه

اما تأویل آیه ستارگانی که سبب نجات گمراهان می شوند و از هلاکت آن ها جلوگیری می کنند، این ستارگان درخشان پس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) است و پس از ایشان یازده امام یکی پس از دیگری مانند ستاره ای درخشان سبب نجات گمراهان می شوند و هم اکنون حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این نقش عظیم را به عهده دارند. هرکس ایشان را هادی خود قرار دهد نجات یافته و از هلاکت و مرگ روحی نجات می یابد.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، مجلد 1، صفحه 211 و کتاب الف آیة نزلت فی الامام علی(عليه السلام) آمده است:

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ ... قال النجوم آل محمد

ص: 431

حضرت امام صادق(عليه السلام) می فرمایند: این ستارگان (پر نور و درخشان که سبب هدایت مخلوقات می شود آل محمد(صلى الله عليه و آله) هستند.

2. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 374، حدیث 82، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 551 و بحارالانوار، مجلد 7، صفحه 190 آمده است:

عن يونس بن ظبيان قال: سمعت أبا عبد الله ع يقول إن الإمام إذا أراد الله أن يحمل له بإمام- أتى بسبع ورقات من الجنة فأكلهن قبل أن يواقع، قال: فإذا وقع في الرحم سمع الكلام في بطن أمه، فإذا وضعته رفع له عمود من نور ما بين السماء و الأرض، يرى ما بين المشرق و المغرب، و كتب على عضده «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً(1)» قال أبو عبد الله ع قال: قال الوشاء حين مر هذا الحديث لا أروي لكم هذا لا تحدثوا عني

یونس بن ظبیان می گوید: از حضرت امام صادق(عليه السلام) شنیدم هنگامی که خداوند اراده فرماید امامی را از امامی دیگر به وجود آورد، هفت برگ از برگ های بهشت را برای امام می فرستد و او آن ها را می خورد (و آن در صلب امام(عليه السلام) نطفه می شود.) وقتی در رحم قرار می گیرد، صداها را در رحم مادرش می شنود و هنگامی که او متولد می شود نوری از وجود او بین آسمان و زمین ساطع می شود (و همه ی مردم) بین مشرق و مغرب زمین آن را می بینند و بر روی بازوی او (به طور طبیعی) نوشته شده است و تمام و کامل شد کلمات پروردگارت بر اساس صدق و راستی و عدالت که دیگر تبدیل کننده ای برای کلمات او نیست و او شنوا و داناست.

3. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 374، حدیث 83، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 551 و بحارالانوار، مجلد 7، صفحه 190 آمده است:

عن يونس بن ظبيان عن أبي عبد الله ع قال إذا أراد الله أن يقبض روح إمام و يخلق بعده إماما- أنزل قطرة من تحت العرش إلى الأرض- يلقيها على ثمرة أو بقلة، قال: فيأكل تلك الثمرة أو تلك البقلة الإمام- الذي يخلق الله منه نطفة الإمام الذي يقوم من بعده، قال: فيخلق الله من تلك القطرة نطفة في الصلب، ثم يصير إلى الرحم فيمكث فيه أربعين يوما، فإذا مضى له أربعون يوما سمع الصوت، فإذا مضى له أربعة أشهر كتب على عضده الأيمن «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ- وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» فإذا خرج إلى الأرض أوتي الحكمة و زين بالحكم و الوقار، و ألبس الهيبة و جعل له مصباح من نور، فعرف به الضمير و يرى به أعمال العباد

ص: 432


1- . سوره انعام آیه 115

نکاتی درباره ی روح و بدن چهارده معصوم(عليهم السلام)

در کتاب ریحانه ی ملکوت، صفحه 18 چنین آمده است:

هر یک از ما دارای روحی و جسمی هستیم. حالا حقیقت روح چیست؟ حقیقت جسم چیست؟ نسبت بین جسم و روح چه نسبتی است؟ اجمالاً ما دارای روحی و بدنی هستیم. روح از عالمی غیر از این عالم ماده و مُدّه است. روح ما مولود و محصول این عالم ماده نیست ولی بدن ما مولود این عالم است یعنی از مواد این عالم حاصل شده است البته روحمان از نشئه ی امر است. از یک عالم بالاتر است وَ قُل الرُّوحُ مِن اَمرِ رَبّی

حالا به همین نسبت [است] پیغمبر و دوازده وصی او و خاصه این دختر او (حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)) ... چهارده معصوم(عليهم السلام) یعنی پیغمبر و دخترش، حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و دوازده وصی اش که اول آن ها حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و دوازدهمین آن ها حضرت بقیة الله فی الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. این ها هم دارای روح و بدن هستند ولی بدن آن ها از سنخ بدن ما (هم) هست و (هم) نیست. توجه کنید هم هست و هم نیست. اما هست زیرا معروض اعراض دنیویه است لذا کمّ و کیف و اضافه و وضع و فعل و انفعال این عالم را دارد مانند ما درد، بیماری، صحت، غم، نشاط، خواب و خوراک دارد. آنچه را که ما داریم آن ها هم دارند. از این جهت (ابدان آن ها) از سنخ بدن ما است اما از جهتی [ابدان آن ها] سنخ بدن ما نیست. ماده ی اولیه و آن حقیقت جوهریه مولود این عالم نیست یعنی ماده ی اولیه ی بدن پیغمبر که معروض عوارض و اعراض دنیوی شده از این نشئه نیست از این کره نیست از کره ماده نیست از این کرات آسمانی نیست از عالم دیگری است... آن ها از عالم ملکوتند، عالمی که روح ما از آن عالم است... روح ما از عالمی است که نام آن عالم عالم ملکوت است عالم امر است. آن عالم، غیر از عالم خواب و خوراک دنیوی است ماده ی اولیه ی بدن چهارده معصوم و بذر اولیه اش از آن عالم است، آن عالمی که عالم روح ما است. (آنجا) عالم بدن آن هاست. این چهارده نفر را می گویم نه غیر آن ها.توجه فرمودید؟ بدن آن ها در رتبه ی روح ما است. روح ما نورانی است بدن آن ها هم نورانی است. بدن آن ها قوی است. عیناً از آنچه روح ما ساخته و پرداخته شده است. آن عالم عالم نور است. آن عالم، عالم لطافت است. عالم سرعت است عالم قدرت است عالم دانایی است روح ما از آن عالم است ماده ی بدن این ها نیز از آن عالم

ص: 433

است. فقط همین چهارده نفر. آن گاه وقتی بدنشان از آن عالم بود در رتبه ی روح ما قرار می گیرد. معنای وَ اَجسادُکُم فی الاجساد وَ اَرواحُکُم فی الارواح یک عباراتی در زیارت جامعه ی کبیره به چشم می خورد این زیارت جامعه ی کبیره بسیار زیارت عالی است و شیعه باید آن را بخواند و مضامینش را بداند وَ اَسمائُکُم فی الاسماء وَ اجسادُکُم فی الاجساد و اَرواحُکُم فی الارواح وَ انفسکُم فِی النُّفوس و آثارُکم فی الآثار وَ قُبورُکُم فی القبور...(1) هیچ فکر کرده اید که این عبارات چه چیزی می خواهد بگوید؟ می خواهد بگوید روح شما میان روح ها است؟ نَفس شما میان نفوس است؟ جسم شما میان جسم ها است؟ اسم شما میان اسم ها است؟ این یعنی چه؟ جسم بنده هم میان جسم ها است. اسم بنده هم میان اسم ها است. روح بنده هم میان روح ها است. این چه چیزی می خواهد بگوید؟ این چه فضیلتی برای ایشان است؟ این چه مقامی برای معصومین است که در زیارت جامعه راجع به مقامات عالیه شان ذکر شده است؟ این یکی از آن مطالب عالیه ی رفیعه است که اگر به آن پی ببرید، عرفانتان (فوق العاده) کامل می شود.

معنای روح در بدن چیست؟

آقایان طلّاب، این فَیَویَّت، فَیَویَّت ظرف و مظروف نیست، از قبیل الماءُ فی الکُوز و زَیدٌ فی الدّار نیست. این فیویّتِ قیّومیّت است. این آن فیویّتی است که خدای متعال به خاتم النبیین و به اوصیای معصومش عطا کرده است و آن ها را به قیّومیّت خودش، قیّوم قرار داده است. این مثل آن فیویّتی است که می گوییم این آقا روح در بدن دارد، جان در تن دارد. حالا جان در تن و روح در بدن را می فهمید؟!

روح در بدن مثل آب در کوزه نیست؛ روح درون بدن نیست. اشتباه نکنید. مثال روح در بدن، مثال نوردر چراغ است. وقتی می گوییم نور در چراغ است، مانند آبِ در کوزه نیست که نور درون چراغ باشد. نه!نور چراغ، محیط به چراغ است. باطن، ظاهر، بالا و پایین این رشته سیمِ وسط چراغ، غرق در نور است. پس این که می گویند «نور توی لامپ است»؛ یعنی نور، ظاهر و باطن لامپ را احاطه کرده است.

ص: 434


1- . مفاتیح الجنان- زیارت جامعه کبیره

روح هم در بدن همین طور است. روح در جمجمه نیست. جمجمه، استخوان سر است. مغز درون آن است، روح درون آن نیست. روح درون دست نیست. این دست گوشت و پوست است. پس چگونه روح در بدن است؟ روح محیطِ بر بدن است. نگهبان بدن است. لذا وقتی که از امام صادق(عليه السلام) درباره ی روح و بدن پرسیدند، حضرت فرمودند: بحار الانوار، مجلد 58، صفحه 40، حدیث 11:

عَن ابی عبدالله(عليه السلام) قالَ: مَثَلُ روحِ المُؤمِنِ وَ بَدَنِهِ کَجَوهَرَةٍ فی صُندُوقٍ إذَا اُخرِجَتِ الجُوهَرَةُ مِنهُ طُرِحَ الصُّندوقُ وَ لَم یُعبَاً بِهِ وَ قال إنَّ الاَروَاحَ لا تُمازِجُ البَدَنَ وَ لا تُوَاکِلُهُ وَ إنّما هِیَ کِلَلٌ لِلبَدَنِ مُحیطَةٌ بِهِ

روح مانند قبّه ای است که بر بالای بدن باشد. آنی که اینجا نشسته بدن است. روح درون بدن نیست. روح محیط بر آن است. مثل نور چراغ که محیط بر آن سیم است. محیط بر آن (تنگستنِ) درون لامپ است. نه این که (نور) درون تنگستن باشد؛ نور اجلّ و اعظم و بزرگ تر از این است که درون آن سیم باشد، بلکه سیم درون نور است. سیم غرق در نور است. بدن نیز غرق در روح است و در وسط روح است. روح آن را احاطه کرده، نه این که روح در بدن باشد.

پس وقتی که می گویند اجسادکم فی الاجساد و ارواحکم فی الارواح فیویّتِ قیّومیّت است؛ یعنی جسد شما آل محمد بر جسدها قیّوم و محیط است. روح شما آل محمد، قیّوم روح هاست و محیط بر آن هاست. جسدشان که قیّوم جسد ماست در رتبه ی روح ما قرار می گیرد. روح ما محیط به بدنمان است؛ جسد آن ها هم محیط به بدن ماست. بدین رو جسد نورانی ملکوتی این بزرگواران (بر ابدان ما احاطه دارد)، زیرا ماده ی اولیه این جسدِ معروضِ اعراض دنیوی که بدن (دنیایی) این بزرگواران از آن ساخته شده است، (از عالم دیگری است و لذا بر ابدان ما فیویِت قیِومیه دارد.)رخش می باید تن رستم کشد.(1) بین روح و بدن باید مناسبت باشد، مثل مناسبتی که بین سوار و مرکوب است. بدن هم مرکوب روح است. بدن بنده، مرکوب روح پیغمبر نمی شود و بدن اصلی پیغمبر، مرکوب روح من نمی شود. رخش می باید تن رستم کشد. آن روحی که اوّل ما خلق الله است، آن روحی که مملو از جلال و عظمت حق متعال است، آن روحی که به یک جلوه ی او خدا

ص: 435


1- . پر دلی باید که بار غم کشد رخش می باید تن رستم کشد (ازفردوسی)

عالم را خلق کرده است، آن را بر بدنی سوار نمی کنند که مولود زردآلو و نان و پنیر و پیاز و برنج صدری این عالم است. آن را بر بدنی سوار می کنند که ماده ی اولیه ی آن، بدن و استخوان بندی اولیه ی آن، از همان عالم ارواح ما باشد. از عالمی که روح ما از آن عالم است. لذا وقتی که نگاه می کنیم در ولادت همه ی این چهارده معصوم(عليهم السلام) چیزهایی می بینیم.

ماده ی اولیه ی جسم حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) از عالم ملکوت بود

مثلاً در ولادت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) پدرش ابوطالب با مثرم بن دعیب بن شیتقام که از اولیا و از اوصیای انبیاست روبه رو می شود. مثرم از خدا خواست که خدا او را به یک ولیّ بزرگی برساند؛ به حضرت ابوطالب می رسد و می گوید که من از خدا درخواست کردم که مرا به یک ولیّ برساند و مرا به تو رسانده است. خدا به تو فرزند عجیبی خواهد داد.

حضرت ابوطالب به ایشان می فرماید نشانه ی راستی این حرف چیست؟ او می گوید: نشانه ی راستی اش این است که هر چه می خواهی بخواه تا من از خدا بخواهم حاضر شود. حضرت ابوطالب می گوید: خوراک بهشتی می خواهم.

مثرم می گوید: خوراک بهشتی می خواهی؟

حضرت ابوطالب می فرمایند: بله.

مثرم می گوید: خدایا، از خوراک های غیبی برای این ولیّت بفرست.

یک مرتبه دید یک بشقاب خوراکی حاضر شد. مقداری انار، انگور و رطب در طبقی آورده شد. حضرت ابوطالب انار را تناول کرد و از آن به فاطمه بنت اسد هم داد. هر دو خوردند و قِران سعدین گردید.نطفه ی جضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) بسته شد؛ نه نطفه ی جعفر، نه عقیل، نه طالب.

ابوطالب چهار پسر داشت. پسر اول، طالب، پسر دوم جعفر، پسر سوم عقیل، پسر چهارم حضرت علی(عليه السلام) بود. هر یک ده سال با یکدیگر فاصله داشتند. در مورد آن سه پسر، این خبرها نبود. درباره ی حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) خوراک ملکوتی آمد از عالم غیب خوراک آمد. ابوطالب آن خوراک را خورد، آورد به فاطمه بنت اسد هم داد. (البته با شرایطی) وقتی که به او داد، دوتایی خوردند و قران سعدین فرمودند. زهره و مشتری در مقارنه شدند. آن وقت کوکب سعد علی بن ابی طالب(عليه السلام) از مطلع الفجر رحم مادرش طالع شد. ماده ی بدن حضرت علی(عليه السلام) از

ص: 436

خوراک های دنیوی نبوده است. ماده ی اولیه اش از خوراک های غیبی ملکوتی بوده که به وسیله ی مثرم بن دعیب نوش جان کرد. به روایت نگاه کنید.

متن حدیث ملکوتی بودن جسم حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)

قَالَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) عَنْ مِيلَادِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَقَالَ آهِ آهِ لَقَدْ سَأَلْتَنِي عَنْ خَيْرِ مَوْلُودٍ وُلِدَ بَعْدِي عَلَى سُنَّةِ الْمَسِيحِ(عليه السلام) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ عَلِيّاً(عليه السلام) مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ- قَبْلَ أَنْ خَلَقَ الْخَلْقَ بِخَمْسِمِائَةِ أَلْفِ عَامٍ فَكُنَّا نُسَبِّحُ اللَّهَ وَ نُقَدِّسُهُ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى آدَمَ قَذَفَ بِنَا فِي صُلْبِهِ وَ اسْتَقْرَرْتُ أَنَا فِي جَنْبِهِ الْأَيْمَنِ وَ عَلِيٌّ فِي الْأَيْسَرِ ثُمَّ نَقَلَنَا مِنْ صُلْبِهِ فِي الْأَصْلَابِ الطَّاهِرَاتِ إِلَى الْأَرْحَامِ الطَّيِّبَةِ فَلَمْ نَزَلْ كَذَلِكَ حَتَّى أَطْلَعَنِيَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْ ظَهْرٍ طَاهِرٍ وَ هُوَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَاسْتَوْدَعَنِي خَيْرَ رَحِمٍ وَ هِيَ آمِنَةُ ثُمَّ أَطْلَعَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلِيّاً مِنْ ظَهْرٍ طَاهِرٍ وَ هُوَ أَبُو طَالِبٍ وَ اسْتَوْدَعَهُ خَيْرَ رَحِمٍ وَ هِيَ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ وَ مِنْ قَبْلِ أَنْ وَقَعَ عَلِيٌّ فِي بَطْنِ أُمِّهِ كَانَ فِي زَمَانِهِ رَجُلٌ عَابِدٌ رَاهِبٌ يُقَالُ لَهُ المثرم بْنُ دعيب بْنِ الشيقتام وَ كَانَ مَذْكُوراً فِي الْعِبَادَةِ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ مِائَةً وَ تِسْعِينَ سَنَةً وَ لَمْ يَسْأَلْهُ حَاجَةً فَسَأَلَ رَبَّهُ أَنْ يُرِيَهُ وَلِيّاً لَهُ فَبَعَثَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِأَبِي طَالِبٍ إِلَيْهِ فَلَمَّا أَنْ بَصُرَ بِهِ المثرم قَامَ إِلَيْهِ فَقَبَّلَ رَأْسَهُ وَ أَجْلَسَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ مَنْ أَنْتَ يَرْحَمُكَ اللَّهُ قَالَ رَجُلٌ مِنْ تِهَامَةَ فَقَالَ مِنْ أَيِّ تِهَامَةَ قَالَ مِنْ مَكَّةَ قَالَ مِمَّنْ قَالَ مِنْ عَبْدِ مَنَافٍ قَالَ مِنْ أَيِّ عَبْدِ مَنَافٍ قَالَ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ فَوَثَبَ إِلَيْهِ الرَّاهِبُ وَ قَبَّلَ رَأْسَهُ ثَانِياً وَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَعْطَانِي مَسْأَلَتِي وَ لَمْ يُمِتْنِي حَتَّى أَرَانِي وَلِيَّهُ ثُمَّ قَالَ أَبْشِرْ يَا هَذَا فَإِنَّ الْعَلِيَّ الْأَعْلَى قَدْ أَلْهَمَنِي إِلْهَاماً فِيهِ بِشَارَتُكَ قَالَ أَبُو طَالِبٍ وَ مَا هُوَ قَالَ وَلَدٌ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِكَ هُوَ وَلِيُّ اللَّهِ تَبَارَكَ اسْمُهُ وَ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ هُوَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ وَصِيُّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ فَإِنْ أَدْرَكْتَ ذَلِكَ الْوَلَدَ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُ إِنَّ المثرم يَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلَامَ وَ هُوَ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّكَ وَصِيُّهُ حَقّاً- بِمُحَمَّدٍ يَتِمُّ النُّبُوَّةُ وَ بِكَ يَتِمُّ الْوَصِيَّةُ قَالَ فَبَكَى أَبُو طَالِبٍ وَ قَالَلَهُ مَا اسْمُ هَذَا الْمَوْلُودِ قَالَ اسْمُهُ عَلِيٌّ فَقَالَ أَبُو طَالِبٍ إِنِّي لَا أَعْلَمُ حَقِيقَةَ مَا تَقُولُهُ إِلَّا بِبُرْهَانٍ بَيِّنٍ وَ دَلَالَةٍ وَاضِحَةٍ قَالَ المثرم فَمَا تُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَ اللَّهَ لَكَ أَنْ يُعْطِيَكَ فِي مَكَانِكَ مَا يَكُونُ دَلَالَةً لَكَ قَالَ أَبُو طَالِبٍ أُرِيدُ طَعَاماً مِنَ الْجَنَّةِ فِي وَقْتِي هَذَا فَدَعَا الرَّاهِبُ بِذَلِكَ فَمَا اسْتَتَمَّ دُعَاؤُهُ حَتَّى أُتِيَ بِطَبَقٍ عَلَيْهِ مِنْ فَاكِهَةِ الْجَنَّةِ رُطَبَةٌ وَ عِنَبَةٌ وَ رُمَّانٌ فَتَنَاوَلَ أَبُو طَالِبٍ مِنْهُ رُمَّانَةً وَ نَهَضَ فَرِحاً مِنْ سَاعَتِهِ حَتَّى رَجَعَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَأَكَلَهَا فَتَحَوَّلَتْ مَاءً فِي صُلْبِهِ فَجَامَعَ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ فَحَمَلَتْ بِعَلِيٍّ ع ...

ابدان چهارده معصوم(عليهم السلام) از عالم ملکوت است

هر امامی که می خواهد به دنیا و به رحم مادرش بیاید، یک قطره از آب های بهشتی در غذای پدرش می چکد و می خورد بعد نطفه او در رحم مادرش منعقد می شود. این ها روایت است از

ص: 437

خودم چیزی نمی بافم. آن وقت همان قطره ی بهشتی، همان میوه ی بهشتی، همان مائده ی ملکوتی ماده ی بدنی آن ها است.

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ الْهَمَدَانِيِّ وَ غَيْرِهِ رَوَاهُ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَقْبِضَ رُوحَ إِمَامٍ وَ يَخْلُقَ مِنْ بَعْدِهِ إِمَاماً أَنْزَلَ قَطْرَةً مِنْ مَاءٍ تَحْتَ الْعَرْشِ إِلَى الْأَرْضِ فَيُلْقِيهَا عَلَى ثَمَرَةٍ أَوْ عَلَى بَقْلَةٍ فَيَأْكُلُ تِلْكَ الثَّمَرَةَ أَوْ تِلْكَ الْبَقْلَةَ الْإِمَامُ الَّذِي يَخْلُقُ اللَّهُ مِنْهُ نُطْفَةَ الْإِمَامِ الَّذِي يَقُومُ مِنْ بَعْدِهِ قَالَ فَيَخْلُقُ اللَّهُ مِنْ تِلْكَ الْقَطْرَةِ نُطْفَةً فِي الصُّلْبِ ثُمَّ يَصِيرُ إِلَى الرَّحِمِ فَيَمْكُثُ فِيهَا أَرْبَعِينَ لَيْلَةً فَإِذَا مَضَى لَهُ أَرْبَعُونَ لَيْلَةً سَمِعَ الصَّوْتَ فَإِذَا مَضَى لَهُ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ كُتِبَ عَلَى عَضُدِهِ الْأَيْمَنِ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ فَإِذَا خَرَجَ إِلَى الْأَرْضِ أُوتِيَ الْحِكْمَةَ وَ زُيِّنَ بِالْعِلْمِ وَ الْوَقَارِ وَ أُلْبِسَ الْهَيْبَةَ وَ جُعِلَ لَهُ مِصْبَاحٌ مِنْ نُورٍ يَعْرِفُ بِهِ الضَّمِيرَ وَ يَرَى بِهِ أَعْمَالَ الْعِبَادِ.(1)

عظمت ماده ی اولیه ی بدن حضرت فاطمه(علیها السلام)

ماده ی اولیه ی آن ذات مقدس (حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)) آن قدر قوی است، آن قدر پرجوهر است که در یک نوبت به این عالم تنزلش نمی دهند بلکه در نوبت های متعدد آن را به این عالم تنزل می دهند، اما در یک نوبت پیغمبر را بالا می برند زیرا وقتی ظرف کوچک شد، دریا را نمی شود در ظرف ریخت؛ قزوین را نمی شود درون مسجد شاه جمع کرد، ایران را نمی شود درون قزوین گنجانید بلکه باید قزوین را مستهلکش کنند و ببرند در جای دیگر ایران مثلاً به پایتخت ببرند، اما پایتخت درون قزوین نمی آید، قزوین مستهلک در پایتخت می شود. مثال دیگر بزنم: بالا، پایین نمی آید، پایین را باید بالا آورد چون پایین کوچک است. بالا بزرگ است. پیغمبر را در یک نوبت برای گرفتنماده ی بدنی حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) بالا بردند، چون این عالم استعداد و ظرفیت و لیاقت آن را ندارد که آن ماده بیاید توی این عالم. لذا پیغمبر را پای درخت طوبی بالا بردند. به خدا من راجع به روح حضرت زهرا(علیها السلام) هیچ چیز نخواهم گفت... حضرت زهرا آن قدر قوی بود که میسّر نبود او را درون این نشئه بیاورند. پیغمبر را پای آن درخت بردند. پیغمبر آنجا تناول کرد چون پیغمبر اقیانوس اعظم است همه ی گوهرها را در درونش می گیرد لذا پیغمبر را به آنجا بردند. آنجا یک تکه از ماده ی بدنی را در وعاء وجود پیغمبر وارد کردند تکه های دیگر را مختلف وارد کردند.

ص: 438


1- . بحارالانوار مجلد 25 صفحه 39 حدیث 8

در بحار الانوار، مجلد 43، صفحه 18، حدیث 17 آمده است:

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) مَعَاشِرَ النَّاسِ تَدْرُونَ لِمَا خُلِقَتْ فَاطِمَةُ قَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ خُلِقَتْ فَاطِمَةُ حَوْرَاءَ إِنْسِيَّةً لَا إِنْسِيَّةٌ وَ قَالَ خُلِقَتْ مِنْ عَرَقِ جَبْرَئِيلَ وَ مِنْ زَغَبِهِ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ اسْتَشْكَلَ ذَلِكَ عَلَيْنَا تَقُولُ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ لَا إِنْسِيَّةٌ ثُمَّ تَقُولُ مِنْ عَرَقِ جَبْرَئِيلَ وَ مِنْ زَغَبِهِ قَالَ إِذاً أُنَبِّئُكُمْ أَهْدَى إِلَيَّ رَبِّي تُفَّاحَةً مِنَ الْجَنَّةِ أَتَانِي بِهَا جَبْرَئِيلُ ع فَضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ فَعَرِقَ جَبْرَئِيلُ ع وَ عَرِقَتِ التُّفَّاحَةُ فَصَارَ عَرَقُهُمَا شَيْئاً وَاحِداً ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ قُلْتُ وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ أَهْدَى إِلَيْكَ تُفَّاحَةً مِنَ الْجَنَّةِ فَأَخَذْتُهَا وَ قَبَّلْتُهَا وَ وَضَعْتُهَا عَلَى عَيْنِي وَ ضَمَمْتُهَا إِلَى صَدْرِي ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ كُلْهَا قُلْتُ يَا حَبِيبِي يَا جَبْرَئِيلُ هَدِيَّةُ رَبِّي تُؤْكَلُ قَالَ نَعَمْ قَدْ أُمِرْتَ بِأَكْلِهَا فَأَفْلَقْتُهَا فَرَأَيْتُ مِنْهَا نُوراً سَاطِعاً فَفَزِعْتُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ قَالَ كُلْ فَإِنَّ ذَلِكَ نُورُ الْمَنْصُورَةِ فَاطِمَةَ قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَنِ الْمَنْصُورَةُ قَالَ جَارِيَةٌ تَخْرُجُ مِنْ صُلْبِكَ وَ اسْمُهَا فِي السَّمَاءِ مَنْصُورَةُ وَ فِي الْأَرْضِ فَاطِمَةُ فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ لِمَ سُمِّيَتْ فِي السَّمَاءِ مَنْصُورَةَ وَ فِي الْأَرْضِ فَاطِمَةَ قَالَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ فِي الْأَرْضِ لِأَنَّهُ فَطَمَتْ شِيعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمُوا أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ فِي كِتَابِهِ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ (1) بِنَصْرِ فَاطِمَةَ(علیها السلام)

یک روز پیغمبر نشسته بودند. جبرئیل شرفیاب حضور مبارکشان شد. از راه رسید سلام کرد و یک دانه سیب به پیغمبر داد اما نه از این سیب ها از آن سیب هایی که چشم عالم ماده ندیده است. سیب عرق آلود هم هست. سیب سنگین است با آن که نزول و سیر نزولی و از بالا به پایین آمدن زحمت ندارد از پایین به بالا رفتن زحمت داردمثلاً اگر دو من بار را روی دوشت بگیری و از اینجا بخواهی بروی پشت بام مسجد، به نفس نفس می افتی ولی اگر ده من بار را روی دوشت بگذارند که پایین بیایی خسته نمی شوی مگر بار خیلی سنگین باشد... جبرئیل در نزول است از آن نشئه به این نشئه می آید اما آن قدر این سیب سنگینی معنوی دارد که جبرئیل به عرق می آید و عرق های پَرِ جبرئیل به این سیب می رسد. این ها روایت است. جبرئیل جسم است، چرت و پرت های عرفا و متصوفه را که جبرئیل و فرشته را از قوای نفسی گرفته اند به آب بریزید. آن ها حرف مفت است. جبرئیل جسم است. جبرئیل پر و بال دارد. در قرآن می فرماید:

ص: 439


1- . سوره روم آیات 4 و 5

أولی اَجنِحَةٍ مَثنی و ثُلاثَ وَ رُباعَ(1)

ملائکه پر دارند و دو تایی و سه تایی. بلکه چهار تایی. جبرئیل هم پر دارد.

بر پیشانی او با خط نور نوشته شده است لا اله الّا الله. خدایا همه ی ما را با اقرار بر این جمله از دنیا ببر. محمد رسول الله علی امیرالمؤمنین این بر پیشانی جبرئیل نوشته شده است.

در بحارالانوار، مجلد 27، صفحه 1، حدیث 1 آمده است:

رُوِيَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) هَؤُلَاءِ يَرْوُونَ حَدِيثاً فِي مِعْرَاجِهِمْ أَنَّهُ لَمَّا أُسْرِيَ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) رَأَى عَلَى الْعَرْشِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ غَيَّرُوا كُلَّ شَيْ ءٍ حَتَّى هَذَا قُلْتُ نَعَمْ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا خَلَقَ الْعَرْشَ كَتَبَ عَلَى قَوَائِمِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ- مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمَاءَ كَتَبَ فِي مَجْرَاهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْكُرْسِيَّ كَتَبَ عَلَى قَوَائِمِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اللَّوْحَ كَتَبَ فِيهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ- مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِسْرَافِيلَ كَتَبَ عَلَى جَبْهَتِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَبْرَئِيلَ كَتَبَ عَلَى جَنَاحِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ كَتَبَ فِي أَكْنَافِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَرَضِينَ كَتَبَ فِي أَطْبَاقِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْجِبَالَ كَتَبَ فِي رُءُوسِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّالشَّمْسَ كَتَبَ عَلَيْهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْقَمَرَ كَتَبَ عَلَيْهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ هُوَ السَّوَادُ الَّذِي تَرَوْنَهُ فِي الْقَمَرِ فَإِذَا قَالَ أَحَدُكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فَلْيَقُلْ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَلِيُّ اللَّه

به هر جهت جبرئیل جسم است و سیر، سیر نزولی است، اما بار خیلی سنگین است. جبرئیل به عرق آمده است. عرق هایش به این سیب چسبیده سیب را آورد خدمت پیغمبر تقدیم کرد. پیغمبر گرفتند و بو کشیدند. به به! عجب بویی دارد. نکهتی دارد که دل را به حال می آورد و جان می بخشد.

- جبرئیل هدیه ی دوست است؟

- بله بله هدیه ی دوست را بخور.

ص: 440


1- . سوره فاطر آیه 1

- بخورم؟

- بله آقا آورده ام برای خوردن. بله بخور. تناول فرما.

پیغمبر این سیب را شکافت یک نوری از این سیب متلألی شد که پیغمبر تکان خورد. این چه نوری است؟

عرض کرد: یا رسول الله، تکان نخور این نور فاطمه زهرا است.

مسلم این نور روحانی نیست... این نور جسمانی است. پیغمبر در رتبه ی جسمانی اش به فزع می آید. البته پیغمبر در رتبه ی ملکوتی اش هزار درجه بالاتر از این است ولی پیغمبر در این شأن جسمانی و در این رتبه ی ملکی اشان از نورانیت حضرت زهرا(علیها السلام) تکان می خورد. یک تکه را در سیب گذاشته اند و به ایشان دادند و در دادن تکه ی دیگر پیغمبر را بالا برده اند. می خواهند همه ی بدنی که کاملاً ماده ی ملکوتی است و همه ی خمیرمایه ی اصلی آن از ماده ی ملکوت است بیاورند در صلب پیغمبر که از آنجا به خزانه دار یعنی حضرت خدیجه بدهند و بعد در صندوق مثل امروز گشوده شود و این لؤلؤ لالا و این گوهر والا در اقیانوس دنیا به ظهور بیاید چه کار کرده اند؟!

انعقاد نطفه ی حضرت زهرا(علیها السلام)

اولاً پیغمبر مقدس و منزه است پیغمبر پاک است پیغمبر پاک و طیب و طاهر است. پیغمبر در جمیع شئونش از همه ی پلیدی ها است. در پیغمبر کوچک ترین پلیدی و کوچک ترین نقطه ی تاریک وجود ندارد ولی با این حال چون می خواهند گوهر والا و آن لؤلؤ لا لا رادر صُلب اطهر او بگذارند به پیامبر دستور ریاضت می دهند. پیغمبر با امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) و حمزه و جعفر و ابوبکر و چند نفر دیگر نشسته بودند یک مرتبه جبرئیل آمد و به پیغمبر سلام کرد. (رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند:) کجا بودی جبرئیل؟

گفت: مأمورم از قِبَلِ خدای متعال به شما عرض کنم که از این ساعت شما حق رفتن نزد خدیجه را ندارید. آنجا تشریف نبرید. بروید یک جای دیگر تا دستور جدید به شما برسد.

پیغمبر هم به غیر خانه ی ابوطالب جای دیگری که دلش گرم بشود نداشت چون هم به ابوطالب عمویش و هم به زن عمویش فاطمه بنت اسد خیلی انس داشت. فاطمه بنت اسد راستی راستی مانند مادر با پیغمبر رفتار می کرد، بلکه بچه هایش را قربان او می کرد.

ص: 441

(در کتاب بحارالانوار، مجلد 16، صفحه 78، حدیث 80 آمده است:) پیغمبر از جا حرکت کرد. به وسیله ی عماربن یاسر به حضرت خدیجه پیغام داد: خدیجه، خداوند متعال مرا نهی کرده از این که پیش تو بیایم ولی بدان این نه از بابت غضب بر توست. تو کار خلافی نکرده ای که مستوجب عقوبت شوی بلکه حکمتی و خیری در این کار بر ما مقدّر شده است. شب ها وقت خواب نمازت را بخوان، تغشی ات را بکن، در راببند و بخواب.

خدیجه در فراق پیغمبر نالان و در هجران او متأثر است ولی امر خدا است چاره ای به جز رضا و تسلیم نیست. شب ها نمازش را می خواند در را می بست و می خوابید. پیغمبر هم در خانه ی ابوطالب بودند و روزه می گرفتند. چهل روز در خانه ی فاطمه بنت اسد ماندند. این عدد چهل هم یک اثر عجیبی دارد.

اَتمَمناها بِعَشرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ اَربعین لَیلة(1)

در اربعین یک خاصیتی است. حافظ خوب می گوید:

شنیدم رهروی در سرزمینی *** همی گفت این معما با قرینی

که ای صوفی شراب آن گه شود صاف *** که در شیشه بماند اربعینی

اربعین یک خاصیت هایی دارد که منبر مفصلی دارد چهل روز پیغمبر را صیقل دادند با این که او آینه ی متجلّی است با این که او آینه پاک و صاف است مع ذلک او را صیقل دادند به چیزی او را صیقل دادند؟ به امساک از حیوانی (دیگر) به چه (چیزی)؟ به انعزال (دیگر) به چه (چیز)؟

به جلو گرفتن از اِعمال، اعمال نفسانی، خوب پیغمبر صاف و متجلی تر از آنچه که بود، شد. آن وقت در شب چهلم، پیغمبر نشسته بود جبرئیل با میکائیل که طبقی روی سرش بود خدمت پیغمبر آمدند:

- سلام سلام سلام

- علیکم السلام و رحمةالله

- نزدیک افطار است.

طبق را گذاشتند روی زمین.

ص: 442


1- . سوره اعراف آیه 142

یا رسول الله امشب کسی با شما نباید در این خوراک شریک گردد. شب های دیگر موقع افطار پیغمبر به امیرالمؤمنین می فرمودند: پسر عمو، یک کسی را هم بگو بیاید. چون تنها غذا خوردن لذت و کیفی ندارد. ید الله مع الجماعة(1) پیغمبر همیشه دلش می خواست دستش که در سفره می رود با دست بندگان خدا همراه باشد. آن شب جبرئیل عرض کرد: غیر شما کسی حق خوردن این غذا را ندارد. لذا فرمودند: در را ببند امشب هیچ کس را راه نده. ... در آنجا مقداری انگور و خرما و آب بود و شاید مقداری انار پیغمبر دست ها را بالا زدند و شروع کردند به خوردن آدم روزه دار و غذای غیبی و گفته اند که یک نفره بخور. (آن حضرت آن غذا را) خورد و روی آن هم آب. نوش جان فرمودند. چه آبی؟ آب حیات است. چه انگوری!

وَ فاکِهَةٍ مِمّا یَتَخیّرَونَ وَ لَحم طَیرٍ مما یشتهونَ(2)

از آن فاکهه های بهشتی. خدایا، به حق فاطمه ی زهرا(علیها السلام) امشب به هر کس که به عنوان بی بی در این مسجد آمده است از آن فاکهه ی بهشتی نصیب فرما. به هر حال پیغمبر سیر و ممتلی شدند. طَبَق را آوردند هنوز ته آن یک چیزی باقی مانده بود. در این هم سرّبزرگ عرفانی است که حالا دیگر آن را فاش نمی کنم که چرا یک مقدار باقی مانده پیغمبر خوردند و نوش جان کردند و سیر شدند از آن آب ها هم نوشیدند ... همان آن پیش از اقامه ی نماز، حقیقت نماز را در کسوت جسمانیّت درآورد. همان شب همان ساعت حضرت خدیجه دریافت که دارای لؤلؤ لالایی شده است. بدن فاطمه ی زهرا(علیها السلام) که از مادّه های ملکوتی گرفته شده در خزانه ی وجود خدیجه جایگزین گردید. خدیجه روح تازه ای پیدا کرد. گوش می داد از رحمش ذکر خدا را می شنید از رَحِمش تسبیح حق تعالی می شنید.(3) و (4)

ص: 443


1- . ظاهر در روایت یدالله علی الجماعة می باشد نه مع الجماعة: قال امیرالمؤمنین ... و الزموا السواد الاعظم فإن یدالله علی الجماعة.
2- . سوره واقعه آیات 20 و 21
3- . بحارالانوار مجلد 43 صفحه 2 حدیث 1 و مجلد 16 صفحه 80
4- . کلیه مطالب این بخش از کتاب ریحانه ی ملکوت است.

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حال حاضر كلمة ربّك و کلمة الله است

در هر زمانى (حجة الهى) «كلمة رب» و يا «كلمة اللّه» است كه اگر اين حجت نباشد، «لو لا الحجة لساخت الارض باهلها» و اين حجت بايد هميشه باشد كه مى فرمايند: «الحجة قبل الخلق و الحجة مع الخلق و الحجة بعد الخلق(1)» و در حال حاضر اين حجت وجود اقدس اعلى حضرت بقية اللّه الاعظم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

خداوند در سوره انعام آيه 115، مى فرمايد:

«وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَعَدْلاً لامُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ»

تمام و كامل شد كلمه پروردگارت بر اساس صدق و راستى و عدالت كه ديگر تبديل كننده اى براى كلمات او نيست و او شنوا و داناست.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى باب 82 صفحه 462، آمده است:

و عن الحسين بن حمدان الحضيبى عن هارون بن مسلم و سعدان جعفر جميعاً سمعوا عدة من المشايخ الثقات الذين كانوا مجاورين للامامين سيدنا على الهادى و ابى محمّد الحسن العسكرى قالوا سمعناهما يقولان ان اللّه تبارك و تعالى اذا اراد ان يخلق الامام انزل قطرة من ماء الجنة فى ماء المزن فتسقط فى ثمار الارض و بقلتها فياكلها ابو الامام و تكونت نطفته منها فاذا استقرت النطفة فى الرحم فيمضى لها اربعة اشهر يسمع الصوت و كتب على عضده «وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَعَدْلاً لامُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ» فاذا ولد قام بامر اللّه و رفع له عمود من نور ينظر منه الخلايق و اعمالهم و سرائرهم و العمود نصبت بين عينه حيث تولى و نظر و قالوا قال ابومحمّد الحسن العسكرى قصة هبة عمة نرجس له نحو ما تقدم.

حسين بن حمدان الحضيبى از هارون بن مسلم و سعدان بصرى و او از محمّدبن احمد بغدادى و او از احمدبن اسحاق و او از سهل بن زياد و او از عبداللّه بن جعفر و همگى شنيده اند از مشايخ و بزرگان ثقه كه آن ها مجاور بودند با دو امام؛ يعنى، امام هادى عليه السلام و امام عسكرى(عليه السلام)، گفتند: شنيديم كه آن دو بزرگوار مى فرمودند: خداوند زمانى كه اراده كند امامى را خلق نمايد قطره اى از آب بهشت را در آبى مى ريزد كه آن آب از ابرى (پاك گرفته شده است) و آن آب را در ميوه ها و سبزى هاى (پاك مى ريزد) سپس، پدر امام از آن آب مى خورد (و آن آب و آن قطره بهشتى) سرانجام به نطفه تبديل مى شود و در رحمى

ص: 444


1- . کتاب کافی مجلد1 صفحه 177

(پاك) قرار مى گيرد كه پس از چهار ماه صداى طفل از درون رحم مادر شنيده مى شود و بر بازوى او نوشته مى شود: «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لامُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ» و زمانى كه امام متولد شود به امر الهى مى ايستد و عمودى از نور بين دو چشم او ظاهر مى شود كه به وسيله آن نور، خلايق و اعمالشان و (ظاهر) و باطنشان را مى بيند و هر چيز را كه بخواهد و نظر كند (ظاهر و باطن) آن را مى بيند. گفته اند ابومحمّد امام عسكرى(عليه السلام) فرموده قصه بخشش عمه آن حضرت نرجس(علیها السلام) را به او از قبيل نصب و ظاهر شدن عمود نور است. در قرآن يكى «كلمة رب» آمده است مانند همين آيه و در جايى مثل سوره توبه آيه 40 «كلمة اللّه» آمده است كه مى فرمايد: «كلمة اللّه هى العليا» سؤال مى شود كه منظور از كلمة رب و كلمة اللّه چيست؟ براى پاسخ به اين سؤال بايد به آيه 171 از سوره نساء توجه شود كه خداوند مى فرمايد: «إِنَّما المَسِيحُ عِيسى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقها إِلى مَرْيَمَ». ما كلمه را به مريم(علیها السلام) القا كرديم. اين كلمه حجت الهى عيسى بن مريم است. پس از آنچه كه گفتيممى توانيم نتيجه بگيريم «كلمة رب» و «كلمة اللّه» هم مى تواند گفتار و آيات الهى باشد و هم مى تواند قرآن باشد و هم مى تواند حجة الهى باشد كه انبيا و اوصيا و اولياى الهى كلمة رب و كلمة اللّه هستند و حديث بالا همين مطلب را تبيين فرموده است. در اخبار زيادى بالغ بر بيش از ده حديث داريم كه اين آيه شريفه بين دو چشم هر امامى يا بر عضد هر امامى و يا مابين كتفين امام، على الاختلاف الاخبار نوشته شده و نيز در اخبار بسيارى در باب زيارات و خطب و غير اين ها اطلاق كلمات اللّه بر ائمه(عليهم السلام) شده: «نحن الكلمات التامات» و اين آيه شريفه شامل جميع اطلاق مى شود زيرا به جميع اطلاقات صدق مى كند. اما قرآن كه در آن چيزى فروگذار نشده است و نقصانى در او نيست و دين مقدس الهى اسلام از هر جهت تام و تمام و اتم از تمام اديان است و اما هر عصرى و زمانى از انبيا و حجج از آدم تا حضرت بقية اللّه(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خالى نبوده و نخواهد بود. (لو خلت الارض عن الحجة لساخت باهلها و لماجت باهلها)

ص: 445

84. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوری است که هر

اشاره

کس به دنبال او رود هدایت می شود

سوره انعام، آیه 122

أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرينَ ما كانُوا يَعْمَلُون

آیا کسی که مرده باشد و ما او را زنده نماییم و برای او نوری قرار دهیم که به وسیله ی آن در بین مردم راه برود همانند کسی است که در تاریکی ها راه می رود (و او غرق در تاریکی است) و از تاریکی ها بیرون نمی رود؟ آری اعمال کافران در نظرشان چنین زینت یافته است. (که اعمال پست خود را نیکو می بینند.)

خداوند در این آیات دو چهره را مشخص می فرمایند. چهره ی اول چهره ای که ابتدا مرده است و خداوند او را زنده کرده است و برای هدایت نوری قرار داده است که به وسیله ی آن نور در این عالم و ما بین مردم رفت و آمد کند و به وسیله ی این نور گمراه نمی شود.

و چهره ی دوم کسی است که با اختیار خودش از این نور مفارقت گرفته و وارد عالم ظلمانی شده است و دیگر نمی خواهد از این ظلمات خارج گردد و تازه کافران این اعمال که آن ها را با این تاریکی ها کشانیده است در نظرشان نیکو زینت داده شده است. ( اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات(1) چهره ی اول خودش ظلمت را رها کرده و به نور می پیوندد اما چهره ی دوم با نور وداع نموده و ظلمت را پسندیده است.)

ص: 446


1- . سوره بقره آیه 257

1. محمدبن یعقوب کلینی در کافی، مجلد 1، صفحه 185، حدیث 13 باب معرفة الامام و الرّاد الیه و تفسیر صافی در ذیل همین آیه آمده است:

عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن إسماعيل، عن منصور بن يونس، عن بريد، قال: سمعت أبا جعفر (عليه السلام) يقول في قول الله تبارك و تعالى: أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ فقال: «ميته لا يعرف شيئا نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ إماما يأتم به كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها- قال- الذي لا يعرف الإمام».

در کافی از امام محمد باقر(عليه السلام) نقل می کند که آن حضرت فرمودند: منظور از میتاً یا مرده کسی است که معرفت و شناخت از چیزی ندارد و جاهل است. منظور از نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ خداوند نوری قرار داده است که به وسیله ی آن هدایت شود منظور امامی است که امامت او را بپذیرند و به وسیله ی آن نور یا امام هدایت شوند و منظور از كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ کسی است که امام را نشناسد.

پس در آیه امام نور است که هرکس به سمت این نور برود هدایت می یابد و هرکس از امام دور شود به سمت ظلمت می رود. نزدیک شدن به امام نزدیک شدن به نور است و دور شدن از امام دور شدن از نور است.

2. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 375، حدیث 89، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 552 و بحارالانوار، مجلد 11، صفحه 290 آمده است:

و في رواية أخرى عن بريد العجلي قال سألت أبا جعفر ع عن قول الله «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ- وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ» قال: الميت الذي لا يعرف هذا الشأن، يعني هذا الأمر «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً» إماما يأتم به يعني علي بن أبي طالب، قلت: فقوله: «كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها» فقال بيده هكذا هذا الخلق الذي لا يعرفون شيئا.

عیاشی از امام محمد باقر(عليه السلام) روایت می کند که فرمودند: میت کسی است که این امر را نشناسد (و با امر امامت آشنایی و معرفت نداشته باشد.) و منظور از وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً قرار دادیم برای او نوری که هدایت شوند. منظور امامی است که امامت او یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) را پذیرفته باشد (که او هدایت شده است.)و منظور از كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ مانند کسی است که در تاریکی است این گروه کسانی هستند که (از امر ولایت و امامت) چیزی نمی شناسند.

ص: 447

3. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 375، حدیث 88 (و چاپ اعلمی بیروت صفحه 405)، بحار الانوار، مجلد 9، صفحه 76 و تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 552 آمده است:

العياشي: عن بريد العجلي، عن أبي جعفر (عليه السلام)، قال: قال: أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ، قال: «الميت: الذي لا يعرف هذا الشأن- قال- أ تدري ما يعني مَيْتاً؟» قال: قلت: جعلت فداك، لا. قال: «الميت: الذي لا يعرف شيئا فَأَحْيَيْناهُ بهذا الأمر وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ- قال- إماما يأتم به» قال: كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها، قال: «كمثل هذا الخلق الذی لا یعرفون الامام.

باز عیاشی نقل می کند که منظور از میت و مرده (در این آیه) کسی است که این شأن (و امر ولایت و امامت را نشناخته است) حضرت فرمودند: آیا دانستی میت و مرده کیست؟ گفتم: آقای من جانم فدای شما شود؛ خیر. حضرت فرمودند: مرده کسی است که چیزی نمی داند و او زنده می شود و به این امر این که خداوند می فرمایند قراردادیم برای او نوری را که به وسیله ی او هدایت شود و این که خداوند می فرمایند: مانند کسی است که در تاریکی است و به خارج هیچ راهی ندارد و مانند این مردم است که امام را نمی شناسند.

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، مجلد 1، صفحه 215 (و چاپ مؤسسه اعلمی، صفحه 203) آمده است:

أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ قال: جاهلاً عن الحق و الولایة فهدیناه الیها وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ قال النور الولایة كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها یعنی فی الولایة غیر الائمة(عليهم السلام)

علی بن ابراهیم قمی روایت می کند که میت و مرده کسی است که از حق ولایت جاهل و نادان باشد. پس او را به سوی آن هدایت و راهنمایی کردیم و منظور از النور نور ولایت است و منظور از فی الظلمات یعنی ولایت غیر ائمه ی طاهرین.

نتیجه

بار دیگر آیات و روایات نوشته شده را بخوانید که ببینید می گوید:1. مرده مَيْتاً کسی است که لا يعرف شيئا شناخت و آگاهی نسبت به امام زمانش ندارد و او جاهل به امر الهی و وجود اقدس بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 448

2. وجود مقدس حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوری است که خداوند او را قرار داده است که مردم از او پیروی کنند و پیروی از ایشان هدایت است و این نور مقدس در او اثر کرد و با این نور در میان مردم حرکت می کند. وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ

3. هر کس امام زمانش را نشناسد و از او پیروی نکند نور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در او نخواهد بود و او در ظلمت و تاریکی به سر خواهد برد و هدایت نخواهد شد. كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها

ص: 449

85. امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حجت بالغه ی خداوند است

اشاره

سوره انعام آيه 149

«قُلْ فَلِلّهِ الْحُجَّةُ البالِغَةُ فَلو شاء لَهَداکم اجمعین

(اى پيامبر) بگو براى خداوند است حجة بالغه اگر او می خواست می توانست همه ی شما را (به جبر) هدایت کند

در اینجا خداوند می فرمایند که هدایت به صورت جبری نیست و اگر خداوند می خواست، می توانست هدایت اجباری بنماید، اما می فرماید که حجت های بالغه ی او سبب هدایت می شوند. در آیه ی دیگر سوره انسان آیه 3 می فرمایند: إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً باز در تکمیل آیه انسان از خداوند می خواهد که او را به صراط مستقیم هدایت کند اهدنا الصراط المستقیم قال رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى (1)

1. در تفسير صافى مجلد 1 صفحه 555 به نقل از اصول كافى در ذيل تفسير اين آيه، آمده است:

و فى الكافى عن الكاظم(عليه السلام) ان اللّه على الناس حجتين حجة ظاهرة و حجة باطنة فاما الظاهرة فالرسل و الانبياء و الائمة و اما الباطنة فالعقول و عن الباقر(عليه السلام) نحن الحجة البالغة على من دون السماء و فوق الارض و العياشى عنه(عليه السلام) مثله.

حضرت كاظم(عليه السلام) فرمودند: خداوند براى مردم دو حجت قرار داده است؛ يكى حجت ظاهر و آشكار و ديگرى حجت باطنى و مخفى. اما، حجت ظاهر و آشكار انبيا و رسل و امامان هستند و اما حجت باطنى و مخفى عقول انسان ها است. حضرت باقر(عليه السلام) مى فرمايند: ما (امامان) حجت بالغه خداوند بر همه آسمان ها و زمين هستيم و در تفسير عياشى نظير همين حديث آمده است.

ص: 450


1- . سوره طه آیه 50

2. در آيات الولاية صفحه 118، آمده است:

عن الباقر(عليه السلام): نحن الحجة البالغة على من دون السماء و فوق الارض.

حضرت باقر(عليه السلام) مى فرمايند: ما (امامان) حجت بالغه خداوند بر همه آسمان ها و زمين هستيم.

خداوند برای هدایت بشر دو گروه هادی فرستاده است. دسته ی اول انبیا، رسل و چهارده معصوم هستند و دسته ی دوم عقول بشری می باشند. پس از یک منبع پیام دو دسته پیامبر آمده است. دسته ی اول انبیا و دسته ی دوم عقول. امکان ندارد که این دو دسته باهم مخالف باشند و یا ضد هم باشند یعنی شرع و دین هرگز با عقل مخالف نیستند زیرا هر دو از یک چشمه و از یک منبع جدا شده اند.

الف) در کتاب غرر الحکم و درر الحکم، مجلد 1، صفحه 362 آمده است:

امیرالمؤمنین فرمودند: ثلاثٌ مَن کِنَّ فیه فقد کَمُلَ ایمانه العقل و العلم و الحلم

سه چیز است که در هر کس باشد ایمانش کامل است عقل علم و حلم.

پس ایمان و دین کامل بر اساس عقل و علم و حلم است و ایمان کامل مخالفت با عقل ندارد.

ب) در یک قاعده ی کلی در فقه مطرح است که می فرمایند: ما حکم به العقل حکم به الشرع و ما حکم به الشرع حکم به العقل هر چه را که عقل به آن حکم کند شرع هم به آن حکم می نماید و هر چه را که شرع به آن حکم کند عقل هم به آن حکم می کند. منابع فقه، کتاب، سنت، عقل و اجماع است.

حکومت امام زمان بر اساس عقل است

در کتاب منتخب الاثر فصل 7 باب 12 صفحه 483 و کتاب انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 121 آمده است:

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقُولَهُمْ وَ أَكْمَلَ بِهِ أَخْلَاقَهُمْ.

هنگامی که حضرت قائم ما قیام و انقلاب نماید خداوند دست او را بر سر بندگان قرار می دهد و عقل و اخلاق مردم را تکامل می بخشد.

3. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 383 حدیث 122، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 560 آمده است:الحسين قال سمعت أبا طالب القمي يروي عن سدير عن أبي عبد الله ع قال نحن الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ على من دون السماء و فوق الأرض

ص: 451

86. حضرت مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط مستقيم خداوند است

سوره انعام آيه 153

وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

اين راه من است که مستقيم است. پس پيرو آن شويد و به راه هاى ديگر مرويد كه شما را از راه وى پراكنده می کند. این است وصیت خداوند به شما شاید ملکه ی تقوا را در خود ایجاد کنید.

1. در كتاب آيات الولاية صفحه 118، آمده است:

عن النبى(صلى الله عليه و آله) فى خطبة الغدير:

معاشر الناس، ان اللّه قد امرنى و نهانى و قد امرت علياً و نهيته، فعلم الامر و النهى من ربه عزوجل، فاسمعوا لامره تسلموا، اطيعوه تهتدوا وانتهوا لنهيه ترشدوا و صيروا الى مراده و لا تتفرق بكم السبل عن سبيله. معاشر الناس انا صراط اللّه المستقيم الذى امركم باتباعه ثم علىّ من بعدي ثم ولدي من صلبه ائمة يهدون الى الحق و به يعدلون ثم قراء الحمدللّه رب العالمين.

رسول اللّه 2 در خطبه غدير فرمودند:

اى مردم، همان طور كه خداوند يك سلسله امر و نهى را به من داده، به على بن ابى طالب نيز اين سلسله امر و نهى را داده است. على(عليه السلام) كاملاً به امر و نهى الهى آگاه است. بنابراين، امر او را بشنويد و تسليم او شويد و وى را اطاعت كنيد تا هدايت گرديد. از آنچه شما را نهى مى كند اجتناب نماييد تا در نتيجه، ارشاد شويد و بكوشيد بر وفق مراد او عمل كنيد و به راه هاى گوناگون نرويد جز راه على بن ابى طالب(عليه السلام). اى مردم، من صراط مستقيم خدا هستم كه در قرآن خداوند شما را امر به پيروى از آن نموده و بعد از من على(عليه السلام) و سپس امامان از نسل اويند كه شمارا به سوى حق هدايت مى كنند. سپس، حضرت فرمود: الحمدللّه رب العالمين.

ص: 452

2. در كتاب آيات الولاية صفحه 119، تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 413، حدیث 124 آمده است:

و فى العياشى عن الباقر(عليه السلام) انه قال لِبريد العجلى اتدرى ما يعنى بصراطى مستقيما قال قلت لا قال ولاية على و الاوصياء(عليه السلام) قال و تدرى ما يعنى و لا تتبعوا السبل قال قلت لا قال ولاية فلان و فلان و اللّه قال و تدرى ما يعنى، فتفرق بكم عن سبيله قال قلت: لا قال يعنى، سبيل على(عليه السلام).

امام باقر(عليه السلام) به بريد عجلى فرمودند: آيا معناى «صِراطِي مُسْتَقِيماً» را مى دانى؟ بريد گفت: عرض كردم خير. فرمود: صراط مستقيم ولايت على(عليه السلام) و امامان بعد از اوست. سپس فرمود: آيا معناى «وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ» و از راه های دیگر تبعیت نکنید را مى دانى؟ عرض كردم: خير.فرمود: به خدا سوگند منظور ولايت، زعامت و خلافت فلان و فلان است. فرمود: آيا معناى «فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ» را مى دانى؟ عرض كردم: خير. فرمود: يعنى، راه على (که اگر در راه های دیگر بروید از را علی گمراه می شوید.)

3. در كتاب آيات الولاية صفحه 119 آمده است:

و فى تفسير القمى، اخبرنا الحسن بن على عن ابيه، عن الحسين بن سعيد، عن محمّدبن سنان، عن ابى خالد القماط، عن ابى بصير، عن ابى جعفر عليه السلام فى قوله: «وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ» قال: نحن السبيل فمن ابى فهذه السبل فقد كفر.

حسن بن على از پدرش، از حسين بن سعيد، از محمّدبن سنان، از ابى خالد قماط، از ابى بصير از ابى جعفرامام باقر(عليه السلام) روايت كرده كه آن حضرت در ذيل آيه «اين راه من مستقيم است. پس، پيرو آن شويد و به راه هاى ديگر مرويد كه شما را از راه وى پراكنده كند.» فرمود: ماييم اين راه كه خدا فرموده و هر كه زير بار آن نرود بايد بداند كه راه هاى ديگر سبب كفر او مى شود.

دقت بفرمایید اگر در راهی غیر از راه حضرت امیرالمؤمنین و بقیه ی ائمه بروید در راه کفر هستید.

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی ذیل همین آیه، صفحه 208 آمده است:

و قوله وَ أَنَ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ قال الصراط المستقيم الإمام فاتبعوه وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ يعني غير الإمام فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ يعني لا تفرقوا و لا تختلفوا في الإمام إن تختلفوا في الإمام تضلوا عن سبيلهحضرت صادق(عليه السلام) ذیل آیه «این را ه مستقیم من است پس از آن تبعیت کنید» فرمودند: صراط مستقیم امام است. پس از (امام) تبعیت کنید و منظور از این که خداوند می فرمایند «تبعیت

ص: 453

نکنید از راه های دیگر» این است که از غیر امام تبعیت نکنید. «پس اگر به راه دیگر بروید شما را از راه راست پراکنده می کند» یعنی هرگز متفرق نشوند و اختلاف نکنید درباره ی امام که اگر درباره ی امام اختلاف کنید از راه خداوند گمراه شده اید.

پس مواظب باشید امام عصر، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است به راه غیر او رفتن گمراهی است و اختلاف درباره ی ایشان و تفرق درباره ی ایشان کشیده شدن به راه های گمراهی است.

5. در بصائر الدرجات نوشته ی محمدبن حسن الصفار، صفحه 79، حدیث 9 آمده است:

عن عِمْرَانُ بْنُ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تبارک و تعالی أَنَ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) هُوَ وَ اللَّهِ الصِّرَاطُ وَ الْمِيزَانُ.

ابی حمزه روایت می کند که از امام صادق(عليه السلام) درباره ی این آیه سؤال کردند این راه مستقیم من است پس از آن تبعیت کنید. حضرت فرمودند: (والله) به خدا سوگند که این راه مستقیم حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) است والله او راه مستقیم و میزان (عدل الهی) است.

6. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 384، حدیث 126 و چاپ الاعلمی بیروت، مجلد 1، صفحه

آمده است:

عن سعد عن أبي جعفر(عليه السلام) «وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ» قال:آل محمد(عليهم السلام) الصراط الذي دل عليه

حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) درباره ی این آیه همانا این صراط مستقیم من است پس از آن تبعیت کنید حضرت(عليه السلام) فرمودند: این صراط مستقیم آل محمد هستند. هر کس از آن پیروی کند هدایت شده است و خداوند شما را به آن دلالت می کند.

7. در مناقب ابن شهرآشوب، مجلد 3، صفحه 74 آمده است:عن ابْنُ عَبَّاسٍ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَحْكُمُ وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) بَيْنَ يَدَيْهِ مُقَابَلَتَهُ وَ رَجُلٌ عَنْ يَمِينِهِ وَ رَجُلٌ عَنْ شِمَالِهِ فَقَالَ الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِيقُ الْمُسْتَوِي الْجَادَّةُ ثُمَّ أَشَارَ بِيَدِهِ وَ أنَّ هَذَا صِرَاطی مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوه

ابن عباس می گوید: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ایستاده بودند و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) در مقابل ایشان قرار داشتند. مردی در سمت راست ایشان بود و مردی در سمت چپشان. حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: راست و چپ گمراهی است و طریق صاف و مستوی و مستقیم که مقابل من

ص: 454

است، جاده و طریق واقعی است. سپس اشاره به حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) کرده و فرمودند: همانا این راه، راه مستقیم من است. پس از آن تبعیت کنید.

8. در مناقب ابن شهرآشوب، مجلد 3، صفحه 74 و الف آیات، صفحه 113 آمده است:

عن جَابِرُبْنُ عَبْدِ اللَّهِ أَنَّ النَّبِيَّ(صلى الله عليه و آله) هَيَّأَ أَصْحَابَهُ عِنْدَهُ إِذْ قَالَ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى عَلِيٍّ(عليه السلام) و قال: هَذَا صِرَاطی مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوه

جابربن عبدالله می گوید: همانا اصحاب در نزد رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بودند و آن حضرت(صلى الله عليه و آله) با دست مبارکشان به حضرت علی(عليه السلام) اشاره کردند و فرمودند:این صراط مستقیم است پس از او تبعیت کنید.

به هر حال امروز صراط مستقیم خداوند حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و تبعیت از ایشان واجب است. زیرا امام زمان هم صراط مستقیم است و هم در صراط مستقیم است. نزدیک شدن به ایشان، نزدیک شدن به صراط مستقیم و در صراط مستقیم قرار گرفتن می باشد. صراط مستقیم انسان را به خداوند وصل می کند. این است که در زیارت جامعه کبیره می خوانیم من اراد الله بداء بکم.

ص: 455

87. در ظهور ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آيات الهى ظاهر مى شوند

اشاره

سوره انعام آيه 158

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ المَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنّا مُنْتَظِرُونَ

روزى كه بعضى از نشانه ها و معجزات و آيات پروردگارت بيايد، كسى را كه پيش از آن ايمان نياورده و يا در ايمانش خيرى كسب نكرده است، ايمان او سودى برايش نخواهد داشت. بگو منتظر باشيد. ما نيز از منتظران هستيم.

1. در تفسير الدر المنثور نوشته حافظ امام عبد الرحمن السيوطى (شافعى) مجلد 3 صفحه 389، آمده است:

اخرج احمد و عبدبن حميد فى سَنَده و الترمذى و ابويعلى و ابن ابى حاتم و ابوالشيخ و ابن مردويه عن ابى سعيد الخدرى عن النبى فى قوله: «يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ» قال: طلوع الشمس من مغربها.

امام احمد حنبل در مسندش و ترمذى و ديگران از ابى سعيد خدرى و او از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نقل مى كند درباره اين آيه «روزى كه بعضى از نشانه ها و معجزات و آيات پروردگارت بيايد.» حضرت فرمودند: آن روز، روزى است كه خورشيد (بر خلاف هميشه) از غرب طلوع خواهد كرد.

2. در تفسير الدر المنثور نوشته حافظ امام عبد الرحمن السيوطى (شافعى) مجلد 3 صفحه 389، در ذيل همين آيه نظير اين حديث را كه پيامبر(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «طلوع الشمس من مغربها»، در بيش از ده مورد، نقل مى كند.

ص: 456

3. در تفسير الدر المنثور نوشته حافظ امام عبد الرحمن السيوطى (شافعى) مجلد 3 صفحه 389، آمده است:

اخرج عبدبن حميد و عبد الرزاق و احمد و البخارى و مسلم و ابوداود و النسائى و ابن ماجه و ابن المنذر و ابوالشيخ و ابن مردويه و البيهقى فى البعث عن ابى هريره قال: قال رسول اللّه (صلى الله عليه و آله): لا تقوم الساعة حتى تطلع الشمس من مغربها فاذا طلعت ورآها الناس آمنوا اجمعون فذلك حين لا ينفع نفساً ايمانها ثم قراء الآية.

بخارى و مسلم و ابوداود و نسائى و ابن ماجه و ابن المنذر و ابوالشيخ و ابن مردويه و بيهقى از ابوهريره نقل مى كنند كه حضرت رسول(صلى الله عليه و آله) فرمودند: ساعة بر پا نمى شود تا زمانى كه خورشيد از مغرب طلوع كند و زمانى كه چنين شود و مردم خورشيد را بالاى سر خود مى بينند، همه ايمان مى آورند و بعد از اين آيه و اين نشانه كه مردم ديدند، اگر ايمان نياورند ديگر ايمان آن ها سودى ندارد.

ما مى دانيم كه قبل از قيامت اين نظام مادى دنيا از هم مى پاشد و نابود مى شود چنان كه در سوره تكوير از آيات 1 به بعد آمده است:

«إِذا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ وَ إِذا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ وَ إِذا الجِبالُ سُيِّرَتْ وَ إِذا العِشارُ عُطِّلَتْ

وَ إِذا الوُحُوشُ حُشِرَتْ وَ إِذا البِحارُ سُجِّرَتْ وَ إِذا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ...».

هنگامى كه آفتاب تابان تاريك شود و ستارگان درخشانِ آسمان تيره و تار شوند و زمانى كه كوه ها از جاى خود جدا شده و پرت مى شوند و زمانى كه شتران عشار خود را زمين مى گذارند و زمانى كه وحوش محشور مى شوند و آن گاه كه درياها آتش مى گيرند...

پس ديگر در قيامت، خورشيد اين دنيا وجود ندارد كه از مغرب طلوع كند و مردم ببينند و ايمان بياورند. براى اينكه كاملاً مشخص شود كه در آيه و حديث مذكور منظور از «ساعة» ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، به حديث زير توجه بفرماييد:

4. در تفسير الدر المنثور نوشته حافظ امام عبد الرحمن السيوطى (شافعى) مجلد 3 صفحه 389، آمده است:و اخرج ابن ابى شيبه و احمد و عبدبن حميد و مسلم و الترمذى و ابن جرير و ابن مردويه و البيهقى عن ابى هريره، عن النبى(صلى الله عليه و آله) قال: ثلاث اذا خرجت «لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ» الدجال و الدابة و طلوع الشمس من مغربها.

ص: 457

ابن ابى شيبه وامام احمد حنبل و عبدبن حميد و مسلم نيشابورى (صاحب صحيح) و ترمذى (صاحب صحيح) و ابن جرير و ابن مردويه و بيهقى از ابى هريره از پيامبر(صلى الله عليه و آله) نقل مى كند: زمانى آيات خداوند ظاهر مى شود كه سه علامت در آن است:

اول خروج دجال

دوم دابة الارض

سوم طلوع خورشيد از مغرب

همه اين ها از علامات ظهور مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

5. به هرحال سيوطى در الدر المنثور از صفحه 388 تا 401، احاديثى را در ذيل اين آيه مى آورد و نشانه هايى نقل مى كند كه شيعه و سنى همه معتقدند اين نشانه ها قبل از قيام قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، نظير:

1. طلوع الشمس من مغربها

2. الدجال

3. الدابة

4. الدخان

5. دابةالارض

6. خويصة احدكم و امرالعامه

7. فيفزعون الى المساجد

8. فضج الناس ضجة واحدة

9. يأجوج و مأجوج

10. الصور

11. نزول عيسى بن مريم(عليه السلام)

12. ثلاثة خسوف (خسف بالمشرق و خسف بالمغرب و خسف بجزيرة العرب)

13. نار تخرج من قعر عدن او اليمن

همه مى دانند كه اين علايم قبل از قيام قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وقوع مى پيوندد.

ص: 458

اين نكته قابل ذكر است كه آيات قرآنى داراى ظاهر و باطن و تأويل و تنزيل و... است. آيات قرآنى مصاديق مختلفى دارد و مصاديق آن را هم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه طاهرين(عليهم السلام) مشخص مى كنند. ما منكر اين نكته نيستيم كه اين آيه درباره قيامت كبرى نيز هست، زيرا يكى از علايم قيامت كبرى ظهور مهدى موعود است، اما علايم فوق قبل از قيام قائم است و يا به زبان ديگر علايم فوق، علايم ظهور قيامت صغرى است.

6. صاحب كتاب ينابيع المودة، باب 88، اين كتاب را ذكر احاديث وارده در طلوع خورشيد از مغرب اختصاص داده و در صفحه 476 اين كتاب آورده است:

ابوهريره: رفعه لا تقوم الساعة حتى تطلع الشمس من مغربها فاذا طلعت آمن الناس كلهم اجمعون فيومئذ «لا ينْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسبتْ فِي إِيمانِها خَيْراً» للشيخين و ابى داود.

حافظ قندوزى حنفى از ابوهريره نقل مى كند كه گفت: ساعت پيش نخواهد آمد تا زمانى كه خورشيد از محل غروب خود طلوع كند. پس زمانى كه چنين شد، مردم همه ايمان مى آورند و در آن روز كسى كه قبلش ايمان نياورده است، ديگر ايمانش سودى برايش نمى دهد. آن گاه مؤلف مى گويد: للشيخين و ابى داود؛ يعنى، اين روايت را شيخين؛ يعنى، بخارى و مسلم (صاحبان صحيح) و ابى داود (صاحب صحيح) نقل كرده اند.

7. در ينابيع المودة، صفحه 422، کمال الدین، مجلد 2، صفحه 336 و نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 876، حدیث 356 آمده است:

عن على بن رباب عن جعفر الصادق رضى الله عنه فى قوله تعالى: «يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنّا مُنْتَظِرُونَ» قال: الايات الائمة من اهل البيت وبعض آيات ربك القائم المنتظر عليه السلام فلا ينفع نفساً ايمانها لم تكن آمنت من قبل عند قيامة بالسيف و ان آمنت بمن تقدمه من آبائه عليهم السلام.

على بن رباب از امام جعفر صادق(عليه السلام) درباره اين فرموده خداوند «روزى كه بعضى از نشانه ها و معجزات و آيات پروردگارت بيايد، كسى كه پيش از آن ايمان نياورده و يا در ايمانش خيرى كسب نكرده است، ايمان او سودى برايش نخواهد داشت. بگو منتظر باشيد. ما نيز از منتظران هستيم.»آورده است كه منظور از آيات، ائمه از اهل بيت هستند و منظور از «بعض آيات ربك» قائم منتظر(عليه السلام) است. زمان قيام آن امام، كه با شمشير قيام مى كند،

ص: 459

ايمان آن هايى كه پيش از قيام او ايمان نياورده اند فايده نمى بخشد، گرچه به امامان قبل از او ايمان آورده باشند.

8. بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 149 و کمال الدین، مجلد 2، صفحه 357 آمده است:

حدثنا المظفربن جعفربن المظفر العمرى السمرقندى رضا قال حدثنا محمّدبن جعفربن مسعود و حيدربن محمّدبن نعيم السمرقندى، جميعاً، عن محمّدبن عيسى، عن يونس بن عبد الرحمن، عن على بن ابى حمزة، عن ابى بصير قال:

قال الصادق جعفر(عليه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً»؛ يعنى، خروج القائم المنتظر منّا. ثم قال(عليه السلام): يا ابابصير، طوبى لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره فى غيبته و المطيعين له فى ظهوره. اولئك اولياء اللّه الذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون.

امام صادق(عليه السلام) در تفسير قول خداوند «روزى كه بعضى از نشانه ها و معجزات و آيات پروردگارت بيايد، كسى را كه پيش از آن ايمان نياورده يا در ايمانش خيرى كسب نكرده است، ايمان او سودى برايش نخواهد داشت.» فرمودند: مقصود خروج قائم منتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ماست. سپس، فرمودند: اى ابابصير، خوشا به حال شيعيان قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما كه در حال غيبتش انتظار ظهورش را دارند و در حال ظهورش او را فرمانبردارند. آنانند دوستان خدا كه نه ترسى دارند و نه اندوهگين مى شوند.

9. در سنن ترمذی، مجلد 5، صفحه 265، حدیث 3072 و مصابیح السنة نوشته بغوی، مجلد 3، صفحه 494، حدیث 4221

عن ابی هریرة قال رسول الله ثلاث إذا خرجن لا ینفع نفساً ایمانها لم تکن آمنت مِن قبل: طلوع الشمس من مغربها و الدخان و الدابة

ابوهریره می گوید: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: سه چیز است اگر خروج کند دیگر ایمان کسی که قبل از آن ایمان نیاورده است برایش نفعی ندارد طلوع خورشید از مغرب و آمدن آتش (در آسمان) و خروج دابةالارض.این علائم، هرسه از نشانه های قبل از ظهور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

10. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 384، حدیث 128، کافی، مجلد 5، صفحه 10، حدیث 2، تفسیر صافی، مجلد 2، صفحه 173، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 565، حدیث 6، بحار

ص: 460

الانوار، مجلد 6، صفحه 312، باب 1، حدیث 13 و تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 781، حدیث 351 آمده است:

(الامامان الباقر و الصادق(عليهما السلام)) عن زرارة و حمران و محمد بن مسلم عن أبي جعفر و أبي عبد الله(عليهما السلام) في قوله: «يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ- لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها» قال: طلوع الشمس من المغرب، و خروج الدابة و الدجال، و الرجل يكون مصرا و لم يعمل على الإيمان ثم تجي ء الآيات فلا ينفعه إيمانه

حضرت امام محمد باقر و حضرت جعفربن محمد الصادق(عليهما السلام) فرمودند: آیه یعنی طلوع خورشید از طرف مغرب و خارج شدن دابة الارض و خروج دجال و دودو آتش و مردم اصرار و پافشاری دارند درحالی که هیچ کار ایمانی انجام نمی دهند. آن گاه است که آیات الهی ظاهر می شود و می آید و دیگر ایمان مردم به حالشان نفع و خیری ندارد.

11. در کتاب کمال الدین، مجلد 4، صفحه 18 (در مقدمه) و مجلد 1، صفحه 30 و ثواب الاعمال و تفسیر صافی، مجلد 2، صفحه 173، حلیة الابرار، مجلد 5، صفحه 420، باب 51، حدیث 3، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 564، حدیث 3، المحجة، صفحه 69، بحار الانوار، مجلد 51، صفحه 51، حدیث 25، نورالثقلین، مجلد1، صفحه 781، حدیث356، منتخب الاثر، صفحه 302، فصل 2، باب 39، حدیث 1 و ینابیع المودة، صفحه 238 آمده است:

حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ: فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ فَقَالَ الْآيَاتُ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الْآيَةُ الْمُنْتَظَرَةُ هُوَ الْقَائِمُ ع فَيَوْمَئِذٍ لَا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلِ قِيَامِهِ بِالسَّيْفِ وَ إِنْ آمَنَتْ بِمَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ آبَائِهِ(عليهم السلام)

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: آیات، ائمه ی طاهرین و امامان معصوم هستند و منظور از آیه حضرت مهدیمنتظر قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در آن روز ایمان هیچ کس نفع و سودی نخواهد بخشید.

12. در کتاب تفسیر قمی، مجلد 2، صفحه 320 و چاپ جدید مؤسسه الاعلمی، مجلد 1، صفحه 209 و بحارالانوار، مجلد 78، صفحه 166 آمده است:

فإنه حدثنی أَبِي عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً قَالَ نَزَلَ أَوِ اكْتَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ قَالَ إِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا فَكُلُّ مَنْ آمَنَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ لَا يَنْفَعُهُ إِيمَانُهُ.

ص: 461

ابی هریره می گوید: حضرت امام صادق(عليه السلام) درباره ی این آیه روزی که می آید بعضی آیات و نشانه های الهی دیگر ایمان آوردن آن ها برایشان نفعی نخواهد داشت و اگر آن ها قبل از این نشانه ها ایمان نداشته باشند دیگر ایمان آوردن برای آن ها نفعی ندارد. فرمودند: ... هنگامی که خورشید طلوع کند از مغرب دیگر ایمان آوردن در آن روز برایشان خیری ندارد و خداوند می فرمایند: منتظر باشید، ما هم از منتظران هستیم.

13. المستدرک علی الصحیحین، مجلد 4، صفحه 545 و کتاب الامام المهدی فی القرآن و السنة، صفحه 120 آمده است:

روی ابن حماد باسناده عن ابی هریرة، قال رسول الله: خمساً إذا خرجن «لا ینفع نفساً ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیراً» طلوع الشمس من مغربها و الدجال و یأجوج و مأجوج و الدخان و الدابّة.

حماد روایت می کند با سند خودش از ابی هریره که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: پنج چیز است زمانی که خارج گردند دیگر ایمان کسانی که قبلاً بی ایمان باشند و بخواهند ایمان بیاورند، نفعی ندارد. اول طلوع خورشید از مغرب. دوم خروج دجال سوم یأجوج و مأجوج چهارم ظاهر شدن آتش پنجم خروج دابة الارض.

14. در تفسیر قمی، مجلد 2، صفحه 320،کافی، مجلد 5، صفحه 10، حدیث 2، خصال شیخ صدوق، مجلد 1، صفحه 274، باب 5، حدیث 18، تحف العقول، صفحه 388، تهذیب الاحکام، مجلد 4، صفحه 114، باب 31، وسائل الشیعه، مجلد 11، صفحه 16، باب 5، حدیث 2، بحار الانوار،مجلد 19، صفحه 181، باب 8، حدیث 30، تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 414، حدیث 128 آمده است:

عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ جعفربن محمد(عليه السلام) قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ عَنْ حُرُوبِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ كَانَ السَّائِلُ مِنْ مُحِبِّينَا قال: فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص بِخَمْسَةِ أَسْيَافٍ، ثَلَاثَةٌ مِنْهَا شَاهِرَةٌ لَا تُغْمَدُ إِلَى أَنْ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها وَ لَنْ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا فَإِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا آمَنَ النَّاسُ كُلُّهُمْ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ، فَيَوْمَئِذٍ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً، وَ سَيْفٌ مِنْهَا مَلْفُوفٌ وَ سَيْفٌ مِنْهَا مَغْمُودٌ- سَلُّهُ إِلَى غَيْرِنَا وَ حُكْمُهُ إِلَيْنَا

ص: 462

15. الفتن بن حماد، مجلد 2، صفحه 653، حدیث 1839 (به نقل از ابوهریره) و کتاب مصنّف نوشته ی ابن ابی شیبه، مجلد 15، صفحه 65، حدیث 19130، تفسیر طبری، مجلد 8، صفحه 74 به روایت ابن مسعود، مستدرک الحاکم، مجلد 4، صفحه 545 و کتاب القناعة، صفحه 14 آمده است:

حدثنا سویدبن عبدالعزیز، عن اسحاق بن ابی فروه عن یزیدبن أبی عتاب سمع اباهریره یقول قال رسول الله: خمساً (کذا) لا أدری اَیَّتُهُنَّ اوّل مِن الایات وَ أَیَّتُهُنَّ (إذا) جاءَت «لَم یَنفَع نفساً ایمانها لَم تکن آمنت مِن قَبلُ أو کَسَبَت فی ایمانها خیراً» طُلوع الشمس مِن مغربها و الدّجال و یأجوج و مأجوج و الدّجال و الدّابة.

ابوهریره می گوید: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: پنج چیز است هنگامی که بیاید دیگر ایمان کسی که قبلاً ایمان نداشت برایش نفعی ندارد: اول طلوع خورشید از مغرب دوم خروج دجال سوم یأجوج و مأجوج چهارم ظاهر شدن آتش در آسمان پنجم خروج دابة الارض.

16. در کتاب عقد الدرر فی علامات امام المنتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، صفحه 402، باب 12، فصل 7 و ملحقات احقاق الحق، مجلد 9، صفحه 580 آمده است:

عَن امیرالمؤمنین(عليه السلام): ألا تکونُ النّاسُ بَعد طُلوع الشمس مِن مَغربها کَیَومِهِم هذا یَطلُبون النَّسلَ و الوَلَدَ یَلقی الرَّجُلُ الرَّجُلَ فَیقُولُ: مَتی وُلِدت؟ فَیَقُولُ: مِن طُلوعِ الشّمس مِن المَغرِبِ و ترفَعُ التّوبَةُ، فلا یَنفَعُ نَفساً ایمانُها لَم تَکُن آمَنتَ مِن قَبلُ أو کَسَبَت فی ایمانها خیراً هو التوبة

منتظران و شیعیان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولیای خداوند هستند

17. در کتاب کمال الدین، مجلد 2، صفحه 357، باب 33، حدیث 54، اثبات الهداة، مجلد 3، صفحه 475، باب 32، باب 50، حدیث 163، حلیة الابرار، مجلد 5، صفحه 420، باب 51، حدیث 4، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 564،حدیث 4، المحجة، صفحه 69، بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 149، باب 22، حدیث 76، نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 781، حدیث 357، منتخب الاثر، صفحه 54، فصل 10، باب 5، حدیث 6، ینابیع المودة، صفحه 238، باب 71، حدیث 10 آمده است:

حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ السَّمَرْقَنْدِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مَسْعُودٍ وَ حَيْدَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نُعَيْمٍ السَّمَرْقَنْدِيُّ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ شُجَاعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً قال: يَعْنِي

ص: 463

خُرُوجَ الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ مِنَّا ثُمَّ قَالَ ع يَا أَبَا بَصِيرٍ طُوبَى لِشِيعَةِ قَائِمِنَا الْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ فِي غَيْبَتِهِ وَ الْمُطِيعِينَ لَهُ فِي ظُهُورِهِ أُولَئِكَ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ الَّذِينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون

علی بن ابی حمزه روایت می کند از ابابصیر و ایشان از صادق آل محمد(صلى الله عليه و آله) درباره ی این آیه فرمودند: یعنی خروج قائم المنتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بیت(عليهم السلام) سپس فرمودند: ای ابابصیر خوشا به حال شیعیان قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما کسانی که منتظر ظهور ایشان در غیبت ایشان هستند و در هنگام ظهور مطیع ایشان می باشید این ها اولیای خداوند هستند کسانی که بر آن ها هیچ خوف و ترس و حزن و اندوهی نیست.

انتظار یعنی حیات

قل انتظروا إنا منتظرون بگو منتظر باشید و ما هم منتظر هستیم

در طول تاریخ همیشه تشیع تحت ظلم ها و شکنجه ها و بی عدالتی ها و ... بوده است اما آنچه که او را زنده نگاه داشته است، انتظار است زمانی که حجاج بن یوسف ثقفی، منصور دوانیقی، هارون الرشید و مأمون عباسی ... شیعیان را به قتل می رساندند و انواع و اقسام بی عدالتی ها را در حق آن ها روا می دانستند. شیعه همیشه به انتظار یک دولت کریمه بوده است که بیاید و عدالت را بر سر تا سر گیتی بگستراند و خلافت الهی را بر روی کره ی زمین بگستراند و خوف و ترس و وحشت را به امنیت و عدالت مبدل سازد و دین خداوند را بر روی زمین استوار گرداند و شرک و پرستش غیر از خداوند را براندازد و کره ی زمین یک دهکده ی توحیدی گردد و همه ی انسان ها بندگان واقعیخداوند گردند. شیعه در طول تاریخ همیشه فشار دست های طاغیان و یاغیان و جباران را بر گردن و گلوی خویش داشته است اما در زیر این شکنجه ها چشم امید به مصلح طلایی دوخته است که پس از ظلمت و ستم از راه خواهد رسید. پس انتظار کشیدن به او حیات بخشیده است لذا در این آیه خداوند مسئله ی انتظار را مطرح می سازد و در تبیین و تشریح و تفسیر آیه ائمه ی طاهرین و امامان معصوم درباره ی مسئله ی انتظار بیاناتی بسیار عالی بیان فرموده اند.

منتظران فرج برادران رسول خدا(صلى الله عليه و آله) هستند

19. کتاب بحار الانوار، مجلد 52، صفحات 123 و 124، حدیث 8 و کتاب بصائر الدرجات آمده است:

ص: 464

ابْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاتَ يَوْمٍ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِه: اللَّهُمَ لَقِّنِي إِخْوَانِي مَرَّتَيْنِ فَقَالَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَمَا نَحْنُ إِخْوَانَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَا إِنَّكُمْ أَصْحَابِي وَ إِخْوَانِي قَوْمٌ فِي آخِرِ الزَّمَانِ آمَنُوا وَ لَمْ يَرَوْنِي لَقَدْ عَرَّفَنِيهِمُ اللَّهُ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُخْرِجَهُمْ مِنْ أَصْلَابِ آبَائِهِمْ وَ أَرْحَامِ أُمَّهَاتِهِمْ لَأَحَدُهُمْ أَشَدُّ بَقِيَّةً عَلَى دِينِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ أَوْ كَالْقَابِضِ عَلَى جَمْرِ الْغَضَا أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَى يُنْجِيهِمُ اللَّهُ مِنْ كُلِّ فِتْنَةٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَةٍ.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) با عده ای از اصحاب نشسته بودند دو بار فرمودند اللهم لقنی اخوانی و برادرانش را دعا فرمودند. اصحاب گفتند: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) مگر ما برادران شما نیستیم؟ حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: شما اصحاب من هستید اما برادران من در آخرالزمان هستند. آن ها قومی هستند که مرا ندیده اند اما به من ایمان دارند و خداوند آن ها را به من شناسانیده است به اسم خودشان و اسماء پدرانشان. قبل از این که از پشت پدرانشان و ارحام مادرانشان خارج گردند. آن ها برای این که دینشان را نگاه دارند. آن قدر سختی می کشند مثل این که (من خرط قتاد فی لیلة الضماء) یک شاخه ی تیغ بیابانی که بسیار سخت است و خارهایش بسیار تیز است، با دست ها روی آن تیغ بکشند و یا برای نگاه داری دینشان آن قدر سختی می کشند مثل کسی که یک گُل آتش سرخ شده را در دستش نگاه دارد. آن ها چراغ های هدایت و نجات هستندخداوند آن ها را از همه ی فتنه های شب های ظلمانی نجات می دهد.

20. بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 132، حدیث 36، تفسیر الدر المنثور، مجلد 1، صفحه 66 مجالس آیت الله علامه شیخ مفید:

عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عِيسَى بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي يَشْكُرَ الْبَلْخِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ عُبَيْدَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ كَعْبٍ الْقُرَظِيِّ عَنْ عَوْفِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاتَ يَوْمٍ يَا لَيْتَنِي قَدْ لَقِيتُ إِخْوَانِي فَقَالَ لَهُ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ أَ وَ لَسْنَا إِخْوَانَكَ آمَنَّا بِكَ وَ هَاجَرْنَا مَعَكَ قَالَ قَدْ آمَنْتُمْ وَ هَاجَرْتُمْ وَ يَا لَيْتَنِي قَدْ لَقِيتُ إِخْوَانِي فَأَعَادَ الْقَوْلَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْتُمْ أَصْحَابِي وَ لَكِنْ إِخْوَانِي الَّذِينَ يَأْتُونَ مِنْ بَعْدِكُمْ يُؤْمِنُونَ بِي وَ يُحِبُّونِّي وَ يَنْصُرُونِّي وَ يُصَدِّقُونِّي وَ مَا رَأَوْنِي فَيَا لَيْتَنِي قَدْ لَقِيتُ إِخْوَانِي.

عوف بن مالک می گوید روزی خدمت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بودیم و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از ته دل درباره ی برادرانش صحبت می کرد و می فرمودند: من شوق دارم آن ها را ببینم ابوبکر و عمر

ص: 465

گفتند یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) مگر ما برادران شما نیستیم ما به شما ایمان آورده ایم و با شما مهاجرت کرده ایم باز برادران شما نیستیم؟ حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: شما به من ایمان آورده اید و با من مهاجرت کرده اید. اما من شوق دارم برادرانم را ببینم آن ها باز گفته ی خود را تکرار کردند رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: شما اصحاب من هستید اما برادران من کسانی هستند که بعد از شما می آیند به من ایمان می آورند و مرا دوست می دارند و مرا یاری می کنند و مرا تصدیق می فرمایند درحالی که مرا ندیده اند ای کاش من آن ها را ببینم.

انتظار فرج افضل اعمال است.

21. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 122، حدیث 2 و کتاب عیون الاخبار الرضا(عليه السلام) آمده است:

بِالْأَسَانِيدِ الثَّلَاثَةِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ فَرَجِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

حضرت رضا از پدرانشان روایت میفرمایند تا می رسد به رسول خدا که آن حضرت فرمودند: پر فضیلت ترین اعمال امت من انتظار کشیدن فرج (حضرت صاحب الامر است.)22. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 125، حدیث 11 و کتاب کمال الدین و تمام النعمة شیخ صدوق آمده است:

ابن عبدوس عن ابن قتیبة عن حمدان بن سلیمان عن ابن بزیع عن صالح بن عقبة عن ابیه عن الباقر(عليه السلام) عن آبائه قال: قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): أفضل العبادة انتظار الفرج.

حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) از پدرانشان روایت فرمودند که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: پر فضیلت ترین و بهترین و برترین عبادات انتظار فرج حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

انتظار فرج عبادت است.

23. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 122، حدیث 3 و امالی شیخ طوسی آمده است:

ابْنُ حَمَّوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بَكْرٍ عَنِ ابْنِ مُقْبِلٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَبِيبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَرَوِيِّ عَنْ سَعِيدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ بِالْقَلِيلِ مِنَ الرِّزْقِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِالْقَلِيلِ مِنَ الْعَمَلِ وَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ عِبَادَةٌ.

ص: 466

حضرت سجاد(عليه السلام) از پدرشان امام حسین و ایشان از پدرشان حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ایشان از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) روایت فرمودند: کسی که از خداوند به روزی و رزق کم راضی باشد، خداوند از او به عمل کمش راضی می شود و انتظار فرج کشیدن عبادت است.

محبوب ترین اعمال نزد خداوند انتظار فرج است.

24. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 123، حدیث 7 و کتاب خصال شیخ صدوق آمده است:

الْأَرْبَعُمِائَةِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) انْتَظَرُوا الْفَرَجَ وَ لَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ فَإِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ انْتِظَارُ الْفَرَجِ.

منتظر فرج (حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) باشید و از رحمت و روح و ریحان و یاری خداوند مأیوس نشوید و بدانید دوست داشتنی ترین اعمال به سوی خداوند انتظار فرج کشیدن است.

25. بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 128 حدیث 21 و کمال الدینالْمُظَفَّرُ الْعَلَوِيُّ عَنِ ابْنِ الْعَيَّاشِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الْوَاسِطِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) قَالَ أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.

حضرت ابی الحسن(عليه السلام) نقل می کند از پدرشان تا می رسد به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) که فرمودند: با فضیلت ترین و بالاترین اعمال انتظار فرج کشیدن است که از سوی خداوند گشاده شود.

26. بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 145، حدیث 65 و دعوات الراوندی آمده است:

قَالَ النَّبِيُّ(صلى الله عليه و آله) انْتِظَارُ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ عِبَادَةٌ.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: انتظار فرج همراه با صبر، پایداری و مقاومت، عبادت است.

27. بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 131، حدیث 33 و محاسن برقی آمده است:

النَّوْفَلِيُّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ قَالَ أَفْضَلُ عِبَادَةِ الْمُؤْمِنِ انْتِظَارُ فَرَجِ اللَّهِ.

حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند: بالاترین و بهترین و با فضیلت ترین عبادت مؤمن انتظار فرج (حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) را از طرف خداوند کشیدن است.

ص: 467

منتظران فرج و ثابتین به ولایت در غیبت، اجر شهدای بدر و حنین و احد را دارند

28. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 125، حدیث 13 به نقل از کمال الدین شیخ صدوق آمده است:

الْهَمْدَانِيُّ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بِسْطَامَ بْنِ مُرَّةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ قَالَ قَالَ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ(عليه السلام) مَنْ ثَبَتَ عَلَى وَلَايَتِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِثْلِ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ.

حضرت سجاد(عليه السلام) فرمودند: هرکس در غیبت قائم ما به ولایت ثابت بماند، خداوند به او اجر هزار شهید از شهدای بدر و احد را عطا میکند.

29. بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 130، حدیث 26 آمده است:الْفَضْلُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَيَأْتِي قَوْمٌ مِنْ بَعْدِكُمْ الرَّجُلُ الْوَاحِدُ مِنْهُمْ لَهُ أَجْرُ خَمْسِينَ مِنْكُمْ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ كُنَّا مَعَكَ بِبَدْرٍ وَ أُحُدٍ وَ حُنَيْنٍ وَ نَزَلَ فِينَا الْقُرْآنُ فَقَالَ إِنَّكُمْ لَوْ تَحَمَّلُوا لِمَا حُمِّلُوا لَمْ تَصْبِرُوا صَبْرَهُمْ.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به اصحابشان فرمودند: می بینیم قومی را که بعد از شما می آیند. یک نفر از آن ها اجر و مزد پنجاه نفر از شما را می برد. گفتند: یا رسول الله ما با شما در جنگ های بدر و احد و حنین بودیم. قرآن در میان ما نازل شده است. حضرت فرمودند: شما سختی هایی را که آن ها تحمل می کنند، تحمل نمی کنید و در مقابل شدائدی که بر آن ها وارد می شود، صبر و پایداری نمی کنید و آن ها صبر می کنند. (آن ها در مقابل همه ی شدائد صابر، مقاوم و استوارند.)

اگر منتظر قبل از ظهور رحلت کند مثل این است که در چادر

حضرت قائم و در کنار رسول خدا بوده است

30. بحار الانوار، مجلد52، صفحه 125، حدیث 14 و کتاب محاسن صفحات 172 و 174 آمده است:

ابی جعفر احمدبن ابی عبدالله محمد بن خالد البرقی عن جدّه قال: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) مَا تَقُولُ فِيمَنْ مَاتَ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ مُنْتَظِراً لَهُ قَالَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ ثُمَّ سَكَتَ هُنَيْئَةً ثُمَّ قَالَ هُوَ كَمَنْ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله).

ص: 468

خالد البرقی از جدش روایت می کند که به حضرت صادق(عليه السلام) گفتم: شما چه می فرمایید درباره ی کسی که در این امر در حال انتظار فرج حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بمیرد و از دنیا برود؟ حضرت فرمودند: هر کس منتظر فرج باشد و بمیرد مانند کسی است که با حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در چادر او بوده باشد. حضرت مقداری سکوت کردند و سپس فرمودند: (منتظران فرج حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) مانند کسی است که با رسول خدا(صلى الله عليه و آله) باشد.

31. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 125، حدیث 15 و کتاب محاسن آمده است:

ابْنُ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ مُوسَى النُّمَيْرِيِّ عَنْ عَلَاءِ بْنِ سَيَابَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ مُنْتَظِراً لَهُ كَانَ كَمَنْ كَانَ فِي فُسْطَاطِ الْقَائِمِ.حضرت صادق(عليه السلام) فرمودند: هر کس از شما بمیرد و در این امر منتظر ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد مانند کسی است که در چادر قائم و در کنار حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد مرده است (یعنی انتظار فرج کشیدن و در آن مردن مثل این است که انسان کنار حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد.)

32. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 126، حدیث 18 و کتاب محاسن آمده است:

عَلِيُّ بْنُ النُّعْمَانِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ وَ غَيْرِهِ عَنِ الْفَيْضِ بْنِ الْمُخْتَارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ لِهَذَا الْأَمْرِ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ قَالَ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً ثُمَّ قَالَ لَا بَلْ كَمَنْ قَارَعَ مَعَهُ بِسَيْفِهِ ثُمَّ قَالَ لَا وَ اللَّهِ إِلَّا كَمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ.

فیض ابن مختار می گوید شنیدم از حضرت صادق(عليه السلام) که فرمودند: هر کس از شما بمیرد درحالی که منتظر ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد او مانند کسی است که در چادری مرده است که آن متعلق به قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. سپس حضرت متفکرانه سکوت کرده و بعد فرمودند: نه بلکه به الله سوگند مانند کسی است که با شمشیرش آن حضرت را یاری کرده است. سپس فرمودند: نه به الله سوگند او مانند کسی است که (در یکی از غزوات) با رسول خدا به شهادت رسیده است.

33. بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 131، حدیث 30 و غیبت شیخ طوسی آمده است:

ص: 469

الْفَضْلُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَهُ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَرَى هَذَا الْأَمْرَ ثُمَّ خَرَجَ الْقَائِمُ (عليه السلام) كَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَمَنْ كَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ

بشناس امام (زمان خودت را) اگر او را بشناسی ضرر نخواهی کرد و هر کس امام زمانش را بشناسد. سپس بمیرد قبل از این که (حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) ظهور کند و سپس آن حضرت ظهور فرماید اجر و ثواب او مانند کسی است در چادر امام زمان و در کنار امام زمان قرار داشته است.

34. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 131، حدیث 31 و غیبت شیخ طوسی آمده است:الْفَضْلُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمُثَنَّى الْحَنَّاطِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ مَنْ عَرَفَ هَذَا الْأَمْرَ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَقُومَ الْقَائِمُ ع كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ قُتِلَ مَعَهُ.

عبدالله بن عجلان می گوید: حضرت صادق فرمودند: هر کس این امر را بشناسد (و به امر دین، به امر تشیع به امر صاحب الزمان شناخت پیدا کند) سپس بمیرد او مانند کسی است که در ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند و همراه آن حضرت به شهادت برسد.

35. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 141، حدیث 31 و غیبت نعمانی آمده است:

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ (1) فَقَالَ يَا فُضَيْلُ اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَكَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَف اِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَقُومَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ قَاعِداً فِي عَسْكَرِهِ لَا بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ قَاعِداً تَحْتَ لِوَائِه

فضیل بن یسار می گوید: از حضرت صادق(عليه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند که روزی که همه ی مردم به امامشان خوانده می شوند فرمودند: ای فضیل، بشناس امام (زمان) خودت را پس بدان اگر امام زمانت را بشناسی ضرر نخواهی کرد. هر کس بشناسد امام زمان خودش را و با این معرفت بمیرد قبل از این که حضرت صاحب این امر قیام کند هستی مانند کسی که در ظهور آن حضرت ایستاده است در میان سربازان آن مولا نه بلکه هستی مانند کسی که در زیر پرچم او قرار داشته است. (و از دنیا رفته است.)

ص: 470


1- . سوره أسرا آیه 73.

36. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 142، حدیث 56 و غیبت نعمانی آمده است:

الْكُلَيْنِيُّ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَمْ يَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ كَانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فِي فُسْطَاطِهِ.

فضیل بن یسار می گوید: از حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) شنیدم که فرمودند: هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد (و به امامی معتقد نباشد) مانندکسی است که در جاهلیت (در کفر و نفاق) مرده است و هر کس بمیرد و امام (زمانش را) بشناسد، او ضرر نمی کند. هر کس بمیرد و امام زمان خودش را بشناسد مانند کسی است که در چادر و محل فرماندهی حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از دنیا رفته است.

منتظر مانند شهید در حضور رسول خدا و در چادر حضرت مهدی است.

37. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 146، حدیث 69 و کمال الدین آمده است:

قَالَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ(عليهما السلام) يَقُولُ مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا الْأَمْرِ كَانَ كَمَنْ كَانَ مَعَ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فِي فُسْطَاطِهِ لَا بَلْ كَانَ بِمَنْزِلَةِ الضَّارِبِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(عليه السلام) بِالسَّيْفِ.

مفضل بن عمر می گوید: از حضرت صادق(عليه السلام) شنیدم که آن حضرت(عليه السلام) فرمودند: هر کس منتظر این امر و یا منتظر قیام (حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) باشد و بمیرد مانند کسی است که با حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و در چادر فرماندهی او قرار دارد نه بلکه مانند کسی است که همراه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) با شمشیر به جهاد او پرداخته است.

منتظرین افضلند بر سربازان حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) در نهروان

38. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 131، حدیث 32 و محاسن برقی آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرِوبْنِ الْأَشْعَثِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنِ الصَّبَّاحِ الْمُزَنِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِيرَةَ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عُيَيْنَةَ قَالَ لَمَّا قَتَلَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) الْخَوَارِجَ يَوْمَ النَّهْرَوَانِ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) طُوبَى لَنَا إِذْ شَهِدْنَا مَعَكَ هَذَا الْمَوْقِفَ وَ قَتَلْنَا مَعَكَ هَؤُلَاءِ الْخَوَارِجَ فَقَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي هَذَا الْمَوْقِفِ أُنَاسٌ لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ آبَاءَهُمْ وَ لَا أَجْدَادَهُمْ بَعْدُ فَقَالَ الرَّجُلُ وَ كَيْفَ يَشْهَدُنَا قَوْمٌ لَمْ يُخْلَقُوا قَالَ بَلَى قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ يَشْرَكُونَنَا فِيمَا نَحْنُ فِيهِ وَ يُسَلِّمُونَ لَنَا فَأُولَئِكَ شُرَكَاؤُنَا فِيمَا كُنَّا فِيهِ حَقّاً حَقّاً.

ص: 471

حکم بن عیینه می گوید: زمانی که حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) به جهاد و مبارزه با خوارج در نهروان بودند، مردی برخاست و گفت: ای امیرالمؤمنین(عليه السلام) خوشا به حال ما هنگامی کههمراه شما در این محل به شهادت برسیم و با این خوارج به مبارزه بپردازیم. حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند: قسم به آن کسی که دانه را می شکافد، می بینم کسانی را که در این مکان (حضور خواهند یافت) و خداوند هنوز پدرانشان و اجدادشان را خلق نکرده است و سپس خلق خواهند شد. آن مرد گفت: چگونه شما آن ها را می بینید درحالی که آن ها خلق نشده اند؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: بله من قومی را می بینیم در آخر الزمان که آن ها با ما شریک می شوند. مانند این که در بین ما هستند (و مانند این که با ما در حال مبارزه اند.) آن ها تسلیم (امر و نهی ما هستند) و مسلماً آن ها شرکای ما هستند در بین ما و ..... آن ها به حقیقت.

سختی انتظار

39. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 135

مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنِ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ صَالِحِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ يَمَانٍ التَّمَّارِ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً الْمُتَمَسِّكُ فِيهَا بِدِينِهِ كَالْخَارِطِ لِشَوْكِ الْقَتَادِ بِيَدِهِ ثُمَّ أَوْمَأَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) بِيَدِهِ هَكَذَا قَالَ فَأَيُّكُمْ تُمْسِكُ شَوْكَ الْقَتَادِ بِيَدِهِ

حضرت صادق(عليه السلام) فرمودند: برای صاحب این امر غیبتی است هر کس متمسک و متوسل باشد (به آن) مانند کسی که یک شاخه از خارهای سخت بیابان را بگیرند و او در دست داشته باشد و یک بار بکشند (که دست بسیار مجروح می شود.)

40. در الدر المنثور سیوطی، مجلد 1، صفحه 66 آمده است:

وأخرج الطبراني عن ابن عباس قال أصبح رسول الله صلى الله عليه وسلم يوما فقال ما من ماء ما من ماء؟ قالوا لا قال فهل من شن فجاؤوا بالشن فوضع بين يدي رسول الله صلى الله عليه وسلم ووضع يده عليه ثم فرق أصابعه فنبع الماء مثل عصا موسى من بين أصابع رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال يا بلال اهتف بالناس بالوضوء فاقبلوا يتوضؤن من بين أصابع رسول الله صلى الله عليه وسلم وكانت همة ابن مسعود الشرب فلما توضؤا صلى بهم الصبح ثم قعد للناس فقال يا أيها الناس من أعجب الخلق ايمانا قالوا الملائكة قال وكيف لا تؤمن الملائكة وهم يعاينون الامر قالوا فالنبيون يا رسول الله قال وكيف لا يؤمن النبيون ولوحي ينزل عليهم من السماء قالوا فأصحابك يا رسول الله فقال وكيف لا تؤمن أصحابي وهم يرون ما يرون ولكن أعجب الناس ايمانا قوم يجيؤن بعدي يؤمنون بي ولم يروني ويصدقوني ولم يروني أولئك إخواني.

ص: 472

پناه بردن به قرآن در فتنه های آخر الزمان

41. درتفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 3، حدیث 2 (چاپ مؤسسه اعلمی) آمده است:

عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ رَفَعَهُ إِلَى الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَقُلْتُ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ إِنَّا إِذَا كُنَّا عِنْدَكَ سَمِعْنَا الَّذِي نَسُدُّ بِهِ دِينَنَا وَ إِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ سَمِعْنَا أَشْيَاءَ مُخْتَلِفَةً مَغْمُوسَةً لَا نَدْرِي مَا هِيَ قَالَ أَ وَ قَدْ فَعَلُوهَا قُلْتُ نَعَمْ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ سَيَكُونُ فِي أُمَّتِكَ فِتْنَةٌ قُلْتُ فَمَا الْمَخْرَجُ مِنْهَا فَقَالَ كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ بَيَانُ مَا قَبْلَكُمْ مِنْ خَيْرٍ وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ وَ حُكْمُ مَا بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ مَنْ وَلِيَهُ مِنْ جَبَّارٍ فَعَمِلَ بِغَيْرِهِ قَصَمَهُ اللَّهُ وَ مَنِ الْتَمَسَ الْهُدَى فِي غَيْرِهِ أَضَلَّهُ اللَّهُ وَ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ هُوَ الذِّكْرُ الْحَكِيمُ وَ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ لَا تُزَيِّفُهُ الْأَهْوَاءُ وَ لَا تُلَبِّسُهُ الْأَلْسِنَةُ وَ لَا يَخْلُقُ عَنِ الرَّدِّ وَ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُهُ وَ لَا يَشْبَعُ مِنْهُ الْعُلَمَاءُ هُوَ الَّذِي لَمْ تُكِنَّهُ الْجِنُّ إِذَ سَمِعَهُ أَنْ قَالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ(1) مَنْ قَالَ بِهِ صُدِّقَ وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ أُجِرَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِهِ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (2) هُوَ الْكِتَابُ الْعَزِيزُ الَّذِي لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ(3).

42. در الدر المنثور سیوطی، مجلد 1، صفحه 66، حدیث 2 آمده است:

وأخرج الإسماعيلي في معجمه عن أبي هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم أي شئ أعجب ايمانا قيل الملائكة فقال كيف وهم في السماء يرون من الله مالا ترون قيل فالأنبياء قال كيف وهم يأتيهم الوحي قالوا فنحن قال كيف وأنتم تتلى عليكم آيات الله وفيكم رسوله ولكن قوم يأتون من بعدي يؤمنون بي ولم يروني أولئك أعجب ايمانا وأولئك إخواني وأنتم أصحابي

پناه بردن به اهل بیت در فتنه های آخر الزمان

43. در سنن ترمذی، مجلد 5، صفحه 663 آمده است:

التزام به دعاهای مخصوص فتنه های آخرالزمان

44. در کمال الدین و تمام النعمة، صفحه 141 و بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 146، حدیث 70 آمده است:

العطار عن سعد عن ابن عیسی عن خالدبن نَجِيحٍ عن زُرَارَةَ قال: سمعت اباعبدالله(عليه السلام) یقول: إِنَ لِلْقَائِمِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ قُلْتُ لَهُ وَ لِمَ قَالَ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ.

ص: 473


1- . سوره جن آیات 1و 2
2- . سوره آل عمران آیه 101
3- . سوره فصلت آیه 42

45. در کمال الدین، مجلد 2، صفحات 351 و 352، حدیث 49 آمده است:عن محمدبن مسعود قال: وجدت بخط جبرئیل بن احمد: حدثنی العبیدی محمدبن عیسی عن یونس بن عبدالرحمن عن عبدالله بن سنان قال: قال ابوعبدالله: ستصببکم شبهة فتبقون بلا علم یری، و لا امام هدی و لا ینجوا منها إلا من دعا بدعاء الغریق قلت: کیف دعاء الغریق؟ قال: یقول یا الله ثبّت قلبی علی دینک فقلت: یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب و الابصار ثبت قلبی علی دینک. قال: إنَّ الله عزوجل مقلب القلوب و الابصار ولکن قل کما أقول لک: یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک.

خروج دجال و ظهور دابة الارض

46. در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 525 باب 47 حدیث 1 و تفسیر صافی ذیل آیه فوق آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْجَلُودِيُّ بِالْبَصْرَةِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُعَاذٍ قَالَ حَدَّثَنَا قَيْسُ بْنُ حَفْصٍ قَالَ حَدَّثَنَا يُونُسُ بْنُ أَرْقَمَ عَنْ أَبِي سَيَّارٍ الشَّيْبَانِيِّ عَنِ الضَّحَاكِ بْنِ مُزَاحِمٍ عَنِ النَّزَّالِ بْنِ سَبْرَةَ قَالَ: خَطَبَنَا أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع فَحَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ سَلُونِي أَيُّهَا النَّاسُ قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي ثَلَاثاً فَقَامَ إِلَيْهِ صَعْصَعَةُ بْنُ صُوحَانَ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَتَى يَخْرُجُ الدَّجَّالُ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ(عليه السلام) اقْعُدْ فَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ كَلَامَكَ وَ عَلِمَ مَا أَرَدْتَ وَ اللَّهِ مَا الْمَسْئُولُ عَنْهُ بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ وَ لَكِنْ لِذَلِكَ عَلَامَاتٌ وَ هَيَئَاتٌ يَتْبَعُ بَعْضُهَا بَعْضاً كَحَذْوِ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْبَأْتُكَ بِهَا قَالَ نَعَمْ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ ع احْفَظْ فَإِنَّ عَلَامَةَ ذَلِكَ إِذَا أَمَاتَ النَّاسُ الصَّلَاةَ وَ أَضَاعُوا الْأَمَانَةَ وَ اسْتَحَلُّوا الْكَذِبَ وَ أَكَلُوا الرِّبَا وَ أَخَذُوا الرِّشَا وَ شَيَّدُوا الْبُنْيَانَ وَ بَاعُوا الدِّينَ بِالدُّنْيَا وَ اسْتَعْمَلُوا السُّفَهَاءَ وَ شَاوَرُوا النِّسَاءَ وَ قَطَعُوا الْأَرْحَامَ وَ اتَّبَعُوا الْأَهْوَاءَ وَ اسْتَخَفُّوا بِالدِّمَاءِ وَ كَانَ الْحِلْمُ ضَعْفاً وَ الظُّلْمُ فَخْراً وَ كَانَتِ الْأُمَرَاءُ فَجَرَةً وَ الْوُزَرَاءُ ظَلَمَةً وَ الْعُرَفَاءُ خَوَنَةً وَ الْقُرَّاءُ فَسَقَةً وَ ظَهَرَتْ شَهَادَةُ الزُّورِ وَ اسْتُعْلِنَ الْفُجُورُ وَ قَوْلُ الْبُهْتَانِ وَ الْإِثْمُ وَ الطُّغْيَانُ وَ حُلِّيَتِ الْمَصَاحِفُ وَ زُخْرِفَتِ الْمَسَاجِدُ وَ طُوِّلَتِ الْمَنَارَاتُ وَ أُكْرِمَتِ الْأَشْرَارُ وَ ازْدَحَمَتِ الصُّفُوفُ وَ اخْتَلَفَتِ الْقُلُوبُ وَ نُقِضَتِ الْعُهُودُ وَ اقْتَرَبَ الْمَوْعُودُ وَ شَارَكَ النِّسَاءُ أَزْوَاجَهُنَّ فِي التِّجَارَةِ حِرْصاً عَلَى الدُّنْيَا وَ عَلَتْ أَصْوَاتُ الْفُسَّاقِ وَ اسْتُمِعَ مِنْهُمْ وَ كَانَ زَعِيمُ الْقَوْمِ أَرْذَلَهُمْ وَ اتُّقِيَ الْفَاجِرُ مَخَافَةَ شَرِّهِ وَ صُدِّقَ الْكَاذِبُ وَ اؤْتُمِنَ الْخَائِنُ وَ اتُّخِذَتِ الْقِيَانُ وَ الْمَعَازِفُ وَ لَعَنَ آخِرُ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَوَّلَهَا وَ رَكِبَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ وَ تَشَبَّهَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ وَ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ شَهِدَ الشَّاهِدُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُسْتَشْهَدَ وَ شَهِدَ الْآخَرُ قَضَاءً لِذِمَامٍ بِغَيْرِ حَقٍّ عَرَفَهُ وَ تُفُقِّهَ لِغَيْرِ الدِّينِ وَ آثَرُوا عَمَلَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَ لَبِسُوا جُلُودَ الضَّأْنِ عَلَى قُلُوبِ الذِّئَابِ وَ قُلُوبُهُمْ أَنْتَنُ مِنَ الْجِيَفِ وَ أَمَرُّ مِنَ الصَّبِرِ فَعِنْدَ ذَلِكَ الْوَحَا الْوَحَا ثُمَّ الْعَجَلَ الْعَجَلَ خَيْرُ الْمَسَاكِنِ يَوْمَئِذٍ بَيْتُ الْمَقْدِسِ وَ لَيَأْتِيَنَّ عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَتَمَنَّى أَحَدُهُمْ أَنَّهُ مِنْ سُكَّانِهِ فَقَامَ إِلَيْهِ الْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَنِ الدَّجَّالُ فَقَالَ أَلَا إِنَّ الدَّجَّالَ صَائِدُ بْنُ الصَّيْدِ فَالشَّقِيُّ مَنْ صَدَّقَهُ وَ السَّعِيدُ مَنْ كَذَّبَهُ يَخْرُجُ مِنْ بَلْدَةٍ يُقَالُ لَهَا أَصْفَهَانُ مِنْ قَرْيَةٍ تُعْرَفُ بِالْيَهُودِيَّةِ عَيْنُهُ الْيُمْنَى

ص: 474

مَمْسُوحَةٌ وَ الْعَيْنُ الْأُخْرَى فِي جَبْهَتِهِ تُضِي ءُ كَأَنَّهَا كَوْكَبُ الصُّبْحِ فِيهَا عَلَقَةٌ كَأَنَّهَا مَمْزُوجَةٌ بِالدَّمِ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مَكْتُوبٌ كَافِرٌ يَقْرَؤُهُ كُلُّ كَاتِبٍ وَ أُمِّيٍّ يَخُوضُ الْبِحَارَ وَ تَسِيرُ مَعَهُ الشَّمْسُ بَيْنَ يَدَيْهِ جَبَلٌ مِنْ دُخَانٍ وَ خَلْفَهُجَبَلٌ أَبْيَضُ يَرَى النَّاسُ أَنَّهُ طَعَامٌ يَخْرُجُ حِينَ يَخْرُجُ فِي قَحْطٍ شَدِيدٍ تَحْتَهُ حِمَارٌ أَقْمَرُ خُطْوَةُ حِمَارِهِ مِيْلٌ تُطْوَى لَهُ الْأَرْضُ مَنْهَلًا مَنْهَلًا لَا يَمُرُّ بِمَاءٍ إِلَّا غَارَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ يُنَادِي بِأَعْلَى صَوْتِهِ يَسْمَعُ مَا بَيْنَ الْخَافِقَيْنِ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الشَّيَاطِينِ يَقُولُ إِلَيَّ أَوْلِيَائِي أَنَا الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَ قَدَّرَ فَهَدى أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى وَ كَذَبَ عَدُوُّ اللَّهِ إِنَّهُ أَعْوَرُ يَطْعَمُ الطَّعَامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ وَ إِنَّ رَبَّكُمْ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْسَ بِأَعْوَرَ وَ لَا يَطْعَمُ وَ لَا يَمْشِي وَ لَا يَزُولُ تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً أَلَا وَ إِنَّ أَكْثَرَ أَتْبَاعِهِ يَوْمَئِذٍ أَوْلَادُ الزِّنَا وَ أَصْحَابُ الطَّيَالِسَةِ الْخُضْرِ يَقْتُلُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالشَّامِ عَلَى عَقَبَةٍ تُعْرَفُ بِعَقَبَةِ أَفِيقٍ لِثَلَاثِ سَاعَاتٍ مَضَتْ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ عَلَى يَدِ مَنْ يُصَلِّي الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع خَلْفَهُ أَلَا إِنَّ بَعْدَ ذَلِكَ الطَّامَّةَ الْكُبْرَى قُلْنَا وَ مَا ذَلِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ خُرُوجُ دَابَّةٍ مِنَ الْأَرْضِ مِنْ عِنْدِ الصَّفَا مَعَهَا خَاتَمُ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ وَ عَصَا مُوسَى(عليه السلام) يَضَعُ الْخَاتَمَ عَلَى وَجْهِ كُلِّ مُؤْمِنٍ فَيَنْطَبِعُ فِيهِ هَذَا مُؤْمِنٌ حَقّاً وَ يَضَعُهُ عَلَى وَجْهِ كُلِّ كَافِرٍ فَيَنْكَتِبُ هَذَا كَافِرٌ حَقّاً حَتَّى إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيُنَادِي الْوَيْلُ لَكَ يَا كَافِرُ وَ إِنَّ الْكَافِرَ يُنَادِي طُوبَى لَكَ يَا مُؤْمِنُ وَدِدْتُ أَنِّي الْيَوْمَ كُنْتُ مِثْلَكَ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً ثُمَّ تَرْفَعُ الدَّابَّةُ رَأْسَهَا فَيَرَاهَا مَنْ بَيْنَ الْخَافِقَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا فَعِنْدَ ذَلِكَ تُرْفَعُ التَّوْبَةُ فَلَا تَوْبَةٌ تُقْبَلُ وَ لَا عَمَلٌ يُرْفَعُ وَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً ثُمَّ قَالَ ع لَا تَسْأَلُونِّي عَمَّا يَكُونُ بَعْدَ هَذَا فَإِنَّهُ عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ حَبِيبِي رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) أَنْ لَا أُخْبِرَ بِهِ غَيْرَ عِتْرَتِي قَالَ النَّزَّالُ بْنُ سَبْرَةَ فَقُلْتُ لِصَعْصَعَةَ بْنِ صُوحَانَ يَا صَعْصَعَةُ مَا عَنَى أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) بِهَذَا فَقَالَ صَعْصَعَةُ يَا ابْنَ سَبْرَةَ إِنَّ الَّذِي يُصَلِّي خَلْفَهُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ(عليه السلام) هُوَ الثَّانِي عَشَرَ مِنَ الْعِتْرَةِ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ هُوَ الشَّمْسُ الطَّالِعَةُ مِنْ مَغْرِبِهَا يَظْهَرُ عِنْدَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ فَيُطَهِّرُ الْأَرْضَ وَ يَضَعُ مِيزَانَ الْعَدْلِ فَلَا يَظْلِمُ أَحَدٌ أَحَداً فَأَخْبَرَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) أَنَّ حَبِيبَهُ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) عَهِدَ إِلَيْهِ أَنْ لَا يُخْبِرَ بِمَا يَكُونُ بَعْدَ ذَلِكَ غَيْرَ عِتْرَتِهِ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.

47. در کتاب محاسن، مجلد 1، باب 21، صفحه 236، حدیث 202، بصائر الدرجات، باب 10، صفحه 484، حدیث 1 (منشورات طلیعه ی نور، صفحه 634)، کمال الدین، مجلد 1، باب 22، صفحه 229، حدیث 24، دلائل الامامة، صفحه 229، حلیة الابرار، باب 51، مجلد 5، صفحه 419، حدیث 1، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 564، حدیث 5، نوادر الاخبار، صفحه 116، بحار الانوار، مجلد 6، باب 20، صفحه 18، حدیث 1 آمده است:

احمدبن خالد البرقی عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُسْلِمِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْعَامِرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: مَا زَالَتِ الْأَرْضُ وَ لِلَّهِ فِيهَا حُجَّةٌ يَعْرِفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا يَنْقَطِعُ الْحُجَّةُ مِنَ الْأَرْضِ إِلَّا أَرْبَعِينَ يَوْماً قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَإِذَا رُفِعَتِ الْحُجَّةُ أُغْلِقَ بَابُ التَّوْبَةِ وَ لَمْ يَنْفَعْ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَنْ تُرْفَعَ الْحُجَّةُ وَ أُولَئِكَ شِرَارُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ وَ هُمُ الَّذِينَ يَقُومُ عَلَيْهِمُ الْقِيَامَةُ.

ص: 475

9. سنن ترمذی، مجلد 5، صفحه 265، حدیث 3072، مصابیح السنة للبغوی، مجلد 3، صفحه 496، حدیث 4221 و الامام مهدی، صفحه 120، حدیث170 آمده است:

روی بالاسناد عن ابی هریره قال رسول الله2: ثلاث إذا خرجن لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ طلوع الشمس من مغربعا و الدجال و الدابّة.

10. الفتن لابن حماد، صفحه 183، المستدرک علی الصحیحین، مجلد 4، صفحه 545 و الامام مهدی، صفحه 120 آمده است:

روی ابن حماد باسناده عن زیدبن ابی عتاب سمع اباهریره یقول: قال رسول الله2: خمساً لا ادری أیتهنّ أوّل الآیات و أیتهنّ إذا جائت لم يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً طلوع الشمس من مغربها و الدجال و یأجوج و مأجوج و الدخان و الدابّة.

11. تفسیر فرات، صفحه 139، حدیث 166، بحارالانوار، مجلد 24، صفحه 338 و الامام مهدی، صفحه 121، حدیث 172 آمده است:

تفسير فرات بن إبراهيم جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ خَيْثَمَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها إِلَى آخِرِ الْآيَةِ قَالَ يَعْنِي مَوَدَّتَنَا وَ نُصْرَتَنَا قُلْتُ أيما [إِنَّمَا] قَدَّرَ اللَّهُ مِنْهُ بِاللِّسَانِ وَ الْيَدَيْنِ وَ الْقَلْبِ قَالَ يَا خَيْثَمَةُ نُصْرَتُنَا بِاللِّسَانِ كَنُصْرَتِنَا بِالسَّيْفِ وَ نُصْرَتُنَا بِالْيَدَيْنِ أَفْضَلُ يَا خَيْثَمَةُ إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَتْ أَثْلَاثاً فَثُلُثٌ فِينَا وَ ثُلُثٌ فِي عَدُوِّنَا وَ ثُلُثٌ فَرَائِضُ وَ أَحْكَامٌ وَ لَوْ أَنَّ آيَةً نَزَلَتْ فِي قَوْمٍ ثُمَّ مَاتُوا أُولَئِكَ مَاتَتِ الْآيَةُ إِذاً مَا بَقِيَ مِنَ الْقُرْآنِ شَيْ ءٌ إِنَّ الْقُرْآنَ يَجْرِي مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ مَا قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ فَلِكُلِّ قَوْمٍ آيَةٌ يَتْلُونَهَا يَا خَيْثَمَةُ إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِيباً وَ سَيَعُودُ غَرِيباً فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ يَا خَيْثَمَةُ سَيَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يَعْرِفُونَ اللَّهَ مَا هُوَ وَ التَّوْحِيدَ حَتَّى يَكُونَ خُرُوجُ الدَّجَّالِ وَ حَتَّى يَنْزِلَ عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ عَلَيْهِمَا الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ مِنَ السَّمَاءِ وَ يَقْتُلَ اللَّهُ الدَّجَّالَ عَلَى يَدَيْهِ وَ يُصَلِّيَ بِهِمْ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ أَ لَا تَرَى أَنَّ عِيسَى يُصَلِّي خَلْفَنَا وَ هُوَ نَبِيٌّ أَلَا وَ نَحْنُ أَفْضَلُ مِنه

12. تفسیر قمی، مجلد 2، صفحه 320، بحارالانوار، مجلد 78، صفحه 166 و الامام مهدی، صفحه 121 آمده است:

قالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ عَنْ حُرُوبِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ كَانَ السَّائِلُ مِنْ مُحِبِّينَا- فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام): بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص بِخَمْسَةِ أَسْيَافٍ، ثَلَاثَةٌ مِنْهَا شَاهِرَةٌ- لَا تُغْمَدُ إِلَى أَنْ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها وَ لَنْ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا- فَإِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا- آمَنَ النَّاسُ كُلُّهُمْ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ، فَيَوْمَئِذٍ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ- أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً، وَ سَيْفٌ مِنْهَا مَلْفُوفٌ وَ سَيْفٌ مِنْهَا مَغْمُودٌ- سَلُّهُ إِلَى غَيْرِنَا وَ حُكْمُهُ إِلَيْنَا، فَأَمَّا السُّيُوفُ الثَّلَاثَةُ الشَّاهِرَةُ.

ص: 476

13. تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 384، حدیث 128 و تفسیر الصافی، مجلد 2، صفحه 173 آمده است:

عن زرارة و حمران و محمد بن مسلم عن أبي جعفر و أبي عبدالله(عليه السلام) في قوله: «يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ- لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها» قال: طلوع الشمس من المغرب، و خروج الدابة و الدجال، و الرجل يكون مصرا و لم يعمل على الإيمان- ثم تجي ء الآيات فلا ينفعه إيمانه

14. المحاسن البرقی، صفحه 236، حدیث 202 و بحار الانوار، مجلد 23، صفحه 41 آمده است:

عنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْعَامِرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا زَالَتِ الْأَرْضُ وَ لِلَّهِ فِيهَا حُجَّةٌ يَعْرِفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا يَنْقَطِعُ الْحُجَّةُ مِنَ الْأَرْضِ إِلَّا أَرْبَعِينَ يَوْماً قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَإِذَا رُفِعَتِ الْحُجَّةُ أُغْلِقَ بَابُ التَّوْبَةِ وَ لَمْ يَنْفَعْ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَنْ تُرْفَعَ الْحُجَّةُ وَ أُولَئِكَ شِرَارُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ وَ هُمُ الَّذِينَ يَقُومُ عَلَيْهِمُ الْقِيَامَةُ

ص: 477

88. حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «طالب بدم المقتول بكربلا» مى باشد.

سوره انعام آيه 164

«وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى»

هيچ كس بار گناه ديگرى را (بر دوش) بر نخواهد داشت.

1. در كتاب ينابيع المودة باب 71 صفحه 424، آمده است:

عن عبد السلام بن صالح الهروى قال: قلت لعلى الرضابن موسى الكاظم5: يابن رسول اللّه، ما تقول فى حديث روى جدك جعفر الصادق5 انه قال اذا قام قائمنا المهدى قتل ذرارى قتلة الحسين(رضی الله عنهما) بفعال ابائهم. فقال هو ذلك قلت فقول اللّه عزوجل: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» ما معناه؟ فقال: صدق اللّه فى جميع اقواله لكن ذرارى قتلة الحسين(رضی الله عنهما) يرضون و يفتخرون بفعال ابائهم و من رضى شيئاً كمن فعله و لو ان رجلاً قتل فى المشرق فرضى بقتله رجل فى المغرب لكان شريك القاتل.

از عبدالسلام هروى كه او گويد: خدمت حضرت على بن موسى الرضا(عليه السلام) عرض كردم يابن رسول اللّه، شما چه مى فرماييد در حديثى كه روايت شده از جد شما امام صادق(عليه السلام) كه فرمودند: هنگامى كه قائم ما قيام كند، تمام فرزندان و ذرارى كشندگان امام حسين(عليه السلام) را به سبب كردار بد پدرانشان خواهد كشت. حضرت فرمودند: اين حديث درست است و جد ما فرمودند. عرض كردم: پس معناى قول خداوند كه مى فرمايد: «هيچ كس بار گناه ديگرى را (بر دوش) بر نخواهد داشت.» چه مى شود؟ حضرت فرمودند: خداوند متعال تمام و كامل فرمودند و صدق اللّه. آن گاه حضرت فرمودند: فرزندان و ذرار قاتلان حسين(عليه السلام) كه به اعمال پدرانشان راضى بودند و نيز به اعمال آبا و اجدادشان افتخار مى كردند آن ها را قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى كشد.

ص: 478

آن كس كه راضى باشد به اعمال قومى، مثل آن است كه آن عمل را به جاى آورده باشد. اگر مردى در مشرق كشته شود و مرد ديگرى در مغرب از اين عمل او راضى باشد و خشنود شود، او شريك قاتل شمرده مى شود.

2. در بحار الانوار نوشته علامه بزرگوار مجلسى مجلد 10 صفحه 150، آمده است:

القائم منّا اذا قام طلب بثار الحسين(عليه السلام).

قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ماست و هنگامى كه قيام كند او طالب خون سيدالشهدا حسين بن على(عليه السلام) است.

3. در كتاب دلائل الامامة طبرى صفحه 239، آمده است:

و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لوليه سلطاناً فلا يسرف فى القتل.

حضرت باقر(عليه السلام) فرمودند: درباره آيه بالا، هر كس مظلوم كشته شود، خداوند براى ولى دم او حاكميت حق قرار داده است. حضرت(عليه السلام) فرمودند: مقصود از «من قتل مظلوماً» حسين بن على(عليه السلام) است كه مظلوم كشته شد و ما اولياى دم او هستيم. چون قائم ماقيام كند، در طلب انتقام خون حسين(عليه السلام) برمى آيد... مقتول حسين(عليه السلام) است و ولى او قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

4. در كتاب مصباح المتهجد نوشته ی شیخ طوسی و كتاب مفاتيح الجنان نوشته ی علامه ی محدث بزرگ حاج شیخ عباس قمی، آمده است:

حضرت باقر(عليه السلام) فرمودند: در روز عاشورا به يكديگر اين گونه تعزيت و تسليت بگوييد:

اعظم اللّه اجورنا بمصابنا بالحسين و جعلنا و اياكم من الطالبين بثاره مع وليه الامام المهدى من آل محمّد(صلى الله عليه و آله).

خداوند اجر ما و شما را در مصيبت حسين(عليه السلام) بزرگ گرداند و ما و شما را از كسانى قرار دهد كه به همراه وليش امام مهدى از آل محمّد(صلى الله عليه و آله) طلب خون آن حضرت كرده، به خون خواهى او برخيزيم.

5. در مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی، صفحه 801 و مصباح شیخ ابوجعفر طوسی تحت عنوان زیارت عاشورا آمده است:

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعاً.

ص: 479

89. ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حروف رمز يا حروف مقطعه قرآن است

سوره اعراف آيه 1

«المص»

المص (حروف مقطعه قرآن يا حروف نورانى، حروفى است كه دنيايى از اسرار در آن نهفته است.)

در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 3، تفسیر برهان، مجلد 3، صفحه 223، بحارالانوار، مجلد 19، صفحه 92، تفسیر صافی، مجلد 1 صفحه 90 آمده است:

العياشى بإسناده عن خثيمه عن ابى لبيد المخزومى قال: قال ابوجعفر(عليه السلام): يا ابالبيد، انه يملك من ولد العباس اثنا عشر يقتل بعد الثامن منهم اربعة فتصيب احدهم الذبحة فتدبحه فئة قصيرة اعمارهم، قليلة مدّتهم، خبيثة سيرتهم، منهم الفُويسق الملقب بالهادى و الناطق و الغاوى.

يا أبالبيد انّ فى حروف [القرآن] المقطعة لَعلماً جمّاً، ان اللّه تبارك و تعالى انزل: [الم ذلك الكتاب] فقام محمّد(صلى الله عليه و آله) حتى ظهر نوره و ثبت كلمته و وُلد يوم ولد و قد مضى من الالف السابع مأة سنة و ثلاث سنين ثم قال: و تبيانه فى كتاب اللّه فى الحروف المقطعة اذا عددتها مِن غير تكرار و ليس من حروف المقطعة حرف ينقضى [ال ]ايام الاّ و قائم مِن بنى هاشم عند انقضائه.

ثم [قال]: الالف واحد واللام ثلاثون و الميم اربعون والصاد تسعون فذلك مأة و إحدى و ستون، ثم كان بدؤ خروج الحسين بن على(عليه السلام) [الم اللّه] فلما بلغت مدّته قام قائم وُلد العباس عند المص و يقوم قائمنا عند انقضائها بالراء(1)، فافهَم ذلك وعه و اكتمه.

عياشى به سند خود از خثيمه از ابولبيد مخزومى آورده كه گفت: امام باقر(عليه السلام) فرمودند: اى ابولبيد، همانا از فرزندان عباس دوازده تن زمامدار مى شوند كه پس از هشتمين تن آن ها چهار تن كشته خواهند شد. پس يكى از ايشان را سر مى برند. گروهى كه عمرشان كوتاه،

ص: 480


1- . منظور حروف مقطعه الر است.

مدت زمامداريشان اندك و شيوه شان پليد مى باشد، از جمله آن ها آن فاسقى است كه ملقب به هادى است و ناطق و غاوى. (منظور هادی عباسی است.)

اى ابولبيد، همانا در حروف مقطعه [قرآن] علم بسيارى هست. همانا خداى تبارك و تعالى نازل فرموده: [الم ذلك الكتاب] پس، حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) به پا خاست تا اينكه نورش آشكار شد و سخنش در دل ها نشست و روز ولادتش 103 از هزاره هفتم گذشته بود.

سپس، فرمود: و نشانه اين در كتاب خداوند در حروف مقطعه است، هرگاه آن ها را بدون تكرار شماره كنى. هيچ يك از حروف مقطعه نيست مگر اينكه چون مدتش بگذرد يكى از فرزندان هاشم پس از گذشت آن به پا خواهد خاست.

سپس فرمود: الف يكى و لام سى و ميم چهل و صاد نود و (جمع) آن 161 مى شود. آن گاه آغاز خروج حسين بن على(عليه السلام): [الم اللّه] بود و چون مدتش به آخر رسيد قائم از فرزندان عباس هنگام [المص] قيام كند و قائم ما هنگام منقضى شدن آن در «الر» به پا خواهد خاست. پس اين را بفهم و خوب تدبر و حفظ كن و آن را از (نا اهل) مخفى بدار.

ص: 481

90. قبل از قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منادی از

آسمان به نام او و شیطان از زمینی به نام سفیانی ندا می کشد

سوره اعراف آیه 27

یا بَنی آدَمَ لا یَفتِنَنَّکُم الشَّیطانُ کَما اَخرَجَ اَبَوَیکُم مِنَ الجَنَّةِ یَنزعُ عَنهُما لباسَهُما لِیُریَهُما سَوءاتِهِما اِنَّهُ یراکُم هُوَ و قَلیلُهُ من حیثُ لا تَرَونَهُم اِنّا جَعَلنا الشَّیاطینَ اَولیاءُ للَّذین لا یُؤمنون

ای فرزندان آدم، مبادا شیطان شما را فریب دهد همان طور که پدر و مادر شما (آدم و حوا) را فریب داد و او سبب شد تا آن ها را از بهشت خارج کنند و لباس های آن ها از تن خارج شود و زشتی های آن ها هویدا گردد. (بدانید شیطان و) وابستگانش شما را می بینند اما شما آن ها را نمی بینید و ما شیاطین را دوستان و اولیای کسانی که ایمان نمی آورند قرار دادیم.

خداوند قصه هایی که درقرآن آورده است، نظیر داستان حضرت نوح و حضرت یوسف و حضرت ابراهیم و حضرت موسی و حضرت عیسی. پس از بیان داستان ها از مسلمانان می خواهد که از سرنوشت گذشتگان درس بگیرند بیاندیشند و تدبر کنند چگونه آن ها پیروز شدند. چگونه بعضی امت ها شکست خوردند و هر قصه ای از قصه های قرآن مجلداتی از پند و اندرز و راه گشای بشریت است.

در اینجا داستان حضرت آدم و حوا و فریب دادن شیطان آن دو را می آورد که شیطان سبب شد آن دو از بهشت خارج شوند. این تنزیل و ظاهر قرآن است اما در درون این تنزیل تأویل، تفسیر و تبیین دیگری است و در درون این ظاهر باطنی است که این باطن را راسخون در علم می دانند. این را کسانی می دانند که وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الکتاب درباره ی آن ها صادق است. لذا معصومین در تأویل و تفسیر و تبیین این آیه می فرمایند: پس از این که حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غایب شدشیطان دست به کار می شود و در مردم شک و دو دلی ایجاد می نماید. آن ها را فریب

ص: 482

می دهد: عده ای می گویند ما احتیاج به آل محمد و حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نداریم. عده ای می گویند او متولد نشده است. عده ای در طول عمر او شک می کنند و ... شیطان تلاش می کند، همان طور که حضرت آدم و حوا را فریب داد مسلمین را نیز درباره ی حضرت قائم آل محمد فریب دهد. لذا به امت اسلامی و شیعیان می فرمایند شما در چنین زمانی به دین خودتان بچسبید و مواظب باشید شیطان شما را از دینتان خارج نکند. چنان که:

1. در کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 1، صفحه 51 و منتخب الاثر، فصل 2، باب 27، صفحه 262، حدیث 17 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ0 قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِالسَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلى الله عليه و آله) وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً لَيَغِيبَنَّ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ وُلْدِي بِعَهْدٍ مَعْهُودٍ إِلَيْهِ مِنِّي حَتَّى يَقُولَ أَكْثَرُ النَّاسِ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) حَاجَةٌ وَ يَشُكُّ آخَرُونَ فِي وِلَادَتِهِ فَمَنْ أَدْرَكَ زَمَانَهُ فَلْيَتَمَسَّكْ بِدِينِهِ وَ لَا يَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ إِلَيْهِ سَبِيلًا بِشَكِّهِ فَيُزِيلَهُ عَنْ مِلَّتِي وَ يُخْرِجَهُ مِنْ دِينِي فَقَدْ أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ مِنْ قَبْلُ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُون

محمدبن موسی متوکل0 روایت می کند از علی بن ابراهیم و ایشان روایت می کند از پدرش و ایشان از عبدالسلام هروی (معروف به اباصلت هروی) از علی بن موسی الرضا(عليه السلام) و ایشان از پدرانشان تا می رسد به حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) و ایشان از حضرت رسول(صلى الله عليه و آله) نقل کردند که فرمودند: به آن خدایی که مرا به حق مبعوث کرد و مرا به حق بشیر قرار داد هر آینه امام قائم از فرزندان من طبق دستور مشخصی غایب خواهد شد تا آن که بیشتر مردم می گویند دیگر خداوند به خاندان محمد احتیاج ندارد و در اصل ولادت او شک می کنند. هر کس زمان او را درک کند باید به دین او متمسک شود و مواظب باشد شیطان به او مسلط نشده و شیطان را در درونش راه ندهد تا این که شیطان او را به وسوسه نیندازد و از مردم امت من دور کند. (شما باید بدانید شیطان) پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و خداوندشیطان را ولی کسانی قرار داده است که ایمان ندارند. (شیطان رهبر و دوست آن هاست).

2. در کمال لدین و تمام النعمة، مجلد 1، صفحه 323، حدیث 17 آمده است:

ص: 483

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ0 قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بِسْطَامِ بْنِ مُرَّةَ عَنْ عَمْرِوبْنِ ثَابِتٍ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ(عليه السلام) مَنْ ثَبَتَ عَلَى مُوَالاتِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ.

عمروبن ثابت روایت می کند از حضرت سید العابدین، علی بن الحسین(عليهما السلام) که فرمودند: هر کس در ولایت و امامت و دوستی و زعامت ما در غیبت حضرت قائم ما ثابت بماند، خداوند به او اجر هزار شهید مانند شهدای بدر و احد عطا می کند.

پروردگارا از شما می خواهم مرا از منتظرین ظهورش قرار بدهید، آن هم منتظر واقعی که این حدیث شریف شامل حال من نیز شود. ان شا الله

3. در کمال لدین و تمام النعمة، مجلد 2، صفحه 650، حدیث 4 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَبْنِ الْوَلِيدِ0 قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِبْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ الْبَصْرِيِّ عَنْ مَيْمُونٍ الْبَانِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي فُسْطَاطِهِ فَرَفَعَ جَانِبَ الْفُسْطَاطِ فَقَالَ إِنَّ أَمْرَنَا قَدْ كَانَ أَبْيَنَ مِنْ هَذِهِ الشَّمْسِ ثُمَّ قَالَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ هُوَ الْإِمَامُ بِاسْمِهِ وَ يُنَادِي إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ مِنَ الْأَرْضِ كَمَا نَادَى بِرَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) لَيْلَةَ الْعَقَبَةِ.

میمون بن باز می گوید: من در خیمه ی امام پنجم نشسته بودم. آن حضرت دامن خیمه را بالا زدند و فرمودند: (ای ابان) امر ما از این خورشید روشن تر است. سپس فرمودند: منادی از طرف آسمان فریاد می زند امام (شما) فلانی پسر فلانی است و نام او را می برد و منادی از طرف ابلیس از زمین همان را ندا می کند که در شب (و مردم را منحرف می کند.) همان طور که در شب عقبه بر رسول خدا ندا کرد.

4. در کمال لدین و تمام النعمة، مجلد 2، صفحه 650، حدیث 8 آمده است:حَدَّثَنَا أَبِي0 قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ جَعْفَرِبْنِ بَشِيرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: يُنَادِي مُنَادٍ بِاسْمِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قُلْتُ خَاصٌّ أَوْ عَامٌّ قَالَ عَامٌّ يَسْمَعُ كُلُّ قَوْمٍ بِلِسَانِهِمْ قُلْتُ فَمَنْ يُخَالِفُ الْقَائِمَ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ قَدْ نُودِيَ بِاسْمِهِ قَالَ لايَدَعُهُمْ إِبْلِيسُ حَتَّى يُنَادِيَ [فِي آخِرِ اللَّيْلِ] وَ يُشَكِّكَ النَّاسَ.

ص: 484

زراره می گوید: از امام ششم شنیدم که آن حضرت فرمودند: یک منادی به نام امام قائم فریاد می کشد. گفتم (یا بن رسول الله(صلى الله عليه و آله)) ندای او خصوصی است یا عمومی؟ حضرت فرمودند: این ندا عمومی است و همه ی ملت ها این ندا را می شنوند و به زبان خود می فهمند. گفتم در صورتی که این منادی به نام حضرت قائم دعوت می کند پس کیست که دیگر با حضرت قائم مخالفت کند؟ حضرت فرمودند: ابلیس (با او مخالفت می کند و نمی گذارد مردم به سوی او بروند) لذا در آخر شب فریاد می کشد (و با فریادش مردم را گمراه می نماید) و مردم دچار تردید می شوند.

5. در کمال لدین و تمام النعمة، مجلد 2، صفحه 652، حدیث 13 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ0 عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: صَوْتُ جَبْرَئِيلَ مِنَ السَّمَاءِ وَ صَوْتُ إِبْلِيسَ مِنَ الْأَرْضِ فَاتَّبِعُوا الصَّوْتَ الْأَوَّلَ وَ إِيَّاكُمْ وَ الْأَخِيرَ أَنْ تَفْتَتِنُوا بِهِ.

معلی بن خنیس از حضرت صادق روایت می کند که فرمودند: (در قیام قائم موعود) جبرئیل از آسمان فریاد می زند و ابلیس از زمین ندا می دهد و شما ندای اول را (که از جبرئیل است) پیروی نمایید و از ندای دوم بپرهیزید و مواظب باشید و فریفته ی آن نشوید.

6. در کمال لدین و تمام النعمة، مجلد 2، صفحه 652، حدیث 14 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ0 قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) إِنَّ أَبَاجَعْفَرٍ (عليه السلام) كَانَ يَقُولُ إِنَ خُرُوجَ السُّفْيَانِيِ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ قَالَ لِي نَعَمْ وَ اخْتِلَافُ وُلْدِ الْعَبَّاسِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ لَهُ كَيْفَ يَكُونُ ذَلِكَ النِّدَاءُ قَالَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَوَّلَ النَّهَارِ أَلَا إِنَّالْحَقَّ فِي عَلِيٍّ وَ شِيعَتِهِ ثُمَّ يُنَادِي إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فِي آخِرِ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ الْحَقَّ فِي السُّفْيَانِيِّ وَ شِيعَتِهِ فَيَرْتَابُ عِنْدَ ذَلِكَ الْمُبْطِلُونَ.

ابوحمزه ثمالی می گوید: به امام ششم عرض کردم (که پدر شما) ابوجعفر امام محمد باقر(عليهما السلام) می فرمودند: خروج سفیانی حتمی است. حضرت(عليه السلام) فرمودند: آری. گفتم آیا حتمی است؟ فرمودند: بله حتمی است و اختلاف بنی العباس هم حتمی است. کشته شدن نفس زکیه هم حتمی است. ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم حتمی است. عرض کردم: این ندا چگونه است؟

ص: 485

حضرت(عليه السلام) فرمودند: یک منادی اول روز از آسمان فریاد می کشد و می گوید: آگاه باشید حق با حضرت علی(عليه السلام) و شیعیان حضرت علی(عليه السلام) است و در آخر همان روز ابلیس ملعون فریاد می کند که حق با سفیانی و طرفداران او است و کسانی که دنبال باطل هستند به این ندا فریفته می شوند.

علائم ظهور حضرت مهدی را می توان به دو دسته تقسیم کرد. یک دسته علائمی که حتمی هستند و حتماً به وقوع می پیوندند. دسته ی دوم علائم غیرحتمی که امکان دارد درباره ی آن ها بداء حاصل شود و صورت نگیرند. در این احادیث به چند علامت حتمی اشاره شده است. اول: خروج سفیانی. دوم: اختلاف بنی العباس. سوم: کشته شدن نفس زکیه. چهارم: ندای آسمانی به اسم حضرت قائم به وسیله ی جبرئیل. پنجم: ندای شیطان به نام سفیانی و منحرف کردن مردم.

ص: 486

91. بدون توجه به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عبادات الهی هباءً منثوراً است

سوره اعراف، آیه 29

قل امر ربی بالقسط و اَقیموا وُجوهَکُم عِندَ کُلِّ مسجدٍ وَ ادعُوهُ مُخلصینَ لَهُ الدین کما بَدَأَکُم تَعُودُون

ای پیامبر بگو پروردگار من شما را امر می کند به عدل و قسط و در هر مسجدی روی به حضرت او آورید و او را از سر اخلاص در دین بخوانید همان طور که شما را در ابتدا آفرید و دیگر بار در محشر به سوی او برگردید.

1. در تفسیر عیاشی، مجلد 2، صفحه 16، حدیث 17، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 571، بحار الانوار، مجلد 18، صفحه 152، تفسیر برهان، مجلد 2،صفحه 8، تفسیر لاهیجی، مجلد 2، صفحه 26، الف آیات، نوشته ی سید هاشم بحرانی، صفحه 115، حدیث 202 آمده است:

عن أبي بصير عن أحدهما في قول الله «وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِ مَسْجِدٍ» قال: هو إلى القبلة.

حضرت صادق فرمودند: بگو ... چهره های خود را به عبادت او متوجه سازید که مستقیم باشد این امر در مورد قبله است.

2. در کتاب تهذیب الاحکام نوشته ی شیخ طوسی، مجلد 2، باب القبله، صفحه 43، تفسیر عیاشی، مجلد 2، صفحه 16، حدیث 19 آمده است:

عن زرارة و حمران و محمدبن مسلم عن أبي جعفر و أبي عبد الله(عليهما السلام) عن قوله: «وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِ مَسْجِدٍ» قال: مساجد محدثة، فأمروا أن يقيموا وجوههم شطر المسجد الحرام.

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: مساجد به تازگی احداث شده اند. پس مأمور شده اند که وجوه خود را به سوی مسجد الحرام اقامه نمایند.

ص: 487

3. در تفسیر عیاشی، مجلد 2، صفحه 16، حدیث 18، تفسیر برهان، مجلد 2، صفحه 8، بحار الانوار، مجلد 18، صفحه 152، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 571 آمده است:

عن الحسين بن مهران عن أبي عبد الله(عليه السلام) في قوله: «وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِ مَسْجِدٍ» قال: يعني الأئمة.

حضرت امام صادق درباره ی این آیه فرمودند: این امر در مورد امامان (شیعه) که همان خلفای رسول خدا می باشند، است.

4. در تفسیر لاهیجی، مجلد 2، صفحه 26 آمده است:

و فی تفسیر عیاشی عن الحسين بن مهران عن أبي عبد الله(عليه السلام) في قوله: «وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِ مَسْجِدٍ» قال: يعني الأئمة.

حاصل کلام آن که مراد از «کلّ» ائمه ی معصومیند، زیرا که توجه به ایشان و اطاعت ایشان مصداق سجده برای رب العالمین است. چنانچه عن قریب خواهی شنید و ادعُوهُ و بخوانید خدای را یعنی عبادت کنید. او را مُخلَصین در حالتی که خالص گردانیده باشند لَهُ الدین از برای او اطاعت را یعنی بعد از توجه به ائمه ی دین و اقرار به ولایت ایشان به اخلاص عبادت پروردگار خود کنید تا آن که مستوجب ثواب عظیم و اجر جسم گردید که بدون توجه به ائمه ی هدی عبادت شما هباءً منثورا است ...

5. در زیارت جامعه ی کبیره که در مفاتیح الجنان، صفحه 953، من لا یحضره الفقیه و عیون الاخبار الرضا موجود است، درباره ی ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) آمده است:

تَرَاجِمَةً لِوَحْيِهِ وَ أَرْكَاناً لِتَوْحِيدِهِ

شما ترجمه کنندگان و حی خداوند هستند و شما ارکان توحید خداوند می باشد.

6. در فرازی دیگر از زیارت جامعه ی کبیره آمده است:

مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ

هر کس اراده ی الله کند باید به شما آغاز کند و هر کس توحید او را بخواهد باید شما را قبول کند و هر کس قصد خداوند کند باید به شما توجه کند.پس امروز ما باید برای قرب الی الله توجهات خود را به امام زمان قرار دهیم و امروز در این عالم ناسوت از میان ائمه فقط حضرت بقیة الله الاعظم وجود دارند که منظور قرآن است که ایشان مبین و مفسر وحی خداوند و ارکان توحید اوست و هر کس بخواهد اراده ی خداوند نماید باید از

ص: 488

این امام زنده حرکتش را آغاز کند و هر کس بخواهد موحد واقعی باشد برای رسیدن به توحید خداوند از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغاز کرده و به ایشان توجه کند.

در سجده به آدم ملائکه نور رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه را قبله قرار دادند.

کمال الدین مجلد 1 صفحات 13 تا 16 آمده است:

... إنما جُعل قِبلَةً للملائکة و أمروا بالسجود لَه لتعظیم ما فی صلبه فَمَثَلَ مَن آمَنَ بالقائم فی غیبته مَثَلُ الملائکة ... و مَثَلَ مَن اَنکَرَ القائم مَثَلَ ابلیس.

همانا خداوند ما را قبله قرار داد و امر کرد که آدم را سجده کنند که ما در پشتش بودیم. آن ها که در پشت آدم بود سجده کردند و مَثَل آدم در این عصر مثل مؤمنین به قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در غیبتش است. آن ها به ایشان مؤمنند مثل ملائکه هستند و آن ها که منکر قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند، مثل ابلیس هستند.

ص: 489

92. حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولیای من الله

اشاره

است و شیطان و سایر بت ها من دون الله هستند

سوره اعراف، آیه 30

فریقاً هَدی وَ فَریقاً حَقَّ عَلَیهمُ الضَّلالَةَ إِنَّهُم اَتَّخَذُ و الشیاطین اَولیاءَ مِن دون الله و یَحسَنونَ إنَّهُم مهتَدون

عده ای هدایت شدند و عده ای در ضلالت و گمراهی افتادند و در گمراهی خود ثابت و استوار ماندند آن ها شیاطین را اولیا پنداشتند. (اولیای من دون الله را قبول کردند و اولیا من الله را رها نمودند) و می پنداشتند که هدایت شده اند.

1. درتفسیر نور الثقلین، مجلد 2، صفحه 18، حدیث 59 به نقل از کتاب علل الشرایع آمده است:

في كتاب علل الشرائع باسناده الى أبي اسحق الليثي عن الباقر(عليه السلام) حديث طويل يقول فيه عليه السلام في آخره «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ فَرِيقاً هَدى وَ فَرِيقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» يعني أئمة دون أئمة الحق «وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ».

حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) (در انتهای حدیثی طویل) فرمودند: آنان شیاطین را امام و رهبر و دوست و ولی خود گرفتند. (شیاطینی که من عندالله نبودند.) و (امامان و ائمه ی طاهرین) را که (از طرف خداوند من الله) به امامت و پیشوایی فرستاده بودند رها کردند. (آن ها شیاطین را امامان و رهبران خود قرار دادند که من دون الله بودند) و امامان و ائمه ی طاهرین که من الله و از طرف خداوند بودند، رها کردند.

شرح اولیای من الله و اولیای من دون الله

مرحوم صدرالمتألهین در تفسیر آیه و الذین اتخذوا من دونه اولیاء ما نعبدهم الّا لقربونا إلی الله زلفی اما آنان که (اولیا از طرف غیر خداوند را رهبر و دوست و امام خود برگزیدند و آن ها را

ص: 490

پرستش کردند) می گویند: ما آن ها را نمی پرستیم مگر برای این که ما را به درگاه خداوند هدایت کنند.

اگر در آیه دقت کنید، می فهمید که بت پرست ها و ستاره پرست ها و خورشید پرست ها این عناصر را خدا نمی دانستند بلکه می گفتند این ها یک نمونه و نشانه و آیتی بوده است از یک هیکلی که آن هیکل نشانه ی روحانیتی بوده و آن روحانیت واسطه بین عابد و معبود بوده است. بسیاری از دانشمندان این عقیده را بیان کرده اند زیرا بشر همیشه خداوند را می پرستیده است اما خودش را قابل و لایق نمی دانست که بتواند بدون واسطه با خداوند تماس برقرار کند و بدون واسطه او را بپرستد. لذا برای تقرب خود به خداوند به دنبال واسطه ها و وسیله ها می گشت که به وسیله ی او به خداوند نزدیک گردد. آن ها معتقد شدند که در آسمان هیاکل روحانی وجود دارد که به وسیله ی آن ها به خداوند نزدیک می شوند و این موجودات روحانی از دیدگان محجوب و پنهان هستند لذا برای او هیکلی در زمین می ساختند و آن ها را بدن آن هیکل آسمانی می دانستند. حالا این بدن یا بت بود یا ستاره یا خورشید یا چیزی دیگر که این ها را بدن آن هیاکل روحی می دانستند (و به آن هیکل علت اولی می گفتند.) یا هیکل نفس کلی یا هیکل عقل ...

به همین دلیل برای آن که در موقع عبادت وجهه ای از این هیاکل آسمانی داشته باشند، بت می تراشیدند و جلوی چشم خود می گذاشتند و می گفتند این بت ها آینه و مظهر آن هیاکل غیبی است. آن ها بت را خدا نمی دانستند بلکه بت را آینه و مظهر آن واسطه ای که خودش پنهان است و بدنش ستاره های آسمان ها است و یا این بت است قلمداد می کردند. آن ها به خداوند معتقد بودند اما برای ارتباط با خداوند این عناصر را واسطه قرار می دادند و به جای این که به دنبال انبیا حرکت کنند به دنبال این اشیا بودند.

لذا قرآن به این اشا می گوید من دون الله یعنی از طرف غیر خداوند و به انبیای عظام و امامان معصوم می فرماید من الله یعنی از طرف خداوند.

قبل از ظهور حضرت ولی عصر نیز مردم به جای این که به دنبال حضرت باشند که ایشان من الله هستند، به دنبال شیاطین راه می افتند که من دون الله هستند. به همین دلیل در حدیثی از کتاب نور الثقلین و علل الشرایع آوردیم آمده است:

اتَّخَذُوا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ يعني أئمة دون أئمة الحق «وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ

ص: 491

قبل از حضرت ولی عصر عده ی زیادی به دنبال شیاطین حرکت کرده و می پندارند من الله است درحالی که شیاطین من دون الله هستند و از ولی خداوند که خلیفه ی بر حق پیامبر و خلیفة الله فی الارض است غافل می شوند و او را رها می کنند.

ص: 492

93. یا بنی خذوا زینتکم عند کل مسجد یعنی الائمة/ خوشا به حال

کسانی که با زینت در لباس و انجام غسل خدمت امام زمان می رسند

سوره اعراف آیه 31

يا بَني آدَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد

ای فرزندان آدم زیورها و زینت های خود را در تمام مساجد (در مقام هر عبادت) به خود برگیرید

این حکم کلی برای همه ی فرزندان آدم ابوالبشر است. (چون در این قسمت از آیه خداوند داستان آدم ابوالبشر را مطرح می کند.) در اینجا یک حکم کلی برای همه ی انسان ها صادر می شود و آن این است که هر انسانی باید با برداشتن زیورآلات وارد هر عبادتگاه شود. این حکم مبین این نکته است که هر انسانی به هر عبادتگاهی می رود باید مرتب بوده و زیورهای خود را بردارد.

آنچه از ظاهر آیه مشخص می شود این است که مسلمانان برای عبادت هم باید تمیز باشد و هم بهترین لباس های شایسته ی عبادت بر تن داشته باشند که این بعد ظاهری آیه است. (در عبادات ظاهری طهارت داشته باشند و طهارت بدن را سکوی پرواز روح سازند.)

1. تفسیر نورالثقلین، مجلد 2، صفحه 18، حدیث 61 و تفسیر قمی، مجلد 1، صفحه 229، تفسیر قمی (چاپ جدید)، صفحه 214 و (چاپ قدیم)، مجلد 1، صفحه 329، تفسیر صافی، مجلد 2، صفحه 189 و اصول کافی، مجلد 3، صفحه 423 آمده است:

في تفسير على بن إبراهيم قوله: يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ قال: في العيدين و الجمعة يغتسل و يلبس ثيابا بياضا و روى أيضا المشط عند كل صلوة.مقصود عیدین فطر و قربان و روزهای جمعه است که (مؤمنین) غسل می کنند و لباس های (تمیز) و سفید می پوشند و در تمام نمازها شانه می زنند.

2. تفسیر نورالثقلین، مجلد 2، صفحه 19، حدیث 62 آمده است:

ص: 493

في من لا يحضره الفقيه و سئل أبوالحسن الرضا(عليه السلام) عن قول الله عز و جل: «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» قال: من ذلك التمشط عند كل صلوة.

حضرت رضا(عليه السلام) فرمودند: منظور از گرفتن زینت ها در تمام مساجد منظور شانه زدن در تمام مواقع نماز است.

3. تفسیر نورالثقلین، مجلد 2، صفحه 19، حدیث 63، تفسیر قمی، مجلد 1ف صفحه 229:

في مجمع البيان «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» اى خذوا ثيابكم التي تتزينون بها للصلوة في الجمعات و الأعياد عن أبي جعفر الباقر(عليه السلام).

در مجمع البیان آمده است که منظور از این که زینت های خود را در تمام نمازها بردارید این است که خود را با لباس های تمیز در نمازهای جماعت و در اعیاد زینت کنید.

در کتاب فرهنگ ائمه از دیدگاه قرآن، صفحه 150 آمده است:

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: منظور از این آیه ائمه ی معصومین هستند زیرا توجه به ائمه ی معصومین و اطاعت ایشان مصداق سجده برای رب العالمین است لذا بعد از توجه به ائمه ی اطهار و اقرار به ولایت ایشان می توان خالصانه خداوند را عبادت کرد تا آن که آن عبادت مستوجب ثواب و اجر عظیم گردد چرا که عبادت بدون توجه به آن ها اثر وجودی ندارد و مانند چیزی که در هوا پراکنده می شود و اثری از آن باقی نمی ماند. پس نتیجه می گیریم که برای قبولی عبادات ائمه ی معصومین علیهم السلام را به عنوان اولیا و رهبران الهی خود باید اتخاذ کرد و برای اثبات این موضوع احادیث زیر را یادآور می شویم.

4. تفسیر نورالثقلین، مجلد 2، صفحه 19، حدیث 69 و اصول کافی، مجلد، صفحه آمده است:

في أصول الكافي عدة من أصحابنا عن أحمدبن محمدبن خالد عن أبيه عمن ذكره عن محمدبن عبدالرحمن بن أبي ليلى عن أبيه عن أبي عبدالله(عليه السلام) انه قال: و صل الله طاعة ولى أمره بطاعة رسوله، و طاعة رسوله بطاعته، فمن ترك طاعة ولاة امره لم يطع الله و لا رسوله، و هو الإقرار بما أنزل من عند الله عز و جل: «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» و التمسوا البيوت التي اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه، فانه أخبركم انهم «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» و الحديث طويل أخذنا منه موضع الحاجة.عبدالرحمن بن ابی لیلی از پدرش از امام صادق روایت کرده است که فرمودند: خداوند طاعت ولی امرش را به طاعت رسولش پیوسته و پیروی رسولش را به پیروی از خودش.

ص: 494

هر که سر از اطاعت والیان امر بپیچد، نه خدا را اطاعت کرده و نه رسولش را و این همان اقرار بدان چیزی است که از سوی خدای عزوجل فروفرستاده شده و فرموده است خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ و در پی خانه هایی باشید که خدا اجازه داده است برقرار بوده و پاداش در آن ها برده شود. خداوند شما را آگاه ساخته که آنان رادمردانی هستند که بازرگانی و دادو ستد آن ها را از ذکر خدا و از به پاداشتن نماز و دادن زکات بازنمی دارد. از روزی که دل ها و دیده ها در آن زیر و رو می شود، می ترسند.

5. تفسیر نورالثقلین، مجلد 2، صفحه 19، حدیث 66، تهذیب، مجلد 6، صفحه 110، حدیث 197 و تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 16 آمده است:

عن الحسين بن مهران عن أبي عبدالله(عليه السلام) في قول الله عز و جل: «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» قال: يعنى الائمة.

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: درباره ی این آیه زینت های خود را در تمام مساجد بردارید مقصود در ملاقات با هر امام است.

ای کاش خداوند به ما توفیق ملاقات با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را عنایت کند و ما با عمل به این آیه خدمت آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برسیم.

6. در اینجا بحث و سخنرانی حضرت آیة الله العظمی وحید خراسانی که در شب میلاد امام زمان و در درس خارج فقه فرموده اند به صورت خلاصه و منظم شده می آوریم.(1)

در مورد تولد ایشان در دعای شب نیمه ی شعبان گفته شده است جل مولوده جلالت مولود امشب این جلالت از این حدیث مشخص می شود.حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: در شبی که آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد می شود هر مولودی که متولد شود در شرق، یا غرب یا شمال یا جنوب زمین، چه در کشورهای اسلامی و چه در بلاد کفر و شرک همه مؤمن می شوند.

حضرت(عليه السلام) در ذیل روایت می فرمایند اگر در اقصی بلاد مولودی متولد شود، خداوند آن مولود را به بلاد اسلام منتقل می کند تا وقتی که می میرد به اسلام متولد شده باشد.

ص: 495


1- . برای درک بهتر مطالب گهربار حضرت آیة الله العظمی وحید خراسانی، سخنان ایشان را شماره بندی کرده ایم.

این روایت فوق تصور ماست و ما از درک مطلب قاصر هستیم.

1. فقه کلمات اهل بیت(عليهم السلام) یک ذوق خاصی می خواهد که آن ذوق افاضی است نه حقیقی تا بتواند مطالب را جمع بندی کند. مثلاً شما به زیارت آل یس مراجعه کنید که از ناحیه ی مقدسه در غیبت صغری در ضمن توقیعی به جناب محمدبن عبدالله حمیری می نویسند که این زیارت در احتجاج شیخ طبرسی، مجلد 2، صفحه 492، بحار الانوار، مجلد53، صفحه 171 و مجلد 94، صفحه 2 و مجلد 102، صفحه 81 و مفاتیح الجنان، صفحه 523 آمده است و بزرگان به مواظبت و مداومت بر آن مخصوصاً در روزهای دوشنبه و پنج شنبه توصیه و تأکید فراوان نموده اند. در ابتدا حضرت(عليه السلام) می فرمایند:

بسم الله الرحمن الرحیم لا لأمره تعقلون و لا من اولیائه تقلبون. حکمةٌ بالغةٌ تُغنِی النُّذُرُ عن قوم لا یؤمنون السلام عَلَینا و علی عباد الله الصالحین إذا اَرَدتُمُ التَوَجَّهَ بِنا إلی الله و إلینا فقولوا کما قال الله تعالی سلام علی آل یس.

نه در فرمان خداوند اندیشه می کنند و نه از اولیای او می پذیرید این حکمتی بالغه است اما هشدارها مردم بی ایمان را سود نمی بخشد. سلام بر ما و بندگان شایسته ی خداوند. هرگاه خواستید به وسیله ی ما و از راه ما به سوی خداوند توجه کنید، پس همان گونه که خداوند فرمودند بگویید سلامٌ علی آل یس

حضرت(عليه السلام) می فرمایند: لا لأمره تعقلون و لا من اولیائه تقلبون نه در فرمان خداوند اندیشه می کنند و نه از اولیای او می پذیرند.شما به آیه 37 سوره ق توجه کنید إِنَّ في ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهيد همانا این ذکر است برای کسی که دارای قلب و گوش شنوا است و گوش می دهد که او شهید است و شاهد.

اما این آیه را در دو جمله لا لأمره تعقلون و لا من اولیائه تقلبون بیان می فرمایند حضرت(عليه السلام) می فرمایند اگر می خواهید به ما برسید دو راه دارید اول یا باید به سرحد لامره تعقلون برسید یا دوم به اولیائه تقلبون برسید.

2. آن گاه می فرمایند إذا اردتم التوجه بنا إلی الله و إلینا

ص: 496

یک: بنا و دو: إلی الله. اول بنا بعد إلی الله و بعد باز إلینا توجه به سوی خداوند إلی و توجه به سوی ما بنا در توجه به سوی ما و به خود ما فقولوا کما قال الله تعالی سلام علی یس.

3. در قرآن آمده است: ادعونی استجب لکم بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را خداوند در قولش تخلف نمی کند پس چرا این همه دعاها که ما می کنیم مستجاب نمی شود. سرّش چیست؟ سرش این است که دعاهای ما ادعونی نیست و سرش در آیه 62 سوره نمل أمَّن یُجیبُ المضطر إذا دعاه وَ یَکشفُ السوء چه کسی اجابت می کند مضطر و بیچاره را زمانی که خواندش و بگشاید رنجش را. این آیه شرح آیه ی اول است: همه ی دعاها خداوند نیست. حجاب ها نمی گذارد اگر دعا، دعا باشد باید خرق حجاب کند و زمانی که دعا خرق حجاب کرد تمام است و تمام می شود مگر با اضطراب. اگر کسی موفق شود اضطراب را محقق می کند، دعایش مستجاب می شود پس دو راه وجود دارد: اول خرق حجب دوم: اضطراب و خواندن واقعی خداوند.

4. خداوند را به اسم اعظمش بخوانید. اسم اعظم خداوند تمام است و تامه است و زیارت آل یس می خوانید: و کلمتک التّامةِ فی اَرضِکَ

اسم اعظم و کلمات تامة حجة ابن حسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است او مثل اعلی خداوند است که مسلم است و ضروری است که هر کس در صحرا درمانده شود و بیچاره شود از همه جا منقطع شود چه نصرانی چه سنی و چه شیعه هیچ فرقی ندارد اگر بگوید یا اباصالح المهدیادرکنی به طور قطع حصول می شود. چون در آن حالت دعوت، دعوت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. منبع الوجود است که گفته اند. منبع الوجود هو السبیل. دعوت او که محقق شود اجابت می شود.

5. مضطر گاهی مضطر مقام است. گاهی مضطر مال است. گاهی مضطر آخرت است. گاهی مضطر دنیا است. هر مضطری اگر دعا کند محقق می شود عده ای مضطر می شوند اما نه مضطر دنیا نه مضطر عقبی بلکه مضطر خداوند اگر مضطر خداوند شوند. حضرت سیدالشهدا(عليه السلام) می فرمایند: هر کس تو را یافت چه گم کرده است و هرکس تو را گم کرد چه یافته است. به هر حال اگر کسی مضطر شود از صحرا نجات می یابد راه را به او نشان می دهند اگر مضطر درد شد شفایش می دهند. این نخود و کشمش است برای گول زدن بچه ها اما مضطر واقعی خود حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 497

است خوشا به حال کسانی که مضطر حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند که به خود حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برسند لَیتَ شِعری أین استقرت بِکَ النَّوی و یا ماذا فقد من وجد که انسان خود او را بخواهد.

6. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسم اعظم است اکسیر اعظم است که اکسیر اعظم به هرکس بخورد کبریت احمر می شود و کبریت احمر به هرکس بخورد طلای ناب و خالص می شود إذا اردتم التوجه بنا إلی الله و إلینا فقولوا کما قال الله تعالی سلام علی آل یس.

قرآن قلبش سوره یس است و قلب سوره یس سلام قولٌ من الرب الرحیم است و قلب قلب در سلام دیگری است و آن سلام علی آل یس است و در این سلام در سین است. یکی سین سلام است و یکی سین یس است.

حدیثی از حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) است: اول اذان الله الاکبر است و آخرش لا اله الا الله است. الله اکبر به الله افتتاح می شود و لا اله الا الله به الله ختم می شود. پس ابتدا الله است و انتهایش الله است.

حال توجه کن إذا اردتم التوجه بنا إلی الله و إلینا ... فقولوا سلام علی آل یس. سین سلام نام خداوند است و سین یس که یس نام رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است. اما از سین یس گرفته شده است که یوم لا ینفع مالٌ و لا بنون إلا مَن اتی الله بقلب سلیم. اگر قلب سلیم شود و بگوید سلام علی آل یس به همه چیز رسیده است. اگرقلب سلیم شود بنا به یک جمله ختم می شود سلام علی آل یس.

- در تفسیر قمی، مجلد 1، صفحه 228 و در چاپ جدید صفحه 214 و در تفسیر صافی:

خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ فإن أناسا كانوا يطوفون عراتا بالبيت الرجال بالنهار و النساء بالليل، فأمرهم الله بلبس الثياب

عده ای از کفار دور کعبه با بدن های عریان طواف می نمودند. (مردان روزها و زنان شب ها) پس خداوند متعال امر فرمودند که لباس بپوشند.

اما تأویل آیه

1. در تهذیب الاحکام نوشته ی آیة الله العظمی شیخ طوسی، مجلد 6، صفحه 110، حدیث 197، تفسیر صافی، مجلد، صفحه و الف آیات، صفحه 115، حدیث 203 آمده است:

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: مقصود شست و شو و غسل به هنگام ملاقات هر امامی می باشد.

ص: 498

به هر حال امروز مصداق واقعی این آیه حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و باز برای فهم بهتر آیه چند فراز از زیارت جامعه کبیره را می آوریم.

2. در زیارت جامعه ی کبیره (در مفاتیح الجنان و من لا یحضره الفقیه مجلد 2 صفحه 612 و عیون الاخبار) آمده است:

وَ مِيرَاثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَكُمْ وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ عِنْدَكُمْ وَ آيَاتُ اللَّهِ لَدَيْكُمْ وَ عَزَائِمُهُ فِيكُمْ وَ نُورُهُ وَ بُرْهَانُهُ عِنْدَكُمْ وَ أَمْرُهُ إِلَيْكُمْ مَنْ وَالاكُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ وَ مَنْ عَادَاكُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَ الْآيَةُ الْمَخْزُونَةُ وَ الْأَمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ مَنْ أَتَاكُمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ يَأْتِكُمْ هَلَكَ إِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ وَ عَلَيْهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إِلَى سَبِيلِهِ تُرْشِدُونَ

3. بصائر الدرجات، باب 16 (باب فی الائمة انهم الذین ذکرهم الله یعرفون اهل الجنة و النار) صفحه 648 حدیث 1 و کتاب الف آیات صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ عَنِ الْهِلْقَامِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ نَحْنُ أُولَئِكَ الرِّجَالُ الْأَئِمَّةُ مِنَّا يَعْرِفُونَ مَنْ يَدْخُلُ النَّارَ وَ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ كَمَا تُعْرَفُونَ فِي قَبَائِلِكُمْ الرَّجُلُ مِنْكُمْ يَعْرِفُ مَنْ فِيهَا مِنْ صَالِحٍ أَوْ طَالِحٍ.4. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 2 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ.

5. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 3 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِي زَيْدٍ عَنِ الْهِلْقَامِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ مَا يَعْنِي بِقَوْلِهِ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ قَالَ أَ لَسْتُمْ تُعَرِّفُونَ عَلَيْكُمْ عَرِيفاً عَلَى قَبَائِلِكُمْ لِتَعْرِفُوا مَنْ فِيهَا مِنْ صَالِحٍ أَوْ طَالِحٍ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَنَحْنُ أُولَئِكَ الرِّجَالُ الَّذِينَ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ.

6. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 4 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا الْمُنَبِّهُ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ يَا سَعْدُ آلُ مُحَمَّدٍ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ أَنْكَرُوهُ وَ أَعْرَافٌ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِهِمْ.

ص: 499

7. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 5 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ أُنْزِلَتْ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ الرِّجَالُ هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ قُلْتُ فَالْأَعْرَافُ قَالَ صِرَاطٌ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَمَنْ شَفَعَ لَهُ الْأَئِمَّةُ مِنَّا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ الْمُذْنِبِينَ نَجَا وَ مَنْ لَمْ يَشْفَعُوا لَهُ هَوَى.

8. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 6 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) جَالِساً فَجَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) الْأَعْرافُ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ نَحْنُ الْأَعْرَافُ نَحْنُ نَعْرِفُ أَنْصَارَنَا بِسِيمَاهُمْ وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِينَ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ نُوقَفُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَلَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَنَا وَ أَنْكَرْنَاهُ وَ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ النَّاسَ حَتَّى يَعْرِفُوهُ وَ يُوَحِّدُوهُ وَ يَأْتُوهُ مِنْ بَابِهِ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ بَابَهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ.

9. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 7 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ حَنَانٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَ إِلَى الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ قَالَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ هُوَ يَقُولُ لِعَلِيٍّ يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ بَعْدِي أَوْ قَالَ مِنْ بَعْدِكَ أَعْرَافٌ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِكُمْ وَ أَعْرَافٌ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَكُمْ وَ أَنْكَرْتُمُوهُ.

10. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 8 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ مُقَرِّنٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ جَاءَ ابْنُ الْكَوَّاءِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ فَقَالَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ نَعْرِفُ أَنْصَارَنَا بِسِيمَاهُمْ وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِينَ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا عَلَى الصِّرَاطِ فَلَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفْنَاهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَنَا وَ أَنْكَرْنَاهُ إِنَّ اللَّهَ لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَايَتِنَا أَوْ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَإِنَّهُمْ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ وَ لَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَ النَّاسُ بِهِ وَ لَا سَوَاءٌ مَنْ ذَهَبَ حَيْثُ ذَهَبَ النَّاسُ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَى عُيُونٍ كَدِرَةٍ يُفْرَغُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ وَ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَيْنَا إِلَى عَيْنٍ صَافِيَةٍ تَجْرِي بِأُمُورٍ لَا نَفَادَلَهَا وَ لَا انْقِطَاعَ.

11. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 9 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُوالْفَضْلِ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ مِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ رَزِينِ بْنِ حُبَيْشٍ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا دَخَلَ حُفْرَتَهُ أَتَاهُ مَلَكَانِ اسْمُهُمَا

ص: 500

مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ فَأَوَّلُ مَنْ يَسْأَلَانِهِ عَنْ رَبِّهِ ثُمَّ عَنْ نَبِيِّهِ ثُمَّ عَنْ وَلِيِّهِ فَإِنْ أَجَابَ نَجَا وَ إِنْ عَجَزَ عَذَّبَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ [مَا] لِمَنْ عَرَفَ رَبَّهُ وَ نَبِيَّهُ وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلِيَّهُ فَقَالَ مُذَبْذَبٌ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا ذَلِكَ لَا سَبِيلَ لَهُ وَ قَدْ قِيلَ لِلنَّبِيِّ2 مَنِ الْوَلِيُّ يَا نَبِيَّ اللَّهِ قَالَ وَلِيُّكُمْ فِي هَذَا الزَّمَانِ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ مِنْ بَعْدِهِ وَصِيُّهُ وَ لِكُلِّ زَمَانٍ عَالِمٌ يَحْتَجُّ اللَّهُ بِهِ لِئَلَّا يَكُونَ كَمَا قَالَ الضُّلَّالُ قَبْلَهُمْ حِينَ فَارَقَتْهُمْ أَنْبِيَاؤُهُمْ رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى تَمَامُ ضَلَالَتِهِمْ جَهَالَتُهُمْ بِالْآيَاتِ وَ هُمُ الْأَوْصِيَاءُ فَأَجَابَهُمُ اللَّهُ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى فَإِنَّمَا كَانَ تَرَبُّصُهُمْ أَنْ قَالُوا نَحْنُ فِي سَعَةٍ عَنْ مَعْرِفَةِ الْأَوْصِيَاءِ حَتَّى نَعْرِفَ إِمَاماً فَعَرَّفَهُمُ اللَّهُ بِذَلِكَ وَ الْأَوْصِيَاءُ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ وُقُوفٌ عَلَيْهِ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ أَنْكَرُوهُ لِأَنَّهُمْ عُرَفَاءُ اللَّهِ عَرَّفَهُمْ عَلَيْهِمْ عِنْدَ أَخْذِ الْمَوَاثِيقِ عَلَيْهِمْ وَ وَصَفَهُمْ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ جَلَّ وَ عَزَّ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ هُمُ الشُّهَدَاءُ عَلَى أَوْلِيَائِهِمْ وَ النَّبِيُّ الشَّهِيدُ عَلَيْهِمْ أَخَذَ لَهُمْ مَوَاثِيقَ الْعِبَادِ بِالطَّاعَةِ وَ أَخَذَ النَّبِيُّ(صلى الله عليه و آله) عَلَيْهِمُ الْمَوَاثِيقَ بِالطَّاعَةِ فَجَرَتْ نُبُوَّتُهُ عَلَيْهِمْ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثاً.12. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 10 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ نَصْرٍ الْعَطَّارِ رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) لِعَلِيٍّ يَا عَلِيُّ ثَلَاثٌ أُقْسِمُ أَنَّهُنَّ حَقٌّ إِنَّكَ وَ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ بَعْدِكَ عُرَفَاءُ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِكُمْ وَ عُرَفَاءُ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ وَ عُرَفَاءُ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَكُمْ وَ أَنْكَرْتُمُوهُ.

13. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 11 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ فَقَالَ يَا سَعْدُ إِنَّهَا أَعْرَافٌ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ أَعْرَافٌ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ أَنْكَرُوهُ وَ أَعْرَافٌ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِهِمْ فَلَا سَوَاءٌ مَا اعْتَصَمَتْ بِهِ الْمُعْتَصِمَةُ وَ مَنْ ذَهَبَ مَذْهَبَ النَّاسِ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَى عَيْنٍ كَدِرَةٍ يُفْرَغُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ وَ مَنْ أَتَى آلَ مُحَمَّدٍ أَتَى عَيْناً صَافِيَةً تَجْرِي بِعِلْمِ اللَّهِ لَيْسَ لَهَا نَفَادٌ وَ لَا انْقِطَاعَ ذَلِكَ وَ إِنَّ اللَّهَ لَوْ شَاءَ لَأَرَاهُمْ شَخْصَهُ حَتَّى يَأْتُوهُ مِنْ بَابِهِ لَكِنْ جَعَلَ اللَّهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْأَبْوَابَ الَّتِي تُؤْتَى مِنْهُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها.

14. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 12 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ نَصْرٍ الْعَطَّارِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) لِعَلِيٍّ يَا عَلِيُّ(عليه السلام) ثَلَاثٌ أُقْسِمُ أَنَّهُنَّ حَقٌّ إِنَّكَ وَ الْأَوْصِيَاءُ عُرَفَاءُ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِكُمْ وَ عُرَفَاءُ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ وَ عُرَفَاءُ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَكُمْ وَ أَنْكَرْتُمُوهُ.

ص: 501

15. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 13 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحَجَّالُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عُيَيْنَةَ بَيَّاعِ الْقَصَبِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ نَحْنُ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ فَمَنْ عَرَفْنَاهُ كَانَ مِنَّا وَ مَنْ كَانَ مِنَّا كَانَ فِي الْجَنَّةِ وَ مَنْ أَنْكَرْنَاهُ فِي النَّارِ.

16. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 14 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ سَعْدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ فَقَالَ الْأَئِمَّةُ يَا سَعْدُ.

17. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 15 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ اللُّؤْلُؤِيِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عَنْبَسَةَ الْقَضْبَانِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ نَحْنُ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ فَمَنْ عَرَفَنَا كَانَ مِنَّا وَ مَنْ كَانَ مِنَّا كَانَ فِي الْجَنَّةِ وَ مَنْ أَنْكَرَنَا كَانَ فِي النَّارِ.

18. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 16 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْمُنَخَّلِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَعْرَافِ مَا هُمْ قَالَ هُمْ أَكْرَمُ الْخَلْقِ عَلَى اللَّهِ.

19. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 17 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله.

20. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 18 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ سُلَيْمَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) مِنْ هَذِهِ الْآيَةِ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ فَقَالَ هُمْ يَا سَعْدُ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله.

21. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 19 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فِي بَابٍ مِنْ يَاقُوتٍ أَحْمَرَ عَلَى سُورِ الْجَنَّةِ يَعْرِفُ كُلُّ إِمَامٍ مِنَّا مَا يَلِيهِ قَالَ رَجُلٌ مَا مَعْنَى مَا يَلِيهِ قَالَ مِنَ الْقَرْنِ الَّذِي هُوَ فِيهِ إِلَى الْقَرْنِ الَّذِي كَانَ.

22. کفایة الاثر، صفحه 194 مناقب ابن شهر آشوب، مجلد 1، صفحه 294، اثبات الهداة، مجلد 1، صفحه 597، باب 9، فصل 27، حدیث 563، بحار الانوار، مجلد 36، صفحه 351، باب 41، حدیث 220، معجم الاحادیث الامام مهدی، مجلد 7، صفحه 165 آمد است:

ص: 502

عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سَمِعْتُ فَاطِمَةَ(علیها السلام) تَقُولُ سَأَلْتُ أَبِي(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَلِيٌّ وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ هُمْ رِجَالُ الْأَعْرَافِ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ يَعْرِفُهُمْ وَ يَعْرِفُونَهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ يُنْكِرُونَهُ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِهِمْ.

23. کفایة الاثر، صفحه 52، مناقب ابن شهر آشوب، مجلد 3، صفحه 233، عوالم النصوص علی الائمة الاثناعشر،صفحه 16، حدیث 8، بحارالانوار، مجلد 24، صفحه 252، حدیث 13، معجم احادیث الامام مهدی، مجلد 7، صفحه 166 آمده است:

عَنْ أَبَانِ بْنِ عُمَرَ خَتَنِ آلِ مِيثَمٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) فَدَخَلَ عَلَيْهِ سُفْيَانُ بْنُ مُصْعَبٍ الْعَبْدِيُّ فَقَالَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ مَا تَقُولُ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ الْآيَةَ قَالَ هُمُ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ الِاثْنَا عَشَرَ لَا يَعْرِفُ اللَّهَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ قَالَ فَمَا الْأَعْرَافُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ كَثَائِبُ مِنْ مِسْكٍ عَلَيْهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْأَوْصِيَاءُ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ

ص: 503

94. خداوند مالکیت هستی را به ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) تفویض

کرده است و هم اکنون این تفویض متعلق به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره اعراف، آیه 32

قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

بگو ای پیامبر چه کسی زینت های خداوند را که برای بندگان خودش آفریده است حرام کرده است و چه کسی استفاده از رزق حلال، طیب و پاک را برای بندگان حرام نموده است. بگو این نعمت های در دنیا متعلق به اهل ایمان است و خالص تر و نیکوتر از این ها را نیز (خداوند) در آخرت برای آن ها قرار خواهد داد و ما آیات و نشانه های خود را برای اهل ایمان چنین مفصل و روشن بیان می کنیم.

ظاهر و تنزیل آیه مشخص است که خداوند استفاده از طیبات را برای مؤمنین حلال و طیب قرار داده است و به آن ها اجازه داده است که از آن نعمت ها استفاده ی شایسته بنمایند. اما بحث دیگری در آیه مطرح است و آن این است که خداوند می فرمایند: ِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا (1) آن ها در دنیا به مؤمنین تعلق دارد. می دانیم که عالی ترین مصداق نعمت های خداوند برای مؤمنین وجود اقدس حضرات چهارده معصوم هستند و هر چه که خداوند آفریده است، برای ایشان آفریده است. این ها مؤمنین واقعی به ذات اقدس الهی هستند و همچنین در عالم خلقت نعمتی بالاتر از این وجودات مقدس نیست.

1. در بحار الانوار، مجلد 25، صفحه 169 آمده است:

ص: 504


1- . سوره اعراف آیه 32

عن ابوجعفر: يَا جَابِرُ كَانَ اللَّهُ وَ لَا شَيْ ءَ غَيْرُهُ وَ لَا مَعْلُومَ وَ لَا مَجْهُولَ فَأَوَّلُ مَا ابْتَدَأَ مِنْ خَلْقٍ خَلَقَهُ أَنْ خَلَقَ مُحَمَّداً2 وَ خَلَقَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَعَهُ مِنْ نُورِهِ وَ عَظَمَتِه... ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى آدَمَ(علیه السلام) مِنْ أَدِيمِ الْأَرْض... ثُمَّ قَالَ لِمُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عُلُوِّ شَأْنِي لَوْلَاكَ وَ لَوْ لَا عَلِيٌ وَ عِتْرَتُكُمَا الْهَادُونَ الْمَهْدِيُّونَ الرَّاشِدُونَ مَا خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ لَا الْمَكَانَ وَ لَا الْأَرْضَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْمَلَائِكَةَ وَ لَا خَلْقاً يَعْبُدُنِي يَا مُحَمَّدُ أَنْتَ خَلِيلِي وَ حَبِيبِي وَ صَفِيِّي وَ خِيَرَتِي مِنْ خَلْقِي أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَيَّ وَ أَوَّلُ مَنِ ابْتَدَأْتُ إِخْرَاجَهُ مِنْ خَلْقِي

جابربن عبدالله انصاری می گوید: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: ای جابر خداوند بود و هیچ چیز دیگر غیر از او وجود نداشت. نه معلومی و نه مجهولی. خداوند خلقت را با خلق نمودن نور (حضرت) محمد2 آغاز فرمودند و خلق نمود ما اهل بیت را با او و از نور عظمت خودش. سپس خداوند آدم ابوالبشر را از ظاهر زمین آفرید... سپس خداوند متعال به پیامبرش (حضرت) محمد2 فرمودند: ای محمد سوگند به عزت و جلالم و سوگند به برتری و علّو شأنم که اگر علی نبود و اگر ذریه و عترت شما نبودند که همه راهنمایان، راه یافتگان، هدایت کنندگان، محکم و استوار و با استقامت هستند (من هیچ چیزی را نمی آفریدم) هر آیینه بهشت و جهنم را خلق نمی کردم و زمین و آسمان و اشکال را نمی آفریدم و ملائکه را به وجود نمی آوردم. هیچ مخلوقی را خلق نمی کردم که مرا عبادت کند. ای محمد، تو یار من، دوست و حبیب من و بهترین برگزیده ی من از خلقم هستی. محبوب ترین و عزیزترین خلق من می باشی و من خلقت را با خلق تو آغاز کردم.

از این مصداق روایات زیاد داریم که خداوند هستی را برای این بزرگواران خلق کرده است و مالک هستی در درجه ی اول مالک حقیقی خداوند است. سپس خداوند مالکیت خود را به ایشان تفویض نموده است و هم اکنون به اذن ذات اقدس الهی حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مالک کل عالم هستند با املکیت خداوند و به اذن و اجازه ی او چنان که:

2. در اصول کافی مجلد 6، صفحه 409، حدیث 5 باب ان الارض کلها للامام و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 574 و ترجمه ی تفسیر صافی، مجلد 3، صفحه 27 و 28 آمده است:في الكافي عن الصادق(عليه السلام) بعد أن ذكر أنهار الأرض فما سقت و استقت فهو لنا و ما كان لنا فهو لشيعتنا و ليس لعدوّنا منه شي ء إلّا ما غصب عليه و انّ وليّنا لفي أوسع فيما بين ذه و ذه يعني فيما بين السّماءِ و الأرض ثم تلا هذه الآية قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا المغصوبين عليها خالِصَةً لهم يَوْمَ الْقِيامَةِ بلا غصب.

ص: 505

حضرت امام صادق(عليه السلام) پس از ذکر نهرهای زمین فرمودند: هر آنچه آب ها که جاری می شوند یا مورد سقایت قرار می گیرند همه به ما تعلق دارد و هر آنچه که به ما تعلق دارد مخصوص شیعیان ما می باشد و دشمنان ما سهمی از آن ندارند مگر آن که آن ها مغضوب هستند و ولی ما دستش بازتر از این و آن است یعنی آسمان و زمین. پس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: قل هی للذین امنوا فی الحیوة الدنیا و آن ها هم که مغضوب شده اند در روز قیامت خالص برای آنان می شود بدون غضب.

3. در تفسیر نورالثقلین، مجلد 2، صفحه 24، حدیث 86 به نقل از اصول کافی مجلد 1 صفحه 409 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنْ صَالِحِ بْنِ حَمْزَةَ، عَنْ أَبَانِ بْنِ مُصْعَبٍ، عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ، أَوِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام): مَا لَكُمْ مِنْ هذِهِ الْأَرْضِ؟ فَتَبَسَّمَ، ثُمَ قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ- تَبَارَكَ و تَعَالى- بَعَثَ جَبْرَئِيلَ عليه السلام، و أَمَرَهُ أَنْ يَخْرِق بِإِبْهَامِهِ ثَمَانِيَةَ أَنْهَارٍ فِي الْأَرْضِ: مِنْهَا سَيْحَانُ، و جَيْحَانُ- و هُوَ نَهَرُ بَلْخَ- و الْخشوع- و هُوَ نَهَرُ الشَّاشِ (1)- و مِهْرَانُ- و هُوَ نَهَرُ الْهِنْدِ- و نِيلُ مِصْرَ، و دِجْلَةُ، و الْفُرَاتُ، فَمَا سَقَتْ أَوِ اسْتَقَتْ فَهُوَ لَنَا، و مَا كَانَ لَنَا فَهُوَ لِشِيعَتِنَا، و لَيْسَ لِعَدُوِّنَا مِنْهُ شَيْ ءٌ إِلَّا مَا غَصَبَ عَلَيْهِ، و إِنَّ و لِيَّنَا لَفِي أَوْسَعَ مِمَّا بَيْنَ ذِهْ إِلى ذِهْ» يَعْنِي بَيْنَ السَّمَاءِ و الْأَرْضِ، ثُمَّ تَلَا هذِهِ الْآيَةَ: « «قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا» الْمَغْصُوبِينَ عَلَيْهَا «خالِصَةً» لَهُمْ «يَوْمَ الْقِيامَةِ»: بِلَا غَصْب.

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: خداوند فرستاد جبرئیل را بر روی زمین و به او امر کرد با انگشت ابهام خود هشت نهر در آن بکشد یکی رود سیحان دیگری جیحان دیگری نهر بلخ دیگری رود مهران و رود هند و رود دجله و فرات و رود نیل مصر است و همه ی این ها متعلق به ما است و مال ما برای شیعیان ما است. پس برای دشمنان ما هیچ چیزی نیست مگر این که از روی ظلم غصب کرده باشند که در حقیقت برای آن ها حرام است و ولیما دستش بازتر از این ها است و آسمان و زمین در ید قدرت اوست. سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا و آن ها هم که مغضوب شده اند خالِصَةً لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ در روز قیامت خالص برای آنان می شود بدون غصب.

ص: 506


1- . «شاش»: بلد بماوراء النهر، و قد يُمنَع. القاموس المحيط، ج 1، ص 812 (شوش).

4. در تفسیر نورالثقلین، مجلد 2، صفحه 25، حدیث 89 و اصول کافی مجلد1 صفحه 374 آمده است:

عدة من أصحابنا عن احمد بن محمد عن الحسين بن سعيد عن ابى وهب عن محمد بن منصور قال: سئلت أبا عبد الله عليه السلام عن قول الله عز و جل: قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ قال: فقال: ان القرآن له ظهر و بطن، فجميع ما حرم القرآن من ذلك أئمة الجور، و جميع ما أحل الله تعالى في الكتاب هو الظاهر و الباطن من ذلك أئمة الحق.

5. در تفسیر نورالثقلین، مجلد 2، صفحه 25، حدیث 90 و تفسیر علی بن ابراهیم قمی، مجلد 1، صفحه 215 آمده است:

في تفسير على بن إبراهيم «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ» قال: من ذلك أئمة الجور.

در تأویل الایات الظاهرة، صفحه 176 و کتاب فرهنگ ائمه از دیدگاه قرآن، صفحه 150 آمده است:

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: خداوند جبرئیل را به زمین فرستاد تا با انگشت ابهام خود هشت رود در آن جاری ساخت که عبارتند از رود سیحون و جیحون رود بلخ رود مهران رود هند رود نیل رود دجله و فرات. حضرت سپس فرمودند: مالکیت این رودها متعلق به ما است و هر چه ملک ما است ملک شیعیان ما هم هست و دشمنان ما را بهره ای از آن نیست مگر آن که از روی ستم غصب کرده باشند که در حقیقت بر آن ها حرام است. سپس حضرت این ایه را تلاوت فرمودند: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ یعنی بگو ای پیامبر چه کسی زینت هایی که خدا برای بندگان خود آفریده و رزق حلال و پاکیزه را حرام نموده است؟ بگو این نعمت ها در دنیا برای اهل ایمان است و در آخرت هم نیکوتر از آن ها برای آنان خواهد بود. سپس حضرت در ادامه ی فرمایشات خود فرمودند: بنا بر این رودها زینت خداونددر روی زمین برای کلیه ی بندگان خوب و بد است اما پیروانما به صورت حلال و دشمنان ما به صورت حرام از این رودها تناول می کنند و منظور از للذین امنوا یعنی کسانی که مؤمن هستند، ائمه و شیعیان هستند و معنی فی الحیاة الدنیا (در زندگی دنیا) یعنی مالکیت و استحقاق این رودها مختص ما و شیعیان ما است مگر امور غصب شده که بر حسب ظاهر از مالکیت ما و شیعیان ما بیرون رفته است. پس بگو ای رسول الله زینت و روزی های پاکیزه که

ص: 507

خداوند به قدرت کامله ی خود ایجاد کرده در دنیا تنها مختص ائمه و شیعیان است و در روز قیامت کاملاً در اختیار آن ها خواهد بود زیرا که در آن عالم دیگر هیچ غصب و تسلطی نیست.

دقت بفرمایید کل عالم هستی متعلق به خداوند است قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء ملک و هستی مالکیت و حکومتش از آن خداوند است، به هر کس که بخواهد آن را می دهد و خداوند آن را به چهارده نور مقدس تفویض کرده است و امروز کل عالم هستی متعلق به حضرت بقیة الله الاعظم است با املکیت خداوند متعال و این مالکیت به طور روشن در زمان ظهور آن حضرت حقیقت خودش را نشان خواهد داد.

ص: 508

95. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از ظلم و فساد

شدید قیام می کند و مردم رحمت ظهور او را با تمام وجود حس می کنند

سوره اعراف آیه 34

وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُون

در کتاب کافی مجلد 8 صفحه 37 حدیث 7، کتاب بشارة الاسلام، صفحات 125 تا 130، باب 7 و کتاب الامام المهدی فی القرآن و السنة، صفحه 131، حدیث 214 نوشته ی علامه سعید ابومعاش آمده است:

روی ثقة الاسلام الکلینی باسناده عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: قَالَ أَبُوعَبْدِ اللَّهِ وَ ذُكِرَ هَؤُلَاءِ عِنْدَهُ وَ سُوءُ حَالِ الشِّيعَةِ عِنْدَهُمْ فَقَالَ إِنِّي سِرْتُ مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ وَ هُوَ فِي مَوْكِبِهِ وَ هُوَ عَلَى فَرَسٍ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ خَيْلٌ وَ مِنْ خَلْفِهِ خَيْلٌ وَ أَنَا عَلَى حِمَارٍ إِلَى جَانِبِهِ فَقَالَ لِي يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَدْ كَانَ فَيَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَفْرَحَ بِمَا أَعْطَانَا اللَّهُ مِنَ الْقُوَّةِ وَ فَتَحَ لَنَا مِنَ الْعِزِّ- وَ لَا تُخْبِرَ النَّاسَ أَنَّكَ أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنَّا وَ أَهْلَ بَيْتِكَ فَتُغْرِيَنَا بِكَ وَ بِهِمْ قَالَ فَقُلْتُ وَ مَنْ رَفَعَ هَذَا إِلَيْكَ عَنِّي فَقَدْ كَذَبَ فَقَالَ لِي أَ تَحْلِفُ عَلَى مَا تَقُولُ قَالَ فَقُلْتُ إِنَ النَّاسَ سَحَرَةٌ يَعْنِي يُحِبُّونَ أَنْ يُفْسِدُوا قَلْبَكَ عَلَيَّ فَلَا تُمَكِّنْهُمْ مِنْ سَمْعِكَ فَإِنَّا إِلَيْكَ أَحْوَجُ مِنْكَ إِلَيْنَا فَقَالَ لِي تَذْكُرُ يَوْمَ سَأَلْتُكَ هَلْ لَنَا مُلْكٌ فَقُلْتَ نَعَمْ طَوِيلٌ عَرِيضٌ شَدِيدٌ فَلَا تَزَالُونَ فِي مُهْلَةٍ مِنْ أَمْرِكُمْ وَ فُسْحَةٍ مِنْ دُنْيَاكُمْ حَتَّى تُصِيبُوا مِنَّا دَماً حَرَاماً فِي شَهْرٍ حَرَامٍ فِي بَلَدٍ حَرَامٍ فَعَرَفْتُ أَنَّهُ قَدْ حَفِظَ الْحَدِيثَ فَقُلْتُ لَعَلَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَكْفِيَكَ فَإِنِّي لَمْ أَخُصَّكَ بِهَذَا وَ إِنَّمَا هُوَ حَدِيثٌ رَوَيْتُهُ ثُمَّ لَعَلَّ غَيْرَكَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ يَتَوَلَّى ذَلِكَ فَسَكَتَ عَنِّي فَلَمَّا رَجَعْتُ إِلَى مَنْزِلِي أَتَانِي بَعْضُ مَوَالِينَا فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُكَ فِي مَوْكِبِ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَنْتَ عَلَى حِمَارٍ وَ هُوَ عَلَى فَرَسٍ وَ قَدْ أَشْرَفَ عَلَيْكَ يُكَلِّمُكَ كَأَنَّكَ تَحْتَهُ فَقُلْتُ بَيْنِي وَ بَيْنَ نَفْسِي هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ وَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الَّذِي يُقْتَدَى بِهِ وَ هَذَا الْآخَرُ يَعْمَلُ بِالْجَوْرِ وَ يَقْتُلُ أَوْلَادَ الْأَنْبِيَاءِ وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ فِي الْأَرْضِ بِمَا لَا يُحِبُّ اللَّهُ وَ هُوَ فِي مَوْكِبِهِ وَ أَنْتَ عَلَى حِمَارٍ فَدَخَلَنِي مِنْ ذَلِكَ شَكٌّ حَتَّى خِفْتُ عَلَى دِينِي وَ نَفْسِي قَالَ فَقُلْتُ لَوْ رَأَيْتَ مَنْ كَانَ حَوْلِي وَ بَيْنَ يَدَيَّ وَ مِنْ خَلْفِي وَ عَنْ يَمِينِي وَ عَنْ شِمَالِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ لَاحْتَقَرْتَهُ وَ احْتَقَرْتَ مَا هُوَ فِيهِ فَقَالَ الْآنَ سَكَنَ قَلْبِي ثُمَّ قَالَ إِلَى مَتَى هَؤُلَاءِ يَمْلِكُونَ أَوْ مَتَى الرَّاحَةُ مِنْهُمْ فَقُلْتُ أَ لَيْسَ تَعْلَمُ أَنَّ لِكُلِّ شَيْ ءٍ مُدَّةً قَالَ بَلَى فَقُلْتُ هَلْ يَنْفَعُكَ عِلْمُكَ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ إِذَا جَاءَ كَانَ أَسْرَعَ مِنْ

ص: 509

طَرْفَةِ الْعَيْنِ إِنَّكَ لَوْ تَعْلَمُ حَالَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَيْفَ هِيَ كُنْتَ لَهُمْ أَشَدَّ بُغْضاً وَ لَوْ جَهَدْتَ أَوْ جَهَدَ أَهْلُ الْأَرْضِ أَنْ يُدْخِلُوهُمْ فِي أَشَدِّ مَا هُمْ فِيهِمْ مِنَ الْإِثْمِ لَمْ يَقْدِرُوا فَلَا يَسْتَفِزَّنَّكَ الشَّيْطَانُ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ أَ لَا تَعْلَمُ أَنَّ مَنِ انْتَظَرَ أَمْرَنَا وَ صَبَرَ عَلَى مَا يَرَى مِنَ الْأَذَى وَ الْخَوْفِ هُوَ غَداً فِي زُمْرَتِنَا فَإِذَا رَأَيْتَ الْحَقَّ قَدْ مَاتَ وَ ذَهَبَ أَهْلُهُ وَ رَأَيْتَ الْجَوْرَ قَدْ شَمِلَ الْبِلَادَ وَ رَأَيْتَ الْقُرْآنَ قَدْ خَلُقَ وَ أُحْدِثَ فِيهِ مَا لَيْسَ فِيهِ وَ وُجِّهَ عَلَى الْأَهْوَاءِ وَ رَأَيْتَ الدِّينَ قَدِ انْكَفَأَ كَمَا يَنْكَفِئ الْمَاءُ وَ رَأَيْتَ أَهْلَ الْبَاطِلِ قَدِ اسْتَعْلَوْا عَلَى أَهْلِ الْحَقِّ وَ رَأَيْتَ الشَّرَّ ظَاهِراً لَا يُنْهَى عَنْهُ وَ يُعْذَرُ أَصْحَابُهُ وَ رَأَيْتَ الْفِسْقَ قَدْ ظَهَرَ وَ اكْتَفَى الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ وَ رَأَيْتَ الْمُؤْمِنَ صَامِتاً لَا يُقْبَلُ قَوْلُهُ وَ رَأَيْتَ الْفَاسِقَ يَكْذِبُ وَ لَا يُرَدُّ عَلَيْهِ كَذِبُهُ وَ فِرْيَتُهُ وَ رَأَيْتَ الصَّغِيرَ يَسْتَحْقِرُ بِالْكَبِيرِ وَ رَأَيْتَ الْأَرْحَامَ قَدْ تَقَطَّعَتْ وَ رَأَيْتَ مَنْ يَمْتَدِحُ بِالْفِسْقِ يَضْحَكُ مِنْهُ وَ لَا يُرَدُّ عَلَيْهِ قَوْلُهُ وَ رَأَيْتَ الْغُلَامَ يُعْطِي مَا تُعْطِي الْمَرْأَةُ وَ رَأَيْتَ النِّسَاءَ يَتَزَوَّجْنَ النِّسَاءَ وَ رَأَيْتَ الثَّنَاءَ قَدْ كَثُرَ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يُنْفِقُ الْمَالَ فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ فَلَا يُنْهَى وَ لَا يُؤْخَذُ عَلَى يَدَيْهِ وَ رَأَيْتَ النَّاظِرَ يَتَعَوَّذُ بِاللَّهِ مِمَّا يَرَى الْمُؤْمِنَ فِيهِ مِنَ الِاجْتِهَادِ وَ رَأَيْتَ الْجَارَ يُؤْذِي جَارَهُ وَ لَيْسَ لَهُ مَانِعٌ وَ رَأَيْتَ الْكَافِرَ فَرِحاً لِمَا يَرَى فِي الْمُؤْمِنِ مَرِحاً لِمَا يَرَى فِي الْأَرْضِ مِنَ الْفَسَادِ وَ رَأَيْتَ الْخُمُورَ تُشْرَبُ عَلَانِيَةً وَ يَجْتَمِعُ عَلَيْهَا مَنْ لَا يَخَافُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَأَيْتَ الْآمِرَ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِيلًا وَ رَأَيْتَ الْفَاسِقَ فِيمَا لَا يُحِبُّ اللَّهُ قَوِيّاً مَحْمُوداً وَ رَأَيْتَ أَصْحَابَ الْآيَاتِ يُحْتَقَرُونَ وَ يُحْتَقَرُ مَنْ يُحِبُّهُمْ وَ رَأَيْتَ سَبِيلَ الْخَيْرِ مُنْقَطِعاً وَ سَبِيلَ الشَّرِّ مَسْلُوكاً وَ رَأَيْتَ بَيْتَ اللَّهِ قَدْ عُطِّلَ وَ يُؤْمَرُ بِتَرْكِهِ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يَقُولُ مَا لَا يَفْعَلُهُ وَ رَأَيْتَ الرِّجَالَ يَتَسَمَّنُونَ لِلرِّجَالِ وَ النِّسَاءَ لِلنِّسَاءِ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ مَعِيشَتُهُ مِنْ دُبُرِهِ وَ مَعِيشَةُ الْمَرْأَةِ مِنْ فَرْجِهَا وَ رَأَيْتَ النِّسَاءَ يَتَّخِذْنَ الْمَجَالِسَ كَمَا يَتَّخِذُهَا الرِّجَالُ وَ رَأَيْتَ التَّأْنِيثَ فِي وُلْدِ الْعَبَّاسِ قَدْ ظَهَرَ وَ أَظْهَرُوا الْخِضَابَ وَ امْتَشَطُوا كَمَا تَمْتَشِطُ الْمَرْأَةُ لِزَوْجِهَا وَ أَعْطَوُا الرِّجَالَ الْأَمْوَالَ عَلَى فُرُوجِهِمْ وَ تُنُوفِسَ فِي الرَّجُلِ وَ تَغَايَرَ عَلَيْهِ الرِّجَالُ وَ كَانَ صَاحِبُ الْمَالِ أَعَزَّ مِنَ الْمُؤْمِنِ وَ كَانَ الرِّبَا ظَاهِراً لَا يُعَيَّرُ وَ كَانَ الزِّنَا تُمْتَدَحُ بِهِ النِّسَاءُ وَ رَأَيْتَ الْمَرْأَةَ تُصَانِعُ زَوْجَهَا عَلَى نِكَاحِ الرِّجَالِ وَ رَأَيْتَ أَكْثَرَ النَّاسِ وَ خَيْرَ بَيْتٍ مَنْ يُسَاعِدُ النِّسَاءَ عَلَى فِسْقِهِنَّ وَ رَأَيْتَ الْمُؤْمِنَ مَحْزُوناً مُحْتَقَراً ذَلِيلًا وَ رَأَيْتَ الْبِدَعَ وَ الزِّنَا قَدْ ظَهَرَ وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَعْتَدُّونَ بِشَاهِدِ الزُّورِ وَ رَأَيْتَ الْحَرَامَ يُحَلَّلُ وَ رَأَيْتَ الْحَلَالَ يُحَرَّمُ وَ رَأَيْتَ الدِّينِ بِالرَّأْيِ وَ عُطِّلَ الْكِتَابُ وَ أَحْكَامُهُ وَ رَأَيْتَ اللَّيْلَ لَا يُسْتَخْفَى بِهِ مِنَ الْجُرْأَةِ عَلَى اللَّهِ وَ رَأَيْتَ الْمُؤْمِنَ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُنْكِرَ إِلَّا بِقَلْبِهِ وَ رَأَيْتَ الْعَظِيمَ مِنَ الْمَالِ يُنْفَقُ فِي سَخَطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَأَيْتَ الْوُلَاةَ يُقَرِّبُونَ أَهْلَ الْكُفْرِ وَ يُبَاعِدُونَ أَهْلَ الْخَيْرِ وَ رَأَيْتَ الْوُلَاةَ يَرْتَشُونَ فِي الْحُكْمِ وَ رَأَيْتَ الْوِلَايَةَ قَبَالَةً لِمَنْ زَادَ وَ رَأَيْتَ ذَوَاتِ الْأَرْحَامِ يُنْكَحْنَ وَ يُكْتَفَى بِهِنَّ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يُقْتَلُ عَلَى التُّهَمَةِ وَ عَلَى الظِّنَّةِ وَ يَتَغَايَرُ عَلَى الرَّجُلِ الذَّكَرِ فَيَبْذُلُ لَهُ نَفْسَهُ وَ مَالَهُ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يُعَيَّرُ عَلَى إِتْيَانِ النِّسَاءِ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يَأْكُلُ مِنْ كَسْبِ امْرَأَتِهِ مِنَ الْفُجُورِ يَعْلَمُ ذَلِكَ وَ يُقِيمُ عَلَيْهِ وَ رَأَيْتَ الْمَرْأَةَ تَقْهَرُ زَوْجَهَا وَ تَعْمَلُ مَا لَا يَشْتَهِي وَ تُنْفِقُ عَلَى زَوْجِهَا وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يُكْرِي امْرَأَتَهُ وَ جَارِيَتَهُ وَ يَرْضَى بِالدَّنِيِّ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ رَأَيْتَ الْأَيْمَانَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَثِيرَةً عَلَى الزُّورِ وَ رَأَيْتَ الْقِمَارَ قَدْ ظَهَرَ وَ رَأَيْتَ الشَّرَابَ يُبَاعُ ظَاهِراً لَيْسَ لَهُ مَانِعٌ وَ رَأَيْتَ النِّسَاءَ يَبْذُلْنَ أَنْفُسَهُنَّ لِأَهْلِ الْكُفْرِ وَ رَأَيْتَ الْمَلَاهِيَ قَدْ ظَهَرَتْ يُمَرُّ بِهَا لَا يَمْنَعُهَا أَحَدٌ أَحَداً وَ لَا يَجْتَرِئُ أَحَدٌ عَلَى مَنْعِهَا وَ رَأَيْتَ الشَّرِيفَ يَسْتَذِلُّهُ الَّذِي يُخَافُ سُلْطَانُهُ وَ رَأَيْتَ أَقْرَبَ

ص: 510

النَّاسِ مِنَ الْوُلَاةِ مَنْ يَمْتَدِحُ بِشَتْمِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ رَأَيْتَ مَنْ يُحِبُّنَا يُزَوَّرُ وَ لَا تُقْبَلُ شَهَادَتُهُ وَ رَأَيْتَ الزُّورَ مِنَ الْقَوْلِ يُتَنَافَسُ فِيهِ وَ رَأَيْتَ الْقُرْآنَ قَدْ ثَقُلَ عَلَى النَّاسِ اسْتِمَاعُهُ وَ خَفَّ عَلَى النَّاسِ اسْتِمَاع الْبَاطِلِ وَ رَأَيْتَ الْجَارَ يُكْرِمُ الْجَارَ خَوْفاً مِنْ لِسَانِهِ وَ رَأَيْتَ الْحُدُودَ قَدْ عُطِّلَتْ وَ عُمِلَ فِيهَا بِالْأَهْوَاءِ وَ رَأَيْتَ الْمَسَاجِدَ قَدْ زُخْرِفَتْ وَ رَأَيْتَ أَصْدَقَ النَّاسِ عِنْدَ النَّاسِ الْمُفْتَرِيَ الْكَذِبَ وَ رَأَيْتَ الشَّرَّ قَدْ ظَهَرَ وَ السَّعْيَ بِالنَّمِيمَةِ وَ رَأَيْتَ الْبَغْيَ قَدْ فَشَا وَ رَأَيْتَ الْغِيبَةَ تُسْتَمْلَحُ وَ يُبَشِّرُ بِهَا النَّاسُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ رَأَيْتَ طَلَبَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ لِغَيْرِ اللَّهِ وَ رَأَيْتَ السُّلْطَانَ يُذِلُّ لِلْكَافِرِ الْمُؤْمِنَ وَ رَأَيْتَ الْخَرَابَ قَدْ أُدِيلَ مِنَ الْعُمْرَانِ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ مَعِيشَتُهُ مِنْ بَخْسِ الْمِكْيَالِ وَ الْمِيزَانِ وَ رَأَيْتَ سَفْكَ الدِّمَاءِ يُسْتَخَفُّ بِهَا وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يَطْلُبُ الرِّئَاسَةَ لِعَرَضِ الدُّنْيَا وَ يَشْهَرُ نَفْسَهُ بِخُبْثِ اللِّسَانِ لِيُتَّقَى وَ تُسْنَدَ إِلَيْهِ الْأُمُورُ وَ رَأَيْتَ الصَّلَاةَ قَدِ اسْتُخِفَّ بِهَا وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ عِنْدَهُ الْمَالُ الْكَثِيرُ ثُمَّ لَمْ يُزَكِّهِ مُنْذُ مَلَكَهُ وَ رَأَيْتَ الْمَيِّتَ يُنْبَشُ مِنْ قَبْرِهِ وَ يُؤْذَى وَ تُبَاعُ أَكْفَانُهُ وَ رَأَيْتَ الْهَرْجَ قَدْ كَثُرَ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يُمْسِي نَشْوَانَ وَ يُصْبِحُ سَكْرَانَ لَا يَهْتَمُّ بِمَا النَّاسُ فِيهِ وَ رَأَيْتَ الْبَهَائِمَ تُنْكَحُ وَ رَأَيْتَ الْبَهَائِمَ يَفْرِسُ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يَخْرُجُ إِلَى مُصَلَّاهُ وَ يَرْجِعُ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ ءٌ مِنْ ثِيَابِهِ وَ رَأَيْتَ قُلُوبَ النَّاسِ قَدْ قَسَتْ وَ جَمَدَتْ أَعْيُنُهُمْ وَ ثَقُلَ الذِّكْرُ عَلَيْهِمْ وَ رَأَيْتَ السُّحْتَ قَدْ ظَهَرَ يُتَنَافَسُ فِيهِ وَ رَأَيْتَ الْمُصَلِّيَ إِنَّمَا يُصَلِّي لِيَرَاهُ النَّاسُ وَ رَأَيْتَ الْفَقِيهَ يَتَفَقَّهُ لِغَيْرِ الدِّينِ يَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الرِّئَاسَةَ وَ رَأَيْتَ النَّاسَ مَعَ مَنْ غَلَبَ وَ رَأَيْتَ طَالِبَ الْحَلَالِ يُذَمُّ وَ يُعَيَّرُ وَ طَالِبَ الْحَرَامِ يُمْدَحُ وَ يُعَظَّمُ وَ رَأَيْتَ الْحَرَمَيْنِ يُعْمَلُ فِيهِمَا بِمَا لَا يُحِبُّ اللَّهُ لَا يَمْنَعُهُمْ مَانِعٌ وَ لَا يَحُولُ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْعَمَلِ الْقَبِيحِ أَحَدٌ وَ رَأَيْتَ الْمَعَازِفَ ظَاهِرَةً فِي الْحَرَمَيْنِ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يَتَكَلَّمُ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْحَقِّ وَ يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ فَيَقُومُ إِلَيْهِ مَنْ يَنْصَحُهُ فِي نَفْسِهِ فَيَقُولُ هَذَا عَنْكَ مَوْضُوعٌ وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ وَ يَقْتَدُونَ بِأَهْلِ الشُّرُورِ وَ رَأَيْتَ مَسْلَكَ الْخَيْرِ وَ طَرِيقَهُ خَالِياً لَا يَسْلُكُهُ أَحَدٌ وَ رَأَيْتَ الْمَيِّتَ يُهْزَأُ بِهِ فَلَا يَفْزَعُ لَهُ أَحَدٌ وَ رَأَيْتَ كُلَّ عَامٍ يَحْدُثُ فِيهِ مِنَ الشَّرِّ وَ الْبِدْعَةِ أَكْثَرُ مِمَّا كَانَ وَ رَأَيْتَ الْخَلْقَ وَ الْمَجَالِسَ لَا يُتَابِعُونَ إِلَّا الْأَغْنِيَاءَ وَ رَأَيْتَ الْمُحْتَاجَ يُعْطَى عَلَى الضَّحِكِ بِهِ وَ يُرْحَمُ لِغَيْرِ وَجْهِ اللَّهِ وَ رَأَيْتَ الْآيَاتِ فِي السَّمَاءِ لَا يَفْزَعُ لَهَا أَحَدٌ وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَتَسَافَدُونَ كَمَا يَتَسَافَدُ الْبَهَائِمُ لَا يُنْكِرُ أَحَدٌ مُنْكَراً تَخَوُّفاً مِن النَّاسِ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يُنْفِقُ الْكَثِيرَ فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يَمْنَعُ الْيَسِيرَ فِي طَاعَةِ اللَّهِ وَ رَأَيْتَ الْعُقُوقَ قَدْ ظَهَرَ وَ اسْتُخِفَّ بِالْوَالِدَيْنِ وَ كَانَا مِنْ أَسْوَإِ النَّاسِ حَالًا عِنْدَ الْوَلَدِ وَ يَفْرَحُ بِأَنْ يَفْتَرِيَ عَلَيْهِمَا وَ رَأَيْتَ النِّسَاءَ وَ قَدْ غَلَبْنَ عَلَى الْمُلْكِ وَ غَلَبْنَ عَلَى كُلِّ أَمْرٍ لَا يُؤْتَى إِلَّا مَا لَهُنَّ فِيهِ هَوًى وَ رَأَيْتَ ابْنَ الرَّجُلِ يَفْتَرِي عَلَى أَبِيهِ وَ يَدْعُو عَلَى وَالِدَيْهِ وَ يَفْرَحُ بِمَوْتِهِمَا وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ إِذَا مَرَّ بِهِ يَوْمٌ وَ لَمْ يَكْسِبْ فِيهِ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ مِنْ فُجُورٍ أَوْ بَخْسِ مِكْيَالٍ أَوْ مِيزَانٍ أَوْ غِشْيَانِ حَرَامٍ أَوْ شُرْبِ مُسْكِرٍ كَئِيباً حَزِيناً يَحْسَبُ أَنَّ ذَلِكَ الْيَوْمَ عَلَيْهِ وَضِيعَةٌ مِنْ عُمُرِهِ وَ رَأَيْتَ السُّلْطَانَ يَحْتَكِرُ الطَّعَامَ وَ رَأَيْتَ أَمْوَالَ ذَوِي الْقُرْبَى تُقْسَمُ فِي الزُّورِ وَ يُتَقَامَرُ بِهَا وَ تُشْرَبُ بِهَا الْخُمُورُ وَ رَأَيْتَ الْخَمْرَ يُتَدَاوَى بِهَا وَ يُوصَفُ لِلْمَرِيضِ وَ يُسْتَشْفَى بِهَا وَ رَأَيْتَ النَّاسَ قَدِ اسْتَوَوْا فِي تَرْكِ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَرْكِ التَّدَيُّنِ بِهِ وَ رَأَيْتَ رِيَاحَ الْمُنَافِقِينَ وَ أَهْلِ النِّفَاقِ قَائِمَةً وَ رِيَاحَ أَهْلِ الْحَقِّ لَا تَحَرَّكُ وَ رَأَيْتَ الْأَذَانَ بِالْأَجْرِ وَ الصَّلَاةَ بِالْأَجْرِ وَ رَأَيْتَ الْمَسَاجِدَ مُحْتَشِيَةً مِمَّنْ لَا يَخَافُ اللَّهَ- مُجْتَمِعُونَ فِيهَا لِلْغِيبَةِ وَ أَكْلِ لُحُومِ أَهْلِ الْحَقِّ وَ يَتَوَاصَفُونَ فِيهَا شَرَابَ الْمُسْكِرِ وَ رَأَيْتَ السَّكْرَانَ يُصَلِّي بِالنَّاسِ وَ هُوَ لَا يَعْقِلُ وَ لَا يُشَانُ بِالسُّكْرِ وَ إِذَا

ص: 511

سَكِرَ أُكْرِمَ وَ اتُّقِيَ وَ خِيفَ وَ تُرِكَ لَا يُعَاقَبُ وَ يُعْذَرُ بِسُكْرِهِ وَ رَأَيْتَ مَنْ أَكَلَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى يُحْمَدُ بِصَلَاحِهِ وَ رَأَيْتَ الْقُضَاةَ يَقْضُونَ بِخِلَافِ مَا أَمَرَ اللَّهُ وَ رَأَيْتَ الْوُلَاةَ يَأْتَمِنُونَ الْخَوَنَةَ لِلطَّمَعِ وَ رَأَيْتَ الْمِيرَاثَ قَدْ وَضَعَتْهُ الْوُلَاةُ لِأَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْجُرْأَةِ عَلَى اللَّهِ يَأْخُذُونَ مِنْهُمْ وَ يُخَلُّونَهُمْ وَ مَا يَشْتَهُونَ وَ رَأَيْتَ الْمَنَابِرَ يُؤْمَرُ عَلَيْهَا بِالتَّقْوَى وَ لَا يَعْمَلُ الْقَائِلُ بِمَا يَأْمُرُ وَ رَأَيْتَ الصَّلَاةَ قَدِ اسْتُخِفَّ بِأَوْقَاتِهَا وَ رَأَيْتَ الصَّدَقَةَ بِالشَّفَاعَةِ لَا يُرَادُ بِهَا وَجْهُ اللَّهِ وَ يُعْطَى لِطَلَبِ النَّاسِ وَ رَأَيْت النَّاسَ هَمُّهُمْ بُطُونُهُمْ وَ فُرُوجُهُمْ لَا يُبَالُونَ بِمَا أَكَلُوا وَ مَا نَكَحُوا وَ رَأَيْتَ الدُّنْيَا مُقْبِلَةً عَلَيْهِمْ وَ رَأَيْتَ أَعْلَامَ الْحَقِّ قَدْ دَرَسَتْ فَكُنْ عَلَى حَذَرٍ وَ اطْلُبْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ النَّجَاةَ وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّاسَ فِي سَخَطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّمَا يُمْهِلُهُمْ لِأَمْرٍ يُرَادُ بِهِمْ فَكُنْ مُتَرَقِّباً وَ اجْتَهِدْ لِيَرَاكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي خِلَافِ مَا هُمْ عَلَيْهِ فَإِنْ نَزَلَ بِهِمُ الْعَذَابُ وَ كُنْتَ فِيهِمْ عَجَّلْتَ إِلَى رَحْمَةِ اللَّهِ وَ إِنْ أُخِّرْتَ ابْتُلُوا وَ كُنْتَ قَدْ خَرَجْتَ مِمَّا هُمْ فِيهِ مِنَ الْجُرْأَةِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اعْلَمْ أَنَ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ وَ أَنَ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ.

ص: 512

96. هر كس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببيند بايد

بگويد «الحمد لله الذى هدانا لهذا و ما كنا يهتدى»

سوره اعراف آيه 43

«وَ قالُوا الحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدانا اللّهُ»

ستايش خدايى را كه ما را به اين (نعمت) رهبرى كرد كه اگر خدايمان ما را رهبرى نكرده بود، هدايت نمى شويم.

در تفسير صافى مجلد 1 صفحه 193، کافی، مجلد 1، صفحه 418، حدیث 33 و كتاب آيات الولاية صفحه 123، آمده است:

عن الصادق(عليه السلام) فى هذه الآية: اذا كان يوم القيامة دعى بالنبى(صلى الله عليه و آله) و باميرالمؤمنين(صلى الله عليه و آله) و بالائمة(عليهم السلام) فينصبون للناس فاذا راتهم شيعتهم «وَقَالُوا الحَمدُ لِلّهِ الَّذِى هَدينَا لِهذَا وَ ما كُنّا لِنَهتَدِيَ لَولاَ أن هَدينَا اللهُ».

از حضرت صادق(عليه السلام) در تفسير اين آيه روايت شده كه فرمودند: هنگامى كه قيامت بر پا مى شود، رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و اميرالمؤمنين(عليه السلام) و امامان(عليهم السلام) به صحنه قيامت دعوت مى شوند. همين كه چشم شيعيان آن بزرگواران به آن ها مى افتد همگى مى گويند: ستايش خدايى را كه ما را به اين (نعمت) رهبرى كرد كه اگر خدايمان ما را رهبرى نكرده بود، هدايت نمى شويم.

همان طورى كه ملاحظه مى فرماييد ذكر «وَ قالُوا الحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدانا اللّهُ» ذكر شيعيان واقعى در قيامت است، آن گاه كه چشم آن ها به پيامبر(صلى الله عليه و آله) و اميرالمؤمنين(عليه السلام) و يازده امام از فرزندان اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى افتد براى سپاس از درگاه الهى اين ذكر را مى گويند. ما بايد ازخداوند بخواهيم كه از شيعيان واقعى اهل بيت باشيم و در حال حاضر

ص: 513

اين مقصود حاصل نمى شود مگر اينكه از شيعيان و دوستان و محبين واقعى امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشيم. این حب است که ما را به ایشان می رساند و یکی از شروط دیدن امام زمان همین حب است و چه زیباست وقتی انسان امام زمانش را می بیند، بگوید: الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا أن هدانا الله

ص: 514

97. يكى از مجوزهاى ورود به بهشت، معرفت اهل بيت و امام زمان(عليهم السلام) است

سوره اعراف آيه 46

«وَ بَيْنَهُما حِجابٌ وَ عَلى الأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ»

ميان جهنميان و بهشتيان حائلى است و بالاى آن مردمانند كه همه را به علائمشان مى شناسند و اهل بهشت ندا دهند كه سلام بر شما. اينان به بهشت درنيامده اند اما علاقه و طمع دارند كه وارد بهشت شوند.

1. در كتاب مجمع البيان مجلد 4 صفحه 423، تفسیر عیاشی، مجلد 2، صفحه 22، حدیث 45، بحارالانوار، مجلد 3، صفحه 389، تفسیر برهان، مجلد 2، صفحه 20، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 579 آمده است:

عن سعدبن طریف عن ابی جعفر فی هذه الآیه و علی الاعراف ... قال: سعدهم آل محمد لا يدخل الجنة الا من عرفهم و عرفوه و لا يدخل النار الا من انكرهم و انكروه.

امام باقر(عليه السلام) فرمودند: آن ها آل محمّد(عليه السلام) هستند كه هر كس آن ها را بشناسد و آن ها او را بشناسند وارد بهشت مى شود و هر كس آن ها را منكر باشد و آن ها منكر وى باشند داخل دوزخ مى شود.

2. در كتاب الميزان مجلد 8 صفحه 147، آمده است:

عن ابى بصير عن ابى عبداللّه(عليه السلام): «وَ عَلَى الأعرافِ رِجَالٌ يَعرِفوُنَ كُلّاً بِسيمَاهُم»، قال: نحن الاعراف من عرفنا فم آله الى الجنة و من انكرنا فم آله الى النار.

ص: 515

ابابصير از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده در تفسير آيه «وَ عَلى الأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيماهُمْ» فرموده: ما اصحاب اعراف هستيم. چرا كه هر كس ما را بشناسد، بازگشتش به سوى بهشت و هر كه ما را انكار كند سرانجام كارش به سوى دوزخ خواهد بود.

3. در تفسير صافى، صفحه 579، مجمع البیان، مجلد 3، صفحه 423 و جوامع الجامع، مجلد 1، صفحه 440 آمده است:

فى الكافى عن اميرالمؤمنين(عليه السلام) فى هذه الآية نحن على الاعراف تعرف انصارنا بسيماهم و نحن الاعراف الذى لا يعرف اللّه عزوجل الا بسبيل معرفتنا و نحن الاعراف يوقفنا اللّه عزوجل يوم القيامة بين الجنة و النار.

اميرالمؤمنين(عليه السلام) در تفسير اين آيه فرمودند: ما بر اعراف هستيم كه ياران خود را به سيمايشان مى شناسيم و ما هستيم اعرافى كه توسط معرفت ما خداوند شناخته خواهد شد و ما هستيم اعرافى كه خداوند ما را بين بهشت و جهنم متوقف مى سازد.

4. در تفسير صافى صفحه 579، آمده است:

عن الباقر(عليه السلام): الرجال هم الائمة من آل محمّد عليهم السلام و الاعراف صراط بين الجنة والنار. فمن شفع له الائمة منا من المؤمنين المذنبين نجا و من لم يشفعوا له هوى فيه.

امام باقر(عليه السلام) فرمودند: منظور از رجال در آيه، ائمه از آل محمّد(عليه السلام) هستند و منظور از اعراف پل و راه بين بهشت و جهنم است. هر كس شفاعت ما شامل حالش شود نجات خواهد يافت و هر كس را ما شفاعت نكنيم در آتش دوزخ خواهد افتاد.

5. در تفسير صافى صفحه 579، آمده است:

عن سلمان قال سمعت رسول اللّه صلى الله عليه و آله يقول لعلى(عليه السلام) اكثرمِن عشر مرّات يا على انك و الاوصياء من بعدك اعراف بين الجنة و النار و لا يدخل الجنة الا من عرفكم و عرفتموه و لا يدخل النار الا من انكركم و انكرتموه.

سلمان فارسى مى گويد متجاوز از ده بار از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) شنيده كه به على(عليه السلام) خطاب فرموده: به درستى كه تو و جانشينان بعد از تو اعراف بين بهشت و جهنم هستيد. هر كس شما را بشناسد و شما او را بشناسيد وارد بهشت مى شود و هر كه شما را نشناسد و انكار كند و شما او را نشناسيد، داخل دوزخ مى شود.

ص: 516

توجه مى فرماييد كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مى فرمايند: تو و جانشينان تو بر اعراف هستيد و اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايند: «نحن على الاعراف» امام باقر(عليه السلام) مى فرمايند: «الرجال هم الائمة من آل محمّد(عليه السلام) و الاعراف صراط بين الجنة و النار».

پس قبل از بهشت، اعراف است و در اينجا ائمه طاهرين(عليهم السلام) قرار دارند. كسانى وارد بهشت مى شوند كه اين ها را بشناسند و ما در حال حاضر وظيفه داريم كه اين ها را خوب بشناسيم. مخصوصاً حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) درباره ايشان فرمودند:

«من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية مات ميتة الكفر و النفاق.»

6. در تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 579 و بصائر الدرجات، مجلد 1، باب 16، صفحات 515 و 516 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ عَنِ الْهِلْقَامِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ نَحْنُ أُولَئِكَ الرِّجَالُ الْأَئِمَّةُ مِنَّا يَعْرِفُونَ مَنْ يَدْخُلُ النَّارَ وَ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ كَمَا تُعْرَفُونَ فِي قَبَائِلِكُمْ الرَّجُلُ مِنْكُمْ يَعْرِفُ مَنْ فِيهَا مِنْ صَالِحٍ أَوْ طَالِحٍ.

ما همان رجال پیشوایان هستیم از ما آنانی را که داخل آتش می گردند و همچنین کسانی را که داخل بهشت می شوند، می شناسند؛ آنچنان که شما در میان قبایل خودتان کسانی را که صالح یا ناصالح هستند، می شناسید.

7. در تفسیر قمی، مجلد 2، صفحه 384 و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 580 آمده است:

قال الصادق (عليه السلام): فانّهما يدلان على أنه يكون عَلَى الْأَعْرافِ الأئمة مع مذنبي أهل زمانهم من شيعتهم و الوجه في اطلاق لفظ الأعراف على الأئمّة كما ورد في عدة من الأخبار

این دو آیه (یعنی 47 و 48 اعراف) دلالت دارند که در اعراف امامان هر زمانی همراه شیعیان گناهکارشان خواهند بود و دلیل اطلاق اعراف بر پیشوایان و امامان بر اساس آن چیزی است که تعدادی از اخبار گذشته وارد شده است.

8. در تفسیر قمی، مجلد 2، صفحه 384 و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 580 آمده است:قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام) كُلُّ أُمَّةٍ يُحَاسِبَهَا إِمَامُ زَمَانِهَا- وَ يَعْرِفُ الْأَئِمَّةُ أَوْلِيَاءَهُمْ وَ أَعْدَاءَهُمْ بِسِيمَاهُمْ- وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى:«وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ» وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ «يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ» فَيُعْطُونَ أَوْلِيَاءَهُمْ كِتَابَهُمْ بِيَمِينِهِمْ- فَيَمُرُّونَ إِلَى الْجَنَّةِ بِلَا حِسَابٍ- وَ يُعْطُونَ أَعْدَاءَهُمْ كِتَابَهُمْ بِشِمَالِهِمْ فَيَمُرُّونَ إِلَى النَّارِ بِلَا حِسَاب.

ص: 517

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: هر امتی را امام زمان خودش حسابرسی می نماید و امامان، اولیا و دوستان خود و دشمنانشان را از چهره هایشان می شناسند. پس نامه ی عمل و کتاب دوستانشان را به دست راست آن ها می دهند و آن ها بدون حساب به سوی بهشت می روند و کتاب و نامه ی عمل دشمنانشان را به دست چپشان می دهند. پس بدون حساب داخل جهنم می شوند.

9. در تفسير القمي، مجلد 1، صفحه 231 آمده است:

وَ بَيْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ بُرَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ الْأَعْرَافُ كُثْبَانٌ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، و الرجال الأئمة صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ، يقفون على الأعراف مع شيعتهم و قد سيق المؤمنون إلى الجنة بلا حساب، فيقول الأئمة لشيعتهم من أصحاب الذنوب- انظروا إلى إخوانكم في الجنة قد سيقوا [سبقوا] إليها بلاحساب، و هو قوله تبارك و تعالى سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ ثم يقال لهم انظروا إلى أعدائكم في النار

10. در کتاب بصائرالدرجات و تفسیر علی بن ابراهیم قمی و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 580 آمده است:

و في البصائر و القمّي عن الباقر(عليه السلام) أنه سئل عن أصحاب الأعراف فقال انّهم قوم استوت حسناتهم و سيئاتهم فقصرت بهم الأعمال و أنّهم لَكَما قال اللَّه عزّ و جل.

از امام باقر روایت شده است و درباره ی اصحاب اعراف سؤال گردیده حضرت فرمودند: آن ها کسانی هستند که حسناتشان با گناهانشان مساوی است و اعمال آن ها کوتاه است. (این گروه قاصرند نه مقصر. کسانی که مقصرند در جهنم سقوط می کنند اما کسانی که قاصرند مورد لطف خداوند قرار می گیرند.)

11. در اصول کافی، مجلد 2، باب اصناف الناس، صفحه 381، حدیث 51 و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 580 آمده است:

و في الكافي عن الصادق عليه السلام أنّه سئل عنهم قَالَ: قَوْمٌ اسْتَوَتْ حَسَنَاتُهُمْ وَ سَيِّئَاتُهُمْ فَإِنْ أَدْخَلَهُمُ النَّارَ فَبِذُنُوبِهِمْ وَ إِنْ أَدْخَلَهُمُ الْجَنَّةَ فَبِرَحْمَتِهِ.امام صادق(عليه السلام) فرمودند: در مورد اصحاب اعراف حضرت پاسخ دادند آن ها کسانی هستند که حسناتشان با گناهانشان مساوی است. اگر وارد آتش شوند به خاطر گناهانشان (به آن ها ظلم نشده) و اگر وارد بهشت کنند در اثر رحمت خداوند است.

ص: 518

12. در تفسیر عیاشی، مجلد 2، صفحه 18، حدیث 46 و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 580 آمده است:

و في رواية العياشي و ان أدخلهم اللَّه الجنّة فبرحمته و ان عذّبهم لم يظلمهم.

اگر خداوند آن ها را داخل بهشت می نماید پس در سایه ی رحمت خودش می باشد و اگر عذاب کند ایشان را (داخل جهنم کند و به آن ها غضب نماید) در حق آنان ظلمی نکرده است.

صاحب تفسیر صافی می فرمایند روایات در این زمینه بسیار زیاد است. در برخی از روایات آمده است که ائمه ی طاهرین عارف به بندگان هستند و خداوند بندگانش را به آنان شناسنده و هنگامی که از آنان عهد و پیمان می گرفت که در فرمان او باشند آن زمان آنان را به ائمه شناسانید. لذا در این آیه اشاره می کند و علی الاعراف رجال یعرفون... و آنان بر بندگان شهادت می دهند و پیامبر به آنان شهادت می دهد که این شهادت به عالم ذر برمی گردد.

ص: 519

98. اميرالمؤمنين و ائمه طاهرين(عليهم السلام) و در حال حاضر امام

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اعراف هستند

سوره اعراف آيه 48

«وَ نادى أَصْحابُ الأَعْرافِ رِجالاً يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيماهُمْ قالُوا ما أَغْنى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ»

و اصحاب و ياران اعراف ندا دادند كسانى را كه به سيمايشان مى شناسند و گفتند: جمعتان و استكبارتان شما را بى نياز نكرد.

حافظ قندوزى حنفى در كتاب ينابيع المودة، مى گويد:

عن سلمان الفارسى(رضی الله عنه) قال سمعت رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) يقول لعلى(علیه السلام) اكثر مِن عشر مرّات: يا على انك و الاوصياء من ولدك اعراف بين الجنة و النار و لا يدخل الجنة الا من عرفكم و عرفتموه و لا يدخل النار الا من انكركم و انكرتموه.

سلمان فارسى(رضی الله عنه) مى گويد متجاوز از ده بار از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) شنيده كه به على(عليه السلام) خطاب فرموده: به درستى كه تو و جانشينان بعد از تو كه همه از فرزندان من هستند، اعراف بين بهشت و جهنم هستيد. هر كس شما را بشناسد و شما او را بشناسيد (به عنوان شيعيان خودتان) وارد بهشت مى شود و هر كه شما را نشناسد و انكار كند و شما او را نشناسيد (به پيروى از خود) داخل دوزخ مى شود. در اين حديث اميرالمؤمنين على(علیه السلام) و اوصياء ايشان كه همه از اولاد رسول خدا(صلى الله عليه و آله) هستند و تعدادشان دوازده نفر است، همه بر اعراف بين بهشت و جهنم هستند و امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوازدهمين نفر از آن ها است كه خداوند انشاءاللّه قلب مقدس اين بزرگوار را از ما راضى گرداند و از خداوند بخواهد به ما معرفت عنايت فرمايد كه حضرت صادق(عليه السلام) مى فرمايند: اللهم عرفنى نفسك فانك ان لم تعرفنى

ص: 520

نفسك لم أعرف نبيك. اللهم عرفنى رسولك فانك ان لم تعرفنى رسولك لم اعرف حجتك. اللهم عرفنى حجتك فانك ان لم تعرفنى حجتك ضللتُ عن دينى. اللهم لا تمتنى ميتة الجاهلية و لا تزغ قلبى بعد إذ هَدَيتَنى(1).

که آن حضرت هم در این دنیا به ما توجهات خاصه داشته باشند و هم در جهان دیگر به ما عنایت مخصوص فرمایند که ان شا الله از رستگاران باشیم.

ص: 521


1- . کمال الدین وتمام النعمة شیخ صدوق، اصول کافی

99. بسيارى از آيات قرآن با ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تأويل مى شود

سوره اعراف آيه 53

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ

آيا (كافران) انتظار مى كشند تا تأويل (آياتى كه منكر آن بودند) فرا رسد؟ منتظر تأويل آيات و تحقق آن روز موعود هستند؟ روزى كه در آن آيات الهى تأويل شود فرا خواهد رسيد.

1. در تفسیر قمی مجلد 1، صفحه 235، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 203، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 38 حدیث 149، تفسير برهان مجلد 2 صفحه 23، تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 235 و كتاب المحجه فى ما انزل فى القائم الحجة صفحه 129، آمده است:

على بن ابراهيم فى تفسيره المنصوب الى الصادق(عليه السلام) قال فهو من الآيات التى تأويلها بعد تنزيلها [قال] قال: ذلك فى [يوم] القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يوم القيامة: «يقول الذينَ نَسوهُ من قبل» اى تركوه: «قد جائت رُسُل ربّنا بالحق فهَل لَنا مِن شُفعاء فيشفعوا لَنا» قال: قال هذا يوم القيامة: «او نُردّ فنعمل غير الذى كُنّا نعمل قد خسروا انفسهم و اضلّ عنهم» أى بطل عنهم «ما كانوا يفترون».

على بن ابراهيم در تفسيرش از حضرت امام صادق(عليه السلام) آورده كه فرمود: اين از آياتى است كه تأويل آن ها بعد از تنزيلش مى باشد [گويد] فرمود: آن در [دوران] حضرت قائم(عليه السلام) است و روز قيامت «آنان كه از پيش آن را فراموش كرده اند» يعنى ترك گفته اند. «[گويند] همانا رسولان پروردگارمان حق را برايمان بيان داشتند [اى كاش مخالفت نمى كرديم] يا آيا [امروز] شفيعانى داريم كه به شفاعت ما برخيزند؟» گويد: فرمود: اين روز قيامت است: «[آنان گويند] اى كاش بار ديگر به دنيا باز مى گشتيم كه غير از اعمال زشتى كه مى كرديم اعمال خوبى انجام دهيم. به راستى كه كافران به خود زيان كرده اند و ازايشان گم شد»؛ يعنى، باطل شد «آنچه را كه در دنيا افترا مى زدند.»

ص: 522

توجه بفرماييد كه انسان مؤمن و متقى و باهوش سعى مى كند قبل از قيام قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را بشناسد كه اين شناسايى موجب فلاح و رستگارى اوست.

فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّه

پس انواع نعمت های خداوند را به یاد آورید و متذکر شوید.

این آیه در دو بخش از سوره ی اعراف آمده است: یکی آیه 69 و دیگری درآیه 74.

در آیه ی 69 خداوند به خلفا بعد از قوم نوح می فرمایند فاذکروا الاء الله لعلکم تفلحون و در آیه ی 74 خطاب به خلفا از قوم عاد می فرمایند فاذکروا الاء الله و لا تعثوا فی الارض مفسدین. حال سؤال می شود این نعمت خداوند که باید متذکر شویم، چیست؟ جواب این است که نعمت های خداوند قابل شمارش نیست و هر نعمتی که به ما می رسد، باید شکر آن نعمت را به جای آوریم، اما بزرگ ترین و بهترین نعمت خداوند ولایت ائمه ی طاهرین است و در حال حاضر آن نعمت، وجود اعلی حضرت قدر قدرت قوی شوکت بلند همت کیهان مکنت بقیة الله الاعظم می باشد. نعمتی از این بالاتر نیست بزرگ ترین نعمت وجود رسول خدا و ائمه طاهرین و در حال حاضر نعمت وجود آن حضرت است چنان که

در اصول کافی، مجلد 1، صفحه 217، حدیث 3 و تفسیر نورالثقلین، مجلد 2، صفحه 44، حدیث 178، تفسیر صافی، مجلد 1، ذیل همین آیه و تأویل الایات الظاهره، صفحه 183 آمده است:

الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ أَبِي يُوسُفَ الْبَزَّازِ قَالَ تَلَا أَبُوعَبْدِ اللَّهِ هَذِهِ الْآيَةَ فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ وَ قَالَ أَ تَدْرِي مَا آلَاءُ اللَّهِ قُلْتُ لَا قَالَ هِيَ أَعْظَمُ نِعَمِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ هِيَ وَلَايَتُنَا.

حضرت امام صادق(عليه السلام) ابتدا این آیه را تلاوت فرمودند نعمت های خداوند را به یاد آورید. سپس فرمودند آیا می دانید که این آلا و نعمت های الهی چیست؟ راوی گوید: نه نمی دانم حضرت فرمودند:

هی اعظم نعم الله علی خلقه و هی ولایتنا

آگاه باشید عظیم ترین و بزرگ ترین نعمت های الهی عبارت است از ولایت ما پس ولایت اهل بیت بزرگ ترین نعمت است و امروز ولایت حضرت بقیة الله بزرگ ترین نعمتالهی است. خداوندا از تو می خواهیم ما را قدردان این وجود مقدس بفرما که کفران نکنیم و به نحو شایسته ای از این نعمت الهی استفاده ی نیکو بنماییم.

ص: 523

100. خداوند هم در انتظار با منتظرين است

سوره اعراف آيه 71

فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ

انتظار (ظهور مهدى را) بكشيد كه من هم با شما از منتظرين هستم.

1. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 23و كتاب كمال الدين مجلد 2 باب 59 صفحه 358، آمده است:

العياشى عن احمدبن محمّد عن ابى الحسن الرضا(عليه السلام) قال سمعته يقول ما احسن الصبر و انتظار الفرج أما سمعت قول اللّه عزوجل «وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ»«فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ».

عياشى نقل مى كند از احمدبن محمّد و... از ابى الحسن الرضا(عليه السلام) كه فرمودند: چقدر صبر و انتظار فرج خوب است. آيا نشنيده اى كه خداوند مى فرمايد: «انتظار كشيد كه من با شما از منتظرين هستم و شما صبر كنيد زيرا فرج در نااميدى مى آيد و هر آينه كسانى كه پيش از شما بودند، از شما صابرتر بودند.»

2. در كتاب كمال الدين مجلد 2 باب 59 صفحه 358 حديث 4 آمده است:

عن محمّدبن عبد الحميد عن محمّدبن فضيل عن ابى الحسن الرضا(عليه السلام) قال سألته عن الفرج قال ان اللّه عزوجل يقول «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ»

محمّدبن فضيل مى گويد از حضرت رضا(عليه السلام) از فرج و ظهور (امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) پرسش كردم. حضرت فرمودند: همانا خداوند عزوجل فرموده است: «انتظار كشيد كه من با شما از منتظرين هستم.»

3. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 110 حدیث 17 و کتاب الامام المهدی، صفحه 122 حدیث 176 آمده است:

قرب الإسناد بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قُلْتُ لِلرِّضَا(عليه السلام) جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ أَصْحَابَنَا رَوَوْا عَنْ شِهَابٍ- عَنْ جَدِّكَ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ أَبَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يُمَلِّكَ أَحَداً مَا مَلَّكَ رَسُولَ اللَّهِ ص ثَلَاثاً وَ عِشْرِينَ سَنَةً قَالَ إِنْ كَانَ أَبُو

ص: 524

عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَهُ جَاءَ كَمَا قَالَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَيَّ شَيْ ءٍ تَقُولُ أَنْتَ فَقَالَ مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ الْعَبْدِ الصَّالِحِ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ وَ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ فَعَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ إِنَّمَا يَجِي ءُ الْفَرَجُ عَلَى الْيَأْسِ وَ قَدْ كَانَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ وَ قَدْ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) هِيَ وَ اللَّهِ السُّنَنُ الْقُذَّةَ بِالْقُذَّةِ وَ مِشْكَاةً بِمِشْكَاةٍ وَ لَا بُدَّ أَنْ يَكُونَ فِيكُمْ مَا كَانَ فِي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ لَوْ كُنْتُمْ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ كُنْتُمْ عَلَى غَيْرِ سُنَّةِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ لَوْ أَنَّ الْعُلَمَاءَ وَجَدُوا مَنْ يُحَدِّثُونَهُمْ وَ يَكْتُمُ سِرَّهُمْ لَحَدَّثُوا وَ لَبَثُّوا الْحِكْمَةَ وَ لَكِنْ قَدِ ابْتَلَاكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْإِذَاعَةِ وَ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُحِبُّونَّا بِقُلُوبِكُمْ وَ يُخَالِفُ ذَلِكَ فِعْلُكُمْ وَ اللَّهِ مَا يَسْتَوِي اخْتِلَافُ أَصْحَابِكَ وَ لِهَذَا أُسِرَّ عَلَى صَاحِبِكُمْ لِيُقَالَ مُخْتَلِفِينَ مَا لَكُمْ لَا تَمْلِكُونَ أَنْفُسَكُمْ وَ تَصْبِرُونَ حَتَّى يَجِي ءَ اللَّهُ تَبَارَك وَ تَعَالَى بِالَّذِي تُرِيدُونَ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَيْسَ يَجِي ءُ عَلَى مَا تُرِيدُ النَّاسُ إِنَّمَا هُوَ أَمْرُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ قَضَاؤُهُ وَ الصَّبْرُ وَ إِنَّمَا يَعْجَلُ مَنْ يَخَافُ الْفَوْت...

4. در تفسیر عیاشی، مجلد 2، صفحه 20، حدیث 52 و بحارالانوار، مجلد 52، صفحه 129 حدیث 23، کمال الدین مجلد 2، باب 55 صفحه 645 حدیث 5، برهان مجلد 2، صفحه 23 حدیث 1 تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 44 منتخب الاثر فصل 10 باب 2 صفحه 496 حدیث 6 آمده است:

عن أحمد بن محمد عن أبي الحسن الرضا: قال: سمعته يقول ما أحسن الصبر و انتظار الفرج، أ ما سمعت قول العبد الصالح «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ».

5. تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 138 (چاپ اعلمی صفحه 146) حدیث 50، کمال الدین مجلد 2 صفحه 645 باب 55 حدیث 4، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 181 حدیث 3 برهان مجلد 2 صفحه 181 حدیث 3، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 128، معجم الاحادیث امام مهدی، مجلد 7 صفحه 169، الامام مهدی فی القرآن و سنة، صفحه 123 حدیث 178 آمده است:

عن محمد بن الفضيل عن أبي الحسن الرضا ع قال سألته عن شي ء في الفرج، فقال: أ و ليس تعلم أن انتظار الفرج من الفرج- إن الله يقول: «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِين

محمدبن فضیل می گوید از حضرت رضا درباره ی فرج سؤال کردیم. فرمودند: آیا نمی دانید انتظار فرج خودش نوعی فرج است چنان که خداوند فرمودند: منتظر باشید من هم با شما از منتظران هستم

ص: 525

101. مثل غیبت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

مثل غیبت صالح پیامبر(صلى الله عليه و آله) است

سوره اعراف آیه 73

وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوها تَأْكُلْ في أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ أَليم

و بر قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم گفت: ای قوم، خداوند یکتا را بپرستید که جز او شما را خداوندی نیست اکنون معجزه ای واضح و آشکار از طرف خدایتان آمده است (و آن) این ناقه است و برای شما آیت و معجزه ای است بزرگ او را رها کنید تا در زمین خداوند به چرا مشغول شود و قصد سوئی درباره ی او نکنید که به عذاب دردناک مبتلا می شوید.

در کتاب کمال الدین شیخ بزرگوار صدوق با بیان آیات و روایات از پیامبرانی نام می برد که این ها قبل از حضرت بقیة الله الاعظم دارای غیبت بوده اند. مثلاً:

در باب اول شرح غیبت حضرت ادریس پیامبر(صلى الله عليه و آله) را بیان می کند.

در باب دوم شرح غیبت حضرت نوح نبی الله(عليه السلام) را بیان کرده و استدلال می کند.

در باب سوم شرح غیبت حضرت صالح(عليه السلام) را به رشته ی تحریر آورده است.

در باب چهارم از غیبت حضرت ابراهیم خلیل الله(عليه السلام) صحبت کرده است.

در باب پنجم شرح غیبت حضرت یوسف نبی الله(عليه السلام) سخن می گوید.

در باب ششم شرح غیبت حضرت موسی(عليه السلام) بیاناتی دارد

در باب هفتم نیز به شرح غیبت می پردازد و مباحث بسیار جالبی طرح می کند. مثلاً:

1. در کتاب کمال الدین، مجلد 1، صفحه 136 باب ذکر غیبة صالح النبی، حدیث 6 آمده است:

ص: 526

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ وَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ صَالِحاً(عليه السلام) غَابَ عَنْ قَوْمِهِ زَمَاناً وَ كَانَ يَوْمَ غَابَ عَنْهُمْ كَهْلًا مُبْدَحَ الْبَطْنِ حَسَنَ الْجِسْمِ وَافِرَ اللِّحْيَةِ خَمِيصَ الْبَطْنِ خَفِيفَ الْعَارِضَيْنِ مُجْتَمِعاً رَبْعَةً مِنَ الرِّجَالِ فَلَمَّا رَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ لَمْ يَعْرِفُوهُ بِصُورَتِهِ فَرَجَعَ إِلَيْهِمْ وَ هُمْ عَلَى ثَلَاثِ طَبَقَاتٍ طَبَقَةٌ جَاحِدَةٌ لَا تَرْجِعُ أَبَداً وَ أُخْرَى شَاكَّةٌ فِيهِ وَ أُخْرَى عَلَى يَقِينٍ فَبَدَأَ(عليه السلام) حَيْثُ رَجَعَ بِالطَّبَقَةِ الشَّاكَّةِ فَقَالَ لَهُمْ أَنَا صَالِحٌ فَكَذَّبُوه وَ شَتَمُوهُ وَ زَجَرُوهُ وَ قَالُوا بَرِئَ اللَّهُ مِنْكَ إِنَّ صَالِحاً كَانَ فِي غَيْرِ صَورَتِكَ قَالَ فَأَتَى الْجُحَّادَ فَلَمْ يَسْمَعُوا مِنْهُ الْقَوْلَ وَ نَفَرُوا مِنْهُ أَشَدَّ النُّفُورِ ثُمَّ انْطَلَقَ إِلَى الطَّبَقَةِ الثَّالِثَةِ وَ هُمْ أَهْلُ الْيَقِينِ فَقَالَ لَهُمْ أَنَا صَالِحٌ فَقَالُوا أَخْبِرْنَا خَبَراً لَا نَشُكُ فِيكَ مَعَهُ أَنَّكَ صَالِحٌ فَإِنَّا لَا نَمْتَرِي أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْخَالِقُ يَنْقُلُ وَ يُحَوِّلُ فِي أَيِّ صُورَةٍ شَاءَ وَ قَدْ أَخْبَرَنَا وَ تَدَارَسْنَا فِيمَا بَيْنَنَا بِعَلَامَاتِ الْقَائِمِ إِذَا جَاءَ وَ إِنَّمَا يَصِحُّ عِنْدَنَا إِذَا أَتَى الْخَبَرُ مِنَ السَّمَاءِ فَقَالَ لَهُمْ صَالِحٌ أَنَا صَالِحٌ الَّذِي أَتَيْتُكُمْ بِالنَّاقَةِ فَقَالُوا صَدَقْتَ وَ هِيَ الَّتِي نَتَدَارَسُ فَمَا عَلَامَتُهَا فَقَالَ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِمَا جِئْتَنَا بِهِ فَعِنْدَ ذَلِكَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ فَقَالَ أَهْلُ الْيَقِينِ إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا وَ هُمُ الشُّكَّاكُ وَ الْجُحَّادُ إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كافِرُونَ قُلْتُ هَلْ كَانَ فِيهِمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ عَالِمٌ بِهِ قَالَ اللَّهُ أَعْدَلُ مِنْ أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ بِلَا عَالِمٍ يَدُلُّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَقَدْ مَكَثَ الْقَوْمُ بَعْدَ خُرُوجِ صَالِحٍ سَبْعَةَ أَيَّامٍ عَلَى فَتْرَةٍ لَا يَعْرِفُونَ إِمَاماً غَيْرَ أَنَّهُمْ عَلَى مَا فِي أَيْدِيهِمْ مِنْ دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَلِمَتُهُمْ وَاحِدَةٌ فَلَمَّا ظَهَرَ صَالِحٌ(عليه السلام) اجْتَمَعُوا عَلَيْهِ وَ إِنَّمَا مَثَلُ الْقَائِمِ(عليه السلام) مَثَلُ صَالِحٍ.

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: صالح مدتی از میان قوم خود غیبت کرد و روزی که غایب گردید مردی کامل و خوش اندام بود. او ریش پرپشت و انبوه داشت و شکمش خفته بود و گونه هایش متناسب بود و در میان مردان بلند بالا بود اما وقتی که تغییر شکل داده بود و مردم او را نشناختند لذا قومش هنگام بازگشت او سه دسته شدند. دسته اول کسانی که سرسختانه منکر او شدندو هرگز باز نمی گشتند. دسته دوم کسانی که در شک و تردید به سر می بردند. (نه او را رد می کردند و نه قبول می نمودند.) دسته سوم کسانی که در دین خود ثابت قدم مانده و به آن حضرت ایمان و یقین داشتند. حضرت صالح به تبلیغ و دعوت دسته ی دوم یعنی آن ها که در شک بودند پرداخت و به آن ها گفت من صالح پیامبر هستم اما او را تکذیب کردند و دشنام می دادند و از خود می راندند و می گفتند خداوند از گفتار تو بیزار است زیرا صالح پیامبر شکل تو نبود. سپس نزد طبقه ی اول یعنی منکران آمدند و به تبلیغ پرداختند اما آن ها به سختی او را از خود راندند و تکذیب نمودند. سپس نزد طبقه یا

ص: 527

دسته سوم آمد که اهل ایمان و یقین بودند به آن ها گفت ما صالح هستم آن ها گفتند تو نشانه و خبری بده تا ما بفهمیم تو صالح هستی زیرا ما خداوند را خالق توانا می دانیم که او می تواند هر کس را به هر شکلی که بخواهد در آورد ما در میان خود نشانه های قائم (خود را) به هم خبر داده ایم و بررسی کردیم که وقتی او بیاید معلوم باشد و صحت آن به وسیله ی یک خبر آسمانی بر ما محقق شود.

صالح گفت: من همان کسی هستم که برای شما شتر را (از دل کوه بیرون) آوردم. گفتند: راست کفتی ما هم همین موضوع را بررسی می کردیم. بگو ببینیم آن شتر چه نشانه هایی داشت؟ گفت: آن شتر یک روز آب را می نوشید و یک روز هم شما می نوشیدید. گفتند: ما به خدا و آنچه از طرف او آوردی ایمان داریم. اینجاست که خداوند می فرماید: به درستی که صالح از طرف خداوندش فرستاده شده است و ما به آنچه فرستاده شده است ایمان داریم که خداوند فرمود ان صالحا مرسل من ربه به درستی که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شد و ما بدانچه فرستاده شده است یقین داریم و ما آنانی که خود را بزرگ می شمردند و اهل شک هستند و همچنین منکران را که به آنچه شما آورده اند ایمان ندارند قبول نداریم. راوی می گوید: گفتم: آیا آن روز در میان آن ها عالمی به صالح بود: هل کان فیهم ذلک الیوم عالم به. حضرت فرمودند: خداوند از آن عادل تر است که زمین را بدون عالم بگذارد که او مردم را به خدای عزوجل رهبری کند. آن مردم بعد از خروج صالح فقط هفت روز در حال بلاتکلیفی به سر بردند زیرا که امامی را نمی شناختند ولی به همان دین خداوند عزوجل که در دست داشتند عمل می کردند و باهم متحد بودند و هنگامی که صالح ظاهر گردید، دور او جمع شدند و انما مثل القائم مثل صالح همانا مثل حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مثل صالح است.

ص: 528

102. در قیام قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چون مردم

مؤمن می شوند، خداوند درهای برکاتش را از آسمان و زمین به روی آن ها می گشاید

سوره اعراف آیه 96

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ

اگر اهل شهر و قریه ها ایمان می آوردند و ملکه ی تقوای در خود ایجاد می کردند، ما درهای برکات آسمان و زمین را (به روی آن ها) می گشودیم و لیکن آن ها تکذیب کردند. لذا ما هم آن ها را به خاطر اعمال زشتشان به کیفر رسانیدیم.

در کتاب الخرائج و الجرائح، مجلد 2، صفحه 848، حدیث 63 و کتاب مختصر بصائرالدرجات، صفحه 36 و کتاب الرجعة، صفحه 67، حدیث 43 و کتاب نوادر الاخبار، صفحه 286، حدیث 5 و بحار الانوار، مجلد 45، صفحه 80، باب 37، حدیث 6 و مجلد 53، صفحه 61، باب 29، حدیث 52 و کتاب العوالمف مجلد 17، صفحه 344، باب 5، حدیث 2 آمده است:

وَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ حَدَّثَنَا ابْنُ فُضَيْلٍ حَدَّثَنَا سَعْدٌ الْجَلَّابُ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) لِأَصْحَابِهِ قَبْلَ أَنْ يُقْتَلَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) قَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّكَ سَتُسَاقُ إِلَى الْعِرَاقِ وَ هِيَ أَرْضٌ قَدِ الْتَقَى بِهَا النَّبِيُّونَ وَ أَوْصِيَاءُ النَّبِيِّينَ وَ هِيَ أَرْضٌ تُدْعَى عَمُورَا وَ إِنَّكَ تُسْتَشْهَدُ بِهَا وَ يُسْتَشْهَدُ مَعَكَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِكَ لَا يَجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ الْحَدِيدِ وَ تَلَا قُلْنا يا نارُكُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ (1) تَكُونُ الْحَرْبُ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً فَأَبْشِرُوا فَوَ اللَّهِ لَئِنْ قَتَلُونَا فَإِنَّا نَرِدُ عَلَى نَبِيِّنَا ثُمَّ أَمْكُثُ مَا شَاءَ اللَّهُ فَأَكُونُ أَوَّلَ مَنْ تَنْشَقُّ عَنْهُ الْأَرْضُ فَأَخْرُجُ خَرْجَةً يُوَافِقُ ذَلِكَ خَرْجَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ قِيَامَ قَائِمِنَا وَ حَيَاةَ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ لَيَنْزِلَنَّ عَلَيَّ وَفْدٌ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لَمْ يَنْزِلُوا إِلَى الْأَرْضِ قَطُّ وَ لَيَنْزِلَنَّ

ص: 529


1- . (5) سورة الأنبياء: 69.

إِلَيَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ وَ جُنُودٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ لَيَنْزِلَنَّ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ وَ أَنَا وَ أَخِي وَ جَمِيعُ مَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ فِي حَمُولَات مِنْ حَمُولَاتِ الرَّبِّ خَيْلٍ بُلْقٍ مِنْ نُورٍ لَمْ يَرْكَبْهَا مَخْلُوقٌ ثُمَّ لَيَهُزَّنَّ مُحَمَّدٌ(صلى الله عليه و آله) لِوَاءَهُ وَ لَيَدْفَعَنَّهُ إِلَى قَائِمِنَا مَعَ سَيْفِهِ ثُمَّ إِنَّا نَمْكُثُ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ يَخْرُجُ مِنْ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ عَيْناً مِنْ دُهْنٍ وَ عَيْناً مِنْ لَبَنٍ وَ عَيْناً مِنْ مَاءٍ ثُمَّ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) يَدْفَعُ إِلَيَّ سَيْفَ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) ص فَيَبْعَثُنِي إِلَى الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ وَ لَا آتِي عَلَى عَدُوٍّ إِلَّا أَهْرَقْتُ دَمَهُ وَ لَا أَدَعُ صَنَماً إِلَّا أَحْرَقْتُهُ حَتَّى أَقَعَ إِلَى الْهِنْدِ فَأَفْتَحَهَا وَ إِنَّ دَانِيَالَ وَ يُونُسَ يَخْرُجَانِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ يَقُولَانِ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ يَبْعَثُ مَعَهُمَا إِلَى الْبَصْرَةِ سَبْعِينَ رَجُلًا فَيَقْتُلُونَ مُقَاتِلَتَهُمْ وَ يَبْعَثُ بَعْثاً إِلَى الرُّومِ فَيَفْتَحُ اللَّهُ لَهُمْ ثُمَّ لَأَقْتُلَنَّ كُلَّ دَابَّةٍ حَرَّمَ اللَّهُ لَحْمَهَا حَتَّى لَا يَكُونَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَّا الطَّيِّبُ وَ أَعْرِضُ عَلَى الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ سَائِرِ الْمِلَلِ وَ لَأُخَيِّرَنَّهُمْ بَيْنَ الْإِسْلَامِ وَ السَّيْفِ فَمَنْ أَسْلَمَ مَنَنْتُ عَلَيْهِ وَ مَنْ كَرِهَ الْإِسْلَامَ أَهْرَقَ اللَّهُ دَمَهُ وَ لَا يَبْقَى رَجُلٌ مِنْ شِيعَتِنَا إِلَّا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ مَلَكاً يَمْسَحُ عَنْ وَجْهِهِ التُّرَابَ وَ يُعَرِّفُهُ أَزْوَاجَهُ وَ مَنَازِلَهُ فِي الْجَنَّةِ وَ لَا يَبْقَى عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ أَعْمَى وَ لَا مُقْعَدٌ وَ لَا مُبْتَلًى إِلَّا كَشَفَ اللَّهُ عَنْهُ بَلَاءَهُ بِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ لَتَنْزِلَنَّ الْبَرَكَةُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ حَتَّى إِنَّ الشَّجَرَةَ لَتَقْصِفُ بِمَا يُرِيد اللَّهُ فِيهَا مِنَ الثَّمَرِ وَ لَيُؤْكَلَنَّ ثَمَرَةُ الشِّتَاءِ فِي الصَّيْفِ وَ ثَمَرَةُ الصَّيْفِ فِي الشِّتَاءِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ لَيَهَبُ لِشِيعَتِنَا كَرَامَةً لَا يَخْفَى عَلَيْهِمْ شَيْ ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ مَا كَانَ فِيهَا حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ يُرِيدُ أَنْ يَعْلَمَ عِلْمَ أَهْلِ بَيْتِهِ فَيُخْبِرَهُمْ بِعِلْمِ مَا يَعْلَمُون

ص: 530

103. عصای حضرت موسی(عليه السلام) را حضرت آدم(عليه السلام)

اشاره

از بهشت آورد و حضرت شعیب(عليه السلام) آن را به حضرت موسی(عليه السلام) داد و آن عصا با تمام معجزاتش در دست قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره اعراف آیات 107 و 108

فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبينٌ(107) وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرين(108)

(فرعون به موسی می گوید: ای موسی، اگر برای ادعای نبوت خود دلیل صادقی داری، بیاور.) موسی هم عصای خود را بیفکند. بناگاه آن عصا تبدیل به یک اژدهای بزرگ شد و دست خود را از جیب برآورد. ناگهان تبدیل به یک (خورشید) درخشنده شد که بینندگان (مات و مبهوت) شدند.

عصا، معجزه ی حضرت موسی(عليه السلام)

در تفسیر اثنی عشری، مجلد 4، صفحه 156 و تفسیر منهج الصادقین، مجلد 4، صفحه 78 چنین آمده است:

در تفاسیر آمده است: هنگامی که موسی عصا را انداخت تبدیل به یک اژدهای عظیم ظاهر و هویدا شد و دهان گشاد و بسیار ترسناک بود. روی به جانب تخت فرعون آورد. فرعون با ملازمان پای به فرار گذاشتند و هنگام فرار عده ی زیادی زیردست و پا هلاک شدند. فرعون نعره زد: ای موسی، تو را سوگند می دهم به آن خدایی که تو فرستاده ی او هستی که عصای خود را بگیر تا من به تو ایمان بیاورم و بنی اسرائیل را به تو واگذارم و موسی قفای ثعبان یا اژدها را گرفت به حالت اول برگشت و عصا شد.

ص: 531

ید بیضا معجزه ی دیگر حضرت موسی(عليه السلام)

در تفسیر منهج الصادقین، مجلد 4، صفحه 79 و تفسیر اثنی عشری، مجلد 4، صفحه 157 و 158 آمده است: حضرت موسی(عليه السلام) دستش را بیرون آورد، مانند خورشیدی درخشنده، می درخشید و همه به دور آن جمع شدند و به آن از روی تعجب می نگریستند.

در تفاسیر آمده است: حضرت موسی دست خود را ابتدا به فرعون نشان داد (تا بعداً نگویند او جادوگر و ساحر یا چشم بند است.) بعد در بغل برد و سپس خارج نمود. باز مانند خورشیدی می درخشید. سپس به زیر بغل برد، بعد بیرون آورد به حالت عادی برگشت و نور آن همه آسمان و زمین را روشن نمود. فرعون چون معجزه ی عصا و ید بیضا را دید می خواست ایمان بیاورد. اما متأسفانه هامان، یکی از وزیران او برخاست و گفت: ای فرعون مدتی است دعوی خدایی می کنی و أنا ربکم الاعلی می گویی و عالمی را مسخر خودت کرده ای و همه تو را عبادت می کنند. حال می خواهی به بنده ای ایمان آوری؟! سپس فرعون به موسی گفت: مرا تا فردا مهلت بده. حضرت موسی به او مهلت داد و از قصر بیرون آمد. حق تعالی به موسی وحی کرد که به فرعون بگو اگر به من ایمان آوری پادشاهی را به تو مسلم دارم و نیروی جوانی و قوت به تو می دهم. حضرت موسی این پیغام را به فرعون رسانید. فرعون، هامان، وزیرش را طلبید و پیغام حضرت موسی را به او بیان کرد. هامان گفت: ای فرعون موسی ساحر و جادوگر است و این کار را در حق تو می کند. اما بدان اگر من این قوم یک روز تو را خدا بدانند و عبادت کنند، ارزشش به همه ی ملک دنیا می ارزد من هم می توانم تو را جوان کنم امر کرد برای او وسمه آوردند و هامان سر فرعون را به وسیله ی آن خضاب کرد و موسی سرش به وسیله ی آن سیاه شد و او بدین وسیله فریب خورد ... لذا باز به موسی ایمان نیاورد.

عصای موسی، عصای آدم بود.

در منهج الصادقین، مجلد 4، صفحه 79 آمده است:

... و اکثراً برآنند که عصای حضرت موسی، همان عصای حضرت آدم است که از بهشت آورده بود و اینعصا در میان فرزندان آدم بود تا به حضرت شعیب رسید. حضرت شعیب با چهل عصای دیگر که از آبا و اجدادش به او به ارث رسیده بود، در محلی گذاشته بود. زمانی که حضرت موسی

ص: 532

قرار بست تا برای شعیب کار کند شعیب به او گفت: یکی از این عصاها را بردار. در آن 41 عصا یک بار عصای حضرت آدم به دستش آمد. شعیب گفت آن را بگذار و عصای دیگری بگیر. حضرت موسی آن را میان عصاها گذاشت و مخلوط کرد. باز دست برد و آن عصا به دستش آمد تا چهار بار تکرار شد و هر چهار بار آن عصا به دست آن حضرت می آمد. شعیب دانست که در این کار حکمتی است، لذا او را به حضرت موسی داد. آن حضرت به مصر که می رفت، در وسط راه آتشی افروخته دید. به سوی آتش حرکت کرد. آتش از میان درختی بیرون می آید. یک باره موسی شنید که من جانب الشجر از طرف درخت ندا آمد: یا موسی إنی أنا الله و حق سبحانه و تعالی به او امر فرمودند که عصایت را بیانداز. حضرت موسی عصا را انداخت اژدهایی بزرگ شد. موسی ترسید و گریخت. باز ندا آمد ای موسی مترس و عصا را بگیر. او عصا را گرفت و به حالت اول برگشت و به موسی امر شد تا با این عصا و ید بیضا به جانب فرعون حرکت کن. حضرت موسی با همین عصا به جنگ فرعون رفت.

عصای موسی از مواریث امام زمان است

حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که عصاره ی وجود همه ی انبیا است. از هر پیامبری ارثی دارد و از حضرت موسی عصای حضرت را دارند و در تفسیر این آیه از درختان بهشت بود که وقتی خواست به سوی مدین برود حضرت جبرئیل آن را برایش آورد و آن عصا با تابوت حضرت آدم در دریاچه طبریه است و نه می پوسد و نه تغییر می یابد تا آن که اعلی حضرت قدر قدرت کیهان مکنت بلند همت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند. آن حضرت هر دوی آن ها را بیرون می آورد و در ظهور و قیام و انقلابش از آن استفاده می کند. همان استفاده ای که موسی برای اثبات نبوتش می کرد. حال روایات در این باره را می آوریم.

1. غیبت شیخ اجل ابن ابی زینب، محمدبن ابراهیم نعمانی مشهور به غیبت نعمانی، باب 13، حدیث 27،صفحه 238 و ترجمه ی آن صفحه 277، حدیث 27 و کتاب بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 351، حدیث 104 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ وَ سَعْدَانُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعِيدٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَوَانِيُّ قَالُوا جَمِيعاً حَدَّثَنَا الْحَسَنُ

ص: 533

بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ عَصَا مُوسَى قَضِيبُ آسٍ مِنْ غَرْسِ الْجَنَّةِ أَتَاهُ بِهَا جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ وَ هِيَ وَ تَابُوتُ آدَمَ فِي بُحَيْرَةِ طَبَرِيَّةَ وَ لَنْ يَبْلَيَا وَ لَنْ يَتَغَيَّرَا حَتَّى يُخْرِجَهُمَا الْقَائِمُ(عليه السلام) إِذَا قَامَ.

عبدالله بن سنان می گوید: شنیدم امام صادق فرمودند: عصای موسی از چوب آس از درختان بهشتی بود. هنگامی موسی رو به سوی مدین نمود جبرئیل آن را برایش آورد و آن عصا همراه با تابوت آدم در دریاچه طبریّه است و هرگز آن دو نمی پوسند (و از بین نمی روند) و تغییر (ماهیت هم) نمی یابد تا زمانی حضرت قائم قیام کند. آن دو را (از دریاچه طبریه) بیرون می آورد.

2. غیبت نعمانی، باب 13، حدیث 28، صفحه 238 و ترجمه ی آن صفحه 278، حدیث 28 و کتاب بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 351، حدیث 105 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو سُلَيْمَانَ أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْجَارُودِ زِيَادُ بْنُ الْمُنْذِرِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) إِذَا ظَهَرَ الْقَائِمُ(عليه السلام) ظَهَرَ بِرَايَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ خَاتَمِ سُلَيْمَانَ وَ حَجَرِ مُوسَى وَ عَصَاهُ ثُمَّ يَأْمُرُ مُنَادِيَهُ فَيُنَادِي أَلَا لَا يَحْمِلَنَّ رَجُلٌ مِنْكُمْ طَعَاماً وَ لَا شَرَاباً وَ لَا عَلَفاً فَيَقُولُ أَصْحَابُهُ إِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَقْتُلَنَا وَ يَقْتُلَ دَوَابَّنَا مِنَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ فَيَسِيرُ وَ يَسِيرُونَ مَعَهُ فَأَوَّلُ مَنْزِلٍ يَنْزِلُهُ يَضْرِبُ الْحَجَرَ فَيَنْبُعُ مِنْهُ طَعَامٌ وَ شَرَابٌ وَ عَلَفٌ فَيَأْكُلُونَ وَ يَشْرَبُونَ وَ دَوَابَّهُمْ حَتَّى يَنْزِلُوا النَّجَفَ بِظَهْرِ الْكُوفَةِ.

ابوجارود زیادبن منذر گفت: امام باقر(عليه السلام) فرمودند: هنگامی که حضرت قائم (آل محمد)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند با پرچم رسول خدا و انگشتری سلیمان و سنگ و عصای موسی ظهور خواهد کرد. سپس آن حضرت منادی خود را دستور می دهد که (ای مردم) توجه کنید: هیچ کس از شما هرگز غذا و آشامیدنی و علوفه (برای حیوانات) به همراه خود برندارد. همراهان آن حضرت خواهند گفت: (ای مردم بدانید) او حتماً می خواهد ما و چهارپایانمان را از گرسنگی و تشنگی هلاک کند.پس او به آن ها حرکت می کند و آن هم به دنبال آن حضرت راه می افتند. پس به نخستین منزلی که می رسند و فرود می آیند حضرت ضربه ای به سنگ (حضرت موسی) می زند و طعام و خوراک و آشامیدنی و علوفه برای خودشان و حیواناتشان بیرون می آید و آب جریان پیدا می کند. خودشان و چهارپایانشان می خورند و می آشامند تا سرانجام همه در نجف بیرون کوفه بیرون می آید.

ص: 534

3. در بصائرالدرجات، صفحه 183، باب 4، حدیث36 و بحارالانوار، مجلد 52، صفحه 318، حدیث 19 آمده است:

حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مَنِيعِ بْنِ الْحَجَّاجِ الْبَصْرِيِّ عَنْ مُجَاشِعٍ عَنْ مُعَلًّى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَيْضِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ: كَانَ عَصَى مُوسَى لآِدَمَ فَصَارَتْ إِلَى شُعَيْبٍ ثُمَّ صَارَتْ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ وَ إِنَّهَا لَعِنْدَنَا وَ إِنَّ عَهْدِي بِهَا آنِفاً وَ هِيَ خَضْرَاءُ كَهَيْئَتِهَا حِينَ انْتُزِعَتْ مِنْ شَجَرِهَا وَ إِنَّهَا لَتَنْطِقُ إِذَا اسْتُنْطِقَتْ أُعِدَّتْ لِقَائِمِنَا لِيَصْنَعَ كَمَا كَانَ مُوسَى يَصْنَعُ بِهَا وَ إِنَّهَا لَتَرُوعُ وَ تَلْقَفُ ما تأفكون تفتح لها شفتان إحداهما في الأرض و الأخرى في السقف و بينهما أربعون ذراعا و تلقف ما يأفكون بلسانها.

4. در اثباة الهداة، مجلد 3، صفحه 700، حدیث 137 و اربعین آیة الله خاتون آبادی، صفحه 67، حدیث 13 آمده است:

زمین از آن خداوند است. هر آنچه متعلق به الله است به رسول الله داده شده است و هم اکنون به امام زمان تعلق دارد و حکومت آن نیز با ایشان است.

خداوند در سوره اعراف آيه 128، مى فرمايد:

«قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الأَرضَ لِلّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ العاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»

حضرت موسى(عليه السلام) به قوم خود فرمود: (اى قوم) از خداوند يارى بخواهيد و صبر كنيد. به درستى كه زمين از آنِ خداست. او به هر كس از بندگانش كه بخواهد آن را واگذار خواهد كرد و سرانجام (زمين) از آنِ متقين خواهد بود.

1. در كتاب كافى مجلد 2 صفحه 266، استبصار مجلد 3 صفحه 108 حدیث 5، تهذیب مجلد 7 صفحه 152 حدیث 674، تفسیر صافی مجلد 2، صفحه 227، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 454، وسائل الشیعه مجلد 17 صفحه 329، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 27، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 390 و تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 56 آمده است:

محمّدبن يعقوب بإسناده عن احمدبن محمّد [بن عيسى]، عن ابن محبوب، عن هشام بن سالم، عن ابى خالد الكابلى، عن ابى جعفر(عليه السلام) قال: وجدنا فى كتاب على(علیه السلام): «إنَّ الأرضَ لِلّهِ يوُرِثُهَا مَن يَشآءُ مِن عِبادِهِ وَ العَاقِبَةُ لِلمُتَّقينَ» أنا و اهل بيتى الذين اورثنا [اللّه] الارض و نحن المتقون و الارض كلها لنا فمن احيا ارضاً من المسلمين فليعمرها و ليؤدّ خراجها الى الامام من اهل بيتى و له ما اكل منها [فان تركها او اخربها و اخذها رجل من المسلمين من بعده فعمرها و احياها فهو احق بها من الذى تركها يؤدى خراجها الى الامام من اهل بيتى و له ما يأكل منها ]حتى يظهر القائم(علیه السلام) فى اهل بيتى بالسيف فيحويها و يمنعها و يخرجهم منها

ص: 535

كما حواها رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) و منعها الا من كان فى ايدى شيعتنا، يقاطعهم على ما فى ايديهم و يترك الارض فى ايديهم.

محمّد بن يعقوب به سند خود از احمدبن محمّد [بن عيسى]، از ابن محبوب، از هشام بن سالم، از ابى خالد كابلى، از ابى جعفر امام باقر(عليه السلام) آورده كه فرمودند: در كتاب حضرت على(عليه السلام) يافتيم [فرمود]: «به درستى كه زمين از آنِ خداست. او به هر كس از بندگانش كه بخواهد آن را واگذار خواهد كرد و سرانجام (زمين) از آنِ متقين خواهد بود.» من و خاندانم هستيم، آنان كه [خداوند] زمين را به ما واگذارده و ماييم متقيان و همه زمين براى ماست. پس، هر كه از مسلمانان زمينى را احيا نمود بايد آن را معمور بدارد و خراج آن را به امام از اهل بيت من بپردازد و هر چه از آن برداشت نمايد براى او خواهد بود [پس چنانچه آن را رها سازد يا خراب كند و مردى از مسلمانان پس از] اعراض [او، آن را بگيرد و معمور بدارد و احيا سازد، نسبت به آن زمين شايسته تر از كسى است كه آن را ترك گفته باشد. خراجش را به امام از خاندان من بپردازد و آنچه از آن به دست مى آورد از آن او خواهد بود تا آن گاه كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از خاندانم با شمشير به پا خيزد. پس آن زمين ها را تصرف نمايد و از متصرفين جلوگيرى كند و آن ها را از آن زمين ها اخراج نمايد. همچنان كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) زمين ها را تصرف فرمود و از متصرفين جلوگيرى كرد مگر زمين هايى كه در اختيار شيعيان ما باشد كه ]حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) [با خود ايشان قرارداد بندد و زمين را در دستشان باقى گذارد.

2. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 25، حدیث 66 آمده است:

و رواه العياشى فى تفسيره بإسناده عن ابى خالد الكابلى عن ابى جعفر قال: وجدنا فی کتاب علي(عليه السلام) إِنَ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ- وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ، و أنا و أهل بيتي الذين أورثنا [الله] الأرض، و نحن المتقون و الأرض كلها لنا، فمن أحيا أرضا من المسلمين فعمرها فليؤد خراجها إلى الإمام من أهل بيتي، و له ما أكل منها- فإن تركها و أخربها بعد ما عمرها، فأخذها رجل من المسلمين. بعده فعمرها و أحياها- فهو أحق به من الذي تركها فليؤد خراجها إلى الإمام من أهل بيتي، و له ما أكل منها حتى يظهر القائم من أهل بيتي بالسيف، فيحوزها و يمنعها و يخرجهم عنها- كما حواها رسول الله ص و منعها- إلا ما كان في أيدي شيعتنا فإنه يقاطعهم و يترك الأرض في أيديهم

ص: 536

3. در تفسیر عیاشی، مجلد 2، صفحه 25، حدیث 65، بحارالانوار، مجلد 97، صفحه 58، حدیث 1، تفسیر برهان، مجلد 2، صفحه 28 حدیث 3، تفسیر صافی، مجلد 2، صفحه 227 آمده است:

عن عمّار الساباطی قال سمعت اباعبدالله یقول: أنّ الارض لله یورثها من یشاء من عباده قال: فما کان لله فهو لرسوله و ما کان لرسول الله فهو للامام بعد رسول الله.

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: زمین از آن خداوند است و آن را بین بندگانی که می خواهد ارث قرار می دهد پس هر آنچه از آن خداوند است از آن رسولش است و آن رسول اوست از آن امام بعد از رسول خواهد بود.

4. در غیبت شیخ طوسی صفحه 472 حدیث493، غیبت فضل بن شاذان، منتخب الانوار المضیئه صفحه 194 باب 12 اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 516 باب 32 فصل 12 حدیث396، الایقاظ من الهجعة صفحه 357، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 322 آمده است:

الْفَضْلُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سُفْيَانَ الْجَرِيرِيِّ عَنْ أَبِي صَادِقٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ دَوْلَتُنَا آخِرُ الدُّوَلِ وَ لَنْ يَبْقَى أَهْلُ بَيْتٍ لَهُمْ دَوْلَةٌ إِلَّا مَلَكُوا قَبْلَنَا لِئَلَّا يَقُولُوا إِذَا رَأَوْا سِيرَتَنَا إِذَا مَلِكْنَا سِرْنَا مِثْلَ سِيرَةِ هَؤُلَاءِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ.

مالکیت زمین از آن خداوند است قل اللهم مالک الملک... آن را تنفیض به رسول خدا نموده است و رسول آن را به امامان تا امام زمان هر کس شیعه ی این بزرگواران نباشد و زمین را در اختیار بگیرد غاصب است. امام زمان که بیایند مالکیت همه را باطل می کنند ... و روز قیامت هم در صور دوم کهدمیده می شوند ندا می آید لمن الملک الیوم و اهل بیت جواب می دهند لله الواحد القهار.

ص: 537

104. مثل غیبت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،

اشاره

مثل غیبت موسی بن عمران(عليه السلام) است

اعراف آیه 142

وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ

و ما با موسی سی شب وعده کردیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم تا آن که زمان وعده ی پروردگارش به چهل شب تکمیل شد و موسی به برادر خود هارون گفت: تو اکنون جانشین من در میان قوم من باش و راه اصلاح را پیش گیر و از راه اهل فساد پیروی مکن.

1. در تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه و ترجمه ی آن مجلد 3، صفحه 101 آمده است:

و ما به موسی سی شب وعده دادیم و آن ماه ذی القعده بوده است و با ده روز از ذی الحجة الحرام آن را به اتمام رسانیدیم. پس میقات پروردگار او در چهل شب به اتمام رسید. موسی به برادرش هارون گفت تو در میان قوم من به نیابت و خلافت من باقی بمان و اصلاح انجام بده و هرگز از راه افسادگران پیروی منما.

2. در تفسیر منهج الصادقین، مجلد 4، صفحه 96 آمده است:

در آیه دلالت است بر آن که منزلت امامت منفصل است از نبوت و در آن داخل نیست. زیرا که هارون پیغمبر بود. پس اگر خلافت مستلزم نبوت می بود موسی را احتیاج نمی بود که استخلاف او کند و او را قائم مقام خود گرداند و از جمله ی عجایب آن است که اهل خلاف با آن که قائلند که موسی در غیبت چهل روزه هارون را خلیفه و وصی خود گردانید تا امر امت اومختل نشود و می گویند که حضرت رسالت (محمد)(صلى الله عليه و آله) وصیت نفرمود و هیچ کس را خلیفه نگردانید و کار امت

ص: 538

خود را تا قیامت هرج و مرج بگذاشت. (آیا .......... بگوییم حضرت موسی برای سی یا چهل روز برای خود خلافت قرار داد اما حضرت محمد2 برای تا قیامت خلیفه تعیین نفرمود؟!)

نتایجی که از این آیه می توان گرفت

اولاً موسی در غیبت خود خلیفه ی خود را به اذن الله انتخاب می کند و موسی را با کلمه (و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی) خلیفه را خود تعیین می کند و نمی فرماید که مردم بروند در سقیفه ی بنی ساعده خودشان امام و خلیفه ی خود را تعیین کنند و این کار را رسول خدا در حدیث یوم الدار و حدیث سفینه و حدیث ثقلین و صدها حدیث دیگر که فرمودند: إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی کتاب الله و عترت را قرار دادند، اما مسلمانان صدر اسلام نه به کتاب الله عمل کردند و نه به طرف اهل بیت رفتند.

ثانیاً: همان طور که قوم موسی بعد از موسی گوساله پرست شدند، (البته تا سی روز ذی القعده را صبر کردند و سی روز به انتظار نشستند در ده روز آخر سامری گوساله ساخت اما بعضی از مسلمانان صدر اسلام هنوز جنازه ی رسول خدا را دفن نکرده بودند که به سراغ انتخاب خلیفه به سقیفه ی بنی ساعده رفتند همان طور که قوم موسی توجهی به خلیفه ی او نکردند (البته بعد از سی روز) مسلمانان نیز توجه به خلیفه ی رسول خدا ننمودند. البته از لحظه ی شهادت رسول خدا.

ثالثاً: موسی چهل شبانه روز دارای غیبت بود و امام مسلمین حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حال حاضر در غیبت کبری به سر می برند لذا غیبت ایشان شبیه حضرت موسی است.

کمال الدین به دستور امام زمان در غیبت انبیا نوشته شد.

در اینجا لازم دیدم از کتاب بسیار نفیس کمال الدین و تمام النعمة از تألیفات با ارزش شیخ الطائفه حضرت شیخ صدوق غیبت حضرت موسی را بیاورم زیرا شیخ صدوق در مقدمه ی این کتاب می فرمایند که این کتاب را به دستور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته ام. ایشان می گوید حضرت به من دستور دادند: ...آمرک أن تصنف ولکن صنف الان کتاباً فی الغیبة و اذکر فیه غیبات الانبیا(عليهم السلام)... من به تو دستور می دهم اکنون مستقلاً کتابی درباره ی غیبت تألیف کن و غیبت پیغمبران را در آن درج کن. سپس آن حضرت صلوات الله علیه رفتند ... بر همین اساس لازم دیدم

ص: 539

از زحمات بسیار با ارزش شیخ صدوق در این باره استفاده کرده و باب هفتم و هشتم این کتاب را که درباره ی غیبت حضرت موسی است بیاورم.

3. کتاب کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 1، باب 7، صفحه 145 (ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 248 آمده است:

فَإِنَّهُ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ الْآدَمِيُّ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ آدَمَ النَّسَائِيُ عَنْ أَبِيهِ آدَمَ بْنِ أَبِي إِيَاسٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُبَارَكُ بْنُ فَضَالَةَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍ عَنْ أَبِيهِ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(عليه السلام) لَمَّا حَضَرَتْ يُوسُفَ(عليه السلام) الْوَفَاةُ جَمَعَ شِيعَتَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ حَدَّثَهُمْ بِشِدَّةٍ تَنَالُهُمْ يُقْتَلُ فِيهَا الرِّجَالُ وَ تُشَقُّ بُطُونُ الْحَبَالَى وَ تُذْبَحُ الْأَطْفَالُ حَتَّى يُظْهِرَ اللَّهُ الْحَقَّ فِي الْقَائِمِ مِنْ وُلْدِ لَاوَى بْنِ يَعْقُوبَ وَ هُوَ رَجُلٌ أَسْمَرُ طُوَالُ وَ نَعَتَهُ لَهُمْ بِنَعْتِهِ فَتَمَسَّكُوا بِذَلِكَ وَ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ وَ الشِّدَّةُ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ هُمْ مُنْتَظِرُونَ قِيَامَ الْقَائِمِ أَرْبَعَ مِائَةِ سَنَةٍ حَتَّى إِذَا بُشِّرُوا بِوِلَادَتِهِ وَ رَأَوْا عَلَامَاتِ ظُهُورِهِ وَ اشْتَدَّتْ عَلَيْهِمُ الْبَلْوَى وَ حُمِلَ عَلَيْهِمْ بِالْخَشَبِ وَ الْحِجَارَةِ وَ طُلِبَ الْفَقِيهُ الَّذِي كَانُوا يَسْتَرِيحُونَ إِلَى أَحَادِيثِهِ فَاسْتَتَرَ وَ رَاسَلُوهُ فَقَالُوا كُنَّا مَعَ الشِّدَّةِ نَسْتَرِيحُ إِلَى حَدِيثِكَ فَخَرَجَ بِهِمْ إِلَى بَعْضِ الصَّحَارِي وَ جَلَسَ يُحَدِّثُهُمْ حَدِيثَ الْقَائِمِ وَ نَعْتَهُ وَ قُرْبَ الْأَمْرِ وَ كَانَتْ لَيْلَةً قَمْرَاءَ فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ طَلَعَ عَلَيْهِمْ مُوسَى(عليه السلام) وَ كَانَ فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ حَدِيثَ السِّنِّ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْ دَارِ فِرْعَوْنَ يُظْهِرُ النُّزْهَةَ فَعَدَلَ عَنْ مَوْكِبِهِ وَ أَقْبَلَ إِلَيْهِمْ وَ تَحْتَهُ بَغْلَةٌ وَ عَلَيْهِ طَيْلَسَانُ خَزٍّ فَلَمَّا رَآهُ الْفَقِيهُ عَرَفَهُ بِالنَّعْتِ فَقَامَ إِلَيْهِ وَ انْكَبَّ عَلَى قَدَمَيْهِ فَقَبَّلَهُمَا ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُمِتْنِي حَتَّى أَرَانِيَكَ فَلَمَّا رَأَى الشِّيعَةُ ذَلِكَ عَلِمُوا أَنَّهُ صَاحِبُهُمْ فَأَكَبُّوا عَلَى الْأَرْضِ شُكْراً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَمْ يَزِدْهُمْ عَلَى أَنْ قَالَ أَرْجُو أَنْ يُعَجِّلَ اللَّهُ فَرَجَكُمْ ثُمَّ غَابَ بَعْدَ ذَلِكَ وَ خَرَجَ إِلَى مَدِينَةِ مَدْيَنَ فَأَقَامَ عِنْدَ شُعَيْبٍ مَا أَقَامَ فَكَانَتِ الْغَيْبَةُ الثَّانِيَةُ أَشَدَّ عَلَيْهِمْ مِنَ الْأُولَى وَ كَانَتْ نَيِّفاً وَ خَمْسِينَ سَنَةً وَ اشْتَدَّتِ الْبَلْوَى عَلَيْهِمْ وَ اسْتَتَرَ الْفَقِيهُ فَبَعَثُوا إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا صَبْرَ لَنَا عَلَى اسْتِتَارِكَ عَنَّا فَخَرَجَ إِلَى بَعْضِ الصَّحَارِي وَ اسْتَدْعَاهُمْ وَ طَيَّبَ نُفُوسَهُمْ وَ أَعْلَمَهُمْ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَيْهِ أَنَّهُ مُفَرِّجٌ عَنْهُمْ بَعْدَ أَرْبَعِينَ سَنَةً فَقَالُوا بِأَجْمَعِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ قُلْ لَهُمْ قَدْ جَعَلْتُهَا ثَلَاثِينَ سَنَةً لِقَوْلِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَقَالُوا كُلُّ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ قُلْ لَهُمْ قَدْ جَعَلْتُهَا عِشْرِينَ سَنَةً فَقَالُوا لَا يَأْتِي بِالْخَيْرِ إِلَّا اللَّهُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ قُلْ لَهُمْ قَدْ جَعَلْتُهَا عَشْراً فَقَالُوا لَا يَصْرِفُ السُّوءَ إِلَّا اللَّهُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ قُلْ لَهُمْ لَا تَبْرَحُوا فَقَدْ أَذِنْتُ لَكُمْ فِي فَرَجِكُمْ فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ طَلَعَ مُوسَى(عليه السلام) رَاكِباً حِمَاراً فَأَرَادَ الْفَقِيهُ أَنْ يُعَرِّفَ الشِّيعَةَ مَا يَسْتَبْصِرُونَ بِهِفِيهِ وَ جَاءَ مُوسَى حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهِمْ فَسَلَّمَ عَلَيْهِمْ فَقَالَ لَهُ الْفَقِيهُ مَا اسْمُكَ فَقَالَ مُوسَى قَالَ ابْنُ مَنْ قَالَ ابْنُ عِمْرَانَ قَالَ ابْنُ مَنْ قَالَ ابْنُ قَاهِثِ بْنِ لَاوَى بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ بِمَا ذَا جِئْتَ قَالَ جِئْتُ بِالرِّسَالَةِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَقَامَ إِلَيْهِ فَقَبَّلَ يَدَهُ ثُمَّ جَلَسَ بَيْنَهُمْ فَطَيَّبَ نُفُوسَهُمْ وَ أَمَرَهُمْ أَمْرَهُ ثُمَّ فَرَّقَهُمْ فَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ الْوَقْتِ وَ بَيْنَ فَرَجِهِمْ بِغَرْقِ فِرْعَوْنَ أَرْبَعُونَ سَنَةً.

ص: 540

رسول خدا فرمود چون مرگ يوسف رسيد شيعيان و خاندان خود را جمع كرد و حمد و ثناى الهى گفت و سپس آن ها را از سختى آينده آنان خبر داد و گفت در اين سختى مردان را بكشند و شكم زنان آبستن را بدرند و كودكان را سر ببرند تا خدا حق را در قائم از فرزندان لاوى بن يعقوب ظاهر كند و او مردى گندم گون و بلند قامت است و صفات او را برشمرد و سفارش كرد كه باين وصيت من متمسك باشيد، دوره غيبت و سختى بنى اسرائيل فرا رسيد و مدت چهار صد سال در انتظار قيام قائم بسر بردند تا آن گاه كه مژده تولد او را دريافتند و نشانه هاى ظهورش را ديدند و گرفتارى سخت تر شد و با سنگ به آن ها حمله شد و دانشمند و عالمى كه مردم باحاديث او آرامش ميگرفتند تحت تعقيب قرار گرفت او هم پنهان شد و آن ها را واگذاشت به او گفتند مادر هنگام سختى بگفته هاى تو دل خوش بوديم آن ها را در يك بيابانى برد و نشست و حديث قائم و اوصاف و مژده نزديك بودن ظهور او را به آن ها مي گفت شب مهتابى بود و در همين ميان موسى(عليه السلام) بر آن ها وارد شد، در اين وقت تازه جوانى بود و از خانه فرعون بيرون آمده و سیاحت مي كرد از ميان موكب خود كناره گرفته و سوار بر استری شد و طيلسان خزى بدوش داشت و نزد آن ها آمد، چون آن دانشمند او را ديد از صفات او وي را شناخت، برخاست و خود را به پاى او انداخت و بوسه زد و گفت حمد خدا را كه نمردم تا تو را ديدم چون پيروانش چنين ديدند دانستند كه او ناجى آن ها است همه بشكرانه ی خداى عز و جل بر زمين افتادند موسى جز اين كلمه نگفت كه اميدوارم خداى عز و جل فرج شما را زود برساند سپس غائب شد و رفت به شهر مدين و نزد شعيب مدت ها ماند، اين غيبت دوم براى آنها سخت تر ازاولى بود و پنجاه و چند سال طول كشيد و گرفتارى آن ها سخت شد و دانشمند و عالم هم پنهان شد، فرستادند خدمت او كه ما بر پنهانى تو صبر نتوانيم رفت به يك بيابانى و آن ها را خواست و با گفته هاى خود خوش دل ساخت و به آن ها اعلام کرد که خدای عزوجل به او وحی کرده است که بعد از چهل سال فرج بدهد. همه گفتند: الحمدلله. خدا به او وحی کرد به آن ها بگو آن را تا بیست سال تخفیف دادم. گفتند: کسی

ص: 541

خبر نیاورد جز خدا. خدا به او وحی کرد که آن را تا ده سال کم کردم. گفتند: جلوی بدی را نگیرد جز خدا. به او خطاب رسید که به آن ها بگو از جای خود حرکت نکنید اکنون اجازه ی فرج شما را دادم. در این میانه موسی نمودار شد سوار بر الاغی بود و دانشمند می خواست وظایف شیعه را نسبت به او شرح دهد موسی آمد تا نزد آن ها توقف کرد و بر آن ها سلام داد. دانشمند به او گفت چه نام داری؟ گفت موسی گفت نام پدرت چیست؟ گفت عمران پدر او کیست؟ فاهث بن لاوی بن یعقوب؟ برای چه آمدی؟ به رسالت از طرف خدای عزوجل دانشمند برخاست و دست او را بوسید و سپس با آن ها نشست و آن ها را خوشدل کرد و دستورات خود را به آن ها داد و آن ها را متفرق ساخت و از این وقت تا غرق فرعون و فرج آن ها چهل سال طول کشید.

دقت کنید در این حدیث برای حضرت موسی دو غیبت قائل است. اول زمانی است که حضرت موسی در کاخ فرعون بود. غیبت دوم زمانی است که فرعون از ظلم فرعون از ظلم فرعون و فرعونیان به مدین و نزد حضرت شعیب رفت. در غیبت اول همه موسی را می دیدند یعنی شخص موسی رؤیت می کردند. اما شخصیت موسی از آن ها غایب بود. لذا یک بعد از غیبت حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همین است که مردم ایشان را می بیند اما شخصیتش برای آن ها غایب است. آن ها او را می دیدند ولی نمی دانستند که او آن موعودیت که حضرت یعقوب او را معرفی کرده است. حضرت جعفر صادق(عليه السلام) فرمودند: حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بین شما رفت و آمد دارند و در جلسات شما رفت و آمد می کند و بر روی فرش های شمامی نشیند و میان بازارهای شما راه می رود. اما شما ایشان را نمی شناسید یعنی شخص او را می بیند اما شخصیت ایشان غایب است. البته مواردی هم هست که شخصیت حضرت نیز غایب است.

مطلب دیگری که باید بیان کنیم این است که وقتی در غیبت دوم حضرت موسی(عليه السلام) را دیدند قرار بود مدت غیبت چهل سال باشد. اما چون مردم دعا کردند و از خداوند موسی(عليه السلام) را خواستند به بیست سال تقلیل یافت. وقتی باز دعا کردند و در کمال مضطر شدن ظهور را خواستند. به ده سال تبدیل شد. سرانجام موسی ظاهر گردید. ما شیعیان نیز باید درباره ی فرج مولایمان دعا

ص: 542

کنیم که اگر از روی اضطرار باشد خداوند حضرت را ظاهر می کند لذا آن حضرت می فرمایند و اکثروا الدعا بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم.

4. کتاب کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 1، باب 6، صفحه 147، حدیث 13 (ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 250 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ جَمِيعاً قَالُوا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ يُوسُفَ بْنَ يَعْقُوبَ(عليه السلام) حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ جَمَعَ آلَ يَعْقُوبَ وَ هُمْ ثَمَانُونَ رَجُلًا فَقَالَ إِنَّ هَؤُلَاءِ الْقِبْطَ سَيَظْهَرُونَ عَلَيْكُمْ وَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَ إِنَّمَا يُنْجِيكُمُ اللَّهُ مِنْ أَيْدِيهِمْ بِرَجُلٍ مِنْ وُلْدِ لَاوَى بْنِ يَعْقُوبَ اسْمُهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ(عليه السلام) غُلَامٌ طُوَالٌ جَعْدٌ آدَمُ فَجَعَلَ الرَّجُلُ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ يُسَمِّي ابْنَهُ عِمْرَانَ وَ يُسَمِّي عِمْرَانُ ابْنَهُ مُوسَى.

امام ششم(عليه السلام) فرمودند: چون وفات يوسف بن يعقوب رسيد خاندان يعقوب را كه هشتاد مرد بودند جمع كرد و گفت كه اين قبطيان به زودى بر شما مسلط شوند و بدترين عذاب را بشما بچشانند و همانا خدا شما را به دست مردى از فرزندان لاوى بن يعقوب به نام موسى بن عمران نجات بخشد و او پسريست بلند بالا و پيچيده مو و گندم گون و هر مردى از بنى اسرائيل پسرش را عمران نام مي كرد و او هم نام پسرش را موسى مي گذاشت.

دقت کنید حضرت یعقوب دقیقا شمائل حضرت موسی را 400 سال قبل از ظهور موسی بیان می فرمایند که او بلند بالا است و دارای موی مجعد و پیچیده است. چهره اش گندمگون ما عین همین مطالب و نشانی رادرباره حضرت مهدی موعود داریم و یا حضرت یعقوب از ملاحم سخن می گوید به زودی برای قبطیان بر شما مسلط می شوند و بدترین عذاب ها را در مورد شما به کار می برند و سرانجام موسی ... خواهد کرد. باز عین این ملاحم درباره حضرت مهدی موعود است.

5. کتاب کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 1، باب 6، صفحه 152، حدیث 14 (ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 256 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُعَلَّى بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي الْقَائِمِ(عليه السلام) سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى

ص: 543

بْنِ عِمْرَانَ(عليه السلام) فَقُلْتُ وَ مَا سُنَّتُهُ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ قَالَ خَفَاءُ مَوْلِدِهِ وَ غَيْبَتُهُ عَنْ قَوْمِهِ فَقُلْتُ وَ كَمْ غَابَ مُوسَى عَنْ أَهْلِهِ وَ قَوْمِهِ فَقَالَ ثماني [ثَمَانٍ] وَ عِشْرِينَ سَنَةً.

عبد اللَّه بن سنان گويد از امام ششم شنيدم که مي فرمودند: در قائم روشى است از موسى بن عمران(عليه السلام) عرض كردم چه روشى از موسى بن عمران؟ فرمود پنهانى ولادت او و غيبت او از قوم خود. عرض كردم موسى چند از اهلش غائب شد؟ فرمودند: بيست سال.

6. کتاب کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 1، باب 6، صفحه 152، حدیث 15 (ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 256 آمده است:

وَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْمُكَتِّبُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ أَحْمَدُ بْنُ سُلَيْمَانَ الرُّهَاوِيُ قَالَ حَدَّثَنَا مُعَاوِيَةُ بْنُ هِشَامٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(عليه السلام) الْمَهْدِيُّ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ يُصْلِحُ اللَّهُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى يُصْلِحُهُ اللَّهُ فِي لَيْلَةٍ.

امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمود: خدا كار مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما را در يك شب درست مي كند و در روايت ديگر است كه (امر) او را در يك شب اصلاح مي كند.

7. کتاب کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 1، باب 6، صفحه 152، حدیث 15 (ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 256 آمده است:حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ فِي صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ أَرْبَعُ سُنَنٍ مِنْ أَرْبَعَةِ أَنْبِيَاءَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ عِيسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ يُوسُفَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ فَأَمَّا مِنْ مُوسَى فَخَائِفٌ يَتَرَقَّبُ وَ أَمَّا مِنْ يُوسُفَ فَالسِّجْنُ وَ أَمَّا مِنْ عِيسَى فَيُقَالُ لَهُ إِنَّهُ مَاتَ وَ لَمْ يَمُتْ وَ أَمَّا مِنْ مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) فَالسَّيْفُ.

ابى بصير گويد از امام پنجم شنيدم مي فرمودند: در صاحب اين امر چهار سنت است از چهار پيغمبر يك روش از موسی و یک روش از عيسى(عليه السلام) و يك روش از يوسف و يك روش از محمد(صلى الله عليه و آله) اما از موسى(عليه السلام) خائف است و انتظار مي برد و اما از يوسف(عليه السلام) زندان است و از عیسى(عليه السلام) اين است كه مردم مي گويند مرده است و او نمرده است و اما از محمد(صلى الله عليه و آله) شمشير است.

ص: 544

درباره ی حضرت مهدی نیز در روایات یکی از علت هایی که آن حضرت خائف یترقب هستند این است که همان طور که مردم 13 معصوم دیگر را به شهادت رسانیدند، خداوند ایشان را غایب از انظار قرار داده است که جانشان حفظ شود. اما سنتی که از عیسی است این است که درباره ی امام زمان غیبت طول می کشد عده ای می گویند که اصلاً امام عسکری فرزندی نداشته است. عده ای می گویند او پس از تولد مرده است. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا اللهم الرزقنا لما تحب و ترضی.

8. کتاب کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 1، باب 7، صفحه 153، حدیث 17 (ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 257 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ السُّكَّرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قُلْتُ لِلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) أَخْبِرْنِي بِوَفَاةِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(عليه السلام) فَقَالَ إِنَّهُ لَمَّا أَتَاهُ أَجَلُهُ وَ اسْتَوْفَى مُدَّتَهُ وَ انْقَطَعَ أُكُلُهُ أَتَاهُ مَلَكُ الْمَوْتِ(عليه السلام) فَقَالَ لَهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا كَلِيمَ اللَّهِ فَقَالَ مُوسَى وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ مَنْ أَنْتَ فَقَالَ أَنَا مَلَكُ الْمَوْتِ قَالَ مَا الَّذِي جَاءَ بِكَ قَالَ جِئْتُ لِأَقْبِضَ رُوحَكَ فَقَالَ لَهُ مُوسَى(عليه السلام) مِنْ أَيْنَ تَقْبِضُ رُوحِي قَالَ مِنْ فَمِكَ قَالَ مُوسَى(عليه السلام) كَيْفَ وَ قَدْ كَلَّمْتُ بِهِ رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ قَالَ فَمِنْ يَدَيْكَ قَالَ كَيْفَ وَ قَدْ حَمَلْتُ بِهِمَا التَّوْرَاةَ قَالَ فَمِنْ رِجْلَيْكَ قَالَ كَيْفَ وَ قَدْ وَطِئْتُ بِهِمَا طُورَ سَيْنَاءَ قَالَ فَمِنْ عَيْنِكَ قَالَ كَيْفَ وَ لَمْ تَزَلْ إِلَى رَبِّي بِالرَّجَاءِ مَمْدُودَةً قَالَ فَمِنْ أُذُنَيْكَ قَالَ كَيْفَ وَ قَدْ سَمِعْتُ بِهِمَا كَلَامَ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى مَلَكِ الْمَوْتِ لَا تَقْبِضْ رُوحَهُ حَتَّى يَكُونَهُوَ الَّذِي يُرِيدُ ذَلِكَ وَ خَرَجَ مَلَكُ الْمَوْتِ فَمَكَثَ مُوسَى(عليه السلام) مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَمْكُثَ بَعْدَ ذَلِكَ وَ دَعَا يُوشَعَ بْنَ نُونٍ فَأَوْصَى إِلَيْهِ وَ أَمَرَهُ بِكِتْمَانِ أَمْرِهِ وَ بِأَنْ يُوصِيَ بَعْدَهُ إِلَى مَنْ يَقُومُ بِالْأَمْرِ وَ غَابَ مُوسَى(عليه السلام) عَنْ قَوْمِهِ فَمَرَّ فِي غَيْبَتِهِ بِرَجُلٍ وَ هُوَ يَحْفِرُ قَبْراً فَقَالَ لَهُ أَ لَا أُعِينُكَ عَلَى حَفْرِ هَذَا الْقَبْرِ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ بَلَى فَأَعَانَهُ حَتَّى حَفَرَ الْقَبْرَ وَ سَوَّى اللَّحْدَ ثُمَّ اضْطَجَعَ فِيهِ مُوسَى لِيَنْظُرَ كَيْفَ هُوَ فَكَشَفَ اللَّهُ لَهُ الْغِطَاءَ فَرَأَى مَكَانَهُ فِي الْجَنَّةِ فَقَالَ يَا رَبِّ اقْبِضْنِي إِلَيْكَ فَقَبَضَ مَلَكُ الْمَوْتِ رُوحَهُ مَكَانَهُ وَ دَفَنَهُ فِي الْقَبْرِ وَ سَوَّى عَلَيْهِ التُّرَابَ وَ كَانَ الَّذِي يَحْفِرُ الْقَبْرَ مَلَكُ الْمَوْتِ فِي صُورَةِ آدَمِيٍّ وَ كَانَ ذَلِكَ فِي التِّيهِ فَصَاحَ صَائِحٌ مِنَ السَّمَاءِ مَاتَ مُوسَى كَلِيمُ اللَّهِ وَ أَيُّ نَفْسٍ لَا تَمُوتُ.

محمد بن عماره از پدرش بازگو كرده است گويد به امام صادق جعفربن محمد(عليه السلام) عرض كردم مرا از وفات موسى بن عمران(عليه السلام) خبر ده؟ فرمود چون مرگش در رسيد و مدت عمرش تمام شد و روزيش بريد ملك الموت نزد او آمد و عرض كرد السلام عليك يا كليم اللَّه موسى گفت و عليك السلام كيستى گفت من ملك الموتم، فرمود براى چه آمدى؟ عرض كرد آمدم جانت را بگيرم موسى گفت از كجا جانم را مي گيرى گفت از دهانت

ص: 545

موسى گفت چگونه از دهانم با آن كه با اين دهان با پروردگارم جل جلاله سخن گفتم، فرمود از دستت، گفت چگونه با آن كه با اين دست تورات را برداشتم گفت از پايت فرمود چگونه با آن كه با پايم طور سينا را گام زدم، گفت از دو چشمت، گفت چگونه با آن كه هميشه دو چشمم اميدوار به پروردگارم بوده است. گفت از دو گوشت، گفت چگونه با آنكه با آن ها سخن پروردگارم عز و جل را شنيدم، فرمود خداى تبارك و تعالى به ملك الموت وحى كرد جانش را نگير تا خودش درخواست كند ملك الموت بيرون شد و موسى عليه السلام تا خدا خواست زنده بود بعد از آن يوشع بن نون را خواست و به او وصيت كرد و دستور داد سِرّ او را نگه دارد و بعد از خود به كسى كه شايسته است وصيت نمايد و از ميان قوم خود غائب شد در دوران غيبتش به مردى برخورد كه گورى مي كند به او گفت مي خواهى در كندن اين گور به تو كمك دهم آن مرد گفت آرى كمكش كرد تا گور را كند و لحد را پرداخت سپس موسى در آن خوابيد تا بنگرد چگونه است خدا پرده از چشمش برداشت و جاى خود را در بهشت ديدو عرض كرد خدايا مرا نزد خود بخوان و جانم را بگير ملك الموت همان گاه در آنجا جانش را گرفت و در آن قبر به خاكش سپرد و آنكه گور را مي كند همان ملك الموت بود كه به صورت آدم در آمده بود و اين در صحراى تيه بود و يك فريادكننده اى از آسمان فرياد كرد كه موسى كليم اللَّه مرد و چه كس است كه نميرد؟

این که خداوند به ملک الموت می فرمایند موسی را رها کن تا زمانی که او خودش بخواهد بمیرد. به این مرگ، مرگ اختیاری گویند. مسئله ی دیگری که می فرمایند: موسی در قبر وقتی جایگاه خود را در عالم ملکوت دید از خداوند طلب مرگ کرد. درباره ی شهدا نیز چنین است که شهید هنگام شهادت جایگاه خود در عالم ملکوت را می بیند. لذا به او شهید و شاهد می گویند. این که حفرکننده ی قبر خود ملک الموت بوده است درحالی که ملک الموت فرشته است علتش این است که ملک می تواند به هر شکلی که بخواهد به اذن الله درمی آید. یتشکل بکل الاشیاء. بارها جبرئیل خدمت رسول خدا می رسید درحالی که به شکل برادر رضاعی رسول خدا در می آمد.

9. کتاب کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 1، باب 7، صفحه 154 و در ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 258 آمده است:

ص: 546

فَحَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ أَبِيهِ(عليه السلام) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص سُئِلَ عَنْ قَبْرِ مُوسَى أَيْنَ هُوَ فَقَالَ هُوَ عِنْدَ الطَّرِيقِ الْأَعْظَمِ عِنْدَ الْكَثِيبِ الْأَحْمَرِ ثُمَّ إِنَّ يُوشَعَ بْنَ نُونٍ(عليه السلام) قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَ مُوسَى(عليه السلام) صَابِراً مِنَ الطَّوَاغِيتِ عَلَى اللَّأْوَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْجَهْدِ وَ الْبَلَاءِ حَتَّى مَضَى مِنْهُمْ ثَلَاثُ طَوَاغِيتَ فَقَوِيَ بَعْدَهُمْ أَمْرُهُ فَخَرَجَ عَلَيْهِ رَجُلَانِ مِنْ مُنَافِقِي قَوْمِ مُوسَى(عليه السلام) بِصَفْرَاءَ بِنْتِ شُعَيْبٍ امْرَأَةِ مُوسَى(عليه السلام) فِي مِائَةِ أَلْفِ رَجُلٍ فَقَاتَلُوا يُوشَعَ بْنَ نُونٍ(عليه السلام) فَقَتَلَهُمْ وَ قَتَلَ مِنْهُمْ مَقْتَلَةً عَظِيمَةً وَ هَزَمَ الْبَاقِينَ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ أَسَرَ صَفْرَاءَ بِنْتَ شُعَيْبٍ وَ قَالَ لَهَا قَدْ عَفَوْتُ عَنْكِ فِي الدُّنْيَا إِلَى أَنْ أَلْقَى نَبِيَّ اللَّهِ مُوسَى(عليه السلام) فَأَشْكُوَ إِلَيْهِ مَا لَقِيتُ مِنْكِ وَ مِنْ قَوْمِكِ فَقَالَتْ صَفْرَاءُ وَا وَيْلَاهْ وَ اللَّهِ لَوْ أُبِيحَتْ لِيَ الْجَنَّةُ لَاسْتَحْيَيْتُ أَنْ أَرَى فِيهَا رَسُولَ اللَّهِ وَ قَدْ هَتَكْتُ حِجَابَهُ وَ خَرَجْتُ عَلَى وَصِيِّهِ بَعْدَهُ فَاسْتَتَرَ الْأَئِمَّةُ بَعْدَ يُوشَعَ بْنِ نُونٍ إِلَى زَمَانِ دَاوُدَ(عليه السلام) أَرْبَعَمِائَةِ سَنَةٍ وَ كَانُوا أَحَدَ عَشَرَ وَ كَانَ قَوْمُ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ يَخْتَلِفُونَ إِلَيْهِ فِي وَقْتِهِ وَ يَأْخُذُونَ عَنْهُ مَعَالِمَ دِينِهِمْ حَتَّى انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَى آخِرِهِمْ فَغَابَ عَنْهُمْ ثُمَّ ظَهَرَ لَهُمْ فَبَشَّرَهُمْ بِدَاوُدَ(عليه السلام) وَ أَخْبَرَهُمْ أَنَّ دَاوُدَ(عليه السلام) هُوَ الَّذِي يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ جَالُوتَ وَ جُنُودِهِ وَ يَكُونُ فَرَجُهُمْ فِي ظُهُورِهِ فَكَانُوا يَنْتَظِرُونَهُ فَلَمَّا كَانَ زَمَانُ دَاوُدَ(عليه السلام) كَانَ لَهُ أَرْبَعَةُ إِخْوَةٍ وَ لَهُمْ أَبٌ شَيْخٌ كَبِيرٌ وَ كَانَ دَاوُدُ ع مِنْبَيْنِهِمْ حامل [خَامِلَ] الذِّكْرِ وَ كَانَ أَصْغَرَ إِخْوَتِهِ لَا يَعْلَمُونَ أَنَّهُ دَاوُدُ النَّبِيُّ الْمُنْتَظَرُ الَّذِي يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ جَالُوتَ وَ جُنُودِهِ وَ كَانَتِ الشِّيعَةُ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ قَدْ وُلِدَ وَ بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ كَانُوا يَرَوْنَهُ وَ يُشَاهِدُونَهُ وَ لَا يَعْلَمُونَ أَنَّهُ هُوَ فَخَرَجَ دَاوُدُ(علیه السلام) وَ إِخْوَتُهُ وَ أَبُوهُمْ لَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ وَ تَخَلَّفَ عَنْهُمْ دَاوُدُ وَ قَالَ مَا يُصْنَعُ بِي فِي هَذَا الْوَجْهِ فَاسْتَهَانَ بِهِ إِخْوَتُهُ وَ أَبُوهُ وَ أَقَامَ فِي غَنَمِ أَبِيهِ يَرْعَاهَا فَاشْتَدَّ الْحَرْبُ وَ أَصَابَ النَّاسَ جَهْدٌ فَرَجَعَ أَبُوهُ وَ قَالَ لِدَاوُدَ احْمِلْ إِلَى إِخْوَتِكَ طَعَاماً يَتَقَوَّوْنَ بِهِ عَلَى الْعَدُوِّ وَ كَانَ(علیه السلام) رَجُلًا قَصِيراً قَلِيلَ الشَّعْرِ طَاهِرَ الْقَلْبِ أَخْلَاقُهُ نَقِيَّةٌ فَخَرَجَ وَ الْقَوْمُ مُتَقَارِبُونَ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ قَدْ رَجَعَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ إِلَى مَرْكَزِهِ فَمَرَّ دَاوُدُ(علیه السلام) عَلَى حَجَرٍ فَقَالَ الْحَجَرُ لَهُ بِنِدَاءٍ رَفِيعٍ يَا دَاوُدُ خُذْنِي فَاقْتُلْ بِي جَالُوتَ فَإِنِّي إِنَّمَا خُلِقْتُ لِقَتْلِهِ فَأَخَذَهُ وَ وَضَعَهُ فِي مِخْلَاتِهِ الَّتِي كَانَتْ تَكُونُ فِيهَا حِجَارَتُهُ الَّتِي كَانَ يَرْمِي بِهَا غَنَمَهُ فَلَمَّا دَخَلَ الْعَسْكَرَ سَمِعَهُمْ يُعَظِّمُونَ أَمْرَ جَالُوتَ فَقَالَ لَهُمْ مَا تُعَظِّمُونَ مِنْ أَمْرِهِ فَوَ اللَّهِ لَئِنْ عَايَنْتُهُ لَأَقْتُلَنَّهُ فَتَحَدَّثُوا بِخَبَرِهِ حَتَّى أُدْخِلَ عَلَى طَالُوتَ فَقَالَ لَهُ يَا فَتَى مَا عِنْدَكَ مِنَ الْقُوَّةِ وَ مَا جَرَّبْتَ مِنْ نَفْسِكَ قَالَ قَدْ كَانَ الْأَسَدُ يَعْدُو عَلَى الشَّاةِ مِنْ غَنَمِي فَأُدْرِكُهُ فَآخُذُ بِرَأْسِهِ وَ أَفُكُّ لَحْيَيْهِ عَنْهَا فَآخُذُهَا مِنْ فِيهِ وَ كَانَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَوْحَى [الله] إِلَى طَالُوتَ أَنَّهُ لَا يَقْتُلُ جَالُوتَ إِلَّا مَنْ لَبِسَ دِرْعَكَ فَمَلَأَهَا فَدَعَا بِدِرْعِهِ فَلَبِسَهَا دَاوُدُ(عليه السلام) فَاسْتَوَتْ عَلَيْهِ فَرَاعَ ذَلِكَ طَالُوتَ وَ مَنْ حَضَرَهُ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقَالَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَقْتُلَ بِهِ جَالُوتَ فَلَمَّا أَصْبَحُوا وَ الْتَقَى النَّاسُ قَالَ دَاوُدُ(علیه السلام) أَرُونِي جَالُوتَ فَلَمَّا رَآهُ أَخَذَ الْحَجَرَ فَرَمَاهُ بِهِ فَصَكَّ بِهِ بَيْنَ عَيْنَيْهِ فَدَمَغَهُ وَ تَنَكَّسَ عَنْ دَابَّتِهِ فَقَالَ النَّاسُ قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَ مَلَّكَهُ النَّاسُ حَتَّى لَمْ يَكُنْ يُسْمَعُ لِطَالُوتَ ذِكْرٌ وَ اجْتَمَعَتْ عَلَيْهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَيْهِ الزَّبُورَ وَ عَلَّمَهُ صَنْعَةَ الْحَدِيدِ فَلَيَّنَهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْجِبَالَ وَ الطَّيْرَ أَنْ تُسَبِّحَ مَعَهُ وَ أَعْطَاهُ صَوْتاً لَمْ يُسْمَعْ بِمِثْلِهِ حُسْناً وَ أَعْطَاهُ قُوَّةً فِي الْعِبَادَةِ وَ أَقَامَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ نَبِيّاً وَ هَكَذَا يَكُونُ سَبِيلُ الْقَائِمِ(عليه السلام) لَهُ عَلَمٌ إِذَا حَانَ وَقْتُ خُرُوجِهِ انْتَشَرَ ذَلِكَ الْعَلَمُ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَنْطَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَنَادَاهُ اخْرُجْ يَا وَلِيَّ اللَّهِ فَاقْتُلْ أَعْدَاءَ اللَّهِ وَ لَهُ سَيْفٌ مُغْمَدٌ إِذَا حَانَ وَقْتُ خُرُوجِهِ اقْتَلَعَ

ص: 547

ذَلِكَ السَّيْفُ مِنْ غِمْدِهِ وَ أَنْطَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَنَادَاهُ السَّيْفُ اخْرُجْ يَا وَلِيَّ اللَّهِ فَلَا يَحِلُّ لَكَ أَنْ تَقْعُدَ عَنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ فَيَخْرُجُ(عليه السلام) وَ يَقْتُلُ أَعْدَاءَ اللَّهِ حَيْثُ ثَقِفَهُمْ وَ يُقِيمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ يَحْكُمُ بِحُكْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

فرمود پدرم از جدم از پدرش روايت كرده كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از قبر موسى پرسش شد فرمودند: آن نزد راه بزرگى است پهلوى تل سرخ، سپس يوشع بن نون بعد از موسى(عليه السلام) قيام به امر نبوت و خلافت كرد و بر آزار و زيان و سختى و گرفتارى سركشان صبر كرد تا سه تن از آن ها مردند و پس از آن ها كارش بالا گرفت و نيرومند شد ولى دو تن از منافقان قوم خودش صفورا دختر شعيب زن موسى را به شورش واداشتند و با صد هزار كس مخالفت او نمودند و جنگيدند و يوشع با آن ها نبرد كرد و جمع بسيارى از آن ها را كشت و باقىگريختند به اذن خداى تعالى ذكره و صفورا دختر شعيب اسير شد و يوشع او را بخشيد و گفت تو را در دنيا بخشيدم تا پيغمبر خدا موسى را ملاقات كنم و آنچه از دست تو و طرفدارانت كشيدم به او شكايت كنم و صفورا گفت واى واى به خدا اگر بهشت را بر من ارزانى دارند شرمم آيد كه رسول خدا را در آن ملاقات كنم با آن كه هتك حرمت او كردم و بر وصى او شوريدم بعد از يوشع تا زمان داود ائمه پنهان بودند در مدت چهار صد سال و آن ها يازده تن بودند و در هر زمانى پيروان هر يك از آن ها با آن ها رفت و آمد داشتند و معالم دين خود را از آن ها اخذ مي كردند تا كار امامت به آخرين نفر آن ها رسيد و غايب شد و سپس ظاهر گرديد و مژده ی طلوع داود را به آن ها خبر داد كه داود عليه السلام همان كسى است كه زمين را از جالوت و لشكريانش پاك مي كند و فرج آن ها در ظهور او است و در انتظار او بودند و چون زمان داود(عليه السلام) شد براى او چهار برادر بود كه پدر پيرى داشتند و داود در ميان آن ها نامى نداشت و از همه كوچك تر بود و نمي دانستند كه او همان داودى است كه انتظار او را مي كشند و بايد زمين را از جالوت و قشونش پاك كند با آن كه شيعه مي دانستند كه او زائيده شده و به سن نيرومندى رسيده او را مي ديدند و مشاهده مى كردند و نمي دانستند او است، داود و برادران و پدرشان با طالوت جبهه ی جنگ رفته بودند ولى داود به جا مانده بود و مي گفت در اين جبهه چه كارى از من مى آيد و پدر و برادرانش هم او را سست مي شمردند او سر گوسفندان پدر مانده بود و آن ها را مي چرانيد،

ص: 548

هراس مردم از جالوت سخت شد و در گرفتارى افتادند. پدرش از جبهه برگشت و به داود گفت خوراك به برادرانت برسان تا در برابر دشمن تقويت شوند داود مردى كوتاه قد كم مو و پاك دل و خوش اخلاق بود به جبهه رفت و ديد لشكر گرد هم جمع شده و هر دسته اى به مركز خود موضع گرفته اند داود به سنگى گذشت و سنگ به وى آواز داد و فرياد كرد كه اى داود مرا بردار و جالوت را با من بكش براستى من براى كشتن اوآفريده شده ام. آن سنگ را برداشت و در توبره ی خود نهاد كه سنگ هایى براى پرتاب به گوسفندان خود در آن جمع مي كرد، چون ميان لشكر رسيد شنيد كه كار جالوت را بزرگ مي شمارند گفت چه عظمتى دارد به خدا اگر چشم به او بيفتد او را مي كشم گفته ی او را به هم رسانيدند تا به گوش طالوت رسيد او را خواست و به او گفت اى جوان چه اندازه نيرو دارى و چه تجربه اى آموختى؟ گفت بسا بوده كه شير بر گوسفندى در كله ام مي پريده او را مي گرفتم سرش را مي چسبيدم و دو كامش را از هم مي گشودم و گوسفند را از دهانش بيرون مى آورم، خداى تبارك و تعالى به طالوت وحى كرده بود كه قاتل جالوت كسى است كه زره تو بر تنش رسا باشد زره خود را خواست و داود پوشيد بر او رسا بود طالوت و حاضرين از اين پيش آمد به هراس افتادند و گفت اميد است خداوند به دست او جالوت را بكشد، چون صبح شد و دو لشكر به هم برآمدند داود(عليه السلام) گفت جالوت را به من نشان بدهيد چون او را ديد آن سنگ را به سمت او پرتاب كرد و ميان دو چشمش را با آن شكافت تا به مغز سرش نشست و از مركب سرنگون شد مردم فرياد كردند داود جالوت را كشت و او را به پادشاهى برداشتند و نامى از طالوت نبردند و بنى اسرائيل دور او جمع شدند و خدا زبور را بر او فرستاد و صنعت آهن را به او آموخت و آن را براى او نرم ساخت و كوه ها و پرنده ها را دستور داد با او در تسبيح هم آواز شوند و آوازى خوش به او عطا كرد كه مانند آن شنيده نشده بود و در عبادت نيرومندى به وى عطا كرد و در ميان بنى اسرائيل به نبوت قيام كرد و همچنين است روش قائم(عليه السلام) وقتى ظهور او برسد، او خود داند و خدا او را گويا كند و به او آواز دهد اى ولى خدا بيرون شو و دشمنان خدا را بكش

ص: 549

يك شمشير غلاف كرده دارد كه چون وقت خروجش رسد از غلاف خود به در آيد و خدا او را گويا كند و آن شمشير فرياد زند اى ولى خدا بيرون شو ديگر روا نيست از دشمنان خدا تقاعد كنى بيرون آيد و دشمنان خدا را هر جا بيابدبكشد و حدود خدا را بر پا دارد و بحكم خداى عز و جل حكم كند.

به این حدیث دقت کنید و آن را با حدیث منزلت تطبیق دهید که حضرت می فرمایند: انت منی بمنزلة هارون من موسی. چقدر زندگی حضرت موسی و جانشینش با حضرت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) شبیه است. یوشع جانشین موسی است و صفورا همسر موسی با جانشین موسی به جنگ پرداخت و در جنگ شکست می خورد و یوشع او را می بخشد انسان را به یاد جنگ جمل می اندازد که عایشه با جانشین رسول خدا(صلى الله عليه و آله) اینجا امیرالمؤمنین به جنگ پرداخت و از آن حضرت شکست می خورد و حضرت امیر او را بخشیدند.

حیات اشیا و نطق اشیاء

یکی دیگر از مسائلی که در این حدیث مطرح است، نطق اشیاء است در اینجا باید بگوییم نظر قرآن:

اولاً همه ی اشیاء زنده هستند که خداوند می فرمایند و من الماء کل شیء حی قرآن همه چیز را حی و زنده می داند کل شیء حی.

ثانیاً: خداوند می فرمایند انطق الله انطق کل شیء به اذن خداوند همه چیز به نطق درمی آیند.

ثالثاً: خداوند می فرمایند: بیده ملکوت کل شی پس ملکوت و باطن هرچه در دست خداوند است چون ملکوت هر چیز نزد خداوند است. پس به اذن الله انطق کل شیء و به اذن الله کل شیء حی و به اذن الله سنگی که در دست داود است به سخن می آید و جالوت را می کشد و به اذن الله زمانی که وقت ظهور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شود، شمشیر آن حضرت از نیام بیرون می آید و فریاد می زند اخرج یا ولی الله وقت قیام است ای ولی خداوند به پا خیز.

10. کتاب کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 1، باب 7، صفحه 154 و در ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 258 آمده است:

ص: 550

حدثني بذلك أبو الحسن أحمد بن ثابت الدواليني بمدينة السلام عن محمد بن الفضل النحوي عن محمد بن علي بن عبد الصمد الكوفي عن علي بن عاصم عن محمد بن علي بن موسى عن أبيه عن آبائه عن الحسين بن علي(عليه السلام) عن رسول الله صلى الله عليه و آله في آخر حديث طويل قد أخرجته في هذا الكتاب في باب ما روي عن النبي صلى الله عليه و آله من النص على القائم(عليه السلام) و أنه الثاني عشر من الأئمةثُمَ إِنَّ دَاوُدَ ع أَرَادَ أَنْ يَسْتَخْلِفَ سُلَيْمَانَ(عليه السلام) لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَيْهِ يَأْمُرُهُ بِذَلِكَ فَلَمَّا أَخْبَرَ بَنِي إِسْرَائِيلَ ضَجُّوا مِنْ ذَلِكَ وَ قَالُوا يَسْتَخْلِفُ عَلَيْنَا حَدَثاً وَ فِينَا مَنْ هُوَ أَكْبَرُ مِنْهُ فَدَعَا أَسْبَاطَ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقَالَ لَهُمْ قَدْ بَلَغَنِي مَقَالَتُكُمْ فَأَرُونِي عِصِيَّكُمْ فَأَيُّ عَصًا أَثْمَرَتْ فَصَاحِبُهَا وَلِيُّ الْأَمْرِ مِنْ بَعْدِي فَقَالُوا رَضِينَا فَقَالَ لِيَكْتُبْ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْكُمُ اسْمَهُ عَلَى عَصَاهُ فَكَتَبُوهُ ثُمَّ جَاءَ سُلَيْمَانُ(عليه السلام) بِعَصَاهُ فَكَتَبَ عَلَيْهَا اسْمَهُ ثُمَّ أُدْخِلَتْ بَيْتاً وَ أُغْلِقَ الْبَابُ وَ حَرَسَتْهُ رُءُوسُ أَسْبَاطِ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَلَمَّا أَصْبَحَ صَلَّى بِهِمُ الْغَدَاةَ ثُمَّ أَقْبَلَ فَفَتَحَ الْبَابَ فَأَخْرَجَ عِصِيَّهُمْ وَ قَدْ أَوْرَقَتْ وَ عَصَا سُلَيْمَانَ قَدْ أَثْمَرَتْ فَسَلَّمُوا ذَلِكَ لِدَاوُدَ(عليه السلام) فَاخْتَبَرَهُ بِحَضْرَةِ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقَالَ لَهُ يَا بُنَيَّ أَيُّ شَيْ ءٍ أَبْرَدُ قَالَ عَفْوُ اللَّهِ عَنِ النَّاسِ وَ عَفْوُ النَّاسِ بَعْضُهُمْ عَنْ بَعْضٍ قَالَ يَا بُنَيَّ فَأَيُّ شَيْ ءٍ أَحْلَى قَالَ الْمَحَبَّةُ وَ هُوَ رَوْحُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ فَافْتَرَّ دَاوُدُ ضَاحِكاً فَسَارَ بِهِ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقَالَ هَذَا خَلِيفَتِي فِيكُمْ مِنْ بَعْدِي ثُمَّ أَخْفَى سُلَيْمَانُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرَهُ وَ تَزَوَّجَ بِامْرَأَةٍ وَ اسْتَتَرَ مِنْ شِيعَتِهِ مَاشَاءَاللَّهُ أَنْ يَسْتَتِرَ ثُمَّ إِنَ امْرَأَتَهُ قَالَتْ لَهُ ذَاتَ يَوْمٍ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي مَا أَكْمَلَ خِصَالَكَ وَ أَطْيَبَ رِيحَكَ وَ لَا أَعْلَمُ لَكَ خَصْلَةً أَكْرَهُهَا إِلَّا أَنَّكَ فِي مَئُونَةِ أَبِي فَلَوْ دَخَلْتَ السُّوقَ فَتَعَرَّضْتَ لِرِزْقِ اللَّهِ رَجَوْتُ أَنْ لَا يُخَيِّبَكَ فَقَالَ لَهَا سُلَيْمَانُ(عليه السلام) إِنِّي وَ اللَّهِ مَا عَمِلْتُ عَمَلًا قَطُّ وَ لَا أُحْسِنُهُ فَدَخَلَ السُّوقَ فَجَالَ يَوْمَهُ ذَلِكَ ثُمَّ رَجَعَ فَلَمْ يُصِبْ شَيْئاً فَقَالَ لَهَا مَا أَصَبْتُ شَيْئاً قَالَتْ لَا عَلَيْكَ إِنْ لَمْ يَكُنِ الْيَوْمَ كَانَ غَداً فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ خَرَجَ إِلَى السُّوقِ فَجَالَ يَوْمَهُ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَى شَيْ ءٍ وَ رَجَعَ فَأَخْبَرَهَا فَقَالَتْ لَهُ يَكُونُ غَداً ان شاءاللَّه فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْيَوْمِ الثَّالِثِ مَضَى حَتَّى انْتَهَى إِلَى سَاحِلِ الْبَحْرِ فَإِذَا هُوَ بِصَيَّادٍ فَقَالَ لَهُ هَلْ لَكَ أَنْ أُعِينَكَ وَ تُعْطِيَنَا شَيْئاً قَالَ نَعَمْ فَأَعَانَهُ فَلَمَّا فَرَغَ أَعْطَاهُ الصَّيَّادُ سَمَكَتَيْنِ فَأَخَذَهُمَا وَ حَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ إِنَّهُ شَقَّ بَطْنَ إِحْدَاهُمَا فَإِذَا هُوَ بِخَاتَمٍ فِي بَطْنِهَا فَأَخَذَهُ فَصَرَّهُ فِي ثَوْبِهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَصْلَحَ السَّمَكَتَيْنِ وَ جَاءَ بِهِمَا إِلَى مَنْزِلِهِ فَفَرِحَتِ امْرَأَتُهُ بِذَلِكَ وَ قَالَتْ لَهُ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَدْعُوَ أَبَوَيَّ حَتَّى يَعْلَمَا أَنَّكَ قَدْ كَسَبْتَ فَدَعَاهُمَا فَأَكَلَا مَعَهُ فَلَمَّا فَرَغُوا قَالَ لَهُمْ هَلْ تَعْرِفُونِّي قَالُوا لَا وَ اللَّهِ إِلَّا أَنَّا لَمْ نَرَ إِلَّا خَيْراً مِنْكَ قَالَ فَأَخْرَجَ خَاتَمَهُ فَلَبِسَهُ فَحَنَّ عَلَيْهِ الطَّيْرُ وَ الرِّيحُ وَ غَشِيَهُ الْمُلْكُ وَ حَمَلَ الْجَارِيَةَ وَ أَبَوَيْهَا إِلَى بِلَادِ إِصْطَخْرَ وَ اجْتَمَعَتْ إِلَيْهِ الشِّيعَةُ وَ اسْتَبْشَرُوا بِهِ فَفَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُمْ مِمَّا كَانُوا فِيهِ مِنْ حَيْرَةِ غَيْبَتِهِ فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ أَوْصَى إِلَى آصَفَ بْنِ بَرْخِيَا بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَلَمْ يَزَلْ بَيْنَهُمْ تَخْتَلِفُ إِلَيْهِ الشِّيعَةُ وَ يَأْخُذُونَ عَنْهُ مَعَالِمَ دِينِهِمْ ثُمَّ غَيَّبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى آصَفَ غَيْبَةً طَالَ أَمَدُهَا ثُمَّ ظَهَرَ لَهُمْ فَبَقِيَ بَيْنَ قَوْمِهِ مَاشَاءَاللَّهُ ثُمَّ إِنَّهُ وَدَّعَهُمْ فَقَالُوا لَهُ أَيْنَ الْمُلْتَقَى قَالَ عَلَى الصِّرَاطِ وَ غَابَ عَنْهُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ فَاشْتَدَّتِ الْبَلْوَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِغَيْبَتِهِ وَ تَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ بُخْتَ نَصَّرُ فَجَعَلَ يَقْتُلُ مَنْ يَظْفَرُ بِهِ مِنْهُمْ وَ يَطْلُبُ مَنْ يَهْرُبُ وَ يَسْبِي ذَرَارِيَّهُمْ فَاصْطَفَى مِنَ السَّبْيِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ يَهُودَا أَرْبَعَةَ نَفَرٍ فِيهِمْ دَانِيَالُ وَ اصْطَفَى مِنْ وُلْدِ هَارُونَ عُزَيْراً وَ هُمْ يَوْمَئِذٍ صِبْيَةٌ صِغَارٌ فَمَكَثُوا فِي يَدِهِ وَ بَنُو إِسْرَائِيلَ فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ وَ الْحُجَّةُ دَانِيَالُ(عليه السلام) أَسِيرٌ فِي يَدِ بُخْتَ نَصَّرَ

ص: 551

تِسْعِينَ سَنَةً فَلَمَّا عَرَفَ فَضْلَهُ وَ سَمِعَ أَنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ يَنْتَظِرُونَ خُرُوجَهُ- وَ يَرْجُونَ الْفَرَجَ فِي ظُهُورِهِ وَ عَلَى يَدِهِ أَمَرَ أَنْ يُجْعَلَ فِي جُبٍّ عَظِيمٍ وَاسِعٍ وَ يُجْعَلَ مَعَهُ الْأَسَدُ لِيَأْكُلَهُ فَلَمْ يَقْرَبْهُ وَ أَمَرَ أَنْ لَا يُطْعَمَ فَكَانَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَأْتِيهِ بِطَعَامِهِ وَ شَرَابِهِ عَلَى يَدِ نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِهِ فَكَانَ دَانِيَالُ يَصُومُ النَّهَارَ وَ يُفْطِرُ بِاللَّيْلِ عَلَى مَا يُدْلَى إِلَيْهِ مِنَ الطَّعَامِ فَاشْتَدَّتِ الْبَلْوَى عَلَى شِيعَتِهِ وَ قَوْمِهِ وَ الْمُنْتَظِرِينَ لَهُ وَ لِظُهُورِهِ وَ شَكَّ أَكْثَرُهُمْ فِي الدِّينِلِطُولِ الْأَمَدِ فَلَمَّا تَنَاهَى الْبَلَاءُ بِدَانِيَالَ(عليه السلام) وَ بِقَوْمِهِ رَأَى بُخْتَ نَصَّرُ فِي الْمَنَامِ كَأَنَّ مَلَائِكَةً مِنَ السَّمَاءِ قَدْ هَبَطَتْ إِلَى الْأَرْضِ أَفْوَاجاً إِلَى الْجُبِّ الَّذِي فِيهِ دَانِيَالُ مُسَلِّمِينَ عَلَيْهِ يُبَشِّرُونَهُ بِالْفَرَجِ فَلَمَّا أَصْبَحَ نَدِمَ عَلَى مَا أَتَى إِلَى دَانِيَالَ فَأَمَرَ بِأَنْ يُخْرَجَ مِنَ الْجُبِّ فَلَمَّا أُخْرِجَ اعْتَذَرَ إِلَيْهِ مِمَّا ارْتَكَبَ مِنْهُ مِنَ التَّعْذِيبِ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ النَّظَرَ فِي أُمُورِ مَمَالِكِهِ وَ الْقَضَاءَ بَيْنَ النَّاسِ فَظَهَرَ مَنْ كَانَ مُسْتَتِراً مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ رَفَعُوا رُءُوسَهُمْ وَ اجْتَمَعُوا إِلَى دَانِيَالَ(عليه السلام) مُوقِنِينَ بِالْفَرَجِ فَلَمْ يَلْبَثْ إِلَّا الْقَلِيلَ عَلَى تِلْكَ الْحَالِ حَتَّى مَاتَ وَ أَفْضَى الْأَمْرُ بَعْدَهُ إِلَى عُزَيْرٍ(عليه السلام) فَكَانُوا يَجْتَمِعُونَ إِلَيْهِ وَ يَأْنَسُونَ بِهِ وَ يَأْخُذُونَ عَنْهُ مَعَالِمَ دِينِهِمْ فَغَيَّبَ اللَّهُ عَنْهُمْ شَخْصَهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ وَ غَابَتِ الْحُجَجُ بَعْدَهُ وَ اشْتَدَّتِ الْبَلْوَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ حَتَّى وُلِدَ يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا(عليه السلام) وَ تَرَعْرَعَ فَظَهَرَ وَ لَهُ سَبْعُ سِنِينَ فَقَامَ فِي النَّاسِ خَطِيباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ ذَكَّرَهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ وَ أَخْبَرَهُمْ أَنَّ مِحَنَ الصَّالِحِينَ إِنَّمَا كَانَتْ لِذُنُوبِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ أَنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ وَ وَعَدَهُمُ الْفَرْجَ بِقِيَامِ الْمَسِيحِ ع بَعْدَ نَيِّفٍ وَ عِشْرِينَ سَنَةً مِنْ هَذَا الْقَوْلِ فَلَمَّا وُلِدَ الْمَسِيحُ(عليه السلام) أَخْفَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وِلَادَتَهُ وَ غَيَّبَ شَخْصَهُ لِأَنَّ مَرْيَمَ(علیها السلام) لَمَّا حَمَلَتْهُ انْتَبَذَتْ بِهِ مَكَاناً قَصِيّاً ثُمَّ إِنَّ زَكَرِيَّا وَ خَالَتَهَا أَقْبَلَا يَقُصَّانِ أَثَرَهَا حَتَّى هَجَمَا عَلَيْهَا وَ قَدْ وَضَعَتْ مَا فِي بَطْنِهَا وَ هِيَ تَقُولُ يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا فَأَطْلَقَ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ لِسَانَهُ بِعُذْرِهَا وَ إِظْهَارِ حُجَّتِهَا فَلَمَّا ظَهَرَتْ اشْتَدَّتِ الْبَلْوَى وَ الطَّلَبُ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ أَكَبَّ الْجَبَابِرَةُ وَ الطَّوَاغِيتُ عَلَيْهِمْ حَتَّى كَانَ مِنْ أَمْرِ الْمَسِيحِ مَا قَدْ أَخْبَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ وَ اسْتَتَرَ شَمْعُونُ بْنُ حَمُّونَ وَ الشِّيعَةُ حَتَّى أَفْضَى بِهِمُ الِاسْتِتَارُ إِلَى جَزِيرَةٍ مِنْ جَزَائِرِ الْبَحْرِ فَأَقَامُوا بِهَا فَفَجَّرَ اللَّهُ لَهُمُ الْعُيُونَ الْعَذْبَةَ وَ أَخْرَجَ لَهُمْ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَ جَعَلَ لَهُمْ فِيهَا الْمَاشِيَةَ- وَ بَعَثَ إِلَيْهِمْ سَمَكَةً تُدْعَى الْقُمُدَّ لَا لَحْمٌ لَهَا وَ لَا عَظْمٌ وَ إِنَّمَا هِيَ جِلْدٌ وَ دَمٌ فَخَرَجَتْ مِنَ الْبَحْرِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى النَّحْلِ أَنْ تَرْكَبَهَا فَرَكِبَتْهَا فَأَتَتِ النَّحْلُ إِلَى تِلْكَ الْجَزِيرَةِ وَ نَهَضَ النَّحْلُ وَ تَعَلَّقَ بِالشَّجَرِ فَعَرَشَ وَ بَنَى وَ كَثُرَ الْعَسَلُ وَ لَمْ يَكُونُوا يَفْقِدُونَ شَيْئاً مِنْ أَخْبَارِ الْمَسِيحِ(عليه السلام).

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در آخر حديث طولانى خود كه در اين كتاب در ضمن اخبارى كه در باب نص بر قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوازدهمين امامان بعد از پيغمبر(صلى الله عليه و آله) روايت شده نقل كردم مي فرمايد: سپس داود خواست سليمان را خليفه ی خود كند چون خداى عز و جل به او وحى كرده بود و در باره ی او دستور داده بود، چون اين موضوع را به بنى اسرائيل اعلام كرد از اين موضوع ناليدند و گفتند مي خواهد جوانى نورس را بر ما خليفه كند و در ميان ما بزرگ تر از او هست داود همه ی

ص: 552

خاندان هاى بنى اسرائيل را دعوت كرد و گفت گفتار اعتراض آميز شما به من رسيد، برويد عصاهاى خود را بياوريد هر عصا كه سبز شد و ميوه آورد صاحب آن بعد از من ولى امر است، گفتند پذيرفتيم فرمود هر كس نام خود را بر عصايش بنويسد، نوشتند، سليمان هم عصاى خود را آورد و نام خود را بر آن نوشت سپس همه را دراطاقى گذاردند و درش را بستند و سران بنى اسرائيل را به پاسبانى آن گماشتند بامدادان نماز صبح را با آن ها خواند و آمد در را باز كرد و عصاها را بيرون آورد همه برگ آورده بودند و تنها عصاى سليمان از ميان ميوه آورده بود و اين وصيت را از داود پذيرفتند. داود سليمان را در حضور بنى اسرائيل امتحان كرد و به او گفت اى پسر جان كدام چيز خنک كننده تر است؟ گفت گذشت خدا از مردم و گذشت مردم از يك ديگر. پسر جان كدام چيز شيرين تر است؟ گفت دوستى كه روح خداست در بندگانش، داود از خشنودى خنديد تا دندانهايش نمودار شد و سليمان را ميان بنى اسرائيل گردش داد و او را به خلافت خود معرفى كرد، سپس سليمان امر خود را پنهان داشت و زنى گرفت از شيعيان خود مستور شد تا وقتى كه خدا مي خواست سپس يك روز زنش به او گفت پدر و مادرم قربانت بى اندازه نيكو خصال و خوشبویى و هيچ بدى در تو نمي دانم جز آن كه هزينه ی تو از مال پدر من است. اگر به بازار بروى در صدد تحصيل روزى از خدا بر آیى اميدوارم كه تو را نوميد نسازد. سليمان به او گفت من هرگز كارى نكرده ام و صنعتى نمي دانم آن روز را به بازار رفت گرديد و برگشت و چيزى بهره نبرد آمد گفت چيزى به دستم نيامد زنش گفت چيزى بر تو نيست اگر امروز نبود فردا هست چون فردا شد به بازار رفت و همه روز را گردش كرد و بر چيزى دست نيافت در برگشت به زن خود خبر داده زن گفت فردا خواهد بود ان شاءاللَّه چون روز سوم شد رفت تا به كناره ی دريا رسيد به ناگاه يك شكارچى ديد، به او گفت حاضرى به تو كمك كنم و چيزى به من بدهى؟ گفت آرى. او را كمك كرد و چون فارغ شدند صياد دو ماهى به او بهره داد آن ها را گرفت و حمد خدا گفت و شكم يكى را شكافت ناگاه انگشترى در شكم آن يافت آن را گرفت و در جامه ی خود بست و دو ماهى را شست و به خانه آورد و زنش بدين موضوع شاد شد و گفت مي خواهم پدر و مادرم را دعوت كنم تا بدانند كه تو كسبى كردى آن ها را به خوراك ماهى دعوت كرد و با او خوردند و چون فارغ شدند، گفت شما مرا مي شناسيد؟ گفتند نه به خدا ما همين قدر مي دانيم كه از تو جز نيكى نديديم

ص: 553

گويد انگشتر خود را در آورد و به دست كرد پرنده و باد در برابر او به خاك افتادند وشاهى او را فرا گرفت و آن دختر را با پدر و مادرش به بلاد اصطخر منتقل كرد و شيعيانش دور او جمع شدند و به وجود او خوش دل گرديدند و خدا به وجود او سرگردانى غيبت آن ها را برطرف ساخت و چون وفاتش رسيد به دستور خداى تعالى ذكره به آصف بن برخيا وصيت كرد و او در ميان آنها بود و شيعه نزد او رفت و آمد مي كردند و معالم دين خود را از او اخذ مي كردند سپس خداى تبارك و تعالى آصف را مدت مديدى غايب ساخت و سپس ظهور كرد و ميان قوم خود بود تا خدا خواست و با آن ها باز وداع كرد، گفتند كجا ملاقات مي كنيم، گفت بر صراط و تا مدتى كه خدا خواست از آن ها غائب بود گرفتارى بنى اسرائيل سخت شد به واسطه ی غيبت او و بخت النصر بر آن ها تسلط يافت و هر كس را مي گرفت، مي كشت. هر كس فرار مي كرد دنبال مي نمود و فرزندان آن ها را اسير مي گرفت و از اسيران خاندان يهودا چهار تن برگزيد كه دانيال در ميان آن ها بود و از فرزندان هرون، عزيز را برگزيد و اين ها كودكان كوچكى بودند و زير دست او بزرگ شدند و بنى اسرائيل در شكنجه ی جوركننده به سر مي بردند و دانيال كه حجت وقت بود نود سال در دست بخت نصر اسير بود و چون فضل او را ديد و شنيد كه بنى اسرائيل انتظار خروج او را دارند و اميد فرج را از ظهور او و به دست او مي جويند دستور داد او را در چاه وسيعى انداختند و شيرى با او همراه كردند تا او را بخورد ولى شير نزديك او نرفت و دستور داد به او خوراك ندهند ولى خداى تبارك و تعالى به دست يكى از پيغمبران خود خوردنى و نوشيدنى به او مي رسانيد و دانيال روزها روزه بود و شب با خوراكى كه براى او ريخته مي شد افطار مي كرد گرفتارى براى شيعيان و قومش سخت شد. و كسانى كه انتظار او را و ظهورش را داشتند و بيشترشان بر اثر طول غيبت او در دين شك كردند و چون گرفتارى دانيال عليه السلام و قومش به نهايت رسيد بخت النصر در خواب ديد كه افواجى از فرشتگان آسمان به چاهى كه دانيال در آن بود فرود آمدند و به او مژده ی فرج مي دادند، چون صبح شد از آنچه به دانيال كرده بود پشيمان شد و دستور داد او را از چاه برآوردند و چون بيرون آمد از شكنجه اى كه به او داده بود عذر خواست و او را ناظر كارهاى كشور و قاضى مردمساخت و هر كس از بنى اسرائيل پنهان بود عيان شد و سر بلند كردند و دور دانيال عليه السلام را گرفتند و يقين به فرج كردند و اندكى بر اين وضع گذشت كه دانيال وفات كرد و بعد

ص: 554

از او كار به عزير واگذار شد بنى اسرائيل نزد او جمع شدند و با او انس گرفتند و معالم دين خود را از او اخذ مي كردند و خدا شخص او را صد سال غایب ساخت و حجت هاى بعد از او هم غایب شدند و گرفتارى بنى اسرائيل سخت شد تا يحيى بن زكريا متولد و بزرگ شد. در سن هفت سالگى ظهور كرد و در ميان مردم ايستاد و خطبه خواند حمد و ثناى خدا نمود و روزگار وى را به آن ها يادآورى كرد و گفت رنج نيكان به سبب گناه بدكاران بنى اسرائيل است و به راستى سرانجام نيك براى پرهيزكاران است و به آن ها وعده داد كه با قيام مسيح فرج آيد بعد از بيست و چند سال از وقت اين گفتار و چون مسيح عليه السلام زایيده شد خدا ولادتش را پنهان داشت و شخصش را ناپديد كرد زيرا چون مريم عليه السلام به او آبستن شد به جاى دورى او را كشانيد، سپس زكريا و خاله اش دنبال او گرديدند و وقتى بر سر او رسيدند كه وضع حمل كرده بود و مي گفت كاش پيش از اين مرده بودم و نامم فراموش شده بود خداى تعالى ذكره زبان عيسى را گشود تا عذر او را خواست و حجتش را اظهار كرد و چون ظاهر شد گرفتارى و تعقيب بنى اسرائيل سخت شد و سركشان و طاغوتان بر آن ها فشار آوردند تا كار مسيح به آنجا كشيد كه خدا از آن خبر داده و شمعون بن حمون و پيروانش پنهان شدند و اين گريز و پنهانى آن ها را به يكى از جزيره هاى دريا كشانيد و در آن اقامت كردند و خدا چشمه هاى خوش گوار براى آن ها برآورد و از هر گونه ميوه براى آن ها آفريد و گاو و گوسفند فراوانى نصيب آن ها كرد و يك نوع ماهى به نام قمد به سوى آن ها راند كه نه گوشت داشت و نه استخوان و همان پوست بود و خون، از دريا بيرون افتاد و خدا به زنبور عسل دستور داد كه بر آن بنشيند و به اين وسيله زنبوران عسل به آن جزيره آمدند و به درختان نشستند و براى خود مأوى ساختند و عسل فراوانى به وجود آمد و در اين جزيره هموار اطلاعى از اخبار مسيح داشتند.

غیبت های انبیاء بنی اسرائیل

آغازگر انبیاء بنی اسرائیل حضرت موسی است که خود غیبت اختیار کرده و به مدین می رود. پیامبر دیگری که غیبت اختیار می کند به اذن الله حضرت سلیمان است که می فرمایند ثم أخفی سلیمان بعد ذلک امره و تزوج بامرأة و در غیبتش با زنی ازدواج می کند که داستانش آمده است که در این غیبت عده ای از شیعیانش به شک و حیرت می افتند. (من حیرة غیبته) و پس از او آصف بن

ص: 555

برخیا حجت و جانشین است او هم غیبت اختیار می کند (ثم غیبت الله تبارک و تعالی آصف غیبة طال امرها ثم ظهر) در غیبت آصف بخت النصر بر آن ها مسلط شد و 400 سال بر آن ها ظلم می کند. پس از آصف دانیال حجت خدا می شود که او از فرزندان یهودا بود باز دانیال غیبت اختیار می کند و 90 سال در زندان بخت النصر به سر می برده است. بازهم مسئله ی شک و تردید درباره ی او در غیبتش پیش می آید. پس از دانیال عزیر از فرزندان هارون حجت خدا می شود و به گفته ی حدیث و آیه ی قرآن او نیز صد سال غایب می شود و پس از او انبیاء بنی اسرائیل همه یکی بعد از دیگری از شر بنی اسرائیل غایب می شوند که حدیث می فرمایند (ثم بعث و غابت الحجج بعده) یا نوبت به آخرین پیامبر بنی اسرائیل مسیح باشد می رسد. او را حاضر می کنند تا به صلیب کشند اما خداوند او را نجات داد و به آسمان چهارم می برد و در حال حاضر غایب است تا در ظهور حضرت قائم آل محمد ظاهر گردد. ان شاءالله.

ص: 556

105. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و

ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) به این دنیا رجعت می کنند

سوره اعراف، آیه 155

وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعينَ رَجُلاً لِميقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدي مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرين

موسی 70 مرد از قوم خود را برای وعده گاه و میقات انتخاب کرد. آن ها را صاعقه قهر درگرفت. موسی گفت: پروردگارا، اگر مشیت نافذت تعلق گرفته بود که همه ی آن ها و مرا هلاک کنی پیش تر از وعده می کردی. آیا ما را به فعل سفیهان هلاک خواهی کرد؟ این کار جز فتنه و امتحان تو نیست که در این امتحان هر که را خواهی گمراه و هر که را خواهی هدایت می کنی. تویی مولای ما پس بر ما ببخش و ترحم کن که تو بهترین آمرزندگان عالم هستی.

متأسفانه قوم حضرت موسی در غیبت آن بزرگوار گوساله پرست شدند. برای آن ها مجازات فاقتلوا انفسکم ذلکم خیر لکم عند بارئکم دین بکشید نفس های یکدیگر را که این برای شما خیر است که اگر نفس های یکدیگر را بکشید توبه های شما پذیرفته می شود. (در نظر گرفته شد.) متأسفانه آن ها مرتد شدند و حکم مرتد هم قتل است. حکم صادر شده که عده ای عده ی دیگر را بکشند. مفسرین می گویند بنی اسرائیل پس از آن قتل به توحید روی آوردند. اما باز به سوی کفر برگشتند و گفتند: ای موسی ما زمانی به تو ایمان می آوریم که تو خدایت را به ما نشان دهی لن نؤمن لک حتی نری الله جهرةً حضرت موسی از میان هفتصد هزار نفر آن ها هفتاد هزار نفر و از میان این هفتاد هزار نفر، هفت هزار نفر و از میان این هفت هزار نفر هفتصد نفر و از میان این

ص: 557

هفتصد نفر هفتاد نفر را اختیار فرمودند (و اختار موسی قومه سبعین رجلاً) این هفتاد نفر بهترین افراد بنی اسرائیل بودند.

حضرت موسی(عليه السلام) این ها را به میقات بردند تا با خداوند صحبت کنند و صدای خداوند را بشنوند همه همراه حضرت موسی به میقات رفتند آن ها پایین کوه مانده و حضرت موسی(عليه السلام) بالا رفت. خداوند تولید صدا فرمودند آن ها این صدا را شنیدند. باز ایمان نیاوردند گفتند ما حتماً باید خدا را ببینیم که صاعقه ای آمد همه ی آن ها را بسوزانید. سپس خداوند به دعای حضرت موسی آن ها را به دنیا برگردانید و رجعت کردند.

1. در تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 615 و 616 و ترجمه ی آن مجلد 3، صفحه 117 و در توحید شیخ صدوق، صفحه 424، باب 65، حدیث 1 آمده است:

في التوحيد عن الرضا عليه السلام أنّ السبعين لما صاروا معه الى الجبل قالوا له إنّك قد رأيت اللَّه سبحانه فأرناه كما رأيته فقال إنّي لم أره فقالوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ و احترقوا عن آخرهم و بقي موسى وحيداً فقال يا ربّ اخترت سبعين رجلًا من بني إسرائيل فجئت بهم و ارجع وحدي فكيف يصدقني قومي بما أخبرتهم به ف لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا فأحياهم اللَّه بعد موتهم.

در کتاب توحید شیخ صدوق از امام رضا روایت شده است که حضرت فرمودند: این هفتاد نفر وقتی همراه موسی به کوه طور رهسپار شدند، به موسی گفتند: تو خدا را دیده ای پس او را به ما نیز نشان بده آنچنان که دیده ای. موسی گفت: من خداوند را ندیده ام. آنان گفتند پس ما به تو ایمان نمی آوریم مگر آن که خدا را به ما نشان دهی پس صاعقه آنان را فراگرفت و همگی آتش گرفتند و سوخته شدند و موسی یک تنه و تنها باقی ماند و گفت: خداوندا من هفتاد تن از بنی اسرائیل را برگزیدم و آنان را همراه خود آوردم و اکنون تنهای تنها برمی گردم. پس قوم من چگونه مرا به آنچه به آن ها خبر می دهم تصدیق خواهند نمود؟ لو شئت اهلکتهم من قبل و ایای اتهلکنا بما فعل السفها منا اگر می خواستی آنان را قبل از این به هلاکت می رساندی.آیا ما را هلاک می کنی در اثر آنچه نادانان ما انجام داده اند؟

2. در تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 616 و ترجمه ی آن مجلد 3، صفحه 117 و عیون الاخبار الرضا، مجلد 1، صفحه 160 و 161، باب 12، حدیث 1 آمده است:

ص: 558

و في العيون ما يقرب منه كما مرّ إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ ابتلاؤك حين اسمعتهم كلامك حتى طمعوا في الرّؤية تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِيُّنا القائم بأمرنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرِينَ تغفر السيئة و تبدلها بالحسنة.

این نیست جز امتحان و آزمایش خود تو گمراه می سازی هر آن کسی را که می خواهی و هدایت نمایی هر آن کس را که خود می خواهی. تو قائم مایی پس ما را ببخش و مورد رحمت خود قرار بده. تو بهترین بخشنده ها هستی. نارواها را می بخشی و آن ها را به حسنه تبدیل می نمایی.

و در کتاب عیون الاخبار الرضا روایتی نزدیک به همین معنی نیز آمده است و آن روایت شبیه روایت بالا است.

3. المحکم و المتشابه، مجلد 3، صفحه 112 و 113 و کتاب الامام المهدی فی القرآن و السنة، صفحه 139 و 140 آمده است:

روی ابوعبدالله محمدبن ابراهیم بن حفص النعمانی فی کتابه فی تفسیر القرآن باسناده عن اسماعیل بن جابر قال: سمعت اباعبدالله یقول (فی حدیث طویل له عن انواع آیات القرآن روی فیه الامام الصادق مجموعة أسئلة یجیب عنها امیرالمؤمنین عن آیات القرآن و احکامه، جاء فیها): و اما الردّ علی من انکر الرجعة فقول الله عزوجل وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُون أی إلی الدنیا و امّا معنی حشر الاخرة فقوله عزوجل وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَدا و قوله سبحانه وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُون فی الرجعة، فامّا فی القیامة فهم یرجعون و مثل قوله تعالی وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّه و هذا لا یکون إلّا فی الرجعة و مثله ما خاطب الله به الائمة و وعدهم من النصر و الانتقام من اعدائهم فقال سبحانه وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْقَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئا و هذا إنّما یکون إذا رجعوا إلی الدنیا و مثل قوله تعالی وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين و قوله سبحانه إِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعاد أی رجعة الدنیا و مثل قوله أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُم و قوله عزوجل وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعينَ رَجُلاً لِميقاتِنا فردّهم الله تعالی بعد الموت إلی الدنیا.

ص: 559

106. در انجيل و تورات نام رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و امام

اشاره

قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است

سوره اعراف آيه 157

«الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَالاْءِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالمَعْرُوفِ وَيَنْهاهُمْ عَنِ المُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الخَبائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ اُولئِك َ هُمُ المُفْلِحُونَ»

آنان كه پيروى كنند از رسول و پيامبر امى درس ناخوانده حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) در تورات و انجيلى كه نزد آنان است [نام او و اوصافش] نگاشته يابند [كه آن رسول] آن ها را امر به معروف و نهى از منكر خواهد كرد و چيزهاى پاكيزه را برايشان حلال و پليدى ها را حرام مى گرداند و بار سنگين و غل و زنجيرهايى كه بر گردنشان بود، از آن ها برگيرد. پس كسانى كه ايمان آورند و او را گرامى داشته و يارى نموده و از آن نورى كه همراه وى نازل گشت پيروى كردند، آنان همان رستگارانند.

در اصول كافى مجلد 1 صفحه 429، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 178 حدیث 16، صافی مجلد 2، صفحه 410، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 539، بحار الانوار مجلد 24 صفحه 353 تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 83 اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 447 آمده است:

محمّدبن يعقوب عن عدة من اصحابنا عن احمدبن محمّدبن ابى نصر عن حمادبن عثمان عن ابى عبيدة الحذاء قال سألت اباجعفر علیه السلام عن الاستطاعة و قول الناس. قال و تلا هذه الآية «وَلا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَإِلاّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذ لِكَ خَلَقَهُمْ(1) يا اباعبيدة، الناس مختلفون فى اصابة القول و

ص: 560


1- . سوره هود، آیات 118 و 119

كلهم هالك قال: قلت قوله «إِلاّ مَنْ رَحِمَ» قال: هم شيعتنا و لرحمته خلقهم و هو قوله: «وَلِذ لِكَ خَلَقَهُمْ» يقول عزوجل بطاعة الامام الرّحمة التى يقول «وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيءٍ» يقول علم الامام و وسع علمه الذى هو مِن علمه: «كُلَّ شَيءٍ» هو شيعتنا. ثم قال: «فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ»؛ يعنى، ولاية غير الامام و طاعته ثم قال: «يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَالاْءِنْجِيلِ»؛ يعنى، النبى(صلى الله عليه و آله) و الوصى و القائم(عليهم السلام) «يَأْمُرُهُمْ بِالمَعْرُوفِ»اذا قام و «وَيَنْهاهُمْ عَنِ المُنْكَرِ»و المنكر من انكر فضل الامام و جحده «وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ»اخذ العلم من اهله «وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الخَبائِثَ» و الخبائث قول من خالف «وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ» و هى الذنوب التى كانوا فيها قبل معرفتهم فضل الامام «وَالأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ» و الاغلال ما كانوا يقولون مما لم يكونوا امروا به من ترك فضل الامام. فلما عرفوا فضل الامام وضع عنهم إصرهم و الإصر الذنوب و هى الآصار، ثم نسبهم فقال: «فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ»؛ يعنى، بالامام «وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ اُولئِك َ هُمُ المُفْلِحُونَ»؛ يعنى، الذين اجتنبوا الجبت و الطاغوت ان يعبدوها و الجبت و الطاغوت فلان و فلان و العبادة طاعة الناس لهم ثم قال: «وَ أَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ» ثم جزاهم فقال: «لَهُمُ البشرى فى الحَياة الدنيا وَ فى الآخرة» و الامام يبشرهم بقيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و بظهوره و بقتل اعدائهم و بالنجاة فى الآخرة و الورود على محمّد(صلى الله عليه و آله) و الصادقين على الحوض.)

محمّدبن يعقوب از عده اى از اصحابمان از احمدبن محمّدبن ابى نصر از حمادبن عثمان از ابى عبيدة حذاء آورده كه گفت: از حضرت باقر(عليه السلام) درباره استطاعت و سخنان مردم پرسيدم. آن حضرت در حالى كه اين آيه را تلاوت كرد «مردم همواره (از لحاظ عقيده) مختلف خواهند بود مگر آن را كه پروردگار تو رحم فرمايد [و به راه حق هدايت كند ] و براى همين آنان را آفريد.» فرمود: اى ابوعبيده، مردم در رسيدن به قول [حق] در اختلافند و همگى در معرض هلاكند. راوى گويد عرضه داشتم فرموده خداوند «مگر آن را كه پروردگارتو رحم فرمايد» آن حضرت فرمود: آنان شيعيان مايند و براى رحمت [خاص ]خود ايشان را آفريده و همين است كه فرموده «و براى همين آنان را آفريد» خداى عزوجل مى فرمايد: براى اطاعت امام آن رحمتى كه فرموده «و رحمت من همه چيز را فرا گرفته» منظورِ خداوند علم امام است كه از علم خداوند سرچشمه مى گيرد و «همه چيز» را فراگرفته، ايشان شيعيان مايند. سپس، [امام باقر(عليه السلام)] فرمود: «[آن رحمت] را براى

ص: 561

كسانى كه پرهيز مى كنند خواهم نوشت»؛ يعنى، از ولايت و اطاعت غير امام پرهيز مى كنند. سپس، فرمود: او «را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مى يابند» منظور از «او» پيغمبر2 و وصى و قائم عليه السلام مى باشد. «آنان را به معروف امر مى كند» هرگاه به پا خيزد «و از منكر ايشان را باز مى دارد» و منكر كسى است كه برترى و فضيلت امام را انكار نمايد و رد كند «و چيزهاى پاكيزه را برايشان حلال مى نمايد» [يعنى ]گرفتن علم از اهل آن «و پليدى ها را بر آنان حرام مى دارد [«پليدى ها] گفتار مخالفين است.» و بار سنگين را از گردنشان برگيرد «و آن گناهانى است كه پيش از شناخت فضيلت امام در آن ها بودند» و غل و زنجيرهايى كه بر آن ها بود «و غل ها همان حرف هايى است كه بر زبان مى راندند در ترك فضيلت امام، در صورتى كه به آن امر نشده بودند. پس، چون فضل امام را شناختند بارشان را از دوششان كنار گذاشت و «اصر» همان گناه است و گناهان بارهاى سنگينند. آن گاه خداوند آنان را معرفى كرد و فرمود: «آنان كه به او ايمان آوردند»؛ يعنى، به امام «و او را گرامى داشته و يارى نموده و از آن نورى كه همراه وى نازل گشت پيروى كردند، آنان همان رستگارانند»؛ يعنى، كسانى كه دورى گزيدند از عبادت جبت و طاغوت و منظور از جبت و طاغوت فلان و فلان است و عبادت، همان اطاعت مردم از ايشان مى باشد. سپس، فرمود: «و به درگاه خداوند توبه و انابه كنيد و تسليم امر او شويد (پيش از آنكه...)» سپس، ايشان را پاداش داده و فرمايد: «براى آنان مژدگانى و بشارت در زندگى دنيا و آخرت خواهد بود» و امام آنان را به قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ظهور او و كشته شدن دشمنانشانو نجات در آخرت و وارد شدن بر حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) و امامان راستين(عليهم السلام) كنار حوض [كوثر] بشارت مى دهد.

چه کسانی اهل نجات و رستگاری هستند

اگر به آیات دقت شود کسانی اهل نجاتند که اولاً: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را بشناسند.

ثانیاً: آن ها بدانند که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) برای چه آمده اند.

ثالثاً: آن ها رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را یاری کنند.

رابعاً: ایمان آورند و یاری کنند آن حضرت و و صی او و امامان پس از ایشان را تا حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف). اگر چنین کردند اهل نجات می باشند.

ص: 562

معرفی رسول خدا در این آیه

الف) رسول خدا نبی مرسل و امام رحمة للعالمین است.

ب) او امی است یعنی در نزد کسی درس نخوانده است. (هم علمش الهی است و هم قدرتش) که پیامبران و امامان باید هم علمشان الهی باشد و هم قدرتشان و دارای علم و قدرت وهبی باشند. (یعنی اکتسابی نباشد.)

ج) نامش و اوصافش در تورات و انجیل آمده است که یهودی ها و مسیحیان آسان تر از بقیه می توانند به آن مراجعه کنند و هم اکنون نام مبارک ایشان در کتب آسمانی قبل موجود است.

کارهایی که به وسیله ی آن حضرت صورت می گیرد

الف) ایشان به اذن الله آمر بالمعروف هستند.

ب) به اذن الله نهی از منکر می فرمایند.

ج) ایشان حلال خداوند که طیب و طاهر است، حلال اعلام می فرمایند.

د) حرام خداوند که خبائث است حرام اعلام می کنند.

ه) بار سنگین گناهان را از مؤمنین به دینش برمی دارد.

و) آزادی را برای مؤمنین به ارمغان می آورد و غل و زنجیر بردگی را از گردن آن ها می گشاید.

وظیفه ی انسان ها در برابر آن حضرت

الف) ایمان آوردن به او و به دین او.ب) کمک و یاری کردن آن حضرت در همه ی زمینه ها و یاری کردن اوصیای او و هم اکنون یاری کردن آخرین وصیش، حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

ج) تبعیت کردن از نوری که با آن حضرت نازل شده است که یک مصداق آن حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و سپس امامان معصوم از صلب ایشان تا حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

اگر چنین کردند اولئک هم المفلحون این ها اهل نجات و رستگاری هستند.

معارفی که در بطن آیه و حدیث شریف است

اولاً: حدیث در اصول کافی آمده است که یکی از کتب اربعه ی شیعه است.

ص: 563

ثانیاً: مردم در عقیده متحد نیستند و در عقیده با یکدیگر اختلاف دارند. فقط یک دسته هستند که اهل نجات هستند إلّا مَن رَحِمَ مگر کسانی که پروردگار به آن ها رحم کرده و رحمت خداوند شمامل حالشان شده و از هلاکت نجات می یابند.

ثالثاً: خداوند هم رحمن و هم رحیم است که صفت رحمن رحمت عام اوست و صفت رحیم رحمت خاص اوست و صفت خاص خداوند فقط برای شیعیان است و آن ها برای همین خلق شده اند که وَ لِذلکَ خَلَقَهُم خداوند آن ها را برای همین خلق کرده است و شیعه ی واقعی کسی است که اطاعت کامل از امام بنماید.

رابعاً: این رحمت علم امامت است «وَ رَحمَتی وَسِعَت کُلّ شیء»(1) که علم خداوند همه ی هستی را فراگرفته است و این معلوم است در قرآن درباره ی علم امام گفته شده است «وَ عِندَهُ عِلمُ الکِتاب»(2) و در نزد امام است علم کتاب حال سؤال می شود که علم الکتاب چیست؟ در جواب باید گفته شود «لا رَطبٍ وَ لا یابِسٍ إلّا فی کتابٍ مُبین»(3) هیچ تر و خشکی نیست مگر این که در قرآن است. پس علم اولین و آخرین در قرآن است و امام دارای علم اولین و آخرین است و رحمت خاص خداوند علم امام است که فقطشامل شیعیان می شود که شیعه از علوم غیر امام پرهیز می کند.

خامساً: خداوند نام و صفات رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و وصی او حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و امامان از نسل آن حضرت تا حضرت قائم آل محمد(عليه السلام) را در تورات و انجیل آورده است. چنان که حضرت می فرمایند «یتخذونه مَکتوباً عندهم فی التوراة و الانجیل»(4) یعنی النبی(صلى الله عليه و آله) و الوصی(عليه السلام) و القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

ص: 564


1- . سوره اعراف آیه 156
2- سوره رعد آیه 43
3- . سوره انعام آیه 59
4- . سوره اعراف آیه 157

سادساً: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و دیگر ائمه ی طاهرین(عليهم السلام)، همه امر به معروف و نهی از منکر می فرمودند. حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که قیام فرمایند امر به معروف و نهی از منکر را به نحو اکمل اقامه خواهند فرمود.

سابعاً: مصداق واقعی منکر انکار فضل امام است «وَ یَنهاهُم»(1)

امت های گذشته به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) معتقد بوده و خواستار شرکت در ظهور آن حضرت بوده اند

همان طور که ملاحظه می فرمایید خداوند علی اعلی به اهل کتاب که تورات و انجیل در دست آن هاست می فرماید: شما باید به آن پیامبری که در آینده می آید ایمان بیاورید و او را عزیز بدارید و او را یاری کنید و تبعیت کنید از نوری که با او نازل شده است که عرض کردیم نوری که با رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نازل شده است در ابتدای خلقت و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) بوده اند و امت های گذشته هم به پیامبر(صلى الله عليه و آله) معتقد بوده اند و هم به دوازده امام(عليهم السلام) و هم به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لذا عده ای از این ها از خداوند می خواهند که در ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت کنند و در رکاب آن حضرت باشند و در ظهور او زندگی کنند؛ لذا عده ای از این ها که در این باره شوقی شدید داشتند موفق می شوند چنان که:1. در تفسیر عیاشی، مجلد 2، صفحه 32، حدیث 90 و دلائل الامامة، صفحه 247 و ارشاد، صفحه 365 آمده است:

عن المفضل بن عمر عن أبي عبد الله ع قال إذا قام قائم آل محمد استخرج من ظهر الكعبة سبعة و عشرين رجلا- خمسة عشر من قوم موسى الذين يقضون بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ، و سبعة من أصحاب الكهف، و يوشع وصي موسى و مؤمن آل فرعون، و سلمان الفارسي، و أبا دجانة الأنصاري، و مالك الأشتر

هنگامی که قائم قیام کند ظاهر می شوند در پشت کعبه 27 نفر که 15 نفر آن ها از قوم حضرت موسی هستند و هفت نفر از اصحاب کهف هستند و یوشع، وصی موسی و مؤمن آل فرعون و سلمان فارسی و ابودجانه انصاری و مالک اشتر

2. در کتاب ارشاد شیخ مفید، صفحه 365 از قول مفضل بن عمر از حضرت صادق(عليه السلام) آمده است:

ص: 565


1- . همان

وَ رَوَى الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ يُخْرِجُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ ظَهْرِ الْكُوفَةِ سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ رَجُلًا خَمْسَةَ عَشَرَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى(عليه السلام) الَّذِينَ كَانُوا «يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» وَ سَبْعَةً مِنْ أَهْلِ الْكَهْفِ وَ يُوشَعَ بْنَ نُونٍ وَ سَلْمَانَ وَ أَبَادُجَانَةَ الْأَنْصَارِيَّ وَ الْمِقْدَادَ وَ مَالِكَ الْأَشْتَرِ فَيَكُونُونَ بَيْنَ يَدَيْهِ أَنْصَاراً وَ حُكَّاماً.

خارج می شوند با حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از پشت کوفه 27 مرد و 15 نفر از قوم موسی، کسانی که با او هدایت شدند و عدالت ورزیدند و 7 نفر از اصحاب کهف و یوشع بن نون، سلمان، ابودجانه انصاری، مقداد و مالک اشتر بودند.آن ها از انصار و حُکما.

ص: 566

107. مهم ترين رجعت كنندگان در زمان ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

سوره اعراف آيه 159

وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُون

و جماعتى از قوم موسى عده اى را به حق هدايت مى نمايند و به آن بازمى گردند. (یعنی مردم را به دین اسلام دعوت می کند.)

هنگامى كه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مسجد الحرام قيام مى فرمايند، عده اى از مؤمنين به حضرت موسى(عليه السلام) و هفت تن از اصحاب كهف و يوشع بن نون وصى حضرت موسى(عليه السلام)، مؤمن آل فرعون، سلمان، ابودجانه انصارى، مالك اشتر و مقدادبن اسود رجعت مى كنند.

1. در كتاب دلائل الامامة صفحه 463 آمده است:

وَ حَدَّثَنِي أَبُوعَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَرَمِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُومُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَى (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُوعَلِيٍّ مُحَمَّدُبْنُ هَمَّامٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَالِكٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِبْرَاهِيمَ الْغَزَالِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنِي عِمْرَانُ الزَّعْفَرَانِيُّ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(عليه السلام): إِذَا ظَهَرَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ ظَهْرِ هَذَا الْبَيْتِ، بَعَثَ اللَّهُ مَعَهُ سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ رَجُلًا، مِنْهُمْ أَرْبَعَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ قَوْمِ مُوسَى(عليه السلام) وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ (تَعَالَى): «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» وَ أَصْحَابُ الْكَهْفِ سَبعةٌ، وَ الْمِقْدَادُ وَ جَابِرٌ الْأَنْصَارِيُّ، وَ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ، وَ يُوشَعُ بْنُ نُونٍ وَصِيُّ مُوسَى(عليهما السلام)

ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى در كتابش گويد: براى من حديث گفت ابوعبداللّه حسين بن عبداللّه حرمی ... وى از عمران زعفرانى، از مفضل بن عمر كه گفت: امام صادق(عليه السلام) فرمودند: هرگاه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از پشت اين بيت (خانه كعبه) ظاهر شود، خداوند با او 27 مرد برانگيزد. آن ها چهارده تن از قوم موسى(عليه السلام) هستند و ايشانند كه [خداى تعالى] فرموده: «و جماعتى از قوم موسى(عليه السلام) عده اى را به حق هدايت مى نمايند و به آن بازمى گردند.» و اصحاب كهف هفت تن و مقداد وجابر انصارى و مؤمن [آل فرعون] و يوشع بن نون وصى موسى(عليهما السلام).

ص: 567

2. در كتاب روضة الواعظين مجلد2 صفحه 265 آمده است:

وَ قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام) يَخْرُجُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ ظَهْرِ الْكَعْبَةِ مَعَ سَبْعَةٍ وَ عِشْرِينَ رَجُلًا خَمْسَةَ عَشَرَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى(عليه السلام) الَّذِينَ كَانُوا «يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» وَ سَبْعَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكَهْفِ وَ يُوشَعُ بْنُ نُونٍ وَ سَلْمَانُ وَ أَبُو دُجَانَةَ الْأَنْصَارِيُّ وَ الْمِقْدَادُ وَ مَالِكٌ الْأَشْتَرُ فَيَكُونُونَ بَيْنَ يَدَيْهِ أَنْصَاراً أَوْ حُكَّاماً.

ابن الفارسى فى روضة الواعظين: قال الصادق(عليه السلام) يخرج [ل] لقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من ظَهر الكعبة سبعة و عشرون رجلاً، [خمسة عشر] من قوم موسى الذين كانوا يهدون بالحق و به يعدلون و سبعة من اصحاب الكهف و يوشع بن نون و سلمان و ابودجانة الانصارى و المقداد [بن الاسود] و مالك الاشتر فيكونون بين يديه انصاراً و حكاماً.

ابن فارسى در روضة الواعظين آورده كه امام صادق(عليه السلام) فرمودند: براى[يارى] حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از پشت كعبه بيست و هفت مرد بيرون مى آيند

[پانزده تن] از قوم موسى آنان كه به حق هدايت مى كرده و به آن باز مى گشتند و هفت نفر از اصحاب كهف و يوشع بن نون و سلمان و ابودجانه انصارى و مقداد [بن الاسود ]و مالك اشتر. پس، در پيشگاه آن حضرت ياران و حاكمانى خواهند بود.

3. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 32، دلائل الامامة صفحه 247، ارشاد القلوب صفحه 365، مجمع البیان مجلد 2 صفحه 489، اعلام الوری صفحه 433، کشف الغمة مجلد 3 صفحه 256، برهان مجلد 2 صفحه 41 حدیث 2، حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 303، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 346، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 85 آمده است:

و الذى رواه العياشى فى تفسيره بإسناده عن المفضل بن عمر، عن ابى عبداللّه قال: اذا قام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) استخرج من ظهر الكعبة سبعة و عشرين رجلاً، خمسة عشر من قوم موسى الذين يقضون بالحق و به يعدلون و سبعة من اصحاب الكهف و يوشع وصى موسى و مؤمن آل فرعون و سلمان الفارسى و ابادجانة الانصارى و مالك الاشتر.

عياشى در تفسير خود آن را به سند خود از مفضل بن عمر، از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده كه فرمودند: هرگاه، قائم آل محمّد(عليه السلام) به پا خيزد، از پشت كعبه 27 مرد را بيرون مى آورد؛ پانزده تن از قوم موسى، آنان كه به حق قضاوت نموده و به آن باز مى گردند، هفت تن از اصحاب كهف، يوشعوصى حضرت موسى(عليه السلام)، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسى، ابودجانه انصارى و مالك اشتر.

ص: 568

108. رسول خدا و ائمه طاهرين(عليهم السلام) و امام زمان(عليهما السلام) اسماءاللّه هستند

اشاره

سوره اعراف آيه 180

وَ لِلّهِ الأَسْماءُ الحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ

خداوند را نام هاى بسيار نيكويى است. شما وى را بدان نام ها بخوانيد و كسانى كه در نام هاى وى كجروى مى كنند، شما آن ها را واگذاريد و آن ها به زودى سزاى اعمال (بدشان) را خواهند ديد.

1. در تفسير صافى مجلد 1 صفحه 628، آمده است:

قال ابوعبداللّه(عليه السلام): نحن واللّه الاسماء الحسنى الذى لا يقبل من احد طاعة الا بمعرفتنا قال فادعوه بها.

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: به خدا سوگند ماييم اسماء حسناى الهى كه بدون معرفت ما از احدى عبادت قبول نگردد. بنابراين، خداوند را با اسماء حسنايش (كه ما باشيم) بخوانيد.

2. در تفسير صافى مجلد 1 صفحه 628 و كتاب اختصاص شيخ مفيد صفحه 252، آمده است:

و العياشى عن الرضا(عليه السلام) قال: اذا نزلت بكم شدة فاستعينوا بنا على اللّه و هو قول اللّه «وَ لِلّهِ الأَسْماءُ الحُسْنى فَادْعُوهُ بِها».

در تفسير عياشى حضرت رضا(عليه السلام) فرمودند: هرگاه، گرفتارى ها و مشكلات شديد به شما روى آورد، با واسطه قرار دادن ما خداوند را بخوانيد. چنان كه خداوند مى فرمايد: «خداوند را نام هاى بسيار نيكويى است. شما وى را به آن نام ها بخوانيد.»

ما معتقديم كه همه چيز از آنِ خداوند است. همه قدرت ها همه نيروها، همه عظمت ها، همه شكوه ها و جلال ها... همه متعلق به اوست و او بر اساس رحمت و فيض خويش به بندگانش، هر

ص: 569

چه بخواهد و هر قدر كه بخواهد، مى بخشد و بندگان هر چه دارند از اوست و خودشان به خودى خود هيچ چيز ندارند.

خداوند عده اى را بسيار قوى و با عظمت و شكوه خلق كرده است. چيزهايى به آن ها داده است كه به ديگران نداده است تا اين ها واسطه بين خودش و همه مخلوقاتش باشند. اين واسطه ها رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه طاهرين(عليهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند. اين ها اسماءاللّه مى باشند و اين مقام را ذات اقدس الهى به آن ها تفويض فرموده است. خداوند كلامش را در دهان ايشان گذاشته و با دهان اين ها با بشر صحبت مى كند. اين ها آينه تجلى خداوند هستند و خود خداوند ايشان را اسماءاللّه ناميده است. اين ها «مِثل» خداوند نيستند، زيرا خداوند «ليس كمِثله شى ء» است؛ يعنى هيچ چيز مثل او نيست، بلكه اين ها «مَثَل» خداوند هستند: «و المَثَلُ الأعلى».(1)

اگر اين ها اسماءاللّه گشته اند، خود خداوند آنان را اسماءاللّه كرده است.

ما همه شيران ولى شير عَلَم

حمله مان از باد باشد دم به دم

حمله مان از باد و ناپيداست باد

جان فداى آنكه ناپيداست باد

اسم چیست؟ اسم عبارت است از حرفی که فرد با آن شناخته می شود مثلاً شخصی نامش احمد است و احمد از حروف احمد تشکیل شده است. هر شخصی به اسمش شناخته می شود اما او آن حروف نیست احمد یک شخصیت مستقل است که به این نام نامیده می شود ولی او احمد نیست او به این نام شناخته می شود.

اسامی خداوند چیست؟

در سوره ی اعلی آیه 1 می خوانیم: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى

اسم خدای تو سبوح است تا چه رسد به خود خداوند. تو اسم خدایت را تسبیح کن.

ص: 570


1- . زیارت جامعه کبیره

سؤال این است که گفته شده تو اسم خدایت را تسبیح کن یعنی چه؟ یعنی اسماء الهیه را منزه تر از آنچه به فکر خودت می رسد، بدان.

اسامی لفظی خداوند چیست؟

یک دسته از اسامی خداوند لفظی است مانند لفظ الله و الرحمن و الرحیم و علی و حکیم و مجید ... که تا هزار و یک اسم او را ما می شناسیم این ها اسامی لفظی خداوند است که به زبان جاری می شود و این اسامی نشانه ی خداوند است و خداوند به این اسامی شناخته می شود.

اسامی تکوینی خداوند

باز خداوند یک دسته اسامی که باز به آن اسامی شناخته می شود مثلاً اولیا و انبیا و صلحا این ها اسم اعظم خداوند هستند. وجود مقدس امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) اسم اعظم اعظم خداوند هستند. وجود مقدس حضرت خاتم الانبیا2 اسم اعظم اعظم اعظم خداوند است.

ما در کتاب اقبال سیدبن طاووس صفحه 177 در دعایی از امام صادق می خوانیم:

... و بالاسم الاکبر الاکبر الاکبر و بالاسم الاعظم الاعظم الاعظم المحیط بملکوت السماوات و الارض...

این که سه مرتبه در دعا آمده است الاعظم الاعظم الاعظم این بیان تکرار و تأکید نیست اسم خداوند عظیم است و هیچ یک از اسامی خداوند صغیر نیست. ما هم از جهتی از اسامی صغیر تکوینی خداوند هستیم یعنی نشانه ای از ذات اقدس او می باشیم اما عظیم نیستیم در دعای کمیل می خوانیم:

وَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَيْ ءٍ

ما مخلوق خدا هستیم نشانه ی خلقت او می باشیم اما عظیم نیستیم. اسامی خداوند عظیم کبیر و علی است چنان که در دعای سحر می خوانیم:

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ أَسْمَائِكَ بِأَكْبَرِهَا وَ كُلُ أَسْمَائِكَ كَبِيرَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَسْمَائِكَ كُلِّهَا

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) الاعظم الاعظم الاعظم است. ایشان حجاب اکبر خداوند است. حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) الاعظم الاعظم هستند. خداوند به ایشان شناخته می شود و به ایشان به اثبات می رسد که او یکی است. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) حجاب اکبر خداوند استو حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) حجاب ذات اقدس الهی هستند.

ص: 571

در اصول کافی مجلد 1 صفحه 145 باب النوادر حدیث 10، مفتاح الکتب الاربعه مجلد 5 صفحه 386 آمده است:

بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى

حضرت خاتم الانبیا2 حجاب اعظم هستند. آن حجاب نوری خداوند حجاب نوری خداوند حجاب نوری یعنی چه؟ نور هر چراغی جلوی چشم آدمی را می گیرد و نمی گذارد که ماورای آن را ببینیم. نور چرا از چراغ است اما این نور واسطه و فاصله می شود بین چشم آدمی ماورای نور چراغ که چراغ نورش از آن ماورای آن است این نور حجاب است ما دو نوع حجاب و پرده داریم. یکی حجاب ظلمانی مثل ظلمت شب که حجاب است که از دیدن ماورا مانع می شود یعنی تاریکی نمی گذارد که ما مبصرات و مرئیات را ببینیم. این حجاب ظلمانی است. اما حجاب های نورانی هم داریم چنان که در مناجات شعبانیه می خوانیم:

إلهي فهبني أفضل ما سألك به أحد من مسئلة شريفة مستجابة غير مخيّبة، و أفضل ما سئلت به، و أفضل ما أنت مسئوله، إلهى هب لي كمال الانقطاع إليك و أنر أبصار قلوبنا بضياء نظرها إليك، حتى تخرق أبصار القلوب حجب النور، فتصل إلى معدن العظمة، و تصير أرواحنا معلّقة بعزّ قدسك.

و یا در کتاب مهج الدعوات و منهج العبادات صفحه 76 (چاپ جدید صفحه 102) در دعای احتجاب آمده است:

يَا مَنِ احْتَجَبَ بِشُعَاعِ نُورِهِ عَنْ نَوَاظِرِ خَلْقِهِ

مثال چراغ را زدیم که نور چراغ حجاب نوری در مقابل چشم من است. مثال دیگری می زنیم چشم ما قدرت ندارد در درون خورشید را ببیند اما نور خورشید که همه جا را پر می کند حجاب خورشید می شود و ما نور خورشید را می بینیم(1). پس اولیا و انبیا(عليهم السلام) و اصفیا حجاب خداوندند حجاب اعظم خداوند هستند و امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) حجاب الاعظم و الاعظم هستند و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) حجاب الاعظم الاعظم الاعظم هستند. ایشان اسم اعظم خداوند می باشند.خداوند در قرآن سوره اعلی آیه 1 می فرمایند: «نام پروردگارت بلندمرتبه ات را تسبیح کن» اسم خدا را تسبیح کن و یا به زبان دیگر اسم خداوند، سبوح است. اسم خداوند بزرگ تر از این

ص: 572


1- . اگر با دستگاه هم بخواهید خورشید را ببینید باز قدرت ندارد با دستگاه نورهای نزدیک خورشید را می بینید.

است که تو بتوانی به آن احاطه یابی. اسم خداوند منزه تر از آن است که در فهم و وهم و فکر و خیال و عقل تو وارد شود. اگر تا ابد الابد همه ی افکار بشر به این متوجه شود که بخواهد مقام نورانیت حضرت خاتم الانبیا(صلى الله عليه و آله) را بیابد، محال است که موفق شود. اسم خداوند، سبوح است. اما خود خداوند سبوح سبوح سبوح سبوح سبوح سبوح سبوح سبوح است. خود خداوند قدوس قدوس قدوس قدوس قدوس قدوس قدوس است. خود خداوند سبوح قدوس است. او مقدس و پاک تر است از آنچه در فکر و وهم و عقل و ما خطور کند. خداوند در سبوحیتش قدوس است و در قدوسیتش سبوح است چنان که

در اقبال سیدبن طاووس صفحه 208 و در بحارالانوار مجلد 95 صفحه 162 حدیث 5 آمده است:

عن رسول الله(صلى الله عليه و آله) و هو دعاء ليلة ثلاث و عشرين سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الْعَرْشِ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْبِحَارِ وَ الْجِبَالِ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ يُسَبِّحُ لَهُ الْحِيتَانُ وَ الْهَوَامُّ وَ السِّبَاعُ وَ الْآكَامُ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ سَبَّحَتْ لَهُ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ عَلَا فَقَهَرَ وَ خَلَقَ فَقَدَرَ سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِي وَ تَرْحَمَنِي فَإِنَّكَ أَنْتَ الْأَحَدُ الصَّمَدُ.

ص: 573

109. ائمه ی طاهرين(عليهم السلام) «اُمّه يَهدُونَ بِالحَقّ» مى باشند

و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عهده دار اين مقام است.

سوره اعراف آيه 181

وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ

و از كسانى كه آفريديم (و از مخلوقاتى كه خلق كرديم) گروهى هستند كه مردم را به حق راهنمايى و هدايت مى نمايند و به حق، حكومت عادلانه مى نمايند و به حق، مردم را تعديل مى نمايند.

1. در كتاب شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى مجلد 1 صفحه 269حدیث 266 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَقِيلُ بْنُ الْحُسَيْنِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عُبَيْدِاللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُوبَكْرٍ مُحَمَّدُبْنُ سُلَيْمَانَ بِالْبَصْرَةِ قَالَ: حَدَّثَنَا [أَحْمَدُبْنُ عَبْدِالْجَبَّارِ أَبُوعُمَرَ] الْعُطَارِدِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُومُعَاوِيَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ:« وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» قَالَ: يَعْنِي مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) أُمَّةٌ، يَعْنِي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ «يَهْدُونَ بِالْحَقِ» يَعْنِي يَدْعُونَ بَعْدَكَ يَا مُحَمَّدُ(صلى الله عليه و آله) إِلَى الْحَقِ «وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» فِي الْخِلَافَةِ بَعْدَكَ، وَ مَعْنَى الْأُمَّةِ: الْعَلَمُ فِي الْخَيْرِ، نَظِيرُهَا: «إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً» يَعْنِي عَلَماً فِي الْخَيْرِ، مُعَلِّماً لِلْخَيْرِ.

خبر داد ما را عقيل بن حسن... ابوبكر محمّدبن سليمان عطاردى در بصره، ابوبكر گويد: خبر داد ما را ابومعاويه از اعمش و از مجاهد، از ابن عباس در فرموده خداوند عزوجل«وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ »یعنی «از كسانى كه خلق كرديم امتى يا گروهى را» رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: منظور از گروه؛ يعنى، از گروه محمّد، معلم در خيرات قرار داديم. معلم در خيرات، على بن ابى طالب(عليه السلام) است. «يَهْدُونَ بِالْحَقِ» «مردمان را به حق هدايت مى نمايند»؛ يعنى، اى محمّد(صلى الله عليه و آله)، پس از تو مردمان را به حق مى خوانند«وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» و مردم بعد از تو از خلافت حقه على(عليه السلام) روى برمى گردانند.

ص: 574

منظور از امت در آيه «نشانه و علمدار خير» است. نظير آن در آيه«إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً» پرچمدار خير و نشان دهنده خير و معلم امور نيك آمده است.

2. در كتاب شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى مجلد 1 صفحه 269 در حديث 267، آمده است:

وَ فِي كِتَابِ فَهْمِ الْقُرْآنِ عَنِ [الْإِمَامِ] جَعْفَرٍ الصَّادِقِ فِي مَعْنَى قَوْلِهِ: «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» قَالَ: هَذِهِ الْآيَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) [و هكذا وجدت] بخط أبي سعدبن دوست في أصله

در كتاب فهم القرآن از امام جعفر صادق(عليه السلام) در معنى فرموده خداوند متعال فرمودند: «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» اين آيه براى آل محمّد(صلى الله عليه و آله) است، (زيرا آن ها راهنماى به حق و دلايل حق و معدل به حق و موصل به آخرين مرتبه تقرب به ساحت قدس حق هستند.) همچنين يافتم اين حديث را به خط ابى سعد اين دوست در دفترش.

3. در تفسير الدر المنثور نوشته ی حافظ عبد الرحمن سيوطى مجلد 3 صفحه 617 آمده است:

و اخرج ابن ابى حاتم عن الربيع فى قوله «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» قال: قال رسول اللّه(صلى الله عليه و آله): ان من امتى قوماً على الحق حتى ينزل عيسى بن مريم متى نزل.

در اين حديث پيامبر(صلى الله عليه و آله) در ذيل آيه«وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» می فرمايند: همانا از ميان امت من تا نزول عيسی(عليه السلام) گروهى هستند كه مردم را به حق دعوت مى كنند و در احاديث ديگر آمده است اين امت، آل محمّد(صلى الله عليه و آله) هستند و ما مى دانيم كه حضرت مسيح(عليه السلام) در زمان قائم آل محمّد(صلى الله عليه و آله) از آسمان نازل مى گردد. پس، از مجموعه اين احاديث مى توان نتيجه گرفت كه «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» آل محمّد(صلى الله عليه و آله) و ائمه بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) هستند كه به حق حكم خواهند كرد و به حق حكومت عدل بر پا خواهند نمود. در حال حاضر نيز وجود اقدس حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داراى اين مأموريت الهىاست، همان طور كه خداوند مى فرمايد: « يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاء»(1) او نور خداوند است.

4. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 4 صفحه 400 و معجم الاحادیث امام مهدی مجلد 7 صفحه 189 آمده است:

ص: 575


1- . سوره نور آیه 35

عبدالله بن سنان عن ابی عبدالله عن قوله «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ»(1) هم الائمةُ وَ إنَّ الله تعالی جَعَلَ عَلی عَهده الاُمَّةَ شهداءَ قال «وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهيداً ما دُمْتُ فيهِم»(2) و قال فی النّبیّ(صلى الله عليه و آله) « لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا»(3) و فی علی(عليه السلام) « وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْه»(4) و فی الائمة «و تکونوا شهداء»(5) آل محمد یکونون «شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ»(6) بَعد النبی(صلى الله عليه و آله)

ص: 576


1- . سوره اعراف آیه 181
2- . سوره مائده آیه 117
3- . سوره حج آیه 78
4- . سوره هود آیه 17
5- . سوره حج آیه 78
6- . همان

110. وقت قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عنداللّه است و كسى نمى داند

سوره اعراف آیه 187

يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون

ای پیامبر(صلى الله عليه و آله) از تو درباره ی ساعة (قیامت) سؤال می کنند که چه وقت خواهد بود. به آن ها بگو که علم آن نزد خداوند است و کسی جز او آن وقت را ظاهر و آشکار و روشن نتواند کرد و آن بر آسمان ها و زمین بسیار سنگین و عظیم خواهد بود و یکباره (ناگهان) و شما را فرا می گیرد. از تو می پرسند ای پیامبر(صلى الله عليه و آله) که آیا تو کاملاً بدان آگاهی؟ بگو علم آن محققاً در نزد خداوند است ولی اکثر مردم نسبت به آن آگاهی و علم ندارند.

گفتیم که دو قیامت داریم اول قیامت صغری که قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و دوم قیامت کبری که همه ی انسان ها یک جا در برابر خداوند حاضر می شوند و این دو قیامت شباهت هایی به هم دارند؛ از جمله ی شباهت های آن معلوم نبودن وقت آن است. مثلاً در آیه فوق درباره ی قیامت کبری آمده است «قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي» بگو علم آن در نزد خداوند است و باز آمده است: «قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ» بگو علم آن در نزد خداوند است. پس وقت قیامت را کسی نمی داند و یکباره انسان ها را فرا می گیرد «لا تَأْتيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً» درباره ی قیامت صغری یا قیام حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز چنین است. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در تأویل و تفسیر همین آیه در جواب سؤال کننده ای که می گوید: متی یقوم الحق فیکم متییقوم مهدیکم الثانی ... حضرت(صلى الله عليه و آله) می فرمایند: إنَّما مَثَلُهُ کَمَثَلَ الساعة «لا تَأْتيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً» مَثَلِ قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مَثَلِ قیامت کبری است که

ص: 577

یکباره می آید و همه را فرامی گیرد. امام صادق(عليه السلام) درباره ی وقت ظهور فرمودند: کذّب الوقّاتون. کسانی که وقت ظهور را تعیین می کنند، دروغگو هستند.

حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در توقیعی که برای علی بن محمد السَّمری فرستادند، مرقوم فرمودند:

فَقَد وَقَعَتَ الغیبةُ التّامَّةُ فَلا ظُهورَ بَعد إذن الله تعالی ذکره

به درستی که غیبت کبری فرارسیده و واقع گردیده است و برای من ظهوری نیست مگر به اذن خداوند متعال.

پس یعنی قیامت کبری و ظهور امام زمان تشابهاتی دارند از جمله فرارسیدن یکباره ی ظهور.

اين حديث مشهور است كه فرموده اند: هر كس براى قيام قائم موعود وقت تعيين كند دروغگوست و قيام قائم موعود به طور ناگهانى «بَغْتَةً» بر پا مى شود.

1. حافظ قندوزى حنفى در كتاب ينابيع المودة آورده است:

قال: روى المفضل بن عمر عن الصادق(عليه السلام) انه قال: ساعة قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قريب.

مفضل بن عمر از حضرت صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمودند: منظور از «ساعة» قيام نزدیک قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

همان طورى كه قبلاً گفتيم، در آيات الهى و احاديث نبوى دو قيامت يا دو «ساعة» مطرح است: اول قيامت صغرى دوم قيامت كبرى. قيامت صغرى قيام قائم آل محمّد(صلى الله عليه و آله) است و قيامت كبرى همان قيامت موعود است كه پس از بر هم خوردن اين نظام ظاهرى بر پا مى شود كه جز خداوند كس ديگرى وقت هر دو قيامت را نمى داند؛ يعنى، وقت قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را فقط خدا مى داند و هر دو قيامت ناگهان بر پا مى شوند و قيام مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز اين گونه است.

2. در کمال الدین مجلد 2 صفحه 372 حدیث 6، عیون الأخبار الرضا(عليه السلام) مجلد 2 صفحه 265 حدیث 35 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ زِيَادِبْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِالسَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ سَمِعْتُ دِعْبِلَ بْنَ عَلِيٍّ الْخُزَاعِيَّ يَقُولُ أَنْشَدْتُ مَوْلَايَ الرِّضَا عَلِيَّ بْنَ مُوسَى(عليه السلام) قَصِيدَتِيَ الَّتِي أَوَّلُهَا-

مَدَارِسُ آيَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلَاوَةٍ *** وَ مَنْزِلُ وَحْيٍ مُقْفِرُ الْعَرَصَاتِ

فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَى قَوْلِي-

ص: 578

خُرُوجُ إِمَامٍ لَا مَحَالَةَ خَارِجٌ *** يَقُومُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ وَ الْبَرَكَاتِ

يُمَيِّزُ فِينَا كُلَّ حَقٍّ وَ بَاطِلٍ *** وَ يُجْزِي عَلَى النَّعْمَاءِ وَ النَّقِمَاتِ

- بَكَى الرِّضَا(عليه السلام) بُكَاءً شَدِيداً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيَّ فَقَالَ لِي يَا خُزَاعِيُّ نَطَقَ رُوحُ الْقُدُسِ عَلَى لِسَانِكَ بِهَذَيْنِ الْبَيْتَيْنِ فَهَلْ تَدْرِي مَنْ هَذَا الْإِمَامُ وَ مَتَى يَقُومُ فَقُلْتُ لَا يَا مَوْلَايَ إِلَّا أَنِّي سَمِعْتُ بِخُرُوجِ إِمَامٍ مِنْكُمْ يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنَ الْفَسَادِ وَ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً فَقَالَ يَا دِعْبِلُ الْإِمَامُ بَعْدِي مُحَمَّدٌ ابْنِي وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِيٌّ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ ابْنُهُ الْحَسَنُ وَ بَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ فِي غَيْبَتِهِ الْمُطَاعُ فِي ظُهُورِهِ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فَيَمْلأ الْأَرْضَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ أَمَّا مَتَى فَإِخْبَارٌ عَنِ الْوَقْتِ فَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ(عليه السلام) أَنَّ النَّبِيَّ(صلى الله عليه و آله) قِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) مَتَى يَخْرُجُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ ذُرِّيَّتِكَ فَقَالَ(عليه السلام) مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَةِ الَّتِي «لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَة»

3. در کفایة الاثر صفحات 248 تا 250 و الامام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 144 حدیث 233 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبُوالْمُفَضَّلِ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ أَحْمَدَبْنِ نَهِيلٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُبْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ عُمَرَبْنِ يَزِيدَ عَنِ الْوَرْدِبْنِ الْكُمَيْتِ عَنْ أَبِيهِ الْكُمَيْتِ بْنِ أَبِي الْمُسْتَهِلِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(عليهما السلام) فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) إِنِّي قَدْ قُلْتُ فِيكُمْ أَبْيَاتاً أَ فَتَأْذَنُ لِي فِي إِنْشَادِهَا فَقَالَ إِنَّهَا أَيَّامُ الْبَيْضِ قُلْتُ فَهُوَ فِيكُمْ خَاصَّةً قَالَ هَاتِ فَأَنْشَأْتُ أَقُولُ

أَضْحَكَنِي الدَّهْرُ وَ أَبْكَانِي *** وَ الدَّهْرُ ذُو صَرْفٍ وَ أَلْوَانٍ

لِتِسْعَةٍ بِالطَّفِّ قَدْ غُودِرُوا *** صَارُوا جَمِيعاً رَهْنَ أَكْفَانٍ

فَبَكَى(عليه السلام) وَ بَكَى أَبُوعَبْدِاللَّهِ وَ سَمِعْتُ جَارِيَةً تَبْكِي مِنْ وَرَاءِ الْخِبَاءِ فَلَمَّا بَلَغْتُ إِلَى قَوْلِي

وَ سِتَّةٌ لَايُتَجَارَى بِهِمْ *** بَنُو عَقِيلٍ خَيْرُ فِتْيَانٍ

ثُمَّ عَلِيُّ الْخَيْرِ مَوْلَاكُمْ *** ذِكْرُهُمْ هَيَّجَ أَحْزَانِي

فَبَكَى ثُمَّ قَالَ(عليه السلام) مَا مِنْ رَجُلٍ ذَكَرَنَا أَوْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَيْنَيْهِ مَاءٌ وَ لَوْ قَدْرَ مِثْلِ جَنَاحِ الْبَعُوضَةِ إِلَّا بَنَى اللَّهُ لَهُ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ جَعَلَ ذَلِكَ حِجَاباً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّارِ فَلَمَّا بَلَغْتُ إِلَى قَوْلِي

مَنْ كَانَ مَسْرُوراً بِمَا مَسَّكُمْ *** أَوْ شَامِتاً يَوْماً مِنَ الْآنِ

فَقَدْ ذَلَلْتُمْ بَعْدَ عِزٍّ فَمَا *** أَدْفَعُ ضَيْماً حِينَ يَغْشَانِي

أَخَذَ بِيَدِي وَ قَالَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْكُمَيْتِ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ فَلَمَّا بَلَغْتُ إِلَى قَوْلِي

مَتَى يَقُومُ الْحَقُّ فِيكُمْ مَتَى *** يَقُومُ مَهْدِيُّكُمُ الثَّانِي

قَالَ سَرِيعاً ان شاءاللَّه سَرِيعاً ثُمَّ قَالَ يَا أَبَاالْمُسْتَهِلِّ إِنَّ قَائِمَنَا هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) لِأَنَّ الْأَئِمَّةَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) اثْنَا عَشَرَ وَ هُوَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قُلْتُ يَا سَيِّدِي فَمَنْ هَؤُلَاءِ الِاثْنَا عَشَرَ قَالَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) وَ بَعْدَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليهما السلام) وَ أَنَا ثُمَّ بَعْدِي هَذَا وَ وَضَعَ يَدَهُ

ص: 579

عَلَى كَتِفِ جَعْفَرٍ(عليه السلام) قُلْتُ فَمَنْ بَعْدَ هَذَا قَالَ ابْنُهُ مُوسَى(عليه السلام) وَ بَعْدَ مُوسَى(عليه السلام) ابْنُهُ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ بَعْدَ عَلِيٍّ(عليه السلام) ابْنُهُ مُحَمَّدٌ(عليه السلام) وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) ابْنُهُ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ بَعْدَ عَلِيٍّ(عليه السلام) ابْنُهُ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ هُوَ أَبُوالْقَائِمِ الَّذِي يَخْرُجُ فَيَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ يَشْفِي صُدُورَ شِيعَتِنَا قُلْتُ فَمَتَى يَخْرُجُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) قَالَ لَقَدْ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ إِنَّمَا مَثَلُهُ كَمَثَلِ السَّاعَةِ «لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً».

4. در کفایة الاثر صفحه 22، بحارالانوار مجلد 52 حدیث 103 و مجلد 36 حدیث 391، الامام مهدی(عليه السلام) صفحه 146 مانند حدیث بالا آمده است.

5. در غیبت نعمانی صفحه 289 حدیث 3 و بحارالانوار مجلد52 صفحه 117 آمده است:

روی النعمانی باسناده عن محمدبن مسلم قال: قال ابوعبدالله: یا محمد، مَن أخبَرَکَ عَنّا تَوقیتاً فَلا تَهابَنَّ أن تُکَذِّبَهُ، فإنّا لا نُوَقّتُ لِأحَدٍ وَقتاً.

محمدبن مسلم گوید: امام صادق فرمودند: ای محمد، هرکس به روایت از ما تعیین وقتی را به تو خبر داد هرگز از این که او را تکذیب کنی هراس نداشته باش که ما برای هیچ کس زمانی را تعیین نمی کنیم.

6. بشارة المصطفی صفحه 282، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 103، الامام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 146 حدیث 236 آمده است:

روی الفضل بن شاذان باسناده عن منذر الجواز عن ابی عبدالله قال: کذب الموقّتون ما وقَّتنا فیما مضی و لا نوقّت فیما یستقبل.

7. در کافی مجلد 1 صفحه 368 حدیث 3، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 117، الامام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 146 حدیث 237 آمده است:

روی ثقة الاسلام الکلینی باسناده عن ابی بصیر، عن ابی عبدالله قال: سألته عن القائم فقال: کذب الوقّاتون، إنّا أهل بیت لا نوقّت.

8. در کافی مجلد 1 صفحه 368 حدیث 2 آمده است:و روی ثقة الاسلام باسناده عن عبدالرحمن بن کثیر قال: کنت عند ابی عبدالله(عليه السلام)، إذ دخل علیه مهزم فقال له: جعلت فداک، أخبرنی عن هذا الأمر الّذی ننتظر، متی هذا؟ فقال: یا مهزم کذب الوقّاتون(المتمنّون) و هلک المستعجلون و نجا المسلّمون (و إلینا یصیرون).

ص: 580

111. خداوند امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به سه وسيله

اشاره

يارى مى كند: ملائكه، مؤمنين و رعب

سوره انفال آيه 5

كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ لَكارِهُونَ

چنانچه خداوند تو را از خانه خود به حق (در جنگ بدر) بيرون آورد و گروهى از مؤمنان سخت رأى خلاف و كراهت اظهار كردند. (پيرو امر خداوند باش و از خلق انديشه مدار.)

در كتاب غيبت نعمانى صفحه 198 حديث 9 آمده است:

على بن احمد... عن عبد الرحمن بن كثير، عن ابى عبداللّه(عليه السلام) فى قول اللّه عزوجل «أَتى أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ» قال هو امرنا امر اللّه عزوجل أن لا تستعجل به حتى يؤیده (اللّه) بثلاثة (اجناد) الملائكة و المؤمنين و الرّعب و خروجه

عليه السلام كخروج رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) و ذلك قوله تعالى «كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالحَقِّ».

على بن احمد از عبداللّه بن موسى علوى نقل مى كند... و او از عبد الرحمن بن كثير و او از ابى عبداللّه، امام صادق عليه السلام كه آن حضرت در تفسير آيه شريفه«أَتى أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ» یعنی «امر خداوند فرا رسيد، پس در آن شتاب نکنید.»

فرمود: امر خدا همان امر ماست (قيام قائم آل محمّد(عليه السلام)) كه خداوند عزوجل فرموده است كه در اين باره عجله و شتاب نشود تا آنكه خداوند او(امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) را به سه وسيله يارى فرمايد: (اول) فرشتگان، (دوم) مؤمنين و (سوم) رعب. خروج آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند خروج رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است، آنجا كه خداوند مى فرمايد: «چنانچه خداوند تو را از خانه خود به حق بيرون آورد و گروهى از مؤمنان سخت رأى خلاف و كراهت اظهاركردند. پيرو امر خداوند باش و از خلق انديشه مدار.»

ص: 581

شأن نزول این آیه درباره ی جنگ بدر است

1. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 170 آمده است:

کاروان قریش که ابوسفیان و عمروبن عاص از جمله ی ایشان بودند؛ با خزاین وافر و امتعه ی متکاثر از سفر شام مراجعت کردند. این معنی به وساطت جبرئیل به عرض حضرت رسالت پناه(صلى الله عليه و آله) رسید و حضرت(صلى الله عليه و آله) با سیصد و سیزده کس از اصحاب متوجه قافله ی قریش شدند و چون نزدیک بدر رسیدند ابوسفیان از این مقدمه مخبر شده کس به طلب قریش به مکه فرستادند که تا ایشان آمده اصحاب حضرت(صلى الله عليه و آله) را نگذارند که دست درازی در اموال قافله نمایند و در این هنگام اهل قافله ی خود را از محل خطر برکنار کشیده بودند و حضرت(صلى الله عليه و آله) به اصحاب فرمودند که حق سبحانه و تعالی مرا به تسخیر یکی از این دو طایفه کاروان یا مشرکان بشارت داده و این هنگام که قافله گریختند، با کفار قریش جهاد باید کرد که نصرت و ظفر با ما است و اصحاب به جهت آن که کما ینبغی ساز حرب آماده نکرده بودند؛ خائف و مضطرب شدند. پس حضرت(صلى الله عليه و آله) در باب رفتن به سر قافله و یا جنگ با قریش آغاز مشورت نمودند. ابوبکر به غلبه ی خوف و جبن که جبلی او است برخاسته به عرض حضرت(صلى الله عليه و آله) رسانید که این جماعت قریش اند و تکبر و تجبر ایشان معلوم همگان است و هرگز ایمان نیاوردند و تا عزت یافته اند خواری ندیده اند. حرب با ایشان مصلحت نیست و بعد از او عمر خائف و خاسر برخاست به مانند سخن او گویا شد. حضرت(صلى الله عليه و آله) از سخن ایشان آزرده خاطر شده حکم به جلوس ایشان کرد. پس مقدادبن الاسود الکندی و سعدبن معاذ انصاری از جمله ی مهاجرین و انصاریان زبان فصاحت بیان گشوده و گفتند که ما می دانیم آنچه تو آورده ای حق و صدق است. به خدا سوگند که اگر حکم کنی ما را که به آتش رویم و یا به دریا افتیم که هر آیینه انقیاد امر تو خواهیم کرد و با اعداء تو مقاتله خواهیم نمود و مانند بنی اسرائیل نخواهیم گفت فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُون (1) بلکه ما می گوییم کهاذهب أنت و ربّک فقاتلا إنّا معکما مقاتلون(2). حضرت(صلى الله عليه و آله) در سخن ایشان خوش وقت شده فرمودند که حق تعالی شما را جزای خیر دهد گویا که می بینم کشته ابوجهل و عتبه و شیبه و فلان و فلان را. در اول

ص: 582


1- . سوره مائده آیه 24 (ای موسی) تو با پروردگارت (با کفار) مبارزه و جنگ کن و ما در اینجا می مانیم.
2- . تو با پروردگارت (به جنگ کفار) برو و ما هم با شما (با کفار) مبارزه خواهیم کرد.

جنگ عتبه با برادر خود شیبه و با پسر خود ولید به ضرب ذوالفقار (حضرت) علی مرتضی صلوات الله علیه به خاک بوار افتادند و ابوجهل نیز کشته شد.

2. محمدبن جریر طبری در تاریخ الرّسل و الملوک صفحه 954 می نویسد:

... خبر آمد که قریشیان برای حفظ کاروان آمده اند. پیامبر(صلى الله عليه و آله) با کسان مشورت کرد و خبر آمدن قریش را بگفت و ابوبکر برخاست و سخن گفت و نکو گفت. پس از آن عمربن خطاب برخاست و سخن گفت و نکو سخن گفت. پس از آن مقدادبن عمرو برخاست و گفت: ای پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) آنچه را خدای فرمان داده کاربند که ما با توییم و چون بنی اسرائیل که به موسی(عليه السلام) گفتند، نخواهیم گفت که برو همراه خدایت جنگ کن که ما اینجا نشسته ایم بلکه می گوییم برو همراه خدایت جنگ کن که ما همراه شما جنگ می کنیم. قسم به خدایی که تو را به حق مبعوث کرده اگر ما را تا برک الغماد یعنی حبشه ببری در مقابل آن پیکار کنیم تا بدان دست یابی و پیامبر(صلى الله عليه و آله) سخن خوش گفت و برای او دعای خیر کرد.

3. طبری در مجلد 3 تاریخ طبری صفحه 955 آورده است:

عبدالله بن مسعود گوید: مقداد را در وضعی دیدم که به جای وی بودن را از داشتن همه ی جهان بیشتر دوست داشتم وی مردی دلیر بود و گونه های پیامبر(صلى الله عليه و آله) از خشم سرخ شده بود که مقداد پیش وی آمد و گفت: ای پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) خوش دل باش که ما چنان که بنی اسرائیل به موسی(عليه السلام) گفتند به تو نخواهیم گفت برو همراه خدایت جنگ کن که ما اینجا نشسته ایم بلکه قسم به خدایی که تو را به حق مبعوث کرده پیش رو و پشت سر و راست و چپ تو هستیم تا فیروز شوی.

رابطه ی این آیه با جنگ بدر و حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

سؤال است که این آیه با قیام حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه ارتباطی دارد؟ در جواب باید بگوییم:

اولاً: در آیه و روایت آمده است که«كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالحَقِّ» بیرون رفتن رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از مدینه به سمت بدر و مبارزه ی آنان با اراده ی خداوند بوده است و خروج و ظهور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با اراده ی خداوند می باشد که در حدیث آمده است و خروجه کخروج رسول الله و ذلک قوله تعالی «كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالحَقِّ». در روایت دیگر آمده است: هو امرنا أمر الله.

ص: 583

ثانیاً: یاران و ارتش رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در جنگ بدر 313 نفر بودند، فرماندهان و کارگزاران و یاران همراه حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز 313 نفر هستند. المفقودون عن فرشهم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً عدة اهل بدر فیصبحون بمکه و هو قول الله عزوجل « أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً»(1) و هم اصحاب القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)(2)

دقت بفرمایید تعداد یاران حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را عدة اهل بدر یعنی 313 نفر می دانند.

ثالثاً: همان طور که در آیه آمده است «فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ لَكارِهُونَ»(3) عده ای از کسانی که جزء مؤمنین هستند با ترس و وحشت از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) می خواهند که بر علیه قریش قیام نکند اما عده ای هم مثل مقدادبن اسود کندی و سعدبن عباده پهلوانانی هستند که خود را تابع امر و نهی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) می دانند و اراده ی خود را فانی در اراده ی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) دانسته و به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) می گویند: هر چه شما بفرمایید. در ظهور امام زمان(عليه السلام) نیز چنین است، عده ای از مؤمنین از روی ترس و وحشت در مقابل آنحضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می ایستند اما در مقابل، این 313 نفر اراده ی خود را فانی در اراده ی آن حضرت کرده و هر چه حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بگویند حلقه ی گوش خود کرده و تابع آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند. ( جالب اینجاست که پس از شهادت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) همان هایی که در جنگ بدر مخالف اوامر آن حضرت(صلى الله عليه و آله) بودند، سقیفه را تشکیل دادند و بر خلاف سنت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) عمل کردند اما همان هایی که می گفتند یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) هرچه شما بفرمایید، عمل می کنیم و مانند قوم یهود نیستیم؛ این ها پس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نیز محکم ایستادند مثل مقدادبن اسود و سعدبن عباده.)

رابعاً: خداوند رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را به وسیله ی ملائکه و مؤمنین واقعی مانند حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) و رعب و ایجاد ترس در دل کفار پیروز کرد. حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز سه عامل عمده در پیروزیشان دخالت دارد. اول: نصرت ملائکه. دوم: یاری مؤمنین واقعی. سوم: ایجاد رعب و ترس در دل کفار به وسیله ی خداوند.

ص: 584


1- . سوره بقره آیه 148
2- . کمال الدین مجلد 2 باب 57 صفحه 654 حدیث 21 روایت امام سجاد(عليه السلام)
3- . سوره انفال آیه 5

112. در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «یُحِقَ الحَقَّ»، حق ثابت می شود

اشاره

سوره انفال آیات 7 و 8

وَ إِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّها لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرينَ(7) لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ(8)

به یاد آور زمانی را که خداوند به شما وعده ی پیروزی به یکی از دو طایفه را داد و شما مایل بودید که طایفه ای که شوکت و سلاح ندارد، اموالش نصیب شما گردد و خداوند می خواست صدق کلمات حق را به اثبات برساند و از بیخ و بن ریشه ی کافران را بر کند تا حق دین (اسلام) را محقق و پایدار سازد و باطل را محو و نابود نماید. هر چند مجرمان و بدکاران کراهت داشته و خوششان نیاید.

این آیات نیز درباره ی جنگ بدر است که عده ای از مسلمانان کراهت داشتند که به قتال و جنگ بپردازند و با اهل مکه مبارزه کنند. می خواستند به طایفه ی دوم یعنی اهل کاروان که سلاحِ جنگ ندارند را مسخر خود سازند. اما خداوند می خواست با اراده ی خویش لِيُحِقَّ الْحَقَّ بکلماته صدق کلمات حق را به اثبات برساند.

1. در تفسیر لاهیجی مجلد 2 صفحه 172 آمده است:

در تفسیر عیاشی از حضرت امام صادق(عليه السلام) روایت کرده اند که آن حضرت فرمودند: الشَّوْكَةِ التي فيها القتال يُرِيدُ اللَّهُ و می خواهد خدای تعالی أَنْ يُحِقَّ الْحَقَ این که ثابت گرداند. دین اسلام را به اولیاء خود، چنانچه در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مروی است که مراد از کلمات ائمه(عليهم السلام) هستند و به این معنی که می خواهد خدای تعالی که در زمان حضرت رسالت پناه(صلى الله عليه و آله) احقاق حق بهوسیله ی حضرت مرتضی علی(عليه السلام) کند و بعد از او به سبب یازده فرزند او از ائمه ی کرام(عليهم السلام) و

ص: 585

مروی است که در جنگ بدر، بیست و هفت کس از شجاعان قریش به دست صاحب ذوالفقار به خاک مذلت و بوار افتادند.

پس خداوند می خواست حق را به وسیله ی اولیائش به اثبات برساند که در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و در جنگ بدر این احقاق حق به وسیله ی حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) صورت می گیرد و در جنگ بدر بیست و هفت نفر از شجاعان قریش به وسیله ی شمشیر آن حضرت به هلاکت رسیدند و این احقاق حق به وسیله ی یازده فرزند ایشان که بقیه ی ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) هستند، تداوم می یابد تا این که حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حقیقت را برای همیشه آشکار می سازند و باطل را نابود می گردانند که در روایت داریم:«لِيُحِقَّ الْحَقَ» فإنه يعني ليحق حق آل محمد حين يقوم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)(1) پس احقاق حق در ابتدا به وسیله ی حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) است و سرانجام به حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می رسد.

2. در تفسير العياشي مجلد 2 صفحه 50 حدیث 24 آمده است:

عن جابر قال سألت أباجعفر(عليه السلام) عن تفسير هذه الآية- في قول الله: «يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ- وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِينَ» قال أبوجعفر(عليه السلام): تفسيرها في الباطن يريد الله، فإنه شي ء يريده- و لم يفعله بعد، و أما قوله «يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ» فإنه يعني يحق حق آل محمد(صلى الله عليه و آله)، و أما قوله: «بِكَلِماتِهِ» قال: كلماته في الباطن علي هو كلمة الله في الباطن و أما قوله: «وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِينَ» فهم بنو أمية، هم الكافرون يقطع الله دابرهم، و أما قوله: «لِيُحِقَّ الْحَقَ» فإنه يعني ليحق حق آل محمد(صلى الله عليه و آله) حين يقوم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و أما قوله: «وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ» يعني القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فإذا قام يبطل باطل بني أمية، و ذلك قوله: «لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ- وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُون»

جابر روایت می کند که از حضرت امام باقر(عليه السلام) در مورد تفسیر این آیه که خداوند اراده فرموده است که ثابت گرداند حق را به کلماتش و کافرین را ریشه کن فرماید سؤال کردم. حضرت امام باقر(عليه السلام) فرمودند: تفسیر آن در باطن اراده ی خداوند است و آن چیزی است که او اراده کرده است اما هنوزبه فعل در نیاورده است (بلکه در زمان خلافت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به فعل درخواهد آورد.) اما منظور از این فرمایش که «خداوند به وسیله ی کلماتش حق را پیروز گرداند» یعنی حق آل محمد را

ص: 586


1- . تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 50

ثابت و پیروز گرداند و منظور از بکلماته کلمات باطنی حق تعالی است و حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) کلمه خداوند متعال در باطن است و این که خداوند می فرمایند ریشه ی کفار را برخواهد کند آن بنی امیه هستند و آن ها کافر هستند و آن ها به خداوند و رسولش ایمان نیاوردند و خداوند ریشه و بنیاد آن ها را قطع خواهد کرد و اما قول خداوند«لِيُحِقَّ الْحَقَ» خداوند حق آل محمد(صلى الله عليه و آله) را هنگامی که حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، به اثبات می رساند. اما فرمایش خداوند: «وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ» به دست توانای حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باطل بنی امیه نابود خواهد شد، اگرچه کافران نخواهند.

این حدیث را علامه ی مجلسی در بحارالانوار مجلد 24 صفحه 178 باب 50 حدیث 10، علامه آیة الله سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 68 حدیث 3، علامه عبدالعلی هویزی در تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 136 حدیث 28، کتاب اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 550 باب 32 فصل 28 حدیث 557، معجم احادیث الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجلد 7 صفحه 195، تفسیر لاهیجی مجلد 2 صفحه 172 و 173 و کتاب الف آیه نزلت فی الامام علی(عليه السلام) نوشته ی سید بحرانی آورده اند.

دقت در آیه حدیث

در آیه ی مبارکه دو بار جمله ی «لِيُحِقَّ الْحَقَ» آمده است:

در تفسیر لاهیجی مجلد 2 صفحه 173 آمده است:

و چون احقاق حق آل محمد(صلى الله عليه و آله) در اول آیه «لِيُحِقَّ الْحَقَ» بکلماته به حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و به خلافت آن حضرت(عليه السلام) (و در «لِيُحِقَّ الْحَقَ» دوم) به حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است پس تکراری نیست.باز در آیه ابتدا آمده است «وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِينَ» که در اینجا منظور بنی امیه است و در آیه دوم آمده است «وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُون» که فاعل یبطل الباطل حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

پس زمانی که حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام فرمایند، حق به وسیله ی ایشان ظاهر می گردد و خداوند به دست توانای ایشان بطلان باطل می فرمایند.

ص: 587

113. به دنبال غير امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رفتن، «فتنه» است

اشاره

سوره انفال آيه 25

وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ

از فتنه اى كه فقط به ستمگران شما نمى رسد بترسيد و بدانيد كه خداوند سنگين مجازات مى كند.

1. در تفسیر عياشى مجلد 2 صفحه 53 و در تفسير صافى مجلد 1 صفحه 656 آمده است:

و فى العياشى عن الصادق(عليه السلام) فى هذه الآية، قال: اصابت الناس فتنة بعد ما قبض اللّه نبيه(صلى الله عليه و آله) حتى تركوا علياً(عليه السلام) و بايعوا غيره و هى الفتنة التى فتنوا بها و قد امرهم رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) باتباع علی(عليه السلام) و الاوصياء من آل محمّد صلوات اللّه عليهم اجمعين.

از امام صادق(عليه السلام) در تفسير آيه ی مذکور روايت شده آمده است كه فرمود: بعد از رحلت حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) مردم گرفتار فتنه شدند و على بن ابى طالب(عليه السلام) را ترك كردند و با غير او روى آوردند. اين فتنه اى بود كه به آن مبتلا گرديدند و حال آن كه رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) به آن ها امر كرده بود تا از على(عليه السلام) و امامان بعد از او از آل محمّد(عليهم السلام) پيروى كنند.

2. در كتاب مجمع البيان مجلد 4 صفحه 534 آمده است:

عن الحاكم باسناده عن قتاده، عن سعيدبن المسيب، عن ابن عباس قال: لما نزلت هذه الآية: «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً» قال النبى(صلى الله عليه و آله) من ظلم علياً مقعدى هذا بعد وفاتى فكانما جحد نبوتى و نبوة الانبياء من قبلى.

از ابن عباس روايت شده است كه وقتى اين آيه نازل شد «از فتنه بترسيد» پيامبر(صلى الله عليه و آله) فرمود: هر كس پس از وفات من به على(عليه السلام) ظلم كند، گويا نبوت من و انبياء پيشين را انكار كرده است.

فتنه به معنی امتحان است و در مجمع آمده است: فتنه امتحان اختیار نظیر انداختن فتنت الذهب فی النار آنوقت گویند که طلا را در آتش برای خالص بودن آن امتحان کنی و در قرآن

ص: 588

سوره انفال آیه 28 آمده است: « وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ» بدانید که اموال و اولاد شما امتحانی است که شما و آن ها امتحان کرده می شوید تا بد و خوبتان روشن شود.

در المیزان آمده است: فتنه آن است که به وسیله ی آن چیزی امتحان شود. به خود امتحان و ملازم امتحان که شدت و عذاب است و به ضلال و مشرک که سبب عذابند اطلاق می شود در قرآن در همه ی این معانی به کار رفته است.

در تفسیر عیاشی حضرت امام صادق(عليه السلام) درباره ی فتنه های پس از رحلت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) صحبت می فرمایند که در این فتنه ها حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) را از حق مسلمش محروم می کنند و با دیگری بیعت می نمایند. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) تبعیت از حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و اوصیای آن حضرت(عليه السلام) را تنها راه نجات اسلام دانسته و گرایش به جز حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) پس از خودشان را فتنه می خوانند. حضرت(صلى الله عليه و آله) می فرمایند: حتی ترکوا علیاً و بایعوا غیره و هی الفتنه این فتنه وحدت امت اسلامی را به هم می زند. این فتنه مسلمین را از صراط مستقیم باز می دارد. این فتنه نمی گذارد که خداوند آن طور که باید عبادت شود، عبادت گردد. در سوره انفال آیه 39 خداوند می فرمایند «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّه»

فتنه های فتنه گران در عصر علوی و فتنه های آن ها در عصر مهدوی

این آیه درباره ی فتنه هایی است که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در میان امت اسلامی پس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به وقوع می پیوندد و امام و وصی و خلیفه و جانشین او را کنار گذاشته و فتنه ها برپا می کنند و این فتنه ها تا زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادامه دارد اما رسول خدا(صلى الله عليه و آله) قبل از شهادت خودشان امت اسلامی را از این فتنه ها که برپا می شود و حضرت علی(عليه السلام) را کنار می گذارند می فرمایند: شما بیدار باشید و فقط به دنبال امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) بروید. مثلاً رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بهعمار یاسر فرمودند: ای عمار اگر تمام مردم عالم در یک جا جمع شدند (و گفتند حقیم) و در راهی رفتند و حضرت علی(عليه السلام) از راه دیگری رفت و در جای دیگر تنها ایستاده بود، تو به راهی برو که حضرت علی(عليه السلام) تنها در آن رفته است و این حدیث را شیعه و سنی نقل کرده است چنان که در ینابیع المودة صفحه 128، فرائد السمطین مجلد 1 صفحه 178 و تاریخ بغداد مجلد 13 صفحه 187، اللئالی المصنوعه مجلد 1 صفحه 213 و کنزالعمال مجلد 11 صفحه 613 و

ص: 589

تاریخ دمشق مجلد 3 صفحه 170، ارجح المطالب صفحه 624، مناقب المرتضویه صفحه 203، مناقب خوارزمی صفحه 57 و اسدالغابه مجلد 5 صفحه 287، مجمع الزوائد مجلد 7 صفحه 236 آمده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) یا عمار ان یسلک الناس کلهم وادیاً و یسلک علی((عليه السلام)) وادیاً فاسلک وادی علی بن ابی طالب((عليه السلام)) و خَلَ الناس (ودع النّاس)

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به عمار یاسر که یکی از صحابه و نزدیکان آن حضرت(صلى الله عليه و آله) بود فرمودند: ای عمار اگر تمام مردم به راهی رفتند (و راهی را برای خود برگزیدند) و علی(عليه السلام) تنها به راهی دیگر (بر خلاف راه همه ی مردم رفت)، تو راهی را که حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) به آن رفته است، برو. (وخَلَ الناس) و یا (ودع الناس) تو همه ی مردم را رها کن و به راهی که حضرت علی(عليه السلام) رفته است، برو.

و در آیه نیز آمده است «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً» و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) می فرمایند: این فتنه من ظلم علياً مقعدى هذا بعد وفاتى این فتنه بعد از وفات من است که به حضرت علی(عليه السلام) درباره ی جانشینی من ظلم می شود و این فتنه ها ادامه دارد تا ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اوست که این فتنه ها را ریشه کن می کند و حق رابر کرسی می نشاند و باطل را نابود می سازد. لذا در تفسیر عیاشی (محمدبن مسعود عیاشی) مجلد 3 صفحه 53 حدیث40 آمده است:

و هی الفتنه التی فتنوا بها و قد امرهم رسول الله باتباع علی(عليه السلام) و الاوصیا من آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین

پس به دنبال آل محمد(صلى الله عليه و آله) و حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رفتن دوری از فتنه است و انسان در این تمسک وتوسل به امنیت می رسد و دوری از ایشان از امام اول(عليه السلام) تا حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، فتنه است. این یک دستور الهی است که در قرآن آمده است « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّه»(1) مسلمین موظفند برای ریشه کن کردن فتنه همیشه مبارزه کنند، اما این آرزوی بزرگ را که باید زمانی بیاید که بر روی زمین دیگر فتنه نباشد، خداوند با دست توانای حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جامه ی عمل می پوشاند.

ص: 590


1- . سوره انفال آیه 39

دوری از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز فتنه است

همان طور که پس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) عده ای از مسلمانان حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) را تنها گذاردند و به راه فتنه رفتند، اگر امروز ما نیز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تنها بگذاریم و به جای پیروی از امام زمانمان به راه های دیگر برویم راه فتنه را پیموده ایم. ما معتقدیم که امام زمان در سال 255 ه. ق در سامرا به دنیا آمده است و با شهادت حضرت ابامحمد، امام حسن عسکری(عليهما السلام) در سال 260 ه.ق ایشان به امامت، زعامت و خلافت رسیدند و ایشان زنده هستند و زندگی می کنند و در لباس مادی تن قرار دارند. فراموش کردن ایشان و یاد نکردن از ایشان و تبلیغ ننمودن از ایشان همه و همه از مصادیق بی توجهی به ایشان است و وای از زمانی که ما به راه های دیگر برویم که این همان راه فتنه است که امت اسلامی پس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به آن راه رفتند.

یکی از ظلم های بزرگ به نفس در عصر ما، دوری از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و کسی که از امام زمانش دور بماند، بزرگترین ظلم را به نفس خود کرده است که این «ظلم عظیم» است پس بیاییم مواظب باشیم که از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دور نشویم. زیرا که خود این دور شدن، فتنه است.

پس همیشه باید با فتنه مبارزه کرد تا کل عالم در وحدت دین اسلام درآید و این وعده ی الهی تا به حال به وقوع نپیوسته است که «وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُلِلَّه»(1) بلکه باید چشم بدوزیم تا آن عزیز وآن محبوب ظهور کند. آن وقت است که دیگر فتنه ها ازبین می رود و با ندای « بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ» جهان یک کشور واحد توحیدی می شود و با وجود ایشان فتنه ها ریشه کن می گردد.(2)

ص: 591


1- . سوره انفال آیه 39
2- . به قاموس قرآن مراجعه کنید.

114. وجود حضرت بقيه اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امانت الهى در نزد ماست

سوره انفال آيه 27

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، به خداوند و به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) خيانت نكنيد و در امانت هايى (كه در اختيارتان مى گذارند) خيانت نكنيد. در حالی که می دانید. (خیانت، عمل بسیار زشت است.

در اين آيه انديشه كنيد كه چه اماناتى خداوند و رسولش در اختيار ما گذارده اند؛ مثلاً، جسم و جان ما اماناتى است كه خداوند در اختيار ما قرار داده است. اين همه نعمت ها، نعمت بينايى، شنوايى و... همه امانت است. قرآن كريم نيز از امانات است و از همه اين ها بالاتر در حال حاضر ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امانتى است كه خداوند او را نعمت بسيار بزرگ و امانت براى ما قرار داده است كه بايد در اين امانت، خيانت نكنيم.

در كتاب شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى حنفى مجلد 1 صفحه 270 حدیث 268 و ترجمه ی آن صفحه 108 آمده است:

[وَ] فِي [التَّفْسِيرِ] الْعَتِيقِ: رُوِيَ عَنْ يُونُسَ بْنِ بَكَّارٍ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍ((عليهما السلام)) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ فِي آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ».

حاكم مى گويد: در عتيق روايت شده از يونس بن بكار و او از پدرش و او از حضرت ابى جعفر محمّدبن على الباقر(عليهما السلام) روايت كرده است که فرمودند: خداوند بزرگ فرموده است: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ فى آل محمّد وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ »: اى كسانى كه ايمان آورده ايد، به خداوند و به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) خيانت نكنيد و در امانت هايتان (كه خدا و رسولش و بندگان در اختيارتان مى گذارند) درآل محمّد و شما مى دانيد، خيانت نكنيد. (در حالى كه مى دانيد آل رسول(صلى الله عليه و آله) و اهل بيت آن حضرت(عليهم السلام) از امانت هاى الهى هستند، به آنان خيانت نكنيد.)

ص: 592

اين حديث، آل محمّد(صلى الله عليه و آله) را امانت در نزد ما مى داند كه ما بايد در حفظ و حراست از ایشان كوشا باشيم و در حال حاضر هيچ كس به عنوان آل محمّد(صلى الله عليه و آله) از ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اولى نيست و ایشان نزديك ترين فرزند رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از آل محمّد(صلى الله عليه و آله) هستند و در اين عالم ناسوت هيچ كس نزديك تر از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت رسول(صلى الله عليه و آله) نمى باشد و اين بزرگوار امانت خداوند و امانت رسولش در نزد ماست.

ص: 593

115. اگر حجت بر روی زمین نباشد، زمین اهلش را فرو می برد و وجود

حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبب سلامتی اهل زمین است

سوره انفال آیه 33

وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُون

(ای پیامبر) تا زمانی که تو در میان آن ها هستی، خداوند آن ها راعذاب نخواهد کرد و نیز تا زمانی که از نافرمانی خداوند پشیمان شوند و استغفار کنند و توبه نمایند، آن ها را عذاب نخواهد کرد.

آیه می فرماید دو چیز سبب می شود که آن ها عذاب نشوند اول وجود اقدس رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و دوم استغفار و طلب توبه و مغفرت نمودن که توبه ی آن ها به خاطر وجود تو پذیرفته می شود و یا به زبان دیگر دو چیز سبب می شود که عذاب از ایشان دور شود: اول وجود حجت خداوند که رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حجت خداوند بودند و دوم طلب استغفار نمودن. در آیه 32 این سوره آمده است که کفار گفتند: «خداوندا اگر این قرآن از جانب تو است، پس بر سرمان سنگی از آسمان بباران تا ما را به عذابی دردناک گرفتار سازد.»(1) در آیه ی 33 می فرمایند: تا زمانی که پیامبر(صلى الله عليه و آله) در میان شماست خداوند شما را عذاب نخواهد کرد.

1. در تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 150 در ذیل آیه 33 آمده است:

في روضة الكافي عدة من أصحابنا عن سهل بن زياد عن محمد بن سليمان عن أبيه عن ابى بصير قال: بينا رسول الله(صلى الله عليه و آله) جالسا و ذكر كلاما طويلا في فضل على(عليه السلام) الى ان قال: فغضب الحارث بن عمرو الفهريفقال: «اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ»(2) ان بنى هاشم يتوارثون هرقلا بعد هرقل (3) «فأرسل عَلَيْنا

ص: 594


1- . «وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَليمٍ»
2- . سوره انفال آیه 32
3- . هرقل: اسم ملك الروم، أراد أن بنى هاشم يتوارثون ملك بعد ملك.

حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ»(1) فأنزل الله عليه مقالة الحارث و نزلت هذه الآية «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»(2) ثم قال له: يا ابن عمرو اما تبت و اما رحلت؟ فدعى براحلته فركبها، فلما صار بظهر المدينة أتته جندلة فرضت هامته فقال رسول الله(صلى الله عليه و آله) لمن حوله من المنافقين انطلقوا الى صاحبكم فقد أتاه ما استفتح به، قال الله عز و جل: «وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ» (3)

در روضه کافی آمده است: ابوبصیر گفت: روزی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نشسته بودند و سخن مفصلی در توصیف حضرت علی(عليه السلام) نقل کردند. سخنشان به جایی رسید که حارث بن عمرو فهری به خشم آمد و گفت: خدایا اگر جایگاه او نزد تو چنین است که بنی هاشم وارث ملک روم می شوند، پس سنگی از آسمان بر ما ببار یا ما را به عذابی دردناک دچار ساز. پس خداوند در مقابل گفته ی حارث این آیه را نازل فرمود: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» سپس پیامبر(صلى الله عليه و آله) به او فرمودند: ای عمرو، یا توبه کن یا کوچ کن. او نیز مرکب سواری خود را خواست و بدان سوار شد. چون به پشت مدینه رسید؛ تکه سنگی بر سر او خورد و سرش را در هم کوفت. پس رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به منافقانی که گرد او بودند فرمودند: در پی رفیق خود بروید که آنچه را خود خواسته بود، بدو رسید. خداوند عزوجل فرمود: «وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ» (4)

2. در تفسير العياشي مجلد 2 صفحه 54 حدیث 44 آمده است:

عن عبدالله بن محمد الجعفي قال: سمعت أباجعفر(عليه السلام) يقول كان رسول الله(صلى الله عليه و آله) و الاستغفار- حصنين لكم من العذاب، فمضى أكبر الحصنين و بقي الاستغفار، فأكثروا منه فإنه منجاة للذنوب، و إن شئتم فاقرءوا «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ- وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»

به طور کلی خداوند به سبب حضور حجت در میان خلق، آن ها را به طور عمومی عذاب نمی کند وگرنه اگر حجتنباشد، زمین اهلش را فروخواهد برد چنانچه در احادیث زیر آمده است:

ص: 595


1- . سوره انفال آیه 32
2- . سوره انفال آیه 33
3- . سوره ابراهیم آیه 15
4- . سوره ابراهیم آیه 15

3. در غیبت نعمانی باب 8 صفحه 138 حدیث 8 آمده است:

عن ابی حمزه قال: قلت لابی عبدالله(عليه السلام) أتبقی الأرض بغیر امام؟ فقال: لو بقیت الأرض بغیر امام لساخت.

ابی حمزه گوید به حضرت صادق(عليه السلام) گفتم: آیا زمین بدون حجت باقی می ماند؟ فرمودند: اگر زمین بدون امام بماند فرومی رود.

4. در غیبت نعمانی باب 8 صفحه 139 حدیث 9 آمده است:

على بن ابراهيم، عن محمدبن عيسى، عن محمدبن الفضيل، عن ابى الحسن الرضا(عليه السلام) قال: قلت له: اتبقى الارض بغير امام؟ قال: لا، قلت: فانا نروى عن ابى عبد اللّه(عليه السلام) انها لا تبقى بغير امام الا ان يسخط اللّه تعالى على اهل الارض او على العباد، فقال: لا، لا تبقى اذا لساخت.

محمدبن فضیل گوید به امام رضا(عليه السلام) گفتم: آیا زمین بی امام می ماند؟ فرمودند: نه. عرض کردم: از حضرت ابی عبدالله(عليه السلام) به ما روایت رسیده است که زمین بی امام باقی نمی ماند مگر آن که خداوند بر اهل زمین (یا بندگان) خشم کند. فرمودند: باقی نمی ماند (زمین بدون امام و اگر باقی بماند) فرومی رود.

5. در غیبت نعمانی باب 8 صفحه 139 حدیث 10 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الْمُؤْمِنِ عَنْ أَبِي هَرَاسَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ: لَوْ أَنَ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا وَ مَاجَتْ كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ.

6. در غیبت نعمانی باب 8 صفحه 139 حدیث 11 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا(عليه السلام) هَلْ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَا قُلْتُ إِنَّا نُرَوَّى أَنَّهَا لَا تَبْقَى إِلَّا أَنْ يَسْخَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْعِبَادِ قَالَ لَا تَبْقَى إِذاً لَسَاخَتْ.

محمدبن یعقوب کلینی از حسین بن محمد و او از معلی بن محمد و او از وشاء که گفت: از امام رضا(عليه السلام) پرسیدم: آیا زمین بی امام می ماند؟ فرمودند: نه. عرض کردم: به ما روایت رسیده است که آن بدون امام نمی ماند مگر آن که خدای عزوجل بر بندگانش خشم کند. فرمودند: نمی ماند؛ هنگامی که- بی امام باشد- فرومی رود.

به طور کلی ثبات عالم امکان به خاطر حجت خداوند است و امروزه اگر کل عالم امکان برپاست به میمنتوجود حضرت اعلی حضرت قدر قدرت کیهان مکنت بلند همت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است:

ص: 596

7. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 181 و احتجاج طبرسی مجلد 2 صفحه 471 آمده است:

وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ وَ إِنِّي لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ.

حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: استفاده بردن از من در غیبتم، مانند استفاده از خورشید در روزهای ابری است (که خورشید دیده نمی شود اما نفع می رساند) و من امان برای همه ی اهل زمین هستم، همان طور که ستاره ها برای اهل آسمان ها امانند.

البته فیوضاتی که از طرف خداوند به حجتش می رسد و از طریق حجة الله، کل عالم امکان را فرامی گیرد، می توان به دو قسمت تقسیم کرد: یک قسمت فیضی که کل عالم را فرامی گیرد که جماد و نبات و حیوان و انسان و ملائکة الله را شامل می شود و قسمت دوم فیضی است که به صورت خاص شامل حال نزدیکان حضرت می شود. چنان که در احادیث آمده است:

8. بحارالانوار مجلد52 صفحه 30 حدیث 25 و کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 441 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي ظَرِيفٌ أَبُونَصْرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَقَالَ عَلَيَّ بِالصَّنْدَلِ الْأَحْمَرِ فَأَتَيْتُهُ بِهِ ثُمَّ قَالَ أَ تَعْرِفُنِي؟ قُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ مَنْ أَنَا؟ فَقُلْتُ أَنْتَ سَيِّدِي وَ ابْنُ سَيِّدِي فَقَالَ لَيْسَ عَنْ هَذَا سَأَلْتُكَ قَالَ ظَرِيفٌ فَقُلْتُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَبَيِّنْ لِي قَالَ أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَدْفَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي.

ظریف ابونصر گوید: به خدمت حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیدم... فرمودند: من کیستم؟ گفتم: آقای من و زاده ی آقای من. فرمودند: از این نپرسیدم. ظریف گوید: عرض کردم: خدا مرا قربانت کند. پس شما برایم بفرمایید. فرمودند: من خاتم اوصیا و جانشینان هستم و خدای عزوجل به وسیله ی من از خاندانم و شیعیانم دفع بلا کند.

9. در علل الشرایع مجلد 1 صفحه 425 باب 103 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 23 صفحه 19 باب 1 آمده است:

الطَّالَقَانِيُّ عَنِ الْجَلُودِيِّ عَنِ الْمُغِيرَةِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ رَجَاءِ بْنِ سَلَمَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ لِأَيِّ شَيْ ءٍ يُحْتَاجُ إِلَى النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ فَقَالَ لِبَقَاءِ الْعَالَمِ عَلَى صَلَاحِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَرْفَعُالْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ إِذَا كَانَ فِيهَا نَبِيٌّ أَوْ إِمَامٌ. قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ» وَ قَالَ النَّبِيُّ(صلى الله عليه و آله) النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ. فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ أَتَى أَهْلَ السَّمَاءِ مَا يَكْرَهُونَ وَ إِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي أَتَى أَهْلَ الْأَرْضِ مَا يَكْرَهُونَ يَعْنِي بِأَهْلِ بَيْتِهِ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ

ص: 597

عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ. فَقَالَ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ الْمُطَهَّرُونَ الَّذِينَ لَا يُذْنِبُونَ وَ لَا يَعْصُونَ وَ هُمُ الْمُؤَيَّدُونَ الْمُوَفَّقُونَ الْمُسَدَّدُونَ. بِهِمْ يَرْزُقُ اللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ يَعْمَرُ بِلَادَهُ وَ بِهِمْ يُنْزِلُ الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهِمْ تُخْرَجُ بَرَكَاتُ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ يُمْهِلُ أَهْلَ الْمَعَاصِي وَ لَا يُعَجِّلُ عَلَيْهِمْ بِالْعُقُوبَةِ وَ الْعَذَابِ لَا يُفَارِقُهُمْ رُوحُ الْقُدُسِ وَ لَا يُفَارِقُونَهُ وَ لَا يُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.

محمّد بن ابراهيم بن اسحاق طالقانى(رضی الله عنه) مى گويد: عبد العزيز بن يحيى از مغيرة بن محمّد از رجاء بن سلمه، از عمرو بن شمر، از جابر بن يزيد جعفى، وى مى گويد: محضر ابى جعفر محمّد بن على الباقر(عليهما السلام) عرض كردم: براى چه به نبىّ و امام(عليهما السلام) نياز هست؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: براى اين كه عالم بر صلاح باقى باشد؛ چه آن كه خداوند عزّ و جلّ تا مادامى كه نبىّ يا امام در بين مردم مى باشند، عذاب را از اهل زمين بر مى دارد و شاهد بر اين كلام فرموده حقّ عزّ و جلّ در قرآن كريم است: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ» (تا تو در ميان آنها هستى حقّ تعالى آنها را عذاب نمى كند).

و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نيز فرمودند: ستارگان امان براى اهل آسمان بوده و اهل بيت من امان براى اهل زمين هستند، هنگامى كه ستارگان زائل شوند، به اهل آسمان مكروه وارد آيد و زمانى كه اهل بيت من نباشند، به اهل زمين مكروه مى رسد. مقصود از «اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه و آله)» ائمّه(عليهم السلام) هستند كه حقّ تعالى طاعت ايشان را مقرون با طاعت خود قرار داده و فرموده است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (اى اهل ايمان، خدا و رسول و صاحبان امر ولايت را اطاعت كنيد).

و مقصود از صاحبان امر حضرات ائمّه معصومين(عليهم السلام) بوده كه از هر آلودگى پاك هستند، مرتكب هيچ گناهى نمى شوند و اساساً كوچكترين عصيانى از ایشان سرنمى زند ومورد تأييد خدا بوده و حقّ عزّ و جلّ به ایشان توفيق مى دهد و به واسطه ايشان بندگان روزى خورده و بلادشان آباد گشته و قطرات باران از آسمان مى بارد و نيز ايشان واسطه روييدن و خارج شدن بركات از زمين هستند و به بركت ايشان خدا به اهل معاصى مهلت داده و در عقوبتشان تعجيل نمى كند، روح القدس از ايشان جدا نمى شود و ايشان نيز از او مفارقت نمى كنند، از قرآن جدا نبوده و قرآن نيز از آن حضرت سلام اللَّه عليهم اجمعين جدا نمى باشد.

ص: 598

116. حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولياءاللّه است

اشاره

سوره انفال آيه 34

وَ ما لَهُمْ أَلاَّ يُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُون

و آن ها چه کردند که خداوند عذابشان نکند در صورتی که راه مسجدالحرام را (به روی بندگان خدا) می بندند و آن ها اولیا و سرپرستان مسجدالحرام نبودند.( آن ها دوستان و اولياى خداوند نیستند) همانا اوليا و دوست او نيستند مگر متقين. ولی اکثرشان نمی دانند.

شأن نزول آیه

1. مفسرین در شأن نزول این آیه دو قول آورده اند:

قول اول: این است که کفار مانع ورود مسلمین به مسجدالحرام شدند. در سالی که مسلمانان همراه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به حدیبیه رسیدند و صلح نامه امضا کردند و مانع شدند که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و مسلمین وارد مسجدالحرام شوند که خداوند می فرمایند: «هُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ» به کفار مکه گفته شده شما اولیا و سرپرست مسجدالحرام نیستید بلکه اهل تقوا، اولیا و سرپرست مسجدالحرام هستند.

قول دوم: گفته می شود شأن نزول آیه زمانی است که کافران قریش قصد کشتن و به قتل رسانیدن رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را کردند و سرانجام رسول خدا(صلى الله عليه و آله) عزم هجرت فرمودند. به هر حال آن ها مانع ماندن رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در مکه و ورود آن حضرت(صلى الله عليه و آله) به مسجدالحرام شدند. خداوند به قریش می فرمایند «وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ» و ما کانوا اولیائه شما اولیا وسرپرست مسجدالحرام نیستید بلکه فقط متقون و اهل تقوا سرپرست مسجدالحرام هستند.

ص: 599

در احادیث درباره ی این متقون دو قول آمده است:

2. قول اول: در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 277 و شواهد التنزیل حاکم حسکانی صفحه 186

وَ أَخْرَجُوهُ مِنْ مَكَّةَ قَالَ اللَّهُ «وَ ما لَهُمْ أَلَّا يُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ- وَ هُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ» يَعْنِي قُرَيْشاً مَا كَانُوا أَوْلِيَاءَ مَكَّةَ «إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ» أَنْتَ وَ أَصْحَابُكَ يَا مُحَمَّدُ.

...«کسانی که اولیا و سرپرست مسجدالحرام نیستند»، کفار قریش می باشند. آن ها به مکه هم ولایت ندارند و رهبر و زعیم و ولی مسجدالحرام و مکه، تو هستی ای پیامبر(صلى الله عليه و آله) و اصحاب و یاران تو.

3. قول دوم: حاکم حسکانی در شواهد التنزیل ذیل همین آیه صفحه 185

خبر داد ما را عقیل پسر حسین خبر داد ما را علی پسر حسین ... از عبدالله بن عباس در قول خداوند تعالی «وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ» و ما کانوا اولیائه یعنی کفار مکه دوستان خدا نبودند اولیای خداوند نیستند مگر متقون یعنی کسانی که پرهیزکنندگان از شرک و گناهان کبیره هستند مقصود (حضرت) علی بن ابی طالب(عليه السلام)، حمزه و عقیل است. ایشانند دوستان خدا اما بیشتر مردم (به ولایت ایشان) نادان و جاهلند.

4. ابن مغازلی در کتاب المناقب صفحات 65 و 104 آورده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): یا علی((عليه السلام)) إنّکَ امام المتقین.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: ای علی((عليه السلام))، تو امام، رهبر و پیشوای متقین هستی.

5. در ینابیع المودة نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی صفحات 442 و 443 به نقل از مناقب خوارزمی حنفی آورده است:

عن جابربن عبدالله الانصاری ... قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) ... طوبی للصابرین فی غیبة طوبی للمتقین علی محبتهم اولئک الذین وصفهم الله فی کتابه و قال «هُدىً لِلْمُتَّقينَ * الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» ثم قال تعالی «أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُون»

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ضمن حدیث مفصلی فرمودند: خوشا به حال صبرکنندگان در غیبتش. خوشا به حال کسانیکه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محبوب آن هاست و آن ها محبت او را در سینه دارند. ایشان کسانی هستند که خداوند در قرآن در وصف آن ها فرموده است«هُدىً لِلْمُتَّقينَ * الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» و فرموده ی خداست که«أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُون»

ص: 600

6. در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 340 باب 33 حدیث 20 آمده است:

قال الصادق(عليه السلام) ... فَقَالَ الْمُتَّقُونَ شِيعَةُ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ الْغَيْبُ فَهُوَ الْحُجَّةُ الْغَائِبُ.

متقین و پرهیزکاران، شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) هستند و غیب، مخصوصِ حضرت حجتِ غایب است.

بیاییم همه دعا کنیم ظهور آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک شود و ببینیم مسجدالحرام و کعبه و ملائکه، همه در اختیار آن حضرت و یاران و اصحاب ایشان است و در مسجدالحرام خداوند به بهترین نحوی پرستش شود و عبادت همه مرضی رضای خداوند باشد و مردم آن طوری خدا را عبادت کنند که خداوند به رسولش و ایشان به امامش دستور داده است. در آن زمان انجام حج و عمره و نماز و ... بسیار زیباست؛ مخصوصاً زمانی که از گل دسته های مسجد الحرام ندا بلند شود اشهد أن امیرالمؤمنین علیاً ولی الله شنیدنش لذت بخش است، عاشق هرگاه نام معشوق را بشنود لذت می برد. اذانی که در آن اشهد ان علیاً ولی الله نداشته باشد. لذت بخش نیست.

در كتاب شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى حنفى مجلد 1 صفحه 283 حدیث 290 آمده است:

أَخْبَرَنَا مَنْصُورُ بْنُ الْحُسَيْنِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ يَزِيدَ الْمَوْصِلِيُّ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ، عَنْ أَبِي هُرْمُزَ [نَافِعِ بْنِ هُرْمُزَ] عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ عَنِ النَّبِيِّ(صلى الله عليه و آله) قَالَ: آلُ مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) كُلُّ تَقِيٍ

حاكم مى گويد: خبر داد ما را منصوربن حسين از محمّدبن جعفر، از ابراهيم بن اسحاق و او از قاسم بن يزيد موصلى و او از ابى على و او از ابى هارون و وى از انس بن مالك و او از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نقل مى كند كه حضرت در ذيل اين آيه «وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُون» فرمودند: آل محمّد(صلى الله عليه و آله) تمامى (ايشان) متقی هستند.اين كه آل محمّد(صلى الله عليه و آله) گفته مى شود، منظور ائمه اثنى عشر(عليهم السلام) است كه همه آل محمّد(صلى الله عليه و آله) هستند و حضرت صاحب الزمان(عليه السلام) از اين دوازده نفرند و ايشان از متقين هستند و قبلاً، اين آيه را مطرح كرديم كه خداوند مى فرمايد: «إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ»(1) و گفته شد که اين آيه درباره ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و ما در حال حاضر کسی را در میان اولیای خداوند از حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با عظمت تر نمی شناسیم.

ص: 601


1- . سوره اعراف آیه 128

117. در عصر مهدويت دين خداوند بر همه جا حاكم مى شود و فتنه ها ریشه کن می گردد

اشاره

سوره انفال آيه 39

وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِما يَعْمَلُونَ بَصيرٌ

و مبارزه و جنگ و جهاد كنيد تا هيچ فتنه اى باقى نماند و دين فقط براى خداوند باشد. پس اگر دست برداشتند، خداوند به آنچه مى كنند بصير و بيناست.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته حافظ قندوزى حنفى صفحه 423 آمده است:

و عن محمّدبن مسلم قال: قلت للباقر(رضی الله عنه) ما تأويل قوله تعالى فى الانفال « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِما يَعْمَلُونَ بَصيرٌ» قال: يجى ء تأويل هذه الآية فإذا جاء تأويلها يقتل المشركون حتى يوحدوا اللّه عزوجل و حتى لا يكون شرك و ذلك فى قيام قائمنا.

حافظ قندوزى حنفى از محمّدبن مسلم روايت كرده است كه به خدمت امام باقر(عليه السلام) عرض كردم تأويل اين آيه سوره انفال كه خداوند عزوجل مى فرمايد: «و مبارزه و جنگ و جهاد كنيد تا هيچ فتنه اى باقى نماند و دين فقط براى خداوند باشد» چيست؟ حضرت فرمودند: تأويل اين آيه هنوز نيامده است. پس هنگامى كه تأويل آن بيايد، با مشركان پيكار خواهد شد تا زمانى كه توحيد خداوند را بپذيرند و مشركى ديگر باقى نماند و اين در قيام قائم ما خواهد بود.

2. در تفسير مجمع البيان مجلد 4 صفحه 543، تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 56 حدیث 48، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 203، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 181 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 55 باب 5 حدیث 41، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 155 حدیث 96، تفسیر المیزان مجلد 9 صفحه 87، منتخب الاثر صفحه 294، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 24 آمده است:

ص: 602

الطبرسى فى مجمع البيان قال روى زرارة و غيره عن ابى عبداللّه(عليه السلام) قال: انّه لم يجى ء تأويل هذه الآية و لو قد قام قائمنا بعد سيري من يدرکه ما يكون من تأويل هذه الآية ليبلغن دين محمّد(صلى الله عليه و آله) ما بلغ الليل حتى لا يكون [م]شرك على ظهر الارض.

شيخ طبرسى در مجمع البيان گويد: زراره و غير او روايت كرده اند كه حضرت صادق(عليه السلام) فرمودند: هنوز تأويل اين آيه نيامده و چنانچه قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پا خيزد، هر كس آن زمان را درك كند، آنچه از تأويل اين آيه انجام مى شود را خواهد ديد. همانا دين حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) تا هر كجا كه شب رسيده، خواهد رسيد تا آنجا كه هيچ مشركى بر روى زمين نخواهد ماند.

خلاصه برنامه های حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

3. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 56 تا 61 حدیث 49 آمده است:

عن عبد الأعلى الجبلي [الحلبي] قال: قال أبو جعفر(عليه السلام) يكون لصاحب هذا الأمر غيبة في بعض هذه الشعاب، ثم أومأ بيده إلى ناحية ذي طوى، حتى إذا كان قبل خروجه بليلتين- انتهى المولى الذي يكون بين يديه- حتى يلقى بعض أصحابه، فيقول: كم أنتم هاهنا فيقولون نحو من أربعين رجلا، فيقول: كيف أنتم لو قد رأيتم صاحبكم فيقولون: و الله لو يأوي بنا الجبال لآويناها معه، ثم يأتيهم من القابلة [القابل] فيقول لهم- أشيروا إلى ذوي أسنانكم و أخياركم عشيرة- فيشيرون له إليهم فينطلق بهم حتى يأتون صاحبهم، و يعدهم إلى الليلة التي تليها. ثم قال أبو جعفر: و الله لكأني أنظر إليه- و قد أسند ظهره إلى الحجر، ثم ينشد الله حقه ثم يقول: يا أيها الناس- من يحاجني في الله فأنا أولى الناس بالله- و من يحاجني في آدم فأنا أولى الناس بآدم، يا أيها الناس من يحاجني في نوح فأنا أولى الناس بنوح، يا أيها الناس من يحاجني في إبراهيم، فأنا أولى بإبراهيم يا أيها الناس من يحاجني في موسى فأنا أولى الناس بموسى، يا أيها الناس من يحاجني في عيسى فأنا أولى الناس بعيسى يا أيها الناس من يحاجني في محمد(صلى الله عليه و آله) فأنا أولى الناس بمحمد(صلى الله عليه و آله)، يا أيها الناس من يحاجني في كتاب الله فأنا أولى الناس بكتاب الله، ثم ينتهي إلى المقام فيصلي [عنده] ركعتين، ثم ينشد الله حقه. قال أبوجعفر(عليه السلام): هو و الله المضطر في كتاب الله، و هو قول الله: «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ- وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ» (1) و جبرئيل على الميزاب في صورة طائر أبيض- فيكون أول خلق الله يبايعه جبرئيل، و يبايعه الثلاثمائة و البضعة العشر رجلا، قال: قال أبوجعفر(عليه السلام): فمن ابتلي في المسير وافاه في تلك الساعة، و من لم يبتل بالمسير فقد عن فراشه، ثم قال: هو و الله قول علي بن أبيطالب(عليه السلام):

ص: 603


1- . سوره نمل آیه 62

المفقودون عن فرشهم، و هو قول الله: «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً»(1) أصحاب القائم الثلاثمائة و بضعة عشر رجلا، قال: هم و الله الأمة المعدودة التي قال الله في كتابه: «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ»(2) قال: يجمعون في ساعة واحدة قزعا كقزع الخريف فيصبح بمكة فيدعو الناس إلى كتاب الله و سنة نبيه(صلى الله عليه و آله)، فيجيبه نفر يسير و يستعمل على مكة، ثم يسير فيبلغه أن قد قتل عامله، فيرجع إليهم- فيقتل المقاتلة لا يزيد على ذلك شيئا يعني السبي، ثم ينطلق فيدعو الناس إلى كتاب الله و سنة نبيه(صلى الله عليه و آله)، و الولاية لعلي بن أبي طالب(عليه السلام)، و البراءة من عدوه و لا يسمي أحدا حتى ينتهي إلى البيداء، فيخرج إليه جيش السفياني فيأمر الله الأرض فيأخذهم من تحت أقدامهم، و هو قول الله: «وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ»(3) يعني بقائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ قَدْ كَفَرُوا بِهِ»(4) يعني بقائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إلى آخر السوره ی، و لا يبقى منهم إلا رجلان- يقال لهما وتر و وتير من مراد: وجوههما في أقفيتهما يمشيان القهقرى، يخبران الناس بما فعل بأصحابهما، ثم يدخل المدينة فتغيب عنهم عند ذلك قريش و هو قول علي بن أبي طالب(عليه السلام): و الله لودت قريش أي عندها موقفا واحدا جزر جزور بكل ما ملكت و كل ما طلعت عليه الشمس أو غربت، ثم يحدث حدثا فإذا هو فعل ذلك، قالت: قريش اخرجوا بنا إلى هذه الطاغية، فو الله أن لو كان محمديا ما فعل، و لو كان علويا ما فعل، و لو كان فاطميا ما فعل، فيمنحه الله أكتافهم، فيقتل المقاتلة و يسبي الذرية، ثم ينطلق حتى ينزل الشقرة فيبلغه أنهم قد قتلوا عامله فيرجع إليهم فيقتلهم مقتله ليس قتل الحرة إليها بشي ء، ثم ينطلق يدعو الناس إلى كتاب الله و سنة نبيه و الولاية لعلي بن أبي طالب(عليه السلام) و البراءة من عدوه، حتى إذا بلغ إلى الثعلبية قام إليه رجل من صلب أبيه و هو من أشد الناس ببدنه و أشجعهم بقلبه، ما خلا صاحب هذا الأمر، فيقول: يا هذا ما تصنع فو الله إنك لتجفل الناس إجفال النعم أ فبعهد من رسول الله(صلى الله عليه و آله) أم بما ذا فيقول المولى الذي ولي البيعة: و الله لتسكنن أو لأضربن الذي فيه عيناك، فيقول له القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف): اسكت يا فلان، إي و الله إن معي عهدا من رسول الله(صلى الله عليه و آله)، هات لي يا فلان العيبة أو الطيبة أو الزنفليجة فيأتيه بها فيقرؤه العهد من رسول الله(صلى الله عليه و آله)، فيقول: جعلني الله فداك أعطني رأسك أقبله فيعطيه رأسه فيقبله بين عينيه ثم يقول: جعلني الله فداك جدد لنا بيعة، فيجدد لهم بيعة قال أبوجعفر(عليه السلام): لكأني أنظر إليهم- مصعدين من نجف الكوفة ثلاثمائة و بضعة عشر رجلا، كان قلوبهم زبر الحديد، جبرئيل عن يمينه و ميكائيل عن يساره يسير الرعب أمامه شهرا و خلفه شهرا، أمده الله «بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمِينَ»(5) حتى إذا صعد النجف، قال

ص: 604


1- . سوره بقره آیه 148
2- . سوره هود آیه 8
3- . سوره سباء آیات51 و 52
4- . سوره سباء آیه 53
5- . سوره آل عمران آیه 125

لأصحابه: تعبدوا ليلتكم هذه فيبيتونبين راكع و ساجد يتضرعون إلى الله حتى إذا أصبح، قال: خذوا بنا طريق النخيلة و على الكوفة جند مجند قلت: جند مجند قال: إي و الله حتى ينتهي إلى مسجد إبراهيم(عليه السلام) بالنخيلة، فيصلي فيه ركعتين. فيخرج إليه من كان بالكوفة من مرجئها و غيرهم من جيش السفياني، فيقول لأصحابه: استطردوا لهم ثم يقول كروا عليهم. قال أبوجعفر(عليه السلام): و لا يجوزوا لله الخندق منهم مخبر- ثم يدخل الكوفة فلا يبقى مؤمن إلا كان فيها أو حن إليها و هو قول أميرالمؤمنين علي(عليه السلام) ثم يقول لأصحابه سيروا إلى هذه الطاغية، فيدعوه إلى كتاب الله و سنة نبيه(صلى الله عليه و آله) فيعطيه، السفياني من البيعة سلما فيقول له كلب: و هم أخواله [ما] هذا ما صنعت و الله ما نبايعك على هذا أبدا، فيقول: ما أصنع فيقولون: استقبله فيستقبله، ثم يقول له القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف): خذ حذرك فإنني أديت إليك و أنا مقاتلك، فيصبح فيقاتلهم فيمنحه الله أكتافهم. و يأخذ السفياني أسيرا، فينطلق به و يذبحه بيده، ثم يرسل جريدة خيل إلى الروم فيستحضرون بقية بني أمية، فإذا انتهوا إلى الروم قالوا: أخرجوا إلينا أهل ملتنا عندكم، فيأبون و يقولون و الله لا نفعل، فيقول الجريدة: و الله لو أمرنا لقاتلناكم، ثم ينطلقون إلى صاحبهم فيعرضون ذلك عليه، فيقول: انطلقوا فأخرجوا إليهم أصحابهم، فإن هؤلاء قد أتوا بسلطان [عظيم] و هو قول الله: «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ * لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ»(1) قال: يعني الكنوز التي كنتم تكنزون، «قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ * فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ»(2) لا يبقى منهم مخبر. ثم يرجع إلى الكوفة فيبعث الثلاثمائة و البضعة عشر رجلا إلى الآفاق كلها، فيمسح بين أكتافهم و على صدورهم، فلا يتعايون في فضاء و لا تبقى أرض إلا نودي فيها شهادة أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له و أن محمدا رسول الله(صلى الله عليه و آله)، و هو قوله: «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»(3) و لا يقبل صاحب هذا الأمر الجزية كما قبلها رسول الله(صلى الله عليه و آله) و هو قول الله: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ»(4). قال أبوجعفر(عليه السلام): يقاتلون و الله حتى يوحد الله و لا يشرك به شيئا و حتى تخرج العجوز الضعيفة من المشرق تريد المغرب و لا ينهاها أحد، و يخرج الله من الأرض بذرها، و ينزل من السماء قطرها، و يخرج الناس خراجهم على رقابهم إلى المهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يوسع الله على شيعتنا و لولاه ما يدركهم [ينجز لهم]. من السعادة لبغوا، فبينا صاحب هذا الأمر قد حكم ببعض الأحكام و تكلم ببعض السنن، إذ خرجت خارجة من المسجد يريدون الخروج عليه، فيقول لأصحابه: انطلقوا فتلحقوا بهم في التمارين فيأتونه بهم أسرى ليأمر بهم فيذبحون و هي آخر خارجة تخرج على قائم آل محمد(صلى الله عليه و آله).

ص: 605


1- . سوره انبیاء آیات 12 و 13
2- . سوره انبیاء آیات 14 و 15
3- . سوره آل عمران آیه 83
4- . سوره انفال آیه 39

عياشى به سند خود از عبدالاعلى حلبى آورده كه گفت: حضرت ابوجعفر امام باقر(عليه السلام) فرمودند:به ناچار صاحب اين امر را در يكى از اين دره ها غيبتى خواهد بود- و با دست خود به سوى ذى طوى اشاره فرمود- تا آن گاه كه دو شب، به خروجش مانده خدمتكار مخصوصش مى آيد و بعضى از اصحاب آن حضرت را مى بيند و مى پرسد: شما در اينجا چند نفريد؟ مى گويند: حدود چهل مرد، مى گويد: اگر صاحب خويش را ببينيد چگونه خواهيد بود؟ گويند: به خدا سوگند اگر دستور دهد كه كوه ها را از جاى بركنيم، خواهيم كند [اگر فرمان دهد به سوى كوه ها روى بريم در خدمت آن حضرت روى خواهيم نمود.]

سپس، فرداى آن شب به نزدشان مى آيد و مى گويد: از بزرگان و نيكان خودتان ده تن را تعيين نماييد. آن ها را تعيين مى كنند. پس او ايشان را با خود مى برد تا اينكه به خدمت صاحبشان شرف ياب مى شوند و براى فرداى آن شب به ايشان وعده مى دهد.

آن گاه حضرت ابوجعفر(عليه السلام) فرمود: [به خدا سوگند] گويا او را مى بينم در حالى كه به حجر تكيه داده و خداوند را به حق خودش قسم مى دهد. سپس، مى گويد: اى مردم، هر كس درباره خداوند با من بحث كند [بداند كه] من از همه [مردم] به خداوند سزاوارترم و هر كس درباره آدم(عليه السلام) با من بحث كند [بداند كه] من از همه [مردم] به آدم(عليه السلام) سزاوارترم، اى مردم هر كس درباره نوح(عليه السلام) با من بحث كند من از همه به نوح(عليه السلام) نزديك ترم، اى مردم هر كس درباره ابراهيم(عليه السلام) با من بحث كند [بداند كه] من از همه به ابراهيم(عليه السلام) نزديك ترم. اى مردم، هر كس درباره موسى(عليه السلام) با من بحث دارد [بداند كه] من از همه به موسی(عليه السلام) نزديك ترم. اى مردم هر كس درباره عيسى(عليه السلام) با من بحث دارد [بداند كه] من از همه به عيسی(عليه السلام) نزديك ترم. اى مردم هر كس درباره حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) با من بحث دارد [بداند كه] من از همه به محمّد(عليه السلام) نزديك ترم. اى مردم هر كس درباره كتاب خدا با من بحث دارد [بداند كه ]من از همه به كتاب خدا سزاوارترم.

سپس، به مقام (پشت مقام حضرت ابراهیم(عليه السلام)) تشريف مى برد و در آنجا دو ركعت نماز مى گذارد. آن گاه خداوند را به حق خودش مى خواند. آن گاه امام باقر(عليه السلام)فرمود: به خدا سوگند اوست همان مضطرى كه خداوند درباره اش مى فرمايد: «آیا كيست آنكه به مضطر پاسخ دهد و

ص: 606

بدى را از ميان بردارد و شما را جانشينان روى زمين قرار دهد؟» و جبرئيل بر ناودان به صورت پرنده سفيدى قرار دارد. پس، نخستين خلق خدا كه با او بيعت خواهد كرد جبرئيل است و آن 313 مرد با او بيعت مى كنند. راوى گويد: حضرت باقر(عليه السلام) فرمودند: پس هر آنكه پيش از آن هنگام بيرون از خانه بوده در آن ساعت به آن حضرت خواهد رسيد و هر آنكه دچار سفر نبوده از رختخوابش مفقود مى شود. سپس فرمود: اين است به خدا سوگند فرموده على(عليه السلام): «مفقود شوندگان از رختخواب هايشان» و اين است معنى قول خداوند «پس به كارهاى نيك سبقت و پيشى گيريد. هر كجا باشيد خداوند همه شما را خواهد آورد.» اصحاب حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن سيصد و ده و چند مرد، فرمود: آن ها هستند كه به خدا سوگند آن امت معدوده اى كه خداوند در كتابش فرموده: «و چنانچه عذاب را از آنان تا هنگام معينى [افراد معدودى] به تعويق اندازيم» فرمود: در يك ساعت جمع خواهند شد، همچون قطره هاى ابر پاييزى، پس آن جناب در مكه صبح خواهد كرد و مردم را به كتاب خدا و سنت پيغمبرش دعوت مى نمايد كه افراد كمى دعوتش را اجابت مى كنند و بر مكه كسى را مى گمارد. سپس، از آنجا كوچ مى نمايد. به او گزارش مى رسد كه کارگزارش را به قتل رسانده اند، پس به سوى آنان باز مى گردد و قاتلان را مى كشد و بر كشتن چيزى نمى افزايد، يعنى، بر اسارت كسى اقدام نمى كند.

آن گاه رهسپار شده و مردم را به كتاب خدا و سنت پيغمبر(صلى الله عليه و آله) و ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) و بيزارى از دشمنش دعوت مى كند و نام كسى را نمى برد تا اينكه به بيداء مى رسد كه ارتش سفيانى به مقابله با آن حضرت بيرون مى آيند. پس، خداوند به زمين امر مى فرمايد كه آن ها را از زير پاهايشان بگير و اين است [معنى] قول خداوند: «و چنانچه كافران را ببينى كه هراسان هستند، پس هيچ از عذابشان فوت و زايل نشود و از جايگاه نزديكى گرفته شوند و گويند بهاو ايمان آورديم»؛ يعنى، به قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تا آخر سوره.

پس، كسى از آن ها باقى نمى ماند مگر دو مرد كه به آن ها وتر و وتير[ه] گفته مى شود، از قبيله مراد؛ صورت هايشان در پشتشان است كه به عقب راه مى روند. به مردم خبر مى دهند كه چه بر سر همراهانشان آمد. سپس، آن حضرت به مدينه داخل مى شود كه در آن هنگام قريش از سپاهيان آن جناب گريخته و پنهان مى گردند و اين است معنى قول على بن ابى طالب(عليه السلام) كه فرموده: به خدا

ص: 607

سوگند دوست دارم [قريش در آن هنگام دوست دارند و آرزو مى كنند] كه تمام اموال و دارايى هايشان و همه آنچه خورشيد بر آن مى تابد (همه دنيا) را بدهند و مخفيگاهى بگيرند كه به قدر سر بريدن شتر در آن پنهان شوند. سپس، آن جناب حادثه اى پديد مى آورد كه در اين وقت قريش گويند: بياييد تا بر اين سركش خروج نماييم كه به خدا سوگند اگر اين از اولاد حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) بود، اين كار را نمى كرد و اگر از فرزندان على(عليه السلام) هم بود اين كار را نمى كرد و اگر از اولاد حضرت فاطمه(علیها السلام) بود چنين عملى انجام نمى داد. آن گاه با آن بزرگوار مى جنگند كه خداوند او را بر ايشان پيروز مى گرداند كه جنگجويانشان را مى كشد و ذريه شان را به اسارت درمى آورد. بعد از آنجا بيرون مى رود تا اينكه در شقره فرود مى آيد (شقره يكى از نقاط حجاز است). در آنجا خبر مى رسد كه گماشته آن حضرت در مدينه به قتل رسيده [آن ها او را كشته اند ]پس برمى گردد و آنچنان كشتارى نسبت به آنان مى كند كه واقعه حرّه در برابر آن ناچيز مى نمايد. سپس، درحالى كه مردم را به كتاب خدا و سنت پيغمبر او و ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) و بيزارى از دشمنش فرا مى خواند، از آنجا بيرون رفته تا به ثعلبيه مى رسد. (ثعلبيه از منزلگاه هاى بين راه مكه تا كوفه است.)

در آنجا، مردى از بستگان نزديك او- كه از صلب پدرش مى باشد - و به استثناى صاحب اين امر از همه مردمان نيرومندتر و قوى دل تر است، به پا مى خيزد و به آن جناب عرضه مى دارد: اى مرد، چه مى كنى؟ تو دارى مردم را فرارى مى دهى، آيا اين كارها بر اساس عهدنامه اى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است يا خير؟ پس، آنخدمتكارى كه متصدى امر بيعت است، بر او بانگ مى زند كه: در جايت بنشين وگرنه سر از بدنت جدا مى كنم. ولى حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به او مى فرمايد: فلانى، ساكت باش. آرى به خدا سوگند عهدنامه اى از رسول خدا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همراه من است. [بعد صدا مى زند]: فلانى آن خورجين يا كيف را به نزديكم بياور. پس آن را مى آورند و عهدنامه را به نظر آن شخص مى رساند. در اين موقع آن مرد عرضه مى كند: خداوند مرا فداى تو گرداند. سر مباركت را نزديك بياور تا بر آن بوسه زنم. پس آن جناب سر مبارك خويش را پيش مى آورد و آن مرد پيشانى حضرتش را مى بوسد. سپس، مى گويد: خداوند مرا فداى تو سازد. بار ديگر از ما بيعت بگير كه آن حضرت بيعت خود را تجديد مى كند.

ص: 608

امام باقر(عليه السلام) فرمود: گويى آنان را مى نگرم كه بر فراز نجف كوفه بالا مى آيند، سيصد و ده و چند مرد، انگار دل هايشان پاره هاى آهن است. جبرئيل از سمت راستش، ميكائيل از سمت چپش و رعب به مسافت يك ماه پيش رو و يك ماه پشت سر آن حضرت مى باشد. خداوند او را به وسيله پنج هزار فرشته ی نشاندار مدد مى دهد تا وقتى كه به نجف مى رسد، به اصحابش مى فرمايد: امشب را به عبادت بگذرانيد. پس ايشان آن شب را بين ركوع و سجود و تضرع به درگاه خداوند به صبح مى آورند. صبحگاهان حضرت دستور مى دهد: راه نخيله را پيش گيريد، در حالى كه در كوفه ارتش مجهز [اطراف كوفه خندقى عميق] هست. راوى پرسيد: ارتش مجهز؟ [خندقى عميق؟] فرمود: آرى به خدا سوگند، پس آن حضرت به سوى نخيله توجه مى كند تا در نخيله به مسجد ابراهيم(عليه السلام) مى رسد. در آن دو ركعت نماز مى گذارد. در آن هنگام سپاهيان سفيانى از مرجئه و غير آن ها از كوفه خروج مى كنند كه آن حضرت به اصحاب خود فرمايد: بر آن ها حمله كنيد. سپس، فرمايد: با آن ها بجنگيد.

امام باقر(عليه السلام) فرمود: به خدا سوگند احدى از آنان از خندق نمى گذرد كه خبر ببرد. سپس، آن حضرت داخل كوفه مى شود، پس هيچ مؤمنى باقى نمى ماند مگر اينكه در آنجا باشد يا شوق آن را در سر دارد و اين قول اميرالمؤمنين(عليه السلام) است. سپس، به اصحاب خويش فرمايد: براى [نابودى] اين طاغوت، يعنى، سفيانى بسيج شويدو او را به كتاب خدا و سنت پيغمبر دعوت مى كند. سفيانى ابتدا به تسليم می شود و قول صلح مى دهد ولى قبيله كلب كه دايى هاى او هستند، به او مى گويند: اين چه كارى بود؟! به خدا قسم كه ما به هيچ وجه بر اين كار با تو بيعت نمى كنيم. مى گويد: چه كار كنيم؟ گويند: با او؛ يعنى، امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جنگ كن. پس، او براى جنگيدن با آن حضرت مى رود. آن جناب او را نصيحت مى كند و مى فرمايد: [از عاقبت كارت] بترس. من آنچه شرط بلاغ بود به تو گفتم و [اينك] با تو مى جنگم. پس، فرداى آن روز امام(عليه السلام) با آنان جنگ مى كند و خداوندِ عالم او را بر آنان غالب مى سازد و سفيانى اسير مى گردد كه آن جناب او را با دست خود سر مى برد.

بعد از آن قسمتى از سپاهيان سواره خود را به روم مى فرستد كه بازماندگان از بنى اميه را طلب نمايند و چون ايشان به روم رسند به اهل آنجا گويند: هم كيشان ما را كه نزد شمايند بياوريد ولى آن ها از اين كار خوددارى مى ورزند و مى گويند: به خدا چنين كارى نمى كنيم. سپاهيان گويند: به

ص: 609

خدا اگر مأمور بوديم با شما مى جنگيديم. آن گاه به نزد صاحبشان بازمى گردند و جريان را به عرض مى رسانند. آن حضرت فرمايد: برويد با ايشان بجنگيد تا بنى اميه را از ايشان بگيريد. پس، بزرگ روميان گويد: برويد بنى اميه را به دست ايشان بسپاريد كه با قدرت تمام آمده اند و اين است [معنى] قول خداوند: «پس چون عذاب ما را احساس نمودند از آن گريزان شدند، نگريزيد و به آنچه از خوش گذرانى ها و لذت ها و مساكن بوده ايد باز گرديد.»؛ يعنى، گنجينه هايى كه انباشته مى كرديد [در آن هنگام ستمكاران] گویند واى بر ما كه سخت ظالم و ستمكار بوديم. پس، همواره اين سخن بر زبانشان باشد تا اينكه همچون كشته از درو شده اى آنان را خاموش كرديم [و به كام مرگ فرو برديم] كه هيچ خبر دهنده اى از آنان باقى نماند. سپس آن حضرت به كوفه باز مى گردد و آن سيصد و ده و چند نفر را به تمامى جاها مى فرستد. پس بين شانه ها و بر روى سينه هاى ايشان دست مى كشد كه در هيچ حكمى درمانده و عاجز نمى شوند و هيچ آباديى بر پهنه زمين نماند مگراينكه در آن بانگ شهادت به لا اله الا اللّه لا شريك له و انّ محمّداً رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) بلند باشد و اين است معنى قول خداوند: «و هر آنكه در آسمان ها و زمين است خواه و ناخواه مطيع فرمان خداست و به سوى او بازگردانده خواهد شد.»

و صاحب اين امر جزيه را نمى پذيرد آنچنان كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) قبول می فرمود و اين است كه خداوند فرموده: «و با كافران قتال كنيد تا هيچ فتنه اى باقى نماند و آيين همه خداپرستى شود.» امام باقر(عليه السلام) فرمود: به خدا سوگند جنگ خواهند كرد تا اينكه توحيد خدا برقرار شود و هيچ گونه به او شرك نورزند و تا آنجا كه حتى پيرزن ضعيف هم از شرق به سوى مغرب رود و كسى از او جلوگيرى نمى نمايد و خداوند [در آن روزگار تمامى] بذرهاى زمين را مى روياند و باران آسمان را [به طور كامل] فرو مى ريزد و مردم خراجشان را بر گردن نهاده و به پيشگاه حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى برند و خداوند بر شيعيانمان وسعت مى دهد [به طورى كه] چنان چه سعادت و نيكبختى آنان را در نيابد طغيان كنند. پس در همان حال كه صاحب اين امر بعضى از احكام را صادر فرمايد و برخى از سنت ها را باز گويد، گروهى از مسجد بيرون مى روند و در پى خروج و سركشى عليه آن حضرت بر مى آيند كه آن جناب به اصحاب خود امر فرمايد به مقابله ی آنان بروند. در تمارين به

ص: 610

آنان مى رسند، اسيرشان كرده و به خدمت آن حضرت مى برند. دستور مى دهد آنان را مى كشند و اين آخرين گروهى است كه بر قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج مى كند.

4. در روضه کافی مجلد 8 صفحه 201 حدیث 243، صافی مجلد 2 صفحه 303 المحجة صفحه 78، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 81 حدیث 1، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 154 حدیث 95، المیزان مجلد 9 صفحه 87، منتخب الاثر صفحه 290 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَبْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ»(1) فَقَالَ لَمْ يَجِئْ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ بَعْدُ إِنَّرَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) رَخَّصَ لَهُمْ لِحَاجَتِهِ وَ حَاجَةِ أَصْحَابِهِ فَلَوْ قَدْ جَاءَ تَأْوِيلُهَا لَمْ يَقْبَلْ مِنْهُمْ لَكِنَّهُمْ يُقْتَلُونَ حَتَّى يُوَحَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حَتَّى لَا يَكُونَ شِرْكٌ.

ص: 611


1- . سوره انفال آیه 39

118. نزديك ترين «ذى القربى» به رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، امام

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و خمس از آن ایشان است

سوره انفال آيه 41

وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ

بدانيد كه هر چه غنيمت گيريد، يك پنجم آن از خدا و پيغمبر و خويشان او و يتيمان و مسكينان و در راه ماندگان است.

1. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 539 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 83 حدیث 1 آمده است:

عن محمّدبن مسلم عن ابى جعفر(عليه السلام) فى قول اللّه تعالى: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى» قال: هم قرابة رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) الخمس لله و للرسول و لنا.

محمّدبن مسلم از امام باقر(عليه السلام) در تفسير آيه و خمس روايت مى كند كه منظور از «ذى القربى» در آيه نزديكان رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) است و خمس متعلق به خدا و رسول(صلى الله عليه و آله) و ما اهل بيت(عليهم السلام) مى باشد.

2. در كتاب الميزان مجلد 9 صفحه 105 آمده است:

عن زكريابن مالك الجعفى عن ابى عبداللّه(عليه السلام) انه سئل عن قول اللّه فقال: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى» خمس اللّه عزوجل للامام و خمس الرسول للامام و خمس ذى القربى لقرابه الرسول للامام و اليتامى آل الرسول و المساكين منهم و ابناء السبيل منهم فلا يخرج منهم اى غيرهم.

زكريابن مالك جعفى از ابى عبداللّه امام صادق(عليه السلام) روايت كرده كه: شخصى از آن حضرت از معناى آيه «بدانيد كه هر چه غنيمت گيريد، يك پنجم آن از خدا و پيغمبر و خويشان او

ص: 612

و يتيمان و مسكينان و درراه ماندگان است.» سؤال كرد. حضرت فرمود:خمس خداى عزوجل و خمس رسول(صلى الله عليه و آله) و خمس ذى القربى كه به ملاك خويشاوندى رسول(صلى الله عليه و آله) مى برد، همه براى امام و يتيمان و مسكينان و درماندگان در سفر از ذى القربى و از آل پیامبر(صلى الله عليه و آله) است، سهم هيچ يك از ايشان به غير ايشان داده نمى شود.

3. در كتاب وسائل الشيعه مجلد 4 صفحه 375 آمده است:

عن احمدبن المثنى عن محمّدبن زيد الطبرى قال: كتب رجل من تجار فارس من بعض موالى ابوالحسن الرضا(عليه السلام) يسأله الإذن فى الخمس فكتب اليه: بسم اللّه الرحمن الرحيم ان اللّه واسع الكريم،ضمن على العمل الثواب و على الضيق الهمّ، لا يحل مال الا من وجه احله اللّه، ان الخمس عوننا على ديننا و على عيالنا و على موالينا.

احمدبن مثنى از محمّدبن زيد طبرى گفت: مردى از تجار فارس و از مواليان امام رضا(عليه السلام) از حضرت كسب تكليف نمود كه امام اجازه مصرف خمس را به او بدهند. امام رضا(عليه السلام) براى وى نوشتند:

به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند صاحب كرامت و وسعت نظر است. او برای هر عملی ثوابی قرار داده و در تنگناها راه حل معین نموده. بنابراین هیچ مالی حلال نیست، مگر آن که خداوند آن را حلال فرموده باشد. بدان که خمس آن مال و ثروتی است که باید برای کمک ب آیین ما و عیالات و دوستان ما اهل بیت مصرف گردد.

4. در تفسير صافى صفحه 221 آمده است:

و فى التهذيب عن اميرالمؤمنين(عليه السلام): نحن و اللّه عنى بذى القربى الذين قرنهم اللّه بنفسه و برسوله فقال:« فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبی وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ»منا خاصة قال و لم يجعل لنا فى سهم الصدقه نصيبا اكرم اللّه نبيه و اكرمنا ان يطعمنا اوساخ ايدى الناس.

در كتاب تهذيب از اميرالمؤمنين(عليه السلام) روايت شده كه فرمود: قسم به خدا كه منظور از ذى القربى كه خداوند در كنار خود و رسولش قرار داده ما هستيم. سپس فرمود: خداوند از سهم صدقه چيزى را براى ما جايز ندانست، اما پيامبر(صلى الله عليه و آله) و ما را از بسيارى از اموال مردم بهره مند نمود.

به هر حال در این زمینه احادیث و روایات زیاد است و ما به همین چند نمونه بسنده می کنیم اما این نکته را تذکر می دهیم که:اولاً: نزدیک ترین فرد ذی القربی هم اکنون به رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ثانیاً: حق خداوند و حق رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از آنِ حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 613

119. امامت بعد از سيدالشهدا(صلى الله عليه و آله) در نسل ايشان است

سوره انفال آيه 75

وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ في كِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليمٌ

و خويشاوندان در كتاب خدا (در كار ميراث) به يكديگر سزاوارترند كه خدا به همه چيز داناست.

1. در كتاب صافى صفحه 225 آمده است:

عن الصادق(عليه السلام): لا تعود الامامة فى اخوين بعد الحسن و الحسين(عليهما السلام) ابدا انما جرت من على بن الحسين(عليهما السلام) كما قال اللّه «وَ أُولُوا الأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ» فلا يكون بعد على بن الحسين(عليهما السلام) الا فى الاعقاب و اعقاب الاعقاب.

از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمودند: بعد از امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) امامت در (هيچ) دو برادر (ديگرى) واقع نمی شود. بعد از حسين بن على(عليه السلام) امامت به امام سجاد، على بن الحسين(عليه السلام) منتقل گرديد. همان طور كه پروردگار مى فرمايد:«و خويشاوندان در كتاب خدا (در كار ميراث) به يكديگر سزاوارترند.» و بعد از على بن الحسين(عليهما السلام) امامت نسل به نسل استمرار پيدا كرد.

پس، امامت نسل در نسل است تا نهمين نسل امام حسين(عليه السلام) كه هم اكنون قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عهده دار اين مقام عظمى مى باشد.

2. در كتاب كفاية الاثر و منتخب الاثر باب دهم فصل دوم صفحه 204 آمده است:

قال رسول اللّه(صلى الله عليه و آله): (القائم) هو الامام التاسع من صلب الحسين(عليه السلام).

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: (قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) او امام نهم از صلب امام حسين(عليه السلام) است.

3. در كتاب كفايه الاثر و منتخب الاثر صفحه 204 آمده است:

قال رسول اللّه(صلى الله عليه و آله): هو التاسع من صلب الحسين(عليه السلام).

ص: 614

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: (قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) او امام نهم از پشت امام حسين(عليه السلام) است.

4. در كتاب كفايه الاثر و منتخب الاثر صفحه 204 و 205 آمده است:

قال رسول اللّه(صلى الله عليه و آله): يا عمّار، اعلم ان اللّه تبارك و تعالى عهد اليّ انه يخرج من صلب الحسين(عليه السلام) ائمة تسعة و التاسع من ولده يغيب عنهم.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به عمار فرمودند: اى عمار، بدان عهد خداوند بر اين قرار گرفته است كه نه امام از صلب امام حسين(عليه السلام) باشند و نهمين آن ها (مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه) غايب مى شود.

5. در كتاب كفايه الاثر صفحه 205 آمده است:

قال الحسين بن على(عليه السلام): منّا اثنى عشر أولهم اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(عليه السلام) و آخرهم التاسع من ولدى و هو القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بالحق.

حضرت سيد الشهداء(عليه السلام) فرمودند: دوازده امام از ما هستند. اول آن ها اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(عليه السلام) است و آخر آن ها حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حق است كه او نهمين فرزند من است.

صاحب منتخب الاثر مى فرمايد: در 148 حديث ذكر شده كه حضرت مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نهمين فرزند امام حسين(عليه السلام) است.

6. در کفایة الاثر صفحات 175 و 176و کتاب الامام مهدی صفحه 153 حدیث 247 آمده است:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّيْبَانِيُّ(رضی الله عنه) قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ أَبُوبَكْرِبْنُ هَارُونَ الدِّينَوَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ الْمِصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْغِفَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَرِيزُبْنُ عَبْدِاللَّهِ الْحَذَّاءُ قَالَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ: لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى هَذِهِ الْآيَةَ «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ» سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) عَنْ تَأْوِيلِهَا فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا عَنَى غَيْرَكُمْ وَ أَنْتُمْ أُولُو الْأَرْحَامِ فَإِذَا مِتُّ فَأَبُوكَ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَوْلَى بِي وَ بِمَكَانِي فَإِذَا مَضَى أَبُوكَ فَأَخُوكَ الْحَسَنُ(عليه السلام) أَوْلَى بِهِ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ(عليه السلام) فَأَنْتَ أَوْلَى بِهِ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) فَمَنْ بَعْدِي أَوْلَى بِي فَقَالَ ابْنُكَ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَوْلَى بِكَ مِنْ بَعْدِكَ فَإِذَا مَضَى فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ(صلى الله عليه و آله) أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى فَابْنُهُ جَعْفَرٌ(عليه السلام) أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ بِمَكَانِهِ فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ(عليه السلام) فَابْنُهُ مُوسَى(عليه السلام) أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى مُوسَى(عليه السلام) فَابْنُهُ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ(عليه السلام) فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ(عليه السلام) أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ(عليه السلام) فَابْنُهُ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ(عليه السلام) فَابْنُهُ الْحَسَنُ(عليه السلام) أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِفَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ(عليه السلام) وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ فِي التَّاسِعِ مِنْ وُلْدِكَ فَهَذِهِ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ صُلْبِكَ أَعْطَاهُمْ عِلْمِي وَ فَهْمِي طِينَتُهُمْ مِنْ طِينَتِي مَا لِقَوْمٍ يُؤْذُونِّي فِيهِمْ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي.

ص: 615

7. در کتاب کمال الدین مجلد 1 صفحه 323 باب 31 حدیث 8، تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 387، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 293 حدیث 14، المحجة صفحه 200، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 134 باب 4 حدیث 1، نورالثقلین مجلد 1 صفحه 511، نوادر الاخبار صفحه 227 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ الْكُلَيْنِيُّ(رضی الله عنه) قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَلِيٍّ الْقَزْوِينِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ الْحَنَّاطِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ ثَابِتٍ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليهم السلام) أَنَّهُ قَالَ: فِينَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ» وَ فِينَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ» وَ الْإِمَامَةُ فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليهم السلام) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَنَّ لِلْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنَّا غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى أَمَّا الْأُولَى فَسِتَّةُ أَيَّامٍ أَوْ سِتَّةُ أَشْهُرٍ أَوْ سِتُّ سِنِينَ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَيَطُولُ أَمَدُهَا حَتَّى يَرْجِع عَنْ هَذَا الْأَمْرِ أَكْثَرُ مَنْ يَقُولُ بِهِ فَلَا يَثْبُتُ عَلَيْهِ إِلَّا مَنْ قَوِيَ يَقِينُهُ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُهُ وَ لَمْ يَجِدْ فِي نَفْسِهِ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْنَا وَ سَلَّمَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.

ص: 616

120. در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امين وحى خداوند است

اشاره

سوره توبه آيه 3

وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَري ءٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ

و اعلام است از خداوند و رسولش بر همه مردم، در روز حج اكبر كه خداوند بيزار است از مشركين.

1. در مسند امام احمد حنبل مجلد 1 صفحه 2 و در مسند ابى بكر آمده است:

عن ابى بكر ان النبى(صلى الله عليه و آله) بعثه ببرائة لاهل مكه لا يحج بعد العام مشرك و لا يطوف بالبيت عريان و لا يدخل الجنة الا نفس مسلمة من كان بينه و بين رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) مدة فأجله الى مدته اللّهَ بَرِيءٌ مِنَ المُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ قال: فساربها ثلاثا ثم قال لعلى(رضی الله عنه) الحقه ورد على ابابكر بلغها انت قال ففعل قال: فلما قدم على النبى(صلى الله عليه و آله) ابوبكر بكى قال: يا رسول اللّه(صلى الله عليه و آله)، حدث فيّ شيء قال: ما حدث فيك الاخير ولكن امرت ان لا يبلغه الا أنا أو رجل مِنّى.

ابى بكر مى گويد: پيامبر(صلى الله عليه و آله) مرا مأمور كرد تا سوره برائت را به مكه ببرم وبراى آنان تلاوت كنم واين مطالب را به گوش آن ها برسانم كه بعد از امسال مشركين نبايد به دورِ خانه خداوند طواف نمايند، افراد عريان اجازه ندارند دور خانه خداوند طواف نمايند، غير از مسلمانان كس ديگرى وارد بهشت نخواهد شد و افرادى كه با رسول خدا(صلى الله عليه و آله) پيمان بسته اند، آن عهد و پيمان به قوت خودش باقى است تا مدت آن پايان پذيرد. خداوند و رسولش از مشركان بيزارند و در پايان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اين مطالب را سه بار براى آن ها تكرار كن. (من سوره ی برائت را گرفتم و رفتم.) بعد از رفتن من رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به على(عليه السلام) دستور داد كه خود را به او رسانيده و سوره را از او بگير و خودت اين مأموريت را انجام بده، اميرالمؤمنين علی(عليه السلام) اين چنين كردند و خود را به ابى بكر رسانيد و سوره برائت را از او گرفتند.ابوبكر با نگرانى خاصى درحالى كه مى گریست، مراجعت كرده به

ص: 617

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) گفت: يا رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) جريان بدى اتفاق افتاد! (چرا مرا برگردانديد؟) رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: من مأموريت داشتم اين كار را يا خودم انجام دهم و يا مردى ازخاندان من كه از اهل بيت من باشد.

2. حاكم حسكانى حنفى دركتاب شواهد التنزيل مجلد 1 صفحه 304 آورده است:

عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليهما السلام) قَالَ إِنَّ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) أَسْمَاءً فِي كِتَابِ اللَّهِ لَا يَعْلَمُهُ النَّاسُ. قُلْتُ: وَ مَا هُوَ قَالَ: «وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ اللَّهِ هُوَ الْأَذَانُ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَر

حاكم حسكانى مى گويد: خبرداد ما را ابوعبد الرحمن محمّدبن احمد... از حكيم بن جبير از على بن الحسين(عليهما السلام): یقینا براى على بن ابى طالب(عليه السلام) نام هايى است در قرآن مجيد كه مردمان نمى دانند (كه نام اوست) گفتم و آن كدام است؟ فرمودند: «وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» به خداوند سوگند كه حضرت على(عليه السلام) اذان روز حج اكبر است.

به هرحال در اين احاديث رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به ابى بكر مى فرمايند: (...ولكن امرت ان لا يبلغه الا أنا أو رجل مِنّى.) به من امر شده است كه اين كار را خودم و يا كسى از من انجام دهد.

3. حاكم حسكانى و ديگران روايت هاى مختلفى نقل كرده اند كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند به من امرشده است كه اين ابلاغ را يا خود انجام دهم (الاّ انا) و يا مردى از اهل بيتم (رجل من اهل بيتى).

در اينجا صحبت از ابلاغ ساده نيست، چون اگر ابلاغ ساده بود ابى بكر انجام مى داد. اينجا صحبت از امين وحى است، كسى بايد سوره ی برائت را ببرد كه امين وحى باشد و آن شخص حضرت على(عليه السلام) است و بعد از او يازده فرزند آن بزرگوار هستند كه همه امين وحى هستند، و اينكه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مى فرمايند: (من اهل بيتى) اشاره به يازده امام از نسل اميرالمؤمنين علی(عليه السلام) است كه آخرين ایشان حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

4. در كتاب تفسيرعياشى مجلد 2 صفحه 76 آمده است:العياشى: عن جابر، عن [جعفربن محمّد] و ابى جعفر(عليهما السلام) فى قوله عزّوجلّ «وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ» قال: خروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اذان دعوته الى نفسه.

ص: 618

عياشى از جابر، از [حضرت جعفربن محمّد] و حضرت ابوجعفر باقر(عليهما السلام) آورده راجع به قول خداى عزوجل «و در بزرگ ترين روز حج و از سوى خداوند و رسول او به مردم اعلام مى دارند.» فرمودند: خروج حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (و اعلام) دعوت به خودش مى باشد.

شأن نزول آیه

همان طور که امام احمد حنبل و حاکم حسکانی نقل کرده اند، رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ابتدا سوره ی برائت را به ابوبکر دادند و فرمودند: برو و برای اهل مکه تلاوت کن. سپس حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) را فرستادند که برو و سوره را از ابی بکر بگیر و ابوبکر را برگردان و خودت برو و آن را برای اهل مکه تلاوت کن. ابوبکر گریان برگشت و به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) گفت: جریان بدی اتفاق افتاد. حضرت فرمودند: (...ولكن امرت ان لا يبلغه الا أنا أو رجل مِنّى.) به من امر شده است که این کار را خودم و یا کسی از من انجام دهد. این شأن نزول آیه است. نتایجی که از شأن نزول آیه می گیریم:

اولاً: یکی از اسامی حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) در قرآن اذان است.

ثانیاً: طبق فرموده ی خداوند که یا خودت برو و تلاوت کن و یا یکی از اهل تو، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است، اما ابوبکر از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نیست.

تأویل آیه

طبق حدیث عیاشی (مجلد 2 صفحه 76 حدیث 15) تأویل این آیه درباره ی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

(خروج القائم و اذان دعوته إلی نفسه) جالب این است که این دعوت در مکه در مسجدالحرام صورت می گیرد.

5. در کتاب عقد الدرر فی اخبار الامام المنتظر باب 9 صفحه 286 و باب 7 صفحه 207 آمده است:عن ابی هریره(رضی الله عنه) قال: یبایع للمهدی بین الرکن و المقام، لایوقظ نائماً ولا یریق دماً.

ابوهریره می گوید (رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند) با مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بین رکن و مقام بیعت می شود، درحالی که نه خوابی بیدار می شود و نه خونی ریخته می شود.

ص: 619

دقت بفرمایید متأسفانه عده ای از دشمنان اسلام و تشیع اصرار دارند که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ظالم و خون ریز معرفی کنند و می گویند او که بیاید همه را می کشد. آخر چگونه می شود شخصی که خداوند او را به لقب رحمة للعالمین(1) مفتخر کرده است، و او رحمت است برای عالمیان، خون ریز باشد؟ چگونه ممکن است شخصی را که در احادیث متواتر هم خداوند و هم رسولش(صلى الله عليه و آله) و هم امامان شیعه این گونه توصیف کرده اند: به یملاء الله الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً یعنی می آید تا عدالت را استوار سازد، خودش ظالم باشد؟!

6. در کتاب عقد الدرر فی اخبار الامام المنتظر باب 7 صفحه 195 و کتاب الفتن نوشته ابوعبدالله نعیم بن حماد صفحه 95 در باب اجتماع الناس بمکه و بیعتهم للمهدی فیها به روایت حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) آمده است:

یَظهَرُ المَهدیّ بِمَکَّه عِندَ العِشاء وَ مَعَهُ رایَةُ رسول الله وَ قَمِیصُهُ وَ سَیفُهُ وَ علاماتٌ وَ نورٌ وَ بَیانٌ فإذا صَلَّی العشاءَ نادی بِاَعلی صُوتهِ یَقول: اُذَکِّرکُم الله اَیُّهُا النّاسُ وَ مُقامَکُم بین یَدَی رَبَّکُم ... وَ إنّی اَدعُوکُم إلی الله وَ إلی رَسولِهِ و العَمَلِ بکتابِهِ وَ اماتَةِ الباطِل وَ احیاءِ سُنَّةِ.

امام باقر(عليه السلام) فرمودند: حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مکه به هنگام عشا ظهور خواهد کرد و پرچم و پیراهن و شمشیر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را به همراه خود دارد. از نشانه های او این است که دارای نور است ( و وجودش نورانی است.) و سخنانش روشن و آشکار است. (همه می فهمند که ایشان چه می فرمایند.) پس زمانی که نماز عشا را اقامه فرمودند با صدای بلند ندا می کنند و می فرمایند: ای مردم خداوند را به یاد آورید، زمانی که در برابراو می ایستید ... همانا من شما را به سوی خداوند و رسولش و عمل به کتاب خدا دعوت می کنم. من شما را به نابود کردن باطل و زنده کردن سنت های خداوند فرامی خوانم.

پس دقت کنید مردی ملکوتی قیام می کند. پرچم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را به دست دارد و پیراهن آن حضرت را پوشیده است و شمشیر آن حضرت را به دست گرفته است. چون خورشید می درخشد. سخنان او را همه می فهمند و به دل می شنوند. او مردم را به خودش دعوت نمی کند بلکه به خداوند

ص: 620


1- . در لوح حضرت فاطمه(علیها السلام) یا لوح جابر که در تولد سیدالشهداء(عليه السلام) جبرئیل از طرف حضرت حق آوردند. (اصول کافی مجلد 2 باب آنچه از نص درباره ی دوازده امام آمده است. حدیث 3)

و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و کتاب خدا می خواند و از مردم می خواهد که او را در نابودی باطل و احیای سنت های الهی یاری کنند. چه منظره ی زیبایی است!

7. در کتاب اسرار العقاید مجلد 2 صفحه 101 (سیمای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته ی آیة الله تاج لنگرودی و بحارالانوار مجلد 53 صفحه 9 از امام صادق(عليه السلام) آمده است:

وَ سَیّدُنا القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مُسندٌ ظَهرهُ إلی الکعبه و یقولُ: یا مَعشَرَ الخَلائِق اَلا وَ مَن اَرادَ أن ینظر إلی آدم و شیث فَها أنا آدَمٌ و شَیثٌ ...

آقای ما حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تکیه به خانه کعبه می زند و می فرمایند: ای گروه انسان ها بدانید هر کس بخواهد به سوی آدم و شیث نظر کند اینک منم آدم و شیث ...

دقت بفرمایید اولاً: حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیامشان را از مسجدالحرام و مکه شروع می کنند.

ثانیاً: امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای چه مقامی است که حضرت امام باقر(عليه السلام) فرمودند: سیدنا القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آقای ما قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

ص: 621

121. قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجاهد واقعى الى اللّه است

سوره توبه آيه 16

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ

آيا فكر مى كنيد كه رها شويد، در حالى كه هنوز خداوند كسانى را كه از شما در راه خداوند جهاد كرده اند، و براى خود غير از خداوند و رسولش و مؤمنين ولى و دوستى قرار ندادند، از ديگران متمايز نساخته است، و خداوند به آنچه شما مى كنيد، خبیر و آگاه است.

1. حافظ شيخ الاسلام ابراهيم بن محمّد الحموينى از سليم بن قيس الهلالى در حديث مفصلی از اميرالمؤمنين علی(عليه السلام) در حديث «مناشدة» نقل مى كند كه حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) دويست نفر از صحابه را سوگند مى دهند و مى فرمايند:

... انشدكم اللّه الا تعلمون حيث نزلت «وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لا المُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً» قال الناس: أخاصة فى بعض المؤمنين ام عامة لحسيعهم، فامراللّه بينه ان يعلمهم، ولاة امرهم، و أن يفسرلهم من الولاية ما فسرلهم من صلاتهم و زكوتهم و حجهم... فقال ابوبكر وعمر فقالا: يا رسول اللّه(صلى الله عليه و آله)، هذه الايات خاصة فى على(عليه السلام)؟ قال(صلى الله عليه و آله): بلى فيه و فى اوصيائى الى يوم القيامة. قالا: يا رسول اللّه(صلى الله عليه و آله)، بَيّنهم لنا؟ قال(صلى الله عليه و آله): على اخى و وزيرى و وارثى و وصيى وخليفتى فى امتى و ولى كل مؤمن من بعدى، ثم ابنى الحسن(عليه السلام)، ثم الحسين(عليه السلام)، ثم تسعة من ولد ابنى الحسين(عليه السلام) واحدا بعد واحد.

شما را به خداوند سوگند مى دهم آيا نمى دانيد آن زمانى كه آيه«وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً» نازل شد مردم گفتند: آيا اين آيه مخصوص بعضى از مؤمنين است يا درباره ی همه ی مؤمنين نازل شده است؟ پس، خداوند پيامبرش را امر فرمود كه اولياىامرشان را به آنان بشناساند، همان طورى كه نماز، زکات و حج را برايشان

ص: 622

بيان فرموده و تفسير كرده اند. (رهبريت، ولايت و امامت مرا نيز براى آن ها تفسير كند)... پس ابوبكر و عمر برخاستند و گفتند: اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، اين آيات به طور خاص در مورد على(عليه السلام) نازل شده است؟ آن حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: آرى، در شأن اوصياى من تا روز قيامت (بيان شده است). عمر و ابوبكر گفتند: اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، آن ها را به ما معرفى كن. حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: على(عليه السلام) برادرم و وزيرم و وارثم و وصى ام و خليفه ام در ميان امتم و ولى هر مؤمنى پس از من است. سپس، فرزندم حسن(عليه السلام)، و بعد فرزندم حسين(عليه السلام) و سپس نُه نفر از فرزندان حسين(عليه السلام)، يكى پس از ديگرى، (امام و رهبر و خليفه) خواهند بود.

همان طورى كه در آيات گذشته بیان شد، امامان دوازده نفرند و دوازدهمين آن ها حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه براى خداوند قيام مى كند و براى خداوند جهاد مى نمايد. اين امت هرگز رها شده نيستند و به حكم آيه « إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ(1)» هميشه هادى دارند و در عصر حاضر هادى حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشد.

2. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 83، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 141 تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 109 آمده است:

عن أبي الصباح الكناني قال: قال أبوجعفر(عليه السلام) يا أباالصباح إياكم و الولائج- فإن كل وليجة دوننا فهي طاغوت [أو قال ند].

حضرت امام باقر(عليه السلام) به اباصباح فرمودند: از گرفتن دوست نهانی بپرهیز. به درستی که هر کس دوست نهانی به جز ما و به غیر از ما (اهل بیت و ائمه(عليهم السلام)) بگیرد، آن دوست نهان طاغوت است. (یا فرمودند: آن دوستان نهانی ند و انداد است.)

3. در غیبت شیخ طوسی صفحه 336 حدیث 283، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 510 باب 32 فصل 12 حدیث 330، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 113 باب 21 حدیث 24، منتخب الاثر صفحه 315 فصل 2 باب 47 حدیث 4 و معجم احادیث الامام مهدی مجلد 7 صفحه 204 آمده است:

ص: 623


1- . سوره رعد آیه 43

أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ قُتَيْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ قَالَ أَبُوالْحَسَنِ(عليه السلام) أَمَا وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ الَّذِي تَمُدُّونَ إِلَيْهِ أَعْيُنَكُمْ حَتَّى تُمَيَّزُوا أَوْ تُمَحَّصُوا حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ إِلَّا الْأَنْدَرُ ثُمَّ تَلَا «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِين»

احمدبن محمدبن ابی نصر می گوید: حضرت ابوالحسن امام رضا(عليه السلام) فرمودند: بدانید که به خدا قسم آنچه را که چشم هایتان را به سمت آن کشیده اید، واقع نمی شود تا زمانی که شما تصفیه شوید و خوب و بدتان از هم جدا شوند تا زمانی که (فقط) عده ای کم از شما به دین و عقیده (اسلام) ثابت قدم می مانند پس حضرت(صلى الله عليه و آله) این آیه را تلاوت فرمودند: آیا چنین می پندارید که شما را (بدون آزمایش و امتحان) به حال خود رها می کنند؟ درصورتی که هنوز خداوند معلوم نگردانیده که از شما چه کسانی اهل جهاد هستند و خداوند می داند که چه کسانی از شما صابر و ثابت قدم و محکم و استوار هستند.

این واقعه قبل از قیام حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت می گیرد.

4. در کافی مجلد 1 صفحه 508 حدیث 9 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُبْنُ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّخَعِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي سُفْيَانُ بْنُ مُحَمَّدٍ الضُّبَعِيُّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ(عليه السلام) أَسْأَلُهُ عَنِ الْوَلِيجَةِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى «وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً» قُلْتُ فِي نَفْسِي لَا فِي الْكِتَابِ مَنْ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ هَاهُنَا فَرَجَعَ الْجَوَابُ الْوَلِيجَةُ الَّذِي يُقَامُ دُونَ وَلِيِ الْأَمْرِ وَ حَدَّثَتْكَ نَفْسُكَ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ هُمْ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ فَهُمُ الْأَئِمَّةُ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ عَلَى اللَّهِ فَيُجِيزُ أَمَانَهُمْ.

5. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 283 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ «وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً» يَعْنِي بِالْمُؤْمِنِينَ آلَ مُحَمَّدٍ(عليهم السلام) وَ الْوَلِيجَةُ الْبِطَانَةُ.

6. در کافی مجلد 1 صفحه 415 حدیث 15، الف آیة نزلت فی الامام علی صفحه 132 آمده است:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُثَنًّى عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى« أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً» يَعْنِي بِالْمُؤْمِنِينَ الْأَئِمَّةَ(عليه السلام) لَمْ يَتَّخِذُوا الْوَلَائِجَ مِنْ دُونِهِمْ.

دقت بفرمایید در آیات و احادیث و روایات دیگر هم هست که در آخرالزمان مردم به وجود حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امتحان می شوند و خوب ها از بدها و خالص ها از ناخالص ها

ص: 624

جدا می گردند. مخصوصاً افراد خالصی مثل 313 نفر از یاران بزرگوار آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دیگر انصارش که خداوند در لوح حضرت فاطمه(عليهم السلام) یا لوح جابر در اصول کافی درباره ی آن ها می فرمایند: یذل اولیائی فی زمانه یعنی خداوند می فرمایند اولیای من در زمان او خوار می شوند و می فرمایند: اولئک اولیائی حقاً ایشان یقیناً دوستان من هستند.

1. در کتاب اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 510 حدیث 330، منتخب الاثر صفحه 315 حدیث 4 و غیبة شیخ طوسی صفحه 336 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ قُتَيْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: قَالَ أَبُوالْحَسَنِ(عليه السلام) أَمَا وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ الَّذِي تَمُدُّونَ إِلَيْهِ أَعْيُنَكُمْ حَتَّى تُمَيَّزُوا أَوْ تُمَحَّصُوا حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ إِلَّا الْأَنْدَرُ ثُمَّ تَلَا «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ»(1)

2. در کتاب غیبة شیخ طوسی صفحه 339 آمده است:

رَوَى مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ حَمَّادِبْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ [وَ اللَّهِ] لَتُمَحَّصُنَ يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ شِيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَخِيضِ الْكُحْلِ فِي الْعَيْنِ لِأَنَّ صَاحِبَ الْكُحْلِ يَعْلَمُ مَتَى يَقَعُ فِي الْعَيْنِ وَ لَا يَعْلَمُ مَتَى يَذْهَبُ فَيُصْبِحُ أَحَدُكُمْ وَ هُوَ يَرَى أَنَّهُ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنْ أَمْرِنَا فَيُمْسِي وَ قَدْ خَرَجَ مِنْهَا وَ يُمْسِي وَ هُوَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنْ أَمْرِنَا فَيُصْبِحُ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْهَا

3. در کتاب غیبة شیخ طوسی صفحه 336 آمده است:

سَعْدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عِيسَى الْعَلَوِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليهما السلام) قَالَ إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ مِنَ الْأَئِمَّةِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِي أَدْيَانِكُمْ لَا يُزِيلَنَّكُمْ عَنْهَا أَحَدٌ يَا بُنَيَّ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَيْبَةٍ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ كَانَ يَقُولُ بِهِ إِنَّمَا هِيَ مِحْنَةٌ مِنَ اللَّهِ امْتَحَنَ [اللَّهُ تَعَالَى] بِهَا خَلْقَه

4. در بحارالانوار مجلد 52 صفحه112 آمده است:

أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ ابْنِ بَزِيعٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ الْأَصَمِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُخْتَارٍ الْقَلَانِسِيِّ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا بَقِيتُمْ بِلَا إِمَامٍ هُدًى وَ لَا عَلَمٍ يَبْرَأُ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍفَعِنْدَ ذَلِكَ تُمَيَّزُونَ وَ تُمَحَّصُونَ وَ تُغَرْبَلُونَ وَ عِنْدَ ذَلِكَ اخْتِلَافُ السِّنِينَ وَ إِمَارَةٌ مِنْ أَوَّلِ النَّهَارِ وَ قَتْلٌ وَ قَطْعٌ فِي آخِرِ النَّهَارِ.

5. در بحارالانوار مجلد 52 صفحه113 حدیث 31 آمده است:

ص: 625


1- . سوره توبه آیه 16

الغيبة للنعماني: عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحَسَنِ الرَّازِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَنَّهُ سَمِعَهُ يَقُولُ وَيْلٌ لِطُغَاةِ الْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْتَرَبَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَمْ مَعَ الْقَائِمِ مِنَ الْعَرَبِ قَالَ شَيْ ءٌ يَسِيرٌ فَقُلْتُ وَ اللَّهِ إِنَّ مَنْ يَصِفُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْهُمْ لَكَثِيرٌ فَقَالَ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَنْ يُمَحَّصُوا وَ يُمَيَّزُوا وَ يُغَرْبَلُوا وَ يَخْرُجُ فِي الْغِرْبَالِ خَلْقٌ كَثِيرٌ.

6. در بحارالانوار مجلد 52 صفحه113 حدیث 33 آمده است:

الغيبة للنعماني: ابْنُ عُقْدَةَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُبَيْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنِ ابْنِ جَبَلَةَ عَنْ مِسْكِينٍ الرَّحَّالِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَمِيرَةَ بِنْتِ نُفَيْلٍ قَالَتْ سَمِعْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ(عليه السلام) يَقُولُ لَا يَكُونُ الْأَمْرُ الَّذِي تَنْتَظِرُونَ حَتَّى يَبْرَأَ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ وَ يَتْفُلَ بَعْضُكُمْ فِي وُجُوهِ بَعْضٍ وَ حَتَّى يَلْعَنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً وَ حَتَّى يُسَمِّيَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً كَذَّابِينَ.

ص: 626

122. در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نواصب مانند اهل ذمه جزیه گرفته می شود

سوره توبه آیه 29

قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ

با هر کس که به خداوند و روز قیامت ایمان نیاورده (ازاهل کتاب) و آنچه را که خداوند و رسولش حرام دانسته اند، حرام نمی دانند و به دین حق نمی گرون، مبارزه و کارزار کنید تا آن که خودشان با ذلت و تواضع جزیه بپردازند.

1. در کافی مجلد 5 صفحه 11 حدیث 2، تهذیب الاحکام مجلد 6 صفحه 136 حدیث 1 باب 59، تفسیر صافی مجلد 1 در ذیل آیه 29 توبه، تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 85 حدیث 42، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 201 حدیث 97 آمده است:

على بن إبراهيم عن أبيه و على بن محمد القاساني جميعا عن القاسم بن محمد عن سليمان بن داود المنقري عن الفضيل بن عياض الى ان قال: و باسناده عن المنقري عن حفص بن غياث عن ابى عبدالله(عليه السلام) قال: سأل رجل ابى عن حروب أميرالمؤمنين(عليه السلام) و كان السائل من محبينا فقال له ابوجعفر(عليه السلام): بعث الله محمدا(صلى الله عليه و آله) بخمسة أسياف ثلثة منها شاهرة فلا تغمد «حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها»(1) و لن تضع الحرب أوزارها حتى تطلع الشمس من مغربها فاذا طلعت من مغربها آمن الناس كلهم في ذلك اليوم الى قوله(عليه السلام) و السيف الثاني على أهل الذمة لشمس قال الله تعالى: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»(2) ثم نسخها قوله تعالى: «قاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ» فمن كان منهم في دار الإسلام فلن يقبل منهم الا الجزية أو القتل و ما لهم في ذراريهم سبى فاذا قبلوا الجزية على أنفسهم حرم علينا سبيهم و حرمت أموالهم و حلت

ص: 627


1- . سوره محمد آیه 4
2- . سوره بقره آیه 83

لنا مناكحتهم، و من كان منهم في دار الحرب حل لنا سبيهم و أموالهم، و لم تحل لنا مناكحتهم و لم يقبل منهم الا الدخول في دار السلام أو الجزية أو القتل.

حفص بن غیاث از امام صادق(عليه السلام) چنین نقل کرده است که فرمودند: مردی از پدرم امام محمدباقر(عليه السلام) درباره ی جنگ های حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) سؤال کرد و سؤال کننده از محبین ما بود. پدرم چنین فرمودند: خداوند متعال پیامبر خود را با پنج شمشیر مبعوث فرمود... شمشیر دوم برگرده ی اهل ذمه است. خداوند فرمودند: «به مردم گفتار و قول حسن و نیکو بگویید.» این آیه در مورد اهل ذمه نازل شده است. سپس این آیه را با آیه ی دیگری که می فرمایند: «با کسانی که به خداوند و روز معاد اعتقاد نمی ورزند، مقاتله کنید...» پس هر آن کس که از آنان در دارالاسلام باشند، از آنان پذیرفته نمی شود جز جزیه (اگر جزیه ندادند) جان و مال آن ها مباح است و نسل و ذریه ی آنان اسیر می شوند. پس وقتی جزیه را قبول نمودند اسیر نمودن آن ها حرام می شود و اموال آنان محترم می گردد و ازدواج با آنان حلال می شود و هریک از آنان سر جنگ داشته باشند، اسیر کردن ایشان و مصادره اموالشان برای ما حلال است و ازدواجمان با ایشان حلال نیست و از آن ها پذیرفته نمی شود، مگر ورود به اسلام یا جزیه دادن یا کشتن ایشان (که عملی خواهد بود.)

2. در روضه ی کافی صفحه 227، بحارالانوار مجلد 52 صفحه375 حدیث 175 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(عليه السلام) يُحَدِّثُ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عَرَضَ الْإِيمَانَ عَلَى كُلِّ نَاصِبٍ فَإِنْ دَخَلَ فِيهِ بِحَقِيقَةٍ وَ إِلَّا ضَرَبَ عُنُقَهُ أَوْ يُؤَدِّيَ الْجِزْيَةَ كَمَا يُؤَدِّيهَا الْيَوْمَ أَهْلُ الذِّمَّةِ... .

آیة الله العظمی محمدبن یعقوب کلینی روایت کرده اند از ... سلام بن المستنیر که می گوید: از امام محمد باقر(عليه السلام) شنیدم که فرمودند: هنگامی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند ایمان واقعی را به تمام نواصب عرضه می کند. پس اگر آنان حقیقت را بپذیرند (دیگر آزاد هستند.) و اگر نپذیرندگردن آن ها را می زند و یا این که آن ها باید مانند اهل ذمه (یعنی صاحبان کتاب) جزیه بدهند.

ص: 628

3. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 288، بحارالانوار مجلد 97 صفحه 64، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 757، تفسیر نوراثقلین مجلد 1 صفحه 203، من لا یحضره الفقیه مجلد 2 صفحه 51 حدیث 1670 و تفسیر قمی صفحه 264 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ عَمْرٍو عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ أَخِيهِ عَلِيٍّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بنِ سَهْلٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) مَا حَدُّ الْجِزْيَةِ عَلَى أَهْلِ الْكِتَابِ وَ هَلْ عَلَيْهِمْ فِي ذَلِكَ شَيْ ءٌ يُوصَفُ لَا يَنْبَغِي أَنْ يَجُوزَ إِلَى غَيْرِهِ فَقَالَ ذَلِكَ إِلَى الْإِمَامِ يَأْخُذُ مِنْ كُلِّ إِنْسَانٍ مِنْهُمْ مَا شَاءَ عَلَى قَدْرِ مَالِهِ وَ مَا يُطِيقُ إِنَّمَا هُمْ قَوْمٌ فَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْ أَنْ يُسْتَعْبَدُوا أَوْ يُقْتَلُوا فَالْجِزْيَةُ تُؤْخَذُ مِنْهُمْ عَلَى قَدْرِ مَا يُطِيقُونَ لَهُ أَنْ يَأْخُذَ مِنْهُمْ بِهَا حَتَّى يُسْلِمُوا فَإِنَّ اللَّهَ قَالَ «حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ» قُلْتُ وَ كَيْفَ يَكُونُ صَاغِراً وَ هُوَ لَا يَكْتَرِثُ لِمَا يُؤْخَذُ مِنْهُ قَالَ لَا حَتَّى يَجِدَ ذُلًّا لِمَا أُخِذَ مِنْهُ وَ يَأْلَمَ لِذَلِكَ فَيُسْلِمَ

از امام صادق(عليه السلام) روایت کرده اند که از حد و حدود جزیه بر اهل کتاب سؤال شد که مقدار آن چه قدر است و آیا حد محدودی است که نتوان از آن گذشت؟ حضرت فرمودند: این امر به نظر امام بستگی دارد که امام از هر فردی آن مقدار که بخواهد می تواند از مال و ثروت او بردارد البته (امام در نظر می گیرد) که او توان پرداختنش چه قدر است زیرا آنان قومی هستند که از طرف نفس خود جزیه می دهند که مبادا عبد و بنده گردند یا این که کشته شوند پس (امام) جزیه می گیرد از آنان به مقدار توان و طاقت آن هاتا زمانی که مسلمان شوند. (هر وقت مسلمان شدند دیگر از آن ها جزیه نمی گیرند.) خداوند متعال می فرمایند «حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ» آنان چگونه صاغر، صغیر و کوچک می شوند؛ درحالی که اعتنا ندارند بلکه آن مقدار لازم است تا در نفس خود نوعی احساس ذلت و خواری در برابر پرداخت خویش بنماید و به این ترتیب متألم شود تا اسلام آورد.

ص: 629

123. قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوراللّه است و بنی امیه و

بنی عباس می خواستند مانند فرعون نور خدا را خاموش کنند

سوره توبه آيه 32

يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون

(كافران) مى خواهند نور خدا را با گفتار خويش خاموش كنند و خدا نمى خواهد جز آنكه نور خويش را آشكار كند و هر چند كه كافران كراهت داشته باشند.

1. در تفسير صافى مجلد 1 صفحه 230 و کمال الدین مجلد 2 صفحه 354 باب 33 حدیث51 آمده است:

عن الصادق(عليه السلام) و قد ذكر شق فرعون بطون الحوامل فی طلب موسى كذلك بنواميه و بنوالعباس لما ان وقفوا على ان زوال ملك الامراء و الجبابره منهم على يد القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ناصبونا العداوه و وضعوا سيوفهم فى قتل اهل بيت رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) و اباده نسله طمعا منهم فى الوصول الى قتل القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فأبى اللّه أن يكشف امره لواحد فى الظّلمه «إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون»

از امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه فرمودند: همان طور كه فرعون براى به دست آوردن موسى شكم زنان باردار را دريد تا موسى را از بين ببرد. بنى اميه و بنى عباس در پى از بين بردن حضرت قائم آل محمّد(صلى الله عليه و آله) بودند زيرا اين را مى دانستند كه نابودى ستمگران و زورمندان به دست ايشان است. بنى اميه و بنى عباس همه ی دشمنى و عداوتشان نسبت به ما و كشيدن شمشير به روى اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه و آله) و كشتن آن ها به اين منظور بود كه در ميان اهل بيت رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بكشند تا آنچه درباره آن حضرت شنيده بودند واقع نگردد، اما خداوند امر او را به احدى از ستمگران فاش نفرمود: « إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَالْكافِرُون» جز آنكه نورش را كامل كند اگرچه مشركان كراهت داشته باشند.

ص: 630

2. در كافی مجلد 8 صفحه 227 حدیث 288 آمده است:

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(عليه السلام) يُحَدِّثُ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عَرَضَ الْإِيمَانَ عَلَى كُلِّ نَاصِبٍ فَإِنْ دَخَلَ فِيهِ بِحَقِيقَةٍ وَ إِلَّا ضَرَبَ عُنُقَهُ أَوْ يُؤَدِّيَ الْجِزْيَةَ كَمَا يُؤَدِّيهَا الْيَوْمَ أَهْلُ الذِّمَّةِ.

سلام بن المستنیر که می گوید: از امام محمد باقر(عليه السلام) شنیدم که فرمودند: هنگامی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند ایمان واقعی را به تمام نواصب عرضه می کند. پس اگر آنان حقیقت را بپذیرند (دیگر آزاد هستند.) و اگر نپذیرند گردن آن ها را می زند و یا این که آن ها باید مانند اهل ذمه (یعنی صاحبان کتاب) جزیه بدهند.

3. در احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 55، الصراط المستقیم مجلد 1 صفحه 303 باب 9، بحارالانوار مجلد 37 صفحه 201، عوالم الامام علی صفحات 186 تا 191، معجم احادیث الامام مهدی مجلد 7 صفحه 206 آمده است:

-مَعَاشِرَ النَّاسِ النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِيَّ مَسْلُوكٌ ثُمَّ فِي عَلِيٍّ- ثُمَّ فِي النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقَائِمِ الْمَهْدِيِّ الَّذِي يَأْخُذُ بِحَقِ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنَا لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنَا حُجَّةً عَلَى الْمُقَصِّرِينَ وَ الْمُعَانِدِينَ وَ الْمُخَالِفِينَ وَ الْخَائِنِينَ وَ الْآثِمِينَ وَ الظَّالِمِينَ (و الغاصبین) مِنْ جَمِيعِ الْعَالَمِين... أَلَا إِنَ خَاتَمَ الْأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِيُ أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدِّينِ-أَلَا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظَّالِمِينَ أَلَا إِنَّهُ فَاتِحُ الْحُصُونِ وَ هَادِمُهَا أَلَا إِنَّهُ قَاتِلُ كُلِّ قَبِيلَةٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْكِ أَلَا إِنَّهُ مُدْرِكٌ بِكُلِّ ثَارٍ لِأَوْلِيَاءِ اللَّهِ أَلَا إِنَّهُ النَّاصِرُ لِدِينِ اللَّهِ أَلَا إِنَّهُ الْغَرَّافُ فِي بَحْرٍ عَمِيقٍ أَلَا إِنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذِي فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ كُلَّ ذِي جَهْلٍ بِجَهْلِهِ أَلَا إِنَّهُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُخْتَارُهُ أَلَا إِنَّهُ وَارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحِيطُ بِهِ أَلَا إِنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُنَبِّهُ بِأَمْرِ إِيمَانِهِ أَلَا إِنَّهُ الرَّشِيدُ السَّدِيدُ أَلَا إِنَّهُ الْمُفَوَّضُ إِلَيْهِ أَلَا إِنَّهُ قَدْ بُشِّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ بَيْنَ يَدَيْهِ- أَلَا إِنَّهُ الْبَاقِي حُجَّةً وَ لَا حُجَّةَ بَعْدَهُ وَ لَا حَقَّ إِلَّا مَعَهُ وَ لَا نُورَ إِلَّا عِنْدَهُ أَلَا إِنَّهُ لَا غَالِبَ لَهُ وَ لَا مَنْصُورَ عَلَيْهِ أَلَا وَ إِنَّهُ وَلِيُّ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حَكَمُهُ فِي خَلْقِهِ وَ أَمِينُهُ فِي سِرِّهِ وَ عَلَانِيَتِه... أَلَا إِنَ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ أُحْصِيَهُمَا وَ أُعَرِّفَهُمَا فَآمُرَ بِالْحَلَالِ وَ أَنْهَى عَنِ الْحَرَامِ فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ فَأُمِرْتُ أَنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ مَا جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذِينَ هُمْ مِنِّي وَ مِنْهُ أَئِمَّةٌ قَائِمَةٌ مِنْهُمُ الْمَهْدِيُّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ الَّذِي يَقْضِي بِالْحَقِّ.

4. در کافی مجلد 1 صفحه 432 حدیث 91، مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 82، صراط المستقیم مجلد 2 صفحه 74 باب 9 فصل 13 حدیث 3، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه338، الایقاظ فی الهجعة صفحه 320 باب 10 حدیث 25، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 448 باب 32 حدیث 45،المحجة صفحه 87، حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 363، برهان مجلد 4 صفحه 328،

ص: 631

بحار الانوار مجلد 23 صفحه 318 باب 18 حدیث 29، نورالثقلین مجلد 2 صفحه 212 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي(عليه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»(1) قَالَ يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا وَلَايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) بِأَفْوَاهِهِمْ قُلْتُ «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» قَالَ وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْإِمَامَةِ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» فَالنُّورُ هُوَ الْإِمَامُ قُلْتُ «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِ»(2) قَالَ هُوَ الَّذِي أَمَرَ رَسُولَهُ بِالْوَلَايَةِ لِوَصِيِّهِ وَ الْوَلَايَةُ هِيَ دِينُ الْحَقِّ قُلْتُ «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» قَالَ يُظْهِرُهُ عَلَى جَمِيعِ الْأَدْيَانِ عِنْدَ قِيَامِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قَالَ يَقُولُ اللَّهُ «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» وَلَايَةِ الْقَائِمِ «وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ» بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قُلْتُ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ أَمَّا هَذَا الْحَرْفُ فَتَنْزِيلٌ وَ أَمَّا غَيْرُهُ فَتَأْوِيل...

ص: 632


1- . سوره صف آیه 8.
2- . سوره صف آیه 9

124. حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلام را جهانى خواهد كرد

سوره توبه آيه 33

هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

و اوست (خداوندى) كه رسول خودش را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر تمامى اديان چيره گرداند، اگر چه مشركان كراهت داشته باشند (و خوششان نيايد).

خداوند تبارك و تعالى در این آیه ابتدا هدف از فرستادن رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه و آله) را بيان مى فرمايد، سپس به دين اسلام اشاره مى فرمايد كه دينى الهى است و اين دين الهى بر حق است و اين دين حق مى تواند نجات بشريت را برعهده گيرد. سپس به اين نكته مهم اشاره مى شود كه اين دين بايد در سطح جهان استقرار يابد وانسان ها را به وحدت و يگانگى واقعى برساند. و به طور كلى از آيه ی بالا چند نتيجه مهم گرفته مى شود:

اولاً: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از طرف خداوند مأمور است تا همه جهان را هدايت كند.

ثانياً: دين او يعنى اسلام، دين حق و حقيقت است كه مى تواند جهان را از تمام مشكلات برهاند و انسان را به سعادت دنيوى و اخروى برساند.

ثالثاً: اين دين بايد جهانى شود و روزى فرا خواهد رسيد كه همه ی جهان مسلمان خواهند شد، اگر چه مشركان كراهت داشته باشند و نخواهند.

مى دانيم كه اين وعده ی الهى يعنى، وحدت اديان و يكى شدن جهان بينى و ايدئولوژى در سطح جهان و مسلمان شدن همه ی عالم در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و خلفای راشدين و بقيه خلفا بعد از آنها تا به حال به وقوع نپيوسته است و مى دانيم كه در زمان يازده ائمه شيعه از اميرالمؤمنين علی(عليه السلام) تا حضرت امام حسنعسكری(عليه السلام) تا به حال رخ نداده و اسلام جهانى نگرديده است. اين سؤالات مطرح مى شود كه:

ص: 633

آيا اسلام مى بايست در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) جهانى مى شد؟

آيا بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) اين وعده بايد به وقوع بپيوندد؟

مسلمان شدن جهانيان به چه صورت خواهد بود؟

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) به همه ی این سؤالات در احادیث و روایات پاسخ داده اند.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى باب 71 صفحه 423، تفسیر فرات کوفی صفحه 184، کمال الدین مجلد 2 صفحه 670 باب 58 حدیث 16، تفسیر ابوالفتوح مجلد 10 صفحه 233، العده القویة صفحه 61 حدیث 104، تأویل الآیات الظاهره مجلد 2 صفحه 688 حدیث 7 و منهج الصادقین مجلد 8 صفحه 395 آمده است:

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا نَزَلَ تَأْوِيلُهَا بَعْدُ وَ لَا يَنْزِلُ تَأْوِيلُهَا حَتَّى يَخْرُجَ الْقَائِمُ(عليه السلام) فَإِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ(عليه السلام) لَمْ يَبْقَ كَافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ لَا مُشْرِكٌ بِالْإِمَامِ إِلَّا كَرِهَ خُرُوجَهُ حَتَّى أَنْ لَوْ كَانَ كَافِراً أَوْ مُشْرِكاً فِي بَطْنِ صَخْرَةٍ لَقَالَتْ يَا مُؤْمِنُ فِي بَطْنِي كَافِرٌ فَاكْسِرْنِي وَ اقْتُلْه

و از ابى بصير و سماعه هر دو از امام صادق(عليه السلام) روایت کرده اند که ایشان فرمودند: به خداوند سوگند كه تأويل اين آيه محقق نمى شود تا مهدى قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بيرون آيد (و خروج و انقلاب نمايد). زمانى كه او ظاهر شود، هيچ مشركى باقى نخواهد ماند. مگر آنكه از قيام و انقلاب او كراهت دارد، (هيچ مشركى از انقلاب او رضايت ندارد) و هيچ مشركى باقى نمى ماند مگر آنكه (در مصاف با او) كشته مى شود تا جايى كه اگر كافر در شكم سنگ سختى باشد آن سنگ به مؤمن، مى گويد: اى مؤمن در شكم من كافرى مخفى شده است بيا و مرا بشكن و او را به قتل برسان. (و جهان را از لوث کثیف او پاک کن تا جهان، جهان توحید شود.)

البته، اين آيه در دو سوره ی ديگر يكى در سوره صف آيه 9 و ديگرى در سوره فتح نیز آمده است. طبق اين آيه:

الف) رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از طرف خداوند مأمور است تا همه ی جهانيان را هدايت نمايد و تنها دينى كه براى همه بشريت آمده است همين دين است.

ص: 634

ب) دين او كه اسلام باشد دين حق و حقيقت است كه مى تواند جهان را از تمام مشكلات برهاند و انسان را به كمال و انسانيت واقعی برساند.

ج) اين دين بايد جهانى شود و تمام جمعيت زمين يك روز مسلمان شوند، اگر چه مشركين نخواهند. مشرکین که در مقابل برنامه های همه ی انبیا ایستادند و پیامبران الهی را به ناحق به قتل رسانیدند، دیگر در ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمی توانند به برنامه های پلیدشان ادامه دهند. آنان دو راه بیشتر ندارند: یا دست از مبارزه با دین الهی و خوشبختی مردم بردارند یا این که هلاکت را بپذیرند تا بشریت به آن کمالی که باید برسد.

د) اين وعده ی الهى يعنى، وحدت اديان و يكى شدن جهان بينى و ايدئولوژى بشريت در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و اميرالمؤمنين(عليه السلام) و... به وقوع نپيوسته است، و اسلام جهانى نشده است.

اين سؤال پيش مى آيد كه اسلام چه زمانى جهانى خواهد شد؟

2. در كتاب صحيح ابن ماجه جزء الثانى فى ابواب الفتن فى باب خروج المهدى، كتاب البيان فى اخبار صاحب الزمان (حافظ گنجى شافعى)، كتاب منتخب كنز العمال مجلد 6 صفحه 29 (متقى هندى) و كتاب ينابيع المودة صفحه 437 (خواجه كلان قندوزى حنفى) آمده است:

عن عبداللّه بن الحارث بن جزء الزبيدى قال: قال رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) يخرج الناس من اهل المشرق و المغرب فيوطئون للمهدى عينى سلطانه.

از عبداللّه بن حارث بن جزء زبيدى نقل شده است كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اهل مشرق و مغرب عالم براى ملاقات با حضرت مهدى(عليه السلام) بيرون مى آيند و همه سلطنت او را قبول مى كنند.

دقت بفرمایید اکثریت انسان های روی کره ی زمین از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) استقبال خواهند کرد. آنان به قدری ظلمو ستم دیده اند که بسیار انتظار امام را می کشند و وقتی ایشان تشریف بیاورند، با تمام توان به استقبال ایشان می روند.

3. در تاريخ ابن عساكر صفحه 62، صواعق المحرقه نوشته ابن هجر شافعى و ينابيع المودة صفحه 433 آمده است:

و عن علی(رضی الله عنه) عنه قال: اذا قام القائم آل محمّد(صلى الله عليه و آله) جمع اللّه له اهل المشرق و اهل المغرب فيجتمعون كمى يجتمع فزع الخريف.

ص: 635

از علی(عليه السلام) آمده است كه آن حضرت فرمودند: زمان قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خداوند همه ی مردم شرق و غرب عالم را به دور او جمع مى كند، مانند جمع شدن پاره هاى پراکنده ی ابر در فصل پاييز.

(در پاییز ابرهای پراکنده جمع می شوند و با قدرت فراوان حرکت کرده و با قدرت می بارند.)

4. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 121 آمده است:

عن ابى بصير قال ابوعبداللّه(عليه السلام) فى قوله عزّوجلّ «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» فقال ما نزل تأويلها بعد و لا ينزل تأويلها حتى يخرج القائم فاذا خرج القائم لم يبق كافر بالله و لا مشرك بالامام الا كره خروجه حتى لو كان كافر فى بطن صخره قالت: يا مؤمن، فى بطنى كافر فاكسرنى و اقتله.

از ابى بصير روايت شده كه گفت: حضرت صادق(عليه السلام) در تفسير آيه«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» فرمودند: هنوز تأويل اين آيه نازل نشده و نخواهد شد تا آنكه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج كند، وقتى او خروج كرد ديگر هيچ كافر به خدا و منكر امامى نمى ماند، مگر اينكه از خروج آن جناب ناراحت مى شود (زيرا آن جناب عرصه را بر آنان چنان تنگ مى گيرد كه راه گريزى نمى يابند.) حتى اگر كافرى در دل سنگى پنهان شود، آن سنگ مى گويد اى مؤمن، در شكم من كافرى پنهان شده مرا بشكن و او را بيرون بياور و به قتل برسان.

5. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 121 آمده است:

عن سماعه، عن ابى عبداللّه(عليه السلام): «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» قال اذا خرج القائم لم يبق مشرك بالله العظيم و لا كافر الاّ كره خروجه.از سماعه از امام صادق(عليه السلام) نقل شده در بيان آیه 33 سوره توبه فرمودند: هنگامى كه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج مى نمايد هيچ مشرك به خدا و هيچ كافرى باقى نمى ماند، مگر اينكه از خروج آن جناب ناراحت مى شود.

6. در كتاب مجمع البيان مجلد 5 صفحه 25، تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 92 حدیث 50، منهج الصادقین مجلد 4 صفحه 251، صافی مجلد 2 صفحه 238، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 524،

ص: 636

المحجة صفحه 87، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 346، تفسیر شبر صفحه 203 منتخب الاثر صفحه 161 آمده است:

و قال ابوجعفر(عليه السلام) ان ذلك يكون عند خروج المهدى من آل محمّد(صلى الله عليه و آله) فلا يبقى احد الا اقر بمحمد.

امام محمّد باقر(عليه السلام) فرمودند: اين جريان در زمان ظهور حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آل محمّد(صلى الله عليه و آله) است كه احدى روى زمين باقى نمى ماند، مگر آنكه به نبوت محمّد(صلى الله عليه و آله) اعتراف كند.

7. در كتاب تفسير صافى صفحه 230 آمده است:

عن الكاظم(عليه السلام) فى هذه الاية هو الذى امر رسوله بالولاية لوصيه و الولاية هى دين الحق ليظهره على جميع الاديان عند قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یقول اللّه

«والله متم نوره»(1) ولاية القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و لو كره الكافرون بولاية على(عليه السلام).

از امام موسى كاظم در بيان اين آيه روايت شده كه فرمودند: خداوند امر كرد رسولش را به ولايت وصيش على بن ابى طالب(عليه السلام) و البته ولايت همان دين است تا هنگامى كه قيام حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر جميع اديان غالب آيد و خداست كامل كننده ولايت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اگر چه كافران از ولايت علی(عليه السلام) كراهت داشته باشند.

8. درتفسير صافى صفحه 230، احتجاج مجلد 1 صفحه 256، بحارالانوار مجلد 93 صفحه 125 باب 129، نورالثقلین مجلد صفحه 212 حدیث 126 آمده است:عن اميرالمؤمنين(عليه السلام): ... وَ غَابَ صَاحِبُ الْأَمْرِ بِإِيضَاحِ الْغَدْرِ لَهُ فِي ذَلِكَ لِاشْتِمَالِ الْفِتْنَةِ عَلَى الْقُلُوبِ حَتَّى يَكُونَ أَقْرَبُ النَّاسِ إِلَيْهِ أَشَدَّهُمْ عَدَاوَةً لَهُ وَ عِنْدَ ذَلِكَ يُؤَيِّدُهُ اللَّهُ «بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها» وَ يُظْهِرُ دِيْنَ نَبِيِّهِ(صلى الله عليه و آله) عَلَى يَدَيْهِ «عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»

حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) درباره حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى فرمايد: صاحب الامر غائب شد زيرا كه خدعه و نيرنگ هاى مردم به آن حضرت از حد گذشت، آن ها نسبت به ايشان به قدرى كينه و عداوت در دل مى گيرند كه نزديك ترين افراد به آن حضرت دشمن ترين خواهد بود. در اين هنگام خداوند با لشكريان مخفى و غيبى خود او را يارى مى كند تا دين جدش

ص: 637


1- . سوره صف آیه 8

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را به دست با كفايت خويش بر همه ی اديان جهان غلبه دهد، اگر چه مشركان كراهت داشته باشند.

9. در تفسير صافى صفحه 231، تفسیر عیاشی، مجمع البیان مجلد 15 صفحه 280، تأویل الآیات الظاهره مجلد 2 صفحه 689 حدیث 8، حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 365 باب 45 حدیث 10، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 329، المحجة صفحه 86، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 60 باب 5 حدیث 59، ینابیع المودة مجلد 3 صفحه 240 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ...عَنْ عَبَايَةَ بْنِ رِبْعِيٍّ أَنَّهُ سَمِعَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) يَقُولُ «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ» الْآيَةَ أَ ظَهَرَ ذَلِكَ بَعْدُ كَلَّا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ حَتَّى لَا يَبْقَى قَرْيَةٌ إِلَّا وَ نُودِيَ فِيهَا بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ بُكْرَةً وَ عَشِيّاً

اميرالمؤمنين(عليه السلام) در تفسير آیه 33 سوره توبه مى فرمود: اين ظهور در هنگامى است كه و عده اى به عنوان تصديق ظاهرى به امام(عليه السلام) مى گويند پذيرفتيم، ولى خطاب مى شوند، ساكت باشيد. به آن خدايى كه جان على در دست اوست در آن هنگام هيچ روستايى و سرزمينى باقى نمى ماند مگر آنكه نداى «اشهد ان لا اله الاّ اللّه و محمّد رسول الله(صلى الله عليه و آله)» هر صبح و شام در آن طنين انداز شود.

10. در كتاب مجمع البيان مجلد 5 صفحه 25 آمده است:

و قال المقدادبن الاسود سمعت رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) يقول لا يبقى على الارض بيت مدر و لا وبر الا ادخله اللّه كلمة الإسلام امّا بعز عزيز و امّا بذل ذليل امّا يعزهم فيجعلهم اللّه من اهله فيعزوا به و امّا يذلهم فيدينون له.مقدادبن اسود گويد: شنيدم از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) كه مى فرمود: هيچ خانه گلى و موئى بر روى زمين به جا نماند جز آن كه كلمه اسلام در آن داخل گردد، يا با عزت و يا با خوارى، يا اينكه اسلام آنان را عزيز گرداند و خدا آنان را اهل اين دين گرداند و در نتيجه به وسيله ی آن عزيز گردند يا خوارشان گرداند و به خوارى تحت اطاعت اسلام درآيند.

11. در کمال الدین مجلد 1 صفحه 317 باب 30 حدیث 3، عیون الأخبار الرضا مجلد 1 صفحه 68 باب 6 حدیث 36، کفایة الاثر صفحات 231 و 232، إعلام الوری صفحه 384 فصل 2، الصراط المستقیم مجلد 2 صفحه 111، اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 479 باب 9 فصل 4 صفحه 134، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 385 باب 43 حدیث 6 و مجلد 51 صفحه 133، العوالم

ص: 638

مجلد 15 صفحه 257، کشف الاستار صفحه 109، نورالثقلین مجلد 2 صفحه 212، منتخب الاثر صفحه 62، فصل 1 باب 4 حدیث 11 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ زِيَادِبْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ(رضی الله عنه) قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا وَكِيعٌ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ سَلِيطٍ قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليهم السلام) مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً أَوَّلُهُمْ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي وَ هُوَ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ يُحْيِي اللَّهُ تَعَالَى بِهِ «الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» (1) وَ يُظْهِرُ بِهِ دِيْنَ الْحَقِ «عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(2) لَهُ غَيْبَةٌ يَرْتَدُّ فِيهَا قَوْمٌ وَ يَثْبُتُ عَلَى الدِّينِ فِيهَا آخَرُونَ فَيُؤْذَوْنَ فَيُقَالُ لَهُمْ «مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»(3) أَمَا إِنَّ الصَّابِرَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله).

سلیط گوید: حسین بن علی بن ابی طالب(عليه السلام) فرمودند: ما دوازده مهدی داریم. اول آن ها امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) است و آخر آن ها نهمین فرزند من است و او امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حق است که خدا بدو زمین را پس از مردگی زنده کند و دین را آشکار کند و بر همه ی دین ها پیروز نماید و اگرچه مشرکان را بدآید. برای او غیبتی است طولانی که جمعی در آن از دین بیرون روند و دیگران بردین پابرجا بمانند و آزار کشند و به آن ها گفته شود این وعده چه وقت عملی شود اگر شما راست گویانید؟ آگاه باشید که صبرکنندگان بر آزار و تکذیب در غیبت او به مانند جهادکنندگان با شمشیر در رکاب رسول خدا(صلى الله عليه و آله) هستند.

12. در الهدایة الکبری صفحه 74، مختصر بصائر الدرجات صفحه 178، الصراط المستقیم مجلد 2 صفحه 257، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 523، حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 371، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 1 باب 25، معجم احادیث الامام مهدی مجلد 7 صفحه 215 (حدیثی است طویل که این قسمت در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 33) آمده است:

قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا مَوْلَايَ فَقَوْلُهُ «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» مَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص ظَهَرَ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ قَالَ يَا مُفَضَّلُ لَوْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص ظَهَرَ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ مَا كَانَتْ مَجُوسِيَّةٌ وَ لَا يَهُودِيَّةٌ وَ لَا صَابِئِيًةٌ وَ لَا نَصْرَانِيَّةٌ وَ لَا فُرْقَةٌ وَ لَا خِلَافٌ وَ لَا شَكٌ وَ لَا شِرْكٌ وَ لَا عَبَدَةُ أَصْنَامٍ وَ لَا أَوْثَانٍ وَ لَا اللَّاتِ وَ الْعُزَّى وَ لَا عَبَدَةُ

ص: 639


1- . سوره بقره آیه 164
2- . سوره توبه آيه 33
3- . سوره يونس آيه 48

الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ لَا النُّجُومِ وَ لَا النَّارِ وَ لَا الْحِجَارَةِ وَ إِنَّمَا قَوْلُهُ «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ هَذَا الْمَهْدِيُّ وَ هَذِهِ الرَّجْعَة

13. در مختصر بصائرالدرجات صفحه 121، الایقاظ من الهجعة صفحه 289 باب 9 حدیث 94، برهان مجلد 2 صفحه 408 حدیث 15، حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 366، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 74 آمده است:

سَعْدٌ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ الْيَقْطِينِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سُفْيَانَ عَنْ عَمْرِوبْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِبْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ إِنَّ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) فِي الْأَرْضِ كَرَّةً مَعَ الْحُسَيْنِ ابْنِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا يُقْبِلُ بِرَايَتِهِ حَتَّى يَنْتَقِمَ لَهُ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ مُعَاوِيَةَ وَ آلِ مُعَاوِيَةَ وَ مَنْ شَهِدَ حَرْبَهُ ثُمَّ يَبْعَثُ اللَّهُ إِلَيْهِمْ بِأَنْصَارِهِ يَوْمَئِذٍ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ ثَلَاثِينَ أَلْفاً وَ مِنْ سَائِرِ النَّاسِ سَبْعِينَ أَلْفاً فَيَلْقَاهُمْ بِصِفِّينَ مِثْلَ الْمَرَّةِ الْأُولَى حَتَّى يَقْتُلَهُمْ وَ لَا يَبْقَى مِنْهُمْ مُخْبِراً ثُمَّ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَيُدْخِلُهُمْ أَشَدَّ عَذَابِهِ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ ثُمَّ كَرَّةً أُخْرَى مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) حَتَّى يَكُونَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ وَ تَكُونَ الْأَئِمَّةُ(عليه السلام) عُمَّالَهُ وَ حَتَّى يَبْعَثَهُ اللَّهُ عَلَانِيَةً فَتَكُونَ عِبَادَتُهُ عَلَانِيَةً فِي الْأَرْضِ كَمَا عَبَدَ اللَّهَ سِرّاً فِي الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ إِي وَ اللَّهِ وَ أَضْعَافَ ذَلِكَ ثُمَّ عَقَدَ بِيَدِهِ أَضْعَافاً يُعْطِي اللَّهُ نَبِيَّهُ(صلى الله عليه و آله) مُلْكَ جَمِيعِ أَهْلِ الدُّنْيَا مُنْذُ يَوْمَ خَلَقَ اللَّهُ الدُّنْيَا إِلَى يَوْمِ يُفْنِيهَا حَتَّى يُنْجِزَ لَهُ مَوْعُودَهُ فِي كِتَابِهِ كَمَا قَالَ «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(1).امام صادق(عليه السلام) فرمودند: یقیناً برای حضرت علی(عليه السلام) در زمین بازگشتی است که به همراه فرزندش امام حسین(عليه السلام) انجام می شود و با بیرق و پرچم خود حرکت می کنند تا از بنی امیه و معاویه و آل معاویه و هر کسی که در جنگ با ایشان مشارکت داشته، انتقام خود (و ذریه شان) را بستانند و از اهالی کوفه سی هزار نفر و از دیگر اقشار مردم هفتاد هزار نفر به یاری آن حضرت خواهند آمد و در محل صفین – همانند مرحله ی اول- به هم ملاقات و برخورد می کنند و تمامی آن ها (ستمگران و تجاوزگران) را به قتل می رسانند و حتی یک نفر هم به عنوان خبررسان برای آن ها باقی نخواهد ماند. سپس خداوند آن ها را (در قیامت) مبعوث می گرداند و به همراه فرعون و آل فرعون با سخت ترین عذاب مجازات می نماید. بعد از آن رجعت، رسول خدا(صلى الله عليه و آله) رجعتی دیگر خواهد داشت و حضرت علی(عليه السلام) خلیفه (حاکم و پادشاه) می باشد و دیگر امامان کارگزاران و مدیران ایشان خواهند بود تا آن که

ص: 640


1- . سوره توبه آیه 34

خداوند او (حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) را آشکارا مبعوث گرداند و خداوند بر زمین آشکارا عبادت و پرستش شود، همان طور که پیشتر پنهانی عبادت می شد. سپس فرمودند: آری به خدا سوگند و چندین برابر آن (چه بیان شد) واقع می شود و حضرت(عليه السلام) با بند انگشتان خود چندین بار اشاره نمودند- و خداوند به مقدار تمام عمر دنیا- از روزی که آفریده شده تا پایان آن را- به پیامبرش حکومت عطا می نماید تا جایی که تمام آنچه را که در کتابش (قرآن) وعده داده است، تحقق بخشد. همچنان که فرموده است «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» تا آن که خداوند او را بر تمام ادیان و مذاهب ظاهر و پیروز گرداند. هرچند که مشرکان خوش نداشته باشند.

14. در الدر المنثور مجلد 4 صفحه 176 ذیل آیه، جامع البیان عن تأویل آی القرآن ذیل آیه33 سوره توبه، سنن البیهقی مجلد 9 صفحه 180 آمده است:و اخرج عبدبن حمید و ابوالشیخ عن ابی هریره فی قوله تعالی «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» قال خروج عیسی بن مریم علیه الصلوة و السلام

15. در سنن بیهقی مجلد 9 صفحه 180 آمده است:

و أخبرنا ابوالحسن علی بن محمدبن علی الاسفرائینی ابن السقاء أنبأنا ابوعبدالله محمدبن احمدبن بطة حدثنا عبدالله بن محمد بن زکریا حدثنا سعیدبن یحیی بن سعید الاموی حدثنا مسلم بن خالد عن ابن ابی نجیح عن مجاهد فی قوله«لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» قال اذا نزل عیسی بن مریم لم یکن فی الارض الّا الاسلام «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ»

16. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 289 و بحارالانوار مجلد 51 صفحه 50 آمده است:

قَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي قَوْلِهِ «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» فَإِنَّهَا نَزَلَتْ فِي الْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و هو الذي ذكرناه مما تأويله بعد تنزيله

علی بن ابراهیم قمی پس از نقل آیه آورده است این آیه درباره ی حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است و او امامی است که خداوند او را بر همه ی ادیان ظفر می دهد (و به وسیله ی او زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود.) تأویل این آیه بعد از تنزیلش می باشد.

ص: 641

17. بحارالانوار مجلد 51 صفحه 85 به نقل از کشف الغمة و او از شیخ ابوعبدالله محمدبن یوسف بن محمد گنجی شافعی در کفایة الطالب (حدیثی طویل تا می رسد به صفحه 98 بحارالانوار)، کتاب کشف الغمه مجلد 3 صفحه 280، کتاب زهرة المقول صفحه 70، حلیة الابرار مجلد 6 صفحه 497 باب 53، منتخب الاثر صفحه 150 فصل 2 باب 1 صفحه 25 و نورالابصار صفحه 186 همه از گنجی شافعی نقل می کنند:

و أمّا بقاء المهديّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فقد جاء في الكتاب و السنّة. أمّا الكتاب فقد قال سعيدبن جبير في تفسير قوله تعالى: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(1) قال: هو المهديّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من عترة فاطمة(علیها السلام). و أمّا من قال: إنّه عيسى(عليه السلام) فلا تنافي بين القولين إذ هو مساعد للإمام عليه السلام على ما تقدّم.

دلیل بقا و زنده بودن امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کتاب خداوند و سنت نبوی آمده است؛ اما در کتابخدا، سعیدبن جبیر در تفسیر این آیه« لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون» (از قول رسول خدا(صلى الله عليه و آله)) آورده است که او مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از عترت حضرت فاطمه(علیها السلام) است اما (بعضی گفته اند) که او حضرت عیسی (بن مریم(عليهما السلام)) است. این دو قول باهم منافات و تضادی ندارد زیرا (هنگامی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند عیسی ابن مریم(عليهما السلام) به اذن خدا از آسمان چهارم نزول می کند) و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در این امر یاری می نماید.

حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرچم حقیقی این حرکت است و عیسی بن مریم(عليهما السلام) همراه پیامبرانی می آیند که آن ها در آن زمان مسئولیت نبوت و رسالت ندارند، بلکه از یاران حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حساب می آیند.

18. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 317، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 338، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 200 حدیث 1، المحجة صفحه 87، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 50 باب 5 حدیث 21 و نور الثقلین مجلد 5 صفحه 76 آمده است:

«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» إِنَّهَا نَزَلَتْ فِي الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) وَ هُوَ الْإِمَامُ الَّذِي يُظْهِرُهُ اللَّهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ فَيَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ هَذَا مِمَّا ذَكَرْنَا أَنَّ تَأْوِيلَهُ بَعْدَ تَنْزِيلِهِ.

ص: 642


1- . سوره توبه آیه 33

منظور همان ایامی است که خداوند او را بر تمامی ادیان و مذاهب ظفر خواهد داد. او همه روی زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. همچنان که پر از ظلم و جور شده بود و این از مواردی است که تأویلش بعد از تنزیلش می باشد.

19. تفسیر کبیر امام فخررازی مجلد 16 صفحه 42 به نقل از ابی هریره، الکشف البیان مجلد 5 صفحه 36 به نقل از سدی، تفسیر غرائب القرآن مجلد 3 صفحه 58، تفسیر ابوالفتوح رازی مجلد 6 صفحه 16، بحارالانوار مجلد 17 صفحه 182 (همه از تفسیر امام فخررازی و به روایت ابوهریره نقل می کنند؛ فقط کشف البیان از سدی نقل کرده است. ما از تفسیر الکبیر نقل می کنیم.)روی عن ابی هریره انه قال هذا وعد من الله بأنه تعالی یجعل الاسلام غالبا علی جمیع الادیان و تمام هذا إنما یحصل عند خروج عیسی و قال السدی: ذلک عند خروج المهدی لا یبقی أحد إلا دخل فی الاسلام أو أدی الخراج.

از ابوهریره روایت شده است که این وعده و بشارتی از طرف خداوند متعال است که اسلام قرار می گیرد و بر تمام ادیان ظفر پیدا می کند و تمام این ها هنگام خروج حضرت مسیح حاصل می شود و سدی گفت: این وعده در هنگام خروج حضرت مهدی حاصل می شود و در آن وقت یک نفر هم نمی ماند مگراینکه وارد اسلام شود و اگر نه باید خراج یا جزیه بپردازد.

20. در تأویل ما نزل من القرآن الکریم فی النبی و آله صفحه 383 حدیث 436، تأویل الآیات مجلد 2 صفحه 689 حدیث 9، المحجة صفحه 86، حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 366 باب 45 حدیث 11، برهان مجلد 4 صفحه 329 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 61، منتخب الاثر، صفحه 295 فصل 2 باب 35 حدیث 10، سیوطی در کتاب الدر المنثور مجلد 3 صفحه 231 اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 566 باب 32 فصل 39 حدیث 568 آمده است:

اخرج سعیدبن منصور و ابن المنذر و البیهقی فی سننه عن جابر فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» قَالَ لَا يَكُونُ ذَلِكَ حَتَّى لَا يَبْقَى يَهُودِيٌّ وَ لَا نَصْرَانِيٌّ وَ لَا صَاحِبُ مِلَّةٍ إِلَّا دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ حَتَّى يَأْمَنَ الشَّاةُ وَ الذِّئْبُ وَ الْبَقَرَةُ وَ الْأَسَدُ وَ الْإِنْسَانُ وَ الْحَيَّةُ وَ حَتَّى لَا تَقْرِضَ فَأْرَةٌ جِرَاباً وَ حَتَّى تُوضَعَ الْجِزْيَةُ وَ يُكْسَرَ الصَّلِيبُ وَ يُقْتَلَ الْخِنْزِيرُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» وَ ذَلِكَ يَكُونُ عِنْدَ قِيَامِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 643

جابر درباره ی فرمایش خداوند گفته است: چنین حالتی انجام نخواهد شد مگر آن که هیچ یهودی و نصرانی و صاحب آئینی باقی نماند جز این که به اسلام گرایش یافته است تا جایی که گوسفند و گرگ، گاو و شیر و انسان و مار از یکدیگر در امان باشند و موشی انبان و جوالی را نجود و پاره نکند و جزیه تعیین و قراد داده شود و صلیب شکسته گردد و خوک کشته شود و این هنگام نزو حضرت عیسی(عليه السلام) و ظهور و قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (آل محمد(صلى الله عليه و آله)) خواهد شد.21. در معجم احادیث الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجلد 7 صفحه 227 آمده است:

(جابر و ابن عباس و مجاهد) یعنی حتّی ینزل عیسی بن مریم فیسلم کُلُّ یهودیّ و کلُّ نصرانیِّ کُلُّ صاحب ملّة و تأمن الشاةُ الذئب و لا تقرض فأرةٌ جرابًا و تذهب العداوة من الاشیاءِ کُلّها و ذلک ظهور الإسلام علی الدّین کلّه.

جابر و ابن عباس و مجاهد گفته اند: هنگامی که حضرت عیسی(عليه السلام) (از آسمان چهارم) فرود آید، همه ی یهود و نصارا و صاحب هر آئینی مسلمان می شوند تا جایی که گوسفند از (شر) گرگ در امان باشد و موشی انبان و جوالی را نجود و پاره نکند دشمنی بین اشیاء از بین می رود و این ظهور (و غلبه) اسلام بر تمام ادیان است.

ص: 644

125. در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صاحبان گنج،

گنج های خود را تقدیم آن حضرت می کنند

سوره توبه آیه 34

وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ

کسانی که طلا و نقره را به صورت گنجینه ذخیره می کنند و در راه خداوند انفاق نمی نمایند، آن ها را به عذابی دردناک بشارت بده.

این آیه ی مبارکه درباره ی صاحبان گنج و همچنین برخورد آن ها با گنج ها در تمام ازمنه است. اگر به احادیث و روایات مراجعه کنیم می بینیم که این آیه هم در مورد اهل کتاب نازل شده است و هم درباره ی مسلمین و هم درباره ی مردمی که در عصر ظهور حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زندگی خواهند کرد. مثلاً:

1. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 1 صفحه 264 آمده است:

مخفی نماند که بعضی الذین را به اهل کتاب تفسیر کرده اند، بنابر آن که آیه ی سابق نیز بیان احوال ایشان است، اما حق آن است که مراد از آن مطلق اهل کتاب و مسلمانان باشد.

چنان که زیدبن وهب می گوید که وقتی مرا گذر به ربذه که مسکن ابوذر بود افتاد و به خدمت ابوذر رفتم و به او گفتم که چه چیز تو را به این بلاد انداخته است؟ ابوذر فرمود: وقتی که مرا (به شام تبعید کردند) و من در شام بودم آیه «وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ» را می خواندم. معاویه که مصداق این آیه بود گفت: مراد از این آیت اهل کتاب هستند نه مسلمانان. پس من گفتم: چنین نیست که تو گمان کرده ای بلکه در حکم این آیت هم ما و هم اهل کتاب داخلیم و این سخن حق که باعث وحشت آنان ناحق گردید و به عثمان شکوه ی من نوشت و عثمان در جواب نوشت که او را نزد من روانه کن و چون من به مدینه آمدم

ص: 645

چنان عثمانیان را بر خود متنفر دیدم که گویا هرگز ایشان مرا ندیده بودند و من این تنفر را به عثمان گفتم. عثمان گفت: از شهر ما دور شو من گفتم: کجا بروم؟ هرجا که باشم از تکرار این کلام حق خود را معزول نخواهم داشت. پس لاعلاج به ربذه آمدم.

پس دقت بفرمایید این آیه همه را شامل می شود. اما در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه ی صاحبان گنج، گنج های خود را خدمت آن حضرت می آورند تا آن حضرت از آن طلاها و نقره ها در جهت اهداف الهی خود استفاده کند چنان که:

2. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 87 حدیث 54، تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 699 و کافی مجلد 4 صفحه 61 آمده است:

عن معاذ بن كثير صاحب الأكسية قال: سمعت أبا عبد الله(عليه السلام) قال موسع على شيعتنا أن ينفقوا مما في أيديهم بالمعروف، فإذا قام قائمنا حرم على كل ذي كنز كنزه- حتى يأتيه فيستعين به على عدوه و ذلك قول الله: «الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ- فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ»

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: توسعه داده شده است بر شیعیان ما که آنچه در اختیار دارند در راه خداوند انفاق نمایند. پس آن گاه که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما قیام کند، حرام می گردد بر هر صاحب گنجی گنج او تا این که به محضر قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاورد تا این که آن حضرت توسط آن گنج ها بر دشمنان خودش (که دشمنان خداوند هستند.) ظفر یابد و این همان فرموده ی خداوند است «کسانی که ثروت خود را مانند گنج طلا و نقره انباشته می کنند و از آن انفاق نمی نماید (ای پیامبر) به آن ها عذاب بسیار دردناک را بشارت بده.»

3. تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 87 حدیث 55 و بحارالانوار مجلد 15 صفحه 102 تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 122 آمده است:

عن الحسين بن علوان عمن ذكره عن أبي عبد الله(عليه السلام) قال المؤمن كان عنده من ذلك شي ء- ينفقه على عياله ما شاء- ثم إذا قام القائم فيحمل إليه ما عنده، فما بقي من ذلك يستعين به على أمره- فقد أدى ما يجب عليه

البته در ذیل سوره الزلزلة و آیه «وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها» شرح خواهیم داد که در زمان ظهور حضرت قائمآل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمین همه ی گنج هایش را بیرون خواهد ریخت و همه ی گنج ها در اختیار حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار خواهد گرفت و ایشان در پیشبرد انقلاب جهانی خود و برپایی عدالت از آن ها استفاده خواهند کرد.

ص: 646

126. امامان و خلفا بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) دوازده نفرند و

اشاره

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوازدهمين آن هاست

سوره توبه آيه 36

إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ...

شماره ماه ها نزد خداوند دوازده ماه است، در كتاب خدا آن روز كه آسمان ها و زمين را بيافريد از آن جمله چهارماه حرام است، اين طريقه درست است. در اين ماه ها به خودتان ستم مكنيد.

اسرار عدد دوازده

در قرآن کریم و در خلقت عالم هستی عدد دوازده از ویژگی مقدس و خاصی برخوردار است که خلاصه می توان گفت خالق هستی، عالم را بر روی اعداد چهارده (چهارده معصوم(عليهم السلام)) و عدد پنج (پنج تن از اهل بیت(عليهم السلام) در حدیث کساء) و دوازده (که منظور دوازده امام(عليهم السلام) باشند) استوار کرده است که ما در این جا به گوشه هایی از آن اشاره می کنیم.

1. تعداد ماه های خداوند دوازده ماه است.

2. ساعات شب دوازده ساعت است.

3. ساعات روز دوازده ساعت است. (و یا یک شبانه روز 24 ساعت است که دو 12 ساعت است.)

4. نقبای بنی اسرائیل دوازده نقیب بودند.

5. حواریون حضرت مسیح دوازده حواری بودند.

6. فرزندان حضرت یعقوب دوازده پسر بودند.

ص: 647

7. تعداد حروف لا اله الا الله دوازده حرف است. ( ل ا ا ل ه ا ل ا ا ل ل ه)

8. تعداد حروف محمد رسول الله دوازده حرف است. (م ح م د ر س و ل ا ل ل ه)

9. النبی المصطفی دوازده حرف دارد.

10. الصادق الامین دوازده حرف دارد.

11. امیرالمؤمنین دوازده حرف دارد. (ا م ی ر ا ل م ؤ م ن ی ن)

12. امام المؤمنین دوازده حرف دارد.

13. امام المسلمین دوازده حرف دارد.

14. فاطمة امة الله دوازده حرف دارد.

15. البتول الزهرا دوازده حرف دارد.

16. ورثة النبیین دوازده حرف دارد.

17. الامام الثالث دوازده حرف دارد.

18. خلیفة النبیین دوازده حرف دارد.

19. الامام الرابع دوازده حرف دارد.

20. الامام السجاد دوازده حرف دارد.

21. الامام الباقر دوازده حرف دارد.

22. هو الباقر العلوم دوازده حرف دارد.

23. الامام السادس دوازده حرف دارد.

24. الامام الصادق دوازده حرف دارد.

25. هو جعفربن محمد دوازده حرف دارد.

26. قُدوَةُ الصدیقین دوازده حرف دارد.

27. الامام السابع دوازده حرف دارد.

28.الامام الکاظم دوازده حرف دارد.

29. هو موسی بن جعفر دوازده حرف دارد.

30. الامام الثامن دوازده حرف دارد.

ص: 648

31. الرضا المرتضی دوازده حرف دارد.

32. الامام التاسع دوازده حرف دارد.

33. الامام الجواد دوازده حرف دارد.

34. نجل المنتجبین دوازده حرف دارد.

35. الامام العاشر دوازده حرف دارد.

36. الامام الهادی دوازده حرف دارد.

37. الحسن العسکری دوازده حرف دارد.

38. الامام الخاتم دوازده حرف دارد.39. القائم المهدی دوازده حرف دارد.

40. الامام المهدی دوازده حرف دارد.

41. منصور المنتظر دوازده حرف دارد.

42. خلیفة المنتظر دوازده حرف دارد.

43. ولی الثانی العشر دوازده حرف دارد.

1. در كتاب تفسير برهان مجلد 2 صفحه 123 آمده است:

عن داود بن كثير قال: قال جعفر بن محمّد(عليه السلام): « إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ» اميرالمؤمنين على بن ابى طالب، الحسن بن على، الحسين بن على، على بن الحسين، محمّدبن على، جعفربن محمّد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمّدبن على، على بن محمّد، الحسن بن على، الخلف الحجة(عليهم السلام).

داودبن كثير از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: منظور از « إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ» اميرالمؤمنين على بن ابى طالب، حسن بن على، حسين بن على، على بن حسين، محمّدبن على، جعفربن محمّد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمّدبن على، على بن محمّد، حسن بن على، امام عصر حضرت مهدی(عليهم السلام) (اين ها دوازده ماه مكتوب خداوند) هستند.

2. در كتاب بحارالانوار مجلد 36 صفحه 371، كتاب الاختصاص شيخ صدوق صفحه 224 و كتاب منتخب الاثر صفحه 60 آمده است که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در بيان امامان بعد از خودشان مى فرمايند:

ص: 649

أُولَئِكَ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ حَقّاً وَ خُلَفَائِي صِدْقاً عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ الشُّهُورِ وَ هِيَ «اثْنا عَشَرَ شَهْراً» وَ عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ نُقَبَاءِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ... أَوَّلُهُمْ عَلِيٌّ وَ آخِرُهُمْ الْمَهْدِيُّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِين

يعنى این ها، اوليا حق خداوند هستند و جانشينان وخلفاء صدق من هستند كه عده آن ها به تعداد ماه هاى سال است و آن دوازده ماه است و آن ها دوازده نفر هستند به تعداد نقباء بنى اسرائيل... اول آن ها حضرت على(عليه السلام) است و آخر آن ها حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشد.

استدلال های امام باقر(عليه السلام) که اثنی عشر شهراً امامان دوازدگانه هستند

3. در كتاب غيبت نعمانى باب چهارم حديث 17 صفحه 86 آمده است:

اخبرنا على بن الحسين قال: حدثنا محمّدبن يحيى العطار، قال: حدثنا محمّدبن حسان الرازى، عن محمّدبن على الكوفى، عن ابراهيم بن محمّدبن يوسف، عن محمّدبن عيسى، عن عبد الرزاق، عن محمّد سنان، عن فضل الرسّان، عن ابى حمزه الثمالى قال: و كنت عند ابى جعفر محمّدبن على الباقر(عليه السلام) ذات يوم فلما تفرق من كان عنده قال لى: يا اباحمزه، من المحتوم الذى لا تبديل له عند اللّه قيام قائمنا، فمن شكّ فيما أقول لقى اللّه (سبحانه) و هو به كافر وله جاحد ثم قال: بابى وامّى المسمّى باسمى و المكنّى بكنيتى، السابع من بعدى بابى من يملأ الارض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا، ثم قال: يا اباحمزه، من أدركه فلم يسلم له فما سلّم لمحمد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و قد حرّم اللّه عليه الجنة و مأواه النّار و بئس مثوى الظالمين.

و اوضح من هذا بحمد اللّه و أنور و أبين و أزهر لمن هداه اللّه و أحسن اليه قول اللّه عزّوجلّ فى محكم كتابه «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الأَرضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذ لِكَ الدِّينُ القَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ» و معرفة الشهور المحرم و صفر و ربيع و ما بعده و الحرم منها هى رجب و ذوالقعده و ذوالحجة و المحرم لا تكون دينا قيما لأن اليهود و النصارى و المجوس و سائر الملل و الناس جميعا من الموافقين و المخالفين يعرفون هذه الشهور و يعدونها بأسمائها و انما هم الائمة(عليهم السلام) و القوامون بدين اللّه و الحرم منها اميرالمؤمنين على الذى اشتق اللّه تعالى له اسماً من اسمه العلى كما اشتق برسوله(صلى الله عليه و آله) أسما من اسمه المحمود وثلاثة من ولده أسماؤهم على، على بن الحسين و على بن موسى و على بن محمّد، فصار لهذا الاسم المشتق من اسم اللّه عزّوجلّ حرمة به و صلوات اللّه على محمّد و آله المكرمين المتحرّمين به.

خبر داد ما را على بن حسين و او گفت: حديث كرد ما را احمدبن يحيى عطار او گفت: حديث كرد ما را محمّدبن حسّان رازى از محمّدبن على كوفى و او از ابراهيم بن محمّدبن يوسف و او از محمّدبن عيسى و او از عبد الزراق واو از محمّدبن سنان و او از فضل رسّان و او از ابوحمزه ثمالى كه گفت: روزى در محضر ابى جعفر محمّدبن على امام باقر(عليه السلام) بوديم

ص: 650

چون حاضرين پراكنده شدند مرا فرمودند: اى اباحمزه، از كارهاى حتمى كه تغيير و تبديلى در نزد خداوند نخواهد يافت قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. هر كس در اين كه مى گويم شك كند با حالتى كه كافر است و خداوند سبحان را انكار مى كند او را ملاقات خواهد كرد. سپس، فرمودند: پدر و مادرم به فداى كسى كه هم نام من وهم كنيه با من است. هفتمين نفر بعد ازمن، پدرم به قربانش كه زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد، همان طورى كه از ظلم وجور پر شده باشد. سپس فرمودند: اى اباحمزه، كسى كه او را درك كند و تسليم او نشود تسليم حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) و على(عليه السلام) هم نشده است و خداوند بهشت را بر او حرام كرده است و جايگاه او آتش جهنم است و چه بد جايگاهى براى ستمكاران است.

سپاس خداوندى را كه از همه اين روايات روشن تر و واضح تر و درخشان تر است براى كسى كه خدا هدايتش كرده و درباره او احسان فرموده است. آيه «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الأَرضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذ لِكَ الدِّينُ القَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ» «همانا شماره ماه ها نزد خداوند دوازده ماه است. در كتاب خداوند از روزى كه آسمان ها و زمين را خلق كرده است، چهار ماه از آن ها حرام اند و آن دينى كه محكم است همين است، بر خود در آن ها ستم مكنيد.»

و شناختن ماه هاى محرم و صفر و ربيع و ماه هاى بعدى وماه هاى حرام كه رجب و ذى القعده و ذى الحجه و محرم است كه دين محكم نمى تواند باشد زيرا يهود و نصارى و مجوس و ساير اديان و همه مردم، از موافق و مخالف اين ماه ها را مى شناسند و آن ها را به نام مى شمارند بلكه آنان امامان اند و برپادارندگان دين خداوند هستند و محترم ترين آنان يكى امیرالمؤمنين على(عليه السلام) است كه خداوند نام او را از نام خود؛ يعنى، علىّ مشتق كرد؛ همچنان كه براى رسول خودش(صلى الله عليه و آله) نامى از نام خود، محمود مشتق كرد و سه نفر ديگر از فرزندان او كه نام هايشان على است؛ يعنى، على بن الحسين(عليهما السلام) و على بن موسى(عليهما السلام) و على بن محمّد(عليهما السلام) و احترام اين نام ها از آن رو است كه آنان مشتق از نام خداوند است، درودهاى خداوند بر محمّد و فرزندان او كه به خاطر انتساب به او عزيز و محترم اند.

4. در كتاب غيبت نعمانى باب 4 صفحه 87 حديث 18، غیبت شیخ مفید، مناقب ابن شهرآشوب مجلد 1 صفحه 307، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 203 حدیث 12،اثبات الهداة مجلد

ص: 651

1 صفحه 711، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 123، المحجة صفحه 91، عوالم علی النصوص علی الائمة اثنی عشر، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 400 حدیث 10 و مجلد 38 صفحه 46 و مجلد 46 صفحه 173 و مجلد 47 صفحه 141 و مجلد 24 صفحه 243 آمده است:

سَلَامَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ الْمَعْرُوفِ بِالْحَاجِي عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ الْعَلَوِيِّ الْعَبَّاسِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي أَحْمَدَبْنِ مُوسَى عَنْ دَاوُدَبْنِ كَثِيرٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) الْمَدِينَةَ فَقَالَ لِي مَا الَّذِي أَبْطَأَ بِكَ يَا دَاوُدُ عَنَّا فَقُلْتُ حَاجَةٌ عَرَضَتْ بِالْكُوفَةِ. فَقَالَ مَنْ خَلَّفْتَ بِهَا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ خَلَّفْتُ بِهَا عَمَّكَ زَيْداًتَرَكْتُهُ رَاكِباً عَلَى فَرَسٍ مُتَقَلِّداً سَيْفاًيُنَادِي بِأَعْلَى صَوْتِهِ سَلُونِي سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فِي جَوَانِحِي عِلْمٌ جَمٌّ قَدْ عَرَفْتُ النَّاسِخَ مِنَ الْمَنْسُوخِ وَ«الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ» وَ إِنِّي الْعَلَمُ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَكُمْ فَقَالَ لِي يَا دَاوُدُ لَقَدْ ذَهَبَتْ بِكَ الْمَذَاهِبُ.ثُمَّ نَادَى يَا سَمَاعَةَ بْنَ مِهْرَانَ ايتِنِي بِسَلَّةِ الرُّطَبِ. فَأَتَاهُ بِسَلَّةٍ فِيهَا رُطَبٌ فَتَنَاوَلَ مِنْهَا رُطَبَةً. فَأَكَلَهَا وَ اسْتَخْرَجَ النَّوَاةَ مِنْ فَمِهِ فَغَرَسَهَا فِي أَرْضٍ فَفَلَقَتْ وَ أَنْبَتَتْ وَ أَطْلَعَتْ وَ أَعْذَقَتْ فَضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى بُسْرَةٍ مِنْ عِذْقٍ فَشَقَّهَا وَ اسْتَخْرَجَ مِنْهَا رِقّاً أَبْيَضَ فَفَضَّهُ وَ دَفَعَهُ إِلَيَّ وَ قَالَ اقْرَأْهُ فَقَرَأْتُهُ وَ إِذَا فِيهِ سَطْرَانِ. السَّطْرُ الْأَوَّلُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) وَ الثَّانِي« إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ» أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)، الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليهما السلام)، الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليهما السلام)، عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليهما السلام)، مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(عليهما السلام)، جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(عليهما السلام)، مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(عليهما السلام)، عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(عليهما السلام)، مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(عليهما السلام)، عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(عليهما السلام)، الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليهما السلام) الْخَلَفُ الْحُجَّةُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثُمَّ قَالَ(عليه السلام) يَا دَاوُدُ أَ تَدْرِي مَتَى كُتِبَ هَذَا فِي هَذَا. قُلْتُ اللَّهُ أَعْلَمُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنْتُمْ. قَالَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ آدَمَ بِأَلْفَيْ عَامٍ.

خبر داد ما را سلامه بن محمّد او گفت: حديث كرد ما را ابوالحسن على بن عمر معروف به حاجى او گفت: حديث كرد ما را حمزة بن قاسم علوى عباسى رازى او گفت: حديث كرد ما را جعفربن محمّد حسنى او گفت: حديث كرد ما را عبيدبن كثير او گفت حديث كرد ما را ابواحمدبن موسى اسدى از داود، رقّى، داود رقّى مى گويد: در مدينه خدمت ابى عبداللّه جعفربن محمّد(عليهما السلام) رسيدم مرا فرمودند: اى داود، خيلى وقت است نزد ما نيامده اى؟ عرض كردم در كوفه كارى برايم پيش آمده بود، حضرت فرمودند: وقتى از كوفه بيرون آمدى چه كسى آنجا بود؟ عرض كردم جانم فداى شما شود وقتى از كوفه بيرون مى آمدم عموى شما زيد را ديدم كه سوار بر اسبىبود و قرآنى به گردنش انداخته بود و با صداى بلند فرياد مى زد «سلونى قبل ان تفقدونى» از من هر چه مى خواهيد بپرسيد، قبل از اينكه مرا از دست

ص: 652

بدهيد كه در اندرون سينه من دانش فراوانى است من ناسخ را از منسوخ شناخته ام و قرآن عظيم را مى دانم و منم آن نشانه اى كه در ميان خداوند و شما هستم.

سپس، حضرت فرمودند: اى داود، تو خودت را به اين و آن باخته اى، سپس صدا زدند: اى سماعه بن مهران، يك ظرف خرماى تازه بياور. سماعة ظرفى را كه خرماى تازه در آن بود آورد. حضرت يك دانه از آن خرما را برداشتند وميل فرمودند و هسته آن را از دهان خود بيرون آوردند و در زمين كاشتند. زمين فوراً شكافته شد و هسته خرما از زمين روييد و طالع شد و خرما شد. حضرت دست زدند و يك دانه خرماى نارس از خوشه چيدند و آن را شكافتند و از ميانش پوست نازك و سفيدى بيرون آوردند و باز كردند و به دست من دادند و فرمودند: بخوان. خواندم و ديدم دو سطر نوشته شده است:

سطر اول «لا اله الاّ اللّه»

سطر دوم «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَالأَرضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ القَيِّمُ» اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(عليه السلام)، الحسن بن علی(عليهما السلام)، الحسين بن على(عليهما السلام)، على بن الحسين(عليهما السلام)، محمّدبن على(عليهما السلام)، جعفربن محمّد(عليهما السلام)، موسى بن جعفر(عليهما السلام)، على بن موسى(عليهما السلام)، محمّدبن على(عليهما السلام)، على بن محمّد(عليهما السلام)، الحسن بن على(عليهما السلام)، الخلف الحجة(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

سپس فرمودند: اى داود، آيا مى دانى اين نوشته چه زمانى نگاشته شده است؟ گفتم: خداوند و رسولش وشما بهتر مى دانید. فرمودند: دو هزار سال پيش از آنكه آدم آفريده شود.

5. در كتاب منتخب الاثر فصل 1 باب 8 صفحه 137، غیبت شیخ طوسی صفحه 149 حدیث 110، مناقب ابن شهرآشوب مجلد 1 صفحه 284، اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 549،برهان مجلد 2 صفحه 123، المحجة صفحه 93، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 240، عوالم النصوص علی الائمة اثنی عشر صفحه 18 حدیث 10، نورالثقلین مجلد 2 صفحه 215 آمده است:

الغيبة للشيخ الطوسي وَ رَوَى جَابِرٌ الْجُعْفِيُّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ تَأْوِيلِ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ« إِنَ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ

ص: 653

الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَ أَنْفُسَكُمْ» قَالَ فَتَنَفَّسَ سَيِّدِيَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ أَمَّا السُّنَّةُ فَهِيَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) وَ شُهُورُهَا اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فَهُوَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ إِلَيَّ وَ إِلَى ابْنِي جَعْفَرٍ وَ ابْنِهِ مُوسَى وَ ابْنِهِ عَلِيٍّ وَ ابْنِهِ مُحَمَّدٍ وَ ابْنِهِ عَلِيٍّ وَ إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ وَ إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْهَادِي الْمَهْدِيِّ(عليهم السلام) اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً حُجَجُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى وَحْيِهِ وَ عِلْمِهِ وَ الْأَرْبَعَةُ الْحُرُمُ الَّذِينَ هُمُ الدِّينُ الْقَيِّمُ أَرْبَعَةٌ مِنْهُمْ يَخْرُجُونَ بِاسْمٍ وَاحِدٍ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ فَالْإِقْرَارُ بِهَؤُلَاءِ هُوَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِمْ أَنْفُسَكُمْ أَيْ قُولُوا بِهِمْ جَمِيعاً تَهْتَدُوا

جابربن جعفى نخعى مى گويد: سؤال كردم از اباجعفر محمّدبن على الباقر(عليهما السلام) درباره تفسير تأويل اين آيه كه فرموده خداوند متعال است: « إِنَ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَ أَنْفُسَكُمْ» حضرت فرمودند: اى جابر، اما «السنة» سال، جد من رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است و ماه هاى آن كه دوازده ماه است عبارت است از: اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(عليه السلام)، امام حسن و امام حسين(عليهما السلام)، على بن الحسين(عليهما السلام) و من و فرزندم جعفر(عليه السلام) و فرزند او موسى(عليه السلام) و فرزند او على(عليه السلام) و فرزند او محمّد(عليه السلام) و فرزند او على(عليه السلام) و فرزند او حسن(عليه السلام) و فرزند او محمّدالهادى المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «اثنا عشر اماما» دوازده امام، دوازده حجت خدا بر خلق و امينان وحى و علم خداوند هستند. چهار نفر از اين ها محترم هستند و ايشان دين قيم خداوند هستند و اين چهار نفر داراى يك اسم واحد هستند و آن ها عبارتند از على اميرالمؤمنين(عليه السلام) و پدرم على بن الحسين(عليهما السلام) و على بن موسى الرضا(عليهما السلام) و على بن محمّد(عليهما السلام)، اقرار كردن به اين ها اقرار بر دينپا برجاست، درباره ی اين ها به خودتان ظلم مكنيد؛ يعنى، به وسيله ی آن ها هدايت مى شويد.

ص: 654

127. در زمان حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسلمانان با هم عليه كفر متحد مى شوند

اشاره

سوره توبه آيه 36

وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ

همه با هم و به اتفاق با مشركان مبارزه وجهاد كنيد، همان گونه كه آن ها با هم و با اتفاق با شما مبارزه مى كنند و بدانيد خداوند (هميشه) با متقين است.

1. در كتاب ينابيع المودة صفحه 423 آمده است:

و عن زرارة قال سئل الباقر(رضی الله عنه) عن قول اللّه تعالى «وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ» قال: لم يجى تأويل هذه الآية و اذا قام قائمنا بعد يرى من يدركه ما يكون من تأويل هذه الآية و ليبلغن دين محمّد(صلى الله عليه و آله) ما بلغ الليل و النهار حتى لا يكون شرك على ظهر الارض كما قال اللّه عزّوجلّ.

زراره مى گويد: از حضرت امام محمّد باقر(عليه السلام) سؤال كردند درباره ی اين فرموده ی خداوند متعال: «همه با هم و به اتفاق با مشركان مبارزه وجهاد كنيد، همان گونه كه آن ها با هم و با اتفاق با شما مبارزه مى كنند» حضرت فرمودند: زمان تأويل اين آيه نرسيده است و هنگامى كه قائم ما قيام كند، تأويل اين آيه مى رسد و كسى كه آن بزرگوار را ببيند، تأويل اين آيه را درك خواهد كرد. در آن زمان است كه دين محمّد(صلى الله عليه و آله) به آنجا مى رسد (كه همه به آن ايمان مى آورند) و در آن زمان شب و روزى نمى گذرد، مگر اينكه ديگر مشركى در روى زمين پيدا نخواهد شد و اين است معنى فرموده ی خداوند متعال.

نتيجه اى كه از اين آيه و روايت مى گيريم اين است كه:اول. تأويل اين آيه در زمان ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

دوم. در آن زمان همه ی مسلمانان با هم عليه كفار متحد ومتفق خواهند شد.

ص: 655

سوم. در آن عصر ديگر مشركى روى زمين نخواهد ماند.

چهارم. دين رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بر همه اديان ديگر ظفر پيدا خواهد كرد.

پنجم. هر آیه ی قرآنی دارای تنزیل و تأویل است که حضرت تأویل آیه را می فرمایند.

2. نظير حديث فوق در بحارالانوار، تفسير عياشى و منتخب الاثر فصل 2 صفحه 294 باب 35 حديث 7 هم آمده است. لازم به ذکر است که این آیه قسمتی از آیه ی 36 سوره ی توبه است که درباره ی آن بحث شد.

مبارزه ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) علیه ظلمی است که همه ی کره ی زمین را گرفته است.

متأسفانه عده ای در تلاشند که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مانند دیکتاتورها و جهانگشایان و مستکبران معرفی کنند که آن حضرت قیام می کند و با ظلم جهان را تحت سلطه ی خود در می آورد. اما از این مطلب یا غافلند و یا عمداً می خواهند علیه مهدویت تبلیغ کنند که اولاً: امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمانی قیام می فرمایند که کل کره ی زمین را ظلم گرفته است و دنیا به دو قطب تقسیم شده است، قطبی ظالم و قطبی مظلوم.

ثانیاً: مظلومان عالم همه منتظر یک منجی عادل هستند که همه ی آن ها را نجات دهد. آن ها تشنه ی عدالت هستند. آن ها واقعاً منتظر یک نجات دهنده هستند.

ثالثاً: امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همراه مظلومان زجرکشیده ای که تشنه ی عدالتند، علیه ظلم جهانی قیام می فرمایند.

رابعاً: آن حضرت پیروز در این میدان است. حضرت جهانی را که در ظلم فرورفته است و یا زمینی که پر از ظلم و جور شده است، پر از عدل و داد خواهد کرد. پس قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه به جهانگشایی قلدران، مستکبران، ظالمان و جانیان نیست بلکه حضرت(عليه السلام) منادی عدالت هستند و مردم هم از ایشان استقبال می کنند. چنان که:

1. در کتاب الیواقیت و الجواهر، مجلد 2، مبحث 65 نوشته ی عبدالوهاب شعرانی مصری شافعی و محمدبن صباغ شافعی در کتاب اسعاف الراغبین (که درحاشیه ی نورالابصار شبلنجی، صفحه 141 چاپ دار الفکر، صفحه 154 و حمراوی مالکی در مشارق الانوار فصل 2، صفحه 112 همه از کتاب فتوحات مکیه محی الدین عربی چنین آورده اند:

اعلموا أنّه لابد من خروج المهدی(عليه السلام) لکن لا یخرج حتی تمتلیء الارض جوراً و ظلماً فَیملؤها قسطاً و عدلاً و هو من عترة رسول الله(صلى الله عليه و آله) من ولد فاطمه رضی الله تعالی عنها...

ص: 656

128. در ظهور قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کلمه

الله هی العلی بواقع محقق می شود

سوره توبه آیه 40

وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذينَ كَفَرُوا السُّفْلى وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيم

خداوند کلمه کسانی که کافر شده اند، پست (و پایین) قرار داد، اما کلمة الله را بلندمرتبه (و در مقام بالا) قرار دارد و الله بر هر چیزی قادر و توانا و دانا و حکیم است.

1. در کتاب الصراط المستقیم مجلد 2 صفحه 225 و کتاب الامام المهدی فی القرآن و السنة نوشته ی علامه سعید ابومعاش صفحه 168 حدیث 294 آمده است:

روی العلامة البیاضی قدس سره قال: أخرج أبو نعيم في كتاب الفتن قول أبي جعفر(عليه السلام): و يظهر المهدي بمكة عند العشاء و معه راية رسول الله و قميصه و سيفه و علامات و نور و بيان و ينادى من السماء إن الحق في آل محمد و آخر من الأرض إن الحق في آل عيسى. قال أبو عبد الله إذا سمعتم ذلك فاعلموا أن كلمة اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا و كلمة الشيطان هي السفلى قال فهذه كتبهم تشهد بأنّ قول من يقول المهدي هو المسيح قول الشيطان.

حضرت امام محمدباقر(عليه السلام) فرمودند: حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شهر مکه در هنگام نماز عشا ظاهر خواهد شد و همراه اوست پرچم و پیراهن و شمشیر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و با او علامات و نشانه هایی است و دارای نور است و سخنانش آشکار و روشن است و در آن هنگام منادی از آسمان صدا می زند. همانا حق در آل محمد(صلى الله عليه و آله) است. (ندای دیگری بلند می شود که شیطان است و می گوید: ) تا پایان جهان حق در آل عیسی(عليه السلام) است. حضرت امام باقر(عليه السلام) فرمودند: هنگامی که این ندا را شنیدید پس بدانید «کلمة الله هی العلیا» کلمة الله در مقام اعلی و بالا قرار دارد و کلمه ی شیطان دارای مقام پست و پایین است و این قول شیطان است که می گوید مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان مسیح(عليه السلام) است.

ص: 657

2. حافظ ابوالقاسم طبرانی در معجم و حافظ ابونعیم اصفهانی در مناقب المهدی و حافظ ابوعبدالله نعیم بن حماد در الفتن باب آخر از علامات المهدی صفحه 92 و گنجی شافعی در عقدالدرر باب 6 صفحه 184 و کتاب مهدی آل محمد نوشته ی آقای مهدی عامری صفحه 87 حدیث 14 آمده است:

عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) قال: اذا نادی مُنادٍ مِنَ السماءِ: إنَّ الحَقَّ فی آل محمد(صلى الله عليه و آله) فعند ذلک یَظهرُ المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

هنگامی که منادی در آسمان ندا سر دهد، یقیناً حق با آل محمد است. در این هنگام حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور خواهند کرد.

ص: 658

129. مسلمانان واقعی منتظر ظهورند که پیروزی نهایی آن هاست

اشاره

و کفار و منافقین منتظر عذاب الهی باشند

سوره توبه آیه 52

قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدينا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ

بگو که شما منافقان جز یکی از دو نیکویی (پیروزی و یا شهادت) چیز (دیگری) برای ما می توانید انتظار داشته باشید (ما یا پیروز می شویم و یا به شهادت می رسیم که هر دو پیروزی است) ولی ما درباره ی شما منتظریم که از جانب خداوند به عذاب سخت گرفتار شوید و یا به دست ما به هلاکت برسید. بنابراین شما منتظر باشید و ما هم مترصد و منتظر کار شما خواهیم بود.

در کافی (روضه کافی) مجلد 8 صفحه 285 حدیث 431، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 225 حدیث 178، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 133 حدیث 1، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 348 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 311 حدیث 17 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فی حدیث إلی أن قَالَ: قُلْتُ قوله «هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ» قَالَ إِمَّا مَوْتٌ فِي طَاعَةِ اللَّهِ أَوْ إِدْرَاكُ ظُهُورِ إِمَامٍ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِهِمْ مَعَ مَا نَحْنُ فِيهِ مِنَ الشِّدَّةِ أَنْ يُصِيبَهُمُ «اللَّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ» قَالَ هُوَ الْمَسْخُ أَوْ بِأَيْدِينَا وَ هُوَ الْقَتْلُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل لِنَبِيِّهِ ص «قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ» وَ التَّرَبُّصُ انْتِظَارُ وُقُوعِ الْبَلَاءِ بِأَعْدَائِهِمْ.

ص: 659

حضرت امام باقر(عليه السلام) درباره ی « إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ» دو نیکویی فرمودند: (آن دو عبارتند از) 1. یا مرگ در اطاعت خداوند است 2. یا درک ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ما نیز منتظرانیم که از ناحیه ی او شدتی از عذاب الهی به آنان برسد و فرمودند: و آن عذاب یا مسخ شدن است یا کشته شدن با دستان ما و فرمودند تربّص انتظار کشیدن وقوع بلا به دشمنان اهل بیت(عليهم السلام) است.

1. ترجمه ی سیره ی ابن هشام صفحه 96 و ترجمه ی تاریخ طبری مجلد 1022 آمده است:

... علی(عليه السلام) به میدان آمده گفت منم ابوالقصم. (یعنی پدر شکستن) سعدبن ابی طلحه که پرچم مشرکین را در دست داشت پیش آمده گفت: ای ابوالقصم حاضری باهم بجنگیم؟ حضرت علی(عليه السلام) فرمودند: آری و به دنبال آن به جلو رفت. آن دو میان هر دو لشگر باهم در آویختند و حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) او را با ضربتی به زمین انداخته ولی به همان حال رهایش کرد اصحاب از او پرسیدند چرا نیمه جانش را نگرفتی (و سرش را جدا نکردی)؟ فرمودند: همین که جلو رفتم عورتش را نمایان کرد...

... مردی به نام ابوسعدبن ابی طلحه از میان لشکر قریش بیرون آمد و مبارز طلبید. لیکن کسی به جنگ او نرفت. فریاد زد: ای یاران محمد(صلى الله عليه و آله) شما عقیده دارید که کشتگانتان به بهشت می روند و کشتگان ما رهسپار دوزخ می شوند. سوگند به لات که دروغ می گویند و اگر عقیده به این سخن داشتید یکی از شما به جنگ من می آمد. در این هنگام حضرت علی(عليه السلام) به سوی او رفت و با ضربتی او را از پای درآورد...

2. ترجمه ی سیره ابن هشام صفحه 104 آمده است:

... عتبة بن ابی وقاص سنگی به سوی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) پرتاب کرد که دندان آن حضرت را شکست و لب پایین را مجروح کرد... و عبدالله بن شهاب زهری صورت آن حضرت را مجروح کرد و ابن قمئه سنگی بر گونه اش زد که دو حلقه از حلقه های زره را در گونه ی آن حضرت فرو برد و این هنگام بود که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در یکی از گودی هایی که ابوعامر سر راه مسلمانان کنده بود افتاد ولیحضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) او را گرفته و طلحه نیز کمک کرده او را از جا بلند کردند.

3. در تاریخ طبری مجلد 3 صفحه 1026، کامل ابن اثیر مجلد 2 صفحه 58 و سیره ابن هشام مجلد 2 صفحه 100 آمده است:

ص: 660

ابورافع گوید وقتی (حضرت) علی بن ابی طالب پرچمداران را بکشت. پیامبر(صلى الله عليه و آله) گروهی از مشرکان قریش را بدید که به سویش می آیند و به (حضرت) علی(عليه السلام) فرمود به آن ها حمله کن و (حضرت) علی(عليه السلام) حمله برد و آن ها را پراکنده کرد و عمروبن عبدالله جمحی را بکشت. گوید: پس از آن، پیامبر(صلى الله عليه و آله) گروه دیگری از مشرکان قریش را بدید و به (حضرت) علی(عليه السلام) فرمود به آن ها حمله کن و (حضرت) علی(عليه السلام) حمله برد و جمع آن ها را متفرق کرد و شیبة بن مالک را که از قبیله بنی عامر بود بکشت. در آن حال جبرئیل گفت: ای پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) از خودگذشتگی این است. پیامبر(صلى الله عليه و آله) فرمودند: إنّه منّی و أنا منه او از من است و من از او هستم. جبرئیل گفت: من نیز از شمایم.

پس در این وقت بانگی برآمد که شمشیری جز ذوالفقار نیست و جوانمردی جز (حضرت) علی(عليه السلام) نمی باشد.

لا سیف الّا ذوالفقار لا فتی الّا علی(عليه السلام)

4. در تاریخ طبری مجلد 3 صفحه 1026، سیرة الحلبیة مجلد 2 صفحه 240، کامل ابن اثیر مجلد 2 صفحه 60 آمده است:

هنگامی که شایع شد (حضرت) محمد(صلى الله عليه و آله) کشته شده ... لشگر اسلام به سه دسته تقسیم شدند. گروهی فرار را بر قرار ترجیح دادند و بلادرنگ رو به هزیمت نهادند و تا سه روز هم معلوم نبود که به کجا فرار کرده اند مانند عثمان بن عفوان و ولیدبن عقبة و حارثة بن زید و چون پس از سه روز به مدینه آمدند رسول خدا بدآنها فرمودند خیلی راه رفتید و گروهی مانند عمربن خطاب و طلحة بن عبید الله به پشت جبهه رفتند و در آنجا منتظر بودند تا ببینید چه خواهد شد... دسته ی سوم کسانی بودند که در آن موقع فداکاری بی سابق ای از خود نشان دادند. (زمانی که گفتند رسول خدا کشته شده است) و پروانه وار دور رسول خدا راگرفته بودند و مانع آزار و حمله ی دشمنی به آن حضرت می شدند از آن جمله (حضرت) علی بن ابی طالب(عليه السلام)، ابودجانه انصاری و سهل بن حنیف و سعدبن ابی وقاص و طلحة بن زید بوده اند.

5. در تاریخ طبری مجلد 3 صفحه 1030 و صفحه 110 و سیره ی ابن هشام مجلد 2 آمده است:

و چون پیامبر به دهانه ی دره رسید (حضرت) علی بن ابی طالب(عليه السلام) برفت و سپر خویش را از سنگاب آب کرد و پیش پیامبر آورد که از آن بنوشند ...

ص: 661

6. در سیره ی قاضی دجلان حاشیه ی سیرة الحلبیة مجلد 2 صفحه 40 آمده است:

حضرت علی(عليه السلام) می گوید: در آن حال به اطراف نگریستم و رسول خدا را ندیدم ... از این رو من هم تا کشته شوم و روی همین تصمیم غلاف شمشیرم را شکستم و شروع کردم به جنگیدن . دشمن که چنان دید راه جلوی مرا باز کردند ناگاه چشمم به رسول خدا افتاد که در جای خود روبه روی سپاه قریش ایستاده است.

7. زمخشری در خصائص عشره و پاورقی سیره ابن هشام صفحه 107، سیرة الحلبیة مجلد 2 صفحه 149 آمده است:

بیشتر مشرکین را علی کرم الله وجهه از پای درآورد و فتح به دست او شد و خود آن حضرت می فرمایند: شانزده ضربت در آن روز به من خورد که چهار بار به زمین افتادم و در هر بار مردی خوش صورت و خوش بو می آمد و بازوی مرا می گرفت و از زمین بلند می کرد و می گفت: پیش برو و در پیروی از خدا و رسول او شمشیر بزن که آن دو از تو خشنود هستند ... رسول خدا فرمودند او جبرئیل بوده است.

8. در تاریخ طبری مجلد 3 صفحه 1035 و سیره ابن هشام مجلد 2 صفحه 117 آمده است: آن گاه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) (حضرت) علی بن ابی طالب(عليه السلام) را فرستاد و گفت به دنبال قریشیان برو ببین چه می کنند و قصد کجا دارند اگر اسبان را یدک کشیدند و بر شتر نشستند قصد مکه دارند و اگر بر اسبان نشستند و شتران را راندند قصد مدینه دارند. به خدایی که جانم به فرمان اوست اگر سوی مدینه روند آنجا روم و با آن ها بجنگم علی گوید به دنبال قوم رفتم کهببینم چه می کنند و چون اسبان را یدک کشدیدند و بر شتران نشستند رو سوی مکه داشتند ...

9. در تاریخ طبری مجلد 3 صفحه 1040 آمده است:

ابوجعفر گوید: وقتی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به خانه بازگشت شمشیر خود را به فاطمه داد و گفت خون آن را بشوی و علی نیز شمشیرش را بدو داد و گفت این را بشوی که امروز به خوبی کار کرده. رسول خدا فرمودند: تو خوب جنگیدی و سهل بن حنیف و ابودجانه نیز خوب جنگیدند. گویند: وقتی (حضرت) علی(عليه السلام) شمشیرش را به فاطمه می داد شعری خواند که مضمونش چنین است:

فاطمه این شمشیری نکوست.

ص: 662

و من در دوستی احمد و اطاعت خدای خویش جنگیده ام.

شمشیرم چون شهاب در کفم می لرزید.

و همچنان بریدم و شکستم

تا جمع دشمن پراکنده شد و دل ها خنک شد.

10. در سیره ابن هشام مجلد 2 صفحه 123 آمده است:

ابن هشام می گوید: از ابن نجیح روایت شده که در جنگ احد مردم شنیدند کسی را که ندا می کرد:

لا سیف الّا ذوالفقار و لا فتی الّا علی

11. د رتاریخ یعقوبی مجلد 1 صفحه 407 آمده است:

پس رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به همراه مسلمانان که هزار مرد به شمار آمدند بیرون رفت تا به احد آمدند و مشرکان هم رسیدند و نبردی سخت کردند. پس حمزة بن عبدالمطلب شیرخدا و شیر رسولش کشته شد. وحشی غلام جبیربن مطعم زوبینی به او انداخت و حمزه افتاد و هند دختر عتبة بن ربیعه او را مثله کرد و جگرش را شکافت و پاره ای از آن را گرفت و جوید و بینی حمزه را نیز برید. پس رسول خدا(صلى الله عليه و آله) سخت بر او بی تابی کرد و گفت: لن اصابک بمثلک ... مسلمانان به هزیمت رفتند (یعنی فرار را بر قرار ترجیح دادند.) چنان که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) تنها ماند و جز سه نفر یعنی (حضرت) علی(عليه السلام)، طلحه و زبیر با او باقی نماندند و منافقان گفتند (حضرت) محمد(صلى الله عليه و آله) کشته شده و عبدالله بن قمئه بدو سنگ انداخت که در روی او اثر کرد و خالدبن ولید که فرمانده ی میسره ی سپاه مشرکان بود ناگهان از شکاف کوه تاخت آورد و عبدالله بن جبیر را با گروهی ازتیراندازان مسلمان که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) آنان را بر آن شکاف گماشته بود کشت و میان لشگر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) درآمد و شکست مسلمین از همین بود. خداوند در سوره آل عمران آیه 153 می فرمایند « إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ في أُخْراكُم» هنگامی که سخت پا به فرار نهادید و به هیچ کس توجه نمی کردید و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از پشت سر شما را می خواند و خداوند در آیه هایی از کتاب خود مسلمانان را مورد ملامت قرار داد شصت و هشت مرد از مسلمانان و بیست و دو مرد از مشرکان کشته شدند.

12. ام عماره زنی که در احد رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را یاری کرد.

ص: 663

در سیره ابن هشام مجلد 2 صفحه 105 آمده است:

ام عماره زنی که از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) دفاع کرد.

در میان انصار زنی بود به نام ام عمارة که در جنگ احد حاضر شده بود. او برای ام سعد تعریف کرد که در روز شنبه به طرف احد رفتیم تا ببینیم مردم چه می کنند. در ابتدا پیروزی بهره ی مسلمانان شد ولی ناگهان وضع عوض شد و سپاه اسلام رو به هزیمت نهادند. من در آن حال خود را به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) رسانیدم و با گروهی از مسلمانان چون مصعب بن عمیر و دیگران شروع به دفاع از آن حضرت(صلى الله عليه و آله) کردیم تا این که من مجروح شده روی زمین افتادم. ام سعد می گوید: در آن حال پیراهنش را پس زد و زخمی گران که گود شده بود، روی شانه اش بود. پرسیدم: این زخم را که بر شانه ات زد؟ گفت: ابن قمئه، من هم ضربت هایی با شمشیر به او زدم ولی چون دو زره بر تن داشت به او کارگر نشد.

ص: 664

130. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام)

اشاره

و حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شاهد و حاضر بر اعمال بندگان هستند.

سوره توبه آیه 105

وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ

بگو خداوند و پیامبر او(صلى الله عليه و آله) و مؤمنین اعمال شما را می بینند.

در قرآن کریم و احادیث نبوی(صلى الله عليه و آله) و روایات اهل بیت(عليهم السلام) داریم که اراده ی خداوند بر این قرار گرفته است که همیشه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شاهد و حاضر بر اعمال بندگان هستند. امروز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم اعمال نیک ما را می بیند و هم اعمال بد ما را و باز در قرآن کریم آیه «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيداً»(1) امت وسط ائمه ی معصومین(عليهم السلام) هستند که آن ها شاهد بر همه ی ناس یا همه ی بندگان خداوند هستند؛ مثلاً در حال حاضر ما هر کجا باشیم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حاضر و ناظر بر ما و اعمالمان هستند و این قدرت را خدا به ایشان عنایت فرموده است. اگر ما در هر نقطه ی جهان آرام بگوییم السلام علیک یا صاحب الزمان، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می شنوند. سلام کردن مستحب است و جواب سلام واجب است و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جواب می دهند. حال در این زمینه احادیث و روایاتی می آوریم:

1. محمدبن حسن الصفار در بصائرالدرجات صفحه 426 حدیث 16 آمده است:حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُوسَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْهُ(عليه السلام) قَالَ: تُعْرَضُ الْأَعْمَالُ يَوْمَ الْخَمِيسِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ(عليه السلام).

ص: 665


1- . سوره بقره آیه 143

یعنی اعمال بندگان در روز پنجشنبه به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و بر امامان معصوم(عليهم السلام) عرضه می شود.

وای بر ما اگر اعمال زشت داشته باشیم که به امام زمانمان عرضه شود. «اللهم الرزقنا توفیق الطاعة و بعد المعصیة»

2. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 109 حدیث 124 آمده است:

باسناد [عن زرارة] عن بريد العجلي قال قلت لأبي جعفر(عليه السلام): في قول الله: «اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» فقال: ما من مؤمن يموت و لا كافر يوضع في قبره حتى يعرض عمله على رسول الله(صلى الله عليه و آله) و علي(عليه السلام)، فهلم إلى آخر من فرض الله طاعته على العباد.

هیچ مؤمنی وجود ندارد که بمیرد و هیچ کافری نیست که او را در قبرش قرار دهند مگر این که اعمال او در معرض و در حضور رسول خداوند(صلى الله عليه و آله) است.

3. در بصائرالدرجات و الف آیات صفحه 142 و مدينة معاجز الائمة الاثني عشر مجلد 3 صفحه 88 حدیث 746 آمده است:

عن أحمدبن موسى، عن الحسن بن عليّ بن فضّال، عن عبدالرحمن بن كثير، عن أبي عبداللّه(عليه السلام) في قوله: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» قال: ما من مؤمن يموت، و لا كافر فيوضع في قبره حتّى يعرض عمله على رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) و على عليّ(عليه السلام) فهلمّ جرّا إلى آخر من يفرض اللّه طاعته على العباد.

4. در کافی مجلد 1 صفحه 219 حدیث 4، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 157 حدیث 4 آمده است:

عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الزَّيَّاتِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ أَبَانٍ الزَّيَّاتِ وَ كَانَ مَكِيناً عِنْدَالرِّضَا(عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا(عليه السلام) ادْعُ اللَّهَ لِي وَ لِأَهْلِ بَيْتِي فَقَالَ أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ قَالَ فَاسْتَعْظَمْتُ ذَلِكَ فَقَالَ لِي أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

عبدالله بن ابان زیّات که او نزد حضرت رضا(عليه السلام) اعتبار تام داشت گوید: من به حضرت رضا(عليه السلام) التماس دعا برای خودم و برای اهل بیتم گفتم. حضرت فرمودند: بدون استدعایت، من تو را دعا می کنم. به خدا قسم که اعمال شما در هر شب و روز بر من عرضه می شود. عبدالله گفت: من این کلام حضرت را بسیار عظیم دانستم. پس حضرت(عليه السلام) فرمودند: آیا تو کتاب خداوند متعال را نخوانده ای که فرمودند:«بگو خداوند و پیامبر و مؤمنین اعمال شما را می بینند.» بعد از این فرمودند: و هو والله علی بن ابی طالب(عليه السلام) که مراد این است که در

ص: 666

رأس همه ی مؤمنین حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) است. سپس یازده امام دیگر از نسل آن حضرت(عليه السلام).

- در کافی مجلد 1 صفحه 220 حدیث 5 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 839 حدیث 4696 و کتاب بحارالانوار مجلد 7 باب 17 صفحه 331 حدیث 10 تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 264 حدیث 328 آمده است:

اَحْمَدُبْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) الصَّامِتِ عَنْ يَحْيَى بْنِ مُسَاوِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) أَنَّهُ ذَكَرَ هَذِهِ الْآيَةَ ﴿فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ ﴾ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) .

از حضرت باقر(عليه السلام) روایت شده که همانا ایشان این آیه را یاد کرده (پس خدا و رسولش و مؤمنین عمل شما را می بینند) فرمود [مومنون] و به خدا قسم که علی بن ابیطالب(عليه السلام) است.

6. در بصائرالدرجات مجلد 1 باب 4 صفحه 424 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 23 باب 20 صفحه 343 حدیث 29 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 158 حدیث 10 آمده است:

محمدبن الحسن الصفار: حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ وَ يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ الْأَعْمَالَ تُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ خَمِيسٍ فَإِذَا كَانَ الْهِلَالُ أُكْمِلَتْ فَإِذَا كَانَ النِّصْفُ مِنْ شَعْبَانَ عُرِضَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) وَ عَلَى عَلِيٍّ(عليه السلام) ثُمَّ يُنْسَخُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ.

امام صادق(عليه السلام) فرمودند که اعمال در هر پنجشنبه هنگامی که هلال کامل شود بر من عرضه می شود، هنگامی که نیمه شعبان باشد بر پیامبر اکرم(صلى الله عليه و آله) و بر علی مرتضی(عليه السلام) عرضه می گردد سپس در ذکر حکیم نسخه برداری می شود.

7. در بصائرالدرجات مجلد 1 باب 5 صفحه 427 حدیث 1 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 841 حدیث 4707 و بحارالانوار مجلد 23 باب 20 صفحه 339 حدیث 10 آمده است:

بحَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَيْنِ وَ يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) فَسَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى «اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» قَالَ إِيَّانَا عَنَى.

بصائر برید عجلی می گوید که نزد حضرت صادق(عليه السلام) بودم پس از ایشان درباره فرموده خداوند متعال﴿انجام بدهید پس خدا و رسولش و مؤمنین عمل شما را می بینند﴾ سؤال کردم، ایشان فرمودند که خداوند فقط ما را قصد کرده است[ یعنی مؤمنون که در آیه ذکر شده است همان ائمه معصومین(عليهم السلام) هستند]

ص: 667

8. در امالی شیخ طوسی صفحه 409 حدیث 66 آمده است:

عن إِبْرَاهِيمُ الْأَحْمَرِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ وَ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ وَ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ وَ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ وَ مَنْصُورٍ وَ أَيُّوبَ وَ الْقَاسِمِ وَ مُحَمَّدُبْنُ عِيسَى وَ مُحَمَّدُبْنُ خَالِدٍ وَ غَيْرُهُمْ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ، قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام)، فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ): «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» قَالَ: إِيَّانَا عَنَى.

ابن اذینه گوید: من خدمت امام صادق(عليه السلام) بودم به آن حضرت گفتم: آقای من که جانم فدایت شود به من خبر دهید درباره ی این آیه ﴿بگو عمل کنید یقیناً خدا و پیامبرش و مؤمنین اعمال شما را می بینند﴾ حضرت فرمودند: در این آیه منظور خداوند و اراده ی او، ما (اهل بیت(عليهم السلام)) هستیم.

9. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 109 حدیث 125، اصول کافی مجلد 1 باب 29 صفحه 544 حدیث 584، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 839 حدیث 4693 و بحارالانوار مجلد 23 باب 20 صفحه 353 حدیث 73 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ، عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ، عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ الطَّائِيِّ، عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ، قَالَ:سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ ﴾ قَالَ: «هُمُ الْأَئِمَّةُ»

حضرت صادق(عليه السلام) فرمودند: منظور از مؤمنون در این آیه امامان(عليهم السلام) (دوازده گانه) هستند.

10. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 110 حدیث 127 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 844 حدیث 4726 آمده است:

عن محمدبن حسان الكوفي عن محمدبن جعفر عن أبيه(عليه السلام) قال إذا كان يوم القيمة نصب منبر عن يمين العرش- له أربع و عشرون مرقاة و يجي ء علي بن أبي طالب(عليه السلام) و بيده لواء الحمد- فيرتقيه و يركبه و تعرض الخلائق عليه، فمن عرفه دخل الجنة و من أنكره دخل النار و تفسير ذلك في كتاب الله «قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» قال: هو و الله أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب(عليه السلام)

حضرت صادق(عليه السلام) فرمودند: هنگامی که قیامت برپا شود منبری در سمت راست عرش نصب خواهد شد که بیست وچهار پله دارد و علی بن ابیطالب(عليه السلام) می آید و در دست او پرچم حمد الهی است، پس [ از آن منبر] بالارفته و بر آن می نشیند و خلائق بر او عرضه می شوند، پس هرکسی که او را بشناسد داخل بهشت می شود و هرکس او را انکار کند داخل در آتش می شود و این تفسیر

ص: 668

آن چیزی است که در کتاب خداوند است ﴿بگو عمل کنید یقینا خدا و پیامبرش و مؤمنین اعمال شما را می بینند﴾ به خدا قسم که او [الْمُؤْمِنُونَ] امیرالمؤنین علی بن ابیطالب(عليه السلام) است.

11. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 108 حدیث 121 آمده است:

عن يحيى بن مساور [الحلبي] عن أبي عبدالله(عليه السلام) قلت: حدثني في علي حديثا- فقال: أشرحه لك أم أجمعه قلت بل اجمعه، فقال: علي باب هدى من تقدمه كان كافرا- و من تخلف عنه كان كافرا، قلت: زدني، قال: إذا كان يوم القيامة نصب منبر عن يمين العرش له أربع و عشرون مرقاة- فيأتي علي و بيده اللواء حتى [يرتقيه و] يركبه- و يعرض الخلق عليه، فمن عرفه دخل الجنة، و من أنكره دخل النار، قلت له: توجد فيه من كتاب الله قال: نعم، ما يقول في هذه الآية يقول تبارك و تعالى: ﴿ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ﴾ هو و الله علي بن أبي طالب(عليه السلام)

یحیی بن مساور از حضرت صادق(عليه السلام) نقل می کند که گفتم مرا در مورد حضرت علی(عليه السلام) حدیثی بفرمایید، پس ایشان فرمودند که آیا آنرا برایت شرح بدهم یا آن را جمع کنم، گفتم که جمع بفرمایید، پس امام فرمودند: علی(عليه السلام) در هدایت است هرکسی که از او پیشی بگیرد کافر است و هرکس که از او تخلف کند کافر می باشد، گفتم بیشتر توضیح دهید، فرمودند: هنگامی که قیامت برپا شود منبری در سمت راست عرش نصب خواهد شد که بیست و چهار پله دارد و علی بن ابیطالب(عليه السلام) می آید و در دست او پرچم حمد الهی است، پس [ از آن منبر] بالارفته و بر آن می نشیند و خلائق بر او عرضه می شوند، پس هرکسی که او را بشناسد داخل بهشت می شود و هرکس او را انکار کند داخل در آتش می شود، گفتم درباره این [مطالب بیان شده توسط امام] از کتاب خدا آیه ای یافت می شود؟ فرمودند: بله آنچه که خداوند متعال در این آیه می فرمایند ﴿بگو عمل کنید یقینا خدا و پیامبرشو مؤمنین اعمال شما را می بینند﴾ به خدا قسم که او [الْمُؤْمِنُونَ] امیرالمؤنین علی بن ابیطالب(عليه السلام) است.

12. در کافی مجلد 1صفحه 388 حدیث 6 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 840 حدیث 3632، بصائر الدرجات مجلد 1 باب 9 صفحه 435 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 26 باب 8 صفحه 133 حدیث 3 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ رَوَى لِی غَيْرُ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا أَنَّهُ قَالَ: لَا تَتَكَلَّمُوا فِي الْإِمَامِ فَإِنَّ الْإِمَامَ يَسْمَعُ الْكَلَامَ وَ هُوَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ فَإِذَا وَضَعَتْهُ كَتَبَ الْمَلَكُ بَيْنَ

ص: 669

عَيْنَيْهِ- ﴿وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴾ فَإِذَا قَامَ بِالْأَمْرِ رُفِعَ لَهُ فِي كُلِّ بَلْدَةٍ مِنْ نَورٌ يَنْظُرُ مِنْهُ إِلَى أَعْمَالِ الْعِبَادِ.

حضرت صادق(عليه السلام) فرمودند: درباره امام سخن نکنید، زیرا امام وقتی در شکم مادر است، سخن را می شنود و چون مادر او را به زمین گذارد [به دنیا بیاورد]، ملک بین دو چشم او می نویسد (و سخن پروردگارت از روی راستی و عدالت به کمال رسید تبدیل کننده ای برای کلمات او نیست و او شنوا و دانا است) پس هنگامی که به امر امامت قیام کند برای او در شهری نوری افراشته گردد که به وسیله آن کردار مردم را بنگرد.

13. در کافی مجلد 1 صفحه 424 حدیث 62، تفسیر نور الثقلین مجلد 2 صفحه 263 حدیث 324 و بحارالانوار مجلد 23 باب 20 صفحه352 حدیث 70، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 840 حدیث 7 آمده است:

أَحْمَدُ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مَيَّاحٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ قَالَ: قَرَأَ رَجُلٌ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع- ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ ﴾ فَقَالَ لَيْسَ هَكَذَا هِيَ إِنَّمَا هِيَ وَ الْمَأْمُونُونَ فَنَحْنُ الْمَأْمُونُونَ.

14. در کتاب فرهنگ از دیدگاه قرآن صفحه 193 به نقل از اصول کافی مجلد 1 صفحه 219 آمده است:

امام محمد باقر(عليه السلام) فرمودند: منظور از مؤمن، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه ی معصومین(عليهم السلام) هستند که بعد از خداوند و پیامبر(صلى الله عليه و آله) ناظر بر اعمال بندگان می باشند و هیچ مؤمن یا کافری نیست مگر اینکه وقتی او را داخل قبر می گذارند، اعمالش را بر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) وحضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) عرضه می دارند و در دنیا اعمال بندگان بر امام زمان(عليه السلام) عرضه می گردد.

خلاصه بحث از تفسیر شریف لاهیجی

در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحات 320 و 321 چنین آمده است:

«و قل اعملوا» و بگو ای محمد مکلفین را که عمل کنید آنچه را که خدای تعالی شما را به آن امر کرده مانند عمل کسی که اعتقاد به جزای اخروی داشته باشد «فسیری الله عملکم» پس به یقین و تحقیق ببیند و بداند خدای تعالی عمل شما را بعد از آن که موجود شود، چنان چه می دید و می دانست قبل از وجود و رسوله و ببیند فرستاده ی او «و المؤمنون» و ببینند گرویدگان به خدا و رسول(صلى الله عليه و آله). صاحب مجمع البیان گوید که نزد اصحاب ما مراد از مؤمنین ائمه ی معصومین(عليهم السلام) هستند. در اصول کافی از یعقوب بن شعیب روایت کند که او گفت: من از حضرت صادق(عليه السلام)

ص: 670

تفسیر «و المؤمنون» را که در این آیه است، سؤال کردم. فرمودند: هم الائمة یعنی مراد از مؤمنون در این آیه ائمه ی معصومین(عليهم السلام) هستند و در امالی شیخ طوسی از حضرت صادق(عليه السلام) روایت است که آن حضرت فرمودند: حق تعالی از مؤمنون، ما را که ائمه ی معصومیم، اراده کرده است. در اصول کافی از بعضی از اصحاب روایت کرده که شخصی نزد حضرت صادق(عليه السلام) آیه «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» را خواند. حضرت فرمودند: لیس هکذا هی انّما هی و المأمونون و نحن المأمونون یعنی این آیه این چنین که تو خواندی نیست، بلکه در این آیه والمأمونون بدل و «المؤمنون» نازل شده و ماییم مأمونون یعنی امین کرده شده...

حیات طیبه در دنیا و آخرت با صادقین بودن است

بار دیگر مجموعه ی آیات و روایات را قرائت بفرمایید. از مجموعه ی آیات و روایات می توانیم چنین نتیجه بگیریم:اولاً: صادقین رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)، حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و دیگر ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر وجود مقدس و مطهر حضرت بقیة الله الاعظم است. کسانی که با این بزرگواران باشند مع الصادقین از ایشان اطاعت کامل می کنند زیرا اطاعت از ایشان دستور قرآن است. « أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(1) و این دستور خداوند است که باز از آن ها اطاعت شود.

ثانیاً: در تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 170 آمده است که حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند:« كُونُوا مَعَ الصَّادِقين» (2)حضرات معصومین علی(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسین(عليه السلام) و ذریه طاهر آن ها(عليهم السلام) هستند تا روز قیامت. پس همیشه باید یکی از این صادقین باشند و هم اکنون آن وجود اقدس حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ثالثاً: با صادقین بودن و در حال حاضر با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودن سبب می شود(اصول کافی مجلد 1 باب "ما فرض الله و رسوله" صفحه 208 حدیث3 و ... ):

ص: 671


1- . سوره نساء آیه 59
2- . سوره توبه آیه 119

1. تشبه حیاة الانبیاء: حیات و زندگی انسان شبیه حیات و زندگی انبیاء(عليهم السلام) می شود.

2. یموت میته تشبه میتة الشهداء: عشق به امام زمان(عليه السلام) مرگ آدمی را شبیه به مرگ شهدا می کند.

3. یسکن الجناة التی غرسها الرحمن: در آخرت او در بهشتی قرار می گیرد که خالق او یعنی خداوند، درخت های آن را غرس کرده است.

4. لا ینالهم شفاعتی: اگر با صادقین و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نباشیم گمراه شده و شفاعت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) شامل حال ما نمی شود.

5. ان الروح: هرکس مع الصادقین و با حضرت ولی عصر(عليه السلام) شود و اعتقادش را درباره ی ایشان زیاد کند روحی ملکوتی و پاک و شفاف خواهد داشت.

6. الراحة: او در دنیا و آخرت راحت خواهد بود.7. الفلاح: اعتقاد و نزدیکی به اهل بیت(عليهم السلام) و ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سرانجامش فلاح و رستگاری است.

8. العون: با حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودن انسان را از پوچی و هیچی می رهاند که انسان همیشه پشتش به یک نیروی الهی وصل است و او شخص را به اذن الله یاری می کند.

9. النجاح: محب ولی عصر به برکت وجود آن حضرت همیشه پیروز است چون به تکلیف عمل می کند.

10. و البرکة: وجود ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خودش برکت است. با حضرت بودن و به یاد ایشان زندگی کردن به انسان برکت می بخشد.

11. و الکرامة: با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بون سبب می شود که روح آدمی ملکوتی شود و انسان دارای کرامت نفس شود و به منزل « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكمُ»(1) رسد و کرامت نفس پیدا کند. کرامت نفس است که انسان را بین مخلوقات در دنیا و آخرت عزیز می سازد.

12. المغفرة: اعتقاد به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و با حضرت بودن انسان را آماده می کند که گناه نکند و به واجبات عمل کند و از محرمات بپرهیزد. در این صورت است که مورد مغفرت خداوند قرار می گیرد.

13. و الیسر: اعتقاد به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و تمسک به حبل ولای آن حضرت(عليه السلام) در دنیا و آخرت زندگی را آسان و سهل می کند.

ص: 672


1- . سوره حجرات آیه 13

14. و البشری: شناخت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اعتقاد به این انسان کامل الکامل درون انسان را روشن می کند و همیشه انسان را مسرور می سازد و این شادی و سرور بهترین بشارت برای او در دنیا و آخرت است.

15. و الرضوان: بهشت درجات و طبقاتی دارد و هرکس بر اساس رتبه اش در درجه و مقامی قرار می گیرد و بالاترین درجه و مقام بهشت رضوان الله الاکبر است و ولایت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و امام زمان(عليه السلام) انسان را تا رضوان الله الاکبر بالا می برد.16. و القرب: و این ولایت انسان را به قرب الهی نزدیک می سازد. که مقام و مکان بسیار والایی است.

17. و النصر: یکی از پاداش های داشتن ولایت این عزیزان(عليهم السلام) نصرتی است که از طرف خداوند به وسیله ی ایشان و در حال حاضر از طریق حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شیعه ی ایشان می رسد.

18. و التمکن: اینها به تمکن و تسلط می رسند. همان تمکنی که خداوند در سوره نور آیه 55 می فرمایند: «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى»

19. و الرجاء: امیدواری در همه ی حال از صفات یاران صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) است و این امید و رجای شیعه را در طول تاریخ زنده نگاه داشته است و در عصر حاضر امید به ظهور ولی خداوند شیعه را امیدوار می سازد.

20. و المحبة من الله: محبت از خداوند بزرگ شیعه ی واقعی و منتظر حقیقی خداوند را دوست می دارد و خداوند عشق خودش را در دل او قرار داده است و باز او محبوب خداوند می شود. « إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (1)

21. شیعه ی واقعی که امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محبوب اوست کسی است که دوست می دارد هرکس خداوند و اهل بیت(عليهم السلام) را دوست می دارد و دشمن می دارد هرکس را که ایشان را دشمن می دارد سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم

22. این افراد در قیامت کبری مورد شفاعت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) واقع می شوند و خداوند شفاعت آن حضرت درباره ی آن ها را قبول می کند.

ص: 673


1- . سوره مریم آیه 96

ص: 674

فهرست منابع:

1. قرآن كريم

2. نهج البلاغه

3. أئمةالهدى، محمد عبدالغفار الهاشمي الحنفي، قاهره، بی تا.

4. الإتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، بی جا، دارالندوه، بی تا.

5. اثبات تواتر حدیث الغدیر، محمّد بن محمّد الجزري الدمشقی الشافعي، بی جا، بی تا.

6. أحكام القرآن، أبوبكر أحمد بن علي الرازي الجصاص، بيروت، دارالكتب العلمية، 1994 م.

7. اخبار اصفهان، ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، لیدن، 1931 م.

8. أخبار الدول وآثار الاول في التاريخ، أحمد بن يوسف القرماني، بيروت، عالم الكتب، چاپ اول، 1992م.

9. الأربعین حدیثاً فی فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام، ابی الفوارس الرازی، محمد بن ابی مسلم، بی جا، 1379 ش.

10. أرجح المطالب، عبيد اللّه الحنفي الأمر تسرى، لاهور، بی نا، بی تا.

11. اسباب النزول، واحدي نيشابوري، تهران، نشر نی، 1383 ش.

12. الإستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف بن عبدالله، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412 ق/1992 م.

13. أُسد الغابة في معرفة الصّحابة، عزّ الدين بن الاثير ابي الحسن علي بن محمد الجزري،

بيروت، دار الفكر، 1988 م.

14. إسعاف االراغبين في سيرة المصطفى، محمّد بن علي الصبّان، بيروت، دار الفكر، بی تا.

15. أسنى المطالب في مناقب سيّدنا علي بن أبي طالب، محمّد بن محمّد الجزري الدمشقی شافعي، اصفهان، مكتبة الامام أميرالمؤمنين العامّة، بی تا.

16. الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر العسقلانی، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415 ق / 1995 م.

ص: 675

17. الإمامة والسياسة، أبي محمد عبدالله بن مسلم بن قتيبة الدينوري، بيروت، مؤسسة الوفاء، چاپ سوم، 1981 م.

18. انباء نجباء الابناء، برهان الدين محمّد بن محمّد مکي، بی جا، دار الآفاق الجدیدة، بی تا.

19. أنساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، بیروت، دارالفکر، 1417 ق/1996 م .

20. أهل البیت، توفیق ابو علم، قاهره، مطبعة السعادة، بی تا.

21. الإیضاح، عبد الغنی، بی جا، بی تا .

22. البحرالمحیط فی التفسیر، ابوحیان اندلسی، بیروت، دارالفکر العربی، 1420ق.

23. البداية والنهاية، اسماعيل بن كثير الدمشقي، تحقيق مكتب تحقيق التراث، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1993 م.

24. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، بیروت، دار الفکر، 1408 ق/1988 م .

25. تاريخ ابى الفداء، ابي الفداء عمادالدین دمشقی، بيروت، دارالمعرفه، بي تا .

26. تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، بیروت، دار الكتاب العربي، بی تا.

27. تاريخ الخلفاء، السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن الشافعي، قم، منشورات رضی، 1411 ق .

28. تاریخ الخمیس، حسین دیار بکری، بیروت، دار الصادر، بی تا .

29. تاريخ تمدن الاسلامي، جرجي زيدان، ترجمه علي جواهر كلام، اميركبير، تهران، 1386 ش.

30. تاريخ الطبري (تاريخ الامم والملوك)، ابي جعفر محمّد ابن جرير الطبري، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ سوم، 1988 م .

31. تاريخ مدينة دمشق، علي بن الحسين بن هبة الله (ابن عساكر)، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، 1996م.

32. تاریخ یعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، بیروت، دار صادر، بی تا .

33. تجهيز الجيش، المولى حسن بن المولوي أمان الله الدهلوي، هند، بی نا، بی تا.

34. تحفة إثنی عشریة، شاه عبدالعزیز دهلوی، تحقیق محب الدین خطیب، قاهره، المکتبة السلفیة، بی تا.

35. تحفة المحبین بمناقب الخلفاءالراشدین، بدخشی، محمد بن رستم، بی جا، 1125 ق.

ص: 676

36. تذكرة خواص الامة بذکر خصائص الائمة، سبط ابن الجوزي، قم، نشر الشريف الرضي، 1376 ش.

37. تذکرة الحفاظ، شمس الدين محمد بن احمد ذهبي، دکن، مجلس دائرةالمعارف النظاميه، 1333 ق.

38. التسهیل لعلوم التنزیل، الغرناطی الکلبی،محمد بن احمد بن جزی، لبنان، دارالکتاب العربی، چاپ چهارم، 1403 ق/ 1983 م .

39. تفسیر الجلالین، سیوطی، جلال الدين عبدالرحمن الشافعي، بیروت، مؤسسة النور للمطبوعات، 1416 ق.

40. تفسيرالسائر الدائر، نظام الدين نيشابوري، حسن بن محمد، بی جا، بی نا، بی تا.

41. تفسير فرات الکوفي، فرات کوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم، تحقيق محمد کاظم محمودي، چاپ اول، انتشارات وزارت ارشاد اسلامي، تهران، 1410 ق .

42. تفسیر عیاشی، ابونصر محمد بن مسعود عیاشی، تهران، مکتبة الاسلامیة، 1380ق .

43. تفسير القرآن االعظيم، ابن كثير الدمشقي، بيروت، دارالمعرفة، چاپ اول، 1986م.

44. تفسير المنار، محمد رشيد رضا، بی جا، بی نا، چاپ دوم، 1366 ق/ 1947 م.

45. تلخیص المستدرک، شمس الدین ذهبی، دکن، مطبعة دائرةالمعارف العثمانیة، 1342 ق.

46. توضیح الدلائل علی ترجیح الفضائل، سید شهاب الدین احمد شافعی، بی جا، بی تا. (مخطوط)

47. تهذيب التهذيب، ابن حجر العسقلاني، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، 1984 م.

48. الثاقب فی المناقب فیالمعجزات الباهرات للنبی و الائمة المعصومین الهداة، محمد بن علی بن حمزه طوسی، قم، انصاریان، 1370 ش .

49. جامع الاصول من احاديث الرسول، مبارک بن محمد ابن اثير جزري، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1403 ق .

50. الجامع لأحكام القرآن (تفسیر قرطبی)، ابو عبدالله محمد قرطبى، بيروت، دارالفکر، 1422 ق .

51. جامع البیان عن تأویل آی القرآن، طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، چاپ اول، دار المعرفة، بيروت، 1412 ق .

52. الجامع الصحيح، مسلم بن الحجاج قشيري نيشابوري، چاپ دوم، بيروت، دار الفکر، 1398 ق.

ص: 677

53. الجامع الصحيح (سنن الترمذي)، محمّد بن عيسى بن سورة الترمذي، بيروت، دارالكتب العلميّة، 1987م.

54. الجامع الصغیر، جلال الدين سيوطي شافعي، چاپ اول، دار الکتب، بيروت، بي تا.

55. الجمع بين الصحاح السته، ابوالحسن رزین العبدری الاندلسی، بی جا، بی تا. ( مخطوط )

56. الجمع بين الصحيحين، محمد بن فتوح الحميدي، بیروت، دار النشر، 1423 ق / 2002 م .

57. جمع الجوامع، جلال الدين سيوطي شافعي، بیروت، چاپ خالد عبدالفتاح شبل، 1421 ق/2000 م .

58. جواهر العقدين في فضل الشرفين، نورالدین سمهودی شافعي، علي بن عبدالله الحسني، مطبعة العاني، بغداد، 1987م .

59. جواهر المطالب في مناقب الإمام علي بن أبي طالب، شمس الدين أبو البركات محمّد بن أحمد الدمشقي الباعوني الشافعي، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، 1415 ق.

60. جواهر الولاية، محمد علي كاظميني بروجردي، بي جا، بروفيه، 1384 ش.

61. حبیب السیر، خواندمیر، غیاث الدین، تهران، مطبعة الحیدری، بی تا.

62. حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، أحمد بن عبدالله الاصفهاني أبونعيم، بيروت، دار الكتب العلميّة، 1985م.

63. حياة محمّد، حسنين هيکل، محمّد، قاهره، بی نا، 1354 ق.

64. الخصائص الکبری، السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن الشافعي، بيروت، بی نا، 1405ق/1985م .

65. خصائص اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (خصائص العلویة)، النسائي، مصر، مطبعة النیل، 1326 ق.

66. خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی، السمهودي، السيد نور الدين علي بن عبدالله بن احمد الحسینی، مدینه، محمدامین محمد محمود احمد الجكینی، 1998م.

67. خطبة الغدیر، ابوغالب احمد بن محمد الرازی، بی جا، بی تا.

68. درّ بحر المناقب، جمال الدين محمد بن أحمد الحنفي الموصلي، بی جا، بی تا. (مخطوط)

ص: 678

69. الدرر الکامنة في أعيان المائة الثامنة، احمد ابن حجر عسقلاني، هند، دائرةالمعارف العثمانية، 1392 ق.

70. الدر المنثور في تفسير المأثور، جلال الدين عبدالرحمن سيوطي، بيروت، دارالکتب، 1983م .

71. الدراية في حديث الولاية، ابوسعيد مسعود بن ناصر سجستاني، بی جا، بی تا.

72. دعاء الهداة إلي اداء حق الموالاة، ابن حداد حسکاني، بی جا، بی تا.

73. ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى، أحمد بن محمّد الطبري المكّي، جدّة، مكتبة الصحابة، 1985م .

74. ذيل اللئالي، جلال الدين عبد الرحمان السيوطي، لکهنو، بی تا.

75. ربيع الأبرار و فصوص الاخیار، جار الله محمود بن عمر الخوارزمي الزمخشري، عراق، وزارة الاوقاف و الشئون الدینیة، 1976 م .

76. رسالة الإعتقاد، ابوبکر بن مومن شیرازی، بی جا، بی تا. (مخطوط)

77. رَشفة الصّادی، سید ابوبکر بن شهاب الدین حضرمی شافعی، مصر، المطبعة الاعلامیة، 1303 ق.

78. الرقائق، عبد الله الحنفی الشافعي المصري، قاهره، بی تا.

79. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، سيد محمود آلوسي، تحقيق علي عبدالباري عطية، چاپ اول، بيروت، دار الکتب العلمية، 1415 ق.

80. الروح في الكلام على أرواح الأموات والأحياء بالدلائل من الكتاب والسنة، أبي عبدالله الشيخ شمس الدين محمد بن قيم الجوزية، بيروت، دار الكتب العلمية، 1395 ق / 1975 م .

81. روضة الاحباب، الهروی، سید جمال الدین عطاء الله، بی جا، بی تا. (مخطوط)

82. الرياض النضرة، محب الدين أحمد بن عبدالله الطبري الشافعي، مصر، دارالتألیف، 1372 ق/1953 م.

83. الزینة، ابوحاتم سجستانی، بی جا، بی تا.

84. السبعین فی فضائل امیرالمؤمنین، سید علی بن شهاب الدین شافعی همدانی، بی جا، بی تا.

85. السلافة في امرالخلافة، عبدالله مراغي مصري، کتاب خطی است که در کتابخانه ظاهریه دمشق موجود است. (مخطوط)

ص: 679

86. سنن ابن ابی شیبه ( المصنف)، ابن ابی شیبه، عبدالدین محمد، بیروت، دارالفکر، 1409/1989م.

87. سنن ابن ماجه، محمّد بن يزيد القزويني، بيروت، داراحياء التراث، 1975 م.

88. سنن أبي داود، سليمان بن الاشعث السجستاني الازدي، بيروت، دار الفكر، بی تا.

89. السنن الكبرى، أحمد بن شعيب النسائي أبي عبدالرحمن، بيروت، دار الكتب العلميّة، چاپ اول، 1991م.

90. السيرة الحلبيّة في سيرة الامين المأمون، علي بن برهان الدين الحلبي، بيروت، دارالمعرفة، بی تا.

91. السيرة النبويّة، ابن هشام، بيروت، دار الكتاب العربي، چاپ دوم، 1989 م.

92. السيرة النبوية، السيدأحمد بن زيني دحلان، بیروت، داراحیاء التراث، 1995 م.

93. شرح الجامع الصغیر (فيض القدير)، عبد الرؤوف مناوي، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1391 ق.

94. شرح الشفاء، شهاب الدین خفاجی حنفی، بی جا، بی تا.

95. شرح المقاصد في علم الکلام، سعد الدين تفتازانى، چاپ اول، قم، منشورات الرضي، 1409 ق.

96. شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد، عزّ الدین أبی حامد عبدالحمید بن هبة الله المدائنی، بیروت، دار احياء الكتب العربية، چاپ دوم، 1967 م.

97. الشفاء بتعريف حقوق المصطفي، قاضي عياض، بیروت، دار الفکر، 1409 ق / 1988 م.

98. شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ابوالقاسم ابن حدّاد الحسكاني، بیروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1393 ق.

99. شهادت ثالثه، محمد بن ابراهیم مظفری قزوینی، بی جا، بی تا.

100. شهادت ثالثه (نداي حق)، سيد علي اكبر واعظ موسوي، چاپ اول، تهران، نشر منير، 1381 ش.

101. الشهيد الخالد الحسين بن علي، حسن احمد لطفي، مصر، دار الهلال، 1947 م.

102. صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل بخاري، بيروت، چاپ اول، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

103. صفة الصفوة، أبوالفرج ابن الجوزي، بيروت، دار المعرفة، بی تا.

ص: 680

104. الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، أحمد بن محمّد بن حجر الهيثمي، بيروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1997م.

105. الطبقات الکبری، ابن سعد، محمد، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق/1990 م.

106. طرق حديث الغدير، دارقطنی بغدادی، علی بن عمر، بی جا، بی تا.

107. طرق حديث الغدير، عبيدالله بن احمد بن زياد الانباري، بی جا، بی تا.

108. طرق حديث الولاية، شمس الدين ذهبي، بی جا، بی تا.

109. طرق خبر الولاية، علي بن عبدالرحمن قناتي، بی جا، بی تا.

110. الطيوريّات، حافظ سلفي، بی جا، بی تا.

111. عبقریة الامام علی، عباس محمود العقاد، بیروت، مکتبة العصریه، 1286/ 1967م .

112. العقد الفريد، ابي عمر احمد بن محمد بن عبد ربه الاندلسي، بيروت، دار الكتاب العربي، 1986 م.

113. علّموا اولادکم محبة آل بيت النبي، محمّد عبده يماني مکي، بیروت، موسسة الكتب الثقافیه، 1998 م.

114. علی بن أبی طالب إمام المتقین، عبدالرحمن شرقاوی، لندن، ابراهیم الحاج ارزوقی، بی تا.

115. العمدة، شمس الدین ابن بطريق، تبریز، بی نا، 1311 ق.

116. عمدة الطالب في أنساب آل أبي طالب، أحمد بن علي الحسيني (ابن عنبة)، قم، مؤسسة أنصاریان، 1996 م.

117. عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری، بدرالدین حنفی، بیروت، دارالفکر، بی تا.

118. غرائب القرآن (تفسير نيشابوري)، حسن بن محمد بن حسین (نظام الدین نیشابوری)، بيروت، دارالكتب العلميه، چاپ اول، 1416 ق.

119. فتح الباری شرح صحیح بخاری، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار الكتاب العربي، بی تا.

120. فتح القدير، شوکاني، محمد بن علی بن محمد، مصر، مطبعة مصطفی البابی الحلبی، 1350 ق.

121. الفتح الکبیر، یوسف النبهانی، مصر، بی تا.

122. فتوحات المکية، ابن العربي، محيي الدين، چاپ اول، دارالکتب العلمية، بيروت، 1420 ق.

123. فرائد السمطين، إبراهيم بن محمّد الحمويني الخراساني، بيروت، مؤسسة المحمودي، 1980 م.

ص: 681

124. فردوس الأخبار، شیرویه بن شهردار دیلمی، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407 ق.

125. فصل الخطاب، خواجه محمد پارسا بخاری، بی جا، بی تا.

126. الفصول المهمة في معرفة أحوال الائمّة، علي بن محمّد بن أحمد المالكي (ابن الصبّاغ)، نجف، مطبعة العدل، بی تا.

127. فضائل الصحابة (معرفة الصحابة)، ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، بی جا، بی تا.

128. فيض القدير شرح الجامع الصغير، عبد الرؤوف المناوي، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1391 ق.

129. قصة إسلام الطفیل، ابوالحسن احمد بن عبدالله بن محمد البکری، بی جا، بی تا.

130. الكامل في التاريخ، مبارک بن محمد ابن اثير جزري، بيروت، دار صادر، 1979 م.

131. الكشاف عن حقائق التنزیل، ابي القاسم جارالله محمود بن عمر الزمخشري الخوارزمي، بيروت، دارالمعرفة، بی تا.

132. الكشف والبيان عن تفسير القرآن، ثعلبى نيشابورى، ابواسحاق احمد بن محمد، بيروت، دارإحياء التراث العربي، 1422 ق.

133. كفاية الطالب، محمد بن يوسف بن محمد القرشي الكنجي الشافعي، نجف اشرف، مطبعة الغري، 1351 ق.

134. الكفاية في علم الرواية، أبو أحمد بن علي (الخطيب البغدادي)، بیروت، دارالكتاب العربي، 1985 م.

135. كنز العمّال في سنن الاقوال والافعال، علاء الدين المتّقي بن حسام الدين الهندي، بيروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1985 م.

136. كنوز الحقائق، زين الدين عبد الرؤوف المناوي القاهري الشافعي، بمبئی، بی نا، بی تا.

137. کنوز الدقائق، همو، بی جا، بی نا، بی تا.

138. الکوکب الدري، جمال الدین الأسنوی، اردن، دار عمان، بی تا .

139. اللئالی المصنوعة، جلال الدين عبد الرحمان السيوطي، مصر، المطبعة الأدبیة، 1317 ق .

140. لباب التأويل في معاني التنزيل (تفسير الخازن)، علي بن محمّد بن إبراهيم البغدادي (مشهور به خازن)، بيروت، دارالكتب العلميّة، چاپ اول، 1995 م.

ص: 682

141. لباب النقول فی أسباب النزول، جلال الدين عبد الرحمان السيوطي، بیروت، دار احیاء العلوم، بی تا.

142. لسان العرب، ابن منظور، ابی الفضل جمال الدین محمد، قم، نشر ادب الحوزة، 1405 ق.

143. لسان الميزان، ابن حجرالعسقلاني، دکن، مجلس دائرة المعارف النظامیه، 1329 ق .

144. ما نُزّل من القرآن في امیرالمومنین علی، ابونعيم اصفهاني، بی جا، بی تا.

145. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، نورالدین الهيثمي، بیروت، دارالكتاب العربي، چاپ سوم، 1982 م.

146. محمّد صلی الله علیه و آله و سلم، توفيق الحکيم، بی جا، بی نا، 1936 م.

147. مدارج النبوة، عبد الحق دهلوی، بی جا، بی تا.

148. مدینة المعاجز، سید هاشم بحرانی، موسسة المعارف الاسلامیة، قم، 1413 ق.

149. المستدرک علي الصحيحين، ابو عبدالله محمد بن عبدالله نيشابوري، دکن، دائرةالمعارف العثمانيه، 1334 ق.

150. مسند أبي داود الطيالسي، سليمان بن داود بن الجارود الفارسي البصري (أبي داود الطيالسي)، بيروت، دار الحديث، بی تا.

151. مسند أبي يعلى الموصلي، أحمد بن علي بن المثنى التميمي، دمشق، دار المأمون للتراث، بی تا.

152. مسند الامام ابی حنیفه (جامع مسانید ابی حنیفه)، ابوالمؤید محمد خوارزمی، دکن، مطبعة مجلس دائرة المعارف، 1332 ق.

153. مسند أحمد بن حنبل، أبو عبد الله أحمد بن محمّد، بيروت، دار صادر، بی تا.

154. مسند البزار، ابوبكر البزار، بیروت، مؤسسة علوم القرآن، مكتبة العلوم والحكم، چاپ اول، 1409ق.

155. مسند، رافعی، بی جا، بی تا.

156. مسند فاطمه علیها السلام، سیوطی، جلال الدين عبدالرحمن الشافعي، حیدرآباد هند، المطبعة العزیزیة، 1406 ق.

157. مشکل آلاثار، ابوجعفر طحاوي حنفي، دکن، مطبعة مجلس دائرة المعارف النظامیة، 1333 ق.

ص: 683

158. مصابيح السنة، بغوي، حسين بن مسعود، بيروت، يوسف عبدالرحمان مرعشلي و محمد سليم ابراهيم، 1987 م.

159. مطالب السؤول في مناقب آل الرسول، محمّد بن طلحة بن محمّد بن الحسن الشافعي، نجف اشرف، دار الكتب التجاريّة، بی تا.

160. مطالع الانظار، قاضي بيضاوي، بی جا، بی تا.

161. معارج العلی فی مناقب المرتضی، محمد صدر عالم، بی جا، بی تا.

162. معالم التنزيل فى تفسير القرآن، بغوى، حسين بن مسعود، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1420 ق.

163. المعانی الکبیر فی ابیات المعانی، أبي محمد عبد الله بن مسلم بن قتيبة الدينوري، بی جا، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1405 ق.

164. معجم الصحابة، بغوی، ابوالقاسم عبدالله بن محمد، بی جا، بی تا.

165. المعجم الصغیر، طبرانی، سليمان بن احمد، هند، طبع الانصاری، بی تا.

166. المعجم الکبیر، طبرانی، سليمان بن احمد، چاپ دوم، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1406 ق.

167. معجم الادباء، ياقوت حموي رومي، بیروت، دار صادر، بی تا.

168. المعين في طبقات المحدثين، ذهبي، شمس الدین محمد، لبنان، دار الكتب العلمية للنشر، 1998 م .

169. مفاتیح الغیب (التفسير الكبير)، فخر الدين الرازي، بيروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420 ق.

170. مفتاح النجاء في مناقب آل العباء، بدخشي، میرزا محمد خان بن رستم، قم، نسخه خطی در کتابخانه آیت اللّه مرعشی موجود است . (مخطوط)

171. مقاتل الطالبيين، أبو الفرج الاصفهاني، بيروت، مؤسسة الاعلمي، چاپ دوم، 1987 م.

172. مقاصد الطالب، دارقطنی، علی بن عمر، بی جا، بی تا.

173. مقتل الحسین، الموفق بن أحمد بن محمّد المكّي الخوارزمي، نجف، الزهراء، 1367ق.

174. من روي حديث غديرخم، ابوبکر محمّد بن عمر بن تسيمي بغدادي (جعابي)، بی جا، بی تا.

ص: 684

175. من روي حديث غديرخم، ابوالفضل شيباني، محمّد بن عبدالله، بی جا، بی تا.

176. مناقب الإمام أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب، محمّد بن سليمان الكوفي القاضي، قم، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، 1412 ق.

177. مناقب امام علی، العینی الحیدرآبادی، پاریس، اعلم، بی تا.

178. المناقب، الموفق بن أحمد بن محمّد المكّي الخوارزمي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1417ق.

179. مناقب علي بن أبي طالب، علي بن محمّد الواسطي (ابن المغازلي)، بيروت، دار مكتبة الحياة، بی تا.

180. مناقب علی والحسنین وامّهما فاطمة الزهرا، عبدالمعطی امین قلعجی، بی جا، بی تا.

181. مناقب علي بن أبي طالب، ابن مردويه، ابوبکر احمد بن موسي اصفهانی، چاپ دوم، دارالحديث، قم، 1424 ق / 1382 ش.

182. مناقب العشرة، النقشبندی، بی جا، بی تا.

183. المناقب المرتضوية، الکشفي الصالح الترمذي، بمبئی، بی نا، بی تا.

184. منتخب کنزالعمال، علاءالدين علي بن حسام الدين متقي هندي، مصر، المطبعة المیمنیة، 1313ق.

185. المنتقی فی سیرة المصطفی، سعید الدین محمد بن مسعود الکازرونی، بی جا، بی تا.

186. منهاج السنة، ابن تيميه حرّانی، مصر، بولاق، 1321 ق.

187. المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، مقريزي، تقی الدین احمد بن علی، قاهره، نیل، 1324 ق.

188. المواقف في علم الکلام، الإيجي، بيروت، دارالجيل، 1997 م.

189. مودة القربی، سيد علي الحسينی الهمداني شافعي، بی جا، بی نا، بی تا.

190. الموطّأ، مالك بن انس، بیروت، دار احياء الكتب العلميّة، 1951م.

191. ميزان الاعتدال، الذهبي، بيروت، دارالمعرفة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1963 م.

192. نجاشي، فهرست اسماء مصنفی الشیعه، قم، جامعه مدرسین، 1411 ق.

193. نُزُل الأبرار، محمد بدخشي، بمبئی، بی نا، 1880 م.

ص: 685

194. نُزهة المجالس، عبدالرحمن الصَفوري، مصر، مطبعة مصطفی البابی الحلبی، 1372 ق.

195. نسخة، ابو احمد الفرضی، بی جا، بی تا.

196. نسیم الریاض فی شرح الشفاء للقاضی عیاض، شهاب الدین احمد الخفاجی، بیروت، بی نا، بی تا.

197. نظم درر السمطين في فضائل المصطفى والمرتضى والبتول والسبطين، جمال الدين محمّد بن يوسف بن الحسن بن محمّد الزرندي الحنفي المدني، بی جا، بی نا، 1958 م.

198. نقض العثمانيه، ابوجعفراسکافي، بی جا، بی تا.

199. نورالابصار في مناقب اهل بيت النبي المختار، مؤمن بن حسن الشبلنجي، بيروت، دار الكتب العلمية، 1978م.

200. النهاية فی غریب الحدیث، ابن اثیر، مبارک بن احمد جزری، مصر، المطبعة الخیریة، 1323 ق.

201. وسيلة المآل في عدّ مناقب الآل، حضرمی، احمد مکی بن شهاب الدین ، مکه، 1027 ق.

202. وفاء الوفا فی أخبار دارالمصطفی، السمهودي، السيد نورالدين علي بن عبدالله بن احمد الحسینی، المطبعة الآداب، مصر، 1326 ق.

203. الولاية في جمع طرق حديث الغدير، محمّد بن جرير الطبري، بی جا، بی تا.

204. الولاية في طرق حديث الغدير، احمد بن محمّد بن سعيد همداني (ابن عقده)، بی جا، بی تا.

205. ينابيع المودّة، سليمان بن ابراهيم القندوزي الحنفي، قم، مکتبة المحمدی، چاپ هشتم، 1385ق.

ص: 686

جلد 2

مشخصات کتاب

سرشناسه: اکبری، علی اصغر؛ 1328-

عنوان و نام پدیدآورنده: آیات الکریم فیما نزل فی بقیه الله فی الارضین / علی اصغر اکبری

مشخصات نشر: تهران: دیبای دانش، 1400

مشخصات ظاهری: 3ج

شابک: 3-32-6444-622-978

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

موضوع: محمدبن حسن(عج)، امام دوازدهم، 255ق. --- در قرآن

موضوع: Muhammad ibn Hasan, Imam XII- In the Quran

موضوع: تفاسیر شیعه- قرن 14/ Qur'an-Shiite hermeneutics- 20th century

موضوع: مهدویت- جنبه های قرآنی/ Mahdism-Qur'anic teaching

موضوع: مهدویت- انتظار- جنبه های قرآنی/ Mahdism-*Waiting-Qur'anic teaching

رده بندی کنگره: 104BP

رده بندی دیویی: 159/297

شماره کتابشناسی ملی: 7640121

ص: 1

اشاره

سرشناسه: اکبری، علی اصغر؛ 1328-

عنوان و نام پدیدآورنده: آیات الکریم فیما نزل فی بقیه الله فی الارضین/ علی اصغر اکبری

مشخصات نشر: تهران: دیبای دانش، 1400

مشخصات ظاهری: 702 ص

شابک دوره: 3-32-6444-622-978 شابک: 0-33-6444-622-978

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

موضوع: محمدبن حسن(عج)، امام دوازدهم، 255ق. --- در قرآن

موضوع: Muhammad ibn Hasan, Imam XII- In the Quran

موضوع: تفاسیر شیعه- قرن 14/ Qur'an-Shiite hermeneutics- 20th century

موضوع: مهدویت- جنبه های قرآنی/ Mahdism-Qur'anic teaching

موضوع: مهدویت- انتظار- جنبه های قرآنی/ Mahdism-*Waiting-Qur'anic teaching

رده بندی کنگره: 104BP

رده بندی دیویی: 159/297

شماره کتابشناسی ملی: 7640121

عنوان: آیات الکریم فیما نزل فی بقیه الله فی الارضین

گردآورنده: مهندس علی اصغر اکبری

ناشر: دیبای دانش

نوبت و تاریخ چاپ: دوم- 1400

شمارگان: 1000 نسخه

قیمت: 185000 تومان

تهران- میدان انقلاب- ابتدای کارگر جنوبی- کوچه رشتچی- پلاک 14- واحد 4.

حق چاپ این کتاب صرفاً به نشر دیبای دانش تعلق دارد و متخلفان تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند.

ص: 2

فهرست

سوره توبه

131. توبه 111و112- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) آگاه به حدود خداوند و حافظ آن هستند و امروز حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آگاه ترین فرد به حدود خداوند و حافظ آن هستند. 11

132. توبه 119- هر كس با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد با صادقين است.. 15

سوره یونس

133. یونس 7و8- حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) بزرگ ترین آیت خداوند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز یکی از آیه های خداوند است.. 20

134. یونس 20- خداوند با منتظران است.. 24

135. یونس 24- تحولات در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بنيادى است.. 29

136. یونس 35- قبل از ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منادى از آسمان به هدايت مردم مى پردازد. 33

137. کافران به قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصل مسئله رجعت از روی علم و دانش حرف نمی زنند............... 39

138. یونس 47و48- پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در هر عصری امام عادلی است که در حال حاضر آن امام حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 41

139. یونس 50- در آخرالزمان بر فاسدان اهل قبله عذاب نازل می شود 43

140. یونس 62 تا 64- پيروان قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولياءاللّه هستند 44

141. یونس 98- قبل از قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عده ای از اعداءالله مسخ می شوند 47

142. یونس 101- رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آیات خداوند هستند 50

143. یونس 102- انتظار كشیدن برای فرج حضرت ولی عصر، خودش گشایش فرج در امور ما است 52

144. یونس 103- رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت صاحب العصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نجات دهنده ی شیعیان هستند 54

سوره هود

145. هود 8- قرآن، اصحاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را امت معدوده مى داند 56

146. هود 18- در ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مسیر مبارزه با ظلم بین آسمان و زمین ندا داده می شود: الا لعنة الله علی الظالمین. 63

147. هود 21- كسانى كه وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را منكر شده اند عمر خود را فنا كرده اند. 68

148. هود 25و26- از جمله شباهت های حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت نوح(علیه السلام) این است که ایشان غیبت نوح(علیه السلام) را دارد 71

149. هود 80- حضرت لوط نبى(علیه السلام) به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پناه مى برد و يكى از نام هاى امام زمان «قوه» است. 79

ص: 3

150. هود 86- وجود اقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) براى مؤمنين خير است و يكى از نام هاى آن حضرت، بقيةاللّه است. 82

151. هود 93- نام و یاد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آرامش قلب شعیب پیامبر. 86

152. هود 109- حكومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حكومت بنى هاشم است.. 89

153. هود 110- منكران قرآن در حكومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جايى ندارند 92

154. هود 116- ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امركننده به معروف و نهى كننده از منكرند. 93

155. هود 118- از میان 73 فرقه فقط شیعیان ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر شیعیان حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر حق هستند 95

156. هود 119- ما خلق شده ایم تا از امام زمان اطاعت کنیم که اطاعت از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان را بنده ی خدا می سازد 98

سوره یوسف

157. یوسف 15- حضرت یوسف پیامبر برای نجات از چاه، خداوند را به حضرت محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله) قسم می دهد و اکنون بزرگ ترین ذریه ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 99

158. یوسف 87- برای حل مشکلات، باید زیاد برای تعجیل در فرج دعا کرد 102

159. یوسف 88- سیدبن طاووس فرمودند: با این آیات، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مورد خطاب قرار دهیم 104

160. یوسف 90- یکی از شباهت های حضرت یوسف(علیه السلام) به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، داشتن غیبت است.. 106

161. یوسف 93- پیراهن حضرت یوسف(علیه السلام)، عصای موسی(علیه السلام)، انگشتری حضرت سلیمان(علیه السلام) و علم و حکمت هرچیزی که از طریق ارث به پیامبران رسیده است، اکنون در نزد حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 115

162. یوسف 108- رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و درحال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم را به خداوند مى خوانند 117

163. یوسف 110- خداوند به وسيله مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسلمين را يارى خواهد كرد. 121

سوره رعد

164. رعد 7- امام زمان(عج)، هادى عصر و زمان. 125

165. رعد 13- چند نشانه قبل از ظهور ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 139

166. رعد 21- بهترين صله رحم، وصل شدن به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 142

167. رعد 22،23و24- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیانشان جایگاهشان بهشت عدن است و ملائکه به آن ها سلام و درود می فرستند 145

168. رعد 25- هرکس عهدی که با ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عالم ذر بسته است نقض کند، ملعون است.. 150

169. رعد 28- حضرت بقيةاللّه(عج) بهترين مصداق «تطمئن القلوب» است. 152

170. رعد 29- طوبی بر متمسکین به حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در خروج و قیام آن حضرت.. 154

171. رعد 31- قدرت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وهبی» است و این ها کتاب ناطق خداوند هستند.... 164

172. رعد 36- متأسفانه عده ای از امت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) منکر می شوند بعضی از آیات را که در شأن امیرالمؤمنین و ائمّه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام) است......... 166

ص: 4

173. رعد 38- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک ترین ذریه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است که به خاطر این قرابت با او دشمنی و عداوت می شود، همان طور که با همه ی امامان چنین کردند 168

174. رعد 43- ازدواج حضرت مسیح امروز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصداق «و من عنده علم الكتاب» است.. 171

سوره ابراهیم

175. ابراهیم 1- صراط العزیزالحمید یا راهی که خلق را به خالق راهنمایی می کند ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیةالله الاعظم هستند. 176

176. ابراهیم 5- روز قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ايام اللّه است.. 179

177. ابراهیم 24و25- وجود اقدس ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شجره طيبه است 183

178. ابراهیم 27- یکی از اسمائی که جزء قول ثابت است و خداوند در قلوب مؤمنین ثبت می کند الحجة القائم المنتظر می باشد 188

179. ابراهیم 28- اگر خداوند لطف کند و از باب رحمت الهی خویش، نام حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (و الحجة المنتظر امامی) را در روح مؤمن ثبت می کند. 191

180. ابراهیم 36- هر كس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دوست بدارد و از ايشان تبعيت كند، از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است. 196

181. ابراهیم 37- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) استمرار ذریّه ی حضرت ابراهیم هستند که دل ها به آن ها متمایل است و شیعیان قلبشان به آن حضرت متمایل است.. 209

182. ابراهیم 44- ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغاز وعده انبياء الهى است.. 212

183. ابراهیم 45- تمام کاخ ها و قصرها و مراکز جهانی را امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نفع بشریت مصادره خواهند کرد اما مانند ظالمان در آنها مسکن نمی گزینند. 216

184. ابراهیم 46- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مكر بنى العباس و همه طاغوتيان را خنثى مى كند. 225

سوره حجر

185. حجر 16و17- در زمان حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شیطان رجیم واقعی می شود (جمله فاستعذبالله چک شود از متن اصلی که کجا باید نوشته شود؟) 229

186. حجر 36 تا 38- ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «يوم الوقت المعلوم» است و شيطان به دست ايشان گردن زده مى شود....... 232

187. حجر 75- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از متوسّمين و از مطلعين اسرار الهى است 235

188. حجر 76- حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) راه محکم و استوار است که به نور خداوند بنگرد و نطق او از طرف خداوند است.... 240

189. حجر 87- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «سبع مثانى و القرآن العظيم» است. 242

190. حجر 92- حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مأمور به معرفى امامان و حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودند. 244

سوره نحل

191. نحل 1- قبل از قيام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جبرائيل فرياد مى زند: «أتى امرُاللّه فلا تستعجلوهُ». 247

ص: 5

192. نحل 15- حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حجه الله و خلیفه الله و امین بر اسرار الهی و کلمه تقوی و عروه الوثقی برای هدایت بشریت به سوی حق است.......... 249

193. نحل 16- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از «علامات» است كه به وسيله آن راهنمايى مى شوند. 252

194. نحل 33و34- ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امر حتمی خداوند است و برای کفار عذاب است.. 256

195. نحل 38- خروج سفيانى يكى از علامات ظهور است.. 258

196. نحل 39و40- قبل از قیامت کبری در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که قیامت صغری است عده ای رجعت کرده به دنیا برمی گردند 263

197. نحل 43- در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصداق واقعى «اهل ذكر» است. 264

198. نحل 45- سفيانى در سرزمين بيداء در زمين فرو خواهد رفت. 272

199. نحل 83- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیة الله فی الارضین نعمت خداوند برای همه ی مخلوقات هستند 277

200. نحل 84- هر امت و گروهی در قیامت با امامشان برانگیخته می شوند و ما نیز با حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برانگیخته می شویم. 278

201. نحل 89- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شاهد بر اعمال ما می باشند 280

202. نحل 90- هر کس مردم را به سوی غیر ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام) دعوت کند «باغی» است.......... 282

203. نحل 91و92- حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیةالله فی الارضین بهترین رهبران و امامان هستند 286

204. نحل 98 تا 100- شیطان قدرت این را ندارد ولایت امامان(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از دل ها ببرد 290

205. نحل 125- رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبیل الله هستند 292

سوره اسراء

206. اسراء 1- هرکس سوره اسرا را هر شب جمعه بخواند نمیرد مگر اینکه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببیند و سرانجام از اصحاب او خواهد بود 294

207. اسراء 5- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یارانش بسیار نیرومند و سخت کوش هستند که پس از فساد زمین آن را پر از عدل و داد خواهند کرد 302

208. اسراء 6- در عصر حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلمان فارسی رجعت کرده و از یاران آن حضرت می شود 311

209. اسراء 7- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحابش از ظالمین انتقام خواهند گرفت 313

210. اسراء 8- پيروزى واقعى مسلمين در زمان حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 314

211. اسراء 9- قرآن مردم را به سوى قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدايت مى كند............... 315

212. اسراء 13- «طائره» افتخار ولايت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر گردن ماست............... 320

213. اسراء 26- در عصر ما حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک ترین ذی القربی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند 325

214. اسراء 33- قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «ولى دم» سيدالشهدا(علیه السلام) است. 327

215. اسراء 9- در قيامت ما را با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى خوانند. 340

ص: 6

216. اسراء 72- بدترین کوری ها آن کوری است که انسان فضایل ائمه(علیهم السلام) و حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نبیند 344

217. اسراء 81- حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است.. 345

218. اسراء 33- اصحاب كهف، یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند 351

219. اسراء 71- حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کل کره ی زمین 309 سال طول می کشد به طول سال هایی است که اصحاب کهف در غار بودند 356

سوره کهف

220. کهف 29- هرکس منکر و کافر بر ائمه(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شود، خداوند آتشی برای او مهیا کرده است.. 358

221. کهف 47- حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و در همه ی آیات قرآن که درباره ی رجعت است، یک رکنش ایشان است.. 361

222. کهف 65- غیبت حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه غیبت خضر نبی(علیه السلام) است و رحمت خداوند به او این است که از یاران آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است 363

223. کهف 83- غیبت امام زمان(علیه السلام) شبیه غیبت ذی القرنین است و خداوند در حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنتی از ذوالقرنین قرار داده است.. 365

224. کهف 98- زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تقیه برداشته می شود و آن حضرت از دشمنان خداوند انتقام می گیرد 368

225. کهف 110- معرفت امامان و در حال حاضر حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمل صالح است. 370

سوره مریم

226. مریم 1- تأویل کهیعص از زبان حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 375

227. مریم 12- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند یحیی نبی(علیه السلام) در صباوت به امامت رسید 379

228. مریم 29و30- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند حضرت مسیح(علیه السلام) در صباوت سخن گفت.. 382

229. مریم 37- طوایف و احزاب از میان مردم به جان هم می افتند پس وای بر کافری که در آن روز عظیم و بزرگ در آن جنگ شرکت می کنند. 401

230. مریم 49و50- غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه غیبت حضرت ابراهیم(علیه السلام) است.. 407

231. مریم 73 تا 76- هر كس به سوى حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدايت شود، خداوند بر اين هدايت مى افزايد 413

232. مریم 87- شرط شفاعت، ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و امامان معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر ولايت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 418

233. مریم 96- مودت و محبت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و اهل بيت(علیهم السلام) و حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قلوب، فطرى است. 419

سوره طه

234. طه 38 و 39- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت موسی(علیه السلام) هر دو به صورت مخفی متولد شدند 422

235. طه 54- مصداق واقعی خردمندان، ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 439

236. طه 82- شرط غفاريت خداوند در توبه، ولاء اهل بيت(علیهم السلام) و حجه بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 441

237. طه 110- قيام امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در علم و قدرت الهى است.. 446

ص: 7

238. طه 113- حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تذكر و يادآورى نوينى پديد مى آورد 448

239. طه 115- يكى از شروط اولى العزم شدن پيامبران الهى اقرار به ولايت چهارده معصوم(علیهم السلام)، مخصوصاً امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 449

240. طه 123- خداوند در ابتدای خلقت از راه لطف به بشر قول داده است برای همیشه برای بشر هادیانی بفرستد و هم اکنون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هادی است. 452

241. طه 124- هرکس حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را فراموش کند اولاً زندگی پرفشار خواهد داشت. ثانیاً در قیامت در آتش خواهد سوخت. ثالثاً این ها آیات خداوند هستند 455

242. طه 125 تا 127- ايمان به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبب خوشبختى دنيا و آخرت مى شود 458

243. طه 135- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط السوی و راه خوشبختی و سعادتند 461

سوره انبیاء

244. انبیاء 3- یکی از مصادیق ظلم، شبهه افکنی درباره ی حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 463

245. انبیاء 7- اهل ذکر، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و هم اکنون حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند .............. 465

246. انبیاء 12و13- در هنگام ظهور عده ای از شام به روم پناهنده می شوند؛ یاران حضرت آن ها را برمی گرداند. 468

247. انبیاء 18- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منکران امامت و ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به سزای عملشان می رساند 472

248. انبیاء 38- صابرین در غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند کسانی هستند که با شمشیر در مقابل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جهاد می کنند 473

249. انبیاء 73- حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هفتمين فرزند از نسل امام محمّد باقر(علیه السلام) است. 474

250. انبیاء 95- حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و محقق کننده رجعت هستند 476

251. انبیاء 100 تا 103- ولايت اهل بيت(علیهم السلام) و ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بهشت است، بلكه از بهشت بهتر است.. 480

252. انبیاء 105- در زبور داوود(علیه السلام) به حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت داده شده است.. 483

سوره ص

253. ص 26- زبور داوود(علیه السلام) و بشارت به موعود 485

254. حج 7- رجعت با ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شروع مى شود 487

255. حج 34و35- شيعيان و ياران حضرت ولىعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «مخبتين» هستند 489

256. حج 38- بزرگ ترين مدافعِ حضرت بقية اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خداى عزوجل است. 492

257. حج 39- نصرت نهايى اسلام به دست حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است 494

258. حج 41- قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كل جهان را تسخير مى كند 499

259. حج 45- بئر معطله ی امام صامت است و قصر مشید امام ناطق. 503

260. حج 47- ظهور و قیام حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمی است.. 507

261. حج 50و51- آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یعنی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بهترین مصداق آمنو و عملوا الصالحات هستند. 508

ص: 8

262. حج 55- كافران در ظهور قائم آل محمّد(عج) در عذاب هستند 510

263. حج 60- مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتقم حقيقى است.. 514

264. حج 65- ثبات كل عالم، به اذن اللّه، به وسيله امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 521

265. حج 77و78- در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترين عبد صالح خداوند است.. 525

سوره مؤمنون

266. مؤمنون 1 تا 11- صفات مؤمنین در چهارده معصوم(علیهم السلام) و هم اکنون در حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 531

267. مؤمنون 52- امت واحده چهارده معصوم و هم اکنون حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند 537

268. مؤمنون 57 تا 61- یاران حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای بهترین صفات هستند 539

269. مؤمنون 73و74- صراطِ امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط مستقيم است.. 542

270. مؤمنون 101- ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با صداى آسمانى همراه است و در آن ظهور، مؤمنين برادر واقعى يكديگر هستند و از هم ارث می برند 544

سوره نور

271. نور 10- رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فضل و رحمت خداوند هستند. 546

272. نور 35- «يَهْدِي اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» حضرت قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 567

273. نور 36و37- در بيوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرين(علیهم السلام) و حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام خداوند بلند است.. 573

274. نور 53- یاران حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مخلصانه در خدمت اسلام و آن حضرت هستند و روی پرچمشان نوشته شده البیعه لله عزوجل. 585

275. نور 55- خداوند به ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و خلافت او وعده داده است 587

سوره فرقان

276. فرقان 11- هر سال دوازده ماه، هر شب و هر روز دوازده ساعت و امامان دوازده نفرند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام دوازدهم هستند. 597

277. فرقان 26- در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فقط خداوند عبادت خواهد شد 600

278. فرقان 54- و هو الذی خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا و کان ربک قدیرا... 602

279. فرقان 63 به بعد- عبدالرحمن، رسول خدا و ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام) هستند که اراده آن ها فانی در اراده خداوند است........... 605

280. فرقان 63- کامل ترین مصداق عبادالرحمن امامان معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که ایشان انسان کامل الکامل هستند. 609

281. فرقان 68و69- رسول خدا و امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام) معصوم و دارای مقام عصمت هستند ...... 613

282. فرقان 70- شرط پذیرش توبه، پذیرش ولایت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که ولایت آنها حسنات است.. 614

ص: 9

283. فرقان 74- خداوند حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به طور خاص و ائمه(علیهم السلام) و حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به طور عام بر متقین امام قرار داده است.. 618

سوره شعرا

284. شعرا 4- در ظهور حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گردنكشان تسليم آن حضرت مى شوند 622

285. شعرا 21- غیبت حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نظیر غیبت حضرت موسی(علیه السلام) است و خداوند روز به روز بر حکمت ایشان می افزاید و به وسیله ی غیبت جانشان حفظ می شود. 630

286. شعرا 83و84- حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) لسان صدق الآخرین است وحضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قائم موعود از فرزندان اوست.. 634

287. شعرا 205 تا 207- ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) براى ظالمان عذاب است 636

288. شعرا 217 تا 219- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ساجدین هستند 639

289. شعرا 227- اطاعت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، اطاعت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است. 640

سوره نمل

290. نمل 15- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وارث همه انبیاء و رسول خدا و امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) است....... 642

291. نمل 59- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برگزیده ی خداوند و بهترین خلق خداوند هستند 644

292. نمل 62- مضطر حقيقى حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و ایشان مستجاب الدعوه هستند 647

293. نمل 82- علامات ظهور حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج دجال و نزول حضرت مسيح(علیه السلام) از آسمان است.. 655

294. نمل 83- در ظهور حضور ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از هر امتى گروهى رجعت مى كنند. 659

295. نمل 89و90- «حسنه» ولايت و محبت اهل بيت(علیهم السلام) و ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و «سيّئه» انكار ایشان است. 662

296. نمل 93- اگر شکر نعمت های خداوند کنید خداوند آیاتش که یکی از مصادیقش ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است به شما نشان می دهد و می شناساند. 666

سوره فرقان

297. فرقان 63 به بعد- اراده خداوند بر اين قرار گرفته است تا مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يارانش را خليفه اللّه فى الارض گرداند 668

سوره قصص

298. قصص 6- وجود اقدس حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تسلی بخش قلب مقدس حضرت نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) 677

299. قصص 50- در هر عصر و زمانی باید حجت زنده در روی کره ی زمین باشد و امروز حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حجت زنده خداوند است.... 679

300. قصص 51- حضرت بقية اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قول خداوند هستند 682

منابع.......... 691

ص: 10

131. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) آگاه به حدود خداوند و حافظ آن هستن

131. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) آگاه به حدود خداوند و حافظ آن هستند و امروز حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آگاه ترین فرد به حدود خداوند و حافظ آن هستند

سوره توبه آیات 111 و 112

إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (111) التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنين(112)

همانا خداوند از مؤمنان جان ها و اموالشان را به بهای آنکه بهشت برای آنان باشد خریده؛ آنان که در راه خداوند جهاد می کنند، پس آنان [دشمنان دین] را می کشند و [در راه خداوند و دین] کشته می شوند این وعده ی حتمی و قطعی است بر خداوند در تورات و انجیل و قرآن [آمده است] و چه کسی از خداوند در عهدش باوفاتر است؟ پس [ای مؤمنان] بر این معامله ایی [پر سودی] که انجام داده اید شادمان باشید و این همان حقیقت پیروزی و سعادت بسیار بزرگ است .[آن مؤمنان همان] توبه کنندگان، عبادت کنندگان، سپاسگزاران، روزه داران، رکوع کنندگان، سجده کنندگان، امرکنندگان به معروف و بازدارندگان از منکر و پاسداران حدود و مقررات خداوند هستند؛ و مؤمنان را [به رحمت و رضوان خداوند] بشارت بده.

ص: 11

بار دیگر آیات الهی را بخوانید. صحبت از یک معامله است، معامله ای که یک طرفش خداوند است و طرف دیگرش انسان های کاملی هستند که با جان و مال در راه خداوند جهاد می کنند. آن ها برای برافراشته نگاه داشتن پرچم دین و هدایت مردم، در راه خداوند جهاد می کنند و در این جهاد آن قدر مصمم و معتقدند که یا دشمنان دین خداوند را می کشند و یا خودشان به شهادت می رسند. این ها کسانی هستند که خداوند در تورات و انجیل و قرآن از ایشان یاد می کند و حق این ها را بیان می کند. این ها تائب، عابد، حامد، روزه گیر و نمازگزارانی هستند که همیشه در رکوع و سجود به سر می برند. این ها آمر به معروف و ناهی از منکرند و حافظ حدود خداوند هستند. مزد ایشان فوز عظیم و رستگاری بزرگ و جنت است.

دقت بفرمایید معامله ای است که خریدار خداوند است. جنس مورد معامله تلاش و کوشش است؛ همراه با جان و مال انسان های کامل و یا بهتر بگویم انسان های کامل الکاملی هستند که این ها به فوز عظیم می رسند. مشکل است که بگوییم ایشان چه کسانی هستند. برای مشخص شدن به نزد افرادی می رویم که قرآن می فرمایند « وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب»(1) خداوند علم کتاب را در آن ها قرار داده است و علم کتاب « لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين»(2) است. یعنی هیچ تر و خشکی نیست جز آن که در کتاب مبین قرار دارد. (ایشان فقط چهارده معصوم(علیهم السلام) هستند.)

1. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 113 حدیث 142 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 857 حدیث 4762 آمده است:

صباح بن سيابة في قول الله: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ» قال: ثم قال: ثم وصفهم فقال: «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ» الآية، قال: هم الأئمة(علیهم السلام)

صباح بن سیابه درباره ی این آیه «همانا خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را خریده» از معصوم(علیهم السلام) سؤال کرد.سپس خداوند ایشان را وصف کرده و فرموده:«توبه کنندگان، عبادت کنندگان، سپاسگزاران» امام معصوم فرمودند که در این آیه منظور امامان(علیهم السلام) هستند.

ص: 12


1- .[1] سوره رعد آیه 43
2- . سوره انعام آیه 59

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی رضوان الله تعالی علیه مجلد 1 صفحه 306 و تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 382 آمده است:

و أما قوله « إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة» قال نزلت في الأئمة فالدليل على أن ذلك فيهم خاصة حين مدحهم و حلاهم و وصفهم بصفة لا يجوز في غيرهم فقال «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ فالْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ» هم الذين يعرفون المعروف كله صغيره و كبيره و دقيقه و جليه «وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ» هم الذين يعرفون المنكر كله صغيره و كبيره «وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ» هم الذين يعرفون حدود الله صغيرها و كبيرها و دقيقها و جليها و لا يجوز أن يكون بهذه الصفة غير الأئمة(علیهم السلام)

علی بن ابراهیم قمیe می گوید: اما فرموده خداوند «همانا خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را به بهای آنکه بهشت برای آنان باشد خریده» این آیه در شأن ائمه(علیهم السلام) میباشد [و رهبران پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است] چون خداوند در این آیه مؤمنین را به صفاتی (بسیار با ارزش) متصف ساخته است که به جز در امامان در هیچ کس دیگری پیدا نمی شودو برای افراد دیگری جایز نمی باشد «توبه کنندگان، عبادت کنندگان، سپاسگزاران، روزه داران، رکوع کنندگان، سجده کنندگان، امرکنندگان به معروف و بازدارندگان از منکر» آمرین به معروف کسانی هستند که کاملاً تمام معروف را میشناسند خواه آن معروف کوچک باشد یا بزرگ و دقیق آن و واضح آن معروف را [خودشان هم باید عامل به آن باشند] و ناهیان منکر کسانی هستند که منکر را کامل می شناسد چه کوچک باشد و چه بزرگ «و پاسداران حدود و مقررات خداوند هستند» ایشان کسانی اند که حدود خداوند را اعم از بزرگ و کوچک و دقیق و آشکار آن حدود را می شناسند [هم حدود الهی را دقیقا بشناسند و هم حافظ آن باشند] و جایز نیست که غیر از ائمه به این صفات باشند [این صفات جز در امامان(علیهم السلام) و جانشینان بر حق رسول خدا (صلی الله علیه و آله)در هیچ کس دیگر یافت نمی شود].

ص: 13

3. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 114 حدیث 145، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 856 حدیث 4755، تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 330 و اصول کافی مجلد 7 صفحه 251 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 76 باب 81 صفحه 99 حدیث 10 آمده است(1):

عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: مَنْ أَخَذَ سَارِقاً فَعَفَا عَنْهُ فَإِذَا رُفِعَ إِلَى الْإِمَامِ قَطَعَهُ وَ إِنَّمَا الْهِبَةُ قَبْلَ أَنْ يُرْفَعَ إِلَى الْإِمَامِ وَ كَذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ «وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ» فَإِذَا انْتَهَى الْحَدُّ إِلَى الْإِمَامِ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَتْرُكَهُ

یونس بن عبدالرحمان می گوید: حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: صاحب مال، دزد مال خود را بعد از رفع آن به امام نمی تواند که ببخشد و فایده به بخشیدن آن مترتب نمی گردد بلکه امام قطع ید او می کند و قبل از مرافعه و رجوع به امام، صاحب مال می تواند سارق را ببخشد. این است معنی قول خدای تعالی که فرمودند «وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ» ­ پس هنگامی که حد به امام منتهی شود برای احدی جایز نیست که آن را ترک کند

ص: 14


1- . در کافی با اضافات آمده است: عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ أَخَذَ سَارِقاً فَعَفَا عَنْهُ فَذَاكَ لَهُ فَإِنْ رُفِعَ إِلَى الْإِمَامِ قَطَعَهُ فَإِنْ قَالَ الَّذِي سُرِقَ مِنْهُ أَنَا أَهَبُ لَهُ لَمْ يَدَعْهُ الْإِمَامُ حَتَّى يَقْطَعَهُ إِذَا رُفِعَ إِلَيْهِ وَ إِنَّمَا الْهِبَةُ قَبْلَ أَنْ يُرْفَعَ إِلَى الْإِمَامِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ Nوَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِM فَإِذَا انْتَهَى الْحَدُّ إِلَى الْإِمَامِ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَتْرُكَه.

132. هر كس با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد با صادقين است

سوره توبه آيه 119

يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، تقوى پيشه كنيد و با راستگويان باشيد.

حاكم حسكانى حنفى از علماى قرن پنجم هجرى قمرى در كتاب شواهد التنزيل صفحه 224 در ذيل اين آيه هشت حديث مى آورد كه صادقين چه كسانى هستند كه مسلمين مى بايست با آن ها همراه باشند.

در حديث اول مى فرمايد صادقين حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و حضرت على(علیه السلام) هستند و در حديث دوم مى گويد صادقين على بن ابى طالب(علیه السلام) است و در حديث سوم مى گويد: صادقين حضرت علی(علیه السلام) و شيعيان حضرت على(علیه السلام) و حزب على بن ابى طالب(علیه السلام) هستند.

حديث چهارم چنين است: حاكم حسكانى گويد كه نقل حديث كرد ما را على بن عباس مقانعى از جعفربن محمّدبن حسن از احمدبن صبيح اسدى از مفضل بن صالح از جابر از ابى جعفر محمّدبن على الباقر(علیهما السلام) در فرمايش خداوند «وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ» با راستگويان باشيد، فرمودند: با آل محمّد(صلی الله علیه و آله) باشيد.

در حديث پنجم و ششم نيز مى فرمايد كه با حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) باشيد.

در حديث هفتم مى فرمايد:... عن ابن عباس فى قول اللّه تعالى: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ» صادقين حضرت على(علیه السلام) واصحاب حضرت على(علیه السلام) هستند.و در حديث هشتم آورده است حاكم حسكانى مى گويد: خبر داد ما را عقيل... از نافع از عبداللّه بن عمر در مورد فرموده خداوند «اتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ» با راستگويان باشيد؛

ص: 15

يعنى، با محمّد(صلی الله علیه و آله) و اهل بيت محمّد(صلی الله علیه و آله) باشيد.

از مجموعه اين احاديث نتيجه مى گيريم كه منظور آيه از «صادقين» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و اهل بيت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و شیعیان آن حضرت(علیه السلام) هستند و امروزه بر روى كره زمين هيچ كس به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نزديك تر از حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيست و ما اگر بخواهيم مؤمن واقعى باشيم، بايد با ایشان باشيم و هر كس با آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد از صادقين است.

1. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 863 حدیث 4789 و اصول کافی مجلد 1 صفحه 208 حدیث 2 و تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 280 حدیث 394 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» قَالَ الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ.

ابن ابى نصر مى گويد از امام رضا(علیه السلام) از فرموده خداوند عزوجل سؤال كردم « اى كسانى كه ايمان آورده ايد، تقوى پيشه كنيد و با راستگويان باشید » فرمود: مقصود از صادقون ائمه(علیهم السلام) هستند و آنها که اطاعت آنها را تصدیق کنند.

2. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 864 حدیث 4791 و تفسیر قمی مجلد 1 صفحه 307، بحارالانوار مجلد 35 باب 21 صفحه 408 حدیث 1 و شواهد التنزیل حاکم حسکانی مجلد 1 صفحه 344 حدیث 355 آمده است:

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) فى قوله: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ» قَالَ: مَعَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام).

جابر از امام باقر(علیه السلام) نقل مى كند كه درباره آيه شريفه«اى كسانى كه ايمان آورده ايد، تقوى پيشه كنيد و با راستگويان باشید» فرمودند: با على بن ابى طالب(علیه السلام) باشيد.3. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 865 حدیث 4799، بحارالانوار مجلد 24 باب 26 صفحه 31، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 280 حدیث 392 و شواهدالتنزیل حاکم حسکانی مجلد 1 صفحه 342 آمده است:

وَ رَوَى جَابِرٌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ «كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» قَالَ مَعَ آلِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام).

ص: 16

جابر از حضرت امام صادق(علیه السلام) روایت مى کند درباره فرمایش خداوند «با راستگویان باشید» امام فرمود با آل محمّد(صلی الله علیه و آله) باشيد.

4. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 865 حدیث 14 آمده است:

روى عن النبى(صلی الله علیه و آله) سئل عن الصادق(علیه السلام) ههنا؟ فقال هم على(علیه السلام) و فاطمة(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) و ذريتهم الطاهرون(علیهم السلام) الى يوم القيامة.

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از صادقين سؤال شد، فرمودند: صادقين حضرت على(علیه السلام) و حضرت فاطمه(علیها السلام) و حضرت حسن(علیه السلام) و حضرت حسين(علیه السلام) و ذريه ی طاهرين ایشان (علیهم السلام) تا روز قيامت هستند.

5. در تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 864 حدیث 4792 و کتاب سلیم بن قیس هلالی مجلد 2 صفحه 647 و کتاب اسرار آل محمد ( ترجمه کتاب سلیم بن قیس هلالی) صفحه 297 آمده است:

سليم بن قيس الهلالي: في حديث المناشدة قال أميرالمؤمنين(علیه السلام): «فأنشدتكم الله جل اسمه، أ تعلمون أن الله أنزل «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» فقال سلمان: يا رسول الله، أ عامة هي أم خاصة؟ فقال: أما المؤمنون فعامة لأن جماعة المؤمنين أمروا بذلك، و أما الصادقون فخاصة لأخي علي و الأوصياء من بعده إلى يوم القيامة؟». قالوا: اللهم نعم.

از اميرالمؤمنين(علیه السلام) روايت شده كه در جمع مهاجرين و انصار در هنگام خلافت عثمان خطاب به آنان فرمود: شما را به خدا قسم مى دهم آيا مى دانيد كه خداوند این آیه را نازل کرد «وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» سلمان عرض كرد: یا رسول الله، آیا اين آيه عموميت دارد يا مربوط به افراد خاصى مى باشد؟ حضرت فرمودند: امر شدگان همه مؤمنین هستند که به این مطلب دستو داده شده اند [و در آيه عامه مؤمنين مد نظر هستند]، ولى صادقینمخصوص برادرم علی و جانشينان بعد او تا روز قيامت است. همگى در پاسخ حضرت علی(علیه السلام) گفتند: آرى به خدا قسم [چنين است].

6. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 208 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِالْحَمِيدِ عَنْ مَنْصُورِبْنِ يُونُسَ عَنْ سَعْدِبْنِ طَرِيفٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَحْيَا حَيَاةً تُشْبِهُ حَيَاةَ الْأَنْبِيَاءِ وَ يَمُوتَ مِيتَةً تُشْبِهُ مِيتَةَ الشُّهَدَاءِ وَ يَسْكُنَ الْجِنَانَ الَّتِي غَرَسَهَا الرَّحْمَنُ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً وَ لْيُوَالِ وَلِيَّهُ وَ لْيَقْتَدِ بِالْأَئِمَّةِ

ص: 17

مِنْ بَعْدِهِ فَإِنَّهُمْ عِتْرَتِي خُلِقُوا مِنْ طِينَتِي. اللَّهُمَّ ارْزُقْهُمْ فَهْمِي وَ عِلْمِي وَ وَيْلٌ لِلْمُخَالِفِينَ لَهُمْ مِنْ أُمَّتِي اللَّهُمَّ لَا تُنِلْهُمْ شَفَاعَتِي

از امام باقر(علیه السلام) روايت شده كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر كس دوست دارد زندگى و حياتش شبیه به زندگى انبياء و مرگش همانند مرگ شهدا باشد و [جايگاهش در آخرت] بهشت هایی باشد که خداوند رحمان آن را غرس نموده، پس بايد دوستدار و تحت ولایت حضرت على(علیه السلام) و دوستدار دوستان ایشان باشد و به امامان بعد از او اقتدا كند، همانا آنان عترت من هستند، از طينت وسرشت من خلق شده اند. خداوندا، فهم و علم مرا به آن امامان تفضل فرما و واى بر مخالفين ايشان از امت من، پروردگارا شفاعت مرا شامل حالشان مگردان.

7. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 208 آمده است:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) (1) وَ إِنَّ الرَّوْحَ وَ الرَّاحَةَ وَ الْفَلْجَ (2) وَ الْعَوْنَ وَ النَّجَاحَ وَ الْبَرَكَةَ وَ الْكَرَامَةَ وَ الْمَغْفِرَةَ وَ الْمُعَافَاةَ وَ الْيُسْرَ وَ الْبُشْرَى وَ الرِّضْوَانَ وَ الْقُرْبَ وَ النَّصْرَ وَ التَّمَكُّنَ وَ الرَّجَاءَ وَ الْمَحَبَّةَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً وَ ائْتَمَّ بِهِ وَ بَرِئَ مِنْ عَدُوِّهِ وَ سَلَّمَ لِفَضْلِهِ وَ لِلْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أُدْخِلَهُمْ فِي شَفَاعَتِي وَ حَقٌّ عَلَى رَبِّي تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يَسْتَجِيبَ لِي فِيهِمْ فَإِنَّهُمْ أَتْبَاعِي وَ مَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي.حضرت باقر(علیه السلام) از رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) روايت فرمودند: آسایش و راحتى و غلبه و اعانت و پيروزى و بركت و كرامت و مغفرت و عافيت و آسانى و بشارت و رضوان و تقرب و يارى و تمكن و اميد و محبت از خداوند بزرگ برای کسی است که تحت ولایت علی بوده و به آن اقتدا کند (همه و همه در سايه ی تولاى حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) و اقتدا به آن حضرت حاصل میشود) و از دشمن او بیزار و متنفر بوده (تبرى از دشمنان ایشان لازم است) و تسلیم فضائل ایشان و جانشينان بعدش باشد، حق بر منِ (رسول اللّه(صلی الله علیه و آله))است كه اين افراد را در شفاعتم داخل كنم و سزاوار است بر پروردگارم تبارک و تعالی که مرا در مورد ایشان استجابت کند(شفاعت من را درباره ی دوستان حضرت على(علیه السلام) و اولادش

ص: 18


1- . لعله كان عليه السلام في حديث يرويه عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله كما يظهر من آخر الخبر.
2- .[2] الفلج بالجيم بمعنى الغلبة و في بعض النسخ[ الفلح] و في بعضها[ الفلاح]. و النجاح: الفوز بالمطلوب. و المعافاة: دفع اللّه تعالى عنه مكاره الدنيا و العقبى.( آت)

قبول نمايد) پس همانا ایشان تابعین من هستند و هرکس مرا تبعیت کند پس همانا از من است.

از مجموعه ی این احاديث مى توانيم نتيجه بگيريم كه صادقين رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و امامان از فرزندان آن حضرت(علیهم السلام) هستند، و آخرين اين امامان در حال حاضر حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه هر كس با ایشان باشد روح، راحتى، رستگارى، اعانت، پيروزى، بركت، كرامت، مغفرت، عافيت، آسانى، بشارت، رضوان، تقرب، يارى، تمكن، اميد و محبت از آن او خواهد بود.

ص: 19

133. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)

133. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) بزرگ ترین آیت خداوند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز یکی از آیه ها ی خداوند است

سوره یونس آیات 7 و 8

إِنَّ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ(7) أُولئِكَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُون(8)

به تحقیق آن ها که ملاقات و بازگشت به سوی ما را امید ندارند و به حیات و زندگی دنیا راضی شدند و به آن آرام گرفتندو آن هایی که از آیات و نشانه های ما غافل شدند، آنانند کسانی که عاقبت در جهنم منزل خواهند گرفت به خاطر اعمال و کردار زشت خودشان [که با اختیار خودشان] کسب مى کردند.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 309، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 294، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 395، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 15، بحارالانوار مجلد 23 باب 11 صفحه 206 حدیث 2 و کتاب الف آیه صفحه 149 آمده است:

وَ قَوْلُه «إِنَّ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا» أي لا یُؤْمِنوُنَ بِهِ «وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ» قال الآيات أميرالمؤمنين(علیه السلام) و الأئمة(علیهم السلام) وَ الدَّلِيلُ عَلَى ذَلِكَ قَوْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) «مَا لِلَّهِ آيَةٌ أَكْبَرُ مِنِّي»

علی بن ابراهیم قمی روایت می کند که منظور از« لا يَرْجُونَ لِقاءَنا» یعنی ایمان به لقاء الله ندارند و «و به حیات و زندگی دنیا راضی شدند و به آن آرام گرفتندو آن هایی که از آیات و نشانه های ما غافل شدند» مراد از آیات، حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امامانمعصوم(علیهم السلام) هستند و دلیل بر این مطلب فرمایش حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که فرمودند: خدای تعالی را آیتی بزرگ تر از من نیست.

ص: 20

2. در کتاب ینابیع المودة باب 95 صفحه 495 آمده است:

و عن عبدالرحمن ابن کثیر قال: سئلتُ جعفر الصادق(علیه السلام) عن قوله تعالی «عَمَّ يَتَساءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظيمِ * الَّذي هُمْ فيهِ مُخْتَلِفُون» سئلته عن قوله تعالی« هنالک الولایة لله الحق» قال: ولایة امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) کان یقول ما لله نباءٌ هو اَعظَمُ مِنّی و لا لله آیةٌ اکبر مِنّی

از حضرت صادق درباره فرموده خداوند متعال «درباره چه چیز از یکدیگر می پرسند؟ * از آن خبر بزرگ * که همواره درباره آن با یکدیگر اختلاف دارند» پرسیدم از او از قول خداوند متعال «در آنجا [که گرفتاری از همه سو انسان را احاطه می کند] ولایت ویژه خدای به حق است» خداوند امام فرمودند [منظور از ولایت]ولایت امیرالمؤمنین علی است آنچنانکه ایشان می فرمودند برای خداوند خبری عظیم تر از من و نشانه ای بزرگتر از من نیست.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر وجود اقدس حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بزرگ ترین آیت کبری خداوند هستند. ما در اینجا باید بگوییم هم کتاب الله آیت خداوند است و هم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و عترت عظیم او آیت کبری خداوند هستند. هرکس کتاب الله و عترت را منکر شود ایمان محکم و استوار ندارد و او به این زندگی بی ارزش دنیا سرگرم شده و به آن راضی گردیده است و او از آیات الهی غافل است و سرمنزل و مأوای او جهنم خواهد بود. امروزه نیز هرکس وجود اقدس حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را منکر شود او

اولاً: منکر لقاء الله است.

ثانیاً: منکر معاد و قیامت است.

ثالثاً: او راضی شده است به حطام ناقابل دنیا و به آن سرگرم است.

رابعاً: او از آیت کبری الهی و وجود اقدس حضرت ولی عصر(علیه السلام) غافل است.

خامساً: جایگاه او آتش جهنم خواهد بود.در یک کلام مات میتة الجاهلیة مات میة کفر و نفاق یعنی مردن در جهل نسبت به امامان معصوم(علیهم السلام) مردن در حالت کفر و نفاق است.

ص: 21

2. کتاب کمال الدین مجلد 2 باب 43 صفحه 469 حدیث 22، بحارالانوار مجلد 52 باب 18 صفحه 42 حدیث 32 و تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 469 حدیث 41 آمده است:

حدثنا ابوالحسن بن علی بن موسی بن احمدبن ابراهیم بن محمدبن عبدالله بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب(علیهم السلام) قال: وجدت فی کتاب ابی قال: حدثنا محمدبن احمد الطوال عن ابیه عن الحسن بن علی الطبری عن ابی جعفر محمدبن الحسن بن علی بن ابراهیم ابن مهزیار قال: سمعت ابی یقول: سمعت جدی علی بن ابراهیم بن مهزیار یقول

... فَقَالَ لِي: يَا ابْنَ مَهْزِيَارَ كَيْفَ خَلَّفْتَ إِخْوَانَكَ فِي الْعِرَاقِ قُلْتُ فِي ضَنْكِ عَيْشٍ وَ هَنَاةٍ قَدْ تَوَاتَرَتْ عَلَيْهِمْ سُيُوفُ بَنِي الشَّيْصُبَانِ فَقَالَ «قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ» كَأَنِّي بِالْقَوْمِ قَدْ قُتِلُوا فِي دِيَارِهِمْ وَ أَخَذَهُمْ أَمْرُ رَبِّهِمْ لَيْلًا وَ نَهَاراً فَقُلْتُ مَتَى يَكُونُ ذَلِكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ إِذَا حِيلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ سَبِيلِ الْكَعْبَةِ بِأَقْوَامٍ «لا خَلاقَ لَهُمْ» وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْهُمْ بِرَاءٌ وَ ظَهَرَتِ الْحُمْرَةُ فِي السَّمَاءِ ثَلَاثاً فِيهَا أَعْمِدَةٌ كَأَعْمِدَةِ اللُّجَيْنِ تَتَلَأْلَأُ نُوراً وَ يَخْرُجُ السَّرُوسِيُ مِنْ أَرْمِينِيَّةَ وَ آذَرْبِيجَانَ يُرِيدُ وَرَاءَ الرَّيِّ الْجَبَلَ الْأَسْوَدَ الْمُتَلَاحِمَ بِالْجَبَلِ الْأَحْمَرِ لَزِيقَ جَبَلِ طَالَقَانَ فَيَكُونُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْمَرْوَزِيِّ وَقْعَةٌ صَيْلَمَانِيَّةٌ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَهْرَمُ مِنْهَا الْكَبِيرُ وَ يَظْهَرُ الْقَتْلُ بَيْنَهُمَا فَعِنْدَهَا تَوَقَّعُوا خُرُوجَهُ إِلَى الزَّوْرَاءِ فَلَا يَلْبَثُ بِهَا حَتَّى يُوَافِيَ بَاهَاتَ (1) ثُمَّ يُوَافِيَ وَاسِطَ الْعِرَاقِ فَيُقِيمُ بِهَا سَنَةً أَوْ دُونَهَا ثُمَّ يَخْرُجُ إِلَى كُوفَانَ فَيَكُونُ بَيْنَهُمْ وَقْعَةٌ مِنَ النَّجَفِ إِلَى الْحِيرَةِ إِلَى الْغَرِيِّ وَقْعَةٌ شَدِيدَةٌ تَذْهَلُ مِنْهَا الْعُقُولُ فَعِنْدَهَا يَكُونُ بَوَارُ الْفِئَتَيْنِ وَ عَلَى اللَّهِ حَصَادُ الْبَاقِينَ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَى «بسم الله الرحمن الرحيم أَتاها أَمْرُنا لَيْلًا أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ»(2) فَقُلْتُ سَيِّدِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا الْأَمْرُ قَالَ نَحْنُ أَمْرُ اللَّهِ وَ جُنُودُهُ قُلْتُ سَيِّدِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حَانَ الْوَقْتُ قَالَ «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»(3)

این روایت، روایتی مفصل است در ضمن ملاقات علی بن ابراهیم بن مهزیار که ابی جعفر محمدبن الحسن بن علی بن مهزیار اهوازی از جدش علی بن ابراهیم بن مهزیار روایت کرده است که در ضمن ملاقاتی که با حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته است حضرت به او فرمودند: ای پسر مهزیار، برادران مذهبی خود را در عراق به چه وضعی واگذاردی؟ گفتم: درزندگانی تنگ و گرفتاری؛شمشیرهای بنی­ شیصبان(4) پیاپی بر آن ها فرود می آیند (منظور بنی العباس هستند) حضرت فرمودند: «خداوند آن ها را بکشد چگونه [از حق به باطل] منحرف می شوند» گویا همان

ص: 22


1- . في البحار« ماهان» و قال: أى الدينور و نهاوند.
2- .[2] سوره يونس آیه 24
3- . سوره قمر آیه 1
4- . در بعضی نسخه ها بنی شیطان آمده است که منظور بنی العباس است.

مردم نابکار را می بینم که در خانه های خود کشته شده اند و در آنجا (به زمین) افتاده اند و امر پروردگارشان آن ها را شب و روز در برگرفته. عرض کردم: چه وقتی یابن رسول الله(صلی الله علیه و آله) این واقعه اتفاق خواهد افتاد؟ فرمودند: وقتی نشانه های زیر پدیدار گردد:

1. مردمی که از آخرت بهره ای ندارند و خداوند و رسولش از آن ها بیزار هستند، میان شما و کعبه مقدسه حائل گردند.(1)

2. سرخی در آسمان پدیدار شود و در آن ستون هایی سرخ رنگ که از آن ها نور می درخشد دیده شود.

3. از سرزمین ارمنستان و آذربایجان سروسی به شورش برخیزد و آن ها قصد کوه سیاهی که به کوه سرخ در آن سمت ری چسبیده است را داشته باشد همان کوهی که در کنار کوه های طالقان است و میان او و مروزی نبرد سختی درگیرد که کودکان در آن پیر شوند و بزرگ سالان زمین گیر گردند و کشتار میان آن ها پدیدار شود. در این هنگام انتظار داشته باشید که به سمت زورا بیرون رود و در آن چندان نماند که با باهات روبه رو گردد، به وسط عراق برسد، یک سال یا کمتر در آن بماند و به طرف کوفه حرکت کند و میان آن ها جنگی راه افتد که از نجف تا حیره و غری را فراگیرد. نبردی سخت باشد که عقل ها را برباید در این موقع هر دو دسته نابود شوند و خداوند باقی ماندگان آن ها را درو کند. پس حضرت آیه 24 سوره یونس را تلاوت فرمودند «بسم الله الرحمن الرحیم * أَتاها أَمْرُنا لَيْلًا أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ » ناگهان فرمان ما به شب یا روز می رسد و آن همه زیور زمین را درو کنیم و چنان خشک گردد که گویی روز قبل در آن هیچ چیز نبوده است. عرض کردم: ای پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در این آیه امر چیست؟ حضرت فرمودند: ما امر خداوند و جند وقشون او هستیم عرض کردم: ای آقای من، ای پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن وقت کی خواهد بود؟ حضرت فرمودند: آن وقت و اقتربت الساعة و انشق القمر

ص: 23


1- .[2]و نگذارند که شما به حج بروید.

134. خداوند با منتظران است

سوره يونس آيه 20

وَ يَقُولُونَ لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّما الغَيْبُ لِلّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ

و مى گويند چرا آيتى از طرف پروردگارش بر او نازل نشده؟ پس بگو این است و جز اين نيست كه غيب از آن خداست پس شما منتظر باشيد، همانا من نيز با شما از منتظرانم.

1. خواجه كلان قندوزى حنفى در كتاب ينابيع المودة صفحه 423 آورده است:

و عن يحيى ابن ابوالقاسم قال، قال جعفربن الصادق رضى الله عنه فى قوله تعالى فى سورة يونس «وَ يَقُولُونَ لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّما الغَيْبُ لِلّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ» قال: الغيب فى هذه الاية هو الحجة القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

يحيى بن ابوالقاسم مى گويد حضرت جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: در مورد اين كه فرموده خداوند متعالى است در سوره يونس «و مى گويند چرا آيتى از طرف پروردگارش بر او نازل نشده، پس بگو این است و جز اين نيست كه غيب از آن خداست. پس شما منتظر باشيد، همانا من نيز با شما از منتظرانم.» غيب در اين آيه مباركه حجة القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

از اين آيه و اين روايت چنين مى توانيم نتيجه بگيريم:

اول: اينكه مى فرمايند: « إِنَّما الغَيْبُ لِلّهِ» اين غيب وجود اقدس حضرت قائم مطلق حجةبن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

دوم: خداوند مى فرمايند همه منتظر ظهور او باشيد كه من هم با شما از منتظرانم، پس مسلمان واقعى يك منتظر واقعى است و اين دستور خداوند متعال است.

ص: 24

سوم: در اين آيه و اين حديث منظور از آيات ائمه طاهرين(علیهم السلام) هستند كه وجود آن ها بزرگ ترين آيات و معجزات الهى است و منظور از «آيه» وجود اقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. (مختصرا در آیات 7 و 8 همین سوره این بحث را مطرح کردیم.)

2. در كتاب كمال الدين مجلد 2 باب 33 صفحه 340 حديث 20 ف کتاب تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 124 حدیث 315، کتاب بحارالانوار مجلد 51 باب 5 صفحه 44 حدیث 29 و كتاب المحجة صفحه 169 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الدَّقَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ قَالَ سَأَلْتُ الصَّادِقَ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «الم ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» فَقَالَ الْمُتَّقُونَ شِيعَةُ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ الْغَيْبُ فَهُوَ الْحُجَّةُ الْغَائِبُ وَ شَاهِدُ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَل «وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ».

ابن بابويه گويد: حديثمان داد على بن احمدبن محمّد دقاّق گويد: حديثمان آورد احمدبن ابى عبداللّه كوفى، گويد: حديثمان داد موسى بن عمران نخعى، از عمويش حسين بن يزيد، از على بن ابى حمزه، از يحيى بن القاسم كه گفت: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی فرموده خداى عزّوجلّ: «الم در اين كتاب هيچ ترديدى نيست، هدايتگر متقيان است؛ كسانى كه به غيب ايمان می آورند.» پرسيدم، فرمود: متقيان، شيعيان على(علیه السلام) هستند و غيب همان حجت [قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)] غائب مى باشد و شاهد بر اين فرموده خداوند عزّوجلّ است: «و [كافران] گويند چرا آيتى از پروردگارش بر او نازل نمى شود، پس بگو همانا غيب مخصوص خداوند است، پس منتظر باشيد كه من از منتظران هستم.»

3. درکمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 باب 55 صفحه 645 حدیث 5، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 131 حدیث 5165 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو صَالِحٍ خَلَفُ بْنُ حَمَّادٍ الْكَشِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ» فَعَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ إِنَّمَا يَجِي ءُ الْفَرَجُ عَلَى الْيَأْسِ فَقَدْ كَانَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ.

ص: 25

تفسیر محمد بن أبی نصر گوید که امام رضا(علیه السلام) فرمودند: چه نیکوست صبر و انتظار فرج آیا فرموده خداوند عزوجل را نشنیدی «و انتظار برید که من [هم] با شما منتظرم» و «پس منتظر باشید که من [هم] با شما از منتظرانم» پس بر شما باد به صبر و بردباری؛ چرا که گشایش، پس از ناامیدی فرا می رسد و به تحقیق، کسانی که پیش از شما بودند، از شما بردبارتر بودند.

4. در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 باب 55 صفحه 645 حدیث 4، بحارالانوار مجلد 52 باب 22 صفحه 128 حدیث 22، تفسیر نور الثقلین مجلد 2 صفحه297 حدیث 33 و برهان مجلد 3 صفحه 21 حدیث4864 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْفَرَجِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ« فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ»

محمد بن فضیل از حضرت ابی الحسن الرضا روایت می کند که گفت: از امام درباره فرج سؤال کردم.امام فرمودند: همانا خداوند عزوجل می فرماید«پس منتظر باشید که من [هم] با شما از منتظرانم»

5. در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 باب 36 صفحه 377 حدیث 1 و بحار الانوار مجلد51 باب 9 صفحه 156 حدیث 1 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى الدَّقَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الصُّوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو تُرَابٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى الرُّويَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَظِيمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) الْحَسَنِيُّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْقَائِمِ أَ هُوَ الْمَهْدِيُّ أَوْ غَيْرُهُ فَابْتَدَأَنِي فَقَالَ لِي يَا أَبَا الْقَاسِمِ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَجِبُ أَنْ يُنْتَظَرَ فِي غَيْبَتِهِ وَ يُطَاعَ فِي ظُهُورِهِ وَ هُوَ الثَّالِثُ مِنْ وُلْدِي وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّنَا بِالْإِمَامَةِ إِنَّهُ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فِيهِ فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيُصْلِحُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ كَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ كَلِيمِهِ مُوسَى(علیه السلام) إِذْ ذَهَبَ لِيَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِيٌّ ثُمَّ قَالَ ع أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِيعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَجِ.

عبدالعظیم حسنی گفت: بر سید ام حضرت محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب(علیه السلام) داخل شدم و می خواستم از او از قائمسؤال کنم که

ص: 26

آیا او مهدی است یا غیر او؟ پس امام ابتدا فرمودند و گفتند: ای ابوالقاسم، قائم ما آن مهدی است که انتظار او در غیبتش واجب است و در ظهورش مورد اطاعت است و او سوم از فرزندان من است، قسم به کسی که محمد را به نبوت مبعوث کرد و ما را به امامت مخصوص کرد، به درستی که اگر از دنیا باقی نماند مگر یک روز، خداوند آن روز را انقدر طولانی می گرداند که تا [مهدی] در آن روز خروج کند، پس زمین را پر از قسط و عدل می کند چنانکه از جور و ظلم مملوء شده باشد و همانا خداوند تبارک و تعالی امر [ظهور] او را در یک شب اصلاح می کند همان طورکه امر کلیمش، موسی را اصلاح کرد هنگامی که [موسی] رفت تا برای خانواده اش آتشی بگیرد، پس برگشت درحالی که رسول و نبی بود سپس امام فرمودند: برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.

6. در در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 باب 36 صفحه 378 حدیث 3 و بحارالانوار

مجلد 51 باب 9 صفحه 157 حدیث 4 آمده است:

كفاية الأثر مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ عُبْدُوسٍ عَنِ ابْنِ قُتَيْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنِ الصَّقْرِبْنِ أَبِي دُلَفَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ مُحَمَّدَبْنَ عَلِيٍّ الرِّضَا(علیهما السلام) يَقُولُ الْإِمَامُ بَعْدِي ابْنِي عَلِيٌّ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ قَوْلُهُ قَوْلِي وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ الْإِمَامُ بَعْدَهُ ابْنُهُ الْحَسَنُ أَمْرُهُ أَمْرُ أَبِيهِ وَ قَوْلُهُ قَوْلُ أَبِيهِ وَ طَاعَتُهُ طَاعَةُ أَبِيهِ ثُمَّ سَكَتَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَمَنِ الْإِمَامُ بَعْدَ الْحَسَنِ فَبَكَى(علیه السلام) بُكَاءً شَدِيداً ثُمَّ قَالَ إِنَّ مِنْ بَعْدِ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ الْمُنْتَظَرُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ لِمَ سُمِّيَ الْقَائِمَ قَالَ لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِكْرِهِ وَ ارْتِدَادِ أَكْثَرِ الْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ سُمِّيَ الْمُنْتَظَرَ قَالَ إِنَّ لَهُ غَيْبَةً يَكْثُرُ أَيَّامُهَا وَ يَطُولُ أَمَدُهَا فَيَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الْمُخْلِصُونَ وَ يُنْكِرُهُ الْمُرْتَابُونَ وَ يَسْتَهْزِئُ بِهِ الْجَاحِدُونَ وَ يَكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ يَنْجُو فِيهَا الْمُسْلِمُونَ.

حضرت جواد(علیه السلام) فرمودند: امام بعدی، پسرم علی است، امر او امر من وقول او قول من و اطاعتش، اطاعت من است و امام بعد از، پسرش حسن می باشد، امر او امر پدرش و قول او قول پدرش و اطاعتش اطاعت پدرش است، سپس سکوت فرمودند.به ایشان گفتم: ای پسر رسول خدا پس امام بعد از حسن کیست؟ پس امام به شدت گریه کردند، سپس فرمود همانا بعد از حسن، پسرش قائم به حق منتظر است، پس به ایشان گفتم :ای فرزند رسول خدا برای چه قائم نامیده شده است؟ فرمود: برای اینکه او بعد از از بینرفتن یادش و

ص: 27

ارتداد بسیاری از قائلین به امامتش، قیام می کند.پس به او گفتم: و برای چه منتظَر نامیده شده است؟ فرمود:همانا برای او غیبتی است که ایام آن زیاد می شود و مدتش طولانی شده، پس افراد مخلص منتظر خروج او می باشند و شک کنندگان او را انکار می کنند و ستیزه جویان او را استهزاء کرده و در آن موقع تعیین کنندگان وقت [ظهور] دروغ می گویند و در آن زمان عجله کنندگان هلاک می شوند و تسلیم شوندگان نجات می یابند.

7. در أمالی صدوق صفحه 489 و بحارالانوار مجلد 51 باب 6 صفحه 143 حدیث 3 آمده است:

و بالاسناد عن ابن ابی عمیر، عمّن سمع اباعبدالله(علیه السلام) یقول: لکلّ اُناس دولةٌ یرقبونها و دولتنا فی آخر الدهر تظهرُ

صدوق حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: برای همه مردم دولتی است که انتظار آن را می برند و دولت ما در آخر دهر است که ظاهر می شود.

8. در سنن ترمذی مجلد 5 صفحه 565 حدیث 3571 آمده است:

روی الترمذی باسناده عن ابی الاحوص، عن عبدالله قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): سَلوا الله من فضله، فإنَّ الله عزوجل یحبّ أن یُسأل و أفضل العبادة انتظار الفرج.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: از خداوند از فضلش درخواست کنید پس همانا خداوند عزوجل دوست می دارد که درخواست شود و افضل عبادت انتظار فرج است.

ص: 28

135. تحولات در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بنيادى است

در سوره يونس آيه 24

إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها أَتاها أَمْرُنا لَيْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

این است و جز این نیست که مَثَل زندگى و حيات دنيا مانند آبى است كه از آسمان نازل کرده ایم تا به وسيله ی آن، انواع مختلف گياهانى كه انسان ها و حیوانات از آن می خورند از زمين برويد تا آن گاه كه زمين از خرمى و سبزى آراسته و آرايش گردد و مردمش خودشان را بر آن متصرف و قادر بپندارند، ناگهان فرمان ما شب هنگام يا در روز فرا مى رسد و آن را [همه زيور زمين را] چنان درو می كنيم [و چنان خشك گردد] كه گويى روز قبل در آن هيچ چيز نبوده است، اين گونه آيات را براى اهل تفكر شرح می دهیم.

1. در كتاب دلائل الامامه صفحه 468 «معرفة وجوب القائم» حدیث 456 (نوشته محمّدبن جرير طبرى، مفسّر و مورخ بزرگ اهل سنت) آمده است:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ النَّهَاوَنْدِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْقَاسَانِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ سَيْفٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)، قَالَ: نَزَلَتْ فِي بَنِي فُلَانٍ ثَلَاثُ آيَاتٍ: قَوْلُهُ (عَزَّ وَ جَلَّ): «حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها أَتاها أَمْرُنا لَيْلًا أَوْ نَهاراً» يَعْنِي الْقَائِمَ بِالسَّيْفِ «فَجَعَلْناها حَصِيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْس» وَ قَوْلُهُ (عَزَّ وَ جَلَّ):« فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ* فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»(1) قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): بِالسَّيْفِ. وَ قَوْلُهُ (عَزَّ وَ جَلَّ):« فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ*

ص: 29


1- . 5 الأنعام 6: 44 و 45.

لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ»(1) يَعْنِي الْقَائِمَ(علیه السلام)، يَسْأَلُ بَنِي فُلَانٍ عَنْ كُنُوزِ بَنِي أُمَيَّةَ

ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى به اسنادش از ابوعلى حسن بن على نهاوندى، گفت: حديثمان داد محمّدبن احمد كاشانى، گفت: حديثمان داد على بن سيف، گفت: حديثمان داد پدرم از مفضل بن عمر، از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) كه فرمود: درباره ی بنى فلان سه آيه نازل شد: فرموده خداى عزّوجلّ: «تا آن گاه كه زمين از خرمى و سبزى آراسته و آرايش گردد و مردمش خودشان را بر آن متصرف و قادر بپندارند، ناگهان فرمان ما شب هنگام يا در روز فرا مى رسد»؛ يعنى، حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با شمشير «آن همه زيور زمين را درو می كنيم و چنان خشك گردد كه گويى روز قبل در آن هيچ چيز نبوده است».

فرموده خداى عزوجل: «درب هاى همه چيز را بر آن ها گشوديم تا آن گاه كه به آنچه عطا شدند شادمان و مغرور گشتند، به ناگاه آن ها را [به كيفر اعمالشان] گرفتار كرديم و در آن هنگام خوار و نا اميد شدند پس ريشه قومى كه ستم پيشه بودند كنده شد و ستايش خداى را كه پروردگار عالميان است»؛ حضرت ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) فرمودند: به وسيله شمشير.

و فرموده خداى عزّوجلّ: «پس چون عذاب ما را احساس كردند از آن گريزان گشتند، نگريزيد و به آنچه از خوشگذرانى ها و لذت ها و مساكن بوده ايد بازگرديد تا شايد پرسش شويد»؛ يعنى، قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از بنى فلان راجع به گنج هاى بنى اميه پرسش نمايد.

2. در کتاب کمال الدین مجلد 2 باب 43 صفحه 469 حدیث 22، بحارالانوار مجلد 52 باب 18 صفحه 42 حدیث 32 و تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 469 حدیث 41آمده است:شیخ صدوق در باب "ذكر من شاهد القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و رآه و كلمه" (کسانی که قائم را مشاهده کرده و رؤیت کرده اند و با او صحبت کرده اند) یک روایت طولانی از ملاقات پسر مهزیار را بیان کرده است که بخشی از آن را ذکر می کنیم

حدثنا ابوالحسن بن علی بن موسی بن احمدبن ابراهیم بن محمدبن عبدالله بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب(علیهم السلام) قال: وجدت فی کتاب ابی قال: حدثنا محمدبن احمد الطوال عن ابیه عن

ص: 30


1- . 6 الأنبياء 21: 12 و 13.

الحسن بن علی الطبری عن ابی جعفر محمدبن الحسن بن علی بن ابراهیم ابن مهزیار قال: سمعت ابی یقول: سمعت جدی علی بن ابراهیم بن مهزیار یقول... فَمَا كَانَ إِلَّا هُنَيْئَةً فَخَرَجَ إِلَيَّ وَ هُوَ يَقُولُ طُوبَى لَكَ قَدْ أُعْطِيتَ سُؤْلَكَ قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى نَمَطٍ عَلَيْهِ نَطْعُ أَدِيمٍ (1) أَحْمَرَ مُتَّكِئٌ عَلَى مِسْوَرَةِ أَدِيمٍ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ رَدَّ عَلَيَّ السَّلَامَ وَ لَمَحْتُهُ فَرَأَيْتُ وَجْهَهُ مِثْلَ فِلْقَةِ قَمَرٍ لَا بِالْخَرِقِ وَ لَا بالبزق [بِالنَّزِقِ] وَ لَا بِالطَّوِيلِ الشَّامِخِ وَ لَا بِالْقَصِيرِ اللَّاصِقِ مَمْدُودَ الْقَامَةِ صَلْتَ الْجَبِينِ أَزَجَّ الْحَاجِبَيْنِ (2) أَدْعَجَ الْعَيْنَيْنِ أَقْنَى الْأَنْفِ (3) سَهْلَ الْخَدَّيْنِ عَلَى خَدِّهِ الْأَيْمَنِ خَالٌ فَلَمَّا أَنْ بَصُرْتُ بِهِ حَارَ عَقْلِي فِي نَعْتِهِ وَ صِفَتِهِ فَقَالَ لِي: يَا ابْنَ مَهْزِيَارَ كَيْفَ خَلَّفْتَ إِخْوَانَكَ فِي الْعِرَاقِ قُلْتُ فِي ضَنْكِ عَيْشٍ وَ هَنَاةٍ قَدْ تَوَاتَرَتْ عَلَيْهِمْ سُيُوفُ بَنِي الشَّيْصُبَانِ فَقَالَ «قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ» كَأَنِّي بِالْقَوْمِ قَدْ قُتِلُوا فِي دِيَارِهِمْ وَ أَخَذَهُمْ أَمْرُ رَبِّهِمْ لَيْلًا وَ نَهَاراً فَقُلْتُ مَتَى يَكُونُ ذَلِكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ إِذَا حِيلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ سَبِيلِ الْكَعْبَةِ بِأَقْوَامٍ «لا خَلاقَ لَهُمْ» وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْهُمْ بِرَاءٌ وَ ظَهَرَتِ الْحُمْرَةُ فِي السَّمَاءِ ثَلَاثاً فِيهَا أَعْمِدَةٌ كَأَعْمِدَةِ اللُّجَيْنِ تَتَلَأْلَأُ نُوراً وَ يَخْرُجُ السَّرُوسِيُ مِنْ أَرْمِينِيَّةَ وَ آذَرْبِيجَانَ يُرِيدُ وَرَاءَ الرَّيِّ الْجَبَلَ الْأَسْوَدَ الْمُتَلَاحِمَ بِالْجَبَلِ الْأَحْمَرِ لَزِيقَ جَبَلِ طَالَقَانَ فَيَكُونُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْمَرْوَزِيِّ وَقْعَةٌ صَيْلَمَانِيَّةٌ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَهْرَمُ مِنْهَا الْكَبِيرُ وَ يَظْهَرُ الْقَتْلُ بَيْنَهُمَا فَعِنْدَهَا تَوَقَّعُوا خُرُوجَهُ إِلَى الزَّوْرَاءِ فَلَا يَلْبَثُ بِهَا حَتَّى يُوَافِيَ بَاهَاتَ (4) ثُمَّ يُوَافِيَ وَاسِطَ الْعِرَاقِ فَيُقِيمُ بِهَا سَنَةً أَوْ دُونَهَا ثُمَّ يَخْرُجُ إِلَى كُوفَانَ فَيَكُونُ بَيْنَهُمْ وَقْعَةٌ مِنَ النَّجَفِ إِلَى الْحِيرَةِ إِلَى الْغَرِيِّ وَقْعَةٌ شَدِيدَةٌ تَذْهَلُ مِنْهَا الْعُقُولُ فَعِنْدَهَا يَكُونُ بَوَارُ الْفِئَتَيْنِ وَ عَلَى اللَّهِ حَصَادُ الْبَاقِينَ

... چيزى نگذشت كه نزد من برگشت و گفت: خوشا بر تو كه به آرزويت رسيدى، گويد: بر آن حضرت صلوات اللَّه عليه درآمدم و او بر بساطى كه بر آن پوست گوسفند سرخى گسترده شده بود نشسته بود و بر بالشى پوستين تكيه كرده بود، بر او سلام كردم و مراپاسخ داد، در او نگريستم و رويش مانند پاره ماه بود، نه مدهوش و بطي ء العمل و نه سريع العمل بود و قامتش معتدل بود نه بلند و نه كوتاه، پيشانيش صاف و ابروانش پيوسته و چشمانش درشت و بينى اش كشيده و گونه هايش هموار، و خالى بر گونه راستش بود. چون چشمم بدو افتاد در نعت و وصف او عقلم حيران شد.

ص: 31


1- . النمط: ضرب من البسط و يمكن أن يكون معرب نمد. و المسورة: متكأ من أدم.
2- . الدعج: سواد العين، و قيل: شدة سواد العين في شدة بياضها. و الازج: الادق.
3- . أي ذو احديداب. و« سهل الخدّين» أي غير مرتفع الخدين لقلة لحمهما.
4- . في البحار« ماهان» و قال: أى الدينور و نهاوند.

آنگاه به من فرمود: اى پسر مهزيار! برادران مذهبی خود را در عراق به چه وضعی واگذاردی؟ گفتم: در زندگانی تنگ و گرفتاری؛شمشیرهای بنی­ شیصبان(1) پیاپی بر آن ها فرود می آیند (منظور بنی العباس هستند) حضرت فرمودند: «خداوند آن ها را بکشد چکونه [از حق به باطل] منحرف می شوند» گویا همان مردم نابکار را می بینم که در خانه های خود کشته شده اند و در آنجا (به زمین) افتاده اند و امر پروردگارشان آن ها را شب و روز در برگرفته. عرض کردم: چه وقتی یابن رسول الله(صلی الله علیه و آله) این واقعه اتفاق خواهد افتاد؟ فرمودند: وقتی مردمی که از آخرت بهره ای ندارند و خداوند و رسولش از آن ها بیزار هستند، میان شما و کعبه مقدسه حائل گردند.(2) و سرخی در آسمان پدیدار شود و در آن ستون هایی سرخ رنگ که از آن ها نور می درخشد دیده شود و از سرزمین ارمنستان و آذربایجان سروسی به شورش برخیزد و آن ها قصد کوه سیاهی که به کوه سرخ در آن سمت ری چسبیده است را داشته باشد همان کوهی که در کنار کوه های طالقان است و میان او و مروزی نبرد سختی درگیرد که کودکان در آن پیر شوند و بزرگ سالان زمین گیر گردند و کشتار میان آن ها پدیدار شود. در این هنگام انتظار داشته باشید که به سمت زورا بیرون رود و در آن چندان نماند که با باهات روبه رو گردد، به وسط عراق برسد، یک سال یا کمتر در آن بماند و به طرف کوفه حرکت کند و میان آن ها جنگی راه افتد که از نجف تا حیره و غری را فراگیرد. نبردی سخت باشد که عقل ها را برباید در این موقع هر دو دسته نابود شوند و خداوند باقی ماندگان آن ها را درو کند.

ص: 32


1- . در بعضی نسخه ها بنی شیطان آمده است که منظور بنی العباس است.
2- . و نگذارند که شما به حج بروید.

136. قبل از ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منادى

136. قبل از ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منادى از آسمان به هدايت مردم مى پردازد.

سوره يونس آيه 35

قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلى الحَقِّ قُلِ اللّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلى الحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يَتَّبَعَ أَمَّنْ لايَهِدِّي إِلاّ أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ

[اى رسول خدا صلى الله عليه و آله] بگو: آيا هيچ كدام از شركاء شما (مشركان) كسى را به راه حق هدايت مى كند، بگو فقط خدا است كه به حق هدايت مى فرمايد [حال سؤال مى كني] پس آيا كسى كه به حق هدايت مى كند سزاوار پيروى است يا كسى كه نمى تواند هدايت كند مگر آنكه خودش هدايت شود، پس شما را چه شده است [که به باطل] قضاوت مى كنيد!

1. در كتاب اصول كافى مجلد 8 صفحه 208 حدیث 252 و بحارالانوار مجلد 52 باب 26 صفحه 299 حدیث 64 آمده است:

أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ وَ الْحَجَّالِ جَمِيعاً عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مَسْلَمَةَ الْجَرِيرِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام): يُوَبِّخُونَّا وَ يُكَذِّبُونَّا أَنَّا نَقُولُ إِنَّ صَيْحَتَيْنِ تَكُونَانِ يَقُولُونَ مِنْ أَيْنَ تُعْرَفُ الْمُحِقَّةُ مِنَ الْمُبْطِلَةِ إِذَا كَانَتَا، قَالَ: فَمَا ذَا تَرُدُّونَ عَلَيْهِمْ؟ قُلْتُ: مَا نَرُدُّ عَلَيْهِمْ شَيْئا،ً قَالَ: قُولُوا: يُصَدِّقُ بِهَا إِذَا كَانَ مَنْ يُؤْمِنُ بِهَا مِنْ قَبْلُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُون»

عبدالرحمن بن مسلمة جريرى مى گويد: به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم: دشمنان [و مخالفين شيعة] ما را سرزنش كرده و دروغگو مى پندارند، ما مى گوييم: دو فرياد آسمانى خواهد بود، گويند: وقتى دو فرياد هر دو از آسمان باشد چگونه فرياد حق ازباطل شناخته شود؟ حضرت فرمودند: شما چه پاسخى به آن ها داديد؟ عرض كردم: ما پاسخى نداريم كه به

ص: 33

آن ها بگوييم. فرمودند: به آن ها بگوييد هنگامى كه آن فرياد بلند شود، هر كس پيش از آن فرياد، بدان ايمان آورده باشد، آن را تصديق می كند خداى عزّوجلّ مى فرمايد: «بگو: آيا هيچ كدام از شركاء شما (مشركان) كسى را به راه حق هدايت مى كند، بگو فقط خدا است كه به حق هدايت مى فرمايد [حال سؤال مى كني] پس آيا كسى كه به حق هدايت مى كند سزاوار پيروى است يا كسى كه نمى تواند هدايت كند مگر آنكه خودش هدايت شود، پس شما را چه شده است [که به باطل] قضاوت مى كنيد!»

2. در كتاب اصول كافى مجلد 8 صفحه 209 حديث 253، نورالثقلین مجلد 2 صفحه 303 حدیث 58 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 29 آمده است:

عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ وَ الْحَجَّالِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ: سَمِعَ رَجُلٌ مِنَ الْعِجْلِيَّةِ هَذَا الْحَدِيثَ قَوْلَهُ: يُنَادِي مُنَادٍ أَلَا إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ أَوَّلَ النَّهَارِ وَ يُنَادِي آخِرَ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ عُثْمَانَ وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ، قَالَ: وَ يُنَادِي أَوَّلَ النَّهَارِ مُنَادَى آخِرِ النَّهَارِ فَقَالَ الرَّجُلُ: فَمَا يُدْرِينَا أَيُّمَا الصَّادِقُ مِنَ الْكَاذِبَ؟ فَقَالَ: يُصَدِّقُهُ عَلَيْهَا مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِهَا قَبْلَ أَنْ يُنَادِيَ، إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى الْآيَةَ».

داود بن فرقد گويد: مردى از عجليه اين حديث را شنيد كه گويند: در هنگام ظهور، در اول روز منادى ندا كند: آگاه باشيد كه فلان فرزند فلان و پيروانش رستگارانند، و در آخر روز منادى ديگر ندا كند: آگاه باشيد كه عثمان و پيروانش رستگارانند. آن مرد عجلى گفت: در اين صورت ما نمى دانيم كه كدام راستگو و كدام دروغگو است؟ حضرت در پاسخ فرمودند: آن كس كه پيش از اين ندا بدان ايمان دارد، آن را [و راستگويان را از دروغگويان بشناسد] تصديق می كند، همانا خداى عزّوجلّ مى فرمايد: «بگو: آيا هيچ كدام از شركاء شما (مشركان) كسى را به راه حق هدايت مى كند، بگو فقط خدا است كه به حق هدايت مى فرمايد [حال سؤال مى كني] پس آيا كسى كه به حق هدايت مى كند سزاوار پيروى است يا كسى كه نمى تواند هدايت كند مگر آنكه خودش هدايت شود، پس شما را چه شده است [که به باطل] قضاوت مى كنيد!»

3. در كتاب كمال الدين مجلد 2 صفحه 650 باب 57 حديث 4، آمده است:

ص: 34

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ الْبَصْرِيِّ عَنْ مَيْمُونٍ الْبَانِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي فُسْطَاطِهِ فَرَفَعَ جَانِبَ الْفُسْطَاطِ فَقَالَ إِنَّ أَمْرَنَا قَدْ كَانَ أَبْيَنَ مِنْ هَذِهِ الشَّمْسِ ثُمَّ قَالَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ هُوَ الْإِمَامُ بِاسْمِهِ وَ يُنَادِي إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ مِنَ الْأَرْضِ كَمَا نَادَى بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَيْلَةَ الْعَقَبَةِ

ميمون البان گويد من در خيمه حضرت باقر نشسته بودم، دامن خيمه را بالا زده و فرمود: امر ما از اين آفتاب روشن تر است، سپس فرمودند: منادى از طرف آسمان فرياد كند كه فلان پسر فلان، امام است و نام او را ببرد و ابليس از زمين همان ندا را كند كه در شب عقبه به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ندا كرد، ندا می دهد.

4. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 650 باب 57 حديث 8، آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: يُنَادِي مُنَادٍ بِاسْمِ الْقَائِمِ(علیه السلام) قُلْتُ: خَاصٌّ أَوْ عَامٌ ؟ قَالَ: عَامٌّ يَسْمَعُ كُلُّ قَوْمٍ بِلِسَانِهِمْ، قُلْتُ: فَمَنْ يُخَالِفُ الْقَائِمَ ع وَ قَدْ نُودِيَ بِاسْمِهِ؟ قَالَ: لَايَدَعُهُمْ إِبْلِيسُ حَتَّى يُنَادِيَ فِي آخِرِ اللَّيْلِ (1) وَ يُشَكِّكَ النَّاسَ.

زراره گويد: امام ششم فرمودند: يك منادى به نام امام قائم ندا مى دهد، گفتم: نداى خصوصى است يا عمومى؟ فرمود: عمومى است، هر ملتى به زبان خود آن را مى شنود، گفتم درحالى كه به نام او دعوت شود كيست كه با قائم مخالفت كند؟ فرمودند: ابليس آن ها را رها نمی کند تا در آخر شب ندا می دهد كه مردم دچار شک مى شوند.

5. در كتاب كمال الدين مجلد 2 صفحه 652 باب 57 حديث 13، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 30 حدیث 4891 و بحارالانوار مجلد 52 باب 25 صفحه 206 حدیث 39 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: صَوْتُ جَبْرَئِيلَ مِنَ السَّمَاءِ وَ صَوْتُ إِبْلِيسَ مِنَ الْأَرْضِ فَاتَّبِعُوا الصَّوْتَ الْأَوَّلَ وَ إِيَّاكُمْ وَ الْأَخِيرَ أَنْ تَفْتَتِنُوا بِهِ.

ص: 35


1- . قال في البحار: الظاهر« فى آخر النهار» كما سيأتي تحت رقم 14، و لعله من النسّاخ و لم يكن في بعض النسخ« فى آخر الليل» أصلا فالزيادة من النسّاخ.

امام ششم فرمودند: آواز جبرئيل از آسمان است و آواز ابليس از زمين. آواز نخست را پيروى كنيد و از آواز اخير بپرهيزيد مبادا بدان فريفته شويد.

پس، توجه بفرماييد قبل از ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دو فرياد و يا دو ندا به گوش خواهد رسيد، يكى ندايى است كه از آسمان بلند مى شود، و همه كره زمين از هر طايفه و از هر قبيله آن را مى شنوند، و مؤمنين به وسيله اين ندا هدايت مى شوند، دومين ندا از طرف ابليس از زمين است كه براى ضلالت مردم ندا در مى دهد كه عده اى را به گمراهى مى كشاند و اين ها از علايم قبل از ظهور حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

6. در کتاب دلائل الامامة صفحه 469 حدیث 457، اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 147 و الملاحم والفتن صفحه 139 آمده است:

وَ حَدَّثَنِي أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْكُوفِيُّ، عَنْ سُفْيَانَ بْنِ الْمَهْدِيِّ، عَنْ أَبَانٍ (1)، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ذَاتَ يَوْمٍ، فَرَأَى عَلِيّاً(علیه السلام)، فَوَضَعَ يَدَهُ بَيْنَ كَتِفَيْهِ، ثُمَّ قَالَ:يَا عَلِيُّ، لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ، لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَمْلِكَ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتِكَ، يُقَالُ لَهُ (الْمَهْدِيُّ) يَهْدِي إِلَى اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ)، وَ يَهْتَدِي بِهِ الْعَرَبُ، كَمَا هَدَيْتَ أَنْتَ الْكُفَّارَ وَ الْمُشْرِكِينَ مِنَ الضَّلَالَةِ. ثُمَّ قَالَ: وَ مَكْتُوبٌ عَلَى رَاحَتِهِ: بَايِعُوهُ، فَإِنَّ الْبَيْعَةَ لِلَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ).

حانس بن مالک می گوید: روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قیام کردند، پس علی(علیه السلام) را دید، پس دست مبارکشان را بین دو کتف او گذاشته و سپس فرمودند: ای علی! اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد،خداوند آن روز را آنقدر طولانی گرداند تا مردی از عترت تو مالک شود، [که به او] مهدی گفته می شود، به خداوند عزوجل هدایت می نماید و عرب به وسیله او هدایت می شوند آنچنانکه کفار و مشرکین را از گمراهی هدایت کردی. سپس فرمود: و بر کف دست او نوشته شده است: با او بیعت کنید، پس همانا بیعت از آن خداوند عزوجل است.7. در کتاب دلائل الامامة صفحه 466 حدیث 451 و اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 146 و الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 178 حدیث 322 آمده است:

ص: 36


1- . روى عن أنس كلّ من: أبان بن صالح بن عمير القرشيّ، و أبان بن أبي عيّاش العبديّ البصريّ، راجع تهذيب الكمال 2: 9 و 19، و 3: 354.

حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ النَّهَاوَنْدِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ الْكَرِيمِ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الثَّقَفِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سُلَيْمَانَ النَّخَعِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا السَّرِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ السُّلَمِيُّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام)، قَالَ: إِنَّمَا سُمِّيَ الْمَهْدِيُ مَهْدِيّاً لِأَنَّهُ يُهْدَى لِأَمْرٍ خَفِيٍّ، يُهْدَى لِمَا فِي صُدُورِ النَّاسِ، يَبْعَثُ إِلَى الرَّجُلِ فَيَقْتُلُهُ لَا يَدْرِي فِي أَيِّ شَيْ ءٍ قَتَلَهُ، وَ يَبْعَثُ ثَلَاثَةَ رَاكِبٍ، قَالَ: هِيَ بِلُغَةِ غَطَفَانَ «رُكْبَانٍ»: أَمَّا رَاكِبٌ فَيَأْخُذُ مَا فِي أَيْدِي أَهْلِ الذِّمَّةِ مِنْ رَقِيقِ الْمُسْلِمِينَ، فَيُعْتِقُهُمْ. وَ أَمَّا رَاكِبٌ فَيُظْهِرُ الْبَرَاءَةَ مِنْهُمَا- يَغُوثَ وَ يَعُوقَ- فِي أَرْضِ الْعَرَبِ. وَ رَاكِبٌ يُخْرِجُ التَّوْرَاةَ مِنْ مَغَارَةٌ بِأَنْطَاكِيَّةَ، وَ يُعْطَى حُكْمَ سُلَيْمَانَ(علیه السلام)(1).

کتاب امام باقر(علیه السلام) فرمودند: همانا مهدی، مهدی نامیده شد زیرا به امری پنهان و آنچه در دل مردم نهفته است هدایت می شود

8. در کتاب غیبت نعمانی صفحه 237 حدیث 26 و بحارالانوار مجلد 52 باب 27 صفحه 350 حدیث 103 حدیث الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 179 حدیث 323 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَسَّانَ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الصَّيْرَفِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ قَالَ: دَخَلَ رَجُلٌ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ عَافَاكَ اللَّهُ اقْبِضْ مِنِّي هَذِهِ الْخَمْسَمِائَةِ دِرْهَمٍ فَإِنَّهَا زَكَاةُ مَالِي فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) خُذْهَا أَنْتَ فَضَعْهَا فِي جِيرَانِكَ مِنْ أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ الْمَسَاكِينِ مِنْ إِخْوَانِكَ الْمُؤْمِنِينَ (2) ثُمَّ قَالَ إِذَا قَامَ قَائِمُ أَهْلِ الْبَيْتِ قَسَمَ بِالسَّوِيَّةِ وَ عَدَلَ فِي الرَّعِيَّةِ فَمَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الْمَهْدِيُّ مَهْدِيّاً لِأَنَّهُ يُهْدَى إِلَى أَمْرٍ خَفِيٍّ وَ يَسْتَخْرِجُ التَّوْرَاةَ وَ سَائِرَ كُتُبِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ غَارٍ بِأَنْطَاكِيَةَ(3) وَ يَحْكُمُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِالتَّوْرَاةِ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِالْإِنْجِيلِ وَ بَيْنَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِالزَّبُورِ وَ بَيْنِ أَهْلِ الْقُرْآنِ بِالْقُرْآنِ وَ تُجْمَعُ إِلَيْهِ أَمْوَالُ الدُّنْيَا مِنْ بَطْنِ الْأَرْضِ وَ ظَهْرِهَا فَيَقُولُ لِلنَّاسِ تَعَالَوْا إِلَىمَا قَطَعْتُمْ فِيهِ الْأَرْحَامَ وَ سَفَكْتُمْ فِيهِ الدِّمَاءَ الْحَرَامَ وَ رَكِبْتُمْ فِيهِ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَيُعْطِي شَيْئاً لَمْ يُعْطَهُ أَحَدٌ كَانَ قَبْلَهُ وَ يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً وَ نُوراً-كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ شَرّاً.

تفسير جابر نقل می کند که فردی بر امام باقر(علیه السلام) داخل شد و عرض کرد: درود خدا بر تو، این پانصد درهم را از من بگیر که زکات مالم می باشد، پس امام به او فرمودند: آن [مال] را بگیر و به همسایگانت از اهل اسلام و مسکینان از برادران مؤمن ات بده، سپس فرمود: هنگامی که قائم اهل

ص: 37


1- . إثبات الهداة 7: 146/ 711 و 169/ 786 قطعة منه، حلية الأبرار 2: 556.
2- . في بعض النسخ« اخوانك المسلمين».
3- . أنطاكية- بالفتح ثمّ السكون و الياء المخففة- مدينة هي قصبة العواصم من الثغور الشامية من أعيان البلاد و امهاتها موصوفة بالنزاهة و الطيب و الحسن، و طيب الهواء، و عذوبة الماء، و كثرة الفواكه.( المراصد).

بیت قیام کند، براساس مساوات تقسیم کرده و به عدل در بین مردم رفتار می کند، پس هرکس او را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و و هرکس او را عصیان کند، خدا را عصیان نموده، این است و جز این نیست که او مهدی نامیده شد زیرا به امری مخفی هدایت می شود و تورات و سایر کتب الهی را از غاری در انطاکیه استخراج می نماید،و بین اهل تورات(یهودیان) به تورات و بین اهل انجیل (مسیحیان)به انجیل و بین اهل قرآن به قرآن، حکم ­می کند و تمام اموال دنیا از داخل زمین و بیرون آن، به سوی او جمع می شود، پس به مردم می فرماید: پیش بیایید به سوی آنچه که (اموال دنیا) به خاطر آن ارحام را قطع کردید و خون های حرام را فروریختید و به خاطر آن، حرام الهی را مرتکب شدید، پس آنچنان [به مردم] اعطا می کند که احدی قبل از او این چنین اعطا ننموده است و زمین را از عدل و قسط مملوء می نماید، آنچنانکه از ظلم و جور و شرارات پر شده بود.

9. در تفسير القمي مجلد 1 صفحه 312، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 402، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 30 حدیث 4894، بحارالانوار مجلد 24 باب 45 صفحه 145 حدیث 15 و الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 178 حدیث 320 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ- أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى- فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ فَأَمَّا مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ فَهُمْ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ مِنْ بَعْدِهِ- وَ أَمَّا مَنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى- فَهُوَ مَنْ خَالَفَ مِنْ قُرَيْشٍ وَ غَيْرِهِمْ أَهْلَ بَيْتِهِ مِنْ بَعْدِه

ابی جارود از حضرت باقر روایت کرده است که در تفسیر آیه «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِ أَحَقُ أَنْ يُتَّبَعَ- أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى- فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» فرمودند: آن هایی که به سوی حق هدایت می کنند، حضرت محمد و آل محمد می باشند و مراد از «أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى» کسی است از اهل بیت پیامبر که بعد از او [افرادی] از قریش و غیر قریش با او مخالفت می کنند.

ص: 38

137. کافران به قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصل مسئله رجعت

از روی علم و دانش حرف نمی زنند

سوره یونس آیه 39

بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْويلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمين

[گفتار این کافران از روی علم و دانش نیست] بلکه انکار چیزی را می کنند که علمشان به آن احاطه ندارد و هنوز تأویل آن (حقیقت و باطن آن) بر ایشان نیامده است، کسانی [هم] که پیش از آنان بودند، همین گونه [انبیا و رسل را بدون علم] انکار و تکذیب کردند [و بلکه از ظالمان و ستمگران بودند] وای رسول ما بنگر که کار و عاقبت ظالمان به کجا رسید [و چگونه هلاک شدند].

1. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 122 حدیث 20، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 403، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 31 حدیث 4900، بحارالانوار مجلد 2 باب 13 صفحه 70 حدیث 26 آمده است:

عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْأُمُورِ الْعِظَامِ مِنَ الرَّجْعَةِ وَ غَيْرِهَا فَقَالَ إِنَّ هَذَا الَّذِي تَسْأَلُونِّي عَنْهُ لَمْ يَأْتِ أَوَانُهُ قَالَ اللَّهُ «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ».

حمران گوید: از امام باقر از بعضی امور عظام از جمله رجعت سؤال کردم. حضرت فرمودند: آنچه را که شما سؤال می کنید، هنوز وقتش نرسیده است. خداوند می فرمایند: «بلکه انکار چیزی را می کنند که علمشان به آن احاطه نداردو هنوز تأویل آن (حقیقت و باطن آن) برایشان نیامده است ».

ص: 39

2. در بحار الانوار مجلد 53 باب 29 صفحه 40 حدیث 4، مختصر البصائر باب 1 صفحه 108 حدیث 80 و خصال (شیخ صدوق) حدیث 4 آمده است:

عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ هَذِهِ الْأُمُورِ الْعِظَامِ مِنَ الرَّجْعَةِ وَ أَشْبَاهِهَا فَقَالَ إِنَّ هَذَا الَّذِي تَسْأَلُونَ عَنْهُ لَمْ يَجِئْ أَوَانُهُ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ».

زراره گوید: از امام باقر از بعضی امور از جمله رجعت سؤال کردند. حضرت فرمودند: آنچه را که شما سؤال می کنید، هنوز وقتش نرسیده است. خداوند می فرمایند: «بلکه انکار چیزی را می کنند که علمشان به آن احاطه ندارد و هنوز تأویل آن (حقیقت و باطن آن) برایشان نیامده است».

3. در تفسيرعلی بن ابراهیم قمي مجلد 1 صفحه 312، بحارالانوار مجلد 53 با 29 صفحه 51 حدیث 25، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 305 حدیث 67 و تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه آمده است:

«بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ- وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ» أي لم يأتهم تأويله «كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» قال نزلت في الرجعة كذبوا بها- أي أنها لا تكون ثم قال: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لا يُؤْمِنُ بِهِ- وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ»

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ «وَ مِنْهُمْ مَنْ لا يُؤْمِنُ بِهِ» فَهُمْ أَعْدَاءُ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مِنْ بَعْدِهِ «وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ» وَ الْفَسَادُ الْمَعْصِيَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ.

حضرت [صادق] فرمودند: «بلکه انکار چیزی را می کنند که علمشان به آن احاطه نداردو هنوز تأویل آن (حقیقت و باطن آن) برایشان نیامده است» یعنی آنکه تأویلش یعنی آنکه تأویلش هنوز نیامده «کسانی [هم] که پیش از آنان بودند، همینگونه [انبیا و رسل را بدون علم] انکار و تکذیب کردند.» فرمود:این آیه درباره رجعت است که آن را تکذیب کردند یعنی گفتند که به وقوع نمی پیوندد، سپس فرمودند: «و بعضی از آن ها به او ایمان آوردند و بعضی ایمان نیاوردند و پروردگارت به حال مفسدان آگاه است».

ودر روایت ابی جارود روایت می کند که حضرت باقر در تفسیر آیه «و بعضی از آن ها به او ایمان آوردند و بعضی ایمان نیاوردند» فرمودند: پس مراد از آنان، دشمنان محمد و آل محمد از بعد او هستند «و پروردگارت به حال مفسدان آگاه است» و فساد، معصیت خداوند و رسول اوست.

ص: 40

138. پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در هر عصری امام

138. پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در هر عصری امام عادلی است که در حال حاضر آن امام حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره یونس آیات 47 و 48

وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ(47) وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين(48)

و برای هر امتی رسولی است که هرگاه رسول آنان آمد [و حجت بر آنان تمام شد] میان آنان حکم به عدل شود و بر هیچ کس (در کیفر و پاداش) ستم نمی شود و [کافران] می گویند: پس این وعده [حق الهی و وعده ی صادق] کی خواهد بود اگر شما راستگو هستید.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 123 حدیث 23، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 405، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 305 حدیث 71، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 32 حدیث 4904 و بحارالانوار مجلد 24 باب 67 صفحه 306 حدیث 6 آمده است:

عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ تَفْسِيرِ هَذِهِ الْآيَةِ «لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ» قَالَ تَفْسِيرُهَا بِالْبَاطِنِ أَنَّ لِكُلِّ قَرْنٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ رَسُولًا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع يَخْرُجُ إِلَى الْقَرْنِ الَّذِي هُوَ إِلَيْهِمْ رَسُولٌ وَ هُمُ الْأَوْلِيَاءُ وَ هُمُ الرُّسُلُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ «فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ» قَالَ مَعْنَاهُ أَنَّ الرُّسُلَ يَقْضُونَ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لَا يَظْلِمُونَ كَمَا قَالَ اللَّه.

جابر روایت می کند از حضرت امام محمد باقر که درباره ی تفسیر این آیه (و برای هر امتی رسولی است که هرگاه رسول آنان آمد [و حجت بر آنان تمام شد] میان آنان حکم به عدل شود و بر هیچ کس (در کیفر و پاداش) ستم نمی شود) فرمودند: تفسیر باطنی آیهاین است که در هر دوره ای از این امت، رسول و پیام آوری ا زآل محمد وجود دارد

ص: 41

که او تا به دوره ایی که بر عهده ی او رسالت نهاده شده است، خارج می گردد. آنان اولیا و رسولان هستند و اما قول پروردگار (هرگاه رسول آنان آمد [و حجت بر آنان تمام شد] میان آنان حکم به عدل شود) پس معنایش این است که رسولان خدا با عدل و داد قضاوت می کنند بی آن که ظلم و تعدی نمایند همان طورکه خداوند متعال فرمودند.

2. در کمال الدین مجلد 1 باب 30 صفحه 317 حدیث 3 و ترجمه کمال الدین مجلد 1 صفحه 434 حدیث 3 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا وَكِيعُ بْنُ الْجَرَّاحِ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَلِيطٍ قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً أَوَّلُهُمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي وَ هُوَ الْإِمَامُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ يُحْيِي اللَّهُ «بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» وَ يُظْهِرُ بِهِ دِيْنَ الْحَقِ «عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» لَهُ غَيْبَةٌ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الدِّينِ آخَرُونَ فَيُؤْذَوْنَ وَ يُقَالُ لَهُمْ «مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» أَمَا إِنَّ الصَّابِرَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله).

سلیط گوید: حسین بن علی بن ابی طالب(علیه السلام) فرمودند: از ما دوازده مهدی است که اول آن ها حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) است و آخر آن ها نهمین فرزند من است و او است امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حق که خداوند به او زمین را پس از مرگ اش، زنده کند و دین حق را به وسیله او آشکار می کند و بر همه ی ادیان پیروز نماید اگرچه مشرکان را بد آید، برای او غیبتی [طولانی] است که جمعی در آن از دین بیرون روند و دیگران بر دین پا بر جا بمانند و پس آزار کشند و به آن ها گفته شود «این وعده چه وقت عملی شود اگر شما راست گویانید» آگاه باشید که صبرکنندگان در غیبت او بر آزار دیدن و تکذیب شدن، به منزله جهادکنندگان با شمشیر در رکاب رسول خدا هستند.

ص: 42

139. در آخرالزمان بر فاسدان اهل قبله عذاب نازل می شود

139. در آخرالزمان بر فاسدان اهل قبله عذاب نازل می شود

سوره یونس آیه 50

قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُهُ بَياتاً أَوْ نَهاراً ماذا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُون

(ای پیامبر) بگو مرا خبر دهید که اگر شب یا روز عذاب خداوند شما را فراگیرد (شما چه راه فراری خواهید داشت) و گناه کاران چه چیزی را از او به تعجیل می طلبند؟

در تفسیر قمی مجلد 1 صفحه 312، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 405، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 33 حدیث 4906، بحارالانوار مجلد 52 باب 25 صفحه 185 حدیث 10، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 306 حدیث 73 و مجمع البیان مجلد 5 صفحه 115 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُهُ بَياتا» يَعْنِي لَيْلًا «أَوْ نَهاراً ما ذا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ» فَهَذَا عَذَابٌ يَنْزِلُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ عَلَى فَسَقَةِ أَهْلِ الْقِبْلَةِ- وَ هُمْ يَجْحَدُونَ نُزُولَ الْعَذَابِ عَلَيْهِم.

حضرت امام باقر درباره فرمایش خداوند متعال (ای پیامبر) بگو مرا خبر دهید که اگر عذاب خداوند شما را شبانه فراگیرد) فرمودند یعنی شبانه (یا روز عذاب خداوند شما را فراگیرد و گناه کاران چه چیزی را از او به تعجیل می طلبند؟) این یک نوع عذاب است که در آخرالزمان بر فاسقان اهل قبله فرود می آید و آنان نزول عذاب را بر خودشان انکار می نمایند.

ص: 43

140. پيروان قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولياءاللّه هستند

سوره يونس آيات 62 تا 64

أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ(62) الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ(63) لَهُمُ البُشْرى فِي الحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِماتِ اللّهِ ذ لِكَ هُوَ الفَوْزُ العَظِيمُ(64)

آگاه باشيد كه دوستان خدا هرگز هيچ ترس و اندوهى ندارند كسانى كه ايمان آوردند وملکه ی تقوا را در وجودشان ایجادکردند، براى آن ها بشارت است هم در زندگى دنيا و هم در زندگى آخرت و براى كلمات خدا تغييرى نيست كه اين پيروزى بزرگ است.

1. در كتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد2 باب 33 صفحه 357 حدیث 54، تفسير صافى مجلد 2 صفحه 409، تفسیر برهان 2 مجلد صفحه 501 حدیث 3737 و بحارالانوار مجلد 52 باب 22 صفحه 150 حدیث 76 آمده است:

حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ السَّمَرْقَنْدِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مَسْعُودٍ وَ حَيْدَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نُعَيْمٍ السَّمَرْقَنْدِيُّ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ [بْنِ] مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ شُجَاعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) ... ثُمَّ قَالَ ع يَا أَبَا بَصِيرٍ طُوبَى لِشِيعَةِ قَائِمِنَا الْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ فِي غَيْبَتِهِ وَ الْمُطِيعِينَ لَهُ فِي ظُهُورِهِ أُولَئِكَ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ الَّذِينَ «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»

ابابصیر از حضرت صادق(علیه السلام) نقل می کند: ... سپس امام فرمودند: ای ابابصیر خوشا به حال شيعيان قائم ما كه در غيبت او منتظر ظهورش هستند و در ظهورش مطيع اویند (مطیع اوامر او هستند)، اين ها اولياى خداوند هستند، کسانی که «هيچ ترس و وحشتى ندارند و اندوهگین نمی شوند»

ص: 44

2. كتاب اصول كافى مجلد 2 صفحه 237 باب « المؤمن و علاماته و صفاته » حديث 25، تفسير صافى مجلد 2 صفحه 409، بحارالانوار مجلد 66 باب 37 صفحه 289 حدیث 23 آمده است:

عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عِيسَى النَّهْرِيرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ عَظَّمَهُ مَنَعَ فَاهُ مِنَ الْكَلَامِ وَ بَطْنَهُ مِنَ الطَّعَامِ وَ عَفَا نَفْسَهُ بِالصِّيَامِ وَ الْقِيَامِ قَالُوا بِآبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ هَؤُلَاءِ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ قَالَ إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ سَكَتُوا فَكَانَ سُكُوتُهُمْ ذِكْراً وَ نَظَرُوا فَكَانَ نَظَرُهُمْ عِبْرَةً وَ نَطَقُوا فَكَانَ نُطْقُهُمْ حِكْمَةً وَ مَشَوْا فَكَانَ مَشْيُهُمْ بَيْنَ النَّاسِ بَرَكَةً لَوْ لَا الْآجَالُ الَّتِي قَدْ كُتِبَتْ عَلَيْهِمْ لَمْ تَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ خَوْفاً مِنَ الْعَذَابِ وَ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر كس خداوند را شناخت و به عظمت او پى برد، زبانش را از سخن گفتن نگاه مى دارد (كم حرف مى زند) و شكمش را از طعام باز مى دارد (كم مى خورد وهر چيزى را هم نمى خورد) و نفسش را با روزه دارى و قيام (برپايى نماز) پاک می کند (روزها روزه هستند و شب ها عبادت مى كند)، اصحاب گفتند يا رسول اللّه، پدرها و مادرهایمان فداى شما باد آيا اين ها اولياء خدا هستند، حضرت فرمودند: اولياء خداوند خاموشى مى گزينند و خاموشی آن ها ذكر است،می نگرند پس نگريستن آن ها عبرت [گرفتن] است و سخن می گویند پس سخن گفتن آن ها حكمت است و در ميان مردم راه مى روند پس راه رفتن آن ها بركت است، اگر خداوند براى آن ها مرگ و اجل تعيين شده در روز معين مشخص نكرده بود، ارواح آنها در بدن هایشان از خوف

عذاب خداوند و شوق ثواب الهی، قرار نمی گرفت [و جان مى دادند قالب تهى مى كردند].

3. در كتاب اصول کافی مجلد 1 باب « فیه نکت و نتف من التنزیل » صفحه 429 حدیث 83، تفسير صافى مجلد 2 صفحه 410، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 593 حدیث 4007 و بحارالانوار مجلد 24 باب 67 صفحه 354 حدیث 73 مده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام)... فَقَالَ «لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ» وَ الْإِمَامُ يُبَشِّرُهُمْ بِقِيَامِ الْقَائِمِ وَ بِظُهُورِهِ وَ بِقَتْلِ أَعْدَائِهِمْ وَ بِالنَّجَاةِ فِي الْآخِرَةِ وَ الْوُرُودِ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الصَّادِقِينَ عَلَى الْحَوْضِ

ص: 45

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: (براى آن ها بشارت است هم در زندگى دنيا و هم در زندگى آخرت) و امام بشارت می دهد ایشان را به قیام قائم و به ظهور او و به کشتن دشمنان ایشان و به نجات در آخرت و ورود بر محمد -که صلوات خدا بر محمد و آلش صادقینش باشد- بر حوض کوثر.

از مجموعه اين آيات مى توان نتيجه گرفت كه اصحاب و انصار و ياران و پيروان مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولياء اللّه هستند و داراى خصوصيات زير مى باشند:

الف) قبل از ظهورش، از منتظران هستند و منتظر ظهورش مى باشند.

ب) پس از ظهورش، از مطيعان و اطاعت كنندگان اوامر او هستند.

ج) آن ها به جز از خداوند از هيچ كس ترس و وحشتى ندارند.

د) آن ها زبانشان در اختيارشان است و كمتر سخن مى گويند.

ه) آن ها شكمشان در اختيارشان است، كم مى خورند و هر چيزى را نمى خورند.

و) نفس و روحشان را به وسيله روزه مى سازند.

ز) و باز به وسيله نماز و قيام شبانه (نماز شب) خودسازى مى كنند.

ح) خاموشى آن ها ذكر است.

ط) نگاه كردن آن ها عبرت است.

ى) سخن گفتن آن ها حكمت است.

ك) در ميان مردم راه مى روند ورا رفتن آن ها بركت است.

ل) اگر اجل حتمى خداوند نبود از وحشت عذاب سكته مى كردند.

م) اگر اجل حتمى خداوند نبود از شوق ثواب خداوند جان مى دادند.

ص: 46

141. قبل از قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عده ای از اعداءالله مسخ می شوند

اشاره

سوره یونس آیه 98

فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إيمانُها إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى حينٍ

پس چرا هیچ شهری نبوده است که [اهلش] ایمان بیاورد تا ایمانشان به آنان سود دهد؟ مگر قوم یونس که چون ایمان آوردند، ما عذاب ذلت را در زندگی دنیا از آنان برطرف کردیم و آنان را تا زمانی معین (که وقت مرگ طبیعی باشد) متمتع و بهره مند گردانیدیم.

تنزیل و تأویل آیه

ملاحظه بفرمایید تنزیل آیه درباره ی قوم حضرت یونس پیامبر است که پس از توبه آن ها خداوند عذاب را از آن-ها برداشت اما تأویل آیه درباره ی عذاب الهی بر فاسقین اهل قبله قبل از ظهور حضرت ولی عصر است. چنان که

1. در غیبة نعمانی باب 14 صفحه 269 حدیث 9411، اثبات الهداة مجلد 5 صفحه 367 حدیث 109، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 241 حدیث 111 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 782 حدیث 9411 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ التَّيْمُلِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ« عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا» وَ فِي الْآخِرَةِ مَا هُوَ عَذَابُ خِزْيِ الدُّنْيَا فَقَالَ وَ أَيُّ خِزْيٍ أَخْزَى يَا أَبَا بَصِيرٍ مِنْ أَنْ يَكُونَ الرَّجُلُ فِي بَيْتِهِ وَ حِجَالِهِ وَ عَلَى إِخْوَانِهِ وَسْطَ عِيَالِهِ إِذْ شَقَّ أَهْلُهُ الْجُيُوبَ عَلَيْهِ وَ صَرَخُوا فَيَقُولُ النَّاسُ مَا هَذَا فَيُقَالُ مُسِخَ فُلَانٌ السَّاعَةَ فَقُلْتُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ ع أَوْ بَعْدَهُ قَالَ لَا بَلْ قَبْلَهُ.ابوبصیر یکی از اصحاب و شاگردان امام صادق می گوید: به امام صادق عرض کردم: فرمایش خداوند عزوجل که می فرمایند (عذاب و خواری در زندگی دنیا) و آخرت، عذاب

ص: 47

خوارسازِ دنیا چیست؟ حضرت فرمودند: ای ابابصیر، کدام ننگی رسواکننده تر از این است که مرد درخانه و در اتاق خود و در وسط خانواده یعنی برادران و اهل و عیال خود باشد، [ناگاه او مسخ شود] و خانواده اش [گریان گشته و] گریبان چاک نمایند و فریاد زنند. مردم می گویند: چه شده است؟ به آن ها گفته می شود که فلانی هم اکنون مسخ شد.ابابصیر می گوید: به اما صادق عرض کردم (این وقایع) قبل از قیام حضرت قائم است یا پس از آن؟ حضرت فرمودند: قبل از قیام حضرت قائم واقع می شود

2. در غیبة نعمانی باب 14 صفحه 269 حدیث 40 و ترجمه غیبة نعمانی صفحه 315 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 794 حدیث 9457 بحارالانوار مجلد 52 باب 25 صفحه 241 حدیث 110 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يُوسُفَ بْنِ يَعْقُوبَ مِنْ كِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ وَ وُهَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ ع عَنْ تَفْسِيرِ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ«سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ»(1) فَقَالَ يُرِيهِمْ فِي أَنْفُسِهِمُ الْمَسْخَ وَ يُرِيهِمْ فِي الْآفَاقِ انْتِقَاصَ الْآفَاقِ عَلَيْهِمْ فَيَرَوْنَ قُدْرَةَ اللَّهِ فِي أَنْفُسِهِمْ وَ فِي الْآفَاقِ وَ قَوْلِهِ «حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ» يَعْنِي بِذَلِكَ خُرُوجَ الْقَائِمِ هُوَ الْحَقُّ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَرَاهُ هَذَا الْخَلْقُ لَا بُدَّ مِنْهُ.

ابا بصير گفت: از ابوجعفر (امام باقر) (علیه السلام) از تفسير اين آيه شريفه سؤال شد (به زودی نشانه های خود را در کرانه ها و اطراف جهان و در نفوس خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا برای آنان روشن شود که بی تردید او حق است.) فرمود: آنچه در جانشان به آنان نشان مي دهد مسخ شدن است و آنچه در جهان نشان مي دهد تنگ شدن محيط زندگى بر آنان است، پس قدرت خدا را در جان خودشان و در محيطشان مشاهده مي كنند و اين كه فرمود: (تا برای آنان روشن شود که بی تردید او حق است.) مقصود خداوند، خروج حضرت قائم است كه او حقّ است از جانب خداى عزّ و جلّ كه اين خلق او را مى بينند و چاره اى از آن نيست.

ص: 48


1- . سور فصّلت آیه 53

یکی از نعمت هایی که خداوند برای همه ی انسان ها مخصوصاً امت اسلامی قرار داده است، توبه است. توبه برای انسان فواید بسیار زیادی دارد که تا قبل از مرگ می تواند انسان را اهل نجات سازد و در این آیه و حدیث بیان شده است که توبه بلاها را از انسان برمی گرداند. همان طور که قوم یونس با توبه کردن بلا را از خود برگردانیدند. خداوندا تو را سوگند می دهیم به عظمت حضرت مهدی ما را از توابین قرار ده و تا زمانی که ما را نیامرزیده ای از این دنیا مبر و لحظه ی مرگ را لحظه ی آرامش ما قرار ده. امام موسی الکاظم چه زیبا آموختند و ما می گوییم: اللهم إنی اسئلک توبة قبل الموت و الراحة عند الموت و المغفرة بعد الموت و العفو عند الحساب.

ص: 49

142. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)

142. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آیات خداوند هستند

سوره یونس آیه 101

قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ

[ای پیامبر] بگو با دیده ی علمی بنگرید در آسمان ها و زمین چه چیزهاست ولی دلایل و آیات برای آن ها که ایمان نمی آورند سودی نمی دهد.

این آیه ی مبارکه از دو مطلب صحبت می کند. یکی آیات و نشانه هایی که در عالم هستی است و دیگری کسانی هستند که آن ها را بیم می دهند و با بیم دادن آن ها را به خداوند راهنمایی می کنند. آیات الهی و نشانه ها و معجزات الهی هم می توانند کلام خداوند و آیات الهی باشند و هم می توانند بزرگ ترین آیات یعنی وجود رسول خدا و حضرت امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و هم اکنون امام زمان باشد که این ها آیات ناطقه ی الهی هستند و هم اکنون در این عالم ناسوت بزرگ ترین آیه و نشانه ی وجود اقدس اعلی حضرت بقیة الله الاعظم است چنان که:

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 320، تفسیر صافی ذیل آیه ی مذکور، کافی مجلد 1 صفحه 207 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 23 باب 11 صفحه 206 حدیث 3، الف آیات (سید بحرینی) صفحه 153، اطیب البیان مجلد 6 صفحه 465، تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 411 آمده است:

أَخْبَرَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ [عن] عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أُمَيَّةَ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ الرَّقِّيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «وَ ما تُغْنِي الْآياتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ» قَالَ الْآيَاتُ الْأَئِمَّةُ وَ النُّذُرُ الْأَنْبِيَاءُC

ص: 50

داود رقی می گوید: از امام صادق درباره ی این فرموده ی خداوند سؤال کردم (دلایل و آیات برای آن ها که ایمان نمی آورند) سودی نمی دهد حضرت فرمودند: آیات عبارتند از امامان معصوم و نذر عبارتند از انبیا عظام و پیامبران الهی.

ص: 51

143. انتظار كشیدن برای فرج حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،

143. انتظار كشیدن برای فرج حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خودش گشایش فرج در امور ما است

سوره یونس آیه 102

فَهَلْ يَنْتَظِرُونَ إِلاَّ مِثْلَ أَيَّامِ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرين

پس آیا [مردمی که ایمان نمی آورند] انتظار می برند که [چیزی] جز روزگار هلاکت و عذاب کسانیکه پیش از ایشان بودند را به چشم خود ببینند بگو شما منتظر باشید و من [هم] با شما از منتظرین هستم.

1. در تفسیر عیاشی (محمدبن مسعود ابن عیاشی) مجلد2 صفحه 138 حدیث 50، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 68 حدیث 4993، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 428 و بحارالانوار مجلد 52 باب 22 صفحه 128 حدیث 22 آمده است:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنِ أبِی الْحَسَن الرِّضَا ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ شَيْ ءٍ فِی الْفَرَجِ. فَقَالَ: « أَوَ لَيْسَ تَعلَمُ أَنَّ انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَجِ ؟ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ».

عیاشی با سند خود از محمدبن فضیل روایت می کند که گفت: از امام رضا از مسائلی درباره ی فرج سؤال کردم.حضرت فرمودند: آیا می دانی که انتظار فرج خودش جزئی از فرج و گشایش است؟ به درستی که خداوند فرمود (انتظار بکشید که من نیز با شما از منتظرین هستم).

2. در کتاب کمال الدین مجلد 2 باب 45 صفحه 485 حدیث 4 و غیبت شیخ طوسی صفحه 293 حدیث 4 آمده است:

... وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُمْ

ص: 52

جناب اسحاق بن یعقوب نقل می کند در نامه ایی که به خط خود حضرت صاحب الزمان برای جناب محمدبن عثمان عمری (از نواب خاص امام زمان)، مکتوب شده بود، فرمودند: برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که (دعا کردن برای فرج ما) خود گشایش کارها و مشکلات شماست.

ص: 53

144. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت صاحب العصر

144. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت صاحب العصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نجات دهنده ی شیعیان هستند

سوره یونس آیه 103

ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنا وَ الَّذينَ آمَنُوا كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنين

آن گاه ما رسولان خود و مؤمنان را نجات می دهیم و ما بر خود فرض کردیم که اینچنین مؤمنین (شیعیان) را نجات بخشیم.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 138 حدیث 51، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 68 حدیث 4994، بحارالانوار مجلد 65 باب 18 صفحه 110 حدیث 22 و فرهنگ اهل بیت از دیدگاه قرآن صفحه 207 آمده است:

عَنْ مَصْقَلَةَ الطَّحَّانِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا يَمْنَعُكُمْ مِنْ أَنْ تَشْهَدُوا عَلَى مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ «كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ».

حضرت صادق علیه السلام فرمودند: چه چیزی شما را منع می کند که شهادت دهید بر کسی که مرده باشد از شما بر این امر که او اهل بهشت است چنان که خداوند می فرمایند این چنین مؤمنین را نجات می بخشیم.

2. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 411 آمده است:

محمدبن مسعود عیاشی از حضرت صادق روایت کرده است که ایشان در تفسیر این آیه فرمودند: ما یمنعکم أن تشهدوا علی من مات منکم علی هذا الامر أنّه من اهل الجنة؟ إنّ الله یقول: «كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِين» یعنی چه چیز شما را منع می کند که شهادت دهید بر کسی کهمرده باشد از شما بر این امر یعنی بر قبول ولایت و خلافت ائمه ی معصومین از این که از اهل بهشت باشد زیرا که حق تعالی فرمودند که «كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِين».

ص: 54

در عصر ما ولی حق، حضرت ولی عصر هستند.

از این حدیث مستفاد شد که مراد از مؤمنین در این آیه ی کریمه آنانند که ایمان به ائمه هدی آورده باشند.

ص: 55

145. قرآن، اصحاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را امت معدوده مى داند

سوره هود آيه 8

وَلَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ العَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ ما يَحْبِسُهُ أَلا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَحاقَ بِهِمْ ما كانُوابِهِ يَسْتَهْزِءُون

و اگر عذاب را از ايشان تا زمان امت معدوده (ياران امام زمان) به تأخير اندازيم هر آينه مى گويند: چه چيزى آن را[از آمدن] باز مى دارد؟ آگاه باشيد! آن زمان كه عذاب به ايشان برسد، [ديگر] از آن ها گردانده نخواهد شد، و آنچه را كه [آنها] همواره به استهزا مى گرفتند حتماً آنان را فراخواهد گرفت.

در اين آيه شريفه صحبت از عذابى شده است كه اين عذاب را خداوند تا زمان (امت معدوده) به عقب مى اندازد، و آن گاه عذاب، مشركين و كافرين را فرا خواهد گرفت، سؤال مى شود اين امت معدوده چه كسانى هستند كه تا زمان آن ها اين عذاب به تأخير مى افتد و اين ها چه مقام و منزلتى دارند؟

1. در كتاب ينابيع المودة صفحه 424 و نهایة نوشته ابن اثیر مجلد 4 صفحه 59 آمده است:

وعن الباقر رضى الله عنه و الصادق رضى الله عنه قوله تعالى: «وَلَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ العَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» قالا ان الامة المعدوده هم اصحاب المهدى فى آخرالزمان ثلثمائة و ثلاث عشر رجلاً كعدد اهل بدر يجمعون فى ساعة واحدة كمى يجمع فزع الخريف.

حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى از امام باقر و امام صادقC نقل مى كند كه آن دو بزرگوار درباره اين قول خداوند كه مى فرمايد: (واگر عذاب را از از ايشان تا زمان امت معدوده به تأخير اندازيم) فرمودند: اين امت معدوده يا اين امت شمرده شده اصحاب مهدى در آخرالزمان هستند كه تعداد آن ها 313 نفر است، به تعداد اصحاب در جنگ بدر، كهاين ها در يك لحظه واحد، جمع مى شوند به (گرد مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همچنان كه ابرهاى پاييزى در

ص: 56

يك زمان و با سرعت دريك نقطه جمع مى گردند.

2. در كتاب الغيبة نعمانى صفحه 241 حدیث 36 ،تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 82 حدیث 5020، بحارالانوار مجلد 51 باب 5 صفحه 58 حدیث 51 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الصَّبَّاحِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى«وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» قَالَ الْعَذَابُ خُرُوجُ الْقَائِمِ ع وَ الْأُمَّةُ الْمَعْدُودَةُ عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ وَ أَصْحَابُهُ.

حضرت ابوعبداللّه امام صادق عليه السلام درباره فرموده خداوند: (و اگر عذاب را از ايشان تا زمان امت معدوده (ياران امام زمان) به تأخير اندازيم) فرمودند: عذاب، خروج حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، و امت معدودة، عده ایی به تعداد اهل بدر و اصحاب او مى باشند.

3. در كتاب تفسير قمى مجلد 1 صفحه 323، آمده است:

أخبرنا أحمد بن إدريس قال حدثنا أحمد بن محمد عن علي بن الحكم عن سيف عن حسان عن هشام بن عمار عن أبيه و كان من أصحاب علي ع عن علي ع في قوله تعالى «و لئن أخرنا عنهم العذاب إلى أمة معدودة ليقولن ما يحبسه» قال الأمة المعدودة أصحاب القائم الثلاثمائة و البضعة عشر.

از هشام بن عمار از پدرش كه از اصحاب اميرالمؤمنين على(علیه السلام) بوده از حضرت على صلوات اللّه عليه درباره قول خداوند متعال: (و اگر عذاب را از ايشان تا زمان امت معدوده (ياران امام زمان) به تأخير اندازيم هر آينه مى گويند: چه چيزى آن را[از آمدن] باز مى دارد؟)، فرمود:امت معدوده اصحاب حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشند آن سيصد و ده و چند نفر.

4. در كتاب اصول كافى مجلد 8 "حدیث الفقهاء و العلماء" صفحه 313 حدیث 487 بحارالانوار مجلد 52 باب 26 صفحه 288 حدیث 26 آمده است:

علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن منصور بن يونس عن إسماعيل بن جابر عن أبي خالد عن أبي جعفر(علیه السلام) في قول الله عز و جل «فاستبقوا الخيرات أين ما تكونوا يأت بكم الله جميعا» قال الخيرات الولاية و قوله تبارك و تعالى «أين ما تكونوا يأت بكم الله جميعا» يعني أصحاب القائم الثلاثمائة و البضعة عشر رجلا قال و هم و الله الأمة المعدودة قال يجتمعون و الله في ساعة واحدة قزع كقزع الخريف.ابوخالد، از حضرت ابى عبداللّه امام صادق [ابوجعفر امام باقر] (علیه السلام) كه راجع به فرموده خداى عزّوجلّ: (پس به كارهاى نيك سبقت و پيشى گيريد، هر كجا باشيد خداوند [همه

ص: 57

شما را] خواهد آورد)؛ فرمودند: خیرات،ولایت است و فرمایش خداوند تبارک و تعالی (هر كجا باشيد خداوند [همه شما را] خواهد آورد)، اصحاب حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن سيصد و ده و چند مرد می باشند و به خدا سوگند آن هاامت معدوده هستند، فرمودند: به خدا سوگند در يك ساعت [پياپى] جمع خواهند شد همچون ابرهاى پاييزى.

5. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 205، بحارالانوار مجلد 52 باب 27 صفحه 315 حدیث 10 و تفسیر نور الثقلین مجلد 4 صفحه 343 حدیث 98 آمده است:

أبي عن ابن أبي عمير عن منصور بن يونس عن أبي خالد الكابلي قال قال أبو جعفر(علیه السلام) و الله لكأني أنظر إلى القائم(علیه السلام) و قد أسند ظهره إلى الحجر ثم ينشد الله حقه ثم يقول: يا أيها الناس من يحاجني في الله فأنا أولى بالله، أيها الناس من يحاجني في آدم فأنا أولى بآدم، أيها الناس من يحاجني في نوح فأنا أولى بنوح، أيها الناس من يحاجني في إبراهيم فأنا أولى بإبراهيم، أيها الناس من يحاجني في موسى فأنا أولى بموسى، أيها الناس من يحاجني في عيسى فأنا أولى بعيسى، أيها الناس من يحاجني في محمد فأنا أولى بمحمد ص، أيها الناس من يحاجني في كتاب الله فأنا أولى بكتاب الله، ثم ينتهي إلى المقام فيصلي ركعتين و ينشد الله حقه، ثم قال أبو جعفر(علیه السلام): هو و الله المضطر في كتاب الله في قوله «أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ وَیجْعَلُکمْ خُلَفاءَ الأَرْضِ» فيكون أول من يبايعه جبرئيل ثم الثلاثمائة و الثلاثة عشر رجلا- فمن كان ابتلي بالمسير وافاه- و من لم يبتل بالمسير فقد عن فراشه- و هو قول أمير المؤمنين هم المفقودون عن فرشهم- و ذلك قول الله: «فاستبقوا الخيرات أين ما تكونوا يأت بكم الله جميعا» قال: الخيرات الولاية و قال في موضع آخر «و لئن أخرنا عنهم العذاب إلى أمة معدودة» و هم و الله أصحاب القائم(علیه السلام) يجتمعون و الله إليه في ساعة واحدة، فإذا جاء إلى البيداء يخرج إليه جيش السفياني فيأمر الله الأرض فتأخذ أقدامهم و هو قوله «و لو ترى إذ فزعوا فلا فوت و أخذوا من مكان قريب . و قالوا آمنا به» يعني بالقائم من آل محمد(علیه السلام) «و أنى لهم التناوش من مكان بعيد» إلى قوله «و حيل بينهم و بين ما يشتهون» يعني أن لا يعذبوا «كما فعل بأشياعهم من قبل» يعني من كان قبلهم من المكذبين هلكوا «إنهم كانوا في شك مريب».

على بن ابراهيم گويد: ... از ابوخالد كابلى كه گفت: حضرت ابوجعفر امام باقر(علیه السلام) فرمودند: به خدا سوگند، گوئى قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مى نگرم در حالى كهبه حجرالاسود تكيه زده، سپس خداوند را به حق خویش قسم می دهد، سپس مى گويد: اى مردم، هر كس درباره خداوند با من بحث كند پس [بداند كه] من نزديك ترين افراد به خداوند هستم، اى مردم، هر كس درباره آدم با من بحث كند پس [بداند كه] من نزديك ترين افراد به آدم هستم، اى مردم، هر كس با من درباره نوح بحث نمايد پس [بداند كه] من نزديك ترين افراد به نوح مى باشم، اى

ص: 58

مردم، هر كس درباره ابراهيم با من بحث كند پس [بداند كه] من نزديك ترين اشخاص به ابراهيم هستم، اى مردم، هر كس درباره موسى با من بحث كند پس [بداند كه] منم نزديك ترين كسان به موسى هستم، اى مردم، هرآنكه درباره عيسى با من بحث كند پس [بداند كه] من نزديك ترين افراد به عيسى مى باشم، اى مردم، هر كس با من درباره محمد بحث نمايد پس [بداند كه] من نزديك ترين افراد به محمد صلوات اللّه عليهم اجمعين مى باشم، اى مردم، هر كس درباره كتاب خدا با من بحث كند پس [بداند كه] منم نزديك ترين كسان به كتاب خداوند. سپس به مقام ابراهيم خواهد رفت، دو ركعت نماز مى گذارد و خداوند را به حق خویش قسم می دهد.

سپس حضرت امام باقر(علیه السلام) فرمودند: به خدا سوگند اوست آن مضطرى كه در كتاب خدا ياد شده در فرموده او: (چه كسى دعاى مضطر ناچار را به اجابت مى رساند و رنج را برطرف می سازد و شما را جانشينان زمين قرار مى دهد) پس نخستين كسى كه با او بيعت می كند، جبرئيل است، سپس، آن سى صد و سيزده مرد [بيعت مى كنند]، پس هركدام از ايشان پيش از آن هنگام از منزلش بيرون بوده، به مقصد خواهد پيوست، و هركدام دچار سفر نبوده از بستر خوابش مفقود خواهد شد، و همين است فرموده اميرالمؤمنين(علیه السلام) : آنانند مفقودشدگان از خوابگاه هايشان، و آن فرموده خداوند است: (پس به كارهاى نيك سبقت وپيشى بگيريد، هر كجا باشيد خداوند همه شما را خواهد آورد) فرمودند: خيرات، ولايت است و [خداوند] در جاى ديگر فرموده: (و اگر عذاب را از از ايشان تا زمان امت معدوده به تأخير اندازيم) و به خدا سوگند ايشان اصحاب قائم(عج) هستند، و به خدا سوگند در يك ساعت نزد او جمع مى شوند، پس چون به بيداء بيايد لشكر سفيانى به سويش خروج كند، پس خداوند زمین را امر می فرمايد، پسپاهايشان را مى گيرد و اين است [معنى] فرموده خداوند (واگر [اى رسول] ببينى كافران را هنگامى كه هراسانند، پس هيچ از عذابشان فوت و زايل نشود واز جايگاه نزديكى گرفته شوند، و گويند به او ايمان آورديم) يعنى به قائم آل محمّد عليه السلام، (و کجا و چگونه می توانند با اين همه دورى به آن مقام نائل شوند) تا آنجا كه فرموده: (و ميان آن ها و آرزوهايشان جدايى انداخته شد)؛ يعنى اينكه عذاب نمی شوند،

ص: 59

(همچنان كه پیش از این نسبت به هم كيشانشان رفتار شد)؛ يعنى، كسانى كه پيش از ايشان از تكذيب كنندگانی بودند كه هلاك گشتند (آنان همواره [نسبت به حق] در تردیدی سخت بودند.

6. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 140 حدیث 7، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 341 حدیث 25 و تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 433 آمده است:

عن أبان بن مسافر عن أبي عبد الله ع في قول الله: «و لئن أخرنا عنهم العذاب إلى أمة معدودة» يعني عدة كعدة بدر «ليقولن ما يحبسه ألا يوم يأتيهم ليس مصروفا عنهم» قال: العذاب.

عياشى به سند خود از ابان بن ابى مسافر، از حضرت ابوعبداللّه امام صادق(علیه السلام) آورده، درباره قول خداوند: (و چنانچه عذاب را از ايشان تا زمان امت معدوده (ياران امام زمان) به تأخير اندازيم) كه يعنى عده ای همچون تعداد اهل بدر، (آگاه باشيد! آن زمان كه عذاب به ايشان برسد، [ديگر] از آن ها گردانده نخواهد شد، و آنچه را كه [آنها] همواره به استهزا مى گرفتند حتماً آنان را فراخواهد گرفت) فرمودند: يعنى عذاب.

7. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 140 حدیث 8 آمده است:

عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى الْحَلَبِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: أَصْحَابُ الْقَائِمِ الثَّلَاثُمِائَةِ وَ الْبِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا قَالَ هُمْ وَ اللَّهِ الْأُمَّةُ الْمَعْدُودَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» قَالَ يَجْتَمِعُونَ فِي سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ قَزَعاً كَقَزَعِ الْخَرِيفِ

از عبد الاعلى جعى آورده كه گفت: حضرت ابوجعفر امام باقر(علیه السلام) فرمودند: اصحاب حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن سيصد وده و چند مرد، به خدا سوگند همان امت معدوده ایی هستند كه خداوند در كتاب خود فرموده: (و چنانچه عذاب را از ايشان تا زمان امت معدوده (ياران امام زمان) به تأخير اندازيم) فرمودند: در يك ساعت جمع مى شوند همچون ابرهاى پاييزى.8. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 141 حدیث 9، بحارالانوار مجلد 51 باب 5 صفحه 56 حدیث 43 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 83 حدیث 5025 آمده است:

عَنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْخَزَّازِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» قَالَ هُوَ الْقَائِمُ وَ أَصْحَابُهُ.

از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) [که درباره درباره فرموده خداوند (و اگر عذاب را از ايشان تا زمان امت معدوده (ياران امام زمان) به تأخير اندازيم) فرمودند: او قائم و اصحابش مى باشند.

ص: 60

9. در كتاب مجمع البيان مجلد 5 صفحه 144، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 84 حدیث 5027 و اثبات الهداة مجلد 5 صفحه 145 حدیث 417 آمده است:

ابوعلى طبرسى: فى مجمع البيان قيل انّ الامة المعدودة هم اصحاب المهدى فى آخرالزمان ثلاثمائة و بضعة عشر رجلاً كعدة اهل بدر يجتمعون فى ساعة واحدة كما يجتمع فزع الخريف، قال: وهو المرويّ عن ابيجعفر و ابيعبداللّه عليهماالسلام.

ابوعلى طبرسى در مجمع البيان گويد: امت معدوده همان اصحاب حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخر الزمان مى باشند، سى صد وده وچند مرد، همچون تعداد اهل بدر در يك ساعت جمع مى شوند همچنان كه قطعه هاى ابر پاييزى جمع مى شوند. وى افزود: وهمين معنى از حضرت ابوجعفر و حضرت ابوعبداللّه(علیه السلام) روايت گرديده است.

10. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 230 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 84 حدیث 5028 آمده است:

حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ قَالَ رَوَى بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» قَالَ الْعَذَابُ هُوَ الْقَائِمُ(علیه السلام) هُوَ عَذَابٌ عَلَى أَعْدَائِهِ وَ الْأُمَّةُ الْمَعْدُودَةُ هُمُ الَّذِينَ يَقُومُونَ مَعَهُ بِعَدَدِ أَهْلِ بَدْرٍ.

حمادبن عيسى از حريز روايت نموده كه گفت: بعضى از اصحابمان از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) روايت كرده اند درباره قول خداى تعالى: (و اگر عذاب را از ايشان تا زمان امت معدوده (ياران امام زمان) به تأخير اندازيم) فرمودند: عذاب همان حضرتقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و او عذاب بر دشمنانش مى باشد، و امت معدوده آنانند كه با وى بپاخيزند که به عدد اهل بدر می باشند.

11. در كتاب تفسير قمى مجلد 1 صفحه 322، بحارالانوار مجلد 51 باب 5 صفحه 44 حدیث 1 و تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 342 حدیث 29 آمده است:

وَ قَولُهُ «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» قَالَ إِنْ مَتَّعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا إِلَى خُرُوجِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَنَرُدُّهُمْ وَ نُعَذِّبُهُمْ «لَيَقُولُنَّ ما يَحْبِسُهُ» أَیْ يَقُولُونَ أما لَا يَقُومُ الْقَائِمُ وَ لَا يَخْرُجُ عَلَى حَدِّ الِاسْتِهْزَاءِ فَقَالَ اللَّهُ «أَلا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ».

ص: 61

على بن ابراهيم: در تفسيرش كه منسوب به امام صادق(علیه السلام) است در مورد قول خداى تعالى: (و اگر عذاب را از ايشان تا زمان امت معدوده (ياران امام زمان) به تأخير اندازيم) گويد: چنانچه در اين دنيا آنان را تا خروج حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهره مند سازيم، پس از آن آن ها را باز مى گردانيم و عذابشان مى كنيم [و آن ها گويند:] (هر آينه مى گويند: چه چيزى آن را[از آمدن] باز مى دارد؟)؛ يعنى، از روى تمسخر و استهزاء گويند كه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام نخواهد كرد و خروج نخواهد داشت، پس خداوند فرمود: (آگاه باشيد! آن زمان كه عذاب به ايشان برسد، [ديگر] از آن ها گردانده نخواهد شد، و آنچه را كه [آنها] همواره به استهزا مى گرفتند حتماً آنان را فراخواهد گرفت.).

ص: 62

146. در ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مسیر مبارزه

146. در ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مسیر مبارزه با ظلم بین آسمان و زمین ندا داده می شود: الا لعنة الله علی الظالمین

سوره هود آیه 18

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أُولئِكَ يُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذينَ كَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمين

و کیست ظالم تر و ستم کارتر از کسانی که به خداوند نسبت دروغ بستند؟ آن ها بر خداوند خویش عرضه خواهند شد و شاهدان و گواهان می گویند اینان هستند که بر خداوند خویش دروغ بستند آگاه باشید که لعن خداوند بر ظالمان و ستمکاران است.

در ظهور امام زمان نداهایی بین زمین و آسمان بلند می شود که یکی از نداها این ندای آسمانی است الا لعنة الله علی الظالمین و همه ی انسان ها این نداها را می شنوند و اساس حکومت الهی امام زمان بر پایه ی عدالت و مبارزه با ظلم است و امام زمان برپاکننده ی عدل و نابود کننده ی ظلم است.

1. در غیبت نعمانی صفحه 180 حدیث 28 و اثبات الوصیة صفحه 227 و ترجمه آن صفحه 210، کمال الدین مجلد 2 صفحه 370 حدیث 3، عیون الاخبار الرضا مجلد 2 صفحه 6 حدیث 14 و غیبت شیخ طوسی صفحه 439 آمده است:

وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَابُنْدَاذَ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ الزَّرَّادُ قَالَ: قَالَ لِيَ الرِّضَا(علیه السلام) إِنَّهُ يَا حَسَنُ سَيَكُونُ فِتْنَةٌ صَمَّاءُ صَيْلَمٌ يَذْهَبُ فِيهَا كُلُّ وَلِيجَةٍ وَ بِطَانَةٍ وَ فِي رِوَايَةٍ يَسْقُطُ فِيهَا كُلُّ وَلِيجَةٍ وَ بِطَانَةٍ وَ ذَلِكَ عِنْدَ فِقْدَانِ الشِّيعَةِ الثَّالِثَ مِنْ وُلْدِي يَحْزَنُ لِفَقْدِهِ أَهْلُ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ كَمْ مِنْ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ مُتَأَسِّفٍ مُتَلَهِّفٍ حَيْرَانَ حَزِينٍ لِفَقْدِهِ ثُمَّ أَطْرَقَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ بِأَبِي وَ أُمِّي سَمِيُّ جَدِّي وَ شَبِيهِي وَ شَبِيهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَلَيْهِ جُيُوبُ النُّورِ يَتَوَقَّد مِنْ شُعَاعِ ضِيَاءِ الْقُدْسِ كَأَنِّي بِهِ آيَسَ مَا كَانُوا قَدْ نُودُوا نِدَاءً يَسْمَعُهُ مَنْ بِالْبُعْدِ كَمَا يَسْمَعُهُ مَنْبِالْقُرْبِ يَكُونُ رَحْمَةً عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ عَذَاباً عَلَى الْكَافِرِينَ فَقُلْتُ بِأَبِي وَ أُمِّي أَنْتَ وَ مَا ذَلِكَ النِّدَاءُ قَالَ ثَلَاثَةُ أَصْوَاتٍ فِي رَجَبٍ

ص: 63

أَوَّلُهَا«أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ» وَ الثَّانِي «أَزِفَتِ الْآزِفَةُ» يَا مَعْشَرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الثَّالِثُ يَرَوْنَ يَداً بَارِزاً مَعَ قَرْنِ الشَّمْسِ يُنَادِي أَلَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ فُلَاناً عَلَى هَلَاكِ الظَّالِمِينَ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَأْتِي الْمُؤْمِنِينَ الْفَرَجُ وَ يَشْفِي اللَّهُ صُدُورَهُمْ «وَ يُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ».

حسن بن محبوب زرّاد گفت): امام رضا(علیه السلام) به من فرمود: اى حسن در آينده ی نزديكى گرفتارى سخت و ناپسندی روى خواهد داد كه همه دوستي ها و نزدیکی ها از ميان برود و در روايتى است كه (همه دوستي ها و صميميّت ها ساقط شود) و اين به هنگامى است كه شيعيان سوّمين فرزند مرا از دست بدهند كه اهل زمين و آسمان به فقدان او اندوهگين می شوند، چه بسيار مرد و زن مؤمنی كه به از دست دادن او اسفناك و اندوهناك و سرگردان و غمگين خواهند بود.

حضرت رضا(علیه السلام) می فرمایند: پدر و مادرم فدای مهدی سپس سربزير افكند، آن گاه سر برداشت و فرمود: پدر و مادرم به فداى همنام جدّم و كسى كه شبيه من و شبيه موسى بن عمران است، او در گريبان نور افكن هائى دارد كه از شعاع نورانيّت عالم قدس روشنى مي گيرد، تو گوئى او را مى بينم، هنگامى كه مردم در نهايت نوميدى هستند كه آوازى بگوششان مي رسد كه دور و نزديك يكسان مي شنوند و آن آواز براى مؤمنين رحمت و براى كافران عذاب است.

عرض كردم: پدرم و مادرم به فدايت، آن آواز چه خواهد بود؟ فرمود: در ماه رجب سه آواز بر آيد نخستين آواز: (آگاه باشید كه لعنت خدا بر ستمكاران است) و دوّمين آواز اى گروه مؤمنان (گرفتارى هولناك فرا رسيد) می باشد و در آواز سوّم دستى را (و در بيشتر نسخه ها: پيكرى را) در پيشاپيش آفتاب مى بينند كه آواز مي دهد: كه خداوند به منظور برانداختن ستمگران، فلانى را برانگيخت، پس در اين هنگام است كه گشايشى براى مؤمنان فرامی رسد و خداوند سينه هاى آنان را شفا بخشد (و عقده هاى دلشان بر طرف مي گردد).

[شرح از مجلسىّ: شايد معناى (عليه جيوب النور) آن باشد كه گريبان هاى نورانى افراد از مؤمنين كامل و فرشتگان مقرّب و ارواح مرسلين از اندوه غيبت آن حضرت و حيران ماندن مردم در باره ی آن حضرت شعله ور مى شود و اين به خاطر نور ايمانى است كه براى آنان از آفتاب هاى عوالم قدس مي تابد و احتمال مي رود كه مقصود از گريبان هاى نور، گريبان هاى منسوب به نور

ص: 64

باشد يعنى گريبان هایى كه انوار فيض خداى تعالى از آن مي تابد و حاصل سخن آن كه بر قامت آن حضرت صلوات اللَّه عليه لباس هاى قدسى و خلعت هاى ربّانى پوشانيده شده كه از گريبان آن جامه ها انوار فضل و هدايت خداى تعالى فروزان است و مؤيّد اين معنى روايت ديگرى است از پيغمبر كه فرمود: (جلابيب النور) جلابيب جمع جلباب بمعنى جامه اى است كه سرا پاى بدن را بپوشاند و احتمال مي رود كه (على) در (عليه) تعليليّه باشد، يعنى ببركت هدايت و فيض آن حضرت از گريبان هاى اشخاصى كه پذيراى انوار قدسند، علوم و معارف ربّانى ساطع و درخشان است. پايان نقل از مجلسىّ.

مترجم غیبت نعمانی گويد: وجهى براى اين توجيهات نيست پس از آن كه امام رضا آن حضرت را به موسى بن عمران تشبيه فرموده است و به دنبال تشبيه وجه شبه را بيان فرموده يعنى همان طور كه موسى بن عمران را جيب نور بود و به مضمون «أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ» به آن حضرت همين كرامت از طرف خداوند تعالى اعطا شده است]

2. سنن ابی داود مجلد صفحه، سنن ترمذی صفحه حدیث و اسعاف الراغبین (شیخ محمدبن علی الصبّان شافعی) صفحه 145 آمده است:

و فی روایة لابی داود و الترمذی لو لم یبق من الدنیا الّا یوم واحد لطوّل الله ذلک الیوم حتی یبعث الله رجلاً من اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی یملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً

ابی داود و ترمذی از رسول خدا روایت کرده اند: اگر از عمر دنیا نماند مگر یک روز، خداوند آن روز را طولانی می کند تا مردی از اهل بیت مرا که اسم او اسم من است و اسم پدر او اسم پدر من است، برانگیزاند. به او عدل و داد می شود، همان طور که ظلم و جور شده است.

3. در اسعاف الراغبین صفحات 145 و 146 آمده است: این مدرک در نرم افزار موجود نبود لطفا متن حدیث از روی منبع چک شود زیرا با مقایسه حدیث موجود در اینترنت در متن آن اشکالاتی وجود دارد

و اخرج الحاکم فی صحیحه یحل بامتی فی آخرالزمان بلاء شدید من سلطانهم لم یسمع بلاء أشد منه حتی لا یجد الرجل ملجأ فیبعث الله رجلاً من عترتی أهل بیتی یملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً

ص: 65

یحبه ساکن الارض و ساکن السماء و ترسل السماء قطرها و تخرج الارض نباتها لا تمسک شیئاً یعیش فیهم سبع سنین أو ثمانیاً أو تسعاً یتمنی الاحیاء الاموات مما صنع الله بأهل الارض من خیر.

حاکم در صحیحش روایت کرده است که رسول خدا فرمودند: در آخرالزمان بلایی شدید از دست سلطانشان بر امتم وارد می شود که [هیچ گوشی] بلایی شدیدتر از آن را نشنیده است تااینکه هیچ کس برای خود ملجائی نمی یابد، پس [در این موقع] خداوند مردی از عترتم و اهل بیت مرا مبعوث می کند که زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که از ظلم و جور پرشده بود، [وقتی او ظهور می کند] ساکنان زمین و آسمان او را دوست می دارند و [در آن زمان] آسمان بارانش را می فرستد و زمین برکات و نباتاتش را خارج می کند و هیچ چیز را در خود نگه نمی دارد. او هفت، هشت یا نه سال در بین ایشان زندگی می کند، در آن زمان مردگان به خاطر این که خداوند خیراتش را برای اهل زمین می فرستد، آرزوی زنده شدن می کنند.

4. در نورالابصار (الشیخ مؤمن الشبلنجی شافعی) صفحه 188 آمده است:

و روی الامام احمد فی مسنده عن ابی سعید الخدری رضی الله عنه قال قال رسول الله: أبشرکم بالمهدی یملأ الارض قسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً یرضی عنه سکان السماء و الارض یقسم المال صحاحا فقال رجل ما معنی صحاحاً؟ قال: بالسویة بین الناس و یملأ قلوب امة محمد عنی و یسعهم عدله حتی یأمر منادیا ینادی یقول من له بالمال حاجة فلیقم فما یقوم من الناس إلا رجل واحد فیقول أنا فیقول له ائت السادان یعنی الخازن فقل له إنّ المهدی یأمرک أن تعطینی مالا فیحثوا له فی ثوبه حثوا حتی إذا صار فی ثوبه یندم و یقول کنت اشجع امة محمد نفساً اعجز عما وسعهم فیرده إلی الخازن فلا یقبل منه و یقول إنا لا نأخذ شیئاً فما اعطیناه فیکون المهدی کذلک سبعة سنین أو ثمانیاً أو تسعاً ثم لا خیر فی العیش بعده أو قال ثم لا خیر فی الحیاة بعده.

احمد حنبل در مسندش از ابوسعید خدری از رسول خدا روایت کرده است: شما را بشارت می دهم به مهدی که زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که از جور و ظلم پر شده بود، ساکنان آسمان و زمین از او خشنود می شوند، مال را به شکل صحیح تقسیم می کند، مردی گفت یا رسول الله معنی اینکه می فرمایید مال را به طور صحاح تقسیم می کند، چیست؟ فرمودند: به طور مساوی بین مردم تقسیم می کند و قلوب امت محمد را به سوی من جلب می کند و عدالت او را [حضرت محمد] می گستراند تا آنجا که منادی صدا می زند: چه کسی به مال احتیاج دارد [و ثروت می خواهد]؟ پس بیاید بگیرد، پس هیچ کس از مردم بلند نمی شود مگر یک مرد، پس می گوید من [مال احتیاج دارم]، پس به او گفته می شودپیش

ص: 66

سادان یعنی خازن برو پس به او بگو به درستی که مهدی تو را امر کرده است که به من مالی را بدهی، پس در لباسش برای او آنقدر مال می ریزند که او پشیمان می شود و می گوید: من شجاع ترین امت محمد از لحاظ نفس و عاجزترین آنها از لحاظ وسع [و توان مالی] بودم، پس [آن اموال را ] به خازن برمی گرداند، اما خزانه دار از او قبول نمی کند و می گوید ما هرچه به هرکس بدهیم پس نمی گیریم، پس مهدی اینگونه هفت یا هشت یا نه سال می باشد [و زندگی می کند] سپس در زندگی بعد از او هیچ خیری نیست یا اینکه فرمود سپس در حیات بعد از او هیچ خیری نیست.

ص: 67

147. كسانى كه وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را منكر

147. كسانى كه وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را منكر شده اند، عمر خود را فنا كرده اند

سوره هود آيه 21

أُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ

آنان كسانى هستند كه نفس هاى خود را زيان كار ساختند و آنچه را همواره به دروغ نسبت می دادند [گم شده] از دستشان می رود.

در اين آيه درباره كسانى صحبت شده است كه درباره امام زمان(عج) شك و ترديد دارند در حالى كه وجود اقدس ولى عصر(عج) اظهر من الشمس است، ايشان در شب جمعه 15 شعبان سال 260 (ه ق) در شهر سامره به دنيا آمدند، و در سال 269 (ه ق) پس از شهادت امام حسن عسكرى به امامت رسيدند، و داراى دو غيبت هستند غيبت صغرى كه ازسال 260 (ه ق) تا سال 329 (ه ق) طول كشيد و در اين مدت چهار نايب خاص داشتند، و غيبت كبرى ايشان از سال 329 (ه ق) شروع شده است و هم اكنون كه سال 1428 (ه ق) است آن بزرگوار 1173 سال از عمر مباركش مى گذرد و ايشان در حال حيات هستند. عده زيادى در اين مدت خدمت حضرت رسيدند وهم اكنون نيز عده اى خدمتش مى رسند، ايشان ما بين مردم رفت و آمد دارند، در جلسات شركت مى كنند و... اما متأسفانه عده اى معدود درباره ايشان شك و ترديد دارند كه اين آيه درباره آن هاست.

در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 428، آمده است: این مدرک در نرم افزار موجود نبود لطفا از روی منبع چک شود زیرا درمتن روایت اشکالاتی وجود داردعن المفضل عن الصادق رضى الله عنه قال ساعة قيام القائم عليه السلام قلت ما معنى الا ان الذين يمارون فى الساعة لفى ضلال بعيد قال يقولون متى ولد ومن راه واين هو ومتى يظهر كل ذلك شكا فى قضائه و قدرته «أُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» فى الحيوة الدنيا والاخره.

ص: 68

مفضل بن عمر روايت مى كند از حضرت صادق(علیه السلام) كه فرمود: عرض كردم درباره ساعت و زمان قيام قائم(عج) [سؤال کردم] حضرت فرمودند: شكاكان و كسانى كه ترديد دارند درباره امام زمان(عج) مى گويند: او كى به دنيا آمده است؟ چه كسى او را ديده است؟ اصلاً او كجاست؟ او كى ظهور خواهد كرد؟ آن ها همه اين سخنان را مى گويند زيرا در قضاى الهى (و قدرت خداوند) شك دارند. سپس، اين آيه را تلاوت فرمودند: (آنان كسانى هستند كه خود را زيان كار ساختند) در دنيا و آخرت.

2. در اسرار العقائد، مجلد 2، صفحه 58، کتاب سیمای امام زمان، صفحه 132، کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 باب 25 صفحه 286 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 36 باب 41 صفحه 309 حدیث 148 آمده است:

عن جابربن عبدالله انصاری قال: قال رسول الله: اَلْمَهدِيُّ مِن وُلدي، اِسْمُهُ اسْمِي و كُنيَتُهُ كُنيَتي، أشبَهُ النّاسِ بي خَلقاً و خُلقاً تَكُونُ بِهِ غَيبَةٌ و حَيرَةٌ تَضِلُّ فِيهَا الْاُمَمُ ثُمَّ يُقبِلُ كَالشَّهابِ الثّاقِبِ يَملَأُها عَدلاً و قِسطاً كَما مُلِئَت جَوراً و ظُلماً.

رسول خدا فرمودند: (حضرت) مهدی از فرزندان من است، اسم او اسم من و کنیه ی او کنیه ی من است، او شبیه ترین مردم به من در خلقت (جسمانی) و خُلق (روحانی) است، برای او غیبتی و حیرتی است که در آن عده ی زیادی گمراه می شوند، سپس [آن گاه] او مانند شهاب ثاقب ظاهر می شود و [زمین] را پر از عدل و قسط می کند همان طورکه پر از جور و ظلم شده بود.

3. در کمال الدین مجلد1 باب 26 صفحه 289 حدیث 1، اصول کافی مجلد 1 باب "فی الغیبة" صفحه 338 حدیث 7 و غیبت شیخ طوسی فصل 5 صفحه 336 آمده است:

محمد بن الحسن الصفار و سعد بن عبد الله عن عبد الله بن محمد الطيالسي عن منذر بن محمد بن قابوس (1) عن النصر بن أبي السري عن أبي داود سليمان بن سفيان المسترق عن ثعلبة بن ميمون عن مالك الجهني عن الحارث بن المغيرة النصري عن الأصبغ بن نباتة قال: أتيت أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع فوجدته متفكرا

ص: 69


1- . منذر بن محمد بن المنذر أبو الجهم القابوسى: ثقة من أصحابنا من بيت جليل( جش و صه) و صحف في جميع النسخ بزيد بن محمد. و أما النضر أو النصر بن أبي السرى كما في بعض النسخ فلم أجده و في الكافي مكانه منصور بن السندى و لم أظفر به أيضا.

ينكت في الأرض فقلت يا أمير المؤمنين ما لي أراك متفكرا تنكت في الأرض أ رغبت فيها فقال لا و الله ما رغبت فيها و لا في الدنيا يوما قط و لكن فكرت في مولود يكون من ظهري الحادي عشر من ولدي هو المهدي يملؤها عدلا كما ملئت جورا و ظلما تكون له حيرة و غيبة يضل فيها أقوام و يهتدي فيها آخرون فقلت يا أمير المؤمنين و إن هذا لكائن فقال نعم كما أنه مخلوق و أنى لك بالعلم بهذا الأمر يا أصبغ أولئك خيار هذه الأمة مع أبرار هذه العترة قلت و ما يكون بعد ذلك قال ثم يفعل الله ما يشاء فإن له إرادات و غايات و نهايات.

أصبغ ابن نباته گفت که بر أمیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه السلام) وارد شدم، پس او را در حالیکه در فکر بود و با انگشت بر زمین خط می کشید، پس گفتم ای أمیرالمؤمنین چرا شما در حال تفکر و خط کشیدن بر زمین با انگشت می بینم، آیا [به خلافت] رغبت کرده ای؟ فرمود:نه به خدا سوگند هرگز روزی نبوده که به خلافت یا دنیا رغبت کنم،ولکن درباره مولودی که فرزند یازدهم من از پشت من می باشد، فکر می کنم، او مهدی است که [زمین] را پر از عدل می کند همان طور که پر از جور و ستم شده بود، برای او سرگردانی و غیبتی است که اقوامی در آن [زمان] گمراه می شوند و گروهی دیگر در آن [زمان] هدایت می شوند، پس گفتم یا أمیرالمؤمنین: این امر شدنی است؟ فرمود: آری چنان که خود او مخلوق است [غیبتش هم قطعی و مسلم است] ولی ای أصبغ تو کجا و علم این امر، آن ها [که زمان غیبت او را درک می کنند و در کنار او ثابت قدم اند] نیکان این امت با نیکان این عترت هستند، عرض کردم:پس از آن چه می شود؟ فرمودند: سپس هر چه خداوند بخواهد انجام می دهد به درستی که اراده ها و سرانجام ها و نهایت ها برای اوست.

ص: 70

148. از جمله شباهت های حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

148. از جمله شباهت های حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت نوح(علیه السلام) این است که ایشان غیبت نوح(علیه السلام) را دارد

سوره هود آیات 25 و 26

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذيرٌ مُبينٌ(25) أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ أَليمٍ(26)

به حقیقت ما نوح را به رسالت به نزد قومش فرستادیم (و او به قومش گفت:) من به سوی شما برای راهنمایی و هدایت شما با بیانی روشن و هشداردهنده آمده ام.

می دانیم شیخ الفقها و المجتهدین و محدث جلیل القدر شیخ صدوق به دستور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کتاب کمال الدین را می نویسد و حضرت به ایشان می فرمایند: برای رفع مشکلات خودت کتابی در غیبت ما بنویس و در آن کتاب درباره ی غیبت انبیا حقایقی را به عرض خوانندگان برسان لذا جناب ایشان در این کتاب غیبت حضرت یوسف و حضرت ابراهیم و حضرت موسی و حضرت نوحC و... را مطرح می کند که درباره ی غیبت حضرت نوح چنین آورده است:

1. در کمال الدین مجلد 1 صفحات 133 و 134 حدیث 2 آمده است:

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) لَمَّا أَظْهَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى نُبُوَّةَ نُوحٍ ع وَ أَيْقَنَ الشِّيعَةُ بِالْفَرَجِ اشْتَدَّتِ الْبَلْوَى وَ عَظُمَتِ الْفِرْيَةُ إِلَى أَنْ آلَ الْأَمْرُ إِلَى شِدَّةٍ شَدِيدَةٍ نَالَتِ الشِّيعَةَ وَ الْوُثُوبِ عَلَى نُوحٍ بِالضَّرْبِ الْمُبَرِّحِ حَتَّى مَكَثَ ع فِي بَعْضِ الْأَوْقَاتِ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ يَجْرِي الدَّمُ مِنْ أُذُنِهِ ثُمَّ أَفَاقَ وَ ذَلِكَ بَعْدَ ثَلَاثِمِائَةِ سَنَةٍ مِنْ مَبْعَثِهِ وَ هُوَ فِي خِلَالِ ذَلِكَ يَدْعُوهُمْ لَيْلًا وَ نَهَاراً فَيَهْرَبُونَ وَ يَدْعُوهُمْ سِرّاً فَلَا يُجِيبُونَ وَ يَدْعُوهُمْ عَلَانِيَةً فَيُوَلُّونَ فَهَمَّ بَعْدَ ثَلَاثِمِائَةِ سَنَةٍ بِالدُّعَاءِ عَلَيْهِمْ وَ جَلَسَ بَعْدَ صَلَاةِالْفَجْرِ لِلدُّعَاءِ فَهَبَطَ إِلَيْهِ وَفْدٌ مِنَ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ وَ هُمْ ثَلَاثَةُ أَمْلَاكٍ فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ ثُمَّ قَالُوا لَهُ يَا نَبِيَّ اللَّهِ لَنَا حَاجَةٌ قَالَ وَ مَا هِيَ قَالُوا تُؤَخِّرُ الدُّعَاءَ عَلَى قَوْمِكَ فَإِنَّهَا أَوَّلُ سَطْوَةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ قَالَ قَدْ أَخَّرْتُ

ص: 71

الدُّعَاءَ عَلَيْهِمْ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ أُخْرَى وَ عَادَ إِلَيْهِمْ فَصَنَعَ مَا كَانَ يَصْنَعُ وَ يَفْعَلُونَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ حَتَّى إِذَا انْقَضَتْ ثَلَاثُمِائَةِ سَنَةٍ أُخْرَى وَ يَئِسَ مِنْ إِيمَانِهِمْ جَلَسَ فِي وَقْتِ ضُحَى النَّهَارِ لِلدُّعَاءِ فَهَبَطَ عَلَيْهِ وَفْدٌ مِنَ السَّمَاءِ السَّادِسَةِ وَ هُمْ ثَلَاثَةُ أَمْلَاكٍ فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ وَ قَالُوا نَحْنُ وَفْدٌ مِنَ السَّمَاءِ السَّادِسَةِ خَرَجْنَا بُكْرَةً وَ جِئْنَاكَ ضَحْوَةً ثُمَّ سَأَلُوهُ مِثْلَ مَا سَأَلَهُ وَفْدُ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ فَأَجَابَهُمْ إِلَى مِثْلِ مَا أَجَابَ أُولَئِكَ إِلَيْهِ وَ عَادَ(علیه السلام) إِلَى قَوْمِهِ يَدْعُوهُمْ فَلَا يَزِيدُهُمْ دُعَاؤُهُ إِلَّا فِرَاراً حَتَّى انْقَضَتْ ثَلَاثُمِائَةِ سَنَةٍ تَتِمَّةُ تِسْعِمِائَةِ سَنَةٍ فَصَارَتْ إِلَيْهِ الشِّيعَةُ وَ شَكَوْا مَا يَنَالُهُمْ مِنَ الْعَامَّةِ وَ الطَّوَاغِيتِ وَ سَأَلُوهُ الدُّعَاءَ بِالْفَرَجِ- فَأَجَابَهُمْ إِلَى ذَلِكَ وَ صَلَّى وَ دَعَا فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَجَابَ دَعْوَتَكَ فَقُلْ لِلشِّيعَةِ يَأْكُلُوا التَّمْرَ وَ يَغْرِسُوا النَّوَى وَ يُرَاعُوهُ حَتَّى يُثْمِرَ فَإِذَا أَثْمَرَ فَرَّجْتُ عَنْهُمْ فَحَمِدَ ال لَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ عَرَّفَهُمْ ذَلِكَ فَاسْتَبْشَرُوا بِهِ فَأَكَلُوا التَّمْرَ وَ غَرَسُوا النَّوَى وَ رَاعُوهُ حَتَّى أَثْمَرَ ثُمَّ صَارُوا إِلَى نُوحٍ ع بِالتَّمْرِ وَ سَأَلُوهُ أَنْ يُنْجِزَ لَهُمُ الْوَعْدَ فَسَأَلَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي ذَلِكَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ قُلْ لَهُمْ كُلُوا هَذَا التَّمْرَ وَ اغْرِسُوا النَّوَى فَإِذَا أَثْمَرَ فَرَّجْتُ عَنْكُمْ فَلَمَّا ظَنُّوا أَنَّ الْخُلْفَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْهِمْ ارْتَدَّ مِنْهُمُ الثُّلُثُ وَ ثَبَتَ الثُّلُثَانِ فَأَكَلُوا التَّمْرَ وَ غَرَسُوا النَّوَى حَتَّى إِذَا أَثْمَرَ أَتَوْا بِهِ نُوحاً(علیه السلام) فَأَخْبَرُوهُ وَ سَأَلُوهُ أَنْ يُنْجِزَ لَهُمُ الْوَعْدَ فَسَأَلَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي ذَلِكَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ قُلْ لَهُمْ كُلُوا هَذَا التَّمْرَ وَ اغْرِسُوا النَّوَى فَارْتَدَّ الثُّلُثُ الْآخَرُ وَ بَقِيَ الثُّلُثُ فَأَكَلُوا التَّمْرَ وَ غَرَسُوا النَّوَى فَلَمَّا أَثْمَرَ أَتَوْا بِهِ نُوحاً ع ثُمَّ قَالُوا لَهُ لَمْ يَبْقَ مِنَّا إِلَّا الْقَلِيلُ وَ نَحْنُ نَتَخَوَّفُ عَلَى أَنْفُسِنَا بِتَأَخُّرِ الْفَرَجِ أَنْ نَهْلِكَ فَصَلَّى نُوحٌ(علیه السلام) ثُمَّ قَالَ يَا رَبِّ لَمْ يَبْقَ مِنْ أَصْحَابِي إِلَّا هَذِهِ الْعِصَابَةُ وَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْهِمُ الْهَلَاكَ إِنْ تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْفَرَجُ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ قَدْ أَجَبْتُ دُعَاءَكَ فَاصْنَعِ الْفُلْكَ وَ كَانَ بَيْنَ إِجَابَةِ الدُّعَاءِ وَ بَيْنَ الطُّوفَانِ خَمْسُونَ سَنَةً.

امام صادق جعفربن محمد(علیه السلام) فرمود چون خداى تبارك و تعالى نبوت نوح(علیه السلام) را را آشكار كرد و شيعه ی او يقين به فرج نمودند گرفتارى سخت شد و شهر بزرگ شد تا كار به يك سختى ناگوارى كشيد كه بر شيعه چرخيد و مخالفان به نوح هجوم كردند و او را به سختى زدند تا پاره اى اوقات سه روز بيهوش افتاده بود و خون از گوشش مي ريخت تا به هوش آمد، اين حادثه بعد از سيصد سال از بعثت او رخ داد كه آن حضرت در ميان اين مدت شب و روز آن ها را دعوت مي كرد و مي گريختند، پنهانى دعوت مي كرد اجابت نمي كردند آشكارا دعوت مى كرد رو برمي گردانيدند، پس از سيصد سال در دل گرفت كه به آن ها نفرين كند و پس از نماز بامداد براى نفرين نشسته بود كه يك دسته از آسمان هفتم به وى فرود آمدند و مركب از سه فرشته بودند، بر او سلام كردند و عرض كردند اى پيغمبر خدا ما يك حاجت داريم فرمود چيست؟ گفتند نفرين بر قوم خود را واپس انداز زيرا اين نخست سطوتى است كه خدا در زمين اظهار مي كند فرمود نفرين برآنان را سيصد سال

ص: 72

ديگر پس انداختم و به سوى آن ها برگشت و همان كار دعوت را پيش گرفت و آن ها هم همان كارها را كردند تا چون سيصد سال گذشت و از ايمان آن ها نوميد شد در هنگام ظهر براى نفرين به آن ها نشسته بود كه يك دسته از آسمان ششم بر او فرود آمدند و سه فرشته بودند بر او سلام كردند و گفتند ما يك دسته از آسمان ششم هستيم بامداد بيرون شديم و نيمه روز نزد تو آمديم سپس از او همان درخواست نمايندگان آسمان هفتم را نمودند و آن ها را به همان پاسخ آنان پاسخ داد و به سوى قوم برگشت و به دعوت آن ها ادامه داد دعايش جز گريز اثرى در آن ها نداشت تا سيصد سال ديگر گذشت كه تتمه ی نهصد سال بود شيعه نزد وى آمدند و از آنچه كه از آزار عامه و سركشان قوم مي كشيدند به وى شكايت كردند و از او خواستند دعا كند تا فرج آيد آن ها را اجابت كرد و دعا كرد، جبرئيل فرمود آمد به او عرض كرد خداى تبارك و تعالى دعوت تو را اجابت كرد به شيعه بگو خرما بخورندند و هسته اش را بكارند و پرورش دهند تا ميوه دهد، چون ميوه داد فرج آيد، خدا را حمد و ثنا گفت و به آن ها اين موضوع را فهمانيد به دين مژده شاد شدند و خرما خوردند و هسته را كاشتند و پروريد تا ميوه آورد و خرماى آن را نزد نوح بردند و درخواست وفاى به وعده كردند و نوح از خداى عز و جل خواهش فرج كرد خدا به او وحى كرد به آن ها بگو همين خرما را هم بخورند و هسته اش را بكارند و چون ميوه آورد به شما فرج مى دهم چون گمان بردند وعده ی نوح خلف شده سه يك آن ها از دين برگشتند و دو سوم آن ها باقى ماندند و خرما را خوردند و دانه اش كشتند تا چون ميوه آورد نزد نوح آوردند و به او خبر دادند و از او خواهش كردند كه به وعده عمل شود او هم از خداى عز و جل خواهش فرج كرد و خدا به او وحى كرد به آن ها بگو اين ميوه را هم بخوريد و هسته اش را بكاريد يك سوم ديگر هم از دين برگشتند و يك سوم به جا ماندند و خرماها را خوردند و هسته آن را كشتند و چون ميوه آورد نزد نوح آوردند و گفتند از ما كمى باقى مانده و ما هم در صورت تاخير فرج بر خود نگرانيم و مى ترسيم كه هلاك شويم نوح نماز خواند و عرض كرد پروردگارا از يارانم جز اين دسته نمانده است مى ترسمهلاك

ص: 73

شوند اگر باز فرج به تاخير افتد خدا به او وحى كرد من دعاى تو را اجابت كردم اكنون كشتى را بساز ميان اجابت دعا و طوفان هم پنجاه سال فاصله شد.

داستان فرج قوم نوح پیامبر

یکی از پیامبرانی که داستان زندگیش شبیه حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است حضرت نوح نبی الله می باشد. مخصوصاً دومورد.یکی صبر ایشان در مقابل ناملایمات و دیگری طول عمرشان شبیه حضرت ولی عصر است. طبق حدیثی که شیخ الطائفه حضرت صدوق در کمال الدین مجلد 1 صفحات 133 و 134 حدیث 2 آورده است:

اولاً:

این بزرگوار سیصد سال به طور مخفی مردم را به خداوند دعوت می کرد تا از شر صاحبان زر و زور و تزویر در امان بماند. اقوام جاهلی که هرچه انجام می دادند از روی جهل و نادانی بود و صاحبان زر و زور و تزویر نیز آن ها را علیه حضرت نوح تحریک می کردند.

ثانیاً: پس از سیصد سال که دعوت خود را آشکار کرد، بر سر او ریختند و آن قدر او را زدند که تا سه روز بی هوش شد و بر زمین افتاد و خون از گوش هایش بیرون می زد! دقت بفرمایید این حادثه سیصد سال پس از مبعوث شدن به رسالتش بوده است.

ثالثاً: نوح چاره را در این دید که قوم جاهل و نادان را نفرین کند. یک روز هنگام نماز صبح بر سجاده نشست که آن ها را نفرین نماید.سه فرشته از آسمان هفتم بر او نازل شدند و گفتند: ای نوح، از تو درخوایت می کنیم نفرین را عقب بیانداز. شاید این قوم هدایت شوند. نوح نبی الله نفرین کردن را سیصد سال عقب انداخت اما متأسفانه قوم هدایت نشدند.

رابعاً: نوح نبی الله در هنگام ظهر (یا در نماز ظهر) بر سجاده نشست تا آن ها را نفرین کند. سه فرشته از آسمان ششم بر او نازل شدند و گفتند: نبی خدا، ما همان درخواست فرشتگانی را داریم که سیصد سال قبل از آسمان هفتم نزد تو آمدند و عذاب و نفرین را سیصد سال عقب انداختند. نوح پیامبر موافقت کرد سیصد سال دیگر عذاب را به عقب اندازد.

خامساً: دقت بفرمایید از هنگام بعثت نوح نهصد سال گذشت؛ یعنی باز قوم جاهل و نادان ایمان نیاوردند. نوح نبی الله خواست نفرین کند. جبرئیل بر او نازل شد. گفت: به شیعیانت بگو خرما بخرند و بخورند و هسته های آن را بکارند. وقتی درخت شدند و خرما دادند، فرج نزدیک

ص: 74

می شود. شیعیانش چنین کردند. پس از سال ها درختان به بار نشستند. خرماها را نزد نوح آوردند و گفتند: از خداوند بخواه فرج حاصل شود. ندا آمد بگو همین خرماها را نیز بخورید و هسته هایشان را بکارید. هرگاه این هسته ها درخت خرما شد و به بار نشست فرج نزدیک می گردد.

سادساً: یک سوم شیعیانش گفتند: خُلف وعده شده است و تو پیامبر خدا نیستی و از دین برگشتند. اما دوسوم دیگر هسته ها را کشتند و وقتی درخت شد و خرما داد، خرماها را نزد نوح آوردند و گفتند: به عدت وفاکن. از جانب خدا ندا آمد: ای نوح، به قومت بگو خرماها را بخورند و هسته ها را بکارند. هرگاه درخت شد و خرما داد، آن موقع فرج نزدیک است.

سابعاً: یک سوم دیگر از شیعیانش گفتند: تو پیامبر نیستی و از او روی برگردانیدند و مرتد شدند. فقط یک سوم مؤمن ماندند. همین یک سوم کاری که گفته بود، کردند و خرماها که رسیدند، نزد نوح بردند و گفتند: دیگر تعداد اندکی از مؤمنین مانده اند. ندا آمد: ای نوح حال، کشتی بساز و آماده باش که بلای الهی نازل شود.

پروردگارا ما در زمانی زندگی می کنیم که پیامبر رحمتم نیست و از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) تا امام حسن عسکری(علیه السلام) به ظاهر در این جهان نیستند و امام، ولی، هادی و راهنمای من غایب است. پدر واقعیم که باید در کنارش باشم، غایب است و در این جهان که هرکس به خودش مشغول است و به ولی وقت توجهی ندارد قرار گرفته ام. چشم به راه محبوبم به سر می برم. محبوبی که خود تنهاست و در غربت و غیبت به سر می برد. پس روی به سوی تو آورده و از صمیم قلب فریاد برمی آورم.

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ إِيماناً لا أَجَلَ لَهُ دُونَ لِقائِكَ، احْيِنِي ما أَحْيَيْتَنِي عَلَيْهِ، وَ تَوَفَّنِي إِذا تَوَفَّيْتَنِي عَلَيْهِ، وَ ابْعَثْنِي إِذا بَعَثْتَنِي عَلَيْهِ، وَ أَبْرِئْ قَلْبِي مِنَ الرِّياءِ وَ الشَّكِّ وَ الشَّكِّ وَ السُّمْعَةِ فِي دِينِكَ، حَتّى يَكُونَ عَمَلِي خالِصاً لَكَ.

اللَّهُمَّ أَعْطِنِي بَصِيرَةً فِي دِينِكَ وَ فَهْماً فِي حُكْمِكَ، وَ فِقْهاً فِي عِلْمِكَ، وَ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِكَ، وَ وَرَعاً يَحْجُزُنِي عَنْ مَعاصِيكَ، وَ بَيِّضْ وَجْهِي بِنُورِكَ، وَ اجْعَلْ رَغْبَتي فِيما عِنْدَكَ، وَ تَوَفَّنِي فِي سَبِيلِكَ وَ عَلى مِلَّةِ رَسُولِكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.

اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ وَ الْفَشَلِ، وَ الْهَمِ وَ الْحُزْنِ، وَ الْجُبْنِ وَ الْبُخْلِ، وَ الْغَفْلَةِ وَ الْقَسْوَةِ، وَ الذِّلَّةِ وَ الْمَسْكَنَةِ، وَ الْفَقْرِ وَ الْفاقةِ، وَ كُلِّ بَلِيَّةٍ، وَ الْفَواحِشِ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ.

ص: 75

وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَفْسٍ لا تَقْنَعُ، وَ بَطْنٍ لا يَشْبَعُ، وَ قَلْبٍ لا يَخْشَعُ، وَ دُعاءٍ لا يُسْمَعُ، وَ عَمَلٍ لا يَنْفَعُ، وَ أَعُوذُ بِكَ يا رَبِّ عَلى نَفْسِي وَ دِينِي وَ مالِي وَ عَلى جَمِيعِ ما رَزَقتَنِي مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ، إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ.(1)

...اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا وَ غَيْبَةَ وَلِيِّنَا وَ شِدَّةَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَيْنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا اللَّهُمَّ فَافْرُجْ ذَلِكَ بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ وَ نَصْرٍ مِنْكَ تُعِزُّهُ وَ إِمَامِ عَدْلٍ تُظْهِرُهُ إِلَهَ الْحَقِّ رَبَّ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُكَ أَنْ تَأْذَنَ لِوَلِيِّكَ فِي إِظْهَارِ عَدْلِكَ فِي عِبَادِكَ وَ قَتْلِ أَعْدَائِكَ فِي بِلَادِكَ حَتَّى لَا تَدَعَ لِلْجَوْرِ ...(2)

هود، موعودی که نوح وعده داد

2. در کمال الدین مجلد 1 باب 2 صفحه 135 حدیث 4 و بحارالانوار مجلد 11 باب 4 صفحه 363 حدیث 27 آمده است:

وَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِيِّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع لَمَّا حَضَرَتْ نُوحاً ع الْوَفَاةُ دَعَا الشِّيعَةَ فَقَالَ لَهُمْ اعْلَمُوا أَنَّهُ سَتَكُونُ مِنْ بَعْدِي غَيْبَةٌ تَظْهَرُ فِيهَا الطَّوَاغِيتُ وَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُفَرِّجُ عَنْكُمْ بِالْقَائِمِ مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ هُودٌ لَهُ سَمْتٌ وَ سَكِينَةٌ وَ وَقَارٌ يُشْبِهُنِي فِي خَلْقِي وَ خُلُقِي وَ سَيُهْلِكُ اللَّهُ أَعْدَاءَكُمْ عِنْدَ ظُهُورِهِ بِالرِّيحِ فَلَمْ يَزَالُوا يَتَرَقَّبُونَ هُوداً ع وَ يَنْتَظِرُونَ ظُهُورَهُ حَتَّى طَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ وَ قَسَتْ قُلُوبُ أَكْثَرِهِمْ فَأَظْهَرَ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ نَبِيَّهُ هُوداً ع عِنْدَ الْيَأْسِ مِنْهُمْ وَ تَنَاهِي الْبَلَاءِ بِهِمْ وَ أَهْلَكَ الْأَعْدَاءَ بِالرِّيحِ الْعَقِيمِ الَّتِي وَصَفَهَا اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ- فَقَالَ «ما تَذَرُ مِنْ شَيْ ءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ»(3) ثُمَّ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ بِهِ بَعْدَ ذَلِكَ إِلَى أَنْ ظَهَرَ صَالِحٌ.

امام صادق(علیه السلام) فرمود چون نوح به حالت احتضار رسيد، شيعه خود را طلبيد و به آنها گفت بدانيد كه پس از من غيبتى خواهد بود كه در آن زمان طاغوت ها (سركشان) ظاهر می شوند و خداى عز و جل به يك قائمى از فرزندان من كه نامش هود است و خوش سيما و سنگين و با وقار است و در شمائل و اخلاق شبيه من است، از شما گره گشایی مى کند و هنگام ظهورش، دشمنان شما را هلاك خواهد کرد و هميشه چشم به هود داشتند و انتظار ظهور او را مي كشيدند تا آنکه مدت بر ایشان دراز شد و دل بيشترشانسخت شد پس

ص: 76


1- . بخشی از دعای ابوحمزه ثمالی
2- . کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 باب 45 صفحه 514 بخشی از دعای غیبت
3- . سوره الذاريات آیه 42

خدایی که ذکر او متعالی است، بعد از نوميدى آن ها پيغمبرش هود را ظاهر كرد و به واسطه او گرفتارى آنان را پايان داد و دشمنان را با باد بى سودى كه خداوند آن را وصف كرده، هلاك كرد پس فرمود: ([آن باد] هیچ چیزی را که بر آن می وزید، رها نمی کرد مگر آنکه آن را به صورت استخوان پوسیده ایی می ساخت) سپس بعد از این واقعه، غيبت واقع شد تا ظهور صالح.

3. در کمال الدین مجلد 1 باب 2 صفحه 136 حدیث 5 و بحارالانوار مجلد 11 باب 4 صفحه 359 حدیث 16 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ... عَنِ الصَّادِقِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: لَمَّا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هُوداً ع أَسْلَمَ لَهُ الْعَقِبُ مِنْ وُلْدِ سَامٍ وَ أَمَّا الْآخَرُونَ فَقَالُوا «مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً» فَأُهْلِكُوا بِالرِّيحِ الْعَقِيمِ وَ أَوْصَاهُمْ هُودٌ وَ بَشَّرَهُمْ بِصَالِحٍ ع.

امام صادق جعفربن محمد(علیه السلام) فرمود: چون خداوند هود را مبعوث كرد، بازماندگان اولاد سام (فرزند حضرت نوح(علیه السلام) و جانشین آن حضرت) برای او تسلیم شدند [ و به او ايمان آوردند] اما ديگران، هود را قبول نکردند و می گفتند (چه کسی از ما نيرومندتر است) پس آن ها با باد بى سود هلاك شدند و هود به آن ها وصيت كرد و به ظهور صالح(علیه السلام) مژده داد.

حضرت ولی عصر سنت طول عمر را از حضرت نوح(علیه السلام) دارند

ما می گوییم که حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای دو غیبت است. غیبت صغری از سال 260 ه.ق تا 329 ه.ق و غیبت کبری که از سال 329 ه.ق شروع شده است و هم اکنون نیز ادامه دارد. پس لازم می آید تا حضرت دارای عمری طولانی نیز باشند و درباره ی این که آن حضرت عمری طولانی دارند از رسول خدا و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) 318 حدیث داریم که از جمله ی آن احادیثی است که گفته شده است حضرت قائم عمری طولانی دارد و این سنتی از نوح است.

4. در کمال الدین مجلد1 باب 31 صفحه 322 حدیث 4، بحارالانوار مجلد 51 باب 13 صفحه 217 حدیث 5 و منتخب الاثر فصل 2 باب 30 صفحه 275 آمده است:حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَشَّارٍ الْقَزْوِينِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْفَرَجِ الْمُظَفَّرُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْكُوفِيُّ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِيهِ

ص: 77

عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ قَالَ سَمِعْتُ سَيِّدَ الْعَابِدِينَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) يَقُولُ فِي الْقَائِمِ سُنَّةٌ مِنْ نُوحٍ وَ هُوَ طُولُ الْعُمُرِ.

سعید بن جبیر گفت که از حضرت سید عابدین، امام علی بن الحسین(علیه السلام) فرمودند: در حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنتی است از نوح و آن طول عمر است.

5. در کمال الدین مجلد 1 باب 31 صفحه 322 حدیث 5 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الدَّقَّاقُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّيْبَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِيِّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِيهِ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ قَالَ سَمِعْتُ سَيِّدَ الْعَابِدِينَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) يَقُولُ فِي الْقَائِمِ سُنَّةٌ مِنْ نُوحٍ وَ هُوَ طُولُ الْعُمُرِ.

لازم به ذکر است که حضرت نوح نبی الله(علیه السلام) 2500 سال عمر نمود.

ص: 78

149. حضرت لوط نبى(علیه السلام) به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پناه

149. حضرت لوط نبى(علیه السلام) به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پناه مى برد و يكى از نام هاى امام زمان «قوه» است.

سوره هود آيه 80

قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ

و حضرت لوط(علیه السلام) فرمودند: اى كاش مرا آن قوه (الهى مى بود) و يا اينكه به پناهگاهی استوار (قوم و ياران پر توانى) پناه مى بردم.

در شأن نزول اين آيه آمده است: زمانى كه حضرت لوط(علیه السلام) سرسختى و جهالت و حماقت قوم خود را ديد، كه به هيچ صراطى مستقيم نمى شدند، و او را آزار و اذيت مى كردند، فرياد برآورد: «قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ» اى كاش من در ميان شما «قوّة» يا آن نيروى الهى را مى داشتم و اى كاش آن «ركن شديد» الهى مى بود و من به او پناه مى بردم، در احاديث و روايات آمده است كه منظور از «قوّة» يا آن نيروى الهى حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و منظور از «ركن شديد» ياران مقاوم و سرسخت آن بزرگوار مى باشد كه آن حضرت را يارى خواهند فرمود.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 424، کمال الدین مجلد 2 باب 58 صفحه 673 حدیث 27 آمده است:

و عن ابابصير قال، قال جعفر الصادق رضى الله عنه مَا كَانَ قَوْلُ لُوطٍ ع لِقَوْلِهِ لَوْ أَنَ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ إِلَّا تَمَنِّياً لِقُوَّةِ الْقَائِمِ المهدى و « شِدَّةَ » اصحابه وهم الركن الشديد فإِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ لَيُعْطَى قُوَّةَ أَرْبَعِينَ رَجُلًا وَ إِنَّ قَلْبَ رجل منهم أَشَدُّ مِنْ زُبَرِ الْحَدِيدِ وَ لَوْ مَرُّوا بِجِبَالِ الْحَدِيدِ لتدکدکت (یا لَقَلَعوها) لَا يَكُفُّونَ سُيُوفَهُمْ حَتَّى يَرْضَى اللَّهُ عزّوجلّ.حدثنا جعفر بن محمد بن مسرور رضي الله عنه قال حدثنا الحسين بن محمد بن عامر عن عمه عبد الله بن عامر عن محمد بن أبي عمير عن ابن أبي حمزة عن أبي بصير قال قال أبو عبد الله ع ما كان قول لوط(علیه السلام)

ص: 79

لقوله «لو أن لي بكم قوة أو آوي إلى ركن شديد» إلا تمنيا لقوة القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و لا ذكر إلا شدة أصحابه و إن الرجل منهم ليعطى قوة أربعين رجلا و إن قلبه لأشد من زبر الحديد و لو مروا بجبال الحديد لقلعوها و لا يكفون سيوفهم حتى يرضى الله عز و جل.

ابابصير مى گويد: حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: حضرت لوط(علیه السلام) در گفتارش در آيه (اى كاش مرا آن قوه (الهى مى بود) و يا اينكه به پناهگاهی استوار (قوم و ياران پر توانى) پناه مى بردم.)

نبود مگر اينكه تمنا مى فرمودند و آرزو مى داشتند كه آن قوه الهى مى بود، وآن قوه الهى كه منظور لوط(علیه السلام) بود قائم [آل محمّد(عج)] المهدی بود و منظور از «شدّة» يا آن توان سخت، اصحاب و ياران مهدى موعود هستند كه داراى قدرت و قوه بسيار سختى بودند، و آنان ركن شديد بودند چرا كه به هر كدام آن ها نيرو و توان چهل مرد(قدرتمند ) داده مى شود، و قلب یکی هریک از آن ها سخت تر از پاره هاى آهن است (كه هرگز متزلزل نمى شود) و اگر آن ها بر كوه هاى آهنين بگذرند(آن كوه ها از صلابت آن ها) از هم بپاشند (آن مردان بزرگ) شمشيرهايشان را تا آن زمان كه خداوند راضى نگردد در نيام نخواهند كرد.

2. در كتاب ينابيع المودة صفحه 424، آمده است:

و عن صالح بن سعد عن الصادق رضى الله عنه فى هذه الآية قال: «قوة» القائم(علیه السلام) «و الركن الشديد» اصحابه ثلثمائة و ثلاثة عشر رجلاً.

صالح بن سعد از حضرت امام صادق(علیه السلام) روايت مى كند كه آن حضرت درباره اين آيه فرمودند: «قوة» يا آن نيروى «الهى» حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و منظور از «ركن شديد» اصحاب و ياران آن حضرت هستند كه تعداد ايشان سيصد و سيزده مرد است.

در يكى از تفاسير ديدم كه چنين نوشته شده بود: اين روايت ممكن است عجيب به نظر برسد كه چگونه مى توان باور كرد كه لوط پيامبر(علیه السلام) در عصر خويش آرزوى ظهور چنين شخصيتى با چنين يارانى را كرده باشد. ولى آشنايان با احاديث و روايات كه در تفسير آيات قرآنى وارد شده اند تاكنون اين درس را به ما داده اند كه غالباً يك قانون كلى در چهره يك مصداق روشن بيان مى كند. در واقع لوط(علیه السلام) آرزو مى كرده است كه اى كاش مردانى مصمم باقدرت روحى و جسمانى كافى براى تشكيل يك حكومت الهى همانند مردانى كه حكومت جهانى عصر قيام مهدى را تشكيل مى دهند، در اختيار مى داشت تا قيام كند و با تكيه بر قدرت الهى با فساد و انحرافات

ص: 80

زمان خويش مبارزه نمايد، و اين گونه افراد خيره سر و بى شرم را درهم بكوبد. حضرت لوط از ظهور ولى عصر(عج) و ياران بزرگوارش باخبر بوده است.

3. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 127 حديث 5154، تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 157 حدیث 55 و بحارالانوار مجلد 12 باب 7 صفحه 170 حدیث 30 آمده است:

عن صالح بن سعد، عن أبي عبدالله(علیه السلام) في قوله تعالى: «لو أن لي بكم قوة أو آوي إلى ركن شديد» قال: «قوة: القائم(علیه السلام) و الركن الشديد: الثلاثمائة و ثلاثة عشر أصحابه»

در تفسير برهان، صالح فرزند سعد از حضرت صادق(علیه السلام) نقل مى كند كه آن حضرت درباره فرموده خداوند متعال (اى كاش مرا آن قوه (الهى مى بود) و يا اينكه به پناهگاهی استوار (قوم و ياران پر توانى) پناه مى بردم) فرمودند منظور از «قوة» قائم آل محمّد است و «ركن شديد» سيصد و سيزده تن از ياران و اصحاب او خواهند بود.

4. در كتاب كمال الدين مجلد 2 باب 58 صفحه 673 حدیث 27، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 129 حدیث 5160 و بحارالانوار مجلد 52 باب 27 صفحه 327 حدیث 44 آمده است:

حدثنا جعفر بن محمد بن مسرور رضي الله عنه قال حدثنا الحسين بن محمد بن عامر عن عمه عبد الله بن عامر عن محمد بن أبي عمير عن ابن أبي حمزة عن أبي بصير قال قال أبو عبد الله(علیه السلام) ما كان قول لوط ع لقومه «لو أن لي بكم قوة أو آوي إلى ركن شديد» إلا تمنيا لقوة القائم ع و ما الرکن إلا شدة أصحابه، فإن الرجل منهم ليعطى قوة أربعين رجلا، و إن قلبه أشد من زبر الحديد، و لو مروا بجبال الحديد لتدکدکت و لا يكفون سيوفهم حتى يرضى الله عز و جل.

ابوبصير گويد امام ششم فرمود گفتار لوط به قومش (اى كاش مرا آن قوه (الهى مى بود) و يا اينكه به پناهگاهی استوار (قوم و ياران پر توانى) پناه مى بردم) مقصودش جز اين نبود كه نيروى قائم را آرزو داشت و ركن شديد، ياران او هستند، پس به يك مرد از آن ها نيروى چهل مرد داده ­می شود و دلش از كوه آهن محكم تر است و اگر به كوه هاى آهن بگذرند آن کوه از هم بپاشد و شمشير باز نگيرند تا خداى عزّوجلّ خشنود شود.

ص: 81

150. وجود اقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) براى مؤمنين خير

150. وجود اقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) براى مؤمنين خير است و يكى از نام هاى آن حضرت، بقيه اللّه است.

سوره هود آيه 86

بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ

بقية اللّه خير است براى شما اگر مؤمن هستيد و من بر شما نگهبان نیستم.

حضرت مهدى(عج) براساس خصوصيات و برنامه و رسالت الهى كه دارد داراى حدود دويست لقب است. از جمله آن ها بقيه اللّه است كه خداوند در قرآن كريم اين لقب را به اين بزرگوار داده است.قسمت اعظم این القاب را آیت الله حاجی نوری در کتاب ارزنده «نجم الثاقب» آورده است.

1. عالم شافعى سيد مؤمن شبلنجى در كتاب نورالابصار صفحه 172، در ذيل حديثى طويل، آورده است:

عن ابى جعفر رضى الله عنه قال فى حديث طويل ذكره، وفيه: فاذا خرج (المهدى) اسند ظهره الى الكعبة و اجتمع اليه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً من اتباعه، فاول ما ينطق به هذه الآية «بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» ثم يقول: انا بقية اللّه، وخليفة و حجته عليكم، فلا يسلم عليه أحد الا قال: «السلام عليك يا بقية اللّه فى الارض».

حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) در ضمن حديثى طولانى يادآور شده اند، هنگامى كه مهدى موعود قيام و انقلاب نمايد، پشت مباركش را به ديوار كعبه مى گذارد(مابين ركن و مقام) و به دور او سيصد و سيزده مرد [قدرتمند] كه از او تبعيت مى كنند، جمع می شوند [و ياران و انصار آن بزرگوار هستند]، پس اول چيزى كه [حضرت مهدی] مى فرمايند اين آيه مباركه است (بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ) (بقية اللّه خير است براى شما اگر مؤمن هستيد و من بر شما نگهبان نیستم) سپس آن حضرت مى فرمايند:من بقيةاللّه و خليفةاللّه و حجة خدا بر همه شما هستم و هيچ كس نيست (كه بر او بگذرد) مگر اين

ص: 82

كه اين گونه بر او سلام كند و بگويد: «السلام عليك يا بقية اللّه فى الارض» سلام و درود بر تو باد ای بقیة الله در زمین. پس در اولین سخنرانی انقلابی امام زمان(علیه السلام)، در شهر مکه و در کنار کعبه است و اولین آیه ایی که تلاوت می فرمایند این آیه است (بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ) و همه کره زمین این نطق را می شنوند و با هر زبان و لهجه ایی که باشند، می فهمند. لذا بر آن حضرت گذر می کنند و می گویند: «السلام عليك يا بقية اللّه فى الارض»

علامه ابن صباغ مالكى مصرى در كتاب فصول المهمه باب 12، و عده اى ديگر از علماى اهل سنت اين حديث را آورده اند.

2. در كتاب كمال الدين مجلد 1 باب 32 صفحه 331 حديث 16 و بحارالانوار مجلد 52 باب 25 صفحه 191 حدیث 24 آمده است:

حدثنا محمد بن محمد بن عصام رضي الله عنه قال حدثنا محمد بن يعقوب الكليني قال حدثنا القاسم بن العلاء قال حدثني إسماعيل بن علي القزويني قال حدثني علي بن إسماعيل عن عاصم بن حميد الحناط عن محمد بن مسلم الثقفي قَالَ:سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرَ ع یَقُولُ: الْقَائِمُ مِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ، مُؤَیَّدٌ بِالنَّصْرِ، تُطْوَى لَهُ الْأَرْضُ وَ تَظْهَرُ لَهُ الْکُنُوزُ، یَبْلُغُ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ، وَ یُظْهِرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ دَیْنَهُ «عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»، فَلَا یَبْقَى فِی الْأَرْضِ خَرَابٌ إِلَّا قَدْ عُمِرَ، وَ یَنْزِلُ رُوحُ اللَّهِ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ع فَیُصَلِّی خَلْفَهُ.قَالَ: قُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَتَى یَخْرُجُ قَائِمُکُمْ قَالَ: إِذَا تَشَبَّهَ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ، وَ اکْتَفَى الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ، وَ رَکِبَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ، وَ قُبِلَتْ شَهَادَاتُ الزُّورِ، وَ رُدَّتْ شَهَادَاتُ الْعُدُولِ، وَ اسْتَخَفَّ النَّاسُ بِالدِّمَاءِ وَ ارْتِکَابِ الزِّنَاءِ، وَ أُکِلَ الرِّبَا، وَ اتُّقِیَ الْأَشْرَارُ مَخَافَةَ أَلْسِنَتِهِمْ، وَ خُرُوجُ السُّفْیَانِیِّ مِنَ الشَّامِ، وَ الْیَمَانِیِّ مِنَ الْیَمَنِ، وَ خَسْفٌ بِالْبَیْدَاءِ، وَ قَتْلُ غُلَامٍ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ النَّفْسُ الزَّکِیَّةُ، وَ جَاءَتْ صَیْحَةٌ مِنَ السَّمَاءِ بِأَنَّ الْحَقَّ فِیهِ وَ فِی شِیعَتِهِ، فَعِنْدَ ذَلِکَ خُرُوجُ قَائِمِنَا. فَإِذَا خَرَجَ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْکَعْبَةِ وَ اجْتَمَعَ إِلَیْهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا. وَ أَوَّلُ مَا یَنْطِقُ بِهِ هَذِهِ الْآیَةُ «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» ثُمَّ یَقُولُ: أَنَا بَقِیَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلِیفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَیْکُمْ، فَلَا یُسَلِّمُ عَلَیْهِ مُسَلِّمٌ إِلَّا قَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ. فَإِذَا اجْتَمَعَ إِلَیْهِ الْعِقْدُ - وَ هُوَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ - خَرَجَ، فَلَا یَبْقَى فِی الْأَرْضِ مَعْبُودٌ دُونَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ صَنَمٍ وَ وَثَنٍ وَ غَیْرِهِ إِلَّا وَقَعَتْ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَ. وَ ذَلِکَ بَعْدَ غَیْبَةٍ طَوِیلَةٍ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یُطِیعُهُ بِالْغَیْبِ وَ یُؤْمِنُ بِهِ.

محمّدبن مسلم ثقفى گفت: از امام پنجم ابوجعفر، حضرت محمّدبن علی الباقر(علیه السلام) شنيدم که مى فرمودند: قائم ما به ترس [در دل دشمنان] يارى شده است و به يارى حق، تأييد شده است، زمين برايش درنورديده شود و گنج هایش را براي او آشكار می گرداند وتسلطش،

ص: 83

مشرق و مغرب را فرا گيرد و خداى عزّوجلّ دين خود را به وسیله او بر همه دين ها پيروز می كند اگرچه مشركان را بد آيد، در زمين ويرانه اى نماند جز آنكه آباد گردد و روح اللّه عيسى بن مريم فرود می آید، پس پشت سر او نماز می خواند. گويد که عرض كردم يابن رسول اللّه كى قائم شما خروج كند؟ فرمودند: آن گاه كه مردان مانند زنان شوند و زنان مانند مردان، مردان به مردان اكتفا كنند و زنان به زنان و زنها بر زین ها سوار شوند و گواهان دروغ پذيرفته شود و گواهان عادل و درست مردود شوند، مردم خونريزى وارتکاب زنا را سبك بشمارند و ربا را خورده شود [و حلال دانسته شود] و اشرار از ترس زبانشان مورد پرهيز باشند و سفيانى از شام خروج كند و يمانى از يمن، در بيداء خسف واقع شود و جوانى نورس از خاندان محمّد صلى الله عليه و آله وسلم ميان ركن و مقام كشته شود كه نامش محمّدبن حسن نفس زكيه باشد و يك فرياد از آسمان برآيد كه حق با او و شيعيان او است. در اين هنگام است خروج قائم ما، چون ظاهر شود تكيه به خانه كعبه دهد و سيصد و سيزده مرد گرد او فراهم شوند و اول سخنش اين آيه باشد «بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ» سپس می گويد من بقية الله در زمین و خليفه او و حجت خدا بر شما هستم،پس هيچ مسلمی نباشد مگر آنكه به اين لفظ او را سلام دهد «السّلام عليك يا بقية اللّه فى ارضه» و چون عقد به سوی او اجتماع کنند - ده هزار مرد باشند که براى او فراهم شود- خروج كند و در زمين معبودى جز خداى عزّوجلّ،از صنم و وثن و غیر از آن، باقی نمی ماند جز آنكه آتش گيرد و بسوزد و اين بعد از يك غيبت طولانى باشد، براى آنكه خداوند مشخص سازد که چه كسى در غيبت، او را اطاعت می كند و به او ايمان می آورد.

3. در تفسیر فرات کوفی صفحه 193 حدیث 249، کافی مجلد 1 باب «نادر» صفحه 411 حدیث 2، وسائل الشیعه مجلد 10 صفحه 470 اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 447 باب 32 حدیث 42، بحارالانوار مجلد 52 باب 27 صفحه 373 حدیث 165، نورالثقلین مجلد 2 صفحه 390 حدیث 190 آمده است:

ص: 84

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ عُمَرَ بْنِ زَاهِرٍ قَالَ قَالَ رَجُلٌ لِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع نُسَلِّمُ عَلَى الْقَائِمِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ لَا ذَلِكَ اسْمٌ سَمَّى اللَّهُ بِهِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ [ع] لَا يُسَمَّى بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ إِلَّا كَافِرٌ قَالَ فَكَيْفَ نُسَلِّمُ عَلَيْهِ قَالَ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ قَالَ ثُمَّ قَرَأَ جَعْفَرٌ «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين»

عمربن زهیر گوید شخصی به حضرت باقر گفت: آیا بر حضرت قائم با لفظ امیرالمؤمنین سلام کنیم؟ حضرت فرمودند: نه،این اسمی است که خداوند [فقط] امیرالمؤمنین (حضرت علی) را به آن نامیده است، هیچ کسی قبل از او و بعد از او به این اسم نامگذاری نشده است مگر شخص کافر (هرکس به فردی غیر از حضرت علی(علیه السلام)، امیرالمؤمنین گوید، کافر است). روای گفت: پس چگونه به حضرت قائم سلام کنیم؟ حضرت فرمودند: سلام بر تو یا بقیة الله و این آیه را تلاوت فرمودند «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين»

4. در الصراط المستقیم، مجلد 2، صفحات 231 و 232، کتاب المهدی، صفحه 189، حدیث 348 آمده است:

و روی الصدوق......

5. در تفسیر فرات کوفی، صفحه 63، بحار الانوار، مجلد 24، صفحه 211 و الامام مهدی، صفحه 189، حدیث 347 آمده است:

6. در کمال الدین، مجلد 2، صفحه 382، حدیث 9 و المهدی، صفحه 189، حدیث 349 آمده است.

7. در کافی، مجلد 1، صفحه 411، حدیث 2، معجم احادیث امام مهدی، صفحه 265 در پاورقی آمده است.

8. در الهدایة الکبری، صفحه 88 و معجم، صفحه 267 آمده است.

9. در اثباة الوصیة، صفحه 225 و معجم، صفحه 267 آمده است.

ص: 85

151. نام و یاد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آرامش قلب شعیب پیامبر

سوره هود آيه 93

وَيا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ

حضرت شعيب(علیه السلام) به قومش فرمود: (و اى قوم من، شما هر كارى که در قدرت شماست (مى توانيد) انجام دهيد، من [هم] بی تردید هر چه كه وظيفه دارم انجام مى دهم، به زودى شما خواهيد دانست كه عذاب ذلت و خوارى بر كدام يك از من و شما خواهد آمد و [مابين من و شما] دروغگو كيست و شما منتظر باشيد كه من هم منتظرم.)

1. در كتاب كمال الدين مجلد 2 باب 52 صفحه 645 حديث 4 و بحارالانوار مجلد 52 باب 22 صفحه 128 حدیث 22 آمده است:

عن محمّدبن عبد الحميد عن محمّدبن فضيل عن ابى الحسن الرضا(علیه السلام) قال سألته عن الفرج قال ان اللّه عزّوجلّ يقول «فانتظروا إني معكم من المنتظرين».

محمّدبن فضيل گويد از ابى الحسن الرضا(علیه السلام) در مورد فرج پرسش كردم، فرمودند: به راستى خداى عزّوجلّ مى فرمايد در انتظار باشيد به درستى كه من هم با شما منتظر هستم.

2. در كتاب كمال الدين مجلد 2 باب 55 صفحه 645 حديث 5، تفسیر برهان جلد 3 صفحه 21 حدیث 4863، بحارالانوار مجلد 52 باب 22 صفحه 129 حدیث 23 و تفسیر نورالثقلین جلد 2 صفحه 297 حدیث 34 آمده است:عن محمّدبن مسعود قال حدثنى ابوصالح خلف بن حامد الكشى قال حدثنا سهل بن زياد قال حدثنى محمّدبن الحسين عن احمدبن محمّدبن ابى نصر قال، قال الرضا(علیه السلام) ما احسن الصبر و انتظار الفرج اما سمعت قول اللّه عزّوجلّ «وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ» فانتظروا انى معكم من المنتظرين فعليكم بالصبر فانه انما يجى ء الفرج على اليأس و قد كان الذين من قبلكم اصبرمنكم.

ص: 86

احمدبن محمّدبن ابى نصر گويد امام رضا(علیه السلام) فرمودند: چقدر نیکوست صبر و انتظار فرج، آيا نشنيدى فرموده خداى عزّوجلّ را (انتظار بريد كه من هم با شما انتظار برنده ام) بر شما باد كه صبر كنيد زيرا فرج در نوميدى مى آيد و هر آينه كسانى كه پيش از شما بودند از شما صابرتر بودند.

3. در كتاب كمال الدين مجلد 2 باب 55 صفحه 645 حديث 6، آمده است:

حدثنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد رضي الله عنه قال حدثنا محمد بن الحسن الصفار عن أحمد بن محمد بن عيسى عن القاسم بن يحيى عن جده الحسن بن راشد عن أبي بصير و محمد بن مسلم عن أبي عبد الله عن آبائه عن أمير المؤمنين ع قال: المنتظر لأمرنا كالمتشحط بدمه في سبيل الله.

امام ششم از گفته پدرانش از اميرالمؤمنين على(علیه السلام) روايت كرده است كه فرمودند: منتظر امر ما مانند كسى است كه در جهاد در راه خدا به خون خود بغلطد.

همان طور که می دانیم در طول تاریخ پیامبران از آدم تا خاتم و در طول تاریخ امامت از امام علی تا امام حسن عسکری همیشه مسئله ی مهدویت مطرح بوده است و همیشه نام امام زمان، یاد امام زمان و اعتقاد به امام زمان آرامش روحی و روانی برای انسان های مؤمن بوده است حتی برای پیامبران الهی حتی داود، موسی، عیسی هود و در آیه ی مورد نظر که متعلق به شعیب پیامبر است. شعیب پیامبر با کفار همیشه در حال مبارزه بود. وقتی شعیب را از شهر بیرون کردند و به او ظلم های فراوانی در مدین روا داشتند حتی بزرگان قوم نصیحت می کردند مردم را که شعیب پیامبر است اگر به او ایمان نیاورید عذاب خواهید دید آن ها گوش نمی دادند شعیب می گفت: بت نپرستید. آن ها می گفتند بت پرستی آئین پدران ماست و آن را رها نمی کنیم. شعیب را مسخره و استهزا می کردند به آنجا رسید که گفتند آنچه را تو می گویی عقلانی نیست و تو دیوانه شده ای و حضرت شعیب که شخص کثیرالصلوة بود برای نمازهایش مسخره می کردند. کم فروشی می نمودند. شعیب نصیحتشان می کرد به شعیب نسبت سفاهت دادند که در تفسیر علی بن ابراهیم قمی آمده است: ای شعیب تو در حقیقت انسانی سفیه و نادان هستی. لذا در این جا همان طور که خداوند با نام امام زمان به انبیا آرامش می داد می خواهد به شعیب، این پیامبر خود آرامش قلبی دهد لذا خداوند می فرمایند: «وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقيبٌ» خداوند به شعیب می فرمایند: منتظر بمان من هم از منتظرانم. او که بیاید به همه ی این نابه سامانی ها سامان می دهد او که بیاید همه ی ظلم ها را

ص: 87

ریشه کن کرده و به جایش عدالت را جایگزین می کند. او که بیاید دشمنی ها را ریشه کن کرده و درخت مهر و محبت را می کارد. او که بیاید بذر کفر و شرک و نفاق را از بین می برد و به جایش بذر توحید و یکتاپرستی می کارد. او امام مهر است امام محبت است امام رحمت است امام خوبی ها است.

ص: 88

152. حكومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حكومت بنى هاشم است

سوره هود آيه 109

فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هَٰؤُلَاءِ مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ

پس تو در باطل بودن معبودانی که مشرکان می پرستند، شک نداشته باش؛ اینان نمی پرستند مگر به همان صورت که پدرانشان پیش از این می پرستیدند و ما آنچه سهم عذاب این مشرکان است بی کم وکاست و به طورکامل به آن ها می چشانیم كامل كننده ايم (وفا كننده ايم فايده و بهره و نصيب ايشان را بدون كمى و كاستى).

حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل صفحه 243، مى گويد:

فرات بن ابراهيم گفت: نقل حديث كرد مرا جعفر پسر محمّد فزارى جعفر مى گويد: نقل حديث كرد مرا عيار از نصربن مزاحم، از محمّدبن مروان كلبى از ابى صالح از ابى صالح از ابن عباس در مورد فرموده خداوند متعال: «... وَ إِنّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ»؛ يعنى، بنى هاشم وفا مى نمايند، يا بنى هاشم وفا كننده هستند، و از براى بنى هاشم سلطنتى است كه سلطنت ايشان را خداوند واهب العطايا واجب فرموده و آن سلطنت را بدون كم و كاستى قرار داده است و ابن عباس گفت: «وهو ستون مائة و سنة» مى باشد؛ يعنى، اين حكومت 606 سال طول مى كشد. البته حكومت بنى هاشم همان حكومت قائم آل محمّد(عج) است كه ما از خداوند مى خواهيم چشمان ما را به آن حكومت روشن و قلبمان را مسرور فرمايد.

در این سوره خداوند از داستان عده ای از انبیای الهی صحبت کرده و پافشاری مشرکین در شرکشان سخن رانده است و می فرماید بعضی از امت ها را عذاب کردیم بعضی امت های دیگرعذاب خواهند شد و سپس اشاره می فرماید که این عذاب در حکومت مهدی موعود می باشد. مثلاً

ص: 89

در آیه 8 که شرح دادیم خداوند فرمودند «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» اگر ما عذاب را از آن منکران تا زمان معدود به تعویق اندازیم که در تفسیر قمی مجلد 1 صفحات 322 و 323 آمده است که این امت معدوده در زمان حضرت قائم آل محمد است. یا در آیه 80 همین سوره خداوند از زبان لوط پیامبر می فرمایند: «قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديد» ای کاش مرا آن قوه می بود و یا این که قوم و یاران پرتوانی داشتم که گفتیم در کتاب ینابیع المودة صفحه 424 آمده است: التمنیا القوة القائم المهدی و شدة اصحاب که گفتیم منظور از قوة حضرت قائم آل محمد است و شدة اصحاب آن حضرت هستند. باز در آیه 93 خداوند از زبان شعیب پیامبر فرمودند: «سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتيهِ عَذابٌ يُخْزيه» به زودی شما خواهید دانست که عذاب ذلت و خواری برای کدام یک از من و شما خواهد آمد «وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ» پس شما منتظر باشید که من هم منتظرم. که در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 358 آمده است: فعلیکم بالصبر فانه انما یجئ الفرج علی الیأس و قد کان الذین من قبلکم اصبر منکم بر شما باد که صبر کنید به درستی که فرج در نومیدی می آید به درستی که کسانی که قبل از شما بودند از شما صابرتر بودند.

در این آیه 109 سوره هود صحبت با رسول خداست. در تفسیر صافی ذیل این آیه می فرماید: بعد از این که برای تو قصه های مختلف اقوام گذشته و سوء عاقبت آن ها را به خاطر پرستش بت ها بیان کردیم تو هرگز در شک و تردید مباش از آن که اینان بت ها را عبادت می کنند. اما گرفتار شدند آن ها به مانند آنچه گذشتگان نیز گرفتار شدند به خاطر تسلی دادن به پیامبر و وعده ی انتقام گرفتن از آن ها می باشد. خداوند (در این جا می خواهد بفرماید که در آینده حکومتی برپا می شود که در آن حکومت بت پرستی نیست. لا یعبدوننی بی شیئا) آنان عبادت می کنند آن گونه که پدرانشان بت ها را عبادت می کردند هیچ تفاوتی بین آنان و پدرانشان در بت پرستی نیست عده ای از این ها در گذشته عذاب شدند عده ای هم در زمان حضرت ولی عصر عذاب می شوند و خداوند می فرمایند: و انت لموفوهم نصیبهم غیرمنقوص یعنی به طور کامل این ها را عذاب می کنیم (به دست آن پادشاهی که می آید.) حکومت امام زمان حکومت مهر است حکومت محبت است حکومت دوستی است حکومت عدل و داد است حکومت الله است در زمان ایشان همه از این مهر و محبت و دوستی و عدل ... استفاده می کنند اما متأسفانه عده ای هستند که عناد دارند همیشه راه انبیا را

ص: 90

بسته اند و تلاش می کنند راه پیشرفت امام مهدی را نیز ببندند دیگر آن حضرت که حکم به باطن می کنند به آن ها مهلت نمی دهند و آن ها را با عذاب از سر راه توحیدی خود برمی دارندکه همه ی این ها همان «نصیبهم غیرمنقوص» است.

ص: 91

153. منكران قرآن در حكومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جايى ندارند

سوره هود آيه 110

وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ ...

و به راستى كه ما كتاب را بر موسى فرستاديم، آن گاه درباره آن اختلاف شد.

در كتاب اصول كافى (ط-الإسلامیه) مجلد 8 صفحه 287 حديث 432، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 474، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 794 حدیث 9454 و تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 400 حدیث 227 آمده است:

على بن محمّد، عن على بن العباس، عن الحسن بن عبد الرحمن، عن عاصم بن حميد، عن ابى حمزه، عن ابى جعفر(علیه السلام) ... و فى قوله عزّوجلّ: «لَقَدْ آتَيْنا مُوسى الكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ» قال: إختلفوا كما إختلف هذه الامة فى الكتاب و سيختلفون فى الكتاب الذى مع القائم الذى يأتيهم به حتى يُنكره ناسٌ كثير فيقدمهم فيضرب اعناقهم.

حضرت صادق(علیه السلام) درباره گفتار خداى عزّوجل: (و به راستى كه ما كتاب را بر موسى فرستاديم، آن گاه درباره آن اختلاف شد) فرمود: اختلاف كردند چنانچه اين امت در قرآن اختلاف كردند، محققاً در كتابى هم كه با حضرت قائم(عج) است و براى آن ها بياورد اختلاف خواهند كرد، بدان حد كه جمع زيادى آن را انكار كنند و آن حضرت آن ها را[كه منكر شده اند]پيش دارد و گردنشان را بزند.

ص: 92

154. ائمه طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امركننده

154. ائمه طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امركننده به معروف و نهى كننده از منكرند

سوره هود آيه 116

فَلَوْلا كانَ مِنَ القُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الفَسادِ فِي الأَرضِ إِلاّ قَلِيلاً مِمَّنْ أَنْجَيْنا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِيهِ وَكانُوا مُجْرِمِينَ

پس چرا از قرون گذشته و پيش از شما، بازماندگانى كه از فساد و تباه كارى در روى زمين نهی کنند، نبودند، مگر عده كمى از آنان كه نجاتشان داديم و آنان که ستم کردند، دنباله رو چیزی از نعمت و ثروت شدند و آنان گنهکار بودند.

1. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل صفحه 244، چنين آورده است:

حاكم حسكانى گويد: ابوالقاسم عبد الرحمن بن محمّد حسنى خبر داد از فرات بن ابراهيم كوفى و او گفت خبر داد به من جعفربن محمّد فزارى از عباد و از حسين بن حماد، از پدرش، از زياد مدنى، از زيدبن على بن الحسين(علیه السلام) در فرموده خداوند متعال: «فَلَوْلا كانَ مِنَ القُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الفَسادِ فِي الأَرضِ» پس چرا (امت ها و گروه هاى) پيش از شما از زمان هاى گذشته، صاحبان خرد (و انديشه و ايمان) نبودند تا از فساد و گناه در روى زمين بازدارند؟ فرمود: اين آيه درباره ما اهل بيت نازل شده است (كه صاحبان خرد و ايمان هستيم و نهى از منكر از فساد مى كنيم).

خداوند عالم در اين آيه شريفه مى فرمايد: «چرا افراد پيش از شما از امّت هاى گذشته، صاحبان خرد و انديشه و ايمان نبودند تا از منكرات و خرابى ها در زمين نهى نمايند و از پايمال شدن احكام الهى جلوگيرى كنند احكام الهى پايمال گردد و جلوى گسترش ظلم را بگيرند؛ تنها

ص: 93

عده اى اندك بودند كه نهى از منكر و ظلم و فساد نمودند، بنابراين، آن عده اندك را از عذاب هايى كه بر اقوام گذشته چون عاد، ثمود، فرعون، نوح، لوط و شعيب و... فرستاديم نجات داديم.

اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله) همگى از آن هايى هستند كه صاحبان ايمان و خرد و انديشه اند و در زمين نهى از منكر و ظلم و فساد مى نمايند، بنابراين، همگى آن ها اهل نجات هستند. از اهل بيت عصمت و طهارت(علیهم السلام)، هم اكنون حضرت مهدى موعود حجه بن الحسن العسكرى(عج) عهده دار اين مقام است.

2. سبط ابن جوزى حنفى در تذكرة الخواص الامة صفحه 377، آورده است:

قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم: يخرج فى آخرالزمان رجل من ولدى، اسمه كاسمى و كَكُنيته كنيتى، يملاء الارض عدلاً كمى ملئت جوراً، فذلك هو المهدى.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: در آخرالزمان مردى از فرزندان من كه اسم او مانند اسم من و كنيه او مانند كنيه من است قيام مى كند، او زمين را پر از عدل خواهد كرد، همان طور كه از ظلم جور پر شده بود، او همان مهدى موعود(عج) است.

3. در صحيح ابن ماجه، صحيح ابى داوود مجلد 2 صفحه 207 (كتاب المهدى)، صحيح حافظ ترمذى، كتاب ينابيع المودة خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 154، مسند امام احمد حنبل و كتاب نور الابصار صفحه 154 باب 2 نوشته خواجه شبلنجى شافعى، چنين آمده است:

قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم: لو لم يبق من الدهر الاّ يوم، لبعث اللّه رجلا من اهل بيتى يملائها عدلا كمى ملئت جورا.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: اگر نماند از عمر دنيا مگر يك روز، خداوند در آن روز مردى از اهل بيت و خانواده من را برانگيزد، زمين را پر از عدل مى كند، همان طور كه از ظلم و جور پر شده بود.

ص: 94

155. از میان 73 فرقه، فقط شیعیان ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر

155. از میان 73 فرقه، فقط شیعیان ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر شیعیان حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر حق هستند

سوره هود آیه 118

وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفينَ

و اگر پروردگارت می خواست یقینا تمام مردم را[از روی اجبار] یک امت واحد قرار می داد، ولیکن دائم باهم در اختلاف خواهند بود.

محدث والامقام علامه ی بزرگوار محمدبن یعقوب کلینی در اصول کافی (ط-الإسلامیه) مجلد 1 صفحه 429 حدیث 83، وسائل الشیعه مجلد 27 صفحه 67 حدیث 33218، بحارالانوار مجلد 5 باب 7 صفحه 195 حدیث 1 و مجلد 24 باب 67 صفحه 353 حدیث 73، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 702 حدیث 9191 و مجلد 3 صفحه 145 حدیث 5211، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 404 حدیث آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ وَ قَوْلِ النَّاسِ فَقَالَ وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ»(1) يَا أَبَا عُبَيْدَةَ النَّاسُ مُخْتَلِفُونَ فِي إِصَابَةِ الْقَوْلِ وَ كُلُّهُمْ هَالِكٌ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ« إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ» قَالَ هُمْ شِيعَتُنَا وَ لِرَحْمَتِهِ خَلَقَهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» يَقُولُ لِطَاعَةِ الْإِمَامِ الرَّحْمَةُ الَّتِي يَقُولُ- «وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ»(2) يَقُولُ عِلْمُ الْإِمَامِ وَ وَسِعَ عِلْمُهُ الَّذِي هُوَ مِنْ عِلْمِهِ كُلَّ شَيْ ءٍ هُمْ شِيعَتُنَا ثُمَّ قَالَ«فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ» يَعْنِي وَلَايَةَ غَيْرِ الْإِمَامِ وَ طَاعَتَهُ ثُمَّ قَالَ «يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ»(3) يَعْنِي النَّبِيَّ ص وَ الْوَصِيَّ وَ الْقَائِمَ «يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ» إِذَا قَامَ «وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ» وَ الْمُنْكَرُ

ص: 95


1- . سوره هود آیات 118 و 119
2- . سوره اعراف آیه 156
3- . سوره اعراف آیه 157

مَنْ أَنْكَرَ فَضْلَ الْإِمَامِ وَ جَحَدَهُ- «وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ» أَخْذَ الْعِلْمِ مِنْ أَهْلِهِ- «وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ» وَ الْخَبَائِثُ قَوْلُ مَنْ خَالَفَ- «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ» وَ هِيَ الذُّنُوبُ الَّتِي كَانُوا فِيهَا قَبْلَ مَعْرِفَتِهِمْ فَضْلَ الْإِمَامِ- «وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ» وَ الْأَغْلَالُ مَا كَانُوا يَقُولُونَ مِمَّا لَمْ يَكُونُوا أُمِرُوا بِهِ مِنْ تَرْكِ فَضْلِ الْإِمَامِ فَلَمَّا عَرَفُوا فَضْلَ الْإِمَامِ وَضَعَ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْإِصْرُ الذَّنْبُ وَ هِيَ الْآصَارُ ثُمَّ نَسَبَهُمْ فَقَالَ «فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ» يَعْنِي بِالْإِمَامِ «وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(1) يَعْنِي الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الْجِبْتَ وَ «الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها»(2) وَ الْجِبْتُ وَ الطَّاغُوتُ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ الْعِبَادَةُ طَاعَةُ النَّاسِ لَهُمْ ثُمَّ قَالَ «أَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ»(3) ثُمَّ جَزَاهُمْ فَقَالَ «لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَة»(4) وَ الْإِمَامُ يُبَشِّرُهُمْ بِقِيَامِ الْقَائِمِ وَ بِظُهُورِهِ وَ بِقَتْلِ أَعْدَائِهِمْ وَ بِالنَّجَاةِ فِي الْآخِرَةِ وَ الْوُرُودِ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الصَّادِقِينَ عَلَى الْحَوْضِ.

کلینی با سند خود از ابوعبیده حذّا روایت کرده است که گفت: از امام باقر راجع به استطاعت و گفتار مردم (اهل سنت) در آن باره سؤال کردم. پس حضرت این آیه را تلاوت نموده (مردم [از لحاظ اعتقادات] مختلف خواهند بود مگر آن هایی را که پروردگارت به آن ها رحم نموده (و به راه حق هدایتشان نماید) و ایشان را برای ترحم آفریده است) و فرمودند: ای اباعبیده، مردم در رسیدن به سخن حق مختلف هستند و همگی در هلاکت می باشند [چون حق را کنار گذاشته و از باطل پیروی می کنند]، عرض کردم: خدا می فرماید (مگر کسانی که پروردگارت به آنها رحم کرده) [منظور چیست؟] حضرت فرمودند: آن ها شیعیان ما [اهل بیت] هستند که خداوند آنان را برای رحمت خود آفریده است و هم چنان که فرمود: (و ایشان را برای ترحّم آفرید) که [منظور از] رحمت، اطاعت از امام می باشد و [امام همان رحمتی است که] خداوند می فرماید: (رحمت من همه چیز را فراگرفته است) که منظور از آن رحمت، علم امام است چون علم امام برگرفته شده از علم خداوند است و منظور از همه چیز، شیعیان ما هستند. سپس فرمود (رحمت خویش را برای کسانی کهتقوا

ص: 96


1- . سوره اعراف آیه 157
2- . سوره زمر آیه 17
3- . سوره زمر آیه 54
4- . سوره يونس آیه 64

داشته باشند مقرر می دارم) یعنی از پذیرش ولایت و اطاعت از غیر امام پرهیز کنند سپس فرمود: (او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته شده می یابند) که مقصود از آن پیغمبر و وصی او و امام قائم (آل محمد) هستند (که ایشان را امر به معروف می کند) زمانی که (حضرت قائم آل محمد) قیام نماید (و از منکر [و فحشا و کارهای خلاف] بازشان می دارد) و منظور از منکر کسی است که فضل و مقام امام را انکار کند و نپذیرد (و چیزهای پاکیزه را برایشان حلال می گرداند) که مقصود از چیزهای پاکیزه به دست آوردن علم از اهلش می باشد (و پلیدی ها را برایشان حرام می کند) که پلیدی ها، گفتار مخالفین است (و بار سنگین را از گردنشان برمی دارد) و آن گناهانی است که پیش از شناختن فضل و مقام امام در بین آن ها رایج بوده است (و بندها و زنجیرهایی که بر دوش داشتند [برمی دارند]) و اغلال و زنجیرها، همان سخنانی است که درباره ی ترک فضائل امام می گفتند و مأمور به آن گفتار نبودند، پس موقعی که فضل و مقام امام را بشناسند، بار سنگین گناهانشان از دوش آنان برداشته شود و إصر همان گناه است، سپس خداوند متعال آن ها را معرفی کرده و فرموده است (پس کسانی که به او (یعنی به امام) ایمان آورده اند) یعنی به امام (و او را گرامی داشته و یاریش کرده اند و از نوری که همراه او نازل شده پیروی نمودند، ایشان همان افراد رستگار هستند) یعنی کسانی که از پرستش جبت و طاغوت دوری جسته اند (و طاغوتی که آن را می پرستیدند) و جبت و طاغوت فلان و فلان و فلان هستند و پرستش، همان اطاعت مردم از ایشان است، سپس فرمود (به سوی پروردگار خود بازگردید و تسلیم او شوید) سپس پاداش و جزای ایشان را بیان نموده و فرموده است (بشارت در زندگی دنیا و آخرت برای ایشان است) و امام به قیام قائم و به ظهور او و به کشتن دشمنانش و نجات در آخرت و ورود بر محمد و آل راستگوی او- که صلوات خدا بر محمد و آل محمد باد – بر حوض کوثر بشارت می دهد.

ص: 97

156. ما خلق شده ایم تا از امام زمان اطاعت کنیم که اطاعت از امام زمان

156. ما خلق شده ایم تا از امام زمان اطاعت کنیم که اطاعت از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان را بنده ی خدا می سازد

سوره هود آیه 119

إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعين

تفسیرمگر کسانی که پروردگارت به آنان رحم کرده و به همین سبب آنان را آفریده است و فرمان حتمی پروردگارت تحقق یافت که دوزخ را از جن و انس پر خواهم کرد

در تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 404 حدیث 248 به نقل از اصول کافی(ط-الإسلامیه) مجلد 1 صفحه 429 حدیث 83 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ وَ قَوْلِ النَّاسِ؟ فَقَالَ وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ»(1) يَا أَبَا عُبَيْدَةَ النَّاسُ مُخْتَلِفُونَ فِي إِصَابَةِ الْقَوْلِ وَ كُلُّهُمْ هَالِكٌ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ» قَالَ هُمْ شِيعَتُنَا وَ لِرَحْمَتِهِ خَلَقَهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» يَقُولُ لِطَاعَةِ الْإِمَامِ الرَّحْمَةُ الَّتِي يَقُولُ- «وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ» يَقُولُ عِلْمُ الْإِمَامِ وَ وَسِعَ عِلْمُهُ الَّذِي هُوَ مِنْ عِلْمِهِ كُلَّ شَيْ ءٍ هُمْ شِيعَتُنَا

خداوند در قرآن کریم می فرمایند « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون» ما خلق نکردیم جن و انس را که ما را عبادت کنند. پس علت غایی از خلقت، عبادت است. در آیه ی فوق می فرمایند: «إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» حضرت امام باقر می فرمایند "لِطَاعَةِ الْإِمَامِ الرَّحْمَةُ" این ها خلق شده اند برای طاعت و اطاعت از امام و این بدین خاطر است که اگر انسان اطاعت از امام کند امام او را به سرمنزلت عبودیت واقعی دعوت می کندبا دستورات امام زمان و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) می توانیم به نحو احسن خداوند را عبادت کنیم. پس اطاعت و تبعیت از امام زمان سرانجام ما را عابد و مؤمن واقعی به خداوند می سازد.

ص: 98


1- . سوره هود آیات 118 و 119

157. حضرت یوسف پیامبر برای نجات از چاه، خداوند را به حضرت محمد و آل محمد

اشاره

157. حضرت یوسف پیامبر برای نجات از چاه، خداوند را به حضرت محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله) قسم می دهد و اکنون بزرگ ترین ذریه ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره یوسف آیه 15

فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ في غَيابَتِ الْجُبِّ وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا وَ هُمْ لا يَشْعُرُون

چون (یوسف) را [به صحرا] بردند و بر این عزم متفق شدند که او را در قعر چاه بیاندازند و ما به او وحی نمودیم که البته تو روزی برادران را به کار بدشان آگاه خواهی ساخت درحالی که آنان تو را نمی شناسند [و مقام تو را درک نمی کنند].

دراصول کافی(ط-دارالحدیث) مجلد 4 صفحه 498 حدیث 3382 و تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 415 حدیث 22، تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 11 و تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 506 آمده است:

علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن محبوب، عن الحسن ابن عمارة الدهان، عن مسمع عن أبي عبد الله عليه السلام، قال: «لما طرح إخوة يوسف يوسف في الجب، أتاه جبرئيل عليه السلام، فدخل عليه، فقال: يا غلام، ما تصنع هاهنا؟ فقال: إن إخوتي ألقوني في الجب، قال: فتحب أن تخرج منه؟ قال: ذاك إلى الله- عز و جل- إن شاء أخرجني». قال: «فقال له: إن الله تعالى يقول لك: ادعني بهذا الدعاء حتى أخرجك من الجب، فقال له: و ما الدعاء؟ فقال: قل: اللهم إني أسألك بأن لك الحمد، لاإله إلا أنت المنان، بديع السماوات و الأرض، ذو الجلال و الإكرام أن تصلي على محمد و آل محمد، و أن تجعل لي مما أنا فيه فرجا و مخرجا». قال: «ثم كان من قصته ما ذكر الله في كتابه».در اصول کافی علی بن ابراهیم از پدرش و ایشان از حسن بن محبوب... و از حضرت امام صادق روایت کرده که چون برادران یوسف او را در قعر چاه انداختند، جبرئیل نزد او آمده

ص: 99

و گفت: ای پسر در اینجا چه می کنی؟ یوسف گفت: برادران من مرا در چاه افکنده اند. جبرئیل گفت: دوست داری از این چاه بیرون آیی؟ یوسف گفت: این بستگی به اراده ی خداوند دارد که اگر بخواهد مرا از اینجا بیرون می برد. جبرئیل گفت: پس [برای نجات از چاه] خداوند تعالی به تو فرموده است: این دعا را بخوان تا ما تو را از محنت این چاه خلاص کنیم. یوسف گفت: آن دعا کدام است؟ جبرئیل گفت: [این دعا را] بخوان. خداوندا به درستی که تو را مسئلت می نمایم به اینکه حمد و ستایش تنها مخصوص تو است و الهی جز تو نیست که تو بخشنده ایی، آفریننده ی زمین و آسمانی، تو صاحب جلال و کرامتی، خداوندا درود و صلوات خود را بر محمد و آل محمد بفرست و برای من از آنچه در آن هستم گشایشی و سببی برای بیرون شدن، قرار ده.سپس قصه یوسف همان بود که خداوند در کتابش (قرآن) آنرا بیان فرمود.

ختم صلوات برای نجات از گرفتاری ها و مشکلات

استاد بزرگوار آیة الله العظمی مرحوم میرزا مهدی غروی اصفهانی در کتاب برنامه ی زندگی ختم صلوات را چنین آورده اند:

برای ذکر شریف صلوات فواید زیادی ذکر شده است. بعضی از بزرگان هیچ ذکری را به اندازه ی صلوات اهمیت نمی دادند. در روایات صحیحه وارد شده است دعایی که اول و آخر آن صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام داشته باشد، آن دعا مستجاب می شود زیرا دعایی که اول و آخرش مستجاب می شود وسط آن هم به برکت صلوات مستجاب شده ی اول و آخرش مستجاب خواهد شد. بعضی از اساتید می فرمودند: در هر حال هستید و برای هر گرفتاری که دارید صلوات بفرستید مخصوصاً ثواب آن را برای ارواح مطهره ی چهارده معصوم علیهم السلام هدیه کنید.

کیفیت ختم صلوات

سیزده روز، هر روزی با تسبیح (تربت اگر باشد بهتر است.) در وقت معین هزار مرتبه صلوات می فرستید. روز اول هدیه می کنید برای روح مطهر حضرت خاتم الانبیا روز دوم برای روح مطهر حضرت صدیقه روز سوم برای روح مطهر حضرت امیرالمؤمنین هر روزی برای یک نفر از ائمه

ص: 100

روز سیزدهم که تمام شد تسبیح را رو به قبله زیر آسمان آویزان می کنید چون حاجت شما برآورده شد هزار مرتبه صلوات می فرستید و به پیشگاه مقدس امام زمان هدیه می کنید.

لازم به ذکر است که بسیاری از افراد این ختم صلوات را گرفته اند و همان روزهای اول به نتیجه ی خوب و یا عالی رسیده اند. شاید شما هم همان روزهای اول ان شاءالله نتیجه بگیرید. سپس تا انتهای ختم، ذکر صلوات را ادامه دهید.

ص: 101

158. برای حل مشکلات، باید زیاد برای تعجیل در فرج دعا کرد

158. برای حل مشکلات، باید زیاد برای تعجیل در فرج دعا کرد

سوره یوسف آیه 87

يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخيهِ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُون

ای پسرانم! بروید آن گاه از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا مأیوس نباشید؛ زیرا جز مردم کافر از رحمت خدا مأیوس نمی شوند.

در طول تاریخ اسلامی چیزی که در بلایا و گرفتاری های مسلمین و مخصوصاً شیعیان را زنده نگه داشته است، اعتقاد به مهدویت بوده است و یا آن چیزی که به انبیای الهی در طول تاریخ قدرت بخشیده است باز اعتقاد به حضرت بقیة الله الاعظم بوده است و هرگاه پیامبران الهی با مشکلات طاقت فرسا روبه رو می شدند، خداوند آینده ی درخشان ظهور را به آن ها نشان می داد لذا همه منتظر ایشان بودند و باز در طول تاریخ منتظران واقعی هرگز از بزرگترین رحمت خداوند که وجود مبارک حضرت بقیة الله الاعظم است، غافل نمی گشتند و همیشه منتظر بودند چنان که آیه ی فوق تنزیلش درباره ی حضرت یعقوب است که همیشه منتظر حضرت یوسف بود اما تأویلش درباره ی حضرت بقیة الله الاعظم است. حضرت یعقوب هرگز در رسیدن به یوسف مأیوس نمی گشت؛ همیشه می گفتند یوسف را گرگ دریده است اما ایشان به همان پسرانی که این دروغ را ساخته بودند می فرمایند ای فرزندانم بروید و درباره ی برادرتان یوسف تجسس کنید و او را بیابید و از رحمت خداوند مأیوس نشوید و به آن ها تذکر می داد که مؤمن هرگز مأیوس نمی شود و مأیوس از رحمت خداوند کافر است لذا در ارتباط با اعتقاد به مهدویت و انتظار منتظران واقعی برای ظهور ایشان داریم:

ص: 102

1. کتاب کمال الدین شیخ صدوق مجلد 2 باب 55 صفحه 645 حدیث 6 و بحارالانوار مجلد 52 باب 22 صفحه 123 حدیث 7 و تفسیر فرات کوفی صفحه 366 حدیث 499 و ترجمه ی کمال الدین مجلد 2 باب 59 صفحه 357 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ: الْمُنْتَظِرُ لِأَمْرِنَا كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.

امام ششم به گفته ی پدرانش از حضرت امیرالمؤمنین روایت کرده که فرمودند: منتظر امر ما مانند کسی است که در جهاد در راه خدا به خون خود غلطد.

2. در مفاتیح الجنان باب سوم (باب زیارات) فصل دهم زیارت دوم حضرت صاحب الامر صفحه 856 آمده است:

فَلَوْ تَطَاوَلَتِ الدُّهُورُ وَ تَمَادَتِ الْأَعْمَارُ، لَمْ أَزْدَدْ فِيكَ إِلَّا يَقِيناً، وَ لَكَ إِلَّا حُبّاً، وَ عَلَيْكَ إِلَّا مُتَّكَلًا وَ مُعْتَمَداً، وَ لِظُهُورِكَ إِلَّا مُتَوَقَّعاً وَ مُنْتَظَراً، وَ لِجِهَادِي بَيْنَ يَدَيْكَ مُتَرَقَّباً، فَأَبْذُلُ نَفْسِي وَ مَالِي وَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ جَمِيعَ مَا خَوَّلَنِي رَبِّي بَيْنَ يَدَيْكَ وَ التَّصَرُّفَ بَيْنَ أَمْرِكَ وَ نَهْيِكَ، مَوْلَايَ، فَإِنْ أَدْرَكْتُ أَيَّامَكَ الزَّاهِرَةَ وَ أَعْلَامَكَ الْبَاهِرَةَ، فَهَا أَنَا ذَا عَبْدُكَ المُتَصَرِّفُ بَيْنَ أَمْرِكَ وَ نَهْيِكَ، أَرْجُو بِهِ الشَّهَادَةَ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ الْفَوْزَ لَدَيْكَ.

مولای من شاهد باش که اگر روزگارها طولانی شود و عمرها به سر آید از ایمان به تو برنمی گردم بلکه روز به روز بر یقینم بیافزاید و دوستی من به تو زیادتر شود و بیشتر به تو پشت گرم و قوی دل گردم و با اشتیاق فراوان تر انتظار ظهور تو را داشته باشم و برای جهاد در پیشگاه تو آماده تر شوم، پس اینک جانم و مالم و فرزندانم و خانواده ام و جمیع آنچه پروردگارم به من ارزانی داشته­ را به تو فدا می کنم و فرمان و نهی تو را بی چون و چرا گردن می نهم،مولا من اگر روزگار درخشانت را و پرچم های رقصانت را دریافتم، همان چاکر مطیع امر و نهی تو خواهم بود و انتظار شهادت منظورم شهادت در رکاب حضرتت راه و سعادت در پیشگاه حضورت را دارم.

ص: 103

159. سیدبن طاووس فرمودند: با این آیات، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

159. سیدبن طاووس فرمودند: با این آیات، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مورد خطاب قرار دهیم

سوره یوسف آیه 88

يا أَيُّهَا الْعَزيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقين

ای عزیز [مصر] مشکلات و (گرفتاری ها و قحطی) ما و اهل ما را مس و لمس کرده است و ما را آزار می دهد و ما با متاعی ناچیز و بی قدر آمدیم، پس شما پیمانه ی ما را [پر از گندم] کن [و به سرمایه ی اندک ما نگاه مکن] و شما به ما تصدق فرما، همانا خداوند صدقه دهنده­­گان را پاداش می دهد.

این آیه بیان گر زمانی است که برادران حضرت یوسف با حال پریشان و روحیه ی بسیار ضعیف و در منتها درجه ی شکست و درهم ریختگی خدمت ایشان آمدند. آن ها حضرت یوسف را نمی شناختند اما حضرت یوسف همه را می شناسند و به بدی آن ها که در حق او کردند نگاه نمی کند. آن ها سبب شدند او در چاه افکنده شود و کاروان آن ها را به مصر ببرد و به عنوان غلام به عزیز مصر بفروشند و به مدت زیادی به زندان افکنده شود.

حال شما در نظر بگیرید این همه بدی در باره ی حضرت یوسف کردند اما یوسف امروز عزیز مصر است. یوسف پیامبر در فکر انتقام نیست و دستور می دهند از آن ها پذیرایی گرم به عمل بیاورند و به آن ها لباس های فاخر دادند و دستور دادند، بارهای آن ها را از گندم پر کرده اند و هر چه می خواهندبه آن ها گندم بدهند و پول هم از آن ها نمی گیرد در این باره سیدبن طاووس درکتاب کشف المحجة لثمرة المهجه که مرحوم آیة الله سید محمدباقر شهیدی گلپایگانی، آنرا تحت عنوان «برنامه سعادت» ترجمه کرده است، در صفحه 194 نوشته است:

ص: 104

و در مقام مخاطبه با آن حضرت (یعنی هر وقت حاجتی داشتید) بعد از سلام به حضرتش زیارتی را که اول آن سلام الله الکامل(1) است، بخوان و من آن را در کتاب المهمات ذکر نموده ام و بگو:

«يا أَيُّهَا الْعَزيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقين»

یعنی پسرم، سید محمد، هرگاه خواستی با حضرت درد و دل کنی و سخن بگویی و حاجت داشتی بگو ای عزیز من مشکلات و گرفتاری ها ما را مس نموده است و ما و کسان ما را آزار می دهد و ما خدمت شما (پول) اندکی آورده ایم [و برای تجارت با شما ثمن قابل توجه نداریم اما شما مردانگی را در حق ما] تمام کنید و پیمانه های ما را پر نمایید. [اصلاً] به ما صدقه بدهید که همانا خداوند به صدقه دهنده گان پاداش و مزد می دهد.

[و در نجوای با امام زمان بگو] «تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئين»(2) (ای عزیز من) به خدا قسم که به تحقیق برگزیده است خداوند تو را بر ما و به درستی که ما خطاکاران هستیم [و به آن حضرت بگو] «اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئين»(3) (ای آقای من) برای ما از خداوند طلب آمرزش کن و از خداوند بخواه از گناهان ما بگذرد و بگو سید و مولای ما این ها مقام برادران یوسف است با برادر و پدر و خود، که بعد از آن همه جنایات به آنان ترحم فرمودند و از گناهانشان گذشتند، پس اگر ما در نزد خداوند و رسول و پدران بزرگوارت و نزد تو مرضی و پسندیده نیستیم، تو ای سید ما اولی و احقی به این که ما را مشمول رحمت و حلم و کرم خود قرار دهی از حضرت یوسف که برادران خود را مشمول عطوفت و مهربانی و احسان خود قرار داد...

و بگو [ای سید و مولای من] من در حدیث دیده ام که چون حضرت موسی به قارون که از خویشان او بود نفرین کرد و زمین او را فرو برد، قارون فریاد برآورد: وارحماه خداوند جل جلاله به زمین امر فرمود که دیگر او را فرو نبر، و حق و حرمت این استغاثه را رعایت فرمود. من نیز عرضه می دارم: وارحماه!

ص: 105


1- . در کتاب مفاتیح الجنان به نقل از کتاب کلم طیب نوشته ی سید علی خان رحمة الله علیه نقل نموده است. در بخش اعمال مقام صاحب الزمان در مسجد سهله.
2- .[2]سوره یوسف آیه 91
3- . سوره یوسف آیه 97

160. یکی از شباهت های حضرت یوسف(علیه السلام) به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

160. یکی از شباهت های حضرت یوسف(علیه السلام) به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، داشتن غیبت است

سوره یوسف آیه 90

قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَهَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ

الدین [برادران یوسف] گفتند: آیا تو خود یوسفی؟!گفت: من یوسفم و این برادر من است، همانا خدا بر ما منت نهاده است؛ بی ­تردید هر کس پرهیزکاری کند و شکیبایی ورزد سپاداش شایسته می یابد]؛ پس به درستی که خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند.

1. کمال الدین مجلد 1 صفحه 144 حدیث 11 و ترجمه ی آن مجلد 1 صفحه 247، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 142 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ فِي الْقَائِمِ سُنَّةً مِنْ يُوسُفَ قُلْتُ كَأَنَّكَ تَذْكُرُ خَبَرَهُ أَوْ غَيْبَتَهُ فَقَالَ لِي وَ مَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَشْبَاهُ الْخَنَازِيرِ أَنَّ إِخْوَةَ يُوسُفَ كَانُوا أَسْبَاطاً أَوْلَادَ أَنْبِيَاءَ تَاجَرُوا يُوسُفَ وَ بَايَعُوهُ وَ هُمْ إِخْوَتُهُ وَ هُوَ أَخُوهُمْ فَلَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى قَالَ لَهُمْ «أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخِي» فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي وَقْت مِنَ الْأَوْقَاتِ يُرِيدُ أَنْ يَسْتُرَ حُجَّتَهُ عَنْهُمْ لَقَدْ كَانَ يُوسُفُ يَوْماً مَلِكَ مِصْرَ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ وَالِدِهِ مَسِيرَةُ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً فَلَوْ أَرَادَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يُعَرِّفَهُ مَكَانَهُ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِكَ وَ اللَّهِ لَقَدْ سَارَ يَعْقُوبُ وَ وُلْدُهُ عِنْدَ الْبِشَارَةِ فِي تِسْعَةِ أَيَّامٍ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ يَمْشِي فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ كَمَا أَذِنَلِيُوسُفَ ع حِينَ قَالَ لَهُمْ «هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ قالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخِي»(1)

ص: 106


1- . سوره يوسف آیه 90

سدير گويد از امام ششم شنيدم که ­فرمود:در قائم سنتی است از يوسف، گفتم گويا به ياد خبر او يا غيبت او باشيد؟ به من فرمود: اين امت خوك صفت چه چیز را انكار می کنند كه برادران يوسف از اسباط و فرزندان انبیاء بودند، با يوسف تجارت كردند و خريد و فروش نمودند درحالیکه آنها برادرانش بودند و او هم برادرشان بود، پس او را نمی شناختند تا خودش به آن ها گفت (من يوسف هستم و اين برادر من است) پس چرا اين امت منكر مي شوند كه خداى عز و جل در يك وقتی از اوقات، بخواهد حجت خود را از آن ها پنهان كند، به درستی که يوسف يك روزى پادشاه مصر بود و ميان او و پدرش هيجده روز مسافت بود، پس اگر خداوند تبارک و تعالی مي خواست جاى او را به او بفهماند بدان توانا بود، به خدا قسم چون مژده به آن ها رسيد، يعقوب و فرزندانش نه روزه به مصر رسيدند، پس چرا اين امت منكرند كه خداى عز و جل با حجت خود همان كند كه با يوسف كرد که امام غایب ميان آن ها گردش مي كند و در بازارهاى آن ها راه مي رود و پا روى فرش آن ها مي نهد درحالیکه آن ها، او را نشناسند تا آن كه خداى عز و جل به او اجازه دهد كه خود را به آن ها معرفى كند چنانچه به يوسف اجازه داد. آن گاه كه به آن ها گفت: (مي دانيد با يوسف و برادرش چه كرديد وقتى كه نادان بوديد؟ گفتند: ها، تو خود يوسف هستى؟ گفت من يوسف هستم و اين برادر من است).

2. در غیبت نعمانی باب دهم صفحه 163 حدیث 4 (نوشته ی شیخ محمدبن ابراهیم نعمانی) و در ترجمه ی آن (ترجمه فهری) باب 10 صفحه 187 حدیث 4 و در بحارالانوار مجلد 52 باب 23 صفحه 154 حدیث 9 به نقل از سدیر صیرفی از حضرت امام صادق آمده است:این مدرک را در نرم افزار پیدا نکردم

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى الْعَلَوِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ ع يَقُولُ إِنَّ فِي صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ لَشَبَهاً مِنْ يُوسُفَ فَقُلْتُ فَكَأَنَّكَ تُخْبِرُنَا بِغَيْبَةٍ أَوْ حَيْرَةٍ فَقَالَ مَا يُنْكِرُ هَذَا الْخَلْقُ الْمَلْعُونُ أَشْبَاهُ الْخَنَازِيرِ مِنْ ذَلِكَ إِنَّ إِخْوَةَ يُوسُفَ كَانُوا عُقَلَاءَ أَلِبَّاءَ أَسْبَاطاً أَوْلَادَ أَنْبِيَاءَ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَكَلَّمُوهُ وَ خَاطَبُوهُ وَ تَاجَرُوهُ وَ رَاوَدُوهُ وَ كَانُوا إِخْوَتَهُ وَ هُو أَخُوهُمْ لَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى عَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ وَ قَالَ لَهُمْ أَنَا يُوسُفُ فَعَرَفُوهُ حِينَئِذٍ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ الْمُتَحَيِّرَةُ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ يُرِيدُ فِي وَقْتٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ أَنْ يَسْتُرَ

ص: 107

حُجَّتَهُ عَنْهُمْ لَقَدْ كَانَ يُوسُفُ إِلَيْهِ مُلْكُ مِصْرَ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَبِيهِ مَسِيرَةُ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً فَلَوْ أَرَادَ أَنْ يُعْلِمَهُ بِمَكَانِهِ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِكَ وَ اللَّهِ لَقَدْ سَارَ يَعْقُوبُ وَ وُلْدُهُ عِنْدَ الْبِشَارَةِ تِسْعَةَ أَيَّامٍ مِنْ بَدْوِهِمْ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ وَ أَنْ يَكُونَ صَاحِبُكُمُ الْمَظْلُومُ الْمَجْحُودُ حَقَّهُ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ يَتَرَدَّدُ بَيْنَهُمْ وَ يَمْشِي فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ فُرُشَهُمْ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ حِينَ قَالَ لَهُ إِخْوَتُهُ- «إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُف»(1)

حديث كرد ما را علىّ بن احمد او گفت: حديث كرد ما را عبيد اللَّه بن موسى علوىّ از احمد بن الحسين و او از احمد بن هلال و او از عبد الرّحمن بن ابى نجران و او از فضالة بن ايّوب و او از سدير صيرفىّ) كه گفت: شنيدم ابى عبداللَّه امام صادق عليه السلام ميفرمود: صاحب اين امر را شباهتى به يوسف است. عرض كردم: گویى ما را از غيبت و يا حيرتى آگاه مي فرمایيد؟ فرمود: اين مردم ملعون خنزيرنما چرا اين سخن را نمى پذيرند؟ برادران يوسف خردمندانى بودند چيز فهم و نواده ها و فرزندان پيامبران بودند بر يوسف وارد شدند و با او سخن گفتند و با هم گفتگو كردند و با او تجارت نمودند، رفت و آمد داشتند، برادرانش بودند و او برادر اينان بود با اين همه تا او خود را نشناساند نشناختند و وقتى گفت: من يوسفم شناختند پس اين امّت حيران و سرگردان چرا باور ندارند كه خداى عزّ و جلّ در وقتى از اوقات بخواهد حجّت خود را از آنان پوشيده بدارد يوسف پادشاه مصر بود و فاصله ميان او و پدرش هيجده روز راه بود اگر خدا مي خواست جايگاه او را به پدرش معلوم كند مي توانست، به خدا قسم هنگامى كه مژده يوسف رسيد يعقوب و فرزندانش از راه بيابان نه روزه به مصر رسيدند. پس اين امّت چرا باور ندارند كه خداوند، همان كارى كه با يوسف كرد با حجّت خود بكند و صاحب مظلوم شما كه حقّش را انكار مي كنند يعنى صاحب اين امر در ميان آنان رفت و آمد داشته باشد و در بازارهاشان راه برود و پا روى فرش هايشان بگذارد و آنان او را نشناسند تا آن گاه كه خدا اجازه فرمايد تا او خود را بشناساند چنانچه به يوسف اجازه داد هنگامى كه برادرانش گفتند آيا تو همان يوسفى؟ گفت: من يوسفم.

ص: 108


1- .[1] سوره یوسف آیه 90

3. در غیبت نعمانی باب 10 صفحه 141 حدیث 2 و در ترجمه ی آن باب 10 صفحه 158 آمده است:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع خَبَرٌ تَدْرِيهِ خَيْرٌ مِنْ عَشْرٍ تَرْوِيهِ إِنَّ لِكُلِّ حَقٍّ حَقِيقَةً وَ لِكُلِّ صَوَابٍ نُوراً ثُمَّ قَالَ إِنَّا وَ اللَّهِ لَا نَعُدُّ الرَّجُلَ مِنْ شِيعَتِنَا فَقِيهاً حَتَّى يُلْحَنَ لَهُ فَيَعْرِفَ اللَّحْنَ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ إِنَّ مِنْ وَرَائِكُمْ فِتَناً مُظْلِمَةً عَمْيَاءَ مُنْكَسِفَةً لَا يَنْجُو مِنْهَا إِلَّا النُّوَمَةُ قِيلَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَا النُّوَمَةُ قَالَ الَّذِي يَعْرِفُ النَّاسَ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنَّ اللَّهَ سَيُعْمِي خَلْقَهُ عَنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَوْرِهِمْ وَ إِسْرَافِهِمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ سَاعَةً وَاحِدَةً مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا وَ لَكِنَّ الْحُجَّةَ يَعْرِفُ النَّاسَ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ كَمَا كَانَ يُوسُفُ يَعْرِفُ النَّاسَ «وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ»(1) ثُمَّ تَلَا «يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»(2)

خبر داد ما را محمّد بن همام و محمّد بن حسن بن محمّد بن جمهور هر دو از حسن بن محمّد جمهور او گفت: حديث كرد ما را پدرم از بعض رجال خود و او از مفضّل بن عمر که او گفت: ابا عبداللَّه (امام صادق) عليه السلام فرمود: اگر يك خبر را خوب درك كنى بهتر از ده خبر است كه باز گوى آن ها باشى، به درستی که هر حقى، حقيقتى دارد و هر صوابى را نورى هست، سپس فرمود: بخدا قسم كه ما فردی از شيعیان خودمان را فقيه و چيز فهم بشمار نمى آوريم تا آن كه با او به رمز و كنايه حرف بزنيم و او معناى رمز و كنايه ما را بفهمد،همانا امير المؤمنين بر فراز منبر كوفه فرمود: در پشت سر شما فتنه هائى است تاريك و كورى آفرين و بى نور و از آن فتنه ها بجز نومه نجات نمى يابد.عرض شد يا امير المؤمنين (نومه) چيست؟ فرمود: كسى كه مردم را می شناسد ولى مردم او را نمی شناسند و بدانيد كه زمين از حجّت خدای عزوجل خالى نمى ماند ولى خداوند به زودى مردم را به خاطر ستم و تعدّى و اسراف بر خودشان از ديدار او كور خواهد كرد و اگر زمين يك ساعت از حجّت خدا خالى بماند اهل خود را فرو مى برد، ولى آن حجّت خدا مردم را مى شناسد و مردم او را نمى شناسند همان طور كه يوسف مردم را مى شناخت درحالی که

ص: 109


1- . سوره یوسف آیه 58
2- . سوره يس آیه 30

(آنان او را نمى شناختند) سپس اين آيه را تلاوت فرمود (چه حسرتى است بر بندگان كه هيچ فرستاده ایی براى آنان نيآمد مگر آن كه او را مسخره مي كردند).

4. در غیبت نعمانی باب 10 صفحه 163 فصل 4 حدیث 3 و در ترجمه ی آن صفحه 187 و بحارالانوار مجلد 51 باب 4 صفحه 41 حدیث 24 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ وَ سَعْدَانُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعِيدٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَوَانِيُّ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ الْجَوَالِيقِيِّ عَنْ يَزِيدَ الْكُنَاسِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ ع يَقُولُ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ فِيهِ شَبَهٌ مِنْ يُوسُفَ يُصْلِحُ اللَّهُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ.

خبر داد ما را احمدبن محمّدبن سعيد او گفت: حديث كرد ما را محمّد ابن مفضّل و سعدان بن اسحاق بن سعيد و احمدبن الحسين و محمّدبن احمدبن الحسن قطوانىّ همگى روايت كردند از حسن بن محبوب و او از هشام بن سالم جواليقىّ و او از يزيد كناسىّ) كه گفت: شنيدم حضرت اباجعفر امام باقر عليه السلام مي فرمودند: صاحب اين امر شباهتى به يوسف دارد که خداوند كارش را در يك شب اصلاح خواهد فرمود.

5. محدث بزرگوار شیخ حر عاملی در کتاب اثبات الهداة مجلد 5 فصل 5 صفحه 72 حدیث 94 و در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد1 باب «اثبات الغیبة» صفحه 28 از حضرت امام صادق روایت کرده است که فرمودند:

قد روي عن الصادق جعفر بن محمّد عليه السلام أنه قال: في القائم سنة من موسى و سنّة من يوسف، و سنّة من عيسى، و سنة من محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، فأما سنة من موسى فخائف يترقب، و أما سنة من يوسف فإن أخوته كانوا يبايعونه و يخاطبونه و لا يعرفونه، و أما سنة عيسى فالسياحة و أما سنة محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فالسيف.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: در حضرت قائم سنتی از موسی و سنتی از یوسف و سنتی از عیسی و سنتی از محمد است. اما سنت از موسی اینکه ترسان است درحالی که انتظار می کشد، و سنت از یوسف آنست که برادرانش با او خرید و فروش میکردند و صحبت می نمودند درحالی که او را نمی شناختند، و سنتی از عیسی سیاحت است و سنت از حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) شمشیرش [برای بدکاران] است.

ص: 110

غیبت حضرت ولی عصر چگونه خواهد بود

با استفاده از آیات و روایات که بیان کردیم و در این باب نیز آوردیم، می توانیم غیبت حضرت ولی عصر را به دو صورت بیان کنیم:

1. این گونه بیان کنیم که حضرت ولی عصر در مکان باشند اما دیده نشوند و یا این که حضرت در مکانی باشند و بعضی افراد ایشان را ببینند اما دیگران او را نبینند. در تشرفات داشته ایم که حضرت در جمعی بوده اند، یک نفر حضرت را دیده است و دیگران ندیده اند و یا حضرت در جمعی بوده اند، دو یا سه یا چند نفر ایشان را دیده اند اما بقیه حضرت را نمی دیدند. این مطلب مورد قبول قرآن کریم است چنان که در سوره اسرا آیه 45 (درباره ی رسول خدا) آمده است: (وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً)

هنگامی که تو شروع به قرائت قرآن نمودی ما حجابی بین تو و کسانی که ایمان به آخرت ندارند ایجاد می کردیم حجابی پنهان که برای آنان قابل روئیت نیست، اما خداوند این قدرت را داردکه بین تو و آنان پوشیده نگه دارد که آن ها تو را نبینند.

مرحوم ابن فهد حلّی در کتاب عدة الداعی قسم دوم صفحه 295 آورده است:

ابامنذر هشام سائب کلبی [که حافظه قوی داشت] بر حضرت صادق علیه السلام وارد شد، پس حضرت صادق به او فرمودند تو کسی هستی که قران را تفسیر می کنی؟ گفت :بله،حضرت فرمودند مرا خبر بده از فرموده خداوند عزوجل برای نبی اش (و هنگامی که قرآن بخوانی، میان تو و کسانی که به آخرت ایمان ندارند،حجابی نامرئی قرار می دهیم)(1) هشام که چیست آن قرآنی که چون رسول خدا آنرا قرائت فرمایند، از ایشان (مردم) محجوب می شوند؟ هشام گفت: نمی دانم، حضرت فرمودند: پس چگونه گفتی که قرآن را تفسیر می کنی؟ گفتم ای فرزند رسول خدا بر من لطف فرموده و آنرا به من تعلیم بفرمایید، حضرت فرمودند: آیه ایی در سوره کهف و آیه ایی در سوره نحل و آیه ای در سوره جاثیه است که (أ فرأيت من اتخذ إلهه هواه و أضله الله على علم و ختم

ص: 111


1- . سوره اسراء آیه 45

على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوة فمن يهديه من بعد الله أ فلا تذكرون)(1) و در سوره نحل (أولئك الذين طبع الله على قلوبهم و سمعهم و أبصارهم و أولئك هم الغافلون)(2) و در سوره کهف (و من أظلم ممن ذكر بآيات ربه فأعرض عنها و نسي ما قدمت يداه إنا جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه و في آذانهم وقرا و إن تدعهم إلى الهدى فلن يهتدوا إذا أبدا)(3)

این سه آیه را رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می خواندند و دیده نمی شدند و از چشم کفار محجوب می ماندند.

حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند: هشام رفیقی داشت. این سه آیه را به او آموخت. پس از مدتی مغضوب حکومت شد و دولت او را زندانی کرد. او تا ده سال در زندان بود و هیچ راهی برای فرار نداشت. یک بار فرمایش حضرت امام صادق به یادش آمد که به وسیله ی هشام به او تعلیم داده شده بود و شروع کرد این آیات را خواندن و با احتیاط به مأموران زندان نزدیک شد. درک کرد که او را نمی بینند. سرانجام به وسیله ی همین آیات نجات پیدا کرد.

حضرت رضا(علیه السلام) این سه آیه را به موسی بن عمران کسروی آموختند. او با هفت کشتی دیگر و با عده ای به مسافرت رفت و در دریا دزدان دریایی به آن ها حمله کردند. او برای نجات این سه آیه را خواند. مشاهده می کرد که دزدان شش کشتی را توقیف و غارت می کردند، اما کشتی هفتم که او درونش بود، دیده نشد و با آن کاری نداشتند.

پس، یک بُعد غیبت امام زمان می تواند این گونه باشد که حضرت به مجلسی تشریف بیاورند و ایشان را نبینند و یا بعضی ببینند و دیگران نبینند. این بعد غیبت نامرئی بودن انسان است یعنی جسم کسی در مکانی باشد و دیده نشود. امام زمان در مکانی باشد ما ایشان را نبینیم درحالی که ایشان در آن محل نشسته یا ایستاده اند و یل در حال راه رفتن هستند یا به زبان دیگر امام در مکانی باشند اما آن مکان خالی از امام دیده شود.این مطلب فقط در مورد رسول خدا و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) نیست بلکه در مورد پیامبران نیز به وقوع پیوسته است که آیاتی می خواندند که دیده نمی شدند.

ص: 112


1- . سوره جاثیه آیه 23
2- . سوره نحل آیه 108
3- . سوره کهف آیه 57

بعد دوم غیبت، به معنی ناشناس بودن شخصیت امام زمان است

در این بعد غیبت این گونه است که همه شخصی را می بینند ولی نمی دانند که این شخص چه کسی است و او را نمی شناسند. به زبان دیگر، شخص او را می بینند اما شخصیت او و واقعیتش برای آن ها مستور و مخفی است. لذا به او اهمیت نمی دهند.

در مورد حضرت ولی عصر این گونه است که همه ایشان را می بینند ولی نمی دانند که این شخص، حجة الله علی العالمین، حضرت بقیة الله الاعظم است. ایشان را می بینند اما مقام و منزلت و نام و نشان ایشان در آنجا برایشان غایب است. پس مردم در دوران غیبت امام زمانشان را می بینند اما نمی شناسند که این آقا امام زمان آن هاست. در حدیثی که در غیبت نعمانی باب 10 صفحه 163 آمده است که حضرت صادق فرمودند: إِنَّ فِي صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ لَشَبَهاً مِنْ يُوسُفَ در صاحب این امر یعنی امام زمان شباهتی است با یوسف پیامبر... سپس فرمودند: مَا يُنْكِرُ هَذَا الْخَلْقُ الْمَلْعُونُ أَشْبَاهُ الْخَنَازِيرِ مِنْ ذَلِكَ چرا این مردم لعنت شده همچون خوک، مسئله ی غیبت را انکار می کنند؟ برادران یوسف با آن که افرادی عاقل و با فهم و شعور و از فرزندان پیامبر بودند بر یوسف وارد شدند. دَخَلُوا عَلَيْهِ فَكَلَّمُوهُ وَ خَاطَبُوهُ وَ تَاجَرُوهُ وَ رَاوَدُوهُ وَ كَانُوا إِخْوَتَهُ وَ هُو أَخُوهُمْ لَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى عَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ وَ قَالَ لَهُمْ «أَنَا يُوسُفُ» فَعَرَفُوهُ حِينَئِذٍ با او سخن گفتند او رامخاطب قرار دادند و یوسف نیز آن ها را مورد خطاب قرار داد. آن ها با یوسف به تجارت و داد و ستد پرداختند و با او رفت و آمد نمودند. آن ها برادران یوسف و یوسف برادرآن ها بود اما آن ها یوسف را نشناختند که این آقا برادر آن ها است تا زمانی که خود حضرت یوسف خودش را معرفی کرد حَتَّى عَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ وَ قَالَ لَهُمْ «أَنَا يُوسُفُ» فَعَرَفُوهُ حِينَئِذٍ و گفت: «أَنَا يُوسُفُ» من یوسف هستم. سپس او را شناختند و فهمیدند که او زنده است.

سپس حضرت فرمودند: پس چرا این امت متحیر و سرگردان (شبیه خوک هستند و نمی دانند) که خداوند عزوجل بخواهد، می تواند در زمانی از زمان ها حجت خود را از مردم پنهان سازد. یوسف فرمانروای مصر بود و با پدرش فقط هجده روز راه فاصله داشت. اگر خدا می خواستپدرش را از جایگاه او آگاه سازد. راهی که از بی راه، پدر و برادرانش در نه روز رفتند اما از شخصیت یوسف آگاه نبودند. حضرت فرمودند: فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا

ص: 113

فَعَلَ بِيُوسُفَ پس چرا این امت انکار می ورزند که خداوند همان گونه که با یوسف رفتار کرد با حجت خودش نیز رفتار کند و صاحب مظلوم شما که حقش غصب شده صاحب این امر میان مردم رفت و آمد کند و در بازارهایشان راه برود و بر فرش هایشان قدم بگذارد، اما او را نشناسند تا وقتی که خداوندبه وی اجازه دهد او خود را به مردم معرفی کند. چنان که به یوسف اجازه داد هنگامی که برادرانش به او گفتند: آیا تو یوسف هستی؟ گفت: من یوسف هستم. صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ يَتَرَدَّدُ بَيْنَهُمْ وَ يَمْشِي فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ فُرُشَهُمْ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ حِينَ قَالَ لَهُ إِخْوَتُهُ- «أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُف»(1)

دقت بفرمایید حضرت صادق می فرمایند: امام زمان بین شما رفت و آمد می کند در بازارهای شما راه می رود بر روی فرش های شما قدم می گذارد شما او را مثل برادران یوسف که او را می دیدند می بینیم اما نمی شناسید تا زمانی که آن حضرت بفرمایند أنا حجة بن الحسن و این به اذن خداست.

ص: 114


1- . سوره یوسف آیه 90

161. پیراهن حضرت یوسف(علیه السلام)، عصای موسی(علیه السلام)، انگشتری

161. پیراهن حضرت یوسف(علیه السلام)، عصای موسی(علیه السلام)، انگشتری حضرت سلیمان(علیه السلام) و علم و حکمت هرچیزی که از طریق ارث به پیامبران رسیده است، اکنون در نزد حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره یوسف آیه 93

اذْهَبُوا بِقَميصي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبي يَأْتِ بَصيراً وَ أْتُوني بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعين

اکنون این پیراهنم را ببرید و بر روی صورت پدرم افکنید، او بینا می شود [آنگاه] همه ی اهل بیت و خویشان خود را [از کنعان به مصر] نزد من آورید.

پس از این که یوسف را برادران در چاه افکندند و به دروغ به پدر گفتند که برادرمان را گرگ دریده است و سپس یوسف را کاروانیان به مصر آوردند و به عنوان برده فروختند و سال ها گذشت. در این مدت از فراق حضرت یوسف چشمان حضرت یعقوب کور شد و سرانجام در آن سرزمین قحطی آمد و برادران آن حضرت به مصر رفتند و فهمیدند که عزیز فعلی مصر یوسف، برادر آن هاست به او گفتند که پدرمان نابینا شده است. یوسف پیراهن خود را به برادران داد و گفت این پیراهن را نزد پدر ببرید و بر روی صورت او افکنید او بینا می شود. پیراهن یوسف را نزد یعقوب آوردند و بر روی صورت او افکندند و او بصیر و بینا شد و چشمانش شفا یافت.

1. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 559 آمده است:

یوسف ... برادران را گفت: ببرید این پیراهن مرا پس بیفکن آن را بر روی پدر من تا چشمانش بازگردد و بیناییش را باز یابد.3. در کتاب کمال الدین مجلد 1 باب 5 صفحه 142 حدیث 10، اصول کافی ( ط – اسلامیه) مجلد 1 باب «ما عند الائمة من الآیات الانبیاء» صفحه 232 حدیث 5 و بحارالانوار مجلد 26 باب 16 صفحه 215 حدیث 28 آمده است:

ص: 115

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ أَبِي إِسْمَاعِيلَ السَّرَّاجِ عَنْ بِشْرِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ الْجُعْفِيِّ أَظُنُّهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ أَ تَدْرِي مَا كَانَ قَمِيصُ يُوسُفَ(علیه السلام) قُلْتُ لَا قَالَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ ع لَمَّا أُوقِدَتْ لَهُ النَّارُ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ ع بِثَوْبٍ مِنْ ثِيَابِ الْجَنَّةِ وَ أَلْبَسَهُ إِيَّاهُ فَلَمْ يَضُرَّهُ مَعَهُ حَرٌّ وَ لَا بَرْدٌ فَلَمَّا حَضَرَ إِبْرَاهِيم الْمَوْتُ جَعَلَهُ فِي تَمِيمَةٍ وَ عَلَّقَهُ عَلَى إِسْحَاقَ وَ عَلَّقَهُ إِسْحَاقُ عَلَى يَعْقُوبَ فَلَمَّا وُلِدَ لِيَعْقُوبَ يُوسُفُ عَلَّقَهُ عَلَيْهِ وَ كَانَ فِي عَضُدِهِ حَتَّى كَانَ مِنْ أَمْرِهِ مَا كَانَ فَلَمَّا أَخْرَجَ يُوسُفُ الْقَمِيصَ مِنَ التَّمِيمَةِ وَجَدَ يَعْقُوبُ رِيحَهُ وَ هُوَ قَوْلُهُ «إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ»(1) فَهُوَ ذَلِكَ الْقَمِيصُ الَّذِي أُنْزِلَ مِنَ الْجَنَّةِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَإِلَى مَنْ صَارَ ذَلِكَ الْقَمِيصُ قَالَ إِلَى أَهْلِهِ ثُمَّ قَالَ كُلُّ نَبِيٍّ وَرَّثَ عِلْماً أَوْ غَيْرَهُ فَقَدِ انْتَهَى إِلَى آلِ مُحَمَّدٍ ص. فَرُوِيَ أَنَّ الْقَائِمَ(علیه السلام) إِذَا خَرَجَ يَكُونُ عَلَيْهِ قَمِيصُ يُوسُفَ وَ مَعَهُ عَصَا مُوسَى وَ خَاتَمُ سُلَيْمَانَ(علیه السلام).

مفضل گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: میدانی که پیراهن یوسف چه بود؟ گفتم: نه [نمی دانم]. حضرت فرمودند: وقتی [نمرودیان] برای ابراهیم آتش افروختند، جبرئیل جامه ایی از جامه های بهشت برایش آورد، او پوشیده و با آن جامه، گرما و سرما به او زیانی نمی رسانید. هنگامی که مرگ ابراهیم فرارسید آن را در غلافی نهاد و به اسحاق آویخت (به بازوی اسحاق بست) و اسحاق [زمانی که می خواست از دنیا برود] آن را به بازوی یعقوب بست. پس وقتی یوسف برای یعقوب متولد شد، یعقوب آن را به یوسف آویخت و به بازوی یوسف بود تا امرش به آنجا که بایست، رسید [و زمام حکومت مصر را به دست گرفت]، پس هنگامی که یوسف آن را از غلاف بیرون آورد، یعقوب بوی خوش آن را دریافت و اینست گفته او (من بوى يوسف را احساس مى كنم اگر سفيهم نمى خوانيد) گفت و آن پیراهنی بود که خداوند از بهشت نازل کرد.گفتم: فدایت بشوم، پس آن پیراهن به چه کسی رسید؟ فرمود: به اهلش رسید، سپس فرمود: هر پیامبری که دانش یا چیز دیگری به ارث گذاشت، به آل محمد صلی الله علیه و آله منتهی شده است [ و به آنان به ارث رسیده است و هم اکنون در دست امام زمان است].پس روایت شده است هنگامی که قائم علیه السلام خروج کند، پیراهن یوسف و عصای موسی و انگشتری سلیمان همراه و نزد اوست.

هم اکنون آن پیراهن در دست حضرت بقیة الله الاعظم است.

در احادیث بسیاری از ائمه ی هدی آمده است که عصای حضرت موسی و خاتم حضرت سلیمان و قمیص یوسف نیز نزد حضرت صاحب الامر می باشد.

ص: 116


1- . سوره يوسف آیه 95

162. رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، ائمه طاهرين(علیهم السلام) و درحال حاضر امام

162. رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، ائمه طاهرين(علیهم السلام) و درحال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم را به خداوند مى خوانند

سوره يوسف آيه 108

قُلْ هذِهِ سَبيلي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكين

بگو: اين راه من است كه من و هرکس که پیرو من است را از روى بصيرت و آگاهى و روشنايى به سوى خدا مى خوانم و خدا از هر عیب و نقصی منزه است و من از مشرکان نیستم (خواننده به سوى خداوند منم و هر كس تبعيت من نصيبش شده باشد نيز خواننده است.)

1. در کتاب شواهد التنزيل لقواعد التفضيل مجلد 1 صفحه 372 (حاکم حسکانی حنفی، قرن 5 ه.ق) آمده است:

أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ [قَالَ:] حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ يَزِيدَ... عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ لَا نَالَتْنِي شَفَاعَةُ جَدِّي إِنْ لَمْ يَكُنْ هَذِهِ الْآيَةُ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ خَاصَّةً قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي، وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ لَفْظاً وَاحِداً

حضرت فرمودند: شفاعت جدم به من نمی رسد اگر این آیه مخصوص حضرت علی نازل نشده باشد بگو: اين راه من است كه من و هرکس که پیرو من است را از روى بصيرت و آگاهى و روشنايى به سوى خدا مى خوانم و خدا از هر عیب و نقصی منزه است و من از مشرکان نیستم (خواننده به سوى خداوند منم و هر كس تبعيت من نصيبش شده باشد نيز خواننده است.)

2. در شواهد التنزيل لقواعد التفضيل صفحه 286 حدیث 391 آمده است:فُرَاتٌ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ... عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي قَالَ: وَ مَنِ اتَّبَعَنِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ.

ص: 117

از حضرت امام باقر درباره این آیه پرسیدم (قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي). فرمودند: (وَ مَنِ اتَّبَعَنِي) حضرت علی بن ابی طالب است.

3. در شواهد التنزيل لقواعد التفضيل مجلد 1 صفحه 374 حدیث 393 آمده است:

فُرَاتٌ قَالَ: حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ الْقَاسِمِ... عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: «قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي» مِنْ أَهْلِ بَيْتِي لَا يَزَالُ الرَّجُلُ بَعْدَ الرَّجُلِ يَدْعُو إِلَى مَا أَدْعُو إِلَيْهِ.

زیدبن علی گوید رسول خدا فرمودند درباره فرموده خداوند متعال «قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي» فرمودند: منظور از این آیه اهل بیت من هستند که [از من تبعیت می کنند و] هرکدام بعد از دیگری به آنچه که من می خواندم، دعوت می کردند.

4. در شواهد التنزيل لقواعد التفضيل مجلد 1 صفحه 374 حدیث 394 به نقل از تفسیر فرات کوفی آمده است:

فُرَاتٌ قَالَ: ... عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ فِي هَذِهِ الْآيَةِ: «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ» قَالَ: هِيَ وَ اللَّهِ وَلَايَتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَا يُنْكِرُهُ أَحَدٌ إِلَّا ضَالٌّ، وَ لَا يَنْتَقِصُ عَلِيّاً إِلَّا ضَالٌّ.

امام صادق علیه السلام درباره این آیه (به سوی خدا بر اساس بصیرت دعوت می کنم) فرمود: ولایت ما اهل بیت است که آن را هیچ کس منکر نمی شود، مگر گمراه و بر علی(علیه السلام) خرده نمی گیرد مگر شخص گمراه.

از این احادیث نتیجه می گیریم که:

1. این آیه در شأن چهارده معصوم است.

2. تا قیامت هر کدام از ایشان که از دنیا می روند یکی دیگر باید جای او را بگیرد.

3. این شخص باید از اهل بیت باشد.

4. باید در حال حاضر امام زمان زنده باشد که مردم را به هذه سبیلی بخواند.

5. وجود و من اتبعنی همان استمرار بعد از نبوت است که امام باید فیض الهی را بگیرد و به بشریت برساند.دو دسته حدیث در این باب موجود است. يك دسته احاديثى كه در شأن اميرالمؤمنين(علیه السلام) و يازده فرزند گرامى آن بزرگوار است يا در شأن اهل بيت رسول خدا است و در احاديث دسته دوم

ص: 118

احاديثى كه در آن آمده است هم اميرالمؤمنين عليه السلامو هم امام زمان(عج) از اهل بيت هستند؛ مثلاً، ما در باره امام زمان عليه السلامداريم:

5. در ينابيع المودة (دارالأسوة)، مجلد 3 باب 73 صفحه 263 حدیث 10 آمده است:

و عن عايشه، عن النبى(صلی الله علیه و آله) انّه قال: اَلْمَهْدِیُّ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتِی یُقَاتِلُ عَلَی سُنَّتِی کَمَا قَاتَلْتُ اَنَا عَلَی الْوَحْیِ.

عايشه نقل مى كند كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: مهدى مردى است از عترت و خانواده من كه براى [ برپايی] سنت من مبارزه مى كند همان طورى كه من براى[برپايی] وحى مبارزه مى كردم.

پس، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردم را براى برپايى وحى به سوى خداوند مى خواند و مهدى مردم را به همان سنت و روش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى خواند.

6. در كتاب ينابيع المودة مجلد 3 صفحه236 حدیث 6 آمده است:

و عن رفاعة بن موسی قال: سمعت جعفر الصادق رضی الله عنه یقول ... قال: إذا قامَ القائِمُ المَهدی لایَبقَی الأرضُ الاّ نودِیَ فیها شَهادَةُ أن لا إلهَ إلاّ اللّه ُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه ِ(صلی الله علیه و آله).

حضرت صادق علیه السلام فرمودند: هنگامی که قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) قیام کند، هيچ نقطه اى از زمين باقى نمى ماند مگر آنكه در آن ندا مى دهند (شهادت مي دهند) به «لا اله الاّ اللّه» و «محمّداً رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) ».

7. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه211 حدیث 5392 و بحارالانوار مجلد 69 باب 98 صفحه 103 حدیث 31 آمده است:

محمّدبن يعقوب، عن عدة اصحابنا، عن سهل بن زياد، عن يحيى بن المبارك، عن عبداللّه بن جبلة، عن سماعة، عن ابى بصير، و اسحق بن عمار، عن ابى عبداللّه عليه السلام فى قول اللّه عزّوجلّ: «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاّ وَهُمْ مُشْرِكُونَ» قال: يطيع الشيطان من حيث لا يعلم فيشرك.

حضرت صادق(علیه السلام) درباره این فرموده خداوند (بیشتر آنها به خدا ایمان نمی آورند جز اینکه ایشان مشرک هستند) فرمودند :شیطان را ندانسته اطاعت می کند پس شرک می ورزد.8. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 215 حديث 5411 و بحارالانوار مجلد 24 باب 24 صفحه 21 حدیث 42، آمده است:

عن سلام بن المستنير، عن أبي جعفر(علیه السلام) في قوله: «قل هذه سبيلي أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعني»، قال: «ذاك رسول الله(صلی الله علیه و آله) و علي(علیه السلام)، و الأوصياء من بعدهما».

ص: 119

حضرت امام محمّد باقر عليه السلام درباره اين آيه (بگو: اين راه من است كه من و هرکس که پیرو من است را از روى بصيرت و آگاهى و روشنايى به سوى خدا مى خوانم) فرمودند: آن ها رسول خدا صلى الله عليه و آله و اوصيا و امامان بعد از آن حضرت می باشند.

9. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 214 حديث 5410 و تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 200 حدیث 100 آمده است:

عن علي بن أسباط عن أبي الحسن الثاني قال قلت: جعلت فداك- إنهم يقولون في الحداثة [في حداثة سنك] قال ليس شي ء يقولون، إن الله تعالى يقول «قل هذه سبيلي أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعني» فو الله ما كان تبعه إلا علي و هو ابن تسع سنين [و مضى أبي إلا] و أنا ابن تسع سنين، فما عسى أن يقولوا- قال: ثم كانت أمارات فيها و قبلها أقوام، الطريقان في العاقبة سواء، الظاهر مختلف، هو رأس اليقين إن الله يقول في كتابه: «فلا و ربك لا يؤمنون حتى يحكموك» إلى قوله «و يسلموا تسليما»

حضرت رضا علیه السلام فرمودند: ... به درستی که خداوند متعال می فرماید: (بگو: اين راه من است كه من و هرکس که پیرو من است را از روى بصيرت و آگاهى و روشنايى به سوى خدا مى خوانم) پس به خدا سوگند که کسی از رسول خدا صلی الله علیه و آله تبعیت نکرد به جز علی بن ابیطالب علیه السلام درحالی که او پسری نه ساله بود...

ص: 120

163. خداوند به وسيله مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسلمين را يارى خواهد كرد.

اشاره

سوره يوسف آيه 110

حَتّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ وَ لايُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ القَوْمِ المُجْرِمِينَ

تا زمانى كه رسولان [از نصرت خداوند] نااميد گرديدند و مردم گمان كردند كه به آن ها دروغ گفته شده است [يك باره] یاری ما بر اين ها رسید؛ پس هر كس را كه خواستيم نجات يافت و عذاب ما از گروه گناه كاران باز گردانده نمى شود.

آيه از زمانى صحبت مى كند كه اهل ايمان در فشار به سر مى برند و نصرت خداوند نيز بر آن ها نرسيده است و عده زيادى منحرف شده اند و مى گويند رسولان خداوند دروغ مى گويند تا اين كه يكباره، نصرت خداوند بر آن ها مى رسد. اين نصرت سبب مى شود كه دشمنان خداوند ذليل و پست شوند و اوليائش به عزت و شكوه و جلال برسند، همان طور كه در دعاى ندبه آمده است: اينَ معزّ الاولياء و مذلّ الاعداء، كجاست عزت دهنده اوليا و دوستان خدا و كجاست ذليل كننده كافران و اعداء و دشمنان اش؟

تنزیل و تأویل آیه

تنزیل آیه درباره ی انبیای گذشته و مؤمنین به آن ها و دشمنان آن ها می باشد. متأسفانه هر پیامبری که از طرف خداوند فرستاده شده، عده ای اراذل و اوباش بی شخصیت و بی ارزش در قالب صاحبان زر، زور و تزویر مقابل آن ها می ایستادند و نمی گذاشتند که آن ها برنامه های الهی را پیاده کنند. این آیه نیز در تنزیلش اشاره به همین موقعیت است که انبیای الهی در دعوت مردم به سویخداوند محکم و استوار بودند. اما این عده سرکش و بی شخصیت و بی ارزش و رذل در مقابل آن ها

ص: 121

می ایستادند و با آن ها مخالفت می کردند و باز متأسفانه مؤمنین هم که دور آن ها بودند همگی محکم و استوار نبودند و از این طرف هم آن ها تحت فشار بودند در میان مؤمنین هم منافقین آن ها را می آزردند و پیامبران مأیوس می شدند و گمان می کردند که حتی گروه اندک مؤمنین نیز به آن ها دروغ گفته اند و آن ها در مسیر دعوت خودشان تنها مانده اند و فقط چشم به رحمت خداوند می دوختند که در سوره بقره آیه 214 خداوند می فرمایند:

« ... حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَريب»

(آنچنان اقوام گذشته در فشار قرار گرفتند) که رسولشان همراه با کسانی که به او ایمان آورده بودند صدا می زدند: پس نصرت و یاری ایزد متعال کجاست؟ (بلافاصله خداوند می فرمایند): الا ان نصر الله قریب همانا پیروزی خداوند نزدیک است.

پس به طور خلاصه می توان گفت: با پیامبران مخالفت شدید می کردند حتی عده ای از مؤمنین نیز با آن ها غیر مستقیم مخالفت می کردند و پیامبران گمان می کردند که همه مخالف آن ها هستند و مؤمنین در امر آن ها ثابت قدم نیستند. در چنین موقعیتی آیه 110 سوره یوسف نازل شد:

«حَتّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ وَ لايُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ القَوْمِ المُجْرِمِينَ»

(مردم آن قدر انبیا را اذیت کردند) تا جایی که رسولان مأیوس شدند و گمان کردند که وعده ها خلاف است. در آن وقت یاری و نصرت ما رسید و آن ها را نجات دادیم. ما هرکه را بخواهیم نجات می دهیم و قهر ما از بدکاران عالم بازنگردد.

این آیه به رسول خدا قوت قلب می دهد که ای پیامبر ما، ای حبیب ما ناراحت نباش قبل از تو نیز پیامبران تحت فشار کفار و منافقین بوده اند اما با نصرت و یاری خود آن ها را یاری کردیم تو را نیز یاری خواهیم کرد.

اما تأویل آیه ی مبارکه

همان طور که در آیات و روایات متعدد آمده است، رسول خدا و همه ی پیامبران همیشه از دو طرف تحت فشار بودند. از یک طرف فشارهای خارجی، مشرکین، کافرین، بت پرستان و ... و از طرف دیگر فشارهای داخلی و منافقین امت خود که آیه ی کریمه به آن حضرت روحیه می دهدکه

ص: 122

بدان ای حبیب ما، سرانجام پیروزی از آن اسلام خواهد بود. پس از رسول خدا نیز جانشینان آن حضرت از حضرت امیرالمؤمنین گرفته تا زمان حضرت ابامحمد، حسن بن علی العسکری، همه ی ائمه تحت این فشارها بودند. هم اکنون نیز در جهان، مسلمانان واقعی و شیعیان حضرت امیرالمؤمنین تحت این فشارها هستند. این فشارها ادامه دارد تا نصرت بزرگ فرارسد و آن وذلک عند قیام قائمنا المهدی خواهد بود و آن زمان است که حضرت معز الاولیاء قیام می کنند و نوبت مذل الاعداء می رسد. انشاءالله. آن وقت است که جهان عدالت را می بیند و مشاهده می کند که عدالت چگونه در جهان گسترش می یابد و ظلم و ظالم نابود می شوند. دیگر خوف به امنیت، ظلم به عدل، جور به قسط تبدیل می-شود. که چه زیبا سروده است:

نماند الا نگو کشته شود زشت خو

در دعای افتتاح می خوانیم :

اللّهُمَّ إِنّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ في دَوْلَة كَريمَة تُعِزُّ بِهَا الإسْلامَ وَأَهْلَهُ، وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَأَهْلَهُ

خداوندا! به درستی که ما به سوی تو مشتاقیم برای یافتن دولت کریمه ایی که اسلام و اهلش را به آن عزیز گردانی و نفاق و اهلش را به وسیله آن خوار سازی

1. شيخ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در ينابيع المودة، آورده است:

عن اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام قال: ما يجى ء نصراللّه حتى تكونوا أهون على الناس من الميتة و هو قول ربى عزّوجلّ فى كتابه فى سورة يوسف: «حَتّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا» و ذلك عند قيام قائمنا المهدى(عج)

حضرت اميرالمؤمنين على علیه السلام فرمودند: نصرت خداوند نخواهد آمد تا آن زمانى كه نزد مردم از مرده ضعيف تر و مستمندتر باشيد و آن قول خداوند عزّوجلّ است كه در كتاب خويش در سوره یوسف وعده مى دهد: (تا زمانى كه رسولان [از نصرت خداوند] نااميد گرديدند و مردم گمان كردند كه به آن ها دروغ گفته شده است [يك باره] یاری ما بر اين ها رسید) و آن تا زمان قيام قائم ما مهدى(عج) است.

پس مسلمانان تا قبل از قيام، دردها و مشقت ها خواهند داشت تا مهدى موعود قيام كند و آن ها را يارى نمايد.

ص: 123

2. در كتاب دلائل الامامة صفحه 251 نوشته محمّدبن جرير الطبرى، مفسر و مورخ بزرگ اهل سنت، آمده است:

محمّدبن جرير طبرى فى باب وجوب معرفة القائم عليه السلام و انّه لابدّ ان يكون من كتابه مسند فاطمة عليهاالسلام باسناده، عن ابى على النّهاوندى قال: حدّثنا القاشانى (يعنى، محمّدبن احمد الكاشانى) قال: حدّثنا محمّدبن سليمان قال: حدّ ثنا على بن سيف قال: حدّثنى الى عن المفضّل بن عمر، عن ابى عبداللّه عليه السلام قال: جاء رجل الى اميرالمؤمنين عليه السلام فشكى اليه طول دولة الجور فقال له اميرالمؤمنين عليه السلام: و اللّه (لا يكون) ما تأملون حتى يهلك المبطلون و يضمحلّ الجاهلون و يأمن المتّقون و قليل ما يكون حتى لايكون لاحدكم موضع قدمه و حتى تكونوا على الناس اهون من الميتة عند صاحبها، فبينا انتم كذلك اذ جاء نصراللّه والفتح، و هو قول ربى عزّوجلّ فى كتابه: «حَتّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا».

محمّدبن جرير طبرى در باب وجوب معرفت حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اينكه حتماً خواهد آمد، در كتاب «مسند فاطمه(علیها السلام)» به سند خود از ابوعلى نهاوندى آورده كه گفت: قاشانى (يعنى محمّدبن احمد كاشانی) ما را حديث کرد، گويد: محمّدبن سليمان برايمان حديث آورد، وى گفت: على بن سيف حديثمان داد و او گفت: پدرم از مفضل بن عمر برايم حديث گفت از حضرت ابوعبداللّه امام صادق(علیه السلام) كه فرمود: مردى به محضر امام على اميرالمؤمنين(علیه السلام) شرفياب شد و از طولانى شدن دولت جور و ستم به آن جناب شكايت كرد. اميرالمؤمنين(علیه السلام) به او فرمود: به خدا سوگند آنچه آرزويش را داريد نخواهد شد، تا اينكه، باطل جويان هلاك شوند و جاهلان از بين بروند و متقيان كه اندك هستند، در امان گردند تا جاييكه احدى از شما جاى پايى براى خودش نخواهد يافت و تا آنجا كه شما در نظر مردم، از مردار در چشم صاحبش نيز، بى ارزش تر خواهيد شد. پس همان طور كه شما در آن حال هستيد، ناگهان از جانب خداوند پيروزى بيايد و اين است [معنى] فرموده پروردگار من، عزوجل، در كتابش: (تا زمانى كه رسولان [از نصرت خداوند] نااميد گرديدند و مردم گمان كردند كه به آن ها دروغ گفته شده است [يك باره] یاری ما بر اين ها رسید.)

ان شاء اللّه اين نصرت كامل در زمان حضرت بقية اللّه الاعظم ارواحنا فداه است.

ص: 124

164. امام زمان(عج)، هادى عصر و زمان

164. امام زمان(عج)، هادى عصر و زمان

سوره رعد آيه 7

وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ

و کافران می گویند: چرا از سوی پروردگارش معجزه ایی بر او نازل نشده است؟ [اى رسول خدا] تو تنها بیم دهنده ایی و براى هر امت و قوم و گروهى هدایت کننده مى باشد.

1. ثعلبى، كه يكى از علماى اهل سنت است، در تفسيرش آورده است:

وقتى اين آيه نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: يا على، منذر منم و بعد از من براى اين امت هادى خواهد بود و آن هادى تو هستى و بعد از تو فرزندت حسن(علیه السلام) هادى اين امت است و بعد از حسن(علیه السلام) فرزند ديگرت حسين(علیه السلام) هادى و هدايت كننده اين امت است و بعد از حسين، على بن الحسين(علیه السلام) هادى خواهد بود و... و سرانجام حضرت حجه بن الحسن العسكرى(علیه السلام) هدايت اين مردم را به عهده خواهد گرفت.

2. حاكم ابوالقاسم عبيد اللّه بن احمدبن محمّدبن حسكانى قرشى عامرى نيشابورى. حنفى مذهب، در كتاب شواهد التنزيل از صفحه 251 تا 259، نوزده حديث مى آورد كه همه دلالت بر اين دارد كه در اين آيه «منذر»، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و «هاد» بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، اميرالمؤمنين على(علیه السلام) است؛ مثلاً در حديث، به نقل از مجاهد، چنين آورده است:

حاكم حسكانى گويد: خبر داد ما را سيد ابومنصور حسينى (ابومنصور)، خبر داد ما را پسر مانى حبرى، خبر داد ما را حسن بن على بن قاسم از عبد الوهاب بن مجاهد (و عبد الوهاب بن مجاهد خبر مى دهد) از پدرش مجاهد كه خداوند عزوجل فرمودند:«إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ».

ص: 125

«إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ» براى هر امتى منذر و ترساننده است كه خود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشند و «وَلِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» براى هر امتى پس از پيامبرش هادى است رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «هادى على است و او راهنما است.»

3. در ينابيع المودة ( ط – دارالأسوة) نوشته حافظ قندوزى حنفى مجلد 2 صفحه 247، آمده است:

عن ابن عباس رضى الله عنه قال لما نزل قوله تعالى: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: انا المنذر و على الهادى، و بك يا على يهتدى المهتدون رواه صاحب الفردوس.

صاحب فردوس از ابن عباس رضى الله عنه نقل کرده است که چون خداوند متعال قولش را نازل کرد: ([اى رسول خدا] تو تنها بیم دهنده ایی و براى هر امت و قوم و گروهى هدایت کننده مى باشد.)

حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمودند: من بیم دهنده هستم و على(علیه السلام) هادى و راهنما مى باشد و اى على، به تو هدايت شدگان هدايت مى شوند.

4. امام فخررازى در تفسير كبير مجلد 19 صفحه 14، مى گويد:

عن ابن عباس رضى الله عنه: ... الْمُنْذِرُ النَّبِيُّ. وَالْهَادِي عَلِيٌّ. قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا: وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِهِ فَقَالَ: «أَنَا الْمُنْذِرُ» ثُمَّ أَوْمَأَ إِلَى مَنْكِبِ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَقَالَ: «أَنْتَ الْهَادِي يَا عَلِيُّ بِكَ يَهْتَدِي المهتدون من بعدي».

ابن عباس مى گويد: منذر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و هادى على است. سپس مى گويد که ابن عباس5 گفت: رسول خدا دست مباركشان را بر سينه شان گذاشتند و فرموند من «منذر» هستم و سپس دستشان را به کتف على(علیه السلام) زدند و فرمودند: «تو هادى هستى، ای علی بعد از من، هدايت شوندگان به وسيله تو، هدايت مى يابند».

5. محمّدبن جرير طبرى در تفسير جامع البيان عن تأويل آى القرآن مجلد صفحه 108، آورده است:

حدثنى الحسين قال حدثنا محمّد و هو ابن يزيد عن اسماعيل عن يحيى بن رافع فى قوله: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» قال قائد و قال آخرون: هو على بن ابى طالب5.

در اين حديث رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را منذر و اميرالمؤمنين را هادی می داند.

6. باز محمّدبن جرير طبرى در تفسير جامع البيان عن تأويل آى القرآن مجلد 13 صفحه 108، آورده است:

ص: 126

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى الصُّوفِیُّ، قَالَ: ثنا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْنِ الأَنْصَارِیُّ، قَالَ: ثنا مُعَاذُ بْنُ مُسْلِمٍ بَیَّاعُ الْهَرَوِیِّ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: " لَمَّا نَزَلَتْ « إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ»، وَضَعَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ یَدَهُ عَلَى صَدْرِهِ، فَقَالَ: " أَنَا الْمُنْذِرُ، وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ ". وَأَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى مَنْکِبِ عَلِیٍّ فَقَالَ: " أَنْتَ الْهَادِی یَا عَلِیُّ، بِکَ یَهْتَدِی الْمُهْتَدُونَ بَعْدِی "

محمّدابن عباس گفت: هنگامی که [این آیه] نازل شد ([اى رسول خدا] تو تنها بیم دهنده ایی و براى هر امت و قوم و گروهى هدایت کننده مى باشد) رسول خدا دست مباركشان را بر سينه شان گذاشتند و فرموند من «منذر» هستم و برای هر قومی هدایتگری است و با دستشان به شانه على(علیه السلام) زدند، پس فرمودند: «ای علی تو هادى هستى، بعد از من، به وسيله تو هدايت شوندگان، هدايت مى يابند».

7. حافظ سيوطى شافعى در تفسير الدر المنثور مجلد 4 صفحه 608، آورده است:

و اخرج ابن جرير و ابن مردويه و ابونعيم فى المعرفة و الديلمى و ابن عساكر و ابن التجار قال: لما نزلت «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» وضع رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم يده على صدره فقال: انا المنذر، و اومأ بيده الى منكب على رضى الله عنه فقال: انت الهادى يا على، بك يهتدى المهتدون من بعدى.

سيوطى از محمّدبن جرير طبرى و ابن مردويه و ابونعيم و ديلمى و ابن عساكر دمشقى و ابن تجار نقل مى كند كه وقتی اين آيه نازل شد ([اى رسول خدا] تو تنها بیم دهنده ایی و براى هر امت و قوم و گروهى هدایت کننده مى باشد)، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستشان را به سينه خود زدند و فرمودند: من منذر هستم و دستشان را به كتف اميرالمؤمنين(علیه السلام) زدند و فرمودند: «ای علی تو هادى هستى، بعد از من، به وسيله تو هدايت شوندگان، هدايت مى يابند»..

8. حافظ سيوطى شافعى در الدر المنثور مجلد 4 صفحه 45، آورده است:

و اخرج ابن مردويه عن ابى برزة الاسلمى رضى الله عنه سَمِعْتُ رَسُولَ الله صلى الله علیه وآله یَقُولُ: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ» وَضَعَ یَدَهُ عَلى صَدْرِ نَفْسِه، ثُمَّ وَضَعَها عَلى صَدْرِ عَلِىٍّ وَیَقُولُ «لِکُلِّ قَوْم هاد»

سيوطى از ابن مردويه و از ابى برزة اسلمى نقل مى كند كه شنیدم رسول خدا می فرمود: ([اى رسول خدا] تو تنها بیم دهنده ای) دستشان را به سينه خود زدند (یعنی خودشان منذرهستند)، سپس دستشان را سینه اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) گذاشته و می فرمودند (وبراى هر امت و قوم و گروهى هدایت کننده مى باشد) (یعنی اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) هادى هستند)

ص: 127

9. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 226 حديث 5443 و بحارالانوار مجلد 65 صفحه 22 حدیث 5443، آمده است:

ابن بابويه قال: حدثنا احمدبن اسماعيل، قال حدثنا محمّدبن همام، عن عبداللّه بن جعفر الحميرى، عن موسى بن مسلم، عن مسعدة قال كنت عند الصادق عليه السلام اذاتاه شيخ كبير قد انحنى متكئا على عصاه فسلم فرد عليه ابوعبداللّه الجواب ثم قال: يابن رسول اللّه، ناولنى يدك لاقبلها فاعطاه يده فقبلها، ثم بكى. ثم قال له ابوعبداللّه

عليه السلام: ما يبكيك يا شيخ ؟ فقال: جعلت فلاك، اقمت على قائمكم منذ مائة سنة اقول هذا الشهر و هذه السنة و قد كبر سنى و رق جلدى و دقة عظمى و اقترب اجلى و لا ارى فيكم ما احب اريكم مقتولين مشردين و ارى اعداكم يطيرون بالاجنحة و كيف لا ابكى فدمعت عينا ابى عبداللّه عليه السلام ثم قال: يا شيخ، ان ابقاك اللّه حتى ترى قائمنا كنت فى السنام الاعلى و ان حلت بك المنية جئت يوم القيامة مع ثقل محمّد صلى الله عليه و آله و نحن ثقله فقال: انى مخلف فيكم الثقلين فتمسكوا بهما لن تضلوا: كتاب اللّه و عترتى اهل بيتى. فقال الشيخ: لاابالى بعد ما سمعت هذا الخبر، ثم قال: يا شيخ، اعلم ان قائمنا يخرج من صلب الحسن العسكرى و الحسن يخرج من صلب على و على يخرج من صلب محمّد و محمّد يخرج من صلب على و على يخرج من صلب موسى ابنى هذا - و اشار الى ابنه موسى علیه السلام - و هذا خرج من صلبى. نحن اثنا عشر، كلنا معصومون مطهرون. فقال الشيخ: يا سيدى، بعضكم افضل من بعض؟ فقال: لا، نحن فى الفضل سواء و لكن بعضنا اعلم من بعض. ثم قال: يا شيخ، و اللّه لو لم يبق من الدنيا إلا يوم واحد لطول اللّه ذلك اليوم حتى يخرج قائمنا اهل البيت، ألا ان شيعتنا يقعون فى فتنة و حيرة فى غيبته، هناك يثبت اللّه على هذه المخلصين، اللهم اعنهم على ذلك.

مسعدة گفت: در نزدامام صادق بودم که در آن هنگام پیرمردی که قدش خمیده شده بود و بر عصایش تکیه داشت، وارد شد، پس سلام کرد و امام جواب سلامش را داد، سپس گفت: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، دستت را عنایت بفرما تا آن را ببوسم، پس امام دست مبارکشان را عنایت فرموده و او بوسید، سپس گریه کرد. حضرت صادق(علیه السلام) به او فرمودند: ای شیخ چرا گریه می کنی؟ عرض کرد:قربانت شوم، ایستاده ام و صد سال است که انتظار قائم(علیه السلام) شما را دارم، و [مدام] می گویم این ماه و این سال [ظهور خواهد کرد]درحالی که عمرم به درازا کشیده و پوستم نازک و استخوانم نرم شده (پیر و فرتوت شده ام) و مرگم نزدیک گشته ولیکن درمیان شما آنچه را دوست دارم نمی بینم، شمارا کشته شده دور از وطن می بینم و دشمنان شما را مشاهده می کنم که با با پرها پرواز می کنند (سلطنت و حکفرمایی می کنند) و [با این وجود] چگونه گریه نکنم؟ پس حضرت صادق(علیه السلام) اشک ریختند، سپس

ص: 128

فرمودند: ای شیخ، اگر خداوند تو را باقی داشت تا آنکه قائم(علیه السلام) ما را دیدی، مقام و درجه اعلی داری و اگر مرگ بر تو فرا رسد، در روز قیامت همراه با ثقل محمد(صلی الله علیه و آله) می آیی [ و محشور خواهی شد] که ثقل او، ما هستیم، پس [پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)] فرمود: به درستی که من در بین شما دو گوهر گرانقدر برجا می گذارم، پس به آنها تمسک نمایید [که در اینصورت] گمراه نخواهید شد [ که آن دو امانت ارزشمند] کتاب خدا و اهل بیت من می باشند.پس شیخ گفت: بعد از آنکه این خبر را شنیدم دیگر باکی ندارم، سپس امام(علیه السلام) فرمود: بدان که قائم(علیه السلام) ما از پشت حسن عسکری(علیه السلام) است و حسن(علیه السلام) از پشت علی(علیه السلام) می باشد و علی(علیه السلام) از صلب محمد(علیه السلام) خارج می شود و محمد(علیه السلام) از صلب علی(علیه السلام) و علی(علیه السلام) از پشت موسی(علیه السلام)، این پسر من - امام به فرزندشان حضرت موسی(علیه السلام) اشاره فرمودند- خارج خواهد شد و این پسر از پشت من می باشد. ما دوازده نفریم که همگی ما معصوم ومطهر هستیم.پس پیرمرد گفت: ای مولای من،آیا بعضی از شما از بعضی دیگر افضل هستید؟ امام(علیه السلام) فرمودند: نه، ما در فضیلت برابریم ولکن بعضی از ما عالم تر از بعضی دیگرند. سپس فرمود: ای شیخ، به خدا قسم اگر از دنیا باقی نماند مگر یک روز، خداوند آن روز را آنقدر طولانی گرداند تا قائم(علیه السلام) ما اهل بیت خروج کند، آگاه باش که شیعیان ما در فتنه و سرگردانی در غیبت [امام زمانشان] واقع می شوند، [در این هنگام] خداوند مخلصین را [بر امر امامت و ولایت] ثابت می گرداند، خداوندا ایشان را بر این امر [و آزمایش] کمک بفرما.

10. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 228 حديث 5444، آمده است:

وَ عَنهُ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُتْبَةُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحِمَّصِيُّ بِمَكَّةَ قِرَاءَةً عَلَيْهِ سَنَةَ ثَمَانِينَ وَ ثَلاَثِمِائَةٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى اَلْغطفانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يُوسُفَ الحمصي، قَالَ: حَدَّثَنِیمُحَمَّدٌ بْنُ عَكاشَةٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا حُسَيْنُ بْنُ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ الحَسَن، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ اَلْحَسَنِ عليه السلام، قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَوْماً، فَقَالَ بَعْدَ مَا حَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ: مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ، كَأَنِّي أُدْعَى فَأُجِيبُ، وَ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ: كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي، مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، فَتَعَلَّمُوا مِنْهُمْ وَ لاَ تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ، لاَ تَخْلُو اَلْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ لَوْ خَلَتْ إِذًا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا. ثُمَّ قَالَ عليه السلام: اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعْلَمُ أَنَّ اَلْعِلْمَ لاَ يَبِيدُ وَ لاَ يَنْقَطِعُ وَ أَنَّكَ لاَ تُخْلِي الأَرْضَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ

ص: 129

عَلَى خَلْقِكَ، ظَاهِرٍ لَيْسَ بِالْمُطَاعِ أَوْ خَائِفٍ مَغْمُورٍ لِكَيْلاَ تَبْطُلَ حُجَّتُكَ وَ لاَ یَضِلَّ أَوْلِيَاؤُكَ بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَهُمْ، أُولَئِكَ اَلْأَقَلُّونَ عَدَداً، اَلْأَعْظَمُونَ قَدْراً عِنْدَ اَللَّهِ. فَلَمَّا نَزَلَ عَنْ مِنْبَرِهِ قُلْتُ لَه: يَا رَسُولَ اَللَّهِ، أَ مَا أَنْتَ اَلْحُجَّةُ عَلَى اَلْخَلْقِ كُلِّهِمْ؟ قَالَ: يَا حَسَنُ، إِنَّ اَللَّهَ يَقُولُ «إِنَّمٰا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هٰادٍ» فَأَنَا اَلْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ اَلْهَادِي. قُلْتُ :يَا رَسُولَ اَللَّهِ، فَقَوْلُكَ إِنَّ اَلْأَرْضَ لاَ تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ؟ قَالَ: نَعَمْ، عَلِيٌّ هُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدِي؛ وَ أَنْتَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدَهُ؛ وَ اَلْحُسَيْنُ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ وَ اَلخَلیفَةُ بَعْدَكَ؛ وَ لَقَدْ نَبَّأَنِي اَللَّطِيفُ اَلْخَبِيرُ أَنَّهُ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ اَلْحُسَيْنِ وَلَدٌ؛ يُقَالُ لَهُ عَلِيٌّ سَمِيُّ جَدِّهِ عَلِيٍّ، فَإِذَا مَضَى اَلْحُسَيْنُ قامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَهُ عَلِيٌّ اِبْنُهُ، وَ هُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ؛ وَ يُخْرِجُ اَللَّهُ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ وَلَداً سَمِيِّي؛ وَ أَشْبَهَ اَلنَّاسِ بِي، عِلْمُهُ عِلْمِي وَ حُكْمُهُ حُكْمِي،وَ هُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ وَ يُخْرِجُ اَللَّهُ تَعَالَى مِنْ صُلْبِ مُحَمَّدٍ مَوْلُوداً يُقَالُ لَهُ جَعْفَرٌ، أَصْدَقُ اَلنَّاسِ قَوْلاً وَ فِعلاً، وَ هُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ؛ وَ يُخْرِجُ اَللَّهُ تَعَالَى مِنْ صُلْبِ جَعْفَرٍ مَوْلُوداً يُقَالُ لَهُ مُوسَى سَمِيُّ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عليه السلام، أَشَدُّ اَلنَّاسِ تَعَبُّداً فَهُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ، وَ يُخْرِجُ اَللَّهُ تَعَالَى مِنْ صُلْبِ مُوسَى وَلَداً يُقَالُ لَهُ عَلِيٌّ مَعْدِنُ عِلْمِ اَللَّهِ وَ مَوْضِعُ حُكْمِهِ فَهُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ ،وَ يُخْرِجُ اَللَّهُ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ مَوْلُوداً يُقَالُ لَهُ مُحَمَّدٌ فَهُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ وَ يُخْرِجُ اَللَّهُ تَعَالَى مِنْ صُلْبِ مُحَمَّدٍ مَوْلُوداً يُقَالُ لَهُ عَلِيٌّ فَهُوَ اَلْحُجَّةُ وَ اَلْإِمَامُ بَعْدَ أَبِيهِ وَ يُخْرِجُ اَللَّهُ تَعَالَى مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ مَوْلُوداً يُقَالُ لَهُ اَلْحَسَنُ فَهُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ، وَ يُخْرِجُ اَللَّهُ تَعَالَى مِنْ صُلْبِ اَلْحَسَنِ اَلْحُجَّةَ اَلْقَائِمَ إِمَامَ شِيعَتِهِ وَ مُنْقِذَ أَوْلِيَائِهِ، يَغِيبُ حَتَّى لاَ يُرَى، فَيَرْجِعُ عَنْ أَمْرِهِ قَومٌ وَ يَثْبُتُ عَلَيْهِ آخَرُونَ «وَ يَقُولُونَ مَتىٰ هٰذَا اَلْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صٰادِقِينَ» وَ لَوْ لَمْ يَکُن مِنَ اَلدُّنْيَا إِلاَّ يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ اليَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ قَائِمُنَا، فَيَمْلَأَهَا قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً، فَلاَ تَخْلُو اَلْأَرْضُ مِنْکُمْ، أَعْطَاكُمُ اَللَّهُ عِلْمِي وَ فَهْمِي وَ لَقَدْ دَعَوْتُ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يَجْعَلَ اَلْعِلْمَ وَ اَلْفِقْهَ فِي عَقِبِي وَ عَقِبِ عَقِبِي وَ زَرْعِي وَ زَرْعِ زَرْعِي.

امام حسن(علیه السلام) فرمودند: روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خطبه خواند و بعد از آنکه خداوند را حمد کرده و او را ثنا نمود، فرمود: ای گروه مردم،گویا فراخوانده شده ام پس اجابت کرده ام، به درستی که در میان شما دو امانت گرانقدر برجای می گذارم: کتاب خدا و عترت من [یعنی] اهل بیتم، مادامی که به آنها متمسک شوید، گمراه نخواهید شد، پس، از ایشان یاد بگیرید و به ایشان یاد ندهید [زیراکه] آنها از شما عالم تر می باشند [و نیازی به یادگیری از شما ندارند]، زمین هرگز از ایشان خالی نمی شود که اگر حجتخدا بر روی زمین نباشد، هر آینه [زمین] اهلش را فروبرد. سپس فرمود: خداوندا، به درستی که من می دانم که علم از بین نمی رود و قطع نمی شود و به درستی که تو زمین را از حجت خودت بر خلقت ات خالی نمی گردانی، یا آشکار است بی آنکه اطاعت شود و یا ترسان ناشناخته، تا مبادا حجت تو باطل شود و اولیائت بعد از آنکه هدایتشان کردی، گمراه شوند، ایشان (حجت های الهی) از

ص: 130

نظر تعداد اندک اند، [ولی] ارزش و مرتبه ایشان نزد خداوند عظیم است.پس هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از منبرش پایین آمد، به او گفتم: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، آیا شما بر همه خلق حجت نیستی؟ فرمود: ای حسن(علیه السلام)، به درستی که خداوند می فرماید (این است و جز این نیست که تو منذر هستی و برای هر قومی هادی هست) پس من منذر هستم و علی[بن ابیطالب] (علیه السلام)هادی است. گفتم: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، پس فرمایش شما که [فرمودی] زمین از حجت خالی نخواهد ماند[حجت پس از شما کیست؟] فرمود: بله، علی(علیه

السلام) امام و حجت بعد از من است؛ و تو امام و حجت بعد از او هستی؛ و حسین(علیه

السلام) امام و حجت و خلیفه بعد از توست؛ و هر آینه خداوند لطیف و آگاه مرا خبر داد که از صلب حسین(علیه السلام) پسری را خارج گرداند که به او علی(علیه السلام) گویند و هم نام جدش علی(علیه السلام) است؛ پس چون حسین(علیه السلام) درگذشت، بعد از او پسرش علی(علیه السلام) [به امر امامت] قیام کند و او امام و حجت بعد از پدرش می باشد؛ و خداوند از صلب علی(علیه

السلام)، پسری را خارج می نماید که هم نام من و شبیه ترین مردم به من است، علم او علم من و حکم او حکم من است و او امام و حجت بعد از پدرش می باشد؛ و خداوند متعال از صلب محمد(علیه السلام) مولودی را خارج می سازد که به او جعفر(علیه السلام) گفته می شود، راستگوترین مردم از نظر گفتار و رفتار (فعل) است و او امام و حجت بعد از پدرش می باشد؛ و خداوند از صلب جعفر(علیه السلام) مولودی را خارج می نماید که به او موسی(علیه السلام) گفته می شود، هم نام موسی بن عمران علیه السلام، او شدیدترین مردم در عبادت است، پس او امام و حجت بعد از پدرش است؛ وخداوند از صلب موسی(علیه السلام) پسری را خارج می سازد که به او علی(علیه السلام) گفته می شود، او معدن علم خداوند و جایگاه حکم اوست، پس او امام و حجت بعد از پدرش می باشد؛ و خداوند از صلب علی(علیه السلام) مولودی را خارج می نماید که به او محمد(علیه السلام) گفته می شود پس او امام و حجت بعد از پدرش می باشد؛ و خداوند متعال از صلب محمد(علیه السلام) مولودی را خارج می سازد که به او علی(علیه السلام) گفته شود پس او حجت و امام بعد از پدرش می باشد؛ و خداوند از صلب علی(علیه السلام) مولودی را خاج می نماید که به او حسن(علیه السلام) گفته می شود پس او امام و حجت

ص: 131

بعد از پدرش می باشد؛و خداوند از صلب حسن(علیه السلام) حجت قائم(علیه السلام) [که] امام شیعیانش و نجات دهنده دوستانش می باشد را، خارج می نماید، او غایب می شود تا آنجا که دیده نشود،پس عده ایی از امر [امامت] او برمی گردند و دیگران بر [امامت] او ثابت بمانند (و می گویند این وعده چه زمان است اگر از راستگویان می باشی) و اگر از دنیا نباشد مگر یک روز، قطعاً خداوند عزوجل آن روز را آنقدر طولانی گرداند تا قائم ما خارج شود، پس زمین را پر از قسط و عدل نماید آنچنان که پر از جور و ستم شده است، پس زمین از شما خالی نمی شود، خداوند علم من و فهم من را به شما عطا نموده و من از خداوند تبارک و متعال خواسته ام که علم و فقه را در ذریه من و ذریه ذریه من و فرزندانم و فرزندان فرزندانم قرار دهد.

11. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 191 حدیث 1 و كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 228 حديث 5445 و بحارالانوار مجلد 23 باب 1 صفحه 3 حدیث 4، آمده است:

عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن النضر بن سويد و فضالة بن أيوب، عن موسى بن بكر، عن الفضيل قال: سألت أباعبدالله(علیه السلام) عن قول الله عز و جل «و لكل قوم هاد» فقال كل إمام هاد للقرن الذي هو فيهم.

فضيل گويد: از امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداوند كه مى فرمايد: (و براى هر امت و گروهى هادى و رهبرى است) سؤال كردم. حضرت فرمودند: هر امامى هادی و رهبر است برای زمانى كه ميان مردم است.12. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 191 حدیث 2، كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 228 حدیث 5446 و بحارالانوار مجلد 16 باب 11 صفحه 358 حدیث 50 آمده است:

عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمُنْذِرُ وَ لِكُلِّ زَمَانٍ مِنَّا هَادٍ يَهْدِيهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ نَبِيُّ اللَّهِ ص ثُمَّ الْهُدَاةُ مِنْ بَعْدِهِ عَلِيٌّ ثُمَّ الْأَوْصِيَاءُ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ.

محمّدبن يعقوب كلينى از على بن ابراهيم قمى،... از بريد عجلى مى گويد: از امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره فرموده خداوند عزوجل: (همانا تو بيم دهنده اى و براى هر گروهى رهبر و امام است) سؤال کردم. حضرت فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) منذر و بيم دهنده است و برای هر

ص: 132

زمانى يكى از ما اهل بيت، هادى و رهبر است و مردم را به آنچه كه به وسیله پيامبر(صلی الله علیه و آله) از طرف خداوند نازل شده است، هدايت مى كند و رهبران پس از پيامبر(صلی الله علیه و آله)، ابتدا على(علیه السلام) است و بعد از ايشان اوصياء او(علیهم السلام) يكى بعد از ديگرى.

13. در كتاب آيات الولاية صفحه 177 حديث 7 و کتاب کمال الدین وتمام النعمة مجلد 1 باب 21 صفحه 207 حدیث 23 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مَرَّارٍ قَالَ حَدَّثَنِي يُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ حَدَّثَنِي يُونُسُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ: كَانَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فِيهِمْ حُمْرَانُ بْنُ أَعْيَنَ وَ مُؤْمِنُ الطَّاقِ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ الطَّيَّارُ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فِيهِمْ هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ وَ هُوَ شَابٌّ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا هِشَامُ قَالَ لَبَّيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ أَ لَا تُخْبِرُنِي كَيْفَ صَنَعْتَ بِعَمْرِو بْنِ عُبَيْدٍ وَ كَيْفَ سَأَلْتَهُ قَالَ هِشَامٌ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي أُجِلُّكَ وَ أَسْتَحْيِيكَ وَ لَا يَعْمَلُ لِسَانِي بَيْنَ يَدَيْكَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْ ءٍ فَافْعَلُوهُ قَالَ هِشَامٌ بَلَغَنِي مَا كَانَ فِيهِ عَمْرُو بْنُ عُبَيْدٍ وَ جُلُوسُهُ فِي مَسْجِدِ الْبَصْرَةِ وَ عَظُمَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَخَرَجْتُ إِلَيْهِ وَ دَخَلْتُ الْبَصْرَةَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَأَتَيْتُ مَسْجِدَ الْبَصْرَةِ فَإِذَا أَنَا بِحَلْقَةٍ كَبِيرَةٍ وَ إِذَا أَنَا بِعَمْرِو بْنِ عُبَيْدٍ عَلَيْهِ شَمْلَةٌ سَوْدَاءُ مِنْ صُوفٍ مُؤْتَزِرٌ بِهَا وَ شَمْلَةٌ مُرْتَدٍ بِهَا وَ النَّاسُ يَسْأَلُونَهُ فَاسْتَفْرَجْتُ النَّاسَ فَأَفْرَجُوا لِي ثُمَّ قَعَدْتُ فِي آخِرِ الْقَوْمِ عَلَى رُكْبَتَيَّ ثُمَّ قُلْتُ أَيُّهَا الْعَالِمُ أَنَا رَجُلٌ غَرِيبٌ تَأْذَنُ لِي فَأَسْأَلَكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ لَكَ عَيْنٌ قَالَ يَا بُنَيَّ أَيُّ شَيْ ءٍ هَذَا مِنَ السُّؤَالِ إِذَا تَرَى شَيْئاً كَيْفَ تَسْأَلُ عَنْهُ فَقُلْتُ هَكَذَا مَسْأَلَتِي قَالَ يَا بُنَيَّ سَلْ وَ إِنْ كَانَتْ مَسْأَلَتُكَ حَمْقَاءَ قُلْتُ أَجِبْنِي فِيهَا قَالَ فَقَالَ لِي سَلْ قَالَ قُلْتُ أَ لَكَ عَيْنٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ فَمَا تَرَى بِهَا قَالَ الْأَلْوَانَ وَ الْأَشْخَاصَ قَالَ قُلْتُ أَ لَكَ أَنْفٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ فَمَا تَصْنَعُ بِهِ قَالَ أَشَمُّ بِهِ الرَّائِحَةَ قَالَ قُلْتُ أَ لَكَ لِسَانٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ فَمَا تَصْنَعُ بِهِ قَالَ أَتَكَلَّمُ بِهِ قَالَ قُلْتُ أَ لَكَ أُذُنٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ فَمَا تَصْنَعُ بِهَا قَالَ أَسْمَعُ بِهَاالْأَصْوَاتَ قَالَ قُلْتُ أَ فَلَكَ يَدَانِ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ فَمَا تَصْنَعُ بِهِمَا قَالَ أَبْطِشُ بِهِمَا وَ أَعْرِفُ بِهِمَا اللَّيِّنَ مِنَ الْخَشِنِ قَالَ قُلْتُ أَ لَكَ رِجْلَانِ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ فَمَا تَصْنَعُ بِهِمَا قَالَ أَنْتَقِلُ بِهِمَا مِنْ مَكَانٍ إِلَى مَكَانٍ قَالَ قُلْتُ أَ لَكَ فَمٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ فَمَا تَصْنَعُ بِهِ قَالَ أَعْرِفُ بِهِ الْمَطَاعِمَ عَلَى اخْتِلَافِهَا قَالَ قُلْتُ أَ فَلَكَ قَلْبٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ فَمَا تَصْنَعُ بِهِ قَالَ أُمَيِّزُ بِهِ كُلَّمَا وَرَدَ عَلَى هَذِهِ الْجَوَارِحِ قَالَ قُلْتُ أَ فَلَيْسَ فِي هَذِهِ الْجَوَارِحِ غِنًى عَنِ الْقَلْبِ قَالَ لَا قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَلِكَ وَ هِيَ صَحِيحَةٌ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ الْجَوَارِحَ إِذَا شَكَّتْ فِي شَيْ ءٍ شَمَّتْهُ أَوْ رَأَتْهُ أَوْ ذَاقَتْهُ رَدَّتْهُ إِلَى الْقَلْبِ فَلْيُقِرَّ بِهِ الْيَقِينَ وَ يُبْطِلُ الشَّكَّ قَالَ قُلْتُ فَإِنَّمَا أَقَامَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْقَلْبَ لِشَكِّ الْجَوَارِحِ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ وَ لَا بُدَّ مِنَ الْقَلْبِ وَ إِلَّا لَمْ يَسْتَيْقِنِ الْجَوَارِحُ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ يَا أَبَا مَرْوَانَ إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَتْرُكْ جَوَارِحَكَ حَتَّى جَعَلَ لَهَا إِمَاماً يُصَحِّحُ لَهَا الصَّحِيحَ وَ يَنْفِي مَا شَكَّتْ فِيهِ وَ يَتْرُكُ هَذَا الْخَلْقَ كُلَّهُمْ فِي حَيْرَتِهِمْ وَ شَكِّهِمْ وَ اخْتِلَافِهِمْ لَا يُقِيمُ لَهُمْ إِمَاماً يَرُدُّونَ إِلَيْهِ شَكَّهُمْ وَ حَيْرَتَهُمْ وَ يُقِيمُ لَكَ إِمَاماً لِجَوَارِحِكَ يُرَدُّ إِلَيْكَ شَكُّكَ وَ حَيْرَتُكَ قَالَ فَسَكَتَ وَ لَمْ يَقُلْ لِي شَيْئاً قَالَ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ أَنْتَ هِشَامٌ فَقُلْتُ لَا قَالَ فَقَالَ

ص: 133

لِي أَ جَالَسْتَهُ فَقُلْتُ لَا قَالَ فَمِنْ أَيْنَ أَنْتَ قُلْتُ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ قَالَ فَأَنْتَ إِذاً هُوَ قَالَ ثُمَّ ضَمَّنِي إِلَيْهِ فَأَقْعَدَنِي فِي مَجْلِسِهِ وَ مَا نَطَقَ حَتَّى قُمْتُ فَضَحِكَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ثُمَّ قَالَ يَا هِشَامُ مَنْ عَلَّمَكَ هَذَا قَالَ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ جَرَى عَلَى لِسَانِي قَالَ يَا هِشَامُ هَذَا وَ اللَّهِ مَكْتُوبٌ فِي صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى.

يونس بن يعقوب گفت: نزد امام جعفر صادق(علیه السلام) جمعی از اصحاب ایشان که در بین آنها حمران بن اعین و مؤمن الطاق و هشام بن سالم و طیار بودند، حضور داشتند و جماعتی از اصحابشان بودند و هشام بن حکم [نیز در بین آن ها] بود درحالی که جوان بود.پس حضرت صادق(علیه

السلام) [خطاب به هشام] فرمودند: يا هشام، گفت: لبيك اى فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، حضرت فرمودند: آيا مرا خبر نمی دهی که با عمروبن عبيد [در مناظره] چه کردی (چگونه با او مناظره کردی) و چگونه از او سؤال نمودی؟ هشام گفت: فدايت شوم اى پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، جلالت شما مرا می گیرد ودر مقابل شما برابر عظمت مقام تان حيا مى كنم و نزد شما قادر نيستم چيزى بگويم.آن گاه حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: يا هشام، هنگامى كه ما شما را به چيزى امر مى كنيم، پس آن را انجام دهيد. هشام عرض كرد: از وضع عمرو بن عبید و خبر مجلس اش در مسجد بصره، به من رسید و [این امر] برمن گران آمد، پس به سوی او خارج شدم و روز جمعه وارد بصره شدم.پس به مسجد بصره رفتم. جماعت بسیاری را دیدم که حلقه زده و عمرو بن عبید در میان آنان بود، جامه پشمینه سیاهی به کمر بسته و عبائی بهدوش انداخته بود و مردم از او سؤال می کردند.من از مردم راه خواستم، به من راه دادند تا در آخر جمعیت به زانو نشستم، سپس گفتم: اى دانشمند! من [اهل اين شهر نيستم و] مردی غریب ام، آیا به من اجازه می دهی که درباره مسئله ای از تو سؤال کنم ؟ گفت: بله [هر چه مى خواهى بپرس]، گفتم: آيا تو چشم دارى؟ گفت: پسرم، این چه سؤالی است، چیزی را که می بینی چگونه از آن سؤال می کنی؟

گفتم: پرسش هاى من همين گونه است. گفت:پسرم بپرس، گرچه پرسش ­ات احمقانه است.گفتم: پاسخ مرا بده.گفت: بپرس. گفتم: آيا تو چشم دارى؟ گفت: بله [چشم دارم]. گفتم: با آن چه مى بینی؟ گفت: با آن رنگ ها و اشخاص [و نوع آنها] را می بینم. گفتم: آيا بینی [و حس بويايى] دارى؟ گفت: آرى. گفتم: با آن چه كار مى كنى؟ گفت: با آن بوها را استشمام می کنم.گفتم: آيا زبان

ص: 134

دارى؟ گفت: بله. گفتم: با آن چه مى كنى؟ پاسخ داد: با آن سخن مى گويم.گفتم: آيا گوش دارى؟ گفت: بله. گفتم: با آن چه مى كنى؟ پاسخ داد: با آن صداها را مى شنوم. گفتم: آيا دو دست دارى؟ گفت: بله [دارم]. گفتم: با آن ها چه مى كنى؟ گفت: با آن ها ضربه می زنم و به وسیله آن ها نرمی را از زبرى تشخيص مى دهم. گفتم: آيا دو پا دارى؟ گفت: بله [دارم]. گفتم: با آن ها چه مى كنى؟ پاسخ داد: با آن ها از مكانى به مكان ديگر مى روم. گفتم: آیا دهان داری؟ گفت: بله. گفتم: با آن چه می کنی؟ پاسخ داد: با آن غذاهای مختلف را می شناسم. گفتم: پس آيا برای تو قلب [هم] هست؟ گفت: بله. گفتم: با آن چه مى كنى؟ گفت: به وسیله آن هرآنچه که بر این جوارحم وارد شده را، تمییز می دهم. گفتم: آیا این اعضاء بی نیاز از قلب هستند؟ گفت: نه. گفتم: پس چگونه؛ با آنکه اعضاء سالم باشند [دیگر چه حاجت به قلب است]؟ گفت: ای پسرم،اگر [ديگر] اعضاء در چیزی که آن را بوییده ام یا دیده ام یا چشیده ام شک کنند، آن [مسئله مشکوک] را به قلب ارجاع می دهم تا به وسیله آن یقین حاصل شده و شک باطل شود. گفتم: پس این است و جز این نیست که خداوند عزوج قلب را برای [رفع] شک اعضاء ایجاد کرد.گفت: بله. گفتم: و چاره ای نیست جز وجود قلب و الا اعضاء یقین نخواهند کرد. گفت: بله. گفتم: ای ابامروان، به درستی که خداوند اعضای تو را ترک نکرده تا آنجا که برای آن ها امامی قرار داده تا صحیح را تشخیص دهد و آنچه را در آن شک کرده اند، نفی نماید، [آن وقت خداوند] همه این مخلوقات را در حیرت و شک واختلافشان رها کرده و امامی که شک های ایشان و سرگردانی شان را برطرف سازد،تعیین نکرده است؟ [درحالی که] خداوند برای اعضای تو امامی قرار داده تا شک و سرگردانی تو را، برطرف سازد.[ آيا صحيح است بگویيم خدايى كه چشم و گوش و ديگر اعضاى انسان را بدون راهنما نگذاشته، چنين خداى حكيم و مهربانى، مسلمانان را پس از رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) بدون راهنما و امام گذارده تا در نتيجه، مردم در شك و ترديد و اختلاف ها بمانند و به انحراف و نابودى كشيده شوند؟ آيا هيچ فكر و انديشه سالمى اين مطلب را قبول مى كند؟]

پس عمرو بن عبید ساکت شد و دیگر چیزی به من نگفت.سپس متوجه من شد و گفت: آیا تو هشام [ابن حکم] هستی؟ گفتم: نه. گفت: آیا با او نشسته ای؟ گفتم: نه. گفت: از کجایی؟ گفتم: از کوفه. او گفت: پس تو خود هشام هستی. او مرا در آغوش گرفت و برجای خودش نشاند و تا

ص: 135

زمانی که من آنجا بودم سخن نگفت.پس حضرت صادق(علیه السلام) خندیدند، سپس فرمودند: ای هشام چه کسی این مطالب را به تو آموخته است؟ گفتم: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر زبانم جاری گشت. حضرت فرمودند: به خدا سوگند که [این مطالب] در صحف ابراهیم و موسی نوشته شده است.

14. در اصول كافى مجلد 1 صفحه191 حدیث 3، علامه بزرگوار محمّدبن يعقوب كلينى مى گويد:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ سَعْدَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) : «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِ قَوْمٍ هادٍ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) : الْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) الْهَادِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ هَلْ مِنْ هَادٍ الْيَوْمَ؟ قُلْتُ: بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ، مَا زَالَ مِنْكُمْ هَادٍ بَعْدَ هَادٍ حَتَّى دُفِعَتْ إِلَيْكَ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَوْ كَانَتْ إِذَا نَزَلَتْ آيَةٌ عَلَى رَجُلٍ ثُمَّ مَاتَ ذَلِكَ الرَّجُلُ مَاتَتِ الْآيَةُ مَاتَ الْكِتَابُ وَ لَكِنَّهُ حَيٌّ يَجْرِي فِيمَنْ بَقِيَ كَمَا جَرَى فِيمَنْ مَضَى.

ابوبصير مى گويد به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم درباره آيه (همانا تو بيم دهنده اى و براى هر گروهى رهبر و امام است) حضرت فرمودند: منذر و بيم دهنده رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و رهبر و هادى على(علیه

السلام) است. اى ابومحمّد، آيا امروز رهبرى هست؟ عرض كردم: فدايت شوم، هميشه از شما خانواده رهبرى پس از رهبر ديگرى بوده تا به شما رسيده است.پس حضرت فرمودند: خدايت تو را رحمت كند اى ابا محمّد، اگر چنين بود كه چون آيه اى بر مردى نازل مى شد و آن مرد مى مرد،آيه هم از بين مى رفت(ومصداق ديگرى نداشت) ،[در این صورت بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] قرآن مرده بود، ولى قرآن هميشه زنده است و بر بازماندگان منطبق مى شود، چنانچه بر گذشتگان منطبق شد.

15. شيخ الاسلام الحموينى در كتاب فرائد السمطين از ابوهريره مسلمى چنين نقل مى كند:

ان المراد بالهادى على(علیه السلام).

شيخ الاسلام الحموينى مى گويد به درستی که مراد از هادى، على(علیه السلام) است.

16. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 192 حدیث 4، علامه بزرگوار محمّدبن يعقوب كلينى مى فرمايند:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحِيمِ الْقَصِيرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ الْهَادِي أَمَا وَ اللَّهِ مَا ذَهَبَتْ مِنَّا وَ مَا زَالَتْ فِينَا إِلَى السَّاعَةِ.

ص: 136

قصير مى گويد: از امام باقر(علیه السلام) درباره اين فرموده خداوند (همانا تو بيم دهنده اى و براى هر قومی رهبر و امام است)، سؤال كردم. حضرت(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) منذر و بيم دهنده هستند و على(علیه السلام) هادى و رهبر است. به خداوند سوگند كه مقام هدايت و رهبري از ميان ما خانواده نرفته و تا كنون هم در ميان ما هست.

در تفسير اين آيه شريف، مجموعه رواياتى داريم كه بنابر مضمون آن، به دو دسته تقسيم مى شوند:

دسته اول: رواياتى هستند كه در آن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى فرمايند من منذر هستم و على(علیه السلام) هادى است.

دسته دوم: رواياتى هستند كه در آن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده اند، منذر منم و بعد از من على(علیه السلام) و يازده فرزندش، يكى پس از ديگرى، هادى خواهند بود؛ نظير روايت تفسير ثعلبى و رواياتى كه ديگران نقل كرده اند. اين روايات حضرت مهدى موعود(عج) را دوازدهمين هادى معرفى مى كنند.

پس هميشه بايد بر روى كره زمين رهبر و هادى باشد كه:

اولاً، او رهبرى الهى باشد.

ثانياً، از فرزندان اميرالمؤمنين(علیه السلام) باشد.ثالثاً، او فردى عادى نباشد، بلكه تالى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باشد.

رابعاً، در ابتداى خلقت بشر، خداوند اين وعده را به بشريت داده است كه براى هدايت بشر. هميشه، هادى بفرستد. خداوند در سوره بقره آيه 38 مى فرمايد:

«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»

خداوند مى فرمايد:

(گفتیم همگی فرود آييد تا آن گاه كه از جانب من راهنمايى براى شما آيد، پس كسانی که از هدایتم پيروى كنند، نه ترسی بر آنان است و نه اندوهگين خواهند شد.)

نظير اين آيه در سوره اعراف آیه 35 و سوره طه آیه 122 و 123 نيز آمده است كه خداوند داستان آدم و حوّا و بيرون شدن آن ها را از بهشت، به خاطر وسوسه هاى شيطان، مطرح مى كند و سپس مى فرمايد: ما براى راهنمايى شما هاديانى مى فرستيم.

ص: 137

پس بايد هميشه هادى زنده براى بشر باشد.

و شيعه و سنى و همه فِرَق اسلامى قبول دارند كه امروزه هادى، وجود اقدس اعلى حضرت بقية اللّه الاعظم ارواحناه فداه مى باشد.

ص: 138

165. چند نشانه قبل از ظهور ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

سوره رعد آيه 13

... وَ هُوَ شَدِيدُ المِحالِ

و اوست خداوند سخت انتقام گيرنده.

1. در كتاب الغيبة (نعمانی) صفحه 278 حدیث 62 و بحارالانوار مجلد 52 باب 25 صفحه 245، حدیث 124 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ التَّيْمُلِيُّ مِنْ كِتَابِهِ فِي رَجَبٍ سَنَةَ سَبْعٍ وَ سَبْعِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ بَيَّاعُ السَّابِرِيِّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِيدِ بْنِ خَالِدٍ الْخَزَّازُ جَمِيعاً قَالا حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً ع يَقُولُ إِنَّ بَيْنَ يَدَيِ الْقَائِمِ سِنِينَ خَدَّاعَةً يُكَذَّبُ فِيهَا الصَّادِقُ وَ يُصَدَّقُ فِيهَا الْكَاذِبُ وَ يُقَرَّبُ فِيهَا الْمَاحِلُ وَ فِي حَدِيثٍ وَ يَنْطِقُ فِيهَا الرُّوَيْبِضَةُ فَقُلْتُ وَ مَا الرُّوَيْبِضَةُ وَ مَا الْمَاحِلُ قَالَ أَ وَ مَا تَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ قَوْلَهُ «وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ» قَالَ يُرِيدُ الْمَكْرَ فَقُلْتُ وَ مَا الْمَاحِلُ قَالَ يُرِيدُ الْمَكَّارَ.

محمّدبن ابراهيم نعمانى در كتاب الغيبة گويد: احمدبن محمّدبن سعيد خبرمان داد، وى گفت: على بن الحسن تيملى از كتابش برايمان حديث گفت در ماه رجب سال دويست و هفتاد و هفت، گويد:محمّدبن عمربن يزيد سابرى فروش و محمّدبن الوليدبن خالد خزاز، هر دو، برايمان حديث گفتند كه حمادبن عثمان از عبداللّه بن سنان برايمان حديث آورد، وى گفت: محمّدبن ابراهيم بن ابى البلاد حديثم داد و گفت: پدرم از پدرش از اصبغ بن نباته برايمان حديث ياد كرد كه گفت: شنيدم حضرت على(علیه السلام) مى فرمود: پيشاپيش [ظهور] حضرت قائم عليه السلام سال هاى فريبنده ایى خواهد بود كه راستگو در آن تکذیب و دروغگو، تصدیق شود (راستگو پنداشته شود) و شخص «ماحل» در آن زمان مقرب گردد و درحديثى آمده كه «رويبضه» در آن به سخن درآيد. راوى گويد: پس گفتم: روَيبضه چيست و ماحل

ص: 139

كدام است؟ فرمود: آيا قرآن نمى خوانيد كه خداوند فرموده: «و اوست خداوند سخت انتقام گيرنده» يعنى، مكر خداوند شديد است. عرض كردم: ماحل چيست؟ فرمود: مقصودش حيله گر است (آدم مکاری که به وسیله مکر زیاد، مردم را به خود متوجه می کند)

در اين حديث شريف علائم قبل از ظهور در زبان حضرت اميرالمؤمنين على(علیه السلام) اين گونه بيان مى شود.

1. امت اسلامى قبل از ظهور سال هاى فريبنده اى در پيش دارند.

2. در آن سال ها، راستگويان را دروغگو مى پندارند.

3. دروغگويان را راستگو مى خوانند.

4. ماحل و حيله گر در آن زمان مقرب مى شود.

2. در کتاب اثباة الهداة، مجلد 3، باب 34، فصل 9، صفحه 738، حدیث 115 به نقل از غیبت نعمانی همین حدیث را با کمی تفاوت بیان می کند. مثلاً در آن آمده است إنَّ قَبلَ قیام القائم و در سندش، مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِيدِ بْنِ خَالِدٍ الْخَزَّاز نیامده.

البته در آخرالزمان این بدبختی ها زیاد است و ما در اینجا فقط به چند نمونه از ملاحم اشاره می کنم.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی،مجلد 2 صفحه 303 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 62 حدیث 9838 و بحارالانوار مجلد مجلد 6 باب 1 صفحه 306 حدیث 6 آمده است:

يَا سَلْمَانُ إِنَّ عِنْدَهَا يَكُونُ الْمُنْكَرُ مَعْرُوفاً وَ الْمَعْرُوفُ مُنْكَراً وَ يُؤْتَمَنُ الْخَائِنُ وَ يُخَوَّنُ الْأَمِينُ وَ يُصَدَّقُ الْكَاذِبُ وَ يُكَذَّبُ الصَّادِقُ، قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَكَائِنٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ ص: إِي وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند:ای سلمان در آن زمان کارهای زشت خوب باشد [و مردم امور منکر را نیک می دانند] و امر معروف، منکر باشد، به خائن اطمینان شود و امانت دار، خائن شمرده شود، و دروغگو تصدیق شود و راستگو، تکذیب. سلمان [با تعجب] گفت: یا رسول الله این ها خواهد شد؟ حضرت فرمودند: قسم به آن کسی که جانم در دست قدرت اوست آری خواهد شد.

4. در کتاب جامع الاخبار و بحارالانوار مجلد 74 باب 5 صفحه 100 آمده است:يَا ابْنَ مَسْعُودٍ اعْلَمْ أَنَّهُمْ يَرَوْنَ الْمَعْرُوفَ مُنْكَراً وَ الْمُنْكَرَ مَعْرُوفاً فَفِي ذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَلَا يَكُونُ فِيهِمُ الشَّاهِدُ بِالْحَقِّ وَ لَا الْقَوَّامُونَ بِالْقِسْطِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ»

ص: 140

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای ابن مسعود، بدان که [در آخرالزمان] کار نیک را بد و کار بد را نیک می پندارند، پس وقتی چنین شد خداوند بر دل های آن ها مهر می نهد، پس دیگر در میان آن ها کسی نباشد که به حق شهادت دهد و به عدل و داد قیام کند، خداوند [در سوره نسا آیه 135] می فرمایند: (به عدل و داد قیام کنید و برای خداوند شهادت دهید اگرچه به ضرر خود و یا والدین و نزدیکان شما باشد.)

ص: 141

166. بهترين صله رحم، وصل شدن به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره رعد آيه 21

وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الحِسابِ

و كسانى كه آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده پيوسته دارند و همواره از پروردگار خويش در هراسند و از حساب سخت بيم دارند.

1. در اصول کافی مجلد 2 صفحه 151 حدیث 7، تفسير برهان مجلد 3 صفحه 245 حدیث 5523 و بحارالانوار مجلد 71 باب 3 صفحه 115 حدیث 75 آمده است:

مُحَمَّدِ بْنِ یَعقُوب: عَنِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ الرَّحِمَ مُعَلَّقَةٌ بِالْعَرْشِ تَقُولُ اللَّهُمَّ صِلْ مَنْ وَصَلَنِي وَ اقْطَعْ مَنْ قَطَعَنِي وَ هِيَ رَحِمُ آلِ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» وَ رَحِمُ كُلِّ ذِي رَحِمٍ.

ابابصير از امام صادق(علیه السلام) نقل مى كند: از حضرت شنيدم كه فرمود: به درستی که رحم معلق به عرش الهى است و مى گويد: پروردگارا، صله كن با هر كه با من صله مى كند و قطع كن با هر كه با من قطع کرد و اين رحم آل محمّد(علیهم السلام) است،و این است فرموده خداوند عزوجل (و كسانى كه آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده پيوسته دارند) و رحم هر صاحب رحمی.

2. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 246 حدیث 5526، اصول کافی مجلد 2 صفحه 156 حدیث 28، بحارالانوار مجلد 71 باب 3 صفحه 130 حدیث 95 و تفسیر صافى مجلد 3 صفحه 66، آمده است:عَنْ عَلِيِّ بْنِ إبراهیم، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْر،ٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ وَ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ وَ دُرُسْتَ بْنِ أبي مَنصوُر، عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) «الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» قَالَ:

ص: 142

نَزَلَتْ فِي رَحِمِ آلِ مُحَمَّدٍ(علیهم السلام) وَ قَدْ تَكُونُ فِي قَرَابَتِكَ ثُمَّ قَالَ: فَلَا تَكُونَنَّ مِمَّنْ يَقُولُ لِلشَّيْ ءِ إِنَّهُ فِي شَيْ ءٍ وَاحِدٍ.

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده كه اين آيه هم درباره رحم آل محمّد(علیهم السلام) نازل شده و هم درباره اقرباى شما. سپس فرمود: از آن ها نباشيد كه مى گويند فقط در يك چيز نازل شده است.

قابل ذکر است که حضرت می فرمایند فَلَا تَكُونَنَّ مِمَّنْ يَقُولُ لِلشَّيْ ءِ إِنَّهُ فِي شَيْ ءٍ وَاحِدٍ از آن ها نباشيد كه مى گويند فقط در يك چيز نازل شده است. آیات تأویل های متعدد دارد که آن ها را و من عنده علم الکتاب می داند و در این آیه نیز صله هم صله ی رحم است و هم صله ی آل محمد یعنی مسلمان واقعی بایدعامل و فاعل به شریعت سیدالمرسلین باشد و هم باید در صله ی رحم نزدیکان بپردازد و هم به صله و وصل شدن به آل محمد و امروزه حضرت قائم آل محمد حق صله بر همه ی مسلمانان را دارد و هر کس از ایشان دوری کند او به درجه ی قاطع رحم نزول یافته است.

3. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 208 حدیث 30 و بحارالانوار مجلد 23 باب 15 صفحه 268 حدیث 14 و مجلد 71 باب 3 صفحه 98 حدیث 40، آمده است:

عَنْ عُمَرَ ابْنِ مَرْيَمَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» قَالَ مِنْ ذَلِكَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ غَايَةُ تَأْوِيلِهَا صِلَتُكَ إِيَّانَا.

از عمربن مريم روايت شده كه گفت: از امام صادق(علیه السلام) از فرموده خداوند (و كسانى كه آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده پيوسته دارند) سؤال كردم، فرمود: يكى از معانيش صله رحم است، ولى، نهايت درجه تأویلش و كامل ترين مصداق آن اين است كه با ما پيوند داشته باشى.

4. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 290، آمده است:

ابن شهر آشوب: عن محمد بن الفضيل، عن موسى بن جعفر(علیه السلام) في قوله تعالى: «وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ»، قال: «هي رحم آل محمد(علیهم السلام)».

ابن شهرآشوب از محمّدبن فضيل، از موسى بن جعفر(علیه السلام) نقل كرده كه در تفسير كلام خدا (و كسانى كه آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده پيوسته دارند) فرمود: مقصود، رحم آل محمّد(علیهم السلام) است.

ص: 143

همان طورى كه ملاحظه مى فرماييد، وصل شدن به محمّد(صلی الله علیه و آله) و آل محمّد(علیهم السلام) بهترين رحم است و هم اكنون حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرين امام از ائمه اثنى عشر است كه وصل به ايشان بهترين صله رحم است.البته این نکته را نیز باید در نظر داشته باشیم که رسول خدا فرمودند: أنا و علی ابواه هذه الامة من و (حضرت) علی پدران این امت هستیم.

ص: 144

167. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیانشان جایگاهشان بهشت

اشاره

167. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیانشان جایگاهشان بهشت عدن است و ملائکه به آن ها سلام و درود می فرستند

سوره رعد آیات 22، 23 و 24

وَ الَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّار(22) جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ(23) سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ(24)

آنان که صبر و پایداری را در طلب رضای خداوند پیش می گیرند و نماز به پا می دارند و از آنچه که ما نصیبشان کردیم در پنهان و آشکار، انفاق می کنند و همواره با نیکی، بدی ها را دفع می کنند [و جواب می دهند] این ها هستند که [در بهشت] سرانجام بسیار نیکو ویژه آنان است.

[که منزل] آنان بهشت های عدن است که آنان و پدران و همسران و فرزندان شایسته ی آنان، در آن داخل می شوند [در حالی که] فرشتگان از هر دری بر آنان درآیند. [و سلام و تهنیت و درود بر آنان می فرستند و می گویند:] سلام بر شما به پاس استقامت و صبرتان پس فرجام این سرای، نیکوست.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 365، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 251 حدیث 5552، بحارالانوار مجلد 68 باب 62 صفحه 84 حدیث 26، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 497 حدیث 101 و تفسیر لاهیجی مجلد 2 صفحه 604 آمده است:

... و قوله «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْوَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ . سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» قال نزلت في الأئمة ع و شيعتهم الذين صبروا.حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: این آیه درباره امامان(علیهم السلام) و شیعیانشان نازل شده است، آنها کسانی هستند که صبر کردند.

ص: 145

2. در تفسیر قمی مجلد 1 صفحه 365، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 273 حدیث 8152، بحارالانوار مجلد 68 باب 62 صفحه 84 حدیث 26 و تفسیر لاهیجی مجلد 2 صفحه 604 آمده است:

وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ نَحْنُ صَبَرْنَا وَ شِيعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا- لِأَنَّا صَبَرْنَا بِعِلْمٍ وَ صَبَرُوا عَلَى مَا لَا يَعْلَمُونَ

حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: ما صبر کردیم [و صبرکنندگانیم] و شیعیان ما صبرکننده تر از ما می باشند، زیرا که ما با دانش بر حقیقت اشیاء، صبر می کنیم و شیعیان ما بدون داشتن این علم، صبر می کنند.

صبر امام زمان در تشرف شیخ علی حلاوی

خطیب دانشمند وعالم پرهیزکار، مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی، اعلی الله مقامه، در جلد دوم کتاب (عبقری الحسان) از عالم ربانی، مرحوم حجة الاسلام آقای سید علی اکبر موسوی خوئی رضوان الله تعالى علیه، والد معظم مرجع عالیقدر شیعه زعیم حوزه ى علمیه، آیة الله العظمی آقای حاج سید ابوالقاسم خوئی6، نقل کرده که فرمودند: (زمانی از نجف اشرف، برای انجام کاری به حله ى سیفیه رفتم، هنگام عبور از میان بازار آن شهر، چشمم به قبه ى مسجد مانندی افتاد که بر سر درب آن زیارت کوتاهی از حضرت صاحب الزمان وخلیفة الرحمان علیه السلام بود وبالای درب آن نوشته شده بود: «هذا مقام صاحب الزمان»

مردم آن سامان از دور ونزدیک، به این مکان جنت نشان به زیارت می آمدند و دعا وتضرع وزاری کرده، توسل به ساحت قدس باری می جستند، من از اهالی حله، علت نام گذاری آن مکان را به «مقام صاحب الزمان» جویا شدم، همگی به اتفاق آراء گفتند: این مکان، خانه ى یکی از اهل علم اینجا به نام شیخ علی بوده که مردی بسیار زاهد و عابد و با تقوی بوده و همیشه در انتظار ظهور حضرت مهدی علیه السلام به سر می برده است. او پیوسته نسبت به امام زمان علیه السلام عتاب وخطاب می کرد ومی گفت این غیبت از انظار در این زمان، برای چیست، درحالی که مخلصین شما در شهرها واقطار عالم، همچون برگ درختان وقطره های باران فراوانند، در همین شهر خودمان، شیفتگان و دوستان شما بیش از هزار نفرند، پس چرا ظهور نمی فرمایی تا دنیا راپر

ص: 146

از قسط وعدل نمایی. روزی شیخ علی با همان حال، سر به بیابان نهاد وهمین سخنان را آغاز کرد وعتاب وخطاب به حضرت حجت علیه السلام نمود که ناگهان دید شخصی در هیئت عربی بدوی نزد او است، به او فرمود: جناب شیخ، این همه عتاب ها وخطاب ها به که می نمایی؟! عرض کرد: خطابم به حجت وقت و امام زمان علیه السلام است که با وجود این همه مخلص و ارادتمندی که در این عصر دارد که فقط بیش از هزار نفر آنان در حله هستند و با این ظلم و جوری که عالم را فراگرفته، چرا ظهور نمی کند؟! آقا فرمودند: ای شیخ، صاحب الزمان من هستم و با من این همه خطاب و عتاب مکن که مطلب این گونه نیست که تو فکر کرده ای. اگر سیصد وسیزده نفر اصحاب من موجود بودند، ظاهر می شدم. در شهر حله که می گویی بیش از هزار نفر مخلص واقعی دارم، جز تو و فلان شخص قصاب، کسی دوست با اخلاق من نیست، حال اگر می خواهی واقع برایت مکشوف و روشن شود، برو مخلصین مرا که می شناسی در شب جمعه، به منزلت دعوت کن و در صحن حیاط، مجلسی آماده ساز. فلان قصاب را هم دعوت کن و دو بزغاله روی بام خانه ات ببند؛ آنگاه منتظر ورود من باش تا حاضر شوم و واقع امر را به تو بفهمانم وآگاهت کنم که اشتباه نموده ای. چون فرمایشات حضرت به پایان رسید، از نظر شیخ غایب شدند. شیخ علی حلاوی، مسرور از این ماجرا، با خوشحالی فراوان به حله برگشت. نزد آن قصاب رفت. قضیه را با او در میان گذاشت و به کمک یکدیگر، چهل نفر از بین دوستان حضرت صاحب الزمان علیه السلام که همگی از اخیار و ابرار و منتظران حقیقی حجت غایب سلام الله علیه می پنداشتند، انتخاب کرده و دعوت نمودند که در شب جمعه به منزل وی بیایند تا به شرف لقاء امام عصر علیه السلام مشرف شوند. شب جمعه ى موعود فرا رسید، مرد قصاب با آن چهل نفر برگزیده از میان دوستان مدعی اخلاص به حضرت ولی عصر علیه السلام، به خانه ى شیخ علی حلاوی آمدند. در صحن حیاط نشستند. همه با وضو، رو به قبله، مشغول ذکر و صلوات و دعا بودند و در انتظار قدوم قائم منتظر علیه السلام لحظه شماری می کردند. شیخ علی حلاوی نیز طبق فرمان حضرت، قبلا دو بزغاله را روی پشت بام بسته بود وخود در صحن حیاط، در حضور مهمانان، تشریف فرمایی مولی را انتظار می کشید. چون پاسی از شب گذشت، به ناگاه همگی دیدند نور با عظمت و درخشانی که به مراتب از خورشید و ماه درخشنده تر بود در آسمان ظاهر شد وتمام آفاق راروشن ساخت. سپس آن

ص: 147

نور، به طرف خانه ى شیخ علی آمد تا آن که بر پشت بام منزل قرار گرفت و فرود آمد. دقایقی بیش نگذشت که صدایی از پشت بام، آن مرد قصاب را فراخواند. مرد قصاب امتثال امر کرد. برخاست و روی بام رفت. خدمت حضرت مولی علیه السلام شرفیاب شد و به فیض ملاقات رسید، پس از چند لحظه، امام به او فرمودند: یکی از این دو بزغاله را نزدیک ناودان ببر و ذبح کن، به طوری که تمام خونش از ناودان سرازیر گردد و در صحن خانه جاری شود. مرد قصاب فرمان آن بزرگوار را اطاعت کرد. وقتی خون ها در حیاط جاری شد وآن چهل نفر دیدند، گمان قوی پیدا کردند به این که حضرت مهدی علیه السلام، مرد قصاب را گردن زده واین خون او است که از ناودان فرو می ریزد. پس از اندکی، صدایی از پشت بام به گوش رسید و شیخ علی حلاوی را احضار فرمود. شیخ برخاست و خود را به روی بام رساند، دید مرد قصاب، سالم وسلامت روی بام، در محضر امام ایستاده، اما یکی از دو بزغاله را سر بریده و خون بزغاله بوده که در صحن حیاط جاری شده، سپس حضرت به مرد قصاب امر فرمودند بزغاله دوم را نیز به همان گونه نزدیک ناودان ذبح کند. قصاب هم به فرموده ى امام، بزغاله ى دیگر را جلوی ناودان سر برید و بار دوم خون از ناودان به میان حیاط سرازیر شد. وقتی آن چهل نفر دوباره خون تازه را در صحن منزل جاری دیدند، گمانشان تبدیل به یقین شد و همگی قطع پیدا کردند که حجة بن الحسن، ارواحنا فداه، شیخ علی صاحب خانه را نیز به قتل رسانده و نزدیک است که نوبت یک یک آنها فرا رسد و ملاقات با امام زمان علیه السلام به قیمت جانشان تمام شود. از این رو، بی درنگ از جا برخاستند، منزل شیخ علی حلاوی را ترک کردند وگریختند.

سپس حضرت صاحب الزمان، سلام الله علیه، رو به شیخ علی نموده و فرمودند: اینک به میان حیاط برو و به آنان بگو روی بام بیایند تا مرا دیدار کنند. شیخ علی از بام به زیر آمد. اما وقتی به صحن حیاط رسید، حتی یک نفر از آن چهل برگزیده را ندید و دانست که همه فرار کرده اند. به سرعت روی پشت بام برگشت و گریختن آن چهل نفر را به عرض مبارک آن بزرگوار رسانید. حضرت فرمودند: ای شیخ، دیگر آن همه با من عتاب وخطاب مکن. این شهر حلّه بود که می گفتی بیش از هزار نفر از یاران و مخلصان ما فقط در اینجا هستند. پس چه شد که بین آن دوستان

ص: 148

انتخاب شده، کسی جز تو و این مرد قصاب باقی نماند؟! اینک سایر جاها را نیز به همین گونه قیاس کن. این جمله را فرمود و از نظر آن دو نفر ناپدید گشت.

پس از این ماجرا شیخ علی حلاوی آن بقعه را مرمت کرد و به «مقام صاحب الزمان علیه السلام» موسوم نمود. از آن زمان تاکنون، آن مقام شریف محل طواف مردم و زیارتگاه خاص و عام است.(1)

ص: 149


1- . کتاب پیام امام زمان نوشته ی سید جمال الدین حجازی

168. هرکس عهدی که با ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان

168. هرکس عهدی که با ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عالم ذر بسته است نقض کند، ملعون است

سوره رعد آیه 25

وَ الَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ

و کسانی که عهد خدا را پس از بستن پیمان [و استوار کردنش] می شکنند و آن چیزهایی که خداوند بر وصلش امر داده را قطع می کنند و در زمین فساد می کنند، لعنت خداوند و منزلگاه [جهنم که] بسیار بد برای آنان است.

سؤال این است که این عهد و پیمان چیست که عده ای پس از بستن عهد و پیمان آن را شکستند و خداوند به ما چه چیزی امر کرده است که به آنان وصل شویم و عده ای این عهد را شکسته اند. این چه امر مهمی است که مفسدین فی الارض و قاطعین آن لعنت خداوند شامل حالشان می شود؟

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 363 (ذیل آیه)، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 246 حدیث 5529 تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 501 حدیث 116 و کتاب الف آیات آمده است:

ثم ذكر أعداءهم فقال «الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ» يعني أمير المؤمنين(علیه السلام) و هو الذي أخذ الله عليهم في الذر- و أخذ عليهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) بغدير خم ثم قال «أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّار»

حضرت ابوالحسن (امام کاظم)(علیه السلام) فرمودند:... سپس دشمنان ایشان را یاد کرده و فرمودند (کسانی که عهد خدا را پس از بستن پیمان [و استوار کردنش] می شکنند) منظور ازعهد الهی در آیه ی کریمه، حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است که خداوند در عالم ذر اولی درباره ی امامت ایشان از مردم عهد و پیمان گرفت و رسول خدا نیز در غدیر خم باز از

ص: 150

آن ها عهد و پیمان گرفتند.سپس فرمودند: [آن ها که این عهد را شکستند] (لعنت خداوند و منزلگاه [جهنم که] بسیار بد برای آنان است).

2. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 605 آمده است:

و چون حق سبحانه و تعالی حکم کرد که ناقضین عهد در توحید و نبوت و امامت ملعون در دنیا و معذب در آخرتند، گویا کسی می گوید که هرگاه ایشان دشمن خداوند متعال باشند، پس چرا در آخرت خدای تعالی ابواب نعمت ها را بر ایشان گشوده حق تعالی می فرمایند: «اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليم»(1) خداوند رزق را برای هرکه بخواهد می گشاید و برای هرکه بخواهد (بنا به مصلحت) تنگ می سازد. اعم از این که کافر و معاند باشد یا مؤمن مجاهد. وسعت رزق و تنگی آن دخلی به کفر و ایمان ندارد. کار مطابق مصلحت و رعایت نظام حمل کرده می شود.

ص: 151


1- . سوره عنکبوت آیه 62

169. حضرت بقيه اللّه(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترين مصداق «تطمئن القلوب» است

سوره رعد آيه 28

الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللّهِ أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ

كسانى كه ايمان آوردند و دل هايشان به ياد كردن خداوند آرام مى گيرد، بدانيد كه دل ها فقط به ياد خدا آرام مى گيرد.

1. در تفسير الميزان مجلد 11 صفحه 367 ذیل آیه فوق، بحارالانوار مجلد 23 باب 9 صفحه 184 حدیث 47 آمده است:

فِی تَفسیر العَیّاشی، عَنْ ابْنِ عَبّاس، أنَّه قَالَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص «الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» أَ تَدْرِي يَا ابْنَ أُمِّ سُلَيْمٍ مَنْ هُمْ؟ قُلْتُ: مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ شِيعَتُنَا.

در تفسير عياشى روايت كرده از ابن عباس كه به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: (كسانى كه ايمان آوردند و دل هايشان به ياد كردن خداوند آرام مى گيرد، بدانيد كه دل ها فقط به ياد خدا آرام مى گيرد)، را تلاوت كردم، حضرت فرمودند: اى پسر ام سليم، هيچ مى دانى اينان چه كسانى هستند؟ عرض كردم: يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) چه كسانى هستند؟ فرمودند: ما اهل بيت و شيعيان مان هستيم.

2. در كتاب الدر المنثور سيوطى مجلد 4 باب 13 صفحه 642، آمده است:

وَأخرج ابْن مرْدَوَيْه عَن عَليّ - رَضِي الله عَنهُ - أَن رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَ آله لما نزلت هذه الآيه: «أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ» قال: ذاك مَن أحبّ اللهَ ورسولَه، وأحبَّ أهلَ بيتي صادقاً غير كاذب، وأحبّ المؤمنين شاهداً وغائباً، ألا بِذِكر الله يتحابّون.ابن مردويه از على بن ابى طالب(علیه السلام) ، از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روايت كرده كه فرمود: وقتى اين آيه نازل شد (بدانيد كه دل ها فقط به ياد خدا آرام مى گيرد) حضرت فرمودند: اين ها كسانى

ص: 152

هستند كه خدا و رسولش و اهل بيت رسولش را به راستى، نه به دروغ، دوست بدارند و مؤمنين را دوست بدارند [چه] شاهد باشند و چه غايب.آرى به ياد خداست كه يكديگر را دوست مى دارند.

3. در تفسیر قمی مجلد 1 صفحه 365، بحارالانوار مجلد 23 باب 9 صفحه 185 حدیث 53 و تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 607 آمده است:

وَ قَولُهُ «الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ» قَالَ «الَّذِينَ آمَنُوا» الشِّيعَةُ وَ «ذِكْرُ اللَّهِ» أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ ع ثُمَّ قَالَ «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ» أي حُسْنُ مَرجَعٍ. «مَنْ أَناب« »الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب »

بدانید و آگاه باشید که به ذکر خدای تعالی آرام می یابد دل های مؤمنان فی تفسیر علی بن ابراهیم الذین آمنوا الشیعه و ذکر الله امیرالمؤمنین و الائمة بنابراین معنی آیه چنین می شود که من اناب شیعیان حضرت امیرالمؤمنین هستند که ایمان آورده اند به ولایت با سعادت آن حضرت و آرام می یابد دل های ایشان به ذکر خدای تعالی به ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی مرتضی و ائمه ی هدی. بدانید که به قبول ولایت ائمه ی دین مطمئن می شود دل های شیعیان ایشان و می توانید که چون قبول ولایت ائمه معصومین موجب قرب الهی و باعث تذکر آلاء ربانی است. بنابراین از آن تعبیر به ذکر الله شده باشد.

ص: 153

170. طوبی بر متمسکین به حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

در خروج و قیام آن حضرت

سوره رعد آیه 29

الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ

کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند خوشا به حال آن ها (طوبی بر آن ها) و چه سرانجام نیکی [برای آنان] است.

یکی از مصادیق واقعی این آیه شیعیانی هستند که در غیبت امام زمان در امر امامت و ولایت به آن حضرت ثابت قدم می مانند و از هدایت به آن حضرت هرگز گمراه نمی شوند چنان که:

1. در کمال الدین مجلد 2 باب 33 صفحه 358 حدیث 55 و در ترجمه ی آن مجلد 2 صفحه 27 حدیث 53، معانی الاخبار صفحه 112، اثبات الهداة مجلد 5 فصل 4 صفحه 71 حدیث 90، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 254 حدیث 5566، غایة المرام مجلد 4 صفحه 171، بحارالانوار مجلد 52 باب 22 صفحه 123 حدیث 6، نورالثقلین مجلد 2 صفحه 505 حدیث 131 و منتخب الاثر صفحه 514 آمده است:

حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ السَّمَرْقَنْدِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ الْبُوفَكِيِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع طُوبَى لِمَنْ تَمَسَّكَ بِأَمْرِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا فَلَمْ يَزِغْ قَلْبُهُ بَعْدَ الْهِدَايَةِ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا طُوبَى قَالَ شَجَرَةٌ فِي الْجَنَّةِ أَصْلُهَا فِي دَارِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ لَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي دَارِهِ غُصْنٌ مِنْ أَغْصَانِهَا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب»امام صادق حضرت جعفر بن محمد(علیه السلام) فرمود: طوبی برای كسى كه در حال غيبت قائم ما، به امر او تمسک نماید و پس از هدايت دلش برنگردد. پس به او عرض کردم: قربانت شوم،

ص: 154

طوبى چيست؟ فرمود درختى است در بهشت كه ريشه آن در خانه على بن ابی طالب عليه السلام است و هیچ مؤمنى نباشد مگر آنكه شاخه اى از شاخه های آن، در خانه اش باشد و اين است فرموده خداوند عز و جل «طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب» براى ايشان است طوبى و سرانجام نيك.

مقام حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آیات و روایات

مقام و منزلت و جایگاهی که حضرت ولی عصر در نزد خداوند دارند، محیرالعقول و خارج از محدوده ی عقل است که در دعای ندبه می خوانیم «بنفسی أنت من عقید عزٍّ لا یسامی» ای آقای من و ای محبوب من خداوند برای شما پرچمی برافراشته است که برای هیچ کس چنین پرچمی را برپا نداشته است این مقام در احادیثی که در ذیل این آیه می آوریم مشخص می شود:

در آیه ی مبارکه آمده است کسانی که ایمان آورده و دارای اندیشه ی مهدویت و قائمیت هستند:

«طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب»(1) خوشا به حال آن ها و چه سرانجام عالی خواهند داشت.

همچنین در این زمینه در راوایات آمده است که :

1. در حدیث دوم آمده است: ... فَيَا طُوبَى لِلثَّابِتِينَ عَلَى أَمْرِنَا فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ.(2) خوشا به حال کسانی که ثابت استوار هستند در امر امامت در عصر غیبت حضرت صاحب الزمان.

2. در حدیث سوم و چهارم آمده است: طُوبَى لِمَنْ أَدْرَكَ قَائِمَ أَهْلِ بَيْتِي (3) خوشا به حال کسی که حضرت قائم را درک کند و خدمتش برسد.

3. در حدیث پنجم آمده است: طُوبَى لِمَنْ أَدْرَكَ زَمَانَهُ وَ لَحِقَ أَوَانَهُ وَ شَهِدَ أَيَّامَهُ (4) خوشا به حال کسی که آن زمان را درک کند و به آن وقت برسد و آن روزگار را ببیند.

4. در حدیث ششم آمده است: طُوبَى لِلمؤمنین الذین أَدْرَكوا زَمَانَهُ وَ لَحِقوا أَوَانَهُ وَ شَهِدَ أَيَّامَهُ(5) خوشا به حال مؤمنینی که زمان حضرت مهدی(علیه السلام) را درک کنند و به ایشان و یارانشان ملحق شوند و شاهد ایام ظهور باشند.

ص: 155


1- .[1]سوره رعد آیه 29
2- . کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 باب 32 صفحه 330 حدیث 15
3- . كمال الدين و تمام النعمة مجلد 1 باب 25 صفحه 286 حدیث های 2 و3
4- . غیبت نعمانی باب 14 صفحه 274 حدیث 55 و بحارالانوار مجلد 52 باب 25 صفحه 235 حدیث 104
5- . کشف الاستار (حاجی نوری) صفحه 221 و الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحات 200 و 201

5. در حدیث هفتم آمده است: طُوبَى لِمَنْ شَهِدَ هَدْمَكَ مَعَ قَائِمِ أَهْلِ بَيْتِي(1)

6. در حدیث هشتم و نهم از غربت شیعه ی واقعی در آن عصر سخن رفته است و می فرمایند: فطوبی للغرباء(2)

در این احادیث آمده است خوشا به حال آن ها که در غیبت ثابت بمانند و یا فرمودند خوشا به حال کسانی که امام زمان را درک کنند مگر مقامی بالاتر از این هست که انسان آگاهانه خدمت امام زمانش برسد. خوشا به حال کسی که آن روزگار را درک کند و در فضایی که حضرت قائم نفس می کشند، نفس بکشد و در زمینی که حضرت قائم راه می روند،راه برود و خوشا به حال کسانی که در زمان غریبی زندگی کند که غریب الغربا است که یارانش نیز غریب هستند.

ثواب یاران و ثابتین در عصر غیبت و محدودیت

ثابتین و منتظرین در عصر غیبت، به عظمت حضرت ولی عصر به آن ها نیز عظمت و شکوه و ثواب می دهند و در این احادیث ثواب آن ها چنین آمده است:

1. خداوند در بهشت درختی دارد به نام طوبی که ریشه ی آن در خانه ی رسول خدا و حضرت امیرالمؤمنین است و از این درخت شاخه ای در خانه ی مؤمنین واقعی هست و این درخت رابط بین شیعیان و رسول خدا و حضرت امیرالمؤمنین است.

طُوبَى... شَجَرَةٌ فِي الْجَنَّةِ أَصْلُهَا فِي دَارِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ لَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي دَارِهِ غُصْنٌ مِنْ أَغْصَانِهَا(3)

2. ثابتین در غیبت را خداوند غلامان و کنیزان خود می داند و بندگان واقعی خود می داند. می فرمایند: عِبَادِي وَ إِمَائِي(4)

ص: 156


1- . غیبت شیخ طوسی فصل 3 صفحه 473 و بحارالانوار مجلد 97 باب 6 صفحه 433
2- . غیبت نعمانی صفحه 320 حدیث 1
3- . کمال الدین و تمام النعمة مجلد2 باب 33 صفحه 358 حدیث 55
4- . کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 باب 32 صفحه 330 حدیث 15

3. خداوند آن ها را عفو کرده و می آمرزد. حَقّاً مِنْكُمْ أَتَقَبَّلُ وَ عَنْكُمْ أَعْفُو وَ لَكُمْ أَغْفِر(1)4. به خاطر این عملشان خداوند باران رحمتش را به آن ها می فرستد. بِكُمْ أَسْقِي عِبَادِيَ الْغَيْث (2)

5. و بلاها را از آن ها دور می کند. أَدْفَعُ عَنْهُمُ الْبَلَاءَ(3) البته این جمله نیز از حضرت بقیة الله است که فرمودند: بِي يَدْفَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي(4) خداوند به وسیله ی من بلاها را از خانواده و اهلم و شیعیانم دور می سازد.

6. به خاطر این ها خداوند عذابش را از بقیه ی انسان ها برمی دارد. وَ لَوْلَاكُمْ لَأَنْزَلْتُ عَلَيْهِمْ عَذَابِي(5)

7. آیا مقامی بالاتر از این هست که انسان با خداوند و رسولش و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) دوست باشد. کدام رفیقی از این رفقا بهتر هستند. ثابتین در عصر غیبت را رسول خدا رفقای خودشان می دانند. ذَلِكَ مِنْ رُفَقَائِيَ(6) این ها در قیامت از رفقای من هستند.

8. آن ها به مقام ذَوِي مَوَدَّتِي(7) دوستی حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می رسند.

9. آن ها به مقام أَكْرَمُ أُمَّتِي(8) می رسند. به کرامت نفس در میان امت آن حضرت نائل می گردند؛ همان مقامی که نبی خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ (9) و به درجه «إِنَ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»(10) می رسند.

ص: 157


1- . همان.
2- . همان.
3- . همان.
4- . كمال الدين و تمام النعمة مجلد2 صفحه 441 باب 43 حدیث 12
5- . کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 باب 32 صفحه 330 حدیث 15
6- . کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 باب 25 صفحه 286 حدیث 2
7- . همان.
8- .[7]همان.
9- . تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 392 حدیث 28 و بحارالانوار مجلد 68 باب 92 صفحه 382 حدیث 17
10- . سوره حجرات آیه 13

10. آن ها صاحب سر می شوند و ایمان به بزرگ ترین سرهای خداوند در عصر غیبت که وجود ولی عصر باشد، می رسند. ما سری بالاتر از وجود حضرت بقیة الله نداریم آمَنْتُمْ بِسِرِّي وَ صَدَّقْتُمْ بِغَيْبِي(1)

11. خداوند به آن ها بشارت و مژده می دهد به بهترین ثواب ها از طرف خودش فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوَابِ مِنِّي(2)

12. این ها برگزیدگان از امت اسلامی و از ابرار و نیکوکاران مسیر عترت و عصمت و طهارت هستند. أُولَئِكَ خِيَارُ الْأُمَّةِ مَعَ أَبْرَارِ الْعِتْرَةِ(3)

2. در کمال الدین مجلد 1 باب 32 صفحه 330 حدیث 15 و ترجمه ی آن مجلد 1 صفحه 446 و بحارالانوار مجلد 52 باب 22 صفحه 145 حدیث 66 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ:

يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَغِيبُ عَنْهُمْ إِمَامُهُمْ فَيَا طُوبَى لِلثَّابِتِينَ عَلَى أَمْرِنَا فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ إِنَّ أَدْنَى مَا يَكُونُ لَهُمْ مِنَ الثَّوَابِ أَنْ يُنَادِيَهُمُ الْبَارِئُ جَلَّ جَلَالُهُ فَيَقُولَ عِبَادِي وَ إِمَائِي آمَنْتُمْ بِسِرِّي وَ صَدَّقْتُمْ بِغَيْبِي فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوَابِ مِنِّي فَأَنْتُمْ عِبَادِي وَ إِمَائِي حَقّاً مِنْكُمْ أَتَقَبَّلُ وَ عَنْكُمْ أَعْفُو وَ لَكُمْ أَغْفِرُ وَ بِكُمْ أَسْقِي عِبَادِيَ الْغَيْثَ وَ أَدْفَعُ عَنْهُمُ الْبَلَاءَ وَ لَوْلَاكُمْ لَأَنْزَلْتُ عَلَيْهِمْ عَذَابِي قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا أَفْضَلُ مَا يَسْتَعْمِلُهُ الْمُؤْمِنُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ قَالَ حِفْظُ اللِّسَانِ وَ لُزُومُ الْبَيْتِ.

جابر از امام پنجم، حضرت ابى جعفر، امام باقر(علیه السلام) روايت كرده است كه فرمودند: زمانى بر مردم می آيد كه امامشان از ایشان غايب می گردد. پس خوشا به كسانى كه بر امامت ما در آن زمان ثابت بمانند، كمتر ثواب آنان اين باشد كه بارى جل جلاله، ایشان را ندا داده، پس می فرمايد: ای بندگان و کنیزان من، به سرّم ايمان آورديد و به غيبم تصديق كرديد، بشارت باد شما را به ثواب نيك از طرف من، پس شمابندگان و كنيزان من هستید وبر من حق است از شما که [اعمالتان را] پذيرا شوم و از شما درگذرم و شما را بيامرزم و به شما

ص: 158


1- . کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 باب 32 صفحه 330 حدیث 15
2- . همان.
3- . غیبت شیخ طوسی فصل 8 صفحه 473 و بحارالانوار مجلد 52 باب 27 صفحه 332 حدیث 60

بندگانم را از باران سيراب كنم و بلا را از آن ها بگردانم و اگر شما نبوديد، هر آينه عذابم را بر آنان نازل مي كردم. جابر گويد: گفتم: يا ابن رسول اللّه(صلی الله علیه و آله)، بهترين چيزى كه مؤمن در آن زمان انجام می دهد، چيست؟ فرمودند: نگه داشتن زبان و ماندن در خانه.

3. در کمال الدین مجلد 1 باب 25 صفحه 286 حدیث 2 و ترجمه ی آن مجلد 1 باب 26 صفحه 403 حدیث 3، غیبت شیخ طوسی صفحه 456 و بحارالانوار مجلد 51 باب 1 صفحه 72 حدیث 14 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ، عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ، عَنْ أَبِي حَمْزَة،َ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: طُوبَى لِمَنْ أَدْرَكَ قَائِمَ أَهْلِ بَيْتِي وَ هُوَ يَأْتَمُّ بِهِ فِي غَيْبَتِهِ قَبْلَ قِيَامِهِ وَ يَتَوَلَّى أَوْلِيَاءَهُ وَ يُعَادِي أَعْدَاءَهُ ذَلِكَ مِنْ رُفَقَائِي وَ ذَوِي مَوَدَّتِي وَ أَكْرَمُ أُمَّتِي عَلَيَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

امام پنجم،حضرت باقر عليه السلام فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: خوشا به حال كسى كه قائم اهل بيتم را درك كند و در غيبت او پيش از ظهورش، به امامت او معتقد باشد و با دوستانش دوست باشد و با دشمنانش دشمن، او در روز قيامت از رفقاى من و طرف دوستى من و اكرم امت من می باشد.

4. در کمال الدین مجلد 1 صفحه 286 باب 25 حدیث 3 و ترجمه ی آن مجلد 1 باب 26 صفحه 403 حدیث 3 و بحارالانوار مجلد 51 باب 1 صفحه 72 حدیث 15 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو الْبَلْخِيُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: حَدَّثَنِي خَلَفُ بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ الْجَبَلِيِّۀ، عَنِ الْخَطَّابِ بْنِ مُصْعَبٍ، عَنْ سَدِير،ٍ عَن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): طُوبَى لِمَنْ أَدْرَكَ قَائِمَ أَهْلِ بَيْتِي وَ هُوَ مُقْتَدٍ بِهِ قَبْلَ قِيَامِهِ يَأْتَمُّ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى مِنْ قَبْلِهِ وَ يَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَدُوِّهِمْ أُولَئِكَ رُفَقَائِي وَ أَكْرَمُ أُمَّتِي عَلَيَّ.

امام ششم، حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: خوشا به حال كسى كه قائم اهل بيتم را درك كند درحالیکه پيش از ظهورش پيرو او بودهو به امامت او و ائمه هدايت پيش از او معتقد بوده و از دشمنانشان بيزار بوده، آنان رفيقان من و گرامى ترين امت منند.

ص: 159

5. در غیبت نعمانی باب 14 صفحه 274 حدیث 55 و بحارالانوار مجلد 52 باب 25 صفحه 235 حدیث 104 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) حَدَّثَ عَنْ أَشْيَاءَ تَكُونُ بَعْدَهُ إِلَى قِيَامِ الْقَائِمِ فَقَالَ الْحُسَيْنُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَتَى يُطَهِّرُ اللَّهُ الْأَرْضَ مِنَ الظَّالِمِينَ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ الْأَرْضَ مِنَ الظَّالِمِينَ حَتَّى يُسْفَكَ الدَّمُ الْحَرَامُ ثُمَّ ذَكَرَ أَمْرَ بَنِي أُمَيَّةَ وَ بَنِي الْعَبَّاسِ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ ثُمَّ قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بِخُرَاسَانَ وَ غَلَبَ عَلَى أَرْضِ كُوفَانَ وَ مُلْتَانَ وَ جَازَ جَزِيرَةَ بَنِي كَاوَانَ وَ قَامَ مِنَّا قَائِمٌ بِجِيلَانَ وَ أَجَابَتْهُ الْآبُرُ وَ الدَّيْلَمَانُ وَ ظَهَرَتْ لِوَلَدِي رَايَاتُ التُّرْكِ مُتَفَرِّقَاتٍ فِي الْأَقْطَارِ وَ الْجَنَبَاتِ وَ كَانُوا بَيْنَ هَنَاتٍ وَ هَنَاتٍ إِذَا خَرِبَتِ الْبَصْرَةُ وَ قَامَ أَمِيرُ الْإِمْرَةِ بِمِصْرَ فَحَكَى ع حِكَايَةً طَوِيلَةً ثُمَّ قَالَ إِذَا جُهِّزَتِ الْأُلُوفُ وَ صُفَّتِ الصُّفُوفُ وَ قَتَلَ الْكَبْشُ الْخَرُوفَ هُنَاكَ يَقُومُ الْآخِرُ وَ يَثُورُ الثَّائِرُ وَ يَهْلِكُ الْكَافِرُ ثُمَّ يَقُومُ الْقَائِمُ الْمَأْمُولُ وَ الْإِمَامُ الْمَجْهُولُ لَهُ الشَّرَفُ وَ الْفَضْلُ وَ هُوَ مِنْ وُلْدِكَ يَا حُسَيْنُ لَا ابْنَ مِثْلُهُ يَظْهَرُ بَيْنَ الرُّكْنَيْنِ فِي دَرِيسَيْنِ بَالِيَيْنِ يَظْهَرُ عَلَى الثَّقَلَيْنِ وَ لَا يَتْرُكُ فِي الْأَرْضِ دَمَيْنِ طُوبَى لِمَنْ أَدْرَك زَمَانَهُ وَ لَحِقَ أَوَانَهُ وَ شَهِدَ أَيَّامَهُ.

خبر داد ما را على بن احمد او گفت: حديث كرد ما را عبيداللَّه بن موسى علوى او گفت: حديث كرد ما را عبداللّه بن حمّاد انصارى او گفت: حديث كرد ما را ابراهيم بن عبيداللَّه بن علاء او گفت: حديث كرد مرا پدرم ازابى عبداللَّه جعفربن محمّد(علیه السلام) كه حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) از چيزهایى كه پس از آن حضرت تا قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پديد خواهد آمد فرمودند. پس امام حسين(علیه السلام) عرض كردند: يا اميرالمؤمنين(علیه السلام)، چه وقت خداوند زمين را از ستمكاران پاك خواهد كرد؟ اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمودند: خداوند زمين را از ستمكاران پاك نخواهد كرد تا آن كه خون حرام ريخته شود. سپس جريان كار بنى اميّه و بنى عبّاس را ضمن حديث مفصّلى بيان كردند سپس فرمودند: همان كه قائم در خراسان قيام كرد و بر كوفان و ملتان مسلّط شد و از جزيره ی بنى كاوان گذشت و قائمى از ما در گيلان قيام كرد و آبر و ديلمان او را اجابت كردند و فرزندان مرا پرچم هاى ترك كه در اطراف و اكناف پراكنده باشند ظاهر گرديد آناندر ميان اين گير و دارها باشند و هنگامى كه بصره ويران شود و امير اميران در مصر قيام كند. پس آن حضرت داستان درازى نقل كردند؛ سپس فرمودند: هنگامى كه هزاران نفر آماده شوند و صف ها آراسته شود و قوچ نر كشته شود،

ص: 160

آنجاست كه آخرى به پاخيزد و فتنه انگيز آشوب كند و كافر هلاك گردد، سپس قائمى كه در آرزويش باشند و امامى كه ناشناخته باشد و شرافت و فضيلت از آن او است، قيام كند و او از فرزندان تو است اى حسين. فرزند بى مانندى در ميان دو ركن ظاهر شود، در دو جامه ی پوسيده بر جنّ و انس پيروز گردد و زمينى را بدون كشت نگذارد، خوشا آن كه زمانش را درك كند و به آن وقت برسد و آن روزگار بيند.

6. در کشف الاستار (حاجی نوری) صفحه 221 به نقل از غیبت فضل بن شاذان و کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحات 200 و 201 آمده است:

طُوبَى لِمَنْ أَدْرَك زَمَانَهُ وَ لَحِقَ أَوَانَهُ وَ شَهِدَ أَيَّامَهُ

عن عليّ عليه السلام قال في حديث آخره: ثمّ يقع التدابر و الاختلاف بين امراء العرب و العجم فلا يزالون يختلفون إلى أن يصير الأمر إلى رجل من ولد أبي سفيان ...ثمّ يظهر امیر الأمرة و قاتل الكفرة السلطان المأمول الذي تحير في غيبته العقول و هو التاسع من ولدك يا حسين يظهر بين الركنين يظهر على الثقلين و لا يترك في الأرض الأدنين، طوبى للمؤمنين الذين أدركوا زمانه و لحقوا أوانه و شهدوا أيّامه و لاقوا أقوامه.

7. در غیبت شیخ طوسی فصل 8 صفحه 473 و بحارالانوار مجلد 52 باب 27 صفحه 332 حدیث 60 آمده است:

الْفَضْلُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُسْلِيِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي حَدِيثٍ لَهُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى مَسْجِدِ الْكُوفَةِ وَ كَانَ مَبْنِيّاً بِخَزَفٍ وَ دِنَانٍ وَ طِينٍ فَقَالَ وَيْلٌ لِمَن هَدَمَكَ وَ وَيْلٌ لِمَنْ سَهَّلَ هَدْمَكَ وَ وَيْلٌ لِبَانِيكَ بِالْمَطْبُوخِ الْمُغَيِّرِ قِبْلَةَ نُوحٍ طُوبَى لِمَنْ شَهِدَ هَدْمَكَ مَعَ قَائِمِ أَهْلِ بَيْتِي أُولَئِكَ خِيَارُ الْأُمَّةِ مَعَ أَبْرَارِ الْعِتْرَةِ.

اصبغ بن نباته گفته است: اميرالمؤمنين(علیه السلام) در ضمن حدیثی [اخبار آخرالزمان را] بیان فرمودند تا اینکه فرمایش ایشان منتهی شد به مسجد کوفه که با سفال و آجر و گل ساخته شده بود، فرمودند: وای بر کسی که تو را خراب کند و وای بر کسی که خراب شدن تو را سبک بشمرد و وای بر کسی که تو را با گل پخته ساخته و قبله نوح را تغییر می دهد.خوشا به حال کسی که همراه قائم اهل بیت من، شاهد تخریب تو [جهت بازسازی و سالم سازی] باشد،آن ها برگزیدگان این امت اند که همراه نیکوکاران عترت هستند.

ص: 161

8. در غیبت نعمانی صفحه 320 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 52 باب 27 صفحه 366 حدیث 147 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ بْنِ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَن التَّيْمُلِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَخَوَايَ مُحَمَّدٌ وَ أَحْمَدُ ابْنَا الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِمَا عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ وَ عَنْ جُمَيْعٍ الْكُنَاسِيِ جَمِيعاً عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ كَامِلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ دَعَا النَّاسَ إِلَى أَمْرٍ جَدِيدٍ كَمَا دَعَا إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِيباً وَ سَيَعُودُ غَرِيباً كَمَا بَدَأَ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاء.

ابوبصیر از کامل و او از امام باقر(علیه السلام) روایت کرده است که فرمودند: قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما چون قیام کند، مردم را به امر نوینی دعوت خواهد کرد همان گونه که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دعوت فرمودند. اسلام ابتدا غریبانه آغاز شد و در انتها، همان طور که شروع شد غریب خواهد گردید و خوشا به حال غریبان [آخرالزمان].

9. در کمال الدین مجلد 1 باب 20 صفحه 200 حدیث 45 و ترجمه ی آن مجلد 1 باب 19 صفحه 306 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْبَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ بْنِ يُوسُفَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ يُونُسَ بْنِ بُكَيْرٍ عَنِ الْمَسْعُودِيِّ عَنْ نُفَيْلِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ جَدَّهُ سَعِيدَ بْنَ زَيْدٍ سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ أَبِيهِ زَيْدِ بْنِ عَمْرٍو فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ أَبِي زَيْدَ بْنَ عَمْرٍو كَانَ كَمَا رَأَيْتَ وَ كَمَا بَلَغَكَ فَلَوْ أَدْرَكَكَ كَانَ آمَنَ بِكَ فَأَسْتَغْفِرُ لَهُ قَالَ نَعَمْ فَاسْتَغْفِرْ لَهُ وَ قَالَ إِنَّهُ يَجِي ءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أُمَّةً وَحْدَهُ وَ كَانَ فِيمَا ذَكَرُوا أَنَّهُ يَطْلُبُ الدِّينَ فَمَاتَ وَ هُوَ فِي طَلَبِهِ ...

قال مصنف هذا الكتاب رحمه الله حال النبي ص قبل النبوة حال قائمنا و صاحب زماننا ع في وقتنا هذا و ذلك أنه لم يعرف خبر النبي ص في ذلك الوقت إلا الأحبار و الرهبان و الذين قد انتهى إليهم العلم به فكان الإسلام غريبا فيهم و كان الواحد منهم إذا سأل الله تبارك و تعالى بتعجيل فرج نبيه و إظهار أمره سخر منه أهل الجهل و الضلال و قالوا له متى يخرج هذا النبي الذي تزعمون أنه نبي السيف و أن دعوته تبلغ المشرق و المغرب و أنه ينقاد له ملوك الأرض كما يقول الجهال لنا في وقتنا هذا متى يخرج هذا المهدي الذي تزعمون أنه لا بد من خروجه و ظهوره و ينكره قوم و يقر به آخرون وَ قَدْ قَالَ النَّبِيُّ ص إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِيباً وَ سَيَعُودُ غَرِيباً كَمَا بَدَأَ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ ...فقد عاد الإسلام كما قال(علیه السلام) غريبا في هذا الزمان كما بدأ و سيقوى بظهور ولي الله و حجته كما قوي بظهور نبي الله و رسوله و تقر بذلك أعين المنتظرين له و القائلين بإمامته كما قرت أعين المنتظرين لرسول الله و العارفين به بعد ظهوره و إن الله عز و جل لينجز لأوليائه ما وعدهم و يعلي كلمته و يتم نوره «وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون»

ص: 162

نفيل بن هشام از پدرش باز گفته كه جدش سعيد بن زيد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) راجع به پدرش زيد بن عمرو پرسش كرد، عرض كرد: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) پدرم زيد بن عمرو چنان بوده كه شما خودتان ديديد و اخبارش به شما رسيده و اگر توفيق درك حضور شما را يافته بود به شما ايمان مى آورد،آیا من براى او آمرزش بخواهم؟ فرمود: آرى و براى او استغفار كرد و فرمود: در روز قيامت يك امت مخصوص آيد و گفته اند كه او در جستجوى دين بود و در حال جستجو از دنيا رفت.

مصنف اين كتاب گويد: حال پيغمبر(صلی الله علیه و آله) پيش از اظهار نبوت، همان حال امام قائم ما و صاحب­ زمان ما(علیه السلام) بوده در اين زمان ما، براى آنكه در تاريخ، خبر ظهور پيغمبر را جز عده معدودى از دانشمندان يهود و نصارى كه بوسيله پيغمبران و كتب سابقه، علم به بعثت او داشتند، كسى ديگر نمی دانست و اسلام آينده در ميان آنها و در دست آنها غريب بود وقتى يكى از آن ها از خداى تبارك و تعالى، تعجيل فرج و ظهور پيغمبر را درخواست مي كرد، جاهلان و گمراهان او را مسخره مي كردند و می گفتند: آخر ديگر كى اين پيغمبرى كه شما عقيده داريد ظاهر مى شود و دست به شمشير مي برد و دعوتش به مشرق و مغرب می رسد و پادشاهان روى زمين مطيع او می شوند، چنانچه امروزه جهال به ما می گويند كى اين مهدى كه شما به او معتقديد و می گوئيد بايد خارج شود و ظهور كند، بيرون مى آيد؟ دسته ایى به وجود او اعتراف دارند و دسته ديگر انكار می كنند، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرموده است: اسلام غريب آغاز شد و به غريبى برگردد، خوشا به حال غريبان. اسلام در اين روزگار به همان حالى برگشته است كه او فرمود و به زودى بوسيله ظهور ولى و حجت خدا، نيرومند شود چنانچه به ظهور پيغمبر خدا و رسولش نيرومند شد و بدين وسيله ديده منتظرانش روشن گردد و معتقدين به امامتش خوشدل شوند، چنانچه چشم منتظران رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و عارفان وى، بعد از ظهورش روشن شدو به راستى خداى عز و جل به وعده ایى كه به دوستانش داده وفا كند و كلمه آنان را برترى دهد و نور هدايتش را كامل كند (و اگر چه مشركين را بد آيد).

ص: 163

171. قدرت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله الاعظم

اشاره

171. قدرت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وهبی» است و این ها کتاب ناطق خداوند هستند

سوره رعد آیه 31

وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَميعاً أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَميعاً وَ لا يَزالُ الَّذينَ كَفَرُوا تُصيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَريباً مِنْ دارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْميعاد

اگر قرآنی بود که کوه ها بدان به جنبش می آمدند، یا به وسیله آن زمین پاره پاره می گشت، یا به وسیله آن با مردگان سخن گفته می شد [باز هم این کافران لجوج، ایمان نمی آوردند]، بلکه همه ی کارها از آن خداست.پس آیا آنان که ایمان آورده اند، ندانسته اند که اگر خدا می خواست همه ی مردم را هدایت می کرد؟ و کافران را پیوسته به کیفر آنچه که انجام دادند، حادثه ایی کوبنده و بسیار سخت می رسد یا آن حادثه در نزدیکی خانه هایشان فرود می آید تا آن گاه که وعده ی خدا فرا رسد؛ بی تردید خدا خلف وعده نمی کند.

قدرت وهبی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که قرآن ناطق خداوند هستند.

اگر در عالم، قرآنی وجود داشته باشد که در اثر تلاوت آن کوه ها به حرکت درآیند و یا زمین شکافته شود و یا بر مردگان بخوانند و زنده شوند، همین قرآن است.در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 609، اصول کافی مجلد1 صفحه 226 حدیث 7 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 261 حدیث 5593 و بحارالانوار مجلد 14 باب 9 صفحه 112 حدیث 4 آمده است:

... وَ قَدْ وَرِثْنَا نَحْنُ هَذَا الْقُرْآنَ الَّذِي فِيهِ مَا تُسَيَّرُ بِهِ الْجِبَالُ وَ تُقَطَّعُ بِهِ الْبُلْدَانُ وَ تُحْيَا بِهِ الْمَوْتَى ...

ص: 164

تنزیل آیه همین کلام الله مجید مکتوب است اما تأویل آن، قرآن ناطقی است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از آن دو با عبارت کتاب الله و عترتی یاد کردند که هر دو این قدرت وهبی را دارند کوه ها را حرکت دهند و یا با یک توجه زمین را بشکافند و همچنین با یک نظر مرده را زنده کنند.

به ذره گرنظر لطف بوتراب کند *** به آسمان رود و حکم آفتاب کند

حضرت امام صادق(علیه السلام) با نفس قدسی خود به شخص دیگر دستور دادند و او مرده را زنده کرد.

در بحارالانوار مجلد 47 باب 5 صفحه 79 حدیث 61 آمده است:

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَدَخَلَتْ عَلَيْهِ امْرَأَةٌ فَذَكَرَتْ أَنَّهَا تَرَكَتِ ابْنَهَا بِالْمِلْحَفَةِ عَلَى وَجْهِهِ مَيِّتاً قَالَ لَهَا لَعَلَّهُ لَمْ يَمُتْ فَقُومِي فَاذْهَبِي إِلَى بَيْتِكِ وَ اغْتَسِلِي وَ صَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ ادْعِي وَ قُولِي يَا مَنْ وَهَبَهُ لِي وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً جَدِّدْ لِي هِبَتَهُ ثُمَّ حَرِّكِيهِ وَ لَا تُخْبِرِي بِذَلِكِ أَحَداً قَالَ فَفَعَلَتْ فَجَاءَتْ فَحَرَّكَتْهُ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَكَى.

جمیل بن دراج می گوید که در محضر امام صادق(علیه السلام) بودم. زنی پریشان حال وارد شد و عرض کرد: فرزندم از دنیا رفت. پارچه ای روی او کشیدم و خدمت شما رسیدم تا مرا یاری بفرمایید. حضرت فرمودند: شاید فرزندت نمرده است. اکنون برخیز و به منزلت برو. غسل کن و دو رکعت نماز گزار و خدا را با این کلمات بخوان: «یا من وهبه لی و لو یکن شیئًا جدّد لی هبته» ای خدایی که این فرزند را به من دادی پس از آن که فرزندی نداشتم،از تو می خواهم بر من منت بگذاری و فرزندم را به من برگردانی.

سپس فرزندت را حرکت می دهی. این مطلب را هرگز به کسی بازگو مکن. زن به خانه اش آمد و هرچه حضرت فرموده بودند، انجام داد،پس فرزندش را تکان داد، در این هنگام [ناگهان فرزندش زنده شد در حالی که] به گریه افتاد.

ص: 165

172. متأسفانه عده ای از امت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) منکر می شوند

172. متأسفانه عده ای از امت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) منکر می شوند بعضی از آیات را که در شأن امیرالمؤمنین و ائمّه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام) است

سوره رعد آیه 36

وَ الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَ إِلَيْهِ مَآبِ

و کسانی که کتاب آسمانی به آنان عطاکردیم از آنچه برتو نازل شده است،خوشحالند و برخی از گروه ها[از اهل کتاب] بخشی از آن را منکرند، بگو: من فرمان یافته ام که خدای یکتا را بپرستم و شریکی برای او قرار ندهم، تنها به سوی او دعوت می کنم و بازگشتم فقط به سوی اوست.

1. در تفسير قمي مجلد 1 صفحه366 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 262 حدیث 5600 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ فِي قَوْلِهِ «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ» فَرِحُوا بِكِتَابِ اللَّهِ إِذَا تُلِيَ عَلَيْهِمْ- وَ إِذَا تَلَوْهُ تُفِيضُ أَعْيُنُهُمْ دَمْعاً مِنَ الْفَزَعِ وَ الْحَزَنِ- وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) و هي في قراءة ابن مسعود «و الذي أنزلنا إليك الكتاب هو الحق و من يؤمن به» أي علي بن أبي طالب يؤمن به «وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ» أنكروا من تأويل ما أنزله في علي و آل محمد(صلی الله علیه و آله) و آمنوا ببعضه- فأما المشركون فأنكروه كله أوله و آخره- و أنكروا أن محمدا رسول الله.

در روایت ابی الجارود درباره فرموده خداوند متعال (و کسانی که کتاب آسمانی به آنان عطا کردیم از آنچه برتو نازل شده است، خوشحالند) روایت هنگامی که کتاب خدا بر ایشان خوانده شد، به کتاب خدا خوشحال شدند- و هنگامی که آن را خواندند دیده هایشان از ترس و حزن، لبریز از اشک می گشت - و او علی بن ابی طالب(علیه

السلام) است و این درقرائت ابن مسعود این است «وکسی که کتاب را به او نازل کردیم، او حق است و کسی که به آن ایمان

ص: 166

می آورد» یعنی علی بن ابی طالب(علیه السلام) است که به کتاب ایمان می آورد (و برخی از گروه ها بخشی از آن را منکرند) بخشی از تأویل آنچه که خداوند درباره علی(علیه السلام) و محمد(صلی الله علیه و آله) نازل کرده است را، انکار کردند و به بعضی از آن ایمان آوردند- پس مشرکان تمام کتاب را از اول و آخرش را انکار کردند- و انکار کردند که محمد(صلی الله علیه و آله) فرستاده خداست.

2. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 613 آمده است:

و از حدیث حضرت ابی جعفر امام باقر(علیه السلام) مستفاد می شود که مراد از (وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ) این است که بعضی از امت پیامبر هستند که انکار می کنند بعضی از قرآن را که تأویل آن در شأن حضرت مرتضی علی و آل محمد نازل شده باشد عبارة الحدیث هکذا: و من ینکر بعضه ای انکر و آمن تأویله ما انزل فی علی و آل محمد و آمنوا ببعضها فاما المشرکون فانکروه کلّه اوله و آخره و انکروا آل محمد رسول الله.

ص: 167

173. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک ترین ذریه رسول خدا

173. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک ترین ذریه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است که به خاطر این قرابت با او دشمنی و عداوت می شود، همان طور که با همه ی امامان چنین کردند

سوره رعد آیه 38

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتاب

همانا پیش از تو پیامبرانی را فرستادیم، و برای آنان همسران و فرزندانی قرار دادیم و هیچ پیامبری را نسزد که معجزه ایی بیاورد مگر به فرمان خدا، برای هر زمانی برنامه مقدر شده ای [ثبت] است.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 214 حدیث 2234، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 264 حدیث 5606 و بحارالانوار مجلد 25 باب 7 صفحه 219 حدیث 18 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ شُعَيْبٍ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ: نَحْنُ ذُرِّيَّةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا أَدْرِي عَلَى مَا يُعَادُونَنَا إِلَّا لِقَرَابَتِنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله).

امام معصوم(علیه السلام) فرمودند: ما ذریه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستیم، به خدا سوگند نمی دانم چرا با دشمنی می کنند مگر برای قرابت ما با رسول خدا(صلی الله علیه و آله).

2. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 214 حدیث 2232، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 264 حدیث 5406 و بحارالانوار مجلد 25 باب 7 صفحه 219 حدیث 16 آمده است:

عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: أَشْهَدُ عَلَى أَبِي أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ مَا بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يُغْبَطَ أَوْ يَرَى مَا تَقَرُّ بِهِ عَيْنُهُ إِلَّا أَنْ يَبْلُغَ نَفْسُهُ هَذِهِ وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ قَالَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً» فَنَحْنُ ذُرِّيَّةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله).

ص: 168

حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: من شهادت می دهم که پدرم فرمودند: میان هیچ یک از شیعیان ما و آنچه خدا به وسیله ی آن چشم او را روشن می کند و دیگران بر آن حسرت می برند، فاصله ای نیست مگر این که جانش به اینجا برسد و حضرت با دستشان به گلویشان اشاره کردند. خداوند عزوجل در کتاب خود، قرآن فرمود: (همانا پیش از تو پیامبرانی را فرستادیم، و برای آنان همسران و فرزندانی قرار دادیم) پس ما اهل بیت رسالت ذریه ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستیم.

3. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 214 حدیث 52، بحارالانوار مجلد 24 باب 63 صفحه 265 حدیث 27 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 264 حدیث 5603 آمده است:

عَنْ بَشيِرِ الدهان عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا آتَى اللَّهُ أَحَداً مِنَ الْمُرْسَلِينَ شَيْئاً إِلَّا وَ قَدْ آتَاهُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَ قَدْ آتَى اللَّهُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) كَمَا آتَى الْمُرْسَلِينَ مِنْ قَبْلِهُ ثُمَّ تَلَا هَذِه الآيَة «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً».

حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: خداوند چیزی را به پیامبران نداد مگر آن که همان را به حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) دادند و خداوند به ایشان [امتیازاتی] دادند که همان طورکه به دیگر فرستادگان پیش از ایشان دادند. سپس امام این آیه را تلاوت فرمودند (همانا پیش از تو پیامبرانی را فرستادیم، و برای آنان همسران و فرزندانی قرار دادیم).

4. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 213 حدیث 51، بحارالانوار مجلد 25 باب 7 صفحه 218 حدیث 14، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 268 حدیث 5602 و تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 509 حدیث 148 آمده است:

عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ الْحَمْدُ الَّذي قَدَحَ عَنهُ [عِندَ] آل عُمَر [فَقالَ:] كَانَ فِي بَيْتِ حَفْصَةَ فَيَأْتِيهِ النَّاسُ وُفُوداً وَ لَا يُعَابُ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ وَ لَا يُقَبَّحُ عَلَيْهِمْ وَ إِنَّ أَقْوَاماً يَأْتُونَّا صِلَةً لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَيَأْتُونَّا خَائِفِينَ مُسْتَخْفِينَ يُعَابُ ذَلِكَ وَ يُقَبَّحُ عَلَيْهِمْ وَ لَقَدْ قَالَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً» فَمَا كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِلَّا كَأَحَدِ أُولَئِكَ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ أَزْوَاجاً وَ جَعَلَ لَهُ ذُرِّيَّةً ثُمَّ لَمْ يُسْلِمْ مَعَ أَحَدٍ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ مَنْ أَسْلَمَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ أَكْرَمَ اللَّهُ بِذَلِكَ رَسُولَهُ(صلی الله علیه و آله).

معاویه بن وهب گفت: از امام(علیه السلام) شنیدم که می فرمود: سپاس خدایی که از او رد کرد نزد آل عمر پس فرمود: در خانه حفصه بود پس مردم به دیدن او می آمدند و کسی به آن ها عیبنمی گرفت و این کار را بد نمی شمرداما مردم به واسطه احترام به پیغمبر نزد ما می آیند درحالی که

ص: 169

ترسان هستند و این کار را مخفیانه انجام می دهند و به خاطر این کار بر آنها عیب می گیرند و کار آنها را زشت می شمارند و هرآینه خداوند در قرآن می فرمایند (همانا پیش از تو پیامبرانی را فرستادیم، و برای آنان همسران و فرزندانی قرار دادیم) حدیث پس نیست برای رسول خدا مگر مانند یکی از انبیاء [گذشته] که خداوند برای او نیز همسران و ذریه قرار داده است بااینکه به هیچ کدام از پیامبران ایمان نیاوردند به آن اندازه که به پیامبر ما از اهل بیتش ایمان آوردند، این امتیاز را به پیغمبر ما بخشید.

5. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 214 حدیث 54، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 264 حدیث 5605 و بحارالانوار مجلد مجلد 25 باب 7 صفحه 219 حدیث 17 آمده است:

عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) خَلَقَ اللَّهُ الْخَلْقَ قِسْمَيْنِ فَأَلْقَى قِسْماً وَ أَمْسَكَ قِسْماً ثُمَّ قَسَمَ ذَلِكَ الْقِسْمَ عَلَى ثَلَاثَةِ أَثْلَاثٍ فَأَلْقَى أَوْ أَلْقَى ثُلُثَيْنِ وَ أَمْسَكَ ثُلُثاً ثُمَّ اخْتَارَ مِنْ ذَلِكَ الثُّلُثِ قُرَيْشاً ثُمَّ اخْتَارَ مِنْ قُرَيْشٍ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ثُمَّ اخْتَارَ مِنْ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَنَحْنُ ذُرِّيَّتُهُ فَإِنْ قَالَ النَّاسُ لَمْ يَكُنْ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ذُرِّيَّةٌ جَحَدُوا وَ لَقَدْ قَالَ اللَّهُ «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً» فَنَحْنُ ذُرِّيَّتُهُ قَالَ فَقُلْتُ أَنَا أَشْهَدُ أَنَّكُمْ ذُرِّيَّتُهُ ثُمَّ قُلْتُ لَهُ ادْعُ اللَّهَ لِي جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَدَعَا لِي ذَلِكَ قَالَ وَ قَبَّلْتُ بَاطِنَ يَدِهِ.

ص: 170

174. ازدواج حضرت مسیح امروز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصداق

اشاره

174. ازدواج حضرت مسیح امروز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصداق «و من عنده علم الكتاب» است

سوره رعد آيه 43

وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ

كافران مى گويند كه تو پيامبر نيستى، بگو كافى است گواه و شاهد بودن خداوند ميان من و شما و(شاهد و گواه) بودن كسى كه«علم الكتاب»، علم همه كتب آسمانى، در نزد اوست.

1. در كتاب بحار الانوار مجلد 23 صفحه 191، آمده است:

عن الصادق(علیه السلام) فى قوله: «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ» قال: ايانا عنى و على اولنا و افضلنا و خيرنا بعد النبى(صلی الله علیه و آله).

از امام صادق(علیه السلام) در تفسير كلام خدا: «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ» فرمود: مقصود ما هستيم و البته على بن ابى طالب(علیه السلام) اولين نفر آن ها و افضل و شايسته ترين ما بعد رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) است.

2. در مجمع البيان مجلد 6 صفحه 301، آمده است:

عن ابى جعفر و ابى عبداللّه(علیهم السلام) ان المراد به على بن ابى طالب(علیه السلام) و ائمة الهدى(علیهم السلام).

از امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) روايت شده كه مراد از «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ»، على بن ابى طالب(علیه السلام) و امامان و رهبران هدايت هستند.

3. باز در كتاب مجمع البيان مجلد 6 صفحه 301، آمده است:عن عبداللّه بن كثير، عن الصادق(علیه السلام) انه وضع يده على صدره ثم قال: عندنا واللّه علم الكتاب كلا.

از عبداللّه بن كثير از امام صادق(علیه السلام) روايت شده كه حضرت دست بر سينه خود گذاشت و فرمود: قسم به خدا كه تمامى علم كتاب نزد ما اهل بيت است.

ص: 171

4. و فى المعانى باسناده عن خلف بن عطيه العوفى عن ابى سعيد الخدرى قال:

سالت رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) عن قول اللّه جل ثناوه: «قال الذى عنده علم من الكتاب(1)» قال: ذاك وصى اخى سليمان بن داوود فقلت له: يا رسول اللّه، فقول اللّه: «قُلْ كَفى بِاللّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ» قال: ذاك اخى على بن ابى طالب(علیه السلام).

در معانى به سند خود از خلف بن عطيه عوفى از ابى سعيد خدرى روايت كرده كه گفت: من از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از معناى گفتار خداى عزوجل كه فرموده: «قال الذى عِنْدَهُ عِلْمُ من الكِتابِ»، پرسش نمودم، فرمود: او جانشين برادرم سليمان ابن داوود بود، گفتم: يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله)، در آيه «قُلْ كَفى بِاللّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ»منظور كيست؟ فرمود: او بردارم على بن ابى طالب(علیه السلام) است.

پس، مصداق واقعى «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ» كه خداوند علوم مختلف قرآنى را در آن ها قرار داده است و علوم اولين و آخرين در آن هاست، چهارده معصوم هستند و در حال حاضر، مصداق اين آيه، وجود اقدس حضرت قائم آل محمّد(عج) است.

وصی و جانشین رسول خدا باید دارای علم کتاب باشد

در این دو آیه ی اول سوره ی رعد 43 که می فرمایند و من عنده علم الکتاب کسی که همه ی علم کتاب در نزد اوست و او حامل کلیه ی علم الکتاب است و آیه ی 40 سوره ی نمل که می فرماید: قال الذی عنده علمٌ من الکتاب گفت کسی که در نزد او مقداری از علم کتاب بود. دقت کنید آیه­ دوم عاصف بن برخیا است که مقداری از علم کتاب را داشته است. در همین آیه خداوند می فرمایند که عاصف بن برخیا مقداری از علم کتاب را می دانسته است لذا در یک چشم برهم زدن تخت ملکه بلقیس را از یمن در بیت المقدس حاضر کرده است أنا تراتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک فلما راه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی و او با داشتن مقداری از علم کتاب تخت ملکه بلقیس را در طرفة العینی حاضر کرد. حال در نظر بگیرید حضرت امیرالمؤمنین علی و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر اعلی حضرت حجة بن الحسن العسکری که دارای علم کل کتاب هستند دارای چه قدرت و مقامی می باشند که زبان ما از بیانش قاصر و قلم ما از نوشتنشکوتاه و

ص: 172


1- . سوره نمل، آیه 40

عاجز است. به هر حال خداوند قرآن را فرستاده است تا بشریت از آن استفاده کنند. در آن تدبر و تفکر نمایند. منتها فرموده است لا یعلم تأویله الا الله و الراسخون فی العلم نمی دانند تأویل قرآن را مگر خداوند و راسخون در علم که این علم نزد همان و من عنده علم الکتاب است. تأویل قرآن را بعد از رسول خدا حضرت امیرالمؤمنین و بقیه ی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) می دانند در حال حاضر وجود اقدس اعلی حضرت صاحب الزمان هستند که عالم به قرآنند که قرآن می فرماید و کل شیء احصیناه فی امام مبین(1) علم همه چیز را خداوند در امام مبین که حضرت امیرالمؤمنین باشد قرار داده است. لذا خداوند و ایشان آن را به فرزندانشان به اذن الله سپرده است و ایشان دارای علم کتاب هستند یعنی لا رطب و لا یابس ال فی کتاب مبین(2) علم الکتاب یعنی همین یعنی خداوند علم هستی را در ایشان قرار داده است و ایشان خزان العلم خداوند هستند. هرکس بخواهد از کتاب استفاده کند باید به ایشان و در حال حاضر به حضرت بقیة الله نزدیک شود.

5. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه367 و بصائرالدرجات صفحه 216 حدیث 19 و الف آیات صفحه 165و تفسیر صافی آمده است:

فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ(3) هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ سُئِلَ عَنِ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ(4) أَعْلَمُ- أَمِ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ فَقَالَ مَا كَانَ عِلْمُ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ عِنْدَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ إِلَّا بِقَدْرِ مَا تَأْخُذُ الْبَعُوضَةُ بِجَنَاحِهَا مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ، فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَلَا إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي هَبَطَ بِهِ آدَمُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ جَمِيعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِيُّونَ- إِلَى خَاتَمِ النَّبِيِّينَ فِي عِتْرَةِ خَاتَمِ النَّبِيِّين

در تفسیر قمی از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که آن حضرت فرمودند: مقصود آیه وَ مَن عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ حضرت علی بن ابی طالب است. از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد از این که آیه کسی که عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ علمی از کتاب نزد اوست اعلم است یا وَ مَن عِنْدَهُ عِلْمُالْكِتابِ کسی که علم کتاب (کلاً) نزد اوست؟ حضرت فرمودند: کسی که عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ علمی از کتاب

ص: 173


1- . سوره یس، آیه 12
2- . سوره انعام، آیه 59 یا 69
3- .[3] سوره رعد آیه 43
4- .[4] سوره نمل آیه 40

(قسمتی از علم الکتاب) نزد اوست علمش به اندازه ی کسی نیست که علم کتاب (کلاً) نزد اوست وَ مَن عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ. کسی که قسمتی از علم کتاب در نزد اوست علم او در مقایسه با کسی که علم کتاب در نزد اوست علمش به اندازه ی پشه ای است که بال های خودش را در آب دریا زده باشد و بال هایش تر شده باشد اما کسی که علم کتاب در نزد اوست او دریا یا اقیانوس است.

همان طور که ملاحظه می فرمایید عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ این علم همانند پر مگسی است به یک اقیانوس زده شود اما وَ مَن عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ علم اقیانوس است.

و حضرت امیرالمؤمنین فرمودند: علمی که با آن آدم از آسمان به زمین هبوط کرد و علمی که نزد همه ی انبیا تا حضرت رسول خاتم بود همه ی آن یک جا در وجود عترت و اهل بیت رسول خدا نیز وجود دارد.

طبق این حدیث امروز علم امام زمان همان وَ مَن عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ است که علوم اولین و آخرین است از علمی که به حضرت آدم داده شد است تا علم حضرت خاتم به زبان دیگر خداوند در قرآن می فرمایند َ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ(1) هیچ تر و خشکی نیست مگر این که علمش در کتاب است و آن علم در وجود حضرت بقیة الله الاعظم است که فرمودند: وَ مَن عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ

6. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 221 حدیث 78، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 303، بحارالانوار مجلد 9 صفحه 82 و 83 و صافی مجلد 1 صفحه 880 آمده است:

عن عبد الله بن عجلان عن أبي جعفر(علیه السلام) قال سألته عن قوله «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ- وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» فقال: نزلت في علي بعد رسول الله ص و في الأئمة بعده و علي عنده علم الكتاب.

حضرت امام باقر فرمودند: این آیه در شأن حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بعد از رسول خدا و درباره امامان بعد از آن حضرت نازل شده است.

بالاترین منقبت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) این آیه است.7. در احتجاج طبرسی مجلد 1 صفحه 232 (احتجاج بر ناکثین) و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 880 (ج 3؛77) آمده است:

ص: 174


1- . سوره انعام آیه 59

سأل رجل عليّ بن أبي طالب صلوات اللَّه عليه عن أفضل منقبة له فقرأ الآية و قال إيّاي عني بمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ.

از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) درباره ی بالاترین منقبت آن حضرت سؤال شد. حضرت فرمودند: و کسی که علم الکتاب در نزد اوست من هستم.

این منقبت برای همه ی ائمه و در حال حاضر برای حضرت بقیة الله الاعظم است.

8. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 236 (220) حدیث 77، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 880، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 303 و بحارالانوار مجلد 9 صفحه 82 و 83 آمده است:

عن عبد الله بن عطاء قال قلت لأبي جعفر ع: هذا ابن عبد الله بن سلام [بن عمران] يزعم أن أباه الذي يقول الله: «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ- وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» قال: كذب هو علي بن أبي طالب(علیه السلام).

محمدبن مسعود عیاشی نقل می کند که از امام باقر(علیه السلام) سؤال شد که پسر عبدالله بن سلام گمان می کند که در آیه منظور پدر اوست. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: او دروغ می گوید بلکه مقصود آیه حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.

9. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 236 حدیث 80، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 82 و 83 و بصائرالدرجات صفحه 216 حدیث 18 آمده است:

... عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ قَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ إِنَّهُ عَالِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ بَعْدَ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله).

از امام باقر روایت شده است که فرمودند: آیه ی شریفه در مورد حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است که او عالم ترین مردم این امت بعد از رسول خداست.

ص: 175

175. صراط العزیزالحمید یا راهی که خلق را به خالق راهنمایی می کند ائمه ی

اشاره

175. صراط العزیزالحمید یا راهی که خلق را به خالق راهنمایی می کند ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله الاعظم هستند

سوره ابراهیم آیه 1

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ. الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزيزِ الْحَميد

به نام خداوند بخشنده ی مهربان الر کتابی است که ما به تو نازل کردیم تا مردم را به امر خداوندشان از تاریکی و ظلمت بیرون آوری و به عالم نور برسانی و به صراط عزیز حمید راهنمایی و رهسپار سازی.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 343 (ج 1ص 367) آمده است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ يعني من الكفر إلى الإيمان إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ و الصراط الطريق الواضح و إمامة الأئمة(علیه السلام)

کتابی به تو ای محمد نازل شده است تا مردم را از تاریک ها به سوی نور به اذن پروردگار خارج کنی یعنی از کفر به سوی ایمان و به سوی صراط عزیز حمید واضح و امامت امامان (دوازده امام) ببری.

2. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 622 آمده است:

الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ أی هو کتاب انزلناه یعنی قسم به پیغمبر آخرالزمان که قرآن کتابی است که فروفرستادیم ما آن را الیک به سوی تو ای محمد لتخرج الناس تا بیرون آری تو به سبب دعوت کردن به مضمون آن مردمان را من الظلمات إلی النور از تاریکی های کفر و ضلالت به سوی نور ایمان باذن ربهم به لطف و توفیق پروردگارایشان و چون لام لتخرج لام غرض است نه لام عاقبتو الّا لازم می آید که همه ی مردم مؤمن باشند از اینجا معلوم می شود که افعال الله معلل به اغراض

ص: 176

است إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ بدل إِلَى النُّورِ است به تکریر عامل که کلمه إِلَى است یعنی بیرون آری مردمان را از ظلمات کفر به سوی نور که آن نور را خدای غالب ستوده در ذات و افعال است می توان که إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ کلام مستأنف باشد گویا سائلی می گوید: اخراج به سوی کدام نور است؟ حق تعالی در جواب می فرمایند که به سوی راه خدای عزیز حمید. علی بن ابراهیم گفته است که آن صراط امامت ائمه هدی است.

دقت بفرمایید، مهم ترین علت ارسال انبیا و رسل و خود حضرت خاتم این است که آن ها مردم را راهنمایی به سوی خداوند کنند و پس از شناسایی ذات اقدس الهی به آن ها بگویند کدام عمل مورد رضای خداوند است که آن را انجام دهند و کدام عمل مورد غضب خداوند است که آن را انجام ندهند. می دانیم رسول خدا حضرت محمد مصطفی آخرین پیامبر هستند و خداوند در سوره احزاب آیه 40 درباره ی ایشان می فرمایند: وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ رسول خدا باب نبوت را ختم کردند و باب امامت و ولایت را گشودند که قرآن این مطلب را می فرمایند إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ(1) رسول خدا مقام انذار را دارا هستند و پس از ایشان امامان شیعه مقام هدایت را دارا می باشند. حضرت امیرالمؤمنین در نهج البلاغه می فرمایند الخاتم لما سبق و الفاتح لمستقبل رسول خدا ختم فرمودند پیامبران گذشته را و باب امامت، هدایت، زعامت و خلافت آینده را گشودند. پس ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) راهی به سوی خداوند هستند.

که علی بن ابراهیم قمی می فرمایند الصراط الطريق الواضح و إمامة الأئمة(علیه السلام) و امام های شیعه و در حال حاضر حضرت بقیة الله صراط العزیزالحمید هستند که مردم را به سوی خالق راهبری می کنند.

هم رسول خدا و هم امامان شیعه و هم در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم مردم را به خداوند دعوت می کردند و می کنند و به آن ها می فرمایند چه عملی انجام دادنش موجب رضای خداوند است و چه عملی مورد غضب الله می باشند. هرکس از ایشان پیروی کند، مصداق واقعی لتخرج الناس من الظلمات الی النور است.

ص: 177


1- . سوره رعد آیه 7

امام زمان هادی ناس به سوی نور است.

در عصر ما حضرت بقیة الله الاعظم کامل ترین مصداق لتخرج الناس من الظلمات الی النور است و هم اوست که خداوند در قرآن برای عصر غیبتش می فرمایند یهدی الله لنوره من یشاء که خداوند هدایت می کند به نورش که غایب است، هرکه را که بخواهد و در عصر طلایی ظهور و اشرقت الارض بنور ربها نور پروردگاری که در غیبت غایب است لنوره در عصر ظهور و اشرقت الارض می شود. ظاهر می شود و همه او را می بینند. او همان نور الهی است و تولدش در سال 256 است که ابجد نور می باشد. در غیبت نعمانی صفحه 180 حدیث 28 حضرت رضا در حدیثی در وصف قائم آل محمد می فرمایند بأبی و أمی سمی جدی و شبیهی و شبیه موسی بن عمران علیه جیوب النور یتوقد من شعاع ضیاء القدس پدر و مادرم فدای کسی که به نام جدم نامیده شده است م-ح-م-د و شبیه من و شبیه حضرت موسی بن عمران است. او نورافکن های در درونش دارد که نورش را از عالم قدس می گردد یعنی مثل موسی بن عمران دارای ید بیضاء است.

ص: 178

176. روز قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ايام اللّه است

اشاره

176. روز قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ايام اللّه است

سوره ابراهيم آيه 5

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُور

موسی را با آیات خود فرستادیم که قوم خود را از تاریکی به روشنایی بیرون آر و روزهای خدا را به یادشان بیاور و در این برای هر شکیبای شکرگزار، عبرت هایی است.

1. در کفایة الاثر صفحه264، ارشاد القلوب صفحه 405، بحارالانوار مجلد 26 صفحه 408 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ ... عَنْ مَسْعَدَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ(علیه السلام) إِذْ أَتَاهُ شَيْخٌ كَبِيرٌ قَدِ انْحَنَى مُتَّكِئاً عَلَى عَصَاهُ فَسَلَّمَ فَرَدَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) الْجَوَابَ ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ نَاوِلْنِي يَدَكَ أُقَبِّلْهَا فَأَعْطَاهُ يَدَهُ فَقَبَّلَهَا ثُمَّ بَكَى فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) مَا يُبْكِيكَ يَا شَيْخُ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَقَمْتُ عَلَى قَائِمِكُمْ مُنْذُ مِائَةِ سَنَةٍ أَقُولُ هَذَا الشَّهْرَ وَ هَذِهِ السَّنَةَ وَ قَدْ كَبِرَتْ سِنِّي وَ دَقَّ عَظْمِي وَ اقْتَرَبَ أَجَلِي وَ لَا أَرَى مَا أُحِبُّ أَرَاكُمْ معتلين [مُقَتَّلِينَ] مُشَرَدِّينَ وَ أَرَى عَدُوَّكُمْ يَطِيرُونَ بِالْأَجْنِحَةِ فَكَيْفَ لَا أَبْكِي فَدَمَعَتْ عَيْنَا أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) ثُمَّ قَالَ يَا شَيْخُ إِنْ أَبْقَاكَ اللَّهُ حَتَّى تَرَى قَائِمَنَا كُنْتَ مَعَنَا فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى وَ إِنْ حَلَّتْ بِكَ الْمَنِيَّةُ جِئْتَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ ثَقَلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ نَحْنُ ثَقَلُهُ فَقَالَ(علیه السلام) إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَقَالَ الشَّيْخُ لَا أُبَالِي بَعْدَ مَا سَمِعْتُ هَذَا الْخَبَرَ قَالَ يَا شَيْخُ إِنَّ قَائِمَنَا يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ الْحَسَنِ وَ الْحَسَنُ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ ابْنِي هَذَا وَ أَشَارَ إِلَى مُوسَى(علیه السلام) وَ هَذَا خَرَجَ مِنْ صُلْبِي نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ كُلُّنَا مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ فَقَالَ الشَّيْخُ يَا سَيِّدِي بَعْضُكُمْ أَفْضَلُ مِنْ بَعْضٍ قَالَ لَا نَحْنُ فِي الْفَضْلِ سَوَاءٌ وَ لَكِنْ بَعْضُنَا أَعْلَمُ مِنْ بَعْضٍ ثُمَّ قَالَ يَا شَيْخٌ وَ اللَّهِ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَلَا وَ إِنَّ شِيعَتَنَا يَقَعُونَ فِي فِتْنَةٍ وَ حَيْرَةٍ فِي غَيْبَتِهِ هُنَاكَ يُثْبِتُ عَلَى هُدَاهُ الْمُخْلَصِينَ اللَّهُمَّ أَعِنْهُمْ عَلَى ذَلِك.2. اصول کافی مجلد 1 صفحه 333 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 52 صفحه 94 و 95 آمده است:

ص: 179

روی ثقة الاسلام الکلینی باسناده عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعِبَادُ مِنَ اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ وَ أَرْضَى مَا يَكُونُ عَنْهُمْ إِذَا افْتَقَدُوا حُجَّةَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ لَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ وَ لَمْ يَعْلَمُوا مَكَانَهُ وَ هُمْ فِي ذَلِكَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ لَمْ تَبْطُلْ حُجَّةُ اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ وَ لَا مِيثَاقُهُ فَعِنْدَهَا فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً فَإِنَّ أَشَدَّ مَا يَكُونُ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى أَعْدَائِهِ إِذَا افْتَقَدُوا حُجَّتَهُ وَ لَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّ أَوْلِيَاءَهُ لَا يَرْتَابُونَ وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ يَرْتَابُونَ مَا غَيَّبَ حُجَّتَهُ عَنْهُمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ وَ لَا يَكُونُ ذَلِكَ إِلَّا عَلَى رَأْسِ شِرَارِ النَّاسِ.

3. کتاب الحضرمی علی ما فی الصراط المستقیم تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 343، مشارق الانوار الیقین صفحه 187 الصراط المستقیم مجلد 2 صفحه 264 باب 11 فصل 14 تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 80 بحارالانوار مجلد 3 صفحه 12 باب 1 حدیث 19 و مجلد 51 صفحه 45 باب 5 حدیث 2 نورالثقلین مجلد 2 صفحه 526 حدیث 7 و 8 آمده است:

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ قَالَ أَيَّامُ اللَّهِ ثَلَاثَةٌ يَوْمُ الْقَائِمِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ يَوْمُ الْمَوْتِ وَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ.

به تحقیق موسی را با آیات و نشانه هایی فرستادیم تا قوم را از تاریکی خارج کند و ایام الله را به یاد آن ها آور. حضرت فرمودند: ایام الله سه روز است یک روز روز قائم و یک روز روز موت و یک روز روز قیامت است. همه ی انبیا وظیفه داشتند تا رسول خدا و امامان بعد از ایشان و حضرت بقیة الله را به قوم خود معرفی کنند.

طبق این آیه و آیات دیگر و طبق نص کتب موجود آسمانی (که تحریف شده اند) همه ی انبیای الهی وظیفه داشتند که رسول خدا و امامان و خلفا و جانشینان پس از ایشان را معرفی کنند و همچنین وجود اقدس و نازنین حضرت بقیة الله را معرفی نمایند و همه ی انبیا با این انوار مقدس آشنایی داشتند و آن ها را به قوم خود معرفی می کردند، مثلاً

بشارات کتب آسمانی درباره ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

در تورات (عهد عتیق) سفر پیدایش:

ما طبق احاديث معراجيه معتقديم كه تمام انبيای الهی به دستور خداوند به سه كلمه قوم خود را دعوت و راهنمايى مى كردند. اوّل لا اله الاّ اللّه، دوم محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) و سوم على ولى اللّه(علیه السلام). در آيه آمده است «أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلى النُّورِ». نور، سه كلمهاست و آن لا

ص: 180

اله الا الله محمد رسول الله و علی ولی الله است. خروج از محور اين سه كلمه ظلمت است. در قرآن كريم سوره نور آيه 35 داريم: «يَهْدِي اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» خداوند هدايت مى كند با نورش هر كس را كه بخواهد، اين «نور» ائمه طاهرين(علیهم السلام) هستند و در حال حاضر وجود مقدس ولى عصر(عج) است. اکنون نور خداوند ایشان است. دعوت به ایشان دعوت به نور و خروج از ایشان ورود به ظلمت است.

در آيه آمده است: «وَ ذَكِّرْهُمْ بِاَيّامِ اللهِ» آنان را به ايام الله يا روزهاى خداوند يادآور شو. اين مطالب براى همه انبياء الهى بوده است و در اينجا خطاب به موسى(علیه السلام). حال بايد ببينم ايام اللّه چيست؟ یوم الله روز حضرت محمد و آل محمد(علیهم السلام) است.

حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در كتاب ينابيع المودة صفحه 424، آورده است:

عن مثنى الحناط عن الباقر5 و الصادق5 فى قوله تعالى، فى سوره ابراهيم: «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيّامِ اللّهِ» قال: ايام الله ثلثة يوم «يوم يقوم القائم عليه السلام» و «يوم الكرّة» و «يوم القيامة».

مثنى الحناط از حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) و حضرت امام صادق(علیه السلام) درباره قول خداوند متعال در سوره ابراهيم كه فرموده است: «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيّامِ اللّهِ»، روزهاى خداوند را به قوم خود يادآورى كن و تذكر بده، فرمودند: ايام اللّه يا روزهاى خداوند سه روز است: «روزى كه قائم(عج) قيام مى كند.»، «روز كرّه يا روز رجعت» و «روز قيامت».

در خصال شيخ صدوق صفحه 122 باب الثلاثة حديث 75، آمده است:

حدثنا احمدبن محمّدبن يحيى العطاد5 قال: حدثنا سعدبن عبداللّه قال: حدثنى يعقوب بن يزيد، عن محمّدبن الحسن الميثمى، عن مثنى الحناط قال: سمعت ابا جعفر(علیه السلام) قال: ايام اللّه عزوجل ثلاثة: يوم يقوم القائم(عج) و يوم الكرّة و يوم القيامة.

مثنى الحناط گويد: شنيدم از امام باقر(علیه السلام) كه مى فرمود: روزهاى خداى عزوجل سه روز است: روزى كه حضرت قائم(عج) قيام كند، روز رجعت و روز رستاخيز.

در كتاب معانى الاخبار مجلد 2 باب 409 صفحه 358، آمده است:

حدّثنا ابىw قال: حدّثنا عبداللّه بن جعفر الحميرى قال: حدّثنا ابراهيم بن هاشم، عن محمّدبن ابى عمير، عن مثنى الحّناط، عن جعفربن محمّد، عن ابيه(علیهم السلام) قال: ايّام اللّه عزوجل ثلاثة: يوم يقوم القائم و يوم الكرّة و يوم القيامة.

ص: 181

مثنّى الحنّاط گويد: امام صادق به نقل از پدر بزرگوارش(علیهم السلام) فرمود: روزهاى مخصوص خداوند عزّوجلّ سه روز است: روزى كه قائم آل محمّد(عج) قيام كند، روزى كه بازگشت به دنيا آغاز گردد و روز قيامت.

در مشارق الانوار الیقین صفحه 159 الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 204 آمده است:

و روی الحافظ رجب البرسی عن عمار عن امیرالمؤمنین فی کتاب الواحدة فی حدیث الطویل قد بیّن فیه مناقب نفسه القدسیّه و جاء فیه قوله «الذین یؤمنون بالغیب» قال الغیب: هو الرجعة و یوم القیامة و یوم القائم و هی أیام آل محمد و إلیها الاشارة بقوله «و ذکرهم بأیام الله» فالرجعة لهم و یوم القیامة لهم و یوم القائم لهم و حکمه الیهم و معول للمؤمنین علیهم.

ص: 182

177. وجود اقدس ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شجره طيبه است

177. وجود اقدس ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شجره طيبه است

سوره ابراهيم آيات 24 و 25

أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذنِ رَبِّها وَيَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

آيا نديدى چگونه خداوند كلمه پاك و طيب را به درختى پاك و طيب مثال مى زند كه تنه آن درخت ثابت و استوار است و شاخه هاى آن سر بر آسمان بركشيده است و ميوه هايش را هر وقت (هميشه) به اذن پروردگارش مى دهد.

1. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل مجلد 1 صفحه 406 حدیث 428 (عربى) و ترجمه فارسى صفحه 157 آورده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الشِّيرَازِيُّ قَالَ: [أَخْبَرَنَا] أَبُو بَكْرٍ الْجَرْجَرَائِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْبَصْرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي الْمُغِيرَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي جَابِرُ بْنُ سَلَمَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِي حُسَيْنُ بْنُ حَسَنٍ عَنْ عَامِرٍ السَّرَّاجِ عَنْ سَلَّامٍ الْخَثْعَمِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَقُلْتُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ قَالَ: يَا سَلَّامُ الشَّجَرَةُ مُحَمَّدٌ، وَ الْفَرْعُ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ، وَ الثَّمَرُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ! وَ الْغُصْنُ فَاطِمَةُ، وَ شُعَبُ ذَلِكَ الْغُصْنِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ(علیها السلام)، وَ الْوَرَقُ شِيعَتُنَا وَ مُحِبُّونَا أَهْلَ الْبَيْتِ، فَإِذَا مَاتَ مِنْ شِيعَتِنَا رَجُلٌ تَنَاثَرَ مِنَ الشَّجَرَةِ وَرَقَةٌ، وَ إِذَا وُلِدَ لِمُحِبِّينَا مَوْلُودٌ أَخْضَرُ مَكَانَ تِلْكَ الْوَرَقَةِ وَرَقَةٌ. فَقُلْتُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها مَا يَعْنِي قَالَ: يَعْنِي الْأَئِمَّةَ تُفْتِي شِيعَتَهُمْ فِي الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فِي كُلِّ حَجٍّ وَ عُمْرَةٍ.

سلام بن خثعمی گوید: وارد شدم بر حضرت امام محمّد باقر(علیه

السلام)، سپس گفتم: اى پسر رسول خدا، خداوند متعال مى فرمايند «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ»، يعنى چه؟ حضرت فرمودند: اى سلام آن شجر يا اصل و ریشه ی آن درخت محمّد(صلی الله علیه وآله) است و «فرعها» (تنه ی آن) اميرالمؤمنين(علیه

السلام) است و ثمره و ميوه ی آن درخت حسن و حسينC هستند و غصن

ص: 183

يا شاخه روييده از اولين شاخه منشعب از تنه درخت، فاطمه(علیها السلام) است و شاخه هاى اين غصن امامانى هستند كه همه از اولاد فاطمه مى باشند و برگ آن درخت شيعيان و دوستان ما اهل بيت هستند. پس هر گاه يكى از شيعيان ما از دنيا برود، يك برگ از اين درخت مى ريزد و هر گاه براى دوستان ما اولادى متولد گردد، به جاى آن برگ افتاده، برگى سبز مى شود.

پس گفتم: اى پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، فرموده خداوند متعال كه مى فرمايند: «تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذنِ رَبِّها» چه معنى دارد؟ حضرت فرمودند: امامان فتوا مى دهند شيعيانشان را در حلال و حرام، در هر حج و عمره. آگاه می سازند و میوه های این درخت فرمایشات ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) است که همه هر وقت بخواهند از آن ها استفاده می کنند.

پس «غصن» يا شاخه هاى اين درخت يازده تن از اولاد فاطمه(علیها السلام) هستند كه روايات و فرمايشات اين بزرگواران ميوه اين درخت است. خوشا به حال آن كسانى كه هميشه از ميوه هاى اين درخت تناول و استفاده مى كنند، و هم اکنون دوازدهمين از اولاد فاطمه كه حجه اللّه و بقيه اللّه است، وجود اقدس اعلى حضرت بقية اللّه الاعظم حجه بن الحسن العسكرى(عج) است که وجودشان برکت و میوه ی شجره ی نبوت و امامت است و خوشا به حال کسانی که از این میوه استفاده می کنند.

2. در اصول كافى مجلد 2 صفحه 303 حديث 1159، آمده است و در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 310 حديث شماره 1، آمده است:

محمّدبن يعقوب، عدة من اصحابنا، عن احمدبن محمّد، عن على بن شعيب، عن ابيه، عن عمروبن حريث، قال سئلت ابا عبداللّه(علیه السلام) عن قول اللّه: «كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ». قال: فقال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): انا اصلها و اميرالمؤمنين فرعها و الأمة من ذريتهما اغصانها و علم الأئمة ثمرتها و شيعتهم المؤمنون ورقها هل فى هذا فضل؟ قال: قلت: لا واللّه، قال: واللّه، ان المؤمن ليولد فتورق ورقة فيها و ان المؤمن ليموت فتسقط ورقة منها.

عمروبن حريث مى گويد: قول خداوند متعال را: «مانند درخت پاكى كه ريشه اش برجا و شاخه اش سر بر آسمان كشيده» از امام صادق(علیه السلام) پرسيدم، حضرت فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اصل و ريشه آن درخت است و اميرالمؤمنين(علیه السلام)فرع و تنه آن و امامانِ از نسل آن ها شاخه هاى آن و علم امامان ميوه آن و شيعيان مؤمن ايشان برگ هاى آن است، آيا در

ص: 184

آن درخت، چيز زياد ديگرى هست؟ (فضل دیگری می ماندکه نباشد؟) عرض كردم: نه به خدا، حضرت(علیه السلام) فرمودند: به خدا كه چون مؤمنى متولد شود، برگى در آن درخت پيدا مى شود و چون مؤمنى مى ميرد، برگى از آن درخت مى افتد.

3. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 310 حديث شماره 2، آمده است:

محمّدبن الحسن الصفار، عن الحسن بن موسى الخشاب، عن عمروبن عثمان، عن محمّدبن غدافر، عن ابى حمزة الثمالى، عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: سئلته عن قول اللّه تبارك و تعالى: «كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذنِ رَبِّها» قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) انا اصلها واميرالمؤمنين(علیه السلام) فرعها و الائمة اغصانها و علمنا ثمرها و شيعتنا ورقها. يا اباحمزة، هل ترى فى هذا فضلا؟ قال: لا فقال: يا اباحمزة، واللّه ان المولود ليولد من شيعتنا فتورق ورقة منها و ان المؤمن ليموت فتسقط ورقة منها.

4. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 310 حديث شماره 3، آمده است:

عنه، عن يعقوب بن يزيد، عن الحسن بن محبوب، عن الاحول، عن سلام بن المستنير، قال سئلت اباجعفر عليه السلام عن قول اللّه تبارك و تعالى: «كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ

تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذنِ رَبِّها» قال: قال رسول اللّه : اصل الشجرة من بنى هاشم و فرعها على(علیه السلام) و غصن الشجرة فاطمة(علیها السلام) و اغصانها الأئمة(علیهم السلام) و ورقها الشيعة و ان الرجل منهم ليموت فتسقط ورقة و ان المولود منهم ليولد فتورق ورقة قال: قلت له: جعلت فداك، قوله:« تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذنِ رَبِّها» قال: هو ما يخرج من الامام من الحلال و الحرام فى كل سنته الى شيعته.

5. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 310 حديث شماره 4، آمده است:

و عنه عن احمدبن محمّد، عن الحسن بن سعيد، عن المفضل بن صالح، عن محمّد الحلبى، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه تبارك و تعالى: «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ» قال: النبى و الأئمة هم الاصل الثابت و الفرع الولاية لمن دخل فيها.

6. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 311 حديث شماره 5، آمده است:

ابن بابويه قال: حدثنا محمّدبن ابراهيم بن اسحاقw، قال: حدثنا عبدالعزيزبن يحيى، قال: حدثنا عبداللّه بن محمّدبن الضبى، قال: حدثنا محمّدبن هلال، قال: حدثنا نائل بن بخيج، قال: حدثنا عمروبن شمر عن جابر الجعفى، قال: سئلت اباجعفر(علیه السلام) عن قول اللّه عزّوجلّ: «طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذنِ رَبِّها» قال: اما الشجرة فرسول اللّه(صلی الله علیه و آله) و فرعهاعلى(علیه السلام) و غصن الشجرة فاطمة بنت رسول اللّه(علیها السلام) و ثمرها اولادها(علیهم السلام) و ورقها شيعتنا، ثم قال(علیه السلام): ان المؤمن من شيعتنا ليموت فتسقط من الشجرة ورقة و ان المولود من شيعتنا ليولد فتورق الشجرة ورقة.

7. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 311 حديث شماره 6، آمده است:

ص: 185

عنه قال حدثنا جماعة من اصحابنا، قالوا: حدثنا محمّدبن همام، قال: حدثنا جعفربن محمّدبن مالك الفزارى، قال: حدثنى جعفربن اسماعيل الهاشمى، قال: سمعت خالى محمّدبن على يرويه، عن عبدالرحمن بن حماد، عن عمربن صالح بن السابرى قال: سئلت اباعبداللّه(علیه السلام) عن هذه الاية: «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ» قال: اصلها رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) و فرعها اميرالمؤمنين(علیه السلام) و الحسن و الحسينC ثمرها وتسعة من ولد الحسين اغصانها و الشيعة ورقها. واللّه، ان الرجل منهم ليموت فتسقط ورقة من تلك الشجرة. قلت قوله تعالى: «تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذنِ رَبِّها» قال: ما يخرج من علم الامام اليكم فى كل سنة من حج و عمرة.

8. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 407 حدیث 429 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ الْقُرَشِيُّ وَ كَتَبَهُ لِي بِخَطِّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ بُنْدَارَ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو بَكْرٍ الرَّازِيُ قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي يَعْقُوبَ قَالَ: حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ الرَّزَّاقِ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي [قَالَ:] حَدَّثَنِي مِينَا مَوْلَى عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ قَالَ: قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ يَا مِينَا أَ لَا أُحَدِّثُكَ حَدِيثاً- قَبْلَ أَنْ تُشَابَ الْأَحَادِيثُ بِالْأَبَاطِيلِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ: أَنَا شَجَرَةٌ وَ فَاطِمَةُ فَرْعُهَا وَ عَلِيٌّ لِقَاحُهَا، وَ حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ ثَمَرُهَا، وَ مُحِبُّوهُمْ مِنْ أُمَّتِي وَرَقُهَا ثُمَّ قَالَ: هُمْ فِي جَنَّةِ عَدْنٍ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِ

مينا غلام عبد الرّحمان بن عوف نقل مى كند، عبد الرحمن به من گفت: اى مينا! آيا مى خواهى حديثى برايت نقل كنم كه حقّ را از باطل بازشناسى. سپس به من رو كرد و گفت: از رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) در توضيح و تفسير آيه كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ ... شنيدم فرمود: من درخت و شجره در اين آيه شريفه هستم. فاطمه فرع آن شجره است. و على لقاح و باروركننده درخت است. حسن و حسينC ميوه هاى آن هستند، محبان و شيعيان ما برگ هاى سبز اين درخت هستند، سوگند به خدايى كه مرا مبعوث كرد شيعيان ما در بهشت رضوان مأوا خواهند گرفت.

9. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحات 407 و 408 حدیث 430 آمده است:

حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الدِّينَوَرِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ صِقْلَابٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْفَيْضِ بْنِ مُحَمَّدٍ بِدِمَشْقَ قَالَ: حَدَّثَنَا مُؤَمِّلُ بْنُ يَهَابَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ مِينَا مَوْلَى عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَمِعْتُ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ عَوْفٍ يَقُولُ خُذُوا مِنِّي حَدِيثاً قَبْلَ أَنْ تُشَابَ الْأَحَادِيثُبِالْأَبَاطِيلِ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ: أَنَا الشَّجَرَةُ وَ فَاطِمَةُ فَرْعُهَا، وَ عَلِيٌّ لِقَاحُهَا وَ حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ ثَمَرُهَا، وَ شِيعَتُنَا وَرَقُهَا، وَ أَصْلُ الشَّجَرَةِ فِي جَنَّةِ عَدْنٍ وَ سَائِرُ ذَلِكَ فِي سَائِرِ الْجَنَّةِ.

از روات ديگرى از قول مينا، غلام عبد الرّحمان بن عوف چنين روايت شد كه عبد الرّحمان بن عوف به غلامش مينا گفت: از مصطفى صلى اللَّه عليه و آله شنيدم فرمود: من آن شجره ام كه در

ص: 186

آيه كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ ... ذكر شده است و فاطمه فرع و تنه آن شجره است، دو فرزندم حسن و حسين عليه السلام ميوه هاى آن هستند، شيعيان ما برگ هاى آن درخت هستند. اصل و ريشه درخت در بهشت عدن است و ساير قسمت هاى درخت در ساير بهشت هاست.

10. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 408 حدیث 431 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو عُثْمَانَ الْحِيرِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ مَنْصُورٍ النُّوشَرِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ الْبَلْخِيُ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبَّادٍ بِصَنْعَاءِ الْيَمَنِ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ مِينَا مَوْلَى عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ قَالَ: حَدَّثَنِي مَوْلَايَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ بِحَدِيثٍ [وَ] ذَكَرَ أَنَّهُ سَمِعَ مِنَ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله)، سَمِعْتُهُ يَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ أَنَا شَجَرَةٌ وَ عَلِيٌّ الْقَلْبُ وَ فَاطِمَةُ اللِّقَاحُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ الثَّمَرُ، وَ شِيعَتُنَا الْوَرَقُ، وَ حَيْثُ يَنْبُتُ الشَّجَرُ تَسَاقَطُ وَرَقُهَا ثُمَّ قَالَ: فِي جَنَّةِ عَدْنٍ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ.

11. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 409 حدیث 432 آمده است:

حدثنيه عاليا الحاكم أبو عبد الله الحافظ قال: حدثنا أبوبكر [محمد بن حيويه] بن المؤمل النحوي بهمدان قال: حدثنا إسحاق بن إبراهيم الدبري ب «صنعاء» به.[و ساق الحديث] كلفظ الدينوري سواء.

12. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 313 حدیث 433 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ قَالَ: حَدَّثَنَا قَاسِمُ بْنُ هِشَامٍ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبَانٍ، عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي الْأَسْوَدِ، عَنْ زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ مَثَلُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ كَمَثَلِ شَجَرَةٍ قَائِمَةٍ عَلَى سَاقِ، مَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا كَانَ مِنْ أَهْلِهَا. قُلْتُ: مَنِ السَّاقُ قَالَ عَلِيٌّ.

زياد بن منذر نقل كرد از ابى جعفر(علیه السلام) شنيدم فرمود: مثل ما اهل بيت مثل درختى است كه بر ساق و پايه اى استوار باشد، هر كسى به شاخه اى از شاخه هاى اين درخت آويزان شود. جزء و اهل آن مجموعه خواهد شد. پرسيدم: يا ابن رسول اللَّه! ساق و پايه آن كيست؟ فرمود: پايه آن على بن ابى طالب(علیه السلام) است.

ص: 187

178. یکی از اسمائی که جزء قول ثابت است و خداوند در قلوب مؤمنین ثبت می کند

178. یکی از اسمائی که جزء قول ثابت است و خداوند در قلوب مؤمنین ثبت می کند الحجه القائم المنتظر می باشد

سوره ابراهیم آیه 27

يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ

خدا تثبیت (و ثبت) می کند (در قلب و روح) کسانی که ایمان آوردند (ایمان و عقائد الهی و ثابت) را در زندگانی دنیا و در زندگانی آخرت و گمراه می کند ستمکاران و ظالمین را (که راه ستمکاری و ظلم را برگزیده اند) خداوند (یفعل ما یشاء است) هر کاری که بخواهد می کند.

و من طریق مخالفین ما رواه النطنزی عن ابن عباس فی قوله يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا قال بولایة علی بن ابی طالب(علیه السلام)

از طریق مخالفین و از طریق نطنزی از ابن عباس روایت شده است که درباره ی این فرموده ی خداوند خداوند ثبت می کند (در قلوب و روح) کسانی که ایمان آورده اند (ایمان و عقائد الهی را) هم در زندگانی دنیا و هم در زندگانی آخرت (در این آیه مقصود از قول ثابت که خداوند در قلوب انسان های مؤمن هم در دنیا و هم در آخرت ثبت می کند) آن ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.

2. در تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 315 و کتاب آیات الولایة صفحه 191 آمده است:

عن أبي بصير، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: «ان المؤمن إذا اخرج من بيته شيعته الملائكة الي قبره، یترحمون إذا انتهي الى قبره، قالت الأرض: مرحبا و أهلاً و سهلاً و الله لقد كنت أحب ان يمشي علي مثلك، لاجرم لتری ما اصنع بك. فيوسع له مد بصره، و يدخل عليه في قبره ملكا القبر قعيد القبر: منكر و نكير، فيلقي فيه الروح الي حقوقه، فيقعدانه فيسألانه، فيقولان له: من ربك؟ فيقول: الله. فيقولان: و مننبيك؟ فيقول: محمد(صلی الله علیه و آله) فيقولان: و ما دينك؟ فيقول: الإسلام. فيقولان: و من امامك؟ فيقول: علی فينادي مناد من

ص: 188

السماء: صدق عبدي، افرشوا له في القبره من الجنة، و البسوه من ثياب الجنة، افتحوا له في قبره بابا الي الجنة حتى يأتينا و ما عندنا خير له، ثم يقولان له: نم نومة، لا حلم فيها... و هو قول الله يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا قال عند موته وَ فِي الْآخِرَةِ قال فی قبره.

ابابصیر از امام صادق روایت می-کند که آن حضرت فرمودند: زمانی که شخص مؤمن از دنیا می رود (می میرد) هنگامی که (جنازه) او را از منزلش خارج می کنند ملائکه از خداوند برای او طلب رحمت کرده و تا قبرش او را تشییع می کنند. (زمانی که او را در قبر می گذارند) زمین به او می گوید: مرحبا و اهلاً و سهلاً (خوش آمدی قسم به خداوند که تو از بهترین ها هستی که در من قرار می گیری زمین برای او فراخ می شود و دو ملک نکیر و منکر به حضورش می رسند در این هنگام روحش به او ملحق می گردد او در قبر برخاسته و می نشیند تا به سؤالات (نکیر و منکر) جواب دهد. از او سؤال می کنند (من ربک) پروردگار تو کیست؟او جواب می دهد: الله رب من است. از او سؤال می کندد من نبیک او جواب می دهد (حضرت) محمد نبی من است (محمدرسولی) از او سرال می کنند من دینک دین تو چیست؟ جواب می دهد: اسلام دین من است (الاسلام دینی) از او سؤال می شود من امامک امام تو کیست؟ او جواب می دهد علیّ امامی (حضرت) علی(علیه السلام) امام من است. در این هنگام از آسمان ندا داده می شود: بنده ی من راست می گوید (صدق عبدی افرشوا له فی القبر) قبرش را به بهشت متصل کنید و لباس بهشتی بر او بپوشانید و دربی از بهشت بر قبرش بگشایند تا به سوی ما آید و به آنچه از خیر نزد ماست نایل آید. سپس به او گفته می شود نم نومة لا حلم فیها بیارم به آرامیدنی که هیچ مشقت و سختی در آن نیست و این همان کلام خداوند است: الله يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا حضرت فرمودند: این در این موت و مرگ است. وَ فِي الْآخِرَةِ فرمودند: در قبرش می باشد.

3. علامه مجلسی در زادالمعاد صفحه 650 به بعد و محدث قمی در مفاتیح الجنان در باب تلقینات میت آورده اند که میت را چنین تلقین دهند:

هَلْ أَنْتَ عَلَى الْعَهْدِ الَّذِي فَارَقْتَنَا عَلَيْهِ مِنْ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَيِّدُ النَّبِيِّينَ وَ خَاتَمُ الْمُرْسَلِينَ وَ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ إِمَامٌ افْتَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ عَلَى الْعَالَمِينَ وَ أَنَّ الْحَسَنَ، وَ الْحُسَيْنَ، وَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، وَ جَعْفَرَ

ص: 189

بْنَ مُحَمَّدٍ، وَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ وَ الْقَائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدِيَّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِينَ وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ وَ أَئِمَّتُكَ أَئِمَّةُ هُدًى أَبْرَارٌ يَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ إِذَا أَتَاكَ الْمَلَكَانِ الْمُقَرَّبَانِ رَسُولَيْنِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ سَأَلَاكَ عَنْ رَبِّكَ وَ عَنْ نَبِيِّكَ وَ عَنْ دِينِكَ وَ عَنْ كِتَابِكَ وَ عَنْ قِبْلَتِكَ وَ عَنْ أَئِمَّتِكَ فَلَا تَخَفْ وَ لَا تَحْزَنْ وَ قُلْ فِي جَوَابِهِمَا اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ رَبِّي وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَبِيِّي، وَ الْإِسْلَامُ دِينِي، وَ الْقُرْآنُ كِتَابِي وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتِي وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ إِمَامِي، وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ إِمَامِي وَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ الشَّهِيدُ بِكَرْبَلَاءَ إِمَامِي وَ عَلِيٌّ زَيْنُ الْعَابِدِينَ إِمَامِي وَ مُحَمَّدٌ بَاقِرُ عِلْمِ النَّبِيِّينَ إِمَامِي وَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ إِمَامِي وَ مُوسَى الْكَاظِمُ إِمَامِي وَ عَلِيٌّ الرِّضَا إِمَامِي وَ مُحَمَّدٌ الْجَوَادُ إِمَامِي وَ عَلِيٌّ الْهَادِي إِمَامِي وَ الْحَسَنُ الْعَسْكَرِيُّ إِمَامِي وَ الْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ إِمَامِي هَؤُلَاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ أَئِمَّتِي وَ سَادَتِي وَ قَادَتِي وَ شُفَعَائِي بِهِمْ أَتَوَلَّى وَ مِنْ أَعْدَائِهِمْ أَتَبَرَّأُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة.

پس از این که این تلقینات داده شد تلقین کننده باز می گوید:

ثَبَّتَكَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ، هَدَاكَ اللَّهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ، عَرَّفَ اللَّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ أَوْلِيَائِكَ، فِي مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ.

از این تلقین و احادیث دیگر می فهمیم که قول ثابت که خداوند می فرمایند: يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ ایمان خالص است که خداوند در روح و قلب و نفس مؤمنین ثبت می کند و آن قول ثابت الله ربی محمد نبی و الاسلام دینی و القرآن کتابی و الکعبة قبلتی و امیرالمؤمنین و امام مجتبی و سیدالشهدا و زین العابدین و باقرالعلوم و جعفر الصادق و موسی الکاظم و علی الرضا و محمد الجواد و علی الهادی و الحسن العسکری و الحجة القائم الحجة بن الحسن العسکری(علیهم السلام) ائمتی و سادتی و قادتی و شفعائی که در دنیا من آن ها را دوست می داشتم و ائمه ی من بودند و در آخرت نیز چنین هستند. این همان قول ثابت است که خداوند در روح و قلوب ثبت می کند.

ص: 190

179. اگر خداوند لطف کند و از باب رحمت الهی خویش، نام حضرت بقیه الله

179. اگر خداوند لطف کند و از باب رحمت الهی خویش، نام حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (و الحجه المنتظر امامی) را در روح مؤمن ثبت می کند.

سوره ابراهیم آیه 28

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار

آیا ندیدی حال قومی را که نعمت خداوند را به کفر تبدیل کردند (و با این عمل) قوم خود را به سرای هلاکت رهسپار کردند.

در حال حاضر وجود اقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یکی از بهترین نعمت های خداوند است

در این جا صحبت از کفران نعمت خداوند است. حال سؤال می شود کدام نعمت الهی است که با کفران آن انسان به هلاکت می رسد. کل عالم ناسوت و ملکوت و جبروت و لاهوت ... و به طور کلی هستی، نعمت خداوند است و هر کس کفران این نعمت ها را کند کار بدی انجام داده است اما از همه ی این نعمت ها بالاتر نعمت ولایت و رهبریت رسول خدا و حضرت امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت نعمت وجود اقدس اعلی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که اگر کسی کفران کند به عذاب الیم مبتلا می گردد. چنان که

1. در تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 748 ذیل آیه 8 سوره تکاثر و مسند ابی داود، کتاب المهدی آمده است:

ثم لتسئلن یومئذٍ عن النعیمآن گاه در آن روز از این نعمت سؤال و بازخواست می شود حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

و الله ما هو الطعام و الشراب، و لكن ولايتنا أهل البيت.

ص: 191

قسم به خداوند این نعیم غذا و آب (خوردنی و آشامیدنی) نیست بلکه این نعمت ولایت ما اهل بیت است.

2. همچنین در مجمع البیان مجلد 6 صفحه 314 آمده است:

نحن والله نعمة الله التی انعمها علی عباده و بنا یفوز من فاز

به خدا سوگند ما (اهل بیت) نعمت الهی هستیم که خداوند به بندگان خود انعام کرده است و به وسیله ی ما مردم رستگار می شوند.

به هر حال زمان رسول خدا آن ها که در مقابل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ایستادند از قریش و یهودیان و ... کافران و منافقان این ها کفران نعمت کردند و پس از رسول خدا آن هایی که به وصیت آن حضرت عمل نکردند در مقابل حضرت امیرالمؤمنین به جنگ ایستادند این ها نیز کفران نعمت کرده اند و هر کسی که در زمان هر کدام از ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) از این نعمت الهی استفاده نکردند کفران نعمت کرده اند و هرکس در حال حاضر نعمت وجودی حضرت بقیة الله الاعظم را منکر شود و قدر نداند یا تبدیل کند و از این نعمت الهی استفاده نکند او نعمت خداوند را کفران کرده است که فرموده اند: من انکر خروج المهدی فقد کفر بما نزل علی محمد(1)

هرکس منکر شود قیام و انقلاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را او کافر شده است به آنچه به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شده است. (یعنی قرآن را منکر شده است زیرا بیش از پانصد آیه درباره ی آن حضرت داریم.)

این کفر همان الذین بدّلوا نعمت الله کفراً می باشد.

3. در تفسیر برهان مجلد2 صفحه378 آمده است:

امام صادق(علیه السلام) فرمودند زمانی که آیه 55 سوره مائده إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون نازل شد عده ای از اصحاب در مسجدالنبی اجتماع کردند. بعضی گفتند اگر ما به این آیه منکر شویم بقیه ی آیات را نیز منکر شده ایم. اگر ایمان بیاوریم سبب ذلت ما می شود زیرا ذلت امامت و رهبریت حضرت امیرالمؤمنین را پذیرفته ایم. آن ها گفتند: (حضرت)محمد فرد صادقی است ما ولایت او را می پذیریم اما از(حضرت) علی(علیه السلام)

ص: 192


1- . کتاب الزام الناصب، مجلد 1، صفحه 176 به نقل از ینابیع المودة

اطاعت نمی کنیم که آیه 83 از سوره نحل نازل شد: يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُون یعنی نعمت خداوند را بشناسید و باز آن را منکر شوند و بیشترشان کافرانند.

حضرت فرمودند: یعنی ولایت حضرت علی بن ابی طالب این ها ولایت حضرت امیرالمؤمنین را منکر شدند. پس وجود همه ی ائمه نعمت الله است و هم اکنون بالاترین نعمت ها نعمت ولایت حضرت بقیةالله الاعظم است.

4. در مناقب آل ابی طالب ابن شهرآشوب مجلد4 صفحه 284 الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 206 حدیث 387 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 51 باب 29 حدیث 4 آمده است:

الصَّادِقُ وَ الْبَاقِرُ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً نِعْمَةُ اللَّهِ رَسُولُهُ إِذْ يُخْبِرُ أَمَتَهُ بِمَنْ يُرْشِدُهُمْ مِنَ الْأَئِمَّةِ فَأَحَلُّوهُمْ دَارَ الْبَوَارِ ذَلِكَ مَعْنَى قَوْلِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) لَا تَرْجِعُنَّ بَعْدِي كُفَّاراً يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْض.

5. در مجمع البیان مجلد 6 صفحه 314، آیات الولایة صفحه 193 حدیث 3، تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 346 آمده است:

و روی عن الصادق انه قال: نحن والله نعمة الله التی انعمها علی عباده و بنا یفوز من فاز

از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که حضرت فرمودند: به خدا ما هستیم نعمت الله نعمت خداوند که خداوند به بندگان خود انعام فرموده است و مردم به وسیله ی ما رستگار می گردند.

6. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 217، آیات الولایة صفحه 192 حدیث 1، تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 640 آمده است:

عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مَا بَالُ أَقْوَامٍ غَيَّرُوا سُنَّةَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَدَلُوا عَنْ وَصِيِّهِ لَا يَتَخَوَّفُونَ أَنْ يَنْزِلَ بِهِمُ الْعَذَابُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَنَّمَ (1) ثُمَّ قَالَ نَحْنُ النِّعْمَةُ الَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ وَ بِنَا يَفُوزُ مَنْ فَازَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

اصبغ بن نباته می گوید که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: چرا عده ای از مردم سنت رسول الله(صلی الله علیه و آله) را تغییر داده و از وصیت آن حضرت عدول می کنند؟ وآیا شما نگران آن نیستید که عذاب الهی بر آنان نازل شود. سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: مگر ندیدی آن کسانی را که نعمت خداوند را تغییر دادند و قوم خود را به سرای هلاکت

ص: 193


1- . سوره ابراهيم آیه 34

درآوردند. سپس فرمودند: ماییم آن نعمت خداوندی که عباد را به آن انعام کرده اند و رستگاری یابند به سبب ما و آن ها که این نعمت را کفران کردند و وارد جهنم می شوند.

7. اصول کافی مجلد 1 صفحه 217 حدیث 4 و آیات الولایة صفحه 192 حدیث 2 آمده است:

عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً الْآيَةَ قَالَ عَنَى بِهَا قُرَيْشاً قَاطِبَةً الَّذِينَ عَادَوْا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ نَصَبُوا لَهُ الْحَرْبَ وَ جَحَدُوا وَصِيَّةَ وَصِيِّهِ.

عبدالرحمن بن کثیر می گوید: از حضرت امام صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه که فرمودند آیا ندیدی آن کسانی را که نعمت خداوند را تغییر دادند و قوم خود را به سرای هلاکت درآوردند سؤال کردند (که این نعمت خداوند چیست؟) حضرت فرمودند: مقصود رسول خدا است که وقتی حضرت مبعوث به امر رسالت شدند قاطبه ی قریش به دشمنی با ایشان برخاستند و وقتی آن حضرت وصیت درباره ی وصیتش کردند (وصیت آن حضرت را انکار کرده) و با وصی آن حضرت از در جنگ درآمدند. (آن ها جنگ های جمل و نهروان و صفین را به راه انداختند و نعمت امامت و ولایت را کفران نمودند و هم اکنون نیز این کفران درباره ی حضرت بقیة الله الاعظم ادامه دارد.

خداوندا تو را سوگند می دهیم به عظمت و شکوه و جلالت ما را از کافران به وجود حضرت بقیة الله الاعظم قرار مده.

8. در تفسیر اطیب البیان تألیف آیة الله طیب اصفهانی مجلد 7 صفحه 387 آمده است:

دشمنان اهل بیت خاصّه بنی امیه و بنی مغیره نسبت به نعمت الهی یعنی ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و ائمه ی اطهار کفران کردند و راه کفر و گمراهی را پیش گرفتند.

9. تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 229 حدیث 24، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 316 و بحار مجلد 7 صفحه 102 آمده است:عن الأصبغ بن نباتة قال: قال أمير المؤمنين في قول الله أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً قال: قال: نحن نعمة الله التي أنعم الله بها على العباد.

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ذیل این آیه فرمودند: ما (امامان) نعمت الهی هستیم که خداوند انعام فرموده ما را بر بندگانش.

ص: 194

10. تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 246 حدیث 22 آمده است:

عن عمرو بن سعيد قال سألت أبا عبدالله(علیه السلام) عن قول الله: الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً- وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ قال: فقال: ما تقولون في ذلك فقال: نقول: هما الأفجران- من قريش بنو أمية و بنو المغيرة، فقال: بلى هي قريش قاطبة، إن الله خاطب نبيه فقال: إني قد فضلت قريشا على العرب، و أتممت عليهم نعمتي، و بعثت إليهم رسولا فبدلوا نعمتي، و كذبوا رسولي.

11. در تفسیر شریف لاهیجی صفحه 640 آمده است:

قاضی بیضاوی (از علمای اهل سنت) از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و از عمر خلیفه ثانی نقل می کند که این مبدّلین (نعمت های الهی) دو قبیله از قریش فاجرند از همه یکی بنی مغیره و دیگری بنی امیه اما بنومغیره شرّ ایشان در روز بدر کفایت شد و اما بنوامیه تا حال از عمر و مال متمتع اند سبحان الله با وجود این نوع نقل ها بنوامیه را خلیفه رسول خدا می دانند و گفته و کرده ی ایشان را مستحسن می شمارند هرچه قتل سیدالشهدا باشد.

پروردگارا ما در زمان امامت و زعامت حضرت بقیة الله الاعظم زندگی می کنیم شخصیتی که شما در قرآن از ایشان نعمت ظاهر و هم نعمت باطن یاد می کنید و وجود اقدس او را برای ما ارزانی داشتید. خداوندا به ما توفیق بده تا نعمت وجود آن حضرت را شاکر باشیم و کفران نعمت نکنیم که لئن شکرتم لازیدنکم و إن کفرتم أنّ عذابی لشدید.

12. تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 371 آمده است:

حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً قَالَ نَزَلَتْ فِي الْأَفْجَرَيْنِ مِنْ قُرَيْشٍ وَ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ بَنِي الْمُغِيرَةِ فَأَمَّا بَنُو الْمُغِيرَةِ فَقَطَعَ اللَّهُ دَابِرَهُمْ يَوْمَ بَدْرٍ، وَ أَمَّا بَنُو أُمَيَّةَ فَمُتِّعُوا إِلَى حِينٍ- ثُمَّ قَالَ وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ نِعْمَةُ اللَّهِ الَّتِي أَنْعَمَ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ- وَ بِنَا يَفُوزُ مَنْ فَازَ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّار

ص: 195

180. هر كس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دوست بدارد و از

اشاره

180. هر كس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دوست بدارد و از ايشان تبعيت كند، از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است

سوره ابراهيم آيه 36

«رب انهن اضللن کثیرا من الباس فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنِّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»

پروردگار این (بتها) بسیاری از مردم را گمراه کرده اندپس هر كس از من تبعيت و پيروى نمايد (منّى) از من است و هر كس كه عصيان مى كند، تو آمرزنده و رحيم هستى.

از این آیه ی کریمه و بعضی آیات دیگر این سؤال مطرح می شود که چه کسی از انبیای عظام است؟ چه کسی از رسول خدا است؟ چه کسی از ائمه طاهرین(علیهم السلام) می باشد؟ و چه کسی هم اکنون از امام زمان است؟

در سوره هود قصه ی حضرت نوح نبی الله(علیه السلام) مطرح می شود زمانی که بلا نازل شده است و قوم نوح در حال غرق شدن هستند و نوح فرزند خود را می بیند که در حال غرق شدن است به او می فرماید وَ نادى نُوحٌ ابْنَهُ وَ كانَ في مَعْزِلٍ يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرين(1) آن حضرت از راه شفقت و مهربانی فرزندش را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید: ای فرزندم تو هم به این کشتی در آی و با کافران همراه و هم گام مباش. اما او با پدرش همراه و هم گام نمی شود و سرانجام غرق می شود.نوح نبی الله خداوند را مورد خطاب قرار می دهد: وَ نادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْني مِنْ أَهْلي وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحاكِمينَ (45) قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِح(2)

ص: 196


1- . سوره هود آیه 42
2- .[1] سوره هود آیات 45 و 46

نوح گفت: خداوندا، فرزند من از اهل بیت من است و وعده ی تو حتمی است و تو حاکم ترین حاکمین هستی. خداوند در خواب به نوح می فرماید: ای نوح، او هرگز از اهل تو نیست زیرا او را عملی بسیار ناشایسته است. (او عمل صالح ندارد)

در این آیات دقت کنید. خداوند فرزند نوح را از اهل او نمی داند و می فرمایند او از اهل بیت تو نیست چرا برای این که او عمل صالح ندارد و عمل او برخلاف هدف نوح است که همان هدف خداوند می باشد.

پس ما اگر بخواهیم با انبیا باشیم و یا با رسول خدا و ابراهیم خلیل و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان باشیم اولین قدم داشتن عمل صالح است. اولین قدم پیروی از آن ها می باشد. اولین قدم سنخیت پیدا کردن با آن ها به وسیله ی عمل است.

در آیه 36 سوره ابراهیم نیز اگر دقت کنید ابتدا خداوند گمراهی مردم به وسیله ی بت ها را مطرح می فرمایند که این بت ها گمراه کننده ی ناس هستند و سپس می فرمایند: پس هرکس از من تبعیت کند و پیروی نماید (منی) او از من است. پس هرکس اگر در راه و پیروی از پیامبران و حضرت خاتم الانبیاء و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان باشد از آن ها است و اگر غیر این باشد از آن ها نیست.

1. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 231، آمده است:

فى تفسير العياشى عن ابى عبيده عن ابى عبداللّه(علیه السلام) قال: من احبنا فهو منا اهل البيت فقلت: جعلت فداك منكم؟ قال: منا واللّه، اما سمعت قول اللّه و هو قول ابراهيم(علیه السلام) : «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنِّهُ مِنِّي».

از ابى عبيده از امام صادق(علیه السلام) روايت شده كه فرمود: هر كه ما را دوست بدارد، او از ما اهل بيت(علیهم السلام) است. پرسيدم: فدايت شوم، آيا از شما است؟ فرمود: به خدا قسم از ما است، مگر كلام خداى را نشنيده اى كه از ابراهيم(علیه السلام) حكايت مى كند كه فرمود: «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنِّهُ مِنِّي»، هر كس از من تبعيت كند او از من است.

2. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 231، آمده است:

و فى العياشى ايضا عن محمّد الحلبى عن ابى عبداللّه(علیه

السلام) قال: مَن اتقى اللّه منكم و اصلح فهو منا اهل البيت قال: منكم اهل البيت. قال: منا اهل البيت ؟ قال فيها ابراهيم: «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنِّهُ مِنِّي». قال عمروبنيزيد:

ص: 197

قلت له: مِن آل محمّد(صلی الله علیه و آله)؟ قال: اى واللّه من آل محمّد(صلی الله علیه و آله)، اى واللّه من انفسهم، اما تسمع قول اللّه تعالى: «إِنَّ أَوْلى النّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ» و قول ابراهيم(علیه السلام): «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنِّهُ مِنِّي».

از محمّد حلبى از امام صادق(علیه السلام) روايت شده كه فرمود: هر كدام از شما از خدا بترسد و عمل صالح انجام دهد او از ما اهل بيت است، راوى پرسيد: از شما اهل بيت است؟ فرمود: آرى، از ما اهل بيت است كه ابراهيم(علیه السلام) در اين باره فرموده است: «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنِّهُ مِنِّي». عمربن يزيد پرسيد: آيا چنين كسى از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است؟ فرمود: آرى به خدا سوگند از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است، آرى به خدا قسم از خود آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است، مگر نشنيده اى كلام خدا را كه فرموده: «إِنَّ أَوْلى النّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ»، نزديك ترين مردم به ابراهيم آن ها هستند كه وى را متابعت مى كنند.

3. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 231، آمده است:

عن مالك بن عطيه، عن ابى حمزه قال: دخل سعدبن عبدالملك و كان ابوجعفر(علیه السلام) سميه الخير و هو من ولد عبدالعزيزبن مروان على ابن ابى جعفر(علیه السلام) فبينا ينشج كما ينشج السناء قال: فقال له ابوجعفر(علیه السلام) : ما يبكيك يا سعد؟ قال: و كيف لا ابكى و انا من الشجرة الملعونة فى القرآن، فقال له: لست منهم، انت اموى منا اهل البيت، اما سمعت قول اللّه عزوجل يحكى عن ابراهيم: «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنِّهُ مِنِّي».

مالك بن عطيه از ابى حمزه نقل مى كند كه گفت سعدبن عبدالملك كه امام باقر(علیه السلام) وى را سعد الخير مى ناميد و از فرزندان عبدالعزيزبن مروان بود، به محضر امام باقر(علیه السلام) شرفياب شد در حالى كه مانند زنان گريه مى كرد. امام(علیه السلام) به او فرمود: چه چيز باعث گريه كردن تو شده؟ گفت: چگونه نگريم حال آن كه من از شجره ملعونه كه در قرآن عنوان شده، مى باشم. حضرت فرمودند: تو از آن ها نيستى، تو اموى هستى كه از اهل بيت مى باشى. آيا كلام خدا را كه از ابراهيم(علیه السلام) حكايت مى كند نشنيده اى كه: «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنِّهُ مِنِّي».پسر نوح لیس من اهلک می شود چون در طریق نوح نیست و دارای عمل صالح نمی باشد اما سلمان فارسی که او را به بردگی گرفته بودند و به مدینه آوردند سلمان منّا اهل البیت می شود.

1. در بحار الانوار مجلد 22 صفحه 326 به نقل از عیون الاخبار الرضا صفحه 224 آورده است:

بِإِسْنَادِ التَّمِيمِيِّ عَنِ الرِّضَا عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ.

ص: 198

حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) از سلمان فارسی روایت می کند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند سلمان از اهل بیت من است.

2. در بحارالانوار مجلد 22 صفحه 327 و امالی شیخ طوسی صفحه 83 آمده است:

قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(علیه السلام) مَا أَكْثَرَ مَا أَسْمَعُ مِنْكَ سَيِّدِي ذِكْرَ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ فَقَالَ لَا تَقُلْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ وَ لَكِنْ قُلْ سَلْمَانَ الْمُحَمَّدِيَ أَ تَدْرِي مَا كَثْرَةُ ذِكْرِي لَهُ قُلْتُ لَا قَالَ لِثَلَاثِ خِلَالٍ إِحْدَاهَا إِيثَارُهُ هَوَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَلَى هَوَى نَفْسِهِ وَ الثَّانِيَةُ حُبُّهُ الْفُقَرَاءَ وَ اخْتِيَارُهُ إِيَّاهُمْ عَلَى أَهْلِ الثَّرْوَةِ وَ الْعُدَدِ وَ الثَّالِثَةُ حُبُّهُ لِلْعِلْمِ وَ الْعُلَمَاءِ إِنَّ سَلْمَانَ كَانَ عَبْداً صَالِحاً حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ.

3- قیل للامام الصادق: طوبی لک انت بن رسول الله و ابنُ علی بن ابی طالب الصلوة و السلام قال الصادق لولایتی لعلی بن ابی طالب علیه الصلوة و السلام افضل من ولادتی منه.

شخصی به حضرت امام صادق(علیه السلام) گفت: خوشا به حال شما که فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و فرزند حضرت علی(علیه السلام) هستید. حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: ولایت و دوستی من نسبت به حضرت علی افضل است بر ولادت من که فرزند امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستم.

1. ولایت

اول خصوصیتی که ما را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان می کند پذیرش ولایت آن ها است که ولایت آن ها اعظم و مس روح را به طلا تبدیل می کند که حضرت صادق می فرمایند: لولایتی لعلی بن ابی طالب افضل من ولادتی منه.

که این ولایت همان آیه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون(1) است.

2. حب

در احادیث زیر خواهیم گفت که حضرت صادق(علیه السلام) می فرمایند: من احبّنا فهو منا اهل البیت. کسی که دوست بدارد ما اهل بیت را او از ما اهل بیت خواهد بود و او از ما است که باز این حب به روح صفا می دهد و ما را هم سنخ آن ها می کند.

ص: 199


1- . سوره مائده آیه 55

3. تقوا

ملکه ی تقوا را در روح ایجاد کردن که اگر ملکه ی تقوا در روح ایجاد شود انسان مصونیت از گناه پیدا کرده و تشویق به انجام کارهای خیر می شود که در حدیث دیگری از حضرت امام باقر آمده است:

من اتقی الله منکم و اصلاح فهو منّا اهل البیت.

کسی که ملکه ی تقوا را در وجودش ایجاد کند و خود را اصلاح نماید او از ما اهل بیت است.

4. تبعیت

تبعیت از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان است که اگر تبعیت صورت گیرد انسان شیعه می شود که در معنی شیعه آمده است الشیعة اتباع الرجل و انصاره. شیعه ی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان کسی است که از هر نظر از آن ها تبعیت کند و آن ها را یاری نماید که در سوره ی بینه آیه 8 آمده است: إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة کسانی که ایمان دارند و اعمال صالح انجام می دهند این ها بهترین مردم هستند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در ذیل این آیه می فرمایند: انت یا علی و شیعتک خیر البریة.

اکسیر محبت

حافظ طبرانی در المعجم الکبیر مجلد 7 صفحه 75، سیوطی در جامع الاحادیث مجلد 7 صفحه 442، بیهقی در شعب الایمان، ابن حجر هیثمی در صواعق المحرقه صفحه 102، متقی هندی در کنزالعمال مجلد 1 صفحه 41، بحارالانوار مجلد 27 صفحات 76 و 77، شیخ صدوق در امالی صفحه 201 و در علل الشرایع صفحه 169 آمده است:ایمان به من نیاورده است کسی که نفس خودش را بیشتر از نفس من دوست بدارد و خانواده ی خودش را بیشتر از خانواده ی من دوست داشته باشد و عترت خودش را بیشتر از عترت من دوست بدارد و ذات خودش را بیشتر از ذات من دوست بدارد.

پس ایمان کامل این است که ما نفس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت و عترت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ذات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را بیشتر از نفس و اهل بیت و عترت و ذات خودمان دوست بداریم.

در قرآن کریم سوره احزاب آیه 6 آمده است: النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم

ص: 200

یعنی ولایت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر مؤمنین از ولایت خود مؤمنین بر خودشان بیشتر است. (بدن رسول خدا برای مؤمنین اولی به بدن آن ها و نفس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اولی بر نفس خودشان است.)

هر انسانی خودش بر خودش ولایت و دوستی دارد. هرکس خودش را هم می خواهد و در محدوده ای تحت اختیار خودش می باشد و خودش را از خطرات حفظ می کند اما پیامبر گرامی اولی بر مسلمین است از خودشان یعنی مطابق قوانین ولایت تکوینی پیامبر خدا ولایتش بر مسلمین بیشتر از خودشان است. پیامبر هم اولی به تصرف است بر مردم هم اولی بالنفس و پیامبر مسلمین را از خودشان بیشتر دوست می دارد و مسلمان واقعی کسی است که پیامبر را از خودش بیشتر دوست بدارد. لذا در غدیر خم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مسلمین فرمودند: ألستُ اولی بکم من انفسکم؟ قالوا بلی.

آیا من اولی به تصرف شما نیستم من اولی با نفس شما از خود شما نیستم؟ آیا من از خود شما به خود شما مقدم نیستم؟ همه گفتند: یا رسول الله شما بر ما ولایت دارید. معنی آن این است که اگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: بمیرید باید بمیرند. هرچه می فرمایند باید با جان خود بپذیرند. آن گاه رسول خدا دست حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بلند کرده و فرمودند: من کنت مولاه فهذا علیٌ مولاه

از این پس هرکس را که من به او ولایت دارم حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بر او ولایت دارد. همان طور که من در هستی بر شما حکومت دارم از این پس حضرت علی(علیهالسلام) بر شما حکومت دارد؛ یعنی از این پس خواسته ی حضرت امیرالمؤمنین مقدم است بر خواسته ی خودتان. خواسته ی حضرت علی(علیه السلام) حاکم است بر خواسته ی شما. وجود شما در قبضه ی حضرت علی است... کسی که ولایت کسی را بپذیرد مانند پذیرش غلامی در مقابل آقا می باشد. پس مؤمن کامل الایمان کسی است که ایمان به ولایت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) دانسته باشد و در حال حاضر امام زمان را مقدم بر خود بداند. امام زمان را بیشتر از خودش دوست بدارد اراده ی خودش را مستهلک در اراده ی امام زمان بداند. مانند بنده ای در مقابل آقا و امام زمانش باشد. باید معتقد باشیم امام زمان آینه ی تمام نمای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است. همه ی

ص: 201

مراتب رسول خدا به جز جنبه ی نبوت که آن حضرت خاتم النبیین است در امام زمان موجود است چنان که در اصول کافی مجلد 1 صفحه 270 آمده است:

محدبن مسلم می گوید از حضرت امام صادق شنیدم که ایشان فرمودند: الائمةُ بمنزلة رسول الله إلّا انهم لَیسو بانبیا

همه ی امامان به منزله ی رسول خدا هستند و تمام مراتب رسول خدا را دارا هستند جز آن که آن ها نبی نیستند. امروز امام زمان دارای مرتبه ی امامت و ولایت و زعامت و مراتب علمی و ادبی و اخلاقی و تقوا و قداست رسول خدا هستند و همه چیز رسول خدا به جز نبوت را دارند و بر ما واجب و لازم است که آن حضرت را بیشتر از خودمان و بیشتر از فرزندانمان دوست بداریم.

محبت ماهیت ها را عوض می کند و تغییر می دهد

محبت اکسیر عجیبی است که می تواند ماهیت ها را تغییر دهد و منقلب کند. محبت مبدأ آفرینش همه ی موجودات عالم است که در حدیثی قدسی آمده است که خداوند می فرمایند:

کنت کنزاً مَخفیاً فاَحبتُ اَن اَعرَفَ فَخَلَقتُ الخلقَ لِکَی اُعرفَ(1)

من گنج پنهان بودم دوست داشتم که معروف شوم و مرا بشناسند، لذا مخلوقات را آفریدم تا آن ها مرا بشناسند.پس مصدر خلقت و مبدأ آفرینش و عامل اولیه ی ایجاد ممکنات حب و محبت خداوند متعال است.

محبت پیوند دهنده ی همه ی ذرات و اشیاء عالم

محبت بذر عالم امکان است و در همه ی ذرات عالم از بی نهایت کوچک ها و بی نهایت بزرگ ها وجود دارد و همه را به هم پیوند داده و به وسیله ی آن همه ی هستی باهم در ارتباط هستند و مرتبه ی پایین آن قانون جاذبه ی عمومی است که نیوتن مطرح می کند در همه ی ذرات عالم موجود است.

ص: 202


1- . بحار الانوار مجلد 84 صفحات 199 و 344

محبت در حیوانات سبب بقای نسل آن ها می شود که در وجود حیوانات به غریزه تعبیر می شود که پرنده ها جوجه ها و گاوها، گوساله ها و ... ی خود را پرستاری کرده و بزرگ می کنند. (این ها همه محبت است که ما به آن غریزه می گوییم.)

محبت در انسان سبب بقای نسل می شود. خانواده را به وجود می آورد و پدر و مادر را مانند غلام و کنیزی در اختیار فرزندشان قرار می دهد که آن ها بدون حقوق و با محبت و عشق در اختیار فرزندشان قرار می گیرند.

انقلاب درونی محبت

از محبت تلخ ها شیرین شود *** وز محبت مس ها زرّین شود

از محبت دار تختی می شود *** وز محبت بار بختی می شود

از محبت سجن گُلشن می شود *** بی محبت روضه گُلخن می شود

از محبت نار نوری می شود *** وز محبت دیو حوری می شود

از محبت سنگ روغن می شود *** بی محبت موم آهن می شود

از محبت حزن شادی می شود *** وز محبت غول هادی می شود

از محبت نیش نوشی می شود *** وز محبت شیر موشی می شود

از محبت سُقم صحّت می شود *** وز محبت قهر رحمت می شود

از محبت مُرده زنده می شود *** وز محبت شاه بنده می شود

این محبت هم نتیجه دانش است *** کی کزافه بر چنین تختی نشست

به هر حال محبت انقلاب و تغییر عجیبی ایجاد می کند. محبت تلخ را شیرین، مس را طلا، درد را شفا، خار را گل، سرکه را عسل، دار اعدام را تخت، سجن و زندان را گلستان، نار را نور، دیو را حوری، حزن را شادی، نیش را نوش، شیر را موش، سقم را صحت، قهر را رحمت، مرده را زنده، شاه را بنده و ... می کند.

اگر محبت نباشد گلستان خارستان و موم آهن کاخ ها زندان و ... می گردد.

نشاط اصفهانی می گوید:

جام کز دست نگار است چه شیرین و چه تلخ *** جا که در مجلس یار است چه بالا و چه پست

ص: 203

شاعر دیگر می گوید:

فحش از دهن تو طیبات است *** زهر از قِبَلِ تو نوش دارو

این موضوع در اعراب ضرب المثل است: ضَربُ الحبیبِ زبیبٌ. اگر محبوب انسان را بزند مثل مویز شیرین است.

بالاترین درجه ی محبت

محبت درجاتی دارد و بالاترین درجه ی آن این است که محب محبوبش را بیشتر از خودش دوست بدارد. اصلاَ خودش را برای محبوب بخواهد تا بدآنجا می رسد که می خواهد خودش را فدای محبوب کند. حضرت صادق فرمودند: دلیلُ الحُب ایثار المحبوب عَلی مَن سِواه. دلیل محبت و حب این است که محب می خواهد خودش را هم فدای محبوب کند. او هیچ چیزی را به جز محبوب نمی خواهد. همه ی نیکی ها را در محبوب می بیند. همه ی زیبایی ها و همه ی خوبی ها و ... را در محبوب می بیند. او همه چیز محبوب را دوست می دارد. نام محبوب را که می شنود می خواهد به پرواز درآید. از اسم محبوب خوشش می آید. همه ی نیکی ها را محبوب می بیند.

آن زلیخا از سپندان تا به عود *** نام جمله چیز یوسف کرده بود

زلیخا همیشه می خواهد نام یوسف را بشنود، یعقوب هم می خواهد همیشه نام یوسف را استماع کند. عشق و محبت مجنون به لیلی زبان زد خاص و عام است که گفته اند که مجنون می گفت:

دیده گر بر در کنم لیلی بُوَد *** خاک گر بر سر کنم لیلی بُوَد

ترسم ای فصاد گر فصدم کنی *** نیشتر بر قلب لیلی زنی

محبت محب را به محبوب می رساند

یکی از عنایات مهم ذات اقدس الهی بر بشر این است که خداوند این قدرت را به بشر داده است که او هر چه را دوست بدارد و بخواهد به او برسد می رسد. محبت بالطبیعه مُحب را به محبوب می رساند و این جا انسان به هیبت این کلام پی می برد که: مَن اَحَبَ حَجَراً حَشَره الله مَعَهُ اگر کسی سنگی را هم دوست داشته باشد با او محشور می شود. این یک قانون طبیعی است که آهن ربا آهن را به سوی خویش می کشد. (و آهن را جذب می کند و آهن در کنار آهن ربا قرار می گیرد.)

ص: 204

محبت به امام زمان، انسان را تغییر می دهد و او را به آن حضرت می رساند. (محب امام زمان را به کنار امام زمان می کشد.)

مهم ترین نکته ای که عاشقان صاحب الزمان برای وصل به آن حضرت باید در نظر داشته باشند این است که آن حضرت را دوست بدارند. عاشق آن حضرت شوند او را محبوب خود بداند. اگر حب شدید پیدا شود، حتماً انسان را به آن حضرت می رساند.

همان طور که اگر محبت ایجاد شود و معشوق در دورترین محل جهان باشد او را به محبوب می رساند. محبت امام زمان انسان را عوض می کند. زیرا محب تلاش می کند که خود را مثل محبوب سازد کسی که محبوبش امام زمان شود. هر روز زیارت آل یس را می خواند و با سوز دل زیارت آل یس را با عشق می خواند و می گوید:

سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ(1)

در این زیارت عشق بازی با آن حضرت است که می گوید:

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللَّهِ وَ دَيَّانَ دِينِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ فِي آنَاءِ لَيْلِكَ وَ أَطْرَافِ نَهَارِكَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ وَعْداً غَيْرَ مَكْذُوبٍ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقُومُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَ تُبَيِّنُ السَّلَامُ عَلَيْكَحِينَ تُصَلِّي وَ تَقْنُتُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَرْكَعُ وَ تَسْجُدُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تُهَلِّلُ وَ تُكَبِّرُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تُحَمِّدُ وَ تَسْتَغْفِرُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تُصْبِحُ وَ تُمْسِي السَّلَامُ عَلَيْكَ فِي اللَّيْلِ إِذا يَغْشى وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى(2)

محبوب من سلام و درود من بر زمانی که تو قیام می کنی و می ایستی و سلام و درود من به زمانی که می نشینی. سلام بر زمانی که تو کتاب خدا را می خوانی و آن را تبیین می فرمایید و محبوبم سلام من بر زمانی که نماز می خوانی و سلام من بر زمانی که قنوت می گیری سلام من بر لحظه ی رکوع رفتن شما و سلام من بر زمانی که به سجده می روی. سلام من بر زمانی که لا اله الا الله و الله اکبر می گویی. سلام من بر تو زمانی که حمد خداوند را به جا می آوری و استغفار می کنی. آقای من سلام من بر صبح و عصری که تو در آن هستی سلام من بر آن شبی که تو در آن هستی.

ص: 205


1- . احتجاج طبرسی مجلد 2 صفحه 493
2- .[1] سوره لیل آیات 1 و 2

چه زیباست این کلمات عاشقانه. او به امام زمان متوسل می شود. مخصوصاً با توسلی که ابتدایش با این جملات شروع می شود:

سَلَامُ اللَّهِ الْكَامِلُ التَّامُّ الشَّامِلُ الْعَامُّ، وَ صَلَوَاتُهُ وَ بَرَكَاتُهُ الْقَائِمَةُ التَّامَّةُ، عَلَى حُجَّةِ اللَّهِ وَ وَلِيِّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بِلَادِهِ، وَ خَلِيفَتِهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ، وَ سُلَالَةِ النُّبُوَّةِ، وَ بَقِيَّةِ الْعِتْرَةِ، وَ الصَّفْوَةِ، صَاحِبِ الزَّمَانِ، وَ مُظْهِرِ الْإِيمَانِ، وَ مُعْلِنِ أَحْكَامِ الْقُرْآنِ، مُطَهِّرِ الْأَرْضِ، وَ نَاشِرِ الْعَدْلِ فِي الطُّولِ وَ الْعَرْضِ، وَ الْحُجَّةِ الْقَائِمِ الْمَهْدِيِّ، الْإِمَامِ الْمُنْتَظَرِ الْمُرْتَضَى، الطَّاهِرِ ابْنِ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِينَ، الْوَصِيِّ ابْنِ الْأَوْصِيَاءِ الْمَرْضِيِّينَ، الْهَادِي الْمَهْدِيِّ ابْنِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومِينَ.(1)

عاشق امام زمان هر روز دعای عهد می خواند و با حضرت عشق بازی می کند.

اللَّهُمَ بَلِّغْ مَوْلَانَا الْإِمَامَ الْهَادِيَ الْمَهْدِيَ الْقَائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا(2)

پروردگارا، خدای من برسان به مولای من آقای من امام من هادی مهدی که او قائم به امر تو است سلام مرا که سلام خداوند بر او و بر اجداد طاهرینش از همه ی مؤمنین و مؤمناتدر مشارق و مغارب در بادیه و کوه در بیابان و دریا از طرف پدر و مادر من صلواتی که به اندازه ی عرش الله است.

اللَّهُمَ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ الْمُحَامِينَ عَنْهُ وَ السَّابِقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ(3)

الهی مرا از انصار و یاران و کمک کنندگان به امام زمان قرار بده و مرا از کسانی قرار بده که همیشه از او دفاع کنم و از کسانی باشم که همیشه در برآوردن او امر او شتاب کنم از کسانی باشم که از او حمایت کنم و از کسانی باشم که بشتابم برای اجرای اراده ی او در مقابل او برای اهداف او به شهادت برسم.

بر باد داد زلف مجعد را *** در بند کرد عقل مجرد را

ص: 206


1- . المزار الكبير (ابن المشهدي) صفحه 671 باب7 استغاثة الى صاحب الزمان و مفاتیح الجنان قسمت اول اعمال مسجد سهله و مقام صاحب الزمان
2- . بحارالانوار مجلد 53 باب 29 صفحه 39
3- . همان

گر پی بری به لعل روان بخشش *** باور کنی حیات مؤبّد را

در پیرهن لطافت اندامش *** باشد گواه، روح مجسّد را

زاهد به خواب بیند اگر رویش *** بت خانه کرد خواهد، مَعبَد را

در قبض و بسط نیست جز او خاتِم *** مصر وجود و مُلک مخلّد را

دور جهان به سلطنتش قائم *** تا کی کند قیام مجدد را

و شاعر دیگری در وصف محبوبش حضرت ولی عصر چنین می سراید:

از حسرت دهانت جان ها به لب رسیده *** کی درد دردمندان از آن دهن برآید؟

بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران *** بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر *** کز آتش درونم دود از کفن برآید

و شاعری دیگر با دل سوخته و سوز دل می گوید:

دادیم به یک جلوه ی رویت دل و دین را *** تسلیم تو کردیم هم آن را و هم این را

من سیر نخواهم شدن از وصف تو آری *** لب تشنه قناعت نکند ماء مَعین را

می دید اگر لعل تو را چشم سلیمان *** می داد در اول نظر از دست نگین را

و عاشقی دیگر چنین سر می دهد:

ما قافله ی کعبه ی عشقیم پِیَت چند *** سرتاسر آفاق صدای جَرَس ما

آن بلبل مستیم که دور از گُل رویت *** این گلشن نیلوفری آمد قفس ما

خواهیم به یک جُرعه مِی از خویش خلاصی *** از پیر نباشد به جز این ملتَمس ما

و محب دیگری چنین سروده است:

امروز خانه ی دل ما نور و ضیاء ندارد *** جایی که دوست نبود آن جا صفا ندارد

دزدان به کشور دل هر سو گرفته منزل *** و آن میر صدر محفل در خانه جا ندارد

ای شاه ماه رویان، ای قبله ی نکویان *** دریاب عاجزی را کو دست و پا ندارد

و معشوقی دیگر چنین سروده است:

ص: 207

ای در تو مقصد و مقصود ما *** وی رخ تو شاهد و مشهود ما

نقد غمت مایه ی هر شادی است *** بندگیت به ز هر آزادی است

نیست کسی جز تو مددکار ما *** مونس ما، یاور ما، یار ما

خیز و شب منتظران روز کن *** طبع جهان را طرب افروز کن

لب بگشا تا همه شکّر خورند *** ز آب دهانت رُطب تَر خورند

ما همه موریم سلیمان تو باش *** ما همه جسمیم بیا جان تو باش

منتظران را به لب آمد نفس *** ای ز تو فریاد به فریاد رَس

و دل سوخته ی دیگر چنین درد دل می کند:

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی *** چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

به کسی جمال خود را ننموده ای و بینم *** همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی

همه موسم تفرّج به چمن روند و صحرا *** تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی

چه شود که از ترحم دَمی ای سحاب رحمت *** من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی

چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی *** چه شود که کام جوید ز لب تو کام جویی

به ره تو بس که نالم ز غم تو بس که مویم *** شده ام ز ناله نایی شده ام ز مویه مویی

این بحث را در کتاب مجالس حضرت مهدی به طور کامل آورده شده است.

ص: 208

181. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله الاعظم

اشاره

181. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) استمرار ذریّه ی حضرت ابراهیم هستند که دل ها به آن ها متمایل است و شیعیان قلبشان به آن حضرت متمایل است

سوره ابراهیم آیه 37

رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُون

پروردگارا من برخی از ذریه و فرزندان خود را به وادی بی کشت و زرعی و نزد بیت الحرام تو مسکن دادم. پروردگارا برای این که اقامه ی نماز کنند خداوندا تو قلوب جمعی از مردم را به آن جا متوجه نما تا به سوی اهل بیت من با شوق و محبت حرکت کنند و آن ها را رزق و روزی عنایت فرما باشد آن ها شکرگزار این نعمت باشند.

حضرت ابراهیم خلیل به اذن پروردگار، همسرش هاجر و تنها فرزندش اسماعیل ذبیح الله، جد رسول خدا را به سرزمین خشک و بی آب و علف در کنار مسجدالحرام و در کنار کعبه برد و آن ها در آن جا سکونت گزیدند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و هم اکنون حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آن ذریه ی پاک و مطهر است.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 249 (231) حدیث 35، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 319 تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 890 آمده است:

عن رجل ذكره عن أبي جعفر(علیه السلام) في قول الله: إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ إلى قوله: لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ قال: فقال أبو جعفر: نحن هم و نحن بقية تلك الذريةحضرت امام محمد باقر(علیه السلام) در ذیل این آیه فرمودند: منظور از آن آیه ذریّه ما نیز می باشیم چرا که ما بقیه و ادامه ی آن عترت و ذریّه می باشیم.

ص: 209

2. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 249 (232) حدیث 36، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 319 صافی مجلد 890 آمده است:

و في رواية أخرى عن حنان بن سدير عنه نحن بقية تلك العترة

عیاشی می گوید: در روایتی دیگر حضرت باقر فرمودند: ما استمرار و ادامه ی آن عترت و ذریّه می باشیم.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 347 (ج 1 ص 371) آمده است:

حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي الْآيَةَ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ بَقِيَّةُ تِلْكَ الْعِتْرَةِ

علی بن ابراهیم قمی در ذیل این آیه از امام محمدباقر(علیه السلام) آورده است که آن حضرت فرمودند: به الله سوگند ما استمرار و بقیه آن عترت هستیم.

در قرآن در سوره بقره آیه 124 آمده است:

وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ

امروزه حضرت بقیةالله الاعظم تداوم و امتداد و ادامه ی و من ذریتی می باشند و اوست که لباس امامتی که حضرت ابراهیم(علیه السلام) برای ذریه ی خود می خواست در قامت او برازنده است.

شیعیان قلبشان متمایل به امامان و امام زمان است

4. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 250(233) حدیث 39، بحار مجلد 15 صفحه 125، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 320 و تفسیر صافی مجلد 890 آمده است:

عن أبي جعفر في قوله تعالى: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» أما إنه لم يعن الناس كلهم أنتم أولئك و نظراؤكم- إنما مثلكم في الناس مثل الشعرة البيضاء في الثور الأسود- أو مثل الشعرة السوداء في الثور الأبيض، ينبغي للناس أن يحجوا هذا البيت و يعظموه لتعظيم الله إياه، و أن يلقونا حيث كنا، نحن الأدلاء على الله

حضرت امام باقر(علیه السلام) فرمودند: اما ابراهیم همه ی مردم را در نظر نداشتند و قصد نکردند بلکه شما (شیعیان) و افرادی نظیر شما را قصد نموده بود همانا مثل شما بین مردم مَثَل موی سفیدی در بدن یک گاوی است که همه ی آن سیاه باشد و یا مثل یک موی سیاه در بدن یک گاوی است که همه ی بدن او سفید باشد که آن یک مو همیشه نمایان است. سزاوار است که مردم(به خانه ی خدا

ص: 210

بروند) و طواف کنند و حج به جای آورند و آن را احترام نمایند چرا که خداوند عزوجل آن را تکریم نموده است و همزمان به دیدار و ملاقات ما نایل آیند. زیرا ما راهنما و دلالت کننده ی آن ها به سوی خداوند می باشیم.

5. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 251 (234) حدیث 43، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 320، بحار الانوار مجلد 15 صفحه 125 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 892 آمده است:

عن الفضيل بن يسار عن أبي جعفر(علیه السلام) قال انظر إلى الناس يطوفون حول الكعبة، فقال: هكذا كانوا يطوفون في الجاهلية، إنما أمروا أن يطوفوا ثم ينفروا إلينا- فيعلمونا ولايتهم، و يعرضون علينا نصرتهم- ثم قرأ هذه الآية «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» فقال: آل محمد آل محمد، ثم قال: إلينا إلينا

حضرت امام باقر به مردمی که در حال طواف بودند نگاهی کردند و فرمودند: مردم در زمان جاهلیت همین گونه طواف می نمودند. سپس مأمور شدند که در اطراف خانه طواف کرده و به سوی ما بیایند تا میزان ولایت و محبت آن ها را بسنجیم و آنان نیز مقدار آمادگی خویش را در نصرت و یاری ما عرضه نمایند سپس حضرت این آیه را خواندند (پروردگارا برای این که اقامه ی نماز کنند تو قلوب جمعی از مردم را به آن جا متوجه نما و ما به سوی اهل بیت من با شوق و محبت حرکت کنند) سپس حضرت فرمودند: آل محمد آل محمد. سپس فرمودند: به سوی ما (امامان) به سوی ما (امامان)

در این حدیث شریف دو بار فرموده اند: آل محمد، آل محمد و دو بار فرموده اند الینا الینا شاید معنی آن این باشد که مردم یک بار در عالم ذر و یک بار در این دنیا به سمت آل محمد می آیند و دو بار با آن ها بیعت می کنند. یک بار در دنیا و یک بار در آخرت.

ص: 211

182. ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغاز وعده انبياء الهى است

اشاره

سوره ابراهيم آيه 44

وَأَنْذِرِ النّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ العَذابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِلى أَجَلٍ قَرِيبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَوَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَكُمْ مِنْ زَوالٍ

بترسان مردم را از روزى كه عذاب فرا مى رسد و آگاهشان ساز كه ستمكاران خواهند گفت: پروردگارا، به تأخير افكن تا دعوت تو را اجابت كنيم و پيرو رسولان تو شويم. به آن ها گفته شود آيا شما بارها سوگند ياد نمى كرديد كه ما را ابداً زوال و هلاكت نخواهد بود؟

در این آیه خداوند دستور می دهد که مردم را همراه با تبلیغ و آگاهی بترساند از آن روزی که عذاب به سراغشان می آید مفسران درباره ی این که آن روز کدام روز است یوم یأتیهم العذاب احتمال های مختلفی داده اند. احتمال اول: می گویند آن روز روز قیامت است.

احتمال دوم: می گویند آن روز روز فرارسیدن مرگ است که مقدمه ی مجازات های بد ظالمین است.

احتمال سوم آن روز در همین جهان است.

در تفسیر نمونه پس از برشمردن این سه روز می گوید: گرچه بسیاری از مفسران احتمال اول را ترجیح داده اند ولی جمله هایی که به دنبال آن آمده است به خوبی احتمال سوم را تقویت می کند و نشان می دهد که منظور مجازات های نابودکننده ی دنیوی است چرا که به دنبال این جمله می خوانیم ستمگران با مشاهده ی آثار عذاب می گویند پروردگارا مهلت کوتاهی برای جبران به ما بده.

تعبیر اخرنا (ما را به تأخیر انداز) قرینه روشنی است بر تقاضای ادامه ی حیات در دنیا و اگر این سخن را در قیامت به هنگام مشاهده آثار عذاب می گفتند باید بگویند: خداوندا ما را به دنیابازگردان همان گونه که در آیه 27 سوره انعام می خوانیم و لو تری اذ وقفوا علی النار فقالوا یا لیتنا نرد و لا نکذب بآیات ربنا و نکون من المؤمنین اگر حال آن ها را در آن هنگام که در برابر آتش

ص: 212

ایستاده اند ببینی که می گویند: ای کاش بار دیگر (به دنیا) باز می گشتیم و آیات پروردگارمان را تکذیب نمی کردیم و از مؤمنان می شدیم.

مقصود تأخیر آن تازمان ظهور حضرت قائم است

ارادوا تأخیر ذلک إلی القائم

آنچه را که در بالا آوردیم برگرفته از تفسیر نمونه بود و اکثر تفاسیر فارسی جدید ما نیز همین احتمالات را داده اند. اما آنچه که بسیار مورد توجه است نظر حضرت امام محمد باقر است که این آیه را به صلح حضرت امام حسن مجتبی و قیام حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) و ظهور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ربط می دهد که در زمانی حضرت مجتبی صلاح را در آتش بس با معاویه دیدند تا جان شیعیان واقعی را به این وسیله حفظ کنند که امام باقر(علیه السلام) می فرمایند: کان خیر لهذه الامة مما طلعت علیه الشمس که کار امام مجتبی(علیه السلام) برای این امت بهتر بود از آنچه خورشید بر آن بتابد اما عده ای که حضرت را یاری نمی کردند آن ها می گفتند چرا حضرت آتش بس را پذیرفته است و ترک جنگ کرده است. تا زمان قیام حضرت سیدالشهدا حسین بن علی(علیه السلام) رسید. جنگ و قتال بر آن ها مقرر شد قیام نکردند و از دستور امام سرپیچی نمودند و گفتند: چرا پیکار و جنگ را بر ما مقرر داشتی؟ و چرا ما را تا مدتی نزدیک مهلت ندادی تا دعوت تو را بپذیریم و مقصودشان أرادوا تأخیر ذلک إلی القائم است.

1. در روضه كافى مجلد 2 صفحه 166 حديث 506، آمده است:

محمّدبن يحيى، عن احمدبن محمّد، عن محمّدبن سنان، عن ابى الصباح ابن عبد الحميد، عن محمّدبن مسلم، عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: واللّه للّذى صنعه الحسن بن على عليهماالسلامكان خير لهذه الامة مما طلعت عليه الشمس واللّه لقد نزلت هذه الاية: «أَلَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاة(1)» انمّا هى طاعة الامام و طلبوا القتال فلما كتب عليهم القتال مع الحسين(علیه السلام) قالوا: ربنا لم كتبت علينا القتال لولا اَخِّرتنا اِليه اَجَلٍ قَريبٍ نُّجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعَ الرُّسُلَ أرادوا تاخير ذلك الى القائم(علیه السلام) .

محمّدبن مسلم از امام باقر(علیه السلام) روايت كرده كه فرمود: به خدا سوگند آن كارى كه حسن بن على(علیه

السلام) كرد (از صلح با معاويه، سودش)، براى اين امت بهتر بود ازآن چه خورشيد بر آن

ص: 213


1- . سوره نساء آیه 77

بتابد. به خدا سوگند اين آيه كه نازل شده «آيا نديدى آن كسانى را كه به آن ها گفته شده بود دست (از جنگ) برداريد) و نماز را به پا داريد و زكات بدهيد.» مقصود از آن ها تنها اطاعت و فرمانبردارى از امام است ولى (در مورد امام حسن(علیه السلام) كه مردم را به صلح و سازش دعوت كرد، بر آن ها گوش نداده و) طالب جنگ شدند و چون در مورد امام حسين(علیه السلام) (در زمان آن حضرت) جنگ بر آن ها مقرر شد، گفتند: «پروردگارا، چرا پيكار و جنگ را بر ما مقرر داشتى؟ چرا ما را تا مدتى نزديك مهلت ندادى تا دعوتت را بپذيريم و از رسولان پيروى كنيم...» و مقصودشان تأخير آن تا زمان ظهور حضرت قائم عليه السلام است.

2. در تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 258، آمده است:

العياشى باسناده عن محمّدبن مسلم، عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: واللّه الّذى صنعه الحسن بن على عليهماالسلام كان خيراً بهذه الامة ممّا طلعت عليه الشمس، و اللّه فيه نزلت هذه الاية: «أَلَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاة(1)» انّما هى طاعة الامام فطلبوا القتال، فلمّا كتب عليهم القتال مع الحسين عليه السلامقالوا: «ربنا لم كتبت علينا القتال لولا اخرتنا الى اجل قريب» و قوله: «ربّنا اخرنا الى اجل قريب نجب دعوتك و نتبع الرسل» ارادوا تاخير ذلك الى القائم(علیه السلام).

عياشى به سند خود از محمّدبن مسلم از حضرت ابوجعفر امام باقر(علیه السلام) آورده كه آن جناب فرمود: به خدا سوگند آن چه را حسن بن على(علیه السلام) انجام داد، از آن چه خورشيد بر آن طلوع كرده (يعنى از همه دنيا) براى اين امت بهتر بود. به خدا قسم درباره او اين آيه نازل شد: «آيا نمى نگرى كسانى را كه به ايشان گفته شده از جنگ، به طور موقت، دست نگه داريد و به وظيفه اقامه نماز و زكات بپردازيد.»، همانا اين اطاعت از امام است و آن ها اصرار داشتند كه فرمان جنگ به آنان داده شود، پس، چون قتال در راه خدا در ركاب امام حسين(علیه السلام) برايشان نوشته و فرض شد گفتند: «پروردگارا تا اجلى نزديك ما را به تأخيرانداز تا دعوت تو را اجابت كنيم و از رسولان پيروى نمایيم.»، منظورشان به تأخير افتادن آن حكم تا هنگام قيام حضرت قائم(علیه السلام) است.

ص: 214


1- . سوره نساء آیه 77

عزيزانى كه اين كتاب را مطالعه مى فرماييد، بدانيد يكى از موفقيت هايى كه خداوند به مردم عصر ما عنايت فرموده اين است كه ما در عصر طلایی مهدويت، عصر امامت حضرت بقيه اللّه الاعظم(عج) متولد شده ايم و تحت توجهات اين امام عزيز قرار داريم. خوشا به حال كسانى كه در اين عصر توجهات خاصه امام زمان(عج) را به خود جلب مى كنند و خوشا به حال كسانى كه خدمت اين بزرگوار مى رسند و خوشا به حال كسانى كه در عصر ظهور زنده هستند. انشاء اللّه اين توفيقات خاصه نصيب همه ما بشود، که در آن زمان امام خود را یاری کنیم و مانند کسانی که در آتش بس امام دوم به او اعتراض کنیم و مانند کسانی نباشیم که در قیام حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) او را یاری نکنیم و با افسوس بگوییم یا لیتنا کنا معک بلکه از کسانی باشیم که سراپا اطاعت از امام زمانمان نماییم و فرمان او را گردن نهیم اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین إلیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین إلی ارادته و المستشهدین بین یدیه اللهم إن حال بینی و بینه الموت الذی جعلته علی عبادک حتما مقضیا فاخرجنی من قبری مؤتزرا کفنی شاهرا سیفی مجردا قناتی ملبیا دعوة الداعی فی الحاضر و البادی اللهم ارنی الطلعة الرشیدة و الغرة الحمیدة و اکحل ناظری بنظرة منی إلیه و عجل فرجه و سهل مخرجه و اوسع منهجه و اسلک بی محجته و انفذ امره و اشدد ازره و اعمر اللهم به بلادک و احی به عبادک

خداوندا مرا از یاران و کمک کنندگان به (محبوبم) امام زمان قرار بده. مرا از دفاع کنندگان از او قرار بده. مرا از کسانی قرار بده که شتابان به سوی برآورده شدن حوائج حضرت می شتابند و من از فرمانبران اوامر آن حضرت باشم و از حمایت کنندگان او قرار گیرم و از پیشروان در انجام اراده ی او قرار گیرم و از شهیدان در رکابش باشم خداوندا اگر مرگ حائل شد بین من و او (یعنی قبل از ظهورش از دنیا رفتم) آنچنان که بر بندگانت آن را به طور حتم مقرر داشتی مرا از قبر بیرون آور درحالی که کفن من لباس من باشد و شمشیر کشیده آماده باشم و نیز افراشته در دست داشته باشیم و دعوت او را که (الداعی) است، اجابت کنم. خداوند به من این سعادت را بده تا آن حضرت را ببینم و آن پیشانی بلند را ملاقات کنم....

ص: 215

183. تمام کاخ ها و قصرها و مراکز جهانی را امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

183. تمام کاخ ها و قصرها و مراکز جهانی را امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نفع بشریت مصادره خواهند کرد اما مانند ظالمان در آن ها مسکن نمی گزینند.

سوره ابراهيم آيه 45

وَ سَكَنْتُمْ في مَساكِنِ الَّذينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَ تَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنا بِهِمْ وَ ضَرَبْنا لَكُمُ الْأَمْثال

و در منازل و مساكن ظالمان و ستمگران (پيش از خودتان) مسكن و منزل گزيديد. برای شما بیان کردیم که ما چه بر آن ها آوردیم و سرنوشت آن ها را برای شما مثال آوردیم.

متأسفانه در طول تاریخ بسیار دیده شده است که ظالمان جدید که خود را پیروز می دانستند در کاخ های ظالمان قبلی مسکن می گزیدند. اما پند نمی گرفتند که یک روز عده ای دیگر جای آن ها را خواهند گرفت و در مساکن و کاخ های آن ها مسکن خواهند گزید و وقتی سرمست از قدرت می شدند، همه چیز را فراموش می کردند.

حضرت بقیة الله الاعظم از طرف خداوند دارای برنامه و مأموریتی است که هیچ یک از انبیا و رسل و اوصیای آن ها حتی رسول خدا و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) دارای این مأمورین بزرگ نبوده اند و یا به زبان دیگر رسول خدا و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) رسالت و مأموریتی جهانی داشتند اما مأموریت آن ها در زمان خودشان تحقق پیدا نکرد و جهان شمول نشد اما در عصر مهدویت این برنامه های جهانی محقق خواهند شد و خداوند این برنامه ها را به وسیله ی حضرت بقیظ الله عملی می سازد. مثل به یملاء الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً خداوند جهان را به وسیله ی حضرت بقیة الله الاعظم پر از عدل و داد می کند. ما در این جا به صورت فهرست وار به چند مأموریت و برنامه ی حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره می کنیم:

ص: 216

برنامه های نظام الهی قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

1. امام زمان با اراده خداوند فاتح کل عالم از نظر تکوینی و تشریعی خواهند شد

اولین کار امام زمان فتح کل عالم است.

در کتاب بحارالانوار آمده است:

ابوجارود از امام باقر روایت می کند:

یَفتَحُ اللهُ شَرق الارض و غربها

خداوند فتح می کند شرق و غرب عالم را به دست حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

در کتاب منتخب الاثر فصل 7 باب 11 صفحه 482 آمده است:

پس امام زمان دارای یک ارتش الهی و مادی بسیار قوی است که این ارتش بسیار قوی به مراکز قوی و پادگان های بسیار در سطح جهان نیازمند است و هر کجا که فتح شود مراکز نظامی در اختیار نظامیان ایشان در سطح جهان قرار می گیرد. تسلط بر این مراکز نظامی برای ایجاد نظم در کل جهان به وسیله ی خود مردم است نه تسلط بر مردم، مثل فاتحان ظالم و جبار؛ بلکه این ارتش آزادی، صلح وآرامش را به ارمغان می آورند.

2. یک حکومت واحد جهانی تشکیل می دهد.

در کتاب کمال الدین باب 32 حدیث 16 و منتخب الاثر فصل 7 باب 11 صفحه 482 آمده است:

یَبلُغُ سُلطانُهُ المَشرِقَ وَ المَغرب

حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) فرمودند: حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت. این حکومت محور اصلیش ان الحکم الا لله است. حکومت فرد نیست؛ حکومت الله است.

3. حکومتش بر قلوب است.

همه ی متفکرین و دانشمندان معتقدند بهترین حکومت ها حکومت بر قلب ها است و چون حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم را به خود دعوت نمی کند بلکه به خداوند دعوت می کند و در قرآن سوره نور آیه 55 خداوند می فرمایند:

ص: 217

وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون

خداوند به کسانی که از شما ایمان آورده اند و کارهای نیک پیشه کنند وعده داده است که آنان را در زمین خلیفه و جانشین خود قرار دهد همچنین که اقوامی را در قبل خلیفه گردانیده است و دینی را که بر ایشان برگزید و بدان خشنود است در روی زمین جایگزین نماید و ترس و حشت و هراس آنان را به آرامش تبدیل نمایند (و در زمان آن ها فقط مرا پرستش و عبادت می کنند و چیز دیگری را با من نمی پرستند.

دقت کنید اولاً: در رأس حکومت و کارگزاران حکومت مهدوی بهترین و شریف ترین انسان ها قرار دارند و آن ها عباد صالح خداوند می باشند. کارگزاران حکومت بر اساس شایستگی و ضوابط تعیین می شوند نه بر اساس روابط.

ثانیاً: آن ها هم مؤمن هستند و دین دارند و هم عمل صالح (و عامل به عمل صالح هستند.) یعنی به مردم نمی گویند صالح باشید و خودشان فاسد باشند. وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ(1)

ثالثاً: آن ها بهترین دین الهی که اسلام باشد به دیگران عرضه می دارند و در زمان آن ها اسلام جهانی می شود. الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً این آیه در عصر طلایی مهدویت در سطح جان محقق می شود.

رابعاً: آن ها امنیت و آرامش را برای بشریت به ارمغان می آورند. إِنِّي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ (2)

خامساً: آن ها مردم را به خودشان دعوت نمی کنند بلکه به خداوند دعوت می نمایند. پس محور اصلی حکومت آن ها اسلام و حاکمیت خداوند است. لذا:

در کتاب ینابیع المودة صفحه 435 و کمال الدین مجلد صفحه و بحار الانوار مجلد صفحه ف البرهان فی علامات آخرالزمان باب 7 متقی هندی و کتاب الملاحم و الفتن باب 141 آمده است:

ص: 218


1- . سوره انبیاء آیه 105
2- . بحارالانوار مجلد 75 صفحه 380

بر روی پرچم امام زمان نوشته شده است: البیعة لله یعنی بیعت و بلندی مقام فقط از آنِ الله است (یدالله فوق ایدیهم) و بیعت فقط برای خداوند است.( بیعت با حضرت مهدی بیعت با خداوند است.) لذا مهدی بر قلوب حکومت می کند. (و او محبوب قلب ها است.)

عَن نُوف انّه قال رایة المهدی فیها مکتوب البیعة لله

نوف گوید: بر روی پرچم حضرت مهدی نوشته شده است بیعت فقط از آنِ خداوند است.(1)

در کتاب مستدرک الصحیحین نوشته ی حاکم نیشابوری مجلد 4 صفحه 465، صواعق المحرقه ابن هجر شافعی، اسعاف الراغبین صفحه 134 شیخ الاسلام محمدبن صبان مالکی مصری و ینابیع المودة صفحه 341 آمده است:

ابوسعید خدری از رسول خدا نقل می کند که آن حضرت فرمودند:

قال النبی ینزل البلاءُ بامتّی فی آخرالزمان بلاءٌ شدید من سلطانهم لَم یسمع بَلاءٌ اَشد منه حتّی تَضیق عنهم الارض الرحبَة حتّی یملاء الارض جوراً و ظلماً لا یَجد المؤمن ملجأ یَلتجی الیه من الظلم ینبعث الله عزوجل رجل من عترتی فیملاء الارض قسطاً و عدلاً کمی ملئت ظلماً و جوراً یَرضین عَنهُ ساکن السماء و ساکن الارض لا یدّخر الارض مِن بَذرها شیئاً الا اخرجته و لا السماء مِن قطرها شیئاً الّا صبّه الله علیهم مدراراً بِعیش ... تتمنی الاحیاء الاموات مما صنع الله عزوجل باهل الارض من خیره.

رسول خدا فرمودند: در آخرالزمان نازل می شود بر امت من بلایی شدید از دست پادشاهان و حاکمان (ظالم) که هیچ گوشی شدیدتر از آن را نشنیده است به حدی که زمین بر آن ها تنگ می شود و پر از ظلم و جور می گردد که دیگر مؤمن ملجاء و پناه گاهی نمی یابد. در این هنگام شدت خداوند مردی از اهل بیت مرا به پا خواهد داشت که زمین (پر از ظلم شده را) پر از عدل و داد خواهد کرد همان طور که پر از ظلم و جور شده بود راضی می شوند از حکومت او ساکنین آسمان ها و ساکنین زمین و زمین برکات و نعماتش را بیرون می دهد و آسمان همه بارانش را می باراند تا آن جا که زنده ها آرزو می کنند که ای کاش مرده های ما زنده بودند.

در صواعق المحرقه و نورالابصار شبلنجی باب 2 صفحه 154 و اسعاف الراغبین باب 2 صفحه 135 و ینابیع المودة صفحه 469 آمده است:

ص: 219


1- . به کتاب امام مهدی نقطه ی مشترک وحدت اسلامی صفحه 92 اثر نویسنده مراجعه کنید.

رسول خدا فرمودند: ... یرضی لخلافة اهل السماء و اهل الارض و الطیر فی الجو...

راضی و خشنود می شوند از خلافت او اهل آسمان ها و اهل زمین و حتی پرندگان آسمان ها.

پس این حکومت با این عظمتی که دارد یک مرکز بین المللی می خواهد و همچنین هر کشور یک مرکز مهم باید داشته باشند. البته دیگر مرزها برداشته می شود پس

اولاً: یک مرکز جهانی برای اداره ی جهان (مثل سازمان ملل) باید باشد. (دقت بفرمایید مثل سازمان ملل البته نه این سازمان مللی که در اختیار ظالمان و جباران است.)

ثانیاً: در هر کشوری (البته آن زمان مرزها برداشته می شود) یک مرکز برای این حکومت لازم دارد مثل کاخ های ریاست جمهوری ها و پادشاهان و ... که این کاخ ها از ثروت های عمومی مردم است و برای رفاه مردم استفاده می شود.

ثالثاً: در هر استانی مرکزی لازم است. مثل استان داری ها داشته باشند.

رابعاً: در هر بخشی نیاز به مرکزی است مثل بخش داری ها ...

حضرت قائم آل محمد رهبر و امام و حاکم جهانی وقت ساختن این مراکز را ندارند لذا ضمن فتوحاتش این مراکز را به نفع بشریت مصادره کرده البته این مراکز عمومی است و از مال مردم ساخته شده است و از آن ها استفاده خواهند کرد و این همان چیزی است که در سوره ابراهیم آیه 45 آمده است:

وَ سَكَنْتُمْ في مَساكِنِ الَّذينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ

و مسکن گزیدید در مساکن کسانی که قبل از شما ظالم بودند.

در تفسير عياشى، مجلد 2 صفحه 235، بحارالانوار مجلد 52 باب 27 صفحه 347 حدیث 95 تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 553 تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 321 حدیث 3 اثباة الهداة مجلد 3 باب 32 فصل 28 صفحه 551 المحجة صفحه 110 آمده است:

العياشى باسناده عن سعدبن عمر، عن غير واحدٍ ممّن حضر اباعبداللّه 8، و رجلٌ يقول قد ثبت دار صالح و دار عيسى بن على ذكر دورالعبّاسيين، فقال رجل: اراناها اللّه خراباً او خرّبها بايدينا، فقال له ابوعبداللّه(علیه السلام) : لا تقل هكذا، بل يكون مساكن القائم و صحابه؛ اما سمعت اللّه عزوجل يقول: «وَ سَكَنْتُمْ فِي مَساكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ».

ص: 220

عياشى به سند خود از سعدبن عمر، از چند نفر از كسانى كه در محضر امام ابوعبداللّه جعفر صادق(علیه السلام) شرفياب بوده اند روايت كرده كه مردى در آن مجلس (با تأسف) مى گفت: خانه صالح و عيسى بن على بر جاى مانده - و از خانه هاى عباسيان ياد كرد- مردى ديگر گفت: خداوند آن خانه ها را در حال خرابى به ما بنماياند يا آن ها را به دست ما خراب كند. حضرت ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) به او فرمود: چنين سخنى مگوى، بلكه اين ها مساكن حضرت قائم(عج) و اصحابش خواهد شد؛ آيا نشنيده اى كه خداى عزوجل مى فرمايد: «و در منازل و مساكن ستمگران پيش از خودتان مسكن گرفتيد»؟

منظور از اين منازل، منزل هايى است كه شخصى نيست و متعلق به عموم است. مثل: كاخ ها و منازلى كه حكام جائر از آن ها استفاده مى كنند. بعد از ظهور امام عصر(عج)، اين منازل در اختيار امام زمان و اصحابش قرار خواهد گرفت كه از اين ها بهترين استفاده را خواهند كرد.

قصرها و کاخ هایی که از ظالمان به ظالمان و ستمگران گرفته می شود و به نفع بشریت مصادره می شود و دیگر ظالم ها نیستند که از آن ها استفاده کنند بلکه انسان ها از آن استفاده می نمایند.

4. گسترش عدالت در تمام ابعادش در کل عالم هستی

جهان ما در کُل تا به حال عدالت را در آغوش نگرفته است. ما زمان ها و مکان های محدودی داشته ایم که عدالت را دیده اند مثل کوفه که در زمان خلافت و حکومت حضرت امیرالمؤمنین عدالت را مشاهده کرده است اما کل جهان به معنی واقعی عدالت گسترده و تام را ندیده است. اما در زمان امام عادل امام قائم جهان فرشته ی عدالت را در آغوش خواهد گرفت.

سبط بن جوزی حنفی در تذکرة الخواص الامة صفحه 377 آورده است:

قال رسول الله: یخرج فی آخرالزمان رجل من وَلَدی اسمه کاسمی و کنیة ککنیتی یملاء الارض عدلاًَ کمی ملئت جوراً فذلک هُو المهدی.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: قیام می کنددر آخرالزمان مردی از فرزندان من اسم او اسم من است و کنیه ی او کنیه ی من است او زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد همان طور که پر از ظلم و جور شده است و او همان مهدی (موعود) است.

در ینابیع المودة نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی صفحه 423 آمده است:

ص: 221

وَ عَن زرارة عَن الباقر رضی الله عنه قال: یُقاتلون حتّی یوحد والله و لا یشرک بِه شیئاً و تخرج العجوزة الصعیفة من المشرق تُرید المغرب لا یؤزیها احَدٌ.

زراره می گوید حضرت امام زمان (برای موحد کردن مردم) با مشرکین مبارزه می کند تا آن ها موحد شوند (که اگر موحد شوند دیگر جرم و جنایت از آن ها سر نخواهند زد.) و آن وقت پیرزنی عجوزه و ناتوان اگر اراده کند از مشرق (زمین) به مغرب برود، هیچ کس مزاحم او نمی شود.(1)

پس امام زمان برای برپایی این هدف ابتدا نیاز به یک مرکز جهانی مثلاً مثل سازمان ملل دارد. (البته نه این سازمان ملل که خودش ظالم است.) و باز هر کشور باید یک مرکز گسترش عدالت مخصوص به خودش داشته باشد زیر نظر آن مرکز جهانی باشد و هر استان از استان های آن کشور باید دارای چنین مرکزی باشند و هر شهر و هر بخش ... باید دارای چنین مراکزی باشند. امام زماندر ضمن فتوحات الهی خود با کمک مردم جهان این مراکز که قبلاً ظالمان از آن سوء استفاده می کردند، مصادره خواهند کرد تا بتواندعدالت را در جهان بگسترانند و این همان چیزی است که خداوند در سوره ابراهیم آیه 45 می فرمایند:

وَ سَكَنْتُمْ في مَساكِنِ الَّذينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ

و مسکن گزیدند در مساکن کسانی که قبل از شما ظالم بودند و به این وسیله جهان پر از عدل و داد می شود که

در کتاب کمال الدین صفحه 336 و منتخب الاثر صفحه 480 از قول امام صادق آمده است:

یُظَهَّرَ الارض مِن کُلِّ جورٍ و ظُلمٍ

حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: مهدی پاک می کند کره ی زمین را از تمام ظلم و ستم ها (یعنی به تاریخ ظلم و ستم خاتمه می بخشد.)

در منتخب الاثر صفحه 310 و غیبت نعمانی آمده است:

یَملاءُ الارض قیسطاً و عدلاً و نوراً

ص: 222


1- . برای تحقیق بیشتر به کتاب امام مهدی نقطه مشترک وحدت اسلامی صفحه 101 مراجعه فرمایند.

امام زمان زمین را پر از عدل و داد و نور می کند. (نور ولایت خداوند و نبوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و نور وجود آن حضرت کل جهان را فرامی گیرد. (جهان از وجود نورانی عزیزی که النور علی النور است، استفاده می کند.)

این عدالت همه ی بشریت را در برمی گیرد هم عباد الرحمن و هم فاجرها از این عدالت استفاده خواهند کرد چنان که در منتخب الاثر صفحه 310 و کتاب غیبت نعمانی از حضرت امام باقر(علیه السلام) روایت شده است:

وَ یَعدِلُ فی خلق الرّحمن البرِّ مِنهُم وَ الفجِر

حضرت امام باقر(علیه السلام) فرمودند: حضرت مهدی در میان همه ی خلق جهان از نیکان و بدان به عدالت رفتار می نمایند. (یعنی در حکومت او همه در مقابل قانون مساوی هستند.)(1)

6. امام مهدی کل عالم را عمران و آبادانی خواهند کرد.

عده ای چنین می پندارند که در نظام حکومتی حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فقط به مسائل روحانی و معنوی رسیدگی خواهند شد درحالی که امام زمان هم دنیای مردم را آبادانی خواهند کرد و هم آخرت آن ها را مطابق با قوانین اسلامی خواهند ساخت و کل کره ی زمین را عمران و آبادانی خواهند نمود چنان که در اسعاف الراغبین باب 2 صفحه 140 و صفحه 141 نوشته ی ابوالعرفان شیخ محمد صبان مصری شافعی آمده است:

و انّه یَبلغ سُلطانه المشرق و المغرب و تظهره لَهُ الکنوز و لا یبقی فی الارض خراب الّا یعمره.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: حکومت و سلطنت امام زمان مشرق و مغرب عالم را فرامی گیرد و در زمان او گنج ها هویدا خواهند شد و هیچ نقطه از کره ی زمین باقی نمی ماند که خراب شده باشد مگر این که به دست با کفایت ایشان عمران خواهند شد.

پس توجه بفرمایید عمران و آبادانی نمودن جهان کار ساده ای نیست آن هم اگر بر اساس اصول و ضوابط مهندسی صحیح اسلامی باشد که با نیاز به مراکز کشوری و مرکز استانی و شهری و بخشی دارد که نیاز به کاخ های متعدد در سرار جهان است و این همان است که گفتم خداوند در قرآن آیه 45 سوره ابراهیم می فرمایند:

ص: 223


1- . برای تحقیق بیشتر به کتاب انقلاب جهانی امام مهدی اثر نویسنده صفحات 61 و 62 و صفحه 116 مراجعه فرمایید.

وَ سَكَنْتُمْ في مَساكِنِ الَّذينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ

یاران حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای اجرای حکومت جهانی الهی که شعار اصلیش البیعة لله است و هدفش لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً می باشد، از کاخ ها و قصرها و ... که متعلق به مردم است، به نفع مردم استفاده می کنند.

7. رونق صنعت کشاورزی و خودکفایی جهانی تغذیه(1)

ص: 224


1- . مراجعه کنید به کتاب انقلاب جهانی امام مهدی صفحه 120

184. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مكر بنى العباس و همه طاغوتيان را خنثى مى كند

اشاره

سوره ابراهيم آيه 46

وَ قد مکروا مکرهم عندالله مکرهم و إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الجِبالُ

و آن ستمگران و ظالمان مکر و حیله کردند و منتهی درجه مکر خود را به کار بردند اما مکر آن ها در پیشگاه خداوند است (خداوند می داند آن ها چه می کنند) هر چند كه با فكر خود كوه ها را از جا بر كنند.

در این آیه خداوند می فرمایند: (ستمگران و ظالمان) مکر خود را هرچه سخت تر به کار زنند و تا آنجا که توانایی و قدرت داشته باشند به مکر و حیله و توطئه و شیطنت بپردازند و قد مکروهم منتهی درجه حیله و مکر را به کاربرند و در راه مقابله با اسلام و قرآن و اهل بیت و مسلمین به کار گیرند و دست به قتل و غارت آن ها زنند و با آن ها به جنگ های متعدد بپردازند و مسلمین را متهم کنند و شایعه سازی نمایند و هر کاری که بکنند و هر مکری که دارند به کار برند آن مکر و حیله در پیشگاه خداوند بسیار ناچیز است و خداوند می بیند و آگاه است که آن ها چه می کنند و چگونه می اندیشند و عند الله مکرهم و خداوند برای آن ها برنامه های سخت تر دارد که به دست حضرت قائم صورت می گیرد. لذا خداوند با پیامبرش سخن می گوید که ای رسول ما نگران نباش و غصه مخور که همه ی این کارها در تو اثری نخواهند گذاشت و ان کان مکرهم لتزول منه الجبال هرچند آن ها بتوانند با مکرشان کوه ها را از جای بکنند اما سرانجام با دست حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جواب مکر آن ها را خواهم داد و آن ها را ریشه کن خواهم کرد و مکر خداوند شدیدتر است.

ص: 225

معنی مکر

1. مکر یعنی تدبیر اعم از آن که در کار بد باشد و یا در کار خوب در مفردات و اقرب الموارد آمده است: مکر آن است که شخصی را به حیله ای از مقصودش منصرف کنی و آن دو نوع است محمود و مذموم. محمود آن است که از آن کار خوبی مراد باشد و مذموم بالعکس آن است. مثلاً در سوره انفال آیه 30 خداوند می فرمایند ویمکرون و یمکر الله و الله خیر الماکرین یمکرون کار مشرکین است که قصد داشتند رسول خدا را یا بکشند و یا زندانی و تبعید نمایند اما یمکر الله مکر و تدبیر خداوند است که آن حضرت را حفظ فرمودند (به وسیله ی هجرت) و یا در سوره ی آل عمران آیه54 آمده است وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرين که مراد از مکر اول حیله و مکر و تدبیر یهودیان است درباره ی کشتن حضرت عیسی بن مریم و مکر الله تدبیر و مکر خداوند است که آن حضرت را از شر آن ها نجات داد. در سوره نمل آیه 50 و 51 خداوند می فرمایند وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (50)

فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعينَ

مکر اول مکر کفار درباره ی حضرت صالح(علیه السلام) است اما مکر دوم عذاب و هلاکت آن ها می باشد که همه نابود شدند که مکر خداوند همان دمّرهم و قومهم اجمعین است. پس مکر منافقین و مشرکین و کافرین مذموم است اما مکر خداوند ممدوح است.

حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پایان دهنده به همه ی مکرهای مذوم است

همیشه منافقین و مشرکین و کافرین از مکر مذموم استفاده کرده و هم اکنون نیز می کنند و این در زمان همه ی انبیا و اوصیا بوده است. در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز این حیله ومکر ادامه داشت آن ها هرچه مکر با انبیا و مؤمنین می کردند با رسول خدا کردند و هرچه توانستند از سخریه و استهزا و اذیت و ظلم و جسارت و توهین و کلمات زشت مثل ساحر و مجنون و کذاب مفتر ... را به کار بردند ظالمان و مکاران مذموم پیامبران الهی را کشتند مثل ابراهیم را در آتش افکندند موسی را از مصر بیرون کردند می خواستند حضرت عیسی(علیه السلام) را به صلیب بکشند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هیچ پیامبری را به اندازه ی من اذیتنکردند. خداوند با این آیه پیامبرش را تسلی خاطر می دهد که ای پیامبر صبر کن من سرانجام به دست توانای یکی از فرزندان تو به جور

ص: 226

و ظلم و حیله و تزویر پایان خواهم داد. ای رسول ما ای حبیب ما، یکی از فرزندان تو قیام می کند و ما به دست او به حیله و تزویر همه خاتمه خواهیم داد. ما با مکر و تدبیر شایسته به ظلم خاتمه خواهیم داد.

1. درتفسير عياشى مجلد 2 صفحه 235، آمده است:

العياشى باسناده عن جميل بن دراج، قال: سمعت ابا عبداللّه(علیه السلام) يقول: «وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الجِبالُ» و انّ مكر بنى العباس بالقائم(علیه السلام) لتزول منه قلوب الرجال.

عياشى به سند خود از جميل بن دراج آورده كه گفت: شنيدم حضرت ابوعبداللّه، امام صادق(علیه السلام) مى فرمود: «هر چند كه با مكر خود كوه ها را از جاى بر كنند» و به درستى كه از مكر بنى العباس نسبت به قائم(علیه السلام)، دل هاى مردان از جاى كنده مى شود.

2. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 235، آمده است:

الشيخ فى مجالسه قال: اخبرنا الحسين بن ابراهيم القزوينى قال: اخبرنا [حدثنا] ابوعبداللّه محمّدبن وهبان قال: حدثنا ابوالقاسم على بن حبشى قال: حدّثنا ابوالفضل العباس بن محمّدبن الحسين قال: حدثنا ابى قال: حدثنا صفوان بن يحيى، عن الحسين بن ابى غندر، عن ابى بصير قال: سمعت ابا عبداللّه(علیه السلام) يقول: اتقوا اللّه و عليكم بالطاعة لائمتكم، قولوا ما يقولون و اصمتوا عمّا صمتوا، فانكم فى سلطان من قال اللّه تعالى: «وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الجِبالُ» (يعنى بذلك ولد العباس) فاتقوا اللّه فانكم فى هُدنة [هذه] صلّوا فى عشايرهم و اشهدوا جنايزهم و ادّوا الامانة اليهم و عليكم بحجّ هذا البيت فادمنوه، فانّ فى ادمانكم الحج دفع مكاره الدنيا عنكم و اهوال يوم القيامة.

شيخ طوسىw در مجالس خود گويد: حسين بن ابراهيم قزوينى ما را خبر داد، گفت: ابوعبداللّه محمّدبن وهبان خبرمان [حديثمان] داد، گفت: ابوالقاسم على بن حبشى حديثمان داد، وى گفت: ابوالفضل عباس بن محمّدبن الحسين حديثمان داد، وى گفت: پدرم برايمان حديث آورد، گفت: صفوان بن يحيى، از حسن بن ابى غندر، از ابوبصير حديثمان داد، گفت: شنيدم حضرت ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) مى فرمود: تقوا پيشه كنيد [و از عذاب خداوند بپرهيزيد] و بر شما باد اطاعت و فرمانبردارى از امامانتان، آنچه مى گويند شما نيز همان را بگوييد و از آنچه لب بستند خاموش بمانيد، زيرا شما [امروزه ]تحت تسلط كسانى هستيد كه خداى تعالى فرموده: «هر چندكوه ها را با مكر خود از جاى بركنند» (منظور آن حضرت «بنى العباس» مى باشد). پس تقوا و خداترسى پيشه سازيد كه شما در حال هُدنه [تقيه و احتياط] هستيد». در اجتماعات آن ها

ص: 227

(مخالفين) نماز بگذاريد و در مراسم [تشييع و تدفين] جنازه هايشان شركت كنيد و امانت را به ايشان ادا نماييد. بر شما باد كه حج اين خانه را انجام دهيد و صحنه هاى هول انگيز روز قيامت از شما خواهد بود.

اين حديث برنامه هايى از زمان غيبت را مطرح مى كند كه منتظرين واقعى به وسيله آن مى توانند چنين خودسازى نمايند.

ص: 228

185. در زمان حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شیطان

اشاره

185. در زمان حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شیطان رجیم واقعی می شود (جمله فاستعذبالله چک شود از متن اصلی که کجا باید نوشته شود؟)

سوره حجر آیه 16 و 17

وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرينَ (16) وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجيم

در معانی الاخبار مجلد 1 صفحه 139 حدیث 1 و در بحار الانوار مجلد 63 صفحه 242 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّيْبَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ عَبْدِالْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الْحَسَنِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاالْحَسَنِ عَلِيَّ ً بْنَ مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيَّ(علیه السلام) يَقُولُ مَعْنَى الرَّجِيمِ أَنَّهُ مَرْجُومٌ بِاللَّعْنِ مَطْرُودٌ مِنْ مَوَاضِعِ الْخَيْرِ لَا يَذْكُرُهُ مُؤْمِنٌ إِلَّا لَعَنَهُ وَ إِنَّ فِي عِلْمِ اللَّهِ السَّابِقِ أَنَّهُ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ(علیه السلام) لَا يَبْقَى مُؤْمِنٌ فِي زَمَانِهِ إِلَّا رَجَمَهُ بِالْحِجَارَةِ كَمَا كَانَ قَبْلَ ذَلِكَ مَرْجُوماً بِاللَّعْنِ.

عبدالعظیم بن عبدالله حسنی گوید: از امام دهم شنیدم که می فرمودند: مفهوم رجیم (در آیات قرآن مانند مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ آل عمران 36 و پنج آیه در سوره های دیگر) آن است که شیطان به لعن از درگاه خدا رانده شده و از هرجای خیر و نیکی دور شده است. مؤمن او را یاد نکند جز بر او لعنت فرستد. به راستی در علم خداوند گذشته است که وقتی حضرت قائم آل محمد ظهور کند در زمان او مؤمنی نماند مگر این که شیطان را رجم کند و با سنگ او را از خود دور نماید چنانچه پیش از آن هم آماج لعن آنان بوده است.

پس اولاً: شیطان رانده شده از تمام نیکی ها و خیر است.

أَنَّهُ مَرْجُومٌ بِاللَّعْنِ مَطْرُودٌ مِنْ مَوَاضِعِ الْخَيْرِ

ثانیاً: مؤمن هرگاه او را یاد کند او را لعنت نماید. لَا يَذْكُرُهُ مُؤْمِنٌ إِلَّا لَعَنَهُثالثاً: در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مؤمنین شیطان را می بینند و او را رجم می کنند چنان که قبلاً هم او را لعن می کردند.

ص: 229

معنی رجم

رجم یعنی سنگ زدن، سنگسار نمودن رجمه رجماً رماه بالحجارة راغب اصفهانی در کتاب مفردات می گوید: رجام به معنی سنگ ها و رجم زدن با سنگ و مرجوم به معنی سنگ زده است. مثلاً در سوره هود آیه 91 خداوند می فرمایند وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناك اگر عشیره ی تو نبود تو را با سنگ ها می کشتیم. در سوره ی دخان آیه 20 حضرت موسی در مقابل فرعونیان می فرماید: وَ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُون

و خداوند در سوره ی نحل آیه 98 می فرمایند: وَ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُون

کلمه ی رجیم یکی از اوصاف شیطان است و جمعاً شش بار در قرآن آمده است و تحقق این رجیم در زمان ظهور حضرت قائم آل محمد است که شیطان به وسیله ی مؤمنین رجم شده و مؤمنین او را با سنگ می زنند.

سند رجم شیطان در ظهور حضرت مهدی موعود

همان طور که گفتیم شیطان در زمان حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجم می شود و همه ی مؤمنین او را سنگسار خواهند کرد و بسیاری از کتب احادیث و تفاسیر این موضوع را با سند و حدیث و روایت آورده اند، مثلاً

1. در کتاب بسیار نفیس معانی الاخبار مجلد 1صفحه 139 حدیث 1 از محمدبن احمد شیبانی و او از محمدبن ابی عبدالله کوفی و او از سهل بن زیاد و او از عبدالعظیم بن الحسنی و او از امام هادی(علیه السلام) حدیث بالا را نقل کرده اند.

2. در مجمع البحرین صفحه 472 مانند معانی الاخبار با جزئی تغییر آورده است.

3. در تفسیر برهان نوشته ی ملا هاشم بحرانی مجلد 1 صفحه 281 حدیث 5 مانند معانی الخبار از ابن بابویه قمی و با سند احمد السنانی یا الشیبانی آورده است و در مجلد 4 صفحه 66 حدیث 4 نیز آورده است.

4. در بحارالانوار مجلد 63 صفحه 242 باب 3 حدیث 91 مانند معانی الاخبار با سند محمدبن جعفر الاسلامی آورده است و در سندش محمدبن ابی عبدالله الکوفی نیست.

5. در تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 85 حدیث 227 مانند معانی الاخبار آورده است.

ص: 230

6. کتاب المعجم الاحادیث الامام مهدی صفحه 285 آمده است.

و همه آورده اند که شیطان در ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وسیله ی مؤمنین رجم می گردد و مؤمنین او را سنگسار خواهند کرد البته همه ی این مطالب به استناد به آیه ی قرآن و روایت عبدالعظیم حسنی است.

این نکته را در آیات 36 تا 38 سوره ی حجر خواهیم گفت که سرانجام شیطان به دست امام زمان گردن زده می شود.

ص: 231

186. ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «يوم الوقت المعلوم» است و

186. ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «يوم الوقت المعلوم» است و شيطان به دست ايشان گردن زده مى شود

سوره الحجر آيه 36 تا 38

«قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ(36) قالَ فَإِنَّكَ مِنَ المُنْظَرِينَ(37) إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومَ(38)

(اين آيه درباره رانده شدن شيطان از درگاه الهى است، پس از اينكه شيطان از درگاه الهى رانده مى شود مى گويد) پروردگارا به من مهلت بده تا روز مبعوث شدن. (خداوند در جواب مى فرمايند) همانا تو را مهلت دادم و تو از مهلت داده شدگانى تا (يوم الوقت المعلوم) روز وقت معلوم.

پس به شيطان تا روز وقت معلوم مهلت داده شده است، حال سؤال مى شود اين روز، چه روزى است؟

1. در كتاب دلائل الامامه صفحه 240، آمده است:

ابوجعفر جرير الطبرى قال: اخبرنى ابوالحسن على العلوى قال: حدثنا المظفربن جعفربن المظفر العلوى قال: حدثنا جعفربن محمّدبن مسعود عن ابيه، عن على بن الحسن بن فضال قال: حدثنى (ثنا) العباس بن عامر عن وهب بن جميع، مولى اسحاق بن عمّار، قال: سألت أباعبداللّه(علیه السلام) عن ابليس قوله «قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّكَ مِنَ المُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومَ» اى يوم هو؟ [قال يا وهب] اتحسب انه يوم يبعث اللّه تعالى الناس؟ [لا ]ولكن اللّه عزوجل انظره الى يوم يبعث اللّه عزوجل قائمنا. فاذا بعث اللّه عزوجل قائمنا فيأخذ بناصية و يضرب عنقه فذلك يوم الوقت المعلوم.ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى، مفسر و محدث و مورخ بزرگ اهل سنت، چنين نقل مى كند: خبر داد به من ابوالحسن على و خبر داد به او ابوجعفر... خبر داد وهب بن جميع آزاد شده اسحاق بن عمّار كه گفت: از حضرت صادق(علیه السلام) درباره گفته ابليس كه گفت: «پروردگارا،

ص: 232

به من مهلت بده تا روزى كه خلايق برانگيخته مى شوند.»، خداوند فرمود: «البته تو از مهلت داده شدگانى تا به روز و هنگام معين و معلوم». پرسيدم كه روز وقت معلوم چه روزى است؟ حضرت فرمودند: وقت معلوم روز قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. هرگاه خداوند قائم ما را برانگيزد، در مسجد كوفه، ابليس مى آيد در حالى كه بر زانوهايش راه مى رود و مى گويد: اى واى از اين روزگار، آن گاه قائم آل محمّد(عج) از پيشانيش مى گيرد و گردنش را مى زند، آن هنگام روز وقت معلوم است كه مدت او به پايان مى رسد (و شيطان به دست قائم آل محمّد(عج) كشته مى شود.)

2. محمّدبن ابراهيم الحموينى شافعى در كتاب فرائد السمطين مجلد 2، مى گويد:

عن الحسین بن خالد قال: قال على بن موسى الرضا5: إلی متی یابن رسول الله؟ قال: «إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومَ» و هو يوم خروج قائمنا. فقيل له: يا ابن رسول اللّه و من القائم منكم اهل البيت؟ قال: الرابع من ولدى ابن سيدة الاماء، يطهر اللّه به الارض من كل جور و يقدسها من كل جرم و ظلم.

دانشمند شافعى محمّدبن ابراهيم الحموينى به اسناد مذكورش از حسن بن خالد روايت مى كند كه فرمودند: على بن موسى الرضا(علیه السلام) در ضمن حديثى درباره «إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومَ»، كه روز وقت معلوم چه روزى است، فرمودند: آن روز، روز قيام قائم ما است. آن گاه از آن حضرت پرسيدند: يابن رسول اللّه، قائم شما اهل بيت كيست؟ حضرت(علیه السلام) فرمودند: او چهارمين نفر از اولاد من و فرزند سروركنيزان (عالم) مى باشد، خداوند توسط او زمين را از هر جور و ستمى پاك مى كند و از هر جرم و ظلمى منزه مى سازد.

البته ما در مبحث رجعت رواياتى داريم كه شيطان به وسيله رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به قتل مى رسد. اين روايات با هم تناقض ندارد، زيرا در زمان رجعت، شيطان هم رجعت كرده و به دست رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كشته مى شود.

3. در كتاب تفسير برهان مجلد 2 صفحه 343 حديث شماره 6، آمده است:

عن وهب بن جميع موسى اسحاق بن عمّار قال: سئلت اباعبداللّه عليه السلام عن قول ابليس: «رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّكَ مِنَ المُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومَ»، قال له وهب: جعلت فداك، اى يوم هو؟ قال: يا وهب، اتحسب انه يوم يبعث اللّه فيه الناس ان اللّه انظره الى يوم يبعث فيه قائمنا فاذا بعث اللّه

ص: 233

قائمنا كان فى مسجد الكوفة و جاء ابليس حتى يحبثو بين يديه على ركبتيه فيقول: ياويله. فى هذا اليوم فياخذ بناصيته فيضرب عنقه فذلك اليوم الوقت المعلوم.

وهب مى گويد: از حضرت صادق(علیه السلام) درباره اين آيه سؤال كردم كه ابليس مى گويد: «پروردگارا به من مهلت بده تا روز برانگيخته شدن. خداوند مى فرمايند: تو از وقت داده شدگان هستى تا روز وقت معلوم.» وهب مى گويد: آقاى من، جانم فداى شما شود، اين روز چه روزى است؟ حضرت فرمودند: اى وهب، مى پندارى كه آن روز، روز قيامت است كه خداوند همه را برمى انگيزد؟ اى وهب بنگر و مواظب باش روزى را كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مى كند. در مسجد كوفه ابليس مى آيد در حالى كه روى دو پاى خود راه مى رود، حضرت موهاى جلوى سر او را مى گيرد و گردنش را مى زند؛ آن روز، روز قيام وقت معلوم است (كه شيطان به دست قائم آل محمّد(عج) كشته مى شود).

4. در كتاب تفسير برهان مجلد 2 صفحه 343 حديث شماره 7، آمده است:

شرف الدين النجفى بحذف الاسناد مرفوعاً الى وهب بن جميع عن ابى عبداللّه عليه السلامقال: سئلته عن ابليس و قوله: «قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّكَ مِنَ المُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومَ» اى يوم هو؟ قال: يا وهب، اتحسب انه يوم يبعث اللّه فيه الناس؟ و لكن اللّه عزّوجلّ انظره اى يوم يبعث قائمنا فياخذ بناصيته و يضرب عنقه فذلك اليوم هو الوقت المعلوم.

5. در المعجم الاحادیث امام مهدی صفحه 289 آمده است:

ص: 234

187. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از متوسّمين و از مطلعين اسرار الهى است

سوره حجر آيه 75

إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِين إنها لبسبیل مقیم

به درستى كه در اين داستان نشانه هايى براى افراد فهيم و با فراست و مطلع از اسرار الهى است.

متوسمین یعنی چه؟ وسم که جمع آن متوسم است یعنی بافراست و باهوش یعنی کسانی که از نشانه های (الهی) به حقایق پی می برند. سبیل مقیم یعنی بر سر راهی که دائم محل عبور است اقامت دارند.

خداوند در اين سوره، ابتدا داستان هايى از گذشته نقل مى كند؛ داستانى از حضرت آدم و حضرت ابراهيم(علیه السلام) و حضرت لوط پيامبر آن گاه مى فرمايد:

به درستى كه در اين داستان ها نشانه هايى براى افراد فهيم و با فراست و باهوش و مطلع از اسرار الهى است.

1. حاكم حسكانى حنفى در شواهد التنزيل صفحه 323، در ذيل داستانى مفصل از حضرت اميرالمؤمنين على(علیه السلام)، چنين نقل مى كند:

«إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» فکان رسول الله هو المتوسم و أنا من بعده و الائمة من ذریتی بعدی هم المتوسمون»

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اولين متوسم و نخستين فرد با فراست و فهيم است و پس از ايشان متوسم و فهيم و با فراست من هستم و پس از من ائمه و امامان از فرزندان من متوسم و فهیم هستند.

2. حاكم حسكانى حنفى در شواهد التنزيل صفحات 283 و 284 چنين نقل مى كند:حاكم حسكانى گويد: ابونصر عياشى گفت: ما را ابوالعباس پسر مغيره نقل حديث كرد كه (ابوالعباس گويد) نقل حديث كرد ما را فضل شاذان از پسر ابى عمير، از حماد، از خرم و ربعى، از

ص: 235

محمّدبن مسلم و از ابى جعفر امام محمّد باقر(علیه السلام) در فرموده خداوند متعال: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» فرمود: (ايشان صاحبان فراست و فهم و اطلاع به اسرار الهى هستند.) و منظور از متوسمين، امامان و جانشينان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: مواظب فراست مؤمن باشيد كه او به نور خداوند مى نگرد (و مى فهمد و فهيم است).

همان طورى كه از آيه و احاديث مشخص مى شود، منظور از متوسمين، حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت اميرالمؤمنين على(علیه السلام) و امامان جانشين آن ها(علیهم السلام) هستند. در حال حاضر سمبل متوسمين و مطلع به اسرار الهى حضرت بقية اللّه الاعظم(عج) مى باشد كه جانم فدايش شود (كه ناقابل است.)

3. در اختصاص صفحه 302، آمده است:

عن ابى بكربن محمّد الحضرمى، عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: سمعته يقول: انه ليس من مخلوق الا بين عينيه مكتوب مؤمن او كافر، ذلك محجوب عنكم و ليس بمحجوب عن الائمه من آل محمّد(صلی الله علیه و آله)، ثم ليس يدخل عليهم احد الا عرفوه مؤمن او كافر، ثم تلا هذه الاية: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» فهم المتوسمون .

از ابى بكربن محمّد حضرمى از امام باقر(علیه السلام) روايت كرده كه فرمود: هيچ مخلوقى نيست مگر آنكه بين دو چشمش نوشته شده «مؤمن» يا «كافر» اين نوشته از شما پنهان است، ولى از نظر امامان از آل محمّد(علیهم السلام) پنهان نيست، بنابراين هيچ كس بر ايشان وارد نمى شود، مگر آنكه از همان برخورد اول او را مى شناسند كه مؤمن است يا كافر. آن گاه اين آيه را تلاوت فرمود: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ»، سپس فرمودند: مقصود از متوسّمين همين نشان دارانند .

4. باز در كتاب اختصاص صفحه 302، آمده است:

قال امير المؤمنين(علیه السلام) :... فكان رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) المتوسم، ثم انا من بعده و الائمة من ذريتى هم المتوسمون.

امير المؤمنين(علیه السلام) فرمود: متوسم رسول اللّه(صلی الله علیه و آله)، سپس من بعد از او هستم و همچنين امامان از ذريه من جزء متوسمون مى باشند.5. عبد الرحمن بن كثير نقل مى كند:

عن عبد الرحمن بن كثير قال: حججت مع ابى عبداللّه(علیه السلام) فانى معه فى بعض الطريق اذ صعد على جبل فنظر الى الناس فقال: ما اكثر الضجيج؟ فقال: له داودبن كثير الرقى: يابن رسول اللّه، هل يستجيب اللّه دعا

ص: 236

الجميع الذى ارى؟ فقال: ويحك يا ابا سليمان، ان اللّه لا يغفران يشرك به ان الجاحد لولايه على(علیه السلام) كعابد وثن، فقلت له: جعلت فداك، هل تعرضون محبيكم من مبغضيكم؟ فقال: ويحك يا اباسليمان، انه ليس من عبد يولد الا كتب بين عينيه مؤمن او كافر و ان الرجل ليدخل الينا يتولانا و يتبرء من عدونا فيرى مكتوبا بين عينيه مؤمن قال اللّه عزّوجلّ: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» فنحن نعرف عددنا من ولينا .

از عبد الرحمن بن كثير روايت شده كه گفت: با امام صادق(علیه السلام) همسفر حج بودم. در مسيرهايى كه با هم مى رفتيم، امام كوهى را بالا، رفت و از آن بالا مشرف بر جمعيت، مشغول نظاره حجاج شد، آن گاه فرمود: چقدر ضجه و شيون كننده زيادند! در اين بين، داودبن كثير الرقى عرض كرد: اى پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، آيا خداوند دعاى همه اين مردم را كه مشاهده مى نماييد، مستجاب خواهد كرد؟ فرمود: واى بر تو اى اباسليمان، به تحقيق خداوند نمى بخشد گناه شرك را، هر كس منكر ولايت على(علیه السلام) باشد، در حكم عابد مشرك است. عرض كردم: فدايت شوم، آيا دوستان خود را از دشمنانتان تشخيص مى دهيد؟ فرمود: واى بر تو اى ابا سليمان، به تحقيق هيچ بنده اى متولد نمى شود مگر آن كه بر پيشانيش نوشته مؤمن يا كافر. هر كس در زمره ما و دوستان ما باشد و از دشمنان ما تبرى جويد، ديده مى شود كه در پيشانيش مؤمن نوشته شده، چنان كه پروردگار مى فرمايد: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ». آرى، ما هستيم كه دشمنانمان را از دوستانمان تشخيص مى دهيم.

6. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 218، آمده است:

عن محمّدبن مسلم، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قوله اللّه عزوجل: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» قال: هم الائمه عليهم السلام، قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اتتوا فراسه المؤمن فانه ينظر بنور اللّه عزوجل فى قول اللّه تعالى: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ».

از محمّدبن مسلم، از امام باقر(علیه السلام) در تفسير كلام خدا: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» روايت مى كند كه فرمود: مقصود، امامان(علیهم السلام) مى باشند. رسولخدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: بهراسيد از هوشيارى و زيركى مؤمن زيرا كه او با نور خداوندى بر مسائل نظر مى كند، همان طور كه در كلام خدا آمده: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ».

7. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 218، آمده است:

ص: 237

عن يحيى بن ابراهيم قال: حدثنى اسباط بن سالم قال: كنت عند الى عبداللّه، فدخل عليه رجل فى اهل هيت، فقال له: اصلحك اللّه ما تقول فى قول اللّه عزوجل: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» ؟ قال: نحن المتوسمون و السبيل فينا مقيم.

يحيى بن ابراهيم مى گويد: اسباط بن سالم حديث كرد كه ما در محضر امام صادق(علیه السلام) بوديم. مردى از ساكنين «هيت» وارد شد و خطاب به حضرت گفت: شما درباره اين كلام خدا: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» چه مى فرماييد ؟ فرمود: منظور از متوسمون ماييم و البته راه ما پايدار خواهد بود.

8. در كتاب تفسير برهان مجلد 2 صفحه 351، آمده است:

ابن الفارسى، فى روضة الواعظين قال الصادق عليه السلام اذا قام قائم آل محمّد(عج) حكم بين الناس بحكم داود لا يحتاج الى بينة يلهمه تعالى فيحكم بعلمه و يخبر كل قوم بما استبطنوه و يعرف وليه من عدده بالتوسم قال اللّه تعالى «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِين و انها سبيل مقيم»

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: هنگامى كه قائم آل محمّد(عج) قيام نمايد مابين مردم حكم كند، مانند حكم كردن حضرت داود. او احتياج ندارد تا برايش دلائلى از خارج محكمه بياورند. ايشان به علم خودش براى همه اقوام حكم مى كند. او دوست را از دشمن مى شناسد، (حكم به باطن مى كند) چنان كه خداوند مى فرمايد: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ».

9. در مناقب (معروف به ابن شهرآشوب) مجلد 4 صفحه 284 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 127 باب 42 حدیث 8 به نقل از مناقب آمده است:

أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ فَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ الْمُتَوَسِّمَ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِي الْمُتَوَسِّمُونَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ فَذَلِكَ السَّبِيلُ الْمُقِيمُ هُوَ الْوَصِيُّ بَعْدَ النَّبِي 10. در کمال الدین صفحه 671 باب 58 حدیث 20، تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 118 از کمالالدین، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 493 باب 32 فصل 5 حدیث 242 به نقل از کمال الدین، حلیة الابرار مجلد 5 باب 35 صفحه 315 و 316 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 52 باب 27 صفحه 325 حدیث 38 و تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 25 حدیث 90 آمده است:

عن الصادق(علیه السلام) إذا قام القائم عليه السلام لم يقم بين يديه أحد من خلق الرّحمن إلّا عرفه صالحٌ هو أم طالح و فيه آية للمتوسّمين و هو السبيل المقيم

ص: 238

11. در بحارالانوار مجلد 52 صفحه 386 باب 27 حدیث 202، اثبات الهداة مجلد 3 باب 32 فصل 59 صفحه 585 حدیث 791 و منتخب الانوار المضیئة آمده است:

عن ابی عبدالله قال: كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْقَائِمِ(علیه السلام) وَ أَصْحَابِهِ فِي نَجَفِ الْكُوفَةِ كَأَنَّ عَلَى رُءُوسِهِمُ الطَّيْرَ قَدْ فَنِيَتْ أَزْوَادُهُمْ وَ خَلُقَتْ ثِيَابُهُمْ قَدْ أَثَّرَ السُّجُودُ بِجِبَاهِهِمْ لُيُوثٌ بِالنَّهَارِ رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ كَأَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبَرُ الْحَدِيدِ يُعْطَى الرَّجُلُ مِنْهُمْ قُوَّةَ أَرْبَعِينَ رَجُلًا لَا يَقْتُلُ أَحَداً مِنْهُمْ إِلَّا كَافِرٌ أَوْ مُنَافِقٌ وَ قَدْ وَصَفَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِالتَّوَسُّمِ فِي كِتَابِهِ الْعَزِيزِ بِقَوْلِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ

12. در معجم صفحه 295 حدیث 1608 آمده است:

اولین شخصیت با فراست و باهوش و آینده نگر و دقیق حضرت خاتم الانبیا محمد(صلی الله علیه و آله) و بعد از ایشان حضرت علی امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) هستند و سپس سبطین ایشان امام حسن و امام حسینC و ائمه ی دیگر امام زمان می باشد و هم اکنون سمبل متوسم شخصیت ابرقدرت قوی شوکت حضرت بقیة الله الاعظم است که در احادیث هم به 13 معصوم دیگر اشاره شده و بعضی از احادیث مستقیماً به امام زمان اشاره دارد و حتی در احادیث داریم که حضرات آن قدر باهوشند که به محض دیدن چهره ی کافر را از مؤمن تشخیص می دهند.

ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) از ظاهر می گذرند و به باطن توجه دارند با نگاه به چهره روح را می بینند.

13. در عیون الاخبار الرضا مجلد 2 صفحه 200 حدیث 1، تفسیر برهان ذیل همین آیه صفحه 356 حدیث 6192، الف آیات صفحه 177 آمده است:

حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ يَوْماً وَ عِنْدَهُ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا وَ قَدِ اجْتَمَعَ الْفُقَهَاءُ وَأَهْلُ الْكَلَامِ مِنَ الْفِرَقِ الْمُخْتَلِفَةِ فَسَأَلَهُ بَعْضُهُمْ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَيِّ شَيْ ءٍ تَصِحُّ الْإِمَامَةُ لِمُدَّعِيهَا قَالَ بِالنَّصِّ وَ الدَّلِيلِ قَالَ لَهُ فَدَلَالَةُ الْإِمَامِ فِيمَا هِيَ قَالَ فِي الْعِلْمِ وَ اسْتِجَابَةِ الدَّعْوَةِ قَالَ فَمَا وَجْهُ إِخْبَارِكُمْ بِمَا يَكُونُ قَالَ ذَلِكَ بِعَهْدٍ مَعْهُودٍ إِلَيْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ فَمَا وَجْهُ إِخْبَارِكُمْ بِمَا فِي قُلُوبِ النَّاسِ قَالَ ع لَهُ أَ مَا بَلَغَكَ قَوْلُ الرَّسُولِ اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ قَالَ بَلَى قَالَ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ فِرَاسَةٌ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَلَى قَدْرِ إِيمَانِهِ وَ مَبْلَغِ اسْتِبْصَارِهِ وَ عِلْمِهِ وَ قَدْ جَمَعَ اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مِنَّا مَا فَرَّقَهُ فِي جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ فَأَوَّلُ الْمُتَوَسِّمِينَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ ع إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ فَنَظَرَ إِلَيْهِ الْمَأْمُونُ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَاالْحَسَنِ زِدْنَا مِمَّا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ أَهْلَ الْبَيْت.

ص: 239

188. حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) راه محکم و استوار است

188. حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) راه محکم و استوار است که به نور خداوند بنگرد و نطق او از طرف خداوند است

سوره حجر آیه 76

وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ

به درستی که در این داستان نشانه هایی برای افراد فهیم و با فراست است. (آن ها مطلع از اسرار ائمه هستند.) و این بر سر راهی است مقیم و برقرار و پابرجا

1. در کافی مجلد 1 صفحه 218 حدیث 1، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 352 و بحارالانوار مجلد 7 صفحات 116 تا 118 آمده است:

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ أَخْبَرَنِي أَسْبَاطٌ بَيَّاعُ الزُّطِّيِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ قَالَ فَقَالَ نَحْنُ الْمُتَوَسِّمُونَ وَ السَّبِيلُ فِينَا مُقِيمٌ.

بیّاغ الزطی می گوید ما خدمت حضرت صادق بودیم. مردی از ایشان درباره ی این آیات سؤال کرد به درستی که در این (داستان ها) نشانه هایی برای افراد با فراست و فهیم است و این بر سر راهی است برقرار و پابرجا. حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند (ما اهل بیت خاندان وحی) باریک بین و با فراست و زیرک هستیم و این راه در خاندان ما برقرار و ثابت و پابرجا می باشد.

2. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 248 حدیث 31، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 352 و بحارالانوار مجلد 7 صفحه 118 آمده است:

عن أبي بصير عن أبي عبدالله(علیه السلام) أن في الإمام آية للمتوسمين، و هو السبيل المقيم ينظر بنور الله و ينطق عن الله- لا يعزب عليه [عنه] شي ء مما أرادعیاشی به سند خود از ابابصیر روایت کرده است که امام صادق(علیه السلام) (در ذیل این آیه) فرمودند:

ص: 240

راستی که امام (برحق) آیه و نشانه ای برای متوسمین می باشند و او راه محکم و استوار است که به نور خداوند می نگرد و نطق او از طرف خداوند است.

3. تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 352 (در ذیل آیه) آمده است:

إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ- وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ قال نحن المتوسمون و السبيل فينا مقيم- و السبيل طريق الجنة

ما اهل بیت افرادی هستیم که از اسرار الهی مطلعیم و سبیل (الهی) در ما مقیم است و سبیل راه بهشت است.

4. در کتاب کافی مجلد 1 صفحه 438 حدیث 3، الف آیات صفحه 176، ترجمه ی تفسیر برهان مجلد صفحه 361

أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عُبَيْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْإِمَامِ فَوَّضَ اللَّهُ إِلَيْهِ كَمَا فَوَّضَ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَقَالَ نَعَمْ وَ ذَلِكَ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَهُ فِيهَا وَ سَأَلَهُ آخَرُ عَنْ تِلْكَ الْمَسْأَلَةِ فَأَجَابَهُ بِغَيْرِ جَوَابِ الْأَوَّلِ ثُمَّ سَأَلَهُ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِغَيْرِ جَوَابِ الْأَوَّلَيْنِ ثُمَّ قَالَ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَعْطِ بِغَيْرِ حِسابٍ وَ هَكَذَا هِيَ فِي قِرَاءَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ فَحِينَ أَجَابَهُمْ بِهَذَا الْجَوَابِ يَعْرِفُهُمُ الْإِمَامُ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ يَقُولُ- إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ لَا يَخْرُجُ مِنْهَا أَبَداً ثُمَّ قَالَ لِي نَعَمْ إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا أَبْصَرَ إِلَى الرَّجُلِ عَرَفَهُ وَ عَرَفَ لَوْنَهُ وَ إِنْ سَمِعَ كَلَامَهُ مِنْ خَلْفِ حَائِطٍ عَرَفَهُ وَ عَرَفَ مَا هُوَ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ- وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمِينَ (1) وَ هُمُ الْعُلَمَاءُ فَلَيْسَ يَسْمَعُ شَيْئاً مِنَ الْأَمْرِ يَنْطِقُ بِهِ إِلَّا عَرَفَهُ نَاجٍ أَوْ هَالِكٌ فَلِذَلِكَ يُجِيبُهُمْ بِالَّذِي يُجِيبُهُمْ.

ص: 241


1- . سوره روم آیه 21

189. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «سبع مثانى و القرآن العظيم» است

سوره حجر آيه 87

وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ المَثانِي وَ القُرْآنَ العَظِيمَ

(اى پيامبر) و ما سبع مثانى و قرآن عظيم را بر تو فرستاديم.

1. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 250 و تفسير برهان مجلد 2 صفحه 354 حديث 8، آمده است:

عياشى باسناده عن يونس بن عبدالرحمن، عن من رفعه قال: سالت اباعبداللّه عليه السلامعن قول اللّه تعالى: «وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ المَثانِي وَ القُرْآنَ العَظِيمَ» قال: انّ ظاهرها الحمد و باطنها ولد الولد و السابع منها القائم(علیه السلام).

عياشى به سند خود از يونس بن عبدالرحمن، از كسى كه آن را مرفوع نموده آورده است كه گفت: از حضرت ابوعبداللّه امام جعفر صادق(علیه السلام) درباره قول خداوند: «(اى پيامبر) و ما هفت آيت مثانى و قرآن عظيم را بر تو فرستاديم.» پرسيدم، فرمود: «ظاهر آن سوره حمد است و باطن آن فرزند فرزند و هفتمين آن ها حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

2. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 250 و تفسير برهان مجلد 2 صفحه 354 حديث 10، آمده است:

وعنه باسناده عن القاسم بن عروة، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قول اللّه عزّوجلّ: «وَلَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ المَثانِي وَ القُرْآنَ العَظِيمَ» قال: سبعة من الائمة [ائمةٍ] و القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

و از اوست (عياشى) به سند خود از قاسم بن عروة، از حضرت ابوجعفر باقر(علیه السلام) كه درباره قول خداى عزوجل: «(اى پيامبر) و ما هفت آيه مثانى و قرآن عظيم را بر توفرستاديم.»، فرمود: هفت تن از امامان و قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) [كه هفتمين آن ها قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.].

3. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 250 و تفسير برهان مجلد 2 صفحه 354 حديث 9، آمده است:

ص: 242

و عنه باسناده قال حسّان العابد [العامرى]: سألت اباجعفر(علیه السلام) عن قول اللّه: «وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ المَثانِي وَ القُرْآنَ العَظِيمَ» قال: ليس هكذا تنزيلها. انّما هى «وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ المَثانِي وَ القُرْآنَ العَظِيمَ»، نحن هم «وَ القُرْآنَ العَظِيمَ»، ولد الولد.

و از اوست به سند خود آورده، گويد: حسّان عابد [عامرى] گفت: از حضرت ابوجعفر امام باقر(علیه السلام) راجع به قول خداوند: «(اى پيامبر) ما هفت آيت مثانى و قرآن عظيم را بر تو فرستاديم.»، پرسيدم. فرمود: همانا تنزيل آيه چنين است: «و ما هفت آيه مثانى بر تو فرستاديم». ماييم آن مثانى؛ «و قرآن عظيم»، فرزند فرزند است.

همان طورى كه از مجموعه احاديث بالا استنباط مى شود، قرآن كريم يك تنزيل دارد و يك تأويل كه تنزيلش براى عوام است.

4. در بحار الانوار مجلد 92 صفحه 103 حديث 78 و كتاب ميزان الحكمة مجلد 8 صفحه 94، آمده است:

قال الصادق(علیه السلام): كتاب اللّه عزوجل على اربعة اشياء على «العبارة» و «الاشارة» و «اللطائف» و «الحقايق»؛ فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للاولياء و الحقايق للانبياء.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: كتاب خداوند عزوجل بر چهار وجه نازل شده است؛ بر «عبارات»، «اشارات»، «لطائف» و «حقايق»؛ عباراتش براى عوام است، اشاراتش براى خواص است، لطائفش براى اوليا است و حقايقش براى انبيا است.

حال سؤال مى شود چه كسى مى داند عبارات و اشارات و لطائف و حقايق قرآن چيست و كدامند؟ خود قرآن در سوره رعد آيه 43، مى فرمايد:

«كَفى بِاللّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ» پس كسى مى داند كه «و من عنده علم الكتاب» باشد؛ يعنى، كسى كه علم كتاب در نزد اوست.

حال سؤال مى شود سبع مثانى و القرآن العظيم چيست؟

در تفسير عياشى و تفسير برهان: ان ظاهرها الحمد ولد الولد و السابع منها القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

فرزند فرزند هفتمين آن ها قائم آل محمّد است.باز در تفسير عياشى و تفسير برهان آمده است: ليس هكذا تنزيلها. انّما هى و لقد آتيناك سبعاً المثانى نحن هم، و القرآن العظيم ولد الولد.

ص: 243

190. حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مأمور به معرفى امامان و حجه

190. حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مأمور به معرفى امامان و حجه بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودند

سوره حجر آيه 92

فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ عَمّا كانُوا يَعْمَلُونَ فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ المُشْرِكِينَ

پس به پروردگارت سوگند هر آينه از همه ايشان سؤال و پرسش و بازخواست خواهم كرد. از ايشان سؤال مى شود از آنچه کرده اند، پس تو به پاخيز به آنچه كه به تو دستور داده شده است.

در اين آيات ابتدا خداوند مى فرمايند: از همه سؤال خواهد شد. سپس، به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى فرمايند: به آن چيزى كه به تو دستور داده شده است قيام كن و انجام بده و به همه برسان و از مشرکین اعراض کن.

1. حاكم حسكانى حنفى در شواهد التنزيل صفحه 325 نوشته است:

خبر داد ما را عقيل و عقيل مى گويد خبر داد ما را على و على از محمّدبن عبيداللّه... از سفيان و او از سدى درباره فرموده خداوند متعال: «فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ» گفت: از ولايت على(علیه السلام) (سؤال و بازخواست و پرسش خواهد شد) «عَمّا كانُوا يَعْمَلُونَ» از ايشان درباره اعمالشان در دنيا و پيروى نكردن از دستور پيامبر(صلی الله علیه و آله) در مورد ولايت علی(علیه السلام) و همچنين مخالفت با على سؤال مى گردد.

سپس خداوند فرمودند: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ» پس به پاخيز به آنچه دستور داده شدى، سدى گويد: ابوصالح گفت: ابن عباس گويد: خداوند به پيامبرش دستور فرمود كه قرآن را آشكار فرمايد وبرترى هاى اهل بيتش را نيز، همان طور كه قرآن را آشكار مى فرمايد، ظاهر سازد. توجه کنید، رسول خدا هم به امر الهی باید هم امر قرآن و هم امر امامت و ولایت و مقام اهل بیت را ظاهر کند.

ص: 244

حضرت مهدى حجه بن الحسن العسكرى(عج) يكى از اهل بيت(علیهم السلام) است كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بهترين تعريف ها را درباره ايشان مى فرمايند و مقام و مرتبه و منزلت ايشان را تذكر داده اند. اين احاديث به وفور و به طور متواتر در كتب اهل سنت موجود است. مثلا:

شيخ الاسلام حميدى در «الجمع بين الصحيحين» و متقى هندى در كتاب «كنز العمال» و زمخشرى در «ربيع الابرار» و امام احمد حنبل در «مسند» و شعرانى مصرى شافعى در كتاب «اليواقيت و الجواهر» و ده ها كتاب ديگر نقل كرده اند:

قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله):... من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهلية، ميتة الكفر و النفاق.»

هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد (مانند كسى است كه در زمان) جاهليت مرده است و او در كفر و نفاق مرده است.

2. در فرائد السمطين نوشته شيخ الاسلام حموينى شافعى صفحه 448 و ينابيع المودة صفحه 494 و كتاب اليقين، آمده است:

قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): انّ عليّاً امام امتى من بعدى و من ولده القائم المنتظر.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: همانا بعد از من (يعنى بلافاصله بعد از من) على(علیه السلام) امام خواهد بود و قائم منتظر(عج) از فرزندان اوست.

3. على بن شهاب همدانى شافعى در كتاب مودة القربى باب 56 مودة دهم صفحه 258 و شيخ الاسلام الحموينى شافعى در كتاب فرائد السمطين مجلد 2 صفحه 313 حديث 564 آورده اند:

قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): انا سيد المرسلين و على بن ابى طالب سيد الوصين و انّ اوصياء لى بعدى اثنى عشر، اوّلهم على بن ابى طالب و آخرهم القائم.

على بن ابى طالب(علیه السلام) سيد اوصيا است و همانا اوصيا بعد از من دوازده نفرند، اول آن ها على بن ابى طالب(علیه السلام) و آخر آن ها قائم منتظر(عج) است.

4. در كتاب فرائد السمطين نوشته الحموينى شافعى، كتاب عرف الوردى فى اخبار المهدى نوشته حافظ جلال الدين عبدالرحمن سيوطى، كتاب البرهان فى علامات المهدى آخرالزمان نوشته علاء الدين متقى هندى و ينابيع المودة باب 78 صفحه 448 نوشته حافظ قندوزى حنفى، آمده است:من انكر خروج المهدى فقد كفر بما انزل على محمّد(صلی الله علیه و آله).

ص: 245

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر كس خروج مهدى(عج) را منكر شود، به تحقيق كافر شده بر آنچه كه بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شده است.

5. در صحيح ابى داود مجلد 4 حديث 284 صفحه 207، آمده است:

عن ام سلمه قالت: سمعتُ رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): يقول المهدى مِن عترتى مِن ولد فاطمه.

ام سلمه مى گويد: شنيدم از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كه آن حضرت فرمودند: مهدى از عترت و از خانواده من است و او از اولاد فاطمه(علیها السلام) است.

به هر حال رسول خدا به مأموريتش درباره مهدى(عج) به نحو احسن عمل فرمودند و خداوند ان شاءاللّه ما را هم به انجام وظايفمان يارى فرمايد تا كوتاهى نكنيم و امام زمان(عج) را به جهانيان بشناسانيم كه از افضل اعمال است. شیعه ی واقعی کسی است که پا جای پای رسول خدا بگذارد یعنی از ایشان پیروی کند. خداوند به رسول الله دستور می دهد فاصدع بما تؤمر به همه برسان آنچه به تو امر شده است از حضرت سؤال می کند این چه امر مهمی است که به شما امر می شود حضرت می فرمایند: امره الله ان یظهر القرآن و ان یظهر فضائل اهل بیته به من امر شده است، قرآن را ظاهر سازم و معرفی کنم و تالی قرآن را هم ظاهر سازم یعنی اهل بیت را معرفی کنم. تالی قرآن یعنی اهل بیت و هم اکنون نیز این وظیفه به عهده ی همه ی ما است که فضیلت قرآن را ظاهر سازیم و فضایل اهل بیت را آشکار نماییم و در حال حاضر فضایل حضرت بقیة الله الاعظم را ظاهر کنیم.

ص: 246

191. قبل از قيام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جبرائيل فرياد مى زند: «أتى امرُاللّه فلا تستعجلوهُ»

سوره نحل آيه 1

أَتى أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ

امروز فرمان خداوند آمد. پس عجله و شتاب نكنيد و آن را زور مشماريد و منزه و پاك و برتر است او از آنچه به او شرك مى ورزند.

1. ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى، مفسر و محدث و مورخ بزرگ اهل سنت، در كتاب دلائل الامامه صفحه 472 حدیث 464 مى گويد:

وَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ يُونُسَ الْخَزَّازُ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِذَا أَرَادَ اللَّهُ قِيَامَ الْقَائِمِ بَعَثَ جَبْرَئِيلَ فِي صُورَةِ طَائِرٍ أَبْيَضَ، فَيَضَعُ إِحْدَى رِجْلَيْهِ عَلَى الْكَعْبَةِ، وَ الْأُخْرَى عَلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ، ثُمَّ يُنَادِي بِأَعْلَى صَوْتِهِ: أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ قَالَ: فَيَحْضُرُ الْقَائِمُ فَيُصَلِّي عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ يَنْصَرِفُ، وَ حَوَالَيْهِ أَصْحَابُهُ، وَ هُمْ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا، إِنَّ فِيهِمْ لَمَنْ يَسْرِي مِنْ فِرَاشِهِ لَيْلًا، فَيَخْرُجُ وَ مَعَهُ الْحَجَرُ، فَيُلْقِيهِ فَتَعْشُبُ الْأَرْض

ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى مى گويد: خبر داد ابوالمفضل محمّدبن عبداللّه گفت: محمّدبن همّام خبرمان داد گفت: جعفربن محمّدبن مالك، از على بن يونس خرّاز، از اسماعيل بن عمربن ابان، از پدرش، از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) كه فرمودند: هرگاه خداوند اراده فرمايد و بخواهد كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند، جبرئيل را به شكل پرنده سفيدى مى فرستد. پس، او يك پاى بر خانه كعبه و پاى ديگر بر بيت المقدس مى گذارد. سپس با صداى بلند بانگ مى زند: «أَتى أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَتَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ» امر الهى آمد، پس آن را زور مشماريد. حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: پس حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حاضر مى شود و

ص: 247

در مقام ابراهيم دو ركعت نماز مى گذارد، سپس در حالى كه در پيرامون ايشان اصحابش كه 313 نفر هستند، باشند. به درستى كه اصحاب او كسانى هستند كه شبانه از رختخواب خود هجرت مى كنند (طى الارض مى نمايند) پس بيرون مى روند. سنگى مخصوص است كه چون آن را بيفكند از زمين گياه مى رويد.

2. در كمال الدين و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 671 حدیث 18 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَوَّلُ مَنْ يُبَايِعُ الْقَائِمَ(علیه السلام) جَبْرَئِيلُ يَنْزِلُ فِي صُورَةِ طَيْرٍ أَبْيَضَ فَيُبَايِعُهُ ثُمَّ يَضَعُ رِجْلًا عَلَى بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ رِجْلًا عَلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ ثُمَّ يُنَادِي بِصَوْتٍ طَلِقٍ تَسْمَعُهُ الْخَلَائِقُ أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ

امام ششم فرمود: نخستين كسى كه با قائم(علیه السلام) بيعت كند جبرئيل باشد. به صورت پرنده سفيدى فرود آيد و با او بيعت كند. سپس، يك پاى خود را بر مسجد الحرام گذارد و پاى ديگر را بر بيت المقدس و به آواز رسايى كه همه مردم مى شنوند، فرياد كند: «أَتى أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ»، امر خدا آمد در آن شتاب نكنيد.

3. در غيبت نعمانى صفحه 198 حديث 9، آمده است:

على بن احمد، عن عبيد اللّه بن موسى العلوى، قال: حدثنا على بن الحسن عن على بن حسان، عن عبدالرحمن بن كثير، عن ابى عبداللّه عليه السلام فى قول اللّه عزوجل: «أَتى أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ» قال: هو امرنا، امرالله عزوجل ان لا تستعجل به حتى يؤیده [اللّه] بثلاثة [اجناد]: الملائكة و المؤمنين و الرعب و خروجه عليه السلام كخروج رسول اللّه صلى الله عليه و آله، و ذلك قوله تعالى: «كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالحَقِّ».

4. در كتاب الغيبة صفحه 198، آمده است:

و رواه العياشى باسناده عن ابان بن تغلب، عن ابى عبداللّه(علیه السلام): انّ اول من يبايع القائم(علیه السلام) جبرائيل(علیه السلام) ينزل عليه فى صورة طيرٍ بيضٍ فيبايعه و ساق الحديث الى آخره.

عيّاشى آن را روايت كرده به سند خود از ابان بن تغلب، از حضرت ابى عبداللّه صادق(علیه السلام) كه فرمودند: نخستين كسى كه با قائم(علیه السلام) بيعت مى كند جبرائيل(علیه السلام) است، به صورت پرنده سفيدى بر آن حضرت فرود مى آيد، پس با آن جناب بيعت مى نمايد، و حديث را تا به آخر آورده است. آن گاه عياشى در دنباله حديث گفته: و در روايت ديگرى از ابان از حضرت ابوجعفر باقر(علیه السلام) آمده است.

ص: 248

192. حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حجه الله و خلیفه الله

192. حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حجه الله و خلیفه الله و امین بر اسرار الهی و کلمه تقوی و عروه الوثقی برای هدایت بشریت به سوی حق است

سوره نحل آیه 15

وَ أَلْقى فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَميدَ بِكُمْ وَ أَنْهاراً وَ سُبُلاً لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون

و نیز کوه های بزرگ را در زمین بنهاد تا این که زمین شما را نلرزاند و شما مضطرب نشوید و در آن نهرها جاری نمود و راه ها را پدیدار ساخت. شاید شما هدایت شوید.

دانشمندان پس از تحقیقات زیاد به این نتیجه رسیده اند که زمین از قطعات مختلف تشکیل شده است و کوه هایی که بر روی آن قرار دارند مانند میخ های محکم و استوار این قطعات را به هم وصل می کنند و از پراکندگی این قطعات جلوگیری می کنند و سبب آرامش انسان روی کره ی زمین می شوند. لذا خداوند در قرآن کریم سوره نباء آیات 6 و7 می فرمایند: أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً (6) وَ الْجِبالَ أَوْتاداً

آیا ما زمین را برای شما مهد آرامش و راحتی مانند (گاهواره) قرار ندادیم و کوه ها را مانند میخ های محکم قرار ندادیم (که این میخ ها آن قطعات را به هم وصل می کنند. پس کوه ها مایه ی آرامش و راحتی زمین و اهل زمین هستند. اما آن چیزی که کل عالم هستی را از نابود شدن جلوگیری می کند فیض الهی است که این فیض ابتدا وارد وجود حجةالله، بقیةالله و ... می شود سپس این فیض وارد وجود جماد و نبات و حیوان و انسان می گردد و نمی گذارد آن ها نابود شوند. این فیض است که هستی را نگاه می دارد.

1. در تفسیر شریف لاهیجی صفحه 704 مجلد 2 آمده است:وَ أَلْقى فِي الْأَرْضِ و افکند در زمین رَواسِيَ روایتی کوه های بلند را أَنْ تَميدَ بِكُمْ ای کراهة أَنْ تَميدَ بِكُمْ... یعنی تا آن زمین متحرک و مضطرب نگردد...

ص: 249

و در احادیث اهل بیت متکرر الورود است که خدای متعال ائمه ی هدی را ارکان ارض گردانیده تا آن که ارض به جای خود باشد و حرکت نکند. بنابراین مراد از رَواسِيَ ائمه ی معصومین(علیهم السلام) خواهند بود ...

2. در تفسیر صافی در ذیل این آیه چنین آورده است:

در کافی از امام صادق روایت کرده است که فرمودند: همانا خداوند ائمه ی معصومین(علیهم السلام) را ارکان و ستون های زمین قرار داده تا اهل زمین از اضطراب و لغزش های روحی در امان بمانند.(1)

و در کمال الدین از امام باقر روایت شده است که فرمودند: اگر امام یک لحظه در روی زمین وجود نداشته باشند زمین دچار تشویش و اضطراب می شود و تمام اهل خود را فرومی برد همان طور که دریا اهل خود را فروبرده و غرق می کند.(2)

3. در کمال الدین مجلد 1 باب 21 صفحه 201 حدیث 1 آمده است:

... عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ سَاعَةً لَسَاخَتْ.

ابی حمزه می گوید به حضرت امام صادق(علیه السلام) عرض کردم زمین می تواند بدون امام باقی بماند؟ حضرت فرمودند: اگر زمین یک لحظه بدون امام باشد (همه چیز را) در خود فرومی برد.

4. کمال الدین مجلد 1 باب 21 صفحه 202 حدیث 4 آمده است:

... عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ لَهُ فِي الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ فِي آخِرِهِ وَ لَوْ لَا مَنْ عَلَى الْأَرْضِ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ لَنَفَضَتِ الْأَرْضُ مَا فِيهَا وَ أَلْقَتْ مَا عَلَيْهَا إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو سَاعَةً مِنَ الْحُجَّةِ.

حضرت صادق(علیه السلام) در ضمن حدیثی درباره ی امام حسین(علیه

السلام) و در پایان آن فرمودند: اگر حجت های خداوند بر روی زمین نباشد زمین هرچه را در آن است پرتابمی کند (بتکاند) و آنچه بر آن است بدور اندازد. به راستی زمین یک لحظه (ساعة) خالی از حجت نیست.

5. در کمال الدین مجلد 1 باب 21 صفحه 202 حدیث 6 آمده است:

ص: 250


1- . کافی مجلد 1 صفحه 197 احادیث 2 و 3
2- .[2] کمال الدین مجلد 1 باب 21 صفحه 202 حدیث 3

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ ... قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) نَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ خُلَفَاؤُهُ فِي عِبَادِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى سِرِّهِ وَ نَحْنُ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ وَ أَعْلَامُهُ فِي بَرِيَّتِهِ بِنَا يُمْسِكُ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ بِنَا يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَنْشُرُ الرَّحْمَةَ وَ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ مِنَّا ظَاهِرٍ أَوْ خَافٍ وَ لَوْ خَلَتْ يَوْماً بِغَيْرِ حُجَّةٍ لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ.

حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند: ما حجت ها خداوند در میان خلق او هستیم و ما خلفا و جانشین خداوند در میان بندگانش می باشیم و ما امنا و امینان بر اسرار او هستیم ما کلمه ی تقوای خداوندیم ما عروة الوثقی حضرت حق می باشیم. ما شاهدان الهی (بر بندگان) هستیم و نشانه ها و علامت های خداوند بر بندگانیم که آن ها به وسیله ی ما هدایت می شوند. (مانند علامتی که در یک بیابان راهنمای مردم باشد.) به ما خداوند زمین و آسمان را نگاه می دارد که فرونریخته و از جای خود دور نشوند باران (رحمت) خداوند ابتدا به ما نازل شده (سپس از ما) به خلق می بارد (رحمت خداوند ابتدا به ما نازل شده) پس از ما به سمت مخلوقات نشر پیدا می کند.

وَ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ مِنَّا ظَاهِرٍ أَوْ خَافٍ وَ لَوْ خَلَتْ يَوْماً بِغَيْرِ حُجَّةٍ زمین هرگز از خالی از حضرت قائم از ما نیست که او یا آشکار است یا پنهان. اگر زمین یک روز بدون حجت باشد اهلش را فرومی برد مانند موج دریا که اگر کسی روی آن باشد فرورفته و غرق می شود.

6. در کمال الدین مجلد 1 باب 21 صفحه 203 حدیث 10 آمده است:

... عَنْ حَمْزَةَ الطَّيَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ إِلَّا اثْنَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّة

حمزه طیار می گوید: شنیدم از حضرت صادق(علیه السلام) که فرمودند: اگر نماند از مردم زمین مگر دو نفر، یکی از آن دو حجة الله خواهد بود.

ص: 251

193. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از «علامات» است كه به وسيله آن راهنمايى مى شوند

سوره نحل آيه 16

وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ»

و ايشان (به وسيله) علامات و نشانه ها و (به وسيله) نجم و ستاره هدايت و راهنمايى مى شوند.

خداوند علامت و نجم را که ستاره باشد قرار داده است که به وسیله ی آن هدایت و راهنمایی شوند. این آیه دارای تنزیل آن خورشید و ماه و ستارگان هستند که انسان ها در دریا و بیابان ها و صحراها به وسیله ی آن ها هدایت می شوند و ستارگانی مانند ثریا و جَدی و بنات النعش فرقدین و شعرتین و سماکین و غیره که هنوز در دریاها و صحراها برای دریانوردان و صحرانوردان نقش دارند و ستاره ی جدی قبله را نشان می دهد. ابن عباس می گوید از رسول خدا پرسیدم. حضرت فرمودند: الجدی علامة قبلتکم و به یهتدون فی برّکم و بحرکم یعنی به وسیله ی جدی علامت قبله ی شماست که به وسیله ی آن در صحرا و دریا راه می یابید.

قتاده می گوید: ستارگان خلقشان برای سه چیز بوده است: الف) زینت آسمان ب) رُجوم شیاطین ج) علاماتی که به آن راه بیابند و به طوری کلی ستاره­­ها فصل ها را تعیین می کنند ماه ها را تعیین می کنند روز و شب ها را تعیین می کند دقت کنید که علامه مجلسی در توحید مفضل صفحه 132 از امام صادق آورده است که فرمودند: فکر کن در ستارگان که بعضی وقت ها ظاهر می شوند و بعضی وقت ها پنهان می شوند مانند شَعرا و جوزا و سهیل. زیرا اگر همگی در یک وقت ظاهر می شدند استدلال به ظهور هر یک بر فصول و احوال مختلف نتوان کرد. چنان که به طلوع بعضی استدلال کنند بر نَزَج میوه ها و به برخی برپاکردن شتران و به بعضی دخول فصل ها و احوال مختلفه نتوان نمود.

ص: 252

به هر حال ظاهر این آیه در مورد ستارگان است و راه یافتن انسان ها در بحر و بر می باشد اما باطن آن رسول خدا و ائمه ی اثنی عشر می باشند که يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاء(1) و وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها(2)

1. در کتاب شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 327 و در ترجمه ی آن صفحه 286 حدیث 454 آمده است: (در ص 287 کتاب ح1 ابتدا این حدیث نوشته شود سپس ترجمه ی از کتاب نوشته شود.)

فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي حُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ يُونُسَ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ سَالِم عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ قَالَ النَّجْمُ مُحَمَّدٌ وَ الْعَلَامَاتُ الْأَوْصِيَاءُ(علیه السلام)

حاكم حسكانى مى گويد: فرات بن ابراهيم كوفى گفت: از حسين بن سعيد، از هشام ابن يونس، از حيان بن سرير، از سالم، از ابان بن تغلب كه ايشان گفت: به حضرت ابى جعفر محمّدبن على الباقر(علیه السلام) گفتم: (منظور خداوند از اين آيه چيست؟) «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ»، «و ايشان به وسيله علامات و نشانه ها و به وسيله نجم و ستاره هدايت و راهنمايى مى شوند». حضرت فرمودند: در اين آيه (منظور از) نجم محمّد صلى الله عليه و آله وسلم است و منظور از علامات و نشانه ها، جانشينان و خلفا (و امامان) آن حضرت مى باشند.

پس طبق اين حديث منظور از «علامات»، امامان اثنى عشر و جانشينان آن حضرت هستند. در حال حاضر، وجود اقدس ولى عصر(عج) از علامات خداوندى است كه مردم به وسيله آن راهنمايى مى شوند، فيض خداوند به وسيله او به بشر مى رسد و بشر به وسيله اين علامات به سوى خداوند هدايت مى گردد.

2. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 296 باب «الائمة(علیهم السلام) هم العلامات...»، آمده است:

الحسين بن محمّد الاشعرى، عن معليّبن محمّد، عن ابيداوود المسترق قال: حدثنا داوود الحصّاص قال: سمعت اباعبداللّه(علیه السلام) يقول: «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ» قال: النجم رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) و العلامات هم الائمة(علیهم السلام).داوود حصّاص گويد: از امام صادق(علیه السلام) راجع به آيه 16 از سوره نحل: «و علاماتى گذاشت و به وسيله ستاره هدايت شوند.» پرسيدم. فرمود: ستاره رسول خدا است و علامات ائمه(علیهم السلام) مى باشند.

ص: 253


1- . سوره نور آیه 35
2- .[2] سوره زمر آیه 69

3. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 296 حديث 2 باب «الائمة(علیهم السلام) هم العلامات...»، آمده است:

الحسين بن محمّد، عن معلى بن محمّد، عن الوشاء، عن اسباط بن سالم قال: سأل الهيثم اباعبداللّه(علیه السلام) و انا عنده عن قول اللّه عزوجل: «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ» فقال(علیه السلام): رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) النجم و العلامات هم الائمة(علیهم السلام).

هيثم از امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل: «و علاماتى گذاشت و به وسيله ستاره هدايت شوند.» پرسيدم. امام(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ستاره است و ائمه(علیهم السلام) علاماتند.

4. در منتخب الاثر باب 8 صفحه 100 حديث 3، آمده است:

كفاية الاثر، محمّدبن عبداللّه بن المطلب و احمدبن محمّدبن عبيد اللّه بن الحسن بن عياش الجوهرى، عن محمّدبن لاحق اليمانى، عن ادريس بن زياد السبيعى، عن اسرائيل بن يونس بن ابى اسحق السبيعى، عن جعفربن زبير، عن القاسم بن سليمان، عن سلمان الفارسىH قال: خطبنا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) فقال: معاشر الناس، انّى راحل عنكم عن قريب و منطلق الى المغيب اوصيكم فى عترتى خيراً و اياكم و البدع فانّ كل بدعة ضلالة و كلّ ضلالة و اهلها فى النار. معاشر الناس، مَن افتقد الشمس فليتمسك بالقمر و من افتقد القمر فليتمسك بالفرقدين و من افتقد الفرقدين فليتمسك (فاذا فقدتم الفرقدين فتمسكوا نخ) بالنجوم الزاهرة بعدى اقول قولى هذا و استغفر اللّه لى و لكم قال فلما نزل عن منبره (المنبر نخ) تبعته حتى دخل بيت عايشة. فدخلت عليه و قلت: بابى انت و امى يا رسول اللّه، سمعتك تقول إذا افتقدتم الشمس فتمسكوا بالقمر و اذا افتقدتم القمر فتمسكوا بالفرقدين و اذا افتقدتم الفرقدين فتمسكوا بالنجوم الزاهرة فما الشمس و ما القمر و ما الفرقدان و ما النجوم الزاهرة فقال اما الشمس فانا و اما القمر فَعَلى(علیه السلام) و اذا افتقدتمونى فتمسكوا به بعدى و اما الفرقدان فالحسن و الحسينC فاذا افتقدتم القمر فتمسكوا بهما و اما النجوم الزاهرة فا(فهم نخ) لائمة التسعة من صلب الحسين عليهم السلام و التاسع مهديهم ثم قال: انهم هم الاوصياء و الخلفاء بعدى ائمة ابرار عدد اسباط يعقوب(علیه السلام) و حوارى عيسی(علیه السلام). قلت: فسمّهم لى يا رسول اللّه. قال: اولهم و سيدهم على بن ابى طالب(علیه السلام) و سبطاى (و نخ)، بعدهما زين العابدين على بن الحسينC و بعده محمّدبن على باقر علم النبين و الصادق جعفربن محمّد و ابنه الكاظم سمى موسى بن عمران و الذى يقتل بأرض خراسان (غربة ابنه نخ) عليّ، ثم ابنه محمّد و الصادقان علي و الحسن و الحجة القائم المنتظر فى غيبته. فانهم عترتى من دمى و لحمى علمهم علمى و حكمهم حكمى من آذانى فيهم فلا اناله اللّه تعالى شفاعتى.سلمان فارسىw مى گويد: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در آخرين خطبه زندگيشان فرمودند: اى مردم، من به زودى از بين شما رحلت خواهم كرد. پس بشنويد و به هر كس كه غايب است برسانيد. من وصيت مى كنم شما را بر عترتم كه آن ها براى شما خير هستند و بپرهيزيد از هر گونه بدعت كه همه بدعت ها گمراهى است و همه گمراهى ها و اهل آن در آتش(جهنم) قرار خواهند گرفت.

ص: 254

سلمانw مى گويد: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از منبر پايين آمدند و من با او آمدم. ايشان داخل خانه عايشه شدند، من هم با ايشان داخل شدم و به ايشان گفتم: يا رسول اللّه، پدر و مادرم فداى شما شود. من شنيدم كه شما فرموديد: هنگامى كه خورشيد از بين شما رفت به ماه تمسك جوئيد و هنگامى كه ماه از بين شما رفت به فرقدين چنگ بزنيد و هنگامى كه فرقدين از بين شما رفت به بقيه ستاره ها چنگ بزنيد، منظور از اين ها چه بود؟ حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمودند: اما خورشيد من هستم و ماه «قمر» على(علیه السلام) است. زمانى كه من از بين شما رفتم به او چنگ بزنيد. بعد از من. اما، فرقدان حسن و حسينC هستند، هنگامى كه ماه رفت به آنها چنگ بزنيد و اما ستاره هاى روشن، آن ها اوصيا و خلفاى بعد از من هستند. آن ها امامان نيكوكار كه تعدادشان به اندازه فرزندان يعقوب(علیه السلام) (دوازده پسر) و حواريون حضرت عيسى(علیه السلام) (دوازده حوارى) هستند. گفتم: يا رسول اللّه، نام هاى آن ها را بيان بفرماييد. حضرت صلى الله عليه و آله فرمودند: اول آن ها و آقاى آن ها على بن ابى طالب(علیه السلام) است و بعد از او دو پسرش(حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) هستند. بعد از اين دو نفر، زين العابدين على بن الحسين(علیه السلام) است و بعد از او محمّدبن على باقر علم النبين است و بعد از او جعفربن محمّد صادق است و بعد از او فرزندش كاظم است كه او را به اسم موسى بن عمران مى خوانند و بعد از او پسر اوست كه به نام على است و در سرزمين خراسان او را به قتل مى رسانند (در حال غربت). بعد از او پسرش محمّد است. بعد از او على (هادى) است. پس از او حسن (عسكرى) است و بعد از او حجة قائم منتظر است كه او غيبت دارد. اين ها عترت و خانواده من هستند. آن ها از خون من و از گوشت من هستند. علم آن ها، علم من است. حكم آن ها، حكم من است. هر كس اين ها را بيازارد، شفاعت من شامل حالش نمى شود.5. در تفسیر کوفی، صفحه 233 حدیث 311 آمده است:

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الزُّهْرِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِهِ وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ [قَالَ النَّجْمُ فَالنَّجْمُ] رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْعَلَامَاتُ الْوَصِيُّ بِهِ يَهْتَدُون

6. در تفسیر مجمع البیان در ذیل این آیه آمده است:

قال: ابوعبدالله: نحن العلامات و النجم رسول الله و قال: إنّ الله جعل النجوم أماناً لأهل السماء و جعل اهل بیتی أماناً لأهل الارض.

ص: 255

194. ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امر حتمی خداوند

194. ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امر حتمی خداوند است و برای کفار عذاب است

سوره نحل آیه 33 و 34

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذلِكَ فَعَلَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (33) فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ(34)

آیا کسانی که به قیامت و عالم آخرت ایمان نداشتند، انتظار می کشند که ملائکه ای غیر از ملائکه عذاب برای قبض روح آن ها فرود آیند؟ و یا این که انتظار می کشند که امر خاص خداوند بیاید؟ همان طور که شرک ورزیدند و پیامبر را تکذیب می کنند همان گونه با آن ها رفتار خواهد شد و خداوند با هلاک نمودن آن ها به ایشان ظلم نکرده است بلکه خودشان (با کیفر) کفر ورزیدن و ارتکاب معاصی به هلاکت و نابودی رسیدند (هر عملی را عکس العملی است عکس عمل کفر ورزیدن و معاصی خداوند را انجام دادن نابودی است.

در تفسیر قمی مجلد 1 صفحه 384 و تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 134 و الایقاظ من الهجة صفحه 253 باب 9 حدیث 34 آمده است:

محمدبن مسلم از حضرت اباجعفر(علیه السلام) امام باقر درباره ی این آیه روایت می کند که آن حضرت فرمودند که قیام و انقلاب حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (یکی از مصادیق عام این آیه است و خداوند می فرمایند تا آن که به کیفر اعمال زشت خود رسیدند و آن عذابی که بر آن مسخره می کردند که به آن ها احاطه کرده و آن ها را فراگرفت و این عذاب در هنگام رجعت است.اگر در آیه ی مبارکه و حدیث شریف دقت کنید چند نکته مشاهده می کنید:

ص: 256

اول این که هر عملی را عکس العملی است و عکس العمل کفرورزیدن و معاصی حضرت حق کردن و نافرمانی و سرکشی کردن چیزی جز هلاکت و عذاب از چند جهت به وقوع بپیوندند.

دوم این که این هلاکت و عذاب از چند جهت به وقوع می پیوندد.

1. هنگام مردن و قبض روح شدن الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ(1)

هنگام مرگ ملائکه ی عذاب جان آن ها را به سختی می گیرند.

2. عذاب دیگر آن ها به دست حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که ظهور آن حضرت برای آن ها عذاب است و آن ها را آن حضرت عذاب می کنند، اما این عذاب عکس العمل کفر خودشان می باشد.

3. عذاب دیگر در رجعت است(2) و افراد پست و فرومایه که ظالمان بزرگ هستند در هنگام انقلاب ایشان رجعت کرده و عذاب می شوند و در دوران رجعت رسول خدا و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) نیز این رجعت وجود دارد.

ص: 257


1- . سوره نحل آیات 28 و 29
2- . نویسنده کتابی به نام امام مهدی آغازگر رجعت نوشته است که برای تحقیق بیشتر می توانید به آن مراجعه کنید.

195. خروج سفيانى يكى از علامات ظهور است

سوره نحل آيه 38

«وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لايَعْلَمُونَ»

و آنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسى را كه بميرد زنده نخواهد كرد. بلى البته وعده الهى حق است، وليكن بيشتر مردمان نمى دانند.

1. ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى (مفسر، محدث و مورخ بزرگ اهل سنت) در كتاب دلائل الامامه صفحه 248، مى گويد:

اخبرنى ابوالحسن على بن عبداللّه هبة اللّه قال: حدثنا ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى عن فضيل بن يسار قال: قلت لأبى عبداللّه: خرج السفيانى ما تأمرنى؟ قال: اذا كان ذلك كتبت اليك قلت: اعلمنى آية كتابك (كيف اعلم انه كتابك) قال: اكتب اليك بعلامة كذا و كذا و قرأ آية من القرآن. قال: فقلت لفضيل: ما تلك الآية؟ قال: ما حدثت بها احداً غير بريد العجلى. قال زراره: انا احدثك بها هى: «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً». قال: فسكت الفضيل و لم يقل لا و لا نعم.

ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى گويد: ابوالحسن على بن عبداللّه هبه اللّه خبر كرد، گفت ابوجعفر محمّدبن على بن الحسين ابن موسى بابويه قمى خبر داد و گفت: پدرم از سعدبن عبداللّه براى ما نقل كرد و او گفت: يعقوب بن يزيد برايمان حديث آورد گفت: محمّدبن ابى عمير، از عمربن اُذينه، از فضيل بن يسار گفت: به حضرت ابى عبداللّه جعفربن محمّد الصادق(علیه السلام) گفتم چنانچه سفيانى خروج كند شما به من چه دستورى مى دهيد؟ حضرت(علیه السلام) فرمودند: هرگاه چنين شد، براى تو خواهم نوشت. عرض كردم: نشانه نامه خود را برايم بگوييد (كه من بدانم آن نامه از جانب شماست). حضرت(علیهالسلام) فرمودند: فلان علامت و فلان نشانه را براى تو خواهم نوشت و آن گاه حضرت آيه اى از قرآن خواندند. به

ص: 258

فضيل گفتم: آن آيه چيست؟ گفت: آن را جز بريد عجلى به هيچ كس ديگر نگفته ام، ولى زرارهw به من گفت: من برايت مى گويم آن آيه كدام است. آيه «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً» «وآنان با مبالغه وتأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسى را كه بميرد، پس از مرگ زنده، نخواهد كرد. بلى و البته وعده الهى حق است.» و فضيل ساكت ماند و آرى و نه نگفت.

2. در كتاب روضه كافى صفحه 50، آمده است:

محمّدبن يعقوب بالسناده عن سهل، عن محمّد، عن ابى بصير قال: قلت لأبى عبداللّه عليه السلام (قوله تبارك و تعالى): «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لايَعْلَمُونَ» قال: فقال لى: يا ابا بصير، ما تقول فى هذه الآية؟ (قال:) قلتُ: انّ المشركين يزعمون و يحلفون لرسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم انّ اللّه لا يبعث الموتى. قال: فقال: تباً لمن قال هذا [سهلهم] هل كان المشركون يحلفون بالله ام بالّلات و العزى؟ قال قلتُ: جعلتُ فداك، فاوجدنيه، قال فقال: يا ابابصير، يوقد قام قائمنا بعث اللّه اليه قوماً من شيعتنا تباعُ سيوفهم على عوا تقهم فيبلغ ذلك قوماً من شيعتنا لم يموتوا فيقولون بعث فلانٌ و فلانٌ من قبورهم مع القائم(عج)، فَ [يَ] بْلُغُ ذلك قوماً من عدوّنا، فيقولون: يا معشر الشيعة: ما اكْذَبكُم؟ هذه دولتكم و انتم تقولون فيها الكذب، لاواللّه ماعاش هؤلاء ولا يعيشون الى يوم القيامة، قال: فحكى اللّه قولهم [فقال] :«وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ».

محمّدبن يعقوب به سند خود از سهل، از محمّد، از پدرش، از ابوبصير روايت كرده كه گفت: به حضرت ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: اينكه خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد: «و آنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسى را كه بميرد زنده نخواهد كرد، بلى البته وعده الهى حق است وليكن بيشتر مردمان نمى دانند.» منظور چيست؟ فرمود: اى ابوبصير، در اين باره چه مى گويى (چه مى گويند)؟ عرض كردم: مشركين مى پندارند و سوگند مى خورند براى رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) كه خداوند هرگز مردگان را زنده نخواهد كرد. حضرت(علیه السلام) فرمودند: مرگ بر كسى كه چنين سخنى مى گويد، از آن ها بپرس كه آيا مشركين به اللّه قسم مى خوردند يا به لات وعزّى؟ ابوبصير مى گويد گفتم: فدايت شوم، پس برايم (معنى آيه را) بيان فرما. فرمود: اى ابوبصير، هنگامى كه قائم ما(عج) به پاخيزد، خداوند گروهى از شيعيان ما را براى او بر انگيزد و زندهكند كه گيره هاى

ص: 259

شمشيرهايشان بر روى شانه هايشان است، چون اين خبر به قومى از شيعيان ما كه نمرده باشند، برسد، به يكديگر گويند: فلان و فلان از قبرهايشان برانگيخته شدند و آن ها با قائم(عج) هستند. اين سخن به گوش گروهى از دشمنان ما برسد، آن ها گويند: اى گروه شيعيان، چقدر دروغگو هستيد! اين دولت و حكومت شماست و شما دروغ مى گوييد! نه واللّه، اين ها كه شما مى گوييد زنده نشده و نخواهند شد تا روز قيامت، پس خداوند گفتار آن ها را حكايت كرده (مى فرمايد): «و آنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسى را كه بميرد، زنده نخواهد كرد.»

3. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 259، آمده است:

و رواه العياشى بالسناده عن ابى بصير، عن ابى عبداللّه فى قوله: «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ» قال: ما يقولون فيها؟ قلتُ: يزعمون انّ المشركين كانوا يحلفون لرسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم انّ اللّه لا يبعث الموتى، قال: تبّا لمن قال: هذا ويلهم هل كان المشركين يحلفون بالله ام باللات و العزّى؟ قلتُ: جعلتُ فداك، فاَوجدنيه اعرفُهُ، قال: لو قام قائمنا بعث اللّه اليه قوماً من شيعتنا قبايع سيوفهم على عواتقهم فَ [يَ ]بلُغُ ذلك قوما من شيعتنا لم يموتوا فيقولون بعث فلانٌ و فلانٌ من قبورهم مع القائم(عج)، فبلغ ذلك قوما من اعدائنا فيقولون: يا معشر الشيعة، ما اكذبكم؟ هذه دولتكم و انتم تكذبون فيها، لا واللّه، عاشوا و لا يعيشون، الى يوم القيامة، فحكى اللّه قولهم: «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ».

عيّاشى آن را به سند خود از ابوبصير، از حضرت ابى عبدالله امام صادق(علیه السلام) روايت كرده كه درباره فرموده خداوند «و آنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسى را كه بميرد زنده نخواهد كرد.»، فرمودند: درباره آن چه مى گويند؟ عرضه داشتم: مى پندارند كه مشركين براى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوگند ياد مى كردند كه خداوند مردگان را زنده نخواهد ساخت، (امام صادق(علیه السلام) فرمودند: مرگ بر آنكه چنين بگويد. واى برآن ها. آيا مشركين به اللّه سوگند ياد مى نمودند يا به «لات» و «عزّى»؟ عرض كردم: فدايت گردم، پس آن را برايم روشن ساز تا بشناسم. فرمود: چون قائم(عج) به پاخيزد، خداوند قومى از شيعيانمان را برخواهد انگيخت كه گيره هاى شمشيرهايشان برروى شانه هايشان است، پس اين خبر به گروهى از شيعيانمان كه نمرده اند، مى رسد تا به يكديگر گويند: فلانى و فلانى از قبرهايشان برانگيخته شدند وايشان با حضرت قائم(عج) هستند.

ص: 260

چون اين سخن به گوش گروهى از دشمنانمان برسد، آن ها گويند: اى گروه شيعيان، شما چقدر دروغگو هستيد! اين دولت و حكومت شماست و دروغ مى گويند! نه واللّه، اين ها كه شما مى گوييد، زنده نشده و نخواهند شد تا روز قيامت. پس خداوند گفتار آن ها را حكايت فرموده كه: «و آنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند.».

4. در كتاب تفسير عيّاشى مجلد 2 صفحه 259، آمده است:

عنه بالسناده عن (ابى) عبداللّه صالح بن ميثم قال: سألتُ ابا جعفر(علیه السلام) عن قوله: «و لهُ أسلمَ منْ فى السموات و الارض طوعاً و كرها» قال: ذلك (حين يقول على(علیه السلام) : انا اولى الناس) بهذه الآية: «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَ عْداً عَلَيْهِ حَقّاً [وَلكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لايَعْلَمُونَ] لِيُبَيِّنَ لَهُمْ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبِينَ».

و از اوست كه به سند خود از (ابو) عبداللّه صالح بن ميثم روايت كرده كه گفت: از حضرت ابوجعفر امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره فرموده خداوند (متعال): «و حال آنكه هر كه در آسمان ها و زمين است، خواه و ناخواه، تسليم او شده است.»، پرسيدم. فرمود: آن (هنگامى است كه حضرت على(علیه السلام) فرمايد: من شايسته ترين افراد) به اين آيه هستم: «و آنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسى را كه بميرد زنده نخواهد كرد، بلى البته وعده الهى حق است [اما بيشتر مردمان نمى دانند] تا برايشان آنچه را كه در آن اختلاف مى كردند بيان سازد و كافران كاملاً به دروغگويى خودشان پى ببرند.».

5. در كتاب تفسير عيّاشى مجلد 2 صفحه 259، آمده است:

عنه بالسناده عن سيرين قال: كنتُ عند ابى عبداللّه عليه السلام اذ قال: ما يقول الناس فى هذه الآية: «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ»؟ قال: يقولون لا قيامةٍ و لا بعث و لا نشورا، فقال: كذبوا وَاللهِ، انّما ذلك اذا قام القائمُ(عج) و كرّ معه المُكرّونَ، فقال اهل خلافكم: قد ظهرت دولتكم يا معشر الشيعة و هذا من كذبكم تقولونَ رجع فلان و فلان و فلان، لا واللّه لا يبعثُ اللهُ من يموت، الا ترى انّه قالَ (انّهم قالوا): «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ» كان المشركون اشدّ تعظيماً بالّلات والعُزّى مِن ان يُقسموا بغيرها، فقال اللّه عزّوجلّ: «بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لايَعْلَمُونَ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبِينَ إِنَّما قَوْلُنا لِشَيءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ».و از اوست به سند خود ازسيرين آورده كه گفت: در محضر امام ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) شرفياب بودم كه آن جناب پرسيد: مردم درباره اين آيه: «و آنان با مبالغه و تأكيد به

ص: 261

خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسى را كه بميرد زنده نخواهد كرد.» چه مى گويند ؟ گفته شد: (يعنى اينكه كافران) مى گويند: نه قيامتى هست و نه برانگيخته شدنى و نه نشرى. فرمود: به خدا سوگند دروغ گويند. همانا اين وقتى است كه قائم(عج) به پاخيزد و آنان كه اهل رجعت باشند، به خدمت آن حضرت بشتابند. مخالفان شما خواهند گفت: اى گروه شيعيان، دولت شما آشكار شد و اين از دروغ هاى شماست كه مى گوييد فلان و فلان و فلان باز گشته اند، نه قسم به خدا كه خداوند كسى را كه مُرد به اين دنيا باز نخواهد آورد. آيا نمى نگرى كه او فرمود (آنان گفتند): «و آنان با مبالغه وتأكيد به خداوند سوگند ياد كنند.» چون مشركان بيشترين تعظيم و احترامشان به لات و عزى اختصاص داشت، بيش از اينكه به غير آن ها سوگند ياد كنند. پس، خداى عزّوجلّ فرمود: «بلى، البته وعده الهى حق است تا براى آنان بيان سازد آنچه را كه در آن اختلاف مى كنند، تا آنان كه كفر ورزيده اند بدانند كه دروغگو بوده اند؛ همانا ما به امر نافذمان هرگاه چيزى را اراده كنيم گوييم موجود باش، همان لحظه موجود خواهد شد.»

6. در كتاب دلائل الامامة صفحه 248، آمده است:

العيّاشى بالسناده عَن الفضيل قالَ: قلتُ لابى عبداللّه(علیه السلام) : آيَة كتابكَ؟ قالَ: اكتبُ بعلامةِ كذا و كذا وَ قرأ آية مِنَ القرآنِ، قلتُ لِفُضيلَ: و ما تلك الآيةُ؟ قالَ: ما حدّثتُ بها احداً غير بريد. قال زرارةُ: انا اُحَدّثكّ بها: «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لايَعْلَمُونَ» قال: فسكتَ الفضيلُ و لم يقلْ لا و لانعم.

عيّاشى به سند خود از فضيل آورده كه گفت: به حضرت ابى عبداللّه(علیه السلام) عرضه داشتم: نشانى نامه تان چيست؟ فرمود: فلان علامت را خواهم نوشت و آيه اى از قرآن را خواند. راوى گويد: به فضيل گفتم: آن آيه چيست؟ گفت: آن را جز به بريد نگفتم. زراره گفت: من برايت مى گويم: «و آنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوندهرگز كسى را كه بميرد زنده نخواهد كرد، بلى البته وعده الهى حق است، و ليكن بيشتر مردم نمى دانند.» فضيل ساكت ماند و هيچ پاسخ نداد.

ص: 262

196. قبل از قیامت کبری در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

196. قبل از قیامت کبری در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که قیامت صغری است عده ای رجعت کرده به دنیا برمی گردند

سوره نحل آیه 39 و 40

لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذي يَخْتَلِفُونَ فيهِ وَ لِيَعْلَمَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبينَ (39) إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْ ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون(40)

تا در آن روز آنچه را که در آن اختلاف می کنند، آشکار گردد و کافران کاملاًبه دروغ و اندیشه ی غلط خود آگاه شوند. ما به امر نافذ خود هرچه را اراده کنیم همین که بگوییم موجود باش همان لحظه موجود خواهد شد.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 385، تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 135، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 368 حدیث 2، تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 54 حدیث 84 و المعجم احادیث امام مهدی مجلد 7 صفحه 311 آمده است:

فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَا يَقُولُ النَّاسُ فِيهَا قَالَ يَقُولُونَ نَزَلَتْ فِي الْكُفَّارِ قَالَ إِنَّ الْكُفَّارَ كَانُوا لَا يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ- وَ إِنَّمَا نَزَلَتْ فِي قَوْمٍ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص قِيلَ لَهُمْ تُرْجَعُونَ بَعْدَ الْمَوْتِ قَبْلَ الْقِيَامَةِ- فَحَلَفُوا إِنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ فَرَدَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ فَقَالَ لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ- وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبِينَ يَعْنِي فِي الرَّجْعَةِ يَرُدُّهُمْ فَيَقْتُلُهُمْ- وَ يَشْفِي صُدُورَ الْمُؤْمِنِينَ فِيهِم

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی روایت شده است که حضرت امام صادق فرمودند: مردم در مورد این آیه ی شریفه چه می گویند؟ فردی جواب داد می گویند: این آیه در مورد کفار نازل شده است. حضرت فرمودند: کفار که به خدا قسم نمی خورند بلکه این آیه در مورد قومی است از امت حضرت محمد که به آن ها گفته شد که شما بعد از مرگ و قبل از قیامت دوباره زنده شوید اما آن ها گفتند هرگز زنده نخواهند شد. لذا خداوند گفته ی آن ها را ردکرده و می فرمایند: تا بدانند آنان که در مورد رجعت اختلاف می کردند خداوند آنان را به دنیا برمی گرداند و دوباره آن ها را می میراند تا قلب های مؤمنین را شفا و آرامش بخشد.

ص: 263

197. در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصداق واقعى «اهل ذكر» است

سوره نحل آيه 43

«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ»

و ما قبل از تو هيچ مردانى را نفرستاديم مگر اينكه با آنان وحى مى فرستاديم، پس ازاهل ذكر سؤال كنيد و بپرسيد، اگر نمى دانيد.

اولاً: این آیه دو بار در قرآن کریم نازل شده است. اول در سوره انبیا آیه 7 دوم در سوره نحل آیه 43.

ثانیاً: یکی از نکات مهم مطرح شده در آیه کلمه ی ذکر است که باید بدانیم ذکر یعنی چه؟ و اهل ذکر چه کسانی هستند که ما باید از اهل ذکر سؤال کنیم. اهل ذکر انسان های کامل الکاملی هستند که و من عنده علم الکتاب درباره ی ایشان نازل شده است.

ثالثاً: معنی ذکر چیست؟ در قاموس قرآن مجلد 3 صفحه 15 درذیل کلمه ی ذکر آمده است (به نقل از مفردات راغب اصفهانی) ذکر یاد کردن خواه با زبان باشد یا با قلب و هر دو خواه بعد از نسیان باشد یا از ادامه ی ذکر. در قاموس آمده: ذکر به کسر اوّل به معنی حفظ شیئ است در صحاح گفته ذکر و ذکری خلاف نسیان است طبرسی در ذیل آیه 40 سوره بقره فرموده است: ذکر، حفظ شیء و ضد آن نسیان است... تذکر از باب تفعل به معنی یادآوری است. ناگفته نماند معنای جامع همان یادآوری به قلب و به زبان است.

باز در قاموس قرآن مجلد 3 صفحه 17 آمده است:

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون(1)

ص: 264


1- .[1] سوره نحل آیه 43 و انبیاء آیه 7

ظاهر آیات و سیاق آن ها نشان می دهد که مراد از اهل ذکر اهل کتاب از یهود و نصاری هستند مشرکین مکه از این که بشر عادی پیغمبر شود تعجب می کردند و می گفتند سوره فرقان آیه 7

وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشي فِي الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذيرا قرآن مجید در آیات مورد بحث می خواهد اثبات کند که سنت خداوند بر آن قرار گرفته که پیامبران از جنس مردم باشند و می گوید: پیش از تو مردانی فرستادیم که مثل تو بشر بودند و ای مشرکین اگر این مطلب را باور ندارید و نمی دانید از اهل کتاب که به پیامبران گذشته عقیده دارند بپرسید. آن ها به شما خواهند گفت که رسولان گذشته همه از جنس بشر بوده اند در این صورت رسالت رسول ما چیزی خارق عادت نیست بلکه یک امر عادی و معمولی می باشد. هر دو آیه چنان که المیزان گفته به یک اصل عمومی عقلایی دلالت دارد در ان وجوب رجوع جاهل بر عالم است.

در بعضی از روایات آمده است که ائمه(علیهم السلام) فرمودند اهل ذکر ماییم مثلاً در تفسیر عیاشی ذیل آیه دوم محمدبن مسلم از امام باقر(علیه السلام) نقل کرده است که با آن حضرت گفتم در نزد ما کسانی اند که گمان می کنند قول خدا فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون(1) آن ها یهود و نصاری هستند. فرمودند آن وقت شما را بدین خود دعوت می کنند. می گوید سپس امام به سینه ی خود اشاره کرده و فرمودند: ماییم اهل ذکر ماییم سؤال شدگان.

به طور کلی اگر بگوییم اهل ذکر یهود و نصاری هستند قرآن را محدود کرده ایم. ده سال اول بعثت که قریش می گفتند مگر می شود پیامبر از انسان ها باشد. قرآن هم می گوید: بروید از یهودیان و مسیحیان بپرسید و حضرت صادق(علیه السلام) این نظریه را رد می کند و می فرمایند. پس یهود و نصاری شما را دعوت به دین خودشان می کنند. پس شما باید دین آن ها قبول را کنید. سپس حضرت می فرمایند: ما هستیم اهل ذکر. و این تعریف کلیه ی نظریه هایی که می گوید آیه ی شریفه دال است بر وجوب تحصیل علم را تأیید می کند. زیرا امر فرمود باید درصورت نادانی پرسش از اهل دانایی را و رجوع جاهل به عالم فطری و جبلی و اخبار بسیار در وجوب تحصیل علم وارد شده چنانچه از جمله ی متواتر است. حدیث نبوی طلب العلم فریضة علی کل مسلم(2) و مراد علمدین می باشد نه

ص: 265


1- . همان
2- . اصول کافی مجلد 1 کتاب العلم صفحه 30 حدیث 1

هر علمی آن هم از اهلش سؤال نمایید لکن مراد از اهل ذکر در آیه شریفه ائمه ی هدی(علیهم السلام) هستند.

رابعاً: حال سؤال می شود خود ذکر چیست که ما باید درباره ی آن از اهلش سؤال کنیم؟

اول توحید و یاد خداوند است که می فرمایند: أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب(1) آگاه باشید که ذکر خداوند به قلوب اطمینان می دهد که باید درباره ی توحید از ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) که اهل ذکر هستند. سؤال کنیم و معارف را از آن ها بگیرند که در حال حاضر اهل ذکر وجود مقدس حضرت قائم آل محمد است.

دوم: ذکر وجود اقدس پیامبر گرامی اسلام و مسئله ی نبوت است که در سوره طلاق آیه 10 خداوند می فرمایند: قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً (10) رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ

1. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 432 حدیث 459 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدَوَيْهِ بْنُ مُحَمَّدٍ بِشِيرَازَ قَالَ: حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ نُوحِ بْنِ يَحْيَى أَبُو الْحَسَنِ الْحُبَابِيُ قَالَ: حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُوسَى الْقَطَّانُ عَنْ وَكِيعٍ، عَنْ سُفْيَانَ، عَنِ السُّدِّيِّ عَنِ الْحَارِثِ قَالَ سَأَلْتُ عَلِيّاً عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ فَقَالَ: وَ اللَّهِ إِنَّا لَنَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ، نَحْنُ أَهْلُ الْعِلْمِ، وَ نَحْنُ مَعْدِنُ التَّأْوِيلِ وَ التَّنْزِيلِ، وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ: أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِهِ مِنْ بَابِهِ.

سدی از حارث روایت می کند که از حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در مورد این آیه که از اهل ذکر سؤال کنید پرسیدند. حضرت فرمودند: ما اهل ذکر هستیم. ما اهل علم هستیم و ما معدن تأویل و تنزیل قرآن هستیم. به تحقیق از رسول خدا شنیدم که فرمودند: من شهر علم هستم و (حضرت) علی درب آن است و هرکس اراده کند که به علم دست بیابد باید از دربش وارد شود.

2. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 434 حدیث 460 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ الْحَرَشِيُّ [أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَاضِي] قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو مَنْصُورٍ الْأَزْهَرِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ نَجْدَةَ بْنِ الْعُرْيَانِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَمَانٍ، عَنْ إِسْرَائِيلَ، عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِهِ: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ قَالَ: نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ.

ص: 266


1- . سوره رعد آیه 28

اسرائیل از جابر جحفی نخعی از حضرت باقر روایت می کند که حضرت در مورد این آیه کریمه که می فرماید بپرسید از اهل ذکر سؤال کردند. حضرت فرمودند: ما اهل ذکر هستیم.

3. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 435 حدیث 461 آمده است:

أخبرنا أبوسعد المعاذي قال: أخبرنا أبو الحسين الكهيلي قال: أخبرنا أبوجعفر الحضرمي قال: حدثنا إسماعيل بن أبي الحكم الثقفي قال: حدثنا يحيى بن يمان به لفظا سواء.

4. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 435 حدیث 462 آمده است:

و أخبرنا أبو الحسن الأهوازي قال: أخبرنا أبو بكر القاضي بن الجعابي (1) قال: حدثنا أبو بكر محمد بن أحمد بن هلال، قال: حدثنا أبو هشام، قال: حدثنا ابن يمان به لفظا سواء- و [رواه أيضا] سفيان بن وكيع، عن يحيى [كما] في [التفسير] العتيق.و [رواه أيضا] أبان بن تغلب عن أبي جعفر.

5. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 436 حدیث 463 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الشِّيرَازِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُوبَكْرٍ الْجَرْجَرَائِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْبَصْرِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَمَّارٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ صَالِحٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عُثْمَانَ الْحَضْرَمِيُّ عَنْ جَابِر عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ قَالَ عَلِيٌّ ع: نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ- الَّذِي عَنَانَا اللَّهُ جَلَّ وَ عَلَا فِي كِتَابِهِ (2)

موسی بن عثمان از جابر روایت می کند که گفت: حضرت امام باقر فرمودند: زمانی که این آیه نازل شد، حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: ما اهل ذکر هستیم کسانی که خداوند اعلام کرده است در کتابش.

6. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 436 حدیث 464 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ الْفَارِسِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو َكْرٍ الْفَارِسِيُّ بِبَيْضَاءِ فَارِسَ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ [بْنُ مُحَمَّدِ] بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَابِسٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ [فِي قَوْلِهِ تَعَالَى]: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ قَالَ: نَحْنُ هُمْ.

ص: 267


1- . الظاهر أن هذا هو الصواب الموافق لظاهر رسم الخط كن النسخة اليمنية، و في النسخة الكرمانية:« ابن الجفاني».
2- . وَ رَوَاهُ الثَّعْلَبِيُّ أَيْضاً فِي تَفْسِيرِ الْآيَةِ الْكَرِيمَةِ مِنْ تَفْسِيرِ الْكَشْفِ وَ الْبَيَانِ كَمَا رَوَاهُ عَنْهُ ابْنُ الْبِطْرِيقِ فِي الْفَصْلِ:( 22) مِنْ كِتَابِ خَصَائِصِ الْوَحْيِ الْمُبِينِ ص 229 ط 2. وَ قَالَ الطَّبَرِيُّ فِي تَفْسِيرِ الْآيَةِ الْكَرِيمَةِ مِنْ تَفْسِيرِهِ: ج 14- 108: حَدَّثَنَا ابْنُ وَكِيعٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ يَمَانٍ، عَنْ إِسْرَائِيلَ، عَنْ جَابِرٍ. عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ[ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى]: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُو قالَ: نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ.

علی بن عباس از جابر نقل می کند که حضرت امام باقر(علیه السلام) ذیل آیه سؤال کنید از اهل ذکر، فرمودند: ما از اهل ذکر هستیم.

7. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 436 حدیث 465 آمده است:

وَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ [أَخْبَرَنَا] أَبُو بَكْرٍ عَبْدُاللَّهِ بْنُ زَيْدَانَ، [أَخْبَرَنَا] مُحَمَّدُ بْنُ ثَوَابٍ الْهَبَّارِيُ [أَخْبَرَنَا] عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الزُّبَيْرِ [أَخْبَرَنَا] أَبُو مُوسَى، عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ [فِي قَوْلِهِ عَزَّ ذِكْرُهُ]: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ قَالَ: نَحْنُ هُمْ.

سعید الاسکاف روایت می کند از امام باقر در مورد این فرموده ی خداوند بپرسید از اهل ذکر حضرت فرمودند: ما از اهل ذکر هستیم.

8. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 437حدیث 466 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُوالْعَبَّاسِ الْفَرْغَانِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو زَيْدٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ سَلَّامٍ الْأَسَدِيُّ بِالْمَرَاغَةِ، قَالَ: حَدَّثَنَا السَّرِيُّ بْنُ خُزَيْمَةَ الرَّازِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مَنْصُورُ بْنُ [يَعْقُوبَ بْنِ] أَبِي نُوَيْرَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ، [عَنِ] السُّدِّيِّ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ قَالَ: هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ عِتْرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص، وَ تَلَا وَ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا.

فضیل بن یسار روایت می کند از امام باقر(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند که این ها امامان (معصوم) هستند از عترت و خانواده ی رسول خدا. سپس حضرت آیه 10 سوره طلاق را خواندند که برای شما نازل کردیم ذکر و رسول (خودمان را).

بازهم این نکته را تذکر می دهیم که یکی از اسامی قرآن ذکر است. درباره ی ذکر باید از اهل ذکر سؤال کنیم و اهل ذکر باید دارای علم تفسیر و تأویل قرآن باشند و این ها هیچ کس به جز چهارده معصوم نیستند که علم کتاب می دانند مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب (1) و علم کتاب لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ(2) است و ایشان كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ(3) هستند.

مطابق آيه شريفه، در حال حاضر وجود اقدس امام زمان(عج) عظيم ترين مصداق «اهل ذكر» است.

ص: 268


1- . سوره رعد آیه 43
2- . سوره انعام آیه 59
3- . سوره يس آيه 12

2. در اصول كافى باب «ان اهل الذكر...» مجلد 1 صفحه 303 حديث 1، آمده است:

الحسين بن محمّد، عن معلى بن محمّد، عن الوشاء، عن عبداللّه بن عجلان، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قول اللّه عزّوجلّ: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم: الذكر انا و الأئمة اهل الذكر و قوله عزّوجلّ: «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ لَسَوْفَ تُسْأَلُونَ» قال ابوجعفر عليه السلام: نحن قومه و نحن المسئولون.

امام باقر(علیه السلام) راجع به قول خداى عزّوجلّ (سوره نحل آيه 43:) «اگر خودتان نمى دانيد از اهل ذكر بپرسيد» از قول پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: مقصود از ذكر من هستم و امامان اهل ذكر مى باشند و راجع به قول خداى عزّوجلّ (سوره زخرف آيه 44) «همانا قرآن براى تو و قوم تو ذكر است و به زودى از آن بازخواست مى شويد.» خود امام فرمود: ماييم قوم او و ماييم بازخواست شدگان. (سؤال شوندگان)

3. در اصول كافى مجلد 1 باب «ان اهل الذكر الذين...» صفحه 304 حديث 2، آمده است:

الحسين بن محمّد، عن معلى بن محمّد، عن محمّدبن اورمة، عن على بن حسان، عن عمه عبدالرحمن بن كثير قال: قلت لابى عبداللّه(علیه السلام): «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» قال: الذكر محمّد(صلی الله علیه و آله) و نحن اهله المسئولون. قال؛ قلت: قوله: «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ لَسَوْفَ تُسْأَلُونَ» قال: ايّانا عنى و نحن اهل الذكر و نحن المسئولون.

ابن كثير گويد: از امام صادق(علیه السلام) آيه «اگر خودتان نمى دانيد، از اهل ذكر بپرسيد» را پرسيدم، فرمود: مقصود از ذكر محمّد(صلی الله علیه و آله) است و ما اهل او هستيم كه پرسيده مى شويم. به حضرت عرض كردم: خداى تعالى مى فرمايد: «قرآن ذكر است براى تو و قوم تو و به زودى از آن پرسيده مى شويد.» فرمود: تنها ما را قصد كرده، ماييم اهل ذكر و ماييم پرسش شوندگان.

4. در اصول كافى مجلد 1 باب «ان اهل الذكر الذين...» صفحه 304 حديث 3، آمده است:

الحسين بن محمّد، عن معلى بن محمّد، عن الوشاء قال: سألت الرضا(علیه السلام) فقلت له: جعلت فداك، «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» فقال: نحن اهل الذكر و نحن المسئولون؛ قلت: فأنتم المسئولون و نحن السائلون؟ قال: نعم. قلت: حقاً علينا أن نسألكم؟ قال: نعم. قلت: حقاً عليكم ام تجيبونا؟ قال: لا، ذاك إلينا إن شئنا فعلينا وإن شئنا لم نفعل؛ اما تسمع قول اللّه تبارك و تعالى: «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ».

ص: 269

وشاء گويد به حضرت رضا(علیه السلام) عرض كردم: قربانت گردم، «اگر نمى دانيد از اهل ذكر بپرسيد» يعنى چه؟ فرمود: ماييم اهل ذكر و ماييم پرسش شوندگان؛ عرض كردم: شما پرسش شونده و ما پرسش كننده ايم؟ فرمود: آرى. عرض كردم، بر ماست كه از شما بپرسيم؟ فرمود: آرى. عرض كردم: بر شماست كه پاسخ دهيد؟ فرمود: نه، اختيار با ماست، اگر خواستيم پاسخ دهيم و اگر نخواستيم پاسخ ندهيم؛ مگر نمى شنوى قول خداى تبارك و تعالى را: (سوره ص آيه 29) «اين است بخشش بى حساب ما، خواهى ببخش يا نگهدار.»

5. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 305 حديث 4، آمده است:

عدة من اصحابنا، عن احمدبن محمّد، عن الحسين بن سعد، عن النصربن سويد، عن عاصم بن حميد، عن ابى بصير، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه عزّوجلّ: «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ لَسَوْفَ تُسْأَلُونَ» فرَسوُل اللّه(صلی الله علیه و آله) الذكر و اهل بيته(علیهم السلام) المسئولون و هم اهل الذكر.

و باز امام صادق(علیه السلام) درباره آيه (44 سوره زخرف) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ذكر است و اهل بيتش(علیهم السلام) پرسش شوندگان و اهل ذكر باشند.

6. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 305 حديث 5، آمده است:

احمدبن محمّد، عن الحسين بن سعد، عن حمّاد، عن ربعى، عن الفضيل، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه تبارك و تعالى: «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ لَسَوْفَ تُسْأَلُونَ» قال: الذكر القرآن و نحن قومه و نحن المسئولون.

و امام صادق(علیه السلام) راجع به همان آيه فرمودند: همانا مراد از ذكر قرآن است و ما هستيم قوم او و ما هستيم پرسش شوندگان.

7. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 305 حديث 6، آمده است:

محمّدبن يحيى، عن محمّدبن اسماعيل، عن منصوربن يونس، عن ابى بكر الحضرمى، قال: كنت عند ابى جعفر عليه السلام و دخل عليه الورد اخوالكميت، فقال: جعلنى اللّه فداك، اخترت لك سبعين مسألة ما تحضرنى منها مسألة واحدة، قال: و لا واحدة يا ورد؟ قال: بلى، قد حضرنى منها واحدة، قال و ما هى قال: قول اللّه تبارك وتعالى: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» مَن هم؟ قال: نحن قال: قلت: علينا ان نسألكم؟ قال: نعم، قلت: عليكم ان تجيبونا، قال: ذاك الينا.

ابوبكر حضرمى گويد: خدمت امام باقر(علیه السلام) شرفياب بودم كه وَرَد برادر كميت (كه از شعرا معروف عرب و مداح اهل بيت(علیهم السلام) است) وارد شد و عرض كرد: خدا مراقربانت كند،

ص: 270

هفتاد سؤال حاضر كرده بودم كه از شما بپرسم و اكنون يكى از آن ها را هم به خاطر ندارم. حضرت فرمود: اى وَرد يكى را هم به خاطر ندارى؟ عرض كردم: چرا يكى از آن ها به خاطرم آمد. فرمودند: آن چيست؟ عرض كردم قول خداوند تبارك و تعالى: «اگر نمى دانيد ازاهل ذكر بپرسيد.»، ايشان چه كسانى هستند؟ فرمود: ما هستيم. عرض كردم: بر ماست كه از شما بپرسيم؟ فرمود، آرى. عرض كردم: بر شماست كه به ما جواب گوييد؟ فرمود: اختيار با ماست.

8. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 306 حديث 7، آمده است:

محمّدبن يحيى، عن محمّدبن الحسين، عن صفوان بن يحيى، عن العلاءبن زرين، عن محمّدبن مسلم، عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: ان من عندنا يزعمون ان قول اللّه عزّوجلّ: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»أنهم اليهود و النصارى، قال: اذا يدعونكم الى دينهم! قال: قال - بيده الى صدره - نحن اهل الذكر و نحن المسئولون.

محمّدبن مسلم به امام باقر(علیه السلام) عرض كرد: همشهريان ما گمان كنند، قول خداى عزّوجلّ «اگر نمى دانيد ازاهل ذكر بپرسيد.»، اهل ذكر، يهود و نصارى هستند. فرمود: بنابر اين آن ها شما را به دين خود دعوت كنند! سپس با دست به سينه اش اشاره كرد و فرمود: ما هستيم اهل ذكر و ما هستيم سؤال شوندگان.

ص: 271

198. سفيانى در سرزمين بيداء در زمين فرو خواهد رفت

اشاره

سوره نحل آيه 45

أَفَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ العَذابُ مِنْ حَيْثُ لايَشْعُرُونَ

آيا كسانى كه بر كارهاى زشت مكرها مى كنند، ايمن هستند از اينكه خداوند آنان را بر زمين فرو برد يا عذاب آنان از آنجا كه پى نبرند، به سراغشان بيايد؟

خروج سفیانی

این آیه درباره خروج فردی به نام سفیانی قبل از ظهور حضرت قائم آل محمد و متصل به ظهور آن حضرت می باشد. علما و دانشمندان با استنباط از آیات و احادیث و روایات آورده اند که سفیانی در سالی که امام زمان ظهور می فرمایند و خروج او از علائم حتمی ظهور است او مردی چهار شانه و بد صورت و آبله رو و اَزرَق چشم که نامش عثمان بن عتبة بن ابی سفیان می باشد و نسب او به ابوسفیان پدر معاویة بن ابی سفیان و پدربزرگ یزیدبن معاویه می رسد. او در سالی که امام زمان قیام می کند خروج می نماید و خروج او در ماه رجب از شام است او با نیرنگ لشکری انبوه گرد می آورد و پس از جنگ های متعدد به سمت مدینه و مکه حرکت می کند. او شهر مکه و دمشق و حَمص و فلسطین و بسیاری از شهرهای دیگر را تصرف می نماید و به وسیله ی او سه هزار نفر از مؤمنین به درجه ی شهادت می رسند و گناهان در میان لشگریان او بسیار عادی است و قبحی ندارد مانند زنای با زنان محصنه و غیرمحصنه رواج دارد زمانی که او به کوفه می رسد به لشگریانش دستور می دهد و می گوید: هرکس سر یک شیعه ی (حضرت) علی بن ابی طالب(علیه السلام) را بیاورد من به او هزار درهم جایزه می دهم و برای رسیدن به این جایزه عده ی زیادی ازشیعیان به قتل می رسند و از آن ملعون جایزه می گیرند به هر حال از زمان خروج تا کشته شدنش پانزده ماه

ص: 272

طول می کشد که از این پانزده ماه شش ماهش را جنگ می کند و نه ماه سلطنت می نماید. همان طور که گفتم محل سلطنت او عبارت است از سرزمین های دمشق فلسطین حلب حمص و اردن و سرانجام به دست منتقم حقیقی حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کشته می شود.

1. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 261، آمده است:

العياشى بالسناده عن ابراهيم بن عمر، عن من سمع ابا جعفر(علیه السلام) يقولُ: انّ عهد نبى اللّه(صلی الله علیه و آله) صار عند على بن الحسين(علیه السلام)، ثمّ صار عند محمّدبن على(علیه السلام) ثمّ يفعل اللّه ما يشاء، فالزم هؤلاء فاذا خرج رجلٌ منهم معه ثلاثمائة رجلٍ و معه رايةُ رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) عاملاً الى المدينة حتى يمّر بالبيداء، فيقول: هذا مكان القوم الّذين خسف بهم و هى الآية الّتى قال اللّه عزّوجلّ: «أَفَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ العَذابُ مِنْ حَيْثُ لايَشْعُرُونَ أَوَ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ».

عياشى به سند خود از ابراهيم بن عمر، از كسى شنيده بود كه ابوجعفر باقر(علیه السلام) مى فرمايد: به درستى كه پيمان پيغمبر خدا(صلی الله علیه و آله) نزد على بن الحسين(علیه السلام) سپرده شد، سپس به محمّدبن على(علیه السلام) (خود آن حضرت) رسيد و (پس از اين) خداوند آنچه را بخواهد انجام مى دهد. پس، هميشه با اينان باش و چون مردى از ايشان خروج نمود كه سيصد مرد همراهيش مى كردند و پرچم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را با خود داشت كه به سوى مدينه روان شود و چون از بيابان «بيداء» بگذرد بگويد: اين جاى كسانى است كه به زمين فرو خواهند شد، و اين است آيه اى كه خداوند عزّوجلّ فرموده: «آيا كسانى كه بر كارهاى زشت مكرها مى كنند، ايمن هستند از اينكه خداوند آنان را بر زمين فرو برد يا عذاب آنان، از آنجا كه پى نبرند، به سراغشان بيايد يا اينكه هنگام آمد و شدشان به ناگاه آن ها را بگيرد و آنان توان مقابله با قدرت حق را ندارند.»

2. در كتاب تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 65، آمده است:

عنه بالسناده عن جابر الجعفى، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى حديث طويل قال له: و ايّاك و شذاذٌ من آل محمّد(علیهم السلام) فانّ لآل محمّد على رايةٍ و لغيرهم على رايةٍ، فالزمْ هؤلاء ابداً، ايّاك و من ذكرت لك فاذا خرج رجلٌ منهم معه ثلاثمائة و بضعة عشر رجلاً و معه راية رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) عاملاً الى المدينة حتى يمّر «بالبيداء» حتّى يقول هذا مكان القوم الذين يخسف بهم و هى الآية التى قال اللّه عزّوجلّ:«أَفَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ العَذابُ مِنْ حَيْثُ لايَشْعُرُونَ أَوَ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ».

ص: 273

و از اوست به سند خود از جابر جعفى آورده كه حضرت ابى جعفر باقر(علیه السلام) ضمن حديثى طولانى به او فرمود: و مبادا كه با معدود كسانى كه از فرزندان محمّد(علیهم السلام) [به عنوان برپايى عدل و داد و تشكيل دولت حق] خروج كنند، همراهى كنى زيرا كه براى آل محمّد و على پرچم] و دولتى خاص است و ديگران به پرچم هايى وابسته مى شوند [ديگران هم دولت هايى دارند]...، پس هميشه با اينان (امامان بر حق از آل محمّد(علیهم السلام) باش و از آن هايى كه برايت ياد كردم، جداً، بپرهيز. و هر گاه مردى از ايشان، كه 313 نفر با وى بوده و پرچم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را همراه دارد، به پاخاست و عازم مدينه شد [با او همراهى كن]، و چون از بيابان «بيداء» بگذرد مى گويد: اينجا جاى كسانى است كه به زمين فرو خواهند رفت؛ اين است معنى آيه اى كه خداوند عزّوجلّ فرموده: «آيا كسانى كه بر كارهاى زشت مكرها مى كنند، ايمن هستند از اينكه خداوند آنان را بر زمين فرو برد يا عذاب آنان از آنجا كه پى نبرند به سراغشان بيايد يا آنكه هنگام آمد و شدشان، به ناگاه، آن ها را بگيرد و آنان توان مقابله با قدرت حق را ندارند.»

3. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 261، آمده است:

و عنه بالسناده عن ابن سنان، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) سئل عن قول اللّه عزّوجلّ: «أَفَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ العَذابُ مِنْ حَيْثُ لايَشْعُرُونَ» قال: هم اعداءُ اللّه و هم يُمسخونَ و يُقذفونَ و يسيحونَ فى الارضِ.

و از اوست كه به سند خود از ابن سنان از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) آورده كه از آن حضرت راجع به قول خداوند عزّوجلّ: «آيا كسانى كه بر كارهاى زشت مكرها مى كنند، ايمن هستند از اينكه خداوند آنان را بر زمين فرو برد.» سؤال شد، در پاسخ فرمود: آنان دشمنان خدايند و آنان مسخ مى شوند و دچار پرتاب مى گردند و در زمين آواره مى شوند.

در اينجا خلاصه اى از خصوصيات سفيانى را مى آوريم:

1. سفيانى مردى از فرزندان عتبه بن ابى سفيان است.2. خروج سفيانى در ماه رجب است.

3. خروج او از علايم حتمى ظهور امام زمان(علیه السلام) است.

ص: 274

4. خروج سفيانى و ظهور امام زمان(علیه السلام) در يك سال است.

5. هم زمان با سفيانى، دو نفر ديگر به نام هاى خراسانى و يمانى خروج مى نمايند.

6. سفيانى و خراسانى و يمانى، هر سه، در يك سال و يك ماه و يك روز واحد قيام مى كنند.

7. خروج سفيانى در شام، يمانى از يمن و خراسانى از خراسان است.

8. هيچ پرچمى هدايتگرتر از يمانى نيست كه مردم را به حق دعوت مى كند.

9. قبل از سفيانى سه پرچم ديگر بلند مى شود؛ پرچم حسنيه، پرچم امويه و پرچم قيسيه.

10. سفيانى پرچم هاى حسنيه، امويه و قيسيه را، مانند كشاورزان كه محصول را درو مى كنند، از بين مى برد و كشتار عجيب و غريبى به راه مى اندازد.

11. مدت خروج سفيانى پانزده ماه طول مى كشد.

12. او شش ماه از اين پانزده ماه را مى جنگد.

13. در اين شش ماه بر پنج سرزمين دمشق، فلسطين، حلب، حمص و اردن مسلط مى شود.

14. كشته شدن سفيانى و قيام امام زمان(عج) در يك سال است.

15. سرانجام لشكر سفيانى به همراه فرمانده شان، در سرزمينى به نام «بيداء»، بين مكه و مدينه، فرو مى روند؛ اما خودش دراين فرو رفتن از بين نمى رود زيرا در آنجا نيست.

16. زمانى كه لشكريان سفيانى در «بيداء» فرو مى آيند، ندايى از آسمان بلند مى شود كه اى زمين «بيداء»، دشمنان خداوند را نابود ساز. زمين همه آن ها را در خود فرو مى برد. سه نفر مى مانند كه صورت هايشان از جلو به پشت برمى گردد و آن ها از طايفه كلب هستند.

17. پس از فتح نجف، حضرت(عج) به كوفه رفته و در مسجد ابراهيم(علیه السلام) دو ركعت نماز مى خواند. عده اى از لشكريان سفيانى از مرحبه خروج مى كنند و حضرت دستور مقابله با آن ها را مى دهد.

18. حضرت ابتدا او را به توحيد خداوند و نبوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرا مى خواند، اما قبيله كلب كه دائى هاى او هستند نمى گذارند و او را تشويق به جنگ مى كنند. او با حضرتمى جنگد، اما حضرت باز او را دعوت به صلح مى كند. او راضى نمى شود. حضرت دستور مى دهد لشكريانش با او بجنگند. سرانجام او را شكست داده، دستگيرش مى كنند و به قتل مى رسانند.

ص: 275

19. عده اى از بنى اميه فرار كرده و به روم پناهنده مى شوند. حضرت قاصدى مى فرستد كه آن ها را باز گرداند. رومى ها را تحويل نمى دهند و قاصدان حضرت نزد ايشان مى آيند. حضرت لشكرى مجهز به سمت روم مى فرستد. رهبر رومى ها مى گويد، بنى اميه را به اين ها تحويل دهيد كه لشكرى مجهز دارند.

این آیه درباره ی خروج سفیانی است.

وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (سوره نحل آیه76)

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت بقیة الله فی الارضین سمبل عدل و عدالتند

چه کسی بر خلق به عدالت فرمان دهد و او خودش به راه مستقیم باشد.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 362 و تفسیر صافی مجلد 3 است:

و هذا الذي يأمر بالعدل أمير المؤمنين و الأئمة

منظور از مردی که به عدل فرمان می دهد امیرالمؤمنین است.

2. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 2 صفحه 107، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 24 حدیث 51 برهان مجلد 3 صفحه 440 تأویل الایات الظاهرة مجلد 1 صفحه 273 آمده است:

حَمْزَةُ بْنُ عَطَاءٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ قَالَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيم

حمزة بن عطا از امام باقر درباره ی این آیه سؤال کرد. حضرت فرمودند: کسی که به عدل امر می کند و در صراط مستقیم است، حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.

3. در کتاب غیبت نعمانی صفحه 10 و کشف المحجة صفحه 85 آمده است:

این حدیث مشهور است و البته در اکثر کتبی که درباره ی مهدویت نوشته شده، آمده است که رسول خدا فرمودند:

به یملاء الله الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً.

ص: 276

199. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله فی الارضین نعمت خداوند

199. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله فی الارضین نعمت خداوند برای همه ی مخلوقات هستند

سوره نحل آیه 83

يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُون

آن ها نعمت خداوند را می شناسند و می دانند (نعمت خداوند کیست) اما آن را انکار می کنند و اکثر اینان کافرند.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 362 در ذیل آیه و تفسیر لاهیجی صفحه 744 آمده است:

و قوله: يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها قال نعمة الله هم الأئمة و الدليل على أن الأئمة نعمة الله قول الله تعالى: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً» قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) نَحْنُ وَ اللَّهِ نِعْمَةُ اللَّهِ الَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ- وَ بِنَا فَازَ مَنْ فَاز

خداوند فرمودند: آن ها نعمت خداوند را می شناسند اما آن را انکار می کنند. حضرت فرمودند: نعمت خداوند (نعمت الله) امامان (معصوم هستند) و دلیل بر این که امامان نعمت خداوند هستند این فرموده ی خداوند (در سوره ابراهیم آیه 28) است که خداوند می فرمایند: «هیچ ندیدی حال کسانی که نعمت خداوند را به کفر مبدل ساختند» حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: والله ما هستیم آن نعمت الهی که خداوند به بندگان انعام فرموده است و به وسیله ی ما رستگاران رستگار می شوند.

آری امامان معصوم(علیهم السلام) نعمت های الهی هستند. عده ای می دانند که این بزرگواران نعمت الله هستند ولی با این وصف، منکر رهبریت، امامت و خلافت ایشان می شوند.

ص: 277

200. هر امت و گروهی در قیامت با امامشان برانگیخته می شوند و ما نیز با

200. هر امت و گروهی در قیامت با امامشان برانگیخته می شوند و ما نیز با حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برانگیخته می شویم.

سوره نحل آیه 84

وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً ثُمَّ لا يُؤْذَنُ لِلَّذينَ كَفَرُوا وَ لا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ

و یاد کن روزی را که برانگیزانیم در آن روز از میان هر امت و گروهی شاهد و گواهی شاهد سپس به هیچ یک از کافران اجازه سخن گفتن و اعتذار داده نمی شود و دیگر در آن روز از آن ها توبه و عذری پذیرفته نمی شود و دیگر در آن روز از آن ها توبه و انابه و عذری پذیرفته نمی شود.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 362، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 273 آمده است:

و قوله: «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً» قال لكل زمان و أمة إمام يبعث كل أمة مع إمامها

خداوند می فرمایند: و یاد کن روزی را که برانگیزانیم در آن روز از میان هر امت و گروهی شاهد و گواهی حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: برای هر زمان و هر امتی و گروهی در هر عصری امامی است و در روز قیامت هر گروهی با امامشان برانگیخته می شوند.

2. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 745 آمده است:

و یوم نبعث و یاد کن روزی را که برانگیزانیم در آن روز من کل امة از میان هر گروهی شهیداً گواهی برایمان و کفر ایشان در کتاب مناقب ابن شهرآشوب روایت از حضرت ابی جعفر الباقر(علیهما السلام) شده که آن حضرت فرمودند: نحن الشهود علی هذه الامة و در مجمع البیان گفته که قال الصادق(علیه السلام) لکل زمان و امة امام یبعث کل امة مع امامها اگرچه این حدیث درتفسیر علی بن ابراهیم نیز منقول است اما چون مصدّر به لفظ قال بود و تصریح نبود بر این که این مروی از

ص: 278

حضرت است لهذا از کتاب مجمع البیان نقل کردیم و از اینجا مستفاد می گردد که احادیثی که در تفسیر علی بن ابراهیم مصدّر به لفظ قال است قائل آن حضرت صادق(علیه السلام) است.

3. در مجمع البیان مجلد 6 صفحه 378، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 308، اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 161 حدیث 247 آمده است:

وَ قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) لِكُلِّ زَمَانٍ وَ أُمَّةٍ إِمَامٌ تُبْعَثُ كُلُّ أُمَّةٍ مَعَ إِمَامِهَا

ص: 279

201. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شاهد بر اعمال ما می باشند

سوره نحل آیه 89

وَ يَوْمَ نَبْعَثُ في كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهيداً عَلى هؤُلاءِ

و روزی که ما بر هر امتی از خودشان گواهی و شاهدی برانگیزانیم و تو را بر این امت گواه آوردیم.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 363، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 341 حدیث 18، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 443 حدیث 1 آمده است:

و قوله: «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً» قال لكل زمان و أمة إمام يبعث كل أمة مع إمامها

خداوند فرمودند: روزی که از تمام امت ها و گروه ها گواه و شاهدی برانگیخته می شود.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: برای تمام امت ها امامی است که (در روز قیامت آن امت ها به وسیله ی امامشان برانگیخته می شوند.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 388 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 274 آمده است:

«وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً» «عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» يعني من الأئمة(علیهم السلام) ثم قال لنبيه(صلی الله علیه و آله) «وَ جِئْنا بِكَ- يا محمد شَهِيداً عَلى هؤُلاءِ» يعني على الأئمة(علیهم السلام) فرسول الله(صلی الله علیه و آله) شهيد على الأئمة(علیهم السلام) و هم شهداء على الناس

خداوند می فرمایند «روزی که برانگیزیم از هر امت گواه و شاهدی از خودشان و تو را بر این امت گواه آوریم.» منظور از این (شاهدان عادل) امامان معصوم(علیهم السلام) خواهند بود و ای محمد ما تو را بر این امت (یعنی بر این امامام) گواه قرار دادیم.یعنی امامان بر امت ­ها شاهد هستند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شاهد بر امامان هستند. پس در هر عصر و زمانی یک امام شاهد بر مردم است و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شاهد بر آن امام است و در عصر حاضر

ص: 280

حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شاهد بر اعمال ما هستند. ایشان به عنوان امام حی و زنده، ناظر بر ما حضور دارند.

3. در مجمع البیان مجلد 6 صفحه 584 و علامه بحرینی در الف آیة نزلت فی الامام علی(علیه السلام) صفحه 186 آمده است:

عن الصادق(علیه السلام) قال: لکلّ زمانٍ و امةٍ شهید یبعث کُلّ امةٍ مع امامها.

در تمام زمان ها و در میان امت ها (امامی) شاهد و حاضر است. خداوند (در قیامت) همه را همراه امام خودشان برمی انگیزاند.

ص: 281

202. هر کس مردم را به سوی غیر ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام) دعوت کند «باغی» است

اشاره

سوره نحل آیه 90

إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ

همانا خداوند امر می کند به عدل و احسان و نیکوکاری و بخشش و (پرداخت حق) نزدیکان و او شما راموعظه می کند شاید متذکر شوید و نهی می فرمایند از فحشا و کارهای زشت و ناپسند و شورش و طغیان و ستمکاری

تنزیل آیه

خداوند در این آیه به سه چیز امر می کند (عدل، احسان، پرداخت حقوق ذی القربی) و نهی می کند از سه چیز (فحشا، منکر، بغی، شورش و طغیان)

یکی از بزرگ ترین افتخارات ما این است که قرآن کریم کتاب آسمانی ما است. اگر از شما پرسیدند که آیا می توانید یک آیه از قرآن را مطرح کنید که جهان را به آرامش و راحتی برساند؟ جواب دهید: بله. این آیه « إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ»

اگر انسان ها از فردا همه فقط به همین آیه عمل کنند؛ یعنی این سه کار را انجام دهند،

اول: اعمالشان بر اساس عدل و متعادل باشد و هر چیزی را در جای خودش بگذارند.

دوم: همه نیکوکار شدند و به هم کمک کنند.سوم: حق هر کس را ببرند و به او بدهند. (این جمله ای که می گویند حق گرفتنی است، به این شکل صحیح است که اگر کسی نخواست حقوق دیگران را بدهد، باید صاحب حق، حق خود

ص: 282

را از او بگیرد؛ اما اصل صحیح در ابتدا، آن است که وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى یعنی باید برویم و حق صاحب حق را بدهیم.)

اگر این سه چیز پیاده شود و همه انجام دهند، جهان گلستان می شود. آن گاه کسانی در پست ها قرار می گیرند که شایسته هستند. بیت المال بر اساس عدل تقسیم می شود. دادگستری و قضا بر اساس عدل کار می کنند.

خداوند در این آیه از سه چیز نهی می فرمایند:

اول: انجام ندادن فحشا و زشتی ها

دوم: انجام ندادن کارهای ناپسند و منکر

سوم: شورش و طغیان و ستمگری.

پس شش مورد در این آیه مطرح است. در سه مورد خداوند امر به انجام اعمالی می دهد و از سه عمل نهی می کند. این شش مورد، موعظه خداوند است که اگر بشریت انجام دهد، جهان در عدل و داد و خوشی به سر خواهد برد و صلح جهانی محقق خواهد گشت. این هنر این کتاب آسمانی یعنی قرآن است.

تأویل آیه

اما تأویل آیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و حضرت امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) و نه امام از نسل سیدالشهدا(علیهم السلام) هستند. آن ها سمبل عدل الهی هستند آن ها نمونه احسان و نیکوکاری می باشند و ذی القربی پیامبر(صلی الله علیه و آله) خدایند. حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سمبل عدالت و اولین مجری عدالت است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ... به یملاء الله الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً

1. علامه حافظ شیخ یوسف بن یحیی مقدسی شافعی در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر باب اول صفحه 44 و نعیم بن حماد در کتاب الفتن صفحه 93 آورده اند که عمار یاسر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل می کند:عن عمار یاسر قال: اذا قُتل النَّفسُ الزکیه و اَخوهُ بِمکة ضیعةً نادی مُنادٍ من السماء إنَّ اَمیرَکُم فلانٌ وَ ذلک المهدی الذی یملاء الارضَ حَقاً و عَدلاً

ص: 283

عمار یاسر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل می کند که فرمودند: هنگامی که نفس زکیه به شهادت برسد و برادرش در مکه به قتل رسیده و از بین برود منادی در آسمان ندا کند که همانا امیر شما فلانی یعنی مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است همان کسی که زمین را پر از حق و عدالت می کند.

المهدی الذی یملاء الارض حقاً و عدلاً

پس حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقامه کننده حق و عدل است و او مجری عدل برای تمام کره زمین است. تنها ایشان می تواند صلح جهانی را محقق سازد و بشریت را از جنگ و خون ریزی و ناعدالتی ها رها سازد.

2. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 290 حدیث 63، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 381، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 937، بحار الانوار مجلد 7 صفحه 130 آمده است:

و في رواية سعد الإسكاف عنه قال يا سعد «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ» و هو محمد فمن أطاعه فقد عدل «وَ الْإِحْسانِ» علي فمن تولاه فقد أحسن و المحسن في الجنة «وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى» قرابتنا أمر الله العباد بمودتنا و إيتائنا و نهاهم عن الفحشاء و المنكر من بغى علينا أهل البيت و دعا إلى غيرنا

سعد از حضرت باقر(علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت فرمودند: «الْعَدْلِ» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد. پس هر کس از وی اطاعت و پیروی نماید به درستی که در مسیر عدل قرار گرفته و منظور از «الْإِحْسانِ» حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است و هر کس وی را به ولایت برگزیند به درستی که احسان کرده و در بهشت از محسنین خواهد بود و منظور از « إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى» عبارت است از قرابت ما اهل بیت(علیهم السلام) است که خداوند بندگان خود را امر به دوستی و محبت و احسان به ما فرموده است. منظور از «الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ» کسی است که در حق ما اهل بیت(علیهم السلام) ظلم و تعدی نماید و مردم را به سوی غیر ما دعوت نماید. (گفتار، پندار، رفتار و عمل او یا فحشاء است یا منکر است و یا بغی.)دقت بفرمایید، امروز منظور از «إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى» که همان قرابت اهل بیت باشد حضرت بقیة الله الاعظم است که خداوند بندگان خود را امر به دوستی و محبت و احسان به ایشان فرموده است و منظور از« الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ» ظلم و تعدی در حق ایشان است مخصوصاً اگر کسی مردم را به سوی غیر ایشان دعوت کند، او در راه فحشا و منکر و بغی قرار گرفته است.

ص: 284

3. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 288 حدیث 59، برهان مجلد 2 صفحه 381، صافی مجلد 1 صفحه 937، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 130 آمده است:

عن سعد عن أبي جعفر(علیه السلام) «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» قال: يا سعد «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ» و هو محمد(صلی الله علیه و آله)، «وَ الْإِحْسانِ» و هو علي(علیه السلام)، «وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى» و هو قرابتنا، أمر الله العباد بمودتنا و إيتائنا، و نهاهم عن الفحشاء و المنكر، من بغى على أهل البيت(علیهم السلام) و دعا إلى غيرنا

حضرت باقر(علیه السلام) به سعد فرمودند: ای سعد، «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ» امر به عدل منظور حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) است «وَ الْإِحْسانِ» و منظور از احسان حضرت علی(علیه السلام) است «وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى» منظور قرابت ما اهل بیت(علیهم السلام) است که خداوند به بندگان امر می کند به دوستی و مودت و محبت ما و دادن حق ما به ما و خداوند نهی کرده است از فحشا و منکر و یعنی نسبت به ما و هر کس کس دیگری را به غیر ما بخواند او دعوت به فحشا و منکر و بغی کرده است.

ص: 285

203. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه طاهرین(علیهم السلام)

203. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله فی الارضین بهترین رهبران و امامان هستند

سوره نحل آیات 91 و 92

وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفيلاً إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ (91) وَ لا تَكُونُوا كَالَّتي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُون (92)

به عهد خود وفا کنید، آن گاه که عهد و پیمان بستید و پیمان های خود را پس از تأکید آن نقض نکنید درحالی که شما خداوند را کفیل و شاهد و ناظر بر آن عهد و پیمانکرده اید خداوند آنچه را که شما انجام می دهید از نقض نمودن ایمان و عهد و پیمان خود می داند. او شاهد و نگهبان شما است و نباشید مانند زنی که رشته ی خود را محکم می تابد و می بافد (اما پس از بافتن) آن را رشته می کند و قسم های استوار و محکم خود را برای فریب دادن یکدیگر و فسادکاری به کار برید برای این که قومی بر قوم دیگر پیروز گردد و تفوق پیدا کندزیرا خداوند شما را به این عهد و قسم ها امتحان می کند و در روز قیامت (همه ی تقلب ها) و اختلافات شما را بر شما آشکار خواهد ساخت.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 389 آمده است:

وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي قَوْلِهِ «وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا» فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) لَمَّا نَزَلَتِ الْوَلَايَةُ وَ كَانَ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِغَدِيرِ خُمٍّ سَلِّمُوا عَلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالُوا: أَ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ؟ فَقَالَ لَهُمْ نَعَمْ حَقّاً مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، فَقَالَ إِنَّهُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَيُقْعِدُهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الصِّرَاطِ فَيُدْخِلُ أَوْلِيَاءَهُ الْجَنَّةَ وَ يُدْخِلُ أَعْدَاءَهُ النَّارَ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها»

ص: 286

علی بن ابراهیم قمی از پدرش روایت می کند که گفت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: بعد از آن که این آیه درباره ی ولایت (حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) نازل گردید و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در غدیر خم فرمودند: شما با علی(علیه السلام) با عنوان امیرالمؤمنین سلام کنید. (بعضی) گفتند: آیا این امر (و این انتخاب از جانب خداوند است یا از جانب رسولش می باشد؟

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: من خداوند را گواه می گیرم که این انتخاب از طرف خداوند و رسولش می باشد و سپس آن حضرت فرمودند: او امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امام متقین و او قائد و پیشوای (مؤمنان) پیشانی سفید است. و خداوند در قیامت او را بر صراط می نشاند و او اولیای خداوند را به بهشت هدایت کرده و می فرستد و دشمنان خداوند را به داخل جهنم هدایت می کند.

2. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 268 حدیث 64، بحارالانوار مجلد 9 صفحه 111، برهان مجلد 2 صفحه 383، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 548 آمده است:

عن زيد بن الجهم عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: سمعته يقول لما سلموا على علي(علیه السلام) بإمرة المؤمنين قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) للأول: قم فسلم على علي(علیه السلام) بإمرة المؤمنين فقال: أ من الله و من رسوله يا رسول الله فقال: نعم من الله و من رسوله، ثم قال لصاحبه: قم فسلم على علي(علیه السلام) بإمرة المؤمنين، فقال: من الله و من رسوله قال: نعم من الله و من رسوله، ثم قال: يا مقداد قم فسلم على علي(علیه السلام) بإمرة المؤمنين قال: فلم يقل ما قال صاحباه، ثم قال: قم يا اباذر فسلم على علي(علیه السلام) بإمرة المؤمنين فقام و سلم ثم قال: قم يا سلمان و سلم على علي(علیه السلام) بإمرة المؤمنين، فقام و سلم حتى إذا خرجا و هما يقولان: لا و الله لا نسلم له ما قال أبدا فأنزل الله تبارك و تعالى على نبيه «وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا» بقولكم أ من الله و من رسوله، «إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ» أن تكون أئمة هي أزكى من أئمتكم» قال: قلت: جعلت فداك إنما نقرؤها «أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ» فقال: ويحك يا زيد و ما أربى أن يكون و الله كي أزكي من أئمتكم «إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ» يعني عليا

عیاشی با سند خودش از زیدبن جهم روایت کرده است که گفت: حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: هنگامی که به حضرت علی(علیه السلام) به عنوان امیرالمؤمنین سلام کردند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به اولی فرمودند: برخیز و بر علی(علیه السلام) بهعنوان امیرالمؤمنین سلام کن. او گفت: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آیا (این امر و این برنامه) از طرف خداوند است و یا از طرف رسولش می باشد؟ حضرت فرمودند: بلی از طرف خداوند و رسولش می باشد سپس حضرت به دوست و

ص: 287

رفیقش فرمودند: برخیز و بر علی(علیه السلام) به عنوان امیرالمؤمنین سلام کن او هم اظهار داشت: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آیا (این امر و فرمان) از طرف خداوند است و یا از طرف رسولش می باشد؟ حضرت فرمودند: بلی از طرف خداوند و رسولش می باشد. سپس حضرت به مقداد فرمودند: ای مقداد برخیز و به علی(علیه السلام) با عنوان امیرالمؤمنین سلام کن. مقداد برخاست و سلام کرد بدون آن که گفته هایی را که آن دو نفر گفتند بیان کن. سپس حضرت فرمودند: ای اباذر برخیز و با (حضرت) علی(علیه السلام) به عنوان امیرالمؤمنین سلام کن او هم برخاست و با عنوان امیرالمؤمنین بر آن حضرت سلام کرد. سپس حضرت به سلمان فرمودند: ای سلمان برخیز و بر (حضرت) علی(علیه السلام) با عنوان امیرالمؤمنین سلام کن. سلمان برخاست و با عنوان امیرالمؤمنین بر آن حضرت سلام کرد. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: و در نهایت آن دو نفر از مجلس بیرون رفتند و با یکدیگر می گفتند: نه به خداوند سوگند هرگز تسلیم او نخواهیم شد و بر او سلام نمی کنیم سپس خداوند تبارک و تعالی این آیه را «عهد و پیمانی را که با خداوند بسته اید بر آن وفادار باشید و چون سوگند اکید خوردید، آن را نشکنید که خداوند را کفیل خویش قرار داده اید او می داند که شما با گفتار خود چه می کند» (که آن ها گفتند ای پیامبر این فرمان از طرف خداوند است یا از طرف خودت می باشد؟) «و همانند آن زن که رشته ای را که محکم تافته بود از هم می گشود، نباشید تا سوگندهای خود را به وسیله ی فریب یکدیگر گردانید» را بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل نمود:«ان تکون ائمة هی ازکی من ائمتکم» که امامان ایشان و پیشوایانشان (منظور حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و یازده امام دیگر) پاک تر از امامان و پیشوایان (باطل) شما هستند.راوی می گوید: عرض کردم آقای من جانم فدای شما شود ما این آیه را این چنین می خوانیم «ان تکون امة هی اربی من امةٍ» حضرت فرمودند: ای زید وای به حال تو اربی چیست؟ آیا امامان و پیشوایان ایشان پاک تر از پیشوایان شما هستند إنما یبلوکم الله به خداوند فقط به وسیله ی امامت و ولایت حضرت علی(علیه السلام) شما را امتحان و آزمایش می کند.

3. همین روایت در کافی مجلد 1 صفحه 292 حدیث 1 آمده است:

ص: 288

پس از این که امام صادق(علیه السلام) آیه را چنین قرأت می فرمایند: «أَنْ تَكُونَ» أَئِمَّةٌ هِيَ أَزْكَى مِنْ أَئِمَّتِكُمْ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَئِمَّةٌ قَالَ إِي وَ اللَّهِ أَئِمَّةٌ قُلْتُ فَإِنَّا نَقْرَأُ «أَرْبى» فَقَالَ مَا أَرْبَى وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ فَطَرَحَهَا «إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ» يَعْنِي بِعَلِيٍّ(علیه السلام)

ص: 289

204. شیطان قدرت این را ندارد ولایت امامان(علیهم السلام) و حضرت بقیه

204. شیطان قدرت این را ندارد ولایت امامان(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از دل ها ببرد

سوره نحل آیات 98 تا 100

فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ(98) إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ(99) إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُون(100)

هنگامی که اراده ی تلاوت و قرأت قرآن نمودی از درگاه الهی بخواه که تو را از وسوسه های شیطان در امان نگه دارد زیرا شیطان هیچ تسلط و ولایتی ندارد بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل می کنند بلکه (شیطان) بر کسانی تسلط می یابد که شیطان را دوست می دارند (ولایت شیطان را پذیرفته اند) و از او پیروی می کنند و برای خدا شریک قائلند.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 269 حدیث 66، بحارالانوار مجلد 14 صفحه 628، برهان مجلد 2 صفحه 384، صافی مجلد 1 صفحه 940، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 278 حدیث 21 آمده است:

عن أبي بصير عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: سمعته يقول «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ * إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ» قال: فقال: يا ابامحمد يسلط و الله المؤمنين على أبدانهم و لا يسلط على أديانهم، قد سلط على أيوب فشوه خلقه و لم يسلط على دينه و قوله: «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ» قال: الذين هم بالله مشركون، يسلط على أبدانهم و على أديانهم

ابی بصیر از حضرت امام صادق(علیه السلام) روایت می کند که از آن حضرت شنیدم که آیات «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ * إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ

ص: 290

يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُون» را قرأت فرمودند سپس فرمودند: ای ابامحمد به خداوند سوگند شیطان بر بدن مؤمنین می تواند مسلط شود اما بر دین آن ها نمی تواند مسلط شود.

2. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 270حدیث 69، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 384، بحارالانوار مجلد 14 صفحه 628، صافی مجلد 1 صفحه 940 آمده است:

عن حمادبن عيسى رفعه إلى أبي عبدالله قال سألته عن قول الله «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ» قال: ليس له أن يزيلهم عن الولاية، فأما الذنوب و أشباه ذلك فإنه ينال منهم كما ينال من غيرهم.

حمادبن عیسی از طرف حضرت امام صادق(علیه السلام) روایت می کند که از آن حضرت در مورد آیه شریفه « إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُون» سؤال کردند. حضرت فرمودند: شیطان این قدرت را ندارد که ولایت ما اهل بیت(علیهم السلام) را از دل مؤمنین سلب کند اما نسبت به گناهان و نظایر آن همان گونه که دیگران را وسوسه می کند، مؤمنین را نیز به گناه می کشاند.

3. در تفسیر قمی صفحه 390 و تفسیر صافی آمده است:

«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» قَالَ لَيْسُ لَهُ أَنْ يُزِيلَهُمْ عَنِ الْوَلَايَةِ فَأَمَّا الذُّنُوبُ فَإِنَّهُمْ يَنَالُونَ مِنْهُ كَمَا يَنَالُونَ مِنْ غَيْرِه

ص: 291

205. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه

205. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبیل الله هستند

سوره نحل آیه 125

ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ

(ای پیامبر(صلی الله علیه و آله) مردم را) بخوان و دعوت کن به سوی راه پروردگارت با حکمت و موعظه ی نیکو و با آن ها با بهترین طریق مجادله و مباحثه و مناظره کن.

1. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 773 آمده است:

«ادع» بخوان ای محمد(صلی الله علیه و آله) امت خود را «إلی سبیل ربّک» به سوی راه پروردگار خود که اسلام است و یا به سوی تبعیت امامان معصومین(علیهم السلام) چنانچه علی بن رئاب از حضرت امام صادق(علیه السلام) روایت کرده که «والله نحن سبیل الذی أمرکم الله باتّباعه.» «بالحکمة» به گفتگوی صحیح و دلیل متین که مثبت حق و مزیل شبهات باشد... «هو اعلم بمن ضل عن سبیله» او داناتر است به آن کسی که او گمراه شد از راه او که اسلام است و بنا بر حدیث نحن سبیل محتمل است که مراد آیه این معنی باشد که پروردگار تو داناتر است بر احوال کسی که او گمراه شد از متابعت ائمه هدی(علیهم السلام) و «هو اعلم بالمهتدین» و خدای تعالی داناتر است به راه یافتگان.

2. در تفسیر قمی صفحه 209 د ذیل آیه 153 سوره انعام آمده است:

قال الصادق(علیه السلام): نحن السبیل فمن أبی فهذه السبیل فقد کفر.

ماییم سبیل و راه خداوند و هرکس روی بگرداند و قبول نکند بداند که راه های دیگر سبب کافرشدن او می شود.3. در تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 46 آمده است:

ص: 292

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَايَتِنَا أَوْ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَإِنَّهُمْ «عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ»

امام صادق(علیه السلام) فرمودند که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: اگر خداوند می خواست نفس خود را به مردم می شناسانید ولی ما را (ابوابه) باب ها و (صراطه) راه ها و (سبیله) سبیل و وجه وجه خودش قرار داد. بنابراین هرکس از ولایت ما روگرداند و یا دیگران را بر ما ترجیح دهد، از این راه راست روی گردانیده است. بنابراین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ابواب و صراط و سبیل خداوند هستند که هرکس بخواهد معرفت خداوند را بیابد و به دین واقعی داشته باشد باید از این طریق به سمت خدا برود. از این راه به کمال برسد و از اولیاء واقعی خداوند گردد.

ص: 293

206. هرکس سوره اسرا را هر شب جمعه بخواند نمیرد مگر این که امام زمان

206. هرکس سوره اسرا را هر شب جمعه بخواند نمیرد مگر این که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببیند و سرانجام از اصحاب او خواهد بود

سوره اسرا آیه 1

سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ

پاک و منزه است آن کس که در شبی مبارک بنده خود را از مسجدالحرام به مسجد الاقصی که پیرامونش را پر نعمت و مبارک ساختیم سیر داد تا این که آیات و نشانه ها و معجزاتش که در اسرار غیب اوست به او بنماید که او به حقیقت شنوا و بینا است.

در این آیه ی شریفه ابتدا ذات اقدس الهی را منزه از هر گناه و اشتباه و عیب و نقص شمرده و او را سبوح دانسته است. سپس در باره ی معراج صحبت می کند که خداوند این بنده ی خالص خود را از مسجدالحرام به مسجدالاقصی سیر می دهد و هدف از این سیر را نشان دادن آیات و نشانه ها و اسرار خود می داند و ما در آیات و احادیث معراجیه حضور ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) را مشاهده می کنیم و مسئله ای که باید اینجا مطرح کنم این است که سوره ی اسرا و ولایت اهل بیت(علیهم السلام) رابطه ای بسیار نزدیک و تنگاتنگ دارند. مثلاً:

1. در کتاب کشف الغمة مجلد 1 صفحه 106، بحارالانوار مجلد 18 صفحه 386 حدیث 94، تفسیر صافی ذیل همین آیه آمده است:

عده ای از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سؤال کردند که پروردگار تو در شب معراج با چه زبانی با تو سخن گفت و با چه زبانی تو را مورد خطاب قرار داد؟ حضرت فرمودند: به زبان (حضرت) علی(علیه السلام) با من تکلم می فرمود. پس به من الهام شد که بگویم خدایا تو مرامورد خطاب قرار دادی یا علی(علیه السلام)؟ جواب آمد که: ای احمد(صلی الله علیه و آله)، من شباهت به هیچ یک از اشیا ندارم و با هیچ مخلوقی

ص: 294

مقایسه نمی شوم و با اشیا نیز قابل توصیف نیستم. تو را از خودم آفریدم و علی(علیه السلام) را از نور تو خلق کردم و بر اسرار قلب تو آگاهم. می دانم که نزد تو هیچ کس از علی بن ابی طالب(علیه السلام) محبوب تر نیست لذا با لسان علی(علیه السلام) با تو سخن گفتم تا قلبت آرام گیرد.

2. در کتاب تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 276 حدیث 1، ثواب الاعمال شیخ صدوق، مجمع البیان شیخ طبرسی، تفسیر صافی نوشته ی ملا محسن فیض کاشانی مجلد 3 صفحه 229 آمده است:

عن الحسين بن علي بن أبي حمزة الثمالي عن الحسين بن أبي العلا عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال من قرأ سوره ی بني إسرائيل في كل ليلة جمعة لم يمت حتى يدرك القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يكون من أصحابه.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هرکس سوره بنی اسرائیل را تمام شب های جمعه قرائت کند، نمی میرد مگر این که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را درک کند و سرانجام از اصحاب او می شود.

3. در غیبت نعمانی صفحه 108 آمده است:

روی هاشم ... عن ابن شهر عن جابر جعفی ... محمدبن علی الباقر(علیهما السلام) فی المکه و عند الحجر و یقول: سمعتُ ابی یقول سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول إنّ الله عزوجل اوحی إلی لیلة اسرا بی قال: یا محمد(صلی الله علیه و آله) أتُحبُ أن تَری اسماء الائمة من اهل بیتک؟ قلت: نعم. قال: تقدم امامک فتقدمت فی إذا علیٌ و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی(علیهم السلام) و الحجة القائمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کانَّهُ کوکبٌ دُریٌّ فی وسطهم فقلت یا رب من هولاء فقال: هولاء الائمة و السلام.

4. در کمال الدین مجلد 1 صفحات 254-256 حدیث 4 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ فُرَاتٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْفَضْلِ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ الْبُخَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْقَاسِمِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي بَكْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُالسَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِيطَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً أَفْضَلَ مِنِّي وَ لَا أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنِّي قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَأَنْتَ أَفْضَلُ أَمْ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ: يَا عَلِيُّ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ(علیهم السلام) عَلَى مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ فَضَّلَنِي عَلَى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْفَضْلُ بَعْدِي لَكَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) وَ لِلْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) مِنْ بَعْدِكَ فَإِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا يَا عَلِيُ(علیه السلام) «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ... وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» بِوَلَايَتِنَا يَاعَلِيُّ(علیه السلام) لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَ لَا حَوَّاءَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْضَ وَ كَيْفَ لَا يَكُونُ أَفْضَلَ

ص: 295

مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى التَّوْحِيدِ وَ مَعْرِفَةِ رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَسْبِيحِهِ وَ تَقْدِيسِهِ وَ تَهْلِيلِهِ لِأَنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْوَاحُنَا فَأَنْطَقَنَا بِتَوْحِيدِهِ وَ تَمْجِيدِهِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ فَلَمَّا شَاهَدُوا أَرْوَاحَنَا نُوراً وَاحِداً اسْتَعْظَمُوا أُمُورَنَا فَسَبَّحْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنَّا خَلْقٌ مَخْلُوقُونَ وَ أَنَّهُ مُنَزَّهٌ عَنْ صِفَاتِنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ لِتَسْبِيحِنَا وَ نَزَّهَتْهُ عَنْ صِفَاتِنَا فَلَمَّا شَاهَدُوا عِظَمَ شَأْنِنَا هَلَّلْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّا عَبِيدٌ وَ لَسْنَا بِآلِهَةٍ يَجِبُ أَنْ نُعْبَدَ مَعَهُ أَوْ دُونَهُ فَقَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَلَمَّا شَاهَدُوا كِبَرَ مَحَلِّنَا كَبَّرْنَا اللَّهَ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنَّ اللَّهَ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُنَالَ وَ أَنَّهُ عَظِيمُ الْمَحَلِّ فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا جَعَلَ اللَّهُ لَنَا مِنَ الْعِزَّةِ وَ الْقُوَّةِ قُلْنَا لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَقَالَتِ الْمَلَائِكَةُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَيْنَا وَ أَوْجَبَهُ لَنَا مِنْ فَرْضِ الطَّاعَةِ قُلْنَا الْحَمْدُ لِلَّهِ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ مَا يَحِقُّ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَيْنَا مِنَ الْحَمْدِ عَلَى نِعَمِهِ فَقَالَتِ الْمَلَائِكَةُ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَبِنَا اهْتَدَوْا إِلَى مَعْرِفَةِ تَوْحِيدِ اللَّهِ تَعَالَى وَ تَسْبِيحِهِ وَ تَهْلِيلِهِ وَ تَحْمِيدِهِ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ آدَمَ(علیه السلام) وَ أَوْدَعَنَا صُلْبَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لَهُ تَعْظِيماً لَنَا وَ إِكْرَاماً وَ كَانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُبُودِيَّةً وَ لِآدَمَ إِكْرَاماً وَ طَاعَةً لِكَوْنِنَا فِي صُلْبِهِ فَكَيْفَ لَا نَكُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَجَدُوا لِآدَمَ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ وَ أَنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ أَذَّنَ جَبْرَئِيلُ مَثْنَى مَثْنَى وَ أَقَامَ مَثْنَى مَثْنَى ثُمَّ قَالَ تَقَدَّمْ يَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ أَتَقَدَّمُ عَلَيْكَ فَقَالَ نَعَمْ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اسْمُهُ فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ عَلَى مَلَائِكَتِهِ أَجْمَعِينَ وَ فَضَّلَكَ خَاصَّةً فَتَقَدَّمْتُ وَ صَلَّيْتُ بِهِمْ وَ لَا فَخْرَ فَلَمَّا انْتَهَيْنَا إِلَى حُجُبِ النُّورِ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) تَقَدَّمْ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) وَ تَخَلَّفْ عَنِّي فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ فِي مِثْلِ هَذَا الْمَوْضِعِ تُفَارِقُنِي فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ هَذَا انْتِهَاءُ حَدِّيَ الَّذِي وَضَعَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِي فِي هَذَا الْمَكَانِ فَإِنْ تَجَاوَزْتُهُ احْتَرَقَتْ أَجْنِحَتِي لِتَعَدِّي حُدُودِ رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ فَزُخَّ بِي زَخَّةً فِي النُّورِ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى حَيْثُ مَا شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ مَلَكُوتِهِ فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) فَقُلْتُ لَبَّيْكَ رَبِّي وَ سَعْدَيْكَ تَبَارَكْتَ وَ تَعَالَيْتَ فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ أَنْتَ عَبْدِي وَ أَنَا رَبُّكَ فَإِيَّايَ فَاعْبُدْ وَ عَلَيَّ فَتَوَكَّلْ فَإِنَّكَ نُورِي فِي عِبَادِي وَ رَسُولِي إِلَى خَلْقِي وَ حُجَّتِي فِي بَرِيَّتِي لِمَنْ تَبِعَكَ خَلَقْتُ جَنَّتِي وَ لِمَنْ خَالَفَكَ خَلَقْتُ نَارِي وَ لِأَوْصِيَائِكَ أَوْجَبْتُ كَرَامَتِي وَ لِشِيعَتِكَ أَوْجَبْتُ ثَوَابِي فَقُلْتُ يَا رَبِّ وَ مَنْ أَوْصِيَائِي فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ أَوْصِيَاءَكَ الْمَكْتُوبُونَ عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَنَظَرْتُ وَ أَنَا بَيْنَ يَدَيْ رَبِّي إِلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَرَأَيْتُ اثْنَيْ عَشَرَ نُوراً فِي كُلِّ نُورٍ سَطْرٌ أَخْضَرُ مَكْتُوبٌ عَلَيْهِ اسْمُ كُلِّ وَصِيٍّ مِنْ أَوْصِيَائِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ آخِرُهُمْ مَهْدِيُّ أُمَّتِي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَقُلْتُ يَا رَبِّ أَ هَؤُلَاءِ أَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِي فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ(صلی

الله علیه و آله) هَؤُلَاءِ أَوْلِيَائِي وَ أَحِبَّائِي وَ أَصْفِيَائِي وَ حُجَجِي بَعْدَكَ عَلَى بَرِيَّتِي وَ هُمْ أَوْصِيَاؤُكَ وَ خُلَفَاؤُكَ وَ خَيْرُ خَلْقِي بَعْدَكَ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأُظْهِرَنَّ بِهِمْ دِينِي وَ لَأُعْلِيَنَّ بِهِمْ كَلِمَتِي وَ لَأُطَهِّرَنَّ الْأَرْضَ بِآخِرِهِمْ مِنْ أَعْدَائِي وَ لَأُمَلِّكَنَّهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ لَأُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّيَاحَ وَ لَأُذَلِّلَنَّ لَهُ الرِّقَابَ الصِّعَابَ وَ لَأُرَقِّيَنَّهُ فِي الْأَسْبَابِ وَ لَأَنْصُرَنَّهُ بِجُنْدِي وَ لَأُمِدَّنَّهُ بِمَلَائِكَتِي حَتَّى يُعْلِنَ دَعْوَتِي وَ يَجْمَعَ الْخَلْقَ عَلَى تَوْحِيدِي ثُمَّ لَأُدِيمَنَّ مُلْكَهُ وَ لَأُدَاوِلَنَّ الْأَيَّامَ بَيْنَ أَوْلِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ الصَّلَاةُ عَلَى نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً.

ص: 296

حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) فرمودند كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: خدا خلقى كه بهتر از من باشد و نزد او گرامى تر از من باشد، نیافریده است. حضرت على(علیه السلام) فرمود عرض كردم: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) تو بهترى يا جبرئيل؟ فرمود خداى تبارك و تعالى پيغمبران مرسل خود را بر فرشتگان مقرب برترى داده و مرا بر همه پيغمبران و مرسلين برترى داده و پس از من اى على(علیه السلام) برترى از تو و امامان بعد از تو است زيرا كه فرشتگان خادمين ما و خدام دوستان ما هستند يا على(علیه السلام) آنان كه عرش و كسانى كه حول آنند حمل مي كنند تسبيح به حمد پروردگارشان گويند و آمرزش براى آنان كه گرويدند به ولايت ما جويند، اى على(علیه السلام) اگر ما نبوديم؟ خدا آدم و حوا و بهشت و دوزخ و آسمان و زمين را نمي آفريد و چگونه ما از فرشتگان برتر نباشيم با آنكه در خداشناسى و توحيد بر آن ها پيشى گرفتيم و در شناسایى پروردگار عزوجل و تسبيح او و تقديس او و تهليل او زيرا اول چيزى كه خداى عزوجل آفريد، ارواح ما بود. ما را به توحيد و تمجيد خود گويا كرد سپس فرشتگان را آفريد و چون ارواح ما را يك نور مشاهده كردند امور ما را بزرگ شمردند پس ما تسبيح گفتم تا ملائكه بدانند كه ما هم خلقى هستيم آفريده شده و خدا از صفات ما منزه است و ملائكه از تسبيح ما خدا را تسبيح گفتند و از صفات ما منزه دانستند و چون بزرگى مقام ما را مشاهده كردند ما تهليل گفتيم تا ملائكه بدانند كه نيست معبودى جز خداى يگانه و چون بزرگى مقام ما را مشاهده كردند ما تكبير گفتيم تا ملائكه بدانند خدا بزرگتر است از اينكه در دسترس باشد و موقعيت او بزرگ است و چون آن قدرت و نيرویى كه خدا به ما داده است مشاهده كردند ما گفتيم لا حول و لا قوة الا باللَّه- العلى العظيم تا ملائكه بدانند كه لا حول و لا قوة الا باللَّه چون مشاهده كردند آن نعمتى كه خدا بر ما داده و طاعت ما را واجب شمرده گفتيم الحمد للَّه تا به ملائكه بياموزيم آنچه را خداى تعالى ذكره به ما حق دارد از حمد بر نعمت هايش ملائكه هم گفتند الحمد للَّه ملائكه به وسيله ي ما به شناختن خداى تعالى ذكره و تسبيح و تهليل و حمد او راهنمايى شدندسپس خداى تعالى آدم را آفريد و ما را در پشت او قرار داد و ملائكه را دستور داد بر او

ص: 297

سجده كنند براى تعظيم و احترام ما و سجده آن ها براى خداى عز و جل بندگى بود و براى آدم احترام و طاعت بود براى آنكه ما در پشت او بوديم، چگونه ما از ملائكه بهتر نباشيم با آنكه همه و همه آن ها بر آدم سجده كردند و براى آنكه چون مرا به آسمان ها بالا بردند جبرئيل دو اذان گفت. سپس گفت: اى محمد(صلی الله علیه و آله) پيش بايست. گفتم: اى جبرئيل بر تو پيش باشم؟ گفت آرى زيرا خداى تبارك و تعالى اسمه تو را بر همه پيغمبران و فرشتگانش و به خصوص بر من برترى داده است. جلو ايستادم و براى آن ها نماز خواندم و افتخارى ندارد و چون به حجاب هاى نور رسيديم، جبرئيل به من گفت: اى محمد(صلی الله علیه و آله) پيش برو و دنبال سر من ماند، گفتم: اى جبرئيل در چنين جايى از من مفارقت ميكنى؟ گفت تا اينجا است كه خدا به من دستور داده اگر از آن بگذرم پرهايم مي سوزد، زيرا از حدود پروردگارم فراتر رفتم. خدا مرا در نور به طور ناگفتنى فرو برد تا به آن جاى ملكوت رسيدم كه خداى عز و جل خواست پس ندا رسيد: يا محمد(صلی الله علیه و آله) عرض كردم: لبيك ربى و سعديك تباركت و تعاليت. باز ندا شدم: يا محمد(صلی الله علیه و آله) تو بنده منى و من پروردگار تو ام فقط مرا عبادت كن و بر من توكل كن زيرا تو نور منى در بندگان من و رسول منى در خلق من و حجت منى در آفريدگان من، براى كسى كه تو را پيروى كند بهشتم را آفريدم براى كسى كه نافرمانى و مخالفت تو را كند دوزخم را آفريدم و كرامتم را براى اوصياء تو و ثوابم را براى شيعيان تو لازم كردم. عرض كردم: پروردگارا اوصياء من كيانند؟ ندا رسيد: اى محمد(صلی الله علیه و آله) اوصياء تو بر ساق عرش نوشته شدند. در پيشگاه پروردگار خود به ساق عرش نگريستم دوازده نور ديدم در هر نورى با يك سطر سبز نام يكى از اوصياء من نوشته است اول آنان على بن ابى طالب(علیه السلام) و آخرشان مهدى امت من(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود. گفتم: پروردگارا آنان اوصياى پس از من هستند. ندا شدم: اى محمد(صلی الله علیه و آله) آنان اولياء و احباء و اصفياء و حجج من بعد از تو بر خلق من هستند وآنان اوصياء و خلفاء تواند و بهترين خلق بعد از تو هستند. به عزت و جلالم سوگند هر آينه دينم را به آن ها ظاهر مي كنم و كلمه خود را به آن ها بلند مي نمايم و زمين را با آخرين آن ها از دشمنانم پاك مي كنم و مشارق و مغارب زمين را ملك او مي نمايم و

ص: 298

بادها را براى او مسخر مي كنم و گردن هاى سخت را براى او رام مي سازم و او را به وسایل مسلط مي نمايم و به لشگر يارى مي كنم و به فرشتگانم مدد مي رسانم تا دعوت مرا بلند كند و همه خلق را بر توحيد من جمع آورى نمايد سپس ملك او را ادامه دهم و حكومت را به دست اولياء خودم دست به دست بچرخانم تا روز قيامت «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» و الصلاة على نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و سلم تسليما.

5. در فرائدالسمطین مجلد 2 صفحه 77 حدیث 571 آمده است:

عن ابی سلمی راعی ابل رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول لیلة اُسری بي إلي السماء قال لی الجلیل جلّ جلاله «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ» قلت: «الْمُؤْمِنُون» (1) قال: صدقت یا محمد(صلی الله علیه و آله) مَن خلَّفت فی أمّتک؟ قلت: خیرها. قال: علی بن ابی طالب(علیه السلام)؟ قلت: نعم یا رب. قال: یا محمد(صلی الله علیه و آله) إنی اطّلعت علی الارض اطّلاعة فأخترتُک منها فشققت لک اسمًا من أسمائی فلا اُذکر الّا ذکرتَ معی فأنا المحمود و أنت محمد(صلی الله علیه و آله) ثم اطلعت الثانیة فاخترت منها علیّا و شققتُ له اسماً من أسمائی فأنا الاعلی و هو علي(علیه السلام). یا محمد(صلی الله علیه و آله) إنّی خلقتُک و خلقت علیّاً و فاطمة و الحسن و الحسین و الائمة(علیهم السلام) من ولده من شبح نوری و عرضت ولایتکم علی أهل السموات و الارض فمن قبلها کان عندی من المؤمنین و من جحدها کان عندی من الکافرین. یا محمد(صلی الله علیه و آله) لو أنّ عبداً من عبیدی عبدنی حتّی ینقطع أو یصیر کالشنّ البالی ثمَّ أتانی جاحداً لولایتکم ما غفرت له حتّی یقرّ بولایتکم یا محمد(صلی الله علیه و آله) أتحبّ أن تراهم؟

قلتُ نعم یا رب. فقال لی: التفت عن یمین العرش. فالتفتُّ فإذا أنا بعلیّ و فاطمة و الحسن و الحسین و علیّ بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و المهدی(علیهم السلام) فی ضحضاح من نور قیاماً یصلّون و هو فی وسطهم یعنی المهدیّ کأنّه کوکب درّیّ. و قال یا محمد(صلی الله علیه و آله) هؤلاء الحجج و هو الثائر من عترتک و عزّتی و جلالی إنّه الحجة الواجبة لأولیائی و المنتقم من اعدائی.

6. در امالی شیخ صدوق صفحه 504 و بحارالانوار مجلد 18 صفحه 341 حدیث 49 آمده است:الأمالي للصدوق ابْنُ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْأَسَدِيِّ عَنِ النَّخَعِيِّ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ سَعْدٍ الْخَفَّافِ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ وَ مِنْهَا إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى وَ مِنَ السِّدْرَةِ إِلَى حُجُبِ النُّورِ نَادَانِي رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) أَنْتَ عَبْدِي وَ أَنَا رَبُّكَ فَلِي فَاخْضَعْ وَ إِيَّايَ فَاعْبُدْ وَ عَلَيَّ فَتَوَكَّلْ وَ بِي فَثِقْ فَإِنِّي قَدْ رَضِيتُ بِكَ عَبْداً وَ حَبِيباً وَ رَسُولًا وَ نَبِيّاً وَ بِأَخِيكَ عَلِيٍّ خَلِيفَةً وَ بَاباً فَهُوَ حُجَّتِي عَلَى عِبَادِي وَ إِمَامٌ لِخَلْقِي بِهِ يُعْرَفُ

ص: 299


1- . سوره بقره آیه 285

أَوْلِيَائِي مِنْ أَعْدَائِي وَ بِهِ يُمَيَّزُ حِزْبُ الشَّيْطَانِ مِنْ حِزْبِي وَ بِهِ يُقَامُ دِينِي وَ تُحْفَظُ حُدُودِي وَ تُنْفَذُ أَحْكَامِي وَ بِكَ وَ بِهِ وَ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ أَرْحَمُ عِبَادِي وَ إِمَائِي وَ بِالْقَائِمِ مِنْكُمْ أَعْمُرُ أَرْضِي بِتَسْبِيحِي وَ تَقْدِيسِي وَ تحليلي [تَهْلِيلِي] وَ تَكْبِيرِي وَ تَمْجِيدِي وَ بِهِ أُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَائِي وَ أُورِثُهَا أَوْلِيَائِي وَ بِهِ أَجْعَلُ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِيَ السُّفْلَى وَ كَلِمَتِيَ الْعُلْيَا وَ بِهِ أُحْيِي عِبَادِي وَ بِلَادِي بِعِلْمِي وَ لَهُ أُظْهِرُ الْكُنُوزَ وَ الذَّخَائِرَ بِمَشِيَّتِي وَ إِيَّاهُ أُظْهِرُ عَلَى الْأَسْرَارِ وَ الضَّمَائِرِ بِإِرَادَتِي وَ أَمُدُّهُ بِمَلَائِكَتِي لِتُؤَيِّدَهُ عَلَى إِنْفَاذِ أَمْرِي وَ إِعْلَانِ دِينِي ذَلِكَ وَلِيِّي حَقّاً وَ مَهْدِيُ عِبَادِي صِدْقاً

7. در کفایة الاثر صفحات 213 و 214 و بحارالانوار مجلد 36 صفحه 354 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ مَنْدَةَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ الْكُوفِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُوسَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سُلَيْمَانَ بْنِ حَبِيبٍ عَنْ شَرِيكٍ عَنْ حَكِيمِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ النَّخَعِيِّ عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ قَيْسٍ قَالَ: خَطَبَنَا أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ خُطْبَةَ اللُّؤْلُؤَةِ فَقَالَ فِيمَا قَالَ فِي آخِرِهَا أَلَا وَ إِنِّي ظَاعِنٌ عَنْ قَرِيبٍ وَ مُنْطَلِقٌ إِلَى الْمَغِيبِ فَارْتَقِبُوا الْفِتْنَةَ الْأُمَوِيَّةَ وَ الْمَمْلَكَةَ الْكَسْرَوِيَّةَ وَ إِمَاتَةَ مَا أَحْيَاهُ اللَّهُ وَ إِحْيَاءَ مَا أَمَاتَهُ اللَّهُ وَ اتَّخِذُوا صَوَامِعَكُمْ بُيُوتَكُمْ وَ عَضُّوا عَلَى مِثْلِ جَمْرِ الْغَضَا وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً فَذِكْرُهُ أَكْبَرُ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ثُمَّ قَالَ وَ تُبْنَى مَدِينَةٌ يُقَالُ لَهَا الزَّوْرَاءُ بَيْنَ دِجْلَةَ وَ دُجَيْلٍ وَ الْفُرَاتِ فَلَوْ رَأَيْتُمُوهَا مُشَيَّدَةً بِالْجِصِّ وَ الْآجُرِّ وَ مُزَخْرَفَةً بِالذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ اللَّازْوَرْدِ الْمُسْتَسْقَى وَ الْمَرْمَرِ وَ الرُّخَامِ وَ أَبْوَابِ الْعَاجِ وَ الْآبْنُوسِ وَ الْخِيَمِ وَ الْقِبَابِ وَ السِّتَارَاتِ وَ قَدْ عُلِيَتْ بِالسَّاجِ وَ الْعَرْعَرِ وَ الصَّنَوْبَرِ وَ الشَّبِ وَ شُيِّدَتْ بِالْقُصُورِ وَ تَوَالَتْ عَلَيْهَا مُلُوكُ بَنِي الشَّيْصَبَانِ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ مَلَكاً عَلَى عَدَدِ سِنِي الْكَدِيدِ فِيهِمُ السَّفَّاحُ وَ الْمِقْلَاصُ وَ الْجَمُوحُ وَ الْهَذُوعُ وَ الْمُظَفَّرُ وَ الْمُؤَنَّثُ وَ النَّزَارُ وَ الْكَبْشُ وَ الْمَهْتُورُ وَ الْعَيَّارُ وَ الْمُصْطَلَمُ وَ الْمُسْتَصْعَبُ وَ الْعَلَّامُ وَ الرَّهْبَانِيُّ وَ الْخَلِيعُ وَ السَّيَّارُ وَ الْمُتْرَفُ وَ الْكَدِيدُ وَ الْأَكْتَبُ وَ الْمُسْرِفُ وَ الْأَكْلَبُ وَ الْوَسِيمُ وَ الصَّيْلَامُ وَ الْعَيْنُوقُ وَ تُعْمَلُ الْقُبَّةُ الْغَبْرَاءُ ذَاتُ الْقُلَاةِ الْحَمْرَاءِ وَ فِي عَقِبِهَا قَائِمُ الْحَقِّ يُسْفِرُ عَنْ وَجْهِهِ بَيْنَ أَجْنِحَةِ الْأَقَالِيمِ كَالْقَمَرِ الْمُضِي ءِ بَيْنَ الْكَوَاكِبِ الدُّرِّيَّةِ أَلَا وَ إِنَّ لِخُرُوجِهِ عَلَامَاتٍ عَشَرَةً أَوَّلُهَا طُلُوعُ الْكَوْكَبِ ذِي الذَّنَبِ وَ يُقَارِبُ مِنَ الْحَادِي وَ يَقَعُ فِيهِ هَرْجٌ وَ مَرْجٌ وَ شَغَبٌ وَ تِلْكَ عَلَامَاتُ الْخِصْبِ وَ مِنَ الْعَلَامَةِ إِلَى الْعَلَامَةِ عَجَبٌ فَإِذَا انْقَضَتِ الْعَلَامَاتُ الْعَشَرَةُ إِذْ ذَاكَ يَظْهَرُ مِنَّا الْقَمَرُ الْأَزْهَرُ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ لِلَّهِ عَلَى التَّوْحِيدِ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ عَامِرُبْنُ كَثِيرٍ فَقَالَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) لَقَدْ أَخْبَرْتَنَا عَنْ أَئِمَّةِ الْكُفْرِ وَ خُلَفَاءِ الْبَاطِلِ فَأَخْبِرْنَا عَنْ أَئِمَّةِ الْحَقِّ وَ أَلْسِنَةِ الصِّدْقِ بَعْدَكَ قَالَ نَعَمْ إِنَّهُ لَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ يَمْلِكُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ وَ لَقَدْ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ نَظَرْتُ إِلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَإِذَا مَكْتُوبٌ عَلَيْهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَيَّدْتُهُبِعَلِيٍّ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِيٍّ وَ رَأَيْتُ اثْنَيْ عَشَرَ نُوراً فَقُلْتُ يَا رَبِّ أَنْوَارُ مَنْ هَذِهِ فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) هَذِهِ أَنْوَارُ الْأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَفَلَا تُسَمِّيهِمْ لِي قَالَ: نَعَمْ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي تَقْضِي دَيْنِي وَ تُنْجِزُ عِدَاتِي وَ بَعْدَكَ ابْنَاكَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ بَعْدَ الْحُسَيْنِ ابْنُهُ عَلِيٌّ زَيْنُ الْعَابِدِينَ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ يُدْعَى بِالْبَاقِرِ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ جَعْفَرٌ(علیهم السلام) يُدْعَى بِالصَّادِقِ وَ بَعْدَ جَعْفَرٍ ابْنُهُ مُوسَى يُدْعَى بِالْكَاظِمِ وَ بَعْدَ مُوسَى ابْنُهُ عَلِيٌّ يُدْعَى بِالرِّضَا وَ بَعْدَ

ص: 300

عَلِيٍّ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ يُدْعَى بِالزَّكِيِّ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِيٌّ يُدْعَى بِالنَّقِيِّ وَ بَعْدَهُ ابْنُهُ الْحَسَنُ يُدْعَى بِالْأَمِينِ وَ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(علیهم السلام) سَمِيِّي وَ أَشْبَهُ النَّاسِ بِي يَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما

8. در تفسیر عیاشی مجلد صفحه، کفایة الاثر صفحه 25، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 348 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عُبَيْدِاللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَيَّاشِيُّ عَنْ جَدِّهِ عُبَيْدِاللَّهِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ عَبْدِالْجَبَّارِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ الْمَخْزُومِيِّ عَنْ عُمَرَبْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ هَاشِمِ بْنِ الْبَرِيدِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ التَّمِيمِيِّ عَنْ أَبِي ثَابِتٍ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(علیهما السلام) لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ نَظَرْتُ فَإِذَا مَكْتُوبٌ عَلَى الْعَرْشِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَيَّدْتُهُ بِعَلِيٍّ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِيٍّ وَ رَأَيْتُ أَنْوَارَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ أَنْوَارَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیهم السلام) وَ رَأَيْتُ نُورَ الْحُجَّةِ يَتَلَأْلَأُ مِنْ بَيْنِهِمْ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فَقُلْتُ يَا رَبِّ مَنْ هَذَا وَ مَنْ هَؤُلَاءِ فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) هَذَا نُورُ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ هَذَا نُورُ سِبْطَيْكَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ هَذِهِ أَنْوَارُ الْأَئِمَّةِ بَعْدَكَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(علیهم السلام) مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ هَذَا الْحُجَّةُ الَّذِي يَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلاً.

ص: 301

207. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یارانش بسیار نیرومند و سخت کوش

207. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یارانش بسیار نیرومند و سخت کوش هستند که پس از فساد زمین آن را پر از عدل و داد خواهند کرد

سوره اسرا آیه 5

فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولي بَأْسٍ شَديدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولا

پس چون وقت انتقام اول فرا رسد بندگان سخت و مقاوم و جنگجو و نیرومند خود را بر شما برانگیزیم تا آنجا که در درون خانه ها شما نیز جستجو کنند و این وعده ی الهی حتمی است.

در این آیه خداوند از مردانی که بسیار سخت کوش و مقاوم هستند و از بندگان پاک خداوند می باشند صحبت می کند که این ها پس از فساد کردن بر روی زمین قیام خواهند کرد «لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْض»(1) و این ها افراد فاسد را به سزای عملشان می رسانند و این افراد سخت کوش حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یاران باوفای ایشان هستند چنان که

1. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 281 حدیث 21، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 407، بحارالانوار مجلد 13 صفحه 13، تفسیر علی بن ابراهیم قمی، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 959، اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 102 آمده است:

عن حمران عن أبي جعفر(علیه السلام) قال كان يقرأ «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ» ثم قال: و هو القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و أصحابه أولي بأس شديد

ص: 302


1- . سوره اسرا آیه 4

حمران از امام محمد باقر(علیه السلام) روایت می کند که حضرت این آیه را قرأت فرمودند: «عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ» این بندگان مقاوم و جنگجو و نیرومند (که بندگان مخلص خداوند هستند) حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یاران آن حضرت می باشند.

دقت بفرمایید خداوند این بندگان پاک و مطهر را بندگان خود می خواند «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا» برمی انگیزانیم بر شما عباد خودم را بندگان خود را و در لوح حضرت فاطمه(علیها السلام) و یا لوح جابر که در اصول کافی آمده است خداوند این گونه از اصحاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یاد می کند فیذل اولیائی فی زمانه خوار و ذلیل می شوند دوستان من خداوند در زمان (قبل از ظهور) حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و باز در همین لوح می فرمایند اولئک اولیائی حقاً این ها دوستان حق من خداوند هستند در اینجا نیز می فرمایند: «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا» بندگان من خداوند

2. در كتاب كامل الزيارات صفحه 62 آمده است:

ابوالقاسم جعفربن محمّدبن قولويه فى كامل الزيارات قال: حدّثنى محمّدبن جعفرالقرشى الرزّاز قال: حدّثنى محمّدبن الحسين بن ابى الخطاب، عن موسى بن سعدان الحناط، عن عبداللّه بن قاسم الحضرمى، عن صالح بن سهل، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه عزّوجلّ «وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرضِ مَرَّتَيْنِ» قال: قتل اميرالمؤمنين(علیه السلام) و طعن الحسن بن عليٍ(علیه السلام) «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوّاً كَبِيراً» قال: قتل الحسين بن علي(علیهما السلام) «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما» قال: اذا جآءَ نفر الحسين(علیه السلام) «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» قوماً يبعثهم اللّه قبل قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لا يدعون وتراً لآل محمّد(صلی الله علیه و آله) الاّ اَخَذوه، «وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً» قبل قیام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

ابوالقاسم جعفربن محمّدبن قولويه در كتاب كامل الزيارات گويد: محمّدبن جعفر قرشى رزاز حديثم داد، گفت: محمّدبن الحسين بن ابى الخطاب حديثم گفت از موسى بن سعدان حنّاط، از عبداللّه بن قاسم حضرمى، از صالح بن سهل، از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) درباره قول خداوند عزّوجلّ «و به بنى اسرائيل در كتاب خبر داديم كه البته شما دو بار در زمين فساد بزرگى خواهيد كرد.» فرمود: كشتن اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ضربت خوردن حسن بن على(علیه السلام) «و تسلط و سركشى سخت ظالمانه اى خواهيد داشت» فرمود: كشتن حسين بن على(علیهما السلام) «پس هرگاه نوبت نخستين انتقام فرا رسد» فرمود:هرگاه وقت پيروزى و نصرت حسين(علیه السلام) فرا رسيد «بندگان سخت جنگجوى خويش را بر شما خواهيم برانگيخت تا آنجا

ص: 303

كه درون خانه هايتان را نيز جستجو كنند.» قومى را خداوند پيش از قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برانگيزد كه هيچ مسئول خونى از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را وانگذارد مگر اينكه او را بگيرند، «و اين وعده حتمى خواهد بود.» قبل از قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

3. در كتاب كامل الزيارات صفحه 64 آمده است:

عنه: قال حدّثنى محمّدبن جعفر الكوفى الرزّاز، عن محمّدبن الحسين بن ابى الخطّاب، عن موسى بن سعدان، (عن ابى عبداللّه، عن القاسم) الحضرمى، عن صالح بن سهل، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه تبارك و تعالى «وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرضِ مَرَّتَيْنِ» قال: قتل على(علیه السلام) و طعن الحسن(علیه السلام) «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوّاً كَبِيراً» قال: قتل الحسين(علیه السلام).

و از اوست كه گفت: محمّدبن جعفر كوفى رزاز حديثم داد از محمّدبن الحسين بن ابى الخطاب، از موسى بن سعدان، (از ابى عبداللّه، از قاسم) حضرمى، از صالح بن سهل، از ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) درباره قول خداوند تبارك وتعالى «و به بنى اسرائيل در كتاب خبر داديم كه البته شما دوبار در زمين فساد بزرگى خواهيد كرد.» فرمود: كشتن حضرت على(علیه السلام) و ضربت زدن به امام حسن(علیه السلام) «و تسلط و سركشى سخت ظالمانه اى خواهيد داشت.» فرمود: كشتن امام حسين(علیه السلام).

4. در كتاب روضه كافى صفحه 206 حدیث250 آمده است:

محمّدبن يعقوب عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ» قَالَ قَتْلُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ طَعْنُ الْحَسَنِ(علیه السلام) «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً» قَالَ قَتْلُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما» فَإِذَا جَاءَ نَصْرُ دَمِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» قَوْمٌ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَلَا يَدَعُونَ وَتْراً لآِلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) إِلَّا قَتَلُوهُ «وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا» خُرُوجُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ» خُرُوجُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فِي سَبْعِينَ مِنْ أَصْحَابِهِ عَلَيْهِمُ الْبَيْضُ الْمُذَهَّبُ لِكُلِّ بَيْضَةٍ وَجْهَانِ الْمُؤَدُّونَ إِلَى النَّاسِ أَنَّ هَذَا الْحُسَيْنَ(علیه السلام) قَدْ خَرَجَ حَتَّى لَا يَشُكَّ الْمُؤْمِنُونَ فِيهِ وَ أَنَّهُ لَيْسَ بِدَجَّالٍ وَ لَا شَيْطَانٍ وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ فَإِذَا اسْتَقَرَّتِ الْمَعْرِفَةُ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّهُالْحُسَيْنُ(علیه السلام) جَاءَ الْحُجَّةَ الْمَوْتُ فَيَكُونُ الَّذِي يُغَسِّلُهُ وَ يُكَفِّنُهُ وَ يُحَنِّطُهُ وَ يَلْحَدُهُ فِي حُفْرَتِهِ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(علیهما السلام) وَ لَا يَلِي الْوَصِيَّ إِلَّا الْوَصِيُّ.

ص: 304

محمّدبن يعقوب از عدّه اى از اصحابمان، از سهل بن زياد، از محمّدبن الحسن بن شمّون، از عبداللّه بن عبدالرحمن اصّم، از عبداللّه بن القاسم بطل، از حضرت ابى عبداللّه(علیه السلام) روايت آورده كه آن حضرت درباره قول خداى تعالى «و به بنى اسرائيل در كتاب خبر داديم كه البته شما دوبار در زمين فساد بزرگى خواهيد كرد.» فرمود: يكى كشتن على بن ابى طالب علي(علیه السلام) و دوم ضربت زدن به امام حسن(علیه السلام) «و تسلط و سركشى بسيار ظالمانه اى خواهيد داشت.» فرمود: كشته شدن امام حسين(علیه السلام) است، «پس هرگاه نوبت نخستين انتقام فرا رسد»؛ چون موعد يارى گرفتن و خونخواهى براى امام حسين(علیه السلام) فرا رسد «بندگان سخت جنگجوى خويش را بر شما خواهيم برانگيخت تا آنجا كه درون خانه هايتان را نيز جستجو كنند.» قومى هستند كه خداوند آنان را پيش از قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برمى انگيزد، كه هيچ كس (مسئول) خونى از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) باقى نگذارند جز اين كه او را بكشند، «و اين وعده حتمى خواهد بود»؛ يعنى، آمدن حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وعده اى حتمى است». «سپس بار ديگر شما را برآنان تسلط مى دهيم» خروج امام حسين(علیه السلام) با هفتاد تن از اصحابش (در زمان رجعت) در حالى كه كلاه خودهاى زرّينى كه دو رو دارد برسردارند و اعلام كنندگانى به مردم برسانند: اين حسين است كه خارج شده، تا آنجا كه مؤمنان هيچ شك و ترديد درباره او نكنند و بدانند كه او دجّال و شيطان نيست. او حجّت قائم (به حق)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ميان شما است و چون معرفت پيدا كردند به اينكه آن حضرت همان حسين(علیه السلام) است در دل هاى شيعيان استقرار يافت، حضرت حجت را مرگ فرا مى رسد، و كسى كه آن جناب را غسل مى دهد و كفن و حنوط مى كند و به خاك مى سپارد همان حسين (بن على)(علیهما السلام) خواهد بود و جز وصى و امام هيچ كس متصدى (كار كفن و دفن) وصى نشود.

5. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 281 آمده است:عن صالح بن سهل عن أبي عبدالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) في قوله «وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ» قتل علي(علیه السلام) و طعن الحسن(علیه السلام) «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً» قتل الحسين(علیه السلام) «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما» إذا جاء نصر دم الحسين(علیه السلام) «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» قوم يبعثهم الله قبل خروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لا يدعون وترا لآل محمد(صلی الله علیه و آله) إلا حرقوه «وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا» قبل قيام القائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 305

«ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً» خروج الحسين(علیه السلام) في الكرة سبعين رجلا من أصحابه الذين قتلوا معه، عليهم البيض المذهب لكل بيضة وجهان المؤدي إلى الناس إن الحسين(علیه السلام) قد خرج في أصحابه حتى لا يشك فيه المؤمنون و أنه ليس بدجال و لا شيطان، الإمام الذي بين أظهر الناس يومئذ، فإذا استقر عند المؤمن أنه الحسين(علیه السلام) لا يشكون فيه، و بلغ عن الحسين الحجة القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بين أظهر الناس و صدقه المؤمنون بذلك، جاء الحجة الموت فيكون الذي غسله، و كفنه و حنطه و إيلاجه في حفرته الحسين(علیه السلام) و لا يلي الوصي إلا الوصي.

و عياشى به سند خود از صالح بن سهل از حضرت ابى عبداللّه صادق(علیه السلام) روايت آورده راجع به فرموده خداوند «و به بنى اسرائيل در كتاب خبر داديم كه البته شما دوبار در زمين فساد بزرگى خواهيد كرد.» كشتن حضرت على(علیه السلام) و كشتن حسن(علیه السلام) «و تسلط و سركشى سخت ظالمانه اى خواهيد داشت.» كشتن حضرت حسين(علیه السلام) «پس هرگاه نوبت نخستين انتقام فرا رسد» پس چون وقت يارى گرفتن و ظفر يافتن خون حسين(علیه السلام) فرا رسيد، «بندگان سخت جنگجوى خود را بر شما خواهيم فرستاد تا آنجا كه درون خانه هايتان را نيز جستجو كنند» قومى هستند كه خداوند آن ها را پيش از خروج قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر مى انگيزد كه هيچ جنايتكارى نسبت به آل محمّد(صلی الله علیه و آله) وانگذارد مگر اينكه او را بسوزانند، «و اين وعده حتمى خواهد بود» (قبل) از قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «سپس بار ديگر شما را بر آن سلطه دهيم و به وسيله اموال و فرزندان مدد نماييم و تعداد افرادتان را بيشتر سازيم.» خروج امام حسين(علیه السلام) در رجعت با هفتاد مرد از اصحابش كه با او كشته شدند در حالى كه كلاه خودهاى زرينى بر سر دارند، كه دورو است، به مردم ابلاغ خواهد شد. حسين با اصحاب خود (از ستبر شهادت) بيرون آمده تا آنجا كهمؤمنان درباره اش هيچ شك نكنند و (بدانند) كه او دجّال و شيطان نيست، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ميان مردم است، پس چون در دل مؤمن اعتقاد به اين كه او حسين(علیه السلام) است استقرار يافت، درباره او شك نكنند و به حدى اين عقيده رسوخ مى يابد كه حضرت حسين(علیه السلام) را حجت قائم(علیه السلام) به امر امامت دادند و مؤمنان آن حضرت را اين چنين تصديق كنند. در اين هنگام، مرگ حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرا رسد، پس، امام حسين(علیه السلام) عهده دار غسل و كفن و حنوط او مى شود و او را در آرامگاهش

ص: 306

به خاك مى سپارد، كه وصّى را جز وصّى عهده دار نشود. و ابراهيم (يكى از راويان) در حديثش افزوده: سپس، امام حسين(علیه السلام) زمام امورشان را به دست مى گيرد تا آنجا كه ابروهايش بر روى چشم هايش مى افتد.

6. ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى مفسر، محدث و مورخ بزرگ اهل سنت در كتاب دلائل الامامه صفحه 296 (در ضمن حديثى طولانى) در مسند حضرت فاطمه(علیها السلام) مى گويد:

ابوعبداللّه محمّدبن سهل جلودى روايت نمود از ابوالحسين احمدبن محمّدبن جعفر طائى كوفى، در مسجد ابوابراهيم، موسى بن جعفر(علیهما السلام) به ما گفت: از محمّدبن الحسين ابن يحيى حارثى كه او گفت: على بن ابراهيم بن مهزيار اهوازى رحمه الله حديثمان داد كه گفت: در يكى از سالها به قصد حج به مدينه وارد شدم و در آن اقامت گزيدم و چند روزى درآنجا بودم (و شوق فراوانى داشتم كه امام زمان حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببينم)، بنابراين در جستجوى او بودم كه شايد در مدينه جدش او را بيابم، ولى، نه خبر از آن جناب به دستم رسيد و نه ديده ام به جمال شريفش روشن گرديد. بسيار اندوهگين شدم كه مبادا به آرزويم نرسم. سپس، از مدينه به مكه رفتم واعمال حج را به جا آوردم و در تمام اين مدت در جستجوى (حبيب و مقصد و مقصودم بودم) در همين حال كه به فكر فرو رفته بودم، ناگاه درب كعبه برايم آشكار شد كه شخصى را ديدم، گويى، شاخه درخت بان (درخت بان تنه اى راست و نرم دارد و از تخم آن روغنى خوشبو مى گيرند). آن مرد بُردى به كمر بسته بود و بُرد ديگرى زير بغل، بر روى گردن افكنده بود. دلم به ديدن او قرار گرفت و به سويش شتافتم. او نيز متوجه من شد و گفت:اهل كجا هستى؟ گفتم: اهل عراق. فرمود: كدام شهر؟ گفتم: اهواز. فرمود: تو ابن الخطيب را مى شناسى؟ گفتم: آرى. فرمود: خداوند او را رحمت كند كه شب هاى زيادى را به عبادت مى گذرانيد و چقدر اشك مى ريخت. آن گاه فرمود: ابن مهزيار كجاست؟ گفتم: خودم هستم. گفت: سلام خداوند بر تو باد اى ابوالحسن، آن گاه مرا به گرمى در آغوش گرفت و گفت: اى ابوالحسن، آن نشانى كه بين تو و امام ابومحمّد(علیه السلام) بود چه كردى؟ گفتم: همراه دارم، و دست بردم و انگشترى را كه بر آن نام محمّد و على(علیهما السلام) نقش بسته بود، از جيبم بيرون آوردم. چون بر آن نظر كرد گريست، تا آنجا كه آستينش تَر شد و گفت: اى ابومحمّد، خدايت رحمت كند كه به راستى زينت اُمّت هستى. خداوند به امامت تو را شرافت بخشيد و تاج

ص: 307

علم و معرفت بر تو عنايت فرمود، ما به سوى شما رهسپاريم. سپس براى بار دوم مرا در آغوش گرفت و گفت: اى ابوالحسن تو چه آرزويى دارى؟ گفتم: آرزوى من اين است كه امامى را كه محبوب و غايب است ملاقات كنم. گفت: او از شما مخفى نشده، ولى كارهاى بد شما او را مخفى داشته است. قُلتُ: الاِمام المحجوبٌ عنِ العالم، قال وَ ما هُوَ مَحجوبٌ عَنكُمْ و لكن حَجَبَهُ سوُءُ اعمالِكُمْ. حال برخيز و نزد مركبت برو و آماده ديدار حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باش كه چون جوزاء از نظرها غايب شد و ستارگان آسمان درخشان گشتند (بيا)؛ من بين ركن و صفا منتظر تو هستم.

خوشحال شدم و يقين داشتم كه خداوند اين فضيلت را به من داده است. پس لحظه شمارى مى كردم تا لحظه موعود فرا رسيد. برخاستم و مركب خود را سوار شدم. ناگاه صداى دوستم را شنيدم كه گفت: اى ابوالحسن به سوى من آى. به سوى او شتافتم و سلام كردم. گفت: بيا برويم برادر. پس حركت كرديم و از پستى ها و بلندى ها گذشتيم تا بر طائف مشرف شديم. به من گفت: فرود آى تا همين جا نمازهاى شب را به جا آوريم. پس فرود آمديم و در همان جا نماز واجب صبح را هم با او به جماعت خوانديم. گفتم: پس آن دو ركعت چطور؟ گفت: آن دو ركعت از نمازهاى شب مى باشد، آن ها و قنوت را كوتاه بخوان كه همه نمازهاى مستحبى را مى توانى كوتاه بخوانى. سپس گفت: برادر برويم. حركت كرديم تا سرانجام بر دشتى بزرگ كه همچون كافور سفيد بود، مشرف شديم. به ناگاه در آن چادرى ديدم كه از موى بافته شده بود و نورى از آن درخشيد. به منگفت: خوب نگاه كن. آيا چیزى مى بينى؟ گفتم: چادرى از مو مى بينم. گفت: همه اميد و سعادت در همين دشت است. در پى او رفتم تا به ميان دشت رسيديم. از مركبش پياده شد و آن را واگذارد. من نيز از مركبم پياده شدم (ومشغول بودم آن را ببندم). به من گفت: آن را رها كن. گفتم: اگر گم شود چطور؟ گفت: اين سرزمينى است كه جز مؤمن در آن داخل نمى شود و جز مؤمن از آن خارج نمى گردد. (به من گفت اينجا بايست رخصت بطلبم) و داخل چادر شد و به سرعت بيرون آمد و گفت: مژده ات باد كه اجازه ورود به تو داده شد داخل شدم و ديدم كه نور از آن مكان به آسمان كشيده مى شود.

ص: 308

فدَخَلتُ فَاذا بَيْتُ يَسْطَعُ مِنْ جانِبهِ النّورُ، فَسَلّمتُ عَلَيهِ بالامامَةِ، فقال: يا اباالحسن، كنّا نَتَوقّعك ليلاً وَ نَهاراً فَما الذّى اَبْطأ بِكَ عَلَينا؟

پس داخل شدم و بر آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلام كردم، سلامى كه مخصوص امام است، آن گاه حضرت فرمودند: اى ابوالحسن، ما شب و روز انتظار داشتيم و متوقع بوديم كه تو به نزد ما بيايى. چه چيز باعث شد كه تو دير بيايى؟

عرض كردم: اى آقاى من، كسى را تا كنون نيافته بودم كه مرا راهنمايى كند. به من فرمودند: كسى را نيافتى كه راهنماييت كند! سپس انگشت خود را بر زمين زدند و فرمودند: [لا ولكنّكم كثرتم الاموال و تجبّرتم على ضعفاء المؤمنين وقطعتم الرّحم الذّى بينكم فأيُّ عذرٍ لكم (الآن) فقلت: التوبة و التوبة الا قالة]. هرگز، و ليكن اموالتان را زياد كرديد و بر ضعيفان مؤمنين ظلم نموديد، و صله رحم نكرديد و رحم خود را قطع نموديد پس حالا چه عذرى داريد؟ عرض كردم: توبه، توبه (اى آقاى من) درگذريد.

ثم قال يابن المهزيار و مدّ يَدهُ، اَلا اُنبّئك بالخبرِ انّهُ اذا قعد الصّبيُ و تحرّك المغربى و سارَ العمانيُّ و بويع السفياني يؤذنُ لي اللهُ فاخْرجُ بين الصفا و المروة في ثلاثمائةٍ و ثلاثة عشرَ رجلاً سواء، فاجى ءُ الَى الكوفة و اَهدمُ مسجدها و اَبنيةٍ على بنائِهِ الاوّل و اهدِمُ ما حولهُ مِنْ بناء الجبابرة و اخرجُ بالناس حجّة الاسلام اَجى ءُ الى يثربَ فاهدمُ الحجرةَ و أخرجُ مَن بِها و هما طرّيان آمُرُ بهما تَجاهَ البقيع و آمرَ بِخَشبتين يصلبان عليهما فتورقُ مِنْ تحتهما فيفتَتِنُالناسَ بهما اَشدَ مِنَ الفتنةِ الاولى فينادى منادٍ من السماءُ ابيدى و يا ارضُ خُذى.

اى پسر مهزيار (حضرت دستش را به سوى من دراز كردند و فرمودند)، آيا تو را از اخبارى آگاه نسازم؟ اى پسر مهزيار، بدان هرگاه كودك بنشيند و مغربى حركت كند وعمانى راه بيفتد و زمانى كه با سفيانى بيعت شود، آن گاه خداوند به من اجازه قيام مى دهد. پس من بين صفا و مروه با 313 مرد خروج مى كنم. به كوفه مى آيم و مسجد آن را منهدم مى سازم و براساس بناى نخستين. آن را بنا مى كنم وآنچه ازساختمان هاى جباران پيرامون آن هست نيز خراب مى كنم. با مردم حج اسلام را به جاى مى آورم و به يثرب مى روم پس حجره را خراب مى كنم. آنچه در آن است، بيرون مى آورم و آن دو را تازه بيرون مى آورم و دستور مى دهم در سمت بقيع بر دو چوب خشك آن ها را به دار آويزند. پس آن دو چوب خشك از زير آن ها برگ مى دهند. آن گاه مردم به فتنه اى شديدتر از فتنه اول دچار

ص: 309

مى گردند. پس منادى از آسمان صدا مى زند كه: اى آسمان، اينان را نابود ساز و اى زمين، اين ها را بگير.

فيومئذ لا يبقى على وجه الارض الاّ مؤمنٌ قد اَخلصَ قلبهُ للايمان قلتُ: يا سيدى ما يكون بَعدَ ذلك؟ قال: الْكرّةُ الرجعةُ الرجعة ثمَ تلاهذه الاية «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً».

سپس بر روى زمين باقى نمى ماند جز مؤمنى كه دلش را براى ايمان خالص كرده باشد. عرضه داشتم: اى آقاى من، پس از آن چه مى شود؟ فرمودند: بازگشت، بازگشت (رجعت، رجعت). سپس اين آيه را تلاوت كردند «سپس بار ديگر شما را بر آنان سلطه مى دهيم و به وسيله اموال و فرزندان مدد نماييم و تعداد (افراد شما) را بيشتر سازيم.»

ص: 310

208. در عصر حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلمان فارسی رجعت

208. در عصر حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلمان فارسی رجعت کرده و از یاران آن حضرت می شود

سوره اسراء آیه 6

ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفيراً

سپس شما را (به دنیا) برمی گردانیم و آن ها (دشمنان خداوند) غلبه می دهیم و شما را به مال و فرزندان نیرومند و قوی خواهیم کرد و عده ی شما را زیاد می کنیم.

1. در کتاب دلائل الامامة صفحه 237، بحارالانوار مجلد 53 صفحات 142 و 143، الهدایة الکبری، مقتصب الاثر صفحه 6، مصباح الشریعة صفحه 63 باب 28، صراط المستقیم مجلد 2 صفحه 142 باب 10 فصل 1، نوادر الاخبار صفحات 128-130، اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 708 باب 9 فصل 18 حدیث 145، البرهان مجلد 2 صفحه 406 حدیث 2، حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 358، بحارالانوار مجلد 25 صفحه 6 باب 1 حدیث 9، نفس الرحمن صفحه 94 باب 11، امام زمان آغازگر رجعت صفحات 155-161 آمده است:

وَ مِنْ كِتَابِ السَّيِّدِ حَسَنِ بْنِ كَبْشٍ، مِمَّا أَخَذَهُ مِنَ الْمُقْتَضَبِ وَ وَجَدْتُهُ فِي الْمُقْتَضَبِ أَيْضاً مُسْنَداً عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی

الله علیه و آله) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيَّ قَالَ يَا سَلْمَانُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا إِلَّا جَعَلَ لَهُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ ا للَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَدْ عَرَفْتُ هَذَا مِنَ الْكِتَابَيْنِ قَالَ يَا سَلْمَانُ فَهَلْ عَلِمْتَ نُقَبَائِيَ الِاثْنَيْ عَشَرَ الَّذِينَ اخْتَارَهُمُ اللَّهُ لِلْإِمَامَةِ مِنْ بَعْدِي فَقُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ يَا سَلْمَانُ خَلَقَنِيَ اللَّهُ مِنْ صَفَاءِ نُورِهِ فَدَعَانِي فَأَطَعْتُهُ وَ خَلَقَ مِنْ نُورِي عَلِيّاً فَدَعَاهُ إِلَى طَاعَتِهِ فَأَطَاعَهُ وَ خَلَقَ مِنْ نُورِي وَ نُورِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَاطِمَةَ(علیها السلام) فَدَعَاهَا فَأَطَاعَتْهُ وَ خَلَقَ مِنِّي وَ مِنْ عَلِيٍّ وَ مِنْ فَاطِمَةَ(علیهما السلام) الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(علیهما السلام) فَدَعَاهُمَا فَأَطَاعَاهُ فَسَمَّانَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِخَمْسَةِ أَسْمَاءٍ مِنْ أَسْمَائِهِ فَاللَّهُ الْمَحْمُودُ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ اللَّهُ الْعَلِيُّ وَ هَذَا عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ اللَّهُ فَاطِرٌ وَ هَذِهِ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ اللَّهُ الْإِحْسَانُ وَ هَذَا الْحَسَنُ وَ اللَّهُ الْمُحْسِنُ وَ هَذَا الْحُسَيْنُ(علیه السلام) ثُمَّ خَلَقَ مِنْ نُورِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةَ أَئِمَّةٍ فَدَعَاهُمْ فَأَطَاعُوهُ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ سَمَاءًمَبْنِيَّةً أَوْ أَرْضاً مَدْحِيَّةً أَوْ هَوَاءً أَوْ مَاءً أَوْ مَلَكاً أَوْ بَشَراً وَ كُنَّا بِعِلْمِهِ أَنْوَاراً نُسَبِّحُهُ وَ نَسْمَعُ لَهُ وَ نُطِيعُ فَقَالَ سَلْمَانُ قُلْتُ

ص: 311

يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي مَا لِمَنْ عَرَفَ هَؤُلَاءِ فَقَالَ يَا سَلْمَانُ مَنْ عَرَفَهُمْ حَقَّ مَعْرِفَتِهِمْ وَ اقْتَدَى بِهِمْ فَوَالَى وَلِيَّهُمْ وَ تَبَرَّأَ مِنْ عَدُوِّهِمْ فَهُوَ وَ اللَّهِ مِنَّا يَرِدُ حَيْثُ نَرِدُ وَ يَسْكُنُ حَيْثُ نَسْكُنُ قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَكُونُ إِيمَانٌ بِهِمْ بِغَيْرِ مَعْرِفَتِهِمْ وَ أَسْمَائِهِمْ وَ أَنْسَابِهِمْ فَقَالَ: لَا يَا سَلْمَانُ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَأَنَّى لِي بِهِمْ قَالَ قَدْ عَرَفْتَ إِلَى الْحُسَيْنِ(علیه السلام) ثُمَّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) ثُمَّ ابْنُهُ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) بَاقِرُ عِلْمِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ ثُمَّ ابْنُهُ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) لِسَانُ اللَّهِ الصَّادِقُ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیهما السلام) الْكَاظِمُ غَيْظَهُ صَبْراً فِي اللَّهِ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(علیهما السلام) الرِّضَا لِأَمْرِ اللَّهِ ثُمَّ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) الْجَوَادُ الْمُخْتَارُ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) الْهَادِي إِلَى اللَّهِ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) الصَّامِتُ الْأَمِينُ الْعَسْكَرِيُّ ثُمَّ ابْنُهُ حُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ(علیهما السلام) الْمَهْدِيُّ النَّاطِقُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ اللَّهِ قَالَ: سَلْمَانُ فَسَكَتُّ ثُمَّ قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ادْعُ اللَّهَ لِي بِإِدْرَاكِهِمْ قَالَ: يَا سَلْمَانُ إِنَّكَ مُدْرِكُهُمْ وَ أَمْثَالُكَ وَ مَنْ تَوَلَّاهُمْ بِحَقِيقَةِ الْمَعْرِفَةِ قَالَ سَلْمَانُ فَشَكَرْتُ اللَّهَ كَثِيراً ثُمَّ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مُؤَجَّلٌ فِيَّ إِلَى أَنْ أُدْرِكَهُمْ فَقَالَ: يَا سَلْمَانُ اقْرَأْ «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً» (1) قَالَ سَلْمَانُ فَاشْتَدَّ بُكَائِي وَ شَوْقِي فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِعَهْدٍ مِنْكَ فَقَالَ إِي وَ الَّذِي أَرْسَلَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) إِنَّهُ بِعَهْدٍ مِنِّي وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(علیهم السلام) وَ تِسْعَةِ أَئِمَّةٍ(علیهم السلام) وَ كُلِّ مَنْ هُوَ مِنَّا وَ مَظْلُومٍ فِينَا إِي وَ اللَّهِ يَا سَلْمَانُ ثُمَّ لَيُحْضَرَنَّ إِبْلِيسُ وَ جُنُودُهُ وَ كُلُّ مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً وَ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً حَتَّى يُؤْخَذَ بِالْقِصَاصِ وَ الأوثار [الْأَوْتَارِ] وَ التُّرَاثِ وَ لَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً وَ نَحْنُ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ»(2) قَالَ سَلْمَانُ فَقُمْتُ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ مَا يُبَالِي سَلْمَانُ مَتَى لَقِيَ الْمَوْتَ أَوْ لَقِيَه.

ص: 312


1- .[1] سوره اسراء آیات 5 و 6.
2- . سوره قصص آیات 5 و 6.

209. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحابش از ظالمین انتقام خواهند گرفت

سوره اسراء آیه 7

إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبيراً

و شما اگر نیکی و احسان کردید به خودتان احسان نموده اید و اگر بدی و ظلم و ستم کردید باز به خودتان ظلم کرده اید و آن گاه که وقت انتقام ظلوم دیگر شما فرارسید اثر ترس و وحشت و بیچارگی در چهره ی شما نمایان و ظاهر شود و مانند بار اول وارد مسجد گردند و به هر چه رسند مسلط می گردند.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 409 حدیث 1، بحارالانوار علامه بزرگوار مجلسی مجلد 51 صفحه 45 باب 5 حدیث 3، تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 140 حدیث 85 آمده است:

... «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ» يَعْنِي الْقَائِمَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ أَصْحَابَهُ...

و شما اگر نیکی و احسان کردید به خودتان احسان نموده اید و اگر بدی و ظلم و ستم کردید باز به خودتان ظلم کرده اید تا زمانی فرارسد که از ظالم انتقام گرفته شود حضرت فرمودند: این انتقام گیرندگان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب بزرگوار آن حضرت هستند.

ص: 313

210. پيروزى واقعى مسلمين در زمان حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره اسراء آيه 8

عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرينَ حَصيرًا

اميد است كه پروردگار شما باز بر شما مهربانى نمايد. ولى چنانچه باز شما (به عصيان و گناه برگرديد) ما باز به عقوبت شما بر مى گرديم و جهنم را زندان كافران فرار مى دهيم.

1. در تفسير قمی مجلد 2 صفحه 14 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 508 حديث 1 آمده است:

علي بن إبراهيم: في قوله تعالى «فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ» (1) يعني القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و أصحابه «لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ» (2) يعني: ليسودوا وجوهكم «وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ» (3) يعني: رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أصحابه و أميرالمؤمنين(علیه السلام) و أصحابه «وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً» (4) أي يعلوا عليكم و يقتلوكم، ثم عطف على آل محمد(صلی الله علیه و آله) فقال: «عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ»(5) أي ينصركم على عدوكم. ثم خاطب بني امية فقال:«وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا» (6) يعني: عدتم بالسفياني عدنا بالقائم من آل محمد(صلی الله علیه و آله) «وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ حَصِيراً» (7) أي حبسا يحصرون فيه.

على بن ابراهيم در تفسيرش كه منسوب به امام صادق(علیه السلام) است گويد: ... «اميد است پروردگارتان باز بر شما مهربانى كند.» يعنى شما را بر دشمنانتان پيروز فرمايد: سپسبه بنی اميه خطاب كرد و فرمود: «و چنانچه باز(به عصيان و گناه) باز گرديد، ما هم به (عقوبت

شما) برمى گرديم.» يعنى به وسيله سفيانى باز گرديد و به وسيله حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باز گرديم «و جهنم را زندان كافران قرار دهيم (يعنى زندانى كه در آن محصور بمانند.»

ص: 314


1- . سوره اسرا آیه 7
2- . همان
3- . همان
4- . همان
5- .[5] سوره اسرا آیه 8
6- . همان
7- . همان

211. قرآن مردم را به سوى قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدايت مى كند

اشاره

سوره اسراء آيه 9

إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً

اين قرآن شما را به محكم تر، استوارتر و صواب تر هدايت مى كند و بشير است و مؤمنان را بشارت مى دهد.

معنی اقوم

اقوم از ماده ی قیام گرفته شده است همچنین استقامت و قیم نیز از همین ماده است.

قیام زمانی که انسان می خواهد فعالیت پیگیر داشته باشد و به نتیجه برسد، قیام می کند و به کار می پردازد که علاقه ی شدید لذا قیام کنایه از حسن انجام امور و آمادگی برای فعالیت است. قیم از همین ماده است به معنی پا بر جا و ثابت و استوار و صاف و مستقیم است. اقوم از صیغه افعل تفضیل است به معنی محکم تر، استوارتر، پابرجاتر،مستقیم تر و صاف تر. قرآن می فرماید « إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ»

این قرآن هدایت می کند به محکم ترین، مستقیم ترین، صاف ترین، پابرجاترین، استوارترین و یکی از دلایل خاتمیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و آخرین کتاب الهی یعنی قرآن، همین آیه است؛ یعنی قرآن هدایت می کند به محکم ترین، مستقیم ترین، صاف ترین، پابرجاترین، بهترین ... پس دیگر جایی نمی ماند که کتاب دیگری بیاید زیرا اگر کتابی بیاید دیگر می خواهد به چه چیزی هدایت کند که این کتاب نمی کند. برای شما خواهیم گفت که عالی ترین و بهترین مصداق اقوم ولایت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیه السلام) و امام زمان(عجل الله تعالیفرجه الشریف) است. همچنین بهترین مصداق آن مسئله ی امامت است. قرآن عالی ترین کتاب آسمانی است و مردم را هدایت می کند به امامت و ولایت که همان

ص: 315

کتاب الله و عترت است که عترت مبین و مفسر و بیان کننده ی قرآن هستند و این دو تا حوض کوثر از هم جدا نخواهند شد باز خود این مسئله استدلال بر خاتمیت است. قرآن مردم را هدایت به امام می کند و امام مردم را هدایت به قرآن می نماید. معتصم هم هستند؛ یعنی از هم جدا نیستند و هرکدام مکمل دیگری می باشند. قرآن به بهترین وجهی امامان را معرفی می کند و امامان به بهترین وجهی مبلغ، مبین، مفسر و معرفت قرآن هستند. قرآن عظمت چهارده معصوم(علیهم السلام) را می گوید و چهارده معصوم(علیهم السلام) عظمت قرآن را استدلال کرده و اثبات می کند. حال برای اثبات مسئله از احادیث و روایات استفاده می کنیم:

در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 216 حديث 2 باب ان القرآن يهدى للامام، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 311 آمده است: ( دقت بفرمایید یک باب از اصول کافی این است که قرآن مردم را به امام هدایت می کند.)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِالْحَمِيدِ عَنْ مُوسَى بْنِ أُكَيْلٍ النُّمَيْرِيِّ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «إِنَ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» قَالَ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ.

امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى: «همانا اين قرآن به آنچه استوارتر است، راهنمايى مى كند.» فرمود: به سوى امام راهنمايى مى كند. آیا از امام و مسئله ی امامت احکم، استوارتر، مستقیم تر، صاف تر و پابرجاتر هم هست؟!

در اصول کافی باب قرآن مردم را به سوی ولایت امام زمان هدایت می کند موجود است که ما فقط به چهل نمونه از هدایت های قرآن به امام معصوم(علیه السلام) اشاره می کنیم:

1. قرآن می فرماید حضرت حجة بن الحسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط مستقیم است. فاتحة الکتاب آیه6

2. قرآن از غیب، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت می کند. بقره آیات 2و3

3. قرآن می فرماید ایمانی کامل است که اعتقاد به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آن باشد. بقره آیه 124

4. قرآن می فرماید حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شاهد بر کل عالم است بقره 1435. قرآن می فرماید قبل از قیام حضرت حجة(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم امتحان می شوند. بقره آیه 155

6. قرآن می فرماید حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه ی فتنه ها را از بین می برد. بقره 193

7. قرآن می فرماید مدینه ی فاضله در عصر طلایی مهدویت تشکیل می شود. بقره آیه 261

ص: 316

8. قرآن می فرماید هر کس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بشناسد حکیم است. بقره 269

9. قرآن می فرماید در معراج رسول خدا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت از حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شده است. بقره 285

10. قرآن می فرماید حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یکی از برگزیدگان آل محمد(صلی الله علیه و آله) است. آل عمران 33

11. قرآن می فرماید در حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اهل آسمان ها و زمین تسلیم امر الهی هستند. آل عمران 83

12. قرآن می فرماید حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با شمشیر قیام می کند و دشمنان خدا را نابود می سازد. آل عمران 85

13. قرآن می فرماید در عصر طلایی مهدویت همه ی اهل زمین مؤمنند. آل عمران 141

14. شعار مسلمین قبل از قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» است. آل عمران 200

15. خروج سفیانی از علائم ظهور است. نساء 47

16. حضرت ولی امر حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولی الامر هستند. نساء 59

17. حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقًا» است. نساء 69

18. نصر و پیروزی حتمی در زمان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. نساء 77

19. اهل کتاب در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آن حضرت ایمان می آورند. نساء 15920. در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کفار به طور کل مأیوس می شوند. مائده 3

21. اولین امام حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و آخرین امام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. مائده 12

22. مسیحیان به یاری حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کنند. مائده 14

23. خداوند حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را حفظ می کند. مائده 54

24. قبل از قیامت کبری قیام حضرت حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمی است. انعام 31

25. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با بیان یک آیه ده علامت ظهور را می فرمایند. انعام 40

26. سلطنت حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به همه ی سلطنت ها خاتمه می دهد. انعام 44

27. اصحاب امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مورد تأیید خداوند هستند. انعام 89

28. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کلمة الله و کلمة رب هستند. انعام 115

29. امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حجة بالغه ی خداوند است. انعام 149

ص: 317

30. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط مستقیم خداوند است. انعام 153

31. حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) طالب بدم المقتول بکربلا هستند. انعام 164

32. در ظهور ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آیات الهی ظاهر می شود. انعام 158

33. ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حروف رمز یا حروف مقطعه ی قرآن است. اعراف 1

34. هرکس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببیند باید بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ» اعراف 43

35. یکی از مجوزهای ورود به بهشت معرفت اهل بیت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. اعراف 46

36. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اعراف هستند. اعراف 4837. بسیاری از آیات قرآن با ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تأویل می شود. اعراف 53

38. در عصر طلایی مهدویت همه ی کره ی زمین مسلمان خواهند شد. توبه 33

39. در عصر طلایی مهدویت همه ی مسلمانان و مؤمنین علیه کفر متفق شده و قیام می کنند. توبه 36

40. پیروان و اصحاب حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اولیاء الله هستند. یونس 63 و 64

2- در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 283حدیث 25، تفسیر صافی مجلد 1، صفحه 311 آمده است:

عن الفضيل بن يسار عن أبي جعفر(علیه السلام) «إِنَ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» قال: يهدي إلى الولاية.

از فضيل بن يسار از امام باقر(علیه السلام) روايت كرده كه در ذيل آيه «إِنَ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»

«إِنَ هذَا» فرمود: مقصود از« لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» ولايت است و به آن دعوت مى كند.

3. در تفسير صافى مجلد 1 صفحه 311، معانی الاخبار صفحه 132 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ ... قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیهم السلام) قَالَ: الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ الْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَمَا مَعْنَى الْمَعْصُومِ فَقَالَ هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا يَفْتَرِقَانِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْإِمَامُ يَهْدِي إِلَى الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَم»

ص: 318

امام سجاد(علیه السلام) فرمود: امام از ما اهل بيت(علیهم السلام) است و او حتماً، معصوم است و عصمت در ظاهر خلقت مشخص نمى شود. سؤال شد: يا بن رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) پس معصوم چه كسى مى باشد؟ فرمود: آن كس كه به حبل اللّه اعتصام جويد به حبل الله چسبیده باشد و حبل اللّه، قرآن است. معصوم و قرآن تا روز قيامت از هم جدا نمى گردند. بنا بر اين، امام انسان را به قرآن هدايت مى نمايد و قرآن مردم را به امام هدایت می کند و اين همان كلام خداست كه مى فرمايد: «اين همان قرآن است كه به آنچه استوارتر است هدايت مى كند.»پس، قرآن ما را به امام هدايت مى كند (که قرآن از هر چیز محکم و استوارتر است و هیچ چیز به استواری و محکمی قرآن نمی رسد. قرآن انسان را به امام راهنمایی می کند. امام از هر چیز محکم تر و استوارتر است) و هر كس به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدايت شود، هدايت شده قرآن است. او به نصيحت و وصيت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عمل كرده است؛ يعنى. به «کتاب اللّه و عترتى» چنگ زده است.

ص: 319

212. «طائره» افتخار ولايت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر گردن ماست

اشاره

سوره اسراء آيه 13

وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ في عُنُقِهِ

و ما نتيجه اعمال نيك و بد هر انسانى را طوق گردن او ساختيم.

علامه فاضل، حافظ و محقق شيخ سليمان بن ابراهيم حنفى (معروف به خواجه كلان بلخى قندوزى) در كتاب ينابيع المودة صفحه 454 حديثى از مناقب نقل مى كند كه در بحار الانوار مجلد 51 صفحه 219 و غیبت نعمانی مجلد 2 باب 33 صفحه 352 حدیث 50 هم آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ عَلِيِّ بْنِ حَاتِمٍ... عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ دَخَلْتُ أَنَا وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُوبَصِيرٍ وَ أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ عَلَى مَوْلَانَا أَبِي عَبْدِاللَّهِ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) فَرَأَيْنَاهُ جَالِساً عَلَى التُّرَابِ (وَ عَلَيْهِ مِسْحٌ خَيْبَرِيٌّ مُطَوَّقٌ بِلَا جَيْبٍ مُقَصَّرُ الْكُمَّيْنِ) وَ هُوَ يَبْكِي بُكَاءَ (الْوَالِهِ الثَّكْلَى ذَاتِ الْكَبِدِ الْحَرَّى قَدْ نَالَ الْحُزْنُ مِنْ وَجْنَتَيْهِ وَ شَاعَ التَّغَيُّرُ فِي عَارِضَيْهِ وَ أَبْلَى الدُّمُوعُ مَحْجِرَيْهِ) وَ هُوَ يَقُولُ سَيِّدِي غَيْبَتُكَ نَفَتْ رُقَادِي (وَ ضَيَّقَتْ عَلَيَّ مِهَادِي) وَ أَسَرَتْ مِنِّي رَاحَةَ فُؤَادِي (سَيِّدِي غَيْبَتُكَ أَوْصَلَتْ مُصَابِي بِفَجَائِعِ الْأَبَدِ وَ فَقْدُ الْوَاحِدِ بَعْدَ الْوَاحِدِ يُفْنِي الْجَمْعَ وَ الْعَدَدَ فَمَا أُحِسُّ بِدَمْعَةٍ تَرْقَى مِنْ عَيْنِي وَ أَنِينٍ يَفْتُرُ مِنْ صَدْرِي عَنْ دَوَارِجِ الرَّزَايَا وَ سؤالفِ الْبَلَايَا إِلَّا مُثِّلَ لِعَيْنِي عَنْ عَوَائِرِ أَعْظَمِهَا وَ أَفْظَعِهَا وَ تَرَاقِي أَشَدِّهَا وَ أَنْكَرِهَا وَ نَوَائِبَ مَخْلُوطَةٍ بِغَضَبِكَ وَ نَوَازِلَ مَعْجُونَةٍ بِسَخَطِكَ) قَالَ سَدِيرٌ (فَاسْتَطَارَتْ عُقُولُنَا وَلَهاً) وَ تَصَدَّعَتْ قُلُوبُنَا جَزَعاً (عَنْ ذَلِكَ الْخَطْبِ الْهَائِلِ وَ الْحَادِثِ الْغَائِلِ وَ ظَنَنَّا أَنَّهُ سِمَةٌ لِمَكْرُوهَةٍ قَارِعَةٍ أَوْ حَلَّتْ بِهِ مِنَ الدَّهْرِ بَائِقَةٌ) فَقُلْنَا لَا أَبْكَى اللَّهُ يَا ابْنَ خَيْرِ الْوَرَى عَيْنَيْكَ (مِنْ أَيِّ حَادِثَةٍ تَسْتَنْزِفُ دَمْعَتَكَ وَ تَسْتَمْطِرُ عَبْرَتَكَ وَ أَيَّةُ حَالَةٍ حَتَمَتْ عَلَيْكَ هَذَا الْمَأْتَمَ) قَالَ فَزَفَرَ الصَّادِقُ(علیه السلام) زَفْرَةً انْتَفَخَ مِنْهَا جَوْفُهُ وَ اشْتَدَّ مِنْهَا خَوْفُهُ (وَ قَالَ وَيْكُمْ إِنِّي) نَظَرْتُ فِي كِتَابِ الْجَفْرِ صَبِيحَةَ هَذَا الْيَوْمِ وَ هُوَ الْكِتَابُ الْمُشْتَمِلُ عَلَى (عِلْمِ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الرَّزَايَا) وَ عِلْمِ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ الَّذِي خَصَّ اللَّهُ (تَقَدَّسَ اسْمُهُ) بِهِ مُحَمَّداً وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ وَ تَأَمَّلْتُ فِيهِ مَوْلِدَ قَائِمِنَا وَ غِيبَتَهُ (وَ إِبْطَاءَهُ) وَ طُولَ عُمُرِهِ وَ بَلْوَى الْمُؤْمِنِينَ (بِهِ مِنْ بَعْدِهِ) فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ وَ تَوَلُّدَ الشُّكُوكِ فِي قُلُوبِهِمْ مِنْ طُولِ غَيْبَتِهِ (وَ ارْتِدَادَ أَكْثَرِهِمْ عَنْ دِينِهِمْ وَ خَلْعَهُمْ رِبْقَةَ الْإِسْلَامِ مِنْ أَعْنَاقِهِمُ الَّتِيقَالَ اللَّهُ تَقَدَّسَ ذِكْرُهُ «وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ» يَعْنِي الْوَلَايَةَ فَأَخَذَتْنِي الرِّقَّةُ وَ اسْتَوْلَتْ عَلَيَّ الْأَحْزَانُ (فَقُلْنَا يَا

ص: 320

ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) كَرِّمْنَا وَ شَرِّفْنَا بِإِشْرَاكِكَ إِيَّانَا فِي بَعْضِ مَا أَنْتَ تَعْلَمُهُ مِنْ عِلْمٍ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَدَارَ فِي الْقَائِمِ مِنَّا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثَلَاثَةً أَدَارَهَا فِي ثَلَاثَةٍ مِنَ الرُّسُلِ) قَدَّرَ مَوْلِدَهُ تَقْدِيرَ مَوْلِدِ مُوسَى(علیه السلام) وَ قَدَّرَ غَيْبَتَهُ تَقْدِيرَ غَيْبَةِ عِيسَى(علیه السلام) وَ قَدَّرَ إِبْطَاءَهُ تَقْدِيرَ إِبْطَاءِ نُوحٍ(علیه السلام) وَ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ عُمُرَ الْعَبْدِ الصَّالِحِ أَعْنِي الْخَضِرَ دَلِيلًا عَلَى عُمُرِهِ (فَقُلْتُ اكْشِفْ لَنَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَنْ وُجُوهِ هَذِهِ الْمَعَانِي قَالَ) أَمَّا مَوْلِدُ مُوسَى(علیه السلام) فَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَمَّا وَقَفَ عَلَى أَنَّ زَوَالَ مُلْكِهِ عَلَى يَدِهِ (أَمَرَ بِإِحْضَارِ الْكَهَنَةِ فَدَلُّوهُ عَلَى نَسَبِهِ وَ أَنَّهُ يَكُونُ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ لَمْ يَزَلْ يَأْمُرُ أَصْحَابَهُ بِشَقِّ بُطُونِ الْحَوَامِلِ مِنْ نِسَاءِ) بَنِي إِسْرَائِيلَ حَتَّى قَتَلَ فِي طَلَبِهِ نَيِّفاً وَ عِشْرِينَ أَلْفَ مَوْلُودٍ (وَ تَعَذَّرَ عَلَيْهِ الْوُصُولُ إِلَى قَتْلِ مُوسَى) لِحِفْظِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِيَّاهُ كَذَلِكَ بَنُوأُمَيَّةَ وَ بَنُوالْعَبَّاسِ لَمَّا وَقَفُوا عَلَى أَنَّ زَوَالَ مُلْكِهِمْ وَ الْأُمَرَاءِ وَ الْجَبَابِرَةِ مِنْهُمْ عَلَى يَدِ الْقَائِمِ مِنَّا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (نَاصَبُونَا الْعَدَاوَةَ وَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ فِي قَتْلِ آلِ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ إِبَادَةِ نَسْلِهِ طَمَعاً مِنْهُمْ فِي الْوُصُولِ إِلَى قَتْلِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ يَأْبَى اللَّهُ أَنْ يَكْشِفَ أَمْرَهُ لِوَاحِدٍ مِنَ الظَّلَمَةِ إِلَى «أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ ... وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (1) وَ أَمَّا غَيْبَةُ عِيسَى(علیه السلام) فَإِنَّ الْيَهُودَ وَ النَّصَارَى اتَّفَقَتْ عَلَى أَنَّهُ قُتِلَ وَ كَذَّبَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ» (2) كَذَلِكَ غَيْبَةُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَإِنَّ الْأُمَّةَ تُنْكِرُهَا لِطُولِهَا فَمِنْ قَائِلٍ بِغَيْرِ هُدًى بِأَنَّهُ لَمْ يُولَدْ وَ قَائِلٍ يَقُولُ إِنَّهُ وُلِدَ وَ مَاتَ وَ قَائِلٍ يَكْفُرُ بِقَوْلِهِ إِنَّ حَادِيَ عَشَرَنَا كَانَ عَقِيماً وَ قَائِلٍ يَمْرُقُ بِقَوْلِهِ إِنَّهُ يَتَعَدَّى إِلَى ثَالِثَ عَشَرَ فَصَاعِداً وَ قَائِلٍ يَعْصِي اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ إِنَّ رُوحَ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يَنْطِقُ فِي هَيْكَلِ غَيْرِهِ...

در مناقب از سدير صيرفى گويد: من و مفضل بن عمر و ابوبصير و ابان بن تغلب بر مولا و آقايمان (حضرت صادق(علیه السلام) وارد شديم. مشاهده كرديم كه حضرت روى زمين نشسته است (و زار زار مى گريند) و مى فرمايند: اى آقاى من غيبت تو خواب را از چشمان من ربوده است (و من خواب ندارم) و راحتى را از قلب و دل و روح من دور كرده است.

سدير مى گويد عرض كردم: مولاى من گريه شديد شما قلوب ما را بسيار ناراحت (و غمگين) و پاره پاره كرده است، خداوند چشمان شما را نگرياند اى فرزند بهترين انسان ها. حضرت آهى عميق كشيدند و فرمودند: امروز صبح به كتاب «جفر جامع» نگاه مى كردم. آن كتابى است كه علم «ما كان و ما يكون تا روز قيامت» در آن است. اين كتاب همان كتابى است كه خداوند سبحان بهمحمّد و امامان(علیهم السلام) بعد از او اختصاص داده است. (من درآن كتاب ديدم) درباره تولد قائم ما مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و طول غيبت و درازى عمر او و بلاهايى كه بر مؤمنين در زمان غيبت مى رسد و اينكه

ص: 321


1- . سوره توبه آیه 33
2- . سوره نساء آیه 157

به واسطه طول غيبت و برگشت مردم از دايره اسلام و انداختن ريسمان ولايت از گردن خودشان، دردل هايشان شك و شبهه پيدا شود و اين فرموده خداوند عزّوجلّ است «طائر هر انسانى را در گردنش آويختيم.» يعنى، ولايت امام را بر گردن هر انسانى انداخته ايم. به اين جهت قلب من محزون و اندوهگين است. خداوند متعال تولد آن جناب را مانند مقدرات و تولد حضرت موسى(علیه السلام) و غيبت او را مانند غيبت حضرت عيسى(علیه السلام) قرار داده است و طول عمر شريف او را مانند عمر حضرت نوح(علیه السلام) قرارداده است. همچنين خداوند عمر عبد صالح حضرت خضر(علیه السلام) را دليل بر امكان طول عمر قرار داده است.

اما مقدرات تولد موسى(علیه السلام) هنگامى كه فرعون آگاه شد كه زوال پادشاهى و دولتش به دست نوزادى است كه از بنى اسرائيل است، دستور داد هر كس در بنى اسرائيل پسر به دنيا آورد او را بكشند. بيست هزار نوزاد پسر را كشتند ولى موسى(علیه السلام) متولد شد و خداوند او را حفظ كرد.

بر همين اساس بنواميه و بنى العباس مى دانستند (به وسيله آيات و روايات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنيده بودند كه از فرزندان امام يازدهم شيعه؛ يعنى، ابامحمّد حسن بن على العسكرى(علیهما السلام) فرزندى متولد مى شود) كه زوال ملك و دولت ستمكاران به دست قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و آن ها قصد كشتن آن جناب را داشتند. خداوند نور خود را نگهدارى نموده و او را از دشمنانش حفظ فرمود. و اما تقدير غيبت آن حضرت مانند غيبت حضرت عيسى(علیه السلام) از آن نظر است كه يهود و نصارى به اتفاق گفتند عيسى(علیه السلام) كشته شده است. خداوند گفته آن ها را رد كرده و فرمود: «نه كشته شده و نه به دار آويخته شده بلكه آن ها شخص ديگرى را كه شبيه به او بود كشتند، و آن شخص را به دار آويختند.» و همچنين غيبت قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبب شده براى مردم نظراتى (باطل) پيدا شود، عده اى گفتند كه (قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنوز زائيده نشده است، عده اىگفتند او پس از تولد فوت كرده است و عده اى ديگر گفتند امام يازدهم (ابامحمّد حسن بن على العسكرى(علیهما السلام) عقيم وبدون فرزند بوده است. عده اى گفتند امام سيزدهم هم داريم و عده اى گفتند روح آن جناب در قلب (و كالبد) شخص ديگرى (حلول كرده) و در قلب ديگرى حرف مى زند؛ همه اين ها دروغ و كذب و باطل است.

به هر حال ما مى دانيم كه «طائره» عمل انسان، همان پرونده عمل اوست و مهم ترين چيزى كه بايد در آن باشد ولايت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اميرالمؤمنین(علیه السلام) وائمه طاهرين(علیهم السلام) و در حال حاضر

ص: 322

ولايت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. هر كس اين طائره بر گردنش نباشد كافر از دنيا رفته است، همان طور كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية، ميتة الكفر ونفاق.

هر كسى امامى دارد كه تمام اعمال او از آن امام سرچشمه مى گيرد. امام ما ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. هر كس مطابق ميل او رفتار كند طائره سفيد دارد و هر كس مخالف ميل او عمل نمايد طائره سياهى دارد. در زمان ما هر كس اقتدا به ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كند داراى طائره روشن و شفاف خواهد بود.

خلاصه بيوگرافى حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

1. حضرت بقية الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شب جمعه پانزدهم ماه شعبان سال 255 هجرى قمرى (يا سال 256 ه.ق) در شهر سامره از پدرشان حضرت ابامحمّد حسن بن على عسكرى(علیهم السلام) و مادرشان مليكه(علیها السلام) (با القاب نرجس، سوسن، ريحانه، صيقل) به دنيا آمدند.

2. پس از تولد ايشان، امام حسن عسكرى(علیه السلام) دستور دادند چهل گوسفند عقيقه كنند و براى شيعيان خاص بفرستند و تولد فرزند را به ديگران بشارت دهند.

3. حضرت عسكرى(علیه السلام) فرزند را به بسيارى از شيعيان، نظير عثمان بن سعيد و احمدبن اسحاق قمى نشان دادند.

4. پس از فوت حضرت عسكرى(علیه السلام) يعنى، سال 260 (ه ق) ايشان به امامت رسيدند.

5. ايشان داراى دو غيبت هستند، يكى غيبت صغرى و ديگرى غيبت كبرى.6. غيبت صغرى امام زمان از سال 260 (ه ق) شروع مى شود و تا سال 329 (ه ق) ادامه مى يابد.

7. حضرت در اين مدت چهار نايب خاص داشتند. نايب اول عثمان بن سعيد عمروى، از سال 260 (ه ق) تا 265 (ه ق) نایب بودند. حضرت عسكرى(علیه السلام) قبل از شهادتش به مردم مى فرمايند كه عثمان بن سعيد نايب اول بين فرزندم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شيعيان است. نايب دوم محمّدبن عثمان عمروى است كه توسط نايب اول به مردم معرفى مى شود او به اذن الله به وسیله ی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتخاب می شود و نيابت ايشان چهل سال طول مى كشد يعنى از سال 265 (ه ق) تا سال 305 (ه ق) نیابت خاصه ی حضرت مهدی را داشته است. نايب سوم حسين بن روح نوبختى است كه به وسيله نايب دوم، به دستور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مردم معرفى مى شود و نيابت ايشان از سال 305 (ه ق) تا سال 326 (ه ق)؛ يعنى، 21 سال طول مى كشد. نايب چهارم

ص: 323

على بن محمّد السمرى است كه به وسيله نايب سوم به مردم معرفى مى شود و نيابت ايشان تا 329 (ه ق) ادامه مى يابد.

8. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شش روز قبل از رحلت نايب چهارم در توقيعى مى فرمايند: اى على بن محمّد السمرى، تو تا شش روز ديگر مى ميرى. براى خود جانشينى تعيين مكن، غيبت صغرى تمام شده و غيبت كبرى شروع شده است. از اين پس، هر كس ادعاى نيابت خاصّه داشته باشد كافر است.

9. حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم را از نيابت خاصه به نيابت عامه يا مراجع تقليد و فقهاى جامع الشرايط راهنمایی فرمودند كه از آن ها تقليد نمايند.

10. هم اكنون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قيد حيات هستند و امسال كه سال 1441 (ه ق) است، از عمر آن بزرگوار 1186 سال مى گذرد.

ص: 324

213. در عصر ما حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

213. در عصر ما حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک ترین ذی القربی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند

سوره اسرا، آیه 26

وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذيراً

1. در امالی شیخ صدوق صفحه 141 حدیث 3 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 521 حدیث 3 آمده است:

حدثنا محمدبن إبراهيم بن إسحاقe، قال: حدثنا عبدالعزيزبن يحيى البصري، قال: حدثنا محمدبن زكريا، قال: حدثنا أحمدبن محمدبن يزيد، قال: حدثني أبونعيم، قال: حدثني حاجب عبيدالله بن زياد، عن علي بن الحسين(علیهما السلام) أنه قال لرجل من أهل الشام: أما قرأت «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»؟ قال: بلى. قال: فنحن أولئك.

شیخ صدوق با سند خود از ابونعیم روایت می کند که در دربار عبیدالله بن زیاد (به مرد شامی که اهل بیت(علیهم السلام) را نمی شناخت توهین می کرد، فرمودند) آیا تو آیه (ای پیامبر(صلی الله علیه و آله) حق نزدیکانت را بپرداز را (می دانی) او گفت: آری. حضرت فرمودند: ما (اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همان ذی القربی هستیم.

2. در تفسیر طبری مجلد 15 صفحه 53، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 522 حدیث 4 و تفسیر نورالثقلین آمده است:

و من طريق المخالفين: ما رواه الثعلبي، عن السدي، عن ابن الديلمي، قال: قال علي بن الحسين(علیهما السلام) لرجل من أهل الشام: أقرأت القرآن؟ قال: نعم، قال: فما قرأت في بني إسرائيل «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»؟ قال: و إنكم القرابة التي أمر الله تعالى أن يؤتى حقه؟ قال: نعم.از طریق مخالفین ثعلبی با سند خودش از ابن دیلمی روایت کرده است که گفت: امام سجاد(علیه السلام) به مردی از اهالی شام فرمودند: آیا قرآن خوانده ای؟ مرد شامی گفت: آری.

ص: 325

حضرت فرمودند: پس چرا این آیه را در سوره ی بنی اسرائیل (اسراء) نخوانده ای؟ مرد شامی جواب داد. آیا شما همان خویشاوندانی هستید که خداوند فرمان داده است که حق ایشان پرداخته شود؟ حضرت فرمودند: بلی (ما همان ذی القربی هستیم.)

ص: 326

214. قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «ولى دم» سيدالشهدا(علیه السلام) است

اشاره

سوره اسراء آيه 33

وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُورا

و هر كس مظلوم كشته شود، پس براى ولى او (ولى دم او) تسلط و اختيار قرار داديم (تا ظلم را قصاص كند). پس نبايد در قتل زياده روى كند كه همانا او منصور است و يارى مى شود.

تنزیل آیه

آیه تنزیلش درباره ی یک مسئله ی حقوقی است در باب قتل که خداوند به صاحب دم تسلط می بخشد زیرا:

همه ی دانشمندان و همه ی متفکرین می گویند: هر انسانی به عنوان یکی از مخلوقات با ارزش خداوند دارای حقوقی است و در این جهان دارای سه حق است: اول حق حیات دوم حق کرامت انسانی سوم حق آزادی (در محدوده ی قوانین الهی)

متفکرین برای انسان و برای حق حیات او ارزش ویژه ای قائلند و همچنین برای هر موجود زنده می گویند: حیاتش قابل احترام است و نباید او را از بین برد مخصوصاً حیات انسان ها که از بااهمیت ترین و با استعدادترین موجودات عالم در ارتباط با اثر گذاشتن با هستی هستند. انسان را سمبل موجودات می دانند و ما اگر کمی درباره ی عقل بشر، علم بشر، وجدان بشر، تفکرات بشر، احساسات و اراده ی او، کمال گرایی او و عشق و ... و سازنده ی او بیاندیشیم به این اهمیت پی می بریم که انسان چه موجود باارزشی است و خداوند در خلقت او چه عظمت، شکوه و جلالی قرار داده است. اما متأسفانه زیاد بودن تعداد انسان ها که امروز سال1442 ه.ق و 1398 ه. شو2020 م است در جهان بیش از شش میلیارد جمعیت وجود دارد و انسان ها این جمعیت را همیشه

ص: 327

جلوی چشمانشان می بینند لذا به این نکته کمتر می اندیشند که این موجود چه قدر باارزش است و چه قدر اهمیت دارد و در جهان امروز نیز اگر در مورد او تحقیقاتی صورت می گیرد این تحقیقات خشک و مادی است لذا با این دید نمی توانند با واقعیت ها و شناخت عظمت و ارزش واقعی او پی ببرند. چون به انسان با دیده ی مادی صرف نگریسته می شود. حیات او را به خطر انداخته اند لذا نرون دیکتاتور معروف می گوید: ای کاش همه ی انسان ها یک گردن داشتند و من می توانستم با یک شمشیر گردن او را بزنم. نیچه متفکر اروپایی می گوید(1): آن چیزی خوب است که مرا ارضا کند باید اخلاق و شفقت و مهربانی را از بین برد و باید اقویا را بر ضعفا غلبه داد باید زیردستان را وسیله ی راحتی و آسایش اغنیا قرار داد اصلاً چرا انبیا از اخلاق سخن گفته اند و مردم را وادار به محبت کردند. اگر عواطف انسانی تحریک نمی شد و به زیردستان کمک نمی کردند همه ی آن ها از بین می رفتند و بقیه راحت می شدند.

ماکیاولی بنیان گذار مکتب ماکیاولیسم می گوید: باید به وسیله ی زر و زور بر همه مسلط شد و هر انسانی که زورمندتر است و با هر پلتیک (کلک و حقه) که می تواند بهتر دیگران را زیر نفوذ خود آورد، او سعادتمندتر است.(2)

چنگیزخان مغول و فرمانده های زیردست او در بعضی از شهرها مثل نیشابور دستور می دادند که این شهرها را با خاک یکسان کنید و هر موجود زنده مثل سگ و گربه و ... را بکشند.

فرد کثیفی مثل حجاج بن یوسف ثقفی هرگاه می خواست غذا بخورد دستور می داد سفره ی چرمی بزرگی می انداختند و دو نفر از محبین حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و یا سادات را می آوردند و مقابل چشمان او سر می بریدند و او مشغول غذا خوردن می شد و از این جنایت لذت می برد.

منصور دوانقی خلیفه ی کثیف عباسی شیعیان و سادات را بدون هیچ جرمی گردن می زد و یا دستور می داد زنده زنده آن ها را در قصر و عمارة الحمراء در وسط دیوارها قرار دهند و بر رویآن ها مصالح بریزند تا بمیرند این ها ارزش یک انسان را نمی دانند که چه موجود باارزشی است. (که این گونه دستور به نابودی انسانی می دادند.)

ص: 328


1- . کتاب سیر حکمت در اروپا ج 3
2- . کتاب خداوندان اندیشه ی سیاسی ج2 صفحات 498-465

در اسلام حیات رحمت الهی است

پدیده ی حیات در نزد همه ی اندیشمندان و متفکرین واقعی و همه ی انسان هایی که دارای شعور و روان نرمال و پاک هستند محترم است و حیات را مطلوب مطلق می داند و شدیداً از این حق مطلوب الهی دفاع می کند و هرگز حیات خود را به جز برای آن مطلق کل که خداوند است فدا نمی کنند و همه ی انسان ها شدیدترین مبارزه و مقاومت را در دفع عوامل آسیب و مختل حیات راه می اندازند. اسلام حیات را رحمت الهی می داند. در سوره ی روم آیه 50 خداوند می فرمایند:

«فَانْظُرْ إِلى آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» به آثار رحمت خداوند با دید عمیق (و علمی و عقلی) بنگرید که چگونه زمین را پس از مرگ و پژمردگیش زنده و احیا می کند (پس همه ی حیات ها رحمت الهی است) و همه ی حیات ها ارزش زیادی دارند.

در اسلام، انسان حق خودکشی ندارد

همان طور که گفتیم حیات یکی از عالی ترین رحمت های خداوند است و هیچ کس حق ندارد کس دیگری را از این حق محروم کند؛ حتی کسی حق ندارد خودکشی کند که خودکشی نیز کشتن یک نفر است و حیات خود را به مخاطره اندازد. خداوند در سوره ی نساء آیه 29 می فرمایند «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحيماً» «و نکشید خودتان را و خداوند برای شما مهربان و دارای رحمت است.»

در وسائل الشیعه ج 29 صفحه 24 حدیث 2 آمده است که حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ مُتَعَمِّداً فَهُوَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِداً فِيهَا قال الله عزوجل «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحيماً» هر کس خودش را عمداً بکشد برای اوست آتش جهنم که خداوند فرموده است «مکشید خودتان را که خداوند بر شما مهربان و دارای رحمت است.»

همچنین در همان سند حدیث 3 آمده است: إِنَ الْمُؤْمِنَ يُبْتَلَى بِكُلِ بَلِيَّةٍ وَ يَمُوتُ بِكُلِّ مِيتَةٍ إِلَّا أَنَّهُ لَا يَقْتُلُ نَفْسَهُ. مؤمن به هر بلایی مبتلا می شود و با هرنوع مرگی می میرد ولی هرگز خودکشی نمی کند. در اسلام کشتن خود و کشتن دیگری رد شده است.

ص: 329

حق حیات آن قدر مهم است که سقط جنین در اسلام جرم است

اولاً حیات، رحمت خداوند است.

ثانیاً هیچ کس حق ندارد کسی را از این حق محروم کند.

ثالثاً انسان حق خودکشی هم ندارد.

رابعاً انسان حق ندارد نطفه ی منعقد شده را از بین ببرد و یا جنینی که در رحم مادر است سقط کند که اگر کند مجرم است.

در کتاب وسائل الشیعه مجلد 19 ابواب القصاص صفحه 15 آمده است:

قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) الْمَرْأَةُ تَخَافُ الْحَبَلَ وَ تَشْرَبُ الدَّوَاءَ فَتُلْقِي مَا فِي بَطْنِهَا. فَقَالَ: لَا. فَقُلْتُ: إِنَّمَا هِيَ نُطْفَةٌ. فَقَالَ(علیه السلام): إِنَّ أَوَّلَ مَا يُخْلَقُ النُّطْفَةُ

اسحاق بن عمار می گوید (به حضرت ابی الحسن) موسی بن جعفر(علیهما السلام) عرض کردم زنی از ترس باردارشدن دارویی می نوشد تا آنچه در شکم دارد سقط کند. (آیا این صحیح است؟) حضرت فرمودند: نه (صحیح نیست نباید بکند) عرض کرد: (چیزی که سقط می کند) هنوز در حالت نطفه است. (آیا جایز است بیاندازد؟) حضرت فرمودند: جایز نیست زیرا آغاز و ابتدای خلقت انسان از نطفه است و از آن شروع می شود.

در وسائل الشیعه مجلد 1 باب 19 ابواب دیات الاعضاء از حضرت امیرالمؤمنین آمده است:

1. اگر کسی نطفه را سقط کند (جزای دنیاییش و) دیه ی آن بیست دینار است.

2. اگر کسی علقه را سقط کند (جزای دنیاییش و) دیه ی آن چهل دینار است.

3. اگر کسی مضغه را سقط کند (جزای دنیاییش و) دیه ی آن شصت دینار است.

4. اگر کسی جنینی که دارای استخوان است سقط کند (جزای دنیاییش و) دیه ی آن هشتاد دینار است.

5. اگر کسی جنینی که گوشت و استخوان آن روییده است، سقط کند (جزای دنیاییش و) دیه ی آن صد دینار است.

6. اگر کسی جنینی را که روح در آن دمیده شده است سقط کند (جزای دنیاییش و) دیه ی آن دیه ی یک انسان کامل، هزار دینار است.

البته این جریمه ی دنیایی اوست و جریمه ی اخروی آن جداگانه است که قتل نفس است که در سوره ی تکویر آیات 8 و 9 می خوانیم:

ص: 330

وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ * بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ

و هنگامی که از شما درباره ی کودکانی که کشته اید سؤال می شود که شما به چه گناهی آن ها را کشته اید.

و خداوند در سوره اسراء آیه 31 می فرمایند:

وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُم

فرزندان خود را از ترس بینوایی ( و تهی دستی) نکشید ما هم به شما و هم به آن ها روزی می دهیم.(1)

سقط جنین در اروپا و آمریکا

متأسفانه امروزه در اروپا و آمریکا برای حیات انسان ها هیچ ارزشی قائل نیستند و در هر سال تعداد سقط جنین های انجام شده بیشتر از تعداد متولدین است. غرب شعار حقوق بشر می دهد اما برای حقوق انسان ها ارزش قائل نیست.

در روزنامه ی اطلاعات سال 1342 شماره ی 1171 آمده است:

در فرانسه هر سال 1200000 کودک سقط می شوند و در بسیاری از موارد سقط جنین بیشتر از نوزادانی است که متولد می شوند. مثلاً در پاریس در هر سال 95000 کودک متولد می شوند و 150000 کودک سقط می شوند.

در آمریکا در هر سال 1500000 کودک به طور غیرقانونی سقط می گردد که در هر سال 5000 مادر نیز جان خود را از دست می دهند.

اسلام اولاً: حیات هر انسانی را یکی از بهترین رحمت های الهی می داند.

ثانیاً: هیچ کس حق ندارد کس دیگری را از این حقی که خداوند به او مرحمت کرده محروم کند.

ثالثاً: حتی انسان حق ندارد خودش را از این رحمتی که به او داده شده است، محروم کرده و خودکشی کند.

رابعاً: هیچ کس حق ندارد نطفه ی منعقد شده ای را سقط کند.

ص: 331


1- . برای تحقیقات بیشتر به سخنرانی استاد محمدتقی جعفری در سمینار حقوق بشر مراجعه کنید. (این جانب در آن سمینار به این سخنرانی گوش فرا دادم و حضور داشتم.)

خامساً: اگر کسی یک نفر را بکشد مثل این است که همه ی انسان ها را کشته است مثل این که جهانی را نابود کرده است که خداوند در قرآن سوره مائده آیه 32 می فرمایند:

«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً»

هرکس نفس (محترمه ای) را بدون عنوان قصاص یا فساد روی زمین بکشد مانند این است که همه ی انسان ها را کشته است...

در سوره ی نساء آیه 93 آمده است:

«وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها»

و کسی که مؤمنی را عملاً بکشد پاداش او عذاب همیشگی جهنم است.

و در کتاب امالی شیخ طوسی آمده است:

نزول الدنیا ایسر علی الله من قتل المؤمن

برهم خوردن کل عالم و دنیا در نزد خداوند ساده تر است از این که یک مؤمنی به قتل برسد.

اَوّلُ ما یُقضی یومَ القیامةِ الدّماءُ

اولین پرونده ای که در روز قیامت به جریان می افتد پرونده قتل و خونریزی است.

ارزش خون حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) از کل عالم بیشتر است.

1. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: در شب معراج به عالم بالا رفتم از آسمان اول گذشتم وارد آسمان دوم شدم از آسمان دوم گذشتم و وارد آسمان سوم شدم از آسمان سوم گذشتم وارد آسمان چهارم شدم از آسمان چهارم گذشتم وارد آسمان پنجم شدم از آسمان پنجم گذشتم وارد آسمان ششم شدم و از آسمان ششم گذشتم وارد آسمان هفتم شدم ... از لوح گذشتم وارد عالم قلم شدم و از قلم گذشتم وارد کرسی شدم از هفتاد هزار قائمه ی عرش گذشتم ... سرانجام به منتهی المطالب و المقاصد رسیدم دیدم با خطی از نور نوشته شده است:

إن الحسین(علیه السلام) مصباح الهدی و سفینة النجاة

2. عالم بزرگ سنی ترمذی و ابن ماجه و حاکم نیشابوری و بخاری و امام احمد حنبل و ابن اثیر و ... همه نوشته اند:

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) حسین(علیه السلام) منی و أنا من حسین(علیه السلام) أحب الله من أحب الحسینا(علیه السلام)

ص: 332

3. همه گفته و نوشته اند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با عده ای به میهمانی می رفتند. در کوچه امام حسین(علیه السلام) را دیدند که با بچه هابازی می کردند و در سن صباوت بودند. آن حضرت امام حسین(علیه السلام) را گرفتند یک دست پشت سر و یک دست زیر ذقنشان گذاشتند و لبانشان را بر روی لب های حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) گذاشته و بوسیدند و فرمودند: حسین منی و أنا من حسین(علیه السلام) أحب الله من أحب الحسینا(علیه السلام).

سه جمله است: حسین(علیه السلام) منی حسین(علیه السلام) از من است یعنی از نفس من است روح بلند امام حسین(علیه السلام) منشعب از آن روح لطیف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است ... امام حسین(علیه السلام) روحش از روح رسول خدا(علیه السلام) منشعب شده است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از چه منشعب شده است؟! آنجا دیگر همه ی قلم ها شکسته می شود و همه ی بیان ها از کار می افتد زیرا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از نور عظمت الهی منشعب شده است. پس روشن می شود حقیقت حسینیه عین حقیقت محمدیه است و حقیقت محمدیه عین نقطه ی اول در بدو قوس نزول وجود و در منتهی سیر صعود است و آن وقت همه می توانند پی ببرند« اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ ...» اگر انسان این حقیقت را درک کند می فهمد آنچه در روز عاشورا بر آن بدن وارد شد بر بدن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شده است و آنچه بر شخص پیامبر وارد شده است بر نور عظمت خداوند وارد شده است و این مصیبت است که ثقلت فی السموات و الارض امام حسین(علیه السلام) ارکان الهدی است و شهادتش بر تمام عالم اثر گذاشت.

جمله ی دوم أنا من حسین(علیه السلام) باز می فرمایند: من از حسین(علیه السلام) هستم کسانی که اطلاعات در عقلیات دارند لا اقل توجه کنند که کلمه ی من، باز حاکی از این نیست که بگوییم این دست من است. این پای من است. این جسم من است ... آن «من» بازمی گردد به آن روح بلند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که آن هم از نور عظمت خداوند است.

جمله ی سوم می فرمایند: أحب الله من أحب الحسینا(علیه السلام) محب حسین(علیه السلام) محبوب خداوند است این چه غوغایی است که محب او منقلب شده به محبوب خداوند(1)

ص: 333


1- . به سخنرانی آیة الله العظمی وحید خراسانی در 24 ذی الحجة سال 1416 ه. ق مطابق با 24/2/76 مراجعه کنید.

امام حسین(علیه السلام) کیست؟

امام حسین(علیه السلام) کسی است که به زائر قبرش آن قدر بها داده شده است که وقتی امام حسین(علیه السلام) را زیارت کند، خداوند را در بالای عرش زیارت کرده است:

در مستدرک الوسائل مجلد 10 صفحه 250 به نقل از کامل الزیارات ابن قولویه آمده است:

عن الرضا(علیه السلام) قال: من زار الحسین(علیه السلام) بشط الفرات کان کمن زار الله فوق عرشه

در وسائل الشیعه مجلد 10 صفحه 333 آمده است:

اگر یکی از شما تمام عمرش را احرام ببندد، اما امام حسین(علیه السلام) را زیارت نکند، حقی از حقوق رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را ترک کرده است چرا که حق امام حسین(علیه السلام) فریضه ی الهی و بر هر مسلمانی واجب است لأن حق الحسین(علیه السلام) فریضة من الله تعالی واجبه علی کل مسلم

نتیجه

اگر عظمت و شکوه و جلال حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) را درک کنیم به حقیقت این احادیث پی می بریم.

«و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه ساطاناً فلا یسرف فی القتل» قال نزلت فی الحسین(علیه السلام) لو قتل اهل الارض به ما کان مسرفاً

1. حافظ قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 424 آورده است:

عن عبدالسلام بن سالم بن صالح الهروى قال: قلت لعلى الرضابن موسى الكاظم رضى الله عنه: يابن رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) ما تقول فى حديث روى عن جدك جعفر الصادق رضى الله عنه انه قال: اذا قام قائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قتل ذرارى قتله الحسين رضى الله عنه بفعال ابائهم. فقال: هو ذلك. قلت: فقواللّه عزّوجلّ «لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» ما معناه؟ فقال: صدق اللّه فى جميع اقواله لكن ذرارى قتله الحسين رضى الله عنه يرضون و يفتخرون بفعال ابائهم و من رضى شيئا كمن فعله و لو ان رجلاً قتل فى المشرق فرضى بقتله رجل فى المغرب لكان شريك القاتل، فقوله تعالى «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي القَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً» نزل فى الحسين والمهدى(علیهما السلام) و عن جابر الجعفى و سلام بن المستنير هما عن الباقر رضى الله عنه فى هذه الآية قال: ان الحسين(علیه السلام) فيقتل من رضى بقتله حتى يقال قد اسرف فى القتل.

اين آيه درباره حسين و مهدى(علیهما السلام) نازل شده است. عبدالسلام بن سالم بن صالح هروى مى گويد: به امام رضا(علیه السلام) گفتم: اى پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)چه مى فرماييد درباره اين حديث كه از جدّ شما امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل شده است كه حضرت فرمودند: زمانى كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 334

قيام كند فرزندان كسانى كه امام حسين(علیه السلام) را كشته اند مى كشد، به خاطر اينكه پدرانشان امام حسين(علیه السلام) را كشته اند. حضرت(علیه السلام) در جواب فرمودند: خداوند در قرآن مى فرمايد «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» گفتم: پس معناى آن چيست؟ حضرت فرمودند: مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن دسته از فرزندان قاتلان سيد الشهدا(علیه السلام) را كه به اعمال پدرانشان راضى هستند و به آن افتخار مى كنند، مى كشد. كسى كه به چيزى راضى شود، مثل اين است كه آن كار را انجام داده است. اگر شخصى در مشرق باشد و به قتل كسى كه در مغرب است راضى شود، او در قتل شريك است همان طور كه خداوند فرمود «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي القَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً» اين آيه درباره حسين(علیه السلام) و مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است. باز جابر جعفى و سلام بن مستنيراز امام محمّد باقر(علیه السلام) نقل كرده اند كه آن حضرت فرمودند: اين آيه درباره سيدالشهدا(علیه السلام) مى باشد.

در روايات ديگر آمده كه منظور در اين آيه مظلوم سيدالشهدا(علیه السلام) است و ظالم كسانى هستند كه آن حضرت را به قتل رساندند و «جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً» ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه امر مى كند و قاتلان سيدالشهدا(علیه السلام) رجعت مى كنند، آن گاه حضرت از آن ها انتقام مى گيرند.

2. در كتاب كامل الزيارات صفحه 63 آمده است:

علامه ی بزرگوار، ابوالقاسم جعفربن محمّدبن قولويه فى كامل الزيارات قال: حدثّنى محمّدبن الحسن بن احمد، عن محمّدبن الحسن الصفار،عن العباس بن معروفٍ، عن محمّدبن سنانٍ، عن رجلٍ قال: سألت اباعبداللّه(علیه السلام) عن قوله تعالى «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي القَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً» قال: ذلك قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) يخرج فیَقتُلُ بدم الحسين(علیه السلام) فلو قتل اهل الارض لم يكن مسرفاً و قوله: «فَلا يُسْرِفْ فِي القَتْلِ» لم يكنليصنع شيئاً يكون سَرفاً، ثم قال ابوعبداللّه(علیه السلام): يقتل واللّه ذَرارىَّ قتلة الحسين(علیه السلام) بفَعَالِ آبائها.

ابوالقاسم جعفربن محمّدبن قولويه در كتاب كامل الزيارات گويد: محمّدبن الحسن بن احمد، از محمّدبن حسن الصّفار، از عباس بن معروف، از محمّدبن سنان، از مردى برايم حديث آورد كه گفت: از حضرت امام ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) راجع به فرموده خداى تعالى «و هر آنكه مظلوم كشته شود پس البته كه ما براى ولى او حكومت و تسلط داديم بر [قاتل ]پس مبادا در كشتن اسراف كند كه او

ص: 335

منصور است» پرسيدم، فرمود: آن قائم آل (بيت)محمّد(صلی الله علیه و آله) است، خروج مى كند و به (انتقام) خون حسين(علیه السلام) (دشمنان را) مى كشد، پس چنانچه اهل زمين را به قتل رساند مسرف نخواهد بود، و اينكه فرموده «پس مباد در كشتن اسراف كند» يعنى، كارى انجام نمى دهد كه به سبب آن اسراف كرده باشد. سپس حضرت ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند ذرارى و نوادگان كشندگان حسين(علیه السلام) را به سبب كارهاى پدرانشان به قتل مى رساند.

3. در كتاب عيون اخبارالرّضا(علیه السلام) مجلد 1 صفحه 273 حدیث 5 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ زِيَادِبْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِالسَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي حَدِيثٍ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ(علیه السلام) قَتَلَ ذَرَارِيَّ قَتَلَةِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) بِفِعَالِ آبَائِهِمْ فَقَالَ(علیه السلام) هُوَ كَذَلِكَ فَقُلْتُ وَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» مَا مَعْنَاهُ قَالَ صَدَقَ اللَّهُ فِي جَمِيعِ أَقْوَالِهِ وَ لَكِنْ ذَرَارِيُّ قَتَلَةِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) يَرْضَوْنَ بِأَفْعَالِ آبَائِهِمْ وَ يَفْتَخِرُونَ بِهَا وَ مَنْ رَضِيَ شَيْئاً كَانَ كَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِيَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ فِي الْمَغْرِبِ لَكَانَ الرَّاضِي عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِيكَ الْقَاتِلِ وَ إِنَّمَا يَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ بِأَيِّ شَيْ ءٍ يَبْدَأُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْكُمْ إِذَا قَامَ قَالَ يَبْدَأُ بِبَنِي شَيْبَةَ فَيُقَاطِعُ أَيْدِيَهُمْ لِأَنَّهُمْ سُرَّاقُ بَيْتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

ابن بابويه گويد: احمدبن زيادبن جعفر همدانىE حديثمان داد، گفت: على بن ابراهيم بن هاشم ازپدرش، از عبدالسلام بن صالح هروى حديثمان داد كه گفت: به حضرت ابوالحسن على بن موسى الرضا(علیه السلام) عرض كردم: يابن رسول اللّه، چه مى فرماييد درباره حديثى كه از امام صادق(علیه السلام) روايت شده كه فرمود: هرگاه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام كند،ذرارى و نوادگان قاتلان امام حسين(علیه السلام) را به خاطر كارهاى پدرانشان به قتل خواهد رساند؟ فرمود: همين طور است. عرض كردم: پس قول خداى عزّوجلّ «و هيچ نفسى بار ديگرى را بر دوش نمى گيرد.» معنايش چيست؟ فرمود: خداوند در تمامى اقوالش راست گفته، ولى ذرارى كشندگان امام حسين(علیه السلام) به كرده پدرانشان راضى هستند و به آن جنايت ها افتخار مى كنند و هر كس به كارى راضى باشد، همچون كسى است كه آن را انجام داده است و چنانچه مردى در مشرق كشته شود و مرد ديگرى در مغرب به كشته شدن او راضى باشد، آن كه رضا داده، نزد خداى عزّوجلّ شريك قاتل خواهد بود. بنابر اين، تنها به اين جهت وقتى حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج كند آن ها را

ص: 336

مى كشد كه از كردار پدرانشان راضى هستند. فرمود: از بنى شيبه آغاز مى نمايد، پس دست هايشان را قطع مى كند چون آن ها دزدان بيت اللّه عزوجل هستند.

4. در كتاب کافی مجلد 8 (روضه) صفحه 255 حدیث 364 آمده است:

عَنْهُ عَنْ صَالِحٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ» قَالَ نَزَلَتْ فِي الْحُسَيْنِ(علیه السلام) لَوْ قُتِلَ أَهْلُ الْأَرْضِ بِهِ مَا كَانَ سَرَفاً.

محمّدبن يعقوب روايت آورده از على بن محمّدبن صالح، از حجّال، از بعض اصحابش، از حضرت ابى عبداللّه صادق(علیه السلام) كه راوى گويد: از آن حضرت راجع به قول خداى عزوجل «و هر آنكه مظلوم كشته شود، پس البته كه ما براى ولى او حكومت و تسلط داديم، پس مباد در كشتن اسراف كند.» پرسيدم، فرمود: درباره امام حسين(علیه السلام) نازل شد، اگر (حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به خاطر آن حضرت همه اهل زمين را بكشد اسرافكار نخواهد بود.

5. در تفسير قمى مجلد 2 صفحه 19 آمده است:

و قال علي بن إبراهيم في قوله «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً» أي سلطانا على القاتل «فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً» يعني ينصر ولد المقتول على القاتل.

و على بن ابراهيم از از حضرت ابوجعفر باقر(علیه السلام) آورده كه درباره قول خداى عزّوجلّ «و هر آنكه مظلوم كشته شود، البته ما براى ولى او حكومت و تسلط داديم» یاتسلط دادیم بر قاتل«پس مباد در كشتن اسراف كند كه او منصور است.» فرمودند: فرزند مقتول را در برابر قاتل یاری می کند.

6. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 290 حدیث 67 آمده است:

عن سلام بن المستنير عن أبي جعفر(علیه السلام) في قوله «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً * فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً» قال: هو الحسين بن علي(علیهما السلام) قتل مظلوما و نحن أولياؤه و القائم منا إذا قام منا طلب بثار الحسين(علیه السلام)، فيقتل حتى يقال قد أسرف في القتل و قال: [المسى] المقتول الحسين(علیه السلام) و وليه القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و الإسراف في القتل أن يقتل غير قاتله «إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً» فإنه لا يذهب من الدنيا حتى ينتصر برجل من آل رسول الله(صلی الله علیه و آله) يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما.

ص: 337

عياشى به سند خود از سلام بن المستنير، از حضرت امام ابوجعفر باقر(علیهما السلام) روايت كرده كه درباره ی فرموده خداوند «و هر آن كه مظلوم كشته شود پس البته كه ما براى ولى او حكومت و تسلط داديم (بر قاتل) پس مباد در كشتن اسراف كند كه او منصور است.» فرمود: او حضرت حسين بن على(علیهما السلام) است كه مظلوم كشته شد و ماييم اولياى او و چون قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما به پاخيزد خون امام حسين(علیه السلام) را مطالبه مى نمايد؛ پس آن قدر مى كشد تا اينكه گفته مى شود در كشتن اسراف كرده فرمود: آن كه مقتول ناميده مى شود حسين(علیه السلام) است و ولى او حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، و اسراف در قتل آن است كه غير قاتلش را بكشد، «كه او منصور و مؤيّد است» كه همانا دنيا به پايان نرسد تا اينكه مردى از آل رسول (رسول خدا(صلی الله علیه و آله) يارى بگيرد كه زمين را از قسط و عدل آكنده سازد، همچنان كه از جور و ظلم پر شده است.

7. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه290 حدیث 65 آمده است:

عن جابر عن أبي جعفر(علیه السلام) قال نزلت هذه الآية في الحسين(علیه السلام) «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ» قاتل الحسين(علیه السلام) «إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً» قال الحسين(علیه السلام).

و از اوست كه به سند خود از جابر، از حضرت باقر(علیه السلام) آورده كه فرموده: اين آيه درباره حسين(علیه السلام) نازل گشت «و هر آنكه مظلوم كشته شود، پس البته كه ما براىولىّ او حكومت و تسلط داديم (بر قاتل) پس مباد در كشتن اسراف كند.» قاتل امام حسين(علیه السلام) كه منصور است فرموده (يعنى) امام حسين(علیه السلام) منصور است.

8. در كتاب تفسير عياشى مجلد2 صفحه 291 حدیث 69 آمده است:

عن حمران عن أبي جعفر(علیه السلام) قال قلت له: يا ابن رسول الله(صلی الله علیه و آله) زعم ولد الحسن(علیه السلام) أن القائم منهم و أنهم أصحاب الأمر و يزعم ولد ابن الحنفية مثل ذلك، فقال: رحم الله عمي الحسن(علیه السلام) لقد غمد الحسن(علیه السلام) أربعين ألف سيف حين أصيب أميرالمؤمنين(علیه السلام) و أسلمها إلى معاوية و محمدبن علي سبعين ألف سيف قاتله، لو خطر عليهم خطر ما خرجوا منها حتى يموتوا جميعا، و خرج الحسين(علیه السلام) فعرض نفسه على الله في سبعين رجلا من أحق بدمه منا نحن و الله أصحاب الأمر و فينا القائم و منا السفاح و المنصور و قد قال الله «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً» نحن أولياء الحسين بن علي(علیه السلام) و على دينه

ص: 338

و از اوست كه به سند خود از حمران، از حضرت باقر(علیه السلام) آورده كه حمران گويد: به آن حضرت(علیه السلام) عرضه داشتم: اى زاده رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرزندان امام حسن(علیه السلام) چنين پنداشته اند كه قائم از ايشان است و صاحبان اين امر آنهايند، فرزندان (پسر) حنفيه نيز همين طور مى پندارند؟ فرمود: خداوند بر عمويم امام حسن(علیه السلام) رحمت آورد، همانا امام حسن(علیه السلام) تا هنگامى كه حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) ضربت خورد، چهل شمشير را در نيام كرد و آن را به معاويه تسليم نمود و محمّدبن على (منظور خود آن حضرت است) هفتاد هزار شمشير را به نيام برد كه چنانچه خطرى بر ايشان وارد مى شد تا پاى مرگ پايدارى مى كردند و امام حسين(علیه السلام) با هفتاد مرد خروج نمود و خود را بر خداوند عرضه داشت، چه كسى به خونخواهى او شايسته تر از ماست، به خدا سوگند صاحبان امر ماييم و در ميان ما دست قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سفاح و منصور از ما هستند. (ظاهراً مقصود از سفاح در اين گونه روايات اميرالمؤمنين(علیه السلام) است و مقصود از منصور، امام حسين(علیه السلام) است و اين مربوط به رجعت مى باشد.) و همانا خداوند فرمود«و هر آن كه مظلوم كشته شود، پس البته كه ما براى ولى او حكومت و تسلط داديم.» ماييم اولياى حسين بن على(علیهما السلام) و اولياى دين او.9. در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 274 و حلية الابرار صفحه 678 آمده است:

كَمَا رَوَى الرِّجَالُ الثِّقَاتُ بِإِسْنَادِهِمْ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ» قَالَ نَزَلَتْ فِي الْحُسَيْنِ(علیه السلام) لَوْ قَتَلَ وَلِيُّهُ أَهْلَ الْأَرْضِ بِهِ مَا كَانَ مُسْرِفاً وَ وَلِيُّهُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

بعضى از ثقات به سند خود روايت كرده (مردان مورد وثوق به سندهاى خود روايت كرده اند) از بعضى اصحابمان، از حضرت صادق(علیه السلام) كه راوى گويد: از آن جناب راجع به فرموده خداى عزوجل «و هر آنكه مظلوم كشته شود، پس البته ما براى ولى او حكومت و تسلط داديم (بر قاتل) پس مباد در كشتن اسراف كند كه او منصور است.» پرسيدم، فرمود: درباره امام حسين(علیه السلام) نازل گشت، اگر ولى او همه اهل زمين را (به خاطر او) بكشد، مسرف نخواهد بود و ولى او حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 339

215. در قيامت ما را با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى خوانند

سوره اسراء آيه 71

يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ

روزى كه همه انسان ها را به امامشان مى خوانند.

«يوم» به قسمتى از زمان گفته مى شود كه امكان دارد يك ثانيه باشد يا ممكن است به اندازه يك هزار سال يا پنجاه هزار سال از اين روزهايى باشد كه ما مى شماريم. به هر حال، «يوم» اشاره به قيامت است.

در «كُلَّ أُناسٍ» كلمه كل همه انسان ها را شامل مى شود، مخصوصاً، كلمه اناس از ريشه انس است. انس اسم نوع است و به هر كسى كه انسان گفته شود اطلاق مى گردد.«امامهم» امام يعنى پيشوا و رهبر، كسى كه جلودار است و ديگران به دنبال او حركت مى كنند.

حال با اين مقدمه، به بحث درباره اين آيه مى پردازيم:

1. حافظ عبدالرحمن جلال الدين سيوطى در مجلد 5 صفحه 317 كتاب الدّر المنثور فى التفسير المأثور مى گويد:

و اخرج ابن مردويه عن على رضى الله عنه قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» قال يدَّعى كل قوم بامام زمانهم و كتاب ربهم و سنة نبيهم.

همه اقوام را به امام زمانشان و كتاب پروردگارشان و سنت پيغمبرشان مى خوانند.

اين جا كه حافظ عبدالرحمن سيوطى از اميرالمؤمنين(علیه السلام) ايشان از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل مى كنند «به امام زمانشان»، مى رساند كه هر كس در هر زمانى يك امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مخصوص دارد كه زنده است. طبق اين حديث و آن آيه درهر زمانى بايد يك امام زنده باشد كه مردم از او پيروى كنند. مردم او را رهبر قرار بدهند. در ميان تمام اديان و همچنين در ميان تمام مذاهب، تنها فرقه اى كه

ص: 340

اعتقاد به امام زمان زنده دارد شيعه اثنى عشريه است. نه مسيحى، نه يهودى، نه زرتشتى، نه شافعى، نه مالكى، نه حنفى و نه حنبلى، هيچ كدام، امام زمان زنده معرفى نمى كنند.

همان طورى كه از آيه مشخص مى شود كلمه «اُناس» جمع است و كلمه «امام زمانهم» نيز جمع مى باشد. يعنى، در هر عصر و زمانى يك امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد كه در قيامت هر كس را به آن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حىّ و حاضر و زنده مى خوانند و هر كس به دنبال آن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به راه مى افتد؛ همان طور كه سيوطى مى گويد و در سؤالات نكير و منكر نيز محفوظ است. نكير و منكر در قبر از انسان سؤال مى كنند: مَن ربّك؟ مَن نبيّك؟ و مَن اِمامك؟ كه هر كس بايد پاسخ بدهد امامش در دنيا كه بوده است.

2. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 302 حدیث 114 و تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 23 آمده است:

عن الفضيل قال سألت أباجعفر(علیه السلام) عن قول الله «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» قال: يجي ء رسول الله(صلی الله علیه و آله) في قومه و علي في قومه و الحسن(علیه السلام) في قومه و الحسين(علیه السلام) في قومه و كل من مات بين ظهراني إمام جاء معه.

از فضيل روايت شده كه گفت: از حضرت باقر(علیه السلام) معناى آيه «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» را پرسيدم، فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در آن روز با قوم خود و على(علیه السلام) با قوم خود و حسن بن على(علیهما السلام) با قوم خود و حسين بن على(علیهما السلام) با قوم خود مى آيند و هر كسى كه در عصر هر امامى از دنيا رفته باشد، آن روز با آن امام محشور مى شود. و ما نيز با امام زمانمان قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محشور مى شويم (إن شاء اللّه).

3. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 313 حديث 1 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» قَالَ الْمُسْلِمُونَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَ لَسْتَ إِمَامَ النَّاسِ كُلِّهِمْ أَجْمَعِينَ قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ لَكِنْ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدِي أَئِمَّةٌ عَلَى النَّاسِ مِنَ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي(علیهم السلام) يَقُومُونَ فِي النَّاسِ فَيُكَذَّبُونَ وَ يَظْلِمُهُمْ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ الضَّلَالِ وَ أَشْيَاعُهُمْ فَمَنْ وَالاهُمْ وَ اتَّبَعَهُمْ وَ صَدَّقَهُمْ فَهُوَ مِنِّي وَ مَعِي وَ سَيَلْقَانِي أَلَا وَ مَنْ ظَلَمَهُمْ وَ كَذَّبَهُمْ فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَا مَعِي وَ أَنَا مِنْهُ بَرِي ءٌ.

ص: 341

امام باقر(علیه السلام) فرمود: چون آيه «روزى كه هر دسته از مردم را به امامشان خوانيم» نازل شد، مسلمين عرض كردند: اى فرستاده خدا، مگر شما امام همه مردم نيستيد؟ پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: من از جانب خدا به سوى همه مردم فرستاده شده ام، ولى بعد از من امامانى از خاندانم بر مردم منصوب شوند، ايشان در ميان مردم قيام كنند و مردم آن ها را تكذيب كنند و امامان كفر و گمراهى و پيروانشان برايشان ستم كنند. هر كه آن ها را دوست داشته باشد و از آن ها پيروى كند و تصديقشان نمايد از من است و با من است و مرا ملاقات خواهد كرد و آگاه باشيد كسى كه به ايشان ستم كند و تكذيبشان نمايد از من نيست و با من نيست و من از او بيزارم.

4. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 189حديث 17 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِالْأَعْلَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ السَّمْعُ وَ الطَّاعَةُ أَبْوَابُ الْخَيْرِ السَّامِعُ الْمُطِيعُ لَا حُجَّةَ عَلَيْهِ وَ السَّامِعُ الْعَاصِي لَا حُجَّةَ لَهُ وَ إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ تَمَّتْ حُجَّتُهُ وَ احْتِجَاجُهُ يَوْمَ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ قَالَ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»

عبدالاعلى گويد: شنيدم امام صادق(علیه السلام) مى فرمود: شنيدن و اطاعت نمودن از درهاى خير است، بركسى كه بشنود و فرمان برد حجتى نيست، و آن كه بشنود و نافرمانى كند حجت و عذرى ندارد و امام مسلمين روزى كه خداى عزّوجلّ را ملاقات كند حجت و احتجاجش تمام است (زيرا او امام به حق است و در تبليغ هم كوتاهى نكرده است)، سپس فرمود: خداى تبارك و تعالى مى فرمايد «روزى كه همه انسان ها را با امامشان مى خوانيم.» (يعنى روز قيامت گويند: شيعيان امام صادق(علیه السلام)، شيعيان ابوحنيفه! شيعيان مالك!)

5. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 371 حديث 2 آمده است:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ جُمْهُورٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» فَقَالَ يَا فُضَيْلُ اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَكَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَقُومَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ قَاعِداً فِي عَسْكَرِهِ لَا بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوَائِهِ قَالَ وَ قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ بِمَنْزِلَةِ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله).

ص: 342

فضيل بن يسار گويد: از امام صادق(علیه السلام) درباره قول خداى تعالى «روزى كه هر دسته از مردم را به امامشان مى خوانيم» پرسيدم، فرمود: اى فضيل، تو امامت را بشناس، زيرا هرگاه امامت را شناختى، تقدم يا تأخر اين امر زيانت ندهد. كسى كه امامش را بشناسد و پيش از قيام صاحب الامر(علیه السلام) بميرد، مانند كسى است كه در لشكر آن حضرت بوده است، نه، بلكه مانند كسى است كه زير پرچم آن حضرت نشسته باشد. در اين جا يكى از اصحابش گفت: مانند كسى است كه در ركاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شهيد شده باشد.

6. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 372 حديث 7 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عُمَرَبْنِ أَبَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ اعْرِفِ الْعَلَامَةَ فَإِذَا عَرَفْتَهُ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» فَمَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ كَانَ كَمَنْ كَانَ فِي فُسْطَاطِ الْمُنْتَظَرِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

عمربن ابان گويد: شنيدم امام صادق(علیه السلام) مى فرمود: علامت را بشناس (يعنى امامت را بشناس). چون او را شناختى، تقدم يا تاخر اين امر به تو زيانى نرساند، همانا خداوند عزوجل مى فرمايد «روزى كه هر دسته ازمردم را به امامشان (همراه امامشان) مى خوانيم.» پس هر كه امامش را بشناسد، مانند كسى است كه در خيمه امام منتظر باشد.

7. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 536 حديث 3 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» قَالَ إِمَامِهِمُ الَّذِي بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ وَ هُوَ قَائِمُ أَهْلِ زَمَانِه

عبداللّه بن سنان گويد به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم: مقصود از آيه «روزى كه هر دسته ازمردم را به امامشان خوانيم.» چيست؟ فرمود: مقصود امامى است كه در ميان آن ها است و او قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اهل زمان خود است. (یعنی امام زنده ای که بین آن هاست و آن امام زنده، زندگی می کنند.)

ص: 343

216. بدترین کوری ها آن کوری است که انسان فضایل ائمه(علیهم السلام)

216. بدترین کوری ها آن کوری است که انسان فضایل ائمه(علیهم السلام) و حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نبیند

سوره اسرا آیه 72

وَ مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبيلاً

در خصال شیخ صدوق مجلد2 صفحه 633 حدیث 10 باب 400 و در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 982 و تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 838 آمده است:

أَشَدُّ الْعَمَى مَنْ عَمِيَ عَنْ فَضْلِنَا وَ نَاصَبَنَا الْعَدَاوَةَ بِلَا ذَنْبٍ سَبَقَ إِلَيْهِ مِنَّا إِلَّا أَنَّا دَعَوْنَا إِلَى الْحَقِّ وَ دَعَاهُ مَنْ سِوَانَا إِلَى الْفِتْنَةِ وَ الدُّنْيَا فَأَتَاهُمَا وَ نَصَبَ الْبَرَاءَةَ مِنَّا وَ الْعَدَاوَةَ لَنَا

از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت شده است که آن حضرت فرمودند بدترین کوری در مورد کسی صادق است که فضایل ما را نادیده بگیرد و بدون هیچ سابقه ی گناهی از سوی ما با ما به دشمنی برخیزد جز این که ما او را به مسیر حق و هدایت دعوت کردیم و غیر ما آنان را به فتنه و گمراهی و دل بستن به دنیا دعوت کرده اند و با قبول نمودن مسیر فتنه و دلبستگی به دنیا به برائت و دشمنی با ما اهل بیت(علیهم السلام) برخاستند.

ص: 344

217. حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است

اشاره

سوره اسراء آيه 81

وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقا

و بگو حق آمد و باطل نابود شد كه باطل نابود شدنى است.

معنی حق

حق یعنی ثابت و باقی

در کتاب قاموس قرآن مجلد 2 صفحه 158 آمده است: حق: ثابت ضد باطل

راغب اصفهانی در مفردات اصل حق را به معنی مطابقت و موافقت می داند و در قاموس حق را ضد باطل و صدق و وجود ثابت ... معنی کرده است.

یکی از اسماء ذات اقدس الهی حق است چنان که در سوره ی انعام آیه 62 آمده است:

«ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ أَلا لَهُ الْحُكْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبين»

ذات اقدس الهی همیشه باقی است و غیر زوال است و باز امر خداوند نیز حق است و باطل در آن نیست یعنی همه ی آن ها مطابق واقع و در جای و موقع خویش است و هر چه که او بفرستد و هرچه که نزد او باشد حق است چون باقی است.

«ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»

هر چه در نزد شماست فانی است و هر چه در نزد اوست باقی است پس

اولاً: ذات اقدس الهی حق است و حق یکی از اسماء حسنی خداوند است.

ثانیاً: همه ی انبیای الهی حق هستند چون از جانب حق آمده اند.

ثالثاً: همه ی کتب آسمانی حق می باشند چون صادر شده از طرف حق هستند.

ص: 345

رابعاً: وجود اقدس نبی مکرم اسلام حضرت محمدبن عبدالله(صلی الله علیه و آله) حق است، چون از طرق حضرت حق است.

خامساً: وجود نازنین حضرت فاطمه زهرا و حضرت امیرالمؤمنین(علیهما السلام) و دو سبط آن دو بزرگوار یعنی امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) و نه امام از آن بزرگوار(علیهم السلام) همه حق هستند.

سادساً: وجود اقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است ...

2. ابن شهرآشوب ابوبکر شیرازی در نزول القرآن (در شأن حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) مجلد 2 صفحه 135، امام احمد حنبل در مسند ابویعلی در مسندش و خوارزمی در کتاب اربعین ابوبکر خطیب بغدادی در تاریخ بغدادی در تاریخ بغداد و محمدبن الصبان در فضائل و طبری در خصائص و در تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 442 حدیث 4 آمده است:

أَبُوبَكْرٍ الشِّيرَازِيُّ فِي نُزُولِ الْقُرْآنِ فِي شَأْنِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَنْ قَتَادَةَ عَنِ ابْنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ لِي جَابِرُبْنُ عَبْدِاللَّهِ دَخَلْنَا مَعَ النَّبِيِّ مَكَّةَ وَ فِي الْبَيْتِ وَ حَوْلَهُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ سِتُّونَ صَنَماً فَأَمَرَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ فَأُلْقِيَتْ كُلُّهَا لِوُجُوهِهَا وَ كَانَ عَلَى الْبَيْتِ صَنَمٌ طَوِيلٌ يُقَالُ لَهُ هُبَلُ فَنَظَرَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) إِلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ قَالَ لَهُ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) تَرْكَبُ عَلَيَّ أَوْ أَرْكَبُ عَلَيْكَ لِأُلْقِيَ هُبَلَ عَنْ ظَهْرِ الْكَعْبَةِ قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بَلْ تَرْكَبُنِي فَلَمَّا جَلَسَ عَلَى ظَهْرِي لَمْ أَسْتَطِعْ حَمْلَهُ لِثِقَلِ الرِّسَالَةِ قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بَلْ أَرْكَبُكَ فَضَحِكَ وَ نَزَلَ وَ طَأْطَأَ لِي ظَهْرَهُ وَ اسْتَوَيْتُ عَلَيْهِ فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ أَرَدْتُ أَنْ أُمْسِكَ السَّمَاءَ لَأَمْسَكْتُهَا بِيَدِي فَأَلْقَيْتُ هُبَلَ عَنْ ظَهْرِ الْكَعْبَةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقا»

جابر می گوید: با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد مکه شدیم در اطراف کعبه 360 بت نصب کرده بودند و بت بزرگ هبل را در سطح خانه ی خدا قرار داده بودند آن حضرت نظری به حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) انداختند و فرمودند: از شانه ی من بالا برو و بت هبل را سرنگون ساز و بیانداز. حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) با کمال ادب گفت: شما از شانه ی من بالاروید و وقتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بالارفتند، من تاب نیاوردم، به سبب سنگینی و عظمت رسالت. پس من بر کتف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بالا رفتم. به خدایی که دانه را شکافد و انسان را خلق فرماید، اگر می خواستم دستخود به آسمان برسانم می توانستم. هبل و بتان را انداختم، به طوری که دیوارها متزلزل گشت و آیه ی شریفه و قل جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل کان زهوقاً نازل شد.

ص: 346

3. در تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 213 به نقل از امالی شیخ الطائفه شیخ طوسی آمده است:

باسناده الى سليمان بن خالد قال: حدثنا على بن موسى عن أبيه عن جعفر بن محمد عن أبيه عن آبائه قال: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَوْمَ فَتْحِ مَكَّةَ وَ الْأَصْنَامُ حَوْلَ الْكَعْبَةِ وَ كَانَتْ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ سِتِّينَ صَنَماً، فَجَعَلَ يَطُفُّهَا بِمِخْصَرَةٍ(1) فِي يَدِهِ وَ يَقُولُ «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ، إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً» «جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ» (2)فَجَعَلَتْ تَكَبَّبُ لِوُجُوهِهَا.

سلیمان بن خالد نقل می کند حضرت علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) و او از پدرش امام موسی بن جعفر(علیهما السلام) و او از پدرش حضرت جعفربن محمد الصادق(علیهما السلام) و از پدرانشان که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز فتح مکه وارد مسجد الحرام شدند و 360 بت در اطراف کعبه آویخته شده بود و آن حضرت با مخضره یا عصای خود آن ها را می انداخت و می فرمودند «جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل کان زهوقاً»

4. در تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 212 به نقل از احتجاج شیخ طبرسی آورده است:

في كتاب الاحتجاج للطبرسي6 باسناده الى محمد بن على الباقر عليه السلام حديث طويل يذكر فيه خطبة الرسول صلى الله عليه و آله يوم الغدير و فيها: معاشر الناس لا تضلوا عنه و لا تنفروا منه، و لا تستنكفوا من ولايته، فهو الذي يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه.

آیه «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً» بر روی بازوی راست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

5. در کتاب الخرایج و الجرایح صفحه 247 حدیث 683 مجلس دوازدهم تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 213 حدیث 410 تفسیر اطیب البیان مجلد 7 صفحه 430 و تفسیر نمونه مجلد 12 صفحه 234 صافی آمده است:

عن حكيمة خبر طويل و فيه و لما ولد القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كان نظيفا مفروغا منه و على ذراعه الأيمن مكتوب «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً»6. در کتاب منتهی الآمال نوشته ی محدث قمی صفحه 285 مجلد 2 در بیان ولادت با سعادت حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است و در روایت دیگر چنان است که (حکیمه می گوید:) چون حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شد نوری از او ساطع گردید که به آفاق آسمان پهن شد و مرغان سفید دید که از آسمان به زیر می آمدند و بال های خود را بر سر و روی و بدن آن

ص: 347


1- . المخضرة چیزی مثل عصا است که به آن تکیه می زنند.
2- . سوره سباء آیه 49

حضرت می مالیدند و پرواز می کردند. سپس حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) مرا آواز داد که عمه فرزند مرا برگیر و به نزد من بیاور چون برگرفتم او را ختنه کرده و ناف بریده و پاک و پاکیزه یافتم و بر ذراع راستش (بر بازوی راستش) نوشته شده بود «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً» یعنی حق آمد و باطل مضمحل شده و محو گردید پی به درستی که باطل مضمحل شدنی است و ثبات و بقا ندارد پس حکیمه گفت که چون فرزند سعادتمند را به نزد آن حضرت بردم همین که نظرش بر پدرش افتاد سلام کرد. پس حضرت او را گرفت و زبان مبارک برد دو دیده اش مالید و در دهان و هر دو گوشش زبان گردانید و بر کف دست چپ او نشانید و دست بر سر او مالید و گفت: ای فرزند سخن بگو به قدرت الهی و صاحب الامر فرمودند:

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُون

7. در كتاب مجموعه كافى مجلد 8 صفحه 287 آمده است:

عَنْ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَة عن أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام)... وَ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ» قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(علیه السلام) ذَهَبَتْ دَوْلَةُ الْبَاطِلِ.

ابى حمزه نقل مى كند از امام محمّد باقر(علیه السلام) «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِل» بگو حق آمد و باطل نابود شد، حضرت فرمودند: هنگامى كه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند دولت باطل از ميان مى رود.

8. در روضة الکافی صفحه 287، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 313، الامام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن و السنة صفحه 240، حدیث 467 آمده است:بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ»(1) قَالَ هُوَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ»(2) قَالَ عِنْدَ خُرُوجِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ

ص: 348


1- . سوره ص آیات 86 و 87
2- .[2] سوره ص آیه 88

فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ»(1) قَالَ اخْتَلَفُوا كَمَا اخْتَلَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ فِي الْكِتَابِ وَ سَيَخْتَلِفُونَ فِي الْكِتَابِ الَّذِي مَعَ الْقَائِمِ الَّذِي يَأْتِيهِمْ بِهِ حَتَّى يُنْكِرَهُ نَاسٌ كَثِيرٌ فَيُقَدِّمَهُمْ فَيَضْرِبَ أَعْنَاقَهُمْ وَ أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ»(2) قَالَ لَوْ لَا مَا تَقَدَّمَ فِيهِمْ مِنَ اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ مَا أَبْقَى الْقَائِمُ مِنْهُمْ وَاحِداً وَ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ الَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ»(3) قَالَ بِخُرُوجِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ اللَّهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشْرِكِينَ»(4) قَالَ يَعْنُونَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ»(5) قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ذَهَبَتْ دَوْلَةُ الْبَاطِلِ

9. در بحارالانوار مجلد 24 صفحه 313، الامام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن و السنة صفحه 241 آمده است:

بيان علامه مجلسی: قوله تعالى «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ» (6) أي على القرآن أو على تبليغ الوحي. قوله تعالى «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ»(7) أي من المتصنعين بما لست من أهله على ما عرفتم من حالي فأنتحل النبوة و أتقول القرآن و على تفسيره فأقول في أميرالمؤمنين(علیه السلام) ما لم يوح إلي «إِنْ هُوَ»(8) أي القرآن و على ما فسره أميرالمؤمنين(علیه السلام) أو ما نزل من القرآن فيه صلوات الله عليه «إِلَّا ذِكْرٌ»(9) أي مذكر و موعظة «لِلْعالَمِينَ»(10) أي للثقلين «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ»(11) أي نبأ القرآن و هو ما فيه من الوعد و الوعيد أو صدقه أو نبأالرسول(صلی الله علیه و آله) و صدقه فيما أتى به و على تفسيره(علیه السلام) نبأ أميرالمؤمنين صلوات الله عليه و صدقه و علو شأنه أو نبأ القرآن و صدقه فيما أخبر به من فضله(علیه السلام) و جلالة شأنه «بَعْدَ حِينٍ»(12) أي بعد الموت أو يوم القيامة أو عند ظهور الإسلام و على تفسيره عند خروج القائم صلوات الله عليه.

ص: 349


1- .[3] سوره فصّلت آیه 45
2- .[4] سوره الشورى آیه 21
3- . سوره المعارج آیه 26
4- .[6] سوره الأنعام آیه 23
5- .[7] سوره الإسراء آیه 81
6- .[8] سوره ص آیه 86
7- .[9] همان
8- . سوره ص آیه 87
9- .[11] همان
10- .[12] همان
11- . سوره ص آیه 88
12- . همان

قوله تعالى «وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ»(1) قال البيضاوي القضاء السابق بتأجيل الجزاء أو العدة بأن الفصل يكون يوم القيامة «لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ»(2) بين الكافرين و المؤمنين أو المشركين و شركائهم.

قوله لو لا ما تقدم فيهم أي بأنه سيجزيهم يوم القيامة أو يولد منهم أولاد مؤمنون لقتلهم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) أجمعين و يحتمل أن يكون ما أبقى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بيانا لما تقدم فيهم أي لو لا أن قدر الله أن يكون قتلهم على يد القائم لأهلكهم الله و عذبهم قبل ذلك و لم يمهلهم و لكن لا يخلو من بعد قوله ع بخروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اعلم أن أكثر الآيات الواردة في القيامة الكبرى دالة بباطنها على الرجعة الصغرى و لما كان في زمن القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يرد بعض المشركين و المخالفين و المنافقين و يجازون ببعض أعمالهم فلذلك سمي بيوم الدين و قد يطلق اليوم على مقدار من الزمان و إن كانت أياما كثيرة و يحتمل أن يكون المراد يوم رجعتهم.

قوله ذهبت دولة الباطل فعلى تفسيره التعبير بصيغة الماضي للتأكيد وقوعه و بيان أنه لا ريب فيه فكأنه قد وقع

ص: 350


1- . سوره شوری آیه 21
2- . همان

218. اصحاب كهف، یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند

سوره كهف آيه 9

أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَبا

آيا پنداشته اى كه اصحاب كهف و اهل غار و رقيم در مقابل اين همه آيات ما، شگفت انگيز بوده اند؟

1. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 321 حدیث 5 و تفسیر صافی مجلد 1 ذیل همین آیه صفحه آمده است:

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: اصحاب کهف گروهی بودند که ناپدید شدند. لذا پادشاه آن دیار اسامی آنان را همراه اسم پدرانشان و همچنین قبیله ی آنان را در صحیفه ای از سرب نوشت و این مصداق فرموده ی خداوند است أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقيم (1)

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 31 حدیث 15، تفسیر صافی مجلد 1 آمده است:

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: اصحاب کهف و رقیم در زمان پادشاهی زورگو و سرکش زندگی می کردند که مردم زیر سلطه اش را به پرستش بت ها دعوت می کرد و هر کس دستور او را عمل نمی کرد او را می کشت و اصحاب کهف گروهی بودند که فقط خداوند را می پرستیدند و به پروردگار ایمان داشتند و پادشاه در ورودی و خروجی شهر مأمور گمارده بود که هر کس وارد شهر می شود یا از آن خارج می گردد باید بت ها را سجده نماید و این گروه اندک خداپرست به قصد صید از شهر خارج شدند و در مسیر به چوپانی برخوردند و او را به توحید و همراهی با خود دعوت نمودند. چوپان ابتدا دعوت آن ها را قبول نکرد اما سگی داشت که با آنگروه به راه افتاد و با آنان رفت. سپس حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: از میان چهارپایان وارد بهشت نمی گردند

ص: 351


1- . کهف غاری بود که آن ها به آن غار پناه بردند و رقیم نزدیک ترین روستا به این راه بود.

مگر سه حیوان و آن سه حیوان عبارتند از: الاغ بلعم باعورا و گرگ داستان یوسف و سگ اصحاب کهف.

سپس اصحاب کهف به بهانه ی صید از شهر خارج شدند تا از دین پادشاه و دستور او فرار کرده باشند. هنگام شب وارد غار شدند درحالی که سگ هنوز همراه آن ها بود پس به امر خداوند خواب بر آن ها غلبه کرد چنان که خداوند می فرمایند و آن قدر خوابیدند که خداوند پادشاه و اهل آن سرزمین را نابود کرد و مردم دیگری جایگزین آنان شدند. پس از مدتی اصحاب کهف از خواب بیدار شدند و از یکدیگر سؤال می کردند چه مقدار خوابیده اند؟ پس نگاهی به خورشید کردند که بالا آمده بود گفتند: شاید یک روز یا یک نصف روز خوابیده ایم. سپس به یکی از همراهانشان گفتند: تو این پول را بردار و به گونه ای وارد شهر شو که کسی تو را نشناسد و طعامی را خریداری کن و مواظب باش کسی تو را نشناسد که اگر مردم ما را بشناسند و مخفیگاه ما را پیدا کنند (به پادشاه خبر خواهند داد.) ما را به قتل خواهند رساند و یا ما را مجبور به پرستش آئین خویش خواهند کرد. آن مرد(1) وارد شهر شد درحالی که چهره ی شهر تغییر پیدا کرده بود و شهر برایش آشنا نبود و او مردم را نمی شناخت. زبان مردم را نمی شناخت و حتی مردم با او صحبت می کردند نمی فهمید و نمی توانست با آن ها صحبت نماید. سپس مردم به او گفتند تو کیستی و از کجا آمدی؟ پس او مردم را از سرگذشت خودش آگاه کرد (او را نزد پادشاه بردند)(2) و پادشاه همراه مردم به طرف غار به حرکت درآمدند تا به غار رسیدند (او وارد غارشد) و مردم بیرون منتظر بیرون آمدن آن ها بودند. پس عده ای گفتند ایشان سه نفر هستند و چهارمین آن ها سگ آن هاست. گروهی گفتند: آن ها پنج نفر هستند و سگ آن ها ششمین آن هاست و گروهی گفتند این ها شش نفر بودند و سگشان هفتمین بود. پس خداوند ایشان را از مردم محفوظ نگاه داشت به نحوی که کسی جرأت ورود به غار را نداشت و فقط شخصی که به شهر فرستاده شده بود وارد غار شد اونیز وقتی وارد غار شد دید دوستانش ناراحت هستند و چنین می پندارند که این گروهی که با

ص: 352


1- . مردی که برای خریدن طعام به شهر آمد ماکسی مالیام وزیر و داماد پادشاه ستمگر بود. نام پادشاه ظالم دقیانوس بوده است.
2- . البته پادشاه جدید پس از 313 سال که مسیحی بود، پادشاه شده بود و اصحاب کهف نیز به دین حضرت عیسی(علیه السلام) بودند.

دوستشان آمدند از یاران و مأموران دقیانوس (ظالم) هستند و آن ها مخفیگاه آنان را پیدا کردند. پس آن مرد گفت شما نمی دانید ما مدت زیادی در اینجا به خواب رفته ایم و آن ها به آیت و معجزه و حقانیت برای مردم تبدیل شده اند. لذا همه زار گریستند و از خداوند خواستند که باز به حالت اولیه برگردند و به خواب فرو روند. پس پادشاه گفت: سزاوار است که در اینجا مسجدی بنا کنیم و آن را زیارتگاه قرار دهیم. زیرا این ها مؤمنان راستین هستند. پس برای ایشان هر سال دو حرکت وجود دارد که شش ماه به سمت راست می خوابند و شش ماه به سمت چپ قرار می گیرند و سگ نیز درحالی که دستانش را به دهانه ی غار دراز کرده است(1) با ایشان می باشند.(2)

3. در اصول کافی مجلد 8 صفحه 395 حدیث 595 و ترجمه ی تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 258 آمده است:

از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده است که به مردی فرمودند: از نظر شما به چه کسی فتی (جوان) می گویند؟ چون اصحاب کهف همه جوان نبودند خداوند به خاطر صفت ایمان آنان را فتی نامیده است.

4. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 34 آمده است:

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: اصحاب کهف همگی از کهول و پیران بودند اما هرکس به خداوند ایمان بیاورد و تقوا پیشه کند او فتی و جوان است.

البته بد نیست این نکته را تذکر دهم که یکی از معانی «فتی» جوانمرد و با فتوت است.

5. در کافی مجلد 1 صفحه 448 حدیث 28 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه است:

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: همانا مثل ابوطالب همانند مثل اصحاب کهف است که ایمان خود را مخفی کردند و بقیه خیال می کردند که مشرک هستند. پس خداوند اجر و ثواب آنان را دو مرتبه عنایت فرموده است.به هر حال هفت نفر از اصحاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اصحاب کهف هستند که در رکاب آن حضرت مبارزه خواهند کرد.

ص: 353


1- N .[1] كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصيدM (سوره کهف آیه 18)
2- .[2] در قرآن سوره کهف آیه 21 آمده استN قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداM

6. در تفسير الدّر المنثور مجلد 4 صفحه 212 آمده است:

اخرج ابن مردويه عن ابن عباس قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) اصحاب الكهف اعوان المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

سيوطى مى گويد ابن مردويه نقل كرده ازابن عباس كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: اصحاب كهف ياران حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.

7. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 251 آمده است:

في روضة الواعظين للمفيد6 قال الصادق(علیه السلام): يخرج مع القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من ظهر الكعبة سبعة و عشرون رجلا، خمسة عشر من قوم موسى(علیه السلام)، الذين كانوا يهدون بالحق و به يعدلون و سبعة من أهل الكهف و يوشع بن نون و أبادجانة الأنصاري و مقداد و مالك الأشتر فيكونون بين يديه أنصارا و حكاما

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: قيام مى كند قائم (آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در پشت كعبه و 27 نفر از قوم موسى(علیه السلام) با او هستند كه به حق هدايت مى يابند و با آن باز مى گردند، و هفت نفر از اصحاب كهف هستند و يوشع بن نون و ابودجانة انصارى و مقدادبن الاسود و مالك اشتر نخعى رحمه الله با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و به عنوان ياران حضرت حكم مى نمايند.

3. ابن مغازلی الشافعی در مناقب علی بن ابی طالب صفحه 232 حدیث 280 نوشته است:

خبر داد ما را ابوطاهر محمد فرزند علی فرزند ربیع بغدادی...عبدالرزاق فرزند همام صنعانی که نقل نمود به ما معمر از ابان از انس بن مالک که گفت: فرشی از بهندف (دهی از دهات شام) برای پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) هدیه آورده شد. به من فرمود: ای انس این را بگستر. من آن را گستردم. سپس فرمود: آن ده نفر را بخواه تا بیایند. من آنان را خواستم. هنگامی که وارد شدند به آن ها فرمودند: روی فرش بنشینید. بعد حضرت علی(علیه السلام) را خواست و با او مدت دراز رازگویی کرد. سپس علی(علیه السلام) برگشته روی فرش نشست بعد فرمود: ای باد ما را بردار و ببر. باد ما را برداشته و فرش ما را حرکت می داد. بعد فرمود: می دانید کجا هستید؟ گفتیم نه. فرمود:این جا مکان یاران کهف و رقیم است. به پاخاسته و برادرانتان را سلام گویید. گفت یک یک به پاخاسته و بر آنان سلام گفتیم جواب نگفتند. بعد حضرت علی(علیه السلام) به پاخاسته و فرمود: سلام بر شما ای گروه راستگویان و شهدا. گفت: گفتند: درود و رحمت خدا و برکات او بر تو باد. گفت: گفتم: چه شده بر آنان و سبب چیست که جواب تو را دادند و جواب ما را ندادند؟حضرت علی(علیه السلام) به آنان فرمود: بر شما چه شده که جواب برادران مرا نمی دهید؟ گفتند ما گروه راستگویان و شهدا بعد از مرگ جز با پیامبر

ص: 354

یا وصی او با کسی سخن نمی گوییم. فرمودند: ای باد ما را بردار. ما را برداشته و حرکت می داد حرکت دادنی. بعد فرمود: ای باد ما را بگذار. آن ها را گذاشت. در آن هنگام ما در حره بودیم. گفت: علی(علیه السلام) فرمودند: بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) در رکعت آخر نماز می رسیم و ما راه را پیمودیم تا رسیدیم. در آن وقت پیامبر(صلی الله علیه و آله) در رکعت آخر این آیه را می خواند « أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَبا» یعنی آیا تو می پنداری که اصحاب کهف و رقیم از آیات ما تعجب داشتند؟

ص: 355

219. حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کل کره ی زمین

219. حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کل کره ی زمین 309 سال طول می کشد؛ به طول سال هایی است که اصحاب کهف در غار بودند

سوره کهف آیه 25

وَ لَبِثُوا في كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً

(اصحاب کهف) سیصد سال در غار ماندند و نه سال بر آن افزودند.

1. بحار الانوار مجلد 52 صفحه 390 و اثبات الهداة مجلد 2 صفحه 584 آمده است:

قَالَ يَمْلِكُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ وَ يَزْدَادُ تِسْعاً كَمَا لَبِثَ أَهْلُ الْكَهْفِ فِي كَهْفِهِمْ يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً فَيَفْتَحُ اللَّهُ لَهُ شَرْقَ الْأَرْضِ وَ غَرْبَهَا وَ يَقْتُلُ النَّاسَ حَتَّى لَا يَبْقَى إِلَّا دِينُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ يَسِيرُ بِسِيرَةِ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُد(علیهما السلام)

حضرت امام باقر(علیه السلام) فرمودند: مالک می گردد (حضرت) قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 309 سال همان طور که اهل کهف (309 سال در غار ماندند آن حضرت 309 سال حکومت می کند.) زمین را پر از عدل و قسط می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود و می گشاید خداوند به دست او (و یا فتح می کند خداوند به دست او) شرق و غرب زمین را (او با کفر و بی دینی) آن قدر مبارزه می کند که باقی نمی ماند دیگر مگر دین محمد(صلی الله علیه و آله) (اسلام) و او رفتارش و عملش مانند عمل سلیمان بن داود(علیهما السلام) است.

پس مدت 309 سال مدت حکومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است اما از بعضی روایات شاید بشود استنباط کرد که مدتی که حضرت برای گرفتن کره ی زمین وقت می گذارد هفت سال است و حضرت تلاش می کند با رحمت واسعه ی خودش و بدون خون ریزی دینخداوند را بر جهان حاکم کند و این مطلب را شیعه و سنی بیان کرده اند. (و کار حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خون ریزی و جهان گشایی نیست. کار حضرت تبلیغ و آدم سازی است.)

ص: 356

2. در سنن ابی داود مجلد 2 صفحه 422 کتاب المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است:

حدثنا سَهل بن تَمّام بن بَزیع حدثنا عِمران القَطّان عن أبی نَضرَةَ عن ابی سعیدٍ الخُدریِّ قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): المهدیُّ مِنّی أَجلی الجَبهَةِ أقنی الأنفِ یَملَأُ الارضَ قسطاً وَ عَدلاً کَمی مُلِئَت ظُلماً وَ جوراً وَ یَملِکُ سَبعَ سِنین.

ابوسعید خدری از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت می کند که آن حضرت فرمودند: مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از من است. دارای پیشانی بلند است و بینی کشیده دارد. او زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود و مالک شدن او بر روی کره ی زمین هفت سال طول می کشد.

نظیر این روایت در سنن ابی داود مجلد 2 صفحه 198 و در همان کتاب صفحه 211 نیز آمده است.

3. در مسند ابی یعلی موصلی مجلد 2 صفحه 367 حدیث 1128 آمده است:

عن ابی سعید الخدری عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: لَیقومَنَّ علی اُمَّتی مِن اهل بیتی أقنی أجلی یوسِعَ الأَرضَ عَدلاً کمی وَسِعَت ظُلماً و جوراً یَملِکُ سَبعَ سنین.

ابوسعید خدری می گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: به پا می خیزد بر امت من مردی از اهل بیت من و او دارای پیشانی بلند است او عدل و داد را بر همه ی کره ی زمین توسعه می دهد، همان طور که پر از ظلم و جور شده بود. مالکیت او بر کره ی زمین هفت سال طول می کشد.

4. البته باز روایتی از ابوسعید نقل شده است که مدت گرفتن کره ی زمین به وسیله ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را پنج سال و هفت سال و نه سال بیان می کند.

در سنن ترمذی مجلد 3 صفحه 343 حدیث 2333 باب ما جاء فی المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است:

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): إنَّ فی اُمّتی المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یَخرُجُ یَعیشُ خمساً او سبعاً أو تسعاً.

یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان امت من است قیام می کند و پنج سال یا هفت سال یا نه سال طول می کشد تا کره ی زمین را فتح کند.5. در مسند امام احمد حنبل مجلد 3 صفحات 21 و 22 آمده است:

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یخرُجُ المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی اُمتی خمساً أو سبعاً أو تسعاً زیدٌ الشابُّ قلت ای شئ؟ قال سنین.

ص: 357

220. هرکس منکر و کافر بر ائمه(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه

220. هرکس منکر و کافر بر ائمه(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شود، خداوند آتشی برای او مهیا کرده است

سوره کهف آیه 29

وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ يَسْتَغيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً

بگو حق همان است که از جانب پروردگار شما آمد. پس هرکس می خواهد ایمان آورد و هرکس می خواهد کافر شود و ما برای کافران ستمکار آتشی آماده کرده ایم که شعله های آن اطراف آن ها را احاطه می کند و اگر شربت آبی درخواست کنند آبی مانند مس گداخته ی سوزان به آن ها می دهند.

1. در کافی مجلد 1 صفحه 424 حدیث 64، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 465 آمده است:

أَحْمَدُ عَنْ عَبْدِالْعَظِيمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: نَزَلَ جَبْرَئِيلُ بِهَذِهِ الْآيَةِ هَكَذَا «فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ بِوَلَايَةِ عَلِيٍ إِلَّا كُفُوراً»(1) قَالَ وَ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) بِهَذِهِ الْآيَةِ هَكَذَا «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فِي وَلَايَةِ عَلِيٍ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ آلَ مُحَمَّدٍ ناراً» هکذا.

احمد به اسناد خود از عبدالعظیم و از محمدبن الفضیل و او از ابی حمزه و او از امام محمدباقر(علیه السلام) روایت کرده است که حضرت فرمودند: جبرئیل این آیه را این چنین نازل کرد «بگو این سخن حق در مورد ولایت حضرت علی(علیه السلام) از جانب پروردگار شما می باشد هر که بخواهد ایمان بیاورد و هرکه بخواهد کافر شود. ما برستمگران نسبت به حق آل محمد(صلی الله علیه و آله) آتشی که شعله ی آن همه را فرامی گیرد آماده کردیم.»

ص: 358


1- . سوره إسراء آیه 89

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 292 حدیث 3 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 466 حدیث 2 آمده است:

حدثنا محمدبن همام، عن محمدبن إسماعيل، عن عيسى بن داود، عن أبي الحسن موسى بن جعفر، عن أبيه صلوات الله عليهم أجمعين، في قوله تعالى «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ في ولاية علي(علیه السلام) فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ» و قرأ إلى قوله «أَحْسَنَ عَمَلًا». ثم قال: قيل للنبي(صلی الله علیه و آله) « فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ»(1) في أمر علي(علیه السلام)، أنه الحق من ربك، فمن شاء فليؤمن، و من شاء فليكفر، فجعل الله تركه معصية و كفرا. قال: ثم قرأ « إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ لآل محمد(صلی الله علیه و آله) ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها» ثم قرأ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا، يعني بهم آل محمد(صلی الله علیه و آله)

3. در تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 466 حدیث 6 و تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 352 حدیث 38 آمده است:

عن أبي حمزة، عن أبي جعفر(علیه السلام) قال: نزل جبرئيل بهذه الآية هكذا على محمد(صلی الله علیه و آله) فقال «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ آل محمد(صلی الله علیه و آله) حقهم ناراً»

عیاشی با سند خود از ابو حمزه و ایشان از حضرت امام باقر(علیه السلام) روایت کرده است که حضرت فرمودند: این آیه را جبرئیل چنین نازل نمود «بگو این سخن حق در مورد ولایت علی(علیه السلام) از جانب پروردگار شما می باشد هرکه بخواهد ایمان بیاورد و هر که بخواهد کافر شود. ما برای ستمگران نسبت به حق آل محمد(صلی الله علیه و آله) آتشی که شعله ی آن همه را فرامی گیرد آماده کردیم.»

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه و در تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 466 حدیث 7آمده است:

علي بن إبراهيم: في قوله «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ» قال: قال أبوعبدالله(علیه السلام): نزلت هذه الآية هكذا «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ يعني ولاية علي(علیه السلام) فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ آل محمد(صلی الله علیه و آله) حقهم ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ...»

علی بن ابراهیم به سند خودش از حضرت صادق(علیه السلام) نقل می کند که حضرت در مورداین آیه فرمودند که خداوند متعال می فرمایند«وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ» فرمودند: این آیه چنین نازل شده است «بگو حق همان است که از جانب پروردگار شما آمد یعنی ولایتعلی(علیه السلام)

ص: 359


1- . سوره حجر آیه 94

پس هرکس می خواهد ایمان آورد و هرکس می خواهد کافر شود و ما در مورد کافرین حق آل محمد(صلی الله علیه و آله) که آن ها ظالم هستند. آتشی برای اطرافشان نازل کردیم آتشی که شعله ی آن همه ی کافران را فرامی گیرد و اگر آن ها آب بخواهند...»

ص: 360

221. حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و

221. حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و در همه ی آیات قرآن که درباره ی رجعت است، یک رکنش ایشان است

سوره کهف آیه 47

وَ يَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبالَ وَ تَرَى الْأَرْضَ بارِزَةً وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً

1. در کتاب المحکم و المتشابه مجلد 3 صفحه 57، کتاب الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن و السنة صفحه 245 حدیث 472 و بحارالانوار مجلد 90 صفحه 86 آمده است:

روی عن النعمانى باسناده عن إسماعيل بن جابر قال: سمعت أباعبداللّه جعفربن محمّد الصادق(علیهما السلام) يقول: (فی حدیث طویل له عن انواع آیات القرآن روی فیه الامام الصادق(علیه السلام) مجموعة اسئلة لامیرالمؤمنین(علیه السلام) عن آیات القرآن و احکامه جاء فیها) قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): و أما الردّ على من أنكر الرجعة فقول اللّه عز و جل «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ» اى الى الدنيا و اما معنی حشر الآخرة فقوله عز و جل «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» و قوله تعالى «وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ» فى الرجعة فامّا في القيمة فانهم يرجعون و مثل قوله تعالى «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ» و هذا لا يكون الا في الرجعة و مثله ما خاطب اللّه به الائمة و وعدهم من النصر و الانتقام من أعدائهم فقال سبحانه «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً» و هذا يكون اذا رجعوا الى الدنيا و مثل قوله تعالى «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ» و قوله سبحانه «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ» اى رجعة الدنيا و مثله قوله تعالى «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ» ثم ماتوا و قوله عز و جل «وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا» فردهم اللّه بعد الموت الى الدنيا.2. در تفسیر قمی مجلد 1 صفحه 24، مختصر بصائرالدرجات صفحه 41، الایقاظ من الهجعة صفحه 246 باب 9 حدیث 22، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 39 و مجلد 2 صفحه 471 حدیث 1 و

ص: 361

مجلد 3 صفحه 210 حدیث 4، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 51 باب 29 حدیث 27 و نورالثقلین مجلد 4 صفحه 100 حدیث 121 آمده است:

قَالَ وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَا يَقُولُ النَّاسُ فِي هَذِهِ الْآيَةِ «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً»(1) قُلْتُ يَقُولُونَ إِنَّهَا فِي الْقِيَامَةِ قَالَ لَيْسَ كَمَا يَقُولُونَ إِنَّ ذَلِكَ فِي الرَّجْعَةِ أَ يَحْشُرُ اللَّهُ فِي الْقِيَامَةِ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً وَ يَدَعُ الْبَاقِينَ إِنَّمَا آيَةُ الْقِيَامَةِ قَوْلُهُ «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً»

علی بن ابراهیم قمی با سند خودش از حمّاد روایت می کند که حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: مردم درباره ی این آیه روزی که از هر امتی یک گروه را محشور می نماییم چه می گویند؟ عرض کردم: می گویند: (این آیه) درباره ی قیامت است. حضرت فرمودند: آن طور که آن ها می گویند نمی باشد، بلکه منظور این آیه رجعت در همین دنیا است. (آقای حماد) آیا خداوند در قیامت از هر امت یک گروه را محشور می کند و بقیه را رها می فرمایند؟! (آقای حماد) خداوند می فرماید خداوند (در قیامت) همه را برای حساب محشور می فرمایند و یک تن از ایشان را رها نخواهند کرد.

ص: 362


1- . سوره نمل آیه 83

222. غیبت حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه غیبت خضر نبی(علیه السلام)

222. غیبت حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه غیبت خضر نبی(علیه السلام) است و رحمت خداوند به او این است که از یاران آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره کهف آیه 65

فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً

در آنجا بنده ای از بندگان خاص را یافتند که ما از نزد خودمان به او رحمت خاص عطاکردیم و ما به او علم را آموختیم.

1. کمال الدین مجلد 2 صفحه 481، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 91 و در ترجمه ی کمال الدین مجلد 2 صفحه 158 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدُالْوَاحِدِبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عُبْدُوسٍ الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِبْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْدَانُ بْنُ سُلَيْمَانَ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْمَدَائِنِيُّ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) يَقُولُ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً لَا بُدَّ مِنْهَا يَرْتَابُ فِيهَا كُلُّ مُبْطِلٍ فَقُلْتُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ لِأَمْرٍ لَمْ يُؤْذَنْ لَنَا فِي كَشْفِهِ لَكُمْ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ قَالَ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لَا يَنْكَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَمْ يَنْكَشِفْ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِيمَا أَتَاهُ الْخَضِرُ(علیه السلام) مِنْ خَرْقِ السَّفِينَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَى(علیه السلام) إِلَى وَقْتِ افْتِرَاقِهِمَا يَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِف

عبيد اللَّه بن فضل هاشمى گويد از امام ششم(علیه السلام) شنيدم مى فرمود: صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غيبتى دارد كه از آن ناچار است. هر باطل جویى در آن به شك مى افتد. گفتم قربانت چرا؟ فرمود: براى علتى كه ما مأذون نيستيم آن را برایشما بيان كنيم؟ گفتم حكمت در غيبت او چيست؟ فرمود سبب حكمت در غيبت او همان سبب حكمت در غيبت كسانى از

ص: 363

حجت هاى خداست كه پيش از او بودند به درستى كه وجه حكمت در اين باره منكشف نشود مگر پس از ظهورش چنانچه وجه حكمت كارهاى خضر(علیه السلام) از شكستن كشتى و كشتن پسربچه و برپاداشتن ديوار شكسته به موسى(علیه السلام) هويدا نشد مگر بعد از آن كه از هم جدا شدند اى پسر فضل اين امر امريست از امور خداى تعالى و سري است از اسرار او و غيبتى است از غيوب او و چون دانستيم كه خداى عز و جل حكيم است، تصديق داريم كه همه افعال او حكيمانه است و اگر چه وجه آن براى ما منكشف نباشد.

2. در کتاب فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) از دیدگاه قرآن نوشته ی استاد عبدالصمد مالکی صفحه 268 آمده است:

«آتیناه رحمة من عندنا» از سوی خود به او رحمتی دادیم (زنده ماندن حضرت خضر(علیه السلام) تا ظهور امام زمان(علیه السلام) است چون او یکی از یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.)

ص: 364

223. غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه غیبت ذی القرنین

223. غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه غیبت ذی القرنین است و خداوند در حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنتی از ذوالقرنین قرار داده است

سوره کهف آیه 83

وَ يَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْراً

(ای پیامبر(صلی الله علیه و آله) از تو درباره ی ذی القرنین سؤال می کند به آن ها بگو من به زودی حکایت او را برای شما تذکر خواهم داد.

1. در کمال الدین مجلد 2 صفحه 394 حدیث 4 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 481 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبُوطَالِبٍ الْمُظَفَّرُبْنُ جَعْفَرِبْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ السَّمَرْقَنْدِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُبْنُ نُصَيْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عِيسَى عَنْ حَمَّادِبْنِ عِيسَى عَنْ عَمْرِوبْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِبْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ جَابِرِبْنِ عَبْدِاللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ إِنَّ ذَا الْقَرْنَيْنِ كَانَ عَبْداً صَالِحاً جَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حُجَّةً عَلَى عِبَادِهِ فَدَعَا قَوْمَهُ إِلَى اللَّهِ وَ أَمَرَهُمْ بِتَقْوَاهُ فَضَرَبُوهُ عَلَى قَرْنِهِ فَغَابَ عَنْهُمْ زَمَاناً حَتَّى قِيلَ مَاتَ أَوْ هَلَكَ بِأَيِّ وَادٍ سَلَكَ ثُمَّ ظَهَرَ وَ رَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ فَضَرَبُوهُ عَلَى قَرْنِهِ الْآخَرِ وَ فِيكُمْ مَنْ هُوَ عَلَى سُنَّتِهِ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَكَّنَ لِذِي الْقَرْنَيْنِ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ لَهُ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ سَبَباً وَ بَلَغَ الْمَغْرِبَ وَ الْمَشْرِقَ وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَيَجْرِى سُنَّتَهُ فِي الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ وُلْدِي فَيُبَلِّغُهُ شَرْقَ الْأَرْضِ وَ غَرْبَهَا حَتَّى لَا يَبْقَى منهلا [مَنْهَلٌ] وَ لَا موضعا [مَوْضِعٌ] مِنْ سَهْلٍ وَ لَا جَبَلٍ وَطِئَهُ ذُو الْقَرْنَيْنِ إِلَّا وَطِئَهُ وَ يُظْهِرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ كُنُوزَ الْأَرْضِ وَ مَعَادِنَهَا وَ يَنْصُرُهُ بِالرُّعْبِ فَيَمْلَأُ الْأَرْضَ بِهِ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.

جابربن عبداللَّه انصارى گويد شنيدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى فرمود به درستى كه ذوالقرنين يك بنده شايسته اى بود كه خدا او را حجت بر بندگانش ساخت و قوم خود را به سوى خدا دعوت كرد و به تقوى دستور داد و بر يك طرف سرش ضربتى زدند ومدتى از آن ها نهان شد تا درباره ی او گفتند مُرد يا هلاك شد به كدام وادى گذر كرد؟ سپس نزد قومش

ص: 365

برگشت و بر سمت ديگرش ضربتى زدند و در ميان شما كسى است كه به روش و سنت او است و به درستى كه خداى عز و جل براى ذوالقرنين در زمين اقتدارى فراهم كرد و از هر چيز وسيله اى براى او قرار داد و تا مغرب و مشرق رسيد و به درستى كه خداى عز و جل روش او را در امام غایب(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به جریان می اندازد كه از فرزندان من است و او را به مشرق و غرب زمين مي رساند تا آن كه هيچ آب گاه و منزلى در كوه و بيابان نباشد كه ذوالقرنين بر آن گام نهاده باشد جز اين كه او هم گام نهد و خداى عز و جل براى او گنجها و معادن زمين را آشكار سازد با ترس در دل دشمن او را يارى دهد و زمين را به وسيله ی او پر از عدل و داد كند چنانچه پر از جور و ستم شده است.

2. در الخرائج و الجرائح الراوندی مجلد 2 صفحه 930 و کتاب الامام المهدی(علیه السلام) فی القرآن و السنة صفحه 247 حدیث 476 آمده است:

وَ عَنِ الْبَاقِرِ(علیه السلام) أَنَّ ذَاالْقَرْنَيْنِ كَانَ عَبْداً صَالِحاً نَاصَحَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَنَاصَحَهُ فَسُخِّرَ لَهُ السَّحَابُ وَ طُوِيَتْ لَهُ الْأَرْضُ وَ بُسِطَ لَهُ فِي النُّورِ وَ كَانَ يُبْصِرُ بِاللَّيْلِ كَمَا يُبْصِرُ بِالنَّهَارِ وَ أَنَّ أَئِمَّةَ الْحَقِ كُلَّهُمْ قَدْ سَخَّرَ اللَّهُ تَعَالَى لَهُمُ السَّحَابَ وَ كَانَ يَحْمِلُهُمْ إِلَى الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لِمَصَالِحِ الْمُسْلِمِينَ وَ لِإِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَيْنِ. و على هذا حال المهدي(علیه السلام) و لذلك يسمى صاحب المرأى و المسمع فله نور يرى به الأشياء من بعيد كما يرى من قريب و يسمع من بعيد كما يسمع من قريب و أنه يسيح في الدنيا كلها على السحاب مرة و على الريح أخرى و تطوى له الأرض مرة فيدفع البلايا عن العباد و البلاد شرقا و غربا

3. در اختصاص صفحه 199 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 482 حدیث 15 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ هَارُونَ عَنْ أَبِي يَحْيَى سُهَيْلِ بْنِ زِيَادٍ الْوَاسِطِيِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَيَّرَ ذَا الْقَرْنَيْنِ السَّحَابَتَيْنِ الذَّلُولَ وَ الصَّعْبَ فَاخْتَارَ الذَّلُولَ وَ هُوَ مَا لَيْسَ فِيهِ بَرْقٌ وَ لَا رَعْدٌ وَ لَوِ اخْتَارَ الصَّعْبَ لَمْ يَكُنْ لَهُ ذَلِكَ لِأَنَّ اللَّهَ ادَّخَرَهُ لِلْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: به درستی که خداوند تبارک و تعالی ذوالقرنین را مخیر نمود که هریک از دو ابر مشکل و صعب و یا ابر ساکت و آرام را می خواهد برگزیند و لی او ابری را که رام بود برگزید و آن ابر رعد و برق نداشت و اگر او ابر مشکل و صعب را انتخاب می کرد (نمی توانست) از آن استفاده کند زیرا خداوند آن را برای حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ذخیره کرده است.

ص: 366

4. در اختصاص صفحه 199 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 481 و بصائر الدرجات صفحه 378 حدیث 1 آمده است:

عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ عَبْدِالرَّحِيمِ الْقَصِيرِ قَالَ ابْتَدَأَنِي أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) فَقَالَ أَمَا إِنَّ ذَاالْقَرْنَيْنِ خُيِّرَ السَّحَابَتَيْنِ فَاخْتَارَ الذَّلُولَ وَ ذُخِرَ لِصَاحِبِكُمُ الصَّعْبُ فَقُلْتُ وَ مَا الصَّعْبُ فَقَالَ مَا كَانَ مِنْ سَحَابٍ فِيهِ رَعْدٌ وَ صَاعِقَةٌ وَ بَرْقٌ فَصَاحِبُكُمْ يَرْكَبُهُ أَمَا إِنَّهُ سَيَرْكَبُ السَّحَابَ وَ يَرْقَى فِي الْأَسْبَابِ أَسْبَابِ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ خَمْسٌ عَوَامِرُ وَ اثْنَتَانِ خَرَابَان

شیخ مفید از عبدالرحیم قصیر روایت کرده است که گفت: امام باقر(علیه السلام) در ابتدا (بدون آن که سؤالی مطرح کرده باشم) به من فرمودند: اما ذوالقرنین در انتخاب بین یکی از دو ابر مخیر شد که کدام را برگزیند ولی او ابری را که رام بود برگزید و آنچه مشکل و سخت بود برای صاحب شما (حضرت صاحب الزمان(علیه السلام) ذخیره گردید. عرض کردم: ابر صعب و مشکل کدام است؟ حضرت فرمودند: آن ابری است که دارای رعد و برق و صاعقه است. صاحب و امام زمان(علیه السلام) شما بر آن سوار می شود. آگاه باشید او به زودی سوار بر آن می شود و در اسباب بالا می رود. اسباب آسمان ها و زمین های هفتگانه را می پیماید که پنج زمین آن آباد است و دو زمینش خراب خواهد بود.

ص: 367

224. زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تقیه برداشته می شود و آن حضرت

224. زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تقیه برداشته می شود و آن حضرت از دشمنان خداوند انتقام می گیرد

سوره کهف آیه 98

قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا

گفت این رحمتی بود از جانب پروردگار من و چون وعده ی پروردگار من فرارسد آن را زیر و رو کند و وعده ی پروردگار من حق است.

تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 377 حدیث 86، بحارالانوار مجلد 12 صفحه 207، تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 265 تفسیر برهان مجلد 2 486 حدیث 32 نورالثقلین مجلد 3 صفحه 308 حدیث 235 معجم الاحادیث الامام مهدی(علیه السلام) مجلد 7 صفحه 342 آمده است:

عن المفضل قال سألت الصادق(علیه السلام) عن قوله «أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً»(1) قال: التقية «فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً»(2) قال ما استطاعوا له نقبا إذا عمل بالتقية لم يقدروا في ذلك على حيلة و هو الحصن الحصين و صار بينك و بين أعداء الله سدا لا يستطيعون له نقبا، قال: و سألته عن قوله «فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ»(3) قال: رفع التقية عند الكشف فينتقم من أعداء الله.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: در مورد این فرموده ی خداوند «تا سدی محکم بسازم که مانع از دستبرد آن ها شود» حضرت فرمودند: (این سد) تقیه است. (خداوند می فرمایند) «از آن پس آن قوم هرگز برشکستن آن سد و بر بالای آن شدن توانایی نیافتند.» حضرت فرمودند: هرگاه به تقیه عمل کنی دیگران قدرت حیله و فریب تو را ندارند. تقیه حصن

ص: 368


1- . سوره کهف آیه 95
2- . سوره کهف آیه 97
3- . سوره کهف آیه 98

حصین و سدی بین تو و دشمنان الهی می باشد که هرگز نمی توانند در آن رسوخ کنند. درباره این آیه «آن گاه که وعده ی خداوند فرارسد آن سد متلاشی و پاره پاره گردد.» پرسیدم. حضرت فرمودند: آن گاه که (حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند که منتقم حقیقی اوست) تقیه برداشته می شود و او از دشمنان خداوند انتقام می گیرد.

در عصر طلایی حکومت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دیگر مشرک و ظالمی نمی ماند که مؤمنین برای در امان ماندن تقیه کنند.

ص: 369

225. معرفت امامان و در حال حاضر حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمل صالح است.

اشاره

سوره كهف آيه 110

فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا

هر كس اميد دارد به پيشگاه پروردگار(نيكو) وارد شود، بايد عمل صالح و نيكو انجام دهد و هيچكس را در عبادت پروردگار خود شريك قرار ندهد.

در مفردات راغب اصفهانی صفحه 336 در ذیل کلمه رب آمده است:

ربّ: الرّبُّ فی الاصل: التربیه و هو إنشاء الشیء حالاً فحالاً إلی حَدّ التمام یقالُ ربَّهُ و ربّاه و ربَّبَهُ و قیل لأّن یَرُبَّنی رجلٌ من قریش اَحَبُّ إلیَّ مِن ان یَرُبَّنی رجلٌ من هَوَازِنَ فالرّب مصدر مستعار للفاعل و لا یقالُ الرَّبَّ مطلقاً الا الله تعالی المتکفّلُ بمصلحة الموجودات نحو قوله بَلَدةُ طَیّبهٌ و ربّ غَفورٌ(1) و علی هذا قوله تعالی «وَ لا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ أَرْباباً»(2)

أي: آلهة و تزعمون أنهم الباري مسبّب الأسباب و المتولّي لمصالح العباد و بالإضافة يقال له و لغيره، نحو قوله «رَبِ الْعالَمِينَ»(3) و «رَبُّكُمْ وَ رَبُ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ»(4) ويقال رَبُ الدّار و رَبُ الفرس لصاحبهما و على ذلك قول اللّه تعالى «اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ»(5)

ص: 370


1- . سوره سبأ آیه 15
2- . سوره آل عمران آیه 80
3- . سوره حمد آیه 1
4- . سوره صافات آیه 126
5- . سوره یوسف آیه 42

ربّ: در اصل به معنای تربیت و به کمال رساندن است این واژه به صورت مطلق فقط در مورد خداوند به کار می رود مانند بلدة طیبه و رب غفور و یا آیه «و هرگز خداوند به شما امر نمی کند که ملائکه و انبیا را رب و پروردگار خود گردید.» که به صورت مطلق آمده است اشاره به همین معنا را دارد که ملائکه و پیامبران را همچون خدا مپندارید و آن ها را در جهان هستی مسبب و عهده دار مصالح بندگان ندانید. ولی اگر رب به چیزی اضافه شود در مورد غیر خداوند و غیر او به کار می رود مانند یوسف پیامبر(علیه السلام) به آن فرد زندانی که قرار بود نجات پیدا کند می گوید «اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ»(1) به یاد من باش و حتی پیش سلطانت رفتی اینجا در مورد غیر خداوند است.

در کتاب قاموس قرآن نوشته ی سید علی اکبر قریشی مجلد 3 صفحه 42 آمده است:

رب تربیت کردن رب الصبی ربا رباه حتی ادرک یعنی بچه را تربیت کرد تا برسد. (اقرب) و اطلاق آن را بر فاعل یعنی ربی به طور استعاره است. راغب گوید: رب در اصل به معنی تربیت است... و بر فاعل به طور استعاره گفته می شود و رب به طور اطلاق فقط بر خداوند اطلاق می گردد که متکفل به اصلاح موجودات است... طبرسی می گوید... آن از تربیت مشتق است و این کلمه به طور اطلاق جز به خدا گفته نمی شود و در غیر خدا مقید می آید نحو: رب الدار رب الضیعة ... در بعضی از آیات رب بر غیر خدا اطلاق گردیده است مثل «وَ قالَ لِلَّذي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْني عِنْدَ رَبِّكَ»(2) یعنی یوسف به یکی از آن دو که گمان می کرد نجات خواهد یافت گفت مرا نزد رئیس خود یاد کن. پس توجه می فرمایید رب به طور مطلق ذات اقدس الهی است و خداوند رب الارباب و رب همه ی مخلوقات است، اما در میان مخلوقات خداوند. خداوند امرش را به بعضی از بندگان مخلص خود تفویض می کند که آن ها به اذن الله و با قدرت خداوند کارهایی انجام دهند و به مقام رب نائل آیند.

ص: 371


1- . همان
2- . سوره یوسف آیه 42

تجلی رب موسی(علیه السلام) در کوه طور یا تجلی ملک کروبی

در کتاب مجالس امیرالمؤمنین(علیه السلام) صفحه 180 آمده است:

یکی از آن احادیث این حدیث است که مرحوم فیض نیز در تفسیر صافی نقل کرده است حضرت موسی(علیه السلام) از خداوند درخواست کرد «رَبِّ أَرِني أَنْظُرْ إِلَيْك»(1) «پروردگارا خودت را بنمایان تا من نظر کنم» خطاب آمد «لَنْ تَراني»(2) «موسی تو نمی توانی مرا ببینی» (لن برای نفی ابد است) هرگز تو مرا نمی بینی «وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني»(3) به کوه نگاه کن ما جلوه ای از جلوات را بر کوه می اندازیم اگر کوه توانست خودش را نگه دارد تو نیز می توانی در مقابل تجلیات ما خودت را نگه داری. حضرت موسی به کوه متوجه شد «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً»(4) وقتی رب موسی یا رب جبل تجلی کرد (نمی گوید فلما تجلی الله) ذات خداوند تجلی نکرده است بلکه می گوید ربه (و این ضمیر یا به موسی برمی گردد یا به جبل) رب (وقتی بر کوه تجلی کرد کوه تجلی کرد کوه از هم پاشید. این جلوه به قدری شدید بود که موسی نتوانست طاقت بیاورد. او پیامبر اولوالعزم است و در مورد عنایت تکلیم خدا نیز قرار گرفته است. «و کلم الله موسی تکلیما»(5) با تمام این مقامات موسی استعداد این که در مقابل این تجلی ربش طاقت بیاورد نداشت خر موسی صعقا موسی به حال انصعاق درآمد. یک مرتبه منصعق شد و افتاد و مُرد. در روایت دیگر آمده است ای مات موسی مُرد و به قول درویش ها خرقه تهی کرد یک مرتبه تعلق روح به بدن کنده شد وقتی که فشار زیادی بر کسی وارد شود تعلق روح به بدن ضعیف می شود. اگر شما در حال اضطراب و شدت عجیبی باشید تعلق روحتان به بدن کم می شود. به چه دلیل؟ اگر توجه شدید به یک مطلب پیدا کردید تعلق روح به بدن کم می شود. لذا حساسیت بدن از بین می رود و یا کم می شود. در آن حال اگر سوزن به بدنتان بزنندنمی فهمید. در

ص: 372


1- . سوره اعراف آیه 143
2- . همان
3- . همان
4- . همان
5- . سوره نساء آیه 164

آن حال اگر مِشگ را کنار بینی شما قرار دهند بوی خوش آن را احساس نمی کنید. حواس خمسه از کار می افتد زیرا تعلق نفس به بدن کنده می شود و انسان می میرد موسی(علیه السلام) این چنین شد. سپس موسی(علیه السلام) را خداوند زنده کرد و گفت: جناب موسی(علیه السلام) دیدی که طاقت نداشتی. در روایت دارد، به یکی از شیعیان کروبی حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) امر شد که بر کوه جلوه کند. آن شیعه ی کروبی بر کوه جلوه کرد. تجلی شیعه ی کروبی حضرت مولا(علیه السلام) چنان بود که کوه از هم پاشیده شد و موسی(علیه السلام) بر زمین افتاد.

در تفسیر صافی مجلد 1 قسمت دوم صفحه 235 و تفسیر اصفی مجلد 1 صفحه 400 و در کتاب بصائر الدرجات مجلد 1 صفحه 69 آمده است:

و في البصائر عن الصادق(علیه السلام) أن الكروبيين قوم من شيعتنا من الخلق الأوّل جعلهم اللَّه خَلْف العرش لو قسّم نور واحد منهم على أهل الأرض لكفاهم ثمّ قال انّ موسى(علیه السلام) لمّا سأل ربّه ما سأل أمر واحداً مِنَ الكروبيين فتجلى للجَبَل و «جَعَلَهُ دَكًّا»(1) قال في الجوامع و قيل في الآية وجه آخر و هو أن يكون المراد بقوله «أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ» عرفني نفسك تعريفاً واضحاً جَليّاً بإظهار بعض آيات الآخرة التي تضطر الخلق الى معرفتك «أَنْظُرْ إِلَيْكَ» أعرفك معرفة ضرورية كأنّي أنظر إليك كما جاء في الحديث سترون ربّكم كما ترون القمر ليلة البدر بمعنى ستعرفونه معرفة جليّة هو في الجلاء مثل أبصاركم القمر إذا امتلى و استوى بدراً «قالَ لَنْ تَرانِي» لن تطيق معرفتي على هذه الطريقة و لن تحتمل قوّتك تلك الآية «وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ» فانّي أورد عليه آية من تلك الآيات فان ثبت لتجلّيها و «اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ» تثبت بها و تطيقها «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ» فلما ظهرت «لِلْجَبَلِ» آية من آيات ربّه «جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً» لعظم ما رأى «فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ» مما اقترحت «وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ» بعظمتك و جلالك.

و در بصائرالدرجات از امام صادق(علیه السلام) است که فرمودند: کروبیان قومی از شیعیان ما هستند از مخلوقات اولیه که خداوند آنان را پشت عرش قرار داده است اگر نور و روشنایی یکی از آن ها بر همه ی مردم روی زمین هستیم شده باشد هر آینه همه را کافی است. سپس حضرت فرمودند: هنگامی که موسی از خداوند درخواست نمود آنچه را که درخواست کرد یکی از کروبیان را دستور داد که او به کوه تجلی یافت و کوه را شن و خاک قرار گرفت.

1. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 353 و در تفسير صافى مجلد 2 صفحه 36 آمده است:

ص: 373


1- . سوره اعراف آیه 143

عن سماعة بن مهران قال سألت أباعبدالله(علیه السلام) عن قول الله «فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» قال: العمل الصالح المعرفة بالأئمة «وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» التسليم لعلي لا يشرك معه في الخلافة من ليس ذلك له و لا هو من أهله

سماعه بن مهران مى گويد: از امام صادق(علیه السلام) درباره تفسير آيه شريفه «بايد عمل صالح و نيكو انجام دهد و هيچ كس را در عبادت پروردگار خويش شريك قرار ندهد.» حضرت فرمودند: عمل صالح عبارت است از معرفت و شناخت امامان(علیهم السلام) و مقصود از«وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» در برابر حضرت علی(علیه السلام) تسلیم شدن است و ديگران را كه صلاحيت مقام خلافت و جانشينى پيامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بيتش(علیهم السلام) را ندارند، با او شريك و هم رديف قرار ندهد.

2. در تفسير قمى و در تفسير صافى مجلد 3 صفحه 270 آمده است:

و القمّي عن اباعبدالله(علیه السلام) «وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» قال لا يتّخذ مع ولاية آل محمّد صلوات اللَّه عليهم غيرهم و ولايتهم العمل الصالح من أشرك بعبادة ربّه فقد أشرك بولايتنا و كفر بها و جحد امير المؤمنين(علیه السلام) حقّه و ولايته.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: «و هيچ كس را در عبادت پروردگار خود شريك قرار ندهيد» يعنى با ولايت آل محمّد(صلی الله علیه و آله) ولايت غير آن ها را نگيريد. ولايت آن ها عمل صالح است و هر كس در عبادت پروردگار خود شريك قائل شود به تحقيق او در ولايت ما شريك قائل شده و كافر است و جحد نمودن در ولايت و حق اميرالمؤمنين(علیه السلام) شرك است.

پس شناخت امامان و در حال حاضر شناخت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمل صالح است و بايد در ولايت امامان(علیهم السلام) شريك قرار ندهند و به جز آن ها براى خود امام ديگرى قرار ندهند كه در حال حاضر امام عالمين حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 374

226. تأویل کهیعص از زبان حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

سوره مریم آیه 1

كهيعص.

1. کمال الدین مجلد 2 صفحه 461 حدیث 22 ترجمه ی کمره ای مجلد 2 صفحه 135 آمده است:

سعدبن عبدالله قمی از حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) درباره ی تأویل آیه «کهیعص» سؤال می کند در حالی که حضرت (به ظاهر) کودک بودند و بر زانوی حضرت عسکری(علیه السلام) نشسته بودند و این است قسمتی از حدیث ... قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَنْ تَأْوِيلِ «كهيعص» قَالَ هَذِهِ الْحُرُوفُ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ أَطْلَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ثُمَّ قَصَّهَا عَلَى مُحَمَّدٍ

سعدبن عبدالله قمی می گوید: من مردی علاقه مند به جمع کردن کتب علمی بودم و میل فراوان به دانستن مطالب غامض علمی داشتم و همیشه دنبال حل مسائل و حل مشکلات و معضلات در مباحث دینی بودم و نسبت به مذهب امامیه متعصب بودم و با کسانی که با این مذهب مخالف بودند به بحث می پرداختم در ضمن بحث هایی که با معاندین داشتم به شخصی برخوردم که مسائلی دینی را برایم مطرح کرد که من هرچه گفتم او رد می کرد من طوماری تهیه کردم و در آن چهل و چند مسئله ی دینی را نوشتم و می دانستم احمدبن اسحاق قمی خدمت حضرت امام ابامحمد حسن بن علی العسکری(علیهم السلام)، امام یازدهم می رسد. به درب خانه ی ایشان رفتم تا آن سؤالات را به ایشان بدهم و ایشان جوابش را از آن حضرت بپرسند و به من بدهند اما ایشان به سمت سر من رأی برای شرفیابی خدمت امام رفته بودند. من در پی ایشان کوچ کردم و در یکی از منازل بین راه به او رسیدم. چون باهم دست دادیم گفت: رسیدنت به من خیر است؟ گفتم: اولاً مشتاق دیدار شمابودم. ثانیاً: بر حسب عادت برای تقدیم سؤالاتی خدمت رسیدم. حال که شما خدمت مولا و آقایمان می روید من هم مشتاق به این ملاقات هستم و چه خوب است که خدمت آن حضرت برسم و

ص: 375

سؤالاتم را از ایشان بپرسم. فانها یقف بک علی صفة بحر لا ینقضی عجائبه و لا بغنی غرائبه و هو امامنا این رفاقت بسیار میمون است زیرا به وسیله ی آن به دریایی خواهی رسید که عجایبش تمام شدنی نیست و غرایبش فانی نمی شود و او امام ما است.

ما باهم وارد سرمن رأی شدیم و به در خانه ی آقایمان رسیدیم اجازه خواستیم. به ما اذن دخول دادند... سعد می گوید: چون خدمت مولایمان ابی محمد رسیدم پرتوی روی او همه ی ما را روشن کرد. ایشان آن قدر زیبا بودند که من فقط ایشان را جز به ماه شب چهاردهم به چیز دیگری نمی توانم تشبیه کنم و بر زانوی راست آن حضرت پسربچه ای بود که در خلقت و منظر شبیه ستاره ی مشتری بود یک خط فرقی بر سرش میان دو گیسوان وجود داشت چون الفی میان دو واو می نمود... احمدبن اسحاق انبانی داشت که در آن سکه های طلا و نقره بود که مردم خدمت حضرت فرستاده بودند امام به آن پسربچه نگاه کرد فرمودند: یا بنی فض الخاتم عن هذا یا شیعتک و موالیک یعنی ای فرزندم مهر را از هدایای شیعیان و دوستانت بردار. آن کودک گفت: ای مولای من رواست دست پاکی را به هدایای نجس و اموال ناپاکی که حلال و حرام آن درهم آمیخته است دراز کنم؟ فرمودند: ای پس اسحاق آنچه درون انبان است بیرون بریز تا حلال را از حرام جدا کند. احمد آنچه در کیسه بود بیرون ریخت. آن پسربچه گفت: این کیسه از آن فلان بن فلان است که اهل فلان محله ی قم است. در آن 62 اشرفی است. 45 اشرفیش بهای یک حجره است که صاحبش آن را از پدر خود ارث برده و 14 دینارش بهای نه جامه است که فروخته و سه دینارش وجه اجاره ی دکان ها است. حضرت فرمودند: صدقت یا بنی دل الرجل علی الحرام منها یعنی پسرجانم راست گفتی. اکنون این مرد را راهنمایی کن که کدامش حرام است...(و حضرت او را راهنمایی کردند.) سپس کیسه ای در آورد. آن کودک فرمود: این متعلق به فلان بن فلان است و اهل فلان محله ی قم است و در آن پنجاه اشرفی است.... (تمام مسائل آن را بیان فرمودند و سپس فرمودند: دست زدن بدان برای ما روا نیست.... به احمد فرمودند: همه را به صاحبش برگردان و سفارش کن به مستحقان بدهد...

سعد گوید سپس حضرت به من فرمودند: برای چه آمدی؟ عرض کردم: احمدبن اسحاق مرا به زیارت شما تشویق کرد و گفت خودت بیا و مسائلت را از امامت بپرس. حضرت به من فرمودند:

ص: 376

از پسرم بپرس. سعد مسائلش را از آن پسربچه پرسید که یکی از آن ها درباره ی تأویل آیه «کهیعص» بود.

قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَنْ تَأْوِيلِ «كهيعص» قَالَ هَذِهِ الْحُرُوفُ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ أَطْلَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ثُمَّ قَصَّهَا عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ ذَلِكَ أَنَّ زَكَرِيَّا(علیه السلام) سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ أَسْمَاءَ الْخَمْسَةِ فَأَهْبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلَ فَعَلَّمَهُ إِيَّاهَا فَكَانَ زَكَرِيَّا إِذَا ذَكَرَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ (علیهم السلام) سُرِّيَ عَنْهُ هَمُّهُ وَ انْجَلَى كَرْبُهُ وَ إِذَا ذَكَرَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ وَ وَقَعَتْ عَلَيْهِ الْبُهْرَةُ فَقَالَ ذَاتَ يَوْمٍ يَا إِلَهِي مَا بَالِي إِذَا ذَكَرْتُ أَرْبَعاً مِنْهُمْ تَسَلَّيْتُ بِأَسْمَائِهِمْ مِنْ هُمُومِي وَ إِذَا ذَكَرْتُ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) تَدْمَعُ عَيْنِي وَ تَثُورُ زَفْرَتِي فَأَنْبَأَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَنْ قِصَّتِهِ وَ قَالَ «كهيعص» فَالْكَافُ اسْمُ كَرْبَلَاءَ وَ الْهَاءُ هَلَاكُ الْعِتْرَةِ وَ الْيَاءُ يَزِيدُ وَ هُوَ ظَالِمُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ الْعَيْنُ عَطَشُهُ وَ الصَّادُ صَبْرُهُ

سعدبن عبدالله قمی می گوید: گفتم: يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) مرا از تاويل «كهيعص» خبر دهید. حضرت فرمودند: اين حروف رمز اخبار غيبی است كه خداوند بنده ­ی خود زكريا را به وسیله ی آن مطلع ساخته و سپس شرحش را براى امت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) نقل كرده است و شرحش اين است كه زكريا(علیه السلام) از پروردگار خود خواست كه به او اسماء خمسه طيبه را بياموزد، جبرئيل فرود آمد و پنج تن آل عبا(علیهم السلام) را به وسیله ی همین حروف به آنها معرفی کرد. زمانی که زكريا از محمد و على و فاطمه و حسن(علیهم السلام) ياد مي کرد، غم و اندوه و مشکلاتش برطرف می شد اما زمانی که از امام حسين(علیه السلام) ياد مي كرد گريه گلويش را مي گرفت (و زار می گریست) و مبهوت مي گرديد. روزی عرض كرد: معبود من مرا چه مى شود كه چون (چهار نفر از خمسه طيبه) از محمد و علی و فاطمه و حسن(علیهم السلام) را ياد مي كنم غم من برطرف می شود اما چون از امام حسين(علیه السلام) ياد مي كنم (گریه گلویم را می گیرد) اشكم جاری می شود و ناله ام بلند مى شود خداى تبارك و تعالى او را از قصه امام حسين(علیه السلام) خبر داد و فرمود «كهيعص» كاف آن نام كربلا است و ها هلاكت عترت (طاهر) اوست و یا اشاره به يزيد لعنت الله علیه است كه او ظالم بر امام حسين(علیه السلام) است و عين عطش امام حسين(علیه السلام) است و صاد صبر او است. (در حقیقت جبرئیل روضه ی سیدالشهدا(علیه السلام) را خواند که در سرزمین کربلا حضرتسیدالشهدا(علیه السلام) به دست یزید و عوامل خبیث و ملعون او به قتل می رسد درحالی که لب های مبارکش از تشنگی خشک شده است

ص: 377

و فرزندان و برادران و یارانش همه به شهادت رسیده بودند و اهل بیت(علیهم السلام) او را به اسارت می بردند و او بر همه ی این امتحانات الهی صبر می کند) چون زکریا این مطلب را شنید نالان و غمگین گردید و تا سه روز از مسجد خویش بیرون نیامد (و درب مسجد را بر روی همگان بست) و اجازه نداد که مردم به دیدن او بیایند و او به گریه و ناله و زاری مشغول بود و در حال عزاداری چنین نوحه می خواند:

معبودا، من دل سوخته ام براى بهترى خلق تو (یعنی حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) به خاطر فرزندش، آيا بلاى اين مصيبت در آستانش فرود مى آيد.

معبودا آيا جامه ی این مصیبت را بر تن علی و فاطمه(علیهما السلام) خواهی پوشید؟

گرفتارى و اين فاجعه در محيط زندگانى آن ها وارد مى شود؟

پروردگارا به من فرزندى روزى كن كه در سن پيرى چشمانم به او روشن شود و او را وارث و وصى من قرار ده و مقام او را نسبت به من چون مقام امام حسين(علیه السلام) قرار بده و چون او را به من دادى مرا فريفته دوستى او كن و به غم شهادت او گرفتارم كن چنان که حبيبت محمد(صلی الله علیه و آله) را به غم فرزندش گرفتار خواهی کرد. خدا يحیی(علیه السلام) را به او داد و او را به غم شهادت وى مبتلا كرد. دوره حمل يحيى(علیه السلام) شش ماه بود و دوره ی حمل امام حسين(علیه السلام) هم شش ماه بود.

ص: 378

227. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند یحیی نبی(علیه السلام) در صباوت به امامت رسید

سوره مریم آیه 12

يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا

ای یحیی کتاب الهی را به قوت بگیر و ما به (یحیی) در سن کودکی حکم (نبوت و عقل کامل) را عنایت کردیم.

1. درتفسیر برهان مجلد 3 صفحه 6 و تأویل الآیات الظاهره مجلد 1 صفحه 303 حدیث 6 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ سُلَيْمَانَ الرَّازِيُ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيِّ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ حَكَمِ بْنِ أَيْمَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ وَ اللَّهِ لَقَدْ أُوتِيَ عَلِيٌّ(علیه السلام) الْحُكْمَ صَبِيّاً كَمَا أُوتِيَ يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّ(علیهما السلام)ا الْحُكْمَ صَبِيّا

محمدبن عباس روایت می کند... از حکم بن ایمن که گفت از حضرت باقر شنیدم که می فرمودند: به خداوند سوگند که به حضرت (امیرالمؤمنین) علی(علیه السلام) در کودکی حکم عطا گردید همچنان که به یحیی بن زکریا(علیهما السلام) در کودکی حکم عطا شد.

2. در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 6 حدیث 2،تفسیر صافی مجلد 1 صفحه، کافی مجلد 8 صفحه 138 حدیث 103 و مجمع البیان مجلد 6 صفحه 408 آمده است:

العياشي: عن علي بن أسباط، قال: قدمت المدينة و أنا أريد مصر، فدخلت على أبي جعفر محمدبن علي الرضا(علیهما السلام)، و هو إذ ذاك خماسي، فجعلت أتأمله لأصفه لأصحابنا بمصر، فنظر إلي و قال: يا علي(علیه السلام)، إن الله قد أخذ في الإمامة كما أخذ في النبوة، فقال سبحانه عن يوسف(علیه السلام) «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً»(1) و قال عن يحيى(علیه السلام) «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»

ص: 379


1- . سوره يوسف آیه 22

عیاشی روایت کرده است که حضرت جواد(علیه السلام) به علی بن اسباط فرمودند: ای علی، خداوند تبارک و تعالی درباره ی امامت (از بندگان خودش عهد و پیمان گرفته است) همان طور که درباره ی نبوت از بندگانش عهد و پیمان گرفت. چنان که خداوند درباره ی یوسف پیامبر(علیه السلام) می فرمایند «و هنگامی که یوسف به بلوغ و قوت رسید ما حکم (نبوت) و علم (وهبی)(1) به او دادیم و ما این چنین بندگان نیکوکار خود را پاداش می دهیم» و خداوند درباره ی یحیی پیامبر(علیه السلام) می فرمایند «در دوران کودکی و طفولیت به او حکم عطا کردیم.»

3. در بصائرالدرجات صفحه 65، تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 200 حدیث 100 و بحارالانوار مجلد 25 صفحه 101 آمده است:

روی العياشي باسناده عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّهُمْ يَقُولُونَ فِي الْحَدَاثَةِ قَالَ وَ أَيَّ شَيْ ءٍ يَقُولُونَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ «قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي» فَوَ اللَّهِ مَا كَانَ اتَّبَعَهُ إِلَّا عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ هُوَ ابْنُ سَبْعِ سِنِينَ وَ مَضَى أَبِي وَ أَنَا ابْنُ تِسْعِ سِنِينَ فَمَا عَسَى أَنْ يَقُولُوا إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ ... وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً.»

علي بن اسباط از حضرت جواد(علیه السلام) نقل مي كند كه گفتم: مردم در مورد كوچكى سن حرف مي زنند فرمود: چه مي گويند؟ خداوند مي فرمايد «قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي» به خدا قسم پيروى پيغمبر(صلی الله علیه و آله) را در آن زمان كسى جز حضرت علی(علیه السلام) نكرد با اين كه در آن وقت هفت ساله بود و پدرم وقتى از دنيا رفت من نه ساله بودم چه مي خواهند بگويند خداوند مي فرمايد «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ ... وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً»

4. در بصائرالدرجات صفحه 65، کافی مجلد 1 صفحه 384، بحارالانوار مجلد 25 حدیث 100 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) قَدْ خَرَجَ عَلَيَّ فَأَحْدَدْتُ النَّظَرَ إِلَيْهِ وَ إِلَى رَأْسِهِ وَ إِلَى رِجْلِهِ لِأَصِفَ قَامَتَهُ لِأَصْحَابِنَا بِمِصْرَ فَخَرَّ سَاجِداً وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ احْتَجَّفِي الْإِمَامَةِ بِمِثْلِ

ص: 380


1- . خداوند به پیامبران الهی دو چیز بدون آن که آن ها زحمت بکشند می دهد اول علم الهی دوم قوت، نیرو و قدرت الهی که به اولی علم وهبی گفته می شود و به دومی قدرت وهبی.

مَا احْتَجَّ فِي النُّبُوَّةِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»(1) وَ قَالَ اللَّهُ «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ»(2) «وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً»(3) فَقَدْ يَجُوزُ أَنْ يُؤْتَى الْحِكْمَةَ وَ هُوَ صَبِيٌّ وَ يَجُوزُ أَنْ يُؤْتَى وَ هُوَ ابْنُ أَرْبَعِينَ سَنَة.

علي بن اسباط گفت: حضرت جواد(علیه السلام) را ديدم مى آيد با دقت چشم به قد و بالاى آن جناب انداختم تا قامت ايشان را براى دوستان در مصر تعريف كنم. در اين موقع سجده رفت و گفت خداوند در مورد امامت همان استدلالى را مي كند كه در مورد نبوت كرده خداوند در قرآن مي فرمايد «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» و در اين آيه مي فرمايد: «و لما بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً» جايز است حكمت را عنايت كند در حال صباوت و جايز است در حال چهل سالگى بدهد.

ص: 381


1- . سوره مريم آیه 12.
2- . سوره يوسف آیه 22.
3- . سوره أحقاف آیه 14.

228. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند حضرت مسیح(علیه السلام) در صباوت سخن گفت

سوره مریم آیات 29 و 30

فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا(29) قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيًّا(30)

مریم(علیها السلام) به طفل اشاره کرد (یعنی از او بپرسید) آن ها گفتند: ما چگونه با بچه ای که در گهواره است سخن بگوییم؟! (حضرت مسیح(علیه السلام) به سخن آمد و گفت:) همانا من بنده ی خاص خداوند هستم که خداوند به من کتاب داده است و مرا پیامبر قرار داده است.

مریم(علیها السلام) کودکش را به خانه می آورد. مردم اعتراض می کنند که تو این بچه را از کجا آورده ای؟ مریم به گهواره اشاره می کند که از خودش بپرسید. آن ها ناراحت شده می گویند: ما چگونه با بچه ای که در گهواره است سخن بگوییم؟ اما (به قدرت خداوند) کودک به سخن آمده و می فرماید «من عبد خاص خدایم. خداوند به من کتاب داده است و مرا پیامبر خود قرار داده است.» لذا ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) در تقابل اعتراضات معاندین که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چگونه در کودکی سخن گفته است؟ جواب داده اند همان طور که عیسی بن مریم(علیهما السلام) در گاهواره سخن گفته است.

1. در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 432 حدیث 11 و ترجمه ی آن باب 45 صفحه 106 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْمُنْذِرِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ أَبِي الْفَتْحِ قَالَ: جَاءَنِي يَوْماً فَقَالَ لِيَ الْبِشَارَةُ وُلِدَ الْبَارِحَةَفِي الدَّارِ مَوْلُودٌ لِأَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ أَمَرَ بِكِتْمَانِهِ قُلْتُ وَ مَا اسْمُهُ قَالَ سُمِّيَ بِمُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ كُنِّيَ بِجَعْفَرٍ

حسن بن ابى المنذر گويد: روزى حمزة بن ابى الفتح نزد من آمد و گفت: مژده باد ديشب در خانه براى (حضرت) ابى محمد (امام يازدهم)(علیهما السلام) مولودى متولد شد و دستور داد او را پنهان كنند و دستور داد سيصد گوسفند براى او عقيقه كنند گفتم نامش چيست؟ گفت محمد(علیه السلام)

ص: 382

است و از او به جعفر كنيه آورند.

2. در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 430 حدیث 5 و ترجمه ی آن باب 45 صفحه 104 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ وَ أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ النَّيْسَابُورِيُّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیهما السلام) عَنِ السَّيَّارِيِّ قَالَ حَدَّثَتْنِي نَسِيمُ وَ مَارِيَةُ قَالَتَا إِنَّهُ لَمَّا سَقَطَ صَاحِبُ الزَّمَانِ(علیه السلام) مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ جَاثِياً عَلَى رُكْبَتَيْهِ رَافِعاً سَبَّابَتَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ عَطَسَ فَقَالَ «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللَّهِ دَاحِضَةٌ لَوْ أُذِنَ لَنَا فِي الْكَلَامِ لَزَالَ الشَّك

سيارى گويد نسيم و مارية براى من بازگو كردند كه چون صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شكم مادرش به دنیا آمد، بر سر دو زانو بر زمين تكيه داد و دو انگشت سبابه خود را به آسمان بلند كرد و عطسه زد و فرمود حمد از آن خداى پروردگار جهانيان است و رحمت خدا بر محمد(صلی الله علیه و آله) و خاندانش ستمكاران كمان كردند كه حجت خدا از ميان رفته است و اگر براى ما اذن در سخن بود شك بر طرف مي شد، ابراهيم بن محمدبن عبداللَّه گويد نسيم خادمه ابی محمد (امام يازدهم)(علیهما السلام) گفت كه صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يك شب پس از ولادتش هنگامى كه نزد او وارد شدم عطسه زدم به من فرمود: رحمك اللَّه. گفت: من از اين دعا خرسند شدم. به من فرمود: نمي خواهى تو را راجع به عطسه مژده دهم؟ گفتم: چرا اى مولاى من. فرمودند: عطسه امان از مرگ است تا سه روز.

3. در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 433 حدیث 13 و ترجمه ی آن باب 45 صفحه 107 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ زَكَرِيَّا بِمَدِينَةِ السَّلَامِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُوعَبْدِاللَّهِ مُحَمَّدُبْنُ خَلِيلَانَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ غِيَاثِ بْنِ أَسِيدٍ قَالَ شَهِدْتُ مُحَمَّدَبْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِيَّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ يَقُولُ لَمَّا وُلِدَ الْخَلَفُ الْمَهْدِيُّ(علیه السلام) سَطَعَ نُورٌ مِنْ فَوْقِ رَأْسِهِ إِلَى أَعْنَانِ السَّمَاءِ ثُمَّ سَقَطَ لِوَجْهِهِ سَاجِداً لِرَبِّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ هُوَ يَقُولُ «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» قَالَ وَ كَانَ مَوْلِدُهُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ.

ص: 383

غياث بن اسيد گويد از محمد بن عثمان عمرى شنيدم مى گفت: چون خلف مهدى(علیه السلام) متولد شد از بالاى سرش نورى تا عنان آسمان ساطع شد. سپس به رو افتاد و براى پروردگار خود تعالى ذكره سجده كرد. سپس سر برداشت و مى گفت «خدا گواه است كه جز او معبودى نيست و فرشتگان و دانشمندان او قائم است به عدالت. نيست معبودى جز او كه دانا و حكيم است. به درستى كه دين خدا اسلام است» گفت: ولادتش روز جمعه بود و در ضمن روايت ديگر گفت: سيد ختنه شده متولد شد و از حكيمه شنيدم مي گفت به مادرش خون زایيدن نديدم و روش مادران ائمه(علیهم السلام) چنين است.

4. در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 433 حدیث 16 و ترجمه ی آن باب 45 صفحه 107 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبُوالْعَبَّاسِ أَحْمَدُبْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مِهْرَانَ الْآبِيُّ الْأَزْدِيُّ الْعَرُوضِيُ بِمَرْوَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ الْحَسَنِ بْنِ إِسْحَاقَ الْقُمِّيُ قَالَ: لَمَّا وُلِدَ الْخَلَفُ الصَّالِحُ(علیه السلام) وَرَدَ عَنْ مَوْلَانَا أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) إِلَى جَدِّي أَحْمَدَبْنِ إِسْحَاقَ كِتَابٌ فَإِذَا فِيهِ مَكْتُوبٌ بِخَطِّ يَدِهِ الَّذِي كَانَ تَرِدُ بِهِ التَّوْقِيعَاتُ عَلَيْهِ وَ فِيهِ وُلِدَ لَنَا مَوْلُودٌ فَلْيَكُنْ عِنْدَكَ مَسْتُوراً وَ عَنْ جَمِيعِ النَّاسِ مَكْتُوماً فَإِنَّا لَمْ نُظْهِرْ عَلَيْهِ إِلَّا الْأَقْرَبَ لِقَرَابَتِهِ وَ الْوَلِيَّ لِوَلَايَتِهِ أَحْبَبْنَا إِعْلَامَكَ لِيَسُرَّكَ اللَّهُ لَهُ مِثْلَ مَا سَرَّنَا بِهِ وَ السَّلَامُ.

احمد بن حسن بن اسحق قمى گويد چون خلف صالح متولد شد از مولايم امام حسن عسكرى(علیه السلام) به جدم احمدبن اسحق نامه اى رسيد و به خط خود در آن نوشته بود همان خطى كه توقيعات با آن صادر مي شد كه براى ما فرزندى متولد شده نزد تو مستور بماند و از همه مردم پنهان باشد، زيرا ما از آن مطلع نكنيم مگر خويشان محرم يا دوستان صميمى شما را به آن اعلام كرديم تا خدا تو را به آن شاد كند چنانچه ما را به آن شاد كرد والسلام.

5. در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 434 حدیث 1 و ترجمه ی آن باب 46 صفحه 108 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَبْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ الْكَرْخِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ الْعَبَّاسِ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُوالْفَضْلِ الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْعَلَوِيُّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) بِسُرَّ مَنْ رَأَى فَهَنَّأْتُهُ بِوِلَادَةِ ابْنِهِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ابوالفضل حسن بن حسين علوى گويد در سر من رأى خدمت ابى محمد حسن بن على(علیه السلام) رسيدم و او را به ولادت پسرش قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تهنيت گفتم.

ص: 384

6. در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 436 حدیث 5 و ترجمه ی آن مجلد 2 صفحه 78 و بحارالانوار مجلد52 صفحه 25 حدیث 17 آمده است:

حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ مَنْقُوشٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى دُكَّانٍ فِي الدَّارِ وَ عَنْ يَمِينِهِ بَيْتٌ وَ عَلَيْهِ سَتْرٌ مُسْبَلٌ فَقُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي مَنْ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ ارْفَعِ السِّتْرَ فَرَفَعْتُهُ فَخَرَجَ إِلَيْنَا غُلَامٌ خُمَاسِيٌّ لَهُ عَشْرٌ أَوْ ثَمَانٌ أَوْ نَحْوُ ذَلِكَ وَاضِحُ الْجَبِينِ أَبْيَضُ الْوَجْهِ دُرِّيُّ الْمُقْلَتَيْنِ شَثْنُ الْكَفَّيْنِ مَعْطُوفُ الرُّكْبَتَيْنِ فِي خَدِّهِ الْأَيْمَنِ خَالٌ وَ فِي رَأْسِهِ ذُؤَابَةٌ فَجَلَسَ عَلَى فَخِذِ أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) ثُمَّ قَالَ لِي هَذَا هُوَ صَاحِبُكُمْ ثُمَّ وَثَبَ فَقَالَ لَهُ يَا بُنَيَّ ادْخُلْ إِلَى الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ فَدَخَلَ الْبَيْتَ وَ أَنَا أَنْظُرُ إِلَيْهِ ثُمَّ قَالَ لِي يَا يَعْقُوبُ انْظُرْ إِلَى مَنْ فِي الْبَيْتِ فَدَخَلْتُ فَمَا رَأَيْتُ أَحَداً.

يعقوب بن منقوش گويد خدمت امام يازدهم حسن عسكرى(علیه السلام) وارد شدم درون حياط بر سكویى نشسته بود و سمت راستش اطاقى بود و بر آن پرده اى آويخته بود. عرض كردم: اى سيد من صاحب امر امامت بعد از شما كيست؟ فرمود: اين پرده را بالا بزن. آن را بالا زدم يك پسر بچه به قامت پنج شبر كه در حدود هشت الى ده سال داشت بيرون آمد با پيشانى درخشان و روى سفيد و دو چشم براق و دو كف ستبر و دو زانوى برگشته. در گونه راستش خالى بود و در سرش گيسوانى. بر زانوى پدر خود ابى محمد(علیه السلام) نشست. سپس به من فرمود: اين است صاحب الامر شما. سپس از جا برجست. امام به او فرمود: فرزند جانم برو درون خانه تا موعد معين. درون خانه رفت و من به او نگاه مي كردم. سپس فرمود: اى يعقوب در ميان خانه نگاه كن. درون خانه رفتم و كسي را نديدم.

7. موسى بن جعفربن وهب بغدادى روايت كند كه از ابى محمد(علیه السلام) دستخطى به من رسيد به اين مضمون: گمان برند كه مي خواهند مرا بكشند. اين نسل را قطع كنند و خدا گفتار آنان را دروغ شمرد، خدا را حمد.8. رازى گويد يكى از اصحاب ما به من خبر داد كه چون كنيز امام حسن عسكرى(علیه السلام) آبستن شد به او فرمود: محققا تو به پسرى آبستنى و نامش محمد است و او است قائم بعد از من.

9. على بن احمد رازى گويد يكى از برادران شهر رى من بعد از وفات امام حسن عسكرى(علیه السلام) رفته بود كه تفحص از امام كند. در اين ميان كه در مسجد كوفه انديشناك و اندوهگين بود براى مقصدى كه دنبالش آمده بود با دست خود زير حصير مسجد را كاوش مي كرد و يك

ص: 385

ريگى براى او آشكار شد كه در آن نوشته بود محمد(علیه السلام) آن مرد گويد نگريستم در آن نوشته برجسته خدایى بود نقش نبود.

10. ابى غانم گويد از امام عسكرى(علیه السلام) شنيدم مى فرمود: در سال 260 شيعه من متفرق مي شوند و در آن سال امام فوت شد و شيعه و انصارش متفرق شدند يك دسته خود را به جعفر بستند، يك دسته گمراه شدند. يك دسته در شك افتادند و به شك ماندند و يك دسته به توفيق خداى عز و جل بر دين خود ثابت ماندند.

11. در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحات 454 تا 465 حدیث 21 و ترجمه ی آن مجلد 2 صفحه 128 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ حَاتِمٍ النَّوْفَلِيُّ الْمَعْرُوفُ بِالْكِرْمَانِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُوالْعَبَّاسِ أَحْمَدُبْنُ عِيسَى الْوَشَّاءُ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ طَاهِرٍ الْقُمِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ بَحْرِبْنِ سَهْلٍ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مَسْرُورٍ عَنْ سَعْدِبْنِ عَبْدِاللَّهِ الْقُمِّيِّ قَالَ: كُنْتُ امْرَأً لَهِجاً بِجَمْعِ الْكُتُبِ الْمُشْتَمِلَةِ عَلَى غَوَامِضِ الْعُلُومِ وَ دَقَائِقِهَا كَلِفاً بِاسْتِظْهَارِ مَا يَصِحُّ لِي مِنْ حَقَائِقِهَا مُغْرَماً بِحِفْظِ مُشْتَبَهِهَا وَ مُسْتَغْلَقِهَا شَحِيحاً عَلَى مَا أَظْفَرُ بِهِ مِنْ مُعْضَلَاتِهَا وَ مُشْكِلَاتِهَا مُتَعَصِّباً لِمَذْهَبِ الْإِمَامِيَّةِ رَاغِباً عَنِ الْأَمْنِ وَ السَّلَامَةِ فِي انْتِظَارِ التَّنَازُعِ وَ التَّخَاصُمِ وَ التَّعَدِّي إِلَى التَّبَاغُضِ وَ التَّشَاتُمِ مُعَيِّباً لِلْفِرَقِ ذَوِي الْخِلَافِ كَاشِفاً عَنْ مَثَالِبِ أَئِمَّتِهِمْ هَتَّاكاً لِحُجُبِ قَادَتِهِمْ إِلَى أَنْ بُلِيتُ بِأَشَدِّ النَّوَاصِبِ مُنَازَعَةً وَ أَطْوَلِهِمْ مُخَاصَمَةً وَ أَكْثَرِهِمْ جَدَلًا وَ أَشْنَعِهِمْ سُؤَالًا وَ أَثْبَتِهِمْ عَلَى الْبَاطِلِ قَدَماً فَقَالَ ذَاتَ يَوْمٍ وَ أَنَا أُنَاظِرُهُ تَبّاً لَكَ وَ لِأَصْحَابِكَ يَا سَعْدُ إِنَّكُمْ مَعَاشِرَ الرَّافِضَةِ تَقْصِدُونَ عَلَى الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ بِالطَّعْنِ عَلَيْهِمَا وَ تَجْحَدُونَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَلَايَتَهُمَا وَ إِمَامَتَهُمَا هَذَا الصِّدِّيقَ الَّذِي فَاقَ جَمِيعَ الصَّحَابَةِ بِشَرَفِ سَابِقَتِهِ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ مَا أَخْرَجَهُ مَعَ نَفْسِهِ إِلَى الْغَارِ إِلَّا عِلْماً مِنْهُ أَنَّ الْخِلَافَةَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّهُ هُوَ الْمُقَلَّدُ لِأَمْرِ التَّأْوِيلِ وَ الْمُلْقَى إِلَيْهِ أَزِمَّةُ الْأُمَّةِ وَ عَلَيْهِ الْمُعَوَّلُ فِي شَعْبِ الصَّدْعِ وَ لَمِّ الشَّعَثِ وَ سَدِّ الْخَلَلِ وَ إِقَامَةِ الْحُدُودِ وَ تَسْرِيبِ الْجُيُوشِ لِفَتْحِ بِلَادِ الشِّرْكِ وَ كَمَا أَشْفَقَ عَلَى نُبُوَّتِهِ أَشْفَقَ عَلَى خِلَافَتِهِ إِذْ لَيْسَ مِنْ حُكْمِ الِاسْتِتَارِ وَ التَّوَارِي أَنْ يَرُومَ الْهَارِبُ مِنَ الشَّرِّ مُسَاعَدَةً إِلَى مَكَانٍ يَسْتَخْفِي فِيهِوَ لَمَّا رَأَيْنَا النَّبِيَّ مُتَوَجِّهاً إِلَى الِانْجِحَارِ وَ لَمْ تَكُنِ الْحَالُ تُوجِبُ اسْتِدْعَاءَ الْمُسَاعَدَةِ مِنْ أَحَدٍ اسْتَبَانَ لَنَا قَصْدُ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِي بَكْرٍ لِلْغَارِ لِلْعِلَّةِ الَّتِي شَرَحْنَاهَا وَ إِنَّمَا أَبَاتَ عَلِيّاً(علیه السلام) عَلَى فِرَاشِهِ لِمَا لَمْ يَكُنْ يَكْتَرِثُ بِهِ وَ لَمْ يَحْفِلْ بِهِ لِاسْتِثْقَالِهِ وَ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهُ إِنْ قُتِلَ لَمْ يَتَعَذَّرْ عَلَيْهِ نَصْبُ غَيْرِهِ مَكَانَهُ لِلْخُطُوبِ الَّتِي كَانَ يَصْلُحُ لَهَا قَالَ سَعْدٌ فَأَوْرَدْتُ عَلَيْهِ أَجْوِبَةً شَتَّى فَمَا زَالَ يُعَقِّبُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهَا بِالنَّقْضِ وَ الرَّدِّ عَلَيَّ ثُمَّ قَالَ يَا سَعْدُ وَ دُونَكَهَا أُخْرَى بِمِثْلِهَا تُخْطَمُ أُنُوفُ الرَّوَافِضِ أَ لَسْتُمْ تَزْعُمُونَ أَنَّ الصِّدِّيقَ الْمُبَرَّأَ مِنْ دَنَسِ الشُّكُوكِ وَ الْفَارُوقَ الْمُحَامِيَ عَنْ بَيْضَةِ الْإِسْلَامِ كَانَا يُسِرَّانِ النِّفَاقَ وَ اسْتَدْلَلْتُمْ بِلَيْلَةِ الْعَقَبَةِ أَخْبِرْنِي عَنِ الصِّدِّيقِ وَ الْفَارُوقِ أَسْلَمَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَ سَعْدٌ فَاحْتَلْتُ لِدَفْعِ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ عَنِّي خَوْفاً مِنَ الْإِلْزَامِ وَ حَذَراً مِنْ أَنِّي إِنْ أَقْرَرْتُ لَهُ بِطَوْعِهِمَ ا لِلْإِسْلَامِ

ص: 386

احْتَجَّ بِأَنَّ بَدْءَ النِّفَاقِ وَ نَشْأَهُ فِي الْقَلْبِ لَا يَكُونُ إِلَّا عِنْدَ هُبُوبِ رَوَائِحِ الْقَهْرِ وَ الْغَلَبَةِ وَ إِظْهَارِ الْبَأْسِ الشَّدِيدِ فِي حَمْلِ الْمَرْءِ عَلَى مَنْ لَيْسَ يَنْقَادُ إِلَيْهِ قَلْبُهُ نَحْوُ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا»(1) وَ إِنْ قُلْتُ أَسْلَمَا كَرْهاً كَانَ يَقْصِدُنِي بِالطَّعْنِ إِذْ لَمْ تَكُنْ ثَمَّةَ سُيُوفٌ مُنْتَضَاةٌ كَانَتْ تُرِيهِمَا الْبَأْسَ قَالَ سَعْدٌ فَصَدَرْتُ عَنْهُ مُزْوَرّاً قَدِ انْتَفَخَتْ أَحْشَائِي مِنَ الْغَضَبِ وَ تَقَطَّعَ كَبِدِي مِنَ الْكَرْبِ وَ كُنْتُ قَدِ اتَّخَذْتُ طُومَاراً وَ أَثْبَتُّ فِيهِ نَيِّفاً وَ أَرْبَعِينَ مَسْأَلَةً مِنْ صِعَابِ الْمَسَائِلِ لَمْ أَجِدْ لَهَا مُجِيباً عَلَى أَنْ أَسْأَلَ عَنْهَا خَبِيرَ أَهْلِ بَلَدِي أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ صَاحِبَ مَوْلَانَا أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) فَارْتَحَلْتُ خَلْفَهُ وَ قَدْ كَانَ خَرَجَ قَاصِداً نَحْوَ مَوْلَانَا بِسُرَّ مَنْ رَأَى فَلَحِقْتُهُ فِي بَعْضِ الْمَنَازِلِ فَلَمَّا تَصَافَحْنَا قَالَ بِخَيْرٍ لِحَاقُكَ بِي قُلْتُ الشَّوْقُ ثُمَّ الْعَادَةُ فِي الْأَسْئِلَةِ قَالَ قَدْ تَكَافَيْنَا عَلَى هَذِهِ الْخُطَّةِ الْوَاحِدَةِ فَقَدْ بَرِحَ بِيَ الْقَرَمُ إِلَى لِقَاءِ مَوْلَانَا أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْ مَعَاضِلَ فِي التَّأْوِيلِ وَ مَشَاكِلَ فِي التَّنْزِيلِ فَدُونَكَهَا الصُّحْبَةَ الْمُبَارَكَةَ فَإِنَّهَا تَقِفُ بِكَ عَلَى ضَفَّةِ بَحْرٍ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُهُ وَ لَا تَفْنَى غَرَائِبُهُ وَ هُوَ إِمَامُنَا فَوَرَدْنَا سُرَّ مَنْ رَأَى فَانْتَهَيْنَا مِنْهَا إِلَى بَابِ سَيِّدِنَا فَاسْتَأْذَنَّا فَخَرَجَ عَلَيْنَا الْإِذْنُ بِالدُّخُولِ عَلَيْهِ وَ كَانَ عَلَى عَاتِقِ أَحْمَدَبْنِ إِسْحَاقَ جِرَابٌ قَدْ غَطَّاهُ بِكِسَاءٍ طَبَرِيٍّ فِيهِ مِائَةٌ وَ سِتُّونَ صُرَّةً مِنَ الدَّنَانِيرِ وَ الدَّرَاهِمِ عَلَى كُلِّ صُرَّةٍ مِنْهَا خَتْمُ صَاحِبِهَا قَالَ سَعْدٌ فَمَا شَبَّهْتُ وَجْهَ مَوْلَانَا أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) حِينَ غَشِيَنَا نُورُ وَجْهِهِ إِلَّا بِبَدْرٍ قَدِ اسْتَوْفَى مِنْ لَيَالِيهِ أَرْبَعاً بَعْدَ عَشْرٍ وَ عَلَى فَخِذِهِ الْأَيْمَنِ غُلَامٌ يُنَاسِبُ الْمُشْتَرِيَ فِي الْخِلْقَةِ وَ الْمَنْظَرِ عَلَى رَأْسِهِ فَرْقٌ بَيْنَ وَفْرَتَيْنِ كَأَنَّهُ أَلِفٌ بَيْنَ وَاوَيْنِ وَ بَيْنَ يَدَيْ مَوْلَانَا رُمَّانَةٌ ذَهَبِيَّةٌ تَلْمَعُ بَدَائِعُ نُقُوشِهَا وَسَطَ غَرَائِبِ الْفُصُوصِ الْمُرَكَّبَةِ عَلَيْهَا قَدْ كَانَ أَهْدَاهَا إِلَيْهِ بَعْضُ رُؤَسَاءِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ وَ بِيَدِهِ قَلَمٌ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَسْطُرَ بِهِ عَلَى الْبَيَاضِ شَيْئاً قَبَضَ الْغُلَامُ عَلَى أَصَابِعِهِ فَكَانَ مَوْلَانَا يُدَحْرِجُ الرُّمَّانَةَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ يَشْغَلُهُ بِرَدِّهَا كَيْ لَا يَصُدَّهُ عَنْ كِتَابَةِ مَا أَرَادَ فَسَلَّمْنَا عَلَيْهِ فَأَلْطَفَ فِي الْجَوَابِ وَ أَوْمَأَ إِلَيْنَا بِالْجُلُوسِ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ كِتْبَةِ الْبَيَاضِ الَّذِي كَانَ بِيَدِهِ أَخْرَجَ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ جِرَابَهُ مِنْ طَيِّ كِسَائِهِ فَوَضَعَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَنَظَرَ الْهَادِي(علیه السلام) إِلَى الْغُلَامِ وَ قَالَ لَهُ يَا بُنَيَّ فُضَّ الْخَاتَمَ عَنْ هَدَايَا شِيعَتِكَ وَ مَوَالِيكَ فَقَالَ يَا مَوْلَايَ أَ يَجُوزُ أَنْ أَمُدَّ يَداً طَاهِرَةً إِلَى هَدَايَا نَجِسَةٍ وَ أَمْوَالٍ رَجِسَةٍ قَدْ شِيبَ أَحَلُّهَا بِأَحْرَمِهَا فَقَالَ مَوْلَايَ يَا ابْنَ إِسْحَاقَ اسْتَخْرِجْ مَا فِي الْجِرَابِ لِيُمَيَّزَ مَا بَيْنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ مِنْهَا فَأَوَّلُ صُرَّةٍ بَدَأَ أَحْمَدُ بِإِخْرَاجِهَا قَالَ الْغُلَامُ هَذِهِلِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ مِنْ مَحَلَّةِ كَذَا بِقُمَّ تَشْتَمِلُ عَلَى اثْنَيْنِ وَ سِتِّينَ دِينَاراً فِيهَا مِنْ ثَمَنِ حَجِيرَةٍ بَاعَهَا صَاحِبُهَا وَ كَانَتْ إِرْثاً لَهُ عَنْ أَبِيهِ خَمْسَةٌ وَ أَرْبَعُونَ دِينَاراً وَ مِنْ أَثْمَانِ تِسْعَةِ أَثْوَابٍ أَرْبَعَةَ عَشَرَ دِينَاراً وَ فِيهَا مِنْ أُجْرَةِ الْحَوَانِيتِ ثَلَاثَةَ دَنَانِيرَ فَقَالَ مَوْلَانَا صَدَقْتَ يَا بُنَيَّ دُلَّ الرَّجُلَ عَلَى الْحَرَامِ مِنْهَا فَقَالَ ع فَتِّشْ عَنْ دِينَارٍ رَازِيِّ السِّكَّةِ تَأْرِيخُهُ سَنَةُ كَذَا قَدِ انْطَمَسَ مِنْ نِصْفِ إِحْدَى صَفْحَتَيْهِ نَقْشُهُ وَ قُرَاضَةٍ آمُلِيَّةٍ وَزْنُهَا رُبُعُ دِينَارٍ وَ الْعِلَّةُ فِي تَحْرِيمِهَا أَنَّ صَاحِبَ هَذَا الصُّرَّةِ وَزَنَ فِي شَهْرِ كَذَا مِنْ سَنَةِ كَذَا عَلَى حَائِكٍ مِنْ جِيرَانِهِ مِنَ الْغَزْلِ مَنّاً وَ رُبُعَ مَنٍّ فَأَتَتْ عَلَى ذَلِكَ مُدَّةٌ وَ فِي انْتِهَائِهَا قَيَّضَ لِذَلِكَ الْغَزْلِ سَارِقٌ فَأَخْبَرَ بِهِ الْحَائِكُ صَاحِبَهُ فَكَذَّبَهُ وَ اسْتَرَدَّ مِنْهُ بَدَلَ ذَلِكَ مَنّاً وَ نِصْفَ مَنٍّ غَزْلًا أَدَقَّ مِمَّا كَانَ دَفَعَهُ إِلَيْهِ وَ اتَّخَذَ مِنْ ذَلِكَ

ص: 387


1- . سوره مؤمن، آیه 85.

ثَوْباً كَانَ هَذَا الدِّينَارُ مَعَ الْقُرَاضَةِ ثَمَنَهُ فَلَمَّا فَتَحَ رَأْسَ الصُّرَّةِ صَادَفَ رُقْعَةً فِي وَسْطِ الدَّنَانِيرِ بِاسْمِ مَنْ أَخْبَرَ عَنْهُ وَ بِمِقْدَارِهَا عَلَى حَسَبِ مَا قَالَ وَ اسْتَخْرَجَ الدِّينَارَ وَ الْقُرَاضَةَ بِتِلْكَ الْعَلَامَةِ ثُمَّ أَخْرَجَ صُرَّةً أُخْرَى فَقَالَ الْغُلَامُ هَذِهِ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ مِنْ مَحَلَّةِ كَذَا بِقُمَّ تَشْتَمِلُ عَلَى خَمْسِينَ دِينَاراً لَا يَحِلُّ لَنَا لَمْسُهَا قَالَ وَ كَيْفَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّهَا مِنْ ثَمَنِ حِنْطَةٍ حَافَ صَاحِبُهَا عَلَى أَكَّارِهِ فِي الْمُقَاسَمَةِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ قَبَضَ حِصَّتَهُ مِنْهَا بِكَيْلٍ وَافٍ وَ كَانَ مَا حَصَّ الْأَكَّارَ بِكَيْلٍ بَخْسٍ فَقَالَ مَوْلَانَا صَدَقْتَ يَا بُنَيَّ ثُمَّ قَالَ يَا أَحْمَدَبْنَ إِسْحَاقَ احْمِلْهَا بِأَجْمَعِهَا لِتَرُدَّهَا أَوْ تُوصِيَ بِرَدِّهَا عَلَى أَرْبَابِهَا فَلَا حَاجَةَ لَنَا فِي شَيْ ءٍ مِنْهَا وَ ائْتِنَا بِثَوْبِ الْعَجُوزِ قَالَ أَحْمَدُ وَ كَانَ ذَلِكَ الثَّوْبُ فِي حَقِيبَةٍ لِي فَنَسِيتُهُ فَلَمَّا انْصَرَفَ أَحْمَدُبْنُ إِسْحَاقَ لِيَأْتِيَهُ بِالثَّوْبِ نَظَرَ إِلَيَّ مَوْلَانَا أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) فَقَالَ مَا جَاءَ بِكَ يَا سَعْدُ فَقُلْتُ شَوَّقَنِي أَحْمَدُبْنُ إِسْحَاقَ عَلَى لِقَاءِ مَوْلَانَا قَالَ وَ الْمَسَائِلُ الَّتِي أَرَدْتَ أَنْ تَسْأَلَهُ عَنْهَا قُلْتُ عَلَى حَالِهَا يَا مَوْلَايَ قَالَ فَسَلْ قُرَّةَ عَيْنِي وَ أَوْمَأَ إِلَى الْغُلَامِ فَقَالَ لِيَ الْغُلَامُ سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ مِنْهَا فَقُلْتُ لَهُ مَوْلَانَا وَ ابْنَ مَوْلَانَا إِنَّا رُوِّينَا عَنْكُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) جَعَلَ طَلَاقَ نِسَائِهِ بِيَدِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) حَتَّى أَرْسَلَ يَوْمَ الْجَمَلِ إِلَى عَائِشَةَ أَنَّكِ قَدْ أَرْهَجْتِ عَلَى الْإِسْلَامِ وَ أَهْلِهِ بِفِتْنَتِكِ وَ أَوْرَدْتِ بَنِيكِ حِيَاضَ الْهَلَاكِ بِجَهْلِكِ فَإِنْ كَفَفْتِ عَنِّي غَرْبَكِ وَ إِلَّا طَلَّقْتُكِ وَ نِسَاءُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَدْ كَانَ طَلَاقُهُنَّ وَفَاتَهُ قَالَ مَا الطَّلَاقُ قُلْتُ تَخْلِيَةُ السَّبِيلِ قَالَ فَإِذَا كَانَ طَلَاقُهُنَّ وَفَاةَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَدْ خُلِّيَتْ لَهُنَّ السَّبِيلُ فَلِمَ لَا يَحِلُّ لَهُنَّ الْأَزْوَاجُ قُلْتُ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَرَّمَ الْأَزْوَاجَ عَلَيْهِنَّ قَالَ كَيْفَ وَ قَدْ خَلَّى الْمَوْتُ سَبِيلَهُنَّ قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي يَا ابْنَ مَوْلَايَ عَنْ مَعْنَى الطَّلَاقِ الَّذِي فَوَّضَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حُكْمَهُ إِلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَقَدَّسَ اسْمُهُ عَظَّمَ شَأْنَ نِسَاءِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) فَخَصَّهُنَّ بِشَرَفِ الْأُمَّهَاتِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا أَبَاالْحَسَنِ إِنَّ هَذَا الشَّرَفَ بَاقٍ لَهُنَّ مَا دُمْنَ لِلَّهِ عَلَى الطَّاعَةِ فَأَيَّتُهُنَّ عَصَتِ اللَّهَ بَعْدِي بِالْخُرُوجِ عَلَيْكَ فَأَطْلِقْ لَهَا فِي الْأَزْوَاجِ وَ أَسْقِطْهَا مِنْ شَرَفِ أُمُومَةِ الْمُؤْمِنِينَ قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي عَنِ الْفَاحِشَةِ الْمُبَيِّنَةِ الَّتِي إِذَا أَتَتِ الْمَرْأَةُ بِهَا فِي عِدَّتِهَا حَلَّ لِلزَّوْجِ أَنْ يُخْرِجَهَا مِنْ بَيْتِهِ قَالَ الْفَاحِشَةُ الْمُبَيِّنَةُ هِيَ السَّحْقُ دُونَ الزِّنَاءِ فَإِنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا زَنَتْ وَ أُقِيمَ عَلَيْهَا الْحَدُّ لَيْسَ لِمَنْ أَرَادَهَا أَنْ يَمْتَنِعَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنَ التَّزَوُّجِ بِهَا لِأَجْلِ الْحَدِّ وَ إِذَا سَحَقَتْ وَجَبَ عَلَيْهَا الرَّجْمُ وَ الرَّجْمُ خِزْيٌ وَ مَنْ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ بِرَجْمِهِ فَقَدْ أَخْزَاهُ وَ مَنْ أَخْزَاهُ فَقَدْ أَبْعَدَهُ وَ مَنْ أَبْعَدَهُ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَقْرَبَهُ قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی اللهعلیه و آله) عَنْ أَمْرِ اللَّهِ لِنَبِيِّهِ مُوسَى(علیه السلام) «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»(1) فَإِنَّ فُقَهَاءَ الْفَرِيقَيْنِ يَزْعُمُونَ أَنَّهَا كَانَتْ مِنْ إِهَابِ الْمَيْتَةِ فَقَالَ(علیه السلام) مَنْ قَالَ ذَلِكَ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى مُوسَى(علیه السلام) وَ اسْتَجْهَلَهُ فِي نُبُوَّتِهِ لِأَنَّهُ مَا خَلَا الْأَمْرُ فِيهَا مِنْ خَطِيئَتَيْنِ إِمَّا أَنْ تَكُونَ صَلَاةُ مُوسَى(علیه السلام) فِيهِمَا جَائِزَةً أَوْ غَيْرَ جَائِزَةٍ فَإِنْ كَانَتْ صَلَاتُهُ جَائِزَةً جَازَ لَهُ لُبْسُهُمَا فِي تِلْكَ الْبُقْعَةِ وَ إِنْ كَانَتْ مُقَدَّسَةً مُطَهَّرَةً فَلَيْسَتْ بِأَقْدَسَ وَ أَطْهَرَ مِنَ الصَّلَاةِ وَ إِنْ كَانَتْ صَلَاتُهُ غَيْرَ جَائِزَةٍ فِيهِمَا فَقَدْ أَوْجَبَ عَلَى مُوسَى(علیه السلام) أَنَّهُ لَمْ يَعْرِفِ الْحَلَالَ مِنَ الْحَرَامِ وَ مَا عَلِمَ مَا تَجُوزُ فِيهِ الصَّلَاةُ وَ مَا لَمْ تَجُزْ وَ هَذَا كُفْرٌ قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي يَا مَوْلَايَ عَنِ التَّأْوِيلِ فِيهِمَا قَالَ إِنَّ مُوسَى نَاجَى رَبَّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ فَقَالَ يَا رَبِّ إِنِّي قَدْ أَخْلَصْتُ لَكَ الْمَحَبَّةَ مِنِّي وَ غَسَلْتُ قَلْبِي عَمَّنْ سِوَاكَ وَ كَانَ شَدِيدَ الْحُبِّ لِأَهْلِهِ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى

ص: 388


1- . سوره طه آیه 12.

«فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ» أَيْ انْزِعْ حُبَّ أَهْلِكَ مِنْ قَلْبِكَ إِنْ كَانَتْ مَحَبَّتُكَ لِي خَالِصَةً وَ قَلْبَكَ مِنَ الْمَيْلِ إِلَى مَنْ سِوَايَ مَغْسُولًا قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَنْ تَأْوِيلِ «كهيعص» قَالَ هَذِهِ الْحُرُوفُ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ أَطْلَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ثُمَّ قَصَّهَا عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ ذَلِكَ أَنَّ زَكَرِيَّا سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ أَسْمَاءَ الْخَمْسَةِ فَأَهْبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلَ فَعَلَّمَهُ إِيَّاهَا فَكَانَ زَكَرِيَّ(علیه السلام)ا إِذَا ذَكَرَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ(علیهم السلام) سُرِّيَ عَنْهُ هَمُّهُ وَ انْجَلَى كَرْبُهُ وَ إِذَا ذَكَرَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ وَ وَقَعَتْ عَلَيْهِ الْبُهْرَةُ فَقَالَ ذَاتَ يَوْمٍ يَا إِلَهِي مَا بَالِي إِذَا ذَكَرْتُ أَرْبَعاً مِنْهُمْ تَسَلَّيْتُ بِأَسْمَائِهِمْ مِنْ هُمُومِي وَ إِذَا ذَكَرْتُ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) تَدْمَعُ عَيْنِي وَ تَثُورُ زَفْرَتِي فَأَنْبَأَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَنْ قِصَّتِهِ وَ قَالَ «كهيعص» فَالْكَافُ اسْمُ كَرْبَلَاءَ وَ الْهَاءُ هَلَاكُ الْعِتْرَةِ وَ الْيَاءُ يَزِيدُ وَ هُوَ ظَالِمُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ الْعَيْنُ عَطَشُهُ وَ الصَّادُ صَبْرُهُ فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِكَ زَكَرِيَّا لَمْ يُفَارِقْ مَسْجِدَهُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ مَنَعَ فِيهَا النَّاسَ مِنَ الدُّخُولِ عَلَيْهِ وَ أَقْبَلَ عَلَى الْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ وَ كَانَتْ نُدْبَتُهُ إِلَهِي أَ تُفَجِّعُ خَيْرَ خَلْقِكَ بِوَلَدِهِ إِلَهِي أَ تُنْزِلُ بَلْوَى هَذِهِ الرَّزِيَّةِ بِفِنَائِهِ إِلَهِي أَ تُلْبِسُ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ ثِيَابَ هَذِهِ الْمُصِيبَةِ إِلَهِي أَ تُحِلُّ كُرْبَةَ هَذِهِ الْفَجِيعَةِ بِسَاحَتِهِمَا ثُمَّ كَانَ يَقُولُ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي وَلَداً تَقَرُّ بِهِ عَيْنِي عَلَى الْكِبَرِ وَ اجْعَلْهُ وَارِثاً وَصِيّاً وَ اجْعَلْ مَحَلَّهُ مِنِّي مَحَلَّ الْحُسَيْنِ فَإِذَا رَزَقْتَنِيهِ فَافْتِنِّي بِحُبِّهِ ثُمَّ فَجِّعْنِي بِهِ كَمَا تُفَجِّعُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) حَبِيبَكَ بِوَلَدِهِ فَرَزَقَهُ اللَّهُ يَحْيَى وَ فَجَّعَهُ بِهِ وَ كَانَ حَمْلُ يَحْيَى سِتَّةَ أَشْهُرٍ وَ حَمْلُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) كَذَلِكَ وَ لَهُ قِصَّةٌ طَوِيلَةٌ قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي يَا مَوْلَايَ عَنِ الْعِلَّةِ الَّتِي تَمْنَعُ الْقَوْمَ مِنِ اخْتِيَارِ إِمَامٍ لِأَنْفُسِهِمْ قَالَ مُصْلِحٍ أَوْ مُفْسِدٍ قُلْتُ مُصْلِحٍ قَالَ فَهَلْ يَجُوزُ أَنْ تَقَعَ خِيَرَتُهُمْ عَلَى الْمُفْسِدِ بَعْدَ أَنْ لَا يَعْلَمَ أَحَدٌ مَا يَخْطُرُ بِبَالِ غَيْرِهِ مِنْ صَلَاحٍ أَوْ فَسَادٍ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَهِيَ الْعِلَّةُ وَ أُورِدُهَا لَكَ بِبُرْهَانٍ يَنْقَادُ لَهُ عَقْلُكَ أَخْبِرْنِي عَنِ الرُّسُلِ الَّذِينَ اصْطَفَاهُمُ اللَّهُ تَعَالَى وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِمُ الْكِتَابَ وَ أَيَّدَهُمْ بِالْوَحْيِ وَ الْعِصْمَةِ إِذْ هُمْ أَعْلَامُ الْأُمَمِ وَ أَهْدَى إِلَى الِاخْتِيَارِ مِنْهُمْ مِثْلُ مُوسَى وَ عِيسَى(علیهما السلام) هَلْ يَجُوزُ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِمَا وَ كَمَالِ عِلْمِهِمَا إِذَا هَمَّا بِالاخْتِيَارِ أَنْ يَقَعَ خِيَرَتُهُمَا عَلَى الْمُنَافِقِ وَ هُمَا يَظُنَّانِ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ قُلْتُ لَا فَقَالَ هَذَا مُوسَى(علیه السلام) كَلِيمُ اللَّهِ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِ وَ كَمَالِ عِلْمِهِ وَ نُزُولِ الْوَحْيِ عَلَيْهِ اخْتَارَ مِنْ أَعْيَانِ قَوْمِهِ وَ وُجُوهِ عَسْكَرِهِ لِمِيقَاتِ رَبِّهِ سَبْعِينَ رَجُلًا مِمَّنْ لَا يَشُكُّ فِي إِيمَانِهِمْ وَ إِخْلَاصِهِمْ فَوَقَعَتْ خِيَرَتُهُ عَلَى الْمُنَافِقِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ اخْتارَمُوسى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا... لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ»(1) فَلَمَّا وَجَدْنَا اخْتِيَارَ مَنْ قَدِ اصْطَفَاهُ اللَّهُ لِلنُّبُوَّةِ وَاقِعاً عَلَى الْأَفْسَدِ دُونَ الْأَصْلَحِ وَ هُوَ يَظُنُّ أَنَّهُ الْأَصْلَحُ دُونَ الْأَفْسَدِ عَلِمْنَا أَنْ لَا اخْتِيَارَ إِلَّا لِمَنْ يَعْلَمُ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ وَ مَا تَكِنُّ الضَّمَائِرُ وَ تَتَصَرَّفُ عَلَيْهِ السَّرَائِرُ وَ أَنْ لَا خَطَرَ لِاخْتِيَارِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ بَعْدَ وُقُوعِ خِيَرَةِ الْأَنْبِيَاءِ عَلَى ذَوِي الْفَسَادِ لَمَّا أَرَادُوا أَهْلَ الصَّلَاحِ.

ثُمَّ قَالَ مَوْلَانَا يَا سَعْدُ وَ حِينَ ادَّعَى خَصْمُكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لما [مَا] أَخْرَجَ مَعَ نَفْسِهِ مُخْتَارَ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِلَى الْغَارِ إِلَّا عِلْماً مِنْهُ أَنَّ الْخِلَافَةَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّهُ هُوَ الْمُقَلَّدُ أُمُورَ التَّأْوِيلِ وَ الْمُلْقَى إِلَيْهِ أَزِمَّةُ الْأُمَّةِ وَ عَلَيْهِ الْمُعَوَّلُ فِي لَمِّ الشَّعَثِ وَ سَدِّ الْخَلَلِ وَ إِقَامَةِ الْحُدُودِ وَ تَسْرِيبِ الْجُيُوشِ لِفَتْحِ بِلَادِ الْكُفْرِ فَكَمَا أَشْفَقَ عَلَى نُبُوَّتِهِ أَشْفَقَ عَلَى خِلَافَتِهِ إِذْ لَمْ يَكُنْ مِنْ حُكْمِ الِاسْتِتَارِ وَ التَّوَارِي أَنْ يَرُومَ الْهَارِبُ مِنَ الشَّرِّ مُسَاعَدَةً مِنْ غَيْرِهِ

ص: 389


1- .[1] سوره اعراف آیه 155.

إِلَى مَكَانٍ يَسْتَخْفِي فِيهِ وَ إِنَّمَا أَبَاتَ عَلِيّاً(علیه السلام) عَلَى فِرَاشِهِ لِمَا لَمْ يَكُنْ يَكْتَرِثُ لَهُ وَ لَمْ يَحْفِلْ بِهِ لِاسْتِثْقَالِهِ إِيَّاهُ وَ عِلْمِهِ أَنَّهُ إِنْ قُتِلَ لَمْ يَتَعَذَّرْ عَلَيْهِ نَصْبُ غَيْرِهِ مَكَانَهُ لِلْخُطُوبِ الَّتِي كَانَ يَصْلُحُ لَهَا فَهَلَّا نَقَضْتَ عَلَيْهِ دَعْوَاهُ بِقَوْلِكَ أَ لَيْسَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی

الله علیه و آله) الْخِلَافَةُ بَعْدِي ثَلَاثُونَ سَنَةً فَجَعَلَ هَذِهِ مَوْقُوفَةً عَلَى أَعْمَارِ الْأَرْبَعَةِ الَّذِينَ هُمُ الْخُلَفَاءُ الرَّاشِدُونَ فِي مَذْهَبِكُمْ فَكَانَ لَا يَجِدُ بُدّاً مِنْ قَوْلِهِ لَكَ بَلَى قُلْتَ فَكَيْفَ تَقُولُ حِينَئِذٍ أَ لَيْسَ كَمَا عَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَّ الْخِلَافَةَ مِنْ بَعْدِهِ لِأَبِي بَكْرٍ عَلِمَ أَنَّهَا مِنْ بَعْدِ أَبِي بَكْرٍ لِعُمَرَ وَ مِنْ بَعْدِ عُمَرَ لِعُثْمَانَ وَ مِنْ بَعْدِ عُثْمَانَ لِعَلِيٍّ فَكَانَ أَيْضاً لَا يَجِدُ بُدّاً مِنْ قَوْلِهِ لَكَ نَعَمْ ثُمَّ كُنْتَ تَقُولُ لَهُ فَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنْ يُخْرِجَهُمْ جَمِيعاً عَلَى التَّرْتِيبِ إِلَى الْغَارِ وَ يُشْفِقَ عَلَيْهِمْ كَمَا أَشْفَقَ عَلَى أَبِي بَكْرٍ وَ لَا يَسْتَخِفَّ بِقَدْرِ هَؤُلَاءِ الثَّلَاثَةِ بِتَرْكِهِ إِيَّاهُمْ وَ تَخْصِيصِهِ أَبَابَكْرٍ وَ إِخْرَاجِهِ مَعَ نَفْسِهِ دُونَهُمْ وَ لَمَّا قَالَ أَخْبِرْنِي عَنِ الصِّدِّيقِ وَ الْفَارُوقِ أَسْلَمَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً لِمَ لَمْ تَقُلْ لَهُ بَلْ أَسْلَمَا طَمَعاً وَ ذَلِكَ بِأَنَّهُمَا كَانَا يُجَالِسَانِ الْيَهُودَ وَ يَسْتَخْبِرَانِهِمْ عَمَّا كَانُوا يَجِدُونَ فِي التَّوْرَاةِ وَ فِي سَائِرِ الْكُتُبِ الْمُتَقَدِّمَةِ النَّاطِقَةِ بِالْمَلَاحِمِ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ مِنْ قِصَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ مِنْ عَوَاقِبِ أَمْرِهِ فَكَانَتِ الْيَهُودُ تَذْكُرُ أَنَّ مُحَمَّداً يُسَلَّطُ عَلَى الْعَرَبِ كَمَا كَانَ بُخْتَ نَصَّرُ سُلِّطَ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ لَا بُدَّ لَهُ مِنَ الظَّفَرِ بِالْعَرَبِ كَمَا ظَفِرَ بُخْتَ نَصَّرُ بِبَنِي إِسْرَائِيلَ غَيْرَ أَنَّهُ كَاذِبٌ فِي دَعْوَاهُ أَنَّهُ نَبِيٌّ فَأَتَيَا مُحَمَّداً فَسَاعَدَاهُ عَلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ بَايَعَاهُ طَمَعاً فِي أَنْ يَنَالَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِنْ جِهَتِهِ وَلَايَةَ بَلَدٍ إِذَا اسْتَقَامَتْ أُمُورُهُ وَ اسْتَتَبَّتْ أَحْوَالُهُ فَلَمَّا أَيِسَا مِنْ ذَلِكَ تَلَثَّمَا وَ صَعِدَا الْعَقَبَةَ مَعَ عِدَّةٍ مِنْ أَمْثَالِهِمَا مِنَ الْمُنَافِقِينَ عَلَى أَنْ يَقْتُلُوهُ فَدَفَعَ اللَّهُ تَعَالَى كَيْدَهُمْ وَ رَدَّهُمْ «بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنالُوا خَيْراً»(1) كَمَا أَتَى طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ عَلِيّاً(علیه السلام) فَبَايَعَاهُ وَ طَمَعَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا أَنْ يَنَالَ مِنْ جِهَتِهِ وَلَايَةَ بَلَدٍ فَلَمَّا أَيِسَا نَكَثَا بَيْعَتَهُ وَ خَرَجَا عَلَيْهِ فَصَرَعَ اللَّهُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مَصْرَعَ أَشْبَاهِهِمَا مِنَ النَّاكِثِينَ قَالَ سَعْدٌ ثُمَّ قَامَ مَوْلَانَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْهَادِی(علیهما السلام) لِلصَّلَاةِ مَعَ الْغُلَامِ فَانْصَرَفْتُ عَنْهُمَا وَ طَلَبْتُ أَثَرَ أَحْمَدَبْنِ إِسْحَاقَ فَاسْتَقْبَلَنِي بَاكِياً فَقُلْتُ مَا أَبْطَأَكَ وَ أَبْكَاكَ قَالَ قَدْ فَقَدْتُ الثَّوْبَ الَّذِي سَأَلَنِي مَوْلَايَ إِحْضَارَهُ قُلْتُ لَا عَلَيْكَ فَأَخْبِرْهُ فَدَخَلَ عَلَيْهِ مُسْرِعاً وَ انْصَرَفَ مِنْ عِنْدِهِ مُتَبَسِّماً وَ هُوَ يُصَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَقُلْتُ مَا الْخَبَرُ قَالَ وَجَدْتُ الثَّوْبَ مَبْسُوطاً تَحْتَ قَدَمَيْ مَوْلَانَا يُصَلِّي عَلَيْهِ قَالَ سَعْدٌ فَحَمِدْنَا اللَّهَ تَعَالَى عَلَى ذَلِكَ وَ جَعَلْنَا نَخْتَلِفُ بَعْدَ ذَلِكَ الْيَوْمِ إِلَى مَنْزِلِ مَوْلَانَا أَيَّاماً فَلَا نَرَى الْغُلَامَ بَيْنَ يَدَيْهِ فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ الْوَدَاعِ دَخَلْتُ أَنَا وَ أَحْمَدُبْنُ إِسْحَاقَ وَ كَهْلَانِ مِنْ أَهْلِ بَلَدِنَا وَ انْتَصَبَ أَحْمَدُبْنُ إِسْحَاقَ بَيْنَ يَدَيْهِ قَائِماً وَ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَدْ دَنَتِ الرِّحْلَةُ وَ اشْتَدَّ الْمِحْنَةُ فَنَحْنُ نَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى الْمُصْطَفَى(صلی الله علیه و آله) جَدِّكَ وَ عَلَى الْمُرْتَضَى(علیه السلام) أَبِيكَ وَ عَلَى سَيِّدَةِ النِّسَاءِ أُمِّكَ وَ عَلَى سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ عَمِّكَ وَ أَبِيكَ وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِينَ مِنْ بَعْدِهِمَا آبَائِكَ وَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيْكَ وَ عَلَى وُلْدِكَ وَ نَرْغَبُ إِلَى اللَّهِ أَنْ يُعْلِيَ كَعْبَكَ وَ يَكْبِتَ عَدُوَّكَ وَ لَا جَعَلَ اللَّهُ هَذَا آخِرَ عَهِدْنَا مِنْ لِقَائِكَ قَالَ فَلَمَّا قَالَ هَذِهِ الْكَلِمَاتِ اسْتَعْبَرَ مَوْلَانَا حَتَّى اسْتَهَلَّتْ دُمُوعُهُ وَ تَقَاطَرَتْ عَبَرَاتُهُ ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ إِسْحَاقَ لَا تُكَلِّفْ فِي دُعَائِكَ شَطَطاً فَإِنَّكَ مُلَاقِ اللَّهِ تَعَالَى فِي صَدْرِكَ هَذَا فَخَرَّ أَحْمَدُ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سَأَلْتُكَ بِاللَّهِ وَ بِحُرْمَةِ جَدِّكَ إِلَّا شَرَّفْتَنِي بِخِرْقَةٍ

ص: 390


1- . سوره احزاب آیه 25

أَجْعَلُهَا كَفَناً فَأَدْخَلَ مَوْلَانَا يَدَهُ تَحْتَ الْبِسَاطِ فَأَخْرَجَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ دِرْهَماً فَقَالَ خُذْهَا وَ لَا تُنْفِقْ عَلَى نَفْسِكَ غَيْرَهَا فَإِنَّكَ لَنْ تَعْدَمَ مَا سَأَلْتَ وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَنْ يَضِيعَ «أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا» (1) قَالَ سَعْدٌ فَلَمَّا انْصَرَفْنَا بَعْدَ مُنْصَرَفِنَا مِنْ حَضْرَةِ مَوْلَانَا مِنْ حُلْوَانَ عَلَى ثَلَاثَةِ فَرَاسِخَ حُمَّ أَحْمَدُبْنُ إِسْحَاقَ وَ ثَارَتْ بِهِ عِلَّةٌ صَعْبَةٌ أَيِسَ مِنْ حَيَاتِهِ فِيهَا فَلَمَّا وَرَدْنَا حُلْوَانَ وَ نَزَلْنَا فِي بَعْضِ الْخَانَاتِ دَعَا أَحْمَدُبْنُ إِسْحَاقَ بِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَلَدِهِ كَانَ قَاطِناً بِهَا ثُمَّ قَالَ تَفَرَّقُوا عَنِّي هَذِهِ اللَّيْلَةَ وَ اتْرُكُونِي وَحْدِي فَانْصَرَفْنَا عَنْهُ وَ رَجَعَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا إِلَى مَرْقَدِهِ قَالَ سَعْدٌ فَلَمَّا حَانَ أَنْ يَنْكَشِفَ اللَّيْلُ عَنِ الصُّبْحِ أَصَابَتْنِي فِكْرَةٌ فَفَتَحْتُ عَيْنِي فَإِذَا أَنَا بِكَافُورٍ الْخَادِمِ خَادِمِ مَوْلَانَا أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ هُوَ يَقُولُ أَحْسَنَ اللَّهُ بِالْخَيْرِ عَزَاكُمْ وَ جَبَرَ بِالْمَحْبُوبِ رَزِيَّتَكُمْ قَدْ فَرَغْنَا مِنْ غُسْلِ صَاحِبِكُمْ وَ مِنْ تَكْفِينِهِ فَقُومُوا لِدَفْنِهِ فَإِنَّهُ مِنْ أَكْرَمِكُمْ مَحَلًّا عِنْدَ سَيِّدِكُمْ ثُمَّ غَابَ عَنْ أَعْيُنِنَا فَاجْتَمَعْنَا عَلَى رَأْسِهِ بِالْبُكَاءِ وَ الْعَوِيلِ حَتَّى قَضَيْنَا حَقَّهُ وَ فَرَغْنَا مِنْ أَمْرِهِ رَحِمَهُ اللَّهُ.

سعدبن عبداللَّه قمى گويد: من مرد علاقمندى بودم به جمع آورى كتبى كه داراى غوامض و دقایق علوم بود و حريص بودم به درك كردن حقایق درست دانش و آزمند حفظ موارد اشتباه و نامفهوم آن بودم و بر آنچه از مشكلات و معضلات مسائل علمى دست مي يافتم به آسانى به كسى نمي گفتم و در عين حال نسبت به مذهب اماميه تعصب داشتم شخص ناراحتى بودم. از امن و سلامتى در پى نزاع و خصومت مي گريختم و دنبال كينه ورزى و بد گفتن و بد شنیدن مي گشتم و به آواز بلند فرقه هاى مخالف اماميه را نكوهش مى كردم و معايب پيشوايان آنها را برملا مي كردم و آبروى پيشروان آنها را مي بردم تا گرفتار يكناكس و بدجنسی شدم كه از همه ستيزه جوتر و در خصومت دنبال كن تر و در جدل زبردست تر و در پرسش و طرح سؤال مبرزتر بود و بر مذهب باطل خود پابرجاتر. يك روز كه من با او مناظره مي كردم گفت: اى سعيد براى تو و اصحاب رافضى تو شمشير برنده لازم است .زبان به طعن مهاجر و انصار مي گشایيد و ولايت و امامت آنها را از طرف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انكار مي كنيد، اين ابوبكر صديق است كه بر همه صحابه به شرف سابقه در ايمان برترى دارد تو نمي دانى كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را با خود به غار نبرد مگر براى آن كه مي دانست خلافت بعد از او از آن اوست و او است كه امر تاويل به او سپرده است و زمام امت اسلامى به او واگذار شده و در جمع آورى تفرقه و جبران شكست ها به او اعتماد شده

ص: 391


1- . سوره کهف، آیه 30

است و در سد خلل و اقامه حدود و لشكركشى براى فتح كشورهاى مشركين به او تكيه گرديده است و چنانچه پيغمبر بر نبوت خود مي ترسيد بر خلافت خود هم مي ترسيد زيرا شخص گريزان كه خود را پنهان مى كند و از دست دشمن متواري است، معمولاً در مقام كمك و مساعدت از ديگرى بر نمي آيد و او را به مخفي گاه خود راه نمي دهد و چون ما مي دانيم كه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) در اين هجرت قصد كناره گيرى و گريز داشت و وضعيت مقتضى كمك و مساعدت از احدى نبود مقصود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از اينكه ابوبكر را با خود در غار برد روشن مى شود و علتش همان است كه شرح داديم و همانا حضرت على(علیه السلام) را در فراش خود خوابانيد چون به او اعتنایى نداشت و با او همسفر نشد چون با او خوش نداشت و مي دانست كه اگر كشته شود مي تواند ديگرى را براى مشكلاتى كه در عهده او است به جاى او انتخاب كند، سعد گويد من در جوابش بيانات متعددى كردم و او هر يك را نقض كرد و مردود دانست سپس گفت اى سعد يك ايراد ديگرى مانند آن دارم كه بينى رافضيان را مهار مي زند آيا شما گمان نداريد كه صديق مبرى از آلودگى شك و فاروق حمايت كننده جامعه اسلام منافق بودند و بي دينى خود را پنهان مي كردند و به پيش آمد شب عقبه استدلال مي كنيد به من بگو صديق و فاروق از روى رغبت و دلخواه اسلام آوردند يا بهزور و اكراه؟ سعد گويد من حيله كردم كه اين سؤال را از خود بگردانم براى ترس از آنكه ملزم شوم چون اگر اعتراف مي كردم كه به دلخواه اسلام آوردند حجت مى آورد كه آغاز نفاق و پرورش آن در دل در زمينه قهر و غلبه بر انسانست و در صورتيست كه شخص دچار قدرت سختى باشد در پذيرش آنچه از دل معتقد آن نيست مانند گفتار خداى عز و جل (در سوره غافر آيه 84) چون عذاب ما را ديدند گفتند به خداى يگانه ايمان آورديم و به آن چه به آن ها شرك ورزيديم كافر شديم و ايمان آنان كه در موقع معاينه عذاب ما بود براى آن ها سودى نداشت و اگر مي گفتم به زور و اكراه ايمان آوردند به من طعن مي زد زيرا در موقع ايمان آنها پيغمبر شمشير كشيده اى نداشت كه قدرتى به آن ها بنمايد، سعد گويد: من با تزوير خود را از او كنار كشيدم ولى از خشم

ص: 392

روده هايم باد كرده بود و جگرم داشت پاره پاره مي شد من طومارى تهيه كرده بودم و در آن چهل و چند مسئله مشكل كه كسى جواب آنها را نمي داد ثبت كرده بودم تا آن ها را از بهترين همشهريانم احمدبن اسحق صاحب مولاى خود ابى محمد امام يازدهم(علیه السلام) بپرسم او به قصد سرمن راى براى شرفيابى حضور امام(علیه السلام) از قم بيرون رفته بود من هم دنبالش كوچ كردم و در يكى از منازل به او رسيدم چون باهم دست داديم گفت: رسيدنت به من خير است؟ گفتم: اولاً: مشتاق ديدار بودم. ثانياً: بر حسب عادت تقديم سؤالات. گفت: ما در اين مورد هم عقيده هستيم. من هم از شدت اشتياق ملاقات مولايم ابى محمد(علیه السلام) جگر سوخته هستم و مي خواهم مشكلاتى در تأويل و معضلاتى در تنزيل از حضرت او بپرسم. اين رفاقت بسيار ميمون است زيرا به وسيله آن به دريایى خواهى رسيد كه عجایبش تمام شدنى نيست و غرایبش فانى نمي شود و او امام ما است ما با هم وارد سر من راى شديم و به در خانه سيد خود رسيديم اجازه خواستيم اذن دخول براى ما صادر شد، بر شانه احمدبن اسحق يك انبانى بود كه آن را زير يك عباى طبرى پنهان كرده بود و در آن يك صد و شصت كيسه اشرفى و پول نقره بود و بر سر هر كيسه مهر صاحبش زده بود. سعد گويد: چون حضور مولاى خود ابى محمد(علیه السلام) رسيدم و پرتو رويش ما را فراگرفت بهچيزى جز ماه شب چهاردهم خود مانند نبود و بر زانوى راستش پسر بچه اى بود كه در خلقت و منظر به ستاره مشترى مناسب بود. يك خط فرقى بر سرش ميان دو گيسوان وجود داشت چون الفى ميان دو واو مي نمود جلو آن حضرت يك انارك طلایى بود كه نقش هاى بديعش در ميانه دانه هاى قيمتى كه بر آن سوار شده بود مي درخشيد كه يكى از رؤسای اهل بصره آن را تقديم حضرت كرده بود و در دستش قلمى بود كه چون مي خواست با آن بر صفحه سپيد بنگارد، آن پسر بچه انگشتانش را مي گرفت و مولاى ما آن انارك طلایى را جلوش مي چرخانيد و او را با آن سرگرم مي كرد تا او را از نوشتن مقصود خود باز ندارد. به آن حضرت سلام كرديم و جواب ملاطفت آميزى داد و اشاره كرد. نشستيم چون از نوشتن صفحه سپيدى كه در دست داشت فارغ شد. احمدبن اسحق انبانش را از زير عبايش بيرون

ص: 393

آورد و خدمت او نهاد. امام به آن پسر بچه نگاه كرد. فرمود: پسر جانم مهر را از هداياى شيعيان و دوستانت بردار. عرض كرد: اى مولايم روا است دست پاكى را به هداياى نجس و اموال ناپاكى كه حلال و حرامش درهم آميخته است دراز كنم؟ امام فرمود: يا ابن اسحق آنچه در ميان انبان است بيرون بريز تا حلال را از حرام جدا كند اول كيسه اى كه احمد از انبان در آورد آن پسر بچه گفت اين كيسه از آن فلان بن فلانست از فلان محله قم در آن شصت و دو اشرفى است چهل و پنج اشرفيش بهاى يك حجره است كه صاحبش آن را از پدر خود ارث برده و چهارده دينارش بهاى نه جامه است كه فروخته و سه دينارش وجه اجاره دكان ها است امام فرمود: پسر جان راست گفتى اكنون اين مرد را رهنمایى كن كه كدامش حرامست، گفت در ميان اينها وارسى كن از يك اشرفى كه سكه رى دارد و تاريخ فلان سال دارد و نقش نصف يك روى آن پاك شده و يك قطعه طلاى آملى كه به وزن چهار اشرفى است.

سبب حرمتش اين است كه صاحب اشرفي ها در فلان ماه از فلان سال يك من و يك چارك ريسمان به همسايه جولاى خود داده است و مدتى گذشته و آن ريسمان به دزدى رفته است و آن جولا به صاحبش گزارش دزدى را داده و صاحب ريسمان او را تكذيب كرده است و به عوض آنريسمان يك من و نيم ريسمان باريك تر از او دريافت كرده و از آن جامه اى بافته كه اين اشرفى و پاره آن بهاى آن است چون سر كيسه را باز كرد در ميان آن نوشته اى بود كه نام صاحب آن اشرفى ها و مقدار آن در آن بود و آن اشرفي ها با آن تكه اشرفى به همان نشانه بيرون آمد. سپس كيسه ديگرى در آورد و آن كودك فرمود: اين از فلان پسر فلان ساكن فلان محله قم است و در آن پنجاه اشرفى است كه دست زدن به آن براى ما روا نيست. گفت براى چه؟ گفت چون بهاى گندمى است كه صاحبش بر زارع خود در قسمت آن ستم كرده براى آن كه سهم خود را با كيل تمام برداشته و سهم زارع را با كيل ناتمام داده. مولاى ما فرمود: پسر جانم راست گفتى. رو به احمدبن اسحق كرد و فرمود: همه را به صاحبش برگردان و سفارش كن به مستحقان آن برساند و ما را در آن حاجتى نيست و جامه آن پيره زن را بياور، احمد گويد: آن جامه در جامه دانى بود كه من فراموشش كرده بودم. چون احمدبن اسحق برگشت تا آن جامه را بياورد مولايم ابومحمد(علیه السلام)

ص: 394

به من نظر كرد و فرمود براى چه آمدى؟ عرض كردم احمدبن اسحق مرا به ديدار مولاى خود تشويق كرد، فرمود آن مسائلى كه مي خواستى بپرسى چه شد؟ عرض كردم: آقا برحال خود مانده اند. فرمود آنها را از نور چشمم بپرس و اشاره به آن پسر بچه كرد و او فرمود: هر چه خواهى بپرس عرض كردم: اى آقا و آقازاده من 1- به ما از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روايت رسيده است كه طلاق زنان خود را به دست حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) واگذاشت و آن حضرت در روز جنگ جمل به عایشه فرمود: تو در محيط اسلام غبار ستيزه انگيختى و فتنه برپا كردى و فرزندان خود را از روى نادانى به پرتگاه نابودى كشاندى. اگر دست از من باز ندارى تو را طلاق مي دهم با آن كه زنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با وفات او از وى جدا و مطلقه شدند؟ فرمود: طلاق چيست؟ گفتم آزادى و رهایى در كار خود. فرمود اگر زنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به وفات او آزاد و رها شدند، چرا براى آنها روا نبود كه شوهر كنند؟ گفتم: چون خداى تبارك و تعالى شوهر را بر آنها حرام كرده بود. فرمود: چگونه با آن كه مرگ راه را براى آنها باز كرده بود؟ عرض كردم: پس به من خبرده اى مولاى من، از آن طلاقى كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حكمش را به حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) واگذار كرد. فرمود: خداى تقدس اسمه شأن زنان پيغمبر را بزرگ كرد و آنها را به شرافت مادرى امت مخصوص كرد. رسولخدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: يا ابا الحسن(علیه السلام) اين شرافت تا وقتى براى آنها باقي است كه به طاعت خدا باشند. هر كدام خدا را نافرمانى كردند بعد از من و بر تو خروج كردند از ميان زن هاى من او را جدا كن و از رتبه شرافت مادرى امت ساقط كن.

2. به من خبردهید از معنى فاحشه مبينه كه چون زن در زمان عده مرتكب شود براى شوهرش رواست كه او را از خانه اش بيرون كند؟ فرمود: مقصود از فاحشه مبينه در اينجا سحق است نه زنا. زيرا چون زنى زنا كند و حد بر او اقامه شود كسى كه مي خواهد او را تزويج كند، براى اقامه حد بر او نبايد از او صرف نظر كند ولى اگر مساحقه كرد لازم است سنگسار شود و سنگسارى رسوایي است و هر كه را خدا دستور رجم داده، او را رسوا كرده و هر كسی را رسوا كرد از خود دور كرده و هر كسی را خدا از خود دور كرد نبايد كسى به او نزديك شود.

3. عرض كردم: يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) به من خبر ده از دستورى كه خدا به پيغمبرش موسى داد كه «نعلين خود را بكن زيرا در وادى مقدسى هستى» چون فقهاى فريقين گمان كردند كه از

ص: 395

پوست مردار بوده؟ فرمود: هر كس چنين گفته افتراء به موسى(علیه السلام) بسته و او را در مقام نبوت خود نادان شمرده زيرا از دو حال بيرون نيست يا نماز موسى(علیه السلام) در آن روا بوده يا نبوده. اگر نمازش در آنها درست بوده كه جايز بوده است با آنها در آن بقعه برود زيرا اگر آن بقعه مقدس نبود كه واضح است و اگر هم مقدس بود و پاك ديگر از نماز مقدس تر و پاك تر نبود و اگر نمازش در آن درست نبوده لازم آيد كه حضرت موسى(علیه السلام) حلال و حرام را ندانسته باشد و آنچه را نماز در آن صحيح هست و صحيح نيست نفهميده باشد و اين كفر است. عرض كردم: پس بفرمایید تاويل آن چيست؟ فرمود حضرت موسى(علیه السلام) در وادى مقدس با پروردگار خود راز گفت. عرض كرد: پروردگارا من دوستى خالصانه تو را دارم و هر چه جز تو است از دلم شسته ام با آن كه خانواده خود را بسيار دوست مي داشت خداى تعالى به او فرمود: نعلين خود را درآور. يعنى اگر مي خواهى محبت محض براى من باشد و دلت از محبت ديگران بر كنار باشد محبت خانواده را از دل بيرون كن.4. يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) مرا از تاويل كهيعص خبر ده، فرمود اين حروف رمز اخبار غيبت است كه خدابنده اش زكريا را به آن مطلع ساخته و سپس براى محمد(صلی الله علیه و آله) نقل كرده و شرحش اينست كه زكريا(علیه السلام) از پروردگار خود خواست كه به او اسماء خمسه طيبه را بياموزد، جبرئيل فرود شد، آنها را به وى آموخت زكريا(علیه السلام) چون محمد و على و فاطمه و حسن(علیهم السلام) را ياد مي كرد همش برطرف مي شد و گرفتاريش زائل می گرديد و چون حسين(علیه السلام) را ياد مي كرد گريه گلويش را مي گرفت و مبهوت مي گرديد يك روز عرض كرد معبود من مرا چه مى شود كه چون چهار نفر از خمسه طيبه را ياد مي كنم به ياد آنان از غم هاى خود آرام مي شوم و چون امام حسين(علیه السلام) را ياد مي كنم چشمم اشك مي ريزد و ناله ام بلند مى شود خداى تبارك و تعالى او را از قصه امام حسين(علیه السلام) خبر داد و فرمود «كهيعص» كاف نام كربلا است و يا هلاك عترت است و یا يزيد عليه اللعنه است كه او ظالم بر امام حسين(علیه السلام) است عين عطش امام حسين(علیه السلام) است و ص صبر او است، چون زكريا(علیه السلام) اين مطلب را شنيد نالان و غمگين گرديد و تا سه روز از مسجد خود بيرون نيامد و به مردم اجازه نداد در آنجا نزد او بروند و گريه و ناله سرداد و به اين عبارات نوحه خوانى مي كرد معبودا من دل سوخته ام براى بهترین خلق تو

ص: 396

به واسطه فرزندش، آيا بلاى اين مصيبت در آستانش فرود مى آيد معبودا آيا جامه اين مصيبت را به تن حضرت على و حضرت فاطمه(علیهما السلام) خواهى پوشاند؟ معبودا آيا گرفتارى اين فاجعه در محيط زندگانى آنها وارد مى شود؟ سپس عرض كرد معبودا به من فرزندى عطا كن كه در پيرى چشمم به او روشن شود و او را وارث و وصى من قرار ده و مقام او را نسبت به من چون مقام امام حسين(علیه السلام) قرار بده و چون او را به من دادى مرا فريفته دوستى او كن و به غم شهادت او گرفتار كن چنانچه حبيبت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) را به غم فرزندش گرفتار مي كنى. خدا يحيى(علیه السلام) را به او داد و او را به غم شهادت وى گرفتار كرد. دوره حمل يحيى(علیه السلام) شش ماه بود و ايام حمل امام حسين(علیه السلام) هم شش ماه بود و براى او داستان طولاني است.5. عرض كردم به من خبر ده اى مولاى من از علت اين كه مردم از اختيار امام براى خود ممنوع شدند؟ فرمود: پيشواى مصلح را بتوانند انتخاب كنند يا مفسد را؟ عرض كردم: مصلح را، فرمود ممكن است اشتباه كنند و به جاى مصلح مفسد را انتخاب كنند؛ چون كسى از درون ديگرى باخبر نيست كه صلاح طلب است يا فسادجو. فرمود علت همين است و من براى تو برهانى مى آورم كه عقلت آن را بپذيرد، به من بگو رسولانى كه خدا آنها را فرستاده است و كتاب به آنها نازل كرده و به وحى و عصمت آنها تاييد كرده و پيشوايان امم باشند به حسن انتخاب راهبرترند مانند موسى و عيسى(علیهما السلام) آيا ممكن است كه با وفور عقل و كمال علم در موقع انتخاب شخص منافقى را اختيار كنند به گمان اينكه مؤمن و معتقد است؟ گفتم: نه. فرمود: اين موسى كليم اللّه(علیه السلام) است كه با وفور عقل و كمال علم و نزول وحى بر او از اعيان قوم و وجوه لشكر خود براى ميقات پروردگار خويش هفتاد نفر را انتخاب كرد و در ايمان و اخلاص آنها شكى و ترديدى نداشت و انتخاب او به يك دسته منافق اصابت كرد. خداى عز و جل (در سوره اعراف آيه 155) فرمايد«موسى از قوم خود هفتاد مرد براى ميقات ما انتخاب كرد... ما به تو ايمان نياوريم تا خدا را آشكار ببينيم و صاعقه به واسطه ظلمشان آنها را گرفت» چون ملاحظه كنيم كه انتخاب برگزيده خدا به افسد اصابت مي كند نه اصلح با اين كه گمان مي برد او اصلح است نه افسد، دانستيم انتخاب امام مخصوص كسى است كه مي داند ما في الصدور و آنچه در درون مردم نهان است و باطن مردم بر او آشكار است و مي دانيم كه اختيار مهاجر و

ص: 397

انصار هيچ ارزشى ندارد در صورتى كه انتساب پيغمبران(علیهم السلام) بر اهل فساد اصابت مي كند با آنكه مقصودشان انتخاب صالح بوده است. سپس مولايم فرمود: اى سعد طرف تو مدعى شده است علت آن كه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مختار اين امت را با خود به غار برده اين است كه پس از وى خلافت از آن بوده است و بايد در تاويل از او پيروى شود و زمام امر امت در دست او باشد و او در ايجاد اتحاد و سد خلل و اقامه حدود و بعث قشون و فتح ممالك مورد اعتماد باشد و چون پيغمبر(صلی الله علیه و آله) بر نبوت خود ترسيد بر خلافت خود هم ترسيد او را با خود برد و گرنه شخص متوارى كه قصد گريز از آسيب دارد نبايد از ديگرى كمك خواهد و او را به مخفى گاه خود برد و همانا حضرتعلى(علیه السلام) را به جاى خود در بستر خود خوابانيد چون به او اعتنایى نداشت و او را با خود نبرد چون وجود او را گران مى شمرد و مي دانست كه اگر كشته شود براى كارهایى كه در عهده او است به آسانى مي تواند ديگرى را به جاى او بگمارد. چرا در جوابش نگفتى مگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نفرموده است بعد از من سى سال دوران خلافت است و اين سى سال مدت عمر چهار خليفه راشدين است به عقيده شما و چاره نداشت جز آن كه تصديق كند پس مي گفتى چنانچه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مي دانست كه خلافت پس از او از آن ابی بكر است آيا مي دانست كه پس از ابى بكر از آن عمر است و بعد از آن عثمانست و بعد از عثمان از آن حضرت على(علیه السلام) است به ناچار مي گفت آرى چون اين مطلب تصديق مي كرد مي گفتى پس بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) لازم بود كه همه اين چهار نفر را به ترتيب به غار برد و بر آن سه نفر ديگر هم بترسد چنان كه بر ابوبكر ترسيد و قدر اين سه را خوار نكند به واسطه واگذاشتن آنها و امتياز ابوبكر ببردن او با خود اين كه گفت بگو بدانم صديق و فاروق به دلخواه اسلام آوردند يا به اكراه چرا نگفتى از روى طمع اسلام آوردند زيرا آنها با يهود نشست و برخاست داشتند و با آنها از تورات و ساير كتب گذشته كه پيشگویى از ظهور پيغمبر(صلی الله علیه و آله) و عواقب كار او را متعرض بوده اند خبر گرفته بودند كه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) بر عرب مسلط شود چنانچه بخت نصر بر بنى اسرائيل مسلط شد و به ناچار محمد(صلی الله علیه و آله) بر عرب پيروز شود چنانچه بخت نصر بر بنى اسرائيل پيروز شد و مقصودشان اين بود كه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) جنبه سلطنت دارد و در دعواى نبوت خود كاذب است اين دو آمدند حضور حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) و با او در اداى كلمه اشهد ان

ص: 398

لا اله الا اللَّه همراهى كردند و با او بيعت كردند به طمع آن كه چون كار او استقرار يافت و به مقامى رسيد هر كدام حاكم شهرستانی شوند و چون بعد از تسلط پيغمبر(صلی الله علیه و آله) از رسيدن به اين مقصد نااميد شدند نقاب بر چهره افكندند با عده ای از همگنان منافق خود بالاى گردنه معروف رفتند تا پيغمبر(صلی الله علیه و آله) را بكشند و خداى عز و جل كينه آنها را دفع كرد و خشمگين برگشتند و به خيرى نرسيدند چنانچه طلحه و زبير هم آمدند خدمت حضرت على(علیه السلام) و با او به طمع آنكههر كدام والى شهرستانى شوند بيعت كردند و چون نااميد شدند بيعت او را شكستند و بر او شوريدند و خدا هر كدام را به سرنوشت بيعت شكنان ديگر به خاك افكند.

سعد گويد: سپس مولايم حضرت حسن بن على(علیه السلام) با آن پسرك براى نماز برخاستند و من از خدمت آنها برگشتم و در جستجوى احمدبن اسحق برآمدم گريه كنان پيشواز من آمد گفتم چه تو را تاخير انداخت و چرا گريه مي كنى؟ گفت من جامه اى را كه مولايم دستور احضارش را داد گم كرده ام. عرض كردم: باكى بر تو نيست به آن حضرت اطلاع بده، شتابانه خدمت آن حضرت رفت خنده كنان برگشت و صلوات بر محمد و آلش مى فرستاد. گفتم: خبر چيست؟ گفت: من آن جامه را زير پاى مولايم ديدم كه پهن بود و بر آن نماز مي خواند، سعد گويد خدا را بر اين پيش آمد حمد گفتيم و پس از آن روز تا چند روز به منزل مولاى خود رفت و آمد كرديم و آن پسر را نزد او نديديم و چون به قصد وداع من و احمدبن اسحق و دو مرد كامل ديگر از همشهريان خود خدمت او رفتيم احمدبن اسحق خدمتش ايستاد عرض كرد: يا ابن رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) كوچ نزديك است و غم و اندوه سخت ما از خدا خواستاريم كه بر جدت مصطفى(صلی الله علیه و آله) و پدرت مرتضى و بر سيده زنان مادرت و بر دو سيده جوانان اهل بهشت عمويت و پدرت و بر ائمه طاهرين پدرانت(علیهم السلام) رحمت فرستد و ما براى تو و فرزندت طلب رحمت كنيم و از خداوند خواستاريم كه تو را برترى دهد و دشمنت را سركوب كند و اين ملاقات را آخرين ملاقات ما با شما قرار ندهد و چون اين سخنان را ادا كرد. مولاى ما اشك در ديده گردانيد تا آن كه اشكش بر گونه مباركش جارى شد و بر زمين چكيد و فرمود: اى پسر اسحاق بيش در دعاى خود باطل مخواه زيرا تو در همين سفر خدا را ملاقات خواهى كرد. احمد از اين خبر افتاد و بيهوش گرديد و چون بهوش آمد عرض كرد: تو را به خدا و حرمت جدت قسم مي دهم كه يك پارچه به من لطف كنى تا در آن كفن شوم. مولا(علیه السلام)

ص: 399

دست زير مسند كرد و سيزده درهم بيرون آورد و به او داد و فرمود جز اين را هزينه مكن كه تو از آنچه خواستى تجاوز نكنى و به درستى كه خداى تبارك و تعالى اجر نيكوكاران را ضايع نكند. سعد گويد: در بازگشت از خدمت مولاى خود سه فرسخ به شهر حلوان احمدبن اسحق تب كرد و چون وارد حلوان شديم و در يكى از كاروانسراهاى آن فرود آمديم احمدبن اسحق يكى از همشهريان خود را كه در آنجامتوطن بود خواست. سپس فرمود: امشب از نزد من بيرون رويد و مرا تنها بگذاريد ما از نزد او برگشتيم و هر كدام به آسايشگاه خود رفتيم سعد گويد نزديك صبح كه شد فكرى به سر من افتاد و چون چشم گشودم كافور، خادمِ مولاى خود ابی محمد(علیهما السلام) را ديدم كه مي گفت: أَحْسَنَ اللَّهُ بِالْخَيْرِ عَزَاكُمْ وَ جَبَرَ بِالْمَحْبُوبِ رَزِيَّتَكُمْ. ما از غسل و كفن رفيق شما فارغ شديم. براى دفن برخيزيد زيرا او مقامش نزد آقاى شما از همه شما گرامى تر است سپس از چشم ما غايب شد و ما با گريه و ناله بر بالين او حاضر شديم و حق او را ادا كرديم و از كارش فارغ شديم.

ص: 400

229. طوایف و احزاب از میان مردم به جان هم می افتند پس وای بر کافری که در آن

229. طوایف و احزاب از میان مردم به جان هم می افتند پس وای بر کافری که در آن روز عظیم و بزرگ در آن جنگ شرکت می کنند.

سوره مریم آیه 37

فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظيمٍ

1. در تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 64 آمده است:

عن جابر الجعفي عن أبي جعفر(علیه السلام) يقول الزم الأرض لا تحركن يدك و لا رجلك أبدا حتى ترى علامات أذكرها لك في سنة و ترى مناديا ينادي بدمشق و خسف بقرية من قراها و يسقط طائفة من مسجدها، فإذا رأيت الترك جازوها فأقبلت الترك حتى نزلت الجزيرة و أقبلت الروم حتى نزلت الرملة و هي سنة اختلاف في كل أرض من أرض العرب و إن أهل الشام يختلفون عند ذلك على ثلاث رايات الأصهب و الأبقع و السفياني مع بني ذنب الحمار مضر و مع السفياني أخواله من كلب فيظهر السفياني و من معه على بني ذنب الحمار حتى يقتلوا قتلا، لم يقتله شي ء قط و يحضر رجل بدمشق فيقتل هو و من معه قتلا لم يقتله شي ء قط و هو من بني ذنب الحمار و هي الآية التي يقول الله تبارك و تعالى «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ»

عياشى به سند خود از جابر جعفى، از حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمود: خانه نشين باش و ابداً دست و پايى مكن تا نشانه هايى را که در يك سال ببينى برايت ياد كنم؛ بانگ زننده اى را بنگرى كه در دمشق ندا كند و فرو رفتنى در يكى از آبادى هاى آن، و قسمتى از مسجد آن فرو خواهد ريخت، پس هرگاه ديدى ترك ها از آن گذشتند و پيشروى كردند تا اين كه در جزيره فرود آمدند و روميان پيش آمدند تا اينكه در رمله فرود آيند، و آن سالى است كه در هر يك از سرزمين هاى عرب اختلافخواهد بود و به راستى كه اهل شام در آن هنگام بر سه پرچم اختلاف كنند؛ اصهب، ابقع و سفيانى با

ص: 401

بنى ذنب الحمار از قبيله مصر اختلاف مى نمايد، همراهان سفيانى دایى هايش از قبيله كلب خواهند بود، پس سفيانى و هم دستانش بر بنى ذنب الحمار پيروز خواهند شد و چنان كشته شوند كه هيچ كشته به مانند آن نبوده است. مردى كه از بنى ذنب الحمار است به دمشق مى آيد. پس او و همراهانش به طورى كشته شوند كه كسى را آن طور نكشته باشند، و اين است [معنى] آيه اى كه خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد «حزب ها در ميان خود اختلاف كنند، پس واى بر كافران از ديدن روزى بزرگ».

2. در غیبت نعمانی باب 14 صفحه 251 حدیث 8 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ قَيْسٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنَا ثَعْلَبَةُ بْنُ مَيْمُونٍ عَنْ مَعْمَرِبْنِ يَحْيَى عَنْ دَاوُدَ الدِّجَاجِيِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) قَالَ: سُئِلَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ» فَقَالَ انْتَظِرُوا الْفَرَجَ مِنْ ثَلَاثٍ فَقِيلَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ مَا هُنَّ فَقَالَ اخْتِلَافُ أَهْلِ الشَّامِ بَيْنَهُمْ وَ الرَّايَاتُ السُّودُ مِنْ خُرَاسَانَ وَ الْفَزْعَةُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَقِيلَ وَ مَا الْفَزْعَةُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ: أَوَ مَا سَمِعْتُمْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْقُرْآنِ « إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»(1) هِيَ آيَةٌ تُخْرِجُ الْفَتَاة مِنْ خِدْرِهَا وَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْيَقْظَانَ.

داود دجاجىّ از حضرت امام باقر(علیه السلام) كه فرمود: از حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) معناى آيه شريفه «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ» رسيده شد فرمود: از سه چيز به انتظار فرج باشيد. عرض شد: يا اميرالمؤمنين(علیه السلام) آن سه چيز كدامند؟ فرمود: اختلاف داخلى كه ميان شاميان افتد و پرچم هاى سياه از خراسان و وحشتى در ماه رمضان، عرض شد وحشت در ماه رمضان چيست؟ فرمود: مگر نشنيده ايد فرمايش خداى تعالى را در قرآن «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» آن همان نشانه اى است كه دوشيزگان را از پس پرده هاشان بيرون مي كشد و خفتگان را بيدار و بيدار را به وحشت اندازد.

سفیانی و پیروانش خروج کرده و هدفی به جز آزار و اذیت و کشتن ذریه ی و فرزندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) و شیعیان آن ها را ندارند. به خدا سوگند او یک لشگر به سوی کوفه (وعراق) می فرستد و عده ای از شیعیان آنجا را به قتل می رساند و عده ای دیگر را به دار می آویزد. سپس لشگری از

ص: 402


1- . سوره شعراء، آیه 4.

سوی خراسان می آیند و در ساحل رود دجله فرود می آیند. مرد ضعیفی از شیعیان و محبین اهل بیت(علیهم السلام) با طرفداران و یارانش (برای مقابله با سفیانی) به بیرون کوفه می روند و مغلوب می گردد. سپس سفیانی لشگر دیگری را به مدینه می فرستد و مردی در آنجا کشته می شود. سپس مهدی و منصور از آنجا فرار می کنند. سپس سفیانی بزرگ و کوچک و ذریه ی پیامبر(صلی الله علیه و آله) را گرفته و تمامی آنان را زندانی می کند. سپس او لشگری را برای پیدا کردن مهدی و منصور می فرستد. حضرت مهدی(علیه السلام) چون موسی بن عمران(علیه السلام) (که هراسان از مصر خارج گردید) هراسان و نگران از مدینه بیرون می رود تا این که وارد مکه شود و لشگری که به دنبال وی آمده اند به دنبال او حرکت می کنند. (تا بین مکه و مدینه) و در سرزمین بیداء همه در زمین فرومی روند و هلاک می شوند. فقط یک نفر باقی می ماند که خبر آن را گزارش دهد.

حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بین رکن و مقام (در مسجدالحرام) می ایستند و نماز می خوانند و پس از ادای نماز در حالی که وزیرش با اوست چنین سخنرانی می کند: ای مردم من از خداوند می خواهم که مرا بر آن هایی که بر آل محمد(صلی الله علیه و آله) ظلم کرده اند و حق ما را گرفته اند نصرت و یاری بخشم. هرکسی که درباره ی خداوند متعال با ما گفتگو و احتجاجی دارد (با ما بگوید که) ما از هرکس دیگری به خدا نزدیک تر هستیم ای مردم هرکسی درباره ی آدم(علیه السلام) با ما گفتگویی دارد بگوید. ما از هرکس دیگر به آدم(علیه السلام) نزدیک تریم. هر کس درباره ی نوح(علیه السلام) می خواهد با ما احتجاج کند بگوید ما از هرکس دیگر به نوح(علیه السلام) نزدیک تر هستیم هرکس درباره ی ابراهیم(علیه السلام) صحبتی دارد، گفتگو نماید که ما از هر کس دیگر به ابراهیم(علیه السلام) نزدیک تریم. هرکس می خواهد درباره ی حضرت عیسی(علیه السلام) سخنی دارد، با ما احتجاج کند. هر کس درباره حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) گفتگویی دارد با ما بگوید که ما از هرکس دیگر به حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) نزدیک تر هستیم و هرکس می خواهد درباره ی پیامبران دیگر(علیهم السلام) محاجه و گفتگو کند با ما گفتگو و بحث نماید که ما از هر کس دیگر به پیامبران(علیهم السلام) نزدیک تر هستیم و هرکس می خواهد درباره ی کتاب خداوند (قرآن) مطلبی بگوید با ما گفتگو نماید. ما از هرکس دیگر به کتاب خداوند نزدیک تر و سزاوارتر می باشیم. ما و هر مسلمان دیگری امروز گواهی می دهیم که بر ما (خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) ستم کرده اند. ظالمان، ما را آواره کردند و از خانه و دیار بیرون راندند. اموال ما را چپاول و ضبط کردند. ما را از خانواده های خودمان

ص: 403

جداکردند ما را از همه چیز محروم و مقهور کردند. ای مردم، توجه کنید ما اکنون از خداوند و از هر مسلمانی کمک و یاری می طلبیم. سپس حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: به خدا سوگند 313 مرد که در بین ایشان نیز پنجاه زن هستند همانند قطعات ابر در فصل پاییز و در غیر موسم حج در مکه گرد می آیند همچنان که خداوند می فرمایند «شما هر کجا باشید خداوند همگی شما را گرد خواهد آورد و خداوند بر هر چیز توانا می باشد.» پس در این هنگام مردی از خاندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می گوید: از این شهر بیرون برو که شهر مکه مردمی ظالم و ستمگر دارد.

سپس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حالی که عهد و علم و بیرق و پرچم و سلاح و وزارت رسول خدا، حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله) با اوست. به همراه 313 نفر خروج می نماید و در بین رکن و مقام (حضرت ابراهیم(علیه السلام) با آن حضرت بیعت می کنند. سپس منادی در شهر مکه آن حضرت را از آسمان با نام صدا می زند و مردم صدای او را می شنوند (و از ظهور ایشان) مطلع می گردند و نام آن حضرت را می شنوند که هم نام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است.

پس اگر (شناخت و نام) او برای شما مشکل می باشد، عهد و پرچم و سلاح پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) با اوست که این خود گواه است که آن شخص حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. دارای دلی پاک می باشد و از فرزندان امام حسین(علیه السلام) است. آن ها دیگر اشتباه و اشکال نخواهند داشت. اگر بازهم مردم اشتباه کردند، آن صدای آسمانی که او را با نام و ظاهر شدنش صدا می زند دیگر اشتباهی نخواهند کرد.

سپس امام باقر(علیه السلام) فرمودند: ای جابر مبادا که به تعدادی اندک از سادات که ادعای مهدویت می کنند اعتنا کنی و روی نشان دهی زیرا عَلَم و بیرق آل محمد و علی(علیهم

السلام) جدای از دیگران است. پس خودداری کن و مواظب باش که این افراد دروغگو و مدعی کاذب پیرویننمایی تا هنگامی که مردی از فرزندان امام حسین(علیهم السلام) را ببینی که عهد پیامبر(صلی الله علیه و آله) و عَلَم و سلاح آن حضرت(صلی الله علیه و آله) با اوست.

زیرا عهدنامه ی پیامبر(صلی الله علیه و آله) به حضرت علی بن حسین(علیهما السلام) رسید. بعد از او به حضرت محمدبن علی(علیهما السلام) (الباقر که خود حضرت باشند) رسیده است. بعد هم خداوند هرچه بخواهد انجام می دهد. بنا براین همیشه با این افراد باش و از آنان خود را جدا ندان. پس هنگامی که مردی از آل محمد(صلی الله علیه و آله) که عَلَم و بیرق پیامبر(صلی الله علیه و آله) با اوست و همراهان او 313 نفر هستند، قیام و خروج کرد و

ص: 404

به سوی مدینه حرکت کرد (و از مدینه به سوی مکه حرکت کرد) و به بیابان بیداء رسید و گفت: اینجا جایگاه کسانی است که زمین آن ها را فروخواهد برد. همان طور که خداوند می فرماید در سوره نحل آیات 45 و 46 «آیا مکاران و حیله گران زشتکار که کارهای خلاف انجام داده اند خود را در امان می دانند که خداوند آن ها را در زمین فرو ببرد با عذابی که بر آن ها وارد شود که آن ها هیچ وقت انتظار آن را نمی کشیدند یا در هنگامی که رفت و آمد می کنند عذاب شوند و ناتوان از فرار باشند.» هنگامی که وارد مدینه گردد، محمدبن شجری را مانند یوسف (پیامبر) (علیه السلام)که در زندان بود آزاد خواهند کرد. سپس به کوفه می آید و مدتی طولانی را که خداوند اراده نماید در آنجا توقف می نماید و بر کوفه غلبه می نماید پس از آن با همراه خودش به عذراء(1) می رود و در آنجا عده ی زیادی به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می پیوندند و سفیانی در آن هنگام در رمله است و با لشگریان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برخورد می کند و آن روز روز تبدیل و تحول است که جمعی از لشگریان سفیانی به اصحاب و شیعیان آل محمد(صلی الله علیه و آله) ملحق می شوند و جمعی از کسانی که همراه آل محمد(صلی الله علیه و آله) بوده اند به سفیانی می پیوندند و از پیروان سفیانی می شوند. در این هنگام هر کس به صف واقعی خودش می پیوندد چنان روزی روز تبدیل و تحول است. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: در آن روز سفیانی با تمام پیروانش کشته می شوند به طوری که حتی یک نفر هم باقی نمی ماند که خبر و گزارش آن ها را بیان کند. بدبخت وبیچاره کسی است که در آن روز قبیله ی کلب از غنیمت بی نصیب بماند. آن گاه حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سمت کوفه حرکت کند که آنجا جایگاه (و پایتخت) حکومتی ایشان است.

پس از آن آن حضرت هر مسلمانی را که به بردگی فروخته باشند، می خرد و آزاد می کند هرجا قرض داری باشد قرض او را می پردازد و هر کس مظلمه یا حق الناس به گردنش باشد آن را ادا می کند. اگر یک نفر از ایشان کشته شود دیه مسلم او را به ولی دم می پردازد. همچنین اگر فردی کشته شود و قرض داشته باشد قرض او را ادا می نماید و به خانواده اش کمک های لازم را می کند تا جایی که زمین را پر از عدل و داد می شود چنان که پر از ظلم و جور و دشمنی ها شده باشد.

ص: 405


1- . در معجم البلدان مجلد 4 صفحه 191 آمده است عذراء قریه ای است نزدیکی دمشق که مرقد شهید حجربن عدی در آنجاست.

حضرت و خانواده شان در رحبه سکونت می نمایند که رحبه قبلاً محل سکونت حضرت نوح(علیه السلام) بوده است و سرزمین پاک بوده است و ذریه ی آل محمد(صلی الله علیه و آله) در محلی سکونت نمی کنند و به شهادت نمی رسند مگر در زمین هایی که پاک و پاکیزه بوده باشد زیرا که ایشان جانشینان پاک سرشت پیامبران(علیهم السلام) خواهند بود.

ص: 406

230. غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه غیبت حضرت ابراهیم(علیه السلام) است

اشاره

سوره مریم آیات 49 و 50

فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا(49) وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا(50)

(هنگامی که ابراهیم) از آن گروه (کافر) و آنچه که غیر خداوند می پرستیدند کناره گیری کرد، ما به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و آن ها را پیامبرانی بزرگ قرار دادیم و بخشیدیم از رحمت خود به آنان و برای آن ها لسان صادق علی قرار دادیم.

1. در کمال الدین مجلد 1 صفحه 138 و 139 حدیث 7، کافی مجلد 8 صفحه 558 و ترجمه کما الدین مجلد 1 صفحه 239 باب 5 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُبْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: كَانَ أَبُوإِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) مُنَجِّماً لِنُمْرُودَبْنِ كَنْعَانَ وَ كَانَ نُمْرُودُ لَا يَصْدُرُ إِلَّا عَنْ رَأْيِهِ فَنَظَرَ فِي النُّجُومِ لَيْلَةً مِنَ اللَّيَالِي فَأَصْبَحَ فَقَالَ لَقَدْ رَأَيْتُ فِي لَيْلَتِي هَذِهِ عَجَباً فَقَالَ لَهُ نُمْرُودُ وَ مَا هُوَ فَقَالَ رَأَيْتُ مَوْلُوداً يُولَدُ فِي أَرْضِنَا هَذِهِ فَيَكُونُ هَلَاكُنَا عَلَى يَدَيْهِ وَ لَا يَلْبَثُ إِلَّا قَلِيلًا حَتَّى يُحْمَلَ بِهِ فَعَجِبَ مِنْ ذَلِكَ نُمْرُودُ وَ قَالَ لَهُ هَلْ حَمَلَتْ بِهِ النِّسَاءُ فَقَالَ لَا وَ كَانَ فِيمَا أُوتِيَ بِهِ مِنَ الْعِلْمِ أَنَّهُ سَيُحْرَقُ بِالنَّارِ وَ لَمْ يَكُنْ أُوتِيَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى سَيُنْجِيهِ قَالَ فَحَجَبَ النِّسَاءَ عَنِ الرِّجَالِ فَلَمْ يَتْرُكْ امْرَأَةً إِلَّا جُعِلَتْ بِالْمَدِينَةِ حَتَّى لَا يَخْلُصَ إِلَيْهِنَّ الرِّجَالُ قَالَ وَ وَقَعَ أَبُو إِبْرَاهِيمَ عَلَى امْرَأَتِهِ فَحَمَلَتْ بِهِ وَ ظَنَّ أَنَّهُ صَاحِبُهُ فَأَرْسَلَ إِلَى نِسَاءٍ مِنَ الْقَوَابِلِ لَا يَكُونُ فِي الْبَطْنِ شَيْ ءٌ إِلَّا عَلِمْنَ بِهِ فَنَظَرْنَ إِلَى أُمِّ إِبْرَاهِيمَ فَأَلْزَمَ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ مَا فِي الرَّحِمِ الظَّهْرَ فَقُلْنَ مَا نَرَى شَيْئاً فِي بَطْنِهَا فَلَمَّا وَضَعَتْ أُمُّ إِبْرَاهِيمَ بِهِ أَرَادَ أَبُوهُ أَنْ يَذْهَبَ بِهِ إِلَى نُمْرُودَ فَقَالَتْ لَهُ امْرَأَتُهُ لَا تَذْهَبْ بِابْنِكَ إِلَى نُمْرُودَ فَيَقْتُلَهُ دَعْنِي أَذْهَبْ بِهِ إِلَى بَعْضِ الْغِيرَانِ أَجْعَلْهُ فِيهِ حَتَّى يَأْتِيَ عَلَيْهِ أَجَلُهُ وَ لَا تَكُونَ أَنْتَ تَقْتُلُ ابْنَكَ فَقَالَ لَهَا فَاذْهَبِي بِهِ فَذَهَبَتْ بِهِ إِلَى غَارٍ ثُمَّ أَرْضَعَتْهُ ثُمَّ جَعَلَتْ عَلَى بَابِ الْغَارِ صَخْرَةً ثُمَّ انْصَرَفَتْ عَنْهُ فَجَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رِزْقَهُ فِي إِبْهَامِهِ فَجَعَلَ يَمُصُّهَافَيَشْرَبُ لَبَناً وَ جَعَلَ يَشِبُّ فِي الْيَوْمِ كَمَا يَشِبُّ غَيْرُهُ فِي الْجُمْعَةِ وَ يَشِبُّ فِي الْجُمْعَةِ كَمَا يَشِبُّ غَيْرُهُ فِي الشَّهْرِ وَ يَشِبُّ فِي الشَّهْرِ كَمَا يَشِبُّ

ص: 407

غَيْرُهُ فِي السَّنَةِ فَمَكَثَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَمْكُثَ ثُمَّ إِنَّ أُمَّهُ قَالَتْ لِأَبِيهِ لَوْ أَذِنْتَ لِي حَتَّى أَذْهَبَ إِلَى ذَلِكَ الصَّبِيِّ فَأَرَاهُ فَعَلْتُ قَالَ فَافْعَلِي فَأَتَتِ الْغَارَ فَإِذَا هِيَ بِإِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) وَ إِذَا عَيْنَاهُ تَزْهَرَانِ كَأَنَّهُمَا سِرَاجَانِ فَأَخَذَتْهُ وَ ضَمَّتْهُ إِلَى صَدْرِهَا وَ أَرْضَعَتْهُ ثُمَّ انْصَرَفَتْ عَنْهُ فَسَأَلَهَا أَبُوهُ عَنِ الصَّبِيِّ فَقَالَتْ لَهُ قَدْ وَارَيْتُهُ فِي التُّرَابِ فَمَكَثَتْ تَعْتَلُّ وَ تَخْرُجُ فِي الْحَاجَةِ وَ تَذْهَبُ إِلَى إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) فَتَضُمُّهُ إِلَيْهَا وَ تُرْضِعُهُ ثُمَّ تَنْصَرِفُ فَلَمَّا تَحَرَّكَ أَتَتْهُ أُمُّهُ كَمَا كَانَتْ تَأْتِيهِ وَ صَنَعَتْ كَمَا كَانَتْ تَصْنَعُ فَلَمَّا أَرَادَتِ الِانْصِرَافَ أَخَذَ بِثَوْبِهَا فَقَالَتْ لَهُ مَا لَكَ فَقَالَ لَهَا اذْهَبِي بِي مَعَكِ فَقَالَتْ لَهُ حَتَّى أَسْتَأْمِرَ أَبَاكَ فَلَمْ يَزَلْ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) فِي الْغَيْبَةِ مَخْفِيّاً لِشَخْصِهِ كَاتِماً لِأَمْرِهِ حَتَّى ظَهَرَ فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ أَظْهَرَ اللَّهُ قُدْرَتَهُ فِيهِ ثُمَّ غَابَ(علیه السلام) الْغَيْبَةَ الثَّانِيَةَ وَ ذَلِكَ حِينَ نَفَاهُ الطَّاغُوتُ عَنْ مِصْرَ فَقَالَ «وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى أَلَّا أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا» قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلًّا جَعَلْنا نَبِيًّا وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا» يَعْنِى بِهِ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) لِأَنَّ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) قَدْ كَانَ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَجْعَلَ لَهُ «لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ»(1) فَجَعَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُ وَ لِإِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيّاً.

فَأَخْبَرَ عَلِيٌّ(علیه السلام) بِأَنَّ الْقَائِمَ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هُوَ الْحَادِي عَشَرَ مِنْ وُلْدِهِ وَ أَنَّهُ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ أَنَّهُ تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا آخَرُونَ وَ أَنَّ هَذَا كَائِنٌ كَمَا أَنَّهُ مَخْلُوقٌ. وَ أَخْبَرَ (علیه السلام) فِي حَدِيثِ كُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ قَائِمٍ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ خَافٍ مَغْمُورٍ لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ ..

و قد أخرجت هذين الخبرين في هذا الكتاب بإسنادهما في باب ما أخبر به أمير المؤمنين(علیه السلام) من وقوع الغيبة و كررت ذكرهما للاحتياج إليه على أثر ما ذكرت من قصة إبراهيم(علیه السلام). و لإبراهيم(علیه السلام) غيبة أخرى سار فيها في البلاد وحده للاعتبار

امام صادق(علیه السلام) فرمود پدر حضرت ابراهيم(علیه السلام) منجم نمرودبن كنعان بود، نمرود بی نظر او كارى نمي كرد. شبى از شب ها در ستاره ها نظر كرد و صبح گفت امشب وضع شگفت انگيزى ديدم. نمرود گفت چه بود؟ گفت نوازدى را در همين كشور خود ديدم كه هلاكت ما همه به دست او است و به همين نزديكى مادرش به او آبستن مى شود، نمرود از اين خبر تعجب كرد، گفت زن ها به او آبستن شده اند؟ گفت نه، در علم خود يافته بود كه آن مولود را با آتش مى سوزانند ولى درك نكرده بود كه خداى تعالى او را نجات مي دهد. نمرود فرمان داد زنان را از مردان ممنوع كردند و همه زن ها را در ميان شهر بازداشت نمودتا مردى نتواند با زنى آميزش كند. در همين ميان پدر ابراهيم(علیه السلام) با زنش مواقعه كرد و به او آبستن شد و

ص: 408


1- . سوره شعرا، آیه 84

گمان برد كه اين همان مولود است. فرستاد چند زن قابله را كه هر چه در شكم بود تشخيص مي دادند آورد و مادر ابراهيم(علیه السلام) را بازرسى كردند. خداى تعالى آنچه را در رحم بود به پشت چسبانيد و قابله ها گفتند ما چيزى در شكم او نمى بينيم و چون مادر ابراهيم(علیه السلام) او را زائيد پدرش مي خواست او را پيش نمرود برد. زنش گفت نوزادت را نزد نمرود مبر كه او را بكشد بگذار من او را به يكى از اين غارها ببرم و آنجا بگذارم تا بميرد و تو به دست خود بچه ات را نكشته باشی. گفت او را ببر. او را در غارى برد و شير داد و در آنجا گذاشت و در غار را با قطعه سنگى بست و برگشت خداى عز و جل روزى او را در انگشت بزرگش نهاد و از آن شير مي مكيد و در هر روز به اندازه يك هفته و در يك هفته به اندازه يك ماه و در يك ماه باندازه يك سال بزرگ مى شد. تا خدا خواست در آنجا ماند و يك روز مادرش به پدرش گفت كاش اجازه مي دادى سر وقت آن كودك مي رفتم و به خاك مي سپردمش، گفت برو مادر ابراهيم به غار آمد و بر خلاف انتظار ديد كه دو چشم او چون دو چراغ مي درخشند او را برگرفت و به سينه خود چسبانيد و شيرش داد و برگشت، پدرش از حال كودك پرسش كرد، گفت به خاك سپردمش و مدتى به بهانه حاجت بيرون مي رفت و خود را به ابراهيم(علیه السلام) مي رسانيد و او را در آغوش مي كشيد و شيرش مي داد و برمي گشت، چون راه رو شد، به شيوه ديرين مادرش آمد و با او كار هميشه را نمود و چون خواست برگردد جامه او را گرفت. مادر گفت چه مي خواهى؟ گفت مرا با خود ببر. گفت بگذار از پدرت اجازه بگيرم، هميشه ابراهيم(علیه السلام) در پنهانى بود و خود را نهان مي داشت و كار خود را زير پرده داشت تا آنگاه كه ظهور كرد و فرمان خداى تعالى ذكره را به گوش مردم آشكار كرد و خدا نيروى خود را در باره او آشكار ساخت. سپس دوباره غایب شد و آن موقعى بود كه پادشاه سركش او را از شهر بيرون كرد و فرمود از شما و آنچه جز خدا مي خوانيد كناره گیری كنم و پروردگار خود را بخوانم و اميدوارم به خواندن پروردگارم بدبخت نباشم،خداى عز و جل در سوره مريم آيات 49 تا 51 فرمايد «چون از آنها و آنچه جز خدا مي پرستيدند كناره گرفت، ما اسحاق و يعقوب(علیهما السلام) را به او

ص: 409

بخشيديم و همه را پيغمبر قرار داديم و از رحمت خود به ایشان بخشيديم و براى آنها زبان راستگویى كه على بود قرار داديم» مقصود حضرت علی بن ابى طالب(علیه السلام) است زيرا ابراهيم(علیه السلام) از خداى عز و جل خواسته بود كه برايش در ميان پسينيان زبان راستگویى قرار دهد و خداى تبارك و تعالى براى او و اسحاق و يعقوب(علیهما السلام) زبان راستگوى على(علیه السلام) را قرار داد كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان يازدهمين فرزند او است و او است مهدى(علیه السلام) كه زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از جور و ظلم شده است و براى او يك غيبت و سرگردانى است كه در آن مردمانى گمراه شوند و ديگرانى هدايت يابند و اين امر باشد چنانچه او آفريده شده است و على(علیه السلام) در حديث كميل بن زياد نخعى خبر داد كه زمين بى حجت نماند آن حجت يا ظاهر و مشهور باشد يا نهان و مستور براى آن كه حجت هاى خدا و نشانه هاى او از ميان نروند و من اين دو خبر را با سند آن ها در همين كتاب در باب نقل اخبارى كه راجع به وقوع غيبت از اميرالمؤمنين(علیه السلام) نقل شده بيرون نويس كرده ام و در اينجا آن ها را مكرر كردم، براى آنكه در تتميم داستان ابراهيم(علیه السلام) به ذكر آن ها حاجت بود.

کتاب کمال الدین و تمام النعمة به دستور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شد.

حضرت آیة الله العظمی شیخ بزرگوار ابوجعفر محمدبن علی بن حسین بن موسی بن بابویه معروف به شیخ صدوق در مقدمه ی این کتاب کمال الدین و تمام النعمة علت نوشتن این کتاب را چنین بیان کرده است: خداوند به من توفیق زیارت مولایم حضرت امام علی بن موسی الرضا صلوات الله و سلامه علیه را داد و من به مشهد مقدس مشرف شدم در بازگشت از مشهد در نیشابور اقامت کردم در این شهر بسیاری از شیعیان به نزد من رفت و آمد می کردند دیدم مردم در موضوع غیبت (امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حیرانند و در امر امام قائم(عجل الله تعالیفرجه الشریف) در اشتباه هستند و آنها از راه راست به رأی و قیاس برگشته اند من تلاش زیاد کردم آنها را به راه راست و حق ارشاد نمایم و به راه مستقیم برگردانم و برای رسیدن به هدفم تمسک به احادیث نبوی(صلی الله علیه و آله) و روایات اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) تمسک جستم تا این که شیخ بزرگواری که از دانشمندان قم که اهل فضل و علم و شخصیتی بود او از بخارا مراجعت کرده و در نیشابور بر من وارد شد که من از دیر زمانی آرزوی ملاقات او را در دل داشتم و شیفته ی دیدار او بودم برای این که او مردی دین دار و درست نظر و

ص: 410

دارای عقیده ی خوبی بود و او شیخ نجم الدین ابوسعید محمدبن حسن بن محمدبن احمدبن علی بن صلت روح الله روحه رضی الله عنه بود و پدر من رضی الله عنه از جدش محمدبن احمد ... روایت می کرد و شاگردی او را داشت و علم و عمل و زهد و فضل و عبادت او را می ستود... من خداوند را سپاس می گفتم که به ملاقات این بزرگوار موفق شده بودم او به من گفت: در شهر بخارا یکی از بزرگان فلاسفه و منطق را ملاقات کردم و درباره ی حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخنانی از او شنیدم که مرا سرگردان کرده است که درباره ی غیبت و بی خبری از او مرا به شک انداخته است.

من در اثبات قائمیت و وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چند فصل به او تذکر دادم و درباره ی غیبت و مهدویت از اخبار و روایت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) بیان کردم و او با شنیدن آن روایات خاطرش آرام شد و از شک و تردید و شبهه ای که در دلش ایجاد شده بیرون آمد و همه را از من پذیرفت و از من خواست در این زمینه کتابی تألیف کنم من خواهش او را پذیرفتم و گفتم ان شاء الله چون به شهرم شهر ری برگشتم در این زمینه کتابی بنویسم.

در این بین شبی (غربت به سراغم آمد) و به خانواده و فرزندانم و برادرانم و زندگی پرنعمتی که در شهر ری داشتم فکر می کردم به ناگاه خواب بر من غلبه کرد در رویای صادق یک باره دیدم که در شهر مکه و در مسجدالحرام هستم و گرد خانه ی محترم خداوند طواف می کنم و در دور هفتم طواف نزد حجرالاسود آمدم و آن را لمس کرده و می بوسیدم و این ذکر را می گفتم:

امانتی ادیتها و میثاقی تعاهدته لتشهد لی بالموافاتدر این هنگام چشمانم به جمال دل آرای مولایم حضرت قائم، صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) افتاد که ایشان بر در خانه ی کعبه ایستاده بود و من دل باخته و پریشان خاطر بودم به ایشان نزدیک شدم آن حضرت از رخساره من به فراست خود راز درونم را دانست. بر او سلام کردم و ایشان جواب سلام دادند و فرمودند:

قال لی: لم لا تصنیف کتاباً فی الغیبة تکفی ما قد همک فقلت له یا بن رسول الله قد صنفت فی الغیبة اشیاء فقال لیس علی ذلک السبیل آمرک ان تصنف ولکن صنف الان کتابا فی الغیبة و اذکر فیه غیبات الانبیاء(علیهم السلام) ثم مضی صلوات الله علیه فانتبهت فزعا إلی الدعا و البکاء و البث و الشکوی إلی وقت طلوع الفجر فلما اصبحت ابتدأت فی تألیف هذا الکتاب ممتثلاً لامر ولی الله و

ص: 411

حجته مستعینا بالله و متوکلا علیه و مستغفراً من التقصیر و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و إلیه انیب(1)

حضرت به من فرمودند چرا درباره ی غیبت کتابی (مستقل) تألیف نمی کنی تا غم و پریشان خاطری تو را ببرد؟ عرض کردم: یابن رسول الله(صلی الله علیه و آله) من درباره ی غیبت چیزهایی تألیف کرده ام. حضرت فرمودند: آن ها مطلوب نیست. تو کتابی مستقل بنویس به این طریقی که من می گویم در آن غیبت پیامبران را بنویس. سپس آن حضرت رفتند و من از خواب برخاستم و تا طلوع فجر به دعا و گریه و زاری و درد دل کردن و شکایت نمودن به درگاه پروردگار گذرانیدم و چون صبح شد آغاز به تألیف این کتاب کردم برای امتثال به امر ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و از خداوند می خواستم مرا در این امر یاری فرماید و بر او توکل کردم و از تقصیرات خود آمرزش خواستم و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب.

ص: 412


1- . سوره هود آیه 88

231. هر كس به سوى حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

231. هر كس به سوى حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدايت شود، خداوند بر اين هدايت مى افزايد

سوره مريم آيات 73 تا 76

وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلَّذينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَريقَيْنِ خَيْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِيًّا (73) وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثاثاً وَ رِءْياً (74) قُلْ مَنْ كانَ فِي الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً (75) وَ يَزيدُ اللَّهُ الَّذينَ اهْتَدَوْا هُدىً وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ مَرَدًّا (76)

و چون آيات و نشانه هاى ما به روشنى بر آنان خوانده مى شود، كسانى كه كفر ورزيدند به آنان كه ايمان آوردند مى گوييد: كدام يك از دو گروه (ما و شما) مقام بهتر و جايگاه خوب ترى دارند؟ پيش از ايشان چه نسل هايى را هلاك كرديم (از امت هاى گذشته) كه آن نسل ها اثاث و زندگانى جالب تر و بهترى داشتند. بگو هر كس به راه ضلالت رفت، خداوند رحمان او را مهلت و تمكين مى دهد تا آن گاه كه وعده (عذاب) را به چشم خود ببينند كه يا (به كشته شدن و عقوبت) عذاب دنيا است و يا فرا رسيدن ساعت مقرر، به زودى خواهند داشت كه كدام يك (از مؤمنان و كافران) جايگاهش بدتر و سپاهش ضعيف تر است و خدا هدايت يافتگان را بر هدايت مى افزايد و اعمال صالحى كه اجرش نعمت ابدى است، نزد پروردگار تو بهتر است.

در اصول كافى مجلد 2 صفحات 308، 309 و 310 حديث 90 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 332 آمده است:

ص: 413

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَبْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِيًّا» قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) دَعَا قُرَيْشاً إِلَى وَلَايَتِنَا فَنَفَرُوا وَ أَنْكَرُوا فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قُرَيْشٍ لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ أَقَرُّوا لِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) «أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِيًّا» تَعْيِيراً مِنْهُمْ فَقَالَ اللَّهُ رَدّاً عَلَيْهِمْ «وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ» مِنَ الْأُمَمِ السَّالِفَةِ «هُمْ أَحْسَنُ أَثاثاً وَ رِءْياً» قُلْتُ قَوْلُهُ «مَنْ كانَ فِي الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا» قَالَ كُلُّهُمْ كَانُوا فِي الضَّلَالَةِ لَا يُؤْمِنُونَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ لَا بِوَلَايَتِنَا فَكَانُوا ضَالِّينَ مُضِلِّينَ فَيَمُدُّ لَهُمْ فِي ضَلَالَتِهِمْ وَ طُغْيَانِهِمْ حَتَّى يَمُوتُوا فَيُصَيِّرُهُمُ اللَّهُ شَرّاً مَكَاناً وَ أَضْعَفَ جُنْداً قُلْتُ قَوْلُهُ «حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً» قَالَ أَمَّا قَوْلُهُ «حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ» فَهُوَ خُرُوجُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ هُوَ السَّاعَةُ فَسَيَعْلَمُونَ ذَلِكَ الْيَوْمَ وَ مَا نَزَلَ بِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَلَى يَدَيْ قَائِمِهِ فَذَلِكَ قَوْلُهُ «مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكاناً» يَعْنِي عِنْدَ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ أَضْعَفُ جُنْداً» قُلْتُ قَوْلُهُ «وَ يَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدىً» قَالَ يَزِيدُهُمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ هُدًى عَلَى هُدًى بِاتِّبَاعِهِمُ الْقَائِمَ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حَيْثُ لَا يَجْحَدُونَهُ وَ لَا يُنْكِرُونَهُ قُلْتُ قَوْلُهُ «لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» قَالَ إِلَّا مَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ(علیهم السلام) فَهُوَ الْعَهْدُ عِنْدَ اللَّهِ قُلْتُ قَوْلُهُ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»(1) قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) هِيَ الْوُدُّ الَّذِي قَالَ اللَّهُ قُلْتُ «فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا»(2) قَالَ إِنَّمَا يَسَّرَهُ اللَّهُ عَلَى لِسَانِهِ حِينَ أَقَامَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَلَماً فَبَشَّرَ بِهِ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنْذَرَ بِهِ الْكَافِرِينَ وَ هُمُ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ (3) «لُدًّا» أَيْ كُفَّاراً وَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»(4) قَالَ لِتُنْذِرَ الْقَوْمَ الَّذِي أَنْتَ فِيهِمْ كَمَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ وَ عَنْ وَعِيدِهِ «لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى أَكْثَرِهِمْ»(5) مِمَّنْ لَا يُقِرُّونَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ «فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»(6) بِإِمَامَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ(علیهم السلام) فَلَمَّا لَمْ يُقِرُّوا كَانَتْ عُقُوبَتُهُمْ مَا ذَكَرَ اللَّهُ «إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِيَإِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ»(7) فِي نَارِ جَهَنَّمَ ثُمَّ قَالَ «وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا

ص: 414


1- . سوره مریم آیه 96
2- . سوره مریم آیه 97
3- . سوره مريم آیات 74 تا 97
4- . سوره یس آیه 6
5- . سوره یس آیه 7
6- . سوره یس آیه 7
7- . سوره یس آیه 8

يُبْصِرُونَ»(1) عُقُوبَةً مِنْهُ لَهُمْ حَيْثُ أَنْكَرُوا وَلَايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ(علیهم السلام) هَذَا فِي الدُّنْيَا وَ فِي الْآخِرَةِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ مُقْمَحُونَ ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) «وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»(2) بِاللَّهِ وَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ قَالَ «إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ»(3) يَعْنِي أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ (يَا مُحَمَّدُ(علیه السلام) بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ»(4).

ابوبصيرگويد: امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل «و چون آيه هاى روشن ما را بر آن ها بخوانند، كسانى كه كافرند به كسانى كه مؤمن هستند گويند: كدام يك از دو دسته مقام بهتر و مجلس آراسته ترى دارند؟» فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قريش را به ولايت ما دعوت كرد. آن ها دورى گزيدند و انكار كردند، پس كفار قريش به اهل ايمانى كه به حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) وبه خانواده اقرار كرده بودند، از راه سرزنش گفتند: «كدام يك از اين دو دسته مقام بهتر و مجلس آراسته ترى دارند؟» خدا براى رد ايشان فرمود: «پيش از ايشان چه نسل هايى را (از امت هاى گذشته) هلاك كرده ايم كه اثاث و جلوه زندگى بهترى داشتند» عرض كردم: خدا مى فرمايد «هر كه در گمراهى باشد، خداى رحمانش مى كشاند.» فرمود: همه آنها در گمراهى بودند، نه به ولايت اميرالمونين(علیه السلام) ايمان آوردند و نه به ولايت ما. گمراه بودند و گمراه كننده. خدا ايشان را در گمراهى و طغيان كشيد تا بمردند و خدا ايشان را به بدترين جايگاه و ناتوان ترين سپاه رسانيد. عرض كردم: خدا مى فرمايد «تا چون موعود خويش يا عذاب و يا رستاخيز را ببينيد، خواهيد دانست كيست كه مكانش بدتر و سپاهش ناتوان تر است.» فرمود: امّا اينكه فرمايد «تا چون موعود خويش را ببينيد» آن خروج حضرت قائم(عجلالله تعالی فرجه الشریف) و رستاخيز است، در آن روز خواهند دانست آنچه را كه به دست قائمش بر آنها فرود آورد. اين است كه مى فرمايد «كيست كه مكانش بدتر (نزد قائم) و سپاهش ناتوان تر است.» عرض كردم. خدا فرمايد «خدا هدايت شدگان را بيفزايد.»

ص: 415


1- . سوره یس آیه 9
2- . سوره یس آیه 10
3- . سوره یس آیه 11
4- . سوره یس آیه 11

فرمود: خدا درآن روز آن هايى را كه هدايت شده اند به سبب پيرويشان از حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدايت بر هدايت افزايد، زيرا او را رد نكنند و منكر نشوند. عرض كردم: خدا مى فرمايد «اختيار شفاعت ندارد مگر كسى كه نزد خداى رحمان پيمان بسته باشد.» فرمود: يعنى، كسى كه با ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه بعد(علیهم السلام) ديندارى خدا كند؛ اين است پيمان نزد خدا. عرض كردم: خدا مى فرمايد «كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردند، خداى رحمان براى آن ها محبتى قرار خواهد داد.» فرمود: آن محبتى كه خداى تعالى مى فرمايد دوستى اميرالمؤمنين(علیه السلام) است. عرض كردم «ما تنها اين قرآن را به زبان تو روان كرده ايم تا پرهيزكاران را بشارت دهى و گروه سرسخت را بدان بيم دهى.» فرمود: خدا قرآن را به زبان او روان كرد، زمانى كه اميرالمؤمنين(علیه السلام) را به راهنمايى منصوب كرد، پس مؤمنان را بشارت داد و كافران را به آن بيم داد و اين كافران همان كسانى هستند كه خدا در كتابش آن ها را سرسخت، يعنى كافر ناميده. باز از آن حضرت درباره اين قول خدا پرسيدم «تا بيم دهى گروهى كه پدرانشان بيم نيافته و خودشان بى خبرند.» فرمود: يعنى تا بيم دهى گروهى را كه تو درميان ايشان هست، چنان كه پدرانشان بيم داده شده اند؛ زيرا، اين ها از خدا و پيغمبر و تهديدش بى خبرند، گفتار خدا درباره بيشتر آن ها ثابت شده (يعنى درباره كسانى كه به ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و امامان بعد از ایشان(علیهم السلام) اقرار نياورند) و آن ها ايمان نمى آورند به امامت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و اوصيا بعد از ایشان(علیهم السلام)، و چون اقرار نياوردند، كيفرشان همان است كه خدا فرمايد «به گردن هايشان غل و زنجير بگذاريم كه تا چانه آن ها برسد و سرشان بى حركت ماند.» در ميان آتش دوزخ، سپس فرمايد «و پيش رويشان سدى قرار دهيم و پشت سرشان سدى ديگر و آن ها را بپوشانيمكه جايى را نبينند»؛ اين عمل كيفرى است از جانب خدا براى ايشان كه ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و امامان بعد از ایشان(علیهم السلام) را انكار كردند. اين كيفر دنياى آنهاست و در آخرت در آتش دوزخ (به وسيله غل و زنجير) سرشان بى حركت ماند سپس خدا مى فرمايد «اى محمّد، بيمشان دهى يا بيمشان ندهى براى آن ها يكسان است، اين مردم ايمان نياورند.» به خدا و به

ص: 416

ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و جانشينان ایشان، سپس فرمايد «فقط تو كسى را بيم دهى كه از ذكر (يعنى اميرالمؤمنين(علیه السلام) پيروى كند و از خداى رحمان نبايد ترسيد، او را بشارت ده (اى محمّد(صلی الله علیه و آله) به آمرزش و پاداشى ارزشمند.

ص: 417

232. شرط شفاعت، ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و امامان معصوم

232. شرط شفاعت، ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و امامان معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر ولايت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره مريم آيه 87

لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا

شفاعتى ندارند مگر آنكه از خداوند رحمان عهد و پيمانى گرفته باشند.

1. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 736 آمده است:

قال الصادق(علیه السلام): إلا من أذن له بولاية علي أميرالمؤمنين و الأئمة(علیهم السلام) من بعده، فهو العهد عند الله.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: مگر آنكه از خداوند رحمان به خاطر ولايت على(علیه السلام) و امامان بعد از ايشان اذن داده شده اند.

آرى، ولايت حضرت اميرالمؤمنين و امامان بعد از ايشان(علیهم السلام) در پيشگاه خداوند همان عهدى است كه در آيه ذكر شده است.

2. در اصول كافى مجلد 2 صفحه 412 آمده است:

قَوْلُهُ «لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا» قَالَ: إِلَّا مَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ و الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) مِنْ بَعْدِهِ، فَهُوَ الْعَهْدُ عِنْدَ اللَّهِ.

ابابصير از حضرت صادق(علیه السلام) روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند: شفاعتى ندارند مگر آنكه از خداوند رحمان عهد و پيمانى گرفته باشند. مگر كسى كه خود را مديون و موظف به ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و امامان بعد از ایشان(علیهم السلام) دانسته باشد و اين همان عهد و پيمان مورد نظر پروردگار است (واين عهد در نزد خداوند است.)

ص: 418

233. مودت و محبت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و اهل بيت(علیهم السلام)

233. مودت و محبت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و اهل بيت(علیهم السلام) و حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قلوب، فطرى است.

سوره مريم آيه 96

إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا

به درستى كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك انجام دادند زود است كه خداوند رحمان آنان را در نظر خلق محبوب مى گرداند.

1. شواهد التنزیل مجلد1 صفحه 464

عَنْ جَابِرِبْنِ عَبْدِاللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ: يَا عَلِيُّ قُلْ رَبِّ اقْذِفْ لِيَ الْمَوَدَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ، رَبِّ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ عَهْداً، رَبِّ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ وُدّاً. فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» فَلَا تَلْقَى مُؤْمِناً وَ لَا مُؤْمِنَةً إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ وُدٌّ لِأَهْلِ الْبَيْت

از جابربن عبداللّه رحمه الله كه گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) فرمودند: يا على، بگو پروردگارا، قرار بده براى من در سينه هاى مؤمنين دوستيم را؛ پروردگارا، قرار بده براى من نزد خودت عهدى را؛ پروردگارا قرار بده براى من نزد خودت دوستى را. پس خداوند تعالى نازل فرمود«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» پس برخورد نمى كنى با مرد يا زنِ با ايمانى، مگر اينكه در دلش دوستى اهل بيت(علیهم السلام) باشد.

2. شواهدالتنزیل مجلد1 صفحه 475حدیث 505

حَدَّثَنِي أَبُوعُمَرَ مَوْلَى بِشْرِبْنِ عَاصِمٍ: عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحَنَفِيَّةِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» قَالَ: لَا تَلْقَى مُؤْمِناً إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ مَوَدَّةٌ لِعَلِيٍّ وَ ذُرِّيَّتِه

ص: 419

حاكم حسكانى گويد: خبرداد ما را ابوالحسن محمّدبن احمد... نقل حديث كرد مرا ابوعمر، غلام بشر پسر عاصم، از محمّدبن حنفيه در فرموده خداوند«سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» گفت: برخورد نمى كنى به مؤمنى، مگر اينكه در دلش دوستى على(علیه السلام) و ذريه او باشد.

3. شواهدالتنزیل مجلد 1 صفحه 475 حدیث 506

عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ فِي قَوْلِهِ: «سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» قَالَ: لَا يَلْقَى مُؤْمِنٌ إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ وُدٌّ لِعَلِيٍّ

حاكم حسكانى گويد: خبرداد ما را ابوسعيد حافظ... از محمّد پسر مرزوق، از حسين، از مندل گفت: يا على(علیه السلام)، برخورد نمى كنى به مؤمنى، مگر اينكه در دلش دوستى تو و ذريه تو باشد.

حاكم حسكانى حنفى در ذيل اين آيه شريفه، 21 روايت آورده است كه 16 روايت آن را رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى فرمايند اين آيه درباره ی حضرت اميرالمؤمنين على(علیه السلام) است و در پنج روايت ديگر آمده است كه اين آيه درباره ی اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) و اهل بيت(علیهم السلام) او و ذريه اش مى باشد يكى از ذريه او و يكى از اهل بيتش، شخصيت با عظمت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه خداوند دوستى او را فرض قرار داده است و دوستى اين بزرگوار فطرى است.

4. در كتاب الدّر المنثور سيوطى مجلد 5 صفحه 544 آمده است:

اخرج ابن مردويه و الديلمى عن البراء قال قال: رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) لعلى(علیه السلام) قل: اللهم اجعل لى عندك عهداً و اجعل لى عندك ودّا و اجعل لى فى صدور المؤمنين مودة، فانزل اللّه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً» قال: فنزلت فى على(علیه السلام).

ابن مردويه و ديلمى از براء روايت كردند كه گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به على(علیه السلام) فرمود: بگو اللهم اجعل لى عندك عهدا واجعل لى عندك ودّا واجعل لى فى صدور المؤمنين مودة. بعد از اين جريان خداى تعالى اين آيه«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً» را فرستاد: آن گاه اضافه كرد كه اين آيه در حق على(علیه السلام) نازل شده است.

5. در كتاب مجمع البيان مجلد 6 صفحه 532 آمده است:عن ابن عباس و فى تفسير ابى حمزه الثمالى، حدثنى ابوجعفر الباقر(علیه السلام) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) لعلى(علیه السلام) فقل: اللهم اجعل لى عندك عهدا و اجعل لى فى قلوب المؤمنين ودّا؛ فقالهما فنزلت هذه الآية.

ص: 420

از ابن عباس و در تفسير ابى حمزه ثمالى آمده كه امام محمّد باقر(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برايم روايت كرده كه به على(علیه السلام) فرمود: بگو اللهم اجعل لى عندك عهدا و اجعل لى فى قلوب المؤمنين ودّا حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) اين دعا را خواند، به دنبال آن خداوند اين آيه را نازل كرد.

6. در كتاب مجمع البيان مجلد 6 صفحه 532 آمده است:

عن اميرالمؤمنين(علیه السلام) انه قال: لو ضربت خيشوم المؤمن بسيفى هذا على ان ليبغضنى و لو صبيت الدنيا بجملتها على المنافق على ان يحبنى ما احبنى.

اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود: اگر با اين شمشير بر بينى مؤمن بكوبم كه بغض من در دل گيرد، با من دشمن نخواهد شد، ولى اگر تمام دنيا را بر سر منافق بريزم تا مرا دوست داشته باشد، به من علاقه مند نخواهد شد.

ص: 421

234. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت موسی(علیه السلام)

234. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت موسی(علیه السلام) هر دو به صورت مخفی متولد شدند

سوره طه آیات 38 و 39

إِذْ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ ما يُوحى(38) أَنِ اقْذِفيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لي وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْني(39)

(ای موسی(علیه السلام) آن زمانی که به مادرت وحی کردیم آنچه لازم بود (گفتیم) او را در صندوقی بگذار و آن صندوق را به دریا بیانداز تا دریا آن را به ساحل افکند و دشمن من و دشمن او آن را برگیرد و من دوستی و محبت خودم را در تو قرار دادم تا تو در برابر من ساخته شوی.

این آیات در مورد ولادت حضرت موسی بن عمران(علیه السلام) است که ولادتش از دیدگان مخفی بود و فرعون و دژخیمان زمان در پی قتل او بودند. کودکان زیادی را کشتند تا او متولد نشود اما اراده ی الهی بر این قرار داشت تا آن حضرت به دنیا بیاید. تولد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز چنین بود. خلفای جابر بنی العباس، حضرت امام هادی(علیه السلام) را از مدینه به سامرا آوردند تا امام دهم و یازدهم تحت نظر آن ها باشند که حضرت مهدی(علیه السلام) متولد نشود اما اراده ی الهی بر این قرار گرفت که حضرت مهدی(علیه السلام) متولد شوند. چنین هم شد و همه ی کتب آسمانی، قرآن کریم، رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و همه ی ائمه درباره ی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت کرده بودند و در این باره مدارک کامل است. لذا آن ها می دانستند حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نسل امام هادی و امام عسکری(علیهم السلام) است به همین دلیل ایشان را به سامره آوردند کهتحت نظر باشند و هرگاه حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شدند، ایشان را به قتل برسانند.

ص: 422

1. در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 باب 42 صفحات 426 تا 428 حدیث 2 و در ترجمه ی آن مجلد 2 صفحه 99 و کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 265 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَبْنِ إِدْرِيسَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُبْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ الطُّهَوِيُ قَالَ: قَصَدْتُ حَكِيمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) بَعْدَ مُضِيِّ أَبِي مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) أَسْأَلُهَا عَنِ الْحُجَّةِ وَ مَا قَدِ اخْتَلَفَ فِيهِ النَّاسُ مِنَ الْحَيْرَةِ الَّتِي هُمْ فِيهَا فَقَالَتْ لِي اجْلِسْ فَجَلَسْتُ ثُمَّ قَالَتْ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُخْلِي الْأَرْضَ مِنْ حُجَّةٍ نَاطِقَةٍ أَوْ صَامِتَةٍ وَ لَمْ يَجْعَلْهَا فِي أَخَوَيْنِ بَعْدَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) تَفْضِيلًا لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) وَ تَنْزِيهاً لَهُمَا أَنْ يَكُونَ فِي الْأَرْضِ عَدِيلُهُمَا إِلَّا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَصَّ وُلْدَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) بِالْفَضْلِ عَلَى وُلْدِ الْحَسَنِ(علیه السلام) كَمَا خَصَّ وُلْدَ هَارُونَ عَلَى وُلْدِ مُوسَى(علیه السلام) وَ إِنْ كَانَ مُوسَى حُجَّةً عَلَى هَارُونَ وَ الْفَضْلُ لِوُلْدِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ لَا بُدَّ لِلْأُمَّةِ مِنْ حَيْرَةٍ يَرْتَابُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ وَ يَخْلُصُ فِيهَا الْمُحِقُّونَ كَيْ لَا يَكُونَ لِلْخَلْقِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ وَ إِنَّ الْحَيْرَةَ لَا بُدَّ وَاقِعَةٌ بَعْدَ مُضِيِّ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ(علیه السلام) فَقُلْتُ يَا مَوْلَاتِي هَلْ كَانَ لِلْحَسَنِ(علیه السلام) وَلَدٌ فَتَبَسَّمَتْ ثُمَّ قَالَتْ إِذَا لَمْ يَكُنْ لِلْحَسَنِ(علیه السلام) عَقِبٌ فَمَنِ الْحُجَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وَ قَدْ أَخْبَرْتُكَ أَنَّهُ لَا إِمَامَةَ لِأَخَوَيْنِ بَعْدَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) فَقُلْتُ يَا سَيِّدَتِي حَدِّثِينِي بِوِلَادَةِ مَوْلَايَ وَ غَيْبَتِهِ(علیه السلام) قَالَتْ نَعَمْ كَانَتْ لِي جَارِيَةٌ يُقَالُ لَهَا نَرْجِسُ فَزَارَنِي ابْنُ أَخِي فَأَقْبَلَ يَحْدِقُ النَّظَرَ إِلَيْهَا فَقُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي لَعَلَّكَ هَوِيتَهَا فَأُرْسِلُهَا إِلَيْكَ فَقَالَ لَهَا لَا يَا عَمَّةِ وَ لَكِنِّي أَتَعَجَّبُ مِنْهَا فَقُلْتُ وَ مَا أَعْجَبَكَ مِنْهَا فَقَالَ(علیه السلام) سَيَخْرُجُ مِنْهَا وَلَدٌ كَرِيمٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِي يَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً فَقُلْتُ فَأُرْسِلُهَا إِلَيْكَ يَا سَيِّدِي فَقَالَ اسْتَأْذِنِي فِي ذَلِكَ أَبِي(علیه السلام) قَالَتْ فَلَبِسْتُ ثِيَابِي وَ أَتَيْتُ مَنْزِلَ أَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) فَسَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ فَبَدَأَنِي(علیه السلام) وَ قَالَ يَا حَكِيمَةُ ابْعَثِي نَرْجِسَ إِلَى ابْنِي أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَتْ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي عَلَى هَذَا قَصَدْتُكَ عَلَى أَنْ أَسْتَأْذِنَكَ فِي ذَلِكَ فَقَالَ لِي يَا مُبَارَكَةُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَحَبَّ أَنْ يُشْرِكَكِ فِي الْأَجْرِ وَ يَجْعَلَ لَكِ فِي الْخَيْرِ نَصِيباً قَالَتْ حَكِيمَةُ فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ رَجَعْتُ إِلَى مَنْزِلِي وَ زَيَّنْتُهَا وَ وَهَبْتُهَا لِأَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ جَمَعْتُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا فِي مَنْزِلِي فَأَقَامَ عِنْدِي أَيَّاماً ثُمَّ مَضَى إِلَى وَالِدِهِ(علیه السلام) وَ وَجَّهْتُ بِهَا مَعَهُ قَالَتْ حَكِيمَةُ فَمَضَى أَبُوالْحَسَنِ(علیه السلام) وَ جَلَسَ أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) مَكَانَ وَالِدِهِ وَ كُنْتُ أَزُورُهُ كَمَا كُنْتُ أَزُورُ وَالِدَهُ فَجَاءَتْنِي نَرْجِسُ يَوْماً تَخْلَعُ خُفِّي فَقَالَتْ يَا مَوْلَاتِي نَاوِلِينِي خُفَّكِ فَقُلْتُ بَلْ أَنْتِ سَيِّدَتِي وَ مَوْلَاتِي وَ اللَّهِ لَا أَدْفَعُ إِلَيْكِ خُفِّي لِتَخْلَعِيهِ وَ لَا لِتَخْدُمِينِي بَلْ أَنَا أَخْدُمُكِ عَلَى بَصَرِي فَسَمِعَ أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) ذَلِكَ فَقَالَ جَزَاكِ اللَّهُ يَا عَمَّةِ خَيْراً فَجَلَسْتُ عِنْدَهُ إِلَى وَقْتِ غُرُوبِ الشَّمْسِ فَصِحْتُ بِالْجَارِيَةِ وَ قُلْتُ نَاوِلِينِي ثِيَابِي لِأَنْصَرِفَ فَقَالَ(علیه السلام) لَا يَا عَمَّتَا بِيتِيَ اللَّيْلَةَ عِنْدَنَا فَإِنَّهُ سَيُولَدُ اللَّيْلَةَ الْمَوْلُودُ الْكَرِيمُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِي يُحْيِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها فَقُلْتُ مِمَّنْ يَا سَيِّدِي وَ لَسْتُ أَرَى بِنَرْجِسَ شَيْئاً مِنْ أَثَرِ الْحَبَلِ فَقَالَ مِنْ نَرْجِسَ لَا مِنْ غَيْرِهَا قَالَتْفَوَثَبْتُ إِلَيْهَا فَقَلَبْتُهَا ظَهْراً لِبَطْنٍ فَلَمْ أَرَ بِهَا أَثَرَ حَبَلٍ فَعُدْتُ

ص: 423

إِلَيْهِ (علیه السلام) فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا فَعَلْتُ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ قَالَ لِي إِذَا كَانَ وَقْتُ الْفَجْرِ يَظْهَرُ لَكِ بِهَا الْحَبَلُ لِأَنَّ مَثَلَهَا مَثَلُ أُمِّ مُوسَى(علیه السلام) لَمْ يَظْهَرْ بِهَا الْحَبَلُ وَ لَمْ يَعْلَمْ بِهَا أَحَدٌ إِلَى وَقْتِ وِلَادَتِهَا لِأَنَّ فِرْعَوْنَ كَانَ يَشُقُّ بُطُونَ الْحُبَالَي فِي طَلَبِ مُوسَى(علیه السلام) وَ هَذَا نَظِيرُ مُوسَى(علیه السلام) قَالَتْ حَكِيمَةُ فَعُدْتُ إِلَيْهَا فَأَخْبَرْتُهَا بِمَا قَالَ وَ سَأَلْتُهَا عَنْ حَالِهَا فَقَالَتْ يَا مَوْلَاتِي مَا أَرَى بِي شَيْئاً مِنْ هَذَا قَالَتْ حَكِيمَةُ فَلَمْ أَزَلْ أَرْقُبُهَا إِلَى وَقْتِ طُلُوعِ الْفَجْرِ وَ هِيَ نَائِمَةٌ بَيْنَ يَدَيَّ لَا تَقْلِبُ جَنْباً إِلَى جَنْبٍ حَتَّى إِذَا كَانَ آخِرُ اللَّيْلِ وَقْتُ طُلُوعِ الْفَجْرِ وَثَبَتْ فَزِعَةً فَضَمَمْتُهَا إِلَى صَدْرِي وَ سَمَّيْتُ عَلَيْهَا فَصَاحَ إِلَيَّ أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ قَالَ اقْرَئِي عَلَيْهَا إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ فَأَقْبَلْتُ أَقْرَأُ عَلَيْهَا وَ قُلْتُ لَهَا مَا حَالُكِ قَالَتْ ظَهَرَ بِيَ الْأَمْرُ الَّذِي أَخْبَرَكِ بِهِ مَوْلَايَ فَأَقْبَلْتُ أَقْرَأُ عَلَيْهَا كَمَا أَمَرَنِي فَأَجَابَنِي الْجَنِينُ مِنْ بَطْنِهَا يَقْرَأُ مِثْلَ مَا أَقْرَأُ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ قَالَتْ حَكِيمَةُ فَفَزِعْتُ لِمَا سَمِعْتُ فَصَاحَ بِي أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) لَا تَعْجَبِي مِنْ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُنْطِقُنَا بِالْحِكْمَةِ صِغَاراً وَ يَجْعَلُنَا حُجَّةً فِي أَرْضِهِ كِبَاراً فَلَمْ يَسْتَتِمَّ الْكَلَامَ حَتَّى غِيبَتْ عَنِّي نَرْجِسُ فَلَمْ أَرَهَا كَأَنَّهُ ضُرِبَ بَيْنِي وَ بَيْنَهَا حِجَابٌ فَعَدَوْتُ نَحْوَ أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ أَنَا صَارِخَةٌ فَقَالَ لِي ارْجِعِي يَا عَمَّةِ فَإِنَّكِ سَتَجِدِيهَا فِي مَكَانِهَا قَالَتْ فَرَجَعْتُ فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ كُشِفَ الْغِطَاءُ الَّذِي كَانَ بَيْنِي وَ بَيْنَهَا وَ إِذَا أَنَا بِهَا وَ عَلَيْهَا مِنْ أَثَرِ النُّورِ مَا غَشِيَ بَصَرِي وَ إِذَا أَنَا بِالصَّبِيِّ(علیه السلام) سَاجِداً لِوَجْهِهِ جَاثِياً عَلَى رُكْبَتَيْهِ رَافِعاً سَبَّابَتَيْهِ وَ هُوَ يَقُولُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ جَدِّي مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَنَّ أَبِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) ثُمَّ عَدَّ إِمَاماً إِمَاماً إِلَى أَنْ بَلَغَ إِلَى نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي وَ أَتْمِمْ لِي أَمْرِي وَ ثَبِّتْ وَطْأَتِي وَ امْلَإِ الْأَرْضَ بِي عَدْلًا وَ قِسْطاً فَصَاحَ بِي أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) فَقَالَ يَا عَمَّةِ تَنَاوَلِيهِ وَ هَاتِيهِ فَتَنَاوَلْتُهُ وَ أَتَيْتُ بِهِ نَحْوَهُ فَلَمَّا مَثَلْتُ بَيْنَ يَدَيْ أَبِيهِ وَ هُوَ عَلَى يَدَيَّ سَلَّمَ عَلَى أَبِيهِ فَتَنَاوَلَهُ الْحَسَنُ(علیه السلام) مِنِّي وَ الطَّيْرُ تُرَفْرِفُ عَلَى رَأْسِهِ وَ نَاوَلَهُ لِسَانَهُ فَشَرِبَ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ امْضِي بِهِ إِلَى أُمِّهِ لِتُرْضِعَهُ وَ رُدِّيهِ إِلَيَّ قَالَتْ فَتَنَاوَلْتُهُ أُمَّهُ فَأَرْضَعَتْهُ فَرَدَدْتُهُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ الطَّيْرُ تُرَفْرِفُ عَلَى رَأْسِهِ...

محمدبن عبداللَّه مطهرى گويد رفتم خدمت حكيمه دختر محمد (امام نهم)(علیه السلام) بعد از وفات امام حسن عسكرى(علیه السلام) تا از او راجع به امام و اختلاف و سرگردانى كه مردم را در باره آن فرا گرفته بپرسم. مرا اذن جلوس داد و فرمود اى محمد بدرستى خداى تبارك و تعالى خالى نگذارد زمين را از حجتى گويا يا خاموش و امامت را بعد از حسن و حسين(علیهما السلام) در دو برادر ننهاده و اين شرافت را مخصوص حسن و حسين(علیهما السلام) ساخته و آن ها را از عديل و نظيرى در روى زمين به اين فضيلت بر كنار داشته و به درستى كه خداوند تبارك و تعالى فضل امامت را خاص فرزندان امام حسين(علیه السلام) نموده نه امام حسن(علیه السلام) چنانچه فرزندان هارون را به فضل نبوت بر فرزندانموسى(علیه السلام) ترجيح داده و اگر چه خود موسى(علیه السلام) حجت بر هارون بوده ولى فضل نبوت تا روز قيامت در اولاد هارون است و به ناچار بايد امت

ص: 424

يك سرگردانى و امتحانى بكشند تا مبطلان از مخلصان جدا گردند و از براى مردم بر خدا حجتى نباشد و اكنون بعد از وفات حسن عسكرى(علیه السلام) دوره حيرت رسيده است. عرض كردم: اى سيده من، از براى امام حسن(علیه السلام) پسرى بود؟ تبسمى كرد و فرمود اگر امام حسن(علیه السلام) پسر نداشت، امام بعد از او چه كسى بود با آن كه من به تو خبر دادم كه بعد از امام حسن و امام حسين(علیهما السلام) امامت در دو برادر نيست.

عرض كردم: اى سيده من، براى من ولادت مولايم و غيبت او را بازگو. فرمود: آرى من كنيزى داشتم به نام نرجس برادرزاده ام به ديدن من آمد و تيز به او نگريست، گفتم: اى آقاى من شايد به او تمایل دارى؟ فرمود: نه عمه جان ولى از او خوشم آمد. گفتم: از براى چه از او خوشت آمد؟ فرمود: به زودى پسرى از او پديد آيد كه نزد خدا گرامى است و خدا به او زمين را پر از عدل و داد كند، چنانچه پر از جور و ظلم شده، گفتم او را خدمت شما بفرستم؟ فرمود از پدرم در اين باره كسب اجازه كن. گفت: جامه پوشيدم و خدمت امام على النقى(علیه السلام) رسيدم و سلام كردم و نشستم و او آغاز سخن كرد و فرمود اى حكيمه، نرجس را نزد پسرم ابى محمد(علیه السلام) بفرست. عرض كردم: اى سيد من براى همين خدمت شما رسيدم كه در اين موضوع اذن بگيرم. فرمود: خداى تبارك و تعالى دوست داشته است كه تو را در اجر اين كار شريك كند و بهره از نيكى به تو دهد. حكيمه گفت بي درنگ به منزل برگشتم و او را آرايش كردم به ابومحمد بخشيدم و در منزل خودم حجله آنها را فراهم كردم و چند روزى در منزل من بود و سپس نزد پدر رفت او را با وى فرستادم. حكيمه گفت: ابوالحسن(علیه السلام) درگذشت و ابومحمد(علیه السلام) به جاى پدرش نشست و من چنانکه به ديدن پدرش مي رفتم به ديدن او مي رفتم. يك روز نرجس آمد كفش مرا بيرون آورد، گفت اى خانم من كفش خود را به من بده. گفتم تو سيده و خانم منى به خدا من كفش خود را به تو نمي دهم كه درآورى و خدمت مرا نبايد بكنى بلكه من روى چشمم خادمه تو هستم ابومحمد(علیه السلام) اين سخن مرا شنيد و فرمود: عمه جان خدا جزاى خيرت دهد تا هنگام غروب آفتاب نزد او نشستم و به كنيزكى گفتم جامه مرا بياور تا بروم. آن حضرتفرمودند: امشب را نزد ما باش زيرا محققا امشب متولد مى شود آن مولودى كه نزد خداى عزوجل كريم است و خدا به او زمين را پس از مردنش زنده كند. عرض كردم: از كه اى آقايم و من در نرجس اثر آبستنى نبينم. فرمود: از همان نرجس نه از

ص: 425

ديگرى. گويد نزد او هستم او را از پس و پيش وارسى كردم و در او اثر آبستنى نديدم و خدمت او برگشتم و به او خبر دادم حضرت تبسم كرد و فرمود در هنگام فجر اثر آبستنى او بر تو نمايان شود زيرا مثل او مثل مادر موسى(علیه السلام) است كه اثر آبستنى در او نمايان نشد و كسى آن را تا هنگام زايش ندانست؛ زيرا فرعون براى جستجوى موسى(علیه السلام) شكم زنان آبستن را مي دريد و اين نظير موسى(علیه السلام) است حكيمه گويد نزد نرجس برگشتم و سخن امام را به او گفتم. گفت: اى خانم من چيزى در خود احساس نمي كنم. حكيمه گويد من تا طلوع فجر مراقب او بودم و او هم پيش من خوابيده بود و پهلو به پهلو نمى گرديد تا چون آخر شب هنگام فجر رسيد هراسان از جا جست. او را به سينه چسبانيدم و نام خدا بر او بردم. ابومحمد به من فرياد زد كه سوره قدر را بر او بخوان. من شروع كردم بر او خواندم و گفتم حالت چگونه است؟ گفت همان امرى كه آقايم خبر داد در من نمايان شده است. من شروع كردم و چنانکه به من دستور داده بود بر او قرائت مي كردم و جنين در شكم او به من جواب داد، مانند من قرائت مي كرد و بر من سلام كرد. حكيمه گويد من ترسيدم، ابومحمد(علیه السلام) فرياد كرد از امر خدا تعجب مكن زيرا خداى عزوجل از كودكى ما را به حكمت گويا كند و در بزرگى ما را حجت خود در زمين سازد. سخن او تمام نشده بود كه نرجس از ديده ام نهان شد و گويا ميان من و او پرده اي­ است. من خدمت ابى محمد(علیه السلام) دويدم فرياد كشيدم. فرمود: عمه جان برگرد محققا او را خواهى ديد در جاى خودش. گويد برگشتم و طولى نكشيد كه پرده ميان من و او كنار شد و ديدم نورى نرجس را در خود گرفته است كه چشمم را تار مي كند و كودك را ديدم كه در حال سجده است و بر دو زانو تكيه كرده است و دو انگشت سبابه را بلند كرده و ميگويد اشهد ان لا اله الا اللَّه و ان جدى محمدا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) و ان ابى اميرالمؤمنين(علیه السلام) سپس امامان را يك يك شمرد تا به خودش رسيد و سپس فرمود بار خدايا به من آنچه وعده دادى انجام ده و كارم را تمام كن و قدمم را استوار دار و زمين را به من پر از عدل و داد فرما. ابومحمد(علیه السلام) فرياد كرد عمه جان او را بياور. او رابرگرفتم نزد او آوردم و چون روی دست خود او را برابر پدرش نگه داشتم بر پدر سلام كرد. امام حسن(علیه السلام) او را از من گرفت و زبان خود را در دهان او گذاشت و از آن نوشيد و فرمود او را نزد مادرش ببر تا شيرش بدهد و به من برگردان. او

ص: 426

را به مادرش دادم شيرش داد و نزد ابی محمد(علیه السلام) برگردانیدم و مرغانى بالاى سرش در طيران بودند. (همین مرغان امام زمان(علیه السلام) را به معراج بردند.)

2. دنباله ی حدیث بالا در کمال الدین کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 باب 42 صفحه 428 تا 430 و در ترجمه ی آن مجلد 2 صفحه 102 و غیبت شیخ طوسی صفحه 140 آمده است:

وَ نَاوَلَهُ لِسَانَهُ فَشَرِبَ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ امْضِي بِهِ إِلَى أُمِّهِ لِتُرْضِعَهُ وَ رُدِّيهِ إِلَيَّ قَالَتْ فَتَنَاوَلْتُهُ أُمَّهُ فَأَرْضَعَتْهُ فَرَدَدْتُهُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ الطَّيْرُ تُرَفْرِفُ عَلَى رَأْسِهِ فَصَاحَ بِطَيْرٍ مِنْهَا فَقَالَ لَهُ احْمِلْهُ وَ احْفَظْهُ وَ رُدَّهُ إِلَيْنَا فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ يَوْماً فَتَنَاوَلَهُ الطَّيْرُ وَ طَارَ بِهِ فِي جَوِّ السَّمَاءِ وَ اتَّبَعَهُ سَائِرُ الطَّيْرِ فَسَمِعْتُ أَبَامُحَمَّدٍ(علیه السلام) يَقُولُ أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ الَّذِي أَوْدَعَتْهُ أُمُّ مُوسَى(علیه السلام) فَبَكَتْ نَرْجِسُ فَقَالَ لَهَا اسْكُتِي فَإِنَّ الرَّضَاعَ مُحَرَّمٌ عَلَيْهِ إِلَّا مِنْ ثَدْيِكِ وَ سَيُعَادُ إِلَيْكِ كَمَا رُدَّ مُوسَى(علیه السلام) إِلَى أُمِّهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَرَدَدْناهُ إِلى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ (1) قَالَتْ حَكِيمَةُ فَقُلْتُ وَ مَا هَذَا الطَّيْرُ قَالَ هَذَا رُوحُ الْقُدُسِ الْمُوَكَّلُ بِالْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) يُوَفِّقُهُمْ وَ يُسَدِّدُهُمْ وَ يُرَبِّيهِمْ بِالْعِلْمِ قَالَتْ حَكِيمَةُ فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ أَرْبَعِينَ يَوْماً رُدَّ الْغُلَامُ وَ وُجِّهَ إِلَى ابْنِ أَخِي فَدَعَانِي فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ فَإِذَا أَنَا بِالصَّبِيِّ مُتَحَرِّكٌ يَمْشِي بَيْنَ يَدَيْهِ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي هَذَا ابْنُ سَنَتَيْنِ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَوْلَادَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ إِذَا كَانُوا أَئِمَّةً يَنْشَئُونَ بِخِلَافِ مَا يَنْشَأُ غَيْرُهُمْ وَ إِنَّ الصَّبِيَّ مِنَّا إِذَا كَانَ أَتَى عَلَيْهِ شَهْرٌ كَانَ كَمَنْ أَتَى عَلَيْهِ سَنَةٌ وَ إِنَّ الصَّبِيَّ مِنَّا لَيَتَكَلَّمُ فِي بَطْنِ أُمِّهِ وَ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ وَ يَعْبُدُ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِنْدَ الرَّضَاعِ تُطِيعُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَنْزِلُ عَلَيْهِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً قَالَتْ حَكِيمَةُ فَلَمْ أَزَلْ أَرَى ذَلِكَ الصَّبِيَّ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ يَوْماً إِلَى أَنْ رَأَيْتُهُ رَجُلًا قَبْلَ مُضِيِّ أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) بِأَيَّامٍ قَلَائِلَ فَلَمْ أَعْرِفْهُ فَقُلْتُ لِابْنِ أَخِي مَنْ هَذَا الَّذِي تَأْمُرُنِي أَنْ أَجْلِسَ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ لِي هَذَا ابْنُ نَرْجِسَ وَ هَذَا خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي وَ عَنْ قَلِيلٍ تَفْقِدُونِّي فَاسْمَعِي لَهُ وَ أَطِيعِي قَالَتْ حَكِيمَةُ فَمَضَى أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) بَعْدَ ذَلِكَ بِأَيَّامٍ قَلَائِلَ وَ افْتَرَقَ النَّاسُ كَمَا تَرَى وَ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَرَاهُ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ إِنَّهُ لَيُنْبِئُنِي عَمَّا تَسْأَلُونَ عَنْهُ فَأُخْبِرُكُمْ وَ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الشَّيْ ءِ فَيَبْدَأُنِي بِهِ وَ إِنَّهُ لَيَرُدُّ عَلَيَّ الْأَمْرَ فَيَخْرُجُ إِلَيَّ مِنْهُ جَوَابُهُ مِنْ سَاعَتِهِ مِنْ غَيْرِ مَسْأَلَتِي وَ قَدْ أَخْبَرَنِي الْبَارِحَةَ بِمَجِيئِكَ إِلَيَّ وَ أَمَرَنِي أَنْ أُخْبِرَكَ بِالْحَقّ قَالَ مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ أَخْبَرَتْنِي حَكِيمَةُ بِأَشْيَاءَ لَمْ يَطَّلِعْ عَلَيْهَا أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَعَلِمْتُ أَنَّ ذَلِكَ صِدْقٌ وَ عَدْلٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَطْلَعَهُ عَلَى مَا لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ.امام حسن(علیه السلام) زبان خود را در دهان او گذاشت و از آن نوشيد و فرمود او را نزد مادرش ببر تا شيرش بدهد و به من برگردان. او را به مادرش دادم شيرش داد و نزد ابی محمد(علیه السلام) برگردانيدم و مرغانى بالاى سرش در طيران بودند. به يكى از آنها فرياد زد و فرمود او را بگير و نگه دار و در هر چهل روز يك بار به ما برگردان آن مرغ او را گرفت و به آسمان

ص: 427


1- . قصص آیه 13

پرواز كرد و مرغان ديگر دنبال او رفتند و شنيدم ابى محمد(علیه السلام) مى فرمود من تو را امانت سپردم بدان كه مادر موسى(علیه السلام) امين خود كرد. نرجس گريست فرمود ساكت باش شير خوردن از غير پستان تو بر او قدغن است و به زودى نزد تو برگردد چنانکه موسى(علیه السلام) به مادرش برگشت و اين گفتار خداى عزوجل است «او را به مادرش برگردانيديم تا چشمش روشن شود و اندوه نخورد» حكيمه گويد گفتم: اين مرغ چه بود؟ فرمود روح القدس است كه موكل امامان(علیهم السلام) است آن ها را موفق و مسدد مي دارد و دانش به آنها مى آموزد.

حكيمه گويد پس از چهل روز آن بچه را برگردانيدند و برادرزاده ام مرا خواست و خدمتش رسيدم ديدم آن بچه جلویش راه مي رود، گفتم اى آقايم اين كودك دو ساله است؛ تبسم كرد و فرمود: زادگان انبياء و اوصياء هرگاه مقام امامت داشته باشند بر خلاف ديگران نشو و نما دارند، كودك ما در يك ماه چون كودك يك ساله باشد و در شكم مادر سخن گويد و قرآن خواند و پروردگار عز و جلش را از دوران شيرخوارگى عبادت كند و فرشتگان از او اطاعت كنند و صبح و شام نزد او آيند. حكيمه گويد هميشه در سر هر چهل روز آن كودك را مي ديدم تا آن كه چند روز پيش از وفات ابومحمد(علیه السلام) ديدم مردى شده است و او را نشناختم به برادرزاده ام گفتم اين مردى كه دستور مي دهى جلو او بنشينم كيست؟ فرمود اين پسر نرجس است. اين خليفه من است بعد از من. به زودى من از نزد شما مي روم. از او بشنو و او را اطاعت كن، حكيمه گفت: چند روز گذشت ابومحمد(علیه السلام) درگذشت و كار مردم چنان است كه مى بينى و به خدا من هر صبح و شام او را مى بينم و از هر چه مى پرسيد به من خبر مي دهد و من به شما خبر مي دهم به خدا گاهى مي خواهم چيزى از او بپرسم او نپرسيده به من مي گويد، امرى به من وارد مى شود و پرسش نكرده همان ساعت جوابش را صادر مي كند، شب گذشته از آمدن تو به من خبر داد و دستور داد كه تو رابه حق مطلع سازم. محمدبن عبداللَّه گويد: به خدا حكيمه از چيزهایی به من خبر داد كه جز خدا كسى آنها را نمي دانست و دانستم كه اين امر درست است و راست است از طرف خداى تبارك و تعالى زيرا خدا آنها را بر آنچه مطلع ساخته است كه احدى از خلق خود را مطلع نساخته است.

ص: 428

3. در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 باب 42 صفحات 147 تا 152 حدیث 13 و در ترجمه ی آن مجلد 1 صفحه 250 و کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحات 268 تا 270 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَبْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ وَ عَبْدُاللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ وَ مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ وَ أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ جَمِيعاً قَالُوا حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ يُوسُفَ بْنَ يَعْقُوبَ(علیهما السلام) حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ جَمَعَ آلَ يَعْقُوبَ وَ هُمْ ثَمَانُونَ رَجُلًا فَقَالَ إِنَّ هَؤُلَاءِ الْقِبْطَ سَيَظْهَرُونَ عَلَيْكُمْ وَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَ إِنَّمَا يُنْجِيكُمُ اللَّهُ مِنْ أَيْدِيهِمْ بِرَجُلٍ مِنْ وُلْدِ لَاوَى بْنِ يَعْقُوبَ اسْمُهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ(علیه السلام) غُلَامٌ طُوَالٌ جَعْدٌ آدَمُ فَجَعَلَ الرَّجُلُ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ يُسَمِّي ابْنَهُ عِمْرَانَ وَ يُسَمِّي عِمْرَانُ ابْنَهُ مُوسَى(علیه السلام).

فَذَكَرَ أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: مَا خَرَجَ مُوسَى حَتَّى خَرَجَ قَبْلَهُ خَمْسُونَ كَذَّاباً مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كُلُّهُمْ يَدَّعِي أَنَّهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ فَبَلَغَ فِرْعَوْنَ أَنَّهُمْ يُرْجِفُونَ بِهِ وَ يَطْلُبُونَ هَذَا الْغُلَامَ وَ قَالَ لَهُ كَهَنَتُهُ وَ سَحَرَتُهُ إِنَّ هَلَاكَ دِينِكَ وَ قَوْمِكَ عَلَى يَدَيْ هَذَا الْغُلَامِ الَّذِي يُولَدُ الْعَامَ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَوَضَعَ الْقَوَابِلَ عَلَى النِّسَاءِ وَ قَالَ لَا يُولَدُ الْعَامَ وَلَدٌ إِلَّا ذُبِحَ وَ وَضَعَ عَلَى أُمِّ مُوسَى(علیه السلام) قَابِلَةً فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ بَنُو إِسْرَائِيلَ قَالُوا إِذَا ذُبِحَ الْغِلْمَانُ وَ اسْتُحْيِيَ النِّسَاءُ هَلَكْنَا فَلَمْ نَبْقَ فَتَعَالَوْا لَا نَقْرَبِ النِّسَاءَ فَقَالَ عِمْرَانُ أَبُومُوسَى(علیه السلام) بَلْ بَاشِرُوهُنَّ فَإِنَّ أَمْرَ اللَّهِ وَاقِعٌ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ اللَّهُمَّ مَنْ حَرَّمَهُ فَإِنِّي لَا أُحَرِّمُهُ وَ مَنْ تَرَكَهُ فَإِنِّي لَا أَتْرُكُهُ وَ وَقَعَ عَلَى أُمِّ مُوسَى(علیه السلام) فَحَمَلَتْ فَوَضَعَ عَلَى أُمِّ مُوسَى(علیه السلام) قَابِلَةً تَحْرُسُهَا فَإِذَا قَامَتْ قَامَتْ وَ إِذَا قَعَدَتْ قَعَدَتْ فَلَمَّا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَقَعَتْ عَلَيْهَا الْمَحَبَّةُ وَ كَذَلِكَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ فَقَالَتْ لَهَا الْقَابِلَةُ مَا لَكِ يَا بُنَيَّةُ تَصْفَرِّينَ وَ تَذُوبِينَ قَالَتْ لَا تَلُومِينِي فَإِنِّي إِذَا وَلَدْتُ أُخِذَ وَلَدِي فَذُبِحَ قَالَتْ لَا تَحْزَنِي فَإِنِّي سَوْفَ أَكْتُمُ عَلَيْكِ فَلَمْ تُصَدِّقْهَا فَلَمَّا أَنْ وَلَدَتْ الْتَفَتَتْ إِلَيْهَا وَ هِيَ مُقْبِلَةٌ فَقَالَتْ مَا شَاءَ اللَّهُ فَقَالَتْ لَهَا أَ لَمْ أَقُلْ إِنِّي سَوْفَ أَكْتُمُ عَلَيْكِ ثُمَّ حَمَلَتْهُ فَأَدْخَلَتْهُ الْمِخْدَعَ وَ أَصْلَحَتْ أَمْرَهُ ثُمَّ خَرَجَتْ إِلَى الْحَرَسِ فَقَالَتِ انْصَرِفُوا وَ كَانُوا عَلَى الْبَابِ فَإِنَّمَا خَرَجَ دَمٌ مُنْقَطِعٌ فَانْصَرَفُوا فَأَرْضَعَتْهُ فَلَمَّا خَافَتْ عَلَيْهِ الصَّوْتَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهَا أَنِ اعْمَلِي التَّابُوتَ ثُمَّ اجْعَلِيهِ فِيهِ ثُمَّ أَخْرِجِيهِ لَيْلًا فَاطْرَحِيهِ فِي نِيلِ مِصْرَ فَوَضَعَتْهُ فِي التَّابُوتِ ثُمَّ دَفَعَتْهُ فِي الْيَمِّ فَجَعَلَ يَرْجِعُ إِلَيْهَا وَ جَعَلَتْ تَدْفَعُهُ فِي الْغَمْرِ وَ إِنَّ الرِّيحَ ضَرَبَتْهُ فَانْطَلَقَتْ بِهِ فَلَمَّا رَأَتْهُ قَدْ ذَهَبَ بِهِ الْمَاءُ هَمَّتْ أَنْ تَصِيحَ فَرَبَطَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهَا قَالَ وَ كَانَتِ الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ وَ هِيَ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَتْ لِ فِرْعَوْنَ إِنَّهَا أَيَّامُ الرَّبِيعِ فَأَخْرِجْنِي وَ اضْرِبْ لِي قُبَّةً عَلَى شَطِّ النِّيلِ حَتَّى أَتَنَزَّهَ هَذِهِالْأَيَّامَ فَضُرِبَتْ لَهَا قُبَّةٌ عَلَى شَطِّ النِّيلِ إِذْ أَقْبَلَ التَّابُوتُ يُرِيدُهَا فَقَالَتْ هَلْ تَرَوْنَ مَا أَرَى عَلَى الْمَاءِ قَالُوا إِي وَ اللَّهِ يَا سَيِّدَتَنَا إِنَّا لَنَرَى شَيْئاً فَلَمَّا دَنَا مِنْهَا ثَارَتْ إِلَى الْمَاءِ فَتَنَاوَلَتْهُ بِيَدِهَا وَ كَادَ الْمَاءُ يَغْمُرُهَا حَتَّى تَصَايَحُوا عَلَيْهَا فَجَذَبَتْهُ وَ أَخْرَجَتْهُ مِنَ الْمَاءِ فَأَخَذَتْهُ فَوَضَعَتْهُ فِي حَجْرِهَا فَإِذَا هُوَ غُلَامٌ أَجْمَلُ النَّاسِ وَ أَسْتَرُهُمْ فَوَقَعَتْ عَلَيْهِ مِنْهَا مَحَبَّةٌ فَوَضَعَتْهُ فِي حَجْرِهَا وَ قَالَتْ

ص: 429

هَذَا ابْنِي فَقَالُوا إِي وَ اللَّهِ يَا سَيِّدَتَنَا وَ اللَّهِ مَا لَكِ وَلَدٌ وَ لَا لِلْمَلِكِ فَاتَّخِذِي هَذَا وَلَداً فَقَامَتْ إِلَى فِرْعَوْنَ وَ قَالَتْ إِنِّي أَصَبْتُ غُلَاماً طَيِّباً حُلْواً نَتَّخِذُهُ وَلَداً فَيَكُونُ قُرَّةَ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ فَلَا تَقْتُلْهُ قَالَ وَ مِنْ أَيْنَ هَذَا الْغُلَامُ قَالَتْ وَ اللَّهِ مَا أَدْرِي إِلَّا أَنَّ الْمَاءَ جَاءَ بِهِ فَلَمْ تَزَلْ بِهِ حَتَّى رَضِيَ فَلَمَّا سَمِعَ النَّاسُ أَنَّ الْمَلِكَ قَدْ تَبَنَّى ابْناً لَمْ يَبْقَ أَحَدٌ مِنْ رُءُوسِ مَنْ كَانَ مَعَ فِرْعَوْنَ إِلَّا بَعَثَ إِلَيْهِ امْرَأَتَهُ لِتَكُونَ لَهُ ظِئْراً أَوْ تَحْضُنَهُ فَأَبَى أَنْ يَأْخُذَ مِنِ امْرَأَةٍ مِنْهُنَّ ثَدْياً قَالَتِ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ اطْلُبُوا لِابْنِي ظِئْراً وَ لَا تُحَقِّرُوا أَحَداً فَجَعَلَ لَا يَقْبَلُ مِنِ امْرَأَةٍ مِنْهُنَّ فَقَالَتْ أُمُّ مُوسَى(علیه السلام)« لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ»(1) انْظُرِي أَ تَرَيْنَ لَهُ أَثَراً فَانْطَلَقَتْ حَتَّى أَتَتْ بَابَ الْمَلِكِ فَقَالَتْ قَدْ بَلَغَنِي أَنَّكُمْ تَطْلُبُونَ ظِئْراً وَ هَاهُنَا امْرَأَةٌ صَالِحَةٌ تَأْخُذُ وَلَدَكُمْ وَ تَكْفُلُهُ لَكُمْ فَقَالَتْ أَدْخِلُوهَا فَلَمَّا دَخَلَتْ قَالَتْ لَهَا امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ مِمَّنْ أَنْتِ قَالَتْ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَتِ اذْهَبِي يَا بُنَيَّةِ فَلَيْسَ لَنَا فِيكِ حَاجَةٌ فَقُلْنَ لَهَا النِّسَاءُ انْظُرِي عَافَاكِ اللَّهُ يَقْبَلُ أَوْ لَا يَقْبَلُ فَقَالَتِ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ أَ رَأَيْتُمْ لَوْ قَبِلَ هَلْ يَرْضَى فِرْعَوْنُ أَنْ يَكُونَ الْغُلَامُ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ الْمَرْأَةُ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ يَعْنِي الظِّئْرَ فَلَا يَرْضَى قُلْنَ فَانْظُرِي يَقْبَلُ أَوْ لَا يَقْبَلُ قَالَتِ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ فَاذْهَبِي فَادْعِيهَا فَجَاءَتْ إِلَى أُمِّهَا وَ قَالَتْ إِنَّ امْرَأَةَ الْمَلِكِ تَدْعُوكِ فَدَخَلَتْ عَلَيْهَا فَدُفِعَ إِلَيْهَا مُوسَى(علیه السلام) فَوَضَعَتْهُ فِي حَجْرِهَا ثُمَّ أَلْقَمَتْهُ ثَدْيَهَا فَازْدَحَمَ اللَّبَنُ فِي حَلْقِهِ فَلَمَّا رَأَتِ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ أَنَّ ابْنَهَا قَدْ قَبِلَ قَامَتْ إِلَى فِرْعَوْنَ فَقَالَتْ إِنِّي قَدْ أَصَبْتُ لِابْنِي ظِئْراً وَ قَدْ قَبِلَ مِنْهَا فَقَالَ مِمَّنْ هِيَ قَالَتْ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَ فِرْعَوْنُ هَذَا مِمَّا لَا يَكُونُ أَبَداً الْغُلَامُ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ الظِّئْرُ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَلَمْ تَزَلْ تُكَلِّمُهُ فِيهِ وَ تَقُولُ مَا تَخَافُ مِنْ هَذَا الْغُلَامِ إِنَّمَا هُوَ ابْنُكَ يَنْشَأُ فِي حَجْرِكَ حَتَّى قَلَبَتْهُ عَنْ رَأْيِهِ وَ رَضِيَ فَنَشَأَ مُوسَى(علیه السلام) فِي آلِ فِرْعَوْنَ وَ كَتَمَتْ أُمُّهُ خَبَرَهُ وَ أُخْتُهُ وَ الْقَابِلَةُ حَتَّى هَلَكَتْ أُمُّهُ وَ الْقَابِلَةُ الَّتِي قَبِلَتْهُ فَنَشَأَ لَا يَعْلَمُ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ قَالَ وَ كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ تَطْلُبُهُ وَ تَسْأَلُ عَنْهُ فَيَعْمَى عَلَيْهِمْ خَبَرُهُ قَالَ فَبَلَغَ فِرْعَوْنَ أَنَّهُمْ يَطْلُبُونَهُ وَ يَسْأَلُونَ عَنْهُ فَأَرْسَلَ إِلَيْهِمْ فَزَادَ فِي الْعَذَابِ عَلَيْهِمْ وَ فَرَّقَ بَيْنَهُمْ وَ نَهَاهُمْ عَنِ الْإِخْبَارِ بِهِ وَ السُّؤَالِ عَنْهُ قَالَ فَخَرَجَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ ذَاتَ لَيْلَةٍ مُقْمِرَةٍ إِلَى شَيْخٍ لَهُمْ عِنْدَهُ عِلْمٌ فَقَالُوا قَدْ كُنَّا نَسْتَرِيحُ إِلَى الْأَحَادِيثِ فَحَتَّى مَتَى وَ إِلَى مَتَى نَحْنُ فِي هَذَا الْبَلَاءِ قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّكُمْ لَا تَزَالُونَ فِيهِ حَتَّى يَجِي ءَ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ بِغُلَامٍ مِنْ وُلْدِ لَاوَى بْنِ يَعْقُوبَ(علیه السلام) اسْمُهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ(علیه السلام) غُلَامٌ طُوَالٌ جَعْدٌ فَبَيْنَمَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَ مُوسَى(علیه السلام) يَسِيرُ عَلَى بَغْلَةٍ حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهِمْ فَرَفَعَ الشَّيْخُ رَأْسَهُ فَعَرَفَهُ بِالصِّفَةِ فَقَالَ لَهُ مَا اسْمُكَ يَرْحَمُكَ اللَّهُ قَالَ مُوسَى قَالَ ابْنُ مَنْ قَالَ ابْنُ عِمْرَانَ قَالَ فَوَثَبَ إِلَيْهِ الشَّيْخُ فَأَخَذَ بِيَدِهِ فَقَبَّلَهَا وَ ثَارُوا إِلَى رِجْلِهِ فَقَبَّلُوهَا فَعَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ اتَّخَذَ شِيعَةً فَمَكَثَ بَعْدَ ذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ خَرَجَ فَدَخَلَ مَدِينَةً لِفِرْعَوْنَ فِيهَا رَجُلٌ مِنْ شِيعَتِهِ يُقَاتِلُ رَجُلًا مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ مِنَ الْقِبْطِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ الْقِبْطِيِّ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ وَ كَانَ مُوسَى(علیه السلام) قَدْ أُعْطِيَ بَسْطَةًفِي الْجِسْمِ وَ شِدَّةً فِي الْبَطْشِ فَذَكَرَهُ النَّاسُ وَ شَاعَ أَمْرُهُ وَ قَالُوا إِنَّ مُوسَى(علیه السلام) قَتَلَ رَجُلًا مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ «فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خائِفاً يَتَرَقَّبُ»(2) فَلَمَّا أَصْبَحُوا مِنَ الْغَدِ إِذَا الرَّجُلُ «الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ

ص: 430


1- . سوره قصص آیه 11
2- . سوره قصص آیه 18

يَسْتَصْرِخُهُ»(1) عَلَى آخَرَ فَ«قالَ لَهُ مُوسى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ»(2) بِالْأَمْسِ رَجُلٌ وَ الْيَوْمَ رَجُلٌ «فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ يا مُوسى أَ تُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي كَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِيدُ إِلَّا أَنْ تَكُونَ جَبَّاراً فِي الْأَرْضِ وَ ما تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى قالَ يا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ»(3) فَخَرَجَ مِنْ مِصْرَ بِغَيْرِ ظَهْرٍ وَ لَا دَابَّةٍ وَ لَا خَادِمٍ تَخْفِضُهُ أَرْضٌ وَ تَرْفَعُهُ أُخْرَى حَتَّى انْتَهَى إِلَى أَرْضِ مَدْيَنَ فَانْتَهَى إِلَى أَصْلِ شَجَرَةٍ فَنَزَلَ فَإِذَا تَحْتَهَا بِئْرٌ وَ إِذَا عِنْدَهَا أُمَّةٌ مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَ إِذَا جَارِيَتَانِ ضَعِيفَتَانِ وَ إِذَا مَعَهُمَا غُنَيْمَةٌ لَهُمَا قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا أَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ وَ نَحْنُ جَارِيَتَانِ ضَعِيفَتَانِ لَا نَقْدِرُ أَنْ نُزَاحِمَ الرِّجَالَ فَإِذَا سَقَى النَّاسُ سَقَيْنَا فَرَحِمَهُمَا مُوسَى(علیه السلام) فَأَخَذَ دَلْوَهُمَا وَ قَالَ لَهُمَا قَدِّمَا غَنَمَكُمَا فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ رَجَعَتَا بُكْرَةً قَبْلَ النَّاسِ ثُمَّ تَوَلَّى مُوسَى(علیه السلام) إِلَى الشَّجَرَةِ فَجَلَسَ تَحْتَهَا «فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ»(4) فَرُوِيَ أَنَّهُ قَالَ ذَلِكَ وَ هُوَ مُحْتَاجٌ إِلَى شِقِّ تَمْرَةٍ فَلَمَّا رَجَعَتَا إِلَى أَبِيهِمَا قَالَ مَا أَعْجَلَكُمَا فِي هَذِهِ السَّاعَةِ قَالَتَا وَجَدْنَا رَجُلًا صَالِحاً رَحِمَنَا فَسَقَى لَنَا فَقَالَ لِإِحْدَاهُمَا اذْهَبِي فَادْعِيهِ لِي فَجَاءَتْهُ «تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا»(5) فَرُوِيَ أَنَّ مُوسَى(علیه السلام) قَالَ لَهَا وَجِّهِينِي إِلَى الطَّرِيقِ وَ امْشِي خَلْفِي فَإِنَّا بَنُو يَعْقُوبَ لَا نَنْظُرُ فِي أَعْجَازِ النِّسَاءِ «فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ».(6)

فَرُوِيَ أَنَّهُ قَضَى أَتَمَّهُمَا لِأَنَّ الْأَنْبِيَاءَ(علیهم السلام) لَا يَأْخُذُونَ إِلَّا بِالْفَضْلِ وَ التَّمَامِ «فَلَمَّا قَضى مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ»(7) نَحْوَ بَيْتِ الْمَقْدِسِ أَخْطَأَ عَنِ الطَّرِيقِ لَيْلًا فَرَأَى نَاراً «فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ»(8) أَوْ بِخَبَرٍ مِنَ الطَّرِيقِ فَلَمَّا انْتَهَى إِلَى النَّارِ إِذَا شَجَرَةٌ تَضْطَرِمُ مِنْ أَسْفَلِهَا إِلَى أَعْلَاهَا فَلَمَّا دَنَامِنْهَا تَأَخَّرَتْ عَنْهُ فَرَجَعَ وَ أَوْجَسَ «فِي نَفْسِهِ خِيفَةً»(9) ثُمَّ دَنَتْ مِنْهُ الشَّجَرَةُ فَنُودِيَ «مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي

ص: 431


1- . همان
2- . همان
3- . سوره قصص آیات 19 الى 21.
4- . سوره قصص آیه 24
5- . سوره قصص آیه 25
6- . سوره قصص آیات 25 و 26 و 27
7- .[8] سوره قصص آیه 29
8- . سوره طه آیه 10
9- .[1] سوره طه 67

الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ»(1) فَإِذَا حَيَّةٌ مِثْلُ الْجِذْعِ لِأَسْنَانِهَا صَرِيرٌ يَخْرُجُ مِنْهَا مِثْلُ لَهَبِ النَّارِ فَوَلَّى مُوسَى(علیه السلام) مُدْبِراً فَقَالَ لَهُ رَبُّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ارْجِعْ فَرَجَعَ وَ هُوَ يَرْتَعِدُ وَ رُكْبَتَاهُ تَصْطَكَّانِ فَقَالَ يَا إِلَهِي هَذَا الْكَلَامُ الَّذِي أَسْمَعُ كَلَامُكَ قَالَ نَعَمْ فَلَا تَخَفْ فَوَقَعَ عَلَيْهِ الْأَمَانُ فَوَضَعَ رِجْلَهُ عَلَى ذَنَبِهَا ثُمَّ تَنَاوَلَ لَحْيَيْهَا فَإِذَا يَدُهُ فِي شُعْبَةِ الْعَصَا قَدْ عَادَتْ عَصًا وَ قِيلَ لَهُ «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً.»(2) فَرُوِيَ أَنَّهُ أُمِرَ بِخَلْعِهِمَا لِأَنَّهُمَا كَانَتَا مِنْ جِلْدِ حِمَارٍ مَيِّتٍ ... وَ رُوِيَ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ»(3) أَيْ خَوْفَيْكَ خَوْفَكَ مِنْ ضِيَاعِ أَهْلِكَ وَ خَوْفَكَ مِنْ فِرْعَوْنَ ثُمَّ أَرْسَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ بِآيَتَيْنِ بِيَدِهِ وَ الْعَصَا ..

فَرُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ كُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَى ­بْنَ عِمْرَانَ(علیه السلام) خَرَجَ لِيَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ إِلَيْهِمْ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِيٌّ فَأَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْرَ عَبْدِهِ وَ نَبِيِّهِ مُوسَى(علیه السلام) فِي لَيْلَةٍ وَ هَكَذَا يَفْعَلُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِالْقَائِمِ الثَّانِيَ عَشَرَ مِنَ الْأَئِمَّةِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يَصْلُحُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ كَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ نَبِيِّهِ مُوسَى(علیه السلام) وَ يُخْرِجُهُ مِنَ الْحَيْرَةِ وَ الْغَيْبَةِ إِلَى نُورِ الْفَرَجِ وَ الظُّهُورِ.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: چون وفات يوسف بن يعقوب(علیه السلام) رسيد خاندان يعقوب را كه هشتاد مرد بودند، جمع كرد و گفت كه اين قبطيان به زودى بر شما مسلط شوند و بدترين عذاب را به شما بچشانند و همانا خدا شما را به دست مردى از فرزندان لاوى بن يعقوب(علیه السلام) به نام موسى بن عمران(علیه السلام) نجات بخشد و او پسري است بلند بالا و پيچيده مو و گندم گون و هر مردى از بنى اسرائيل پسرش را عمران نام مي كرد و او هم نام پسرش را موسى مي گذاشت. امام محمدباقر(علیه السلام) فرمودند: موسى(علیه السلام) ظاهر نشد تا آنكه پنجاه دروغ گو در بنى اسرائيل قيام كرد و هر كدام مدعى بودند كه موسى بن عمران(علیه السلام) موعود هستند، خبر به فرعون رسيد كه بنى اسرائيل به موسى بن عمران(علیه السلام) توجه دارند و او را مي جويند و غيب گويان وجادوگران دربار وى هم به او گفتند هلاكت دين و قوم تو به دست پسر بچه اي است كه در اين سال زائيده شود از بنى اسرائيل فرعون بر زنان آن ها قابله ها گماشت و دستور داد امسال پسرى زایيده نشود جز آنكه بايد سرش را بريد يك قابله هم بر مادر موسى(علیه السلام) گماشت، چون

ص: 432


1- . سوره قصص آیات 30 و 31
2- . سوره طه آیه 12
3- . سوره طه آیه 12

بنى اسرائيل چنين ديدند گفتند اگر پسرها را بكشند و دخترها را نگه دارند ما هلاك مي شويم و باقى نمانيم بيایيد قرار بگذاريم كه نزديكى به زنان نكنيم. عمران پدر موسى(علیه السلام) گفت با آنها بيامی زيد تقدير الهى محقق شود اگر چه مشركان بد داشته باشند. بار خدايا هر كس آن را حرام داند، من حرام ندانم و هر كه آن را ترك كند من آن را ترك نكنم و با مادر موسى(علیه السلام) درآميخت و آبستن شد. قابله اى بر سر او گماشتند كه با او برمي خاست و با او مى نشست و چون مادرش به موسى(علیه السلام) آبستن شد به وى محبت شديدى احساس كرد و چنين اند حجج خدا بر خلقش. قابله ی وى گفت: دختر جان چرا رنگت زرد مى شود و گوشت تنت آب مى شود؟ گفت مرا سرزنش مكن زيرا چون بزايم سر پسرم بريده شود، گفت غم مخور من او را كتمان مي كنم از او باور نكرد و چون زایيد به او توجه كرد و او را بوسيد و گفت ما شاء اللَّه و به مادرش گفت نگفتم او را مخفى مي كنم. سپس او را برداشت ميان رختخواب پنهان كرد و كار او را اصلاح كرد و از خانه بيرون رفت و به پاسبانان فرعون كه بر در خانه بودند گفت برگرديد فقط يك قطعه خون بريده خارج شد آنها هم برگشتند و مادرش او را شير داد و چون ترسيد كه به آواز گريه او او را تعقيب كنند خدا به او وحى كرد كه يك تابوت بسازد و او را در آن بگذارد و شبانه او را ببرد ميان نهر نيل مصر بيافكند. او را در تابوتى گذاشت و در دريا انداخت و تابوت به طرف او برمي گشت و او آن را به دم موج مي داد تا باد او را زد و به ميان نيل برد، چون ديد آب او را مي برد خواست فرياد بكشد، خدا دلش را نگه داشت. گويد: زن صالح فرعون از بنى اسرائيل بود به فرعون گفت بهار است. مرا از تنگناى قصر بيرون ببر و يك چادرى بر كنار شط بر پا كن تا در اين چند روزه تفريح كنم. چادرى كنار رود نيل براى او زدند و به ناگاه تابوت به سوى او آمد به كنيزان خود گفتآنچه من مى بينم شما هم مى بينيد كه روى آب است؟ گفتند اى خانم. به خدا آرى و چون نزديك او رسيد به دست خود آن را از آب گرفت و نزديك بود آب او را فرو برد و فرياد همه بلند شد، آن را كشيد و بيرون آورد و گشود و بچه را در دامن خود گرفت ديد يك پسر بسيار زيبا و خوش چهره است كه كسى مانند او

ص: 433

نديده. محبت او در دلش افتاد و او را در دامن گرفت و گفت اين پسر من است، گفتند آرى به خدا اى خانم، تو فرزند ندارى و ملك مصر جانشينى ندارد او را فرزند خود قرار بده برخاست نزد فرعون رفت و گفت من يك پسر بچه پاكيزه شيرينى از رود نيل گرفتم او را به فرزندى بپذيريم و چشم روشنى من و تو باشد. او را مكش. گفت اين پسر بچه از كجاست؟ گفت به خدا نمي دانم هم اكنون آب او را آورده است. از او درخواست كرد تا او را راضى كرد، چون مردم شنيدند پادشاه يك پسرى اتخاذ كرده هيچ كدام از سران نبود، مگر آنكه زنش را فرستاد تا دايه او باشد و او را نگه دارى كند و آن بچه از پستان هيچ كدام شير نخورد. زن فرعون گفت براى پسرم دايه بجویيد و هيچ كس را ناقابل به حساب نياوريد و موسى پستان هيچ زنى را نمي گرفت. مادر موسى(علیه السلام) به خواهرش گفت: برو دنبال او جستجو كن ببين اثرى از او به دست مى آورى؟ رفت تا به در خانه پادشاه رسيد و گفت شنيدم شما دايه مي خواهيد در اينجا يك زن پاكدامنى هست كه پسر شما را مي گيرد و كفالت مي كند. زن فرعون گفت: او را بياوريد. چون وارد شد گفت: از چه خاندانى هستى؟ گفت از بنى اسرائيل. گفت: اى دخترك برو پى كارت ما به تو حاجت نداريم زن ها گفتند: خدايت عافيت دهد ببين پستانش را قبول مي كند يا نه؟ زن فرعون گفت: به عقيده ی شما اگر قبول كند فرعون راضى مى شود كه پسر از بنى اسرائيل باشد و دايه هم از بنى اسرائيل؟ او راضى نمي شود. گفتند: ببين پستانش را مي گيرد يا نه؟ زن فرعون به خواهر موسى(علیه السلام) گفت: برو آن دايه را بياور. آمد پيش مادرش و گفت زن پادشاه تو را مي خواهد. نزد او وارد شد و موسى(علیه السلام) را به او داد و او را در دامن گرفت و پستان در دهانش گذاشت و شير در حلقومش سرازير شد. چون زن فرعون ديد كه پسرش پستان او را گرفت نزد فرعونرفت و گفت من براى پسرم يك دايه يافتم و پستان او را گرفت،گفت از چه خاندانى است؟ گفت از بنى اسرائيل فرعون گفت اين كار هرگز نمي شود. بچه از بنى اسرائيل و دايه از بنی اسرائيل و به او اصرار فراوانى كرد. گفت: از اين بچه چه ترسى دارى چون پسرى در دامن تو بزرگ مى شود. به هر نحوى بود او را از رأيش برگردانيد و

ص: 434

راضى كرد. موسى(علیه السلام) در ميان خاندان فرعون بزرگ شد، مادر و خواهر و قابله هم درباره ی او چيزى اظهار نكردند تا مادر و قابله هر دو مردند و موسى(علیه السلام) بزرگ شد و بنى اسرائيل هيچ اطلاعى از او نداشتند. بنى اسرائيل او را مي جستند و از او مي پرسيدند و بى اطلاع بودند. گويد: به فرعون خبر رسيد كه بنى اسرائيل در جستجوى موسى(علیه السلام) هستند و از او پرسش مي كنند. نزد آن ها فرستاد و بر آن ها عذاب بيشترى مقرر كرد و زن و مرد آن ها را از هم جدا كرد و آن ها را از خبر گرفتن از موسى(علیه السلام) و پرسش از او باز داشت. فرمود يك شب مهتاب، بنى اسرائيل نزد يكى از مشايخ خود كه دانشمند بود جمع شدند و گفتند ما با ذكر احاديث خوش دليم تا كى و تا چند در انتظار باشيم و در گرفتارى به سر بريم، گفت به خدا در اين رنج خواهيد بود تا خداى تعالى پسرى از خاندان لاوى به نام موسى بن عمران(علیه السلام) بلند قامت و پيچيده موى بياورد و شما را نجات دهد. در اين گفتگو بودند كه موسى(علیه السلام) سوار بر استرى آمد و نزد آن ها توقف كرد. آن شيخ سربلند كرد و با نشان ها كه داشت او را شناخت به او گفت: نامت چيست؟ گفت: موسى(علیه السلام). پسر كيستى؟ گفت: عمران گويد. پريد جلو دست او را بوسيد و همه روى پايش افتادند به آن بوسه دادند آن ها را شناخت و پيروانى يافت و مدتى كه مي خواست، بر او گذشت و بيرون رفت و در شهرى از شهرهاى فرعون وارد شد كه يكى از پيروانش در آنجا بود و با يك مرد فرعونى قبطى در كشت و كشتار بود. آنكه از پيروانش بود، عليه دشمن قبطى از او كمك خواست. موسى(علیه السلام) مشتى به آن قبطى زد و او درگذشت. موسى(علیه السلام) بسيار تنومند و نيرومند بود. مردم سخن او را گفتند و كار او شيوع يافت و معروف شد كه موسى(علیه السلام) يك تن ازبستگان فرعون را كشته و موسى(علیه السلام) آن شب را در ترس و انتظار تعقيب در آن شهر به سر برد، چون صبح شد به ناگاه مردي كه ديروز از او يارى خواسته بود با ديگرى در آويخته و از او عليه وى كمك مي خواست. موسى به وى گفت: تو مرد آشوبگرى هستى. ديروز با مردى در افتادى و امروز با ديگرى. چون خواست به دشمن خود و او مشت زند، گفت: اى موسى(علیه السلام) مي خواهى مرا بكشى چنان كه ديروز آدمى كشتى. تو نمي خواهى جز

ص: 435

آنكه در زمين يك زورگو باشى و نمي خواهى از مصلحان باشى. مردى هم از جاى دور شهر آمد و شتاب مي كرد گفت اى موسى(علیه السلام) به راستى اشراف درباره ی تو شور كردند و حكم قتل تو را دادند. بيرون برو به راستى من از خيرخواهان توام. با ترس و انتظار تعقيب از مصر خارج شد. نه پشتى داشت، نه مركبى و نه خدمتكارى به زمينى سرازير مي شد و از ديگر بالا مي رفت تا به زمين مدين رسيد و زير درختى آرميد. ديد پاى آن درخت چاهى است و گرد آن گروهى از مردم آب مي كشند به ناگاه چشمش بر دو دختر بيچاره افتاد كه چند گوسفند همراه داشتند، گفت چه كار داريد؟ گفتند: پدر پيرى داريم و ما دو دختر بيچاره هستيم و نمي توانيم با مردها در افتيم و بايد بمانيم بعد از مردم، گوسفندان خود را آب بدهيم. موسى(علیه السلام) بر آن ها دلسوزى كرد و دلو آنها را گرفت و گفت گوسفندان خود را پيش برانيد و گوسفندان آنها را آب داد آن روز صبح آن دو دختر پيش از مردم سر چاه آمدند. موسى زير درخت برگشت و نشست و گفت: «پروردگارا به راستى من براى آنچه به من فرستى محتاجم» روايت شده كه اين را در وقتى گفت كه نيازمند يك نيمه خرما بود و چون دختران نزد پدر برگشتند، گفت: چه زود آمديد؟! گفتند يك مرد خوبى يافتيم دلش به ما سوخت و گوسفندان ما را سيراب كرد. به يكى از آن ها گفت برو او را نزد من دعوت كن.

آن دختر با شرم نزد موسى(علیه السلام) آمد و گفت پدرم شما را خواسته تا مزد آب كشى را به تو بدهد. روايت شده كه موسى(علیه السلام) به او گفت راه را به من نشان بده و از پشت سر من بيا زيرا ما فرزندان يعقوب نگاه به دنباله زن ها نمي كنيم، چون نزد او آمد و داستان خود را براى اوگفت فرمود: نترس از مردم ستمكار نجات يافتى يكى از دختران گفت: پدر جان او را اجير كن. بهترين اجير براى تو مرد نيرومند درستكار است. گفت: من مي خواهم يكى از اين دو دختر مرا به تو به زنى دهم كه تا هشت سال اجير من باشى و تا آخر ده سال اختيار با تو است. روايت شده كه مدت ده سال را خدمت كرد؛ زيرا پيغمبران بهتر را عمل كنند و تمام تر را. چون موسى(علیه السلام) مدت را تمام كرد و خاندان خود را به سوى بيت المقدس مي برد. شب راه را گم كرد و آتشى ديد و به خانواده ی خود گفت اينجا من يك آتشى به نظر آوردم شايد يك تكه از آن آتش براى شما بياورم و يا خبرى از راه بگيرم. چون به آتش رسيد ديد درختى از بن تا شاخه فروزانست. چون به آن نزديك

ص: 436

شد، آتش از او واپس رفت برگشت و در خود احساس ترسى كرد سپس آن درخت به وى نزديك شد و از كنار وادى ايمن كه در زمين با بركتى بود از آن درخت فريادى برخاست كه اى موسى(علیه السلام) من همان خداى پرورنده جهانيانم و اينك عصاى خود را به زمين افكن. چون ديد كه آن عصا مانند مار جنى به جنبش آمد، پشت كرد و به عقب برگشت. ناگاه مارى شد مانند تنه خرما كه دندان هايش آواز قلم نويسندگى مي كرد و از دهانش شراره آتش مي جهيد. موسى(علیه السلام) پشت كرده دور مي شد پروردگار عز و جلش فرمود برگرد. برگشت و به خود مي لرزيد و زانوهايش به هم مي خورد. عرض كرد اى معبود من اين سخنى كه مي شنوم سخن تو است؟ فرمود: آرى نترس. آسوده شد و پاى خود را بر دم آن مار نهاد و زير گلويش را گرفت. به ناگاه دستش بر قبضه عصا بود و به صورت عصا برگشت و به او گفته شد: «نعلين خود را درآور زيرا تو در وادى مقدس راه می روى» روايت شده كه منظور از نعلين خوف از تباه شدن خانواده و خوف از فرعون است.

سپس خدا او را به رسالت نزد فرعون و اعوانش فرستاد با دو معجزه: يد بيضا و عصا و از امام صادق(علیه السلام) روايت شده كه به يكى از اصحابشان فرمودند: بدان چه نااميدى از آنچه اميدوارى اميدوارتر باش زيرا موسی بن عمران(علیه السلام) رفت يك تكه آتش براى خانواده اش بياورد و با مقام رسالت و نبوت نزد آن ها برگشت. خداى تبارك و تعالى كار بنده و پيغمبرش موسى(علیه السلام) را در يك شب اصلاح كرد و چنين كند با امام قائم(عجل الله تعالی فرجهالشریف) دوازدهمين ائمه(علیهم السلام) در يك شب كارش را درست كند چنانکه كار موسى(علیه السلام) را درست كرد و او را از حيرت و غيبت به روشنایى فرج و ظهور بكشاند.

4. در کتاب کمال الدین مجلد 1 صفحه 152 حدیث 14 و ترجمه ی آن مجلد 1 صفحه 256 و کتاب الامام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن و السنة صفحه 270 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُعَلَّى بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ جُمْهُورٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي الْقَائِمِ(علیه السلام) سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(علیه السلام) فَقُلْتُ وَ مَا سُنَّتُهُ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(علیه السلام) قَالَ خَفَاءُ مَوْلِدِهِ وَ غَيْبَتُهُ عَنْ قَوْمِهِ فَقُلْتُ وَ كَمْ غَابَ مُوسَى(علیه السلام) عَنْ أَهْلِهِ وَ قَوْمِهِ فَقَالَ ثماني [ثَمَانٍ] وَ عِشْرِينَ سَنَةً.

ص: 437

عبد اللَّه بن سنان گويد از امام صادق(علیه السلام) شنيدم فرمود: در حضرت قائم(علیه السلام) روشى است از موسى بن عمران(علیه السلام) عرض كردم چه روشى؟ فرمود: پنهانى ولادت او و غيبت او از قوم خود. عرض كردم موسى(علیه السلام) چند از اهلش غایب شد؟ فرمود بيست سال.

5. در کتاب کمال الدین مجلد 1 صفحه 152 حدیث 15 آمده است:

وَ حَدَّثَنَا أَبُوالْعَبَّاسِ مُحَمَّدُبْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْمُكَتِّبُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ هَارُونَ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبُوالْحُسَيْنِ أَحْمَدُبْنُ سُلَيْمَانَ الرُّهَاوِيُ قَالَ حَدَّثَنَا مُعَاوِيَةُبْنُ هِشَامٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ الْحَنَفِيَّةِ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْمَهْدِيُّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ يُصْلِحُ اللَّهُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ ..وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى يُصْلِحُهُ اللَّهُ فِي لَيْلَةٍ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: خدا كار مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما را در يك شب درست مي كند و در روايت ديگر است كه او را در يك شب اصلاح مي كند.

6. در کتاب کمال الدین مجلد 1 صفحه 152 حدیث 16 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ فِي صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ أَرْبَعُ سُنَنٍ مِنْ أَرْبَعَةِ أَنْبِيَاءَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى(علیه السلام) وَ سُنَّةٌ مِنْ عِيسَى(علیه السلام) وَ سُنَّةٌ مِنْ يُوسُفَ(علیه السلام) وَ سُنَّةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ فَأَمَّا مِنْ مُوسَى(علیه

السلام) فَخَائِفٌ يَتَرَقَّبُ وَ أَمَّا مِنْ يُوسُفَ(علیه السلام)فَالسِّجْنُ وَ أَمَّا مِنْ عِيسَى(علیه السلام) فَيُقَالُ لَهُ إِنَّهُ مَاتَ وَ لَمْ يَمُتْ وَ أَمَّا مِنْ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَالسَّيْف

ابى بصير گويد از امام باقر(علیه السلام) شنيدم فرمودند: در صاحب اين امر چهار سنت است از چهار پيغمبر يك روش ازموسی(علیه السلام)، یک روش از عيسى(علیه السلام)، يك روش از يوسف(علیه السلام) و يك روش از محمد(صلی الله علیه و آله). از موسى(علیه السلام)، ترس است و انتظار مي برد و اما از يوسف زندان است و از عیسى(علیه السلام) اين است كه مردم مي گويند مرده است و او نمرده است و اما از محمد(صلی الله علیه و آله) شمشير است.

ص: 438

235. مصداق واقعی خردمندان، ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه

235. مصداق واقعی خردمندان، ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره طه آیه 54

إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى

به درستی که (در این امور) آیات و نشانه هایی است برای خردمندان

1. تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 416، تأویل الآیات الظاهره مجلد 1 صفحه 314 حدیث 7 و مختصر بصائرالدرجات صفحه 66 آمده است:

و أما قوله «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى» فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى» قَالَ: نَحْنُ وَ اللَّهِ أُولُو النُّهَى فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا مَعْنَى أُولِي النُّهَى قَالَ مَا أَخْبَرَ اللَّهُ بِهِ رَسُولَهُ مِمَّا يَكُونُ بَعْدَهُ مِنِ ادِّعَاءِ فُلَانٍ الْخِلَافَةَ وَ الْقِيَامِ بِهَا وَ الْآخَرِ مِنْ بَعْدِهِ وَ الثَّالِثِ مِنْ بَعْدِهِمَا وَ بَنِي أُمَيَّةَ فَأَخْبَرَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ كَانَ ذَلِكَ كَمَا أَخْبَرَ اللَّهُ بِهِ نَبِيَّهُ وَ كَمَا أَخْبَرَ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيّاً وَ كَمَا انْتَهَى إِلَيْنَا مِنْ عَلِيٍّ فِيمَا يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ مِنَ الْمُلْكِ فِي بَنِي أُمَيَّةَ وَ غَيْرِهِمْ فَهَذِهِ الْآيَةُ الَّتِي ذَكَرَهَا اللَّهُ فِي الْكِتَابِ: «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى» الَّذِي انْتَهَى إِلَيْنَا عِلْمُ هَذَا كُلِّهِ فَصَبَرْنَا لِأَمْرِ اللَّهِ فَنَحْنُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ خُزَّانُهُ عَلَى دِينِهِ نَخْزُنُهُ وَ نُسِرُّهُ وَ نَكْتَتِمُ بِهِ مِنْ عَدُوِّنَا كَمَا اكْتَتَمَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حَتَّى أَذِنَ اللَّهُ لَهُ فِي الْهِجْرَةِ وَ جَاهَدَ الْمُشْرِكِينَ فَنَحْنُ عَلَى مِنْهَاجِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَنَا فِي إِظْهَارِ دِينِهِ بِالسَّيْفِ وَ نَدْعُو النَّاسَ إِلَيْهِ فَنَضْرِبُهُمْ عَلَيْهِ عَوْداً كَمَا ضَرَبَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بَدْءاً.

علی بن ابراهیم با سند خودش از حسن بن محبوب و سرانجام از مروان و ایشان روایت می کند از امام صادق(علیه السلام) سؤال کردند درباره ی این فرموده ی خداوند (به درستی که آیات و نشانه هایی است برای خردمندان) حضرت فرمودند: و الله صاحبان خرد و اولی النهی ما هستیم.

ص: 439

عرض کردم: فدایت کردم: معنای اولی النهی چیست؟ حضرت فرمودند: همان مطالبی است که خداوند به رسولش اطلاع داده است که بعد از او چه کسی ادعای خلافت و جانشینی می کند اولی و دومی و بعد از آن دو نفر سومی و سپس بنی امیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همه ی این وقایع را به حضرت علی(علیه السلام) اطلاع داده است و تمامی جریانات مطابق فرموده ی خداوند و رسولش و آنچه را که حضرت علی(علیه السلام) به ما فرموده بود واقع گردید که خلافت را بعد از او چه کسانی از بنی امیه و سپس دیگران می گیرند این است تفسیر این آیه «به درستی که آیات و نشانه هایی برای خردمندان» که خداوند در قرآن بیان نموده است و ما اهل بیت اولی الانهی هستیم که تمامی علوم این جریان ها به ما رسیده و طبق فرمان خداوند صبر کرده ایم. پس ما ارکان خداوند در بین مردم و نگهبانان دین او هستیم که احکام الهی را حفظ می کنیم و آن را از دشمنان پنهان می داریم همان طور که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پنهان می داشت تا اجازه ی هجرت به آن حضرت داده شد و با مشرکین جهاد کردند و ما پیروی راه آن حضرت هستیم هنگامی که خداوند به ما اجازه دهد، ما با شمشیر دین را ظاهر می سازیم و مردم را به دین دعوت می کنیم و در این راه با شمشیر (قیام) می کنیم همچنان که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در ابتدای اسلام با شمشیر کار کرد.

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 320 حدیث 19 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 38 ص766 حدیث 4 آمده است:

محمدبن العباس، قال: حدثنا محمدبن همام، عن محمدبن إسماعيل العلوي، عن عيسى بن داود النجار، عن أبي الحسن موسى بن جعفر(علیه السلام) في قوله تعالى: «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى». قال: هم الأئمة من آل محمد(صلی الله علیه و آله) و ما كان في القرآن مثلها.

محمدبن عباس با سند خود از عیسی بن داود نجار روایت کرده است که گفت: امام موسی بن جعفر(علیهما السلام) درباره ی فرمایش خداوند متعال در این امور آیات و نشانه هایی است برای خردمندان حضرت فرمودند: ایشان امامان از آل محمد هستند و آنچه در قرآن مثل آن باشد منظور ایشان می باشند.

خداوند توبه ی کسانی را می پذیرد که به ولایت و امامت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر ولایت حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بپذیرند.

ص: 440

236. شرط غفاريت خداوند در توبه، ولاء اهل بيت(علیهم السلام) و حجه بن

236. شرط غفاريت خداوند در توبه، ولاء اهل بيت(علیهم السلام) و حجه بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره طه آيه 82

وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى

و من می آمرزم کسی را که توبه کند و مؤمن شود و عمل صالح انجام دهد و سپس هدایت گردد.

دقت بفرمایید شروط توبه اول ایمان آوردن است و دوم انجام عمل صالح است و سپس هدایت شدن است که تأویل آیه هدایت به ولایت اهل بیت به عصمت و طهارت(علیهم السلام) و هم اکنون به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و شرط پذیرش توبه هدایت به سمت امامان معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر امامت و ولایت حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

1. در کتاب بصائرالدرجات باب 10 صفحه 89 حدیث 6 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 770 حدیث 2 آمده است:

محمدبن الحسن الصفار: عن محمدبن عيسى، عن صفوان، عن يعقوب بن شعيب، قال: سألت أباعبدالله(علیه السلام) عن قول الله تبارك و تعالى «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» قال: من تاب من ظلم، و آمن من كفر و عمل صالحا، ثم اهتدى إلى ولايتنا؛ و أومأ بيده إلى صدره

یعقوب بن شعیب می گوید: از حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند سؤال کردند: حضرت فرمودند: کسی که توبه کند و ایمان آورد و اعمال صالح و شایسته انجام دهد سپس به وسیله ی ولایت ما هدایت یابد (آن گاه حضرت) با دست خود به سینه اش اشاره فرمودند (یعنی به وسیله ی ولایت ما اهل بیت(علیهم السلام)2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 316 حدیث 11 شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 375 احادیث 518 و 519 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 771 حدیث 5 آمده است:

ص: 441

محمدبن العباس، قال: حدثنا علي بن العباس البجلي، قال: حدثنا عبادبن يعقوب، عن علي بن هاشم، عن جابربن الحر، عن جابر الجعفي، عن أبي جعفر(علیه السلام) في قوله تعالى «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» قال: إلى ولايتنا.

محمد بن عباس با سند خود از جابر جعفی روایت کرده است که گفت: امام باقر(علیه السلام) درباره ی فرمایش خداوند متعال: فرمودند (کسی که) به وسیله ی ولایت ما هدایت یافته باشد.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 417 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 770 حدیث 4 آمده است:

حدثنا أحمدبن علي، قال: حدثنا الحسن بن عبدالله، عن السندي بن محمد، عن أبان، عن الحارث بن يحيى، عن أبي جعفرفي قول الله «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» قال: ألا ترى كيف اشترط و لم تنفعه التوبة و لا الإيمان و العمل الصالح حتى اهتدى. و الله، لو جهد أن يعمل بعمل، ما قبل منه حتى يهتدي. قال: قلت: إلى من، جعلني الله فداك؟ قال: إلينا.

علی بن ابراهیم با اسناد خود از حارث بن یحیی روایت کرده است که گفت: امام باقر(علیه السلام) درباره ی فرمایش خداوند: فرمودند: آیا می دانی که چگونه خداوند شرط نموده است به طوری که توبه ایمان و عمل صالح و شایسته برای انسان سودی نخواهد داشت مگرآن که هدایت یافته باشد به خدا سوگند چنان چه تلاش کند و (بهترین) اعمال را انجام دهد تا زمانی که هدایت نیابد پذیرفته نمی شود.

جابر جعفی می گوید: عرض کردم: (آقای من) فدایت شوم چگونه و به سمت چه کسی هدایت یابد؟ حضرت فرمودند: به وسیله ی ولایت ما (امامان)(علیهم السلام) هدایت یابد.

4. شیخ طوسی در امالی مجلد 1 باب 10 صفحه 265 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 771 حدیث 8 آمده است:

أخبرنا أبوعمر عبدالواحدبن محمدبن عبدالله بن محمدبن مهدي، قال: أخبرنا أحمد، قال: أخبرنا الحسن بن علي بن بزيع، قال: حدثنا القاسم بن الضحاك، قال: أخبرنا شهربن حوشب أخو العوام، عن أبي سعيد الهمداني، عن أبي جعفر(علیه السلام): «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً»(1). قال: و الله، لو أنه تاب و آمن و عمل صالحا، و لم يهتد إلى ولايتنا و مودتنا و معرفة فضلنا، ما أغنى ذلك عنه شيئا.

ص: 442


1- . سوره مريم آیه 60

شیخ طوسی با سند خود از ابوسعید همدانی روایت می کند که حضرت امام باقر(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی: «مگر کسی که توبه نماید و ایمان آورده باشد و کارشایسته انجام داده باشد» والله کسی که به وسیله ی ولایت و مودت ما اهل بیت(علیهم السلام) هدایت نیافته و معرفت نداشته باشد نسبت به آن هیچ سودی نخواهد داشت.

5. در محاسن برقی صفحه 142 حدیث 35 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 771 حدیث 9 آمده است:

أحمدبن محمدبن خالد البرقي، عن أبيه، عن حمادبن عيسى- فيما أعلم- عن يعقوب بن شعيب، قال: سألت أباعبدالله(علیه السلام) عن قول الله عز و جل «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» قال: إلى ولايتنا و الله، أما ترى كيف اشترط الله عز و جل.

از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه 82 سوره طه سؤال کردم. فرمودند: به خداوند سوگند منظور هدایت به وسیله ی ولایت ما می باشد. آیا توجه نداری که خداوند چگونه برای چه (برای قبولی اعمال) شرط قرار داده است.

6. ابوعلی الطبرسی در مجمع البیان مجلد 7 صفحه 45 و در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 40 حدیث 10 آمده است:

قال أبوجعفر الباقر(علیه السلام): ثم اهتدى إلى ولايتنا أهل البيت(علیهم السلام). فو الله، لو أن رجلا عبد الله عمره ما بين الركن و المقام، ثم مات و لم يجي ء بولايتنا، لأكبه الله في النار على وجهه.

شیخ طبرسی می گوید: منظور از سپس هدایت گردد منظور ولایت و امامت و رهبری ما اهل بیت(علیهم السلام) است به الله سوگند اگر مردی تمام عمرش را ما بین رکن حجرالاسود و مقام ابراهیم(علیه السلام) عبادت کند تا بمیرد اما او عارف به ولایت و امامت ما نباشد و آن را نپذیرد (در روز قیامت) او را با صورت در آتش خواهند افکند.

7. شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 491 حدیث 518 آمده است:

أخْبَرَنَا أَبُوبَكْرٍ الْحَارِثِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُوالشَّيْخِ الْأَصْبَهَانِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ الْفَيْضِ قَالَ: حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ الْفَضْلِ قَالَ: حَدَّثَنَا شِمْلَالُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «ثُمَّ اهْتَدى» قَالَ: إِلَى وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام)

جابربن یزید جعفی نخعی از حضرت باقر(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند «ثُمَّ اهْتَدى» روایت کرده است که فرمودند: منظور هدایت به سوی ولایت ماست.

ص: 443

8. شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 375 حدیث 519 آمده است:أَخْبَرَنَاهُ أَبُوالْحَسَنِ الْأَهْوَازِيُ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُوبَكْرٍ الْبَيْضَاوِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْقَاسِمِ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبَّادُبْنُ يَعْقُوبَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُخَوَّلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ جَابِرِبْنِ الْحَسَنِ، عَنْ جَابِرٍعَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» قَالَ: إِلَى وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام)

جابربن یزید جعفی نخعی از حضرت باقر(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» روایت کرد که فرمودند: هدایت به سوی ولایت ماست.

9. شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 375 حدیث 520 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ أَحْمَدَ الْفَقِيهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِبْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ هَارُونَ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُوسَى [الْفَزَارِيُ] قَالَ: حَدَّثَنَا عُمَرُبْنُ شَاكِرٍ الْبَصْرِيُ عَنْ ثَابِتٍ الْبُنَانِيِ فِي قَوْلِهِ «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» قَالَ: إِلَى وَلَايَةِ أَهْلِ بَيْتِهِ(علیهم السلام)

ثابت بن بنانی از حضرت باقر(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» روایت کرد که فرمودند: آن هدایت به سوی ولایت ما اهل بیت(علیهم السلام) است.

10. شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 375 حدیث 522 آمده است:

فرات بن إبراهيم قال: حدثنا محمدبن القاسم بن عبيد، قال: حدثنا الحسن بن جعفربن إسماعيل الأفطس، قال: حدثنا الحسين بن محمد به سواء قَالَ: [وَ] أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ الْحَنْظَلِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُالرَّزَّاقِ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ زَيْدِبْنِ أَسْلَمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِي ذَرٍّ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ...» قَالَ: [لِمَنْ] آمَنَ بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ، وَ أَدَّى الْفَرَائِضَ «ثُمَّ اهْتَدى» قَالَ: اهْتَدَى إِلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّد(صلی الله علیه و آله)

ابی ذر درباره ی این فرموده­­ی خداوند «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ» روایت کرد که هدایت می شوند به آنجا که بر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) نازل شده است و ادای فرائض و واجبات و سپس هدایت به سوی حب آل محمد(صلی الله علیه و آله) است.

11. در كتاب مجمع البيان مجلد 7 صفحه 32 و تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 314 آمده است:

عن الباقر(علیه السلام) قال «ثُمَّ اهْتَدى» الى ولايتنا اهل البيت فو اللَّه لو انّ رجلًا عبد اللَّه عمره ما بين الركن و المقام ثمّ مات و لم يجي ء بولايتنا لأكبّه اللَّه في النار على وجهه.

ص: 444

حضرت باقر(علیه السلام) فرمودند: منظور از «اهتدى» اين است كه به ولايت اهل بيت(علیهم السلام) نائل آيد. به خدا قسم اگر مردى تمام عمر در ميان ركن و مقامابراهيم(علیه السلام) خدا را عبادت كند، آن گاه بميرد و از ولايت ما دور باشد، خداوند او را بر پيشانى در جهنم ساقط مى كند.

توجه مى فرماييد كه شرط اصلى پذيرش توبه از طرف خداوند پس از ايمان آوردن و عمل صالح انجام­ دادن، ولايت و امامت و رهبريت امامان معصوم(علیهم السلام) است و در حال حاضر امام حيّ، حضرت بقية اللّه الاعظم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روحى و ارواح العالمين له الفداء مى باشد که اگر هرکس تمام مراتب توبه را انجام دهد اما ولایت ایشان را نداشته باشد، توبه اش پذیرفته نمی شود.

ص: 445

237. قيام امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در علم و قدرت الهى است

اشاره

سوره طه آيه 110

يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحيطُونَ بِهِ عِلْما

خداوند بر آنچه بر خلايق گذشته و آنچه در آينده بر آنان خواهد آمد آگاه است و هيچ كس را به او آگاهى و احاطه نيست.

شرحی مختصر بر آیه و حدیث

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 62 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 44 تفسیر صافی مجلد 1 صفحه آمده است:

«يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً» قال ما بين أيديهم ما مضى من أخبار الأنبياء و ما خلفهم من أخبار القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش از حضرت امام صادق(علیه السلام) چنین روایت می کند خداوند می داند و عالم است بر آنچه بر خلایق گذشته است و آنچه در آینده بر آنان خواهد آمد و هیچ کس را به او آگاهی و احاطه نیست. حضرت فرمودند آنچه از گذشته آنچه از اخبار و جریانات پیامبران گذشته است و آنچه در آینده بر آنان خواهد آمد آن از اخبار قیام و انقلاب حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. در این آیه خداوند چند نکته را تذکر می دهد که این نکته بسیار مهم است و خواننده قرآن باید در آن تدبر و تفکر و تعقل نماید.

اول علم الهی «یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون به» علما می داند آنچه که در گذشته است و می داند آنچه را که در آینده خواهد آمد که خداوند علمش محیط است بر همه وهیچ کس را محیط بر علم او نیست و این محیط بودن هم مفهومی است و هم شهودی چنان که در

ص: 446

آیة الکرسی نیز می فرمایند: «یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون بشئ من علمه الا بما شاء» خداوند می داند آنچه را که بر بندگان گذشته است و آنچه را که بر آن ها خواهد آمد هیچ کس بر علم او محیط نمی شود و آگاهی پیدا نمی کند مگر به مقداری که او بخواهد. پس علم خداوند محیط است بر هستی. این نکته ی مهم اول است.

دوم: او می داند آنچه را که بر بشر گذشته است «یعلم ما بین ایدیهم» تمام اخبار گذشته را می داند. حضرت امام صادق(علیه السلام) می فرمایند این علم مهم که بر بشر گذشته است قال ما بین ایدیهم ما مضی من اخبار الانبیا او می داند تاریخ همه ی انبیا(علیهم السلام) را و آنچه که بر آن ها گذشته بر آدم بر نوح بر ابراهیم بر موسی بر عیسی(علیهم السلام) چه گذشته است و این نکته ی مهم تاریخ بشریت است.

سوم: او می داند آنچه را که بر بشر در آینده خواهد گذشت و ما خلفهم حضرت صادق(علیه السلام) می فرمایند و ما خلفهم من اخبار القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف). آن اخبار، قیام و انقلاب حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

نتیجه ی محیرالعقول

نتیجه ی محیرالعقول است از عقل بشر خارج است که حضرت صادق آل محمد(علیهم السلام) اخبار گذشته را اخبار همه ی انبیای عظام می داند و اخبار آینده را اخبار حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می داند. آن ها 124000 نفرند و ایشان یک نفر است این آیه و این حدیث عظمت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را آشکار می سازد که خداوند بشریت را یکی به تاریخ 124000 پیامبر توجه می دهد و یک قسمت را فقط به تاریخ قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) توجه می دهد که محیرالعقول است که این قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کیست؟

در اینجاست که انسان به ضعف خودش پی می برد «یعلم ما بین ایدیهم» اخبار 124000پیامبر «و ما خلفهم» اخبار آینده درباره ی اخبار حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به تنهایی!!!

ص: 447

238. حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تذكر و يادآورى

نوينى پديد مى آورد

سوره طه آيه 113

وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا وَ صَرَّفْنا فيهِ مِنَ الْوَعيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً

و ما اين گونه اين قرآن را با فصاحت عربى نازل كرديم و در آن از هشدارها بسيار آورده ايم تا شايد تقوا پيشه سازند و تذكر نوينى را پديد آورند.

در تفسير على بن ابراهيم قمى مجلد 2 صفحه 65 و در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 45 آمده است:

و أما قوله « أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً» يعني ما يحدث من أمر القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و السفياني

يا پند وتذكر نوينى را پديد آورد؛ يعنى، آنچه از امر و ماجراى حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سفيانى پديدار مى شود.

پس قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تذكر و يادآورى نوينى پديد مى آورد و سفيانى در همان سال خروج آن حضرت خروج مى كند و به دست مبارك آن حضرت از بين مى رود.

ص: 448

239. يكى از شروط اولى العزم شدن پيامبران الهى، اقرار به ولايت چهارده معصوم

239. يكى از شروط اولى العزم شدن پيامبران الهى، اقرار به ولايت چهارده معصوم(علیهم السلام)، مخصوصاً امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره طه آيه 115

وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً

و پیش از این ما از این ما از آدم عهد و پیمان گرفتیم اما او این عهد و بیان را فراموش کرد و برایش عزم و تصمیم پایداری نیافتم.

1. در كتاب اصول كافى مجلد 1صفحه 416 حديث 22، بصائرالدرجات، باب 7 صفحه 104 حدیث 1 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» قَالَ عَهِدْنَا إِلَيْهِ فِي مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) مِنْ بَعْدِهِ فَتَرَكَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ عَزْمٌ أَنَّهُمْ هَكَذَا وَ إِنَّمَا سُمِّيَ أُولُو الْعَزْمِ أُوْلِي الْعَزْمِ لِأَنَّهُ عَهِدَ إِلَيْهِمْ فِي مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ(علیهم السلام) وَ الْمَهْدِيِّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ سِيرَتِهِ وَ أَجْمَعَ عَزْمُهُمْ عَلَى أَنَّ ذَلِكَ كَذَلِكَ وَ الْإِقْرَارِ بِهِ.

امام باقر(علیه السلام) درباره قول خداى عزوجل که می فرمایند «ما از پيش از آدم عهد و پیمان گرفتيم، او این عهد و پیمان را فراموش كرد و برايش آهنگ پايدارى نديديم.» فرمود: درباره حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و امامان بعد از او از آدم عهد و پیمان گرفتیم، او فراموش نمود و پایداری ننمود كه ايشان چنانند و پيامبران اولوالعزم(علیهم السلام) ناميده شدند از اين جهت است كه خدا درباره محمّد(صلی الله علیه و آله) و اوصياء بعد از او،خصوصاً درباره حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و روش او، به ايشان سفارش فرمود و آن ها تصميم خود را استوار كردند كه مطلب چنين است و اعتراف كردند.

2. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 416 حديث شماره 23، بصائر الدرجات باب 7 صفحه 105 حدیث 4 آمده است:

ص: 449

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عُبَيْدِاللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى الْقُمِّيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ» كَلِمَاتٍ فِي مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) مِنْ ذُرِّيَّتِهِمْ «فَنَسِيَ» هَكَذَا وَ اللَّهِ نَزَلَتْ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله).

امام صادق(علیه السلام) راجع به این قول خداى متعال از پيش با آدم عهد بستيم و كلماتى را درباره محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين و امامان از نسل ايشان(علیهم السلام) و او فراموش كرده)، به خدا اين چنين بر محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل شد.

3. در كتاب بصائرالدرجات صفحه 70، كتاب علل الشرايع شيخ صدوق و تفسير صافى مجلد 2 صفحه 80 آمده است:

حَدَّثَنِي أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ دَاوُدَ الْعِجْلِيِّ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: ... قَالَ ثُمَّ أَخَذَ الْمِيثَاقَ عَلَى النَّبِيِّينَ فَقَالَ «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» (1) ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ إِنَّ هَذَا عَلِيٌّ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ قَالُوا بَلَى فَثَبَتَتْ لَهُمُ النُّبُوَّةُ وَ أَخَذَ الْمِيثَاقَ عَلَى أُولِي الْعَزْمِ أَلَا إِنِّي رَبُّكُمْ وَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) رَسُولِي وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ(علیهم السلام) وُلَاةُ أَمْرِي وَ خُزَّانُ عِلْمِي وَ إِنَّ الْمَهْدِيَّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِي وَ أُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِي وَ أَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِي وَ أُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً وَ كَرْهاً قَالُوا أَقْرَرْنَا وَ شَهِدْنَا يَا رَبِّ وَ لَمْ يَجْحَدْ آدَمُ وَ لَمْ يُقِرَّ فَثَبَتَتِ الْعَزِيمَةُ لِهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ فِي الْمَهْدِيِّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ لَمْ يَكُنْ لآِدَمَ عَزْمٌ عَلَى الْإِقْرَارِ بِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» (2)

به سند خود از حمران بن اعين، از ابوحمزه، از امام ابوجعفر باقر(علیه السلام) آورده كه آن حضرت فرمود: خداوند از پيغمبران پيمان گرفت و فرمود «آيا من پروردگارتان نيستم؟ گفتند: بلی» و اينكه اين محمّد(صلی الله علیه و آله) رسول من است و اينكه حضرت على(علیه السلام) اميرالمؤمنين است و جانشينان پس از او(علیهم السلام) واليان امر من و خزان علم من هستند، و اينكه حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كسى است كه به وسيله او براى دينم يارى گيرم و دولتم را به او آشكار سازم و به وسيله او ازدشمنانم انتقام گيرم و به او به اطاعت يا كراهت عبادت شوم. گفتند: پروردگارا، اقرار كرديم وشهادت داديم، ولى آدم نه انكار كرد و نه اقرار نمود، پس منصب اولواالعزمى براى آن پنج تن - از جهت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) - ثابت شد و براى آدم عزمى بر اقرار به آن نبود و اين

ص: 450


1- . سوره اعراف آیه 172
2- . سوره طه آیه 115

است قول خداى تبارك و تعالی «و به راستى كه ما از پيش به آدم سفارشى كرديم، پس او فراموش كرد و برايش عزم و تصميم پايدارى نيافتيم.»

توجه مى فرماييد شرط اولوالعزمى پيامبران(علیهم السلام) عبارتست از:

الف) «الست بربكم قالوا بلى» ربوبيت پروردگار عالم (دیدند و با درنگ پذیرفتند.)

ب) و ان هذا محمّداً(صلی الله علیه و آله) رسولى وان علياً(علیه السلام) اميرالمؤمنين و الاوصياء من بعده(علیهم السلام) ولاة امرى و خزّان علمى: اين محمّد(صلی الله علیه و آله) رسول من است و اين على(علیه السلام) اميرمؤمنان من است و اوصياء بعد از ايشان، يعنى، يازده امام، ولاة امر من و مخزن علم من هستند.(بدون درنگ پذیرفتند.)

ج) وَ ان المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتصر به لدينى و اظهر به دولتى و انتقم به من اعدائى. و اين مهدى كسى است كه به وسيله او براى دينم يارى گيرم و ولايت و دوستيم را به او آشكار سازم و به وسيله او از دشمنانم انتقام گيرم و به وسيله او عبادت شوم (چه كفار بخواهند، چه نخواهند.) (بدون درنگ پذیرفتند.)

پس پیامبران اولواالعزم(علیهم السلام) پیامبرانی هستند که بدون درنگ ربوبیت الله، نبوت رسول الله(صلی الله علیه و آله)، ولایت امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین(علیهم السلام) تا ولایت عهدی را بدون درنگ قبول کردند.

د) آدم از پیامبرانی بود که در پذیرش ولایت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) کمی درنگ کرد و از اولواالعزم نشد.

ص: 451

240. خداوند در ابتدای خلقت از راه لطف به بشر قول داده است برای همیشه برای بشر

اشاره

240. خداوند در ابتدای خلقت از راه لطف به بشر قول داده است برای همیشه برای بشر هادیانی بفرستد و هم اکنون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هادی است.

سوره طه آیه 123

قالَ اهْبِطا مِنْها جَميعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى

سپس خداوند به آن ها (آدم و حوا و شیطان) فرمودند: (از این رتبه ی عالی) فرود روید که برخی از شما با برخی دیگر دشمن است تا از طرف ما هادیانی بیایند. پس هرکس از این هادیان پیروی کند، هرگز گمراه نمی شود و به راه بدبختی و شقاوت نمی رود.

در کتاب اصول کافی مجلد 1 صفحه 414 حدیث 10 بصائرالدرجات صفحه 14 حدیث 2 تأویل الآیات الظاهرة مجلد1 صفحه 321 حدیث 20 الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 272 حدیث 509 صافی مجلد 3 صفحه 325 بحارالانوار مجلد 2 صفحه 93 برهان مجلد 3 صفحه 47 نورالثقلین مجلد 3 صفحه 405 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِاللَّهِ قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُ وَ لا يَشْقى» قَالَ مَنْ قَالَ بِالْأَئِمَّةِ وَ اتَّبَعَ أَمْرَهُمْ وَ لَمْ يَجُزْ طَاعَتَهُمْ.

مردی سؤال می کند در مورد این فرموده ی خداوند که پس هرکس تبعیت از این هادیان الهی کند هرگز گمراهی برای او نیست و او هرگز بدبخت و شقی نخواهد شد. حضرت جواب دادند: این درباره ی امامانی است که هر کس از آن ها و دستورات آن ها تبعیت کند (و امر آن ها را آویزه ی گوش خود سازد) و از آن ها اطاعت کند به خوشبختی رسیده است و گمراه نمی شود و هیچ کس مجاز نیست که از ایشان اطاعت نکند.

ص: 452

خداوند در ابتدای خلقت از راه لطف قول داده است همیشه برای بشر هادیانی بفرستد

خداوند در سور و آیات متعدد داستان آدم و حوا را بیان کردند؛ مخصوصاً در سوره های بقره و اعراف و طه بحث مفصل تر است. مثلاً در سوره ی طه از آیه 115 به بعد خداوند از داستان آدم و حوا یاد می کند که ما با آدم عهد بستیم اما آدم عهدش را فراموش کرد، اما او را ثابت قدم نیافتیم. هنگامی که به ملائکه گفتیم آدم را سجده کنید پس سجده کردند مگر ابلیس و او امتناع ورزید پس گفتیم ای آدم این ابلیس دشمن تو و همسرت است. مواظب باشید که او شما را از بهشت بیرون نیاورد و شما را به بدبختی و شقاوت گرفتار نکند در این بهشت شما هرگز نه گرسنه می شوید و نه عریان می گردید و هرگز شما تشنه نمی شوید و گرمای خورشید شما را آزار نمی دهد اما شیطان او را وسوسه کرد و گفت ای آدم من می خواهم تو را به درختی هدایت کنم که اگر از آن میوه بخورید برای همیشه مخلد در بهشت می شوید. پس از وسوسه های شیطان آدم و حوا از میوه ی آن درخت می خورند. آن ها یافتند که عریان هستند و خود را با برگ درخت پوشانیدند و آدم نافرمانی کرد و گمراه شد (سپس آدم توبه کرد) و خداوند توبه ی او را پذیرفت و او را هدایت کرد.

سپس خداوند به آدم و حوا و شیطان گفت: از این مقامی که هستید فرو روید که بعضی از شما نسبت به بعضی دیگر دشمن است «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» تا این که راهنمایان و هادیانی از طرف من بیایند. پس هر کس از آن ها تبعیت کند، او گمراه نمی گردد و بدبخت هم نمی شود.

در سوره اعراف آیه 35 می فرمایند «يا بَني آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتي فَمَنِ اتَّقى وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»

در سوره بقره آیه 38 می فرمایند «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»

این هادیان تا زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انبیا و رسل(علیهم السلام) بودند. پس از ایشان امامان هادی بشرند و امروز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هادی است.

ص: 453

در سه آیه ی بالا دقت کنید. در سوره ی اعراف آیه 36 می فرمایند «البته می فرستیم رسولانی از خود شما» و خداوند به این لطفش عمل کرد و 124000 پیامبر از آدم تا خاتم(علیهم السلام) فرستادند در دو آیه ی دیگر کلمه ی هادی به کار رفته است مثلاً در سوره ی بقره آیه 38 آمده است «البته من برای شما هادیانی می فرستم» و در سوره ی طه آیه 123 آمده است «البته من برای شما هادیانی می فرستم» که این هادیان هم انبیا و رسل(علیهم السلام) را شامل می شود و هم امامان و اوصیا(علیهم السلام) و جانشینان پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را و این لطف در سوره ی رعد آیه 7 به گونه ای دیگر بیان شده است که خداوند می فرمایند «ای پیامبر تو منذر و ترساننده هستی و ما برای هر قومی هادی قرار داده ایم.»

این هادیان، امامان معصوم(علیهم السلام) هستند

چنانکه در بحارالانوار مجلد 23 صفحه 4 به نقل از بصائرالدرجات صفحه 10 حضرت صادق(علیه السلام) می فرمایند رسول الله(صلی الله علیه و آله) المنذر و علی(علیه السلام) الهادی. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) منذر است و علی(علیه السلام) هادی است.

1. در تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 405 حدیث 166 آمده است:

في أصول الكافي الحسين بن محمد عن معلى بن محمد عن السياري عن على بن عبدالله قال: سأله رجل عن قوله تعالى «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» قال: من قال بالأئمة و اتبع أمرهم و لم يجز طاعتهم.

2. بحارالانوار مجلد 2 صفحه 93 باب 14 حدیث 25 (به نقل از بصائرالدرجات) آمده است:

بصائر الدرجات الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِاللَّهِ قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» قَالَ مَنْ قَالَ بِالْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) وَ اتَّبَعَ أَمْرَهُمْ وَ لَمْ يَجُزْ طَاعَتَهُمْ

دقت کنید، همیشه خداوند بر اساس حکمتش شیطان را آزاد گذارده است اما بر اساس لطفش پیامبران عظام(علیهم السلام) و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر برای ما وجود اقدس اعلی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را قرار داده است که ما برای در امان ماندن از وساوس و شر ابلیس و خناس و شیاطین به این بزرگوار پناه ببریم که اگر در پناه ایشانقرار بگیریم این نیروهای اهریمنی هرگز نمی توانند لمعات کثیف شیطانی را وارد روح ما سازند.

ص: 454

241. هرکس حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت

241. هرکس حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را فراموش کند اولاً زندگی پرفشار خواهد داشت. ثانیاً در قیامت در آتش خواهد سوخت. ثالثاً این ها آیات خداوند هستند

سوره طه آیه 124

وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى

1. تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 65، مختصر بصائرالدرجات صفحه 18، تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 325، الرجعة صفحه 40 حدیث 9، الایقاظ من الهجعة صفحه 255 باب 9 حدیث 37، نوادر الاخبار صفحه 285 حدیث 18، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 47 حدیث 5، غایة المرام مجلد 4 صفحه 215 باب 28 حدیث 5، بحار الانوار مجلد 53 صفحه 51 باب 29 حدیث 28، نورالثقلین مجلد 3 صفحه 405 حدیث 168 آمده است:

و قوله «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» قال فيما نهاه عنه أكل الشجرة و قد روي فيه غير هذا و قوله «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» أي ضيقة أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَبْنِ عَبْدِالْعَزِيزِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» قَالَ هِيَ وَ اللَّهِ النُّصَّابُ، قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ رَأَيْنَاهُمْ دَهْرَهُمُ الْأَطْوَلَ فِي كِفَايَةٍ حَتَّى مَاتُوا، قَالَ ذَلِكَ وَ اللَّهِ فِي الرَّجْعَةِ يَأْكُلُونَ الْعَذَرَةَ.

علی بن ابراهیم با سند خودش از معاویة بن عمار روایت کرده است که گفت: به امام صادق عرض کردیم، منظور خداوند که می فرمایند (پس هست برای او زندگی پر از فشار) چیست؟ حضرت فرمودند: به خدا سوگند این آیه در رابطه با ناصبی ها (نازل شده است)عرض کردم: ما در زمان های زیادی آن ها را مشاهده کرده ایم که آن ها در گشایش و آسایش به سر می بردند. حضرت فرمودند: به خدا سوگند این آیه درباره ی رجعت است.

ص: 455

(آن ها در زمان رجعت ائمه به دنیا برمی گردند.) زندگی پر از سختی و فشار خواهند داشت و در آن زمان آن ها نجاست خواهند خورد.

2. مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 97، شواهدالتنزیل مجلد 1 صفحه 380، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 47 آمده است:

أَبُو صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» أَيْ مَنْ تَرَكَ وَلَايَةَ عَلِيٍّ(علیه السلام) أَعْمَاهُ اللَّهُ وَ أَصَمَّهُ عَنِ الْهُدَى

ابن شهرآشوب با سند خود از ابن شهرآشوب روایت می کند: در مورد فرمایش خداوند متعال هر کس از ذکر ما اعراض کند یا روی برگرداند. پس برای او زندگی پر از فشار خواهد بود و او در روز قیامت کور محشور می شود گفته است کسی که ولایت (امیرالمؤمنین(علیه السلام) را رها نماید، خداوند او را نابینا و ناشنوا می نماید.

3. در کافی مجلد 1 صفحه 361 حدیث 92، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 47 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَبْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» (1) قَالَ يَعْنِي بِهِ وَلَايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى» قَالَ يَعْنِي أَعْمَى الْبَصَرِ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى الْقَلْبِ فِي الدُّنْيَا عَنْ وَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ وَ هُوَ مُتَحَيِّرٌ فِي الْقِيَامَةِ يَقُولُ «لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيرا قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها» قَالَ الْآيَاتُ الْأَئِمَّةُ(علیه السلام) «فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى» يَعْنِي تَرَكْتَهَا وَ كَذَلِكَ الْيَوْمَ تُتْرَكُ فِي النَّارِ كَمَا تَرَكْتَ الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) فَلَمْ تُطِعْ أَمْرَهُمْ وَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَهُمْ قُلْتُ «وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى» قَالَ يَعْنِي مَنْ أَشْرَكَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) غَيْرَهُ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ وَ تَرَكَ الْأَئِمَّةَ مُعَانَدَةً فَلَمْ يَتَّبِعْ آثَارَهُمْ وَ لَمْ يَتَوَلَّهُمْ قُلْتُ «اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ»(2) قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)

محمدبن یعقوب با سند خودش از ابابصیر روایت می کند که گفت: حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند عزوجل (هر کس از ذکر و یاد ما روی بگرداند زندگی پر از فشار خواهد داشت.) حضرت فرمودند: مقصود از (روی گرداندند از ذکر ما) روی گردانی

ص: 456


1- . سوره حجّ آیه 124.
2- . سوره فصّلت آیه 18.

از ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. عرض کردم منظور از(او در روز قیامت کور محشور می شود) چیست؟ حضرت فرمودند: یعنی در قیامت او کور و نابینا است زیرا او در دنیا نسبت به ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) کوردل بود (و روح او کور بود) می گوید: گفتم: منظور از این که او می گوید: (پروردگارا چرا مرا کور و نابینا محشور کردی درحالی که من در دنیا بینا بودم؟) خداوند می فرمایند: (هم چنان که آیات ما سوی تو آمد ولی آن ها را فراموش کردی پس امروز فراموش خواهی شد. حضرت فرمودند: منظور از آیاتنا آیات ما حضرات امامان (معصوم)(علیهم السلام) هستند که تو آن ها را فراموش کردی یعنی هم چنان که ایشان را رها کردی امروز در آتش رها می شوی هم چنان که ایشان را (در دنیا) رها کردی و فرمان ایشان را اطاعت نکردی و گفتارشان را گوش ندادی. راوی می گوید: عرض کردم منظور از «و هر کسی که اسراف و زیاده روی کرده و به آیات پروردگار ایمان نیاورده باشد این چنین جزا می دهیم و همانا جزای آخرت سخت تر و پایدارتر است» چیست؟ حضرت فرمودند: کسی که در ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) دیگری را شریک قرار دهد و به آیات پروردگار ایمان نیاورد و امامان را از روی دشمنی رها کند و از آثار آن ها پیروی نکند و ولایت و امامت ایشان را نپذیرد. عرض کردم منظور از «الله لطیف بعباده یرزق من یشاء» چیست؟ حضرت فرمودند: منظور ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.

ص: 457

242. ايمان به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبب خوشبختى دنيا و آخرت مى شود

سوره طه آيات 125 تا 127

قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً قالَ كَذ لِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذ لِكَ اليَوْمَ تُنْسى وَ كَذ لِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يَؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى

او مى گويد (خداوندا) چرا مرا كه بينا بودم كور محشور كردى؟ (خداوند مى فرمايد:) زيرا آيات ما به سوى تو آمد و آن ها را فراموش كردى، حال كه شما در دنيا آن ها را فراموش كرديد، امروز هم تو فراموش مى شوى. (خداوند مى فرمايد:) اين چنين جزا مى دهم هر كسى را كه زياده روى كند و به آيات پروردگارش ايمان نياورد، همانا عذاب آخرت سخت تر و پايدارتر است.

1. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 495 شماره 524 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُويَحْيَى الْحَيْكَانِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا يُوسُفُ بْنُ أَحْمَدَ الصَّيْدَلَانِيُّ بِمَكَّةَ ... قَالَ: حَدَّثَنَا جَابِرُبْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: مَنْ أَبْغَضَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَهُودِيّاً.

خبر داد ما را ابويحيى حيكانى، خبر داد ما را يوسف ابن احمد... نقل كرد از جابربن عبداللّه او گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای ما خطبه خواند. پس شنيدم مى فرمايد: هر كس اهل بیت(علیهم السلام) را دشمن دارد، خداوند روز قيامت او را يهودى محشور مى فرمايد.

2. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 435 حديث 92 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَبْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» قَالَ يَعْنِي بِهِوَلَايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى» قَالَ يَعْنِي أَعْمَى الْبَصَرِ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى الْقَلْبِ فِي الدُّنْيَا عَنْ وَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ وَ هُوَ مُتَحَيِّرٌ فِي الْقِيَامَةِ يَقُولُ «لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيرا قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها» قَالَ الْآيَاتُ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) «فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى» يَعْنِي تَرَكْتَهَا وَ كَذَلِكَ

ص: 458

الْيَوْمَ تُتْرَكُ فِي النَّارِ كَمَا تَرَكْتَ الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) فَلَمْ تُطِعْ أَمْرَهُمْ وَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَهُمْ قُلْتُ «وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى» قَالَ يَعْنِي مَنْ أَشْرَكَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) غَيْرَهُ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ وَ تَرَكَ الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) مُعَانَدَةً فَلَمْ يَتَّبِعْ آثَارَهُمْ وَ لَمْ يَتَوَلَّهُمْ قُلْتُ «اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ» (1) قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ «مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ» (2) قَالَ مَعْرِفَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) «نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ» (3) قَالَ نَزِيدُهُ مِنْهَا قَالَ يَسْتَوْفِي نَصِيبَهُ مِنْ دَوْلَتِهِمْ «وَ مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ» (4) قَالَ لَيْسَ لَهُ فِي دَوْلَةِ الْحَقِّ مَعَ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نَصِيبٌ.

ابوبصيرگويد: امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل «هر كه از ياد من رو بگرداند زندگى اش تنگ است.» فرمود: مقصود از آن (ياد یا ذکر من) اميرالمؤمنين(علیه السلام) است. عرض كردم: «او را روز قيامت كور محشور كنيم.» فرمود: يعنى كورديده در آخرت، كوردل در دنيا از ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) است و او در قيامت سرگردان است و مى گويد: چرا مرا كه بينا بودم، كور محشور كردى؟ گويد: آن چنان كه آيات ما سوى تو آمد و آن ها را فراموش كردى. حضرت فرمودند: آيات، ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند كه تو آن ها را فراموش كردى فراموش می شوی؛ يعنى، همچنان كه آن ها را رها كردى، امروز در آتش رها مى شوى، چنان كه ائمه(علیهم السلام) را رها كردى و امرشان را اطاعت نكردى و گفتارشان را نشنيدى. عرض كردم Nو اين چنين جزا مى دهيم هر كس را كه زياده روى كرده و به آيه هاى پروردگارش ايمان نياورده، همانا عذاب آخرت سخت تر و پايدارتر است.M فرمود: يعنى كسى كه در ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) ديگرى را شريك كند و به آيات پروردگارش ايمان نياورد و ائمه(علیهم السلام) را از روى دشمنى رها كند و از آثارشان پيروى نكند و دوستشان ندارد. عرض كردم: «خداوند به كار بندگان خود دقيق تر (مهربان تر) است، هر كه را خواهد روزى دهد.» فرمود: يعنى ولايتاميرالمؤمنين(علیه السلام). عرض كردم: «هر كس كشت آخرت خواهد.» فرمود: يعنى معرفت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) «در كشتش بيفزاييم» معرفتش را بيفزایيم تا بهره

ص: 459


1- . سوره شوری آیه 19
2- . سوره شوری آیه 20
3- . همان
4- . همان

خود را از دولت ائمه(علیهم السلام) دريافت كند. عرض كردم: «و هر كه كشت دنيا خواهد، از دنيا به او دهيم و در آخرت او را بهره اى نيست.» فرمود: براى او از دولت حق با امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهره اى نيست.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، مجلد 2 صفحه 65 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَبْنِ عَبْدِالْعَزِيزِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ عَنْ مُعَاوِيَةَبْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» قَالَ هِيَ وَ اللَّه النُّصَّابُ، قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ رَأَيْنَاهُمْ دَهْرَهُمُ الْأَطْوَلَ فِي كِفَايَةٍ حَتَّى مَاتُوا، قَالَ ذَلِكَ وَ اللَّهِ فِي الرَّجْعَةِ يَأْكُلُونَ الْعَذَرَةَ.

4. در شواهدالتنزیل مجلد 1 صفحه 378 حدیث 523 آمده است:

حدثني أبوالحسن الصيدلاني ... عن أبان بن تغلب، عن أبي جعفر، عن علي بن الحسين عن أبيه عن علي(علیه السلام) قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) للمهاجرين و الأنصار: أحبوا عليا لحبي و أكرموه لكرامتي، و الله ما قلت لكم هذا من قبلي و لكن الله تعالى أمرني بذلك، و يا معشر العرب من أبغض عليا من بعدي حشره الله يوم القيامة أعمى ليس له حجة

حضرت علی بن حسین(علیهما السلام) از پدرشان و ایشان از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت می کند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مهاجرین و انصار فرمودند: دوست بدارید علی(علیه السلام) را به حب و دوستی من و گرامی بدارید ایشان را به گرامی داشتن من و الله من قبلاً این را برای شما نگفتم اما خداوند امر کرده است مرا بر این (پیغام) ای گروه عرب هر کس علی(علیه السلام) را بعد از من دشمن بدارد خداوند او را در روز قیامت کور محشور می کند و او هیچ حجتی ندارد.

5. در شواهدالتنزیل مجلد 1 صفحه 379 و تفسیر فرات کوفی صفحه 93 حدیث 328 آمده است:

فُرَاتٌ­بن ابراهیم الکوفی قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ أَحْمَدَ الْأَوْدِيُّ... عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي قَوْلِهِ [قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى] «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى» إِنَّ [مَنْ] تَرَكَ وَلَايَةَ [أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ] عَلِيِّ [بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)] أَعْمَاهُ اللَّهُ [تَعَالَى] وَ أَصَمَّه

ص: 460

243. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

243. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط السوی و راه خوشبختی و سعادتند

سوره طه آیه 135

قُلْ كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى

بگو شما مترصد و منتظر باشید که به زودی خواهید دانست کدام یک از ما و شما به راه راست رفته ایم و در طریق (سعادت) هدایت شده ایم.

1. مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 73 شواهدالتنزیل مجلد 1 صفحه 499 حدیث 527 آمده است:

الْأَعْمَشُ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ «فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِ» هُوَ وَ اللَّهِ مُحَمَّدٌ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ(علیهم السلام) «وَ مَنِ اهْتَدى» فَهُمْ أَصْحَابُ مُحَمَّد(صلی الله علیه و آله).

اعمش از ابی صالح و ایشان از ابن عباس روایت می کند درباره این فرموده ی خداوند (به زودی خواهید دانست کدام یک از ما و شما به راه راست رفته ایم) (کسانی که در راه راست رفته اند) والله سوگند آن ها اصحاب محمد(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(علیهم السلام) او هستند (کدام یک از ما در طریق سعادت، هدایت شده ایم) آن ها اصحاب محمد(صلی الله علیه و آله) هستند.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 422 است:

و أما قوله «قُلْ كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا» أي انتظروا أمرا «فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى» فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) نَحْنُ وَ اللَّهِ سَبِيلُ اللَّهِ الَّذِي أَمَرَ اللَّهُ بِاتِّبَاعِهِ وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ الْعِبَادَ بِطَاعَتِهِمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيَأْخُذْ هُنَا وَ مَنْ شَاءَ فَلْيَأْخُذْ مِنْ هُنَاكَ لَا يَجِدُونَ وَ اللَّهِ عَنَّا مَحِيصاً.

ص: 461

3. در تأویل ما نزل فی القرآن فی النبی و آله صفحه 149 حدیث 67، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 323 حدیث 26، برهان مجلد 3 صفحه 50 حدیث 10، المحجة صفحه 137، غایة المرام مجلد 4 باب 130 صفحه 217 حدیث 5، بحارالانوار مجلد 24 باب 45 صفحه 150 حدیث 34 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِسْمَاعِيلَ الْعَلَوِيِّ عَنْ عِيسَى بْنِ دَاوُدَ النَّجَّارِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیهما السلام) قَالَ سَأَلْتُ أَبِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى» قَالَ الصِّرَاطُ السَّوِيُّ هُوَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ الْمَهْدِيُّ مَنِ اهْتَدَى إِلَى طَاعَتِهِ وَ مِثْلُهَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» قَالَ إِلَى وَلَايَتِنَا

4. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 323 حدیث 24 و الف آیات صفحه 211 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِاللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَشَّارٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى» قَالَ عَلِيٌّ صَاحِبُ الصِّرَاطِ السَّوِيِ «وَ مَنِ اهْتَدى» أَيْ إِلَى وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْت

پس هیچ شکی باقی نمی ماند «الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى» صراط السوی قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و هرکس به سوی او هدایت شود و«وَ مَنِ اهْتَدى» او واقعاً هدایت یافته است.

ص: 462

244. یکی از مصادیق ظلم، شبهه افکنی درباره ی حضرت بقیه الله الاعظم

244. یکی از مصادیق ظلم، شبهه افکنی درباره ی حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره انبیا آیه 3

لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُون

دل هایشان به لهو و بازی متوجه است و ظالمان و مردم ستمکار پنهان و آهسته با یکدیگر می گویند، آیا این شخص جز آن که بشری مانند شما است؟ چرا شما که مردمی دانا هستید سحرهای او را معجزه شمرده اید؟

همیشه در مقابل انبیا و امامان(علیهم السلام)، صاحبان زر و زور و تزویر می ایستند و تلاش می کنند که مردم را از دنباله روی آن ها و تبعیت از آن ها بازدارند که تبعیت از آن ها قرب الی الله است.

آیه نیز بیانگر همین مطلب است که ظالمان که در دنیا به لهو و لعب مشغولند پنهان و آهسته به گوش دیگران می خوانند که این پیامبر بشری مانند ماست. او بر ما امتیازی ندارد. اگر معجزه ای هم از او سرمی زند این سحر و جادو است و حقیقت ندارد و همین موضوع پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) تکرار شده است و هم اکنون نیز در جهان ظالمانی داریم که به وسیله ی نوشتن کتاب و از طریق رادیوها و سایت های اینترنتی تلاش می کنند در مسئله ی مهدویت و قائمیت شبهه افکنی کرده و مردم را از امامان زمانشان دور کنند چنان که

1. تأویل الآیات الظاهره مجلد 1 صفحه 324 حدیث 1، الف آیات صفحه 212 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 52 حدیث 1 آمده است:قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَمَّادٍ الْأَزْدِيِّ عَنْ عَمْرِوبْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا» قَالَ الَّذِينَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) حَقَّهُمْ.

ص: 463

محمدبن عباس از جابر روایت کرده است که امام صادق(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند (آن ظالمان و ستمکاران سر در گوش یکدیگر نهاده و درگوشی سخن می گفتند) حضرت فرمودند: منظور از آن ستمگران و ظالمانی هستند که نسبت به حقوق آل محمد(صلی الله علیه و آله) ستم کرده اند. (و این ستم ادامه دارد تا ظهور منجی عالم بشریت، حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف).)

ص: 464

245. اهل ذکر، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و هم اکنون

245. اهل ذکر، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و هم اکنون حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند

سوره انبیا آیه 7

فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ

(درباره هر چه که نمی دانید) از اهل ذکر سؤال کنید.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 424 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 52 آمده است:

و قوله: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» قال آل محمد(صلی الله علیه و آله) هم أهل الذكر

بپرسید از اهل ذکر درباره ی هر چه که نمی دانید: حضرت فرمودند: (اهل ذکر) همان آل محمد(صلی الله علیه و آله) هستند. (ذکر نام قرآن است و اهل ذکر، اهل بیت و امامان شیعه(علیهم السلام) هستند که آگاه به قرآن می باشند.)

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 424 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 52 و کتاب الف آیات سید بحرینی صفحه 212 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي دَاوُدَ [عَنْ] سُلَيْمَانَ بْنِ سُفْيَانَ عَنْ ثَعْلَبَةَ [تَغْلِبَةَ] عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» مَنِ المعنون [الْمَعْنِيُّونُ] بِذَلِكَ فَقَالَ: نَحْنُ وَ اللَّهِ، فَقُلْتُ فَأَنْتُمُ الْمَسْئُولُونَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ نَحْنُ السَّائِلُونَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَعَلَيْنَا أَنْ نَسْأَلَكُمْ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ عَلَيْكُمْ أَنْ تُجِيبُونَا قَالَ لَا ذَلِكَ إِلَيْنَا إِنْ شِئْنَا فَعَلْنَا وَ إِنْ شِئْنَا تَرَكْنَا ثُمَّ قَالَ: «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِساب»

از امام محمد باقر(علیه السلام) درباره ی فرمایش خداوند (بپرسید از اهل ذکر درباره ی هر چه که نمی دانید) سؤال شد که در آیه مقصود از اهل ذکر چه کسانی هستند؟ حضرتفرمودند: به الله سوگند اهل ذکر ما (اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) هستیم. عرض کردم: آیا شما

ص: 465

سؤال شدگان هستید؟ حضرت فرمودند: بله ما هستیم. عرض کردم: و ما (دوستان شما) سؤال کنندگان هستیم. حضرت فرمودند: بله. عرض کردم: پس بر ما واجب است که از شما سؤال کنیم؟ فرمودند: بلی. عرض کردم: آیا بر شما واجب است که به سؤالات ما پاسخ دهید؟ حضرت فرمودند: نه این موضوع مربوط به خود ما می باشد اگر صلاح دانستیم پاسخ می دهیم و اگر مصلحت ندانستیم جواب نمی دهیم. سپس حضرت (آیه 39 سوره ص را قرائت) فرمودند: «این بخشش و عطایی است که از ما به تو شده است پس اگر خواستی تو ببخش و اگر هم خواستی امساک کن نگه داری کن بدون آن که محاسبه ای درکار باشد.»

3. در تأویل الآیات الظاهره مجلد 1 صفحه 324 حدیث 2، ینابیع المودة صفحه 119 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 52 حدیث 2 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَحْمَدَبْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُصَيْنِ بْنِ مُخَارِقٍ عَنْ سَعْدِبْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» قَالَ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْر

محمدبن عباس با سند خود از اصبغ بن نباته روایت کرده است که گفت: حضرت علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند بپرسید از اهل ذکر درباره ی هر چه که نمی دانید حضرت فرمودند: منظور از اهل ذکر ما (اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) هستیم.

4. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 324 حدیث 3 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 803 حدیث 4 آمده است:

عَنْ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيِّ عَنِ الْعَلَاءِبْنِ رَزِينٍ الْقَلَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیهم السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّ مَنْ عِنْدَنَا يَزْعُمُونَ أَنَّ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» أَنَّهُمْ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى قَالَ إِذَنْ يَدْعُونَكُمْ إِلَى دِينِهِمْ قَالَ ثُمَّ أَوْمَى بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ و للذكر معنيان النبي(صلی الله علیه و آله) فقد سمي ذكرا لقوله تعالى «ذِكْراً رَسُولًا»(1) و القرآن لقوله «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»(2) و هم صلوات الله علیهم أهل القرآن و أهل النبي(صلی الله علیه و آله).

ص: 466


1- . سوره طلاق آیه 10
2- . سوره حجرآیه 9

محمدبن مسلم از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) روایت می کند که حضرت فرمودند: بعضی افراد در اطراف ما هستند که آن ها می گویند: منظور از این گفته ی خداوند بپرسید از اهل ذکر در مورد هر چه که نمی دانید یهودیان و نصرانیان هستند. حضرت فرمودند: بنابراین آن ها شما را به دین خودشان (یهودیت و مسیحیت) دعوت می کنند. سپس حضرت با دست به سینه ی (مبارکشان) اشاره کرده و فرمودند: ما (اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) اهل ذکر هستیم. ما هستیم که باید از ما سؤال کنند. سپس حضرت فرمودند: ذکر دارای دو معنی است یکی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) است که قرآن از ایشان با نام ذکر یاد می کند و دوم قرآن است که می فرمایند: «ما خودمان ذکر (قرآن) را نازل نمودیم و خودمان هم آن را نگاه داری می کنیم.» پس اهل ذکر که صلوات و درود خداوند بر آن ها باد اهل قرآن و اهل پیامبر(صلی الله علیه و آله) هستند.

ص: 467

246. در هنگام ظهور عده ای از شام به روم پناهنده می شوند؛ یاران حضرت آن ها را برمی گرداند.

سوره انبیا آیات 12 و 13

فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ(12) لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ(13)

چون عذاب ما را احساس کردند ناگاه از آن مکان می گریختند نگریزید به خانه های خویش و در نعمت های خود بازگردید که چه بسا مورد بازخواست قرار گیرد.

یکی از القاب مهم حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمة للعالمین است و ایشان برای همه ی هستی رحمت است و این لقب را خداوند در لوح حضرت فاطمه(علیها السلام) به ایشان عنایت فرموده است البته دشمنان دین سعی دارند امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یک موجود خشن و آدم کش معرفی کنند که چنین نیست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از قیامش همراه یاران با وفایش و همچنین انسان های پاک کره ی زمین دست به کار شده وبا تدبیر و تبلیغ بر کره ی زمین مسلط می شوند البته در این ضمن کسانی هستند مانند نمرود برای حضرت ابراهیم(علیه السلام) و فرعون برای حضرت موسی(علیه السلام) و یهودیان مکار برای حضرت عیسی(علیه السلام) و کفار قریش برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که این ها سد راه فتوحات می شوند لذا حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ابتدا تبلیغ می کنند اگر با تبلیغ به راه نیامدند و قصد شیطنت داشتند یاران حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به این ها امان نمی دهند و این ها را که تعدادشان چندان زیاد نیست یا بازداشت می کنند و اگر کسی را به قتل برساند، آن ها را قصاص می فرماید.در تبیین و تفسیر این آیه از ائمه ی معصومین(علیهم السلام) رسیده است زمانی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند گروهی را می فرستند تا بنی امیه را از (سوریه یا) شام به حضورشان بیاورند اما این ها که رهبریت دارند. (پس از شکست) به روم فرار می کنند. اهل روم به آن ها می گویند اگر بخواهید

ص: 468

داخل کشور ما شوید باید مسیحی شوید. آن ها قبول می کنند و صلیب به گردن می آویزند زمانی که یاران صاحب الزمان(صلی الله علیه و آله) وارد روم می شوند، رومیان از در صلح وارد شده و از آن ها امان می خواهند. اصحاب حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: به شما امان نمی دهیم مگر این که شما بنی امیه ی فراری را به ما تسلیم کنید. رومیان آن ها را تسلیم می کنند. آن ها را به شام می آورند و محاکمه می کنند و از آن ها می خواهند گنج هایی که مخفی کرده اند تسلیم یاران حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمایند در یک جا جمع می کنند تا آتش فتنه ها مهار شود.

1. در کافی مجلد 8 صفحه 51 حدیث 15، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 326 حدیث 8، تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 332، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 377 باب 27 حدیث 180، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 405 باب 32 حدیث 55 المحجة صفحه 138 برهان مجلد 3 صفحه 53 حدیث 1 نورالثقلین مجلد 3 صفحه 414 حدیث 14 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ بَدْرِبْنِ الْخَلِيلِ الْأَسَدِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ»(1) قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ بَعَثَ إِلَى بَنِي أُمَيَّةَ بِالشَّامِ فَهَرَبُوا إِلَى الرُّومِ فَيَقُولُ لَهُمُ الرُّومُ لَا نُدْخِلَنَّكُمْ حَتَّى تَتَنَصَّرُوا فَيُعَلِّقُونَ فِي أَعْنَاقِهِمُ الصُّلْبَانَ فَيُدْخِلُونَهُمْ فَإِذَا نَزَلَ بِحَضْرَتِهِمْ أَصْحَابُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) طَلَبُوا الْأَمَانَ وَ الصُّلْحَ فَيَقُولُ أَصْحَابُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لَا نَفْعَلُ حَتَّى تَدْفَعُوا إِلَيْنَا مَنْ قِبَلَكُمْ مِنَّا قَالَ فَيَدْفَعُونَهُمْ إِلَيْهِمْ فَذَلِكَ قَوْلُهُ «لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ» قَالَ يَسْأَلُهُمُ الْكُنُوزَ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِهَا قَالَ فَيَقُولُونَ «يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ»(2) بِالسَّيْفِ.

محمدبن یعقوب با سند خود از بدربن خلیل اسدی روایت کرده است که گفت: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که درباره ی فرمایش خداوند عزوجل چون عذاب ما را احساس می کردند به ناگاه از آن مکان گریختند نگریزید به خانه های خویش و در نعمت های خود بازگردید که چه بسا مورد بازخواست قرار گیرید می فرمودند: زمانی که حضرت قائم آلمحمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور و قیام فرماید به سمت بنی امیه در شام (لشگری را) بفرستند آن ها به روم می گریزند و رومیان به آن ها می گویند ما به شما اجازه ورود به روم را نمی دهیم مگرآن که مسیحی

ص: 469


1- . انبياء آیه 12
2- . انبياء آیه 14 و 15

شوید. پس آن ها صلیب را به گردن انداخته و مسیحی می شوند و وارد روم می گردند. سپس اصحاب حضرت قائم(علیه السلام) (پس از فتوحات) به روم می آیند. رومیان از آن ها امان می خواهند که صلح کنند. اصحاب آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جواب می گویند درخواست شما پذیرفته نیست مگر افرادی را که به شما پناهنده شده بودند به ما تحویل دهید و این همان فرموده ی خداوند است که «از آن ها سؤال می کنند که گنج هایی که شما پنهان کرده اید کجاست؟» (با اینکه خودشان اطلاع کافی دارند) و آن ها در جواب می گویند «وای بر ما ستمکار بوده ایم و همواره سخنشان این بوده تا آن که همه آن ها را جمع می کنند در یک مکان تا آتش (فتنه) خاموش گردد» و این امر به وسیله شمشیر انجام می گردد.

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 326 حدیث 6، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 562 باب 32 ف 39 حدیث 636 المحجة صفحه 138 تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 53 حدیث 2 آمده است:

محمّدبن العباس قال: حدثني علي بن عبداللّه بن أسد عن إبراهيم بن محمّد الثقفي عن إسماعيل بن بشار عن علي بن جعفر الحضرمي عن جابر قال: سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول اللّه عز و جل «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ»(1) قال: ذلك عند قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

محمدبن عباس با اسناد خودش روایت می کند ... از جابر که گفت: از حضرت امام باقر(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند سؤال کردند «چون عذاب ما را احساس کردند گاه گاه از آن مکان می گریختند» حضرت فرمودند: این جریان (فرار و گریز) زمان ظهور و قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در آن زمان صورت می گیرد.

3. در تأویل ما نزل من فی القرآن فی النبی و آله صفحه 153 حدیث 73، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 326 حدیث اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 563 باب 32 فصل 39 حدیث 638 المحجة صفحه 139، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 53 حدیث 3 آمده است:محمدبن العباس قال حدثنا الحسين بن أحمد عن محمّدبن عيسى عن يونس عن منصور عن إسماعيل بن جابر عن أبي عبداللّه(علیه السلام) في قول اللّه عز و جل «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا» يعني خروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ» قال الكنوز التي كانوا يكنزون، «قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً بالسيف خامِدِينَ»(2) لا تبقى منهم عين تطرف

ص: 470


1- . سوره انبياء آیه 12
2- . سوره انبياء آیه 14

محمدبن عباس با اسناد خودش از اسماعیل بن جابر روایت کرده است که گفت: امام صادق(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند «چون عذاب ما را احساس کردند گاه گاه از آن مکان می گریختند» فرمودند: این واقعه (و این احساس ترس) در زمان ظهور و قیام و انقلاب حضرت قائم (آل محمد)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت خواهد گرفت آن ها به سمت گنج ها و ذخیره های پنهان می گریزند) و سپس می گویند وای بر ما از ظالمین بودیم و همواره سخنان آن ها این بوده تا آن که همه ی آن ها را جمع کنیم تا آتش فتنه خاموش گردد که این برنامه به وسیله ی شمشیر به شکلی انجام می شودکه دیگر اثری از چشمی نیست که پلک بزند.

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 425 آمده است:

«فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا» يَعْنِي بَنِي أُمَيَّةَ إِذَا أَحَسُّوا بِالْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ» يَعْنِي الْكُنُوزَ الَّتِي كَنَزُوهَا قَالَ فَيَدْخُلُ بَنُوأُمَيَّةَ إِلَى الرُّومِ إِذَا طَلَبَهُمُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثُمَّ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الرُّومِ وَ يُطَالِبُهُمْ بِالْكُنُوزِ الَّتِي كَنَزُوهَا فيقولوا [فَيَقُولُونَ] كَمَا حَكَى اللَّهُ «يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ * فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ» قَالَ بِالسَّيْفِ وَ تَحْتَ ظِلَالِ السُّيُوفِ و هذا كله مما ذكرناه مما تأويله بعد تنزيله

حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه فرمودند: (چون عذاب ما را احساس می کردند ناگاه از آن مکان گریختند) این آیه درباره ی بنی امیه است (هنگامی که) حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند فرار می کنند به سمت گنج ها و طلاها و جواهراتی که مخفی کرده اند (لشگریان امام به دنبال آن ها می روند) آن ها به روم می گریزند (و به آنجا پناهنده می شوند) آن ها بنی امیه را طلب می کنند و آن ها را تحویل می گیرند از آن ها می پرسند درباره ی گنج هایی که پنهان کرده اند آن ها می گویند: وای بر ما، ماستمکار بوده ایم و همواره سخنشان این بوده تا آن که همه ی آن ها را جمع می کند در یک مکان تا آتش فتنه خاموش گردد) آن ها را در سایه ی شمشیر ها جمع می کنند این ها همگی از مواردی است که لفظش ماضی است ولی معنایش در آینده و مستقبل است و در آینده صورت می گیرد و این یکی از همان مواردی است که گفتیم تأویل (تحقق خارجی) آن ها بعد از زمان نزول است.

ص: 471

247. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منکران امامت و ولایت حضرت امیرالمؤمنین

247. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منکران امامت و ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به سزای عملشان می رساند

سوره انبیا آیه 18

بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُون

بلکه ما همیشه حق را بر باطل غالب و پیروز می گردانیم تا باطل را محو و نابود سازد و باطل بی درنگ نابود می شود و وای (ویل) بر شما از آنچه خداوند را به آن توصیف می کنید به چیزهایی که برای او امکان ندارد.

1. در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 54 حدیث 2، محاسن برقی صفحه 226 حدیث 152 و کافی مجلد 8 صفحه 242 حدیث 334 آمده است:

أحمدبن محمدبن خالد البرقي: عن أبيه، عن يونس بن عبدالرحمن، رفعه، قال: قال أبوعبدالله(علیه السلام): ليس من باطل يقوم بإزاء الحق إلا غلب الحق الباطل و ذلك قوله تعالى: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ»

احمدبن محمدبن خالد برقی با سند خود از یونس بن عبدالرحمن به طور مرفوع روایت می کند که گفت: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هیچ باطلی نیست که در برابر حق بایستد مگر آن که حق بر باطل چیره و غالب گردد و دلیل بر آن فرمایش خداوند متعال است که می فرمایند بلکه حق را بر سر باطل می زنیم تا آن را درهم بکوبد و نابودش سازد.

2. در کتاب فرهنگ ائمه(علیهم السلام) از دیدگاه قرآن صفحه 290 آمده است:«فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ» پس آن را درهم می شکند و به ناگاه آن ها نابود می گردد. یعنی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دشمنان منکر ولایت حضرت علی(علیه السلام) را هلاک خواهد کرد.(1)

ص: 472


1- . تأویل الآیات الظاهرة صفحه 321

248. صابرین در غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

248. صابرین در غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند کسانی هستند که با شمشیر در مقابل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جهاد می کنند

انبیا آیه 38

وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين

در کمال الدین مجلد 1 صفحه 317 حدیث 3 و بحارالانوار مجلد 51 صفحه 133 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ زِيَادِبْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِالسَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا وَكِيعُ بْنُ الْجَرَّاحِ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ سَلِيطٍ قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً أَوَّلُهُمْ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي وَ هُوَ الْإِمَامُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بِالْحَقِّ يُحْيِي اللَّهُ «بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» وَ يُظْهِرُ بِهِ دِيْنَ الْحَقِ «عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» لَهُ غَيْبَةٌ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الدِّينِ آخَرُونَ فَيُؤْذَوْنَ وَ يُقَالُ لَهُمْ «مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» أَمَا إِنَّ الصَّابِرَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

سليط گويد حضرت حسين بن على بن ابى طالب(علیهما السلام) فرمودند: ما دوازده مهدى داريم اول آنها حضرت اميرالمؤمنين علی بن ابى طالب(علیه السلام) است و آخر آنها نهمين فرزند من است و او است امام قائم بحق كه خدا به او زمين را پس از مردگى زنده كند و دين را آشكار كند و بر همه اينها پيروز نمايد و اگر چه مشركان را بد آيد براى او غيبتى است طولانى كه جمعى در آن از دين بيرون روند و ديگران بر دين پا برجا بمانند و آزار كشند و به آنها گفته شود اين وعده چه وقت عملى شود اگر شما راست گويانيد آگاه باشيدكه صبركنندگان در غيبت او بر آزار و تكذيب، مانند جهادكنندگان با شمشيرند در ركاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله).

ص: 473

249. حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هفتمين فرزند از نسل امام محمّد باقر(علیه السلام) است

سوره انبياء آيه 73

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدين

و ما آن ها را پيشوايان و امامان قرار داديم كه آن ها به فرمان ما امامت و رهبرى كنند و به آن ها وحى كرديم كارهاى نيك انجام دهند و نماز را برپا دارند و زكوة را بپردازند و آن ها عابدان و عبادت كنندگان ما باشند.

1. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 828 حديث 3 آمده است:

ابن بابويه قال: حدثنا أبو المفضل (رحمه الله) ... عن زيدبن علي(علیه السلام) قال: كنت عند أبي علي بن الحسين(علیهما السلام) إذ دخل عليه جابربن عبدالله الأنصاري ... و يقول: إن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال لي يوما: «يا جابر، إذا أدركت ولدي محمدا فأقرئه مني السلام، أما أنه سميي و أشبه الناس بي، علمه علمي و حكمه حكمي، سبعة من ولده أمناء معصومون، أئمة أبرار و السابع منهم: مهديهم الذي يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما». ثم تلا رسول الله(صلی الله علیه و آله) «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ.»

جابربن عبداللّه انصارى مى گويد: روزى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمودند: اى جابر، هرگاه فرزند من محمّد (امام محمّد باقر(علیه السلام) را زيارت كردى، سلام مرا به او برسان. او هم نام من و شبيه ترين مردم به من است. علم او علم من و حكمت او حكمت من است و پس از او هفت فرزند او نسل اندر نسل (يعنى فرزند يكى پس از ديگرى) امامان معصوم هستند و هفتمين نسل ايشان، مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،از آنهاست. او همان كسى است كه زمين را پر از عدل و داد مى كند پس از اينكه پر از ظلم وجور شده باشد. سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اين آيه را تلاوت

ص: 474

فرمودند:« وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ.»

2. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه829 حديث 3 آمده است:

محمدبن العباس، قال: حدثنا...عن محمدبن الفضيل، عن أبي حمزة، عن أبي جعفر(علیه السلام)، في قوله عز و جل: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» قال أبوجعفر(علیه السلام) يعني الأئمة من ولد فاطمه(علیهم السلام) يوحى إليهم بالروح في صدورهم، ثم ذكر ما أكرمهم الله به فقال: «فِعْلَ الْخَيْراتِ»

ابى حمزه از امام محمّد باقر(علیه السلام) در تفسير آيه«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» روايت مى كند كه حضرت فرمودند: يعنى، امامان و ائمه(علیهم السلام) از فرزندان فاطمه(علیها السلام) هستند كه توسط روح به قلوب آن ها وحى و الهام مى شود. آن گاه حضرت مى فرمايند كه خداوند كرامت هاى فراوانى نسبت به انسان مى فرمايند، ايشان را گرامى مى دارد و آن گاه تلاوت فرمودند: «فِعْلَ الْخَيْراتِ»

3. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 216 حديث 2 باب «ان الائمة فى كتاب اللّه امامان»، آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى ... عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ: إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» لَا بِأَمْرِ النَّاسِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ قَالَ «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» (1) يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: ائمه در كتاب خداى عزوجل دو دسته اند: 1) خداى تبارك و تعالى فرمايد: «و آن ها را امامانى قرار داديم كه به امر ما هدايت كنند.» نه به امر مردم، امر خدا را بر امر مردم مقدم دارند و حكم خدا را پيش از حكم مردم دانند و 2) باز فرموده است «آن ها را امامانى قرار داديم كه به سوى دوزخ بخوانند.» ايشان امر مردم را بر امر خدا مقدم دارند و حكم مردم را پيش از حكم خدا دانند و برخلاف آنچه در كتاب خداى عزوجل است، طبق هوس خويش رفتار كنند.توجه مى فرماييد كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى فرمايند مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هفتمين فرزند و از نسل امام باقر(علیه السلام) است. او جهان را پر از عدل و داد مى كند، پس از اينكه پر از ظلم و جور شده است.

ص: 475


1- . سوره قصص آیه 41

250. حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و محقق کننده رجعت هستند

سوره انبیا آیه 95

وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُون

و اهل هر دیاری را که (ما) هلاک گردانیم دیگر زندگانی برای آن ها در دنیا حرام می شود و آن ها هرگز به دنیا باز نخواهند گشت.

دقت بفرمایید خداوند می فرمایند: اهل هر دیاری که با بلایی از دنیا بروند بازگشت آن ها به دنیا غیرممکن خواهد بود و زندگی دوباره برای آن ها وجود ندارد و در مقابل انسان هایی که با بلاهای الهی ازدنیا نرفته اند بازگشت آن ها به دنیا ممکن است چنان که

1. در تفسیر نفیس علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 75 ذیل آیه ی شریفه آمده است:

فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ وَ أَبِي جَعْفَرٍ(علیهما السلام) قَالا كُلُّ قَرْيَةٍ أَهْلَكَ اللَّهُ أَهْلَهَا بِالْعَذَابِ لَا يَرْجِعُونَ فِي الرَّجْعَةِ

فهذه الآية من أعظم الدلالة في الرجعة لأن أحدا من أهل الإسلام لا ينكر أن الناس كلهم يرجعون إلى القيامة من هلك- و من لم يهلك- قوله «لا يَرْجِعُونَ» أيضا عنى في الرجعة فأما إلى القيامة فيرجعون حتى يدخلوا النار

حضرت امام باقر و حضرت امام صادق(علیهما السلام) فرمودند: تمام قریه هایی که خداوند آن ها را به عذاب هلاک نماید، اهل آن قریه ها هرگز به دنیا برای زندگی دوباره برنمی گردند و همه ی مسلمانان منکر این نیستند که همه ی انسان ها (الناس) بدون استثنا در قیامت برمی گردند و محشور می شوند چه آن ها که هلاک شده باشند چه آن ها که هلاک نشدهباشند و این فرموده ی خداوند است که «آن ها برنمی گردند» این آیه درباره ی رجعت است اما در قیامت

ص: 476

همه برمی گردند و محشور می شوند و آن ها که هلاک شده اند به عذاب الهی وارد جهنم شوند.

لازم به ذکر است که این حدیث از تفسیر علی بن ابراهیم قمی را مجمع البیان مجلد 4 صفحه 63 و نوادر الاخبار صفحه 282 حدیث 6 و کتاب الایقاظ من الهجعة صفحه 255 باب 9 حدیث 38 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 71 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 52 باب 29 حدیث 29 و تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 458 حدیث 165 نیز آورده اند و همه بیان می کنند که این آیه از اعظم دلایل بر مسئله ی رجعت است.

2. در تفسیر انوارالتنزیل بیضاوی مجلد 2 صفحه 81 و جوامع الجامع مجلد 3 صفحه 28 آمده است:

بازگشت کسانی که در دنیا به عذاب الهی هلاک شده اند حتی با توبه غیرممکن است.

3. در کتاب تفسیر نعمانی المحکم و المتشابه 3 صفحه 112 و کتاب الامام مهدی(علیه السلام) فی القرآن و السنة صفحه 290 حدیث 543 آمده است:

روی النُّعْمَانِيِّ رحمة الله بالاسناد عن اسماعیل بن جابر قال: سمعت اباعبدالله جعفربن محمد الصادق(علیه السلام) فی حدیث طویل مجموعة اسئلة امیرالمؤمنین(علیه السلام) عن آیات القرآن و احکامه جاء فیه قال أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام): وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَى مَنْ أَنْكَرَ الرَّجْعَةَ فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ»(1) أَيْ إِلَى الدُّنْيَا فَأَمَّا مَعْنَى حَشْرِ الْآخِرَةِ فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً»(2) وَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ «وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ»(3) فِي الرَّجْعَةِ فَأَمَّا فِي الْقِيَامَةِ فَانّهُمْ يَرْجِعُونَ وَ مِثْلُهُ مَا خَاطَبَ اللَّهُ بِهِ الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) وَ وَعَدَهُمْ مِنَ النَّصْرِ وَ الِانْتِقَامِ مِنْ أَعْدَائِهِمْ فَقَالَ سُبْحَانَهُ «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» إِلَى قَوْلِهِ «لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً»(4) وَ هَذَا إِنَّمَا يَكُونُ إِذَا رَجَعُوا إِلَى الدُّنْيَا وَ مِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ»(5) وَ قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ»(6) أَيْ رَجْعَةِ الدُّنْيَا وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ

ص: 477


1- . سوره نمل آیه 83.
2- . سوره كهف آیه 48.
3- . سوره انبیا آیه 95
4- . سوره نور آیه 55.
5- . سوره قصص آیه 6.
6- .[6] سوره قصص آیه 85.

خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّأَحْياهُمْ»(1) وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا»(2) فَرَدَّهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بَعْدَ الْمَوْتِ إِلَى الدُّنْيَا

اسماعیل بن جابر روایت می کند از حضرت جعفربن محمد الصادق(علیهما السلام) (در حدیثی طولانی از انواع آیات قرآنی) که امام صادق(علیه السلام) نقل می فرمایند که از حضرت امیرالؤمنین علی(علیه السلام) سؤال کردند درباره ی آیات قرآنی و احکام آن که در آن آمده است.

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمودند: اما بر رد کسانی که منکر رجعت هستند خداوند می فرمایند: «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ» یعنی «روزی که محشور می گردند از تمام امتها عده ای را که آیات خداوند را تکذیب کرده اند و آن ها باز داشته می شوند»(3) این معنی بازگشت مردم به دنیا است اما معنی محشور شدن در آخرت این آیه است «و محشور می شوند همه در قیامت، یک نفر هم نیست کخ محشور نشود»(4) و باز خداوند می فرمایند «حرام کردیم بر اهل هر قریه ای که برای زندگی به دنیا برگردند»(5) این درباره ی رجعت است اما در قیامت همه برمی گردند و مانند خطاب خداوند به امامان است و وعده ی نصر و پیروزی و انتقام از دشمنانشان داده است و خداوند می فرمایند «وعده داده است خداوند به کسانی که ایمان آوردند و عمل نیکو انجام دادند تا آن ها را روی زمین خلیفه قرار دهد همان طور که افراد قبل تر را خلیفه قرار داده بود و دین آن ها که اسلام باشد، روی زمین تمکین دهد. دینی که خداوند از آن راضی است و ترس و وحشت آن ها را به امنیت تبدیل نماید. دیگر هیچ کس به جز من پرستش نشود و هیچ کس مشرک نباشد.»(6) این آیه نیز درباره ی کسانی است که به دنیا برمی گردند و باز مانندفرموده ی خداوند «و اراده کرده است و منت نهاده بر کسانی که روی کره ی زمین مستضعف

ص: 478


1- .[1] سوره بقرة آیه 243.
2- .[2] سوره أعراف آیه 155.
3- .[3] سوره نمل آیه 83
4- .[4] سوره کهف آیه 48
5- .[5] سوره انبیا آیه 95
6- . سوره نور آیه 55

شده اند که آن ها را روی زمین امامان قرار دهد و آن ها را وارثان کره ی زمین قرار دادیم.»(1) و باز فرموده خداوند که می فرمایند «آن کسی که قرآن را به تو نازل کرد تو را باز به جای اولت برمی گردند.»(2) باز این آیه درباره ی رجعت به دنیا می باشد. «آیا ندیدی کسانی که خارج شدند از دیار خودشان و هزاران نفر بودند و خداوند فرمود: بمیرید. همه مردند. سپس خداوند آن ها را زنده کرد. زیرا فضل و کرم خداوند بر بندگانش بسیار زیاد است. لیکن عده ی زیادی از مردم سپاسگزار نیستند.»(3) و باز خداوند می فرمایند «و برگزید موسی از قومش هفتاد مرد را برای بردن به میقات»(4) و خداوند بعد از مرگ آن ها را به دنیا برگردانید.

ص: 479


1- . سوره قصص آیه 5
2- . سوره قصص آیه 85
3- . سوره بقره آیه 263
4- . سوره اعراف آیه 155

251. ولايت اهل بيت(علیهم السلام) و ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

251. ولايت اهل بيت(علیهم السلام) و ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بهشت است، بلكه از بهشت بهتر است

سوره انبياء آيه 100 تا 103

لَهُمْ فيها زَفيرٌ وَ هُمْ فيها لا يَسْمَعُونَ(100) إِنَّ الَّذينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ(101) لا يَسْمَعُونَ حَسيسَها وَ هُمْ في مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ(102) لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ(103)

آن کافران در دوزخ فقط زفیر آتش را می شوند (که ناله ای دردناک است) و به جز آن هیچ سخنی نمی شنوند (اما مؤمنان) و البته مؤمنان آنان كه توفيق وعده نيكوى ما شامل حالشان شده است، از دوزخ دورند. آن ها هرگز نفير جهنم را نخواهند شنيد و به آنچه مايل هستند در بهشت تا ابد به آن متنعم خواهند شد و هیچ گاه فزع اکبر و هنگامه ی سخت قیامت آن ها را محزون نمی کند.

1. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل مجلد1 صفحه 384 حدیث 530، تفسیر بیضاوی مجلد 2 صفحه 79 و الف آیه نزلت فی امام علی(علیه السلام) صفحه 214 مى گويد:

وَ حَدَّثُونَا عَنِ ابْنِ بَكْرٍ السَّبِيعِيِّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِالْجَبَّارِ الصُّوفِيُ قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَيْدُاللَّهِ بْنُ عُمَرَ الْقَوَارِيرِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبِي يَزِيدَ الْهَمْدَانِيُ قَالَ: أَخْبَرَنَا لَيْثُ بْنُ أَبِي سُلَيْمان عَنْ أَبِي عُمَرَ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِيرٍ وَ كَانَ مِنْ سُمَّارِ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ: تَلَا عَلِيٌّ [(علیه السلام)] لَيْلَةً هَذِهِ الْآيَةَ «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى [أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ]» قَالَ: أَنَا مِنْهُمْ وَ أَبُوبَكْرٍ مِنْهُمْ وَ عُمَرُ مِنْهُمْ وَ عُثْمَانُ مِنْهُمْ وَ طَلْحَةُ مِنْهُمْ وَ الزُّبَيْرُ مِنْهُمْ وَ سَعْدٌ مِنْهُمْ وَ عَبْدُالرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ مِنْهُمْ. قَالَ: ثُمَّ أُقِيمَتِ الصَّلَاةُ فَقَامَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ هُوَ يَقُولُ: «لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها»

ص: 480

از ابى بكر سبيعى از احمدبن حسن بن عبدالجبار صوفى از سلمان از ابى عمر نعمان بن بشير از سمار على(علیه السلام) ... و او مى گفت: «لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها»(1) نمى شنوند نفير آتش را، (اين آيه) درباره اهل بيت(علیهم السلام) مى باشد.

2. در تفسير الميزان مجلد 14 صفحه 367، امالی شیخ صدوق صفحه 562 حدیث 2 آمده است:

عن النبی(صلی الله علیه و آله): يَا عَلِيُّ(علیه السلام) أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ عَلَى الْحَوْضِ تُسْقُونَ مَنْ أَحْبَبْتُمْ وَ تَمْنَعُونَ مَنْ كَرِهْتُمْ وَ أَنْتُمُ الْآمِنُونَ يَوْمَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ فِي ظِلِّ الْعَرْشِ يَفْزَعُ النَّاسُ وَ لَا تَفْزَعُونَ وَ يَحْزَنُ النَّاسُ وَ لَا تَحْزَنُونَ فِيكُمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ وَ فِيكُمْ نَزَلَتْ لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُون»

در امالى شیخ صدوق از رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) روايت آورده كه در ضمن حديثى به حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: تو و شيعيانت كنار حوض هستيد و دوستانتان را آب مى دهيد و دشمنانتان را از آن منع مى كنيد. شما ايمنان در روز فزع الاكبر هستيد، شما در زير سايه عرش هستيد. مردم همه در فزعند و شما فزعى نداريد. مردم همه اندوهناك هستند و شما اندوهى نداريد. درباره شما بود آيات 101 تا 103 سوره انبیاء.

دقت بفرمایید این آیات وضعیت دو طبقه را در روز قیامت بیان می کند. طبقه کافران که ولایت اهل بیت(علیهم السلام) را ندارند و طبقه شیعیان را که رعایت آن ها را دارند.

پس خوشا به حال كسانى كه ولايت اين خاندان، مخصوصاً، در حال حاضر ولايت آخرين دردانه اين بيت را دارند كه اين ولايت آنان را به بهشت مى برد و از جهنم دور مى سازد. نزديكى به امام زمان(علیه السلام) از بهشت بهتر است. دقت بفرمایید شیعیان در بهشت متنعم هستند و در مقابل کافران فقط زفیر آتش جهنم را دارند.

روز

محشر عاشقان را با قيامت كار نيست *** كار عاشق جز تمناى رخ دلدار نيست

از سر كويش اگر سوى بهشتم مى برند *** پاى ننهم گر در آنجا وعده ديدار نيست

3. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 384 حدیث 528 آمده است:

ص: 481


1- . سوره انبیا آیه 102

حَدَّثَنِي أَبُوالْحَسَنِ الْفَارِسِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُوجَعْفَرٍ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ الْفَقِيهُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ: حَدَّثَنَا سَعْدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ، عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): يَا عَلِيُّ(علیه السلام) فِيكُمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ»

حضرت صادق(علیه السلام) از پدرشان و ایشان از پدرشان و سرانجام می رسد به حضرت علی(علیه السلام) که فرمودند حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمودند: ای علی(علیه السلام) این آیه درباره ی شما (اهل بیت(علیهم السلام) نازل شده است البته آنان که توفیق وعده بسیار خوب ما شامل حالشان می شود آن ها (برای همیشه) از آتش دوزخ دور هستند.

4. در شواهدالتنزیل مجلد 1 صفحه 384 حدیث 529 آمده است:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) فِيكُمْ نَزَلَتْ «لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ» [أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ] تُطْلَبُونَ فِي الْمَوْقِفِ وَ أَنْتُمْ فِي الْجِنَانِ تَتَنَعَّمُونَ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای علی(علیه السلام) این آیه درباره ی شما نازل شده است و آن ها از فزع اکبر محزون نمی شوند در آن مواقف سخت قیامت مردم طالب بهشت هستند و سختی می کشند و شما (اهل بیت(علیهم السلام) در بهشت خداوند متنعم نعمت های الهی هستند.

دقت بفرمایید ولایت و محبت و زعامت و امامت این بزرگواران این نتیجه را در بر دارد که هم خودشان و هم شیعیانشان از فزع اکبر در امان خواهند بود و امروزه ولی زنده، حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که غلامی در خانه ی ایشان هم مشکلات دنیایی را حل می کند و هم اخروی را.

ص: 482

252. در زبور داوود(علیه السلام) به حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت داده شده است

سوره انبياء آيه 105

وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون

و همانا ما نوشته ايم در زبور (حضرت داوود) كه پس از (يك سلسله يادآورى ها) كه سرانجام زمين را بندگان صالح به ارث خواهند برد.

زبور كتاب آسمانى است كه بر حضرت داوود پيامبر(علیه السلام) نازل شده است و ذكر را مفسرين دو گونه بيان كرده اند. عده اى مى گويند منظور از ذكر تورات است كه زبور بعد از ذكر آمده است و عده اى مى گويند كه دو باب از زبور داوود به ظهور ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اختصاص دارد و شرح مفصل داده شده است. البته در جاهای مختلف زبور به ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره شده است.

اگر نظريه اول را در نظر بگيريم بايد بگوييم «همانا نوشته ايم در زبور حضرت داوود(علیه السلام) بعد از تورات كه زمين را عباد صالح به ارث مى برند» اما، اگر نظريه دوم را در نظر بگيريم بايد بگوييم «همانا نوشته ايم در زبور حضرت داوود(علیه السلام) پس از يك سلسله يادآورى ها كه زمين را سرانجام بندگان صالح به ارث خواهند برد.»

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته حافظ خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 425 آمده است:

عن الباقرE و الصادقE فى قوله تعالى «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ» قال: لا هم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحابه.

حضرت باقر(علیه السلام) و حضرت صادق(علیه السلام) درباره اين فرمايش خداوند كه مى فرمايد: «همانا ما نوشتيم در زبور داوود پس از يك سلسله يادآورى ها كه زمين راسرانجام بندگان صالح به ارث خواهند برد.» فرمودند: اين عباد صالح حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) و اصحاب و ياران ايشانند كه سرانجام زمين را به ارث خواهند برد.

ص: 483

2. در تفسير على بن ابراهيم قمى مجلد 2 صفحه 77 آمده است:

على بن ابراهيم فى تفسيره قال الصادق(علیه السلام) قال الكتب كلها ذكر «أَنَ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» قال: القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و أصحابه

على بن ابراهيم در تفسيرش می گوید حضرت امام صادق(علیه السلام) در معنى اين آيه فرمودند: تمام كتاب هاى آسمانى ذكر (خداوند) است «البته بندگان صالح من زمين را به ارث خواهند برد.» فرمود: حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب اويند.

3. در تأويل الآيات الظاهرة صفحه 326 باب 32 و تأویل ما نزل من القرآن الکریم فی النبی و آله صفحه 158 حدیث 84 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَبْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» هُمْ أَصْحَابُ الْمَهْدِيِّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فِي آخِرِ الزَّمَانِ.

احمدبن محمّدبن الحسن (از پدرش) از حسين بن محمّدبن عبداللّه بن الحسن، از پدرش، از حضرت امام باقر(علیه السلام) برايمان حديث گفت كه آن بزرگوار فرمود: اين كه خداى عزوجل فرموده «البته بندگان صالح من زمين را به ارث خواهند برد.» آنان اصحاب حضرت مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان مى باشند.

4. در تفسير مجمع البيان مجلد 7 صفحه 66 آمده است:

عن ابی جعفر قال: «ان الارض یرثها عبادی الصالحون» هم اصحاب المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فى آخرالزمان.

طبرسى آورده است: حضرت ابوجعفر امام باقر(علیهما السلام) فرمود: آنان اصحاب حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخرالزمان هستند.

ص: 484

253. زبور داوود(علیه السلام) و بشارت به موعود

سوره ص آیه 26

داوود(علیه السلام) يكى از پيامبران الهى است كه قرآن كريم نام او را به عظمت و شكوه برده است. خداوند در قرآن كريم او را خليفة فى الارض مى خواند و در قرآن مى خوانيم:

يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَق

اى داود، ما تو را خليفه و نماينده خود بر روى زمين قرار داديم تا آنكه در ميان مردم به حق داورى نمايى.

از اين پيامبر الهى كتابى به جاى مانده است به نام زبور. در اين كتاب آسمانى (كتاب مزامير يا زبور داود باب 37 صفحه 856) چنين مى خوانيم:

از شريران رنجيده مشو و بر بدكاران حسد مبر، زيرا كه مثل علف زود بريده مى شوند و مثل گياه سبز پژمرده مى گردند. به خداوند متوكل و به نيكويى مشغول باش تا در زمين ساكن بوده و به حقيقت پرورش يابى... . او صداقت را مثل نور و حكمت را مثل نصف النهار بيرون خواهد آورد.... متوكلان به خداوند وارث زمين خواهند شد و اندك است كه شرير نيست مى شود كه هر چند مكانش را استفسار نمايى ناپيدا خواهد بود، اما متواضعان وارث زمين شده، از كثرت سلامتى متلذذ خواهند شد... . زيرا منتظران خداوند وارث زمين خواهند شد و ملعونان وى منقطع خواهند شد. خداوند قدم هاى انسان را مستحكم مى كند و راهش متبهج است. از بدى برگرد و به نيكوئى مشغول شو تا پيوسته ساكن شوى زيرا كه خداوند عدالت را دوست دارد و مقدسان خود را وا نمى گذارد. تا ابد محفوظ مى شوند، در حالى كه ذريه شريران منقطع است، صديقان وارث زمين شده و در آن ساكن خواهند بود... . به خداوند پناه برده، راهش را نگاه دارد كه تو را به وراثت

ص: 485

زمين برافروزد و در وقت منقطع شدن شريران آن را خواهى ديد. (21)

به اميد آن روز به سر مى بريم كه اين گفته خداوند در زبور داود تحقق پذيرد كه مفسدان و شريران و جانيان و استعمارگران و استثمارگران نيست و نابود شوند و مانند علف زود بريده گردند و در مقابل متوكلان به خدا و مستضعفين جهان وارث زمين شوند. به اميد آن روز به سرمى بريم كه نسل ملعونان از روى زمين منقطع شود و بى دينى به اتمام برسد و جامعه توحيدى و الهى حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برپا شود. به اميد آن روز به سر مى بريم كه آن مرد خدا از سلاله پاك اجداد طاهرينش قيام كند و با قيام دليرانه خودش به بى عدالتى ها پايان دهد، چه زيباست آن روز.

باز در كتاب زبور داود مزمور 27 آمده است: (البته اين جملات دعاهايى است كه به وسيله داود پيامبر(علیه السلام) بيان شده است) «اى خدا احكام خود را به ملكه زاده عطا فرما تا آن كه قوم تو را به عدالت و فقراى تو را به انصاف حكم نمايند...، فقيران قوم را حكم نمايد و پسران مسكينان را نجات دهد و ظالم را بشكند...، در روزهايش صديقان شكوفه خواهند نمود و زيادتى سلامتى تا باقى ماندن ماه (خواهد بود)، از دريا تا دريا و از شهر تا اقصى نقاط زمين سلطنت خواهند نمود... بلكه، تمامى ملوك به او كرنش خواهند نمود و تمام امم او را بندگى خواهند كرد، زيرا كه فقير را وقتى كه فرياد مى كند و مسكين كه نصرت كننده ندارد، خلاصى خواهد داد و به ذليل و محتاج ترحم خواهد فرمود و جان هاى مسكينان را نجات خواهد داد، جان ايشان را از ستم و ظلم نجات خواهد داد و هم در نظرش خون ايشان قيمتى خواهد بود و زنده مانده زرشب به او بخشيده خواهد شد...:

اسم او ابدى بماند و دشمنى مثل آفتاب باقى بماند، در او مردمان بركت خواهند يافت و تمامى قبايل او را خجسته خواهند گفت:... بلكه اسم ذوالجلالش ابدى مبارك باد، تمام زمين از جلالش پرشود، آمين و آمين؛ دعاهاى داود پسر يشى تمام شد.توجه مى فرماييد كه در اين كتاب آسمانى باز از ظلم، عدل و قسط، نيكى و بدى، پاكى و ناپاكى... . سخن رفته است و به اين نكته اشاره شده است كه سرانجام فردى قيام خواهد كرد و ظلم و جور و بدى را به عدل و قسط و نيكى تبديل خواهد كرد.

ص: 486

254. رجعت با ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شروع مى شود

سوره حج آيه 7

وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ

به تحقيق ساعت (يا قيامت) فرا مى رسد و در آن هيچ شك و ريب و ترديدى نيست و خداوند برمى انگيزد از قبرها. (انسان ها را)

همان طورى كه قبلاً اشاره كرديم ما دو قيامت داريم؛ يكى قيامت كبرى و ديگرى قيامت صغرى. در قيامت كبرى كه همان يوم الاخرة است، انسان هاى اولين و آخرين در آن روز مبعوث شده و از قبرها بيرون مى آيند، اما قيامت صغرى، قيام و انقلاب حضرت بقية اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه در آن نيز عده اى به عنوان «رجعت» از قبرها برانگيخته مى شوند و در به وقوع پيوستن اين دو قيامت هيچ شك و ترديدى نيست. اهل سنت نيز با ما هم عقيده هستند چنان كه: آن ها هم در کتب خود از هر دو قیامت آیات و روایات آورده اند.

1. حافظ عبدالرحمن بن ابى بكر سيوطى شافعى فقيه و مفسر بزرگ اهل سنت در تفسير الدّرالمنثور به نقل از سنن ابى داوود و به روايت ابوسعيد خدرى يكى از صحابه رسول خدا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنين نقل مى كند:

عن ابى سعيد الخدرى رضى الله عنه قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): لا تقوم الساعة حتى يملك إلأرض (المهدى) منّى، أجلى الجبهة، اُقنيٍ الأنف، يملأ الارض قسطاً و عدلاً، كمى مُلئت قبله ظلماً و جوراً.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ساعت بر پا نشود تا زمانى كه (مهدى) از من (و از فرزندان من)، در روى زمين به حكومت برسد. (مشخصات او چنين است) پيشانيش گشاده و بلند وبينى اش كشيده است. او زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد، همان گونه كه پيش از او پر از ظلم و جور شده است. 2. باز حافظ سيوطى در تفسير الدرالمنثور مجلد 6 صفحه 50 به نقل از امام احمد حنبل (رهبر حنبلى ها) چنين نقل مى كند:

ص: 487

و أخرج احمد (ابن حنبل) عن ابى سعيد الخدرى رضى الله عنه قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): اُبِشركُمْ بالمهدى يبعثه اللّه فى امتى على اختلاف من الزمان و زلازل، فملأ الأرض قسطاً و عدلاً كمى ملئت جوراً و ظلماً، و يرضى عنه ساكنوا السماء و ساكنوا الارض، ليقسم المال صحاحاً فقال له رجل: ماصحاحاً؟ قال(صلی الله علیه و آله) بالسوية بين الناس و يملا قلوب امة محمّد(صلی الله علیه و آله) غنى، ويسعهم عدله، حتى يأمر منادى ينادى يقول: من كانت له فى مال جاجة؟ فما يقوم من المسلمين الا رجل واحد، فيقول اتت السادن (يعنى الخازن) فقل له: ان المهدى يأمرك أن تعطينى مالاً، فيقول له: احث حتى إذا جعله فى حجره و ابرزه ندم فيقول: كنت أجشع امة محمّد(صلی الله علیه و آله) نفساً اذا عجز عنى ما وسعهم قال(صلی الله علیه و آله): فيرد فلا يقبل منه، فيقال له: إنا لا نأخذ شيئاً اعطيناه.

امام احمد حنبل از ابوسعيد خدرى روايت كرده است كه: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: من شما را به حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت مى دهم، خداوند او را زمانى بر مى انگيزاند كه مردم در اختلاف شديد به سر مى برند و زمين لرزه و زلزله زياد است، پس حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمين را پر از عدل و داد مى كند همان طورى كه پر از ظلم و جور شده است، (هنگامى كه او ظهور مى كند) ساكنان آسمان و زمين از او و ظهورش خشنود و خوشحال هستند او مال و ثروت را به طور صحيح تقسيم مى كند، در اين هنگام فردى سئوال كرد: يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله)، مقصود از تقسيم مال صحيح چيست؟ حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمودند: يعنى به طور مساوى ميان مردم تقسيم مى نمايد (بدون تبعيض) او دل هاى امت محمّد(صلی الله علیه و آله) را از غنا آكنده مى كند و عدل او آنان را فرا مى گيرد تا آنجا كه او دستور مى دهد (منادى يا سخنگوى او اعلام كند) و مى گويد: اى مردم، چه كسى احتياج به مال و ثروت دارد؟ به دنبال اين ندا و اين اعلام، فقط يك نفر برمى خيزد، پس آن حضرت مى فرمايد: تو نزد خزانه دار برو و به او بگو: (حضرت)مهدى(علیه السلام) به تو امر مى كند تا از ثروت ما به تو عطا كند. (او نزد خزانه دار مى رود و پيغام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مى رساند.) خزانه دار به او مى گويد: مشت هاى خود را باز كن و هرچه مى خواهى بردار، او مشت هاى خود را باز مى كند و اموال را در دامن خود مى ريزد، سپس پشيمان مى شود ومى گويد: من حريص ترين امت محمّد(صلی الله علیه و آله) بودم، زيرا از آنچه آنان قادر بودند ناتوان شدم.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى فرمايند: پس، آن مرد آن مال را برمى گرداند، اما از او پذيرفته نمى شود و به او گفته مى شود، ما چيزى را كه عطا كرديم ديگر پس نمى گيريم.

ص: 488

255. شيعيان و ياران حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «مخبتين» هستند

سوره حج آيات 34 و 35

...وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتينَ(34) الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّابِرينَ عَلى ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقيمِي الصَّلاةِ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون(35)

اى پيامبر به مخبتين بشارت بده، آنان كه مطمئن است قلوب آن ها به ياد و ذكر خداوند، (و اگر در حضور آنان) نامى از خداوند به ميان بيايد، قلوبشان را (در اثر علم به عظمت خداوند) بيم و ترس فرا خواهد گرفت، و اگر مصائب و سختى ها به آن ها روى آورد، آن ها در آن مصيبت صابرند و نماز به پا مى دارند، و از آنچه كه خداوند به آن ها عطا كرده و روزيشان نموده است، انفاق مى كنند.

1. حاكم حسكانى شافعى در كتاب شواهد تنزيل مجلد1 صفحه 519 حديث 550 آورده است:

حَدَّثُونَا عَنْ أَبِي بَكْرٍ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ صَالِحٍ السَّبِيعِيِّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُوعَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ عُفَيْرٍ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَجَّاجُ بْنُ يُوسُفَ قَالَ: حَدَّثَنَا بِشْرُبْنُ الْحُسَيْنِ، عَنِ الزُّبَيْرِبْنِ عَدِيٍّ عَنِ الضَّحَّاكِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ» قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام).

حاكم حسكانى نقل حديث كرد از ابى بكر محمّدبن حسين بن صالح سبيعى، از او ابوعبداللّه حسين بن على بن محمّدبن عفير انصارى و او از حجاج بن يوسف و او از بشربن حسين و او از زبيربن عدى و او از ضحاك بن عباس و او از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند: «وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ» یعنی «و مژده بده به عبادت كنندگان». اين عبادت كنندگان كه بايد به آنان مژده داده شود در شأن اميرالمؤمنين على(علیه السلام) و شيعيان آن حضرت نازل شده است.

ص: 489

2. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 884 حديث 1، تأویل الآیات الظاهره مجلد 1 صفحه 337 حدیث 11 الف آیه نزلت فی الامام علی، کنزالفوائد صفحه 171، بحار مجلد 24 صفحه 402 و غایة المرام مجلد 4 باب 193 صفحه 307 آمده است:

محمدبن العباس، قال: حدثنا محمدبن همام، عن محمدبن إسماعيل العلوي، عن عيسى بن داود، قال: قال موسى بن جعفر(علیهما السلام): سألت أبي عن قول الله عز و جل: «وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ» الآية، قال: نزلت فينا خاصة.

محمّدبن العباس روايت مى كند از محمّدبن همام و او روايت مى كند از محمّدبن اسماعيل، او مى گويد عيسى بن داوود گفت كه موسى بن جعفر(علیهما السلام) فرمودند: از پدرم (يعنى امام صادق(علیه السلام) سؤال كردم منظور از كلام خداوند كه مى فرمايند «وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ» تا آخر آيه (چيست)؟ حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: (مخبتين ما هستيم) و اين آيه مخصوصاً در شأن ما (اهل بيت(علیهم السلام) نازل شده است. مخبتين (خَبْت) به كسانى گفته مى شود كه براى اطاعت خداوند منقادند و از غير خداوند بريده اند.

3. در تفسیر اثنی عشری مجلد 9 صفحه 53 آمده است:

«وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ» یعنی 1- و بشارت و مژده بده ای پیامبر فروتنان را که به ذکر خداوند آرمیده و مطمئنند به انجاح و عیش مرغوب در دنیا و عقبی.

2. مژده بده مخلصان را چه اطمینان از صفت ایشان است.

3. مخبتین کسانی هستند که ظلم نکنند و اگر برایشان ظلم کنند انتقام نکشند و مطمئن باشند تا روز قیامت.

4. علی بن ابراهیم قمی فرماید: مراد عابدین هستند.

5. تفسیر برهان علی بن عیسی سؤال نماید از حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام) از قوله تعالی«وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ» حضرت فرماید: درباره ما به طور خاص نازل شده

بنابراین ظاهر آیه عام و باطن آن خاص ائمه ی هدی(علیهم السلام) است.

مصداق واقعى اين ها اهل بيت عصمت و طهارت(علیهم السلام) هستند، و در حال حاضر حضرت ولى عصر حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصداق واقعى اين آيه است.

ص: 490

و كسانى كه منتظران ظهور اين بزرگوار هستند بايد اين خصوصيات را در وجود خود تقويت نمايند و برنامه هاى خودسازى را فراموش نكنند، زيرا منتظر واقعى كسى است كه:

اولاً: خودسازى نمايد.

ثانياً: زمينه سازى كند.

ثالثاً ديگرسازى را فراموش نكند.

تا ظهور به وقوع بپيوندد. (ان شاء اللّه)

ص: 491

256. بزرگ ترين مدافعِ حضرت بقية اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خداى عزوجل است.

سوره حج آيه 38

إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُور

خداوند از كسانى كه ايمان آورده اند دفاع مى كند.

1. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 887، تأویل الآیات الطاهره مجلد 1 صفحه 337 حدیث 12

آمده است:

محمدبن العباس، قال: حدثنا محمدبن الحسن بن علي، قال: حدثني أبي، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن منصوربن يونس، عن إسحاق بن عمار، قال: سألت أباعبدالله(علیه السلام) عن قول الله عز و جل: «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا» قال: نحن الذين آمنوا، و الله يدافع عنا ما أذاعت عنا شيعتنا.

اسحق بن عمار مى گويد از امام صادق(علیه السلام) درباره تفسير كلام خداوند كه مى فرمايند: «خداوند از كسانى كه ايمان آورده اند دفاع مى كند» پرسيدم. حضرت فرمودند: ماييم كسانى كه خداوند از آن ها دفاع مى كند تا شيعيان ما به آن خوشحال و مسرور گردند.

سمبل این آیه چهارده معصوم(علیهم السلام) هستند که خداوند از آن ها دفاع می کند و بعد از چهارده معصوم(علیهم السلام) نوبت به انبیا(علیهم السلام) و امت های مؤمن واقعی می رسد که خداوند همه ی آن ها را دوست می دارد و از آن ها دفاع می کند و باز از آن ها دفع بلا می نماید البته باواسطه ی این چهارده نور مقدس. بازهم این نکته قابل ذکر است که دفاع کردن خدا از غیر این چهارده نفر(علیهم السلام) با واسطه ی این چهارده نور مقدس می باشد. چنان که حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند.1. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 181 آمده است:

و إِنِّي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ یعنی من امان هستم برای اهل زمین.

ص: 492

این امان بودن ایشان همان فیض خداوند به وسیله ی ایشان در کل عالم مؤثر است و جماد و نبات و حیوان و انسان ها همه به خاطر وجود ایشان در امنیت به سرمی برند.

2. در بحارالانوار مجلد 52 صفحه 30 حدیث 25 آمده است که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند:

... بِي يَدْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي.

خداوند به وسیله ی من دفع بلا می کند از اهل و خانواده ام و شیعیانم.

دقت بفرمایید این حدیث با حدیث قبلی فرقش این است که آنجا که حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: من امانم بر کل زمین این امنیت برای کل عالم است مانند باران که می آید هم به گل می بارد و هم به علف های هرز و خارها اما حدیث دوم می فرماید خداوند دفع بلا می کند به وسیله ی من از اهل بیتم و از شیعیانم. اینجا مطلب به صورت خاص درمی آید یعنی این دفع بلا شامل امت و اهل بیت آن حضرت است؛ اما آنجا که می فرماید من امانم برای اهل ارض، هم شیعیان را شامل می گردد هم مسلمانان و هم بقیه ی انسان ها. به صورت عام جماد و نبات و حیوان و انسان را شامل می شود که شیعیان هم جزئی از آنند اما به صورت خاصش برای اهل بیت و شیعیانشان می باشد.

3. نکته ی دیگری که باید توضیح دهیم این است که در اصول کافی آمده است که لو لا الحجة لساخت الارض باهلها یعنی اگر حجت بر روی زمین نباشد زمین اهلش را فرو می کشد پس آثار وجودیه بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به صورت عام و به صورت خاص مطرح است. یک قدم بالاتر برویم و آن این است که اگر انسان درباره ی امام تحقیق کند، امام را بشناسد، از امام آگاهی داشته باشد، امام محبوب او شود، همیشه به یاد امام باشد، زبانش از امام حرف بزند و همیشه گوشش آماده باشد تا وصف امام را بشنود، او به آنجا می رسد که حضرت می فرمایند: من شما را فراموش نمی کنم و من مراعات حال شما کوتاهی نمی نمایم.

انا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم.

ص: 493

257. نصرت نهايى اسلام به دست حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

اشاره

سوره حج آيه 39

أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ

و خداوند اذن داد به مؤمنين (آن ها كه مورد ظلم واقع شدند) براى مبارزه و جنگ نمودن با مشركين و خداوند بر يارى نمودن آن ها قادر و توانا است.

1. حاكم حسكانى شافعى در كتاب شواهد التنزيل مجلد 1 صفحه 520 حديث 551 مى گويد:

أَخْبَرَنَا أَبُوالْحَسَنِ الْأَهْوَازِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُوبَكْرٍ الْبَيْضَاوِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْقَاسِمِ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبَّادٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ زِيَادٍ الْمَدِينِيِّ عَنْ زَيْدِبْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) [أَنَّهُ قَرَأَ]: «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» الْآيَةَ، [وَ] قَالَ: نَزَلَتْ فِينَا

حاكم حسكانى گويد: خبر داد به ما ابوالحسن اهوازى و او از ابوبكر بيضاوى... و از زياد مدينى و او از زيدبن على بن الحسين(علیهما السلام) نقل مى كند كه آن بزرگوار فرمودند: «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» اين آيه درباره ما (اهل بيت(علیهم السلام) نازل شده است.

2. در تاويل الآيات الظاهرة صفحه 331، تفسير برهان مجلد 3 صفحه 93 حديث 4، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 227 باب 58 حدیث 23، اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 338 حدیث 16، المحجة صفحه 142 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَالْمَالِكِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ الْمُثَنَّى عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ» قَالَ هِيَ فِي الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ أَصْحَابِهِ

محمّدبن العباس گويد: حسين بن احمد ملكى [مالكى] از محمّدبن عيسى، از يونس، از مثنى حناط، از عبداللّه بن عجلان، از حضرت ابوجعفر امام باقر(علیهما السلام) حديثمان داد كهآن جناب درباره فرموده خداى عزوجل: «به كسانى كه با آنان نبرد مى شود اجازه جنگ داده شده به

ص: 494

خاطر اين كه به آن ها ستم شده و خداوند بر يارى آنان تواناست.» فرمودند: درباره حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب اوست.

3. در تفسير على بن ابراهيم قمى مجلد 2 صفحه 84 و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 94 حديث 10 آمده است:

حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ...» قَالَ: إِنَّ الْعَامَّةَ يَقُولُونَ نَزَلَتْ فِي رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا أَخْرَجَتْهُ قُرَيْشٌ مِنْ مَكَّةَ وَ إِنَّمَا هِيَ لِلْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِذَا خَرَجَ يَطْلُبُ بِدَمِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ هُوَ قَوْلُهُ: نَحْنُ أَوْلِيَاءُ الدَّمِ وَ طُلَّابُ الدِّيَة

على بن ابراهيم گويد: پدرم از ابن ابى عمير، از ابن مسكان، از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) برايم حديث گفته كه آن حضرت راجع به فرموده خداوند «به كسانى كه با آنان نبرد مى شود اجازه جنگ داده شده به خاطر اين كه به آن ها ستم شده و خداوند بر يارى آنان تواناست.» فرمود: اهل سنت مى گويند اين آيه درباره پيغمبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد هنگامى كه كفار قريش آن حضرت را از مكه بيرون كردند و حال آن كه او قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه چون خروج كند براى حسين(علیه السلام) خون خواهى نمايد و اين است فرمايش او كه ما اولياى خون و طالبان ديه هستيم.

4. در تفسير صافى صفحه 364 آمده است:

عن الصادق(علیه السلام) ان العامه يقولون نزلت فى رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) لما اخرجته قريش من مكه و انما هوالقائم اذا خرج يطلب دم الحسينC و هو يقول نحن اولياء الدم و طلاب الثره.

امام صادق(علیه السلام) مى فرمايند: عامه مى گويند كه اين آيه در شأن رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) نازل شده در آن هنگام كه قريش باعث خروج آن حضرت از مكه شدند. ولى (ما مى گوييم) منظور آيه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، هنگامى كه براى طلب خون حسين(علیه السلام) قيام مى كند و مى گويد ماييم ولى دم و طلب كنندگان خون حسين بن على(علیه السلام).

دقت بفرمایید اولین تأویل آیه­ درباره ی رسول خدا است که تا قبل از هجرت آن حضرت به اصحابش حتی اجازه ی دفاع هم نمی دادند. اما بعد از هجرت خداوند به آن حضرت و اصحابشاناجازه ی جهاد و مبارزه را دادند، همان طور که در حدیث آمده است. دومین تأویل، ائمه ی طاهرین

ص: 495

هستند که اجازه ی مقاتله به ایشان داده شده است و حضرت امیرالمؤمنین و حضرت امام حسن و حضرت سیدالشهدا از این حکم استفاده کردند و بقیه ی ائمه نیز در رجعت آن را عمل خواهند کرد. تأویل سوم این که گفته شده است آیه درباره ی حضرت قائم آل محمد است. آن حضرت با اجازه ی خداوند در این آیه بر علیه کفر قیام و مجاهده خواهد کرد و درباره ی آن حضرت است که یقوم بالسیفه اما این نکته را تذکر می دهیم که آن حضرت خون ریز نیستند، در مقابل کسانی که نمی گذارند برنامه های الهی ایشان پیاده شود، قیام می کنند.

امام زمان رحمه للعالمین است و خون ریز نیست

متأسفانه عده ای وقتی به این آیات و روایاتی نظیر آیات برخورد می کنند، تلاش می کنند که بگویند امام زمان که بیاید دست به قتل و کشتار عمومی می زند درحالی که این گونه نیست قیام انقلابی حضرت حجة قیامی است در درجه ی اول دینی و فرهنگی و هدف آن حضرت هدایت خلق است و نام او مهدی و مهدی است او به وسیله ی خداوند هدایت شده است و کار او هدایت کردن خلق است و او اصلاح گر است نه خونریز.

امام زمان اصلاح گر است

1. سید علی همدانی شافعی در کتاب مودة القربی و خواجه کلان قندوزی حنفی در ینابیع المودة صفحه 445 آورده است:

عن ابن عباس قال: قال رسول الله: إنَّ الله فَتَحَ هذا الدین بعلیٍ و إذا قُتِلَ فسد الدین و لا یصححه الّا المهدی.

ابن عباس می گوید رسول خدا فرمودند: خداوند این دین را به علی پیروز گردانید و زمانی که امیرالمؤمنین علی به شهادت برسد دین را فاسد می کنند و دیگر اصلاح نمی شود تا مهدی بیاید (و آن را اصلاح کند)

پس مهدی اصلاح گر است نه قاتل و خون ریز و مفسد.

2. در کتاب الفتن و الملاحم نوشته ی ابونعیم بن حماد (متوفی 228ق) باب سیرة المهدی و عدله صفحه 201 و کتاب عقد الدرر فی علامات المهدی المنتظر باب 7 صفحه 207 آمده است:عن ابی هریره قال: (رسول الله) یُبایَعُ لِلمَهدی بَینَ الرّکن وَ المَقامِ لا یوقِظُ نائِماً وَ لا یُریقُ دَماً.

ص: 496

ابوهریره می گوید: رسول خدا فرمودند: (مردم) با مهدی ما بین رکن (حجر الاسود در مسجدالحرام) و مقام (ابراهیم) بیعت می کنند درحالی که هیچ خوابیده ای بیدار نمی شود و هیچ خونی ریخته نمی شود.

بار دیگر حدیث فوق را بخوانید امام زمان در قیامش هیچ گونه ظلمی واقع نمی شود حتی خوابیده ای را پیدا نمی کنند که بیدار کردن خوابیده حداقل ظلم است و در ظهور آن حضرت خونریز نمی شود.

3. در حکم الهی مهدی که از طرف خداوند داده شده است ظلم و عیب وجود ندارد.

4. در کتاب عقد الدرر فی اخبار الامام المنتظر باب هفتم فی شرفه و عدله صفحه 207 آمده است:

وَ عَن کَعبِ الاخبار قال: إنی لَاَجِدُ المَهدی مکَتوباً فی اَسفار الانبیاء ما فی حُکمه ظُلمٌ وَ لا عَیبٌ.

کعب الاخبار می گوید: (رسول خدا فرمودند): من مهدی را یافتم درحالی که اسفار (و کتب انبیای الهی) درباره ی او مطالبی نوشته شده بود درحکم و فرمان (الهی) مهدی نه ظلمی وجود دارد نه عیبی.

مهدی موعود طالب خون سیدالشهدا

این آیه اثبات می کند که مهدی موعود طالب خون سیدالشهدا است و یکی از شعارهای معروف یاران آن حضرت یا لثارات الحسین است.

در تفسیر قمی صفحه 441، تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 380، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 47، تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 501 حدیث 152، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 94، المحجه صفحه 142 و اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 552 آمده است:

عن علی بن ابراهیم حدثنی أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ...» قَالَ: إِنَّ الْعَامَّةَ يَقُولُونَ نَزَلَتْ فِي رَسُولِ اللَّهِ ص لَمَّا أَخْرَجَتْهُ قُرَيْشٌ مِنْ مَكَّةَ وَ إِنَّمَا هِيَ لِلْقَائِمِ ع إِذَا خَرَجَ يَطْلُبُ بِدَمِ الْحُسَيْنِ ع وَ هُوَ قَوْلُهُ: نَحْنُ أَوْلِيَاءُ الدَّمِ وَ طُلَّابُ الدِّيَة

ابن مسکان از حضرت صادق در مورد این فرموده ی خداوند (به کسانی که جنگ بر سرشان آورده اند و مورد ستم قرار گرفته اند اجازه داده است (که در مقابل کفار مبارزه کنند) و خداوند هم آن ها را پیروز خواهد کرد) حضرت فرمودند: عامه (اهل سنت) می گوینداین

ص: 497

آیه در مورد رسول خدا نازل گردیده است. هنگامی که قریش ایشان را از شهر مکه اخراج کردند نازل شده است ولیکن این آیه در رابطه با حضرت قائم آل محمد می باشد که آن حضرت برای طلب خون امام حسین قیام می کند و می فرمایند: ما اولیای خون (سیدالشهدا) و طالب و درخواست کننده ی خون آن حضرت هستیم.

ص: 498

258. قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كل جهان را تسخير مى كند

سوره حج آيه 41

«الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ المُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الأُمُورِ»

آنان كه ما اگر آنان را در زمين تمكين دهيم (و در زمين استقرار) پيدا كنند، نماز را برپا مى دارند و زكوة خود را مى پردازند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و عاقبت همه كارها براى خداوند است.

1. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل صفحه 400 حديث 554 مى گويد:

فرات بن إبراهيم، قال: حدثني الحسين بن سعيد، قال: حدثنا محمد بن ثواب الهباري قال: حدثنا محمد بن خداش، عن أبان بن تغلب: عن أبي جعفر محمد بن علي ع في قوله تعالى: الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ الآية قال: فينا و الله نزلت هذه الآيه

براى من بيان كرد فرات بن ابراهيم و او از حسين بن سعيد نقل كرد و او از ابى جعفر امام محمّد باقر(علیه السلام) نقل كرده است كه ايشان فرمودند: خداوند تعالى مى فرمايند: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الأَرْضِ...» فرمودند: به خدا سوگند (اين آيه) درباره ما نازل شده است.

2. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهدالتنزيل صفحه 338 حديث 554 مى گويد:

فرات قال: حدثني أحمد بن القاسم بن عبيد، قال: أخبرنا جعفر بن محمد الجمال، قال: حدثنا يحيى بن هاشم قال: حدثنا أبو منصور، عن أبي خليفة قالدخلت أنا و أبو عبيدة الحذاء على أبي جعفر فقال: يا جارية هلمي بمرفقة. قلت: بل نجلس. قال: يا [أ] با خليفة لا ترد الكرامة، إن الكرامة لا يردها إلا حمار. فقلت له: كيف لنا بصاحب هذا الأمر حتى نعرفه فقال: قول الله تعالى: الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ إذا رأيت هذا الرجل منا فاتبعه فإنه هو صاحبه

ص: 499

فرات نقل كرد از احمدبن قاسم و او از جعفربن محمّد جمال و او از يحيى بن هاشم و او از ابومنصور كه ابى خليفه براى ما نقل حديث كرد كه به كنيزى فرمودند: اى كنيز، فرش مناسبى را بياور... .

پس به حضرت(علیه السلام) گفتم: (يابن رسول اللّه) ما چگونه امام و صاحب امر (يا مهدى موعود) را بشناسيم؟ حضرت فرمودند: خداوند فرمودند: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ المُنْكَرِ» اگر آنان را مستولى گردانيم در زمين و مانع را بر ايشان برطرف نماييم نماز را برپا مى دارند و زكوات مى دهند و امر به معروف و نهى از منكر مى نمايند. اگر چنين مردى از ما را ديدى پس پيروى او كن. به درستى كه او صاحب امر است.

3. در كتاب شواهد التنزيل صفحه 401 حديث 556، تفسیر فرات صفحه 100، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 567، بحار الانوار مجلد 52 صفحه 373 آمده است:

فرات قال: حدثني الحسين بن علي بن زريع قال: حدثنا إسماعيل بن أبان عن فضيل بن الزبير، عن زيد بن علي قال إذا قام القائم من آل محمد يقول: يا أيها الناس نحن الذين وعدكم الله في كتابه: الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ الآية

حاكم حسكانى گويد فرات گفت: نقل حديث كرد مرا حسين بن على بن زريع، از اسماعيل بن ابان، از فضيل بن زبير، از پدرش كه على(علیه السلام) فرمود: هنگامى كه قائم آل محمّدعجل اللّه تعالى فرجه الشريف ظاهر شود مى فرمايند: اى مردم، ماييم كسانى كه خداوند وعده داد شما را در كتابش و فرمودند: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ المُنْكَرِ...»

4. خواجه كلان قندوزى حنفى در كتاب ينابيع المودة صفحه 425 مى گويد:

و قوله تعالى فى سوره الحج «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ المُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الأُمُورِ» عن ابى الجارود عن الباقر رضى الله عنه قال: هذه الآية نزلت فى المهدى و اصحابه يملكهم اللّه مشارق الارض و مغاربها و يظهر اللّه بهم الدّين حتى لا يرى اثر من الظلم و البدع.

از ابى جارود از امام باقر(علیه السلام) كه آن حضرت فرمودند: اين آيه نزولش در شأن مهدى و اصحاب اوست كه مالك شوند شرق و غرب زمين را و ظاهر مى كند خداوند دينرا به

ص: 500

وسيله ايشان تا آنجا كه باقى نمى ماند اثرى از ظلم و بدعت؛ از امام صادق(علیه السلام) نيز مثل آن روايت شده است.

5. در كتاب تاويل الآيات الظاهره صفحه 343، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 563 باب 32 فصل 39 حدیث 641، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 96 حدیث 4، بحار الانوار مجلد 24 صفحه 165 باب 48 حدیث 9 آمده است:

محمّدبن العباس قال: حدثنا محمّدبن الحسين بن حميد، عن جعفربن عبداللّه (الكوفى)، عن كثيربن عياش، عن ابى الجارود، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قوله عزوجل «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ المُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الأُمُورِ» قال: هذه لآل محمّد المهدى عليه السلام و اصحابه يملكُهمُ اللّه مشارق الارض و مغاربها و يظهر الدين و يميت اللّه عزوجل به و باصحابه البدع و الباطل كما امات السفهة الحق حتى لايرى اثرٌ من الظلم و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر «وَلِلّهِ عاقِبَةُ الأُمُورِ».

محمّدبن عباس گويد: محمّدبن الحسين بن حميد، از جعفربن عبداللّه (كوفى)، از كثيربن عياش، از ابوالجارود، از امام ابوجعفر باقر(علیه السلام) برايمان حديث آورد كه آن جناب درباره فرموده خداى عزوجل: «كسانى كه اگر در زمين به آنان توانايى دهيم نماز را به پا داشته و زكات (به مستحق) بخشيده و به معروف امر نموده و از منكر نهى كنند و عاقبت كارها به دست خداوند است.»، فرمود: اين براى محمّد و آل است مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب او است، خداوند متعال مشارق و مغارب زمين را به تصرف آن ها در آورد و دين را آشكار سازد، و خداوند متعال به وسيله او و يارانش بدعت ها و باطل را از بين مى برد، همچنان كه سفيهان، حق را ميرانده باشند، تا جايى كه اثرى از ظلم ديده نشود و امر به معروف و نهى از منكر خواهند نمود «و آخر كارها به دست خدا است.».

6. در تفسير على بن ابراهيم قمى مجلد 2 صفحه 87 و تفسير صافى صفحه 365، تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 382 و المحجة صفحه 143 نورالثقلین مجلد 3 صفحه 506 و منتخب الاثر صفحه 470 فصل 70 باب 1 حدیث 1 آمده است:

على بن ابراهيم قال: فى رواية ابى الجارود عن ابى جعفر(علیه

السلام) (فى قوله): «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ » هذه (الاية) لآل محمّد عليه السلامالى آخر الاية و المهدى(علیه السلام) و اصحابهيملكُهمُ اللّه

ص: 501

مشارق الارض و مغاربها و يظهر الدين و يميت اللّه به وَ [بِ] اصحابه البدع و الباطل كما امات السفهة الحق حتى لايرى اثر الظلم «وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ المُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الأُمُورِ».

على بن ابراهيم گويد: در روايت ابوالجارود است از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام (درباره قول خداوند) «كسانى كه اگر در زمين به آنان توانايى دهيم، نماز را به پا داشته و زكات (به مستحق) بخشيده» كه اين (آيه) براى آل محمّد(علیهم السلام) است تا آخر آيه. خداوند حضرت مهدى(عج) و اصحابش را مالك و مسلط بر مشارق و مغارب زمين خواهد ساخت و دين را آشكار و غالب خواهد فرمود و خداوند به او و (به دست) اصحابش بدعتها و باطل را از بين خواهد برد، همچنان كه سفيهان حق را ميرانده باشند تا جايى كه اثرى از ظلم ديده نشود (و امر به معروف و نهى از منكر نمايند.).

از مجموعه ی احادیث چنین برمی آید که صراط السوی و یا راه سعادت و خوشبختی رسول خدا و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند و هم اکنون که زمان زعامت و ولایت و امامت حضرت بقیةالله است ایشان صاحب این مقام رفیع هستند که نزدیکی به ایشان و تبعیت از ایشان، رسیدن به سعادت و خوشبختی است.

ص: 502

259. بئر معطله ی امام صامت است و قصر مشید امام ناطق

اشاره

سوره حج آیه 45

فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَشِيدٍ

چه بسیاری از شهرها و آبادی ها که آن ها را نابود و هلاک گردانیدیم درحالی که آن ها ستمگر بودند.

به گونه ای که بر سقف های خود فرو ریختند (ابتدا سقف ها ویران گشت و بعد دیوارها به روی سقف ها ریختند) و چه بسیار چاه آب که بی صاحب ماند و چه بسیار قصرهای محکم و مرتفع بی صاحب و با استفاده ماندند.

تنزیل آیه

در آیات قبل خداوند اشاره می کند به مشکلات طاقت فرسایی که دشمنان برای پیامبر و مؤمنین فراهم می ساختند و آن ها را اذیت و آزار می کردند لذا آن ها مجبور شدند از خانه هایشان به جرم توحید و یکتاپرستی آواره شوند.

در آیات فوق از یک سو به پیامبر ص دلداری می دهد و از سوی دیگر عاقبت کار کافران را که پستی است بیان می کند. مثلاً در آیه 43 (و ان یکذبوک فقد کذبت قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود) خداوند می فرماید: ای پیامبر تو را تکذیب می کنند غمگین مباش زیرا پیش از تو قوم نوح، عاد و ثمود پیامبرانشان را تکذیب می کردند.

سپس می فرمایند: قوم ابراهیم و قوم لوط هم پیامبرانشان را تکذیب کردند (و قوم ابراهیم و قوم لوط) و سپس می فرمایند: مردم سرزمین مدین به تکذیب شعیب برخاستند و حضرت موسی از سوی فرعون و فرعونیان تکذیب گردید. (و اصحاب مدین و کذب موسی)

ص: 503

این آیات پیامبر را دلداری می دهد. سپس خداوند می فرماید که این قوم کافر بدسرانجامی دارند. (فاملیت للکافرین ثم اخذتهم فکیف کان نکیر) دیدید چگونه آن ها را زیر ضربات سخت مجازات گرفتیم و زشتی کار آن ها را نشان دادیم. سپس خداوند این آیه را مطرح می کند که بسیار شهرها و آبادی ها که ما آن-ها را هلاک کردیم درحالی که آن ها به ظلم و ستم ادامه می دادند. آن ها را زیر سقف ها نابود کردیم. یعنی شدت حادثه آن قدر قوی بود که ابتدا سقف ها بر سر آن ها آمد و سپس دیوارها و بئر معطلة چه بسیار چاه های پر از آب که بی صاحب ماند و قصر مشید و چه قصرهای پرشکوه و کاخ های بر آسمان کشیده که به صورت زیبا گچ کاری شده بود بی صاحب ماند.

تأویل آیه

در روایات ما داریم که از این بئر معطله یا چاه های پر آب به ائمه ی طاهرین تأویل شده است که کسی نباشد از آن ها استفاده کند لذا در بعضی از روایات داریم که آمده است (البئر المعطلة الامام الصامت) و از قصر مشید به امام ناطق تأویل شده است که در این زمینه ما روایاتی از حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) و حضرت صادق(علیه السلام) و از حضرت امیر(علیه السلام) و سائر ائمه(علیهم السلام) داریم البته در قرآن کریم از وجود امام زمان به ماء معین نیز تأویل شده است که می فرمایند من اصبح مائکم غوراً فمن یأتیکم بماء معین یعنی اگر شما شبی را صبح کنید و ببینید آب شما در زمین فرو رفته است دیگر چه کسی می تواند آن آب معین را به شما برگرداند. ماء معین امام زمان است که در غیبت فرو می رود و سپس خداوند او را بازمی گرداند ان شاء الله. اللهم عجل لولیک الفرج.

پس وجود امام زمان یک آب جاری بسیار مفید است که همه چیز به وجود او زنده است البته از نظر تکوینی همه استفاده می کنند اما در ظهور آن بزرگوار که حضرت در تخت حکومتی قرار می گیرند همه از ایشان استفاده می کنند اما در حال حاضر همگان از این نعمت الهی محرومند و خوشا به حال کسانی که از وجود ایشان استفاده می کنند.

علی بن جعفر روایت می کند از برادرش موسی بن جعفر(علیه السلام) که روایت می کند که چه چاه های آبی که معطل مانده اند و چه قصرهای زیبا و سر به فلک کشیده و عالی که بی صاحب ماندند. حضرت فرمودند آن چاه هایی که معطل ماندند و کسی از آن ها استفاده نمی کند امامی است کهخاموش مانده است و قصر سر به فلک کشیده امامان ناطقی هستند که کسی از آن ها استفاده نمی کنند.

ص: 504

با تعریفی که کردیم بئر معطله حضرت صاحب الزمان است که از او استفاده نمی کند جز اندکی در غیبت البته این نکته را شرح می دهیم که از نظر تکوینی همه ی انسان ها بدئن استثنا از امام زمان استفاده می کنند و حیات آن ها بستگی به وجود امام زمان دارند اما استفاده از آن ماه پنهان مریدانش اندک است و قصر مشید بقیه ی ائمه هستند که آن ها را می دیدند اما استفاده نمی کردند.

6. در کتاب تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 85 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 101 الف آیات نزلت فی الامام علی از تألیفات آیة الله العظمی سید بحرانی صفحه 224 آمده است:

و أما قَوْلُهُ: وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ قَالَ هُوَ مَثَلٌ لِآلِ مُحَمَّدٍ ص قَوْلُهُ: بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ هِيَ الَّتِي لَا يَسْتَسْقِى مِنْهَا- وَ هُوَ الْإِمَامُ الَّذِي قَدْ غَابَ فَلَا يُقْتَبَسُ مِنْهُ الْعِلْمُ- وَ الْقَصْرُ الْمَشِيدُ» هُوَ الْمُرْتَفَعُ وَ هُوَ مَثَلٌ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ الْأَئِمَّةِ وَ فَضَائِلِهِمُ الْمُشْرِفَةِ عَلَى الدُّنْيَا- وَ هُوَ قَوْلُهُ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ و قال الشاعر في ذلك: (محمدبن الحسن بن ابی خالد الاشعری المقلب بشُنبولة)

بئر معطلة و قصرٌ مشرفُ *** مثل لآل محمد مُستَطرف َََُُُُِِ

فالقصر مجدهم الذي لا يرتقى *** و البئر علمهم الذي لا ينزف

(فالناطِق القصر المشید هم منهم و الصامتُ البِئرُ التی لا تُنرفَ)

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: چاه های آبی که معطل مانده اند و قصر مشید که از آن استفاده نمی شود آن مَثَل آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و این گفته ی خداوند است که (چاه های معطل مانده که کسی از آن استفاده نمی کند) آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند که کسی نمی آید از آن سیراب شود و آن امامی است که غایب می شود (یعنی امام زمان) و مردم از علم او اقتباس و استفاده نمی کنند و قصر رفیع و مرتفع وجود حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امامان (بعد از ایشان و فضایل آن ها است که این ها در دنیا هستند و از آن ها استفاده نمی گردد و این گفته ی خداوند است که (آن ها بر همه ی ادیان ظفر پیدا خواهند کرد و شاعر می گوید: مثل آل محمد مثل چاه معطل مانده و قصر مشید است و قصر محمد و بزرگواری آن ها که کسی استفاده نمی کند و چاه علم آن هاست که کسی از آن استفاده نمی کند.7. در معانی الاخبار مجلد 1 صفحه 111 آمده است:

ص: 505

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يُونُسَ اللَّيْثِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ زِيَادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ(1) قَالَ الْبِئْرُ الْمُعَطَّلَةُ الْإِمَامُ الصَّامِتُ وَ الْقَصْرُ الْمَشِيدُ الْإِمَامُ النَّاطِقُ.

8. در معانی الاخبار صفحه 111 حدیث 2 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ نَصْرِ بْنِ قَابُوسَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ قَالَ الْبِئْرُ الْمُعَطَّلَةُ الْإِمَامُ الصَّامِتُ وَ الْقَصْرُ الْمَشِيدُ الْإِمَامُ النَّاطِقُ.

نصربن قابوس گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی فرموده ی خداوند یعنی بئر معطله و قصر مشید پرسیدم. فرمودند: بئر معطله یا چاه پر آب امام صامت است و منظور از قصر مشید امام ناطق است.

9. در معانی الاخبار مجلد 1 صفحه 111 حدیث 3 آمده است:

حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ السَّمَرْقَنْدِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ أَنَّهُ قَالَ: أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) هُوَ الْقَصْرُ الْمَشِيدُ وَ الْبِئْرُ الْمُعَطَّلَةُ فَاطِمَةُ وَ وُلْدُهَا مُعَطَّلِينَ مِنَ الْمُلْكِ.

ص: 506


1- . سوره حج آیه 44.

260. ظهور و قیام حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمی است

سوره حج آیه 47

وَ إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون

یک روز به نزد پروردگارت مانند هزار سال از سال هایی است که شماره می کنید (می شمارید).

1. در ترجمه خصال مجلد 2 باب اثنی عشر صفحه 558 حدیث35، عیون الاخبار الرضا مجلد 1 باب 6 حدیث 16، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 240، اثبات الهداة مجلد 1 صفحه473 فصل 4 حدیث 118 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا الْوَلِيدُ بْنُ مُسْلِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا صَفْوَانُ بْنُ عَمْرٍو عَنْ شُرَيْحِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ عَمْرٍو الْبَكَّائِيِّ عَنْ كَعْبِ الْأَحْبَارِ قَالَ فِي الْخُلَفَاءِ هُمُ اثْنَا عَشَرَ فَإِذَا كَانَ عِنْدَ انْقِضَائِهِمْ وَ أَتَى طَبَقَةٌ صَالِحَةٌ مَدَّ اللَّهُ لَهُمْ فِي الْعُمُرِ كَذَلِكَ وَعَدَ اللَّهُ هَذِهِ الْأُمَّةَ ثُمَّ قَرَأَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَالَ وَ كَذَلِكَ فَعَلَ اللَّهُ بِبَنِي إِسْرَائِيلَ وَ لَيْسَتْ بِعَزِيزٍ أَنْ تَجْمَعَ هَذِهِ الْأُمَّةَ يَوْماً أَوْ نِصْفَ يَوْمٍ وَ إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون

کعب الاحبار درباره (خلفای پس از رسول خدا) می گوید: آنان دوازده نفر هستند. همین که به پایان رسیدند و طبقه ی شایسته ای روی کار آمد. خداوند عمر آنان را طولانی کنید که خداوند به این امت اینچنین وعده فرموده است. سپس آیه 55 سوره نور را قرائت کرد که خداوند می فرمایند: خداوند به آنان که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام می دهند وعده فرموده است که حتماً و به طور مسلم آنان را خلیفه روی زمین قرار دهد همچنان که خلیفه قرار کسانی پیش از آنان بودند و کعب گفت: خداوند با بنی اسرائیل این چنین کرد و کار دشوارینیست که این امت روزی را یا نصف روزی را گرد هم آیند و باهم اتفاق داشته باشند (و یک روز در نزد پروردگارت مانند هزار سال از سال هایی است که شماره می کنید.

ص: 507

261. آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یعنی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)

261. آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یعنی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بهترین مصداق آمنو و عملوا الصالحات هستند.

سوره حج آیات 50 و 51

فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ(50) وَ الَّذينَ سَعَوْا في آياتِنا مُعاجِزينَ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحيم(51)

پس کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند برای آن هاست مغفرت و آمرزش و رزق کریم و آنان که در رد و انکار آیات ما سعی و تلاش می کنند و کوشش کردند تا ما را عاجز کرده و به زانو درآوردند، آن ها اهل جهنم هستند.

1. در کتاب تأویل الآیات الظاهره مجلد 1 صفحه 345حدیث 29، الف آیات نزلت فی امام علی صفحه 225 آنده است:

محمد بن العباس، قال: حدثنا محمد بن همام، عن محمد بن إسماعيل العلوي، عن عيسى بن داود، عن الإمام موسى بن جعفر، عن أبيه (عليهما السلام)، في قوله عز و جل: فَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ. قال: «أولئك آل محمد (صلوات الله عليهم أجمعين)، و الذين سعوا في قطع مودة آل محمد (عليهم السلام) معاجزين أولئك أصحاب الجحيم- قال- هم الأربعة نفر: التيمي، و العدوي، و الأمويان».

عیسی بن داود روایت می کند از حضرت امام موسی بن جعفر(علیه السلام) و ایشان از پدرشان (حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند (پس کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند برای آن هاست (در نزد خداوند) آمرزش و بخشش و رزق کریم) حضرت فرمودند: این ها آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و کسانی که تلاش می کنند مودة و دوستی آل محمد را قطع کنند این ها اصحاب جهنمهستند پس فرمودند این ها چهار نفرند (که تلاش می کنند مودة آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را قطع کنند) و آن ها عبارتند از: التَّیمیّ، عَدَوِی و امویین.

ص: 508

در این آیات خداوند به دو گروه از انسان ها اشاره می فرمایند. اول کسانی که ایمان آورده اند و اعمال نیکو انجام می دهند که پاداش ایشان مغفرت، گذشت و آمرزش پروردگار است و از این ها بالاتر رزق کریم است همه روزی خور پروردگارند. در تمام عوالم، هم در ناسوت، هم در ملکوت، هم در جبروت و هم در لاهوت. اما این که در اینجا می فرمایند و رزق کریم این رزق، عمومی نیست. این رزق، یختص برحمة من یشاء است. مصداق عالی کسانی که از این رزق برخوردار می شوند، رسول خدا و حضرت فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین و حضرت مجتبی و حضرت سیدالشهدا و دیگر ائمه ی طاهرین و حضرت بقیة الله الاعظم هستند. سپس نوبت به شیعیان واقعی ایشان می رسد که از این رزق کریم و لطف و کرامت خاصه ی حضرت حق برخوردار می شوند.

یکی از مواردی که اگر خداوند را به آن قسم دهید، خزینه ی کرامت خداوند را به جوش در می آورید، وجه کرم خداوند است. چنان که در دعای عهد می گوییم: اللهم انی اسئلک بوجهک الکریم و در دعای کمیل چنین سرمی دهیم: یا کریم یا رب و در تعقیبات نمازها مخصوصاً اگر در سجده گفته شود، مؤثرتر است: اللهم انی اسئلک بوجهک الکریم و باسمک العظیم و بملکک القدیم ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تغفرلی ذنبی العظیم.

اما دسته ی دوم کسانی هستند که هم و غم و تلاش و کوشش آن ها این است که در انکار آیات الهی که یک وجهش اهل بیت عصمت و طهارتند و آیات الکبری هستند انکار کرده و مردم را نیز به این انکار وادار سازند. خداوند می فرمایند اولئک اصحاب الجحیم. این ها مصاحب و یاران جحیم هستند.

ص: 509

262. كافران در ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عذاب هستند

سوره حج آيه 55

«وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتّى تَأْتِيَهُمُ السّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ»

كسانى كه كفر ورزيدند، آن ها هميشه در شك به سر مى برند تا زمانى كه ساعت ناگهان آن ها را فراگيرد يا تا زمانى كه عذاب روز عقيم براى آن ها بيايد.

همان طور که بارها بیان کردیم هدف از خلقت عبادت خداوند است که می فرمایند و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ما جن و انس را خلق نکردیم مگر این که ما را عبادت کنند پس هدف از خلقت عبادت خداوند است.

خداوند نیاز به عبادت ما ندارد ما به وسیله ی عبادت رشد پیدا می کنیم یهدی الی الرشد و پس از رشد پیدا کردن به خدا نزدیک می شویم. لذا همه ی عبادات ما باید به قصدقربت باشد اما متأسفانه عده ای در این جهان به جای حرکت به قرب الهی منحرف می شوند و کفر می ورزند حقایق را می پوشانند و همیشه در شک و تردید به سر می برند. یکی از استفاده های حرکت در خط توحید ثبات روحی پیدا کردن است. یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیوة الدنیا و الآخرة و این تثبیت قلب و استقامت روحی هم در حیات دنیا و هم در حیات آخرت لذا حضرت امام صادق در دعای فرج غریق به راوی فرمودند که در عصر غیبت این دعا را زیاد بخوانید: یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک و این حدیث معروف است که می فرمایند: المؤمن کالجبل الراسخ لا تحرکه الاواصف مؤمن مثل کوه استوار است و بادها مؤمن را به این طرف و آن طرف نمی برد.

شاعر گوید:

ص: 510

به هر بادی مجنب از جای چون بید *** به تمکین باش همچون ماه و خورشید

و شاعر دیگری گوید:

مرد آن است که در کشاکش دهر *** سنگ زیرین آسیا باشد

مؤمن همیشه محکم و استوار است اما متأسفانه کفار همیشه در شک و تردید به سر می برند و این شک و تردید ثبات روحی را از بین می برد و همیشه به هر بادی به جانبی متمایل می شوند. مؤمن روحش همیشه محکم و استوار است و در مقابل کفار از ثبات روحی بی بهره اند. در وجود مؤمن بیماری هایی مثل استرس، الینیشن و ... راهی ندارد. مؤمن غمگین می شود اما هرگز افسرده نمی شود.

این جانب در کلاس های درسم می گویم برای مؤمن مغموم شدن هست اما افسردگی هرگز در او وجود ندارد. نماز، دعا و عبادات نمی گذارد مؤمن افسرده شود. عبادت افسردگی را نابود می کند و به انسان ثبات روحی می بخشد.

در ظهور حضرت ولی عصر هدف اصلی خلقت جامه ی عمل می پوشد یعنی دنیا دنیای عباد و عبادت کنندگان می شود چنان که خداوند در قرآن می فرمایند « یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا» یعنی در عصر مهدویت فقط خدا پرستیده می شود و هیچ مشرکی وجود نخواهد داشت و یک بعد تأویل آیه ی کریمه این است که کفار تا زمان حضرت ولی عصر در شک و تردید به سر می برند اما در عصر رحمت مهدویت کفر ریشه کن می شود و شک و تردید هم از بین می رود و همه در مقابل دین الهی اسلام سرتسلیم فرود می آورند و از یاران حضرت ولی عصر می شوند. ان شاءالله.

1. در تفسير الدّرالمنثور مجلد 6 صفحه 61 نوشته حافظ عبدالرحمن سيوطى مفسر و فقيه شافعى، آمده است:

أخرج الحاكم و صححه عن عقبه بن عامر5: سمعت رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) يقول: لاتزل عصابة من امتى يقاتلون على أمر اللّه ظاهرين على العدو لا يضرهم من خالفهم حتى تأتيهم الساعة و هم على ذلك.

فقال عبداللّه بن عمر: و يبعث اللّه ريحاً ريحها المسك، و مسها مس الحرير، فلا تترك نفساً فى قلبه مثقال حبة من الايمان الاقبضته، ثم يبقى شرار الناس عليهم تقوم الساعة.

ص: 511

حاكم نيشابورى (صاحب كتاب المستدرك على الصحيحين) اين روايت را صحيح دانسته و از عقبه بن عامر نقل كرده است كه: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنيدم كه مى فرمود:همواره گروهى از امت من در راه خداوند پيكار كرده و بر دشمن غالب مى شوند و كسى كه با آن ها مخالفت كند به آنان زيانى نرساند، تا اينكه ساعت بر آن ها فرا برسد و آنان در همين وضع باشند.

پس عبداللّه بن عمر گفت: و خداوند بادى را كه بوى مشك مى دهد و چون حرير نرم است برمى انگيزد، پس، هيچ كس را كه به اندازه ذره اى ايمان در قلبش باشد باقى نمى گذارد و جان او گرفته مى شود. سپس، بدترين مردم باقى مى مانند و ساعت بر آن ها پايدار مى شود.

2. در کتاب الف آیات فی علی بن ابی طالب صفحه 225 و تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 85 آمده است:

علی بن ابراهیم قمی قال وَ أَمَّا الْخَاصَّةُ فَإِنَّهُ رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَصَابَهُ خَصَاصَةٌ- فَجَاءَ إِلَى رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ لَهُ: هَلْ عِنْدَكَ مِنْ طَعَامٍ فَقَالَ: نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَبَحَ لَهُ عَنَاقاً وَ شَوَاهُ فَلَمَّا أَدْنَاهُ مِنْهُ- تَمَنَّى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنْ يَكُونَ مَعَهُ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهم السلام) فَجَاءَ مُنَافِقَانِ ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ بَعْدَهُمَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِي ذَلِكَ «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍ وَ لَا مُحَدَّثٍ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ يَعْنِي فُلَاناً وَ فُلَاناً فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ» يَعْنِي لَمَّا جَاءَ عَلِيٌّ(علیه السلام) بَعْدَهُمَا ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ يَعْنِي يَنْصُرُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)

علی بن ابراهیم قمی از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل می کند که فردی از انصار بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شد و گفت: نزد شما غذا هست؟ حضرت فرمودند: بله و قربانی کردند و قربانی را کباب کردند. یک کنقداری از آن ماند رسول خدا فرمودند: کاش (حضرت) علی، (حضرت) فاطمه، (امام) حسن و (امام) حسین(علیهم

السلام) بودند. در این حال ابوبکر و عمر وارد شدند. سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) بعد از آن ها آمدند و خداوند برای آن ها این آیه را نازل کرد و ما پیش از تو هیچ رسول و پیامبری نفرستادیم جز آن که چون آیاتی برای هدایت خلق تلاوت می کردند شیاطین جن و انس در آن آیه شک و تردید می انداختند و دسیسه می کردند. (اینجا رسول خدا حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به پیامبران تشبیه کردند و عمر و ابی بکر را به شیاطین و فرمودند: یعنی فلان و فلان سپس حضرت فرمودند: فینسخ الله ما یلقی الشیطان. یعنی خداوند آنچه شیطان وحی می کند نابود می سازد. سپس خداوند

ص: 512

می فرمایند ثم یحکم الله آیاته خداوند محکم می کندآیاتش را یعنی به نصر امیرالمؤمنین(علیه السلام) یعنی به یاری امیرالمؤمنین(علیه السلام) آن گاه حضرت می فرمایند:

لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً يَعْنِي فُلَاناً وَ فُلَاناً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ- إِلَى قَوْلِهِ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ يَعْنِي إِلَى الْإِمَامِ الْمُسْتَقِيمِ ثم قال: وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ أي في شك من أميرالمؤمنين(علیه السلام) حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ قال العقيم الذي لا مثل له في الأيام

لیجعل ما یلقی الشیطان فتنه (حج53) یعنی خداوند قرار می دهد کسانی را که با القائات شیطان یعنی فلان و فلان الذین فی قلوبهم مرض در دل های کسانی که نفاق و شک و مرض است قال الشک و القاسیه فی قلوبهم یعنی شک و قساوت قلبی الی قوله الی صراط مستقیم یعنی الی الامام المستقیم ثم قال و لا یزال الذین کفروا فی ... و این شک در امیرالمؤمنین(علیه السلام) تا زمانی که ساعت فرا برسد. قال: العقیم الذی لا مثل له فی الایام.

ص: 513

263. مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتقم حقيقى است

اشاره

سوره حج آيه 60

«ذ لِكَ وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ»

و هر كس عقوبت كند و انتقام بگيرد به مانند آنچه كه به او ظلم شده است و سپس باز بر او ستم شود، هرآينه خداوند او را يارى كند، و همانا خداوند عفوكننده و آمرزنده است

1. خط ایمان و کفر در تاریخ اسلام

ما در تاریخ انبیا از بدو مبعوث شدن هر پیامبر دو خط مشاهده می کنیم: یک خط خط ایمان و خط دیگر خط کفر می باشد. خط ایمان خط پیامبران و یاران آن ها می باشد و خط کفر خط کسانی است که ابتدا در مقابل پیامبران می ایستند اگر قدرت داشته باشند به ناحق پیامبران را می کشند اگر قدرت نداشته باشند و مغلوب پیامبران گردند و راه پیروزی را در مقابل پیامبران را بر روی خود مسدود ببینند ابتدا به ظاهر و بر خلاف باطنشان به آن پیامبر ایمان می آورند و همیشه تلاش می کنند در لباس کفر و نفاق به آن پیامبران الهی و یارانشان لطمه بزنند و یا پس از مرگ آن پیامبران در لباس ایمان و با نقاب ایمان درحالی که چهره ی کریه کفر و نفاق را پوشانیده اند رهبریت آن دین الهی را به عهده بگیرند و از درون آن را نابود سازند. در تاریخ اسلام نیز ما همین دو خط را مشاهده می کنیم و می بینیم از بدو مبعوث شدن رسول خدا حضرت محمد مصطفی(علیه السلام) ابوسفیان و همه ی مکه به جز چند نفر در مقابل ایشان می ایستند و اذیت و آزارها به آن حضرت می رساندند کم کم بر یاران آن حضرت اضافه می شود اما یاران آن حضرت آن قدر نبودند که بتوانند در مقابل کفار که رهبریش با ابوسفیان بود بایستند. لذا پیامبر برای این که اصحابش کشته نشوند به فرمان الهی به یارانش دستور به مهاجرت به حبشه را می دهند و سپس برای این که او را در مکه به قتل نرسانند آن حضرت مکه را به قصد یثرب (که بعداً مدینة النبی نامیده شد.) ترک کردند و

ص: 514

کفار فهمیدند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مکه را به سمت مدینه ترک کرده است به قصد به قتل رسانیدن ایشان در پی ایشان برآمدند. آن حضرت در غار ثور مخفی شد و با عنایات و کمک خداوند آن حضرت مکه را به سمت مدینه ترک کردند. حال به آیه کریمه مراجعه کنید در آیه چند نکته مورد اهمیت است. اول عُوقِبَ دوم عاقب سوم بغی چهارم لَیَنصُرنه که نصر و یاری خداوند اما

اول، عُوقِبَ. آن ظلم ها و ستم ها و اذیت و آزارهایی است که خط کفر به ریاست ابوسفیان بر رسول خدا وارد کردند و این ظلم ها را به انجام رسانیدند که خواستند آن حضرت و یارانش را به قتل برسانند لذا حضرت برای حفظ جان یارانش دستور داد مسلمانان به سرپرستی حضرت جعفربن ابی طالب(علیه السلام) (معروف به جعفر طیار برادر حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) به حبشه مهاجرت کنند. کفار برای اعمال ستم و ظلم به تعقیب آن ها پرداخته و تا کاخ نجاشی در حبشه رفتند. سپس رسول خدا برای حفظ جانش در لیلة المبیت از مکه خارج شد و ابوسفیان و یارانش برای به قتل رسانیدن ایشان تا درب غار در کوه ثور پیش رفتند و خداوند آن حضرت را حفظ کرد و ایشان به عون و یاری خداوند خودشان را به مدینه رسانیدند.

دوم، عاقب یا عقوبت کردن. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن ها را به اذن الله که خداوند به ایشان دستور داده بود در جنگ بدر عقوبت کردند و در این جنگ عتبة بن ربیعه (پدر هند جگرخوار، همسر ابوسفیان) شیبة بن ربیعه (عموی هند جگرخوار) ولیدبن عتبه (برادر هند جگرخوار) حنظلة بن ابی سفیان (فرزند ابوسفیان و برادر معاویه و عموی یزید) و ابوجهل و عده ای دیگر به قتل رسیدند.

سوم، بغی. این ها تا فتح مکه بر علیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودند و در فتح مکه به ظاهر ایمان آوردند اما پس از رسول خدا دختر آن حضرت را شهید کردند و محسن نوه ی آن بزرگوار را کشتند و از اطاعت جانشین آن حضرت سرباز زدند و آن حضرت را خانه نشین کردند و معاویه و عده ای جنگ صفین و جمل و نهروان را به راه انداختند و سرانجام آن حضرت را شهید کردند و پس از ایشان جانشین آن حضرت امام مجتبی را شهید کردند و پس از امام مجتبی یزیدبن معاویه حضرت سیدالشهدا را به قتل رسانید و این بغی و شورش علیه امامان معصوم ادامه داشت و این ظلم ادامه دارد تا قیام حضرت قائم آل محمد. اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمدو

ص: 515

آخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعاً.

چهارم، لَیَنصُرَنَّهُ الله. چهارمین مطلب نصر و یاری خداوند است به وسیله ی حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف). حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان رسول خدا است که خداوند او را مبعوث می کند.

لو لم یبق من الدنیا الّا یوم الواحد لطول الله عزوجل حتی تبعث الله رجل من عترتی اهل بیتی و او را از طرف خداوند در تداوم اسلام و برای یاری اسلام و رسول خدا و ائمه ی طاهرین به پا می خیزند و به یملأ الله الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً

او جهانی که پر از ظلم و جور شده است پر از عدل و داد می کند. همه ی آمال و آرزوهای انبیای الهی و رسول خدا و ائمه ی طاهرین را تحقق می بخشد و این همان نصر الهی است که خداوند می فرماید لینصرنه الله خداوند وعده ی پیروزی می دهد و خودش برای این پیروزی قائم آل محمد را یاری می کند.

چه روز زیبایی است روز ظهور و چه عصر پربرکت و طلایی است، عصر ظهور. در آن عصر دیگر از ظلم چیزی نیست و همه چیز جهان بر مبنای عدالت است و از شرک خبری نیست و دیگر مشرک وجود ندارد. بشر به آرامش روحی و روانی و جسمی واقعی می رسد.

2. در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 425، آمده است:

و قوله تعالى: «ذ لِكَ وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ» عن جعفرالصادق رضى الله عنه قال فى تفسير هذه الاية ان رسول اللّه صلى الله عليه و آله لما اخرجته قريش من مكة و هرب منهم الى الغار و طلبوه ليقتلوه فعوقب ثم فى بدر عاقب لانه قتل «عتبه بن ربيعة» و «شيبه بن ربيعه» و «الوليدبن عتبه» و «حنظله بن ابى سفيان» و «ابوجهل» و غيرهم فلما قبض رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم بغى عليه «ابن هند بنت عتبه بن ربيعة» بخروجه عن طاعة اميرالمؤمنين عليه السلام و بقتل ابنه «يزيد» «الامام الحسين عليه السلام» «بغياً و عدواناً» ... . ثم قال تعالى: «لَيَنْصُرَنَّهُ اللّهُ»؛ يعنى، بالقائم المهدى من ولده صلى الله عليه و آله .

حافظ قندوزى حنفى به اسناد خود از سلام بن مستنير از امام جعفر صادق(علیه السلام) در مورد فرموده خداوند متعال: «ذ لِكَ وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللّهُإِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ» روايت نموده است كه فرمودند: هنگامى كه قريش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را از مكه

ص: 516

بيرون كردند و آن حضرت به غار رفتند و قريش در جستجوى او شدند تا او را پيدا كرده و به قتل برسانند «فعوقب» (پس به آن حضرت ظلم كردند). سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در جنگ بدر آن ها را عقاب نمودند «عاقب» (و از آن ها انتقام گرفتند) و در اين جنگ عتبه بن ربيعه، شيبه بن ربيعه، وليدبن عتبه، حنظله بن ابى سفيان، ابوجهل و برخى ديگر از آنان را به قتل رسانيدند. سپس هنگامى كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رحلت نمود فرزند هند، دختر عتبه بن ربيعه (يعنى همسر معاوية بن ابى سفيان) با بيرون رفتن از تحت اطاعت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و با قتل فرزندش يزيد، امام حسين(علیه السلام) را از روى ستم و دشمنى (بر آن حضرت، يعنى رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، سركشى و ستمگرى كردند.)، سپس خداوند متعال فرمودند: «لَيَنْصُرَنَّهُ اللّهُ» (همانا خداوند او را يارى مى كند.)؛ يعنى، توسط قائم مهدى، از فرزندانش، او را نصرت خواهد نمود.

2. در تفسير على بن ابراهيم قمى مجلد 2 صفحه 82 و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 102، تفسیر صافی مجلد 1 آمده است:

على بن ابراهيم فى تفسيره: فهو رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) لَمّا اَخرجته قريش من مكة و هرب منهم الى الغار و طَلِبوهُ ليقتلوه فعاقبهم اللّه يوم بدر فقتل عتبة و شيبة و الوليد و ابا جهل و حنظله بن ابى سفيان و غيرهم، فلما قبض رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) طلب بدمائهم فقتل الحسين(علیه السلام) و آل محمّد(علیهم السلام) بغيا و عدواناً و هو قول يزيد حين تمثل بهذا الشعر:

ليت اشياخى ببدر شهدوا

جزع الخزرج من وقع الاسل

لَأ هلّوا و اسْتَهلوا فرحا

ثم قالوا يا يزيد لاتشل

ليست من خندق ان لم انتقم

من نبى احمد ما كان فعل

قد قتلنا القوم من ساداتهم

وعَدَلناهُ ببدر فاعتدلو قال الشاعر فى مثل ذلك (شعراً):

و كذالك الشيخ اوصانى به

ص: 517

فاتبعتُ الشيخ فيما قد سأل

و قال يزيداً ايضاً (شعراً):

نقول و الراس مطروح تُقَلِّبُه

يا ليت اشياخنا الماضين بالحَضر

حتى يقيسوا قياساً لايقاس به

ايام بعد لكان الوزن بالقدر

فقال اللّه تبارك و تعالى: «و من عاقب»؛ يعنى، رسول اللّه «بمثل ماعوقب به»؛ يعنى، حسيناً ارادوا ان يقتلوه. «ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللّهُ»؛ يعنى، بالقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من ولده.

على بن ابراهيم در تفسيرش گويد: او رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، هنگامى كه قريش آن حضرت را از مكه بيرون (آواره) كردند و آن جناب از (دست) آن ها به سوى غار گريخت. آن ها به جستجويش پرداختند تا حضرت را بكشند. پس، خداوند آن ها را روز بدر عقوبت كرد كه عتبه و شيبه و وليد و ابوجهل و حنظله بن ابى سفيان و غيرهم كشته شدند. پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، آن نابكاران به خونخواهى مقتولين خود پرداختند و امام حسين(علیه السلام) و آل محمّد(علیهم السلام) را از راه ظلم و تعدى كشتند؛ اين است (معنى) قول يزيد كه به اين شعر تمثيل زد: اى كاش هم اكنون بزرگان قوم من كه در بَدر كشته شدند، مى بودند و شاهد ناله و اندوه خزرجيان از فرود آمدن شمشيرها و نيزه ها (بر پيكر پيشوايانشان) مى شدند كه از شادى و خوشحالى به هم تبريك گفته و سپس فرياد برمى آوردند: اى يزيد، دستت بريده مباد، از تيره خندق نيستم اگر از فرزندان احمد به خاطر آن چه او كرد انتقام نكشم. ما بزرگان اين قوم را كشتيم و با بدر آن را همتا و برابر ساختيم. شاعر همانند اين معنى را (از زبان يزيد پليد) در قالب (شعرى) گفته: و اين گونه شيخ (خليفه) به من توصيه كرد، پس آن چه را خواسته بود به جاى آوردم.

هم چنين يزيد، در حالى كه سر مطهر در برابر او بود، چنين (شعر) گفت:

ص: 518

در حالى كه اين سر افتاده و ما آن را زير و رو مى كنيم چنين مى گوييم: اى كاش هم اكنون بزرگان پيشين ما حاضر بودند تا بين اين جريان با روزهاى بدر مقايسه مى كردند، مقايسه اى بى نظير كه وزن آن برابر مى شد.

پس خداى تبارك و تعالى فرموده: «و هر كس عقوبت شده»؛ يعنى، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) (به مانند جريانى كه به آن عقوبت شده)، مقصود هنگامى است كه خواستند آن حضرت را بكشند «سپس بر او ستم شد خداوند او را يارى مى كند.»؛ يعنى، به وسيله قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان او.

سیاهی گذشته و نورانیت آینده

زمانى كه انسان تاريخ اسلام را مطالعه مى كند، خون مى گريد و هنگامى كه به آينده و ظهور ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چشم مى دوزد، لبخند مى زند.

چه ظلم هايى كه كفار قريش به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نكردند؛ قبل از هجرت سرِ راهش خار مى ريختند قبل از هجرت سر راهش خار و بر سرش آتش و خاكستر مى ريختند، و در مسجدالحرام هنگامى كه حضرت در حال سجده بودند. سيرابى شتر و محتويات داخلش را روى سر حضرت مى ريختند، يارانش را مى كشتند و... سرانجام آن حضرت مجبور شدند به امر الهى هجرت كنند. در جنگ بدر حضرت انتقام خوبى گرفتند، در اين جنگ عتبه بن ربيعه، شيبه بن ربيعه، وليدبن عتبه، حنظلة ابن ابى سفيان و ابوجهل و... را به قتل رساندند.

آن ها (به دروغ) ايمان آوردند، اما پس از رحلت آن حضرت بنى اميه و بنى العباس و ديگران دخترش را كشتند، اميرالمؤمنين على(علیه السلام) را به قتل رساندند، امام حسن(علیه السلام) را مسموم نمودند و سيدالشهدا(علیه السلام) را با عده اى از بنى هاشم و ياران آن حضرت به قتل رساندند، زن و بچه آن ها را اسير كردند و شهر به شهر مى چرخاندند و... و فرزندان اميرالمؤمنين(علیه السلام) و فاطمه زهرا(علیها السلام) را، يكى پس از ديگرى، به قتل رساندند. اين گذشته، دردناك است اما آينده زيبايى در پيش خواهيم داشت. آن آينده زيبا را حديث چنين بيان مى فرمايد:ثم قال تعالى: «لَيَنْصُرَنَّهُ اللّهُ»؛ يعنى، بالقائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من ولده(صلی الله علیه و آله).

سپس، خداوند متعال فرمودند: «خداوند همانا او را يارى مى كند.»؛ يعنى، توسط قائم مهدى از فرزندانش او را نصرت خواهد كرد.

ص: 519

و چه زيباست روز قيام

و چه زيباست روز خروج

وچه زيباست روز انقلاب

وچه زيباست روز بقيه اللّه الاعظم روحى فداك

اللهم اجعلنا من انصاره و اعوانه... ان شاء اللّه.

ص: 520

264. ثبات كل عالم، به اذن اللّه، به وسيله امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره حج آيه 65

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ وَ الْفُلْكَ تَجْري فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحيمٌ

آیا ندیدی که خداوند رام کرد و در اختیار تو قرار داد آنچه که بر روی زمین است و کشتی بر روی آب حرکت می کند به امر او و او آسمان را نگاه می دارد از این که بیافتد از جایش بر روی زمین و این ها همه به اذن و فرمان اوست و خداوند با مردم مهربان و رحیم و رئوف است.

1. فرائدالسمطین مجلد 1 صفحه 45 آمده است:

اخبرنا ابوجعفرابن بابویه قال: انبئنا محمد سمنانی قال: أنبأنا احمدبن یحیی زکریا القطان قال: انبانا بکربن عبدالله بن حبیب قال: انبانا فضل بن صقرالعبدی قال: انبانا معاویة عن سلیمان بن مهران الاعمش عن الصادق: عن ابیه محمدبن علی عن علی بن حسین قال: السِّنَانِيُّ عَنِ ابْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانِ عَنِ ابْنِ حَبِيبٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ الصَّقْرِ عَنْ أَبِي مُعَاوِيَةَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ: نَحْنُ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِينَ وَ سَادَةُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَادَةُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ مَوَالِي الْمُؤْمِنِينَ وَ نَحْنُ أَمَانُ لأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يُمْسِكُ اللَّهُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِنَا يُمْسِكُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ بِنَا يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِنَا يَنْشُرُ الرَّحْمَةَ وَ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ وَ لَوْ لَا مَا فِي الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) وَ لَمْ تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِيهَا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ غَائِبٍ مَسْتُورٍ وَ لَا تَخْلُو إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ فِيهَا وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يُعْبَدِ اللَّه قَالَ سُلَيْمَانُ فَقُلْتُ لِلصَّادِقِ(علیه السلام) فَكَيْفَ يَنْتَفِعُ النَّاسُ بِالْحُجَّةِ الْغَائِبِ الْمَسْتُورِ قَالَ(علیه السلام) كَمَا يَنْتَفِعُونَ بِالشَّمْسِ إِذَا سَتَرَهَا السَّحَابُ.حضرت امام چهارم فرمودند: ما (14 معصوم) امامان مسلمانان هستیم و حجت های خدا برای تمام عوالم هستیم و آقا و سادات مؤمنان هستیم و قائد و رهبر کسانی هستیم که

ص: 521

روسفید هستند و ما مولای اهل ایمان هستیم. ما برای زمین امان هستیم چنان که ستارگان برای اهل آسمان ها امان هستند. ماییم که خداوند به ما آسمان را نگه داشت تا بر زمین نیافتد مگر به اذن او و به ما زمین نگاه داشته شده است که اهلش را نلرزاند و باران را خدا به ما می فرستد و رحمت از طریق ما منتشر می گردد و برکات زمین بر ما خارج می شود و اگر حجت ما بر زمین نباشد زمین اهلش را فرو می برد. سپس حضرت فرمودند: از روزی که خداوند آدم را آفرید زمین از حجتش خالی نیست که این حجت یا ظاهر و مشهور است و یا غایب و مستور و تا روز قیامت عالم از حجت خالی نیست و اگر نه این بود خداوند عبادت نمی شد. سلیمان گفت: به حضرت صادق گفتیم: چگونه مردم از حجت خدا استفاده می کنند زمانی که او غایب است؟ حضرت صادق فرمودند: استفاده می کنند از امام زمان همان طور که استفاده می کنند از خورشید زمانی که (در ) ابر مستور می شود.

نتایجی که از این حدیث می گیریم:

اولاً: ائمه ی طاهرین که امام زمان یکی از آن هاست امامان همه ی مسلمین هستند. (و از نظر تکوین و امان بر اهل زمین، امام تکوینی همه هستند.)

ثانیاً: بر تمام عوالم حجت هستند.

ثالثاً: این ها از تمام مؤمنین بالاتر هستند.

رابعاً: این ها رهبران و زعیم های مؤمنین هستند.

خامساً: این ها امامان هستند برای کل مخلوقات خدا (جماد، نبات، حیوان، انسان، ملائکه و ...)

سادساً: به این هاست که آسمان ها بر روی زمین نمی ریزند. به این ها باران می بارد به این ها اهل زمین به حیات ادامه می دهند و به این ها رحمت نازل می گردد و به این ها زمین برکاتش را خارج می کند یعنی فیض باران فیض ایستایی کل عالم امکان فیض رزق و ... ابتدا به این هاست بعد به سایر مخلوقات.

سابعاً: به این هاست که زمین اهلش را فرونمی برد.

ثامناً: از زمان حضرت آدم تا حضرت خاتم از حضرت خاتم تا قیامت این 14 نفر یا به صورت ظاهراً مشهور و یا غائباً مستور بودند.

ص: 522

تاسعاً: به این ها خدا عبادت می شود و این ها با عبادت های خودشان هدف خلقت را جامه ی عمل می پوشاند.

عاشراً: در غیبت حضرت ولی عصر و هر حجت غایبی استفاده از حضرت ولی عصر و آن حجت مانند استفاده از خورشید در روزهای ابری است.

در كتاب غاية المرام صفحه 692، نوشته علامه بزرگوار آيت اللّه سيد هاشم بحرانى، آمده است:

رُوِىَ العلامة البحرانى، عن ابى الحسن الفقيه محمّدبن احمدبن شاذان من طريق العامة بحذف الاسناد عن رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): حدثنى جبرئيل عن رب العزة جل جلاله أنه قال: «من علم ان لا اله الا انا وحدى و انّ محمّداً عبدى و رسولى، و أنّ على بن ابى طالب(علیه السلام) خليفتى، و انّ الائمة من ولده حجتى ادخلته الجنة برحمتى و نجيته من النار بعفوى.» الى ان قال الراوى: فقام جابربن عبداللّه انصارى، فقال: يا رسول اللّه و من الائمة من ولد على بن ابى طالب(علیه السلام)؟ قال(صلی الله علیه و آله) الحسن و الحسينC سيدا شباب اهل الجنة، ثم سيد العابدين فى زمانه على بن الحسينC، ثم الباقر محمّدبن علىC و ستدركه يا جابر، أدركته فاقرأه منى السلام، ثم الصادق جعفربن محمّدC، ثم الكاظم موسى بن جعفرC، ثم الرضا على بن موسى عليهماالسلام، ثم التقى محمّدبن علىC ثم النقى على بن محمّدC ثم الزكى الحسن العسكرىC، ثم ابنه (القائم) بالحق (مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امتى الذى يملأ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جورا، هؤلاء يا جابر، خلفائى و اوصيائى و اولادى و عترتى؛ من اطاعهم فقد اطاعنى، من عصاهم فقد عصانى و من انكرهم او انكروا احدا منهم فقد انكرنى (وجهم يمسك اللّه السماء ان تقع على الارض) و بهم يحفظ اللّه الارض من ان تميد بأهلها.

اقول ذكر النبى(صلی الله علیه و آله) هذه الاية الكريمة فى هذا المجال دليل ترولها فى الائمة الاثنى عشر(علیهم السلام) و لو تأويلاً الذى هو حقيقة القرآن و روح الوحى.

علامه بحرانى از ابوالحسن فقيه، محمّدبن احمدبن شاذان، از طريق اهل سنت با حذف اسناد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل كرده است كه فرمود: جبرئيل از رب العزة جل جلاله مرا حديث كرد كه خدا فرمود: هر كس بداند كه خدايى نيست مگر من به تنهايى و اين كه محمّد(صلی الله علیه و آله) بنده و رسول من است و على بن ابى طالب(علیه السلام) خليفه من است و امامان(علیهم السلام) از اولاد او حجت هاى من مى باشند، وى را به رحمت خويش در بهشت وارد سازم و به عفو خود از آتش برهانم.»، تا آن جا كه راوى گويد: در اين هنگام جابربن عبداللّه انصارىw برخاست و عرض كرد اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، امامان از اولاد على بن ابى طالب(علیه السلام) كى هستند؟

ص: 523

فرمود: حسن و حسينC دو سرور جوانان اهل بهشت، سپس سرور عابدان در زمان خويش على بن حسينC، سپس باقر(علیه السلام)، محمّدبن علىC، كه تو اى جابر به زودى زمان او را درك خواهى كرد. پس، هنگامى كه او را ديدى سلام مرا به او برسان. سپس صادق جعفربن محمّد پس كاظم موسى بن جعفرC، سپس رضا على بن موسىC، سپس تقى محمّدبن علىC، سپس نقى على بن محمّدC، سپس زكى حسن بن عسكرىC، سپس فرزند او «قائم» به حق (مهدى امت من(عج)، آن كه زمين را از قسط و عدل پر مى سازد، همان گونه كه از ظلم و جور آكنده گشته است. اينان اى جابر، جانشينان من و اوصيايم و اولاد و عترتم مى باشند. هر كس از آنان اطاعت كند، مرا اطاعت كرده است و هر كه نافرمانى ايشان كند، مرا نافرمانى كرده است؛ هر كس آنان را و يا يكى از ايشان را انكار كند، مرا انكار كرده است و به واسطه ايشان است كه «خدا آسمان را از اين كه بر زمين فرود آيد، نگاه مى دارد.» و به واسطه آن هاست كه خدا زمين را، از اين كه ساكنينش را فرو برد حفظ مى كند.

مؤلف: ياد كردن پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) اين آيه را در اين مقام، دليلى است بر نزول آن در شأن ائمه دوازده گانه(علیهم السلام)، اگر چه از نظر تأويل باشد كه حقيقت قرآن و روح وحى است.

ص: 524

265. در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترين عبد صالح خداوند است

سوره حج آيات 77 و 78

يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(77) وَ جاهِدُوا فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ هُوَ سَمّاكُمُ المُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَ فِي هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ المَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِيرُ(78)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، ركوع كنيد و به سجده برويد و پروردگارتان را عبادت كنيد و كار نيك كنيد كه رستگار شويد و در راه خدا آن چنان كه شايسته است، جهاد كنيد. او شما را برگزيد و بر شما در دين حرجى قرار نداده دين پدرتان ابراهيم. او شما را از قبل و در اين قرآن مسلمين ناميد تا رسول بر شما شاهد باشد و شما بر مردم شاهدانى باشيد. پس نماز را برپا داريد و زكات بدهيد و به خدا معتصم شويد. او مولاى شماست، پس چه خوب مولايى است و چه خوب يارى است.

یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید رکوع کنید و به سجده بروید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید شاید اهل فلاح و نجات باشید و جهاد کنید در راه خدا آنچنان که شایسته است که او شما را برگزیده است و به شما در دین حرجی قرار نداده. دین پدرتان ابراهیم که ابراهیم از قبل شما را مسلمان نامیده است و الان نیز مسلمانید و پیامبر شاهد و ناظر و حاضر به شماست و شما شاهد و ناظر به همه ی مردم هستید. نماز به پادارید و زکات دهید و معتصم به خداوند شوید که او مولی شماست و او مولی و آقای خوبی است.

ص: 525

این آیه از دو جهت مورد بررسی است:

اول: از جهت تنزیل دوم: از جهت تأویل که هر کدام در آیات و روایات حجت داریم.

جهت اول از جهت تنزیل آیه: اگر دقت کنید ما در آیه راه و روش تکاملی خود را می یابیم که اگر یک انسانی بخواهد خود را کامل کند باید چه کند؟ در آیه آمده است.

1. ایمان آوردن (یا ایها الذین آمنوا)

2. رکوع کنید (و ارکعوا)

3. خداوند را سجده کنید (و اسجدوا)

4. پروردگارت را بندگی و اطاعت و عبادت کنید. (و اعبدوا ربکم)

5. انجام همه ی کارهای خیر که در رأس آن ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر ولایت حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

6. جهاد کنید، جهاد شایسته

7. نماز به پا دارید.

8. زکات مالتان را بپردازید.

9. و به خداوند بپیوندید و به او چنگ بزنید او را مولی و آقا و فرمانروای خود بدانید.

10. که او مولا و آقا و ولی نعمت بسیار خوبی است.

11. و او بهترین یاری کننده است.

آنچه را که گفتیم در روایات نیز آمده است. مثلاً

3- کتاب کافی مجلد 2 صفحه 34 حدیث 1 آمده است:

قال الصادق: لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَرَضَ الْإِيمَانَ عَلَى جَوَارِحِ ابْنِ آدَمَ وَ قَسَّمَهُ عَلَيْهَا وَ فَرَّقَهُ فِيهَا .... وَ فَرَضَ عَلَى الْوَجْهِ السُّجُودَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ فِي مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ فَقَالَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (1) فَهَذِهِ فَرِيضَةٌ جَامِعَةٌ عَلَى الْوَجْهِ وَ الْيَدَيْنِ وَ الرِّجْلَيْن خداوند تبارک و تعالی ایمان را بر اعضا و بدن فرزند آدم واجب نمود و بر آن ها تقسیم نمود و در بین آن ها گستراند و برای صورت سجده را در شب و روز در مواقع نماز. پس

ص: 526


1- . سوره حجّ آیه 77.

فرمود ای کسانی که ایمان آورده اید رکوع کنید و سجده کنید و این فریضه ی جامع است بر صورت و دست ها و پاها و در حدیثی دیگر فرمودند خداوند تمام خیر در یک خانه قرار داده است و کلید آن را زهد در دنیا قرار داده است.

4. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 190، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه ذیل آیه و الف آیه نزلت فی الامام علی آمده است:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ (1) قَالَ نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوُسْطَى وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجُهُ فِي أَرْضِهِ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ قَالَ إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً- هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ فِي الْكُتُبِ الَّتِي مَضَتْ وَ فِي هَذَا الْقُرْآنِ- لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ (2) فَرَسُولُ اللَّهِ ص الشَّهِيدُ عَلَيْنَا بِمَا بَلَّغَنَا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَحْنُ الشُّهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ فَمَنْ صَدَّقَ صَدَّقْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كَذَّبَ كَذَّبْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: آیین پدر شما ابراهیم این فقط مخصوص ما (اهل بیت است که ما فرزندان آل ابراهیم هستیم و این که می فرماید هو سماکم المسلمین من قبل و فی هذا یعنی در کتب قبل و در این قرآن آمده است و این که می فرمایند لیکون الرسول شهیدا علیکم و تکونوا شهدا علی الناس یعنی رسول خدا شاهد و ناظر و حاضر بر شما (اهل بیت) است و شما نیز شاهد بر همه ی انسان ها هستند این برای این است که از طرف خداوند متعال بما مطالبی ابلاغ گردیده است و ما هستیم شاهد بر همه مردم هرکس ما را تصدیق نماید ما هم در روز قیامت او را تصدیق خواهیم کرد و هر کس ما را تکذیب کند ما هم او را در روز قیامت تکذیب خواهیم کرد.

5. در اصول كافى مجلد 1 كتاب الحجة صفحه 271، آمده است:علامه بزرگوار محمّدبن يعقوب كلينى به نقل از على بن ابراهيم قمى و ايشان از پدرش و ايشان از محمّدبن ابى عمير، و او از ابن اُذينة و او از بريد العجلى (در ضمن حديثى) نقل مى كند كه به امام محمّد باقر(علیه السلام) گفتم: ...قلت: قوله تعالى «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَ

ص: 527


1- . سوره بقره آیه 138.
2- . سوره حجّ آیه 78

جاهِدُوا فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ» قال إيّانا عنيّ و نحن المجتبون و لم يجعل اللّه تبارك و تعالى فى الدين «من ضيق» فالحرج أشَّدُ من الضيق «ملة أبيكم ابراهيم» إيّانا عنى خاصة و «سمّا كم المسلمين» اللّه سمّانا المسلمين «من قبل» فى الكتب التى مضت «و فى هذا» القرآن «لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلى النّاسِ» فمن صدَّق يوم القيامة صدَّقناه و من كذّب كذَّبناه.

به امام باقر(علیه السلام) گفتم خداوند مى فرمايند: «اى اهل ايمان ركوع كنيد و سجده كنيد و پروردگارتان را بپرستيد و نيكى كنيد، شايد رستگار گرديد و در راه خداوند كار زار كنيد چنان كه سزاوار كار زار كردن براى اوست. او شما را برگزيد.»

حضرت(علیه السلام) فرمودند: خداوند ما (اهل بيت) را در نظر گرفته، ماييم برگزيدگان او خداوند در زمين حرجى قرار نداده، حرج از تنگ گرفتن سخت تر است و اينكه مى فرمايند: «ملة ابيكم ابراهيم» ملت پدرتان ابراهيم، «ايّانا عنى خاصّه» تنها ما را در نظر گرفته (و ملت ابراهيم ما اهل بيت هستيم.)

«و سمّاكم المسلمين» و شما را مسلمان ناميده، خداوند (ما اهل بيت(علیهم السلام) را مسلمان ناميده از پيش از اين ها در كتاب هاى آسمانى قبل (نظير انجيل و تورات و زبور و صحف و...) و اين كتاب؛ يعنى، قرآن.

«لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلى النّاسِ»

تا پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد،

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گواه بر ما است نسبت به آنچه از جانب خداوند تبارك و تعالى تبليغ نموده ايم و ما تا روز قيامت بر مردم گواهيم. هر كه ما را تصديق كند تصديقش كنيم و هر كه تكذيب كند تكذيبش كنيم.

6. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی ذیل همین آیه مجلد 2 صفحه 87 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه

السلام) فِي قَوْلِهِ: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ- أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ» وَ هَذِهِ الْآيَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ(علیه

السلام) إِلَى آخِرِ الْآيَةِ- وَ الْمَهْدِيُّ وَ أَصْحَابُهُ يُمَلِّكُهُمُ اللَّهُ مَشَارِقَالْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا- وَ يُظْهِرُ الدِّينَ- وَ يُمِيتُ اللَّهُ بِهِ وَ أَصْحَابِهِ الْبِدَعَ الْبَاطِلَ- كَمَا أَمَاتَ السَّفَهُ الْحَقَّ حَتَّى لَا يُرَى أَثَرٌ لِلظُّلْم

7. در غاية المرام صفحه 264 و 265، نوشته علامه بزرگوار سيد هاشم بحرانى آمده است:

ص: 528

روى العلامة السيد هاشم بحرانى فى كتابه (غاية المرام) عن العالم الشافعى ابراهيم بن محمّد الحموينى، باسناده المذكور عن سليم بن قيس هلالى فى حديث طويل قال: اقسم على بن ابى طالب(علیه السلام) اكثر من مأتى رجل من اصحاب رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) و التابعين، و كانوا مجتمعين فى مجلس واحد، ناشدهم بالله على امور و قال فيما قال: أنشدكم اللّه أتعلمون أن اللّه انزل فى سوره ی الحج «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الخَيْرَ» الى آخر السوره ی، فقام سلمان فقال: يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله)، من هؤلاء الذين انت عليهم شهيد و هم شهداء على الناس الذين اجتباهم اللّه و لم يجعل عليهم فى الدين من حرج، ملته ابراهيم؟ قال(صلی الله علیه و آله): «عنى بذلك ثلاثه عشر رجلاً خاصة دون هذه الامة.» قال سلمانw: بيّنهم لنا يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله). قال(صلی الله علیه و آله): «انا و اخى على و أحد عشر من ولدى.» قالوا: [اى اصحاب و التابعين تصديقاً لعلى بن ابى طالب(علیه السلام)] اللهم، نعم.

اقول و الاحد عشر من ولد النبى(صلی الله علیه و آله) كما نص عليهم الرسول نفسه فى موارد اخرى، منها فى الاية السابقة (الحج 65)، هم الحسن بن علىC، و الحسين بن علىC و على بن الحسينC و محمّدبن على الباقر عليهماالسلام و جعفربن محمّد الصادقC و موسى بن جعفر موسى الكاظمC و على بن موسى الرضاC و محمّدبن على الجوادC و على بن محمّد الهادى النقىC والحسن بن على النقى العسكرىC والحجه بن الحسن المهدى المنتظر صلوات اللّه عليهم اجمعين فهذه الاية الكريمة تشمل - بتفسيرها- الامام المهدى(علیه السلام).

علامه سيد هاشم بحرانى، در كتاب خويش، غاية المرام، از عالم شافعى ابراهيم بن محمّد حموينى به اسناد مذكورش، از سليم بن قيس هلالى - در حديثى طولانى - چنين نقل مى كند: على بن ابى طالب(علیه السلام)، بيش از 200 تن از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و تابعين را، در حالى كه همگى در يك مجلس گرد آمده بودند، سوگند داد. آن ها را در چندين مورد قسم داد و از جمله فرمود: شما را به خدا سوگند، آيا مى دانيد كه خدا در سوره حج نازل فرمود: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الخَيْرَ» (تا پايان سوره) و آن گاه سلمانw برخاست، عرض كرد؛ اى رسول خدا، چه كسانى هستند اينان كه تو بر آن ها گواهى و آنان بر مردم گواهان باشند. اينان كه خداوند آن ها را برگزيد و بر آنان در دين، كه همان آئين ابراهيم است، حرجى قرار نداده است؟ آنحضرت(صلی الله علیه و آله) فرمود: مقصود از اين افراد سيزده مرد به طور خاص مى باشد و نه تمامى اين امت. سلمانw گفت: اى رسول خدا، آنان را براى ما بيان فرما. فرمود: من و برادرم على و يازده تن از اولاد من(علیهم السلام)، (در اين هنگام اصحاب و تابعين به عنوان تصديق حضرت على ابن ابى طالب(علیه السلام) گفتند: بار خدايا، آرى.

ص: 529

مؤلف: اين يازده تن از اولاد پيامبر(صلی الله علیه و آله) همان گونه كه در مواردى ديگر، مانند آيه گذشته (سوره حج، آيه 65)، خود حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) از آن ها آشكارا نام برده است. حسن بن على، حسين بن على، على بن الحسين، محمّدبن على باقر، جعفربن محمّد الصادق، موسى بن جعفر كاظم، على بن موسى الرضا، محمّدبن على جواد، على بن محمّد الهادى نقى، حسن بن على نقى عسكرى، حجه بن الحسن مهدى منتظر صلوات اللّه عليهم اجمعين مى باشند. پس اين آيه كريمه بر حسب تفسير آن، شامل امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى شود.

هم اكنون روى كره زمين، بهترين بنده برگزيده خداوند حضرت حجه بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و او بهترين ركوع كننده و بهترين سجده كننده؛ او بهترين عبادت كننده خداوند متعال است. او يك ملت است. او مسلمان واقعى است و خداوند در تمام كتب آسمانى قبل از او سخن گفته و به او بشارت داده است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شاهد بر اوست و او شاهد بر «ناس» يا كل انسان ها است. هر كس او را تصديق كند، در روز قيامت تصديق مى شود و هر كس اين بزرگوار را تكذيب كند، روز قيامت تكذيبش مى كنند.

ص: 530

266. صفات مؤمنین در چهارده معصوم(علیهم السلام) و هم اکنون در

266. صفات مؤمنین در چهارده معصوم(علیهم السلام) و هم اکنون در حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره مؤمنون آیات 1 تا 11

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ «1» الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ «2» وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ «3» وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ «4» وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ «5» إِلا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ «6» فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ «7» وَالَّذِینَ هُمْ لأمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ «8» وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ «9» أُولَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ «10» الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ «11»

همانا مؤمنون به پیروزی رسیدند آن هایی که در نمازشان خاضع و خاشع و فروتن اند. آن ها کسانی هستند که از لغو و سخن باطل اعراض و احتراز می کنند. آن ها کسانی هستند که فاعل و اهل عمل در زکات دادنند. آن ها کسانی هستند که اندام خود را از اعمال حرام باز می دارند مگر بر همسرانشان و یا کنیزان ملکی متصرفی آن ها هیچ گونه ملامت و سرزنشی در مباشرت این زنان بر آن ها نیست و کسانی که به حرام زنان نامحرم را به مباشرت بطلبند این ها ستمکار و متعدی خواهند بود. آنان کسانی هستند که به اماناتشان و عهد و پیمانشان کاملاً وفادارند. آن ها کسانی هستند که تمام ابعاد نمازشان را محافظت می کنند. این ها وارثون هستند که بهشت فردوس از آن خوبان و منزلگاه ابدی آن ها خواهد بود.

این آیات از سه جهت قابل بررسی است. جهت اول تنزیل آیات است که ما می توانیم به وسیله ی این آیات خودسازی کنیم. جهت دوم در روایات آمده است که مصداق این آیات پنج تنآل عبا هستند و جهت سوم درباره ی همه ی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر درباره ی امام زمان است.

ص: 531

1. تنزیل آیات که درباره ی همه ی مؤمنین واقعی صدق می کند و کسانی که بخواهند خودسازی کنند می توانند از این آیات برای خودسازی خود استفاده کنند. مسئله ی دیگر این است که این آیات در دو تصویر نشان می دهد:

الف) تصویر مؤمنین واقعی که باید این خصوصیات را داشته باشند.

ب) این که هر کس این صفات را نداشت مؤمن نیست.

خداوند صفات مؤمنین را در این یازده آیه آورده است. آیه ی اول می فرماید قد افلح المؤمنون مؤمن اهل رستگاری و پیروزی اند.

آیه ی دوم می فرماید الذین هم فی صلاتهم خاشعون اولین صفت مؤمنین اقامه ی نماز و خشوع در نماز است. مؤمن واقعی در مقابل خدا سجده می کند بنده ی خدا می شود و بندهای بردگی و اسارت را می گسلد.

آیه ی سوم می فرماید: آن ها کسانی هستند که از گفتن لغو و سخنان باطل احتراز می کنند.

صفت چهارم مؤمنین این است که آن ها در زکات اهل حرف و فقط سخن نیستند بلکه زکاتشان را می پردازند.

صفت پنجم آن ها اهل زنا و اعمال زشت نیستند.

صفت ششم و گرم بودن زندگی با همسران خود و زنانی که با آن ها محرمند و اگر آن ها در ازدواج کوشا باشند مورد تشویق اسلامند اما اگر پارا از گلیم عفاف بیرون بگذارند آن ها دیگر مؤمن نیستند.

صفت هفتم و کسانی که دارای تعهد در اماناتند و به عهد و پیمان خود کاملاً وفادارند.

صفت هشتم آن ها نماز را در تمام ابعادش حفاظت می کنند.

صفت نهم این ها وارث بلندمرتبه ی بهشتند و در فردوس همیشه جاویدان می مانند.

وجه دوم این آیات که گفتیم درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) است.

این که می گوییم وجه دوم این بزرگواران هستند علتش این است که این ها مصداق واقعی این آیاتند و این ها عامل به این آیات می باشند چنانچه

1. در تفسیر تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 352 حدیث 1 آمده است:محمدبن عباس قال حدثنا ... عن محمدبن اسماعیل عن عیسی بن داود عن الامام موسی الکاظم عن ابیه فی قول الله تعالی قد افلح المؤمنون... هم فیها خالدون قال نزلت فی رسول الله و فی امیرالمؤمنین و فاطمه و الحسن و الحسین صلوات الله علیهم اجمعین.

ص: 532

2. در عیون الاخبار الرضا مجلد 2 صفحه 65 حدیث 288 آمده است:

ابن بابویه حدثنا محمدبن عمر الحافظ... حدثنی سیدی علی بن موسی الرضا عن ابیه ... عن علی8 قال و السابقون السابقون اولئک المقربون فی نزلت و قال8 فی قوله تعالی اولئک هم الوارثون الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون فی نزلت

حضرت امیرالمؤمنین8 فرمودند السابقون السابقون اولئک المقربون در شأن ما نازل شد و آیه اولئک هم الوارثون در شأن ما نازل شده است.

3. در دلائل الامامة صفحه 290 تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 120 حدیث 6 المحجة فی ما نزل فی الحجة صفحه 146 آمده است:

اخبرنی اباالحسن عن ابیه ... سمعت ابی الحسن موسی بن جعفر إنَّ الله تبارک و تعالی خلق الارواح قبل الابدان بالفی عام ثم خلق الابدان بعد ذلک فما تعارف منها فی السماء تعارف فی الارض و ما تناکر منها فی السماء تناکر فی الارض فإذا قام القائم ورث الاخ فی الدین و لم یورث الاخ فی الولاة و ذلک قول الله فی کتابه قد افلح المؤمنون فإذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم یومئذ و لا یتسائلون.

حضرت امام موسی کاظم8 فرمودند خداوند تبارک و تعالی خلق فرمودند ارواح را قبل از بدن ها و خلقت ارواح هزار سال قبل از بدن ها بوده است. سپس خداوند خلق کرد بدن ها را و در ان زمان در آسمان ها و زمین نبود هیچ معروفی در آسمان ها مگر آن که آن معروف در زمین بود و هیچ منکری نبود در آسمان ها مگر آن که آن منکر در زمین بود تا هنگامی که قائم قیام کند آن وقت برادر دینی از برادر دینی ارث می برد در آن زمان ارث بردن از راه ولادت نیست بلکه از راه دین است و این گفته ی خداوند است که می فرماید: قد افلح المؤمنون یعنی مؤمنین رستگار شدند زمانی که در صور می دمند دیگر نسبتی به این افراد نیست موقعی که از همدیگر سؤال نمی کنند (از نسب سؤال نمی شود.)

4. در برهان مجلد 4 صفحات 12 تا 14 حدیث 8، بحار الانوار مجلد 35 صفحه 36 حدیث 37 و امالی شیخ طوسی صفحات 706 تا 709 آمده است:

قَالَ ابْنُ شَاذَانَ: وَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَلِيٍّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍC، عَنْ آبَائِهِC، قَالَ: كَانَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ يَزِيدُ بْنُ قَعْنَبٍ جَالِسَيْنِ مَا بَيْنَ فَرِيقِ بَنِي هَاشِمٍ إِلَى فَرِيقِ عَبْدِ الْعُزَّىبِإِزَاءِ بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ، إِذْ أَتَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدِ بْنِ هَاشِمٍ أُمِّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ8، وَ كَانَتْ حَامِلَةً بِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ8 لِتِسْعَةِ أَشْهُرٍ، وَ كَانَ يَوْمَ التَّمَامِ، قَالَ: فَوَقَفَتْ بِإِزَاءِ الْبَيْتِ الْحَرَامِ، وَ قَدْ أَخَذَهَا الطَّلْقُ، فَرَمَتْ بِطَرْفِهَا نَحْوَ السَّمَاءِ، وَ قَالَتْ: أَيْ رَبِّ، إِنِّي مُؤْمِنَةٌ بِكَ، وَ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِكَ الرَّسُولُ، وَ بِكُلِّ نَبِيٍّ

ص: 533

مِنْ أَنْبِيَائِكَ، وَ بِكُلِّ كِتَابٍ أَنْزَلْتَهُ، وَ إِنِّي مُصَدِّقَةٌ بِكَلَامٍ جَدِّي إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ، وَ إِنَّهُ بَنَى بَيْتَكَ الْعَتِيقَ، فَأَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْبَيْتِ وَ مَنْ بَنَاهُ، وَ بِهَذَا الْمَوْلُودِ الَّذِي فِي أَحْشَائِي الَّذِي يُكَلِّمُنِي وَ يُؤْنِسُنِي بِحَدِيثِهِ، وَ أَنَا مُوقِنَةٌ أَنَّهُ إِحْدَى آيَاتِكَ وَ دَلَائِلِكَ لَمَّا يَسَّرْتَ عَلَيَّ وِلَادَتِي.

قَالَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ يَزِيدُ بْنُ قَعْنَبٍ: لَمَّا تَكَلَّمَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ وَ دَعَتْ بِهَذَا الدُّعَاءِ، رَأَيْنَا الْبَيْتَ قَدِ انْفَتَحَ مِنْ ظَهْرِهِ، وَ دَخَلَتْ فَاطِمَةُ فِيهِ، وَ غَابَتْ عَنْ أَبْصَارِنَا، ثُمَّ عَادَتِ الْفَتْحَةُ وَ الْتَزَقَتْ بِإِذْنِ اللَّهِ (تَعَالَى)، فَرُمْنَا أَنْ نَفْتَحَ الْبَابَ لِيَصِلَ إِلَيْهَا بَعْضُ نِسَائِنَا، فَلَمْ يَنْفَتِحِ الْبَابُ، فَعَلِمْنَا أَنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ (تَعَالَى)، وَ بَقِيَتْ فَاطِمَةُ فِي الْبَيْتِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ. قَالَ: وَ أَهْلُ مَكَّةَ يَتَحَدَّثُونَ بِذَلِكَ فِي أَفْوَاهِ السِّكَكِ، وَ تَتَحَدَّثُ الْمُخَدَّرَاتُ فِي خُدُورِهِنَّ.

قَالَ: فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ انْفَتَحَ الْبَيْتُ مِنَ الْمَوْضِعِ الَّذِي كَانَتْ دَخَلَتْ فِيهِ، فَخَرَجَتْ فَاطِمَةُ وَ عَلِيٌّ8 عَلَى يَدَيْهَا، ثُمَّ قَالَتْ: مَعَاشِرَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) اخْتَارَنِي مِنْ خَلْقِهِ، وَ فَضَّلَنِي عَلَى الْمُخْتَارَاتِ مِمَّنْ مَضَى قَبْلِي، وَ قَدِ اخْتَارَ اللَّهُ آسِيَةَ بِنْتَ مُزَاحِمٍ فَإِنَّهَا عَبَدَتِ اللَّهَ سِرّاً فِي مَوْضِعٍ لَا يُحَبُّ أَنْ يُعْبَدَ اللَّهُ فِيهِ إِلَّا اضْطِرَاراً، وَ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ حَيْثُ اخْتَارَهَا اللَّهُ، وَ يَسَّرَ عَلَيْهَا وِلَادَةَ عِيسَى، فَهَزَّتِ الْجِذْعَ الْيَابِسَ مِنَ النَّخْلَةِ فِي فَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ حَتَّى تُسَاقِطَ عَلَيْهَا رُطَباً جَنِيًّا، وَ إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) اخْتَارَنِي وَ فَضَّلَنِي عَلَيْهِمَا، وَ عَلَى كُلِّ مَنْ مَضَى قَبْلِي مِنْ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ، لِأَنِّي وَلَدْتُ فِي بَيْتِهِ الْعَتِيقِ، وَ بَقِيتُ فِيهِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ آكُلُ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ وَ أَوْرَاقِهَا، فَلَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أَخْرُجَ وَ وَلَدِي عَلَى يَدَيَّ هَتَفَ بِي هَاتِفٌ وَ قَالَ: يَا فَاطِمَةُ، سَمِّيهِ عَلِيّاً، فَأَنَا الْعَلِيُّ الْأَعْلَى، وَ إِنِّي خَلَقْتُهُ مِنْ قُدْرَتِي، وَ عِزِّ جَلَالِي، وَ قِسْطِ عَدْلِي، وَ اشْتَقَقْتُ اسْمَهُ مِنْ اسْمِي، وَ أَدَّبْتُهُ بِأَدَبِي، وَ فَوَّضْتُ إِلَيْهِ أَمْرِي، وَ وَقَّفْتُهُ عَلَى غَامِضِ عِلْمِي، وَ وُلِدَ فِي بَيْتِي، وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ يُؤَذِّنُ فَوْقَ بَيْتِي، وَ يَكْسِرُ الْأَصْنَامَ وَ يَرْمِيهَا عَلَى وَجْهِهَا، وَ يُعَظِّمُنِي وَ يُمَجِّدُنِي وَ يُهَلِّلُنِي، وَ هُوَ الْإِمَامُ بَعْدَ حَبِيبِي وَ نَبِيِّي وَ خِيَرَتِي مِنْ خَلْقِي مُحَمَّدٍ رَسُولِي، وَ وَصِيُّهُ، فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُ وَ نَصَرَهُ، وَ الْوَيْلُ لِمَنْ عَصَاهُ وَ خَذَلَهُ وَ جَحَدَ حَقَّهُ. قَالَ: فَلَمَّا رَآهُ أَبُو طَالِبٍ سَرَّهُ وَ قَالَ عَلِيٌّ8: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَتِ، وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

قَالَ: ثُمَّ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)، فَلَمَّا دَخَلَ اهْتَزَّ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ8 وَ ضَحِكَ فِي وَجْهِهِ، وَ قَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ، يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

قَالَ: ثُمَّ تَنَحْنَحَ بِإِذْنِ اللَّهِ (تَعَالَى)، وَ قَالَ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ- الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» إِلَى آخِرِ الْآيَاتِ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّه(صلی الله علیه و آله): قَدْ أَفْلَحُوا بِكَ، وَ قَرَأَ تَمَامَ الْآيَاتِ إِلَى قَوْلِهِ: «أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ- الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ»(1) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): أَنْتَ وَ اللَّهِ أَمِيرُهُمْ، تَمِيرُهُمْ مِنْ عُلُومِكَ فَيَمْتَارُونَ، وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ دَلِيلُهُمُ وَ بِكَ يَهْتَدُونَ.ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِفَاطِمَةَ: اذْهَبِي إِلَى عَمِّهِ حَمْزَةَ فَبَشِّرِيهِ بِهِ.

ص: 534


1- . سوره المؤمنون آیه 12- 11.

فَقَالَتْ: فَإِذَا خَرَجْتُ أَنَا، فَمَنْ يُرَوِّيهِ قَالَ: أَنَا أُرَوِّيهِ. فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: أَنْتَ تُرَوِّيهِ قَالَ: نَعَمْ، فَوَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِسَانَهُ فِي فِيهِ، فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً، قَالَ: فَسُمِّيَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ، فَلَمَّا أَنْ رَجَعَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ رَأَتْ نُوراً قَدِ ارْتَفَعَ مِنْ عَلِيٍّ8 إِلَى عَنَانِ السَّمَاءِ.

قَالَ: ثُمَّ شَدَّتْهُ وَ قَمَّطَتْهُ بِقِمَاطٍ فَبَتَرَ الْقِمَاطَ، قَالَ: فَأَخَذَتْ فَاطِمَةُ قِمَاطاً جَيِّداً فَشَدَّتْهُ بِهِ فَبَتَرَ الْقِمَاطَ، ثُمَّ جَعَلَتْهُ فِي قِمَاطَيْنِ فَبَتَرَهُمَا، فَجَعَلَتْهُ ثَلَاثَةً فَبَتَرَهَا، فَجَعَلَتْهُ أَرْبَعَةَ أَقْمِطَةٍ مِنْ رَقِّ مِصْرَ لِصَلَابَتِهِ فَبَتَرَهَا، فَجَعَلَتْهُ خَمْسَةَ أَقْمِطَةِ دِيبَاجٍ لِصَلَابَتِهِ فَبَتَرَهَا كُلَّهَا، فَجَعَلَتْهُ سِتَّةً مِنْ دِيبَاجٍ وَ وَاحِداً مِنَ الْأَدَمِ فَتَمَطَّى فِيهَا فَقَطَعَهَا كُلَّهَا بِإِذْنِ اللَّهِ، ثُمَّ قَالَ بَعْدَ ذَلِكَ: يَا أُمَّهْ لَا تَشُدِّي يَدَيَّ، فَإِنِّي أَحْتَاجُ إِلَى أَنْ أُبَصْبِصَ لِرَبِّي بِإِصْبَعِي.

قَالَ: فَقَالَ أَبُو طَالِبٍ عِنْدَ ذَلِكَ: إِنَّهُ سَيَكُونُ لَهُ شَأْنٌ وَ نَبَأٌ. قَالَ: فَلَمَّا كَانَ مِنْ غَدٍ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَى فَاطِمَةَ، فَلَمَّا بَصُرَ عَلِيٌّ8 بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) سَلَّمَ عَلَيْهِ، وَ ضَحِكَ فِي وَجْهِهِ، وَ أَشَارَ إِلَيْهِ أَنْ خُذْنِي إِلَيْكَ وَ اسْقِنِي مِمَّا سَقَيْتَنِي بِالْأَمْسِ. قَالَ: فَأَخَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)، فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: عَرَفَهُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ. قَالَ: فَلِكَلَامِ فَاطِمَةَ، سُمِّيَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ عَرَفَةَ- يَعْنِي أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ8 عَرَفَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)- فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الثَّالِثُ، وَ كَانَ الْعَاشِرَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ، أَذَّنَ أَبُو طَالِبٍ فِي النَّاسِ أَذَاناً جَامِعاً، وَ قَالَ: هَلُمُّوا إِلَى وَلِيمَةِ ابْنِي عَلِيٍّ. قَالَ: وَ نَحَرَ ثَلَاثَ مِائَةٍ مِنَ الْإِبِلِ وَ أَلْفَ رَأْسٍ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ، وَ اتَّخَذَ وَلِيمَةً عَظِيمَةً، وَ قَالَ: مَعَاشِرَ النَّاسِ، أَلَا مَنْ أَرَادَ مِنْ طَعَامِ عَلِيٍّ وَلَدِي فَهَلُمُّوا وَ طُوفُوا بِالْبَيْتِ سَبْعاً، وَ ادْخُلُوا وَ سَلِّمُوا عَلَى وَلَدِي عَلِيٍّ فَإِنَّ اللَّهَ شَرَّفَهُ، وَ لِفِعْلِ أَبِي طَالِبٍ شُرِّفَ يَوْمُ النَّحْرِ.

عباس بن عبدالمطلب و یزیدبن قعنب بین عده ای از بنی هاشم و عده ای از طایفه ی عبدالعزی در نزدیک بیت الله الحرام نشسته بودند. آن ها دیدند که فاطمه بنت اسد و فرزند هاشم مادر حضرت امیرالمؤمنین که او حامله بود به حضرت امیرالمؤمنین نه ماه و نه روز تمام شده بود. او ایستاد در مقابل بیت الحرام و پرده ی کعبه را گرفت و دست های خود را به سوی آسمان بلند کرد و چنین با خدا راز و نیاز می کرد فاطمه می گوید یا رب من مؤمنم به تو و ایمان دارم به پیامبری که نزد شماست به تمام پیغمبران از پیامبرانت من مؤمنم به تمام کتاب هایی که نازل کردی خدایا من تصدیق می کنم کلمات جدم ابراهیم را و او بنا نهاد بیت عتیق تو را (کعبه را) پس می خواهم به حق این خانه و کسی که بنیاد نهاد و به این مولودی که بطن من است. این آقایی که از درون رحم با من حرف می زند و مونس من است با گفته هایش. من یقین دارم که این بچه یکی از آیات توست. پس ولادت او را بر من آسان گردان عباس بن عبدالمطلب و یزیدبن قعنب می گویند بعد از اینکه فاطمه با خدا راز و نیاز کرد و این دعا را خواند. دیوار خانه شکاف برداشت و داخل شد فاطمه در آن و ازچشمان

ص: 535

ما محو شد. این دو راوی می گویند سپس دیوار بسته شد به اذن خدا و ما دویدیم که آن را باز کنیم باز نشد ما فهمیدیم که خداوند می خواهد به ما درس بدهد که این امر از اوامر خداوند است و فاطمه در خانه ماند سه روز و اهل مکه داستان را برای یکدیگر نقل می کردند و زن ها درون خانه ها از آن سخن می گفتند و بعد از سه روز درب خانه باز شد (بعد از سه روز دیوار باز شد از همان جایی که فاطمه داخل شده بود. خارج شد فاطمه درحالی که علی روی دستش بود فاطمه می گوید ای مردم خداوند من را از تمام مخلوقات اختیار کرده (برگزیده) و فضیلت داده بر خانم هایی که قبلا انتخاب شده اند و من افضلم بر آسیه بنت مزاحم او خدا را عبادت می کرد به صورت مخفی من افضلم بر مریم بنت عمران. آسان کرد خدا برای او تولد عیسی(علیه السلام) را و بر من فضیلت داد بر زن هایی که قبلاً آمدند خداوند بچه ی من رو در بیت عتیق به دنیا آورد و من را سه روز در آنجا نگه داشت و به غذا می دادند از میوه ها و رزق های بهشتی. موقعی که اراده کردم خارج شوم و علی بر روی دستانم بود هاتفی صدا زد و گفت ای فاطمه اسمش را علی بگذار. من علی اعلی هستم من او را خلق کردم با قدرت خودم و عزت و جلالم و اسمش مشتق شده از اسم من و معلمش خودم بودم. تفویض کردم امر خود را به این آقا. من او را در غامض علم خود نگه داشتم و در خانه ی خودم متولدش کردم و این آقا اول کسی است که بالای کعبه می رود و اذان می گوید. این اول کسی است که بت ها را می شکند و پایین می ریزد و در جیب هایش سنگ می ریزد و می آید به صورت این بت ها می زند. او مرا عظیم می دارد و می گویدلا اله الّا الله و این آقا امام بعد حبیب من و نبی من است و اختیار کردم از مخلوقاتم محمد رسولم و جانشینش را. خوشا به حال کسی که این دو را دوست بدارد و این پیامبر را یاری کند و وای بر کسی که بر علیه او عصیان کند و وقتی که ابوطالب حاج خانم را دید با بچه و گفت علی السلام علیک ای پدرم. در این زمان پیامبر داخل شد. زمانی آمد که بچه روی دست های فاطمه بنت اسد بود و خندید در صورتش و به پیامبر هم سلام کرد تهنیت گفت به اذن خدا و گفت بسم الله الرحمن الرحیم تا آخر آیات پس گفت رسول الله خداوند تو را رستگار کرد و تمام آیات را خواند. ...

ص: 536

267. امت واحده چهارده معصوم و هم اکنون حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند

سوره مؤمنون آیه 52

وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُون

و همانا این امت امت واحده هستند و من پروردگار (یگانه ی) شما هستم. پس در روح خود ملکه ی تقوا ایجاد کنید.

بحث در این آیه درباره ی توحید و نبوت و امامت است که خدا یکی است و امت او هم یکی است و پیامبر او هم یکی است و امامان او نیز یکی هستند.

منظور از امت واحده چهارده نور مقدس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت فاطمه زهراB و حضرت امیرالمؤمنین8 و یازده فرزند آن حضرت هستند. چنان که

1. در کتاب تأویل الآیات الظاهره مجلد 1 صفحه 352 حدیث 2 چنین آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حُصَيْنِ بْنِ مُخَارِقٍ عَنْ أَبِي الْوَرْدِ وَ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ8 فِي قَوْلِهِ وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً قَالَ آلُ مُحَمَّدٍ8

ابی جارود از امام محمدباقر نقل می کند در مورد این آیه که همانا این امت .... امت واحده است که پیامبر فرمودند: شما آل محمد امتید و هم اکنون از این امت واحد در این عالم ناسوت فقط حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانده است و ایشان امت واحده ی قرآن هستید.

2. در کتاب تأویل الآیات الظاهره صفحه 350 چنین آمده است (شرف الدین سید علی حسینی استرآبادی)قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حُصَيْنِ بْنِ مُخَارِقٍ عَنْ أَبِي الْوَرْدِ وَ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ8 فِي قَوْلِهِ وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً قَالَ آلُ مُحَمَّدٍ(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

فعلى هذا يكون الخطاب بقوله أُمَّتُكُمْ لآل محمد ص و قوله أُمَّةً واحِدَةً أي غير متفرقة لا في الأقوال و لا في الأفعال بل على طريقة واحدة لا تفترق و لا تختلف أبدا و لو كان المعني بها أمة محمد(صلی الله علیه و آله) جميعا لما قال

ص: 537

واحدة لِأَنَّ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) قَالَ سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ وَ الْبَاقِي فِي النَّارِ و الفرقة الناجية هي الأمة الواحدة و هم آل محمد و شيعتهم.

حضرت امام محمدباقر8 فرمودند: منظور از امتکم اهل بیت عصمت و طهارت هستند و امت واحده امتکم یعنی شیعیان هستند که امت واحده می باشند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: امت من به 73 فرقه تقسیم می شوند و تنها یک فرقه که پیروی حضرت علی8 و فرزندان گرامیش هستند اهل نجات هستند و بقیه اهل عذاب می باشند.

در حال حاضر از امتکم حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و منظور از امت واحده شیعیان حضرت علی8 هستند. آن ها که طبق تعریف شیعه که گفته شده است الشیعة اتباع الرجل و انصاره یعنی شیعه کسی است که از شخصی تبعیت و پیروی کند و او را یاری نماید و امروزه شیعه واقعی کسی است که از امام زمان تبعیت کند و ایشان را یاری کند. اللهم وفقنا

ص: 538

268. یاران حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای بهترین صفات هستند

سوره مؤمنون آیات 57 تا 61

إِنَّ الَّذينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (57) وَ الَّذينَ هُمْ بِآياتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ (58) وَ الَّذينَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا يُشْرِكُونَ (59) وَ الَّذينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ (60) أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ

همانا آن مؤمنانی که از خوف خدا ترسانند و آنان که به آیات پروردگارشان هستند و آنانی که هرگز به پروردگارشان شرک نمی آورند. آنان که آنچه که وظیفه ی بندگی و ایمان به خداوند است به جای می آورند و از روز بازگشت به سوی خداوند قلوبشان ترسان است آن ها کسانی هستند که در کارهای خیر تعجیل دارند و آن ها سابقون هستند.

کسانی که از خشیت پروردگارشان در هراسند کسانی که به آیات پروردگارشان ایمان دارند کسانی که هرگز به خدا شرک نمی آورند کسانی که هنگامی که آیات الهی را می شنوند قلوب آن ها به تپش درمی آید. آن ها در حال خشوع و ترسند در حال بازگشت به سمت خدا. این ها کسانی هستند کخ به سوی انجام کارهای نیک می شتابند و آن ها در انجام کارهای نیک سبقت می گیرند. دقت کنید اینها صفات عبادالرحمن است کسانی که همیشه در حال خشوع و خضوعند. کسانی که به مقام آیات خداوند مؤمنند. کسانی که هرگز به خدا شرک نمی آورند. کسانی که از آنچه که می پردازند قلب های آن ها برای بازگشت به خدا به هراس می افتد. کسانی که برای انجام کارهای نیک می شتابند و بر یکدیگر سبقت می گیرند ابتدا چهارده معصومند. چنان که

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 353 حدیث 4 و کتاب الف آیات صفحه 233 آمده است:

ص: 539

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عِيسَى بْنِ دَاوُدَ قَالَ حَدَّثَنَا الْإِمَامُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ8 قَالَ نَزَلَتْ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ8 وَ وُلْدِهِ إِنَّ الَّذِينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ وَ الَّذِينَ هُمْ بِآياتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ وَ الَّذِينَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا يُشْرِكُونَ وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُون

حضرت فرمودند: این آیات نازل شده است درباره حضرت امیرالمؤمنین8 و فرزندانش (که حضرات ائمه ی معصومین(علیهم السلام) هستند و هم اکنون حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.)

2. در تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 92 و الف آیات صفحه 234 آمده است:

فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ8 فِي قَوْلِهِ: أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع لَمْ يَسْبِقْهُ أَحَد

حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام) درباره این آیه «این ها کسانی هستند که برای کارهای نیک بر یکدیگر می شتابند و سبقت می گیرند» فرمودند: او حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است که هیچ احدی بر او سبقت نگرفت (در هیچ مسئله ای).

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در عالم ذر اولی اول شخصی بودند که در امر اقرار به توحید و نبوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سبقت گرفتند و بعد از ایشان دوازده معصوم دیگر(علیهم السلام) عامل به آن بودند و در دنیا نیز به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ایمان آورد. پس بدانید رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سبقت گرفت و بعد از ایشان انوار مقدس سیزده معصوم دیگر(علیهم السلام) است که این ها اسبقند انبیاء عظام سابقند. ان شاءالله خداوند ما را از لاحقین به ایشان قرار دهد.

3. در تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 547 آمده است:

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: این آیات در شأن حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) نازل شده است.

پس دقت کنید این آیات در درجه ی اول در شأن حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است در درجه ی دوم درباره ی فرزندان این بزرگوار است که این ها در کارهای خیر مخصوصاً هدایت امت از هم پیشی می گیرند و امروز از فرزندان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) کسی نزدیک تر به آنحضرت، از حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست. حضرت بقیة الله قلبش مالامال از توحید است. حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایمان به خداوند و قرآن و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) دارد ایشان مانند جدش حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) لم

ص: 540

یشرک به شیئاً هستند و هرگز به خدا شرک نمی آورد و خود قهرمان مبارزه با شرک هستند و اعمال اسلامی را مو به مو انجام می دهند و یاد بازگشت به خدا، قلب ایشان را دگرگون می سازد. ایشان در کار خیر همیشه با شتابند و کسی وجود ندارد که در این باره از ایشان سبقت بگیرد زیرا ایشان از فرزندان حضرت فاطمه و حضرت علی(علیهما السلام) هستند. در حال حاضر این آیات زیبنده ی قامت دلربای حضرت مهدی فاطمه(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد.

ص: 541

269. صراطِ امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط مستقيم است

سوره مؤمنون آيات 73 و 74

وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (73) وَ إِنَّ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ (74)

حقيقتاً تو آن ها را به راهى راست هدايت مى نمایی؛ اما آن كسانى كه اعتقاد به عالم آخرت ندارند، از اين راه راست روى گردانند.

1. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 31، ابن شهرآشوب در خصائص الوحی صفحه 110 حدیث 79 آمده است:

قال: حدثنا علي بن العباس، عن جعفر الرماني، عن الحسين بن علوان، عن سعد بن طريف، عن الأصبغ بن نباتة، عن علي(علیه السلام) قال: قوله عز و جل «وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ»- قال- عن ولايتنا.

اصبغ بن نباته مى گويد: حضرت اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) در تفسير اين آيه «آن ها كه به عالم آخرت ايمان ندارند، از اين راه راست روى گردانند.» فرمودند: آن ها از ولايت ما (كه راه راست است) روى گردانند.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردم را به ولايت و راه راست هدايت فرمودند، اما كسانى كه معتقد به قيامت نيستند از راه ولايت خارج مى شوند.

2. در تفسير صافى مجلد 3 صفحه 405 و تفسیر علی بن ابراهیم صفحه 450 آمده است:

«وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُون» القمّي قال عن الإِمام لحادّون.

3. در تفسير صافى مجلد 3 صفحه 406 تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 117 آمده است:و في الكافي عن الصادق(علیه السلام) قال قال اميرالمؤمنين(علیه السلام) انّ اللَّه تبارك و تعالى لَو شاء لعرّف العباد نفسه و لكن جعلنا أبوابه و صراطه و سبيله و الوجه الذي يؤتى منه فمن عدل عن ولايتنا و فضّل علينا غيرنا فَانَّهُمْ «عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُون»

ص: 542

در كتاب كافى محمّدبن يقوب كلينى نقل مى كند از امام صادق(علیه السلام) كه آن حضرت فرمودند: اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمودند: اگر خداوند مى خواست، نفس خود را به مردم مى شناسانيد، ولى ما را باب ها و درهاى معرفت خود قرار داده و وجه خويش نموده، بنابراين، هر كس از ولايت ما رو گرداند و يا ديگران را بر ما ترجيح دهد «عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُون» از اين راه راست روى گردانيده اند. اين ها باب اللّه هستند، هر كس بخواهد خداوند را بشناسد بايد از اين درها وارد معرفت الهى شود.

4. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 30، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 353، الف آیات سید بحرینی صفحه 234 آمده است:

محمدبن العباس، قال: حدثنا أحمدبن الفضل الأهوازي، عن بكربن محمدبن إبراهيم غلام الخليل، قال: حدثنا زيدبن موسى، عن أبيه موسى، عن أبيه جعفر، عن أبيه محمد، عن أبيه علي بن الحسين، عن أبيه الحسين، عن أبيه علي بن أبي طالب(علیه السلام) في قول الله عز و جل «وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ» قال: عن ولايتنا أهل البيت.

محمّدبن عباس نقل مى كند از احمدبن مفضل اهوازى و او از بكربن محمّدبن ابراهيم و او از زيدبن موسى و او از پدرش موسى(علیه السلام) و حضرت از پدرش جعفر(علیه السلام) و ايشان از پدرش محمّد(علیه السلام) و او از پدرش على بن الحسين(علیه السلام) و حضرت از پدرش حسين بن على(علیهما السلام) و او از پدرش على بن ابى طالب(علیه السلام) درباره اين آيه كه خداوند مى فرمايند: «كسانى كه به قيامت ايمان نياورده اند از اين راه راست روى گردانيدند.» فرمود: اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمودند: (اين ها) از ولايت ما اهل بيت(علیهم السلام) روى مى گردانند.

5. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 31، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 355 حدیث 7 آمده است:

قال: حدثنا علي بن العباس، عن جعفر الرماني، عن الحسين بن علوان، عن سعدبن طريف، عن الأصبغ بن نباتة، عن علي(علیه السلام) قال: قوله عز و جل «وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ»- قال- عن ولايتنا.

در اين حديث نيز اصبغ بن نباته از اميرالمؤمنين(علیه السلام) درباره همين آيه نقل مى كند كه حضرت مى فرمايند اين راه راست ولايت ما مى باشد.پس كسانى كه معتقد به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و در مسير و صراط او حركت مى كنند، در صراط مستقيم هستند و كسانى كه اعتقاد به ايشان ندارند در صراط هاى ديگر، كه غير مستقيم است، قرار دارند و به قيامت عقيده ندارند.

ص: 543

270. ظهور حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با صداى آسمانى

270. ظهور حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با صداى آسمانى همراه است و در آن ظهور، مؤمنين برادر واقعى يكديگر هستند و از هم ارث می برند

سوره مؤمنون آيه 101

فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ

پس چون در صور دميده شود در آن روز هيچ نَسبى بين آنان نيست و پرسيده نشوند.

1. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 37 و المحجه آمده و اَبوجعفر محمّدبن جرير طبرى مفسر و مورخ بزرگ اهل سنت در كتاب دلائل الامامه صفحه 260 آورده است:

أبوجعفر محمدبن جرير الطبري في مسند فاطمة(علیها السلام)، قال: أخبرني أبو الحسين، عن أبيه، عن ابن همام، قال: حدثنا سعدان بن مسلم، عن جهم بن أبي جهمة، قال: سمعت أبا الحسن موسى(علیه السلام) يقول: إن الله تبارك و تعالى خلق الأرواح قبل الأبدان بألفي عام، ثم خلق الأبدان بعد ذلك، فما تعارف منها في السماء تعارف في الأرض و ما تناكر منها في السماء تناكر في الأرض، فإذا قام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ورث الأخ في الدين و لم يورث الأخ في الولادة و ذلك قول الله عز و جل في كتابه «فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ»

ابوجعفر محمّدبن جريرطبرى مى گويد: ابوالحسين از پدرش از ابن همام برايم خبر داد كه گفت: سعدان بن مسلم از جهم بن ابى جهمه برايمان حديث گفت كه: شنيدم حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر(علیهما السلام) مى فرمودند: خداوند تبارك و تعالى ارواح را دو هزار سال قبل از ابدان (بدن ها) خلق كرده، ابتدا ارواح را خلق كرد و بعد از دو هزار سال بدن ها را خلق نمود. پس هر كدام در آسمان با يكديگر ناشناس بودند، در زمين نيز با يكديگر ناشناس خواهند بود. پس چون قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پا خيزد،برادر دينى از برادر دينى خود ارث خواهد برد، اما برادرانى كه از يك پدر و يك مادر بوده اند از يكديگر ارث نمى برند. اين

ص: 544

است فرموده خداوند عزوجل در كتابش كه مى فرمايند «همانا اهل ايمان به پيروزى و رستگارى رسيدند. پس چون در صور دميده شود در آن روز هيچ نسبى بين آنان نيست و پرسيده نشوند.»

2. اين حديث را علامه بزرگوار آيت اللّه سيد هاشم بحرانى در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 120 نيز آورده است:

طبق اين دو حديث آيه «انّما المؤمنونَ اخوة» (1) در زمان حكومت جهانى ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جامه عمل به خود مى پوشد.

این نکته را متذکر می شوم که ارواح انسان ها دوهزار سال قبل از بدنشان خلق شده است.

ص: 545


1- . سوره حجرات آیه 10

271. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) و در حال

اشاره

271. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فضل و رحمت خداوند هستند.

سوره نور آيه 10

وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكيم

اگر فضل و رحمت خداوند شامل حال شما نمى شد (چه مى شد) كه خداوند توبه پذير و حكيم است.

در لوح حضرت فاطمه(علیها السلام) و یا لوح جابر که این لوح حدیث قدسی است و جبرئیل از طرف خداوند در تبریک و سلامتی دادن و آرام کردن ملکه ی عالم، حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) در تولد حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) آورده است؛ در این لوح خداوند اسماء دوازده امام که یکی حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می باشند و یازده امام دیگر از فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام) است آورده است و خصوصیات آن ها را بیان می فرمایند. پس از خصوصیات حضرت ابامحمد امام حسن عسکری(علیه السلام)، درباره ی امام زمان حضرت حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: و اکمل ذلک بابنه م ح م د رحمة للعالمین علیه کمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب... و کامل می گردد در (همه ی برنامه ها) به وسیله ی پسر امام حسن(علیه السلام) که نامش م ح م د است که او رحمة للعالمین است. در این لوح حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را رحمة للعالمین دانسته و او را دارای همه ی کمالات حضرت کلیم الله موسی بن عمران(علیه السلام) و همه ی ارزش های حضرت عیسی(علیه السلام) و دارای صبر ایوب(علیه السلام) می داند. پس دقت بفرمایید حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم فضل خداوند است و هم رحمت خداوند زیرا1. آن حضرت رحمت است در وجود هستی ما.

ص: 546

در احتجاج شیخ طبرسی مجلد 2 صفحه 284 از توقیعات ناحیه ی مقدسه و مکیال المکارم مجلد 1 صفحه 31 آمده است: نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنَائِعُنَا ما ساخته شده دست خدا هستیم و مخلوقات بعد از ما ساخته شده ی دست ما (به اذن و قدرت الهی) هستند.

در نهج البلاغه نامه ی 28 و مکیال المکارم مجلد 1 صفحه 32 آمده است: نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنَائِعُنَا

در سوره ی یس آیه 71 آمده است:

أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُون

آیا ندیدند برای ایشان از آنچه با دست هایمان ساختیم پس به آن ها مالک شدند.

2. رحمت بودن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای بقای ما در این دنیا

در اصول کافی مجلد 1 صفحه 179 حدیث 10 و مکیال المکارم به نقل از اصول کافی آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ.

ابی حمزه گفت: به حضرت صادق(علیه السلام) گفتم: آیا زمین بدون وجود امام باقی می ماند؟ حضرت فرمودند: اگر زمین بدون وجود امام بماند از هم می پاشد.

البته در حدیث دیگری آمده است: لو لا الحجة لساخت الارض باهلها اگر حجت الله نباشد زمین اهلش را در خود فرو می برد. این مفهوم در بسیاری از احادیث اصول کافی و دیگر کتب شیعه و سنی آمده است.

3. رحمت حق واسطه بودن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کلیه ی فیوضات الهی هر فیضی که خداوند برای بشر بخواهد بفرستد.

البته به سوی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرستد سپس به بشر می رسد، زیرا انسان ها قدرت گرفتن فیض مستقیم را ندارند. مانند رسیدن برق سد به داخل خانه ها که ابتدا به ترانس های قوی می رسد و پس از ضعیف شدن، خانه ها از آن استفاده می کنند. امکان ندارد برق سد مستقیماً به لامپ منازل برسد. بدون وجود ترانس های قوی هر فیضی هم که از جانب حق بخواهد به مخلوقات برسد (جماد، نبات، حیوان و انسان) ابتدا باید به حجت خدا برسد. چنان که دردعای ندبه آمده است: أین السبب

ص: 547

المتصل بین الارض و السماء کجاست آن وسیله ای که فیوضات آسمان ها و عالم بالا را به اهل زمین می رساند.

در اصول کافی مجلد 1 باب نوادرصفحه 144 حدیث 5 و مکیال المکارم مجلد 1 صفحه 33 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ بَكْرِبْنِ صَالِحٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ صَبَّاحٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا وَ جَعَلَنَا عَيْنَهُ فِي عِبَادِهِ وَ لِسَانَهُ النَّاطِقَ فِي خَلْقِهِ وَ يَدَهُ الْمَبْسُوطَةَ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ وَجْهَهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ وَ بَابَهُ الَّذِي يَدُلُّ عَلَيْهِ وَ خُزَّانَهُ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ بِنَا أَثْمَرَتِ الْأَشْجَارُ وَ أَيْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ جَرَتِ الْأَنْهَارُ وَ بِنَا يَنْزِلُ غَيْثُ السَّمَاءِ وَ يَنْبُتُ عُشْبُ الْأَرْضِ وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَاللَّهُ وَ لَوْ لَا نَحْنُ مَا عُبِدَاللَّهُ.

خداوند ما را خلق کرد و نیکو خلق نمود و ما را صورتگری نمود و بسیارنیکو صورتگری کرد و ما را چشمان خود در میان بندگانش قرار داد (تا شاهد و ناظر اعمال و رفتار آنان باشیم.) و ما را زبان ناطق خودش در میان بندگانش قرار داد (ما زبان خداوندیم خداوند به وسیله ی ما با بندگانش صحبت می کند) و ما را دست رحمت و رأفت خود که بر سر بندگانش گسترده است، قرار داد. ما را وجه خودش که به وسیله ی ما بندگانش به سوی او توجه کنند و باب و دربی که بندگان اگر بخواهند به علم و ایمان و اطاعت برسند (باید از ما وارد شوند.) و به وسیله ی آن به علم و ایمان و اطاعت برسند قرار داد و ما را گنج های (علم و معرفت و رحمت خودش) در آسمان ها و زمینش قرار داد به برکت وجود ما درخت ها بارور می گردند و میوه ها می رسند و نهرهای جاری می شوند و باران از آسمان می بارد و گیاهان از زمین می رویند و به عبادت ما خداوند عبادت می گردند و اگر ما نبودیم خداوند پرستش نمی شد.

4. رحمت اولی بانفس بودن ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای ما برای روشن شدن اولی بالانفس مثال هایی می زنیم. شما آتش و حرارت را در نظر بگیرید، وجود حرارت به آتش بستگی دارد آتش اولی بر حرارت است. اگر آتش نباشد حرارت وجود نخواهد داشت. وجود و بودن حرارت به وجود آتش بستگی دارد. (پس آتش اولی بر حرارت است.) یا روح و جسم را درنظر بگیرید زنده بودن جسم به روح بستگی دارد تا زمانی که روح، جسم راتحت سلطه ی خود بگیرد،

ص: 548

جسم ادامه ی حیات می دهد. زمانی که روح، جسم را رها کند، جسم دیگر مرده است. دیگر نمی بیند نمی شنود حرکت نمی کند حرف نمی زند. در اثر گذشت زمان بو می گیرد. از بین می رود و فاسد می شود.

در غد یرخم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مردم فرمودند: الست اولی بانفسکم منکم آیا ما اولی بانفس شما نیستیم؟ آیا وجود من از خود شما به شما مقدم نیست؟ آیا من از خود شما به نفس های شما اولی نیستم. همه گفتند بلی یا رسول الله(صلی الله علیه و آله). آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: من کنت مولی فهذا علی مولاه هرکه را که من اولی بانفس او هستم بعد از من این علی(علیه السلام) اولی بانفس اوست یعنی علی(علیه السلام) اولی بر شما از خود شماست. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) مقدم است بر شما از شما بر خودتان.

در کتاب کفایة الاثر صفحه 311 و مکیال المکارم مجلد 1 صفحه 39 از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چنین روایت شده است:

عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِسْمَاعِيلَ النَّحْوِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ السُّكَّرِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَطَاءٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیها السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِعَلِيٍّ(علیه السلام) أَنَا أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ ثُمَّ أَنْتَ يَا عَلِيُ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَكَ الْحَسَنُ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ بَعْدَهُ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ عَلِيٌ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ مُحَمَّدٌ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ بَعْدَهُ جَعْفَرٌ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ مُوسَى(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ عَلِيٌ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ مُحَمَّدٌ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ عَلِيٌ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ الْحَسَنُ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ هُمْ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُمْ.

عطا از حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) روایت می کند که فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: من به مؤمنان از نفس هایشان بر خودشان اولی هستم. سپس تو ای علی(علیه السلام) بر مؤمنان از نفس هایشان بر خودشان اولی هستی. بعد از تو حسن(علیه السلام) و بعد از او حسین(علیه السلام) و بعد از او علی(علیه السلام) و بعد از او محمد(علیه السلام) و بعد از او جعفر(علیه السلام) و بعد از اوموسی(علیه السلام) و بعد از او علی(علیه السلام) و بعد از او محمد(علیه السلام) و بعد از او علی(علیه السلام) و بعد از او حسن(علیه السلام) و بعد از او حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر مؤمنان از نفس هایشان بر ایشان اولی هستید. ائمه ی ابرار(علیهم السلام) که آن ها با حق هستند و حق با ایشان است.

ص: 549

5. دعا به وسیله ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مستجاب می شود.

در کتاب بصائرالدرجات صفحه 167 حدیث 12 و مکیال المکارم مجلد 1 صفحه 43 و در ترجمه ی آن صفحه 105 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ أَحْمَدَبْنِ هِلَالٍ عَنْ أُمَيَّةَ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ حَمَّادِبْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) اكْتُبْ مَا أُمْلِي عَلَيْكَ قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) يَا نَبِيَّ اللَّهِ وَ تَخَافُ النِّسْيَانَ قَالَ لَسْتُ أَخَافُ عَلَيْكَ النِّسْيَانَ وَ قَدْ دَعَوْتُ اللَّهَ لَكَ أَنْ يَحْفَظَكَ فَلَا يَنْسَاكَ لَكِنِ اكْتُبْ لِشُرَكَائِكَ قَالَ قُلْتُ وَ مَنْ شُرَكَائِي يَا نَبِيَّ اللَّهِ قَالَ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) مِنْ وُلْدِكَ بِهِمْ يُسْقَى أُمَّتِي الْغَيْثَ وَ بِهِمْ يُسْتَجَابُ دُعَاؤُهُمْ وَ بِهِمْ يُصْرَفُ الْبَلَاءُ عَنْهُمْ وَ بِهِمْ تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ مِنَ السَّمَاءِ وَ هَذَا أَوَّلُهُمْ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى الْحَسَنِ(علیه السلام) ثُمَّ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى الْحُسَيْنِ(علیه السلام) ثُمَّ قَالَ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) مِنْ وُلْدِكَ.

صفارe در بصائرالدرجات به سند خود از حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) روایت کرده است که فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: ای علی(علیه السلام) آنچه را برای تو املا می کنم بنویس. حضرت علی(علیه السلام) عرضه داشتند: یا رسول الله(صلی الله علیه و آله) آیا می ترسی فراموش کنم؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: نمی ترسم که تو فراموش کنی. من از خداوند خواسته ام که تو را حفظ کند و فراموشت ننماید؛ ولی برای شریکانت بنویس. حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: (یا رسول الله(صلی الله علیه و آله) شرکای من چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: امامان از فرزندان خودت که خداوند بر آنان باران می فرستد و امت من (از آن باران سیراب می شوند.) وَ بِهِمْ يُسْتَجَابُ دُعَاؤُهُمْ و به آن ها دعای امت را مستجاب می فرماید و به آن ها بلا را از امت دور می سازد وَ بِهِمْ يُنْزِلُ الرَّحْمَةَ و به آن ها رحمت خداوند نازل می شود (و مردم از آن استفاده می نمایند.) سپس حضرت اشارهبه امام حسن(علیه السلام) کرده و فرمودند: این اولین آنان است و بعد به امام حسین(علیه السلام) اشاره کرده و فرمودند: (بقیه) امامان از فرزند تو هستند.

دقت بفرمایید هر امامی در هر عصری وسیله ی پذیرش دعا و استجابت خلق است و امروزه نیز حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این (شأن) مستجیب بهم را به عهده دارند.

در زیارت جامعه کبیره آمده است: يَا وَلِيَ اللَّهِ إِنَ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا يَأْتِي عَلَيْهَا إِلَّا رِضَاكُمْ ای ولی خدا همانا بین من و خداوند گناهانی است که تا شما راضی نشوید، خدا آن ها را محو نخواهد کرد.

ص: 550

6. توبه به وسیله ی هدایت به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مستجاب می شود.

تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 771 حدیث 8 از امالی شیخ طوسی

قال: أخبرنا أبوعمر عبدالواحدبن محمدبن عبدالله بن محمدبن مهدي، قال: أخبرنا أحمد، قال: أخبرنا الحسن بن علي بن بزيع، قال: حدثنا القاسم بن الضحاك، قال: أخبرنا شهربن حوشب أخو العوام، عن أبي سعيد الهمداني، عن أبي جعفر(علیه السلام): «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً»(1). قال: «و الله، لو أنه تاب و آمن و عمل صالحا، و لم يهتد إلى ولايتنا و مودتنا و معرفة فضلنا، ما أغنى ذلك عنه شيئا».

حضرت باقر(علیه السلام) فرمودند: به خدا قسم اگر کسی توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد اما هدایت به ولایت ما نشود و دوستی و مودت ما را نداشته باشد و ما را نشناسد توبه ی او پذیرفته نمی شود.

7. بلاها به وسیله ی حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دفع می گردد و حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای اهل زمین امان هستند.

در سوره انفال آیه 33 آمده است:

وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُون

ای پیامبر تا تو در میان آن ها هستی آنان را عذاب نخواهم کرد و نیز مادامی که به درگاه تو توبه و استغفار کنند آن ها را عذاب نکند.خداوند به وجود اقدس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امت اسلامی دو چیز عنایت فرموده است. اول: برداشتن عذاب عمومی که برای امت های قبل به صورت دسته جمعی می آمد مثل قوم لوط و نوح و... دوم: توسعه ی دامنه ی استغفار که اگر امت های قبل استغفار می کردند، معلوم نبود توبه ی آن ها پذیرفته شود اما به وجود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) توبه ی امت اسلامی پذیرفته می شود و بلاهای دسته جمعی برای امت اسلامی نخواهد بود.

این عنایت حضرت حق بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در وجود اوصیای آن حضرت نهاده شده است. هم اکنون این عنایت در وجود حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که با وجود ایشان دیگر عذاب دسته جمعی برای امت اسلامی نیست و توبه ی ایشان نیز پذیرفته می شود.

ص: 551


1- . سوره مریم آیه 60

در همین باب وجود حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای یک امنیت عام برای کل عالم است. از جماد و نبات و حیوان و انسان و یک امنیت خصوصی است مخصوص اهل بیت آن حضرت(علیه السلام) و شیعیان خاص ایشان چنان که

الف) در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 181 آمده است:

قال حجة بن الحسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف): وَ إِنِّي لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْض: همانا من برای مردم کره ی زمین امان و امنیت هستم. (اگر من نباشم اهل زمین امنیت نخواهند داشت.)

ب) در بحارالانوار مجلد 52 صفحه 30 آمده است:

قَالَ (الحجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) أَنَا خَاتِمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَدْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي.

حضرت حجة بن الحسن می فرمایند: من ختم کننده ی اوصیای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستم و خداوند به سبب من بلا را از اهل بیتم و خانواده ام و شیعیانم دور می سازد.

8. حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ولی نعمت ما هستند (و هستی که ما از آن استفاده می کنیم از آن اوست. هرچه بتوانید به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک شوید، از این نعمت ویژه استفاده خواهید کرد. چون ایشان امنیت و امان برای اهل بیت و شیعیانشان هستند و خداوند بلا را به وسیله ی ایشان از اهل بیتشان و شیعیانشان دور می کند.)الف) در اصول کافی مجلد 1 صفحه 408 باب ان الارض کلها للامام حدیث 2 و مکیال المکارم مجلد 1 صفحه 37 حدیث 41 آمده است:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ أَخْبَرَنِي أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِاللَّهِ عَمَّنْ رَوَاهُ قَالَ: الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ لِرَسُولِهِ وَ لَنَا فَمَنْ غَلَبَ عَلَى شَيْ ءٍ مِنْهَا فَلْيَتَّقِ اللَّهَ وَ لْيُؤَدِّ حَقَّ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ لْيَبَرَّ إِخْوَانَهُ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَاللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ نَحْنُ بُرَآءُ مِنْهُ.

دنیا و هرچه هست از آن خداوند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ما (ائمه(علیهم السلام) است. پس هرکس به چیزی از آن دست یافت تقوای خداوند را پیشه کند و حق خداوند را ادا نماید و به برادران ایمانی خود احسان نماید و اگر چنین نکند خداوند و رسولش و ما اهل بیت از او بیزاریم.

ب) در اصول کافی مجلد 1 صفحه 409 حدیث 7 و مکیال المکارم مجلد 1 صفحه 37 حدیث 40 آمده است:

ص: 552

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ عَنْ عَمْرِوبْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَ أَقْطَعَهُ الدُّنْيَا قَطِيعَةً فَمَا كَانَ لآِدَمَ(علیه السلام) فَلِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ مَا كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ فَهُوَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله).

حضرت باقر(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: خداوند آدم را خلق کرد و زمین را به او واگذار کرد. پس هرچه را خداوند در اختیار آدم قرار داده بود متعلق به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و هرچه که متعلق به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است از آن ائمه(علیهم السلام) است.

پس در حال حاضر هستی به ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تفویض و بخشیده شده است و این که دیگران از آن استفاده کنند در لسان علمی به آن اباحه و یا اجازه ی تصرف می گویند که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حقوق خود را اجازه می دهند در دست ما باشد.

ج) در بصائرالدرجات مجلد 1 صفحه 343 و مکیال المکارم مجلد 1 صفحه 37 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِالْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ اللُّؤْلُؤِيِّ عَنْ أَحْمَدَبْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ صَالِحٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) وَ ... يَا أَبَاحَمْزَةَ لَا تَنَامَنَّ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنِّي أَكْرَهُهَا لَكَ إِنَّ اللَّهَ يُقَسِّمُ فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ أَرْزَاقَ الْعِبَادِ وَ عَلَى أَيْدِينَا يُجْرِيهَا.حضرت سجاد(علیه السلام) به ابوحمزه ثمالی فرمودند: ای ابوحمزه، پیش از طلوع آفتاب هرگز مخواب که برایت خوش ندارم. به تحقیق که خداوند در آن وقت روزی های بندگان را تقسیم می کند (و این تقسیم را) به دست ما برای آن ها جاری می سازد.

9. مراعات حال شیعه که اگر رحمت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نبود، شیعه از پای درمی آمد.

الف) در احتجاج شیخ طبرسی مجلد 2 صفحه 497 و مکیال المکارم مجلد 1 صفحه 44 حدیث 61 و در ترجمه ی آن صفحه 107 آمده است:

إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءُ

ما نظر خود را از شما برنمی گردانیم (که به حال خود وابمانید) و هرگز شما را فراموش نمی کنیم که اگر چنین نبود، گرفتاری ها شما را از پای می انداخت و دشمنان شما را ازبین می بردند.

ب) امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند پدری مهربان شیعه را دعا می کند.

در کتاب تجلیات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 35 تحت عنوان شنیدن مناجات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، جنة المأوی حکایت 55 و نجم الثاقب حکایت 19 آمده است:

ص: 553

شنیدن مناجات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

علامه مجلسی از ملحقات کتاب انیس العابدین نقل می فرماید که سیدبن طاووس فرمودند: در یک سحرگاه در سرداب مطهر از حضرت صاحب الامر ارواحنا فداه این مناجات را شنیده اند:

اللَّهُمَّ إِنَّ شِيعَتَنَا خُلِقَتْ مِنْ شُعَاعِ أَنْوَارِنَا وَ بَقِيَّةِ طِينَتِنَا وَ قَدْ فَعَلُوا ذُنُوباً كَثِيرَةً اتِّكَالًا عَلَى حُبِّنَا وَ وَلَايَتِنَا فَإِنْ كَانَتْ ذُنُوبُهُمْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ فَاصْفَحْ عَنْهُمْ فَقَدْ رَضِينَا وَ مَا كَانَ مِنْهَا فِيمَا بَيْنَهُمْ فَأَصْلِحْ بَيْنَهُمْ وَ قَاصَّ بِهَا عَنْ خُمُسِنَا وَ أَدْخِلْهُمُ الْجَنَّةَ وَ زَحْزِحْهُمْ عَنِ النَّارِ وَ لَا تَجْمَعْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ أَعْدَائِنَا فِي سَخَطِكَ

اگر جز همین عبارات مبارکه عبارات دیگری از جانب مولایمان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صادر نشده بود، همین ها بر جوشندگی دریای عطوفت و مهر و کرامت این پدر بزرگوار امت و امام مهربان شریعت کفایت می نمود.ج) ایران شیعه خانه ی ماست. ما نمی گذاریم سقوط کند. ما نگهش می داریم. (تشرف آیة الله نائینی در عالم مکاشفه)

در کتاب فرازهایی از تجلیات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 54 تحت عنوان عنایات خاصه حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ایران آمده است:

آیة الله العظمی میرزا محمد حسین نائینی (1355-1277ه.ق) معروف به میرزای نائینی از فحول علما و فقها و مراجع تقلید مسلمین در بسیاری از بلاد اسلامی و صاحب کتاب معروف تنبیه الامة و تنزیه الملة می باشند. مراتب تحصیلشان را نزد بزرگوارانی چون میرزای شیرازی و آخوند ملامحمدکاظم خراسانی در عراق به پایان برده و همگام با علمای بزرگوار آن دیار به مبارزه علیه انگلیس همراهی نمود تا اینکه به فتوای جهاد مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی علیه سلطه ی انگلیس انجامید. در مخاطراتی که در ضمن جنگ جهانی اول برای وطن ما پیش آمد، مجتهدی کوشنده بود و نیز درباره ی تحریم شرکت در انتخابات عراق در زمان اشغال این کشور فتوا صادر فرمودند. آن بزرگوار استاد بسیاری از مراجع تقلید عصر حاضر بوده اند که غالب آن ها تقریرات درس اصول ایشان را نوشته و عده ای هم آن را به چاپ رسانیده اند.

ایشان توجه به مولا و مقتدا و صاحب واقعی شریعت و توسل به ساحت مقدس ایشان را کمتر از یاد می بردند. از جمله از ایشان نقل شده است:

ص: 554

در دوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط قوای انگلیس و روس که حملات و هجوم ها به ملت شیعه اوج گرفته بود، مرحوم نائینی خیلی پریشان بودند و نگران از اینکه این وضع به کجا خواهد انجامید؟ نکند که این کشور محب و دوستدار امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از بین برود و سقوط کند. در همین زمان ها شبی به امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متوسل می شود و در حال توسل و گریه و ناراحتی به خواب می روند و خواب می بینند که دیواری است به شکل نقشه ی ایران و این دیوار شکست برداشته و خم شده و در حال افتادن است. در زیر این دیوار یک عده زن و بچه نشسته اند و دیوار دارد روی سر این ها خراب می شود.

مرحوم میرزا وقتی این صحنه را دیدند، به قدری نگران شدند که فریاد زدند و گفتند: خدایا این وضع به کجا خواهد انجامید؟ در این حالت دیدند حضرت امام عصر(عجل الله تعالی فرجهالشریف) ارواحنا فداه تشریف آورده و انگشت مبارکشان را به طرف دیواری که خم شده و در حال افتادن بود گرفتند و آن را بلند کردند و دو مرتبه سرجایش قرار دادند و بعد فرمودند:

(اینجا شیعه خانه ی ماست. می شکند، خم می شود، خطر هست ولی ما نمی گذاریم سقوط کند. ما نگهش می داریم.)

پیداست این جمع مشتاقان و این کشور محبان اهل بیت(علیهم السلام) با آن همه تساهلی که در حق آن بزرگوار می کند اما همواره مورد لطف و کرامت های ایشان است و این جلالت ایشان را می رساند نه فضیلت ما را.

10. رحمت برانگیختن حجت ها و راهنمایان و مراجع تقلید برای شیعیان (انتخاب شیخ انصاری به عنوان مرجع تقلید و تشرف در نجف اشرف)

در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 2 صفحه 478 (توقیع مبارکه) و کمال الدین مجلد 2 صفحه 483 آمده است:

وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ

و اما در حوادث و پدیده هایی که برای شما رخ می دهد پس به راویان حدیث ما مراجعه کنید به درستی که آنان حجت من بر شما هستند و من حجت الله بر آن ها هستم.

ص: 555

حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعد از فوت آیت الله شیخ حسن صاحب جواهر، شیخ انصاری را به عنوان مرجع تقلید تعیین فرمودند.

در کتاب گنجینه ی دانشمندان مجلد 8 و کتاب ملاقات با امام زمان مجلد 1 صفحه 197 آمده است:

بعد از فوت مرحوم صاحب جواهر آیة الله العظمی حاج شیخ محمد حسن، مردم به شیخ انصاری مراجعه کردند و از ایشان رساله ی عملیه خواستند. شیخ انصاری فرمودند که عالم عادل اعلم سیدالعلما مازندرانی است. شیخ نامه ای به بابل و به سیدالعلما نوشتند و گفتند شما عالم عادل اعلم هستید. به نجف مشرف شوید و زعامت حوزه ی علمیه و مرجعیت را به عهده بگیرید. سیدالعلما در جواب نوشتند: زمانی که در نجف بودم و با شما مباحثه می کردم از شما اعلم بودم؛ اما الان سال های سال است که به بابل آمده ام و جلسه ی بحثی ندارم. من شما را از خود اعلم می دانم. شیخ انصاری گفت: اگر مولا و آقایم صاحب الزمان مرا به مرجعیت انتخاب کند قبول می کنم.روزی شیخ درس خارج فقه داشت. یکباره شاگردان دیدند شخصی با عظمت و جلال وارد جلسه شد و شیخ انصاری به او احترام بیش از حد گذاشت. آن بزرگوار به شیخ انصاری فرمودند: نظر شما درباره ی زنی که شوهرش مسخ شده است، چیست؟ (این مسئله قبل از این مجلس هیچ جا مطرح نبوده است.) شیخ گفت: چون این مسئله در کتاب ها مطرح نشده است، نمی توانم نظر بدهم. آن بزرگوار فرمودند: حالا اگر بر فرض این مسئله صورت گیرد نظر شما چیست؟ شیخ جواب داد: اگر شوهرش به صورت حیوان مسخ شود، باید عده ی طلاق بگیرد و سپس اگر می خواهد ازدواج کند، آزاد است. چون مرد زنده است و روح دارد. اما اگر شوهر به صورت جماد مسخ شود، باید زن عده ی فوت بگیرد. چون مرد به صورت مرگ درآمده است؛ سپس آزاد است ازدواج کند. آن مرد بزرگوار سه بار فرمودند: أنت المجتهد أنت المجتهد أنت المجتهد. تو مجتهد هستی. تو مجتهد هستی. تو مجتهد هستی. سپس از جلسه بیرون رفتند. شیخ فریاد زد: این آقا، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودند. شاگردان همه بیرون آمدند ولی کسی را ندیدند. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این شیخ را به عنوان مجتهد و مرجع تقلید پذیرفته و به همه معرفی کردند.

11. رحمت زیر نظر داشتن مراجع تقلید از اشتباهات علمی (تشرف آیة الله العظمی مقدس اردبیلی با راهنمایی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)

ص: 556

در کتاب فرازهایی از تجلیات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 39 تحت عنوان فرزندم مهدی(علیه السلام) در مسجد کوفه است، ریحانة الادب مجلد 5 صفحه 366، فوائد الرضویه صفحه 23، مقدمه ی حدیقة الشیعة و روضات الجنات مجلد 1 صفحه 79 آمده است:

از جمله کسانی که به فیض ملاقات حضرت صاحب الامر ارواحنا فداه نائل آمده و پاسخ اشکالات علمیش را از آن وجود مقدس دریافت کرده است، عالم بزرگوار مقدس اردبیلی (متوفی 993ه.ق) رضوان الله تعالی علیه است. رادمرد بزرگی که در تقوا و عبادت به مقامی رسیده بود که هر که را بخواهند در قدس و تقوا مثال زنند به او تشبیه می کنند. مشهور است که گاهی در بعضی مسائل دشواری که برایش پیش می آمده که از حل آن عاجز می گشته، خود را به کنار ضریح مقدس حضرتامیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می رسانیده و از آن حضرت سؤال می نموده و آن حضرت نیز پاسخش را می دادند. شگفتا از چنین یقینی در دین نسبت به امامت و چنان رتبه ای در تقوا و زهادت!

یکی از شاگردان خاص آن مرحوم که از دانشمندان زمان خویش بوده و بر اسرار زندگی استاد نیز واقف بوده است، می گوید: یکی از شب ها در صحن مطهر امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، درحالی که شب از نیمه گذشته بود و خسته از مطالعات علمی قدم می زدم. ناگهان در آن فضای نورانی شبحی را دیدم که به سوی حرم شریف روان است درحالی که همه ی درهای حرم مطهر قفل بودند. با کنجکاوی او را تعقیب کردم. دیدم که چون به در حرم نزدیک شد قفل ها باز شدند و در حرم گشوده گشت. او به هر دری که دست می گذارد، باز می شد تا اینکه با کمال وقار و سنگینی کنار حرم مطهر حضرت امیر(علیه السلام) ایستاد و سلام نمود. من جواب سلام او را شنیدم و چیزی نگذشته بود که آن مرد خارج شد و از شهر بیرون رفت و به سوی مسجد کوفه سرازیر شد. من نیز به لحاظ کنجکاوی او را تعقیب کردم. او آنجا در مسجد داخل محراب گردید و با کسی گفتگو را آغاز نمود. سخنانش که به اتمام رسید از مسجد خارج گردید و به سوی شهرمراجعت نمود. نزدیک دروازه ی نجف که رسید تازه سپیده ی صبح دمیده بود و خفتگان آرام آرام سر از بستر برمی داشتند و آماده ی نیایش سحرگاهی می شدند. ناگهان در طول راه مرا عطسه فراگرفت که نتوانستم جلوی آن را بگیرم و آن مرد متوجه من شد و برگشت. چون به چهره اش نگریستم، دیدم استادم آیةالله مرحوم مقدس اردبیلیe است.

ص: 557

پس از سلام و انجام مراحل ادب به ایشان عرض کردم که من در طول شب از لحظه ی ورود به حرم مطهر تاکنون همراه شما بوده ام لطفا بفرمایید که در حرم مطهر و در محراب مسجد کوفه با چه کسی سخن می گفتید؟

مرحوم مقدس اردبیلیe ابتدا از من قول گرفتند که این راز را تا زمانی که ایشان در قید حیات هستند فاش نکنم. سپس فرمودند: فرزندم، گاه می شود که حل مسائل بر من دشوار می گردد و چون از گشودن آن عاجز می شوم، خدمت حلال مشکلات حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) شرفیاب شده و جواب آن را از مولا می گیرم. اما شب گذشته حضرت امیر مرا به سوی حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) راهنمایی کرد و فرمودند: فرزندممهدی(علیه السلام)، در مسجد کوفه است. او امام زمان توست. نزد او برو و مسائلت را از وی فراگیر.

و من به امر آن حضرت(علیه السلام) داخل مسجد کوفه شدم و از حضرتش که در محراب ایستاده بودند یعنی از مولایم حضرت مهدی ارواح العالمین له الفدا مشکلاتم را پرسیدم.

12. کمک های مادی از مراجع تقلید ( تشرف علامه بحرالعلوم در مکه مکرمه)

حضرت بقیة الله علامه بحرالعلوم را زمانی که در مکه حوزه علمیه داشتند کمک مادی می کند.

در کتاب ملاقات با امام زمان صفحه 140، فرازهایی از تجلیات امام عصر صفحه 46 تحت عنوان عنایت حضرت ولی عصر به آن جناب، نجم الثاقب حکایت 76، جنة المأوی حکایت 12 و فوائدالرضویه صفحه 680 آمده است:

زمانی که علامه بحرالعلوم در مکه معظمه سکونت داشت، با وجود اینکه از بستگان و ارادتمندان به دور بود ولی از هرگونه بذل و بخشش به مستمندان و محتاجان و نیز تأمین مایحتاج طلاب فروگذار نمی کرد.(1)

روزی پیشکار آن بزرگ به ایشان خبر می دهد که دیگر دینار و درهمی اندوخته باقی نمانده و باید فکری کرد. اینک دنباله ی ماجرا را از زبان این شخص می شنویم:

ص: 558


1- . تا قبل از روی کار آمدن حکومت وهابی های سعودی در مکه، شیعه در مکه و مدینه هم حوزه ی علمی داشت و هم در مسجدالحرام مقامی بود که شیعیان برای خودشان نماز جماعت داشتند تا قبل از روی کار آمدن این شجره ی ملعونه در مسجد الحرام پنج مقام وجود داشت: مقام حنبلی، مقام حنفی، مقام شافعی، مقام مالکی و مقام جعفری. علامه بحرالعلوم یکی از امامان جماعت مقام جعفری و رئیس حوزه علمیه بوده است.

سید به این گفته ی من پاسخی نفرمود. عادت ایشان در مکه چنین بود که هر صبحگاه پس از نماز صبح به طواف کعبه مشرف می شد و پس از آن مراجعت فرموده در اتاق مخصوص خود اندکی استراحت می نمود و سپس به اتاق دیگر می رفت تا به تدریس بپردازد. فردای آن روز، چون از طواف برگشت، ناگهان صدای درآمد. سید به شدت مضطرب گردید و با سرعت همانند پیش خدمتان به سوی در شتافت و آن را گشود.

مرد جلیل القدری که به زی اعراب بود، داخل گردید و در اتاق مخصوص سید نشست و سید هم با کمال ادب و کوچکی نزدیک در اتاق نشست. آن دو ساعتی باهم خلوت کردند و با یکدیگرگفتگو داشتند و چون آن بزرگوار برخاست، سید نیز با شتاب در را گشود و دست آن شخص را بوسه زد و سپس او را بر شتری که آنجا خوابانیده بود، سوار کرد. مهمان رفت و سید بازگشت اما رنگ چهره اش تغییر کرده بود. در همان حال حواله ای را که دردست داشت به من داد و فرمود: این حواله را نزد فلان مرد صراف که در کوه صفا دکان دارد ببر و هرچه داد بگیر و بیاور. من حواله را گرفته، نزد شخص معهود رفتم. او چون آن را دید، بوسید و گفت: چند نفر باربر حاضرکن. من چهار نفر حاضر کردم و آن مرد صراف به اندازه ای که آنان قدرت داشتند، ریال ها را در کیسه ها ریخت و باربرها بر دوش کشیده و به منزل رفتیم.

یکی از روزها تصمیم گرفتم نزد آن صراف بروم تا از احوال او جویا گردم و نیز از صاحب حواله اطلاعی حاصل کنم. اما چون به صفا رسیدم مغازه ای ندیدم و از شخصی جویای آن صراف شدم. پاسخ گفت: در این مکان تاکنون چنین صرافی که می گویی دیده نشده... دانستم که این نیز یکی دیگر از اسرار الهی و عنایات و الطاف حضرتش بوده است.

آن بزرگوار آنچنان حجاب های حائل بین خود و مولا را با تهذیب نفس و تقوا و عبادت برکنار زده بود که گویی با آن مولای مهربان زندگی می کند و هم دل و همراز است. لذا حضرتش نیز در هنگامه ای که هرکس در تارهای عنکبوتی خویش اسیر و زندانی شده است، بر وجودی چون او که وارسته شده است بذل محبت ها دارد.

13. کمک حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مراجع تقلید در مبارزه با دشمنان (تشرف علامه حلیe)

ص: 559

در کتاب فرازهایی از تجلیات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 36 تحت عنوان حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کتاب را به پایان می رساند، جنة المأوی حکایت 22 و نجم الثاقب حکایت 15 آمده است:

علامه حلی (726-648ه.ق) رضوان الله تعالی علیه یکی دیگر از مفاخر تاریخ شیعه است که از لحاظ مرتبت علمی و عظمت نفس و تقوا و فضیلت در روزگار خویش بی نظیر بوده و نامش در میان انبوه دانشمندان اسلامی پیوسته درخشان و آراء فقهی و اصولی و نظرات کلامی و فلسفی و منطقی وی در کتب علمی موج می زند. درباره ی آن بزرگوار و عنایات حضرت ولی عصر(عجل اللهتعالی فرجه الشریف) به ایشان حکایتی است که بین خاص و عام شهرت به سزایی یافته است و ما آن داستان را از قول عالم شهید قاضی نورالله شوشتری در کتاب مجالس المؤمنین می آوریم:

از جمله مقاماتی که علامه به آن ممتاز است، آن است که در زمان او یکی از مخالفان مذهب، کتابی در رد طریقه ی تشیع نگاشته و در مجالس عمومی و خصوصی خویش از آن بهره گرفته، افراد زیادی را نسبت به طریقه ی امامیه بدبین و گمراه می نمود. از طرفی کتاب را هم در اختیار کسی نمی گذاشته تا در دست دانشمندان شیعه قرار نگیرد و جوابی بر آن ننویسند و ایرادی وارد نکنند.

علامه حلی با آن عظمت قدر و جلال علمی به دنبال وسیله ای برای به دست آوردن آن کتاب، به مجلس درس آن مخالف می رود و برای حفظ ظاهر، خود را شاگرد او می خواند و بعد از مدتی علاقه و رابطه ی استاد و شاگردی را بهانه می کند و تقاضای دریافت آن کتاب را می نماید.

آن شخص در یک حالت عاطفی قرار می گیرد و چون نمی تواند دست رد بر سینه ی او بزند، لاجرم می گوید: من نذر کرده ام که کتاب را جز یک شب به کسی واگذار نکنم.

علامه به ناچار می پذیرد و همان یک شب را غنیمت می شمرد. آن شب با یک دنیا شعف و خرسندی به رونویسی کتاب می پردازد. نظر او این بود که هر چه مقدور شد، از آن کتاب یادداشت نموده و سپس در فرصتی به پاسخش اقدام نماید. اما همین که شب به نیمه رسید، او را خواب فراگرفت. در همین هنگام مهمانی جلیل القدر داخل اتاق او شد و با او هم صحبت شد و پس از صحبت هایی فرمودند: علامه تو بخواب و نوشتن را به من واگذار.

ص: 560

علامه بی چون و چرا اطاعت می کند و به خواب عمیقی فرو می رود. چون از خواب برمی خیزد، از مهمان نورانیش اثری نمی بیند. چون به سراغ نوشته اش می رود، کتاب را می بیند که به صورت تمام و کمال نوشته شده است و در پایان آن، نقشی را به عنوان امضا چنین مشاهده می کند:

کَتَبَهُ الحُجَّة حجت خدا آن را نگاشت.

آری پاسداران حریم مقدس امامت این چنین مورد عنایت مولایشان قرار می گیرند و به توجهات مخصوص آن حضرت مفتخر می گردند. جای آن است که از خود بپرسیم: آیا ما چنین پاسداری از حریم مقدسشان نموده ایم تا به این گونه عنایات نائل گردیم؟آنچه که تاریخ ضبط کرده است این است که یک بار دیگر جناب حضرتش علامه حلی را به عنایات دیگری مورد لطف قرار داده و سؤالات علمی وی را که برایش لاینحل مانده بود، پاسخ فرمودند.

میرزای بزرگ شیرازی و حکم تحریم تنباکو با نام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

در کتاب فرازهایی از تجلیات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 50 تحت عنوان فتوای تحریم امتیاز تنباکو و فوائدالرضویه صفحه 482 آمده است:

آیةالله العظمی میرزا محمدحسن شیرازی (1312-1230ه.ق) مرجع بزرگوار تقلید و صاحب فتوای مشهور تحریم تنباکو که با آن یک بار دیگر جبروت روحانیت آگاه تشیع را آشکار ساخت و پشت استعمارگران خون خوار شرق و غرب را بر خاک مذلت سایید.

زمانی که تشکیل بانک و تأسیس راه آهن و تراموا و دخانیات و اخراج معادن وقطع درختان از جنگل ها و ... را به انحصار بیگانه درمی آوردند و باز هم در پی دادن امتیازات بیشتری بودند، زمانی که راه سیاست مکارانه و پیروز کمپانی های هند شرقی را با زبونی خویش به ایران هم می کشاندند؛ زمانی که وقیحانه تلاش داشتند تا با گرفتن رشوه های بیشتر از کمپانی های بیگانه خون ملت را مکیده و آن ها را برده ی بی اراده ی آن ها بنمایند؛ زمانی که بی شرمانه امتیاز خرید و فروش تنباکو و کنترل ارباب مدارانه آن را در برابر ثمن بخس به انگلیس می دهند و یکی از راه های ارتزاق ملت رنج کشیده را می بندند؛ پیکار آغاز می شود و علما برمی خیزند و شهرها آشفته می شود و مردم به خروش می آیند و مرجع آگاه و زمان شناس و با تقوا رهبری را بر دوش می گیرند و با

ص: 561

عنایات حضرت بقیة الله ارواحنا فداه حکم تاریخی خویش را صادر می فرمایند: بسم الله الرحمن الرحیم الیوم استعمال تنباکو بِأیّ نحوٍ کان در حکم محاربه با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

با این جمله ی کوتاه و مؤثر و این فرمان تاریخی که مزین به نام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، خنجری بر قلب دشمن و مرهمی بر قلب های رنج دیده ی ملت قرار می دهند و درسی را به دشمن (هم انگلیس و هم روس که حامی دربار خائن بود.) می دهند که از عظمت آن مدت ها برگوشه ی خود خزیده و اگر خواب ملت نبود، جرأت حمله های مجددشان نمی بود.14. به مراجع تقلید دستور می دهند که چه کارهایی بکنند. (تشرف شیخ صدوق و نوشتن کتاب بسیار نفیس کمال الدین)

به شیخ صدوق دستور دادند کتاب کمال الدین و تمام النعمة را بنویسد.

در کتاب فرازهایی از تجلیات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 27 تحت عنوان به دستور امام عصر کتاب می نویسد و مقدمه کتاب کمال الدین آمده است:

خود آن بزرگوار (شیخ صدوق) داستان را در مقدمه ی کتاب (کمال الدین) چنین نقل می کند:

آنچه باعث شد که من این کتاب را تألیف نمودم، این است که چون توفیق زیارت بارگاه مولایم حضرت امام ابوالحسن الرضا صلوات الله و سلامه علیه را یافتم، به هنگام بازگشت در نیشابور اقامت کردم. در آنجا بسیاری از شیعیان را که نزد من رفت و آمد می کردند، دیدم در موضوع غیبت حیرانند و در امر امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که هزار سلام بر او باد در اشتباهند و از راه راست به رأی و قیاس برگشته اند. در آنجا من تلاش فراوان کردم که آن ها را به حق ارشاد کنم و به راه راست بازگردانم. در این باره نیز به اخبار صحیحه که از پیامبر و خاندان معصومش رسیده بود متمسک می شدم تا اینکه در این میانه شبی که درباره ی خانواده و فرزندان و برادران و زندگی پرنعمتی که در موطنم (شهرری) باز گذارده بودم، اندیشه می کردم. به ناگاه خواب بر من غلبه کرد. در خواب دیدم که گویا در مکه ام و گرد خانه ی پر حرمت خداوند طواف می کنم و در دور هفتم است که نزد حجرالاسود آمده ام و آن را می سایم و می بوسم و می گویم: این امانتی است که می پردازم و پیمانی است که ادا می کنم تا تو به وفاداری من گواهی دهی. در این وقت مولای خود حضرت قائم صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم که بر در خانه ی کعبه ایستاده است. من دلباخته و

ص: 562

پریشان خاطر به ایشان نزدیک شدم. آن حضرت از چهره ی من به فراست خویش راز درونم را دانست. بر او سلام نمودم. آن حضرت جواب دادند و فرمودند: چرا درباره ی غیبت کتابی تألیف نمی کنی تا اندوه دلت را زایل کند؟ عرض کردم: یا بن رسول الله(صلی الله علیه و آله) درباره ی غیبت چیزهایی تألیف کرده ام. فرمودند: آن ها بدین روشی که من دستورمی دهم مطلوب نیستند. اکنون مستقلاً کتابی در غیبت تألیف کن و غیبت هایی را که پیامبران داشته اند در آن درج نما.(1)

سپس آن حضرت صلوات الله علیه تشریف بردند و من هراسان از خواب برخاستم و تا طلوع فجر و دمیدن سپیده دم به دعا و گریه و درددل کردن و شکایت نمودن به درگاه خدا گذرانیدم و چون صبح شد، شروع به نوشتن این کتاب نمودم تا امر ولی خدا و حجت او را اطاعت کرده باشم. درحالی که از خدا کمک می خواستم و بر او توکل نمودم و از تقصیرات خود آمرزش می خواستم «وَ ما تَوْفيقي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنيب»

آنچه که برای ما در این میان درس آموز است، روح التجا و خواستاری و توسل به آستان آن حضرت و پناه بردن به ساحتش هنگام شداید و تلاش در راه معرفی آن حضرت به همگان و رفع مشکلات و شبهات مردم در این زمینه به ویژه با بیان مؤثر و قلم است.

به علامه ملا محمدتقی مجلسیe صحیفه ی کامله ی سجادیه را هدیه می دهند.

در کتاب فرازهایی از تجلیات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 41 تحت عنوان هدیه ی امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، فوائد الرضویه صفحه 442 و نجم الثاقب حکایت 64 صفحه 335 آمده است:

علامه محمدتقی مجلسی (1070-1003ه.ق) رضوان الله تعالی علیه صاحب فضائل علمی و صفات ملکوتی و والد شیخ بزرگوار علامه محمدباقر مجلسی قدس الله سره بوده است. آن بزرگوار در ایام حیاتش همواره مشغول ریاضت ها و مجاهدات و تهذیب اخلاق و عبادت و ترویج احادیث

ص: 563


1- . خداوند بزرگ را سپاس می گویم که به این بنده ی ناقابل بی سر و پا توفیق داد تا کتاب های زیر را درباره ی امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تألیف کنم: 1. انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)/ 2. امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقطه ی مشترک امت اسلامی/ 3. اثبات قائمیت به وسیله ی اهل سنت/ 4. آیات الکریم فیما نزل فی بقیة الله فی الارضین/ 5. امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت/ 6. امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعود کل ادیان/ 7. حج با امیرالحاج

اهل بیت(علیهم السلام) بوده تا آنجا که فرزند فضیلت مدارش علامه محمدباقرمجلسیe درباره ی او می نویسد: نردبان عروج من به درجات عالیه و وسیله ی سلوکم به طریقه ی منوّر هدایت بعد از ائمه ی اطهار(علیهم السلام)، ایشان بودند... ( یعنی بعد از ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) پدرش را نردبان ترقی خود می دانسته است.)

این عالم بزرگوار و با تقوا و وارسته، خود در شرح من لا یحضره الفقیه در جلد چهارم در شرح حال متوکل بن عمیر که راوی صحیفه ی کامله ی سجادیه است، شرح کرامت دیگری از آن محبوب قلب های شیفته ی ولایت و یوسف گم گشته ی امت و شریعت، پدر غم خوار و مهربان امت نقل می فرمایند:

در آنجا در ضمن رویای صادقه ی خویش اشاره می کند به اینکه حضرت ولی عصر ارواحنا فداه در عالم رویا ایشان را که در زندگی جز رضای آن حضرت را نمی طلبید و جز به ذکرشان قراری نداشت، فرامی خوانند و مشکلات علمی او را پاسخ می گویند و ایشان را به خواندن نماز شب امر می کنند و در پی درخواست او مبنی بر اعطای کتابی که پیوسته بر خواندن آن مداومت کند به صحیفه ی کامله ی سجادیه راهنمایی می کنند و می فرمایند که در نزد فلان کس و فلان مکان آن کتاب را برای تو گذاشته ایم. برو و آن را بگیر که اعطای ما به توست.

او در همان عالم رویا به آن مکان می رود و آن کتاب را که هدیه ی مولای بزرگوارش بوده دریافت می کند. از خواب که برمی خیزد به همان مکانی که حضرتش فرموده بودند می رود و کتاب را می گیرد و در هاله ای از شوق و اشک، یاد مولا را در قلب زنده می دارد و از آن پس به برکت آقا و سرورش با جمله جمله ی آن ادعیه ی ارزشمند به بارگاه قدس الهی تقرب می جوید و آن نسخه را در همه جا می پراکند، به طوری که همچون آفتاب در هر خانه درخشیدن می گیرد و بسیاری از رهروان را از صلحا و اخیار می گرداند و این همه به برکت معجزه ی حضرت صاحب الامر و اعطای آن صحیفه ی مبارکه بود.

شیفتگان کوی حضرتش از این تشرف و آن توصیه ها درس ها فرامی گیرند: راز و نیاز با خدای بی همتا در دل شب ها، خواندن نماز شب، انس با ادعیه و فرازهای زیبای نیایش از زبان امام سجاد8 در صحیفه ی سجادیه، چشم داشت عنایات بی حد مولای دل ها...

15. نامه های حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مراجع تقلید (توقیعات)

ص: 564

توقیع و نامه های حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شیخ مفید

در کتاب فرازهایی از تجلیات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 29 تحت عنوان ستایش از پیروی راستین و احتجاج علامه طبرسی صفحه 322 آمده است:

اکنون سخن از عالم و فقیه و مرجعی والامقام است که امام عصر ارواحنا فداه او را ستود و درباره اش فرمودند: سلام بر تو ای دوست مخلِص در دین... سلام بر تو ای یاری کننده ی حق، ای دعوتگر مردم به سوی حق با کلمه ی صدق...ای دوست با اخلاص، ایها المُلهَم بحق...

آری سخن از شیخ مفید (413-339ه.ق) رضوان الله تعالی علیه است. آن بزرگوار کسی است که حضرتش او را به فرستادن توقیع و ابلاغ دستورات مستقیم از طریق نامه مفتخر فرموده اند.

توقیعاتی که به افتخار او صادر گشت

تا آنجا که در تاریخ ثبت است، حضرت مهدی ارواحنا فداه در سه نوبت نامه هایی برای آن بزرگوار به خط خویش فرستادند که مضامین آن ها همانند دریاها معنا و رأفت است که از وجود مقدس امام(علیه السلام) جوشیده است و هرکس که به دیدار آن ها موفق می شود باید با مهر و ولایت خویش به آستان آن امام مهربان به تفسیر آن کلمات ارزنده بپردازد:

این مکتوبی است برای برادر باایمان و دوست رشید ابی عبدالله محمدبن محمدبن نعمان شیخ مفید ادام الله اعزازه که از جمله پیمان هایی است که به ودیعت نهاده شده و از بندگان خدا اخذ گردیده است. بسم الله الرحمن الرحیم سلام برتو ای دوست با اخلاص در دین که در اعتقاد به ما از روی علم و یقین امتیاز داری. ما شکر وجود تو را به پیشگاه خداوندی که جز او خدایی نیست برده و از ذات بی زوالش مسئلت می نماییم که رحمت پیاپی خود را بر آقا و مولا و پیغمبر ما محمد و اولاد طاهرین او(علیهم السلام) فرستد و به تو که پروردگار توفیقاتت را برای یاری حق مستدام بدارد و پاداش تو را با سخنانی که از جانب ما می گویی با صداقت افزون تر دارد. اعلام می داریم که به ما اجازه داده شده که تو را به شرافت مکاتبه مفتخر سازیم و موظف بداریم که آنچه به تو می نویسیم به دوستان ما که نزد تو می باشند برسانی.

خداوند آن ها را به طاعت خود عزیز بدارد و با حفظ و عنایت خود مشکلات آن ها را برطرف سازد...

هرفردی از شما باید به آنچه که به وسیله ی دوستی ما به آن تقرب می جوید عمل کند و از آنچه که مقام او را پست می گرداند و خوشایند ما نیست اجتناب نماید. زیرا خداوند به طور ناگهانی انسان ها را مبعوث می کند آن هم در وقتی که توبه سودی ندارد و پشیمانی او از کیفر نجاتش نمی بخشد. خداوند تو را به رشد و کمال الهام بخشد و با لطف خود به رحمت واسعه ی خود توفیق دهد. این

ص: 565

نوشته ی ماست به سوی تو ای برادر دوست دار و مخلص باصفای در مودت ما و یاور با وفای ما. خداوند تو را به چشم عنایت خویش که هرگز آن را خواب نگیرد محافظت فرماید...

تعمق در این فرازهای دلنواز وروح افزا قلب های شیفتگان را به وجد و شگفتی و تلاطم درمی آورد: از سویی درس پیروی راستین از امام را می آموزد و از سویی دیگر توجه همیشگی داشتن به عنایات آن حضرت را که امت جد خویش را فراموش نمی کنند متذکر می سازد و اینکه عالمان وارسته و منتظران صدیق چگونه به مقام والایی که امامشان برای آن ها خواسته رسیده اند. خداوندا توفیق چنین راهروی را بر ما عنایات فرما.

16. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در غیبت به بسیاری از افراد دعاها و صلوات هایی می آموزند که آن ها آن را به دیگران بیاموزند.

در مکیال المکارم بخش 5 و مکارم الاخلاق شیخ طبرسی صفحه 284 و جنة الامان (مصباح کفعمی) صفحه 24 آمده است:

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هرکس این دعا را بعد از هرنماز بخواند و برآن مواظبت نماید آن قدر زنده بماند که از زندگی ملول گردد و به دیدار حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف گردد.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ إِنَّ رسولک الصَّادِقَ الْمصدق صلواتک عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ إِنَّكَ قُلْتَ مَا تَرَدَّدْتُ فِي شَيْ ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي فِي قَبْضِ رُوحِ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ و أناَ أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ لِاوَلِيِائكَ الْفَرَجَ وَ النَّصْرَ وَ الْعَافِيَةَ وَ لَا تَسُؤْنِي فِي نَفْسِي وَ لَا فِي فلان

17. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرض مؤمنین را ادا می کند.

در اصول کافی مجلد 1 صفحه 407 و بحارالانوار مجلد 27 باب حق الامام علی رعیته صفحه 249 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ صَبَّاحِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَيُّمَا مُؤْمِنٍ أَوْ مُسْلِمٍ مَاتَ وَ تَرَكَ دَيْناً لَمْ يَكُنْ فِي فَسَادٍ وَ لَا إِسْرَافٍ فَعَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَقْضِيَهُ فَإِنْ لَمْ يَقْضِهِ فَعَلَيْهِ إِثْمُ ذَلِكَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ» الْآيَةَ(1) فَهُوَ مِنَ الْغَارِمِينَ وَ لَهُ سَهْمٌ عِنْدَ الْإِمَامِ فَإِنْ حَبَسَهُ فَإِثْمُهُ عَلَيْهِ.حضرت صادق(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت کردند که ایشان فرمودند: هر مؤمن یا مسلمانی از دنیا برود و قرضی بعد از خودش ترک گوید که در راه فساد یا اسراف نباشد، بر امام است که آن را ادا کند. پس اگر ادا نکند گناه آن بر اوست.

ص: 566


1- . سوره توبه آیه 60.

272. «يَهْدِي اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» حضرت قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

اشاره

سوره نور آيه 35

اللّهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكوةٍ فِيها مِصْباحٌ المِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثالَ لِلنّاسِ وَ اللّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ

خداوند نور (هادى) آسمان ها و زمين است، مَثَل و داستان نورش به مشكاتى ماند كه در آن روشن چراغى باشد، آن چراغ در ميان شيشه اى، آن شيشه همچون ستاره درخشانى تلألؤ كند، از درخت مبارك زيتون روشن باشد كه با آنكه شرقى و غربى نيست، شرق و غرب گيتى بدان فروزان است و بى آنكه آتشى زيت آن را برافروزد، خود به خود جهانى را روشنى بخشد كه پرتو آن نور حقيقت بر نور معرفت قرار گرفته و خداوند هر كه را خواهد به نور خويش هدايت فرمايد و اين مثل ها را خداوند براى مردم مى زند و خداوند به همه امور داناست.

ضرب المثل های قرآن

یک باب از معجزات قرآن و از عظمت و شکوه این کتاب آسمانی، ضرب المثل هایی است که خداوند به عنوان ضرب المثل می آورد و این آیه ی مبارکه که یکی از آیاتی است که خداوند در دو جا به کلمه « مَثَلُ نُورِهِ» و «يَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثالَ» اشاره می نماید که می فهمیم خداوند می خواهد با ضرب المثل حقایقی را به بشر بفهماند.

ص: 567

اول می فرماید: « اللّهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الأَرْضِ » نور به چیزی می گویند که اولاً به خودی خود نمایان است یعنی خودش را نشان می دهد. ثانیاً به وسیله ی نور اشیا دیده می شوند. توجه کنید چراغ هایی که در این سالن است هم با نورش خودش را می نمایاند و هم همه چیز را نشان می دهد یعنی سایر اشیا را نیز ما به وسیله ی این نورها می بینم اگر این انوار نباشد ما یکدیگر را نمی توانیم ببینیم. نور چراغ نور خورشید نور ماه نور ستارگان هرکدام می توانند هم خود را بنمایانند و هم اشیای دیگر را بنمایانند.(1) ذات اقدس الهی چنین است. خداوند ظاهرٌ بذات است. چیز دیگری خدا را نمی نمایاند بلکه خودش خودش را می نمایاند که در دعای افتتاح می خوانیم: بک عرفتک و أنت دللتنی علیک و لو لا انت لم أدر ما أنت. همه ی هستی به خدا نمایان می گردد. خداوند هستی را از عدم آفریده است و به آن ها لباس هستی داده است. پس خدا نور آسمان ها و زمین است در اینجا خدا ضرب المثل می زند. شما می دانید وقتی انسان بخواهد ضرب المثل بزند به کسی یا چیزی مثل می زند که اعلای آن باشد. مثلاً اگر بخواهند بگویند کسی زیباست چون مردم کسی را زیباتر از ماه نمی دانند می گویند فلانی مثل قرص ماه است و اگر کسی بخواهد زیبایی محبوبش را مثال بزند او را به قرص ماه تشبیه می کند یا اگر چیزی خوشبو باشد برای مثالش می گویند مثل مشک می ماند زیرا از مشک چیزی را خوشبوتر نمی دانند. حال در نظر بگیرید خداوند می خواهد برای نور خود مَثَل بزند مثلش در درجه ی اول نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه و ائمه طاهرین(علیهم السلام) می باشد دقت کنید در آیه آمده است «خداوند نور آسمان و زمین است مَثل نورش مانند مشکاة است» مشکاة یعنی چراغدان. آنجایی است که چراغ را می گذارند. سپس می فرماید«كَمِشْكوةٍ فِيها مِصْباحٌ» که آن چراغ درون شیشه ای باشد. به هر حال این شیشه چیزی است که شیشه ای روی چراغ می گذارند که خاموش نشود که عرب به آن زجاجة می گویند یعنی همان شیشه که حافظ چراغ است خداوند نور خودش را به چراغدانی که در آن چراغدان چراغ باشد و چراغ هم دارای شیشه باشد مثل می زند و آن شیشه مثل ستاره ای فروزان می درخشد. حال با این وصف احادیثی در این زمینه مطرح می کنیم.

ص: 568


1- . البته نور با نار فرق دارد و باهم قابل مقایسه نیستند.

1. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 195 حدیث 5 آمده است:

قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ»(1) فَاطِمَةُ(علیها السلام) «فِيها مِصْباحٌ» الْحَسَنُ «الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ» الْحُسَيْنُ «الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ» فَاطِمَةُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ بَيْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْيَا «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ» إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) «زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ» لَا يَهُودِيَّةٍ وَ لَا نَصْرَانِيَّةٍ «يَكادُ زَيْتُها يُضِي ءُ» يَكَادُ الْعِلْمُ يَنْفَجِرُ بِهَا «وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ» إِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ إِمَامٍ «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» يَهْدِي اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مَنْ يَشَاءُ «وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ»

2. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 1 صفحه 280، عوالم النصوص علی الائمه اثنی عشر صفحه 22 حدیث 14 آمده است:

أَنَّهُ قَالَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) النُّورُ اسْمِي وَ الْمِشْكَاةُ أَنْتَ يَا عَلِيُ(علیه السلام) «مِصْباحٌ الْمِصْباحُ» الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهما السلام) «الزُّجاجَةُ» عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) «كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ» مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍ(علیهما السلام) «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ» جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) «مُبارَكَةٍ» مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیهما السلام) «زَيْتُونَةٍ» عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(علیهما السلام) «لا شَرْقِيَّةٍ» مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍ(علیهما السلام) «وَ لا غَرْبِيَّةٍ» عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) «يَكادُ زَيْتُها» الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍ(علیهما السلام) «يُضِي ءُ» الْقَائِمُ الْمَهْدِي(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

3. در كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 72 حديث 17، بحارالانوار مجلد 93 باب 128، عوالم النصوص علی الائمة اثنی عشر صفحه 121 حدیث 13 و غایة المرام صفحه 317 آمده است:

روي عن جابربن عبدالله الأنصاري قال: دخلت إلى مسجد الكوفة و أميرالمؤمنين(علیه السلام) يكتب بإصبعه و يتبسم، فقلت له: يا أميرالمؤمنين(علیه السلام)، ما الذي يضحكك؟ فقال: عجبت لمن يقرأ هذه الآية و لم يعرفها حق معرفتها. فقلت له: أي آية يا أميرالمؤمنين(علیه السلام)؟ فقال: قوله تعالى: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ» المشكاة: محمد(صلی الله علیه و آله) «فِيها مِصْباحٌ» أنا المصباح. «فِي زُجاجَةٍ» الزجاجة الحسن و الحسين(علیهما السلام) «كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ» و هو علي بن الحسين(علیهما السلام) «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ» محمدبن علي(علیهما السلام) «زَيْتُونَةٍ» جعفربن محمد(علیهما السلام) «لا شَرْقِيَّةٍ» موسى بن جعفر(علیهما السلام) «وَ لا غَرْبِيَّةٍ» علي بن موسى(علیهما السلام) «يَكادُ زَيْتُها يُضِي ءُ» محمدبن علي(علیه السلام) «وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» علي بن محمد(علیهما السلام) «نُورٌ عَلى نُورٍ» الحسن ابن علی(علیهما السلام) «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» القائم المهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ»

از جابربن عبداللّه انصارى روايت شده كه گويد: به مسجد كوفه داخل شدم. ديدم حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) با انگشت چيزى مى نويسد و تبسّم مى كند. گفتم: يا اميرالمؤمنين(علیه السلام)، چه چيزى موجب خنده شما شده؟ فرمود: در شگفتم از كسى كهاين آيه را مى خواند ولى

ص: 569


1- . سوره نور آیه 35.

آن طور كه شايسته است به معنى آن معرفت ندارد. عرض كردم: حضرت فرمود: آن طور فرموده خداوند«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ» المشكاة حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است،«فِيها مِصْباحٌ» مصباح من هستم، «فِي زُجاجَةٍ» زجاجه: حسن و حسين(علیهما السلام) مى باشند، «كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ» و او علىّ بن الحسين(علیهما السلام) است، «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ» محمّدبن علىّ(علیهما السلام) است،«زَيْتُونَةٍ» جعفربن محمّد(علیهما السلام) است، «لا شَرْقِيَّةٍ» موسى بن جعفر(علیهما السلام) است، «وَ لا غَرْبِيَّةٍ» على بن موسى (الرضا)(علیهما السلام) است، «يَكادُ زَيْتُها يُضِي ءُ» محمّدبن على(علیهما السلام) است، «وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» علىّ بن محمّد(علیهما السلام) است، «نُورٌ عَلى نُورٍ» الحسن بن على(علیهما السلام) است،«يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه درود بر آنان باد، «وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ»

4. بحارالانوار مجلد 90 صفحه 21 و تفسیر نعمانی المحکم و امتشابه صفحه 4 و معجم احادیث الامام المهدی مجلد 7 صفحه 389 آمده است

قال ابوعبدالله محمدبن ابراهیم بن جعفر ... سمعت ابوعبدالله جعفربن محمد، الصادق(علیهما السلام) ... عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) النور القرآن و النور اسم من اسماء الله تعالی و النور النوریةٌ و النور ضوء القمر و النور ضوء المؤمن و هو الموالاة التی یلبس له نوراً یوم القیامة و النور فی مواضع من التوراة و الانجیل و القرآن حجة الله علی عباده و هو المعصوم فقال تعالی و التبع نو الذی انزل معه اولئک هم المفلحون فَالنُّورُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ هُوَ الْقُرْآنُ وَ مِثْلُهُ فِي سوره ی التَّغَابُنِ قَوْلُهُ تَعَالَى «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا»(1) يَعْنِي سُبْحَانَهُ الْقُرْآنَ وَ جَمِيعَ الْأَوْصِيَاءِ الْمَعْصُومِينَ حَمَلَةَ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَزَنَتَهُ وَ تَرَاجِمَتَهُ الَّذِينَ نَعَتَهُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»(2) وَ هُمُ الْمَنْعُوتُونَ الَّذِينَ أَنَارَ اللَّهُ بِهِمُ الْبِلَادَ وَ هَدَى بِهِمُ الْعِبَادَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِي سوره ی النُّورِ «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ»(3) إِلَى آخِرِ الْآيَةِ فَالْمِشْكَاةُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ الْمِصْبَاحُ الْوَصِيُّ وَ الْأَوْصِيَاءُ(علیهم السلام) وَ الزُّجَاجَةُ فَاطِمَةُ وَالشَّجَرَةُ الْمُبَارَكَةُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ الْكَوْكَبُ الدُّرِّيُّ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا.

ص: 570


1- . سوره تغابن آیه 8.
2- . سوره آل عمران آیه 7.
3- . سوره نور آیه 35.

5. کتاب التوحید باب 15 صفحه 158حدیث 4 و مناقب ابن شهرآشوب مجلد 1 صفحه 280 مجمع البیان مجلد 4 صفحه 143 تأویل الآیات الظاهره مجلد 1 صفحه 358 حدیث 3 برهان مجلد 3 صفحه 134 حدیث 5 المعجم احادیث الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجلد 7 آمده است:

عَنِ ابْنِ بَابَوَيْهِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْبَاقِرِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ» قَالَ نُورُ الْعِلْمِ فِي صَدْرِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) «الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ» صَدْرُ عَلِيٍّ صَارَ عِلْمُ النَّبِيِّ إِلَى صَدْرِ عَلِيٍّ عَلَّمَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) عَلِيّاً «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ» نُورُ الْعِلْمِ «لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ» لَا يَهُودِيَّةٍ وَ لَا نَصْرَانِيَّةٍ «يَكادُ زَيْتُها يُضِي ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» قَالَ يَكَادُ الْعَالِمُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) يَتَكَلَّمُ بِالْعِلْمِ قَبْلَ أَنْ يُسْأَلَ «نُورٌ عَلى نُورٍ» أَيْ إِمَامٌ مُؤَيَّدٌ بِنُورِ الْعِلْمِ وَ الْحِكْمَةِ فِي أَثَرِ إِمَامٍ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ ذَاكَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ فَهَؤُلَاءِ الْأَوْصِيَاءُ الَّذِينَ جَعَلَهُمُ اللَّهُ خُلَفَاءَهُ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَجَهُ عَلَى خَلْقِهِ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ فِي كُلِّ عَصْرٍ مِنْ وَاحِدٍ مِنْهُم

6. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی از اعاظم و بزرگان قرن سوم صفحه 461 (ج 2 ص 104 ) آمده است:

قال علي بن إبراهيم في قوله «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» إلى قوله «وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ» فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) أَسْأَلُ عَنْ تَفْسِيرِ هَذِهِ الْآيَةِ فَكَتَبَ إِلَيَّ الْجَوَابَ: أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) كَانَ أَمِينَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ. فَلَمَّا قُبِضَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) كُنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَرَثَتَهُ. فَنَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَامِ وَ مَا مِنْ فِئَةٍ تَضِلُّ مِائَةٌ بِهِ وَ تَهْدِي مِائَةٌ بِهِ إِلَّا وَ نَحْنُ نَعْرِفُ سَائِقَهَا وَ قَائِدَهَا وَ نَاعِقَهَا وَ إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَيْنَاهُ بِحَقِيقَةِ الْإِيمَانِ وَ حَقِيقَةِ النِّفَاقِ وَ إِنَّ شِيعَتَنَا لَمَكْتُوبُونَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ أَخَذَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ يَرِدُونَ مَوْرِدَنَا وَ يَدْخُلُونَ مَدْخَلَنَا لَيْسَ عَلَى مِلَّةِ الْإِسْلَامِ غَيْرُنَا وَ غَيْرُهُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، نَحْنُ آخِذُونَ بِحُجْزَةِ نَبِيِّنَا وَ نَبِيُّنَا آخِذٌ بِحُجْزَةِ رَبِّنَا وَ الْحُجْزَةُ النُّورُ وَ شِيعَتُنَا آخِذُونَ بِحُجْزَتِنَا، مَنْ فَارَقَنَا هَلَكَ وَ مَنْ تَبِعَنَا نَجَا وَ الْمُفَارِقُ لَنَا وَ الْجَاحِدُ لِوَلَايَتِنَا كَافِرٌ وَ مُتَّبِعُنَا وَ تَابِعُ أَوْلِيَائِنَا مُؤْمِنٌ، لَا يُحِبُّنَا كَافِرٌ وَ لَا يُبْغِضُنَا مُؤْمِنٌ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ يُحِبُّنَا كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يَبْعَثَهُ مَعَنَا، نَحْنُ نُورٌ لِمَنْ تَبِعَنَا، وَ هُدًى لِمَنِ اهْتَدَى بِنَا وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ مِنَّا فَلَيْسَ مِنَ الْإِسْلَامِ فِي شَيْ ءٍ وَ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ الدِّينَ وَ بِنَا يَخْتِمُهُ، وَ بِنَا أَطْعَمَكُمُ اللَّهُ عُشْبَ الْأَرْضِ، وَ بِنَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَطْرَ السَّمَاءِ، وَ بِنَا آمَنَكُمُ اللَّهُ مِنَ الْغَرَقِ فِي بَحْرِكُمْ وَ مِنَ الْخَسْفِ فِي بَرِّكُمْ وَ بِنَا نَفَعَكُمُ اللَّهُ فِي حَيَاتِكُمْ وَ فِي قُبُورِكُمْ وَ فِي مَحْشَرِكُمْ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ وَ عِنْدَ دُخُولِكُمُ الْجِنَانَ، مَثَلُنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ كَمَثَلِ مِشْكَاةٍ وَ الْمِشْكَاةُ فِي الْقِنْدِيلِ فَنَحْنُ الْمِشْكَاةُ فِيهَا مِصْبَاحٌ، الْمِصْبَاحُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)«الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ» مِنْ عُنْصُرَةٍ طَاهِرَةٍ «الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ» لَا دَعِيَّةٍ وَ لَا مُنْكِرَةٍ «يَكادُ زَيْتُها يُضِي ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» الْقُرْآنُ «نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ» فَالنُّورُ عَلِيٌّ(علیه السلام) يَهْدِي اللَّهُ لِوَلَايَتِنَا مَنْ أَحَبَّ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ

ص: 571

يَبْعَثَ وَلِيَّنَا مُشْرِقاً وَجْهُهُ مُنِيراً بُرْهَانُهُ ظَاهِرَةً عِنْدَ اللَّهِ حُجَّتُهُ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يَجْعَلَ أَوْلِيَاءَنَا الْمُتَّقِينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءَ وَ الصَّالِحِينَ «وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» فَشُهَدَاؤُنَا لَهُمْ فَضْلٌ عَلَى الشُّهَدَاءِ بِعَشْرِ دَرَجَاتٍ وَ لِشَهِيدِ شِيعَتِنَا فَضْلٌ عَلَى كُلِّ شَهِيدٍ غَيْرِنَا بِتِسْعِ دَرَجَاتٍ نَحْنُ النُّجَبَاءُ وَ نَحْنُ أَفْرَاطُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أَوْلَادُ الْأَوْصِيَاءِ وَ نَحْنُ الْمَخْصُوصُونَ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ نَحْنُ الَّذِينَ شَرَعَ اللَّهُ لَنَا دِينَهُ فَقَالَ فِي كِتَابِهِ «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ» يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) «وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى» قَدْ عَلِمْنَا وَ بَلَّغْنَا مَا عَلِمْنَا وَ اسْتَوْدَعْنَا عِلْمَهُمْ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أُولِي الْعِلْمِ وَ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ «أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» كَمَا قَالَ اللَّهُ «وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ وَ إِنْ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ مِنَ الشِّرْكِ مَنْ أَشْرَكَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ مِنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) »

ص: 572

273. در بيوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرين(علیهم السلام)

اشاره

273. در بيوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرين(علیهم السلام) و حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام خداوند بلند است

سوره نور آيات 36 و 37

في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (36) رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (37)

در خانه هايى كه اجازه داده تا او را ارجمند دارند و هر بامدادان و شامگاهان او را ياد كنند.

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نور خداوند است.

حضرت حجت روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء به کلی مورد غفلت واقع شده و معیشت ضنک(1) ما هم چه از نظر فردی و چه اجتماعی ناشی از غفلت از آن حضرت است و بلا تردید باید برگردیم به او چنان که حق برگشت به اوست و حق برگشت به او خیلی عظیم است. زیرا اولاً مشکل ما این است که در معرفت حضرت کوتاهی کرده ایم. نه قاصریم، بلکه مقصریم و معیشت ضنک ما عمده ناشی از تقصیر در معرفت او است.

قهراً وقتی انسان موضوعی را نشناخت کما هو حقه نه از جهت قلبی انجام می دهد و نه از جهت بدنی و اگر شناخت و چنان که باید و شاید معرفت پیدا کرد هم از جهت قلبی انجام وظیفهمی کند و هم از جهت بدنی. این که خداوند می فرماید « إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ(2)» سخن بسیار عجیبی است اولاً بدانید که به قرآن و حدیث خیلی باید اهمیت دهید زیرا هرچه هست در

ص: 573


1- . سوره طه آیه 124 Nوَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً M
2- .[1]سوره فاطر آیه 28

این دوتا است. منتها وقتی انسان به این حقیقت پی می برد که متأسفانه فرصت ها گذشته است و شما از هم اکنون که هنوز وقتتان نگذشته این واقعیت را بفهمید که از نور و هدایت و حکمت هیچ نیست الّا فی الکتاب و السنة ( شرّقاً و غرّباً فلا تجدان علماً صحیحاً الّا شیئاً خرج من عندنا) و هر چه غیر از این دو منبع است یا به کلی نجس است و یا متنجس. از این دو حال خارج نیست. از غیر این خانواده و این بیت یعنی اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم اجمعین. هرچه درآید امّا نجسٌ و امّا متنجسٌ. علاوه بر روایات فراوان، قرآن نیز بر این مطلب قائم است. لذا در هر مطلبی باید مرجعتان کتاب و سنت باشد حتی در معرفت خود امام و چون مقام قدّیس حضرت حجت سلام الله علیه فوق این حرف هاست به بیان مختصری درباره ی دو روایت در ذیل دو آیه قناعت می کنیم. یکی آیه «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها(1)» و دیگری آیه ی نور است و تتمّه ی آن که می فرماید: «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ(2)» در این دو آیه روایاتی است که درباره ی «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» فرموده: این در شأن امام زمان علیه السلام و برای ظهور آن حضرت است و در آیه «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» فرمودند: حضرت حجة بن الحسن است. عمده دقت در این دو کلمه است و باید عمیق مطلب را فهمید. پی بردن به این سخن احتیاج دارد به این مقدمه: اسماء ذات اقدس الهی ابواب معارفش می باشد یعنی کلید خداشناسی، اسامی پروردگار است «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها(3)» اگر آن اسم را بشناسی و به آن شناخت اسم، خدا را بخوانی و دعا کنی این همان چیزی است که مقصود در آیه است. یک اسم از اسماء خداوند حاکی است از منتهای غیب الغیوبی و استتار مطلق. آن اسم مقدس هو است. یک اسم هم حاکی است از کمال ظهور و کمال عنایت و شمول لطف حضرت رب العزة جل جلاله و آن اسم رب است این دو اسم در دو نقطه ی مقابل یکدیگر است: اسم هو و اسم رب. لذا باید خیلی در قرآن دقت کرد «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها»(4)

اعظم اسماء الهی الله است. بین اسامی پروردگار اسم جلاله

ص: 574


1- . سوره زمر آیه 69
2- . سوره نور آیه 35
3- . سوره اعراف آیه 180
4- . سوره محمد آیه 24

الله است که توحید هم بستگی به این اسم دارد. اگر کسی بگوید لا اله الا الرحمن الرحیم لا یصیر مسلماً فایده ندارد و مسلمان نمی شود. حالا این چه سری است که در توحید اسم جلاله الله معتبر است و غیر آن اعتبار ندارد بحثی مفصل است که شرح آن فرصت دیگری می خواهد. اجمالاً عظمت اسم جلاله را از اینجا درک کنید اینک بنگرید که با وجود این عظمت برای اسم جلاله الله در سوره اخلاص آمده «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد(1)» اول هو است بعد می رسد به الله زیرا هو اسمی است که از الله مستترتر است. بعد به همین مراتب می آید تا می رسد به اسم رب. یکی از فضلای درس، خوب به این نکته ی دقیق ملتفت شده بود و می گفت: من در قرآن استقصا کرده ام. هیچ اسمی بیشتر از اسم رب ذکر نشده است. به هر حال این کثرت اسم رب در قرآن حکمتش این است که آن اسمی است که مرحله ی ظهور عنایت خداوند است، اسم رب است. رب العالمین است رب نسبت به همه جا گفته می شود «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ»(2) جهت ظهورش هم این است که جهت پرورش خدا را نشان می دهد و جهت پرورش پروردگار جهت مخصوص است. آن وقت اسم هو به قدری غیب الغیوب است که هیچ چیز آنجا نیست. نه اشاره ای نه حدی نه وصفش هیچ و اسم رب به قدری نزدیک است که هرچه هست تربیت او است. همه ی عالم اثر رب و ظهور تربیت او است. لذا این اسم اوسع و اظهر اسماء و اسم مقدس هو اخفای اسماء الهی است. حالا اعجاز قرآن و روایت را در اینجا دقت کنید: در ذیل آیه ی «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(3) حدیث می فرمایند: نور الرب، حجة بن الحسن است. آن ظهور کامل اسم رب به نور الرب در وقت ظهور آن حضرت است. در ذیل آیه ی مبارکه «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ»(4)

نیز می فرماید. امام زمان است. بنا بر این امام عصر هم می شود نور الرب و هم می شود نوره این وجود مقدس نوری است که هم مضاف است به اسم هو و هم مضاف است به اسم رب و اضافه این نور به اسم هو و به اسم رب محیر العقول است نه عقل من و شما بلکه محیرالعقول اولیا است. «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»

ص: 575


1- . سوره توحید آیه 1
2- .[2] سوره بقره آیه 21
3- .[3] سوره زمر آیه 69
4- .[4] سوره نور آیه 35

درآیه با دقت و تدبر بنگرید زمین به این نور روشن می شود تمام زمین سهلها جبلها رطبها یابسها هرچه باشد و هر که باشد در زمین «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» اما در آیه «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» جایی است که اوج می گیرد در آیه«أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» جایی است که تنزل می کنند و در این آیه اوج می گیرد هر دو آیه درباره ی حضرت حجت است هم نور ربها و هم نوره کلام خدا قابل قیاس با هیچ کلامی نیست وقتی می فرماید «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ» باید هرچه در هو است پیدا کنیم وقتی می فرماید «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» باید هرچه در رب است بفهمیم. وقتی امام تفسیر می کند که این برای ظهور حضرت حجت است نشان می دهد که عصر غیبت امام زمان در «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» مندرج است و عصر ظهورش در «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» مندرج است یعنی در عصر ظهور حضرت همه ی شروط القا می شود «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» همه از خار و ازگل باید از این نور استفاده کنند اما در عصر غیبت این گونه نیست بلکه «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» در این زمان باید کاری کرد که رمز من یشائی پیدا شود. بعد هم خداوند به این مطلب تکیه کرده و فرموده «وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاس (1)» این مطلب بسیار مهمی است زیرا در آیات شریفه ی قرآن هرجا خداوند برای تفکر و تعقل عمیق می فرماید «وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاس» جاهای مخصوصی است همه جا نیست آیات آخر سوره حشر را بخوانید: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون (2)» آیه 35 سوره نور را هم بخوانید که می فرماید:

«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضي ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليمٌ»

بنابراین یکی از مواردی که ضرب امثال را للناس دارد در آیات آخر سوره ی حشر است که بسیار مهم است و بحث اسماء الهیه است با آن خصوصیاتی که آنجاست و یکی هم در اینجا یعنی در آیه ی نور است که فرموده «يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاس» بنابراین «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ»

ص: 576


1- . سوره ابراهيم آیه 25
2- .[2] سوره حشر آیه 21

مربوط به این زمان است که وقت غیبت اوست و در این عصر امام زمان در مرحله ی نوره است اما در دوران ظهورش در مرحله نور الرب است. منشاء این مطالبی که بیان شد، قرآن و روایات است لذا گفتیم باید معارف را تنها از قرآن و اخبار اتخاذ کرد. در چنین زمانی که ایام غیبت است و به«يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» اختصاص دارد. با توجه به این که من یشاء خدا خیلی دقت دارد. اگر کسی بخواهد واقعاً از الطاف حضرت حجت استفاده کند باید قدری از این عالم ترحّل پیدا کند. رسیدن به کلمه هو چقدر عجیب است رسیدن به کلمه ی نورهم همین طور است که در مرتبه ی بعد از او است. لذا است که الان باب به کلی منسد نیست و در عین انسداد مفتوح است. منتهی مفتوح است به یک شرط بسیار مشکل و آن شرط هم این است که بتواند من یشاء شود. وقتی ما کلماتی را که راجع به حضرت حجت است نگاه می کنیم باید حساب کنیم که رابطه ی ما با آن حضرت هم از نظر معرفت باید چگونه باشد و هم از نظر عمل زیرا مقام او مقامی است که خدا نسبت به او اطلاق کرده انه نور الرب و بر او اطلاق کرده انه نوره مقام حضرت یک چنین مقامی است. شما با دقت روی القابی که برای امام زمان در روایات آمده مطالعه کنید؛ خود این کلمات نشان دهنده ی این است که از چه مصدری صادر شده است: السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ(1) همه به صیغه ی اسم مفعول آمده است و فاعلش معلوم است که کیست السلام علیک ایها العلم المنصوب علمی است که ناصبش خدا است الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ حضرت حجت است علم مصبوب است نه آن که عالِم باشد این نشام می دهد که چه جور شده که او سراپا نور است سراپا ظهور است پس توجه کنید که موقعیت ما نسبت به امام زمان که چنین وجودی است با این خصوصیات آن هم در عصر خفا چگونه است.

امر ما دائر بین دو مطلب است یا باید به کلی بیگانه باشیم یا باید کمی آشنایی پیدا کنیم اما به کلی بیگانگی که باید گفت: «يا حَسْرَتَنا عَلى ما فَرَّطْنا فيها»(2) پس کمی آشنایی لازم است و آن آشنایی اندک خیلی خصوصیات می خواهد اجمالاً دو مطلب را خاطر نشان می سازیم یکی از خصوصیاتی که برای آشنایی با آن مقام پرعظمت لازم است ذکر و توجه به آن حضرت است. یعنی

ص: 577


1- . احتجاج مجلد2 صفحه 493
2- . سوره انعام آیه 31

زیاد باید توجه کرد و این یک امری است که اثر قطعی دارد زیرا مسلّم است که اگر شما روح را به یک طرف متوجه کردید ممکن نیست رابطه برقرار نشود عالم حساب دارد و کل شئ عنده به مقدار اگر شما توجهتان را نسبت به امام زیاد کردید خود کثرت توجه مقابله ی روحی ایجاب می کند البته با حفظ استعداد و با حفظ ظرفیت و شرایط چون شرایط محفوظ است اما خواه نا خواه اثر قهری دارد و تأکید روایات هم روی همین حساب است. .... این ها برای فضل و عنایت نسبت به ما است. توجه به امام زمان خیلی مؤثر است زیرا قهراً رابطه توجهی بین المتوجّه و المتوجه الیه محقق می شود و خواه ناخواه به مرور زمان زیادتر می شود و اثر می کند و حتماً باید شما از امروز بر این کار تمرین کنید یعنی لااقل دو موعد شبانه روز یکی صبح و یکی شب به حضرت بقیة الله توجه کنید و این ها همه اسرار و خصوصیاتی دارد السَّلَامُ عَلَيْكَ فِي اللَّيْلِ إِذا يَغْشى وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى همه ی این ها درس است و بیان راه است و معرفت یکی هنگام صبح که دستور بعد از سلام نماز صبح خواندن دعای عهد است و یکی هنگام شب بعد از خواندن نماز مغرب و عشا تا السَّلَامُ عَلَيْكَ فِي اللَّيْلِ إِذا يَغْشى وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى محقق شود.

خصوصیت دوم هم عبارت از این است که بالاخره انسان باید کاری انجام دهد و بجنبد و یک تحرک و تحولی در وجودش ایجاد کند البته مسلم است که به قدر آن تحولی که در وجودش ایجاد کرده اثر می گیرد و قطعاًَ اثر در این عالم بی حساب نیست.(1)

ذات اقدس الهی در این آیه می فرمایند: خداوند اذن داده است در خانه ها و بیوتی که دارای رفعت و شرافت هستند ذکر او شود و از او یاد گردد و او را تسبیح بگویند در هر صبح و شام. مفسرین درباره ی این بیوت گفته اند مراد از این بیوت و خانه ها

1. مساجد و عبادتگاه مسلمین است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: (بحار الأنوار مجلد23 صفحه 326)

قال النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) الْمَسَاجِدُ بُيُوتُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ وَ هِيَ تُضِي ءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا تُضِي ءُ النُّجُومُ لِأَهْلِ الْأَرْضِ.همانا مساجد بیوت و خانه های خداوند است در زمین و از آن نور متصاعد می شود برای اهل آسمان ها همان طور که ستاره ها نور می فرستند برای اهل زمین و مسلمانان به همه ی عبادتگاه های خود مسجد می گویند.(2)

ص: 578


1- . سخنرانی حضرت آیةالله العظمی وحید خراسانی
2- . اطیب البیان مجلد 9 صفحه 532

2. در قرآن کریم سوره بقره آیه 125 آمده است:

«أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ»

ای ابراهیم، پاک و طاهر کن خانه ی مرا برای طواف کنندگان و معتکفین و کسانی که رکوع و سجود می کنند.

و می گویند منظور از این بیوت (مسجدالحرام) است.

3. عده ای می گویند منظور چهار مسجد است: اول مسجد الحرام دوم مسجدالاقصی سوم مسجدالنبی چهارم مسجد قبا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را بنا کردند.

4. مصداق اتم و اکمل بیوت، خانه های ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) است زیرا معتقدیم که خداوند در همه ی صفاتش و در الوهیتش کامل الکامل ... الکامل است و او باید عبادت کامل الکامل شود و این از عهده ی هیچ کس برنمی آید مگر چهارده نور مقدس که اول ما خلق الله هستند؛ نور علی نور هستند. عبادات عجیب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت سجاد(علیه السلام) و بقیه ی ائمه ی دیگر شاهد همین مدعاست. هم اکنون بر روی کره ی زمین هیچ کس به طور اکمل و اتم نمی تواند خداوند را مانند امام زمان(علیه السلام) عبادت کند و این بیت هم اکنون بیت آن حضرت است.

شیخ حسن عراقی یکی از کسانی است که خدمت حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسید و یک هفته شبانه روز در خدمت آن حضرت بود. ایشان گفته است: امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر شب حدود پانصد رکعت نماز می خواندند.

خداوند در الوهیتش کامل است باید عبادت کامل شود

ما می دانیم هر نازی را نیازی است. یعنی هر مرحمتی که به کسی می شود در مقابلش شکر و سپاس گزاری مخصوص باید بشود. مثلاً عنایتی که استاد و معلم به ما می­­کند و از او به ما نعمتمی رسد تشکری مخصوص خودش لازم است که ما می دانیم علما، دانشمندان و معلمین به گردن ما حق دارند. ما را از ضلالت جهل به علم و دانش هدایت می کنند و انسان قبل از تعلیم کور و لال و ناشنوا است. اگر کسی بتواند کور و لال و ناشنوای جسمانی را شفا دهد کار مهمی کرده است اما کار بسیار عمده این است که کسی که سخن حق را نمی شنود را شنوا کند. کوری را که حق را نمی بیند بینا و زبانی را که به حق باز نمی شود گویا نماید او پهلوان، معلم و استاد واقعی است و حق عظیمی بر شاگردش دارد. فرق کسی که کور و لال و ناشنوای جسمانی را خوب می کند با

ص: 579

کسی که کور و لال و ناشنوای باطنی را بینا و گویا و شنوا می کند مانند فرق روح و جسم است. پس معلم حق عظیمی بر گردن متعلم دارد که امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای روشن شدن این مطلب می فرمایند: من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا هر کس به من یک حرف بیاموزد به تحقیق مرا بنده و عبد خود گردانیده است. پس معلم حق بزرگی دارد. حق او را با سلام کردن. صدا مقابل او بلند نکردن و قبل از او در کلاس درس حاضر شدن در راه رفتن با او عقب تر رفتن و صدا را از او بلندتر نکردن که اینها جز است، اصلش این است که شاگرد در مقابل معلم باید خودش را مانند عبد در مقابل مولا بداند. اراده ی خود را در مقابل اراده ی او نابود سازد. روحش را در اختیار او قرار بدهد چون معلم حق حیات روحانی بر انسان دارد.

حق والدین: پدر و مادر حق بزرگی بر انسان دارند که قابل وصف نیست آن ها عمرشان را روی تربیت فرزندان و حفظ و نگه داری آن ها می گذارند و فرزند را بزرگ می کنند. شیر و نان می دهند، شب ها نمی خوابند تا فرزندشان بخوابد. سختی می کشند تا آن ها در آسایش باشند. در مقابل حقوق این ها ما باید نیازها و نازهای مخصوص را در نظر بگیریم.

همسایه نیز به گردن ما حق دارد رفیق مهربان به گردن ما حق دارد که در مقابل هرکدام از این ها یک ادای حق مخصوص داریم. به زبانی ساده تر شما احترامی که استاد دارد معلم دارد پدر و مادر دارد همسایه دارد همسر دارد در مقابل هر کدام از این ها (که هر کدامش نازی است) باید نیازی برآورده شود.

خداوند علی اعلی هزار و یک صفتش را می شناسیم که در مقابل هر کدام از این ها که ناز است باید نیازی باشد مثال دیگری می زنیم. شما در مقابل یک افسر ارشد ارتش یک نوع احترام می گذارید و در مقابل یک آیةالله العظمی طوری دیگر احترام می گذارید.

طبع دعاها فرق دارد

طبع دعاها مختلف است. یکی طبع رفاقت دارد که خدا بهترین رفیق است یکی طبع ترس دارد یکی طبع امید دارد. یکی طبع حق شناسی دارد یکی طبع گدایی. سر اختلاف دعاها این است که در مقابل هر نازی نیاز مخصوصی است.(1)

أَنْتَ الَّذِي أَشْرَقْتَ الْأَنْوَارَ فِي قُلُوبِ أَوْلِيَائِكَ حَتَّى عَرَفُوكَ وَ وَحَّدُوكَ(2)

ص: 580


1- . کتاب مجالس
2- . اقبال الاعمال ج1 ص 349

حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ، نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِيرُ(1)

اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ...(2)

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عبد کامل خداوند است. در هدف از خلقت قرآن می فرماید «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون» «من خلق نکردم جن و انس را مگر این که مرا عبادت کنند.» همیشه باید یک عبد کامل خداوند باشد تا تقابل قطبین برقرار شود یعنی ما می دانیم خداوند متعال در الوهیتش غیرمتناهی است و در عنایات و الطافش حد ندارد (حد و عد) خداوند در تجلیات جمال و جلالش بی نهایت بی نهایت است. پس برای هر جلوه ای از جلوات جمال و جلال خداوند یک سپاس و تشکر و عبودیت خاص لازم است. باید همیشه بنده ی کامل الکاملی باشد که اولاً جلوات جمال و جلال خداوند را بداند تمام تجلیات را بشناسد و بدانید مقابل هر نازش چه نیازی است این عبد کامل خدا باید آشنایی کامل به خدا داشته و تجلیات او را بشناسد.

ثانیاً: قدرت عمل آن را نیز داشته باشد و بتواند آن را انجام دهد. امروز در روی کره ی زمین این عبد کامل الکامل در عبودیت حضرت حجة­­بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. او خلیفة الله است. حجة الله است ولی الله است. او همان شخصی است که در زبان پهلوی به او کدبانوی جهان گفته شده است و عرفان اشراقی او را حکیمه ی قدسیه الهی می دانند و فلاسفه مشاء او را عقل عاشر عالم می دانند و دین به او حجة الله می گوید. امروز او زنده و در قالب بدن است. او همه ی عبادات را دارد و در مقابل خداوند تجلیاتی که به او داده می شود او عباداتی مخصوص می کند. امروز حضرت حجة بن الحسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه نوع عباداترا دارد. هم عبادت تعلیم و تربیت را دارد که خدا او را تعلیم و تربیت می دهد و این عبادت امام زمان(علیه السلام) عبادت کامل است. امام زمان(علیه السلام) می داند که خداوند در الوهیتش کامل است. لذا عبادت او نیز کامل است. امام زمان(علیه السلام) به معارف و مواقف جمال و جلال حق متعال عارف است. جز او استعداد و شایستگی این که در مقابل هر جلوه ی جمال و جلال یک نوع خضوع داشته باشد، ندارد. لذا امروز بر روی کره ی زمین هیچ کس نیست که این آیه درباره ی بیت او صدق کند.

ص: 581


1- . سوره انفال آیه 40
2- . دعای قنوت نماز عید فطر

1. در تفسير الدرالمنثور حافظ عبدالرحمن سيوطى مجلد 6 صفحه 203 آورده است:

اخرج ابن مردويه عن انس بن مالك و بريدة قال: قرأ رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) هذه الايه «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ» فقام إليه رجل فقال اى بيوت هذه يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله)؟ قال: بيوت الانبياء فقام إليه ابوبكر فقال: يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) هذا البيت منها؟ البيت على و فاطمه(علیهما السلام). قال: نعم من افاضلها.

ابن مردويه از انس بن مالك و بريده گفت: وقتى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آيه«فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ» را خواندند، مردى برخاست و گفت: اين كدام بيوت است؟ حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمودند: بيوت پيامبران(علیهم السلام). ابوبكر برخاست و گفت: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اين بيت نيز از آنهاست (و اشاره كرد به خانه اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا(علیهما السلام)، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: آرى، بلكه اين بيت از بهترين آن ها است (قال نعم من افاضلها).

2. حاكم حسكانى در كتاب شواهد التنزيل صفحات 346 و 347 احاديث شماره 566 و 567 مى آورد كه نظير گفته حافظ سيوطى است.

3. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 76 حديث 9 آمده است:

عنه قال حدثنا محمّدبن الحسن بن على عن ابيه، قال: حدثنا ابى عن محمّدبن عبدالحميد، عن محمّدبن الفضيل قال: سئلت اباالحسن(علیه السلام) عن قول اللّه عزوجل «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذكَرَ فِيها اسْمُهُ» قال: بيوت محمّد(صلی الله علیه و آله) ثم بيوت على(علیه السلام)

محمّدبن الحسن بن على روايت مى كند از پدرش و او نقل مى كند و او هم از پدرش روايت مى كند و او از محمّدبن عبدالحميد و او از محمّدبن فضيل كه مى گويد سؤال كردم از اباالحسن(علیه السلام) درباره اين قولخداوند«فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذكَرَ فِيها اسْمُهُ» حضرت(علیه السلام) فرمودند: منزل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و منزل على(علیه السلام) است.

4. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 76 حديث 10 آمده است:

عن محمدبن همام، عن محمدبن إسماعيل، عن عيسى بن داود، قال: حدثنا الإمام موسى بن جعفر، عن أبيه(علیهما السلام) في قول الله عز و جل «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» قال: بيوت آل محمد، بيت علي و فاطمة و الحسن و الحسين و حمزة و جعفر(علیهم السلام) قلت «بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»؟ قال: الصلاة في أوقاتها قال: ثم وصفهم الله عز و جل، فقال «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» قال: هم الرجال، لم يخلط الله معهم

ص: 582

غيرهم. ثم قال «لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»(1) قال: ما اختصهم به من المودة و الطاعة المفروضة و صير مأواهم الجنة «وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ».

حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) در مورد اين فرموده خداوند «در خانه هايى كه نامش را ارجمند مى دارند...» فرمودند: اين بيوت، بيوت آل محمّد و بيت على و فاطمه و حسن و حسين و حمزه و جعفر صلوات اللّه عليهم اجمعين است. راوى مى گويد گفتم: هر صبح و شام؟ حضرت فرمودند: در هنگام نمازها و در وقتشان. حضرت فرمودند: پس خداوند عزوجل ايشان را چنين وصف كرده است: «مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى آن ها را از ياد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زكوة غافل نمى كند و از روزى كه دلها و ديده ها در آن دگرگون مى شود بيم دارند تا خداوند بهتر از آنچه انجام داده اند جزا دهد»

از مجموعه احاديث استنباط مى شود كه اين بيوت، بيوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و فاطمه زهرا(علیها السلام) و يازده امام(علیهم السلام) بعد از آنهاست و در حال حاضر اين بيت، بيت حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

5. در کافی مجلد 8 صفحه 119 حدیث 92، کمال الدین مجلد 1 صفحه 218 حدیث 2 باب 22، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 171 آمده است:...عن ابی حمزه الثمالی عن ابی جعفر محمدبن علی الباقر ... فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ»(2) وَ هِيَ بُيُوتَاتُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْحُكَمَاءِ وَ أَئِمَّةِ الْهُدَى فَهَذَا بَيَانُ عُرْوَةِ الْإِيمَانِ الَّتِي نَجَا بِهَا مَنْ نَجَا قَبْلَكُمْ وَ بِهَا يَنْجُو مَنْ يَتَّبِعُ الْأَئِمَّة

حضرت باقر(علیه السلام) درباره این آیه فرمودند: آن ها خانه ها و بیوت انبیا و رسولان و حکما و ائمه ی هدی(علیهم السلام) می باشد.

و امروز این بیت، بیت حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

6. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 461، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 171 آمده است:

ص: 583


1- . سوره نور آیه 38
2- . سوره نورآیه 36

حضرت باقر(علیه السلام) می فرمایند: آن ها خانه های انبیا و رسولان(علیهم السلام) است و خانه حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) نیز از جمله ی آن هاست.

7. در تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 171 و در کافی مجلد 6 صفحه 256 آمده است:

و في الكافي عنه(علیه السلام) انّ قتادة قال له و اللَّه لقد جلست بين يدي فقهاء و قدّامهم فما اضطرب قلبي قدّام واحد منهم ما اضطرب قدّامك فقال له ا تدري اين انت بين يدي «بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ» الى آخر الآية فأنت ثمّة و نحن أولئك فقال له قتادة صدقت و اللّه جعلني اللّه فداك و اللّه ما هي بيوت حجارة و لا طين.

امام باقر(علیه السلام) روایت کرده است که قتاده به او عرض کرد به خدا قسم من پیش فقها و پیشوایان فراوانی نشسته ام و هرگز قلب من مضطرب نشده است آن قدری که در پیشگاه شما مضطرب شده است. امام فرمودند: می دانی تو در کجا قرار گرفته ای؟ تو در خانه هایی قرار گرفته ای که خداوند اذن داده است که ذکر او در آن خانه ها بلند شود. پس تو در چنین جایگاهی هستی و ما هم اهل بیت(علیهم السلام) یا اهل همان خانه هستیم. قتاده گفت راست گفتی خداوند مرا فدای تو کند به خدا آن ها خانه های سنگی و گلی نیستند.

خداوندا ما هم علاقه مندیم مثل قتاده، محمدبن مسلم، حسن بن محبوب، جابربن حیان، جابربن یزیدجحفی نخعی و ... خدمت امام زمانمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برسیم و از خرمن پربارش خوشه بچینیم و از فیوضاتش بهره مند شویم. ان شاالله.

ص: 584

274. یاران حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مخلصانه در خدمت اسلام

274. یاران حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مخلصانه در خدمت اسلام و آن حضرت هستند و روی پرچمشان نوشته شده البیعه لله عزوجل

سوره نور آیه 53

وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ

آن ها (با نهایت تأکید) قسم یادکرده اند که اگر به آن ها فرمان دهی از خانه و اموال خویش بیرون می روند و جان خود را در طبق اخلاص می گذارند بگو سوگند یاد می کند و به آنچه می گویند مخلصانه عمل کنید و خداوند آگاه است که شما چه می کنید.

1. در کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 654 حدیث 22، در بحارالانوار مجلد 52 صفحه 305 باب 26 حدیث 76، نوادرالاخبار صفحه 264 حدیث 4، العدد القویه صفحه 66 حدیث 94، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 582 حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 351 و نورالثقلین مجلد 3 صفحه 616 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَنْدَلٍ عَنْ بَكَّارِبْنِ أَبِي بَكْرٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ قَالَ: ذَكَرْنَا خُرُوجَ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فَقُلْتُ لَهُ كَيْفَ لَنَا أَنْ نَعْلَمَ ذَلِكَ فَقَالَ يُصْبِحُ أَحَدُكُمْ وَ تَحْتَ رَأْسِهِ صَحِيفَةٌ عَلَيْهَا مَكْتُوبٌ «طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ» وَ رُوِيَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي رَايَةِ الْمَهْدِيِّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الْبَيْعَةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

عبدالله بن عجلان گوید: ما در خدمت امام صادق(علیه السلام) ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یادآور شدیم، به ایشان عرض کردیم از کجا برای ما فراهم شود که این موضوع را بدانیم؟ فرمودند: نشانه این است که هر کدام از شما صبح از خواببرخاستید در زیر بالین خود نامه ای دریابید که بر آن نوشته است «طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ» (فرمانبری افتخارآمیز) و روایت شده

ص: 585

است که بر روی پرچم حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقش است که بیعت برای خداوند عزوجل است. (و بر روی پرچم پیروزمندانه ی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده است البیعة لله عزوجل)

2. در تأویل الآیات الظاهرة صفحه 364 و فرهنگ ائمه(علیه السلام) از دیدگاه قرآن صفحه 319 آمده است:

اصحاب و یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام ظهور نامه ای زیر سر خود می یابند که در آن نوشته شده است«طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ» یعنی امر به جهاد نوشته شده است.

ص: 586

275. خداوند به ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و خلافت او وعده داده است

اشاره

سوره نور آيه 55

وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ كَما اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذ لِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الفاسِقُونَ

خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده فرموده كه (در ظهور امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمين خلافت دهد چنانچه كه امت هاى صالح پيامبران گذشته را جانشين پيشينيان خود ساخت و دين پسنديده آنان را بر همه جا مسلط و نافذ گرداند و بر همه مؤمنان پس از ترس و هراس از دشمنان، ايمنى كامل عطا فرمايد كه مرا عبادت كرده، هيچ به من شرك نورزند و هر كه بعد از آن (وعده) كافر شود پس آن كرده همان فاسقان تبهكارند.

آینده ی جهان از نظر قرآن و اسلام

اگر در آیه ی مبارکه دقت کنید متوجه می شوید که

اولاً: «وَعَدَ اللَّهُ» وعده دهنده و بشارت دهنده الله است.

ثانیاً: « الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» این بشارت برای مؤمنینی است که اعمال و کردار آن ها صالح است.

ثالثاً: محتوای وعده و بشارت الف) «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ» که این ها را جانشین و خلیفه ی خدا روی زمین سازد. (سلطان و حاکم روی زمین بشوند.)ب) «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى» تمکین بخشد دینی که آن ها از آن راضی هستند (اسلام) دین واحد در کل جهان می شود و همه روی زمین مسلمان می شوند. (وحدت دین)

ص: 587

ج) «وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» آن حکومت جهانی با دین اسلام خوف و ترس را که همیشه بر بشر سلطه داشته است به آرامش و امنیت تبدیل می سازد.

رابعاً: نتیجه ی همه ی این ها «يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً» هدف از خلقت این است که فقط خداوند را بپرستند.

خامساً: بعد از این هر کس کافر شود فاسق است.

خلفا و جانشینان خداوند در روی زمین چه کسانی خواهند بود؟

در اینجا این سؤال پیش می آید خلفا و رهبران و گردانندگان این حکومت جهانی چه کسانی خواهند بود که کاری که در طول تاریخ بشریت از زمان آدم(علیه السلام) تا به حال صورت نگرفته است، را این ها صورت خواهند داد؟ تشکیل حکومت اسلامی بر روی کره ی زمین تبدیل کردن خوف به امنیت است که فقط از مردان الهی برمی آید و بس که آن ها فقط به خدا فکر می کنند و همّ و غمشان این است که همه ی مؤمنین با خدا و باتقوا شوند. آن ها منفعت مردم را می خواهند. آنچه که از روایات برمی آید رهبریت حکومت جهانی در سال های مختلف به انسان های الهی مختلف واگذار می شود که عبارتند از:

1. و فی القائم حکومت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

2. و فی القائم و اصحابه رهبریت و حکومت برای قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و اصحاب و یارانش است.

3. فی علی بن ابی طالب(علیهم السلام) و الائمة من ولده(علیهم السلام) رهبریت حکومت به امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امامان(علیهم السلام) از فرزندان اوست. (رجعت)

4. شیعتنا اهل البیت(علیهم السلام) شیعیان و پیروان راستین اهل بیت(علیهم السلام) رهبریت را دارند.

5. رهبریت با محبین اهل بیت(علیهم السلام) است.

6. رجعت یاران و دوستان و اصحاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

7. روایاتی داریم ذیل این آیه که می گوید قیام امام المهدی الحق قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است و طبق این آیه باید صورت بگیرد.8. رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، ائمه ی طاهرین، اولیا و انبیا(علیهم السلام) همیشه دعا می کردند که این قیام هرچه زودتر صورت گیرد. النبی و الملائکة و الائمة یطلبون انجاز الوعد

ص: 588

اول) ینابیع المودة صفحه 425

و قوله تعالى «وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ كَما اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً» عن اسحق بن عبداللّه عن الامام زين العابدين رضى الله عنه قال هذه الاية نزلت فى القائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

از امام سجاد(علیه السلام) روایت شده است که این آیه درباره ی حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است.

دوم) حاکم نیشابوری مجلد 1 در تفسیر آیه 3 سوره بقره « الذین یؤمنون بالغیب» قال المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) المنتظر الذی وعد الله به فی القرآن بقوله «وعد الله الذین آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ» و ما ورد عنه(صلی الله علیه و آله): لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج رجل من امتی یواطی اسمه اسمی و کنیة کنیتی یملاء الارض قسطاً و عدلاً کمی ملئت جورا و ظلماً.

خداوند وعده داد در سوره ی نور آیه 55 که اگر نماند از عمر دنیا یک روز، خداوند آن روز را طولانی می کند تا مردی از فرزندان من مبعوث شود.

سوم) ینابیع المودة صفحه 426 از امام صادق و امام باقر(علیهما السلام) فى قوله تعالى «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ...» قالا نزلت فى القائم(صلی الله علیه و آله) و اصحابه.

حضرت امام باقر و حضرت امام صادق(علیهما السلام) فرمودند: این آیه درباره ی حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب ایشان است.

9. در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عده ی زیادی از اصحاب پیامبر رجعت می کنند.

4. در كتاب ينابيع المودة صفحه 426 آمده است:

و فى تفسير العياشى ان على بن الحسين رضى الله عنه قرء آية: «...لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ...» قال: واللّه هم محبينا اهل البيت يفعل اللّه ذلك بهم على يد رجل منا و هو مهدى هذه الامة. قال رسول اللّه(صلی

الله علیه وآله): لو لم يبق فى الدنيا الا يوم لطول اللّه ذلك اليوم حتى يأتى رجل من عترتى اسمه اسمى. يملأ الارض قسطاً و عدلاً كمى ملئت ظلماً و جوراً.

در تفسير عياشى آورده است كه على بن الحسين(علیهما السلام) آيه«...لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ...» قرائت كردند و گفتند: قسم به خداوند ايشان دوستان ما اهل بيت(علیهم السلام) هستند، خداوند

(تأويل اين آيه را) به دست مردى از ما اهل بيت(علیهم السلام). به جاى مى آورد او مهدى اين امت

ص: 589

است كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ايشان فرمودند: اگر از عمر دنيا باقى نماند مگر يك روز، خداوند آن روز را طولانى گرداند تا در آن روز قيام كند و بيايد مردى از عترت ما كه اسم او اسم من است. او زمين را پر از عدل و داد مى كند، همان طور كه از ظلم و جور پر شده است.

5. در كتاب الغيبة النعمانی صفحه 240 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ يُوسُفَ بْنِ يَعْقُوبَ الْجُعْفِيُّ أَبُوالْحَسَنِ مِنْ كِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ وَ وُهَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي مَعْنَى قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً» قَالَ نَزَلَتْ فِي الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ أَصْحَابِهِ.

محمّدبن ابراهيم نعمانى در كتاب الغيبة گويد: احمدبن محمّدبن سعيدبن عقده حديثمان داد و گفت: حديثم داد احمدبن يوسف بن يعقوب جعفى از كتاب خود كه گفت: برايمان حديث كرد اسماعيل بن مهران گفت: على بن ابى حمزه از پدرش و از وهيب، از ابوبصير از امام ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) برايمان حديث گفت كه آن حضرت درباره فرموده خداوند «خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده فرموده كه (در ظهور امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمين خلافت دهد. چنانچه كه امت هاى صالح پيامبران گذشته را جانشين پيشينيان خود ساخت و دين پسنديده آنان را بر همه جا مسلط و نافذ گرداند و بر همه مؤمنان پس از ترس و هراس از دشمنان، ايمنى كامل عطا فرمايد كه مرا عبادت كرده، هيچ به من شرك نورزند...» فرمود: درباره حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب او نازل گشت.6. در كتاب تأويل الايات الظاهره صفحه 365 و كتاب كافى مجلد 1 صفحه 193 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ رَحِمَهُ اللَّهِ رَوَى الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» قَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ(علیهم السلام) «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» قَالَ عَنَى بِهِ ظُهُورَ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

محمّدبن العباس از حسين بن محمّد، از معلى بن محمّد، از وشّاء از عبداللّه بن سنان روايت آورده كه گويد: از حضرت ابوعبداللّه امام صادق(علیه السلام) درباره فرموده خداى عزوجل «خداوند به كسانى از

ص: 590

شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده فرموده كه (در ظهور امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمين خلافت دهد، چنانچه كه امت هاى صالح پيامبران گذشته را جانشين پيشينيان خود ساخت و دين پسنديده آنان را بر همه جا مسلط و نافذ گرداند و بر همه مؤمنان پس از ترس و هراس از دشمنان، ايمنى كامل عطا فرمايد كه مرا عبادت كرده، هيچ به من شرك نورزند.» فرمود: منظور از آن ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

7. در كتاب كفاية الاثر صفحه 56 و كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 90 آمده است:

ابن بابويه، قال: حدثنا أبوالمفضل محمدبن عبدالله بن عبدالمطلب الشيباني (رحمه الله) قال: حدثنا أبومزاحم موسى بن عبدالله بن يحيى بن خاقان المقرئ ببغداد، قال: حدثنا أبوبكر محمدبن عبدالله بن إبراهيم الشافعي، قال: حدثنا محمدبن حمادبن ماهان الدباغ أبوجعفر، قال: حدثنا عيسى بن إبراهيم، قال: حدثنا الحارث بن نبهان، قال: حدثنا عتبة بن يقظان، عن أبي سعيد، عن مكحول، عن واثلة بن الأسقع بن أبي قرصافة، عن جابربن عبدالله الأنصاري، قال: دخل جندل بن جنادة اليهودي من خيبر على رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال: يا محمد، أخبرني عما ليس لله و عما ليس عند الله و عما لا يعمله الله. فقال رسول الله(صلی

الله علیه و آله): أما ما ليس لله، فليس لله شريك و أما ما ليس عند الله، فليس عند الله ظلم للعباد و أما ما لا يعلمه الله، فذلك قولكم- يا معشر اليهود-: إن عزيرا ابن الله، و الله لا يعلم له ولدا. فقال جندل: أشهد أن لا إله إلا الله، و أنك رسول الله حقا. ثم قال: يا رسول الله، إني رأيت البارحة في النوم موسى بن عمران(علیه السلام) فقال لي: يا جندل، أسلم على يد محمد(صلی الله علیه و آله) و استمسك بالأوصياء من بعده، فقد أسلمت، و رزقني الله ذلك، فأخبرني بالأوصياء بعدك، لأتمسك بهم. فقال: يا جندل، أوصيائي من بعدي بعدد نقباء بني إسرائيل. فقال: يا رسول الله(صلی

الله علیه و آله)، إنهم كانوا اثني عشر، هكذا وجدناهم في التوراة، قال: نعم، الأئمة بعدي اثنا عشر. فقال: يا رسول الله(صلی الله علیه و آله)، كلهم في زمن واحد؟ قال: لا، و لكن خلف بعد خلف، و إنك لن تدرك منهم إلا ثلاثة. قال: فسمهم لي، يا رسول الله(صلی الله علیهو آله)، قال: نعم، إنك تدرك سيد الأوصياء، و وارث الأنبياء، و أبا الأئمة علي بن أبي طالب بعدي، ثم ابنه الحسن، ثم الحسين، فاستمسك بهم من بعدي، و لا يغرنك جهل الجاهلين، فإذا كان وقت ولادة ابنه علي بن الحسين سيد العابدين، يقضي الله عليك، و يكون آخر زادك من الدنيا شربة من لبن تشربه. فقال: يا رسول الله، هكذا وجدت في التوراة: إليايقطو شبرا و شبيرا، فلم أعرف أسماءهم، فكم بعد الحسين من الأوصياء، و ما أساميهم؟ فقال: تسعة من صلب الحسين، و المهدي منهم، فإذا انقضت مدة الحسين، قام بالأمر من بعده علي ابنه، و يلقب بزين العابدين، فإذا انقضت مدة علي، قام بالأمر من بعده محمد ابنه، و يدعى بالباقر، فإذا انقضت مدة محمد قام بالأمر بعده ابنه جعفر، يدعى بالصادق، فإذا انقضت مدة جعفر، قام بالأمر من بعده ابنه موسى، و يدعى بالكاظم، ثم إذا انقضت مدة موسى، قام بالأمر من بعده علي ابنه، يدعى بالرضا، فإذا انقضت مدة علي، قام بالأمر بعده محمد ابنه، يدعى بالزكي، فإذا انقضت مدة محمد، قام بالأمر بعده علي ابنه، يدعى بالنقي، فإذا انقضت مدة علي، قام بالأمر من بعده ابنه الحسن، يدعى بالأمين،

ص: 591

ثم يغيب عنهم إمامهم. قال: يا رسول الله(صلی الله علیه و آله)، هو الحسن يغيب عنهم؟ قال: لا، و لكن ابنه الحجة. قال: يا رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فما اسمه؟ قال: لا يسمى حتى يظهر. فقال: جندل: يا رسول الله(صلی الله علیه و آله)، قد وجدنا ذكرهم في التوراة، و قد بشرنا موسى بن عمران بك، و بالأوصياء من ذريتك. ثم تلا رسول الله(صلی الله علیه و آله) «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» فقال جندل: يا رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فما خوفهم؟ قال: يا جندل، في زمن كل واحد منهم سلطان يعتريه و يؤذيه، فإذا عجل الله خروج قائمنا، يملأ الأرض قسطا و عدلا، كما ملئت جورا و ظلما ثم قال(علیه السلام) طوبى للصابرين في غيبته، طوبى للمقيمين على محجتهم، أولئك وصفهم الله في كتابه، فقال: «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»(1)، و قال: «أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(2). قال ابن الأسقع: ثم عاش جندل إلى أيام الحسين بن علي(علیهما السلام) ثم خرج إلى الطائف، فحدثني نعيم بن أبي قيس، قال: دخلت عليه بالطائف و هو عليل، ثم إنه دعى بشربة من لبن فشربه، و قال: هكذا عهد الي رسول الله(صلی الله علیه و آله) أن يكون آخر زادي من الدنيا شربة من لبن، ثم مات (رحمه الله)، و دفن بالطائف، بالموضع المعروف بالكوراء.

ابن بابويه گويد: حديثمان داد ابوالمفضل محمّدبن عبداللّه بن عبدالمطلب شيبانیe ...از جابربن عبداللّه انصارى حديثمان داد، كه جابر گفت: جندل بن جنادة از خیبر به محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شرفياب شد و گفت: اى محمّد(صلی الله علیه و آله)، مرا خبر ده از آنچه براى خداوند نيست و از آنچه نزد خداوند نيست و از آنچه خداوندنمى داند؟ آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: اما آنچه براى خداوند نيست؛ خداوند را شريكى نيست و اما آنچه نزد خداوند نيست، پس نزد خداوند ظلمى نسبت به بندگان نيست و اما آنچه خداوند نمى داند؛ آن گفتار شما گروه يهود است كه عزير پسر خداست و خداوند فرزندى براى خود نمى داند. پس جندل عرض نمود: گواهى مى دهم كه هيچ خدايى جز اللّه نيست و به حق، تو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستى. پس عرض نمود: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، من ديشب در خواب موسى بن عمران(علیه السلام) را ديدم كه به من فرمود: اى جندل، به دست محمّد(صلی الله علیه و آله) مسلمان شو و به جانشينان بعد از او دست بياويز. پس، من مسلمان شدم و خداوند اين نعمت را به من روزى فرمود. اكنون مرا از جانشينان بعد از خودت خبر ده تا به آنان متمسك گردم.

ص: 592


1- . سوره بقرة آیه 3
2- . سوره مجادلة آیه 22

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: اى جابر، اوصياى پس از من به شماره نقباى بنى اسرائيل مى باشند. گفت: آن ها دوازده تن بوده اند، همچنان كه در تورات يافته ام. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آرى، امامان بعد از من دوازده تن مى باشند. گفت: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آيا همگى آن ها در يك زمان خواهند بود؟ فرمودند: نه، بلكه جانشينى پس از جانشين ديگر؛ البته تو جز سه تن از آن ها را درك نخواهى كرد. عرضه داشت: پس اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، نامشان را برايم بگو. فرمود: آرى، به درستى كه تو سيد اوصيا و وارث پيغمبران و پدر امامان، على بن ابى طالب(علیه السلام) را بعد از من خواهى ديد، سپس فرزندش حسن(علیه السلام) و سپس حسين(علیه السلام) را، به آن ها پس از من متمسك شو و نادانى جاهلان تو را نفريبد. پس چون هنگام ولادت فرزندش على بن الحسين سيد العابدين(علیهما السلام) شود، خداوند عمر تو را به سر خواهد آورد و آخرين برخورداريت از دنيا جرعه اى از شير خواهد بود. جندل گفت: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همچنين در تورات يافتم: اليا يقطو بشراً و بشيراً، ولى نامهايشان را نشناختم. بعد از حسين(علیه السلام) چند وصى هست و نامشان چيست؟رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: نُه تن از فرزندان حسين(علیه السلام) مى باشند و مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آنهاست. چون مدت حسين(علیه السلام) سپرى گشت، بعد از او پسرش على(علیه السلام) امر امامت را بعهده مى گيرد كه لقبش زين العابدين است و چون مدت على(علیه السلام) سپرى شد امر امامت را بعد از او پسرش (محمّد(علیه السلام) به عهده مى گيرد كه باقر خوانده مى شود. چون دوران محمّد(علیه السلام) پايان مى يابد، بعد از او جعفر(علیه السلام) كه صادق ناميده مى شود مسئوليت امامت را بر عهده مى گيرد پس هنگامى كه دوران جعفر(علیه السلام) تمام مى گردد، بعد از او موسى(علیه السلام) كه كاظم خوانده مي شود اين امر را به عهده مى گيرد. سپس چون مدت موسى(علیه السلام) منقضى شود، پس از او پسرش على(علیه السلام) اين امر را به عهده مى گيرد كه رضا خوانده مى شود و هرگاه كه دوران على(علیه السلام) سپرى گردد، بعد از او فرزندش محمّد(علیه السلام) به امر امامت قيام كند كه زكى خوانده مى شود. پس چون مدت محمّد(علیه السلام) منقضى شود، امر امامت را بعد از وى پسرش على(علیه السلام) كه نقى خوانده مي شود خواهد داشت و چون مدت على(علیه السلام) به سر آيد، امر امامت را بعد از او

ص: 593

حسن(علیه السلام)، پسرش، خواهد داشت كه امين خوانده مى شود. سپس امام مردم از آن ها غايب خواهد گشت.

جندل عرضه داشت: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، او حسن(علیه السلام) است كه از آن ها غايب خواهد شد؟ فرمود: نه، فرزندش حجت است، گفت: يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله)، پس اسم او چيست؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: نامش برده نمى شود تا اينكه خداوند او را آشكار كند. جندل عرض نمود: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، ما ياد آن ها را در تورات يافته ايم و البته موسى بن عمران(صلی الله علیه و آله) به تو و جانشينان بعد از تو از خاندانت، به ما، مژده داده است. سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اين آيه را تلاوت كردند: «خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده فرموده كه (در ظهور امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمين خلافتدهد، چنانچه كه امت هاى صالح پيامبران گذشته را جانشين پيشينيان خود ساخت و دين پسنديده آنان را بر همه جا مسلط و نافذ گرداند و بر همه مؤمنان پس از ترس و هراس از دشمنان، ايمنى كامل عطا فرمايد.» آن گاه جندل عرض كرد: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، ترس آن ها چيست؟ فرمودند: اى جندل، در زمان هريك از آنان كسى هست كه معترض او شود و اذيتش كند، پس هر گاه خداوند خروج ما را تعجيل فرمايد، زمين را پر از قسط و عدل سازد همچنان كه از ستم و ظلم آكنده باشد. سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: خوشا به حال صبر كنندگان در زمان غيبت او. خوشا به حال كسانى كه بر شيوه آنان پايدار بمانند. آنهايند كه خداوند در كتابش آنان را وصف نموده و فرموده: «و آنان كه به غيب ايمان دارند» سپس فرموده: «آن ها حزب خدايند توجه كنيد كه البته حزب خداوند رستگارانند.»

ابن الاسقع گويد: سپس جندل بن جناده تا زمان حضرت حسين بن على(علیهما السلام) زندگى كرد. آن گاه به طائف رفت. پس از آن نعيم بن ابى قيس برايم گفت: در طائف بر او وارد شدم، در حالى كه بيمار بود. سپس شير درخواست كرد و آن را آشاميد و گفت اين چنين رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من وعده فرمود كه: آخرين توشه او از دنيا آشاميدن شير باشد. آن گاه در گذشت. خداى تعالى رحمتش كند. او در طائف در جايى كه به كوراء معروف است، دفن شد.

ص: 594

8. در كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 96 روایات 10،11 و 12 آمده است:

الطبرسي: اختلف في الآية، و ذكر الأقوال، إلى أن قال: و المروي عن أهل البيت(علیهم السلام): أنها في المهدي من آل محمد(صلی الله علیه و آله). ثم قال: و روى العياشي بإسناده عن علي بن الحسين(علیهما السلام) أنه قرأ الآية و قال: هم و الله شيعتنا أهل البيت، يفعل الله ذلك بهم على يدي رجل منا و هو مهدي هذه الامة و هو الذي قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لو لم يبق من الدنيا إلا يوم واحد، لطول الله ذلك اليوم حتى يلي رجل من عترتي، اسمه اسمي، يملأ الأرض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا. ثم قال الطبرسي: و روي مثل ذلك عن أبي جعفر و أبي عبدالله(علیهما السلام).

شيخ ابوعلى طبرسى گويد: درباره اين آيه اختلاف شده و اقوال را ذكر كرده تا آنجا كه گفته: و آنچه از اهل بيت(علیهم السلام) روايت شده آن است كه: درباره مهدى(عجل اللهتعالی فرجه الشریف) (از آْل محمّد(صلی الله علیه و آله) است. وى افزوده: و عياشى به سند خود از حضرت على بن الحسين(علیهما السلام) روايت آورده كه آن حضرت اين آيه را تلاوت كرد (و فرمود): به خدا سوگند آن ها شيعيان ما اهل بيت هستند. (خداوند) اين كار را به دست مردى از ما انجام خواهد داد و اوست مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اين امت و هم اوست كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) (درباره اش) فرمود: چنانچه جز يك روز از دنيا باقى نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى خواهد كرد تا مردى از عترت من كه نامش نام من است، بيايد (زمام امور را به دست گيرد) زمين را پر از عدل و قسط مى كند، همچنان كه از ظلم و جور پر شده است. سپس طبرسى گويد: و مانند همين معنى از حضرت ابوجعفر باقر و حضرت ابوعبداللّه صادق(علیهما السلام) نيز روايت شده است.

9. کتاب بصائر الدرجات کتاب مدینة المعاجز و کتاب بحارالانوار و کتاب رجعت صفحه 63 حدیث 42، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 352، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 419 بحار الانوار مجلد 15 صفحه 9 حدیث 10 بحار الانوار مجلد 53 صفحه 47 آمده است:

... فيا عجبا و كيف لا أعجب من أموات يبعثهم اللَّه أحياء يلبّون زمرة زمرة بالتلبية لبيك لبيك يا داعي اللَّه قد اظلوا بسكك الكوفة قد شهروا سيوفهم على عواتقهم يضربون بها هام الكفرة و جبابرتهم و اتباعهم من جبابرة الأولين و الآخرين حتى ينجز اللَّه ما وعدهم في قوله عز و جل «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً» اي يعبدونني آمنين لا يخافون احداً في عبادتي ليس عندهم تقيّة و إن لي الكرة بعد الكرة و الرجعة بعد الرجعة و انا صاحب الرجعات و الكرات و صاحب الصولات و النقمات و الدولات العجيبات و انا قرن من حديد و أنا عبدالله و اخو رسول الله(صلی الله علیه و آله).

ص: 595

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: پس تعجب می کنم و چگونه تعجب نکنم از اموات و مردگان که خداوند این ها را مبعوث می کند و زنده می شوند و دسته دسته از خاک بیرون می آیند و تلبیه می گویند و می گویند لبیک لبیک یا داعی الله و این ها حرکت می کنند به پشت کوفه می آیند درحالی که شمشیرهایشان را حمایل خود کرده اند و همچنین شمشیر را برهنه نموده و بر روی کتف دارند تا با آن همه ی کفار را بزنند و همه ی جبارها و ظالمین را و همه ی کسانی که از جابرها تبعیت کردند از این اولین و آخرین ها تا خدا جزا بدهد به کسانی که به آن ها وعده داده است.سپس حضرت این آیه 55 سوره نور را خواندند. تعجب می کنم چگونه خداوند با امنیت عبادت می شود و از کسی از بندگان من نترسند و دیگر برای آن ها تقیه نباشد. پس به تحقیق برای من برگشتن بعد از برگشتن و رجعت بعد از رجعت هست و من هستم صاحب رجعت ها و صاحب بزرگی و نغمه ها و دولت های متعدد عجیب و من قرینه ی حدید هستم و من بنده ی خدا هستم و من برادر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشم.

10. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) همه از خدا می خواستند که این وعده ی الهی جامه ی عمل بپوشند.

اثباة الهداة مجلد 3 صفحه 581 بحارالانوار مجلد 51 صفحه 64 آمده است:

عن صفوان عن أبي عبداللّه(علیه السلام) و ذكر حديثا يقول فيه: اللهم أنجز لنا ما وعدتنا إنك لا تخلف الميعاد، قال: قلت: يا سيدي فأين وعد اللّه؟ قال: قول اللّه عز و جل «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ»

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: خداوند وعده ای که به ما داده ای به اجابت برسان که تو هرگز خلف وعده نمی کنی گفتند: ای آقای من کجاست آن وعده ی خدا؟ حضرت فرمودند: آن وعده این است «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ»

ص: 596

276. هر سال دوازده ماه، هر شب و هر روز دوازده ساعت و امامان دوازده نفرند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام دوازدهم هستند.

276. هر سال دوازده ماه، هر شب و هر روز دوازده ساعت و امامان دوازده نفرند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام دوازدهم هستند.

سوره فرقان آيه 11

بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعيراً

بلكه كافران آن ساعت را تكذيب كردند و ما براى كسانى كه آن ساعت را تكذيب كنند آتش دوزخ را مهيا ساختيم.

1. در كتاب الغيبة نوشته علامه شيخ محمّدبن ابراهيم نعمانى باب 4 صفحه 84 حديث 13،تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 157 و بحارالانوار مجلد 36 صفحه 398 آمده است:

أَخْبَرَنَاعَبْدُالْوَاحِدِبْنُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ يُونُسَ الْمَوْصِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ رَبَاحٍ الزُّهْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ عَلِيٍّ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِالْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) مَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً» قَالَ لِي إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّنَةَ اثْنَيْ عَشَرَ شَهْراً وَ جَعَلَ اللَّيْلَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ سَاعَةً وَ جَعَلَ النَّهَارَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ سَاعَةً وَ مِنَّا اثْنَيْ عَشَرَ مُحَدَّثاً وَ كَانَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مِنْ تِلْكَ السَّاعَاتِ.

خبر داد ما را عبدالواحدبن عبداللّه بن يونس موصلى، او گفت: حديث كرد مارا احمدبن محمّد رباح زهرى، او گفت: حديث كرد ما را از احمدبن على حميرى، او گفت: حديث كرد ما را حسن بن ايوب از عبد الكريم بن عمرو خثعمى و او از مفضل بن عمر كه گفت خدمت امام صادق(علیه السلام) عرض كردم معناى اين آيه«بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً» یعنی «بلكه ساعت را دروغ پنداشتند و ما آتش فروزان را براى كسى كه ساعت را دروغ پندارد آماده كرده ايم» چيست؟ حضرت به من فرمودند: خداوند سال رادوازده ماه آفريد و شب را دوازده ساعت كرد و روز را دوازده ساعت كرد و از ما دوازده نفر هستند

ص: 597

كه با فرشتگان حديث مى كنند و اميرالمؤمنين(علیه السلام) يكى از آن ساعت هاست. در اين آيه و در اين حديث «ساعة» به دوازده امام تفسير شده است كه حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوازدهمين آن هاست.

2. در كتاب الغيبة باب 4 صفحه 85 حديث 15 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَبْدُالْوَاحِدِبْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عُمَرَبْنِ أَبَانٍ الْكَلْبِيِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي السَّائِبِ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) اللَّيْلُ اثْنَتَا عَشْرَةَ سَاعَةً وَ النَّهَارُ اثْنَتَا عَشْرَةَ سَاعَةً وَ الشُّهُورُ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً وَ الْأَئِمَّةُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ النُّقَبَاءُ اثْنَا عَشَرَ نَقِيباً وَ إِنَّ عَلِيّاً سَاعَةٌ مِنَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ سَاعَةً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرا»

عبدالواحدبن عبداللّه ما را خبر داد ...او از ابى السائب كه گفت: ابوعبداللّه جعفربن محمّد عليه السلام فرمود: شب دوازده ساعت است و روز دوازده ساعت و ماه ها دوازده ماه هستند و ائمه دوازده امام و نقبا دوازده نقیب هستند و حضرت على(علیه السلام) ساعتى از دوازده ساعت است و اوست كه خداوند درباره اش مى فرمايد « بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرا» و امام زمان(علیه السلام) ساعتى از دوازده ساعت است.

3. در تفسير على بن ابراهيم قمى مجلد 2 صفحه 112 و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 157 حديث 3، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 399 و تفسیرنوراثقلین مجلد4 صفحه 7 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَبْنِ هِلَالٍ عَنْ عُمَرَ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي الصَّامِتِ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ اثْنَتَا عَشْرَةَ سَاعَةً وَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أَشْرَفُ سَاعَةٍ مِنِ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ سَاعَةً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى «بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً»

على بن ابراهيم روايت مى كند از احمدبن على و ايشان حديث مى كند از حسين بن احمد و نقل مى كند از احمدبن هلال و ايشان از عمر الكلبى و ايشان از اباصامت نقل مى كند كه حضرت جعفربن محمّد الصادق(علیه السلام) فرمودند: همانا شب دوازده ساعت و روز نيز دوازده ساعت است و حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) اشرف ساعات است در ميان دوازده ساعت و اين قول خداوند متعال است كه فرمود «بلكه آن كافران آن ساعت را تكذيب كردند و ما براى كسانى كه ساعت را تكذيب كردند آتش دوزخ را مهيا ساختيم.»

ص: 598

4. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 115 آمده است:

ابن شهر آشوب: عن علي بن حاتم، في كتاب (الأخبار) لأبي الفرج بن شاذان، أنه نزل قوله تعالى «بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ» يعني كذبوا بولاية علي(علیه السلام)، قال: و هو المروي عن الرضا(علیه السلام).

پس به طوركلى ساعات ائمه اثنى عشر(علیهم السلام) هستند و هر كدام از ائمه(علیهم السلام) يك ساعت هستند. در حال حاضر وجود اقدس قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يكى از ساعات است.

ص: 599

277. در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فقط خداوند عبادت خواهد شد

سوره فرقان آيه 26

الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرينَ عَسيراً

فرمانروايى حق در آن روز از آن خداوند رحمان است و آن روز بر كافران بسيار سخت خواهد بود.

در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 124، كتاب تأويل الايات الظاهره صفحه 327 و كتاب المحجة فى ما نزل فى القائم الحجة صفحه 275، الزام الناصب مجلد1 صفحه 79 و منتخب الاثر صفحه 471 آمده است:

محمدبن العباس، قال: حدثنا محمدبن الحسن بن علي، عن أبيه الحسن، عن أبيه، عن علي بن أسباط، قال: روى أصحابنا في قول الله عز و جل «الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ» قال: إن الملك للرحمن اليوم و قبل اليوم و بعد اليوم و لكن إذا قام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لم يعبد إلا الله عز و جل بالطاعة.

محمّدبن عباس مى گويد: حديث كرد ما را محمّدبن الحسن بن على از پدرش حسن و او از پدرش على بن اسباط كه گفت: اصحابمان روايت كرده اند درباره قول خداوند تعالی «فرمانروايى حق در آن روز از آن خداوند رحمان است و آن روز بر كافران بسيار سخت خواهد بود.» كه فرمود: همانا فرمانروايى امروز، فرمانروايى پيش از امروز و فرمانروايى بعد از امروز از آن خداوند رحمان است، ولى چون حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پاخيزد جز خداوند عزوجل عبادت نخواهد شد.

آرى، هميشه ملك از آن خداوند است و مالكيت و ملك حقيقى هميشه از اوست و بقيه مالكيت ها و ملكيت ها اعتبارى است. منتهى، بعضى انسان ها فكر مى كنند كه مالكيت ها و ملكيتاعتبارى آن ها حقيقى است تا زمانی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعود همه ی کتب آسمانی قیام کند.

ص: 600

اذا قام القائم ذهب دولة الباطل.

زمانى كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام فرمايد، همه دولت هاى باطل از بين مى روند و حكومت هاى حاكمان پوشالى نابود مى شود، در آن موقع حكومت حقِ حضرت مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر پا مى شود. در قيامت كبرى نيز همه مالكيت هاى اعتبارى از بين مى رود و سلطنت هاى پوشالى ديگر وجود نخواهد داشت.

ص: 601

278. و هو الذی خلق من الماء بشرا فجعله نسبا

اشاره

و صهرا و کان ربک قدیرا

سوره فرقان آیه 54

وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَديراً

او خالق و پروردگاری است که از آب بشر را خلق کرد و بین آن ها خویشاوندی و نسب و ازدواج و داماد قرار داد و پروردگار تو و خالق تو بر هر چیزی قادر و تواناست.

ابعاد نزول این آیه

این آیه از سه جهت قابل بررسی است:

1. این آیه می تواند در مورد همه ی انسان ها باشد و همه ی آن ها را فرابگیرد. چنان که در کافی مجلد 5 صفحه 442 حدیث 9 و در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 114 و تفسیر صافی ذیل این آیه آمده است که از حضرت امام صادق(علیه السلام) این سؤال را کردند. حضرت فرمودند: خداوند متعال آدم را از آب شیرین خلق کرد و همسرش حوا را نیز از سنخ آن آفرید. پس او را از اسفل اضلاع آفرید. پس به این ترتیب با این ضلع (دنده) بین آن دو نسب و سبب به وجود آمد. پس حوا را به تزویج آدم درآورد. پس بدین گونه بین آن دو مشاجرت به وجود آورد و این است قول خداوند متعال «فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً» پس نسب توسط رجال و صهر توسط زنان به وجود می آید.

2. این آیه یک بعد تأویلش در مورد حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت فاطمه(علیها السلام) می باشد که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همه ی خواستگاران حضرت فاطمه(علیهاالسلام)، که ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و ... جزء آن ها بودند، رد کردند و حضرت فاطمه(علیها السلام) را به عقد آن ها درنیاوردند و ایشان به اذن الله

ص: 602

به تزویج حضرت امیرالمؤمنین درآوردند و ما در احادیث زیادی داریم که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به این ازدواج افتخار می کردند و خود را داماد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قلمداد می کردند و پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرمودند: ای علی، تو افتخاراتی داری که من ندارم از جمله ی آن ها این که پدرزنی مثل من داری که من ندارم.

اگر محققانه به تاریخ بنگریم از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فقط یک دختر باقی می ماند و آن هم حضرت فاطمه(علیها السلام) بوده است و تنها داماد آن حضرت، حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) می باشد. آیه که می فرماید «وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً» برای انسان ها همان نطفه است اما برای ائمه معصومین(علیهم السلام) که آیه تطهیر در شأن آن هاست «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»

نطفه نمی تواند باشد. این همان ماء معین است.

البته محققین شیعه به استناد به کتب اهل سنت اثبات کرده اند که از میان دختران پیامبر(صلی الله علیه و آله) یک دختر شوهرکرده است آن هم حضرت فاطمه(علیها السلام) بوده است.

3. در ظهور حضرت ولی الله الاعظم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که درباره ی آن بحث خواهیم کرد:

حدیث1: در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 140

محمدبن العباس، قال: حدثنا علي بن عبدالله بن أسد، عن إبراهيم بن محمد الثقفي، عن أحمد ابن معمر الأسدي، عن الحسن بن محمد الأسدي، عن الحكم بن ظهير، عن السدي، عن أبي مالك، عن ابن عباس قال: قوله عز و جل «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً» نزلت في النبي(صلی الله علیه و آله) و علي(علیه السلام) زوج النبي(صلی الله علیه و آله) عليا(علیه السلام) ابنته و هو ابن عمه، فكان له نسبا و صهرا.

ابن عباس می گوید: خداوند عزوجل می فرماید «اوست پروردگاری که خلق کرد از آب بشر را پس قرار داد نسب و داماد را» درباره پیامبر(صلی الله علیه و آله) و حضرت علی(علیه السلام) نازل شد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) دخترش حضرت فاطمه(علیها السلام) را به ازدواج و عقد حضرت علی(علیه السلام) درآورد. او پسر عموی رسول الله(صلی الله علیه و آله) بود. پس برای او قرار داد نسب و دامادی را.

2. در تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 20 و معانی الاخبار صفحه 59 حدیث 9 آمده است:عن الباقر عن امير المؤمنين(علیهما السلام) قال ألا و انيّ مخصوص في القرآن بأسماء احذروا ان تغلبوا عليها فتضلّوا في دينكم انا الصّهر يقول اللَّه عزّ و جل «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً.»

ص: 603

امام محمدباقر(علیه السلام) از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل کرده اند که فرمودند: آگاه باشید من در قرآن به اسمائی مخصوص گشته ام (یعنی خداوند اسمائی را در قرآن مخصوص من قرار داده) بر حذر باشید که شما به آن ها غلبه پیدا کنید (اگر چنین کنید) در دینتان گمراه می شوید. من همان صهر و داماد هستم که خداوند در قرآن فرموده است «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً»

لازم به ذکر است اگر رسول خدا به جز حضرت امیرالمؤمنین داماد دیگری داشتند، آن ها به این افتخار حضرت امیرالمؤمنین اعتراض می کردند.

3. در کتاب مجمع البیان مجلد 7 صفحه 175 تفسیر صافی مجلد 1 صفحه و شواهدالتنزیل مجلد 1 صفحه 414 حدیث 573 آمده است:

أَخْبَرُونَا عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ مَنْصُورٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ عَبْدِالرَّحْمَنِ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِبْنِ فَرْقَدٍ الْأَسَدِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَكَمُ بْنُ ظُهَيْرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا السُّدِّيُ [فِي] قَوْلِهِ «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً» قَالَ: نَزَلَتْ فِي النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٍّ(علیه السلام)، زَوَّجَ فَاطِمَةَ عَلِيّاً(علیهما السلام) وَ هُوَ ابْنُ عَمِّهِ وَ زَوْجُ ابْنَتِهِ، كَانَ نَسَباً وَ كَانَ صِهْراً.

در مجمع البیان و شواهد التنزیل از سدی آمده است که این آیه در شأن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت علی(علیه السلام) نازل شده است زیرا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حضرت فاطمه(علیها السلام) را به تزویج حضرت علی(علیه السلام) درآورد درحالی که پسرعموی اوست و دخترش را به او تزویج نمود. پس هم نسب و هم صهر و مصاهرت در آن دو جمع گردید.

4. در کتاب شواهدالتنزیل مجلد 1 صفحه 414 حدیث 574 آمده است:

وَ أَخْبَرُونَا عَنْ أَبِي بَكْرٍ السَّبِيعِيِّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْعَبَّاسِ الْمُقَانِعِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَمْرٍو قَالَ: حَدَّثَنَا حُسَيْنٌ الْأَشْقَرُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُوقُتَيْبَةَ التَّيْمِيُ قَالَ سَمِعْتُ ابْنَ سِيرِينَ يَقُولُ «فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً» قَالَ: هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)در این حدیث ابوقتیبه التیمی می گوید: شنید ابن سینا می گفت آیه«فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً» در شأن حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) نازل شده است (که داماد پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود.)

ص: 604

279. عبدالرحمن، رسول خدا و ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام)

اشاره

279. عبدالرحمن، رسول خدا و ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام) هستند که اراده آن ها فانی در اراده خداوند است

سوره فرقان آیات 63 به بعد

وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (63) وَ الَّذينَ يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً (64) وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً (65) إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً (66) وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً (67) وَ الَّذينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً (68) يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فيهِ مُهاناً (69) إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً (70) وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتاباً (71) وَ الَّذينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً (72) وَ الَّذينَ إِذا ذُكِّرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً (73) وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً (74) أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً (75) خالِدينَ فيها حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً (76) قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً

بندگان پاک خدای رحمان آن ها بر روی زمین به تواضع و فروتنی راه می روند و هنگامی که جاهلان آن ها را مورد خطاب (و عتاب) قرار می دهند آن ها با سلامت نفس و زبان خوش به آن ها پاسخ می دهند. آنان کسانی هستند که شب را با نماز و سجده و قیام به سر می آورند. آن ها کسانی هستند که به تضرع و زاری می گویند: خداوندا عذاب جهنم را از ما دور کن که عذاب جهنم مهلک و دائمی است و جهنم بد قرارگاه و منزلگاهی است. آنانکسانی هستند که هنگام انفاق اسراف نمی کنند و بخل نمی ورزند بلکه در احسان میانه رو و

ص: 605

متعادل هستند. آن ها کسانی هستند که برای خدا شریک قائل نیستند و کسی را کنار خدا قرار نمی دهند. آن ها خون ریز و آدمکش نیستند و نفوس محترم را نمی کشند و هرگز گرد عمل زنا نمی گردند که هرکس این عمل را انجام دهد به کیفرش خواهد رسید و عذابش در قیامت دو برابر خواهد بود و مخلد در آتش جهنم است مگر آن کسانی که توبه کنند از گناهی که انجام داده ­اند و برای قبولی توبه عمل صالح انجام دهند. آن گاه خداوند گناهان آن ها را به حسنات تبدیل می کند که خداوند بخشنده و رحیم است و هرکس توبه کند و نیکوکار گردد البته به درگاه خدا خواهد رسید. آن ها کسانی هستند که به ناحق شهادت نمی دهند و هرگاه به عمل لغوی بگذرند از کنار آن بزرگوارانه رد می شوند. آن ها کسانی هستند که هرگاه متذکر آیات خداوند خود شوند نسبت به آن آیاتکر و کور نمی گردند. آن ها کسانی هستند که می گویند پروردگارا ما را از همسرانمان فرزندانی عنایت کن که آن ها خلف صالح و مایه ی روشنی چشم ما باشند و برای ما امامی اهل تقوا قرار بده. این ها کسانی هستند که خداوند به آن ها اجر می دهد و اجر آن ها قصرهایی است در بهشت که آن ها با تحیّت و سلام وارد آن قصرها می شوند و در آن خالد و جاوید می مانند و در آن مستقر می شوند. ای پیامبر به آن ها بگو که اگر دعای شما نبود خداوند به شما توجهی نمی داشت که شما ایات خدا را تکذیب کردید و به زودی به کیفر آن خواهید رسید.

این آیات را ما از دو نظر می توانیم مورد استفاده و بهره وری قرار دهیم. نظر اول: هر انسانی می تواند به وسیله ی این آیات و عمل به آن خود را کامل کند و انسان کامل گردد. (به اندازه ی وسع و توانایی شان.)

نظر دوم: سمبل این آیات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند و آن ها به نحو اَتَمّ و اکمل به آن عمل می کنند. لذا انسان کامل الکامل می گرددو بعضی از این آیات در حیطه ی قدرت آن هاست با عنایت حضرت حق و رحمتی که خداوند شامل حال آن ها کرده است.« يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ»(1)

ص: 606


1- .[1] سوره بقره آیه 105 و سوره آل عمران آیه 74

برنامه ی انسان کامل شدن

هرکس می تواند با عمل به این آیات و جلب رضای خداوند به انسان کامل تبدیل شود که ما در این جا به صورت تیتر مطالب را بسیار خلاصه بیان می کنیم.

1. انسان های کامل قیامشان، قعودشان، حرکتشان و هر عملشان بر اساس تواضع است. (انسان کامل خط مشی اش در زمین بر اساس تواضع و فروتنی است.

2. آن ها برای ساختن دیگران در مقابل جاهلان که آن ها را مورد خطاب و عتاب قرار می دهند بزرگوارانه به آن ها سلام کرده و جواب خوش به آن ها می دهند که این خود یکی از عناصر و اساس تربیتی است. همان کاری که ائمه(علیهم السلام) در مقابل جاهلان می کردند.

3. آن ها انسان هایی نمازشب خوان هستند و شب را بیتوته کرده و به سجده و قیام به پایان می رسانند. آن ها رفقا و دوستان شب هستند و تبعیت از حضرت امیرالمؤمنین و ائمه(علیهم السلام) می کنند.

4. آن ها انسان هایی دعاخوان هستند و همیشه خدا را مورد خطاب قرار می دهند و می گویند: خدایا عذاب جهنم را از ما دور کن که عذاب جهنم جاودان است. مخصوصاً اگر دعای جوشن کبیر بخوانند و صد مرتبه بگویند: سبحانک یا لا اله الا أنت الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب.

5. آن ها در دعا خدا را می خوانند و برای جلب رضای خدا انفاق می کنند و در انفاق اسراف نکرده و بخل نمی ورزند. آن ها بین اسراف و تبذیر میانه رو هستند.

6. آن ها هرگز شرک نمی ورزند و کسی را در کنار خدا قرار نمی دهند.

7. آن ها آدمکش نیستند و برای جان انسان ها ارزش قائل می شوند.

8. آن ها هرگز گرد عمل زنا نمی گردند و اگر زنا کنند مخلد در آتش جهنم می مانند و عذابشان دو برابر است.

9. آن ها تواب هستند. اگر عمل زشتی مثل زنا انجام بدهند، توبه می کنند و برای قبولی توبه شان اعمال صالح انجام می دهند و خداوند نیز سیئات آن ها را تبدیل به حسنات می کند.

10. آن ها به ناحق شهادت نمی دهند.

11. اولاً عمل لغو انجام نمی دهند و اگر از کنار عمل لغوی بگذرند بزرگوارانه از کنارش رد می شوند.

ص: 607

12. آن ها به صورت کر و کور و بدون علم و دانش به آیات خداوندی نمی نگرند. اینجانب در کلاس های درس به شاگردانم تذکر می دهم که اسلام می خواهد مسلمان عالم و دانشمند باشد. اسلام به مسلمان عالم افتخار می کند و جهل و نادانی را تأیید نمی کند.

13. آن ها از خداوند فرزند خوب می خواهند.

14. این ها به خاطر صبری که در دنیا کرده اند خداوند قصرهایی در بهشت به آن ها عنایت می کند که در آن مخلد بمانند و در آن ها با تحیت و سلام همدیگر را ملاقات می کنند.

15. سپس خداوند می فرمایند: که ای پیامبر به امت بگو که اگر دعای شما نبود خدا به شما چه توجهی داشت؟ که شما آیات خدا را تکذیب کردید و به خاطر این تکذیبتان به کیفر عمل زشت خود خواهید رسید.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیة الله(علیه السلام) معصوم از هر گناهند.

ص: 608

280. کامل ترین مصداق عبادالرحمن امامان معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر

280. کامل ترین مصداق عبادالرحمن امامان معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که ایشان

انسان کامل الکامل هستند.

سوره فرقان آیه 63

وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً

بندگان پاک خداوند رحمان آن هایی هستند که وقتی بر روی زمین به تواضع و فروتنی راه می روند و هنگامی که جاهلان آن ها را خطاب (و عتاب) کنند آن ها با سلامت نفس و زبان خوش به آن ها پاسخ می دهند.

1. بحارالانوار مجلد 24 صفحه 136 حدیث 10 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 398 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 173 حدیث 4 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ فُضَيْلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ زُرَارَةَ وَ حُمْرَانَ وَ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما» قال هذه الآیات للاوصیاء إلی أن تبلغوا «حسنت مستقراً و مقاماً»

محمدبن عباس با اسناد خود از زراره، حمران و محمدبن مسلم روایت می کند که امام باقر(علیه السلام) درباره ی این آیه (63 سوره فرقان) فرمودند: در مورد اوصیا است تا آنجا که خداوند می فرمایند «به قرارگاه و مقامی خوب و بسیار نیکو برسند.»

پس مصداق حقیقی این آیات که درباره ی انسان های کامل است، اوصیای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یعنی ائمه ی اثنی عشر هستند.2. تفسیر قمی صفحه 473 (ذیل آیه) و تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 23 آمده است:

ص: 609

في قوله «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» قال نزلت في الأئمة(علیهم السلام)

این آیه درباره ی ما و امامان (اوصیا) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شده است.

3. در تفسیر قمی صفحه 473 (ذیل آیه) و تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 23 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» قَالَ الْأَئِمَّةُ «يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» خَوْفاً مِنْ عَدُوِّهِم

زراره از امام محمد باقر(علیه السلام) روایت می کند در مورد این فرموده ی خداوند (عباد رحمان و بندگان واقعی خداوند کسانی هستند که در روی زمین با خضوع و خشوع گام برمی دارند.) حضرت فرمودند: آنان امامان و پیشوایان (معصوم) هستند که (همیشه مراقب دشمن هستند) و از روی خوف از دشمن (آگاهانه) با خضوع و خشوع راه می روند.

فقط این چهارده نور مقدس هستند که فکرشان، ذکرشان، حرکاتشان، سکنات و همه ی اعمالشان حساب شده است. حتی ترک اولی نمی کنند، چه برسد به گناه و معصیت. ایشان با عنایات خداوند دارای عصمت مطلق هستند و امروز در این عالم ناچیز این بنده ی پاک و برگزیده ی خداوند، حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که جانم فدایش شود.

طبق این حدیث معنی «هونا» فقط با خضوع و خشوع نیست بلکه یک معنی دیگرش مراقبت از خود و باهوش بودن در مقابل دشمن است و سمبل این مراقبت از خود امروز حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

4. تفسیر قمی صفحه 473 تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 23 آمده است:

عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاالْحَسَنِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً» قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) يَتَّقُونَ فِي مَشْيِهِم

سلیمان بن جعفر می گوید: وقتی درباره ی این آیات از حضرت اباالحسن موسی بن جعفر(علیهما السلام) سؤال شد حضرت فرمودند:آن ها ائمه(علیهم السلام) هستند که راه رفتنشان بر اساس تقوای آن ها می باشد.یعنی مشی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) بر اساس تقوا و مراقبت است و امروز سمبل این بیان و مشی حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 610

5. در کافی مجلد 1 صفحه 427 حدیث 78، الف آیات صفحه 254 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَلَّامٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى «الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»(1) قَالَ هُمُ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ مَخَافَةِ عَدُوِّهِمْ

سَلّام می گوید: از حضرت اباجعفر امام محمدباقر(علیهما السلام) در مورد این آیه سؤال شد «آنان کسانی هستند که با تواضع و فروتنی بر روی زمین راه می روند» حضرت فرمودند: این ها اوصیای (رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند که از طرف خداوند برگزیده شده اند) و آن ها از ترس دشمن (عاقلانه و حساب شده) راه می روند.

ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هم با تواضع مشی می فرمایند و هم دشمنانشان را تحت نظر دارند.

6. در تأویل الآیات الظاهره صفحه 399، بحارالانوار مجلد 69 صفحه 26، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 147 حدیث 5 آمده است:

و معنى قوله «و عبادالرحمن» هذه اضافة تخصیص و تشریف المراد أفاضل عباده «الذین يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» ای بالسکینة و الوقار و الطاعة غیر أشرین و لا مرجین و لا متکبرین و لا مفسدین و قال أبوعبدالله(علیه السلام): هو الرجل يمشي بسجيته التي جبل عليها و لا يتكلف، و لا يتبختر و هذه الصفة و ما بعدها من الصفات فی هذه الآیات لا توجد الّا فی الائمة الهداة علیهم افضل الصلاة و أکمل التّحیات.

در حال حاضر مصداق واقعی عبادالرحمن، حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

«بندگان خاص خداوند رحمن آن هایی هستند که با آرامش و نرمی و بی تکبر در زمین راه می روند.»

هون مصدر است و به معنی نرمش و آرامش و عدم تکبر می باشد و استعمال مصدر در معنی اسم فاعل در اینجا برای تأکید است یعنی آن ها آن چنانند که گویی عین آرامش و نفی و تکبرند.(2)در واقع نخستین توصیفی که از عبادالرحمن شده است نفی کبر و غرور و خودخواهی آن هاست آن ها تمام اعمال و رفتار و گفتار و کردار و پندارشان براساس تواضع و فروتنی است. از یک آرامش مخصوصی برخوردارند که در کل زندگیشان این آرامش دیده می شود که سمبل آن اوصیای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند. لذا در روایات داریم:

ص: 611


1- . سوره فرقان آیه 62
2- .[2] تفسیر نمونه مجلد 15 صفحه 147

1. هذه الآیات للاوصیا این آیات درباره ی اوصیا و جانشینان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است.

2. نزلت فی الائمة(علیهم السلام) این آیات درباره ی ائمه(علیهم السلام) نازل شده است.

3. الائمة یمشون علی الارض هونا خوفاً من عدوهم امامان با تواضع و حساب شده در زمین مشی می کنند (در حالی که) از دشمنانشان خوف و ترس دارند.

4. هم الائمة یتقون یعنی این آیات درباره ی امامان است که ملکه تقوا در وجود آن هاست.

5. هم الاوصیاء من مخافة عدوهم

دقت بفرمایید شما این صفات را مصداق واقعیش را در امامان معصوم(علیهم السلام) می بینند و در حال حاضر سمبل آن حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

البته نفی نمی کنیم که هرکس می تواند به اندازه ی راه کمالی که می پیماید خودش را بسازد و با این آیات وفق بدهد و به کمال برسد.

ص: 612

281. رسول خدا و امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام)

281. رسول خدا و امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام) معصوم و دارای مقام عصمت هستند

سوره فرقان آیات 68 و 69

وَ الَّذينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً (68) يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فيهِ مُهاناً (69)

آنان که با خداوند متعال را شریک نمی خوانند و نفس (محترمی را که خداوند (کشتنش) را حرام دانسته جز به حق به قتل نمی رسانند. آن ها هرگز گرد زنا نمی گردند که اگر هر یک از این اعمال را انجام دهد کیفر گناهش را خواهد دید و عذابش در قیامت مضاعف می شود و با ذلت و خواری در دوزخ مخلد گردد.

در محاسن برقی مجلد 1 صفحه 170 حدیث 136 و الف آیات صفحه 255 آمده است:

عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: كُنْتُ فِي مَحْمِلٍ أَقْرَأُ إِذْ نَادَانِي أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) اقْرَأْ يَا سُلَيْمَانُ وَ أَنَا فِي هَذِهِ الْآيَاتِ الَّتِي فِي آخِرِ تَبَارَكَ «وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً يُضاعَفْ» فَقَالَ هَذِهِ فِينَا أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ وَعَظَنَا وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّا لَا نَزْنِي

احمدبن محمدبن خالد برقی با سند خود از سلیمان بن خالد روایت می کند: درون محمل و کجاوه ای (بر روی شتر) بودم و قرآن می خواندم که حضرت صادق(علیه السلام) مرا صدا زدند و فرمودند: ای سلیمان ادامه بده و من این آیات «وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً يُضاعَفْ» را خواندم. حضرت فرمودند: این آیه درباره ی ما (ائمه و امامان(علیهم السلام) است به والله سوگنداما (دشمنان) ما را موعظه می کنند آن ها می دانند که ما (هرگز گناه) و زنا نمی کنیم (و هرگز زانی نمی شویم).

ص: 613

282. شرط پذیرش توبه، پذیرش ولایت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله

282. شرط پذیرش توبه، پذیرش ولایت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که ولایت آن ها حسنات است

سوره فرقان آیه 70

إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً

مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح و شایسته انجام دهند. خداوند سیئات آنان را به حسنات تبدیل می کند و او بخشنده و مهربان است.

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 399 آمده است:

معناه « إِلاَّ مَنْ تابَ» من ذنبه و آمن بربه و عمل صالح الأعمال و هي ولاية أهل البيت(علیهم السلام) لما يأتي في بيانه و التبديل محو السيئة و إثبات الحسنة بدلها

معنای« إِلاَّ مَنْ تابَ» مگر کسانی که توبه کنند یعنی از گناهانشان توبه کنند و به پروردگار خود ایمان آورند و اعمال صالح انجام دهند و آن ولایت اهل بیت(علیهم السلام) است (و آن ها با توبه و عمل صالح) و روی آوردن به ولایت اهل بیت با محو سیئاتشان تبدیل و اثبات به حسنات می کنند.

2. در امالی طوسی صفحه 72 حدیث 14، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 261 حدیث 12 و مجلد 68 صفحه 100، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 150 حدیث 3، امالی شیخ مفید صفحه 298 حدیث 4 و تفسیر صافی آمده است:أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُوغَالِبٍ أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ الزُّرَارِيُّ، قَالَ: أَخْبَرَنِي عَمِّي أَبُوالْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ الْجَهْمِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُوعَبْدِاللَّهِ مُحَمَّدُبْنُ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْعَلَاءُبْنُ رَزِينٍ، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِيِّ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ مُحَمَّدَبْنَ عَلِيٍّ(علیهما السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ

ص: 614

حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً»(1). فَقَالَ(علیه السلام): يُؤْتَى بِالْمُؤْمِنِ الْمُذْنِبِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُقَامَ بِمَوْقِفِ الْحِسَابِ، فَيَكُونُ اللَّهُ (تَعَالَى) هُوَ الَّذِي يَتَوَلَّى حِسَابَهُ، لَا يُطْلِعُ عَلَى حِسَابِهِ أَحَداً مِنَ النَّاسِ، فَيُعَرِّفُهُ ذُنُوبَهُ حَتَّى إِذَا أَقَرَّ بِسَيِّئَاتِهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِكَتِهِ: بَدِّلُوهَا حَسَنَاتٍ وَ أَظْهِرُوهَا لِلنَّاسِ. فَيَقُولُ النَّاسُ حِينَئِذٍ: مَا كَانَ لِهَذَا الْعَبْدِ سَيِّئَةٌ وَاحِدَةٌ، ثُمَّ يَأْمُرُ اللَّهُ بِهِ إِلَى الْجَنَّةِ، فَهَذَا تَأْوِيلُ الْآيَةِ وَ هِيَ فِي الْمُذْنِبِينَ مِنْ شِيعَتِنَا خَاصَّةً.

از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) در مورد این آیه که خداوند فرمودند: پرسیدم. حضرت فرمودند: گناهکار در روز قیامت آورده می شود تا این که او را در جایگاه حساب نگه می دارند. خداوند متعال خودش از مردم حساب می کشد و احدی از حساب و کتاب مؤمن اطلاع ندارد و خداوند معرفی می کند گناهانی که او انجام داده است. آن بنده اقرار به گناهان خود می کند. خداوند متعال به نویسندگان دستور می دهد، آن ها را به حسنات تبدیل کنند و آن حسنات را برای مردم ظاهر و آشکار سازند. پس در آن هنگام به یکدیگر می گویند این بنده را جز یکی وسیله نبود سپس خداوند متعال او را امر می کند که به بهشت رو، این است تأویل آنچه در گناهکاران از شیعیان ما بخصوص انجام گیرد.

دقت کنید حضرت می فرمایند وَ هِيَ فِي الْمُذْنِبِينَ مِنْ شِيعَتِنَا خَاصَّةً. این تبدیل سیئات به حسنات برای شیعیان خاص ما است. پس این لطف پروردگار شامل شیعیان خاص و در حال حاضر درباره ی شیعیان امام زمان(علیه السلام) است و شیعه ی واقعی عارف و آگاه و منتظر ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

3. در کافی مجلد 1 صفحه 443 حدیث 15، برهان مجلد 4 صفحه 151 حدیث 6، بحارالانوار مجلد 17 صفحه 154 حدیث 60 و در صفحه 153 حدیث 59 و بصائرالدرجات مجلد 1 صفحه 171 نورالثقلین مجلد 5 صفحه 221 حدیث 12 وافی مجلد 3 صفحه 14 حدیث 17 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ وَ يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ مَثَّلَ لِي أُمَّتِي فِي الطِّينِ وَ عَلَّمَنِي أَسْمَاءَهُمْ كُلَّهَا كَمَا «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»فَمَرَّ بِي

ص: 615


1- . سوره فرقان آیه 70.

أَصْحَابُ الرَّايَاتِ فَاسْتَغْفَرْتُ لِعَلِيٍّ وَ شِيعَتِهِ إِنَّ رَبِّي وَعَدَنِي فِي شِيعَةِ عَلِيٍّ خَصْلَةً قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا هِيَ قَالَ الْمَغْفِرَةُ مِنْهُمْ لِمَنْ آمَنَ وَ اتَّقَى لَا يُغَادِرُ مِنْهُمْ صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً وَ لَهُمْ تُبَدَّلُ السَّيِّئَاتُ حَسَنَاتٍ.

کلینی با سند خود از محمد حلبی روایت می کند که او گفت: حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: به درستی که خداوند امت مرا در عالم ذر اولی ( و عالم طینت) و عالم مثال به من نشان داد و نام همه ی آن ها را به من آموخت همان طور که نام ها را (به حضرت) آدم آموخت. آن گاه پرچم داران (خلفا) از مقابل من عبور کردند و من برای (امیرالمؤمنین) علی(علیه السلام) و شیعه ی او درخواست (علو و مقام) و مغفرت کردم. پروردگار من برای شیعیان علی(علیه السلام) به من وعده ای (مخصوص) داد. (اصحاب گفتند:) آن وعده چیست ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)؟ حضرت فرمودند: آمرزش برای کسانی که ایمان آورده اند و خداوند گناهان صغیره و کبیره ای برای آنان باقی نمی گذارد و سیئات آن ها را تبدیل به حسنات می کند.

4. در امالی شیخ طوسی صفحه 164 حدیث 26، بحارالانوار مجلد 68 صفحه 100 حدیث 5، برهان مجلد 4 صفحه 152 حدیث 8، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 221 حدیث 121 آمده است:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُوالْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْبَصْرِيُّ الْبَزَّازُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُوعَلِيٍّ أَحْمَدُبْنُ عَلِيِّ بْنِ مَهْدِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى(علیهما السلام)، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ آبَائِهِ(علیهم السلام)، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ يُكَفِّرُ الذُّنُوبَ، وَ يُضَاعِفُ الْحَسَنَاتِ، وَ إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) لَيَتَحَمَّلُ عَنْ مُحِبِّينَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ مَظَالِمِ الْعِبَادِ، إِلَّا مَا كَانَ مِنْهُمْ فِيهَا عَلَى إِصْرَارٍ وَ ظُلْمٍ لِلْمُؤْمِنِينَ، فَيَقُولُ لِلسَّيِّئَاتِ: كُونِي حَسَنَاتٍ.

حضرت رضا(علیه السلام) روایت می کند از پدرانش و اجداد طاهرینش(علیهم السلام) تا برسد به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که آن حضرت فرمودند: حب و محبت و دوستی ما اهل بیت گناهان را می پوشاند و حسنات و نیکی ها را چندین برابر می کند. خداوند متعال از دوستان اهل بیت(علیهم السلام) مظالم عباد را تحمل می کند مگر این که آنچه از آنان به عنوان اصرار صادر شده است. خودشان به دیگری می باشد (حق الناس) و از روی ظلم به مؤمنین بوده باشد جز در این صورت به سیئات گفته می شود که به حسنات تبدیل گردند.دقت بفرمایید حب اهل بیت(علیهم السلام) و در حال حاضر حب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سیئات را به حسنات تبدیل می کند مگراین که آن سیئه حق الناس باشد.

ص: 616

5. در تفسیر قمی صفحه 474 آمده است:

وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَعْفَرٍ وَ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَوْقَفَ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَرَضَ عَلَيْهِ عَمَلَهُ فَيَنْظُرُ فِي صَحِيفَتِهِ فَأَوَّلُ مَا يَرَى سَيِّئَاتِهِ فَيَتَغَيَّرُ لِذَلِكَ لَوْنُهُ وَ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهُ ثُمَّ تُعْرَضُ عَلَيْهِ حَسَنَاتُهُ فَتَفْرَحُ لِذَلِكَ نَفْسُهُ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَدَّلُوا سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ أَظْهَرُوهَا لِلنَّاسِ فَيُبَدِّلُ اللَّهُ لَهُمْ فَيَقُولُ النَّاسُ أَ مَا كَانَ لِهَؤُلَاءِ سَيِّئَةٌ وَاحِدَةٌ وَ هُوَ قَوْلُهُ «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات»

از حضرت رضا(علیه السلام) روایت شده است که هنگامی که روز قیامت گردد خداوند متعال مؤمن را در پیشگاه عدل خود نگاه می دارد و عمل او را به او عرضه می دارد. پس او به صحیفه ی اعمالش نگاه می کند نخست عمل سیئه اش را می بیند. از دیدن اعمال بدش رنگش تغییر می کند و رگ هایش مرتعش می گردد. آن گاه حسنات و کارهای نیکش به او عرضه می شود. در این وقت خوشحال می شود. خداوند متعال دستور می دهد که گناهان و سیئات او را به حسنات تبدیل کنند. مردم می گویند: آیا در اعمال او یک عمل گناه هم نبوده است؟ و این است قول خداوند متعال «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» خداوند گناهان آن ها را به حسنات تبدیل می کند. ان شاءالله ما شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و محبین حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این لطف شامل حالمان شود.

6. در کتاب عیون الاخبار الرضا(علیه السلام) مجلد 2 صفحه 33 حدیث 57 باب 31 و تفسیر صافی مجلد صفحه و تفسیر شریف لاهیجی مجلد 3 صفحه 399 آمده است:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِذَا كَانَ «يَوْمُ الْقِيَامَةِ تَجَلَّى اللَّهُ» عَزَّ وَ جَلَّ لِعَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ فَيُوقِفُهُ عَلَى ذُنُوبِهِ ذَنْباً ذَنْباً ثُمَّ يَغْفِرُ اللَّهُ لَهُ لَا يُطْلِعُ اللَّهُ عَلَى ذَلِكَ مَلَكاً مُقَرَّباً وَ لَا نَبِيّاً مُرْسَلًا وَ يَسْتُرُ عَلَيْهِ مَا يَكْرَهُ أَنْ يَقِفَ عَلَيْهِ أَحَدٌ ثُمَّ يَقُولُ لِسَيِّئَاتِهِ كُونِي حَسَنَاتٍ.

هرگاه روز قیامت برپا شود خداوند تجلی می کند به بنده ی مؤمن خود پس واقف می گرداند او را بر یک یک گناهان خودش. پس می آمرزد او را و در این گذشتن از گناهان آگاه و مطلع نمی گردد هیچ فرشته ی مقربی و نه نبی مرسلی. خداوند می پوشاند برای آن بنده ی مؤمن آن چیزی را که او از آن کراهت دارد و نمی خواهد احدی از آن مطلع شود. پسخداوند خطاب می کند به گناهان او و می فرمایند کونی حسنات به حسنات تبدیل شوید و آن ها نیز به حسنات تبدیل می شوند.

ص: 617

283. خداوند حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به طور خاص و ائمه(علیهم السلام) و

283. خداوند حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به طور خاص و ائمه(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به طور عام بر متقین امام قرار داده است

سوره فرقان آيه 74

وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً

پروردگارا ببخش به ما از همسرانمان و فرزندانمان روشنايى چشم و ما را پيشواى اهل تقوا قرار ده.

1. حاكم حسكانى حنفى در شواهد التنزيل مجلد 1 صفحه 539، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 133، آیات الولایة صفحه 270، تفسیر برهان مجلد4 صفحه 156، تفسیر فرات صفحه 294 آورده اند:

فُرَاتٌ قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ حُمْدُونٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَرْوَانَ قَالَ: عَلِيُّ بْنُ يَزِيدَ، عَنْ جَرِيرٍ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ وَهْبٍ، عَنْ أَبِي هَارُونَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: «هَبْ لَنا» الْآيَةَ، قَالَ: [قَالَ] النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) قُلْتُ: يَا جَبْرَئِيلُ «مِنْ أَزْواجِنا» قَالَ: خَدِيجَةُ. قَالَ: وَ [مِنْ] «ذُرِّيَّاتِنا» قَالَ: فَاطِمَةُ(علیها السلام). وَ «قُرَّةَ أَعْيُنٍ» قَالَ: الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهما السلام). قَالَ: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» قَالَ: عَلِيٌّ(علیه السلام).

ابى سعيد خدرى در تفسير كلام خداوند «وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً» از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روايت مى كند كه به جبرئيل گفتم: ازواج ما كيست؟ جبرئيل گفت: خديجه. گفتم: ذريات ما كيست؟ (جبرئيل) گفت: فاطمه(علیها السلام). گفتم: قرة اعين كيست؟ جبرئيل گفت: حسن و حسين(علیهما السلام) گفتم «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» کیست؟ گفت: اميرالمؤمنين(علیه السلام).2. حاكم حسكانى حنفى در شواهد التنزيل صفحه 202 حديث 575 آورده است:

ص: 618

ابان بن تغلب گفت: از جعفر بن محمد(علیه السلام) در توضيح كلام رحمان «الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» سؤال كردم. آن جناب فرمود: ما اهل بيت مصطفى(صلی الله علیه و آله) هستيم كه مورد تقاضا قرار گرفتيم تا امام و پيشواى متقين شويم.

3. در بحار الانوار مجلد 24 صفحه 134 و آیات الولایة صفحه 270 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ حُرَيْثِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَارِثِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْحَكَمِ بْنِ ظُهَيْرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ السُّدِّيِّ عَنْ أَبِي مَالِكٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَوْلُهُ «وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا» الْآيَةَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

ابی مالک از ابن عباس نقل مى كند كه گفت: آیه 74 سوره فرقان در شأن حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) نازل گرديده است.

4. در بحارالانوار مجلد 24 صفحه135، آیات الولایة صفحه 270 و تفسیربرهان مجلد 4 صفحه 156 حدیث 5 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِبْنِ عَبْدِاللَّهِ الْمُحَمَّدِيِّ عَنْ كَثِيرِبْنِ عَيَّاشٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا إِلَى قَوْلِهِ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» أَيْ هُدَاةً يُهْتَدَى بِنَا وَ هَذِهِ لآِلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) خَاصَّة

امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمودند: منظور از آیه 74 سوره فرقان يعنى هدايت شوندگانى كه توسط ما هدايت مى شوند و اين مخصوص آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است.

پس در اين آيه «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» عبارتند از «لآل محمّد(صلی الله علیه و آله) خاصه» و آن ها نيز دوازده امام و دوازده كوكب درّى و دوازده نجم ثاقب مى باشند كه حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يكى از آنهاست.

8. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 474 و تفسیر صافی مجلد 1 آمده است:

قَالَ وَ قُرِئَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) «وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» فَقَالَ قَدْ سَأَلُوا اللَّهَ عَظِيماً أَنْ يَجْعَلَهُمْ لِلْمُتَّقِينَ أَئِمَّةً(علیهم السلام)! فَقِيلَ لَهُ كَيْفَ هَذَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ إِنَّمَا أَنْزَلَ اللَّهُ «الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْ لَنَا مِنَ الْمُتَّقِينَ إِمَاماً»خدمت امام صادق(علیه السلام) آیه قرائت شد. حضرت فرمودند: چیز مهمی درخواست نموده اند که آنان را امامان و پیشوایان با تقوا قرار دهد. گفتند: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چگونه

ص: 619

می شود؟ فرمودند: خداوند متعال نازل فرموده است «کسانی که می گویند پروردگار ما ما را همسران و فرزندانی قرار ده که مایه ی روشنی چشم ما باشند و ما را امامان و پیشوایان اهل تقوا قرار بده.»

10. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 474 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» قَالَ نَحْنُ هُمْ أَهْلَ الْبَيْت(علیهم السلام)

ابان بن تغلب می گوید: سؤال شد از امام صادق(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند حضرت فرمودند: این فرموده ی خداوند عزوجل درباره ی ما اهل بیت(علیهم السلام) است (که ما را بر متقین امام قرار داده است که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر همه ی مخلوقات امام متقین است.)

11. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 474 آمده است:

أَنَّ «أَزْواجِنا» خَدِيجَةُ(علیها السلام) «وَ ذُرِّيَّاتِنا» فَاطِمَةُ(علیها السلام) «وَ قُرَّةَ أَعْيُنٍ» الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهما السلام) «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

منظور از«أَزْواجِنا» همسران ما، حضرت خدیجه کبری(علیها السلام) (مادر حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و منظور از«وَ ذُرِّيَّاتِنا» فرزندان حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) (دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و «قُرَّةَ أَعْيُنٍ» نور چشمان حضرت امام حسن و حضرت امام حسین(علیهما السلام) است و «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» ما را امام و پیشوایان متقین قرار بده منظور (وجود اقدس حضرت امیرالمؤمنین) علی بن ابی طالب(علیه السلام) است که یکی از القاب مهم ایشان امام المتقین است.

12. در بحارالانوار مجلد 24 صفحه 135 حدیث 8، برهان مجلد 4 صفحه 156، تأویل الایات الظاهرة مجلد 1 صفحه 385 حدیث 27 آمده است:عن محمدبن جمهور، عن الحسين بن محبوب، عن أبي أيوب الخزاز، عن أبي بصير، قال: قلت لأبي عبدالله(علیه السلام): «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» قال: لقد سألت ربك عظيما، إنما هي«وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» و إيانا عنى بذلك. فعلى هذا التأويل تكون القراءة الاولى و اجعلنا للمتقين يعني الشيعة إماما، أن القائلين هم الأئمة و القراءة الثانية و هي قوله و اجعل لنا من المتقين و هم الأئمة(علیه السلام) «إِماماً» فأتم به فيكون القائل و الداعي هم الشيعة

ص: 620

الإمامية و قد استجاب الله سبحانه من أئمتهم و منهم بأن جعلهم أئمة لهم في الباطن و الظاهر و في الدنيا و في اليوم الآخر.

ابوبصیر می گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم در مورد این فرموده ی خداوند ما را امام و زعیم و رهبر متقین قرار بده مقصود از آن کیست؟ حضرت فرمودند: تو سؤال مهم و بزرگی مطرح کردی به درستی که آن آیه (چنین نازل شده است) «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» (خداوندا) قرار بده برای ما از متقین امام و رهبر و منظور از آیه ما (امامان و اهل بیت) هستیم. بنابراین تأویل آن طبق قرائت اول (مشهور) «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» یعنی ما اهل بیت(علیهم السلام) امام باشیم برای شیعیان و اماماً آن هایی هستند که ادعا می کنند که از امامان می باشند.

ص: 621

284. در ظهور حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گردنكشان تسليم آن حضرت مى شوند

سوره شعرا آيه 4

إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعين

ما اگر بخواهيم از آسمان آيتى فرود آوريم تا آن ها بر آن گردن نهند.

1. حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 426 آورده است:

و فى سوره ی الشعراء « إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعين» عن عمربن حنظلة قال: سئلت جعفر الصادق(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عن علامات قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قال: خمس علامات قبل قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ الصيحة و خروج السفيانى و الخسف و قتل النفس الزكية و اليمانى. قال: فتلوت هذه الاية. فقلت له: اهى الصيحة؟ قال: نعم، لو كانت الصيحة خضعت اعناق اعداء اللّه عزوجل وعن ابى بصير و ابى الورد هما عن الباقر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قال: هذه الاية نزلت فى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ينادى مناد باسمه ابيه من السماء.

از عمربن حنظله روايت شده است كه مى گويد از حضرت امام صادق(علیه السلام) درباره علامات قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرسيدند، حضرت فرمودند: براى قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پنج نشانه است، پيش از قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ اول: صيحه دوم: خروج و قيام سفيانى، سوم: فرو رفتن سفيانى در زمين، چهارم: قتل نفس زكيه و پنجم: قتل يمانى. عمربن حنظله مى گويد: من آيه 4 سوره شعرا را خواندم و عرض كردم: آيا اين آيه همان صيحه است؟ حضرت فرمودند: بله، هرگاه ظاهرشود، گردن دشمنان خداوند خاضع و خاشع شود.باز ابى بصير و ابى الورد هر دو از امام باقر(علیه السلام) نقل مى كنند كه حضرت فرمودند: نازل شده اين آيه درباره قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (و هر گاه او قيام نمايد)؛ منادى از آسمان به اسم او و به اسم پدر او ندا دهد.

ص: 622

2. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل مجلد1 صفحه 540 حدیث 577 و ترجمه آن صفحه 351 حديث 577 مى فرمايد:

حَدَّثَنِي ابْنُ فَنْجَوَيْهِ قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ حِبَّانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عِيسَى قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَلِيٍّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُوحَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ قَالَ: حَدَّثَنِي الْكَلْبِيُّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ مَوْلَى أُمِّ هَانِئٍ: أَنَّ عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِينَا وَ فِي بَنِي أُمَيَّةَ، سَيَكُونُ لَنَا عَلَيْهِمُ الدَّوْلَةُ فَتَذِلُّ لَنَا أَعْنَاقُهُمْ بَعْدَ صُعُوبَةٍ وَ هَوَانٍ بَعْدَ عِزَّةٍ [كَذَا] [ثُمَّ قَرَأَ] «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»

حاكم حسكانى گويد: نقل حديث كرد مرا پسر فنجويه و پسر فنجويه نقل حديث كرد... از ابوحمزه ثمالى، از كلبى، از ابى صالح غلام ام هانى كه عبداللّه بن عباس گفت: اين آيه درباره ما و بنى اميه نازل شده است و زود باشد كه حكومت ما بر آن ها بيايد پس گردن هاى آنان فرو رفته مى گردد پس از سختى و پستى، پس از عزت، سپس اين آيه را تلاوت فرمودند«إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»

3. در روضه كافى مجلد2 صفحه 141 حديث 483 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ عُمَرَبْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ خَمْسُ عَلَامَاتٍ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الصَّيْحَةُ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الْخَسْفُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَ الْيَمَانِيُّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنْ خَرَجَ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ قَبْلَ هَذِهِ الْعَلَامَاتِ أَ نَخْرُجُ مَعَهُ قَالَ لَا فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ تَلَوْتُ هَذِهِ الْآيَةَ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» فَقُلْتُ لَهُ أَ هِيَ الصَّيْحَةُ فَقَالَ أَمَا لَوْ كَانَتْ خَضَعَتْ أَعْنَاقُ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.

عمربن حنظله گويد: شنيدم از امام صادق(علیه السلام) كه مى فرمايد: پنج نشانه پيش از قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت خواهد گرفت: صيحه آسمانى، خروج سفيانى، فرو رفتن (لشكر سفيانى در بيداء)، كشته شدن نفس زكيه و خروج يمانى. من عرض كردم: قربانت گردم، اگر يكى از خاندان شما پيش از وقوع اين نشانه ها خروج كند، با او خروج كنيم؟ فرمود: نه. چون فردا شد اين آيه را براى آن حضرت خواندم «اگر بخواهيم برايشان آيه و نشانه اى از آسمان نازل كنيم كه گردن هايشان در مقابل آن خاضع گردد.» و به او عرض كردم: آيا اين نشانه همان صيحه آسمانى است؟ فرمود: آگاه باش كه اگر آن باشد گردن دشمنان خدا در برابرش خاضع گردد.

ص: 623

4. در غيبت نعمانى باب 14 صفحه 251 حديث 8 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ قَيْسٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنَا ثَعْلَبَةُ بْنُ مَيْمُونٍ عَنْ مَعْمَرِبْنِ يَحْيَى عَنْ دَاوُدَ الدِّجَاجِيِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) قَالَ: سُئِلَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ»(1) فَقَالَ انْتَظِرُوا الْفَرَجَ مِنْ ثَلَاثٍ فَقِيلَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ مَا هُنَّ فَقَالَ اخْتِلَافُ أَهْلِ الشَّامِ بَيْنَهُمْ وَ الرَّايَاتُ السُّودُ مِنْ خُرَاسَانَ وَ الْفَزْعَةُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَقِيلَ وَ مَا الْفَزْعَةُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ أَ وَ مَا سَمِعْتُمْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْقُرْآنِ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»(2) هِيَ آيَةٌ تُخْرِجُ الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا وَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْيَقْظَانَ.

خبر داد ما را احمدبن سعيد، او گفت: حديث كرد ما را محمّد ابن مفضل بن ابراهيم بن قيس، او گفت: حديث كرد ما را حسن بن على بن فضال، او گفت: حديث كرد ما را ثعلبه بن ميمون از معمربن يحيى و او از داوود دجاجى و او از ابى جعفر امام باقر(علیه السلام) كه فرمود: از اميرالمؤمنين(علیه السلام) معناى آيه شريفه: «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ» پرسيده شد، فرمودند: از سه چيز به انتظار فرج باشيد. عرض شد: يا اميرالمؤمنين(علیه السلام)، آن سه چيز كدامند؟ فرمودند: اختلاف داخلى كه ميان شاميان افتد و پرچم هاى سياه از خراسان و وحشتى در ماه رمضان. عرض شد: وحشت در ماه رمضان چيست؟ فرمود: مگر نشنيده ايد فرمايش خداى تعالى را در قرآن: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» آن همان نشانه اى است كه دوشيزگان را از پس پرده هاشان بيرون مى كشد و خفتگان را بيدار و بيدار را به وحشت مى اندازد.

5. در غيبت نعمانى باب14 صفحه 263 حديث 23 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ عُمَرَ الْحَلَبِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى عَنْ فُضَيْلِ بْنِ مُحَمَّدٍ مَوْلَى مُحَمَّدِبْنِ رَاشِدٍ الْبَجَلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: أَمَا إِنَّ النِّدَاءَ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ الْقَائِمِ فِي كِتَابِ اللَّهِ لَبَيِّنٌ فَقُلْتُ فَأَيْنَ هُوَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ فَقَالَ فِي «طسم تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ

ص: 624


1- . سوره مريم آیه 37.
2- . سوره الشعراء آیه 4.

الْمُبِينِ» قَوْلِهِ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» قَالَ إِذَا سَمِعُوا الصَّوْتَ أَصْبَحُوا وَ كَأَنَّمَا عَلَى رُءُوسِهِمُ الطَّيْرُ.خبر داد ما را احمدبن محمّدبن سعيد، او گفت: حديث كرد ما را على بن حسن از پدرش و او از احمدبن عمر حلبى و او از حسين موسى و او از فضيل بن محمّد مولاى محمّدبن راشد بجلى و او از ابى عبداللّه(علیه السلام) كه فرمود: آوازى كه از آسمان به نام قائم داده خواهد شد در كتاب خدا روشن است. عرض كردم: خداوند حال شما را اصلاح فرمايد در كجاست؟ فرمود: در«طسم تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ» آن جا كه فرمايد: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» فرمود: آن گاه كه صدا را بشنويد، همچون كسانى كه پرنده بر سرشان نشسته باشد بى حركت مى ايستيد.

6. در غيبت نعمانى باب 14 صفحه 261 حديث 20 آمده است:

قَالَ وَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِبْنِ الْحَسَنِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْسُ بْنُ هِشَامٍ النَّاشِرِيُّ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ عَبْدِالصَّمَدِبْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) وَ قَدْ سَأَلَهُ عُمَارَةُ الْهَمْدَانِيُّ فَقَالَ لَهُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّ نَاساً يُعَيِّرُونَّا وَ يَقُولُونَ إِنَّكُمْ تَزْعُمُونَ أَنَّهُ سَيَكُونُ صَوْتٌ مِنَ السَّمَاءِ فَقَالَ لَهُ لَا تَرْوِ عَنِّي وَ ارْوِهِ عَنْ أَبِي كَانَ أَبِي يَقُولُ هُوَ فِي كِتَابِ اللَّهِ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» فَيُؤْمِنُ أَهْلُ الْأَرْضِ جَمِيعاً لِلصَّوْتِ الْأَوَّلِ فَإِذَا كَانَ مِنَ الْغَدِ صَعِدَ إِبْلِيسُ اللَّعِينُ حَتَّى يَتَوَارَى مِنَ الْأَرْضِ فِي جَوِّ السَّمَاءِ ثُمَّ يُنَادِي أَلَا إِنَّ عُثْمَانَ قُتِلَ مَظْلُوماً فَاطْلُبُوا بِدَمِهِ فَيَرْجِعُ مَنْ أَرَادَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ سُوءاً وَ يَقُولُونَ هَذَا سِحْرُ الشِّيعَةِ وَ حَتَّى يَتَنَاوَلُونَا وَ يَقُولُونَ هُوَ مِنْ سِحْرِهِمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»

او گفت: و حديث كرد ما را احمدبن محمّدبن سعيد، او گفت: حديث كرد ما را قاسم بن محمّدبن حسن بن حازم، او گفت: حديث كرد ما را عبيس بن هشام ناشرى از عبداللّه بن جبله و او از عبد الصمدبن بشير و او از ابى عبداللّه جعفربن محمّد(علیهما السلام) نقل كرد كه عماره همدانى از آن حضرت پرسيد: خدا حال شما را اصلاح فرمايد، مردمى ما را سرزنش مى كنند و مى گويند: شما چنين مى پنداريد كه به زودى آوازى از آسمان پديد خواهد شد. حضرت به او فرمودند: از من بازگو مكن، ولى از پدرم آن را بازگو كن كه پدرم مى فرمودند: اين مطلب در كتاب خداست: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ

ص: 625

أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» پس همه مردم روى زمين به آواز نخستين ايمان آوردند. چون فردا شود ابليس ملعون بالا رود تا آنجا كه در هوا از ديدگاه زمين پنهان گردد. سپس آوازمى دهد: توجه كنيد همانا عثمان مظلوم كشته شد، خونش را بخواهيد. پس هر كس که خدا برای او بد خواسته باشد، به شك مى افتد و مى گويند اين سحر شيعيان است تا جایی که یتناولونا و می گویند این از سحر آنهاست و خداى عزوجل مى فرمايد: «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»

7. در غيبت نعمانى باب 14 صفحه 260 حديث 19 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ التَّيْمُلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُوبْنُ عُثْمَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فَسَمِعْتُ رَجُلًا مِنْ هَمْدَانَ يَقُولُ لَهُ إِنَّ هَؤُلَاءِ الْعَامَّةَ يُعَيِّرُونَّا وَ يَقُولُونَ لَنَا إِنَّكُمْ تَزْعُمُونَ أَنَّ مُنَادِياً يُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ وَ كَانَ مُتَّكِئاً فَغَضِبَ وَ جَلَسَ ثُمَّ قَالَ لَا تَرْوُوهُ عَنِّي وَ ارْوُوهُ عَنْ أَبِي وَ لَا حَرَجَ عَلَيْكُمْ فِي ذَلِكَ أَشْهَدُ أَنِّي قَدْ سَمِعْتُ أَبِي(علیه السلام) يَقُولُ وَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَبَيِّنٌ حَيْثُ يَقُولُ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»(1) فَلَا يَبْقَى فِي الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ أَحَدٌ إِلَّا خَضَعَ وَ ذَلَّتْ رَقَبَتُهُ لَهَا فَيُؤْمِنُ أَهْلُ الْأَرْضِ إِذَا سَمِعُوا الصَّوْتَ مِنَ السَّمَاءِ أَلَا إِنَّ الْحَقَّ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ شِيعَتِهِ قَالَ فَإِذَا كَانَ مِنَ الْغَدِ صَعِدَ إِبْلِيسُ فِي الْهَوَاءِ حَتَّى يَتَوَارَى عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ ثُمَّ يُنَادِي أَلَا إِنَّ الْحَقَّ فِي عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ وَ شِيعَتِهِ فَإِنَّهُ قُتِلَ مَظْلُوماً فَاطْلُبُوا بِدَمِهِ قَالَ فَ«يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ» عَلَى الْحَقِّ وَ هُوَ النِّدَاءُ الْأَوَّلُ وَ يَرْتَابُ يَوْمَئِذٍ «الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» وَ الْمَرَضُ وَ اللَّهِ عَدَاوَتُنَا فَعِنْدَ ذَلِكَ يَتَبَرَّءُونَ مِنَّا وَ يَتَنَاوَلُونَّا فَيَقُولُونَ إِنَّ الْمُنَادِيَ الْأَوَّلَ سِحْرٌ مِنْ سِحْرِ أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ ثُمَّ تَلَا أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»

وَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ وَ سَعْدَانُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعِيدٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَوَانِيُّ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ مِثْلَهُ سَوَاءً بِلَفْظِهِ.

خبر داد ما را احمدبن محمّدبن سعيد ... از حسن بن محبوب و او از عبداللّه بن سنان گفت: در محضر ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) بودم. شنيدم كه مردى از همدان به آن حضرت عرض مى كند: اين ها ما را سرزنش مى كنند و به ما مى گويند شما چنين مى پنداريد كه

ص: 626


1- . سوره شعراء آیه 3.

آوازدهنده اى از آسمان به نام صاحب اين امر آواز خواهد داد. آن حضرت تكيه داده بود، خشمگين شد و بنشست. سپس، فرمودند: اين سخن را از من نقل نكنيد و از پدرم نقلكنيد و هيچ اشكالى براى شما نخواهد داشت. من گواهى مى دهم كه از پدرم شنيدم كه مى فرمودند: به خدا قسم كه اين مطلب در كتاب خدا كاملاً روشن است آن جا كه مى فرمايد «اگر ما بخواهيم، نشانه اى از آسمان بر آنان فرو فرستيم كه گردن هايشان در برابر آن خضوع كند.» آن روز در روى زمين كسى نماند مگر آن كه در مقابل آن نشانه كج خواهد كرد. همه مردم روى زمين چون بشنوند كه صدايى از آسمان بلند است: «توجه كنيد كه حق در على بن ابى طالب(علیه السلام) و شيعيان او است.» ايمان آورند. فرمودند: چون فردا شود شيطان بر هوا بلند شود تا آن حد كه از ديد زمينيان پنهان شود. سپس آواز دهد: «توجه كنيد كه حق در عثمان بن عفان و شيعيان او است زيرا او مظلوم كشته شد، خونش را مطالبه كنيد.» فرمودند: در آن هنگام خداوند مردم با ايمان را به گفتار ثابت برحق، ثابت نگه مى دارد و گفتار ثابت بر حق همان نداى نخستين است، ولى آنان كه در دل هايشان بيمارى هست به شك مى افتند؛ به خدا قسم بيمارى دل كينه ما است كه آن هنگام از ما دورى جويند و ما را ناسزا گويند و مى گويند كه آواز دهنده نخستين سحرى بود از سحرهاى اين خاندان. سپس حضرت ابوعبداللّه(علیه السلام) اين آيه شريفه را تلاوت فرمودند: «اگر آيه اى را ببينند رو گردان شده و گويند كه سحر سابقه دارى است.» و گفت حديث كرد ما را احمدبن محمّدبن سعيد، او گفت: حديث كرد ما را محمّدبن مفضل بن ابراهيم، سعد ابن اسحاق بن سعيد، احمدبن حسين بن عبد الملك و محمّدبن احمدبن حسن قطوانى، همگى از حسن بن محبوب و او از عبداللّه بن سنان همين حديث را عيناً با الفاظش.

8. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 383 آمده است:

وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» قَالَ نَزَلَتْ فِي قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يُنَادَى بِاسْمِهِ مِنْ السَّمَاءِ.

ص: 627

محمّدبن العباس گويد: احمدبن الحسن بن على حديثمان داد، وى گفت: پدرم برايمان حديث گفت از پدرش، از محمّدبن اسماعيل، از حنان بن سدير، [از ابوبصير] از حضرت ابوجعفر باقر(علیه السلام) كه راوى گويد: از آن جناب راجع به قول خداى عزوجل «اگر بخواهيماز آسمان آيتى فرود آوريم، پس بر آن گردن نهند» پرسيدم. فرمودند: درباره قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل گشته و اسم او از سوى آسمان اعلام خواهد شد.

9. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة 383 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ أَسَدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُعَمَّرٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ فُضَيْلٍ عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» قَالَ هَذِهِ نَزَلَتْ فِينَا وَ فِي بَنِي أُمَيَّةَ تَكُونُ لَنَا دَوْلَةٌ تُذِلُّ أَعْنَاقَهُمْ لَنَا بَعْدَ صُعُوبَةٍ وَ هَوَانٍ بَعْدَ عِزٍّ.

على بن عبداللّه اسد از ابراهيم بن محمّد [از احمد] بن معمر اسدى، از محمّدبن فضيل، از كلبى، از ابوصباح، از ابن عباس درباره قول خداى عزوجل: «اگر بخواهيم، از آسمان آيتى فرو آوريم پس برآن گردن نهند» فرمودند: اين آيه درباره ما و راجع به بنى اميه نازل شده، براى ما دولتى خواهد بود كه گردن هايشان را خوار مى سازد پس از سختى و گردن كشى آن ها، و پس از عزت، آن ها را به پستى مى كشاند.

10. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة 384 آمده است:

وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» قَالَ يَخْضَعُ لَهَا رِقَابُ بَنِي أُمَيَّةَ قَالَ ذَلِكَ بَارِزُ الشَّمْسِ قَالَ وَ ذَاكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ يَبْرُزُ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ وَ تُرِكَتِ الشَّمْسُ عَلَى رُءُوسِ النَّاسِ سَاعَةً حَتَّى يَبْرُزَ وَجْهُهُ وَ يَعْرِفَ النَّاسُ حَسَبَهُ وَ نَسَبَهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَيَخْتَبِي الرَّجُلُ مِنْهُمْ إِلَى جَنْبِ شَجَرَةٍ فَتَقُولُ خَلْفِي رَجُلٌ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ فَاقْتُلُوهُ.

محمّدبن العباس گويد: حديثمان داد حسين بن محمّد [احمد] از احمدبن عيسى، از يونس، از بعض اصحابمان، از حضرت باقر(علیه السلام) كه راوى گويد: از آن جناب راجع به قول خداى عزوجل: «اگر بخواهيم، از آسمان آيتى فرو آوريم، پس بر آن گردن نهند.» پرسيدم، فرمودند: گردن هاى بنى اميه براى آن خوار مى شود. حضرت افزودند: آن آيت از خورشيد

ص: 628

آشكار مى گردد، فرمودند: و او على بن ابى طالب(علیه السلام) است كه هنگام زوال خورشيد و تابش آفتاب ساعتى بالاى سر مردم آشكار شود، تا آن جا كه صورتش ظاهر گردد و مردم حسب و نسبش را بشناسد. سپس فرمودند: همانا بنى اميه كارشان بهجايى مى رسد كه هر كدام از آنان پشت درختى پنهان شود. آن درخت گويد: پشت من مردى از بنى اميه است، او را بكشيد.

11. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة 384 آمده است:

وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا صَفْوَانُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَبِي عُثْمَانَ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) انْتَظِرُوا الْفَرَجَ فِي ثَلَاثٍ قِيلَ وَ مَا هِيَ قَالَ اخْتِلَافُ أَهْلِ الشَّامِ بَيْنَهُمْ وَ الرَّايَاتُ السُّودُ مِنْ خُرَاسَانَ وَ الْفَزْعَةُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَقِيلَ لَهُ وَ مَا الْفَزْعَةُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ قَالَ أَ مَا سَمِعْتُمْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْقُرْآنِ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» قَالَ إِنَّهُ يَخْرُجُ الْفَتَاةُ مِنْ خِدْرِهَا وَ يَسْتَيْقِظُ النَّائِمُ وَ يَفْزَعُ الْيَقْظَانُ.

و محمّدبن عباس گفت كه حسين بن احمد حديثمان داد از محمّدبن عيسى، از يونس كه گفت: صفوان بن يحيى حديثمان داد از ابوعثمان، از معلى بن خنيس، از حضرت ابى عبداللّه صادق(علیه السلام) فرمودند: فرج را در [ظاهر شدن] سه چيز بخواهيد. عرض شد: آن ها چه چيزى هستند؟ فرمودند: اختلاف اهل شام در بين خودشان، پرچم هاى سياه از خراسان و [آيت] ترسناك در ماه رمضان، گفته شد: آن [آيت] ترسناك در ماه رمضان چيست؟ فرمودند: آيا قول خداى عزوجل را در قرآن را نشنيده ايد كه: «اگر بخواهيم، از آسمان آيتى فرو آوريم، پس بر آن گردن نهند.» فرمودند: [اين آيت] دوشيزه را از پرده اش بيرون مى كشد، خفته بيدار مى شود و بيدار به هراس مى افتد.

12. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة آمده است:

محمّدبن العباس قال: و روى بالاسناده عن ابى الورد عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قوله «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» قال: النداء باسم رجل و اسم ابيه.

و به طور مستند از ابوالورد از حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) روايت شده كه درباره قول خداوند: «اگر بخواهيم، از آسمان آيتى فرود آوريم، پس بر آن گردن نهند.» فرمودند: ندا به نام مردى و به نام پدرش مى باشد.

ص: 629

285. غیبت حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نظیر غیبت حضرت موسی

اشاره

285. غیبت حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نظیر غیبت حضرت موسی(علیه السلام) است و خداوند روز به روز بر حکمت ایشان می افزاید و به وسیله ی غیبت جانشان حفظ می شود.

سوره شعرا آیه 21

فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَني مِنَ الْمُرْسَلين

پس هنگامی که از شما ترسیدم فرار کردم. خداوند به من در ازای این سختی و مشقت حکمت و دانش بخشید و مرا از مرسلین قرار داد.

شأن نزول آیه درباره ی حضرت موسی(علیه السلام) است که بعد از این که شناسایی شد و مأموران نظامی و امنیتی فرعون به دنبالش بودند، از مصر بیرون رفت و وارد مدین، قبیله شعیب شد و در این مدت او از چشم های مردم مصر غایب بود.

تأویل آیه درباره ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که حضرت پس از قیام همین آیه را می خوانند. این دلیل است بر این که یکی از دلایل غیبت های امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ترس از کشته شدن است.

حجت خدا به سوی مردم می آید؛ اگر مردم او را پذیرفتند، قیام می کند. اگر نپذیرفتند به منزل رفته و در خانه می نشیند تا جانش حفظ شود. اگر ببیند جانش در خطر است، غیبت اختیار می کند. همان کاری که حضرت موسی(علیه السلام) کرد.

درباره ی حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) نیز ما این مسئله را داریم. زمانی که بنی امیه قصد جان حضرت را کردند ایشان از مدینه به مکه رفتند و هنگام خروج از مدینه آیه 20 سوره قصصرا می خواندند. یعنی «خارج شد از آنجا از ترس و می گفت: خداوندا مرا از قوم ظالم نجات بخش.» (این آیه نیز درباره ی خروج حضرت موسی(علیه السلام) از مصر به سوی مدین است.)

ص: 630

تمام مقاتل نوشته اند که حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در سال 61 ه.ق به هنگام حج به عرفات آمد، از عرفات به سوی کوفه حرکت کرد. حضرت دلیل آن را نیز حفظ جان بیان فرمودند. همه ی مقاتل نوشته اند که عمربن سعدبن عاص با سی نفر مأمور بود که امام را در حال طواف ترور کند.

طریحی نوشته است: سی نفر از شیاطین بنی امیه مأمور بودند حضرت را به قتل برسانند. شیعه و سنی نوشته اند که حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در نامه ای به ابن عباس علت خروجشان از مکه را چنین مرقوم فرمودند: مرا در مکه آرام نمی گذارند و از جوار حرم الهی مجبور به خروج می کنند.

باز در مقاتل نوشته اند که حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در هنگام خروج از مکه نیز همین آیه «فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَني مِنَ الْمُرْسَلينَ» را خواندند.

شیخ مفید در ارشاد صفحه 218 نوشته است: لم يتمكّن من تمام الحج، مخافة أن يقبض عليه بمكّة فينفذ به إلى يزيد بن معاوية

و نتوانست حج خود را تمام کند می ترسید او را دستگیر کرده و به یزیدبن معاویه تحویل دهند. پس بدانید امام مانند کعبه است الامام کالکعبة مردم باید به سوی او بروند نه این که او به سوی مردم بیاید. اگر از او استقبال کردند قیام می کند. اگر استقبال نکردند، به خانه می رود و اگر جانش در خطر بود برای حفظ جانش غیبت اختیار می کند که جانش حفظ شود. یکی از علت های غیبت امام زمان(علیه السلام) همین خائف بودن حضرت است لذا ما در اینجا به احادیثی اشاره می کنیم:

1. در کتاب غیبت نعمانی صفحه 174 حدیث 11، غیبة شیخ مفید، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 388، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 292 و برهان مجلد 3 صفحه 183 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَالِكٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَمَاعَةَ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُبْنُ الْحَارِثِ الْأَنْمَاطِيُّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: إِذَا قَامَ الْقَائِمُ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُم»

مفضّل بن عمر از امام صادق(علیه السلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمود: هنگامى كه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند اين آيه را تلاوت مى نمايد: «چون از شما بيمناك بودم از نزدتان گريختم»2. در کتاب تأویل الآیات الظاهره فی فضائل عترة الطاهرة مجلد 1 صفحه 405 آمده است:

تأويله مَا ذَكَرَهُ الشَّيْخُ الْمُفِيدُ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ الْغَيْبَةِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِجَالِهِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ مُخَاطِباً لِلنَّاسِ «فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي

ص: 631

حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ» فمعنى قوله «فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً» فذلك حقيقة لأن الله تعالى وهب له حكما عاما في الدنيا لم يهبه لأحد قبله و لا لأحد بعده و عليه تقوم الساعة و قوله «وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ» على سبيل المجاز أي جعلني من أوصياء سيد المرسلين و خاتم أوصياء خاتم النبيين(صلی الله علیه و آله)

حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: زمانی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند، این آیه را می خواند: «من از شما گریختم زمانی که از شما ترسیدم. پروردگارم به من علم و دانش عطا فرمود.»

پس صاحب کتاب تأویل الآیات الظاهرة می گوید: معنی این فرموده ی خدا به من بخشید حکمت را حقیقتش این است که خداوند تبارک و تعالی به او علم و حکمت و دانش آموخت. چون خدا در دنیا به او آن چنان حکم طولانی داده که به هیچ کس نداده (حتی پیامبر عظیم الشأن(صلی الله علیه و آله) و در آینده نیز به هیچ کس نخواهد داد تا روز قیامت. لذا خدا می فرمایند «وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ» این در راه مجاز است قرار داد او را از اولیای سیدالمرسلین و آخرین وصی پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله).

3. در غیبت نعمانی صفحات 174 و 175 حدیث 12، کمال الدین مجلد 1 صفحه 328 باب 32 حدیث 10، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 49، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 468، حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 273، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 281 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدُالْوَاحِدِبْنُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ يُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ رَبَاحٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُبْنُ عَلِيٍّ الْحِمْيَرِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِالْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ عَنْ أَحْمَدَبْنِ الْحَارِثِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ يَعْنِي أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ(علیه السلام) إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قَالَ «فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِين»

حدیث کرد ما را عبدالوهاب بن یوسف او گفت حدیث کرد ما را احمدبن محمدبن رباح او گفت حدیث کرد احمدبن علی حمیری از حسن بن یعقوب و او از عبدالکریم بن عمر خثعمی و او از احمد بن حارث از فضل بن عمر که شنیدم از امام جعفر صادق(علیه السلام) که پدرمامام باقر(علیه السلام) فرمودند: هنگامی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند چون از شما بیمناک شدم گریختم. پروردگارم به من حکمت و دانش و حکومت عطا کرد.

ص: 632

مقام منیع قائمیت

امام زمان(علیه السلام) دارای مقامی است که این مقام را با زبان قاصر و علم اندک و ظرفیت کم نمی شود بیان کرد. مقامی را که در کتاب تأویل الآیات الظاهرة آمده لم یهبه لاحدٍ من قبله و لا لاحدٍ بعده مقامی که تا به حال قبل از او به هیچ کس نداده و بعد از او نیز به هیچ کس نخواهد داد. مقامی که در دعای ندبه می خوانیم: بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ عَقِيدِ عِزٍّ لَا يُسَامَى. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که جانم فدایت شود خداوند برای تو پرچمی برافراشته که برای هیچ کس نیافراشته است. مقامی که امام صادق(علیه السلام) درباره اش می فرمایند: لو ادرکته لخدمته ایام حیاتی اگر او را درک کنم تمام عمر خدمتگزارش می شوم. مقامی که ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هرگاه نامش را می شنیدند با کلمه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از جای بلند شده رو به قبله می ایستادند و برای فرجش دعا می کردند که از جمله ی آن ها حضرت موسی الکاظم و حضرت رضا(علیهما السلام) بودند. مقامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرمایند: پدر و مادرم فدای فرزند کنیزی که آن کنیز، سیده ی همه ی کنیزان عالم است.

ص: 633

286. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) لسان صدق الآخرین است وحضرت مهدی

286. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) لسان صدق الآخرین است وحضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قائم موعود از فرزندان اوست

سوره شعرا آیات 83 و 84

رَبِّ هَبْ لي حُكْماً وَ أَلْحِقْني بِالصَّالِحينَ(83) وَ اجْعَلْ لي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرين(84)

پروردگارا به من حکم را ببخش و مرا به صالحین ملحق فرما و برای من (لسان صدق الآخرین) زبان راستگویی والا قرار بده.

این آیات دعای حضرت ابراهیم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که حضرت صادق(علیه السلام) می فرمایند: هنگامی که خداوند ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی و امامان (معصوم(علیهم السلام) از ذریه ی او را) به حضرت ابراهیم(علیه السلام) اطلاع داد (و حضرت ابراهیم(علیه السلام) عظمت این بزرگواران را دید) از خداوند درخواست کرد که این ها را در ذریه ی او قرار دهند و خداوند هم دعای او را پذیرفت و امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در ذیل این آیه می فرمایند که قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یازدهمین فرزند من است.

1. در کمال الدین مجلد 1 صفحه 138 حدیث 7 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 184 حدیث 2 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فی حدیث غیبة ابراهیم إلی ان قال: ثُمَّ غَابَ(علیه السلام) الْغَيْبَةَ الثَّانِيَةَ وَ ذَلِكَ حِينَ نَفَاهُ الطَّاغُوتُ عَنْ مِصْرَ فَقَالَ «وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى أَلَّا أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا»(1) قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِاللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلًّا جَعَلْنا نَبِيًّا وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا»(2) يَعْنِى بِهِ

ص: 634


1- . سوره مریم آیه 48
2- . سوره مريم آیات 49- 50

عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) لِأَنَّ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) قَدْ كَانَ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَجْعَلَ لَهُ لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ فَجَعَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُ وَ لِإِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيّاً. فَأَخْبَرَ عَلِيٌّ(علیه السلام) بِأَنَّ الْقَائِمَ هُوَ الْحَادِي عَشَرَ مِنْ وُلْدِهِ وَ أَنَّهُ الْمَهْدِيُّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ أَنَّهُ تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا آخَرُونَ وَ أَنَّ هَذَا كَائِنٌ كَمَا أَنَّهُ مَخْلُوقٌ.

ابن بابویه از پدرش با سند خود از ابوبصیر روایت کرده است که گفت: امام صادق(علیه السلام) در ضمن داستان غیبت حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرمود: سپس حضرت ابراهیم در دومین مرحله غایب شد و این غیبت زمانی بود که حضرت ابراهیم(علیه السلام) را پادشاه طغیانگر از شهر بیرون نمود. حضرت ابراهیم(علیه السلام) چنین فرمودند «وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى أَلاَّ أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا» «من از شما و از آنچه که شما به غیر خداوند می خوانید کناره گیری می کنم و پروردگار خودم را می خوانم و امیدوارم با خواندن پروردگارم (مثل شما) بدبخت نباشم» و خداوند متعال فرمودند «فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا * وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا» «چون از آن ها و آنچه که (به غیر از خداوند) می پرستیدند کناره گرفت، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و همه را پیامبر خداوند قرار دادیم و از رحمت خود بر آن ها بخشیدیم و برای ایشان لسان صدق والا (علی) را قرار دادیم» که مقصود حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است زیرا ابراهیم(علیه السلام) از خداوند عزوجل درخواست کرده بود که در میان آیندگان زبان راستگویی برایش قرار دهد و خداوند تبارک و تعالی برای او و نیز برای اسحاق و یعقوب (لسان صدق علی) را قرار داد و حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) خبر داد که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یازدهمین فرزند از فرزندان او می باشد و او همان مهدی (موعود)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که گروه هایی در آن زمان گمراه می شوند و گروه های دیگر هدایت می یابند و این امر واقع خواهد شد همچنان که او آفریده شده است.

ص: 635

287. ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) براى ظالمان عذاب است

سوره شعرا آيات 205 تا 207

أَفَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنينَ(205) ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ(206) ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ(207)

[اى رسول ما] تو خواهى ديد كه ما چندين سال آنان را متنعم سازيم، سپس عذاب وعده داده شده به آنان رسد و آنچه [از دنيا] برخوردار بوده اند به آنان هيچ سودى نبخشد و عذابى از آن ها دور نكند.

در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 392، تفسیر برهان مجلد3 صفحه 189، بحارالانوار مجلد24 صفحه 327 حدیث 96 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي عُثْمَانَ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ ثُمَ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ» قَالَ خُرُوجُ الْقَائِمِ «ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ» قَالَ هُمْ بَنُوأُمَيَّةَ الَّذِينَ مُتِّعُوا فِي دُنْيَاهُمْ.

محمّدبن عباس مى گويد: حديث كرد ما را حسين بن احمد از محمّدبن عيسی ...از معلى بن خنيس، از ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) كه آن جناب درباره قول خداوند «[اى رسول ما] خواهى ديد كه چنانچه چندين سال هم آنان را متنعم سازيم، سپس عذاب موعود به آنان رسد» فرمود: خروج قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «آنچه [از دنيا] برخوردار بوده اند به آنان هيچ سودى نبخشد و عذابى از آن ها دور ننمايد.» فرمود: آن ها بنى اميه هستند كه به دنيا [در دنيا] بهره مند بوده اند.البته اين نكته قابل ذكر است كه هم سفيانى و يارانش از بنى اميه هستند و هم اينكه در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت هايى صورت مى گيرد كه در آن قاتلان شهداى كربلا نيز رجعت مى كنند و حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتقام خون سيدالشهدا(علیه السلام) و يارانش را از آنان مى گيرد.

ص: 636

2. در کافی مجلد 4 صفحه 159 حدیث 10، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه آمده است:

أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْوَلِيدِ وَ مُحَمَّدِبْنِ أَحْمَدَ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عِيسَى الْقَمَّاطِ عَنْ عَمِّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: رَأَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِي مَنَامِهِ بَنِي أُمَيَّةَ يَصْعَدُونَ عَلَى مِنْبَرِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ يُضِلُّونَ النَّاسَ عَنِ الصِّرَاطِ الْقَهْقَرَى فَأَصْبَحَ كَئِيباً حَزِيناً قَالَ فَهَبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِي أَرَاكَ كَئِيباً حَزِيناً قَالَ يَا جَبْرَئِيلُ إِنِّي رَأَيْتُ بَنِي أُمَيَّةَ فِي لَيْلَتِي هَذِهِ يَصْعَدُونَ مِنْبَرِي مِنْ بَعْدِي وَ يُضِلُّونَ النَّاسَ عَنِ الصِّرَاطِ الْقَهْقَرَى فَقَالَ وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ هَذَا شَيْ ءٌ مَا اطَّلَعْتُ عَلَيْهِ فَعَرَجَ إِلَى السَّمَاءِ فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ نَزَلَ عَلَيْهِ بِآيٍ مِنَ الْقُرْآنِ يُؤْنِسُهُ بِهَا قَالَ «أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ» وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ « إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْلَةَ الْقَدْرِ لِنَبِيِّهِ(صلی الله علیه و آله) «خَيْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» مُلْكِ بَنِي أُمَيَّةَ

از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: در خواب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمایانده شد که بنی امیه بعد از رحلت ایشان از منبرشان بالا می روند و مردم را از راه راست گمراه می کنند و به گذشته بازمی گردانند. شب را به صبح رساند درحالی که آشفته و ناراحت بود. پس جبرئیل نازل شد و عرض کرد چه شده است که من شما را درهم و ناراحت می بینم؟ فرمودند: ای جبرئیل شب گذشته بنی امیه را در خواب دیدم که بر منبر من بالا می روند و مردم را از صراط مستقیم گمراه می کنند و بازمی گردانند. جبرئیل گفت: به خدایی که تو را به حق به پیامبری برانگیخته من از این مطلب چیزی آگاهی ندارم. سپس جبرئیل به آسمان عروج کرد. طولی نکشید که آیه ای از قرآن را نازل کرد «أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ» و آیات سوره ی قدر« إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» امام فرمودند: خداوند شب قدر را برای پیامبرش بهتر از هزار ماه حکومت بنی امیه قرار داده است.(1)

از این دو حدیث می توان چنین نتیجه گرفت که بنیان گذاران فتنه و شر در اسلام، بنی امیه بوده که جنگ هایی نظیر بدر احد خیبر و ... علیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انجام دادند و یکلحظه پیامبر(صلی الله علیه و آله) را آرام نگذاشتند. در رأس آن ها ابوسفیان بوده است که آن ها قبل از فتح مکه با نام مشرک و کافر مقابل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ایستادند و پس از شهادت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مقابل وصی ایشان، حضرت

ص: 637


1- . اصول کافی مجلد 4 صفحه 159 حدیث 10

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) با نام منافق ایستادند و قبل از هجرت و بعد از هجرت برای اسلام و مسلمین مزاحمت های زیادی ایجاد نمودند و پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز ام الفتنه ابوسفیان و بنی امیه بودند و آن ها عده ای بازیچه را در مقابل حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) قرار دادند و سرانجام حکومت بنی امیه به دست معاویه در شام تأسیس شد. (البته دیگر در لباس نفاق بود.) حکومت بنی امیه هزار ماه طول کشید که قرآن می فرماید: یک شب قدر ارزشش از هزار ماه بیشتر است اما ظلم ادامه دارد تا عصر طلایی حکومت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که آن حضرت ظلم را ریشه کن می کند و عدالت را می گستراند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند:

به یملاء الله الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً

خداوند به او کل زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود.

و در آیه ی فوق می فرمایند «ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ» در آن زمان دیگر مال و ثروت و قدرتی که آن ها از آن بهره مند می شدند دیگر برایشان سودی ندارد و حضرت صادق(علیه السلام) می فرمایند: «ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ» خروج قائم. در خروج حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که دیگر ثروت و قدرت و ... چیزهایی که از آن استفاده می کردند، دیگر برای آن ها سودی ندارد.

ص: 638

288. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ساجدین هستند

سوره شعرا آیات 217 تا 219

وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزيزِ الرَّحيمِ(217) الَّذي يَراكَ حينَ تَقُومُ(218) وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدين(219)

و توکل بر آن خدای مقتدر و مهربان و بخشنده کن. خداوندی که هرگاه بپاخیزی (برای نماز) تو را می بیند و هرگاه نماز بگزاری و سجده کنی تو را می بیند با سجده کنندگان.

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 396 حدیث 23 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 193 حدیث 4 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَيْنِ الْخَثْعَمِيُّ عَنْ عَبَّادِبْنِ يَعْقُوبَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ» قَالَ فِي عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِين.

محمدبن حسین با سند خود از ابوجارود روایت کرده است که گفت: امام باقر(علیه السلام) درباره ی فرمایش خداوند عزوجل«وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدين» و نماز خواندن تو را و سجده کردنت را با دیگر سجده کنندگان می بیند حضرت فرمودند منظور از سجده کنندگان و نمازگزاران حضرت علی، حضرت فاطمه، حضرت امام مجتبی حسن بن علی و حضرت سیدالشهدا حسین بن علی و دیگر اهل بیت(علیهم السلام) (یا امامان) هستند.

ص: 639

289. اطاعت از قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، اطاعت از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است

سوره شعرا آيه 227

وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ

آنان که ظلم کردند، به زودى خواهند دانست كه به چه كيفر گاهى و دوزخ انتقامى بازگشت مى كنند.

1. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 194 حديث 5 و كتاب كمال الدين و تمام النعمة، اثر شيخ صدوق مجلد 1 صفحه 260 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَتَمَسَّكَ بِدِينِي وَ يَرْكَبَ سَفِينَةَ النَّجَاةِ بَعْدِي فَلْيَقْتَدِ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ لْيُعَادِ عَدُوَّهُ وَ لْيُوَالِ وَلِيَّهُ فَإِنَّهُ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ وَفَاتِي وَ هُوَ إِمَامُ كُلِّ مُسْلِمٍ وَ أَمِيرُ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي قَوْلُهُ قَوْلِي وَ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ نَهْيُهُ نَهْيِي وَ تَابِعُهُ تَابِعِي وَ نَاصِرُهُ نَاصِرِي وَ خَاذِلُهُ خَاذِلِي ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً بَعْدِي لَمْ يَرَنِي وَ لَمْ أَرَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ خَالَفَ عَلِيّاً حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ جَعَلَ مَأْوَاهُ النَّارَ «وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ» وَ مَنْ خَذَلَ عَلِيّاً خَذَلَهُ اللَّهُ يَوْمَ يُعْرَضُ عَلَيْهِ وَ مَنْ نَصَرَ عَلِيّاً نَصَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَ لَقَّنَهُ حُجَّتَهُ عِنْدَ الْمُسَاءَلَةِ ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِمَامَا أُمَّتِي بَعْدَ أَبِيهِمَا وَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أُمُّهُمَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ أَبُوهُمَا سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةُ أَئِمَّةٍ تَاسِعُهُمُ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِي طَاعَتُهُمْ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُمْ مَعْصِيَتِي إِلَى اللَّهِ أَشْكُو الْمُنْكِرِينَ لِفَضْلِهِمْ وَ الْمُضِيعِينَ لِحُرْمَتِهِمْ بَعْدِي «وَ كَفى بِاللَّهِ وَلِيًّا» وَ نَاصِراً لِعِتْرَتِي وَ أَئِمَّةِ أُمَّتِي وَ مُنْتَقِماً مِنَ الْجَاحِدِينَ لِحَقِّهِمْ «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون»

ابن بابويه گويد: محمّدبن على ماجيلويهE حديث كرد مرا از على بن ابراهيم از پدرش، از على بن معيد، از حسين بن خالد، از على بن موسى الرضا(علیه السلام) از پدرش و ايشان از پدرانشان(علیه السلام) كه فرمود: رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كس دوستدارد به دين من دست يابد و پس از من بر كشتى نجات قرار گيرد، بايد به على بن ابى طالب(علیه السلام) اقتدا نمايد. با دشمن او دشمنى و با دوست او دوستى نمايد، زيرا او (خليفه من) وصى من و جانشينم بر امتم، در

ص: 640

زندگانيم و پس از وفاتم مى باشد و اوست امير(امام) همه مسلمانان و امير همه مؤمنان بعد از من. گفته اش گفته من، امرش امر من و نهى او نهى من است. پيرو او پيرو من، يارى كننده اش ياور من و خوار كننده علی(علیه السلام) خوار كننده من است.

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كس بعد از من از على(علیه السلام) جدا شود روز قيامت مرا نخواهد ديد و من نيز او را نخواهم ديد و هر كه با على(علیه السلام) مخالفت نمايد، خداوند بهشت را بر وى حرام كند و عاقبتش را جهنم قرار دهد [و بد جايگاهى است] هر آنكه على(علیه السلام) را خوار نمايد، خداوند او را خوار سازد، روزى كه او بر خداوند عرضه شود. هر كس على(علیه السلام) را نصرت دهد. خداوند او را نصرت فرمايد، روزى كه او را ملاقات كند و به هنگام سؤال و جواب، دليلش را به وى تلقين نمايد.

آن گاه حضرت(علیه السلام) فرمود: حسن و حسين(علیهما السلام) دو امام امت من بعد از پدرشان و دو سيد جوانان اهل بهشت اند و مادرشان بهترين زنان عالميان مى باشد و پدرشان سيد اوصياست. از فرزندان حسين نُه امام خواهد بود كه نهمينشان قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است از فرزندان من. اطاعتشان اطاعت از من و معصيتشان معصيت من است. به خداوند شِكوه مى كنم از منكران فضيلت ايشان و تضييع كنندگان حق [حرمت] آنان پس از من و خداوند بس است كه ولى و ياور عزت من و امامان امتم باشد و از منكران حق ايشان انتقام كشد «به زودى خواهند دانست كه به چه كيفر گاهى و دوزخ انتقامى بازگشت مى كنند.»

2. در تفسیر اطیب البیان مجلد 10 صفحه 101 آمده است:

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: این ها همان ظالمین و غصب کنندگان حق حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فرزندان گرامیش هستند.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 125 و تفسیر صافی و تفسیر جوامع الجامع مجلد 3 صفحه 175 آمده است:

ثُمَّ ذَكَرَ آلَ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ شِيعَتَهُمُ الْمُهْتَدِينَ فَقَالَ: «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا» ثُمَّ ذَكَرَ أَعْدَاءَهُمْ وَ مَنْ ظَلَمَهُمْ فَقَالَ «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ أَيَ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» هَكَذَا وَ اللَّهِ نَزَلَت

ص: 641

290. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وارث همه انبیاء و رسول خدا

اشاره

290. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وارث همه انبیاء و رسول خدا و امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) است

سوره نمل آیه 15

وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي فَضَّلَنا عَلى كَثيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنينَ

به تحقیق ما به داود و سلیمان علم (وهبی) عطا کردیم (و آن ها پس از عطای این رحمت خداوند) گفتند: سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که ما را بر بسیاری از بندگان با ایمانش فضیلت و برتری عطا فرمود.

1. در تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 126 آمده است:

أعطى داود و سليمان ما لم يعط أحدا من أنبياء الله من الآيات علمهما مَنْطِقَ الطَّيْرِ و ألان لهما الحديد و الصفر من غير نار و جعلت الجبال يسبحن مع داود و أنزل الله عليه الزبور فيه توحيد و تمجيد و دعاء و أخبار رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أميرالمؤمنين(علیه السلام) و الأئمة(علیهم السلام) من ذريتهما(علیهما السلام) و أخبار الرجعة و القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لقوله «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون»

اعطا شد به داود و سلیمان چیزی که به هیچ یک از انبیای خداوند از آیات عطا نشده است. (و آن علم بود) خداوند به آن ها این علم را داد که با پرندگان صحبت می کردند و به آن ها بخشید آهن را (حدید) که از آن بدون حرارت دادن زره می ساختند. خداوند قرار داد با داود که کوه ها با او به تسبیح گفتن مشغول می شدند. خداوند بر او نازل کرد زبور را که در آن توحید و تمجید و دعا و همچنین در آن قرار داد اخبار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امامان از ذریه ی آن ها را و همچنین در آن اخبار رجعت (قیام و انقلاب) حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را قرار داد که خداوند در قرآنمی فرمایند به تحقیق ما نوشتیم در زبور بعد از یک سلسله مسائل و شرح دادن که همانا زمین را عباد صالح به ارث خواهند برد.

ص: 642

این حدیث شریف حضرت صادق(علیه السلام) در تبیین و تفسیر آیه ی فوق که خداوند می فرمایند: ما به آن ها علم عطا کردیم این علوم را چنین بیان می فرمایند.

1. علم فهمیدن نطق پرندگان

2. نرم کردن آهن در دست آن ها و مسئله ی صنایع فلزی و زره سازی به دست آن ها.

3. خداوند چنین قرار داد که کوه ها با حضرت داود به تسبیح می پرداختند.

4. خداوند بر داود(علیه السلام) زبور را نازل فرمود که در آن علوم توحید و تمجید و دعا و نیایش قرار دارد.

5. همچنین در زبور داود(علیه السلام)، اخبار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) را قرار داد.

6. خداوند در زبور داود(علیه السلام) از اخبار حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان می فرماید که در سوره ی انبیا آیه 105 می فرمایند «به تحقیق ما نوشتیم در زبور بعد از شرح مسائلی که زمین را عباد صالح به ارث خواهند برد.»

مهدویت در کتاب آسمانی زبور

دقت بفرمایید در این آیه خداوند می فرمایند «وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً» خداوند به داود و سلیمان علم عطا فرمودند که قسمتی از این علوم علم مهدویت و قائمیت است. لذا در آیه 105 سوره انبیا می فرمایند « أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون» که سرانجام بندگان صالح خداوند وارث زمین خواهند شد و حکومت واحد جهانی تشکیل می دهند که اولین حاکم و اولین سلطان کره ی زمین حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و پس از ایشان یکی پس از دیگری ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) به این جهان آمده و حکومت واحد جهانی تشکیل خواهند داد. چنان که:

1. در عهد عتیق (تورات) کتاب مزامیر داود مزمور 37

آیات 9 و 10: زیرا که شریران منقطع خواهند شد * و اما منتظران خداوند وارث زمین خواهند بود.

آیات 28 و 29: اما نسل شریر منقطع خواهد شد * صالحان وارث زمین خواهند بود.

آیه 34: منتظر خداوند باش و طریق او را نگاه دار تا تو را به وراثت زمین برافروزد.آیات 29 و 30: صالحان وارث زمین خواهند بود * و در آن تا به ابد سکونت خواهند نمود. * دهان صالحان حکمت را بیان می کند.

ما در اینجا چند آیه از زبور را آوردیم درحالی که در زبور داود به صورت مبسوط شرح داده شده است.

ص: 643

291. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

291. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برگزیده ی خداوند و بهترین خلق خداوند هستند

سوره نمل آیه 59

قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذينَ اصْطَفى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ

بگو حمد و سپاس مخصوص الله خداوند است و سلام و درود و تهنیت بر بندگانی باد که آنان پاک و خالص و برگزیده ی (خداوند هستند) (حالا) آیا خداوند بهتر و نیکوتر است یا آن چیزهایی که شما شریک خداوند قرار می دهید.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 487، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 419، جمع الجامع مجلد 3 صفحه 196، تفسیر صافی، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 222 حدیث 27، برهان مجلد 4 صفحه 223 حدیث 4 آمده است:

و أما قوله «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى» قال: هم آل محمد(صلی الله علیه و آله)

علی بن ابراهیم از قول امام صادق(علیه السلام) می گوید: حضرت فرمودند: درود و سلام بر عباد خالص و پاک و برگزیده ی خداوند این بندگان مخلص آل محمد(صلی الله علیه و آله) هستند. (که یکی از ایشان حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند که منتخب خداوند هستند.)

2. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 380 آمده است:

أَبُوصَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى» قَالَ هُمْ أَهْلُ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ أَوْلَادُهُمْ(علیهم السلام) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ هُمْ صَفْوَةُ اللَّهِ وَ خِيَرَتُهُ مِنْ خَلْقِه ابوصالح از ابن عباس روایت می کند درباره ی این فرموده ی خداوند حمد مخصوص خداوند است و درود بر بندگان خالص خدا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: این بندگان پاک و مخلص اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند (و ایشان عبارتند از) حضرت علی بن ابی طالب و

ص: 644

حضرت فاطمه (زهرا) و امام حسن (مجتبی) و حضرت حسین (سیدالشهدا)(علیهم السلام) و اولاد و فرزندان آن ها(علیهم السلام) تا قیامت و این ها هستند بندگان خالص و پاک و برگزیده ی خداوند و این ها بهترین خلق خداوند هستند.

3. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 397 آمده است:

معناه أن الله تبارك و تعالى أمر نبيه(صلی الله علیه و آله) أن يحمده فقال له «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى» قال علي بن إبراهيم رحمه الله فهم آل محمد(صلی الله علیه و آله).

خداوند در این آیه به رسول خدا و حضرت امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) سلام و درود می فرستند.

البته در آیات مختلف قرآنی ما این سلام و صلوات را می بینیم و خداوند دستور می دهد که مردم هم همه به ایشان صلوات بفرستند که امام شافعی در شعری می گویند، هرکس در نماز به آل محمد صلوات نفرستد، نمازش صحیح نیست و ما می گوییم: السَّلَامُ عَلَى الْمَهْدِيِّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عزوجل بِهِ الْأُمَمَ أَنْ يَجْمَعَ بِهِ الْكَلِمَ وَ يَلُمَ بِهِ الشَّعْثَ وَ يَمْلَأَ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ يُمَكِّنَ لَهُ وَ يُنْجِزَ بِهِ وَعْدَ الْمُؤْمِنِينَ

از این احادیث معلوم می شود که

اولاً: معنی کلمه ی اصطفی یعنی خالص گردانیدن که خداوند این ها را خالص کرده است از هر پلیدی و از هر گناه و از هر اشتباه و خطا که می فرمایند:

«إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»

و معنی دیگر اصطفی که همان صفا باشد که معنی خلوص را می دهد. این که به کوه صفا، صفا گفته می شود به این اعتبار است که سنگ خالص است و خاک در آن وجود ندارد «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ»

این 14 نور مقدس خالص هستند از هر ناخالصی و پلیدی و زشتی. اگر گفته می شود عسل خالص یعنی عسلی که چیزی به آن اضافه نشده است. خداوند ایشان را مصفای از هر پلیدی، سستی، دنائت و اشتباه قرار داده است.

ص: 645

مسئله ی دیگر این است که در حدیث گفته شده است. این ها امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا امام حسن و امام حسین و اولاد آن ها(علیهم السلام) تا روز قیامت هستند و این به مانند این است که حضرت می فرمایند: إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ... و ما بین این دو جدایی نمی افتد تا این که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. این دلیل است بر زنده بودن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعد از امام عسکری(علیه السلام) زیرا همیشه باید عترت کنار کتاب الله باشد. آن هم عترت زنده، معصوم و مصفا.

سلام بر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یکی از زیباترین سلام های بر مهدی فاطمه(علیهما السلام). این سلام است که مرحوم محدث قمی که در انتهای کتاب منتهی الآمال آورده است: السَّلَامُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عزوجل بِهِ الْأُمَمَ أَنْ يَجْمَعَ بِهِ الْكَلِمَ وَ يَلُمَ بِهِ الشَّعْثَ وَ يَمْلَأَ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ يُمَكِّنَ لَهُ وَ يُنْجِزَ بِهِ وَعْدَ الْمُؤْمِنِينَ

سلام، درود و صلوات بر او باد که خداوند او را مصفا قرار داده است و سپس او را برگزیده است که روی کره ی زمین فقط یکی است.

البته اگر خدمت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیدید و خواستید به ایشان سلام کنید (طبق دستور معصومین(علیهم السلام) به ایشان بگویید: السلام علیک یا بقیة الله فی الارضین.

ص: 646

292. مضطر حقيقى حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و ایشان مستجاب الدعوه هستند

سوره نمل آيه 62

أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَليلاً ما تَذَكَّرُون

(آيا خدايى جز خداى يكتا هست ؟ ولى اندک هستند از شما که متذكر اين حقيقت شوند.) آيا آن كيست كه دعاى مضطر و ناچارى را به اجابت مى رساند و رنج و غم را برطرف مى سازد و شما را جانشينان زمين قرار مى دهد؟

1. این آیه مصداق واقعی اش ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که هم امام باقر(علیه السلام) و هم امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:

نَزَلَتْ فِي الْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)، هُوَ وَ اللَّهِ الْمُضْطَرُّ ...(1)

این آیه درباره ی قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و او مضطر حقیقی است.

2. قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شهر مکه و از مرکز مسجدالحرام بین رکن و حجرالاسود و مقام ابراهیم(علیه السلام) است.

3. همان طور که در کتب آسمانی آمده است که گفته شده است به جای تاج عمامه دارد. حضرت عمامه ی جدش رسول الله(صلی الله علیه و آله) را به سر دارد و معمم است.

ص: 647


1- .[1]الغيبة نعماني 182 و تفسير القمي مجلد 2 صفحه129

4. پرچم و رایت حضرت، پرچم پیروزی است و 7 سال طول می کشد تا کره ی زمین را تسخیر کند و در این هفت سال که پرچمش را به سوی یارانش برای مبارزه می فرستد، با شکست برنمی گردد و لشکر او لشکر همیشه پیروز است.

5. یاران مخصوص امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 313 نفر هستند که ظرف 12 ساعت با طی الارض وارد مسجدالحرام می شوند که امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمایند: هم المفقودون من فروشهم ایشان مفقودشدگان از جایگاهشان می باشند.

6. مسئله ی تضرع و زاری امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و مسئله ی دعاکردن آن حضرت می باشد که همه نیاز به دعا داریم. حتی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز دعا می کنند و در ضمن دعا تضرع و زاری دارند و آن قدر گریه می کنند که بر روی زمین می افتند.

7. همه ی انبیای الهی و امامان شیعه(علیهم السلام) هنگام دعا کردن دست ها را به سوی آسمان بلند می کردند. لذا درباره ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است: یرفع یده إلی السماء حضرت برای دعا کردن دست های مبارکشان را به سمت آسمان بلند می کنند و این می تواند درسی برای خود ما باشد که در هنگام دعاکردن دست های خودمان را به سمت آسمان بلند کنیم و با خدا راز و نیاز نماییم.

8. این آیه و روایات عظمت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مشخص می کند که حضرت می فرمایند: هرکس درباره ی خدا با من بحث می کند من اولی به خداوند هستم هرکس درباره ی آدم(علیه السلام) با من بحث می کند من اولی به حضرت آدم(علیه السلام) هستم. ای مردم هرکس درباره ی ابراهیم(علیه السلام) با من بحث کند من به ابراهیم(علیه السلام) اولی هستم. ای مردم هر کس درباره ی موسی(علیه السلام) با من بحث کند من از همه به موسی(علیه السلام) اولی هستم. ای مردم هرکس درباره ی عیسی(علیه السلام) با من بحث می کند من از همه به عیسی(علیه السلام) نزدیک تر هستم. هرکس درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با من بحث می کند من از همه به رسول الله(صلی الله علیه و آله) نزدیک تر هستم. ای مردم هرکس درباره ی کتاب خدا با من بحث می کند من از همه به کتاب خدا اولی هستم.9. اولین کسی که به اذن الله با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیعت می کند حضرت جبرئیل(علیه السلام) است. سپس 313 نفر از یاران نزدیکش یعنی همان: المفقودون من فروشهم

ص: 648

10. کلامی است که محیرالعقول است که امام باقر(علیه السلام) می فرمایند: وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْحَجَرِ ثُمَّ يَنْشُدُ اللَّهَ حَقَّهُ (1)

به الله سوگند مثل این است که من حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می بینم که او پشت خودش را به حجرالاسود داده است و از خداوند حقش را مطالبه می کند.

1. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 399 آمده است:

وَ هُوَ مَا رَوَاهُ أَيْضاً مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ حُمَيْدِبْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ سَمَاعَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِالْحَمِيدِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ الْقَائِمَ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِذَا خَرَجَ دَخَلَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَيَسْتَقْبِلُ الْكَعْبَةَ وَ يَجْعَلُ ظَهْرَهُ إِلَى الْمَقَامِ ثُمَّ يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ يَقُومُ فَيَقُولُ يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِآدَمَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِإِسْمَاعِيلَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ يَرْفَعُ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ فَيَدْعُو وَ يَتَضَرَّعُ حَتَّى يَقَعَ عَلَى وَجْهِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ»

محمّدبن عباس از حميدبن زياد، از حسين بن محمّدبن سماعة، از ابراهيم بن عبد الحميد، از ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) آورده كه آن جناب فرمود: هرگاه قائم(علیه السلام) خروج كند، به مسجدالحرام داخل مى گردد. پس روى به قبله [كعبه] نموده و پشت به مقام مى كند. سپس دو ركعت نماز مى گذارد. آن گاه به پا مى خيزد و مى گويد:

اى مردم، من نزديك ترين مردمان به آدم(علیه السلام) هستم. اى مردم، من نزديك ترين مردمان به ابراهيم(علیه السلام) هستم. اى مردم، من نزديك ترين مردمان به اسماعيل(علیه السلام) هستم. اى مردم، من نزديك ترين مردمان به محمّد(صلی الله علیه و آله) هستم. سپس دست هايش را به سوى آسمان برمى دارد و دعا و تضرع مى كند تا اينكه بر روى خود مى افتد و اين است [معناى] فرموده خداوند: «آن كيست كه دعاى مضطر و ناچارى را به اجابت مى رساند و رنج و غم رابرطرف مى سازد و شما را جانشينان زمين قرار مى دهد؟ آيا خدايى جز خداى يكتا هست؟ (هرگز نيست) ولى اندكى از شما متذكر اين حقيقت شوند.»

1. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 225 حديث 6 آمده است:

ص: 649


1- . تفسير القمي مجلد 2 صفحه 205 و غیبت نعمانی صفحه 182

عنه: بالإسناد، عن إبراهيم بن عبدالحميد، عن محمدبن مسلم، عن أبي جعفر(علیه السلام) في قول الله عز و جل: أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ، قال: هذه الآية نزلت في القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إذا خرج تعمم، و صلى عند المقام، و تضرع إلى ربه، فلا ترد له راية أبدا».

و از اوست به سند خود از(ابراهيم) بن عبد الحميد، از محمّدبن مسلم، از ابى جعفر امام باقر [ابى عبداللّه امام صادق](علیهما السلام) درباره قول خداوند: «آن كيست كه دعاى مضطر و ناچارى را به اجابت مى رساند و رنج و غم را برطرف مى سازد؟» فرمود: اين (آيه) درباره قائم از آل محمّد(علیهم السلام) نازل شده است. هرگاه خروج كند معمم شود و در كنار مقام نماز مى گذارد و به درگاه پروردگارش تضرع مى نمايد. پس، هيچ پرچمى از او رد نشود (و همیشه او پیروز است) پرچم او پرچم همیشه پیروز است. دیگر صاحبان زر و زور و تزویر که در مقابل پیامبران الهی و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) می ایستادند و نمی گذاشتند ایشان پیروز شوند، دیگر حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بینی آن ها را به خاک می مالند.

3. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 225 حديث 9 آمده است:

علي بن إبراهيم، قال: حدثني أبي، عن الحسن بن علي بن فضال، عن صالح بن عقبة، عن أبي عبدالله(علیه السلام)، قال: نزلت في القائم من آل محمد (علیهم السلام) هو و الله المضطر، إذا صلى في المقام ركعتين، و دعا الله فأجابه، و يكشف السوء، و يجعله خليفة في الأرض و هذا مما ذكرنا أن تأويله بعد تنزيله.

على بن ابراهيم گويد: حديث كرد مرا پدرم ازحسن بن على بن فضّال، از صالح بن عقبة، از ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) كه فرمود: (این آیه) درباره قائم از آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شد. به خدا سوگند اوست آن مضطر، هنگامى كه در مقام (ابراهيم) دو ركعت نماز گذارد و (به سوى) خداوند دعا كند. پس او را اجابت نمايد و ناراحتى را برطرف سازد و او را خليفه در زمين قرار دهد.

و اين از جمله امورى است كه تأويلش بعد از تنزيلش مى باشد.4. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 225 حديث 10 آمده است:

محمدبن إبراهيم النعماني، قال: أخبرنا أحمدبن محمدبن سعيد، قال: حدثني محمدبن علي التيملي، عن محمدبن إسماعيل بن بزيع، قال: حدثني غير واحد، عن منصوربن يونس بزرج، عن إسماعيل ابن جابر، عن أبي جعفر محمدبن علي(علیهما السلام) أنه قال: يكون لصاحب هذا الأمر غيبة في بعض هذه الشعاب و أومأ بيده إلى ناحية ذي طوى حتى إذا كان قبل خروجه انتهى المولى الذي معه حتى يلقى بعض أصحابه، فيقول كم أنتم هاهنا؟

ص: 650

فيقولون: نحوا من أربعين رجلا. فيقول: كيف أنتم لو رأيتم صاحبكم؟ فيقولون: و الله لو ناوأ الجبال لنا و أناها معه. ثم يأتيهم من القابلة، فيقول: أشيروا إلى رؤسائكم، أو خياركم عشرة، فيشيرون له إليهم، فينطلق بهم حتى يلقوا صاحبهم، و يعدهم الليلة التي تليها. ثم قال أبوجعفر(علیه السلام) و الله، لكأني أنظر إليه و قد أسند ظهره إلى الحجر، فينشد الله حقه، ثم يقول: يا أيها الناس، من يحاجني في الله، فأنا أولى الناس بالله، أيها الناس، من يحاجني في آدم، فأنا أولى الناس بآدم. أيها الناس، من يحاجني في نوح، فأنا أولى الناس بنوح، أيها الناس، من يحاجني في إبراهيم. فأنا أولى الناس بإبراهيم. أيها الناس، من يحاجني في موسى، فأنا أولى الناس بموسى، أيها الناس، من يحاجني بعيسى. فأنا أولى الناس بعيسى، أيها الناس، من يحاجني بمحمد فأنا أولى الناس بمحمد(صلی الله علیه و آله). أيها الناس، من يحاجني بكتاب الله فأنا أولى الناس بكتاب الله. ثم ينتهي إلى المقام، فيصلي عنده ركعتين، و ينشد الله حقه. ثم قال أبوجعفر(علیه السلام): و هو و الله المضطر الذي يقول الله فيه: «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ» فيه نزلت و لد

محمّدبن ابراهيم نعمانى گويد: خبرمان داد احمدبن محمّدبن سعيد، وى از محمّدبن على تيملى، از محمّدبن اسماعيل بن بزيع و نيز چندين نفر از منصوربن يونس بن بزرج، وى از اسماعيل بن جابر، از ابى جعفر محمّدبن على باقر(علیهما السلام) كه فرمود: براى صاحب اين امر در يكى از اين دره ها - و با دست به سوى ذى طوى اشاره كرد- غيبتى خواهد بود تا هنگامى كه خروجش نزديك باشد، خدمتكار مخصوصش مى آيد تا بعضى از اصحاب آن حضرت را ملاقات نمايد. مى گويد: شما در اينجا چند نفريد؟ مى گويند: حدود چهل مرد. مى گويد: چنانچه صاحبتان را ببينيد چه خواهيد كرد؟ گويند: به خدا سوگند اگر (ما را) به از جاى كندن كوهها فرا خواند با او همراهى مى نماييم. سپس فرداى آن روز (سال بعد) به نزدشان مى آيد و مى گويد: از بزرگان و نيكانتان ده نفر را برگزينيد. پس ده نفر را انتخاب مى كنند و او آنان را همراه خود مى برد تا اينكه صاحبشان را مى بينند و آن ها را به شب بعد وعده مى دهد.سپس حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند گويى او (قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مى بينم، در حالى كه پشت خود را به حجرالاسود تكيه داده و از خداوند حقش را مطالبه مى كند. سپس مى گويد:

اى مردم، هر كس درباره خداوند با من گفتگو دارد، پس منم اولى به خداوند.

اى مردم هر كس درباره آدم(علیه السلام) با من بحث دارد پس منم نزديك ترين كسان به آدم(علیه السلام).

اى مردم هر كس درباره نوح(علیه السلام) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به نوح(علیه السلام).

ص: 651

اى مردم هر كس درباره ابراهيم(علیه السلام) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به ابراهيم(علیه السلام).

اى مردم هر كس درباره موسى(علیه السلام) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به موسى(علیه السلام).

اى مردم هر كس درباره عيسى(علیه السلام) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به عيسى(علیه السلام).

اى مردم هر كس درباره محمّد(صلی الله علیه و آله) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به محمّد(صلی الله علیه و آله).

اى مردم هر كس درباره كتاب خداوند با من گفتگو دارد، پس منم اولى به كتاب خدا.

سپس به سوى مقام ابراهيم(علیه السلام) مى رود و در آنجا دو ركعت نماز مى گذارد و حق خود را از خداوند مى طلبد.

آن گاه امام باقر(علیه السلام) فرمود: و به خدا سوگند اوست مضطرى كه خداوند (درباره اش) مى فرمايد «آن كيست كه دعاى مضطر و ناچارى را به اجابت مى رساند و رنج و غم را برطرف مى سازد و شما را جانشينان زمين قرار مى دهد؟» درباره او نازل گشت.

5. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 205 آمده است:

أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِبْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْحَجَرِ ثُمَّ يَنْشُدُ اللَّهَ حَقَّهُ ثُمَّ يَقُولُ: يَاأَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي اللَّهِ فَأَنَا أَوْلَى بِاللَّهِ، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي آدَمَ فَأَنَا أَوْلَى بِآدَمَ، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي نُوحٍ فَأَنَا أَوْلَى بِنُوحٍ، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي إِبْرَاهِيمَ فَأَنَا أَوْلَى بِإِبْرَاهِيمَ، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي مُوسَى فَأَنَا أَوْلَى بِمُوسَى، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي عِيسَى فَأَنَا أَوْلَى بِعِيسَى، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَأَنَا أَوْلَى بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي كِتَابِ اللَّهِ فَأَنَا أَوْلَى بِكِتَابِ اللَّهِ، ثُمَّ يَنْتَهِي إِلَى الْمَقَامِ فَيُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ يَنْشُدُ اللَّهَ حَقَّهُ، ثُمَّ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام): هُوَ وَ اللَّهِ الْمُضْطَرُّ فِي كِتَابِ اللَّهِ فِي قَوْلِهِ «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ»(1) فَيَكُونُ أَوَّلُ مَنْ يُبَايِعُهُ جَبْرَئِيلَ ثُمَّ الثَّلَاثُمِائَةِ وَ الثَّلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا فَمَنْ كَانَ ابْتُلِيَ بِالْمَسِيرِ وَافَاهُ وَ مَنْ لَمْ يُبْتَلَ بِالْمَسِيرِ فُقِدَ عَنْ فِرَاشِهِ وَ هُوَ قَوْلُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) هُمُ الْمَفْقُودُونَ عَنْ فُرُشِهِمْ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً» (2) قَالَ: الْخَيْرَاتُ الْوَلَايَةُ

ص: 652


1- . سوره نمل آیه 62
2- . سوره بقره آیه 148

وَ قَالَ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ»(1) وَ هُمْ وَ اللَّهِ أَصْحَابُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يَجْتَمِعُونَ وَ اللَّهِ إِلَيْهِ فِي سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ، فَإِذَا جَاءَ إِلَى الْبَيْدَاءِ يَخْرُجُ إِلَيْهِ جَيْشُ السُّفْيَانِيِّ فَيَأْمُرُ اللَّهُ الْأَرْضَ فَتَأْخُذُ أَقْدَامَهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ»(2) يَعْنِي بِالْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ أَنَّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ»(3) إلى قوله «وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ»(4) يعني أن لا يعذبوا «كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ»(5) يعني من كان قبلهم من المكذبين هلكوا «إِنَّهُمْ كانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ»(6).

على بن ابراهيم گويد: پدرم مرا حديث كرد از ابن ابى عمير، از منصوربن يونس، از ابى خالد كابلى كه وى از ابوجعفر امام باقر(علیه السلام) روايت كرده كه حضرت فرمود: به خدا سوگند گويى قائم(علیه السلام) را مى بينم درحالى كه پشت خود را به حجرالاسود تكيه داده و از خداوند حقش را مطالبه مى كند. سپس مى گويد:

اى مردم، هر كس درباره خداوند با من گفتگو دارد، پس منم اولى به خداوند.اى مردم، هر كس درباره آدم(علیه السلام) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين كسان به آدم(علیه السلام).

اى مردم، هر كس درباره نوح(علیه السلام) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به نوح(علیه السلام).

اى مردم هر كس درباره ابراهيم(علیه السلام) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به ابراهيم(علیه السلام).

اى مردم، هر كس درباره موسى(علیه السلام) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به موسى(علیه السلام).

اى مردم، هر كس درباره عيسى(علیه السلام) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به عيسى(علیه السلام).

اى مردم، هر كس درباره رسول خدا محمّد(صلی الله علیه و آله) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به رسول خدا حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله).

اى مردم هر كس درباره كتاب خداوند با من گفتگو دارد، پس منم اولى به كتاب خدا.

ص: 653


1- . سوره هود آیه 8
2- . سوره سباء آیه 51-52
3- . سوره سباء آیه 52
4- . سوره سباء آیه 54
5- . همان
6- . همان

سپس به سوى مقام ابراهيم(علیه السلام) مى رود و در آنجا دو ركعت نماز مى گذارد و حق خود را از خداوند خواستار مى شود.

آن گاه امام باقر(علیه السلام) فرمود: و به خدا سوگند اوست مضطرى كه خداوند (درباره اش) مى فرمايد «آن كيست كه دعاى مضطر و ناچارى را به اجابت مى رساند و رنج و غم را برطرف مى سازد و شما را جانشينان زمين قرار مى دهد؟» پس نخستين كسى كه با او بيعت مى كند جبرئيل است. سپس آن 313 مرد كه هر كدامشان پيش از آن هنگام بيرون ازمنزل بوده به مقصد، (به خدمت آن حضرت) خواهد رفت و هر كس دچار سفر نبوده از بستر خوابش ربوده خواهد شد و اين است قول اميرالمؤمنين(علیه السلام): «آنان مفقودشدگان از خوابگاه هايشان مى باشند.» و آن فرموده خداوند است «پس به كارهاى نيك سبقت و پيشى گيريد. هر كجا باشيد خداوند همه شما را خواهد آورد.» فرمود: خيرات ولايت است و (خداوند) در جاى ديگر فرموده «چنانچه عذاب راتا به امت معدوده (افراد معينى) به تعويق افكنيم» آن ها (به خدا سوگند) اصحاب قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند. (به خدا قسم) در يك ساعت براى او جمع خواهند شد.

پس چون به بيداء بيايد، لشكر سفيانى در پى آن حضرت خارج گردد كه خداوند زمين را امر مى فرمايد پاهايشان را بگيرد و اين است (معنى) قول او «و اگر (اى رسول ما) كافران را بنگرى، هنگامى كه هراسانند، پس هيچ از عذابشان فوت و زايل نشود و از جايگاهى نزديك گرفته شوند و گويند به او ايمان آورديم.» يعنى، به قائم از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) «و با اين همه دورى كى توانند به آن مقام نايل شوند و ميان ايشان و آرزويشان جدايى افتاد.» يعنى، (آرزو داشتند كه) عذاب نشوند، «همچنان كه نسبت به هم كيشانشان پيش تر چنين شد.» يعنى، كسانى از تكذيب كنندگانى كه پيش از ايشان بودند، هلاك گشتند.

ص: 654

293. علامات ظهور حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

293. علامات ظهور حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج دجال و نزول حضرت مسيح(علیه السلام) از آسمان است

سوره نمل آيه 82

وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ

و آن گاه كه قول (و يا وعده الهى) بر آن ها واقع گردد، ما جنبنده اى را از زمين بيرون مى آوريم كه با آنان سخن بگويد به تحقيق مردم به آيات ما يقين نمى كردند.

1. حافظ عبد الرحمن سيوطى شافعى در تفسير الدر المنثور مجلد 6 صفحه 383 ذيل اين آيه آورده است:

و اخرج ابن جرير (الطبرى) عن حذيفه بن يمان قال: ذكر رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) الدابّة فقال حذيفة: يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله)، من أين تخرج؟ قال(صلی الله علیه و آله): من اعظم المساجد حرمة على اللّه (يعنى: المسجد الحرام) بينما عيسى (بن مريم) يطوف بالبيت معه المسلمون اذ تضطرب الارض من تحتهم تحرك القنديل و تشق الصفا ما يلى المسعى و تخرج الدابة من الصفا، اول ما يبدو رأسها ملمعة ذات وبر و ريش لن يدركها طالب و لن يفوتها هارب، ثم تعمم الناس مؤمن و كافر اما المؤمن فيرى وجهه كانه كوكب درّى و تكتب بين عينيه (مؤمن) و اما الكافر فتنكت بين عينيه نكته سوداء (كافر).

محمّدبن جرير طبرى (مفسر بزرگ اهل سنت) از حذيفه بن يمان نقل مى كند كه گفت: (پس از اينكه اين آيه نازل شد به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرض كرديم) اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، (اين جنبنده) از كجا بيرون مى آيد؟ حضرت فرمود: از مسجدى بيرون مى آيد كه حرمتش در نزد خداوند از تمامى مساجد بيشتر است (و آن مسجد الحرام است.)، در هنگامى كه حضرت عيسى بن مريم(علیهما السلام) طواف خانه خدا مى كند و مسلمانان با ايشان هستند. در آن هنگام زمين زير پاى آنان مانند قنديل به اضطراب لرزهدر مى آيد و آن قسمت از صفا كه بعد از محل سعى است، شكافته مى شود و دابه الارض از آنجا بيرون مى آيد. اولين چيزى كه از او آشكار

ص: 655

مى گردد، سرش مى باشد كه مى درخشد و داراى مويى پرپشت است. هرگز كسى نمى تواند به او رسد و هيچ فرار كننده اى نمى تواند از او بگريزد. سپس بندى بر سر كافران و مؤمنان مى نهد. اما مؤمن، پس چهره او مانند ستاره اى درخشان مى درخشد و ميان دو چشم او نوشته مى شود (مؤمن) و اما كافر، ميان دو چشمان او نقطه سياهى ظاهر مى شود و با خط سياه نقش مى بندد (كافر).

2. در تفسیر الدر المنثور مجلد6 صفحه 383 آمده است:

و اخرج ابونعیم بن وهب بن منبه قال: أول الآیات الروم ثم الدجال و الثالثه یأجوج و مأجوج و الرابعة عیسی و الخامسة الدخان.

ابونعيم از وهب بن منبه روايت كرده كه گفت: اولين نشانه، روم است. سپس دجال و سومين علامت آن يأجوج و مأجوج هستند. چهارمين علامت (نزول) عيسى بن مريم(علیهما السلام) است. پنجمين نشان آن دخان و دود است و ششمين نشانه دابة الارض است.

3. حافظ عبد الرحمن سيوطى شافعى در تفسير الدرالمنثور مجلد 5 صفحه 116 آورده است:

اخرج سعيدبن منصور و عبدبن حميد و ابن المنذر و البيهقى فى البعث عن ابى عمر انه قال: و ساق حديث الدابة الى ان قال فتقول اى الدابة: «أَنَّ النّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ»

سعيدبن منصور و عبدبن حميد و ابن منذر و بيهقى در بعث از عبداللّه بن عمر روايت كرده اند كه او گفت:... و حديث دابة به اين جا مى رسد دابة مى گويد: «أَنَّ النّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ»

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 488 و تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 74 آمده است:

عن علی بن ابراهیم قمی حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ انْتَهَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ هُوَ نَائِمٌ فِي الْمَسْجِدِ قَدْ جَمَعَ رَمْلًا وَ وَضَعَ رَأْسَهُ عَلَيْهِ فَحَرَّكَهُ بِرِجْلِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ: قُمْ يَا دَابَّةَ اللَّهِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَ يُسَمِّي بَعْضُنَا بَعْضاً بِهَذَا الِاسْمِ فَقَالَ: لَا وَ اللَّهِ مَا هُوَ إِلَّا لَهُ خَاصَّةً وَ هُوَ الدَّابَّةُ الَّتِي ذَكَرَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ» ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) إِذَا كَانَ آخِرُ الزَّمَانِ أَخْرَجَكَ اللَّهُ فِي أَحْسَنِ صُورَةٍ وَ مَعَكَ مِيسَمٌ تَسِمُ بِهِ أَعْدَاءَكَ، فَقَالَ رَجُلٌ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام): إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ هَذِهِ الدَّابَّةُ إِنَّمَا تَكْلِمُهُمْ فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) كَلَمَهُمُ اللَّهُ فِي نَارِ جَهَنَّمَ إِنَّمَا هُوَ يُكَلِّمُهُمْ مِنَ الْكَلَامِ وَ الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّ هَذَا فِي الرَّجْعَةِ قَوْلُهُ «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً»

ص: 656

علی بن ابراهیم از پدرش و او از ابن عمیر و او از ابی بصیر روایت کردند که حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برخورد کردند درحالی که آن حضرت در مسجد خوابیده بود و مقداری از شن های آن را جمع کرده و زیر خود به عنوان متکا قرار داده بود. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را تکان دادند. آن گاه به ایشان فرمودند: ای دابة الارض (ای جنبنده ای از زمین) بلند شو. فردی از اصحاب سؤال کرد: بعضی از ما هم می توانیم به هم دابة الارض بگوییم؟ حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) فرمودند: به خدا قسم این نام به جز برای حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای هیچ کس دیگر نیست و او جنبنده ای است که خدا در کتابش فرموده است «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ» آن گاه حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای علی(علیه السلام) وقتی آخرالزمان فرارسد، خداوند تو را در بهترین صورت از زمین خارج می کند و همراه تو وسیله ای است که با آن علامت گذاری می شود. مردی به امام صادق(علیه السلام) گفت: مردم می گویند این جنبنده با آنان سخن می گوید. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: خداوند آن ها را به تکلم وادار می کند.

5. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 489، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 210 حدیث 5، تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 74، مجمع البیان مجلد 7 صفحه 234، الرجعه صفحه 81 حدیث 52، الایقاظ من الهجعة صفحه 336 باب 1 حدیث 59، بحارالانوار مجلد 39 صفحه 242 باب 86 حدیث 30، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 98 حدیث 105 آمده است:

قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ رَجُلٌ لِعَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ يَا أَبَاالْيَقْظَانِ آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ قَدْ أَفْسَدَتْ قَلْبِي وَ شَكَّكَتْنِي قَالَ عَمَّارٌ وَ أَيُّ آيَةٍ هِيَ؟ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ» الْآيَةَ فَأَيُّ دَابَّةٍ هِيَ قَالَ عَمَّارٌ وَ اللَّهِ مَا أَجْلِسُ وَ لَا آكُلُ وَ لَا أَشْرَبُ حَتَّى أُرِيَكَهَا: فَجَاءَ عَمَّارٌ مَعَ الرَّجُلِ إِلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ هُوَ يَأْكُلُ تَمْراً وَ زَبَداً، فَقَالَ لَهُ يَا أَبَاالْيَقْظَانِ هَلُمَّ فَجَلَسَ عَمَّارٌ وَ أَقْبَلَ يَأْكُلُ مَعَهُ، فَتَعَجَّبَ الرَّجُلُ مِنْهُ، فَلَمَّا قَامَ عَمَّارٌ قَالَ لَهُ الرَّجُلُ سُبْحَانَ اللَّهِ يَا أَبَا الْيَقْظَانِ حَلَفْتَ أَنَّكَ لَا تَأْكُلُ وَ لَا تَشْرَبُ وَ لَا تَجْلِسُ حَتَّى تُرِيَنِيهَا، قَالَ عَمَّارٌ قَدْ أَرَيْتُكَهَا إِنْ كُنْتَ تَعْقِل از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: فردی به عمار یاسر گفت: ای ابایقظان، آیه ای در کتاب خداوند است که قلب مرا فاسد کرده است و مرا به شک و تردید انداخته

ص: 657

است. عمار گفت: آن چه آیه ای است؟ گفت: قول خداوند است «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ» پس چه جنبنده ای در این آیه مقصود است؟ عمار گفت: به خدا قسم من نمی نشینم و هیچ چیز نمی خورم و نمی آشامم تا او را به تو نشان دهم. پس عمار او را نزد حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) آورد. درحالی که آن حضرت خرما و کره می خوردند و به عمار فرمودند: جلو بیا ای عمار. پس عمار قبول کرد و با آن حضرت نشست و همراه ایشان شروع به خوردن کرد. مرد از این عمل او تعجب کرد. هنگامی که عمار برخاست. آن مرد به او گفت: سبحان الله، تو قسم یاد کردی که نخوری و نیاشامی و ننشینی تا آن جنبنده ی آیه را به من نشان دهی. عمار گفت: اگر می فهمیدی او را به تو نشان داده ام.

دقت بفرمایید عمار یاسر وقتی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را می بیند هم می خورد و هم می نشیند که آن فرد بفهمد دابة الارض حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.

6. در مختصر بصائر الدرجات صفحه 208، تأویل ما نزل من القرآن فی النبی و آله صفحه 212 حدیث 166، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 404 حدیث 9، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 112 باب 29 حدیث 11، الرجعه صفحه 166 حدیث 95، الایقاظ من الهجعة صفحه 384 باب 10 حدیث 156 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 210 حدیث 8 آمده است:

قال: حدثنا أحمد بن محمدبن الحسن الفقیه، عن أحمدبن عبيدبن ناصح، عن الحسين بن علوان، عن سعدبن طريف، عن الأصبغ بن نباتة، قال: دخلت على أميرالمؤمنين(علیه السلام) و هو يأكل خبزا و خلا و زيتا، فقلت: يا أميرالمؤمنين(علیه السلام)، قال الله عز و جل «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ» فما هذه الدابة؟ قال: هي دابة تأكل خبزا و خلا و زيتا.

سعدبن ظریف می گوید: اصبغ بن نباته گفت: من بر امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) وارد شدم و ایشان نان و روغن می خوردند. به ایشان عرض کردم: ای امیرالمؤمنین(علیه السلام) خداوند می فرمایند: «هنگامی که وعده ی گفته شده برای کافران واضح شود و جنبنده ای اززمین بیرون آریم که با آنان تکلم کند که مردم به آیات ما (بعد از این) از روی یقین ایمان آورند» این جنبنده چیست؟ حضرت فرمودند: این جنبنده کسی است که در حال خوردن نان و روغن است.

منظور حضرت(علیه السلام)، خودشان بودند که نان و روغن میل می فرمودند.

ص: 658

294. در ظهور حضور ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از هر امتى گروهى رجعت مى كنند

سوره نمل آيه 83

وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً

و روزى كه از هر امت و قومى، فوج و دسته اى را محشور گردانيم.

1. حافظ عبدالرحمن سيوطى شافعى در تفسير الدرالمنثور مجلد 5 صفحه 117 ذيل اين آيه آورده است:

و اخرج عبدبن حميد و ابن جرير و ابن المنذر و ابن ابى حاتم عن مجاهد فى قوله تعالى «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً» قال: زمرة.

عبدبن حميد و ابن جرير طبرى و ابن منذر و ابن ابى حاتم، از مجاهد درباره قول خداوند تعالی «و روزى كه از هر امت و قومى، فوج و دسته اى را محشور گردانيم.» گفت كه حضرت فرمودند: «زمرة» (يعنى مقصود از فوج، گروه و دسته اى از هر امت مى باشد.).

قبلاً گفتيم كه يك قيامت كبرى داريم و يك قيامت صغرى، در قيامت كبرى، انسان هاى اولين و آخرين، همه محشور مى شوند همان طور كه خداوند در سوره كهف آيه 47 مى فرمايد «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» «آنان را محشور ساختيم و احدى را باقى نگذاشتيم.» پس در حشر قيامت انسان هاى اولين و آخرين جمع مى شوند.

اما در قيامت صغرى که ظهور حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، از هر قومى و از هر امتى فقط دسته اى رجعت كرده و محشور مى شوند خداوند مى فرمايد: «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً» «در آن روز از هر امتى، قوم و دسته اى محشور مى شوند.» و اين قيام قائم موعود(علیه السلام) است كه از هر امّت فقط عده اى محشور مى شوند كه در اين زمينه روايات زيادى از شيعه و سنى رسيده است.2. در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 210 حدیث 4 و تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 11 آمده است:

ص: 659

قَالَ وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَا يَقُولُ النَّاسُ فِي هَذِهِ الْآيَةِ «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً» قُلْتُ يَقُولُونَ إِنَّهَا فِي الْقِيَامَةِ قَالَ لَيْسَ كَمَا يَقُولُونَ إِنَّ ذَلِكَ فِي الرَّجْعَةِ أَ يَحْشُرُ اللَّهُ فِي الْقِيَامَةِ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً وَ يَدَعُ الْبَاقِينَ إِنَّمَا آيَةُ الْقِيَامَةِ قَوْلُهُ «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً»

علی بن ابراهیم قمی از پدرش و ایشان از ابی عمیر و ایشان از حماد نقل می کند که امام صادق(علیه السلام) این آیه را خواندند «روزی که محشور می شوند و یا برمی گردند از تمام امت ها گروهی.» حضرت فرمودند: مردم درباره ی این آیه چه می گویند؟ گفتم: می گویند درباره ی قیامت است. حضرت فرمودند: نه این آیه درباره ی قیامت نیست و حرف آن ها درست نیست بلکه این آیه درباره ی رجعت می باشد. آیا در قیامت خدا از هر امتی گروهی را محشور می کند و بقیه را رها می سازد؟ (این آیه درباره ی رجعت است.) اما آنجایی که خداوند می فرمایند«وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً»(1) «و گرد می آیند همه و یک نفر نمی ماند که محشور نشود» این آیه درباره ی قیامت است.

بار دیگر حدیث را مطالعه کنید. حضرت آیه 83 سوره ی نمل را می خواند و می فرمایند: این آیه درباره ی رجعت است؛ زیرا در رجعت از هر امتی گروهی محشور می شود اما در قیامت همه ی انسان ها بدون استثنا محشور می گردند. آن آیه 47 سوره کهف است.

3. در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 210 حدیث 5، تفسیر تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 409 حدیث 15، تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 121 در ذیل همین آیه و کتاب مختصر بصائرالدرجات صفحه 25، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 53 حدیث 30 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 100 حدیث 112 آمده است:

حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً» قَالَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ قُتِلَ إِلَّا يَرْجِعُ حَتَّى يَمُوتَ وَ لَا يَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً وَ مَنْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً.

فضل بن عمر از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که حضرت درباره ی این آیه و زمانی که محشور می شوند از هر امتی دسته ای فرمودند: هیچ مؤمنی نمی ماند که به شهادت برسدمگر این که

ص: 660


1- . سوره کهف آیه 47

در زمان رجعت برمی گردد. آن قدر می ماند تا بمیرد و کسی رجعت نمی کند مگر آن که ایمانش خالص باشد و یا این که او کفر محض باشد.

در این حدیث شریف چند نکته ی ظریف است. اول این که شهدا در زمان ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به جهان برمی گردند. زمانی که حضرت ظهور کند به آن ها گفته می شود که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کرده است. اگر بخواهید می توانید به دنیا برگردید. البته عده ای معتقدند که جوانی که بیست ساله بوده و شهید شده است و اجل او در شصت سالگی بوده است به او گفته می شود به دنیا برگرد و بقیه ی عمرت را در دنیا باش.

دوم این که دو دسته برمی گردند: یک دسته آن هایی که دارای ایمان محض هستند و دسته ی دیگر آن هایی که دارای کفر محض هستند. آن ها که مؤمن محض هستند برمی گردند که به خاطر اعمالشان متنعم نعمت های الهی شوند و آن ها که کافر محض هستند برمی گردند که به قسمتی از سزای اعمال بدشان برسند.

4. در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 211 و مختصر بصائر الدرجات صفحات 36 و 64 آمده است:

عن يعقوب بن يزيد، و محمدبن الحسين بن أبي الخطاب و محمدبن عيسى بن عبيد، عن إبراهيم بن محمد، عن ابن أبي عمير، عن عمربن أذينة قال: حدثنا محمدبن الطيار، عن أبي عبدالله(علیه السلام)، في قول الله عز و جل «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً» فقال: ليس أحد من المؤمنين قتل إلا سيرجع حتى يموت و لا أحد من المؤمنين مات إلا سيرجع حتى يقتل.

محمدبن طیار از حضرت صادق(علیه السلام) نقل می کند درباره ی این آیه «زمانی که محشور می شوند و یا برمی گردند از تمام امت ها یک دسته ای» حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: هیچ یک از مؤمنین نیست که شهید گردد، مگر این که او را به دنیا برمی گردانند تا بمیرد و هیچ مؤمنی از مؤمنان نیست که بمیرد مگر این که در هنگام ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را به دنیا برمی گردانند تا به شهادت برسانند.

ص: 661

295. «حسنه» ولايت و محبت اهل بيت(علیهم السلام) و ولى عصر

295. «حسنه» ولايت و محبت اهل بيت(علیهم السلام) و ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و «سيّئه» انكار ایشان است.

سوره نمل آيات 89 و 90

مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُون(89) وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون(90)

اگر كسى نيكى بياورد البته براى او بهتر از آن است نزد خداوند و ايشان از ترس شديد قيامت در امانند و اگر كسى بدى بياورد، از رو و از صورت در آتش جهنم افكنده مى شود.

1. حاكم حسكانى حنفى، از علماى قرن پنجم هجرى قمرى، در كتاب شواهد التنزيل مجلد 1 صفحه 548 حديث 581 آورده است:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُالْعَزِيزِبْنُ يَحْيَى بْنِ أَحْمَدَ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ الْفَضْلِ قَالَ: حَدَّثَنِي جَعْفَرُبْنُ الْحُسَيْنِ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُبْنُ زَيْدٍ، عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ يَقُولُ دَخَلَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ الْجَدَلِيُّ عَلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ لَهُ: يَا [أَبَا] عَبْدِاللَّهِ أَ لَا أُخْبِرُكَ بِقَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ» إِلَى قَوْلِهِ «تَعْمَلُونَ» قَالَ: بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ. قَالَ: الْحَسَنَةُ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) وَ السَّيِّئَةُ بُغْضُنَا. ثُمَّ قَرَأَ الْآيَةَ.

خبر داد ما را احمدبن عبد اللّه بن احمد... از محمّدبن زيد از پدرش گفت: شنيدم حضرت ابى جعفر(علیه السلام) مى فرمود: ابوعبداللّه جدلى بر اميرالمؤمنين(علیه السلام) وارد گرديد، پس حضرت به او فرمود: اى اباعبداللّه، آيا تو را به فرموده خداوند «اگر كسى نيكى بياورد البته براى او بهتر از آن است نزد خداوند؟» او گفت: بله اى اميرالمؤمنين(علیه السلام)، جانم فداى شما گردد. آن گاه حضرت فرمود: «حسنه» معرفت و شناخت ولايت و حب ودوستى ما اهل بيت(علیهم السلام) است و «سيئه» انكار ولايت ما و بغض ما اهل بيت(علیهم السلام) مى باشد.

ص: 662

2. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهدالتنزيل مجلد 1 صفحه 549 حديث 583 آورده است:

أَخْبَرَنَا أَبُوعُثْمَانَ سَعِيدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحِيرِيُّ [أَخْبَرَنَا] جَدِّي أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ الْحِيرِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سَهْلٍ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو زُرْعَةَ وَ عُثْمَانُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْقُرَشِيُّ قَالا: أَخْبَرَنَا ابْنُ لَهِيعَةَ، عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) لَوْ أَنَّ أُمَّتِي صَامُوا حَتَّى صَارُوا كَالْأَوْتَادِ، وَ صَلَّوْا حَتَّى صَارُوا كَالْحَنَايَا، ثُمَّ أَبْغَضُوكَ لَأَكَبَّهُمُ اللَّهُ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ.

حاكم نقل مى كند از ابوعثمان سعيدبن محمّد حيرى... از ابى زبير، از جابربن عبداللّه که گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: يا على(علیه السلام)، اگر امت من آن قدر روزه بگيرند كه همانند ميخ شوند (از لاغرى) و آن قدر نماز بخوانند كه قد آن ها خميده (منحنی) گردد ولى بغض تو را در دل داشته باشند، خداوند آن ها را با صورت به آتش جهنم خواهد افكند.

3. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل مجلد 1 صفحه 550 حديث 584 نقل مى كند:

أَخْبَرَنَا أَبُورُشَيْدٍ مُحَمَّدُبْنُ أَحْمَدَبْنِ الْحَسَنِ الْمُقْرِئُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُوالْحُسَيْنِ أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ جَعْفَرٍ الْبُحَيْرِيُّ إِمْلَاءً، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُوعَمْرٍو أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ الْحَرَشِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْبَغَوِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا دَاوُدُبْنُ عَبْدِالْحَمِيدِ قَالَ: حَدَّثَنَا عَمْرُوبْنُ قَيْسٍ، عَنْ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ، قَالَ قُتِلَ قَتِيلٌ بِالْمَدِينَةِ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ خَطِيباً وَ قَالَ: وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَا يُبْغِضُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَحَدٌ إِلَّا أَكَبَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي النَّارِ عَلَى وَجْهِهِ.

خبر داد ما را ابورشيد محمّد... از عطيه، از ابى سعيد گفت: در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شخصى كشته شد. پس، پيامبر به منبر رفتند و خطبه خواندند و فرمودند: به آن كسى كه جان محمّد(صلی الله علیه و آله) به دست اوست «وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ»؛ ما اهل بيت(علیهم السلام) را كسى دشمن نمى دارد، مگر اينكه خداوند عزوجل او را به رو در آتش افكند.

4. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 212 آمده است:

عن عبد الرحمن بن كثير، عن ابى عبداللّه 8 قال: قال ابوجعفر8: دخل ابوعبداللّه الجدلى عَلى اميرالمؤمنين عليه السلام فقال عليه السلام له: يا اباعبداللّه، الا اخبرك بقول اللّه عزوجل: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها»قال: بلى يا اميرالمؤمنين، جعلت فداك. فقال: الحسنة معرفة الولاية و حبنا اهل البيت و السيئة انكار الولاية و بغضنا اهل البيت.عبدالرحمن بن كثير از امام صادق8 نقل مى كند كه آن حضرت از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده كه مى فرمايد: ابوعبداللّه جدلى بر اميرالمؤمنين8 وارد گرديد، پس حضرت به او فرمود: اى اباعبداللّه، آيا تو را به فرموده خداوند «اگر كسى نيكى بياورد، البته براى او بهتر از آن است نزد خداوند» او گفت: اى

ص: 663

اميرالمؤمنين، جانم فداى شما گردد. آن گاه حضرت فرمود: «حسنه» معرفت و شناخت ولايت و حب و دوستى ما اهل بيت(علیهم السلام) است و «سيئه» انكار ولايت و زعامت و امامات ما و بغض ما اهل بيت(علیهم السلام) مى باشد.

5. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 213، آمده است:

عن جابر الجعفى انه سأل اباجعفر8 عن قول اللّه عزوجل: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ

وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النّارِ» قال الحسنة ولاية على8 و السيئة عداوته و بغضه.

جابر جعفى از امام باقر8 نقل مى كند كه شخصى از حضرت درباره كلام خدا: «اگر كسى نيكى بياورد. البته براى او بهتر از آن است نزد خداوند و ايشان از ترس شديد قيامت در امانند و اگر كسى بدى بياورد، از رو و از صورت در آتش جهنم افكنده مى شود.» سؤال كرد. حضرت8 فرمود: مقصود از «حسنه» ولايت، زعامت و امامت حضرت على8 و «سيئه» دشمنى و بغض آن حضرت است.

6. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 213، آمده است:

عن جابربن عبداللّه قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): يا على، لو ان امتى صاموا حتى صاروا كالاوتاد و صلوا حتى صاروا كالحنايا ثم ابغضوك لاكبهم اللّه على مناخرهم فى النار.

جابربن عبداللّه مى گويد: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: يا على، اگر امت من آن قدر روزه بگيرند كه همانند ميخ شوند (از لاغرى) و آن قدر نماز بخوانند كه قد آن ها خميده گردد ولى بغض تو را در دل داشته باشند، خداوند آن ها را با صورت به آتش جهنم خواهد افكند.

7. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 212حديث 2، آمده است:

على بن ابراهيم قال: حدثنا محمّدبن سلمة قال: حدثنا يحيى بن زكريا المؤؤ، عن على بن حسان، عن عبدالرحمن بن كثير عن ابى عبداللّه فى قوله: «من جاء بالحسنة فله عشر امثال ها» قال: هى للمسلمين عامة و الحسنة الولاية فمن عمل من حسنة كتب له عشر، فان لم يكن ولاية دفع عنه بما عمل من حسنة فى الدنيا و ما له فى الآخرة من خلاق.هر كس نيكى بياورد پس براى او 10 برابر مثل آن داده مى شود. پس گفته شد نيكى براى همه مسلمانان است و مراد از نيكى ولايت اهل بيت مى باشد. پس هر كس انجام داد براى

ص: 664

او 10 برابر نوشته مى شود و اگر ولايت نداشته باشد از او نيكى دفع مى شود لذا آنچه كه در دنيا انجام مى دهد و در آخرت بهره از خير نمى بينند.

8. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 212حديث 5، آمده است:

محمّدبن عباس قال: حدثنا المنذربن محمّد، عن ابيه، عن الحسين بن سعيد، عن ابيه، عن ابان بن تغلب، عن فضيل الذمى، عن ابى داود السبيعى، عن ابى عبداللّه الجدلى قال: قال لى اميرالمؤمنين8: يا اباعبداللّه، هل تدرى ما الحسنة التى «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النّارِ» قلت: لا قال: الحسنة مودتنا اهل البيت و السيئة عداوتنا اهل البيت. الحسنة، مودت و محبت ما به اهل بيت(علیهم السلام) است و السيئة دشمنى با ما اهل بيت(علیهم السلام) است.

9. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 213حديث 7، آمده است:

عنه قال: حدثنا احمدبن ادريس عن احمدبن محمّدبن عيسى، عن الحسن بن محبوب، عن هشام بن سالم، عن عمار الساباطى قال: كنت عند ابى عبداللّه 8 و سئله عبداللّه بن ابى يعفور عن قول اللّه عزوجل: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ» فقال و هل تدرى ما الحسنة؟ انما الحسنة معرفة الامام و طاعته و طاعته من طاعة اللّه.

هر كس نيكى كند از آن نيكى خير مى بيند و از ترس و هراس روز قيامت امن مى باشد. و آيا مى دانى الحسنه چيست ؟ الحسنه يعنى شناخت و معرفت به امام و اطاعت از او و اطاعت از امام اطاعت از خداوند است.

ص: 665

296. اگر شکر نعمت های خداوند کنید، خداوند آیاتش که یکی از مصادیقش ائمه ی طاهرین

296. اگر شکر نعمت های خداوند کنید، خداوند آیاتش که یکی از مصادیقش ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است به شما نشان می دهد و می شناساند.

سوره نمل آیه 93

وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُريكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

بگو (الحمدلله) سپاس و شکر مخصوص خداست. او آیات و نشانه های خود را به شما نشان خواهد داد تا شما آن ها را بشناسید و خداوند هرکاری را که انجام می دهید از آن غافل و بی خبر نیست.

1. در تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 132، تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 79، تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 16، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 214 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 23 صفحه 207 باب 11 حدیث 5 آمده است:

قال الآيات أمير المؤمنين و الأئمة ع إذا رجعوا يعرفهم أعداؤهم إذا رأوهم، و الدليل على أن الآيات هم الأئمة قَوْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ اللَّهِ مَا لِلَّهِ آيَةٌ أَكْبَرُ مِنِّي، فإذا رجعوا إلى الدنيا- يعرفهم أعداؤهم إذا رأوهم في الدنيا.

امام صادق8 فرمودند: مراد از آیات حضرت امیرالمؤمنین و امامان می باشند. هنگامی که آنان به دنیا بازمی گردند، مردم آنان را می شناسند و دشمنانشان هنگامی که در دنیا (رجعت می کنند) آنان را ببینند و دلیل بر این که آیات ائمه طاهرین(علیهم السلام) هستند قول خود حضرت امیرالمؤمنین8 است که فرمودند: و الله و الله آیه ای بزرگ تر و با عظمت تر و عظیم تر از من برای خداوند نیست.

ص: 666

2. در اصول کافی مجلد صفحه و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 214 حدیث 2 آمده است:

محمد بن يعقوب: عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن أبي عمير، أو غيره، عن محمد بن الفضيل، عن أبي حمزة، عن أبي جعفر8، قال: قلت له: جعلت فداك، إن الشيعة يسألونك عن تفسير هذه الآية: عَمَّ يَتَساءَلُونَ* عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ (1)، قال: «ذلك إلي، إن شئت أخبرتهم، و إن شئت لم أخبرهم- ثم قال- لكني أخبرك بتفسيرها». قلت: عم يتساءلون؟ قال: فقال: «هي في أمير المؤمنين (صلوات الله عليه)، كان أمير المؤمنين (صلوات الله عليه) يقول: ما لله عز و جل آية هي أكبر مني، و لا لله من نبأ أعظم مني».

و تقدم تفسير الآيات بالأئمة(علیهم السلام)، في قوله تعالى: قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما تُغْنِي الْآياتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ(2) من سوره ی يونس.

کلینی با اسناد خودش از ابوحمزه روایت می کند که گفت به امام باقر عرض کردم: آقای من جانم فدایت شود، همانا شیعیان در مورد تفسیر این آیات (از چه چیزی سؤال می کنید از خبر و حادثه ای بسیار بزرگ از شما سؤال می کنند (که شما نظر خود را بفرمایید) حضرت باقر فرمودند: این مطلب مربوط به خودم می باشد اگر خواستم و صلاح دیدم جواب می دهم و گرنه جواب نخواهم داد ولیکن تو را در جریان تفسیر آن قرار می دهم. عرض کردم در رابطه با عم یتسائلون فرمودند: این آیه درباره ی حضرت امیرالمؤمنین8 می باشد برای خداوند آیت و معجزه ای بزرگ تر از من وجود ندارد و نیز خبر و حادثه ای از من عظیم تر نخواهد بود.

3. در تفسیر قمی صفحه 188 و کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 334 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ8 فِي قَوْلِهِ «إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً(3)» وَ سَيُرِيكُمْ فِي آخِرِ الزَّمَانِ آيَاتٍ، مِنْهَا دَابَّةٌ فِي الْأَرْضِ، وَ الدَّجَّالُ، وَ نُزُولُ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ع وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا.

در روایت ابی جارود از امام باقر در مورد این فرموده ی خداوند که «خداوند قادر استکه آیه ای نازل فرماید حضرت فرمودند در آخرالزمان آیات زیادی ظاهر می شود از جمله دابة الارض و دجال و نزول عیسی بن مریم از آسمان و طلوع خورشید از مغرب است.

ص: 667


1- . سوره نبأ آیات 1 و 2
2- .[2] سوره يونس آیه 101
3- .[3] سوره انعام آیه 37

297. اراده ی خداوند بر اين قرار گرفته است تا مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يارانش

اشاره

297. اراده ی خداوند بر اين قرار گرفته است تا مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يارانش را خليفه اللّه فى الارض گرداند

سوره قصص آيه 5

«نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَ نُرِىَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ»

و ما اراده كرديم بر آنان كه در زمين مستضعف شدند، منت گذاريم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم و در زمين قدرتشان دهيم و به فرعون و هامان و سپاهيانشان چيزى را كه از آن حذر داشتند، نشان دهيم.

1. در كتاب كشف البيان محمدبن الحسن الشيبانى عالم و دانشمند بزرگ حنفى، حلیلة الابرار مجلد 5 صفحه 279 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 220 حدیث 12 چنين آمده است:

عن ابى جعفر0 و ابى عبداللّه 0 قالا: ان هذه الآية مخصوصة بصاحب الامر الذى يظهر فى آخر الزمان و يبيد الجبابرة و الفراعنة و يملك الارض شرقاً و غرباً فيملأها عدلاً كما ملئت جوراً.

از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام روايت شده كه آن دو بزرگوار فرمودند: همانا اين آيه مخصوص صاحب الامر8 (نازل شده است) كه او در آخرالزمان ظهور خواهد كرد و فرعونيان و جباران را هلاك خواهد كرد و (همه كره زمين) شرق و غرب عالم را به تصرف خود در مى آورد (و همه كره زمين در يد قدرت باكفايت او قرار خواهد گرفت) و زمين را پر از عدل و داد مى كند، همان طورى كه پر از ظلم و جور شده بود.

2. حافظ قندوزی حنفی از صفحه 449 شرح تولد حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را آورده است و سپس می گوید: پس از این که امام زمان متولد شدند حضرت امامعسکری8 به حکیمه دختر امام محمدتقی الجواد8 می فرمایند: عمه جان فرزندم را بیاور و پس از مراسمی حضرت

ص: 668

عسکری8 فرمودند: ای فرزندم با من سخن بگو و حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در بدو تولد این آیه را بر روی دست پدر خواندند.

در ينابيع المودة صفحه 450 باب 79، خواجه كلان قندوزى حنفى آورده است:

و قال: تكلم يا بُنَىَّ فشهد الشهادتين و صلى على آبائه واحداً بعد واحد ثم تلا: «نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ».

حضرت امام حسن عسكرى8 به فرزندشان حضرت م ح م د فرمودند: اى فرزندم، سخن بگو و او ابتدا شهادتين را بر زبان جارى نمود و سپس صلوات بر اجداد بزرگوارش، يكى بعد از ديگرى، فرستاد، آن گاه اين آيه را تلاوت فرمود: «و ما اراده كرديم بر آنان كه در زمين مستضعف شدند، منت گذاريم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم.»

قرائت حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اولاً: عالم ذر را اثبات می کند.

ثانیاً: آگاه بودن آن ها به قرآن قبل از تولد را اثبات می کند.

ثالثاً: حجت ما بر این قضیه سخن گفتن حضرت مسیح8 در بدو تولد بالاترین حجت است که فرمودند: قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيًّا(1)

3) در كتاب شواهد التنزيل، حاكم حسكانى حنفى در ذيل اين آيه، هشت حديث مى آورد و در تمام اين احاديث مى خواهد ثابت كند كه ضعيف شدگان اين امت، ائمه طاهرين(علیهم السلام) هستند و ايشان امامان اين كره خاكى مى باشند.

4) در كتاب دلائل الامامة صفحه 237، کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 335 حدیث 652 آمده است:

ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى فى مسند فاطمةB قال: اخبرنا ابوالمفضل قال حدثنى على بن الحسين المنقرى الكوفى قال: حدثنى احمدبن زيد الدهّان عن المحول [مكحول] بن ابراهيم، عن رشدم [رستم]بن عبداللّه بن خالد المخزومى، عن سليمان الاعمش، عن محمّدبن خلف الطاهرى، عن زاذان عن سلمان رحمه الله قال: قال لى رسول اللّه(صلی

الله علیه و آله): ان اللّه تبارك و تعالى لم يبعث نبياً و لا رسولاً الاّ جعل له اثنى عشر نقيباً، فقلت: يا رسول اللّه، لقد عرفت هذا من اهل الكتابين، فقال: (يا سلمان) هل علمتَ مَن نقبائى (و مَن) الاثنا عشر الذين اختارهم اللّه للامّة من بعدى؟ فقلت: اللّه و رسوله اعلم، فقال: يا سلمان، خلقنىاللّه من

ص: 669


1- . سوره مریم آیه 30

صفوة نوره و دعانى فأطعته و خلق من نورى «علياً8» و دعاه فأطاعه و خلق (منّى) و من نور على8 «فاطمةB» فدعاها فاطاعته و خلق منّى و من على8 و فاطمةB «الحسن8»، فدعاه فأطاعه و خلق منّى و من على8 و فاطمةB «الحسين8»، فدعاه فأطاعه.

ثم «سمّانا بخمسة اسماء من اسمائه، فالله المحمود و انا محمّد و اللّه العلى، فهذا عليّ8 و اللّه الفاطر فهذه فاطمةB و اللّه [ذو] الاحسان و هذا الحسن8 و اللّه المحسن و هذا الحسين8، ثم خلق منّا و من نور الحسين8 تسعة ائمة(علیهم السلام)، فدعاهم فاطاعوه قبل ان خلق اللّه [يخلق] سماءً مبنية و لا ارضاً مدحيّة و لا ملكاً و لا بشراً (دوننا) [و كنّا] نوراً فسبح اللّه [ثم] تسمع [له] و نطيع.

[قال سلمان]: فقلت: يا رسول اللّه، بِاَبى انت و امى، فما لمن عرف هؤلاء؟ فقال: يا سلمان، مَن عرفهم حق معرفتهم و اقتدى بهم و واليه وليّهم و تبرّا من عدوهم فهو و اللّه منّا يرد حيث نرد و يسكن حيث نسكن، فقلت: يا رسول اللّه، فهل يمكن ايمان بهم بغير معرفة باسمائهم و انسابهم؟ فقال: لا [يا سلمان] فقلت: يا رسول اللّه، فانى لى بهم و قد عرفت الى الحسين8؟ قال: ثم سيد العابدين على بن الحسين8 ثم ابنه محمّدبن على باقر8 علم الاولين و الآخرين من النبيين و المرسلين ثم [ابنه] جعفربن محمّد لسان اللّه الصادق8 ثم [ابنه] موسى بن جعفر8 الكاظم غيظه فى سبيل اللّه عزوجل [صبراً فى اللّه]، ثم [ابنه] على بن موسى الرضا لامر اللّه 8، ثم [ابنه ]محمّدبن على8 المختار من خلق اللّه، ثم [ابنه] على بن محمّد الهادى الى اللّه، ثم الحسن بن على8، الصّامت الامين لسرّ اللّه، ثم ابنه محمّدبن الحسن (الهادى) المهدى (الناطق) القائم بحق اللّه [بامر اللّه]8.

ثم قال صلى الله عليه و آله: يا سلمان، انّك مدركه و من كان مثلك و من تولاّه بحقيقة المعرفة. قال سلمان: فشكرت اللّه (كثيراً) ثم قلت: (يا رسول اللّه) و انى مؤّل الى عهده؟ قال: يا سلمان، اقرأ [فقرأ قوله تعالى]: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَ عْداً مَفْعُولاً ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَجَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً» قال سلمان: فاشتدّ بكائى و شوقى ثم قلت: يا رسول اللّه ابعهدٍ منك؟ فقال: اى و اللّه الذى ارسل محمّداً [ارسلنى] بالحق منّى و من على و فاطمة و الحسن و الحسين و التسعة و كلّ من هو منا [و معنا] و فصام فينا، اى و اللّه (يا سلمان) ليحضرنّ ابليس [له] و جنوده و كل من محض الايمان محضاً و محض الكفر محضاً حتى يؤذ بالقصاص و الوتار (و الاثوار) و لا يظلم ربك احداً، و يحقق [و ذلك] تأويل هذه الآية: «نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَنُرِىَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ» قال سلمان: فقمتُ من بين يدى رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) و ما يبالى سلمان متى لقى الموت او الموت لقاه [فقمت من بين يديه و ما ابالى لقيت الموت او لقينى.]

ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى در كتاب مسند فاطمهB گويد: ابوالمفضل نقل مى كند ازعلى بن الحسين منقرى كوفى، وى از احمدبن زيد دهّان، او از المحول [مكحول] بن

ص: 670

ابراهيم، از رشدم [رستم]بن عبداللّه بن خالد مخزومى از سليمان اعمش از محمّدبن خلف طاهرى، از زاذان، از سلمان كه گفت: رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) به من فرمود: خداوند تبارك و تعالى هيچ پيامبر و امامى را مبعوث نفرمود مگر اينكه دوازده نقيب برايش قرار داد. عرض كردم: يا رسول اللّه، اين را از اهل دو كتاب (تورات و انجيل) دانسته بودم. فرمود: (اى سلمان) آيا دانسته اى كه نقباى من چه كسانى هستند؟ و آن دوازده تنى كه خداوند آنان را براى امت پس از من برگزيده چه كسانى هستند؟ عرضه داشتم: خدا و رسولش داناترند. فرمود: اى سلمان، خداوند مرا از برگزيده نورش آفريد و مرا دعوت كرد پس او را اطاعت نمودم. و از نور من على8 را آفريد و دعوتش فرمود. پس على8 او را اطاعت كرد و (از من) و از نور على8 فاطمهB را خلق فرمود و او را دعوت نمود و او نيز اطاعت كرد و از نور من و على8 و فاطمهB، حسن8 را آفريد. پس دعوتش كرد و او اطاعت نمود و از نور من و على8 و فاطمهB، حسين8 را آفريد. پس دعوتش كرد و او اطاعت نمود.

سپس، ما را به پنج اسم از اسماء خود ناميد كه خداوند محمود است و من محمّد و خداوند على است و اين هم على بن ابى طالب8 و خداوند فاطر است و اين فاطمهB و خداوند صاحب احسان است و اين حسن8 و خداوند محسن است و اين هم حسين8. آن گاه [خداوند] از ما و از نور حسين8 نُه امام آفريد و ايشان را دعوت فرمود كه اطاعتش كردند پيش از آنكه خداوند آسمانى ساخته باشد و زمينى پهن كرده باشد و فرشته اى و بشرى (غير از ما) خلق كند. نورى بوديم و خداى را تسبيح مى گفتيم و از او مى شنيديم و اطاعت مى نموديم. [سلمان گويد]: عرضه داشتم اى رسول خدا، پدر و مادرم فدايت باد. براى كسى كه ايشان را بشناسد چه پاداشى خواهد بود؟ فرمود: اى سلمان، هر كس آنان را به راستى بشناسد و ايشان را الگوى خود قرار دهد و دوستانشان را دوست بدارد و از دشمنانشان بيزارى جويد، چنين كسى به خدا سوگند از ما خواهد بود. هركجا وارد شويم، او نيز وارد خواهد شد و هركجا مسكن كنيم، او هم سكنى يابد. عرض كردم: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آيا مى توان بدون شناخت نام ها و نسب هايشان به آنان ايمان داشت؟ فرمود: نه [اى سلمان]عرضه داشتم: يا رسول اللّه، چگونه به شناخت ايشاندست يابم درحالى كه تاحسين8 را شناخته ام؟ فرمود: پس از او سيد العابدين على بن الحسين8 است. سپس پسرش

ص: 671

محمّدبن على8 شكافنده (باقر) علم اولين و آخرين از پيغمبران و رسولان، سپس [پسرش] جعفربن محمّد8 زبان صادق و راستگوى خداوند، سپس [پسرش موسى بن جعفر8 آن فرو نشاننده خشم خود در راه خداوند عزوجل ]از جهت صبر براى خدا [سپس ]پسرش] على بن موسى8 آن راضى به امر خداوند، سپس پسرش محمّدبن على8 آن برگزيده خلق خداوند سپس [پسرش] على بن محمّد8 آن هدايت كننده به سوى خداوند، سپس حسن بن على8 آن صامت امين سرّ خدا، سپس پسرش محمّدبن حسن (هادى) المهدى (ناطق) آن قائم به حق خدا [به امر خدا] 8 آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: اى سلمان، تو او را درك خواهى كرد و هر كس مانند تو باشد و نيز هر كس كه با معرفت راستين از او پيروى نمايد او را درك خواهد كرد.

سلمان گويد: پس شكر خداى را (بسيار) نمودم. سپس گفتم: (يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) آيا من تا عهد و زمان او خواهم بود؟ فرمود: اى سلمان، بخوان [پس قول خداى تعالى را خواند]: «پس چون هنگام انتقام اول فرارسيد بندگان بسيار جنگجوى خويش را بر شما برانگيزيم تا درون خانه هايتان را نيز جستجو كنند و اين وعده حتماً تحقق خواهد يافت سپس بار ديگر شما را بر آن ها مسلّط گردانيم و به وسيله مال و فرزند مدد نماييم و تعدادتان را افزايش دهيم» سلمان گويد: در اين هنگام گريه و اشتياقم شدّت يافت. آن گاه عرض كردم: يا رسول اللّه، آيا اين جريان در زمان شما خواهد بود؟ فرمود: آرى سوگند به خداوندى كه مرا به حق فرستاد، من و على8 و فاطمهB و حسن8 و حسين8 و آن نُه [معصوم ديگر(علیهم السلام)] و هر كسى كه از ماست [و با ما] و در راه ما ستم ديده، آرى به خدا قسم (اى سلمان،) ابليس [براى مقابله با او] لشكريانش را جمع مى سازد و تمامى آنان كه ايمانشان خالص بوده و نيز همه كافران حقيقى آورده مى شوند تا از يكديگر قصاص كشند و خونخواهى كنند و پروردگار تو بر احدى ظلم نمى كند و تأويل اين آيه تحقق مى يابد كه: «و ما اراده كرديم بر آنان كه در زمين مستضعف شدند منت گذاريم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم. و در زمين قدرتشان دهيم و به فرعون و هامان و سپاهيانشان چيزى را كه از آن حذر داشتند نشان دهيم.»سلمان گويد: پس از محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برخاستم درحالى كه اهميّت نمى دهم كه چه وقت به آغوش مرگ مى روم يا مرگ مرا به كامش بركشد.

ص: 672

5. در كتاب منتخب الاثر باب 1 فصل 2 حديث 92 صفحه 171، غیبت شیخ طوسی صفحه 184 حدیث 143، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 503، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 54، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 110 و منتخب الانوار المضیئه صفحه 17 آمده است:

غيبة الشيخ: محمّدبن على بن الحسين بن محمّد القطعى، عن على بن حاتم، عن محمّدبن مروان، عن عبيدبن يحيى، عن محمّدبن الحسين، عن ابيه، عن جده، عن على8 فى قوله تعالى: «نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ» قال: هم آل محمّد يبعث اللّه مهديهم بعد جهدهم فيعزّهم و يذل عدوهم و قال: فى التبيان فى تفسير هذه الآية: و روى قوم من اصحابنا انّ الآية نزلت فى شأن المهدى.

حضرت اميرالمؤمنين8 درباره اين فرموده خداوند «و ما اراده كرديم بر آنان كه در زمين مستضعف شدند منت گذاريم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم.» فرمودند: اين آيه در شأن آل محمّد نازل شده است و مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ميان اين ها قيام خواهد كرد و به آنان عزت مى دهد و دشمنان آن ها را ذليل مى كند. سپس مى افزايد: در تفسير التبيان درباره تفسير اين آيه آمده است: عده اى از اصحاب گفته اند كه اين آيه در شأن حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است.

6. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 218 حديث 6، آمده است:

السيد الرضى باسناده عن سهل بن كهيل، عن ابيه فى قول اللّه عزوجل: «وَ وَصَّيْنا الإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ» قال احد الوالدين على بن ابى طالب و قال: قال ابوعبداللّه جعفربن محمّد الصادق: قال اميرالمؤمنين صلوات اللّه عليه: لتعطفن علينا الدنيا بعد شماسها عطف الفروس على ولدها ثم قرأ: «نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأَرْضِ»

سيد رضى در كتاب «الخصائص» با سند خودش آورده است از سهل بن كهيل و او از پدرش درباره اين قول خداوند: «وَ وَصَّيْنا الإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ» حضرت فرمودند: يكى از والدين انسان على بن ابى طالب است و آن گاه گفت حضرت صادق8 فرمودند كه اميرالمؤمنين8 فرمودند: دنيا پس از پشت كردن به ما روزى به ما روى خواهد كرد. آن گاه حضرت اينآيه را قرائت فرمودند: «و ما اراده كرديم بر آنان كه در زمين مستضعف شدند منت گذاريم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم. و در زمين قدرتشان دهيم.»

ص: 673

7. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 218 حديث 7، خصائص الائمه صفحه 70 نهج البلاغه صفحه 506 حکمت 209، شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 431 حدیث 590، مجمع البیان مجلد 4 صفحه 239 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 167 آمده است:

الطبرسى قال صحت الرواية عن اميرالمؤمنين على8 (انه قال و الذى خلق الجنة و برء النسمة لتعطفن علينا الدنيا بعد شماسها عطف الضروس على ولدها و تلا عقيب) ذلك: «نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ».

8. در تفسير عیاشی و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 219 حديث 10، آمده است:

محمّدبن العباس، عن على بن عبد اللّه بن اسد، عن ابراهيم بن محمّد، عن يونس بن كليب المسعودى، عن عمروبن عبد الغفار باسناده، عن ربيعه بن ناجد قال: سمعت علياً فى هذه الآية و قراها قوله عزوجل: «نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ» و قال: لتعطفن هذه الدنيا على اهل البيت(علیهم السلام) كما تعطف الفروس على ولدها.

ملايمت مى كند اين دنيا به اهل بيت(علیهم السلام) همان طور كه انسان بر فرزندش ملايمت و مهربانى مى كند.

9. در عیون المعجزات 142، مسعودی در اثبات الوصیة صفحه 219، کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 341 حدیث 664 آمده است:

روی المحدث الجلیل الشیخ حسین بن عبدالوهاب من علماء القرن الخامس قال: و قرأت فی کتاب الوصایا و غیره بأن جماعة من الشیوخ العلماء منهُمْ غَيْلَانُ الْكِلَابِيُّ، وَ مُوسَى بْنُ مُحَمَّدٍ الرَّازِيُّ، وَ أَحْمَدُ بْنُ جَعْفَرٍ الطُّوسِيُّ و محمد رووا بأسانیدهم ان حَكِيمَةَ بنت ابی جعفر عمة ابی محمد8، قَالَت: و كنت ادعوا الله له أن یرزقه ولداً فدعوت له کما کنت أدعوا فقال8: یا عمة أما أنّه یولد فی هذه اللیلة وَ كَانَتْ لَيْلَةَ الْنصف مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ خمس وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ- المولود الذی کنّا نتوقع فَاجْعَلِي إِفْطَارَكِ عِنْدَنَا و کانت لیلة الجمعه. فَقَالَتْ حکیمة: مما يَكُونُ هَذَا الْموَلود یا سیدی؟ قَالَ: من نَرْجِسَ. قَالَتْ: و لم یکن فی الجواری أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْهَا و لا أخفّ علی قلبی و کنت إذا دخلت الدار تتلقّانی و تقبّل یدی و تنزع خفّی بیدها فلمّا دَخَلْتُ عَلَيْهَا فَعَلْتُ بی ما كَانَتْ تَفْعَل فَانْكَبَبْتُ عَلَى يَدَيْهَا فَقَبَّلْتُهَا و منعتها مما کانت تفعله فخاطبتنی بالسیادة فخاطبتها بمثلها فأنکرت ذلک فقلت لها: لاتنکری ما فعلت فَإِنَّ اللَّهَ تعالی سَيَهَبُ لَكِ فی لیلتنا هَذِهِ غلامًا سَيِّداً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة فَاسْتَحْيَتْ. قالت حکیمة: فتعجبت و قُلْتُ لأَبِي مُحَمَّدٍ8 لست أَرَى بهَا أَثَرَ الحَمْلٍ فَتَبَسَّمَ وَ قَالَ لی: إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَوْصِيَاءِ لَا نُحْمَلُ فِي الْبُطُونِ وَلکنّا نُحْمَلُ فِي الْجُيُوبِ و فی هذه اللیلة مع الفجر یولد المولودالکریم علی الله إن شاءالله تعالی. قَالَتْ حَكِيمَةُ: وَ نِمْتُ بِالْقُرْبِ مِنْ الجاریة وَ بَاتَ أَبُو مُحَمَّدٍ8 فِي صف فَلَمَّا کان وَقْتُ صَلَاةِ اللَّيْلِ قُمْتُ إلی الصلاة وَ الجاریة نَائِمَةٌ مَا بِهَا أَثَرُ ولادة فَأَخَذْتُ فِي صَلَاتِي ثُمَّ أَوْتَرْتُ فَأَنَا فِي الْوَتْرِ فَوَقَعَ فِي نَفْسِي أَنَّ الْفَجْرَ قَدْ ظهر وَ دَخَلَ فی قَلْبِي شَيْ ءٌ فَصَاحَ أَبُومُحَمَّدٍ8 مِنَ الصف لَمْ يَطْلُعِ الْفَجْرُ يَا عَمَّةُ فَأَسْرَعْتُ فِي الصَّلَاةِ وَ تَحَرَّكَتْ الجاریة فَدَنَوْتُ مِنْهَا ضَمَمْتُهَا إِلَيَّ وَ سَمَّيْتُ عَلَيْهَا، ثُمَّ قُلْتُ لَهَا: هَلْ

ص: 674

تَحُسِّينَ؟ قَالَتْ نَعَمْ، فَوَقَعَ عَلَيَّ سُبَاتٌ لَمْ أَتَمَالَكْ مَعَهُ أَنْ نِمْتُ وَ وَقَعَ عَلَى الجاریة، مِثْلُ ذَلِكَ فنامت و هی قاعدة فَلَمْ تنْتَبِهْ إِلَّا بِحِسِّ سَيِّدِيَ تحتها وَ إذا بصوت أَبِي مُحَمَّدٍ و هو يَقُولُ يَا عَمَّةُ هَاتِي ابْنِي إِلَيَّ فَكَشَفْتُ عَنْ مولاي و إِذَا هُوَ سَاجِدٌ وَ عَلَى ذِرَاعِهِ الْأَيْمَنِ مَكْتُوبٌ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً فَضَمَمْتُهُ إِلَيَّ فَوَجَدْتُهُ مُفروغًا منه مطهر الختانة فحمَلْتُهُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ8 فَأَقْعَدَهُ عَلَى رَاحَتِهِ الْيُسْرَى وَ جَعْل یدهُ الْيُمْنَى عَلَى ظَهْرِهِ ثم أَدْخَلَ السبّابةُ فِي فِيهِ وَ أمَرَّ يَدُهُ عَلَى عینیهِ وَ سَمْعِهِ ثُمَّ قَالَ: تَكَلَّمْ يَا بُنَيَّ فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ولی الله ثم لَمْ يَزَلْ يَعُدُّ السادة الاوصیاء إلی أن بَلَغَ إِلَى نَفْسِهِ وَ دَعَا لِأَوْلِيَائِهِ عَلَى يَدِهِ بِالْفَرَجِ ثُمَّ صمت فَقَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ8: يَا عَمَّةُ اذْهَبِي بِهِ إِلَى أُمِّهِ لِتُسَلِّمَ عَلَيْها وردّیه إلیّ، فَمَضَیتْ بِهِ إِلَيْهَا و سَلَّمَتْ عَلَيْها وَ رَدَّتْه و وَقَعَ بَيْنِي وَ بَيْنَه شیء كَالْحِجَابِ فَلَمْ أَرَ سَيِّدِي و مولای. فَقُلْتُ لِأَبِي مُحَمَّدٍ: يَا سَيِّدِي أَيْنَ مَوْلَايَ فَقَالَ: أَخَذَهُ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنْكِ و منا فَلما كَانَ فِي الْيَوْمِ السَّابِعِ جئت فسَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ فَقَالَ لِي8 ائتنی إلیّ بابْنِي فَجِئْتُ بسَيِّدِي وَ هُوَ فِي ثِيَابٍ صُفْرٍ فَفَعَلَ بِهِ كَفِعالِهِ الْأَوَّلِ. ثُمَّ قَالَ: تَكَلَّمْ يَا بُنَيَّ فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَثْنَى بِالصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ حَتَّى وَقَفَ عَلَى أَبِيهِ، ثُمَّ قَرَأَ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ فخرجت من عندهم ثم غدوت فافتقدته فلم اره فقلت لأبی محمد: یا سیدی ما فعلت بمولانا؟ فقال یا عمة استودعناه الذی استودعته ام موسی.

10. در معانی الاخبار صفحه 79 حدیث 1 تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 217 حدیث 2 بحارالانوار مجلد 24 صفحه 168 باب 49 حدیث 1 تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 14 شواهدالتنزیل مجلد 1 صفحه 430 حدیث 589 آمده است:

الْعِجْلِيُّ عَنِ ابْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانِ عَنِ ابْنِ حَبِيبٍ عَنِ ابْنِ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ8 يَقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَظَرَ إِلَى عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(علیهم السلام) فَبَكَى وَ قَالَ أَنْتُمُ الْمُسْتَضْعَفُونَ بَعْدِي قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ لَهُ مَا مَعْنَى ذَلِكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ مَعْنَاهُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ فَهَذِهِ الْآيَةُ جَارِيَةٌ فِينَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ

مفضل بن عمر می گوید شنیدم از حضرت صادق8 که (زمانی) رسول خدا به سوی حضرت امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین نظر انداخته و سپس به گریه افتادند وفرمودند: شما بعد از من مستضعف خواهید شد. مفضل گوید: گفتم، یا بن رسول الله معنی مستضعف چیست؟ حضرت فرمودند: یعنی شما امامان و رهبران و زعیم های بعد از من هستید. به درستی که خداوند می فرمایند: و نرید ان نمن ما اراده کردیم که بر مستضعفین

ص: 675

روی زمین منت گذاریم تا آنان را امامان و زعمای بر روی کره زمین قرار دهیم و ایشان را وارثان زمین گردانیم.

چند نکته درباره آیه

اولاً: و نرید از عالم امر است ما اراده کردیم که هیمنیت خداوند را نشان می دهد مثل إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ(1) مثلُ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً(2) مثل يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ في يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون (3)

ثانیاً: خداوند برای چیزهای عادی بر بشر منت نمی گذارد. امامت منصبی است که خداوند منت گذارده است.

ثالثاً: امامت و خلافت و ولایت مطلقه ی ائمه ی طاهرین و مطلقة الولایة انبیای قبل، همه جعل است یعنی فقط خداوند قرار می دهد و دست بشر نیست. هیچ یک از امت های انبیای گذشته، قبل جمع نشدندتا برای پیامبرشان جانشین تعیین کنند مگر عده ای از امت اسلامی.

رابعاً: سرانجام این امامان وارث زمین خواهند شد و سرانجام حکومت عدل الهی برپامی شود.

خامساً: آغازگر امامت و خلافت روی زمین امام زمان است اما اگر دقت کنید تمام قسمت های آیه جمع است. مثل: الَّذِينَ، اسْتُضْعِفُوا، نَجْعَلَهُمْ، الْوارِثِينَ همه جمع است. علتش این است که ائمه ی طاهرین بعد از حضرت صاحب الزمان به دنیا رجعت کرده و خلافت خواهند کرد.

ص: 676


1- . سوره یس آیه 82
2- . سوره احزاب آیه 33
3- . سوره سجده آیه 5

298. وجود اقدس حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تسلی بخش

298. وجود اقدس حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تسلی بخش قلب مقدس حضرت نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) است

سوره قصص آيه 6

«وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَ نُرِىَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ»

و آنان را بر روى زمين تمكن خواهيم بخشيد و از جانب آن ها به فرعون و هامان و لشكريان آن دو آنچه را كه مى ترسيدند و مى هراسيدند نشان خواهيم داد.

1. عالم بزرگ حنفى شيبانى در كتاب كشف البيان، تفسیر برهان مجلد3 صفحه 203 حدیث 1، المحجة فیما نزل فی الحجة صفحه 168 در ذيل اين آيه، آورده اند:

روى عن الباقر0 و الصادق0 انهما قالا: ان فرعون و هامان هنا شخصان من جبابرة قريش يحييهما اللّه تعالى عند قيام (القائم) من آل محمّد فى آخرالزمان فينتقم منهما بما اسلفا.

روايت شده است از حضرت باقر و حضرت صادقC كه آن دو بزرگوار در ذيل اين آيه فرمودند: همانا فرعون و هامان دونفر از جباران و زورگويان قريش هستند كه خداوند متعال به هنگام قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخرالزمان آن دو نفر را زنده مى كند و از آن ها به خاطر آنچه انجام داده اند انتقام مى گيرد.

2. مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیر قمی صفحه492 (مجلد2 صفحه 132) مطلبی آورده است که مرحوم ملامحسن فیض کاشانی آن را آورده است. البته صاحب تفسیر صافی با ارائه ی مدارکی دیگر چنین گفته است:در مجالس امیرالمؤمنین قاضی نورالله شوشتری از امام صادق روایت شده است که در مورد این آیه فرمودند: این آیه برای ماست یا در مورد ماست.(1)

ص: 677


1- . امالی شیخ صدوق صفحه 387 مجلس 72حدیث 26، کمال الدین صفحه 425 باب 42حدیث 1، غیبت شیخ طوسی ص 142

و هم الذين غصبوا آل محمد حقهم- و قوله مِنْهُمْ أي من آل محمد ما كانُوا يَحْذَرُونَ أي من القتل و العذاب- و لو كانت هذه الآية نزلت في موسى و فرعون لقال- و نري فرعون و هامان و جنودهما منه- ما كانوا يحذرون- أي من موسى و لم يقل منهم- فلما تقدم قوله «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ- وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ» علمنا أن المخاطبة للنبي ص و ما وعد الله به رسوله فإنما يكون بعده و الأئمة يكونون من ولده- و إنما ضرب الله هذا المثل لهم في موسى و بني إسرائيل و في أعدائهم بفرعون و هامان و جنودهما- فقال: إن فرعون قتل بني إسرائيل و ظلم من ظلمهم- فأظفر الله موسى بفرعون و أصحابه حتى أهلكهم الله- و كذلك أهل بيت رسول الله(صلی الله علیه و آله) أصابهم من أعدائهم القتل و الغصب- ثم يردهم الله و يرد أعداءهم إلى الدنيا حتى يقتلوهم.

آمده است که حضرت فرمودند: هنگامی که حضرت حجت متولد شدند، این آیه را تلاوت فرمودند. قمی می گوید: خداوند به پیامبرش (حضرت محمد) به آنچه به موسی8 و یارانش از فرعون رسیده بود از قتل و ستم خبر داد تا دل تسلی داشته باشد. برای او آنچه از مصیبت به او می رسد در مورد اهل بیت از جانب امتش پس از دل تسلی دادن به او بشارت می دهد که بر او تفضل خواهند نمود و آنان را جانشینان در روی زمین قرار داده و امامان امتش قرار خواهد داد و به دنیا بازگردانده می شود به همراه دشمنانشان تا از آن ها انتقام بگیرند فرمود: و نرید فرمود قول خداوند می فرمایند: ونری فرعون و هامان و جنودهما کسانی که حق آل محمد را غصب کرده اند و مراد از منهم آل محمد است و مراد از ما کانوا یحذرون آنچه از عذاب و قتل می ترسیدند.

وجود اقدس بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای شیعه در طول تاریخ تسلی دهنده بوده است. مثل این شعر حافظ

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور *** کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

و شاعر دیگر می گوید:

آن قدر بر پروردگار خویش تن امیدوارم *** که شفابخش دل امیدوارن خواهند آمد

مرحوم ملامحسن فیض از تفسیر قمی می آورد، اگر این آیه درباره ی حضرت موسی8 و فرعون نازل شده بود، می فرمودند: و نری فرعون و هامان و جنودهما منه ما کانوا یحذرون یعنی از موسی8 می ترسیدند و نمی گفت منهم و چون آیه شریفه و نرید قبل از این آیه قرار دارد می فهمیم که مخاطب آیه پیامبر هم می باشد و در حدیث اول خواندیم:إنّهما قالا إن فرعون و هامان هما شخصان مِن جَبابرة القریش.

ص: 678

299. در هر عصر و زمانی باید حجت زنده در روی کره ی زمین باشد و امروز حضرت

299. در هر عصر و زمانی باید حجت زنده در روی کره ی زمین باشد و امروز حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حجت زنده خداوند است

سوره قصص آیه 50

فَإِنْ لَمْ يَسْتَجيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ

(ای پیامبر) اگر تو را اجابت ننمودند (و قبولت نکردند) بدان آن ها به دنبال هواهای نفسانی خویش می روند و چه کسی گمراه تر است از آن کسی که او بدون آن که هدایت گری از طرف خداوند او را هدایت کند به دنبال هوای نفس خویش می رود؟ زیرا خداوند ظالمین و قوم ستمکار را هدایت نمی کند.

این آیه ی شریفه ما را به یاد آیه 7 از سوره رعد می اندازد که خداوند به رسول خدا می فرمایند: إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد همانا تو منذر و راهنماکننده و ترساننده از عذاب الهی و اعمال زشت انسان ها هستی و برای هر قومی هادی است. خداوند برای هر امتی هادی قرار می دهد و هیچ زمان نمی شود که بشر روی زمین باشد و حجت و هادی نداشته باشد.

باز خداوند در ابتدای خلقت به بشریت قول می دهد که همیشه برای او هادی و راهنما بفرستد. سوره بقره آیه 38 قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون گفتیم هبوط کنید پایین روید همه ی شما تا این که از طرف من برای شما هادی و راهنمایی فرستاده شود. پس هرکس تبعیت کند از این هادی و راهنمای من دیگر (در دنیا و آخرت) برای او هیچ گونه ترس و خوف و حزن و اندوهی نخواهد بود.

در سوره ی طه آیه 123 آمده است:قالَ اهْبِطا مِنْها جَميعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى

ص: 679

آن گاه خداوند فرمودند: هبوط کنید و پایین روید که برخی از شما دشمن برخی دیگر از خودتان هستید تا از جانب من برای شما هادیان و هدایتگرانی بفرستم پس هرکس از آن ها تبعیت کند او هرگز گمراه نمی شود و شقی و بدبخت نخواهد شد.

پس خداوند به بشریت وعده داده است برای بشریت هادیانی بفرستد تا این هادیان بشریت را هدایت کنند؛ لذا خداوند می فرمایند: انما انت منذر و لکل قوم هاد و در این آیه به پیامبرش می فرمایند: و هرکس از تو تبعیت نکرد به دنبال هواهای نفسانی خودش رفته است و چه کسی گمراه تر است از کسی که از هواهای نفسانی خودش تبعیت می کند و از هادیان و امامان معصوم تبعیت نمی کند.

1. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 306 حدیث 1، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 229 حدیث 1 و تفسیر صافی آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ8 فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ أَضَلُ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ قَالَ يَعْنِي مَنِ اتَّخَذَ دِينَهُ رَأْيَهُ بِغَيْرِ إِمَامٍ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى.

محمدبن یعقوب کلینی با اسناد خودش از امام موسی کاظم8 نقل می کند که در مورد این فرمایش خداوند: هرکسی که رأی و نظر خود را دین خود قرار دهد بدون متابعت و پیروی از امام هدایتگر از امامان معصوم(علیهم السلام) (او گمراه ترین انسان هاست)

این آیه زمانی تحقق پیدا می کند که روی کره ی زمین حجت زنده باشد و امروز این حجت حی حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

البته این حدیث در غیبت نعمانی صفحه 30 آمده است.

2. در بصائرالدرجات صفحه 31 حدیث 1 باب 8 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 229 حدیث 2 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ8 فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ (1) يَعْنِي مَنْ يَتَّخِذُ دِينَهُ رَأْيَهُ بِغَيْرِ هُدَى أَئِمَّةٍ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى.

ص: 680


1- . سوره قصص آیه 4

محمدبن صفار با اسناد خودش از معلی بن خنیس روایت می کند که گفت: حضرت صادق8 در مورد این فرموده ی خداوند چه کسی گمراه تر است از کسی که بدون آن که راهنمایی از خدا خواهد تبعیت می کند از هواهای نفسانی خودش. حضرت صادق8 فرمودند: هر کسی که رأی و نظر خود را دین خودش قرار بدهد بدون متابعت و پیروی از امامی از ائمه ی اطهار (او گمراه ترین فرد است و او گمراه شده است.)

3. در بصائرالدرجات صفحه 31 حدیث 5 باب 8 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 229 حدیث 3 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ سُلَيْمَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُضَيْلٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ يَعْنِي اتَّخَذَ دِينَهُ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى

محمدبن صفار روایت می کند از سعدبن سعد و ایشان از محمدبن فضیل و ایشان از موسی بن جعفر8 درباره ی این فرموده ی خداوند که چه کسی گمراه تر است از کسی که از هواهای نفسانی اش تبعیت کند. بدون آن که راهنمایی از خدا خواهد حضرت فرمودند: این آیه این معنا را دارد هرکس که رأی و نظر خود را دین خود قرار دهد بدون متابعت از امامی که هدایتگر باشد (از ائمه ی هدی)

ص: 681

300. حضرت بقيه اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قول خداوند هستند

سوره قصص آيه 51

«وَلَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ القَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»

به تحقیق و یقین برای ایشان قول را وصل کردیم، شاید آن ها هدایت شوند.

عقل می گوید این عالم زمین و زمان و این نشئه ی کون و مکان دائما و ابداً یک عقل مدبر لازم دارد. یک روح و روانی که در ارض و سماء فرمان روایی کند و جود او از نظر رتبه بر همه چیز و همه کس تقدم دارد یعنی اگر با دقت و نظر عقل مطالعه کنیم در رتبه ی مقدم (نه در زمان مقدم) بر مرتبه ی هستی این آب و خاک و بسائط و مرکبات و زمین و آسمان باید یک انسان کاملی باشد که به حسب جوهره ی ذاتش از همه ی مخلوقات و از همه ی انسان ها ممتاز باشد و نسبت او با سایر انسان ها از نظر تعقل و تفکر و علم و دانش و قدرت نسبت به او سایر انسان ها مانند نسبت انسان ها به سایر موجودات است و یا به زبان دیگر هیچ موجودی چه در رتبه ی جمادی و چه در رتبه ی نباتی و چه در رتبه ی حیوانی و چه در رتبه ی انسانی و چه در رتبه ی انسان کاملی به این برگزیده ی خدا نمی رسد که انسان کامل الکامل الکامل است. یک چنین انسان کاملی باید در رتبه ی مقدم بر جماد و نبات و حیوان و انسان و انسان کامل الکامل وجود داشته باشد که حتی قول خدا به او برسد. در روایات شیعه و سنی آمده است این قول به دو چیز تعبیر شده است:

1. امامان برگزیده ی خداوند بعد از پیامبر که این ها هم خودشان از نظر رتبه بالا هستند که متصل به هم هستند و گفتار او تفسیر و تأویل و تبیین قرآن است. ما نمی گوییم که امام شریعت جدیدمی آورد. امام مفسر و مبیین و تأویل کننده ی قرآن است، اما از طریق خداوند به او الهام هم می شود. امام در این الهامات قول خدا را می یرد و به بشر می رساند لذا با وجود امام هم

ص: 682

حجت ها به هم وصل هستند و هم کلمات خدا به هم متصل هستند. ما در زیارت جامعه ی کبیره داریم که می فرماید یا اهل بیت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائکة و مهبط الوحی ای اهل بیت نبوت و رسالت و معدن همه ی رسالت های انبیا ای خانه ای که ملائکه در شما رفت و آمد می کنند و خانه های شما و خود شما محل هبوط وحی است.

و باز می فرماید: و ما عندکم ما نزلت به رسله و هبطت به الملائکة یعنی در نزد شماست هرچه که به پیامبران نازل شده است و شما محل هبوط ملائکه ی خداوند هستید. در این جا بد نیست که فرمایشاتی از حضرت ولی عصر بیاوریم که این فرمایشات همان تنزیل قرآن است.

1. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 181 آمده است:

قال ابوالقاسم المهدی: ...وَ أَمَّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللَّهِ وَ كَذَبَ الْوَقَّاتُون...

و اما ظهور فرج به اراده ی خداوند متعال بستگی دارد و کسانی که وقتی برای ظهور تعیین کنن دروغگو هستند.

این جمله ی حضرت بقیة الله الاعظم نکات زیر را به اثبات می رساند:

اولاً: ظهور و قیام امام زمان به اراده ی خداوند است حتی در اراده ی خود امام زمان نیست.

ثانیاً: ما دو ظهور داریم یک ظهور اکبر و کلی که حضرت قیام می کنند و همه ایشان را می بینند و دوم ظهور اصغر و خاص که برای بعضی از افراد است و در غیبت صغری و کبری است که آن نیز به اراده ی خداوند است. چنانکه در دعای عهد آمده است: اللهم ارنی الطلعة الرشیدة و الغرة الحمیدة و مسئله ی دیگری.

ثالثاً: که در این فرموده ی امام زمان است و حضرت صادق و دیگر ائمه فرموده اند عبارت کذب الوقاتون است که دروغگوست هرکس که وقت ظهور را تعیین کند.

2. در بحارالانوار مجلد 52 صفحه 30 آمده است:

قال ابوالقاسم المهدی: ... وَ بِي يَدْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي.

خداوند به سبب وجود من بلا را دور می گرداند از خانواده ام و شیعیانم.

از این حدیث شریف چند نکته قابل درک است:

ص: 683

اولاً: به وجود امام زمان بلاها دفع می شود و این نکته را باید در اینجا بگوییم فیوضاتی به وسیله ی امام زمان به بشرمی رسد که این فیوضات عام هستند. من امان و امنیت و آسایشم برای اهل زمین. اما در این حدیث این فیض مخصوص خانواده ی حضرت و شیعیان است و این عنایات خاص حضرت است.

ثانیاً: در این حدیث می فرماید: خدا بلا را دور می کند از اهل بیت من و شیعیانم.

3. بحارالانوار مجلد 53 صفحه 175آمده است:

قال حجة بن الحسن العسکری: ... فَإِنَّا يُحِيطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِكُمْ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْ ءٌ مِنْ أَخْبَارِكُم...

پس ما محیط هستیم با علم خودمان و مسلط و محیطیم با علممان به همه ی اخبار شما (ما اوضاع و احوال شما را می دانیم) و هیچ چیز از احوالات شما بر ما پوشیده نیست.

این فرمایش حضرت بقیة الله یکی از خصوصیات هر امامی را مطرح می کند که علم امام احاطه دارد بر کل هستی و امام آگاه است بر ما فی الضمیر هرکس و هر چیز و هیچ چیز از زندگی انسان ها و احوالات آن ها و ما فی الضمیر آن ها مخصوصا شیعیانشان پوشیده نیست و این عقیده در انسان سرور ایجاد می کند و به انسان قوت قلب می دهد که همیشه کسی مواظب اوست. مخصوصاً باعث دیگری برای شیعیان خاص حضرت بقیة الله است که آن ها همیشه پشتشان به آقایی وصل است که هیچ کس دیگری نمی تواند با آن ها دلگرمی را بدهد.

4. در بحارالانوار مجلد 53 باب31 صفحه 175 در نامه ای به شیخ مفید می فرمایند:

... إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءُ ...

ما در رسیدگی به احوالات شما کوتاهی نمی کنیم اهمال نمی ورزیم و یاد شما را از خاطر نمی بریم اگر این چنین نبود (یاد شما را از خاطر می بردیم) سختی های شدیدی بر شما وارد می شد و دشمنان شما را ریشه کن می ساختند.

یک شیعه ی واقعی همیشه این عقیده را دارد که امام زمانش هرگز او را فراموش نمی کند و مراعات حالش را می نماید و عقیده دارد که همیشه امام زمانش مراقب اوست و امام زمانش در مقابل اعداء او را یاری می کند.

ص: 684

خداوندا در این غیبت کبری ولایت شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علی را ظل توجهات حضرت بقیة الله حفظ کن.

5. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 191 آمده است:

قال حجة بن الحسن العسکری: ... أَنَّ الْحَقَّ مَعَنَا وَ فِينَا لَا يَقُولُ ذَلِكَ سِوَانَا إِلَّا كَذَّابٌ مُفْتَرٍ وَ لَا يَدَّعِيهِ غَيْرُنَا إِلَّا ضَالٌ غَوِيٌ

به راستی که حق با ماست و حق در ماست و به جز ما هر کس این ادعا را بر زبان آورد دروغگو و افترازننده است. او گمراه کننده و اغواکننده می باشد.

اگر کسی معنی واقعی حق را بداند پی خواهد برد که حق الیقین چهارده معصوم هستند و امروز حق واقعی حضرت بقیه الله الاعظم است.

6. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 181 آمده است:

قال حجة بن الحسن العسکری ... وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي ...

من قیام می کنم و هنگام قیامم بیعت هیچ کس بر گردن من نیست (بیعت هیچ طاغوتی به گردنم نیست.)

7. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 176 آمده است:

قال حجة بن الحسن العسکری: ... فَيَعْمَلُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْكُمْ مَا يَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنَا ...

عمل کنید به هر کاری که (مورد رضایت ماست) و به وسیله ی آن به دوستی ما شما را نزدیک تر می گرداند.

در تفسیر اطیب البیان مجلد دهم صفحه 250 آمده است:

و هر آینه وصل کردیم یعنی یکی بعد از دیگری بدون فاصله که هیچ فترت بین آن ها نباشد. قول را از بیان هدایت و ارشاد و دلالت و بشارات و انذار و احکام که هیچ گونه فترت نداشته باشد که آن ها متذکر شوند.

اخبار بسیاری از کافی شیخ کلینی و تفسیر علی بن ابراهیم و امالی شیخ طوسی از حضرت صادق و حضرت کاظمC در کلمه ی ولقد وصلنا سؤال کردند: فرمودند: امام بعد از امام و مکرر گفته ایم که تفاسیر ائمه نوعاً بیان مصداق است منافاتی با آیات ندارد و مراد این است که زمین

ص: 685

خالی از حجت نبوده و از زمان آدم ابوالبشر تا فنای دنیا یعنی از زمانی که انسان به وجود آمد تا آخرین فردی از افراد انسان که فانی می شود که بر طبقش ادله ی عقلیه و نقلیه و کتابیه و سنتیه مکرر بیان شده است.

آنچه از آیات و روایات در این باره آمده است این قول همان کلمات الله است. همان آیات کبری است و به زبان ساده این قول ائمه ی معصومین(علیهم السلام) هستند و در حال حاضر حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این قول الهی است. زیرا اولا زمین از حجت هیچ وقت خالی نیست و عالم همیشه نیازمند حجت است که وجود حجت خدا در عالم در این تن مادی واجب است همیشه باشد که اگر نباشد لو لا الحجة لساخت الارض باهلها. این حجت همان قول است که باید همیشه باشد الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ.(1)

ثانیاً: این حجةالله که هم اکنون حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است باید با این تن مادی باشد زیرا طبق نظریه صدرالمتألهین در کتاب شرح بر اصول کافی طبق نظریه ی سهروردیدر کتاب حکمت الاشراق تمام فیوضات خداوند ابتدا به این حجت می رسد و سپس در عالم به مردم می رسد وجوب وجود حجةالله امری واجب است باید باشد اگر نباشد عالم نخواهد بود، لذا آخرین نفری که از دنیا رود حجةالله است و یک لحظه هم بدون حجت نمی ماند.

ثالثاً: حجت خداوند که قول خداست او هر کلمه ای که می گوید وحی است که قرآن درباره ی رسول خدا می فرمایند: ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی لذا علما و دانشمندان می فرمایند: خداوند قسمتی از وحی را در قرآن قرار داده است و قسمتی را در لسان و وجود ائمه ی طاهرین که ایشان و من عنده علم الکتاب و علوم ایشان لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین است بنا بر این دانشمندان بر اساس آیات و احادیث و روایات می گویند: آنچه را که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) بیان می کنند که تفسیر و تبیین و ... قرآن است، همه وحی است یا به زبان دیگر احادیث و روایات تنزیل قرآن هستند و قرآن ترفیع احادیث است. خداوندا سینه ی ما را پر از معارف قرآن و اهل بیت بفرما تا گمراه نشویم.

ص: 686


1- . اصول کافی مجلد 1 صفحه 177

1. دركتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 229 و اصول كافى مجلد 2 صفحه 281 حديث 1097، آمده است:

محمّدبن يعقوب، عن الحسين بن محمّد، عن معلى بن محمّد، عن محمّدبن جمهور، عن حمادبن عيسى، عن عبداللّه بن جندب، قال سئلت اباالحسن(علیه السلام)، عن قول اللّه «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ القَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»قال امام الى امام.

عبداللّه بن جندب مى گويد: حضرت ابوالحسن(علیه السلام) راجع به قول خداوند عزوجل و «مااين قول را براى ايشان پى در پى و متصل كرديم شايد متذكر شوند» حضرت فرمودند: منظور امامى بعد از امام ديگراست كه امامى پس از امام ديگر و متصل به هم مى آيند تا زمين از حجت خالى نماند.

2. در كتاب تفسیر قمی صفحه 499 و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 229 حديث شماره 2 آمده است:

على بن ابراهيم، قال حدثنا احمدبن ادريس، عن احمدبن محمّد، عن معاويه بن حكيم، عن احمدبن محمّد، عن يونس بن يعقوب، عن ابى عبداللّه(علیه السلام)، فى قول اللّه: «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ القَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» قال امام بعد امام.

على بن ابراهيم قمى نقل مى كند از احمدبن ادريس و او از احمدبن محمّد و او از معويه بن حكيم و او از احمدبن محمّد و ايشان نقل مى كند از يونس بن يعقوب و او روايت مى كند، از امام صادق(علیه السلام) درباره اين فرموده خداوند متعال كه: «اين قول را بر ايشان پى در پى و متصل كرديم شايد متذكر شوند.» حضرت فرمودند: اين قول امام بعد از امام است كه امامان متصل به هم هستند.

3. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 229 حديث شماره 3، آمده است:

سعدبن عبداللّه، عن على بن عيسى، و احمد، عن الحسين بن سعيد، عن حمادبن عيسى، عن بعض اصحابه، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه عزوجل «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ القَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» قال فى امام بعد امام.

سعدبن عبداللّه نقل مى كند از على بن عيسى و احمد، از محمّدبن سعيد و از حمادبن عيسى و از عده اى از اصحاب كه حضرت صادق(علیه السلام) درباره اين قول خداوند «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ القَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» حضرت فرمودند: اين قول امام بعد از امام است.

4. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 229 حديث شماره 4، آمده است:الشيخ فى اماليه باسناده قال: قال الصادق(علیه السلام) «وَ لَقَدْ وَ صَّلْنا لَهُمُ القَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»قال امام بعد امام.

ص: 687

شيخ در اماليش به اسناد خودش نقل مى كند از حضرت صادق(علیه السلام) درباره اين فرموده خداوند «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ القَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» حضرت فرمودند: اين قول متصل و پيوسته امام بعد از امام است.

5. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 229 حديث شماره 5، آمده است:

ابن شهرآشوب، عن عبداللّه بن جندب، قال سئلت ابالحسن(علیه السلام) عن قوله تعالى: «وَلَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ القَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» قال امام بعد امام.

باز ابن شهرآشوب اين حديث را از طريق عبداللّه بن جندب بيان مى كند.

6. در كتاب تفسير برهان مجلد3 صفحه 229 حديث شماره 6، آمده است:

محمّدبن العباس، قال حدثنا الحسين بن احمد، عن يعقوب بن يزيد، عن محمّدبن ابى عمير، عن عمربن اذينة، عن حمران، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قول عزوجل: «وَلَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ القَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» قال امام بعد امام.

حمران از امام صادق(علیه السلام) نقل مى كند كه حضرت در تفسير آيه مى فرمايند اين قول امام بعد از امام است.

در ذيل اين آيه و اين احاديث اشاره به چند نكته لازم است:

اولاً خداوند قسمتى از وحى خودش را در كلام اللّه مجيد قرار داده است؛ و قسمتى از قول خودش را در سينه و روح رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و دوازده معصوم(علیهم السلام) ديگر قرار داده است؛ بنابراين آنچه مى فرمايند وحى است، ما معتقديم كه احاديث تنزل قرآن و قرآن ترفيع احاديث است.

بنابراين در جنگ صفين حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) مى فرمايند: منم قرآن ناطق.

ثانياً رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى فرمايند:

«انى تارك فيكم ثقلين كتاب اللّه و عترتى اهلبيتى ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا فانهما لن يفترقا حتى يردّ على الحوض».من از بين شما مى روم و دو چيز ما بين شما مى گذارم كتاب اللّه و عترتم كه اهل بيت من باشند مى باشند اگر به اين دو تمسك جويند هرگز گمراه نمى شوند و اين ها از هم جدا نمى شوند تا در كنار حوض كوثر و در قيامت به من بپيوندند.

ص: 688

توجه مى فرماييد كتاب اللّه و امامان لازم و ملزوم يكديگرهستند و امامان قول ناطق خداوند متعال هستند. در حال حاضر اين كار بسيار مهم به عهده اعلى حضرت بقية اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه هر چه ايشان مى فرمايند همان قول خداوند است و ايشان قول متصل حق هستند.

ص: 689

ص: 690

فهرست منابع:

1. قرآن كريم

2. نهج البلاغه

3. أئمةالهدى، محمد عبدالغفار الهاشمي الحنفي، قاهره، بی تا.

4. الإتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، بی جا، دارالندوه، بی تا.

5. اثبات تواتر حدیث الغدیر، محمّد بن محمّد الجزري الدمشقی الشافعي، بی جا، بی تا.

6. أحكام القرآن، أبوبكر أحمد بن علي الرازي الجصاص، بيروت، دارالكتب العلمية، 1994 م.

7. اخبار اصفهان، ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، لیدن، 1931 م.

8. أخبار الدول وآثار الاول في التاريخ، أحمد بن يوسف القرماني، بيروت، عالم الكتب، چاپ اول، 1992م.

9. الأربعین حدیثاً فی فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام، ابی الفوارس الرازی، محمد بن ابی مسلم، بی جا، 1379 ش.

10. أرجح المطالب، عبيد اللّه الحنفي الأمر تسرى، لاهور، بی نا، بی تا.

11. اسباب النزول، واحدي نيشابوري، تهران، نشر نی، 1383 ش.

12. الإستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف بن عبدالله، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412 ق/1992 م.

13. أُسد الغابة في معرفة الصّحابة، عزّ الدين بن الاثير ابي الحسن علي بن محمد الجزري، بيروت، دار الفكر، 1988 م.

14. إسعاف االراغبين في سيرة المصطفى، محمّد بن علي الصبّان، بيروت، دار الفكر، بی تا.

15. أسنى المطالب في مناقب سيّدنا علي بن أبي طالب، محمّد بن محمّد الجزري الدمشقی شافعي، اصفهان، مكتبة الامام أميرالمؤمنين العامّة، بی تا.

16. الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر العسقلانی، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415 ق / 1995 م.

ص: 691

17. الإمامة والسياسة، أبي محمد عبدالله بن مسلم بن قتيبة الدينوري، بيروت، مؤسسة الوفاء، چاپ سوم، 1981 م.

18. انباء نجباء الابناء، برهان الدين محمّد بن محمّد مکي، بی جا، دار الآفاق الجدیدة، بی تا.

19. أنساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، بیروت، دارالفکر، 1417 ق/1996 م .

20. أهل البیت، توفیق ابو علم، قاهره، مطبعة السعادة، بی تا.

21. الإیضاح، عبد الغنی، بی جا، بی تا .

22. البحرالمحیط فی التفسیر، ابوحیان اندلسی، بیروت، دارالفکر العربی، 1420ق.

23. البداية والنهاية، اسماعيل بن كثير الدمشقي، تحقيق مكتب تحقيق التراث، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1993 م.

24. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، بیروت، دار الفکر، 1408 ق/1988 م .

25. تاريخ ابى الفداء، ابي الفداء عمادالدین دمشقی، بيروت، دارالمعرفه، بي تا .

26. تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، بیروت، دار الكتاب العربي، بی تا.

27. تاريخ الخلفاء، السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن الشافعي، قم، منشورات رضی، 1411 ق .

28. تاریخ الخمیس، حسین دیار بکری، بیروت، دار الصادر، بی تا .

29. تاريخ تمدن الاسلامي، جرجي زيدان، ترجمه علي جواهر كلام، اميركبير، تهران، 1386 ش.

30. تاريخ الطبري (تاريخ الامم والملوك)، ابي جعفر محمّد ابن جرير الطبري، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ سوم، 1988 م .

31. تاريخ مدينة دمشق، علي بن الحسين بن هبة الله (ابن عساكر)، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، 1996م.

32. تاریخ یعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، بیروت، دار صادر، بی تا .

33. تجهيز الجيش، المولى حسن بن المولوي أمان الله الدهلوي، هند، بی نا، بی تا.

34. تحفة إثنی عشریة، شاه عبدالعزیز دهلوی، تحقیق محب الدین خطیب، قاهره، المکتبة السلفیة، بی تا.

35. تحفة المحبین بمناقب الخلفاءالراشدین، بدخشی، محمد بن رستم، بی جا، 1125 ق.

ص: 692

36. تذكرة خواص الامة بذکر خصائص الائمة، سبط ابن الجوزي، قم، نشر الشريف الرضي، 1376 ش.

37. تذکرة الحفاظ، شمس الدين محمد بن احمد ذهبي، دکن، مجلس دائرةالمعارف النظاميه، 1333 ق.

38. التسهیل لعلوم التنزیل، الغرناطی الکلبی،محمد بن احمد بن جزی، لبنان، دارالکتاب العربی، چاپ چهارم، 1403 ق/ 1983 م .

39. تفسیر الجلالین، سیوطی، جلال الدين عبدالرحمن الشافعي، بیروت، مؤسسة النور للمطبوعات، 1416 ق.

40. تفسيرالسائر الدائر، نظام الدين نيشابوري، حسن بن محمد، بی جا، بی نا، بی تا.

41. تفسير فرات الکوفي، فرات کوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم، تحقيق محمد کاظم محمودي، چاپ اول، انتشارات وزارت ارشاد اسلامي، تهران، 1410 ق .

42. تفسیر عیاشی، ابونصر محمد بن مسعود عیاشی، تهران، مکتبة الاسلامیة، 1380ق .

43. تفسير القرآن االعظيم، ابن كثير الدمشقي، بيروت، دارالمعرفة، چاپ اول، 1986م.

44. تفسير المنار، محمد رشيد رضا، بی جا، بی نا، چاپ دوم، 1366 ق/ 1947 م.

45. تلخیص المستدرک، شمس الدین ذهبی، دکن، مطبعة دائرةالمعارف العثمانیة، 1342 ق.

46. توضیح الدلائل علی ترجیح الفضائل، سید شهاب الدین احمد شافعی، بی جا، بی تا. (مخطوط)

47. تهذيب التهذيب، ابن حجر العسقلاني، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، 1984 م.

48. الثاقب فی المناقب فیالمعجزات الباهرات للنبی و الائمة المعصومین الهداة، محمد بن علی بن حمزه طوسی، قم، انصاریان، 1370 ش .

49. جامع الاصول من احاديث الرسول، مبارک بن محمد ابن اثير جزري، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1403 ق .

50. الجامع لأحكام القرآن (تفسیر قرطبی)، ابو عبدالله محمد قرطبى، بيروت، دارالفکر، 1422 ق .

51. جامع البیان عن تأویل آی القرآن، طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، چاپ اول، دار المعرفة، بيروت، 1412 ق .

52. الجامع الصحيح، مسلم بن الحجاج قشيري نيشابوري، چاپ دوم، بيروت، دار الفکر، 1398 ق.

ص: 693

53. الجامع الصحيح (سنن الترمذي)، محمّد بن عيسى بن سورة الترمذي، بيروت، دارالكتب العلميّة، 1987م.

54. الجامع الصغیر، جلال الدين سيوطي شافعي، چاپ اول، دار الکتب، بيروت، بي تا.

55. الجمع بين الصحاح السته، ابوالحسن رزین العبدری الاندلسی، بی جا، بی تا. ( مخطوط )

56. الجمع بين الصحيحين، محمد بن فتوح الحميدي، بیروت، دار النشر، 1423 ق / 2002 م .

57. جمع الجوامع، جلال الدين سيوطي شافعي، بیروت، چاپ خالد عبدالفتاح شبل، 1421 ق/2000 م .

58. جواهر العقدين في فضل الشرفين، نورالدین سمهودی شافعي، علي بن عبدالله الحسني، مطبعة العاني، بغداد، 1987م .

59. جواهر المطالب في مناقب الإمام علي بن أبي طالب، شمس الدين أبو البركات محمّد بن أحمد الدمشقي الباعوني الشافعي، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، 1415 ق.

60. جواهر الولاية، محمد علي كاظميني بروجردي، بي جا، بروفيه، 1384 ش.

61. حبیب السیر، خواندمیر، غیاث الدین، تهران، مطبعة الحیدری، بی تا.

62. حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، أحمد بن عبدالله الاصفهاني أبونعيم، بيروت، دار الكتب العلميّة، 1985م.

63. حياة محمّد، حسنين هيکل، محمّد، قاهره، بی نا، 1354 ق.

64. الخصائص الکبری، السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن الشافعي، بيروت، بی نا، 1405ق/1985م .

65. خصائص اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (خصائص العلویة)، النسائي، مصر، مطبعة النیل، 1326 ق.

66. خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی، السمهودي، السيد نور الدين علي بن عبدالله بن احمد الحسینی، مدینه، محمدامین محمد محمود احمد الجكینی، 1998م.

67. خطبة الغدیر، ابوغالب احمد بن محمد الرازی، بی جا، بی تا.

68. درّ بحر المناقب، جمال الدين محمد بن أحمد الحنفي الموصلي، بی جا، بی تا. (مخطوط)

ص: 694

69. الدرر الکامنة في أعيان المائة الثامنة، احمد ابن حجر عسقلاني، هند، دائرةالمعارف العثمانية، 1392 ق.

70. الدر المنثور في تفسير المأثور، جلال الدين عبدالرحمن سيوطي، بيروت، دارالکتب، 1983م .

71. الدراية في حديث الولاية، ابوسعيد مسعود بن ناصر سجستاني، بی جا، بی تا.

72. دعاء الهداة إلي اداء حق الموالاة، ابن حداد حسکاني، بی جا، بی تا.

73. ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى، أحمد بن محمّد الطبري المكّي، جدّة، مكتبة الصحابة، 1985م .

74. ذيل اللئالي، جلال الدين عبد الرحمان السيوطي، لکهنو، بی تا.

75. ربيع الأبرار و فصوص الاخیار، جار الله محمود بن عمر الخوارزمي الزمخشري، عراق، وزارة الاوقاف و الشئون الدینیة، 1976 م .

76. رسالة الإعتقاد، ابوبکر بن مومن شیرازی، بی جا، بی تا. (مخطوط)

77. رَشفة الصّادی، سید ابوبکر بن شهاب الدین حضرمی شافعی، مصر، المطبعة الاعلامیة، 1303 ق.

78. الرقائق، عبد الله الحنفی الشافعي المصري، قاهره، بی تا.

79. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، سيد محمود آلوسي، تحقيق علي عبدالباري عطية، چاپ اول، بيروت، دار الکتب العلمية، 1415 ق.

80. الروح في الكلام على أرواح الأموات والأحياء بالدلائل من الكتاب والسنة، أبي عبدالله الشيخ شمس الدين محمد بن قيم الجوزية، بيروت، دار الكتب العلمية، 1395 ق / 1975 م .

81. روضة الاحباب، الهروی، سید جمال الدین عطاء الله، بی جا، بی تا. (مخطوط)

82. الرياض النضرة، محب الدين أحمد بن عبدالله الطبري الشافعي، مصر، دارالتألیف، 1372 ق/1953 م.

83. الزینة، ابوحاتم سجستانی، بی جا، بی تا.

84. السبعین فی فضائل امیرالمؤمنین، سید علی بن شهاب الدین شافعی همدانی، بی جا، بی تا.

ص: 695

85. السلافة في امرالخلافة، عبدالله مراغي مصري، کتاب خطی است که در کتابخانه ظاهریه دمشق موجود است. (مخطوط)

86. سنن ابن ابی شیبه ( المصنف)، ابن ابی شیبه، عبدالدین محمد، بیروت، دارالفکر، 1409/1989م.

87. سنن ابن ماجه، محمّد بن يزيد القزويني، بيروت، داراحياء التراث، 1975 م.

88. سنن أبي داود، سليمان بن الاشعث السجستاني الازدي، بيروت، دار الفكر، بی تا.

89. السنن الكبرى، أحمد بن شعيب النسائي أبي عبدالرحمن، بيروت، دار الكتب العلميّة، چاپ اول، 1991م.

90. السيرة الحلبيّة في سيرة الامين المأمون، علي بن برهان الدين الحلبي، بيروت، دارالمعرفة، بی تا.

91. السيرة النبويّة، ابن هشام، بيروت، دار الكتاب العربي، چاپ دوم، 1989 م.

92. السيرة النبوية، السيدأحمد بن زيني دحلان، بیروت، داراحیاء التراث، 1995 م.

93. شرح الجامع الصغیر (فيض القدير)، عبد الرؤوف مناوي، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1391 ق.

94. شرح الشفاء، شهاب الدین خفاجی حنفی، بی جا، بی تا.

95. شرح المقاصد في علم الکلام، سعد الدين تفتازانى، چاپ اول، قم، منشورات الرضي، 1409 ق.

96. شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد، عزّ الدین أبی حامد عبدالحمید بن هبة الله المدائنی، بیروت، دار احياء الكتب العربية، چاپ دوم، 1967 م.

97. الشفاء بتعريف حقوق المصطفي، قاضي عياض، بیروت، دار الفکر، 1409 ق / 1988 م.

98. شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ابوالقاسم ابن حدّاد الحسكاني، بیروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1393 ق.

99. شهادت ثالثه، محمد بن ابراهیم مظفری قزوینی، بی جا، بی تا.

100. شهادت ثالثه (نداي حق)، سيد علي اكبر واعظ موسوي، چاپ اول، تهران، نشر منير، 1381 ش.

101. الشهيد الخالد الحسين بن علي، حسن احمد لطفي، مصر، دار الهلال، 1947 م.

ص: 696

102. صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل بخاري، بيروت، چاپ اول، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

103. صفة الصفوة، أبوالفرج ابن الجوزي، بيروت، دار المعرفة، بی تا.

104. الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، أحمد بن محمّد بن حجر الهيثمي، بيروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1997م.

105. الطبقات الکبری، ابن سعد، محمد، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق/1990 م.

106. طرق حديث الغدير، دارقطنی بغدادی، علی بن عمر، بی جا، بی تا.

107. طرق حديث الغدير، عبيدالله بن احمد بن زياد الانباري، بی جا، بی تا.

108. طرق حديث الولاية، شمس الدين ذهبي، بی جا، بی تا.

109. طرق خبر الولاية، علي بن عبدالرحمن قناتي، بی جا، بی تا.

110. الطيوريّات، حافظ سلفي، بی جا، بی تا.

111. عبقریة الامام علی، عباس محمود العقاد، بیروت، مکتبة العصریه، 1286/ 1967م .

112. العقد الفريد، ابي عمر احمد بن محمد بن عبد ربه الاندلسي، بيروت، دار الكتاب العربي، 1986 م.

113. علّموا اولادکم محبة آل بيت النبي، محمّد عبده يماني مکي، بیروت، موسسة الكتب الثقافیه، 1998 م.

114. علی بن أبی طالب إمام المتقین، عبدالرحمن شرقاوی، لندن، ابراهیم الحاج ارزوقی، بی تا.

115. العمدة، شمس الدین ابن بطريق، تبریز، بی نا، 1311 ق.

116. عمدة الطالب في أنساب آل أبي طالب، أحمد بن علي الحسيني (ابن عنبة)، قم، مؤسسة أنصاریان، 1996 م.

117. عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری، بدرالدین حنفی، بیروت، دارالفکر، بی تا.

118. غرائب القرآن (تفسير نيشابوري)، حسن بن محمد بن حسین (نظام الدین نیشابوری)، بيروت، دارالكتب العلميه، چاپ اول، 1416 ق.

119. فتح الباری شرح صحیح بخاری، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار الكتاب العربي، بی تا.

120. فتح القدير، شوکاني، محمد بن علی بن محمد، مصر، مطبعة مصطفی البابی الحلبی، 1350 ق.

ص: 697

121. الفتح الکبیر، یوسف النبهانی، مصر، بی تا.

122. فتوحات المکية، ابن العربي، محيي الدين، چاپ اول، دارالکتب العلمية، بيروت، 1420 ق.

123. فرائد السمطين، إبراهيم بن محمّد الحمويني الخراساني، بيروت، مؤسسة المحمودي، 1980 م.

124. فردوس الأخبار، شیرویه بن شهردار دیلمی، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407 ق.

125. فصل الخطاب، خواجه محمد پارسا بخاری، بی جا، بی تا.

126. الفصول المهمة في معرفة أحوال الائمّة، علي بن محمّد بن أحمد المالكي (ابن الصبّاغ)، نجف، مطبعة العدل، بی تا.

127. فضائل الصحابة (معرفة الصحابة)، ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، بی جا، بی تا.

128. فيض القدير شرح الجامع الصغير، عبد الرؤوف المناوي، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1391 ق.

129. قصة إسلام الطفیل، ابوالحسن احمد بن عبدالله بن محمد البکری، بی جا، بی تا.

130. الكامل في التاريخ، مبارک بن محمد ابن اثير جزري، بيروت، دار صادر، 1979 م.

131. الكشاف عن حقائق التنزیل، ابي القاسم جارالله محمود بن عمر الزمخشري الخوارزمي، بيروت، دارالمعرفة، بی تا.

132. الكشف والبيان عن تفسير القرآن، ثعلبى نيشابورى، ابواسحاق احمد بن محمد، بيروت، دارإحياء التراث العربي، 1422 ق.

133. كفاية الطالب، محمد بن يوسف بن محمد القرشي الكنجي الشافعي، نجف اشرف، مطبعة الغري، 1351 ق.

134. الكفاية في علم الرواية، أبو أحمد بن علي (الخطيب البغدادي)، بیروت، دارالكتاب العربي، 1985 م.

135. كنز العمّال في سنن الاقوال والافعال، علاء الدين المتّقي بن حسام الدين الهندي، بيروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1985 م.

136. كنوز الحقائق، زين الدين عبد الرؤوف المناوي القاهري الشافعي، بمبئی، بی نا، بی تا.

137. کنوز الدقائق، همو، بی جا، بی نا، بی تا.

138. الکوکب الدري، جمال الدین الأسنوی، اردن، دار عمان، بی تا .

ص: 698

139. اللئالی المصنوعة، جلال الدين عبد الرحمان السيوطي، مصر، المطبعة الأدبیة، 1317 ق .

140. لباب التأويل في معاني التنزيل (تفسير الخازن)، علي بن محمّد بن إبراهيم البغدادي (مشهور به خازن)، بيروت، دارالكتب العلميّة، چاپ اول، 1995 م.

141. لباب النقول فی أسباب النزول، جلال الدين عبد الرحمان السيوطي، بیروت، دار احیاء العلوم، بی تا.

142. لسان العرب، ابن منظور، ابی الفضل جمال الدین محمد، قم، نشر ادب الحوزة، 1405 ق.

143. لسان الميزان، ابن حجرالعسقلاني، دکن، مجلس دائرة المعارف النظامیه، 1329 ق .

144. ما نُزّل من القرآن في امیرالمومنین علی، ابونعيم اصفهاني، بی جا، بی تا.

145. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، نورالدین الهيثمي، بیروت، دارالكتاب العربي، چاپ سوم، 1982 م.

146. محمّد صلی الله علیه و آله و سلم، توفيق الحکيم، بی جا، بی نا، 1936 م.

147. مدارج النبوة، عبد الحق دهلوی، بی جا، بی تا.

148. مدینة المعاجز، سید هاشم بحرانی، موسسة المعارف الاسلامیة، قم، 1413 ق.

149. المستدرک علي الصحيحين، ابو عبدالله محمد بن عبدالله نيشابوري، دکن، دائرةالمعارف العثمانيه، 1334 ق.

150. مسند أبي داود الطيالسي، سليمان بن داود بن الجارود الفارسي البصري (أبي داود الطيالسي)، بيروت، دار الحديث، بی تا.

151. مسند أبي يعلى الموصلي، أحمد بن علي بن المثنى التميمي، دمشق، دار المأمون للتراث، بی تا.

152. مسند الامام ابی حنیفه (جامع مسانید ابی حنیفه)، ابوالمؤید محمد خوارزمی، دکن، مطبعة مجلس دائرة المعارف، 1332 ق.

153. مسند أحمد بن حنبل، أبو عبد الله أحمد بن محمّد، بيروت، دار صادر، بی تا.

154. مسند البزار، ابوبكر البزار، بیروت، مؤسسة علوم القرآن، مكتبة العلوم والحكم، چاپ اول، 1409ق.

155. مسند، رافعی، بی جا، بی تا.

ص: 699

156. مسند فاطمه علیها السلام، سیوطی، جلال الدين عبدالرحمن الشافعي، حیدرآباد هند، المطبعة العزیزیة، 1406 ق.

157. مشکل آلاثار، ابوجعفر طحاوي حنفي، دکن، مطبعة مجلس دائرة المعارف النظامیة، 1333 ق.

158. مصابيح السنة، بغوي، حسين بن مسعود، بيروت، يوسف عبدالرحمان مرعشلي و محمد سليم ابراهيم، 1987 م.

159. مطالب السؤول في مناقب آل الرسول، محمّد بن طلحة بن محمّد بن الحسن الشافعي، نجف اشرف، دار الكتب التجاريّة، بی تا.

160. مطالع الانظار، قاضي بيضاوي، بی جا، بی تا.

161. معارج العلی فی مناقب المرتضی، محمد صدر عالم، بی جا، بی تا.

162. معالم التنزيل فى تفسير القرآن، بغوى، حسين بن مسعود، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1420 ق.

163. المعانی الکبیر فی ابیات المعانی، أبي محمد عبد الله بن مسلم بن قتيبة الدينوري، بی جا، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1405 ق.

164. معجم الصحابة، بغوی، ابوالقاسم عبدالله بن محمد، بی جا، بی تا.

165. المعجم الصغیر، طبرانی، سليمان بن احمد، هند، طبع الانصاری، بی تا.

166. المعجم الکبیر، طبرانی، سليمان بن احمد، چاپ دوم، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1406 ق.

167. معجم الادباء، ياقوت حموي رومي، بیروت، دار صادر، بی تا.

168. المعين في طبقات المحدثين، ذهبي، شمس الدین محمد، لبنان، دار الكتب العلمية للنشر، 1998 م .

169. مفاتیح الغیب (التفسير الكبير)، فخر الدين الرازي، بيروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420 ق.

170. مفتاح النجاء في مناقب آل العباء، بدخشي، میرزا محمد خان بن رستم، قم، نسخه خطی در کتابخانه آیت اللّه مرعشی موجود است . (مخطوط)

171. مقاتل الطالبيين، أبو الفرج الاصفهاني، بيروت، مؤسسة الاعلمي، چاپ دوم، 1987 م.

ص: 700

172. مقاصد الطالب، دارقطنی، علی بن عمر، بی جا، بی تا.

173. مقتل الحسین، الموفق بن أحمد بن محمّد المكّي الخوارزمي، نجف، الزهراء، 1367ق.

174. من روي حديث غديرخم، ابوبکر محمّد بن عمر بن تسيمي بغدادي (جعابي)، بی جا، بی تا.

175. من روي حديث غديرخم، ابوالفضل شيباني، محمّد بن عبدالله، بی جا، بی تا.

176. مناقب الإمام أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب، محمّد بن سليمان الكوفي القاضي، قم، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، 1412 ق.

177. مناقب امام علی، العینی الحیدرآبادی، پاریس، اعلم، بی تا.

178. المناقب، الموفق بن أحمد بن محمّد المكّي الخوارزمي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1417ق.

179. مناقب علي بن أبي طالب، علي بن محمّد الواسطي (ابن المغازلي)، بيروت، دار مكتبة الحياة، بی تا.

180. مناقب علی والحسنین وامّهما فاطمة الزهرا، عبدالمعطی امین قلعجی، بی جا، بی تا.

181. مناقب علي بن أبي طالب، ابن مردويه، ابوبکر احمد بن موسي اصفهانی، چاپ دوم، دارالحديث، قم، 1424 ق / 1382 ش.

182. مناقب العشرة، النقشبندی، بی جا، بی تا.

183. المناقب المرتضوية، الکشفي الصالح الترمذي، بمبئی، بی نا، بی تا.

184. منتخب کنزالعمال، علاءالدين علي بن حسام الدين متقي هندي، مصر، المطبعة المیمنیة، 1313ق.

185. المنتقی فی سیرة المصطفی، سعید الدین محمد بن مسعود الکازرونی، بی جا، بی تا.

186. منهاج السنة، ابن تيميه حرّانی، مصر، بولاق، 1321 ق.

187. المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، مقريزي، تقی الدین احمد بن علی، قاهره، نیل، 1324 ق.

188. المواقف في علم الکلام، الإيجي، بيروت، دارالجيل، 1997 م.

189. مودة القربی، سيد علي الحسينی الهمداني شافعي، بی جا، بی نا، بی تا.

190. الموطّأ، مالك بن انس، بیروت، دار احياء الكتب العلميّة، 1951م.

ص: 701

191. ميزان الاعتدال، الذهبي، بيروت، دارالمعرفة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1963 م.

192. نجاشي، فهرست اسماء مصنفی الشیعه، قم، جامعه مدرسین، 1411 ق.

193. نُزُل الأبرار، محمد بدخشي، بمبئی، بی نا، 1880 م.

194. نُزهة المجالس، عبدالرحمن الصَفوري، مصر، مطبعة مصطفی البابی الحلبی، 1372 ق.

195. نسخة، ابو احمد الفرضی، بی جا، بی تا.

196. نسیم الریاض فی شرح الشفاء للقاضی عیاض، شهاب الدین احمد الخفاجی، بیروت، بی نا، بی تا.

197. نظم درر السمطين في فضائل المصطفى والمرتضى والبتول والسبطين، جمال الدين محمّد بن يوسف بن الحسن بن محمّد الزرندي الحنفي المدني، بی جا، بی نا، 1958 م.

198. نقض العثمانيه، ابوجعفراسکافي، بی جا، بی تا.

199. نورالابصار في مناقب اهل بيت النبي المختار، مؤمن بن حسن الشبلنجي، بيروت، دار الكتب العلمية، 1978م.

200. النهاية فی غریب الحدیث، ابن اثیر، مبارک بن احمد جزری، مصر، المطبعة الخیریة، 1323 ق.

201. وسيلة المآل في عدّ مناقب الآل، حضرمی، احمد مکی بن شهاب الدین ، مکه، 1027 ق.

202. وفاء الوفا فی أخبار دارالمصطفی، السمهودي، السيد نورالدين علي بن عبدالله بن احمد الحسینی، المطبعة الآداب، مصر، 1326 ق.

203. الولاية في جمع طرق حديث الغدير، محمّد بن جرير الطبري، بی جا، بی تا.

204. الولاية في طرق حديث الغدير، احمد بن محمّد بن سعيد همداني (ابن عقده)، بی جا، بی تا.

205. ينابيع المودّة، سليمان بن ابراهيم القندوزي الحنفي، قم، مکتبة المحمدی، چاپ هشتم، 1385ق.

ص: 702

جلد 3

مشخصات کتاب

سرشناسه: اکبری، علی اصغر؛ 1328-

عنوان و نام پدیدآورنده: آیات الکریم فیما نزل فی بقیه الله فی الارضین / علی اصغر اکبری

مشخصات نشر: تهران: دیبای دانش، 1400

مشخصات ظاهری: 3ج

شابک: 3-32-6444-622-978

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

موضوع: محمدبن حسن(عج)، امام دوازدهم، 255ق. --- در قرآن

موضوع: Muhammad ibn Hasan, Imam XII- In the Quran

موضوع: تفاسیر شیعه- قرن 14/ Qur'an-Shiite hermeneutics- 20th century

موضوع: مهدویت- جنبه های قرآنی/ Mahdism-Qur'anic teaching

موضوع: مهدویت- انتظار- جنبه های قرآنی/ Mahdism-*Waiting-Qur'anic teaching

رده بندی کنگره: 104BP

رده بندی دیویی: 159/297

شماره کتابشناسی ملی: 7640121

ص: 1

اشاره

سرشناسه: اکبری، علی اصغر؛ 1328-

عنوان و نام پدیدآورنده: آیات الکریم فیما نزل فی بقیه الله فی الارضین/ علی اصغر اکبری

مشخصات نشر: تهران: دیبای دانش، 1400

مشخصات ظاهری: 744 ص

شابک دوره: 3-32-6444-622-978 شابک: 7-34-6444-622-978

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

موضوع: محمدبن حسن(عج)، امام دوازدهم، 255ق. --- در قرآن

موضوع: Muhammad ibn Hasan, Imam XII- In the Quran

موضوع: تفاسیر شیعه- قرن 14/ Qur'an-Shiite hermeneutics- 20th century

موضوع: مهدویت- جنبه های قرآنی/ Mahdism-Qur'anic teaching

موضوع: مهدویت- انتظار- جنبه های قرآنی/ Mahdism-*Waiting-Qur'anic teaching

رده بندی کنگره: 104BP

رده بندی دیویی: 159/297

شماره کتابشناسی ملی: 7640121

عنوان: آیات الکریم فیما نزل فی بقیه الله فی الارضین (جلد 3)

گردآورنده: مهندس علی اصغر اکبری

ناشر: دیبای دانش

نوبت و تاریخ چاپ: دوم- 1400

شمارگان: 1000 نسخه

قیمت: 195000 تومان

تهران- میدان انقلاب- ابتدای کارگر جنوبی- کوچه رشتچی- پلاک 14- واحد 4.

حق چاپ این کتاب صرفاً به نشر دیبای دانش تعلق دارد و متخلفان تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند.

ص: 2

فهرست

سوره قصص

301. قصص 52 تا 54- بزرگ ترين صابر، حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است 17

302. قصص 68و69- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برگزیدگان خداوند هستند 20

303. قصص 85- امام زمان آغازگر رجعت عمومی است.. 27

304. قصص 88- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجه الله هستند 28

سوره عنکبوت

305. عنکبوت 1و2- پس از شهادت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) تا ظهور حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امتحانات زیاد است که در این امتحانات عده ای قلیل می مانند و عده ی زیادی مردود می شوند 31

306. عنکبوت 8- بهترين پدر براى امت، ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 36

307. عنکبوت 10و11- نصرت کامل الهی در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در آن زمان منافقین هم به مؤمنین می گویند ما با شما هستیم. 39

308. عنکبوت 25- روز قیامت هرکس با امام حق یا امام باطلش محشور می شود و ما با حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محشور خواهیم شد 41

309. عنکبوت 41 تا 43- به عمق قرآن، در مصداق اعلی، کسی بهتر از ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیها السلام) پی نخواهد برد و عاقلون و عالمون واقعی این ها هستند 43

310. عنکبوت 45- «ذکر الله»، ائمه ی طاهرین(علیها السلام) و در حال حاضر بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و این ها را خداوند اکبر قرار داده است.. 48

311. عنکبوت 49-امروزه علم قرآن را خداوند در سينه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار داده است.. 51

312. عنکبوت 69- اهل بيت(علیها السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبيل اللّه هستند 56

سوره روم

313. روم 1 تا 5- نصرت واقعی در ظهور قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که مؤمنین در آن شاد و مسرور می شوند 58

314. روم 6- خداوند درباره ظهور امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلف وعده نمى كند 61

315. روم 30- امامت ائمه ی طاهرين(علیها السلام) و بقيه اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فطرى است.. 63

ص: 3

سوره لقمان

316. لقمان 20- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نعمت باطنى خداوند است.. 67

317. لقمان 22- امامان معصوم(علیها السلام) و در حال حاضر حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عروه الوثقى هستند 71

318. لقمان 27- ائمه ی طاهرين(علیها السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كلمات اللّه هستند 74

319. لقمان 34- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به اذن الله از غیبت خبر می دهد 77

سوره سجده

320. سجده 21- در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كافران عذابى سخت خواهند داشت 82

321. سجده 24- امامان و رهبران پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بايد از اولاد حضرت فاطمه(علیها السلام) باشند 85

322. سجده 27 تا 30- فتح بزرگ به دست قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت می گیرد. پس همه منتظر آن روز باشید 88

سوره احزاب

323. احزاب 4- قلب مؤمن مخصوص امامان(علیها السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 92

324. احزاب 6- معنی ولایت.. 98

325. احزاب 11- یکی از علائم ظهور این است که قبل از ظهور زلزله هایی به وقوع می پیوندد و عده ای گمراه می شوند 105

326. احزاب 23- مردان الهى منتظران واقعى حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند 109

327. احزاب 33- قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بيت(علیها السلام) و از فرزندان اصحاب کساء است.. 112

328. احزاب 40- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خاتم الانبیا و المرسلین و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خاتم المعصومین هستند 125

329. احزاب 43- وقتی بر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل او صلوات می فرستیم که قائم موعود یکی از 14 نفر است، همه مخلوقات بر ما صلوات می فرستند 130

330. احزاب 56- احزاب قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در صلوات با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بيت(علیها السلام) شريك است.. 136

331. احزاب 61و62- ملعونین و کسانی که زمینه ی پیوستن به حق را ندارند و دائم در حال فتنه گری هستند، کشته می شوند 140

332. احزاب 69- متأسفانه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را درباره ی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی دیگر اذیت می کردند 142

333. احزاب 71- اطاعت از خداوند و رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیها السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیدن به کامیابی و فوز عظیم است.. 143

سوره سباء

334. سباء 18- ائمه طاهرين و امام زمان(علیها السلام) «قريه هاى مبارك» هستند و مراجع تقليد و علماى اعلام «قريه هاى ظاهر» هستند 145

335. سباء 19- شیعیان و محبین امامان(علیها السلام) و در عصر ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در برابر اذیت و آزار دشمنان اهل بیت(علیها السلام) صابر و شکیبا و مقاومند.... 151

ص: 4

336. سباء 23- امامان و امام زمان(علیها السلام) شفاعت كنندگان هستند به اذن اللّه.. 156

337. سباء 29- هرکس در غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر تکذیب و اذیت هایی که می شود صابر باشد، خداوند اجر مجاهد در کنار رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را به او می دهد 158

338. سباء 45- همه ی انبیاء گذشته یک دهم فضیلت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین و امام زمان(علیها السلام) را نداشتند 160

339. سباء 46- منظور از مثنی، حضرت پیامبر و امیرالمؤمنین(علیهما السلام) است و منظور از فردی یازده امام، یکی بعد از دیگری اطاعتشان لازم است که آخرین آن ها حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 162

340. سباء 47- اجر نبوت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) محبت و دوستی اهل بیت عصمت و طهاره و اکنون محبت و مودت حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 165

341. سباء 51 تا 54- يكى از علايم ظهور، خروج سفيانى است.. 167

سوره فاطر

342. فاطر 2- هرچه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند، وحی و رحمت خداوند است.. 174

343. فاطر 10- کلمات لااله الا الله، محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و علی(علیه السلام) ولی الله کلمه ی طیبه ی قرآن هستند 177

344. فاطر 24- زمین هرگز از نبی، رسول، امام و حجت خالی نمی ماند. امروز آن حجه الله و کلمه ی طیبه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 182

345. فاطر 32 تا 35- «سابِقٌ بالخيرات» امام است، «مقتصد» عارف به حق امام است و «ظالمٌ لِنفسه» شيعه اى است كه معرفت كامل امام را ندارد 186

346. فاطر 41- به اراده ی خداوند هستی بدون وجود حجت نمی تواند باشد 191

سوره یس

347. یس 1 تا 4- یکی از نام های رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) «یس» است و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «آل یس» هستند 195

348. یس 5 تا 11- کسانی که پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امامان بعد از ایشان و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایمان نمی آورند، در انتظار عذاب و سختی باشند. 198

349. یس 33- تا قبل از قیام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، زمین مرده است. با ظهور آن حضرت زمین مرده زنده می شود 201

350. یس 52و53- در ظهور حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظالمان به دنیا رجعت می کنند و مجازات می شوند 202

سوره صافات

351. صافات 10- حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غایب می شود و نادانان می گویند ما به او احتیاج نداریم. او مانند شهاب ثاقب پدیدار می شود 204

352. صافات 21 تا 23- هرکس در حق آل محمد(علیها السلام) و امامان معصوم(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظلم کند وارد جهنم می شود 206

ص: 5

353. صافات 24- در روز قیامت از همه درباره ی ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و محبت آن ها سؤال می شود 207

354. صافات 83و84- حضرت ابراهيم(علیه السلام) از شيعيان حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه معصومين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 210

355. صافات 107- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره ی امام حسین(علیه السلام) فرمودند «حسینُ منی و انا من حسین» و درباره ی امام زمان فرمودند «المهدیُّ منی». 214

356. صافات 130- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) یس و حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از «آل يس» است.. 219

سوره ص

357. ص 17- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با ظالمان مماشات نخواهند کرد و آن ها را از سر راه انقلابشان برمی دارند، اما برای مردم بهترین رحمت الهی است.. 225

358. ص 26- حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حکم داوود پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) قضاوت می کند 230

359. ص 28و29- حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله(صلی الله علیه وآله وسلم) آیات الهی هستند 233

360. ص 39- خداوند به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلطنتی عطا کرده است که به هیچ کس دیگر نداده است 235

361. ص 67و68- يكى از مصاديق «نبأ عظيم» يا خبر بزرگ امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 237

362. ص 69- ذکر و یاد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در معراج بین خداوند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) 238

363. ص 75- عالین در قرآن چهارده معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 242

364. ص 77- همه ی مؤمنان در ظهور قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجم شیطان می کنند 245

365. ص 79 تا 81- به شيطان تا ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مهلت داده شده است و آن، وقتِ معلوم است. 246

366. ص 86 تا 88- سرانجام نداى آمدن مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خواهيد شنيد 249

367. زمر 7- یکی از مهم ترین نعمت های خداوند، وجود حضرت خاتم الانبیاء و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر وجود حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر بشریت است 252

368. زمر 9- اهل بيت(علیهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دانايانند و شيعيان، صاحبان خِرد و روشنفکرانند. 255

369. فاطر 28- ارزش علم و دانش و دانشمندان از نظر اسلام، قرآن و روایات.. 257

370. زمر 17- خداوند به شيعيان بشارت ظهور را مى دهد 263

371. زمر 17و18- یکی از مصادیق مهم اولی الالباب یا روشنفکران در قرآن اصحاب قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند 266

372. زمر 53- ائمه طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمت خداوند هستند که بندگان هرگز از این رحمت ناامید نمی شوند 269

ص: 6

373. زمر 56- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه طاهرين(علیهم السلام) فى جنب اللّه هستند 272

374. زمر 57 تا 59- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیة الله فی الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آیات خداوند هستند 276

753. زمر 60- هرکس به ناحق مدعی امامت و رهبریت شود و حق اهل بیت(علیهم السلام) و امام زمان(علیه السلام) را غصب کند در قیامت چهره ای سیاه خواهد داشت.. 278

376. زمر 69- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نور خداوند است.. 282

377. زمر 74- همه ی انبیاء و ملائکه مسلمان هستند 291

378. غافر 7- ملائكه خادمان محبين اهل بيت(علیهم السلام) و محبين امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و برای آن ها طلب مغفرت می کنند. 301

379. غافر 10و11- در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت های زیادی شروع می شود و خود امام زمان پس از رحلت یا شهادت به دنیا رجعت می کند 305

380. غافر 51- نواب اربعه یا نواب خاص، رابط بین امام(علیه السلام) و مردم بودند 311

381. غافر 60- برای استجابت دعا باید بر محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل محمد(علیهم السلام) صلوات فرستاد که یکی از ایشان حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 313

382. غافر 81- خداوند آیات خود را به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دیگر ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شما نشان خواهد داد 315

383. غافر 84- در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کافر از کفرش و مشرک از شرکش برمی گردد و ایمان می آورد. 316

384. فصلت 1 تا 4- ارواح پیامبران و امامان(علیهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هر شب جمعه به بالا برده می شود 317

385. فصلت 6و7- وای بر کسانی که نسبت به امامت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) شرک آورده اند و نسبت به امامان دیگر و اکنون نسبت به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کافر شدند. 319

386. فصلت 16- قبل از قيام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عده اى مسخ مى شوند 321

387. فصلت 17- شيعيانى كه به وظايف خود عمل نكنند به شمشير امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عذاب مى شوند 325

388. فصلت 27و28- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آیات الله هستند و جایگاه منکران ایشان جهنم است.. 329

389. فصلت 30- مسلمانان واقعى در مسير اللّه در ولايت و امامت امامان(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثابت قدمند 331

390. فصلت 34- حکم تقیّه در زمان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محدود می گردد 333

391. فصلت 45- همان طور که با حضرت موسی(علیه السلام) بر سر کتاب اختلاف کردند، با حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم بر سر کتاب اختلاف خواهند کرد 335

ص: 7

392. فصلت 53- در هنگام ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آيات الهى در حقانيت آن حضرت در آفاق و انفس ظاهر مى شود 336

سوره شوری

393. شوری 1و2- در حرف مقطع حمعسق، (س) سيادت و بزرگى مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و (ق) نزول عيسى(علیه السلام) از آسمان است. 339

394. شوری 8- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمه الله هستند 341

395. شوری 13- در زمان قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرع و قوانین الهی همه ی انبیاء محقق می شود 345

396. شوری 17- یکی از مصادیق الساعه، قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و میزان قیامت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و بقیه امامان(علیهم السلام) هستند 349

397. شوری 18- منكران مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زيانكار و در گمراهى هستند 352

398. شوری 19و20- هر كس ولايت نداشته باشد، در ظهور حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نصيبى ندارد 354

399. شوری 21- قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دشمن سرسخت ظالمين و ستمگران است 357

400. شوری 23- دوست داشتن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وظيفه ماست و اين حكم قرآن است.. 358

401. شوری 23- دوستى آل محمّد(علیها السلام) و دوستى قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حسنه قرآن است.. 362

402. شوری 24- خداوند به وسيله قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كلماتش را برقرار مى سازد 367

403. شوری 41- قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتقم حقيقى است.. 370

404. شوری 45- قيام قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) اول ذلت ظالمين است.. 372

سوره زخرف

405. زخرف 28- مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کلمه ی باقیه و از فرزندان سيد الشهدا حسين بن علی(علیه السلام) است.. 374

406. زخرف 44- قرآن برای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر برای حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ذکر است.. 381

407. زخرف 61- پس از قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضرت عيسی(علیه السلام) نزول مى كند 384

408. زخرف 64- سرگذشت سفیانی و دستگیر شدن او و کارهایی که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نفع مسلمین انجام می دهد و برپا شدن سه پرچم در دمشق. 387

409. زخرف 66- قيام قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) ناگهانى است.. 390

410. زخرف 76- خداوند به کسی ظلم نمی کند، هرکس ولایت امام زمان و اهل بیت را ترک کند به خود ظلم می کند .... 392

411. دخان 1تا 4- قرآن در شب قدر به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) القا گرديد و آن حضرت به اميرالمؤمنين(علیه السلام) القا فرمودند و هم اكنون به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) القا مى شود 392

412. دخان 10 تا 13- دخان و ظاهر شدن دودی در آسمان، نزول عيسى(علیه السلام)، دجال، خروج آتش از يمن، طلوع خورشید از مغرب، دابة الارض و ظهور یأجوج و مأجوج از علايم حتمى ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 396

ص: 8

413. دخان 40 تا 42- خداوند در قیامت به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحم می کند و به ایشان اجازه ی شفاعت می دهد 399

سوره جاثیه

414. جاثیه 14- سه روز شيرين براى مؤمنين عبارت است از روز قيام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، روز رجعت، روز قيامت.. 401

415. جاثیه 29- ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كتاب ناطق حق هستند 402

416. احقاف 15- خداوند امامت و ولایت و وصایت را در فرزندان حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) و در حال حاضر در حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار داده است.. 403

سوره محمد

417. محمد 4- حضرت قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) دشمنان خدا را که هدایت نمی شوند، منکوب خواهد کرد 405

418. محمد 17- بهترین هدایت خداوند، هدایت به امامان(علیهم السلام) و حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 406

419. محمد 18- نشانه هايى از قبل از ظهور. 407

420. محمد 30- دوستان و دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از لحن گفتارشان می شود شناخت.. 414

421. محمد 38- ایرانیان که از اقوام سلمان فارسی هستند در خدمت اسلام و اهل بیت(علیهم السلام) و حضرت بقیة الله(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند 415

422. فتح 10- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام بیعت می فرمایند: هذه یدالله و عن الله و بامرالله ... و ملائکة و جن و انس با ایشان بیعت می کنند. 418

423. فتح 25- در حكومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان هاى ناخالص به هلاكت خواهند رسيد 427

424. فتح 28- در زمان حكومت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلام جهانى مى شود و امنيت سراسر جهان را فرا خواهد گرفت. 430

425. حجرات 14- ایمان کامل اعتقادات قلبی به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 433

426. ق 41و42- در هنگام ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صيحه ی آسمانى و نداى منادى به نام آن بزرگوار شنيده مى شود 435

427. ذاریات 22و23- ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است.. 440

428. ذاریات 56- شناخت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر هر فردى واجب است.. 442

429. طور 1 تا 4- در هنگام ظهور حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روح مقدس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) همراه با جبرئيل به كوه حراء فرود مى آيند و پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) صحيفه اى مى فرمايد و اميرالمؤمنين(علیه السلام) مى نويسد 445

430. طور 21- سرانجام ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ملحق خواهند شد 447

431. طور 47- در رجعت آل محمد(علیها السلام) که با ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شروع می شود، ظالمین عذاب خواهند شد 448

432. نجم 19و20- حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لات و عزی را به آتش می کشند 450

ص: 9

433. نجم 53- خداوند از عده ای از انسان های ظالم، در رجعت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)، که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر آن است انتقام خواهد گرفت.. 452

434. قمر 1- ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان ساعه است و حتمى است (رابطه ی ظهور و شق القمر) 453

435. قمر 2- قبل از قيام قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) صيحه آسمانى مردم را به ايشان مى خواند و روز بعد صيحه شيطانى مردم را به گمراهى فرامى خواند 462

436. قمر 6- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم را به عالمی حیرت آور و قیامی هول انگیز دعوت می کند 465

437. قمر 54و55- محبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) سبب مى شود كه انسان در بهشت با آن ها باشد. 466

438. الرحمن 1تا4- خداوند قرآن و اسم اعظم خود را به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) و در حال حاضر به حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آموخته است.. 467

439. الرحمن 6- النجم و الشجر یسجدان، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، امیرالمؤمنین(علیه السلام)، امامان(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است 470

440. الرحمن 7 تا9- اطاعت از امامان معصوم(علیهم السلام) واجب و بی توجهی به حق ایشان حرام است.. 474

441. الرحمن 26و27- ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجه اللّه هستند 476

442. الرحمن 31- در روز قیامت از ثقلان یا کتاب الله و عترت که یکی از آن ها ولی عصر است سؤال می کنند 478

443. الرحمن 41- در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجرمان از صورت هايشان شناخته مى شوند 480

444. واقعه 10و11- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) اسبق هستند. شیعیان واقعی مثل انبیا(علیهم السلام) السابقون هستند و بقیه ی شیعیان ان شاءالله لاحق باشند 484

445. واقعه 88 تا 96- امروزه السابقون کسانی هستند که پیرو و شیعه ی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشند 486

446. حدید 11- بهترین قرض دادن، به خداوند پیوستن و ادای حق امام(علیه السلام)، در هر زمان است 488

447. حدید 12- در روز قيامت ياران حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با او حركت مى كنند و آن حضرت ایشان را به بهشت می برد 491

448. حدید 16- قبل از قيام حضرت قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قساوت و سختى، قلوب را فراخواهد گرفت.. 493

449. حدید 17- در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمينِ مرده، زنده مى شود و بركاتش را به مردم ارزانى خواهد داشت.. 495

450. حدید 19- هر كس منتظر ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد و بميرد مانند كسى است كه در حضور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شهادت رسيده است.. 499

ص: 10

451. حدید 22- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هرکدام با فیض شهادت از دنیا می روند و در شب های قدر لمعاتی از علوم به ایشان و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داده می شود. (همه چیز در لوح محفوظ است) 502

452. حدید 23- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) راضی به رضای خداوند هستند و همه ی افعال، اعمال، افکار، شادی و غم آن ها به خاطر خدا است.. 504

453. حدید 25- میزان، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 506

454. حدید 28- خداوند به محبين اهل بيت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نور مخصوصى عطاء مى فرمايد 507

455. مجادله 22- ياران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متقّين و حزب اللّه هستند 510

456. حشر 7- خداوند، پيامبر و امامان و امام زمان(علیهم السلام) را تربيت كرد، به بهترين تربيت.. 515

457. ممتحنه 13- مؤمنين واقعى در فراز و نشيب زندگى هرگز مأيوس نمى شوند تا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند 520

458. صف 8- امامت نور است و در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كامل مى گردد 522

459. صف 9- در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلام بر همه اديان ظفر مى يابد 531

460. صف 13- پيروزى حضرت قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) به امر الهى حتمى است و هرگز در انقلاب ايشان شكست وجود ندارد 534

461. جمعه 2- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مبعوث بر سیزده معصوم دیگر(علیهم السلام) و مربی و معلم ایشان بودند 537

462. جمعه 4- فضل واقعى خداوند ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 539

463. جمعه 9- روزی است که در عالم ذر خداوند به وحدانیت خود و نبوت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ولایت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عهد و پیمان گرفت.. 541

464. تغابن 7- عده ای در زمان حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت می نمایند 552

465. تغابن 8- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نور خداوند هستند که حضرت حق آن ها را نازل کرده است. 554

466. تغابن 12- هلاکت امت های قبل تا ظهور رسول خدا(علیه السلام) و هلاکت واقعی جمعی از امت اسلام تا ظهور حضرت قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به خاطر نپذیرفتن ولایت و امامت ائمه(علیهم السلام) است. 557

467. طلاق 10- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ذكر است و اهل بيت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اهل ذكر هستند 559

468. ملک 22- حضرت امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) صراط مستقیم حق هستند 560

469. ملک 25- در زمان قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه وعده های الهی محقق می شود..... 565

470. ملک 30- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ماء معين است و از اين ماء «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَيٍّ» است.. 565

ص: 11

471. قلم 15- وقتی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند، معاندین همان اشکالاتی که به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) گرفته می شد می گیرند 571

472. معارج 1 تا 3- در ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ظالمين دفع بلا نمى شود 573

473. معارج 26- در قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه مؤمنين آن حضرت(علیه السلام) را تصديق مى كنند 577

474. معارج 44- در ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كافران خوار و ذليل خواهند شد 578

475. نوح 28- حضرت نوح نبی الله(علیه السلام)، حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) را دعا می کند و بر دشمنانشان نفرین می نماید. 579

476. جن 13 تا 15- در طایفه ی جن هرکس ولایت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر ولایت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را پذیرفته است، رشد و هدایت یافته است.. 582

477. جن 16- اجنه ای كه ولايت اميرالمؤمنين و ائمه طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داشته باشند خداوند آن ها را به وسيله علم الهى سيراب و هدایت خواهد كرد 584

478. جن 24- در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دشمنان دين اعم از جن و انس، ضعيف و تعداشان كم مى شود 586

479. جن 26و27- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) عالم به غيب باذن اللّه است و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، دیگر ائمه طاهرين و امام زمان(علیهم السلام) با واسطه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) غيب مى دانند 589

480. مدثر 1 تا 3- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رجعت خواهند کرد و حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت هستند 591

481. مدثر 4- آیات سوره المدثر درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است اما محقق شدن آن در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 593

482. مدثر 8 تا 10- در هنگام ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صدايى در آسمان و زمين بلند مى شود 595

483. مدثر 11 تا 16- شيطان، معاند و دشمن امامان(علیها السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و به غير راه ايشان که آیات الله هستند، می خواند. 598

484. مدثر 17 تا 20- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عذاب پس از عذاب بر شيطان وارد خواهد كرد 600

485. مدثر 31- قيام حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر ايمان مؤمنين مى افزايد و لرزه بر اندام كفار مى اندازد 602

486. مدثر 38 تا 40- شيعيان و ياران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اصحاب يمين هستند 606

487. مدثر 40 تا 48- شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اهل بهشتند 607

488. مدثر 16 تا 19- قرائت، تفسیر و تبیین قرآن به عهده ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 609

ص: 12

489. انسان 30- هرچه را که خداوند می خواهد، ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز همان را می خواهند. 610

490. مرسلات 16 تا 18- هرکس امامت آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را انکار کند، مجرم است و هر کس آن ها را انکار کند، دروغگو است.. 611

491. انسان 18- در قیامت هر گروهی با امام زمانش خواهد بود. 613

492. انسان 38- ائمه ی طاهرين و امام زمان(علیهم السلام) از شيعيانشان شفاعت خواهند فرمود 615

493. نازعات 1 تا 7- حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) بدن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را غسل داده و در کربلا به جای خود دفن می نمایند. 616

494. نازعات 12 تا 14- در رجعت ها و قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترین و بدترین افراد رجعت می کنند 625

495. نازعات 42 تا 44- ساعت قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزد پروردگار است 627

496. عبس 11 تا 16- قرآن را خداوند در وجود رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر در حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار داده است. 629

497. عبس 38 تا 42- در روز قیامت چهره ی دوستان اهل بیت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) درخشان و چهره ی دشمنان ایشان سیاه و غبارآلود است. 631

498. تکویر 8و9- قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از قاتلین آل محمد(علیهم السلام) و هر شیعه ای که در راه ولایت مظلوم شهید شود بازخواست خواهد کرد 633

499. تکویر 15و16- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ستاره اى است كه پنهان مى شود سپس به اذن اللّه ظاهر مى گردد 635

500. تکویر 17و18- ولایت غیر اهل بیت(علیهم السلام) شب و ولایت اهل بیت(علیهم السلام) مخصوصاً حضرت صاحب العصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، صبح روشن است. 640

501. تکویر 22 تا 29- انتخاب جانشین پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) حق خداوند است و حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خدا انتخاب کرده است. 642

502. انفطار 13و14- امامان و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جایگاهشان در نعیم است و فجار در جهنم قرار دارند 645

503. مطففین 6و7- قیام قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیامت صغری است.. 646

504. مطففین 13- مشركين زمان قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان بهانه هایى را مى آورند كه مشركين زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) براى آن حضرت مى آوردند 647

505. مطففین 18و19- مصداق واقعی ابرار، رسول خدا و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و امام مجتبی و سیدالشهدا و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند 648

ص: 13

506. مطففین 25 تا 28- شراب مختوم که مست کننده نیست در بهشت مخصوص رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان ایشان است. 650

507. انشقاق 19- خداوند سير سنت هاى انبياء گذشته را درباره قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) اجرا مى كند 651

508. بروج 1- امامان(علیهم السلام) بُرج هاى آسمان هستند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرين اين بُرج هاست. 652

509. طارق 1- «والسماء» امیرالمؤمنین است و «طارق» کسی است که از نزد پروردگار از آنچه در شب و روز اتفاق می افتد برای ائمه خبر می آورد 655

510. طارق 3- یکی از اسامی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) النجم الثاقب یا ستاره ی درخشان است.. 655

511. طارق 15 تا 17- در ظهور قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از تمام کسانی که در طول تاریخ، مثل قریش و بنی امیه که سد راه پیشرفت رسول خدا و ائمه طاهرین(علیهم السلام) شدند و بر گمراهی انسان افزودند انتقام گرفته می شود 656

512. اعلی 14و15- هرکس به یاد خداوند بیفتد باید بگوید اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم 657

513. غاشیه 1 تا 4- در قيام حضرت قائم موعود(علیه السلام) چهره هاى ستمگران ترسناك و ذليل مى گردد 659

514. غاشیه 23 تا 26- در روز قیامت پرونده ی هر شیعه ای را به امام عصرش می دهند و پرونده ی ما را به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می دهند تا ایشان حسابرسی فرمایند 660

515. فجر 1 تا 4- در ظهور حضرت مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شب تار زمان به روز روشن ظهور مبدل مى شود 663

516. غاشیه 27 تا 30- منظور از نفس مطمئنه پس از ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شیعیان واقعی هستند و هنگام مردن شیعیان واقعی، شیعیان واقعی به استقبال آنان می آیند 665

517. بلد 1 تا 4- خداوند در قرآن به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سوگند یاد می فرماید 669

518. بلد 11 تا 13- با معرفت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان از هر بندی نجات می یابد 671

519. بلد 18 تا 20- اصحاب یمین یاران از ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و اصحاب شقاوت دشمنان آن بزرگوارانند. 673

520. شمس 1 تا 4- قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند روز روشنى است كه تاريكى و ظلمت را از بين مى برد 674

521. لیل 1و2- قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جهان تاريك را روشن مى سازد و حکومت ابلیس تا حکومت حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادامه دارد. 678

ص: 14

522. لیل 12 تا 14- حضرت قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، شقی ترین افراد را می کشد (او آدمکش نیست) 681

523. ضحی 1و2- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) الضحی و نور الهی هستند و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نور الهی است.. 683

524. ضحی 4- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و عصر طلایی است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه(علیه السلام) به دنیا برمی گردند 684

525. ضحی 5- رضایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در به بهشت وارد شدن ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت حجةبن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان آن ها می باشد. 685

526. ضحی 9- شدیدترین یتیم یتیمی است که از امام زمانش منقطع شده باشد و کسی که این یتیم را به امام زمانش وصل کند در بهشت با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خواهد بود. 687

527. سوره تین- سوره تین درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان ایشان است.. 699

528. قدر 1- شب قدر شب تقدير ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 703

529. قدر 5- سلام بر صبح قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 707

530. بینه 2و3- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله فی الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحف مطهرة و کتب قیمة هستند 709

531. بینه 5- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلام را استوار مى كند 710

532. بینه 6- دشمنان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و بقیه ی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و همه ی انبیا و شیعیان، بدترین آفریدگانند. 711

533. بینه 7- بهترین افراد، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند و بهترین عمل در دوران غیبت انتظار فرج است.. 714

534. تکاثر 3 تا 6- کافران و ظالمان قسمتی از عقوبت خود را در زمان و رجعت و قسمتی دیگر را در قیامت خواهید دید 717

535. تکاثر 8- در روز قیامت درباره ی نعمت رهبریت و امامت و ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سؤال خواهند کرد 719

536. عصر 1 تا 3- خداوند با كلمه «والعصر» به عصر طلايى ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سوگند مى خورد 725

537. همزه 1- وای بر کسانی که پشت حضرت محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بد گفته و حق خلافت را از ایشان غصب کردند 727

ص: 15

538. ماعون 1- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دین واقعی هستند 728

539. کوثر 1 تا 3- خداوند کوثر را مخصوص رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار داده است.. 730

منابع..... 733

ص: 16

301. بزرگ ترين صابر، حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

اشاره

سوره قصص آيات 52 تا 54

الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ(52) وَ إِذا يُتْلى عَلَيْهِمْ قالُوا آمَنّا بِهِ إِنَّهُ الحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنّا كُنّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ(53) أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ(54)

آنان كه ما برايشان پيش از اين، كتاب فرستاديم به اين كتاب آسمانى (قرآن) البته ايمان مى آورند. اينان را دوبار پاداش نيكو دهند زيرا صبر وثبات (در دين خود واسلام هردو) ورزيدند و بدى را به نيكى دفع مى كنند و از آنچه روزى آن ها كرديم از علم و قدرت و ثروت به مستحقان انفاق مى كنند.

1. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 230 حديث شماره 1 و در كتاب اصول كافى مجلد1 صفحه 277 حديث 511، آمده است:

محمّدبن يعقوب، عن احمدبن ادريس، عن محمّدبن عبدالجبار، عن ابن فضال، عن ثعلبه بن ميمون، عن ابى الجارود، قال: قلت لابى جعفر(علیه السلام)، لقد آتى اللّه اهل الكتاب خيراً كثيراً قال و ماذاك؟ قلت: قول اللّه عزوجل «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ» الى قوله «أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا» و قال فقال لقد آتاكم اللّه كما آتاهم ثم تلا يا «ايهاالذين آمنوا، اتقوااللّه وآمنو برسوله يوتكم كفلين من رحمته و يجعل لكم نوراً تمشون به» يعنى اماماً تاتمون به.

محمّدبن يعقوب نقل مى كند از احمدبن ادريس وايشان از محمّدبن عبدالجبار و... و سرانجام ابى جارود مى گويد: به امام باقر(علیه السلام) عرض كردم خداوند به اهل كتاب خير بسيار عنايت كرده است. فرمودند آن چيست؟ عرض كردم قول خداوند است: «كسانى را كه پيش از آن به آن ها كتاب داديم به او مى گروند» تا آنجا كه فرمايد: «آن ها براى شكيباييشان دومرتبه اجر مى گيرند»، حضرت فرمودند: خداوند به شما هم عطا كرده است چنان كه به ايشان عطا

ص: 17

كرده است، سپس، حضرت اين آيه را قرائت فرمودند: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا باك داشته باشيد و به رسولش ايمان آوريد تا دو بهره از رحمت خود به شما دهد و براى شما نورى قرار دهد كه در پرتوش حركت كنيد» و اين همان امامى است كه به او اقتدا كنيد. در این حدیث دقت بفرمایید. راوی آیات 52 و 53 از سوره قصص را می خواند و می گوید: خداوند دو نعمت مهم به اهل کتاب که به قرآن ایمان آورده اند، می دهد. سپس حضرت برای او آیه 28 سوره حدید را می خواند که در آن آمده است: يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ خداوند شما از رحمتش دو بهره (و این خود وجود هرکدام از امامان است و در حال حاضر وجود اقدس بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که ایشان النور علی النور است. البته این نعمت برای امت های قبل هم بوده است و آن ها از وجود ائمه استفاده می کردند.) می دهد و برای شما نوری قرار می دهد که به وسیله ی آن بتوانید صحیح حرکت کنید و آن نور، نور امامت است. نور ولایت است.

2. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 230 حديث شماره 6، آمده است:

على بن ابراهيم فى قوله: «أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» قال الائمة(علیها السلام) و قال الصادق(علیه السلام): «نحن صبر و شيعتنا اصبرمنا وذلك انّا صبرنا على ما نعلم و هم صبروا على ما لا يعلمون».

على بن ابراهيم درباره اين قول خداوند كه مى فرمايند: «اينان را دوبار پاداش و اجر نيكو دهند زيرا صبر نمودند.» اما اهل بیت بسیار صابر هستیم و شیعیان ما از ما صابرترند. زیرا ما صابر هستیم بدانچه که علم داریم ولی آن ها صابرند بر آنچه علم ندارند. (آن ها صابرند بر گفتار ما و آنچه ما می گوییم.) گفت اين آيه درباره امامان است.

3. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 230 حديث شماره 7، آمده است:

ثم قال على بن ابراهيم وحدثنى ابى، عن ابن ابى عمير، عن جميل، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) قال: «نحن صبابروا شيعتنا اصبر منا لان صبرنا بعلم و صبروا بما لا يعلمون».

4. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 230 حديث شماره 8، آمده است:«قال قوله: و يدرون بالحسنة السيئة اى يدفعون سيئة من اساء اليهم بحسناتهم: «و مما رزقناهم ينفقون» واذاسمعوا اللغوا عرضوا عنه قال قال اللغو الكذب و اللهو واللغناء وهم الائمة(علیها السلام) يعرضون عن ذلك كلّه).

ص: 18

5. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 230 حدیث 6 آمده است:

(در کتاب صافی: حسنه تقیه است و سیئه فاش کردن اسرار ما)

عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن هشام بن سالم، و غيره، عن أبي عبد الله (عليه السلام)، في قول الله عز و جل: أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا، قال: «بما صبروا على التقية». وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ، قال: «الحسنة: التقية، و السيئة: الإذاعة».

وجود حضرت بقیة الله نعمت است برای همه ی هستی

هر امامی در زمان خود برای مخلوقات نعمت بوده است. (البته منکر این نیستیم که وجود امام همیشه نعمت است.) و هم اکنون وجود امام زمان برای ما نعمت اکمل و اتم است و بزرگ ترین رحمت واسعه ی الهی است. البته نعمت وجودی ایشان دو قسمت است. اول: نعمت عام که همه ی هستی را شامل می شود از جماد و نبات و حیوان و انسان و ملائکة الله اما نعمت خاص آن حضرت که شیعیان خاصش را شامل می شود که به چند مورد اشاره می کنیم:

1. نعمت وجودی امام زمان نعمت رحمة للعالمینی ایشان است که این رحمت همه ی هستی را شامل می شود و دانسته و ندانسته از این رحمت استفاده می کنند که هر فیضی از جانب حق جاری و ساری گردد و به هر ذره ای برسد از یمن وجود آن حضرت و نور مقدس اوست.

دقت کنید، می گوییم رحمة للعالمین همان عالمین که خداوند تبارک و تعالی رب آن است و در آیه می خوانیم الحمد لله رب العالمین همان عالمینی است که بعثت و رسالت وجود مقدس حضرت خاتم الانبیا محمد رحمت برای آن می باشد که در قرآن سوره انبیا آیه 107 می خوانیم و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین حضرت حجة الاسلام نیز رحمت برای همین عالمین است که واسطه ی فیوضات و الطاف پروردگار برای همه ی ذرات عالم است و در لوح حضرت فاطمه که در اصول کافی آمده است و می خوانیم و اکمل ذلک بابنه م ح م د رحمة للعالمین و لوح حضرت فاطمه خود می فرمایند که چرا رحمة للعالمین است که می فرمایند علیه کمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب

ص: 19

302. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) و

حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برگزیدگان خداوند هستند

سوره قصص آیه 68 و 69

وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ(68) وَ رَبُّكَ يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ(69)

و پروردگار تو هرچه را بخواهد خلق می کند و هرکه را بخواهد انتخاب و اختیار می کند و انسان ها در انتخاب کردن هیچ اختیاری ندارند. منزه است خداوند (از هر عیب و نقص) که شما برای او شریک قائل شوید.

در آیه دقت کنید که خداوند خودش را در خلقت یفعل ما یشاء می داند و در انتخاب پیامبر و اوصیا او نیز همین مطلب را تذکر می دهند که انسان ها نقشی در انتخاب دارند. خداوند می فرمایند هم خلق کل عالم در دست اوست و هم خلفا و امامان و زعیمانی که گرداننده ی نظام آفرینش هستند انتخاب ایشان در دست او می باشد.

1. در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 262 حدیث 10 آمده است:

عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَقُولُ كُنْتُ جَالِساً بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِي مَرْضَتِهِ الَّتِي قُبِضَ فِيهَا فَدَخَلَتْ فَاطِمَةُ ع فَلَمَّا رَأَتْ مَا بِأَبِيهَا مِنَ الضَّعْفِ بَكَتْ حَتَّى جَرَتْ دُمُوعُهَا عَلَى خَدَّيْهَا فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) مَا يُبْكِيكِ يَا فَاطِمَةُ قَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَخْشَى عَلَى نَفْسِي وَ وُلْدِي الضَّيْعَةَ بَعْدَكَ فَاغْرَوْرَقَتْ عَيْنَا رَسُولِ اللَّهِ(صلی

الله علیه وآله وسلم) بِالْبُكَاءِ ثُمَّ قَالَ يَا فَاطِمَةُ أَ مَا عَلِمْتِ أَنَّا أَهْلُ بَيْتٍ اخْتَارَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَنَا الْآخِرَةَ عَلَى الدُّنْيَا وَ أَنَّهُ حَتَمَ الْفَنَاءَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ وَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَارَنِي مِنْ خَلْقِهِ فَجَعَلَنِي نَبِيّاً ثُمَّ اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً ثَانِيَةً فَاخْتَارَ مِنْهَا زَوْجَكِ وَ أَوْحَى إِلَيَّ أَنْ أُزَوِّجَكِ إِيَّاهُ وَ أَتَّخِذَهُ وَلِيّاً وَ وَزِيراً وَ أَنْ أَجْعَلَهُ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِيفَأَبُوكِ خَيْرُ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ بَعْلُكِ خَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ وَ أَنْتِ أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُ بِي مِنْ أَهْلِي ثُمَّ اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً ثَالِثَةً فَاخْتَارَكِ وَ وَلَدَيْكِ فَأَنْتِ

ص: 20

سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ ابْنَاكِ حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبْنَاءُ بَعْلِكِ أَوْصِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلُّهُمْ هَادُونَ مَهْدِيُّونَ وَ أَوَّلُ الْأَوْصِيَاءِ بَعْدِي أَخِي عَلِيٌّ ثُمَّ حَسَنٌ ثُمَّ حُسَيْنٌ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ فِي دَرَجَتِي وَ لَيْسَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجَةٌ أَقْرَبَ إِلَى اللَّهِ مِنْ دَرَجَتِي وَ دَرَجَةِ أَبِي إِبْرَاهِيمَ أَ مَا تَعْلَمِينَ يَا بُنَيَّةِ أَنَّ مِنْ كَرَامَةِ اللَّهِ إِيَّاكِ أَنَّ زَوْجَكِ خَيْرُ أُمَّتِي وَ خَيْرُ أَهْلِ بَيْتِي أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَعْظَمُهُمْ حِلْماً وَ أَكْثَرُهُمْ عِلْماً فَاسْتَبْشَرَتْ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ فَرِحَتْ بِمَا قَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) ثُمَّ قَالَ يَا بُنَيَّةِ إِنَّ لِبَعْلِكِ مَنَاقِبَ إِيمَانُهُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ فَلَمْ يَسْبِقْهُ إِلَى ذَلِكَ أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي وَ عِلْمُهُ بِ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّتِي وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي يَعْلَمُ جَمِيعَ عِلْمِي غَيْرَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ عَلَّمَنِي عِلْماً لَا يَعْلَمُهُ غَيْرِي وَ عَلَّمَ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ عِلْماً فَكُلُّ مَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَأَنَا أَعْلَمُهُ وَ أَمَرَنِيَ اللَّهُ أَنْ أُعَلِّمَهُ إِيَّاهُ فَفَعَلْتُ فَلَيْسَ أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي يَعْلَمُ جَمِيعَ عِلْمِي وَ فَهْمِي وَ حِكْمَتِي غَيْرُهُ وَ إِنَّكِ يَا بُنَيَّةِ زَوْجَتُهُ وَ ابْنَاهُ سِبْطَايَ حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ وَ هُمَا سِبْطَا أُمَّتِي وَ أَمْرُهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهْيُهُ عَنِ الْمُنْكَرِ فَإِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ آتَاهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ يَا بُنَيَّةِ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ أَعْطَانَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سِتَّ خِصَالٍ لَمْ يُعْطِهَا أَحَداً مِنَ الْأَوَّلِينَ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ لَمْ يُعْطِهَا أَحَداً مِنَ الْآخِرِينَ غَيْرَنَا نَبِيُّنَا سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ هُوَ أَبُوكِ وَ وَصِيُّنَا سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ هُوَ بَعْلُكِ وَ شَهِيدُنَا سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ هُوَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عَمُّ أَبِيكِ قَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ الَّذِينَ قُتِلُوا مَعَهُ قَالَ لَا بَلْ سَيِّدُ شُهَدَاءِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ مَا خَلَا الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَوْصِيَاءَ وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ذُو الْجَنَاحَيْنِ الطَّيَّارُ فِي الْجَنَّةِ مَعَ الْمَلَائِكَةِ وَ ابْنَاكِ حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ سِبْطَا أُمَّتِي وَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مِنَّا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً قَالَتْ وَ أَيُّ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ سَمَّيْتَهُمْ أَفْضَلُ قَالَ عَلِيٌّ بَعْدِي أَفْضَلُ أُمَّتِي وَ حَمْزَةُ وَ جَعْفَرٌ أَفْضَلُ أَهْلِ بَيْتِي بَعْدَ عَلِيٍّ وَ بَعْدَكِ وَ بَعْدَ ابْنَيَّ وَ سِبْطَيَّ حَسَنٍ وَ حُسَيْنٍ وَ بَعْدَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِ ابْنِي هَذَا وَ أَشَارَ إِلَى الْحُسَيْنِ مِنْهُمُ الْمَهْدِيُّ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ اخْتَارَ اللَّهُ لَنَا الْآخِرَةَ عَلَى الدُّنْيَا ثُمَّ نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِلَيْهَا وَ إِلَى بَعْلِهَا وَ إِلَى ابْنَيْهَا فَقَالَ يَا سَلْمَانُ أُشْهِدُ اللَّهَ أَنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ أَمَا إِنَّهُمْ مَعِي فِي الْجَنَّةِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) فَقَالَ يَا أَخِي أَنْتَ سَتَبْقَى بَعْدِي وَ سَتَلْقَى مِنْ قُرَيْشٍ شِدَّةً مِنْ تَظَاهُرِهِمْ عَلَيْكَ وَ ظُلْمِهِمْ لَكَ فَإِنْ وَجَدْتَ عَلَيْهِمْ أَعْوَاناً فَجَاهِدْهُمْ وَ قَاتِلْ مَنْ خَالَفَكَ بِمَنْ وَافَقَكَ وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاصْبِرْ وَ كُفَّ يَدَكَ وَ لَا تُلْقِ بِهَا إِلَى التَّهْلُكَةِ فَإِنَّكَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ لَكَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ إِذَا اسْتَضْعَفَهُ قَوْمُهُ وَ كَادُوا يَقْتُلُونَهُ فَاصْبِرْ لِظُلْمِ قُرَيْشٍ إِيَّاكَ وَ تَظَاهُرِهِمْ عَلَيْكَ فَإِنَّكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ وَ مَنْ تَبِعَهُ وَ هُمْ بِمَنْزِلَةِ الْعِجْلِ وَ مَنْ تَبِعَهُ يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ قَضَى الْفُرْقَةَ وَ الِاخْتِلَافَ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى حَتَّى لَا يَخْتَلِفَ اثْنَانِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ لَا يُنَازَعَ فِي شَيْ ءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَ لَا يَجْحَدَ الْمَفْضُولُ لِذِي الْفَضْلِ فَضْلَهُ وَ لَوْ شَاءَ لَعَجَّلَ النَّقِمَةَ وَ كَانَ مِنْهُ التَّغْيِيرُ حَتَّى يُكَذَّبَ الظَّالِمُ وَ يُعْلَمَ الْحَقُّ أَيْنَ مَصِيرُهُ وَ لَكِنَّهُ جَعَلَ الدُّنْيَا دَارَ الْأَعْمَالِ وَ جَعَلَ الْآخِرَةَ دَارَ الْقَرَارِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى فَقَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) الْحَمْدُ لِلَّهِ شُكْراً عَلَى نَعْمَائِهِ وَ صَبْراً عَلَى بَلَائِهِ.

ص: 21

سلمان فارسی گويد من در هنگام مرض موت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كه در آن وفات كرد خدمت آن حضرت نشسته بودم كه فاطمه زهرا(علیها السلام) وارد شد، چون ضعف او را ديد گريست تا اشكش بر گونه اش روان شد، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به او فرمود فاطمه براى چه گريه مي كنى؟ عرض كرد يا رسول اللَّه(صلی الله علیه وآله وسلم) بر خود و فرزندانم بعد از شما نگرانم دو چشم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) غرق اشك شد و فرمود اى فاطمه مگر نمي دانى كه ما اهل بيتى هستيم كه خدا براى ما آخرت را بر دنيا برگزيده است و دنيا بر همه كس به طور حتم فانى مى شود و براستى خداى تبارك و تعالى نظرى به زمين انداخت و از همه خلقش مرا انتخاب كرد، دوباره نظرى انداخت شوهر تو را انتخاب كرد به من وحى كرد كه تو را به او تزويج كنم و او را ولى و وزير خود سازم و در امتم خليفه گردانم، پدرت بهترين پيغمبران و رسولان او است و شوهرت بهترين اوصياء است و تو اول كسى باشى كه از خاندانم به من ملحق شوى، سپس بار سوم نظرى به زمين انداخت و تو را و فرزندانت را انتخاب كرد، تو سيده زنان بهشتى و دو پسرت حسن و حسين دو سيد جوانان بهشتند و من و شوهرت و اوصياء من تا روز قيامت همه رهبر و رهياب هستيم اول اوصياء پس از من برادرم على است سپس حسن و سپس حسين سپس نه تن از اولاد حسين هم درجه من در بهشت درجه اى نزديك تر بخدا از درجه برادرم نيست، دختر جانم نميدانى كه كرامت خدا براى تو آنست كه تو را به بهترين امتم به بهترين خاندانم به قديم ترين مسلمان و حليم ترين و دانشمندترين آنان شوهر داده فاطمه(علیها السلام) شاد شد و بدان چه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به او فرمود خرسند گرديد سپس فرمود دختر جانم شوهرت منقبتها دارد:

1. ايمانش به خدا و رسولش پيش از هر كس است احدى از امتم در اين باره بر او پيشى نگرفته است.

2. علم او به كتاب خداى عز و جل و سنت من كسى در امتم نيست كه همه دانش مرا بداند جز على(علیه السلام) و خداى عز و جل باو دانش آموخته كه جز من نداند و به ملائكه و رسولانش علمى آموخته كه من آن را مي دانم هر چه را به ملائكه و رسولانش آموخته من آن را مي دانم و به من دستور داده به او بياموزم و عمل كردم، در امت كسى نيست كه همه علم وفهم و حكمت

ص: 22

مرا بداند جز او و تو اى دختر جان زن اویى و مادر دو سبطم حسن و حسين و آنان دو سبط امتم باشند.

3. او امر بمعروف و نهى از منكر كند زيرا خداى جل و عز باو حكمت داده و فصل خطاب داده، دختر جانم ما خاندانى هستيم كه خداى عز و جل بما شش خصلت عطا كرده كه بكسى از آنان كه پيش از شما بود نداده به آيندگان هم ندهد جز بما پيغمبر ما سيد انبياء و مرسلين است و او پدر تو است وصى ما سيد اوصياء است و آن شوهر تو است، شهيد ما سيد شهداء است و آن حمزة بن عبدالمطلب عم پدر تو است، عرض كرد يا رسول اللَّه او سيد شهدایى است كه با او كشته شدند؟ فرمود نه سيد شهداء اولين و آخرين است جز انبياء و اوصياء و جعفر بن ابى طالب ذو الجناحين طيار در بهشت با ملائكه و دو فرزندت حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشت از ماست به حق آنكه جانم به دست او است مهدى اين امت آنكه زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از جور و ظلم شده است عرض كرد كدام یك اين ها كه نام بردى افضلند؟ فرمود على بعد از من افضل امت است و حمزه و جعفر افضل اهل بيت منند بعد از على و بعد از دو پسرم و دو سبطم حسن و حسين و بعد از اوصياء از فرزندان اين پسرم و به حسين اشاره كرد كه مهدى از آن ها است، ما خانواده اى هستيم كه خدا آخرت را براى ما بر دنيا اختيار كرده است سپس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نظرى باو و شوهرش و دو پسرش كرد و فرمود اى سلمان خدا گواهست كه من سازگارم با هر كس سازگارشان باشد و در جنگم با هر كه در جنگ آن ها باشد اما آن ها در بهشت با منند سپس رو به على(علیه السلام) كرد و فرمود برادر تو بعد از من مي مانى و از قريش سختى مي بينى بر عليه تو بهم دست دهند و بر تو ستم كنند، اگر يارانى يافتى با آن ها جهاد كن و با كمك موافقين خود با مخالفين به جنگ و اگر ياور نداشتى صبر كن و دست نگهدار و خود را در هلاكت مينداز چون تو نسبت به من چون هارونى نسبت به موسى و تو بنيكى از هرون پيروى كنى كه قومش او را ضعيف شمردند و مي خواستند او را بكشند براى ستم قريش و هم دستى آن ها بر عليه تو صبر كن تو به منزله هارونى و كسانى كه او را پيروى كردند و آن ها به منزله گوساله ی (سامری) و تابعينش، اى على خداى تبارك و تعالى بر اين امت به تفرقه و اختلاف قضاوت كرده و اگرمي خواست آن ها را بر هدايت متحد مي كرد

ص: 23

تا دو تن از اين امت اختلاف نداشته باشند و در كار او نزاع نكنند و مفضول منكر فضل فاضل نشود و اگر خدا مي خواست زود عذاب مي فرستاد و وضع را تغيير ميداد تا ستمكار تكذيب شود و حق در مصير خود افتد ولى دنيا را دارالاعمال ساخته و آخرت را دارالقرار تا آنانكه بد كردند كيفر كار خود بينند و آنانكه نيكى كردند پاداش خوب يابند على(علیه السلام) فرمود شكرا على نعمائه و صبرا على بلائه

2. در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 281 حدیث 32 و ترجمه ی آن مجلد 1 صفحه 397 آمده است:

حَدَّثَنَا غَيْرُ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ آبَائِهِ ص قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اخْتَارَ مِنَ الْأَيَّامِ الْجُمُعَةَ وَ مِنَ الشُّهُورِ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ مِنَ اللَّيَالِي لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ اخْتَارَنِي عَلَى جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ اخْتَارَ مِنِّي عَلِيّاً وَ فَضَّلَهُ عَلَى جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ وَ اخْتَارَ مِنْ عَلِيٍّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ اخْتَارَ مِنَ الْحُسَيْنِ الْأَوْصِيَاءَ مِنْ وُلْدِهِ يَنْفُونَ عَنِ التَّنْزِيلِ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَأْوِيلَ الْمُضِلِّينَ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ وَ هُوَ ظَاهِرُهُمْ وَ هُوَ بَاطِنُهُمْ.

امام ششم فرمود كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود بدرستى كه خداى عز و جل از روزها جمعه را (به عنوان بهترین روز) اختيار كرده و از ماه ها رمضان را و از شب ها شب قدر را و از همه پيغمبران مرا و به وسیله ی من اختيار كرده على را و او را بر همه اوصياء تفضيل داده و به وسیله ی حضرت على(علیه السلام) اختيار كرده است حسن و حسين را و به وسیله ی حسين اختيار كرد اوصياء از فرزندانش را كه از قرآن تحريف غالين و زياد كردن مبطلين را و تأويلات گمراهان را دفع كنند نهمین آن ها قائم آن ها است او ظاهر آن ها است و او باطن آن ها است

دقت بفرمایید رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در این حدیث اشاره به مسائل تکوینی و تشریعی می کنند مثل این جمله و رمضان و لیلةالقدر که تکوینی و جعل است و اشاره می فرمایند که نبوت و امامت هم جعل است. همان طورکه روز و شب و شب قدر و جمعه و... را نمی شود تغییر داد، نبوت و امامت هم، چنین است.3. در کتاب اثبات الوصیة صفحه 215 و کتاب الامام المهدی فی القرآن و السنة صفحه 347 حدیث 675 آمده است:

ص: 24

و عن هارون بن مسلم بن مسعدة باسناده عن العالم(علیه السلام) انّه قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): ان اللّه عز و جل اختار من الايام يوم الجمعة و من الليالي ليلة القدر و من الشهور شهر رمضان و اختارني من الرسل و اختار مني عليا و اختار من علي الحسن و الحسين و اختار منهما تسعة تاسعهم قائمهم و هو ظاهرهم و هو باطنهم.

خداوند عزوجل از روزها به عنوان بهترین روز، روز جمعه را اختیار کرد و از شب ها شب قدر و از ماه ها ماه رمضان و از رسولان مرا برگزید و به وسیله ی من علی را اختیار کرد و به وسیله ی علی حسن و حسین را اختیار کرد و از آن دو، نه تن از امامان معصوم را که نهمین آن ها قائم آن هاست و او ظاهر و باطن ایشان می باشد.

4. در کتاب غایة المرام علامه ی بزرگوار استاد سید هاشم بحرانی صفحه 331 و مناقب ابن شهر آشوب مجلد 1 صفحه 256 و تفسیر صافی و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 286 و کتاب علی فی القرآن نوشته ی علامه سید صادق شیرازی صفحه 106 آمده است:

عن الحافظ محمد بن مؤمن الشيرازي في كتابه المستخرج من التفاسير الاثني عشر- و هو من مشايخ أهل السنة- في تفسير قوله تعالى: وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ، يرفعه إلى أنس بن مالك، قال: سألت رسول الله عن هذه الآية، فقال: «إن الله خلق آدم من الطين كيف يشاء و يختار، و إن الله تعالى اختارني و أهل بيتي على جميع الخلق، فانتجبنا، فجعلني الرسول، و جعل علي بن أبي طالب الوصي، ثم قال: ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ، يعني ما جعلت للعباد أن يختاروا، و لكني أختار من أشاء؛ فأنا و أهل بيتي صفوته، و خيرته من خلقه.

ابن شهرآشوب با سند خود (و حافظ محمدبن مؤمن از علمای بزرگ اهل سنت) با سند خودشان از انس بن مالک روایت می کند که از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره ی این آیه سؤال کردند: (پروردگار تو هرچه را و هر که را بخواهد می آفریند و هر که را هم بخواهد انتخاب می کند.) حضرت فرمودند: خداوند تبارک و تعالی خلق کرد آدم را از گل به هر شکلی که می خواست سپس یختار او را برمی گزیند و انتخاب می کند و خداوند مرا و اهل بیت مرا بر تمام آفریده هایش برگزید و ما را بر تمام آن ها را برتری داد پس مرا پیامبر و رسول قرار داد و حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) را وصی (من)قرار داد. سپس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند ما کان لهم الخیره منظور این است که (خداوند می فرمایند: ) حق برگزیدن و انتخاب (در این موارد) را برای بندگان قرار ندادم بلکه من هرکسی را که بخواهم برگزیده و انتخاب

ص: 25

می کنم پس من و اهل بیت(علیها السلام) من برگزیدگان خدا هستیم که از بین آفریده هایش ما را انتخاب نموده است.

5. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 501 و تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 99 آمده است:

وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَة قال يَخْتارُ اللَّه عزّ و جلّ الإمام و ليس لهم ان يختاروا.

خداوند تو هر که را بخواهد و هرچه را بخواهد خلق کرده و می آفریند و هر که را هم بخواهد انتخاب و اختیار می کند و دیگران را هیچ اختیار و انتخابی نیست.) حضرت صادق(علیه السلام) (درباره ی این آیه) فرمودند: خداوند خودش امام را انتخاب می کند و انسان ها را نرسد که کسی را انتخاب و اختیار کنند.

ص: 26

303. امام زمان آغازگر رجعت عمومی است

سوره قصص آیه 85

إِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدى وَ مَنْ هُوَ في ضَلالٍ مُبين

در تفسیر نعمانی (المحکم و المتشابه) صفحات 112 و 113 حدیث 3 و کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 350 حدیث 678 آمده است:

عن اسماعیل بن جابر عن الصادق فی حدیث له یرویه عن امیرالمؤمنین جاء فیه: و أمّا الرّد علی من انکر الرجعة فقول الله عزوجل إِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ أی رجعة الدنیا

آیه ؟

ص: 27

304. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجه الله هستند

سوره قصص آیه 88

كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُون

هرچیزی و هر شئ ای نابود شدنی است مگر وجه او که (در کلیه ی مسائل) فرمان، فرمان اوست و همه به سوی او بازگردانیده می شوند.

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 445 حدیث 25، بصائرالدرجات مجلد 1 صفحه 138 حدیث 3، تفسیر برهان ج4 صفحه 297 حدیث 16 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 193 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ كُلُ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ وَجْهُهُ الَّذِي قَالَ وَ لَنْ يَهْلِكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ عَمِلَ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ مِنْ طَاعَتِنَا وَ مُوَالاتِنَا فَذَلِكَ وَ اللَّهِ الْوَجْهُ الَّذِي هُوَ قَالَ كُلُ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ وَ لَيْسَ مِنَّا مَيِّتٌ يَمُوتُ إِلَّا وَ خَلْفَهُ عَاقِبَةٌ مِنْهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة

محمدبن عباس با سند خودش از سلام بن مستنیر روایت می کند که از حضرت امام محمدباقر در مورد این فرموده ی خداوند همه چیز فانی می شوند الا وجه خداوند سؤال کردم حضرت فرمودند: به خدا سوگند ما (اهل بیت عصمت و طهارت) همان وجه الله هستیم که خداوند در کتابش (قرآن) بیان فرموده است و ما تا روز قیامت هلاک و فانی نخواهیم شد. هرکس به سمت خدا بیاید، خداوند به او امر کرده است که اطاعت و ولایت (و زعامت و دوستی) ما را بپذیرد، پس بر این اعتبار والله ما وجه آن خدایی هستیم که فرموده است ودر این جهان کسی از ما نمی میرد مگر این که از خود جانشین بگذارد و این قاعده و امر تا

ص: 28

روز قیامت ادامه خواهد داشت. (یعنی حجةالله که مردم از او فیض می گیرند تا روز قیامت باید باشد. امروز آن حجة الله حضرت بقیة الله الاعظم است که واسطه ی فیض بین خالق و مخلوق است.)

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 446 حدیث 28، تفسیر قمی صفحه 505، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 193 حدیث 13، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 342 حدیث 15 کتاب توحید صفحه 149 حدیث 1 و کمال الدین صفحه 231 حدیث 33 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَهْلِكُ كُلُّ شَيْ ءٍ وَ يَبْقَى الْوَجْهُ وَ اللَّهُ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يُوصَفُ بِوَجْهٍ وَ لَكِنْ مَعْنَاهُ كُلُّ شَيْ ءٍ هَالِكٌ إِلَّا دِينَهُ وَ نَحْنُ الْوَجْهُ الَّذِي يُؤْتَى اللَّهُ مِنْهُ لَمْ نَزَلْ فِي عِبَادِ اللَّهِ مَا دَامَ لِلَّهِ فِيهِمْ رَوِيَّةٌّ ثُمَّ يَرْفَعُنَا إِلَيْهِ فَيَفْعَلُ بِنَا مَا أَحَبَّ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الرَّوِيَّةُ قَالَ الْحَاجَةُ يعني الإرادة

علی بن ابراهیم قمی از پدرش و او از ابن ابی عمیر و ایشان از منصوربن یونس و سرانجام ایشان از ابی حمزه روایت می کند که امام باقر درباره ی این فرموده ی خداوند متعال فرمودند: همه چیز فانی می شود مگر وجه الله که باقی می ماند. عظمت خداوند از این بالاتر است که او (صورت و وجه داشته باشد و) او به صورتش وصف شود. نه چنین نیست بلکه معنا و مقصود آن این است که هر چیزی هلاک و فانی می شود مگر دین او و ما اهل بیت عصمت و طهارت (و امامان معصوم) همان وجه او هستیم و هرکس بخواهد به سمت خداوند بیاید از طریق باب او که ما باشیم بیاید که این وجه در بین بندگان موجود است تا وقتی که خداوند در بین ایشان اُوبَه باشد. پس چون اوبه در ایشان نباشد ما نزد خداوند خواهیم رفت و خداوند آنچه را که دوست داشته باشد، برای ما انجام می دهد.

ابی حمزه می گوید: از آن حضرت سؤال کردم: یا بن رسول الله منظور از اوبة چیست؟ حضرت فرمودند: منظور احساس نیاز به خداوند است.

3. در کافی مجلد 1 صفحه 111 حدیث 1 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 240 حدیث 1 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّصْرِيِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا

ص: 29

وَجْهَهُ (1) فَقَالَ مَا يَقُولُونَ فِيهِ قُلْتُ يَقُولُونَ يَهْلِكُ كُلُّ شَيْ ءٍ إِلَّا وَجْهَ اللَّهِ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ لَقَدْ قَالُوا قَوْلًا عَظِيماً إِنَّمَا عَنَى بِذَلِكَ وَجْهَ اللَّهِ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ.

کلینی با سند خودش از حارث بن مغیرة نصری روایت می کند که از حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه سؤال کردند. حضرت فرمودند: دیگران درباره ی این آیه چه می گویند؟(2) عرض کردم: می گویند همه چیز هلاک می شود به غیر از وجه الله یا صورت خداوند. حضرت فرمودند: سبحان الله آن ها سخن گزاف و بیهوده گفته اند (چون خداوند صورت ندارد.) بلکه ما اهل بیت هستیم که وجه الله می باشیم و ما وسیله ای هستیم که از طریق ما (فیوضات الهی) بر مخلوقات وارد می شود.

4. در توحید شیخ صدوق صفحه 149 حدیث 3 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 241 حدیث 12 آمده است:

قال: حدثنا محمد بن علي ماجيلويهw، عن محمد بن يحيى العطار، عن سهل بن زياد، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، عن صفوان الجمال، عن أبي عبدالله(علیه السلام)، في قول الله عز و جل: كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ، قال: «من أتى الله بما أمر به من طاعة محمد و الأئمة من بعده (صلوات الله عليهم أجمعين) فهو الوجه الذي لا يهلك» ثم قرأ: مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ

آیة الله العظمی شیخ صدوق با اسناد خودش از صفوان جمّال روایت می کند که حضرت صادق(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند فرمودند: هر کسی که به سوی خدا آید با آن حال (و دستوراتی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه داده اند) نسبت به اطاعت از حضرت محمد و امامان معصوم بعد از آن حضرت آن وجهی است که هلاک نمی شود. سپس حضرت این آیه را قرائت فرمودند من یطع الرسول فقد اطاع الله(3) یعنی هرکس که از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) اطاعت کند، در حقیقت خدا را اطاعت کرده است.

ص: 30


1- . قصص آیه 88
2- .[2] منظور حضرت کسانی هستند که در مسیر اهل بیت نیستند به جای تمسک به کتاب الله و عترتی برای تفسیر و تبیین آیات خودشان قرآن را تفسیر و تأویل می کنند.
3- . سوره نساء آیه 80

305. پس از شهادت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) تا ظهور حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

امتحانات زیاد است که در این امتحانات عده ای قلیل می مانند و عده ی زیادی مردود می شوند

سوره عنکبوت آیات 1 و 2

الم (1) أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون

آیا مردم چنین می پندارند، به صرف اینکه بگویند ایمان آوردیم، ایشان را رها می کنند و از آن ها امتحان نمی گیرند؟

1. در کافی مجلد 1 صفحه 370 حدیث 4، تفسیر صافی مجلد صفحه و بحارالانوار مجلد 52 صفحه 115 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ ثُمَّ قَالَ لِي مَا الْفِتْنَةُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الَّذِي عِنْدَنَا الْفِتْنَةُ فِي الدِّينِ فَقَالَ يُفْتَنُونَ كَمَا يُفْتَنُ الذَّهَبُ ثُمَّ قَالَ يُخْلَصُونَ كَمَا يُخْلَصُ الذَّهَبُ.

محدث بزرگ ثقة الاسلام شیخ محمدبن یعقوب کلینی به سند خودش از معمربن خلا روایت کرده است که گفت: از حضرت اباالحسن الرضا شنیدم که می فرمودند: الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ آیا مردم گمان کرده اند که چون بگویند ایمان آورده ایم رها می شوند و دیگر آزمایش و امتحان نمی شوند؟ حضرت فرمودند: این فتنه و آزمایش چیست؟ عرض کردم (ای آقای من) فدایت شوم آنچه ما می فهمیم فتنه و آزمایش در دین است. حضرت فرمودند: (مردم) همچون طلا که به آن حرارت زیاد می دهند تاگداخته شود و سپس در اثر این حرارت زیاد (آب می شود) اما ناخالصی های طلا از بین می رود (و مردم به وسیله ی امتحانات خالص می شوند.)

ص: 31

خداوندا شما را قسم می دهم به چهارده نور مقدست در امتحان سخت خودت ما را کمک کن. آمین

2. در کتاب غیبت نعمانی صفحات 209 و 210 حدیث 17 و بحارالانوار مجلد 52 صفحه 115 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو سُلَيْمَانَ أَحْمَدُ بْنُ هُوذَةَ بْنِ أَبِي هَرَاسَةَ الْبَاهِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيُّ عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِيرَةَ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: كُونُوا كَالنَّحْلِ فِي الطَّيْرِ لَيْسَ شَيْ ءٌ مِنَ الطَّيْرِ إِلَّا وَ هُوَ يَسْتَضْعِفُهَا وَ لَوْ عَلِمَتِ الطَّيْرُ مَا فِي أَجْوَافِهَا مِنَ الْبَرَكَةِ لَمْ تَفْعَلْ بِهَا ذَلِكَ خَالِطُوا النَّاسَ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ أَبْدَانِكُمْ وَ زَايِلُوهُمْ بِقُلُوبِكُمْ وَ أَعْمَالِكُمْ فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا تَرَوْنَ مَا تُحِبُّونَ حَتَّى يَتْفُلَ بَعْضُكُمْ فِي وُجُوهِ بَعْضٍ وَ حَتَّى يُسَمِّيَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً كَذَّابِينَ وَ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ أَوْ قَالَ مِنْ شِيعَتِي إِلَّا كَالْكُحْلِ فِي الْعَيْنِ وَ الْمِلْحِ فِي الطَّعَامِ وَ سَأَضْرِبُ لَكُمْ مَثَلًا وَ هُوَ مَثَلُ رَجُلٍ كَانَ لَهُ طَعَامٌ فَنَقَّاهُ وَ طَيَّبَهُ ثُمَّ أَدْخَلَهُ بَيْتاً وَ تَرَكَهُ فِيهِ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ عَادَ إِلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ أَصَابَهُ السُّوسُ فَأَخْرَجَهُ وَ نَقَّاهُ وَ طَيَّبَهُ ثُمَّ أَعَادَهُ إِلَى الْبَيْتِ فَتَرَكَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ عَادَ إِلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ أَصَابَتْهُ طَائِفَةٌ مِنَ السُّوسِ فَأَخْرَجَهُ وَ نَقَّاهُ وَ طَيَّبَهُ وَ أَعَادَهُ وَ لَمْ يَزَلْ كَذَلِكَ حَتَّى بَقِيَتْ مِنْهُ رِزْمَةٌ كَرِزْمَةِ الْأَنْدَرِ لَا يَضُرُّهُ السُّوسُ شَيْئاً وَ كَذَلِكَ أَنْتُمْ تُمَيَّزُونَ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ إِلَّا عِصَابَةٌ لَا تَضُرُّهَا الْفِتْنَةُ شَيْئا

اصبغ ابن نباته می گوید: حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: شما همچون زنبور عسل در میان پرندگان باشید (که بسیار مفید است) که همه ی پرندگان او را ناتوان و ضعیف می دانند اما اگر بدانند که در درون او چه برکتی است با او چنین رفتار نمی کنند. با مردم با زبان و پیکرهای خود بیامیزید اما با اعمال و اندیشه از آنان کناره بگیرید. سوگند به خدایی که جان من در دست اوست، آنچه را که دوست می دارید نخواهید دید تا آن که بعضی از شما به صورت بعضی دیگر آب دهان بیاندازد و بعضی از شما بعضی دیگر را دروغگو و دروغ پرداز بنامند تا آن که نماند از شما یا این که نماند از شیعه ی من مگر مانند سرمه در چشم و نمک در غذا (که در غذا نمک بسیار کم می ریزند و تعدادشان کم می شود.) برای شما مثالی می زنم (شما مردی را در نظر بگیرید ) که (چندین بار گندم دارد) آن را پاک کرده در انبار خانه بریزد. بعد از مدتی برود و ببیند گندم ها را کِرم زده است. پس گندم ها را بیرون می آورد و پاک می کند. سپس به درون انبار می برد (قسمتی از گندم ها کم می شود.) باز پس از مدتی به درون انبار خانه می رود و می بیند باز گندم ها را کرمزده. باز گندم ه ا را خارج کرده به انبار اتاق برمی گرداند (اما مقداری از گندم ها حذف می شوند.) این کار آن قدر

ص: 32

تکرار می کند تا فقط مقداری گندم مرغوب باقی بماند که دیگر کرم به آن ها اثر نمی کند (که این گندم ها ارزش دارند. شما نیز این چنین از هم تمیز خواهید یافت تا آن گاه که از شما نماند مگر جمعیتی که گرفتاری ها و فتنه ها نتوانند در آن ها اثر بگذارند.

دقت بفرمایید، در آخرالزمان فتنه ها زیاد شود و شیعیان نیز در این شعله های این فتنه ها خواهند سوخت و سرانجام عده ی قلیلی می مانند که مانند آن بذر پاک هستند که دیگر هیچ ضرری به آن ها کارگر نیست. چه سخت است امتحانات آخرالزمان و چه زیاد است فتنه ها که در این فتنه ها و امتحانات شیغیان و منتظران واقعی شناخته می شوند و این ها بذرهای پاکی هستند که فتنه ها در ایشان اثر نمی گذارد و چه نیکو مردمی هستند.

3. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 447 حدیث 2، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 305، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 228 حدیث 26، کتاب فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام) عن کتب اهل السنة صفحه 116 و کتاب علی فی القرآن صفحه 12 آمده است:

روی العلامة البحرانی فی کتاب له فی فضائل امیرالمؤمنین عن کتب اهل السنة قال فیه: و فی مناقب احمدبن موسی بن مردویه فی قوله تعالی: الم* أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ،

قال علي(علیه السلام): «قلت: يا رسول الله، ما هذه الفتنة؟ قال: يا علي بك، و إنك لمخاصم، فأعد للخصومة»

حضرت امام حسین(علیه السلام) به نقل از امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت فرمودند: هنگامی که این آیات نازل شد به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) گفتم، ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) این فتنه چیست؟ رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ای علی (پس از من) تو گرفتار فتنه خواهی شد (و مردم به وسیله ی تو آزمایش و امتحان) می شوند و تو (در آینده) مورد دادخواهی قرار خواهی گرفت. پس خودت را برای دادخواهی آماده کن.

4. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 203 و تفسیربرهان مجلد4 صفحه 305، غایة المرام صفحات 403 و 404 و کتاب علی فی القرآن صفحه 13 و کتاب فضائل مخصوص حضرت امیرالمؤمنین نوشته ی مؤلف همین کتاب آمده است:و روی العلامة البحرانی عن ابن شهرآشوب عن علی بن ابی طالب الهروی باسناده عن علقمة و ابی ایوب: أنه لما نَزَلَتْ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ الْآيَاتِ قَالَ النَّبِيُّ لِعَمَّارٍ إِنَّهُ سَيَكُونُ بَعْدِي هَنَاةٌ حَتَّى يَخْتَلِفَ السَّيْفُ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ حَتَّى يَقْتُلَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ حَتَّى يَتَبَرَّأَ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ فَإِذَا رَأَيْتَ ذَلِكَ فَعَلَيْكَ بِهَذَا الْأَصْلَعِ عَنْ يَمِينِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَإِنْ سَلَكَ النَّاسٌ كُلُّهُمْ وَادِياً فَاسْلُكْ وَادِيَ عَلِيٍّ وَ خَلِّ عَنِ النَّاسِ يَا عَمَّارُ إِنَّ عَلِيّاً لَا يَرُدُّكَ عَنْ هُدًى وَ لَا يَرُدُّكَ إِلَى رَدًى يَا عَمَّارُ طَاعَةُ عَلِيٍ طَاعَتِي وَ طَاعَتِي طَاعَةُ اللَّه

ص: 33

ابن شهرآشوب با سند خودش از ابوطالب هروی روایت می کند و او از ابوایوب انصاری روایت کرده است: هنگامی که آیه نازل شد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به عمار فرمودند (ای عمار) به زودی پس از من فتنه ها و فسادهای زیادی حادث می شود به طوری که بین مردم شمشیر رد وبدل می شود یعنی دیگری را می کشند و عده ای از عده ی دیگر بیزاری می جویند. (ای عمار) اگر همه ی مردم به راه های مختلف رفتند (تو ببین) حضرت علی(علیه السلام) از کدام راه می رود. فقط تو به راهی برو که حضرت علی(علیه السلام) در آن راه می رود و همه ی مردم را رها کن. ای عمار علی تو را از راه (حق) و هدایت برنمی گرداند و تو را در راه پست و ناهموار نمی اندازد. ای عمار اطاعت از علی اطاعت از من است و اطاعت از من اطاعت از خداوند است.

5. در قرب الاسناد صفحه 154، الارشاد صفحه 360، غیبة شیخ طوسی صفحه 447 و 448، الخرایج و الجرائح مجلد 3 صفحه 170 باب 20، کشف الغمة مجلد 3 صفحه 296 باب 25 فصل 6 حدیث 128، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 183 باب 25 حدیث 8، مرآة العقول مجلد 4 صفحه 51، نوراثقلین مجلد 4 صفحه 150 حدیث 12 ملحقات، احقاق الحق مجلد 29 صفحه 390 و معجم الاحادیث الامام مهدی صفحه 265 حدیث 7 آمده است:

الفضل بن شاذان عن أحمد بن محمد بن أبى نصر عن أبى الحسن الرضا(علیه السلام) قال: لا يكون ما تمدون اليه أعناقكم حتى تميزوا و تمحصوا، و لا يبقى منكم الا القليل ثم قرء: «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» ثم قال: ان من علامات الفرج حديث يكون بين المسجدين، و يقتل فلان من ولد فلان خمسة عشر كبشا من العرب.

6. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه ،تأویل الایات الظاهرة مجلد 1 صفحه 447، بحار مجلد 22 صفحه 289 حدیث 60 و مجلد 28 صفحه 307 حدیث 49، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 303 حدیث 3، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 355، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه آمده است:قَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ قَالَ جَاءَ الْعَبَّاسُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقَالَ امْشِ حَتَّى(1) نُبَايِعَ لَكَ النَّاسَ فَقَالَ لَهُ أَ تَرَاهُمْ فَاعِلِينَ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَأَيْنَ قَوْلُ اللَّهِ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون

ص: 34


1- . در بحارالانوار و برخی کتب دیگر به جای امش حتی، کلمه ی انطلق آمده است.

علی بن ابراهیم قمی با سند خودش از محمدبن فضیل نقل می کند که حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر(علیه السلام) روایت فرمودند که (روزی) عباس، عموی پیامبر نزد حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمد و عرض کرد: (ای علی) جلو بیفت تا مردم با تو بیعت کنند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: آیا تو فکر می کنی که آنان بیعت خواهند کرد؟ عباس گفت: بله. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: (پس امتحان چه می شود؟) پس این قول خدا چه خواهد شد؟ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ

ص: 35

306. بهترين پدر براى امت، ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره عنكبوت آيه 8

«وَ وَصَّيْنا الإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

و ما به آدميان سفارش كرديم كه در حق پدر و مادر خود نيكى كنند و اگر آن ها كوشند تا تو به من كه خداى يگانه ام از روى جهل و نادانى شرك آورى در اينجا هرگز اطاعت امر آن ها مكن كه رجوع شما به سوى من است و من شما را به پاداش هر عمل (نيك يا بد) كه به جاى آوريد آگاه مى گردانم.

وجود انسان از دو قسمت عمده تشکیل می شود. قسمت اول روح یا نفس و یا جان و یا قلب و یا صدر اوست و قسمت دوم جسم او می باشد.

روح از عالم ملکوت است و در عالم ذر اولی خلق گردیده است. انسان در آن عالم زندگی می کرده است و این روح برای تداوم حیاتش لباس های مختلف در برمی گیرد. در عالم ذر اولی لباس او ذره ای بوده است به این دنیا که آمد، روح بدن دیگری را در اختیار می گیرد که مادی و متعلق به این جهان است. پس از این که از این دنیا برود، این بدن دیگر به کارش نمی آید؛ بلکه بدن دیگری به او می دهند به نام بدن مثالی و در قیامت بدنی اختیار خواهد کرد که مثل همین بدن است و مادی می باشد. دقت کنید آنچه که اصل است روح است که شخصیت واقعی ماست. او من حقیقی است. او این بدن های مختلف را مالک می شود با املکیت خداوند. همه چیز انسان به روح بستگی دارد و این بدن ما وسیله ی دست روح است که با آن اعمالش را انجام می دهد اما در بهدنیا آمدن ما پدر و مادر نقشی بسیار اساسی دارند لذا آیات مختلف قرآن برای پدر و مادر ارزش والایی قائلند که آیات قرآن می فرمایند بعد از عبادت خدا احسان به پدر و مادر است. قرآن

ص: 36

می فرمایند: شما حق ندارید کوچک ترین حرفی بزنید که آن ها را بیازارد. قرآن می فرماید: همیشه باید با آن ها با قول کریم صحبت کنید یعنی مثل برده در مقابل آقا و مولایش. این ها کسانی هستند که در آمدن ما به این دنیا نقش دارند و وسیله هستند. حالا در نظر بگیرید اگر کسی روح را پرورش دهد و روح را بسازد.

در حدیث است که شما دارای سه پدر هستید: اب یولدک و اب یزوجک و اب یعلمک

معلم از این نظر ارزشمند است که روح را پرورش می دهد و می سازد. انبیا از این نظر ارزشمند هستند که معلمان پرورش روانند.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین نقش پرورش کل هستی را دارند. یعنی هم انبیای عظام و هم کل بشریت به وسیله ی ایشان پرورش پیدا می کنند. پس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) بهترین پدرهای ما بودند که اجداد ما تا قیامت به وسیله ی ایشان هدایت شده اند.

1. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 245 حديث شماره 3، آمده است:

الامام ابومحمّد العسكرى(علیه السلام) فى قوله تعالى «وَ وَصَّيْنا الإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً» قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) افضل والديكم واحقهما بشكركم محمّد و على صلّى اللّه عليهما و آلهما.

حضرت ابا محمّد امام حسن عسكرى(علیه السلام) درباره اين فرموده خداوند كه مى فرمايند: «وما به آدميان سفارش كرديم كه در حق پدر و مادر خود نيكى كنند» فرمودند: حضرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: افضل والدين و احق آن ها كه بايد شما از آن ها تشكركنيد محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و على(علیه السلام) و فرزندان آن ها مى باشند.

2. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 245 حديث شماره 4، آمده است:

و قال على بن ابى طالب(علیه السلام) سمعت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) يقول انا و على ابوا هذه الامة ولحقّنا عليهم اعظم من حق ابوى والديهم فانا ننقذهم ان اطاعونا من النارالى دارالقرار و لنلحقهم من العبودية بخيار الاحرار و قالت فاطمه صلوات اللّه عليها ابواهذه الامة محمّد وعلى يقيمان اودهم وينقذانهم من العذاب الدائم ان اطاعوهما يبيحانهم النعيم الدائم ان وافقوهما.حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمودند: كه من از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) شنيدم كه فرمودند: من و على(علیه السلام) پدران اين امت هستيم و حق ما بر آن ها بالاتراست از حق پدرانشان كه آن ها را

ص: 37

به دنیا آورده اند و بر فرزندان خود دارند. پس به درستی که اگر از ما اطاعت کنند ما آن ها را از جهنم نجات داده و به بهشت هدایت کنیم و آن ها را از بردگی به آزادی می رسانیم.

3. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 245 حديث شماره 7، آمده است:

و قال على بن الحسين(علیه السلام) ان كان الابوان انمااعظم حقهما على الاولاد لاحسانهما اليهم فاحسان محمّد و على عليهماالسّلام الى هذه الامة اجل و اعظم منهما بان يكونا ابويهم احق.

حضرت سجاد(علیه السلام) فرمودند: اگر حق پدر و مادر بر فرزندانشان به خاطر احسانی که کرده اند عظیم باشد، پس احسان حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت علی(علیه السلام) بر این امت جلیل تر و عظیم تر خواهد بود و پدر بودن آن ها برای امت سزاوارتر است.

4. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 245 حديث شماره 10، آمده است:

و قال موسى بن جعفر(علیه السلام): يعظم ثواب الصلوة على قدر تعظيم المصلى ابويه الافضل محمّد و على صلّى اللّه عليهما و آلهما.

حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) فرمودند: عظمت ثواب نماز برای نمازگزار بستگی دارد که چه مقدار به پدران خود اهمیت می دهد که آن پدران حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت علی(علیه السلام) و ائمه از فرزندان ایشان هستند.

ص: 38

307. نصرت کامل الهی در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

که در آن زمان منافقین هم به مؤمنین می گویند ما با شما هستیم.

سوره عنکبوت آیات 10 و 11

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما في صُدُورِ الْعالَمينَ (10) وَ لَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْمُنافِقينَ (11)

و بعضی از مردم می گویند: (ما) به خداوند ایمان آورده ایم اما اگر در راه خداوند آزار و ناراحتی و عذابی به آن ها برسد، آن را از طرف خداوند می داند اما اگر از سوی پروردگار یاری و نصرتی به آن ها برسد، می گویند ما با شما بودیم. آیا خداوند به آنچه در دل های مردم جهان می گذرد آگاه تر نیست و تا خداوند بشناساند کسانی را که با قلب هایشان ایمان آورده اند و بشناساند کسانی که (در دل هایشان) نفاق و دورویی است یا به هر دو گروه ثواب و عذاب دهد.

این آیه زبان حال منافقینی است که از صدر اسلام تا قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نفاق و دورویی خودشان ادامه می دهند. اگر در جنگ ها و یا در مسیر زندگی از طرف انسان ها به آن ها صدمه ای برسد آن را از خداوند دانسته و می گویند: این بدبختی ها و این گرفتاری ها از طرف خداوند به ما رسیده است و مسلمین را سرزنش می کنند و به مؤمنین واقعی زخم زبان زده و آن ها را مسخره می کنند. اما اگر برای مسلمانان نصرتی فراهم شود می گویند: ما با شما هستیم و در موفقیت با شما شریک هستیم.شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع صفحه 332 حدیث 81 و سید بحرانی در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه حدیث 3 از قول امام محمد باقر(علیه السلام) آورده اند که در این زمینه و درباره ی این

ص: 39

منافقین، سی آیه در قرآن کریم داریم و حضرت آیه 12 از سوره عنکبوت را تلاوت می کنند. وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلَّذينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبيلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطاياكُمْ

یعنی کسانی که کافر شده اند به مؤمنان می گویند: شما از ما و از برنامه های ما متابعت کنید. (اگر موفق نشدید) بار گناه شما به گردن ما باشد. آن ها هیچ وقت بار گناه کسی را به گردن نمی گیرند و دروغ می گویند بلکه آن هابار گناهان خودشان و بار گناهان کسانی که به آن ها هستند بر گردن دیگران خواهند گذاشت.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 507 و بحارالانوار مجلد 9 صفحه 229 حدیث 118، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 245 حدیث 1، تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 112 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 153 احادیث 17 و 18 آمده است:

علی بن ابراهیم به سند خودش

و قوله: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ- فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ قال إذا آذاه إنسان أو أصابه ضر- أو فاقة أو خوف من الظالمين ليدخل معهم في دينهم- فرأى أن ما يفعلونه- هو مثل عذاب الله الذي لا ينقطع وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ يعني القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ- أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فِي صُدُورِ الْعالَمِينَ

منظور از آیه و بعضی از مردم می گویند: به خدا ایمان آورده ایم ولی چون در راه خداوند آزاری ببینند آن آزار و عذبت را از طرف خداوند می دانند. حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: اگر انسانی به آن ها (یعنی منافقین) آزاری برساند و یا این که مشکلی برایشان پیش آید و یا این که فقر و تنگدستی به سراغ آن ها بیاید و یا این که وحشت و ترسی از طرف یکی از ظالمین به آن ها برسد. در دین و برنامه های ایشان وارد و خود را با آن ها هم آهنگ می کنند (تا ضرر بیشتری به آن ها برسد و در رفاه و راحتی به سر ببرند.) و آن ها چنین می اندیشند هرچه به آن ها می رسد آن عذاب از طرف خداوند است و تمام شدنی هم نیست. وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ يعني القائم و هنگامی که نصرت از طرف خداوند برسد که منظور از آن نصرت تام و کامل است در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گویند: ما هم با شما بوده ایم غافل از آن که خداوند از درون همه ی افراد آگاه است.

ص: 40

308. روز قیامت هرکس با امام حق یا امام باطلش محشور می شود و ما با حضرت

بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محشور خواهیم شد

سوره عنکبوت آیه 25

وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً وَ مَأْواكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ ناصِرين

گفت ای مردم شما آنچه را که جز خداوند به خدایی برگزیده اید بت هایی است که تنها برای حفظ دوستی دنیای خود اتخاذ کرده اید و چون روز قیامت شود در آن روز شما هریک دیگری را کافر دانید و به یک دیگر لعن می کنید و جایگاه همه ی شما آتش دوزخ است و هیچ یاوری ابداً ندارید.

در قیامت همه ی انسان ها با کسانی محشور می شوند که آن ها را در دنیا امام و خلیفه و رهبر و راهنمای خود برگزیده اند و در دنیا از آن ها پیروی کرده اند و در قیامت وقتی می فهمند که گمراه شده اند. یکدیگر را لعن کرده و می گویند تو ما را گمراه کرده ای و او انکار کرده و آن ها را لعن می کند.

پس در این دنیا دو نوع رهبر و پیشوا وجود دارد. یک نوع امامان حق مثل چهارده معصوم و یک نوع امامان باطل که مردم را به باطل دعوت می کنند و به باطل می کشانند و به جز شیعیان که امامشان حق است، بقیه امامان باطلند و در دنیای دیگر مردم امامان باطلشان را لعنت می کنند. یا به زبان دیگر امامان دو دسته هستند. امامان من الله که از طرف خداوند تعیین شده اند و امامانی که من دون الله هستند. از طرف غیرخدا تعیین می شوند. امامان من الله چهارده معصوم هستند و امامان من دون الله، هر کسی که مردم خودشان انتخاب کنند.1. در کافی مجلد 8 صفحه 146 حدیث 122، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 155 حدیث 27 و تفسیر صافی آمده است:

ص: 41

یحیی الحلبی عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَا مَالِكُ أَ مَا تَرْضَوْنَ أَنْ تُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَ تُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَ تَكُفُّوا وَ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ يَا مَالِكُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ قَوْمٍ ائْتَمُّوا بِإِمَامٍ فِي الدُّنْيَا إِلَّا جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَلْعَنُهُمْ وَ يَلْعَنُونَهُ إِلَّا أَنْتُمْ وَ مَنْ كَانَ عَلَى مِثْلِ حَالِكُمْ يَا مَالِكُ إِنَّ الْمَيِّتَ وَ اللَّهِ مِنْكُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ لَشَهِيدٌ بِمَنْزِلَةِ الضَّارِبِ بِسَيْفِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.

در کافی از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است که به مالک جهنی فرمودند: ای مالک آیا راضی میشوی که نماز به پاداری و زکات بپردازی و تو را کفایت کند و وارد بهشت شوی؟ ای مالک هیچ گروهی در دنیا از امام و پیشوایی پیروی نمی کنند مگر این که در روز قیامت آنان می آیند و همدیگر را لعنت می کنند مگر شما شیعیان و کسانی که همانند حال و وضع شما را دارند.

2. در محاسن برقی مجلد1 باب 12 صفحه 239 حدیث 43438، تفسیر صافی و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 156 حدیث 29 آمده است:

و في محاسن البرقي: عنه، عن أبيه عن حمزة بن عبد اللَّه، عن جميل بن درّاج، عن مالك بن أعين، عن أبي عبداللَّه(علیه السلام)- يا مالك، أما ترضون أن يأتي كلّ قوم يلعن بعضهم بعضا إلّا أنتم و من قال بمقالتكم.

حضرت امام صادق(علیه السلام) به مالک بن اعین می فرمایند: ای مالک آیا شما خوشنود نیستید از این که روزی (خواهد آمد که) هر گروهی گروه دیگر را لعن می کنند مگر شما (شیعیان) و هر کس که هم سخن (و هم عقیده و هم فکر) شماست.

ص: 42

309. به عمق قرآن، در مصداق اعلی، کسی بهتر از ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیه السلام)

اشاره

پی نخواهد برد و عاقلون و عالمون واقعی اینها هستند

سوره عنکبوت آیات 41 تا 43

مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا ۖ وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ ۖ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴿41﴾ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴿42﴾ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ ۖ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ﴿43﴾

مثل کسانی که برگزیدند از طرف غیر خداوند اولیا و دوستانی آن ها همانند عنکبوت هستند که برای خود خانه ای اتخاذ کرده است و یقیناً ضعیف ترین و ناتوان ترین و لرزان ترین خانه ها خانه ی عنکبوت است. اگر آن ها این را بدانند خداوند می داندآنچه را این ها اولیاء خود می خوانند (چیزهای بی ارزش و به درد نخور هستند) و خداوند قادر و توانمند و حکیم و عالم است بر همه چیره ( و این ضرب) المثل ها را خداوند می زند برای مردم تا (درک و فهم آن ها زیاد شود) ولی (از باطن) این ضرب المثل ها هیچ کس آگاه نیست و عالمان و دانشمندان در این چند آیه چند نکته ی مهم موجود است. اول کسانی که اولیای خود را از طرف غیرخداوند اتخاذ می کنند آن ها مانند عنکبوت بیت و خانه ای بسیار سست برمی گزینند.

دوم این که قرآن دارای ضرب المثل هایی است که خداوند برای فهم بشر این ضرب المثل ها را می زند که یکی از معجزات و محسنات قرآن همین ضرب المثل هاست.

سوم این که تأویل و باطن این ضرب المثل ها را عقلا و دانشمندان و علمایی می دانند و آن ها از طرف خداوند و من الله هستند و اگر کسی بخواهد این ضرب المثل ها را بفهمد باید از علم اینعلما و عقلای الهی استفاده کند. برگزیدن اولیاء من دون الله مثل بت ها، ستاره ها، آتش و غیره برگزیدن چیزهایی است که از طرف غیرخداوند است و به دنبال امامان رفتن، در مسیر من الله قدم

ص: 43

زدن است. البته امامانی که خداوند تعیین می فرمایند، من الله هستند.

مرحوم صدرالمتألهین شیرازی درباره آیه 3 سوره زمر وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى

چه ستاره و چه بت و چه آن روحانیونی که مظهر غیب احد بودند، آن ها می گویند که ما این چیزها را نمی پرستیم بلکه به آن ها توجه می کنیم تا آن ها ما را به خداوند نزدیک کنند ما نَعبدُ الّا لِیُقَرِّبونا إلی الله زُلفی

بت عبارت است از سنگ، چوب، آهن و اجسام دیگری که به اشکال مختلف ساخته شده بودند. چیزی که آن-ها خودشان تراشیده و ساخته بودند نمی پرستیدند ... هیچ عاقلی باور نمی کند چیزی که خودش تراشیده است، بپرستد و بگوید آن خداست و از آن حاجت بطلبد. مثلاً ایرانیان باستان آتش می پرستیدند. آن ها می دانستند آتش به خودی خود قابل پرستش نیست. در این قرن پانزدهم هجری قمری و قرن بیست و یکم میلادی نیز هنوز ما در هندوستان و پاکستان و تایلند و کره ی شمالی و کره ی جنوبی و ژاپن بت پرست و آتش پرست و موش پرست و گاوپرست هم داریم. این ها این موجودات را خدا نمی دانند بلکه آن ها این اشیاء را واسطه ی بین خود و خدا می دانستند و می گفتند این اشیاء واسطه هستند بین عابد و معبود.

تحلیل علمی بت پرستی و ...

ملاصدرا و دانشمندان می گویند، بشر همیشه خداپرست بوده است ولی چون خودش را قابل و لایق نمی دانسته است که بتواند مستقیماً و بدون واسطه خدا را بپرستد و برای تقربش به خداوند وسیله و واسطه و راهی را اتخاذ نمود تا از طریق آن وسیله و واسطه خداوند غایب را بشناسد.

آن ها معتقد بودند که در عالم بالا و در آسمان ها موچوداتی روحانی وجود دارد که از دیدگان محجوب و پنهان هستند و می گفتند آن روحانیون دیده نمی شوند لذا برای آن ها هیکلی که به منزله بدن و جسم آن ها باشد قائل می شدند. مثلاً ستاره پرستان می گفتند این ستاره ی مخصوص یا همه ی ستارگان هیکل آن روحانیون هستند و نور دارند و از عالم بالا می باشند به آن ها هیکل علت اُولی، هیکل نفس کلی، هیکل عقل... می گفتند. مثلاً عده ای معتقد بودند که ستارگان ابدان آن روحانیون هستند ولی همیشه نمایان نیستند. فقط شب ها نمایان می شوند و روزها پنهان می گردند. برای این که

ص: 44

در موقع عبادت یک وجهه ای به این هیاکل آسمانی داشته باشند، بت هایی را می تراشیدند و آن ها را جلوی چشم خود می گذاشتند و این بت ها آیینه ها و مظاهر هیاکل بودند و هیاکل نیز بدن آن روحانیین بودند و روحانیون نیز واسطه ی بین این عابد و معبود یعنی خدای غایب بودند.

پس بت پرستان یا آتش پرستان یا ستاره پرستان نمی گفتند بت خداوند است بلکه می گفتند، بت آیینه و مظهر و واسطه و بدن آن ستاره ها هستند که خود ستاره ها بدن هیاکل روحانیون هستند و روحانیین واسطه ی بین خداوند و بشر می باشند.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 442 آمده است:

عرب جاهلی نمی گفت بت خداست بلکه می گفت این بت ها مرغان سفیدی هستند که واسطه ی بین ما و خداوند هستند و آن ها در نزد خداوند شفاعت ما را می کنند.

فانها للغرانیق الاولی و إنَّ شفاعتهن لترتجی

( و متأسفانه دشمنان اسلام و نبوت به گونه ای دیگر شعر را تعبیر کرده اند.)

چرا انبیا بشر را از بت پرستی نهی می کردند؟

این اصل مورد قبول همه ی ادیان الهی است که بشر به گونه ای خلق شده است که باید همیشه خداوند را بپرستد. انسان به تنهایی نمی تواند بدون واسطه و وسیله با خداوند ارتباط برقرار کند و مستقیماً فیوضات الهی را بگیرد و برای گرفتن فیض باید واسطه های بسیار قوی باشند که او را یاری کنند و اراده ی خداوند هم بر این قرار گرفته تا برای فیض رسانی به بشر واسطه ها را قرار بدهد و خودش آن ها را بفرستد و خودش آن ها را تعیین کند و این واسطه های الهی انبیای الهی و امامان معصوم هستند. پس هرکس از طرف خداوند برای راهنمایی بشر می آید من الله است و هرکس از طرف غیرخداوند بیاید و یا از سوی خود بشر، برای من دون الله است. در کتاب مجالس امیرالمؤمنین غلام خادم الحجة به طور کامل این بحث آمده است.

دقت در آیات بیان شده

در آیات 41 تا 43 سوره ی عنکبوت به همین اصل اشاره شده است:

مثل کسانی که برگزیده اند من دون الله از طرف غیر خداوند را برای خود اولیاء و دوستان و رهبر و امام و پیامبر. مثل این ها مانند عنکبوت است که خانه ای بسیار سست و ضعیف برایخود

ص: 45

قبول کرده اند و خداوند می داند که لرزان ترین خانه ها خانه ی عنکبوت است. اما اگر آن ها این را بدانند و خداوند می داند آنچه را این ها اولیا و رهبر و امام و رسول خود می خوانند (چیزهایی بی ارزش و به درد نخور هستند و خداوند قادر و توانمند و حکیم و عالم است بر همه چیز و این ضرب المثل را می زند تا انسان ها بهتر فهم و درک کنند و از باطن این ضرب المثل ها هیچ کس آگاه نیست مگر همان پیامبران و رسولان و امامان که عالمان واقعی می باشند.

پس از این آیات نتیجه می گیریم:

اولاً: ما باید اولیا و امامانی را برگزینیم که از طرف خداوند و من الله باشند؛ نه از غیر خدا حتی از طرف مردم مثل سقیفه ی بنی ساعده که آن ها من دون الله بودند.

ثانیاً: این واسطه های الهی من الله علمشان و قدرتشان الهی و وهبی است و همه چیز می دانند و هرکس به ایشان چنگ بزند به حبل الله چنگ زده است و به عروة الوثقی چنگ زده است و هرکس ایشان را رها کند و به دنبال من دون الله برود در خانه ای سست قرار گرفته است که مانند بیت عنکبوت است.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 508 و تفسیرنورالثقلین مجلد 4 صفحه 160 حدیث 48 آمده است:

وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ- وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ يعني آل محمد

فقط آل محمد یعنی چهارده معصومند که کلیددار، خزانه ی وحی، مفسر، مبین و تأویل کننده ی قرآن هستند و لا غیر.

2. در تأویل الآیات الظاهرة صفحه 450 حدیث 8 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ قَالَ نَحْنُ هُمْ صدق لأن منتهى العلم جميعه (یرجع) إليهم لأنهم الراسخون في العلم و إليهم الأمر فيه و الحكم. [و ذکر علی بن ابراهیم رحمة الله مثله.]

و قوله تعالى فَالَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ ....(1)

ص: 46


1- . استرآبادى، على، تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، 1جلد، مؤسسة النشر الإسلامي- ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1409ق.

3. در کافی مجلد 2 صفحه 598 حدیث 1 سعد خَفّاف (کفش دوز) از امام باقر روایت کرده است:

از امام باقر(علیه السلام) سؤال کردم آیا قرآن هم تکلم می کند؟ امام تبسم کردند و فرمودند: خداوند به ضعیفان شیعیان ما رحم کند. چون آن ها اهل تسلیم هستند. سپس فرمودند: نماز سخن می گوید و آن صورتی است و اخلاقی است که هم امر می کند و هم نهی می نماید. در این موقع رنگم پرید و عرض کردم: این چیزی است که من نمی توانم آن را در بین مردم به زبان آورم. پس امام فرمودند: آیا مردمی که بین آنان می خواهی صحبت کنی شیعیان ما نیستند؟ اگر شیعه باشند می پذیرند و هرکس حق نماز را نشناسد پس حق ما را انکار کرده است. سپس حضرت تبسم کردند و فرمودند: ای سعد آیا کلام خدا را به تو بشنوانانم؟ عرض کردم: بفرمایید ای مولا درود خدا برشما باد. سپس امام فرمودند: پس نهی کلام است و فحشا منکر مردمان هستند که مرتکب آن می شوند و ما ذکر خدا هستیم و ماییم آن بزرگتران.

ص: 47

310. «ذکر الله»، ائمه ی طاهرین(علیها السلام) و در حال حاضر

اشاره

بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و این ها را خداوند اکبر قرار داده است

سوره عنکبوت آیه 45

اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ ۖ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ۗ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ

بخوان آنچه را که به تو وحی شده است از کتاب و به پای دار نماز را. به درستی که نماز بازمی دارد انسان را از کاری که قبیح باشد و هر آینه یاد کردن (بندگان) خداوند را (یعنی نمازگزاردن) بزرگ تر است از سایر طاعات و عبادات.

در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 3 صفحه 598 آمده است:

و از آنچه در کافی در کتاب فضل القرآن از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) روایت کرده است چنین مستفاد می شود که معنی آیه چنین است که: به درستی که نماز نهی می کند مؤمنان را از فحشا و منکر یعنی از متابعت ائمه ی ضلال و هر آینه ذکر خدای تعالی یعنی ائمه ی خدای تعالی بزرگترند از نماز در منع اتباع ائمه ضلال زیرا که نماز به زبان حال منع می کند و ائمه ی هدی نهی می کنند به زبان قال.

این آیه را از دو جهت می شود کورد رسیدگی قرار داد. یک جهت خاصیت طبیعی و ذاتی نماز و جهت دیگر خاصیت دقت در نماز و خواستن از خداوند که کنه و باطن نماز را در وجود ما با درک از نماز محقق کند.

خاصیت ذاتی و طبیعی نماز

نماز یک خاصیت طبیعی دارد که نمازگزار را که به قصد قربت به خداوند آن را آغاز می کنند و یعنی قصد ادامه می دهد و سپس پایان می بخشد. از زشتی ها و کارهای بد باز می دارد یکی از

ص: 48

خاصیت های طبیعی نماز این است که برپاداشتن نماز بازگوکردن ذکر خداوند است که الا بذکر الله تطمئن القلوب که نمازگزار را به آرامش قلبی می رساند و او را از نظر روانی به حالت سلامتی روح سوق می دهد که تمام مجرمان عالم آرامش و سلامتی روحی ندارد که اگر داشته باشند جرمی را مرتکب نمی شوند.

در توحید شیخ صدوق صفحه 166 حدیث 4 باب 23 و تفسیر صافی آمده است: جوانی از انصار با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نماز می خواند. اما متأسفانه مرتکب گناه هم می شد. به عرض رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رسانیدند که این نمازگزار مرتکب گناه می شود. حضرت فرمودند: بالاخره نماز او را از ارتکاب گناه نجات خواهد داد. چندی نگذشت که جوان هدایت شده و توبه کرد و دیگر مرتکب معاصی نمی شد و او واقعاً به نماز روی آورد.

خاصیت باطنی که نماز انسان را به ائمه ی طاهرین راهنمایی می کند

در کافی مجلد 2 صفحه 598 حدیث1، تفسیر برهان مجلد صفحه، نورالثقلین مجلد صفحه و تفسیر صافی مجلد صفحه آمده است:

سعد خَفّاف (کفش دوز) گوید از امام باقر سؤال کردم آیا نماز با انسان سخن می گوید؟ امام تبسم کردند و فرمودند: خداوند به ضعیفان شیعیان ما رحم کند. چون آن ها اهل تسلیم هستند. سپس فرمودند: ای سعد، نماز سخن می گوید و او را صورتی است و دارای اخلاقی می باشد که هم (به انسان) امر می کند و هم نهی می نماید. در این موقع رنگم پرید و عرض کردم: این چیزی است که من نمی توانم آن را برای همه بگویم. حضرت فرمودند: آیا مردمی که تو می خواهی با آن ها صحبت کنی شیعیان ما نیستند؟ (اگر شیعه باشند می پذیرند) و هرکس حق نماز را نشناسد پس حق ما را انکار کرده است. سپس حضرت تبسم کردند و فرمودند: ای سعد! آیا کلام خدا را به تو بگویم؟ عرض کردم: بفرمایید، درود خدا برشما باد. سپس امام فرمودند: إن الصلوة تنهی عن الفحشا و المنکر و لذکر الله اکبر پس نهی کلام است و فحشا و منکر مردمان هستند (که مرتکب آن می شوند) و ما (اهل بیت) هم ذکر الله هستیم لذکر الله اکبر و ما از آن بزرگ تر هستیم.

ص: 49

مطالب نماز انسان را به اهل بیت(علیها السلام) راهنمایی می کند.

اگر کسی واقعاً در مضامین نماز که از زبانش می گذرد دقت کند به اهل بیت راهنمایی می شود مثلاً وقتی می گوید اهدنا الصراط المستقیم بیاندیشد که صراط مستقیم چیست؟ آیا شیعه و سنی بیان نکرده اند که بزرگترین و عالی ترین صراط مستقیم اهل بیت هستند و وقتی می خواهند صراط الذین انعمت علیهم راه کسانی که خداوند به آن ها نعمت (ولایت و امامت) داده است کسانی به جز شیعیان هستند.

و وقتی قرائت می کند غیر المغضوب علیهم مغضوبین چه کسانی هستند؟ آیا غیر از این است که مغضوبین افرادی هستند که نبوت رسول خدا را نپذیرفتند.

و وقتی تلاوت می کند ولا الضالین بیاندیشد ضالین چه کسانی هستند؟ ضالین مسلمانان هستند که پس از شهادت رسول خدا از دین برگشتند و از راه هدایت به ضلالت رسیدند. همه شیعیان و همه در نماز و در تشهد می گویند: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله اللهم صل علی محمد و آل محمد. دقت کنید فراز اول شهادت به توحید است اشهد ان لا اله الا الله و فراز دوم شهادت به نبوت اشهد ان محمد رسول الله و فراز سوم شهادت به امامت و ولایت اهل بیت اللهم صل علی محمد و آل محمد است. همه می گویند اللهم صل علی محمد و آل محمد و همه معتقدند اگر در نماز همین صلوات را نفرستند، نمازشان باطل است. آیا از خود سؤال نمی کنند چرا پس از صلوات بر رسول خدا بر آل او که امامان شیعه هستند درود فرستاده می شود؟ و در نماز صحبت از خلفا نیست؟ همین یک نکته برای هدایت و پذیرش امامت اهل بیت کافی است و همیشه باید .... پس از رسول خدا به اهل بیت راهنمایی شوند و این است معنی ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر به شرط آن که دقت کنیم.

ص: 50

311. امروزه علم قرآن را خداوند در سينه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار داده است

اشاره

سوره عنكبوت آيه 49

«بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا العِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاّ الظّالِمُونَ»

بلكه (اين كتاب يا قرآن) آيه ها و معجزاتى بسيار روشن و آشكار است در سينه كسانى كه دانش و علم به آن ها داده ايم و جز ظالمان و ستمگران كس ديگرى منكر آيات آن نمى شوند.

1. در كتاب بحارالانوار مجلد 23 صفحه 189، تأویل الآیات مجلد 1 صفحه 432 حدیث 13 آمده است:

عن محمّد البرقى، عن على بن اسباط قال: سال رجل اباعبداللّه(علیه السلام)، عن قوله عزوجل «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا العِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاّ الظّالِمُونَ» قال نحن هم، فقال الرجل: جعلت فداك حتى يقوم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قال: كلنا قائم بامراللّه واحد بعد واحد حتى يجى صاحب السيف؛ فاذا جاء صاحب السيف جاء امر غير هذا.

محمّد برقى از على بن اسباط نقل مى كند كه مردى از امام صادق(علیه السلام) از تفسيركلام خدا «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا العِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاّ الظّالِمُونَ»پرسيد، حضرت در جواب فرمود: مقصود ماييم. مرد گفت: فدايت شوم تا قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)؟ فرمود: همه ما قائم به امرخدا يكى پس از ديگرى هستيم تا اينكه صاحب شمشير بيايد و در هنگامه آمدن صاحب شمشير، امر به گونه اى ديگر خواهد شد.

2. در كتاب بصائر الدرجات صفحه 56، کافی مجلد 1 صفحه 167 حدیث 4 آمده است:عن حمران و عبداللّه بن عجلان، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا العِلْمَ» قال: نحن الائمة خاصه.

ص: 51

از حمران و عبداللّه بن عجلان از امام باقر(علیه السلام) آمده است كه در تفسير كلام خدا: «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا العِلْمَ» فرمود: مقصود آیه فقط ما امامان هستيم.

علم قرآن در سينه چه كسانى است؟

به طور خلاصه مى گوييم قرآن داراى يك ظاهراست كه ما به آن تنزيل مى گوييم اما داراى باطنى بسيار عميق است كه ما به آن تأويل مى گوييم، ظاهر قرآن همين تنزيل است كه همه اگر بخواهند مى توانند بخوانند، اما قرآن نظير كتاب هاى بشرى نيست بلكه كتاب خداوند است و خداوند در كلامش تجلى نموده است. لذا ابعاد تأويل قرآن محدود نيست.

مثلاً؛

1. قرآن ظاهر دارد.

2. قرآن باطن دارد.

3. قرآن محكمات دارد.

4. قرآن متشابهات دارد.

5. قرآن ناسخ دارد.

6. قرآن منسوخ دارد.

7. قرآن شأن نزول دارد.

8. قرآن تفسير دارد.

9. قرآن تأويل دارد.

10. قرآن اشارات دارد.

11. قرآن كنايات دارد.

12. قرآن داراى تنزيل مخصوص است.

13. قرآن اسرار و رموز دارد.

14. قرآن استعارات دارد.

15. قرآن تشبيهات دارد.

16. قرآن ضرب المثل دارد.

ص: 52

17. قرآن احكام كلى دارد.

18. قرآن احكام جزئى دارد.

19. قرآن حدود و مجازات دارد.

20. قرآن احكام عبادى دارد.

21. قرآن احكام سياسى دارد.

22. قرآن احكام اجتماعى دارد.

23. قرآن اخلاقيات دارد.

24. قرآن داراى علوم نفسانى است.

25. قرآن حقايق دارد.

26. قرآن مجازات دارد.

27. قرآن مجملات دارد.

28. قرآن مبسوطات دارد.

29. قرآن كليات دارد.

30. قرآن معضلات دارد.

31. قرآن مجهولات دارد.

32. قرآن محسنات دارد (علم معانى، علم بيان، علم بديع).

33. قرآن اعجاز علمى دارد.

34. قرآن طبيعيات دارد.

35. قرآن مسائل رياضى دارد.

36. قرآن علوم اقتصادى دارد.

37. قرآن علوم قضایى دارد.

38. قرآن علوم شيميايى دارد.

39. قرآن علوم پزشكى دارد.

40. قرآن روابط فردى دارد.

ص: 53

41. قرآن روابط اجتماعى دارد.

42. قرآن روابط بين المللى دارد.

43. قرآن داراى علوم تغذيه است.

44. قرآن داراى علوم غيبى و پيشگويى است.

45. قرآن داراى علومى است كه علوم بشری تا به حال بدان نرسيده است.

46. قرآن علوم درباره ملائكه دارد.

47. قرآن علوم درباره جن دارد.

48. قرآن علومی دارد که شيطان را معرفى مى كند.

49. قرآن درباره عوالم مختلف صحبت مى كند که از علوم محیرالعقول است: عالم ذر، عالم دنيا، عالم قيامت.

50. قرآن داراى علوم روانشناسى است.

51. قرآن داراى علوم نجوم است.

52. قرآن درباره تقديرات صحبت مى كند.

53. قرآن درباره قضاها صحبت می کند.

پس، ابعاد قرآن بسيار زياد است اما آيا هر كس اجازه دارد كه قرآن را تفسير كند؟ آيا هر كس علم تفسير و تأويل دارد؟ خير، قرآن مشخص مى كند كه چه كسانى مى توانند تأويل وتفسير نمايند. اين ها همه در باطن قرآن است و باطن قرآن داراى كليد است و كليدش در دست: «و من عنده علم الكتاب» است. خداوند كليدهايش را در دست كسانى قرار داده است كه علم كتاب مى دانند، و اين علم كتاب را خودش به آن ها عنايت فرموده است. علم قرآن در سينه كسانى است كه خود خداوند آن را در سينه هايشان قرار داده است. «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا العِلْمَ» اين قرآن آياتش روشن و آشكار است (و بطونى دارد كه آن بطون) در سينه هاى كسانى است كه دانش و علم قرآن را خداوند در سينه هاى آن ها قرار داده است. هر كس هر سؤالى درباره قرآن دارد بايد به اين ها مراجعه كند كه خداوند مى فرمايند: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»

ص: 54

شما (درباره قرآن) سؤال كنيد از اهل ذكر كه اهل قرآن هستند. شما درباره قرآن چيزى نمى دانيد شما درباره قرآن بايد به كسانى مراجعه كنيد كه خداوند آن ها را مرجع قرار داده است.

«وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ».

بايد به امامانى مراجعه كنيد كه خداوند آن ها را قرار داده است، و آن ها به امر خداوند رهبرى و هدايت مى فرمايند، خداوند به آن ها آموخته است كارهاى نيك را با برپايى نماز و زكوة دادن آموخته است، به آن ها وحى كرده است كه بهترين بندگان و عبادت كنندگان خداوند باشيد.

پس، علم كتاب و تأويل و تفسير كتاب در «فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا العِلْمَ»مى باشد و ما بايد براى استفاده كامل از قرآن به آن ها مراجعه كنيم و امروزه در كل عالم ناسوت كسى بجز اعلى حضرت بقية اللّه الاعظم(علیه السلام) داراى اين منصب و مقام نيست و مراجعه به او يك اصل است.

ص: 55

312. اهل بيت(علیها السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبيل اللّه هستند

سوره عنكبوت آيه 69

«وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ المُحْسِنِينَ»

كسانى كه در راه ما مجاهدت كرده اند به راه هاى خويش هدايتشان مى كنيم كه خداوند با نيكوكاران است.

1. حاكم حسكانى حنفى از علماى قرن پنجم هجرى در كتاب شواهد التنزيل صفحه 368 حديث 606، آورده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ الْأَهْوَازِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ الْبَيْضَاوِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبَّادٌ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا قَالَ: فِينَا نَزَلَتْ.

خبر را داد به ما ابوالحسين اهوازى، از ابوبكر بيضاوى و ايشان از محمّدبن قاسم و ايشان از عباد و ايشان از حسن بن حماد و ايشان از زيادبن منذر نقل مى كنند:

كه حضرت ابى جعفر محمّدبن على باقر(علیه السلام) در فرموده خداوند متعال: «وَالَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ المُحْسِنِينَ» فرمودند: كسانى كه جهاد مى كنند در راه ما هرآينه راه هايمان را نشان مى دهيم، فرمودند: درباره ما اهل بيت(علیها السلام) نازل شده است.

2. باز حاكم حسكانى حنفى در شواهد التنزيل صفحه 369 حديث 607، آورده است:

فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْأَحْمَسِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ، عَنْ يَحْيَى بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا- وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ قَالَ: نَزَلَتْ فِينَا أَهْلَ الْبَيْت فرات بن ابراهيم گفت: از جعفربن محمّدبن سعيد احمسى و باز ايشان نقل مى كنند از حسن بن حسين و ايشان از يحيى بن على و ايشان از ابان بن تغلب نقل مى كند:

ص: 56

عن ابى جعفر محمّدبن على(علیهما السلام) فى قوله تعالى: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ المُحْسِنِينَ» قالت: نزلت فينا اهل البيت.

حضرت درباره اين آيه «وَالَّذينَ جاهَدوُا فينا...» فرمودند: اين آيه درباره ما اهل بيت نازل شده است.

3. در كتاب اختصاص صفحه 127، آمده است:

عن ابى جعفر محمّدبن على(علیهما السلام) فى قوله: «وَالَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ المُحْسِنِينَ» قال: نزلت فينا اهل البيت.

ابى جعفر محمّدبن على(علیهما السلام) در بيان كلام خدا «وَالَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ المُحْسِنِينَ» فرمود: درباره ما اهل بيت(علیها السلام) نازل شده است.

4. در كتاب تفسیر قمی صفحه 51 و الميزان مجلد 16 صفحه 159 و در كتاب تفسير صافى مجلد 2 صفحه 293، آمده است:

و فى تفسير القمى فى قوله تعالى: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ المُحْسِنِينَ» فى روايت ابى جارود عن ابى جعفر عليه السلام قال: هذه الايه لال محمّد(علیه السلام) و لاشياعهم.

در تفسير قمى در ذيل آيه (وَالَّذينَ جاهَدوُا فينا تا آخر آيه) گفته: درروايت ابى جارود از ابى جعفر(علیه السلام) آمده كه فرمود: اين آيه درباره آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و شيعيان ايشان است.

پس امروز سبيل اللّه، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و هر كه در راه ايشان قرار بگيرد به خداوند وصل مى شود.

5. در معانی الاخبار صفحه 59 حدیث 6 و تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 123 آمده است:

عن امير المؤمنين(علیه السلام) قال الا و انّي مخصوص في القرآن بأسماء احذروا ان تغلبوا عليها فتضلّوا في دينكم انا المُحسن يقول اللَّه عزّ و جلّ إِنَ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ.

امام باقر فرمودند که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: آگاه باشید من در قرآن مخصوص اسماء و نام هایی هستم پرهیزکنید که بر آنان غلبه کنید تا در دینتان گمراه نگردید. منم محسن همان گونه که خداوند متعال می فرمایند پس معلوم می شود ائمه طاهرین(علیها السلام) هر کدام محسن هستند و جمعاً محسنین می باشند و در حال حاضرروی کره ی زمین محسن، حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و خداوند با اوست.

ص: 57

313. نصرت واقعی در ظهور قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

است که مؤمنین در آن شاد و مسرور می شوند

سوره روم آیات 1 تا 5

الم (1) غُلِبَتِ الرُّومُ (2) في أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ (3) في بِضْعِ سِنينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (4) بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الرَّحيمُ (5)

رومیان مغلوب شدند. در نزدیک ترین زمین نسبت به شما و آن ها از این مغلوب شدن به زودی غالب شدند. در چند سالی خواهد شد و همه ی امور عالم از قبل و بعد از این به دست خداوند است و پیروزی مؤمنان به نصرت و یاری خداوند به ایشان شادمان و خرسند خواهند شد.

شأن نزول آیه: تمام مفسرین اسلامی به اتفاق این نکته را قبول دارند که این آیات در مکه به رسول خدا نازل شده است و در زمان قبل از هجرت است و مؤمنان در اقلیت قرار داشتند. در این زمان جنگی بین ایران و روم درمی گیرد که ایرانیان پیروز می شوند. مشرکان مکه این پیروزی را برای خود به فال نیک تفسیر می کردند. آن ها می گفتند ایرانی ها مجوس هستند و به ثنویت معتقدند یعنی اهورامزدا و اهریمن که این دو قدرت بر جهان حکومت می کنند. اهورامزدا خالق خیر و اهریمن را خالق شر می دانستند. اما رومی ها مسیحی بودند. لذا مشرکان رومی ها را خداپرست و ایرانی ها را مشرک می دانستند. لذا پیروزی ایران بر روم را پیروزی شرک بر ایمان قلمداد می کردند و شاد بودند و می گفتند به زودی فراخواهد رسید که شرک در جزیرة العرب بر اسلام توفیق پیداخواهد کرد و این استدلال بی پایه روحیه ی مشرکان را بالا می برد و این امر بر مسلمانان گران تمام می شد. آیات فوق نازل می شود. سه چیز عمده در این آیات بیان شده است:

ص: 58

1. پیروزی ایرانیان بر روم.

2. پیروزی روم بر ایرانیان.

3. نصرت الهی که به دست توانای حضرت ولی عصر به وقوع خواهد پیوست.

جالب اینجاست که قرآن حدود زمانی پیروزی رومیان را بر ایرانیان تعیین می کند و می فرماید فی بضع سنین در فرهنگ اعراب بضع سنین زیر ده سال است یعنی قرآن کریم حتی حدود پیروزی روم بر ایرانیان و حتی سالش را مشخص می کند. این پیش گویی قاطع قرآن بنا به نوشته ی مجمع البیان و تفسیر نورالثقلین و تفسیر ابوالفتوح رازی و فخررازی و تفسیر آلوسی از یک سو الهی بودن قرآن را اثبات می کند که قرآن به علم لایزال الهی متصل است و ایمان مسلمین را محکم می کرد و آن ها را دل گرم می نمود و از سوی دیگر ضربه ای بود به مشرکان. حتی عده ای از مشرکان به خدمت مسلمین رسیدند و با آن ها شرط بندی کردند. (در آن روز هنوز مسئله ی شرط بندی تحریم نشده بود.) و تاریخ به ما نشان می دهد که سال نهم پس از پیروزی ایرانی ها رومیان بر ایرانیان پیروز شدند و مقارن همان زمان مسلمانان با صلح حدیبیه و یا در جنگ بدر به پیروزی چشم گیری دست یافتند.

پیروزی بزرگ به دست حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

1. در کتاب ینابیع المودة خواجه کلان قندوزی باب 71 صفحه 426 آمده است:

و فی سوره ی الروم یومئذ...بنصر الله عن ابابصیر عن جعفر صادق(علیه السلام) قال: عند قیام القائم یفرح المؤمنون بنصر الله.

ابابصیر می گوید حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه فرمودند: مصداق واقعی این آیه در هنگام قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در آن هنگام مؤمنین به یاری خداوند مسرور و شاد می شوند.

2. ابوجعفر محمدبن جریر طبری در کتاب دلائل الامامة صفحه 248، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 573 باب 32 حدیث 710، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 258 حدیث 3 آورده است:

فی مسند فاطمه قال: حدثنی ابوالمفضل محمدبن عبدالله قال: حدثنا محمدبن همام قال حدثنا: محمدبن جعفربن محمد مالک قال: حدثنا ... محمدبن سمیع عن محمدبن الولید عن ابی عبدالله عن یونس بن یعقوب عن اباعبدالله الصادق و فی قول الله عزوجل و یومئذ...بنصر الله قال: فی قبورهم بقیام القائم.

ص: 59

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: در قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتی مرده ها در قبرهاشان شاد و مفرح می شوند.

3. تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 257 حدیث 2 تأویل الآیات مجلد 1 صفحه 434 حدیث 2، و بحارالانوار مجلد 31 صفحه 516 حدیث 14 آمده است:

قال: حدثنا الحسن بن محمدبن الجمهور القمی عن ابیه عن جعفربن بشیر الوشاء عن ابی مسکان عن ابابصیر عن ابی عبدالله قال سئلته عن تفسیر الم غلبت الروم قال: هم بنوامیه و انما انزلها الله عزوجل الم غلبت بنو امیه فی ادنی الارض و هم من بعد علیهم ستغلبون فی بضع سنین لله الامر من قبل و من بعد و یومئذ یفرح المؤمنون بنصر الله عند قیام القائم.

ص: 60

314. خداوند درباره ی ظهور امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلف وعده نمى كند

سوره روم آيه 6

وَعْدَ اللّهِ لا يُخْلِفُ اللّهُ وَ عْدَهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ

اين وعده خداوند است، و خداوند بر خلاف وعده خويش (عمل) نمى كند و ليكن بيشترمردم نمى دانند.

* در كتاب عقد الدرر باب چهارم فصل اول علامه دمشقى شافعى و ینابیع المودة صفحه 448 آمده است:

بسند عن حذيفه بن اليمان، عن النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) قال: ويل هذه الامة من ملوك جبابرة كيف يقتلون و يخيفون المطيعين الامن اطهروا طاعتهم، فالمؤمن التقى يصانعهم بلسانه يعرفهم بقلبه (فاذا) اراداللّه عزوجل ان يعيد الاسلام عزيزاً قصم كل جبارعنيد و هو القادر على ما يشاءِ ان يصلح امة بعد فسادها. ثم قال(صلی الله علیه وآله وسلم): يا حذيفة لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول اللّه ذلك اليوم حتى يملك رجل من اهل بيتى تجرى الملاحم على يديه و يظهر الاسلام. ثم قال(صلی الله علیه وآله وسلم): لايخلف اللّه وعده، و هو سريع الحساب.

حافظ دمشقى شافعى نقل مى كند: از حذيفه بن يمان و ايشان نقل مى كند از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كه آن حضرت فرمودند: واى بر اين امت از پادشاهان و ظالمان و ستمگران و زورگويان، كه آن ها چگونه مى كشند و چگونه مى ترسانند كسانى كه از خداوند فرمان مى برند، مگر آن كس كه اظهار اطاعت آنان را كنند، در چنين وضعيتى مؤمن پرهيزگار، به زبان با ايشان مى سازد اما در دل از آن ها مى برد (و متنفر است).

پس، زمانى كه خداوند عزوجل اراده نمايد اسلام را دوباره عزيز و غالب مى گرداند، و هر جبار كينه ورزى را درهم مى شكند و او براى اينكه بخواهد امتى را پس از فاسد شدن اصلاح كند قادرو تواناست. آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: اى حذيفه، اگر از دنيا يك روز باقى نماند، همانا

ص: 61

خداوند آن روز را طولانى گرداند تا مردى را از اهل بيت(علیها السلام) من به حكومت برساند، و حوادث بزرگى به دست او جامه تحقق پوشند، و اسلام (به دست او) آشكار مى گردد؛ سپس حضرت فرمودند: «لا يُخلِفُ اللّهُ وَعدَهُ و هو سريع الحساب» خداوند خلاف وعده خودش (عمل) نمى كند و او سريع الحساب است.

در آیات قبل گفتیم که این آیات از دو جهت قابل تبیین است. یک جهت تنزیل آیات که مربوط است به فتح ایران به وسیله ی رومیان که به وقوع پیوست. اما جهت دیگرش یک پیروزی کلی الهی است و آن پیروزی همه ی ادیان و پیروزی اسلام و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و پیروزی ائمه ی طاهرین(علیها السلام) است و آن پیروزی عظیم به دست توانای مرد الهی که قدرت او از قدرت خداوند است، صورت می گیرد و آن پیروزی نهایی است و سرانجام خداوند وعده می دهد که این وعده حتمی است و خداوند خلف وعده نمی کند. وَعدَالله و لا يُخلِفُ اللّهُ وَعده و این پیروزی به دست توانای اعلی حضرت قدر قدرت قوی شوکت کیهان مکنت بلند همت حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت خواهد گرفت.

ص: 62

315. امامت ائمه ی طاهرين(علیها السلام) و بقيه اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فطرى است

سوره روم آيه 30

فَأَقِمْ وَ جْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لاتَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذ لِكَ الدِّينُ القَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ

توجه خودت را به سوى دين حنيف بگردان خداوند (انسان ها را به گونه اى خلق كرده است) كه فطرتاً مردم توجه شان به سوى اين دين است و خلقت خداوند تغييرپذير نيست و (اين) دين پايدار است اما بيشتر مردم نمى دانند.

1. در کافی مجلد 1 صفحه 346 حدیث 35 و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 261 حديث 1 آمده است:

محمّدبن يعقوب،عن على بن ابراهيم، عن ابيه، عن صالح بن السندى، عن جعفربن بشير، عن على بن ابى حمزة، عن ابى جعفر(علیه السلام)، فى قوله «فَأَقِمْ وَ جْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً» قال: هى الولاية.

محمّدبن يعقوب كلينى (در كافى) از ابابصير و ايشان از حضرت صادق(علیه السلام) در تفسير اين آيه «فَأَقِمْ وَ جْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً» «توجه خودت را به سوى دين حنيف بگردان»، نقل مى كند كه حضرت فرمودند: منظور ولايت اهل بيت(علیها السلام) است.

2. در توحید صدوق صفحه 329 حدیث 7 و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 262 حديث 14 آمده است:

و ابن بابوية قال: حدثنا محمّدبن الحسن بن احمدبن الوليد، قال: حدثنا محمّدبن الحسن الصفار، عن على بن حسان الوسطى، عن الحسين بن يونس، عن عبدالرحمن بن كثير مولى ابى جعفر،عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه عزوجل «فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها» قال توحيد و محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و على اميرالمؤمنين(علیه السلام).

ابن بابويه قمى روايت مى كند از محمّدبن الحسن بن احمدبن وليد و ايشان حديث مى نمايند از محمّدبن الحسن الصفار و... از حضرت امام صادق(علیه السلام) درباره اين فرمودهخداوند «خداوند فطرت انسان ها را به گونه اى خلق كرده است كه توجه شان به آن باشد؛ حضرت

ص: 63

فرمودند: (آن چيزى كه بايد توجه مردم به سوى آن باشد» عبارت است از توحيد (اشهد ان لا اله الا اللّه) و محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و على اميرالمؤمنين(علیه السلام) (اشهد ان على ولى اللّه).

3. در تفسیر قمی و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 262 حديث 19 آمده است:

على بن ابراهيم قال: اخبرنا الحسين بن محمّد،عن المعلى بن محمّد، عن محمّدبن جمهور، عن جعفربن بشير، عن على بن ابى حمزة، عن ابى بصير، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قوله «فَأَقِمْ وَ جْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً» قال هى الولاية.

على بن ابراهيم قمى نقل مى كند... از ابابصير و ايشان از امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره اين فرموده خداوند نقل مى كند: «فَأَقِمْ وَ جْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً» كه حضرت فرمودند: آن ولايت (اهل بيت(علیها السلام) است)

4. در تفسیر قمی و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 262 حديث 20، آمده است:

قال: حدثنا الحسين بن على زكريا قال: حدثنا الهيثم بن عبداللّه الرمانى قال حدثنا على بن موسى الرضا عن ابيه عن جده محمّدبن على(علیه السلام) فى قوله «فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها» قال: هى لا اله الا اللّه، محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)، على اميرالمؤمنين ولى اللّه ابى هيهنا التوحيد.

حسين بن على زكريا نقل مى كند، از هيثم بن عبداللّه الرمانى و ايشان نقل مى كند از على بن موسى الرضا(علیه السلام) و ايشان روايت مى كند از پدرشان (موسى بن جعفر) و ايشان روايت مى فرمايند از حضرت جعفربن محمّد الصادق و ايشان نقل مى كند از امام محمّد باقر(علیه السلام) و ايشان روايت مى فرمايند از على بن الحسين زين العابدين(علیه السلام) درباره اين فرموده خداوند «فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها» حضرت فرمودند: ان لا اله الا اللّه و محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) ولى اللّه است که این همان توحید و یکتاپرستی است.

5. در تأویل الآیات مجلد 1 صفحه 435 حدیث 3 و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 262 حديث 23 آمده است:

محمّدبن العباس قال: حدثنا احمدبن الحسن المالكى، عن محمّدبن عيسى، عن الحسين بن سعيد، عن جعفربن بشير، عن على بن ابى حمزة، عن ابى بصير، عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: سئلته عن قول اللّه عزوجل «فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها» قال هى الولاية.

ص: 64

محمّدبن العباس نقل مى كند از على بن ابى حمزه و او نقل مى كند از ابى بصير و او نقل مى كند از حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) كه از آن حضرت سؤال كردم درباره اين آيه كه خداوند مى فرمايند: «فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها»حضرت فرمودند: منظور خداوند ولايت است.

6. در بصائرالدرجات صفحه 89 حدیث 7 و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 262 حديث 24 آمده است:

محمّدبن الحسن الصفار باسناده، عن عبد الرحمن بن كثير، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قوله عزوجل: «فَأَقِمْ وَ جْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها» قال على التوحيد و ان محمّداً رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و ان علياً اميرالمؤمنين(علیه السلام).

محمّدبن حسن الصفار روايت مى كند با اسناد خودش از عبدالرحمن بن كثير و او نقل مى كند از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) در مورد اين فرموده خداوند «فَأَقِمْ وَ جْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً» حضرت فرمودند: منظور توحيد است و محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) است و على اميرالمؤمنين(علیه السلام) است.

7. درتفسير برهان مجلد 3 صفحه 263 حديث 27 و مناقب ابن شهرآشوب مجلد 1 صفحه 103 آمده است:

ابن شهرآشوب عن الرضا، عن ابيه، عن جده(علیها السلام) فى قوله تعالى «فَأَقِمْ وَ جْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها» قال هو التوحيد و محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و على اميرالمؤمنين(علیه السلام) الى هيهنا التوحيد.

ابن شهرآشوب روايت مى كند از حضرت على بن موسى الرضا(علیه السلام) و ايشان نقل مى كند از جدش حضرت صادق(علیه السلام) در مورد اين فرموده خداوند «فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها» حضرت فرمودند: منظور از آن توحيد است و محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و على اميرالمؤمنين(علیه السلام) است.

به هر حال احاديث در اين زمينه زياد است كه منظور آيه توحيد است (لااله الا اللّه) و نبوت مى باشد (محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)) و امامت است (على ولى اللّه(علیه السلام)) و رهبريت يازده ستاره درخشان پس از اميرالمؤمنين(علیه السلام) است (هى الولاية) و هم اكنون آخرين بازمانده از آن يازده ستاره حضرت بقية اللّه اعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كههمچون خورشيد در آسمان دين مى درخشد، دوست داشتن ايشان فطرى است، نزديك شدن به ايشان فطرى است، پذيرفتن امامت ايشان فطرى است.

از مجموعه احادیثی که سید بحرینی در تفسیر برهان جمع آوری کرده و تعداد آن ها 28 حدیث است، می توانیم چنین نتیجه بگیریم:

ص: 65

1. فطرت آدمی بر توحید و یکتاپرستی و معرفت به خداوند خلق شده است.

2. فطرت انسان ها بر اسلام بنا نهاده شده است و خود اسلام فطری است.

3. این فطرت را خداوند در عالم ذر اولی بنا نهاده است.

4. این فطرت بر اساس لا اله الا الله و محمد رسول الله و علی ولی الله بنا نهاده شده است.

5. امامت و ولایت و پذیرش زعامت اهل بیت عصمت و طهارت فطری است.

6. در حال حاضر ولایت حضرت بقیة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء فطری می باشد.

ص: 66

316. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نعمت باطنى خداوند است

سوره لقمان آيه 20

«أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّمواتِ وَ ما فِي الأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ»

آیا شما مردم مشاهده نمی کنید که خداوند مسخر شما کرد تمام موجوداتی که در آسمان و زمین است و مسخر شما کرد تمام نعمت های ظاهر و باطن خود را. بعضی از مردم بی خبر و ناآگاه از کتاب روشن خداوند از روی جهل و گمراهی در دین خدا مجادله می کنند و نمی دانند کتاب خدا را و هدایت را هم نمی فهمند.

نعمت ها و فیوضات خدا را می توان به دو دسته تقسیم کرد. یک دسته نعمت های ظاهری و یک دسته فیوضات و نعمت های باطنی.

فیوضات ظاهری که به ما می رسد قابل رؤیت است اما فیوضات باطنی قابل رؤیت نیست. فیوضات خدا حد ندارد یعنی قابل شمارش نیست. چنان که در قرآن کریم آمده است: و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها ابراهیم آیه 34 اگر بخواهید نعمت های خدا را بشمارید قدرت شمارش ندارید.

روایاتی که در تفسیر برهان در این زمینه آمده است به این نعمت های ظاهری و باطنی اشاره شده است.

1. در كتاب مناقب آل ابى طالب مجلد 4 صفحه 180 حديث 2، آمده است:

ابن شهرآشوب عن محمّدبن مسلم، عن الكاظم(علیه السلام)، انه قال: الظاهرة الامام الظاهر، و الباطنة الامام الغائب.ابن شهرآشوب از محمّدبن مسلم از حضرت امام كاظم(علیه السلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمودند: نعمت ظاهرى امام ظاهر است و نعمت باطنى امام غايب است. (و امام غايب حضرت حجه بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.)

ص: 67

2. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 278 حديث 7، آمده است:

الطبرسى، قال الباقر(علیه السلام) النعمة الظاهرة النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) و ما جاء به النبى من معرفة اللّه عزوجل و توحيده و اما النعمة الباطنة ولايتنا اهل البيت و عقد مودتنا.

طبرسى نقل مى كند از حضرت باقر(علیه السلام) كه آن حضرت فرمودند: نعمت ظاهره رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و آنچه از معارف الهى توسط ايشان آمده است، و نعمت باطنى ولايت اهل بيت(علیها السلام) است و پيوند با ولايت و رهبريت و دوستى با اهل بيت(علیها السلام) مى باشد). (الباطنه ولايتنا اهل البيت و عقد مودتنا)

3. در كمال الدين مجلد 2 صفحه 40 باب 34 حديث 7، و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 277 حديث 2، آمده است:

حدثنا احمدبن زيادبن جعفر الهمدانى رضا قال: حدثنا على بن ابراهيم بن هاشم، عن ابيه، عن حمادبن زياد الازدى قال سألت سيدى موسى بن جعفر(علیه السلام)، عن قول اللّه عزوجل «وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً» فقال(علیه السلام): النعمة الظاهرة الامام الظاهر و الباطنة الامام الغائب فقلت له ويكون عشر منا يسهل اللّه له كل عسير ويذلل له كل صعب و يظهر له كنوز الارض و يقرب له كل بعيد و يفنى به كل جبار عنيد و يهلك على يديه كل شيطان مريد ذلك ابن سيدة الاماء الذى تخفى على الناس ولادته و لا يحل لهم تسميه حتى يظهر اللّه فيملاء الارض قسطا و عدلا كما ملئت جوراً و ظلماً قال مصنف هذا الكتاب لم اسمع هذا الحديث الا من احمدبن زيادw بهمدان عند منصرفى من حج بيت اللّه الحرام و كان رحلا ثقة دنيا فاضلا رحمة اللّه و رضوانه عليه.

حمادبن زياد ازدى مى گويد: از آقاى خود موسى بن جعفر(علیه

السلام) از تفسير قول خداى عزوجل فرمود: آورد بر شما نعمت هاى خود را آشكار و نهان پرسيدم. حضرت فرمودند: نعمت آشكار و ظاهر امام آشكار و ظاهر است و نعمت نهان امام غائب است، عرض كردم در ميان امامان كسى است كه غائب شود؟ فرمود: آرى شخص وى از ديده نهان گردد ولى ياد وى از دل مؤمنان پنهان نباشد و از دوازدهمين ما باشد. خدا هر كار سختى را براى او هموار كند و هر رمنده اى را در برابر او رام كند و گنج هاى زمين را براى او آشكار سازد و هر دورى را به وى نزديك كند و هر جبار و سركشى را به وى فنا كند و هر شيطان متمردى به دست وى نابود گردد. او است فرزند بهترين كنيزان آن كه تولدش بر مردم نهان باشد بردن نامش براى ايشان روا نباشد تا خدا آشكارش كند و زمين را پر از عدل وداد

ص: 68

كند چنانچه پر از جور و ستم شده باشد، مصنف اين كتاب گويد: من اين حديث را شنيدم جز از احمدبن زياد در شهر همدان موقع برگشتم از حج بيت اللّه الحرام شنيدم و او مردى ثقه و ديندار و فاضلى بود رحمة اللّه و رضوانه عليه.

4. تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 276 حدیث 1 آمده است:

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: اما النعمة الظاهره النبی و ما جاء به من معرفة الله عزوجل و توحیده

مظهر نعمت ظاهری وجود اقدس پیامبر است و آنچه به مردم نسبت به توحید از جانب خدا آورده است.

5. در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 276 حدیث 2 آمده است: شیخ صدوق نقل می کند که حضرت کاظم(علیه السلام) فرمودند: النعمة الظاهره الامام الظاهر یعنی نعمت ظاهر امامی است که ظاهر است.

6. شیخ صدوق نقل می کند از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) که فرمودند: اما الظاهره فالاسلام و ما افضل علیکم فی الرزق نعمت ظاهر اسلام می باشد و آنچه را که خداوند از رزق و روزی برای شما تفضل کرده است.

7. در کتاب مناقب علی بن اب طالب (ابن شهرآشوب) مجلد 4 صفحه 180 حدیث 2 آمده است:

این حدیث حدیث مفصلی است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از مردم می خواهد که نعمت های خدا را بشمارند. هرکس چیزی می گوید. آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمایند: علی جان تو هم نعمت های خدا را بشمار. حضرت می فرمایند: یا رسول الله، من چه بگویم که شما ندانید؟ سپس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) امر فرمودند که حضرت علی(علیه السلام) نعمت ها را بشمارد. حضرت فرمودند: نعمت اول، قال: ان خلقنی جل ثناءه و لم اکن شیئاً مذکورا و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: درست گفتی علی جان نعمت دوم را بگو. حضرت فرمودند: نعمت دوم، قال: أنَّ احسن بی إذا خلقنی فجعلنی حیّاً لا مواتا (لا مَیتتاً) خداوند مرا نیکو آفرید و مرا زنده قرار داد. نعمت سوم: . ثالث قال: إنَّ انشأنی فله الحمد فی احسن صورة و اعدل ترکیب خداوند مرا با زیباترین شکل و صورت ایجاد کرد و در ترکیبی بسیار معتدل قرار داد. نعمت چهارم: قال إنَّ جعلنی متفکراًَ راغباً لا بَلهةًساهیاً مرا دارای اندیشه و فکر فراگیرنده قرار داد و کودن و ابله و فراموش کار قرار نداد. و الخامسه: قال: ان جعلنی شواعر ادراک ما ابتقیت و اجعل لی سراجاً منیراً یعنی او برای من درک و شعور قرار داد و

ص: 69

در من نیروهایی قرار داد که آنچه را که بخواهم به وسیله ی آن درک کنم و در وجود من چراغ فروزان (عقل) را قرار داد. و سادس قال: ان هدانی لدینه و لم یضلنی او مرا به دینش هدایت کرد و مرا از راه خودش گمراه نکرد و هدایت کرد. هفتم: قال: ان جعلنی مردّاً فی حیاة لا انقطاع لها او مرا قرار داد در زنده بودن جاودان که برای حیات من انقطاعی وجود ندارد. هشتم: قال ان جعلنی ملکا مالکا لا مملوکا او قرار داد مرا مالک خودم و مرا آزاد قرار داد و مرا بنده نیافرید. نهم: قال: ان سخر لی سمائه و ارضه و ما فیهما و ما بینهما من خلقه همانا خداوند مسخر من کرد آسمانش را و زمینش را و هرچه مابین آن ها و هرچه درون آن ها است از آنچه خلق کرد. دهم: قال: ان جعلنی سبحانه ذکرا ان قواماً حلائلنا خداوند مرا مرد آفرید تا قوام و تکیه گاه باشم بر آنچه که بر من حلال قرار داده است.

ص: 70

317. امامان معصوم(علیها السلام) و در حال حاضر حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عروه الوثقى هستند

اشاره

سوره لقمان آيه 22

وَ مَنْ يُسْلِمْ وَ جْهَهُ إِلى اللّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالعُرْوَةِ الوُثْقى»

هر كه توجه خويش را بى شائبه سوى خدا كند و نيكوكار باشد به دستاويز محكمى چنگ زده است.

1. در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 279 و عیون الاخبار مجلد 2 صفحه 63 حدیث 217 آمده است:

قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) الائمة من ولد الحسين(علیها السلام) من اطاعهم فقد اطاع اللّه و من عصاهم فقد عصى اللّه هم العروه الوثقى و هم الوسيلة الى اللّه.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر كس امامان از فرزندان حسين(علیها السلام) را اطاعت كند به تحقيق اطاعت خدا را نموده و هر كس از دستورات ايشان تخلف نمايد بدون ترديد معصيت خدا كرده زيرا كه ايشان عروة الوثقى و وسيله به سوى پروردگار مى باشند.

2. در كتاب برهان مجلد 3 صفحه 279، آمده است:

عن الرضا(علیه السلام) عن آبائه(علیها السلام) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) سيكون بعدى فتنه مظلمه الناجى منها من تمسك بالعروة الوثقى فقيل: يا رسول اللّه، و ما العروة الوثقى؟ قال: ولاية سيد الوصيين قيل: يا رسول اللّه، و من سيد الوصيين؟ قال: اميرالمؤمنين(علیه السلام) قيل يا رسول اللّه، و من اميرالمؤمنين؟ قال: مولى المسلمين و امامهم بعدى، قيل: يا رسول اللّه، و من مولى المسلمين و امامهم بعدك؟ قال: اخى على بن ابى طالب(علیه السلام).از امام(علیه السلام) از پدرانش(علیها السلام) فرمود كه رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: بعد از من فتنه اى گمراه كننده به وجود مى آيد كه رستگار كسى است كه در آن هنگام به عروة الوثقى تمسك جويد. عرض كردند: يا رسول اللّه، عروة الوثقى چيست؟ فرمود: ولايت سيدالوصيين.

ص: 71

عرض كردند: سيدالوصيين كيست؟ فرمود: اميرالمؤمنين. عرض كردند: يا رسول اللّه، اميرالمؤمنين كيست؟ فرمود: مولاى مسلمانان و امامشان بعد از من، گفتند: مولاى مسلمين و امام بعد از شما كيست؟ فرمود: برادرم على بن ابى طالب.

به این حدیث دقت کنید که رسول خدا فرمودند: یا عمار ان سلک الناس کلهک وادیاً و سلک علی وادیاً، فاسلک وادی علی بن ابی طالب و خلّ عن الناس. (دع الناس).

3. در تفسیر قمی و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 278 حديث شماره 1 آمده است:

محمّدبن العباس، قال: حدثنا احمدبن محمّدبن سعيد، عن ابيه، عن حصين بن محارق، عن ابى الحسن موسى بن جعفر، عن ابيه، عن آبائه(علیها السلام) «اسْتَمْسَكَ بِالعُرْوَةِ الوُثْقى» قال: مودتنا اهل البيت.

محمّدبن عباس روايت مى كند از احمدبن محمّدبن سعيد و از پدرش و از حصين بن محارق و ايشان از ابى الحسن موسى بن جعفر(علیه السلام) و ايشان از پدرش امام صادق(علیه السلام) و ايشان از پدرانشان(علیها السلام) درباره اين فرموده خداوند «فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالعُرْوَةِ الوُثْقى» اين دستاويز محكم مودة و دوستى ما اهل بيت(علیها السلام) است.

4. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 278 حديث شماره 2، آمده است:

عنه، قال: حدثنا احمدبن محمّد، عن ابيه،عن حصين بن محارق، عن هارون بن سعيد، عن زيدبن على(علیه السلام)، قال العروة الوثقى المودة آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم).

هارون بن سعيد نقل مى كند از زيدبن على بن الحسين(علیه السلام) كه عروه الوثقى و دستگيره محكم الهى مودة و دوستى آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

پس، عروة الوثقى و دستگيرى محكم خداوند مولی الموحدین امیرالمؤمنین سیدالوصیین مولی المسلمین علی بن ابی طالب(علیه السلام) و بقیه ی ائمه طاهرين(علیها السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی الارضین روحی و ارواح العالمین له الفدا است.

عروة الوثقی

کلمه ی عروة الوثقی دو بار در قرآن کریم آمده است. یکی در سوره بقره آیه 256 (آیة الکرسی) که می فرماید:

لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ

ص: 72

و دیگر در سوره لقمان آیه 22. کلمه ی عروة یعنی ریسمان و کلمه وثقی یعنی محکم. پس عروة الوثقی می شود: دستگیره ی بسیار محکم که این دستگیره از طرف خدا قرار داده شده است و آن قرآن کریم و نبی مکرم اسلام و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند که چنگ زدن به دامن ایشان چنگ به عروة الوثقی است که بسیار محکم است.

ص: 73

318. ائمه ی طاهرين(علیها السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كلمات اللّه هستند

سوره لقمان آيه 27

«وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ البَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»

اگر همه درختان موجود در زمين قلم شوند و درياها به كمك هفت درياى ديگر مركب گردند، (و به وسيله آن قلم ها و اين جوهرها بخواهند) كلمات خداوند را بنويسند، كلمات خداوتد تمام نشود و خداوند عزيز و حكيم و فرزانه است.

1. در كتاب وزین بحارالانوار مجلد 4 صفحه 151، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 436 حدیث 92، تحف العقول صفحه 479، احتجاج مجلد 1 صفحه 258 و در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 279 آمده است:

سال يحيى بن اكثم ابا الحسن العالم العسكرى(علیه السلام) عن قوله تعالى: «سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللّهِ» ما هى؟ فقال هى: عين الكبريت و عين اليمن و عين البرهوت و عين الطبريه وجمة ما سيدان و جمة افريقية و عين باهوران و نحن الكلمات التى لاتدرك فضائلنا ولا تستقصى.

يحيى بن اكثم از امام حسن عسكرى(علیه السلام) از كلام خدا «سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللّهِ» سؤال كرد كه منظور چيست؟ حضرت فرمودند: چشمه هايى به نام كبريت، يمن، برهوت، طبريه، جمه ما سيدان، جمه افريقا و باهوران مى باشند؛ و ماييم آن كلماتى كه فضايلمان را درك نمى كنى و از چشمه هاى فضلمان نمى توانى بنوشى كلمات اللّه تفسير و تأويلش وجه هاى مختلفى دارد يك وجهش قرآن كريم اما وجه هاى ديگرش ائمهطاهرين(علیها السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 74

2. در ينابيع المودة صفحه 462، در روايتى از حسين بن حمدان... و از دو امام؛ يعنى، امام على هادى(علیه السلام) و امام ابى محمّد حسن ابن على العسكرى(علیه السلام) در مورد خلقت و به وجود آمدن امام حضرت شرح مى دهند و در ضمن مى فرمايند:

«و تكونت نطفته منها فاذا استقرت النطفه فى الرحم فميضى لها اربعة اشهر يسمع الصوت و كتب على عقيده «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ»» فاذا ولد قائم بامراللّه و دفع له عمود من نور ينظر منه الخلايق و اعمالهم و سرائرهم و العمود نصبت بين عينه حيث تولى و نظرو قالوا: قال ابومحمّد الحسن العسكرى قصة هبة عمته نرجس له نجوما تقدم.

يعنى، بعد از قرار گرفتن نطفه امام در رحم مادر و گذشتن چهار ماه صداى طفل شنيده مى شود و نوشته مى شود بر بازوى او «وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لامُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ» زمانى كه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دنيا آمد، به امر خداوند مى ايستد، عمودى از نور بين دو چشم او نصب مى شود. به وسيله آن نور خلايق و اعمال و اسرار و پنهانشان را و هر چيز را كه بخواهد و نظر كند مى بيند، و گفتند كه ابامحمّد حسن بن على العسكرى(علیه السلام) گفت: قصه بخشيدن عمه آن حضرت نرجس را به او از قبيل نصب عمود نور است.

توجه مى فرماييد در اين حديث از امام به «كلمه رب» تعبير شده است.

در سوره لقمان آیه 27 خداوند می فرمایند: ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّه

در سوره بقره آیه 37 خداوند می فرمایند: فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ

در سوره بقره آیه 124 خداوند می فرمایند: وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين

در سوره انعام آیه 115 خداوند می فرمایند: وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ

در سوره توبه آیه 40 خداوند می فرمایند: وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيم

کلمات یا کلمة رب یا کلمات الله دو ثقل بسیار مهم هستند یکی قرآن است و دیگری که همیشه با قرآن است و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:

إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی... فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.

ص: 75

این دو فضایلشان و فیوضاتشان و رحمتشان بر بشر تمام شدنی نیست. امروز بر روی کره ی زمین حضرت ولی عصر به وسیله ی فیوضاتی که از حضرت حق می گیرد و به بشر می رساند فیضش همیشگی است و تمام شدنی نیست و قرآن نیز با نورانیتش به بشر فیض می رساند و همیشه بشریت در برابر اینها مسئولیت دارد و همیشه در حال امتحان هستند همان طور که حضرت ابراهیم امتحان شد.

ص: 76

319. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به اذن الله از غیبت خبر می دهد

سوره لقمان آیه 34

إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْري نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْري نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ

همانا خداوند می داند و عالم است که قیامت چه وقتی برپامی شود. اوست که باران را می باراند و اوست که آگاه است به آنچه که در رحم هاست. هیچ کس نمی داند که فردا چه چیزی به دست خواهد آمد و هیچ کس نمی داند که در کدام سرزمین خواهد مرد، اما خداوند آگاه و عالم است (به همه چیز)

در قرآن کریم ملائکه به خداوند می گویند:

قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا انک انت العلیم الحکیم(1)

فرشتگان گفتند پروردگارا تو منزه ای از هر عیب و نقص و کاستی و ... و ما هیچ علمی نداریم مگر آنچه تو به ما آموختی و تو هستی دانا و حکیم.

انسان ها نیز در مقابل ذات اقدس الهی چنین هستند. هیچ چیزی بالاستقلال از خودشان ندارند. هر چه که دارند از آن خداوند است. کلیه ی علوم نیز اصلش از آن خداوند است. علومی که انبیای الهی دارند باز خداوند به آن ها می آموزند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) نیز هرچه دارند، خداوند به ایشان می دهد. مثلاً علم غیب را بالاستقلال فقط خداوند می داند اما خداوند به هرکه بخواهد بر اساس حکمتش افاضه می نماید. لذا ما معتقدیم کههمه ی انبیای الهی با افاضه ی خداوند غیب می دانستند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) و در حال حاضر حضرت بقیةالله

ص: 77


1- . سوره بقره آیه 32

الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز با لطف و بخشش و رحمت خداوند علم غیب می دانند. حتی امام زمان به اذن خداوند مرگ نایب چهارم خود، علی بن محمد سمری را پیش بینی کرده و به او می فرمایند که تو تا شش روز دیگر می میری و از دنیا می روی و کسی را برای خودت جانشین نکن. به همه ی شیعیان بگو که غیبت صغری تمام شده است و غیبت کبری فرارسیده است و دیگر هیچ کس بعد از تو نایب خاص نخواهد بود و به زودی کسانی می آیند که ادعای مشاهده یا به نیابت خاص مرا می نمایند. آن ها همه دروغگو هستند و علی بن محمد سمری نیز دست خط حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به شیعیان نشان می دهد و می گوید امام زمان پیش بینی کرده است که تا شش روز دیگر من از دنیا خواهم رفت و ... و ایشان شش روز بعد نیز از دنیا می رود. پس غیب فقط از آن خداوند است اما به هر کس که بخواهد می دهد و کتب ملاحمی که ما در مهدویت داریم همین مسئله را اثبات می کند که حضرات ائمه(علیها السلام) و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) علائم ظهور را بیان می فرمایند و آینده را که غیب است پیش بینی می کنند.

1. در کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 باب 45 صفحه 516 حدیث 44 و ترجمه ی آن مجلد 2 صفحه 193 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ الْمُكَتِّبُ قَالَ: كُنْتُ بِمَدِينَةِ السَّلَامِ فِي السَّنَةِ الَّتِي تُوُفِّيَ فِيهَا الشَّيْخُ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيُّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فَحَضَرْتُهُ قَبْلَ وَفَاتِهِ بِأَيَّامٍ فَأَخْرَجَ إِلَى النَّاسِ تَوْقِيعاً نُسْخَتُهُ- بسم الله الرحمن الرحيم- يَا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيَّ أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِكَ فِيكَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ سِتَّةِ أَيَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَكَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ الثَّانِيَةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ- قَالَ فَنَسَخْنَا هَذَا التَّوْقِيعَ وَ خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ السَّادِسُ عُدْنَا إِلَيْهِ وَ هُوَ يَجُودُ بِنَفْسِهِ فَقِيلَ لَهُ مَنْ وَصِيُّكَ مِنْ بَعْدِكَ فَقَالَ لِلَّهِ أَمْرٌ هُوَ بَالِغُهُ وَ مَضَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَهَذَا آخِرُ كَلَامٍ سُمِعَ مِنْهُ.

ابو محمد حسن بن احمد مكتب گويد سالى كه شيخ على بن محمد سمرى (نایب چهارم حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) وفات كرد من در بغداد بودم چند روز پيش از مرگش نزد او حاضر شدم؛ دست خطى براى مردم بيرون آمد كه اين نسخه آنست:بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اى على بن محمد سمرى خدا اجر برادرانت را در باره تو بزرگ گرداند، تو در فاصله شش روز ديگر خواهى مرد كارهاى خود را جمع آورى كن و به احدى

ص: 78

وصيت مكن كه بعد از مرگت به جايت بنشيند به تحقيق غيبت كامل واقع شد و ظهورى نيست مگر پس از اجازه خداى عز و جل و و اين پس از مدت دراز و سختى و تيرگى دل ها است و به زودى زمين پر از جور گردد كسانى نزد شيعيان من آيند كه كه مدعى مشاهده امام گردند. پس هر كه پيش از خروج سفيانى و صيحه ی آسمانى دعوى مشاهده كند دروغ زن و افتراءزننده است و لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظيم، گويد اين توقيع را رو نويس كرديم و از نزد او بيرون شديم و روز ششم نزد او برگشتيم و داشت جان مي داد به او گفتند وصى تو پس از تو كيست؟ گفت براى خدا امريست كه او خود رساننده ی آن است و در گذشت رضى اللَّه عنه و اين آخر سخنى بود كه از او شنيده شد رحمة حق و رضوانش بر او باد.

2. در کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 501 حدیث 26 آمده است:

وَ كَتَبَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّيْمَرِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَسْأَلُ كَفَناً فَوَرَدَ أَنَّهُ يَحْتَاجُ إِلَيْهِ سَنَةَ ثَمَانِينَ أَوْ إِحْدَى وَ ثَمَانِينَ فَمَاتَ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي الْوَقْتِ الَّذِي حَدَّهُ وَ بُعِثَ إِلَيْهِ بِالْكَفَنِ قَبْلَ مَوْتِهِ بِشَهْرٍ.

علی بن محمد سمری نوشته بود و کفنی خواسته بود و جواب رسیده بود که در سال هشتاد یا هشتاد و یک بدان محتاج است و در آن وقتی که معین کرده بود وفات کرد و چند ماه پیش از مرگش کفن برای او فرستاده شده بود.

3. در بحارالانوار مجلد 51 صفحه 313 تا 316 آمده است:

الْمُفِيدُ وَ الْغَضَائِرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الصَّفْوَانِيِّ قَالَ رَأَيْتُ الْقَاسِمَ بْنَ الْعَلَاءِ وَ قَدْ عُمِّرَ مِائَةَ سَنَةٍ وَ سَبْعَ عَشْرَةَ سَنَةً مِنْهَا ثَمَانِينَ سَنَةً صَحِيحُ الْعَيْنَيْنِ لَقِيَ مَوْلَانَا أَبَا الْحَسَنِ وَ أَبَا مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيَّيْنِ(علیه

السلام) وَ حُجِبَ بَعْدَ الثَّمَانِينَ وَ رُدَّتْ عَلَيْهِ عَيْنَاهُ قَبْلَ وَفَاتِهِ بِسَبْعَةِ أَيَّامٍ وَ ذَلِكَ أَنِّي كُنْتُ مُقِيماً عِنْدَهُ بِمَدِينَةِ الرَّانِ مِنْ أَرْضِ آذَرْبِيجَانَ وَ كَانَ لَا يَنْقَطِعُ تَوْقِيعَاتُ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَانِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عَلَى يَدِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِيِّ وَ بَعْدَهُ عَلَى يَدِ أَبِي الْقَاسِمِ الْحُسَيْنِ بْنِ رَوْحٍ قَدَّسَ اللَّهُ أَرْوَاحَهُمَا فَانْقَطَعَتْ عَنْهُ الْمُكَاتَبَةُ نَحْواً مِنْ شَهْرَيْنِ فَغُلِقَ رَحِمَهُ اللَّهُ لِذَلِكَ فَبَيْنَا نَحْنُ عِنْدَهُ نَأْكُلُ إِذْ دَخَلَ الْبَوَّابُ مُسْتَبْشِراً فَقَالَ لَهُ فَيْجُ الْعِرَاقِ لَا يُسَمَّى بِغَيْرِهِ فَاسْتَبْشَرَ الْقَاسِمُ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى الْقِبْلَةِ فَسَجَدَ وَ دَخَلَ كَهْلٌ قَصِيرٌ يُرَى أَثَرُ الْفُيُوجِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِ جُبَّةٌ مُضَرَّبَةٌ وَ فِي رِجْلِهِ نَعْلٌ مَحَامِلِيٌّ وَ عَلَى كَتِفِهِ مِخْلَاةٌ فَقَامَ الْقَاسِمُ فَعَانَقَهُ وَ وَضَعَ الْمِخْلَاةَ عَنْ عُنُقِهِ وَ دَعَا بِطَسْتٍ وَ مَاءٍ فَغَسَلَ يَدَهُ وَ أَجْلَسَهُ إِلَى جَانِبِهِ فَأَكَلْنَا وَ غَسَلْنَا أَيْدِيَنَا فَقَامَ الرَّجُلُ فَأَخْرَجَ كِتَاباً أَفْضَلَ مِنَ النِّصْفِ الْمُدَرَّجِ فَنَاوَلَهُ الْقَاسِمَ فَأَخَذَهُ وَ قَبَّلَهُ وَ دَفَعَهُ إِلَى كَاتِبٍ لَهُ يُقَالُ لَهُ ابْنُ أَبِي سَلَمَةَ فَأَخَذَهُ أَبُوعَبْدِ اللَّهِ فَفَضَّهُ وَ قَرَأَهُ حَتَّى أَحَسَّ الْقَاسِمُ بِنِكَايَةٍ فَقَالَ يَا بَا عَبْدِ اللَّهِ خَيْرٌ فَقَالَ خَيْرٌ فَقَالَ وَيْحَكَ خَرَجَ فِيَّ شَيْ ءٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مَا تَكْرَهُ فَلَا قَالَ الْقَاسِمُ فَمَا هُوَ قَالَ نُعِيَ الشَّيْخُ إِلَى نَفْسِهِ بَعْدَ وُرُودِ هَذَا الْكِتَابِ بِأَرْبَعِينَ يَوْماً وَ قَدْ حُمِلَ إِلَيْهِ سَبْعَةُ

ص: 79

أَثْوَابٍ فَقَالَ الْقَاسِمُ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي فَقَالَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِكَ فَضَحِكَ رَحِمَهُ اللَّهُ فَقَالَ مَا أُؤَمِّلُ بَعْدَ هَذَا الْعُمُرِ فَقَالَ الرَّجُلُ الْوَارِدُ فَأَخْرَجَ مِنْ مِخْلَاتِهِ ثَلَاثَةَ أُزُرٍ وَ حِبَرَةً يَمَانِيَّةً حَمْرَاءَ وَ عِمَامَةً وَ ثَوْبَيْنِ وَ مِنْدِيلًا فَأَخَذَهُ الْقَاسِمُ وَ كَانَ عِنْدَهُ قَمِيصٌ خَلَعَهُ عَلَيْهِ مَوْلَانَا الرِّضَا أَبُو الْحَسَنِ ع وَ كَانَ لَهُ صَدِيقٌ يُقَالُ لَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّنِيزِيُّ- وَ كَانَ شَدِيدَ النَّصْبِ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْقَاسِمِ نَضَّرَ اللَّهُ وَجْهَهُ مَوَدَّةٌ فِي أُمُورِ الدُّنْيَا شَدِيدَةٌ وَ كَانَ الْقَاسِمُ يَوَدُّهُ وَ قَدْ كَانَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ وَافَى إِلَى الدَّارِ لِإِصْلَاحٍ بَيْنَ أَبِي جَعْفَرِ بْنِ حُمْدُونٍ الْهَمْدَانِيِّ وَ بَيْنَ خَتَنِهِ ابْنِ الْقَاسِمِ فَقَالَ الْقَاسِمُ لِشَيْخَيْنِ مِنْ مَشَايِخِنَا الْمُقِيمَيْنِ مَعَهُ أَحَدُهُمَا يُقَالُ لَهُ أَبُو حَامِدٍ عِمْرَانُ بْنُ الْمُفَلَّسِ وَ الْآخَرُ أَبُو عَلِيِّ بْنُ جَحْدَرٍ أَنْ أَقْرِئَا هَذَا الْكِتَابَ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ مُحَمَّدٍ فَإِنِّي أُحِبُّ هِدَايَتَهُ وَ أَرْجُو أَنْ يَهْدِيَهُ اللَّهُ بِقِرَاءَةِ هَذَا الْكِتَابِ فَقَالا لَهُ اللَّهَ اللَّهَ اللَّهَ فَإِنَّ هَذَا الْكِتَابَ لَا يَحْتَمِلُ مَا فِيهِ خَلْقٌ مِنَ الشِّيعَةِ فَكَيْفَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ فَقَالَ أَنَا أَعْلَمُ أَنِّي مُفْشٍ لِسِرٍّ لَا يَجُوزُ لِي إِعْلَانُهُ لَكِنْ مِنْ مَحَبَّتِي لِعَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ شَهْوَتِي أَنْ يَهْدِيَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِهَذَا الْأَمْرِ هُوَ ذَا أُقْرِئُهُ الْكِتَابَ فَلَمَّا مَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمُ وَ كَانَ يَوْمُ الْخَمِيسِ لِثَلَاثَ عَشْرَةَ خَلَتْ مِنْ رَجَبٍ دَخَلَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ سَلَّمَ عَلَيْهِ فَأَخْرَجَ الْقَاسِمُ الْكِتَابَ فَقَالَ لَهُ اقْرَأْ هَذَا الْكِتَابَ وَ انْظُرْ لِنَفْسِكَ فَقَرَأَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ الْكِتَابَ فَلَمَّا بَلَغَ إِلَى مَوْضِعِ النَّعْيِ رَمَى الْكِتَابَ عَنْ يَدِهِ وَ قَالَ لِلْقَاسِمِ يَا بَا مُحَمَّدٍ اتَّقِ اللَّهَ فَإِنَّكَ رَجُلٌ فَاضِلٌ فِي دِينِكَ مُتَمَكِّنٌ مِنْ عَقْلِكَ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ (1) وَ قَالَ عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً فَضَحِكَ (2) الْقَاسِمُ وَ قَالَ لَهُ أَتِمَّ الْآيَةَ إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ وَ مَوْلَايَ هُوَ الْمُرْتَضَى مِنَ الرَّسُولِ وَ قَالَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّكَ تَقُولُ هَذَا وَ لَكِنْ أَرِّخِ الْيَوْمَ فَإِنْ أَنَا عِشْتُ بَعْدَ هَذَا الْيَوْمِ الْمُوَرَّخِ فِي هَذَا الْكِتَابِ فَاعْلَمْ أَنِّي لَسْتُ عَلَى شَيْ ءٍ وَ إِنْ أَنَا مِتُّ فَانْظُرْ لِنَفْسِكَ فَوَرَّخَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ الْيَوْمَ وَ افْتَرَقُوا وَ حُمَّ الْقَاسِمُ يَوْمَ السَّابِعِ مِنْ وُرُودِ الْكِتَابِ وَ اشْتَدَّتْ بِهِ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ الْعِلَّةُ وَ اسْتَنَدَ فِي فِرَاشِهِ إِلَى الْحَائِطِ وَ كَانَ ابْنُهُ الْحَسَنُ بْنُ الْقَاسِمِ مُدْمِناً عَلَى شُرْبِ الْخَمْرِ وَ كَانَ مُتَزَوِّجاً إِلَى أَبِي جَعْفَرِ بْنِ حُمْدُونٍ الْهَمْدَانِيِّ وَ كَانَ جَالِساً وَ رِدَاؤُهُ مَسْتُورٌ عَلَى وَجْهِهِ فِي نَاحِيَةٍ مِنَ الدَّارِ وَ أَبُو حَامِدٍ فِي نَاحِيَتِهِ وَ أَبُو عَلِيِّ بْنُ جَحْدَرٍ وَ أَنَا وَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَهْلِ الْبَلَدِ نَبْكِي إِذَا اتَّكَأَ الْقَاسِمُ عَلَى يَدَيْهِ إِلَى خَلْفٍ وَ جَعَلَ يَقُولُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ يَا مَوَالِيَّ كُونُوا شُفَعَائِي إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَهَا الثَّانِيَةَ وَ قَالَهَا الثَّالِثَةَ فَلَمَّا بَلَغَ فِي الثَّالِثَةِ يَا مُوسَى يَا عَلِيُّ تَفَرْقَعَتْ أَجْفَانُ عَيْنَيْهِ كَمَا يُفَرْقِعُ الصِّبْيَانُ شَقَائِقَ النُّعْمَانِ وَ انْتَفَخَتْ حَدَقَتُهُ وَ جَعَلَ يَمْسَحُ بِكُمِّهِ عَيْنَيْهِ وَ خَرَجَ مِنْ عَيْنَيْهِ شَبِيهٌ بِمَاءِ اللَّحْمِ ثُمَّ مَدَّ طَرْفَهُ إِلَى ابْنِهِ فَقَالَ يَا حَسَنُ إِلَيَّ يَا بَا حَامِدٍ إِلَيَّ يَا بَا عَلِيٍّ فَاجْتَمَعْنَا حَوْلَهُ وَ نَظَرْنَا إِلَى الْحَدَقَتَيْنِ صَحِيحَتَيْنِ فَقَالَ لَهُ أَبُو حَامِدٍ تَرَانِي وَ جَعَلَ يَدَهُ عَلَى كُلِّ وَاحِدٍ مِنَّا وَ شَاعَ الْخَبَرُ فِي النَّاسِ وَ الْعَامَّةِ وَ أَتَاهُ النَّاسُ مِنَ الْعَوَامِّ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ وَ رَكِبَ الْقَاضِي إِلَيْهِ وَ هُوَ أَبُو السَّائِبِ عُتْبَةُ بْنُعُبَيْدِ اللَّهِ الْمَسْعُودِيُّ وَ هُوَ قَاضِي الْقُضَاةِ بِبَغْدَادَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُ يَا بَا مُحَمَّدٍ مَا هَذَا الَّذِي بِيَدِي وَ أَرَاهُ خَاتَماً فَصُّهُ فَيْرُوزَجٌ فَقَرَّبَهُ مِنْهُ فَقَالَ عَلَيْهِ ثَلَاثَةُ أَسْطُرٍ فَتَنَاوَلَهُ الْقَاسِمُ رَحِمَهُ اللَّهُ فَلَمْ يُمْكِنْهُ قِرَاءَتُهُ وَ خَرَجَ النَّاسُ مُتَعَجِّبِينَ يَتَحَدَّثُونَ بِخَبَرِهِ وَ الْتَفَتَ

ص: 80


1- . سوره لقمان آیه 34.
2- . سوره جن آیه 27.

الْقَاسِمُ إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ فَقَالَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ مُنَزِّلُكَ مَنْزِلَةً وَ مُرَتِّبُكَ مَرْتَبَةً فَاقْبَلْهَا بِشُكْرٍ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ يَا أَبَهْ قَدْ قَبِلْتُهَا قَالَ الْقَاسِمُ عَلَى مَا ذَا قَالَ عَلَى مَا تَأْمُرُنِي بِهِ يَا أَبَهْ قَالَ عَلَى أَنْ تَرْجِعَ عَمَّا أَنْتَ عَلَيْهِ مِنْ شُرْبِ الْخَمْرِ قَالَ الْحَسَنُ يَا أَبَهْ وَ حَقِّ مَنْ أَنْتَ فِي ذِكْرِهِ لَأَرْجِعَنَّ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ مَعَ الْخَمْرِ أَشْيَاءَ لَا تَعْرِفُهَا فَرَفَعَ الْقَاسِمُ يَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ أَلْهِمِ الْحَسَنَ طَاعَتَكَ وَ جَنِّبْهِ مَعْصِيَتَكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ دَعَا بِدَرْجٍ فَكَتَبَ وَصِيَّتَهُ بِيَدِهِ رَحِمَهُ اللَّهُ وَ كَانَتِ الضِّيَاعُ الَّتِي فِي يَدِهِ لِمَوْلَانَا وَقْفٌ وَقَفَهُ وَ كَانَ فِيمَا أَوْصَى الْحَسَنَ أَنْ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنْ أُهِّلْتَ لِهَذَا الْأَمْرِ يَعْنِي الْوَكَالَةَ لِمَوْلَانَا فَيَكُونُ قُوتُكَ مِنْ نِصْفِ ضَيْعَتِي الْمَعْرُوفَةِ بِفرجيدة وَ سَائِرُهَا مِلْكٌ لِمَوْلَايَ وَ إِنْ لَمْ تُؤَهَّلْ لَهُ فَاطْلُبْ خَيْرَكَ مِنْ حَيْثُ يَتَقَبَّلُ اللَّهُ وَ قَبِلَ الْحَسَنُ وَصِيَّتَهُ عَلَى ذَلِكَ فَلَمَّا كَانَ فِي يَوْمِ الْأَرْبَعِينَ وَ قَدْ طَلَعَ الْفَجْرُ مَاتَ الْقَاسِمُ رَحِمَهُ اللَّهُ فَوَافَاهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ يَعْدُو فِي الْأَسْوَاقِ حَافِياً حَاسِراً وَ هُوَ يَصِيحُ وَا سَيِّدَاهْ فَاسْتَعْظَمَ النَّاسُ ذَلِكَ مِنْهُ وَ جَعَلَ النَّاسُ يَقُولُونَ مَا الَّذِي تَفْعَلُ بِذَلِكَ فَقَالَ اسْكُتُوا فَقَدْ رَأَيْتُ مَا لَمْ تَرَوْهُ وَ تَشَيَّعَ وَ رَجَعَ عَمَّا كَانَ عَلَيْهِ وَ وَقَفَ الْكَثِيرَ مِنْ ضِيَاعِه.

4. در غیبت شیخ طوسی صفحه 222 و کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 356 حدیث 692 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبُوالْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الدَّلَّالُ الْقُمِّيُّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَوْماً لِأُسَلِّمَ عَلَيْهِ فَوَجَدْتُهُ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ سَاجَةٌ وَ نَقَّاشٌ يَنْقُشُ عَلَيْهَا وَ يَكْتُبُ آياً مِنَ الْقُرْآنِ وَ أَسْمَاءَ الْأَئِمَّةِ(علیه السلام) عَلَى حَوَاشِيهَا. فَقُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي مَا هَذِهِ السَّاجَةُ فَقَالَ لِي هَذِهِ لِقَبْرِي تَكُونُ فِيهِ أُوضَعُ عَلَيْهَا أَوْ قَالَ أُسْنَدُ إِلَيْهَا وَ قَدْ عَرَفْتَ مِنْهُ وَ أَنَا فِي كُلِّ يَوْمٍ أَنْزِلُ فِيهِ فَأَقْرَأُ جُزْءاً مِنَ الْقُرْآنِ [فِيهِ] فَأَصْعَدُ وَ أَظُنُّهُ قَالَ فَأَخَذَ بِيَدِي وَ أَرَانِيهِ فَإِذَا كَانَ يَوْمَ كَذَا وَ كَذَا مِنْ شَهْرِ كَذَا وَ كَذَا مِنْ سَنَةِ كَذَا وَ كَذَا صِرْتُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ دُفِنْتُ فِيهِ وَ هَذِهِ السَّاجَةُ [مَعِي]

5. در غیبت شیخ طوسی صفحات 222 و 223 و کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 356 حدیث 693 آمده است:

قَالَ أَبُو نَصْرٍ هِبَةُ اللَّهِ وَ قَدْ سَمِعْتُ هَذَا الْحَدِيثَ مِنْ غَيْرِ [أَبِي] عَلِيٍّ وَ حَدَّثَتْنِي بِهِ أَيْضاً أُمُّ كُلْثُومٍ بِنْتُ أَبِي جَعْفَرٍ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُمَا. وَ أَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْأَسْوَدِ الْقُمِّيُ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ الْعَمْرِيَّ قُدِّسَ سِرُّهُ حَفَرَ لِنَفْسِهِ قَبْراً وَ سَوَّاهُ بِالسَّاجِ فَسَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ لِلنَّاسِ أَسْبَابٌ [وَ] سَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ قَدْ أُمِرْتُ أَنْ أَجْمَعَ أَمْرِي فَمَاتَ بَعْدَ ذَلِكَ بِشَهْرَيْنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ أَرْضَاه

ص: 81

320. در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كافران عذابى سخت خواهند داشت

سوره سجده آيه 21

«وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ العَذابِ الأَدْنى دُونَ العَذابِ الأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»

و به درستى كه ما از عذاب كوچك تر (يا نزديك تر) غير از عذاب بزرگ تر آنان را مى چشانيم تا شايد به سوى خداوند برگردند.

عذاب نزدیک در مجموع از آیات و روایات چنین استنباط می شود که عذاب ادنی عذاب قبر است و عذاب بزرگ در قیام قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) البته در روایات تعابیر دیگر هم شده است مثل این که عذاب ادنی قحطی و خشک سالی و غیره گفته شده است و باز در رجعت هم عذاب ادنی گفته شده است. آیه بیستم درباره ی افراد فاسق و قرارگرفتن آن ها در آتش جهنم است و سپس از دو عذاب دیگر برای آن ها صحبت می شود. عذاب کوچک و عذاب بزرگ و یا عذاب دور و باز در رجعت هم عذاب ادنی گفته شده است.

1. محمّدبن الحسن بن فرقد الشيبانى حنفى در كتاب كشف البيان و در المحجة صفحه 173، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 288 حدیث 7 و منتخب الاثر صفحه 303 آمده است:

و روى عن جعفر الصادق ان لادنى القحط و الجدب و الاكبر خروج القائم المهدى بالسيف فى آخرالزمان.

از امام صادق(علیه السلام) روايت شده است كه (عذاب پست) يا عذاب كوچك تر، قحطى و خشك سالى و (عذاب الاكبر) يا عذاب بزرگ تر در قيام قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، كه ايشان با شمشير قيام خواهد كرد در آخرالزمان.

2. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 288 حديث شماره 3، تأويل الايات الظاهر مجلد 2 صفحه 444، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 549، تأویل ما نزل من القرآن الکریم صفحه 241 حدیث251، تفسیر صراط مستقیم مجلد 2 صفحه 262، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 564 آمده است:

ص: 82

محمّدبن العباس، قال حدثنا على بن حاتم، عن حسن بن محمّد، عن عبدالواحدبن حفص بن عمربن سالم، عن محمّدبن حسين بن عجلان، عن مفضل بن عمر، قال سئلت اباعبداللّه(علیه السلام) عن قول اللّه عزوجل: «وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ العَذابِ الأَدْنى دُونَ العَذابِ الأَكْبَرِ»قال الادنى عذاب السفر والاكبر المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بالسيف.

محمّدبن عباس روايت مى كند از على بن حاتم... از حسين ابن عجلان و از مفضل بن عمر روايت مى كند كه از حضرت صادق(علیه السلام) در مورد اين فرموده خداوند «به درستى كه ما از عذاب كوچك تر (يا نزديك تر) غير از عذاب بزرگ تر آنان را مى چشانيم» سؤال كرديم حضرت فرمودند: عذاب كوچك يا عذاب نزديك تر سفر است و عذاب بزرگ تر ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه با شمشير قيام مى فرمايند: (البته بعيد نيست كه اين عذاب السفر عذاب سفر آخرت يا قبر باشد.)

3. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 288 حديث شماره 6، مجمع البیان مجلد 4 صفحه 333، منهج الصادقین مجلد 7 صفحه 272، تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 158، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 232 حدیث 45 آمده است:

الطبرسى قيل عذاب القبر عن مجاهد قال، وروى ايضاً، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) ثم قال: والاكثر فى رواية، عن ابى جعفر و ابى عبداللّه عليهماالسلام ان العذاب الادنى الدابة و الدجال.

طبرسى در ذيل همين آيه از امام صادق(علیه السلام) و امام باقر(علیه السلام) آورده است كه هر دو امام بزرگوار فرمودند: عذاب نزديك و كوچك تر دابة الارض و دجال هستند.

4. در تفسیر برهان مجلد3 صفحه 288 حدیث4 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 444 حدیث 7 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ الْعَذَابُ الْأَدْنَى دَابَّةُ الْأَرْضِ

مفضل بن صالح از امام صادق(علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت فرمودند: منظور از عذاب الادنی، دابة الارض است.

5. در تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 170، تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 16، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 289 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 56، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 231 حدیث 44 آمده است:

ص: 83

و أما قوله: وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ الآية قال: العذاب الأدنى عذاب الرجعة بالسيف- و معنى قوله: لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ يعني فإنهم يرجعون في الرجعة حتى يعذبوا

علی بن ابراهیم قمی (به روایت از امام صادق(علیه السلام)) گوید: درباره ی این آیه وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى عذاب نزدیک یا عذاب کوچک و یا عذاب ساده را به ایشان بچشانیم منظور عذاب زمان رجعت است که شمشیر خواهد بود و لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ یعنی بازگشت در زمان رجعت تا عذاب استحقاقی خود را بچشند.

یوم الفتح، یوم فتح جهان به دست حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و معتقدان به آن حضرت دارای مقامی عظیم هستند (حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فاتح کره ی زمین و زنده کننده ی آن است.)

ص: 84

321. امامان و رهبران پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بايد از

اولاد حضرت فاطمه(علیها السلام) باشند

سوره سجده آيه 24

«وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ»

و قرار داديم از ايشان پيشوايان و رهبرانى را كه هدايت نمايند به دستور ما، (براى اينكه) بردبارى و صبر نمودند، و به آيات ما يقين داشتند.

1. در كتاب شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى حنفى صفحه 378 حديث 624 در ذيل همين آيه، آمده است:

حاكم حسكانى مى گويد: فرات بن ابراهيم كوفى گفت... از ابى حمزه نقالى: از ابى جعفر امام محمّد باقر(علیه السلام) كه آن حضرت فرمودند: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ» اين ائمه(علیها السلام) اولاد فاطمه(علیها السلام) هستند.

2. باز در كتاب شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى حنفى در صفحه 378حديث 625، در ذيل همين آيه مى گويد:

فرات گفت... از جابر: از امام محمّد باقر(علیه السلام) كه آن حضرت درباره اين آيه «وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ» فرمودند: تنها در اولاد فاطمه(علیها السلام) نازل شده (خداوند از ايشان پيشوايانى را قرار داد كه (مردم را) به اذن و دستور خداوند راهنمايى مى كنند).

3. باز در كتاب شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى حنفى در صفحات 378 و 389 حديث 626، حاكم حسكانى حنفى مى گويد:خبر داد ما را عقيل... از ابن عباس در فرموده خداوند متعال «...وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» گفت: خداوند براى بنى اسرائيل پس از مرگ هارون و موسى، از اولاد هارون هفت نفر از

ص: 85

امامان را قرار داد، همچنين با على(علیه السلام) و فرزندانش هفت نفر از امامان را را قرار داد سپس، خداوند براى بنى اسرائيل پس از آن هفت امام، پنج امام ديگر از فرزندان هارون اختيار فرمود (پس در ميان بنى اسرائيل دوازده نفر امام شدند از اولاد هارون.)

(و اين مسئله باز در اسلام بوده است) خداوند پس از (هفت نفر) پنج نفر ديگر از اولاد على(علیه السلام) را امام قرارداد كه آن ها نيز در مجموع دوازده امام مى شوند.

پس، امامان هادى به امر خداوند دوازده نفرند و دوازدهمين آن ها حضرت حجه بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

4. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 288 حديث 1، آمده است:

على بن ابراهيم، قال: قال فى علم اللّه انهم يصبرون على ما يصيبهم فجعلهم الائمة.

على بن ابراهيم قمى در تفسيرش از امام صادق(علیه السلام) نقل مى كند كه حضرت فرمودند: (به اذن اللّه) و آن ها مى دانند آنچه كه به سرشان مى آيد مى دانند و خداوند آن ها را امام قرار داده است.

5. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 289 حديث3، آمده است:

على بن ابراهيم قال: حدثنى ابى، عن القاسم بن محمّد، عن القاسم بن محمّد، عن سليمان بن داود المنقرى، عن حفص بن غياث، عن ابى عبداللّه(علیه السلام)، فى حديث،عن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فصبر رسول اللّه فى جميع احواله ثم بشر بالائمة من عترته وصفوا بالصبر فقال: «وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ».

على بن ابراهيم قمى نقل مى كند به اسناد خودش تا... از حفص بن غياث و ايشان از حضرت صادق(علیه السلام) صبر مى كند و ايشان از رسول خدا درباره اين آيه آورده است كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در جميع احوال و به امام از عترت و خاندانش بشارت دادند كه آن ها نيز صبر مى كنند و آن گاه حضرت فرمودند: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ».

6. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 289 حديث 4، آمده است:

محمّدبن العباس، قال: حدثنا على بن عبداللّه بن اسد، عن ابراهيم بن محمّد الثقفى، عن على بن هلال الاحمسى عن الحسن بن وهب العيسى عن جابر الجعفى، عن ابى جعفر محمّدبن على(علیه السلام)، قال: نزلت هذه الاية فى ولد فاطمه عليهاالسلامخاصة و «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ».

ص: 86

محمّدبن عباس روايت مى كند... و جابربن جعفى از حضرت محمّد باقر(علیه السلام) كه فرمودند: اين آيه نازل شده است درباره فرزندان فاطمه(علیها السلام) نازل شده است و اين آيه مخصوص آن ها است؛ «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ».

7. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 288 حديث 2، آمده است:

ثم قال على بن ابراهيم حدثنا حميدبن زياد، قال: حدثنا محمّدبن الحسين، عن محمّدبن يحيى، عن طلحه بن زيد، عن جعفربن محمّد، عن ابيه، قال: الائمة فى كتاب اللّه امامان امام عدل و امام جود قال اللّه: «وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» لا بامرالناس يقدمون امراللّه قبل امرهم و حكم اللّه قبل حكمهم قال و «وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلى النّارِ» يقدمون امرهم قبل امراللّه و حكمهم قبل حكم اللّه و ياخذون باهوائهم خلافاً لما فى كتاب اللّه.

على بن ابراهيم نقل مى كند... از طلحه بن زيد و ايشان از جعفربن محمّد(علیه السلام) و ايشان از پدرش كه فرمودند: امامان در كتاب خداوند امامان عادل و امامان جود هستند كه خداوند مى فرمايند: «وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» اين امامان به امر مردم عمل نمى كنند امر خداوند را مقدم بر امر ناس مى دانند و حكم خداوند را مقدم بر حكم آن ها دانسته و باز خداوند در قرآن مى فرمايند: «وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلى النّارِ» «قرار داديم امامانى را كه مردم را به سوى آتش مى خوانند» اين امامانى كه مردم را به آتش مى خوانند ائمه اى هستند كه امر خودشان را بر امر خداوند مقدم مى دانند و حكم خودشان را بر حكم خدا مقدم مى شمارند. اين ها عمل مى كنند بر مبناى هواهاى نفسانى خويش عمل مى كنند، و امر و كار آن ها برخلاف كتاب خداوند است.

ص: 87

322. فتح بزرگ به دست قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

صورت می گیرد. پس همه منتظر آن روز باشید

سوره سجده آیات 27 تا 30

أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا يُبْصِرُونَ (27) وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (28) قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنْفَعُ الَّذينَ كَفَرُوا إيمانُهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ (29) فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ (30)

تنزیل آیات

تنزیل آیات مشخص است. درباره ی جاری شدن باران و آب بر روی کره ی زمین است که به وسیله ی آن زمین بی آب و علف و خاک مرده زنده می شود و رزق حیوانات و انسان ها تأمین می گردد که نظام خلقت نظام احسن است و هر چیز در جای خودش قرار دارد و همه چیز بر اساس قانونی است که خداوند گذاشته است لذا ما مسلمانان همه چیز را تحت سیطره ی علم خدا می دانیم و معتقدیم حتی یک برگ از روی درخت نمی افتد مگر این که فرمول علمی دارد. افتادن از روی درخت تحت تأثیر جاذبه و باد و صاعقه برگ به شاخه ی درخت است که ضعیف شده و می افتد که قرآن می فرماید: وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها

درباره ی روییدن گیاه از زمین که عمده ترین عنصری که باید او را برویاند آب است. در این آیه آمده است: و بعضی از مفسرین گفته اند که این یوم فتح، فتح مکه است که دیگر ایمان کافران بعد از فتح مکه برای آن ها سود نخواهد بخشید و دیگر به آن ها مهلت داده نخواهد شد.

تأویل آیات تأویل آیات درباره ی ظهور موفور السرور اعلی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روحی و ارواح

ص: 88

العالمین له الفداء است که با آمدن او همه چیز زنده می شود که در آیات دیگر آمده است: یحی الارض بعد موتها و در آن ظهور فتح است که تمام عالم تحت قدرت آن حضرت درمی آید و قدرت او قدرت خداست و آن بزرگوار مردم را به سوی خود نمی خواند بلکه به سوی خدا دعوت می کند.

1. حکومت جهانی تشکیل می دهد.

2. دین مردم جهان دین واحد می شود.

3. مرزها برداشته شد و زمین یک دهکده می شود.

4. عدالت بر روی کره ی زمین گسترانیده می گردد.

1. در تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 171 و تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 160، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 289 حدیث 1 و نورالثقلین مجلد 4 صفحه 233 حدیث 51 آمده است:

قال علي بن إبراهيم في قوله أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ قال الأرض الخراب- و هو مثل ضربه الله في الرجعة و القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فلما أخبرهم رسول الله ص بخبر الرجعة قالوا مَتى هذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ و هذه معطوفة على قوله وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ فقالوا مَتى هذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ فقال الله قُلْ لهم يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمانُهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ- فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ يا محمد وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُون

علی بن ابراهیم در مورد فرمایش خداوند أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ منظور از آن زمین خراب می باشد و این را خداوند در مورد فرمان رجعت و (ظهور) حضرت قائم (آل محمد) مطرح فرموده است و چون رسول خدا رجعت را برای اصحاب خود بیان نمودند آن ها گفتند: اگر راست می گویید: این فتح و پیروزی چه وقت فراخواهد رسید؟

و این آیه مرتبط است و عطف بر فرمایش خداوند است که فرمودند: وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ (1) و ما عذاب دنیا را (پیش از عذاب بزرگ تر) به ایشان خواهیم چشانید. سپس آن ها مَتى هذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ اگر شما راست می گویید این فتح چه زمانی و چه وقتی به وقوع خواهد پیوست؟ و خداوند در جواب می فرمایند: قُلْ بگو ای پیامبر به آن ها که يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنْفَعُ الَّذينَ كَفَرُوا إيمانُهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ * فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ در روز

ص: 89


1- . سوره سجده آیه 21

پیروزی ایمان آوردن کافران سودی برای آن ها نخواهد داشت و دیگر به آن ها مهلت داده نخواهد شد. پس ای محمد از آن ها دوری کن و منتظر باش که آن ها نیز در انتظار می باشند.

2. تأویل ما نزل من القرآن فی النبی و آله صفحه 242 حدیث 228 تأویل الآیات الظاهره مجلد 2 صفحه 445 حدیث 9 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 289 حدیث 2 آمده است:

محمد بن العباس، قال: حدثنا الحسين بن عامر، عن محمد بن الحسين بن أبي الخطاب، عن محمد بن سنان، عن ابن دراج، قال: سمعت أباعبدالله(علیه السلام) يقول في قول الله عز و جل: قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمانُهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ. قال: «يوم الفتح، يوم تفتح الدنيا على القائم(علیه السلام)، لا ينفع أحدا تقرب بالإيمان ما لم يكن قبل مؤمنا، و بهذا الفتح موقنا، فذلك الذي ينفعه إيمانه، و يعظم عند الله قدره و شأنه، و تزخرف له يوم القيامة و البعث جنانه، و تحجب عنه نيرانه، و هذا أجر الموالين لأمير المؤمنين(علیه السلام)، و لذريته الطيبين(علیه السلام)».

محمدبن عباس با اسناد خودش از ابن درّاج رواین می کند که از امام صادق(علیه السلام) شنیدم درباره ی این آیه خداوند عزوجل قل یوم .... ینظرون فرمودند: روز فتح روزی است که دنیا برای حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فتح خواهد شد و هرکس (قبل از آن روز) ایمان نیاورده باشد و یقین بر این فتح و پیروزی نداشته باشد، دیگر ایمان برای او سودی نخواهد داشت. پس کسی که (قبل از فتح دنیا به حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قیامش) ایمان نداشته باشد او دیگر سودی نخواهد برد و در مقابل سود متعلق به کسانی است که قبل از روز فتح به آن حضرت و قیامش ایمان داشته باشد که شأن و منزلت آن ها در پیشگاه خداوند بسیار عظیم است و در روز قیامت هم جایگاه او بهشت خواهد بود که برای او بهشت را زینت می کنند و آذین می بندند. دیگر حرارت آتش جهنم از او برطرف خواهد شد و چنین پاداشی مخصوص است به محبین و دوستداران و پیروان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ذریه ی طاهرین آن حضرت.

خوشا به حال معتقدان به امام زمان در دوران غیبت

حضرت صادق(علیه السلام) در منزلت و مقام معتقدین به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان غیبتش می فرمایند و یعظم عند الله قَدرُهُ و شأنُهُ منزلت و شأن آن ها در پیشگاه خداوند بسیار عظیم است برای درک این شأن عظیم از قرآن کمک می گیریم. در آیةالکرسی درباره ی خداوند می فرمایند هو العلی العظیم و درباره ی رسول خدا آمده است: انک لعلی خلق عظیم در مثال مناقشه نیست (ما

ص: 90

هرگز بقیه ی انسان ها را با خداوند و نبی مکرم اسلام و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) مقایسه نمی کنیم اما معتقدین به وجود مقدس حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای چه مقام والایی هستند که حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند:

اولاً: ینفعه ایمانه ایمان آن ها برایشان سودی سرشار خواهد داشت.

ثانیاً: و یعظم عندالله قدره و شأنه شأن و قدر آن ها در پیشگاه خداوند بسیار عظیم است.

ثالثاً: در قیامت جایگاه ایشان بهشت خواهد بود.

رابعاً: و تُزخرِفَ لَهُ یوم البعث جنانُهُ و بهشت را برای ورود این معتقد به امام زمان زینت می بندند.

خامساً: وَ تُجَبُ عَنهُ نیرانهُ آتش جهنم برای همیشه از او دور می شود.

سادساً: معتقدین به وجود امام زمان حتماً از مؤمن به ولایت و امامت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) هستند.

ص: 91

323. قلب مؤمن مخصوص امامان(علیها السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

اشاره

سوره احزاب آیه 4

ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِه

خداوند در درون (یک نفر) دو قلب قرار نداده است.

دقت بفرمایید این قلب اشاره به روح است. اشاره به نفس است اشاره به روان و جان است که این قلب و روح نمی تواند دو نفر را در خودش قرار بدهد. (نمی شود هم جایگاه محبین اهل بیت باشد و هم دشمنان اهل بیت)

1. در بحارالانوار مجلد 24 صفحه 317 حدیث 23 و مجلد 27 صفحه 83 حدیث 24، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 409 حدیث 2، امالی شیخ صفحه 148 حدیث 56 و الغارات مجلد 2 صفحه 585 و تفسیر صافی آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ الرَّبِيعِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمُحَمَّدِيِّ عَنْ كَثِيرِ بْنِ عَيَّاشٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه

السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه

السلام) لَيْسَ عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ اللَّهِ مِمَّنِ امْتُحِنَ قَلْبُهُ لِلْإِيمَانِ إِلَّا وَ هُوَ يَجِدُ مَوَدَّتَنَا عَلَى قَلْبِهِ فَهُوَ يَوَدُّنَا وَ مَا مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِ اللَّهِ مِمَّنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِ إِلَّا وَ هُوَ يَجِدُ بُغْضَنَا عَلَى قَلْبِهِ فَهُوَ يُبْغِضُنَا فَأَصْبَحْنَا نَفْرَحُ بِحُبِّ الْمُحِبِّ وَ نَعْرِفُ بُغْضَ الْمُبْغِضِ وَ أَصْبَحَ مُحِبُّنَا يَنْتَظِرُ رَحْمَةَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ فَكَأَنَّ أَبْوَابَ الرَّحْمَةِ قَدْ فُتِحَتْ لَهُ وَ أَصْبَحَ مُبْغِضُنَا عَلَى شَفَا جُرُفٍ مِنَ النَّارِ فَكَأَنَّ ذَلِكَ الشَّفَا قَدِ انْهَارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ فَهَنِيئاً لِأَهْلِ الرَّحْمَةِ رَحْمَتُهُمْ وَ تَعْساً لِأَهْلِ النَّارِ مَثْوَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ (1) وَ إِنَّهُ لَيْسَ عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ اللَّهِ يُقَصِّرُ فِي حُبِّنَا لِخَيْرٍ جَعَلَهُ اللَّهُ عِنْدَهُ إِذْ لَا يَسْتَوِي مَنْ يُحِبُّنَا وَ مَنْ يُبْغِضُنَا وَ لَا يَجْتَمِعَانِ فِي قَلْبِ رَجُلٍ أَبَداً إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ يُحِبُّ بِهَذَا وَ يُبْغِضُ بِهَذَاأَمَّا مُحِبُّنَا فَيُخْلِصُ الْحُبَّ لَنَا كَمَا يَخْلُصُ الذَّهَبُ بِالنَّارِ لَا كَدَرَ فِيهِ وَ مُبْغِضُنَا عَلَى تِلْكَ الْمَنْزِلَةِ نَحْنُ النُّجَبَاءُ وَ أَفْرَاطُنَا أَفْرَاطُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنَا وَصِيُّ الْأَوْصِيَاءِ وَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ مِنْ حِزْبِ الشَّيْطَانِ وَ الشَّيْطَانُ مِنْهُمْ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ

ص: 92


1- . سوره نحل آیه 22.

حُبَّنَا فَلْيَمْتَحِنْ قَلْبَهُ فَإِنْ شَارَكَ فِي حُبِّنَا عَدُوَّنَا فَلَيْسَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُ وَ اللَّهُ عَدُوُّهُ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ اللَّهُ عَدُوٌّ لِلْكَافِرِينَ.

محمدبن عباس با اسناد خودش از ابوجارود نقل می کند که گفت:امام صادق(علیه السلام) درباره ی فرموده خداوند عزوجل ما جعل الله لرجل قلبین فی جوفه خداوند دو قلب در درون یک فرد قرار نداده است. حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) فرموده است هیچ بنده ای از بندگان خداوند نیست مگر این که خداوند قلب او را برای ایمان امتحان کرده است مگر کسی که در قلبش محبت ما اهل بیت است. پس دوستدار ما خواهد بود و او می یابد محبت ما را در قلبش و هربنده ای که محبت ما در قلبش نباشد مورد خشم و سخط خداوند قرار می گیرد و می باید بغض ما را در قلبش و او با ما دشمنی و کینه توزی می ورزد. ما به سبب دوستی دوستان شاد هستیم و با دشمنان دشمنی خواهیم بود. محب و دوست ما در انتظار رحمت خداوند می باشد و درب های رحمت خداوند به رویش باز می شود و دشمن ما در پرتگاهی از آتش قرار دارد که در حال سقوط در آتش جهنم است. پس رحمت پروردگار برای اهل رحمت گوارا باد و مرگ بر دوزخیان که جایگاه آن ها آتش جهنم خواهد بود به درستی که خداوند عزوجل می فرمایند فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ جایگاه متکبرین بد جایگاهی است.

و بنده ای از بندگان خداوند نیست که به واسطه ی خیر و خوبی که خداوند در نزد او قرار داده در راه محبت ما کوتاهی کند زیرا دوست و دشمن ما با یکدیگر مساوی نیستند و هرگز محبت و دشمنی ما در قلب یک نفر مستقر نمی گردد. زیرا خداوند دو قلب برای یک نفر قرار نداده است تا با یکی دوستی و با دیگری دشمنی کند. محبت دوستان ما خالص است همان طور که آتش طلا را پاک و خالص می گرداند و دشمنان ما نیز همان طور خواهند بود.

ما (اهل بیت رسالت) نُجبا هستیم و فرزندان ما فرزندان پیامبرانند و من وصی اوصیا می باشم و گروه ستمگر از حزب و طرفداران شیطان می باشند، بلکه شیطان از آن هاست و هرکسی که بخواهد بداند ما را دوست دارد یا نه به قلب خود بنگرد اگر در محبت ما محبت دشمن ما را همشریک

ص: 93

قرار دهد او از ما نیست و ما نیز با او ارتباطی نداریم و خداوند و جبرئیل و میکائیل با او دشمن هستند و خداوند دشمن کافران است.

2. در بحارالانوار مجلد 24 صفحه 318 حدیث 24، تأویل الآیات الظاهره مجلد 2 صفحه 471 حدیث 2 آمده است:

وَ قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) لَا يَجْتَمِعُ حُبُّنَا وَ حُبُّ عَدُوِّنَا فِي جَوْفِ إِنْسَانٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ

محمدبن عباس با سند خود روایت کرده که حضرت امام علی بن ابیطالب(علیه السلام) فرمودند: محبت و دوستی ما (اهل بیت عصمت و طهارت) با محبت و دوستی دشمنان درون یک انسان جمع نمی شود چنان که خداوند عزوجل می فرمایند ما جعل.... فی جوفه

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه ، بحارالانوار مجلد 27 صفحه 51 حدیث 1 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 410 حدیث 3 آمده است:

علي بن إبراهيم، قال: و في رواية أبي الجارود، عن أبي جعفر(علیه السلام)، في قوله: ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ. قال: «قال علي بن أبي طالب(علیه السلام): لا يجتمع حبنا و حب عدونا في جوف إنسان، إن الله لم يجعل لرجل من قلبين في جوفه، فيحب بهذا و يبغض بهذا، فأما محبنا فيخلص الحب لنا كما يخلص الذهب بالنار، لا كدر فيه، فمن أراد أن يعلم حبنا فليمتحن قلبه، فإن شارك في حبنا حب عدونا فليس منا، و لسنا منه، و الله عدوهم، و جبرئيل، و ميكائيل، و الله عدو للكافرين».

علی بن ابراهیم (با سند خودش) از ابوجارود روایت می نماید که حضرت امام باقر(علیه السلام) درباره ی این فرمایش خداوند ما جعل الله... فی جوفه حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) (درباره ی این آیه) فرمودند: محبت و دشمنی ما در درون یک نفر جمع نمی شود زیرا خداوند دو قلب و دو روح برای یک نفر قرار نداده است تا با یکی دوست بدارد و با دیگری دشمنی کند محبت دوستان ما خالص است همان طور که آتش طلا را پاک و خالص می گرداند هرکس که بخواهد بداند ما او را دوست داریم و یا نداریم، به قلب خود نظر کند اگر در محبت ما محبت دشمن مارا هم شریک قرار دهد او از ما نیست و ما نیز با او ارتباطی نداریم. جبرئیل و میکائیل با او دشمن هستند. خداوند دشمن کافران است.

ص: 94

عشق و محبت امام زمان در قلوب شیعیان واقعی

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) لَا يُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَ إِلَيْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ يَكُونَ عِتْرَتِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ يَكُونَ أَهْلِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَ يَكُونَ ذَاتِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ ذَاتِهِ.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ایمان به من نیاورده است کسی که مرا از خودش و فرزندان و عترت و اهل بیت(علیها السلام) مرا از فرزندان خودش بیشتر دوست نداشته باشد. در این حدیث علامت ایمان حب رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت عصمت و طهارت(علیها السلام) است.

باز در کتاب تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 98 آمده است:

يَا مُحَمَّدُ إِنِّي خَلَقْتُكَ وَ خَلَقْتُ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مِنْ نُورِي يَا مُحَمَّدُ إِنِّي عَرَضْتُ وَلَايَتَكُمْ عَلَى أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ فَمَنْ قَبِلَهَا كَانَ عِنْدِي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ جَحَدَهَا كَانَ عِنْدِي مِنَ الظَّالِمِينَ

(خداوند در معراج فرمودند): ای محمد من خلق کردم تو را و خلق نمودم علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین را از نور خودم و ولایت شما را بر همه ی اهل آسمان ها و زمین عرضه داشتم. هرکس (ولایت محبت دوستی امامت و زعامت) شما را پذیرفت، او نزد من از مؤمنین است و هرکس نپذیرفت ولایت و دوستی شما را در نزد من از کافرین است.

دقت کنید خداوند محبت و دوستی و ولایت ... این چهارده نور مقدس را به همه ی انبیا و اولیا از آدم تا خاتم و از خاتم تا قیامت و بر همه ی ملائکة الله عرضه داشته و شرط ایمان و پذیرش اعمال را این ولایت قرار داده است.

باز دقت بفرمایید رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ایمان کامل به من نیاورده است کسی که مرا از خود و فرزندان مرا از فرزندان خودش بیشتر دوست نداشته باشد. مراد از فرزندان پیامبر تنها حضرت فاطمه زهرا و حضرت امام حسن و امام حسین(علیها السلام) نیستند بلکه منظور حضرت همه ی اولاد پیامبرند...

ص: 95


1- . بحارالانوار مجلد 17 صفحه 13 حدیث 27

در این زمان محبت و دوستی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عین ایمان است

امروز فرزند مسلم پیامبر که از همه ی فرزندان او اعظم و اقدم و اشرف است وجود مقدس امام زمان هستند. هیچ شبهه ای در نَسَب و حَسَب و نسل او نیست هیچ کس به اندازه ی او به پیامبر نزدیک نیست هیچ یک از سادات و اولاد پیامبر داناتر اعلم اتقی اعظم و اصدق از او نیست. پس به حکم آن حدیث معتمد مستند و به حکم عقل و منطق که ... باید امام زمان را از فرزندان خودمان و از خودمان بیشتر دوست بداریم... همان طور که شب و روز فکر ما در سلامتی راحتی رفاه آسایش و در عزّ و عزّت و لذت فرزندانمان مستغرق است. لا اقل باید به همین اندازه در فکر امام زمان باشیم، همان گونه که اگر یک ساعت فرزندان ما از جلوی چشممان دور بشوند در حال اضطراب و انقلاب می افتیم، باید حداقل همین حال را در فقدان و غایب شدن امام زمان داشته باشیم.

(اگر فرزند شما یک روز گم شود چه می کنند... چه قدر به دنبالش می گردید؟ هرکجا که احتمال رفتنش را بدهی میروی و هرکجا احتمال بودنش را می دهد سرمی زنی و می گردی و با یک نیرو و انرژی عجیب و غریبی در و پیکر را به هم می زنی.

همه ی شما می دانید امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کاباره ها نیست حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به رقاص خانه و فاحشه خانه ها و... که محل فسق و فجور است، نمی روند. امام زمان به کربلا می رود امام زمان در سامرا به زیارت قبر والدینشان می رود. شما که مسلمان هستی هر شب جمعه به زیارت قبر پدر و مادرت می روی. آیا امام زمان این مستحب را ترک می کند؟! ابداً. یکی از جاهایی که احتمال دارد امام زمان دیده شود، حرم امام حسین است. یکی از جاها زمین عرفات در روز عرفه است یکی از جاها سر قبر پیامبر و حرم امام رضا(علیه السلام) (و یا سامره و یا کاظمین) و یا حرم عمه شان حضرت معصومه است. امام زمان به این مکان ها می رود. ایمن مطلب را هر عامی می داند.آیا هیچ گاه شما به این فکر افتادید که شب جمعه ای از شهرتان به قم بروید و در این فکر باشید که شاید امام زمان به قم آمده باشد... آیابه نیت این گمشده به کربلا و نجف رفته اید تا او را در حرم امام حسین و امیرالمؤمنین(علیها السلام) پیداکنید؟

ص: 96

یافتن امام زمان سوز دل می خواهد

شما اگر به این نیت به این مکان های مقدس بروید ... در شما حالت نورانیتی مخصوص پیدا می شود ... فهمیدن این نورانیت، عمل و تجربه ی رفتن را می طلبد. اگر با این نیت حرکت کنید (که بروید و امام زمان) را آنجا ببینید نورانیت و روحانیت مخصوص در شما ایجاد خواهد شد و باید سوز داشته باشید.

چند از این الفاظ و اضمار و مجاز *** سوز خواهم سوز با این سوز ساز

ما درون را بنگریم و حال را *** ما برون را ننگریم و قال را

موسیا آداب دانان دیگرند *** سوخته جان و روانان دیگرند

باید سوز باشد و با سوز به دنبال امام زمان بروید. چه طور انسان وقتی مقداری پول گم می کند به دنبالش می گردد، همان گونه باید در طلب امام زمان گشت...

دقت کنید اگر فرزندت یک ساعت از مدرسه دیر به خانه بیاید و در ساعت مقرر نیاید، چگونه دیوانه وار در پی او می گردید. به مدرسه تلفن می زنی اگر بگویند یک ساعت است از مدرسه رفته است چه آتشی در دلت ایجاد می شود؟ همه جا را دنبالش می گردی ... به فامیل به دوست به همسایه به همه تلفن می زنی و سراغش را می گیری... همه ی شهر را زیر و رو می کنی تا او را بیابی ... دو ساعت بشود سوزت بیشتر می شود ... سه ساعت و چهار ساعت ... اضطراب تو را زیادتر می کند و در فقدان این عزیز این محبوب ... اضطراب تو را بیشتر می کند ... آیا شده است یک دهم این اضطراب و تشنگی را درباره ی امام زمان انجام داده باشی و آن حضرت را نبینی؟!(1)به تجربه ثابت شده است آن ها که اولاً به وجود امام زمان باور داشتند و ثانیاً حب آن حضرت را در دل داشتند و عاشق ایشان بودند و ثالثاً با سوز دل به دنبال ایشان می گشتند، حتماً حضرت را دیده اند.

ص: 97


1- . اقتباس از کتاب مجالس حضرت مهدی

324. معنی ولایت

سوره احزاب آیه 6

النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ في كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُهاجِرينَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً

پیامبر (از خود مؤمنان به خودشان) سزاوارتر و اولی تر است و زنان پیغمبر در حکم مادران مؤمنان هستند و در کتاب خداوند خویشان نسبی پیامبر از مؤمنان و مهاجران نسبت به یکدیگر سزاوارتر می باشند مگر آنکه بخواهید به یکی از دوستان خود نیکی کنید و این حکم در کتاب خداوند مکتوب است.

مهم ترین بحث در این آیه اولی بالمؤمنین پیامبر و اولی بودن اولوالارحام است. عده ای خیال می کنند که خداوند در آیاتش و رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) در احادیثش مسئله ی اولی بالمؤمنین و همچنین اولی بودن ارحام را تعبدی گفته است که مردم به پیامبر و اولاد ایشان بیشتر احترام بگذارند اما مطلب بالاتر از این هاست. این آیات و روایات این مسئله را اثبات می کنند که پیامبر و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) بر مؤمنین و بر همه ی ما سوی الله اولی به تصرف و اولی به انفس و ... می باشد. چنان که:

1. در کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 323 حدیث 8 و تفسیر برهان مجلد 3 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ الْكُلَيْنِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَلِيٍّ الْقَزْوِينِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ الْحَنَّاطِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ ثَابِتٍ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه

السلام) أَنَّهُقَالَ: فِينَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ (1) وَ فِينَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً

ص: 98


1- . سوره أحزاب آیه 6.

فِي عَقِبِهِ (1) وَ الْإِمَامَةُ فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى أَمَّا الْأُولَى فَسِتَّةُ أَيَّامٍ أَوْ سِتَّةُ أَشْهُرٍ أَوْ سِتُّ سِنِينَ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَيَطُولُ أَمَدُهَا حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ أَكْثَرُ مَنْ يَقُولُ بِهِ فَلَا يَثْبُتُ عَلَيْهِ إِلَّا مَنْ قَوِيَ يَقِينُهُ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُهُ وَ لَمْ يَجِدْ فِي نَفْسِهِ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْنَا وَ سَلَّمَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.

2. در کفایة الاثر صفحه 24 و کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 362 حدیث 703 آمده است:

حَدَّثَنِي أَبُوحَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ مُتَفَكِّرٌ مَغْمُومٌ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِي أَرَاكَ مُتَفَكِّراً قَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ الرُّوحَ الْأَمِينَ قَدْ أَتَانِي فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِيُّ الْأَعْلَى يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ إِنَّكَ قَدْ قَضَيْتَ نُبُوَّتَكَ وَ اسْتَكْمَلْتَ أَيَّامَكَ فَاجْعَلِ الِاسْمَ الْأَكْبَرَ وَ مِيرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَإِنِّي لَا أَتْرُكُ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ يُعْرَفُ بِهِ طَاعَتِي وَ يُعْرَفُ بِهِ وَلَايَتِي فَإِنِّي لَمْ أَقْطَعْ عَلَى النُّبُوَّةِ مِنَ الْغَيْبِ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ كَمَا لَمْ أَقْطَعْهَا مِنْ ذُرِّيَّاتِ الْأَنْبِيَاءِ الَّذِينَ كَانُوا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ أَبِيكَ آدَمَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَنْ يَمْلِكُ هَذَا الْأَمْرَ بَعْدَكَ قَالَ أَبُوكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أَخِي وَ خَلِيفَتِي وَ يَمْلِكُ بَعْدَ عَلِيٍّ الْحَسَنُ ثُمَّ تَمْلِكُ أَنْتَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِكَ يَمْلِكُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً ثُمَّ يَقُومُ قَائِمُنَا يَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ يَشْفِي صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ هُمْ شِيعَتُهُ

3. در کمال الدین مجلد 1 باب 31 صفحه 323 حدیث 8 و کفایة الاثر صفحه 26 و کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 362 حدیث 705 آمده است:

عَنْ ثَابِتٍ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: فِينَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ (2) وَ فِينَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ (3) وَ الْإِمَامَةُ فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى أَمَّا الْأُولَى فَسِتَّةُ أَيَّامٍ أَوْ سِتَّةُ أَشْهُرٍ أَوْ سِتُّ سِنِينَ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَيَطُولُ أَمَدُهَا حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ أَكْثَرُ مَنْ يَقُولُ بِهِ فَلَا يَثْبُتُ عَلَيْهِ إِلَّا مَنْ قَوِيَ يَقِينُهُ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُهُ وَ لَمْ يَجِدْ فِي نَفْسِهِ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْنَا وَ سَلَّمَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.

شیخ صدوق با سند خودش از ثابت ثمالی روایت کرده که گفت: امام سجاد به نقل از پدر بزرگوارشان حضرت علی بن ابیطالب(علیه السلام) روایت فرمودند که ایشان درباره ی آیه و اولی الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله در کتاب خداوند خویشاوندان نسبی بهیکدیگر

ص: 99


1- . سوره زخرف آیه47
2- . سوره أحزاب آیه 6
3- . سوره زخرف آیه 47

سزاوارترند. این آیه درباره ی ما اهل بیت نازل شده است و همچنین آیه وجعلها کلمه باقیه فی عصبه و خداوند آن (امامت) را کلمه باقی در پشت های (فرزندان) قرار داده است. باز این آیه هم درباره ی ما نازل شده است. بنابر این امامت در پشت امام حسین و فرزندانش تا قیامت باقی خواهد ماند و به درستی که برای حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما دو نوع غیبت وجود دارد که یکی از دیگری طولانی تر است اما غیبت اول شش روز یا شش ماه یا شش سال خواهد بود. اما غیبت دوم زمان آن به قدری طولانی خواهد شد که عده ای از کسانی که معتقد به امر هستند از عقیده ی خود برمی گردند و از آن ها کسی به این امر باقی نمی ماند مگر آن کسی که در یقین خود قوی بوده و نسبت به آن معرفت کامل داشته باشد و در درون خود نسبت به آنچه برای ما مقدر شده مشکل و تزلزلی ایجاد نگردد (آن ها هرگز از ما برنمی گردند.) و تسلیم ما اهل بیت عصمت و طهارت(علیها السلام) هستند.

4. در ینابیع المودة، الغدیر مجلد 1 صفحه 387، مودة القربی سید علی الهمدانی و آیات الولایة صفحه 288 حدیث 3 آمده است:

فقال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) معاشرالناس الیس الله اولی بی من نفسی یأمرنی و ینهانی ما لی علی الله امر و لا نهی؟ قالوا: بلی یا رسول الله. قال: من کان الله و أنا مولاه فهذا علی مولاه یأمرکم و ینهاکم مالکم علیه من أمر و لا نهی اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله اللهم أنت شهید علیهم إنی قد بلغت و نصحت

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ای مردم آیا خداوند از خود من بر خود من سزاوارتر و اولی نیست که به من امر و نهی فرموده است و من (هرگز) به خداوند امر و نهی ندادم. گفتند آری ای رسول خدا. سپس حضرت فرمودند: هرکس خداوند و من مولا و اولی به انفس او هستیم پس این علی بن ابیطالب(علیه السلام) هم مولای اوست. او شما را امر و نهی می کند. اما شما حق امر و نهی کردن به او را ندارید. پروردگارا او را دوست بدار و دوستان علی را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار و یاوران و یاری کنندگان او رایاری کن. خوارکنندگان او را خوار کن پروردگارا تو شاهدی بر این مردم که من حق را به آن ها ابلاغ کردم و نصیحتشان کردم.

ص: 100

5. در کفایة الاثر صفحه 175، بحارالانوار مجلد 26 صفحه 343 حدیث 209 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه حدیث آمده است:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّيْبَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ أَبُو بَكْرِ بْنُ هَارُونَ الدِّينَوَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ الْمِصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْغِفَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَرِيزُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَذَّاءُ قَالَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ: لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى هَذِهِ الْآيَةَ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) عَنْ تَأْوِيلِهَا فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا عَنَى غَيْرَكُمْ وَ أَنْتُمْ أُولُو الْأَرْحَامِ فَإِذَا مِتُّ فَأَبُوكَ عَلِيٌّ أَوْلَى بِي وَ بِمَكَانِي فَإِذَا مَضَى أَبُوكَ فَأَخُوكَ الْحَسَنُ أَوْلَى بِهِ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ فَأَنْتَ أَوْلَى بِهِ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَنْ بَعْدِي أَوْلَى بِي فَقَالَ ابْنُكَ عَلِيٌّ أَوْلَى بِكَ مِنْ بَعْدِكَ فَإِذَا مَضَى فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى فَابْنُهُ جَعْفَرٌ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ بِمَكَانِهِ فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَى أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى مُوسَى فَابْنُهُ عَلِيٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ عَلِيٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ الْحَسَنُ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ فِي التَّاسِعِ مِنْ وُلْدِكَ فَهَذِهِ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ صُلْبِكَ أَعْطَاهُمْ عِلْمِي وَ فَهْمِي طِينَتُهُمْ مِنْ طِينَتِي مَا لِقَوْمٍ يُؤْذُونِّي فِيهِمْ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي.

اسماعیل بن عبدالله روایت می کند که امام حسین(علیه السلام) فرمودند: زمانی که خداوند تبارک و تعالی این آیه را نازل نمود از رسول خدا درباره ی تأویل این آیه سؤال کردم. حضرت فرمودند: به خدا سوگند این آیه به جز برای شما برای هیچ کس دیگر نازل نگردیده و شما، خویشاوندان و اولی الارحام هستید. هنگامی که من از دنیا رفتم پدرت حضرت علی(علیه السلام) برای جانشینی من اولی و سزاوارتر است و هرگاه پدرت از دنیا رفت برادرت حسن برای آن سزاوارتر است و چون حسن از دنیا رفت تو (برای جانشینی او) سزاوارتر هستی. عرض کردم یا رسول الله چه کسانی بعد از من خواهند بود؟ حضرت فرمودند: فرزندت علی بعد از تو سزاوارتر است و چون او از دنیا برود فرزندش محمد سزاوارتر می باشد و چون محمد از دنیا برود فرزندش جعفر به جانشینی او سزاوارتر است و چون جعفر از دنیا برود فرزندش موسی بعد از او سزاوارتر خواهد بود و چون موسی از دنیا برود فرزندش علی سزاوارتر است و چون علی از دنیا برود فرزندش محمد سزاوارتراست و چون محمد از دنیا برود فرزندش علی سزاوارتر است و چون علی از دنیا برود فرزندش حسن بعد از او سزاوارتر می باشد و چون او از دنیا برود (ای حسین) در نهمین فرزند تو غیبت واقع

ص: 101

می شود. پس این نه امام همه از صلب و از نسل تو هستند که خداوند علم مرا و فهم مرا به ایشان عطا نموده و طینت (وسرشت) ایشان از سرشت و طینت من می باشد. چه می شود که گروهی مرا درباره ی ایشان مورد اذیت و آزار قرار می دهند و خداوند شفاعت مرا نصیب آن ها نگرداند.

6. در صحیح بخاری مجلد 1 صفحه 9 و صحیح مسلم مجلد 1 صفحه 49، مسند احمد حنبل مجلد 3 صفحات 177، 207، 275 و مجلد 4 صفحه 11 آمده است:

قال رسول الله: فوالذی نفسی بیده لا یؤمن احدکم حتی اکون احب الیه من والده و ولده و الناس اجمعین.

به آن خدایی که نفس به دست اوست ایمان نیاورده است هیچ کدام شما به من تا این که دوست بدارد مرا بیشتر از پدرش و فرزندانش و همه ی مردم.

7. بیهقی در شعب الایمان و نصیبی در جزء دوم از احادیث کتاب خودش و ابوالشیخ در کتاب صواب و دیلمی در مسندش آورده اند:

قال رسول الله: لایؤمن عبدً لله حتی اکون احب الیه من نفسه و تکون عترتی احب الیه من عترته و یکون اهلی احب الیه من اهله.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ایمان نیاورده است بنده ای به خدا تا آن وقتی که من را از خودش بیشتر دوست بدارد و عترت مرا بیشتر از عترت خودش دوست بدارد و اهل بیت(علیها السلام) من را بیشتر از اهل بیت خودش دوست بدارد.

8. در اختصاص شیخ صدوق و در اختصاص شیخ طوسی و در نجم الثاقب حاجی نوری از رسول خدا روایت شده است که:

ایمان به من نیاورده است آن کسی که مرا بیشتر از خودش دوست نداشته باشد و هم چنین بچه های مرا بیشتر از بچه های خودش دوست نداشته باشد.

خیال نکنید که این مطلب را رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) تعبدی فرموده است که مردم فقط او را بیشتر از خودشان و اولاد ایشان را بیشتر از اولاد خودشان دوست بدارد. ایننیست بلکه این یک برهان عقلی است و عقل به این مسئله حکم می کند و رسول خدا آنچه را که عقل حکم می کند به زبان آورده است.

ص: 102

حضرات فلاسفه و حکما کلاً در اشراق و مشاء و رواق از افلاطون گرفته که رئیس الحکما است که او استاد فلاسفه است تا حاج ملا هادی سبزواری همه گفته اند که ظهور علت در معلول بیشتر است از ظهور خود معلول در خودش. مثلاً شما آتش را در نظر بگیرید و آن را با حرارت مقایسه کنید. آتش علت است و حرارت معلول آتش است. ظهور آتش در موجودیت حرارت بیشتر از وجود خود حرارت است زیرا حرارت به آتش موجود شده است و قائم به آتش است. نقش حرارت به آتش بستگی دارد. حرارت در رتبه ی پایین تر است نسبت به آتش و یا به زبان دیگر تجلی علت در معلول بیشتر است از تجلی خود معلول به خودش.

حرارت تجلی آتش است. او در رتبه ای پایین تر از آتش قرار دارد. حرارت معنی حرفی است. آتش معنی اسمی است. حرارت طفیلی آتش است.

دقت کنید اگر آتش نباشد حرارت نیست. وجود حرارت بستگی به وجود آتش دارد. حیاتش، قدرتش همه چیزش به آتش بستگی دارد. آتش اولی است و حرارت در رتبه ی پایین قرار دارد.

ما خطبه ی غدیر خم و خطبه ی رسول خدا را می خوانیم. در آنجا رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از جهاز شتر منبری برپا می کنند و در رأس منبر قرار می گیرند و خطبه ای را می خوانند که در جلد 9 بحارالانوار است و در تفسیر صافی نیز آن را آورده است. در یک فراز رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند الست اولی منکم بانفسکم آیا من اولی به خود شما از نفس های شما نیستم؟ یعنی در مرتبه ی وجود من علت هستم و شما معلول هستید. این عبارت ساده نیست. این یک عبارت عقلی است. آیا من از خود شما بر خود شما مسلط نیستم؟ همه به اتفاق گفتند: قالوا: بلی یا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) (چون در قرآن آمده است النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ همه گفتند بلی یا رسول الله.

من بر شما از خود شماها اولویت دارم.

یار نزدیک تر از من به من است این عجب تر که من از وی دورمعلت نزدیک تر به معلول است، نسبت به حود معلول. همه گفتند: چرا؟ یا رسول الله تو اولی به انفس ما هستی. آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به مردم فرمودند: جلو بیایید. همه جلو آمدند. کمربند امیرالمؤمنین را گرفتند و بر روی دست بلند کردند و فرمودند: من کنت مولاه فهذا علی مولاه. یعنی هر کس که من نسبت به او این مقام را دارم بدانید بعد از من این مقام برای حضرت علی(علیه السلام) است.

ص: 103

برای وسعت این ولایت کافی است به سوره مائده آیه 55 مراجعه کنید که خداوند می فرماید: إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون چنین است و جز این نیست که ولی شما (اولی به تصرف شما) و اولی به انفس شما الله است سپس رسولش و آن گاه حضرت امیرالمؤمنین و اهل بیت معصوم(علیها السلام) آن حضرت که ایشان در رتبه ی طولی قرار دارند. امروز این ولایت در اختیار حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. ایشان اولی بانفس بر همه هستند.(1)

ص: 104


1- . کتاب مجالس حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

325. یکی از علائم ظهور این است که قبل از ظهور زلزله هایی به وقوع

اشاره

می پیوندد و عده ای گمراه می شوند

سوره احزاب آیه 11

هُنالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَديداً

در آنجا مؤمنان امتحان شدند (ضعیفان در ایمان) سخت متزلزل گردیدند.

شأن نزول آیه

آیه درباره ی جنگ خندق است و حضرت آیة الله العظمی علی بن ابراهیم قمی مفصلاً آن را در تفسیرش شرح داده است. قریش در سال پنجم هجری قمری همه اجماع کردند و همه ی اعراب را جع نمودند و یک لشکر ده هزار نفری ترتیب دادند تا کار رسول خدا و اسلام را یک سره نمایند و قبایل مختلفی که در مدینه بودند مانند بنی قِینقاع که حدود هفتصد نفر جنگجو داشتند و بنی قُریظه و ... را با خود همراه کردند که به این جنگ، احزاب نیز می گویند.

در مقابل، همه ی اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هفتصد نفر بودند و وحشتی در دل مسلمانان افتاد که حتی پیامبر به مسلمین فرمودند: چه کسی حاضر است بیاید مخفیانه به داخل قبیله ی دشمن برود و خبر بیاورد؟ رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) سه بار این جمله را تکرار کردند و هیچ مسلمانی آماده نشد این عمل را انجام دهد. رسول خدا فرمودند: هرکس بپذیرد، من بهشت را به او وعده می دهم. دقت کنید مسلمانان اسلام در عقیده شان زیاد هم محکم نبودند لذا فرمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را زیر پا گذاشتند. سرانجام حذیفة بن یمان، یکی از یاران حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، پذیرفت اما مسلمین می ترسیدند رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) با پیشنهاد سلمان فارسی و تأیید جبرئیل از طرف خدا، خندقی حفر کردند. سهنفر به نام های عمروبن عبدوَد، هُبیرة بن وهب و ضِراربن خطاب با اسبانشان و با جستن از خندق به

ص: 105

این طرف آمدند و به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نزدیک شدند. اصحاب از ترس پشت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ایستادند و حضرت را پیشاپیش خود قرار دادند. یک نفر از مهاجرین که فلانی بود، به مردی که کنارش و از دوستانش بود گفت: آیا این شیطان (عمروبن عبدود) را نمی بینی؟ به خدا سوگند هیچ کس از دست او سالم نمی ماند؛ پس بیایید تا محمد را به او تحویل دهیم تا او را به قتل برسانند و ما نزد قوم خود برگردیم و زنده باشیم و عمروبن عبدود فریاد می کشید و مبارز می طلبید و هیچ مسلمانی حاضر نمی شد با او به نبرد بپردازد و هر بار که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از مسلمین می خواستند کسی به جنگ او برود، همه جواب منفی می دادند. می گویند جنگ خندق امتحان مسلمانان بود که متأسفانه سست عنصر بودند. سرانجام حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) برخاستند و به مبارزه با او پرداختند و او را به قتل رساندند... اما متأسفانه مسلمانان در شک و تردید بودند. این شأن نزول آیه است. هنالک ابتلی المؤمنون مؤمنان امتحان شدند اما بد امتحان دادند و مردود شدند.

تأویل آیه

تأویل این آیه نیز درباره ی قبل از ظهور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد که متأسفانه قبل از ظهور، اکثر قریب به اتفاق مردم از دین برمی گردند و در این امتحان الهی شکست می خورند و برای مسلمانان واقعی مزاحمت ایجاد می کنند زندگی برای مؤمنین واقعی سخت می شود. برای نگ داری دینشان مثل این است که آتش سرخ را کف دست نگاه دارند که در جامع الاخبار آمده است:

يَا ابْنَ مَسْعُودٍ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ الصَّابِرُ فِيهِ عَلَى دِينِهِ مِثْلُ الْقَابِضِ عَلَى الْجَمْرِ بِكَفِّهِ فَإِنْ كَانَ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ ذِئْباً وَ إِلَّا أَكَلَتْهُ الذِّئَابُ

ای ابن مسعود زمانی بر مردم می آید که هرکس در آن زمان دینش را حفظ کند مانند کسی است که آتش سرخ را بر کف دستش نگاه دارد و اگر در آن زمان مانند گرگ درنده باشد می تواند زندگی کند والّا مردم گرگ صفت او را می خورند.

1. در احتجاج طبرسی مجلد 1 صفحه 240، بحارالانوار مجلد 93 صفحه 116 حدیث 129 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 243 حدیث 34 آمده است:جَاءَ بَعْضُ الزَّنَادِقَةِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ قَالَ لَهُ لَوْ لَا مَا فِي الْقُرْآنِ مِنَ الِاخْتِلَافِ وَ التَّنَاقُضِ لَدَخَلْتُ فِي دِينِكُمْ فَقَالَ (فی حدیث طویل) اما انه سيأتى على الناس زمان يكون الحق فيه مستورا و الباطل ظاهرا مشهورا، و ذلك إذا كان اولى الناس به أعدائهم له، وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُ و عظم الإلحاد، و

ص: 106

ظهر الفساد هُنالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالًا شَدِيداً و نحلهم الأخيار أسماء الأشرار، فيكون جهد المؤمن أن يحفظ مهجته من أقرب الناس اليه، ثم يفتح الله الفرج لأوليائه و يظهر صاحب الأمر على أعدائه.

شیخ طبرسی در حدیثی طولانی روایت کرده است که در فرازی از آن معصوم فرمودند: بدان که روزگاری بر مردم می رسد که حق در آن پنهان می ماند و باطل نمایان می گردد و آن هنگامی است که سزاوارترین مردم به آنان دشمنانشان هستند و وعده ی حق نزدیک و الحاد عظیم و فساد آشکار می گردد. (در چنین دورانی اهل ایمان گرفتار می آیند و زلزله های سختی رخ می دهد) و نیکان به ناچار نام بدان را بر خود می نهند و نتیجه ی تمام تلاش مؤمن حفظ خون خویش از نزدیک ترین افراد به خویشتن است. سپس خداوند راه گشایش را برای اولیا و دوستانش باز می کند و صاحب امر را بر دشمنان خود چیره و پیروز می سازد.

2. در کتاب ارشاد القلوب دیلمی مجلد 1 صفحه 39 آمده است:

وَ قَالَ(علیه السلام) إِذَا جَارَ الْحَاكِمُ قَلَّ الْمَطَرُ وَ إِذَا غُرِّرَ بِأَهْلِ الذِّمَّةِ ظَهَرَ عَلَيْهِمْ عَدُوُّهُمْ وَ إِذَا ظَهَرَتِ الْفَوَاحِشُ كَانَتِ الرَّجْفَةُ وَ إِذَا قَلَّ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ اسْتُبِيحَ الْحَرِيمُ وَ إِنَّمَا هُوَ التَّبْدِيلُ ثُمَّ التَّدْبِيرُ ثُمَّ التَّدْمِير

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: وقتی که حکومت ظلم کرد، باران کم می بارد و زمانی که مسلمانان به اهل ذمه مکر و حیله کنند، دشمن بر ایشان مسلط می شود. وقتی که زنا و فواحش ظاهر و زیاد شد زمین لرزه زیاد می شود. وقتی که امر به معروف کم شد، هتک ناموس مباح و جایز می گردد و این هتک ناموس اول تبدیل و مبادله می شود و پس از آن به مکر و حیله و بعد از آن به زور و حیله صورت می گیرد.

3. در جامع الرضا صفحه باب 1 آمده است:

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: زمانی که در امت من ده خصلت نکوهیده پیدا شود، به ده بلا مبتلا می شوند: 1. وقتی که دعا کم نمودند، گرفتاری هایشان زیاد می شود. 2. وقتی که صدقات را ترک کردند، بیماری زیاد می شود. 3. وقتی که زکات ندادند، اغنام و احشام آن هاازبین می روند. 4. وقتی سلطان ظلم کرد، باران نمی بارد. 5. وقتی زنا زیاد شد، مرگ های ناگهانی هم زیاد می شود. 6. هنگامی که ربا زیاد شود، زلزله هم زیاد می شود. 7. وقتی که حکم خدا را زیر پا گذارند، دشمن بر آن ها مسلط می شود. 8. وقتی پیمان خدا را نقض کردند، کشت و کشتار زیاد می شود. 9. وقتی

ص: 107

کم فروشی، خداوند آن ها را به قحط و غلا گرفتار می کند. 10. سپس رسول خدا آیه 41 سوره ی روم ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعونُ را تلاوت فرمودند: برای عصیان و اعمالی که از دست مردم صادر شد، فساد در روی زمین واقع گردید تا نتیجه ی بعضی از اعمالی که به جای آوردند به آن ها بچشاند؛ شاید (از اعمال زشت خود) دست بردارند.

ص: 108

326. مردان الهى منتظران واقعى حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند

اشاره

سوره احزاب آيه 23

«مِنَ المُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلاً»

از جمله مؤمنان مردانی هستند كه در پيمان خويش که با خدا بسته اند وفا كرده اند، بعضى از ايشان در تعهد خويش به سر برده (و شهادت يافته) و بعضى از ايشان منتظرند و به هيچ وجه تغيير نيافته اند (و محکم و استوار در عهد خویش می باشند.)

تنزیل آیه

تنزیل آیه در مورد حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و حمزة بن عبدالمطلب و جعفربن ابیطالب و عبیدة بن حارث نازل شده است که آن ها در جنگ، با خدا پیمان بستند که هرگز در جنگ ها فرار نکنند و از اسلام و قرآن و رسول خدا حمایت کنند. آن ها در جنگ بدر در مقابل دشمن ایستادند و دشمنان خود را به قتل رسانیدند، اما حمزه در جنگ احد و جعفربن ابیطالب در جنگ موته به شهادت رسیدند. حضرت علی بر عهد و پیمان خویش محکم و منتظر بود «... وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً»و بعضی چشم به راه و منتظر می باشند و هیچ در پیمان خود تغییر و دگرگونی ایجاد نکردند که منظور حضرت علی(علیه السلام) است.

تأویل آیه

اما تأویل آیه ی مبارکه درباره ی انتظار است از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) تا امام یازدهم و تا قیام حضرت قائم موعود همه ی شیعیان هم به عهد و پیمانی که با خداوند در عالمذراولی بسته اند محکم ایستاده اند و هرگز از امامت و زعامت چهارده معصوم روی نمی گردانند و پای این عهد و

ص: 109

پیمان ایستاده اند و منتظر ظهور قطب عالم امکان حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایستاده اند که حضرت جعفربن محمد الصادق(علیه السلام) به ابابصیر فرمودند: لقد ذکرکم الله فی کتابه فقال «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً»

ای ابابصیر خداوند در کتابش از شما یاد کرده است و فرموده «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا » إِنَّكُمْ وَفَيْتُمْ بِمَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِيثَاقَكُمْ مِنْ وَلَايَتِنَا وَ إِنَّكُمْ لَمْ تُبَدِّلُوا بِنَا غَيْرَنَا...(1)

شما به آن عهد و پیمان الهی که ولایت ما اهل بیت است وفادار ماندید و ما را با غیر ما عوض نکردید.

و در روایت دیگر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمایند: فينا نزلت رِجالٌ صَدَقُوا قال فانا و اللَّه المنتظر و ما بدّلت تبديلًا.(2)

این آیه درمورد (ما اهل بیت و امامان شیعه) نازل شده است و من به والله منتظرم و به هیچ وجه تغییر نیافته ام.

ما نیز همه منتظر هستیم تا زمانی که حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند و در این عهد و پیمان ان شاالله محکم ایستاده ایم.

1. در كتاب برهان مجلد 3 صفحه 303 حدیث 6 و کافی مجلد 8 صفحه 34 حدیث 6 آمده است:

عن سهيل بن زياد، عن محمّدبن سليمان قال: كنت عند ابى عبداللّه(علیه السلام) ادخل ابوبصير و ذكر الحديث الى ان قال: يا ابامحمّد: لقد ذكركم اللّه فى كتابه فقال: «مِنَ المُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلاً» انكم وفيتم بما اخذاللّه عليكم ميثاقكم من ولايتنا و انكم لم تبدلوا بناغيرنا و لولم تفعلوا لغيركم اللّه كما غيرهم حيث يقول «وَما وَ جَدْنا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَ جَدْنا أَكْثَرَهُمْ لَفاسِقِينَ(3)».

از سهل بن زياد و محمّدبن سليمان نقل شده است كه گفت: من در خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم كه ابوبصير بر آن حضرت وارد شد و حضرت گفتارى را بيان نمود تا به آنجاكه فرمود: يا ابا محمّد، خداوند شما را در كتابش ياد كرده و فرموده: «مِنَ المُؤْمِنِينَ رِجالٌ

ص: 110


1- . کافی مجلد 8 صفحه 31
2- .[2] تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 180
3- . سوره اعراف آیه 102

صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلاً» شما به آن عهد و پيمان الهى كه ولايت ما اهل بيت(علیها السلام) بود وفادار مانديد و ما را با ديگران عوض نكرديد و اگر اينكار را نمى كرديد خداوند شما را همانند ديگران تغيير مى داد، همان طوركه مى فرمايد: «وَ ما وَجَدْنا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَكْثَرَهُمْ لَفاسِقِينَ».

«غالب آن ها را به پيمانى پابند نيافتيم، ولى بيشترشان را عصيان پيشگان يافتيم.»

2. در مجمع البيان مجلد 7 صفحه 350، آمده است:

عن عمروبن ثابت، عن ابى اسحاق، عن على(علیه السلام) قال: فينا نزلت «مِنَ المُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ» فانا واللّه المنتظر و مابدلت تبديلا.

از عمروبن ثابت، از ابى اسحاق، از على(علیه السلام) روايت نموده كه فرمود: «مِنَ المُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ» درباره ما نازل شده، به خدا قسم من منتظر هستم... .

3. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 303 حدیث 7 و کافی مجلد 8 صفحه 306 حدیث 475 آمده است:

عن عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن جعفربن محمّد الاشعرى، عن عبداللّه بن ميمون القداح، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): يا على، مَن احبك ثم مات فقد قضى نحبه و من لم يمت فهو منتظر و ما طلعت الشمس و ما غربت عليه برزق و ايمان و فى نسخه نور جعفربن محمّد اشعرى از عبداللّه بن ميمون قداح.

از امام صادق(علیه السلام) روايت نموده كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: يا على، هر كس تو را دوست بدارد و بميرد، به تحقيق به پيمان خويش با خداوند وفا نموده و در صف شهداست و اگر زنده باشد در حال انتظار است. خورشيد طلوع و غروب نمى كند، مگر آن كه براى چنين شخصى رزق و ايمان سايه افكنند و در نسخه اى از نور معنويت قرار مى گيرد.

ص: 111

327. قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بيت(علیها السلام) و از فرزندان اصحاب کساء است

اشاره

سوره احزاب آيه 33

«إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»

همین است و جز اين نيست كه خداوند اراده دارد كه از شما (اهل البيت) رجس و پليدى (گناه و زشتى) را ببرد و شما را كاملاً پاك و مطهر سازد.

در اين آيه خداوند مى فرمايند كه: اراده من بر اين قرار گرفته است كه رجس و پليدى را از عده اى به نام «اهل البيت» ببرم و اين عده را از، هر نظر، پاك و مطهر سازم. ما معتقديم منظور از اهل البيت همان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است كه داراى اين امتيازات الهى هستند، مصداق واقعى آن اميرالمؤمنين على(علیه السلام) و حضرت سيدة النساء العالمين فاطمه زهرا(علیها السلام) و حضرت مجتبى حسن بن على(علیه السلام) وحضرت سيدالشهداء حسين بن على(علیه السلام) است. و مصداق مكمل آن نه امام معصوم از نسل سيدالشهداء هستند كه مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نهمين آن هاست كه ما در اين جا براى اثبات ادعاى خودمان احاديث زير را از کتب شیعه و سنی مى آوريم.

حدیث کساء به روایت عایشه:

1. در صحيح مسلم مجلد 7 باب فضائل اهل البيت نبى، آمده است:

قالت عايشه: خرج النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) غداة و عليه مرط مرحل بن شعرا سود فجاء الحسن ابن على فادخله. ثم جاء الحسين فدخل معه. ثم جائت فاطمه فادخلها. ثم جاء على فأدخله ثم قال: «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً».عايشه مى گويد: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) يك روز هنگام صبح از منزل خارج شدند و عبايى نقشه دار، كه آن را با نخ سياه بافته بودند، بر دوش داشتند. در اين هنگام حسن بن على(علیه السلام) به نزد وى آمد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) او را زير عبا داخل نمود. سپس حسين بن على(علیه السلام) آمد، او

ص: 112

را هم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) داخل عبا كرد. بعد از او فاطمه(علیها السلام) آمد. رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) او را هم داخل عبا نمود. سپس على(علیه السلام) آمد، آن حضرت او را نيز داخل عبا كرد، آن گاه اين آيه را خواندند: «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»؛ جز اين نيست كه خداوند اراده كرده كه از شما اهل بيت(علیها السلام) رجس و پليدى و گناه و زشتى را ببرد و شما را كاملاً پاك و مطهر سازد.

حدیث کساء به روایت ام سلمه:

2. در مسند امام حنبل مجلد 1 صفحه 331 و مجلد 3 صفحات 259 و 285، و ترمذى در تفسيرش مجلد 6 صفحات 292 و 298 و 304، احاديث شماره 3205 و 3876 باب «و من سوره ی الاحزاب» و باز ترمذى در مناقب باب «مناقب اهل بيت النبى» مجلد 5 حديث شماره هاى 328 و 621 و باب «فضائل فاطمه» حديث 3870، آمده است:

عن ام سلمه انه لما نزل قوله تعالى: «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» أدارالنبى صلى الله عليه و آله كساءه على «على و فاطمه و الحسن و الحسين4 فقال: اللهم هؤلاءِ اهل بيتى فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً.

ام سلمه مى گويد: زمانى كه اين آيه نازل شد: «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ...»رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) را در زير عباى خود قرار دادند و فرمودند: «اللهم هؤلاء اهل بيتى فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا...»؛ يعنى، خداوندا، اين ها اهل بيت من هستند، پس دور كن از آن ها هر نوع رجس و پليدى را و آن ها را پاك و مطهر ساز.

از اين دو حديث كه به طور متواتر از اهل سنت نقل شده است معلوم مى شود كه اهل بيت(علیها السلام) در درجه اول «على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام)» هستند و ديگر همسران رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) جزء اين آيه و اهل بيت نيستند، زيرا اگر بودند، آن ها را هم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به زير عبافرا مى خواندند. عايشه و ام سلمه مى گويند: ما ديديم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) اين چهار نفر را زير عبا فرا خوانده و فرمودند: «اللهم هؤلاءِ اهل بيتى.»

ص: 113

3. باز ترمذى در تفسيرش باب «و من سوره ی آل عمران» مجلد 5 شماره 210 و حاكم در مستدرك مجلد 3 صفحه 150، در صحيح مسلم در «فضائل الصحابة» شماره 2404 و در باب «فضائل على ابن ابى طالب(علیه السلام)» مجلد 4 شماره 187 و در صحيح ترمذى در «مناقب على رضى الله عنه» مجلد 5 رقم 596، آمده است:

عن سعدبن ابى وقاص قالا لما نزل اللّه هذه الآيه: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ» دعا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) «علياً» و «فاطمه» و «حسناً» و «حسيناً» فقال(صلی الله علیه وآله وسلم): اللهم هؤلاء أهلى.

سعد وقاص در اينجا آيه مباهله را نقل مى كند و مى گويد زمانى كه اين آيه نازل شده «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ...»؛ يعنى، بگو اى رسول خدا بخوانيم فرزندانمان و فرزندان شما را و زن هاى ما و زن هاى شما را و نفس هاى ما و نفس هاى شما را و مباهله كنيم، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خواندند «على و فاطمه و حسن و حسين» را آن گاه فرمودند: خداوندا، اين ها اهل بيت من هستند.

4. در تفسير الدر المنثور نوشته حافظ جلال الدين سيوطى شافعى مجلد 6 صفحه 604، آمده است:

و أخرج ابن مردويه و الخطيب عن ابی سعيد الخدرى0 قال: كان يوم أم سلمه أم المومنين5 فنزل جبرئيل(علیه السلام) على رسول اللّه بهذه الآيه: «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» قال فدعا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) بحسن و حسين و فاطمه وعلى فضمهم اليه و نشر عليهم الثوب والحجاب على ام سلمة مضروب ثم قال «اللهم هؤلاءِ اهل بيتى اللهم اذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيراً»، قالت ام سلمه(علیها السلام): فانا معهم يا نبى اللّه؟ قال: انت على مكانك و انك على خير.

ابن مردويه و خطيب از ابى سعيد خدرى روايت كرده كه گفت: روزى كه نوبت ام سلمه بود كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در خانه او باشند، جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و آيه «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» ام سلمهمى گويد: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) حسن و حسين و على و فاطمه را خواست بعد ازآنكه نزدش حاضرشدند، ايشان را به خود چسبانيد و جامه اى رويشان افكند و اين در حالى بود كه ام سلمه در پشت پرده قرارداشت، آن گاه گفت: «اللهم هؤلاءِ اهل بيتى» بارالها، اينان اهل بيت من هستند. خداوندا، پليدى را از ايشان ببر و آن طورى كه خودت مى دانى آن ها را پاك كن. ام سلمه گفت: اى پيامبر خدا، آيا من هم با ايشان هستم؟ حضرت فرمودند: اى ام سلمه تو جاى خودت را دارى و

ص: 114

عاقبتت به خير است (رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مى فرمايند: ام سلمه شما خانم خوبى هستى و جاى خود را دارى، اما از اهل بيت نيستى.).

5. باز مفسر بزرگ اهل سنت حافظ جلآل الدين عبدالرحمن سيوطى در كتاب «العرف الوردى فى اخبار المهدى» به سند عقبه در مجلد 2 صفحه 64، چنين روايت مى كند:

قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): سيكون بعدى خلفاء و من بعد الخلفاء امراء و من بعد الامراء ملوك جبابرة، ثم يخرج من اهل بيتى المهدى، فيملاءها عدلاً كمى ملئت جوراً.

رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: بعد از من خلفاء و بعد از خلفاء امراء و بعد از امراء پادشاهان جبار و ستمگر مى آيند. سپس مهدى قيام مى كند كه او از اهل بيت(علیها السلام) من است و خداوند به وسيله او عدل و داد مى كند، همان طورى كه پر از ظلم و جور شده بود.

6. در صحيح ابن ماجه مجلد 2 صفحه 269، آمده است:

عن محمّدبن الحنفيه، عن على(علیه السلام) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): «المهدى منا اهل البيت ليصلحه، فى ليلة.»

محمّدبن حنفيه نقل مى كند از حضرت اميرالمؤمنين على(علیه السلام)، از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كه آن حضرت فرمودند: «مهدى از اهل بيت من است و خداوند در يك شب كار او را اصلاح مى كند.»

7. در مسند امام احمد حنبل مجلد 1 صفحه 84، آمده است:

قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): «المهدى منا اهل البيت يصلحه اللّه فى ليلة.»رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بيت من است، خداوند كار او را در يك شب اصلاح مى كند.»

8. در صحيح ابى داود مجلد 4 صفحه 107، آمده است:

قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): «لَو لَم يَبقَ من الدهر الا يومٌ لَبعَثَ اللّه رجلا من اهل بيتى يملاءها عدلا كمى مُلئت جوراً.»

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: اگر (از عمر دنيا) نماند به جز يك روز، (خداوند همان يك روز را طولانى مى كند) تا مردى از اهل بيت مرا برانگيزد، خداوند به وسيله او [زمين را] پر از عدل و داد مى كند، همان طورى كه پر از ظلم و جور شده بود.

توجه مى فرماييد كه: در احاديث فوق مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بيت است. كتاب هايى كه از اهل سنت كه مهدى را از اهل بيت(علیها السلام) مى دانند بسيار زياد است. ما فقط به اسامى بعضى از آن ها اشاره مى كنيم:

ص: 115

الف) «عقد الدرر فى اخبار الامام المنتظر» نوشته سلمى الشافعى دمشقى جلد 1 حديث 12. در این کتاب ده حدیث می آوریم که حضرت مهدی از اهل بیت هستند.

ب) «كنزالعمال» مجلد 7 صفحه 186، نوشته متقى هندى.

ج) «البيان فى اخبار صاحب الزمان» باب دوازدهم.

د) «الفصول المهمه» فصل دوازدهم، نوشته ابن صباغ مالكى.

ه) «ارجح المطالب» نوشته عبيداللّه هندى حنفى صفحه 380.

و) ابن خلدون در «مقدمه» صفحه 266.

ز) منادى در كتاب «كنوز الحقايق» (حاشيه الجامع الصغير) مجلد 2 صفحه 122.

ح) سيوطى در «الجامع الصغير» مجلد 2 صفحه 160.

ط) باز سيوطى در «عرف الوردى فى اخبار المهدى» مجلد 2 صفحه 78.

در ده ها كتاب ديگر نيز آمده است كه مهدى(علیه السلام) از اهل بيت است.

شرح حدیث کساء:

9. در كتاب «مفاتيح الجنان» نقل از عوالم، آمده است:عن جابربن عبداللّه انصارىw عن فاطمه الزهراء(علیها السلام) بنت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) قال: سمعت فاطمه(علیها السلام) انها قالت: دخل عَلَىَّ ابى رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فى بعض الايام فقال: السلام عليك يا فاطمه. فقلت: عليك السلام. قال: انى اجد فى بدنى ضعفا. فقلت له: اعيذك بالله يا ابتاه من الضعف. فقال: يا فاطمه، ايتينى بالكساء اليمانى فغطينى به فاتيته بالكساء اليمانى فغظيته به وصرت انظر اليه و اذا وجهه يتلالو كانه البدر فى ليله تمامه و كماله فما كانت الاساعه و اذا بولدى الحسن قد اقبل و قال: السلام عليك يا اماه فقلت و عليك السّلام يا قره عينى وثمره فوادى فقال يا اماه انى اشم عندك رائحه طيبه كانها رائحه جدى رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فقلت نعم ان جدك تحت الكساء فاقبل الحسن نحو الكساء و قال: السلام عليك يا جداه، يا رسول اللّه، اتاذن لى ان ادخل معك تحت الكساء فقال: و عليك السلام يا ولدى و يا صاحب حوضى. قد اذنت لك فدخل معه تحت الكساء فما كانت الا ساعه و اذا بولدى الحسين قد اقبل و قال: السلام عليك يا اماه. فقلت: و عليك السلام يا قره عينى و ثمره فوادى. فقال لى: يا اماه، انى اشم عندك رائحه طيبه، كانها رائحه جدى رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم). فقلت: نعم ان جدك و اخاك تحت الكساء فدنى الحسين نحو الكساء و قال: السلام عليك يا جداه. السلام عليك يا من اختاره اللّه. اتاذن لى ان اكون معكما تحت الكساء، فقال: و عليك السلام و يا ولدى و يا شافع. امتى قد اذنت لك فدخل معهما تحت الكساء. فاقبل عند ذلك ابوالحسن على بن ابى طالب(علیه السلام) و قال: السلام عليك يا بنت رسول اللّه فقلت: و عليك السلام يا اباالحسن و يا

ص: 116

اميرالمؤمنين. فقال: يا فاطمه، انى اشم عندك رائحه طيبه كانها رائحه اخى و ابن عمى رسول اللّه. فقلت: نعم ها هو مع ولديك تحت الكساء فاقبل على نحو الكساء و قال: السلام عليك يا رسول اللّه، اتاذن لى ان اكون معكم تحت الكساء. قال له: و عليك السّلام يا اخى و يا وصيى و خليفتى و صاحب لوائى. قد اذنت لك فدخل على تحت الكساء ثم اتيت نحو الكساء و قلت: السلام يا ابتاه يا رسول اللّه اتاذن لى ان اكون معكم تحت الكساء قال: و عليك السلام يا بنتى و يا بضعتى قد اذنت لك فدخلت تحت الكساء فلما اكتملنا جميعا تحت الكساء اخذ ابى رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) بطرفى الكساء و اومى بيده اليمنى الى السماء و قال: «اللهم ان هولاء اهل بيتى و خاصتى و حامتى لحمهم لحمى و دمهم دمى يوء لمنى ما يومهم ويحزنى ما يحزنهم انا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم وعدو لمن عاداهم و محب لمن احبهم انهم منى و انا منهم فاجعل صلواتك و بركاتك و رحمتك و غفرانك ورضوانك على و عليهم و اذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيراً» فقال اللّه عزوجل: «يا ملائكتى و سكان سمواتى انى ماخلقت سماء مبنيه و لا ارضا مدحيه و لا قمرا منيراً و لا شمسا مضيئه و لا فلكا يدور و لا بحرا يجرى و لا فلكا يسرى الا فى محبه هولاء الخمسه الذينهم تحت الكساء» فقال الامين جبرائيل يا رب ومن تحت الكساء فقال عزوجل هم اهل بيت النبوه و معدن الرساله هم فاطمه وابوها و بعلها وبنوها فقال جبرائيل يا رب اتأذن لى ان اهبط الى الارض لاكون معهم سادساً فقال اللّه نعم قد اذنب لك فهبط الامين جبرائيل و قال: السلامعليك يا رسول اللّه العلى الاعلى، يقرئك السلام ويخصك بالتحيه والاكرام و يقول لك و عزتى و جلالى انى ما خلقت سماء مبنيه و لا ارضا مدحيه و لا قمرا منيراً ولا شمسا مضيئه و لافلكا يدور و لا بحرا يجرى و لا فلكا يسرى الا لاجلكم و محبتكم و قد اذن لى ان ادخل معكم فهل تاذن لى يا رسول اللّه فقال رسول اللّه و عليك السلام يا امين وحى اللّه انه نعم قد اذنت لك فدخل جبرائيل معنا تحت الكساء فقال لابى ان اللّه قد اوحى اليكم يقول: «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» فقال على لابى يا رسول اللّه، اخبرنى ما لِجلوسنا هذا تحت الكساء من الفضل عنداللّه؟ فقال: النبى و الذى بعثنى بالحق نبيا و اصطفانى بالرساله نجيا ماذكر خبرنا هذا فى محفل من محافل اهل الارض و فيه جمع من شيعتنا و محبينا الا و نزلت عليهم الرحمه و خفت بهم الملا ئكه و استغفرت لهم ابى ان يتفرقوا فقال: على اذا واللّه فزنا و فاز شيعتنا و رب الكعبه فقال النبى ثانيا يا على و الذى بعثنى بالحق و اصطفانى بالرساله نجيا ماذكر خبرنا هذا فى محفل من محافل اهل الارض و فيه جمع من شيعتنا و محبينا و فيهم مهموم الا و فرج اللّه همه ولا مغموم الا و كشف اللّه غمه ولا طالب حاجه الا و قضى اللّه حاجته فقال على اذا واللّه فزنا و سعدنا و كذلك شيعتنا فازوا و سعدوا فى الدنيا و الاخره و رب الكعبة.

صاحب عوالم به سند خود از جابربن عبداللّه انصارى نقل نموده و او از فاطمه زهرا(علیها السلام) دختر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كه: شنيدم از فاطمه زهرا(علیها السلام) كه آن بزرگوار فرمود: پدر بزرگوارم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به منزل من داخل شد در بعضى از روزها پس فرمود: سلام بر تو اى فاطمه. عرض كردم: درود بر تو باد (اى پدر بزرگوارم). فرمود: در بدن خود ضعفى

ص: 117

مى يابم. عرض كردم: پناه مى برم تو را به خداوند اى پدر از ضعف و ناتوانى. فرمود: اى فاطمه، كساء يمانى را بياور و مرا به آن بپوشان. فاطمه فرمود: پس كساء يمانى را آوردم و او را با آن پوشانيدم و به او نظر كردم، ديدم كه صورتش مانند ماه تمام در شب چهارده كه بدر است مى درخشيد. فاطمه(علیها السلام) فرمود: نگذشت مگر اندكى كه ناگاه فرزندم حسن بر من وارد شد و سلام كرد و گفت: اى مادر، سلام و درود بر تو. پس جواب داده و گفتم: سلام بر تو اى روشنى ديده ام و ميوه دل من. پس گفت: اى مادر، من بوى خوشى نزد تو استشمام مى كنم گوييا بوى جدم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) باشد. گفتم: بلى به درستى كه جدت در زير كسا است. پس حضرت حسن (علیه السلام) نزد كسا آمد و گفت: سلام برتو باد اى جد بزرگوار، اى رسول پروردگار. آيا به من اجازه مى فرمايى كه با شما در زير كساء داخلشوم ؟ پس آن حضرت فرمود: بر تو سلام اى فرزندم و اى صاحب حوض من. به تحقيق اذن دادم تو را، پس داخل شد با آن حضرت و خدمت آن جناب در زير كسا. پس نگذشت مگر زمانى كه ناگاه فرزندم حسين داخل شد و گفت: سلام بر تو اى مادر، پس گفتم و عليك السلام اى پسرم و اى روشنى ديده ام و اى ميوه دلم. پس به من گفت: اى مادر به درستى كه من در پيش تو بوى خوبى استشمام مى كنم گويى آن بوى جدم رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) است. پس گفتم: آرى، به درستى كه جدّت و برادرت در زير كسا مى باشند. پس حسين جانب كسا نزديك آمد و گفت: سلام بر تو باد اى جد بزرگوارم. سلام برتو باد اى كسى كه خداوند او را اختيار فرموده. آيا به من اجازه مى فرمايى كه با شما دو تن در زير كسا ؟ باشم پس فرمود: و عليك السلام اى فرزندم و اى شفاعت كننده امتم من به درستى و به تحقيق اجازه ات دادم پس با آنان داخل در زير كساء گرديد. پس در اين حال ابوالحسن على بن ابى طالب(علیه السلام) وارد شد و گفت: سلام بر تو اى دختر رسول خدا. پس گفتم: و عليك السلام اى ابا الحسن و اى اميرالمؤمنين(علیه السلام). پس فرمود: اى فاطمه(علیها السلام) من پيش تو بوى خوشى استشمام مى كنم گوييا آن بوى برادرم و پسر عمم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است. پس گفتم: آرى آن است او با دو فرزندت در زير كسا. پس على(علیه السلام) جانب كساء رو كرد و

ص: 118

عرض كرد كه سلام برتو باد اى رسول خدا. آيا به من اجازه مى فرمايى كه با شما در زير كساء باشم؟ حضرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: و عليك السلام اى برادرم و اى وصى و جانشين و صاحب لواى من. به تحقيق اجازه ات دادم. پس در زير كساء داخل گرديدم. آن گاه من نزد كسا آمدم و گفتم: سلام بر تو باد اى پدرجان، اى رسول خدا. آيا به من اجازه مى فرمايى كه با شما در زير كسا باشم؟ فرمود: و عليك السلام اى دخترم و اى پاره تنم. به تحقيق اجازه ات دادم، پس داخل در زير كساء گرديدم. وقتى كه جمع ما در زير كسا كامل شد، رسول اللّه دو طرف كسا را گرفت و با دست راست خود به سوى آسمان اشاره كرد و گفت: خداوندا، اين ها اهل بيت من و خواص من مى باشند. گوشت ايشانگوشت من و خونشان خون من است. مرا اذيت مى نمايد هرآنچه آن ها را اذيت نمايد و مرا غمگين مى كند هر آنچه آن ها را غمگين كند. آن ها را من طرفم با هر كه طرف است با آن ها و اهل صلحم با هر كه با آن ها صلح كند و دشمنم با هر كه با آن ها دشمنى كند و دوستم با هر كه با آن ها دوستى كند. خداوندا آن ها از منند و من از آن ها هستم، پس صلوات و بركات و رحمت و آمرزشت و رضاى خود را بر من و بر آن ها قرار ده و از آن ها پليدى را زايل گردان و پاك گردان آن ها را، پاكى كامل. پس خداوند عزوجل فرمود: اى ملائكه من و اى سكان آسمان هاى من، خلق نكردم آسمان بنا شده را و نه زمين كشيده شده را و نه ماه روشنى دهنده را و نه خورشيد درخشنده و نه فلك دور زننده را و نه درياى جارى و نه كشتى سيركننده را، مگر به جهت دوستى اين پنج نفر كه در زير كسا آسوده اند. پس جبرئيل امين عرض كرد: اى پروردگار من، چه كسانى در زير كسا هستند؟ خداوند فرمود: ايشان اهل بيت پيغمبر و معدن رسالتند. ايشان فاطمه و پدر او و شوهر او و فرزندان او هستند. جبرئيل گفت: پروردگارا، آيا اجازه مى دهى كه به سوى زمين فرود آيم تا آنكه ششمى آن ها باشم؟ فرمود: آرى، اجازه دادم. جبرئيل فرود آمد. به پيغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) سلام كرد و عرض نمود: خداى على اعلى سلامت مى رساند و به خصوص تحيت و اكرام برايت مى فرستد و مى فرمايد: سوگند به عزت و جلالم من خلق نكردم آسمان بنا شده را و نه

ص: 119

زمين كشيده شده و نه ماه نور بخشنده و نه خورشيد روشنى دهنده و نه فلك دور زننده و نه درياى روان و نه كشتى سيار را، مگر براى خاطر شما و دوستى شما. اذن داد مرا كه با شما در زير كسا داخل شوم. آيا مرا اجازه مى دهى اى رسول خدا؟ پس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود و بر تو باد سلام اى امين وحى خدا. به درستى كه چنين است اجازه دادم. پس جبرئيل با ما در زير كسا داخل شد و به پدرم عرض كرد: خداوند وحى فرستاد به شما و فرمود: «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» به تحقيق اراده فرمود خداوند كه از شما اهل بيت پليدى را برطرف نمايد و پاك گرداند شما را، پاكگردانيدى كامل. در اين هنگام على(علیه السلام) به پدرم عرض كرد. اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، چه فضيلت و شرافتى در بودن ما زير كساء مى باشد؟ پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: قسم به آن خدايى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخت و مرا به رسالت و نجات بشريت برگزيد، ذكر نمى شود اين خبر ما در مجلسى از مجالس روى زمين كه در آن جمعى از شيعيان و دوستان ما باشند، مگر آن كه بر آن ها رحمت نازل مى شود و اطراف آن ها را ملائكه احاطه نمايند و براى آن ها طلب آمرزش كنند تا زمانى كه متفرق شوند. پس حضرت على(علیه السلام) گفت: در اين هنگام قسم به خدا كه ما رستگار شديم و شيعيان ما رستگار شدند. آن گاه پدرم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: يا على، قسم به آن خدايى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخت و مرا به رسالت و نجات بشريت برگزيد ذكر نمى شود اين خبر ما در مجلسى از مجالس اهل زمين و در آن جمعى از شيعيان و دوستان ما باشند و در ميان ايشان صاحب همّ و غمى باشد، مگر آنكه خداوند متعال همّ و غم او را برطرف گرداند و نه صاحب حاجتى، مگر آنكه حاجت او را برآورده گرداند. على(علیه السلام) گفت: قسم به خدا رستگار شديم و سعادت يافتيم و نيز شيعيان ما رستگار شدند وسعادت يافتند در دنيا و آخرت، سوگند به پروردگار كعبه.

10. در کافی مجلد 1 صفحه 432 حدیث 54 آمده است:

ص: 120

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلُهُ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً(1) يَعْنِي الْأَئِمَّةَ ع وَ وَلَايَتَهُمْ مَنْ دَخَلَ فِيهَا دَخَلَ فِي بَيْتِ النَّبِيّ(صلی الله علیه وآله وسلم).

حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه فرمودند: منظور از اهل بیت امامان (معصوم) هستند که هرکس بر آن ها داخل شود، داخل در بیت پیامبر شده است.

11. کفایة الاثر صفحه 155 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُون بْنُ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ مُوسَى الْهَاشِمِيُّ بِسُرَّ مَنْ رَأَى قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيٍّ(علیه السلام)قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ وَ قَدْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عَلِيُّ هَذِهِ الْآيَةُ نَزَلَتْ فِيكَ وَ فِي سِبْطَيَّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ كَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ ثُمَّ ابْنَاكَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ بَعْدَ الْحُسَيْنِ عَلِيٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ جَعْفَرٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ جَعْفَرٍ مُوسَى ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُوسَى عَلِيٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِيٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ وَ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ هَكَذَا وَجَدْتُ أَسَامِيَهُمْ مَكْتُوبَةً عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَسَأَلْتُ اللَّهَ تَعَالَى عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ أَعْدَاؤُهُمْ مَلْعُونُونَ.

محمدبن یعقوب کلینی و خزّاز قمی با اسناد خودشان از عیسی بن موسی هاشمی به نقل از پدرانش روایت کرده است که گفت: حضرت امام حسین به نقل از پدرش حضرت امام علی روایت کرده که آن حضرت فرمودند: در خانه ی ام سلمه به رسول خدا وارد شدم و این آیه نازل شده بود. حضرت فرمودند: ای علی این آیه درباره ی تو و دو فرزندت (امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)) و دیگر امامان از فرزندان تو نازل شده است. (یعنی اهل بیت شما هستید.) گفتم ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) امامان بعد از شما چند نفر (و چه کسانی) هستند؟ فرمودند: (ابتدا تو) ای علی و بعد از تو دو پسرت (امام) حسن و (امام) حسین و بعد از (امام) حسین فرزند او علی(بن حسین) و پس از علی فرزندش محمد و پس از محمد فرزندش جعفر و پس از جعفر فرزندش موسی و پس از موسی فرزندش علی و پس از علی فرزندش محمد و پس از محمد فرزندش علی و بعد از علی فرزندش حسن و حجت خدا از فرزند حسن

ص: 121


1- . سوره أحزاب آیه 33

(عسکری) خواهد بود. (ای علی) من این نام های ایشان را در ساق عرش دیدم که نوشته شده بود. از خداوند متعال درباره ی اسماء آن ها سؤال کردم. ذات اقدس الهی فرمودند:

فَسَأَلْتُ اللَّهَ تَعَالَى عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ أَعْدَاؤُهُمْ مَلْعُونُونَ.(1)

ای محمد ایشان امامان بعد از تو هستند که پاکیزه و مطهر و معصوم (دور از هرگونه رجس و گناه و اشتباه و خطا و...) می باشند و دشمنان ایشان ملعون (و دور از رحمت) خداوند هستند.12. در علل الشرایع آیةالله العظمی شیخ صدوق مجلد 1 صفحه 205 حدیث 2 آمده است:

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ الْوَاسِطِيِّ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) مَا عَنَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً قَالَ نَزَلَتْ فِي النَّبِيِّ وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) فَلَمَّا قَبَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيَّهُ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) ثُمَّ وَقَعَ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) إِمَاماً ثُمَّ جَرَتْ فِي الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ الْأَوْصِيَاءِ(علیه السلام) فَطَاعَتُهُمْ طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْصِيَتُهُمْ مَعْصِيَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل

شیخ صدوق با اسناد خو از علی بن حسان واسطی به نقل از عمویش عبدالرحمن بن کثیر روایت کرده است که گفت: به امام صادق عرض کردم منظور خدا از آیه إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً چیست؟ فرمودند: این آیه در شأن رسول خدا و حضرت امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(علیها السلام) و حضرت فاطمه(علیها السلام) نازل شده است و چون خدای عزوجل پیامبرش را قبض روح کرد حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و سپس امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) را به جای آن حضرت قرار داد. سپس تأویل این آیه وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ بعضی از ارحام نسبیِ افراد، نسبت به برخی دیگر سزاوارترند به وقوع پیوست و حضرت علی بن الحسین(علیه السلام) امام بعد از ایشان گردید و سپس امامت در فرزندان او جاری شد. پس اطاعت از ایشان اطاعت از خداوند می باشد و نافرمانی از ایشان نافرمانی و معصیت خداوند خواهد بود.

ص: 122


1- . اثبات الهداة مجلد2 صفحه 169 حدیث 541

تحلیل آیه ی تطهیر

در این آیه خداوند می فرماید که اراده ی من بر این قرار گرفته است که رجس را از عده ای به نام اهل بیت ببرم. این عده را از هر نظر پاک و مطهر سازم. ما معتقدیم که منظور از اهل بیت همان اهل بیت رسول خدا هستند که دارای امتیازات ویژه ای هستند و این امتیازات را چنین می توانیم بیان کنیم.اولاً: آیه می فرماید لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ یعنی هرگونه پلیدی و زشتی و گناه و اشتباه و خطا را از وجود این ها ببرد. یعنی در وجود این ها هیچ گونه گناه و خطا و زشتی و معصیت و اشتباه وجود ندارد. خداوند ایشان را از هرگونه پلیدی به دور داشته است که ما به این مسئله عصمت می گوییم. این چهارده نفر عصمت کبری الهی هستند.

ثانیاً: خداوند ایشان را از هر نظر پاک و منزه و طیب و طاهر قرار داده است که تمام پاکی ها و زیبایی ها در ایشان وجود دارد.

ثالثاً: آیه با عبارت إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ شروع می شود که خداوند تأکید می کند که چنین است و جز این نیست که ما اراده کردیم که ایشان را (از بدوخلقت) از همه ی زشتی ها دور بداریم و همه ی پاکی ها و نیکی ها را در ایشان قرار دهیم و این متعلق به عالم امر است.

در صحیح مسلم مجلد 2 کتاب فضائل الصحابه باب 8: فضل اهل بیت صفحه 1136 حدیث 2424 آمده است:

قالت عایشه: خَرَجَ النَّبی غَدَاةً وَ عَلَیهِ مِرطٌ مُرَحّلٌ مِن شَعَرٍ أسوَدَ فَجَاءَ الحَسَنُ ابنُ عَلیّ فَاَدخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الحُسَینُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جائَت فاطِمَةُ فَاَدخَلَهَا ثُمّ جاءَ عَلیّ فَاَدخَلَهُ ثُمَّ قال: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً

عایشه می گوید: روزی رسول خدابا عبای پشمی سیاهي كه داشتند، آمدند. (امام) حسن وارد خانه شدند و داخل آن عبا شدند. سپس (امام) حسین آمدند و داخل عبا شدند. سپس (حضرت فاطمه) آمد و داخل عبا شدند. سپس (حضرت) علی(علیه السلام) آمدند و ایشان هم داخل شدند. سپس پیامبر فرمودند: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً

ص: 123

در مسند امام احمد حنبل مجلد 1 صفحه 331 مجلد 3 صفحات 259 و 285 سننترمذی مجلد 6 صفحات 292، 298 و 304 آمده است:

عن ام سلمه انه لما نزل قوله تعالی انما یرید الله... إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ادار النبی کساءه علی علی و فاطمة و الحسن و الحسین فقال: اللهم هؤلاء اهل البیت فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیراام سلمه می گوید: زمانی که این آیه إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً نازل شد رسول خدا عبای خود را به گردش درآوردند و بر روی سر حضرت علی حضرت فاطمه امام حسن و امام حسین(علیها السلام) انداختند. سپس فرمودند: خداوندا این ها اهل بیت من هستند. هر نوع بدی را از آن ها دور بدار و آن ها را پاک و مطهر قرار بده.

در سنن ترمذی مجلد 5 حدیث 210 و 596 مستدرک حاکم نیشابوری مجلد 3 صفحه 150 آمده است:

قال لما نزل الله هذه الآیة فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ(1) دعا رسول الله علیاً و فاطمه و حسنا و حسیناً: اللهم هؤلاء اهل بیتی.

هنگامی که آیه مباهله نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) حضرت علی و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین(علیها السلام) را فراخواندند و فرمودند: پروردگارا این ها اهل بیت من هستند.

ص: 124


1- .[1]سوره آل عمران آیه 61

328. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خاتم الانبیا و المرسلین و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خاتم المعصومین هستند

اشاره

سوره احزاب آیه 40

ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليماً

محمد پدر هیچ یک از فرزندان شما نیست بلکه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خاتم النبیین است و خداوند به همه چیز علیم و دانا است.

ساختمان با شکوه و زیبایی نبوت و رسالت شالوده هایش به وسیله ی آدم ابوالبشر نهاده شد. پیامبران الهی هر کدام به منزله ی آجری بودند که به تکمیل این بنای با عظمت پرداختند و هرکدام برای تکمیل این ساختمان با جد و جهد تلاش کردند تا این که این ساختمان از هر نظر کامل شده بود. فقط یک آجر آن مانده بود تا آن را کامل کند و هرکس به این کاخ با شکوه نظر می کرد، تعجب می کرد که این یک آجر چرا جایش خالی است؟ تا این که رسول خدا آمدند و فرمودند: من همان آجر یا خشت آخرین هستم و آمدم و کاخ نبوت را تکمیل نمودم.

در صحیح بخاری مجلد 4 باب خاتم النبیین آمده است:

فأنا موضع اللَبِنَة ختم بى الأنبياء .

1. پس نبوت به ظهور حضرت خاتم الانبیاء ختم گردید.

2. مقام امامت مطلق به وجود رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) افتتاح شد. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهج البلاغه بیان فرمودند: و در ضمن زیارت ایشان آمده است: الخاتم لما سبق و الفاتح لمستقبل امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهج البلاغه می فرمایند: رسول الله ختم کرد گذشتگان را که نبوت بود و افتتاح کرد و آغاز کرد آیندگان را که امامت بود. آنهم امامت مطلق تشیع این همه که از غدیرخم دم می زند بدین خاطر است که اگر امامت از طرف خداوند نباشد دین کامل نیست به

ص: 125

وجود امام دین کامل می شود. در غدیر خم زمانی که رسول خدا امیرالمؤمنین را بر روی دست بلند کرد و فریاد برآورد: من کنت مولاه فهذا علی مولاه آیه 5 از سوره مایئده نازل شد که می فرماید: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً خداوند می فرمایند: امروز من دین شما را (به وجود امیرالمؤمنین) به اکملیت رسانیدم و نعمت را بر شما تمام کردم و راضی هستم از اسلامی که (علی) در رأسش باشد.

دین اسلام کامل است اما اکملیت و تدامش به وجود امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) است.

3. خاتمیت پیامبر و این که قرآن آخرین کتاب آسمانی است و خاتم کتب است در آیات زیادی آمده است اما فقط در این آیه کلمه ی خاتمیت ذکر شده است. مثلاً:

الف) سوره اعراف آیه 158. قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَميعاً

خداوند می فرمایند: بگو ای مردم من رسول خدایم بر شما و به همه ی شما تا قیامت پیامبر هستم و هرکس که تا قیامت بیاید مشمول این آیه می شود زیرا کلمه ی ناس از ریشه ی انس است و انس اسم نوع است. به هر کس که مثل ما باشد، راست قامت راه برود و ناطق باشد به او انس می گویند و هرکس که تا قیامت بیاید این خطاب شامل حال او می شود. به زبان دیگر به همه ی انسان ها از آدم تا خاتم و از خاتم تا قیامت انس می گویند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) پیامبر همه ی آن ها هستند.

ب) سوره فرقان آیه 1 خداوند می فرمایند: تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً

یعنی مبارک است آن پروردگاری که قرآن را بر بنده اش (محمد) نازل فرمود تا باشد برای همه ی عوالم ترساننده از بدی ها و راهنما به خوبی ها.

ج) انعام آیه 19. وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ

ای پیامبر به آن ها بگو این قرآن به من وحی شده است تا برسانم و راهنمایی کنم شما را و هرکس این قرآن به دستش برسد.

دقت کنید آیه می فرمایند: این قرآن به من وحی شده است تا کتاب انذار باشد برای مردم زمان خودم و هر کس که این قرآن به او می رسد.د) سوره کهف آیه 27 وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً

ص: 126

یعنی بخوان و تلاوت کن آنچه را که از کتاب پروردگارت بر تو وحی شده است. نیست تبدیل کننده ای برای کلمات آن و این کتاب کتابی است که به جز او برای خودت پناهگاهی نخواهی یافت. در این آیه دقت کنید. اولاً: پیامبر تلاوت کننده ی آیات است. ثانیاً: و هیچ کس حتی رسول الله نمی تواند کلمات این کتاب را به چیز دیگری تبدیل کند. ثالثاً: اگر قرار باشد کتاب دیگری بیاید آن کتاب هم پناهگاه می شود. پس این آیه ی قرآن دروغ می گردد. پس دیگر از طرف خدا کتابی نخواهد آمد چون کتاب نمی آید پیامبر دیگری هم نخواهد آمد.

ه) سوره سباء آیه 28. وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون

ما نفرستادیم تو را ای پیامبر کفایت می کنی همه ی ناس را و برای این ناس بشارت دهنده و نذیر هستی ولکن اکثر مردم نمی دانند.

دقت کنید هم قرآن نذیر است هم رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)

مسلمین معتقدند که پیامبر اکرم خاتم النبیین است و بعد از ایشان هیچ پیامبر دیگری نخواهد آمد اما دشمنان اسلام و مدعیان دروغین نبوت که بعد از پیامبر آمده اند می گویند خاتم به معنی فرجام نیست بلکه خاتم به معنی زینت است. لذا به انگشتری می گویند خاتم چون زینت دست است و یا صنعتی داریم به نام خاتم کاری که آن نیز زینت است. جواب این است که برای معنی هر لغت باید به لغت نامه مراجعه کنیم. در المنجد (لوئیس ملوف و ترجمه ی فوائد مصری) صفحه 164 آمده است.

الخاتَم و الخاتِم جمع الخَواتِم و خُتُم = الخاتام

ما یُختِمُ به: هرچیزی که به آن چیز ختم می شود

عاقبت کل شیء: عاقبت پایان هرچیزی و

نقرة القفاء: آخرین مهره ی ستون فقرات

اقل وضح القوائم: سفیدی پایان پای چهارپایاندقت کنید هر کدام از این معناها را بگیریم به معنی پایان است. به انگشتری از آن نظر خاتم می گفتند که سلاطین و بزرگان نام خود را بر آن حک می کردند و پایین سندها و قباله ها می زدند. هرجا که آن انگشتر خورده بود به منزله ی امضاء بود و هرچه که زیر آن می نوشتند از درجه ی

ص: 127

اعتبار ساقط بود. به رسول الله از آن نظر خاتم می گویند که به آمدنش به پایان طومار انبیا مهر نهاد و همه ی پیامبران الهی را ختم کرد.

همان طور که قبلاً گفتیم 124000 پیامبر از طرف خداوند برای بشر آمد که اولش حضرت آدم ابوالبشر و آخرین آن ها حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه وآله وسلم) می باشد که از این انبیا 313 نفر صاحب شریعت و نبی مرسل و دارای کتاب بودند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آخرین پیامبر نبی مرسل صاحب شریعت است و با وجود اقدسش به طومار نبوت خاتمه بخشید اما یک بعد دیگر مقامات این پیامبر امامت آن حضرت بود که آن حضرت نبوت را ختم کرد و امامت مطلقه را آغاز نمود. (فرق امامت مطلق و مطلقة الامامة این است که بعضی از پیامبران مثل حضرت ابراهیم(علیه السلام) قبل از آن حضرت به مقام امامت که مقام امامت بالاتر از نبوت و رسالت است رسیدند. اما امامت آن ها محدود به یک زمان خاص و یک مکان خاص بود اما امامت رسول خدا و ائمه ی طاهرین که امامت مطلق است محدود به یک زمان و یک مکان نمی شود) نبی مکرم اسلام با وجود خودشان امامت مطلق را نیز آغاز کردند که در نهج البلاغه و زیارت امیرالمؤمنین(علیه السلام) می خوانیم: الخاتم لما سبق و الفاتح لمستقبل آن حضرت ختم کردند نبوت گذشته را و گشودند امامت آینده را. لذا به آن حضرت خاتم النبیین گفته می شود و سر سلسله ی امامان بعد از نبوت خود و رسالت یعنی به وجود آن حضرت امامت مطلق شروع می شود، لذا امامت به وجود ایشان آغاز می گردد و به حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ختم می شود. البته وقتی از اوصیای پیامبر صحبت می گردد گفته می شود حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) اولین امام بعد از پیامبر است و آخرین آن ها حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد و این مورد اتفاق شیعه و سنی است. چنانکه (در کتاب اثبات قائمیت، همین مؤلف صفحات 31 و 32 ) احادیثی آورده شده است.1. در كتاب فرائد السمطين نوشته ي شيخ الاسلام ابراهيم حمّوئي شافعي، مجلد2، صفحه 312، حديث 562 و ينابيع المودة، باب 94، صفحه 487 آمده است:

عَن ابن عباس قالَ رَسول الله(صلی الله علیه و آله): «انَّ اوصيائي و حُجَجَ الله عَلَي الخَلق بعدي الاثنا عَشَرَ و اوَّلَهُم أخي و آخَرَهُم وَلَدي.» قيلَ: يا رسول الله(صلی الله علیه و آله) مَن أخوكَ؟ قال: «عَلي.» قيلَ: مَن وَلَدُك؟ قال: «المَهدي الذي يَمْلَأ الأرض قِسطاً و عدلاً كَما مُلِئَت جوراً و ظُلماً»

ص: 128

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «همانا خلفا و جانشينان من و حجت هاي خدا بر مخلوقات دوازده نفر هستند، اولين آنها برادر من است و آخرين آنها فرزندم مي باشد.» سؤال شد: اي رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، برادر شما كيست؟ فرمودند: «علي(علیه السلام).» سؤال شد: اي رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، فرزند شما كيست؟ (که اخرین و صی و اخرین حجت بر خلق خداست؟) فرمودند: «فرزند من مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. او زمين را پر از قسط و عدل مي كند همان طور ك ه از جور و ظلم پر شده است.»

دقت بفرماييد كه در اين حديث به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرین امام و آخرین وصی و آخرین حجت خدا بر خلق گفته شده است.

2. در كتاب مودة ا لقربي نوشته ي علي بن شهاب همداني شافعي، باب 56، مودة دهم، صفحه 258، كتاب فرائد السمطين نوشته ي شيخ الاسلام ابراهيم حمّويي شافعي، مجلد 2، صفحه 313، حديث 564 و در كتاب ينابيع المودة خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 78، صفحه 447 از قول رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) چنين نقل مي كند:

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «أنا سَيِّدُ المُرسَلين و علي سَيِّدُ الوصييّن و اِنَّ اوصيائي بَعدي اِثنا عَشَرَ اَوَّلُهُم علي و آخِرُهُم مهدي.»

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «من آقا و سيد مرسلين هستم و علي بن ابي طالب(علیه السلام) و آقاي اوصيا است. همانا اوصياي من كه بعد از من مي آيند دوازده نفر هستند، اول آنها حضرت علي بن ابي طالب(علیه السلام) و آخرين آن ها حضرت قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

ص: 129

329. وقتی بر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل او صلوات

می فرستیم که قائم موعود یکی از 14 نفر است، همه مخلوقات بر ما صلوات می فرستند

سوره احزاب آیه 43

هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنينَ رَحيماً

او پروردگاری است که با فرشتگان و ملائکه ی خودش به شما رحمت می فرستد تا (شما را) از ظلمت به سوی نور ببرد و (خداوند) نسبت به مؤمنین رحیم و مهربان است.

هرکس بر محمد و آل محمد صلوات فرستد، که حضرت بقیة الله یکی از ایشان است، خداوند هزار بار در هزار صف از ملائکه به او صلوات می فرستد. صلوات فرستادن چه تجارت پر منفعتی است اگر انسان درک کند. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

1. در کافی مجلد 2 صفحه 362 حدیث 14، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 327 حدیث 4، تفسیر صافی صفحه 435 و آیات الولایة صفحه 299 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ فَرُّوخَ مَوْلَى آلِ طَلْحَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا إِسْحَاقَ بْنَ فَرُّوخَ مَنْ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَشْراً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ مَلَائِكَتُهُ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ مَنْ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مِائَةَ مَرَّةٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ مَلَائِكَتُهُ أَلْفاً أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً

محمدبن یعقوب کلینی رحمةالله علیه با سند خودش از اسحاق بن فروخ- مولی آل طلحه- روایت کرده است که گفت: امام صادق فرمودند: ای اسحاق بن فروخ کسی که ده بار بر محمد و آل محمد(علیها السلام) صلوات فرستد، خداوند و فرشته ها صد بار بر او صلوات می فرستند و هرکس صد بار بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد خداوند و فرشته ها هزاربار بر او صلوات می فرستند آیا فرمایش خداوند متعال را نشنیده ای که هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ

ص: 130

مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً او همان خدایی است که بر شما با فرشتگانش بر شما رحمت می فرستند تا (شما را) از ظلمت به سوی نور ببرد و خداوند نسبت به مؤمنین رحیم و مهربان است.

2. در کافی مجلد 2 صفحه 357 حدیث 6، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 328 حدیث 8 و آیات الولایة صفحه 299 حدیث 2 آمده است:

عن محمد بن یعقوب عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن إسماعيل بن مهران، عن الحسن بن علي بن أبي حمزة، عن أبيه، و حسين بن أبي العلاء، عن أبي بصير، عن أبي عبدالله(علیه السلام)، قال: «إذا ذكر النبي (صلى الله عليه و آله) فأكثروا الصلاة عليه، فإنه من صلى على النبي صلاة واحدة صلى الله عليه ألف صلاة في ألف صف من الملائكة، و لم يبق شي ء مما خلق الله إلا صلى على العبد لصلاة الله عليه، و صلاة ملائكته، فمن لم يرغب في هذا فهو جاهل مغرور، قد برى ء الله منه، و رسوله و أهل بيته».

محمدبن یعقوب کلینی با سند خودش ... از ابابصیر روایت می کند که گفت حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: هنگامی که نام پیامبر گرامی مطرح شود (و شما نام آن حضرت را شنیدید) بر او زیاد صلوات بفرستید همانا کسی که یک بار صلوات بر او بفرستد، خداوند همراه هزار صف از فرشته ها بر او هزار صلوات می فرستد و هیچ موجودی نباشد مگر آن که هماهنگ با صلوات خداوند و فرشته ها بر او صلوات می فرستد پس کسی که به چنین چیزی رغبت و شوق نداشته باشد، او نادان و جاهل و مغرور می باشد. خداوند و رسول و اهل بیت او از چنین شخصی برئ و بیزار خواهند بود.

3. در کتاب تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 454 حدیث 16 و تفسیر برهان صفحه 328 مجلد 3 حدیث 13 آمده است:

شرف الذين النجفي: روي مرفوعا عن ابن عباس، أنه قال في تأويل قوله تعالى: هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ، قال: الصلاة على النبي و أهل بيته

شرف الدین نجفی روایت کرد از ابن عباس که گفت: در تأویل فرمایش خداوند متعال منظور فرستادن صلوات بر حضرت محمد و اهل بیت آن (بزرگوار) می باشد.

4. صلواتی که شتر را به نطق آورد.

ص: 131

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْ صَلَاتِكَ شَيْ ءٌ وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْ رَحْمَتِكَ شَيْ ءٌ وَ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنَ الْبَرَكَاتِ شَيْ ءٌ وَ سَلِّمْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنَ السَّلَامِ شَيْ ءٌ

5. صلواتی زیبا: این صلوات را سیدبن طاووس در کتاب مجتنی مجلد 1 صفحه 38 آورده است که مردی اعرابی آن را در حضور رسول خدا خواند و شتری را به نطق درآورد. (1)

أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم، وَ زِد وَ بارِك، عَلي صاحبِ الدَّعوَةِ النَّبويَّة، وَ الصَّولَةِ الحَيدريَّة، و العِصمَةِ الفاطِميَّة، و الحِلمِ الحَسَنِيَّة، و الشّجاعَةِ الحُسَينِيَّة، و العِبادَةِ السَّجّادِيَّة، و المآثِرِ الباقِريَّة، و الآثار الجَعفَرِيَّة، و العُلومِ الكاظِميَّة، و الحُجَجِ الرَّضَوِيَّة، و الجُودِ التَّقَوِيَّة، و النَّقاوَةِ النَقَوِيَّة، و الهَيبَةِ العَسكَريَّة، و الغَيبَةِ الإلهيَّة، القائمِ بِالحَقِّ، و الدّاعي إلي الصِّدقِ المُطلَقِ، كَلمةِ الله، و أمانِ الله، و حُجّةِ الله، القائمِ بِأمرِ الله، المُقسِطِ لِدينِ الله، الغالِبِ لِأمرِ اللهِ، و الذّابِّ عن حَرَمِ الله، إمام السّرِّ والعَلَنِ، دافعِ الكَربِ والمِحَن، صاحبِ الجُودِ و المِنَن، الإمامِ بِالحَقِّ، أبي القاسِم محمّدِ بن الحَسن، صاحبِ العَصرِ والزَّمان، وقاطعِ البُرهان، و خَليفةِ الرَّحمان، و شَريكِ القُرآن، و مُظهرِ الإيمان، و سيِّد الإنسِ و الجانّ، صَلَوات اللهِ و سلَامُهُ عَليه و عليهِم أجمَعين. الصَّلاةُ و السَّلامُ عَليك، يا وَصيَّ الحَسَن، و الخَلَفَ الصّالِح، يا إمامَ زَمانِنا، أيُّها القائمُ المُنتَظَرُ المَهدِيّ، يابنَ رسول الله، يَابنَ أميرِالمُؤمنين، يا إمام المسلمين! يا حُجَّةاللهِ عَلي خَلقه! يا سَيِّدنا و مولانا! إنّا تَوَجَّهنا، و استَشفَعنا، وَ تَوَسَّلنا بِكَ إلي اللهِ، وَ قَدَّمناكَ بَينَ يَدَي حاجاتِنا، فِي الدُّنيا و الآخِرَة، يا وجيهاً عِندَ الله، إشفَع لَنا عِندَ الله عَزَّوَجَلّ....

6. صلواتی دیگر

صَلِّ اللَهُمَّ عَلَي التَّجَلّي الاعْظَمِ، وَ كَمالِ بَهآئِكَ الاقْدَمِ، شَجَرَةِ الطّورِ، وَ الْكِتابِ الْمَسْطورِ، وَ النّورِ عَلَي النّورِ في طَخْيآء الدَّيْجورِ،عَلَمِ الْهُدَي، وَ مُجَلّي الْعَمَي، وَ نورِ أقْطارِ (ابصار) الْوَرَي، وَ بابِكَ الَّذي مِنْهُ يُؤْتَي و السبب المتصل بین الارض و السماء الَّذي يَمْلَا الارْضَ قِسْطًا وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْمًا وَ جَوْرًا.

7. اهل سنت در تشهد نماز صلوات می فرستد.

اهل سنت مانند شیعیان معتقدند اگر در نمازها و در تشهد صلوات بر محمد و آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نفرستند نمازشان باطل است و آن ها در نماز می گویند اللهم صل علی محمد و علی آل محمد و مطابق آنچه که سیوطی در تفسیر الدرالمنثور مجلد 5 صفحه 219 آورده است: واجب است در تشهد بگویند:

ص: 132


1- . بحار الانوار مجلد 87 صفحه67 (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْ صَلَوَاتِكَ شَيْ ءٌ وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْ رَحْمَتِكَ شَيْ ءٌ وَ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْ بَرَكَاتِكَ شَيْ ءٌ وَ سَلِّمْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْ سَلَامِكَ شَيْ ءٌ)

قَالُوا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ و علی آل محمد كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ و آل ابراهیم إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ وَ بَارِكْ عَلَى محمد و علی آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى ابراهیم و آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.

و معتقدند اگر این صلوات را نفرستند نمازشان باطل است.

امام شافعی در دیوان شعرش آورده است:

یا آل بیتِ رَسول الله حُبُّکُم فََرضً مِن الله فی القرآن انزلَهُ

یَکفیکُم مِن عَظیم الفخرِ انکم مَن لَم یُصلِّ علیکم لا صلوة لَهُ(1)

ای آل بیت رسول خدا، دوست داشتن و محبت شما از طرف خداوند در قرآن واجب شده است. (و خداوند در قرآن نازل کرده است که دوست داشتن شما واجب و فریضه است.) همین کافی است برای شما درباره ی عظمت فخر و بزرگواری شما هر کس در نماز صلوات بر شما نفرستد نمازش (باطل) است.

8. صلوات حسن ضراب اصفهانی

در کتاب عظیم الشأن بحارالانوار مجلد 52 صفحه 32، منتهی الآمال مجلد 2 صفحه 452، ترجمه ی الزام الناصب صفحه 338، مفاتیح الجنان در اعمال روز جمعه و ینابیع المودة خواجه کلان قندوزی حنفی آمده است:

ابی محمد حسن بن وجنای نصیبی (معروف به ابوالحسن ضراب اصفهانی) گفت: 54 بار به حج بیت الله الحرام مشرف شدم. به امید آن که به حضور حضرت مهدی مشرف شوم. سفر پنجاه و چهارم در حجر اسماعیل، زیر ناودان طلا نماز عشا خواندم. پس از نماز در حال تضرع بودم که کسی مرا حرکت داد. سر بلند کردم و دیدم کنیز زرد چهره و لاغر اندامی که به نظرم چهل سال یا بیشتر سن داشت. به من گفت: با من بیا. برخاستم و همراه او رفنم تا به خانه ی خدیجه ی کبری رسیدم و داخل شدم. در راهروی خانه، دری به اتاقی باز می شد و در وسط آن دیواری بود و در آن پله هایی بود که از آن به طبقه ی بالا می رفتند. از داخل اتاق صدایی شنیدم که فرمودند: حسن بالا بیا. بالا رفتم. هنوز به اتاق نرسیده بودم که حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم وفرمودند: ای حسن! آیا گمان کردی که امر تو بر من مخفی بود؟ به خدا قسم هر حجی که انجام دادی من با تو بودم.

ص: 133


1- . دیوان الامام الشافعی (ابی عبدالله محمدبن ادریس) رهبر شافعی ها صفحه 76 مطبعة الیمامة (سوریة-حمص)

حضرت تمام جریاناتی که در سفرهای متعدد برایم رخ داده بود، بیان فرمودند. من به خاک افتادم و دست و پای حضرت را بوسیدم. حضرت فرمودند: ای حسن، برخیز و به مدینه برو و در خانه ی منسوب به امام صادق(علیه السلام) بمان. برای امرار معاش خود هم نگرانی نداشته باش.

سپس دفتری به من عطا فرمودند که دعای فرج و صلوات آن حضرت در آن بود. فرمودند: این دعا را بخوان و بدین گونه بر من صلوات بفرست و به جز افراد قابل از دوستان ما به کسی مده. خداوند عزوجل تو را توفیق عطا فرماید. عرض کردم: مولای من، آیا بعد از این شما را زیارت خواهم کرد؟ فرمودند: ای حسن، اگر خدای تعالی بخواهد. سپس مرا مرخص فرمودند.

پس از اعمال حج به سوی مدینه رفتم. در مدینه طبق امر آن حضرت در خانه ی حضرت جعفربن محمد(علیه السلام) مجاور شدم و در آنجا مسکن گزیدم. از خانه بیرون نمی رفتم مگر به سه علت: تجدید وضو، خوابیدن یا افطار کردن. هر زمان که به خانه داخل می شدم کوزه ی خود را پر از آب می دیدم و روی آن مقداری نان و روی نان هر چیزی که به آن میل داشتم بود. آن غذا را می خوردم و همان مقدار برایم کافی بود. در وقت زمستان لباس زمستانی و در وقت تابستان لباس تابستانی مهیا بود. من در روز آب به خانه می بردم و در خانه می پاشیدم و کوزه را خالی می گذاشتم. گاهی همسایگان برای من غذا می آوردند ولی چون مرا به غذای آن ها حاجتی نبود، برای آن که بدگمان و متوجه عدم نیاز من نشوند، آن را پنهانی به فقرا صدقه می دادم.

آن صلوات چنین است:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، الْمُنْتَجَبِ فِي الْمِيثَاقِ، الْمُصْطَفَى فِي الضَّلَالِ، الْمُطَهَّرِ مِنْ كُلِّ آفَةٍ، الْبَرِي ءِ مِنْ كُلِّ عَيْبٍ، الْمُؤَمِّلِ لِلنَّجَاةِ، الْمُرْتَجَى لِلشَّفَاعَةِ، الْمُفَوَّضِ إِلَيْهِ فِي دِينِ اللَّهِ.

اللَّهُمَّ شَرِّفْ بُنْيَانَهُ وَ عَظِّمْ بُرْهَانَهُ وَ أَفْلِجْ حُجَّتَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ وَ ضَوِّءْ نُورَهُ وَ بَيِّضْ وَجْهَهُ وَ أَعْطِهِ الْفَضْلَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ الْوَسِيلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ وَ ابْعَثْهُ مَقَاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ.

وَ صَلِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ قَائِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ سَيِّدِ الْمُؤْمِنِينَ.

وَ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

وَ صَلِّ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.وَ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

ص: 134

وَ صَلِّ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ، إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

وَ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى، إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

وَ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

وَ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ، إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

وَ صَلِّ عَلَى الْخَلَفِ الْهَادِي الْمَهْدِيِ، إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الْهَادِينَ، الْأَئِمَّةِ الْعُلَمَاءِ وَ الصَّادِقِينَ، الْأَوْصِيَاءِ الْمَرْضِيِّينَ، دَعَائِمِ دِينِكَ وَ أَرْكَانِ تَوْحِيدِكَ وَ تَرَاجِمَةِ وَحْيِكَ وَ حُجَّتِكَ عَلَى خَلْقِكَ وَ خُلَفَائِكَ فِي أَرْضِكَ، الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِنَفْسِكَ وَ اصْطَفَيْتَهُمْ عَلَى عَبِيدِكَ، وَ ارْتَضَيْتَهُمْ لِدِينِكَ وَ خَصَصْتَهُمْ بِمَعْرِفَتِكَ وَ جَلَلْتَهُمْ بِكَرَامَتِكَ وَ غَشِيتَهُمْ بِرَحْمَتِكَ وَ غَذَّيْتَهُمْ بِحِكْمَتِكَ وَ أَلْبَسْتَهُمْ مِنْ نُورِكَ، وَ رَبَّيْتَهُمْ بِنِعْمَتِكَ، وَ رَفَعْتَهُمْ فِي مَلَكُوتِكَ وَ حَفَفْتَهُمْ بِمَلَائِكَتِكَ وَ شَرَّفْتَهُمْ بِنَبِيِّكَ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَيْهِمْ صَلَاةً دَائِمَةً كَثِيرَةَ طَيِّبَةً، لَا يُحِيطُ بِهَا إِلَّا أَنْتَ وَ لَا يَسَعُهَا إِلَّا عِلْمُكَ وَ لَا يُحْصِيهَا أَحَدٌ غَيْرُكَ.

وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّكَ الْمُحْيِي سُنَّتَكَ، الْقَائِمِ بِأَمْرِكَ، الدَّاعِي إِلَيْكَ، الدَّلِيلِ عَلَيْكَ، حُجَّتِكَ وَ خَلِيفَتِكَ فِي أَرْضِكَ وَ شَاهِدِكَ عَلَى عِبَادِكَ.

اللَّهُمَّ أَعْزِزْ نَصْرَهُ وَ مُدَّ فِي عُمُرِهِ وَ زَيِّنِ الْأَرْضَ بِطُولِ بَقَائِهِ، اللَّهُمَّ اكْفِهِ بَغْيَ الْحَاسِدِينَ وَ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ الْكَائِدِينَ وَ ادْحَرْ عَنْهُ إِرَادَةَ الظَّالِمِينَ وَ خَلِّصْهُ مِنْ أَيْدِي الْجَبَّارِينَ.

اللَّهُمَّ أَرِهِ فِي ذُرِّيَّتِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ رَعِيَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِيعِ أَهْلِ الدُّنْيَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَيْنَهُ وَ تُسِرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ أَمَلِهِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ.

اللَّهُمَّ جَدِّدْ بِهِ مَا مُحِيَ مِنْ دِينِكَ وَ أَحْيِ بِهِ مَا بُدِّلَ مِنْ كِتَابِكَ وَ أَظْهِرْ بِهِ مَا غُيِّرَ مِنْ حُكْمِكَ حَتَّى يَعُودَ دِينُكَ بِهِ وَ عَلَى يَدَيْهِ غَضّاً جَدِيداً خَالِصاً مَحْضاً، لَا شَكَّ فِيهِ وَ لَا شُبْهَةَ مَعَهُ وَ لَا بَاطِلَ عِنْدَهُ وَ لَا بِدْعَةَ لَدَيْهِ.

اللَّهُمَّ نَوِّرْ بِنُورِهِ كُلَّ ظُلْمَةٍ وَ هُدَّ بِرُكْنِهِ كُلَّ بِدْعَةٍ وَ اهْدِمْ بِقُوَّتِهِ كُلَّ ضَلَالٍ وَ اقْصِمْ بِهِ كُلَّ جَبَّارٍ وَ اخْمِدْ بِسَيْفِهِ كُلَّ نَارٍ وَ أَهْلِكْ بِعَدْلِهِ كُلَّ جَائِرٍ وَ أَجْرِ حُكْمَهُ عَلَى كُلِّ حُكْمِ وَ أَذِلَّ بِسُلْطَانِهِ كُلَّ سُلْطَانٍ.

اللَّهُمَّ أَذَلَّ مَنْ نَاوَاهُ وَ أَهْلِكْ مَنْ عَادَاهُ وَ امْكُرْ بِمَنْ كَادَهُ وَ اسْتَأْصِلْ مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ وَ اسْتَهَزَأَ بِأَمْرِهِ وَ سَعَى فِي إِطْفَاءِ نُورِهِ وَ أَرَادَ إِخْمَادَ ذِكْرِهِ.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلَى عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ عَلَى فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ عَلَى الْحَسَنِ الرَّضِيِّ وَ عَلَى الْحُسَيْنِ الصَّفِيِ وَ عَلَى جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ مَصَابِيحِ الدُّجَى وَ أَعْلَامِ الْهُدَى وَ مَنَارِ التُّقَى وَ الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَ الْحَبْلِ الْمَتِينِ وَ الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِيمِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّكَ وَ عَلَى وُلَاةِ عَهْدِكَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ الْقَائِمَيْنِ بِأَمْرِهِ وَ مُدَّ فِي أَعْمَارِهِمْ وَ زِدْ فِي آجَالِهِمْ وَ بَلِّغْهُمْ أَفْضَلَ آمَالِهِمْ.

ص: 135

330. قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در صلوات با رسول

خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بيت(علیها السلام) شريك است

سوره احزاب آيه 56

«إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلى النَّبِيِّ يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً»

خداوند و فرشتگانش بر پيامبر درود و صلوات مى فرستند. اى كسانى كه ايمان داريد و به او ايمان آورده ايد، درود و صلوات بفرستيد بر او و سلام كنيد بر او سلام تمام.

1. در تفسير الدر المنثور نوشته حافظ جلآل الدين سيوطى شافعى مجلد 5 صفحه 219، آمده است:

اخرج عبدالرزاق و ابن ابى شيبه و احمد و عبدبن حميد و البخارى و مسلم و ابوداود و الترمذى و النسائى و ابن ماجه و ابن مردويه عن كعب بن عجزه قال:

قال رجل: يا رسول اللّه، اما السلام عليك فقد علمناه فكيف الصلاة عليك؟ قال: قل: (اللهم صل على محمّد و على آل محمّد كمى صليت على آل ابراهيم انك حميد مجيد. اللهم بارك على محمّد و على آل محمّد كمى باركت على آل ابراهيم انك حميد مجيد.)

عبد الرزاق و ابن ابى شيبه و احمد و عبدبن حميد و بخارى و مسلم و ابوداود و ترمذى و نسائى و ابن ماجه و ابن مردويه از كعب بن عجزه روايت كرده اند كه او گفت: مردى از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) سؤال كرد: ما سلام كردن به تو را فهميديم كه چگونه است. بفرماييد صلوات را چگونه بفرستيم؟ آن حضرت فرمودند: شما بگوييد: (اللهم صل على محمّد و على آل محمّد كمى صليت على آل ابراهيم انك حميد مجيد. اللهم بارك على محمّد و على آل محمّد كمى باركت على آل ابراهيم انك حميد مجيد).شايد در اينجا سؤال شود اين آيه چه ربطى به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد. در جواب بايد بگوييم كه در اين آيه، خداوند و در حديث، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به ما دستور مى دهد بگوييم: اللهم صلى على

ص: 136

محمّد و على آل محمّد. سؤال مى شود آل محمّد چه كسانى هستند؟ آيا به جز فاطمه و فرزندان فاطمه(علیها السلام) كس ديگر مى ماند كه آل رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) باشند؟ و حضرت حجه بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان فاطمه(علیها السلام) و از فرزندان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و در احاديث به آن حضرت هم فرزند فاطمه و هم فرزند رسول خدا گفته شده است. ما در اينجا به چند حديث بسنده مى كنيم.

2. شيخ الاسلام ابراهيم حمّوئى شافعى در كتاب «فرائد السمطين» مجلد 2 صفحه 312 حديث 562 و خواجه كلان قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 94 صفحه 487، آورده است:

عن ابن عباس قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): اِنَّ خلفائى و اوصيائى و حجج اللّه على الخلق بعدى اثنى عشر و اوّلَهُم اخى آخرهُم وَلَدَى قيل: يا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)، مَن اخوك؟ قال: على؛ قيل مَن وَلَدُك؟ قال: المهدى، الذى يَملَاُ الارض قسطاً وَ عَدلاً كمى مُلئت جوراً و ظلما.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: همانا خلفا و جانشينان و حجت هاى خداوند بر مخلوقات دوازده نفرند اولين آن ها برادر من است و آخرين آن ها فرزندم مى باشد. سؤال كردند: يا رسول اللّه، برادر شما كيست؟ حضرت(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: على(علیه السلام) است. سؤال كردند: يا رسول اللّه، فرزند شما كيست؟ حضرت فرمودند: فرزند من مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، او كسى است كه زمين را پر از قسط و عدل مى كند، همان طورى كه پر از جور و ظلم شده است.

3. در صحيح ابى داود مجلد 4 صفحه 107 «كتاب المهدى»، آمده است:

عن ام سلمه قالت: سَمِعت رَسُول اللّه يقول: اَلمهدى من عترتِى مِن وُلد فاطمه.

ام سلمه گويد: شنيدم از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كه آن حضرت فرمودند: مهدى از عترت و از خانواده من است از فرزندان فاطمه.

4. در صحيح ابن ماجه «فى سنة» جزء دوم باب «خروج المهدى» از باب هاى الفتن آورده است:

«عن سعيدبن المسيب قال: كُنّا عند ام سلمه فَتَذاكرنا المهدى. فقالت: سمعتُ رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) يقول المهدى من ولد فاطمه.»سعيدبن مسيب مى گويد: ما خدمت ام سلمه بوديم وصحبت وذكر مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شد. ام سلمه گفت: شنيدم از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كه فرمودند: «المهدى من ولد فاطمه»؛ يعنى، مهدى از فرزندان فاطمه است.

5. در كتاب ينابيع المودة صفحه 433 باب 73، آمده است:

ص: 137

عن عايشه عن النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) قال: المهدى رجل من عترتى يقاتل على سنتى كمى قاتلت انا على الوحى.

عايشه مى گويد: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: مهدى مردى است از خاندان و عترت من. او براى سنت من مبارزه مى كند، همچنان كه من براى وحى مبارزه كردم.

6. ابونعيم در حلية الاولياء و خواجه كلان قندوزى در ينابيع المودة صفحه 433 باب 73، آورده است:

عن ابى سلمه بن عبدالرحمن بن عوف، عن ابيه قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): ليبعثن اللّه رجلاً من عترتى افرق الثنايا اجل الجبهة يملاً الارض عدلا و يغيض المال.

از ابى سلمه بن عبدالرحمن بن عوف، از پدرش نقل مى كند كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: همانا خداوند مردى را از عترت من برانگيزد كه بين دندان هاى ثناياى او باز باشد پيشانى مباركش بلند است. او زمين را از عدل و داد پر كند و اموال را مى بخشد.

7. رويانى، طبرانى، ابونعيم در حلية الاولياء، ديلمى و خواجه كلان قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 433 باب 73، نقل مى كنند:

و عن حذيفه بن اليمان قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): المهدى رجل من ولدى وجهه كالكوکب الدرى.

حذيفه بن يمان مى گويد: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: مهدى مردى از فرزندان من است كه صورتش مانند ستاره درخشان مى درخشد.

در اين باره روايات در كتب اهل سنت و به حد متواتر است كه مهدى از عترت و خاندان و ال رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و اينكه ما مى گوييم «اللهم صل على محمّد و آل محمّد»، اين صلوات، شامل حال حضرت حجه بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز مى شود.8. در كتاب برهان مجلد 3 صفحه 335، آمده است:

محمّدبن يعقوب عن محمّدبن يحيى، عن احمدبن محمّد، عن على بن الحكم و عبدالرحمن بن ابى نجران جميعاً عن صفوان الجمال، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) قال: كل دعاء يدعى اللّه عزوجل به محجوب عن السماء حتى يصلى على محمّد و آل محمّد.

صفوان جمال از امام صادق(علیه السلام) روايت مى كند كه فرمود: هر دعائى كه در پيشگاه پروردگار مى شود به استجابت نمى رسد، مگر هنگامى كه صلوات بر محمّد و آل محمّد به آن ضميمه گردد.

ص: 138

9. در كتاب برهان مجلد 3 صفحه 335، آمده است:

ابن بابويه فى اماليه باسناده عن ابان بن تغلب، عن ابى جعفر محمّدبن على، عن ابيه على ابن الحسين سيد العابدين، عن ابيه علی بن الحسين سيد الشهداء، عن ابيه ابى طالب سيد الاوصياء صلوات اللّه عليهم قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): من صلى علىّ و لم يصل على آلي لم يجد ريح الجنه و ان ريحها ليوجد من مسير خمسمائه عام.

ابن بابويه در امالى خود و به سند خويش از ابان بن تغلب، از امام باقر(علیه السلام) از پدرش على بن الحسين سيد العابدين(علیه السلام)، از پدرش حسين بن على سيدالشهداء(علیه السلام)، از پدرش على بن ابى طالب سيد الاوصياء صلوات اللّه عليهم روايت كرده كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر كس بر من صلوات بفرستد و بر آل من نفرستد، بوى بهشتى كه از پانصد سال راه استشمام مى شود به مشامش نخواهد رسيد.

10. در كتاب برهان مجلد 3 صفحه 335، آمده است:

عن محمّدبن مسلم، عن احدهما(علیهما السلام)، قال: ما فى الميزان شى ء اثقل من الصلوه على محمّد و ان الرجل لتوضع اعماله فى ميزانه فيميل به فيخرج(صلی الله علیه وآله وسلم) الصلوه عليه فيضعها فى ميزانه فترجح.

محمّدبن مسلم از امام باقر و يا از امام صادق(علیهما السلام) روايت مى كند كه فرمود: در ميزان اعمال، هيچ چيزى به سنگينى صلوات بر محمّد نمى باشد. اعمال شخص را در ترازوى اعمالش قرار مى دهند و رو به بالا مى رود. در اين هنگام رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) صلوات هايى را كه بر او فرستاده در كفه اعمالش قرار مى دهد، در نتيجه كفه اعمالش سنگين مى شود.

ص: 139

331. ملعونین و کسانی که زمینه ی پیوستن به حق را ندارند و دائم در حال

اشاره

فتنه گری هستند، کشته می شوند

سوره احزاب آیات 61 و 62

مَلْعُونينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً (61) سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلاً (62)

این مردم پلید و بدکار و دور از رحمت خداوند هستند باید هرجا آن ها یافت شوند آنان را گرفت و جداً به قتل رسانید این است سنت خداوند که در همه ی ادوار و امم گذشته برقرا بوده. بدان که سنت خداوند هرگز مبدل نخواهد گشت.

در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید مجلد 7 صفحه 58، الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 374 حدیث 755، ینابیع المودة مجلد 3 صفحه 408 باب 96 حدیث 4، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 641 و منتخب الاثر صفحه 238 فصل 2 باب 22 حدیث 1 آمده است:

روی العلامة ابن ابی الحدید المعتزلی مرسلاً قال و هذه الخطبة ذکرها جماعة من اصحاب السیر و هی متداولة منقولة مستفیضة خطب بها علی بعد انقضاء امر النهروان و فیها الفاظ لم یوردها الرضی و منها: فانظروا اهل بیت نبیکم فإن لبدوا فالبدوا و إن استنصروکم فانصروهم فلیفرجن الله الفتنة برجل منّا اهل البیت بأبی ابن خیرة الاماء لا یعطیهم إلّا السیف هرجاً هرجاً موضوعاً علی عاتقه ثمانیة أشهر حتی تقول قریش لو کان هذا من ولد فاطمة لرحمنا، یغریه الله ببنی امیه حتی یجعلهم حطاماً و رفاتاً مَلْعُونينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً (61) سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلاً

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از جنگ نهروان خطبه ای ایراد فرموده و در ضمن آن خطبه فرمودند:نظر شما به سوی اهل بیت پیامبرتان باشد. شما (همیشه) ملازم ایشان باشید و از آنان پیروی کنید. اگر آنان در جایی درنگ کردند شما نیز در آنجا درنگ کنید. اگر کمک خواستند شما یار و

ص: 140

یاور و کمک ایشان باشید. (و انجام این اعمال) فرج و نجات می دهد خداوند شما را از فتنه ها به وسیله ی مردی از اهل بیت پدرم و مادرم فدای این پسر بهترین کنیزان که بعد از عرض اسلام به آن ها جز شمشیر چیزی نمی دهد آن قدر از آن ها می کشد تا آن که قریش درباره اش می گویند هرگاه این (آقا امام و از فرزندان فاطمه بود بر ما رحم می کرد.

این مردم پلید و بدکار و دور از رحمت خداوند باید هرکجا یافت شوند آن ها را گرفته و جداً به قتل رسانید و این سنت خداوند است که در همه ی ادوار و امم گذشته برقرار بوده بدان که سنت خداوند هرگز مبدل نخواهد گشت.

امام زمان آدم کش نیست رحمة للعالمین است

مخالفین مسئله ی مهدویت این مطلب را رواج می دهند که اگر امام زمان قیام کند همه را از دم شمشیر می گذراند از جمله مدارکی که از آن استفاده می کنند همین آیه است که در تفسیرش حضرت امیرالمؤمنین فرمودند: بأبی ابن خیرة الاماء لا یعطیهم إلّا السیف هرجاً هرجاً اما چند نکته باید در اینجا گفته شود:

نکته اول این که آیه می فرماید مَلْعُونينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً ملعونین در مقابل حکومت امام زمان می ایستند، همان طور که همین ها در مقابل همه ی انبیا ایستادند. منتها انبیا حکم به ظاهر می کردند و حکم به باطن نمی نمودند. برای امام زمان مشخص است که این ها اگر بمانند همان طور که برنامه های انبیای الهی را نگذاشتند موفق شود مقابل حرکت انسان سازی امام زمان نیز می ایستند و نمی گذارند برنامه های امام زمان موفق شود.

نکته ی دوم این که کلمه ی ملعونین کسانی هستند که آن ها همه ی راه های ورود رحمت الهی را بر روی خود می بندند. دیگر قابل اصلاح نیستند و تا زمانی که این ها باشند برنامه های انسان سازی امام زمان به ثمر نمی رسد.

نکته ی سوم این که این ها فتنه گر هستند یعنی مقابل امام می ایستند و شغلشان فتنه گری و شورش و ... می باشد. پس امام زمان فتنه گران را از دم تیغ می گذراند و الا بنا به فرموده ی خداوند در لوح جابر م-ح-م-د رحمة للعالمین است. آن قدر عدالت در زمان حکومت او گسترش دارد که حتی کسی که خوابیده است بیدارش نمی کنند مبادا به او ظلم شود.

ص: 141

332. متأسفانه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را درباره ی حضرت

امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی دیگر اذیت می کردند

سوره احزاب آیه 69

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذينَ آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ كانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجيهاً

ای کسانی که ایمان آورده اید شما مانند آن مردمی نباشید که پیامبر خود موسی را بسیار اذیت و آزار کردند تا آن که خداوند از تهمت آن ها او را منزه ساخت و او در پیشگاه خداوند آبرومند و مقرب و محترم بود.

یکی از پیامبرانی که امتش او را بسیار آزردند حضرت موسی بن عمران کلیم الله بود. در روایات در ذیل این آیه آمده است:

تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 547

ابوبصیر می گوید: حضرت صادق فرمودند: همانا بنی اسرائیل گفتند (که موسی علامت مردی ندارد و خداوند او را از این تهمت مبرا کرد.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 548، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 92، کافی مجلد 1 صفحه 414 حدیث 9، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 302، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 497 حدیث 3 آمده است:

أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ رَفَعَهُ إِلَيْهِمْ(علیها السلام) فَقَالَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا- لَا تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ(علیها السلام) كَمَا آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا.

از محمدبن مروان به طور مرفوع از ائمه روایت کرده است که فرمودند: فرمایش خداوند:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذينَ آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ كانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجيهاً

یعنی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را در رابطه با امام علی(علیه

السلام) و دیگر امامان اذیت و آزار رسانیدند همچنان که آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا موسی را آزار می رساندند و خداوند او را از آنچه می گفتند تبرئه کرد و او را در پیشگاه خداوند آبرومند بود.

ص: 142

333. اطاعت از خداوند و رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان

معصوم(علیها السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیدن به کامیابی و فوز عظیم است

سوره احزاب آیه 71

يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً

ای کسانی که ایمان آورده اید، در وجودتان ملکه ی تقوا را ایجاد کنید و سخن صحیح و محکم و درست بگویید. خداوند کارهای شما را اصلاح می نماید و گناهان شما را می آمرزد و هر که از خداوند و پیامبرش اطاعت کند به کامیابی و رستگاری بزرگ دست یافته است.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 548 آمده است:

أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ(علیها السلام) مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً هَكَذَا نَزَلَتْ وَ اللَّهِ.

ابابصیر از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است که درباره ی آیه خداوند کارهای شما را اصلاح می نماید و گناهانتان را می آمرزند و هر که از خداوند و پیامبرش اطاعت کند به کامیابی و رستگاری بزرگ دست یافته است فرمودند: اطاعت از خدا و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، ولایت حضرت امیرالمؤمنین و امامان معصوم(علیها السلام) بعد از امیرالمؤمنین است که هرکس اطاعت کند به کامیابی و رستگاری بزرگ دست یافته است. به خدا آیه این گونه نازل شده است.

2. در کافی مجلد 1 صفحه 414 حدیث 8 آمده است:الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ وَلَايَةِ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً هَكَذَا نَزَلَتْ.

ص: 143

3. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 492، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 301 حدیث 46، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 498 حدیث 2 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً.

ابابصیر از امام صادق روایت کرده است که درباره ی آیه خداوند هر که از خداوند و پیامبرش اطاعت کند فرمودند: ولایت حضرت امیرالمؤمنین و امامان معصوم(علیها السلام) بعد از ایشان است که هرکس اطاعت کند به رستگاری بزرگ دست یافته است.

4. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 106 آمده است:

أَبُوبَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلُهُ تَعَالَى وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً هَكَذَا أُنْزِلَت

ص: 144

334. ائمه ی طاهرين و امام زمان(علیها السلام) «قريه هاى مبارك» هستند و مراجع

تقليد و علماى اعلام «قريه هاى ظاهر» هستند

سوره سباء آيه 18

«وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ القُرى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِيها السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيّاماً آمِنِينَ»

ما ميان آن ها و قريه هاى مبارك، قريه هاى ظاهر و آشكار قرارداديم و مسير آن ها را به اندازه معينى ساختيم، در شب ها و روزهاى امن در آن سير كنيد.

در اين آيه به سه گروه اشاره مى شود:

گروه اول امامان معصوم هستند كه از آن ها به «القُرى الَّتِي بارَكْنا» يا قريه هاى مبارك ياد شده است.

گروه دوم مسلمين و شيعيان هستند كه خداوند مى فرمايد: «وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ».

گروه سوم علماء و دانشمندان و خدمتگزاران به ائمه(علیها السلام) هستند كه از آن ها به «فِيها قُرىً ظاهِرَةً» يا قريه هاى ظاهر ياد شده و اين قريه ها بين امام و مردم مند (و مردم را با امام آشنا كرده و رابط بين امام و مردمند). در عصر غیبت القُرى الَّتِي بارَكْنا حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و فِيها قُرىً ظاهِرَةً علما و دانشمندان شیعه می باشند و جَعَلْنا بَيْنَهُم شیعیان می باشند.

1. حافظ شيخ سلمان بن ابراهيم قندوزى الحنفى در كتاب ينابيع المودة صفحه 426، آورده است:

و فى سوره ی سباء «وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ القُرى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِيها السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيّاماً آمِنِينَ» عن محمّدبن صالح بن الهمداني قال: كتبت الى صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ان اهل بيتى يؤذوننى بالحديث الذى روى عن آبائك(علیها

السلام) انهم قالوا: قوامنا شرار خلق اللّه فكتب و يحكم ما تقرئون، ما قال اللّه تعالى: «وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ القُرى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً» فنحنواللّه القرى التى بارك اللّه فيها و انتم القرى الظاهرة و هذا التفسير ايضاً روى عن الباقر0 و الصادق رضى الله عنه و الكاظم0.

ص: 145

در سوره سباء آمده است: «وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ القُرى...» محمّدبن صالح همدانى مى گويد: نوشتيم به صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه اهل خانه من حديثى نقل مى كنند از پدران شما كه فرموده اند: آن ها كه همواره به ما خدمت مى كنند شريرترين خلق خداوند هستند. آن حضرت در جواب نامه ما مرقوم فرمودند: واى بر شما؛ آيا نمى خوانيد فرموده خداوند متعال را در سوره سباء: «وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ القُرى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً...» ما قرارداديم بين آن ها (يعني شيعيان و مسلمين) و بين قريه هايى كه ما آن ها را مبارك قرارداديم قريه هاى ظاهر وآشكارى را «فنحن واللّه القرى التى باركاللّه فيها و انتم القوى الظاهره» قسم به خداوند ماييم مراد به قريه هايى كه خداوند آن ها را مبارك قرارداده است، و مراد از قريه هاى ظاهر و آشكار شماييد.

اين تفسير را نيز حضرت باقر(علیه السلام) و حضرت صادق(علیه السلام) و حضرت كاظم(علیه السلام) روايت كرده اند.

2. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 347 حديث شماره 4، آمده است:

ابن بابويه باسناده عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى حديث فى معنى الآية قال: يا ابابُكير، «السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيّاماً آمِنِينَ» فقال: مع قائمنا اهل البيت(علیها السلام).

ابن بابويه به سند خود از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) ضمن حديثى در معنى آيه آورده كه فرمود: اى ابوبكير، (در ميان آن ها در شب ها و روزها با ايمنى مسافرت نمايند.) فرمود: با قائم ما اهل البيت(علیها السلام).

3. در كتاب الغيبة شيخ طوسى صفحه 209 و كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 347 حديث شماره 2، کمال الدین ج 2 صفحه 483 حدیث 2، اعلام الوری صفحه 424 باب 3، فصل 3، منتخب الانوار المضیئه صفحه 137، وسائل الشیعه مجلد 18 صفحه 110، المحجة صفحه 175، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 343 حدیث 1 بحارالانوار مجلد 53 صفحه 184 حدیث 15، نورالثقلین مجلد4 صفحه 332 حدیث 51، تنقیح المقال مجلد 3 صفحه 132آمده است:

الشيخ الطّوسى فى الغيبة قال: روى محمّدبن عبداللّه بن جعفر الحميرى، عن ابيه، عن محمّدبن صالح الهمدانى قال: كتبت الى صاحب الزّمان(علیه

السلام) انّ اهل بيتى يؤذوننى (نى) و يقرئونى بالحديث الّذى روى عن آبائك(علیها السلام) انّهم قالوا: خدّامنا و قوّامنا شرار خلق اللّه، فكتب: و يحكم ما تقرئون ما قال اللّه تعالى: «وَ

ص: 146

جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ القُرى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً...» فنحن واللّه القري الّتي بارك (اللّه) فيها و انتم القرى الظّاهرة.

شيخ طوسى در كتاب غيبت گويد: محمّدبن عبداللّه بن جعفر حميرى از پدرش. از محمّدبن صالح همدانى روايت كرد كه گفت: به حضرت صاحب الزمان نوشتم كه: خاندانم مرا اذيّت مى كنند و نكوهش مى نمايند به آن حديثى كه از پدران شما(علیها السلام) روايت شده كه ايشان فرموده اند: خدمتگزاران و كارگزاران ما بدترين خلق خدايند. پس آن جناب(علیه السلام) در جواب نوشت: واى بر شما، مگر نمى خوانيد آنچه را خداى عزوجل فرموده: «و ما ميان ايشان و قريه هايى كه آن ها را بركت داده ايم قريه هاى ظاهرى قرار داديم.» و به خدا سوگند ماييم آن قريه هايى كه خداوند در آن ها بركت نهاده و شماييد قريه هاى ظاهره.

4. در كتاب «تفسير برهان» مجلد 3 صفحه 347 حديث شماره 3 و در كتاب «كمال الدين وتمام النعمة» عالم بزرگ سيّدبن طاووسw مجلد 2 صفحه 482، آمده است:

و رواه ابن بابويه فى غيبته، قال: حدثنا ابى و محمّدبن الحسن، قال: حدثنا عبداللّه بن جعفر الحميرى عن محمّدبن صالح الهمدانى، عن صاحب الزمان(علیه السلام) الحديث الى آخره.

5. علامه ی بزرگوار شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع مجلد 1 صفحات 89تا 91 حدیث 5 و در کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 377 آورده اند:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُمَا اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو زُهَيْرِ بْنُ شَبِيبِ بْنِ أَنَسٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه

السلام) قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ غُلَامٌ مِنْ كِنْدَةَ فَاسْتَفْتَاهُ فِي مَسْأَلَةٍ فَأَفْتَاهُ فِيهَا فَعَرَفْتُ الْغُلَامَ وَ الْمَسْأَلَةَ فَقَدِمْتُ الْكُوفَةَ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي حَنِيفَةَ فَإِذَا ذَاكَ الْغُلَامُ بِعَيْنِهِ يَسْتَفْتِيهِ فِي تِلْكَ الْمَسْأَلَةِ بِعَيْنِهَا فَأَفْتَاهُ فِيهَا بِخِلَافِ مَا أَفْتَاهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقُمْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ وَيْلَكَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ إِنِّي كُنْتُ الْعَامَ حَاجّاً فَأَتَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مُسَلِّماً عَلَيْهِ فَوَجَدْتُ هَذَا الْغُلَامَ يَسْتَفْتِيهِ فِي هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ بِعَيْنِهَا فَأَفْتَاهُ بِخِلَافِ مَا أَفْتَيْتَهُ فَقَالَ وَ مَا يَعْلَمُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ أَنَا أَعْلَمُ مِنْهُ أَنَا لَقِيتُ الرِّجَالَ وَ سَمِعْتُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ صُحُفِيٌّ أَخَذَ الْعِلْمَ مِنَ الْكُتُبِ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي وَ اللَّهِ لَأَحُجَّنَّ وَ لَوْ حَبْواً قَالَ فَكُنْتُ فِي طَلَبِ حِجَّةٍ فَجَاءَتْنِي حِجَّةٌ فَحَجَجْتُ فَأَتَيْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فَحَكَيْتُ لَهُ الْكَلَامَ فَضَحِكَ ثُمَّ قَالَ أَمَّا فِي قَوْلِهِ إِنِّي رَجُلٌ صُحُفِيٌّ فَقَدْ صَدَقَ قَرَأْتُ صُحُفَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى فَقُلْتُ وَ مَنْ لَهُ بِمِثْلِ تِلْكَ الصُّحُفِ قَالَ فَمَا لَبِثْتُ أَنْ طَرَقَ الْبَابَ طَارِقٌ وَ كَانَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَالَ الْغُلَامُ انْظُرْ مَنْ ذَا فَرَجَعَ الْغُلَامُ فَقَالَ أَبُو حَنِيفَةَ قَالَ أَدْخِلْهُ فَدَخَلَ فَسَلَّمَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه

السلام) فَرَدَّ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ أَتَأْذَنُ لِي فِي الْقُعُودِ فَأَقْبَلَ عَلَى أَصْحَابِهِ يُحَدِّثُهُمْ وَ لَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ ثُمَّ قَالَ

ص: 147

الثَّانِيَةَ وَ الثَّالِثَةَ فَلَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ فَجَلَسَ أَبُو حَنِيفَةَ مِنْ غَيْرِ إِذْنِهِ فَلَمَّا عَلِمَأَنَّهُ قَدْ جَلَسَ الْتَفَتَ إِلَيْهِ فَقَالَ أَيْنَ أَبُو حَنِيفَةَ فَقِيلَ هُوَ ذَا أَصْلَحَكَ اللَّهُ فَقَالَ أَنْتَ فَقِيهُ أَهْلِ الْعِرَاقِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَبِمَا تُفْتِيهِمْ قَالَ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ص قَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ تَعْرِفُ كِتَابَ اللَّهِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ وَ تَعْرِفُ النَّاسِخَ وَ الْمَنْسُوخَ قَالَ نَعَمْ قَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ لَقَدِ ادَّعَيْتَ عِلْماً وَيْلَكَ مَا جَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلَّا عِنْدَ أَهْلِ الْكِتَابِ الَّذِينَ أُنْزِلَ عَلَيْهِمْ وَيْلَكَ وَ لَا هُوَ إِلَّا عِنْدَ الْخَاصِّ مِنْ ذُرِّيَّةِ نَبِيِّنَا ص مَا وَرَّثَكَ اللَّهُ مِنْ كِتَابِهِ حَرْفاً فَإِنْ كُنْتَ كَمَا تَقُولُ وَ لَسْتَ كَمَا تَقُولُ فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ أَيْنَ ذَلِكَ مِنَ الْأَرْضِ قَالَ أَحْسَبُهُ مَا بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ فَالْتَفَتَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ تَعْلَمُونَ أَنَّ النَّاسَ يُقْطَعُ عَلَيْهِمْ بَيْنَ الْمَدِينَةِ وَ مَكَّةَ فَتُؤْخَذُ أَمْوَالُهُمْ وَ لَا يُؤْمَنُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ يُقْتَلُونَ قَالُوا نَعَمْ قَالَ فَسَكَتَ أَبُو حَنِيفَةَ فَقَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً أَيْنَ ذَلِكَ مِنَ الْأَرْضِ قَالَ الْكَعْبَةُ قَالَ أَ فَتَعْلَمُ أَنَّ الْحَجَّاجَ بْنَ يُوسُفَ حِينَ وَضَعَ الْمَنْجَنِيقَ عَلَى ابْنِ الزُّبَيْرِ فِي الْكَعْبَةِ فَقَتَلَهُ كَانَ آمِناً فِيهَا قَالَ فَسَكَتَ ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا أَبَا حَنِيفَةَ إِذَا وَرَدَ عَلَيْكَ شَيْ ءٌ لَيْسَ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ لَمْ تَأْتِ بِهِ الْآثَارُ وَ السُّنَّةُ كَيْفَ تَصْنَعُ فَقَالَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ أَقِيسُ وَ أَعْمَلُ فِيهِ بِرَأْيِي قَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ إِنَّ أَوَّلَ مَنْ قَاسَ إِبْلِيسُ الْمَلْعُونُ قَاسَ عَلَى رَبِّنَا تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَقَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ فَسَكَتَ أَبُو حَنِيفَةَ فَقَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ أَيُّمَا أَرْجَسُ الْبَوْلُ أَوِ الْجَنَابَةُ فَقَالَ الْبَوْلُ فَقَالَ فَمَا بَالُ النَّاسِ يَغْتَسِلُونَ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ لَا يَغْتَسِلُونَ مِنَ الْبَوْلِ فَسَكَتَ- فَقَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ أَيُّمَا أَفْضَلُ الصَّلَاةُ أَمِ الصَّوْمُ قَالَ الصَّلَاةُ قَالَ فَمَا بَالُ الْحَائِضِ تَقْضِي صَوْمَهَا وَ لَا تَقْضِي صَلَاتَهَا فَسَكَتَ فَقَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ أَخْبِرْنِي عَنْ رَجُلٍ كَانَتْ لَهُ أُمُّ وَلَدٍ وَ لَهُ مِنْهَا ابْنَةٌ وَ كَانَتْ لَهُ حُرَّةٌ لَا تَلِدُ فَزَارَتِ الصَّبِيَّةُ بِنْتُ أُمِّ الْوَلَدِ أَبَاهَا فَقَامَ الرَّجُلُ بَعْدَ فَرَاغِهِ مِنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ فَوَاقَعَ أَهْلَهُ الَّتِي لَا تَلِدُ وَ خَرَجَ إِلَى الْحَمَّامِ فَأَرَادَتِ الْحُرَّةُ أَنْ تَكِيدَ أُمَّ الْوَلَدِ وَ ابْنَتَهَا عِنْدَ الرَّجُلِ فَقَامَتْ إِلَيْهَا بِحَرَارَةِ ذَلِكَ الْمَاءِ فَوَقَعَتْ عَلَيْهَا وَ هِيَ نَائِمَةٌ فَعَالَجَتْهَا كَمَا يُعَالِجُ الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ فَعَلِقَتْ أَيُّ شَيْ ءٍ عِنْدَكَ فِيهَا قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا عِنْدِي فِيهَا شَيْ ءٌ فَقَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ أَخْبِرْنِي عَنْ رَجُلٍ كَانَتْ لَهُ جَارِيَةٌ فَزَوَّجَهَا مِنْ مَمْلُوكٍ لَهُ وَ غَابَ الْمَمْلُوكُ فَوُلِدَ لَهُ مِنْ أَهْلِهِ مَوْلُودٌ وَ وُلِدَ لِلْمَمْلُوكِ مَوْلُودٌ مِنْ أُمِّ وَلَدٍ لَهُ فَسَقَطَ الْبَيْتُ عَلَى الْجَارِيَتَيْنِ وَ مَاتَ الْمَوْلَى مَنِ الْوَارِثُ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَا وَ اللَّهِ مَا عِنْدِي فِيهَا شَيْ ءٌ فَقَالَ أَبُو حَنِيفَةَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّ عِنْدَنَا قَوْماً بِالْكُوفَةِ يَزْعُمُونَ أَنَّكَ تَأْمُرُهُمْ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ فَقَالَ وَيْلَكَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ لَمْ يَكُنْ هَذَا مَعَاذَ اللَّهِ فَقَالَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّهُمْ يُعَظِّمُونَ الْأَمْرَ فِيهِمَا قَالَ فَمَا تَأْمُرُنِي قَالَ تَكْتُبُ إِلَيْهِمْ قَالَ بِمَا ذَا قَالَ تَسْأَلُهُمْ الْكَفَّ عَنْهُمَا قَالَ لَا يُطِيعُونِّي قَالَ بَلَى أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِذَا كُنْتَ أَنْتَ الْكَاتِبَ وَ أَنَا الرَّسُولُ أَطَاعُونِي قَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ أَبَيْتَ إِلَّا جَهْلًا كَمْ بَيْنِي وَ بَيْنَ الْكُوفَةِ مِنَ الْفَرَاسِخِ قَالَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ مَا لَا يُحْصَى فَقَالَ كَمْ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ قَالَ لَا شَيْ ءَ قَالَ أَنْتَ دَخَلْتَ عَلَيَّ فِي مَنْزِلِي فَاسْتَأْذَنْتَ فِي الْجُلُوسِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَلَمْ آذَنْ لَكَ فَجَلَسْتَ بِغَيْرِ إِذْنِي خِلَافاً عَلَيَّ كَيْفَ يُطِيعُونِّي أُولَئِكَ وَ هُمْ هُنَاكَ وَ أَنَا هَاهُنَا قَالَ فَقَبَّلَ رَأْسَهُ وَ خَرَجَ وَ هُوَ يَقُولُ أَعْلَمُ النَّاسِ وَ لَمْ نَرَهُ عِنْدَ عَالِمٍ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ الْحَضْرَمِيُّ جُعِلْتُ فِدَاكَ الْجَوَابُ فِي الْمَسْأَلَتَيْنِ الْأُولَيَيْنِ فَقَالَ يَا أَبَا بَكْرٍ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ فَقَالَ مَعَ قَائِمِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً فَمَنْ بَايَعَهُ وَ دَخَلَ مَعَهُ وَ مَسَحَ عَلَى يَدِهِ وَ دَخَلَ فِي عَقْدِ أَصْحَابِهِ كَانَ آمِناً

ص: 148

پدرم و محمّد بن الحسن رحمة اللَّه عليهما فرمودند: سعد بن عبداللَّه از احمد بن ابى عبداللَّه برقى، از ابو زهير بن شبيب بن انس، از برخى اصحابش، از حضرت ابى عبداللَّه(علیه السلام)، راوى مى گويد: محضر امام صادق(علیه السلام) بودم كه جوانى از كنده آمد و بر آن حضرت وارد شد و مسئله اى از امام(علیه السلام) پرسيد و حضرت جوابش را دادند، من جوان را شناخته و مسئله اش را نيز دانستم پس به كوفه رفته و بر ابوحنيفه داخل شدم جوان را در آنجا ديدم كه عيناً همان مسئله را از وى مى پرسيد ابو حنيفه جوابى بر خلاف امام(علیه السلام) به وى داد، ايستادم و گفتم: واى بر تو اى ابوحنيفه امسال براى مراسم حج به مكّه رفته بودم محضر امام صادق(علیه السلام) رسيدم به آن جناب سلام كردم، اين جوان را در مجلس حضرت ديدم كه همين مسئله را از حضرتش پرسيد و امام(علیه السلام) بر خلاف جوابى كه تو دادى به وى دادند.

ابو حنيفه گفت: به آنچه جعفر بن محمّد دانا است من داناتر هستم، من با رجال و اساتيد بسيار ملاقات كرده و از زبانشان شنيده و بهره ها برده ام ولى جعفر بن محمّد صحفى است يعنى علمش را از كتب اخذ نموده و علمى كه از افواه رجال گرفته شده باشد به مراتب والاتر و بهتر است از علمى كه از كتب اخذ شده! راوى مى گويد: با خود گفتم به خدا سوگند به حج خواهم رفت اگر چه هزينه آن را نداشته و ديگران به من ببخشند، وى مى گويد: پيوسته در صدد حج و طلب آن بودم، ايّام حج فرا رسيد و من به حج رفتم محضر امام صادق(علیه السلام) رسيده سخنان ابوحنيفه را براى حضرت بازگو كردم.

امام(علیه السلام) خنديده و سپس فرمودند: اين كه ابوحنيفه گفت من مرد صحفى بوده و علم را از كتب اخذ كرده ام، راست گفته من صحف پدران خود، ابراهيم و موسى را قرائت كرده ام. عرضه داشتم: چه كسى مثل اين صحف را دارد؟

سپس راوى مى گويد: طولى نكشيد و از توقّفم نزد حضرت زمانى نگذشته بود كه شخصى درب منزل حضرت را كوبيد و همراهش جماعتى بودند، حضرت به غلام فرمود: بنگر، كيست، غلام رفت و برگشت، عرض كرد: ابو حنيفه است. حضرت فرمودند: داخلش كن، پس ابو حنيفه داخل شد و سلام نمود، امام(علیه السلام) جواب سلامش را دادند، ابوحنيفه عرض كرد: خداحالتان را نيكو گرداند، اجازه مى فرماييد بنشينم؟حضرت رو به اصحاب ابوحنيفه كرده و با آن ها به صحبت

ص: 149

پرداخته و توجّهى به ابو حنيفه نفرموده، سپس ابوحنيفه براى بار دوّم و سوّم كلامش را تكرار كرد ولى حضرت به او عنايت و توجّهى نفرموده، ابوحنيفه اين بار بدون اذن امام(علیه السلام) نشست، حضرت وقتى ديدند او نشست به وى توجّه نموده و فرمودند: ابوحنيفه كجا است؟ خدمتش عرض شد: خدا حالتان را نيكو گرداند او ابوحنيفه است. حضرت فرمودند: تو فقيه اهل عراق هستى؟ عرض كرد: بلى حضرت فرمودند: براى ايشان با چه مدركى فتوى مى دهى؟ عرض كرد: با كتاب خدا و سنّت پيامبرش(صلی الله علیه وآله وسلم). حضرت فرمودند: اى ابوحنيفه، به كتاب خدا آگاه و عالم هستى و آن طور كه بايد آگاه باشى آيا آگاه و واقف مى باشى، آيا ناسخ و منسوخش را مى دانى؟ عرض كرد: بلى حضرت فرمودند: اى ابوحنيفه ادّعاى علم نمودى، واى بر تو خداوند متعال اين علم را فقط در بين اهل قرآن كه آن را برايشان نازل كرده قرار داده، واى بر تو اين علم صرفاً نزد افراد خاص از ذريّه پيغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بوده و از آن يك حرف هم خدا به تو تعليم نفرموده و اگر آن طور كه ادّعاء مى كنى هستى كه نيستى خبر ده مرا ازفرموده حقّ عزّ و جلّ: سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ (به آنها گفتيم در اين ده و شهرهاى نزديك بهم شب ها و روزها با ايمنى كامل مسافرت كنيد). اين ده ها و شهرها در كدام نقطه زمين بودند؟

ابو حنيفه گفت: تصوّر مى كنم بين مكّه و مدينه بودند. امام(علیه السلام) به اصحابش نگريست و فرمود: شما مى دانيد كه در بين مدينه و مكّه راه امن نبوده و قطّاع الطّريق در اين جا راه را بر مسافرين مى بستند و اموالشان را به يغما مى بردند و آن ها هيچ بر نفوس خود اطمينانى نداشته و بسا بود كه كشته مى شدند، پس مقصود حقّ عزّ و جلّ اين ده و شهرها نمى باشد. اصحاب عرض كردند: بلى همين طور است كه شما مى فرماييد. راوى مى گويد: ابوحنيفه ساكت شد. پس از آن حضرت فرمودند: اى ابوحنيفه خبر ده مرا از فرموده حقّ عزّ و جلّ: وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً (كسى كه داخل آن مكان شود در امان مى باشد) اين مكان كدام نقطه زمين مى باشد؟ ابوحنيفه گفت: مراد كعبه است. امام(علیه السلام) فرمودند: آيا مى دانى حجّاج بن يوسف در كعبه منجنيق قرار داد و ابن زبير را كشت پس چطور ابن زبير در امان قرار نگرفت؟ راوى گفت: ابوحنيفه ساكت شد، سپس امام(علیه السلام) به وى فرمود: اى ابوحنيفه وقتى به موضوعى برخورد كردى كه در كتاب خداحكمش نبوده و اخبار و سنن نبوى نيز مبيّن آن نباشند چه خواهى كرد؟ ابوحنيفه عرض كرد: خدا حال شما را نيكو گرداند

ص: 150

قياس كرده و در آن به رأى خود عمل مى نمايم. حضرت فرمودند: اى ابوحنيفه اوّلين كسى كه قياس نمود ابليس ملعون بود، وى در مقابل پروردگار متعال قياس كرده و گفت: من از آدم بهترم زيرا مرا از آتش و او را از گل آفريده اى. ابو حنيفه ساكت شد... حضرت فرمودند: اى ابو بكر مقصود از «سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ» اين است كه: با قائم ما اهل بيت سير و مسافرت كنيد كه در ايمنى كامل مى باشيد و مراد از «وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً» اين است كه هر كس با قائم ما بيعت كرده و در حزب آن حضرت باشد و دست آن بزرگوار را مسح كند و در گروه اصحابش باشد البته از هر گزندى در امان مى باشد.

ص: 151

335. شیعیان و محبین امامان(علیها السلام) و در عصر ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

در برابر اذیت و آزار دشمنان اهل بیت(علیها السلام) صابر و شکیبا و مقاومند

سوره سباء آیه 19

فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحاديثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ

آنان که بر خویشتن ستم کردند و گفتند: پروردگار ما سفرها و منزلگاه های ما را از هم دور گردان. پس ما آنان را (برای آیندگان) افسانه ی روزگار قرار دادیم و آنان را سخت پراکنده کردیم. به درستی که در این (جریان) برای صابرین و شکیبایان و سپاسگزاران عبرت ها و حکمی آشکار است.

توضیح این که خداوند در این سوره و در آیات قبل مسائلی از امت های قبل را مطرح می کند که این مسائل می تواند باعث عبرت امت ها باشد. سپس می فرمایند: این قضایا همه باعث عبرت است برای کسانی که صبر می کنند و در عین این که صابر هستند و در زحمت و مشقت می افتند شکر خدا را به جای می آورند. کلمه ی صبر در قرآن کریم واژه ی بسیار عمیقی است که درکش محیرالعقول است. مثلاً درباره ی امام ها قرآن می فرماید: وجعلناهم ائمة یهدون بأمرنا لما صبروا این درباره ی امامان معصوم(علیها السلام) است که می فرمایند ما امامانی را قرار دادیم که به امر ما هدایت می کنند به خاطر این که صبر کردند. امامان در اثر صبر ابتدا خودشان از طرف خدا هدایت می شوند و آن قدر تکامل پیدا می کنند که هدایت کننده می گردند. یهدی الله لنوره من یشاء صبر به معنی نشستن و تلاش نکردن و حرکت نداشتن نیست. صبر در قرآن به معنی ایستادگی است.ایستادگی در مقابل ناملایمات سختی ها و در ایستادگی شکر کردن که خداوند در سوره بقره می فرمایند:

ص: 152

ولنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات فبشر الصابرین الذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا إنا لله و إنا إلیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئک هم المهتدون

صبر در غیبت امام زمان یعنی در سنگر ماندن و مقاومت کردن و سنگر را حفظ کردن و آماده بودن است تا این که فرماندهی کل از راه برسد و حکم حمله و قیام بدهد. صابر همان منتظر است. ایستادگی می کند و در عین ایستادگی و صبر منتظر فرمان از فرماندهی کل است. لذا امام محمد باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه ی فوق صابر شکور شیعیان واقعی را می داند که آن ها منتظر هستند و صابر هستند و سختی ها از عقیده ی آن ها نمی کاهد. چنان که در تأویل الآیات الظاهرة صفحه 463، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 220 حدیث 17، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 518 حدیث 13 و فرهنگ ائمه از دیدگاه قرآن صفحه 379 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ ثَابِتٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ قَالَ صَبَّارٍ عَلَى مَوَدَّتِنَا وَ عَلَى مَا نَزَلَ بِهِ مِنْ شِدَّةٍ أَوْ رَخَاءٍ صَبُورٍ عَلَى الْأَذَى فِينَا شَكُورٍ لِلَّهِ عَلَى وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْت

محمدبن عباس با سند خودش از جابربن یزید (جعفی نخعی) روایت می کند که حضرت امام باقر(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند به درستی که در این جریان عبرت هایی برای صابرین و شکیبایان و سپاس گزاران می باشد حضرت فرمودند: منظور از شکیبایان بر مودت (و محبت و ولایت) ما می باشد و آنچه که از بلاها و سختی ها و کاستی ها بر ایشان وارد می شود که بر اذیت و آزار در راه ماست بردبار و شکیبا می باشند و بر ولایت ما (اهل بیت عصمت و طهارت) شکرگزار خداوند هستند.

2. در کتاب جامع الاخبار و مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل / ج 12 / 330 / 39 باب تحريم التظاهر بالمنكرات ذكر جملة من المحرمات و المكروهات ..... ص: 326

قال رسول الله: يَا ابْنَ مَسْعُودٍ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ الصَّابِرُ عَلَى دِينِهِ مِثْلُ الْقَابِضِ عَلَى الْجَمْرَةِ بِكَفِّهِ يُقَالُ لِذَلِكَ الزَّمَانِ إِنْ كَانَ ذِئْباً وَ إِلَّا أَكَلَتْهُ الذِّئَابُ

ص: 153

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ای ابن مسعود زمانی بر امت من می آید که هرکس در آن زمان بخواهد دینش را حفظ کند مانند کسی است که آتش سرخ در کف دستش بگذارد که نگه دارند و اگر در آن زمان مانند گرگ درنده باشد می تواند زندگی کند والّا مردم گرگ صفت او را پاره پاره کرده و می خورند.

3. در کتاب جامع الاخبار بحار الأنوارج 74 / 102

قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): يَا ابْنَ مَسْعُودٍ إِنَّهُمْ لَيَعِيبُونَ عَلَى مَنْ يَقْتَدِي بِسُنَّتِي فَرَائِضَ اللَّهِ

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ای ابن مسعود منافقین آخرالزمان بر کسانی که به سنت من و فرائض الهی عمل می کنند عیب می گیرند.

5. در کتاب ارشادالقلوب دیلمی مجلد 1 باب 5 صفحه 36 آمده است:

وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّهُ لَيَظْهَرُ النِّفَاقُ وَ تُرْفَعُ الْأَمَانَةُ وَ تَقَيَّضُ الرَّحْمَةُ وَ يُتَّهَمُ الْأَمِينُ وَ يُؤْتَمَنُ الْخَائِنُ أَتَتْكُمُ الْفِتَنُ كَأَمْثَالِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ

ای ابن مسعود در آخرالزمان نفاق ظاهر می گردد (در آخرالزمان منافق را بد نمی دانند.) و امانت داری از بین می رود و ترحم به دیگران منتفی می شود و امینان امت مرا متهم می کنند و خائن را امین می دانند. ای ابن مسعود در آخرالزمان فتنه ها مانند شب تار فرا خواهند گرفت.

خطاب به خداوند در غیبت به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در ثابت ماندن به ولایت در سختی ها

اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا وَ غَيْبَةَ وَلِيِّنَا وَ شِدَّةَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَيْنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا(1)

پروردگارا چه سخت است فقدان وجود جسمانی نبی مکرم اسلام و چه دردآور است غیبت محبوب و ولی ما و امام زمان ما و چه سخت است ایستادگی در تقابل دشمنان با کمبود دوستان و زیاد بودن دشمنان و زخم زبان شنیدن

اما این حقیقت جزء وجودمان شده است که هرگز دست از اعتقاد به امام زمانمان نخواهیم کشید و او را تنها نخواهیم گذاشت و در مقابل زخم زبان دشمنانشان چون کوه می ایستیم و ازایشان دفاع می کنیم و تلاش می کنیم با انجام اعمال صالحه لبخند بر روی گونه ایشان ایجاد نماییم

ص: 154


1- . کمال الدین و تمام النعمة ج 2 صفحه 514

و همچنین با ترک محرمات از آلام ایشان بکاهیم که هر دوشنبه و جمعه نامه ی اعمال ما به ایشان عرضه می شود اگر در درون آن گناهان دیده می شود غمگین می شود و گله می کند آیا این ها با این نامه عمل از شیعیان ما هستند. پس تلاش می کنیم با انجام اعمال نیک لبخندی بر گونه های ایشان ایجاد نماییم و به ایشان می نمایانیم که او محبوب ما است او عزیز ما است. او مایه ی سرور و شادی ماست و برای اثبات این مدعا هرروز ابتدا با خواندن دعای عهد با ایشان بیعت می کنیم و هر روز با خواندن زیارت عاشورا تولی و تبری خود را ابراز می کنیم. جمعه با خواندن ندبه اثبات می کنم که همیشه به یاد ایشان هستیم و با خواندن صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی دستور ایشان را عمل می کنیم و هر روز با خواندن دعای سلام الله الکامل ... به ایشان سلام می کنیم. هر روز ابتدا برای سلامتی ایشان و بعد برای خودمان صدقه می دهیم. در طول سال به یاد او و برای او اعمال مستحبی انجام می دهیم.

ص: 155

336. امامان و امام زمان(علیها السلام) شفاعت كنندگان هستند به اذن اللّه

اشاره

سوره سباء آيه 23

«وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»

و شفاعت در پيشگاه (خداوند) سود نمى دهد، مگر از آن كس كه اجازه شفاعت به او داده شود.

1. در كتاب برهان مجلد 3 صفحه 350، آمده است:

عن ابن ابى عمير، عن معاويه بن عمار، عن ابى العباس المكبر قال: دخل ابوايمن عَلى ابى جعفر(علیه السلام) فقال: يا اباجعفر، تغرون الناس و تقولون شفاعة محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)؟ فغضب ابوجعفر(علیه السلام) حتى تغير وجهه ثم قال: ويحك يا اباايمن، اغرك ان عف بطنك و فرجك اما لو رايت افزاع القيامه لقد احتجت الى شفاعه محمّد صلى الله عليه و آله ويكك فهل يشفع الا لمن وجبت له النار ثم قال ما من احد من الاولين و الاخرين الا و هو محتاج الى شفاعة محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) يوم القيامه.

از ابن ابى عمير، از معاويه بن عمار، از ابى العباس مكبر گفت: ابوايمن بر امام باقر(علیه السلام) وارد شد و گفت: يا اباجعفر(علیه السلام)، شما مردم را مغرور مى كنيد و پى در پى شفاعت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) را وعده مى دهيد امام باقر(علیه السلام) از اين سخن سخت غضبناك شد به طورى كه رنگ چهره اش تغيير كرد و فرمود: واى بر تو اى اباايمن، آيا عفت شكم و غريزه جنسى تو مغرورت كرده اگر فزع روز قيامت را مى ديدى، خود را محتاج شفاعت حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) مى دانستى. واى بر تو، آيا شفاعت مى شود جز كسى كه گرفتار جهنم شده باشد. سپس فرمود: احدى از انسان هاى اولين و آخرين نيست، مگر آنكه محتاج شفاعت حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) در روز قيامت مى باشد.2. در كتاب برهان مجلد 3 صفحه 351 و كتاب صافى صفحه 441، آمده است:

قال ابوجعفر(علیه السلام): ان لرسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) الشفاعة فى امته و لنا الشفاعة فى شيعتنا و لشيعتنا فى اهاليهم.

ص: 156

امام باقر(علیه السلام) فرمود: رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) اختيار شفاعت امت، ما شفاعت شيعيان و شيعيان هم شفاعت اهل خود را دارند.

3. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 351 و در كتاب صافى صفحه 441 آمده است:

عن ابى جعفر(علیه السلام) انه قال لايقبل اللّه الشفاعة يوم القيامه لاحد من الانبياء و الرسل حتى تاذن له فى الشفاعه الا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فانّ اللّه قد اذن له فى الشفاعه من قبل يوم القيامة فالشفاعة له و لاميرالمؤنين(علیه السلام) و للائمه من ولده(علیها السلام) ثم بعد ذلك للانبياء(علیها السلام).

امام باقر(علیه السلام) فرمود: خداوند شفاعت را از احدى از پيامبران و رسولان نمى پذيرد، مگر آن كه به او اذن داده باشد؛ ولى چون رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) از قبل قيامت اذن دارد، اختيار شفاعت برايش محفوظ است.

بنابر اين شفاعت براى رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه از نسل او مى باشد و بعد از آن ها نوبت پيامبران(علیها السلام) مى رسد، سپس براى شيعيان واقعى است. ما امیدواریم که ان شاءالله ولی زمان ما و امام عصر ما حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در برزخ و قیامت شفیع ما شوند و همین طور که یاد و نام ایشان و عقیده به ایشان در دنیا مایه ی سرور ماست، در قیامت هم شفیه ما شوند.

چندنکته در مورد شفاعت

اولاً: وهابیت تلاش می کند اصل شفاعت را رد کرده و آن را مانند پارتی بازی جلوه دهد. این آیه آن عقیده ی انحرافی را رد می کند.

ثانیاً: شفاعت کننده نمی تواند شفاعت کند مگراین که خداوند اجازه دهد.

ثالثاً: وهابیان می گویند شفاعت فقط مخصوص خداست و فقط اوست که می تواند شفیع شود. آن ها معنی شفاعت را نفهمیده اند. زیرا شفاعت باید بین دو کس باشد: بنده ای که گناه کرده است و خداوند که با شفاعت می بخشد. نفر سومی باید باشد که بین بنده و خداوند شفاعت کند که او شفیع است. حالا می گویند شفاعت مخصوص خداوند است. سؤال این است که خداوند بین بنده و چه کسی شفاعت می کند؟ شفاعت بین بنده ی گنه کار است و خداوند و شفیع به اذن الله شفاعت می کند.رابعاً: باید بین گنه کار و شفاعت کننده سنخیت باشد. شفاعت کننده مؤمن است، گنه کار هم باید مؤمن باشد.

ص: 157

337. هرکس در غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر تکذیب و اذیت هایی

اشاره

که می شود صابر باشد، خداوند اجر مجاهد در کنار رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را به او می دهد

سوره سباء آیه 29

وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ

و می گویند که کی این وعده(ی الهی) به وقوع می پیوندد و اگر شما راست می گویند.

1. در کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 317 حدیث 3 و ترجمه ی آن مجلد 1 صفحه 434 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا وَكِيعُ بْنُ الْجَرَّاحِ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَلِيطٍ قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیهما السلام) مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً أَوَّلُهُمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي وَ هُوَ الْإِمَامُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ يُحْيِي اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ يُظْهِرُ بِهِ دِيْنَ الْحَقِ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ لَهُ غَيْبَةٌ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الدِّينِ آخَرُونَ فَيُؤْذَوْنَ وَ يُقَالُ لَهُمْ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ أَمَا إِنَّ الصَّابِرَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ.

سليط گويد حسين بن على بن ابى طالب(علیهما السلام) فرمود ما دوازده مهدى داريم اول آنها امير المؤمنين على بن ابى طالب است و آخر آنها نهمين فرزند من است و او است امام قائم بحق كه خدا بدو زمين را پس از مردن زنده كند و دين را آشكار كند و بر همه اينها پيروز نمايد و اگر چه مشركان را بد آيد براى او غيبتى است طولانى كه جمعى در آن از دين بيرون روند و عده ای ديگر بر دين پا برجا بمانند و آزار كشند و بآنها گفته شود اين وعده چه وقت عملى شود اگر شما راست گو هستید؟ (بگو) آگاه باشيد كه صبركنندگان وشکیبایان در غيبت او بر آزار و تكذيب و اذیت بمانند جهادكنندگان با شمشيرند در ركاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم).

ص: 158

نکات قابل تذکر در این آیه

اولاً: همه ی امامان ما کلهم من نور واحد هستند و همه هادی و مهدی و قائم و ... هستند. لذا در این حدیث حضرت سیدالشهدا می فرمایند منا اثنی عشر مهدیا اولهم امیرالمؤمنین و آخرهم تاسع من ولدی و هو الامام القائم بالحق ما دوازده مهدی هستیم اولمان حضرت امیرالمؤمنین است و آخر آن ها قائم موعود و بالحق است (پس کلهم نور واحد)

ثانیاً می فرمایند: یحیی الله به الارض بعد موتها امام زمان قیام می کند و زمین مرده را زنده می گرداند و وقتی می فرمایند یحیی الله به الارض یعنی قیام امام زمان متعلق به کل زمین است. زمین بدون قیام و اصلاحات مهدی موعود مرده است. او به اذن الله به زمین مرده زندگی می دهد.

ثالثاً: دین او و مذهب او و حکومت او همه ی ارض را فراخواهد گرفت و یک حکومت واحد جهانی تشکیل می دهد. اگرچه کفار نخواهند. کفار از تشکیل حکومت جهانی اسلام ناراحتند اما متفکران و عقلا از حکومت او راضی خواهند بود از هر مذهب و هر مسلکی.

رابعاً آن حضرت غیبتی طولانی دارد که عده ای در این غیبت له غیبت یرتد فیها اقوام عده ی زیادی مرتد می شوند و از دین برمی گردند.

خامساً: اما در مقابل این ها یثبت فیها علی الدین آخرون عده ای هم در دین ثابت قدم می مانند و برای ثابت قدم بودن فیؤذون هر بلایی را به جان می خرند و اذیت و آزار کافران نمی تواند این ها را از دین دور کند.

سادساً: خوشا به سعادت این گروه آخر که ثابت قدم هستند.

أَمَا إِنَّ الصَّابِرَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم).

ثابت قدمان صابران شکیبایان بر اذیت و آزار و تکذیب شدن به وسیله ی کفار اجر و ثوابش این است که انگار در جنگ هایی نظیر بدر احد تبوک خندق و حنین در کنار رسول خدا شمشیر زده اند و اسلام را یاری کرده اند.

خداوندا در این عصر غیبت ما را در نیت و در اعتقاد و به امام زمانت ثابت قدم بدار. نباشد لحظه ای که از دین و امام زمانمان غافل شویم.

ص: 159

338. همه ی انبیاء گذشته یک دهم فضیلت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)

و ائمه ی طاهرین و امام زمان(علیها السلام) را نداشتند

سوره سباء آیه 45

وَ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَيْناهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلي فَكَيْفَ كانَ نَكيرِ

(و کفار) پیش از این ها هم پیامبرانشان را تکذیب می کردند و این کافران زمان تو به عشر آن ها نرسیده اند. پس آن ها که رسولان مرا تکذیب کردند، چگونه به عذاب سخت من گرفتار شدند.

1. در تفسیر صافی ذیل آیه 45 سوره سباء آمده است:

پیشینیان اینان نیز قبل از این مانند اینان آیات الهی را تکذیب می کردند. گفته شده آنچه را به این کافران دادیم یک دهم آن چیزی نمی باشد که به گذشتگان دادیم که قوت و نیرومندی و طول عمر و کثرت اموال باشد با آن که آنچه از دلایل، بینات و هدایت ها برای اینان فرستادیم. ده یک را برای گذشتگان تخصیص نداده بودیم.(1)

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 554، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 525 حدیث 1 تفسیر الف آیة نزلت فی الامام علی صفحه 303 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ حَسَّانَ عَنْ هَاشِمِ بْنِ عَمَّارٍ يَرْفَعُهُ فِي قَوْلِهِ وَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ- وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَيْناهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلِي فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ قَالَ: كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ رُسُلَهُمْ- وَ مَا بَلَغَ مَا آتَيْنَا رُسُلَهُمْ مِعْشَارَ مَا آتَيْنَا مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍآنان که در گذشته زندگی می کردند انبیای خود را تکذیب کردند درحالی که انبیاء و پیامبران فرستاده شده برای آنان یک دهم فضیلت محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را نداشتند.

ص: 160


1- . انوارالتنزیل مجلد 2 صفحه 262 سطر 10

3. در حلیة الاولیاء مجلد 1 صفحه 65، البدایة و النهایة مجلد 7 صفحه 359 و کنزالعمال مجلد 6 صفحه 154 و صفحه 401 و اسدالغابة مجلد 4 صفحه 22 و مناقب خوارزمی صفحه 49 آمده است:

وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ شَهْرَدَارَ هَذَا يَرْفَعُهُ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) قُسِمَتِ الْحِكْمَةُ عَلَى عَشَرَةِ أَجْزَاءٍ فَأُعْطِيَ عَلِيٌّ تِسْعَةً وَ النَّاسُ جُزْءاً وَاحِداً

حکمت ده قسمت می باشد که نه قسمت آن را (خداوند) به حضرت علی(علیه السلام) داده است و یک قسمت بقیه بین همه ی انسان ها تقسیم شده است.

خوارزمی در مناقب به نقل از ابن عباس در دنباله ی حدیث آورده است که رسول خدا فرمودند: و الله لقد شارکهم فی العشر العاشر یعنی به خدا سوگند که (حضرت علی(علیه السلام)) در یک دهم دیگر با مردم شریک است.(1)

4. منتخب الاثر صفحه 483 باب 12 فصل 7 آمده است:

قَالَ محمدبن علی الباقر: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ.

یعنی هنگامی که قائم ما قیام می نماید خداوند دست او را بر سر بندگان قرار می دهد و عقل اخلاق مردم را تکامل می بخشد.(2)

5. امام صادق(علیه السلام) زمانی که درباره ی علوم در عصر مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت می کردند، فرمودند: علم بیست و هفت باب دارد و آنچه از علوم را همه ی پیامبران می آوردند شامل دو باب بیشتر نمی شود و مردم جهان هم فقط این دو باب را می شناسند اما هنگامی که قائم ما قیام کند او بیست و پنج باب دیگر را در میان مردم انتشار خواهد داد و به این طریق هر بیست و هفت باب علوم را به مردم عرضه می دارد.

ص: 161


1- . این حدیث را نویسنده ی همین کتاب در کتاب امیرالمؤمنین حبل الله المتین صفحه 358 آورده است.
2- انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 117 اثر مؤلف

339. منظور از مثنی، حضرت پیامبر و امیرالمؤمنین(علیهما السلام) است و منظور از فردی

اشاره

یازده امام، یکی بعد از دیگری اطاعتشان لازم است که آخرین آن ها حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره سباء آیه 46

قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ...

بگو ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) (که خداوند می فرمایند) من شما را به یک نکته نصیحت می کنم و آن این است که در راه رضای خداوند دو نفر باهم یا به طور تنهایی قیام کنید.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 554 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 353 حدیث 1 آمده است:

حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْكَرِيمِ بْنُ عَبْدِ الرَّحِيمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ قَالَ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ هِيَ الْوَاحِدَةُ

علی بن ابراهیم با سند خودش از ابوحمزه ثمالی روایت کرده است که گفت: از امام باقر(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ سؤال کردم. حضرت فرمودند: یعنی شما را به قبول و پذیرش ولایت حضرت علی(علیه السلام) موعظه می نمایم که این است واحده.آری وحدت مسلمین و جهانیان در یک چیز است و آن این است که در ولایت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) وحدت ایجاد کنند و امام زمان هم که بیایند مردم را به ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرامی خوانند.

2. در کافی مجلد 1 صفحه 347 حدیث 41، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 535 حدیث 2، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 501 حدیث 11، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 392 حدیث 4 و تفسیر فرات کوفی صفحه 345 حدیث 1 آمده است:

ص: 162

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى- قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ فَقَالَ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) هِيَ الْوَاحِدَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ.

کلینی با سند خودش از ابوحمزه روایت کرده است که گفت از امام باقر(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ سؤال شد فرمودند: همانا شما را به (قبول و پذیرش) ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) موعظه می نمایم و این ولایت یک چیز است همچنان که خداوند تبارک و تعالی فرموده است أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ شما را به یک چیز موعظه می نمایم (که آن ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است).

3. در تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل عترة الطاهرة مجلد 2 صفحه 500 حدیث 10، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 391 حدیث 2، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 353 حدیث 3 و تفسیر فرات کوفی صفحه 345 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيُّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى قَالَ بِالْوَلَايَةِ قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَاكَ قَالَ إِنَّهُ لَمَّا نَصَبَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) لِلنَّاسِ فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اغْتَابَهُ رَجُلٌ وَ قَالَ إِنَّ مُحَمَّداً لَيَدْعُو كُلَّ يَوْمٍ إِلَى أَمْرٍ جَدِيدٍ وَ قَدْ بَدَا لِأَهْلِ بَيْتِهِ يُمَلِّكُهُمْ رِقَابَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَبِيِّهِ ص بِذَلِكَ قُرْآناً فَقَالَ لَهُ قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ فَقَدْ أَدَّيْتُ إِلَيْكُمْ مَا افْتَرَضَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ قُلْتُ فَمَا مَعْنَى قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى فَقَالَ أَمَّا مَثْنى يَعْنِي طَاعَةَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ طَاعَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ أَمَّا فُرادى يَعْنِي طَاعَةَ الْإِمَامِ مِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا مِنْ بَعْدِهِمَا وَ لَا وَ اللَّهِ يَا يَعْقُوبُ مَا عَنَى غَيْرَ ذَلِك

محمدبن عباس با سند خودش از یعقوب بن یزید روایت کرده است که گفت: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی فرمایش خداوند عزوجل قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى سؤال کردم. فرمودند: موعظه بر ولایت است. عرض کردم: (کیفیت نزول آن) چگونه این چنین است؟ فرمودند: بعد از آن که پیامبر اکرم(صلی

الله علیه وآله وسلم) حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را برای مردم منصوب کرد فرمودند من کنت مولاه فهذا علی مولاه هرکس من مولا (و آقا و امام و زعیم و رهبر) او هستم، علی مولا، امام و زعیم او خواهد بود. مردی در غیاب حضرت غیبت حضرت را نمود و گفت: محمد هر روز دعوت جدیدیانجام می دهد و از اهل بیت خود شروع کرده است تا آن ها را بر ما مسلط کند. پس خداوند عزوجل بر پیامبرش قرآن

ص: 163

را نازل نمود و به آن حضرت فرمودند: قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ ای پیامبر مردم را موعظه کن و بگو همانا شما را به یک برنامه موعظه می کنم و به تحقیق که من آنچه را خداوند بر شما واجب نموده بود به شما ابلاغ کردم. عرض کردم: معنای فرمایش (دیگر) خداوند عزوجل أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى اما مثنی منظور اطاعت از رسول خدا و امیرالمؤمنین(علیهما السلام) است و اما فرادی یعنی اطاعت از امامی است که نسل و ذریه بعد از آنان باشند. ای یعقوب نه به خدا سوگند غیر از آن چیز دیگری نیست.

4. در تفسیر نورالثقلین صفحه 343 حدیث 90 آمده است:

فی کتاب المناقب لابن شهرآشوب الباقر و الصادق(علیهما السلام) فی قوله تعالی قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ قال: الولایة أن تقوموا الله مثنی قال الائمة و ذریتهما.

5. در کتاب فرهنگ ائمه از دیدگاه قرآن صفحه 382 آمده است:

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: منظور از اطاعت دو نفر یعنی حضرت پیامبر و حضرت امیرالمؤمنین(علیهما السلام) است و به طور تنهایی یعنی ائمه بعد از آن ها است که به ترتیب یکی بعد از دیگری تا امام زمان می آیند (که باید از آن ها پیروی کرد).

دقت عمیق

دقت کنید پس از غدیر خم به رسول الله اعتراض کردند که تو پسرعمو و داماد خود را می خواهی به ما مسلط کنی. خداوند در جواب آن ها می فرمایند پیامبر به آن ها بگو من شما را به یک چیز (بسیار مهم) موعظه و نصیحت می کنم و آن منظور از مثنی اطاعت از رسول خدا و امیرالمؤمنین(علیهما السلام) است و منظور از فرادی یازده امام از نسل حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند که این ها یکی پس از دیگری به امامت می رسند تا حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هر عصری یکی حجت خداوند است که اطاعت و امامت و ولایت فرد فرد آن ها واجب و لازم و ضروری است.

ص: 164

340. اجر نبوت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) محبت و دوستی اهل بیت عصمت

و طهاره و اکنون محبت و مودت حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره سباء آیه 47

قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ شَهيدٌ

بگو آنچه من از اجر رسالت می خواهم پس آن به نفع شماست. اجر من بر خداوند است و او بر همه ی امور مطلع و آگاه است و او بر صداقت گفتار و خلوص نیت من شاهد و ناظر است.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 555، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 355، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 342 حدیث 93 و تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 226 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ وَ ذَلِكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) سَأَلَ قَوْمَهُ- أَنْ يَوَدُّوا أَقَارِبَهُ وَ لَا يُؤْذُوهُمْ، وَ أَمَّا قَوْلُهُ: فَهُوَ لَكُمْ يَقُولُ ثَوَابُهُ لَكُمْ.

علی بن ابراهیم قمی با سند خودش از ابوجارود روایت کرده است که گفت: امام باقر درباره ی این فرموده ی خداوند عزوجل قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ فرمودند: داستان آن چنین بوده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از اصحاب و اقوام و نزدیکان خود خواست تا نسبت به خویشاوندان حضرت مودت و محبت داشته باشند و ایشان را مورد اذیت و آزار قرار ندهند و اما فرمایش خداوند فَهُوَ لَكُمْ یعنی ثواب و پاداش آن برای خود شما می باشد.

2. در کافی(روضه کافی) مجلد 8 صفحه 379 حدیث 574، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 354 حدیث 1 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 343 حدیث 91 آمده است:عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً(1) قَالَ مَنْ تَوَلَّى الْأَوْصِيَاءَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اتَّبَعَ آثَارَهُمْ

ص: 165


1- . سوره شورى آیه 23

فَذَاكَ يَزِيدُهُ وَلَايَةَ مَنْ مَضَى مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُؤْمِنِينَ الْأَوَّلِينَ حَتَّى تَصِلَ وَلَايَتُهُمْ إِلَى آدَمَ(علیه السلام) وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها(1) يُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ (2) يَقُولُ أَجْرُ الْمَوَدَّةِ الَّذِي لَمْ أَسْأَلْكُمْ غَيْرَهُ فَهُوَ لَكُمْ تَهْتَدُونَ بِهِ وَ تَنْجُونَ مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ.

کلینی با اسناد خود از جابر روایت کرده است که گفت: امام باقر(علیه السلام) درباره این فرموده ی خداوند وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً هرگاه کسی که کار نیکی کرده باشد بر هر کار نیک او حسنه ای می افزایند و پاداش می دهند. فرمودند: منظور این است که ولایت اوصیای آل محمد را بپذیرد و از آثار آنان تبعیت و پیروی کنید و چنین فردی از ولایت پیامبران و مؤمنین گذشته بر حسناتش افزوده می شود که ولایت او متصل به ولایت حضرت آدم(علیه السلام) شود و این همان فرمایش خداوند متعال است مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها هرکس حسنه ای را انجام دهد برای او پاداشی برتر از آن خواهد بود که به وسیله ی آن وارد بهشت خواهد شد و این نیز فرموده ی خداوند است که بگو هر مزدی را که از شما طلب کرده ام از آن خودتان باشد می فرمایند ثواب و پاداش مودت و محبتی که پاداشی در قبال آن از شما درخواست نکردم. برای خودتان باشد که هدایت یافته و خوشبخت خواهید شد و از عذاب روز قیامت نجات خواهید یافت.

ص: 166


1- . سوره نمل آیه 89.
2- . سوره سبأ آیه 47.

341. يكى از علايم ظهور، خروج سفيانى است

سوره سباء آيات 51 تا 54

«وَلَوْ تَرى إِذ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب(51) وَ قالُوا آمَنّا بِهِ وَ أَنّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ(52) وَ قَدْ كَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَ يَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ(53) وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ(54)

و چنانچه آنان را ببينى كه هراسانند و وحشت زده، پس ديگر هيچ از عذاب آن ها فوت و زايل نشود و از جاى نزديكى گرفته شوند و گويند به آن ايمان آورديم و با اين همه دورى، كى توانند به آن مقام نايل شوند و حال آن كه از پيش به آن كفر ورزند و ميان آن ها و آرزوهايشان جدايى و مباينت افتاد، همچنان كه نسبت به همكيشان آن ها كه همانند اينان در شك و ريب بودند، پيش تر چنين شد.

1. حافظ جلال الدين سيوطى در مجلد 6 تفسير الدر المنثور صفحه 713، آورده است:

اخرج ابن أبى شيبة و الطبرانى عن ام سلمة قالت: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) يبايع الرجل من امتى بين الركن و المقام كعدد أهل بدر، فيأتيه عصب العراق و ابدال الشام، فيأتيهم جيش من الشام حتى اذا كانوا بالبيداء خسف بهم كلب.

ابن ابى شيبه و طبرانى از ام سلمه نقل مى كنند كه ايشان گفت: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: با مردى از امت من (كه همان مهدى موعود است، در مسجدالحرام و در كنار كعبه) بين ركن و مقام بيعت مى كنند كه تعداد آن ها به اندازه مبارزين اهل بدر است (يعنى 313 نفر)، آن گاه گروه هایى از عراق و ابدال شام نزد او مى آيند، بعد از آن لشكرى از شام به سوى آن ها مى آيد تا هنگامى كه اين لشكر به سرزمين بيداء مى رسند، آن سرزمين، اين لشكر ظالم را فرو مى برد.

ص: 167

2. در تفسير الدر المنثور نوشته حافظ جلال الدين سيوطى مجلد 6 صفحه 712 در ذيل تفسير همين آيه آورده است:

و أخرج ابن جرير و ابن المنذر و ابن ابى حاتم عن ابن عباس5 فى قوله: «وَ لَوْ تَرى إِذ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب» قال هو جيش السفيانى، قال: من أين أخذ؟ قال: من تحت اقدامهم.

محمّدبن جرير طبرى و ابن منذر و ابن ابى حاتم از ابن عباس5 در مورد فرموده خداوند متعال: «وَ لَوْ تَرى إِذ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب» روايت كرده اند كه او گفته است: آن سپاه، سپاه سفيانى هستند. گفت: از كجا گرفته مى شوند؟ گفت: «قال من تحت اقدامهم.»؛ از زير پاهايشان (يعنى، آن ها در زير پاهايشان فرو مى روند.).

3. در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 427، آمده است:

قوله تعالى: «وَ لَوْ تَرى إِذ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب وَ قالُوا آمَنّا بِهِ وَ أَنّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ» الى آخر السوره عن الحارس، عن عليّ كرم اللّه وجهه فى هذه الاية قال: قبيل قيام قائمنا المهدى(عج) يخرج السفيانى فيملك قدد حمل المرءة تسعة اشهر و ياتى المدينة جيشه حتى اذا انتهى الى البيداء خسف اللّه به.

حافظ قندوزى پس از نقل آيه از حارس و او از اميرالمؤمنين على(علیه السلام) نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند: نزديك قيام قائم ما مهدى(عج)، فردى به نام سفيانى خروج مى كند و به اندازه باردارى يك زن؛ يعنى نه ماه، حكومت مى كند و با سپاهش به طرف مدينه مى آيد، در نزديكى مدينه به سرزمينى به نام بيداء مى رسد و خداوند او را در زمين فرو مى برد.

4. در كتاب «الغيبة» صفحه 304 باب 18 حديث شماره 14، آمده است:

أخبرنا عليّبن احمد، عن عبيداللّه بن موسي العلويّ، عن عبداللّه بن محمّد، قال: حدّثنا محمّدبن خالد، عن الحسن بن مبارك، عن أبى إسحاق الهمدانى، عن الحارث الهمدانى، عن أميرالمؤمنين(علیه السلام) أنّه قال:المهدىّ أقبل، جعدٌ، بخدّه خال، يكون مبدؤ من قبل المشرق و اذا كان ذلك خرج السّفيانىّ، فيملك قدر حمل امرأة تسعة أشهر، يخرج بالشام فينقاد له أهل ألشام إلّا طوائف من المقيمين على الحقّ، يعصمهم اللّه من الخروج معه، و يأتى المدينة بجيش جرّار حتّى إذا انتهى إلى بيداء المدينة خسف اللّه به و ذلك قول اللّه عزوجل فى كتابه: «وَ لَوْ تَرى إِذ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب».خبر داد ما را على بن احمد از عبيداللّه بن موسى علوى و او از عبداللّه ابن محمّد كه گفت: حديث كرد ما را محمّدبن خالد از حسن بن مبارك و او از ابى اسحاق همدانى و او از

ص: 168

حارث همدانى و او از اميرالمؤمنين(علیه السلام) كه آن حضرت فرمود: مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داراى چشمانى [مقبل] مخمور و موهاى پيچيده و خال صورت است كه آغازش از جانب خاور است و چون چنين شود سفيانى خروج كند و به اندازه دوران حاملگى يك زن، نه ماه، حكومت كند. او در شام خروج مى كند و همه اهل شام سر به فرمانش نهند، مگر چند طايفه از كسانى كه بر حقّ ما پاى بند هستند و خداوند آنان را از اينكه به همراه او خروج كنند، محفوظ نگه مى دارد و با سپاهى جرّار به مدينه مى آيد تا آن كه به بيداء مدينه مى رسد. خداوند او را به زمين فرو مى برد و اين است آنچه خداى عزّوجلّ در قرآن مى فرمايند: «وَ لَوْ تَرى إِذ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب».

5. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 205، آمده است:

عليّبن ابراهيم قال: حدّثني ابي، عن ابن ابي عمير، عن منصوربن يونس، عن ابى خالد الكابلى قال: قال ابوجعفر(علیه السلام): واللّه لكأنّى انظر الى القائم(علیه السلام) و قد اسند ظهره الى الحجر ثمّ ينشد اللّه حقّه، ثمّ يقول: يا ايّها النّاس، مَن يحاجّنى فى اللّه فأنا اولى بالله ايّها النّاس من يحاجّنى فى آدم(علیه السلام) فأنا اولى بآدم. ايّها النّاس، مَن يحاجّنى فى نوحٍ فأنا اولى بنوح(علیه السلام). ايّهاالنّاس، مَن يحاجّنى فى ابراهيم فانا اولى بابراهيم(علیه السلام). ايّها النّاس، مَن يحاجّنى فى موسى فأنا اولى بموسى(علیه السلام). ايّها النّاس، مَن يحاجّنى فى عيسى فأنا اولى بعيسى(علیه السلام). ايّها النّاس، مَن يحاجّنى فى رسول اللّه [محمّد] (صلی الله علیه وآله وسلم) فأنا اولى برسول اللّه [محمّد] (صلی الله علیه وآله وسلم) ايّها النّاس، مَن يحاجّنى فى كتاب اللّه فأنا اولى بكتاب اللّه ثمّ ينتهى الى المقام فيصلّى ركعتين و ينشد اللّه حقّه ثمّ قال ابوجعفر(علیه السلام): هو واللّه [المضطرّ فى كتاب اللّه] فى قوله: «أَمَّنْ يُجِيبُ المَضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الأَرْضِ» فيكون اوّل من يبايعه جبرائيل ثمّ الثلاثمائة و الثّلاثة عشر رجلاً، فمن كان ابتلى بالمسير وافى [وافاه] و من لم يبتل بالمسير فقد عن فراشه و هو قول اميرالمؤمنين(علیه السلام): «هم المفقودون من [عن] فرشهم» و ذلك قول اللّه: «فَاسْتَبِقُوا الخَيْراتِ أَيْنَما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً» قال: الخيرات الولاية و قال فى موضع آخر: «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ العَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» و هُم [واللّه] أصحاب القائم(عج) يجتمعون [واللّه] اليه فى ساعةٍ واحدةٍ.

فاذا جاء الى البيداء يخرج اليه جيش السّفيانىّ فيأمر اللّه الارض فتاخذ اقدامهم و هو قوله: «وَ لَوْ تَرى إِذ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب وَ قالُوا آمَنّا»يعنى بالقائم من آل محمّد(علیها السلام) «وَ أَنّى لَهُمُالتَّناوُشُ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ» الى قوله: «وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ» [يعنى ]: ان لايعذبوا كما فُعِلَ بِاَشياعِهِم يعنى: من كان قبلهم من المكذّبين هلكوا.

ص: 169

على بن ابراهيم گويد: پدرم حديثم داد از ابن ابى عمير، از منصوربن يونس، از ابوخالد كابلى كه گفت: حضرت ابوجعفر امام باقر(علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند گويى قائم(علیه السلام) را مى نگرم كه پشت خود را به حجر كرده، سپس خداوند را به حق خودش سوگند مى دهد، آن گاه مى گويد: اى مردم، هر كس درباره خدا با من بحث نمايد، [بداند كه] من به خداوند اولى هستم. اى مردم، هر كس درباره آدم(علیه السلام) با من بحث كند، پس من نزديك تر كسان به آدم(علیه السلام) هستم. اى مردم، هر كس در مورد نوح با من بحث كند، پس من نزديك ترين كسان به نوح(علیه السلام) هستم. اى مردم، هر كس با من درباره ابراهيم(علیه السلام) گفتگو كند، پس من از همه به ابراهيم نزديك ترم. اى مردم، هر كس با من درباره موسى(علیه السلام) بحث كند، پس منم نزديك ترين كسان به موسى(علیه السلام). اى مردم، هر كس درباره عيسى(علیه السلام) با من بحث كند، پس من نزديك ترين افراد به عيسى(علیه السلام) مى باشم. اى مردم، هر كس درباره رسول خدا [محمّد](صلی الله علیه وآله وسلم) با من بحث كند، پس منم نزديك ترين افراد به رسول خدا [حضرت محمّد](صلی الله علیه وآله وسلم)، اى مردم. هر كس درباره كتاب خدا با من بحث نمايد، پس منم نزديك ترين كسان به كتاب خدا. سپس، به مقام ابراهيم(علیه السلام) خواهد رفت، دو ركعت نماز مى گزارد و حقش را از خداوند طلب مى كند. آن گاه حضرت ابوجعفر [امام باقر](علیه السلام) فرمود:اوست به خدا سوگند (آن مضطرى كه در كتاب خدا ياد شده).

در فرموده او: «آيا چه كسى دعاى مضطر بيچاره را به اجابت مى رساند و شما را جانشينان زمين قرار مى دهد»، پس نخستين كسى كه با او بيعت مى كند جبرئيل است. سپس آن سيصد و سيزده مرد [بيعت كنند] و هر كدام از ايشان، پيش از آن هنگام، بيرون از منزل بوده به مقصد [به آن حضرت] خواهد پيوست، و هر كدام دچار سفر نبوده، از بستر خوابش مفقود خواهد شد؛ همين است معنى فرموده اميرالمؤمنين(علیه السلام): آنانند مفقود شوندگان از خوابگاه هايشان [و] آن قول خداوند است: «پس به كارهاى نيك سبقت گيريد. هركجا باشيد، خداوند همگى شما راخواهد آورد.» فرمود: خيرات ولايت است و [خداوند ]در جاى ديگر فرموده: و «چنانچه عذاب را تا هنگام معينى [افراد معدودى] به تعويق اندازيم.» و ايشان [به خدا قسم] اصحاب قائم(عج) هستند [به خدا سوگند] در يك ساعت نزد او جمع مى شوند.

ص: 170

پس چون به بيداء بيايد، لشكر سفيانى به سويش خروج كند كه خداوند امر فرمايد زمين كه پاهايشان را بگيرد و اين است فرموده خداوند «و اگر [اى رسول ما] ببينى كافران را هنگامى كه هراسانند، پس هيچ از عذابشان فوت و زايل نشود و از جايگاه نزديكى گرفته شود و گويند به او ايمان آورديم.»؛ يعنى، به قائم از آل محمّد(علیها السلام) «و با اين همه دورى كى توانند به آن مقام نايل شوند.» تا آنجا كه فرموده: «و ميان آن ها و آرزوهايشان جدايى و مباينت افتاد.» [يعنى] اينكه عذاب نشوند، هم چنان كه نسبت به همكيشان آن ها پيش تر چنين شد.» يعنى، كسانى كه پيش از ايشان بودند، از تكذيب كنندگانى كه هلاك گشتند.»

6. در تفسير قمى مجلد 2 صفحه 205، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 185 حدیث 11، نورالثقلین، مجلد 4، صفحه 344، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 355 حدیث 3 آمده است:

ثمّ قال عليّبن ابراهيم: و في رواية ابي الجارود عن ابي جعفر(علیه السلام) في قوله: «وَ لَوْ تَرى إِذ فَزِعُوا» [قال] من الصّوت و ذلك الصّوت من السّماء، [و فى قوله]«وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب»، قال: من تحت اقدامهم خسف بهم.

سپس على بن ابراهيم گويد: و در روايت ابوالجارود از حضرت ابوجعفر باقر(علیه السلام) درباره قول خداوند: «و چنانچه [كافران را] ببينى كه هراسانند.» [فرمود]: از صدا و آن صدا از سوى آسمان است، [و درباره فرموده خداوند] «و از جايگاه نزديكى گرفته شوند.»، فرمود: از زير پاهايشان زمين آنان را فرو مى برد.

7. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 206 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 355 حدیث 4 آمده است:

ثمّ قال: اخبرنا الحسين بن محمّد عن المعلّى بن محمّدبن جمهور، عن ابن محجوب، عن ابى حمزة قال: سألت اباجعفر(علیه السلام) عن قوله: «وَ أَنّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ» قال: انّهم طلبوا المهدى من حيث لاينال و قد كان لهم مبذولاً من حيث يناله.

سپس گويد: حسين بن محمّد خبرمان داد از معلى بن محمّد جمهور، از ابن محبوب، از ابوحمزه كه گفت: از حضرت ابوجعفر امام باقر(علیه

السلام) راجع به قول خداوند: «با اينهمه دورى كى توانند به آن مقام نايل شوند؟»، پرسيدم. آن جناب در جواب فرمودند: اينان از راهى كه به دست نمى آيد هدايت را جستجو كردند و حال آنكه از راه معمولش برايشان فراهم مى شد.

ص: 171

8. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 56 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 355 حدیث 5 آمده است:

العيّاشى باسناده عن عبدالاعلى الحلبى قال: قال ابوجعفر(علیه السلام) يكون لصاحب هذا الامر غيبةٌ و ذكر حيثاً طويلاً يتضمّن غيبة صاحب الامر(علیه السلام) و ظهوره الى انى ان قال عليه السلام: فيدعو النّاس (يعنى القائم(علیه السلام)) الى كتاب اللّه و سنّة نبيّه عليه و آله السّلام و الولاية لعليّبن ابي طالب(علیه السلام) و البرائة من عدوّه و لايسمّى احداً حتّى ينتهى الى البيداء فيخرج اليه جيش السّفيانيّ فيأمراللّه الارض فتأخذهم من تحت اقدامهم و هو قول اللّه عزّوجلّ: «وَ قَدْ كَفَرُوا بِهِ» يعنى بقائم آل محمّدٍ(عج)، الى آخر سوره ی، فلايبقى منهم الّا رجلان يقال لهما وترٌ و وتيرٌ من مرادِ، وجوههما فى اقفيتهما يمشيان القهقرى فيخبران النّاس بمافعل باصحابهما.

عيّاشى به سند خود از عبدالاعلى حلبى آورده كه گويد: حضرت ابوجعفر(علیه السلام) فرمود: البته صاحب اين امر را غيبتى خواهد بود و سخنى طولانى بيان داشت كه متضمّن غيبت و ظهور حضرت صاحب الامر(علیه السلام) است، تا آنجا كه فرمود: پس مردم را به كتاب خدا و سنّت پيغمبرش عليه و آله السّلام و ولايت على بن ابى طالب(علیه السلام) و بيزارى از دشمنش دعوت مى كند (يعنى حضرت قائم(علیه السلام))، ولى نام كسى [از دشمنانش] را نمى برد تا آن گاه كه به بيداء مى رسد. سپاهيان سفيانى به سويش خروج كنند، پس خداوند به زمين امر خواهد كرد كه از زير پاهايشان آن ها را بگيرد و همين است [معنى] قول خداى عزّوجلّ: «و اگر [اى رسول ما ]ببينى كافران را هنگامى كه هراسانند، پس هيچ از عذابشان فوت و زايل نشود و از جايگاه نزديكى گرفته شوند و گويند به او ايمان آورديم،»؛ يعنى [و گويند] به قائم آل محمّد(علیه السلام) ايمان آورديم، «و حال آنكه از پيش به آن كفر ورزيده اند.»؛ يعنى به قائم آل محمّد(علیه السلام) تا آخر سوره... . پس كسى از آنان باقى نمى ماند، مگر دو مرد به نام وتر و وتير از قبيله مراد كه صورت هايشان در پشت هايشان خواهد بود كه به پشت راه خواهند رفت و آنچه بر سر يارانشان آمد را به مردم خبر مى دهند.9. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 478، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 355 حدیث 6، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 564 حدیث 647، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 187 حدیث 13 و المحجة صفحه 180 آمده است:

محمّدبن العبّاس قال: حدّثنا محمّدبن الحسن بن عليّبن الصّباح المدايني، عن الحسن بن محمّدبن شعيب، عن موسى بن عمربن يزيدٍ [زيدٍ ]، عن ابن ابى عمير، عن منصوربن يونس، عن اسماعيل بن جابرٍ، عن ابى خالد

ص: 172

الكابلى، عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: يخرج القائم (علیه السلام) فيسير حتّى يمرّ بمرِ [وٍ] فيبلغه انّ عامله [قد] قتل، فيرجع [اليهم] فيقتل المقاتله و لايزيد على ذلك شيئاً. عمّ ينطلق فيدعو النّاس حتّى ينتهى الى البيداء، فيخرج جيش السّفيانى [جيشان للسّفيانى] فيأمر اللّه عزّوجلّ الارض ان تأخذ باقدامهم و هو قوله عزّوجلّ: «وَ لَوْ تَرى إِذ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب وَ قالُوا آمَنّا بِهِ» يعنى بقيام القائم(علیه السلام) «وَ قَدْ كَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ» يعنى بقيام القائم(علیه السلام) من آل محمّد(علیها السلام) «وَ يَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ ما يَشْتَهُونَ كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ».

محمّدبن العبّاس گويد: محمّدبن الحسن بن على بن مصباح مداينى حديثمان داد از حسن بن محمّدبن شعيب، از موسى بن عمربن يزيد [زيد ]، از ابن ابى عمير، از منصوربن يونس، از اسماعيل بن جابر، از ابوخالد كابلى، از حضرت ابوجعفر باقر(علیه السلام) روايت كرده كه آن جناب فرمود: حضرت قائم(علیه

السلام) خروج مى كند و به سير ادامه مى دهد تا اينكه از مر[و ]مى گذرد. به او خبر مى رسد كه عاملش كشته شده، پس به سوى آنان باز مى گردد. بعد مقاتلان را مى كشد و چيزى بر آن نمى افزايد. سپس در مسير خود، مردم را [به حق] دعوت مى كند تا اين كه به بيداء مى رسد پس لشكر سفيانى [دو لشكر سفيانى] به مقابله با آن جناب بيرون مى آيند كه خداى عزّوجلّ به زمين امر مى فرمايد تا از پاهايشان آن ها را بگيرد و همين است قول خداى عزّوجلّ: «و چنانچه آنان را بينى كه هراسانند پس هيچ از عذابشان فوت و زايل نشود و از جاى نزديكى گرفته شوند و گويند به آن ايمان آورديم.»، يعنى به قيام حضرت قائم(علیه

السلام) «و حال آنكه از پيش به آن كفر ورزيده اند.»، يعنى به قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، «وبه رسول ما و حقايق غيب نسبت هاى بسيار دورى مى زدند و ميان آن ها و آرزوهايشان جدايى و مباينت افتادهمچنان كه نسبت به هم كيشان آن ها كه همانند اينان در شك و ريب بودند پيشتر چنين شد.»

ص: 173

342. هرچه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و در حال حاضر امام

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند، وحی و رحمت خداوند است

سوره فاطر آیه 2

ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ

در رحمتی را که خداوند بر مردم بگشاید، کسی نتواند آن را ببندد و چون چیزی را دریغ دارد کسی نتواند جز خودش آن را بازگرداند و خداوند عزیز و قدرتمند و حکیم است. ( و آن را که خداوند (دری) ببندد هیچ کس نمی تواند بگشاید و اوست خداوند با حکمت و اقتدار.)

در این آیه اگر دقت شود، صحبت از یفعل ما یشاء بودن خداوند است که هر کاری که او بخواهد انجام می دهد و هیچ کس قدرت جلوگیری و مقابله با آن را ندارد مخصوصا در این آیه صحبت از رحمت است و متاسفانه انسان های خبیثی پیدا می شوند که تلاش می کنند باب های رحمت خداوند را بر بندگانش ببندند. خداوند می فرمایند که این ها این قدرت را ندارد که باب های رحمت خداوند را که بر بندگان جاری و ساری می شود، ببندند. اما این انسان ها هستند که باید از رحمت های الهی استفاده کنند. عده ای خودشان قلب هایشان را قفل کرده و در بر روی رحمت خدا می بندن. مهم ترین رحمت ها رحمت ولایت و امامت است که عده ای تلاش می کنند، این باب رحمت را بر روی مردم ببندند. عده ای هم به تبلیغ سوء آن ها گوش داده و باب های رحمت خدا را به روی خودشان می بندند.

1. در بحارالانوار مجلد 24 صفحه 66 حدیث 51، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 537 حدیث 2، تأویل الآیات الظاهره مجلد 2 صفحه 505 حدیث 1 آمده است:

ص: 174

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النَّوْفَلِيِّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها قَالَ هِيَ مَا أَجْرَى اللَّهُ عَلَى لِسَانِ الْإِمَامِ.

محمدبن عباس روایت می کند از محمدبن احمد نوفلی... از مُرازم و ایشان از حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند رحمتی را که خداوند بر مردم بگشاید کس دیگری نمی تواند آن را باز دارد حضرت فرمودند: منظور آن چیزی است که خداوند بر زبان امام جاری می گرداند.

2. صاحب کتاب تأویل الآیات الظاهرة در شرح حدیث می گوید: إنَّ الذی یجریه الله علی لسان الامام من الکلام هو رحمته من فتح بها علی الناس لانه ما ینطق عن الهوی و ما ینطق إلّا عن الله و کلمّا یکون من الله فهو رحمته و منه قول الله تعالی وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ

خداوند در زبان امام کلام را قرار می دهد که این کلام رحمت است از طرف خداوند به سوی امام و خداوند با جاری شدن این کلمات از دهان امام رحمتش را بر بندگان جاری می فرماید همان طور که قرآن درباره ی رسول خدا می فرماید رسول خدا هیچ وقت از روی هوی و هوس سخن نمی گوید و هرچه پیامبر می فرمایند از آن خداوند است و هرچه از طرف خداوند باشد رحمت است و این فرموده ی خداوند است ما نفرستادیم تو را مگر این که رحمت باشی برای همه ی عوالم و این درباره ی اهل بیت آن حضرت نیز صادق است. خدا وند بر زبان امام کلام خود را جاری می کند.

نی ز ناله وا ماند گر ز لب جدا ماند وای اگر دل خود را از خدا جدا بینی

پیامبر نی نای رحمت خداوند است. ائمه ی طاهرین هم همین طور. رسول خدا و ائمه ی طاهرین ما ینطق عن الهوی و ما ینطق الّا الله. آن ها هیچ چیز نمی گویند از روی هوی و هوس هرچه می گویند از نای رحمت خداوند است. کلامشان رحمت است لذا در سوره انبیا آیه 107 خدا درباره رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند: وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ. پیغمبر رحمت عام خداوندی است و در لوح جابربن عبدالله انصاری درباره ی امام زمان آمده است: و اکمل ذلک بابنه م ح م د رحمة للعالمین. در اینجا به وجود اقدس حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمت گفته شده است. آن هم رحمت برای همه ی عالمیا. این را شمابدانید هر جای قرآن کلمه ی رحمت آمده

ص: 175

است، در رأس رحمت های خداوند رحمت و نعمت ولایت و امامت است. خداوند از آن همه رحمت هایی که شامل حالمان کرده منت نمی گذارد ولی در مورد رسولش و ائمه ی طاهرین منت می گذارد: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبين (1)

امروز وجود اقدس حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الاعظم بالاترین نعمت برای ما هستند. هیچ نعمت و رحمتی عظیم تر از این وجود اقدس وجود ندارد. اگر ما صبح تا شب به خاطر این نعمت و رحمت سجده ی شکر به جای آوریم، کم است. وجود امام زمان یک نعمت عام است که جماد، نبات، حیوان، انسان و ... از ایشان استفاده می برند. یک نعمت خاص هم هستند که خود فرمودند: بی یدفع الله البلاء من اهلی و شیعتی. یکی از بزرگترین رحمت های الهی این است که وحی خود را به زبان ایشان جاری می فرماید. این نکته را تذکر دهیم که وقتی می گوییم به امام وحی می شود، منظور وحی نبوت نیست زیرا ولکن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و خاتم النبیین بلکه منظور وحیی مانند مصحف، آنچه که به حضرت فاطمه بانوی دوعالم شد، است.

ص: 176


1- . سوره آل عمران آیه 164

343. کلمات لااله الا الله، محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و

علی(علیه السلام) ولی الله کلمه ی طیبه ی قرآن هستند

سوره فاطر آیه 10

مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَ الَّذينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ

هرکس خواهان عزت و قدرت است بداند که همه ی عزت ها از آن خداوند است. کلام و سخن خوش و پاک به سوی او بالا می رود و اعمال نیک است که آن را ترفع داده است و بالا می برد.

در کتب احادیث و تفسیر آمده است که این کلمه ی طیب کلام لا اله الا الله محمد رسول الله و علی ولی الله است و آن چیزی که سبب می شود که آن را بالا ببرد ولایت آن هاست که هیچ عملی بدون ولایت آن ها بالا نمی رود.

1. در کتاب تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 558 تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 352 حدیث 37 تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 359 حدیث 7 آمده است:

وَ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ قَوْلُ الْمُؤْمِنِ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ خَلِيفَةُ رَسُولِ اللَّهِ» وَ قَالَ: وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ الِاعْتِقَادُ بِالْقَلْبِ- إِنَّ هَذَا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ- لَا شَكَّ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِين

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمودند کلمه ی طیب سخن مؤمن است که می گوید لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله و خلیفه رسول الله قال: فرمودند: عمل صالح اعتقاد به قلباست بر این که این گفتار از طرف خداوند به حق می باشد و شک و تردیدی در این که از طرف خداوند می باشد نداشته باشد.

ص: 177

2. در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 358 کتاب تنبیه الخواطر مجلد 2 صفحه 109 کتاب تأویل الآیات الظاهره فی فضائل ائمه طاهره صفحه 469 تفسیر علی بن ابراهیم صفحه 558 آمده است:

قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ إِنَّهُ قَوْلُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ خَلِيفَةُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ حَقّاً وَ خُلَفَاؤُهُ خُلَفَاءُ اللَّهِ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ إِنَّهُ عِلْمُهُ فِي قَلْبِهِ بِأَنَّ هَذَا صَحِيحٌ كَمَا قُلْتُهُ بِلِسَانِي

حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند: در مورد این آیه که سخن طیب و خوش و پاک به سوی او بالا می رود و عمل نیک ان را بالا می برد. حضرت فرمودند: منظور از کلمه ی طیب سخن مؤمن است که می گوید: لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله و خلیفه حق که جانشینان او هر کدام خلیفه ی خدا می باشند که عمل صالح و شایسته آن ها را به آسمان بالا می برند. پس عمل صالح راهنما و هادی می باشد و منظور از عمل صالح همان اعتقاد قلبی او بر گفتارش خواهند بود بر این که کلام صحیح همان کلامی است که بر زبان خود جاری می سازد.

3. در کافی مجلد 1 صفحه 430 حدیث 85 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 358 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ وَ غَيْرُهُ عَنْ سَهْلِب ْنِ زِيَادٍ عَنْ يَعْقُوبَب ْنِ يَزِيدَ عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِّ عَنْ عَمَّارٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» ولَايَتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ فَمَنْ لَمْ يَتَوَلَّنَا لَمْ يَرْفَعِ اللَّهُ لَهُ عَمَلًا.

کلینی با سند خود از عمار اسدی روایت کرده است که گفت: امام صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه فرمودند: منظور، ولایت ما اهل بیت(علیهم السلام) است. حضرت با دست به سینه ی خود زدند.[و فرمودند:] پس کسی که ولایت ما را نداشته باشد هیچ عملی از او بالا نمی رود (پذیرفته نمی شود.)

در مناطق شیعه نشین در اذان و اقامه، بعد از ذکر أشهد أن محمداً رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) عبارت أشهد أنّ علی ولی الله(علیه السلام) گفته می شود. لذا به این ذکر، شهادت ثلاثه گفته می شود. در مورد این که این ذکر از چه زمانی و چگونه بیان شده است، نظرات مختلف وجود دارد ولی این نکته مسلّم است که آغاز این ذکر از زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بوده است. در کتب اهل سنت نیز به این مطلب اشاره شده است:1. در کتاب السلافة فی الامر الخلافة نوشته ی دانشمند سنی مذهب، عبدالله مراغی مصری آمده است:

ص: 178

سلمان فارسی در زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در اذان و اقامه بعد از شهادت به رسالت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)، به ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) شهادت می داد. یکی از اصحاب خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رسید و گفت: یا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) امروز چیز عجیبی شنیدم که تا به حال به گوشم نخورده بود. حضرت فرمودند چه شنیدی؟ گفت: سلمان را دیدم که در اذان بعد از شهادت به رسالت شما، به ولایت حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) شهادت می داد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: چه چیز خوبی شنیدی.

البته در کتاب جواهر الولایة صفحه 380 و کتاب شهادت ثالثه صفحه 36 آمده است:

یکی از اصحاب خدمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) شرفیاب شد و ابوذر را دیدم که در اذان بعد از شهادت به رسالت شما، به ولایت حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) شهادت می داد. پیامبر اکرم فرمودند: مگر فراموش کرده ای که در غدیر خم گفتم: من کنت مولاه فهذا علی مولاه؟!

پس ذکر ثلاثه یا گفتن اشهد انّ عیا ولی الله در اذان سابقه اش به زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) برمی گردد. گفتن این ذکر از سنت های رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است زیرا سنت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) سه قسم است: قول ایشان، فعلشان و تقریر آن حضرت.

2. شیخ الاسلام ابراهیم بن محمد الحموئی از علمای بزرگ شافعی در کتاب فرائد السمطین و در ینابیع المودة صفحه 84 آمده است:

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در روز محشر بر مقامی قرار می گیرد که هزار پله دارد و امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) یک درجه پایین تر از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) قرار دارد و پرچمی در دست دارد که به آن پرچم لوای حمد گفته می شود. روی آن پرچم نوشته شده است: لا اله الا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) علی ولی الله(علیه السلام) و حضرتعلی بن ابی ط الب(علیه السلام) جلوی من ایستاده و پرچمی در دست دارد که بر آن نوشته شده است: لا اله الا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) علی ولی الله(علیه السلام).

3. حافظ ابونعیم در کتاب حلیة الاولیاء و خواجه کلان قندوزی در ینابیع المودة صفحه 238 و غایة المرام صفحه249 آورده اند:

عن ابی هریره قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): لما اسری بی فی لیلة المعراج فاجتمع علی الانبیاء فی السماء فأوحی الله تعالی إلی: سَلهٌم یا محمد بماذا بعثتم؟ فقالوا: بعثنا علی شهادة ان لا اله إلا الله وحده و علی الإقرار بنبوتک و الولایة لعلی بن ابی طالب.(علیه السلام).

ص: 179

ابوهریره گفت: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: هنگامی که (خداوند) مرا در شب معراج سیر داد، انبیا نزد من گرد آمدند. از جانب خداوند متعال به من وحی شد که از ایشان سؤال کنم علت بعثتشان چه بود؟ گفتند: ما مبعوث شدیم برای شهادت به لا اله الا الله (یعنی) وحدانیت خدا و اعتراف به نبوت شما و ولایت حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام).

4. در ینابیع المودة صفحه 250 آمده است:

عن جابر قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): رأیت علی باب الجنة مکتوباً لا اله إلا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) علی ولی الله(علیه السلام) أخو رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) قبل أن یخلق السموات و الارض.

جابربن عبدالله انصاری گفت: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: بر در بهشت قبل از خلقت آسمان ها و زمین دیدم نوشته شده است: خدایی جز الله نیست. حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) رسول خداست و حضرت علی(علیه السلام) ولی خدا و برادر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است. (لا اله الا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) علی ولی الله(علیه السلام) اخو رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم).)

5. خطیب بغدادی در تاریخ بغداد مجلد 4 صفحه 339 آورده است:

قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): إنّک (یا علی(علیه السلام)) ولیُّ المؤمنین مِن بعدی.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ای علی(علیه السلام) تو بعد از من ولی مؤمنین خواهی بود.6. در کتاب ینابیع المودة صفحه 252 به نقل از کتاب مودة القربی نوشته ی سیدعلی الهمدانی شافعی مودة ششم آمده است:

عبدالله بن سلام قال: قلتُ یا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) أخبرنی عن لواء الحمد ما صفته؟ قال طول مسیره ألف عام، سنامه یاقوتة حمراء، قبضته لؤلؤة بیضاء وسطه زمردة خضراء له ثلاث ذوائب ذوابة بالمشرق و ذوابة بالمغرب و الثالث فی الوسط مکتوب علیها ثلاثة أسطر: السطر الاول بسم الله الرحمن الرحیم و السطر الثانی الحمد لله رب العالمین و السطر الثالث لا اله إلا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) علی ولی الله(علیه السلام) طول کل سطر مسیرة ألف یوم قلت صدقت یا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) فمن یحمل ذلک؟ قال یحملها الذی یحمل لوائی فی الدنیا علی بن ابی طالب(علیه السلام) و من کتب الله اسمه قبل أن یخلق السموات و الارض قلت یا رسول الله فمن یستظل تحت لوائک؟ قال المؤمنون اولیاء الله و شیعة الحق و شیعتی و محبی و شیعة علی(علیه السلام) و محبوه و أنصاره فطوبی لهم و حسن مآب و الویل لمن کذبنی فی علی(علیه السلام) أو کذب علیاً(علیه السلام) فیه أو نازعه فی مقامه الذی أقامه الله فیه.

ص: 180

عبدالله بن سلام گفت: عرض کردم ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) لوای حمد را برای ما توصیف فرما. حضرت فرمودند: طول آن مسیر هزار سال راه است. سر قبه ی آن از یاقوت سرخ است. دست گیره ی آن از لؤلؤ سفید است. وسط آن از زمرد سبز است که سه قسمت است یکی در مشرق و دیگری در مغرب و سومی در وسط آن قرار دارد. در وسط آن سه سطر نوشته شده است سطر اول بسم الله الرحمن الرحیم سطر دوم الحمد لله رب العالمین و سطر سوم لا اله الا الله، محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)، علی ولی الله(علیه السلام). طول هر سطر مسیر هزار روز راه است. عرض کردم: یا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) راست فرمودید. این پرچم را چه کسی حمل خواهد کرد؟ فرمودند: حامل آن کسی است که در دنیا پرچم و لوای مرا حمل می کند و او (حضرت) علی بن ابی طالب(علیه السلام) است. او کسی است که خداوند قبل از خلقت آسمان ها و زمین نام او را نوشته است. گفتم: ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) چه کسانی در سایه ی آن لوا قرار می گیرند؟ فرمودند: مؤمنینی که دوستان خداوند و پیروان حق و شیعیان و دوستان من و شیعیان و دوستداران و یاران (حضرت) علی(علیه السلام) هستند و خوشا به حال آن ها که عاقبت ایشان نیکو است. وای بر کسانی که مرا در شأن (حضرت) علی(علیه السلام)، یا(حضرت)علی(علیه السلام) را در حق من تکذیب کند یا در مقامی که خداوند به او مرحمت فرموده است، نزاع کند.

7. در کتاب ینابیع المودة صفحه 253 به نقل از کتاب مودة القربی نوشته ی سیدعلی الهمدانی شافعی مودة هفتم آمده است:

عن جابر قال قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) رأیت علی باب الجنة مکتوباً لا اله الا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) علی ولی الله(علیه السلام) أخو رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم).

جابر گفت: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: بر در بهشت دیدم نوشته شده است: لا اله الا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) علی ولی الله(علیه السلام) برادر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم).

ص: 181

344. زمین هرگز از نبی، رسول، امام و حجت خالی نمی ماند.

امروز آن حجه الله و کلمه ی طیبه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره فاطر آیه 24

إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشيراً وَ نَذيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذيرٌ

ما تو را به حق به رسالت فرستادیم تا هم بشارت دهی و هم نذیر باشی. (مردم را از اعمال بدشان بترسانی) و هیچ امتی نیست مگر آن که در میان آن ها بیم دهنده ای بوده است.

اگر در آیات قرآنی دقت کنید، خداوند پس از مطرح کردن نبوت و رسالت رسولش، امامت و ولایت و زعامت جانشینان آن حضرت را مطرح می فرماید که طرح امامت اکملیت دین است الیوم اکملت لکم دینکم و این مسئله در دیگر آیات قرآن نیز آمده است:

1) إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد(1)

2) إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون(2)

3) أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (3)

در این آیه هم پس از طرح مسئله ی رسالت و مبشر و منذر بودن نبی مکرم اسلام، مسئله ی ولایت و امامت و زعامت پس از آن حضرت را مطرح می سازد چنان که:

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 559 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 361 آمده است:و قوله: «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ» قال: لكل زمان إمام.

ص: 182


1- .[1] سوره رعد آیه 7
2- .[2] سوره مائده آیه 55
3- .[3] سوره نساء آیه 59

خداوند می فرماید: هیچ ملتی نیست مگر آن که در میان آن ها نذیر و بیم دهنده ای بوده است. حضرت(علیه السلام) درباره ی این آیه فرمودند: هرعصر و زمانی امام و پیشوایی دارد.

2. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 178 کتاب الحجة باب أن الارض لا تخلو من حجة حدیث 2 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ وَ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ ...

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: همانا زمین در هیچ حالی از امام خالی نگردد. (زمین هرگز بدون حجت نمی تواند باشد.)

3. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 178 کتاب الحجة باب ان الارض لا تخلو من حجة حدیث 3 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحَكَمِ عَنْ رَبِيعِب ْنِ مُحَمَّدٍ الْمُسْلِيِّ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ سُلَيْمَانَ الْعَامِرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهَا الْحُجَّةُ...

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: همواره خداوند در زمین حجتی قرار می دهد.

4. در کافی مجلد 1 صفحه 178 کتاب الحجة باب ان الارض لا تخلو من حجة حدیث 4 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَا.

حسین بن ابی العلاء می گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم آیا زمین بدون امام باقی می ماند؟ فرمودند: نه.

5. در کافی مجلد 1 صفحه 178 کتاب الحجة باب ان الارض لا تخلو من حجة حدیث 6 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِب ْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ بِغَيْرِ إِمَامٍ عَادِلٍ.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: خداوند برتر و بزرگ تر از آن است که زمین را بدون امام عادل واگذارد.

کلمه «امام» دارای یک معانی عام و خاص است. هنگامی که گفته می شود امامانی هستند که مأمومین خود را به جهنم می برند و یا وقتی می گوییم امام جماعت یا امام جمعه و... منظور معنی

ص: 183

عام امام است. ولی وقتی می گوییم امام معصوم منظور چهارده معصوم(علیهم السلام) هستند که برپایی زمین به یمن وجود ایشان است و امامان معصوم و عادل هستند.

6. در کافی کتاب مجلد 1 صفحه 178 الحجة باب ان الارض لا تخلو من حجة حدیث 7 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِب ْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ وَ عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ وَ هِشَامِب ْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَمَّنْ يَثِقُ بِهِ مِنْ أَصْحَابِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَنَّ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّكَ لَا تُخْلِي أَرْضَكَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ.

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: پروردگارا تو زمین خود را از حجت خویش برای خلقت خالی مگذار.

7. در کافی مجلد 1 صفحه 178 کتاب الحجة باب ان الارض لا تخلو من حجة حدیث 8 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ: وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ(علیه السلام) إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ.

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: به خدا سوگند از زمانی که خداوند آدم را قبض روح کرد زمین را بدون امامی که به وسیله ی او به سوی خدا رهبری شوند وانگذارد و او حجت خدا بر بندگانش است و زمین بدون امامی که حجت خدا بر بندگانش باشد، باقی نماند.

8. در کافی مجلد 1 صفحه 179 کتاب الحجة باب ان الارض لا تخلو من حجة حدیث 10 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِب ْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ

ابوحمزه گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: آیا زمین بدون وجود امام باقی می ماند؟ فرمودند: اگر زمین بدون امام باشد، فرو می رود.

و این روایت مشهور است که لو لا الحجة لساخت الارض بأهلها اگر حجت روی زمین نباشد، زمین اهلش را در خود فرومی برد. (به خاطر گناهانی که مرتکب می شوند.)

9. در کافی مجلد 1 صفحه 179 کتاب الحجة باب انه لو لم یبق فی الارض الّا رجلان لکان احدهما الحجة حدیث 1 آمده است:مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ الطَّيَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ لَوْ لَمْ يَبْقَ فِي الْأَرْضِ إِلَّا اثْنَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّةَ.

ص: 184

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: اگر روی زمین هیچ کس به جز دو نفر نماند، یکی از آن دو، بر دیگری حجت خواهد بود.

امروز آن حجت حق حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.

10. در کافی مجلد 1 صفحه 179 کتاب الحجة باب انه لو لم یبق فی الارض الّا رجلان لکان احدهما الحجة حدیث 2 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ وَ مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمْزَةَبْنِ الطَّيَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: لَوْ بَقِيَ اثْنَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّةَ عَلَى صَاحِبِهِ.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: اگر در زمین جز دو نفر باقی نمانند، یقیناً یکی از آن ها امام است بر رفیقش.

11. در کافی مجلد 1 صفحه 179 کتاب الحجة باب انه لو لم یبق فی الارض الّا رجلان لکان احدهما الحجة حدیث 3 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ كَرَّامٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) لَوْ كَانَ النَّاسُ رَجُلَيْنِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ وَ قَالَ إِنَّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإِمَامُ لِئَلَّا يَحْتَجَّ أَحَدٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ تَرَكَهُ بِغَيْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَيْهِ.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: اگر (بر روی زمین) جز دو نفر نباشند، یکی از آن دو امام است و فرمودند: آخرین کسی که (بر روی کره ی زمین) بمیرد امام است تا کسی بر خدای عزوجل احتجاج نکند که او را بدون حجت واگذاشته است.

از مجموعه ی این آیات و روایات چنین نتیجه حاصل می شود که همیشه روی کره ی زمین بایدیک حجت زنده ی الهی باشد و این اراده ی ذات اقدس الهی است. امروزه این حجة الله وجود حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و زنده بودن ایشان با همین آیات و روایات اثبات می گردد.

ص: 185

345. «سابِقٌ بالخيرات» امام است، «مقتصد» عارف به حق امام است

و «ظالمٌ لِنفسه» شيعه اى است كه معرفت كامل امام را ندارد

سوره فاطر آيات 32 تا 35

ثُمَّ أَوْرَثْنا الكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالخَيْراتِ بِإِذنِ اللّهِ ذ لِكَ هُوَ الفَضْلُ الكَبِيرُ(32) جَنّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ(33) وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي أَذهَبَ عَنّا الحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ(34) الَّذي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فيها لُغُوبٌ(35)

سپس كتاب را به ارث داديم به كسانى كه برگزيديم آن ها را از بندگانمان، پس، (بعضی) از ايشان ستم كنندگان بر خود هستند و (بعضی) از ايشان ميانه رو هستند و (بعضی) از ايشان پيشی گيرندگانند به خوبى ها به اذن خداوند، اين است فضل بزرگ (خداوند) كه بهشت هاى جاودان برآيند و در آن زيور كنند از دستبندهاى طلا و مرواريد و لباس هاى (بسيار فاخر) كه از پرنيان است و گويند سپاس خداوندى را كه اندوه را از ما برد، بدرستي كه پروردگار ما هر آينه بسيار آمرزنده و سپاسگزار است آن خداوندى كه جا داده ما را در سراى ماندن و جاودان از بخشش خودش كه ديگر در آنجا به ما سختى نمى رسد، و خستگى در آنجا براى ما وجود ندارد.

اگر در اين آيات تدبر و تفکر نمایيم و تدبر را با احاديث و روايات توأم سازيم، مى يابيم که در اين آيات به سه دسته اشاره شده است: دسته ی اول سابق بالخیرات / دسته ی دوم مقتصد/ دسته ی سوم ظالم لنفسه

ص: 186

دسته اول «سابِقٌ بِالخَيْراتِ» كه امامان معصوم(علیهم السلام) هستند و آيه ی تطهير درباره شان نازل شده است و خداوند هر نوع گناه و پليدى و رجس را از ايشان دور كرده و وارث كتاب هستند. ایشان اسبق و السابقون و السابقات هستند.

دسته دوم «مُّقتَصِدٌ»، كسانى كه به خداوند و رسولش ايمان داشته و در مقابل امامان معصوم(علیهم السلام) خاضع و خاشعند و حق امام را مى شناسند. این ها اعتقادت خود را چنین بیان می کنند: اُشهدُالله و اُشهدُکم أنّی مؤمن بکم و بما آمنتم به، کافرٌ بعدوّکم و بما کفرتم به، مستبصرٌ بشأنکم و بضلالة من خالفکم، مُوالٍ لکم و لاولیائکم، مبغضٌ لاعدائکم و مُعادٍ لهم، سلم لمن سالمکم و حربٌ لمن حارَبَکم، محققٌ لِما حَقَّقتم، مبطلٌ لِما ابطلتم، مطیعٌ لّکم، عارف بحقکم، مّقرٌّ بفضلکم، محتملٌ لعلمکم، محتجبٌ بذمّتکم(1) این ها با این اعتقادات به انجام اعمال دینی و واجبات مى پردازند و از گناهان مى پرهيزند. و راه وسط و ميانه را طى مى كنند. اين ها نيز وارث كتابند.

دسته سوم «ظَالِمٌ لِّنَفسِهِ» اين ها به خدا و رسولش و امامان معصوم(علیهم السلام) ايمان دارند، اما در ولايت امام(علیه السلام) كوتاهى مى كنند و در انجام واجبات نيز مسامحه كارند ايشان نيز وارث كتاب هستند.

باز این نکته را تذکر می دهیم که منظور از الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا اهل بیت و امامان و جانشینان رسول خدا هستند که خداوندآن ها را صاف و مُصفّی قرار داده است و ایشان را از تمام عالم خلقت برگزیده است. حال در اينجا به احاديثى كه در تفسير اين آيات مباركه آمده است را مى پردازيم:

1. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 156 حديث 782 در تفسير اين آيات آورده است:

عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحُسَيْنِ، قَالَ إِنِّي لَجَالِسٌ عِنْدَهُ إِذْ جَاءَهُ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ فَقَالا: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ جِئْنَاكَ [كَيْ] تُخْبِرَنَا عَنْ آيَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ. فَقَالَ: وَ مَا هِيَ قَالا: قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا» فَقَالَ: يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ وَ أَيْشٍ يَقُولُونَ قَالا: يَقُولُونَ: إِنَّهَا نَزَلَتْ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیهوآله وسلم) فَقَالَ: عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام): أُمَّةُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) كُلُّهُمْ إِذاً فِي الْجَنَّةِ!! قَالَ: فَقُلْتُ مِنْ بَيْنِ الْقَوْمِ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِيمَنْ نَزَلَتْ فَقَالَ: نَزَلَتْ وَ اللَّهِ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ. قُلْتُ: أَخْبِرْنَا مَنْ فِيكُمُ الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ قَالَ: الَّذِي

ص: 187


1- . زیارت جامعه کبیره

اسْتَوَتْ حَسَنَاتُهُ وَ سَيِّئَاتُهُ وَ هُوَ فِي الْجَنَّةِ فَقُلْتُ: وَ الْمُقْتَصِدُ قَالَ: الْعَابِدُ لِلَّهِ فِي بَيْتِهِ حَتَّى يَأْتِيَهُ الْيَقِينُ، فَقُلْتُ: السَّابِقُ بِالْخَيْرَاتِ قَالَ: مَنْ شَهَرَ سَيْفَهُ وَ دَعَا إِلَى سَبِيلِ رَبِّهِ.

... ابى حمزه ثمالى از على بن الحسين(علیهما السلام) چنين نقل مى كند: نزد حضرت سجاد(علیه السلام) نشسته بودم كه دو نفر از مردم عراق بر آن حضرت وارد شدند و گفتند: يابن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)، خدمت شما آمديم تا از حقايق آياتى از قرآن كريم ما را آگاه سازى. حضرت(علیه السلام) فرمودند: كدام آيات؟ گفتند: اين فرموده ی خداوند «ثُمَّ أَورَثنَا الكِتَبَ الَّذيِنَ اصطَفَينَا...» حضرت(علیه السلام) فرمودند: ديگران درباره اين آيات چه مى گويند؟ آن ها گفتند: مى گويند اين آيات درباره امت حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده است. حضرت فرمودند: بنابر اين امت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) همه بايد به بهشت بروند (و هيچكدام به جهنم نخواهند رفت). ابوحمزه مى گويد: يكى از آن ها سؤال كرد: اى پسر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، پس اين آيات درباره چه كسانى نازل شده است؟ حضرت سه بار فرمودند: واللّه درباره ما اهل بيت نازل شده است. سؤال كردند: يابن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)، به ما درباره ی «ظَالِمٌ لِّنَفسِهِ» خبر بدهيد، آن ها كه به نفس و خودشان ظلم كرده اند، اين ها چه كسانى هستند؟ حضرت فرمودند: آن كس كه نيكى ها و بدى هايش برابر است و آن ها هم در بهشت قرار خواهد گرفت. به آن حضرت عرض كرديم: پس «المُقتَصِدٌ» از شما كيست؟ حضرت فرمودند: آن كس كه در خانه اش خداوند را مى پرستد تا مرگش فرا رسد. عرض كرديم يابن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): پس «السَابِقُ بِالخَيرَاتِ» پيش گيرنده ها از شما كيستند؟ حضرت فرمودند: كسى كه شمشيرش را از غلاف بيرون آورده و مردمان را براى پروردگارش مى خواند.

2. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 311 حديث شماره 1 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 362 حدیث 1 آمده است:الحسين بن محمّد عن معلّى بن محمّد، عن محمّدبن جمهور، عن حمّادبن عيسى، عن عبدالمؤمن، عن سالم قال: سألت أباجعفر(علیه السلام) عن قول اللّه عزّوجلّ: «ثُمَّ أَوْرَثْنا الكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالخَيْراتِ بِإِذنِ اللّهِ» قال: «السَابِقٌ بِالخَيرَاتِ» الإمام وَ «المُقتَصِدٌ» العارف للامام وَ «الظَالِمُ لِّنَفسِهِ» الذى لايعرف الإمام.

ص: 188

سالم گويد از امام باقر(علیه السلام) پرسيدم راجع به قول خداى عزوجل «آن گاه اين كتاب را به كسانى كه از ميان بندگان خود انتخاب كرده ايم، به ارث داديم؛ بعضى از ايشان به خود ستم كنند و بعضى معتدلند و بعضى به اذن خدا به سوى نيكى ها شتابانند.» فرمود: شتابنده به سوى نيكى ها، امام است و معتدل، امام شناس است و ستمگر به خويش، كسى است كه امام را نمى شناسد و بر خود ستم کرده است.

3. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 214 حديث شماره 2 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 362 حدیث 2 آمده است:

الْحُسَيْنُ عَنْ مُعَلًّى عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِالْكَرِيمِ عَنْ سُلَيْمَانَب ْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا» فَقَالَ أَيَّ شَيْ ءٍ تَقُولُونَ أَنْتُمْ قُلْتُ نَقُولُ إِنَّهَا فِي الْفَاطِمِيِّينَ قَالَ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ لَيْسَ يَدْخُلُ فِي هَذَا مَنْ أَشَارَ بِسَيْفِهِ وَ دَعَا النَّاسَ إِلَى خِلَافٍ فَقُلْتُ فَأَيُّ شَيْ ءٍ الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ قَالَ الْجَالِسُ فِي بَيْتِهِ لَا يَعْرِفُ حَقَّ الْإِمَامِ وَ الْمُقْتَصِدُ الْعَارِفُ بِحَقِّ الْإِمَامِ وَ السَّابِقُ بِالْخَيْرَاتِ الْإِمَامُ.

سليمان بن خالد گويد: از امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى «آن گاه اين كتاب را به كسانى كه از ميان بندگان خود انتخاب كرده ايم، به ارث داديم.» پرسيدم. فرمود: شما در اين باره چه مى گوييد؟ عرض كردم: ما مى گوييم اين آيه درباره فرزندان فاطمه(علیها السلام) است. فرمود: چنان كه تو پندارى نيست. كسى كه شمشير كشد و مردم را به مخالفت دعوت كند در اين آيه داخل نيست. عرض كردم پس ستمگر به خويش كيست؟ فرمود: كسى است كه در خانه خود بنشيند و حق امام را نشناسد و معتدل كسى است كه حق امام را شناسد و شتابنده به نيكى ها امام است.

4. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 215 حديث شماره 3 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 362 حدیث 3 آمده است:الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ عُمَرَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاالْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا» الْآيَةَ قَالَ فَقَالَ وُلْدُ فَاطِمَةَ(علیها السلام) وَ السَّابِقُ بِالْخَيْرَاتِ الْإِمَامُ وَ الْمُقْتَصِدُ الْعَارِفُ بِالْإِمَامِ وَ الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ الَّذِي لَا يَعْرِفُ الْإِمَام.

احمدبن عمر گويد: از حضرت رضا(علیه السلام) راجع به آيه «آن گاه اين كتاب را به كسانى كه از ميان بندگان خود انتخاب كرده ايم، به ارث داديم» پرسيدم. فرمود: اولاد فاطمه(علیها السلام) هستند و

ص: 189

شتابنده به سوى نيكى ها، امام است و معتدل، امام شناس است و ستمگر به خويش كسى است كه امام را نشناسد.

5. در كتاب بصائر الدرجات صفحه 135 آمده است:

عن ابى الحسن الاول(علیه السلام) «ثُمَّ أَوْرَثْنا الكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا» فنحن الذين اصطفينا اللّه فقد ورثنا علم هذا القرآن الذى فيه تبيان كل شى ء.

از حضرت علی(علیه السلام) درباره این كلام خدا«ثُمَّ أَوْرَثْنا الكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا» روایت شده که فرموند: ماييم كسانى كه خداوند انتخابمان كرده و علم قرآن را كه بيان كننده همه چيز است به ميراث به ما داده است.

6. در كتاب مجمع البيان مجلد 8 صفحه 409 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 365 حدیث 16 آمده است:

عن الصادق(علیه السلام): الظالم لنفسه منا من لايعرف حق الامام و المقتصد منا من يعرف حق الامام و السابق بالخيرات هو الامام و هولاء كلهم مغفورلهم.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: ظالم و ستمكار به خود، (از محبین ما) آن کسی است كه حق امام را نشناخته است و مُقتصد و معتدل (از محبین ما) آن کسی است كه عارف به حق امام است و پیشی گیرنده در نیکی ها، امام است و هر سه اين گروه آمرزيده اند.

در عصر ما مقتصد كسى است كه علاوه بر معرفت امامان گذشته، معرفت كامل نسبت به ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته باشد و هرکس امام زمانش را بشناسد، به خیر کثیر دست یافته است. او به ماء معین رسیده است. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) او را کبریت احمر می خواند. او به تکامل واقعی مورد نظر خدا و رسولش(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) رسیده است.

ص: 190

346. به اراده ی خداوند هستی بدون وجود حجت نمی تواند باشد

سوره فاطر آیه 41

إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَليماً غَفُوراً

اراده ی خداوند است که مانع فروافتادن آسمان ها و زمین و نابودی آن هاست و اگر بخواهد هستی را فروریزد هیچ کس به جز او نمی تواند (از افتادن) و زوال آن ها جلوگیری کند و بدانید که او حلیم و بردبار و آمرزنده است.

همان طور که قبلاً نیز شرح داده ایم، حضرت رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) که همان امامان معصوم(علیهم السلام) هستند واسطه ی فیض بین خداوند و بشر می باشند و این واسطه ی فیض بودن به اراده و خواست خداوند است. مثلاً خداوند می فرمایند:

«وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين»(1)

دقت کنید خداوند اراده کرده است که آن ها یعنی امامان، رهبر و زعیم باشند. او اراده کرده است این ها وارث زمین باشند.

خداوند می فرمایند:

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً ...(2)»

ص: 191


1- . سوره قصص آیه 5
2- . سوره نور آیه 55

این ها همه اراده خداوند است و ما نباید برای خداوند برنامه ریزی کنیم و بگوییم او باید چه بکند یا چه نکند.

خداوند می فرمایند:

« لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ » (1)

این اراده ی خداوند است که این افعالش را به وسیله ی انبیا(علیهم السلام) انجام دهد و ما حق این را نداریم که بگوییم خداوند چه بکند و یا چه نکند.

خداوند می فرمایند:

«لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُون»(2)

کسی حقی ندارد در مورد افعالی که خداوند انجام می دهد از او سؤال کند بلکه این ایشان هستند که باید از بندگان سؤال کنند.

ولی متأسفانه عده ای گمراه برای انکار مقام و منزلت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیهم السلام) حرفی را می زنند که یهود می زد «وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَة»(3) دست خدا را بسته می دانستند به هر حال ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) واسطه ی فیض بین خداوند و بشر هستند. آن ها واسطه ی فیض خداوند به جمادات و نباتات و حیوانات و انسان ها و ملائکه هستند. معصومین(علیهم السلام) از خود هیچ چیز ندارند و هرچه دارند از آن خداوند است و هرچه دارند خداوند به آن ها داده است. اگر آن ها نباشند کرات از هم می پاشند و یک قطره باران به زمین نمی ریزد. هستی نابود می شود و الکترون ها از گردش به دور هسته ی مرکزی می ایستند. نظم عالم هستی فرومی ریزد و جهان در بی نظمی نابود می شود.

1. در کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 202 حدیث 6 و بحارالانوار مجلد 23 صفحه 35 حدیث 59 آمده است:حَدَّثَنَا أَبِي(رضی الله عنه) قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُب ْنُ أَحْمَدَ الْمَالِكِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) نَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ خُلَفَاؤُهُ فِي عِبَادِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى سِرِّهِ وَ نَحْنُ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ

ص: 192


1- . سوره حدید آیه 25
2- .[2] سوره انبیاء آیه 23
3- .[3] سوره مائده آیه 64

اللَّهِ وَ أَعْلَامُهُ فِي بَرِيَّتِهِ بِنَا يُمْسِكُ اللَّهُ «السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا» (1) وَ بِنَا «يُنَزِّلُ الْغَيْثَ»(2) وَ يَنْشُرُ الرَّحْمَةَ وَ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ مِنَّا ظَاهِرٍ أَوْ خَافٍ وَ لَوْ خَلَتْ يَوْماً بِغَيْرِ حُجَّةٍ لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ.

حضرت امام رضا(علیه السلام) فرمودند: ما حجت های خداوند میان خلق او و جانشینان خدا میان بندگانش هستیم. ما امین اسرار اومیان بندگانش هستیم. ما کلمه ی تقوا و دستگیره ی محکم هستیم. ما شاهد و حاضر از طرف خداوند و نشانه های او در آفریدگان اوییم. به وسیله ی ما خدا آسمان و زمین را نگاه می دارد که از جا در نروند. (به واسطه ی وجود) ماست که باران فرود می آید و رحمت نازل می گردد. زمین خالی از سرپرستی از ما نیست که یا آشکار است و یا پنهان. اگر (زمین) یک روز بی حجت باشد اهل خود را زیر موج گیرد، چنانچه دریا اهل خود را زیر موج گیرد.

2. در کفایة الاثر صفحه 19 و بحارالانوار مجلد 36 صفحه 251 حدیث 68 آمده است:

عَنِ الْأَسَدِيِّ عَنِ النَّخَعِيِّ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِب ْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) حَدَّثَنِي جَبْرَئِيلُ عَنْ رَبِّ الْعِزَّةِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ مَنْ عَلِمَ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي وَ أَنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) عَبْدِي وَ رَسُولِي وَ أَنَّ عَلِيَّب ْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) خَلِيفَتِي وَ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِي أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِي وَ نَجَّيْتُهُ مِنَ النَّارِ بِعَفْوِي وَ أَبَحْتُ لَهُ جِوَارِي وَ أَوْجَبْتُ لَهُ كَرَامَتِي وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْهِ نِعْمَتِي وَ جَعَلْتُهُ مِنْ خَاصَّتِي وَ خَالِصَتِي إِنْ نَادَانِي لَبَّيْتُهُ وَ إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ إِنْ سَكَتَ ابْتَدَأْتُهُ وَ إِنْ أَسَاءَ رَحِمْتُهُ وَ إِنْ فَرَّ مِنِّي دَعْوَتُهُ وَ إِنْ رَجَعَ إِلَيَّ قَبِلْتُهُ وَ إِنْ قَرَعَ بَابِي فَتَحْتُهُ وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي أَوْ شَهِدَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِي وَ رَسُولِي أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ عَلِيَّب ْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) خَلِيفَتِي أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِي فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِي وَ صَغَّرَ عَظَمَتِي وَ كَفَّرَ بِآيَاتِي وَ كُتُبِي إِنْ قَصَدَنِي حَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي حَرَمْتُهُ وَ إِنْ نَادَانِي لَمْ أَسْمَعْ نِدَاءَهُ وَ إِنْ دَعَانِي لَمْ أَسْمَعْ دُعَاءَهُ وَ إِنْ رَجَانِي خَيَّبْتُهُ وَ ذَلِكَ جَزَاؤُهُ مِنِّي «وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ» فَقَامَ جَابِرُبْنُ عَبْدِاللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی

الله علیه وآله وسلم) وَ مَنِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهما السلام) سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ فِي زَمَانِهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) ثُمَّ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا أَدْرَكْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) ثُمَّ الْكَاظِمُمُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیهما السلام) ثُمَّ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(علیهما السلام) ثُمَّ التَّقِيُّ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) ثُمَّ الْهَادِي عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) ثُمَّ الزَّكِيُّ الْحَسَنُب ْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) ثُمَّ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ مَهْدِيُّ(علیه السلام) أُمَّتِي الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ

ص: 193


1- . سوره فاطر آیه 41
2- . سوره لقمان آیه 34 و سوره شوری آیه 28

جَوْراً هَؤُلَاءِ يَا جَابِرُ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ أَوْلَادِي وَ عِتْرَتِي مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَانِي وَ مَنْ أَنْكَرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْكَرَنِي بِهِمْ يُمْسِكُ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ «أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ» وَ بِهِمْ يَحْفَظُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا.

3. در کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 201 حدیث 1 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 369 حدیث 115 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ[بْنُ] الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ وَ مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَيْنِب ْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ؟ قَالَ لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ سَاعَةً لَسَاخَتْ.

ابی حمزه ثمالی به حضرت صادق(علیه السلام) عرضه داشت: آیا زمین به غیر امام و در نبود امام باقی می ماند؟ حضرت فرمودند: اگر زمین یک لحظه بدون امام باشد نابود می شود.

4. در تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 369 حدیث 116 و کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 202 حدیث 2 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُب ْنُ الْحَسَنِب ْنِ أَحْمَدَبْنِ الْوَلِيدِ(رضی الله عنه) قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُب ْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْهَيْثَمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ؟ فَقَالَ لَا قُلْتُ فَإِنَّا نُرَوَّى عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهَا لَا تَبْقَى بِغَيْرِ إِمَامٍ إِلَّا أَنْ يَسْخَطَ اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ أَوْ عَلَى الْعِبَادِ فَقَالَ لَا تَبْقَى إِذاً لَسَاخَتْ.

5. در تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 369 حدیث 117 به نقل از کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 202 حدیث 5 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ أَبِي دَاوُدَ سُلَيْمَانَ بْنِ سُفْيَانَ الْمُسْتَرِقِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) إِنَّا رُوِّينَا عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَبْقَى بِغَيْرِ إِمَامٍ أَ وَ تَبْقَى وَ لَا إِمَامَ فِيهَا فَقَالَ مَعَاذَ اللَّهِ لَا تَبْقَى سَاعَةً إِذاً لَسَاخَتْ.

ص: 194

347. یکی از نام های رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) «یس» است و

ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «آل یس» هستند

سوره یس آیات 1 تا 4

يس (1) وَ الْقُرْآنِ الْحَكيمِ (2) إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلينَ (3) عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (4)

یس (یکی از نام های رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) سوگند به این قرآن حکیم به یقین و درستی تو از (انبیا) مرسل هستی و تو بر صراط مستقیم هستی.

1. در تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 374 حدیث 10، تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 244 به نقل از الخصال شیخ صدوق آمده است:

في كتاب الخصال عن أبى جعفر(علیه السلام) قال: ان لرسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) عشرة أسماء، خمسة في القرآن و خمسة ليست في القرآن، فأما التي في القرآن فمحمد و أحمد و عبد الله و يس و ن.

2. در تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 374 حدیث 11 به نقل از احتجاج مجلد 1 صفحه 253 در ضمن حدیث طویل آورده است:

في كتاب الاحتجاج للطبرسي رحمه الله عن أميرالمؤمنين(علیه السلام) حديث طويل و فيه: فأما ما علمه الجاهل و العالم من فضل رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) من كتاب الله فهو قول الله سبحانه: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً» و لهذه الآية ظاهر و باطن، فالظاهر قوله «صَلُّوا عَلَيْهِ» و الباطن قوله: «وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً» اى سلموا لمن وصاه و استخلفه عليكم فضله، و ما عهد به اليه تسليما، و هذا ما أخبرتك انه لا يعلم تأويله الا من لطف حسه، و صفا ذهنه و صح تميزه، و كذلك قوله: «سلام على آل ياسين» لان الله سمى النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) بهذا الاسم، حيث قال: «يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ» لعلمه انهم يسقطون سلام على آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) كما أسقطوا غيره.در کتاب احتجاج آمده است که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در فرازی از حدیثی طولانی فرمودند: فضل رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در قرآن که جاهل و عالم به آن آگاه هستند، همان کلام

ص: 195

خداوند است «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً» این آیه ظاهر و باطنی دارد. ظاهر آیه همان «صَلُّوا عَلَيْهِ» است و باطن آن «وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً» یعنی به آن که وصی و خلیفه ی خود را بر شما قرار داد، درود فرستید و تسلیم فضل و عهود او باشید. نیز به تأویل این ها که برایت گفتم جز کسانی با حسی لطیف، ذهنی پاک و قدرت تشخیص فراوان خبر ندارد. سخن خداوند که «سلام بر آل یس» نیز چنین است چرا که خداوندپیامبرش را به این نام خوانده است. آنجا که فرموده است «یس سوگند به قرآن حکیم که تو از رسولانی».

3. در نورالثقلین مجلد 4 صفحه 374 حدیث 12 به نقل از امالی شیخ صدوق مجلس 79 آمده است:

في أمالي الصدوقe باسناده الى(علیه السلام) في قوله عز و جل: «سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ» محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و نحن آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم).

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند «سلام علی آل یس» فرمودند: یس محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است و آل یس ما (اهل بیت(علیهم السلام)) و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستیم.

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 562 و تفسیر نورالثقلین صفحه 375 مجلد 4 حدیث 15 آمده است:

في تفسير على بن إبراهيم «يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ» قال الصادق(علیه السلام): يس اسم رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)، و الدليل على ذلك قوله تعالى: «إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» قال: على طريق واضح

علی بن ابراهیم از حضرت صادق(علیه السلام) روایت کرده است که فرمودند: یس اسم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و دلیل آن این فرموده ی خداوند است: «تو ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) از پیامبران مرسل هستی و بر راه مستقیم قرار داری.» فرمودند: بر راه واضح هستی.

5. در معانی الاخبار صفحه 22 حدیث 1 و تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 244 آمده است:

في المعاني عن الصادق(علیه السلام) و امّا يس فاسم من اسماء النبيّ(صلی الله علیه وآله وسلم) و معناه يا ايّها السّامع الوحي.امام صادق(علیه السلام) فرمودند: یس یکی از اسامی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) است به این معنا که ای شنونده ی وحی.

ص: 196

6. در عیون اخبار الرضا(علیه السلام) مجلد صفحه و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 375 حدیث 14 آمده است:

فی عيون الاخبار في باب ذكر مجلس الرضا(علیه السلام) مع المأمون في الفرق بين العترة و الامة حديث طويل و فيه كلام له(علیه السلام) سبق في الأحزاب. عند قوله عز و جل: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ» الآية و في أثناء ذلك، قال المأمون: فهل عندك في الاول شي ء أوضح من هذا في القرآن؟ قال أبوالحسن: نعم أخبرونى عن قول الله تعالى: «يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» فمن عنى بقوله: يس؟ قالت العلماء: يس محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) لم يشك فيه أحد، قال أبوالحسن(علیه السلام): فان الله عز و جل أعطى محمدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) من ذلك فضلا لا يبلغ أحد كنه وصفه الامن عقله، و ذلك ان الله عز و جل لم يسلم على أحد الا على الأنبياء صلوات الله عليهم، فقال تبارك و تعالى: «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ» و قال: «سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ» و قال: «سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ» و لم يقل سلام على آل نوح، و لم يقل سلام على آل إبراهيم، و لم يقل سلام على آل موسى و هارون، و قال: «سلام على آل يس» يعنى آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، فقال المأمون: قد علمت ان في معدن النبوة شرح هذا و بيانه.

در باب نشست علمی امام رضا(علیه السلام) با مأمون در بیان فرق بین عترت و امت، روایتی طولانی نقل کرده است که در سوره ی احزاب ذیل آیه گذشت و در اثنای گفت و گو پیرامون این آیه مأمون به امام رضا(علیه السلام) عرض کرد:آیا در قرآن آیه ای واضح تر از این آیه درباره ی آل رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) وجود دارد؟ امام فرمودند: آری به من بگویید که در«يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» مراد از یس چه کسی است؟ حاضران گفتند: یس حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است و کسی در این باره تردیدی ندارد. امام فرمودند: خدای متعال به حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آلش(علیهم السلام) از این آیه فضلی عنایت کرده است که هیچ کس نمی تواند به کنه آن دست یابد، مگر آن که در آن به ژرفی بیاندیشد. توضیح مطلب آن است که خداوند به هیچ کس جز انبیا(علیهم السلام) درود نفرستاده و فرموده است «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ» و «سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ» و سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ» ولی هرگز نفرموده استسلام علی آل نوح یا سلام علی آل ابراهیم و سلام علی آل موسی و هارون اما فرموده است «سلام على آل يس» یعنی آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم). مأمون چون سخن امام را شنید، گفت می دانستم که در کان نبوت شرح و بیان این مطلب وجود دارد.

ص: 197

348. کسانی که پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به امیرالمؤمنین(علیه السلام)

اشاره

و امامان بعد از ایشان و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایمان نمی آورند، در انتظار عذاب و سختی باشند.

سوره یس آیات 5 تا 11

تَنْزيلَ الْعَزيزِ الرَّحيمِ (5) لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ (6) لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (7) إِنَّا جَعَلْنا في أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ (8) وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ (9) وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (10) إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَريمٍ (11)

(قرآن از جانب خداوند قدرتمند و رئوف و مهربان نازل شده است). (تا به وسیله ی آن مردمانی را انذار کنی. همان کسانی که پدرانشان انذار شدند ولی در غفلت و بیخبری بودند). (و وعده ی خداوند درباره ی بیشتر آن ها تحقق یافته و ایمان نمی آورند) (و ما بر گردن ها و چانه هایشان زنجیرهایی قرار دادیم چنان که سرهایشان به بالاست و نمی توانند پایین بیاورند)(در برابر آنان دیوار و سدی کشیدیم و در پشت سرشان دیوار و سدی دیگر قرار دادیم و بر چشمان آن ها نیز پرده ای افکندیم تا نتوانند ببینند) (برای آن ها تفاوتی نمی کند که آن ها را بترسانی و انذار کنی و چه این که آن ها را انذار نکرده و نترسانی آن ها ایمان نمی آورند) (تنها کسی را انذار می کنی که از قرآن پیروی کند و از خداوند رحمان در نهان نیز بترسند. چنین کسانی را به آمرزش و پاداش بسیار گران قیمت و گرامی بشارت بده.)

ص: 198

دقت در آیات

اگر به آیات توجه کنید می یابید:

1. یکی از اهداف نزول قرآن انذار دادن مردم به وسیله ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می باشد. (در قرآن هم به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) منذر گفته شده و هم به خود قرآن.)

2. اما عده ای پدرانشان انذار شدند ولی نپذیرفتند و هدایت نگردیدند زیرا غفلت آن ها را فراگرفته و وعده ی عذاب خداوند آن ها را فراگرفت و آن ها ایمان نیاوردند تا به عذاب وارد گردیدند.

3. پس از گمراهی آن ها (که با دست خودشان گمراه شدند.) در جلو و پشت آن ها دیوار و سدی کشیدیم و بر چشم های آن ها پرده ای قرار دادیم.

4. آن ها چشم و گوش و قلب خود را درباره ی پذیرش راه راست و صراط مستقیم بسته اند. لذا برایشان تفاوت نمی کند که اسلام را برایشان تبلیغ کنید یا تبلیغ نکنید.

5. اما در مقابل این ها کسانی هستند که وقتی برایشان تبلیغ می کنی چشم و گوش و قلب خود را به روی رحمت وحی و هدایت بازگذارده اند. لذا آنان از قرآن پیروی کرده و در نهان و آشکار از خداوند می ترسند. آن ها (از عقل و شعور و فطرت خود استفاده کرده اند و بدین گونه رحمت خداوند را به سوی خود سرازیر کرده اند.

6. ای پیامبر به آن ها بشارت بده که از آمرزش و مغفرت خداوند و پاداش و ثواب بسیار سنگین و ارزنده برخوردار خواهند شد.

در کافی مجلد 1 صفحه 431 حدیث 90 و تفسیر برهان مجلد 4 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 375 حدیث 16 و الف آیة نزلت فی الامام علی(علیه السلام) صفحه 307 حدیث 650 آمده است:

کلینی به سند خودش از ابابصیر روایت می کند که از حضرت صادق(علیه السلام) سؤال کرده در مورد این فرمایش خداوند «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ» حضرت فرمودند: تا بیم دهی و انذار کنی گروهی را که تو در میان آن ها هستی همچنان که پدران آن ها انذار شدند. زیرا این ها از خداوند و پیامبر و انذارها غافل و بی خبر هستند.(سپس خداوند می فرمایند: «لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى أَكْثَرِهِمْ» این ها منظور کسانی هستند که به ولایت و امامت و زعامت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اوصیا (و امامان(علیهم السلام)) بعد از او اقرار نخواهندکرد.

ص: 199

«فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» آن ها به امامت امیرالؤمنین(علیه السلام) و اوصیاء بعد از ایشان(علیهم السلام) ایمان نمی آورند و چون اقرار نکنند و ایمان هم نیاورند، کیفر و مجازات آن ها همان چیزی است که خداوند وعده داده و مطرح فرموده است.

«إِنَّا جَعَلْنا في أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ»

به گردن های آن ها غل و زنجیرهایی نهادیم تا چانه آن ها را فراگیرند و سرهای آن ها بی حرکت به سوی بالا قرار گیرد و با چنین مجازاتی در درون آتش جهنم خواهند بود.

سپس فرمودند:

«وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ»

در پیش رو و جلو آن ها و پشت سر آن ها سدی قرار می دهیم که چشمان آن ها را بپوشانیم تا آن ها نتوانند جایی را ببینند.

و این عمل، عقوبت دنیایی از طرف خداوند است برای کسانی که ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دیگر امامان بعد از او را انکار کرده (و ندارند) و در آخرت در آتش دوزخ (به وسیله ی غل و زنجیر) سرشان بی حرکت خواهد ماند. سپس خداوند فرمودند: ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) «وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ.» آن ها را چه انذار کنی و چه انذار نکنی برایشان یکسان است (و فرقی نمی کند) این مردم به ولایت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و جانشینان ایشان(علیهم السلام) ایمان نمی آورند.

سپس خداوند می فرمایند: « إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ» که منظور حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است «وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَريمٍ» یعنی فقط تو کسانی را انذار می کنی و بیم می دهی که از «ذکر» یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام) پیروی می کنند و از (عذاب) خداوند رحمان نادیده وحشت و ترس داشته باشند. پس تو (ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)) آنان را به آمرزش و پاداشی کریم و بزرگ و ارجمند بشارت بده.

ص: 200

349. تا قبل از قیام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، زمین مرده است.

با ظهور آن حضرت زمین مرده زنده می شود

سوره یس آیه 33

وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُون

و یکی از آیات (و برهان ها) آن است که ما زمین مرده را زنده کرده و از آن دانه که قوت و روزی مخلوقات شود می رویانیم.

تنزیل آیه درباره ی این است که خداوند زمین مرده را به وسیله ی باران رحمت خویش زنده می کند و از آن دانه هایی که قوت و روزی مخلوقات خداوند است، می رویاند.

اما تأویل آیه درباره ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که ایشان زمین مرده را زنده می کند و زمانی که حجت خداوند قیام کند و روح زندگی به زمین بدهد، زمین مرده زنده می شود.

در غیبت سید علی بن حمید و بحارالانوار مجلد 52 صفحه 387 باب 27 حدیث 204 و اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 585 باب 32 فصل 59 حدیث 793 آمده است:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْكَابُلِيِّ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) قَالَ يَقْتُلُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى الْأَجْفَرِ وَ يُصِيبُهُمْ مَجَاعَةٌ شَدِيدَةٌ قَالَ فَيَضِجُّونَ وَ قَدْ نَبَتَتْ لَهُمْ ثَمَرَةٌ يَأْكُلُونَ مِنْهَا وَ يَتَزَوَّدُونَ مِنْهَا وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى شَأْنُهُ «وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ»(1) ثُمَّ يَسِيرُ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى الْقَادِسِيَّةِ وَ قَدِ اجْتَمَعَ النَّاسُ بِالْكُوفَةِ وَ بَايَعُوا السُّفْيَانِيَّ.

ص: 201


1- . سوره يس آیه 33

350. در ظهور حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظالمان به دنیا

رجعت می کنند و مجازات می شوند

سوره یس 52 و 53

قالُوا يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ (52) إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ (53)

(و هنگامی که در صور می دمند پس ناگهان آن ها از قبرها بیرون آیند و شتابان به سوی پروردگار خود می روند.) می گویند وای بر ما چه کسی ما را از این خوابگاهمان برانگیخته است؟ این همان وعده ی خداوند بخشنده و مهربان است و (همه) پیامبران راست گفتند. آن دمیدن در صور جز یک بانگ نیست که در پی آن به ناگاه آنان گردآوری می شوند و برای داوری نزد ما احضار می گردند.

کافی مجلد 8 صفحه 247 حدیث 346، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 89 باب 29 حدیث 87، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 388 حدیث 62، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 12 حدیث 1، الایقاظ من المهجة صفحه 295 باب 9 حدیث 121 آمده است:

الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سَالِمِب ْنِ أَبِي سَلَمَةَ عَنِ الْحَسَنِ ب ْنِ شَاذَانَ الْوَاسِطِيِّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) أَشْكُو جَفَاءَ أَهْلِ وَاسِطٍ وَ حَمْلَهُمْ عَلَيَّ وَ كَانَتْ عِصَابَةٌ مِنَ الْعُثْمَانِيَّةِ تُؤْذِينِي فَوَقَّعَ بِخَطِّهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَخَذَ مِيثَاقَ أَوْلِيَائِنَا عَلَى الصَّبْرِ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَلَوْ قَدْ قَامَ سَيِّدُ الْخَلْقِ لَقَالُوا «يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ»

کلینی با سند خود از حسن بن شاذان واسطی روایت کرده است که گفت: برای علی بن موسی الرضا(علیه السلام) نوشتم و نسبت به ظلم و ستم اهالی واسط (نسبت به خودم) ونادانی آن ها شکایت کردم زیرا که عده ای از اطرافیان عثمانی ها مرا مورد اذیت و آزار قرار می دادند و

ص: 202

آن حضرت به خط مبارک خودش برای من نوشتند به درستی که خداوند تبارک و تعالی از اولیا و دوستان خودش در میثاق عهد و پیمان گرفته است که در دولت باطل بردبار و شکیبا باشند پس (تو هم) بر حکم پروردگار خودت بردبار باش که سید خلایق و سرور آفریدگان (ظهور و انقلاب) و قیام خواهد نمود در آن زمان (عده ای از قبرها بیرون می آیند و می گویند: (ای وای بر ما چه کسی ما را از این خوابگاهمان (قبرمان) برانگیخته است؟ این همان وعده ی خداوند مهربان و بخشنده است و پیامبران راست گفتند و در اینجا آن سید خلق اعلی حضرت قدر قدرت قوی شوکت کیهان مکنت بلند همت حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در ظهور ایشان این انسان ها به دنیا برمی گردند و مجازات می شوند.

ص: 203

351. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غایب می شود و

اشاره

نادانان می گویند ما به او احتیاج نداریم. او مانند شهاب ثاقب پدیدار می شود

سوره صافات آیه 10

إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِب

جز آن که شیاطین (اگر بخواهند خبری را از عالم بالا بربایند، او به وسیله ی) تیر شهاب یا تیر بسیار روشن، تعقیب شده و آن ها را دور می گردانند.

در کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 341 باب 33 حدیث 22 و در ترجمه ی آن مجلد 2 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ صَفْوَانَب ْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) أَمَا وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ عَنْكُمْ مَهْدِيُّكُمْ حَتَّى يَقُولَ الْجَاهِلُ مِنْكُمْ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) حَاجَةٌ ثُمَّ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ. فیملأها عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: آری به خدا هر آینه مهدیتان از شما نهان شود تا نادان شما گوید: خدا را به آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) نیازی نیست. سپس چون تیر شهاب پیش آید و زمین را پر از عدل و داد کند چنان که پر از جور و ستم شده است.

تنزیل آیه

تنزیل این آیه درباره ی عالم ملکوت و استراق سمع شیاطین از آن عالم است و خداوند می فرمایند: ما آسمان دنیا را به وسیله ی زینت ستارگان آراسته ایم و آن را از (ورود) هر شیطان نافرمانی محفوظ داشته ایم تا آن ها سخنان عالم بالا را نشنوند و از هر سوی رانده خواهند شد تادور گردند و برای آن ها غذایی همیشگی برقرار است مگر آن کسی که ناگهان چیزی برباید که ناگهان شهابی ثاقب او را دنبال می کند.

ص: 204

تأویل آیه

تأویل آیه درباره ی ظهور و قیام حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که قبل از ظهور تبلیغات سوء زیادی می شود. عده ای می گویند اصلاً امام عسکری(علیه السلام) فرزند نداشته است. عده ای می گویند: آن حضرت فرزند پسر نداشته است. عده ای می گویند: حضرت مهدی(علیه السلام) تا به حال از دنیا رفته است و عده ای جاهل و نادان می گویند: مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَةٌ خداوند را به آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) نیازی نیست. آن گاه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند و ثُمَّ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ آن حضرت مانند تیری روشن بر سر آن ها وارد می گردد و آن ها را تار و مار می کند و سپس برنامه های الهی خود را باذن الله پیاده می کند فَيَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً او زمین را پر از عدل و قسط می کند، همان طور که پر از ظلم و جور شده بود.

آیا بر بعضی از انسان ها را می توان شیطان شمرد؟

در فرهنگ قرآن به هر جنبنده ی موذی شیطان گفته می شود و این جنبنده ی موذی می تواند از جن و یا انس و یا از میکروب ها و ویروس ها و غیره باشد. (به هر جنبنده ی موذی شیطان گفته می شود و آن شیطانی که سبب شد حضرت آدم از بهشت بیرون رود، اولاً نام او ابلیس است که قرآن می فرماید: وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرين (1)

ثانیاً: او از طایفه ی جن بوده است و از انس نبوده است. (کان من الجن)

اما قرآن به انسان های مضر و موذی نیز شیطان گفته است.«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ...» (2)

به انسان هایی که دشمنان انبیا(علیهم السلام) و دشمنان حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده اند نیز شیطان گفته شده است که آن حضرت مانند تیر شهاب بر آن ها نازل می شود. پس شیاطین از جنس انسان هم هستند.

ص: 205


1- . سوره بقره آیه 34
2- . سوره انعام آیه 112

352. هرکس در حق آل محمد(علیها السلام) و امامان معصوم(علیهم السلام) و

حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظلم کند وارد جهنم می شود

سوره صافات آیات 21 تا 23

هذا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ (21) احْشُرُوا الَّذينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُونَ (22) مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى صِراطِ الْجَحيمِ (23)

این همان روز داوری است که شما آن را تکذیب کرده و دروغ می پنداشتید آن کسانی که ظلم و ستم می کردند به همراه زوج های ستمکارشان و آنانی که به جای خداوند چیز دیگری را می پرستیدند همه را گردآورید و همه را به راه و مسیر جهنم هدایت و راهنمایی کنید.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 569، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 16 حدیث 1 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 401 حدیث 11 آمده است:

و قوله «احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ» قال الذين ظلموا آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) حقهم و أزواجهم قال و أشباههم.

در مورد فرموده ی خداوند (گردآورید ظالمان و همسران ظالمشان) حضرت فرمودند: این ها کسانی هستند که در حق آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) ظلم و ستم کرده اند همراه همسرانشان و افراد شبیه به خودشان (وارد جهنم می شوند.)

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 569، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 16 حدیث 2، تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 401 حدیث 12 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) «فَاهْدُوهُمْ إِلى صِراطِ الْجَحِيمِ»يَقُولُ ادْعُوهُمْ إِلَى طَرِيقِ الْجَحِيم.در روایت ابوجارود از حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) در ضمن آیه (همه را به راه جهنم هدایت کنید) فرمودند یعنی آن ها را به سوی راه و مسیر جهنم دعوت کنید.

ص: 206

353. در روز قیامت از همه درباره ی ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و

ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و محبت آن ها سؤال می شود

سوره صافات آیه 24

وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُون

آن ها را بازداشت کنید و نگاه دارید که آن ها مسئول هستند (و باید به سؤالات پاسخ گویند.)

در تفسیر صافی مجلد 1 آمده است که این ظالمان (که حق حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام) را انکار می کردند و محبت آن ها را در دل نداشتند) در موقف حساب نگه می دارند چون آن ها مسئول هستند. از آن ها درباره ی عقاید و اعمال آنان بازجویی و سؤال می شود.

1. در کتاب علل الشرایع باب 159 صفحه 218 حدیث 1، تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 402 حدیث 20، خصال شیخ صدوق مجلد 1 صفحه 279، تفسیر صافی و مناقب موفق بن احمد خوارزمی صفحه 35 آمده است:

فَقَدْ رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَنَّهُ قَالَ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» إِنَّهُ لَا يُجَاوِزُ قَدَمَا عَبْدٍ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبَلَاهُ وَ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ جَمَعَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیها السلام).

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در تفسیر این آیه ی شریفه (آن ها را نگاه دارید که آن ها مسئول هستند.) فرمودند: در روز قیامت بنده قدم از قدم برنمی دارد مگر این که از او درباره ی چهار چیز سؤال می شود اول از جوانی سؤال می شود که در چه راهی صرفکرده ای؟ دوم از عمرش سؤال می شود که در چه مسیری فانی نمودی؟ سوم از اموالش سؤال می شود که از چه

ص: 207

طریقی آن را کسب نمودی و در چه راهی آن را صرف و هزینه و انفاق نمودی؟ و چهارم از محبت ما اهل بیت(علیهم السلام).

درباره ی محبت ما نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) یعنی هر چهارده معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر از محبت حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سؤال می شود. خداوند بر ما منت بگذارد و روز به روز محبت چهارده معصوم(علیهم السلام) مخصوصاً امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در قلب ما زیاد بفرماید تا در روز قیامت بتوانیم پاسخگو باشیم.

2. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 2 صفحه 152، تفسیر فرات کوفی صفحه 354 حدیث 482 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 17 حدیث 7 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ إِسْحَاقَ وَ الشَّعْبِيُّ وَ الْأَعْمِشُ وَ سَعِيدُبْنُ جُبَيْرٍ وَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَ أَبُونُعَيْمٍ الْأَصْفَهَانِيُّ وَ الْحَاكِمُ الْحَسْكَانِيُّ وَ النَّطَنْزِيُّ وَ جَمَاعَةُ أَهْلِ الْبَيْتِ(علیه السلام) «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» عَنْ وَلَايَةِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ حُبِّ أَهْلِ الْبَيْتِ(علیهم السلام)

از شعبی و از اعمش و سعیدبن جبیر و ابن عباس و از ابونعیم اصفهانی و از جماعتی از اهل بیت (عصمت و طهارت) روایت شده است که گفته اند «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» مربوط به بررسی ولایت اهل بیت (عصمت و طهارت)(علیهم السلام) و حب و دوست داشتن اهل بیت (رسول خدا)(صلی الله علیه وآله وسلم) است.

3. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 2 صفحه 152، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 17 حدیث 6 آمده است:

محمدبن السمرقندي الشِّيرَازِيُّ فِي كِتَابِهِ وَ أَبُومُعَاوِيَةَ الضَّرِيرُ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ مُسْلِمٍ النَّظِيرِ عَنْ سَعِيدِبْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَمَرَ اللَّهُ مَالِكاً أَنْ يُسَعِّرَ النِّيرَانَ السَّبْعَ وَ أَمَرَ رِضْوَانَ أَنْ يُزَخْرِفَ الْجِنَانَ الثَّمَانِيَةَ وَ يَقُولُ يَا مِيكَائِيلُ مُدَّ الصِّرَاطَ عَلَى مَتْنِ جَهَنَّمَ وَ يَقُولُ يَا جَبْرَئِيلُ انْصِبِ الْمِيزَانَ تَحْتَ الْعَرْشِ وَ نَادِ يَا مُحَمَّدُ قَرِّبْ أُمَّتَكَ لِلْحِسَابِ وَ يَأْمُرُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يَعْقِدَ عَلَى الصِّرَاطِ سَبْعَ قَنَاطِرَ طُولُ كُلِّ قَنْطَرَةٍ سَبْعَةَ عَشَرَ أَلْفَ فَرْسَخٍ وَ عَلَى كُلِّ قَنْطَرَةٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ قِيَامٌ فَيَسْأَلُونَ هَذِهِ الْأُمَّةَ نِسَاءَهُمْ وَ رِجَالَهُمْ عَلَى الْقَنْطَرَةِ الْأُولَى عَنْ وَلَايَةِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَمَنْ أَتَى بِهِ جَازَ الْقَنْطَرَةَ الْأُولَى كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ مَنْ لَمْ يُحِبَّ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّهِ سَقَطَ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ فِي قَعْرِ جَهَنَّمَ وَ لَوْ كَانَ لَهُ مِنْ أَعْمَالِ الْبِرِّ عَمَلُ سَبْعِينَ صِدِّيقاً وَ عَلَى الْقَنْطَرَةِ الثَّانِيَةِ يَسْأَلُونَ عَنِ الصَّلَاةِ وَ عَلَى الثَّالِثَةِ يَسْأَلُونَ عَنِ الزَّكَاةِ وَ عَلَى الْقَنْطَرَةِ الرَّابِعَةِ عَنِ الصِّيَامِ وَ عَلَى الْخَامِسَةِ عَنِ الْحَجِّ وَ عَلَى السَّادِسَةِ عن الجهاد، و على السابعة عَنِ الْعَدْلِ فَمَنْ أَتَى بِشَيْ ءٍ مِنْ ذَلِكَ جَازَ كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ مَنْ لَمْ يَأْتِ عُذِّبَ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ «وَقِفُوهُمْإِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» يَعْنِي مَعَاشِرَ الْمَلَائِكَةِ وَقِفُوهُمْ يَعْنِي الْعِبَادَ عَلَى الْقَنْطَرَةِ الْأُولَى عَنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ حُبِّ أَهْلِ الْبَيْت(علیهم السلام)

ص: 208

ابن شهرآشوب به نقل از کتاب شیرازی از سعیدبن جبیر روایت کرده است که ابن عباس گفت: چون روز قیامت برپا می شود خداوند به فرشته ی موکل و مالک جهنم فرمان دهد تا آتش جهنم های هفت گانه را برافزود و به فرشته ی رضوان که موکل و مالک بهشت است فرمان می دهد که بهشت های هفت گانه را زینت آرایی نماید. می فرماید: ای میکائیل، صراط را تا داخل جهنم بکشد. به جبرئیل می فرمایند تا میزان و سنجش اعمال را در زیر عرش نصب نماید و ندا کند: ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، امت خود را برای محاسبه ی اعمالشان نزدیک بیاور. سپس فرمان می دهند تا هفت قنطره یا ایستگاه بازرسی بر روی صراط ایجاد کنند.

عَلَى الْقَنْطَرَةِ الْأُولَى عَنْ وَلَايَةِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَمَنْ أَتَى بِهِ جَازَ الْقَنْطَرَةَ الْأُولَى كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ مَنْ لَمْ يُحِبَّ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّهِ سَقَطَ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ فِي قَعْرِ جَهَنَّمَ وَ لَوْ كَانَ لَهُ مِنْ أَعْمَالِ الْبِرِّ عَمَلُ سَبْعِينَ صِدِّيقاً

قنطره ی اول از ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و محبت اهل بیت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) سؤال می کنند. پس اگر از عهده ی پاسخ گویی به آن برآمد، همانند برق و بسیار سریع از این قنطره عبور می کند و هرکس از محبین و دوستان اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نباشد با سر به قعر جهنم سقوط می کند؛ اگرچه اعمال (عبادات و حسنات) او به اندازه ی هفتاد صدیق باشد. (که بدون ولایت اهل بیت(علیهم السلام) این اعمال و عبادات به هیچ سودی نمی بخشد.)

قنطره ی دوم درباره ی نماز است. قنطره ی سوم درباره ی زکات است. قنطره ی چهارم درباره ی روزه و صیام است. قنطره ی پنجم درباره ی حج است. قنطره ی ششم از جهاد است. قنطره ی هفتم درباره ی عدالت است که از هرکدام سؤال می شود و هرکس پاسخ داد به سرعت برق از صراط می گذرد و هرکس نتواند پاسخ دهد، مورد عذاب واقع می شود و این همان فرموده ی خداوند است «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» یعنی ای فرشته ها آن ها را در اولین قنطره متوقف گردانید که مربوط به بررسی ولایت علی(علیه السلام) ومحبت اهل بیت(علیهم السلام) خواهد بود.

ص: 209

354. حضرت ابراهيم(علیه السلام) از شيعيان حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام)

اشاره

و ائمه معصومين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره صافات آيات 83 و 84

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لاَءِبْراهِيمَ(83) إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليم(84)

و به راستى كه از جمله شيعيان او ابراهيم است که او از جانب خداوند با قلبی پاک و سلیم آمد.

حضرت ابراهيم خليل الرحمن(علیه السلام) از خداوند مى خواهد تا از شيعيان واقعى اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه طاهرين(علیهم السلام) باشد. خداوند چهارده نور مقدس به او نشان مى دهد كه يكى از اين نورها، نور مقدس حضرت ولى عصر، الحجة القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، سپس ابراهيم(علیه السلام) از خداوند مى خواهد نشانه هاى واقعى شيعه را بيان كند.

1. در كتاب كشف البيان و در تأويل الآيات الظاهرة مجلد 2 صفحه 496، منهج الصادقین مجلد 7 صفحه 520، اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 646 باب 9 فصل 53 حدیث 787، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 20 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 36صفحه 151 حدیث 131، مستدرک الوسائل مجلد 4 صفحه 187 حدیث 11، منتخب الاثر صفحه 38 حدیث 49 و المحجة صفحه 181 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ وَهْبَانَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيِّب ْنِ وَخِيمٍ عَنِ الْعَبَّاسِب ْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِ أَنَّهُ سَأَلَ جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنْ تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ» فَقَالَ(علیه

السلام) إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمَّا خَلَقَ إِبْرَاهِيمَ كَشَفَ لَهُ بَصَرَهُ فَنَظَرَ فَرَأَى نُوراً إِلَى جَنْبِ الْعَرْشِ فَقَالَ إِلَهِي مَا هَذَا النُّورُ فَقَالَ هَذَا نُورُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) صَفْوَتِي مِنْ خَلْقِي وَ رَأَىنُوراً مِنْ جَنْبِهِ فَقَالَ إِلَهِي مَا هَذَا النُّورُ فَقَالَ نُورُ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) نَاصِرِ دِينِي وَ رَأَى إِلَى جَنْبِهِمَا ثَلَاثَةَ أَنْوَارٍ فَقَالَ إِلَهِي مَا هَذِهِ الْأَنْوَارُ فَقِيلَ لَهُ هَذَا نُورُ فَاطِمَةَ(علیها السلام) فَطَمْتُ مُحِبِّيهَا مِنَ النَّارِ وَ نُورُ وَلَدَيْهَا الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ إِلَهِي وَ أَرَى تِسْعَةَ

ص: 210

أَنْوَارٍ قَدْ أَحْدَقُوا بِهِمْ قِيلَ يَا إِبْرَاهِيمُ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) إِلَهِي بِحَقِّ هَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ إِلَّا عَرَّفْتَنِي مَنِ التِّسْعَةُ قِيلَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) أَوَّلُهُمْ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) وَ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ(علیه السلام) وَ ابْنُهُ جَعْفَرٌ(علیه السلام) وَ ابْنُهُ مُوسَى(علیه السلام) وَ ابْنُهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ(علیه السلام) وَ ابْنُهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ ابْنُهُ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ابْنُهُ فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) إِلَهِي وَ سَيِّدِي أَرَى أَنْوَاراً قَدْ أَحْدَقُوا بِهِمْ لَا يُحْصِي عَدَدَهُمْ إِلَّا أَنْتَ فَقِيلَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) هَؤُلَاءِ شِيعَتُهُمْ شِيعَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) وَ بِمَا تُعْرَفُ شِيعَتُهُ قَالَ بِصَلَاةِ إِحْدَى وَ خَمْسِينَ وَ الْجَهْرِ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ الْقُنُوتِ قَبْلَ الرُّكُوعِ وَ التَّخَتُّمِ فِي الْيَمِينِ فَعِنْدَ ذَلِكَ قَالَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ شِيعَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ فَأَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ فَقَالَ «وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيم»

شيخ محمّدبن الحسن از محمّدبن وهبان، از ابوجعفر محمّدبن على بن رحيم، از عبّاس بن محمّد روايت آورده كه گفت: پدرم برايم حديث گفت از حسن بن ابى حمزة از ابوبصير يحيى بن أبى القاسم كه گفت: جابربن يزيد جعفى از امام جعفربن محمّد صادق(علیه السلام) راجع به تفسير اين آيه پرسيد: «و به راستى كه از جمله شيعيان او، ابراهيم(علیه السلام) است.» آن حضرت فرمودند: همانا خداوند سبحان هنگامى كه ابراهيم(علیه السلام) را آفريد، پرده از روى چشمش برگرفت. ابراهيم(علیه السلام) نگاه كرد و نورى در كنار عرش مشاهده نمود. عرضه داشت: الها، اين نور چيست؟ به او گفته شد: اين نور محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) برگزيده از خلق من است و نورى در كنار آن نور ديد، پرسيد: خدايا و اين نور چيست؟ (از سوى خداوند) به او گفته شد: اين نور على بن ابى طالب(علیه السلام) ياور دين من است. در كنار آن دو نور، سه نور ديگر ديد. پرسيد: خدايا اين نورها چيستند؟ به او گفته شد: اين [نور] حضرت فاطمه(علیها السلام) است كه دوستانش را از آتش بازداشته و جدا كرده و نور دو پسرش حسن وحسين(علیهما السلام). آن گاه ابراهيم(علیه السلام) گفت: بارالها، نُه نور هم مى بينم كه پيرامون آنان را گرفته اند گفته شد: اى ابراهيم(علیه السلام) اينان امامان از فرزندان حضرت على(علیه السلام) و حضرت فاطمه(علیها السلام) هستند. پس ابراهيم(علیه السلام) گفت: بار خدايا، به حق اين پنج تن تو را سوگند مى دهم كه آن نُه تن به من بشناسانى؟ [خداوند] فرمود: اى ابراهيم(علیهالسلام)، اولينشان على بن الحسين(علیهما السلام) است و پسرش محمّد(علیه السلام) و پسرش جعفر(علیه السلام) و پسرش موسى(علیه السلام) و پسرش على(علیه السلام) و پسرش محمّد(علیه السلام) و پسرش على(علیه السلام) و پسرش حسن(علیه السلام) و حجّت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پسر اوست. پس ابراهيم(علیه السلام) گفت: اى خدا و سيّد من، نورهايى

ص: 211

را مى بينم پيرامونشان حلقه زده اند كه شماره آن ها را جز تو كسى نمى داند. گفته شد: اى ابراهيم(علیه السلام)، اينان شيعيان اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(علیه السلام) مى باشند.

ابراهيم(علیه السلام) گفت: به چه [نشانه هايی] شيعيان او شناخته مى شوند؟ [خداوند] فرمود: [خواندن] پنجاه و يك ركعت نماز، بلند خواندن بسم اللّه الرّحمن الرّحيم، قنوت گرفتن پيش از ركوع و انگشترى به دست راست كردن. در اين هنگام ابراهيم(علیه السلام) گفت: بار خدايا، مرا از شيعيان اميرالمؤمنين(علیه السلام) قرار بده. امام صادق(علیه السلام) فرمود: پس خداوند اين را در كتاب خود خبر داد كه فرمود: «و به راستى كه از جمله شيعيان او ابراهيم است.»

علامات شيعه

در اين حديث شريف و حدیث بعدی که آورده ایم، خداوند متعال چند نشانه از نشانه هاى شيعه واقعى در هر عصرى را بر مى شمارد كه ما باز تأكيد مى كنيم ان شاءَاللّه همه شيعه واقعى شويم، و آن نشانه ها عبارت است از:

1. خواندن نمازهاى واجب و نافله ها.

2. بلند بيان كردن بسم اللّه الرحمن الرحيم.

3. در ركعت دوم نمازها قبل از ركوع قنوت گرفتن.

4. انگشترى به دست راست كردن.

5. سجده شکر.

2. در مستدرک الوسائل مجلد 3 صفحه 287 حدیث 3، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 213 حدیث 15، احقاق الحق مجلد 13 صفحه 59، مدینة المعاجز مجلد 4 صفحه 37 حدیث 109، العوالم(الامام الجواد) صفحه 38 حدیث 30، الاربعون ابی الفوارس و معجم الاحادیث الامام المهدی مجلد 7 صفحه 511 آمده است:

عَبْدِاللَّهِب ْنِ أَبِي أَوْفَى عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَنَّهُ قَالَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلَ(علیه السلام) كَشَفَ اللَّهُ عَنْ بَصَرِهِ فَنَظَرَ إِلَى جَانِبِ الْعَرْشِ فَرَأَى نُوراً فَقَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي مَا هَذَا النُّورُ قَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) هَذَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) صَفِيِّي فَقَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي أَرَى إِلَى جَانِبِهِ نُوراً آخَرَ فَقَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) هَذَا عَلِيٌّ(علیه السلام) نَاصِرُ دَيْنِي فَقَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي أَرَى إِلَى جَانِبِهِمَا نُوراً ثَالِثاً قَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) هَذِهِ فَاطِمَةُ(علیها السلام) تَلِي أَبَاهَا وَ بَعْلَهَا فَطَمْتُ مُحِبِّيهَا مِنَ النَّارِ قَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي أَرَى نُورَيْنِ يَلِيَانِ الثَّلَاثَةَ الْأَنْوَارَ قَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) هَذَانِ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ

ص: 212

الْحُسَيْنُ(علیه السلام) يَلِيَانِ أَبَاهُمَا وَ جَدَّهُمَا وَ أُمَّهُمَا فَقَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي أَرَى تِسْعَةَ أَنْوَارٍ أَحْدَقُوا بِالْخَمْسَةِ الْأَنْوَارِ قَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِهِمْ فَقَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي فَبِمَنْ يُعْرَفُونَ قَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) أَوَّلُهُمْ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) وَ مُحَمَّدٌ(علیه السلام) وَلَدُ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ جَعْفَرٌ(علیه السلام) وَلَدُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ مُوسَى(علیه السلام) وَلَدُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَلَدُ مُوسَى(علیه السلام) وَ مُحَمَّدٌ(علیه السلام) وَلَدُ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَلَدُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَلَدُ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ مُحَمَّدٌ(علیه السلام) وَلَدُ الْحَسَنِ(علیه السلام) الْقَائِمُ الْمَهْدِيُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي أَرَى عِدَّةَ أَنْوَارٍ حَوْلَهُمْ لَا يُحْصِي عِدَّتَهُمْ إِلَّا أَنْتَ قَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) هَؤُلَاءِ شِيعَتُهُمْ وَ مُحِبُّوهُمْ قَالَ إِلَهِي وَ بِمَا يُعْرَفُونَ شِيعَتُهُمْ وَ مُحِبِّيهِمْ

قَالَ بِصَلَاةِ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ وَ الْجَهْرِ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ الْقُنُوتِ قَبْلَ الرُّكُوعِ وَ سَجْدَةِ الشُّكْرِ وَ التَّخَتُّمِ بِالْيَمِينِ قَالَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ شِيعَتِهِمْ وَ مُحِبِّيهِمْ قَالَ قَدْ جَعَلْتُكَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ «وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ * إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيم»

ص: 213

355. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره ی امام حسین(علیه السلام)

فرمودند «حسینُ منی و انا من حسین» و در باره امام زمان فرمودند «المهدیُّ منی»

سوره صافات آیه 107

وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم

و ما اسماعیل را در برابر قربانی بزرگی از ذبح شدن رهانیدیم.

ذبح عظیم یکی از اسامی امام حسین(علیه السلام) است. کلمه ی عظیم که خود معنی اش بسیار بزرگ و عظیم است در قرآن کریم در مواردی به کار برده شده است که دارای مقام و درجاتی مافوق عقل و تصور هستند. مثلاً:

1. در قرآن کریم به ذات اقدس الهی عظیم گفته شده است. سوره بقره آیه 255 آیة الکرسی که در اینجا به ذات اقدس الهی، عظیم گفته شده است. وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظيمُ

2. به روح بلند و خلق والای نبی مکرم اسلام عظیم گفته شده است: وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ سوره قلم آیه 4

3. در قرآن کریم به وجود اقدس حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) نباء عظیم گفته شده است عَنِ النَّبَإِ الْعَظيم سوره نباء آیه 2

4. به قرآن کریم عظیم گفته شده است. وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني وَ الْقُرْآنَ الْعَظيم سوره حجرات آیه 87

5. به رحمت واسعه ی خداوند عظیم گفته شده است: وَ اللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم سوره بقره آیه 105

6. به عرش خداوند عظیم گفته شده است. قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيم سوره مؤمنون آیه 86

ص: 214

7. مغفرت خداوند که شامل مؤمنین می گردد بسیار عظیم است. وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيم سوره مائده آیه 9

8. به نفس مقدس حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) عظیم گفته شده است. وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم سوره صافات آیه 107

9. در عیون اخبار الرضا(علیه السلام) مجلد 1 صفحه 209 حدیث 1، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 429 حدیث 94 تفسیر برهان آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدُالْوَاحِدِبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عُبْدُوسٍ النَّيْسَابُورِيُّ الْعَطَّارُ بِنَيْسَابُورَ فِي شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّب ْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُّ عَنِ الْفَضْلِب ْنِ شَاذَانَ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا(علیه السلام) يَقُولُ لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) أَنْ يَذْبَحَ مَكَانَ ابْنِهِ إِسْمَاعِيلَ الْكَبْشَ الَّذِي أَنْزَلَهُ عَلَيْهِ تَمَنَّى إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) أَنْ يَكُونَ يَذْبَحُ ابْنَهُ إِسْمَاعِيلَ(علیه السلام) بِيَدِهِ وَ أَنَّهُ لَمْ يُؤْمَرْ بِذَبْحِ الْكَبْشِ مَكَانَهُ لِيَرْجِعَ إِلَى قَلْبِهِ مَا يَرْجِعُ إِلَى قَلْبِ الْوَالِدِ الَّذِي يَذْبَحُ أَعَزَّ وُلْدِهِ بِيَدِهِ فَيَسْتَحِقَّ بِذَلِكَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ أَهْلِ الثَّوَابِ عَلَى الْمَصَائِبِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا إِبْرَاهِيمُ مَنْ أَحَبُّ خَلْقِي إِلَيْكَ فَقَالَ يَا رَبِّ مَا خَلَقْتَ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ حَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) أَ فَهُوَ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَوْ نَفْسُكَ قَالَ بَلْ هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ نَفْسِي قَالَ فَوَلَدُهُ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَوْ وَلَدُكَ قَالَ بَلْ وَلَدُهُ قَالَ فَذَبْحُ وَلَدِهِ ظُلْماً عَلَى أَعْدَائِهِ أَوجَعُ لِقَلْبِكَ أَوْ ذَبْحُ وَلَدِكَ بِيَدِكَ فِي طَاعَتِي قَالَ يَا رَبِّ بَلْ ذَبْحُهُ عَلَى أَيْدِي أَعْدَائِهِ أَوْجَعُ لِقَلْبِي قَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) فَإِنَّ طَائِفَةً تَزْعُمُ أَنَّهَا مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص سَتَقْتُلُ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) ابْنَهُ مِنْ بَعْدِهِ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ فَيَسْتَوْجِبُونَ بِذَلِكَ سَخَطِي فَجَزِعَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) لِذَلِكَ وَ تَوَجَّعَ قَلْبُهُ وَ أَقْبَلَ يَبْكِي فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) قَدْ فَدَيْتُ جَزَعَكَ عَلَى ابْنِكَ إِسْمَاعِيلَ لَوْ ذَبَحْتَهُ بِيَدِكَ بِجَزَعِكَ عَلَى الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ قَتْلِهِ وَ أَوْجَبْتُ لَكَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ أَهْلِ الثَّوَابِ عَلَى الْمَصَائِبِ فَذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ

فضل بن شاذان نقل کرده است که از حضرت رضا(علیه السلام) شنیدم وقتی که خداوند متعال ابراهیم را به ذبح قوچ به جای فرزندش اسماعیل امر کرد، قوچی که آن را خداوند (از بهشت) فرود آورده بود، ابراهیم در دلش آرزو کرد که ای کاش فرزندم اسماعیل را با دست خود ذبح می کردم و مأمور نمی شدم قوچ را به جای او سر ببرم تا داغ کسی را که عزیزترین فرزندش را به دست خود ذبح می کند در قلبم احساس کنم و بدین ترتیب به بالاترین درجات اهل ثواب در برابر مصائب دست یابم. خداوند متعال به او وحی فرمود: ای ابراهیم(علیه السلام)، محبوب ترین خلق من در نزد تو کیست؟ عرض کرد: آفریدگارا،محبوب ترین

ص: 215

خلقی که آفریده ای در نزد من حبیبت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است. خداوند به ابراهیم(علیه السلام) وحی کرد. ای ابراهیم(علیه السلام) او نزد تو محبوب تر است یا جان خودت؟ عرض کرد: پروردگارا من محمد را محبوب تر از خودم می دانم. او از جان من به من محبوب تر است. خداوند فرمود: فرزند او در نزد تو یا فرزند خودت؟ عرض کرد بلکه فرزند او برای من از فرزند خودم محبوب تر است. خداوند فرمودند: ای ابراهیم(علیه السلام) فرزند وی از روی ستم به دست دشمنانش ذبح می شود. این ماجرا بر دلت سنگین تر است یا سربریدن پسرت به دست خودت برای اطاعت من؟ عرض کرد: پروردگارا ذبح کردن پسر پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) برای من سخت تر و دردناک تر است از پسر خودم. وحی شد ای ابراهیم(علیه السلام) عده ای گمان می کنند که از امت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند به زودی فرزند او را که نامش حسین است از روی ظلم و دشمنی همانند قوچ سرمی برند و بدین روی سزاوار خشم من می گردند. ابراهیم(علیه السلام) با شنیدن این سرگذشت بی تابی و جزع کرد و دلش به درد آمده و اشک می ریخت. خداوند وحی فرمود: ای ابراهیم(علیه السلام) من به خاطر ناله و گریه ات برای من حسین(علیه السلام) ثواب ناله و بی تابی فرزندت اسماعیل را در صورتی که به دست خود ذبح می کردی، دادم و بالاترین درجات اهل ثواب بر مصیبت ها را بر تو واجب ساختم و این سخن خدای عزوجل است و او را در ازای قربانی بزرگی بازرهانیدیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

10. در سنن ابن ماجه مجلد 1 صفحه 51، سنن ترمذی مجلد 6 صفحه 658، صحیح بخاری مجلد 1 صفحه 133، مسند امام احمد حنبل مجلد 29 صفحه 102 و مستدرک علی الصحیحین مجلد 3 صفحه 194 آمده است:

حدثنا يعقوب بن حميد بن كاسب حدثنا يحيى بن سليم، عن عبد الله ابن عثمان بن خثيم، عن سعيد بن أبي راشد، أن يعلى بن مرة حدثهم أنهم خرجوا مع النبي صلى الله عليه وسلم إلى طعام دعوا له . فإذا حسين يلعب في السكة . قال: فتقدم النبي صلى الله عليه وسلم أمام القوم، وبسط يديه. فجعل الغلام يفر ههنا وههنا. ويضاحكه النبي صلى الله عليه وسلم حتى أخذه. فجعل إحدى يديه تحت ذقنه، والأخرى في فأسرأسه فقبله. وقال " حسين منى، و أنا من حسين. أحب الله من أحب حسينا. حسين سبط من الأسباط"

ص: 216

یعلی بن مره گوید: همراه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به مهمانی که دعوت شده بود، خارج شدیم. (امام) حسین(علیه السلام) همراه کودکان در میان راه بازی می کردند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) جلوی آن ها ایستادند و دست های خود را گشود. اما این کودک (امام حسین(علیه السلام)) از این طرف به آن طرف فرار می کرد و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) او را به خنده می آورد. تا این که حضرت او را گرفتند و یک دستشان را زیر چانه ی ایشان و دست دیگر را در پیش گردن ایشان قرار دادند. سپس سرشان را بالا گرفتند و دهانشان را به دهان (امام) حسین(علیه السلام) گذاشتند و ایشان را بوسیدند. پس از آن فرمودند: حسین(علیه السلام) از من است و من از حسینم. خداوند دوست بدارد کسی را که حسین(علیه السلام) را دوست بدارد. حسین(علیه السلام) نوه ای از نوادگان است.

در این حدیث چند نکته است:

اول: حسین(علیه السلام) منی، حسین(علیه السلام) از من است.

دوم: و أنا من حسین(علیه السلام) و من از حسین(علیه السلام) هستم.

سوم: احب الله من احب الحسین(علیه السلام) خدا دوست می دارد هر که حسین(علیه السلام) را دوست می دارد.

آن هایی که درباره ی عقلیات و مسائل جسم و روح علمی دارند، می دانند این که حضرت می فرماید حسین(علیه السلام) مِنّی مثل این جمله نیست که می گویم دست من. چشم من. پای من. زبان من. صورت من که همه مضاف الیه هستند. تمام اعضا و تمام قواست. اشاره را از آن حقیقت حقیقة الحقائق و دقیقة الدقائق درست می کند. حسین مِنّی معنایش نفس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است. منشعب از آن بدن لطیف رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است که در روح پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) هم چشم و گوش و دست و دهان است. این بدن در این مرحله و آن بدن در آن مرحله است. اگر فهمیدید حسین مِنّی یعنی چه؟ بعد دنبال این مطلب می رفتید که این از اوست. او از چیست؟ مرجع ضمیر منی از چه و از کجا منشعب شده است؟ حسین(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) منشعب شده است. رسول خدا(صلی الله علیه وآلهوسلم) از چه منشعب شده است؟ آنجا دیگر همه ی قلم ها می شکند و همه ی بیان ها الکن می شود و محیرالعقول است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از نور عظمت خداوند منشعب شده است. پس روشن می شود حقیقت حسینیه عین حقیقت محمدیه(صلی الله علیه وآله وسلم) است و حقیقت محمدیه(صلی الله علیه وآله وسلم) عین نقطه ی اول در بدو قوس نزول وجود و منتهی سیر صعود است. آن وقت آن عالم متفکر سنی به این آیه 35 سوره نور پی م ی برد« اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ

ص: 217

وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ ». پس اگر چنین است با برهان باید بگوییم آنچه در روز عاشورا بر آن بدن وارد کردند بر شخص رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) وارد کردند و آنچه به شخص پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) وارد شد بر نور عظمت خداوند وارد گردید. این مصیبت است که شیعه و سنی درباره اش نوشته اند: ثقلت فی السماوات و الارض این ارکان الهداة است. این مصیبت است که اثر کرد بر تمام عالم و بر تمام عرصه وجود. اگر اهل سنت که این روایت را بیان کرده اند، تفقه در این روایت کنند در روز عاشورا سر و پا برهنه به کوچه ها و خیابان ها می ریزند. اشک می ریزند به سینه می زنند به تمام امت اسلامی دستور عزاداری می دادند. کربلا و شهادت سید الشهدا(علیه السلام) با هیچ مصیبتی قابل مقایسه نیست.

ابن حجر هیثمی و ابن حجر عسقلانی و حافظ عبدالرحمان سیوطی که هر سه از علمای اهل سنت هستند همه بالاتفاق گفته اند که در روز عاشورا و در هنگام ظهر چنان عالم تاریک شد و خورشید آن چنان تیره و تار گردید که همه ی ستاره ها ظاهر شدند. مصیبتی که در عالم بالا چنین کند در این عالم چه می کند؟(1)

ص: 218


1- . سخنرانی آیت الله العظمی وحید خراسانی در 24 ذی الحجة سال 1416ه.ق برابر با 24 اردیبهشت 1376ه.ش

356. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) یس و حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از «آل يس» است

اشاره

سوره صافات آيه 130

سَلامٌ عَلى آلِ ياسِينَ

درود بر آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) (يس نام رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است) و آل يس (خاندان و آل آن حضرت(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند).

1. حاكم حسكانى در كتاب شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 165 حديث 791 آورده است:

أَخْبَرَنِي أَبُوبَكْرٍ الْمَعْمَرِيُّ حَدَّثَنَا أَبُوجَعْفَرٍ الْقُمِّيُ حَدَّثَنَا أَبِي حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِب ْنُ الْحَسَنِ الْمُؤَدِّبُ، عَنْ أَحْمَدَبْنِ عَلِيٍّ الْأَصْبَهَانِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَرَ النَّهْدِيُّ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مَرْوَانَ، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ السَّائِبِ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِين» قَالَ: عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ.

حاكم حسكانى گويد: خبر داد ما را ابوبكر معمرى... از ابى صالح، از ابن عباس درباره فرموده خداوند «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِين» گفت: سَلامٌ على آل محمّد (درود بر آل محمّد).

2. حاكم حسكانى در كتاب شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 166 حديث 792 آورده است:

حَدَّثَنِي أَبُوحَازِمٍ الْحَافِظُ أَخْبَرَنَا بِشْرُبْنُ أَحْمَدَ أَخْبَرَنَا الْهَيْثَمُب ْنُ خَلَفٍ الدُّورِيُّ... حَدَّثَنَا عَبَّادُبْنُ يَعْقُوبَ، حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عُثْمَانَ الْحَضْرَمِيُّ عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِين» قَالَ: هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ قَالَ: [أَبُو الْقَاسِمِ] الْفَارِسِيُّ نَحْنُ هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ قَالَ: الْحَارِثِيُّ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم)

حاكم حسكانى گويد: خبرداد ما را ابوحازم... از اعمش، از مجاهد، از ابن عباس در فرموده خداوند «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِين» گفت: ايشان آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند.

3. حاكم حسكانى در كتاب شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 167 حديث 793 آورده است:قَالَ [أَبُو بَكْرٍ الْمَعْمَرِيُ]: وَ حَدَّثَنَا أَبُوجَعْفَرٍ إِمْلَاءً فِي الْمَجْلِسِ [الثَّانِي وَ] السَّبْعِينَ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ إِبْرَاهِيمَب ْنِ إِسْحَاقَ، حَدَّثَنَا عَبْدُالْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى بْنِ أَحْمَدَبْنِ عِيسَى أَبُوأَحْمَدَ الْجَلُودِيُّ الْبَصْرِيُّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ سَهْلٍ

ص: 219

حَدَّثَنَا الْخَضِرُبْنُ [أَبِي] فَاطِمَةَ الْبَلْخِيُّ حَدَّثَنَا وُهَيْبُب ْنُ نَافِعٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي كَادِحٌ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ[بْنِ مُحَمَّدٍ] عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ«سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِين» قَالَ: يَاسِينُ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ نَحْنُ آلُ يَاسِينَ

حاكم حسكانى گويد: نقل حديث كرد مرا ابوجعفر... از وهيب بن نافع، از كادح، از حضرت جعفر صادق(علیه السلام) از پدرش حضرت موسى بن جعفر(علیهما السلام)... و ایشان از پدرانشان و همه از حضرت على(علیه السلام) درباره فرموده خداوند «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِين» فرمودند: ياسين، حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است و ما آل ياسين يا آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستيم.

4. حاكم حسكانى در شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 168 حديث 794 آورده است:

فُرَاتٌ قَالَ: حَدَّثَنِي أَحْمَدُبْنُ الْحَسَنِ حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَرْوَانَ، حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ نَضْرِبْنِ الرَّبِيعِ، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مَرْوَانَ، عَنْ أَبَانٍ: عَنْ سُلَيْمِب ْنِ قَيْسٍ الْعَامِرِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيّاً(علیه السلام) يَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَاسِينَ وَ نَحْنُ آلُهُ

حاكم حسكانى گويد: فرات گفت:... از سليم بن قيس عامرى، از حضرت علی(علیه السلام) كه آن حضرت فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ياسين است و ما آل او هستيم.

5. حاكم حسكانى در شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 168 حدیث 795 آورده است:

أَخْبَرُونَا عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْخُزَاعِيِّ [قَالَ] أَخْبَرَنَا أَبُورَجَاءٍ مُحَمَّدُبْنُ حَمْدَوَيْهِ السِّنْجِيُ فِي التَّفْسِيرِ، عَنْ بَالَوَيْهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ مَخْلَدٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ جَيْهَانَ، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ زِيَادٍ الْجَزَرِيِّ، عَنْ مَيْمُونِب ْنِ مِهْرَانَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ «وَ إِنَّ إِلْياسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَى قَوْلِهِ«سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِين» يَقُولُ سَلَامٌ عَلَى آلِ محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)

از ابن مهران، از ابن عباس درباره ی «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِين» مى گفت سلام على آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)

6. در شواهد التنزیل مجلد 2 صفحه 169 حديث 796 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَقِيلُب ْنُ الْحُسَيْنِ، أَخْبَرَنَا عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عُبَيْدِاللَّهِ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ مَحْمُودٍ الْعَسْكَرِيُّ حَدَّثَنَا بِشْرُبْنُ مُوسَى حَدَّثَنَا أَبُونُعَيْمٍ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» يَعْنِي عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، وَ يَاسِينَ بِالسُّرْيَانِيَّةِ: يَا إِنْسَانُ يَا مُحَمَّدُ(سفيان ثورى از منصور از مجاهد از ابن عباس که درباره این آیه «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» گفت: يعنى بر آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و یاسین به سریانی یعنی ای انسان ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)

7. در شواهدالتنزیل مجلد 2 صفحه 169 حديث 797 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُوعَبْدِاللَّهِ الشِّيرَازِيُّ أَخْبَرَنَا أَبُوبَكْرٍ الْجَرْجَرَائِيُّ، حَدَّثَنَا أَبُوأَحْمَدَ الْبَصْرِيُ قَالَ: حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُب ْنُ مُعَاذٍ حَدَّثَنِي سُلَيْمَانُب ْنُ دَاوُدَ حَدَّثَنَا الْحَكَمُب ْنُ ظُهَيْرٍ، عَنِ السُّدِّيِّ عَنْ أَبِي مَالِكٍ [الْغِفَارِيِّ غَزْوَانَ الْكُوفِيِ] فِي قَوْلِهِ: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» [قَالَ:] هُوَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ آلُهُ أَهْلُ بَيْتِهِ(علیهم السلام).

ص: 220

از ابى مالك: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» گفت: ياسين محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است و آل او اهل بيتش مى باشند، يعنى، سلام بر خاندان محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم).

بحثى در تفاسير اهل سنت

درباره ی اين كه آيه 130 سوره صافات «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» یا «سَلاَمٌ عَلَى إِل يَاسِينَ» است، در تفاسير اهل سنت اختلاف است؛ يعنى، تفاسير مهم اهل سنت هيچ كدام نگفته اند كه اين آيه «سَلاَمٌ عَلَى إِل يَاسِينَ» است، بلكه گفته اند قُراء در قرائت اين آيه اختلاف دارند و هر دو قول را آورده اند؛ به طور مثال:

الف) امام فخر رازى در «التفسير الكبير» و «مفاتيح الغيب» مجلد 26 صفحه 162 ضمن بحث دراين باره سه قرائت و سه تعبير را مى آورد و مى گويد:

(الاوّل) و هو الأقرب انا ذكرنا أنه إلياس بن ياسين فكان الياس آل ياسين.

(الثانى) آل ياسين آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم).

(والثالث) ان ياسين اسم القرآن كانه قبل سلام اللّه على من آمن بكتاب اللّه الذى هو ياسين.

توجه مى فرماييد امام فخر رازى مى گويد: عده اى مى خوانند: «سَلاَمٌ عَلَى إِل يَاسِينَ» و آل ياسين آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است.

ب) ابى جعفر محمّدبن جرير الطبرى در تفسير جامع البيان عن تأويل آى قرآن مجلد 12 صفحات 94، 95 و 96 به بحث مى پردازد كه يك بحث در متن تفسير است و يك بحث در پاورقى؛ براى نمونه:در صفحه 94 متن تفسير آمده است: و اختلف القرّاء فى قراءة قوله: «سَلاَمٌ عَلَى إِل يَاسِينَ» يعنى، اختلاف كرده اند قاريان درباره اينكه«سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» است يا «سَلاَمٌ عَلَى إِل يَاسِينَ» است (بعضى قرائت اولى را مى خوانند، بعضى قرائت دوم را).

در صفحه 96 متن آمده است: (و قرأ ذلك عامة قرّاءِ المدينه«سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» بقطع آل من ياسين فكان بعضهم يتأوّل ذلك بمعنى: سلام على آل محمّد. يعنى قاريان مدينه مى خوانند: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» و نمى خوانند «سَلاَمٌ عَلَى إِل يَاسِينَ» و به اين خاطر«سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» مى خوانند كه بگويند تأويل آن «سلامٌ على آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)» است.

ص: 221

در صفحه 95 پاورقى آمده است: و قيل لعلى بن ابى طالب(علیه السلام): نسألك سنة العمرين: يعنون أبابكر و عمر رضى الله عنه. ثم ذكر ابوعبيدة بعد ذلك وجها آخر، فقال: إن اهل المدينة يقولون: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» أى على اهل ياسين. فقال سعدبن ابى وقاص وأبوعمر و اهل الشام: هم قومه و من كان معه على دينه و قالت الشيعة: آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)، اهل بيته(علیهم السلام)... جاءِ التفسير الكلبى: «على آل ياسين» على آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم).

باز توجه مى فرمايید محمّدبن جرير طبرى نيز نقل مى كند كه بعضى ها مى گويند: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» و بعضى ديگر قرائت مى كنند: «سَلاَمٌ عَلَى إِل يَاسِينَ»

ج) الامام عبدالرحمن جلال الدين السيوطى در تفسير الدّر المنثور فى التفسير المأثور مجلد 7 صفحه 120 به بحث مى پردازد و مى گويد:

و أخرج ابن المنذر عن مجاهد فى قوله «سَلاَمٌ عَلَى إِل يَاسِينَ» و قال: هو الياس و اخرج ابن أبى حاتم عن الضحاك انه قرأ «سلام على ادراسين» و قال: هو مثل الياس مثل عيسى و المسيح و محمّد و احمد و اسرائيل و يعقوب و اخرج ابن ابى حاتم و الطبرانى و ابن مردويه عن ابن عباس رضى اللّه عنهما فى قوله: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» قال: نحن آل محمّد (آل ياسين).

مجاهد مى گويد: «سَلاَمٌ عَلَى إِليَاسِينَ» منظور الياس است.

ابى حاتم از ضحاك نقل مى كند: «سلامٌ على ادراسين» مثل الياس و عيسى و مسيح و محمّد و احمد و... (صلی الله علیه وآله وسلم) است. ابى حاتم و طبرانى و ابن مردويه از ابن عباس نقلکرده اند که: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» است و مى گويند منظور از آن آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند.

طبرى متوفى سنه 310 هجرى قمرى است و فخر رازى در سنه 604-544 ه.ق مى زيسته است و سيوطى متوفى سال 911 ه.ق است؛ همه اين ها اقوال ديگران را در قرائت «الياسين» مطرح مى كنند اما آن ها كه معتقدند «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» صحيح است نظير حاكم حسكانى حنفى كه از علماى قرن پنجم هجرى قمرى است، هفت حديث صحيح مستقيماً با اسناد صحيح از قول رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مطرح مى كند و مى گويد: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» صحيح است.

صاحب تفسير برهان در مجلد 4 اين تفسير در صفحات 33 و 34 دوازده حديث براى اثبات «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» مى آورد.

ص: 222

نتيجه كلى:

در اين جا باز سؤال مى شود كه اين آيه چه ربطى به اعلى حضرت قدر قدرت كيهان مكنت قوى شكوت، بقية اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد؟ در جواب مى گوييم در حال حاضر بر روى كره زمين چه شخصى نزديك تر به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از حجه بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. پس وقتى در قرآن مى خوانيم: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» درود و سلام بر اين بزرگوار مى فرستيم.

8. در كتاب معانى الاخبار تأليف علامه بزرگوار شيخ صدوق، معروف به ابن بابويه مجلد 1 باب 58 صفحه 281 آمده است:

حدّثنا عبداللّه بن محمّدبن عبد الوهّاب، قال: حدّثنا أبو محمّد عبداللّه بن يحيى بن عبد الباقيّ، قال: حدّثنا أبي، قال: حدّثنا عليُّب ن الحسن بن عبدالغنيّ [قال:] المغانيّ، قال: حدّثنا عبدالرزّاق عن مندلٍ، عن الكلبيّ، عن أبي صالح، عن ابن عبّاس فى قوله عزّوجلّ: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» قال: السّلام من ربّ العالمين على محمّد و آله(صلی الله علیه وآله وسلم) لمن تولاّهم فى قيامة.

ابن عبّاس در تفسير فرمايش خداى عزّوجلّ: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» گفته است: تحيّتى (درودى) است از جانب پروردگار جهانيان بر محمّد و خاندانش كه رحمت خدا بر ايشان باد، مژده ايمنى در قيامت است براى دوستداران ايشان.9. در كتاب معانى الاخبار مجلد 1 باب 58 صفحه 282 آمده است:

حدّثنا محمّدبن ابراهيم بن إسحاق الطالقانيّ(رضی الله عنه) قال: حدّثنا أبوأحمد عبدالعزيزبن يحيى بن أحمدبن عيسى الجلوديّ البصريُّ قال: حدّثنا محمّدبن سهل قال: حدثنا الخضربن أبى فاطمه البلخيّ، قال: حدّثنا وهب بن نافع، قال: حدّثنى كادح عن الصادق جعفربن محمّد(علیهما السلام)، عن ابيه(علیه السلام)، عن آبائه(علیهم السلام)، عن عليّ(علیه السلام) فى قوله عزّوجلّ: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» قال: ياسين محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و نحن آل ياسين.

كادح از امام صادق(علیه السلام) از اجداد بزرگوارش، از حضرت على(علیه السلام) روايت كرده است كه فرمود: در فرمايش خداى عزوجل: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» (درود و تحيّت بر آل ياسين) منظور از «ياسين» محمّد است و ما «آل ياسين» هستيم.

10. در كتاب معانى الاخبار مجلد 1 باب 58 صفحه 282 آمده است:

حدّثنا محمّدبن إبراهيم بن إسحاق رضى الله عنه قال: حدّثنا أبومحمّد عبدالعزيزبن يحيى بن أحمدبن عيسى الجلوديّ البصريّ، قال: حدّثني الحسين بن معاذ، قال: حدّثنا سليمان بن داود، قال: حدّثنا الحكم بن ظهير عن السندىّ، عن أبى مالك فى قوله عزّوجلّ: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» قال: ياسين محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و نحن آل ياسين.

ص: 223

سندىّ از ابى مالك نقل نموده كه در قول خداوند: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» گفت: «ياسين» محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است و ما «آل ياسين» هستيم.

11. در كتاب معانى الاخبار مجلد 1 باب 58 صفحه 283 آمده است:

حدّثنا أبى رحمه الله قال: حدّثنا عبداللّه بن الحسن المؤدّب عن أحمدبن علىّ الإصبهانى، عن ابراهيم بن محمّد الثّقفى، قال: أخبرنى أحمدبن أبى عمر [ة] النهدىّ، قال: حدّثني أبي عن محمّدبن مروان، عن محمّدبن السائب، عن أبى صالح، عن ابن عبّاس فى قوله عزّوجلّ: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» قال: على آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)

ابوصالح از ابن عبّاس نقل كرده كه در معناى «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» گفت: يعنى سلام بر آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم).

12. در كتاب معانى الاخبار مجلد 1 باب 58 صفحه 283 آمده است:

حدّثنا محمّدبن إبراهيم بن إسحاق الطالقانيّ رضى الله عنه قال: حدّثنا عبدالعزيزبن يحيى الجلودىّ، قال: حدّثنا محمّدبن سهل، قال: حدّثنا إبراهيم بن معمر قال: حدّثنا عبداللّه بن داهر الأحمرىّ، قال: حدّثنى أبى، قال: حدّثنا الأعمش عن يحيى بن وثّاب، عن أبى عبدالرّحمن السّلميّ أنّ عمربن الخطّاب كان يقرأ: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ». قال أبوعبدالرّحمن السُّلميّ: آل ياسين آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم).از أبى عبدالرّحمن سلمى چنين نقل شده كه عمربن خطّاب مى خواند: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» سلمى گفت: «آل ياسين» خاندان محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است.

ص: 224

357. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با ظالمان مماشات نخواهند کرد و

آن ها را از سر راه انقلابشان برمی دارند، اما برای مردم بهترین رحمت الهی است

سوره ص آیه 17

اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ ٌٌ

(ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) تو در مقابل آنچه اینان می گویند، صبر کن و از بنده ی ما داوود یاد کن که او بسیار نیرومند بود و دائم به درگاه خداوند گریه و انابه می نمود.

متأسفانه کفار و مشرکین و همچنین منافقین، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را بسیار آزار می نمودند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در مقابله با آن ها حکم به باطن نمی کرد و اذیت می شد. چنان که خود آن حضرت فرمودند: هیچ پیامبری را به اندازه ی من اذیت و آزار نکردند؛ اما با تشریف فرمایی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کسانی که قابل هدایت نیستند و سد راه انقلاب ایشان می شوند، از بین خواهند رفت. ایشان سلطنتی مثل حضرات داوود و سلیمان(علیهما السلام) تشکیل می دهند. چه قدر زیبا و جالب خداوند به رسولش فرمود که در مقابل هرچه اینها (منافقین و کفار) می گویند، صبرکن و به آینده ای چشم بدوز که فرزندت می آید و حکومت باشکوهی، با عظمت تر از حکومت سلیمان(علیه السلام) تشکیل می دهد. او اراده ی الهی و امید تو را محقق خواهد ساخت. این مطلب چه قدر به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آرامش می دهد.1. در التنزیل و التحریف صفحه 49، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 503، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 564 باب 32 فصل 39 حدیث 648، الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن و السنة صفحه 395 حدیث 779 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 220 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَلِيِّب ْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى«اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ» يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) مِنْ تَكْذِيبِهِمْ إِيَّاكَ فَإِنِّي مُنْتَقِمٌ مِنْهُمْ بِرَجُلٍ مِنْكَ وَ هُوَ قَائِمِي الَّذِي سَلَّطْتُهُ عَلَى دِمَاءِ الظَّلَمَةِ.

ص: 225

یعنی صبر کن ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) از آنچه که این ها تو را تکذیب می کنند من از این ها به وسیله ی مردی از خانواده ی تو انتقام خواهم گرفت. او قائمی است که مسلط می شود بر خون ظالمانی که به تو ظلم کردند.

دقت کنید؛ حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که برای بشریت رحمت است. آیا با ظالمینی که هدایت نمی شوند، مماشات می کنند؟ اگر مماشات کنند مثل بقیه ی انبیاء و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) به اهدافشان نمی رسند.

2. در غیبت نعمانی صفحه 283 حدیث 1 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدِبْنِ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ الْحَسَنِ التَّيْمُلِيُّ مِنْ كِتَابِهِ فِي صَفَرٍ سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ سَبْعِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُب ْنُ عَامِرِبْنِ رَبَاحٍ الثَّقَفِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ بَشِيرٍ النَّبَّالِ وَ أَخْبَرَنَا عَلِيُّب ْنُ أَحْمَدَ الْبَنْدَنِيجِيُّ عَنْ عُبَيْدِاللَّهِب ْنِ مُوسَى الْعَلَوِيِّ عَنْ أَيُّوبَب ْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَب ْنِ يَحْيَى عَنْ بَشِيرِبْنِ أَبِي أَرَاكَةَ النَّبَّالِ وَ لَفْظُ الْحَدِيثِ عَلَى رِوَايَةِ ابْنِ عُقْدَةَ قَالَ: لَمَّا قَدِمْتُ الْمَدِينَةَ انْتَهَيْتُ إِلَى مَنْزِلِ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(علیه السلام) فَإِذَا أَنَا بِبَغْلَتِهِ مُسْرَجَةً بِالْبَابِ فَجَلَسْتُ حِيَالَ الدَّارِ فَخَرَجَ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَنَزَلَ عَنِ الْبَغْلَةِ وَ أَقْبَلَ نَحْوِي فَقَالَ مِمَّنِ الرَّجُلُ فَقُلْتُ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ قَالَ مِنْ أَيِّهَا قُلْتُ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ فَقَالَ مَنْ صَحِبَكَ فِي هَذَا الطَّرِيقِ قُلْتُ قَوْمٌ مِنَ الْمُحْدِثَةِ فَقَالَ وَ مَا الْمُحْدِثَةُ قُلْتُ الْمُرْجِئَةُ فَقَالَ وَيْحَ هَذِهِ الْمُرْجِئَةِ إِلَى مَنْ يَلْجَئُونَ غَداً إِذَا قَامَ قَائِمُنَا قُلْتُ إِنَّهُمْ يَقُولُونَ لَوْ قَدْ كَانَ ذَلِكَ كُنَّا وَ أَنْتُمْ فِي الْعَدْلِ سَوَاءٌ فَقَالَ مَنْ تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ مَنْ أَسَرَّ نِفَاقاً فَلَا يُبْعِدُ اللَّهُ غَيْرَهُ وَ مَنْ أَظْهَرَ شَيْئاً أَهْرَقَ اللَّهُ دَمَهُ ثُمَّ قَالَ يَذْبَحُهُمْ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ كَمَا يَذْبَحُ الْقَصَّابُ شَاتَهُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ قُلْتُ إِنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ اسْتَقَامَتْ لَهُ الْأُمُورُ فَلَا يُهَرِيقُ مِحْجَمَةَ دَمٍ فَقَالَ كَلَّا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ حَتَّى نَمْسَحَ وَ أَنْتُمُ الْعَرَقَ وَ الْعَلَقَ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى جَبْهَتِهِ.

خبر داد ما را احمدبن سعیدبن عقده که گفت: حدیث کرد ما را علی بن حسن تیملی از کتابش در ماه صفر به سال 274 که او گفت: حدیث کرد ما را عباس بن عامربن رباح ثقفی از موسی بن بکر و او از بشیر نبال و خبر داد ما را علی بن احمد بندنیجی از عبیدالله بن موسی علوی و او از ایوب بن نوح و او از صفوان بن یحیی و او از بشیربن ابی اراکه ی نبال و لفظ حدیث بنابر روایت ابن عقده است. بشیر گفت: چون به مدینه رسیدم به خانه ی (حضرت) ابی جعفر (امام باقر)(علیهما السلام) گذرم افتاد. دیدم استرش را زین کرده بر در خانه آماده است. من رو به روی خانه نشستم تا آن حضرت بیرون شد. سلامش کردم. آن حضرت رو به سوی من آورد و فرمود: از کجایی؟ عرض کردم: از اهل عراقم. فرمود: ازکجایش؟ عرض کردم: از اهل کوفه. فرمود: در این راه که با تو همسفر بود؟ عرض کردم: گروهی از

ص: 226

طایفه ی محدثه. فرمود: محدثه چیست؟ عرض کردم: مرجئه.(1) فرمود: وای این گروه مرجئه فردا که قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند به چه کسی پناه خواهند برد؟ عرض کردم: آنان می گویند: اگر چنین پیش آمدی روی داد ما و شما در میزان عدالت برابر خواهیم بود. فرمودند: هرکس که توبه کند خداوند توبه اش را می پذیرد و آن کس که نفاق در پنهان داشته باشد، خداوند جز او کسی را از رحیمیت خود دور نخواهد ساخت و آن کس که چیزی اظهار کند، خداوند خونش را خواهد ریخت. سپس فرمودند: سوگند به آن که جانم به دست اوست، همچون قصاب که سر گوسفندش را می برد، سر آنان را خواهد برید و با دست خود اشاره به گلویش کرد. عرض کردم: آنان می گویند: چون این کار روی دهد همه ی کارها برای او درست شود و به اندازه ی یک حجامت هم خون ریخته نخواهد شد. فرمودند: هرگز چنین نیست سوگند به آن کسی که جانم به دست اوست، کار به آن جا خواهد کشید که ما و شما عرق و خون بسته را پاک کنیم و با دست خود اشاره به پیشانی خود کرد.

3. در غیبت نعمانی صفحه 236 حدیث 25 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ حَسَّانَ الرَّازِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِ عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَزِيرَةِ كَانَ قَدْ جَعَلَ عَلَى نَفْسِهِ نَذْراً فِي جَارِيَةٍ وَ جَاءَ بِهَا إِلَى مَكَّةَ قَالَ فَلَقِيتُ الْحَجَبَةَ فَأَخْبَرْتُهُمْ بِخَبَرِهَا وَ جَعَلْتُ لَا أَذْكُرُ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ أَمْرَهَا إِلَّا قَالَ لِي جِئْنِي بِهَا وَ قَدْ وَفَى اللَّهُ نَذْرَكَ فَدَخَلَنِي مِنْ ذَلِكَ وَحْشَةٌ شَدِيدَةٌ فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لِرَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ فَقَالَ لِي تَأْخُذُ عَنِّي فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ انْظُرِ الرَّجُلَ الَّذِي يَجْلِسُ بِحِذَاءِ الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ وَ حَوْلَهُ النَّاسُ وَ هُوَ أَبُوجَعْفَرٍ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيِّب ْنِ الْحُسَيْنِ(علیهم

السلام) فَأْتِهِ فَأَخْبِرْهُ بِهَذَا الْأَمْرِ فَانْظُرْ مَا يَقُولُ لَكَ فَاعْمَلْ بِهِ قَالَ فَأَتَيْتُهُ فَقُلْتُ رَحِمَكَ اللَّهُ إِنِّي رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَزِيرَةِ وَ مَعِي جَارِيَةٌ جَعَلْتُهَا عَلَيَّ نَذْراً لِبَيْتِ اللَّهِ فِي يَمِينٍ كَانَتْ عَلَيَّ وَ قَدْ أَتَيْتُ بِهَا وَ ذَكَرْتُ ذَلِكَ لِلْحَجَبَةِ وَ أَقْبَلْتُ لَا أَلْقَى مِنْهُمْ أَحَداً إِلَّا قَالَ جِئْنِي بِهَا وَ قَدْ وَفَى اللَّهُ نَذْرَكَ فَدَخَلَنِي مِنْ ذَلِكَ وَحْشَةٌ شَدِيدَةٌ فَقَالَ يَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّ الْبَيْتَ لَايَأْكُلُ وَ لَا يَشْرَبُ فَبِعْ جَارِيَتَكَ وَ اسْتَقْصِ وَ انْظُرْ أَهْلَ بِلَادِكَ مِمَّنْ حَجَّ هَذَا الْبَيْتَ فَمَنْ عَجَزَ مِنْهُمْ عَنْ نَفَقَتِهِ فَأَعْطِهِ حَتَّى يَقْوَى عَلَى الْعَوْدِ إِلَى بِلَادِهِمْ فَفَعَلْتُ ذَلِكَ ثُمَّ أَقْبَلْتُ لَا أَلْقَى أَحَداً مِنَ الْحَجَبَةِ إِلَّا قَالَ مَا فَعَلْتَ بِالْجَارِيَةِ فَأَخْبَرْتُهُمْ بِالَّذِي قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) فَيَقُولُونَ هُوَ كَذَّابٌ جَاهِلٌ لَا يَدْرِي مَا يَقُولُ فَذَكَرْتُ مَقَالَتَهُمْ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام)

ص: 227


1- . مرجئه طایفه ای از اهل تسنن هستند که معتقدند اگر کسی ایمان به خدا داشته باشد، گناه و نافرمانیش آسیبی به او نمی رساند و اگر کافر باشد، اطاعت او سودی به حالش نخواهد داشت. (سفینة البحار مجلد 1 صفحه 510)

فَقَالَ: قَدْ بَلَّغْتَنِي تُبَلِّغُ عَنِّي؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ. فَقَالَ: قُلْ لَهُمْ قَالَ لَكُمْ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) كَيْفَ بِكُمْ لَوْ قَدْ قُطِعَتْ أَيْدِيكُمْ وَ أَرْجُلُكُمْ وَ عُلِّقَتْ فِي الْكَعْبَةِ ثُمَّ يُقَالُ لَكُمْ نَادُوا نَحْنُ سُرَّاقُ الْكَعْبَةِ. فَلَمَّا ذَهَبْتُ لِأَقُومَ قَالَ إِنَّنِي لَسْتُ أَنَا أَفْعَلُ ذَلِكَ وَ إِنَّمَا يَفْعَلُهُ رَجُلٌ مِنِّي.

خبر داد ما را علی بن حسین(علیهما السلام) او گفت: حدیث کرد ما را محمدبن یحیی عطار او گفت: حدیث کرد ما را حسان رازی از محمدبن علی صیرفی و او از محمدبن سنان و او از محمدبن علی حلبی و او از سدیر صیرفی و او از مردی از اهل جزیره که کنیزی را نذر کرده بود و به مکه آورده بود. آن شخص گوید: با پرده داران خانه تماس گرفته و داستان نذر کردن کنیز را با آنان در میان گذاشتم به هر یک از آنان که شرح می دادم به من می گفت: کنیز را نزد من بیاور تا خداوند نذرت را قبول کند. پس مرا وحشت سختی فراگرفت و جریان را به یکی از اهل مکه که از خود ما بود گفتم او به من گفت: از من می پذیری؟ گفتم: آری گفت: نگاه کن آن مردی که در رو به روی حجر الاسود می نشیند و مردم گردش را گرفته اند، او ابوجعفر محمدبن علی بن الحسین(علیهم السلام) است. نزد او برو و از این کار آگاهش کن. ببین به تو چه می گوید. همان را عمل کن. گوید: به خدمت آن حضرت آمدم و عرض کردم: خداوند تو را رحمت کند. من مردی از اهل جزیره ام و به همراه کنیزی دارم که او را به خانه ی خدا نذر کرده ام. به خاطر قسمی که خورده بودم و اکنون آن کنیز را آورده ام و جریان را به پرده داران گفتم دیدم با هریک که تماس می گیرم می گوید: کنیز را نزد من آر تا نذرت را خداوند قبول کند و مرا از این ماجرا وحشتی سخت فراگرفته است. فرمودند: ای بنده ی خدا خانه که نه می خورد و نه می آشامد. کنیزت را بفروش آن گاه در جستجو باش. هر یک از همشهری های خود را دیدی که به زیارت این خانه آمده و خرجی اش تمام شده است از آن پول به آنان بده تا بتوانند به شهرهای خودشان بازگردند. من هم همین کار را کردم و سپس هریک از پرده داران را که می دیدم از من می پرسیدند کنیز را چه کردی؟ من نیز آنچه را که ابوجعفر(علیه السلام) دستور داده بودمی گفتم آنان می گفتند: او دروغگوی نادانی است که نمی فهمد چه می گوید. من گفتار آنان را به امام باقر(علیه السلام) عرض کردم. فرمودند: سخن آنان را به من رساندی. سخن مرا نیز به آنان می رسانی؟ عرض کردم:

ص: 228

آری. فرمودند: به آنان بگو ابوجعفر(علیه السلام) شما را گفت: چگونه خواهید بود اگر دست ها و پاهای شما بریده شود و در کعبه آویزان شوید. سپس به شما گفته شود که باید فریاد بزنید: ماییم دزدان خانه ی خدا. همین که خواستم برخیزم فرمودند: من خود، این کار را نخواهم کرد؛ بلکه مردی از خاندانم این کار را انجام خواهد داد.

دقت کنید: این سزای کسانی است که می گویند پرده دار خانه ی خدا هستیم اما هدفشان پر کردن خزانه ی اموال خودشان از عواید زائران کعبه است.

4. در غیبت نعمانی صفحه 231 حدیث 14 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ حَسَّانَ الرَّازِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ صَالِحٌ مِنَ الصَّالِحِينَ سَمِّهِ لِي أُرِيدُ الْقَائِمَ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَقَالَ اسْمُهُ اسْمِي قُلْتُ أَ يَسِيرُ بِسِيرَةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) قَالَ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ يَا زُرَارَةُ مَا يَسِيرُ بِسِيرَتِهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لِمَ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) سَارَ فِي أُمَّتِهِ بِالْمَنِ كَانَ يَتَأَلَّفُ النَّاسَ وَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يَسِيرُ بِالْقَتْلِ بِذَاكَ أُمِرَ فِي الْكِتَابِ الَّذِي مَعَهُ أَنْ يَسِيرَ بِالْقَتْلِ وَ لَا يَسْتَتِيبَ أَحَداً وَيْلٌ لِمَنْ نَاوَاهُ

زراره گوید: به حضرت ابوجعفر(علیه السلام) عرض کردم: نام یکی از شایستگان را برای من بفرمایید و مقصودم حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود. فرمودند: نام او نام من است. گفتم آیا همچون حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) رفتار می کند؟ فرمودند: هرگز هرگز ای زراره طبق رفتار او رفتار نمی کند. عرض کردم: فدایت شوم چرا؟ فرمودند: همانا رفتار رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در امتش با نیکی و احسان بود و با مردم الفت داشتند. ولی رفتار امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با کشتار است. زیرا در کتابی که همراه دارد، چنین دستور داده شده است که به کشتار رفتار نماید و توبه از کسی نپذیرد. (وای به حال کسی که با او دشمنی ورزد.

ص: 229

358. حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حکم داوود

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) قضاوت می کند

سوره ص آیه 26

يا داوودُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ

ای داوود، همانا تو را در زمین جانشین قرار دادیم. پس میان مردم به حق داوری کن و از خواسته های نامشروع پیروی نکن که تو را از راه خدا منحرف می کند. بی تردید کسانی که از راه خدا منحرف می شوند چون روز حساب را فراموش کرده اند، عذابی سخت دارند.

1. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 397 حدیث 1 باب حکمهم حکم آل داوود کتاب الحجة و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 452 حدیث 29 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ فَضْلٍ الْأَعْوَرِ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: كُنَّا زَمَانَ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) ... قَالَ يَا أَبَاعُبَيْدَةَ إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) حَكَمَ بِحُكْمِ دَاوودَ وَ سُلَيْمَانَ لَا يَسْأَلُ بَيِّنَةً.

ابی عبیده حذّاء از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است که فرمودند: ای اباعبیده هنگامی که حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، با حکم داوود و سلیمان داوری می کند و قضاوت می نماید. (چون داوود و سلیمان به دنبال دلیل و شاهد و مدرک نبودند و باطن حکم می کردند.)

اولاً: اساس ادیان الهی یکی است. همه ی پیامبران به آنچه خداوند فرمود، حکم می کردند.

ثانیاً: حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به باطن حکم می کنند نه به ظاهر.2. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 397 حدیث 2 باب حکمهم حکم آل داود کتاب الحجة، تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 452 حدیث 30 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ لَا تَذْهَبُ الدُّنْيَا حَتَّى يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنِّي يَحْكُمُ بِحُكُومَةِ آلِ دَاوودَ وَ لَا يَسْأَلُ بَيِّنَةً يُعْطِي كُلَّ نَفْسٍ حَقَّهَا.

ص: 230

ابان روایت می کند که از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمودند: دنیا از بین نمی رود تا این که مردی از من خروج کند و او با داوری و قضاوت آل داود حکم می کند و شاهد و مدرک نمی طلبد. او به هر کس حق خودش را می دهد. (یعنی به هیچ کس ظلم نمی شود. چون حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عادل هستند و به ناحق خونریزی ندارند. ایشان حق هرکس را به خودش می دهند.)

3. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 398 حدیث 3 کتاب الحجة باب حکمهم حکم آل داوود و نورالثقلین مجلد 4 صفحه 452 حدیث 31 آمده است:

مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِب ْنِ سَالِمٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) بِمَا تَحْكُمُونَ إِذَا حَكَمْتُمْ قَالَ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ حُكْمِ دَاوودَ فَإِذَا وَرَدَ عَلَيْنَا الشَّيْ ءُ الَّذِي لَيْسَ عِنْدَنَا تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ.

محمدبن احمد روایت می کند از ابن محبوب و او از هشام بن سالم و او از عمار الساباطی که گفت: به حضرت صادق(علیه السلام) عرض کردم، وقتی شما داوری می کنید (از روی چه چیزی) داوری و قضاوت می کنید؟ حضرت فرمودند: با حکم (و احکام) الهی و حکم داوود (پیامبر) قضاوت می نمایم و اگر مسئله ای مطرح شود که حکم آن نزد ما نباشد، روح القدس آن را به ما تلقین می کند.

4. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 398 حدیث 4 کتاب الحجة باب حکمهم حکم آل داوود و نورالثقلین مجلد 4 صفحه 452 حدیث 32 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ عَنِ النَّضْرِبْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ عِمْرَانَب ْنِ أَعْيَنَ عَنْ جُعَيْدٍ الْهَمْدَانِيِّ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ بِأَيِّ حُكْمٍ تَحْكُمُونَ قَالَ حُكْمِ آلِ دَاوودَ فَإِنْ أَعْيَانَا شَيْ ءٌ تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ.

محمدبن احمد از محمدبن خالد و او از نضربن سوید و او از یحیی حلبی و او از حمران فرزند اعین و او از جعید همدانی و او از حضرت (امام سجاد) زین العابدین علی بن حسین(علیهما السلام) روایت کرده است که از آن حضرت سؤال کردند: شما چگونه و به چه چیزی حکم می کنید؟ حضرت فرمودند: به حکم آل داوود و اگر چیزی بر ما پوشیده باشد روح القدس به ما تلقین می نماید.

ص: 231

5. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 398 حدیث 5 کتاب الحجة باب حکمهم حکم آل داوود و نورالثقلین مجلد 4 صفحه 452 حدیث 33 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ مِهْرَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِب ْنِ سَالِمٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) مَا مَنْزِلَةُ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) قَالَ كَمَنْزِلَةِ ذِي الْقَرْنَيْنِ وَ كَمَنْزِلَةِ يُوشَعَ وَ كَمَنْزِلَةِ آصَفَ صَاحِبِ سُلَيْمَانَ قَالَ فَبِمَا تَحْكُمُونَ قَالَ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ حُكْمِ آلِ دَاوودَ وَ حُكْمِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ يَتَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ.

عمار ساباطی می گوید از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم: منزلت و مقام ائمه(علیهم السلام) در چیست؟ حضرت فرمودند: جایگاه آنان همانند منزلت ذی القرنین و یوشع(ب ن نون) و آصف (بن برخیا) وزیر سلیمان می باشد. سپس عرض کردم. شما (ائمه(علیهم السلام)) با چه چیزی حکم می کنید؟ حضرت فرمودند: با حکم خداوند و حکم آل داوود و حکم (حضرت) محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آن چیزهایی که روح القدس به ما تلقین می کند.

ص: 232

359. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در

حال حاضر حضرت بقیه الله(صلی الله علیه وآله وسلم) آیات الهی هستند

سوره ص آیه 28 و 29

أَمْ نَجْعَلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجَّار(28) كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْباب(29)

آیا ما آنان را که به خدا ایمان آورده اند و اعمال و کردار نیک انجام داده اند مانند مردم مفسد در روی کره ی زمین قرار دهیم؟ آیا ما انسان های با تقوا را مانند فاسقان و فاجران قرار دهیم؟ (این قرآن) کتابی بسیار مبارک است که بر تو نازل کرده ایم تا در آن و در آیاتش تفکر کنند و اولوالباب و خردمندان (و روشن فکرها) متذکر حقایق آن شوند.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 579 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 453 حدیث 37 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا اللُّؤْلُؤِيُّ عَنْ عَلِيِّب ْنِ حَنَانٍ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِب ْنِ كَثِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ الصَّادِقَ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» قَالَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ أَصْحَابَهُ «كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ» حَبْتَرٍ وَ زُرَيْقٍ وَ أَصْحَابِهِمَا «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ» أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ «وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ» فَهُمْ أَهْلُ الْأَلْبَابِ الثَّاقِبَةِ، قَالَ: وَ كَانَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَفْتَخِرُ بِهَا وَ يَقُولُ مَا أُعْطِيَ أَحَدٌ قَبْلِي وَ لَا بَعْدِي مِثْلَ مَا أُعْطِيتُ.

علی بن ابراهیم قمی ... عبدالرحمن بن کثیر روایت می کند که از حضرت صادق(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند «أَمْ نَجْعَلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» (کسانی که عمل صالح انجام می دهند چه کسانی هستند؟) سؤال کردم. حضرت فرمودند: منظورامیرالمؤمنین(علیه السلام) و اصحاب و یاران آن حضرت هستند. (سؤال کردم) «كَالْمُفْسِدينَ فِي الْأَرْضِ» فاسقان و فساد

ص: 233

کنند و مفسدان فی الارض چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: آن ها حبتر، زریق و یاران آن دوه از اولی و دومی) (کنای می باشند. سؤال کردم «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ» منظور از آیات چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: آیات امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) (بعد از ایشان هستند.) «وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ» آن ها که صاحبان عقل های بسیار توانا و قوی و روشنفکران خردمندانند.

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به این آیه می بالید و می فرمودند: نه به پیشینیان از من و نه به آیندگان همانند آنچه به ما اعطا کرده اند، نبخشیده اند.

ص: 234

360. خداوند به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و

حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلطنتی عطا کرده است که به هیچ کس دیگر نداده است

سوره ص آیه 39

هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ

این نعمت (سلطنت) اعطای ما است. اینک بی حساب به هر که خواهی عطا کن و از هرکس خواهی منع بنما.

تنزیل این آیه درباره ی حضرت سلیمان نبی(علیه السلام) است. در آیه 35 همین سوره حضرت سلیمان نبی(علیه السلام) از خداوند می خواهد که «قالَ رَبِّ اغْفِرْ لي وَ هَبْ لي مُلْكاً لا يَنْبَغي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ» یعنی سلیمان نبی گفت: بارالها (از لطف و کرامت خودت) از من در گذر و مرا ملک و سلطنتی عطا فرما که به جز من هیچ کس دیگری سزاوار آن نباشد که تو، تنها بخشنده ی بدون عوض هستی.

خداوند دعای او را مستجاب می کند و در آیه 36 می فرماید: « فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّيحَ تَجْري بِأَمْرِهِ رُخاءً حَيْثُ أَصابَ» ما هم باد را مسخر فرمان او کردیم تا به امرش هر جا بخواهد به آرامی روان شود...

به هر حال به حضرت سلیمان(علیه السلام) ولایت تکوینی و سلطنت و ملک عطا می شود اما از عالم ذراولی خداوند سلطنت به کل هستی را به رسول خدا محمد مصطفی(صلی الله علیه وآله وسلم) و سیزده معصوم دیگر(علیهم السلام) عنایت فرمودند که این سلطنت حتی برای خود سلیمان(علیه السلام) هم نبوده است.

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 530 حدیث 3 آمده است:قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَب ْنِ مَيْمُونٍ عَنْ زَكَرِيَّا الزُّجَاجِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) كَانَ فِيمَا وُلِّيَ بِمَنْزِلَةِ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوودَ إِذْ قَالَ لَهُ سُبْحَانَهُ «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ».

ص: 235

2. در تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 462 حدیث 63 آمده است:

احمدبن إدريس و محمدبن يحيى عن الحسن بن على الكوفي عن عبيس ابن هشام عن عبد الله ابن سليمان عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: سألته عن الامام فوض اليه كما فوض إلى سليمان بن داوود(علیهما السلام)؟ فقال: نعم، و ذلك ان رجلا سأله عن مسئلة فأجابه فيها، و سأله آخر تلك المسئلة فأجابه بغير جواب الاول، ثم سأله آخر فأجابه بغير جواب الأولين، ثم قال: «هذا عطاؤنا فامنن أو أعط بغير حساب» و هكذا هي في قراءة على(علیه السلام)، و الحديث طويل أخذنا منه موضع الحاجة.

3. در تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 462 حدیث 65 آمده است:

في تفسير العياشي عن حمادبن عثمان قال: قلت لأبي عبدالله(علیه السلام) ان الأحاديث تختلف عنكم؟ قال: فقال: ان القرآن نزل على سبعة أحرف، و ادنى ما للإمام ان يفتي على سبعة وجوه، ثم قال «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ».

4. در تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 462 حدیث 66 آمده است:

في بصائرالدرجات محمدبن الحسين عن أبي داود عن سليمان بن سعيد عن ثعلبة عن منصور عن زرارة قال: قلت لأبى جعفر(علیه السلام): قول الله تبارك و تعالى: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» من المعنون بذلك؟ قال: نحن، قال: قلت: فأنتم المسئولون؟ قال: نعم، قلت: و نحن السائلون؟ قال: نعم، قال قلت: فعلينا ان نسئلكم؟ قال: نعم، قلت: و عليكم ان تجيبونا. قال: لا ذلك إلينا ان شئنا فعلنا و ان شئنا لم نفعل، ثم قال: قال الله تعالى: «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ»

5. در تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 462 حدیث 67 آمده است:

في الكافي محمدبن يحيى عن احمدبن محمد عن على بن الحكم عن بعض أصحابنا قال: أولم أبوالحسن موسى صلوات الله عليه وليمة على بعض ولده فأطعم أهل المدينة ثلاثة أيام الفالوذجات في الجفان في المساجد و الازقة فعابه بذلك بعض أهل المدينة فبلغه ذلك(علیه السلام)، فقال: ما آتى الله عز و جل نبيا من أنبيائه شيئا الا و قد آتى محمدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مثله، و زاده ما لم يؤتهم، قال لسليمان(علیه السلام): «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ» و قال لمحمد(صلی الله علیه وآله وسلم): «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا».

ص: 236

361. يكى از مصاديق «نبأ عظيم» يا خبر بزرگ امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره ص آيات 67 و 68

قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ(67) أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ(68)

بگو اين خبرى بزرگ است كه شما از آن رو گردانيد.

1. در تفسير صافى صفحه 464 آمده است:

قال الباقر(علیه السلام): هو و اللّه اميرالمؤمنين(علیه السلام)

امام باقر(علیه السلام) فرمود: سوگند به خدا كه (آن خبر بزرگ) اميرالمؤمنين(علیه السلام) است.

2. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 63 و بصائرالدرجات صفحه 227 حدیث 1 آمده است:

عن سدير عن ابى عبداللّه(علیه السلام) قلت له قول اللّه تبارك و تعالى: «قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ» قال «الذين اوتوا العلم» (1) الائمه و النبأ الامامة.

سدير مى گويد به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم كه منظور خداوند از «قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ» چيست؟ فرمود: كسانى كه علم به آن ها داده شد، يعنى امامان و خبر بزرگ امامت است.

خبر بزرگ يا «نَبَأٌ عَظِيمٌ» در درجه اوّل اميرالمؤمنين على(علیه السلام) است و در درجه دوم كسانى هستند كه «الذين اوتوا العلم»، خداوند به آن ها «علم وَهبى» عنايت فرموده است. علم آن ها علم خداوند است. آن ها امامان معصوم(علیهم السلام) از نسل حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) وفاطمه زهرا(علیها السلام) هستند. در حال حاضر«نَبَأٌ عَظِيمٌ» حضرت بقية اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشند.

ص: 237


1- . سوره نحل آیه 27 و سوره قصص آیه 80

362. ذکر و یاد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در معراج بین خداوند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)

سوره ص آیه 69

ما كانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى إِذْ يَخْتَصِمُونَ

هنگامی که با یکدیگر خصومت و دشمنی می کردند من خبری از عالم بالا نداشتم.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بارها و بارها به معراج رفتند و هر بار که تشریف می بردند خداوند بر علم ایشان می افزود و لمعاتی از علم و نور وارد قلب ایشان می کردند و در یکی از این سفرها به ملاء الاعلی خداوند درباره ی امام زمان(علیه السلام) با ایشان چنین سخن گفتند:

در کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 باب 23 صفحه 250 حدیث 1 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ أَحْمَدَبْنِ إِدْرِيسَ(رضی الله عنه) قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَبُوسَعِيدٍ سَهْلُب ْنُ زِيَادٍ الْآدَمِيُّ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ آدَمَ الشَّيْبَانِيُ عَنْ أَبِيهِ آدَمَب ْنِ أَبِي إِيَاسٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُبَارَكُب ْنُ فَضَالَةَ عَنْ وَهْبِب ْنِ مُنَبِّهٍ رَفَعَهُ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی

الله علیه وآله وسلم) لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ أَتَانِي النِّدَاءُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) قُلْتُ لَبَّيْكَ رَبَّ الْعَظَمَةِ لَبَّيْكَ فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيَّ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِيمَ اخْتَصَمَ الْمَلَأُ الْأَعْلَى قُلْتُ إِلَهِي لَا عِلْمَ لِي فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) هَلَّا اتَّخَذْتَ مِنَ الْآدَمِيِّينَ وَزِيراً وَ أَخاً وَ وَصِيّاً مِنْ بَعْدِكَ فَقُلْتُ إِلَهِي وَ مَنْ أَتَّخِذُ تَخَيَّرْ لِي أَنْتَ يَا إِلَهِي فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيَّ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) قَدِ اخْتَرْتُ لَكَ مِنَ الْآدَمِيِّينَ عَلِيَّب ْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَقُلْتُ إِلَهِي ابْنَ عَمِّي فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيَّ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) وَارِثُكَ وَ وَارِثُ الْعِلْمِ مِنْ بَعْدِكَ وَ صَاحِبُ لِوَائِكَ لِوَاءِ الْحَمْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ صَاحِبُ حَوْضِكَ يَسْقِي مَنْ وَرَدَ عَلَيْهِ مِنْ مُؤْمِنِي أُمَّتِكَ ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيَّ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنِّي قَدْ أَقْسَمْتُ عَلَى نَفْسِي قَسَماً حَقّاً لَا يَشْرَبُ مِنْ ذَلِكَ الْحَوْضِ مُبْغِضٌ لَكَ وَ لِأَهْلِ بَيْتِكَ وَ ذُرِّيَّتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ حَقّاً أَقُولُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) لَأُدْخِلَنَّ جَمِيعَ أُمَّتِكَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ أَبَى مِنْ خَلْقِي فَقُلْتُ إِلَهِي هَلْ وَاحِدٌ يَأْبَى مِنْ دُخُولِ الْجَنَّةِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيَّ بَلَى فَقُلْتُ وَ كَيْفَ يَأْبَى فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيَّ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) اخْتَرْتُكَ مِنْ خَلْقِي وَ اخْتَرْتُ لَكَ وَصِيّاً مِنْ بَعْدِكَ وَ جَعَلْتُهُ مِنْكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدَكَ وَ أَلْقَيْتُ مَحَبَّتَهُ فِي قَلْبِكَ وَجَعَلْتُهُ أَباً لِوُلْدِكَ فَحَقُّهُ بَعْدَكَ عَلَى أُمَّتِكَ كَحَقِّكَ عَلَيْهِمْ فِي حَيَاتِكَ فَمَنْ جَحَدَ حَقَّهُ فَقَدْ جَحَدَ حَقَّكَ وَ مَنْ أَبَى أَنْ يُوَالِيَهُ فَقَدْ أَبَى أَنْ يُوَالِيَكَ وَ مَنْ أَبَى أَنْ يُوَالِيَكَ فَقَدْ أَبَى أَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ فَخَرَرْتُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَاجِداً شُكْراً لِمَا أَنْعَمَ عَلَيَّ فَإِذَا مُنَادِياً يُنَادِي ارْفَعْ يَا مُحَمَّدُ رَأْسَكَ وَ سَلْنِي أُعْطِكَ

ص: 238

فَقُلْتُ إِلَهِي اجْمَعْ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي عَلَى وَلَايَةِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ لِيَرِدُوا جَمِيعاً عَلَى حَوْضِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيَّ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنِّي قَدْ قَضَيْتُ فِي عِبَادِي قَبْلَ أَنْ أَخْلُقَهُمْ وَ قَضَائِي مَاضٍ فِيهِمْ لَأُهْلِكُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَ أَهْدِي بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَ قَدْ آتَيْتُهُ عِلْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَ جَعَلْتُهُ وَزِيرَكَ وَ خَلِيفَتَكَ مِنْ بَعْدِكَ عَلَى أَهْلِكَ وَ أُمَّتِكَ عَزِيمَةً مِنِّي لِأُدْخِلَ الْجَنَّةَ مَنْ أَحَبَّهُ وَ لَا أُدْخِلَ الْجَنَّةَ مَنْ أَبْغَضَهُ وَ عَادَاهُ وَ أَنْكَرَ وَلَايَتَهُ بَعْدَكَ فَمَنْ أَبْغَضَهُ أَبْغَضَكَ وَ مَنْ أَبْغَضَكَ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ عَادَاهُ فَقَدْ عَادَاكَ وَ مَنْ عَادَاكَ فَقَدْ عَادَانِي وَ مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّكَ وَ مَنْ أَحَبَّكَ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ قَدْ جَعَلْتُ لَهُ هَذِهِ الْفَضِيلَةَ وَ أَعْطَيْتُكَ أَنْ أُخْرِجَ مِنْ صُلْبِهِ أَحَدَ عَشَرَ مَهْدِيّاً كُلُّهُمْ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنَ الْبِكْرِ الْبَتُولِ وَ آخِرُ رَجُلٍ مِنْهُمْ يُصَلِّي خَلْفَهُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ(علیهما السلام) يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ مِنْهُمْ ظُلْماً وَ جَوْراً أُنْجِي بِهِ مِنَ الْهَلَكَةِ وَ أُهْدِي بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أُبْرِئُ بِهِ مِنَ الْعَمَى وَ أَشْفِي بِهِ الْمَرِيضَ فَقُلْتُ إِلَهِي وَ سَيِّدِي مَتَى يَكُونُ ذَلِكَ فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ يَكُونُ ذَلِكَ إِذَا رُفِعَ الْعِلْمُ وَ ظَهَرَ الْجَهْلُ وَ كَثُرَ الْقُرَّاءُ وَ قَلَّ الْعَمَلُ وَ كَثُرَ الْقَتْلُ وَ قَلَّ الْفُقَهَاءُ الْهَادُونَ وَ كَثُرَ فُقَهَاءُ الضَّلَالَةِ وَ الْخَوَنَةُ وَ كَثُرَ الشُّعَرَاءُ وَ اتَّخَذَ أُمَّتُكَ قُبُورَهُمْ مَسَاجِدَ وَ حُلِّيَتِ الْمَصَاحِفُ وَ زُخْرِفَتِ الْمَسَاجِدُ وَ كَثُرَ الْجَوْرُ وَ الْفَسَادُ وَ ظَهَرَ الْمُنْكَرُ وَ أَمَرَ أُمَّتُكَ بِهِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ اكْتَفَى الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ وَ صَارَتِ الْأُمَرَاءُ كَفَرَةً وَ أَوْلِيَاؤُهُمْ فَجَرَةً وَ أَعْوَانُهُمْ ظَلَمَةً وَ ذوي [ذَوُو] الرَّأْيِ مِنْهُمْ فَسَقَةً وَ عِنْدَ ذَلِكَ ثَلَاثَةُ خُسُوفٍ خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ وَ خَسْفٌ بِالْمَغْرِبِ وَ خَسْفٌ بِجَزِيرَةِ الْعَرَبِ وَ خَرَابُ الْبَصْرَةِ عَلَى يَدِ رَجُلٍ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ يَتْبَعُهُ الزُّنُوجُ وَ خُرُوجُ رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِب ْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) وَ ظُهُورُ الدَّجَّالِ يَخْرُجُ بِالْمَشْرِقِ مِنْ سِجِسْتَانَ وَ ظُهُورُ السُّفْيَانِيِّ فَقُلْتُ إِلَهِي وَ مَتَى يَكُونُ بَعْدِي مِنَ الْفِتَنِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيَّ وَ أَخْبَرَنِي بِبَلَاءِ بَنِي أُمَيَّةَ وَ فِتْنَةِ وُلْدِ عَمِّي وَ مَا يَكُونُ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَأَوْصَيْتُ بِذَلِكَ ابْنَ عَمِّي حِينَ هَبَطْتُ إِلَى الْأَرْضِ وَ أَدَّيْتُ الرِّسَالَةَ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ عَلَى ذَلِكَ كَمَا حَمِدَهُ النَّبِيُّونَ وَ كَمَا حَمِدَهُ كُلُّ شَيْ ءٍ قَبْلِي وَ مَا هُوَ خَالِقُهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.

وهب بن منبه در حديثى كه به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رسانيده گويد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود، چون مرا در معراج نزد پروردگارم جل جلاله بردند ندا آمد اى محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، گفتم لبيك رب العظمة لبیک. خدا به من وحى كرد اى محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) براى چه تو در ملاء اعلى خاص گردیدی؟ عرض كرد: معبودا نمي دانم. فرمود اى محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) از ميان آدميان وزيرى و برادرى و وصيى پس از خود گرفتى؟ عرض كردم: معبودا چه كسى را بگيرم شما براى من انتخاب كنيد. خدا به من وحى فرستاد اى محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) من از ميان آدميان على بن ابى طالب(علیه السلام) را براى تو انتخاب كردم. عرض كردم: معبودا پسر عمم را مي فرمایيد؟ خدا به من وحى كرد: اى محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) به راستى على(علیه السلام) وارث تو و وارث علم بعد از تو و پرچم دار تو است. لواء حمد در روزقيامت به دست او است و او ساقی و کارگردان حوض تو است هر كس از مؤمنان امتت وارد شود به دست او سيراب مى شود. سپس خداى عز و جل وحى كرد كه اى

ص: 239

محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) به درستى كه من قسم ياد كردم بر خود، قسم حقی كه دشمن تو و خاندانت و نژاد طيب و طاهرت از اين حوض ننوشد و نچشد. درست مي گويم اى محمد هر آينه همه امتت را به بهشت برم جز آنكه نخواهد، عرض كردم معبودا كسى هست كه نخواهد به بهشت رود، خدا به من وحى كرد آرى، عرض كردم چگونه نمي خواهد؟ خدا به من وحى كرد من تو را از خلق خود انتخاب كردم و براى تو يك وصى بعد از تو انتخاب كردم و او را نسبت به تو چون هارون(علیه السلام) قرار دادم نسبت به موسى(علیه السلام) جز آن كه بعد از تو پيغمبرى نيست، محبتش را در دل تو انداختم و او را پدر فرزندانت ساختم. پس بعد از تو حق او بر امت تو چون حق تو بر آنها است. در زمان حياتت هر كس حق او را منكر شود حق تو را منكر شده، هر كس از ولایت او روی برگرداند از ولايت تو و رفتن در بهشت روی گردانیده است. من براى خداى عز و جل به شكرانه نعمتى كه به من داده به سجده افتادم. به ناگاه يك منادى فرياد كرد: اى محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) سر بردار و بخواه از من تا به تو بدهم. عرض كردم معبودا همه امت مرا بعد از من به ولايت علی بن ابى طالب(علیه السلام) جمع كن تا همه روز قيامت وارد حوض من گردند، خدا به من وحى كرد اى محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) من پيش از آن كه بندگان خود را بيافرينم نسبت به آنها پيش بينى ها داشتم و قضاى من نسبت به آنها جگذر کرده است تا آن كه هر كه را خواهم بدان هلاك كنم و هر كه را خواهم بدان هدايت كنم. من علم تو را بعد از تو به وى دادم براى عزم بر اين كه در بهشت در آورم، هر كس او را دوست دارد و به بهشت نبرم هر كس او را دشمن دارد و از او روی گرداند و با او عداوت ورزد و بعد از تو منكر ولايت او باشد، هر كه او را دشمن گيرد تو را دشمنى كرده هر كس تو را دشمني كند با من دشمني كرده، هر كس با او عداوت ورزد با تو عداوت ورزيده هر كس با تو عداوت ورزد با من عداوت ورزيده، هر كس او را دوست دارد تو رادوست داشته باشد و هر كس تو را دوست دارد مرا دوست داشته. اين فضيلت را به او دادم و به تو عطا كردم كه از پشت او يازده مهدى بيرون آورم كه همه از نژاد تو باشند. از بطن بكر بتول و آخرین مرد آنها كسى باشد كه عيسى بن مريم(علیهما السلام) پشت سرش نماز گذارد و زمين را پر از عدل

ص: 240

كند چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد، من از هلاكت به وسيله ی او نجات دهم و به وسيله ی او گمراهان را هدايت كنم و به وسيله ی او كوران را بينا كنم و بيماران را شفا بخشم. عرض كردم: معبودا، سیدا، چه کسی دارای این مقام است؟ خداى عز و جل به من وحى كرد: آن گاه كه دانش برداشته شود و نادانى آشكار گردد، قاريان فراوان باشند و عمل به قرآن كم گردد، كشتار زياد شود و فقهاء هادين كم شوند و فقهاء ضلالت و خائنين بسيار شوند و شعراء بسيار شوند و نزد گورهايشان مساجد بر پا شود قرآن ها زيور شوند و مساجد نقاشى و زینت گردند و جور و فساد فراوان شود منكر آشكار شود و امتت بدان امر كنند و نهى از كار نيك نمايند و مردان با مردان در آميزند و زنان با زنان آمیزش کنند و فرماندهان از كافران باشند و دوستانشان از نابكاران و يارانشان از ستمكاران و صاحبان رأى از آنان فاسقان باشند در اين هنگام سه خسف واقع شود يك خسفى در مشرق و يكى در مغرب و يكى در جزيرة العرب و بصره به دست يكى از ذريه تو ويران شود كه زنگيان از او پيروى كنند و يكى از فرزندان حسين بن على(علیهما السلام) خروج كند و دجال خروج كند از طرف مشرق از سيستان درآيد و سفيانى خروج كند. عرض كردم: معبودا، كى بعد از من فتنه ها بر پا شود؟

خدا به من وحى كرد و مرا از فتنه ی بنى اميه و فتنه عموزاده هايم عباس و آنچه باشد و خواهد بود تا روز قيامت خبر داد. من هم چون به زمين فرود آمدم، همه را به پسر عمويم گفتم و وصيت كردم، هنگامى كه اداى رسالت نمودم و للَّه الحمد على ذلك كما حمده النبيون و كما حمده كل نبى قبلى و ما هو خالقه الى يوم القيمة.

ص: 241

363. عالین در قرآن چهارده معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر

اشاره

حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره ص آیه 75

قالَ يا إِبْليسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالين

خداوند فرمودند: ای ابلیس چه چیزی تو را مانع شد که به موجودی که من با دستان خود آفریدم سجده نکنی؟ آیا تو تکبر و نخوت ورزیدی یا تو از عالین بودی؟

دقت بفرمایید خداوند آدم را می آفریند و به ملائکه دستور می دهد که او را سجده کنند. همه سجده می کنند به جز ابلیس که او از طایفه ی جن بوده است. پس معلوم می شود، اجنه خلقت جسمانیشان قبل از انسان در این جهان است(1) و اجنه ای که در ابتدای خلقت نیز بوده اند مأمور شدند تا آدم را سجده کنند. همه سجده کردند به جز ابلیس و خداوند می فرماید که ای ابلیس چه چیزی سبب شد که آدم را سجده نکنی؟ مگر تو از عالین هستی؟

عالین مخلوقاتی هستند که هم افضل من الملائکة هستند و هم افضل من الاجنه و هم افضلیت بر همه ی انسان ها دارند. زیرا آن ها مأمور به سجده بر آدم نشدند.

در بحارالانوار مجلد 25 صفحه 2 حدیث 3، فضایل الشیعه شیخ صدوق صفحات 7 و 8، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه و عالم ذر اولی (تألیف مؤلف همین کتاب) صفحه 69 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِب ْنُ مُحَمَّدِبْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: كُنَّا جُلُوساً مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِذْ أَقْبَلَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِإِبْلِيسَ «أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ» فَمَنْ هُوَ

ص: 242


1- . خلقت نورانی و روحانی انسان در عالم ذر قبل از جن بوده است، اما خلقت جسمانی جن در این جهان مادی قبل از انسان بوده است.

يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) الَّذِي هُوَ أَعْلَى مِنَ الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَنَا وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) كُنَّا فِي سُرَادِقِ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ اللَّهَ وَ تُسَبِّحُ الْمَلَائِكَةُ بِتَسْبِيحِنَا قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ بِأَلْفَيْ عَامٍ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ أَنْ يَسْجُدُوا لَهُ وَ لَمْ يَأْمُرْنَا بِالسُّجُودِ فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ إِلَّا إِبْلِيسَ فَإِنَّهُ أَبَى وَ لَمْ يَسْجُدْ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ» عَنَى مِنْ هَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ الْمَكْتُوبَةِ أَسْمَاؤُهُمْ فِي سُرَادِقِ الْعَرْشِ فَنَحْنُ بَابُ اللَّهِ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ بِنَا يَهْتَدِي الْمُهْتَدِي فَمَنْ أَحَبَّنَا أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ أَسْكَنَهُ جَنَّتَهُ وَ مَنْ أَبْغَضَنَا أَبْغَضَهُ اللَّهُ وَ أَسْكَنَهُ نَارَهُ وَ لَا يُحِبُّنَا إِلَّا مَنْ طَابَ مَوْلِدُهُ.

ابوسعید خدری گفت: در خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نشسته بودیم که مردی نزد آن حضرت آمد و گفت: ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره ی کلام خداوند خطاب به شیطان که فرموده: آیا تکبر کردی یا از بهترین ها بودی؟ برایم توضیح دهید تا مشخص شود عالین چه کسانی هستند که از ملائکه هم برترند؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: من و علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) دو هزار سال قبل از آن که خداوند آدم ابوالبشر(علیه السلام) را بیافریند در سراپرده ی عرش تسبیح خدا را می گفتیم و ملائکه به سبب تسبیح ما تسبیح خدا را می گفتند. هنگامی که خدا حضرت آدم(علیه السلام) را آفرید به فرشتگان فرمان داد او را سجده کنند ولی به ما امر نفرمود که سجده کنیم. پس فرشتگان همگی سجده کردند به جز ابلیس که سرکشی نمود و سجده نکرد و خداوند به او فرمود: آیا تکبر کردی یا از عالین (برترین ها) هستی؟ و مقصود از عالین همین 5 نفر بودند که اسامی آن ها در سراپرده ی عرش نوشته شده بود. پس ما باب [رحمت] خداییم که از طریق آن [به خلایق نعمت] می دهد و به سبب ما هدایت یافتگان هدایت می یابند. هرکس ما را دوست بدارد خدا او را دوست دارد و در بهشت جای می دهد و هرکس نسبت به ما بغض و کینه داشته باشد، خداوند او را دشمن می دارد و در آتش جهنم جای می دهد و ما را دوست نمی دارد مگر کسی که حلآل زاده باشد.

عالین چه کسانی هستند؟

زمانی که خداوند دستور می دهد تا آدم(علیه السلام) را سجده کنند، همه سجده می کنند مگر ابلیس. به او خطاب می رسد که ای ابلیس تو کبر ورزیدی یا از عالین هستی؟ پس عالین کسانی هستند که مقامی فوق تصور ما دارند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: عالین من هستم و علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و

ص: 243

حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام). اگر به ماجرای سجده به آدم(علیه السلام) دقت کنید، می بینید که ملائکه هم ابتدا از خلقت آدم(علیه السلام) از خود ناراحتی نشان می دادند تا آن که نوبت به «و علم آدم الاسماء کلها» (1) می رسد. آن وقت ملائکه به سجده می افتند.

در کتاب غایة المرام صفحه 9 حدیث و بحارالانوار مجلد 11 صفحه 140 از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) روایت است که فرمودند:

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ آدَمَ(علیه السلام) فَأَوْدَعَنَا صُلْبَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لَهُ تَعْظِيماً لَنَا وَ إِكْرَاماً وَ كَانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُبُودِيَّةً وَ لآِدَمَ إِكْرَاماً وَ طَاعَةً لِكَوْنِنَا فِي صُلْبِهِ فَكَيْفَ لَا نَكُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَجَدُوا لآِدَمَ كُلُّهُمْ أَجْمَعُون

همانا خداوند آدم(علیه السلام) (بدن مادی آدم(علیه السلام) در این دنیا) را خلق کرد و ما را در صلب او قرار داد و به ملائکه امر نمود، برای تعظیم و گرامی داشتن و طاعتی برای حضرت آدم(علیه السلام) به علت بودن ما در صلب او سجده نمایند. پس در این صورت چگونه ما افضل از ملائکه نباشیم درحالی که محققاً آن ها برای آدم(علیه السلام) سجده کردند.

ص: 244


1- . سوره بقره آیه 31

364. همه ی مؤمنان در ظهور قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجم شیطان می کنند

سوره ص آیه 77

قال فاخرج منها فانک رجیم

فرمود: از آن (مقامات) خارج شو که تو (از درگاه من) رانده شده ای.

در معانی الاخبار صفحه 139 حدیث 1 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ أَحْمَدَ الشَّيْبَانِيُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُب ْنُ زِيَادٍ عَنْ عَبْدِالْعَظِيمِب ْنِ عَبْدِاللَّهِ الْحَسَنِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاالْحَسَنِ عَلِيَّب ْنَ مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيَّ(علیه السلام) يَقُولُ مَعْنَى الرَّجِيمِ أَنَّهُ مَرْجُومٌ بِاللَّعْنِ، مَطْرُودٌ مِنْ مَوَاضِعِ الْخَيْرِ، لَا يَذْكُرُهُ مُؤْمِنٌ إِلَّا لَعَنَهُ وَ إِنَّ فِي عِلْمِ اللَّهِ السَّابِقِ أَنَّهُ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لَا يَبْقَى مُؤْمِنٌ فِي زَمَانِهِ إِلَّا رَجَمَهُ بِالْحِجَارَةِ كَمَا كَانَ قَبْلَ ذَلِكَ مَرْجُوماً بِاللَّعْنِ.

ص: 245

365. به شيطان تا ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مهلت

داده شده است و آن، وقتِ معلوم است

سوره ص آيه 79 تا 81

قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ(79) قالَ فَإِنَّكَ مِنَ المُنْظَرِينَ(80) إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومِ(81)

(شيطان) گفت: پروردگار من، پس مرا تا روزى كه مبعوث شوند، مهلت بده. (خداوند) فرمودند: تو از كسانى هستى كه به تو مهلت داده شده است تا روز وقت معلوم.

اگر به آيات و روايات مراجعه كنيم، مشاهده مى كنيم كه اين « إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومِ» (روز وقت معلوم) را دانشمندان تا قيامت دانسته اند، منتها ما يك قيامت صغرى داريم و يك قيامت كبرى؛ قيامت صغرى همان قيام قائم موعود حضرت حجه بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و قيامت كبرى وقتى است كه مردگان از قبر خارج شده و در پيشگاه عدل الهى حاضر مى شوند. آيات قرآن نيز داراى همين معانى است كه هم شيعه آن را قبول دارد و هم اهل سنت؛ به طور مثال:

1. عالم بزرگ شافعى شيخ الاسلام حافظ الحموينى در كتاب فرائد السمطين مُجلد 2 آورده است:

عن الحسن بن خالد، عن على بن موسى الرضا(علیه السلام): انه قال فى حديث: « إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومِ» و هو يوم خروج قائمنا فقيل له: يابن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و من القائم منكم اهل البيت(علیهم السلام)؟ قال: الرابع من ولدى ابن سيدة الإماء يطهر اللّه به الارض من كل جور و يقدسها من كل جرم وظلم.عالم شافعى حموينى به سند ياد شده از حسن بن خالد، و از حضرت على بن موسى الرضا(علیه السلام) روايت كرده است كه آن حضرت در ضمن حديثى فرمودند: « إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومِ» و آن روز قيام قائم ما (اهل بيت) است، پس گفته شد: اى پسر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)،

ص: 246

قائم شما اهل بيت(علیهم السلام) كيست؟ فرمودند: چهارمين از اولاد من، او پسر سرور كنيزان است؛ خداوند توسط او زمين را از هر ظلم و جور پاك مى كند و از هر جنايت و پستى منزه مى سازد.

2. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 242 آمده است:

عياشى در تفسير اين آيه از حضرت صادق(علیه السلام) روايت نموده كه از آن حضرت درباره معنى آيه « إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومِ» پرسيدند، حضرت فرمودند: آيا تو گمان مى كنى كه مراد از «يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومِ» روزى است كه مردم در آن محشور مى شوند؟ چنين نيست. به درستى كه خداوند عالم تا روزى كه در آن قائم ما اهل بيت(علیهم السلام) قيام مى كند، به ابليس مهلت داد. پس وقتى كه خداوند متعال قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را برانگيخت، به مسجد كوفه مى آيد و ابليس ملعون خدمت آن حضرت حاضر مى شود تا آنكه در پيش او به زانو درآيد. پس مى گويد: واويلا از اين روز. پس، آن حضرت(علیه السلام) او را از پيشانى مى گيرد و گردنش را مى زند. پس اين روز است«يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومِ».

3. على بن ابراهيم قمى در تفسيرش مجلد 2 صفحه 245 مى گويد:

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ- قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» قَالَ «يَوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» يَوْمٌ يَذْبَحُهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) عَلَى الصَّخْرَةِ الَّتِي فِي بَيْتِ الْمَقْدِسِ.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: « يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومِ» روزى است كه حضرت پيغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) ابليس را سر مى بُرَد.

4. در تفسير برهان مجلد 1 صفحه 558 به نقل از بصائر الدرجات آمده است:

از حضرت صادق(علیه السلام) روايت كرده است: شيطان(لعنة اللّه) از خداوند خواست كه او را تا روز وقت معلوم مهلت دهد. چون آن روز رسد شيطان با همه اتباعش، از روزى كه خداوند آدم(علیه السلام) را خلق كرده است تا آن روز ظاهر شود و حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) برگردد و اين برگشتِ آخرِ حضرت(علیه السلام) يا آخرين رجعت آن حضرت(علیه السلام) است. راوى گفت: مگر رجعت هاى بسيار خواهد كرد؟ فرمودند: بلى و هر امامى كه در قرنى بوده، بههمراه نيكوكاران و بدكاران زمانش برمى گردند تا حق تعالى مؤمنین را بر كافران غالب گرداند و مؤمنان از آن ها انتقام بكشند. چون آن روز شد، حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) با اصحابش برگردد و شيطان هم با اتباعش مى آيد و ملاقات ايشان در كنار فرات نزديك به كوفه، واقع شود، پس قتالى صورت گيرد كه هرگز مثل آن واقع نشده باشد.

ص: 247

گويا مى بينم اصحاب حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) را كه صد قدم برگردند و پاى بعضى در ميان آب فرات داخل شود. پس، ابرى از آسمان به زير آيد كه پرشده باشد از ملائكه و حضرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) حربه اى از نور بر دست داشته باشد و در پيش آن ابر آيد. چون نظر شيطان بر آن حضرت(صلی الله علیه وآله وسلم) افتد، به عقب برگردد و اتباعش به او گويند: اكنون كه ظفر يافتى به كجا مى روى؟ او گويد: من مى بينم آن چه شما نمى بينيد. من از پروردگار عالميان مى ترسم پس، حضرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به او برسد و آن حربه را در ميان دو كتفش بزند كه او و اتباعش همه هلاك مى شوند. بعد از آن همه مردم خدا را به يگانگى بپرستند و هيچ چيز را با خدا شريك نگردانند. حضرت امير(علیه السلام) چهل و چهار هزار سال پادشاهى كند تا آنكه يك مرد از شيعيان آن حضرت(علیه السلام) هزار فرزند پسر از صلبش متولد شود؛ هر سال يك فرزند.

ص: 248

366. سرانجام نداى آمدن مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خواهيد شنيد

اشاره

سوره ص آيات 86 تا 88

قُلْ ما أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ المُتَكَلِّفِينَ(86) إِنْ هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ(87) وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ(88)

بگو مزدى بر اين (رسالت) از شما طلب نمى كنم و من از كسانى نيستم كه اين رسالت را بر خود ببندم و اين جز تذكرى براى جهانيان نيست و هر آينه خبر (آن وعده و وعيدش را) پس از مدتى خواهيد دانست.

تنزیل آیه

قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ

من از شما اجر نبوت نمی خواهم.

سوره شوری آیه 23 «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»

سوره یونس آیه 72 «فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمين»

اگر از تو رو برگرداندند به آنها بگو من از شما اجر نبوت نمی خواهم. همانا اجر و مزد من نزد خداست.

دقت کنید در جهانی که ما زندگی می کنیم برای سنجش هر چیز معیاری هست. مثلاً برای سنجش پارچه از متر استفاده می کنیم. برای مایعات از لیتر استفاده می کنیم و برای جرم از کیلوگرم؛ اما اجر نبوت و تبلیغ هیچ معیاری ندارد که عظمتش را بتواند تعیین کند. لذا در آیه یسومی که گفتیم « إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّه» همانا اجر من فقط در نزد خداست که این جمله عظمت

ص: 249

امر تبلیغ و نبوت را می رساند؛ یعنی هیچ کس جز خدا نمی تواند به طور اتم و اکمل اجر این کار را بپردازد. آن قدر عظمت دارد که معیارهای بشری از سنجش آن ناتوان است.

2. من از متکلفین نیستم.

در تفسیر نورالثقلین و کتاب من لا یحضره الفقیه در وصیت پیامبر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: متکلف سه علامت دارد: الف) یتملق إذا حضرت؛ ب) و یغتاب إذا غاب؛ ج) و یشمت بالمصیبة

وقتی که هستی تملق تو را می گوید. وقتی نیستی پشت سرت غیبت می کند و در برابر مصیبت دیگران به سرزنش آن ها دست می زند.

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند: من از این دسته انسان ها نیستم.

3. إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ همانا او ذکر و یادآوری برای عالمیان است.

وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفين و شما آن خبر بزرگ را بعد از مدتی خواهید شنید.

تأویل آیات

1. قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً من از شما اجر نبوت نمی خواهم. این جمله مشخص است که درباره ی عظمت نبوت و عظمت تبلیغ می باشد.

2. وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفين من از چاپلوسان و دروغ گویان نیستم باید مطالب بعدی آن بسیار مهم باشد. در این آیه ذکر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.

3. إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ

در روضه ی کافی مجلد 2 صفحه 110 حدیث 432 آمده است:

بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» قَالَ هُوَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ» قَالَ عِنْدَ خُرُوجِ الْقَائِمِ(علیه السلام)

حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) درباره ی این آیه که «بگو (ای پیامبر) من از شما اجر و مزد رسالت نمی خواهم و از متکلفین نیستم. همانا او نیست مگر ذکری برای عالمیان» فرمودند: منظور از (ذکر) حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و صدق این خبر بعدابرای شما آشکار می شود. (یعنی) زمان خروج حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

ص: 250

4. در ینابیع المودة صفحه 427 آمده است:

عن عاصم بن حميد عن الباقر(علیه السلام) قال: لتعلمن نبأه أي نبأ القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عند خروجه.

عاصم بن حميد از امام باقر(علیه السلام) درباره فرموده خداوند تعالى: «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ» روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند: «هر آينه خبر آن را بدانيد.» مقصود از خبر، انقلاب قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام خروجش است.

2. در روضه كافى مجلد 2 صفحه 110 حديث 432 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 66 آمده است:

على بن محمّد، عن على بن العباس، عن الحسن بن عبدالرحمن، عن عاصم بن حميد، عن ابى حمزه، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قوله عزوجل: «قُلْ ما أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ المُتَكَلِّفِينَ إِنْ هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» قال: هو أميرالمومنين(علیه السلام)، «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ» قال: عند خروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

و نيز از امام باقر(علیه السلام) روايت كرده در تفسير گفتار خداى عزوجل: «بگو من براى نبوت از شما مزدى نمى خواهم و از متصنعان نيستم و اين جز تذكرى براى جهانيان نيست.» فرمود: او اميرالمؤمنين (علیه السلام)است. «و پس از مدتى خبر او را خواهند دانست.» فرمود: هنگام خروج حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

پس منظور از آيه «إِنْ هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» اميرالمؤمنين(علیه السلام) است و منظور از آيه «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ» یعنی«خبرى است كه پس از مدتى شنيده خواهد شد.» هنگام خروج قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 251

367. یکی از مهم ترین نعمت های خداوند، وجود حضرت خاتم الانبیاء و ائمه ی

طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر وجود حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر بشریت است

سوره زمر آیه 7

إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَ لا يَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ

اگر کفران و ناسپاسی کنید، خداوند از شما بی نیاز است و او ناسپاسی (و کفران) را برای بندگانش نمی پسندد اما اگر سپاس گزار او باشید او راضی خواهد شد و هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش خود نمی گیرد و بازگشت همه ی شما به سوی پروردگارتان خواهد بود، پس شما را به حقیقت آنچه می کردید، آگاه می سازد و شما طبق آنچه که بر دل های شما می گذرد بازخواست می کند و به آن آگاه است.

با برداشت از تفسیر اهل بیت(علیهم السلام) درباره ی این آیه می توان گفت که اگر کفران و ناسپاسی کنید در مقابل نعمت هایی که خداوند به شما داده است خداوند از شما راضی نمی شود و باز اگر کفران نعمت کنید بر علیه خدا نمی توانید کاری کنید.

گر جمله ی کائنات کافر گردند بر دامن کبریائیش ننشیند گردی

او غنی است (و شما در مقابل او هیچ هستید.) اما اگر در مقابل نعمت هایی که به شما داده است سپاس گذاری کنید او از شما راضی می شود.«لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ، وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ»(1)

ص: 252


1- .[1] سوره ابراهیم آیه 7

و بدانید هیچ کس از بندگان بار گناه دیگری را بر دوش نمی گیرد و باز بدانید همه ی بازگشت ها به سوی خداوند است و شما چاره ای جز این بازگشت ندارید. (و چیزی و کسی نیستید که گردن کشی کنید.) شما فقط باید بنده و عبد او باشید « إِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» کفر و ایمان سپاس گزاری و ناسپاسی به قلب بستگی دارد و خداوند از ما فی الضمیر و ما فی الصدور شما آگاه است.

این نعمت می تواند مطلق هر نعمتی باشد که بشر باید سپاس گزار آن باشد.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 587 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 68 آمده است:

قوله تعالى «إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَ اللَّهَ غَنِيٌ عَنْكُمْ وَ لا يَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ» فهذا كفر النعم

خداوند می فرمایند: اگر کفران و ناسپاسی کنید خداوند از شما بی نیاز است و ناسپاسی و کفران را برای بندگان خودش نمی پذیرد ولی اگر سپاس گزار او باشید او از شما راضی خواهد بود.

منظور این آیه کفران نعمت های (مختلف) خداوند است.

2. اما بالاترین نعمت، نعمت ولایت و امامت و زعامت وجود اقدس نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و دو سبط اکبر ایشان(علیهما السلام) و نه امام دیگر(علیهم السلام) است که نهمین آن ها حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و خوشا به سعادت کسانی که شاکر نعمت ولایت هستند.

الف) در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 3 صفحه 968 آمده است:

راجع به شکری است که دلالت دارد بر «وَ إِنْ تَشْكُرُوا » و بعضی مفسرین «إِنْ تَكْفُرُوا » را به کفر در دین حمل کرده اند لیکن «وَ إِنْ تَشْكُرُوا» مؤید توجیه اول است و صاحب مجمع البیان بنابر توجیه ثانی استدلال کرده به عدم رضای کفر بر عدم اراده ی آن و اتمام آن خالی از اشکال نیست.

ب) در محاسن برقی مجلد 1 صفحه 149 حدیث 65 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 68 حدیث 1 آمده است:

ص: 253

احمدبن محمدبن خالد برقی عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» قَالَ الشُّكْرُ الْمَعْرِفَةُ وَ فِي قَوْلِهِ «وَ لا يَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ» فَقَالَ الْكُفْرُ هَاهُنَا الْخِلَافُ وَ الشُّكْرُ الْوَلَايَةُ وَ الْمَعْرِفَةُ.

احمدبن محمدبن خالد برقی با سند خودش از بعضی از اصحاب به طور مرفوعه نقل می کند: خداوند می فرمایند: «وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» « برای آن که خداوند شما را هدایت نموده او را بزرگ شمارید تا شاید شکرگزار او باشید» که منظور از شکر، معرفت و شناخت می باشد؛ اما در مورد فرمایش دیگر خداوند «وَ لا يَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ» «خداوند کفران و ناسپاسی را برای بندگانش نمی پسندد ولی اگر سپاس گزار باشید راضی خواهد بود» که کفران در این مورد به معنای تخلف و نافرمانی است و منظور از شکر پذیرش ولایت (و امامت و زعامت و رهبریت) و معرفت می باشد.

پس بالاترین شکرگزاری ها شکر توحید و نبوت و امامت است و پذیرش ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر امامت وجود اقدس اعلی حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 254

368. اهل بيت(علیهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

دانايانند و شيعيان، صاحبان خِرد و روشن فکرانند.

سوره زمر آیه 9

قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ

ای پیامبر بگو آیا کسانی که عالم و دانشمند و آگاه هستند با کسانی که جاهل و نادان و بی خرد هستند مساوی هستند؟ اما تنها اولی الالباب و صاحبان خرد و روشنفکران و دانشمندان هستند که می دانند (آن ها یکسان نیستند.)

تنزیل آیه

اگر به آیه دقت کنید، صحبت از علم، دانش، فهم، صاحبان خرد و اندیشه و روشنفکران است. همین آیات بود که جامعه ی جاهلی جهانی را به حرکت درآورد و در سایه ی این آیات، غلوم ایجاد شد و متحول گردید. علمی که امروز دنیا دارد، مرهون و مدیون همین آیات و روایاتی است که خداوند فرموده است و احادیثی است که به وسیله ی رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) بیان شده است. در سایه ی این آیات و روایات بود که علمایی همچون خوارزمی ابن سینا فارابی جابربن حیان حسن بن هیثم محمد بن زکریای رازی ابوریحان بیرونی خواجه نصیرالدین طوسی شیخ بهائی و ... به وجود آمدند.

ارزش عالم و علم از نظر قرآن

در اینجا فقط چند آیه درباره ی ارزش علم از دیدگاه قرآن معرفی می کنیم وگرنه همه ی آیات قرآن چه مستقیم چه غیرمستقیم انسان ها را به سمت علم و دانش فرامی خواند.

ص: 255

سوره علق آیات 1تا 5

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ (1) خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ (2) اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ (3) الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (4) عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ(5)

دقت کنید در این آیات اولین سوره ای است که به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده است و در آن صحبت از خواندن، علم و دانش، دانستن و عالم شدن انسان است.

سوره انعام آیه 50

قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ

بگو ای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آیا کسانی که می بینند با کسانی که کورند، برابرند؟ آیا کسانی که فکر می کنند با کسانی که نمی اندیشند، برابرند؟( جواب مشخص است کسی که کور علم و دانش است، نمی تواند ببیند و با بینا برابر نیست.)

سوره مجادله آیه 11

يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ

بلند مرتبه گردانید خداوند مقام آن هایی از شما که ایمان آوردند و آنان را که علم به ایشان داده شده و دانشمند هستند.

ص: 256

369. ارزش علم و دانش و دانشمندان از نظر اسلام، قرآن و روایات

اشاره

سوره فاطر آیه 28

إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ غَفُورٌ

همانا علما و دانشمندان از مقام خداوندی دارای خوف و وحشت هستند.

1.

قال الصادق(علیه السلام): العلم و الدین توأمان اذافترقا احترقا

علم و دین توأم هستند زمانی که از هم جدا شوند آتشی به پا می شود.

2.نهج الفصاحه صفحه 427

قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): العلم حياة الإسلام و عماد الإيمان

علم حیات و زندگی اسلام و پایه و ستون ایمان است.

3. غررالحکم و دررالکلم صفحه 92

قال علی(علیه السلام): الْعِلْمُ يُرْشِدُكَ وَ الْعَمَلُ يَبْلُغُ بِكَ الْغَايَةَ.

علم تو را رشد می دهد و باعث رشد تو می شود و عمل هم تو را به منتهی درجه می رساند.

4. غررالحکم و درر الکلم صفحه 91

قال علی(علیه السلام): ألعمل بالعلم من تمام النّعمة

کسی که به علم عمل می کند نعمت بر او تمام می شود.

5. غررالحکم و درر الکلم صفحه 82

قال علی(علیه السلام): الْعِلْمُ خَيْرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ يَحْرُسُكَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَال

علم بهتر از مال و ثروت است. علم از تو محافظت می کند و تو باید از مال حفاظت کنی.6. غررالحکم و درّر الکلم صفحه 54

ص: 257

قال علی(علیه السلام): الْعِلْمُ جَمَالٌ لَا يَخْفَى وَ نَسِيبٌ لَا يَخْفَی

علم زیبایی است و پنهان نشدنی است. اصل و نسبی است که مخفی نکردنی است. به انسان بستگی دارد و از او جداشدنی نیست.

7. کافی مجلد 1 صفحه 32 حدیث 4

مُحَمَّدُبْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِب ْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمَّادِبْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيِّب ْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: الْكَمَالُ كُلُ الْكَمَالِ التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ وَ تَقْدِيرُ الْمَعِيشَةِ.

حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) فرمودند: کمال انسان در سه چیز است: اندیشیدن عمیق در دین، صبر و استقامت در ناملایمات زندگی، تقدیر معیشت.

1. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل مجلد صفحه 175 حديث 805 آورده است:

أَخْبَرَنَا أَبُوبَكْرٍ الْحَارِثِيُّ أَخْبَرَنَا أَبُوالشَّيْخِ الْأَصْبَهَانِيُّ أَخْبَرَنَا عَبْدُالرَّحْمَنِب ْنُ أَبِي حَاتِمٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ ثَوَابٍ، حَدَّثَنَا أَبُوعُمَرَ حَفْصُب ْنُ عُمَرَ الْهِلَالِيُّ حَدَّثَنَا يُوسُفُب ْنُ يَعْقُوبَ الْجُعْفِيُّ، عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ» الْآيَةَ، قَالَ: «الَّذِينَ يَعْلَمُونَ» نَحْنُ «وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ» عَدُوُّنَا «إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» قَالَ: شِيعَتُنَا

خبر داد ما را ابوبكر حارثى... از جابر، از ابى جعفر(علیه السلام) درباره فرموده خداوند متعال: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلْبابِ» فرمودند: الَّذِينَ يَعْلَمُونَ» «كسانى كه مى دانند» ما (اهل بيت(علیهم السلام)) هستيم؛ «وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ» «كسانى كه نمى دانند» دشمنان ما (اهل بيت(علیهم السلام)) هستند«إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» «صاحبان خرد و روشنفكران» شيعيان ما هستند (كه تشخيص مى دهند ما با دشمنانمان برابر نيستيم.).

2. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل مجلد 2 صفه 185 حديث 806 آورده است:

وَ فِي [التَّفْسِيرِ] الْعَتِيقِ: أَخْبَرَنَا سَعِيدُ بْنُ أَبِي سَعِيدٍ الْبَلْخِيُّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُقَاتِلٍ، عَنِ الضَّحَّاكِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ» [قَالَ:] يَعْنِي بِالَّذِينَ يَعْلَمُونَ، عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ «وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ» بَنِي أُمَيَّةَ «أُولُوا الْأَلْبابِ» شِيعَتُهُمْ

خبر داد ما را سعيد از ابى سعيد بلخى، از پدرش، از مقاتل، از ضحاك، از ابن عباس درباره فرموده خداوند متعال: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ» یعنی به كسانى كه مى دانند: حضرت اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) و اهل بيتش(علیهم السلام) از بنی هاشم هستند؛ «وَ الَّذِينَ لايَعْلَمُونَ» «كسانى كه

ص: 258

نمى دانند» دشمنان ما بنی امیه هستند و«أُولُوا الْأَلْبابِ» «روشنفكران و صاحبان تشخيص» شيعيان ما (اهل بيت(علیهم السلام)) هستند.

3. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 69 حديث 3، كتاب بصائر الدرجات صفحه 74 و کافی مجلد 3 صفحه 444 حدیث 11 آمده است:

و عنه، عن على بن ابراهيم، عن ابيه، عن عبداللّه بن المغيره، عن عبدالمؤن بن القاسم الانصارى، عن سعد، عن جابر، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلْبابِ» قال ابوجعفر(علیه السلام) انما نحن الذين يعلمون و الذين لايعلمون عدونا وشيعتنا اولوالالباب.

در تفسير قمى، على بن ابراهيم از پدرش و او نقل مى كند از عبداللّه بن مغيره و او نقل مى كند از قاسم الانصارى و او نقل مى كند از سعد و او روايت مى كند از جابر و او نقل مى كند از امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره اين فرموده خداوند «بگو آيا كسانى كه عالمند با آن ها كه نادان و جاهلند مساويند؟ تنها اولوالالباب هستند كه مى دانند (كه آن ها يكسان نيستند.» حضرت فرمودند: به تحقيق كسانى كه مى دانند ماييم و كسانى كه نمى دانند دشمنان ما هستند و اولوالالباب شيعيان ما مى باشند.

4. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 69 حديث 4 و کافی مجلد 1 صفحه 165 حدیث 1 آمده است:

و عنه، عن عدة من اصحابنا، عن احمدبن محمّد، عن الحسين بن سعيد، عن النضربن سويد، عن جابر، عن ابى جعفر عليه السلام فى قوله عزوجل: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلْبابِ» قال: نحن الذين يعلمون و عدونا الذين لايعلمون و شيعتنا اولوالالباب.

باز در اين حديث عده اى از اصحاب نقل مى كنند از احمدبن محمّد... و جابر روايت مى كند از امام محمّد باقر(علیه السلام) در مورد اين فرموده خداوند«قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلْبابِ» حضرت فرمودند: ما اهل بيت(علیهم السلام) دانايان هستيم و دشمنان ما نادانانند و شيعيان ما صاحبان خرد و اولوالالباب هستند.

5. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 70 حديث 12 به نقل از تفسير قمی و محاسن برقی صفحه 169 حدیث 134 آمده است:

ص: 259

احمدبن محمّدبن خالد ابرقى، عن ابيه، عن من ذكره، عن ابى على حسان العجلى، قال ى سأل رجل اباعبداللّه(علیه السلام) و انا جالس عن قول اللّه عزوجل: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلْبابِ» قال: نحن الذين يعلمون و عدونا الذين لايعلمون و شيعتنا اولوالالباب.

باز در اين حديث، على بن حسان العجلى مى گويد: از امام صادق(علیه السلام) درباره اين آيه: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلْبابِ» سؤال كردم، حضرت فرمودند: ما (اهل بيت(علیهم السلام)) دانايان و عالمان هستيم و دشمنان ما نادانان هستند و شيعيان ما اولوالالباب هستند.

6. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 70 حديث 13 به نقل از تفسير قمى و محاسن برقی صفحه 169 حدیث 135 آمده است:

عنه، عن ابن فضّال، عن على بن عقبة، عن ابن خالد، قال: دخلت انا و معلى بن خنيس على ابى عبداللّه عليه السلام و ليس هو فى مجلسه فخرج علينا من جانب البيت من عند سنائه و ليس عليه جلباب فلما نظر الينا رحب فقال: مرحبا بكما واهلا ثم جلس و قال: انتم اولوالالباب فى كتاب اللّه قال اللّه تبارك و تعالى: « إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلْبابِ»

از ابن فضال، از على بن عقبه، از ابن خالد گفت: من و معلى بن خنيس بر امام صادق(علیه السلام) وارد شديم، ولى حضرت در مجلس حضور نداشتند. سپس، آن بزرگوار از داخل خانه، نزد همسرشان داخل شدند در حالى كه لباس ساده اى بر تن داشتند، وقتى چشمشان به ما افتاد به ما خوش آمد گفتند. بعد نشستند و فرمودند: شما هستيد اولوالالباب در كتاب خدا چنان كه مى فرمايد: «إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلْبابِ»

حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عالم به ما سوی الله است.

سمبل و مصداق واقعی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، حضرت فاطمه(علیها السلام)، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)، حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) و حضرات امامان از نسل سیدالشهداء(علیهم السلام) هستند. همان هایی که بی نظیرند و بی بدیلند. هم اکنون این علمی که از خداوند به ائمه داده شده است، به حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ارث رسیده است که این علم را در ظهور آن حضرت از قوه به فعل درمی آورند.

ص: 260

در عصر طلایی مهدویت علوم به بالاترین درجه می رسد

در کتاب انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)(1) در صفحات 116 و 117 آمده است:

امام صادق(علیه السلام) زمانی که درباره ی علوم در عصر انقلاب امام مهدی(علیه السلام) صحبت می کنند می فرمایند:

علوم بیست و هفت باب دارد و آنچه از علوم را همه ی پیامبران(علیهم السلام) آورده اند (تا قبل از ظهور) حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دو باب بیشتر نیست و مردم جهان هم فقط این دو باب را می شناسند اما هنگامی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما قیام کند او بیست و پنج باب دیگر را در میان مردم انتشار می دهد و به این طریق هر بیست و هفت باب علوم را به مردم عرضه می دارند.

در عصر طلایی مهدویت مردم به دست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عقولشان به اوج تکامل می رسد.

در کتاب منتخب الاثر فصل 7 باب 12 صفحه 483 و کتاب انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 121 آمده است:

إكمال الدين ابْنُ مَسْرُورٍ عَنِ ابْنِ عَامِرٍ عَنِ الْمُعَلَّى عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُثَنًّى الْحَنَّاطِ عَنْ قُتَيْبَةَ الْأَعْشَى عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ مَوْلًى لِبَنِي شَيْبَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(علیه السلام) قَالَ إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهَا أَحْلَامَهُمْ.

هنگامی که قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند خداوند دست او را بر سر بندگان (خود) قرار می دهد و عقل و اخلاق تکامل روحی آن ها به کمال می رسد.

در عصر طلایی مهدویت ارتباطات بین مردم به عالی ترین درجه می رسد.

در کتاب حق الیقین و منتخب الاثر صفحه 483 و کتاب انقلاب جهانی امام مهدی(علیه السلام) صفحه 121 آمده است:

قال الصادق(علیه السلام): إنَّ المؤمن فی زمان القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و هو بالمشرق لیری اخاه الذی فی المغرب و کذا الذی فی المغرب یری اخاه الذی بالمشرق.

همانا مؤمن در زمان (ظهور جهانی) امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می بیند برادر مؤمن خود را در مغرب و اگر او در مغرب باشد می بیند برادر مؤمن خود را در مشرق.

(ما درباره ی کیفیت و چگونگی این دیدن بحث نمی کنیم.)

ص: 261


1- . تألیف نویسنده ی همین کتاب

به اوج رسیدن برد سمعی و بصری شیعیان در عصر طلایی صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

در روضه کافی مجلد 8 صفحه 241 حدیث 329 و بحار الانوار ج 52 صفحه 336 حدیث 72 و منتخب الاثر صفحه 483 و انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 121 آمده است:

أَبُوعَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنِ الْعَبَّاسِب ْنِ عَامِر عَنِ الرَّبِيعِب ْنِ مُحَمَّدٍ الْمُسْلِيِّ عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ مَدَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِشِيعَتِنَا فِي أَسْمَاعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ حَتَّى لَا يَكُونَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقَائِمِ بَرِيدٌ يُكَلِّمُهُمُ فَيَسْمَعُونَ وَ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ وَ هُوَ فِي مَكَانِهِ.

وقتی حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند گوش و چشم های شیعیان ما بُرد (زیادی) پیدا می کند آنچنان که زمانی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جایگاه خود نشسته است با آنان سخن می گوید بدون آن که پیکی در کار باشد و شیعیان ما او را می بینند و صدای او را می شنوند.

ص: 262

370. خداوند به شيعيان بشارت ظهور را مى دهد

سوره زمر آيه 17

وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلى اللّهِ لَهُمُ البُشْرى فَبَشِّرْ عِبادِ

و كسانى كه از طاغوت اجتناب و پرهيز كرده اند و به سوی خداوند روی آورده اند، پس برای این ها بشارت به بهشت است. پس ای پیامبر بندگانم را به بهشت (جاودان) بشارت ده.

1. در کافی مجلد 8 صفحه 295 حدیث 452 و تفسير برهان مجلد 4 صفحه 72 حديث 3 آمده است:

عنه، عن محمّدبن يحيى، عن احمدبن محمّد، عن الحسن، عن سعيد، عن حمادبن عيسى، عن الحسين بن المختاد، عن ابى بصير، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) كل راية ترفع قبل قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فصاحبها طاغوت يعبد من دون اللّه عزوجل.

از امام صادق(علیه السلام) كه فرمودند: قبل از قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر پرچمى برافراشته شود (هر قيامى كه انجام گيرد) پس صاحب آن طاغوتى است كه غير خدا را عبادت مى كند.

2. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 412 و تفسير برهان مجلد 4 صفحه 72 حدیث 2 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِبْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ وَ قَوْلِ النَّاسِ فَقَالَ وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِك» (1) خَلَقَهُمْ يَا أَبَاعُبَيْدَةَ النَّاسُ مُخْتَلِفُونَ فِي إِصَابَةِ الْقَوْلِ وَ كُلُّهُمْ هَالِكٌ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ»(2) قَالَ هُمْ شِيعَتُنَا وَ لِرَحْمَتِهِ خَلَقَهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ»(3) يَقُولُ لِطَاعَةِ الْإِمَامِ الرَّحْمَةُ الَّتِييَقُولُ «وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ»(4) يَقُولُ عِلْمُ الْإِمَامِ وَ وَسِعَ عِلْمُهُ الَّذِي هُوَ مِنْ عِلْمِهِ كُلَّ شَيْ ءٍ هُمْ شِيعَتُنَا ثُمَّ قَالَ

ص: 263


1- . سوره هود آیات 118 و 119
2- . سوره هود آیات 118 و 119
3- .[3]همان
4- . سوره اعراف ایه 156

«فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ»(1) يَعْنِي وَلَايَةَ غَيْرِ الْإِمَامِ وَ طَاعَتَهُ ثُمَّ قَالَ «يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ»(2) يَعْنِي النَّبِيَّ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ الْوَصِيَّ وَ الْقَائِمَ «يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ»(3) إِذَا قَامَ «وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ»(4) وَ الْمُنْكَرُ مَنْ أَنْكَرَ فَضْلَ الْإِمَامِ وَ جَحَدَهُ «وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ»(5) أَخْذَ الْعِلْمِ مِنْ أَهْلِهِ «وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ»(6) وَ الْخَبَائِثُ قَوْلُ مَنْ خَالَفَ «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ»(7) وَ هِيَ الذُّنُوبُ الَّتِي كَانُوا فِيهَا قَبْلَ مَعْرِفَتِهِمْ فَضْلَ الْإِمَامِ «وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ»(8) وَ الْأَغْلَالُ مَا كَانُوا يَقُولُونَ مِمَّا لَمْ يَكُونُوا أُمِرُوا بِهِ مِنْ تَرْكِ فَضْلِ الْإِمَامِ فَلَمَّا عَرَفُوا فَضْلَ الْإِمَامِ وَضَعَ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْإِصْرُ الذَّنْبُ وَ هِيَ الْآصَارُ ثُمَّ نَسَبَهُمْ فَقَالَ «فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ»(9) يَعْنِي بِالْإِمَامِ «وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(10) يَعْنِي الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الْجِبْتَ «وَ الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها»(11) وَ الْجِبْتُ وَ الطَّاغُوتُ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ الْعِبَادَةُ طَاعَةُ النَّاسِ لَهُمْ ثُمَّ قَالَ «أَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ»(12) ثُمَّ جَزَاهُمْ فَقَالَ «لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ»(13) وَ الْإِمَامُ يُبَشِّرُهُمْ بِقِيَامِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ بِظُهُورِهِ وَ بِقَتْلِ أَعْدَائِهِمْ وَ بِالنَّجَاةِ فِي الْآخِرَةِ وَ الْوُرُودِ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) الصَّادِقِينَ عَلَى الْحَوْض

ابوعبيده الحذاء گويد: از امام باقر(علیه السلام) راجع به استطاعت و گفتار مردم درباره آن پرسيدم، حضرت اين آيه را تلاوت نمود: «مردم پيوسته مختلف خواهند بود (از لحاظ عقيده)، هر آنكه را پروردگارت ترحم كند (و به راه حق هدايتش فرمايد) و ايشان را براى ترحم آفريده» و فرمود: اى ابوعبيده، مردم در رسيدن به قول حق مختلفند و همگى در هلاكند (حق را كنار گذاشته و از باطل ها پيروى مى كنند). من عرض كردم: خدا مى فرمايد: «جز

ص: 264


1- . همان
2- . سوره اعراف آیه 157
3- . همان
4- . همان
5- . همان
6- . همان
7- . همان
8- . همان
9- . همان
10- . همان
11- . سوره زمر آیه 17
12- . سوره زمر آیه 54
13- . سوره یونس آیه 64

كسى را كه پروردگارت ترحم كند.» فرمود: آن ها شيعيان ما هستند و خدا آن ها رابراى رحمتش آفريده، از اين رو فرمود: «ايشان را براى ترحم آفريده» يعنى براى اطاعت امام آفريده و امام همان رحمتى است كه خدا مى فرمايد: «رحمت من همه چيز را فرا گرفته» آن رحمت علم امام است و علم امام كه مأخوذ از علم خداست همه چيز را فراگرفته، آن ها شيعيان ما هستند (كه علم امام آن ها را فرا گرفته و ديگران چون از علم امام بهره نمى برند، آن ها را فرا نمى گيرد.) سپس خداى تعالى فرمايد: «رحمت خدا را براى كسانى كه پرهيز كنند مقرر مى دارد» يعنى از ولايت و طاعت غير امام پرهيز كنند، سپس فرمايد: «او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مى يابند.» مقصود از او، پيغمبر و وصيش و امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه ايشان را امر به معروف مى كنند (زمانى كه قيام فرمايد) و از منكر بازشان مى دارند و منكر كسى كه فضيلت امام را نپذيرد و منكر شود «و چيزهاى پاكيزه را براى ايشان حلال مى كند» چيز پاكيزه، به دست آوردن علم از اهلش است. «و پليدى ها، را برايشان حرام مى كند» پليدى ها گفتار مخالفين است «و بار سنگين را از گردنشان بنهد» و آن گناهانى است كه پيش از شناختن فضيلت امام، در ميانش بودند «و بند و زنجيرهايى كه بر دوش داشتند» و زنجيرها همان سخنانى است كه درباره ترك فضيلت امام مى گفتند، در صورتى كه به آن دستور نداشتند، پس چون فضيلت امام را شناختند، بار گران را از دوشان بنهد و بار گران همان گناهست.

پس خداى تعالى آن ها را معرفى كرده و فرموده است: «كسانى كه به او (يعنى به امام) ايمان آورده و گراميش داشته و ياريش كرده اند و از نورى كه همراه او نازل شده پيروى كرده اند ايشان رستگارانند» يعنى كسانى كه از پرستش جبت و طاغوت دورى گزيدند و جبت و طاغوت فلان و فلان است و پرستش اطاعت امام است از ايشان.

باز خدا فرمايد: «به سوى پروردگار خود بازگرديد و تسليم او شويد.» پس ايشان را پاداش داده و فرموده: «و بشارت درزندگى دنيا و آخرت براى آن هاست.» و امام ايشان را به قيام و ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و به كشته شدن دشمنانشان و نجات در آخرت و ورود بر محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و حوض ایشان بشارت دهد.

ص: 265

371. یکی از مصادیق مهم اولی الالباب یا روشنفکران در قرآن، اصحاب قائم

آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند

سوره زمر آیات 17 و 18

وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبادِ (17) الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (18)

ای پیامبر بشارت بده به کسانی که به هر سخنی (و از هرکسی) گوش می دهند و از بهترین آن ها پیروی می کنند، این ها همان کسانی هستند که خداوند آن ها را هدایت کرده است و ایشان خردمندان و روشنفکران هستند.

تنها دین و مذهبی که بر روی کره ی زمین وجود دارد و به پیروانش دستور می دهد تا بروند و همه ی اقوال را گوش بدهند و تحقیق و تفحص کنند و از بهترین آن ها پیروی نمایند، دیانت مقدس اسلام و مذهب حقه ی شیعه اثنی عشریه جعفری است. چون از خودش خاطرجمع است که اگر کسی واقعاً بدون غرض و مرض به تحقیق بپردازد به این مذهب گرایش پیدا خواهد کرد و ایمان خواهد آورد.

مسئله ی دیگر این که هدایت واقعی در پیروی از بهترین معلمین و راهنمایان عالم یعنی ائمه و امامان شیعه(علیهم السلام) است. پیروی از ایشان پیروی از حقیقت است. رسیدن به قله های رفیع سعادت است و هم اکنون نیز اعتقاد به حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پیروی از آن بزرگوار رسیدن به قله ی سعادت است در دنیا و آخرت است.

1. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 72 حدیث 4 و کافی مجلد 1 صفحه 392 حدیث 8 آمده است:أَحْمَدُبْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِالْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ، عَنْ عَلِيِّب ْنِ أَسْبَاطٍ، عَنْ عَلِيِّب ْنِ عُقْبَةَ، عَنِ الْحَكَمِب ْنِ أَيْمَنَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»

ص: 266

إِلى آخِرِ الْآيَةِ، قَالَ: هُمُ الْمُسَلِّمُونَ لآِلِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) الَّذِينَ إِذَا سَمِعُوا الْحَدِيثَ، لَمْ يَزِيدُوا فِيهِ و لَمْ يَنْقُصُوا مِنْهُ، جَاؤُوا بِهِ كَمَا سَمِعُوهُ.

احمدبن مهران از عبدالعظیم حسنی و او از علی بن اسباط و او از علی بن عقبه و او از حکم بن ایمن و او از ابابصیر روایت می کند که از حضرت امام صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه سؤال کردم کسانی که همه ی اقوال را می شنوند و از بهترین آن ها پیروی می کنند حضرت فرمودند: آن ها کسانی هستند که تسلیم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) می باشند. همان کسانی که اگر حدیثی را بشنوند در آن اضافه یا کم نمی کنند بلکه همان گونه که شنیده اند بیان و مطرح می کنند.

2. در کافی مجلد 1 صفحه 51 حدیث 1 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 72 حدیث 5 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِبْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَوْلَ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» قَالَ هُوَ الرَّجُلُ يَسْمَعُ الْحَدِيثَ فَيُحَدِّثُ بِهِ كَمَا سَمِعَهُ لَا يَزِيدُ فِيهِ وَ لَا يَنْقُصُ مِنْهُ.

علی بن ابراهیم از پدرش و او از ابن ابی عمیر و او از منصوربن یونس و او از ابابصیر روایت می کند که می گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم درباره ی این فرمایش خداوند متعال کسانی که همه ی اقوال را می شنوند و از بهترین آن ها تبعیت می کنند سؤال کردم. حضرت فرمودند: آن شخصی است که اگر حدیثی را بشنود همان طوری که شنیده است مطرح و بیان می کند و در آن چیزی اضافه یا کم نمی نماید.

3. مختصر بصائرالدرجات صفحه 77 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 703 حدیث 6 آمده است:

سعدبن عبد الله القمي: عن أحمدبن محمدبن عيسى، عن الحسين بن سعيد، عن صفوان بن يحيى، عن إسحاق بن عمار، عن أبي بصير، أو عمن سمع أبابصير، يحدث عن أحدهما(علیهما السلام) في قول الله عز و جل: «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» قال: «هم المسلمون لآل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) إذا سمعوا الحديث جاءوا به كما سمعوه، و لم يزيدوا فيه، و لم ينقصوا منه».

سعدبن عبدالله قمی به اسناد خودش از ابوبصیر روایت می کند که گفت: از حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این فرمایش خداوند« الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» سؤال کردیم. حضرت فرمودند: آن ها کسانی هستند که تسلیم آل محمد(صلی الله علیه وآلهوسلم) هستند. آن ها

ص: 267

همان هایی هستند که اگر حدیثی بشنوند همان طور که شنیده اند نقل می کنند و چیزی از آن کم نکرده و چیزی به آن اضافه نمی کنند.

خوشا به حال کسانی که در عصر غیبت تسلیم امر امام خود یعنی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و من در اینجا اقرار می کنم که تسلیم امر مولای خود حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستم و اراده ی خود را در اراده ی او فانی نموده ام. هرچه را دوست بدارد دوست می دارم و هرچه را او بد بداند بد می دانم و از خود اراده ای ندارم و این همان ایمان قلبی من است که انشاءالله با همین ایمان قلبی از این جهان به عالم ملکوت بروم.

ص: 268

372. ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

رحمت خداوند هستند که بندگان هرگز از این رحمت ناامید نمی شوند

سوره زمر آيه 53

قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم

بگو اى بندگان من كه درباره خويش زياده روى كرده ايد (و اسراف نموديد)، بر نفس هاى خودتان از رحمت خداوند نااميد نشويد كه خداوند همه گناهان را مى بخشد، او آمرزنده و بخشنده و رحيم و مهربان است.

1. در معانی الاخبار صفحه 107 حدیث 4 و تفسير برهان مجلد 4 صفحه 78 حديث 2 آمده است:

ابن بابويه قال: حدثنا ابى قال: حدثنا محمّدبن يحيى العطار، عن الحسين بن اسحاق التاجر، عن على بن مهزيار، عن الحسين بن سعيد، عن محمّدبن الفضيل، عن الثمالى، عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: لايعذر احد يوم القيامه بان يقول يا رب لم اعلم ان ولد فاطمة هم الولاة و فى ولد فاطمة انزل اللّه هذه الآية الخاصه: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ»

ابن بابويه قمى(رضی الله عنه) نقل مى كند...، از محمّدبن الفضيل و ايشان نقل مى كند، از ثمالى و ايشان از امام محمّد باقر(علیه السلام) روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند: هيچ كس فرداى قيامت عذر و بهانه اى ندارد كه بگويد من نمى دانستم كه اولياى امر و امامان و حاكمان جامعه از فرزندان فاطمه(علیها السلام) بوده اند و اين آيه شريفه مخصوص در حق آن ها نازل شده است: «اى بندگان من كه درباره خودتان زياده روى كرده ايد از رحمتخداوند نااميد نگرديد كه خداوند همه گناهان را مى بخشد كه او آمرزنده و بخشنده و رحيم و مهربان است.»

ص: 269

پس اولاد حضرت فاطمه(علیها السلام) رحمت واسعه ی خداوند هستند و امروز این رحمت الهی در وجود حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تحقق یافته است و ایشان رحمت واسعه ی الهی هستند که هرگز ما از این رحمت مأیوس نمی شویم.

2. در تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 250 و تفسير برهان مجلد 4 صفحه 78 حديث 3 آمده است:

حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُالْكَرِيمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) لَا يُعْذِرُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَحَداً يَقُولُ: يَا رَبِّ لَمْ أَعْلَمْ أَنَّ وُلْدَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) هُمُ الْوُلَاةُ عَلَى النَّاسِ كَافَّةً، وَ فِي شِيعَةِ وُلْدِ فَاطِمَةَ(علیها السلام) أَنْزَلَ اللَّهُ هَذِهِ الْآيَةَ خَاصَّةً «يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»

محمّدبن فضيل از ابى حمزه نقل مى كند كه امام باقر(علیه السلام) فرمود: هيچ كس فرداى قيامت عذر و بهانه اى ندارد كه بگويد من نمى دانستم كه رهبران جامعه و انسان ها به طور كلى از فرزندان فاطمه الزهرا(علیها السلام) بوده اند.

خداوند اين آيه شريفه را مخصوصاً در حق شيعيان فرزندان زهرا(علیها السلام) نازل فرموده: «يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»

3. در تأویل الآیات الظاهره مجلد 2 صفحه 518 حدیث 21 و تفسير برهان مجلد 4 صفحه 78 حديث 4 آمده است:

قال محمدبن العباس حدثنا أحمدبن إدريس عن أحمدبن محمدبن عيسى عن الحسين بن سعيد عن ابن فضال عن محمدبن الفضيل عن أبي حمزة الثمالي قال قال أبوجعفر(علیه السلام) لا يعذر الله أحدا يوم القيامة بأن يقول يا رب لم أعلم أن ولد فاطمة(علیها السلام) هم الولاة و في ولد فاطمة(علیها السلام) أنزل الله هذه الآية خاصة «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم»

محمّدبن العباس نقل مى كند...، از ابى حمزه ثمالى و او نقل مى كند، از امام محمّد باقر(علیه السلام) كه حضرت فرمودند: هيچ عذر و بهانه اى در روز قيامت براى كسى نمى ماند كه بگويد پروردگارا من نمى دانستم كه فرزندان فاطمه(علیها السلام) اولى الامر و حاكمان جامعه بودند، زيرا اين آيه مخصوص آن ها نازل شده است.

4. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 78 حديث 5 و كتاب اختصاص صفحه 106 آمده است:

ص: 270

ابن بابويه فى حديث، عن محمّدبن الحسن الصفار، عن عبادبن سليمان، عن محمّدبن سليمان الديلمى، عن ابيه، قال: كنت عند ابى عبداللّه(علیه

السلام) اذ دخل عليه ابوبصير. فقال الامام: يا ابابصير، لقد ذكركم اللّه عزوجل فى كتابه بقول: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم»و الله ما اراد بذلك غيركم يا ابامحمّد فهل سررتك؟ قال: نعم.

ابن بابويه در ضمن حديثى از محمّدبن حسن صفار، از عبادبن سليمان، از محمّدبن سليمان ديلمى، از پدرش روايت مى كند كه گفت: من نزد امام صادق(علیه السلام) بودم كه ابوبصير برآن حضرت وارد شد. امام فرمودند: اى ابابصير خداوند در كتاب خود از شما ياد كرده و مى فرمايد: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم» سوگند به خدا كه غير شما را اراده نكرده. سپس فرمود: آيا خوشحالت كردم؟ عرض كرد: آرى.

ص: 271

373. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنین(علیه السلام) و

ائمه طاهرين(علیهم السلام) فى جنب اللّه هستند

سوره زمر آيه 56

أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرينَ

شخصى مى گويد: واحسرتا بر آنچه درباره ی جنب خداوند كوتاهى كردم و همانا من از مسخره كنندگان بودم.

1. وجود انسان از دو قسمت تشکیل شده است: جسم و روح

2. جسم در اختیار روح قرار دارد و ابزار روح است. هر کاری که روح می خواهد بکند به وسیله ی جسم انجام می دهد.

3. نگه دارنده ی خودِ جسم روح است. اگر روح آن را رها کند، فاسد می شود.

4. روح می بیند به وسیله ی چشم یعنی چشم ابزار اوست. می شنود به وسیله ی گوش. می بوید به وسیله ی بینی و سخن می گوید به وسیله ی دهان، زبان و حنجره. راه می رود به وسیله ی پا.

پس دقت کنید همه ی کارهای روح به وسیله ی ابزار جسم صورت می گیرد. چشم می تواند بگوید من عین الروح هستم. گوش می تواند بگوید من اذن الروح هستم. زبان، دهان و حنجره می توانند بگویند لسان الروح هستم. دست می تواند بگوید یدالروح هستم.

همه کاره، روح است. روح می بیند، می شنود، صحبت می کند و لمس می کند. همه ی این ها به وسیله ی ابزار جسم صورت می گیرد. لذا وقتی که روح جسم را رها می کند، جسم، نه می بیند نه می شنود نه صحبت می کند نه لمس می کند. پس همه کاره روح است. جسم شریک روح نیست، ابزار روح است.

ص: 272

5. اراده ی خدا بر این قرار گرفته است که با ابزار با بشر ارتباط برقرار کند. لذا با دهان و زبان و حنجره ی عده ای سخن می گوید که به آن ها می گوییم لسان الله. با چشم عده ای می بیند که به ایشان می گوییم عین الله. با گوش عده ای می شنود که به آنها اذن الله می گوییم. با دست عده ای افعال انجام می دهد که به آن ها می گوییم ید الله. چون آن ها خیلی به خدا نزدیکترند، قرآن به آن ها می گوید جنب الله.

پس اگر قرآن به چهارده معصوم(علیهم السلام) می گوید: عین الله، لسان الله، اذن الله و ... مثل این مثال است. اینها شریک خداوند نیستند بلکه وسیله هایی هستند که خداوند اراده اش بر آن قرار گرفته که به وسیله ی ایشان با مردم ارتباط داشته باشد. لذا در قرآن یدالله داریم، جنب الله داریم و ... این قرب، قرب مکانی نیست بلکه قرب رتبه ای است. ایشان چهارده نور مقدسند که ما به آن ها چهارده معصوم(علیهم السلام) می گوییم.

6. همان طورکه گفتیم، این بزرگواران شریک خدا نیستند بلکه وسیله اند و هیچ چیز از خود ندارند. آنچه دارند از خداوند است. این چهارده نفر نعوذ بالله نیِ نای خداوند هستند. نی اگر درونش پر باشد، صدا ندارد. زمانی صدا پیدا می کند که درونش خالی باشد. این چهارده نفر در مقابل خدا خود را از هر عیب و نقصی خالی کرده اند. لذا لیاقت پیداکرده اند که نی نای خدا بشوند.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 251 ذیل این آیه آمده است:

«أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ» الآية قال في الإمام لِقَوْلِ الصَّادِقِ(علیه السلام) نَحْنُ جَنْبُ اللَّه

2. در ینابیع المودة باب 95 صفحه 495 آمده است:

عن أبي بصير عن جعفر الصادق(علیه السلام) قال: قال أميرالمؤمنين علي(علیه السلام) في خطبته: أنا الهادي و أنا المهتدي و أنا أبواليتامى و المساكين و زوج الأرامل و أنا ملجأ كل ضعيف و مأمن كل خائف و أنا قائد المؤمنين إلى الجنة و أنا حبل الله المتين و أنا العروة الوثقى و كلمة التقوى و أنا عين الله و باب الله و لسان الله الصادق و أنا جنب الله الذي يقول الله تعالى فيه«أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ» و أنا يد الله المبسوطة على عباده بالرحمة والمغفرة و أنا باب حطة، من عرفني وعرف حقي فقد عرف ربه، لأني وصي نبيه في أرضه وحجته على خلقه، لا ينكر هذا إلا راد على الله و رسوله.

حضرت صادق(علیه السلام) از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل فرمودند که آن حضرت ضمن خطبه ای فرمودند: منم هادی منم مهتدی و هدایت شده. منم پدر یتیمان و مساکین. منم یاری کننده ی

ص: 273

بیوه زنان. منم ملجأ و پناه گاه همه ی ضعیفان. منم مأمن و محل امن برای همه ی کسانی که از ظالمان ترسیده اند منم قائد و رهبر مؤمنان به سوی بهشت. منم حبل الله المتین و ریسمان محکم خداوند منم کلمه تقوا منم عین الله منم باب الله منم لسان الله الصادق و جنب الله که خداوند در قرآن ذکرش کرده است و فرموده است منم یدالله و دست مبسوط و دست گسترده خداوند بر مردمانش. دست رحمت و مغفرت خدایم و من باب حطه و آمرزش او هستم. هر کس مرا بشناسد و به حق من عرفان پیدا کند یقیناً رب خود را شناخته است. من وصی و جانشین پیامبر خدا و حجت او بر روی زمین هستم. هرکس انکار کند خداوند و رسولش را رد کرده است و انکار نموده است.

3. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 717 حدیث 5 آمده است:

قال: حدثنا علي بن أحمد بن محمدبن عمران الدقاقe قال: حدثنا محمدبن جعفر الكوفي، قال: حدثنا موسى بن عمران النخعي الكوفي، عن عمه الحسين بن يزيد، عن علي بن الحسين عمن حدثه، عن عبدالرحمن بن كثير، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: إن أميرالمؤمنين(علیه السلام) قال: أنا علم الله و أنا قلب الله الواعي و لسانه الناطق و عين الله و أنا جنب الله و أنا يد الله.

عبدالرحمن بن کثیر روایت کرده است که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند من علم خدا هستم من قلب شنوا و لسان ناطق خدایم من چشم بینای خدایم من جنب الله هستم من دست خدا هستم.

4. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 717 حدیث 3 آمده است:

عن محمدبن يحيى، عن محمدبن الحسين، عن أحمدبن محمدبن أبي نصر، عن حسان الجمال قال: حدثني هاشم بن أبي عمار الجنبي، قال: سمعت أميرالمؤمنين(علیه السلام) يقول: أنا عين الله [و أنا يد الله] و أنا جنب الله و أنا باب الله.

هاشم بن ابی عمار گوید: از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) شنیدم که فرمودند: من عین الله (چشم خدا) هستم. من دست خدا هستم. من جنب الله هستم. من باب الله هستم.

5. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 719 حدیث 7 آمده است:

محمدبن العباس، قال: حدثنا أحمدبن هوذة الباهلي، عن إبراهيم بن إسحاق، عن عبدالله بن حماد، عن حمران بن أعين، عن أبان بن تغلب، عن جعفربن محمد، عن أبيه، عن آبائه(علیهم السلام) في قول الله عز و جل: «يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ» قال: «خلقنا و الله من نور جنب الله خلقنا الله جزءا من جنب الله و ذلك قوله عز و جل: «يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ» يعني في ولاية علي(علیه السلام)».

ص: 274

حضرت جعفربن محمد(علیهما السلام) از پدرشان و ایشان از پدرانشان درباره ی این آیه که «حسرت می خورم که از جنب الله دور شدم» فرمودند: ما از نور جنب الله خلق شدیم. خداوند ما را جزئی از جنب الله خلق کرد و این فرموده ی خداوند «حسرت می خورم که از جنب الله دور شدم» یعنی درباره ی ولایت حضرت علی(علیه السلام) است.

6. در ينابيع المودة باب 95 صفحه 495، حافظ خواجه كلان قندوزى حنفى به سند خودش آورده است:

و عن على بن سويد، عن موسى الكاظم(علیه السلام) فى هذه الآيه قال: جنب اللّه، اميرالمؤمنين على(علیه السلام) و كذلك ما بعده من الاوصياء بالمكان الرفيع الى ان ينتهى الامر الى آخرهم المهدى(علیهم السلام).

حافظ شيخ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى، از على بن سويد و ايشان از حضرت امام موسى كاظم(علیه السلام) روايت كرده است كه در تفسير آيه: «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ» فرمودند: جنب اللّه، اميرالمؤمنين على(علیه السلام) است و همچنين اوصياى والامقام بعد از ايشان هستند تا آخر آن ها كه آخرين آن ها حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 275

374. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله فی

الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آیات خداوند هستند

سوره زمر آیات 57 تا 59

أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَداني لَكُنْتُ مِنَ الْمُتَّقينَ (57) أَوْ تَقُولَ حينَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنينَ (58) بَلى قَدْ جاءَتْكَ آياتي فَكَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَكْبَرْتَ وَ كُنْتَ مِنَ الْكافِرينَ (59)

می گوید: اگر خداوند مرا هدایت می کرد من از متقین بودم یا چون عذاب را ببیند گوید: اگر بار دیگر من به دنیا بازمی گشتم از نیکوکاران و محسنین بودم. آری آیات من برای تو وارد شد ولی تو تکبر کردی و گردن کشی نمودی و در نتیجه از کافران قرار گرفتی.

1. در مناقب آل ابی طالب نوشته ی ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 98 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 81 حدیث 1 آمده است:

الْبَاقِرُ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانِي لَكُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» قَالَ لِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَرَدَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ «بَلى قَدْ جاءَتْكَ آياتِي فَكَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَكْبَرْتَ وَ كُنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ»

ابن شهرآشوب با سند خود از امام باقر(علیه السلام) روایت کرده است که حضرت درمورد فرمایش خداوند متعال فرمودند: هدایت بر ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) است که خداوند (در مقام رد گفته ی آن ها) فرموده است: آری آیا آیات من (که منظور ولایت آن حضرت است) برای تو وارد شد ولی در اثر تکبر و گردن کشی از کافران قرار گرفتی.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 592 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 81 حدیث 2 آمده است:ثم قال: «أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً» فرد الله عليهم فقال «بَلى قَدْ جاءَتْكَ آياتِي فَكَذَّبْتَ بِها» يعني بالآيات الأئمة(علیه السلام) «وَ اسْتَكْبَرْتَ وَ كُنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ» يعني بالله

ص: 276

علی بن ابراهیم گوید: خداوند می فرمایند: (هنگامی که آن شخصی که خسارت دیده است در قیامت) عذاب را ببینید می گوید: اگر یک بار دیگر (به دنیا) باز می گشتم ... و خداوند در جواب او می فرمایند بله آیات من برای تو آمد که منظور از آیات امامان و ائمه معصومین(علیهم السلام) هستند که در برابر آن ها تکبر و گردن کشی کردی و از کافران قرار گرفتی.

آری این آیات الهی وجود اقدس امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند و در حال حاضر حضرت بقیةالله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه آیت حق و آیت پروردگار است و خداوند به ما توفیق بدهد که از این آیه ی الهی استفاده کنیم و قلب مقدسش را نیازاریم و شیعه ی خوب او باشیم ان شاءالله که اگر غیر از این باشد فردای قیامت در حضور خداوند سرافکنده خواهیم بود.

ص: 277

375. هرکس به ناحق مدعی امامت و رهبریت شود و حق اهل بیت(علیهم السلام)

و امام زمان(علیه السلام) را غصب کند در قیامت چهره ای سیاه خواهد داشت

سوره زمر آیه 60

وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَ لَيْسَ في جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرينَ

و در روز قیامت می بینی کسانی که به خداوند دروغ بستند چهره هایشان سیاه شده است

1. در کافی مجلد 1 صفحه 372 حدیث 1 و برهان مجلد 4 صفحه 81 حدیث 2 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي سَلَّامٍ عَنْ سوره ی بْنِ كُلَيْبٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ» قَالَ مَنْ قَالَ إِنِّي إِمَامٌ وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ قَالَ قُلْتُ وَ إِنْ كَانَ عَلَوِيّاً قَالَ وَ إِنْ كَانَ عَلَوِيّاً قُلْتُ وَ إِنْ كَانَ مِنْ وُلْدِ عَلِيِّ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ وَ إِنْ كَانَ.

2. در غیبت نعمانی صفحه 70 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 82 حدیث 3 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا حُمَيْدُبْنُ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ إِسْمَاعِيلَ الْمِنْقَرِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي شَيْخٌ بِمِصْرَ يُقَالُ لَهُ الْحُسَيْنُب ْنُ أَحْمَدَ الْمُقْرِئُ عَنْ يُونُسَب ْنِ ظَبْيَانَ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ یوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرِينَ» قَالَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ إِمَامٌ وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ.

(خبر داد ما را احمدبن محمّدبن سعيد ابن عقده او گفت: حديث كرد ما را حميدبن زياد او گفت: حديث كرد ما را جعفربن اسماعيل منقرى او گفت: خبر داد مرا شيخى در مصر كه حسين بن احمد منقرى اش مي گفتند از يونس بن ظبيان كه او گفت:) امام صادق(علیه السلام) در معنى آيه شريفه «در روز رستاخيز خواهى ديد كسانى كه بر خدا دروغ بستندچهره هاشان سياه شده است مگر نه جايگاه گردنكشان دوزخ است؟» فرمود: كسى كه پندارد امام است و در حقيقت امام نباشد.

ص: 278

مدعیان امامت و خلافت که از طرف حق نیستند در روز قیامت این مدعیان دروغگو چهره هایشان سیاه شده و در جهنم خواهند بود.

3. در غیبت نعمانی صفحه 71 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 82 حدیث 3 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ الْحَسَنِب ْنِ فَضَّالٍ مِنْ كِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُب ْنُ عَامِرِب ْنِ رَبَاحٍ الثَّقَفِيُّ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِي سَلَّامٍ عَنْ سوره ی بْنِ كُلَيْبٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرِينَ» قَالَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ إِمَامٌ وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ قُلْتُ وَ إِنْ كَانَ عَلَوِيّاً فَاطِمِيّاً قَالَ وَ إِنْ كَانَ عَلَوِيّاً فَاطِمِيّاً.

(خبر داد ما را احمدبن محمّدبن سعيد ابن عقده او گفت: حديث كرد ما را علی بن حسن بن فضّال از كتاب خودش و گفت: حديث كرد ما را عبّاس بن عامر بن رباح ثقفى از ابى المغرا و او از ابى سلّام و او از سوره ی بن كليب و او از): ابى جعفر محمّدبن على الباقر(علیه السلام) كه آن حضرت در معنى آيه شريفه «روز رستاخيز خواهى ديد كه چهره كسانى كه دروغ بر خدا بسته اند سياه شده است مگر نه اين است كه جايگاه متكبّران دوزخ است؟» فرمود كسى كه پندارد امام است و امام نباشد. عرض كردم: اگر چه علوىّ و فاطمىّ نسب باشد؟ فرمود: هر چند كه علوىّ و فاطمىّ نسب باشد.

به هر حال هرکس به دروغ خود را مانند چهارده معصوم(علیهم السلام) امام و خلیفه بداند، در قیامت چهره ای سیاه خواهد داشت و جایگاهش آتش جهنم است.

4. در غیبت نعمانی صفحه 71 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 82 حدیث آمده است:

عنه قال: أخبرنا عبدالواحدبن عبدالله بن يونس الموصلي، قال: حدثنا محمدبن جعفر القرشي المعروف بالرزاز الكوفي، قال: حدثني محمدبن الحسين بن أبي الخطاب، عن محمدبن سنان، عن أبي سلام، عن سوره ی بن كليب، عن أبي جعفر الباقر(علیه السلام) في قوله تعالى: «وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ.» قال: من قال إني إمام و ليس بإمام. قلت: و إن كان علويا فاطميا؟ قال: و إن كان علويا فاطميا قلت: و إن كان من ولد علي بن أبي طالب(علیه السلام)؟ قال: و إن كان من ولد علي بن أبي ط الب(علیه السلام)».

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) فرمودند: هرکس به دروغ بگوید امام هستم و امام نباشد، در قیامت چهره اش سیاه و جایگاهش جهنم می شود. روای سؤال کرد: هرچند آنمرد علوی و فاطمی باشد؟ حضرت فرمودند: (فرقی نمی کند) حتی اگر علوی و فاطمی باشد.

ص: 279

به جز دوازده امام بعد از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هرکس ادعای امامت کند، این آیه شامل حالش می شود.

5. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 251 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 82 حدیث 5 آمده است:

علي بن إبراهيم في قوله تعالى: «يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ» قال: حدثني أبي، عن ابن أبي عمير، عن أبي المغرا، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: من ادعى أنه إمام و ليس بإمام. قلت: و إن كان علويا فاطميا؟ قال: و إن كان علويا فاطميا.

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) فرمودند: هرکس به دروغ بگوید امام هستم و امام نباشد، در قیامت چهره اش سیاه و جایگاهش جهنم می شود. روای سؤال کرد: هرچند آن مرد علوی و فاطمی باشد؟ حضرت فرمودند: (فرقی نمی کند) حتی اگر علوی و فاطمی باشد.

6. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 251 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 82 حدیث 6 آمده است:

قَالَ: فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ فِي جَهَنَّمَ لَوَادِياً لِلْمُتَكَبِّرِينَ يُقَالُ لَهُ سَقَرُ شَكَا إِلَى اللَّهِ شِدَّةَ حَرِّهِ سَأَلَهُ أَنْ يَتَنَفَّسَ فَأَذِنَ لَهُ فَتَنَفَّسَ فَأَحْرَقَ جَهَنَّم

7. در ثواب الاعمال شیخ صدوق صفحه 354 و تفسیر برهان مجلد 4 حدیث 7 صفحه 82 آمده است:

ابن بابويه: عن أبيه، قال: حدثني سعدبن عبدالله، عن محمدبن الحسين، عن ابن فضال، عن معاويةبن وهب، عن أبي سلام، عن سوره ی بن كليب، عن أبي جعفر(علیه السلام) قال: قلت: قول الله عز و جل: «وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ» قال: من زعم أنه إمام و ليس بإمام. قلت: و إن كان علويا فاطميا؟ قال: و إن كان علويا فاطميا.

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) فرمودند: هرکس نزد خود گمان کند امام است و امام نباشد، در قیامت چهره اش سیاه و جایگاهش جهنم می شود. روای سؤال کرد: هرچند آن مرد علوی و فاطمی باشد؟ حضرت فرمودند: (فرقی نمی کند) حتی اگر علوی و فاطمی باشد.8. در کافی مجلد 1 صفحه 372 حدیث 23 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 723 حدیث 8 آمده است:

محمدبن يعقوب: عن الحسين بن محمد، عن معلى بن محمد، عن محمد بن جمهور، عن عبدالله بن عبدالرحمن، عن الحسين بن المختار، قال: قلت لأبي عبدالله(علیه السلام): جعلت فداك «وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ» قال: من زعم أنه إمام و ليس بإمام. قلت: و إن كان علويا فاطميا؟ قال: «و إن كان علويا فاطميا».

ص: 280

حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هرکس نزد خود گمان کند امام است و امام نباشد، در قیامت چهره اش سیاه و جایگاهش جهنم می شود. روای سؤال کرد: هرچند آن مرد علوی و فاطمی باشد؟ حضرت فرمودند: (فرقی نمی کند) حتی اگر علوی و فاطمی باشد.

9. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 82 حدیث 9 آمده است:

العياشي: بإسناده، عن خيثمة بن عبد الرحمن، قال: سمعت أباعبدالله(علیه السلام) يقول: من حدث عنا بحديث فنحن سائلوه عنه يوما، فإن صدق علينا فإنما يصدق على الله و على رسوله و إن كذب علينا فإنما يكذب على الله و على رسوله، لأنا إذا حدثنا لا نقول: قال فلان و فلان و إنما نقول: قال الله و قال رسوله. ثم تلا هذه الآية: «وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ» ثم أشار خيثمة إلى أذنيه فقال: صمتا إن لم أكن سمعته.

ص: 281

376. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نور خداوند است

اشاره

سوره زمر آیه 69

وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جي ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون

زمین به نور پروردگارش روشن شد...

ما معتقدیم که ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) نور خداوند هستند و این ها اول ما خلق الله می باشند و حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که یکی از آن هاست نور خداوند می باشد. اما متاسفانه ایشان مورد غفلت واقع شده اند و معیشت ضنک و فشارهای روحی هم چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی ناشی از غفلت آن حضرت(علیه السلام) است. به طور کلی می توانیم بگوییم:

1. غفلت از وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبب فشارهای روحی فردی و اجتماعی است و آشنایی با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نزدیکی به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فشارهای فردی و اجتماعی می کاهد و استرس ها را کم می کند.

2. پس باید برگردیم به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنان که اگر به او برگردیم حقیقت است و دوری از او باطل است و اگر برگردیم به حق عظیم برگشته ایم. زیرا مشکل ما این است که در معرفت حضرت کوتاهی کرده ایم که مقصریم و نمی توانیم در درجات اعلی به کُنه قضیه پی ببریم که قاصریم و عمده ترین مقصری ما جزایش معیشت ضنک است و آن در معرفت نداشتن نسبت به آن حضرت(علیه السلام) است.

معرفت به حضرت ولی عصر(علیه السلام) از این فشارهای روحی و ضنک می کاهد.3. پس ابتدا ما باید حضرت را بشناسیم و اگر او را نشناسیم به وظیفه ی خودمان عمل نمی کنیم. نه از جهت قلبی و نه از جهت بدنی و اگر شناخت پیدا کردیم و معرفت داشتیم هم از جهت قلبی انجام وظیفه می کنیم هم از جهت عملی. اینکه در قرآن کریم سوره فاطر آیه 28 آمده است:

ص: 282

«إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» یعنی چنین است و جز این نیست که از خداوند علما و دانشمندان و دانایان می ترسند. پس اولاً: ما باید به قرآن و احادیث اهمیت زیادی بدهیم زیرا هرچه بخواهیم در قرآن و حدیث یا کتاب الله و عترت است منتهی عده ای از این عمل غافل می شوند و زمانی به این موضوع پی می برند که متأسفانه دیگر فرصت ها گذشته است. خوشا به سعادت کسانی که در جوانی به این حقیقت پی می برند که بفهمند از نور و هدایت و حکمت هیچ چیز نیست الّا در کتاب الله و سنت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام). هرچه غیر از این دو منبع باشد باطل است.

آیة الله وحید خراسانی در این زمینه می فرمایند هرچه غیر از این دو منبع باشد یا نجس است یا متنجس. از این دو حال خارج نیست. از غیر این خانواده و این بیت یعنی اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) هرچه در آید اِمّا نجسٌ و اِمّا متنجس که در بحارالانوار مجلد 2 صفحه 94 حدیث 32 آمده است که فضیل نقل می کند: عَنْ فُضَيْلٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ كُلُّ مَا لَمْ يَخْرُجْ مِنْ هَذَا الْبَيْتِ فَهُوَ بَاطِلٌ.

این مطلبی که گفتیم هم قرآن آن را اثبات می کند هم روایات لذا مرجع ما در تمام علوم باید کتاب الله و سنت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) باشد. حتی معرفت خود امام باید از قرآن و سنت استفاده کنیم.

4. چون مقام قدّیس حضرت حجت سلام الله علیه فوق این حرف هاست به بیان مختصری دو آیه ی قرآن را مطرح می کنیم و دو روایت ذیل آن می گوییم:

«وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» یعنی زمین از نور پروردگارش روشن شد و دیگری آیه 35 سوره نور است «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» یعنی هدایت می کند خدا به نورش هر که را بخواهد.

این دو آیه در شأن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و برای ظهور آن حضرت می باشد.5. مرحوم سید هاشم بحرانی در جلد سوم تفسیر برهان ذیل آیه «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» در تفسیر برهان صفحه 136 آورده است که منظور از این آیه وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. در اینجا باید توضیحی بدهیم و شما عمق مطلب را درک کنید و درک آن به مقدمه ای احتیاج دارد که اسماء ذات اقدس الهی هر کدامش یک باب از معارفش می باشد یعنی کلید خداشناسی است.

ص: 283

چنان که در سوره ی اعراف آیه 180 می فرمایند « وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها» اگر شما آن اسم را بشناسی و به شناخت آن اسم خدا را بخوانی و دعا کنی شما به مقصود این آیه رسیده اید.

یکی از اسماء خداوند حاکی است از منتهای غیب الغیوبی و در استتار مطلق و آن اسم مقدس هو است.

دم چو فرو رفت هاست *** هوست چو بیرون رود

یعنی از او در همه *** هر نفسی های و هوست

یک اسم هم حاکی است از کمال ظهور و کمال عنایت و شمول لطف حضرت رب العزة جل جلاله و آن اسم رب است. این دو اسم در دو نقطه ی مقابل یکدیگر است. اسم هو و اسم رب. اگر بخواهی بفهمی باید در قرآن با کمک گرفتن از سنت تدبر کنی که می فرماید: « أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها»(1) یعنی آیا پس اندیشه و تدبر نمی کنند در قرآن یا بر دل هایشان قفل هایی زده شده است؟ اما این نکته را باید بگوییم اعظم اسم الهی الله است. پس اسامی پروردگار اسم جلاله الله است که توحید هم به الله بستگی دارد. اگر کسی بگوید لا اله الرحمن الرحیم ما نمی توانیم بگوییم او مسلمان است باید بگوییم لا اله الا الله اگر همه ی اسماء را بیاورد غیر از الله، برای مسلمان شدن فایده ندارد. حالا این چه سرِیست که در توحید اسم جلاله ی الله معتبر است و در غیر آن معتبر نیست اجمالاً می گوییم عظمت اسم جلاله را از اینجا درک کنید که در سوره ی اخلاص گفته شده است: «قل هو الله احد». اول هُوَ است بعد می رسد به الله زیرا هُوَ اسمی است که از الله مستتر است بعد همین مراتب می آید می رسد به اسم رب که در قرآن هیچاسمی به اندازه ی رب برده نشده است و این کثرت اسم رب حکمتش این است که آن اسمی که مرحله ی ظهور عنایت خداوند است رب است رب العالمین است رب نسبت به همه جا گفته می شود مثلاً در سوره ی بقره آیه 21 آمده است: «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ وَ الَّذينَ

ص: 284


1- . سوره محمد آیه 24

مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون» یعنی ای مردم پروردگارتان را که شما را آفریده است، عبادت کنید و این جهت پرورش پروردگار است.

اما هو ظاهر نیست به قدری غیب الغیوب است که می گوید هو هو هو هیچ چیز آنجا نیست نه اشاره ای نه حدی نه وصفی اما اسم رب به قدری نزدیک است که هرچه هست تربیت اوست.

همه ی عالم اثر ظهور تربیت اوست لذا علما می فرمایند: رب اوسع و اظهر اسماء و اسم مقدس هو اخفای اسماء الهی است.

6. حال اعجاز قرآن و روایت را در اینجا احساس کنید در ذیل آیه «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» حدیث می فرماید نور رب حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و این آیه در وقت ظهور تحقق پیدا می کند. آن ظهورِ کامل اسم رب به نور الرب است آن هم در وقت ظهور که در کتاب بحارالانوار مجلد 52 صفحه 330 از مفضل بن عمر می گوید:

سمعت اباعبدالله(علیه السلام) یقول: ان قائمنا اذا قام اشرقت الارض بنور ربها و استغنی العباد من ضوء الشمس.

در ذیل آیه «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» در روایات داریم نوره من یشاء امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. پس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم می شود نور الرب و هم می شود نوره. این وجود مقدس نوریست که هم مضاف است به اسم او و هم مضاف است به اسم رب که علما می گویند این دو آیه با احادیثش محیرالعقول است نه اینکه عقل من و شما درک نمی کند بلکه محیرالعقول است برای اولیاء خدا آنجا که می فرماید: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» تدبر کنید زمین با نور رب روشن می شود تمام زمین سهلها و جبلها و رطبها و یابسها هرچه باشد و هر که باشد به نور رب روشن می شود اما در آیه ی دیگر می فرمایند: «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» جایی است که اوج می گیرد بالا می رود اما آیه «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» جایی است که تنزل می کند و در این آیه اوج می گیرد و هر دو آیه در مورد حضرت حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است او هم «نور ربها» ست و هم «نوره» است و کلام خدا با هیچ کلامیقابل قیاس نیست آنجا که می گوید «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِه »باید هرچه در هوست پیدا کنیم وقتی می فرماید «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» باید هرچه در رب است بفهمیم. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: این برای ظهور حضرت حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که عصر غیبت امام

ص: 285

زمان(علیه السلام) «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ»(1) وقتی می فرمایند «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(2) متعلق به زمان ظهور است یعنی در عصر ظهور همه ی شروط القا می شود همه از خار و گل باید از این نور استفاده کنند اما در عصر غیبت این گونه نیست بلکه استفاده لنوره است در این زمان باید کاری کرد که رمز من یشائی پیدا شود بعد هم خداوند به این مطلب تکیه کرده و می فرماید: «وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ»(3) این مطلب بسیار مهم است زیرا خدا هرجا می خواهد بشر تفکر و تعقل کند از کلمه ی«وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ» استفاده می کند. متعلق به جاهای مخصوص است همه جای قرآن نیست مثلاً در آیات آخر سوره ی حشر آمده است.

1. در كتاب ينابيع المودة صفحه 448 حافظ خواجه كلان قندوزى حنفى آورده است:

و فيه عن الحسن بن خالد قال: قال: على بن موسى الرضا رضى الله عنه لا دين لمن لاورع له و«ان اكرمكم عند اللّه اتقاكم»(4) اى اعملكم بالتقوى. ثم قال: ان الرابع من ولدى ابن سيدة الاماء يطهر اللّه به الارض من كل جور و ظلم و هو الذى يشك الناس فى ولادته و هو صاحب الغيبة فاذ اخرج « اشرقت الارض بنور ربها»(5) و وضع ميزان العدل بين الناس فلا يظلم احد احداً و هو الذى تطوى له الارض و لايكون له ظل و هو الذى ينادى مناد من السماء يسمعه جميع اهل الارض الا ان حجة اللّه قد ظهر عند بيت اللّه فاتبعوه فان الحق فيه و معه و هو قول اللّه عزوجل « إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»(6)

خواجه كلان قندوزى نقل مى كند، از كتاب فرائد السمطين (نوشته حافظ شيخ محمّدبن ابراهيم جوينى الحموينى، (محدث و مفسر و فقيه شافعى) از حسن بن خالد گويد: على بنموسى الرضا(علیه السلام) فرمود: آن كس كه ورع ندارد دين ندارد و گرامى ترين مردم نزد خداوند باتقواترين آن ها هستند، يعنى عمل كننده ترين شما به تقوى. بعد فرمود: فرزند چهارم از فرزندان من، پسر سيده زن هاى كنيزان، خداوند پاك كند به واسطه او زمين را از جور و

ص: 286


1- . سوره نور آیه 35
2- .[2] سوره زمر آیه 69
3- .[3] سوره نور آیه 35
4- .[4] سوره حجرات آیه 13
5- .[5] سوره زمر آیه 69
6- .[6] سوره شعرا آیه 4

ستم همان اوست كه مردم در ولادتش شك مى كنند، و همان است كه داراى غيبت است و هنگامى كه قيام مى كند «زمين روشن مى شود به نور پروردگارش» او در ميان مردم ميزان عدل را قرارمى دهد، احدى به ديگرى ظلم وجور روا نمى دارد، هم اوست كه براى داشتن طى الارض، زمين (در زير پاهاى او) مى پيچد، و براى او سايه نمى باشد و هم اوست كه منادى از آسمان ندا مى كند، و همه اهل زمين اين ندا مى شنوند كه آگاه باشيد، حجت خداوند ظاهر شده (و قيام نموده است. حركت كنيد) در نزد خانه خدا پيرو او باشيد، به راستى حق در گفتار اوست و با اوست و اين فرموده خداوند است «اگر خواهيم بر آنها از آسمان آيتى را فرستيم، پس گردن هاشان براى آن خضوع كنندگان مى گردد.»

2. ابوجعفر محمّدبن جرير الطبرى (المتوفى سنه 310) در كتاب دلائل الامه صفحه 260 آورده است:

قالَ اَخبَرنى اَبُوالحسين محمّدبن هاروُن بن مُوسى، قال: حَدَّثَنا اَبُوعلى محمّدبن هَمّام قال: حَدَثَنا ابُوعبداللّه بن جعفربن محمّد الحميَرى قال: حَدَّثَنا احمدبن ميثم قال: حدثنا سليمان بن صالح قال: حدثنا ابُوالهيثم القَصَّاب، عن المفضل بن عمر الجعفى قال: سمعت اباعبداللّه(علیه السلام) يقول: إِنَّ قائِمنا اِذ قامَ اَشرَقتِ الاَرضِ بِنُورِ ربّها وَ استَغنيَ العِبادُ عَن ضَوءِ الشمس وَصارَ اليل و النهارُ واحد (وَ ذهَبَتِ الظلمَة) وَعاشَ الرَّجُلُ فى زَمانِهِ اَلفَ سَنَةٍ يُولَدُ لَهُ فى كُلِّ سَنَةٍ غُلامٌ لايُولَدُ لَهُ جاريَةٌ يَكسوُهُ الثوبُ فَيَطُولُ عليه كُلّما طالَ، وَ يَكُونُ (يَتَلَوَّنُ) عَلَيه اَيّ لَونٍ شاءَ.

ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى گويد خبر داد ابوالحسن محمّدبن هارون... و خبرداد ابوعبداللّه بن جعفر حميرى...، از مفضل بن عمر جعفى حديث آورد كه گفت: شنيدم حضرت ابى عبداللّه جعفربن محمّد الصادق(علیهما السلام) فرمودند: همانا هرگاه قائم ما به پاخيزد زمين به نور پروردگارش روشنى يابد، «إِنَّ قائِمنا اِذ قامَ اَشرَقتِ الاَرضِ بِنُورِ ربّها» و مردم از روشنايى خورشيد بى نياز گردند و شب و روز يكى خواهد شد و تاريكى از ميان خواهد رفت و مردم در زمان او عمرشان طولانى شود و هزار سال عمر خواهند كرد هرسال برايش يك پسر متولد مى شود و دختر متولد نمى گردد، جامه اى به قامت خودش بر او پوشيدهمى شود كه هر چه قدش بلندتر مى گردد لباس هم بزرگ تر مى شود و به هر رنگى كه بخواهد.

3. در كتاب تفسير قمى 595 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 87 حدیث 1 آمده است:

ص: 287

عليّب ن ابراهيم قال: حدّثنا محمّدبن ابي عبداللّه قال: حدّثنا جعفربن محمّد قال: حدّثنا القاسم بن الرّبيع قال: حدّثنا صباح المداينى قال: حدّثنا المفضّل بن عمر، انّه سمع اباعبداللّه(علیه السلام) يقول فى قوله: «وَ أَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» قال: ربّ الارض يعنى امام الارض، قلت: فاذا خَرَجَ يكون ماذا؟ قال: اذاً يستغنى النّاس عن ضَوءِ الشّمس و نور القمر و يجزون بنور الامام.

على بن ابراهيم گويد: حديثمان داد محمّدبن ابى عبداللّه گفت: حديثمان داد جعفربن محمّد، وى گفت: حديثمان داد قاسم بن ربيع گفت: حديثمان گفت: صباح مداينى گفت: حديثمان داد مفضّل بن عمر اينكه از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) شنيده كه درباره فرموده خداوند «و زمين به نور پروردگارش روشنى يافت.» مى فرمود: پروردگار زمين يعنى امام زمين عرض كردم: هرگاه ظهور كند چه شود؟ فرمود: در آن صورت مردم از نور آفتاب و نور ماه بى نياز مى شوند و به نور امام اكتفا مى كنند.

4. علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه در بحارالانوار مجلد 52 صفحه 330 حدیث 52 از مفضل بن عمر روایت نموده است:

الغيبة للشيخ الطوسي جَمَاعَةٌ عَنِ التَّلَّعُكْبَرِيِّ عَنْ عَلِيِّبْنِ حَبَشِيٍّ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدِبْنِ مَالِكٍ عَنْ أَحْمَدَبْنِ أَبِي نُعَيْمٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ غَزَالٍ عَنْ مُفَضَّلِب ْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» وَ اسْتَغْنَى الْعِبَادُ مِنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَ يُعَمَّرُ الرَّجُلُ فِي مُلْكِهِ حَتَّى يُولَدَ لَهُ أَلْفُ ذَكَرٍ لَا يُولَدُ فِيهِمْ أُنْثَى وَ يَبْنِي فِي ظَهْرِ الْكُوفَةِ مَسْجِداً لَهُ أَلْفُ بَابٍ وَ يَتَّصِلُ بُيُوتُ الْكُوفَةِ بِنَهَرِ كَرْبَلَاءَ بِالْحِيرَةِ حَتَّى يَخْرُجَ الرَّجُلُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ عَلَى بَغْلَةٍ سَفْوَاءَ يُرِيدُ الْجُمُعَةَ فَلَا يُدْرِكُهَا

5. شیخ صدوق اعلی الله مقامه در کمآل الدین مجلد 2 باب 33 صفحه 345 حدیث 31 آورده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِمْرَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِب ْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ سُنَنَ الْأَنْبِيَاءِ(علیه السلام) بِمَا وَقَعَ بِهِمْ مِنَ الْغَيْبَاتِ حَادِثَةٌ فِي الْقَائِمِ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ قَالَ أَبُوبَصِيرٍ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ مَنِ الْقَائِمُ مِنْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) فَقَالَ يَا أَبَابَصِيرٍ هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ ابْنِي مُوسَى ذَلِكَ ابْنُ سَيِّدَةِالْإِمَاءِ يَغِيبُ غَيْبَةً يَرْتَابُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ ثُمَّ يُظْهِرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ يَنْزِلُ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ(علیهما السلام) فَيُصَلِّي خَلْفَهُ وَ تُشْرِقُ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ لَا تَبْقَى فِي الْأَرْضِ بُقْعَةٌ عُبِدَ فِيهَا غَيْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا عُبِدَاللَّهُ فِيهَا «وَ يَكُونُ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون»

ص: 288

معرفی قسمت هایی از خصوصیات حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وسیله ی این احادیث

اگر احادیث قبل را با دقت بخوانید، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بیشتر خواهید شناخت و در این احادیث آمده است:

1. حضرت قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) چهارمین فرزند از نسل حضرت رضا(علیه السلام) است الرابع من ولدی یعنی (امام جواد(علیه السلام) امام هادی(علیه السلام) امام عسکری(علیه السلام) چهارمین م-ح-م-د(عجل الله تعالی فرجه الشریف))

2. ایشان فرزند بهترین و خانم کنیزان عالم یعنی ملیکه است که او را با القاب نرجس، سوسن، ریحانه و صیقل می خواندند. (ابن سیدة الاماة)

3. خداوند زمین را به وسیله ی او از عدل و داد پر می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود.

4. اما متأسفانه (غیبت طولانی ایشان سبب می شود که عده ای درباره ی ولادت او شک کنند. (یشک الناس فی ولادته)

5. ایشان دارای غیبتی طولانی است.

6- هنگامی که ظهور می کند زمین به نور رب روشن می شود چون او نور رب است.

7. او میزان عدالت را برپا خواهد کرد و اقامه ی ترازوی عدل سبب می شود که هیچ کس به هیچ کس دیگر نتواند ظلم کند.

8. ایشان نسبت به کل عالم ولایت تکوینی دارند لذا زمین زیر پای ایشان در هم نوردیده تر می شود و ایشان طی الارض می کنند و هو الذی تطوی له الارض

9. ایشان نور رب هستند و نور رب بر هر نور دیگری غالب است لذا ایشان سایه ندارند (و این یکی از علائم شناخت چهارده معصوم(علیهم السلام) است).10. نور او غالب بر نور خورشید و روشنایی ماه است لذا در زمان ظهور که زمین به نور رب روشن می شود. مردم از نور خورشید و روشنایی ماه بی نیاز می شوند.

11. در هنگام ظهور منادی از آسمانی به نام او ندا در خواهد داد که ای مردم آگاه باشید حجت خداوند ظاهر شده است و ظهور کرده است و همه ی مردم روی کره ی زمین این ندا را می شنوند. (ینادی مناد من السماء یسمعه جمع اهل الارض الا ان حجةالله قد ظهر عند البیت الله.)

ص: 289

12. منادی می گوید: ای مردم به سمت مسجدالحرام در بیت خداوند بشتابید که حق در او و با اوست و این فرموده ی خداوند متعال است فان الحق فیه و معه

13. حضرت رضا(علیه السلام) دستور می فرمایند هنگامی که حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کرد همه از خانه های خود بیرون روید و به شهر مکه و در مسجدالحرام و به کنار کعبه بروید و او را یاری کنید.

14. در عصر ظهور مردم عمری طولانی به اندازه ی هزار سال خواهند داشت و این یکی از پیش بینی های محیرالعقول آن حضرت است.

ص: 290

377. همه ی انبیاء و ملائکه مسلمان هستند

اشاره

سوره زمر آیه 74

و قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلينَ

همه ی انبیا و ملائکه مسلمان هستند و در ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جبرئیل و ملائکة الله در حضورش حاضر می شوند.

در کتاب بحارالانوار مجلد 53 صفحات 1تا 7 آمده است:

أَقُولُ رُوِيَ فِي بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ حَمْدَانَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِسْمَاعِيلَ وَ عَلِيِّب ْنِ عَبْدِاللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ أَبِي شُعَيْبٍ وَ مُحَمَّدِبْنِ نُصَيْرٍ عَنْ عَمْرِوبْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِب ْنِ عُمَرَ قَالَ سَأَلْتُ سَيِّدِيَ الصَّادِقَ(علیه السلام) هَلْ لِلْمَأْمُورِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِيِّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ وَقْتٍ مُوَقَّتٍ يَعْلَمُهُ النَّاسُ فَقَالَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ يُوَقِّتَ ظُهُورَهُ بِوَقْتٍ يَعْلَمُهُ شِيعَتُنَا قُلْتُ يَا سَيِّدِي وَ لِمَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّهُ هُوَ السَّاعَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(1) الْآيَةَ وَ هُوَ السَّاعَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها»(2) وَ قَالَ «عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ»(3) وَ لَمْ يَقُلْ إِنَّهَا عِنْدَ أَحَدٍ وَ قَالَ «فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها»(4) الْآيَةَ وَ قَالَ «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»(5) وَ قَالَ «ما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيباً»(6) «يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي

ص: 291


1- . سوره اعراف آیه 186
2- . سوره نازعات آیه 42
3- . سوره لقمان آیه 34 و سوره زخرف آیه 61
4- . سوره محمدa آیه 18
5- . سوره قمرآیه 1
6- . سوره احزاب آیه 63

ضَلالٍ بَعِيدٍ»(1) قُلْتُ فَمَا مَعْنَى يُمَارُونَ قَالَ يَقُولُونَ مَتَى وُلِدَ وَ مَنْ رَأَى وَ أَيْنَ يَكُونُ وَ مَتَى يَظْهَرُ وَ كُلُّ ذَلِكَ اسْتِعْجَالًا لِأَمْرِ اللَّهِ وَ شَكّاً فِي قَضَائِهِ وَ دُخُولًا فِي قُدْرَتِهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا الدُّنْيَا وَ إِنَّ لِلْكَافِرِينَ لَشَرَّ مَآبٍ قُلْتُ أَ فَلَا يُوَقَّتُ لَهُ وَقْتٌ فَقَالَ يَا مُفَضَّلُ لَا أُوَقِّتُ لَهُ وَقْتاً وَ لَا يُوَقَّتُ لَهُ وَقْتٌ إِنَّ مَنْ وَقَّتَ لِمَهْدِيِّنَا وَقْتاً فَقَدْ شَارَكَ اللَّهَ تَعَالَى فِي عِلْمِهِ وَ ادَّعَى أَنَّهُ ظَهَرَ عَلَى سِرِّهِ وَ مَا لِلَّهِ مِنْ سِرٍّ إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَ إِلَى هَذَا الْخَلْقِ الْمَعْكُوسِ الضَّالِّ عَنِ اللَّهِ الرَّاغِبِ عَنْ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ مَا لِلَّهِ مِنْ خَبَرٍ إِلَّا وَ هُمْ أَخَصُّ بِهِ لِسِرِّهِ وَ هُوَ عِنْدَهُمْ وَ إِنَّمَا أَلْقَى اللَّهُ إِلَيْهِمْ لِيَكُونَ حُجَّةً عَلَيْهِمْ قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا مَوْلَايَ فَكَيْفَ بَدْءُ ظُهُورِ الْمَهْدِيِّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ إِلَيْهِ التَّسْلِيمُ قَالَ(علیه السلام) يَا مُفَضَّلُ يَظْهَرُ فِي شُبْهَةٍ لِيَسْتَبِينَ فَيَعْلُو ذِكْرُهُ وَ يَظْهَرُ أَمْرُهُ وَ يُنَادَى بِاسْمِهِ وَ كُنْيَتِهِ وَ نَسَبِهِ وَ يَكْثُرُ ذَلِكَ عَلَى أَفْوَاهِ الْمُحِقِّينَ وَ الْمُبْطِلِينَ وَ الْمُوَافِقِينَ وَ الْمُخَالِفِينَ لِتَلْزَمَهُمُ الْحُجَّةُ بِمَعْرِفَتِهِمْ بِهِ عَلَى أَنَّهُ قَدْ قَصَصْنَا وَ دَلَلْنَا عَلَيْهِ وَ نَسَبْنَاهُ وَ سَمَّيْنَاهُ وَ كَنَيْنَاهُ وَ قُلْنَا سَمِيُّ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ كَنِيُّهُ لِئَلَّا يَقُولَ النَّاسُ مَا عَرَفْنَا لَهُ اسْماً وَ لَا كُنْيَةً وَ لَا نَسَباً وَ اللَّهِ لَيَتَحَقَّقُ الْإِيضَاحُ بِهِ وَ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ وَ كُنْيَتِهِ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ حَتَّى لَيُسَمِّيهِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ كُلُّ ذَلِكَ لِلُزُومِ الْحُجَّةِ عَلَيْهِمْ ثُمَّ يُظْهِرُهُ اللَّهُ كَمَا وَعَدَ بِهِ جَدُّهُ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(2) قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا مَوْلَايَ فَمَا تَأْوِيلُ قَوْلِهِ تَعَالَى «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» قَالَ(علیه

السلام) هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ»(3) فَوَ اللَّهِ يَا مُفَضَّلُ لَيُرْفَعُ عَنِ الْمِلَلِ وَ الْأَدْيَانِ الِاخْتِلَافُ وَ يَكُونُ الدِّينُ كُلُّهُ وَاحِداً كَمَا قَالَ جَلَّ ذِكْرُهُ «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»(4) وَ قَالَ اللَّهُ «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»(5) قَالَ الْمُفَضَّلُ قُلْتُ يَا سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ الدِّينُ الَّذِي فِي آبَائِهِ إِبْرَاهِيمَ وَ نُوحٍ وَ مُوسَى وَ عِيسَى وَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) هُوَ الْإِسْلَامُ قَالَ نَعَمْ يَا مُفَضَّلُ هُوَ الْإِسْلَامُ لَا غَيْرُ قُلْتُ يَا مَوْلَايَ أَ تَجِدُهُ فِي كِتَابِ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ وَ مِنْهُ هَذِهِ الْآيَةُ «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» وَ قَوْلُهُ تَعَالَى «مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ»(6) وَ مِنْهُ قَوْلُهُ تَعَالَى فِي قِصَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ «وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ»(7) وَ قَوْلُهُ تَعَالَى فِي قِصَّةِ فِرْعَوْنَ حَتَّى «إِذا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ»(8) وَ فِي قِصَّةِ سُلَيْمَانَ وَ بِلْقِيسَ «قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ»(9)

ص: 292


1- . سوره شوری آیه 18
2- . سوره توبه آیه34
3- . سوره انفال آیه 39
4- . سوره آل عمران آیه 19
5- . سوره آل عمران آیه 85
6- . سوره حجّ آیه 78
7- . سوره بقرة آیه 128
8- . سوره يونس آیه 90
9- . سوره نمل آیه 38

وَ قَوْلِهَا «أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»(1) وَ قَوْلِ عِيسَى(علیه السلام) «مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»(2) وَ قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً»(3) وَ قَوْلُهُ فِي قِصَّةِ لُوطٍ «فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ»(4) وَ قَوْلُهُ «قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا إِلَى قَوْلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»(5) وَ قَوْلُهُ تَعَالَى «أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِلَى قَوْلِهِ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»(6) قُلْتُ يَا سَيِّدِي كَمِ الْمِلَلُ قَالَ أَرْبَعَةٌ وَ هِيَ شَرَائِعُ قَالَ الْمُفَضَّلُ قُلْتُ يَا سَيِّدِي الْمَجُوسُ لِمَ سُمُّوا الْمَجُوسَ قَالَ(علیه السلام) لِأَنَّهُمْ تَمَجَّسُوا فِي السُّرْيَانِيَّةِ وَ ادَّعَوْا عَلَى آدَمَ وَ عَلَى شَيْثٍ وَ هُوَ هِبَةُ اللَّهِ أَنَّهُمَا أَطْلَقَا لَهُمْ نِكَاحَ الْأُمَّهَاتِ وَ الْأَخَوَاتِ وَ الْبَنَاتِ وَ الْخَالاتِ وَ الْعَمَّاتِ وَ الْمُحَرَّمَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ أَنَّهُمَا أَمَرَاهُمْ أَنْ يُصَلُّوا إِلَى الشَّمْسِ حَيْثُ وَقَفَتْ فِي السَّمَاءِ وَ لَمْ يَجْعَلَا لِصَلَاتِهِمْ وَقْتاً وَ إِنَّمَا هُوَ افْتِرَاءٌ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ عَلَى آدَمَ وَ شَيْثٍ(علیه السلام) قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا مَوْلَايَ وَ سَيِّدِي لِمَ سُمِّيَ قَوْمُ مُوسَى الْيَهُودَ قَالَ(علیه السلام) لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّا هُدْنا إِلَيْكَ»(7) أَيِ اهْتَدَيْنَا إِلَيْكَ قَالَ فَالنَّصَارَى قَالَ ع لِقَوْلِ عِيسَى(علیه

السلام) «مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ»(8) وَ تَلَا الْآيَةَ إِلَى آخِرِهَا فَسُمُّوا النَّصَارَى لِنُصْرَةِ دِينِ اللَّهِ قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ يَا مَوْلَايَ فَلِمَ سُمِّيَ الصَّابِئُونَ الصَّابِئِينَ فَقَالَ(علیه السلام) إِنَّهُمْ صَبَوْا إِلَى تَعْطِيلِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْمِلَلِ وَ الشَّرَائِعِ وَ قَالُوا كُلُّ مَا جَاءُوا بِهِ بَاطِلٌ فَجَحَدُوا تَوْحِيدَ اللَّهِ تَعَالَى وَ نُبُوَّةَ الْأَنْبِيَاءِ وَ رِسَالَةَ الْمُرْسَلِينَ وَ وَصِيَّةَ الْأَوْصِيَاءِ فَهُمْ بِلَا شَرِيعَةٍ وَ لَا كِتَابٍ وَ لَا رَسُولٍ وَ هُمْ مُعَطِّلَةُ الْعَالَمِ قَالَ الْمُفَضَّلُ سُبْحَانَ اللَّهِ مَا أَجَلَّ هَذَا مِنْ عِلْمٍ قَالَ(علیه السلام) نَعَمْ يَا مُفَضَّلُ فَأَلْقِهِ إِلَى شِيعَتِنَا لِئَلَّا يَشُكُّوا فِي الدِّينِ قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا سَيِّدِي فَفِي أَيِّ بُقْعَةٍ يَظْهَرُ الْمَهْدِيُّ(عجل

الله تعالی فرجه الشریف) قَالَ(علیه السلام) لَا تَرَاهُ عَيْنٌ فِي وَقْتِ ظُهُورِهِ إِلَّا رَأَتْهُ كُلُّ عَيْنٍ فَمَنْ قَالَ لَكُمْ غَيْرَ هَذَا فَكَذِّبُوهُ قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا سَيِّدِي وَ لَا يُرَى وَقْتَ وِلَادَتِهِ قَالَ بَلَى وَ اللَّهِ لَيُرَى مِنْ سَاعَةِ وِلَادَتِهِ إِلَى سَاعَةِ وَفَاةِ أَبِيهِ سَنَتَيْنِ وَ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ أَوَّلُ وِلَادَتِهِ وَقْتُ الْفَجْرِ مِنْ لَيْلَةِ الْجُمُعَةِ لِثَمَانٍ خَلَوْنَ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ سَبْعٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ إِلَى يَوْمِ الْجُمُعَةِ لِثَمَانٍ خَلَوْنَ مِنْ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ مِنْ سَنَةِ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ وَ هُوَ يَوْمُ وَفَاةِ أَبِيهِ بِالْمَدِينَةِ الَّتِي بِشَاطِئِ دِجْلَةَ يَبْنِيهَا الْمُتَكَبِّرُ الْجَبَّارُ الْمُسَمَّى بِاسْمِ جَعْفَرٍ الضَّالُّ الْمُلَقَّبُ بِالْمُتَوَكِّلِ وَ هُوَ الْمُتَأَكِّلُ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ هِيَ مَدِينَةٌ تُدْعَى بِسُرَّ مَنْ رَأَى وَ هِيَ سَاءَ مَنْ رَأَى يَرَى شَخْصَهُ الْمُؤْمِنُ الْمُحِقُّ سَنَةَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ وَ لَا يَرَاهُ الْمُشَكِّكُ

ص: 293


1- . سوره نمل آیات 31 و 44
2- . سوره آل عمران آیه 52
3- . سوره آل عمران آیه 83
4- . سوره ذاريات آیه 36
5- . سوره بقرة آیه 136
6- . سوره بقرة آیه 133
7- . سوره اعراف آیه 155
8- . آل عمران آیه 52

الْمُرْتَابُ وَيَنْفُذُ فِيهَا أَمْرُهُ وَ نَهْيُهُ وَ يَغِيبُ عَنْهَا فَيَظْهَرُ فِي الْقَصْرِ بِصَابِرٍ بِجَانِبِ الْمَدِينَةِ فِي حَرَمِ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَيَلْقَاهُ هُنَاكَ مَنْ يُسْعِدُهُ اللَّهُ بِالنَّظَرِ إِلَيْهِ ثُمَّ يَغِيبُ فِي آخِرِ يَوْمٍ مِنْ سَنَةِ سِتٍّ وَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ فَلَا تَرَاهُ عَيْنُ أَحَدٍ حَتَّى يَرَاهُ كُلُّ أَحَدٍ وَ كُلُّ عَيْنٍ قَالَ الْمُفَضَّلُ قُلْتُ يَا سَيِّدِي فَمَنْ يُخَاطِبُهُ وَ لِمَنْ يُخَاطِبُ قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) تُخَاطِبُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ الْمُؤْمِنُونَ مِنَ الْجِنِّ وَ يَخْرُجُ أَمْرُهُ وَ نَهْيُهُ إِلَى ثِقَاتِهِ وَ وُلَاتِهِ وَ وُكَلَائِهِ وَ يَقْعُدُ بِبَابِهِ مُحَمَّدُبْنُ نُصَيْرٍ النُّمَيْرِيُّ فِي يَوْمِ غَيْبَتِهِ بِصَابِرٍ ثُمَّ يَظْهَرُ بِمَكَّةَ وَ وَ اللَّهِ يَا مُفَضَّلُ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ دَخَلَ مَكَّةَ وَ عَلَيْهِ بُرْدَةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ عَلَى رَأْسِهِ عِمَامَةٌ صَفْرَاءُ وَ فِي رِجْلَيْهِ نَعْلَا رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) الْمَخْصُوفَةُ وَ فِي يَدِهِ هِرَاوَتُهُ(علیه السلام) يَسُوقُ بَيْنَ يَدَيْهِ عِنَازاً عِجَافاً حَتَّى يَصِلَ بِهَا نَحْوَ الْبَيْتِ لَيْسَ ثَمَّ أَحَدٌ يَعْرِفُهُ وَ يَظْهَرُ وَ هُوَ شَابٌّ قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا سَيِّدِي يَعُودُ شَابّاً أَوْ يَظْهَرُ فِي شَيْبَةٍ فَقَالَ(علیه السلام) سُبْحَانَ اللَّهِ وَ هَلْ يُعْرَفُ ذَلِكَ يَظْهَرُ كَيْفَ شَاءَ وَ بِأَيِّ صُورَةٍ شَاءَ إِذَا جَاءَهُ الْأَمْرُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى مَجْدُهُ وَ جَلَّ ذِكْرُهُ قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا سَيِّدِي فَمِنْ أَيْنَ يَظْهَرُ وَ كَيْفَ يَظْهَرُ يَا مُفَضَّلُ يَظْهَرُ وَحْدَهُ وَ يَأْتِي الْبَيْتَ وَحْدَهُ وَ يَلِجُ الْكَعْبَةَ وَحْدَهُ وَ يَجُنُّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ وَحْدَهُ فَإِذَا نَامَتِ الْعُيُونُ وَ غَسَقَ اللَّيْلُ نَزَلَ إِلَيْهِ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ(علیه السلام) وَ الْمَلَائِكَةُ صُفُوفاً فَيَقُولُ لَهُ جَبْرَئِيلُ يَا سَيِّدِي قَوْلُكَ مَقْبُولٌ وَ أَمْرُكَ جَائِزٌ فَيَمْسَحُ(علیه السلام) يَدَهُ عَلَى وَجْهِهِ وَ يَقُولُ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ»(1) وَ يَقِفُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ فَيَصْرُخُ صَرْخَةً فَيَقُولُ يَا مَعَاشِرَ نُقَبَائِي وَ أَهْلَ خَاصَّتِي وَ مَنْ ذَخَرَهُمُ اللَّهُ لِنُصْرَتِي قَبْلَ ظُهُورِي عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ائْتُونِي طَائِعِينَ فَتَرِدُ صَيْحَتُهُ(صلی الله علیه وآله وسلم) عَلَيْهِمْ وَ هُمْ عَلَى مَحَارِيبِهِمْ وَ عَلَى فُرُشِهِمْ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا فَيَسْمَعُونَهُ فِي صَيْحَةٍ وَاحِدَةٍ فِي أُذُنِ كُلِّ رَجُلٍ فَيَجِيئُونَ نَحْوَهَا وَ لَا يَمْضِي لَهُمْ إِلَّا كَلَمْحَةِ بَصَرٍ حَتَّى يَكُونَ كُلُّهُمْ بَيْنَ يَدَيْهِ(علیه السلام) بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَام

از تأليفات علماى شيعه به سلسله سند از مفضل بن عمر روايت شده است كه گفت: از آقايم حضرت صادق(علیه السلام) پرسيدم: آيا مأموريت حضرت مهدى منتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وقت معينى دارد كه بايد مردم بدانند كى خواهد بود؟ فرمود: حاشا كه خداوند وقت ظهور او را طورى معين كند كه شيعيان ما آن را بدانند. عرض كردم: آقا براى چه؟ فرمود: زيرا وقت ظهور او همان ساعتى است كه خداوند مي فرمايد:

«يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها؛ قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً»(2).

ص: 294


1- . سوره زمر آیه 74
2- . سوره اعراف آيه 187

و نيز اين همان ساعتى است كه خدا فرموده: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها»(1) و هم فرموده: « إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ»(2) يعنى: علم آن وقت فقط در نزد خداست و در آيه ديگر فرمود: «فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها»(3) و نيز فرمود: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» و هم فرمود: «ما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ»(4).

عرض كردم: معنى «يمارون» چيست؟ فرمود: يعنى مردم مي گويند قائم كى متولد شده و كى او را ديده و حالا كجاست و چه وقت آشكار مى شود؟ اينها همه عجله در امر خدا و شك در قضاى الهى و دخالت در قدرت اوست. اينان كسانى هستند كه در دنيا زيان مى برند و پايان بد از آن كافران است.

عرض كردم: آيا وقتى براى آن تعيين نشده؟ فرمود: اى مفضل! نه من وقتى بر آن معين مي كنم و نه وقتى براى آن تعيين شده است! هر كس براى ظهور مهدی ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وقت تعيين كند، خود را در علم خداوند شريك دانسته و (به ناحق) ادعا كرده كه توانسته است بر اسرار خدا آگاهى يابد! در صورتى كه خداوند هر سرى دارد براى اين مخلوق كه از خدا و اولياء خدا برگشته اند واقع شده است، هر خيرى خدا داشته باشد اختصاص به بندگانش دارد كه بايد به آن برسند. زيرا كه خدا همه وقت با بندگانش است. آن اسرار كه به آنها مي دهد براى اين است كه بر آنها حجت باشد.

فقلت فكيف يا مولاى في ظهوره؟ فقال يظهر في شبهة ليستبين امره و يعلى ذكره.

مفضل گفت: در وقت ظهورش چگونه است؟ فرمود: اى مفضل! او در وضع شبهه ناكى آشكار مى شود، تا اينكه امرش روشن شود و نامش بالا رود و كارش آشكار گردد و نام وكنيه و نسبش برده شود و آوازه او در زبان پيروان حق و باطل و موافقين و مخالفين زياد برده مى شود؛ تا اينكه به واسطه ی شناختن او حجت بر مردم تمام شود.

ص: 295


1- .[1]سوره النازعات آيه 42
2- . سوره لقمان آيه 34
3- . سوره محمد آيه 18
4- . سوره شورى آيه 18 و 17

به علاوه ما داستان ظهور او را براى مردم نقل كرده ايم و نشان داده ايم و نام و نسب و كنيه او را برده و گفته ايم كه او هم نام جدش پيغمبر خدا و هم كنيه اوست تا مبادا مردم بگويند اسم و كنيه و نسب او را نشناختيم، به خدا سوگند كار او به واسطه ی روشن شدن نام و نسب و كنيه اش كه بر زبان هاى مردم بالا گرفته، متحقق مى شود. به طورى كه آن را براى يكديگر بازگو مي كنند. همه ی اينها براى اتمام حجت بر آنهاست. آنگاه همان طور كه جدش وعده داده، خداوند او را ظاهر مى گرداند قوله تعالى: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(1) يعنى: خداوند نماينده خود را با هدايت و دين حق مي فرستد تا او را بر تمام اديان غالب گرداند هر چند مشركان نخواهند.

دين مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دين اسلام است

مفضل گفت آقا تأويل «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» چيست؟

(يعنى چگونه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر همه ی اديان غالب مى شود) حضرت فرمود: تأويل آن اين آيه است: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ» يعنى «چندان از مشركان بكشيد كه ديگر فتنه اى در ميان مردم نباشد و همه دين براى خدا باشد.»

اى مفضل به خدا قسم! اختلاف را از ميان ملل و اديان برمي دارد و همه دين ها يكى مى شود چنان كه خدا فرموده: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»(2) و هم فرموده:

«وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»(3)

يعنى هر كس دينى جز دين اسلام را بپذيرد هرگز از وى پذيرفته نمي شود و او در عالم آخرت از زيانكاران خواهد بود.مفضل گفت: آقا! آيا دينى كه پدران او ابراهيم و نوح و موسى و عيسى(علیهم السلام) و حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) داشتند، همان دين اسلام بود؟ فرمود: آرى همين دين اسلام بود، نه غير آن! عرض كردم: دليلى از قرآن بر اين مطلب داريد؟ فرمود: آرى از اول تا آخر قرآن پر از دليل است. از

ص: 296


1- . سوره توبه آيه 33
2- . سوره آل عمران آيه 19
3- . سوره آل عمران آيه 85

جمله آيه « إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»(1) مي باشد. و ديگر اين آيه «مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ»(2) يعنى اسلام دين پدر شما ابراهيم است و اوست كه شما را مسلمان ناميد. ديگر آيه ايست كه خداوند در داستان ابراهيم و اسماعيل از زبان آنها نقل مي كند كه گفتند: «وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً»(3) يعنى: خدايا ما دو نفر را دو تن مسلمان و تسليم شده خود قرار ده و از اولاد ما نيز مردمى مسلمان بيرون آور. ديگر اين آيه در داستان فرعون است كه مي فرمايد: «حَتَّى إِذا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ»(4) يعنى «وقتى فرعون مي خواست غرق شود، گفت: ايمان آوردم كه جز خداوند يگانه اى كه بنى اسرائيل به او ايمان آوردند، خدائى نيست و اينك من از مسلمانان هستم.»

و در داستان سليمان و بلقيس ملكه سبا مي فرمايد: «در حالى كه تسليم شده ايد، نزد من بيایيد و چون بلقيس به نزد سليمان آمد گفت: من با سليمان در پيشگاه خداوند جهانيان اسلام آورديم و از زبان عيسى بن مريم(علیهما السلام) مي فرمايد: «مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ» يعنى عيسى گفت: كسانى كه مي خواهند با پذيرش دين خدا «مرا يارى نمايند كيستند؟» «قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»(5) «حواريون گفتند: ما ياوران دينى تو هستيم ما ايمان به خدا آورديم و شاهد باش كه ما مسلمان هستيم!» و در آيه ديگر مي فرمايد: «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً»(6) يعنى «آنچه در آسمان ها و زمين است با ميل و بى ميلى اسلام آوردند» ودر داستان لوط مي فرمايد: «فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ»(7) «ما در آنجا بيشتر از يك خانه از مسلمانان نيافتيم» و در آيه ديگر مي فرمايد: «قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا .. لا نُفَرِّقُ بَيْنَ

ص: 297


1- . سوره آل عمران آیه 19
2- . سوره حج آيه 78
3- . سوره بقرة آيه 128
4- . سوره يونس آيه 90
5- . سوره آل عمران آيه 52
6- . سوره آل عمران آيه 83
7- . سوره ذاريات آيه 36

أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»(1) یعنی «بگویید: ايمان آورديم به خدا و آنچه از طرف خدا براى ما نازل شده و بين هيچ يك از پيغمبران فرق نمي گذاريم و ما براى او اسلام آورديم.»

و در آيه ديگر مي فرمايد: « أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ الى قوله وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»(2) يعنى: آيا شما حاضر بوديد هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد تا آنجا كه فرمود: و ما همه براى او اسلام آورديم.

مفضل عرض كرد: آقا! اديان چند تا است؟ فرمود: چهار دين است و هر كدام دين جداگانه ايست عرض كردم: چرا مجوس را مجوس مى گويند؟ فرمود: براى اينكه در سريانى خود را مجوسى ناميدند و دعوى كردند كه حضرت آدم(علیه السلام) و شيث هبة اللَّه ازدواج با مادران و خواهران و دختران و خاله ها و عمه ها و ساير محارم را براى آنها حلال كردند و ادعا مى كنند كه آدم و شیث(علیهما السلام) به آن ها دستور داده اند كه در وسط روز آفتاب را سجده كنند و وقتى براى نماز آنها قرار نداده اند، در صورتى كه اين ادعا افتراء بر خدا و دروغ بستن بر آدم و شيث(علیهما السلام) است.

مفضل گفت: آقا! چرا قوم موسى را يهود مى گويند؟ فرمود: براى اينكه خداوند از زبان آنها نقل كرده كه گفتند: «إِنَّا هُدْنا إِلَيْكَ» يعنى «ما به سوى تو رجوع كرده ايم.» عرض كردم: چرا نصارى را نصرانى مى گويند؟ فرمود: به خاطر اين آيه است كه به عيسى گفتند: «نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ» ما ياوران خدایيم، و دين خدا را نصرت مي دهيم.

مفضل گفت: آقا! چرا صابئين را به اين نام مى نامند؟ فرمود: براى اينكه آنها معتقد شدند كه وجود پيغمبران و فرستادگان الهى و اديان و شرايع آسمانى بيهوده است و هر چه انبيا گفته اند باطل است و از اين راه يگانگى خداوند و نبوت پيغمبران و رسالت فرستادگان الهى و جانشينىجانشينان آنها را انكار نمودند و مي گويند: نه دينى و نه كتابى و نه پيغمبرى است و به اعتقاد آنها جهان آفرينش هيچ گونه رابطى با مبدأ وجود و مدبر عالم ندارد و خودسر مي گردد.

عرض كرد: سبحان اللَّه! چقدر اين اطلاعات مهم است! حضرت فرمود: آرى اى مفضل آنچه گفتم به شيعيان ما برسان تا در امر دين خود شك نكنند.

ص: 298


1- . سوره بقره آيه 136
2- . سوره بقره آيه 133

مفضل گفت: آقا، حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در كدام سرزمين ظهور مي كند؟ فرمود: هنگام ظهورش هيچ كس او را نمى بيند هر كس جز اين به شما بگويد او را دروغگو بدانيد.

عرض كردم: آقا، آيا حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام ولادتش ديده نمي شود؟ فرمود: چرا به خدا قسم از لحظه ولادت تا موقع وفات پدرش كه دو سال و نه ماه است ديده می شود. اول ولادتش موقع فجر شب جمعه هشتم ماه شعبان سال 257 تا روز جمعه هشتم ربيع الاول سال دويست و شصت روز وفات پدرش در شهرى واقع در كنار شط دجله كه آن را شخص متكبر جبار گمراهى به نام جعفر ملقب به متوكل ملعون بنا مى كند.

آن شهر را «سر من رأى» مي نامند (سر من راى يعنى مسرور مى شود هر كس آن را ببيند) ولى هر كس آن را ببيند گرفته مى شود در سال دويست و شصت هر شخص با ايمان و با حقيقتى او را در سامره مى بيند ولى كسى كه دلش آلوده به شك و ترديد است او را نمي بيند امر و نهى او در آن شهر نفوذ مي كند و در همان جا غایب مى شود و در قصرى بنام (صابر) در جنب مدينه در حرم جدش رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ظاهر مى شود و هر كس سعادت ديدار او را داشته باشد در آنجا او را مي بيند آنگاه در آخر روز سال دويست و شصت و شش از نظرها غایب مى گردد و ديگر هيچ كس او را نمى بيند تا موقعى كه همه چشم ها به جمالش روشن گردد.

مفضل گفت: در طول غيبت با چه کسى انس مي گيرد و با چه كسى گفتگو مي كند و چه كسى با او سخن مى گويد؟ فرمود: فرشتگان خدا و افراد با ايمان طایفه جن با وى سخن مي گويند و دستورات و (توقيعات) او براى موثقين و نمايندگان و وكلايش صادر مى شود.

و همان روز كه وى در صابر غایب مى شود محمدبن نصير نميرى، خود را باب او (و رابط ميان او و شيعيان) معرفى مي كند، آنگاه (بعد از غيبت طولانى) در مكه آشكار مي گردد.اى مفضل، گويا او را مى بينم كه وارد شهر مكه شده و لباس پيغمبر را پوشيده و عمامه زردى بر سر گذاشته است و نعلين وصله شده ی پيغمبر را به پا كرده و عصاى آن حضرت را به دست گرفته چند بز لاغر را جلو انداخته و بدين گونه به طرف خانه خدا مي رود بدون اينكه كسى او را بشناسد و به سن جوانى آشكار مي گردد.

مفضل گفت: آيا به صورت جوان برمي گردد يا با حالت پيرى ظهور مي كند فرمود:

ص: 299

سبحان اللَّه مگر از حالا كسى مي داند؟ وقتى خدا فرمان ظهورش را صادر كند هر طور او بخواهد و به هر صورتى كه او صلاح بداند ظاهر مى شود.

مفضل گفت: آقا، از كجا ظاهر مى شود و چگونه آشكار مي گردد؟ فرمود: اى مفضل او به تنهایى آشكار مى گردد و تنها به طرف خانه خدا مى آيد و تنها داخل كعبه مى شود و چون شب فرا رسد همچنان تنهاست، وقتى چشم ها به خواب رفت و شب كاملا تاريك شد جبرئيل و ميكائيل و دسته دسته فرشتگان بر وى فرود مى آيند و در آن ميان جبرئيل به وى مى گويد: اى آقاى من هر چه بفرمایى پذيرفته است و فرمانت رواست. او (حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) هم دست بر رخسارش مي كشد و مي فرمايد: « الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ» یعنی«خدا را سپاس مي گزارم كه وعده اش در باره ما راست درآمد و زمين را به ما واگذار كرد و هر جاى بهشت را بخواهيم منزل مى كنيم چه نيكوست پاداش عمل كنندگان بفرمان الهى.» آنگاه در بين ركن و مقام مى ايستد و با صداى رسا مى گويد: اى نقبا و مردمى كه به من نزديك هستيد و اى كسانى كه خداوند شما را پيش از ظهور من در روى زمين براى يارى من ذخيره كرده است، براى اطاعت از من به سوى من بيایيد. صداى او به اين افراد مي رسد و آنها در شرق و غرب عالم بعضى در محراب عبادت و گروهى خوابيده اند، با اين وصف با يك صدا كه مي شنوند و با يك چشم به هم زدن در بين ركن و مقام نزد او خواهند بود.

ص: 300

378. ملائكه خادمان محبين اهل بيت(علیهم السلام) و محبين امام

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و برای آن ها طلب مغفرت می کنند.

سوره غافر آيه 7

الَّذِينَ يَحْمِلُونَ العَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا

يعنى آنان كه عرش خداوند را حمل مى كنند و كسانى كه در حول و اطراف آن هستند، تسبيح مى كنند پروردگارشان را به حمد خودش و به او ايمان دارند و براى آنان كه ايمان آورده اند استغفار مى كنند.

1. در كتاب ينابيع المودة باب 93 صفحه 485 به نقل از صاحب مناقب و غایة المرام صفحه 9 آمده است:

... حدثنا عبد السلام بن صالح الهرودى، عن على بن موسى الرضا(علیه السلام)، عن ابيه(علیه السلام)، عن ابائه(علیهم السلام)، عن على بن ابى طالب(علیه السلام) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) ماخلق اللّه خلقاً افضل منى و لا اكرم عليه منى... يا على(علیه السلام)، ان اللّه تبارك و تعالى افضل انبيائه المرسلين على الملائكه المقربين و فضلنى على جميع النبين والمرسلين الفضل بعدى لك. يا على(علیه السلام)، و للائمه من ولدك من بعدك فان الملائكه من خدامنا و خدام محبينا. يا على(علیه السلام) «الَّذِينَ يَحمِلُونَ العَرشَ وَ مَن حَولَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمدِ رَبِّهِم وَ يَستَغفِروُنَ لِلَّذيِنَ ءَامَنُوا» بولايتنا. يا على(علیه السلام)، لولا نحن ماخلق اللّه آدم و لاحوا و لاالجنة و لا النار و لا السماء و لا الارض فكيف لانكون افضل من الملائكه.

حضرت على بن موسى الرضا(علیه السلام) روايت مى كند از پدرش و ايشان، از اجداد طيبين و طاهرينشان(علیهم السلام) و سرانجام از اميرالمؤمنين على(علیه السلام) كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: خداوند هيچ مخلوقى را برتر از من و بزرگوارتر از من خلق نكرده است،... اى على(علیه السلام) خداوند تبارك تعالى انبيا مرسلين(علیهمالسلام) را بر ملائكه مقربين (نظير جبرائيل، ميكائيل و اسرافيل) فضيلت و برترى داد و مرا بر تمام انبيا و مرسلين(علیهم السلام) و برترى داد و برترى و فضل بعد از من براى

ص: 301

تو است. اى على(علیه السلام) و براى امامان از فرزندان تو كه بعد از تو خواهند آمد. اى على(علیه السلام) ملائكه از خدمتگزاران ما و دوستداران ما هستند، اى على(علیه السلام)، همان ملائكه اى كه حاملان عرش خداوند مى باشند و آن ملائكه اى كه اطراف عرش قرار دارند، آن ها پروردگارشان را تسبيح مى گويند و تحميد مى كنند و آن ها طلب مغفرت مى كنند براى كسانى كه به ولايت ما ايمان آورده اند. اى على(علیه السلام)، اگر ما نبوديم خداوند نه آدم، نه حوا، نه بهشت، نه جهنم، نه آسمان و نه زمين را خلق نمى فرمودند، چگونه ما از فرشتگان برتر نباشيم.

و انه لما عرج لى الى السماء... فنوديت يا محمّد، اوصيائك المكتوبون على سرادق عرشى فنظرت فرأيت اثنى عشر نوراً و فى كل نور سطراً اخضر عليه اسم وصى من اوصيائى اولهم على(علیه السلام) و آخرهم القائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فقلت يا رب هولاء اوصيائى من بعدى فنوديت يا محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)، هولاء اوليائى و احبائى و اصفائى و حججى بعدك على بريتى و هم اوصيائك و عزتى و جلالى لاطهرن الارض بآخرهم المهدى من الظلم و لاملكنه مشارق الارض و مغاربها ولاسخرن له الرياح و لاذللن له السحاب الصعاب و لارقينه فى الاسباب و لانهرنه بجندى و لامدنه بملائكتى حتى تعلو دعوتى و يجمع الخلق على توحيدى ثم لاديمن ملكه و لاداولن الايام بين اوليائى الى يوم القيامه.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: هنگامى كه مرا براى معراج سير دادند... عرض كردم: خدايا اوصياى من چه كسانى هستند؟ ندا از طرف ذات اقدس الهى رسيد: اوصياى تو آن ها هستند كه در سرادق عرش من نوشته شدند پس نگاه كردم دوازده نور ديدم و در هر نورى سطرى سبز بر آن نام وصييى از اوصياى من اول ايشان على(علیه السلام) و آخر آن ها قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده؛ عرضه داشتم پروردگار من، ايشان اوصياى من بعد از من هستند، ندا رسيد اى محمّد، ايشان اولياى منند و اصفيا و حجج من بعد از تو بر خلقم هستند جانشينان و اوصياى ايشانند؛ به عزت و جلالم البته زمين را با آخر ايشان مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ظلم و ستم پاك گردانم و او را مالك مشارق و مغارب گردانم و باد را مسخر سازم، ابرهاى سخت و سنگين را ذليل او گردانم و براى او بالاترين اسباب را آماده سازم و او را با لشكر خودم نصرت دهم و به او توسط ملائكه كمك مى دهم تا آنكه دعوت مرا به جميع خلق بر توحيدمن بلند گرداند سپس قدرت و ملك و پادشاهى را به او ارائه مى دهم كه مدت زمان زيادى اين حكومت براى اولياى من تا روز قيامت ادامه دارد.

ص: 302

2. در عیون الاخبار مجلد 1 صفحه 263 حدیث 22 آمده است:

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ آدَمَ فَأَوْدَعَنَا صُلْبَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لَهُ تَعْظِيماً لَنَا وَ إِكْرَاماً وَ كَانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُبُودِيَّةً وَ لِآدَمَ إِكْرَاماً وَ طَاعَةً لِكَوْنِنَا فِي صُلْبِهِ فَكَيْفَ لَا نَكُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَجَدُوا لِآدَمَ «كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ»(1)

به درستی که خداوند آدم را آفرید و ما را در صلب او قرار داد و به ملائکه امر فرمود که او را سجده کنند، از برای تعظیم و گرامی داشتن ما وسجده ی آن ها برای عبودیت خدا بود و برای حضرت آدم(علیه السلام) اکرام و طاعتی به علت بودن نور ما در صلب او. (پس ملائکه نورها را سجده کردند.) پس در این صورت چگونه ما افضل از ملائکه نیستیم درحالی که محققا همه ی آن ها آدم را سجده کردند. (به خاطر نور ما)

3. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 91 حديث 5 آمده است:

ابن بابويه قال: حدثنا الحسين بن محمّدبن سعيد الهاشمى الكوفى، بالكوفة سنة اربع و خمسين و ثلث مائة، قال: حدثنى فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفى، قال: حدثنا احمدبن محمّدبن على الهمدانى، قال حدثنا ابوالفضيل العباس بن عبداللّه البخارى، قال: حدثنا محمّدبن القسم بن ابراهيم بن محمّد، عن عبداللّه بن القسم بن محمّدبن ابى بكر، قال: حدثنا عبدالسلم بن صالح الهروى، عن على بن موسى الرضا(علیه السلام)، عن ابيه، عن ابائه، عن على بن ابى طالب(علیه السلام) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): يا على، «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ العَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» بولايتنا.

ابن بابويه از حسين بن محمّدبن سعيد الهاشمى الكوفى...، از عبدالسلم بن صالح الهروى و ايشان روايت مى كند، از على بن موسى الرضا(علیه السلام) و ايشان، از پدرش، از اجدادش اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) و ايشان روايت مى كنند، از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كه آن حضرت فرمودند: اى على(علیه السلام) «كسانى كه عرش خداوند را حمل مى كنند و كسانى كه دور عرش خداوند مى گردند تسبيح مى گويند و حمد ربشان را بجاى مى آورند و استغفار مى كنند» براى كسانى كه به ولايت ما ايمان آورند.4. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 92 حديث 11 و تفسیر قمی صفحه 596 آمده است:

ص: 303


1- .[1] سوره ص آیه 73 و سوره حجر آیه 30

على بن ابراهيم قال: حدثنى ابى، عن القسم بن محمّد، عن سليمان بن داود المنقرى، عن حماد، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) انه سئل عن الملائكه اكثر ام بنوآدم؟ فقال: و الذى نفسى بيده لعدد الملائكة فى السموات اكثر من عدد التراب فى الارض و ما فى السماء موضع قدم الا وفيها ملك يسبحه و يقدسه و لا فى الارض شجرة و لا مدرة الا و فيها ملك موكل بها ياتى اللّه كل يوم بعلمها و اللّه اعلم بها و ما منهم احد الا ويتقرب كل يوم الى اللّه بولايتنا اهل البيت و يستغفر لمحبينا و يلعن اعدائنا و يسئل اللّه ان يرسل عليهم العذاب ارسالا.

على بن ابراهيم قمى از پدرش و ايشان، از قسم بن محمّد و ايشان از سليمان بن داود المنقرى، از حماد و بالاخره از امام صادق(علیه السلام) نقل مى كند. مى گويد: از حضرت سؤال كردم كه ملائكه بيشتر هستند يا فرزندان آدم؟ حضرت فرمودند: به آن خدايى كه جانم در دست قدرت اوست عدد ملائكه اى كه در آسمان هستند بيشتر از عدد (ذرات) خاك روى كره زمين است و در آسمان موضع و محلى نيست مگر آن كه در آن جا فرشته اى است كه مى گويد: «سبحان اللّه» و «سبوحٌ قدوس» و بر روى كره زمين درختى نيست مگر اينكه بر آن ها يك فرشته موكل است، خداوند در هر روز به علم آن ها مى افزايد، و به آن ها عالم است، و در آن ها يكى نيست مگر اينكه هر روز به خداوند به وسيله ولايت ما اهل بيت(علیهم السلام) تقرب مى جويد و براى دوستان و محبين ما استغفار مى كند و براى اعدا و دشمنان ما لعنت مى فرستد و از خداوند مى خواهد كه عذابش را بر آن ها ارسال كند.

ص: 304

379. در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت های زیادی شروع

اشاره

می شود و خود امام زمان پس از رحلت یا شهادت به دنیا رجعت می کند

سوره غافر آیات 10 و 11

إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا يُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِيمانِ فَتَكْفُرُون(10) قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبيلٍ(11)

به کسانی که کافر شدند خطاب می شود که خدا به شما خشم می گیرد شدیدتر از خشمی که شما بین خودتان دارید. برای این که شما را به ایمان دعوت کردند و شما کافر شدید. گفتند پروردگارا شما ما را دو بار به مرگ رساندی و دوبار زنده نمودی تا ما به گناهان خود اعتراف کردیم آیا اینک برای ما راهی هست (که از این عذاب) بیرون آییم.

خلاصه بحث رجعت

در رجعت دو دسته از انسان ها پس از مرگ به دنیا برمی گردند و زندگی می کنند. یک دسته بهترین انسان ها و دسته ی دیگر بدترین انسان ها که بهترین ها برای ثواب دیدن به این دنیا برمی گردند و بدترین ها برای عقاب شدن دنیایی بازمی گردند.

رجعت از ضروریات دین است یعنی اگر کسی رجعت را منکر شود، مرتد می شود.

در بین امت های انبیای گذشته رجعت های فردی و دسته جمعی وجود داشته است.

در کشف المحجة نوشته ی آیت الله العظمی، علامه ی بی بدیل سیدبن طاووس صفحه 75 آمده است:

نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: در این امت جاری شود آنچه در امت های گذشته جاری شده است و در قرآن به رجعت و زنده شدن جماعتی تصریح فرموده است و می فرمایند: « أَ لَمْ تَرَ إِلَىالَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُم»(1) یعنی «آیا

ص: 305


1- . سوره بقره آیه 243

ندیدی آنان را که از ترس مرگ از دیارشان بیرون رفتند درحالی که هزاران نفر بودند. پس خدا به ایشان گفت بمیرید. سپس ایشان را زنده کرد.» این همان رجعت است که امامیه به آن قائلند و باید در این امت نیز واقع شود.

1. در آیات 55 و 56 سوره بقره آمده است که بنی اسرائیل به موسی(علیه السلام) گفتند « لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّه» پس به میقات رفتند و صاعقه ای آمد و همه ی آن ها مردند. قرآن می فرماید: «ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ» پس شما را بعد از مردنتان برانگیختیم.

در تفاسیر آمده است که این ها هفتاد نفر از بنی اسرائیل بودند که بعد از مردن رجعت کرده و به دنیا برگشتند.

2. در سوره بقره آیات 72 و 73 درباره ی مقتول بنی اسرائیل صحبت می کند که فردی از بنی اسرائیل را یکی از اقوامش کشته بود. حضرت موسی(علیه السلام) به امر الهی دستور داد گاوی با مشخصات مخصوص ذبح کردند و قسمتی از بدن آن را به مقتول زدند. قرآن می فرماید «اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتى» پس از زدن قسمتی از بدن گاو به او زنده شد. این داستان را سیوطی در الدرالمنثور و فخررازی در تفسیرش آورده است.

ما به زنده شدن آن فرد یهودی پس از مردن، رجعت می گوییم. ریشه ی مسئله ی رجعت در قرآن است.

3. در تفسیر سوره بقره آیه243 آمده است که چهار هزار نفر از شهر و دیارشان بیرون رفتند و خداوند دستور داد همه ی آن ها را قبض روح کردند. آن ها می خواستند از شر طاغوت زمانشان فرار کنند و همه مردند. «فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُم» یکی از انبیا از آنجا می گذشت و دعا کرد و هر چهار هزار نفر زنده شدند و به عبادت مشغول شدند. (در تفاسیر مدت مرگشان هشت روز درج شده است.)

4. سوره بقره آیه 259 درباره ی عزیر پیامبر(علیه السلام) است که از دهکده ای می گذشت که سقف های خانه ها بر روی مردگانشان خراب شده بود. او می گفت من در حیرتم که چگونه خداوند باز این مرده ها را زنده خواهد کرد. پس خداوند او را برای صد سال میراند. پس از صد سال او را زنده کرد به او فرمود: تو چه مدت در اینجا خوابیده ای؟ جواب داد: یک روز یاپاره ای از روز.

ص: 306

ندا آمد تو صد سال است که مرده بودی. به طعام و نوشیدنی ات نگاه کن که زمان بر آن ها اثر نگذاشته است و به الاغت نگاه کن. او نگاه کرد و دید که او خاک شده است. پس به امر الهی استخوان های الاغ به هم نزدیک شدند و گوشت برآن روییده شد و الاغ زنده شد.

از این آیه چند نتیجه می توان گرفت:

اول: رجعت هم برای انسان می تواند رخ دهد هم برای حیوان.

دوم: غذای او یا ماست بوده یا انجیر که هر یک بوده باشد، بیش از چهار روز سالم نمی ماند. درحالی که این خوراکی ها صد سال عمر کردند و فاسد نشدند. این دلیلی بر طول عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

5. زنده شدن مرده ها به دست حضرت مسیح(علیه السلام) در سوره آل عمران آیه 49 و سوره مائده آیه 110

6. زنده شدن دابة الارض قبل از قیامت. سوره نمل آیات 82 و 83

7. در سوره قصص آیه 85 خدا می فرماید «إِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ» یک بعد تفسیر این آیه رجعت رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) به این دنیاست.

8. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در یکی از رجعت هایشان بر همه ی انسان ها رسالت می کنند. سوره سبأ آیه 28 « وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون»

9. رجعت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) سوره حجر آیه 2 « رُبَما يَوَدُّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمين» بسا که کافران آرزو کنند که ای کاش ما مسلمان بودیم.

در روایات آمده است که این در یکی از رجعت های حضرت امیر(علیه السلام) است که شیطان به دست ایشان کشته می شود.

10. در آیات 82 تا 85 سوره نمل داریم که دابة الارض قبل از قیامت رجعت می کند. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به دنیا برمی گردند و حکومت می کنند. البته رجعت های حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) طبق آیات 15 و 16 سوره قلم متعدد است.11. یکی دیگر از کسانی که به دنیا رجعت می کند حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) است بنا به نوشته ی کتاب بحارالانوار مجلد 53 صفحات 61 تا 63 و مجلد 43 صفحه 43 و کامل الزیارات صفحه 87 و تفسیر فرات کوفی صفحه 203 زمانی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از دنیا می روند بلافاصله امام

ص: 307

حسین(علیه السلام) رجعت می کنند و پیکر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را غسل داده، کفن کرده و بر آن نماز می خوانند و در مقبره ی خویش در کربلا دفن می کنند.

در تفسیر فرات کوفی صفحه 203 آمده است که تعداد یاران امام حسین(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که با ایشان رجعت می کنند 95 نفر است.

12. رجعت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف): در کتاب حق الیقین صفحه 368 آمده است که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از فوتشان به دنیا برمی گردند و حکومت می کنند.

13. بنا به نوشته ی تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 218 در تفسیر آیه 5 سوره قصص «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين» آمده است که امام صادق(علیه السلام) نیز رجعت خواهند داشت.

14. رجعت همه ی ائمه طاهرین(علیهم السلام): بنا به نوشته ی تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 87 و تفسیر قمی مجلد 1 صفحه 312 همه ی ائمه(علیهم السلام) دارای رجعت هستند.

15. تمام شهدا در عصر طلایی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت خواهند داشت. تفسیر قمی ذیل آیه 83 سوره نمل یعنی از هر امتی فقط گروهی محشور می شوند.

16. رجعت اسماعیل بن هزقیل: در کامل الزیارات صفحه 65 و بحارالانوار مجلد 53 صفحه 105 آمده است که اسماعیل بن هزقیل که قرآن به او صادق الوعد می گوید، رجعت خواهد داشت.

17. رجعت یوشع بن نون جانشین حضرت موسی(علیه السلام): بنا به نوشته ی بحارالانوار مجلد 3 صفحه 366 او هم رجعت خواهد داشت.

18. رجعت عمومی ظالمان: بنا به نوشته ی بحارالانوار مجلد 53 صفحه 89 تمامی ظالمان رجعت خواهند داشت.19. بنا به نوشته ی بحارالانوار مجلد 53 صفحه 86 مقدادبن اسود کندی رجعت خواهد کرد.

20. بنا به نوشته بحارالانوار مجلد 53 صفحه 142 سلمان فارسی رجعت خواهد کرد.

برای تحقیق بیشتر به کتاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت اثر دیگر همین مؤلف مراجعه کنید.

1. تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 256 مختصر بصائرالدرجات صفحه 45 تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 529 و 530 حدیث 8 الرجعة صفحه 84 حدیث 55 تفسیر

ص: 308

صافی مجلد 4 صفحه 336 تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 93 حدیث 1 بحارالانوار مجلد 53 باب 29 حدیث 36 نورالثقلین مجلد 4 صفحه 19 آمده است:

و قال علي بن إبراهيم في قوله: «رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ إلى قوله مِنْ سَبِيلٍ» قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) ذَلِكَ فِي الرَّجْعَة

علی بن ابراهیم در مورد این فرموده ی خداوند: «پروردگار ما شما ما را دو بار به مرگ رساندی و دو بار زنده نمودی تا ما به گناهان خود اعتراف کردیم آیا اینک برای ما راهی هست که از این عذاب بیرون آییم؟» حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند این آیه تحققش در زمان رجعت است.

2. در کتاب المشیخه از حسن بن محبوب، مختصر بصائرالدرجات صفحه 462 کتاب الرجعة صفحه 141 حدیث 83، الایقاظ من الهجعة صفحه 298 باب 9 حدیث 127، برهان مجلد 4 صفحه 93 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 116 باب 29 حدیث 139 آمده است:

وَ مِنْ كِتَابِ الْمَشِيخَةِ لِلْحَسَنِب ْنِ مَحْبُوبٍ6 بِإِسْنَادِيَ الْمُتَّصِلِ إِلَيْهِ أَوَّلًا عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سَلَّامٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ»(1) قَالَ: هُوَ خَاصٌّ لِأَقْوَامٍ فِي الرَّجْعَةِ بَعْدَ الْمَوْتِ، وَ يَجْرِي فِي الْقِيَامَةِ، «فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»(2)

حسن بن محبوب از محمدبن سلام و ایشان از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت در مورد آیه 11 سوره غافر فرمودند: (این آیه) درباره ی گروه هاییاست که در زمان رجعت بعد از مردن بازمی گردند. (اما مصداق دیگرش) در قیامت اجرا می شود (که چنین می گویند) که قوم ظالم از رحمت خداوند دور می گردند.

3. بحارالانوار مجلد 45 صفحه 312 باب 46 و کتاب التسلی از نعمانی و کتاب المعجم احادیث الامام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجلد 7 صفحه 524 آمده است:

الامام الصادق(علیه السلام) إذ احتضر الکافر حَضَرَهُ رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و علی(علیه السلام) و جبرئیل و ملک الموت فَيَدْنُو إِلَيْهِ عَلِيٌّ(علیه السلام) فَيَقُولُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّ هَذَا كَانَ يُبْغِضُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) فَأَبْغِضْهُ فَيَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّ هَذَا كَانَ يُبْغِضُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِ رَسُولِهِ(علیهم السلام) فَأَبْغِضْهُ فَيَقُولُ جَبْرَئِيلُ لِمَلَكِ الْمَوْتِ إِنَّ هَذَا

ص: 309


1- . سوره غافر آیه 11
2- . سوره مؤمنون آیه 41

كَانَ يُبْغِضُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ(علیهم السلام) فَأَبْغِضْهُ وَ أَعْنِفْ بِهِ فَيَدْنُو مِنْهُ مَلَكُ الْمَوْتِ فَيَقُولُ يَا عَبْدَاللَّهِ أَخَذْتَ فَكَاكَ رَقَبَتِكَ أَخَذْتَ أَمَانَ بَرَاءَتِكَ تَمَسَّكْتَ بِالْعِصْمَةِ الْكُبْرَى فِي دَارِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَيَقُولُ وَ مَا هِيَ فَيَقُولُ وَلَايَةُ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ فَيَقُولُ مَا أَعْرِفُهَا وَ لَا أَعْتَقِدُ بِهَا فَيَقُولُ لَهُ جَبْرَئِيلُ يَا عَدُوَّ اللَّهِ وَ مَا كُنْتَ تَعْتَقِدُ فَيَقُولُ لَهُ جَبْرَئِيلُ أَبْشِرْ يَا عَدُوَّ اللَّهِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَ عَذَابِهِ فِي النَّارِ أَمَّا مَا كُنْتَ تَرْجُو فَقَدْ فَاتَكَ وَ أَمَّا الَّذِي كُنْتَ تَخَافُ فَقَدْ نَزَلَ بِكَ ثُمَّ يَسُلُّ نَفْسَهُ سَلًّا عَنِيفاً ثُمَّ يُوَكِّلُ بِرُوحِهِ مِائَةَ شَيْطَانٍ كُلُّهُمْ يَبْصُقُ فِي وَجْهِهِ وَ يَتَأَذَّى بِرِيحِهِ فَإِذَا وُضِعَ فِي قَبْرِهِ فُتِحَ لَهُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ النَّارِ يَدْخُلُ إِلَيْهِ مِنْ فَوْحِ رِيحِهَا وَ لَهَبِهَا ثُمَّ إِنَّهُ يُؤْتَى بِرُوحِهِ إِلَى جِبَالِ بَرَهُوتَ ثُمَّ إِنَّهُ يَصِيرُ فِي الْمُرَكَّبَاتِ بَعْدَ أَنْ يَجْرِيَ فِي كُلِّ سِنْخٍ مَسْخُوطٍ عَلَيْهِ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) فَيَبْعَثُهُ اللَّهُ فَيَضْرِبُ عُنُقَهُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ «رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ»(1) وَ اللَّهِ لَقَدْ أُتِيَ بِعُمَرَبْنِ سَعْدٍ بَعْدَ مَا قُتِلَ وَ إِنَّهُ لَفِي صُورَةِ قِرْدٍ فِي عُنُقِهِ سِلْسِلَةٌ فَجَعَلَ يَعْرِفُ أَهْلَ الدَّارِ وَ هُمْ لَا يَعْرِفُونَهُ وَ اللَّهِ لَا يَذْهَبُ الْأَيَّامُ حَتَّى يُمْسَخَ عَدُوُّنَا مَسْخاً ظَاهِراً حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ لَيُمْسَخُ فِي حَيَاتِهِ قِرْداً أَوْ «خِنْزِيراً وَ مِنْ وَرَائِهِمْ عَذابٌ غَلِيظٌ وَ مِنْ وَرائِهِمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيرا»

ص: 310


1- .[1] سوره غافر آیه 11

380. نواب اربعه یا نواب خاص، رابط بین امام(علیه السلام) و مردم بودند

سوره غافر آیه 51

إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهاد

ما البته پیامبران و رسولان و کسانی که ایمان آورده اند در زندگی دنیا و در قیامت یاری و نصرت خواهیم کرد در آن روزی که شاهدان به قیام برپا خواهند خاست.

1. تفسیر قمی صفحه 600، بحارالانوار مجلد 11 صفحه 27 و مجلد 53 صفحه 106 باب 29 حدیث 134، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 424 حدیث 1 الرجعه صفحه 187 حدیث 106، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 531 حدیث 14 و مختصر بصائرالدرجات صفحه 18 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَبْنِ عَبْدِالْعَزِيزِ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ» قَالَ ذَلِكَ وَ اللَّهِ فِي الرَّجْعَةِ، أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ أَنْبِيَاءَ كَثِيرَةً لَمْ يُنْصَرُوا فِي الدُّنْيَا وَ قُتِلُوا وَ الْأَئِمَّةَ بَعْدَهُمْ قُتِلُوا وَ لَمْ يُنْصَرُوا ذَلِكَ فِي الرَّجْعَةِ

خبر داد ما را احمدبن ادریس و او روایت کرد از احمدبن محمد و او از عمربن عبدالعزیز و او از جمیل و او از حضرت صادق(علیه السلام) روایت می کند که به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم خداوند در قرآن می فرمایند: «ما رسولان و کسانی که ایمان آورده اند در زندگی دنیا و در زندگی آخرت در آن روزی که گواهان به پا خواهند خواست یاری خواهیم کرد.» گفتم (چگونه است این یاری) حضرت فرمودند: به خدا سوگند این آیه مربوط به زمان رجعت است. آیا نمی دانی که بسیاری از پیامبران در دنیا مورد نصرت ویاری قرار نگرفتند و آن ها یاری نشدند و کشته شدند و همچنین بعد از آن ها امامان بدون آن که یاری شوند کشته شدند بنابر این این برنامه در رجعت صورت می گیرد.

ص: 311

2. در تفسیر علی بن ابراهیم صفحه 600 آمده است:

و قال علي بن إبراهيم في قوله: «وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ» يعني الأئمة(علیهم السلام)

علی بن ابراهیم گفت: منظور از روزی که شاهدان به گواهی برخواهند خاست این شاهدان امامان هستند.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم صفحه 600 آمده است:

قوله «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا» و هو في الرجعة إذا رجع رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و الأئمة(علیهم السلام)

خداوند می فرماید «همانا ما رسولانمان و کسانی را که ایمان آورده اند در زندگی دنیا یاری می کنیم.» این در رجعت است هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان (معصوم)(علیهم السلام) رجعت می کنند.

ص: 312

381. برای استجابت دعا باید بر محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل

محمد(علیهم السلام) صلوات فرستاد که یکی از ایشان حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره غافر آیه 60

وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرين

پروردگار شما فرمودند: مرا بخوانید تا به شما پاسخ دهم. به راستی کسانی که از پرستش من کبر ورزیده و سرکشی می کنند به زودی با حالت ذلت و خواری وارد جهنم می گردند.

1. در کافی مجلد 3 صفحه 341 حدیث 4 و تفسیربرهان مجلد 4 صفحه 101 حدیث 5 آمده است:

الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِب ْنِع ُثْمَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْمُغِيرَةِ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ فَضْلَ الدُّعَاءِ بَعْدَ الْفَرِيضَةِ عَلَى الدُّعَاءِ بَعْدَ النَّافِلَةِ كَفَضْلِ الْفَرِيضَةِ عَلَى النَّافِلَةِ قَالَ ثُمَّ قَالَ ادْعُهْ وَ لَا تَقُلْ قَدْ فُرِغَ مِنَ الْأَمْرِ فَإِنَّ الدُّعَاءَ هُوَ الْعِبَادَةُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ» وَ قَالَ «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ» وَ قَالَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْعُوَ اللَّهَ فَمَجِّدْهُ وَ احْمَدْهُ وَ سَبِّحْهُ وَ هَلِّلْهُ وَ أَثْنِ عَلَيْهِ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ(صلی الله علیه وآله وسلم) ثُمَّ سَلْ تُعْطَ.

2. در کافی مجلد 2 صفحه 352 حدیث 8 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 102 حدیث 7 آمده است:

محمدبن يعقوب: عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن عثمان بن عيسى، عمن حدثه، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: قلت: آيتان في كتاب الله عز و جل أطلبهما فلا أجدهما، قال: و ما هما؟ قلت: قول الله عز و جل: ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ، فندعوه و لا نرى إجابة! قال: أفترى الله عز و جل أخلف وعده؟ قلت: لا. قال: فبما ذلك؟ قلت: لا أدري. قال: و لكني أخبرك، من أطاع الله عز و جل فيما أمره من دعائه من جهة الدعاء أجابه. قلت: و ما جهة الدعاء؟ قال: تبدأ فتحمد الله و تذكر نعمه عندك، ثم تشكره، ثم تصلي على النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) ثم تذكر ذنوبك فتعترف بها، ثم تستعيذ منها، فهذا جهة الدعاء. ثم قال: و ما الآيةالاخرى؟ قلت: قول الله عز و جل: «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْ ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ»(1) و إني أنفق و لا أرى خلفا! قال: أفترى الله

ص: 313


1- .[1] سوره سبأ آیه 39.

عز و جل أخلف وعده؟ فقلت: لا. قال: فمم ذلك؟ قلت: لا أدري. قال: لو أن أحدكم اكتسب المال من حله و أنفقه في حله، لم ينفق درهما إلا أخلف عليه.

3. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 532 حدیث 16 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 102 حدیث 9 آمده است:

محمدبن العباس: قال: حدثنا الحسين بن أحمد المالكي، عن محمدبن عيسى، عن يونس بن عبدالرحمن، عن محمدبن سنان، عن محمدبن النعمان، قال: سمعت أباعبدالله(علیه السلام) يقول: إن الله عز و جل لم يكلنا إلى أنفسنا، و لو وكلنا إلى أنفسنا لكنا كبعض الناس، و لكن نحن الذين قال الله عز و جل: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»

ص: 314

382. خداوند آیات خود را به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دیگر ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)

و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شما نشان خواهد داد

سوره غافر آیه 81

وَ يُريكُمْ آياتِهِ فَأَيَّ آياتِ اللَّهِ تُنْكِرُون

خداوند آیات خود را به شما ارائه و نشان می دهد پس کدام یک از آیات خداوند را انکار می کنید.

تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 771 حدیث 1 تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 552 حدیث 17 آمده است:

علي بن إبراهيم: في قوله تعالى: «وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ» يعني أميرالمؤمنين(علیه السلام) و الأئمة(علیهم السلام) في الرجعة.

علی بن ابراهیم قمی درباره ی این فرمایش خداوند: خداوند آیات خود را به شما ارائه و نشان می دهد گفت منظور این آیه حضرت امیرالمؤمنین (علی)(علیه السلام) و دیگر امامان هستند که در زمان رجعت خداوند آیات خود را به آن ها ارائه و نشان خواهد داد.

آن وقت است که مردم آیات الهی را در وجود این بزرگواران خواهند دید.

ص: 315

383. در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کافر از کفرش و مشرک از شرکش برمی گردد و ایمان می آورد

سوره غافر آیه 84

فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكينَ

و چون عذاب ما را دیدند گفتند: ما به خدای واحد بی همتا ایمان می آوریم و به آن چیزهایی که شریک خداوند قرار داده بودیم کافر شدیم.

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 559 آمده است:

قَالَ عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ ذَلِكَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فِي الرَّجْعَة

و چون عذاب ما را دیدند گفتند: به خدای یکتا ایمان آوردیم و به آن چیزهایی که شریک خداوند قرار داده بودبم کافر شدیم علی بن ابراهیم در تفسیرش گفت: این آیه تحققش هنگام ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در رجعت است.

ص: 316

384. ارواح پیامبران و امامان(علیهم السلام) و در حال حاضر امام

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هر شب جمعه به بالا برده می شود

سوره فصلت آیات 1تا 4

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ* حم(1) تَنْزيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ(2) كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ(3) بَشيراً وَ نَذيراً فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ(4)

این کتابی است که آیات آن به صورت واضح و آشکار بیان شده است. قرآنی است به زبان عربی برای مردمی که دانا هستند و می دانند. (این کتاب) هم مژده دهنده است و هم بیم دهنده ولی بیشتر آن افراد از آن اعراض کردند و سخن حق را نمی شنوند و گفتند دل های ما از آنچه ما را به آن وعده می کنی در پرده است و گوش های ما سنگین می باشد و میان ما و تو حجاب است تو به کار خودت مشغول باش ما هم به کار خودمان.

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 560 تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 778 حدیث 3 بحارالانوار مجلد 26 صفحه 96 حدیث 36 و تفسیر فرات کوفی صفحه 381 حدیث 509 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي تَفْسِيرِهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَخْلَدٍ الدَّهَّانُ عَنْ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ أَحْمَدَ الْعَلَوِيِّ قَالَ بَلَغَنِي عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ لِدَاوُدَ الرَّقِّيِّ أَيُّكُمْ يَنَالُ السَّمَاءَ فَوَ اللَّهِ إِنَّ أَرْوَاحَنَا وَ أَرْوَاحَ النَّبِيِّينَ لِتَنَاوَلُ الْعَرْشَ كُلَّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ يَا دَاوُدُ قَرَأَ أَبِي مُحَمَّدُبْنُ عَلِيِّ حم السَّجْدَةِ حَتَّى بَلَغَ «فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ» ثُمَّ قَالَ نَزَلَ جَبْرَائِيلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) بِأَنَّ الْإِمَامَ بَعْدَهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) ثُمَّ قَرَأَ(علیه السلام) «حم تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ حَتَّى بَلَغَ فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ عَنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ وَ فِي آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُون»محمدبن عباس با سند خود از حسن بن علی بن احمد علوی روایت کرده است که گفت: حضرت صادق(علیه السلام) به داود رقی فرمودند: کدام یک از شما می توانید به آسمان دست یابید؟

ص: 317

به خدا سوگند ارواح پیامبران(علیهم السلام) و ارواح (امامان(علیهم السلام)) در هر شب جمعه به عرش بالا می روند. ای داود: (امام) محمدبن علی( الباقر)(علیه السلام) سوره حم سجده را تا پایان «فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ» قرائت فرمودند: سپس فرمودند: جبرئیل بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) وارد شد و گفت: امام بعد از شما حضرت علی(علیه السلام) می باشد. سپس حضرت قرأت فرمودند «حم تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ» تا رسیدند به «فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ» بیشتر آن ها از ولایت و امامت حضرت علی(علیه السلام) اعراض می کنند و نمی پذیرند و گوش فرانمی دهند و می گویند دل های ما از آنچه ما را به آن دعوت می کنی در پرده است و گوش های ما سنگین می باشد و آنچه که ما را بر آن دعوت می کنی نمی فهمیم و درک نمی کنیم (که چه می گویی) پس تو به کار خودت مشغول باش و ما هم به کار خودمان.

ص: 318

385. وای بر کسانی که نسبت به امامت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) شرک

آورده اند و نسبت به امامان دیگر و اکنون نسبت به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کافر شدند.

سوره فصلت آیات 6 و 7

وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكينَ (6) الَّذينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ (7)

وای بر کسانی که نسبت به امامت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) شرک آورده است و نسبت به امامان دیگر و اکنون نسبت به امام زمان کافر شدند.

تفسیر علی بن ابراهیم قمی ص 604 و تأویل الآیات الظاهرة و تفسیر برهان مجلد 4 ص حدیث 6 آمده است:

«وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ» قُلْتُ لَهُ: كَيْفَ ذَلِكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَسِّرْهُ لِي فَقَالَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا بِالْإِمَامِ الْأَوَّلِ وَ هُمْ بِالْأَئِمَّةِ الْآخِرِينَ كَافِرُونَ، يَا أَبَانُ إِنَّمَا دَعَا اللَّهُ الْعِبَادَ إِلَى الْإِيمَانِ بِهِ فَإِذَا آمَنُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) افْتَرَضَ عَلَيْهِمُ الْفَرَائِضَ.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: «وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ» آن افرادی هستند که نسبت به امام اول شرک آوردند (و کس دیگری را در امر امامت با او شریک قرار دادند.) و نسبت به امامان اگر (یازده امام دیگر) کافر شدند. ای ابان خداوند بندگانش را به ایمان دعوت کرده است. پس اگر احکام خداوند بر آن ها واجب می گردد.

در تأویل الآیات الظاهرة و تفسیر برهان آمده است که علامه ی بزرگوار و فقیه و مفسر شرف الدین نجفی فرموده است: معنای زکوة در این آیه زکات نفس و بدن است که همان طهارت و پاکی آن از شرک است که به آن اشاره شد و خداوند سبحان مشرکین را توصیف به نجاست کرده است.

ص: 319

« إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَس»(1) همانا مشرکین نجس هستند و کسی که نسبت به امام مشرک باشد. نسبت به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) هم مشرک است (چون قول پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را زیرپا گذاشته و قول دیگری را قبول کرده است.) و کسی که نسبت به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) مشرک باشد پس نسبت به خداوند هم مشرک خواهد بود و اما فرمایش خداوند متعال «الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» یعنی اعمال و رفتاری که موجب تزکیه باشد که همان ولایت (حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)) و اهل بیت (رسالت)(علیهم السلام) می باشد. زیرا که ولایت اعمال را در روز قیامت تزکیه و پاک می گرداند.

ص: 320


1- . سوره توبه آیه 28

386. قبل از قيام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عده اى مسخ مى شوند

اشاره

سوره فصّلت آيه 16

لِنُذيقَهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزى وَ هُمْ لا يُنْصَرُون

كه به آنان عذاب رسواگر و ذلت بار را در زندگانى دنيا بچشانيم که خواری و ذلت عذاب آخرت بیش از دنیا است و در آنجا هیچ کس آنان را یاری نخواهد کرد.

تنزیل آیه:

مکافات عمل: اعمال بدی که ما در دنیا انجام می دهیم مخصوصاً گناه هایی که می کنیم یک مقدار از مکافات عملش را در این دنیا می بینیم که شاعر زیبا گفته است:

از مکافات عمل غافل مشو *** گندم از گندم بروید جو ز جو

انسان هر چه که بکارد همان را درو می کند منتهی یک مقدارش در این دنیا درو می شود و مقدار زیادش می ماند برای آخرت که قرآن می فرماید«لِنُذيقَهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا» که انسان ظلم ها و کارهای بدی کرده است مقداری از آن را در دنیا خواهد دید اما قرآن ادامه می دهد «وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزى» اما عذاب آخرت مکافاتش سنگین تر است. پس قرآن می فرماید «وَ هُمْ لا يُنْصَرُون» دیگر در آنجاست که شما را یاری می کند.

باز شاعر دیگری می گوید:

به چشم خویش دیدم در گذرگاه *** که زد بر جان موری مرغکی را

هنوز از صید منقارش نپرداخت *** که مرغ دیگر آمد کار او ساخت

می گوید مرغی را دیدم که با نوک خودش مورچه ای را صید کرد هنوز آن مورچه را نبلعیده بود که مرغی دیگر آمد و او را صید کرد قرآن هم همین را می فرماید و یا شاعر دیگری می گوید:

مگو ناخوش که پاسخ ناخوش آید *** به کوه آواز خوش ده تا خوش آید

ص: 321

این نکته به اثبات رسیده است که هر عملی عکس العملی دارد عمل خوب عکس العملش زیباست و عمل بد عکس العملش بد و ناپسند است و مکافات عمل را انسان ها در این دنیا می بیند.

تأویل آیه:

تأویل آیه درباره ی قیام و انقلاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که حضرت صادق(علیه السلام) این آیه را خواندند و سپس در تأویلش فرمودند: قبل از قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عده ای از ظالمین مسخ می شوند. چنان که در تاریخ داریم عبدالملک مروان این ظالم پست بنی امیه در هنگام مرگش به قورباغه تبدیل شد و فرزندانش دیدند که پدرشان قورباغه شد. پس چند چوب را گرفتند و کفن کردند و در تابوت گذاشتند و دفن کردند.

این مسخ شدن در امت های قبل نیز سابقه داشته است و عده ای از بنی اسرائیل به گفته ی قرآن، یک باره میمون شدند که قرآن در وصف آن ها می فرماید: «قردة الخاسئین» آن ها میمون شدند البته نه این که میمون بشوند و زندگی کنند بلکه به میمون تبدیل شدند و سه چهار روز زنده می ماندند و سپس می مردند.

مسخ شدن در قیامت کبری و قیامت صغری

در قرآن داریم و هم در احادیث نبوی و هم در روایات اهل بیت(علیهم السلام) آمده است که عده ی زیادی از اهل دنیا مسخ شده وارد محشر می شوند. مثلاً عده ای به صورت گرگ، عده ای به صورت خوک و عده ای به صورت مورچه و... دقت کنید عده ای در این دنیا بالقوه مانند گرگ به دریدن دیگران می پردازند. این ها ظالمان هستند؛ این ها در روز قیامت از قوه به فعل تبدیل شده و به صورت گرگ وارد محشر می شوند و یا عده ای در دنیا کاری به جز شهوت رانی ندارند و همه چیزشان شهوت است. پس بالقوه این ها خوک هستند. این قوه در قیامت به صورت فعل درمی آید و کسانی که در دنیا فقط کارشان جمع مال است و به هیچ چیز دیگر نمی اندیشند این ها در قیامت به صورت مورچه ظاهر می شوند چون بالقوه مورچه هستند و به فعل درمی آیند. البته کسانی که اهل مکاشفه و اهل دید عمیق هستند که این دید از ظاهر عبور کرده و وارد باطن می شود درهمین دنیا آن ها را به همان شکلی که در قوه هستند،مثلا گرگ های بالقوه را گرگ، خوک های بالقوه را خوک و مورچه های بالقوه را مورچه می بینند.

ص: 322

برای اثبات این قضیه از حدیثی استفاده می کنیم که شخصی شادی می کرد و به حضرت صادق(علیه السلام) عرض کرد: یابن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) امسال جمعیت زیادی به حج آمده اند. اما حضرت فرمودند: اکثرهم ضجیج و اقلهم حجیج بعد برای این که حضرت برای او اثبات کنند به او فرمودند: بیا ما بین دو انگشت مرا نگاه کن. می گوید زمانی که ما بین انگشتان حضرت را نگاه کردم دیدم که بیشتر حجاج یکی سگ است یکی خوک است یکی مورچه است یکی خرس است...

به این نکته دقت کنید وقتی راوی بین دو انگشت حضرت صادق(علیه السلام) را نگاه می کند حضرت با ولایت تکوینی خود، روح او را از بدنش می کَنَد و روح او مجرد می شود و حقیقتش ملکوتی می شود. آن گاه می تواند حقایق را بدون پرده ببیند.

در قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که قیامت صغری است هرچه که در قیامت کبری صورت می گیرد در این قیامت به صورت کوچکتر به وقوع می پیوندد. همان طور که در قیامت کبری انسان ها مسخ می شوند و از حالت قوه به فعل درمی آیند در قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز چنین خواهدا شد. لذا آیه 16 سوره فصلت با روایاتی که در ذیل آن آمده است می فرمایند قبل از قیام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عده ای مسخ می شوند. این همان چیزی است که قرآن به آن اشاره می کند «لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون» عده ای که قلب دارند اما قدرت شناخت و دید عمیق ندارند چشم دارند ولی قدرت بصیرت ندارند گوش دارند ولی قدرت تجزیه و تحلیل شنیده ها را ندارند این ها مانند چهارپایان و حیواناتند بلکه از آن ها بدترند و آن ها از غافلین هستند. أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ

از این آیه درک می کنیم که این ها بالقوه حیوانند که در قیامت صغری امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در قیامت کبری بالفعل در می آیند و این ها کسانی هستند که در غفلت به سر می برند.* در غیبة نعمانی صفحه 143 و تفسير برهان مجلد 4 صفحه 107 و تفسير على بن ابراهيم قمى باب 14 حديث 41 صفحه 269 آمده است:

محمّدبن ابراهيم النعمانى، قال: اخبرنا احمدبن محمّدبن ابى سعيد، قال: حدثنى على بن الحسن الديلمى، عن على بن مهران، عن لقمان بن عيسى، عن الحسين بن مختار، عن ابى بصير، قال: قلت لابى عبداللّه عليه السلامقوله عزوجل: «عَذابَ الخِزْيِ فِي الحَياةِ الدُّنْيا» ما هو؟ فقال: واي خزي اخزي يا ابابصير من ان

ص: 323

يكون الرجل فى بيته و حجلته على خوانه و سط عياله ان شق اهله الجيوب عليه و صرخوا. فيقول الناس ما هذا ؟ فيقال: مسخ فلان ساعة. فقلت: قبل القائم او بعده؟ قال: لا، بل قبله.

حديث كرد ما را احمدبن محمّدبن سعيد، او گفت: حديث كرد ما را على بن حسن ديلمى، از على بن مهزيار و او از حمادبن عيسى و او از حسين بن مختار و او از ابى بصير كه گفت: به ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) عرض كردم خداى عزوجل كه مى فرمايد: «عَذابَ الخِزْيِ فِي الحَياةِ الدُّنْيا» عذابى كه در دنياخوارى آورد، چيست؟ فرمود: اى ابابصير، كدام خوارى و ذلت بيشتر از اين است كه مرد در خانه و اتاق خود و در كنار برادران و در ميان اهل و عيال خود نشسته باشد كه ناگهان اهل و عيالش گريبان ها چاك كنند و فرياد برآرند و مردم بگويند: چه شده است؟ گفته شود: كه فلان كس در همين ساعت مسخ شد. عرض كردم: پيش از قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يا پس از قيام؟ فرمود: نه، بلكه پيش از قيام.

ص: 324

387. شيعيانى كه به وظايف خود عمل نكنند، به شمشير امام

اشاره

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عذاب مى شوند

سوره فصّلت آيه 17

وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ

و اما قوم ثمود را پس راهنمايى و هدايت كرديم، ولى آنان كورى را بر هدايت ترجيح دادند و گمراهى را برگزيدند. پس (به کیفر) آنچه مرتکب می شدند، صاعقه عذاب خفت بار آنان را گرفت.

در سوره فصلت خداوند ابتدا دلایل محکم توحیدی را بیان می کند. سپس در آیه سیزدهم می فرمایند: «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُود» اگر با این همه آیات و بینات باز روی بگردانید من شما را به صاعقه ای همچون صاعقه ی قوم عاد و ثمود تهدید می کنم که آن صاعقه های مرگبار و آتش زا که شما را درهم می کوبد به سراغتان خواهد آمد.

در تفسیر نمونه مجلد 20 صفحه 234 آمده است: بعضی از سران مکه برای تحقیق خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رسیدند مثل ولیدبن مغیره و عتبة بن ربیعه سؤالاتی کردند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به آن ها جواب فرمودند تا این که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آیه سیزده سوره فصلت را قرائت فرمودند که آن ها را به صاعقه ای همچون صاعقه ی عاد و ثمود تهدید کردند این دو وحشت شدید نمودند و تکان خورده از جای برخاستند و رفتند.

قوم عاد در آیات قرآن آمده است

1. قوم عاد در سرزمین احقاف در ناحیه ی حضرالموت در جنوب جزیرة العرب زندگی می کردند.

ص: 325

2. خداوند نعمت های زیادی به آن ها داده بود هم از نظر جسمانی قدرتمند بودند و هم از تمکن مالی زیادی برخوردار بودند و دارای تمدن نادر و کم نظیری بودند. دارای قصرهای زیبا و قلعه های محکم بودند و با ساختن قصرها بر مکان های مرتفع فخر می فروختند.

3. این نعمت ها آن ها را مغرور و خشن کرده بود. آن ها خود را شکست ناپذیر می دانستند.

4. لذا پیامبر الهی هود(علیه السلام) را رد می کردند و در مقابل او سرکشی و طغیان می نمودند و او را تکذیب می کردند.

5. انسان ها کوچک و کم ظرفیت، با احساس مختصری قدرت سرکشی کرده و طغیان می کنند و علیه همه چیز و همه کس حتی خداوند قیام می کنند و قوم عاد چنین کردند.

6. سرانجام به گفته ی قرآن کریم تندبادی شدید و پر سر و صدا و هول انگیز از طرف خداوند بر آن ها فرستاده شد تا عذاب خوارکننده ی دنیا را بچشند. این تندباد همراه با صاعقه آن ها را از زمین بلند کرد و بر زمین کوبید و این تندباد هفت روز و هفت شب ادامه داشت و همه چیز را نابود کرد و در سوره ی هود آمده است که در بلای وارد بر قوم عاد صیحه ی آسمانی نیز بوده است و همه بر زمین به رو افتادند و مردند.

قوم ثمود در آیات قرآن

1. قوم ثمود گروهی بودند که در سرزمین وادی القری منطقه ای میان مدینه و شام زندگی می کردند.

2. خداوند به این ها هم سرزمین های پرنعمت و باغ های پربرکت عطا کرده بود لذا در کشاورزی قدرتی فراوان داشتند.

3. خداوند به آن ها عمرهای طولانی عطا کرده بود.

4. مثل قوم عاد از اندام های قوی برخوردار بودند.

5. در ساختن بناها نیز مهارت داشتند به طوری که در دل کوه ها خانه های امن برای خود می ساختند.

6. خداوند حضرت صالح پیامبر(علیه السلام) را بر آن ها فرستاد حتی صالح نبی(علیه السلام) از دل کوه از درون سنگ ها شتری را برای آن ها بیرون آورد.

اما آن ها ماده شتر را که معجزه ای بود پی کردند و کشتند و برای یاران اندک او که فقط 110 نفر بودند مزاحمت هایی ایجاد می کردند.

ص: 326

7. در سوره ی فصلت آمده است که صاعقه ی شدید آن ها را فراگرفت و در سوره اعراف آمده است که علاوه بر آن زمین لرزه ای شدید آمد و در سوره ی حاقه آمده است که آن ها به وسیله ی یک عامل ویرانگر نابود شدند.

راغب اصفهانی در مفردات معنی صاعقه را چنین نوشته است: صدای مهیبی است که در جو ایجاد می شود و آتش با مرگ و یا عذاب همراه دارد. (به همین جهت است که گاهی صاعقه را به مرگ و گاه به آتش اطلاق می کنند.)

در تحقیقات محققین جدید می گویند: صاعقه جرقه ی بسیار عظیم الکتریسیته است که در میان قطعه ی ابری که بار مثبت دارد با زمین که بار منفی دارد ایجاد می شود و معمولاً به نوک کوه ها درختان و هر شیء مرتفع در بیابان های مسطح به انسان ها و چهارپایان می خورد. حرارت آن به قدری است که هرچیزی را که در میان آن قرار گیرد تبدیل به خاکستر می نماید و صدای مهیب و زمین لرزه ی شدیدی را در همان نقطه به همراه دارد و متأسفانه انسان با تمام پیشرفت هایش هیچ وسیله ای برای دفع آن ندارد.

چه رابطه ای بین صاعقه و شمشیر امام زمان(علیه السلام) است؟

در حدیث تأویل الآیات الظاهرة صفحه 804 آمده است:

قَالَ ثَمُودُ رَهْطٌ مِنَ الشِّيعَةِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ فَهُوَ السَّيْفُ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ

چه رابطه ای است بین صاعقه ای که قوم ثمود را فراگرفت با شمشیر امام زمان(علیه السلام)؟ جواب: باید بگوییم مفسران و ارباب لغت برای صاعقه دو معنی ذکر کرده اند یک معنی عام و یک معنی خاص. صاعقه به معنی عام به معنی هر چیزی است که انسان را هلاک می کند و به گفته ی مجمع البیان المهلکة من کل شیء معنی خاص جرقه ی عظیم آتشین است که از آسمان فرود می آید و هر چیزی که در مسیر آن قرار گیرد می سوزاند.

در آیه 16 کلمه صرصر به کاررفته است که می توان از آن به باد شدید و هول انگیز و سرسخت تعبیر کرد و شمشیر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای طاغیان و یاغیان همین حکم رادارد. دقت کنید حضرت

ص: 327

مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام رحمت است اما کسانی که عناد دارند مثل قوم عاد و قوم ثمود آن ها را از سر راهش برمی دارد.

در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 804 آمده است:

فهو ما رواه علي بن محمد عن أبي جميلة عن الحلبي و رواه أيضا علي بن الحكم عن أبان بن عثمان عن الفضل أبي العباس عن أبي عبدالله(علیه السلام) أنه قال و قوله «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها» قال ثمود رهط من الشيعة فإن الله سبحانه يقول «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ» فهو السيف إذا قام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

شرف الدّين نجفى گويد: على بن محمّد، از ابوجميلة، از حلبى روايت كرده، [و نيز] آن را على بن الحكم، از ابان بن عثمان، از فضل بن العبّاس، از حضرت ابى عبداللّه صادق(علیه السلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمودند: قول خداوند: «قوم ثمود از روى سركشى [حقايق وحى را] تكذيب كردند» فرمود: ثمود گروهى از شيعه است كه خداوند سبحان مى فرمايد: «و امّا قوم ثمود را هدايت كرديم پس آنان كورى و گمراهى را بر هدايت برگزيدند پس صاعقه، عذاب خوارى آنان را گرفت» و اين عقوبت شمشير است هرگاه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پاخيزد.

همیشه انبیاء الهی از دو طرف مورد اذیت و آزار و هجوم قرار می گرفتند. از یک طرف کافران بودند که در مقابل آن ها قرار داشتند و طرف دوم کسانی بودند که به آن ها می گفتند ما از طرفداران و شیعیان شما هستیم و این ها کنار انبیاء(علیهم السلام) بودند. به نظر من فشار و هجوم این افراد شدیدتر از طرف اول بوده است. زمانی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کنند، این فراد، دیگر در کنار حضرت جایی ندارند و حضرت با شمشیر آن ها را عذاب می کند.

ص: 328

388. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

آیات الله هستند و جایگاه منکران ایشان جهنم است

سوره فصلت آیات27 و 28

فَلَنُذيقَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا عَذاباً شَديداً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُونَ (27) ذلِكَ جَزاءُ أَعْداءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فيها دارُ الْخُلْدِ جَزاءً بِما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ (28)

البته ما هم کافران را عذابی سخت بچشانیم بدتر از آنچه در دنیا کردند کیفر خواهیم داد جز ای دشمنان خداوند همان عذاب با آتش جهنم است که آنجا جایگاه ابدی آن ها خواهد بود و این کیفر آن هاست به خاطر این که آیات ما را انکار کردند.

متأسفانه همیشه عده ای در مقابل انبیاء(علیهم السلام) و امامان(علیهم السلام) می ایستادند و با زر و زور و تزویر جلوی برنامه های انسان ساز آن ها را می گرفتند و بزرگ ترین مشکل انبیا(علیهم السلام) و امامان(علیهم السلام) همین اشخاص بودند و همین مشکل را حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هنگام ظهور دارد. اما امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با حکم کردن به باطن طومار برنامه های آن ها را در هم خواهند پیچید و آن ها را از بین خواهند برد.

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 561 حدیث 4 و بحارالانوار مجلد 23 صفحه 365 حدیث 28 و تفسیر نفیس برهان مجلد 4 صفحه 785 حدیث 2 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «فَلَنُذِيقَنَ الَّذِينَ كَفَرُوا» بِتَرْكِهِمْ وَلَايَةَ عَلِيٍ(علیه السلام) «عَذاباً شَدِيداً» فِي الدُّنْيَا «وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ» فِي الْآخِرَةِ «ذلِكَ جَزاءُ أَعْداءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فِيها دارُ الْخُلْدِ جَزاءً بِما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ» وَ الْآيَاتُ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام).محمدبن عباس با سند خودش از ابابصیر روایت می کند که حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: خداوند عزوجل فرموده است: «فَلَنُذِيقَنَ الَّذِينَ كَفَرُوا» به خاطر بی اعتنایی و ترک ولایت امیرالمؤمنین «عَذاباً شَدِيداً» که این عذاب در دنیا خواهد بود «وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كانُوا

ص: 329

يَعْمَلُونَ» و این مجازات در آخرت خواهد بود «ذلِكَ جَزاءُ أَعْداءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فِيها دارُ الْخُلْدِ جَزاءً بِما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ» این آتش کیفر دشمنان خداوند می باشد و خانه ای است که آن ها برای همیشه در درون آن خواهند ماند و این کیفر آن ها خواهد بود. زیرا آیات ما را انکار می کردند که منظور از آیات (امامت و ولایت) امامان است.

ص: 330

389. مسلمانان واقعى در مسير اللّه در ولايت و امامت امامان(علیهم السلام)

و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثابت قدمند

سوره فصّلت (سجده) آيه 30

إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ

آنان كه گفتند محققاً پروردگار ما خداوند (يكتا) است و بر اين ايمان پايدار ماندند فرشتگان (رحمت) بر آن ها نازل شوند كه ديگر هيچ ترسى و حزنى و اندوهى نداشته باشيد و شما را به همان بهشتى كه وعده دادند بشارت باد.

1. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 320 حديث شماره 2 و نورالثقلین مجلد 4 صفحه 546 حدیث 37 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 787 آمده است:

الحسين بن محمّد، عن معلّى بن محمّد، عن محمّدبن جمهور، عن فضاله بن أيّوب، عن الحسين بن عثمان، عن أبى أيّوب، عن محمّدبن مسلم قال: سألت أباعبداللّه(علیه السلام) عن قول اللّه عزّوجلّ: «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» فقال أبوعبدالله(علیه السلام): استقاموا على الأئمّة(علیهم السلام) واحداً بعد واحد «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ المَلائِكَةُ أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»

محمّدبن مسلم گويد: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی قول خداى عزوجل «كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداست وسپس استوار شدند» پرسیدم. فرمود: يعنى بر امامان(علیهم السلام) يكى پس از ديگرى استوار بماندند، فرشتگان بر ايشان نازل شوند كه بيم مداريد و اندوهگين مباشيد و به بهشتى كه به آن وعده مى يافتيد، شادمان باشيد.پس آن ها كه بگويند: «رَبُّنا اللّهُ» خداوند پروردگار ماست. «ثُمَّ اسْتَقامُوا» يعنى استقامت جويند بر امامت و ولايت امامان(علیهم السلام) يكى بعد از ديگرى و در حال حاضر بر امامت و ولايت امام

ص: 331

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) استقامت جويند. «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ المَلائِكَةُ» ملائكه رحمت خداوند بر آن ها نازل مى شوند. «أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا» آن ها ديگر هيچ ترس و وحشتى نخواهند داشت. نزديكى به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمت است، هر كس به حضرت نزديك شود ديگر برايش خوف و ترس وحزن و غم نخواهد بود و اين نتيجه اين دنيايى اوست. و ثواب آخرت آن ها اين است كه بشارت داده مى شوند به بهشتى كه خداوند به آن ها وعده داده است.

2. در فرهنگ ائمه از دیدگاه قرآن صفحه 427 آمده است:

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: فرشته ها در دنیا بر ائمه(علیهم السلام) و هنگام مرگ بر شیعیان ما نازل می شوند.

3. در تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 547 و مجمع البیان مجلد 9 صفحه 17 آمده است:

في تفسير أهل البيت(علیهم السلام) عن أبي بصير قال قلت: لأبي جعفر(علیه السلام) قول الله: «إِنَ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَ اسْتَقامُوا» قال: هي و الله ما أنتم عليه.

محمدبن فضیل روایت کرد که از امام رضا(علیه السلام) درباره ی استقامت پرسیدم. فرمودند: استقامت به خداوند سوگند، همین ولایتی است که شما (شیعیان) دارید.

ص: 332

390. حکم تقیّه در زمان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محدود می گردد

سوره فصلت آیه 34

وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ ٌ

(بدان که) هرگز نیکی و بدی (ثواب و گناه) یکسان نیست. ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) همیشه به نیکی به مردم پاداش بده تا این که آن کسی که با تو دشمن است، دوست و خویش تو گردد.

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 566 حدیث 13، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 47 باب 28 حدیث 21، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 112 حدیث 3، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 564 باب 32 فصل 39 حدیث 649 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُب ْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ أَحْمَدَ الْمَالِكِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عِيسَى عَنْ يُونُسَب ْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ سوره یبْنِ كُلَيْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌ حَمِيمٌ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أُمِرْتُ بِالتَّقِيَّةِ فَسَارَ بِهَا عَشْراً حَتَّى أُمِرَ أَنْ يَصْدَعَ بِمَا أُمِرَ وَ أُمِرَ بِهَا عَلِيٌّ فَسَارَ بِهَا حَتَّى أُمِرَ أَنْ يَصْدَعَ بِهَا ثُمَّ أَمَرَ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) بَعْضُهُمْ بَعْضاً فَسَارُوا بِهَا فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سَقَطَتْ التَّقِيَّةُ وَ جَرَّدَ السَّيْفَ وَ لَمْ يَأْخُذْ مِنَ النَّاسِ وَ لَمْ يُعْطِهِمْ إِلَّا بِالسَّيْف

محدبن عباس گوید: حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: هنگامی که آیه «ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) با مردم به نیکی رفتار کن و به آن ها به نیکی پاداش بده تا این که آن کسی که با تو دشمن است دوست و خویش تو گردد» به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل گردید، حضرت فرمودند: من مأمور هستم به رعایت تقیه. پس بهمدت ده سال به حالت و شیوه ی سری و تقیه رفتار می نمودند تا زمانی که مأمور گردید آشکارا دعوت نماید و حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) نیز این چنین مأموریت داشتند. پس به شیوه ی سری و تقیه رفتار می کرد تا زمانی که

ص: 333

مأمور شدند علنی و آشکارا عمل نمایند. سپس امامان(علیهم السلام) همدیگر را به رعایت آن سفارش می نمودند ولی هنگامی که حضرت قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اهل بیت(علیهم السلام) رسالت ظهور و قیام نماید تقیه کنار گذاشته می شود و شمشیرها بیرون می آید و تنها با (مردمی که جلوی اسلام می ایستند و نمی گذارند برنامه های الهی ایشان پیاده شود) به وسیله ی شمشیر برخورد خواهد شد.

ص: 334

391. همان طور که با حضرت موسی(علیه السلام) بر سر کتاب اختلاف کردند،

با حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم بر سر کتاب اختلاف خواهند کرد

سوره فصلت آیه 45

وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فيهِ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفي شَكٍّ مِنْهُ مُريبٍ

به تحقیق و یقین به موسی(علیه السلام) کتاب دادیم اما در آن اختلاف کردند و اگر نبود آن سخنی که پروردگارت از پیش گفته بود در میان آن ها کار به پایان می رسید و البته هنوز به سختی در تردید هستند.

در اصول کافی مجلد 8 صفحه 287 حدیث 432، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 567، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 313 حدیث 18 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 113 حدیث 1 آمده است:

عاصم بن حميد، عن أبي حمزة، عن أبي جعفر(علیه السلام) في قوله عز و جل: «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ» قال: اختلفوا كما اختلفت هذه الامة في الكتاب و سيختلفون في الكتاب الذي مع القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لما يأتيهم به حتى ينكره ناس كثير فيقدمهم و يضرب أعناقهم.

علامه ی کلینی با سند خودش از ابوحمزه روایت کرده است که گفت: امام باقر(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند به تحقیق به موسی(علیه السلام) کتاب دادیم، اما در آن اختلاف کردند فرمودند: آن ها اختلاف کردند همان طور که به زودی در مورد کتابی که نزد حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است در هنگامی که او (آن کتاب را همراه خود) می آورد اختلاف خواهندکرد و چه بسا هم تعداد بسیاری از مردم او را انکار کنند. پس حضرت آن ها را جلو می آورد و گردنشان را می زند.

ص: 335

392. در هنگام ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آيات الهى در

حقانيت آن حضرت در آفاق و انفس ظاهر مى شود

سوره فصّلت آيه 53

سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الحَقُّ

به زودى آيات و نشانه هاى خويش را در جمال هستى و در جان خودشان به آنان نشان خواهيم داد تا برايشان روشن گردد كه او حق است.

1. در كتاب ينابيع المودة صفحه 427 باب 71 آمده است:

و قوله تعالى: سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الحَقُّ عن ابى بصير قال: سئل الباقر رضى الله عنه عن هذه الآية قال يرون قدرة اللّه فى الآفاق و فى انفسهم الغرايب و العجايب حتّى يتبين لهم ان خروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هو الحقّ من اللّه عزوجل يراه الخلق لابد منه و عن الصادق نحوه.

حافظ قندوزى حنفى به اسناد خود از ابا بصير روايت مى كند كه او گفت: از امام باقر(علیه السلام) در مورد اين آيه «به زودى آيات و نشانه هاى خويش را در جمال هستى و در جان خودشان به آنان نشان خواهيم داد تا برايتان روشن گردد كه او حق است.» سؤال شد. حضرت فرمودند: قدرت خداوند را در آفاق مى بينند و در خودشان و نفس هايشان عجايب و غرايب را خواهند ديد تا براى آنان آشكار شود كه قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (موعود) حق است از جانب خداوند عزوجل. خلق آن را مى بينند و چاره اى نيست و (اين علايم) بايد روى دهد و اين حديث از امام صادق(علیه السلام) نيز نقل شده است.2. در روضه كافى مجلد 1 صفحه 166 و ترجمه آن مجلد 1 صفحه 244 حديث 181 آمده است:

ص: 336

سَهْلُب ْنُ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَب ْنِ مَيْمُونٍ عَنِ الطَّيَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ» قَالَ خَسْفٌ وَ مَسْخٌ وَ قَذْفٌ قَالَ قُلْتُ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ قَالَ دَعْ ذَا ذَاكَ قِيَامُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

طيار از امام صادق(علیه السلام) روايت كرده كه در تفسير قول خداوند «به زودى آيات و نشانه هاى خويش را در جمال هستى و در جان خودشان به آنان نشان خواهيم داد تا برايشان روشن گردد كه او حق است.» فرمود: نشانه ها عبارت است از: به زمين فرو رفتن و مسخ شدن و پرتاب شدن سنگ از آسمان و... . گويد: عرض كردم (و معناى) «تا برايشان روشن گردد كه او حق است.» چيست؟ فرمود: آن را واگذار كه مقصود ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

3. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة مجلد 2 صفحه 567 حدیث 17، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 164 حدیث3، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 74 حدیث 2 و اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 128 حدیث 650 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنِ الْفَزَارِيِّ عَنِ الْقَاسِمِب ْنِ إِسْمَاعِيلَ الْأَنْبَارِيِّ عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ» قَالَ فِي الْآفَاقِ انْتِقَاصُ الْأَطْرَافِ عَلَيْهِمْ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ بِالْمَسْخِ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

محمّدبن عباس گويد: حديث كرد ما را جعفربن محمّدبن مالك، از قاسم بن اسماعيل انبارى، از حسن بن على بن ابى حمزة، از پدرش، از ابراهيم، از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) درباره ی فرموده خدا «به زودى آيات و نشانه هاى خويش را در جمال هستى و در جان خودشان به آنان نشان خواهيم داد تا برايشان روشن گردد كه او حق است.» فرمود: در آفاق و جهان هستى نشانه خداوندى تنگ شدن و كاسته شدن وسايل زندگى براى آنان است و در جانشان مسخ شدن است تا براى آنان معلوم شود كه آن حق حضرت قائم(علیه السلام) است.4. در كتاب الغيبة صفحه 143، کافی مجلد 8 صفحه 381 حدیث 585، صافی مجلد 4 صفحه 365، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 62 حدیث 62 و نورالثقلین مجلد 4 صفحه 555 حدیث 75 آمده است:

ص: 337

الكافي أَبُوعَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِالْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ» قَالَ يُرِيهِمْ فِي أَنْفُسِهِمُ الْمَسْخَ وَ يُرِيهِمْ فِي الْآفَاقِ انْتِقَاضَ الْآفَاقِ عَلَيْهِمْ فَيَرَوْنَ قُدْرَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَنْفُسِهِمْ وَ فِي الْآفَاقِ قُلْتُ لَهُ «حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ» قَالَ خُرُوجُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَرَاهُ الْخَلْقُ لَا بُدَّ مِنْه

محمّدبن ابراهيم نعمانى گويد: احمدبن محمّدبن سعيد، وى از احمدبن يوسف بن يعقوب حديث كرد ما را، وى در كتابش برايمان از اسماعيل بن مهران، وى از حسن بن على بن ابى حمزه، او از پدرش و وهيب از ابى بصير كه گفت: از حضرت ابوجعفر(علیه السلام) راجع به تفسير فرموده خداوند «به زودى آيات و نشانه هاى خويش را در جمال هستى و در جان خودشان به آنان نشان خواهيم داد تا برايشان روشن گردد كه او حق است.» سؤال شد. حضرت فرمود: در جانشان مسخ شدن را نشانشان خواهد داد و در جهان هستى كاسته شدن و تنگ گرديدن آن را برايشان كه قدرت خداوند را در خودشان و در جهان هستى مى بينند و اينكه فرموده: «تا برايشان روشن گردد كه او حق است.» مقصود خداوند از آن خروج حضرت قائم(علیه السلام) است. اوست حق از سوى خداى عزوجل كه به ناچار خلق او را خواهند ديد.

5. در الارشاد صفحه 359، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 221 حدیث 83، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 556 حدیث 76آمده است:

عَلِيُّب ْنُ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ» قَالَ الْفِتَنَ فِي آفَاقِ الْأَرْضِ وَ الْمَسْخَ فِي أَعْدَاءِ الْحَق

نتيجه اى كه از اين آيه و روايات مى گيريم اين است كه:

اولاً، قائم موعود، حق است. «حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ»

ثانياً، ذات اقدس الهى (ما آیاتش را) نشان خواهد داد كه ايشان حق هستند.

ثالثاً، نشانه هاى اين حقيقت عجايب و غرايبى است كه در دنيا به وقوع مى پيوندد. نظير:* عده اى مثل سفيانى به زمين فرو مى روند.

* عده اى مسخ مى شوند.

* از آسمان سنگ پرتاب خواهد شد.

ص: 338

*393. در حرف مقطع حمعسق، (س) سيادت و بزرگى مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و (ق) نزول عيسى(علیه السلام) از آسمان است.

سوره شورى آيه 1 و 2

حم(1) عسق(2)

1. عالم شافعى حافظ جمال الدين المقدسى السلمى دمشقى در کتاب عقد الدرر باب 7 صفحه 193 نوشته است:

عن ابى اسحاق الثعلبى فى تفسير قوله تعالى «حمعسق» قال: عبداللّه بن عباس (ح) حرب يكون بين قريش و الموالى فتكون الغلبة لقريش علي الموالی (م) ملك بنى امية. (ع) علوّ وَلد عباس (س) سَنَا المهدى (ق) قوّةُ عيسى حین ینزل، فیقتُلُ النّصاری و یُخرِّب البِیَعَ.

ابواسحاق ثعلبى در تفسير قول خداوند متعال «حم عسق» روايت كرده است كه عبد اللّه بن عباس گفت: (ح) حرب و جنگى است بين قريش و موالى (يا مسلمانان غيرعرب) روى خواهد داد كه سرانجام قريش پيروز خواهد شد.

(م) اشاره به حكومت بنى اميه است.

(ع) علو و برترى يافتن اولاد عباس است.

(س) سنا و علو رتبه و شرف مهدى موعود است.

(ق) فرود آمدن عيسى و قوت نيروى اوست.

2. در تفسير قمى مجلد 2 صفحه 268 و تفسير برهان مجلد 4 صفحه 803 حدیث 2 آمده است:

أَحْمَدَ الْعَلَوِيُّ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ جُمْهُورٍ قَالَ: حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُب ْنُ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ الْقَاسِمِ عَنْ يَحْيَى بْنِ مسيرة [مَيْسَرَةَ] الْخَثْعَمِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ «حم عسق» أَعْدَادُ سِنِي الْقَائِمِ(عجلالله تعالی فرجه الشریف) وَ قَافٌ جَبَلٌ مُحِيطٌ بِالدُّنْيَا مِنْ زُمُرُّدٍ أَخْضَرَ فَخُضْرَةُ السَّمَاءِ مِنْ ذَلِكَ الْجَبَلِ وَ عِلْمُ كُلِّ شَيْ ءٍ فِي «عسق».

ص: 339

على بن ابراهيم گويد: احمدبن على و احمدبن ادريس، آن ها از محمّدبن احمد علوى، وى از عَمرَكى از محمّدبن جمهور، او از سليمان بن سماعة، از عبداللّه بن قاسم، از يحيى بن ميسره [مسيرة] خثعمى از ابى جعفرامام باقر(علیه السلام) ما را حديث كرد. راوى گويد: شنيدم آن جناب مى فرمود: «حم عسق» شماره ساليان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و قاف كوهى است از زمرد سبز كه بر دنيا احاطه دارد و سبزى آسمان از آن كوه مى باشد و علم همه چيز در «عسق» است.

2. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 528، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 373 حدیث 100 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 804 حدیث 3 آمده است:

قال محمدبن العباس بحذف الإسناد يرفعه إلى محمدبن جمهور عن السكوني عن أبي جعفر(علیه السلام) قال حم حميم و عين عذاب و سين سنون كسني يوسف و قاف قذف و خسف و مسخ يكون في آخر الزمان بالسفياني و أصحابه و ناس من كلب ثلاثون ألف ألف يخرجون معه و ذلك حين يخرج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بمكة و هو مهدي هذه الأمة.

محمّدبن عباس به حذف سند به طور مرفوع از محمّدبن جمهور، از سكونى از ابى جعفر امام باقر(علیه السلام) روايت آورده كه فرمود: «حم» حتم و «عين» عذاب و «س» قحط سالى است همچون قحط سالى زمان يوسف(علیه السلام) و «قاف» سنگسارى [و فرورفتنى در زمين] و مسخ شدنى است كه در آخرالزمان خواهد شد نسبت به سفيانى و ياران او و مردمانى از قبيله كلب سى هزار تن كه با وى خروج مى نمايند و آن هنگامى است كه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مكه خروج مى كند و اوست مهدى(علیه السلام) اين امت.

4. تفسیر ثعلبی مجلد 8 صفحه 303، العمدة صفحه 429 حدیث 898، الطرائف صفحه 176، منهج الصادقین مجلد 8 صفحه 202، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 604، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 367 و مجلد 51 صفحه 105 حدیث 40آمده است:

قال الثعلبي في تفسير قوله تعالى «حم عسق» سين سناء المهدي ق قوة عيسى حين ينزل فيقتل النصارى و يخرب البيع

5. در البداء و التاریخ مجلد 2 صفحه 170 آمده است:

سهل البلخی إنّ الحاء حرب و المیم ملک بنی امیه و العین عباسیه و السین سقیائیه6. تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان مجلد 6 صفحه 76 آمده است:

قال و قیل الحاء حکم الله و المیم ملکه و العین علی و السین سناءه و القاف قدرته و قیل الحاء حرب علی و معاویه و المیم ولایة المروانیه و العین ولایة العباسیه و السین ولایة سقائیه و القاف قدرة المهدی

ص: 340

394. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمه الله هستند

اشاره

سوره شوری آیه 8

وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ في رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ

اگر خداوند می خواست همه (انسان ها) را یک امت واحد قرار می داد ولیکن هرکه را بخواهد وارد در رحمتش می کند و ستمکاران و ظالمان هیچ یار و یاوری نخواهند داشت.

چرا خداوند ظالمین را هدایت نمی کند؟

عده ای سؤال می کنند چرا خداوند ظالمین را هدایت نمی کند و از قرآن هم برای اثبات فرضیه ی خودشان آیاتی می آورند «ان الله لا یهدی قوم الظالمین»(1) همانا خداوند قوم ظالم و ستمگر را هدایت نمی کند می گویند چرا قوم ظالم را هدایت نمی کند اگر آن ها هدایت شوند اهل نجات می شوند؟

جواب: ما یک هدایت اولیه داریم و یک هدایت ثانویه. هدایت اولیه دست خود بشر است که خودش باید آن را به دست آورد مثلاً در سوره بقره از آیه 1 تا 7 خدا می فرمایند این کتاب هدایتی است برای متقین «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين» پس خداوند صفات متقین را بیان می کند و شش صفت برایشان می آورد که اگر این ها شش صفت را کسب کردند از متقینند که آن شش صفت عبارتند از:

1.«الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب» ایمان به غیب

2.«وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ» برپایی نماز3.«وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» انفاق کردن

ص: 341


1- . سوره انعام آیه 44

4.«وَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ» ایمان به آنچه به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده

5.«وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ» ایمان به کتب قبل

6.«وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» یقین به آخرت

این شش صفت را انسان باید در خود ایجاد کند که اگر ایجاد کرد انسان از متقین می شود. اگر در خودش ایجاد کرد و از متقین شد «أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون» اینها کسانی هستند که از طرف خدا هدایت شده اند و این ها فائزین و رستگاران هستند.

دقت کنید هرکس این شش صفت اولیه را در خود ایجاد کرد مشمول هدایت اولیه می شود. آنگاه هدایت ثانویه از طرف خدا شاملش می شود.

در همین سوره خداوند درباره ی مشرکین می فرماید: «عده ای هستند که کافر شدند برای این ها فرقی نمی کند، برای آن ها حرف بزنی و یا حرف نزنی. چه آن ها را تبلیغ کنی و چه تبلیغ نکنی یکی است. این ها ایمان نخواهند آورد.»

در مورد کفر نیز دو گونه است: کفر اولیه که خود انسان کسب می کند: «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُون» «کسانی که کافر شده اند برای این ها مساوی است چه برایشان هدایت کنی و حرف بزنی چه حرف نزنی آن ها خودشان ایمان نمی آورند.» این ایمان نیاوردن کفر اولیه است. «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ » (کفر ثانویه) و خداوند بر قلب هایشان مهر نهاد و بر گوش ها و چشم هایشان پرده کشید و برای این ها عذابی دردناک است این آیه درباره ی کفر ثانویه است.

نفاق نیز چنین است. اول شخص خودش منافق می شود و مرض قلبی را در خودش ایجاد می کند. در آیه 8 سوره بقره می فرمایند: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنين» و عده ای از مردم می گویند ما ایمان آوردیم به خدا و به روز قیامت اما این ها دروغ می گویند این ها ایمان نیاوردند. این نفاق اولیه است که در آیه 10 سوره بقره آمده است «في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» که این مرض را خودشان ایجاد کرده اند که نفاق اولیه است فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُون»

ص: 342

ظلم نیز این گونه است که خداوند کسی را ظالم نمی کند و خدا علاقه ندارد که کسی در مسیر ظلم قرار بگیرد این انسان است که خودش زمینه ی ظلم را در خودش ایجاد می کند و بعد از این که ظلم در او شدید شد، اولاً خداوند او را به ظلمش هدایت نکرده است. ثانیاً خداوند دیگر او را هدایت نخواهد کرد، مگر این که خودش بخواهد. مثلاً در سوره قصص آیه 37 آمده است: « وَ قالَ مُوسى رَبِّي أَعْلَمُ بِمَنْ جاءَ بِالْهُدى مِنْ عِنْدِهِ وَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» حضرت موسی(علیه السلام) معجزات متعدد برای قومش آورد آن ها ابتدا معجزه می خواستند بعد که حضرت معجزه می آورد آن ها می گفتند که عجب ساحر و جادوگری است و افترازننده می باشد. حضرت موسی(علیه السلام) به آن ها گفت خدای من به احوال رسولی که از جانب خود به هدایت خلق فرستاده داناتر است و می داند که کدام یک از این ها در قیامت عاقبت بهتری دارند. محققاً ستم کاران اهل نجات و رستگاری نخواهند بود.

شما دقت کنید این ها ظلم را در خودشان ایجاد کرده اند و ظالم شدند. اولاً: خداوند این ها را به ظلم هدایت نکرده است. ثانیاً خودشان این ظلم را به دست آورده اند. ثالثاً کار این ها دیگر تمام شده است.

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 569 حدیث 4، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 66 حدیث 52 و جلد35 صفحه 425 حدیث 8 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 117 حدیث 2 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ حَسَنِب ْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبَّادِبْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عُمَرَبْنِ جُبَيْرٍ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ» قَالَ الرَّحْمَةُ وَلَايَةُ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) «وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍ وَ لا نَصِيرٍ»

محمدبن عباس از حسن بن محمد و او از عبادبن یعقوب و او از عمربن جبیر و او از حضرت امام جعفربن محمد الصادق(علیهما السلام) درباره ی این فرموده ی خدا که ولیکن هرکه را بخواهد وارد در رحمتش می کند حضرت فرمودند: منظور از رحمت ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) می باشد و ظلم کنندگان در حق حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و ولایت و (امامت آن ها) یار و یاورینخواهند داشت. در اینجا نیز کسانی که ولایت حضرت علی(علیه السلام) را پذیرفته اند، خدا یار و یاور ایشان است.

ص: 343

2. تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 614 و تفسیر نورالثقلین آمده است:

«وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً» قال: و لو شاء أن يجعلهم كلهم معصومين مثل ملائكة بلا طباع لقدر عليه «وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ آل محمد حقهم ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ» و قوله: «وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْ ءٍ» من المذاهب و اخترتم لأنفسكم من الأديان فحكم ذلك كله [إلى الله] يوم القيامة

در تفسیر علی بن ابراهیم درباره ی این فرموده ی خداوند اگر خداوند می خواست همه را یک امت واحد قرار می داد اگر خداوند می خواست همه را معصوم و عاری از گناه و همانند فرشتگان بدون غریزه می آفرید (ولی او هر که را بخواهد در رحمتش وارد می کند.) ولی خواست تکلیف در کار باشد تا هر کس که دارای کردار نیک باشد او را در رحمت خودش قرار دهد (ظالمین و ستمکاران) به آل محمد(علیها السلام) (دوست و یار و یاوری ندارند.) درباره ی سخن خداوند (هرچه در ان اختلاف گردید.) گفته است از مذاهب و مسلک هایی که خودتان و از پیش خودتان برگزیدید (دین خود را خود انتخاب کردید.) پس حکم آن در روز قیامت بر عهده ی خداوند است.

3. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 4 صفحه 33 و فرهنگ ائمه از دیدگاه قرآن صفحه 431 آمده است:

«يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ في رَحْمَتِه» خداوند هر که را بخواهد به رحمت خود درمی آورد. منظور از رحمت خدا در این آیه یعنی ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) است.

ص: 344

395. در زمان قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرع و قوانین الهی

همه ی انبیاء محقق می شود

سوره شوری آیه 13

شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسى أَنْ أَقيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيبُ

خداوند شرع و آئینی که برای شما قرار داد همان است که به نوح(علیه السلام) توصیه فرموده بود و از آنچه بر تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی(علیهم السلام) توصیه کردیم که دین را برپا نگاه دارید و در آن تفرقه گرایی نکنید و آنچه را که شما به آن دعوت می کنید برای مشرکان دشوار است. خداوند هرکس را که بخواهد برای رسالت خود برمی گزیند و هر کس که به سوی او بازگردد او را به خودش هدایت می فرمایند.

1. در بصائرالدرجات مجلد 3 صفحه 138 باب 3 حدیث 1، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 118 حدیث 4، نورالثقلین مجلد صفحه آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِب ْنُ عَامِرٍ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِب ْنِ أَبِي نَجْرَانَ قَالَ: كَتَبَ أَبُوالْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) رِسَالَةً وَ أَقْرَأَنِيهَا قَالَ قَالَ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) إِنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) كَانَ أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ فَلَمَّا قُبِضَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) كُنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَرَثَتَهُ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْبَلَايَا وَ الْمَنَايَا وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَامِ وَ إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَيْنَاهُ بِحَقِيقَةِ الْإِيمَانِ وَ حَقِيقَةِ النِّفَاقِ وَ إِنَّ شِيعَتَنَا لَمَكْتُوبُونَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ أَخَذَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ يَرِدُونَ مَوْرِدَنَا وَ يَدْخُلُونَ مَدْخَلَنَا نَحْنُ النُّجَبَاءُ وَ أَفْرَاطُنَا أَفْرَاطُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أَبْنَاءُ الْأَوْصِيَاءِ وَ نَحْنُ الْمَخْصُوصُونَ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِاللَّهِ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِدِينِ اللَّهِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ شَرَعَ لَنَا دِينَهُ فَقَالَ فِي كِتَابِهِ شَرَعَ لَكُمْ يَا آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ قَدْ وَصَّانَا بِمَا أَوْصَى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ مُوسى وَ

ص: 345

عِيسى وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ فَقَدْ عَلَّمَنَا وَ بَلَّغَنَا مَا عَلِمْنَا وَ اسْتَوْدَعَنَا عِلْمَهُمْ نَحْنُ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ يَا آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ وَ كُونُوا عَلَى جَمَاعَةٍ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَنْ أَشْرَكَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍ(علیه السلام) ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ مِنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ إِنَّ [اللَّهَ] اللَّهُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ مَنْ يُجِيبُكَ إِلَى وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام).

2. تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 119 حدیث 5 بصائرالدرجات صفحه 125 حدیث 3 آمده است:

حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُب ْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِالْعَزِيزِبْنِ الْمُهْتَدِي عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ جُنْدَبٍ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَيْهِ أَبُوالْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) كَانَ أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ فَلَمَّا قُبِضَ كُنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) وَرَثَتَهُ فَنَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَامِ وَ إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَيْنَاهُ بِحَقِيقَةِ الْإِيمَانِ وَ حَقِيقَةِ النِّفَاقِ وَ إِنَّ شِيعَتَنَا لَمَكْتُوبُونَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ أَخَذَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ يَرِدُونَ مَوْرِدَنَا وَ يَدْخُلُونَ مَدْخَلَنَا لَيْسَ عَلَى مِلَّةِ الْإِسْلَامِ غَيْرُنَا وَ غَيْرُهُمْ نَحْنُ النُّجَبَاءُ وَ نَحْنُ أَفْرَاطُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أَبْنَاءُ الْأَوْصِيَاءِ وَ نَحْنُ الْمَخْصُوصُونَ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ نَحْنُ الَّذِينَ شَرَعَ لَنَا دِينَهُ وَ قَالَ فِي كِتَابِهِ «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى فَقَدْ عَلَّمَنَا وَ بَلَّغَنَا مَا عَلِمْنَا وَ اسْتَوْدَعَنَا عِلْمَهُمْ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ أَقِيمُوا مَا قَالَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَنْ أَشْرَكَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ مَا تدعوا [تَدْعُوهُمْ] مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ إِنَّ اللَّهَ يَا مُحَمَّدُ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُجِيبُكَ إِلَى وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) ».

3. در مختصر بصائرالدرجات صفحه 63 تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 119 حدیث 6 آمده است:

سعدبن عبدالله عن محمدبن الحسين بن أبي الخطاب، عن النضربن شعيب، عن عبدالغفار الجازي، عن أبي عبد الله(علیه السلام) قال: إن الله عز و جل قال لنبيه(صلی الله علیه وآله وسلم) و لقد وصيناك بما وصينا به آدم و نوحا و إبراهيم و النبيين من قبلك أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ من توليه علي بن أبي طالب(علیه السلام) قال(علیه السلام) إن الله عز و جل أخذ ميثاق كل نبي و كل مؤمن ليؤمنن بمحمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و علي(علیه السلام) و بكل نبي، و بالولاية، ثم قال لمحمد(صلی الله علیه وآله وسلم) «أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ» يعني آدم و نوحا و كل نبي بعده.

4. در غیبة نعمانی صفحه 71 تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 119 حدیث 7 آمده است:

محمدبن إبراهيم النعماني، قال: أخبرنا أحمدبن محمدبن سعيد، قال: حدثنا القاسم بن محمد ابن الحسن بن حازم، قال: حدثنا عبيس بن هشام الناشري قال: حدثنا عبد الله بن جبلة، عن عمران بن قطن، عن زيد الشحام، قال: سألت أباعبدالله(علیه

السلام) هل كان رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) يعرف الأئمة(علیهم السلام)؟ قال: «قد كان نوح(علیه السلام) يعرفهم، الشاهد على ذلك قول الله عز و جل في كتابه: «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ماوَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى». قال: «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ يا معشر الشيعة ما وَصَّى بِهِ نُوحاً».

5. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 119 حدیث 8آمده است:

ص: 346

محمدبن العباس، قال: حدثنا جعفربن محمد الحسني، عن إدريس بن زياد الحناط، عن أحمد ابن عبدالرحمان الخراساني، عن يزيدبن إبراهيم، عن أبي حبيب النباجي، عن أبي عبدالله، عن أبيه محمد، عن أبيه علي بن الحسين(علیهما السلام) قال في تفسير هذه الآية نحن الذين شرع الله لنا دينه في كتابه و ذلك قوله تعالى «شَرَعَ لَكُمْ يا آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ يا آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ من ولاية علي(علیه السلام) اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ أي من يجيبك إلى ولاية علی(علیه السلام) »

6. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 119 حدیث 9 آمده است:

قال: حدثنا محمدبن همام، عن عبدالله بن جعفر، عن عبدالله القصباني، عن عبدالرحمن ابن أبي نجران، قال: كتب أبوالحسن الرضا(علیه السلام) إلى عبدالله بن جندب رسالة و أقرأنيها قال علي بن الحسين(علیه السلام): [نحن أولى الناس بالله عز و جل] و نحن أولى الناس بكتاب الله و نحن أولى الناس بدين الله و نحن الذين شرع الله لنا دينه. فقال في كتابه «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ يا آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) ما وَصَّى بِهِ نُوحاً فقد وصانا بما وصى به نوحا وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ يا محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ و إسماعيل و إسحاق و يعقوب وَ مُوسى وَ عِيسى» فقد علمنا و بلغنا ما علمنا و استودعنا، فنحن ورثة الأنبياء، و نحن ورثة أولي العزم من الرسل «أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ يا آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ و كونوا على جماعة كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ من ولاية علي(علیه السلام) إن اللَّهُ يا محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ» من يجيبك إلى ولاية علي(علیه السلام)

7. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 119 حدیث 10 آمده است:

علي بن إبراهيم، قال: قوله تعالى «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ» مخاطبة لرسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) «ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ يا محمد وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ» أي تعلموا الدين، يعني التوحيد و إقام الصلاة و إيتاء الزكاة و صوم شهر رمضان و حج البيت و السنن و الأحكام التي في الكتب و الإقرار بولاية أميرالمؤمنين(علیه السلام) «وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ [أي لا تختلفوا فيه] كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ» من ذكر هذه الشرائع. ثم قال: «اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ أي يختار وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ» و هم الأئمة الذين اجتباهم الله و اختارهم.8. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 118 حدیث 3 و کافی مجلد 1 صفحه 174 حدیث 1 آمده است:

محمدبن يعقوب: عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن عبد العزيزبن المهتدي، عن عبدالله بن جندب، أنه كتب إليه الرضا(علیه السلام) أما بعد، فإن محمدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كان أمين الله في خلقه، فلما قبض(صلی الله علیه وآله وسلم) كنا أهل البيت(علیهم السلام) ورثته، فنحن أمناء الله في أرضه، عندنا علم البلايا و المنايا، و أنساب العرب، و مولد الإسلام، و إنا لنعرف

ص: 347

الرجل إذا رأيناه بحقيقة الإيمان و حقيقة النفاق، و إن شيعتنا لمكتوبون بأسمائهم و أسماء آبائهم، أخذ الله علينا و عليهم الميثاق، يردون موردنا، و يدخلون مدخلنا، ليس على ملة الإسلام غيرنا و غيرهم. نحن النجباء و النجاة، و نحن أفراط الأنبياء و الأوصياء و نحن المخصوصون في كتاب الله عز و جل و نحن أولى الناس بكتاب الله و نحن أولى الناس برسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و نحن الذين شرع لنا دينه، فقال في كتابه «شَرَعَ لَكُمْ يا آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً قد وصانا بما وصى به نوحا وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ يا محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى فقد علمنا و بلغنا علم ما علمنا و استودعنا علمهم، نحن ورثة أولي العزم من الرسل أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ يا آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ و كونوا على جماعة كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ من أشرك بولاية علي(علیه السلام) ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ من ولاية علي(علیه السلام)، إن الله يا محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ من يجيبك إلى ولاية علي(علیه السلام) »

ص: 348

396. یکی از مصادیق الساعه، قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

است و میزان قیامت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و بقیه امامان(علیهم السلام) هستند

سوره شوری آیه 17

اللَّهُ الَّذي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْميزانَ وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَريب

خداوند کسی است که نازل کرد کتاب را به حق و نازل کرد میزان را و تو چه می دانی شاید ساعت نزدیک باشد.

در این آیه ی شریفه خداوند به دو چیز اشاره می کند: اول: کتاب الله دوم: میزان و سپس درباره ساعت سخن می گوید.

میزان چیست؟ در کتاب قاموس قرآن آمده است که میزان ... وزن و آن هر چیزی است که با آن توزین و وزن شود، اعم از آن که قول باشد یا فعل و یا ترازوی متداول. گرچه در لغت میزان را ترازو و عدل و مقدار معنی کرده اند ولی آنچه گفته شده مستفاد از قرآن است. چنان که در نهج البلاغه نامه ی 31 حضرت(علیه السلام) خطاب به امام حسن(علیه السلام) می فرمایند:

اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا

نفس خودت را میزان و ترازو قرار بده در آنچه که بین تو و دیگران است. دوست بدار برای غیر خودت از آنچه که برای خودت دوست داری. (هر آنچه که برای خودت دوست داری برای غیر خودت هم دوست بدار.)

در قرآن کریم درباره ی میزان، شش آیه موجود است:

1. سوره اعراف آیه 85

2. سوره هود آیه 843. سوره شوری آیه 17

ص: 349

4. سوره الرحمن آیه 7

5. سوره الرحمن آیه 9

6. سوره حدید آیه 25

اگر به این آیات مراجعه کنیم میزان هم وزن مسائل مادی است و هم وزن مسائل غیرمادی.

همان طورکه درنامه ی حضرت علی(علیه السلام) به امام حسن(علیه السلام)، حضرت تذکر می دهند که نفس انسان می تواند میزان بشود و با آن می تواند کارها و محبوبات و مقبوضات خویش را وزن کند که هرچه را برای خود می پسندی برای دیگری هم بپسندد و هرچه را که برای خود بد می دانی برای دیگران هم بد بدان. چنان که در سوره حدید آیه 25 آمده است:

لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ

به تحقیق ما فرستادیم پیامبرانمان را به نشانه هایی و نازل کردیم با آن ها کتاب و میزان را تا برپادارند مردم را به عدل و داد و قسط و نازل کردیم آهن را در آن سختی و محکمی زیادی است و آن برای مردم نافع است.

دقت کنید، انبیاء(علیهم السلام) آمده اند تا اقامه ی حق کنند. حضرت سجاد(علیه السلام) در دعای 42 صحیفه ی سجادیه درباره ی قرآن می فرمایند:

... وَ جَعَلْتَهُ نُوراً نَهْتَدِي مِنْ ظُلَمِ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ بِاتِّبَاعِهِ، وَ شِفَاءً لِمَنْ أَنْصَتَ بِفَهَمِ التَّصْدِيقِ إِلَى اسْتِمَاعِهِ، وَ مِيزَانَ قِسْطٍ لَا يَحِيفُ عَنِ الْحَقِّ لِسَانُهُ...

قرآن را ترازوی قسط و عدالتی کرده ایم که زبانش از حق برنمی گردد. پس خود قرآن ترازو و وسیله ی سنجش حق و باطل است.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته حافظ قندوزى حنفى صفحه 428 آمده است:

عن المفضل، عن الصادق(علیه السلام) فى قوله تعالى: «إقتربت السّاعة و انشقّ القَمَر وَ ما يُدريكَ لَعَلَّ السّاعَةَ قَريبٌ» اى الساعة قيام القائم(علیه السلام) قريب.

مفضل بن عمر از امام صادق(علیه السلام) در مورد فرموده خداوند«إقتربت السّاعة و انشقّ القَمَر وَ ما يُدريكَ لَعَلَّ السّاعَةَ قَريبٌ» روايت كرده است كه حضرت فرمودند: قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزديك است.

ص: 350

2. در تفسیر قمی صفحه 615، تفسير برهان نوشته آيت اللّه العظمى سيد بحرانى مجلد 4 صفحه 120 در ذيل اين آيه آمده است:

قال: الميزان اميرالمؤمنين(علیه السلام) و الدليل على ذلك قوله فى سوره ی الرحمن «وَالسَّماءَ رَفَعَها وَوَضَعَ المِيزانَ» قال يعنى الامام.

يعنى ميزان در اين آيه اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) است و دليل بر آن قول خداوند متعال در سوره الرحمن است كه مى فرمايد «وَالسَّماءَ رَفَعَها وَوَضَعَ المِيزانَ» يعنى امام است.

ص: 351

397. منكران مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زيانكار و در گمراهى هستند

سوره شورى آيه 18

يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفي ضَلالٍ بَعيدٍ

كسانى كه به «ساعة» ايمان ندارند، شتاب در آمدن آن را مى خواهند و كسانى كه ايمان آورده اند از آن در هراسند و مى دانند كه آن حق است آگاه باشيد كسانى كه در مورد ساعة (قيامت) جدال مى كنند، سخت در گمراهى بسيار دور هستند.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته حافظ قندوزى حنفى صفحه 428، نوادر المعجزات صفحه 197، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 572 حدیث 14 و المحجة صفحه 191 آمده است:

عن المفضل، عن الصادق رضى الله عنه قال: ساعة قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قلت ما معنى: «أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ» قال: يقولون متى ولد و من راه و اين هو و متى يظهر كل ذلك شكافى قضائه و قدرته اولئك الذين خسروا انفسهم فى الدنيا و الآخرة.

مفضل بن عمر مى گويد از حضرت صادق(علیه السلام) درباره آيه مباركه «آگاه باشيد كسانى كه در مورد ساعة جدال مى كنند، سخت در گمراهى بسيار دور هستند.» سؤال كردم يابن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) معنى اين آيه چيست؟ حضرت فرمودند: ساعة قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. (قبل از قيام او، مى گويند:) كِى به دنيا آمده است؟ و چه كسى او را ديده است؟ و او كجاست؟ و كِى ظاهر و آشكار مى شود؟ همه اين سخنان را از روى شك در قضا و قدر خداوند گويند. آنان كسانى هستند كه در دنيا و آخرت زيان ديدند.2. ابى جعفر محمّدبن جرير طبرى مفسر بزرگ و مورخ نامى اهل سنت در كتاب دلائل الامامة صفحه 238 آورده است:

ص: 352

فى مسند فاطمة(علیها السلام) قال حدثنى ابوالحسن الانبارى قال: حدثنا ابوالحسن على بن الحسن الجصّاص...، حدثنى المفضل بن عمر قال: قال لى جعفربن محمّد(علیهما السلام) يا مفضل، كيف يقرأ اهل العراق هذه الآية؟(قلت: یا سیدی و أی آیه؟) قال: قول اللّه تعالى «يَسْتَعْجِلُ بِها الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّها الْحَقُّ» قلت: «يَسْتَعْجِلُ بِها الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّها الْحَقُّ» فقال: ويحك أتدرى ما هى؟ فقلت: اللّه و رسوله و ابن رسوله اعلم. فقال: ما هى و اللّه الاّ قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فكيف يستعجل به من لا يؤمن به و اللّه ما يستعجل به الاّ المؤمنون ولكنّهم حرّفوها حسداً لكم. فاعلم ذلك يا مفضل.

طبرى مى گويد: در مسند فاطمه(علیها السلام) آمده است كه ابوالحسن انبارى نقل مى كند، از ابوالحسن على بن الحسن جصّاص... (و سرانجام) مفضل بن عمرمى گويد: حضرت صادق(علیه السلام) به من فرمود: اى مفضل، اهل عراق اين آيه را چگونه مى خوانند؟ عرض كردم: آقاى من كدام آيه را؟ حضرت فرمودند: «كسانى كه به آن «ساعة» ايمان دارند، شتاب در آمدن آن را مى خواهند و كسانى كه ايمان ندارند، از آن روز سخت ترسانند.» عرض کردم: سرور من چنین نمی خوانیم. فرمودند: پس چگونه خوانده می شود؟ گفتم: «آنان که به آن ساعت ایمان ندارند تقاضای تعجیل در ظهور آن را می کنند ولی آنان که ایمان دارند از آن سخت ترسانند و می دانند که آن روز حقیقت دارد.»

حضرت فرمودند: واى بر تو، مى دانى (معنى) اين آيه چيست؟ عرض كردم: خداوند و رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) و فرزند رسول او(صلی الله علیه وآله وسلم) آگاه ترند. حضرت فرمودند: به خدا سوگند جز قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيست. پس چگونه كسى كه به آن ايمان ندارد عجله مى كند؟ به خدا سوگند جز مؤمنان نسبت به آن عجله نكنند ولى اين را از روى حسد نسبت به شما تحريف كردند. پس اين را بدان اى مفضل.

ص: 353

398. هر كس ولايت نداشته باشد، در ظهور حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نصيبى ندارد

سوره شورى آيات 19 و 20

اللَّهُ لَطيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزيزُ (19) مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ في حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصيبٍ

خداوند نسبت به بندگانش لطيف است و لطف بسيار دارد و به هر كس بخواهد روزى مى دهد و او بر هر چيزى توانايى مطلق دارد و غالب و مقتدر بر هر چيز است. هر كس كه مى خواهد در آخرت حاصل خوبى درو كند (بايد در دنيا كشت خوب نمايد) و ما هم بر حاصل كشت او مى افزاييم و هر كس فقط بخواهد (آنچه كاشته است) در دنيا درو كند ما هم از آن سهمى (در همين دنيا به او مى دهيم) ولى او ديگر در آخرت بهره اى نخواهد داشت.

1. در اصول كافى مجلد 2 صفحه 317 حديث 92 و كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 121 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَبْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» قَالَ يَعْنِي بِهِ وَلَايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى» قَالَ يَعْنِي أَعْمَى الْبَصَرِ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى الْقَلْبِ فِي الدُّنْيَا عَنْ وَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ وَ هُوَ مُتَحَيِّرٌ فِي الْقِيَامَةِ يَقُولُ «لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها» قَالَ الْآيَاتُ الْأَئِمَّةُ(علیه السلام) «فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى» يَعْنِي تَرَكْتَهَا وَ كَذَلِكَ الْيَوْمَ تُتْرَكُ فِي النَّارِ كَمَا تَرَكْتَ الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) فَلَمْ تُطِعْ أَمْرَهُمْ وَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَهُمْ قُلْتُ «وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى» قَالَ يَعْنِي مَنْ أَشْرَكَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) غَيْرَهُ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ وَ تَرَكَ الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) مُعَانَدَةً فَلَمْ يَتَّبِعْ آثَارَهُمْ وَ لَمْ يَتَوَلَّهُمْ قُلْتُ «اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ» قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ «مَنْكانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ» قَالَ مَعْرِفَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) «نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ» قَالَ نَزِيدُهُ مِنْهَا قَالَ يَسْتَوْفِي نَصِيبَهُ مِنْ دَوْلَتِهِمْ «وَ مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيا

ص: 354

نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ» قَالَ لَيْسَ لَهُ فِي دَوْلَةِ الْحَقِّ مَعَ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نَصِيب.

ابابصير گويد: امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداوند عزوجل: «هر كه از ياد من رو بگرداند زندگيش تنگ است.» فرمود: مقصود از آن (ياد من) اميرالمؤمنين(علیه السلام) است. عرض كردم: «او را روز قيامت كور محشور كنيم» فرمود: يعنى كورديده در آخرت، كوردل در دنيا از ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) است و او در قيامت سرگردان است و مى گويد: «چرا مرا كه بينا بودم، كور محشور كردى؟ گويد: آن چنان كه آيات ما سوى تو آمد و آن ها را فراموش كردى.» فرمود: آيات، ائمه(علیهم السلام) هستند «كه تو آن ها را فراموش كردى همچنان امروز فراموش مى شوى» يعنى همچنان كه آن ها را رها كردى، امروز در آتش رها مى شوى، چنان كه ائمه(علیهم السلام) را رها كردى و امرشان را اطاعت نكردى و گفتارشان را نشنيدى. عرض كردم: «و اين چنين جزا مى دهيم هر كس را كه زياده روى كرده و به آيه هاى پروردگارش ايمان نياورده، همانا عذاب آخرت سخت تر و پايدارتر است.» فرمود: يعنى كسى كه در ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) ديگرى را شريك كند و به آيات پروردگارش ايمان نياورد و ائمه(علیهم السلام) را از روى دشمنى رها كند و از آثارشان پيروى نكند و دوستشان ندارد.

2. در اصول كافى مجلد 2 صفحه 318 حديث 92 و كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 121 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 349 حدیث 60 و مجلد 51 صفحه 63 حدیث 64 و نورالثقلین مجلد 4 صفحه 568 حدیث 51 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَبْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِا للَّهِ(علیه السلام) قُلْتُ «اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ» قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ «مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ» قَالَ مَعْرِفَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ «نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ» قَالَ نَزِيدُهُ مِنْهَا قَالَ يَسْتَوْفِي نَصِيبَهُ مِنْ دَوْلَتِهِمْ «وَ مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ» قَالَ لَيْسَ لَهُ فِي دَوْلَةِ الْحَقِّ مَعَ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نَصِيب.

ابابصير گويد: به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم: «خداوند نسبت به بندگانش لطيف است و لطف بسيار دارد و به هر كس بخواهد روزى مى دهد» فرمود: يعنى ولايتاميرالمؤمنين(علیه السلام) عرض كردم: «هر كس كشت آخرت خواهد؟» فرمود: يعنى معرفت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) «در كشتش بيفزاييم» فرمود: يعنى معرفتش را بيفزاييم تا بهره خود را از دولت

ص: 355

ائمه(علیهم السلام) دريافت كند. «و هر كس فقط بخواهد (آنچه كاشته است) در دنيا درو كند ما هم از آن سهمى (در همين دنيا به او مى دهيم) ولى او ديگر در آخرت بهره اى نخواهد داشت.» فرمود: يعنى براى او از دولت حق با امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهره اى نيست.

ص: 356

399. قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دشمن سرسخت ظالمين و ستمگران است

سوره شورى آيه 21

... وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ

و چنانچه كلمه فصل (دستور تأخير عذاب) نبود هرآينه ميان ايشان (به نابودى) حكم و قضاوت مى شد و همانا براى ستمگران عذاب دردناكى مهياست.

* در كتاب روضه كافى نوشته علامه بزرگوار محمّدبن يعقوب كلينى، مجلد 2 صفحه 287 (عربى) و صفحه 267 (ترجمه آن) حديث 432 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) ... قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ» قَالَ لَوْ لَا مَا تَقَدَّمَ فِيهِمْ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا أَبْقَى الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْهُمْ وَاحِداً ...

و اما گفتار خداى عزوجل: «و چنانچه كلمه فصل (دستور تأخير عذاب) نبود هرآينه ميان ايشان (به نابودى) حكم و قضاوت مى شد و همانا براى ستمگران عذاب دردناكى مهياست.» فرمود: يعنى اگر نبود آنچه از جانب خداوند از پيش درباره آن ها گذشته است، حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يك تن از آن ها را زنده نگذارد.

لازم به ذكر است كه حديث فوق در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 814 و نورالثقلین مجلد 2 صفحه 400 نيز آمده است.

ص: 357

400. دوست داشتن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وظيفه ماست و اين حكم قرآن است

سوره شورى آيه 23

قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى

(اى رسول خد(صلی الله علیه وآله وسلم)ا) بگو: براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را.

1. حاكم حسكانى در شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 191 حديث 825 آورده است:

أَخْبَرَنَاهُ أَبُوعَبْدِاللَّهِ الشِّيرَازِيُّ أَخْبَرَنَا أَبُوبَكْرٍ الْجَرْجَرَائِيُّ حَدَّثَنَا أَبُوأَحْمَدَ الْبَصْرِيُّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عِيسَى الْوَاسِطِيُّ، وَ أَحْمَدُبْنُ عَمَّارٍ، قَالا: حَدَّثَنَا يَحْيَى الْحِمَّانِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا حُسَيْنٌ الْأَشْقَرُ عَنْ قَيْسِ بْنِ الرَّبِيعِ عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَمَرَنَا اللَّهُ بِمَوَدَّتِهِمْ قَالَ: عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ وُلْدُهُمَا(علیهما السلام) وَ قَالَ: أَحْمَدُبْنُ عَمَّارٍ [فِي حَدِيثِهِ] مَنْ قَرَابَتُكَ الَّذِي افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْنَا مَوَدَّتَهُمْ قَالَ: عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ وُلْدُهُمَا(علیهما السلام). ثَلَاثَ مَرَّاتٍ يَقُولُهَا

حاكم حسكانى گويد: نقل حديث كرد مرا قاضى ابوبكر جرجانی...، حديث كرد مرا قيس بن ربيع، از اعمش، از سعيدبن جبير، از ابن عباس مى گويد زمانى كه آيه مودت «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» نازل شد «(اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را.» گفتند: يا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)، ايشان كه خداوند ما را به دوستيشان فرمان داده است چه كسانى هستند؟ حضرت فرمودند: حضرت على(علیه السلام) و حضرت فاطمه(علیها السلام) و فرزندانشان(علیهما السلام) هستند. احمدبن عمار در حدیثش آورده که خویشانی که خداوند محبت ایشان را بر ما واجب کرده است، حضرت على(علیه السلام)و حضرت فاطمه(علیها السلام) و فرزندانشان(علیهما السلام) هستند.حضرت سه بار اين جمله را تكرار فرمودند.

ص: 358

2. در كتاب ينابيع المودة نوشته حافظ قندوزى حنفى صفحه 242 (به نقل از كتاب مودة القربى) آمده است:

فقد قال اللّه تعالى «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» و قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) احبوا اللّه لما ارقدكم من نعمة و احبونى لحب اللّه و احبوا اهل بيتى(علیهم السلام) لحبى.

خداوند متعال مى فرمايد: «(اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را.» رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: خداوند را براى نعمت هايى كه به شما عطا فرموده است دوست بداريد و مرا براى محبت خداوند دوست بداريد و اهل بيت مرا به خاطر من دوست داشته باشد.

مى دانيم كه در حال حاضر هيچ كس به اندازه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نزديك نيست. چرا كه ايشان از اهل بيت و «فى القربى» مى باشد و دوست داشتن ایشان واجب است.

3. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 126 حديث 26 آمده است:

مسلم فى صحيحه فى الجزء الخامس فى تفسير قوله: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» قال و سأل ابن عباس عن هذه الآية فقال قربى آل محمد.

مسلم در صحيح خود جزء پنجم در تفسير آيه «(اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را.» مى گويد: ابن عباس مى گويد منظور از قربى آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است که امروز نزدیک ترین این آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

4. در تفسير الدرالمنثور سيوطى مجلد 6 صفحه 7 آمده است:

اخرج محمدبن جرير عن أبي الديلم قال: لما جي ء بعلي بن الحسين(علیهما السلام) أسيرا قائما على درج دمشق، قام رجل من أهل الشام، فقال: الحمد لله الذي قتلكم، و استأصل شأفتكم، و قطع قرن الفتنة. فقال له علي بن الحسين(علیهما السلام): أقرأت القرآن؟ قال: نعم. قال: قرأت آل حم. قال: قرأت القرآن، و لم أقرأ آل حم. قال: قرأت «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»؟سیوطی روایت می کند که ابن جرير، از ابى الديلم روايت كرده كه گفت: وقتى على بن الحسين(علیهما السلام) را به اسيرى آوردند و در بالاى پله معروف دمشق نگه داشته بودند، مردى از اهل شام برخاست و گفت: حمد خداى را كه شما را بكشت و بيچاره تان كرد. على بن

ص: 359

الحسين(علیهما السلام) در جوابش فرمود: هيچ قرآن خوانده اى؟ گفت: آرى. فرمود: آيا آل حم را خوانده اى؟ گفت: آرى. حضرت فرمود: آل حم را نخوانده ای؟ و فرمودند: «(اى رسول خدا(علیهما السلام)) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را.» مرد ناگهان متوجه شد و گفت: نكند شما همان قرباى رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) باشيد؟ فرمود: بله ما هستيم.

5. در كتاب فضائل الخمسه مجلد 1 صفحه 262 آمده است:

روى زاذان عن على(علیه السلام) قال: فينا فى ء آل حم آية لا يحفظ مودتنا الا كل مؤمن ثم قرأ: «قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاّ المَوَدَّةَ فِي القُرْبى»

زاذان از على(علیه السلام) روايت مى كند كه حضرت فرمودند: در فى ء آل حمد درباره ما آيه اى هست كه طبق آن هيچ كس محبت ما را حفظ نمى كند مگر آن كه مؤمن باشد و سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «(اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را.»

6. در كتاب مجمع البيان مجلد 9 صفحه 29، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 572 حدیث 11، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 230، برهان مجلد 4 صفحه 822 حدیث 20 آمده است:

أَخْبَرَنَا السَّيِّدُ أَبُو الْحَمْدِ مَهْدِيُّ بْنُ نِزَارٍ الْحُسَيْنِيُّ ...عن ابْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً...» قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أُمِرْنَا بِمَوَدَّتِهِمْ قَالَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ وُلْدُهُمَا

ابن عباس مى گويد زمانى كه آيه مودت نازل شد،گفتند: يا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)، کسانی كه خداوند ما را به دوستيشان فرمان داده است چه كسانى هستند؟ حضرت فرمودند: على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و فرزندانشان(علیهم السلام)

7. در كتاب مجمع البيان مجلد 9 صفحه 44 آمده است:و صح عن الحسن بن علي(علیهما السلام) أنه خطب الناس فقال في خطبته إنا من أهل البيت(علیهم السلام) الذين افترض الله مودتهم على كل مسلم فقال «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» فاقتراف الحسنة مودتنا أهل البيت(علیهم السلام)

از طريق صحيح از حضرت امام حسن بن على(علیهما السلام) روايت شده كه براى مردم خطبه خواند و ضمن خطبه خود فرمود: من از آل خاندان هستم كه خداوند مودت و دوستى آنان را بر هر

ص: 360

مسلمانى واجب كرده است. سپس فرمود: «(اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را.»

8. در تفسير على بن ابراهيم قمى مجلد 2 صفحه 276 آمده است:

عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» يَعْنِي فِي أَهْلِ بَيْتِهِ(علیهم السلام)

در تفسير قمى از محمّدبن مسلم روايت شده كه گفت: از امام باقر(علیه السلام) شنيدم مى فرمود: منظور از قربا در آيه «(اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را.» اهل بيت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند.

9. در کافی مجلد 1 صفحه 413 حدیث 366، تفسیر برهان مجلد4 صفحه 815 حدیث 1 آمده است:

الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُثَنًّى عَنْ زُرَارَةَ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام)

حسین بن محمد اشعری روایت می کند از معلی بن محمد و او از وشاء و او از مثنی و او از زراره و عبدالله بن عجلان که امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه «ای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بگو من از شما مزد رسالت نمی خواهم مگر دوستی بستگانم» فرمودند منظور از بستگان و خویشاوندان امامان (معصوم)(علیهم السلام) هستند.

10. در امالی شیخ صدوق صفحه 166 حدیث 3 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 124 آمده است:حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ قَالَ حَدَّثَنِي حَاجِبُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ ... مَا قَرَأْتَ هَذِهِ الْآيَةَ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» قَالَ بَلَى قَالَ فَنَحْنُ أُولَئِكَ

علامه صدوقe به سند خود از ابونعیم نقل کرده است که حاجب عبیدالله بن زیاد ملعون گفت: حضرت سجاد(علیه السلام) به مردی فرمودند: آیا کتاب خدای عزو جل را خوانده ای؟ گفت بله خوانده ام. فرمودند: آیا این آیه را خوانده ای؟ گفت بله خوانده ام. حضرت فرمودند: ما اهل بیت(علیهم السلام) منظور این آیه هستیم و ماییم فی القربی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم).

ص: 361

401. دوستى آل محمّد(علیها السلام) و دوستى قائم آل

محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حسنه قرآن است

سوره شورى آيه 23

وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ

كسى كه نيكى را كسب كرد ما برايش نيكى را زياد مى كنيم. خداوند بسيار آمرزنده و پذيرنده شكر بندگان است.

حاكم حسكانى حنفى شش حديث مى آورد و اثبات مى كند كه حسنه در آيه مباركه دوستى آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است.

1. در شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 212 حديث 845 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُوسَعْدٍ الْمُعَاذِيُّ أَنْبَأَنَا أَبُوالْحُسَيْنِ الْكُهَيْلِيُّ قَالَ:حَدَّثَنَا أَبُوجَعْفَرٍ الْحَضْرَمِيُّ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْمَرْوَزِيُّ حَدَّثَنَا الْحَكَمُب ْنُ ظُهَيْرٍ عَنِ السُّدِّيِ [فِي قَوْلِهِ تَعَالَى] «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً» قَالَ: الْمَوَدَّةُ لآِلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) قلت: هكذا قال: إسحاق، و رواه غيره عن الحكم برفعه إلى ابن عباس.

حاكم مى گويد: ابوسعد معادى، وى از ابوالحسين كهيلى... از سدى در فرموده خداوند متعال: «كسى كه نيكى را كسب كرد ما برايش نيكى را زياد مى كنيم. خداوند بسيار آمرزنده و پذيرنده شكر بندگان است» رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: منظور از «حسنه» در آيه، دوستى آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است.

2. در شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 213 حديث 846 آمده است:

حَدَّثَنِيهِ الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدِبْنِ حُبَيْشٍ حَدَّثَنَا أَبُوالْقَاسِمِب ْنُ الْفَضْلِ حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُب ْنُ مُوسَى حَدَّثَنَا الْحَكَمُب ْنُ ظُهَيْرٍ، عَنِ السُّدِّيِّ عَنْ أَبِي مَالِكٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ [فِي قَوْلِهِ] «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً» قَالَ: الْمَوَدَّةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم)3. در شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 214 حديث 847 آمده است:

ص: 362

أَخْبَرَنَاهُ عَالِياً أَبُوبَكْرٍ الْحَارِثِيُّ أَخْبَرَنَا أَبُوالشَّيْخِ الْأَصْبَهَانِيُّ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ هَارُونَ حَدَّثَنَا ابْنُ ابْنَةِ السُّدِّيِّ حَدَّثَنَا الْحَكَمُب ْنُ ظُهَيْرٍ، عَنِ السُّدِّيِّ عَنْ أَبِي مَالِكٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» قَالَ: الْمَوَدَّةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم)

4. در شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 214 حديث 848 آمده است:

وَ أَخْبَرَنَا أَبُوعَمْرٍو الْبَسْطَامِيُّ [قَالَ:] حَدَّثَنَا أَبُوأَحْمَدَ الْجُرْجَانِيُ حَدَّثَنَا الْفَضْلُب ْنُ عَبْدِاللَّهِب ْنِ مَخْلَدٍ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُب ْنُ مُوسَى الْفَزَارِيُّ حَدَّثَنَا الْحَكَمُب ْنُ ظُهَيْرٍ، عَنِ السُّدِّيِّ عَنْ أَبِي مَالِكٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ [فِي قَوْلِهِ تَعَالَى] «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً» قَالَ: الْمَوَدَّةُ لآِلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم)

5. در شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 215 حديث 849 آمده است:

عن إسماعيل علي بن العباس المقانعي و عن الحكم ابنه حَدَّثُونَا عَنْ أَبِي بَكْرٍ السَّبِيعِيِّ، [قَالَ:] أَخْبَرَنَا الْحَسَنُب ْنُ حَمْدَانَب ْنِ عَبْدِاللَّهِ الْبَزَّازُ بِالْكُوفَةِ، حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ نَصْرِبْنِ مُزَاحِمٍ الْمِنْقَرِيُّ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْحَكَمِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ السُّدِّيِّ عَنْ أَبِي مَالِكٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ: «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً» قَالَ: مَوَدَّةً فِي آلِ مُحَمَّدٍ.

6. در شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 215 حديث 850 آمده است:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْجُرْجَانِيُّ أَخْبَرَنَا أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ غَالِبٍ الْحَافِظُ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ أَحْمَدَبْنِ نَصْرٍ التِّرْمِذِيُّ وَ مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ الْأُشْنَانِيُّ، قَالَ: وَ أَخْبَرَنَا أَبِي وَ حَدَّثَنَا أَبُو ذَرٍّ يَحْيَى بْنُ زَيْدِ بْنِ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا عَمِّي عَلِيُّ بْنُ الْعَبَّاسِ، قَالُوا: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُوسَى حَدَّثَنَا الْحَكَمُ بْنُ ظُهَيْرٍ، عَنِ السُّدِّيِّ، عَنْ أَبِي مَالِكٍ أَوْ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً» قَالَ: الْمَوَدَّةُ لِأَهْلِ بَيْتِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ قَالَ: ابْنُ غَالِبٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ فِي مَحَبَّتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ نَزَلَتْ «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً»

7. در كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 124 حديث 11، تأویل الآیات مجلد 1 صفحه 571 حدیث 8 و بحارالانوار مجلد 23 صفحه 251 حدیث 26 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ مُحَمَّدِبْنِ يَحْيَى الْعَلَوِيِّ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ إِسْمَاعِيلَب ْنِ مُحَمَّدِبْنِ إِسْحَاقَب ْنِ مُحَمَّدِبْنِ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي عَلِيُّب ْنُ جَعْفَرٍ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ زَيْدٍ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ خَطَبَ الْحَسَنُب ْنُ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) حِينَ قُتِلَ عَلِيٌّ(علیه السلام) فَقَالَ وَ أَنَا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ(علیهم السلام) افْتَرَضَ اللَّهُ مَوَدَّتَهُمْ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ حَيْثُ يَقُولُ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» فَاقْتِرَافُ الْحَسَنَةِ مَوَدَّتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام)

محمّدبن عباس روايت مى كند از حسن بن محمّد... از حسن بن زيد، از پدرش، از جدش (امام سجاد(علیه السلام)) كه حضرت فرمودند: پس از به شهادت رسيدن اميرالمؤمنين(علیه السلام) حضرت مجتبى(علیه السلام) مردم را مورد خطاب قرار دادند و فرمودند: ... من ازاهل بيت(علیهم السلام) هستم كه

ص: 363

خداوند مودت و دوستى آن ها را بر تمام مسلمانان واجب كرده است. سپس فرمودند: «(اى رسول خدا) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را. كسى كه نيكى را كسب كرد ما برايش نيكى را زياد مى كنيم. خداوند بسيار آمرزنده و پذيرنده شكر بندگان است.» اين مودت و دوستى و محبت ما اهل بيت(علیهم السلام) است كه نيكى است (و كسى كه آن را كسب كند خداوند به او نيكى و يارى خواهد كرد.)

8. در كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 822 حديث15 و 16 آمده است:

الطبرسي: ذكر أبوحمزة الثمالي في تفسيره قال: حدثني عثمان بن عمير، عن سعيدبن جبير، عن عبدالله بن عباس، قال: إن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) حين قدم المدينة و استحكم الإسلام، قالت الأنصار فيما بينها: نأتي رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) فنقول له: إن تعرك أمور، فهذه أموالنا تحكم فيها من غير حرج و لا محظور [عليك]. فأتوه في ذلك، فنزلت: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» فقرأها عليهم و قال: تودون قرابتي من بعدي. فخرجوا من عنده مسلمين لقوله، فقال المنافقون: إن هذا لشي ء افتراه في مجلسه و أراد أن يذللنا لقرابته من بعده. فنزلت «أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً»(1) فأرسل إليهم فتلا عليهم، فبكوا و اشتد عليهم فأنزل الله: «وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ»(2) فأرسل في أثرهم فبشرهم و قال: «وَ يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا»(3) و هم الذين سلموا لقوله.

ثم قال الطبرسي: و ذكر أبوحمزة الثمالي، عن السدي، أنه قال: اقتراف الحسنة: المودة لآل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)

9. در كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 822 حديث 17 و 18 آمده است:

قال: و صح عن الحسن بن علي(علیهما السلام) أنه خطب الناس فقال في خطبته: إنا من [أهل البيت] الذين افترض الله مودتهم على كل مسلم، فقال: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» فاقتراف الحسنة مودتنا أهل البيت(علیهم السلام).

روى إسماعيل بن عبدالخالق، عن أبي عبد الله(علیه السلام) أنه قال: إنها نزلت فينا أهل البيت(علیهم السلام)، أصحاب الكساء.

حضرت مجتبى(علیه السلام) براى مردم خطبه خواندند و فرمودند: من از كسانى هستم كه خداوند مودت و دوستى آن ها را بر تمام مسلمانان واجب كرده است. سپس فرمودند: «(اى رسول خدا(صلی الله علیه وآلهوسلم)) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را. كسى كه نيكى را كسب كرد ما برايش نيكى را

ص: 364


1- . سوره شوری آیه 24
2- .[2] سوره شوری آیه 25
3- .[3] سوره شوری آیه 26

زياد مى كنيم. خداوند بسيار آمرزنده و پذيرنده شكر بندگان است.» اين مودت و دوستى و محبت ما اهل بيت(علیهم السلام) و اصحاب كساء است كه نيكى و حسنه است.

10. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 572 و بحار مجلد 23 صفحه251 حدیث 27، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 820 حدیث 10 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدُالْعَزِيزِبْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِبْنِ زَكَرِيَّا عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِاللَّهِ الْجُشَمِيِ عَنِ الْهَيْثَمِب ْنِ عَدِيٍّ عَنْ سَعِيدِبْنِ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِالْمَلِكِب ْنِ عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» قَالَ وَ إِنَّ الْقَرَابَةَ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ بِصِلَتِهَا وَ عَظَّمَ مِنْ حَقِّهَا وَ جَعَلَ الْخَيْرَ فِيهَا قَرَابَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) الَّذِينَ أَوْجَبَ اللَّهُ حَقَّنَا عَلَى كُلِّ مُسْلِم

عبدالملک بن عمیر روایت کرده است که گفت: حضرت امام حسین(علیه السلام) در مورد آیه 23 سوره شوری فرمودند: همانا خویشاوندانی که خداوند فرمان به مودت و دوستی آنان داده است و حق آنان را بسیار بزرگ دانسته است و همه ی خوبی ها را در وجود این ها قرار داده است، خویشاوندی ما اهل بیت(علیهم السلام) است که خداوند رعایت حق ما را بر هر مسلمانی واجب داشته است.

آن هنگامی است که حضرت قائم (آل محمد)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور و قیام نماید در برابر بنی امیه و تکذیب کنندگان و ناصبیان (بر اهل بیت(علیهم السلام)) او و اصحابش از طرف خداوند یاری می شوید و این همان است که خداوند می فرمایند:

« إِنَّمَا السَّبيلُ عَلَى الَّذينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم»(1)

که ظالمین مورد سرزنش و عتاب قرار می گیرند و برای آن ها عذابی دردناک خواهد بود.

سپس فرموده است ظالمین نسبت به حق آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را مشاهده می کنی چون با عذاب مواجه شوند که منظور از عذاب در این جا حضرت علی(علیه السلام) است و می گویند: آیا راه بازگشت و نجاتی برای ما هست که ولایت (و امامت) حضرت علی(علیه السلام) را بپذیریم که در برابر حضرت علی(علیه السلام) با حالت خشوع و سرافکندگی قرار می گیرند و با گوشه ی چشم به حضرت علی(علیه السلام) نظر می کنند (هم شرمنده اند و هم فکر می کنند شایدمورد توجه و ترحم قرار گیرند منظور از آل

ص: 365


1- . سوره شوری آیه 42

محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و شیعیان ایشان هستند (که آن ها می گویند) خسارت دیدگان کسانی هستند که خود و خانواده ی آن ها در قیامت بی بهره هستند که ظالمین در حق آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) در عذابی دائم خواهند بود به خدا سوگند منظور از نصاب همان کسانی هستند که کینه و دشمنی خود را با حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ذریه ی آن حضرت آشکار و علنی کرده و ایشان را تکذیب می کردند چنان افرادی غیر خداوند یارو و یاوری ندارند و هر کسی را که خداوند (در اثر اعمالش) گمراه کند هیچ راه نجاتی برایش نخواهد بود.

امروز آخرين اين بستگان حضرت قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است كه هر كس او را دوست بدارد، اين نيكى است و خداوند به او نيكى بيشتر (هم در دنيا و هم در آخرت) خواهد فرمود.

زمانی ما به این آیه می توانیم عمل کنیم که:

اولاً: امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خوب بشناسیم و بدانیم ایشان چه کسی هستند؟ خداوند به ایشان چه مقامی داده است؟ نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) درباره ی ایشان چه فرموده اند؟ امامانی که قرآن ایشان را تعیین کرده است، درباره ی ایشان چه فرموده اند؟

این حدیث حضرت صادق(علیه السلام) را به یاد می آوریم که لو ادرکته لخدمته ایام حیاتی. اگر او را درک کنم همه ی عمرم در خدمت او خواهم بود.

ثانیاً: وقتی او را خوب شناختیم، هم به وظایف قلبی خودمان عمل می کنیم و هم به وظایف عملی.

ثالثاً: وظایف قلبی ما «الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» ایجاد محبت آن حضرت در قلب و روح و دلمان می باشد. او را از خودمان بیشتر دوست داشته باشیم.

رابعاً: خداوند می فرماید:« نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً» خداوند بر این عشق و محبت می افزاید و روز به روز عاشق تر می شویم.

ص: 366

402. خداوند به وسيله قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كلماتش را برقرار مى سازد

سوره شورى آيه 24

أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى قَلْبِكَ وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ إِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ

بلكه (جاهلان) مى گويند كه رسول خدا بر خداوند دروغ بسته است (كه او محبت و پيروى از خاندان خودش را بر امت واجب كرده است. اين چنين نيست زيرا هرگز پيامبرى نمى تواند بر خداوند دروغ بندد) كه اگر خداوند بخواهد بر قلب تو مهر مى زند و باطل را از بين مى برد و حق را به كلمات خودش پايدار و برقرار مى سازد.

* در تفسير قمى مجلد 2 صفحه 275 آمده است:

قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِب ْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه

السلام) يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»(1) يَعْنِي فِي أَهْلِ بَيْتِهِ قَالَ: جَاءَتِ الْأَنْصَارُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی

الله علیه وآله وسلم) فَقَالُوا: إِنَّا قَدْ آوَيْنَا وَ نَصَرْنَا فَخُذْ طَائِفَةً مِنْ أَمْوَالِنَا فَاسْتَعِنْ بِهَا عَلَى مَا نَابَكَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً» يَعْنِي عَلَى النُّبُوَّةِ «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» يَعْنِي فِي أَهْلِ بَيْتِهِ(علیهم

السلام) ثُمَّ قَالَ: أَلَا تَرَى أَنَّ الرَّجُلَ يَكُونُ لَهُ صَدِيقٌ وَ فِي نَفْسِ ذَلِكَ الرَّجُلِ شَيْ ءٌ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ فَلَا يَسْلَمُ صَدْرُهُ فَأَرَادَ اللَّهُ أَنْ لَا يَكُونَ فِي نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی

الله علیه وآله وسلم) شَيْ ءٌ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ [أُمَّتِهِ] فَفَرَضَ عَلَيْهِمُ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى فَإِنْ أَخَذُوا أَخَذُوا مَفْرُوضاً وَ إِنْ تَرَكُوا تَرَكُوا مَفْرُوضاً، قَالَ: فَانْصَرَفُوا مِنْ عِنْدِهِ وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ عَرَضْنَا عَلَيْهِ أَمْوَالَنَا فَقَالَ: قَاتِلُوا عَنْ أَهْلِ بَيْتِي مِنْ بَعْدِي وَ قَالَتْ طَائِفَةٌ مَا قَالَ هَذَا رَسُولُاللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ جَحَدُوهُ و قالوا كما حكى الله «أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً»(2) فقال الله «فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى قَلْبِكَ»(3) قال لو افتريت «وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ»(4) يعني

ص: 367


1- . سوره شوری آیه 23
2- .[1] سوره شوری آیه 24
3- .[2] همان
4- . همان

يبطله «وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ»(1) يعني بالنبي و بالأئمة و القائم من آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) «إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»(2) ثم قال: «وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ»(3) إلى قوله «وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»(4) يعني الذين قالوا القول ما قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) ثم قال «وَ الْكافِرُونَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيد»(5)

على بن ابراهيم گويد: حديث كرد مرا پدرم، از ابن ابى نجران، از عاصم بن حميد، از محمّدبن مسلم كه گفت شنيدم از امام باقر(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل: «(اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را.» فرمودند: يعنى در مورد اهل بيت او. فرمودند: انصار به حضور رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آمدند و عرضه داشتند: ما [شما را] پناه داديم و يارى كرديم. پس بخشى از اموالمان را بگير و در حوائج خود صرف كن. پس خداى تعالى اين آيه را نازل كرد: «بگو از شما اجر رسالت نمى خواهم» يعنى بر نبوت «مگر مودت با خاندانم» يعنى درباره اهل بيتش(علیهم السلام)

سپس فرمود: نمى بينى كه چنانچه مرد دوستى داشته باشد و در [دل] آن [مرد] نسبت به خاندانش چيزى باشد سينه اش قرار نخواهد يافت. پس خداوند خواست كه در دل رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بر امتش [اهل بيتش] چيزى نباشد پس مودت در مورد قربى را برايشان فرض و واجب كرد كه اگر آن را انجام دهند واجبى را به جاى آورده باشند و چنانچه واگذارند فريضه اى را ترك گفته اند.

امام باقر(صلی الله علیه وآله وسلم) افزود: پس [انصار] از خدمت آن حضرت بيرون رفتند در حالى كه بعضى از آنان مى گفتند: ما اموالمان را عرضه داشتيم و او در جواب گفت: به دفاع از خاندان من [پس از من] جنگ كنيد و گروهى ديگر گفتند: اين را رسول خدا نگفته و اين مطلب را انكار نمودند و چنان كه خداى تعالى از آن ها حكايت كرده گفتند: «او بر خدا دروغ بسته» كهخداوند فرمود: «اگر خدا خواهد بر قلب تو مهر زند» فرمود: يعنى اگر افترا بندى «و باطل را محو مى كند» يعنى ابطال مى نمايد «و حق را به كلمات خود پايدار و برقرار مى سازد» يعنى به وسيله پيغمبر و امامان و

ص: 368


1- . همان
2- .[2] همان
3- .[3] سوره شوری آیه 25
4- .[4] سوره شوری آیه 26
5- .[5] همان

قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) [كلمات خويش را برقرار مى سازد] «همانا او به اسرار دل ها آگاه است» سپس خداوند فرمود: «و اوست خدايى كه توبه بندگانش را مى پذيرد و از گناهان مى گذرد» تا آنجا كه فرموده: «و از فضل خود بر آنان مى افزايد» منظور آنان هستند كه مانند فرموده رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را گفتند [و از فرموده آن جناب پيروى كردند] سپس فرمود: «ولى براى كافران عذاب سختى خواهد بود.»

ص: 369

403. قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتقم حقيقى است

سوره شورى آيه 41

وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبيلٍ

و هر كس كه پس از ظلمى كه بر او شده است انتقام جويى كند، پس بر چنين كسى هيچ گونه مؤاخذه و گناهى نيست.

1. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة مجلد 2 صفحه 534، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 229 حدیث 29، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 829 حدیث 1 و اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 129 حدیث 652 آمده است:

محمدبن العباس قال: حدثنا علي بن عبدالله، عن إبراهيم بن محمد، عن علي بن هلال الأحمسي، عن الحسن بن وهب، عن جابرالجعفي، عن أبي جعفر(علیه السلام) في قوله عز و جل: «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ» قال: ذلك القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إذا قام انتصر من بني امية و من المكذبين و النصاب.

محمّدبن عباس گويد: حديث كرد برايمان على بن عبداللّه، از ابراهيم بن محمّد، از على بن هلال احمسى، از حسن بن وهب، از جابر جعفى كه امام باقر(علیه السلام) درباره ی قول خداوند «و هر كس كه پس از ظلمى كه بر او شده است انتقام جويى كند، پس بر چنين كسى هيچ گونه مؤاخذه و گناهى نيست.» فرمودند: آن حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. هرگاه به پا خيزد، از بنى اميه و تكذيب كنندگان و ناصبيان انتقام خواهد گرفت.

2. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 278 آمده است:حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ أَحْمَدَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُالْكَرِيمِب ْنُ عَبْدِالرَّحِيمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ» يَعْنِي الْقَائِمَ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ أَصْحَابَهُ «فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ» وَ الْقَائِمُ إِذَا قَامَ انْتَصَرَ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ وَ النُّصَّابِ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ «إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ»

ص: 370

على بن ابراهيم گويد: احمدبن جعفر [جعفربن احمد] از عبدكريم بن عبدالرحيم، از محمّدبن على، از محمّدبن فضيل، از ابى حمزة ثمالى، ما را حديث كرد از ابى جعفر امام باقر(علیه السلام) كه حضرت مى فرمود: «و هر كس كه پس از ظلمى كه بر او شده است انتقام جويى كند» يعنى قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب او «پس بر چنين كسى هيچ گونه مؤاخذه و گناهى نيست.» و چون قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پاخيزد، از بنى اميه و تكذيب كنندگان و ناصبيان خود و اصحابش، انتقام خواهند گرفت و اين است [معنى] فرموده خداوند [تبارك و تعالى] «تنها راه مؤاخذه بر كسانى است كه بر مردم ظلم مى كنند و در زمين به ناحق تباهى نمايند. براى آنان عذاب دردناكى است.»

ص: 371

404. قيام قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) اول ذلت ظالمين است

سوره شورى آيه 45

وَ تَراهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْها خاشِعينَ مِنَ الذُّلِّ يَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِيٍّ وَ قالَ الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ الْخاسِرينَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْليهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمينَ في عَذابٍ مُقيمٍ

و آن ستمگران را مى بينى كه با ذلت و خوارى به سوى عذاب متوجهشان ساخته اند. از گوشه چشم بر آن نگاه مى كنند.

1. در كتاب تأویل الآيات الظاهرة صفحه 535 و تفسير برهان، نوشته آيت اللّه سيد هاشم بحرانى مجلد 4 صفحه 129 حديث 2 آمده است:

قال محمدبن العباس رحمه الله حدثنا أحمد بن القاسم عن أحمدبن محمد السياري عن البرقي عن محمدبن أسلم عن أيوب البزاز عن عمروبن شمر عن جابربن يزيد عن أبي جعفر(علیه السلام) قال قوله عز و جل «خاشِعِينَ مِنَ الذُّلِ يَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِيٍ» يعني إلى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

محمّدبن عباس گويد: احمدبن قاسم، از احمدبن محمّد سيارى، ازبرقى، از محمّدبن مسلم، از ايوب بزاز، از عمروبن شمر، از جابربن يزيد، از ابى جعفر امام باقر(علیه السلام) روايت كرده كه آن حضرت اين آيه را تلاوت كرده «و آن ستمگران را مى بينى كه با ذلت و خوارى به سوى عذاب متوجهشان ساخته اند. از گوشه چشم بر آن نگاه مى كنند.» فرمودند: يعنى به سوى حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 535 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 829 حدیث 2 آمده است:قال محمدبن العباس حدثنا أحمدبن القاسم عن أحمدبن محمد السياري عن محمدبن خالد عن محمدبن علي الصوفي عن محمدبن فضيل عن أبي حمزة عن أبي جعفر(علیه السلام) أنه قرأ و ترى ظالمي آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) حقهم لما رأوا العذاب و علي(علیه السلام) هو العذاب «يَقُولُونَ هَلْ إِلى مَرَدٍّ مِنْ سَبِيلٍ» يعني أنه هو سبب العذاب لأنه قسيم الجنة و النار.

ص: 372

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: هنگامی که ظالمینی که حق آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را از بین برده اند یعنی حضرت علی(علیه السلام) را می بینند، به وحشت افتاده و از زیر چشم نگاه می کنند. چون آن حضرت(علیه السلام) تقسیم کننده جهنم و بهشت هستند.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 619 آمده است:

حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ أَحْمَدَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُالْكَرِيمِب ْنُ عَبْدِالرَّحِيمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ» يَعْنِي الْقَائِمَ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ أَصْحَابَهُ «فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ» وَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِذَا قَامَ انْتَصَرَ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ وَ النُّصَّابِ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ «إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ» و قوله «تَرَى الظَّالِمِينَ آل محمد حقهم لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ» و علي(علیه السلام) هو العذاب في هذا الوجه «يَقُولُونَ هَلْ إِلى مَرَدٍّ مِنْ سَبِيلٍ» فنوالي عليا(علیه السلام) «وَ تَراهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْها خاشِعِينَ مِنَ الذُّلِ» لعلي «يَنْظُرُونَ» إلى علي(علیه السلام) «مِنْ طَرْفٍ خَفِيٍّ وَ قالَ الَّذِينَ آمَنُوا» يعني آل محمد و شيعتهم «إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمِينَ آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) حقهم فِي عَذابٍ مُقِيمٍ» قال: و الله يعني النصاب الذين نصبوا العداوة لعلي و ذريته

علی بن ابراهیم به سند خودش از ابوحمزه ثمالی روایت کرده است که گفت: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم می فرمودند: حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب و یارانش (از طرف خداوند) مورد حمایت و یاری قرار می گیرند.

ص: 373

405. مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کلمه ی باقیه و از فرزندان

سيد الشهدا حسين بن علی(علیه السلام) است

سوره زخرف آيه 28

وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً في عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون

و قرار داد اين (رهبريت و امامت و خداپرستى را) در ذريه و فرزندان و اعقاب خودش كلمه باقى تا (به سوى خداوند) بازگردند.

1. در كتاب كفاية الاثر صفحه 246 و تفسير برهان مجلد 4 صفحه 855، اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 601 حدیث 581، المحجة صفحه 198، الانصاف صفحه 117 حدیث 108، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 357، احقاق الحق مجلد 13 صفحه 56 و ینابیع المودة صفحه 248 حدیث 43 آمده است:

ابن بابويه عن محمدبن عبدالله الشيباني قال: حدثنا أبوعبدالله جعفربن محمدبن جعفربن الحسن العلوي، قال: حدثني أبونصر أحمدبن عبدالمنعم الصيداوي، قال: حدثني عمروبن شمر الجعفي، عن جابربن يزيد الجعفي، عن أبي جعفر محمدبن علي الباقر(علیه

السلام) قال: قلت له: يا ابن رسول الله(صلی

الله علیه وآله وسلم)، إن قوما يقولون: إن الله تبارك و تعالى جعل الأئمة(علیهم السلام) في عقب الحسن(علیه السلام) دون الحسين(علیه السلام). قال: كذبوا و الله، أو لم يسمعوا أن الله تعالى ذكره يقول: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ»(1) فهل جعلها إلا في عقب الحسين(علیه السلام)؟ فقال: يا جابر إن الأئمة(علیهم السلام) هم الذين نص عليهم رسول الله(صلی

الله علیه وآله وسلم) بالإمامة و هم الذين قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): لما أسري بي إلى السماء وجدت أسماءهم مكتوبة على ساق العرش بالنور، اثني عشر اسما، منهم علي(علیه السلام) و سبطاه و علي و محمد و جعفر و موسى و علي و محمد و علي و الحسن و الحجة القائم(علیهم السلام) فهذه الأئمة من أهل بيت الصفوة و الطهارة(علیهم السلام) و الله ما يدعيه أحد غيرنا إلا حشره الله تبارك و تعالى مع إبليس و جنوه ثم تنفس(علیه

السلام) و قال: لا رعى الله حق هذه الامة،فإنها لم ترع حق نبيها، أما و الله لو تركوا الحق على أهله لما اختلف في الله اثنان. ثم أنشأ(علیه السلام) يقول:

ص: 374


1- . سوره زخرف آیه 28

إن الیهود لحبهم لنبيهم *** أمنوا بوائق حادث الأزمان

و ذوو الصليب بحب عيسى أصبحوا *** يمشون زهوا في قرى نجران

و المؤمنون بحب آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) *** يرمون في الآفاق بالنيران

قلت: يا سيدي أليس هذا الأمر لكم؟ قال: «نعم». قلت: فلم قعدتم عن حقكم و دعواكم و قد قال الله تبارك و تعالى: «وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ»(1) فما بال أميرالمؤمنين(علیه السلام) قعد عن حقه؟ قال: فقال: حيث لم يجد ناصرا، ألم تسمع الله يقول في قصة لوط(علیه السلام) «قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ»؟(2) و يقول حكاية عن نوح(علیه السلام): «فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ»(3) و يقول في قصة موسى(علیه السلام): «إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ»(4) فإذا كان النبي هكذا، فالوصي أعذر. يا جابر، مثل الإمام مثل الكعبة تؤتى و لا تأتي.

ابن بابويه: از محمّدبن عبداللّه شيبانى رحمة اللّه گويد: حديث كرد برايمان ابوعبداللّه جعفربن محمّدبن جعفربن حسن علوى، وى از ابونصر احمدبن عبد منعم صيداوى، وى نقل حديث مى كند از عمروبن شمر جعفرى، از جابربن يزيد جعفى برايمان حديث كرد از ابى جعفر محمّدبن على باقر(علیهما السلام) كه گويد: به آن حضرت عرضه داشتم: اى زاده رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، گروهى مى گويند: خداى تبارك و تعالى امامان را در اعقاب فرزندان امام حسن(علیه السلام) قرار داد نه امام حسين(علیه السلام). فرمود: به خدا سوگند آن ها دروغ مى گويند. آيا شنيده اند كه خداى تعالى مى فرمايد: «و اين [خداپرستى و امامت] را كلمه باقى در ذريه خودش قرار داد.» آيا آن [امامت] را جز در خاندان حسين(علیه السلام) قرار داد؟ آن گاه امام باقر(علیه السلام) فرمود: اى جابر، به راستى كه امامان آنهايند كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بر امامتشان نص فرموده و همان هايند كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هنگامى كه به آسمان بردهشدم، نام هايشان را يافتم كه با نور بر ساق عرش دوازده اسم از آنها على(علیه السلام) و دو سبط او، على، محمّد، جعفر، موسى، على، محمّد، على، حسن و حجت قائم(علیهم السلام) نوشته شده بود. پس اينان ائمه اى

ص: 375


1- . سوره حج آیه 78
2- .[2] سوره هود آیه 80
3- . سوره قمر آیه 10
4- . سوره مائده آیه 25

از اهل بيت برگزيده و پاكيزه اند. به خدا سوگند كسى غير از ما آن (مقام امامت) را ادعا نكند مگر اينكه خداوند تبارك و تعالى او را با ابليس و لشكريانش محشور نمايد. سپس امام باقر(علیه السلام) آهى كشيدند. آن گاه فرمودند: خداوند حق اين امت را رعايت نكند كه آن ها حق پيغمبرشان را رعايت نكردند. به خدا سوگند چنانچه حق را بر اهلش وا مى گذاشتند دو نفر درباره خداوند اختلاف نمى كردند [و هيچ كس كافر نمى ماند.] آن گاه حضرت(علیه السلام) چنين انشا فرمودند: همانا قوم يهود از جهت محبتشان نسبت به پيغمبرشان از حوادث ناگوار زمانه ايمن شدند و صاحبان صليب (مسيحيان) به سبب دوست داشتن حضرت عيسى(علیه السلام) با كمال آسودگى خاطر در آبادى هاى نجران آمد و شد دارند.

ولى مؤمنان به خاطر محبت آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) در اطراف و اكناف عالم به آتش مى سوزند.

جابر گويد: عرضه داشتم اى آقاى من، آيا اين امر حق شما نيست؟ فرمود: چرا. عرض كردم: پس چرا از گرفتن حق خودتان كنار نشستيد و از دعوى آن دست برداشتيد. درحالى كه خداوند تبارك و تعالى فرموده: «و در راه خداوند،حق جهادش را انجام دهيد. او شما را برگزيده» پس چرا اميرالمؤمنين(علیه السلام) از مطالبه حق خود كنار نشست؟ فرمود: چون ياورى براى خود نيافت. آيا شنيده اى كه خداوند در قصه لوط(علیه السلام) مى فرمايد: لوط(علیه السلام) به قومش «گفت: اى كاش قدرت داشتم كه شما را از كارهاى زشت باز دارم يا اينكه پشت و پناهى محكم بود كه پناه مى بردم» و نيز در حكايت از نوح(علیه السلام) مى فرمايد: «پروردگارش را فراخواند كه همانا من مغلوب شده ام پس تو مرا يارى فرماى» و در جريان موسى از زبان او فرموده: «پروردگارا، من جز نفس خودم و برادرم [هارون] بر كسى تسلط و قدرت ندارم. پس تو ميان ما و قوم فاسق و زيانكار جدايى افكن.» پس هرگاه حال پيغمبران چنين بوده عذر وصى پيغمبر موجه ترو قوى تر است. اى جابر، امام به سان كعبه است كه مردم بايد به سويش روند و كعبه به سوى كسى نرود.

2. در كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 856 حديث 9 از علامه بحرانى و در كتاب كفاية الاثر صفحه 86، المحجة صفحه 199، بحارالانوار مجلد 25 صفحه 253 حدیث 10 و مجلد 36 صفحه 315، مناقب ابن شهرآشوب مجلد 4 صفحه 26 و الانصاف صفحه 150 حدیث 4 آمده است:

ص: 376

قال: حدثنا أبوعبدالله أحمدبن محمدبن عبيدالله الجوهري، قال: حدثنا عبدالصمدبن علي بن محمدبن مكرم، قال: حدثنا الطيالسي أبوالوليد، عن أبي الزناد عبد الله بن ذكوان، عن أبيه، عن الأعرج، عن أبي هريرة، قال: سألت رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) عن قوله عز و جل: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ» قال: جعل الأئمة في عقب الحسين، يخرج من صلبه تسعة من الأئمة، و منهم مهدي هذه الامة ثم قال: لو أن رجلا ظعن بين الركن و المقام، ثم لقي الله مبغضا لأهل بيتي، دخل النار.

و از اوست كه گويد: ابوعبداللّه احمدبن محمّدبن عبد اللّه جوهرى حديثمان داد، گفت: عبد الصمدبن على بن محمّدبن مكرم، وى حديث كرد ازطيالسى ابوالوليد از ابى زياد عبداللّه بن ذكوان از پدرش، از اعرج، از ابى هريره كه وى گويد: از رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره قول خداوند عزوجل «و قرار داد اين (رهبريت و امامت و خداپرستى را) در ذريه و فرزندان و اعقاب خودش كلمه باقى تا (به سوى خداوند) بازگردند.» سؤال كردم آن حضرت(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: خدا امامان را در اعقاب حسين(علیه السلام) قرار داد، از صلب او نه تن از امامان را بيرون خواهد آورد و از آنهاست مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اين امت. سپس فرمود: چنانچه مردى پيوسته بين ركن و مقام [براى عبادت] در حال رفت و آمد باشد، آن گاه با كينه خاندان من خداوند را ملاقات نمايد، داخل آتش مى سوزد.

3. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 323 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عِصَامٍ الْكُلَيْنِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُب ْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُب ْنُ عَلِيٍّ الْقَزْوِينِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّب ْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَاصِمِب ْنِ حُمَيْدٍ الْحَنَّاطِ عَنْ مُحَمَّدِب ْنِ قَيْسٍ عَنْ ثَابِتٍ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحُسَيْنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ فِينَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ» وَ فِينَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «وَ جَعَلَها كَلِمَةًباقِيَةً فِي عَقِبِهِ» وَ الْإِمَامَةُ فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَنَّ لِلْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنَّا غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى أَمَّا الْأُولَى فَسِتَّةُ أَيَّامٍ أَوْ سِتَّةُ أَشْهُرٍ أَوْ سِتُّ سِنِينَ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَيَطُولُ أَمَدُهَا حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ أَكْثَرُ مَنْ يَقُولُ بِهِ فَلَا يَثْبُتُ عَلَيْهِ إِلَّا مَنْ قَوِيَ يَقِينُهُ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُهُ وَ لَمْ يَجِدْ فِي نَفْسِهِ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْنَا وَ سَلَّمَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْت(علیهم السلام)

و از اوست كه گويد: محمّدبن [محمّد بن] عصام كلينى رضى الله عنه گويد: ما را محمّدبن يعقوب [كلينى] وى از قاسم بن علاء، او از اسماعيل بن على قزوينى، وى از على بن اسماعيل، از عاصم بن حميد حناط، از محمّدبن قيس، از ثابت ثمالى از على بن حسين [بن

ص: 377

على بن ابى طالب(علیهما السلام)] حديثم داد كه آن جناب فرمود: درباره ما نازل شد اين آيه: «و خويشاوندان نسبى در كتاب خدا نسبت به يكديگر اولى هستند.» و درباره ما نازل شد اين آيه «و آن را كلمه باقى در اعقابش قرار داد.» و امامت در بازماندگان حسين بن على بن ابى طالب(علیهما السلام) است تا روز قيامت كه همانا غايب [قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)] از ما را دو غيبت خواهد بود. يكى طولانى تر از ديگرى. اما اولى: شش روز يا شش ماه و يا شش سال مى باشد و اما دومى: آن قدر مدتش طول خواهد كشيد تا اينكه بيشتر گروندگان از اين امر برخواهند گشت. پس بر آن [اعتقاد به امامت] ثابت نمى ماند مگر كسى كه يقينش قوى و معرفتش صحيح باشد و از آنچه ما بخواهيم در دل چيزى احساس نكند و نسبت به ما اهل بيت(علیه السلام) تسليم باشد.

در اين كه مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان سيد الشهدا(علیه السلام) و نهمين فرزند آن حضرت است ما هيچ شكى نداريم و در اينجا براى شما به احاديثى اشاره مى كنيم:

1. محمّد صالح الحسين الترمذى در المناقب مرتضويه باب 2 صفحه 129 و عبداللّه بسمل در ارجح المطالب فى عدد مناقب اسد اللّه الغالب صفحه 436 حديث 4 و موفق بن احمد خوارزمى حنفى در مقتل الحسين(علیه السلام) مجلد 1 فصل 7 صفحه 146 و حافظ شيخ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 54 صفحه 168، مى گويد:

عن سليم بن قيس الهلالى، عن سلمان الفارسى قال: دخلت على النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) فاذا الحسين بن على على فخديه و هو يقبل خديه و يلثم فاه و يقول انت سيد، ابن سيد اخو سيد و انت امام، ابن امام، اخو امام و انت حجة ابن حجة، اخو حجة و انت ابوحجج تسعة تاسعهم قائمهم.سلمان فارسى(رضی الله عنه) مى گويد: خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رسيدم. ديدم حسين بن على(علیه السلام) بر روى زانوى آن حضرت نشسته است. حضرت چشمان و دهان سيد الشهدا(علیه السلام) را مى بوسيد و مى فرمود: (اى حسين(علیه السلام)) تو، آقا، فرزند آقا و برادر آقا هستى. تو امام، فرزند امام و برادر امام هستى. تو حجت، فرزند حجت و برادر حجت مى باشى. تو پدر حجت هاى نه گانه هستى كه نهمين آن ها قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر آن هاست.

2. در مسند امام احمد حنبل و كتاب كشف اليقين آمده است:

ص: 378

قال النبى(صلی الله علیه وآله وسلم): للحسين هذا ابنتى امام، اخوا امام، ابوالائمة تسعة تاسعهم قائمهم.

حضرت رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره سيدالشهدا(علیه السلام) فرمودند: اين فرزند من امام، برادر امام و پدر نه امام مى باشد كه نهمين آن ها قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر آنهاست.

4. در کمال الدین باب 40 صفحه 415 حدیث 4، تأویل الآیات مجلد 2 صفحه 540 حدیث 11، صافی مجلد 4 صفحه 387، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 854، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 179 و مجلد 25 صفحه 253 آمده است:

قال: حدثنا محمدبن الحسن بن علي بن مهزيار، قال: حدثنا أبي، عن أبيه، عن الحسين بن سعيد، عن محمدبن سنان، عن أبي سلام، عن سوره یبن كليب، عن أبي بصير، عن أبي جعفر(علیه السلام) في قول الله عز و جل «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ» قال: «إنها في [عقب] الحسين(علیه السلام) فلم يزل هذا الأمر منذ أفضي إلى الحسين(علیه السلام) ينتقل من والد إلى ولد، و لا يرجع إلى أخ و لا إلى عم، و لا يعلم أحد منهم ممن خرج من الدنيا إلا و له ولد و إن عبدالله بن جعفر خرج من الدنيا و لا ولد له و لم يمكث بين ظهراني أصحابه إلا شهرا.

ابن بابویه با اسناد خودش از پدرش و ابابصیر روایت می کند که امام باقر(علیه السلام) فرمودند: درباره ی این آیه و قرار داد این کلمه ی باقیه را در ذریه ی فرزندان و عقبه. حضرت فرمودند: منظور امامت در عقب و نسل امام حسین(علیه السلام) می باشد. بنابراین بعد از آن که امر امامت به امام حسین(صلی الله علیه وآله وسلم) واگذار گردید و بعد از ایشان به فرزندانش منتقل می شود. از فرزندی به فرزند دیگر و به هیچ وجه به برادر و عمو تعلق نمی گیرد. هیچ کدام (از این امامان) عمرشان به پایان نمی رسد، مگر این که دارای فرزندیاست. (به درستی که عبدالله افطح فرزند امام صادق(علیه السلام) از دنیا رفت درحالی که بچه نداشت و در بین اصحابش نیز بیش از یک ماه نماند. در تفسیر شریف برهان دوازده حدیث آورده است که امامت یا زعامت در نسل امام حسین(علیه السلام) ادامه دارد و حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نسل حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) هستند.

5. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 853 حدیث 3 آمده است:

قال: حدثنا علي بن أحمدبن محمدبن موسى بن عمران الدقاق قال: حدثنا حمزةبن القاسم العلوي قال: حدثنا جعفربن محمدبن مالك الكوفي الفزاري قال: حدثنا محمدبن الحسين بن زيد الزيات قال: حدثنا محمدبن زياد الأزدي، عن المفضل بن عمر، عن الصادق جعفربن محمد(علیهما السلام) قال المفضل فقلت: يا ابن رسول الله(علیه السلام)، فأخبرني عن قول الله عز و جل «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ» قال: يعني بذلك الإمامة، جعلها في عقب الحسين(علیه السلام) إلى يوم القيامة.

ص: 379

6. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 853 حدیث 4 آمده است:

رفعه إلى هشام بن سالم، قال: قلت للصادق جعفر بن محمد(علیهما السلام): الحسن(علیه السلام) أفضل أم الحسين(علیه السلام)؟ فقال: الحسن(علیه السلام) أفضل من الحسين(علیه السلام). قلت: و كيف صارت [الإمامة] من بعد الحسين(علیه السلام) في عقبه دون ولد الحسن(علیه السلام)؟ فقال: إن الله تبارك و تعالى أحب أن يجعل سنة موسى و هارون جارية في الحسن و الحسين(علیهما السلام) ألا ترى أنهما كانا شريكين في النبوة، كما كان الحسن و الحسين(علیهما السلام) شريكين في الإمامة و أن الله عز و جل جعل النبوة في ولد هارون و لم يجعلها في ولد موسى و إن كان موسى أفضل من هارون. قلت: فهل يكون إمامان في وقت واحد؟ قال: لا، إلا أن يكون أحدهما صامتا مأموما لصاحبه و الآخر ناطقا إماما لصاحبه، فأما أن يكونا إمامين ناطقين [في وقت واحد] فلا. قلت: فهل تكون الإمامة في أخوين بعد الحسن و الحسين(علیهما السلام)؟ قال: لا، إنما هي جارية في عقب الحسين(علیه السلام) كما قال الله عز و جل «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ» ثم هي جارية في الأعقاب و أعقاب الأعقاب إلى يوم القيامة.

7. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 854 حدیث 5 آمده است:

محمدبن العباس، قال: حدثنا علي بن محمد الجعفي، عن محمدبن القاسم الأكفاني، عن علي بن محمدبن مروان، عن أبيه، عن أبان بن أبي عياش، عن سليم بن قيس قال: خرج علينا علي بن أبي طالب(علیه السلام) و نحن في المسجد فاحتوشناه فقال: سلوني قبل أن تفقدوني، سلوني عن القرآن، فإن في القرآن علم الأولين و الآخرين، لم يدع لقائل مقالا و لا يعلم تأويله إلا الله و الراسخون في العلم و ليسوا بواحد و رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) كان واحدا منهم، علمه الله سبحانه إياه و علمنيه رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) ثم لايزال في عقبه إلى يوم القيامة، ثم قرأ «وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ»(1) فأنا من رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) بمنزلة هارون من موسى إلا النبوة و العلم في عقبنا إلى أن تقوم الساعة» ثم قرأ «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ» ثم قال: كان رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) عقب إبراهيم(علیه السلام) و نحن أهل البيت(علیهم السلام) عقب إبراهيم و عقب محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)

8. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 856 حدیث 10 آمده است:

بهذا الإسناد، قال: قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): إني تارك فيكم الثقلين: أحدهما كتاب الله عز و جل، من اتبعه كان على الهدى، و من تركه كان على الضلالة، ثم أهل بيتي، أذكركم في أهل بيتي. ثلاث مرات، فقلت لأبي هريرة: فمن أهل بيته، نساؤه؟ قال: لا، أهل بيته أصله و عصبه و هم الأئمة الاثنا عشر، الذين ذكرهم الله في قوله تعالى «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ»

ص: 380


1- . سوره بقره آیه 248.

406. قرآن برای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)

و در حال حاضر برای حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ذکر است

سوره زخرف آیه 44

وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُون

(ای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)) ذکر را برای یادآوری شما و قوم شما است و در مورد آن سؤال خواهید شد.

1. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 210 و تفسیر نورالثقلین مجلد4 صفحه 604 آمده است:

الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) الذِّكْرُ أَنَا وَ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) أَهْلُ الذِّكْرِ وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) نَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 286، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 145 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 605 حدیث 60 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا عَنْ عَلِيِّب ْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِب ْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ قَوْلُهُ: «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» فَقَالَ الذِّكْرُ الْقُرْآنُ وَ نَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُون.

3. در کافی مجلد 1 صفحه 210 حدیث 2، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 145 حدیث 3 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 604 حدیث 55 آمده است:الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ أُورَمَةَ عَنْ عَلِيِّب ْنِ حَسَّانَ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِالرَّحْمَنِب ْنِ كَثِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»(1) قَالَ الذِّكْرُ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ نَحْنُ أَهْلُهُ الْمَسْئُولُونَ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» قَالَ إِيَّانَا عَنَى وَ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.

ص: 381


1- . سوره نحل آیه 43

4. در کافی مجلد 1 صفحه 211 حدیث 4، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 146 حدیث 4 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 604 حدیث 56 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِبْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَاصِمِب ْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» فَرَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) الذِّكْرُ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ(علیهم السلام) الْمَسْئُولُونَ وَ هُمْ أَهْلُ الذِّكْرِ.

5. در کافی مجلد 1 صفحه 211 حدیث 5، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 146 حدیث 5 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 604 حدیث 57 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِيٍّ عَنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» قَالَ الذِّكْرُ الْقُرْآنُ وَ نَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.

6. در بصائرالدرجات صفحه 51 حدیث 1، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 146 حدیث 6 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 604 حدیث 58 آمده است:

عن محمدبن الحسن و غيره عن سهل، عن محمدبن عيسى و محمدبن يحيى و محمدبن الحسين جميعا، عن محمدبن سنان، عن إسماعيل بن جابر و عبد الكريم بن عمرو، عن عبدالحميد ابن أبي الديلم، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: قال جل ذكره «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»(1) قال: الكتاب: الذكر، و أهله آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و أمر الله عز و جل بسؤالهم و لم يأمر بسؤال الجهال و سمى الله عز و جل القرآن ذكرا، فقال تبارك و تعالى «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» و قال عز و جل «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ».

7. در کافی مجلد 1 صفحه 234 حدیث 3، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 146 حدیث 7 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 605 حدیث 61 آمده است:

محمدبن الحسن الصفار عن العباس بن معروف، عن حمادبن عيسى، عن عمربن يزيد، قال: قال أبوجعفر(علیه السلام): «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» قال: رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) الذكر و أهل بيته(علیهم السلام) أهل الذكر و هم المسؤولون.

8. در بصائرالدرجات صفحه 51 حدیث 5، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 868 حدیث 13، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 605 حدیث 62 آمده است:

ص: 382


1- . سوره نحل آیه 43.

عن يعقوب بن يزيد، عن ابن أبي عمير، عن ابن أذينة، عن بريدبن معاوية، عن أبي جعفر(علیه السلام) في قول الله تبارك و تعالى «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» قال: إنما عنانا بها، نحن أهل الذكر و نحن المسؤولون.

9. در بصائرالدرجات صفحه 52 حدیث 8، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 868 حدیث 14 آمده است:

محمدبن العباس قال: حدثنا محمدبن القاسم، عن حسين بن الحكم، عن حسين بن نصر، عن أبيه، عن أبان بن أبي عياش، عن سليم بن قيس، عن علي(علیه السلام) قال: قوله عز و جل «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» فنحن قومه و نحن المسؤولون.

10. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 561 حدیث 23، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 868 حدیث 15 آمده است:

و عنه قال: حدثنا عبدالعزيزبن يحيى، عن محمدبن عبدالرحمان بن سلام، عن أحمدبن عبدالله، عن أبيه، عن زرارة قال: قلت لأبي جعفر(علیه السلام): قوله عز و جل «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» قال: إيانا عنى و نحن أهل الذكر و نحن المسؤولون.

11. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 561 حدیث 24، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 146 حدیث 11 آمده است:

قال: حدثنا الحسين بن عامر، عن محمدبن الحسين، عن ابن فضال، عن أبي جميلة، عن محمد الحلبي، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: قوله عز و جل «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» فرسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) الذكر و أهل بيته(علیهم السلام) أهل الذكر و هم المسؤولون، أمر الله الناس يسألونهم، فهم ولاة الناس و أولاهم، فليس يحل لأحد من الناس أن يأخذ هذا الحق الذي افترضه الله لهم.

12. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 561 حدیث 25، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 869 حدیث 17 آمده است:

قال: حدثنا الحسين بن أحمد، عن محمد بن عيسى، عن يوسف، عن صفوان، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: قلت له: قوله عز و جل «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» من هم؟ قال: نحن هم.

13. در تأویل الآیات الظاهرة صفحه 545، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 869 حدیث 18 آمده است:

وروي عن محمدبن خالد البرقي، عن الحسين بن سيف، عن أبيه، عن ابني القاسم، عن أبي عبدالله(علیه السلام) في قوله عز و جل «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» قال: قوله «وَ لِقَوْمِكَ» يعني عليا أميرالمؤمنين(علیه السلام) «وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» عن ولايته.

ص: 383

407. پس از قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضرت عيسی(علیه السلام) نزول مى كند

سوره زخرف آيه 61

وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ

و او علمى است براى ساعت. پس در آن شك نكنيد و مرا پيروى كنيد. اين است صراط و راه مستقيم.

در اینجا لازم است به این نکته اشاره کنیم که در الملاحم و علائم ظهور ما علائمی داریم که به آن ها علائم حتمی می گوییم که قبل از وقوع انشاء الله واقع خواهد شد مثل: 1- طلوع خورشید از مغرب 2- خروج دجال 3- خروج دابة الارض 4- خروج یأجوج و مأجوج 5- نزول حضرت عیسی بن مریم(علیهما السلام) از آسمان 6- خارج شدن آتش از قعر عدن

1. در كتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 528، فصول المهمه صفحه 300، صواعق المحرقه صفحه 162، نورالابصارصفحه 186، کشف الغمه مجلد 3 صفحه 280، مشارق الانوار صفحه 470، اسعاف الراغبين (كه در حاشيه نورالابصار صفحه 140 چاپ شده است.) و كتاب ينابيع المودة صفحه 470 آمده است:

قال مقاتل بن سليمان و من تبعه من المفسرين فى قوله تعالى «وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ» انها نزلت فى المهدى(علیه السلام).

مقاتل بن سليمان و بسيارى از مفسران كه از او تبعيت نموده اند درمورد قول خداوند متعال: «و او علمى است براى ساعت» گفته اند كه در شأن مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است.2. در كتاب الدر المنثور فى التفسير المأثور از حافظ امام عبد الرحمن جلال الدين سيوطى مجلد 7 صفحه 386 و 387 آمده است:

ص: 384

و اخرج الفريابى و سعيدبن منصور و مسدد و عبدبن حميد و ابن ابى حاتم و طبرانى از راه هاى مختلف از ابن عباس نقل كرده اند، درباره آيه «وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ» او گفت: خروج عيسى بن مريم(علیهما السلام) قبل از قيامت است.

سيوطى هفت حديث مى آورد و در تمام اين احاديث گفته شده است منظور از «وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ» خروج عيسى بن مريم(علیهما السلام) قبل از قيامت است. می دانیم که حضرت مسیح(علیه السلام) در زمان ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به زمین آمده و در کنار حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار گرفته و از یاران آن حضرت خواهد بود.

حال سؤال مى شود اگر اين آيه درباره ی خروج حضرت عيسى(علیه السلام) باشد، حضرت عيسى(علیه السلام) براى چه كارى مى آيد؟ احاديث زير به اين مسئله پاسخ مى دهد:

3. در صحيح بخارى مجلد 2 صفحه 158 آمده است:

عن ابى هريره قول النبى(صلی الله علیه وآله وسلم): كيف انتم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم.

ابى هريره از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: شما چگونه خواهيد بود زمانى كه (عيسى)بن مريم(علیهما السلام) نزول خواهد كرد و مابين شما خواهد بود و امام شما نيز در بين شماست.

4. در كتاب تذكرة الخواص الامة نوشته سبط بن جوزى حنفى صفحه 377 آمده است:

قال السدى: يجتمع المهدى و عيسى بن مريم(علیهما السلام) فيجى وقت الصلوة فيقول المهدى(علیه السلام) لعيسى(علیه السلام): تقدّم فيقول عيسى(علیه السلام) انت اولى بالصلوة فيصلى عيسى(علیه السلام) ورائه مأموها.

سدى از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نقل مى كند كه مهدى(علیه السلام) و عيسى بن مريم(علیهما السلام) در يك جا قرارخواهند گرفت. در وقت نماز مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عيسى(علیه السلام) مى فرمايد: شما امام جماعت شويد. عيسى(علیه السلام) در جواب مى فرمايد: شما در اين باره اولى هستيد (به نماز) سپس عيسى(علیه السلام) پشت سر مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز مى خواند.5. در منتخب كنز العمال نوشته متقى هندى صفحه 30 مجلد 6 و البيان فى اخبار صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته حافظ گنجى شافعى و كتاب المهدى(علیه السلام) نوشته حافظ ابونعيم آمده است:

قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): منّا الذى يصلى عيسى(علیه السلام) من خلفه.

ص: 385

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: از ماست كسى كه عيسى(علیه السلام) پشت سر او نماز مى خواند.

6. در تفسير صافى نوشته ملا محسن فيض كاشانى مجلد 2 صفحه 536 آمده است:

«وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ» القمى ثم ذكر خطر اميرالمؤمنين(علیه السلام) فقال: «وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ» قال يعنى اميرالمؤمنين(علیه السلام) و قيل يعنى نزول عيسى بن مريم(علیهما السلام) من اشراط الساعة يعلم به قربها فلا تمترنّ بها.

حضرت عیسی(علیه السلام) قبل از قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آسمان نزول می کند و به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می پیونددد.

7. در کتاب مسند امام احمد حنبل مجلد 1 صفحه 317 آمده است:

عن ابی یحیی مولی ابن عقیل الانصاری قال قال ابن عباس قال لقد علمت آیة من القرآن ما سألنی عنها رجل قط فما أدری أعلمها الناس فلم یسألو عنها ام لم یفطنوا لهافیسألوا عنها ثم طفق یحدثنا فلما قام تلاومنا ان لا نکون سألناه عنها فقلت أنالها اذا راح غدا فلما راح الغد قلت یا ابن عباس ذکرت أمس ان آیة من القرآن لم یسألک عنها رجل قط فلا تدری اعلمها الناس فلم یسألوا عنها ام لم یفطنوا لها فقلت اخبرنی عنها و عن اللاتی قرأت قبلها قال نعم ان رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) قال القریش یا معشر قریش انه لیس احد یعبد من دون الله فیه خیر و قد علمت قریش ان النصاری تعبد عیسی بن مریم(علیهما السلام) و ما تقول فی محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) فقالوا یا محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) ألست تزعم ان عیسی کان نبیاً و عبدا من عباد الله صالحا فلئن کنت صادقا فان آلهتهم لکما تقولون قال فانزل الله عزوجل و لما ضرب ابن مریم(علیهما السلام) مثلاً اذا قومک منه یصدون قال قلت ما یصدون قال یضجون «و انه لعلم للساعة» قال هو خروج عیسی بن مریم(علیهما السلام) قبل یوم القیامة.

8. در کتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 528 باب 25 آمده است:

مقاتل بن سلیمان هو المهدی یکون فی آخرالزمان و بعد خروجه یکون قیام الساعة و امارتها.

9. تفسیر مجاهد مجلد 2 صفحه 582 و تفسیر ثعلبی مجلد 8 صفحه 341 آمده است:أنبنأ عبدالرحمن.... عن ابن ابی نجیح عن مجاهد فی قوله «و انه لعلم للساعة» قال: یعنی نزول عیسی بن مریم(علیهما السلام) قبل یوم القیامة.

ص: 386

408. سرگذشت سفیانی و دستگیر شدن او و کارهایی که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

به نفع مسلمین انجام می دهد و برپا شدن سه پرچم در دمشق

سوره زخرف آیه 64

إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ

همانا الله پروردگار ما و پروردگار شما است پس او را عبادت کنید و این راه مستقیم است (باز احزاب) بین خود اختلاف کردند. وای بر کسانی که ظلم و ستم نمودند از آن روز عذاب دردناک (که در انتظار این ظالمان است.)

در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 83 حدیث 117، بحارالانوار مجلد 13 صفحات 160 و 61، برهان مجلد 1 صفحه 63 و 64، اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 94 آمده است:

عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ الْزَمِ الْأَرْضَ لَا تُحَرِّكَنَّ يَدَكَ وَ لَا رِجْلَكَ أَبَداً حَتَّى تَرَى عَلَامَاتٍ أَذْكُرُهَا لَكَ فِي سَنَةٍ وَ تَرَى مُنَادِياً يُنَادِي بِدِمَشْقَ وَ خُسِفَ بِقَرْيَةٍ مِنْ قُرَاهَا وَ يَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِهَا فَإِذَا رَأَيْتَ التُّرْكَ جَازُوهَا فَأَقْبَلَتِ التُّرْكُ حَتَّى نَزَلَتِ الْجَزِيرَةَ وَ أَقْبَلَتِ الرُّومُ حَتَّى نَزَلَتِ الرَّمْلَةَ وَ هِيَ سَنَةُ اخْتِلَافٍ فِي كُلِّ أَرْضٍ مِنْ أَرْضِ الْعَرَبِ وَ إِنَّ أَهْلَ الشَّامِ يَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِكَ عَلَى ثَلَاثِ رَايَاتٍ الْأَصْهَبِ وَ الْأَبْقَعِ وَ السُّفْيَانِيِّ مَعَ بَنِي ذَنَبِ الْحِمَارِ مُضَرُ وَ مَعَ السُّفْيَانِيِّ أَخْوَالُهُ مِنْ كَلْبٍ فَيَظْهَرُ السُّفْيَانِيُّ وَ مَنْ مَعَهُ عَلَى بَنِي ذَنَبِ الْحِمَارِ حَتَّى يَقْتُلُوا قَتْلًا لَمْ يَقْتُلْهُ شَيْ ءٌ قَطُّ وَ يَحْضُرُ رَجُلٌ بِدِمَشْقَ فَيُقْتَلُ هُوَ وَ مَنْ مَعَهُ قَتْلًا لَمْ يَقْتُلْهُ شَيْ ءٌ قَطُّ وَ هُوَ مِنْ بَنِي ذَنَبِ الْحِمَارِ وَ هِيَ الْآيَةُ الَّتِي يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ»(1) وَ يَظْهَرُ السُّفْيَانِيُّ وَ مَنْ مَعَهُ حَتَّى لَا يَكُونَ لَهُ هِمَّةٌ إِلَّا آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ شِيعَتَهُمْ فَيَبْعَثُ بَعْثاً إِلَى الْكُوفَةِ فَيُصَابُ بِأُنَاسٍ مِنْ شِيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) بِالْكُوفَةِ قَتْلًا وَ صَلْباً وَ يُقْبِلُ رَايَةٌ مِنْ خُرَاسَانَ حَتَّى يَنْزِلَ سَاحِلَ الدِّجْلَةِ يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنَ الْمَوَالِيضَعِيفٌ وَ مَنْ تَبِعَهُ فَيُصَابُ بِظَهْرِ الْكُوفَةِ وَ يَبْعَثُ بَعْثاً إِلَى الْمَدِينَةِ فَيَقْتُلُ بِهَا رَجُلًا وَ يَهْرُبُ الْمَهْدِيُّ وَ الْمَنْصُورُ مِنْهَا وَ يُؤْخَذُ آلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم)

ص: 387


1- . سوره مریم آیه 37

صَغِيرُهُمْ وَ كَبِيرُهُمْ لَا يُتْرَكُ مِنْهُمْ أَحَدٌ إِلَّا حُبِسَ وَ يَخْرُجُ الْجَيْشُ فِي طَلَبِ الرَّجُلَيْنِ وَ يَخْرُجُ الْمَهْدِيُّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْهَا عَلَى سُنَّةِ مُوسَى(علیه السلام) «خائِفاً يَتَرَقَّبُ»(1) حَتَّى يَقْدَمَ مَكَّةَ وَ يُقْبِلُ الْجَيْشُ حَتَّى إِذَا نَزَلُوا الْبَيْدَاءَ وَ هُوَ جَيْشُ الْهَمَلَاتِ خُسِفَ بِهِمْ فَلَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ إِلَّا مُخْبِرٌ فَيَقُومُ الْقَائِمُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ فَيُصَلِّي وَ يَنْصَرِفُ وَ مَعَهُ وَزِيرُهُ فَيَقُولُ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا نَسْتَنْصِرُ اللَّهَ عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ سَلَبَ حَقَّنَا مَنْ يُحَاجُّنَا فِي اللَّهِ فَإِنَّا أَوْلَى بِاللَّهِ وَ مَنْ يُحَاجُّنَا فِي آدَمَ فَإِنَّا أَوْلَى النَّاسِ بِآدَمَ وَ مَنْ حَاجَّنَا فِي نُوحٍ فَإِنَّا أَوْلَى النَّاسِ بِنُوحٍ وَ مَنْ حَاجَّنَا فِي إِبْرَاهِيمَ فَإِنَّا أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ وَ مَنْ حَاجَّنَا بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَإِنَّا أَوْلَى النَّاسِ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ مَنْ حَاجَّنَا فِي النَّبِيِّينَ فَنَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّبِيِّينَ وَ مَنْ حَاجَّنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ فَنَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِكِتَابِ اللَّهِ إِنَّا نَشْهَدُ وَ كُلُّ مُسْلِمٍ الْيَوْمَ أَنَّا قَدْ ظُلِمْنَا وَ طُرِدْنَا وَ بُغِيَ عَلَيْنَا وَ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَ أَمْوَالِنَا وَ أَهَالِينَا وَ قُهِرْنَا إِلَّا أَنَّا نَسْتَنْصِرُ اللَّهَ الْيَوْمَ وَ كُلَّ مُسْلِمٍ وَ يَجِي ءُ وَ اللَّهِ ثَلَاثُ مِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا فِيهِمْ خَمْسُونَ امْرَأَةً يَجْتَمِعُونَ بِمَكَّةَ عَلَى غَيْرِ مِيعَادٍ قَزَعاً كَقَزَعِ الْخَرِيفِ يَتْبَعُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ هِيَ الْآيَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ»(2) فَيَقُولُ رَجُلٌ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ هِيَ الْقَرْيَةُ الظَّالِمَةُ أَهْلُهَا ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْ مَكَّةَ هُوَ وَ مَنْ مَعَهُ الثَّلَاثُمِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ يُبَايِعُونَهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ مَعَهُ عَهْدُ نَبِيِّ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ رَايَتُهُ وَ سِلَاحُهُ وَ وَزِيرُهُ مَعَهُ فَيُنَادِي الْمُنَادِي بِمَكَّةَ بِاسْمِهِ وَ أَمْرِهِ مِنَ السَّمَاءِ حَتَّى يَسْمَعَهُ أَهْلُ الْأَرْضِ كُلُّهُمْ اسْمُهُ اسْمُ نَبِيٍّ مَا أَشْكَلَ عَلَيْكُمْ فَلَمْ يُشْكِلْ عَلَيْكُمْ عَهْدُ نَبِيِّ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ رَايَتُهُ وَ سِلَاحُهُ وَ النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَإِنْ أَشْكَلَ عَلَيْكُمْ هَذَا فَلَا يُشْكِلُ عَلَيْكُمُ الصَّوْتُ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِهِ وَ أَمْرِهِ وَ إِيَّاكَ وَ شُذَّاذاً مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی

الله علیه وآله وسلم) فَإِنَّ لِآلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ عَلِيٍّ(علیه السلام) رَايَةً وَ لِغَيْرِهِمْ رَايَاتٍ فَالْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تَتَبَّعْ مِنْهُمْ رَجُلًا أَبَداً حَتَّى تَرَى رَجُلًا مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(علیه

السلام) مَعَهُ عَهْدُ نَبِيِّ اللَّهِ وَ رَايَتُهُ وَ سِلَاحُهُ فَإِنَّ عَهْدَ نَبِيِّ اللَّهِ صَارَ عِنْدَ عَلِيِّب ْنِ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) ثُمَّ صَارَ عِنْدَ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍ(علیهما السلام) «وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ»(3) فَالْزَمْ هَؤُلَاءِ أَبَداً وَ إِيَّاكَ وَ مَنْ ذَكَرْتُ لَكَ فَإِذَا خَرَجَ رَجُلٌ مِنْهُمْ مَعَهُ ثَلَاثُ مِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا وَ مَعَهُ رَايَةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) عَامِداً إِلَى الْمَدِينَةِ حَتَّى يَمُرَّ بِالْبَيْدَاءِ حَتَّى يَقُولَ هَذَا مَكَانُ الْقَوْمِ الَّذِينَ يُخْسَفُ بِهِمْ وَ هِيَ الْآيَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ «أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ»(4) فَإِذَا قَدِمَ الْمَدِينَةَ أَخْرَجَ مُحَمَّدَ بْنَ الشَّجَرِيِّ عَلَى سُنَّةِ يُوسُفَ ثُمَّ يَأْتِي الْكُوفَةَ فَيُطِيلُ بِهَا الْمَكْثَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَمْكُثَ حَتَّى يَظْهَرَ عَلَيْهَا ثُمَّ يَسِيرُ حَتَّى يَأْتِيَ الْعَذْرَاءَ هُوَ وَ مَنْ مَعَهُ وَ قَدْ أُلْحِقَ بِهِ نَاسٌ كَثِيرٌ وَ السُّفْيَانِيُّ يَوْمَئِذٍ بِوَادِي الرَّمْلَةِ حَتَّى إِذَا الْتَقَوْا وَ هُمْ يَوْمَ الْإِبْدَالِ يَخْرُجُ أُنَاسٌ كَانُوا مَعَ السُّفْيَانِيِّ مِنْ شِيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآلهوسلم) وَ يَخْرُجُ نَاسٌ كَانُوا مَعَ آلِ مُحَمَّدٍ إِلَى السُّفْيَانِيِّ فَهُمْ مِنْ شِيعَتِهِ حَتَّى يَلْحَقُوا بِهِمْ وَ يَخْرُجُ كُلُّ نَاسٍ إِلَى رَايَتِهِمْ وَ هُوَ يَوْمُ

ص: 388


1- . سوره قصص آیه 21
2- .[2] سوره بقره آیه 148
3- . سوره آل عمران آیه 40 و سوره حج آیه 18
4- . سوره نحل آیه 45.

الْإِبْدَالِ قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ يَقْتُلُ يَوْمَئِذٍ السُّفْيَانِيَّ وَ مَنْ مَعَهُمْ حَتَّى لَا يُدْرَكَ مِنْهُمْ مُخْبِرٌ وَ الْخَائِبُ يَوْمَئِذٍ مَنْ خَابَ مِنْ غَنِيمَةِ كَلْبٍ ثُمَّ يُقْبِلُ إِلَى الْكُوفَةِ فَيَكُونُ مَنْزِلُهُ بِهَا فَلَا يَتْرُكُ عَبْداً مُسْلِماً إِلَّا اشْتَرَاهُ وَ أَعْتَقَهُ وَ لَا غَارِماً إِلَّا قَضَى دَيْنَهُ وَ لَا مَظْلِمَةً لِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ إِلَّا رَدَّهَا وَ لَا يَقْتُلُ مِنْهُمْ عَبْداً إِلَّا أَدَّى ثَمَنَهُ «دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ»(1) وَ لَا يُقْتَلُ قَتِيلٌ إِلَّا قَضَى عَنْهُ دَيْنَهُ وَ أَلْحَقَ عِيَالَهُ فِي الْعَطَاءِ حَتَّى يَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ عُدْوَاناً وَ يَسْكُنُهُ هُوَ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ الرَّحْبَةَ وَ الرَّحْبَةُ إِنَّمَا كَانَتْ مَسْكَنَ نُوحٍ وَ هِيَ أَرْضٌ طَيِّبَةٌ وَ لَا يَسْكُنُ رَجُلٌ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ لَا يُقْتَلُ إِلَّا بِأَرْضٍ طَيِّبَةٍ زَاكِيَةٍ فَهُمُ الْأَوْصِيَاءُ الطَّيِّبُون

عیاشی با سند خودش از جابر جعفی روایت می کند که امام باقر(علیه السلام) به من فرمودند: درباره ی علائم آخرالزمان و قبل از ظهور) در جای خودت بنشین و حرکتی از خودت نشان مده تا آن گاه که در سالی علائمی را مشاهده کنی. هم اکنون من آن علائم را برای تو یادآوری می کنم.

در دمشق فریادگری را ببینی که فریاد برمی آورد و صدا می زند و در یکی از روستاهای دمشق فرورفتگی پدید می آید (زمین فرو می رود.) و قسمتی از مسجد آن فرومی ریزد. پس از آن طایفه ای از ترک را خواهی دید که از آنجا می گذرد (یعنی از دمشق) و در جزیره (موصل بین دجله و فرات) فرود می آیند و رومیان هم در رمله(2) فرود می آیند. در آن سال در تمام سرزمین های عربی اختلاف روی می دهد. اهل شام در اطراف سه پرچم مختلف جمع می شوند. یکی از این پرچم ها رنگش زرد و سفید است و دیگری سرخ و سفید و پرچم سوم پرچم سفیانی است.

سفیانی با دایی های خود که از قبیله ی کلب هستند خروج می کند و به قبیله ی بنی ذنب الحمار از قبیله ی مُضَر حمله می کند و چنان جنگی درمی گیرد که تا آن روز آن چنان جنگی رخ نداده است. سپس شخصی از طایفه بنی ذنب الحمار وارد دمشق می گردد او با همراهانش را چنان می کشند که کسی را آن گونه نکشته اند و ...

ص: 389


1- . سوره نساء آیه 92
2- .[2]به چند منطقه رمله گفته می شود. اول شهر بزرگی در فلسطین است که آن را رمله می گویند. دوم محله ای در کنار رود دجله بود که خراب شده است. سوم روستایی در بحر یمن معروف به قریه ی بنی عامر است. (معجم البلدان مجلد 3 صفحه 69)

409. قيام قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) ناگهانى است

سوره زخرف آيه 66

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ

آيا جز «ساعة» را چشم به راهند كه ناگهان بر آن ها فرا رسد درحالى كه آگاه نيستند.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته حافظ قندوزى حنفى صفحه 428 آمده است:

فى قوله تعالى «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّ السّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لايَشْعُرُونَ» عن زرارةبن اعين قال سألت الباقر(رضی الله عنه) عن هذه الآية. فقال هى الساعة القائم تأتيهم بغتة.

حافظ قندوزى حنفى نقل مى كند در مورد فرموده خداوند متعال «آيا جز «ساعة» را چشم به راهند كه ناگهان بر آن ها فرا رسد، در حالى كه آگاه نيستند.» از زرارةبن اعين روايت كرده است كه مى گويد: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی اين آيه پرسيدم. حضرت فرمود: آن ساعت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه ناگهان بر آن ها فرا رسد.

2. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 571، تفسير برهان مجلد 4 صفحه 152، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 164 حدیث 4، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 565 حدیث 654 المحجة آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ عَلِيِّب ْنِ عَبْدِاللَّهِب ْنِ أَسَدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَب ْنِ بَشَّارٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ جَعْفَرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً» قَالَ هِيَ سَاعَةُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً

محمّدبن عباس مى گويد: على بن عبد اللّه بن اسد، از ابراهيم بن محمّد، از اسماعيل بن بشار، از على بن جعفر حضرمى، از زراره بن اعين نقل مى كند كه از اباجعفر امام باقر(علیهما السلام) درباره ی اين آيه «آيا جز «ساعة» را چشم به راهند كه ناگهان بر آن ها فرا رسد در حالى كه آگاه نيستند.» پرسيدم (كه اين ساعة چه وقت است؟) حضرت فرمودند: آن ساعت، ساعت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه ناگهان حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مى كند و بر آن ها مى رسد.

ص: 390

410. خداوند به کسی ظلم نمی کند، هرکس ولایت امام زمان و اهل بیت را ترک

کند به خود ظلم می کند

سوره زخرف آیه 76

وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمين

وما به آن ها ظلم و ستمی نکردیم لیکن آن ها خودشان مردمی ظالم و ستمکار بودند.

هرکس هر حکم خداوند را زیر پا بگذارد و انجام ندهد و یا این که پرچم مخالفت با آن را بلند کند خداوند به او ظلم نکرده است؛ بلکه او خودش به خود ظلم نموده است. ولایت و امامت و رهبریت و زعامت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دستور و فرمانی است که خداوند در قرآن داده است و نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) نیز بارها و بارها گوشزد کرده است. اگر کسی به حکم خداوند و فرموده ی پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) عمل کند موفق می شود و اگر نپذیرد به خودش ظلم کرده است و او در دنیا و آخرت از ضررکنندگان است و به خودش ظلم بزرگ روا داشته است.

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 600 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 230 حدیث 34 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 154 حدیث 1 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ» قَالَ وَ مَا ظَلَمْنَاهُمْ بِتَرْكِهِمْ وَلَايَةَ أَهْلِ بَيْتِكَ وَ لَكِنْ كَانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ.

محمدبن عباس با سند خودش از محمدبن سلیمان به نقل ازپدرش روایت می کند که گفت امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه ما به آن ها ظلم و ستم نکرده ایم بلکه آنان خودشان به خودشان ستم کردند. حضرت فرمودند: معنای آیه این است که ما به آن ها در مورد رها کردنولایت اهل بیت(علیهم السلام) تو ظلمی نکرده ایم بلکه آن ها خودشان بودند که به خودشان ظلم کردند.

ص: 391

411. قرآن در شب قدر به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) القا گرديد و

آن حضرت به اميرالمؤمنين(علیه السلام) القا فرمودند و هم اكنون به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) القا مى شود

سوره دخان آيه 1 تا 4

حم(1) وَ الْكِتابِ الْمُبينِ(2) إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ(3) فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ(4)

حم. سوگند به كتاب مبين و روشن همانا ما آن را در شب مباركى نازل ساختيم تا خلق را به وسيله آن بترسانيم و به آن ها هشدار دهيم و راهنمايى كنيم آن ها را و در آن شب مبارك هر امرى با حكمت تعيين و ممتاز مى شود. (و آن شب، شب قدر است.)

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته حافظ قندوزى حنفى باب 71 صفحه 428 آمده است:

و فى سوره ی الدخان: « حم*وَ الْكِتابِ الْمُبينِ* إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ*فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ» عن عبداللّه بن مسكان عن الباقر و الصادق و الكاظمF قالوا: انزل اللّه تبارك و تعالى القرآن فى ليلة مباركة و هى ليلة القدر انزل القرآن فيها الى البيت المعمور جملة واحدة ثم انزل من البيت المعمور على رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فى طول ثلاث و عشرين سنة يقدر اللّه كل امر من الحق و الباطل و ما يكون فى تلك السنة و له فيها البداء المشية يقدم ما يشاء و يؤخر ما يشاء من الاجال و الارزاق و الا من و السلامة و العافية و غير ذلك و يلقيه رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) الى اميرالمؤمنين على(علیه السلام) و هو الى الائمة من اولاده(علیهم السلام) حتى ينتهى الى صاحب الزمان المهدى.

در سوره دخان «حم سوگند به كتاب مبين و روشن همانا ما آن را در شب مباركى نازل ساختيم تا خلق را به وسيله آن بترسانيم و به آن ها هشدار دهيم و راهنمايى كنيم آن ها را و در آن شب مبارك هر امرى با حكمت تعيين و ممتاز مى شود (و آن شب، شب قدر است.)» از عبداللّه بن مسكان روايت شده از امام باقر و صادق و كاظم(علیهم السلام) فرمودند:خداوند سبحان قرآن را در شب مباركى كه شب قدر باشد، به بيت المعمور به صورت يك جا و دفعى نازل

ص: 392

نمود. سپس، بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در طول بيست و سه سال نازل فرمود؛ امور حق و باطل و آنچه در اين سال ها جارى شود سال ها تقدير و اندازه گيرى نمود و خداوند است بداء و مشيت از آن خداست و خواست اوست كه هر چه بخواهد انجام مى دهد؛ هر چه بخواهد جلو مى اندازد و هر چه بخواهد به تأخير مى افكند از اجل ها و ارزاق و امنيت و سلامت و عافيت و غير ذلك را هر چه بخواهد آن را به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و به اميرالمؤمنين(علیه السلام) و على(علیه السلام) آن را به امامان از اولاد خود(علیهم السلام) القا مى كند تا مى رسد به صاحب الزمان مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

2. در كتاب تفسير برهان مجلد 5 صفحه 12 حديث 4، تفسير قمى صفحه 631، بحارالانوار مجلد 94 صفحه 12، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 630 حدیث 4 آمده است:

على بن ابراهيم قال: حدثنى ابى، عن ابن ابى عمير، عن عبد اللّه بن مسكان، عن ابى جعفر و ابى عبداللّه و ابى الحسن(علیهم السلام): «حم*وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ*إِنَّا أَنْزَلْناهُ» يَعْنِي الْقُرْآنَ «فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ» وَ هِيَ لَيْلَةُ الْقَدْرِ أَنْزَلَ اللَّهُ الْقُرْآنَ فِيهَا إِلَى الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ جُمْلَةً وَاحِدَةً ثُمَّ نَزَلَ مِنَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِي طُولِ عِشْرِينَ سَنَةً «فِيها يُفْرَقُ» فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ «كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ» أَيْ يُقَدِّرُ اللَّهُ كُلَّ أَمْرٍ مِنَ الْحَقِّ وَ مِنَ الْبَاطِلِ وَ مَا يَكُونُ فِي تِلْكَ السَّنَةِ وَ لَهُ فِيهِ الْبَدَاءُ وَ الْمَشِيَّةُ يُقَدِّمُ مَا يَشَاءُ وَ يُؤَخِّرُ مَا يَشَاءُ مِنَ الْآجَالِ وَ الْأَرْزَاقِ وَ الْبَلَايَا وَ الْأَعْرَاضِ وَ الْأَمْرَاضِ وَ يَزِيدُ فِيهَا مَا يَشَاءُ وَ يُلْقِيهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ يُلْقِيهِ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) إِلَى الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) حَتَّى يَنْتَهِيَ ذَلِكَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ يَشْتَرِطُ لَهُ فِيهِ الْبَدَاءَ وَ الْمَشِيَّةَ وَ التَّقْدِيمَ وَ التَّأْخِير

على بن ابراهيم گويد: پدرم، از ابن ابى عمير، از عبداللّه بن مسكان، از ابى جعفر امام باقر و ابى عبداللّه امام صادق و ابى الحسن امام كاظم(علیهم السلام): «حم سوگند به كتاب روشن همانا ما نازل كرديم (قرآن را) در شب مباركى تا خلق را [از عذاب آخرت] بترسانيم و هشدار دهيم» و آن شب قدر است. خداوند در آن شب قرآن را يكجا به بيت المعمور نازل فرمود، سپس از بيت المعمور بر پيغمبر [رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)] در طول بيست [و سه] سال [به تدريج] نازل گشت. «در آن شب هر امرى با حكمت تعيين و ممتاز مى شود.» يعنى در شب قدر «هر امرى با حكمت» يعنى خداوند هر امرى را از حق و [از]باطل و آنچه در آن سال مى شود همه را تقدير مى فرمايد و بداء و مشيت [در آن ها] برايش هست آنچه را بخواهد از اجل ها و روزى ها و ابتلائات [و عوارض] و بيمارى ها را پس و پيش مى كند و آنچه

ص: 393

بخواهد در آن ها مى افزايد و آنچه بخواهد از آن ها مى كاهد و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آن [مقدرات] را به اميرالمؤمنين(علیه السلام) القا مى نمايد و اميرالمؤمنين(علیه السلام) به امامان(علیهم السلام) القا مى نمايد تا كار به حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتهى مى گردد و آنچه در بداء و مشيت و تقديم و تأخير هست براى او [به طور] مشروط بيان مى گردد.

3. در تفسير برهان مجلد 5 صفحه 12 حديث 3 آمده است:

الطبرسي في (الاحتجاج): عن أميرالمؤمنين(علیه السلام) في حديث له طويل قال فيه: و إنما أراد الله بالخلق إظهار قدرته و إبداء سلطانه و تبيين براهين حكمته. فخلق ما شاء كما شاء و أجرى فعل بعض الأشياء على أيدي من اصطفي من امنائه، فكان فعلهم فعله و أمرهم أمره، كما قال «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» و جعل السماء و الأرض وعاء لمن يشاء من خلقه، ليميز الخبيث من الطيب مع سابق علمه بالفريقين من أهلهما و ليجعل ذلك مثالا لأوليائه و امنائه، و عرف الخليقة فضل منزلة أوليائه و فرض عليهم من طاعتهم مثل الذي فرضه منه لنفسه و ألزمهم الحجة بأن خاطبهم خطابا يدل على انفراده و توحيده، و أبان لهم أولياء أجرى أفعالهم و أحكامهم مجرى فعله، فهم العباد المكرمون لا يسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون، هم الذين أيدهم بروح منه و عرف الخلق اقتدارهم بقوله «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً* إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ» و هم النعيم الذي يسأل [العباد] عنه و أن الله تبارك و تعالى أنعم بهم على من اتبعهم من أوليائهم. قال السائل: من هؤلاء الحجج؟ قال(علیه السلام) هم رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و من حل محله من أصفياء الله الذين قرنهم الله بنفسه و برسوله و فرض على العباد من طاعتهم مثل الذي فرض عليهم منها لنفسه و هم ولاة الأمر الذين قال الله عز و جل فيهم «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» و قال الله عز و جل فيهم «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» قال السائل: ما ذلك الأمر؟ قال(علیه السلام) الذي به تنزل الملائكة في الليلة التي يفرق فيها كل أمر حكيم من خلق و رزق و أجل و عمل و حياة و موت و علم غيب السماوات و الأرض و المعجزات التي لا تنبغي إلا لله و أصفيائه و السفرة بينه و بين خلقه و هم وجه الله الذي قال: «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» هم بقية الله، يعني المهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الذي يأتي عند انقضاء هذه النظرة، فيملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا و من آياته الغيبة، و الاكتتام عند عموم الطغيان و حلول الانتقام و لو كان هذا الأمر الذي عرفتك نبأه للنبي(صلی الله علیه وآله وسلم) دون غيره، لكان الخطاب يدل على فعل ماض غير دائم و لا مستقبل و لقال: نزلت الملائكة و فرق كل أمر حكيم و لم يقل «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ و يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ».طبرسى در احتجاج از حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) در حديثى طولانى مى فرمايد: كه خداوند خواست كه به حق قدرتش را آشكار كند و حاكميتش را آغاز كند و دلايل حكمتش را تبيين كند پس آنچه را كه مى خواست، خلق كرد و خواست انجام دادن بعضى از امور را به

ص: 394

دستان كسانى از بزرگان كه آنها را انتخاب كرده بود پس كار آن ها، كار خداوند بود و امر آن ها، امر خداوند همچنان كه مى فرمايد (هركس رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) را اطاعت كند از خداوند اطاعت كرده است.) آسمان و زمين ظرفى هستند براى كسى كه مى خواهد در آن آفريننده اش را تا ناپاك از پاك و طاهر تميز دهد و علمش را بين دو گروه از اهالى آن دو (آسمان و زمين) سبقت داد.

و آن را امثالى براى دوستانش و بزرگانش قرار داد و به آفرينندگانشش برترى منزلت و شأن دوستانش را شناساند و به آنها طاعتشان را واجب كرد همان طور كه آنرا بر خود واجب كرده است.

و آن ها بندگان گرامى شان است كه به گفتار و حرف سبقت نمى گيرند و آن ها كسانى هستند كه به امر خداوند عمل مى كنند و مردم را به قدرت آن ها شناساند با گفته و (عالم الغيب) پس خداوند عالَم غيبش را براى كسى آشكار نمى كند مگر كسى كه برگزيده شد از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) نعمت داد خداوند به كسانى كه پيروى كند اوليائش را. پس سؤال كند گفت (حجج) يعنى حجّتها چه كسانى هستند؟ گفت ايشان رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و كسانى كه برگزيده خداوند و جانشين رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) مى شوند و پس خداوند خودش و رسولش را همنشين آنها مى كند و اطاعت و پيروى آنها را بر بندگان واجب مى كند همان طور كه اطاعت از خود را واجب مى كند و خداوند مى فرمايد خدا و رسولش و صاحبان امرش را اطاعت كنيد و همچنين مى فرمايد«أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» سؤال كننده گفت موضوع چيست؟ خداوند فرشتگان را در شبى كه در آن همه امور سرانجام مردم و رزق و روزى و مرگ و زندگى و عالم غيب آسمان ها و زمين و معجزاتى كه شايسته خداوند و برگزيده گانش مى باشد، نازل فرمود (و فرشتگان بين خدا و بين بندگانش) آن ها وجه الهى هستند كه فرمود هر كجا بنگرى آنجا وجه خداوند است و آن ها بقيةاللّه يعنى حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجهالشریف) كه هنگام از بين بردن اين نظر مى آيد پس زمين را پر از عدل مى كند آن هنگام كه ستم و ظلم زمين را پر كرده و از نشانه هايش غيب و پنهان داشتن همه طغيان ها و گرفتن انتقام و....

ص: 395

412. دخان و ظاهر شدن دودی در آسمان، نزول عيسى(علیه السلام)، دجال، خروج آتش از يمن،

اشاره

طلوع خورشید از مغرب، دابة الارض و ظهور یأجوج و مأجوج از علايم حتمى ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره دخان آيات 10 تا 13

فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبينٍ(10) يَغْشَى النَّاسَ هذا عَذابٌ أَليمٌ(11) رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ(12) أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرى وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبينٌ(13)

پس چشم به راه باش روزى را كه آسمان دودى آشكار آورد و اين عذاب بسيار دردناك مردم را فرا گيرد. پروردگارا عذاب را از ما برطرف فرما كه ما ايمان خواهيم آورد. چگونه امكان دارد اينان متذكر شوند (و ايمان آورند) در حالى كه رسولى با حقانيت آشكار ايشان را بيايد (و باز به او ايمان نياورده و نگرويدند.)

1. در كتاب الدرالمنثور فى التفسير المأثور از حافظ امام عبد الرحمن جلال الدين سيوطى مجلد 7 صفحه 406 در ذيل اين آيه، آمده است:

و اخرج عبدبن حميد، عن محمّدبن سيرين قال: قال ابن مسعود: كل ما وعدنا اللّه و رسوله فقد رأيناه غير أربع، طلوع الشمس بين مغربها و الدجال و دابة الارض و يأجوج و مأجوج.

ابن مسعود در اين روايت مى گويد: خداوند و رسولش به چهار وعده حتمى اشاره فرموده اند: اول طلوع خورشيد از مغرب دوم دجال و دودی از آسمان سوم ظاهرشدن دابة الارض چهارم ظهور يأجوج و مأجوج.

2. در كتاب الدرالمنثور فى التفسير المأثور از حافظ امام عبدالرحمن جلال الدين سيوطى مجلد 7 صفحه 408 در ذيل اين آيه، آمده است:و اخرج ابن جرير، عن حذيفه بن اليمان مرفوعاً: اول الآيات الدخان و نزول عيسى و نار تخرج من قعر عدن.

ص: 396

سيوطى از محمّدبن جرير طبرى و ايشان از حذيفه بن يمان در تفسير اين آيات مى گويند: اول آيات دخان است و نزول عيسى بن مريم(علیه السلام) از آسمان و خارج شدن آتش از قعر عدن.

3. در كتاب الدرالمنثور فى التفسير المأثور از حافظ امام عبد الرحمن جلال الدين سيوطى مجلد 7 صفحه 408 در ذيل اين آيه آمده است:

و اخرج ابن جرير و الطبرانى بسند، جيد عن ابى مالك الاشعرى رضى اللّه عنه قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): ان ربكم انذركم ثلاثاً الدخان... و الثانية الدابة و الثالثة الدجال.

سيوطى از طبرى و ايشان از جيد و او از پدرش مالك اشعرى روايت مى كند كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: همانا پروردگار شما همه شما را از سه چيز مى ترساند: اول دخان، دوم خروج دابة الارض و سوم خروج دجال.

4. در تفسير صافى مجلد 2 صفحه 541 آمده است:

فى حديث اشراط الساعة اول الآيات الدخان و نزول عيسى و نار تخرج من قعر عدن ابين تسوق الناس الى المحشر قيل و ما الدخان فتلا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) هذه الآية و قال يملاء ما بين المشرق و المغرب يمكث اربعين يوما و ليلة اما المؤن فيصيبه كهيئة الزكام و اما الكافر فهو كالسكران يخرج من منخريه و اذنيه و دبره اقول ابين بسكون الموحدة و فتح المثناة من تحت رجل ينسب اليه عدن.

در حديث سه شرط ساعة اول آيات دخان و تنزيل عيسى(علیه السلام) و خروج آتش از قعر عدن. مردم را به سوى محشر سوق مى دهد و سؤال مى شود كه دخان چيست؟ پس حضرت رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) اين آيه را تلاوت مى كند و مى فرمايد دخان آنچه كه بين مشرق و مغرب است پرمى كند و چهل شبانه روز مكث مى كند و پس شخص مؤمن به زكام دچار مى شود و كافر همچون شخص مجنون در حالى كه از سوراخ بینی اش و گوش هايش و پشتش دود خارج مى شود.

5. در تفسير صافى مجلد 2 صفحه 541 آمده است:

و فى الجوامع عن على(علیه السلام) دخان ياتى من السماء قبل قيام الساعة يدخل فى اسماع الكفرة حتى يكون راس الواحد كالراس الحنيذ و يعترى المومن منه كهيئة الزكام و يكون الارض كلها كبيت اوقد فيه ليس فيه خصاص يمتد ذلك اربعين يوما و القمى قال ذلك اذا خرجوا فى الرجعة.در جوامع از حضرت على(علیه السلام) آمده كه دخان از آسمان قبل از قيامت مى آيد و در گوش كافران داخل مى شود تا اينكه سر آن ها همچون پخته شده مى شود و مؤمن همچون شخص

ص: 397

زكام شده است و همه زمين همچون خانه اى از آتش است كه در آن شكافى ايجاد شده كه 40 روز امتداد داده مى شود و قمى مى گويد كه مراد از آن ها رجعت است.

ده علامت از قبل از ظهور

6. در بحارالانوار مجلد 52 صفحه 209 حدیث 48 آمده است:

الغيبة للشيخ الطوسي ابْنُ فَضَّالٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَامِرِبْنِ وَاثِلَةَ عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) عَشْرٌ قَبْلَ السَّاعَةِ لَا بُدَّ مِنْهَا السُّفْيَانِيُّ وَ الدَّجَّالُ وَ الدُّخَانُ وَ الدَّابَّةُ وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَ نُزُولُ عِيسَى(علیه السلام) وَ خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ وَ خَسْفٌ بِجَزِيرَةِ الْعَرَبِ وَ نَارٌ تَخْرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ النَّاسَ إِلَى الْمَحْشَر

ص: 398

413. خداوند در قیامت به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)

و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحم می کند و

به ایشان اجازه ی شفاعت می دهد

سوره دخان آیات 42-40

إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ ميقاتُهُمْ أَجْمَعينَ (40) يَوْمَ لا يُغْني مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ(41) إِلاَّ مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزيزُ الرَّحيمُ (42)

به درستی که وعده گاه همه دردآوری (و قیامت) می باشد. همان روزی که هیچ دوستی برای دوستش مفید نیست و از طرف کسی یاری نمی شوند مگر کسی که مورد ترحم خداوند قرار گیرد زیرا که او پیروزمند و قدرتمند و مهربان است.

1. در کافی مجلد 8 صفحه 35 حدیث 6 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 163 حدیث 1 آمده است:

محمدبن يعقوب عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، عن محمدبن سليمان، عن أبيه، عن أبي عبدالله(علیه السلام) في حديث أبي بصير قال: يا أبامحمد، ما استثنى الله عز ذكره بأحد من أوصياء الأنبياء و لا أتباعهم ما خلا أميرالمؤمنين(علیه السلام) و شيعته، فقال في كتابه و قوله الحق «يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ* إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ» يعني بذلك عليا(علیه السلام) و شيعته

2. در کافی مجلد 1 صفحه423 حدیث 6 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 163 حدیث 2 آمده است:

عنه: عن أحمد بن مهران، عن عبدالعظيم بن عبدالله الحسني، عن علي بن أسباط، عن إبراهيم بن عبدالحميد، عن زيد الشحام، قال: قال لي أبو عبد الله(علیه

السلام) و نحن في الطريق، في ليلة الجمعة: اقرأ فإنها ليلة قرآن. فقرأت: «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ* يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ* إِلَّا مَنْرَحِمَ اللَّهُ» فقال أبوعبدالله(علیه السلام): نحن و الله الذي يرحم و نحن و الله الذي استثنى الله، [و] لكنا نغني عنهم.

3. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه حدیث 2 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 163 حدیث 3 آمده است:

ص: 399

محمدبن العباس: عن حميدبن زياد، عن عبدالله بن أحمد، عن ابن أبي عمير، عن إبراهيم بن عبدالحميد، عن أبي اسامة زيد الشحام، قال كنت عند أبي عبدالله(علیه السلام) ليلة الجمعة، فقال لي:اقرأ فقرأت، ثم قال: اقرأ فقرأت، ثم قال: يا شحام اقرأ فإنها ليلة قرآن. فقرأت حتى إذا بلغت «يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ» قال: هم قال: قلت: «إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ» قال: نحن القوم الذين رحم الله و نحن القوم الذين استثنى الله و إنا و الله نغني عنهم.

4. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه حدیث 3 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 163 حدیث 4 آمده است:

عنه: عن أحمدبن محمد النوفلي، عن محمدبن عيسى، عن النضربن سويد، عن يحيى الحلبي، عن ابن مسكان، عن يعقوب بن شعيب، عن أبي عبدالله(علیه السلام) في قوله تعالى «يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ* إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ» قال: نحن أهل الرحمة.

5. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه حدیث 4 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 163 حدیث 5 آمده است:

عنه: عن الحسين بن أحمد، عن محمدبن عيسى، عن يونس بن عبدالرحمن، عن إسحاق بن عمار، عن شعيب، عن أبي عبدالله(علیه السلام) في قوله عز و جل «يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ* إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ» قال: نحن و الله الذين رحم الله و الذين استثنى و الذين تغني ولايتنا.

6. در تفسیر قمی ذیل آیه و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 163 حدیث 6 آمده است:

علي بن إبراهيم: قوله تعالى «يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً» قال: من والى غير أولياء الله لا يغني بعضهم عن بعض، ثم استثنى من والى آل محمد، فقال: «إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ»

ص: 400

414. سه روز شيرين براى مؤمنين عبارت است از روز قيام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،

روز رجعت، روز قيامت

سوره جاثيه آيه 14

قُلْ لِلَّذينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ قَوْماً بِما كانُوا يَكْسِبُون

(اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) بگو به كسانى كه ايمان آورده اند بگذرند از كسانى كه ايمان ندارند به بازگشت به ايام اللّه. تا (خداوند) جزا دهد قومى را به سبب آنچه مرتكب مى شدند.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته حافظ قندوزى حنفى باب 71 صفحه 71 آمده است:

«قُلْ لِلَّذينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ» عن الصادق رضى الله عنه قال ايام المرجو ثلثة يوم قيام القائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يوم الكرة و يوم القيامة و قد تقدم فى قوله تعالى « وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّه » فى سوره ی ابراهيم.

از حضرت صادق(علیه السلام) روايت شده كه فرمودند: ايام مرجو و اميدوارى در آيه سه روز است: اول روز قيام قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوم روز رجعت و سوم روز قيامت كبرى و در سابق گفته شد در قول خداوند متعال«وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ» در سوره ابراهيم آیه 5.

2. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 63 حديث 53 به نقل از خصائص شيخ صدوقe آمده است:

سَعْدٌ عَنِ ابْنِ أَبِي الْخَطَّابِ وَ ابْنِ يَزِيدَ عَنْ أَحْمَدَبْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبَانِب ْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُوسَى الْحَنَّاطِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ أَيَّامُ اللَّهِ ثَلَاثَةٌ يَوْمٌ يَقُومُ الْقَائِمُ(علیه السلام) وَ يَوْمُ الْكَرَّةِ وَ يَوْمُ الْقِيَامَة.موسى الحناط مى گويد كه از امام صادق(علیه السلام) شنيدم كه فرمودند: ايام اللّه سه روز است: اول روز قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوم روز رجعت و سوم روز قيامت.

اگر به اين حديث دقت كنيم مشاهده مى كنيم كه هم در قيام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و هم در رجعت و هم در قيامت كبرى مردگان زنده شده و محشور مى گردند. بنابراين بى ربط نيست كه بگوييم، قيام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيامت صغرى است.

ص: 401

415. ائمه طاهرين(علیهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كتاب ناطق حق هستند

سوره جاثيه آيه 29

هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَق

اين كتاب ماست كه بر حق سخن بر ضرر شما مى گويد.

* علامه مجلسى در بحار الانوار مجلد 23 صفحه 198 آورده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ الْقَاسِمِ عَنِ السَّيَّارِيِّ عَنْ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَوْلُهُ تَعَالَى «هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِ» قَالَ إِنَّ الْكِتَابَ لَا يَنْطِقُ وَ لَكِنْ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أَهْلُ بَيْتِهِ(علیهم السلام) هُمُ النَّاطِقُونَ بِالْكِتَابِ

محمّد برقى، از محمّدبن سليمان، از ابى بصيرنقل مى كند كه به حضرت صادق(علیه السلام) عرض كردم منظور كلام خداوند كه مى فرمايد: «اين كتاب ماست كه بر حق سخن بر ضرر شما مى گويد.» چيست؟ حضرت فرمودند: كتاب كه سخن نمى گويد وليكن (منظور از كتاب ناطق) محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بيت او(علیهم السلام) هستند كه ناطقون مى باشند (و كتاب ناطق هستند.)

ص: 402

416. خداوند امامت و ولایت و وصایت را در فرزندان حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)

و در حال حاضر در حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار داده است

سوره احقاف آیه 15

وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي في ذُرِّيَّتي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمينَ

در کافی مجلد 1 صفحه 464 حدیث 4 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّب ْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَمْرٍو الزَّيَّاتِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ جَبْرَئِيلَ نَزَلَ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَقَالَ لَهُ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِمَوْلُودٍ يُولَدُ مِنْ فَاطِمَةَ(علیها السلام) تَقْتُلُهُ أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ وَ عَلَى رَبِّيَ السَّلَامُ لَا حَاجَةَ لِي فِي مَوْلُودٍ يُولَدُ مِنْ فَاطِمَةَ(علیها السلام) تَقْتُلُهُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي فَعَرَجَ ثُمَّ هَبَطَ فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ وَ عَلَى رَبِّيَ السَّلَامُ لَا حَاجَةَ لِي فِي مَوْلُودٍ تَقْتُلُهُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي فَعَرَجَ جَبْرَئِيلُ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ هَبَطَ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يُبَشِّرُكَ بِأَنَّهُ جَاعِلٌ فِي ذُرِّيَّتِهِ الْإِمَامَةَ وَ الْوَلَايَةَ وَ الْوَصِيَّةَ فَقَالَ قَدْ رَضِيتُ ثُمَّ أَرْسَلَ إِلَى فَاطِمَةَ(علیها السلام) أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُنِي بِمَوْلُودٍ يُولَدُ لَكِ تَقْتُلُهُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِ لَا حَاجَةَ لِي فِي مَوْلُودٍ مِنِّي تَقْتُلُهُ أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ فَأَرْسَلَ إِلَيْهَا أَنَّ اللَّهَ قَدْ جَعَلَ فِي ذُرِّيَّتِهِ الْإِمَامَةَ وَ الْوَلَايَةَ وَ الْوَصِيَّةَ فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِ أَنِّي قَدْ رَضِيتُ فَ «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي فَلَوْ لَا أَنَّهُ قَالَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي»(1)

محمدبن یعقوب از محمدبن عمرو الزیّات روایت کرده است که گفت: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: جبرئیل بر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) وارد شد و اظهارداشت: ای (حضرت) محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) خدا تو را به مولودی بشارت می دهد که از (حضرت) فاطمه(علیها السلام) به دنیا می آید و امت تو او

ص: 403


1- .[1] سوره احقاف آیه 15

را بعد از تو به قتل می رسانند و می کشند. (رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ناراحت شدند. جبرئیل به آسمان عروج کرد و سپس برگشت و گفت:) ای (حضرت) محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) پروردگارت بر تو سلام می رساند و بشارت می دهد که امامت و ولایت و وصایت را در ذریه ی آن مولود (یعنی امام حسین(علیه السلام)) قرار می دهد. حضرت فرمودند راضی گشتم. سپس برای حضرت فاطمه(علیها السلام) پیام فرستادند که (ای فرزندم) مولودی از تو متولد می شود که پس از من او را می کشند. (حضرت فاطمه(علیها السلام) نیز ناراحت شدند.) رسول خدا برای حضرت فاطمه(علیها السلام) پیام فرستادند که: خداوند امامت و ولایت و وصایت را در ذریه ی او قرار داده است. پس حضرت فاطمه(علیها السلام) برای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) پیام فرستادند که من هم راضی هستم.

ص: 404

417. حضرت قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) دشمنان خدا را که هدایت

نمی شوند، منکوب خواهد کرد

سوره محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) آیه 4

فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُم

اگر کافران را دیدید و ملاقات کردید تا این که آنان را در اثر کشتار شدید از پای درآورید و تسلیم شما شوند. پس اسیران (را که گرفتید ابتدا) آن ها را محکم ببندید یا این که بر اسیران منت نهید و آن ها را آزاد کنید و یا این که در مقابل آزادی آن ها فدیه (پول یا عوض) بگیرید تا این که در جنگ اسلحه بر زمین گذاشته شود (و جنگ پایان پیدا کند. اگر خداوند خودش می خواست از آن ها انتقام می گرفت (خداوند می خواهد) با امتحان خودش برخی از شما را به وسیله ی برخی دیگر بیازماید و آنان که در راه خدا کشته می شوند، خداوند اعمالشان را ضایع نخواهد کرد.

در خصال شیخ صدوق مجلد 2 باب 70 صفحات 572 تا 579 حدیث 1 (در ضمن حدیث طویلی) و در اثبات الهداة مجلد 3 باب 32 فصل 8 صفحه 496 حدیث 260 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُبْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ وَ عَلِيُّب ْنُ مُوسَى الدَّقَّاقُ وَ الْحُسَيْنُب ْنُ إِبْرَاهِيمَب ْنِ أَحْمَدَب ْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ وَ عَلِيُّب ْنُ عَبْدِاللَّهِ الْوَرَّاقُ ...عَنْ ثَوْرِبْنِ يَزِيدَ عَنْ مَكْحُولٍ قَالَ قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) ... وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ وَ الْخَمْسُونَ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَنْ يَذْهَبَ بِالدُّنْيَا حَتَّى يَقُومَ مِنَّا الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يَقْتُلُ مُبْغِضِينَا وَ لَا يَقْبَلُ الْجِزْيَةَ وَ يَكْسِرُ الصَّلِيبَ وَ الْأَصْنَامَ وَ يَضَعُ «الْحَرْبُ أَوْزارَها» وَ يَدْعُو إِلَى أَخْذِ الْمَالِ فَيَقْسِمُهُ بِالسَّوِيَّةِ وَ يَعْدِلُ فِي الرَّعِيَّةِ ...

ص: 405

418. بهترین هدایت خداوند، هدایت به امامان(علیهم السلام) و

حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره محمد آیه 17

وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُم

آن کسانی که هدایت یافته اند خداوند بر هدایت آن ها بیافزاید و به آن ها ملکه ی تقوا را ارزانی خواهد داشت.

تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 585 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 320 آمده است:

عَنْ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِبْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ قَالَ قَرَأَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ وَ سُلِّطْتُمْ وَ مَلَكْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ ثُمَّ قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي بَنِي عَمِّنَا بَنِي الْعَبَّاسِ وَ بَنِي أُمَيَّةَ ثُمَّ قَرَأَ «أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ» عَنِ الدِّينِ «وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ» عَنِ الْوَصِيِّ ثُمَّ قَرَأَ «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ» بَعْدَ وَلَايَةِ عَلِيٍ(علیه السلام) «مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ» ثُمَّ قَرَأَ«وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا» بِوَلَايَةِ عَلِيٍ(علیه السلام) «زادَهُمْ هُدىً» حَيْثُ عَرَّفَهُمْ الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) مِنْ بَعْدِهِ وَ الْقَائِمَ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ» أَيْ ثَوَابَ تَقْوَاهُمْ أَمَاناً مِنَ النَّار

ص: 406

419. نشانه هايى از قبل از ظهور

سوره محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) آيه 18

فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِكْراهُم

پس آيا جز آن ساعت را انتظار دارند كه ناگهان بر آنان فرارسد، پس نشانه هاى آن آمده است. پس چه (سود مى بخشد) ياد آوردن ايشان (حق را) آن گاه كه (ساعت بر آنان آيد.)

همان طوركه ما قبلاً اشاره كرديم كلمه «الساعة» قيامت است. منتهى ما دو قيامت داريم. اول قيامت صغرى كه قيام قائم موعود حجة ابن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. دوم قيامت كبرى كه همان برانگيخته شدن مردگان مى باشد. اين عقيده را هم اهل سنت بيان كرده اند هم شيعيان. مثلاً سيوطى در اين زمينه و در ذيل همين آيه احاديث زيادى مى آورد كه اين عقيده را اثبات مى كند. مثلاً:

1. حافظ عبدالرحمن سیوطی در كتاب الدرالمنثور مجلد 7 صفحه 471 آورده است:

و اخرج احمد و الطبرانى عن ابن عمر: سمعت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) يقول: ليكونن قبل يوم القيامة المسيح الدجال و كذابون ثلاثون أو اكثر.

احمد و طبرانى از عبداللّه بن عمر نقل مى كنند كه از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) شنيده ايم كه آن حضرت مى فرمودند: قبل از قيامت كبرى مسيح(علیه السلام) و دجال و دروغگويان مى آيند.

2. در كتاب الدر المنثور مجلد 7 صفحه 483 (ذيل همين آيه) آمده است:

اخرج احمد عن ابى سعيد الخدرى رضى الله عنه قال: قال رسول اللّه(صلی

الله علیه وآله وسلم): أبشركم بالمهدى يبعثه اللّه فى امتى على اختلاف من الزمان و زلازل فيملأ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً و يرضى عنه ساكنو السماء و ساكنو الارض يقسم الارض ضحاحاً، فقال له رحل ما ضحاحاً؟ قال: بالسوية بين الناس و يملأ قلوب امة محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) عنى و يسمعهم عدله حتى يأمر مناد منادى يقول: منكانت له فى مال حاجة فما يقوم من المسلمين الا رجل واحد. فيقول: ائت السادن يعنى الخازن فقل له: ان المهدى يامرك أن تعطينى مالاً فيقول له: أحث حتى اذا جعله فى حجره و ابرزه ندم فيقول: كنت اجشع امة محمّد نفساً اذ عجز عنى ما وسعهم

ص: 407

قال: فيرد فلا يقبل منه فيقال له: انا لا ناخذ شيئاً أعطيناه فيكون كذلك سبع سنين او ثمان سنين او تسع سنين ثم لاخيرفى العيش بعده قال: ثم لاخير فى الحياة بعد.

(اين حديث را امام احمد حنبل در مسند مجلد 3 صفحه 37 و جلد 3 صفحه 52 و منتخب كنزالعمال نوشته متقى هندى مجلد 6 صفحه 29 و كتاب اسعاف الراغبين باب 2 صفحه 137 نوشته ابوالعرفان شيخ محمّدبن صبان مالكى و نور الابصار نوشته شيخ الاسلام شبلنجى شافعى باب 2 صفحه 155 و صواعق المحرقه نوشته ابن حجر و ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 469 نيز آمده است.)

ابوسعيد خدرى مى گويد: مژده باد بر شما بر انقلاب و قيام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خداوند او را برمى انگيزاند در ميان امت من در زمانى كه آن ها در اختلاف به سر مى برند و زلزله هايى خواهد آمد. خداوند زمين را به او پر از قسط و عدل مى كند همان طورى كه پر از ظلم و جور شده بود و زمانى كه او قيام مى كند ساكنين آسمان و زمين از آمدن او راضى و خشنود مى شوند. او زمين را براساس ضحاحا تقسيم مى كند. مردى از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) سؤال كرد: صحاحاً چيست؟ حضرت فرمودند: او به طور مساوى و بر اساس (عدل) تقسيم مى كند. (و چون حكومت او ثبات دارد) دل هاى امت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) پر از غنا و بى نيازى مى شود و عدل او در همه جا گسترش مى يابد تا جايى كه منادى صدا مى زند هر كه هر حاجتى دارد و ثروت مى خواهد بيايد و بگيرد و كسى نمى آيد مگر مردى نزد او مى آيد. حضرت او را پيش خادم و خزانه دار خود مى فرستد و او مى گويد: من فرستاده ی مهدى(علیه السلام) هستم. (آمده ام) تا به من مال بدهى. خادم و خزانه دار مى گويد: برو هرقدر مى خواهى بردار. او مى رود و آن قدر برمى دارد كه نمى تواند حمل كند. بعد بيرون مى آيد و مى گويد: اين چه كارى بود كه من كردم؟ من از همه طمع كارتر هستم زيرا همه آن ها را خواندند و كسى توجه نكرد و نيامد، جز من. او برمى گردد، مى خواهد آن را پس بدهد. خزانه دار مى گويد: ما هرچه داده ايم ديگر پس نمى گيريم. آن جناب(علیه السلام) هفت يا هشت يا نه سال درنگ مى كند و بعد از او خيرى در زندگى نخواهد بود.3. امام احمد حنبل در مسند و ابوداود در سنن مجلد 4 صفحه 107 و حافظ سيوطى در الدرالمنثور مجلد 7 صفحه 483 آورده اند:

ص: 408

و اخرج احمد و ابوداود عن ابى سعيد الخدرى رضى الله عنه قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): لا تقوم الساعة حتى يملك الارض رجل من اهل بيتى اجلى أقنى

و لفظ ابى داود: المهدى منّی اجلَى الجبهة أقنى الانف يملأ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً، یملک سبع سنين.

احمد و ابوداود از ابى سعيد خدرى نقل مى كنند كه رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: قيامت برپا نمى شود مگر اينكه مردى از اهل بيت من حاكم و مالك و فرمانرواى كل كره زمين شود و او داراى بينى كشيده است.

ابى داود آورده است كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از من (دوازده نواده من است.) او داراى پيشانى بلند و بينى كشيده است. زمين را پر از عدل و داد مى كند همان طورى كه قبل از او پر از ظلم و جور شده بود و او هفت سال مى ماند.

4. حافظ سيوطى در الدّر المنثور مجلد 7 صفحه 483 ذيل همين آيه آورده است:

و اخرج احمد و الترمذى و حسنه و ابن ماجه عن ابى سعيد الخدرى رضى اللّه عنه عن النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) قال: يخرج المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فى امتى خمساً او سبعاً - شك ابوالجورى - قلنا أى شى ء قال: سنين، ثم قال يُرسِلُ السَّماءَ عَلَيهِم مِدراراً وَ لا تَدَّخِرُ الاَرض من نَباتها شيئاً و يكونُ المالُ كُدُوساً قال: يَجِى ءُ الرَّجلُ إليه فيقولُ يا مهدى أعطِنى أعطِنى فيحثى له فى ثَوبِهِ ما استطاعَ أن يحملَ.

5. حافظ سيوطى در الدر المنثور مجلد 7 صفحه 483 در ذيل همين آيه آورده است:

و اخرج احمد و مسلم: يكون فى آخرالزمان خليفة يقسم المال و لا يعده.

6. حافظ سيوطى درالدرالمنثور مجلد 7 صفحه 484 در ذيل همين آيه آورده است:

و اخرج ابن ابى شيبه عن ابى سعيد الخدرى(رضی الله عنه) عن النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) قال: يخرج فى آخرالزمان خليفة يعطى الحق بغير عدد.

ابوسعيد خدرى نقل مى كند كه رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: در آخرالزمان خليفه اى خواهد آمد كه حق را بسيار زياد و بدون عدد مى دهد.

7. حافظ سيوطى درالدرالمنثور مجلد 7 صفحه 484 آورده است:

و اخرج ابن ابى شيبه عن ابى سعيد الخدرى(رضی الله عنه) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): يخرج رجل من اهل بيتى عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن يكون عطاؤه حثیا.

ص: 409

ابوسعيد خدرى نقل مى كند كه رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: قيام مى كند مردى از اهل بيت من در زمانى كه فتنه ها بسيار زياد شده است و بسيار مى بخشد.

8. در كتاب الدّرالمنثور مجلد 7 صفحه 484 ذيل همين آيه آمده است:

و اخرج ابن ابى شيبه و احمد و ابوداود عن على رضى اللّه عنه قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): لو لم يبق من الدنيا الا يوم، ليبعث اللّه رجلاً منا يملأ عدلاً كما ملئت جوراً.

حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نقل مى كند: اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نماند، خداوند در آن روز مبعوث مى كند مردى را از ما كه جهان را پر از عدل و داد مى كند همان طورى كه پر از جور شده بود.

9. حافظ سيوطى درالدرالمنثور مجلد 7 صفحه 484 ذيل همين آيه آورده است:

و اخرج ابن ابى شيبه و احمد و ابن ماجه، عن على(رضی الله عنه) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): المهدى منّا اهل البيت يصلحه اللّه فى ليلة.

ابن ابى شيبه و احمد و ابن ماجه از على(علیه السلام) نقل مى كنند كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بيت(علیهم السلام) است. خداوند به وسيله ی او در يك شب كار جامعه را اصلاح مى كند.

10. حافظ سيوطى در الدّر المنثور مجلد 7 صفحه 484 ذيل همين آيه آورده است:

و اخرج ابى داود و ابن ماجه و الطبرانى و الحاكم، عن ام سلمه رضى اللّه عنها: سمعت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) يقول: المهدى من عترتى و من ولد فاطمة.

ابى داود و ابن ماجه و طبرانى و حاكم از ام سلمه رضى اللّه عنها نقل مى كنند كه مى گويد شنيدم از رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) كه فرمودند: حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از عترت و خانواده من است. او از فرزندان فاطمه(علیها السلام) است.

حافظ سيوطى در الدر المنثور جلد 7 از صفحه 467 الى 492 ذيل اين آيه به بحث مى پردازد و در اين صفحات از احاديث نبوى استخراج مى شود كه قبل از قيامت كبرى مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مى كند.

1. حضرت مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مى كند.

2. حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است.3. حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بيت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است.

ص: 410

4. حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام) دختر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است.

5. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مى فرمايد: ابشّركم بالمهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف): شما را مژده و بشارت مى دهم به مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

6. خداوند مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مبعوث در ميان امت اسلامى مى فرمايد: يبعثه اللّه فى امتى.

7. مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بينى كشيده اى دارد.

8. مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داراى پيشانى بلند است.

9. مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خليفة اللّه فى الارض است.

10. اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نماند، خداوند آن روز را طولانى مى كند تا حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام نمايد.

11. قبل از قيامت كبرى در هنگام قيام قائم موعود، حضرت مسيح(علیه السلام) نازل خواهد شد.

12. قبل از قيام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دجال قيام مى كند.

13. قبل از قيام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فتنه ها ظاهر مى شود مانند: گواهى كاذب پذيرفته مى شود. خائن در امنيت كامل به سر مى برد و افراد امين را خائن مى دانند. در بازارها فاسقين و فجار به داد و ستد مى پردازند. قلب ها خراب مى شود. مرد به مرد و زن به زن اكتفا مى كند. دنيا رو به خرابى مى رود. فتنه ها ظاهر مى شود. رباخوارى عادى مى شود و شرب خمر آشكار مى گردد.

به هر حال سيوطى حدود صد حديث در ذيل اين آيه درباره مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى آورد.

11. در كتاب الهداية صفحه 392 و 393 آمده است:

الحسين بن حمدان الحضينی قال: حدثنا محمّدبن اسماعيل و على بن عبداللّه الحسنيان، عن ابى شعيب محمّدبن بصير، عن عمربن الوان، عن محمّدبن الفضل، عن المفضل بن عمر قال: سألت سيدى اباعبداللّه الصادق(علیه السلام): هل للمأمول المنتظر المهدى(علیه السلام) وقت مؤقت تعلمه الناس؟ فقال: حاش لله ان يؤقت له وقتاً، قال: قلت مولاى و لم ذلك؟ قال: لانّه الساعة التى قال اللّه تعالى «يَسْأَلُونَك َ عَنِ السّاعَةِ أَيّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلاّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمواتِ وَ الأَرضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلاّ بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَ نَّكَ حَفِيٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ»(1) قوله: «و عِنْدَهُ عِلْمُ السّاعَةِ»(2) و لم يقل عند احد دونه و قوله: «فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّ السّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ

ص: 411


1- .[1] سوره اعراف آیه 187
2- . سوره لقمان آیه 34 و سوره زخرف آیه 85

ذِكْراهُمْ»(1) و قوله: «إِقْتَرَبَتِ السّاعَةُ وَ انْشَقَّ القَمَرُ»(2) و قوله: «وَما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السّاعَةَ قَرِيبٌ يَسْتَعْجِلُ بِها الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَ نَّها الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ»(3) قلت: يا مولاى ما معنى يمارون؟ قال: يقولون متى ولد؟ و من رآه؟ و أين هو؟ و متى يظهر؟ كلّ ذلك استعجالاً لأمره و شكاً فى قضائه و قدرته [اولئك الذين خسروا انفسهم فى الدنيا و الآخرة و إنّ للكافرين لشرّ مَآب. قال المفضل: يا مولاى فلا توقِّت له وقتاً؟ قال: يا مفضل لا توقّت فإن من وقّت لمهدينا وقتاً فقد شارك اللّه فى علمه و ادّعى أنّه أظهره على علمه و سرّه.

حسين بن حمدان حضينی گويد: حديث كرد ما را محمّدبن اسماعيل و على بن عبداللّه حسنى، از ابى شعيب محمّدبن نصير، از عمربن الوان، از محمّدبن فضل، از مفضل بن عمر كه گفت: از آقايم حضرت اباعبداللّه امام صادق(علیه السلام) پرسيدم: آيا براى اميد منتظر مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وقت معينى است كه مردم آن را بدانند؟ فرمود: حاشا كه خداوند وقتى براى آن تعيين فرمايد. گويد: عرضه داشتم براى چه اى مولاى من؟ فرمود: زيرا آن همان ساعت است كه خداى تعالى فرموده: «از تو درباره ی هنگام ساعت مى پرسند كه چه وقت خواهد بود، بگو البته علم آن نزد پروردگار من است. كسى جز او آن ساعت را ظاهر و روشن نتواند كرد [شأن و عظمت] آن ساعت در آسمان ها و زمين بسى سنگين است. جز به طور ناگهانى شما را نيايد. از تو مى پرسند گويى كه تو كاملاً بدان آگاهى. بگو علم آن ساعت فقط نزد خداوند است اما بيشتر مردم [اين حقيقت را] نمى دانند.» و فرموده: «و علم ساعت نزد اوست» و نفرموده نزد كس ديگرى غير او. و نيز فرموده: «آيا [ناگروندگان] جز اين انتظار دارند كه آن ساعت بناگاه آنان را فرا رسد كه شرايط و علايم آن [هم اكنون] آمده و پس از آن ديگر تذكرشان چه سودى به حالشان دارد؟» و باز فرموده: «آن ساعت نزديك آمد و ماه شكافته شد» و فرموده: «و تو چه دانى شايد كه آن ساعت نزديك باشد، آنان كه به ساعت ايمان ندارند [از روى تمسخر] تقاضاى زودتر شدن آن را دارند و [اما آنان كه ايمان آورده اند از آن ساعت، سخت بيمناك هستند ومى دانند كه آن روز بر حق است. توجه كنيد

ص: 412


1- . سوره محمد آیه 18
2- .[2] سوره قمر آیه 1
3- .[3] سوره شوری آیه 18

آنان كه درباره ساعت جدال مى كنند در گمراهى دورى هستند.» عرض كردم: اى مولاى من معنى «يمارون: جدال مى كنند» چيست؟ حضرت فرمودند: مى گويند: حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كِى متولد شده و چه كسى او را ديده و در كجاست و كِى ظاهر مى شود؟ تمام اين ها از جهت عجله كردن در امر خداوند و شك در قضاى الهى است. آنان در دنيا و آخرت زيان كرده اند و پايان بد از آن كافران است.

مفضل گويد: عرضه داشتم اى مولاى من، پس وقتى براى آن تعيين نمى كنيد؟ فرمود: اى مفضل براى آن وقتى مگذار كه هر كس براى ظهور، وقت تعيين كند، مدعى شده كه خداى تعالى او را از اسرار خويش آگاه ساخته است.

ص: 413

420. دوستان و دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

را از لحن گفتارشان می شود شناخت

سوره محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) آیه 30

وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ في لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُم

اگر بخواهیم آن ها را به شما نشان دهیم پس آنان را به سیمای حقیقی شان می شناسی و از لحن و آهنگ سخن آن ها پی (به درون) آن ها خواهی برد.

1. در بحارالانوار مجلد 23 صفحه 386 حدیث 92، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 70 حدیث 2، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 622 حدیث 19 آمده است:

قال محمدبن العباس حدثنا مُحَمَّدِبْنِ جَرِيرٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ عُمَرَ عَنِ الْحَمَّامِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مَالِكٍ عَنْ أَبِي هَارُونَ الْعَبْدِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ» قَالَ بَعْضُهُمْ لِعَلِيٍّ(علیه السلام).

محمدبن عباس روایت می کند از محمدبن جریر و او از عبدالله بن عمر و او روایت می کند از حمامی و او روایت می کند از محمدبن مالک و او از هارون العبدی و او از ابی سعید خدری که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: (تو آن ها را از لحن قول و گفتارشان می شناسی) حضرت فرمودند: آن ها بغض و دشمنی که نسبت به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) (در درون) داشتند در لحن قول خودشان ظاهر می ساختند.

2. در بحارالانوار مجلد 26 صفحه 132 حدیث 40، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 622 حدیث 20 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 70 حدیث 3 آمده است:

وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِب ْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ رِئَابٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخَذَ مِيثَاقَ شِيعَتِنَا بِالْوَلَايَةِ فَنَحْنُ نَعْرِفُهُمْ «فِي لَحْنِ الْقَوْلِ»بکیر از حضرت باقر(علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت فرمودند: خداونداز شعیان ما درباره ی ولایت ما (در عالم میثاق و عالم ذر اولی) عهد و پیمان گرفته است. بنابراین ما آن ها را از لحن گفتارشان می شناسیم.

ص: 414

421. ایرانیان که از اقوام سلمان فارسی هستند در خدمت اسلام و اهل بیت(علیهم السلام)

اشاره

و حضرت بقیه الله(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند

سوره محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) آیه 38

...وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُم

و اگر شما روی برگردانید خداوند قومی را که آن ها غیر از شما هستند و بخیل نیستند به جای شما پدید می آورد.

1. در تفسیر قمی صفحه 648 و تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 47 آمده است:

... «وَ يُخْرِجْ أَضْغانَكُمْ» قال: العداوة التي في صدوركم ثم قال «ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ» معناه أنتم يا هؤلاء «تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ» إلى قوله «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا» عن ولاية أميرالمؤمنين(علیه السلام) «يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ» قال: يدخلهم في هذا الأمر «ثُمَ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ» في معاداتكم و خلافكم و ظلمكم لآل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)

(کینه های شما را آشکار می کند) حضرت فرمودند: دشمنی هایی که در سینه ی شما بود (و اگر) از ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) باز می گشتند (شما را به قومی دیگر تبدیل می کرد.) فرمودند: آنان را به این امر داخل می کرد ولی دشمنی و مخالفت شما با آل محمد و ستم بر ایشان به پای شما نمی رسیدند.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 648 و تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 47 آمده است:

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَبْدِاللَّهِب ْنِ جَعْفَرٍ عَنِ السِّنْدِيِّب ْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ يُونُسَب ْنِ يَعْقُوبَ عَنْ يَعْقُوبَب ْنِ قَيْسٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَا ابْنَ قَيْسٍ «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ» عَنَى أَبْنَاءَ الْمَوَالِي الْمُعْتَقِين محمدبن عبدالله با سندخودش از یعقوب بن قیس روایت کرده است که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: ای پسر قیس «و اگر روی گردان شوید قومی جز شما را جای گزینتان خواهند

ص: 415

ساخت که مانند شما نباشند» حضرت فرمودند: منظور خداوند فرزندان مولی آزاد شده هستند.

3. در مجمع البیان مجلد 9 صفحه 164 و تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 47 آمده است:

في مجمع البيان روى ابو هريرة ان أناسا من أصحاب رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) قالوا: يا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) من هؤلاء الذين ذكر الله في كتابه؟ و كان سلمان الى جنب رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) فضرب(علیه السلام) يده على فخذ سلمان فقال: هذا و قومه و الذي نفسي بيده لو كان الايمان منوطا بالثريا لتناوله رجال من فارس

ابوهریره روایت کرده است که گروهی از یاران رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) درحالی که سلمان کنار حضرت بود گفتند: یا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) این کسانی که خداوند در قرآن از ایشان یاد کرده است چه کسانی هستند؟ حضرت دست خود را روی ران سلمان زدند و فرمودند: منظور (خداوند در قرآن) این مرد و قوم او هستند. سوگند به خداوندی که جانم در دست اوست اگر ایمان به ستاره ی ثریا بسته باشد، مردانی از فارس آن را به چنگ خواهند آورد.

ایرانیان در شورای انقلاب حضرت قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)

یکی از افتخارات ما ایرانیان این است که همیشه از محبان و دوست داران و جان نثاران اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) بوده ایم و هستیم و خواهیم بود و همیشه برای جانفشانی در راه پیشرفت اسلام و قرآن و مکتب اهل بیت(علیهم السلام) بوده ایم و خواهیم بود. البته این نکته را نیز باید تذکر دهیم که این علاقه دوطرفه است و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) هم به ما ایرانیان از صدر اسلام علاقه ی زیادی داشته اند.

لذا در شورای انقلاب امام زمان که تعدادشان 313 نفر است، حدود 118 نفر ایرانی هستند و این ها انقلاب حضرت مهدی فاطمه(علیها السلام) را در سرتاسر جهان می گسترانند. ابوجارود از امام صادق(علیه السلام) و امام باقر(علیه السلام) اسامی شهرهای این 118 نفر را بیان می فرمایند و ما خلاصه ی آن را بیان می کنیم.

1. طالقان 24 نفر، 2. قم 18 نفر، 3. نیشابور 12 نفر، 4. سبزوار 12 نفر، 5. گرگان 12 نفر، 6. شهرری و تهران 7نفر، 7. مشهد 5 نفر، 8. استان های شمالی ایران 4نفر، 9. قوچان 4نفر، 10.

ص: 416

طبرستان 4نفر، 11. همدان 4نفر، 12. کرمان 4نفر، 13. قزوین 3نفر، 14. سجستان 3نفر، 15. اهواز 2نفر، 16. ارسواران 1نفر، 17. دامغان 1نفر، 18.اصفهان 1نفر، 19. شیراز 1نفر

البته آمار بالا یک قسمتش از کتاب غایة المرام است که ابوبصیر از حضرت صادق(علیه السلام) سؤال می کند و آن حضرت جواب می دهند و در این کتاب و این روایت 94 نفر از شهرهای ایران را نقل می کند.

در روایتی دیگر 28 نفر دیگر از شهرهای ایران نام برده شده است. شما می توانید برای تحقیق بهتر به کتب زیر مراجعه کنید.

1. کتاب غایة المرام نوشته ی سید هاشم بحرانی

2. کتاب منتقم حقیقی نوشته ی استاد حسین عمادزاده چاپ پنجم صفحه 396

3. کتاب انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته ی مؤلف همین کتاب صفحات 115 و 116

ص: 417

422. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام بیعت می فرمایند:

اشاره

هذه یدالله و عن الله و بامرالله ... و ملائکة و جن و انس با ایشان بیعت می کنند

سوره فتح آیه 10

إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا

1. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 8 آمده است:

قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا سَيِّدِي فَبِغَيْرِ سُنَّةِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بَايَعُوا لَهُ قَبْلَ ظُهُورِهِ وَ قَبْلَ قِيَامِهِ فَقَالَ(علیه السلام) يَا مُفَضَّلُ كُلُّ بَيْعَةٍ قَبْلَ ظُهُورِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَبَيْعَتُهُ كُفْرٌ وَ نِفَاقٌ وَ خَدِيعَةٌ لَعَنَ اللَّهُ الْمُبَايِعَ لَهَا وَ الْمُبَايَعَ لَهُ بَلْ يَا مُفَضَّلُ يُسْنِدُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظَهْرَهُ إِلَى الْحَرَمِ وَ يَمُدُّ يَدَهُ فَتُرَى بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَ يَقُولُ هَذِهِ يَدُ اللَّهِ وَ عَنِ اللَّهِ وَ بِأَمْرِ اللَّهِ ثُمَّ يَتْلُو هَذِهِ الْآيَةَ «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ»(1) الْآيَةَ فَيَكُونُ أَوَّلُ مَنْ يُقَبِّلُ يَدَهُ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) ثُمَّ يُبَايِعُهُ وَ تُبَايِعُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ نُجَبَاءُ الْجِنِّ ثُمَّ النُّقَبَاءُ وَ يُصْبِحُ النَّاسُ بِمَكَّةَ فَيَقُولُونَ مَنْ هَذَا الرَّجُلُ الَّذِي بِجَانِبِ الْكَعْبَةِ وَ مَا هَذَا الْخَلْقُ الَّذِينَ مَعَهُ وَ مَا هَذِهِ الْآيَةُ الَّتِي رَأَيْنَاهَا اللَّيْلَةَ وَ لَمْ تُرَ مِثْلَهَا

2. در کتاب غیبت نعمانی صفحه 262 حدیث 22 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُبْنُ يُوسُفَب ْنِ يَعْقُوبَ أَبُوالْحَسَنِ الْجُعْفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي إِسْمَاعِيلُب ْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُب ْنُ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ وَ وُهَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: يَقُومُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فِي وَتْرٍ مِنَ السِّنِينَ تِسْعٍ وَاحِدَةٍ ثَلَاثٍ خَمْسٍ وَ قَالَ إِذَا اخْتَلَفَتْ بَنُو أُمَيَّةَ وَ ذَهَبَ مُلْكُهُمْ ثُمَّ يَمْلِكُ بَنُوالْعَبَّاسِ فَلَا يَزَالُونَ فِي عُنْفُوَانٍ مِنَ الْمُلْكِ وَ غَضَارَةٍ مِنَ الْعَيْشِ حَتَّى يَخْتَلِفُوا فِيمَا بَيْنَهُمْ فَإِذَا اخْتَلَفُوا ذَهَبَ مُلْكُهُمْ وَ اخْتَلَفَ أَهْلُ الْمَشْرِقِ وَ أَهْلُ الْمَغْرِبِ نَعَمْ وَ أَهْلُ الْقِبْلَةِ وَ يَلْقَى النَّاسَ جُهْدٌ شَدِيدٌ مِمَّا يَمُرُّ بِهِمْ مِنَ الْخَوْفِ فَلَا يَزَالُونَ بِتِلْكَ الْحَالِ حَتَّى يُنَادِيَ مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ فَإِذَا نَادَى فَالنَّفِيرَالنَّفِيرَ فَوَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ يُبَايِعُ النَّاسَ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ وَ كِتَابٍ جَدِيدٍ وَ سُلْطَانٍ جَدِيدٍ مِنَ السَّمَاءِ أَمَا إِنَّهُ لَا يُرَدُّ لَهُ حتی یموت.

ص: 418


1- . سوره فتح آیه 10

از ابی بصیر از حضرت ابی جعفر (امام باقر(علیه السلام)) روایت شده که فرمودند: حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سال های فرد: نه، یک، سه یا پنج قیام خواهد کرد و فرمودند: هنگامی که بنوامیه اختلاف کردند و حکومتشان از دست رفت، سپس بنی عباس به حکومت خواهند رسید و همواره در بهار حکومت و طراوت زندگی خواهند کرد تا آن که در میان خودشان دچار اختلاف شوند. همین که به اختلاف دچار شدند، حکومتشان از دست خواهد رفت و مردم خاور و باختر به اختلاف دچار خواهند شد. آری اهل قبله نیز گرفتار اختلاف شوند و مردم به ناراحتی و سختی خواهند افتاد. از بس که ترس بر آنان خواهد گذشت. به همین حال هستند تا آن گاه که آوازدهنده ای از آسمان آواز دهد. پس چون آواز دهد بکوچید بکوچید که به خدا قسم گویا او را می بینم که در میان رکن و مقام ایستاده و از مردم به امر نو و کتاب نو و حکومت آسمانی نو بیعت می گیرد. بدانید که هر پرچمی که به سویی گسیل دارد تا پایان عمر او هرگز بازگردانیده نشود. (یعنی یاران او که با پرچمش به مبارزه می پردازند، در هیچ جنگی شکست نمی خورند و همیشه پیروزند.

3. در ارشاد شیخ مفید صفحه 361 و کتاب الامام المهدی(علیه السلام) قی القرآن و السنة صفحه 464 حدیث 917 آمده است:

الْفَضْلُب ْنُ شَاذَانَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ وُهَيْبِب ْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يُنَادَى بِاسْمِ الْقَائِمِ(علیه السلام) فِي لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ وَ يَقُومُ فِي يَوْمِ عَاشُورَاءَ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُب ْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) لَكَأَنِّي بِهِ فِي يَوْمِ السَّبْتِ الْعَاشِرِ مِنَ الْمُحَرَّمِ قَائِماً بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) عَنْ يَدِهِ الْيُمْنَى يُنَادِي الْبَيْعَةَ لِلَّهِ فَتَصِيرُ إِلَيْهِ شِيعَتُهُ مِنْ أَطْرَافِ الْأَرْضِ تُطْوَى لَهُمْ طَيّاً حَتَّى يُبَايِعُوهُ فَيَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً

4. در کتاب التشریف بالمنن صفحه 144 حدیث 171و کتاب الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن صفحه 465 صفحه 919 آمده است:

روی السید الجلیل ابن طاووس اعلی الله مقامه فیما ذکره نعيم باسناده عن نوف البكالي، قال: في راية المهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مكتوب: البيعة للّه.

سیدبن طاووس روایت کرده است که بر پرچم حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده که بیعت مخصوص خداست.

ص: 419

5. در کتاب التشریف بالمنن صفحه 288 و کتاب الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن صفحه 465 حدیث 920 آمده است:

روی السیدبن طاووس باسناده عن اصبغ بن نباته قال: خطب امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) خطبة، فذکر المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و خروج من یخرج معه و اسمائهم فقال له ابوخالد کابلی: صفه لنا یا امیرالمؤمنین(علیه

السلام). فقال علي(علیه السلام): ألا إنّه أشبه الناس خلقا و خلقا و حسنا برسول اللّه(صلی

الله علیه وآله وسلم) أ لا أدلّكم على رجاله و عددهم؟ قلنا: بلى يا أميرالمؤمنين(علیه

السلام) قال: سمعت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) قال: أوّلهم من البصرة، و آخرهم من اليمامة و جعل علي(علیه السلام) يعدّد رجال المهدي، و الناس يكتبون، فقال: رجلان من البصرة ... فی حدیث طویل فی آخره: و رجل من اليمامة. قال(علیه السلام): أحصاهم لي رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا بعدد أصحاب بدر يجمعهم اللّه من مشرقها إلى مغربها في أقلّ ممّا يتمّ الرجل عشاءه عند بيت اللّه الحرام، فبينا أهل مكّة كذلك فيقولون أهل مكة: قد كبسنا السفياني، فيشرفون أهل مكّة، فينظرون إلى قوم حول بيت اللّه الحرام و قد انجلى عنهم الظلام و لاح لهم الصبح و صاح بعضهم ببعض النجاح و أشرف الناس ينظرون و قرّاؤهم يفكرون. قال أميرالمؤمنين(علیه السلام): كأنّي أنظر إليهم و الزيّ واحد و القدّ واحد و الحسن واحد و الجمال واحد و اللباس واحد، كأنّما يطلبون شيئا ضاع منهم، فهم متحيّرون في أمرهم حتى يخرج إليهم من تحت ستارة الكعبة في آخرها رجل أشبه الناس برسول(صلی الله علیه وآله وسلم) خلقا و حسنا و جمالا، فيقولون: أنت المهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)؟ فيخرجهم و يقول: أنا المهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فيقول: بايعوا على أربعين خصلة و اشترطوا عشر خصال». قال الأحنف: بأبينا و ما تلك الخصال؟ فقال أميرالمؤمنين عليه الصلاة و السلام: يبايعون على أن لا يسرقوا و لا يزنوا و لا يقتلوا و لا ينتهكوا حريما و لا يشتموا مسلما و لا يهجموا منزلا و لا يضربوا أحدا إلّا بالحقّ و لا يركبوا الخيل الهماليج (1) و لا يتمنطقوا بالذهب و لا يلبسوا الخزّ و لا يلبسوا الحرير و لا يلبسوا النعال الصرّارة و لا يخربوا مسجدا و لا يقطعوا طريقا و لا يظلموا يتيما و لا يخيفوا سبيلا و لا يحبسوا بكرا و لا يأكلوا مال اليتيم و لا يفسقوا بغلام و لا يشربوا الخمر و لا یخونوا أمانة و لا يخلفوا العهد و لا يكبسوا طعاما من برّ أو شعير و لا يقتلوا مستأمنا و لا يتبعوا منهزما و لا يسفكوا دما و لا يجهزوا على جريح و يلبسون الخشن من الثياب و يوسّدون التراب على الخدود و يأكلون الشعير و يرضون بالقليل و يجاهدون في اللّه حقّ جهاده و يشمّون الطيب و يكرهون النجاسة و يشرط لهم على نفسه أن لا يتّخذ حاجبا و يمشي حيث يمشون و يكون من حيث يريدون و يرضى بالقليل و يملأ الأرض بعون اللّه عدلا كما ملئت جورا، يعبد اللّه حق عبادته، يفتح له خراسان و يطيعه أهل اليمن و تقبل الجيوش أمامه من اليمن فرسان همدان و خولان و جدّه يمدّه بالأوس و الخزرج و يشدّ عضده بسليمان، على مقدّمته عقيل و علىساقته الحارث و يكثر اللّه جمعه بهم و يشدّ ظهره بمضر، يسبرون أمامه الفتن و تحالفه بجيلة و ثقيف و نخع و علاف... الحديث.

ص: 420


1- . الهماليج، جمع الهملاج من البراذين: الذي يمشي مشية الهملجة و هي شبيهة للهرولة.

سوره فتح و صلح حدیبیه

بیشتر آیات سوره ی فتح درباره ی صلح حدیبیه است و قضیه از آنجا شروع می شود که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در رؤیا صادقانه خود دیدند که (بدون خون ریزی) وارد شهر مکه شدند و همراه اصحاب خانه ی خدا را طواف کردند صبح روز بعد حضرت خواب خود را برای اصحاب بیان فرمودند. اصحاب از حضرت درباره ی تعبیر خوابشان سؤال کردند. آن حضرت فرمودند: ان شاءالله ما وارد شهر مکه خواهیم شد و اعمال عمره را انجام خواهیم داد. اما حضرت زمان این پیروزی را بیان نفرمودند.

به دستور رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مسلمین هم در آن سال آماده شدند و به سمت مکه حرکت کردند. کفار قریش از حرکت پیامبر و قصد آن ها با خبر شدند. لذا همه مسلح شدند تا از ورود رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اصحابشان شهر مکه جلوگیری کنند. لذا نمایندگانی را در محل حدیبیه به نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرستادند. حضرت اعلام داشتند ما برای انجام عمره آمده ایم و قصد جنگ نداریم. به زبان ساده تر برای جنگ با شما نیامده ایم بلکه برای عبادت کردن آمدیم.

سرانجام پس از مذاکرات قرار شد که مسلمانان آن سال را از ورود به مکه خودداری کنند و سال بعد بدون هیچ مانعی به مکه بیایند و اعمال عمره را انجام دهند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در آن سال صلح نامه ای را با قریش امضا کردند که به آن صلح حدیبیه می گویند. این مطلب بر عمربن خطاب و هم فکرانش گران آمد و سر و صدا کردند و این برخورد آن قدر شدید بود که عمر می گفت: من به نبوت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) شک کرده ام.

محمدبن اسماعیل بخاری در صحیح بخاری مجلد 3 صفحه 1162 حدیث 3011 (کتاب الجماد و السیر) و صحیح مسلم مجلد 3 صفحه 1411 حدیث 1785 کتاب الجماد و السیر باب صلح حدیبیه آورده اند:از ابی وائل نقل شده است که گفت: ما در صفین بودیم (پس از این که امیرالمؤمنین(علیه السلام) با معاویه اعلام متارکه از جنگ را کرد و عده ای بر او اعتراض می کردند و آن حضرت را متهم می نمودند) سهل بن حنیف برخاست و گفت: ای مردم مواظب خودتان باشید. ما در حدیبیه با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بودیم. اگر جنگی پیش می آمد می جنگیدیم (اما سرانجام صلح کردیم.) عمربن خطاب نزد

ص: 421

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آمد و گفت: ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مگر نه این است که ما برحقیم و کفار قریش باطل هستند؟ حضرت فرمودند: آری چنین است. عمر گفت: مگر نه این است که کشته های ما بهشتی و کشته های آن ها جهنمی هستند؟ حضرت فرمودند: آری چنین است. عمر (با اعتراضی که بر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) می کرد گفت: پس چرا باید با ذلت (به مدینه) برگردیم و نباید خدا بین ما و آنان حکم کند؟ رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ای پسر خطاب، من فرستاده ی خداوند هستم. پس خداوند هیچ گاه مرا خوار و کوچک نمی کند.

در روایتی دیگر در صحیح بخاری مجلد 4 صفحه 1832 حدیث 4563 کتاب التفسیر باب اذ یبایعونک تحت الشجرة آمده است:

حدثنا أَحْمَدُبن إِسْحَاقَ السُّلَمِيُّ حدثنا يَعْلَى حدثنا عبدالْعَزِيزِبن سِيَاهٍ عن حَبِيبِب ن أبي ثَابِتٍ قال أَتَيْتُ أَبَاوَائِلٍ أَسْأَلُهُ فقال كنا بِصِفِّينَ فقال رَجُلٌ أَلَمْ تَرَ إلى الَّذِينَ يُدْعَوْنَ إلى كِتَابِ اللَّهِ فقال عَلِيٌّ(علیه السلام) نعم فقال سَهْلُب ن حُنَيْفٍ اتَّهِمُوا أَنْفُسَكُمْ فَلَقَدْ رَأَيْتُنَا يوم الْحُدَيْبِيَةِ يَعْنِي الصُّلْحَ الذي كان بين النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) وَالْمُشْرِكِينَ وَلَوْ نَرَى قِتَالًا لَقَاتَلْنَا فَجَاءَ عُمَرُ فقال أَلَسْنَا على الْحَقِّ وَهُمْ على الْبَاطِلِ أَلَيْسَ قَتْلَانَا في الْجَنَّةِ وَقَتْلَاهُمْ في النَّارِ قال بَلَى قال فَفِيمَ نُعْطِي الدَّنِيَّةَ في دِينِنَا وَنَرْجِعُ وَلَمَّا يَحْكُمِ الله بَيْنَنَا فقال يا بن الْخَطَّابِ إني رسول اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَلَنْ يُضَيِّعَنِي الله أَبَدًا فَرَجَعَ مُتَغَيِّظًا فلم يَصْبِرْ حتى جاء أَبَابَكْرٍ فقال يا أَبَا بَكْرٍ أَلَسْنَا على الْحَقِّ وَهُمْ على الْبَاطِلِ قال يا بن الْخَطَّابِ إنه رسول اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَلَنْ يُضَيِّعَهُ الله أَبَدًا فَنَزَلَتْ سوره ی الْفَتْحِ

عمر (بسیار ناراحت شده بود و) با غیظ از پیش رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مراجعت کرد و صبر نداشت تا ابوبکر آمد.

این برخورد غیراصولی آن قدر شدید بود که طبری در تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن مجلد 26 صفحه 100، در صحیح ابن حبان مجلد 11 صفحه 224 و ذهبی در تاریخ اسلام مجلد 2 صفحه 471 آورده اند:عمر گفت: قسم به خدا از زمانی که اسلام آورده ام جز امروز (در نبوت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) شک نکرده ام. سپس پیش پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) می آید و به آن حضرت می گوید: مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمودند: آری. سپس می گوید: مگر کشته های ما شهید نیستند؟ حضرت فرمودند: آری سپس عمر به آن حضرت می گوید: پس چرا ما ذلت و حقارت در دینمان نشان دهیم؟ رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند من پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هستم و هرگز از دستورات او سرپیچی نخواهم کرد و او یار و یاور من است.

ص: 422

عمر گفت: مگر تو نگفتی که وارد خانه ی کعبه شده و طواف خواهیم کرد؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: آیا من گفتم که همین امسال این کار را خواهیم کرد؟ عمر گفت نه. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: تو وارد مکه می شوی و طواف می کنی.

الواقدی (متوفی 207ه.ق) در کتاب المغازی مجلد 2 صفحه 94 آورده است:

ابن عباس می گوید: عمربن خطاب در زمان خلافتش از قضیه ی حدیبیه یاد کرد و گفت: در آن روز در نبوت پیامبر شک کردم. ابن عباس می گوید: عمربن خطاب در زمان خلافتش از قضیه ی حدیبیه یاد کرد و گفت: در آن روز در نبوت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) شک کردم، به طوری که از زمان اسلام آوردنم چنین شکی به من دست نداده بود. اگر در آن روز کسانی را پیدا می کردم که از من پیروی می کرد من به دلخواه خودم از این معاهده خارج می شدم و نمی پذیرفتم. قسم به خدا من در آن روز چنان شک کرده بودم که به خودم می گفتم: اگر یک صد نفر با من هم رأی و هم نظر می شدند هرگز این معاهده را نمی پذیرفتم.

چرا رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) صلح حدیبیه را پذیرفتند؟

در تفاسیر در ذیل تفسیر آیه 25 سوره فتح از حضرت صادق(علیه السلام) آمده است: علت پذیرفتن صلح حدیبیه و فتح بدون خون ریزی مکه به واسطه ی مضمون این است یعنی خداوند در اصلاب کافران مکه مؤمنانی را به ودیعه نهاده بود که باید آن ها به این دنیا قدم می گذاشتند که آن ها دوستداران ما اهل بیت(علیهم السلام) هستند. اگر این نبود و جنگ درمی گرفت حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) این شیر خداوند (اسدالله) یک نفر از آن ها را زنده باقی نمی گذاشتند، اما چون آن ها هنوز به دنیا نیامده بودند لذا آن ها را به حال خود گذاشتند سپس حضرت فرمودند:امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم ظهور نخواهند کرد تا آن که آن امانات و ودیعه های پنهان شده در اصلاب کافرین و منافقین بیرون آیند زیرا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمانی که ظهور می کنند کافرین و منافقین یا مسلمان می شوند و یا کشته می گردند.

باز این نکته را تذکر می دهد که سیره و روش امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آدم کشی نیست. ایشان رحمة للعالمین هستند اما افرادی مثل ابوجهل و ابوسفیان و ... را که مانع پیاده شدن برنامه های حضرت می شوند، می کشند تا دنیا از شر آن ها خلاص شود.

ص: 423

صلح حدیبیه

بیشتر آیات سوره فتح درباره ی صلح حدیبیه است و قضیه از آنجا شروع می شود که رسول خدا در رؤیای صادقانه ی خود دیدند که (بدون خون ریزی) وارد شهر مکه شدند و همراه اصحاب، خانه ی خدا را طواف کردند. صبح روز بعد، حضرت خواب خود را برای اصحاب بیان فرمودند. اصحاب از حضرت درباره ی تعبیر خوابشان سؤال کردند. آن حضرت فرمودند: ان شاء الله ما وارد شهر مکه خواهیم شد و اعمال عمره را انجام خواهیم داد. اما حضرت، زمان این پیروزی را بیان نفرمودند.

به دستور رسول خدا مسلمین همه آماده شدند و به سمت مکه حرکت کردند. کفار قریش از حرکت پیامبر و قصد آن ها با خبر شدند. لذا همه مسلح شدند تا از ورود رسول خدا و اصحابشان به شهر مکه جلوگیری کنند. لذا نمایندگانی را در محل حدیبیه به نزد پیامبر فرستادند. حضرت اعلام داشتند ما برای انجام عمرع آمده ایم و قصد جنگ نداریم.

سرانجام پس از مذاکرات قرار شد که مسلمانان امسال را از ورود به مکه خودداری کنند و سال بعد بدون هیچ مانعی به مکه بیاییند و اعمال عمره را انجام دهند و صلح نامه ای را با قریش امضا کردند که به ان صلح حدیبیه می گویند.

این مطلب بر عمربن خطاب و هم فکرانش گران آمد و سر و صدا کردند و این برخورد آن قدر شدید بود که عمر می گفت: من به نبوت رسول خدا شک کرده ام.

محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح بخاری مجلد 3 صفحه 1162 حدیث 3011 ( کتاب الجماد و السیر) و صحیح مسلم مجلد 3 صفحه 1411 حدیث 1785 کتاب الجماد و السیر باب صلح حدیبیه آورده اند:

از ابی وائل نقل شده است که گفت: ما در صفیین بودیم (پس از این که حضرت امیرالمؤمنین به معاویه اعلام متارکه از جنگ کرد و عده ای بر او اعتراض می کردند و آن حضرت را متهم می نمودند.) سهل بن حنیف برخاست و گفت: ای مردم مواظب خودتان باشید ما در حدیبیه با رسول خدا بودیم اگر جنگی پیش می آمد، می جنگیدیم (سرانجام صلح کردیم) عمربن خطاب نزد پیامبر آمد و گفت: ای رسول خدا مگر این نیست که ما بر حقیم و کفار قریش باطل هستند؟

ص: 424

حضرتفرمودند: آری چنین است. عمر گفت: مگر نه این است که کشته های ما بهشتی و کشته های آن ها جهنمی هستند؟ حضرت فرمودند: آری چنین است. عمر (با اعتراضی که بر پیامبر می کرد گفت:)

فعلام نعطی الدنیة فی دیننا و نرجع لما یحکم الله بیننا و بینهم؟ فقال له رسول الله یا بن الخطاب إنی رسول الله و لن یضیعنی الله.

عمر به رسول خدا اعتراض کرده و گفت: پس چرا باید با ذلت (به مدینه) برگردیم و نباید خدا بین ما و آنان حکم کند؟ رسول خدا فرمودند: ای پس خطاب من فرستاده ی خداوند هستم. پس خداوند هیچ گاه مرا خوار و کوچک نمی کند.

در روایت دیگری در صحیح بخاری مجلد 4 حدیث 4563 کتاب التفسیر باب اذ یبایعونک تحت الشجرة آمده است:

فرجع متغیظا فلم یصیر حتی جاء ابابکر...

عمر (بسیار ناراحت شده بود) با غیظ از پیش رسول خدا مراجعت کرد و صبر نداشت تا ابوبکر آمد.

این برخورد غیراصولی آن قدر شدید بود که طبری در تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن مجلد 26 صفحه 100 و در صحیح ابن حبان مجلد 11 صفحه 224 و ذهبی در تاریخ اسلام مجلد 2 صفحه 371 آورده اند:

فقال عمربن الخطاب ما شَکَکتُ مُنذُ اَسلمتُ اِلّا یومَئذٍ فاتیتُ النبی...

عمر گفت: قسم به خدا از زمانی که اسلام آورده ام جز امروز (در نبوت رسول خدا) شک نکرده ام. سپس پیش پیامبر می آید و به حضرت می گوید: مگر ما به حق نیستیم؟ حضرت می فرمایند: آری سپس عمر به آن حضرت می گوید: قلت فلم نعطی الدنیة فی دیننا إذا قال: إنی رسول الله و لست اعصی ربی و هو ناصری.

عمر گفت: پس چرا باید ذلت و حقارت در دینمان نشان دهیم؟ رسول الله فرمودند: من پیامبر خدا هستم و هرگز از دستورات او سرپیچی نمی کنم و او یار و یاور من است. عمر گفت: مگر تو نگفتی که وارد خانه ی کعبه شده و طواف خواهیم کرد؟ پیامبر فرمودند: تو وارد مکه می شوی و طواف خواهی کرد.

ص: 425

الواقدی (متوفی 207 ه.ق) در کتاب المغازی مجلد 2 صفحه 94 آورده است:ابن عباس می گوید: عمربن خطاب در رمان خلافتش از قضیه ی حدیبیه یاد کرد و گفت: در آن روز در نبوت پیامبر شک کردم.

فکان ابن عباس رضی الله عنه یقول: قال لی فی خلافته (یعنی عمر) و ذکر القضیة. ارتبت ارتیاباً لم ارتیه منذا سلمت الا یومئذ و وجدت ذاک الیوم شیعة تخرج عنهم رغبة عن القضیة لخرجت... و الله لقد دخلنی یومئذ من الشک حتی قلت فی نفسی: لو کنا مائة رجل علی مثل رأیی ما دخلنا فیه ابداً.

ابن عباس می گوید: عمربن خطاب در زمان خلافتش از قضیه ی حدیبیه یاد کرد و گفت: در آن روز (در نبوت پیامبر) شک کردم به طوری که از زمان اسلام آوردنم چنین شکی به من دست نداده بود. اگر در آن روز کسانی را پیدا می کردم که از من پیروی می کردند، به دلخواه خودم از این معاهده خارج می شدم و نمی پذیرفتم. قسم به خدا من در آن روز چنان شک کرده بودم که به خودم می گفتم: اگر یکصد نفر با من هم رأی و نظر می شدند، هرگز این معاهده را نمی پذیرفتم.

دقت بفرمایید:

1. عمر چنین می گوید: ما شککت إلّا یومئذ فاتیت النبی. قسم به خداوند از زمانی که اسلام آوردم، جز امروز در نبوت رسول خدا شک نکردم. چه کسانی در نبوبت شک می کنند؟ اگر کسی به یقین رسیده باشد، آیا هرگز شک می کند؟ کسی که در پذیرش دینش ضعیف باشد، در دین شک می کند. حال چنین فردی بعدا خلیفه ی مسلمانان می شود.

2. عمر در زمان خلافتش از صلح حدیبیه یاد می کرد و می گفت: من به رسول خدا شک کرده بودم و اگر در ان روز صد نفر با من همراه می شدند، از آن معاهده بیرون می آمدم. به زبان دیگر، جلوی رسول خدا می ایستادم. سؤال اینجاست که مگر ایشان آیه اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم را نشنیده بود؟ مگر ایشان آیه 7 سوره حشر را که می فرماید: ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا را نمی دانسته؟ آیا درست است شخصی که صد درصد مخالف رسول خدا بوده است، بعد از پیامبر با کودتا زمام امور مسلمین را به دست بگیرد؟

ص: 426

423. در حكومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان هاى ناخالص به هلاكت خواهند رسيد

سوره فتح آيه 25

لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَليما

اگر آنان (كافر و مؤمن) از هم جدا مى گشتند، همانا افرادى از ايشان را به عذابى دردناك معذب مى ساختيم.

1. در كتاب ينابيع المودة باب 71 صفحه 428 آمده است:

و فى سوره ی الفتح «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً» عن الصادق رضى الله عنه قال فى هذه الآية ان اللّه ودايع مؤمنين فى اصلاب قوم كافرين و منافقين و قائمنا لن يظهر حتى تخرج ودائع اللّه فاذا خرجت ظهر فيقتل الكافرو المنافقين.

در سوره فتح آمده است: «اگر آنان (كافر و مؤمن) از هم جدا مى گشتند، همانا افرادى از ايشان را به عذابى دردناك معذب مى ساختيم.» حضرت صادق(رضی الله عنه) فرمودند: در مورد اين آيه كه خداوند ودايعى در صلب كفار و منافقين قرار داده است كه اين ودايع، مؤمنين هستند و هرگز حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما ظهور نخواهد كرد تا ودايع خداوند بيرون آيند و زمانى كه اين مؤمنين از صلب كفار و منافقين بيرون آيند و ظاهر و آشكار شوند، او كافران و منافقان را مى كشد.

2. در كمال الدين شيخ صدوق مجلد 2 صفحه 355 حديث 1، علل الشرایع صفحه 147 حدیث 2، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 489، برهان مجلد 4 صفحه 198، حلیة الابرار مجلد 2 صفحه 339، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 149، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 70 و منتخب الاثر صفحه 290 آمده است:حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَسْرُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدِبْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِاللَّهِب ْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا بَالُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) لَمْ يُقَاتِلْ فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ فُلَاناً قَالَ لِآيَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً» قَالَ قُلْتُ وَ مَا

ص: 427

يَعْنِي بِتَزَايُلِهِمْ قَالَ وَدَائِعَ مُؤْمِنِينَ فِي أَصْلَابِ قَوْمٍ كَافِرِينَ وَ كَذَلِكَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لَنْ يَظْهَرَ أَبَداً حَتَّى تَخْرُجَ وَدَائِعُ اللَّهِ تَعَالَى فَإِذَا خَرَجَتْ ظَهَرَ عَلَى مَنْ ظَهَرَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ فَقَتَلَهُمْ

راوى گويد به امام ششم(علیه السلام) گفتم چرا اميرالمؤمنين(علیه السلام) در آغاز با مخالفان خود نجنگيد؟ فرمود: چون در كتاب خداست كه: «اگر آنان (كافر و مؤمن) از هم جدا مى گشتند، همانا افرادى از ايشان را به عذابى دردناك معذب مى ساختيم.» گويد كه عرض كردم مقصود از پاك شدن آن ها چيست؟ فرمود: بيرون شدن مؤمنانى كه به طور امانت در اصلاب كافرانند و همچنان است حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هرگز ظهور نكند تا ودايع خداى عزوجل بيرون آيد و چون بيرون آمد بر آنان كه از دشمنان خدايند، ظاهر شود و آن ها را بكشد.

3. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 655، علل الشرایع صفحه 147 حدیث 3، کمال الدین مجلد 1 صفحه 641، تفسیر صافی مجلد 5 صفحه 43، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 143، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 70، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 198، حلیة الابرار مجلد 1 صفحه 419 و غایة المرام مجلد 6 صفحه 22 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ عَلِيٍّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ عَبْدِاللَّهِ السَّعْدِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُب ْنُ مُوسَى الْخَشَّابُ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ فُلَانٍ الْكَرْخِيِّ قَالَ قَالَ رَجُلٌ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَ لَمْ يَكُنْ عَلِيٌّ قَوِيّاً فِي بَدَنِهِ قَوِيّاً فِي أَمْرِ اللَّهِ قَالَ لَهُ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام): بَلَى! قَالَ لَهُ: فَمَا مَنَعَهُ أَنْ يَدْفَعَ أَوْ يَمْتَنِعَ قَالَ: قَدْ سَأَلْتَ فَافْهَمِ الْجَوَابَ، مَنَعَ عَلِيّاً مِنْ ذَلِكَ آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ، فَقَالَ: وَ أَيُّ آيَةٍ فَقَرَأَ «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً» إِنَّهُ كَانَ لِلَّهِ وَدَائِعُ مُؤْمِنُونَ فِي أَصْلَابِ قَوْمٍ كَافِرِينَ وَ مُنَافِقِينَ فَلَمْ يَكُنْ عَلِيٌّ(علیه السلام) لِيَقْتُلَ الْآبَاءَ حَتَّى يَخْرُجَ الْوَدَائِعُ فَلَمَّا خَرَجَ ظَهَرَ عَلَى مَنْ ظَهَرَ وَ قَتَلَهُ وَ كَذَلِكَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) لَمْ يَظْهَرْ أَبَداً حَتَّى تَخْرُجَ وَدَائِعُ اللَّهِ فَإِذَا خَرَجَتْ يَظْهَرُ عَلَى مَنْ يَظْهَرُ فَيَقْتُلُه

على بن ابراهيم گويد حديث كرد برايمان احمدبن على، وى از حسين بن عبداللّه سعدى، وى گويد حديث كرد ما را حسن بن موسى خشاب، از عبد اللّه بن حسن [حسين]، از بعض اصحابش، از فلان الكرخى كه گفت: مردى به امام صادق عليه السلام عرضه داشت: آيا حضرت على(علیه السلام) از لحاظ بدن نيرومند نبود؟ و به امر [در امر] خداوند قوى نبود؟ امام صادق(علیه السلام) فرمودند: چرا، آن مرد عرض كرد: پس چه چيز او را باز داشت از اينكه [از حقش] دفاع كند يا [از غصب حقش] جلوگيرى نمايد؟ حضرت فرمود: سؤالكردى پس

ص: 428

جواب را بفهم. يك آيه از كتاب خدا على(علیه السلام) را از اين كار بازداشت. پرسيد: كدام آيه؟ حضرت اين آيه را خواندند: «اگر آنان (كافر و مؤمن) از هم جدا مى گشتند، همانا افرادى از ايشان را به عذابى دردناك معذّب مى ساختيم.» همانا خداوند را سپرده هاى مؤمنى بود در اصلاب قومى كافر و منافق كه حضرت على(علیه السلام) پدران را نمى كشت تا اينكه آن سپرده ها بيرون آيند و چون آن ها بيرون آمدند به قتال منحرفان پرداخت.

همين طور است قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما اهل بيت كه هيچ گاه ظاهر نخواهد شد تا اينكه ودايع و سپرده هاى الهى بيرون آيند. پس چون خارج شدند بر كسانى كه بنا هست ظاهر گردد[معاندان] را به قتل رسانند.

در اينجا بد نيست كه به يك نكته ظريف اشاره كنيم و آن اين است كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ابوجهل را نفرين نمى فرمودند با وجود اينكه او بسيار پيامبر را مورد اذيّت و آزار قرار مى داد تا اينكه يك سال به جنگ بدر مانده بود و ابوجهل داراى فرزند پسرى شد به نام اكرمه. سپس در جنگ بدر ابوجهل كشته شد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند كه ما منتظر بوديم اين فرزند به دنيا بيايد كه از صالحين است و در صلب ابوجهل قرار داشت.

و باز اميرالمؤمنين(علیه السلام) در جنگ ها بسيارى از افراد در مقابل شمشيرشان قرار مى گرفتند و آن حضرت به راحتى مى توانست آن ها را به درك واصل نمايد ولى اين كار را نمى كردند و موقعى كه سؤال مى شد يا اميرالمؤمنين(علیه السلام) چرا او را نكشتيد، حضرت مى فرمودند: فرزند خوبى در صلب او به دنيا خواهد آمد.

درباره حضرت بقيةاللّه(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى خوانيم كه ايشان با شمشير قيام مى فرمايد و افرادى كه حتى يك در صد قابل هدايت نيستند را به قتل خواهد رسانيد زيرا در طول تاريخ انبياء و امامان، هميشه طاغوتيان و ظالمان و جانيان سد راه آن ها بودند. حضرت ديگر نمى ايستد تا آن ها به شيطنت خود ادامه دهند. آن ها را نابود خواهند فرمود و اين زمانى است كه قرآن كريم مى فرمايد: «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً»و كسى كه به دست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كشته شود در قرار خواهد «عَذاباً أَلِيماً» گرفت.

ص: 429

424. در زمان حكومت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلام

جهانى مى شود و امنيت سراسر جهان را فرا خواهد گرفت.

سوره فتح آيه 28

هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً

و اوست آن خدايى كه رسولش را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه دين ها و اديان مسلط و غالب گرداند.

1. حافظ گنجى شافعى در كتاب البيان فى اخبار صاحب الزمان صفحه 73 و علامه شبلنجى شافعى در كتاب نورالابصار آورده اند:

عن سعيدبن جبير فى تفسير قوله تعالى: «لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ» قال هو المهدى من ولد فاطمه (رضى اللّه عنهما).

سعيدبن جبير در مورد فرموده خداوند «(سرانجام) اين پيامبر (دينش) بر همه اديان مسلط و غالب مى گردد.» گفت اين آيه درباره مهدى(علیه السلام) است (كه به دست او دين اسلام چيره و غالب خواهد شد.) و او از فرزندان فاطمه(علیها السلام) است.

2. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 386 باب 62 (نوادر الكتاب) حديث 16 آمده است:

حدثنا محمّدبن موسى المتوكل رضى الله عنه قال: حدثنا على بن الحسين السعد آبادى، عن احمدبن ابى عبداللّه البرقى، عن ابيه، عن محمّدبن ابى عمير، عن على بن ابى حمزة، عن ابى بصير قال: قال ابوعبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» فقال و اللّه ما نزل تأويلها بعد و لا ينزل تأويلها حتى يخرج القائم(عجل الله تعالی فرجهالشریف) فاذا خرج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لم يبق كافر بالله العظيم و لا مشرك بالامام الا كره خروجه حتى ان لو كان كافراً او مشركاً فى بطن صخرة لقالت يا مؤمن فى بطنى كافر فاكسرنى و اقتله.

ص: 430

ابابصير گويد امام ششم(علیه السلام) در تفسير قول خداوند عزوجل «اوست آنچنان كسى كه فرستاد رسول خود را براى رهبرى و دين درست تا او را بر همه دين ها چيره كند. اگرچه مشركان را بد آيد.» فرمود: به خدا سوگند هنوز تأويلش فرود نيايد تا قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور كند و چون قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور كند، كافرى به خداى بزرگ به جا نماند و هيچ مشركى به امام نباشد جز آنكه از ظهور او بدش آيد تا آنجا كه اگر كافر يا مشركى در دل سنگى باشد آن سنگ فرياد كشد اى مؤمن در دل من كافرى است؛ آن را بشكن و او را بكش.

3. در كتاب منتخب الاثر فصل 2باب 1 صفحه 161 حديث 59 آمده است:

فى تفسير قوله تعالى «لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ» فى سوره ی التوبة قال ابوجعفر(علیه السلام): انّ ذلك يكون عند خروج المهدى من آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) فلا يبقى احد الاّ اقرّ بمحمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و قال فى مفاتيح الغيب «التفسير الكبير» فى تفسيرها قال السدى: عند خروج المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قال فى السراج المنير فى تفسيرها ايضاً قال السدى: ذلك عند خروج المهدى.

در كتاب منتخب الاثر درباره تفسير آيه «لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ» در سوره توبه آمده است كه حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمودند: اين در زمان ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (موعود) قرآن محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است كه در آن زمان هيچ فردى باقى نمى ماند مگر آنكه (به نبوت) حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) اقرار خواهد كرد (و امام فخر رازى) در تفسير مفاتيح الغيب و تفسير الكبير در تفسير اين آيه از سدى آورده است كه (تأويل اين آيه) در زمان قيام حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود و گفته شده است در كتاب سراج المنير در تفسير اين آيه از قول سدى كه (تأويل اين آيه) در زمان قيام حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

4. در كتاب منتخب الاثر فصل 2باب 35 صفحه 294 حديث 4 آمده است:

قال: حدثنا جعفربن احمد معنعناً، عن ابى عبداللّه(علیه السلام): «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» قال: اذا خرج القائم لم يبق مشرك باللّه العظيم و لا كافر الاّ كره خروجه حتى لو كان فى بطن صخرة لقالت الصخرة: يا مؤمن فيّ مشرك فاكسرني و اقتله و روي نحوه في ينابيع المودة، عن ابى بصير و سماعة عن الصادق(علیه السلام) و فى البحار، عن كنز جامع الفوائد بسنده، عن ابى بصير عنه(علیه السلام).

ص: 431

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: درباره اين آيه ی 28 سوره فتح هنگامى كه قيام نمايد قائم (موعود) باقى نماند مشركى به خداوند عظيم و يا كافرى مگر اينكه (يا ايمان مى آورند و اگر ايمان نياوردند و در درون سنگى مخفى شوند) آن سنگ به زبان آمده و مى گويد: اى مؤمن مرا بشكن و كافر را كه در درون من است هلاك كن و نظير اين روايت در ينابيع المودة از ابى بصير و سماعه از امام صادق(علیه السلام) آمده است و در بحارالانوار اين حديث از كتاب جامع الفوائد به سند خودش از ابابصير از حضرت صادق(علیه السلام) آمده است.

5. در كتاب منتخب الاثر فصل 2باب 35 صفحه 295 حديث 10 آمده است:

كنز جامع الفوائد، عن يوسف بن يعقوب، عن محمّدبن ابى بكر المقرى، عن نعيم بن سليمان، عن ليث، عن مجاهد، عن ابن عباس فى قوله تعالى «لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» قال: لا يكون ذلك حتى لا يبقى يهوديّ و لا نصرانيّ و لا صاحب ملّة الاّ دخل فى الاسلام حتى يأمن الشاة و الذئب و البقر و الاسد و الانسان و الحيّة، و حتى لا تقرض فارة جراباً، و حتى توضع الجزية و يكسر الصليب و يقتل الخنزير و ذلك قوله «لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» و رواه فى ينابيع المودة صفحه 423 مختصراً.

در كتاب كنز جامع الفوائد از يوسف بن يعقوب، از محمّدبن ابى بكر مقرى، از نعيم بن سليمان، از ليث، از مجاهد، از ابن عباس درباره قول خداوند: آیه 28 سوره فتح آورده است كه مجاهد و ابن عباس گفتند: (تأويل اين آيه نمى آيد) مگر اينكه باقى نماند يك يهودى و يا يك نصرانى و مسيحى و يا فردى از يك ملت ديگر مگر اينكه همه در اسلام درآيند (يعنى همه مسلمان خواهند شد.) و در آن حكومت (همه حيوانات) حتى گوسفند و گرگ و گاو و شير و انسان و ماهى هاى دريا (حيوانات برّ و بحر و انسان ها) همه در امنيت خواهند بود و در آن زمان اسلام بر همه اديان غالب مى شود هرچند مشركان كراهت داشته باشند و اين حديث در ينابيع المودة صفحه 423 نيز آمده است.

6. در تفسیر قمی صفحه 655 آمده است:

قوله «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» و هو الإمام الذي يظهره الله على الدين كله فيملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا و هذا مما ذكرنا أن تأويله بعد تنزيله و أعلم الله أن صفة نبيه و أصحابه المؤمنين في التوراة و الإنجيل مكتوب فقال «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» يعني يقتلون الكفار و هم أشداء عليهم و فيما بينهم رحماء.

ص: 432

425. ایمان کامل اعتقادات قلبی به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی

طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره حجرات آیه 14

قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ

اعراب گفتند ایمان آوردیم (ای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)) به آن ها بگو: (شما) ایمان نیاوردید بلکه بگویید اسلام آوردیم (یا تسلیم اسلام شدیم.)

در آیه دقت بفرمایید که در آن دو چیز مطرح شده است. اول این که اعراب می گویند آمنا ایمان آورده ایم. دوم این که خداوند می فرمایند ای پیامبر به آن ها بگو قولوا اسلمنا بگو شما اسلام آورده اند حالا بحث می شود که ایمان چه معنی دارد و اسلام دارای چه معنی است.

1. در کافی مجلد 2 صفحه 24 حدیث 1 و تفسیر برهان مجلد 4 حدیث 3 به نقل از علی بن ابراهیم آمده است:

عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَكَمِب ْنِ أَيْمَنَ عَنِ الْقَاسِمِ الصَّيْرَفِيِّ شَرِيكِ الْمُفَضَّلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ الْإِسْلَامُ يُحْقَنُ بِهِ الدَّمُ وَ تُؤَدَّى بِهِ الْأَمَانَةُ وَ تُسْتَحَلُّ بِهِ الْفُرُوجُ وَ الثَّوَابُ عَلَى الْإِيمَانِ.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هرکس اسلام آورد خونش حفظ می شود. سبب ادای امانت می باشد و ازدواج او حلال می گردد. اما اگر او ایمان داشته باشد ثواب عملش را در آخرت به او می دهند.2. در اصول کافی مجلد 2 صفحه 20 حدیث 4 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 212 حدیث 5 به نقل از امام صادق آمده است:

ص: 433

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحَكَمِ عَنْ سُفْيَانَب ْنِ السِّمْطِ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِيمَانِ مَا الْفَرْقُ بَيْنَهُمَا فَلَمْ يُجِبْهُ ثُمَّ سَأَلَهُ فَلَمْ يُجِبْهُ ثُمَّ الْتَقَيَا فِي الطَّرِيقِ وَ قَدْ أَزِفَ مِنَ الرَّجُلِ الرَّحِيلُ فَقَالَ لَهُ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) كَأَنَّهُ قَدْ أَزِفَ مِنْكَ رَحِيلٌ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ فَالْقَنِي فِي الْبَيْتِ فَلَقِيَهُ فَسَأَلَهُ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِيمَانِ مَا الْفَرْقُ بَيْنَهُمَا فَقَالَ الْإِسْلَامُ هُوَ الظَّاهِرُ الَّذِي عَلَيْهِ النَّاسُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ وَ حِجُّ الْبَيْتِ وَ صِيَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَهَذَا الْإِسْلَامُ وَ قَالَ الْإِيمَانُ مَعْرِفَةُ هَذَا الْأَمْرِ مَعَ هَذَا فَإِنْ أَقَرَّ بِهَا وَ لَمْ يَعْرِفْ هَذَا الْأَمْرَ كَانَ مُسْلِماً وَ كَانَ ضَالًّا.

حضرت فرمودند: اسلام همان ظاهر آن چنان است که مردم مسلمان بر آن می باشند که شهادت دهند به لا اله الا الله و محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و نماز برپا دارند و زکات مال خود بدهند و حج بروند و ماه رمضان را روزه بگیرند. سپس فرمودند: ایمان معرفت آن امور به اضافه ی این امر (ولایت و امامت اهل بیت رسالت(علیهم السلام)) است و اگر به آن ها (فروع دین) اقرار کند ولی نسبت به این امر معرفت نداشته و نپذیرند مسلمان و گمراه خواهند بود.

دقت بفرمایید اسلام آوردن یعنی شهادت دادن به لا اله الا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و انجام فروع بدون معرفت و ایمان قلبی اما ایمان شهادت دادن به لا اله الا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و علی ولی الله(علیه السلام) با معرفت است.

3. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 4 صفحه 254 آمده است:

«قالت الاعراب آمنا» گفتند اهل بادیه از بنی اسد ایمان آوردیم به خدا و رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) پس ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) قوت (و غذای) اهل و عیال و (خانواده) ما را بفرمایید تا برای ما مهیا و آماده کنند. قل بگو ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) به ایشان که «لم تؤمنوا» ایمان نیاورده اید شما و می گویید که ما ایمان آورده ایم «ولکن قولوا اسلمنا» ولیکن بگویید که ما اسلام آورده ایم «ولما یدخل الایمان فی قلوبکم» هنوز ایمان داخل در دل های شما نشده است و این اشاره است بر این که محل ایمان قلب است نه زبان. بنا براین اعتقاد قلبی ایمان است و اظهار زبانی است.

4. در اصول کافی مجلد 2 صفحه 24 حدیث آمده است:عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ جَمِيلِب ْنِ دَرَّاجٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ» فَقَالَ لِي أَ لَا تَرَى أَنَّ الْإِيمَانَ غَيْرُ الْإِسْلَام

ص: 434

426. در هنگام ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صيحه ی

آسمانى و نداى منادى به نام آن بزرگوار شنيده مى شود

سوره ق آيات 41 و 42

وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَريبٍ(41) يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوج(42)

می شنوید در آن روزی که منادی حق از جای نزدیکی ندا خواهد کرد روزی که آن صیحه را به حق بشنوید آن روز روز انقلاب و خروج جهانیست.

انقلاب جهانی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انقلابی است که هیچ چشمی تا به حال آن را ندیده است و هیچ گوشی آن را نشنیده است. آن انقلاب، فراگیر است. انقلابی است که همه ی انبیا بدون استثنا به وقوعش وعده داده اند. همه ی کتب آسمانی به آن انقلاب اشاره کردند. همه ی امت ها در طول تاریخ منتظر آن ظهور بوده اند و همه آرزو می کردند که ای کاش در آن زمان حضور داشته باشند. انقلابی است که تا به حال نظیر نداشته است. انقلابی که سبب می شود:

اولاً: یک حکومت واحد جهانی تشکیل شود.

ثانیاً: دین رسمی آن حکومت در کل کره ی زمین اسلام باشد که کامل ترین ادیان است.

ثالثاً: فقط خدا پرستیده شود.

رابعاً: مرزها برداشته شود و کل جهان یک کشور شود. فقر ریشه کن می شود. دیگر ریشه ی جنگ ها از بن کنده می شود. جهان در صلح فروخواهد رفت.

خامساً: برادری و برابری در جهان حکم فرما شود و هیچ کس در جهان با هیچ کس بیگانه نیست.سادساً: عدالت بر روی کره ی زمین در جماد و نبات و حیوان و انسان گسترش پیدا می کند. آن قدر جهان زیبا می شود که این گفته تحقق می یابد: اللهم ادخل علی اهل القبور السرور در ظهور

ص: 435

موفور السرور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرغان آسمان ها و ماهی های دریا همه به شوق و وجد می آیند.

خوشا آن زمانی که ساقی تو باشی *** دهی دم به دم جام های نهانی

خوشا آن زمانی که هر ذره از ما *** به رقص اندر آیند که ربی سقانی

ز سر گیرد این دل عروج منازل *** ز نو گیرد این تن مزاج جوانی

پس این انقلاب انقلابی باشکوه است که تا به حال به وقوع نپیوسته است و یک انقلاب جهانی است که محور آن الله است « إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهَ»(1) پس دقت کنید حکومتی به این باشکوهی باید مقدمات و مؤخرات داشته باشد لذا علایمی را به نام الملاحم در آیات و روایات ما آمده است. این پیش گویی ها به دو قسمت تقسیم می شود. یک دسته علایم حتمیه که حتماً باید صورت بگیرد مثل همین صیحه ی آسمانی و آمدن دجال و خروج سفیانی و سنگ شدن قلوب و

این که جهان در ظلم فرو رود و عالم از ظلم پر شود؛ اما در عده ای از علایم امکان دارد بداء حاصل شود و به وقوع نپیوندند.

یکی از علایم حتمیه صیحه ی آسمانی است و ندای منادی از آسمان به نام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

خواجه کلان قندوزی حنفی در ینابیع المودة صفحه 429 آورده است:

و فی سوره ی ق و استمع یوم یناد المنادی من مکان قریب یوم یسمعون صیحه بالحق ذلک یوم الخروج عن الصادق(علیه السلام) قال یناد المنادی باسم القائم و اسم ابیه صیحة فی هذا الآیة صیحة من السماء و ذلک یوم الخروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

ینابیع المودة باب 88 صفحه 448 به نقل از فرائد السمطین:

و فیه عن الحسن بن خالد قال: قال علی بن موسی الرضا(علیه السلام): لا دین لمن لا ورع له «و إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»(2) أیّ اعملکم بالتقوی ثم قال أنَّ رابع من وُلدی ابن سیدة الاماء یطهر الله به الارض من کل جورٍ و ظلمٍ و هو الذی یشک الناس فی ولادته و هو صاحب الغیبة فإذا خرج « أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(3) و وضع میزان العدل بین الناس فلا یظلم احدا احدا و هو الذی تطوی له الارض و لا یکون له ظل و هو الذی ینادی مناد من السماء یسمعه جمیع أهل ألارض أنَّ حجة الله قد ظهر عند بیت الله فاتبعوه فإنَّالحق

ص: 436


1- . سوره انعام آیه 57 سوره یوسف آیات 40 و 67
2- . سوره حجرات آیه 13
3- . سوره زمر آیه 69

فیه و هو قول الله تعالی: « إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعين»(1) و قول الله عزوجل «وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَريبٍ * يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوج»

1. حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 71 صفحه 429 چنين آورده است:

و فى سوره ی ق «وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ المُنادِ مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالحَقِّ ذ لِكَ يَوْمُ الخُرُوجِ» عن الصادق رضى الله عنه قال: يناد المنادى باسم القائم و اسم ابيه عليهما السلام و الصيحة فى هذه الآية صيحة من السماء و ذلك يوم خروج القائم(علیه السلام)

در سوره ق «و آن روزى كه منادى حق از جاى نزديكى ندا خواهد كرد، گوش فرا دار. روزى كه آن صيحه را به حق بشنوند و آن هنگام روز خروج و قيام و انقلاب است.» حضرت صادق(علیه السلام) در اين باره فرمودند: منادى در آن روز ندا مى كند به اسم حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و به اسم پدرشان(علیه السلام) و صيحه در اين آيه صيحه ی آسمانى است كه در روز خروج قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

2. حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 78 صفحه 448 چنين آورده است: (به نقل از كتاب فرائدالسمطين حافظ محمّدبن ابراهيم جوينى حموينى شافعى).

و فيه عن الحسن بن خالد قال: قال على بن موسى الرّضا رضى الله عنه لا دين لمن لا ورع له و ان اكرمكم عنداللّه اتقيكم اى اعملكم بالتقوى ثم قال ان الرابع من ولدى ابن سيدة الاماء يطهر اللّه به الارض من كل جور و ظلم و هو الذى يشك الناس فى ولادته و هو صاحب الغيبة فاذا خرج اشرقت الارض بنور ربها و وضع ميزان العدل بين الناس فلا يظلم احدا احداً و هو الذى تطوى له الارض و لا يكون له ظل و هو الذى ينادى مناد من السماء يسمعه جميع اهل الارض الا ان حجة اللّه قد ظهر عند بيت اللّه فاتبعوه فان الحق فيه و معه و هو قول اللّه عزوجل « إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعين» و قول اللّه عزوجل «وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ المُنادِ مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالحَقِّ ذ لِكَ يَوْمُ الخُرُوجِ» اى خروج ولدى القائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

حافظ قندوزى حنفى به نقل از كتاب فرائد السمطين مى گويد: از حسن بن خالد كه على بن موسى الرضا(علیهما السلام) فرمودند: هر كس كه ورع ندارد دين ندارد. گرامى ترين مردم نزد خداوند با تقواترين آنهاست يعنى عمل كننده ترين شما به تقوى. سپس فرمودند: فرزندچهارم از فرزندان من پسر سيده كنيزان است. خداوند پاك مى كند به وسيله او زمين را از ظلم و

ص: 437


1- . سوره شعرا آیه 4

جور. او همان كسى است كه مردم در ولادتش شك مى كنند و همان اوست كه صاحب غيبتى (طولانى) است و زمانى كه قيام مى كند، خداوند با قيامش زمين را روشن مى كند و او ميان مردم ميزان عدل را برقرار مى كند و هيچ كس به كس ديگر ظلم و جور روا نمى دارد و همان اوست كه داراى طى الارض است و زمين از زير پاهاى او پيچيده مى شود. او سايه ندارد (نور او همه انوار را مغلوب مى كند.) و همان اوست كه (هنگام خروجش) منادى از آسمان ندا مى كند كه تمام اهل زمين اين ندا را مى شنوند كه: آگاه باشيد حجت خداوند ظاهر شده است در كنار خانه خداوند. شما از او پيروى كنيد و به راستى (بدانيد) او حق است و با حق است (الحق فيه و معه) و اين گفتار خداوند تبارك و تعالى است «اگر خواهيم فرستيم بر آن ها از آسمان آيتى را (و زمانى كه مردم اين نشانه ها را ببينند) در مقابل آن حضرت به خضوع و خشوع در مى آيند.» و نيز در سوره ق آمده است «و آن روزى كه منادى حق از جاى نزديكى ندا خواهد كرد، گوش فرا دار. روزى كه آن صيحه را به حق بشنوند و آن هنگام روز خروج و قيام و انقلاب است.» اين كدام خروج است؟ اين خروج فرزند من قائم مهدى(علیه السلام) است.

3. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 327 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 22 حدیث 2 آمده است:

على بن ابراهيم فى تفسيره المنسوب الى الصادق(علیه السلام) قال: قال ينادى المنادى صيحة القائم و اسم ابيه عليهماالسلام، قوله: «يَومَ يَسمَعُونَ الصَّيحَةَ بِالحَقِّ ذلِكَ يَومُ الخُروُجِ» قال: باسم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من السماء (و) ذلك يوم الخروج.

على بن ابراهيم در تفسيرش كه منسوب به امام صادق(علیه السلام) است، گويد: فرمود: منادى، صيحه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نام پدرش(علیه السلام) را ندا مى كند. اينكه فرموده: «روزى كه آن صيحه را به حق بشنوند و آن هنگام روز خروج و قيام و انقلاب است.» فرمود: به نام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سوى آسمان (و) آن روز خروج است.

4. در كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 229 حديث 3 آمده است:قوله: «يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالحَقِّ ذ لِكَ يَوْمُ الخُرُوجِ» قال صيحة القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من السماء و ذلك يوم الخروج.

ص: 438

در تفسير برهان در مورد این آيه آمده است كه اين صيحه در زمان قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه از آسمان منادى (به نام ايشان) ندا خواهد داد.

5. در كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 229 حديث 2 آمده است:

على بن ابراهيم فى قوله: «وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ المُنادِ مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ» قال: قال ينادى المناد باسم القائم و اسم ابيه عليهماالسلام.

على بن ابراهيم در تفسيرش درباره ی این آیه آورده است كه حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: منادى ندا مى دهد (در آن روز) به نام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نام پدرشان(علیه السلام).

ص: 439

427. ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است

سوره ذاريات آيات 22 و 23

وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ (22) فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ (23)

و در آسمان ها رزق شما هست و هم آنچه كه به شما وعده داده شده است. سپس سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه آنچه بدان وعده داده شده ايد حق است عيناً مثل اينكه شما ادعا مى كنيد (و سخن مى گوييد) كه حق است.

1. حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 71 صفحه 429 چنين آورده است:

و فى سوره ی الذاريات «فَوَرَبِّ السَّماءِ وَ الأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ» عن اسحاق بن عبداللّه، عن الامام زين العابدين رضى اللّه عنه قال فى هذه الآية ان قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لحق و فيه نزلت «وعد اللّه الذين آمنوا و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض» الى آخرها.

از اسحاق بن عبد اللّه از امام زين العابدين رضى الله عنه نقل شده كه حضرت فرمودند: قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما حق است و اين آيه در حق او نازل شده است (و در سوره نور آيه 55 آمده است) «خداوند وعده داده است به كسانى كه ايمان آورده اند و اعمال صالح انجام مى دهند كه آن ها را خليفه و جانشين در روى زمين گرداند...»

2. در كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 232 حديث 2 آمده است:

محمّدبن العباس رحمة اللّه قال: حدثنا على بن عبداللّه، عن ابراهيم بن محمّد الثقفى، عن الحسن بن الحسين، عن سعيدبن ابراهيم، عن عمروبن هاشم، عن اسحاق بن عبداللّه، عن على بن الحسين(علیهما السلام) فى قوله عزوجل: «فَوَرَبِّ السَّماءِ وَ الأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ» قال قوله: «انه الحق» قيام القائم(عجل اللهتعالی فرجه الشریف) و فيه نزلت: «وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ كَما اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» (1)

ص: 440


1- . سوره نور آیه 55

محمّدبن عباس رحمةاللّه از على بن عبداللّه روايت مى كند و وى از ابراهيم بن محمّد ثقفى از حسن بن حسين، وى از سعيدبن ابراهيم از عمروبن هاشم از اسحاق بن عبداللّه از على بن الحسين(علیهما السلام) در مورد فرموده خداوند «سپس سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه آنچه بدان وعده داده شده ايد حق است عيناً مثل اينكه شما ادعا مى كنيد (و سخن مى گوييد) كه حق است.» حضرت فرمودند: اينكه خداوند مى فرمايد «انه الحق» اين قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و اين قول خداوند در سوره نور آيه 55 نيز درباره اوست.

3. در كتاب منتخب الاثر فصل 2باب 1 صفحه 171 حديث 91 آمده است:

الشريف ابومحمّد المحمدى، عن محمّدبن على بن تمام، عن الحسين بن محمّد القطعى، عن على بن احمدبن حاتم البزّاز، عن محمّدبن مروان، عن الكلبى، عن ابى صالح، عن عبداللّه بن العباس فى قول اللّه تعالى: «وَفِي السَّماءِ رِزْقُكُم وَ ما تُوعَدُونَ فَوَرَبِّ السَّماءِ وَ الأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ» قال: قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مثله «أَيْنَما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً» قال: اصحاب القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يجمعهم اللّه فى يوم واحد.

شريف ابومحمّد... از عبداللّه بن عباس در مورد اين فرموده خداوند متعال: «و در آسمان ها نيز رزق شما هست و هم آنچه كه به شما وعده داده شده است. سپس سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه آنچه بدان وعده داده شده ايد حق است عيناً مثل اينكه شما ادعا مى كنيد (و سخن مى گوييد) كه حق است.» نقل كرده كه فرمود: (تأويل اين آيه) در زمان ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و مانند آيه «هر كجا كه باشيد خداوند همه شما را در يك محل و يك نقطه مى آورد.» حضرت فرمودند: اين آيه درباره اصحاب قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه خداوند جمع مى كند آن ها را در يك روز واحد.

ص: 441

428. شناخت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر هر فردى واجب است

سوره ذاريات آيه 56

وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون

و من نيافريدم جن و انس را مگر اينكه مرا عبادت كنند.

* در تفسير صافى صفحه 508 آمده است:

عن الصادق(علیه السلام) قال خرج الحسين بن على(علیهما السلام) على اصحابه فقال ايها الناس ان اللّه جل ذكره ما خلق العباد الا ليعرفوه فاذا عرفوه عبدوه و اذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عباده سواه فقال له رجل يابن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) بابى انت و امى فما معرفة اللّه قال معرفة اهل كل زمان امامهم الذى تجب عليهم طاعته.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: حسين بن على(علیهما السلام) بر اصحاب خود فرمود: اى مردم خداوند خلق نكرد بندگان را مگر براى معرفت به خودش و هر كس معرفت يافت، خدا را عبادت مى كند و وقتى بنده او شد خود را از ديگران و عبادت آن ها بى نياز مى داند. مردى به آن حضرت عرض كرد: اى پسر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) پدر و مادرم فدايت باد. منظور از معرفت خدا چيست؟ فرمود: معرفت اهل هر زمانى (نسبت به) امام خود را كه خداوند اطاعت از امرشان را واجب نموده است.

توجه بفرماييد در اين حديث حضرت(علیه السلام) مى فرمايد:

ايها الناس ان اللّه جل ذكره ما خلق العباد الا ليعرفوه فاذا عرفوه عبدوه و اذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عباده سواه.

خداوند خلق نكرد بندگان را مگر براى معرفت به خودش و هر كس او را شناخت، او را عبادت مى كند و وقتى بنده او شد، به اين درجه از آگاهى مى رسد كه خداوند به عبادت اونياز ندارد و انسانى كه خداوند را عبادت مى كند به وسيله اين عبادت رشد پيدا خواهد كرد

ص: 442

و وقتى رشد يافت به او نزديك خواهد شد و از بندگان مقرّب مى گردد. پس خداوند نياز به عبادت ما ندارد بلكه اين ما هستيم كه براى تقرّب به او نياز به عبادت كردن داريم.

انسان نمى داند كه بايد چگونه خدا را عبادت كند. چون نمى داند، خداوند صد و بيست و چهار هزار پيامبر(علیهم السلام) را براى هدايت او فرستاده است. باز با وجود اين همه پيامبر، يك روز هبل و لات و عزي و منات و... را مى پرستيد. يك روز آتش پرست مى شد و اگر چهل روز پيامبرش از ما بين او به كوه طور مى رفت گوساله پرست مى شد. پس براى رسيدن به اين تقرب بايد خداوند را به واقع عبادت كند. اگر بخواهد خداوند را به واقع عبادت كند بايد در هر زمانى: معرفة اهل كل زمان امامهم هر كس بايد در هر عصرى امامش را بشناسد. اگر بشناسد، عبادت واقعى خواهد كرد و مقرّب درگاه الهى خواهد شد. چنان كه:

1. امام احمد حنبل در مسندش

2. شيخ الاسلام حميدى در الجمع بين الصحيحين

3. متقى هندى در كنز العمال

4. زمخشرى در ربيع الابرار

5. حاكم نيشابورى در مسندش

6. علامه ملا تفتازانى در شرح تجريد العقائد

7. شيخ عبد الوهاب شعرانى مصرى شافعى در اليواقيت و الجواهر

و بسيارى از كتب ديگر آورده اند:

قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية ميتة الكفر و النفاق.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد (مانند كسى است كه در زمان) جاهليت مرده است و او مرده است در كفر و نفاق.

حال سؤال مى شود چه كنيم تا امام زمان خود را بشناسيم؟ و چه كنيم كه مانند كفار جاهليت كافر از دنيا نرويم؟... حضرت صادق(علیه السلام) به اين چراها پاسخ داده است.

در اصول كافى مجلد 2 صفحه 134 حديث 885 و باز در اصول كافى مجلد 2 صفحه 144 حديث 910 آمده است:

ص: 443

زراره بن اعين گويد: امام صادق(علیه السلام) (درباره امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) فرمودند:... آن جوان ناچار غيبت مى كند. عرض كردم چرا؟ فرمودند: مى ترسد. و حضرت با دست به شكمش اشاره كرد (يعنى ترس دارد او را بكشند.) و اوست كه چشم به راهش باشند و اوست كه مردم در ولادتش ترديد مى كنند. برخى مى گويند: او در شكم مادرش (از دنيا رفته است.) برخى ديگر گويند: پدرش مُرد و فرزندى نداشت و بعضى مى گويند: در سال پيش از وفات پدرش متولد شد. زراره مى گويد: من عرض كردم چه دستور مى فرماييد اگر من در آن زمان باشم؟ حضرت فرمودند: خداوند را با اين دعا بخوانيد:

اللهم عرّفنى نفسك فانك ان لم تعرفنى نفسك لم اعرف نبيك

اللهم عرفنى رسولك فانك ان لم تعرفنى رسولك لم اعرف حجتك

اللهم عرفنى حجتك فانك ان لم تعرفنى حجتك ضللت عن دينى

اللهم لا تمتنى ميتة الجاهلية و لا تزغ قلبى بعد اذ هديتنى.

ص: 444

429. در هنگام ظهور حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روح مقدس رسول

اشاره

خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) همراه با جبرئيل به كوه حراء فرود مى آيند و پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) صحيفه اى مى فرمايد و اميرالمؤمنين(علیه السلام) مى نويسد

سوره طور آيات 1 تا 4

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ* وَ الطُّورِ (1) وَ كِتابٍ مَسْطُورٍ (2) في رَقٍّ مَنْشُورٍ (3) وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ (4)

سوگند به طور و سوگند به كتاب مسطور در صحيفه گشوده شده و خانه معمور(بیت المعمور).

همان طورکه ملاحظه می فرمایید در آیات مبارکه خداوند قسم می خورد و می فرماید: سوگند به طور و سوگند به کتاب مسطور که در ورقه ای گشوده قرار دارد و سوگند به بیت معمور. باید دقت داشته باشید در قسم هایی که قرآن می خورد دو نکته ی مهم وجود دارد. اول: آن چیزی که خدا به آن قسم می خورد، بسیار مهم است که باید بیشتر به آن فکر کنیم. دوم: آن چیزهایی است که دنباله ی آن سوگندها آمده است که آن هم باید مهم باشد.

تنزیل آیات

خداوند در این آیات ابتدا به طور سوگند می خورد.در مجمع و صحاح اللغة درباره ی طور آمده است که مراد ظاهری طور کوهی است که در آن کوه خدا با موسی سخن گفته است و این کلمه ی طور ده بار در قرآن آمده است مثل و رفعنا فوقکم الطور(1) کوه طور را بالای سرشما قرار دادیم و در اینجا کلمه ی طور به ظاهر همین کوه است.

کتاب مسطور همان قرآن مجید است.

ص: 445


1- . سوره بقره آیه 63

رق منشور منظور صحیفه ای است که کتاب مسطور در آن است.

بیت معمور در آسمان چهارم قرار دارد.

ابوجعفر محمد بن جریر طبری در کتاب دلائل الامامة صفحه 256 آورده است:

* ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى (محدث و مفسر و مورخ بزرگ اهل سنت) در كتاب دلائل الامامه صفحه 256 آورده است:

قال: عن ابى الحسين محمّدبن هارون، عن ابيه هارون بن موسى قال: حدثنا محمّدبن سماعة الصيرفى، عن المفضل بن عيسى عن محمّدبن على الهمدانى، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) قال: الليلة التى يقوم فيها قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ينزل رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنین(علیه السلام) و جبرئيل(علیه السلام) على حراء فيقول له جبرائيل أجب فيخرج رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) رقّاً من حجزة ازراره فيدمعه الى على(علیه السلام) فيقول (له): اُكتب بسم اللّه الرحمن الرحيم (هذا) عهد من اللّه و من رسوله(صلی الله علیه وآله وسلم) و من على بن ابى طالب(علیه السلام) لفلان بن فلان باسمه و اسم ابيه و ذلك قول اللّه عزوجل و كتابه « وَ الطُّورِ وَ كِتابٍ مَسْطُورٍ في رَقٍّ مَنْشُورٍ وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ» و هو الكتاب الذى كتبه على بن ابى طالب(علیه السلام) و الرقّ المنشور الذى اخرجه رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) من حجزة ازراره: قلت «وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ» و هو رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)؟ قال: نعم المملى رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و الكاتب على(علیه السلام).

ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى مى گويد: از ابوالحسين محمّدبن هارون، از پدرش هارون بن موسى كه وى گويد: حديث كرد برايمان محمّدبن سماعه صيرفى، از مفضل بن عيسى، از محمّدبن على همدانى، از ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) كه فرمود: آن شب كه حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مى كند رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و جبرئيل(علیه السلام) بر فراز حراء فرود مى آيند. سپس جبرئيل(علیه السلام) به او مى گويد: اجابت كن. آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) صحيفه اى را بيرون آورد و آن را به على(علیه السلام) مى دهد و به او مى فرمايد: بنويس به نام خداوند بخشنده مهربان. (اين) عهدنامه اى است از خداوند و از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و از على بن ابى طالب(علیه السلام) براى فلانى فرزند فلانى به نام او و به نام پدرش و اين است معنى قول خداوند عزوجل در كتابش: «سوگند به طور و سوگند به كتاب مسطور در صحيفه گشوده شده» و اين نامه اى است كه على بنابى طالب(علیه السلام) نوشته و صحيفه گشاده شده همان است كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آن را از آستين جامه اش بيرون آورد. گفتم سوگند به بيت معمور، او رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است؟ فرمود: آرى، املا كننده رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و نويسنده حضرت على(علیه السلام) است.

ص: 446

430. سرانجام ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ملحق خواهند شد

سوره طور آيه 21

وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ ءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهين

و آنان كه به خداوند ايمان آوردند و فرزندانشان در ايمان پيرو ايشان شدند، ما آن فرزندان را به آن ها برسانيم و از پاداش عمل فرزندان هيچ نكاهيم كه هر نفسى در گرو عملى است كه خود اندوخته است.

* در اصول كافى مجلد 1 صفحه 275 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ أَبِي زَاهِرٍ عَنِ الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّب ْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِب ْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ ءٍ» قَالَ «الَّذِينَ آمَنُوا» النَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ ذُرِّيَّتُهُ الْأَئِمَّةُ وَ الْأَوْصِيَاءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَلْحَقْنَا بِهِمْ وَ لَمْ نَنْقُصْ ذُرِّيَّتَهُمُ الْحُجَّةَ الَّتِي جَاءَ بِهَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ حُجَّتُهُمْ وَاحِدَةٌ وَ طَاعَتُهُمْ وَاحِدَةٌ

امام صادق(علیه السلام) درباره آيه «آنان كه به خداوند ايمان آوردند و فرزندانشان در ايمان پيرو ايشان شدند، ما آن فرزندان را به آن ها برسانيم و از پاداش عمل فرزندان هيچ نكاهيم» فرمود: كسانى كه ايمان آوردند پيغمبر و اميرالمؤمنين(علیهما السلام) هستند و فرزندان ایشان، امامان و اوصياء(علیهم السلام) مى باشند كه خداوند فرمايد: به آن ها ملحقمى كنيم و حجتى را كه محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره على(علیه السلام) آورد، نسبت به اولادش كاهش ندهيم و حجت هم يكى است و طاعتشان هم يكى است.

ص: 447

431. در رجعت آل محمد(علیها السلام) که با ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

شروع می شود، ظالمین عذاب خواهند شد

سوره طور آیه 47

وَ إِنَّ لِلَّذينَ ظَلَمُوا عَذاباً دُونَ ذلِكَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُون

و برای کسانی که در دنیا ظلم کردند عذابی سخت در پیش است (غیر از عذاب آخرت) ولیکن اکثر آن ها نمی دانند و نسبت به آن جاهل هستند.

این گفته مشهور است که عالم و عاقل واقعی کسی است که برای آخرتش کار کند و آخرتش را بسازد و جاهل واقعی کسی است که فقط به دنیا مشغول شود و آخرتش را خراب کند. ظالمین دسته ای هستند که جاهل و نادانند و عالم واقعی کسی است که اصلاً ظلم نمی کند. لذا جُهال در آینده عذاب سختی در پیش دارند.

در طول تاریخ از این ظالمان جاهل بسیار داریم. یک روز قابیل به هابیل ظلم می کند یک روز نمرود به حضرت ابراهیم(علیه السلام) ظلم می نماید یک روز فرعون در مقابل حضرت موسی(علیه السلام) می ایستد و یک روز هم ابوسفیان در مقابل رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می ایستد یک روز بنی امیه و بنی العباس به اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ظلم می کنند.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 333 آمده است:

و قوله «وَ إِنَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا آل محمد حقهم عَذاباً دُونَ ذلِكَ» قال عذاب الرجعة بالسيف و قوله «وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا» أي بحفظنا و حرزنا و نعمتنا «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ» قال صلاة الليل «فَسَبِّحْهُ» قال قبل صلاة الليل «وَ إِدْبارَ النُّجُوم»

ص: 448

(کسانی که در دنیا ظلم کردند.) منظور کسانی است که در حق آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) ظلم نمودند (علاوه بر عذاب دنیا) (عذاب سختی خواهند داشت حضرت فرمودند: منظور عذابی است که آن ها در رجعت خواهند داشت و آن ها با شمشیر عذاب خواهند شد.

2. در رساله ی سعدبن عبدالله و الایقاظ من الهجعة باب 9 صفحه 298 حدیث 128 و بحارالانوار مجلد 53 باب 29 صفحه 117 حدیث 144 آمده است:

وَ فِي رِسَالَةِ سَعْدِبْنِ عَبْدِاللَّهِ فِي أَنْوَاعِ آيَاتِ الْقُرْآنِ بِرِوَايَةِ ابْنِ قُولَوَيْهِ وَ كَانَتْ نُسْخَةٌ قَدِيمَةٌ مِنْهَا عِنْدَنَا قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) نَزَلَ جَبْرَئِيلُ بِهَذِهِ الْآيَةِ هَكَذَا فَإِنَّ لِلظَّالِمِينَ آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) حَقَّهُمْ عَذَاباً دُونَ ذَلِكَ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ يَعْنِي عَذَاباً فِي الرَّجْعَةِ.

3. در فرهنگ ائمه(علیهم السلام) از دیدگاه قرآن صفحه 480 آمده است:

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: منظور از ظالمین در این آیه همان بنی امیه و بنی عباس و غصب کنندگان حق حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند که با غصب کردن حق اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) نسبت به آنان ظلم کردند.

به هر حال این غاصبین و این ظالمین در رجعت عذاب خواهند شد و رجعت آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) با ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شروع می شود که در آن ظالمین عذاب می گردند و نویسنده کتابی دارد به نام «امام زمان آغازگر رجعت» که در آن همه ی این مسائل شرح داده شده است.

ص: 449

432. حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لات و عزی را به آتش می کشند

سوره نجم آیات 19 و 20

أَ فَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّى (19) وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى (20)

(آیا ندیده اید لات و عزی را و آن بت سوم را که منات است.

1. در تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 159 حدیث 60 و تفسیر لاهیجی مجلد 4 صفحه 298 و کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 378 حدیث 2 آمده است:

في كتاب كمال الدين و تمام النعمة باسناده الى عبدالعظيم بن عبدالله الحسنى عن محمدبن على بن موسى(علیهم السلام) حديث طويل يذكر فيه القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و في آخره يقول: فاذا دخل المدينة أخرج اللات و العزى

صدوق با اسناد خودش از عبدالعظیم بن عبدالله الحسنی و او از محمدبن علی بن موسی الرضا(علیهم السلام) (حضرت امام جواد(علیه السلام)) حدیثی طولانی روایت می نماید که در آن به موضوع حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرداخته است و در پایان آن می فرمایند: و چون به مدینه پای می گذارد لات و عزی را بیرون می آورد و آن ها را به آتش می کشید.

2. در عیون الاخبار الرضا(علیه السلام) مجلد 1 باب 6 صفحه 47 حدیث 27 و تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 159 حدیث 59 آمده است:

في عيون الاخبار في باب النصوص على الرضا(علیه السلام) حديث قدسي حكاه(صلی الله علیه وآله وسلم) و فيه: و هذا القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الذي يحل حلالي و يحرم حرامي و به أنتقم من أعدائى و هو راحة لأوليائي و هو الذي به يشفى قلوب شيعتك من الظالمين و الجاحدين و الكافرين، فيخرج اللات و العزى طريين فيحرقهما فيفتتن الناس بهما أشد من فتنة العجل و السامري.در عیون الاخبار الرضا(علیه السلام) در باب نصوص حضرت علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) در ضمن حدیثی قدسی از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) حکایت می کند که آن حضرت فرمودند: ... و این قائمی است که حلال و حرام را آن گونه که من حلال و حرام کرده ام عملی خواهد ساخت (یعنی امام

ص: 450

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) موبه مو احکام الهی را به عمل درمی آورند و با او از دشمنانم انتقام می گیرم او مایه ی آسایش و راحتی دوستان من است او همان کسی است که شیعیان تو از دست ستمگران و ظالمان و منکران و کافران که (ظلم دیده اند) خوش دل می شوند. سپس لات و عزی را تر و تازه از زمین بیرون می کشد و به آتش می کشد و مردم نیز با آن دو سخت تر از فتنه گران گوساله ی سامری عمل خواهند کرد.

ص: 451

433. خداوند از عده ای از انسان های ظالم، در رجعت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)،

که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر آن است انتقام خواهد گرفت

سوره نجم آیه 53

وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 674، الایقاظ من الهجعة صفحه 260 باب 9 حدیث 55 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 256 حدیث2 آمده است:

«وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى» قال المؤتفكة البصرة و الدليل على ذلك قَوْلُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَا أَهْلَ الْبَصْرَةِ وَ يَا أَهْلَ الْمُؤْتَفِكَةِ يَا جُنْدَ الْمَرْأَةِ وَ أَتْبَاعَ الْبَهِيمَةِ، رَغَا فَأَجَبْتُمْ وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ، مَاؤُكُمْ زُعَاقٌ وَ أَحْلَامُكُمْ [أَخْلَاقُكُمْ] رِقَاقٌ وَ فِيكُمْ خَتْمُ النِّفَاقِ وَ لُعِنْتُمْ عَلَى لِسَانِ سَبْعِينَ نَبِيّاً، إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَخْبَرَنِي أَنَّ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) أَخْبَرَهُ أَنَّهُ طَوَى لَهُ الْأَرْضَ فَرَأَى الْبَصْرَةَ أَقْرَبَ الْأَرَضِينَ مِنَ الْمَاءِ وَ أَبْعَدَهَا مِنَ السَّمَاءِ وَ فِيهَا تِسْعَةُ أَعْشَارِ الشَّرِّ وَ الدَّاءُ الْعُضَالُ، الْمُقِيمُ فِيهَا مُذْنِبٌ، وَ الْخَارِجُ مِنْهَا [مُتَدَارِكٌ] بِرَحْمَةٍ وَ قَدِ ائْتَفَكَتْ بِأَهْلِهَا مَرَّتَيْنِ وَ عَلَى اللَّهِ تَمَامُ الثَّالِثَةِ وَ تَمَامُ الثَّالِثَةِ فِي الرَّجْعَةِ.

ص: 452

434. ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان ساعه است و حتمى

اشاره

است (رابطه ی ظهور و شق القمر)

سوره قمر آيه 1

اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ

ساعت نزديك شد و قمر بشكافت.

شرح شق القمر

تنزیل این آیه و آیات بعد درباره ی شق القمر است. چنان که در کتاب هدایة الکبری صفحه 70 حدیث 24 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 258 حدیث 4 آمده است:

حسین بن حمدان خصیبی با سند خودش از مفضل بن عمر روایت کرده است که گفت: حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: بعد از آن که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رسالت خود را (در شهر مکه) ظاهر و آشکار کرد، مردم را به خداپرستی دعوت نمود (و مبارزه با بت پرستی را شروع کرد.) قبیله ی قریش (که سال های سال بت می پرستیدند) متحیر و سرگردان شدند. عده ای به عده ای دیگر می گفتند شما درباره ی دین و برنامه های حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) چه نظریه ای دارید؟ چون دین او روز به روز در حال پیشرفت است و ساحران و جادوگران هم نمی توانند با او مقابله کنند. پس از شور و بررسی گفتند: به محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) بگوییم اگر تو پیامبر هستی ماه را شق و دو نیم کن و هر نیمه در یک قسمت از زمین قرار بگیرد و این کار را تا به حال هیچ پیامبری نکرده است. اما یوشع بن نون وصی حضرت موسی بن عمران(علیهماالسلام) (به عنوان معجزه) خورشید را برگردانید و مردم گمان نمی کردند که خورشید می شود به جای خودش برگردد.

ص: 453

به هر حال همه ی قریش از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خواستند که آن حضرت ماه را دو قسمت کند و گفتند اگر تو ماه را دو قسمت کنی ما نبوت و رسالت تو را قبول می کنیم و قرار گذاشتند که این عمل در سیاهی شب و طلوع ماه صورت گیرد و ماه پس از نصف شدن یک قسمت آن در بالای مشعرالحرام و قسمت دیگرش بالای کوه صفا قرار بگیرد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: الله اکبر من به عهد خود وفا می کنم. آیا شما هم قول می دهید به عهدتان وفا کنید؟ آنها عهد و پیمان بستند که پس از شق القمر ایمان آورند.

کفار و همه ی قبایل و طایفه های اطراف را خبر کردند و گفتند همه بیایید که می خواهیم محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را ضایع کنیم و بگوییم که او پیامبر نیست. همه ی مردم مکه و همه ی قبایل اطراف در تاریکی شب در مسجدالحرام حضور پیدا کردند و هروله کنان به سمت کعبه حرکت می کردند تا تاریکی شب فرارسید و ماه طلوع کرد و نورافشانی نمود. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به همراه حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دیگر کسانی که ایمان به خداوند و رسولش آورده بودند، به مسجد الحرام آمدند. ابتدا نماز به جای آوردند. سپس به دور کعبه طواف کردند.

ابولهب و ابوجهل (که دو عموی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بودند.) همراه اباسفیان به نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آمدند و گفتند: اکنون این ماه، سحر و جادوگری تو را باطل می کند و تو رسوا می گردی. به وعده ی خود وفا کن. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) فرمودند: ای اباالحسن برخیز و کنار کوه صفا بایست و به سمت مشعر هروله کن و با صدای بلند فریاد بزن و در ابتدا بگو:

«اللَّهُمَّ رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ الْحَرَامِ وَ الْبَلَدِ الْحَرَامِ وَ زَمْزَمَ وَ الْمَقَامِ وَ مُرْسِلَ هَذَا الرَّسُولِ التِّهَامِيِّ ائْذَنْ لِلْقَمَرِ أَنْ يَنْشَقَّ وَ يَنْزِلَ إِلَى الْأَرْضِ فَيَقَعَ نِصْفُهُ عَلَى الصَّفَا وَ نِصْفُهُ عَلَى الْمَشْعَرَيْنِ فَقَدْ سَمِعْتَ سِرَّنَا وَ نَجْوَانَا وَ أَنْتَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ».

فَتَضَاحَكَتْ قُرَيْشٌ وَ قَالُوا إِنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) اسْتَشْفَعَ بِعَلِي(علیه السلام)

ای خدایی که پروردگار بیت الحرام و شهر الحرام و زمزم و مقام هستی، تو رسول تهامی(صلی الله علیه وآله وسلم) را فرستاده ای تو به ماه اجازه بده تا به دو قسمت تقسیمشود و بر زمین فرود آید و نیمی از آن بالای کوه صفا و نیم دیگرش بالای مشعر قرار گیرد. به درستی که تو اسرار و نجواهای ما را شنیدی و تو به هر چیز دانا هستی.

ص: 454

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: افراد قریش می خندیدند (و مسخره می کردند و به هم می گفتند: محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) برای (کار خودش)) از علی بن ابی طالب(علیه السلام) شفاعت طلبیده است و او هنوز بچه است و گناهی ندارد.

ابولهب گفت: ای برادرزاده، خداوند در این شب با خوار کردن تو مرا خوشحال می کند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به او فرمودند: اخساء (یعنی خفه شو. این کلمه را زمانی به کار می برند که سگ پارس می کند صاحبش برای ساکت کردن او می گوید: (اخساء.) ای کسی که خداوند دو دست تو را بریده است و مال و ثروت هم برای تو سودی ندارد و جایگاه تو جهنم خواهد بود. ابولهب گفت: امشب به وسیله ی این ماه و نیمه شدن آن و افتادن آن بر زمین تو را رسوا می کنم و گرنه همین کلام تو را می گیرم و سوره ای از آن می سازم... حضرت فرمودند: ای علی برو و آنچه را گفتم انجام بده امض يا علي(علیه السلام) فيما أمرتك و استعذ بالله من الجاهلين. امیرالمؤمنین(علیه السلام) هروله کنان به سمت کوه صفا رفت و از صفا به سمت مشعرین حرکت کردند و با صدای بلند که همه می شنیدند دعایی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده بودند، می خواند. هنوز دعای آن حضرت به پایان نرسیده بود که نزدیک بود زمین اهلش را فرو ببرد. کفار می گفتند: ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) از شق القمر عاجز شده ای و اکنون می خواهی ما را با سحر و جادوی خودت فریب دهی.

هان عليكم ما دعوت الله به. فإن السماء و الأرض لا يهون عليهما ذلك و لا يطيقان سماعه، فقفوا بأماكنكم و انظروا إلى القمر.

قال: ثم إن القمر انشق نصفين، قسم وقع على الصفا، و قسم وقع على المشعرين، فأضاءت دواخل مكة و أوديتها و شعابها، و صاح الناس من كل جانب آمنا بالله و رسوله. و صاح المنافقون: أهلكتنا بسحرك فافعل ما تشاء، فلن نؤمن لك بما جئتنا به، ثم رجع القمر إلى منزله من الفلك، و أصبح الناس يلوم بعضهم بعضا و يقولون لكبرائهم: و الله لنؤمنن بمحمد، و لنقاتلنكم معه مؤمنين به، فقد سقطت الحجة و تبينت الأعذار و تبين الحق.و أنزل الله عز و جل في ذلك اليوم سوره ی أبي لهب و اتصلت به. فقال: آه لمحمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، نظر ما قلته له في تأليفه هذا الكلام و الله إن محمدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ليعاديني لكفري به و تكذيبي له، فإنه ليس من أولاد عبدالمطلب...

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: آیا چیزی را که از خداوند خواسته ام برای شما آسان می باشد؟ آسمان و زمین تحمل آن را ندارد و از شنیدن آن هم ناتوان هستند در جایگاهی که قرار گرفته اید بایستید فقط به ماه نگاه کنید.

ص: 455

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: سپس ماه دو نیمه شد و یک قسمت آن بالای کوه صفا و قسمتی دیگر روی مشعرین فرود آمد و همه ی خانه ها و بیابان ها و دره های مکه روشن شد و مردم از هر طرف فریاد می زدند:

و صاح الناس من كل جانب آمنا بالله و رسوله:

ما به الله و رسول خداوند ایمان آوردیم.

و صاح المنافقون: أهلكتنا بسحرك فافعل ما تشاء:

و عده ای از منافقین فریاد می زدند با سحر و جادوی خودت ما را هلاک کردی. تو هر کاری که می خواهی بکن؛ ما با این کارها ایمان نمی آوریم.

پس از آن ماه به جای اصلیش برگشت و در مدار خود قرار گرفت و چون صبح شد مردم یکدیگر را ملامت و سرزنش می کردند و به بزرگان خود می گفتند به خداوند سوگند ما به محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) ایمان می آوریم و پس از آن که به او ایمان آوردیم با شما جنگ خواهیم کرد. زیرا دلیل و برهان نازل گشت و عذر و بهانه ای باقی نماند و حقیقت روشن شد و خداوند در آن روز سوره ی ابولهب را نازل کرد. (تبت) و چون خبر به ابولهب رسید، گفت وای بر محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)... به خدا سوگند او با من دشمن است چون من به او کافر هستم و او را تکذیب می کنم...

در آن روز 612 نفر به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اسلام ایمان آوردند. اما اکثر آن ها (از ترس) ایمان خود را مخفی داشتند تا زمانی که رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) به مدینه هجرت نمودند و ابولهب در کفر به درک واصل شد و ابوجهل هم کشته شد و ابوسفیان و معاویه و عتبه در فتح مکه (تسلیم اسلام شدند و به ظاهر) ایمان آوردند. اما عباس (عموی پیامبر)و زیدبن خطاب و عقیل بن ابی طالب و عده ی زیادی زیر فشار مرگ ایمان آوردند که تعداد آن ها هشتاد مرد بود و آن ها جزء طلقاء آزادشدگان قرار گرفتند که دیگر ایمان آن ها برایشان سودی نداشت.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 675 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 257 حدیث 1 آمده است:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ» قال قربت القيامة فلا يكون بعد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) إلا القيامة و قد انقضت النبوة و الرسالة و قوله «وَ انْشَقَ الْقَمَرُ» فإن قريشا سألت رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) أن يريهم آية، فدعا الله فانشق القمر بنصفين حتى نظروا إليه ثم التأم فقالوا هذا «سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ» أي صحيح.

ص: 456

خداوند فرمودند: قیامت نزدیک شد و بعد از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) (چیزی) نخواهد بود مگر (علائم و نشانه های) قیامت و (موضوع) نبوت و رسالت خاتمه یافت. به درستی که قریش از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) درخواست کردند تا آیت و معجزه ای را به آن ها نشان دهد پس (آن حضرت(صلی الله علیه وآله وسلم) به درگاه الهی) دعا فرمودند و ماه (در آسمان) به دو نیمه تقسیم شد و مردم به خوبی آن را دیدند و نگاه کردند سپس دو نیمه ی ماه به هم نزدیک شدند و به هم متصل شدند. کفار گفتند فقالوا هذا «سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ» أي صحيح یعنی این سحر و جادوی بادوام و سحر صحیح است.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحات 675 و 676 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 275 حدیث 2 آمده است:

یونس بن عبدالرحمن از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است که چهارده نفر از اصحاب عقبه در شب چهاردهم ذی الحجة اجتماع کردند و به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) گفتند: هیچ پیامبری نیامده مگر آن که دارای آیت و معجزه ای است. معجزه و نشانه ی شما در این شب چیست؟ حضرت فرمودند: چه چیزی می خواهید؟ گفتند: اگر در پیشگاه پروردگارت قرب و منزلتی داری ماه را به دو نیم کن.

...يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّ اللَّهَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ: إِنِّي قَدْ أَمَرْتُ كُلَّ شَيْ ءٍ بِطَاعَتِكَ، فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَأَمَرَ الْقَمَرَ أَنْ يَنْقَطِعَ قِطْعَتَيْنِ، فَانْقَطَعَ قِطْعَتَيْنِ فَسَجَدَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) شُكْراً لِلَّهِ وَ سَجَدَشِيعَتُنَا، ثُمَّ رَفَعَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) رَأْسَهُ وَ رَفَعُوا رُءُوسَهُمْ، ثُمَّ قَالُوا يَعُودُ كَمَا كَانَ فَعَادَ كَمَا كَانَ، ثُمَّ قَالُوا يَنْشَقُّ رَأْسُهُ فَأَمَرَهُ فَانْشَقَّ فَسَجَدَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) شُكْراً لِلَّهِ وَ سَجَدَ شِيعَتُنَا، فَقَالُوا يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) حِينَ تَقْدَمُ سُفَّارُنَا مِنَ الشَّامِ وَ الْيَمَنِ فَنَسْأَلُهُمْ...

پس جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، همانا خداوند بر تو سلام می رساند و می فرمایند: من هر چیزی را فرمان داده ام تا در اطاعت و فرمان تو باشد. بعد از آن رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) سر خود را بلند نمود و به ماه دستور داد که دو قطعه شود. پس دو قطعه گردید و حضرت به شکرانه ی آن سجده کرد و شیعیان ما هم سجده کردند و چون رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) سر از سجده برداشت دیگران هم سر از سجده برداشتند. قریش گفتند: امر کن تا همانند قبل شود باز رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) دستور داد و ماه به صورت قبل برگشت. سپس گفتند بالای سر ما جدا شود. حضرت امر نمودند و ماه شکافته شد و حضرت به عنوان شکر خداوند

ص: 457

سجده کرد و شیعیان ما هم سجده کردند؛ (اما باز قریش گفتند:) ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) صبر کن تا مسافران ما از راه شام و یمن بیایند، اگر آنچه را که ما دیدیم آن ها هم دیده بودند قبول می کنیم؛ اما اگر آن ها تأیید نکنند تو جادوگر و ساحر هستی...

آری مسافران هم آمدند گفتند شق القمر را دیدیم ولی باز کفار گفتند: ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) تو ساحر قویی هستی!

تأویل آیه درباره حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

1. حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 71 صفحه 428 چنين آورده است:

«إِقْتَرَبَتِ السّاعَةُ وَ انْشَقَّ القَمَرُ» و در آيه ديگر «وَما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السّاعَةَ تَكُونُ قَرِيباً» اى الساعة قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قريب.

ساعت نزديك شد و قمر بشكافت. آیه ی دیگر و درك نمى كنند قيامت را تا آنكه يك باره آنها را فرا بگيرد اين ساعت قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه نزديك است.

2. درباره اين آيه در ذيل آيه 18 از سوره محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) شرح داده شد.3. حضرت آية اللّه محدث جليل القدر سيد حسين موسوى ارومى (معروف به عرب باغى) در كتاب تحفة الشيعه در اثبات رجعت و ظهور ائمه(علیهم السلام) در صفحات 132 الى 136 آورده است:

و در تفسير قمى از اهل بيت رسالت(علیهم السلام) روايت كرده كه مراد از ساعت در اين آيه، ظهور حضرت قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است و در بعضى از اخبار وارد شده كه مراد، قيامت است و منافات در بين احاديث ندارد زيرا قيامت تنزيل آيه است و ظهور قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) تأويل آيه است و در بين تنزيل و تأويل منافاتى نيست چنان كه بيان اين گذشت در تفسير آيات سابق و يا آنكه ظهور قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) تنزيل آيه است وقيامت تأويل آن.

و شاهد بر اين از اخبار صحيح و معتبر حديث مفضل است كه در كتب علماى اماميه مشهور و در ذيل عقايدشان مسطور و مذكور است و آن حديث را علامه مجلسى از كتاب منتخب البصائر نقل نموده است از مفضل بن عمر كه گفت: از حضرت صادق(علیه السلام) سؤال كردم آن امامى كه مردم انتظار ظهور او را مى كشند و اميدوار فرج او هستند يعنى مهدى صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آیا وقت معلوم و معينى براى ظهورش هست؟ فرمود: خداوند تعالى ابا و منع نموده از اينكه براى ظهور آن حضرت

ص: 458

وقتى تعيين فرمايد كه شيعيان بدانند. پس حضرت فرمود: آياتى كه حق تعالى در امر قيام ساعت در قرآن مجيد فرموده است، همگى در باب قيام آن حضرت نازل است و هر كس براى ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وقتى معين قرار دهد خود را با خدا در علم غيب شريك گردانيده است و دعوى اطلاع بر اسرار خدا كرده است تا آخر آن حديث.

پس، از اين حديث و از تفسير قمى معلوم شد مراد از ساعت در اين آيه بدون شبهه وقت ظهور قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است، بلكه از اين حديث واضح گرديد كه تمام آيات كه در قيام ساعت است، همگى در خصوص ظهور آن حضرت نازل شده است و آياتى كه در قيام ساعت نازل شده، بسيار است و حقير به طريق اجمال آن ها را در اينجا نقل مى كنم تا به ذكر آن ها اين كتاب مزين گردد:اول از آن ها قوله تعالى: حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَة (در سوره انعام آيه 31) يعنى، تا زمانى كه بر آن ها ساعت آيد.

دوم أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ در سوره انعام آيه 40 يعنى، يا به شما ساعت آمد.

سوم يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَة سوره اعراف آيه 187 يعنى، مى پرسند از تو ساعت را

چهارم أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَة سوره يوسف آيه 107 يعنى، يا بيايد بر آن ها ساعت به طورناگهانى.

پنجم لا تَأْتينَا السَّاعَةُ سوره سبأ آيه 3 يعنى، نمى آيد بر ما ساعت.

ششم حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةبَغْتَة سوره حج آيه 55 يعنى، تا بيايد بر آنان ساعت ناگهانى.

هفتم وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَة سوره روم آيه 12 يعنى، و روزى كه ساعت برپا مى شود.

هشتم ما نَدْري مَا السَّاعَة سوره جاثيه آيه 32 يعنى، ما نمى دانيم ساعت چيست.

نهم وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَة سوره جاثيه آيه 27 يعنى، و روزى كه ساعت برپا مى شود.

دهم اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ سوره قمر آيه 1؛ يعنى، ساعت نزديك شد.

يازدهم وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَة سوره روم آيه 55؛ يعنى، و روزى كه ساعت برپا مى شود.

دوازدهم بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ سوره قمر آيه 46؛ يعنى، بلكه ساعت وعده گاه آنان است.

سيزدهم وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ سوره غافر آيه 46؛ يعنى، و روزى كه ساعت برپا مى شود.

ص: 459

چهاردهم وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَة سوره كهف آيه 36؛ يعنى، گمان نمى كنم ساعت را قيام كننده.

پانزدهم إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ سوره مريم آيه 75؛ يعنى، يا عذاب و يا ساعت

شانزدهم وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً سوره فصلت آيه 50؛ يعنى، گمان نمى كنم ساعت را قيام كننده.

هفدهم هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَة سوره زخرف آيه 66؛ يعنى، آيا منتظرند ساعت را؟

هيجدهم فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ سوره محمّد آيه 18؛ يعنى، آيا منتظرند تا ساعت بيايد؟

نوزدهم إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها سوره غافر آيه 59؛ يعنى، البته ساعت در آينده است. شكى در آن نيست.

بيستم إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ سوره طه آيه 15؛ يعنى، البته ساعت خواهد آمد.بيست و يكم وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها سوره حج آيه 7؛ يعنى، و ساعت در آينده است. شكى در آن نيست.

بيست و دوم إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَة سوره حجر آيه 85؛ يعنى، و البته ساعت در آينده است.

بيست و سوم وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فيها سوره كهف آيه 21؛ يعنى، و ساعت در آن هيچ شكى نيست.

بيست و چهارم لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَريباً سوره احزاب آيه 63؛ يعنى، شايد ساعت نزديك باشد.

بيست و پنجم لَعَلَّ السَّاعَةَ قَريب سوره شورى آيه 17؛ يعنى، شايد ساعت نزديك است.

بيست و ششم وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَر سوره نحل آيه 77؛ يعنى، و نيست در امر ساعت مگر مانند يك چشم بر هم زدن.

بيست و هفتم إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَة سوره لقمان آيه 34؛ يعنى، خداوند در پيش اوست علم ساعت.

بيست وهشتم إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ سوره فصلت 47؛ يعنى، بازگشت علم ساعت به سوى اوست.

بيست و نهم وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ سوره زخرف آيه 85؛ يعنى، و در نزد اوست علم ساعت

سى ام بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ سوره فرقان آيه 11؛ يعنى، بلكه تكذيب كردند ساعت را.

سى و يكم وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سوره فرقان آيه 11؛ يعنى، و ما مهيا كرديم بر آن كسى كه ساعت را تكذيب كرد.

سى و دوم يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ سوره نازعات آيه 42؛ يعنى، از تو ساعت را مى پرسند

ص: 460

سى و سوم يَسْئَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ سوره احزاب آيه 63؛ يعنى، مردم از تو ساعت را سؤال مى كنند.

سى و چهارم إِنَّ الَّذينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ سوره شورى آيه 18؛ يعنى، آنان كه مجادله مى كنند در ساعت.

سى و پنجم وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ سوره زخرف آيه 61؛ يعنى، و او البته دانستن است مر ساعت را.

سى و ششم وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُون سوره انبياء آيه 49؛ يعنى، و آنان از ساعت هراسانند.

سى و هفتم وَ السَّاعَةُ لا رَيْبَ فيها سوره جاثيه آيه 32؛ يعنى، و ساعت در او شك نيست.

سى و هشتم وَ السَّاعَةُ أَدْهى وَ أَمَر سوره قمر آيه 46؛ يعنى، و عذاب ساعت سخت تر و تلخ تر است.

و اين ها جمله آن آيات بود كه در قيام ساعت نازل شده است و بنا بر حديث مفضل همه اين آيات در قيام قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده است و در بيان ظهور آنحضرت است و در اكثر اين آيات خداوند فرموده است كه علم آن در نزد خداى تعالى است چنان كه در حديث مفضل هم بدين نحو فرموده است و تفسير اين همه آيات، حديث مفضل است و آن در بيان تفسير اين هاست.

4. در تفسیر آیة الله العظمی علی بن ابراهیم قمی صفحه 675 آمده است:

فِي قَوْلِهِ اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ قَالَ خُرُوجُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 461

435. قبل از قيام قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) صيحه آسمانى مردم را به ايشان

مى خواند و روز بعد صيحه شيطانى مردم را به گمراهى فرامى خواند

در سوره قمر آيه 2

وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ

و چون آيتى و نشانه اى (الهى را) ببينند، روى برمى گردانند و مى گويند: سحر و جادويى پى در پى است.

1. در كتاب غيبت نعمانى صفحه 261 باب 14 حديث 19 آمده است:

قال: أخبرنا أحمدبن محمدبن سعيد، قال: حدثنا علي بن الحسن التميمي، قال: حدثنا عمروبن عثمان، عن الحسن بن محبوب، عن عبدالله بن سنان، قال: كنت عند أبي عبدالله(علیه السلام)، فسمعت رجلا من همدان يقول له: إن هؤلاء العامة يعيرونا و يقولون لنا: إنكم تزعمون أن مناديا ينادي من السماء باسم صاحب هذا الأمر و كان متكئا، فغضب و جلس، ثم قال: «لا ترووه عني، و ارووه عن أبي، و لا حرج عليكم في ذلك، أشهد أني قد سمعت أبي(علیه السلام) يقول: و الله إن ذلك في كتاب الله عز و جل لبين، حيث يقول: « إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» فلا يبقى في الأرض يومئذ أحد إلا خضع، و ذلت رقبته لها، فيؤمن أهل الأرض إذا سمعوا الصوت من السماء: ألا إن الحق في علي بن أبي طالب(علیه السلام) و شيعته قال فإذا كان من الغد، صعد إبليس في الهواء، حتى يتوارى عن أهل الأرض، ثم ينادي: ألا إن الحق في عثمان بن عفان و شيعته، فإنه قتل مظلوما، فاطلبوا بدمه قال فيثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت على الحق، و هو النداء الأول، و يرتاب يومئذ الذين في قلوبهم مرض، و المرض و الله عداوتنا، فعند ذلك يتبرءون منا، و يتناولونا، فيقولون: إن المنادي الأول سحر من سحر أهل هذا البيت» ثم تلا أبوعبدالله(علیه السلام): «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»

و عنه، قال: أخبرنا أحمد بن محمد بن سعيد، قال: حدثنا محمد بن المفضل بن إبراهيم، و سعدان بن إسحاق بن سعيد، و أحمد بن الحسين بن عبد الملك، و محمد بن أحمد بن الحسن القطواني جميعا، عن الحسن ابن محبوب، عن عبد الله بن سنان، مثله سواء بلفظه.

ص: 462

خبر داد ما را احمدبن محمّدبن سعيد، از على بن حسن تيملى از عمروبن عثمان، از حسن بن محبوب، از عبد اللّه بن سنان كه گفت: در محضر ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) بودم. شنيدم كه مردى از همدان به آن حضرت عرض مى كند اين عامّه (اهل سنت) ما را سرزنش مى كنند و به ما مى گويند شما چنين مى پنداريد كه آواز دهنده اى از آسمان به نام صاحب اين امر آواز خواهد كرد. آن حضرت تكيه داده بود. خشمگين شد و بنشست. سپس فرمود: اين سخن را از من نقل نكنيد و از پدرم نقل كنيد و هيچ اشكالى براى شما نخواهد داشت. من گواهى مى دهم كه از پدرم(علیه السلام) شنيدم كه مى فرمود: به خدا قسم كه اين مطلب در كتاب خدا كاملاً روشن است. آنجا كه مى فرمايد: « إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعين»؛ يعنى، اگر ما بخواهيم نشانه اى از آسمان براى آنان فرو فرستيم كه گردن هايشان در برابر آن خضوع كند. آن روز در روى زمين كسى نماند مگر آنكه گردن در مقابل آن نشانه كج خواهد كرد. همه مردم روى زمين چون بشنوند كه صدايى از آسمان بلند است: «توجه كنيد كه حق در على بن ابى طالب(علیه السلام) و شيعيان اوست.» ايمان آورند.

فرمود: چون فردا شود، شيطان بر هوا بلند شود تا آن حد كه از ديدگاه زمينيان پنهان شود. سپس آواز دهد: «توجه كنيد كه حق در عثمان بن عفّان و شيعيان اوست زيرا او مظلوم كشته شد. خونش را مطالبه كنيد.»

فرمود: خداوند در آن هنگام مردمان با ايمان را به گفتار ثابت بر حق ثابت نگه مى دارد و گفتار ثابت بر حق همان نداى نخستين است ولى آنان كه در دل هايشان بيمارى هست به شك مى افتند و بيمارى دل به خدا قسم كينه ماست كه آن هنگام از ما دورى جويند و ما را ناسزا گويند و مى گويند كه آوازدهنده نخستين سحرى بود از سحرهاى اين خاندان. سپس ابوعبداللّه(علیه السلام) اين آيه شريفه را تلاوت فرمود: «و چون آيتى و نشانه اى (الهى را) ببينند، روى برمى گردانند و مى گويند: سحر و جادويى پى در پى است.» (و گفت: حديث كرد ما را احمدبن محمّدبن سعيد، از محمّدبن مفضل بن ابراهيم و سعدان بن اسحاق بن سعيد و احمدبن حسين بنعبدالملك و محمّدبن احمدبن حسن قطوانى، همگى از حسن بن محبوب، وى از عبداللّه بن سنان همين حديث را عيناً با الفاظش روايت كرده اند.

ص: 463

2. در كتاب غيبت نعمانى صفحه 261 باب 14 حديث 20 آمده است:

قال: أخبرنا أحمدبن محمدبن سعيد، قال: حدثنا القاسم بن محمدبن الحسين بن حازم، قال: حدثنا عبيس بن هشام الناشري، عن عبدالله بن جبلة، عن عبدالصمد بن بشير، عن أبي عبدالله جعفربن محمد(علیهما السلام) و قد سأله عمارة الهمداني، فقال له: أصلحك الله، إن أناسا يعيرونا، و يقولون: إنكم تزعمون أنه سيكون صوت من السماء. فقال له: لا ترووه عني، و ارووه عن أبي، كان أبي يقول: هو في كتاب الله: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» فيؤمن أهل الأرض جميعا للصوت [الأول]، فإذا كان من الغد صعد إبليس اللعين، حتى يتوارى من الأرض في جو السماء، ثم ينادي: ألا إن عثمان قتل مظلوما، فاطلبوا بدمه. فيرجع من أراد الله عز و جل به سوءا، و يقولون: هذا سحر الشيعة، حتى يتناولونا، و يقولون: هو من سحرهم، و هو قول الله عز و جل: «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»

او گفت: و حديث كرد ما را احمدبن محمّدبن سعيد، از قاسم بن محمّدبن حسن بن حازم، از عبيس بن هاشم ناشرى، از عبداللّه بن جبلة، از عبد الصمدبن بشير، از ابى عبداللّه جعفربن محمّد(علیهما السلام) كه عماره همدانى از آن حضرت پرسيد و عرض كرد: خداوند حال شما را اصلاح فرمايد. مردمى ما را سرزنش مى كنند و مى گويند شما چنين مى پنداريد كه به زودى آوازى از آسمان پديد مى آيد. حضرت به او فرمود: از من بازگو مكن ولى از پدرم آن را بازگو كن كه پدرم مى فرمود: اين مطلب در كتاب خداست: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» پس همه مردم روى زمين به آواز نخستين ايمان آورند و چون فردا شود ابليس ملعون بالا رود تا آنجا كه در هوا از ديدگاه زمين پنهان گردد. سپس آواز مى دهد: توجه كنيد كه همانا عثمان بن عفّان مظلوم كشته شد. خونش را مطالبه كنيد. پس هر كس كه خداوند درباره ی او بد خواسته باشد به شك مى افتد و مى گويند اين سحر شيعيان است و حتى به ما ناسزا گويند و مى گويند اين از سحر آنان است و اين است كه خداى عزوجل مى فرمايد: «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»

ص: 464

436. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم را به عالمی حیرت آور و

قیامی هول انگیز دعوت می کند

سوره قمر آیه 6

فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى شَيْ ءٍ نُكُرٍ

پس ای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) از کافران روی بگردان تا روزی که نداکننده ای خلق را به عالمی حیرت آور و قیامتی هول انگیز دعوت کند.

1. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 4 صفحه 312 و فرهنگ ائمه از دیدگاه قرآن صفحه 484 آمده است:

منظور از نداکننده در این آیه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که کافران را بر لزوم پیروی و قبول ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرا می خواند.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم صفحه 674 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 260 و تفسیر صافی مجلد 5 صفحه 100 و تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 176 مجلد 5 صفحه 176 حدیث 6 آمده است:

«فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى شَيْ ءٍ نُكُرٍ» قال الإمام إذا خرج يدعوهم إلى ما ينكرون

هنگامی که امام(علیه السلام) قیام می کند تا افراد را نسبت به آنچه انکار (و تکذیب) می کردند. دعوت و ارشاد نماید.

ص: 465

437. محبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ائمه طاهرين(علیهم السلام)

سبب مى شود كه انسان در بهشت با آن ها باشد.

سوره قمر آيات 54 و 55

إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ(54) في مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِر(55)

اهل تقوا و پرهيزكاران در باغ ها و جويبارها هستند در مكان و جايگاهى پسنديده نزد ملكى مقتدر.

* در كتاب تفسير برهان مجلد 5 صفحه 224 آمده است:

فقال [النبي](صلی الله علیه وآله وسلم): أبشر يا علي، ما من عبد ينتحل مودتك إلا بعثه الله معنا يوم القيامة. و جاء رواية أخرى: يا علي أما علمت أنه من أحبنا و انتحل محبتنا أسكنه الله معنا. و تلا هذه الآية: «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ* فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ.»

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: يا على(علیه السلام)، مژده دهم كه هيچ بنده اى از بندگان خداوند نيست مگر آنكه دوستى تو را در دل داشته باشد جزاين كه با ما در قيامت محشور خواهد شد و در روايت ديگر آمده است كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: يا على(علیه السلام)، آيا مى دانى كه هر كس ما را دوست بدارد و به ما بپيوندد خداوند او را با ما (در بهشت) در يك جا مسكن دهد؟ و سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «اهل تقوا و پرهيزكاران در باغ ها و جويبارها هستند در مكان و جايگاهى پسنديده نزد ملكى مقتدر.»

ص: 466

438. خداوند قرآن و اسم اعظم خود را به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و

امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) و در حال حاضر به حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آموخته است

سوره الرحمن آیات 1 تا 4

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ * الرَّحْمنُ (1) عَلَّمَ الْقُرْآنَ (2) خَلَقَ الْإِنْسانَ (3) عَلَّمَهُ الْبَيانَ (4)

به نام خداوند بخشنده ی مهربان. الرحمن نام خداوند رحمان قرآن را (به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) تعلیم داد انسان را خلق نمود به او بیان را آموخت.

سوره الرحمن درباره ی امامان(علیهم السلام) و بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

1. در کتاب تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 664 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 164 حدیث 145 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 230 حدیث 4 آمده است:

رَوَاهُ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَب ْنِ يَعْقُوبَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سوره ی الرَّحْمَنِ نَزَلَتْ فِينَا مِنْ أَوَّلِهَا إِلَى آخِرِهَا.

از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده است که آن حضرت فرمودند سوره الرحمن درباره ی ما اهل بیت(علیهم السلام) نازل شده است از اولش الی آخرش.

2. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 4 صفحه 328 آمده است:

ائمه ی معصومین(علیهم السلام) فرمودند: سوره ی الرحمن از اول تا آخر در مورد ما (ائمه(علیهم السلام)) نازل شده است و در اینجا خداوند قرآن را به رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) آموخت و منظور از انسان یعنی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و البیان یعنی اسماعظم خداوند که علم همه چیز از روز اول تا روز قیامت است و خداوند آن را به حضرت علی(علیه السلام) آموخت.

ص: 467

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 678، تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 188 حدیث 9 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 263 حدیث 3 آمده است:

علي بن إبراهيم، قال: حدثني أبي، عن الحسين بن خالد، عن أبي الحسن الرضا(علیه السلام) في قوله تعالى: «الرَّحْمنُ* عَلَّمَ الْقُرْآنَ» قال(علیه السلام): الله علم [محمدا(صلی الله علیه وآله وسلم)] القرآن. قلت: «خَلَقَ الْإِنْسانَ»؟ قال: ذلك أميرالمؤمنين(علیه السلام). قلت: «عَلَّمَهُ الْبَيانَ»؟ قال: علمه تبيان كل شي ء يحتاج الناس إليه.

علی بن ابراهیم قمی از پدرش روایت می کند که حسین بن خالد روایت کرده است که حضرت امام رضا(علیه السلام) در ذیل آیه الرحمن علم القرآن فرمودند الرحمن یعنی خداوند و علم القرآن یعنی خداوند قرآن را به محمد آموخت. گفتم منظور از خلق الانسان چیست؟ فرمودند: مراد از انسان امیرالمؤمنین(علیه السلام) است گفتم علمه البیان چیست؟ فرمودند: آنچه را که ناس یعنی انسان های اولین و آخرین به آن نیازمند هستند به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) آموخت.

4. در تفسیر مجمع البیان مجلد 9 صفحه 330 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 263 حدیث 1 آمده است:

الطبرسي: قال الصادق(علیه السلام): البيان: الاسم الأعظم الذي علم به كل شي ء.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: البیان همان اسم اعظم خداوند است که به وسیله ی آن هر چیزی شناخته و دانسته می شود.

5. مختصر بصائرالدرجات صفحه 57 و تفسیر برهان مجلد4 صفحه 263 حدیث 2 آمده است:

سعدبن عبدالله: عن إبراهيم بن هاشم، عن علي بن معبد، عن الحسين بن خالد، عن أبي الحسن الرضا(علیه السلام) قال: سألته عن قول الله عز و جل: «الرَّحْمنُ* عَلَّمَ الْقُرْآنَ» فقال: إن الله عز و جل علم [محمدا(صلی الله علیه وآله وسلم)] القرآن. قلت: «خَلَقَ الْإِنْسانَ* عَلَّمَهُ الْبَيانَ»؟ قال: ذاك علي بن أبي طالب(علیه السلام) علمه بيان كل شي ء مما يحتاج إليه الناس.

6. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 664 آمده است:

رَوَاهَا أَيْضاً عَنْ أَحْمَدَبْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ أَحْمَدَبْنِ يَحْيَى عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ» قَالَ اللَّهُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ قُلْتُ فَقَوْلُهُ «خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيانَ» قَالَ ذَلِكَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَلَّمَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بَيَانَ كُلِّ شَيْ ءٍ يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاس 7. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 266 و بحارالانوار مجلد 89 صفحه 101 حدیث 77 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 446 حدیث 15 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 664 آمده است:

ص: 468

مَا رَوَاهُ صَاحِبُ كِتَابِ الْإِحْتِجَاجِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى عَبْدِاللَّهِب ْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ ذَكَرَ حَدِيثاً مُسْنَداً يَرْفَعُهُ إِلَى حَمَّادٍ اللَّحَّامِ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) نَحْنُ وَ اللَّهِ نَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ مَا فِي النَّارِ وَ مَا بَيْنَ ذَلِكَ قَالَ حَمَّادٌ فَبُهِتُّ إِلَيْهِ أَنْظُرُ فَقَالَ يَا حَمَّادُ إِنَّ ذَلِكَ فِي كِتَابِ اللَّهِ يَقُولُهَا ثَلَاثاً ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلى هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ»(1) إِنَّهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ الَّذِي فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ ءٍ فمعنى قوله إنه من كتاب الله الذي فيه تبيان كل شي ء أي الذي نعلمه الذي يحتاج الناس إليه

8. در بحارالانوار مجلد 30 صفحه 255 حدیث 116، بحارالانوار مجلد 27 صفحه 29 حدیث 1، بصائرالدرجات مجلد 1 صفحه 481 حدیث 1 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 665 آمده است:

أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ قُلْتُ لِمَوْلَايَ عَلِيِّب ْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) أَسْأَلُكَ عَنْ شَيْ ءٍ أَنْفِي بِهِ عَنِّي مَا خَامَرَ نَفْسِي قَالَ ذَاكَ إِلَيْكَ قُلْتُ أَسْأَلُكَ عَنِ الْأَوَّلِ وَ الثَّانِي فَقَالَ عَلَيْهِمَا لَعَائِنُ اللَّهِ كِلَاهُمَا مَضَيَا وَ اللَّهِ مُشْرِكِينَ كَافِرِينَ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ قَالَ قُلْتُ يَا مَوْلَايَ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْكُمْ يُحْيُونَ الْمَوْتَى وَ يَبْرَءُونَ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ يَمْشُونَ عَلَى الْمَاءِ فَقَالَ(علیه السلام) مَا أَعْطَى اللَّهُ نَبِيّاً شَيْئاً إِلَّا أَعْطَى مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) مِثْلَهُ وَ أَعْطَاهُ مَا لَمْ يُعْطِهِمْ وَ مَا لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُمْ وَ كُلُّ مَا كَانَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَقَدْ أَعْطَاهُ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) ثُمَّ الْحَسَنَ(علیه السلام) ثُمَّ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) ثُمَّ إِمَاماً بَعْدَ إِمَامٍ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَعَ الزِّيَادَةِ الَّتِي تَحْدُثُ فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ فِي كُلِّ شَهْرٍ وَ فِي كُلِّ يَوْمٍ.

ص: 469


1- . سوره نحل آیه 89.

439. النجم و الشجر یسجدان، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، امیرالمؤمنین(علیه السلام)،

اشاره

امامان(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره الرحمن آیه 6

وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ

ستاره و درختان همه خداوند را سجده می کنند.

شعور، حیات، نطق، تسبیح و سجده ی همه چیز

تنزیل این آیه صحبت از سجده درختان و ستارگان است.

اولاً: قرآن کریم هستی را دارای حیات می داند و همه چیز را زنده می خواند «مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَي»(1) از ماء همه چیز کل شئ زنده هستند و تأویل این ماء ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند که فیض حیات به وسیله ی این ها به همه چیز می رسد « إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعين»(2)

ماء معین وجود اقدس حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است جماد حیات جمادی دارد نبات حیات نباتی دارد حیوان حیات حیوانی دارد و انسان دارای حیان انسانی است و ملائکه حیات ملکوتی دارند. همه چیز دارای حیات است «كُلَّ شَيْ ءٍ حَي» و حیات هر کدام در حد خودشان می باشند و مساوی نیستند.

ص: 470


1- . سوره انبیاء آیه 30
2- . سوره ملک آیه 30

ثانیاً: قرآن همه ی هستی را دارای شعور در حد خودشان می داند مثلاً درباره ی جمادات در قرآن « إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»(1) خداوند اراده اش به هر چیز تعلق بگیرد به آن ها می گوید: «يَقُولَ لَهُ» بشو می شود كُنْ فَيَكُونُ خداوند در اینجا می خواهد به ما بفهماند که وقتی اراده اش به چیزی تعلق می گیرد، به آن ها می گوید بشو، او می شود؛ یعنی او شعور دارد، او می فهمد. خداوند می فرماید: بشو. او می شود.

ثالثاً: همه ی هستی و همه چیز دارای نطق هستند چنان که خداوند می فرمایند: « أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ ءٍ»(2) خداوند ما را به نطق درمی آورد. پس هستی دارای نطق هم هستند و همه چیز را به نطق درمی آورد. پس هستی دارای نطق هم هستند و همه چیز صحبت می کند.

چون شما سوی جمادی می روید *** محرم جان جمادی کی شوید

از جمادی در جهان جان روید *** قل قل اجزاء عالم بشنوید

نطق باد و نطق آب و نطق گل *** هست محسوس حواس اهل دل

فلسفی کو منکر حنانه شد *** او ز راه انبیا بیگانه شد

مورچه در قرآن دارای شعور و نطق است که با سلیمان صحبت می کند « قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ» رهبر مورچه ها فریاد زد: ای مورچه ها به لانه هایتان بروید «سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُون»(3) این سربازان سلیمان شعور ندارند.

دقت کنید مورچه هم می فهمد و هم نطق دارد خود مورچه ها باهم صحبت می کنند، اما غیر مورچه ها زبانشان را نمی فهمند. خداوند این قدرت را به سلیمان داده است تا نطق مورچه ها را بفهمد و درک کند. لذا رهبر مورچه ها با سلیمان صحبت می کند. سلیمان از گفته ی او می خندد که گفته است: جیش و لشگر سلیمان شعور ندارند. در داستان سلیمان شما به پرنده ای به نام هدهد برخورد می کنید که او بدون مرخصی و سرخود محل و شغلش را ترک کرده است. سلیمان می فرماید: او را عذاب می کنم. او برمی گردد. سلیمان از او سؤال می کند کجا بودی؟ او جواب

ص: 471


1- . سوره یس آیه 82
2- . سوره فصلت آیه 21
3- . سوره نمل آیه 18

میدهد: من به مُلک ملکه ی سباء یعنی بلقیس رفته بودم. او پادشاه آن کشور است... و یک گزارش کامل برای سلیمان می آورد. پس دقت بفرمایید، همه ی حیوانات دارای شعورند. شعور سگ اصحاب کهف در قرآن ... پس همه چیز دارای شعور است.

رابعاً: قرآن کریم هستی را تسبیح گوی خداوند می داند:

الف) سوره حدید آیه 2«سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيم

ب) سوره حشر آیه 2 «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ »

ج) سوره صف آیه 2 «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيم»

د) سوره جمعه آیه 2 «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزيزِ الْحَكيم»

ه) سوره تغابن آیه 2 «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدير»

پس دقت بفرمایید؛

اول: «مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَي»(1)

دوم: «إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»(2)

سوم: «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ ءٍ»(3)

چهارم: «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ»(4)

پنجم: «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ»(5)

تأویل آیه:

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 666 حدیث 5، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 309 حدیث 12 و مجلد 30 صفحه 256 حدیث 117 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 264 حدیث 3 آمده است: (قسمتی از حدیث را می آوریم.)

ص: 472


1- . سوره انبیاء آیه 30
2- . سوره یس آیه 82
3- . سوره فصلت آیه 21
4- . سوره های حشر و صف آیه 2
5- . سوره الرحمن آیه 6

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَالِكٍ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَعِيدِبْنِ عُثْمَانَ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ ... «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ» قَالَ النَّجْمُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ الشَّجَرُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) لَمْ يَعْصُوا اللَّهَ طَرْفَةَ عَيْن

داود رقی از امام صادق(علیه السلام) سؤال می کند درباره ی این آیه ستارگان و درختان و گیاهان خداوند را سجده می کنند منظور چیست؟ حضرت می فرمایند: منظور از ستاره رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و منظور از درخت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند که یک لحظه و یک چشم به هم زدن معصیت و گناه نکردند، نمی کنند، نخواهد کرد و آن ها همه معصومند.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 678، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 263 حدیث 3 و تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 189 آمده است: (قسمتی از حدیث را می آوریم.)

قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) فِي قوله ... قُلْتُ: «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ» قَالَ النَّجْمُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ قَدْ سَمَّاهُ اللَّهُ فِي غَيْرِ مَوْضِعٍ فَقَالَ: «وَ النَّجْمِ إِذا هَوى»(1)، وَ قَالَ: «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ»(2) فَالْعَلَامَاتُ الْأَوْصِيَاءُ وَ النَّجْمُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) قُلْتُ «يَسْجُدانِ» قَالَ يَعْبُدَان

حسین بن خالد از حضرت رضا(علیه السلام) نقل می کند که از آن حضرت پرسیدم که منظور از «النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ» چیست؟ حضرت فرمودند: منظور از ستاره رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و خداوند در مواضع بسیاری ایشان را به این نام در قرآن بیان فرموده است. از جمله «وَ النَّجْمِ إِذا هَوى» و یا فرموده است: «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ» که منظور از علامات اوصیا و جانشینان (امامان) و خلفای آن حضرت هستند. پس «النَّجْمُ» رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) است. عرض کردم معنی «يَسْجُدانِ» چیست؟ حضرت فرمودند: آن ها خداوند را (به واقع و با تمام وجود) عبادت و ستایش می نمایند.3. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 4 صفحه 328 آمده است:

معصومین(علیهم السلام) فرمودند: «النَّجْمُ» یعنی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) و «الشَّجَرُ» یعنی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند.

ص: 473


1- . سوره نجم آیه 1
2- . سوره نحل آیه 16

440. اطاعت از امامان معصوم(علیهم السلام) واجب و بی توجهی به حق ایشان حرام است

سوره الرحمن آیات 7 تا 9

وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزانَ (7) أَلاَّ تَطْغَوْا فِي الْميزانِ (8) وَ أَقيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْميزانَ (9)

(خداوند آسمان را برافراشت و ترازو را قرار داد) (تا در ترازو تجاوز نکنید) (وزن کردن را به عدالت رعایت کنید و کم فروشی ننماید.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 678، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 667 حدیث 5، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 264، تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 188 و تفسیر شریف لاهیجی مجلد 4 صفحه 329 آمده است: (قسمتی از حدیث)

قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) فِي قوله ... «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ» قَالَ السَّمَاءُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ(1) وَ الْمِيزَانُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) نَصَبَهُ لِخَلْقِهِ، قُلْتُ: «أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ» قَالَ: لَا تَعْصُوا الْإِمَامَ، قُلْتُ «وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ» قَالَ أَقِيمُوا الْإِمَامَ بِالْعَدْلِ قُلْتُ: «وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ» قَالَ: لَا تَبْخَسُوا الْإِمَامَ حَقَّهُ وَ لَا تَظْلِمُوه.

ابی خالد می گوید: به امام رضا(علیه السلام) گفتم منظور از خداوند آسمان را برافراشته و ترازو را قرار داد، چیست؟ حضرت فرمودند: منظور از السماء رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می باشد که خداوند (روح بزرگوار و بلند او را قبض نمود و سپس به سوی خود بالا برد.

ص: 474


1- . در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 666 چنین آمده است: قَالَ السَّمَاءُ رَسُولُ اللَّهِa قَبَضَهُ اللَّهُ ثُمَّ رَفَعَهُ إِلَيْه

سؤال می کند منظور از «وَضَعَ الْمِيزانَ» که خداوند می فرمایند: ترازو را قرار داد چیست؟ حضرت فرمودند: منظور از میزان امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که خداوند پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) او را به عنوان خلیفه و جانشین آن حضرت قرار داد.

سؤال می کند منظور از «أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ» تا در میزان و ترازو و وسیله ی سنجش تجاوز نکنید. حضرت فرمودند: بپا خیزید و برپا دارید و اطاعت کنید از امام عادل. سؤال کردم «وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ» و کوتاهی و کم فروشی نکنید. حضرت فرمودند: منظور این است که در حق امام عادل ظلم نکنید و نسبت به حقوقی (که خداوند برای او قرار داده است.) کوتاهی ننماید.

ص: 475

441. ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجه اللّه هستند

سوره الرحمن آيات 26 و 27

كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ(26) وَ يَبْقى وَ جْهُ رَبِّكَ ذُوالجَلالِ وَ الإِكْرامِ(27)

هر چه هست فانى شدنى است. فقط «وجه رب» است كه باقى و ماندنى است و او صاحب جلال و اكرام و بزرگوارى است.

1. در تفسير صافى صفحه 517 آمده است:

عن على بن الحسين(علیه السلام): نحن وجه اللّه.

امام زين العابدين على بن الحسين(علیهما السلام) فرمودند: ما وجه خداوند هستيم.

2. در تفسير برهان مجلد 5 صفحه 236 آمده است:

ابن بابويه، قال: حدثنا أحمدبن زياد بن جعفر الهمداني، قال: حدثنا علي بن إبراهيم، عن أبيه إبراهيم بن هاشم، عن عبدالسلام بن صالح الهروي، قال: قلت لعلي بن موسى الرضا(علیه السلام): يابن رسول الله، فما معنى الخبر الذي رووه أن ثواب لا إله إلا الله النظر إلى وجه الله تعالى؟ فقال (علیه السلام): يا أبا الصلت، من وصف الله تعالى بوجه كالوجوه فقد كفر، و لكن وجه الله تعالى أنبياؤه و رسله و حججه (صلوات الله عليهم) هم الذين بهم يتوجه إلى الله عز و جل و إلى دينه و معرفته و قال الله تعالى: «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ* وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ» و قال عز و جل: «كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ».

ابن بابويه به سند خود: از عبدالسلام بن صالح هروى نقل مى كند كه به امام على بن موسى الرضا(علیهما السلام) عرض كردم: اى پسر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، معناى اين روايت چيست كه ثواب لا اله الا اللّه نظر به وجه اللّه تعالى مى باشد؟ حضرت فرمودند: اى اباصلت، هر كس خدا را به وجهى از وجوه توصيف كند به تحقيق كافر شده اما وجه اللّه، پيامبران و رسولان و حجج اويند. اين ها كسانى هستند كه مردم توسط آن ها به خداتوجه پيدا مى كنند و نيز به دين و معرفت به او متوجه مى شوند. خداوند در اين باره مى فرمايد: «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى وَجْهُ

ص: 476

رَبِّكَ» يعنى: هر چه هست فانى شدنى است. فقط «وجه رب» است كه باقى و ماندنى است.

3. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 266 آمده است:

قال على بن الحسين(علیه السلام): نحن الوجه الذى يؤتى اللّه منه.

امام زين العابدين على بن الحسين(علیه السلام) فرمودند: ما وجه الهى هستيم كه هر كس در آن قرار گيرد به خداوند مى رسد.

4. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 195 باب النوادر حديث 349 آمده است:

محمّدبن يحيى، عن احمدبن محمّدبن عيسى، عن على بن النعمان، عن سيف بن عميرة عمن ذكره، عن الحارث بن المغيرة النصرى قال: سُئل ابوعبداللّه(علیه السلام)، عن قول اللّه تبارك و تعالى: «كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ». فقال: ما یقولون فیه؟ قلت: یقولون یهلکُ کل شی إلا وجه الله فقال: سبحان اللّه لقد قالوا قولاً عظيماً. انما عنى بذلك وجه اللّه الذى يؤتى منه.

حارث بن مغيره مى گويد: از امام صادق(علیه السلام) درباره قول خداوند تبارك و تعالى كه مى فرمايد: «هر چه هست فانى شدنى است. فقط «وجه رب» است كه باقى و ماندنى است و او صاحب جلال و اكرام و بزرگوارى است.» سؤال شد. حضرت فرمودند: در اين باره چه مى گويند؟ عرض كردم: مى گويند همه چيز هلاك شود جز وجه خداوند. حضرت فرمودند: منزه است خداوند (از اين نسبت ها كه صورت و وجه داشته باشد.) اين سخن بسيار درشتى است كه گفته اند. مقصود از وجه، راهى است كه به سوى خداوند روند.

(پس، در اين حديث نيز كه مى فرمايند: وجه اللّه الذى يؤتى منه راهى است كه به سوى خداوند روند، همان ائمه طاهرين(علیهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.)

5. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 196 باب النوادر حديث 351 آمده است:

محمّدبن يحيى، عن احمدبن محمّدبن عيسى، عن محمّدبن سنان، عن ابى سلام النحّاس، عن بعض اصحابنا، عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: نحن المثانى الذى اعطاه اللّه نبينا محمّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) و نحن وجه اللّه نتقلّب فى الارض بين أظهُرِكم و نحن عين اللّه فى خلقه و يده المبسوطة بالرحمة على عباده عرفنا من عرفنا و جهلنا من جهلنا و امامة المتقين.

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: ماييم آن مثانى كه خداوند به پيغمبر ما، محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) عطا فرموده است و ماييم وجه اللّهى كه در زمين ميان شما رفت و آمد داريم و ماييم عين اللّه ميان خلقش (و شاهد و ناظر بر خلقيم) و ماييم يد رحمت مبسوطه،خداوند بر بندگانش. (معرفت واقعى پيدا كرده است و شناخت واقعى دارد)، هر كس به ما معرفت پيدا كند و ما رابشناسد و نشناخت هر كس ما را نشناخت و او نشناخته است امام متقين را.

ص: 477

442. در روز قیامت از ثقلان یا کتاب الله و عترت که یکی از آن ها ولی عصر است سؤال می کنند

سوره الرحمن آیه 31

سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلان

در روز قیامت درباره ی دو ثقل (عظیم) از شما سؤال خواهند کرد.

این حدیث مشهور و معروف است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند من از بین شما می روم و دو چیز بین شما می گذارم و این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا اینکه در قیامت به من بپیوندند یکی کتاب الله یعنی قرآن و دوم اهل بیت و یا عترتم(علیهم السلام) که منظور از آن امامان معصوم(علیهم السلام) هستند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند:

اولاً: دو ثقل بین شما می گذارم و آن دو ثقل کتاب الله و عترت من هستند.

ثانیاً: تا زمانی که شما به این دو ثقل بچسبید و متمسک باشید تا ابد گمراه نخواهید شد.

ثالثاً: این دو از هم جدا نمی شوند تا روز قیامت به من بپیوندند.

رابعاً: حضرت می فرمایند: این دو ثقل از هم جدا نمی شوند تا قیامت پس باید همیشه در کنار قرآن کریم امام معصومی باشد که بودن او تحقق حدیث نبوی و این آیه کریمه است.

پس همیشه باید معصوم و امام زنده ای در کنار قرآن باشد. اگر نباشد حدیث نبوی محقق نشده است. ما معتقدیم که امروزه ثقل ثانی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 680 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 267 حدیث 4 آمده است:

قَوْلُهُ «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ» قَالَ نَحْنُ وَ كِتَابُ اللَّهِ و الدليل على ذلك قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي(علیهم السلام)

ص: 478

علی بن ابراهیم با سند خودش از حضرت صادق درباره ی این آیه«سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ» روایت می کند که آن حضرت فرمودند: الثقلان ما اهل بیت و کتاب الله هستیم و دلیل بر آن قول و فرموده ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است که فرمودند: همانا من از بین شما می روم. دو چیز ارزشمند بین شما می گذارم یکی کتاب خداوند (که قرآن است.) و دیگری عترت و اهل بیتم می باشند.

2. در تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة مجلد 2 صفحه 672 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 324 حدیث 37 و تفسیر برهان مجلد صفحه 267 حدیث 1 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ هَارُونَب ْنِ خَارِجَةَ عَنْ يَعْقُوبَب ْنِ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ» قَالَ الثَّقَلَانِ نَحْنُ وَ الْقُرْآن

یعقوب بن شعیب از حضرت صادق(علیه السلام) روایت می کند که درباره ی این آیه که در روز قیامت درباره ی دو چیز سنگین از شما سؤال می کنند، فرمودند: آن دو چیز قرآن و ما اهل بیت(علیهم السلام) هستیم.

3. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 672 حدیث 2 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 324 حدیث 38 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 267 حدیث 2 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ هَمَّامٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنِ السِّنْدِيِّب ْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبَانِب ْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ» قَالَ كِتَابُ اللَّهِ وَ نَحْن.

محمدبن عباس... از زراره و ایشان از حضرت باقر(علیه السلام) درباره ی این آیه سؤال می کند حضرت فرمودند: این دو ثقل کتاب الله (قرآن) است و اهل بیت (امامان معصوم(علیهم السلام))

4. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 672 حدیث 3، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 267 حدیث 3 و تفسیر نورالثقلین مجلد صفحه حدیث آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ مُحَمَّدِب ْنِ نَاجِيَةَ عَنْ مُجَاهِدِب ْنِ مُوسَى عَنِ ابْنِ مَالِكٍ عَنْ حَجَّامٍ عَنْ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلُ اللَّهِ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض.و إنما سماها الثقلين لعظم خطرهما و جلالة قدرهما.

محمدبن عباس روایت می کند از ابی سعید الخدری که رسول خدا فرمودند: من از میان شما می روم و دو ثقل بین شما می گذارم یکی از آن ها اکبر از دیگری است کتاب خدا ریسمان محکمی است که بین خدا از آسمان ها به زمین بین بندگان کشیده شده است و دیگری عترت و اهل بیت من هستند که این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در قیامت و در کنار حوض کوثر به من بپیوندند.

ص: 479

443. در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجرمان از صورت هايشان شناخته مى شوند

سوره الرحمن آيه 41

يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصي وَ الْأَقْدامِ

مجرمان به سيمايشان شناخته مى شوند و آن ها را از موهاى جلوى سر و پاهايشان مى گيرند (و عذاب مى كنند.)

1. در ينابيع المودة باب 71 صفحه 429 حافظ قندوزى حنفى چنين آورده است:

و فى سوره ی الرحمن: «يُعْرَفُ المُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الأَقْدامِ»عن معاويه بن عمار، عن الصادق رضى الله عنه قال: لو قام قائمنا عليه السلاميعرف اعدائنا بسيماهم فيؤخذ بنواصيهم و اقدامهم يخبط هو و اصحابه بالسيف خبطاً.

در سوره الرحمن آيه 41 آمده است: «مجرمان به سيمايشان شناخته مى شوند و آن ها را از موهاى جلوى سر و پاهايشان مى گيرند (و عذاب مى كنند.)» معاويه بن عمار، از حضرت صادق(علیه السلام) روايت كرده است درباره اين قول خداوند متعال كه آن حضرت فرمودند: آن گاه كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما قيام كند دشمنان ما به سيماى خويش شناخته مى شوند. پس ايشان را از موى جلوى سر و قدم هايشان مى گيرند و آن حضرت و اصحابش آن ها را با شمشير به قتل مى رسانند (البته همان طورى كه در آيه و حديث آمده است اين سرنوشت مجرمينى است كه قابل هدايت نيستند و در مقابل فرمان هاى آن حضرت سر تعظيم فرود نمى آورند تا اصلاح شوند.)

2. در كتاب الغيبة صفحه 127 آمده است:محمّدبن ابراهيم النعمانى: قال اخبرنا على بن احمد قال اخبرنا عبد [عبيد] اللّه بن موسى، عن احمدبن محمّدبن خالد، عن ابيه، عن محمّدبن سليمان الديلمى، عن ابى بصير عن ابى عبد اللّه فى قوله تعالى: «يُعْرَفُ المُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الأَقْدامِ» قال: اللّه يعرفهم ولكن [أ] نزلت فى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يعرفهم بسيماهم فيخبطهم بالسيف هو و اصحابه خبطاً.

ص: 480

محمّدبن ابراهيم نعمانى گويد خبرمان داد على بن احمد، وى از عبد [عبيد ]اللّه بن موسى، از احمدبن محمّدبن خالد، از پدرش، از محمّدبن سليمان ديلمى، از ابى بصير، از ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) درباره فرموده خداوند «يُعْرَفُ المُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الأَقْدامِ» يعنى، مجرمان به سيمايشان شناخته مى شوند و آن ها را از موهاى جلوى سر و پاهايشان مى گيرند (و عذاب مى كنند.) حضرت فرمود: خداوند آن ها را مى شناسد ولى اين آيه درباره قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده و اوست كه آن ها را به چهره هايشان مى شناسد. پس او و اصحابش آن ها را از دم شمشير مى گذرانند.

3. در كتاب بصائر الدرجات صفحه 359، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 268، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 32، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 521 و نورالثقلین مجلد 5 صفحه 195 آمده است:

محمّدبن الحسن الصفاّر، عن ابراهيم بن هاشم، عن سليمان الديلمى (او عن سلمان)، عن معاوية الدّهنى، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه تبارك و تعالى: «يُعْرَفُ المُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الأَقْدامِ» فقال: يا معاويه ما يقولون فى هذا؟ قلت: يزعمون ان اللّه تبارك و تعالى يعرف المجرمين بسيماهم فى القيامة فيأمر بهم فيؤذ بنواصيهم و اقدامهم فيلقون فى النار.

فقال(علیه السلام) لى: و كيف يحتاج تبارك و تعالى الى معرفة خلق انشاهم و هو خلقهم فقلتُ: جعلت فداك، و ما ذاك [ذلك]؟ قال: [ذلك] لو قام قائمنا(علیه السلام) اعطاه اللّه السيما فيأمر بالكافر فيؤذ بنواصيهم و اقدامهم ثم يخبط بالسيف خبطاً.

و قرأ ابوعبداللّه(علیه السلام): هذه جهنم التى كنتما بها تكذّبان تصليانها لا تموتان و لا تحييان.

محمّدبن حسن صفّار، از ابراهيم بن هاشم، از سليمان ديلمى (يا از سلمان)، از معاويه الدّهنى، از ابى عبداللّه حضرت صادق(علیه السلام) درباره فرموده خداوند تبارك و تعالى: «يُعْرَفُ المُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الأَقْدامِ» يعنى: مجرمان به سيمايشان شناخته مى شوند و آن ها را از موهاى جلوى سر و پاهايشان مى گيرند (و عذاب مى كنند.) حضرت فرمود: اى معاويه در اين باره چه مى گويند؟ عرضه داشتم: مى پندارند كه خداوند تبارك و تعالى در قيامت مجرمين را به چهره هايشان مى شناساند. پس امر مى شود از پيشانى و پاهايشان آنان را مى گيرند و آنان را به آتش در مى افكنند. امام(علیه السلام) فرمود: چگونه خداوند تبارك و تعالى نياز دارد به شناختن خلايقى كه آن ها را آفريده؟ گفتم:فدايت شوم. پس

ص: 481

[معنى] اين چيست؟ فرمود: هرگاه قائم ما به پا خيزد خداوند شناخت چهره ها را به آن حضرت عطا فرمايد. پس امر مى كند كافران را با پيشانى ها و قدم هايشان بگيرند. سپس از دم شمشير بگذرانند.

آن گاه حضرت صادق(علیه السلام) چنين خواند: اين جهنم است كه شما آن را تكذيب مى كرديد. به آن مى رسيد؛ نه مى ميريد و نه زنده باشيد.

4. در كتاب الاختصاص صفحه 304 آمده است:

إِبْرَاهِيمُب ْنُ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِب ْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَب ْنِ عَمَّارٍ الدُّهْنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ» فَقَالَ يَا مُعَاوِيَةُ مَا يَقُولُونَ فِي هَذَا قُلْتُ يَزْعُمُونَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُعَرِّفُ الْمِجْرِمِينَ بِسِيمَاهُمْ فِي الْقِيَامَةِ فَيَأْمُرُ بِهِمْ فَيُؤْخَذُ بِنَوَاصِيهِمْ وَ أَقْدَامِهِمْ فَيُلْقَوْنَ فِي النَّارِ فَقَالَ لِي وَ كَيْفَ يَحْتَاجُ الْجَبَّارُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى مَعْرِفَةِ الْخَلْقِ بِسِيمَاهُمْ وَ هُوَ خَلَقَهُمْ قُلْتُ فَمَا ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ ذَلِكَ لَوْ قَامَ قَائِمُنَا أَعْطَاهُ اللَّهُ السِّيمَاءَ فَيَأْمُرُ بِالْكَافِرِ «فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ» ثُمَّ يَخْبِطُ بِالسَّيْفِ خَبْطاً

شيخ مفيد در كتاب اختصاص، از ابراهيم بن هاشم، از محمّدبن سليمان، از پدرش، از سليمان [ديلمى]، از معاويه بن عمار [الدّهنى]، از ابى عبداللّه حضرت صادق(علیه السلام) درباره قول خداوند تبارك و تعالى: مجرمان به سيمايشان شناخته مى شوند و آن ها را از موهاى جلوى سر و پاهايشان مى گيرند (و عذاب مى كنند.) فرمود: اى معاويه در اين باره چه مى گويند؟ راوى گويد: عرضه داشتم: مى پندارند كه خداوند تبارك و تعالى در قيامت مجرمين را به چهره هايشان مى شناساند. پس امر مى شود از پيشانى و پاهايشان آنان را مى گيرند و را به آتش دوزخ در مى افكنند. امام(علیه السلام) فرمود: چگونه خداوند جبار تبارك و تعالى نياز دارد به شناختن خلايقى كه آن ها را خود آفريده؟ گفتم: فدايت شوم. پس [معنى] اين چيست؟ فرمود: هرگاه قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پا خيزد خداوند شناخت چهره ها را به آن حضرت عطا فرمايد. پس امر مى كند كافران را با پيشانى ها و قدم هايشان بگيرند. سپس از دم شمشير بگذرانند.

5. در كتاب نفيس المحجة فى ما نزل فى الحجة نوشته علامه بزرگوار بحرانى صفحه 372 آمده است:عنه باسناده عن أبي بصير، عن أبي عبدالله(علیه السلام) في قوله تعالى: «يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ» قال: سبحانه و تعالی يعرفهم، و لكن هذه أنزلت في القائم هو يعرفهم بسيماهم فیخبطهم بالسيف هو و أصحابه خبطا».

ص: 482

و از اوست كه به سند خود از ابوبصير از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) درباره قول خداوند تبارك و تعالى: مجرمان به سيمايشان شناخته مى شوند و آن ها را از موهاى جلوى سر و پاهايشان مى گيرند (و عذاب مى كنند.) فرمود: خداوند سبحانه و تعالى آنان را مى شناسد ولى اين آيه درباره حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل گرديده كه او آن ها را از چهره هايشان مى شناسد. پس او و اصحابش آن ها را از دم شمشير مى گذرانند.

توضیح این که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیهم السلام)، مجرمان را از صورتشان می شناختند. ولی ایشان به حکم به ظاهر می کردند و حکم به باطن نمی نمودند. مثلاً رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می دانستند ابوسفیان و عده ای دیگر دروغ می گویند و مؤمن واقعی نیستند، اما همین که به ظاهر می گفتند لا اله الا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)، حضرت حکم به ظاهر آن ها می فرمودند. ائمه(علیهم السلام) نیز چنین بودند؛ ولی در عصر حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که 1. یک حومت جهانی تشکیل می شود. 2. شرک ریشه کن می شود و فقط خدا عبادت می شود. 3. ظلم ریشه کن می شود... باید ابوسفیان ها، ابوجهل ها، معاویه ها، یزیدها و حجاج بن یوسف ها همه نابود شوند. لذا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای تحقق این برنامه ها حکم به باطن می کنند. افرادی این چنینی را از سر راهشان برمی دارند. باید بدانیم حکومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حکومت رحمت است. امام همه ی افراد را نمی کشند بلکه تنها، این گونه افراد را از سر راهشان برمی دارند.

ص: 483

444. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) اسبق هستند.

شیعیان واقعی مثل انبیا(علیهم السلام) السابقون هستند و بقیه ی شیعیان ان شاءالله لاحق باشند

سوره واقعه آيات 10 و 11

وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ(10) أُولئِكَ الْمُقَرَّبُون(11)

و سبقت گرفتگان كه سبقت گرفته اند. آن ها خودشان مقربانند.

1. در غيبت نعمانى باب 4 صفحه 91 حديث 20، مختصر بصائرالدرجات صفحه 175، تأویل الآیات مجلد 2 صفحه 642، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 275 حدیث 6، غایة المرام مجلد 4 صفحه 156 حدیث 6 و بحارالانوار مجلد 35 صفحه 333 آمده است:

اخبرنا على بن الحسين، عن محمّدبن يحيى، عن محمّدبن حسان الرازى، عن محمّدبن على، عن محمّدبن سنان، عن داودبن كثير الرقى قال: قلت لابى عبداللّه جعفربن محمّد(علیهما السلام): جعلت فداك اخبرنى عن قول اللّه عزوجل: «وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِكَ المُقَرَّبُونَ» قال: نطق اللّه بها يوم ذرأ الخلق فى الميثاق قبل ان يخلق الخلق بالفى عام فقلت: فسّرلى ذلك فقال: ان اللّه عزوجل لما اراد ان يخلق الخلق خلقهم من طين و رفع لهم ناراً فقال: ادخلوها، فكان اول من دخلها محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) والحسن(علیه السلام) و الحسين(علیه السلام) و تسعة من الائمة(علیهم السلام) امام بعد امام ثم اتبعهم بشيعتهم فهم و اللّه السابقون.

خبر داد ما را على بن الحسين، از محمّدبن يحيى، از محمّدبن حسان رازى، از محمّدبن على، از محمّدبن سنان، از داودبن كثير الرقى كه وى گويد: عرضه داشتم به ابى عبداللّه جعفربن محمّد(علیهما السلام): فدايت گردم معناى اين آيه چيست؟ «و سبقت گرفتگان كه سبقت گرفته اند آن ها خودشان مقربانند.» فرمود: دو هزار سال پيش از آنكه خداوند خلق را بيافريند، در روزى كه خلق را در عالم ميثاق بذر افشانى مى كرد اين سخن را فرمود.عرض كردم: توضيح بيشترى بفرماييد. فرمود: خداى عزوجل هنگامى كه خواست خلق را

ص: 484

بيافريند، آنان را از گل آفريد. سپس آتشى برافروخت و فرمود به ميان آتش برويد. نخستين كسى كه به ميان آتش رفت، محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) رسول خدا بود و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) و نُه امام يكى پس از ديگرى. سپس شيعيان آنان از آنان پيروى كردند. پس به خدا قسم كه سابقون ايشان هستند.

2. در تفسير صافى صفحه 519 آمده است:

و فى الكافى عن الصادق(علیه السلام) قال: قال ابى لا ناس من الشيعة انتم شيعة اللّه و انتم انصار اللّه و انتم السابقون الاولون و السابقون الآخرون و السابقون فى الدنيا الى ولايتنا و السابقون فى الآخرة الى الجنة.

در كتاب صافى ازحضرت صادق(علیه السلام) آمده است كه فرمودند: پدرم به عده اى از شيعيان مى فرمودند: شما شيعيان خداوند و انصار او هستيد و شماييد سابقون و سبقت گيرندگان اولين و آخرين و سبقت گيرندگان به ولايت ما در دنيا و سبقت گيرندگان به سوى بهشت در آخرت.

ص: 485

445. امروزه السابقون کسانی هستند که پیرو و شیعه ی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشند

سوره واقعه آیات 88 تا 96

این آیات درباره ی ائمه(علیهم السلام)، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دوستان و دشمنان ایشان است.

فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ (88) فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعيمٍ (89) وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمينِ (90) فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمينِ (91) وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبينَ الضَّالِّينَ (92) فَنُزُلٌ مِنْ حَميمٍ (93) وَ تَصْلِيَةُ جَحيمٍ (94) إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْيَقينِ (95) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظيمِ (96)

(آن کسی که از دنیا می رود) اگر از مقربین باشد در آنجا در آسایش و راحت و بهشت پرنعمت خواهد بود ای پیامبر سلام اصحاب یمین بر شما باد اما اگر از دروغگویان گمراه باشند پس از آن ها با آبی بسیار جوشان پذیرایی می شود جایگاه آن ها در آتش جهنم سوزان است این همان حق و یقین است پس تسبیح کن پروردگار عظیمت را.

1. تفسیر شریف لاهیجی مجلد 5 صفحه 374 آمده است:

حضرت باقر(علیه السلام) فرمودند: منظور از فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ (88) فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعيمٍ (89) وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمينِ (90) فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمينِ (91) وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبينَ الضَّالِّينَ (92) فَنُزُلٌ مِنْ حَميمٍ (93) وَ تَصْلِيَةُ جَحيمٍ (94) إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْيَقينِ (95) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظيمِ (96) حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دشمنان ایشان هستند.

2. در کتاب الامالی شیخ صدوق صفحه 239 و تفسیر نورالثقلین آمده است:حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ عَلِيِّب ْنِ شُعَيْبٍ الْجَوْهَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ الْحَسَنِ الْحِمْيَرِيُّ [الْحِيرِيُ] بِالْكُوفَةِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُب ْنُ الْحُسَيْنِ الْعُرَنِيُّ عَنْ عَمْرِوبْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي الْمِقْدَامِ قَالَ قَالَ

ص: 486

الصَّادِقُ(علیه السلام) جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ نَزَلَتْ هَاتَانِ الْآيَتَانِ فِي أَهْلِ وَلَايَتِنَا وَ أَهْلِ عَدَاوَتِنَا «فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ» يَعْنِي فِي قَبْرِهِ «وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ» يَعْنِي فِي الْآخِرَةِ «وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ» يَعْنِي فِي قَبْرِهِ «وَ تَصْلِيَةُ جَحِيم»

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: این دو آیه درباره ی اهل ولایت ما است (کسانی که ولایت و رهبریت و دوستی ما را پذیرفته اند) و کسانی که دشمن ما هستند نازل شده است.

پس اهل ولایت ما (که از مقربین هستند.) برای آن ها روح و ریحان است. (روح) برای آن ها در قبرشان می باشد و ریحان برای آن ها در آخرت و بهشت است.

3. در امالی شیخ صدوق صفحه 239 آمده است:

أَخْبَرَنِي عَلِيُّب ْنُ حَاتِمٍ الْقَزْوِينِيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ النَّحْوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الْبَرْقِيُّ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ سُلَيْمَانَب ْنِ مُقْبِلٍ الْمَدِينِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِب ْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) أَنَّهُ قَالَ: إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ شَيَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ إِلَى قَبْرِهِ فَإِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ أَتَاهُ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ فَيُقْعِدَانِهِ وَ يَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّكَ وَ مَا دِينُكَ وَ مَنْ نَبِيُّكَ فَيَقُولُ رَبِّيَ اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) نَبِيِّي وَ الْإِسْلَامُ دِينِي فَيَفْسَحَانِ لَهُ فِي قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ وَ يَأْتِيَانِهِ بِالطَّعَامِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ يُدْخِلَانِ عَلَيْهِ الرَّوْحَ وَ الرَّيْحَانَ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ» يَعْنِي فِي قَبْرِهِ «وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ» يَعْنِي فِي الْآخِرَةِ

صدوق رحمةالله علیه با اسناد خودش از امام کاظم(علیه السلام) و ایشان از پدرش حضرت صادق(علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت فرمودند: چون مؤمنی از دنیا برود هفتادهزار فرشته به تشییع جنازه ی او می آیند و او را تا قبرش همراهی می کنند و آن گاه که او را در قبرش نهادند (دو فرشته) به نام نکیر و منکر می آیند و او را می شناسند و به وی می گویند: پروردگار تو کیست؟ دین تو چیست؟ پیامبر تو چه کسی می باشد؟

او پاسخ می دهد پروردگار من الله است و پیامبر من حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است و دین من اسلام است. آن ها قبر این مؤمن و شیعه را وسعت می دهند تا آنجا که چشم کار می کند و طعام بهشتی برایش می آورند و روح و ریحان را بر او وارد می کنند این همان فرمایش خداوند متعال است پس اگر از مقربان باشد روح و ریحان می باشد یعنی در قبر و در بهشت نعیم (که روح در قبر است و ریحان در آخرت است.)

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی آمده است:

«وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ» يعني من كان من أصحاب أميرالمؤمنين(علیه السلام) «فَسَلامٌ لَكَ» يا محمد «مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ» أن لا يعذبوا«و اما اگر از اصحاب یمین باشند» یعنی آن ها اصحاب و یاران امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند «سلام بر تو باد» ای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) «از طرف اصحاب یمین» (به خاطر هدایت و راهنمایی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم))

ص: 487

446. بهترین قرض دادن، به خداوند پیوستن و ادای حق امام(علیه السلام)، در هر زمان است

اشاره

سوره حدیدآیه 11

مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَريم

چه کسی است که به خداوند قرض نیکو بدهدتا خداوند (در عوض) چندین برابر به او برگرداند و بدهد و پاداشی با لطف و کرامت خویش به او عنایت کند.

کرامت و لطف و رحمت خداوند

دقت کنید خداوند در آیه می فرمایند: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَريمٌ» چه کسی است که به خداوند قرض بدهد؟ راستی مگر به جز الله کسی چیزی از خودش دارد؟! هرچه که هست و نیست از آن اوست. خداوند با کرامت خودش همه چیز را در اختیار ما قرار داده است بدون این که هیچ منتی بر سر ما بگذارد. آن وقت می فرمایند: آن چیزی که من در اختیار شما قرار داده ام به خودم قرض بدهید. مگر ما از خودمان چیزی داریم که به منعم خودمان قرض بدهیم؟

من ز خود تار و پودی ندارم *** من که از خود نمودی ندارم

بی خودانه چو سان رخ نمایم؟ *** من ز خود ربح و سودی ندارم

پس ما هیچ چیز از خود نداریم که به خداوند قرض دهیم و خداوند هم هیچ احتیاجی به ما ندارد. همه ی این ها لطف است.

1. در کافی مجلد 1 صفحه 537 حدیث 3، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 283 حدیث 5 و تفسیر نورالثقلین مجلد صفحه حدیث آمده است:

ص: 488

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمَّادِبْنِ أَبِي طَلْحَةَ عَنْ مُعَاذٍ صَاحِبِ الْأَكْسِيَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَسْأَلْ خَلْقَهُ مَا فِي أَيْدِيهِمْ قَرْضاً مِنْ حَاجَةٍ بِهِ إِلَى ذَلِكَ وَ مَا كَانَ لِلَّهِ مِنْ حَقٍّ فَإِنَّمَا هُوَ لِوَلِيِّهِ.

صاحب الاکسیة می گوید: شنیدم که حضرت صادق(علیه السلام) می فرمودند: به راستی که خداوند از مخلوقات خود، آنچه را که قرض خواسته، به دنبال نیاز به آن نبوده است؛ بلکه آنچه که از آن خدا و حق خداوند است باید به ولی و حجت او داده شود. (و به حجت و ولی او «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»(1) تعلق دارد.)

2. در کافی مجلد 1 صفحه 451 حدیث 4، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 283 حدیث 1 و تفسیر نورالثقلین مجلد صفحه آمده است:

محمدبن يعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن أحمدبن محمد، عن علي بن الحكم، عن أبي المغرا، عن إسحاق بن عمار، عن أبي إبراهيم(علیه السلام) قال: سألته عن قول الله «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ» قال: نزلت في صلة الإمام.

اسحاق بن عمار روایت می کند از حضرت (ابی ابراهیم) موسی بن جعفر(علیهما السلام) که آن حضرت درباره ی این فرموده ی خداوند «چه کسی است که به خداوند قرض نیکو بدهد و خداوند هم چندین برابر از رحمت و کرامتش را به او برگرداند» حضرت فرمودند: این آیه درباره ی صلة الامام؛(یعنی) خدمت امام رفتن و وصل شدن به امام و در خدمت امام بودن است.

3. در کافی مجلد 8 صفحه 302 حدیث 461، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 283 حدیث 2 و تفسیر نورالثقلین مجلد صفحه آمده است:

عن محمدبن أحمد، عن عبدالله بن الصلت، عن يونس و عن عبدالعزيز بن المهتدي، عن أبي الحسن الماضي(علیه السلام) في قوله تعالى «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ» قال: صلة الإمام في دولة الفسقة.عبدالعزیزبن المهتدی از حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند روایت می کند که آن حضرت فرمودند: منظور پیوستن و رفتن خدمت امام است، در دولت و حکومت فاسقان.

ص: 489


1- . سوره مائده آیه 55

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 283 حدیث 3 آمده است:

علي بن إبراهيم، قال: أخبرنا أحمدبن إدريس، قال: حدثنا أحمدبن محمد، عن علي بن الحكم، عن أبي المغرا، عن إسحاق بن عمار، عن أبي إبراهيم(علیه السلام) قال: سألته عن قول الله عز و جل «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ» قال: نزلت في صلة الإمام.

حضرت درباره ی آیه 11 سوره حدید فرمودند: این آیه درباره ی شرفیاب شدن خدمت امام و در خدمت امام بودن است.

5. در تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 283 حدیث 4 آمده است:

محمدبن العباس قال: حدثنا أحمدبن هوذة الباهلي، عن إبراهيم بن إسحاق، عن عبدالله بن حماد الأنصاري، عن معاويةبن عمار، قال: سألت أباعبدالله(علیه السلام) عن قول الله عز و جل «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً» قال: ذاك [في] صلة الرحم، و الرحم رحم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) خاصة.

معاویة بن عمار می گوید: از حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه سؤال کردیم. حضرت فرمودند: این آیه مخصوص است. درباره ی صله ی رحم کردن به آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است.

مصداق اتمّ، آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، امامان معصوم(علیهم السلام) هستند و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند. خوشا به حال کسانی که خدمت امام زمانشان می رسند.

ص: 490

447. در روز قيامت ياران حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با او

حركت مى كنند و آن حضرت ایشان را به بهشت می برد

سوره حديد آيه 12

يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ

روزى كه مردان و زنان مؤمن را ببينى كه نور آن ها جلوى رويشان و از سمت راستشان مى درخشد.

1. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 289 حديث 1 و کافی مجلد 1 صفحه 151 حدیث 5 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِب ْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِا لْحَسَنِب ْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَالِحِب ْنِ سَهْلٍ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ» أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَسْعَى بَيْنَ يَدَيِ الْمُؤْمِنِينَ وَ بِأَيْمَانِهِمْ حَتَّى يُنْزِلُوهُمْ مَنَازِلَ أَهْلِ الْجَنَّة

صالح بن سهل همدانى گويد: ابوعبداللّه امام صادق(علیه السلام) در ذيل آيه «يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ»؛ يعنى، «روزى كه مردان و زنان مؤمن را ببينى كه نور آن ها جلوى رويشان و از سمت راستشان مى درخشد.» فرمودند: امامان مؤمنين در روز قيامت از جلوى مؤمنين و سمت راستشان حركت مى كنند تا اينكه آن ها را در منزلگاهشان در بهشت جاى مى دهند.

2. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 289 حديث 3 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 659 حدیث 9 آمده است:

قال محمدبن العباس رحمه الله حدثنا محمدبن همام عن عبدالله بن العلاء عن محمدبن الحسن عن عبدالله بن عبدالرحمن عن عبدالله بن القاسم عن صالح بن سهل قال سمعت أباعبدالله(علیه السلام) و هو يقول «يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ» قال نور أئمة المؤمنين(علیهم السلام) يوم القيامة يسعى بين أيدي المؤمنين و بأيمانهم حتى ينزلوا بهم منازلهم من الجنة

ص: 491

صالح بن سهل گويد: شنيدم از ابوعبداللّه امام صادق(علیه السلام) درباره آيه «يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ»؛ يعنى، روزى كه مردان و زنان مؤمن را ببينى كه نور آن ها جلوى رويشان و از سمت راستشان مى درخشد. فرمودند: امامان مؤمنين در روز قيامت از جلوى مؤمنين و سمت راستشان حركت مى كنند تا اينكه آن ها را در منزلگاه (راحتشان) در بهشت جاى مى دهند.

3. در خصال شیخ صدوق صفحه 402 حدیث 112، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 289 حدیث 4 آمده است:

ابن بابويه، قال: حدثنا أبومحمد عماربن الحسينe قال: حدثنا علي بن محمد بن عصمة، قال: حدثنا أحمدبن محمد الطبري بمكة، قال: حدثنا الحسن بن الليث الرازي، عن شيبان بن فروخ الابلي، عن همام بن يحيى، عن القاسم بن عبدالواحد، عن عبدالله بن محمدبن عقيل، عن جابربن عبدالله الأنصاري قال: كنت ذات يوم عند النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) إذ أقبل بوجهه على علي بن أبي طالب(علیه السلام) فقال: ألا أبشرك يا أبا الحسن؟ قال: بلى يا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم). قال: هذا جبرئيل يخبرني عن الله جل جلاله أنه قد أعطى شيعتك و محبيك سبع خصال: الرفق عند الموت، و الأنس عند الوحشة و النور عند الظلمة و الأمن عند الفزع و القسط عند الميزان و الجواز على الصراط و دخول الجنة قبل الناس«يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ»

ص: 492

448. قبل از قيام حضرت قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قساوت و

سختى، قلوب را فراخواهد گرفت

سوره حديد آيه 16

...وَ لا يَكُونُوا كَالَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُون

و (شما) نباشيد همچون كسانى كه از پيش كتاب آسمانى برايشان آمد. پس در دوران طولانى كه بر آن ها گذشت و دل هايشان را قساوت گرفت و بسيارى از آنان فاسق شدند.

1. در كتاب الغيبة صفحه 6 آمده است:

محمدبن إبراهيم النعماني، قال: حدثنا محمدبن همام، قال: حدثنا حميدبن زياد الكوفي، قال: حدثنا الحسن بن محمدبن سماعة، قال: حدثنا أحمدبن الحسن الميثمي، عن رجل من أصحاب أبي عبدالله جعفربن محمد(علیهما السلام) قال: سمعته يقول: نزلت هذه الآية التي في سوره ی الحديد «وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» في أهل زمان الغيبة، ثم قال عز و جل «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» و قال: إن الأمد أمد الغيبة.

محمّدبن ابراهيم نعمانى گويد: حديثمان داد محمّدبن همام، از [محمّد بن] حميدبن زياد كوفى، از حسن بن محمّدبن سماعه، وى از احمدبن حسن ميثمى، از مردى از اصحاب ابى عبداللّه جعفربن محمّد(علیهما السلام) كه گفت شنيدم آن حضرت مى فرمود: اين آيه كه در سوره حديد است «و (شما) نباشيد همچون كسانى كه از پيش كتاب آسمانى برايشان آمد. پس در دوران طولانى كه بر آن ها گذشت و دل هايشان را قساوت گرفت و بسيارى از آنان فاسق شدند.» درباره ی اهل زمان غيبت نازل شد. سپس خداى عزوجل فرموده:«بدانيد كه البته خداوند زمين را پس از مردن زنده خواهد كرد. ما آيات و ادله قدرت خود را براى شما

ص: 493

بيان كرديم تا مگر تعقل كنيد.» و آن حضرت(علیه السلام) فرمود: همانا (امد: مدت) دوران غيبت است.

2. در تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 288 از قول شيخ مفيد آورده است:

الشيخ المفيد: بإسناده، عن محمدبن همام، عن رجل من أصحاب أبي عبدالله(علیه السلام) قال: سمعته يقول: نزلت هذه الآية «وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» في أهل زمان الغيبة، و الأمد أمد الغيبة كأنه أراد عز و جل، يا أمة محمد، أو يا معشر الشيعة، لا تكونوا كالذين أوتوا الكتاب من قبل فطال عليهم الأمد. فتأويل هذه الآية جار [في أهل] زمان الغيبة و أيامها دون غيرهم.

شيخ مفيد به سند خود از محمّدبن همام، از مردى از اصحاب حضرت ابى عبداللّه امام جعفر صادق(علیه السلام) روايت نموده كه گفت: شنيدم كه آن حضرت مى فرمود: اين آيه نازل شد «و (شما) نباشيد همچون كسانى كه از پيش كتاب آسمانى برايشان آمد. پس در دوران طولانى كه بر آن ها گذشت و دل هايشان را قساوت گرفت و بسيارى از آنان فاسق شدند.» پس تأويل اين آيه در زمان و روزگار غيبت جارى است نه در غير آن ها و «امد»، مدت غيبت است.

3. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 668 باب 58 (نوادر الكتاب)، تفسیر صافی مجلد 5 صفحه 135، العقد الفرید صفحه 69 حدیث 102، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 492 حدیث 237، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 54 حدیث 36 و نورالثقلین مجلد 5 صفحه 242 آمده است:

إكمال الدين عَلِيُّب ْنُ حَاتِمٍ فِيمَا كَتَبَ إِلَيَّ عَنْ أَحْمَدَبْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَب ْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ سَمَاعَةَ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُون»

امام صادق(علیه السلام) فرمود: اين آيه از سوره حديد: «و (شما) نباشيد همچون كسانى كه از پيش كتاب آسمانى برايشان آمد. پس در دوران طولانى كه بر آن ها گذشت و دل هايشان را قساوت گرفت و بسيارى از آنان فاسق شدند.» درباره قائم(علیه السلام) نازل شده است.

ص: 494

449. در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمينِ مرده، زنده مى شود

و بركاتش را به مردم ارزانى خواهد داشت

سوره حديد آيه 17

اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون

بدانيد كه البته خداوند زمين را پس از مردنش زنده خواهد كرد. ما آيات خود را برايتان بيان كرديم تا شما در آن تعقل كنيد.

1. حافظ قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 429 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 663 آورده است:

قوله تعالى: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون» عن سلام بن المستنير، عن الباقر رضى الله عنه قال: يحييها اللّه بالقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فيعدل فيها فيحى الارض بالعدل بعد موتها بالظلم (و عن الصادق و الكاظم و ابن عباس رضى اللّه عنهم نحوه).

خداوند تعالى در قرآن فرمودند: «بدانيد كه البته خداوند زمين را پس از مردنش زنده خواهد كرد. ما آيات خود را برايتان بيان كرديم تا شما در آن تعقل كنيد.» سلام بن مستنير در ذيل اين آيه از حضرت باقر(علیه السلام) روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند: خداوند زنده مى كند زمين را به قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و عدل و داد رواج مى يابد به قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعد از مردن زمين به وسيله ی ظلم و جور و ستم (مثل اين حديث از حضرت صادق(علیه السلام) و حضرت كاظم(علیه السلام) و ابن عباس روايت شده است.)

2. حافظ قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 423 آورده است:و عن زراره عن الباقر0 قال: يقاتلون حتى يوحدوا اللّه و لا يشرك به شيئاً و تخرج العجوزة الضعيفة من المشرق تريد المغرب لا يؤذيها احد و يخرج اللّه من الارض نباتها و ينزل من السماء قطرها.

ص: 495

زراره گويد: حضرت باقر(علیه السلام) فرمودند: (مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يارانش) جهاد مى كنند تا وقتى كه جميع مردم موحد شوند و قرار ندهند براى خداوند شريكى. (در زمان مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) بيرون مى آيد پيرزنى ضعيف از مشرق كه قصد دارد به مغرب برود. احدى مزاحم او نمى شود و به او آزار نمى رساند. خداوند بيرون آورد از زمين بركات و سبزى ها و رستنى هاى آن را و قطرات باران و بركاتش را از آسمان مى باراند.

3. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 663 آمده است:

محمّدبن العباس، عن حميدبن زياد، عن الحسن بن محمّدبن سماعة، عن الحسن بن محبوب، عن ابى جعفر الاحول، عن سلام بن المستنير، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قوله عزوجل: «إِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يُحْيِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» يعنى بموتها كفر اهلها و الكافر ميّت فيحييها اللّه بالقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فيعدل فيها فيحى الارض و يحيى اهلها بعد موتهم.

محمّدبن عباس، از حميدبن زياد، از حسن بن محمّدبن سماعة، از حسن بن محبوب، از ابى جعفر احول، از سلام بن مستنير، از ابى جعفر امام باقر(علیه السلام) آورده كه آن جناب راجع به فرموده خداوند عزوجل: «بدانيد كه البته خداوند زمين، را پس از مردنش زنده خواهد كرد.» فرمودند: منظور از مردن زمين، كفر ورزيدن اهل آن است و كافر، مرده است. پس خداوند آن را به ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده خواهد كرد كه در زمين عدالت مى نمايد. پس زمين را زنده مى سازد و اهل آن را پس از مرگشان زنده مى نمايد.

4. در كتاب الغيبة صفحه 110 آمده است:

الشيخ الطوسى: قال روى ابراهيم بن سلمة، عن احمدبن مالك الفزارى، عن حيدربن محمّد الفزارى، عن عبّادبن يعقوب، عن نصربن مزاحم، عن محمّدبن مروان الكلبى، عن ابى صالح، عن ابن عباس فى قوله تعالى: «إِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يُحْيِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» يعنى يصلح الارض بقائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «بعد مَوتِها» يعنى [مِن] بعد جور اهل هلكتها [مملكتها] «قَدْ بَيَّنّا لَكُمُ الاْياتِ» بقائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ».شيخ طوسى گويد: ابراهيم بن سلمه، از احمدبن مالك فزارى، از حيدربن محمّد فزارى، از عبّادبن يعقوب، از نصربن مزاحم، از محمّدبن مروان كلبى، از ابى صالح، از ابن عباس درباره قول خداوند: «بدانيد كه البته خداوند زمين را پس از مردنش زنده خواهد كرد.» روايت كرده كه گفت: يعنى زمين را به قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اصلاح مى فرمايد. «پس از مردن آن»

ص: 496

يعنى پس از جور و ستم اهل مملكت آن «به تحقيق كه ما آيات خود را برايتان بيان كرديم.» به قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «شايد كه تعقل كنيد.»

5. در كتاب كافى مجلد 7 صفحه 174 آمده است:

محمّدبن يعقوب، عن احمدبن مهران، عن محمّدبن على، عن موسى بن سعدان، عن عبد الرحمن الحجاج، عن ابى ابراهيم(علیه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «يُحْيِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» قال: ليس يحييها بالقطر ولكن يبعث اللّه عزوجل رجالاً فيحيون العدل فتحيى الارض لاحياء العدل و لإقامة الحدّ (فيها) انفع فى الارض من القطر اربعين صباحاً.

محمّدبن يعقوب، از احمدبن مهران، از محمّدبن على، از موسى بن سعدان، از عبدالرحمن حجاج، از حضرت ابى ابراهيم موسى بن جعفر(علیهما السلام) در مورد قول خداوند: «خداوند زمين را پس از مردنش زنده خواهد كرد.» روايت كرده كه فرمود: نه به وسيله ی باران بلكه خداوند عزوجل مردانى برمى انگيزد. پس به خاطر برپايى و زنده شدن عدالت، زمين احيا مى گردد و همانا اقامه حد در آن از چهل روز باران سودمندتر است.

6. در كتاب روضه كافى مجلد 2 صفحه 83 حديث 390 آمده است:

محمّدبن احمدبن الصلت، عن عبد اللّه بن الصلت، عن يونس، عن المفضل بن صالح، عن محمّد الحلبى انّه سأل اباعبداللّه(علیه السلام) عن قول اللّه عزوجل: «إِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يُحْيِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»قال: العدل بعد الجور.

محمّد حلبى از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آيه: «بدانيد كه البته خداوند زمين را پس از مردنش زنده خواهد كرد.» پرسيد، فرمود: (زنده مى كند) به عدالت و داد پس از (مردنش به) جور و ستم.7. در كتاب الاكمال الدين و الاتمام النعمة شيخ صدوق باب 58 (نوادر الكتاب) صفحه 668 (عربى) و ترجمه آن مجلد 2 صفحه 385 حديث 13 آمده است:

و بهذا الاسناد، عن احمدبن الحسن الميثمى، عن الحسن بن محبوب، عن مؤن الطاق، عن سلام بن المستنير، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «إِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يُحْيِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» قال: يحييها اللّه عزوجل بالقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعد موتها يعنى بموتها كفر اهلها و الكافر ميت.

امام باقر(علیه السلام) درباره قول خداوند (سوره حديد آيه 17) «بدانيد كه البته خداوند زمين را پس از مردنش زنده خواهد كرد.» فرمود: خداى عزوجل زمين را به قيام قائم(علیه السلام) زنده مى كند بعد از آنكه مرده است. مقصود از مردن زمين، كفر اهل زمين است. كافر همان مرده است.

ص: 497

زمين زمانى زنده است كه در آن كفرى وجود نداشته باشد. پس اگر كفر سراسر زمين را فرا گرفت، زمين مرده است و قبل از قيام حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اين مردگى، زمين را فرا خواهد گرفت به وسيله ی اهل زمين.

از طرفى ديگر اگر مردم بر روى زمين فساد كنند، زمين هم بركاتش را از آن ها دريغ خواهد كرد. بنابراين مردم مبتلا مى شوند به خوف و ترس و نقص در اموال و انفس. ديگر زمين بركاتش را به آن ها نخواهد داد تا زمانى كه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند. آن گاه زمين، محل عبادت عبادت كنندگان مى شود و زمين هم بركاتش را بر آن ها ارزانى خواهد داشت. لذا در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يك انقلاب ارضى و سماوى روى خواهد داد.

ص: 498

450. هر كس منتظر ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد و بميرد

مانند كسى است كه در حضور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شهادت رسيده است

سوره حديد آيه 19

وَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحيم

كسانى كه به خدا و پيامبران او ايمان آورده اند، آن ها نزد پروردگارشان صديقون و راستى پيشگان و شهداء هستند و براى آنهاست اجر و نور خودشان.

1. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 195آمده است:

عن صالح بن سهل الهمدانى قال قال ابوعبداللّه(علیه السلام) «يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمانِهِمْ» ائمة المؤمنين(علیهم السلام) يوم القيامه تسعى بين يدى المؤمنين و بايمانهم حتى ينزلوهم منازل اهل الجنه.

صالح بن سهل همدانى مى گويد: امام صادق(علیه السلام) در ذيل آيه«يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمانِهِمْ» فرمودند: امامان مؤمنين در روز قيامت از جلوى مؤمنين و سمت راستشان حركت مى كنند تا اين كه آن ها را در منزل گاهشان در بهشت جاى مى دهند.

2. در تفسير برهان مجلد5 صفحه 285 حدیث 3 آمده است:

ابن بابويه باسناده عن جابربن عبداللّه الانصارى، قال كنت ذات يوم عند النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) اذا قبل بوجهه على على بن ابى طالب(علیه السلام) فقال الا ابشرك يا اباالحسن؟ قال: بلى يا رسول اللّه. قال: هذا جبرائيل يخبرنى عن اللّه جل جلاله انه قد اعطى شيعتك و محبيك سبع خصال: الرفق عند الموت والانس عند الوحشة و النور عند الظلمة و الأمن عند الفزع و القسط عند الميزان و الجواز على الصراط و دخول الجنه قبل الناس نورهم يسعى بين ايديهم و بايمانهم.ابن بابويه به سند خود از جابربن عبداللّه انصارى نقل مى كند كه گفت يك روز نزد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) بودم كه آن حضرت خطاب به اميرالمؤمنين على(علیه السلام) فرمود: آيا مژده بدهم تو

ص: 499

را يا اباالحسن؟ عرض كرد: آرى يا رسول اللّه. فرمود: اكنون جبرئيل به من از جانب پروردگار خبر داد كه خداوند شيعيان و دوستان تو را هفت خصلت عنايت نمود:

1. مدارا در هنگام مرگ.

2. انس در هنگام وحشت.

3. نورانيت در هنگام ظلمت.

4. امنيت در هنگام فزع.

5. قسط در هنگام سنجش اعمال.

6. جواز عبور از پل صراط.

7. ورود در بهشت قبل از همه ی مردم «يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمانِهِمْ»

3. در كتاب صافى صفحه 522، مجمع البیان مجلد 9 صفحه 396، منهج الصادقین مجلد 9 صفحه 185، تأویل الآیات مجلد 2 صفحه 665 حدیث 20، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 525، غایة المرام مجلد 4 صفحه 38 و نورالثقلین مجلد 5 صفحه 244 آمده است:

فى العياشى عن الباقر(علیه السلام) قال: العارف منكم هذا الامر المنتظر له المحتسب فيه الخير كمن جاهدوا اللّه مع القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسيفه ثمّ قال: بلى واللّه كمن جاهد مع رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) بسيفه ثمّ قال الثلاثه بل و اللّه كمن استشهد مع رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فى فسطاطه و فيكم آيه من كتاب اللّه قيل و اى آية قال قول اللّه «وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ.»

در تفسير عياشى از امام باقر(علیه السلام) روايت شده كه فرمود: هر كه از شما به اين امر آشنا باشد و انتظار ظهور صاحب امر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داشته باشد براى او خير به حساب مى آيد و همانند كسى است كه با حضرت قائم(علیه السلام) و اسلحه او جهاد نموده است.

سپس فرمود: بلكه قسم به خدا همانند كسى است كه با اسلحه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و همراه آن حضرت جهاد نموده است و بعد براى بار سوم فرمود: بلكه قسم بخدا همانند كسى است كه در خيمه پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) حضور داشته است و در شأن شما دركتاب خدا آيه اى است، عرض شد كدام آيه؟ فرمود: كلام خدا «وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ.»

4. در كتاب صافى صفحه 522 آمده است:

ص: 500

فى المحاسن عن الصادق(علیه السلام): قال ان الميت منكم على هذه الامر شهيد قبل و ان مات على فراشه قال: اى واللّه و إن مات على فراشه فى عند ربه رزق.

در كتاب محاسن از امام صادق(علیه السلام) روايت مى كند كه فرمود: از شما (شيعيان) هر كس به مرگ طبيعى بميرد در صف شهدا خواهد بود. عرض شد اگر چه در بسترش بميرد؟ فرمود: قسم به خدا اگر چه در بسترش بميرد در پيشگاه پروردگار زنده است وروزى مى برد.

5. در كتاب صافى صفحه 522 آمده است:

عن الحكم بن عتيبه قال: لما قتل اميرالؤمنين(علیه السلام) الخوارج يوم النهروان قال اليه رجل فقال يا اميرالمؤمنين(علیه السلام) طوبى لنا اذ شهدنا معك هذا لموقف و قتلنا معك هؤاء الخوارج فقال: اميرالمؤمنين(علیه السلام) و الذى خلق الحبة و برى ء النسمة لقد شهدنا فى هذا الموقف اناس لم يخلق اللّه آبائهم و لا اجدادهم بعد فقال الرجل و كيف شهدنا قوم لم يخلقوا قال: بل قول يكونون فى آخر الزمان يشركوننا فيما نحن فيه و يسلمون لنا فاولئك شركاونا حقا حقا.

حكم بن عتيبه مى گويد: هنگامى كه امير المؤمنين(علیه السلام) خوارج را در روز نهروان به قتل رسانيد مردى در برابر حضرت ايستاد و گفت: يا اميرالمؤمنين(علیه السلام)، خوشا به حال ما با اين موفقيتى كه داشتيم و در ركاب شما اين خوارج را كشتيم.

حضرت فرمود: قسم به آن خدايى كه دانه را مى شكافد و نسيم را مى ورزد كسانى با ما شاهد در اين موقف هستند كه خداوند هنوز پدران و اجدادشان را خلق نفرموده، عرض كردند، چگونه مردمى كه هنوز خلق نشده شاهد ما هستند؟ حضرت فرمود: آن ها جمعيتى هستند كه در آخر الزمان مى باشند با ما در آنچه در او هستيم شريك هستند و تسليم ما مى باشند و به طور حقيقى و جدّى آن ها شريكان ما هستند.

ص: 501

451. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هرکدام با فیض شهادت از دنیا می روند و در

شب های قدر لمعاتی از علوم به ایشان و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داده می شود. (همه چیز در لوح محفوظ است)

سوره حدید آیه 22

ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ

هیچ مصیبتی در روی کره ی زمین به نفس های شما نمی رسد مگر آن که قبلاً آن را خداوند در کتابی (لوح محفوظ) ثبت کرده است و این برای خداوند آسان است.

1. در اصول کافی مجلد 2 صفحه 450 حدیث 3، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 247 و تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 687 آمده است:

فَإِنَّهُ قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) لَمَّا أُدْخِلَ رَأْسُ الْحُسَيْنِب ْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) عَلَى يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ أُدْخِلَ عَلَيْهِ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) وَ بَنَاتُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ كَانَ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) مُقَيَّداً مَغْلُولًا، فَقَالَ يَزِيدُ: يَا عَلِيَّب ْنَ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام)! الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي قَتَلَ أَبَاكَ، فَقَالَ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام): لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَ أَبِي، قَالَ فَغَضِبَ يَزِيدُ وَ أَمَرَ بِضَرْبِ عُنُقِهِ، فَقَالَ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) فَإِذَا قَتَلْتَنِي فَبَنَاتُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) مَنْ يَرُدُّهُنَّ إِلَى مَنَازِلِهِنَّ وَ لَيْسَ لَهُنَّ مَحْرَمٌ غَيْرِي، فَقَالَ أَنْتَ تَرُدُّهُمْ إِلَى مَنَازِلِهِمْ ثُمَّ دَعَا بِمِبْرَدٍ فَأَقْبَلَ يُبَرِّدُ الْجَامِعَةَ مِنْ عُنُقِهِ بِيَدِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ: يَا عَلِيَّب ْنَ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) أَ تَدْرِي مَا الَّذِي أُرِيدُ بِذَلِكَ قَالَ بَلَى تُرِيدُ أَنْ لَا يَكُونَ لِأَحَدٍ عَلَيَّ مِنَّةٌ غَيْرُكَ، فَقَالَ يَزِيدُ هَذَا وَ اللَّهِ مَا أَرَدْتُ أَفْعَلُهُ ثُمَّ قَالَ يَزِيدُ يَا عَلِيَّب ْنَ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) «ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ» فَقَالَ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) كَلَّا، مَا هَذِهِ فِينَا نَزَلَتْ، إِنَّمَا نَزَلَتْ فِينَا «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْض» وَ لا في أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 686 و تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 247 آمده است:

ص: 502

قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) سَأَلَ رَجُلٌ أَبِي عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ نَزَلَتْ فِي ... إلخ كَمَا سَيَجِي ءُ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ عَنْ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا عَنْ عَلِيِّب ْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها» صَدَقَ اللَّهُ وَ بَلَّغَتْ رُسُلُهُ، كِتَابُهُ فِي السَّمَاءِ عِلْمُهُ بِهَا وَ كِتَابُهُ فِي الْأَرْضِ عُلُومُنَا فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ فِي غَيْرِهَا

علی بن ابراهیم با استنادش به عبدالرحمن بن کثیر از حضرت امام صادق(علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت در ذیل آیه فرمودند: خداوند راست می فرماید و رسولانش هم آن را رسانیدند و ابلاغ کردند کتابش که در آسمان است و آن از علم اوست و کتابش که در زمین است و آن علوم ما اهل بیت(علیهم السلام) است که در شب های قدر بر علوم ما می افزاید و این کار برای خداوند آسان است.

ص: 503

452. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) راضی

به رضای خداوند هستند و همه ی افعال، اعمال، افکار، شادی و غم آن ها به خاطر خدا است

سوره حدید آیه 23

لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور

هر چیزی که از دست شما رفته است اندوهگین نشوید و آنچه را که به شما داده است خوشحال نگردید و خداوند دوست نمی دارد همه ی خودپسندان و فخر فروشان را.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 687 آمده است:

قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ الثَّانِي(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ» قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ سَأَلَ الرَّجُلُ أَبِي(علیه السلام) عَنْ ذَلِكَ قَالَ نَزَلَتْ فِي زُرَيْقٍ وَ أَصْحَابِهِ وَاحِدَةٌ مُقَدَّمَةٌ وَ وَاحِدَةٌ مُؤَخَّرَةٌ «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ» مِمَّا خُصَّ بِهِ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) «وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» مِنَ الْفِتْنَةِ الَّتِي عَرَضَتْ لَكُمْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم)

حضرت (علیه السلام) فرمودند: شخصی از پدرم درباره ی این آیه «آنچه که از دست شما رفت و از دست دادید اندوهگین نشوید» پرسید. پدرم فرمودند: این عبارت درباره ی فلان مرد و اصحاب اوست (که افسوس می خورد) یک جمله مقدمه ایست اما دنباله ی آن که آمده است «بر آنچه که از دست می دهید افسوس نخورید» این اختصاص دارد به حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) و آنجا که می فرمایند «و شاد نشوید آنچه را که خدا به شما می دهد» یعنی فتنه هایی که بعد از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به شما روی می آورد.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 688 آمده است:

قَالَ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) ...«ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ» إِلَى قَوْلِهِ «لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» فَنَحْنُ الَّذِينَ لَا نأسو [نَأْسَى] عَلَى مَا فَاتَنَا وَ لَا نَفْرَحُ بِمَا آتَانَا

ص: 504

حضرت علی بن الحسین(علیهما السلام) فرمودند شاد نشوید از آنچه به شما می دهند و درباره ی ما (اهل بیت(علیهم السلام)) است از آنچه که به ما می رسد شاد نمی شویم و آنچه را که از دست می دهیم غمگین نمی گردیم.

ص: 505

453. میزان، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی معصومین(علیهم السلام)

و در حال حاضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره حدید آیه 25

لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ

به درستی که ما فرستادیم رسولان خود را با دلیل و برهان و بینه و نازل کردیم با آن ها کتاب و میزان را برای برپایی قسط فرستادیم

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 688 و تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 247 آمده است:

قوله: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ» قال الميزان الإمام

«همانا ما پیامبران و رسولان خود را با ادله و برهان و معجزه فرستادیم و بر ایشان کتاب و میزان را نازل کردیم» حضرت فرمودند منظور از میزان امام است.

ص: 506

454. خداوند به محبين اهل بيت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

نور مخصوصى عطاء مى فرمايد

سوره حديد آيه 28

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم

اى كسانى كه ايمان آورده ايد بترسيد از نافرمانى خداوند متعال و ايمان بياوريد به رسولش، به شما مى دهد دو كفل(يا دو بال) از رحمت خودش و برايتان نورى قرار مى دهد كه بوسيله آن راه مى رويد (هم در دنيا و هم در آخرت) و شما را مى بخشد و خداوند بسيار آمرزنده مهربانست.

1. در شواهدالتنزیل مجلد 2 صفحه 308 حدیث 943 آمده است:

فُرَاتُب ْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُ قَالَ: حَدَّثَنِي جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ مَرْوَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّب ْنُ هِلَالٍ الْأَحْمَسِيُّ عَنْ عُبَيْدِبْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ التَّيْمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: «يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ» قَالَ: الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ «وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ» قَالَ: عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام).

فرات بن ابراهيم كوفى گفت...، از محمّدبن مروان، از كلبى، از ابى صالح، از ابن عباس در فرموده خداوند متعال: «به شما دو جناح از رحمتش می دهد» گفت آن دو جناح رحمت حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) هستند، براى شما نورى قرار می دهد كه به وسيله ی آن راه مى پيماييد. گفت: آن نور، على ابن ابى طالب(علیه السلام) است.حاكم حسكانى سه حديث به شماره هاى 944، 945 و 946 مى آورد. در هر سه حديث مى فرمايد«يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ» حضرت امام حسن و حضرت امام حسين(علیهما السلام) است و« نُوراً تَمْشُونَ بِهِ» آن نور على ابن ابى طالب(علیه السلام) است.

ص: 507

2. حاكم حسكانى در شواهد التنزيل صفحه 309 ذيل همين آيه در حديث 947 آورده است:

يَشْهَدُ لَهُ حَدِيثُ أَبِي سَعِيدٍ أَخْبَرَنَاهُ عَبْدُالرَّحْمَنِب ْنُ الْحَسَنِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُ إِبْرَاهِيمَ، حَدَّثَنَا مُطَيِّنٌ حَدَّثَنَا نَصْرُبْنُ عَبْدِالرَّحْمَنِ حَدَّثَنَا زَيْدُبْنُ الْحَسَنِ، عَنْ مَعْرُوفِب ْنِ خَرَّبُوذَ الْمَكِّيِّ، عَنْ أَبِي عُبَيْدٍ مَوْلَى ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:سَمِعْتُ أَبَاسَعِيدٍ الْخُدْرِيَّ يَقُولُ: قَالَ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَمَا وَ اللَّهِ لَا يُحِبُّ أَهْلَب َيْتِي عَبْدٌ إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نُوراً حَتَّى يَرِدَ عَلَيَّ الْحَوْضَ، وَ لَا يُبْغِضُ أَهْلَب َيْتِي عَبْدٌ إِلَّا احْتَجَبَ اللَّهُ عَنْهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

حاكم حسكانى مى گويد: خبر داد ما را به اين روايت عبدالرحمن بن حسن...، از ابى عبيد غلام ابن عباس گفت: شنيدم ابى سعيد خدرى مى گفت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: به خدا سوگند، بنده اى كه اهل بيت(علیهم السلام) مرا دوست نمى دارد مگر اينكه خداوند عزيز و جليل نورى به او عطا مى فرمايد تا نزد كوثر بر من در آيد و دشمن نمى دارد اهل بيت مرا بنده اى مگر اينكه (نور) خداوند از او روز قيامت پوشيده مى گردد.

3. حاكم حسكانى حنفى در شواهد التنزيل صفحه 310 حديث 948 آورده است:

حَدَّثَنِي أَبُوجَعْفَرٍ كَامِلُب ْنُ أَحْمَدَ الْمُسْتَمْلِي مِنْ أَصْلِ سَمَاعِهِ أَخْبَرَنَا أَبُوالْقَاسِمِ عَبْدُاللَّهِب ْنُ الْحُسَيْنِب ْنِ بَالَوَيْهِ الصُّوفِيُّ سَنَةَ سَبْعِينَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَهْلِب ْنِ نُوحٍ الْهَرَوِيُّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُب ْنُ الْفَضْلِب ْنِ الْعَبَّاسِ الْفِرْيَابِيُّ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ أَحْمَدَ الْعَسْقَلَانِيُّ حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِب ْنُ وَهْبٍ قَالَ: حَدَّثَنِي مَالِكُب ْنُ أَنَسٍ عَنِ الزُّهْرِيِّ عَنْ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم): أَكْثَرُكُمْ نُوراً يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَكْثَرُكُمْ حُبّاً لآِلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم)

حاكم حسكانى گويد: نقل حديث كرد تو را ابوجعفر كامل بن احمد مستملى...، از مالك بن انس از زهرى از سالم از پدرش از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به من فرمودند: منورترين شما روز قيامت كسانى هستند كه آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) را بيشتر دوست دارند.

از مجموعه اين احاديث چنين استنباط مى شود كه اگر مؤمنى تقوا پيشه كنند و بر رسول خداوند يعنى حضرت محمّد مصطفى(صلی الله علیه وآله وسلم) ايمان واقعى داشته باشند و فرمان هاى او را به درستى اجرا نمايند يعنى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كه اميرالمؤمنين(علیه السلام) را به عنوان هادى و ولى و امام و وصى بعد از خود معرفى كرد، به واقع بپذيرند و شيعه او شوند و مطابق آنچه كه قرآن و احاديث بيان كرده است اهل بيت عصمت وطهارت(علیهم السلام) را دوست بدارند و محب اهل بيت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) شوند، خداوند هم دو كفل رحمت يعنى امام حسن(علیه السلام) و امام حسين(علیه السلام) را به آن ها عنايت مى كند تا به وسيله ی اين دو كفل اوج بگيرند، و به درگاه الهى نزديك شوند و خداوند نور ولايت اميرالمؤمنين على(علیه السلام) را به آن ها عنايت مى فرمايد تا در دنيا و آخرت به وسيله ی اين نور حركت نمايند.

ص: 508

و امروز در روى كره زمين از امام زمان حجة بن الحسن العسكرى(علیه السلام) كه از اهل بيت عصمت و طهارت(علیهم السلام) است نزديك تر نداريم، او از هر نظر به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نزديك است و از اهل بيت و عترت آن حضرت است، هر كس اين بزرگوار را دوست بدارد و به او عشق بورزد، يقيناً خداوند را به او«يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ» عطا خواهد فرمود، «نُوراً تَمْشُونَ بِهِ» را به او عنايت خواهند فرمود، و مغفرت خداوند شامل حال او خواهد شد.

ص: 509

455. ياران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متقّين و حزب اللّه هستند

اشاره

سوره مجادله آيه 22

لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

ای پیامبر کسانی را که ایمان آورده اند به خداوند و روز قیامت نمی یابی که با دشمن خدا و رسولش دوستی کنند و دوست شوند. هرچند آن دشمنان پدران آن ها و یا فرزندان آن ها و یا برادران آن ها و یا قوم و عشیره ی آن ها باشند. آن ها کسانی هستند که ایمان در قلوبشان نوشته شده است و روح آن ها را یاری می کند. آن ها داخل بهشت می شوند. آن بهشت هایی که در زیر آن نهرها جاری است و در آن ها جاودان می مانند. این ها کسانی هستند که خداوند از ایشان راضی است و ایشان نیز از خداوند خشنودند. آن ها حزب خداوند هستند و هشیار باش حزب خداوند رستگارانند.

1. حافظ قندوزى حنفى در كتاب ينابيع المودة صفحه 442 حديث مفصلى را از مناقب احمد خوارزمى نقل مى كند، وراوى حديث جابربن عبداللّه الانصارى، و حديث بحثى بين رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) با فردى يهودى به نام جندل بن جناده بن جبير اليهودى و در اين حديث رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) جانشينان خود را معرفى مى كند و مى فرمايند:

اولهم سيد الاوصياء ابوالائمه على ثم ابناه الحسن و الحسين... فمن بعد الحسين و ما اساميهم قال اذا انقضت مدة الحسين فالامام ابنه على و يلقب بزين العابدين فبعده ابنه محمّد يلقب بالباقر، فبعده ابنه جعفريدعى بالصادق فبعده ابنه موسى يدعى بالكاظم فبعده ابنه على يدعى بالرضا فبعده ابنه محمّد يدعى بالتقى و

ص: 510

الزكى فبعده ابنه على يدعى بالنقى والهادى فبعده ابنه الحسن يدعى بالعسكرى فبعده ابنه محمّد يدعى بالمهدى و القائم و الحجة فيغيب ثم يخرج فاذا خرج يملاء الارض قسطا و عدلاً كمى ملئت جوراً و ظلماً طوبى للصابرين فى غيبه طوبى للمتقين على محبتهم اولئك الذين وصفهم اللّه فى كتابه و قال «هُدًى لِلمُتَّقِين الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ» (1) ثم قال تعالى «... أُولئِك َ حِزْبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ المُفْلِحُونَ» (2)

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به جندل يهودى درباره اوصيا بعد از خود فرمودند اول آن ها آقاى اوصياء و پدر امامان على بن ابى طالب(علیه السلام) است و بعد از او امام حسن(علیه السلام) و بعد از او امام حسين(علیه السلام) است كه اين دو فرزند او هستند. و بعد از حسين(علیه السلام)، على بن الحسين(علیهما السلام) ملقب به زين العابدين است و بعد از او محمّد ملقب به باقر(علیه السلام) است و بعد از او فرزندش جعفر(علیه السلام) است كه او را با لقب صادق(علیه السلام) مى خوانند و بعد از او فرزندش موسى(علیه السلام) است كه او را با لقب كاظم(علیه السلام) مى خوانند و بعد از او فرزندش على(علیه السلام) است كه او را با لقب رضا(علیه السلام) می خوانند و بعد از او فرزندش محمّد(علیه السلام) است كه با لقب تقى و زكى(علیه السلام) خوانده مى شود، و بعد از او فرزندش على(علیه السلام) است كه با لقب تقى الهادى خوانده مى شود و بعد از او فرزندش حسن(علیه السلام) است كه او را با لقب عسكرى مى خوانند، و بعد از او فرزند «محمّد»(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه او با القاب «مهدى» و «القائم» و «الحجة» خوانده مى شود. او غايب مى شود آن گاه ظاهر مى گردد و هنگامى كه ظاهر شود دنيا را پر از عدل و داد مى كند، همان طورى كه پر از ظلم و جور شده است. خوشا به حال كسانى كه در غيبت او ثابت مى مانند در محبت و دوستى او، آن ها كسانى هستند كه خداوند در وصف آن ها در كتابش فرموده: «هُدًى لِلمُتَّقِين

الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ» (سوره بقره آيه 2) و باز خداوند در وصف آن ها فرموده است: «... أُولئِك َ حِزْبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ المُفْلِحُونَ» (سوره مجادلهآیه 22) آن ها حزب خداوند هستند و آگاه باشيد كه حزب اللّه يا حزب خداوند رستگارانند.

2. در تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 268 حدیث 56 و احتجاج طبرسی مجلد 1 محاجة 32 آمده است:

ص: 511


1- . سوره بقره آیه 2
2- .[2] سوره مجادله آیه 22

في كتاب الاحتجاج للطبرسي عن النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) حديث طويل يقول فيه و قد ذكر عليا و أولاده(علیهم السلام) الا ان أعداء على(علیه السلام) هم أهل الشقاق هم العادون و اخوان الشياطين الذين يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غرورا، الا ان أوليائهم الذين ذكرهم الله في كتابه المؤمنون فقال عز و جل « لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» الى آخر الاية.

در احتجاج شیخ طبرسی در ضمن حدیث طولانی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که درباره ی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فرزندانش فرمودند: بدانید که دشمنان حضرت علی(علیه السلام) همان اهل تفرقه هستند. آنان دشمن بوده و دشمنی را از حد گذرانده اند. آنان برادران شیطان می باشند. این ها همان هایی هستند که برخی شان به منظور فریب کاری به برخی دیگر با گفتار آراسته و فریبنده، پیام پنهانی می فرستند. بدانید دشمنان (امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دیگر امامان(علیهم السلام)) آن هایی هستند که خداوند در قرآن درباره ی آن ها می فرماید: « لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ...»

3. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 338 حدیث 11 و تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 268 حدیث 57 آمده است:

الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ جَبَلَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ خَلَفِب ْنِ عَبَّادٍ الْأَنْمَاطِيِّ عَنْ مُفَضَّلِب ْنِ عُمَرَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) وَ عِنْدَهُ فِي الْبَيْتِ أُنَاسٌ فَظَنَنْتُ أَنَّهُ إِنَّمَا أَرَادَ بِذَلِكَ غَيْرِي فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ عَنْكُمْ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ وَ لَيَخْمُلَنَّ هَذَا حَتَّى يُقَالَ مَاتَ هَلَكَ فِي أَيِّ وَادٍ سَلَكَ وَ لَتُكْفَؤُنَّ كَمَا تُكْفَأُ السَّفِينَةُ فِي أَمْوَاجِ الْبَحْرِ لَا يَنْجُو إِلَّا مَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَهُ وَ كَتَبَ الْإِيمَانَ فِي قَلْبِهِ وَ أَيَّدَهُ «بِرُوحٍ مِنْهُ»

مفضل بن عمر می گوید: من در خدمت حضرت صادق(علیه السلام) بودم و در خانه عده ای از مردم حضور داشتند. گمان می کنم حضرت به یکی از آن ها فرمودند (غیر از من) به والله سوگند حضرت صاحب الامر غایب خواهند شد و غیبتش آن قدر طول می کشد که عده ایمی گویند مرده است و یا هلاک شده است و در دره ای افتاده است و کشتی و سفینه ی مذهب شما مانند یک کشتی عادی دچار امواج شده است و واژگون گردیده است. در آن هنگام کسی نجات می یابد که خداوند (در عالم ذر اولی) از او پیمان گرفته است و ملکه ی ایمان را در قلبش ثبت نموده است و به وسیله ی روح خود او را یاری و تأیید می کند.

ص: 512

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 693 و نورالثقلین مجلد 5 صفحه آمده است:

«أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ» وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) «وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» قَالَ: الرُّوحُ مَلَكٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام)

صفات حزب الله و یاران حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

در اینجا مختصراً از این آیه و روایات آن بعضی از صفات یاران صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که حزب الله هستند می آوریم:

1. ایمان به خداوند و روز قیامت دارند (مبداء و معاد) یؤمنون بالله و الیوم الاخر(1) (تولی)

2. هرگز با دشمنان خداوند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) دوستی نخواهند کرد اگر چه پدرانشان یا فرزندانشان و یا برادرانشان یا قوم و عشیره ی ایشان باشند؛ دوستی خداوند و رسولش و اهل بیت(علیهم السلام) را با هیچ چیز عوض نمی کنند. (تبری)

3. ایمان در قلوب آن ها ثبت شده است. اولئک کتب فی قلوبهم الایمان(2)

4. آن ها به وسیله ی روح تأیید و یاری می شوند. روحی که از جبرئیل و میکائیل اعظم است.

5. خداوند از آن ها راضی و آن ها از خداوند خشنودند. رضی الله عنهم و رضوا عنه(3)

6. جایگاه آن ها بهشت موعود است و در آن جاودان می مانند. جنات تجری من تحتها الانهار(4)

7. این ها حزب الله هستند و حزب الله رستگارانند الا ان حزب الله هم المفلحون (5)

8. این ها در غیبت امام زمان(علیه السلام) صابرند و خوشا به حالشان. طوبی لصابرین فی غیبته9. این ها در غیبت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از متقین هستند و محبت امام زمانشان را به دل دارند. طوبی للمتقین علی محبتهم

10. این ها دشمن هستند با دشمنان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام) که دشمنان حضرت علی(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام)، اهل شقاوت و برادران شیطان هستند.

ص: 513


1- . سوره آل عمران آیه 114 و سوره توبه آیه 44
2- . سوره مجادله آیه 22
3- . سوره مائده آیه 119 و آیات دیگر
4- . سوره بقره آیه 25 و آیات دیگر
5- . سوره مجادله آیه 22

11. زمانی که همه از امام زمان برمی گردند و درباره ی ایشان، اعتقادشان را از دست می دهند، این ها با اعتقاد کامل به سر می برند. عده ای می گویند امام زمان(علیه السلام) مرده است... اما این ها در ایمان خود به امام زمانشان ثابتند و کتب الایمان فی قلبه

12. این ها به عهد و پیمانی که با خداوند در عالم ذر اولی بسته اند، پای بند هستند و این ها اهل نجات هستند. لا ینجوا الا من اخذ الله میثاقه

ص: 514

456. خداوند، پيامبر و امامان و امام زمان(علیهم السلام) را تربيت كرد، به بهترين تربيت

سوره حشر آيه 7

ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا

هر چه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به شما مى دهد آن را بگيريد و هر آنچه را كه شما را از آن منع مى كند، از آن پرهيز كنيد و تقواى خداوند را در خود ايجاد كنيد كه خداوند شديدالعقاب است.

1. در اصول كافى مجلد2 صفحه 5 حديث3 آمده است:

عدة من اصحابنا، عن احمدبن محمّد، عن الحجال، عن ثعلبة: عن زرارة قال: سمعت اباجعفر و اباعبداللّه(علیهما السلام) يقولان، ان اللّه عزو جل فوض الى نبيه(صلی الله علیه وآله وسلم) امر خلقه لينظر كيف طاعتهم، ثم تلا هذه الاية «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»

زراره گويد: من از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) شنيدم كه مى فرمودند: خداى عزوجل امر خلقش را به پيغمبرش واگذار فرمود تا ببيند چگونه اطاعت مى كنند (پيغمبرش را و چون اطاعت پيغمبر بر نفوس مردم دشوارتر از اطاعت خداست اجرش بيشتر است). سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «آنچه را رسول براى شما آورده بگيريد و از آن چه منعتان كرده باز ايستيد.»

2. در اصول كافى مجلد 2 صفحه 7 حديث5، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 415 حدیث 4 آمده است:

ابوعلى الا شعرى عن محمّدبن عبد الجبار، عن ابن فضال، عن ثعلبة بن ميمون، عن زرارة: انه سمع اباجعفر و اباعبداللّه(علیهما السلام) يقولان: ان اللّه تبارك و تعالى فوض الى نبيه(صلی الله علیه وآله وسلم) امر خلقه لينظر كيف طاعتهم، ثم تلا هذه الاية «وَما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»

ص: 515

زراره گويد: شنيدم كه امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) مى فرمودند: خداى تبارك و تعالى امر خلقتش را به پيغمبرش(صلی الله علیه وآله وسلم) واگذار فرمود تا ببيند چگونه اطاعت مى كنند، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «آن چه را رسول براى شما آورده بگيريد و از آن چه منعتان كرده باز ايستيد.»

3. در اصول كافى مجلد2 صفحه 8 حديث 9، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 315 حدیث 9 آمده است:

محمّدبن يحيى عن محمّدبن الحسن، عن يعقوب بن يزيد، عن الحسن بن زياد، عن محمّدبن الحسن المیثمى، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) قال: سمعته يقول: إنّ اللّه عزوجل ادَّب رسوله حتى قَوَّمَهُ على ما اراد، ثم فوض اليه فقال عزّ ذكره: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» فما فوض الله الى رسوله(صلی الله علیه وآله وسلم) فقد فوَّضَه الينا.

محمدبن الحسن میثمی گوید از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمودند: خداوند پیامبرش را تربیت نمود و اراده ی او را ثابت کرد. سپس به او (همه چیز) را تفویض کرد. سپس فرمودند: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» پس آنچه خدا به رسولش تفویض کرد، پیامبر به ما تفویض فرمود.

4. در اصول كافى مجلد2 صفحه 4 حديث2، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 314 حدیث 3 آمده است:

على بن ابراهيم عن ابيه، عن يحيى بن ابى عمران، عن يونس، عن بكاربن بكر، عن موسى بن أشيم قال: كنت عند ابى عبداللّه(علیه السلام) فسأله رجل عن آية من كتاب اللّه عزوجل فاخبره بها، ثم دخل عليه داخل فسأله عن تلك الاية فاخبره بخلاف ما اخبر [به] الاول فدخلنى من ذلك ماشاءاللّه حتى كأنَّ قلبى یشرح بالسَّكاكين فقلت فى نفسى: تركت ابا قتاده بالشام لأيخطى ء فى الواو و شبهه و جئت الى هذه يخطى ء هذا الخطاء كله فبينا انا كذلك اذ دخل عليه آخر فسأله عن تلك الايه فأخبره بخلاف ما اخبرنى و اخبر صاحبى و فسكنت نفسى، فعلمت أنَّ ذلك منه تقيه، قال: ثم التفت الى فقال لى: يا ابن اشيم، ان اللّه عزوجل فوض الى سليمان بن داود فقال: «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ» و فوض الى نبيه(صلی الله علیه وآله وسلم) فقال: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» فما فوض الى رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فقد فوضه الينا.

موسى بن اشيم گويد: خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم كه مردى راجع به آيه اى از قرآن پرسيد و حضرت جوابش فرمود. سپس مردى وارد شد و همان آيه را پرسيد. حضرت بر خلاف آن چه به اولى فرموده بوده به او جواب گفت، از اختلاف گويى آن حضرت آنچه خدا خواهد در دلم وارد شد. بطورى كه گويا دلم را با كاردها مى برند. با خودم گفتم من ابوقناده را كه در يك «واو» اشتباه نمى كرد، در شام رها كردم و نزد اينمرد آمدم كه چنين اشتباه بزرگى مى كند، در آن ميان كه من آن افكار را داشتم، مرد ديگرى وارد شد و از همان آيه سؤال

ص: 516

كرد، حضرت بر خلاف آنچه به من و [دو] رفيقم گفته بود به او جواب داد، دلم آرام گرفت. زيرا دانستم اختلاف گويى آن حضرت به خاطر تقيه است. سپس آن حضرت به من توجه كرد و فرمود: پسر اشيم، خداى عزوجل امر را به سليمان بن داود واگذار كرد و فرمود: «اين است عطاء ما خواهى ببخش يا نگهدار، حسابى بر تو نيست.» و به پيغمبرش واگذار كرد و فرمود: «آن چه را رسول براى شما آورده بگيريد و از آن چه منعتان كرده بازايستيد» و آن چه بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) واگذار نموده به ما واگذار كرده است.

5. در كتاب اصول كافى مجلد 2 صفحه 5 حديث شماره 4، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 315 حدیث 5 آمده است:

على بن ابراهيم، عن ابيه، عن ابن ابى عمير، عن عميربن اُذَينَة، عن فضيل بن يسار قال: سمعت اباعبداللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) يقول لبعض اصحاب قيس الماصر: ان اللّه عزوجل ادبّ نبيه فأحسن أدبه، فلمّا أكمل له الادب قال: «إِنَّك َ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» ثم فوض اليه امر الدين والأمّةِ ليسوس عباده، فقال عزوجل، «وَما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» و ان رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) كان مسدداً موفقاً مؤیّداً بروح القدس، لا يزل و لا يخطى ء فى شى ء مما يسوس به الخلق، فتادّب بآداب اللّه ثمّ ان اللّه عزوجل فرض الصلاة ركعتين ركعتين عشر ركعات، فأضاف رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) الى الركعتين ركعتين و الى المغرب ركعه فصارت عديل الفريضة لا يجوز تركهن الا فى سفر و أفرد الركعة فى المغرب فتركها قائمة فى السفر و الحضر فأجاز اللّه عزو جل له ذلك كلّه فصارت الفريضة سبع عشرة ركعة، ثم سنّ رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) النوافل اربعاً و ثلاثين ركعة مثلى الفريضة فأجاز اللّه عزوجل له ذلك والفريضه والنافلة إحدى و خمسون ركعة، منها ركعتان بعد العتمة جالساً تعدّ بركعة مكان الوتر و فرض اللّه فى السنة صوم شهر رمضان و سنّ رسول اللّه(صلی

الله علیه وآله وسلم) صوم شعبان و ثلاثة ايّام فى كلّ شهر مثلى الفريضة فأجاز اللّه عزوجل له ذلك و حرّم اللّه عزوجل الخمر بعينها و حرّم رسول اللّه(صلی

الله علیه وآله وسلم) المسكر من كلّ شراب فاجاز اللّه له ذلك كلّه و عاف رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) أشياء و كرهها ولم ينه عنها نهى حرام إنما نهى عنها نهى إعافة و كراهة، ثمّ رخّص فيها فصار الأخذ برخصه واجباً على العباد كوجوب ما يأخذون بنهيه و عزائمه و لم يرخّص لهم رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فيما نهاهم عنه نهى الحرام و لا فيما أمر به أمر فرض لازم فكثير المسكر من الأشربة نهاهم عنه نهى حرام لم يرخّص فيه لأحد ولم يرخّص رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) لأحد تقصير الرّكعتين اللتين ضمهما الى ما فرض اللّه عزوجل، بل ألزمهم ذلك إلزاماً واجباً، لم يرخّص لاحد فى شى ء من ذلك الاّ للمسافر و ليس لأحد أن يرخّص [شيئاً] ما لميرخّصه رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)، فوافق أمر رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) أمر اللّه عزوجل ونهيه نهى اللّه عزوجل و وجب على العباد التسليم له كالتسليم لله تبارك و تعالى.

ص: 517

فضيل بن يسار گويد: شنيدم امام صادق(علیه السلام) به بعضى از اصحاب قيس ماصر مى فرمود: همانا خداى عزوجل پيغمبرش را تربيت كرد و نيكو پرورش داد و تربيت كرد، چون تربيت او را تكميل نمود، فرمود: «تو بر خلق عظيمى استوارى» سپس امر دين و امت را به او واگذار فرمود تا سياست بندگانش را به عهده گيرد، سپس فرمود: «آنچه را رسول براى شما آورده بگيريد و از آنچه شما را نهى كرده باز ايستيد.»

همانا رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) استوار و موفق و مؤید به روح القدس بود. نسبت به سياست و تدبير خلق هيچ گونه لغزش و خطايى نداشت، به آداب خدا تربيت شد. خداى عزوجل نمازهاى پنج گانه را دو ركعت دو ركعت واجب ساخت تا ده ركعت شد. سپس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به دو ركعت (ظهر و عصر و عشاء) دو ركعت و به مغرب يك ركعت افزود و اين اضافات با واجب خداى تعالى همدوش گشت، به طورى كه ترك آن ها جز در سفر جايز نيست و چون در نماز مغرب يك ركعت افزود آن را در سفر وحضر بر جا گذاشت. خداى عزوجل تمام اين اضافات پيغمبر را قبول كرد و نمازهاى يوميه واجب هفده ركعت گشت.

سپس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نمازهاى نافله را كه سى و چهار ركعت در برابر نمازهاى واجب است مستحب قرار داد. خداى عزوجل هم آن را اجازه داد و نمازهاى واجب و مستحب پنجاه و يك ركعت گشت دو ركعت نماز نشسته بعد از عشا به جای نماز وتر است و يك ركعت به حساب مى آيد.

و خدا در ميان سال، تنها روزه ماه رمضان را واجب ساخت و رسولش(صلی الله علیه وآله وسلم) روزه ماه شعبان و سه روز از هر ماه را سنت كرد تا برابر مقدار واجب شد. (زيرا اگر در ده ماه غير از رمضان و شعبان ماهى سه روز روزه بدارد، سى روز مى شود و به اضافه ماه شعبان، دو برابر سى روز رمضان مى گردد) خداى عزوجل اين را هم براى او اجازه داد.

و باز خداى عزوجل اختصاصاً شراب انگور را حرام ساخت و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هر نوشابه مست كننده اى را حرام كرد، خدا هم براى او اجازه داد و رسول خدا(صلی اللهعلیه وآله وسلم) از چيزهايى خوددارى كرد و آن ها را بد دانست ولى به طور حرمت از آن ها نهى نكرد و تنها امر به خوددارى و كراهت نمود و در ارتكاب آن ها رخصت داد، گرفتن بر رخصت او هم بر بندگان واجب گشت؛ مانند واجب بودن اخذ به نهى و قدغن هاى او. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نسبت به آنچه نهی کرد، حرام نمود و

ص: 518

آنچه امر کرد و واجب فرمود به مردم رخصت تخلف نداد، از اين جهت بيشتر نوشابه هاى مست كننده را كه از آن نهی حرام فرمود، رخصت ارتكاب آن نداد و نيز نسبت به دو ركعت نمازى كه به واجب خداى تعالى اضافه فرموده بود، به هيچ كس رخصت تقصير نداد، بلكه آن را به طور واجب برايشان ملزم ساخت، براى هيچ كس جز مسافر رخصت تقصير نداد و هيچ كس را نرسد كه نسبت به آنچه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رخصت نداده رخصت دهد، پس امر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) با امر خداى عزوجل و نهى او با نهيش موافق و برابر است، بر بندگان لازم است تسليم او باشند همچنان كه تسليم خداى تبارك و تعالى هستند.

همان طورى كه توجه مى فرماييد مربى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خداوند است و مربى اميرالمؤمنين(علیه السلام) رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مى باشد و هر كدام از ائمه طاهرين(علیهم السلام) مربى امام بعد از خود بودند، در حقيقت اصل تربيت آن ها از آن خداوند است. بنابراين خداوند اطاعت از آن ها را اطاعت از خود مى داند، در اين آيه هم مى فرمايد: «هر چه پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بياورد بگيريد و قبول كنيد و هرچه او نهى مى كند، شما هم نهى كنيد.» و باز در همين احاديث آمده است: (صلی الله علیه وآله وسلم) اين آيه درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اوصياء ايشان است. امروزه عهده دار اين عهد الهى حضرت بقية اللّه الاعظم، حجة بن الحسن(علیه السلام) است. این چه مقام عظیمی است که خداوند به آن ها داده است! او این مقام را به هیچ کس دیگر به جز ایشان نداده است.

ص: 519

457. مؤمنين واقعى در فراز و نشيب زندگى هرگز مأيوس نمى شوند تا امام

اشاره

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند

سوره ممتحنه آيه 13

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ

اى كسانى كه ايمان آورده ايد هرگز قومى را كه خداوند بر آنان غضب كرده يار و دوست خود مگيريد كه آن ها از جهان آخرت مأيوس و نااميد هستند همچنان كه كافران از اهل قبور نااميدند.

* در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 684 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 360 حدیث 1 آمده است:

قال محمدبن العباس رحمه الله حدثنا علي بن عبدالله عن إبراهيم بن محمد الثقفي قال سمعت محمدبن صالح بن مسعود قال حدثني أبوالجارود زيادبن المنذر عمن سمع عليا(علیه السلام) يقول العجب كل العجب بين جمادى و رجب فقام رجل فقال يا أميرالمؤمنين ما هذا العجب الذي لا تزال تتعجب منه فقال ثكلتك أمك و أي عجب أعجب من أموات يضربون كل عدو لله و لرسوله و لأهل بيته و ذلك تأويل هذه الآية «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ» فإذا اشتد القتل قلتم مات أو هلك أو أي واد سلك و ذلك تأويل هذه الآية «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرا»

محمّدبن العباس گويد: على بن عبداللّه از ابراهيم بن محمّد ثقفى حديثمان داد. وى گفت: شنيدم محمّدبن صالح بن مسعود گفت: ابوالجارود زيادبن المنذر از كسى برايم حديث گفت كه شنيده بود اميرالمؤمنين على(علیه السلام) مى فرمايد: عجب و همه ی عجب بين جمادىو رجب است، پس مردى به پاخاست و عرضه داشت يا اميرالمؤمنين(علیه السلام) اين چه شگفتى است كه

ص: 520

شما پيوسته از آن در تعجب هستيد؟ فرمود: مادرت در عزایت بگريد، كدام شگفتى از اين عجيب تر است كه مردگان هر دشمن خدا و رسول او(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بيتش(علیهم السلام) را بزنند؟... و اين است تاويل آيه «اى كسانى كه ايمان آورده ايد هرگز قومى را كه خداوند بر آنان غضب كرده يار و دوست خود مگيريد كه آن ها از جهان آخرت مأيوس و نااميد هستند همچنان كه كافران از اهل قبور نااميدند.» هنگامى كه كشتار شدّت يابد گويند: مرده و هلاك گشته و به كدام وادى رفته است و همان است.

تأويل اين آيه:

«سپس بار ديگر شما را بر آنان سلطه دهيم و به وسيله اموال و فرزندان مدد نماييم و تعداد [افراد]تان را بيشتر سازيم.»

و همه اين ها در زمان ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت مى گيرد.

ص: 521

458. امامت نور است و در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كامل مى گردد

سوره صف آيه 8

يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون

اراده مى كنند كه نور خداوند را با گفتار باطل خاموش سازند، اما خداوند نورخود را به اتمام مى رساند و لو كافران كراهت داشته باشند.

1. حافظ سليمان بن ابراهيم حنفى معروف به خواجه كلان در كتاب ينابيع المودة صفحه 429 چنين آورده است:

و فى سوره ی الصف «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الكافِرُونَ» عن محمّدبن الفضيل بن على بن الحسينG قال النور فى هذه الاية الامامة واللّه متم الامامة عند قيام القائم(علیه السلام).

در سوره صف خداوند مى فرمايد: «اراده مى كنند كه نورخداوند را با دهان هايشان خاموش سازند اما، خداوند نور خود را به اتمام مى رساند، حتى اگر كافران كراهت داشته باشند» محمّدبن فضيل از حضرت على بن الحسين (زين العابدين)(علیه السلام) روايت مى كند كه حضرت فرمودند: «نور» دراين آيه اصل امامت و ولايت و جانشينى رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) است و خداوند نور خود را كامل كرده و به اتمام مى رساند، اين همان امامت است كه در قيام و انقلاب قائم (به اتمام) مى رسد.

2. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 365 آمده است:

على بن ابراهيم: فى تفسير: قال: و(اما) قوله: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الكافِرُونَ» قال: (قال): القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) اذا خرج يظهره اللّه على الدين كله حتى لا يعبد غيراللّه و هو قوله(صلی الله علیه وآله وسلم): يملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما [ظلما و جورا] .

ص: 522

على بن ابراهيم: در تفسيرش گويد: (و اما) فرموده خداوند «مى خواهند نور خداوند را با پف دهان هايشان خاموش سازند و خداوند تمام كننده نور خود است.» گويد: (فرمود:) قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، هرگاه خروج نمايد خداوند او را بر همه دين ها آشكار مى گرداند، تا آنجا كه جز خداوند پرستيده نشود، و همين است (معنى) فرموده پيغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم): او (حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمين را آكنده از قسط و عدل خواهد ساخت همچنان كه از جور و ظلم پر شده باشد.

3. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 435 شماره 91 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي(علیه

السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ» قَالَ يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا وَلَايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) بِأَفْوَاهِهِمْ قُلْتُ «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» قَالَ وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْإِمَامَةِ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» فَالنُّورُ هُوَ الْإِمَامُ قُلْتُ «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِ» قَالَ هُوَ الَّذِي أَمَرَ رَسُولَهُ بِالْوَلَايَةِ لِوَصِيِّهِ وَ الْوَلَايَةُ هِيَ دِينُ الْحَقِّ قُلْتُ «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» قَالَ يُظْهِرُهُ عَلَى جَمِيعِ الْأَدْيَانِ عِنْدَ قِيَامِ الْقَائِمِ قَالَ يَقُولُ اللَّهُ «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» وَلَايَةِ الْقَائِمِ(عجل

الله تعالی فرجه الشریف) «وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ» بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) قُلْتُ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ أَمَّا هَذَا الْحَرْفُ فَتَنْزِيلٌ وَ أَمَّا غَيْرُهُ فَتَأْوِيلٌ قُلْتُ «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا» قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَمَّى مَنْ لَمْ يَتَّبِعْ رَسُولَهُ فِي وَلَايَةِ وَصِيِّهِ مُنَافِقِينَ وَ جَعَلَ مَنْ جَحَدَ وَصِيَّهُ إِمَامَتَهُ كَمَنْ جَحَدَ مُحَمَّداً وَ أَنْزَلَ بِذَلِكَ قُرْآناً فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ» بِوَلَايَةِ وَصِيِّكَ «قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِينَ» بِوَلَايَةِ عَلِيٍ «لَكاذِبُونَ. اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ» وَ السَّبِيلُ هُوَ الْوَصِيُ «إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا» بِرِسَالَتِكَ وَ «كَفَرُوا» بِوَلَايَةِ وَصِيِّكَ «فَطُبِعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ» قُلْتُ مَا مَعْنَى لَا يَفْقَهُونَ قَالَ يَقُولُ لَا يَعْقِلُونَ بِنُبُوَّتِكَ قُلْتُ «وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ» قَالَ وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْجِعُوا إِلَى وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) يَسْتَغْفِرْ لَكُمُ النَّبِيُّ مِنْ ذُنُوبِكُمْ «لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ» قَالَ اللَّهُ «وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ» عَنْ وَلَايَةِ عَلِيٍ(علیه السلام) «وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ» عَلَيْهِ ثُمَّ عَطَفَ الْقَوْلَ مِنَ اللَّهِ بِمَعْرِفَتِهِ بِهِمْ فَقَالَ «سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ» يَقُولُ الظَّالِمِينَ لِوَصِيِّكَ قُلْتُ «أَ فَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» قَالَ إِنَّ اللَّهَ ضَرَبَ مَثَلَ مَنْ حَادَ عَنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ كَمَنْ يَمْشِي عَلَى وَجْهِهِ لَا يَهْتَدِي لِأَمْرِهِ وَ جَعَلَ مَنْ تَبِعَهُ سَوِيّاً عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ» قَالَ يَعْنِي جَبْرَئِيلَ عَنِ اللَّهِ فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه

السلام) قَالَ قُلْتُ «وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍقَلِيلًا ما تُؤْمِنُونَ» قَالَ قَالُوا إِنَّ مُحَمَّداً كَذَّابٌ عَلَى رَبِّهِ وَ مَا أَمَرَهُ

ص: 523

اللَّهُ بِهَذَا فِي عَلِيٍّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ بِذَلِكَ قُرْآناً فَقَالَ إِنَّ وَلَايَةَ عَلِيٍ «تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ. وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا» مُحَمَّدٌ «بَعْضَ الْأَقاوِيلِ. لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ. ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ» ثُمَّ عَطَفَ الْقَوْلَ فَقَالَ إِنَّ وَلَايَةَ عَلِيٍ «لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ» لِلْعَالَمِينَ «وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ. وَ» إِنَّ عَلِيّاً «لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ. وَ» إِنَّ وَلَايَتَهُ «لَحَقُّ الْيَقِينِ. فَسَبِّحْ» يَا مُحَمَّدُ «بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ» يَقُولُ اشْكُرْ رَبَّكَ الْعَظِيمَ الَّذِي أَعْطَاكَ هَذَا الْفَضْلَ قُلْتُ قَوْلُهُ «لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى آمَنَّا بِهِ» قَالَ الْهُدَى الْوَلَايَةُ «آمَنَّا» بِمَوْلَانَا فَمَنْ آمَنَ بِوَلَايَةِ مَوْلَاهُ «فَلا يَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً» قُلْتُ تَنْزِيلٌ قَالَ لَا تَأْوِيلٌ قُلْتُ قَوْلُهُ «لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً» قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) دَعَا النَّاسَ إِلَى وَلَايَةِ عَلِيٍّ فَاجْتَمَعَتْ إِلَيْهِ قُرَيْشٌ فَقَالُوا يَا مُحَمَّدُ أَعْفِنَا مِنْ هَذَا فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی

الله علیه وآله وسلم) هَذَا إِلَى اللَّهِ لَيْسَ إِلَيَّ فَاتَّهَمُوهُ وَ خَرَجُوا مِنْ عِنْدِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ «قُلْ إِنِّي لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً. قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ» إِنْ عَصَيْتُهُ «أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً إِلَّا بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ» فِي عَلِيٍّ قُلْتُ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ ثُمَّ قَالَ تَوْكِيداً «وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» فِي وَلَايَةِ عَلِيٍ «فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَداً» قُلْتُ «حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً» يَعْنِي بِذَلِكَ الْقَائِمَ وَ أَنْصَارَهُ قُلْتُ «وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ» قَالَ يَقُولُونَ فِيكَ «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا. وَ ذَرْنِي» يَا مُحَمَّدُ «وَ الْمُكَذِّبِينَ» بِوَصِيِّكَ «أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا» قُلْتُ إِنَّ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ «لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» قَالَ يَسْتَيْقِنُونَ أَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ وَصِيَّهُ حَقٌّ قُلْتُ «وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً» قَالَ وَ يَزْدَادُونَ بِوَلَايَةِ الْوَصِيِّ إِيمَاناً قُلْتُ «وَ لا يَرْتابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ» قَالَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه

السلام) قُلْتُ مَا هَذَا الِارْتِيَابُ قَالَ يَعْنِي بِذَلِكَ أَهْلَ الْكِتَابِ وَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ ذَكَرَ اللَّهُ فَقَالَ وَ لَا يَرْتَابُونَ فِي الْوَلَايَةِ قُلْتُ «وَ ما هِيَ إِلَّا ذِكْرى لِلْبَشَرِ» قَالَ نَعَمْ وَلَايَةُ عَلِيٍّ(علیه السلام) قُلْتُ «إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ» قَالَ الْوَلَايَةُ قُلْتُ «لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ» قَالَ مَنْ تَقَدَّمَ إِلَى وَلَايَتِنَا أُخِّرَ عَنْ سَقَرَ وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنَّا تَقَدَّمَ إِلَى سَقَرَ «إِلَّا أَصْحابَ الْيَمِينِ» قَالَ هُمْ وَ اللَّهِ شِيعَتُنَا قُلْتُ «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» قَالَ إِنَّا لَمْ نَتَوَلَّ وَصِيَّ مُحَمَّدٍ وَ الْأَوْصِيَاءَ مِنْ بَعْدِهِ وَ لَا يُصَلُّونَ عَلَيْهِمْ قُلْتُ «فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ» قَالَ عَنِ الْوَلَايَةِ مُعْرِضِينَ قُلْتُ «كَلَّا إِنَّها تَذْكِرَةٌ» قَالَ الْوَلَايَةُ قُلْتُ قَوْلُهُ «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ» قَالَ يُوفُونَ لِلَّهِ بِالنَّذْرِ الَّذِي أَخَذَ عَلَيْهِمْ فِي الْمِيثَاقِ مِنْ وَلَايَتِنَا قُلْتُ «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلًا» قَالَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) تَنْزِيلًا قُلْتُ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ ذَا تَأْوِيلٌ قُلْتُ «إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ» قَالَ الْوَلَايَةُ قُلْتُ «يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ» قَالَ فِي وَلَايَتِنَا قَالَ «وَ الظَّالِمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً» أَ لَا تَرَى أَنَّ اللَّهَ يَقُولُ «وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» قَالَ إِنَّ اللَّهَ أَعَزُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ يَظْلِمَ أَوْ يَنْسُبَ نَفْسَهُ إِلَى ظُلْمٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَهُ ثُمَّ أَنْزَلَ بِذَلِكَ قُرْآناً عَلَى نَبِيِّهِ فَقَالَ «وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» قُلْتُ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» قَالَ يَقُولُ وَيْلٌ لِلْمُكَذِّبِينَ يَا مُحَمَّدُ بِمَا أَوْحَيْتُ إِلَيْكَ مِنْ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) «أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ. ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ» قَالَ الْأَوَّلِينَ الَّذِينَ كَذَّبُوا الرُّسُلَ فِي طَاعَةِ الْأَوْصِيَاءِ «كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ»

ص: 524

قَالَ مَنْ أَجْرَمَ إِلَى آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ رَكِبَ مِنْ وَصِيِّهِ مَا رَكِبَ قُلْتُ «إِنَّ الْمُتَّقِينَ» قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ وَ شِيعَتُنَا لَيْسَ عَلَى مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ غَيْرُنَا وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْهَا بُرَآءُ قُلْتُ «يَوْمَ يَقُومُالرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ» الْآيَةَ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْمَأْذُونُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ الْقَائِلُونَ صَوَاباً قُلْتُ مَا تَقُولُونَ إِذَا تَكَلَّمْتُمْ قَالَ نُمَجِّدُ رَبَّنَا وَ نُصَلِّي عَلَى نَبِيِّنَا وَ نَشْفَعُ لِشِيعَتِنَا فَلَا يَرُدُّنَا رَبُّنَا قُلْتُ «كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ» قَالَ هُمُ الَّذِينَ فَجَرُوا فِي حَقِّ الْأَئِمَّةِ وَ اعْتَدَوْا عَلَيْهِمْ قُلْتُ ثُمَّ يُقَالُ «هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ» قَالَ يَعْنِي أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَم

محمّدبن فضيل گويد: از حضرت ابوالحسن(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل «مى خواهند با پف دهانشان نورخدا را خاموش كنند» پرسيدم، فرمود: يعنى مى خواهند ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) را با پف دهانشان خاموش كنند، عرض كردم: خدا تمام كننده نور خود است فرمود: خدا تمام كننده امامت است، به دليل قول خداى عزوجل «كسانى كه به خدا و رسولش و نورى كه فرو فرستاده ايم ايمان آورند» پس نور همان امامت است. عرض كردم: «اوست خدايى كه رسول خود را به هدايت و دين حق فرستاده است.» فرمود: يعنى اوست كه رسولش را به ولايت وصيش امر كرد و ولايت همان دين حق است. عرض كردم: «تا آن را برهر دينى غالب كند» فرمود: يعنى آن را درزمان قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر همه ی دين ها غلبه دهد، خدا مى فرمايد: «و خدا تمام كننده نور خود است» يعنى ولايت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گرچه كافران (به ولايت على(علیه السلام)) نخواهند. عرض كردم: اين تنزيل است؟ فرمود: آرى اين حرف تنزيل است و اما غير آن تأويل است. عرض كردم: (تفسير اين آيه چيست؟) «اين براى آن است كه آن ها ايمان آورده، سپس كافرشدند» (1) فرمود: خداى تبارك و تعالى كسانى را كه از پيغمبرش در امر ولايت وصيش پيروى نكرده، منافق ناميده و كسى را كه وصيت و امامت او را منكر شده، مانند منكر محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) قرار داده و براى اين مطلب آيه اى نازل كرده و فرموده است: چون منافقين (به ولايت وصيّت) نزد تو آيند، گويند: شهادت مى دهم كه تو پيغمبر خدايى، خدا نيز داند كه تو پيغمبر او هستى و خدا شهادت مى دهد كه منافقين (به ولايت على(علیه السلام)) دروغ گويند.» سوگندهاى دروغين خويش را سپر خود ساخته اند و از راه

ص: 525


1- . سوره منافقون آیه 3

خدا برگشته اند (راه خدا همان وصىاست) و بد است آنچه انجام مى دهند. «اين براى آن است كه (به رسالت تو) ايمان آورده و (به ولايت وصيت) كافر شدند پس (خدا) بر دل هايشان مهر نهاد و آن ها فهم نمى كنند.»(1) عرض كردم: معنى «فهم نمى كنند» چيست؟ فرمود: خدا مى فرمايد: نبوت تو را تعقل نمى كنند. عرض كردم: «و چون به آن ها گويند: بياييد تا رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) براى شما آمرزش طلبد.» فرمود: يعنى و چون به آن ها گويند به ولايت على(علیه السلام) برگرديد تا پيغمبر براى گناهان شما آمرزش طلبد «سرهاى خويش بپيچند» خدا فرمايد: «و آن ها را ببينيد كه برگردند» از ولايت على «درحالى كه متكبرند» از آن. سپس گفتار خدا متوجه معرفى آن ها شده مى فرمايد: «براى آن ها برابراست، برايشان آمرزش خواهى يا آمرزش نخواهى خدا آن ها را نخواهد آمرزيد، كه خدا گروه فاسقان را هدايت نكند.» يعنى ستمگران به وصى تورا.

عرض كردم: «آيا آنكه نگون سار برچهره خويش راه رود، هدايت يافته تر است يا آنكه با قامت راست به راه مستقيم مى رود؟»(2) فرمود: خدا كسى را كه از ولايت على(علیه السلام) برگشته به كسى مثل زده است كه به رو افتاده، راه مى رود و دركارخود گمراه است و كسى را كه از على(علیه السلام) پيروى كند، با قامت راست و به راه مستقيم قرارداده و راه مستقيم همان اميرالمؤمنين(علیه السلام) است. عرض كردم: خدا فرمايد: «آن گفتار رسولى ارجمند است»(3) فرمود: يعنى گفتارجبرئيل از جانب خدا درباره ولايت على(علیه السلام) است. عرض كردم: «گفتار خيال پردازى نيست، شما اندكى ايمان مى آوريد.»(4) فرمود: آن ها گفتند: محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) به پروردگارش دروغ بسته و خدا او را درباره علی(علیه السلام) چنين دستورى نداده است، پس خدا آيه اى فرستاده و فرمود: «همانا (ولايت على(علیه السلام)) از جانب پروردگار جهانيان نازل شده است. اگر (محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)) بعضى از گفته ها را به دروغ به ما نسب دهد،دست راستش را مى گيريم (او را به شدت بگيريم) و شاهرگش را ببريم.» سپس سخن را

ص: 526


1- . سوره منافقون آیه 3
2- . سوره ملک آیه 22
3- . سوره حاقه آیه 40
4- . سوره حاقه آیه 41

متوجه اين موضوع كرده و فرموده است: «همانا (ولايت على(علیه السلام)) يادآورى است براى پرهيزگاران (جهانيان) و ما مى دانيم كه بعضى از شما تكذيب كنندگانيد. و همانا (على(علیه السلام)) مايه افسوس كافران است. و همانا (ولايت او) حقيقت يقين است. تسبيح بگو (اى محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)) به نام پروردگار بزرگت.» مى فرمايد: پروردگار بزرگت را كه اين فضيلت به تو عطا فرموده سپاسگزارى كن. عرض كردم: خدا فرمايد: «و همين كه هدايت را شنيديم به آن ايمان آورديم» فرمود: هدايت همان ولايت است، يعنى به مولاى خود ايمان آورديم. پس هر كه به ولايت مولاى خود ايمان آورد «از نقصان و ستم نترسد» عرض كردم: اين تنزيل است؟ فرمود: نه تأويل است (يعنى آنچه درباره ولايت گفتم آيه قرآن نيست ولى مقصود و معنى آن است.)

عرض كردم: خدا فرمايد: «من اختيار زيان زدن و هدايت كردن شما را ندارم» فرمود رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مردم را به ولايت علی(علیه السلام) دعوت فرمود، قريش نزد آن حضرت انجمن كردند و گفتند: محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) ما را از اين امر معاف كن، پيغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به آن ها فرمود: اين امر با خداست با من نيست. آن ها حضرت را متهم كردند و از نزدش بيرون آمدند. پس خدا اين آيه را نازل فرمود: «بگو من اختيار زيان زدن و هدايت كردن شما را ندارم.»

«بگو هيچ كس مرا در برابر خدا پناه ندهد (اگر نافرمانيش كنم) و جز او پناهگاهى نيابم، مگر اينكه از جانب خدا ابلاغ كنم و پيغام هاى او را (درباره علی(علیه السلام)) برسانم.»

عرض كردم: اين تنزيل است؟ فرمود: آرى، سپس خدا براى تأكيد مطلب فرموده است: «و هر كه نافرمانى خدا و رسولش كند (درباره ی ولايت علی(علیه السلام)) آتش دوزخ هميشه و جاودان براى اوست.» عرض كردم: «تا زمانى كه كه عذاب موعود را ببينند خواهند دانست كيست كه ياورش ناتوان تر و سپاهش كمتراست.» فرمود: مقصود از اين آيه امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ياران اوست. عرض كردم: «برآنچه مى گويند شكيبا باش» فرمود: يعنى آنچه درباره ی تو مى گويند «و از آن ها ببر، بريدنى نيكو و مرا واگذار (اى محمّد(صلی الله علیه وآلهوسلم)) با تكذيب كنندگان (نسبت به وصيت) كه صاحب نعمت هستند واندكى مهلتشان ده» (1)عرض كردم: اين تنزيل است؟ فرمود: آرى (يعنى كلمه بوصيك نيز نازل شده است.) عرض كردم: «تا به يقين رسند كسانى كه به آن ها كتاب داده شده؟» فرمود: يعنى

ص: 527


1- . سوره مدثر آیه 31

تا يقين كنند كه خدا و پيغمبر و وصيش بر حق هستند. عرض كردم: «و آن ها كه ايمان آورده اند، ايمانشان بيفزايد؟» فرمود: يعنى ايمانشان به ولايت وصى افزوده گردد. عرض كردم: «و اهل كتاب و مؤمنان شك نكنند؟» فرمود: يعنى به ولايت على(علیه السلام) عرض كردم: مقصود از شك چيست؟ فرمود: مقصود اهل كتاب است و مؤمنينى كه خدا ذكركرده سپس فرمود: و آن ها درباره ی ولايت شك نكنند. عرض كردم: «و اين جز يادآورى براى بشر نيست؟» فرمود: آرى، ولايت على(علیه السلام) است. عرض كردم: «آن يكى از حواث بزرگ است؟» فرمود: يعنى ولايت. عرض كردم: «براى هر كس از شما كه خواهد جلو رود يا عقب افتد؟» فرمود: يعنى كسى كه به ولايت ما جلو رود از دوزخ عقب افتد و آن كه از ما عقب كشد، به دوزخ جلو رود. عرض كردم: «جز اصحاب يمين؟» فرمود: آن ها به خدا شيعيان ما باشند. عرض كردم «ما از نمازگزاران نبوديم؟» فرمود: يعنى ما وصى محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و اوصياء بعد از او را دوست نداشتيم و برآن ها درود نمى فرستادند. عرض كردم: «آن ها را چه شده كه از اين تذكر روى گردانند؟» فرمود: يعنى از ولايت روى گردانند. عرض كردم: «نه اين يادآورى است»؟ فرمود: يعنى ولايت. عرض كردم: خدا فرمايد: «به نذر وفا مى كنند»(1) فرمود: يعنى به پيمانى كه خدا در ميثاق راجع به ولايت ما از آن ها گرفته وفا مى كنند. عرض كردم: «ما اين قرآن را به تو نازل كرديم، نازل كردنى» فرمود: يعنى نازل كردنى به ولايت على(علیه السلام) عرض كردم: «اين تنزيل است» فرمود: يعنى ولايت. عرض كردم: «خدا هر كه را كه بخواهد در رحمت خود داخل كند.» فرمود: يعنى در ولايت ما. فرمود: «و خدا براى ستمگران عذابى دردناك آماده ساخته»(2) مگر نبينى كه خدا فرمايد: «به ما ستم نكردند ولى به خودشان ستم مى كنند»؟ امام فرمود: همانا خدا گرامى تر و عالى تر از آن است كه ستم ببيند يا خودرا به ستم نسبت دهد، ولى خدا ما را به خود مربوط ساخت و ستم به ما را ستم به خود قرار داد و ولايت ما را ولايت خويش سپس براى اين موضوع آيه اى بر پيغمبرش نازل كرد و فرمود: «ما به آن ها ستم نكرديم، ولى آن ها به خود ستم نمودند»(3) گفتم اين تنزيل است؟ فرمود: آرى. عرض كردم: «درآن

ص: 528


1- . سوره دهر آیه 1
2- . سوره بقره آیه 54
3- . سوره نحل آیه 118

روز واى برتكذيب كنندگان» فرمود: يعنى اى محمّد واى بر تكذيب كنندگان ولايت على [بن ابى طالب](علیه السلام) كه به تو وحى كرديم. «مگر پيشينيان را هلاك نكرديم؟ و ديگران را نيز دنبال آنان بريم؟» فرمود: پيشينيان آنهايند كه پيغمبران را راجع به اطاعت از اوصياء تكذيب نمودند. «با نافرمانان اين گونه رفتار مى كنيم؟» فرمود: يعنى آن ها كه نسبت به آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) نافرمانى نموده و كردند آنچه كردند. عرض كردم: «همانا پرهيزگاران» فرمود: به خدا ما هستيم و شيعيان ما، جز ما كسى ملت ابراهيم را ندارد، و مردم ديگر از آن بركنارند. عرض كردم: «روزى كه روح و فرشتگان صف كشيده سخن نگويند...» كه فرمايد: «مگر كسى كه خدا به او اجازه دهد و او درست گويد.» فرمود: به خدا ما هستيم كه روز قيامت اجازه داريم (سخن گوييم) و درست گوييم. عرض كردم: آن گاه كه گوييد چه خواهيد گفت؟ فرمود: بزرگى پروردگار خود گوييم و بر پيغمبر خود درود فرستيم و از شيعيان خود شفاعت كنيم، و پروردگارما ما، را رد نكند. عرض كردم: «نه، چنين نيست. بدكاران با نامه عمل سياهشان در عذاب سجين هستند.»(1) فرمود: آن ها كسانى هستند كه نسبت به حق ائمه(علیهم السلام) نافرمانى خدا كردند و بر ايشان ستم نمودند. عرض كردم: «اين است، آنچه تكذيبش مى كرديد؟» فرمود: يعنى اميرالمؤمنين(علیه السلام). عرض كردم: تنزيل است؟ فرمود: آرى.

4. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 197 حديث شماره 16 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ عُبَيْدِاللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ» قَالَ يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا وَلَايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) بِأَفْوَاهِهِمْ قُلْتُ قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» قَالَ يَقُولُ وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْإِمَامَةِ وَ الْإِمَامَةُ هِيَ النُّورُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» قَالَ النُّورُ هُوَ الْإِمَام.محمّدبن فضيل گويد: از حضرت ابوالحسن(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى «مى خواهند نور خدا را با پف دهانشان خاموش كنند.» پرسيد فرمود: يعنى مى خواهند ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) را. پف دهانشان خاموش كنند، گفتم سپس خداى تعالى فرمايد: «و خدا كامل كننده نور خويش است.» فرمود: يعنى و خدا كامل كننده امامت است و امامت همان

ص: 529


1- . سوره مطففین آیه 7

نور است كه خداى عزوجل فرمايد: «به خدا و رسولش و نورى كه فرو فرستاده ايم ايمان آوريد.» مقصود از نور همان امام است.

نظیر این آیه در سوره توبه آیه 32 آمده است که قبلاً درباره ی آن بحث کرده ایم.

ص: 530

459. در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلام بر همه اديان ظفر مى يابد

سوره صف آيه 9

هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون

اوست خداوندى كه رسول خويش را به هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه (اديان) ديگر غلبه دهد؛ هر چند كه مشركان (از آن) اكراه دارند.

همان طوركه قبلاً ملاحظه فرموديد اين آيه مباركه در سه سوره قرآن آمده است و خداوند مى خواهد تأكيد بر اين مسئله مهم بنمايد. ما نيز آن را در سه قسمت اين نوشته آورده ايم و هيچ كدامشان را تكرارى عادى، مانند افعال تكرارى كه خودمان انجام مى دهيم نمى دانيم.

1. خواجه كلان قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 423 آورده است:

و عن ابى بصير و عن سماعة هما عن جعفر الصادق رضى اللّه عنه فى قوله تعالى «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» قال و اللّه ما يجئ تأويلها حتى يخرج القائم المهدى(علیه السلام) فاذا خرج القائم لم يبق مشرك الا كره خروجه و لا يبقى كافر الا قتل حتى لو كان كافر فی بطن صخرة قالت يا مؤمن فى بطنى كافر فاكسرنى و اقتله.

ابى بصير و سماعه هر دو از امام صادق(علیه السلام) درباره فرموده خداوند «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» روايت كرده اند كه آن حضرت فرمودند: به خدا قسم تأويل آن نمى آمد تا زمانى كه قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند. پس هنگامى كه قائم(علیه السلام) خروج كند مشركى به جاى نمى ماند مگر آنكه از اين قيام كراهت و ناراحتى (جاهلانه) دارد. و كافرى ديگر نمى ماند مگر اينكه كشته شود تا آنجا كه اگر كافر در شكم صخره اى (مخفى باشد)، آنصخره (به زبان آمده) و خواهد گفت: اى مؤمن در درون من كافرى (مخفى شده است) پس مرا بشكن (و او را خارج كن) و بكش.

ص: 531

2. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة شيخ صدوق مجلد 2 صفحه 386 حديث شماره 16 آمده است:

حدثنا محمّدبن موسى المتوكل رضى اللّه عنه قال حدثنا على بن الحسين السعد آبادى، عن احمدبن ابى عبداللّه البرقى، عن ابیه، عن محمّدبن ابى عمير، عن على بن ابى حمزة، عن ابی بصیر قال: قال ابوعبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» فقال و اللّه ما نزل تأويلها بعد ولا ينزل تأويلها حتى يخرج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فاذا خرج القائم لم يبق كافر بالله العظيم و لا مشرك بالامام الا كره خروجه حتى ان لو كان كافراً او مشركا فى بطن صخرة لقالت يا مؤمن فى بطنى كافر فاكسرنى و اقتله.

ابوبصير گويد امام صادق(علیه السلام) در تفسير آیه 33 سوره توبه «اوست كسى كه فرستاد رسولش را براى رهبرى و دين درست تا او را بر همه دين ها چيره كند و اگر چه مشركان را بد آيد.» فرمود: به خدا هنوز تأويلش فرود نيامده تا قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور كند و چون حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور كند كافرى نسبت به خدا به جا نماند و هيچ مشركى به امام نباشد جز آنكه از ظهور او بدش آيد، تا آنجا كه اگر كافر يا مشركى در دل سنگى باشد آن سنگ فرياد كشد اى مؤمن در دل من كافريست آن را بشكن و او را بكش.

3. در كتاب منتخب الاثر فصل 2 باب 1 صفحه 161 حديث شماره 59 آمده است:

فى تفسير قوله تعالى «لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» فى سوره ی التوبه قال ابوجعفر(علیه السلام): ان ذلك يكون عند خروج المهدى من آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) فلا يبقى احد الّا أقرّ بمحمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و قال فى مفاتيح الغيب «التفسير الكبير» فى تفسيرها قال السّدى: ذلك عند خروج المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف). و قال فى السّراج المنير فى تفسيرها ايضاً قال السّدى: ذلك عند خروج المهدى.

در تفسير فرموده خداوند «لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ» خداوند اسلام را بر همه اديان ديگر غلبه دهد. حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمودند: تأويل آن آيه در هنگام قيام و انقلاب مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) می آ ید و در آن زمان هيچ كس نمى ماند مگر اينكه (به نبوت) رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) اقرار خواهد كرد. در تفسيرمفاتيح الغيب التفسير الكبير (نوشته امام فخر رازى) آمدهاست كه سدى گفت: تأويل اين آيه در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت مى گيرد (و در آن زمان اسلام دين جهانى خواهد شد.) باز در «السراج المنير» درباره تفسير اين آيه از قول السّدى آمده است؛ كه تأويل اين آيه در خروج و انقلاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 532

4. در كتاب منتخب الاثر فصل 2 باب 35 صفحه 294 حديث 4 آمده است:

قال حدثنا جعفربن احمد معنعناً، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» قال اذا خرج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لم يبق مشرك بالله العظيم ولا كافر الاّ كره خروجه حتى لو كان فى بطن صخره لقالت الصخره: يا مؤمن فىّ مشرك فاكسرنى واقتله وروى نحوه فى ينابيع المودة، عن ابى بصير و سماعه، عن الصادق(علیه السلام) و فى البحار عن كنز جامع الفوائد بسنده عن ابى بصير عنه (علیه السلام).

در اين حديث جعفربن احمد، از حضرت امام صادق(علیه السلام) نقل مى كند درباره اين آيه هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هنگامى كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند به خداوند عظيم در روى زمين مشركى نمى ماند و ديگر كافرى پيدا نمى شود، و اگر مشرك و يا كافرى باشد و در دل سنگ سختى مخفى شود آن سنگ فرياد مى زند و به مؤمن مى گويد: بيا مرا بشكن. درون من كافر يا مشركى مخفى شده است. اين حديث در ينابيع المودة از ابابصير و سماعه، از حضرت امام صادق(علیه السلام) نقل شده است و همچنين در «بحارالانوار» و در «جامع الفوائد» بسندش از ابى بصير از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است.

5. در كتاب منتخب الاثر فصل 2 باب 35 صفحه 295 حديث شماره 10 آمده است:

كنز جامع الفوائد، عن يوسف بن يعقوب، عن محمّدبن بكر المقرى، عن نعيم بن سليمان عن ليث عن مجاهد، عن ابن عباس فى قوله تعالى: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ».قال: لا يكون ذلك حتى لايبقى يهودىّ و لا نصرانى و لا صاحب ملة الا دخل في الاسلام حتي يأمن الشاة و الذئب و البقر و الاسد و الانسان و الحيّة و حتى لا تقرض فارة جراباً و حتى توضع الجزية و يكسر الصليب و يقتل الخنزير و ذلك قوله «لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» و رواه فى ينابيع المودة صفحه 423 مختصراً.ابن عباس درباره ی آیه 9 سوره صف روایت کرده است که آن نمى باشد (اتفاق نمى افتد) مگر اينكه يهودى و نه مسيحى و نه صاحب ملة باقى نمى ماند مگر اينكه اسلام آورد و پناه داده مى شود گوسفند و گرگ و گاو و شير و انسان و مار و موش كيسه اى را پاره نمى كند (دزدى باقى نمى ماند) و جزيه ما برداشته مى شود و صليب ها شكسته مى شود و خوك كشته مى شود. (همه دين را آشكار مى كند).

ص: 533

460. پيروزى حضرت قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) به امر الهى

حتمى است و هرگز در انقلاب ايشان شكست وجود ندارد

سوره صف آيه 13

وَ أُخْرى تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَريبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ

و باز (تجارت) ديگرى كه آن را دوست داريد نصرت و يارى از طرف خداوند و فتح و پيروزى نزديك است و مؤمنین را بشارت و مژده باد.

* در تفسير على بن ابراهيم قمى مجلد 2 صفحه 366، تفسير صافى مجلد 2 صفحه 697 و نورالثقلین مجلد 5 صفحه 318 حدیث 35 آمده است:

على بن ابراهيم، عن الصادق(علیه السلام) فى قوله تعالى: «وَ أُخْرى تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ» يَعْنِي فِي الدُّنْيَا بِفَتْحِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

على بن ابراهيم در تفسير خودش به نقل از امام صادق(علیه السلام) نقل مى كند كه آن حضرت درباره اين فرموده خداوند «و باز (تجارت) ديگرى كه آن را دوست داريد نصرت و يارى از سوى خدواند و فتحى نزديك است.» فرمودند: يعنى در دنيا با فتح و پيروزى حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).در كتاب تحفة الشيعه در اثبات رجعت و ظهور ائمه(علیهم السلام) نوشته آيت اللّه سيد حسينى موسوى ارومى معروف به عرب باغى آمده است: قوله تعالى در سوره صف

«نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَريبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ»

يعنى نصرت و يارى از خداوند است و فتح و ظفر نزديك است و بشارت بده بر مؤمنان از اين فتح نزديك.

ص: 534

وقتى در تفسير اين آيه فرمودند كه فتح قريب، فتح قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه فتح آن حضرت نزديك است كه در دنيا واقع مى شود.

پس از تفسير مذكور، معلوم شد كه اين آيه در شأن حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و مراد از فتح قريب و ظفر آن حضرت است كه خداوند به ايشان در اين آيه وعده داده، و دلالت مى كند بر اين آنچه كه در نجم الثاقب از كتاب تنزيل و تعريف احمدبن عامه يسارى نقل كرده كه فرمودند: در آيه شريف «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْح» كه مراد از فتح در اين آيه فتح و ظفر حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

چنانچه مراد از فتح، فتح آن حضرت است. همچنين «نصر» در اين آيه و يك علت فتح و ظفر آن حضرت معلوم شد كه بودن رايت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است با او و يك علت ديگر قوى بودن آن جناب و اصحاب او است زيادتر عادت و خارق عادت بودن قوت ايشان است، چنان كه در كافى از عبدالملك بن اعين روايت شده كه گفت: برخاستم در نزد حضرت باقر(علیهم السلام) پس تكيه كردم بر دستم پس گريستم و گفتم آرزو داشتم كه درك نمايم اين اسرار را يعنى سلطنت طاهره ائمه(علیهم السلام) را و در من قوتى باشد. پس فرمود: آيا راضى نيستيد كه دشمنان بكشند بعضى بعضى را و شما در خانه هاى خود آسوده باشيد. به درستى كه اگر امر چنان شد يعنى فرح عظيم آمد، داده مى شود به هر مردى از شما قوت چهل مرد و گردانده مى شود دل هاى شما مانند پاره آهن اگر خواسته باشيد با آن قوت كوه را بكنيد خواهيد كند و شماييد اقوام زمين و خزان او.

و در كمال الدين از حضرت صادق(علیه السلام) روايت كرده كه فرموده: نگفت حضرت لوط به قوم خود «لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديد» مگر به جهت آرزوى قوت حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ذكر نكرد مگر شدت اصحاب او را، پس به درستى كه به يك مرد از ايشان قوت چهل مرد داده مى شود.

هم چنين در همان كتاب از اميرالمؤمنين(علیه السلام) روايت شده كه فرمود: حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دست خود را بر سر عباد بگذارد؛ پس نماند مؤمنى مگر آنكه دلش سخت تر از پاره آهن شود و خداوند به آن مؤمن قوت چهل مرد را بدهد.

ص: 535

و در «بصائر الدرجات» از حضرت باقر(علیه السلام) روايت نموده كه فرمود: چون واقع شود امر ما و حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاید، يك مرد از شيعيان ما جرى تر از شير و گذارنده تر از نيزه دشمن ما را با پاى خود پايمال مى كند و او را با كف خود مى زند و اين، در وقت نزول رحمت خداوند و فرج اوست بر بندگان.

پس، از اين احاديث معلوم شد كه فتح و ظفر نصرت خارج از عادت است و قوت حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب ایشان غير متعارف است و معلوم گرديد كه«نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَريبٌ» آن حضرت است و بشارت بر مؤمنان با آن جناب است.

ص: 536

461. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مبعوث بر سیزده معصوم دیگر(علیهم السلام)

و مربی و معلم ایشان بودند

سوره جمعه آیه 2

هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ

رسول خدا در عالم ذر اولی بر کل ماسوی الله مبعوث شدند و خداوند پس از عهد و پیمان گرفتن در وحدانیت خودش به نبوت آن حضرت از ما سوی الله عهد و پیمان گرفت. اولین کسانی که به توحید خداوند و رسالت نبی مکرم اسلام «قالوا بلی» گفتند. سیزده معصوم و 124000 پیامبر و شیعیان و ... بودند. پس بهترین امت پیامبر، حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت فاطمه(علیها السلام) و یازده معصوم دیگر(علیهم السلام) و همچنین 124000 پیامبر بودند.

در عالم ذر اولی در ماه رمضان و در شب قدر قرآن به سینه ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل می گردد «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ» و خداوند رسولش را به وسیله ی قرآن تربیت می کند

چنان که در بحارالانوار مجلد 71 صفحه 372 باب 92 حدیث 17 آمده است:

وَ قَالَ النبی(صلی الله علیه وآله وسلم): أَدَّبَنِي رَبِّي فَأَحْسَنَ تَأْدِيبِي.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: پروردگار من مرا تربیت کرد به نیکوترین تربیت ها.

پس خداوند به وسیله ی قرآن معلم معلم البشر است و مربی مربی البشر می باشد.بنا به فرموده ی آن حضرت در بحارالانوار مجلد 16 صفحه 231 باب 9 روایت 35:

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) معلم و مربی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) می گردد. چنان که آن حضرت فرمودند:

قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): أَنَا أَدِيبُ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) أَدِيبِي

ص: 537

حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: من شاگرد و تربیت شده ی خداوند هستم و امیرالمؤمنین(علیه السلام) تربیت شده ی من است.

ما معتقدیم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت فاطمه(علیها السلام) و یازده فرزند ایشان و در حال حاضر حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم امی هستند یعنی در نزد هیچ کس درس نخواندند فقط خداوند معلم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بود و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) معلم حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) معلم امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) ... و امام عسکری(علیه السلام) معلم و مربی فرزندشان حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده است. با این مقدمه پس اگر این سیزده معصوم(علیهم السلام) هر کدام بفرمایند نحن الذین بعث الله فینا رسولا یتلوا علینا آیة و یزکینا و یعلمنا الکتاب و .... ما کسانی هستیم که خداوند مبعوث کرد رسول خدا را بر ما و آن حضرت آیات الهی را بر ما نازل کرد و ما را تزکیه و تعلیم به وسیله قرآن و حکمت دادند بر همین اساس است. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در عالم ذر بر آن ها مبعوث می شوند و در آن عالم و در این عالم معلم ایشان می شوند.

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 730 حدیث 1 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْقَاسِمِ عَنْ عُبَيْدِبْنِ كَثِيرٍ عَنْ حُسَيْنِب ْنِ نَصْرِبْنِ مُزَاحِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبَانِب ْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِب ْنِ قَيْسٍ عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ نَحْنُ الَّذِينَ بَعَثَ اللَّهُ فِينَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْنَا آيَاتِهِ وَ يُزَكِّينَا وَ يُعَلِّمُنَا الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ.

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: ما (امامان) کسانی هستیم که خداوند مبعوث کرد رسولش را که آیات او را برای ما تلاوت کنند و ما را تزکیه می نمایند و کتاب و حکمت را بر ما تعلیم بدهند.

ص: 538

462. فضل واقعى خداوند ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و در حال حاضر امام

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره جمعه آيه 4

ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ

اين كرم و فضل خداوند است كه آن را به هر كس كه بخواهد مى دهد، و خداوند صاحب فضل و كرم بسيار عظيم است.

1. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 333، اثر پر ارزش آيت اله سيد هاشم بحرانى، اصول كافى مجلد 3 صفحه 269 در كتاب الايمان و الكفر حديث 2119، وسائل الشیعه مجلد 11 صفحه 567 حدیث 4 و بحارالانوار مجلد 71 صفحه 260 حدیث 58 آمده است:

الكافي عَنْ مُحَمَّدِبْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْمُسْتَوْرِدِ النَّخَعِيِّ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ مِنَ الْمَلَائِكَةِ الَّذِينَ فِي السَّمَاءِ لَيَطَّلِعُونَ إِلَى الْوَاحِدِ وَ الِاثْنَيْنِ وَ الثَّلَاثَةِ وَ هُمْ يَذْكُرُونَ فَضْلَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) قَالَ فَتَقُولُ أَ مَا تَرَوْنَ إِلَى هَؤُلَاءِ فِي قِلَّتِهِمْ وَ كَثْرَةِ عَدُوِّهِمْ يَصِفُونَ فَضْلَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) قَالَ فَتَقُولُ الطَّائِفَةُ الْأُخْرَى مِنَ الْمَلَائِكَةِ «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ»

امام صادق(علیه السلام) مى فرمود: فرشتگان آسمانى از تك تك و دو نفر و سه نفر افرادى كه فضيلت آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) را متذكر مى شوند مطلع هستند، به همديگر مى گويند آيا نمى بينيد اين اقليت را با دشمنان زيادشان در عين حال مشغول وصف فضائل آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند؟ جمع ديگر فرشتگان پاسخ مى دهند كه آرى «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» اين كرم و فضل خداست كه آن را به هر كه خواهد دهد و خدا كرمى بزرگ دارد. پس هر كس از طايفه اى باشد كه در حديثآمده است: اين ها ذكر فضايل اهل بيت(علیهم السلام) را مى گويند، ملائكه آسمانی مطلع بر احوال اينان است و ذكر خير اين ها بر زبان آن ها جارى

ص: 539

است و اين ذكر فضايل گفته ذات اقدس الهى است كه مى فرمايد: «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» اين كرم و فضل خداوند است كه اين ها ذكر فضايل اهل بيت(علیهم السلام) را مى گويند و در حال حاضر خوشا بر احوال كسانى كه مُبلّغ صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى شوند و هميشه تبليغات آن حضرت را مى كنند كه اين خود سعادت مى خواهد و اين فضل خداوند است كه بايد خداوند شامل حال آن ها بنمايد. خداوندا شما را قسم می دهم به حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل محمد(علیهم السلام) و به ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و بقیة الله فی الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما را از مبلغین و یاران اسلام و قرآن و حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بده و ما را در زمره ی سربازان آن حضرت ثبت و ضبط بفرما. آمین.

2. در کتاب ینابیع المودة، فضائل شاذان قمی صفحه 541 حدیث 229، کفایة الطالب صفحه 252 حدیث 2، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 376 آمده است:

عن وائل، عن نافع، عن أم سلمة أم المؤمنين (رضي الله عنها) قالت: سمعت رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) يقول: ما من قوم اجتمعوا يذكرون فضل محمد و علي بن أبي طالب و أهل بيته إلا و هبطت الملائكة من السماء يحفون بهم، فإذا تفرقوا عرجت الملائكة إلى السماء، فيقول الملائكة: إنا نشم منكم رائحة ما شممناها، و لا رائحة أطيب منها، فيقولون: إنا كنا قعودا عند قوم يذكرون فضل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل محمد(علیهم السلام) فعبق بنا من ريحهم، فيقولون: اهبطوا بنا إلى المكان الذي كانوا فيه فيقولون: إنهم تفرقوا».

ام سلمه گوید: شنیدم از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) که فرمودند: هیچ گروهی جمع نمی شوند که ذکر فضائل حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و بقیه ی اهل بیت(علیهم السلام) را بگویند مگراین که ملائکه ای از آسمان (به جمع) آن ها هبوط می کنند و اطراف آن ها حلقه می زنند. چون جلسه ی آن ها تمام شود و متفرق شوند، آن ملائکه به آسمان عروج می کنند. فرشته های دیگر به آن ها می گویند: ما بوی عطری از شما استشمام می کنیم که تا به حال مثل آن را استشمام نکرده ایم. (این بوی عطر را از کجا آورد اید؟) آن ملائکه می گویند: ما در جلسه ای بودیم که عده ای در زمین ذکر فضائلحضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل محمد(علیهم السلام) را می گفتند و برای یکدیگر بازگو می کردند. این بوی آن هاست. فرشته های آسمان می گویند: بگویید آن جلسه کجای زمین بود تا ما هم برویم و استفاده کنیم. آن ها جواب می هند: (متأسفانه جلسه تمام شد و) آن ها متفرق شدند.

ص: 540

463. جمعه روزی است که در عالم ذر خداوند به وحدانیت خود و نبوت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و

اشاره

ولایت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عهد و پیمان گرفت

سوره جمعه آیه 9

جمعه روز تولد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

جمعه روز ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

جمعه یکی از نام های امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

ای کسانی که ایمان آورده اید، هرگاه برای نماز جمعه ندا در داده شود (یا اذان گفته شود) پس بروید برای ذکر خداوند و کسب تجارت را رها کنید و چون نماز اقامه شد، پراکنده شوید این خیر و نیکوست برای شما.

1. در امالی (مجالس) شیخ طوسی مجلد 2 صفحه 299، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 344 حدیث 8 آمده است:

قال: أخبرنا أبوالحسن محمدبن أحمدبن الحسن بن شاذان، عن القاضي أبوالفرج المعافى بن زكريا، قال: حدثنا أحمدبن هوذة، قال: حدثنا إبراهيم بن إسحاق، قال: حدثني محمدبن سليمان الديلمي، عن أبيه، قال: سألت جعفربن محمد(علیهما السلام) لم سميت الجمعة جمعة؟ قال: لأن الله تعالى جمع فيها خلقه لولاية محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و أهل بيته(علیهم السلام)سلیمان بن دیلمی از پدرش روایت می کند که گفت: سؤال کردم از حضرت جعفربن محمدالصادق(علیهما السلام) که چرا جمعه را جمعه نامیده اند؟ حضرت فرمودند: هنگامی که خداوند همه ی مخلوقات را آفرید از آن ها عهد و پیمان گرفت درباره ی ولایت و رهبریت و

ص: 541

زعامت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت آن حضرت(علیهم السلام). (همه ی آن ها در یک مکان جمع شدند و با خدا عهد و پیمان بستند.)

2. در کافی مجلد 3 صفحه 415 حدیث 7 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 334 حدیث 7 آمده است:

محمدبن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن محمد بن موسى، عن العباس بن معروف، عن ابن أبي نجران، عن عبد الله بن سنان، عن ابن أبي يعفور، عن أبي حمزة، عن أبي جعفر(علیه السلام) قال: قال له رجل: كيف سميت الجمعة جمعة؟ قال: إن الله عز و جل جمع فيها خلقه لولاية محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و وصيه في الميثاق، فسماه يوم الجمعة لجمعه فيه خلقه.

کلینی از ابوحمزه روایت می کند که گفت: مردی از امام محمدباقر(علیه السلام) سؤال کرد چگونه (و برای چه) جمعه را جمعه نامیدند؟ حضرت فرمودند: به خاطر این که خداوند در این روز همه ی مخلوقاتش را برای اقرار به وحدانیت خودش و رسالت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در عالم ذر اولی جمع کرد و از آ ن ها عهد و پیمان گرفت. پس آن را جمعه نامیدند چون همه ی آفریده های خود را در یک مکان جمع کرد.

3. در اختصاص شیخ مفید صفحه 128، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 335 حدیث 9 آمده است:

المفيد في (الاختصاص) قال: روي عن جابر الجعفي، قال: ... فقال: يا جابر، سمى الله الجمعة جمعة لأن الله عز و جل جمع في ذلك اليوم الأولين و الآخرين، و جميع ما خلق الله من الجن و الإنس، و كل شي ء خلق ربنا و السماوات و الأرضين و البحار، و الجنة و النار و كل شي ء خلقه الله في الميثاق، فأخذ الميثاق منهم له بالربوبية، و لمحمد(صلی الله علیه وآله وسلم) بالنبوة و لعلي(علیه السلام) بالولاية، و في ذلك اليوم قال الله للسماوات و الأرض «ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ» (1).

فسمى الله ذلك اليوم الجمعة لجمعه فيه الأولين و الآخرين، ثم قال عز و جل: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ» من يومكم هذا الذي جمعكم فيه، و الصلاة أميرالمؤمنين(علیه السلام) يعني بالصلاة الولاية و هي الولاية الكبرى، ففي ذلك اليوم أتت الرسل و الأنبياء، و الملائكة و كل شي ء خلق الله و الثقلان الجن و الإنس و السماوات و الأرضون و المؤمنون بالتلبية لله عز و جل: (فامضوا إلى ذكر الله) و ذكر الله

یکی از القاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جمعه است

حضرت آیت الله حاج میرزا حسین طبرسی نوری در کتاب بسیار نفیس نجم الثاقب 182 نام، کنیه و القاب حضرت مهدی را آورده است که در ذیل شماره 34 آورده است. جمعه از اسامی آن جناب است. چنانچه مشروحا بیاید در باب یازدهم.

ص: 542


1- . سوره فصلت آیه 11

حاجی نوری در کتاب نجم الثاقب درباره ی بعضی از آن القاب شرح مفصل می دهد. ما برای اطلاع محققین و خوانندگان محترم فقط فهرست آن القاب را می آوریم (نجم الثاقب باب دوم صفحه 34) در اسماء و القاب و کنیه های شریفه حضرت مهدی صلوات الله علیه که در قرآن مجید و سایر کتب سماویه و اخبار اهل بیت(علیهم السلام) و السنه رواة و محدثین مذکور و در کتب اخبار و سیر و رجال مثبت شده ... در این مقام می آوریم.

1. احمد: شیخ صدوق از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت می کند فرمودند بیرون می آید در آخرالزمان مردی از فرزندان من در آخرالزمان ... برای او دو اسم است اسمی مخفی و اسمی ظاهر اما اسمی که مخفی است پس احمد است...

2. اصل: شیخ طوسی در رجال خود روایت کرده از ابی حامدبن ابراهیم مراغی... به اصل توصیف نمود.

3. اوقیدمو: ... اسم آن جناب در تورات به لغت توکوم اوقیدمو است.

4. ایزدشناس: در دین مجوس و فارسیان ... و شیخ بهایی در کشکول می گوید: فارسیان آن جناب را ایزدشناس و ایزدنشان می خوانند.

5. ایزدنشان: در میان مجوس و فارسیان

6. ایستاده: باز شیخ بهائی در کشکول می گوید در کتاب شاکمونی نام آن حضرت را ایستاده آورده است. (ایستاده عربیش قائم است.)

7. ابوالقاسم: (در احادیث آمده است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: المهدی من ولدی اسمه اسمی و کنیته کنیتی مهدی از فرزندان من است. اسم او اسم من است و کنیه ی او کنیه ی من است. یکی از کنیه های رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ابوالقاسم بود.

8. ابوعبدالله: حافظ گنجی شافعی در البیان فی اخبار صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آورده است از حذیفه و ایشان از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) که آن حضرت فرمودند: (یکی از کنیه های مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) ابوعبدالله است.9. ابوجعفر: خصیبی در کتاب هدایة الکبری آورده است.

10. ابومحمد: خصیبی در کتاب هدایة الکبری آورده است.

11. ابوابراهیم: خصیبی در کتاب هدایة الکبری آورده است.

12. ابوالحسن: مانند یکی از کنیه های حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.

ص: 543

13. ابوتراب: مانند یکی از کنیه های حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.

14. ابوبکر: مانند یکی از کنیه های حضرت رضا(علیه السلام) است.

15. اباصالح یا ابوصالح: در کتاب ذخیرة الالباب آمده که آن جناب مکنی به ابوالقاسم و ابوصالح.

16. امیرالامر: این لقبی است که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) ایشان را به این لقب خوانده است و فضل بن شاذان در غیبت خود آورده است...

17. احسان: خصیبی در کتاب هدایة الکبری آورده است.

18. اذن سامعه: خصیبی در کتاب هدایه الکبری آورده است.

19. ایدی: خصیبی در کتاب هدایه الکبری گفته است که ایشان یدالله است ...

20. بقیةالله: اسم قرآنی است. در روایات آمده است وقتی آن حضرت ظهور می کند پشت به کعبه می گذارند و می فرمایند: «بقیة الله خیرلکم ان کنتم مؤمنین»

21. بئر معطله: چاه آبی که (در غیبت) از او استفاده نمی شود. در قرآن است.

22. بلدالامین: یعنی قلعه ی محکم خداوند که کسی را به وی تسلطی نیست... این لقب را میرزا محمدرضا مدرس در جنات الخلود آورده است.

23. بهرام

24. بنده ی یزدان: این دو اسم در کتاب ایستاع است که در ذخیرة الالباب آمده است.

25. پرویز باباء پهلویه: در کتاب برزین ازرفرس.

26. برهان الله: در کتاب انکلیون

27. باسط: در هدایة الکبری است به معنی فراخ کننده است فیض آن حضرت مانند آفتاب است که بر همه جاری است و عدالت او گسترش می یابد. گرگ در کنار گوسفند روزگار می گذراند بدون حمله به او.28. بقیة الانبیاء: حافظ برسی در کتاب مشارق الانوار و سید حسین مفتی کرکی سبط محقق ثانی در کتاب دفع المنادات که وقتی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد می شود امام عسکری(علیه السلام) او را بر روی دست گرفت و دست بر چهره ی نورانی حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کشیده و فرمودند سخن گوی ای حجةالله و بقیة الانبیاء و نورالاصفیاء و غوث فقراء و خاتم الاوصیاء و نورالاتقیاء و صاحب کرّة بیضاء

ص: 544

29. ثانی یوسف: سبط بن جوزی در مناقب آن را از القاب آن جناب شمرده است.

30. تأیید: در هدایه از القاب آن حضرت شمرده از امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که آن حضرت هنگام ظهور دست بر سر هر مؤمن می گذارد قوت و قدرت چهل مرد را پیدا می کند.

31. تمام: در هدایه است که او در صفات حمید و کمال و افعال و شرافت نسب و شوکت و حشمت و سلطنت و قدرت و رأفت تام و تمام و بی عیب و منقصت و زوال است در کمالات تمام است.

32. ثائر: تا قصاص نکند آرام نمی گیرد.

33. جعفر: در کمال الدین است که نامش محمد است (و یکی از کینه های او) جعفر است.

34. جمعه: شرح دادیم.

35. جابر: در هدایة است.

36. جنب الله در هدایة است در تفسیر آیه: « أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ اللَّهِ»(1) حضرت جنب الله است.

37. جوار الکنس: یعنی ستاره ای که پنهان می شود بنا به نوشته ی کمال الدین و غیبت نعمانی و غیبت شیخ طوسی از قرآن است«فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوارِ الْكُنَّسِ»(2)

38. حجة و حجة الله: در عیون الاخبار و کمال الدین و غیبت شیخ طوسی و کفایة الاثر آمده است.39. حق: در مناقب قدیمه و هدایه و کافی برگرفته از آیه «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقا» (3) و در زیارت آن حضرت می خوانیم السلام علی الحق الجدید. پس یکی از القاب، حق است.

40. حجاب: در هدایه است که در زیارت آن حضرت می خوانیم السلام علی حجاب الله الازلی القدیم

41. حامد

42. حمد

ص: 545


1- . سوره زمر آیه 56
2- . سوره تکویر آیات 15 و 16
3- . سوره اسراء آیه 81

43. حاشر: در صحف ابراهیم است. (در تذکرة الائمة آمده است.)

44. خاتم الاوصیاء: خود حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ابی نصر طریف خادم می فرمایند: أنا خاتم الاوصیاء بی یدفع الله عزوجل البلا من اهلی و شیعتی. منم خاتم اوصیا و خداوند به وسیله ی من دفع می کند بلازا از خانواده ام و شیعیانم.

45. خاتم الائمة: در جنات الخلود آمده است.

46. خجسته: در ذخیرة الالباب ایشان را خجسته نامیده اند.

47. خسرو: از اعتقادات مجوس و ایرانیان است. خسروی و پادشاه واقعی ایشان هستند.

48. خداشناس: نام حضرت در کتاب شاکمونی است که از کتب قدیمی هند است که شاکمونی پیامبر صاحب کتاب بوده است و او در شهر کیواس متولد شده بود.

49. خازن: در هدایة الکبری آمده است.

50. خلف و خلف صالح: حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند: خلف صالح. به این لقب مکرر در زبان ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) آمده است. در تاریخ ابن خشاب مذکور است که آن حضرت مکنی است به ابوالقاسم و ایشان دارای دو اسم است خلف و محمد... حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند: خلف صالح از فرزندان ابی محمدحسن بن علی(علیهم السلام) است.... حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: خلف صالح از فرزندان من است... و مراد از خلف جانشین است او جانشین همه ی انبیاء و اوصیاء است او دارای جمیع علوم و صفات وحالات و خصایص آن ها و مواریث الهیه که از آن ها به یکدیگر می رسد همه در آن حضرت و در نزد او جمع است... بر اوست کمال صفوت آدم و رفعت ادریس و سکینه ی نوح و حلم ابراهیم و شدة موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب...

51. خنس: آن ستاره های سیاره است که بر ایشان رجوع است و گاهی از سیر مراجعت می کند. آیه ی 15 سوره تکویر «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ»

52. خلیفة الله: در کشف الغمة است از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) که فرمودند: حضرت مهدی(علیه السلام) خروج می کند و بر سر او ابری است و در آن منادی است که ندا می کند: این مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلیفة الله است.

53. خلیفة الاتقیاء: امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جانشین متقین است.

ص: 546

54. دابة الارض: در هدایة آن را از القاب آن جناب شمرده است. (البته در بعضی روایات به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هم گفته شده است.)

55. داعی: در زیارت مأثوره آن جناب است: السلام علیک یا داعی الله و آن جناب داعی است از جانب خداوند. خلایق را برای خداوند و به سوی خداوند« لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ»(1)

56. رجل: این از القاب تقیه ی آن بزرگوار است که شیعیان در غیبت به صورت تقیه نام حضرت را رجل می گفتند.

57. راهنما: در ذخیرة تذکرة مذکور است و در کتاب پاتیکل از کتب اعظم هندی ها ست.

58. رب الارض: چنان که در تفسیر «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(2) آمده است.

59. زند افریس

60. سروش ایزد: در کتب زرتشت آمده است.

61. السلطان المأمول

62. سدرة المنتهی: در هدایة آن را از القاب آن حضرت شمرده است.

63. سناء

64. سبیل

65. ساعة: در آیه «يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها»(3) و در آیه «وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ»(4) و آیه «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَة»(5)

66. سید: در کمال الدین شیخ صدوق از خیزران کنیز ... که می گوید: من حاضر بودم در وقت تولد سید و این که مادر سید، صیقل بود... و ابی جعفر محمدبن عثمان نائب دوم فرمودند که چون سید متولد شد.

67. شماطیل: در ذخیرة گفته است که این اسم آن جناب است در کتاب ارماتش.

ص: 547


1- . سوره توبه آیه 33، سووره فتح آیه 28 و سوره صف آیه 9
2- . سوره زمر آیه 69
3- . سوره اعراف آیه 187 و سوره نازعات آیه 42
4- . سوره زخرف آیه 85
5- . سوره زخرف آیه 66 و سوره محمد صلی الله علیه و آله آیه 18

68. شرید: مکرر در لسان ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) این نام آمده است. مخصوصا حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت باقر(علیه السلام). شرید به معنی رانده شده است یعنی از این خلق منکوس که نه جنابش را شناختند و نه قدر وجود نعمتش را دانستند و نه در مقام شکرگزاری و ادای حقش برآمدند. هم به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و هم به حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) شرید گفته شده است.

69. صاحب: در کتاب ذخیرة گفته که این نام آن جناب است در صحیفه ی حضرت ابراهیم(علیه السلام). به ایشان صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم گفته می شود و در مواردی هم صاحب گفته اند چون صاحب زمان هستند.

70. صاحب الغیبة

71. صاحب الزمان

72. صاحب الرجعة

73. صاحب الدار

74. صاحب الناحیه

75. صاحب العصر

76. صاحب الکرة البیضاء

77. صاحب الدولة الزهراء

78. صالح صاحب

79. صاحب الامر

80. صمصام الاکبر

81. صبح مسفر

82. صدق

83. صراط

84. ضیاء

85. ضحی: «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» شمس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و نور شمس آن حضرت است.

86. طالب التراث

87. طرید: هم به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و هم به امام حسین(علیه السلام) طرید گفته شده است.

88. عالم

89. عدل

90. عاقبة الدار

91. غرة

92. عین: یعنی عین الله چنان که در زیارت آن حضرت است.

93. عصر: در قرآن والعصر

94. غایب

95. غلام: یعنی پسر. براساس تقیه بود.

96. غیب: هدی للمتقین الذین یؤمنون بالغیب.

97. غریم: به معنب طلبکار براساس تقیه بوده است. در غیبت صغری که شیعیان می خواستند مالی برای آن حضرت بفرستند.

98. غوث

99. غایة الطالبین

100. غایة القصوی

101. خلیل

102. غوث الفقراء

103. فجر: در تفسیر سوره قدر سلام هی حتی مطلع الفجر

104. فردوس الاکبر

105. فیروز

106. فرخنده (در کتاب اشعیای پیامبر)

ص: 548

107. فرج المؤمنین

108. الفرج الاعظم

109. فتح: إذا جاء نصر الله والفتح در تفسیر علی بن ابراهیم قمی نصر من الله و فتح ...

110. فقیه

111. فیدموا

112. قائم

113. قابض

114. قیمة

115. قسط

116. قوة: در آیه80 سوره هود که لوط پیامبر(علیه السلام) فرمود: « لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديدٍ»

117. قاتل الکفره

118. قطب

119. قائم الزمان

120. قیم الزمان: در خبر علوی مصری است.

121. قاطع

122. کاشف الغطاء

123. کمال

124. کلمة الحق

125. کی قباد دوم: در نزد مجوس

126. کوکفا

127. کارّ: به معنی رجوع کننده

128. لواء اعظم

129. لندیطارا: در کتاب هزارنامه هند است.

130. لسان الصدق

131. ماشع: در تورات است.

132. مهمید الاخر: در انجیل

133. مسیح الزمان

134. میزان الحق: در کتاب آژی پیامبر

135. منصور: آیه 33 سوره اسراء «مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطانا» و در زیارت عاشورا: امام منصور

136. محمد: اسمه اسمی و کنیته کنیتی

137. منة الصابرین

138. منتقم

139. مهدی

140. مؤمل: یعنی خلایق آرزوی او را دارند.

141. عبدالله

142. منتظر

143. ماء معین آیه 30 سوره ملک « قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعين»

144. مخبر بما یعلن

145. مجازی بالاعمال

146. موعود: سوره ذاریات آیه 22 «وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُون»

147. مظهر الفصایح

148. مبلی السرائر

149. مبدئ الآیات

ص: 549

150. منعم

151. محسن

152. مفضل

153. منان

154. موتور

155. مدبر

156. مأمور

157. مقدرة: به معنی توانایی

158. مأمول: در زیارت آن حضرت است: السلام علیک ایها الامام المأمول

159. مضرج اعظم: حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند: هرگاه غایب شد منتظر مفرج اعظم باشید.

160. مضطر: در تفسیر علی بن ابراهیم قمی امام صادق(علیه السلام) ذیل آیه 62 سوره نمل «أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْض» فرمودند: در حق حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است. والله اوست مضطر.

161. من لم یجعل الله له شبیه ها: احدی شبیه آن جناب نبوده و نیست و به مرتبه عزت و جلالش نرسیده و نخواهد رسید.162. مقتصر

163. المصباح الشدید الضیاء

164. ناقور صور: «فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ» سوره مدثر آیه 8

165. ناطق: در منتخب الاثر آمده است: او حجة بن الحسن المهدی(علیهما السلام) الناطق القائم بحق الله و در زیارت عاشورا نیز داریم: و أن یرزقنی طلب ثارکم مع امام مهدی ظاهر ناطق بالحق منکم

166. نهار: در تفسیر فرات کوفی آمده است: امام باقر(علیه السلام) فرمودند که حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) فرمودند: «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» این حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است. «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها» این حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. «وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها» این حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

167. نفس

168. نور آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم): در سوره صف آیه 8 «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِه» حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: یعنی به ولایت حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و به ظهور آن جناب.

169. نور الاصفیاء

170. نورالاتقیاء

171. نجم النجم الثاقب

172. ناحیه مقدسه

173. واقید: یعنی غایب شدن در کتب آسمانی است. (در تورات)

174. وتر: به حضرت سید الشهدا(علیه السلام) و حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وتر گفته شده است.

175. وجه الله: در زیارت آن حضرت است: السلام علی وجه الله الم... بین اظهر عباده

ص: 550

176. ولی الله: در شب معراج خداوند به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: او یعنی حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ولی من است. رسول خدا فرمودند: در هنگام ظهور شمشیر آن حضرت به صدا درآمده و می گوید: قم یا ولی الله.

177. وارث: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: الا إنه وارث کل علم و المحیط به. در روایت سید حسنی است که برای اثبات امامت آن حضرت می خواهد اگر او مهدی است، عصای جدش رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و انگشتری و برد و زره او را که فاضلمی گفتند و عمامه حضرت را که سحاب می گفتند و اسب رسول خدا را که مربوع نام داشت و ناقه ی آن حضرت را که غضباء می گفتند و استر دلدل آن حضرت و حمار آن حضرت را که یعفود نام داشت و شتر سواری ایشان را که براق می خواندند و قرآنی را که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) جمع کرده بدون تفسیر... بنمایاند. حضرت همه را به سید حسنی نشان می دهد. همچنین عصای آدم، آلت نجاری نوح، ترکه ی هود و صالح و مجموعه ی ابراهیم، صاع یوسف، مکیال شعیب و آینه ی او، عصای موسی و تابوتی که در اوست... زره داود، انگشتری سلیمان و تاج او، رحل عیسی و میراث جمیع پیامبران.

178. هادی

179. ید الباسطه

180. یمین

181. وهوه ل: در تورات است.

182. یعسوب الدین: به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت صاحب الامر یعسوب الدین می گویند.

ص: 551

464. عده ای در زمان حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت می نمایند

سوره تغابن آیه 7

زَعَمَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ

کافران گمان کردند که هرگز برانگیخته نخواهند شد. ای رسول ما به آن ها بگو به خداوند من سوگند که البته شما برانگیخته خواهید شد و سپس آگاه می شوید از نتیجه ی اعمال خودتان و این برای خداوند سهل و آسان است.

1. سیدبن طاووس در کتاب التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن باب 28 صفحات 240 و 241 و در کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 497 حدیث 984 آمده است:

فقال ابن عباس لمعاوية ما هذا لفظه: أقول: إنّه ليس حيّ من قريش يفخرون بأمر إلّا و إلى جانبهم من يشركهم فيه إلّا بني هاشم، فإنّهم يفخرون بالنبوّة التي لا يشاركون فيها و لا يساوون بها و لا يدافعون عنها، و أشهد أنّ اللّه تعالى لم يجعل من قريش محمدا(صلی الله علیه وآله وسلم) إلّا و قريش خير البريّة، و لم يجعله من بني هاشم إلّا و هاشم خير قريش، و لم يجعله من بني عبد المطّلب إلّا و هم خير بني هاشم و لسنا نفخر عليكم إلّا بما تفخرون به على العرب، و هذه أمّة مرحومة، فمنها نبيّها و مهديها و مهدي آخرها من أوّلها، لأنّ بنا فتح الأمر و بنا يختم، و لكم ملك معجّل و لنا ملك مؤجّل، فإن يكن ملككم قبل ملكنا فليس بعد ملكنا ملك، لأنّا أهل العاقبة، و العاقبة للمتقين.

2. در کتاب الملاحم و الفتن سیدبن طاووس صفحه 240 باب 27 به نقل از محمدبن جریر طبری آمده است:

روزی معاویه نزد بنی هاشم آمد و گفت: شما بنی هاشم می خواهید همان طور که استحقاق نبوت را داشتید، لیاقت خلافت را نیز داشته باشید؛ درحالی که نبوت با خلافت در احدی جمع نمی شود. خلافت رضای عموم و شورای مردمی است که نصیب مردان زنده ی قریش خواهد شد... شماگمان می کنید که دارای سلطنت هاشمی و مهدی قائم(علیه السلام) هستید در حالی که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 552

عیسی بن مریم(علیهما السلام) است و امر خلافت در دست ما خواهد بود تا این که آن را به حضرت عیسی(علیه السلام) واگذاریم...

سپس عبدالله بن عباس برمی خیزد و پس از حمد و ثنای خداوند می فرماید: اما این که گفتی نبوت و خلافت برای احدی جمع نمی شود پس معنی این آیه چیست؟ «فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيما» (1) لفظ کتاب در این آیه نبوت است و لفظ حکمت به معنای سنت و کلمه ی ملک به معنای خلافت است و ما هم از آل ابراهیم هستیم و امر خداوند نسبت به ما و آن ها یکی است و سنت در بین ما جاری خواهد بود... اما این که گفتی ما گمان می کنم سلطنت هاشمی و حضرت مهدی قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داریم در قرآن معنی گمان شک است چنان که خدای تعالی می فرماید «زَعَمَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَّ»(2) آن هایی که کافر شدند گمان می کنند برانگیخته نمی شوند و همه ی مردم می دانند که ما حضرت مهدی قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داریم.

إنّا زعمنا أنّ لنا ملكا مهديا، فالزعم في كتاب اللّه شك، قال اللّه سبحانه و تعالى «زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَ»(3) فكلّ يشهد أنّ لنا ملكا لو لم يبق من الدنيا إلّا يوم واحد ملّكه اللّه فيه، و أنّ لنا مهديا لو لم يبق إلّا يوم واحد بعثه لأمره يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما، لا يملكون يوما إلّا ملكنا يومين، و لا شهرا إلّا ملكنا شهرين، و لا حولا إلّا ملكنا حولين.

و أمّا قولك: إنّ المهدي(علیه السلام) عيسى بن مريم(علیهما السلام)، فإنّما ينزل عيسى(علیه السلام) على الدّجّال، فإذا رآه ذاب كما تذوب الشحمة، و الإمام رجل منّا يصلّي عيسى(علیه السلام) خلفه لو شئت سمّيته.

همه می دانند که ما مهدی قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داریم که اگر یک روز از عمر دنیا بیشتر باقی نماند خداوند او را برمی انگیزد تا زمین را پر از عدل و داد کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود. اما این که گفتی مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عیسی بن مریم(علیهما السلام) است. این طور نیست بلکه در ظهور مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عیسی(علیهالسلام) از آسمان نزول می کند به جهت (از بین بردن دجال) او چون عیسی(علیه السلام) را ببیند، ذوب می شود همان طور که چربی ذوب می شود و امام مردی است از ما که عیسی بن مریم(علیهما السلام) پشت سر او می ایستد و در نماز به او اقتدا می کند.

ص: 553


1- . سوره نساء آیه 54
2- . سوره تغابن آیه 7
3- . همان

465. ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

نور خداوند هستند که حضرت حق آن ها را نازل کرده است.

سوره تغابن آیه 8

فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ

پس ایمان آورید به الله و رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و نوری که (خداوند) نازل کرده است و خداوند عالم و دانا و خبیر است بر آنچه (نازل) فرموده است.

احادیث و روایات در این زمینه زیاد است که ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اولاً: نور الله هستند. ثانیاً: این نور را خداوند نازل کرده است. ثالثاً: خود حضرت حق آن ها را نازل فرموده است؛ نزول مستقیم و بی واسطه. رابعاً: خداوند دستور می دهد که به الله و رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی هدی(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم باید ایمان واقعی داشته باشند. خامساً: این نور تا قیامت شهود و حضور دارد که این همان حجت خداوند است.

در کافی مجلد 1 صفحه 150 حدیث 1، تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 706، تفسیر برهان مجلد 5 حدیث 2 صفحه 396، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 735، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 308 حدیث 5، مختصر بصائرالدرجات صفحه 274 حدیث 19 و غایة المرام مجلد 4 صفحه 338 حدیث 2 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِبْنِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ [أَحْمَدَبْنِ عَبْدِاللَّهِ] عَنِ الْحَسَنِب ْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» فَقَالَ يَا أَبَاخَالِدٍ. النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِيأَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ. يَا أَبَاخَالِدٍ! لَنُورُ الْإِمَامُ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اللَّهُ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ، وَ اللَّهِ يَا أَبَاخَالِدٍ! لَا يُحِبُّنَا

ص: 554

عَبْدٌ وَ يَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَرِ.

کلینی به سند خودش از ابوخالد کابلی روایت می کند که از حضرت باقر(علیه السلام) درباره ی آیه 8 سوره تغابن سؤال کردند. حضرت فرمودند: ای اباخالد به خدا سوگند مقصود از نور امامان از آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند که این ها تا روز قیامت هستند. به خدا سوگند ایشان همان نوری می باشند که خداوند نازل فرموده است و این ها همان نور خداوند هستند که در آسمان ها و زمین وجود دارند. به خدا سوگند ای اباخالد نور امام در دل مؤمنان از پرتوی خورشید تابنده تر و روشن تر است. به خدا سوگند ای اباخالد این امامان دل های مؤمنین را نورانی می نمایند و خداوند عزیز و جلیل نور ایشان را از هر کسی که بخواهد محجوب و محروم می گرداند تا دل او تاریک گردد. به خدا سوگند ای اباخالد بنده ای ما را دوست ندارد و ولایت ما را نمی پذیرد مگر این که خداوند قلب او را پاک گرداند و خداوند قلب هیچ بنده ای را پاک نمی کند مگر آن که آن بنده تسلیم ما باشد. خداوند او را از سختی محاسبه (اعمال) سالم نگاه می دارد و از فزع اکبر و نگرانی های بزرگ روز قیامت آسوده اش می نماید.

در كتاب ماذا فى التاريخ مجلد 3 صفحات 145 الى 147 آمده است:

علامه القبيسى نقل مى كند و همچنين حافظ ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى مفسر و مورخ بزرگ اهل سنت در كتاب «الولاية» نقل مى كند:

عن زيدبن ارقم قال: لما نزل النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) بغدير خم فى رجوعه من حجة الوداع، و كان فى وقت الضحى و حر شديد امر بالدومات فقمت و نادى الصلوة جامعة، فاجتمعنا فخطب خطبة بالغة و سرد الخطبة الى أن قال: قال(صلی الله علیه وآله وسلم): معاشر الناس «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» ثم قال(صلی الله علیه وآله وسلم): النور فى، ثم فى على(علیه السلام)، ثم فى النسل منه الى القائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) .

زيدبن ارقم مى گويد: هنگامى كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در بازگشت از حجة الوداع در غدير خم فرود آمدند، هنگام ظهر بود و گرما بسيار شديد بود، به حركت به سوى درختان بزرگ و پر شاخ و برگ فرمان دادند، پس ايستادند و ندا دادند: نمازجماعت، پس گرد آمديم و آن حضرت خطبه بليغى خواندند و ذكر خطبه را آغاز مى كند تا آنجا كه مى فرمايند: اى مردم

ص: 555

«فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» سپس فرمودند: نور در من است سپس در على(علیه السلام) است و بعد در نسل وى باقى مى ماند تا قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

2. دركتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 279 حديث شماره 6 آمده است:

احمدبن ادريس، عن الحسين بن عبيداللّه، عن محمّدبن الحسن و موسى بن عمر، عن الحسن بن محبوب، عن محمّدبن الفضيل، عن أبى الحسن(علیه السلام) قال: سألته عن قول اللّه تبارك و تعالى «يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»(1) قال يريدون ليطفؤا ولاية امیرالمؤمنين(علیه السلام) بأفواههم. قلت: قوله تعالى: واللّه متمّ نوره قال: يقول: واللّه متمّ الامامة و الامامة هى النور و ذلك قوله عزوجل: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» قال: النور هو الامام.

محمّدبن فضيل مى گويد: از حضرت ابوالحسن(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالی «مى خواهند نور خدا را با پف دهان خود خاموش كنند.» پرسيدم، فرمود: يعنى مى خواهند ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) را با پف دهانشان خاموش كنند. گفتم: خداى تعالى فرمود: و خدا كامل كننده نور خويش است، فرمود: يعنى خدا كامل كننده امامت است و امامت همان نور است و همان است كه خداى عزوجل مى فرمايد: «به خدا و رسولش و نورى كه فرو فرستاده ايم ايمان آوريد.» مقصود از نور، همان امام است.

ص: 556


1- . سوره توبه آیه 32 و سوره صف آیه 8

466. هلاکت امت های قبل تا ظهور رسول خدا(علیه السلام) و هلاکت واقعی جمعی از

امت اسلام تا ظهور حضرت قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به خاطر نپذیرفتن ولایت و امامت ائمه(علیهم السلام) است.

سوره تغابن آیه 12

وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ

همیشه باید اطاعت از الله و رسول الله بنمایند و اگر از او روی بگردانید (و ایمان نیاورید پس بر او تکلیفی) به جز ابلاغ رسالتش به صورت روشن نیست.

1. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 426 حدیث 74، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 85، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 343 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 380 باب 20 حدیث 68، نورالثقلین مجلد 1 صفحه 670 حدیث 352 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 161 حدیث 20 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِا بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ نُعَيْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ «فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ»(1) فَقَالَ عَرَفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِيمَانَهُمْ بِمُوَالاتِنَا وَ كُفْرَهُمْ بِهَا يَوْمَ أَخَذَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ وَ هُمْ ذَرٌّ فِي صُلْبِ آدَمَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ»(2) فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ مَا هَلَكَ مَنْ هَلَكَ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا(علیه السلام) إِلَّا فِي تَرْكِ وَلَايَتِنَا وَ جُحُودِ حَقِّنَا وَ مَا خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى أَلْزَمَ رِقَابَ هَذِهِ الْأُمَّةِ حَقَّنَا «وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»

ص: 557


1- .[1] سوره تغابن آیه 3
2- .[2] سوره تغابن آیه12

استاد المحدثین مرحوم شیخ کلینی رحمة الله علیه روایت می کند از حسین بن نُعیم صحاف که از حضرت صادق(علیه السلام) در مورد این فرمایش خداوند «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ» سؤال کردیم. حضرت فرمودند: به خدا سوگند کسانی که پیش از شما به هلاکت رسیده اند و کسانی که تا پیش از قیام حضرت قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (اهل بیت) هلاک شده اند، همه به خاطر ترک و نپذیرفتن ولایت ما و انکار حق ما بوده است. رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) از دنیا نرفت تا زمانی که حق ما را بر عهده و گردن این مردم لازم و ثابت و (واجب) نمود و خداوند هرکس را که بخواهد به راه راست هدایت می فرماید.

ص: 558

467. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ذكر است و اهل بيت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اهل ذكر هستند

سوره طلاق آيه 10

فَاتَّقُوا اللّهَ ياأُولِي الأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً

پس در خود ملكه تقوا را ايجاد كنيد اى صاحبان خرد وعقل (و اى روشنفكران واقعى) و اى كسانى كه ايمان آورده ايد كه خداوند ذكر را به شما نازل كرده است.

* در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 350 آمده است:

عن الريان بن الصلت، عن الرضا(علیه السلام) قال فى حديث المامون قال: الذكر رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و نحن اهله و ذلك بين فى كتاب اللّه حيث بقول فى سوره طلاق «فَاتَّقُوا اللّهَ ياأُولِي الأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً» قال الذكر رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و نحن اهله.

ريان بن صلت از امام رضا(علیه السلام) نقل مى كند كه در ضمن حديثى برای مأمون فرمود: منظور از ذكر، رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) است و ماييم اهل ذكر و اين در كتاب خدا در سوره طلاق بيان شد«فَاتَّقُوا اللّهَ ياأُولِي الأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً» ذكر رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و ما اهل او هستيم.

همان طورى كه ملاحظه مى فرماييد حضرت مى فرمايند: ذكر رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل ذكر اهل بيت(علیهم السلام) هستند و هم اكنون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اهل ذكر است. در ذيل آيه «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ»(1)

بيان كرديم كه اهل ذكر ائمهطاهرين(علیهم السلام) هستند و اين ها «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» مى باشند و اين ها مى توانند پاسخگوى سؤالات درباره آيات قرآنى باشند.

ص: 559


1- . سوره نحل آیه 43 و سوره انبیاء آیه 7

468. حضرت امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) صراط مستقیم حق هستند

سوره ملک آیه 22

أَ فَمَنْ يَمْشي مُكِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ يَمْشي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقيم

آیا کسی که به رو در افتاده است و نگون سار راه می رود (که به مقصد نخواهد رسید.) او هدایت یافته است؟ یا کسی که راست قامت به راه راست می رود؟

در این آیه خداوند دو نفر را در دو راه مثال می زند. نفر اول کسی که او در راه باطل به راه افتاده است و از رو به زمین خورده است و نگون سار در حال راه رفتن است. راه باطل او را از پای درآورده است و زمین گیر نموده است. اما نفر دوم کسی است که در راه حق و حقیقت گام برداشته است و راست قامت پیش می رود و این فرد هدایت یافته است و در صراط مستقیم قرار دارد.

حضرت باقر(علیه السلام) فرمودند: در این آیه منظور از صراط مستقیم، حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و بقیه ی ائمه ی معصومین(علیهم السلام) هستند و شیعیان افرادی هستند که راست قامت در راه مستقیم در حال حرکت هستند.

شیعیان در صراط مستقیم قرار دارند که راه بهشت است و سرانجام این راه به بهشت ختم می شود. اما دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) مخالف این ها در راه باطل گام می نهند که آن ها هرچه جلوتر بروند از صراط مستقیم و بهشت و حقیقت دور شده و در باطل فرو می روند. سرانجام آن ها جهنم خواهد بود.

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 743 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 22 حدیث 45 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 443 حدیث 2 آمده است:

ص: 560

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ حُمَيْدِبْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ مُحَمَّدٍبْنِ سَمَاعَةَ عَنْ صَالِحِب ْنِ خَالِدِبْنِ مِيثَمٍ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ فُضَيْلِب ْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ وَ هُوَ يَنْظُرُ إِلَى النَّاسِ «أَ فَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» يَعْنِي وَ اللَّهِ عَلِيّاً وَ الْأَوْصِيَاءَ(علیه السلام)

محمدبن عباس از حمیدبن زیاد و ایشان از حسن بن محمد بن سماعة و او از صالح بن خالد و او از منصور و او از حریز و او از فضیل بن یسار و او از امام محمدباقر(علیه السلام) روایت می کنند که آن حضرت درحالی که به مردم نگاه می کردند این آیه را تلاوت فرمودند «آیا کسی که بر چهره روی زمین افتاده است و افتان و خیزان می رود هدایت یافته است یا کسی که راست قامت (به سوی بهشت) بیش می رود.» حضرت فرمودند: به خدا سوگند منظور از این صراط مستقیم امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و دیگر ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند.

2. در کافی مجلد 8 صفحه 288 حدیث 432 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 314 حدیث 19 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 443 حدیث 3 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 744 حدیث 3 آمده است:

الشَّيْخُ مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحَسَنِ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ حَرِيزِبْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ دَخَلْتُ مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُتَّكِئٌ عَلَيَّ فَنَظَرَ إِلَى النَّاسِ وَ نَحْنُ عَلَى بَابِ بَنِي شَيْبَةَ فَقَالَ يَا فُضَيْلُ هَكَذَا كَانُوا يَطُوفُونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ لَا يَعْرِفُونَ حَقّاً وَ لَا يَدِينُونَ دِيناً يَا فُضَيْلُ انْظُرْ إِلَيْهِمْ فَإِنَّهُمْ مُنْكَبُّونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ مِنْ خَلْقٍ مَمْسُوخٍ بِهِمْ مُنْكَبِّينَ عَلَى وُجُوهِهِمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» يَعْنِي وَ اللَّهِ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ الْأَوْصِيَاءَ مِنْ وُلْدِهِ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ قِيلَ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ»(1) أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَا فُضَيْلُ لَمْ يَتَسَمَّ بِهَذَا الِاسْمِ غَيْرُ عَلِيٍّ(علیه السلام) إِلَّا مُفْتَرٍ كَذَّابٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَمَا وَ اللَّهِ يَا فُضَيْلُ مَا لِلَّهِ حَاجٌّ غَيْرُكُمْ وَ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا لَكُمْ وَ لَا يَتَقَبَّلُ إِلَّا مِنْكُمْ وَ إِنَّكُمْ لَأَهْلُ هَذِهِ الْآيَةِ «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيماً»(2)

حضرت شیخ کلینیe با سند خودش از فضیل روایت می کند که با حضرت باقر(علیه السلام) وارد مسجدالحرام شدم و حضرت بر من تکیه کرده بودند و ما در باب بنی شیبهبودیم حضرت

ص: 561


1- . سوره ملک آیه 27
2- . سوره نساء آیات 31 و 77

نگاهی به مردم انداختند و فرمودند: ای فضیل مردم در زمان جاهلیت هم به همین شیوه طواف می کردند. آن ها نه حقی را می شناختند و نه از روی حقیقت دین داشتند.

ای فضیل به آن ها خوب نگاه کن ببین که آن ها بر رو ( بر روی زمین) افتاده اند (و افتان و خیزان می روند) خداوند آن ها را لعنت کند آن ها چه مردمی مسخ شده هستند و واژگون بر چهره خود قرار گرفته اند سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند «أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» فرمودند: والله منظور از آیه حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و اوصیا (بزرگوار) آن حضرت هستند. سپس حضرت فرمودند: ای فضیل به خداوند سوگند حاجی (واقعی) شما شیعیان (ما) هستند و به جز شما دیگر حاجی وجود ندارد و به جز شما برای غیر شما گناهی آمرزیده نشود و شما اهل این آیه هستید (اگر از گناهان کبیره ای که بر شما ممنوع گشته است کناره گیری کنید سیئات و کردارهای بد شما را جبران می کنیم و شما را به جایگاه ارجمندی (یعنی بهشت) وارد می نماییم.

ص: 562

469. در زمان قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه وعده های الهی محقق می شود

اشاره

سوره ملک آیه 25

وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ ََ

و می گویند این وعده ها چه وقتی صورت می گیرد اگر شما راستگویان هستید.

کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 312 حدیث 3 و در ترجمه آن مجلد 1 صفحه آمده است:

حدثنا احمدبن زیادبن جعفر الْهَمْدَانِيُّ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِالسَّلَامِ الْهَرَوِيِّ عَنْ وَكِيعِ بْنِ الْجَرَّاحِ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَلِيطٍ قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُب ْنُ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً أَوَّلُهُمْ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي وَ هُوَ الْإِمَامُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بِالْحَقِّ يُحْيِي اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ يُظْهِرُ بِهِ دِينَ الْحَقِ «عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (1) لَهُ غَيْبَةٌ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ عَلَى الدِّينِ فِيهَا آخَرُونَ فيودون [فَيُؤْذَوْنَ] وَ يُقَالُ لَهُمْ «مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» أَمَا إِنَّ الصَّابِرَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ.

سلیط گوید حسین بن علی(علیهما السلام) فرمود: ما دوازده مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داریم اول آن ها امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) است و آخر آن ها نهمین فرزند من است و او است امام قائم به حق(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که خدا به او زمین را پس ازمردگی زنده کند و دین را آشکار کند و بر همه ی این ها پیروز نماید و اگرچه مشرکان را بد آید برای او غیبتی است طولانی که جمعی در آن از دین بیرون روند و دیگران بر دین پا برجا بمانند و آزار کشند و به آن ها گفته شود این وعده چه وقت عملیشود. اگر شما راست گویانید آگاه باشید که صبرکنندگان در غیبت او بر آزار و تکذیب بمانند جهادکنندگان با شمشیرند در رکاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم).

ص: 563


1- . سوره توبه آیه 33

مقام و منزلت منتظرین

بار دیگر حدیث بالا را بخوانید نتایج زیر را خواهید گرفت:

اولاً: امامان و جانشینان پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) دوازده نفر خواهند بود.

ثانیاً: اولین آن ها وجود اقدس حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) و آخرین آن ها اعلی حضرت بقیةالله الاعظم مهدی موعود قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ثالثاً: حضرت مهدی(علیه السلام) نهمین فرزند حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) است.

رابعاً: او که بیاید زمین مرده زنده می شود. (یا به زبان دیگر هستی جان می گیرد)

خامساً: در غیبت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عده ای زیادی گمراه می شوند و از دین خارج می گردند. به زبان ساده دین خود را از دست می دهند و کافر و مشرک از دنیا می روند.

سادساً: عده ای هم (ثبت فیها علی الدین آخرون فیؤذون) در دین الهی ثابت می نمایند. هرچند آن ها را زیاد اذیت خواهند کرد.

سابعاً: سست ایمان ها و مشرکین و کفار به این مؤمنین خواهند گفت: «وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين»(1) اگر راست می گویند پس این وعده یعنی ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه زمانی به وقوع خواهد پیوست و به این طریق مؤمنین را اذیت و آزار می نمایند.

ثامناً: مزد اذیت و آزار و ... که این ها می بینند را حدیث مشخص کرده است.

أَمَا إِنَّ الصَّابِرَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم).

اما اجر صابرین در طول غیبت که هم زخم زبان می شنوند هم تکذیب می گردند اما در مقابل تمسخر مقاومند، این است که خداوند ثواب کسانی را به آن ها می دهد که در جنگ های صدر اسلام پیشاپیش رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در حال دفاع و حفاظت از اسلام و قرآن و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند. به آن ها ثوابمجاهدین همراه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) داده می شود. اللهم ارزقنا توفیق الطاعة

ص: 564


1- . سوره یونس آیه 48

470. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ماء معين است و از اين

ماء «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَيٍّ» است

سوره ملك آيه 30

قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكمْ بِماءٍ مَعِينٍ

بگو اگر آب شما فرو كشد، كيست كه آب گوارا براى شما آورد؟

1. در كتاب ينابيع المودة صفحه 429 خواجه كلان قندوزى حنفى آورده است:

و فى سوره ی الملك «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ» عن على بن جعفر الصادق(علیه السلام) عن اخيه موسى الكاظم رضى الله عنه فى هذه الآية قال: اذا غاب عنكم امامكم فمن يأتيكم بامام جديد غيره.

در سوره ملك آمده است: «بگو اگر آب شما فرو كشد، كيست كه آب گوارا را براى شما آورد؟» على بن جعفر (فرزند حضرت صادق(علیه السلام)) از برادرش امام موسى بن جعفر(علیهما السلام) نقل مى كند که فرمودند: هرگاه امام شما غايب شود، كيست كه براى شما امامى غير او را بياورد (در اين حديث منظور از امام غايب حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشد).

2. در كتاب كفايه الاثر صفحه 120 آمده است:

أَبُوالْمُفَضَّلِ الشَّيْبَانِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِبْنِ حَفْصٍ عَنْ عَبَّادِبْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّبْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَب ْنِ مُحَمَّدِبْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَمَّارٍ قَالَ كُنْتُ مَعَ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِي بَعْضِ غَزَوَاتِهِ وَ قَتَلَ عَلِيٌّ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَصْحَابَ الْأَلْوِيَةِ وَ فَرَّقَ جَمْعَهُمْ وَ قَتَلَ عَمْرَوبْنَ عَبْدِاللَّهِ الْجُمَحِيَّ وَ قَتَلَ شَيْبَةَ بْنَ نَافِعٍ أَتَيْتُ رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَقُلْتُ يَا رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم)إِنَّ عَلِيّاً قَدْ جَاهَدَ «فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ»(1) فَقَالَ لِأَنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَارِثُ عِلْمِي وَ قَاضِي دَيْنِي وَ مُنْجِزُ وَعْدِي وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ لَوْلَاهُ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُ الْمَحْضُ بَعْدِي حَرْبُهُ حَرْبِي وَ حَرْبِي حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُهُ سِلْمِي وَ سِلْمِي سِلْمُ اللَّهِ أَلَا إِنَّهُ أَبُو سِبْطَيَّ وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدِي مِنْ صُلْبِهِ يُخْرِجُ اللَّهُ تَعَالَى الْأَئِمَّةَ الرَّاشِدِينَ(علیهم السلام) وَ مِنْهُمْ مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) مَا

ص: 565


1- . سوره حج آیه 78

هَذَا الْمَهْدِيُّ(علیه السلام) قَالَ يَا عَمَّارُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُ يُخْرِجُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) أَئِمَّةً تِسْعَةً وَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِهِ يَغِيبُ عَنْهُمْ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ» يَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ طَوِيلَةٌ يَرْجِعُ عَنْهَا قَوْمٌ وَ يُثْبِتُ عَلَيْهَا آخَرُونَ فَإِذَا كَانَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ يَخْرُجُ فَيَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ يُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِيلِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى التَّنْزِيلِ وَ هُوَ سَمِيِّي وَ أَشْبَهُ النَّاسِ بِي يَا عَمَّارُ سَيَكُونُ بَعْدِي فِتْنَةٌ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَاتَّبِعْ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ حِزْبَهُ فَإِنَّهُ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ يَا عَمَّارُ إِنَّكَ سَتُقَاتِلُ بَعْدِي مَعَ عَلِيٍّ(علیه السلام) صِنْفَيْنِ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ ثُمَّ يَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ قُلْتُ يَا رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَ لَيْسَ ذَلِكَ عَلَى رِضَا اللَّهِ وَ رِضَاكَ قَالَ نَعَمْ عَلَى رِضَا اللَّهِ وَ رِضَايَ وَ يَكُونُ آخِرُ زَادِكَ شَرْبَةً مِنْ لَبَنٍ تَشْرَبُهُ فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ صِفِّينَ خَرَجَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ إِلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ يَا أَخَا رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَ تَأْذَنُ لِي فِي الْقِتَالِ قَالَ مَهْلًا رَحِمَكَ اللَّهُ فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ سَاعَةٍ أَعَادَ عَلَيْهِ الْكَلَامَ فَأَجَابَهُ بِمِثْلِهِ فَأَعَادَهُ ثَالِثاً فَبَكَى أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَنَظَرَ إِلَيْهِ عَمَّارٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) إِنَّهُ الْيَوْمُ الَّذِي وَصَفَ لِي رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَنَزَلَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ عَنْ بَغْلَتِهِ وَ عَانَقَ عَمَّاراً وَ وَدَّعَهُ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا الْيَقْظَانِ جَزَاكَ اللَّهُ عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ نَبِيِّكَ خَيْراً فَنِعْمَ الْأَخُ كُنْتَ وَ نِعْمَ الصَّاحِبُ كُنْتَ ثُمَّ بَكَى(علیه السلام) وَ بَكَى عَمَّارٌ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مَا تَبِعْتُكَ إِلَّا بِبَصِيرَةٍ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَقُولُ يَوْمَ حُنَيْنٍ يَا عَمَّارُ سَتَكُونُ بَعْدِي فِتْنَةٌ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَاتَّبِعْ عَلِيّاً وَ حِزْبَهُ فَإِنَّهُ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ وَ سَتُقَاتِلُ بَعْدِيَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ فَجَزَاكَ اللَّهُ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَنِ الْإِسْلَامِ أَفْضَلَ الْجَزَاءِ فَلَقَدْ أَدَّيْتَ وَ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ ثُمَّ رَكِبَ وَ رَكِبَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) ثُمَّ بَرَزَ إِلَى الْقِتَالِ ثُمَّ دَعَا بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ فَقِيلَ مَا مَعَنَا مَاءٌ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَأَسْقَاهُ شَرْبَةً مِنْ لَبَنٍ فَشَرِبَهُ ثُمَّ قَالَ هَكَذَا عَهِدَ إِلَيَّ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَنْ يَكُونَ آخِرُ زَادِي مِنَ الدُّنْيَا شَرْبَةً مِنَ اللَّبَنِ ثُمَّ حَمَلَ عَلَى الْقَوْمِ فَقَتَلَ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ نَفْساً فَخَرَجَ إِلَيْهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَطَعَنَاهُ فَقُتِلَ رَحِمَهُ اللَّهُ فَلَمَّا كَانَ اللَّيْلُ طَافَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي الْقَتْلَى فَوَجَدَ عَمَّاراً مُلْقًى فَجَعَلَ رَأْسَهُ عَلَى فَخِذِهِ ثُمَّ بَكَى(علیه السلام) وَ أَنْشَأَ يَقُولُ

أَيَا مَوْتُ كَمْ هَذَا التَّفَرُّقُ عَنْوَةً *** فَلَسْتَ تُبَقِّي لِي خَلِيلَ خَلِيلٍ

أَرَاكَ بَصِيراً بِالَّذِينَ أُحِبُّهُمْ *** كَأَنَّكَ تَمْضِي نَحْوَهُمْ بِدَلِيلٍ

ابن بابويه گويد: محمّدبن عبداللّه بن المطلب شيبانى خبرمان داد... از ابوعبيده بن محمّدبن عمار، از پدرش، از جدش عمار برايمان حديث آورد كه گفت: با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در يكى از غزواتش همراه بودم و حضرت على(علیه السلام) پرچم داران را به هلاكت رسانيد و جمعيت شان را متفرق ساخت و عمربن عبداللّه جمعى و شيبه بن نافع كشته شدند. به حضور رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رسيدم و عرضه داشتم، يا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)همانا على(علیه السلام) در راه خداوند حقّ جهاد را ادا كرد. رسول اكرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: چرا كه او از من است و من از اويم و اوست وارث علم من و پرداخت كننده دين هايم و اجرا كننده وعده ام

ص: 566

و جانشين پس از من و اگر او نبود مؤمن خالص پس از من شناخته نمى شد. جنگ با او جنگ با من است و جنگ با من جنگ با اوست، و مسالمت با او مسالمت با من است و مسالمت با من مسالمت با خداوند است. توجه كنيد كه او پدر دو بسط من است، و امامان از صلب اويند، خداى تعالى امامان ارشاد كننده و از جمله آن ها مهدى اين امت را خداوند (از او) متولد خواهد ساخت.

عرضه داشتم: پدر و مادرم فدايت اى رسول خدا، اين مهدى(علیه السلام) كيست؟ رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: اى عمار، خداوند تبارك و تعالى با من پيمان بسته كه از صلب حسين نُه امام بيرون آورد، و نهمين آن ها از نظر مردم غايب مى شود، و همين است كه خداوند عزوجل مى فرمايد: «(به كافران) بگو اگر آب (كه مايه حيات است) همه به زمين فرو رود، كيست كه باز آب گوارا برايتان پديد آرد؟» غيبتى طولانى براى او خواهد بود كه گروهى از عقيده شان برمى گردند و عده اى ديگرى ثابت قدم مى مانند. پس، هرگاه آخر زمان شود خروج مى كند و دنيا را پر از قسط و عدل مى نمايد، چنان كه از ظلم و جور پر شده است و بر مبناى تأويل مقاتله مى كند، همان طور كه من بر مبناى تنزيل جهاد نمودم. او هم نام و شبيه ترين مردم به من است. اى عمار، پس از من به زودى فتنه اى خواهد بود. هرگاه فتنه پيش آمد از على(علیه السلام) پيروى كن و مصاحب او باش كه او با حق است و حق با اوست. اى عمار، تو پس از من در كنار على با دوگروه ناكثين و قاسطين مقاتله خواهى كرد، سپس گروه ستمكار تو را خواهد كشت، عمار پرسيد: يا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) آيا اين كشته شدن به رضاى خداوند و رضاى شما (از من) خواهد بود؟ فرمود: آرى، با رضاى خداوند و رضاى من است و آخرين توشه تو از دنيا جرعه شيرى است كه خواهى آشاميد.

و چون روز صفين فرا رسيد عماربن ياسر به حضور اميرالمؤمنين(علیه السلام) شرفياب گشت و به آن جناب عرضه داشت: اى برادر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آيا به من اجازه جنگ مى دهى؟ حضرت فرمود: صبر كن خدايت رحمت كند. ساعتى بعد باز سخنش را تكرار كردو آن حضرت همان پاسخ را داد مرتبه سوم نيز كلام خود را باز گفت، پس حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) گريست. عمار متوجه آن بزرگوار شد و عرضه داشت: يا اميرالمؤمنين(علیه السلام) اين همان روزى است كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آن را برايم توصيف كرد، پس اميرالمؤمنين(علیه السلام) از مركب خود پياده شدند و دست به گردن عمار درآوردند و با او وداع كردند. سپس، فرمود: اى ابواليقظان، خداوند از سوى پيغمبرت و از سوى

ص: 567

من به تو جزاى خير دهد كه تو خوب برادر و خوب دوستى بودى، آن گاه گريه كرد. عمار نيز گريست وعرضه داشت: يا اميرالمؤمنين(علیه السلام) به خدا سوگند جز از روى بينش از تو پيروى نكردم، زيرا كه من شنيدم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) روز خيبر مى فرمود: اى عمار، پس از من فتنه اى خواهد بود.

پس، چون آن فتنه پيش آيد تو از حضرت على(علیه السلام) و حزب او پيروى كن كه او با حق است و حق با او و به زودى بعد از من با ناكثين و قاسطين جنگ خواهى كرد. پس يا اميرالمؤمنين(علیه السلام) خداوند از جهت اسلام تو بهترين جزا و پاداش دهد كه به راستى (حق) را ادا كردى و ابلاغ فرمودى و نصيحت نمودى. آن گاه او (به قصد رفتن به ميدان) تا سوار مركب شد، اميرمؤمنان(علیه السلام) نيز سوار شد. سپس، به ميدان نبرد رفت و بعد (در قتال با دشمنان حق) آب طلب كرد. گفته شده آبى با ما نيست. مردى از انصار به پا خاست و ظرف شيرى به عمار داد. عمار شير را آشاميد، آن گاه گفت: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به من فرمود كه آخرين توشه ام از دنيا مقدارى شير خواهد بود. سپس، بر دشمنان حمله كرد و هجده تن را به هلاكت رسانيد، پس دو تن از اهل شام به مقاتله با او آمدند و ضربتى به وى زدند و كشته شد، رحمت خدا بر او باد.

شب هنگام اميرالمؤمنين(علیه السلام) در ميان مقتولين گشت، عمار را بين كشتگان يافت. سر او را به دامن گرفت و گريه كرد و چنين فرمود: اى مرگ كه مرا وا نخواهى گذاشت، راحتم كن كه همه دوستانم را فانى ساختى. اى مرگ، تا كى اين جدايى ها را بر ما تحميل مى كنى كه هيچ دوستى براى هيچ دوست بر جاى نمى گذارى.چنينت مى بينم كسانى را كه ما دوست مى داريم تو خوب مى شناسى و (نشانه مى گيرى) انگار كه با راهنمايى به سوى آن ها روى مى آورى!

3. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 379 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ أَحْمَدَ عَنِ الْقَاسِمِب ْنِ مُحَمَّدٍ [عَلَا] قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُب ْنُ عَلِيٍّ الْفَزَارِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ جُمْهُورٍ عَنْ فَضَالَةَب ْنِ أَيُّوبَ قَالَ سُئِلَ الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ» فَقَالَ(علیه السلام): مَاؤُكُمْ أَبْوَابُكُمْ أَيِ الْأَئِمَّةُ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةُ أَبْوَابُ اللَّهِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ «فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ» يَعْنِي بِعِلْمٍ الْإِمَامِ.

على بن ابراهيم گويد: محمّدبن جعفر حديثمان داد... از فضالة ابن ايوب حديثمان داد كه گفت: حضرت امام رضا(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل: «(به كافران) بگو اگر آب (كه

ص: 568

مايه حيات است) همه به زمين فرو رود، كيست كه باز آب گوارا برايتان پديد آورد؟» سؤال شد. آن حضرت(علیه السلام) فرمودند: «ماؤکم» به معنى «ابوابكم» مى باشد؛ يعنى، امامان(علیهم السلام) كه ائمه ابواب الهى بين او و بين خلق اويند، «پس كيست كه باز آب گوارا برايتان پديد آرد» يعنى، علم امام.

4. در تأویل الآیات الظاهرة صفحه 683 آمده است:

على ما رواه الشيخ المفيد قدس الله روحه عن رجاله بإسناده عن معاوية البجلي عن علي بن جعفر عن أخيه موسى(علیه السلام) قال قلت له ما تأويل هذه الآية «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ» فقال تأويله إن فقدتم إمامكم فمن يأتيكم بإمام جديد

شيخ مفيد: بسند خود از على بن جعفر، از برادرش حضرت موسى بن جعفر(علیهما السلام) آورده است كه مى گويد: به آن جناب عرضه داشتم تأويل اين آيه چيست؟ «(به كافران) بگو اگر آب (كه مايه حيات است) همه به زمين فرو رود، كيست كه باز آب گوارا برايتان پديدآورد؟» آن حضرت(علیه السلام) فرمودند: تأويل اين است كه اگر امامتان را نيافتيد پس چه كسى امام جديدى برايتان خواهد آورد.

5. در كتاب اصول كافى مجلد 2 صفحه 139 حديث شماره 14 آمده است:

على بن محمّد عن سهل بن زياد، عن موسى بن القاسم بن معاويه البجلى، عن على بن جعفر، عن اخيه موسى بن جعفر(علیهما السلام) فى قول اللّه عزوجل: «قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكمْ بِماءٍ مَعِينٍ» قال: اذا غاب عنكم امامكم فمن يأتيكم بامام جديد.موسى بن جعفر(علیهما السلام) درباره قول خداى عزوجل: «بگو به من بگوييد كه اگر آب شما به زمين فرو رود چه كسى براى شما آب روان مى آورد.» فرمود: زمانى كه امام شما غايب شود، كيست (غير خدا) كه براى شما امام تازه اى آورد؟ (امام غايب شما را ظاهر كند تا از علومش، كه چون چشمه صاف جارى است، بهره گيريد.)

6. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 360 حديث شماره 3 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُعَاوِيَةَبْنِ وَهْبٍ الْبَجَلِيِّ وَ أَبِي قَتَادَةَ عَلِيِّب ْنِ مُحَمَّدِب ْنِ حَفْصٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیهما السلام) قَالَ قُلْتُ مَا تَأْوِيلُ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ» فَقَالَ إِذَا فَقَدْتُمْ إِمَامَكُمْ فَلَمْ تَرَوْهُ فَمَا ذَا تَصْنَعُون.

ص: 569

على بن جعفر گويد از امام هفتم(علیه السلام) از تأويل گفته خداى عزوجل «بگو اگر آب شما فرو كشد كيست كه آب گوارا براى شما آورد» پرسيدم. فرمود: چون امام شما مفقود گردد و او را نبينيد چه خواهيد كرد؟

7. در كتاب غيبت نعمانى صفحه 176 حديث شماره 17 آمده است:

حدّثنا محمّدبن همام قال: حدّثنا أحمدبن مابنداذ، قال: حدثنا احمدبن هلال، عن موسى بن القاسم بن معاويه البجلى، عن على بن جعفر، عن اخيه موسى بن جعفر(علیهما السلام) قال: قلت له: ما تأويل هذه الاية «قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكمْ بِماءٍ مَعِينٍ» قال: اذا فقدتم امامكم فمن يأتيكم بامام جديد.

حديث كرد ما را محمّدبن همام ... و او از على بن جعفر و او از برادرش موسى بن جعفر(علیهما السلام) على بن جعفر گويد: به آن حضرت عرض كردم: تأويل اين آيه چيست ؟ «قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكمْ بِماءٍ مَعِينٍ» بگو اگر ديديد كه چشمه آب شما فرورفت، چه كسى آب گوارا خواهد رساند؟ فرمود: هرگاه امامتان را از دست داديد چه كسى براى شما امامى از نو خواهد آورد.

و ما به اميد روزى به سر مى بريم كه اماممان برگردد، و ارواح تشنه ما را با ماء معين و حضورش سيراب كند.

ص: 570

471. وقتی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند، معاندین

اشاره

همان اشکالاتی که به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) گرفته می شد می گیرند

سوره قلم آیه 15

إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطيرُ الْأَوَّلين (1)

هنگامی که آیات ما بر آن ها تلاوت می شود، می گویند: این ها افسانه های خرافی پیشینیان است.

تمام انبیای الهی و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) با مردم زمانشان این مشکل را داشتند که آن ها به این سفیر الهی می گفتند حرف هایی که این ها می گویند همه افسانه های خرافی پیشینیان است. درحالی که خودشان یا بت می پرستیدند یا در مقابل حیوانات سجده می کردند و یا انسانی را معبود خود قرار می دادند و وقتی فرستادگان خداوند به آن ها می فرمودند ایمان آورید،آن ها خودشان به اساطیر اولین و افسانه هایی که پدرانشان برای آن ها می شمردند، متمسک می شدند و می گفتند: چون پدران ما بت پرست بودند و... ماهم به دنبال آن ها می رویم و جلوی انبیا می ایستادند. خودشان افسانه های گذشته را ساز می کردند.

زمانی که حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، با جاهلان و صاحبان زر و زور و تزویر، همین مشکلات را خواهند داشت که قیام آن حضرت را افسانه می پندارند. با این که حکومت حضرت و قیامشان از مرتبه ی علمی بالایی برخوردار است و خودشان در خرافات غرق هستند. می گویند مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خرافه هستند.

ص: 571


1- . این آیه در سوره مطففین آیه 11 نیز آمده است.

فرق بین قرائت و تلاوت

قرائت خواندن قرآن است به صورت عادی و بدون در نظر گرفتن جنبه های دیگر. تلاوت خواندن قرآن است به صورت شمرده خواندن همراه با تدبر و تفکر و اندیشه در معنا و تأویل و تفسیر آن و در نظر گرفتن معنای آیه یا آیات و همچنین عمل به آن. دقت کنید در عصر طلایی قائمیت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تلاوت آیات می فرمایند همان کاری که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمودند اما باز مغزهای منجمد و جاهل نمی توانند به ندای ملکوتی او پاسخ مثبت دهند و در مقابلش می ایستند و با هوچیگری به عوام فریبی می پردازند.

در کتاب تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 815 حدیث 1، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 437 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 51 صفحه61 حدیث 60، اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 61، تفسیر لاهیجی مجلد 4 صفحه 544 و فرهنگ ائمه(علیهم السلام) از دیدگاه قرآن صفحه 528 آمده است:

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ»(1) يَعْنِي تَكْذِيبَهُ بِقَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِذْ يَقُولُ لَهُ لَسْنَا نَعْرِفُكَ وَ لَسْتَ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ(علیها السلام) كَمَا قَالَ الْمُشْرِكُونَ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم).

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: چون خبر قیام، انقلاب و ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می شنوند، آن را افسانه می پندارند و وقتی که او را می بینند می گویند: ما شما را نمی شناسیم و شما از فرزندان حضرت زهرا(علیها السلام) نیستی همچنان که مشرکین این گونه سخنانی را به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) هم می گفتند.

دقت بفرمایید، این ها افراد عادی نیستند. این ها می دانند که مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید از فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام) باشد. المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من عترتی من ولد فاطمه(علیها السلام) لذا وقتی حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می بینند، به ایشان می گویند شما از فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام) نیستید.

ص: 572


1- . سوره قلم آیه 15

472. در ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ظالمين دفع بلا نمى شود

اشاره

سوره معارج آيات 1 تا 3

سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ(1) لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ(2) مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِج(3)

سؤآل كننده اى از (رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) از عذاب حتمى الوقوع سؤال كرد؛ (بداند كه اين عذاب) از كافران دفع نشود كه آن عذاب از سوى خداوند مالك آسمان است.

تنزیل آیه

شأن نزول آیه در غدیر خم است. در تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه و کتاب آیات الظاهرة مجلد 2 صفحه و تفسیر لاهیجی مجلد 4 صفحه 575 آمده است:

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در غدیر خم حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به جانشینی خود تعیین فرمودند (و در حضور 120000 نفر دست حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بلند کردند و فرمودند: من کنت مولاه فهذا علی مولاه هرکس که من مولی و امام و رهبر و زعیم او هستم، بعد از من حضرت علی(علیه السلام) جانشین من است. خداوندا دوست بدار هرکس ولایت او را می پذیرد. دشمن بدار هرکس ولایت او را رد می کند. یاری کن هرکس او را یاری می کند و نابود کن هرکس در فکر نابودی آن حضرت است... که خطبه مفصل است.) 120000 مرد آمدند و با ایشان بیعت کردند. زن ها گفتند ما هم باید بیعت کنیم. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) چادر بزرگی برپا کرده و به این کار اختصاص دادند. وسط چادر پرده ای کشیدند و طشت آبی گذاشتند. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در یک طرف چادر پشت پرده درحالی که دست مبارکشان را در آن طشت آب گذاشته بودند، زن ها هم در طرف دیگر چادر می آمدند ودست خود را به آب می زدند و این به منزله ی بیعت بود. در این مجمع حسان بن ثابت شعر زیبایی سرود و گفت:

فقال الرسول قم یا علی(علیه السلام) فإنک من بعدی اماماً و هادیاً

ص: 573

در این بین یکی از کفار به نام نعمان بن حارث فهری برخاست و گفت: یا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) تا به حال هرچه از احکام مثل نماز و روزه و حج و زکات و جهاد گفتی، انجام دادیم.

آیا پسرعمو و دامادت حضرت علی(علیه السلام) را که به جانشینی خود برگزیده ای، از طرف خداوند بوده است یا خودت او را برگزیده ای؟ رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: خداوند او را انتخاب کرده است. او با غضب درحالی که می خواست سوار بر اسبش شود گفت خدایا اگر چیزی که (حضرت) محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) می گوید درست است و تو علی(علیه السلام) را انتخاب کرده ای، از آسمان سنگی بفرست که مرا بکشد. هنوز سوار اسبش نشده بود که سنگی از آسمان آمد و او را به جهنم واصل کرد.

نتیجه ای که از این شأن نزول می گیریم:

وقتی ما دلایلی بر حقانیت تشیع و امامت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) از قرآن و احادیث و روایاتی که در کتب اهل سنت در تفسیر و تبیین بیان شده است، نقل می کنیم بعضی می گویند: پس چرا با این همه مدارک این عزیزان قبول نمی کنند؟ در جواب می گوییم: یکی از دلایل ما همین آیه است. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) امام بعد از خود را معرفی فرمودند. 120000 نفر بیعت کردند. خانم ها هم آمدند و گفتند: می خواهیم بیعت کنیم و بیعت کردند. اما یک دفعه یکی می گوید من قبول ندارم. حال در نظر بگیرید رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خودشان بیان فرمودند، آن شخص می گوید قبول ندارم! با این وضع بقیه در مقابل رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) قابل توجه نیستند که بگویند و آن ها بپذیرند. «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ»(1) همه ی آن ها در غدیرخم با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بیعت کرده بودند. پس از شهادت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فراموش کردند و امامت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را قبول نکردند. دیگر چه انتظاری دارند بقیه به راحتی قبول نمایند؟!

1. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 385 آمده است:على بن ابراهيم: قال: سئل ابوجعفر(علیه السلام) عن معنى هذا فقال: نار تخرج من المغرب و ملك يسوقها من خلفها حتى يأتى دارسعدبن همام عند مسجد هم فلا تدع داراً لبنى امية الا احرقتها و اهلها و لا تدع داراً فيها وتر لآل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) الا احرقتها و ذلك المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 574


1- . سوره نور آیه 35

على بن ابراهيم گويد: از حضرت ابوجعفر باقر(علیهما السلام) درباره معنى اين آيه سؤال شد، آن بزگوار فرمودند: آتشى است كه از سوى غرب بر مى آيد و پادشاهى از پشت سر آن را بسيج مى كند تا اين كه به خانه ى بنى سعدبن همام نزد مسجدشان برسد، پس خانه اى براى بنى اميه باقى نمى گذارد، مگر اينكه آن را و اهل آن را مى سوزاند و خانه اى كه در آن خونى از آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) (ستمگرى نسبت به آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)) باشد رها نمى سازد مگر اينكه آن را مى سوزاند و او مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

2. در كتاب غيبت نعمانى صفحه 272 حديث شمار 48 آمده است:

حدّثنا محمّدبن همام قال: حدّثنا جعفربن محمّدبن مالك قال: حدّثنا محمّدبن الحسين بن ابى الخطاب، عن الحسن بن على، عن صالح بن سهل، عن ابى عبداللّه جعفربن محمّد(علیهما السلام) فى قوله تعالى «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» قال: تأويلها فيما يأتى: عذاب يقع فى الثويّة - يعنى ناراً- حتى ينتهى الى الكناسة كناسة بنى أسد حتى تمر بثقيف لا تدع و تراً لآل محمّد الاّ أحرقتة و ذلك قبل خروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

حديث كرد ما را محمّدبن همام او گفت: حديث كرد ما را جعفربن محمّدبن مالك او گفت: حديث كرد ما را محمّدبن حسين بن ابى الخطاب از حسن ابن على و او از صالح بن سهل و او از ابى عبداللّه جعفربن محمّد(علیه السلام) در معناى آيه شريفه «پرسش كننده از عذابى كه واقع خواهد شد پرسيد» فرمود: تأويل اين آيه در آينده است عذابى كه در ثويه واقع مى شود- آتشى- تا كناسه ی بنى اسد سركشد و تا قبيله ثقيف نيز بگذرد و هيچ جايگاه ستم بر آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) نمى ماند و مگر آنكه مى سوزاند و اين پيش از قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود.

3. در كتاب غيبت نعمانى صفحه 272 حديث شماره 49 آمده است:

حدّثنا ابوسليمان احمدبن هوذة قال: حدثنا ابراهيم بن أسحاق النهاوندى، عن عبداللّه بن حماد الأنصارى، عن عمروبن شمر، عن جابر قال: قال ابوجعفر(علیه

السلام) كيف تقرؤن هذه السوره ی قلت: و آية سوره ی؟ قال: سوره ی «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» فقال: ليس هو «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» انما هو سال سيل وهى نار تقع الثويه ثمّ تمضى الى كناسة بنى أسد، ثمّ تمضى الى ثقيف، فلا تدع و تراً لآل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) الاّ أحرقته.

حديث كرد ما را ابوسليمان احمدبن هوذه او گفت: حديث كرد ما را ابراهيم بن اسحاق نهاوندى از عبداللّه بن حماد انصارى و او از عمربن شمر از جابر كه گفت: ابوجعفر (امام باقر)(علیهما السلام) فرمود: اين سوره را چگونه مى خوانيد؟ عرض كردم كدام سوره؟ فرمود: سوره

ص: 575

«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» فرمود: نيست«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» بلكه (سأل سيل) است و آن آتشى است كه در ثويه مى افتد و از آنجا به كناسه بنى اسد راه مى يابد و سپس به ثقيف مى رسد پس جايگاه ظلمى بر آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) را نمى گذارد مگر آنكه مى سوزاند.

ص: 576

473. در قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه مؤمنين آن حضرت(علیه السلام) را تصديق مى كنند

سوره معارج آيه 26

وَ الَّذينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ

و كسانى كه روز جزا را تصديق مى كنند.

* در كتاب روضه كافى صفحه 287 عربى و در صفحه 111 ترجمه فارسى آن آمده است:

(محمّدبن يعقوب كلينى )... عن ابى جعفر(علیه السلام): «وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ» قال: بخروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره اين فرموده خداوند عزوجل كه فرمودند: «آنان كه روز جزا را تصديق مى كنند» فرمودند: اين روز ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

البته همان طور که در آیات دیگر شرح دادیم، قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیامت صغری است و آن روزی که همه در یک مکان محشور می شوند، قیامت کبری است. در قیامت کبری همه از قبرها بیرون می آیند. اما در قیامت صغری که قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، عده ای از قبرها بیرون می آیند و رجعت می کنند.

در قیامت کبری به حساب همه رسیدگی می شود. در قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز برای عده ای معدود چنین می شود. در قیامت کبری ظالمان به سزای اعمال خود می رسند. در قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز به حساب عده ای می رسند. پس همان طور که یکی از نام های قیامت یوم الساعة است به ظهور حضرت حجة(عجل الله تعالی فرجهالشریف) نیز یوم الساعة گفته می شود. به قیامت یوم الدین گفته می شود و ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز یوم الدین است.

ص: 577

474. در ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كافران خوار و ذليل خواهند شد

سوره معارج آيه 44

خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذي كانُوا يُوعَدُونَ

در حالى (آن روز فرا مى رسد كه) چشم هايشان به خوارى فرو افتاده و ذلت، آنان را فرا گرفته است آن همان روز است كه (رسولان خداوند) به آن وعده داده اند.

در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 726 نوشته ابى العباس بن ماهيار، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 386 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 53 صفحه 120 حدیث 157 آمده است:

مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ يَحْيَى عَنْ مُيَسِّرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ» قَالَ يَعْنِي يَوْمَ خُرُوجِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

سليمان بن خالد از سماعه از عبداللّه بن القاسم از يحيى بن ميسر از حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) آورده است كه آن جناب درباره فرموده خداوند عزوجل چنين فرمودند: «در حالى آن روز فرا مى رسد كه چشم هايشان به خوارى فروافتاده و ذلت آنان را فراگرفته است آن همان روزى است كه (رسولان خداوند) به آن وعده داده اند.» فرمود: يعنى روز خروج قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

در دعاى ندبه مى خوانيم: «أين معز الاولياء و مذلّ الأ عداء» كجاست آن (رادمردى) كه دوستان خداوند را عزيز و دشمنان خداوند را ذليل خواهد كرد.

روز طلایی مؤمنین روز ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که مؤمنین عزیز می شوند و نیرومند می گردند. روز ذلت و خواری کافران همین روز است که به ذلتو خواری خواهند رسید. روز قیامت نیز چنین است. در آیه آمده است: «اليَوْمُ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ» آری انبیاء الهی هم به ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت و وعده داده اند و هم به قیامت کبری.

ص: 578

475. حضرت نوح نبی الله(علیه السلام)، حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) را دعا می کند و بر دشمنانشان نفرین می نماید.

سوره نوح آیه 28

رَبِّ اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمينَ إِلاَّ تَباراً

پروردگارا مرا و پدر و مادرم را و هرکسی را که با ایمان به خانه ی من وارد شود و نیز مردان و زنان مؤمن را بیامرز و ستمکاران و ظالمین را جز بر هلاکت آن ها میافزای.

این دعای نوح نبی الله(علیه السلام) است در حق فرزندانش یعنی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که از ذریه ی این بزرگوار به حساب می آیند؛ ایشان را دعا و دشمنانشان را نفرین می کند.

1. در کافی مجلد 1 صفحه 423 حدیث 54، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 390 حدیث 1 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 769 حدیث 1 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمُفَضَّلِب ْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَبِ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً يَعْنِي الْوَلَايَةَ مَنْ دَخَلَ فِي الْوَلَايَةِ دَخَلَ فِي بَيْتِ الْأَنْبِيَاءِ(علیهم السلام) وَ قَوْلُهُ «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» يَعْنِي الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) وَ وَلَايَتَهُمْ مَنْ دَخَلَ فِيهَا دَخَلَ فِي بَيْتِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه وآله وسلم).

امام صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه فرمودند: فقط منظور از آن (ایمان به) ولایت است یعنی کسی که ولایت را بپذیرد، پس وارد خانه ی پیامبران(علیهم السلام) شده (ولایت یعنی وارد خانه ی انبیا(علیهم السلام) شدن و عضو خانه ی آن ها شدن) خداوند در آیه ایدیگر فرمودند: «همانا خداوند اراده نموده است که شما اهل بیت(علیهم السلام) را از هر نوع رجس یعنی ناپاکی و بدی و ... پاک و پاکیزه سازد.» این منظور امامان و ولایت ایشان می باشد و هرکس که داخل در این ولایت

ص: 579

شود، داخل خانه ی انبیاء(علیهم السلام) شده است. دقت فرمایید پذیرش ولایت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر ولایت و امامت حضرت بقیة الله الاعظم(علیهم السلام) ورود در بیت انبیاء عظام(علیهم السلام) است و حضرت نوح دعا فرمودند.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 723 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 390 حدیث 2 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمُفَضَّلِب ْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً» إِنَّمَا يَعْنِي الْوَلَايَةَ مَنْ دَخَلَ فِيهَا دَخَلَ فِي بُيُوتِ الْأَنْبِيَاءِ وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَباراً» أَيْ خَسَاراً

حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه«رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً» فرمودند: چنین است و جز این نیست که منظور از آن (ورود در ولایت است) و هرکس وارد این ولایت شود در خانه های پیامبران(علیهم السلام) داخل شده است. (یعنی عضو خانواده ی پیامبران(علیهم السلام) شده است.)

در روایت ابی جارود از حضرت باقر(علیه السلام) آمده است: برای کسانی که ایمان ندارند و ظالمند (و در حق اولیای خدا ظلم می کنند) بر آن ها به جز خسارت و زیان و نابودی میافزای.

3. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 309، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 309 حدیث 3 آمده است:

سَعِيدُبْنُ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ رَبِ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ قَدْ كَانَ قَبْرُ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) مَعَ نُوحٍ فِي السَّفِينَةِ فَلَمَّا خَرَجَ مِنَ السَّفِينَةِ تَرَكَ قَبْرَهُ خَارِجَ الْكُوفَةِ فَسَأَلَ نُوحٌ رَبَّهُ الْمَغْفِرَةَ لِعَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ قَوْلُهُ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ قَالَ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ يَعْنِي الظَّلَمَةَ لِأَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم)

ابن شهرآشوب از سعیدبن جبیر و ایشان از ابن عباس درباره ی این آیه خداوندا ببخش و بیامرز مرا و پدر و مادرم را و هرکسی که ایمان دارد و وارد خانه ی من می شود هنگامی که زمین را آب فراگرفت نوح قبر حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) را با خود به داخل کشتی برد و زمانی که آب فروکش کرد آن را با خود از کشتی بیرون آورد و آن را بیرون کوفه قرار داد و سپس نوح نبی الله(علیه السلام) از خداوند برای حضرت علی بنابی طالب(علیه السلام) و حضرت

ص: 580

فاطمه(علیها السلام) طلب مغفرت کرد. این است که قرآن می فرماید «للمومنین و المومنات» سپس نوح گفت «و لا تزد الظالمین» یعنی کسانی که به اهل بیت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) ظلم می کنند.

همان طور که می دانیم حضرت آدم دو کار عمده کرد. اول ساختن کعبه در مکه و مسجدالحرام (که محل تولد حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است) و دوم در نجف قبر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را ساخت و نوح نبی الله(علیه السلام) در هنگام طوفان آن را با خود به کشتی برد. سپس آن را در جای خودش قرار داد هم حضرت آدم وصیت کرد که او را کنار قبر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) دفن کنند و هم حضرت نوح چنین وصیتی نمود. لذا آدم و نوح در دو طرف قبر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) دفن هستند و ما در زیارت حضرت علی(علیه السلام) هم به آدم(علیه السلام) و هم به نوح(علیه السلام) به عنوان دو نفر که قبرشان کنار قبر حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است، سلام می کنیم.

ص: 581

476. در طایفه ی جن هرکس ولایت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر

ولایت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را پذیرفته است، رشد و هدایت یافته است

سوره جن آیات 13 تا 15

وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى آمَنَّا بِهِ فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا يَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً (13) وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً (14) وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً(15)

و ما جن ها چون سخن هدایت راشنیدیم به آن ایمان آوردیم و هر کسی به پروردگارش ایمان داشته باشد او دیگر نه از ضرر و نقصان می ترسد و نه از ستم و بعضی از ما مسلمان هستیم و بعضی دیگر (مسلمان نیستیم) و از حق دور شده ایم و آنان که مسلمان شدند، در جستجوی راه راست هستند اما آنان که از حق دور شدند هیزم جهنم گشتند.

باید بدانیم که جن ها مثل ما مکلف هستند که به پیامبران الهی(علیهم السلام) و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) ایمان آوردند و نزول سوره جن در همین زمینه است. لذا اجنه مسلمان دارند، مسیحی دارند، یهودی دارند، مسلمان شیعه دارند، عده ای از آن ها سنی هستند، عده ای از آن ها ماتریالیست و عده ای سکولاریست هستند. این آیات درباره ی مؤمنین و کافرین از جن ها صحبت می کند.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 752، تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 438 و تفسیر شریف لاهیجی مجلد 4 صفحه 602 آمده است:حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عُمَرَ عَنْ عَبَّادِبْنِ صُهَيْبٍ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً» الَّذِينَ أَقَرُّوا بِوَلَايَتِنَا فَأُولَئِكَ تَحَرَّوُا رُشْداً «وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً» مُعَاوِيَةُ وَ أَصْحَابُه

ص: 582

حضرت جعفربن محمد(علیهما السلام) از پدر بزرگوارش امام باقر(علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت فرمودند: هرکس از طایفه ی جن ولایت ما اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) را قبول کرد، او هدایت یافت و ارشاد شد. اما منظور قاسطون یا ستمکارن، معاویه و یاران او هستند که آن ها هیزم جهنم می شوند.

ص: 583

477. اجنه ای كه ولايت اميرالمؤمنين و ائمه طاهرين(علیهم السلام) و

اشاره

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داشته باشند خداوند آن ها را به وسيله علم الهى سيراب و هدایت خواهد كرد

سوره جن آيه 16

وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً

اگر بر اين طريق و راه پايدار و استوار شوند آبى فراوانشان دهيم.

در این آیه نیز صحبت از ایمان طایفه ی اجنه است که اگر آن ها ایمان به خداوند و نبوت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ولایت حضرت علی(علیه السلام) و امامت یازده فرزند ایشان که در حال حاضر بازمانده ی ایشان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند، مؤمن شوند و در این راه استقامت ورزند، خداوند هم عنایت مخصوصی نسبت به آن ها خواهند داشت و رحمت خاص خود را شامل حال آن ها می کند که مهم ترین آن ها علمی وهبی است که خداوند به آن ها می دهد چنان که:

1. در مجمع البيان مجلد 10 صفحه 372 آمده است:

عن بريد العجلى، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) قال: معنا لاذقناهم علماً كثيراً يتعلمونه من الائمة.

بريد العجلى از امام صادق(علیه السلام) روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند: معناى آيه اين است كه «ما مى چشانيم به آن ها علمى فراوان كه از طريق امامان به آن ها آموخته مى شود.»

که این علم همان علم وهبی است. « يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»2. در تفسير برهان مجلد 5 صفحه 509 آمده است:

عن أبي بصير، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: سألته عن قول الله عز و جل «و ان لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً» يعني لأمددناهم علما، كي يتعلموه من الأئمة(علیهم السلام).

ص: 584

ابى بصير مى گويد: از امام صادق(علیه السلام) درباره كلام خداوند «اگر بر اين طريق و راه پايدار و استوار شوند آبى فراوانشان دهيم» پرسيدم حضرت فرمودند: يعنى، ما آن ها را با دادن علم و آگاهى از طريق ائمه(علیهم السلام) است مدد و يارى مى كنيم.

3. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 319 حديث شماره 1 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ مِهْرَانَ، عَنْ عَبْدِالْعَظِيمِب ْنِ عَبْدِاللَّهِ الْحَسَنِيِّ، عَنْ مُوسَى بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ يُونُسَب ْنِ يَعْقُوبَ، عَمَّنْ ذَكَرَهُ: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً» يَقُولُ: لَأَشْرَبْنَا قُلُوبَهُمُ الْإِيمَانَ، و الطَّرِيقَةُ هِيَ و لَايَةُ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْأَوْصِيَاءِ(علیهم السلام).

حضرت ابى جعفر(علیه السلام) درباره قول خداى تعالی «و اگر بر آن روش استوار شوند، آبى فراوانشان نوشانيم.» فرمود: يعنى، اگر بر ولايت على بن ابى طالب(علیه السلام) امير مؤمنان و اوصيا(علیهم السلام) از فرزندان او استوار شوند و اطاعت آن ها را در امر و نهيشان بپذيرند، آب فراوانى به آن ها نوشانيم؛ به اين معنى كه، ايمان را در دلشان جايگزين كنيم و مقصود از «طريقه» روش ايمان به ولايت على(علیه السلام) و جانشينان ایشان است.

ماء چیست؟

این ماء، ماء معین است. ماء ولایت است که خداوند در قرآن سوره ملک آیه 30 می فرمایند «إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكمْ بِماءٍ مَعِينٍ» در احادیث و روایات آمده است که این ماء، وجود اقدس حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. این ماء امام عصر(علیه السلام) است. این ماء حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که هرکس در مسیر هدایت قرار بگیرد، خداوند ایمان به آن حضرت را به او عطا خواهد کرد.

ص: 585

478. در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دشمنان دين اعم از جن و

انس، ضعيف و تعداشان كم مى شود

سوره جن آيه 24

حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً

تا وقتى كه ببينند آنچه را كه وعده داده مى شوند، پس بزودى بدانند كه چه كسى از حيث يار ناتوان تر و از حيث عدد كمتر است.

1. حافظ علامه شيخ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 429 آورده است:

و فى سوره ی الجن «حَتّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً» عن محمّدبن الفضيل رضى الله عنه عن على بن الحسين رضى الله عنه قال: ما يوعدون فى هذه الاية القائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحابه و انصاره و اعدائه تكون اضعف ناصراً و اقل عدداً اذا ظهر القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) .

در سوره جن مى فرمايد: «تا وقتى كه ببينند آنچه را كه وعده داده مى شوند، پس به زودى بدانند كه چه كسى از حيث يار ناتوان تر و از حيث عدد كمتر است.» از محمّدبن فضل از حضرت على بن الحسين (زين العابدین)(علیهما السلام) در مورد قول خداوند آن حضرت فرمودند: ما يوعدون (آنچه وعده داده مى شوند) در اين آيه قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب و ياران او هستند و دشمنان او هنگامى كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور كند، يارانشان ضعيف تر و عددشان كمتر است.

2. در تفسير نورالثقلین مجلد 5 صفحه 441 آمده است:

قوله «حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ» قال: القائم و أميرالمؤمنين(علیهما السلام) في الرجعة «فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً» قال: هو قول أميرالمؤمنين(علیه السلام) لزفر: و الله يا ابن صهاك لو لا عهد من رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و كتاب من الله سبق لعلمت أينا «أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً» قال: فلما أخبرهمرسول الله(علیه السلام) ما يكون من الرجعة قالوا: متى يكون هذا؟ قال الله: قل يا محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) «إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً».

ص: 586

على بن ابراهيم در تفسير خود درباره این آیه «تا آن گاه كه عذاب موعود خود را به چشم ببينند.» گويد حضرت فرمود: (مقصود) حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) در دوران رجعت مى باشد خواهند دانست كه كدام يك (شما يا ايشان) يارانشان ضعيف تر و افرادشان كمتراست گويد حضرت فرمود: اين فرموده ی حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) است به زفر(عمر): به خدا سوگند اى پسر صهاك، چنانچه عهدى از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و عهدى (نوشته اى) از خداوند صدور نيافته بود، هر آينه مى دانستى كه كدام يك از ما يارانش ناتوان تر و افرادش كمتر است. گويد: پس هنگامى كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آنچه از رجعت واقع مى شود را به آنان خبرداد گفتند: اين جريان كى تحقق مى يابد؟ (خداوند) فرمود: (بگو) اى محمّد، نمى دانم «آيا عذابى را كه وعده مى شويد نزديك است يا پروردگارم مدتى (طولانى) را براى آن قرار مى دهد.»

3. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 434 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْتُ «حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً» يَعْنِي بِذَلِكَ الْقَائِمَ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ أَنْصَارَه. قُلْتُ «وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ»(1) قَالَ يَقُولُونَ فِيكَ «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا وَ ذَرْنِي»(2) يَا مُحَمَّدُ «وَ الْمُكَذِّبِينَ»(3) بِوَصِيِّكَ «أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا»(4) قُلْتُ إِنَّ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ «لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ»(5) قَالَ يَسْتَيْقِنُونَ أَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ وَصِيَّهُ حَقٌّ قُلْتُ «وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً»(6)

محمّدبن يعقوب از على بن محمّد، از بعضى اصحابمان، از ابن محبوب، از محمّدبن الفضيل، از ابوالحسن ماضى (امام كاظم)(علیه السلام) آورده است كه راوى گويد: عرضه داشتم:«آن گاه كه

ص: 587


1- . سوره مزمل آیه 10
2- . سوره مزمل آیات 10 و 11
3- .[3] سوره مزمل آیه 11
4- . همان
5- . سوره مدثر آیه 31
6- . همان

عذاب موعود خود را به چشم بينند، خواهند دانست كه كدام يك (شما يا ايشان) يارانشان ضعيف تر و افرادشان كمتر است» فرمود: منظور از آن حضرت قائم(علیه السلام) و ياران او مى باشد.

عرض كردم: «بر آنچه مى گويند شكيبا باش.» فرمود: يعنى، آنچه درباره تو مى گويند و از آن ها ببر، بريدنى نيكو و مرا واگذار (اى محمّد) با تكذيب كنندگان (نسبتا به وصيت) كه صاحب نعمت هستند.

4. در كتاب تفسير صافى مجلد 2 صفحه 753 آمده است:

«حَتّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً» هو او هم قال يعنى بذلك القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و انصاره و القمّى قال القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اميرالمؤمنين(علیهما السلام) فى الرجعة و قال ایضاً یعنی الموت و القیامة.

5. در بحارالانوار مجلد 24 صفحه 338 آمده است:

«وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا» قُلْتُ إِنَّ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ «لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» قَالَ يَسْتَيْقِنُونَ أَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ وَصِيَّهُ حَقٌّ قُلْتُ «وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً» قَالَ يَزْدَادُونَ بِوَلَايَةِ الْوَصِيِّ إِيمَانا

«و اندكى مهلتشان ده.» عرض كردم: اين آيه تنزيل است؟ فرمود: آرى. عرض كردم: «تا به يقين برسند كسانى كه به آن ها كتاب داده شده» فرمود: يعنى، تا يقين كنند كه خدا و پيغمبرش و وصيش بر حق هستند.

عرض كردم: «و آن ها كه ايمان آورده اند، ايمانشان بيفزايند.» فرمود: يعنى، ايمانشان به ولايت وصى افزوده گردد.

ص: 588

479. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) عالم به غيب باذن اللّه است و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)،

دیگر ائمه طاهرين و امام زمان(علیهم السلام) با واسطه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) غيب مى دانند

سوره جن آيات 26 و 27

عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً (26) إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول(27)

داناى غيب خداوند است و هيچ كس را از غيب خويش مطلع نخواهد كرد، مگر پيامبر و رسولى را كه براى اين امر بپسندد.

1. در تفسير صافى مجلد 2 صفحه 753 آمده است:

قَالَ الرضا(علیه السلام): أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ يَقُولُ «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ» فَرَسُولُ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ مُرْتَضًى وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِكَ الرَّسُولِ الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ

از حضرت رضا(علیه السلام) روايت شده است كه شخص مورد رضاى خداوند در آيه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و نيز ما وارثين اين رسول هستيم كه خداوند وى را از اسرار غيبى خود مطلع نمود در نتيجه، دانستيم آنچه در گذشته بوده و آنچه در آينده خواهد آمد تا قيامت.

خداوند در قرآن مى فرمايند: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ» هيچ كس بجز خداوند غيب نمى داند و كليدهاى درب هاى بسته غيب در نزد خداوند است اما در اين آيه مى فرمايد: « إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ» «به جز خداوند كسى غيب نمى داند مگر پيامبر(علیه السلام) كه براى اين امر بپسندد.» پس علم غيب به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آموخته شده است و آن بزرگوارآن را به اميرالمؤمنين(علیه السلام) آموخته اند و اميرالمؤمنين(علیه السلام) به امامان بعد از خود و هم اكنون آن علم به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آموخته شده است كه حضرت رضا(علیه السلام) در حديث مى فرمايند:

ص: 589

وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِكَ الرَّسُولِ الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ

ما وارثان اين پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) هستيم كه خداوند وى را از اسرار غيبى خود مطلع ساخت (و با هم به وسيله اين پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)) به علم غيب آگاه شديم و به ما آموخته شد آنچه كه در گذشته صورت گرفته و آنچه در آينده صورت خواهد گرفت.

2. در تفسیر قمی صفحه 726، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 395 و تفسیر صافی 753 آمده است:

قَالَ يُخْبِرُ اللَّهُ رَسُولَهُ الَّذِي يَرْتَضِيهِ بِمَا كَانَ قَبْلَهُ مِنَ الْأَخْبَارِ وَ مَا يَكُونُ بَعْدَهُ مِنْ أَخْبَارِ الْقَائِم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ الرَّجْعَةِ وَ الْقِيَامَةِ

ص: 590

480. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رجعت خواهند کرد و حضرت قائم آل

محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت هستند

سوره مدثر آیات 1-3

يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ (1) قُمْ فَأَنْذِرْ (2) وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ (3)

ای جامه به خود پیچیده برخیز و مردم را انذار کن و پروردگارت را تکبیرگو باش.

1. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 399 حدیث 1 و مختصر بصائر الدرجات صفحه 67 آمده است:

سعدبن عبدالله: بإسناده، عن الكلبي، عن أبي عبدالله(علیه السلام): «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ» اسم من أسماء النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) العشرة التي في القرآن.

سعدبن عبدالله قمی با اسناد خود از کلبی و ایشان از امام صادق(علیه السلام) درباره ی این فرموده خداوند «ای جامه به خود پیچیده» روایت می کند که مدثر اسمی از اسامی ده گانه ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در قرآن است.

2. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 399 حدیث 2 و مختصر بصائرالدرجات صفحه 26 آمده است:

عن محمدبن الحسين بن أبي الخطاب، عن محمدبن سنان، عن عماربن مروان، عن المنخل بن جميل، عن جابربن يزيد، عن أبي جعفر(علیه السلام) في قوله عز و جل «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ* قُمْ فَأَنْذِرْ» يعني بذلك محمدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و قيامه في الرجعة ينذر فيها.

جابر بن یزید روایت می کند از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) درباره ی این آیه «ای جامه به خود پیچیده برخیز و مردم را انذار کن» منظور از این آیه رسول خدا حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است که ایشان پس (از شهادت) رجعت می کنند و به این دنیا برمی گردند و مردم را انذار خواهند کرد.

ص: 591

3. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 399، مختصر بصائرالدرجات صفحه 26، بحارالانوار مجلد 53 باب 29 صفحه 42 حدیث 11، الرجعه صفحه 57 حدیث 34 و الایقاظ صفحه 358 آمده است:

و بهذا الاسناد، عن أبي جعفر(علیه السلام): أن أميرالمؤمنين(علیه السلام) كان يقول: إن المدثر هوكائن عند الرجعة، فقال له رجل: يا أميرالمؤمنين(علیه السلام)، أحياء قبل يوم القيامة ثم أموات؟ قال: فقال له عند ذلك: نعم و الله لكفرة من الكفر بعد الرجعة أشد من الكفرات قبلها.

منظور از این آیات رجعت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می باشد. مردی از آن حضرت سؤال کرد: یا امیرالمؤمنین(علیه السلام) آیا انسان ها قبل از قیامت زنده می شوند سپس می میرند؟ حضرت فرمودند: بله (انسان ها در رجعت زنده شده سپس می میرند.) و یک لحظه کفر ورزیدن بعد از رجعت شدیدتر از لحظات زیادی قبل (از رجعت) است و خداوند می فرماید: «ما تو را نفرستادیم مگر اینکه برای همه ی انسان ها باشی» این هم در رجعت است.

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 728، برهان مجلد 4 صفحه 399 حدیث 4، بحارالانوار مجلد 9 صفحه 244، بحارالانوار مجلد 16 صفحه 97، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 453 آمده است:

«يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ» قَالَ تَدَثَّرَ الرَّسُولُ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَالْمُدَّثِّرُ يَعْنِي الْمُتَدَثِّرَ بِثَوْبِهِ «قُمْ فَأَنْذِرْ» قَالَ هُوَ قِيَامُهُ فِي الرَّجْعَةِ يُنْذِرُ فِيهَا

علی بن ابراهیم قمی درباره ی این آیه (از حضرت صادق(علیه السلام)) روایت می کند که حضرت فرمودند: منظور از مدثر همان متدثر به جامعه اش است و «قُمْ فَأَنْذِرْ» آن در قیام رجعت است.

نویسنده ی همین کتاب، کتابی به نام امام زمان آغازگر رجعت نوشته اند.

ص: 592

481. آیات سوره المدثر درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است اما

محقق شدن آن در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره مدثر آیه 4

وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر

(ای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)) جامه ات را مطهر بدار.

در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 399 حدیث 2، کافی مجلد 6 صفحه 455 حدیث 2 وسائل الشیعه مجلد 3 صفحه 365، حلیة الابرار مجلد 2 صفحه 216، غایة المرام مجلد 7 صفحه 6، بحارالانوار مجلد 41 صفحه 195 و نورالثقلین مجلد 5 صفحه 453 آمده است:

عن الحسين بن محمد، عن معلى بن محمد، عن الحسن بن علي الوشاء، عن أحمدبن عائذ، عن أبي خديجة، عن معلى بن خنيس، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: إن عليا(علیه السلام) كان عندكم فأتى بني ديوان، فاشترى ثلاثة أثواب بدينار، القميص إلى فوق الكعب و الإزار إلى نصف الساق و الرداء من بين يديه إلى ثدييه و من خلفه إلى أليتيه، ثم رفع يده إلى السماء، فلم يزل يحمد الله على ما كساه حتى دخل منزله ثم قال: هذا اللباس الذي ينبغي للمسلمين أن يلبسوه. قال أبوعبدالله(علیه السلام): و لكن لا يقدرون أن يلبسوا هذا اليوم و لو فعلنا لقالوا مجنون و لقالوا مرائي و الله تعالى يقول: «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ» قال: و ثيابك ارفعها و لا تجرها و إذا قام قائمنا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كان على هذا اللباس.

کلینی با اسناد خودش... روایت می کند از معلی بن خنیس و ایشان از حضرت امام صادق(علیه السلام) که فرمودند: حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در بین شما مردم بود روزی به بازار لباس فروشان بنی دیوان آمد و سه عدد پیراهن به یک دینار خریدند. یکی از آن ها تا روی پا بود و دیگری لنگی بود که تا نصف مچ پا می رسید و سومی هم رداء و روپوشی بود که از جلو تا سینه و از پشت تا پایین کمر را می پوشاند. پس از خریدبه شکرانه ی آن لباس ها دست به سمت آسمان بلند کرد و مرتباً حمد و شکر و سپاس خداوند را می گفت. سپس به

ص: 593

سمت منزل حرکت کردند و چون وارد منزل شدند فرمودند: این همان پوششی است که سزاوار است مسلمانان مثل آن را بپوشند. سپس حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: امروز دیگر مسلمانان ظرفیت پوشیدن این لباس ها را ندارند. اگر من مثل این لباس ها را بپوشم، عده ای می گویند که او دیوانه شده است و یا عده ای دیگر می گویند: او ریاکار است و خداوند می فرمایند لباس های خود را بالا بگیر که (بر روی زمین) کشیده نشود. اما زمانی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما اهل بیت عصمت و طهارت که فرج او را خداوند تبارک و تعالی نزدیک گرداند، ظهور نماید با همچنین لباسی آشکار می گردد.

ص: 594

482. در هنگام ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صدايى در آسمان و زمين بلند مى شود

سوره مدّثر آيات 8 تا 10

فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ (8) فَذلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسيرٌ (9) عَلَى الْكافِرينَ غَيْرُ يَسير(10)

پس آن گاه كه در صور دميده شود آن روز، روز سختى خواهد بود و بر كافران آسان نيست.

1. حافظ قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 429 آورده است:

و فى سوره ی المدثر «فَإِذا نُقِرَ فِي النّاقُورِ * فَذلِك َ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ * عَلى الكافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ» عن المفضل عن الصادق رضى الله عنه الائمة قال اذا نودى فى اذن القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بالاذن فى قيامه فيقوم فذلك اليوم عسير على الكافرين قال القران ضرب فيه الا مثال و نحن نعلمه فلا يعلمه غيرنا.

درباره ی آیات 8 تا 10 سوره المدثر از مفضل آمده است که مى گويد حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: وقتى كه در گوش قائم اذن و اجازه قيامش ندا داده شود، پس او قيام مى كند و آن روز براى كافران بسيار سخت است. حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: پاره اى آيات قرآنى ضرب امثال (يا اشارات و كنايات است) و ما آن را مى دانيم و غير ما آن را نمى دانند.

2. در تأويل الآيات الظاهره صفحه 775، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 400 حدیث 2، المحجة صفحه 238 و الزام الناصب مجلد 1 صفحه 101 آمده است:

عن ابى عبداللّه(علیه السلام): قال اذا نقر فى اُذن الامام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اُذن له فى القيام.

حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هرگاه در گوش حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دميده شود، اذن قيامش تحقق يابد.3. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 343، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 400، بحارالانوار مجلد 2 صفحه 71، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 454، غیبة شیخ طوسی صفحه 164 و رجال کشی صفحه 192آمده است:

ص: 595

أَبُوعَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ حَسَّانَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْمُفَضَّلِب ْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ» قَالَ إِنَّ مِنَّا إِمَاماً مُظَفَّراً مُسْتَتِراً فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ إِظْهَارَ أَمْرِهِ نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً فَظَهَرَ فَقَامَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى

مفضل بن عمر گويد: امام صادق(علیه السلام) درباره قول خداى عزوجل «زمانى كه در صور دميده شود» فرمود: همانا امامِ پيروز و پنهان از خاندان ما است و چون خداى عز ذكره اراده كند كه امر او را ظاهر سازد، در دلش نكته اى گذارد. سپس، ظاهر شود و به امر خداى تبارك و تعالى قيام كند.

4. در كتاب غيبت نعمانى صفحه 187 حديث شماره 40 آمده است:

محمدبن یعقوب قال: أَبُوعَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ حَسَّانَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْمُفَضَّلِب ْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ» قَالَ إِنَّ مِنَّا إِمَاماً مُظَفَّراً مُسْتَتِراً فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ إِظْهَارَ أَمْرِهِ نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً فَظَهَرَ فَقَامَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى

محمّدبن يعقوب گفت: حديث كرد ما را ابوعلى اشعرى از محمّدبن حسان و او از محمّدبن على و او از عبداللّه بن قاسم و او از مفضل بن عمره و او از ابى عبداللّه (امام صادق)(علیه السلام) كه از آن حضرت پرسش شد از معناى آيه شريفه «زمانى كه بصور دميده شود» فرمود: همانا از ما امامى در پشت پرده خواهد بود و آن گاه كه خداوند عز ذكره بخواهد كه امر او را اظهار كند در دل او نكته و اثرى ظاهر مى شود سپس نمايان گشته و به امر خدا قيام كند.

5. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 708 آمده است:

و روى عمروبن شمر عن جابربن يزيد عن أبي جعفر(علیه السلام) قال قوله عز و جل «فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ» قال الناقور هو النداء من السماء ألا إن وليكم فلان بن فلان القائم بالحق ينادي به جبرئيل في ثلاث ساعات من ذلك اليوم «فَذلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ عَلَى الْكافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ» يعني بالكافرين المرجئة الذين كفروا بنعمة الله و بولاية علي بن أبي طالب(علیه السلام)

روايت شده از عمربن شمر، از جابربن يزيد، از حضرت امام باقر(علیه السلام) كه درباره قول خداى عزوجل «پس آن گاه، كه در آن صور دميده شود» فرمود: ناقور همان ندا از سوى آسمان است (كه می گوید) ولى شما فلانى فرزند فلانى همان قائم به حق است. جبرئيل(علیه السلام) اين را ندا مى كند در سه ساعت از آن «آن روز بسيار سخت روزىاست بر كافران كه هيچ

ص: 596

آسودگى برايشان نيست.» منظور از «كافرين» مرجئه هستند كه به نعمت خداوند وبه ولايت على بن ابى طالب(علیه السلام) كفر ورزيده اند.

6. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة مجلد 2 باب 33 صفحه 349 حديث 42 داريم:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِب ْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَيْنِب ْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْمُفَضَّلِب ْنِ عُمَرَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ تَفْسِيرِ جَابِرٍ فَقَالَ لَا تُحَدِّثْ بِهِ السُّفَّلَ فَيُذِيعُوهُ أَ مَا تَقْرَأُ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ» إِنَّ مِنَّا إِمَاماً مُسْتَتِراً فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِظْهَارَ أَمْرِهِ نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً فَظَهَرَ وَ أَمَرَ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل

مفضل بن عمر گويد: امام صادق(علیه السلام) را از تفسير جابر جعفى پرسيدم فرمود: آن را براى سفلگان باز نگوييد تا شهرت بدهند. آيا در كتاب خداى عزوجل نخواندى؟ «چون در ناقور دمیده شود.» به درستى كه از ما امامى است پنهان و چون خدا خواست عيانش كند در دلش انگشتى زند و ظهور كند و به دستور خدا فرمان دهد.

ص: 597

483. شيطان، معاند و دشمن امامان(علیها السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

و به غير راه ايشان که آیات الله هستند، می خواند.

سوره مدثر آيه 11 تا 16

ذَرْني وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحيداً (11) وَ جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُوداً (12) وَ بَنينَ شُهُوداً (13) وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهيداً (14) ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزيدَ (15) كَلاَّ إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنيداً (16)

مرا با كسی كه او را به تنهایی آفریده ام واگذار * همان کسی که برای او مال گسترده ای قرار دادم * و فرزندان فراوانی که همواره در کنار او هستند * و وسایل زندگی را برایش فراهم ساختم * باز طمع دارد که بیافزایم * هرگز چنین نخواهد شد چون او نسبت به آیات ما دشمنی می ورزد*

* در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 734، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 402، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 325، الزام الناصب مجلد 1 صفحه 101 و حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 407 آمده است:

و تأويل الآيات الظاهرة جَاءَ فِي تَفْسِيرِ أَهْلِ الْبَيْتِ(علیهم السلام) عَنْ عَمْرِوبْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً» قَالَ يَعْنِي بِهَذِهِ الْآيَةِ إِبْلِيسَ اللَّعِينَ خَلَقَهُ وَحِيداً مِنْ غَيْرِ أَبٍ وَ لَا أُمٍّ وَ قَوْلُهُ «وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً» يَعْنِي هَذِهِ الدَّوْلَةُ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ يَوْمَ يَقُومُ الْقَائِمُ «وَ بَنِينَ شُهُوداً إِلَى قَوْلِهِ كَلَّا إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنِيداً» يَقُولُ مُعَانِداً لِلْأَئِمَّةِ يَدْعُو إِلَى غَيْرِ سَبِيلِهَا وَ يَصُدُّ النَّاسَ عَنْهَا وَ هِيَ آيَاتُ اللَّهِ

شرف الدين نجفى گويد: در تفسير اهل البيت(علیهم السلام) آمده و رجال حديث آن را از عمروبن شمر، از جابر [بن يزيد] روايت كرده اند از حضرت باقر(علیهما السلام) كه درباره قول خداى عزوجل «آن كس كه من او را تنها آفريدم كارش را به من وابگذار.» فرمود:منظور از اين آيه ابليس لعين است كه بدون پدر و مادر او را آفريد و اينكه فرموده: «و براى او ثروت و مال

ص: 598

فراوان قرار دادم» یعنی این دولت تا روز معلوم که روز قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است برقرار است. «و پسران آماده به خدمت به او دادم و زمينه هاى اقتدار و مكنت برايش فراهم آوردم. آن گاه طمع دارد كه (با وجود كفران نعمت ها و جنايت هايش) باز هم بر او بيفزايم. هرگز كه او با آيات ما عناد و دشمنى دارد» مى فرمايد: او معاند و مخالف امامان(علیهم السلام) است به غير راه ايشان دعوت مى كند و مردم را از آن باز مى دارد، و ايشان آيات اللّه هستند.

ص: 599

484. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عذاب پس از عذاب بر شيطان وارد خواهد كرد

سوره مدّثر آيات 17 تا 20

سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً (17) إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ (18) فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ (19) ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ (20)

به زودى او را در آتش دوزخ بيافكنيم اوست كه فكر و انديشه بدى كرد پس خداوند بكشد او را كه چه فكر غلطى كرد. باز خدايش بكشد او را كه چه فكر بدى نمود.

* در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 395، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 526 حدیث 4، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 454 و الزام الناصب مجلد 1 صفحه 101 آمده است:

في تفسير علي بن إبراهيم حدثنا أبوالعباس قال: حدثنا يحيى بن زكريا عن على بن حسان عن عمه عبدالرحمان بن كثير عن أبى عبدالله(علیه السلام) في قوله «ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً» قال: الوحيد ولد الزنا و هو عمر و جعلت له ما لا ممدودا قال: أجلا الى مدة و بنين شهودا قال: أصحابه الذين شهدوا أن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) لا يورث و «مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيداً» ملكته الذي ملك مهدت له «ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ كَلَّا إِنَّهُ كانَ» لاياتناها عنيدا قال: لولاية أميرالمؤمنين(علیه السلام) جاهدا و معاندا لرسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) فيها سأرهقه «صَعُوداً إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ» فكر فيما امر به من الولاية «و قدر» اى ان مضى رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) ان لا يسلم لأميرالمؤمنين(علیه السلام) البيعة التي بايعه بها على عهد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) «فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ» قال: عذاب بعد عذاب يعذبه القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثم نظر الى النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) و أميرالمؤمنين(علیه السلام) فعبس و بسر مما امر به «ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ فَقالَ: إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ» قال عمر: ان النبي سحر الناس لعلى «إِنْ هذا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ» اى ليس هو وحي من الله عز و جل سأصليه سقر الى آخر الاية ففيه نزلت.

على بن ابراهيم: گويد: ابوالعباس حديثمان داد، وى گفت: يحيى بن زكريا حديثمان داد، از على بن حسان از عمويش عبدالرحمن بن كثير، از حضرت ابى عبداللّه صادق(علیه السلام) راجع به قول خداوند: «امر واگذار با كسى كه او را تنها و وحيد آفريدم.» فرمود: وحيد (دراينجا) زنازاده است و او «زفر» مى باشد. «و برايش مالى فراوان و دراز قرار دادم.» فرمود: (يعنى)

ص: 600

اجل ممدود و دراز تا مدتى «و پسران آماده به خدمت» فرمود: همكاران و رفقاى او كه گواهى دادند به اينكه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ارث بر جاى نگذاشته «و زمينه هاى قدرت و حكومت را برايش فراهم آورديم» دوران زمامدارى و رياستش كه جلويش را باز گذارديم. «سپس (با آن همه ظلم و جنايت) طمع دارد كه (نعمت هايم را) بر او بيفزايم. هرگز كه او با آيات ما عناد مى ورزيد.» فرمود: ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) را منكر بود و در مورد آن با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) عناد ورزيد. «به زودى او را به آتش دوزخ در افكنم. او با خود انديشيد و نقشه اى طرح كرد» در مورد ولايت كه به آن مأمور شده بود فكر كرد و همين نقشه را كشيد كه چون رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از دنيا رحلت كرد نسبت به بيعتى كه با اميرالمؤمنين(علیه السلام) در زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) انجام داده بود وفادار نماند و كار خلافت را تسليم آن حضرت ننمايد، پس او كشته باد كه چه فكر غلطى كرد باز هم كشته باد كه چه انديشه نادرستى كرد؛ فرمود: عذابى پس از عذابى ديگر كه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نسبت به او خواهد كرد، سپس نگريست به رسول خدا (پيغمبراكرم)(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) پس روى ترش كرد و چهره در هم كشيد از جهت دستورى كه به او داده شده بود سپس روى بر تافت و كبر ورزيد. آن گاه گفت: اين جز سحر و جادوى خيره كننده هيچ نيست. فرمود: (يعنى) زفر گفت: پيغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) مردم را براى (پيروى على(علیه السلام) سحر كرده است. (اين جز قول و گفتار بشر نيست) يعنى (او گفت) تا اين وحى از سوى خداى عزوجل نيست «او را به آتش سقر در خواهم افكند.» درباره او نازل شد.

ص: 601

485. قيام حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر ايمان مؤمنين

مى افزايد و لرزه بر اندام كفار مى اندازد

سوره مدّثر آيه 31

وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِكَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلاَّ فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ يَزْدادَ الَّذينَ آمَنُوا إيماناً وَ لا يَرْتابَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِيَقُولَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْكافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلاَّ هُوَ وَ ما هِيَ إِلاَّ ذِكْرى لِلْبَشَرِ

و ما خازن هاى دوزخ را جز فرشتگانى (مخصوص براى عذاب) و شماره آنان را جز براى آزمايش و محنت كافران قرار نداديم. تا آن كه اهل كتاب يقين بدانند، و ايمان كسانى كه ايمان دارند فزونى يابد و در دل اهل كتاب ترديدى واقع گردد، و تا آنان كه در دل هايشان مرضى هست و كافران بگويند، خداوند منظورش از اين مثل چه بوده، اين چنين خداوند هر كه را بخواهد به حالت گمراهى واگذارد و هر كه را مشيتش تعلق گيرد رهبرى و هدايت فرمايد و سپاهيان پروردگارت را جز خودش كسى نمى داند و اين آيات جز پند وتذكرى براى بشر نيست.

1. در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 710 آمده است:

شرف الدين النجفى فى الحديث السابق عن عمروبن شمر، عن جابر، عن ابى جعفر قوله تعالى «وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلَّا مَلائِكَةً» قال فالنار هو القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الذي قد أنار ضوؤه و خروجه لأهل الشرق و الغرب و الملائكة هم الذين يملكون علم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و قوله «وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا» قال يعني المرجئة و قوله «لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» قال هم الشيعة و هم أهل الكتاب و هم الذين أوتوا الكتاب و الحكم و النبوة و قوله «وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً وَ لا يَرْتابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» أي لا يشك الشيعة في

ص: 602

شي ء من أمر القائم

و قوله «وَ لِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» يعني بذلك الشيعة و ضعفاءها و الكافرين «ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا» فقال الله عز و جل لهم «كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ» فالمؤمن يسلم و الكافر يشك و قوله «وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ» فجنود ربك هم الشيعة و هم شهداء الله في الأرض و قوله «وَ ما هِيَ إِلَّا ذِكْرى لِلْبَشَرِ لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ» قال اليوم قبل خروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من شاء قبل الحق و تقدم إليه و من شاء تأخر عنه و قوله «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ إِلَّا أَصْحابَ الْيَمِينِ» قال هم أطفال المؤمنين قال الله تبارك و تعالى «أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ» بإيمان قال يعني أنهم آمنوا في الميثاق و قوله «وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ» قال يعني بيوم الدين خروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قوله «فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ» قال يعني بالتذكرة ولاية أميرالمؤمنين(علیه السلام) و قوله «كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسوره ی» قال يعني كأنهم حمر وحش فرت من الأسد حين رأته و كذلك المرجئة إذا سمعت بفضل آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) نفرت عن الحق.ثم قال الله تعالى «بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى صُحُفاً مُنَشَّرَةً» قال يريد كل رجل من المخالفين أن ينزل عليه كتاب من السماء ثم قال تعالى «كَلَّا بَلْ لا يَخافُونَ الْآخِرَةَ» هي دولة القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثم قال تعالى بعد أن عرفهم التذكرة إنها الولاية «كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ وَ ما يَذْكُرُونَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ» قال فالتقوى في هذا الموضع النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) و المغفرة أميرالمؤمنين(علیه السلام)

شرف الدين نجفى در حديثى كه سابقاً آورديم از عمروبن شمر، از جابر، از امام ابوجعفر باقر(علیه السلام) آورده كه آن حضرت درباره قول خداى تعالى «ما خازنان دوزخ را جز فرشتگانى (مخصوص براى عذاب) قرار نداديم» فرمود: پس آتش حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، آنكه پرتو نورش و خروجش اهل مشرق و مغرب را روشن نمايد، و ملائكه همان هايند كه علم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) را در دست دارد و اينكه فرموده «شماره آنان را جز براى آزمايش و محنت كافران قرار نداديم» فرمود: يعنى مرجئه و اينكه فرموده «تا آنكه اهل كتاب يقين بدانند» حضرت(علیه السلام) فرمود: آنان شيعيان هستند و آن هايند كه كتاب و حكم و نبوت به ايشان داده شد.

و فرموده خدا «و ايمان كسانى كه ايمان دارند فزونى يابد و در دل اهل كتاب ترديدى واقع نگردد» يعنى تا مبادا شيعيان در چيزى از امر حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شك كنند، و اينكه فرموده: «و تا آنان كه در دل هايشان مرضى هست بگويند» منظور از آن شيعيان و ضعفاى ايشان است و (نيز) كافران (بگويند) خداوند منظورش از اين مثل چه بوده؟ پس خداىعزوجل به آنان فرمود «هم چنين خداوند هر كه را خواهد به حالت گمراهى واگذارد و هر كه را مشيتش تعلق گيرد رهبرى و هدايت فرمايد» پس مؤمن تسليم مى شود و كافر شك مى كند.

ص: 603

و اينكه خداوند فرموده: «و سپاهيان پروردگارت را جز خودش كسى نمى داند.» سپاهيان پروردگارت همان شيعيان هستند، آنان گواهان خداوند (شاهدان براى خداوند) در زمين هستند و اينكه فرموده «و اين آيات جز پند و تذكرى براى بشر نيست تا هر كه خواهد (در ايمان خود) پيشرفت كند يا عقب بماند» حضرت فرمود: يعنى امروز پيش از خروج حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر كه خواهد حق را بپذيرد و به سوى آن روى آورد و هر كه خواهد از آن عقب بيفتد. اينكه فرموده: «هر كس در گرو عملى است كه انجام داده مگر اصحاب يمين (سمت راست)» فرمود: آنان اطفال مؤمنين هستند، خداى تبارك و تعالى فرموده «و فرزندانشان در ايمان به آن ها ملحق شدند» فرمود: آنان به پيمان (ايمان آوردند) و فرموده خداوند «و همانا ما روز (دين) جزا را تكذيب مى كرديم» امام(علیه السلام) فرمود: (منظورشان) روز خروج حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. اينكه فرموده «پس ايشان را چه مى شود كه از تذكر اعراض مى كنند.» فرمود: منظور از «تذكر» ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) است. (و اينكه فرموده) «انگار آن ها خران گريزانى هستند كه از شير فرار مى كنند.» فرمود: گويى آنان خران وحشى هستند كه وقتى شير را ببينند از او بگريزند و اين طور هستند مرجئه كه وقتى فضيلت آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) را بشنوند از حق نفرت نمايند. سپس، خداى تعالى فرموده «بلكه هر كدام از آنان مى خواهد صحيفه اى از سوى آسمان بر او باز آيد» فرمود: هر يك از مخالفين مى خواهد كه بر آنان (بر او) نوشته اى از آسمان نازل شود. آن گاه خداى تعالى فرمود «هرگز چنين نشود بلكه از آخرت نمى ترسند» فرمود: اين دولت حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سپس، خداى تعالى پس از آنكه به آنان شناساند كه تذكره همان ولايت است، فرمود «هرگز چنانچه پندارند نيست و اين تذكره است، پس هر آنكه خواهد متذكر شود، و تذكر نيابند مگر اينكه خدا خواهد كه اوست اهل تقوى (كه سزد از عذابش بيمناك بود) و اهل آمرزش و مغفرت امام(علیه السلام) فرمود: تقوى در اينجا پيغمبر است، و مغفرت اميرالمؤمنين(علیه السلام).

2. در كتاب اصول كافى مجلد 2 صفحه 314 آمده است:قُلْتُ «حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً»(1) يَعْنِي بِذَلِكَ الْقَائِمَ وَ أَنْصَارَهُ قُلْتُ «وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ» (2) قَالَ يَقُولُونَ فِيكَ «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا وَ ذَرْنِي يَا مُحَمَّدُ وَ الْمُكَذِّبِينَ

ص: 604


1- . سوره جن آیه 24
2- . سوره مزمل آیه 10

بِوَصِيِّكَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا»(1) قُلْتُ إِنَّ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ «لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» قَالَ يَسْتَيْقِنُونَ أَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ وَصِيَّهُ حَقٌّ قُلْتُ «وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً»

عرض كردم: «تا زمانى كه عذاب موعود را ببينند خواهند دانست كيست كه ياورش ناتوان تر و سپاهش كمتر است.» فرمود: مقصود از اين آيه امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ياران اوست. عرض كردم: «بر آنچه مى گويند شكيبا باش» فرمود: يعنى آنچه درباره تو مى گويند «و از آن ها ببر، بريدنى نيكو و بر او واگذار (اى محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)) با تكذيب كنندگان (نسبت به وصيّت) كه صاحب نعمت هستند واندكى مهلتشان ده» عرض كردم: اين تنزيل است؟ فرمود: آرى (كلمه بوصيك نيز نازل شده است) عرض كردم: «تا به يقين رسند كسانى كه به آن ها كتاب داده شده؟» فرمود: يعنی تا يقين كنند كه خدا و پيغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و وصيش(علیه السلام) بر حق هستند. عرض كردم: «آن ها كه ايمان آورده اند، ايمانشان بيفزايد» فرمود: يعنى، ايمانشان به ولايت وصى افزوده گردد.

ص: 605


1- . سوره مزمل آیات 10 و 11

486. شيعيان و ياران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اصحاب يمين هستند

اشاره

سوره مدثر آيات 38 تا 40

كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ (38) إِلاَّ أَصْحابَ الْيَمينِ (39) في جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ (40)

هر كس در گرو كار خويش است، مگر اصحاب يمين يا اصحاب و ياران دست راست، (كه آن ها در بهشت) در بوستان ها با يكديگر در گفتگو هستند.

قرآن كريم عده اى را به نام اصحاب يمين معرفى مى كند كه اين ها در قيامت اهل فلاح و نجات هستند.

1. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل صفحه 633 در ذيل آيه 185 در حديث 1039 آورده است:

نقل حديث كرد مرا قاضى ابوبكر حبرى او گويد نقل حديث كرد مرا ابومنصوربن محمّدبن احمدبن اهوازى...، خبر داد ما را عنسبه عابد از جابر از ابوجعفر (امام محمّد باقر(علیه السلام)) در مورد اين فرموده خداوند «کُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ * إِلاَّ أَصْحابَ الْيَمينِ» فرمودند: نحن و شيعتنا اصحاب اليمين.

اصحاب يمين، ما (امامان) و شيعيان ما اهل بيت(علیهم السلام) هستند.

2. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل صفحه 633 در ذيل آيه 185 در حديث 1038 آورده است:

حاكم حسكانى گويد خبر داد ما را عبدالرحمن بن حسن.... از جابر از ابى جعفر(علیه السلام) فرموده خداوند متعال «إِلاَّ أَصْحابَ الْيَمينِ» فرمودند: نحن و شيعينا اصحاب يمين

ما و شيعيانمان اصحاب يمين هستيم.

پس، اصحاب يمين ائمه طاهرين(علیهم السلام) و شيعيان و اصحاب آن ها هستند و هم اكنون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب آن بزرگوار اصحاب يمين هستند.

ص: 606

487. شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت قائم آل

محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اهل بهشتند

سوره مدثر آیات 48-40

في جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ (40) عَنِ الْمُجْرِمينَ (41) ما سَلَكَكُمْ في سَقَرَ (42) قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ (43) وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكينَ (44) وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ (45) وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ (46) حَتَّى أَتانَا الْيَقينُ (47) فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعينَ (48)

آنان در باغ های بهشت متنعم هستند و سؤال می کنند از مجرمین و گناه کاران که شما را چه عملی به دوزخ افکند. آن ها جواب می دهند ما از نمازگزاران نبودیم و به مسکینان طعام ندادیم و با اهل باطل عمر خودمان را به به بطالت گذراندیم و ما روز دین را منکر بودیم تا آن که به یقین رسیدیم (هنگام مردن)

در تفسیر فرات کوفی صفحه 194 و بحارالانوار مجلد 51 باب 5 صفحه 61 آمده است:

قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «فِي جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِينَ * ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» يَعْنِي لَمْ نَكُ [يَكُونُوا] مِنْ شِيعَةِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) «وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ * وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ» فَذَلِكَ [فَذَاكَ] يَوْمُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ هُوَ يَوْمُ الدِّينِ «حَتَّى أَتانَا الْيَقِينُ» أَيَّامُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ» فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةٌ لِمَخْلُوقٍ وَ لَنْ يَشْفَعَ فِيهِمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَوْمَ الْقِيَامَة

حضرت صادق(علیه السلام) در تفسیر آیات می فرمایند «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» این ها از شیعیان حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) هستند و منظور از «لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ * وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ» این «يَوْمِ الدِّينِ» یوم قیام حضرتقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و آن «يَوْمِ الدِّينِ» یا روز دین است و منظور آن باز ایام قیام حضرت قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و

ص: 607

منظور از «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ» دیگر شفاعت برای مخلوقات سود ندارد و در روز قیامت رسول خدا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آن ها شفاعت نخواهد کرد.

اگر به روز قیام یوم الدین گفته شده است، به این خاطر است که قیام ایشان قیامت صغری است و آن قیامت کلی، قیامت کبری می باشد.

ص: 608

488. قرائت، تفسیر و تبیین قرآن به عهده ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)

و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره قیامت آیات 19-16

لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ (16) إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ (17) فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ (18) ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَه (19)

برای خواندن قرآن به عجله زبانت را حرکت مده* که گرد آوردن و خواندنش بر عهده ی ما می باشد* چون آن را خواندیم تو خواندن را از آن پیروی کن و تبعیت کن* سپس بیان آن هم بر عهده ما خواهد بود.

تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 407 حدیث 1 آمده است:

«فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ» قال: اتبعوا إذا ما قرءوه «ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ» أي تفسيره.

علی بن ابراهیم گفته است جمع آوری و قرائت قرآن به عهده ی آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است. چنان که خداوند می فرمایند: زمانی که ایشان قرائت کردند، دیگران باید طبق قرائت آن ها از ایشان تبعیت کنند. یعنی تفسیر و تبین نیز بر عهده ی ایشان است.

ص: 609

489. هرچه را که خداوند می خواهد، ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت

بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز همان را می خواهند.

سوره انسان آیه 30

وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيمًا

شما غیر از آن نمی خواهید که خداوند (همان را می خواهد) زیرا خداوند دانا و حکیم است.

1. الصراط المستقیم مجلد 2 صفحه 210 و کتاب الامام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن و السنة صفحه 515 حدیث 1019 آمده است:

جاء كامل المدني يسأل العسكري عن مقالة المفوضة قال فلما وصلت قلت في نفسي أرى أنه لن يدخل الجنة إلا أهل المعرفة ممن عرف معرفتي فخرج فتى إلينا ابن أربع سنين و نحوها فقال مبتدئا باسمي جئت تسأل عن أنه هل يدخل الجنة إلا من قال بمقالتك قلت نعم قال إذا يقل داخلها و الله ليدخلنها قوم يقال لهم الحقية يحلفون بحق علي و لا يعرفون حقه و جئت تسأل عن مقالة المفوضة كذبوا بل قلوبنا أوعية لمشيئة الله قال فنظر إلي العسكري و قال ما جلوسك و قد أنبأك بحاجتك الحجة من بعدي و أسند ذلك جعفر بن محمد إلى محمد بن أحمد الأنصاري قال أبو نعيم و حدثني كامل بذلك و رواه أيضا أحمد بن علي برجاله إلى أبي نعيم

2. در تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 555 حدیث 4 آمده است:

سعدبن عبدالله: عن أحمدبن محمد السياري، قال: حدثني غير واحد من أصحابنا، عن أبي الحسن الثالث(علیه السلام) قال: إن الله تبارك و تعالى جعل قلوب الأئمة(علیهم السلام) موارد لإرادته و إذا شاء شيئا شاءوه و هو قوله تعالى «وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»

سعد بن عبدالله قمی با اسناد خود از احمدبن محمد السیاری به نقل از تعدادی از اصحاب و یاران روایت کرده است از (ابوالحسن ثالث یا) امام هادی(علیه السلام) که آن حضرت فرمودند: همانا خداوند تبارک و تعالی قلوب ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و یا امامان(علیهم السلام) را مورد اراده ی خویش قرار داده است، لذا هرچه را که خداوند بخواهد آن ها هم همان را خواهند خواست و این همان فرموده ی خداوند است ما «وَ ماتَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ» یعنی شما (ائمه(علیهم السلام)) چیزی را نمی خواهید مگر آن که آن را خدا می خواهد.

ص: 610

490. هرکس امامت آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت صاحب

الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را انکار کند، مجرم است و هر کس آن ها را انکار کند، دروغگو است

سوره مرسلات آیات 18-16

أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلينَ (16) ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ (17) كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ (18)

آیا گذشتگان را هلاک نکردیم و آخرین را به دنبال آن ها نمی بریم؟ با مجرمین چنین رفتار می کنیم و در آن روز وای بر تکذیب کنندگان

1. در تأویل الآیات الظاهرة صفحه 729 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 30 صفحه 262 حدیث 126 و برهان مجلد 5 صفحه 559 حدیث 9 آمده است:

وَ رُوِيَ بِحَذْفِ الْإِسْنَادِ مَرْفُوعاً إِلَى الْعَبَّاسِب ْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ» قَالَ يَعْنِي الْأَوَّلَ وَ الثَّانِيَ «ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ» قَالَ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ وَ الْخَامِسَ «كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ» مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ. و قوله «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» بأميرالمؤمنين(علیه السلام) و الأئمة(علیهم السلام)

علامه شرف الدین حسینی با حذف اسناد به طور مرفوعه از عباس بن اسماعیل روایت کرده است که گفت: حضرت رضا(علیه السلام) در رابطه با فرمایش خداوند عزوجل «أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ» فرمودند منظور اولی و دومی هستند «ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ» سومی و چهارمی و پنجمی می باشند. «كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ» منظور از مجرمین بنی امیه هستند.

و اما فرمایش خداوند«وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» یعنی تکذیب کنندگان (امامت و ولایت) حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و بقیه ی امامان(علیهم السلام) از فرزندان آن حضرت(علیه السلام).

2. در کافی مجلد 1 صفحه 435 حدیث 91، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 339 حدیث 59، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 559 حدیث 10 آمده است:

ص: 611

عن علي بن محمد، عن بعض أصحابنا، عن ابن محبوب، عن محمدبن الفضيل، عن أبي الحسن الماضي(علیه السلام) قال: ... قُلْتُ «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» قَالَ يَقُولُ وَيْلٌ لِلْمُكَذِّبِينَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) بِمَا أَوْحَيْتُ إِلَيْكَ مِنْ وَلَايَةِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) «أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ * ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ» قَالَ الْأَوَّلِينَ الَّذِينَ كَذَّبُوا الرُّسُلَ فِي طَاعَةِ الْأَوْصِيَاءِ «كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ»(1) قَالَ مَنْ أَجْرَمَ إِلَى آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ رَكِبَ مِنْ وَصِيِّهِ مَا رَكِبَ قُلْتُ «إِنَّ الْمُتَّقِينَ»(2) قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ وَ شِيعَتُنَا لَيْسَ عَلَى مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) غَيْرُنَا وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْهَا بُرَآء

علامه ی بزرگوار محمدبن یعقوب کلینی با سند خود از محمدبن فضیل روایت کرده است: به امام کاظم(علیه السلام) عرض کردم تفسیر «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» را بفرمایید. حضرت فرمودند: خداوند متعال می فرماید: ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) وای بر افراد تکذیب کننده ی آنچه که نسبت به ولایت علی(علیه السلام) بر تو وحی کرده ایم.(گفتم) «أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ* ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ» چیست؟ فرمودند: منظور از اولین آن کسانی هستند که پیامبران(علیهم السلام) را نسبت به اطاعت و متابعت از اوصیا و جانشینان (و یا امامان دوازده گانه) تکذیب کردند «كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ» منظور کسانی هستند که نسبت به آل محمد جرم و معصیت کرده و در رابطه با جانشینان (بر حق) مرتکب شدند آنچه را که کردند عرض کردم منظور از «ان المتقین» چه کسانی هستند؟ فرمودند: به خدا سوگند ما و شیعیان ما هستیم بر ملت و آیین ابراهیم(علیه السلام) کسی غیر ما نخواهد بود و دیگر افراد از دین او بری هستند.

ص: 612


1- سوره مرسلات آیات 15 تا 18
2- سوره مرسلات آیه 41

491. در قیامت هر گروهی با امام زمانش خواهد بود.

سوره انسان آیه 18

يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً

روزی که در صور دمیده می شود و شما فوج فوج و گروه گروه وارد خواهید شد.

1. در بحار الانوار مجلد 7 صفحه 11 حدیث 42 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 567 حدیث 5 آمده است:

عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقَالَ إِنَّ فِي الْقِيَامَةِ لَخَمْسِينَ مَوْقِفاً كُلُّ مَوْقِفٍ أَلْفُ سَنَةٍ فَأَوَّلُ مَوْقِفٍ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ حُبِسُوا أَلْفَ سَنَةٍ عُرَاةً حُفَاةً جِيَاعاً عِطَاشاً فَمَنْ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ مُؤْمِناً بِرَبِّهِ وَ مُؤْمِناً بِجَنَّتِهِ وَ نَارِهِ وَ مُؤْمِناً بِالْبَعْثِ وَ الْحِسَابِ وَ الْقِيَامَةِ مُقِرّاً بِاللَّهِ مُصَدِّقاً بِنَبِيِّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نَجَا مِنَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «فَتَأْتُونَ أَفْواجاً» مِنَ الْقُبُورِ إِلَى الْمَوْقِفِ أُمَماً كُلُّ أُمَّةٍ مَعَ إِمَامِهِمْ وَ قِيلَ جَمَاعَاتٍ مُخْتَلِفَةً.

(تاج الدین شعیری) از ابن مسعود روایت می کند که می گوید: روزی خدمت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نشسته بودم. حضرت فرمودند: در قیامت پنجاه موقف یا پنجاه (ایستگاه بازرسی) قرار دارد و فاصله زمانی هر موقف با موقف دیگر هزا سال است. (یعنی پنجاه موقف می شود پنجاه هزار سال) و در اولین موقف هنگامی که از قبرهایشان خارج می گردند هزار سال عریان و گرسنه و تشنه و (بلاتکلیف) می نشینند. اما هرکس که ایمان به پروردگارش داشته باشد او ایمان به بهشت و دوزخ و حشر و حساب و قیامت داشته باشد و او وحدانیت خداوند را اقرار و تصدیق نماید و اقرار و تصدیق به پیامبرش نموده باشد و ایمان داشته باشد و اقرار کند به آنچه که بر پیامبر نازل شده است او هنگامی که ازقبر بیرون بیاید از گرسنگی و تشنگی نجات می یابد، همان طور که خداوند می فرمایند ....از

ص: 613

قبرها گروه گروه و امت امت بیرون می آیند و هر امتی و گروهی با امام زمانش خواهد بود و حرکت می کند.

2. در مختصر بصائر الدرجات صفحه 165، منتخب الانوار المضیئة صفحه 201، الرجعة صفحه 93 حدیث 71، نوادر الاخبار صفحه 286 حدیث 2، الایقاظ من الهجعة باب 9 صفحه 281 حدیث 98، بحارالانوار مجلد 53 باب 29 صفحه 103 حدیث 30، امراة الانوار و مشکاة الاسرار مقدمه و تفسیر برهان صفحه 346 آمده است:

رَوَيْتُهُ عَنِ السَّيِّدِ الْجَلِيلِ الْمُوَفَّقِ السَّعِيدِ بَهَاءِ الدِّينِ عَلِيِّب ْنِ عَبْدِالْحَمِيدِ الْحُسَيْنِيِّ أَسْعَدَهُ اللَّهُ بِتَقْوَاهُ وَ أَصْلَحَ أَمْرَ دُنْيَاهُ وَ أُخْرَاهُ رَوَاهُ بِطَرِيقِهِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ الْأَيَادِيِّ، يَرْفَعُهُ إِلَى أَحْمَدَبْنِ عُقْبَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) سُئِلَ عَنِ الرَّجْعَةِ أَ حَقٌّ هِيَ؟ قَالَ: نَعَمْ فَقِيلَ لَهُ: مَنْ أَوَّلُ مَنْ يَخْرُجُ؟ قَالَ: الْحُسَيْنُ(علیه السلام) يَخْرُجُ عَلَى أَثَرِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قُلْتُ: وَ مَعَهُ النَّاسُ كُلُّهُمْ؟ قَالَ: لَا، بَلْ كَمَا ذَكَرَ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ «يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً» قَوْماً بَعْدَ قَوْمٍ

ص: 614

492. ائمه ی طاهرين و امام زمان(علیهم السلام) از شيعيانشان شفاعت خواهند فرمود

سوره انسان آيه 38

يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً

روزى كه حضرت روح با فرشتگاه صف زده و به نظم برخيزند، هيچ كس سخنى نگويد جز آن را كه خداى مهربانش اجازه دهد و او را به صواب سخن گويد.

* در اصول كافى مجلد 1 صفحه 435 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ» الْآيَةَ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْمَأْذُونُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ الْقَائِلُونَ صَوَاباً قُلْتُ مَا تَقُولُونَ إِذَا تَكَلَّمْتُمْ قَالَ نُمَجِّدُ رَبَّنَا وَ نُصَلِّي عَلَى نَبِيِّنَا وَ نَشْفَعُ لِشِيعَتِنَا فَلَا يَرُدُّنَا رَبُّنَا

على بن محمّد نقل مى كند از ابن محبوب و ايشان روايت مى كند از محمّدبن الفضيل وايشان روايت مى كند از حضرت ابوالحسن(علیه السلام)... كه به آن حضرت عرض كردم منظور از آيه «روزى كه حضرت روح با فرشتگان صف زده و به نظم برخيزند و هيچ كس سخن نگويد جز آن را كه خداى مهربانش اجازه دهد و او به صواب سخن گويد.» حضرت فرمودند: به خدا قسم ما هستيم كسانى كه از خداوند اجازه سخن گفتن به صواب داريم. عرض كردم: در هنگام سخن گفتن چه خواهيد فرمود؟ حضرت فرمودند: حمد پروردگارمان كنيم و بر پيامبرمان درود فرستيم و براى شيعيانمان شفاعت نمائيم و خداوند نيز شفاعت ما را مى پذيرد. پس، در روز قيامت هيچ كس اجازه حرف زدن ندارد مگر اينكه خداوند مهربان اجازه فرمايند. اين اجازه به امامان شيعه داده مى شود تا حمد خداوند را به جاى آورند و ازشيعيانشان شفاعت كنند و ما اميد داريم ان شاءاللّه در روز قيامت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما شفاعت نمايند.

ص: 615

493. حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) بدن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

را غسل داده و در کربلا به جای خود دفن می نمایند.

سوره نازعات آیات 1 تا 7

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً (1) وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً (2) وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً (3) فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً (4) فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً (5) يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ (6) تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ (7)

سوگند به فرشتگانی که جان (کافران را) با قوت و سختی می گیرید و سوگند به فرشتگانی که جان (مؤمنان) را به راحتی و آرامی می گیرید و قسم به فرشتگانی که برای اجرای فرمان خداوند بین زمین و آسمان شناورند با فرمان او را به سرعت انجام دهند و قسم به فرشتگانی که در اجرای فرمان الهی بریکدیگر سبقت می گیرند و قسم به فرشتگانی که به امر الهی به تدبیر امور مردم می پردازند و روزی که زمین با دمیده شدن صور بلرزد و با دمیدن صور دوم از پی آن لرزه ای دیگر صورت می گیرد.

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 805، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 473 تفسیر لاهیجی مجلد 3 صفحه 846، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 575 حدیث 3، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 106، تفسیر فرات کوفی صفحه 537 حدیث 1 آمده است:

محمدبْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدِبْنِ مَالِكٍ عَنِ الْقَاسِمِب ْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّب ْنِ خَالِدٍ الْعَاقُولِيِّ عَنْ عَبْدِالْكَرِيمِ الْخَثْعَمِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَب ْنِ خَالِدٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ» قَالَ الرَّاجِفَةُ الْحُسَيْنُب ْنُ عَلِيٍّ(علیهما

السلام) وَ الرَّادِفَةُ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ أَوَّلُ مَنْ يَنْفُضُعَنْ رَأْسِهِ التُّرَابَ الْحُسَيْنُب ْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) فِي خَمْسَةٍ وَ سَبْعِينَ أَلْفاً وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ»(1)

ص: 616


1- . سوره غافر آیه 51 و 52

محمد بن عباس با اسناد خودش از سلیمان بن خالد روایت کرده است که گفت امام صادق(علیه السلام) در رابطه با فرمایش خداوند «روزی که زمین با دمیده شدن صور بلرزد و با دمیدن صور دوم از پی آن لرزه ای دیگر صورت گیرد.» حضرت فرمودند منظور از «الراجفة» حضرت امام حسین(علیه السلام) است و «الراجفة» حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است نخستین کسی که از قبرش بیرون می آید و خاک ها را از سر و صورت خود می تکاند حضرت امام حسین(علیه السلام) هستند که ایشان دومین 75000 نفر خواهد بود و این همان فرمایش خداوند است روزی که معذرت خواهی ظالمین و ستمگران سودی به حالشان نخواهد داشت. آن ها شامل لعنت و دور بودن از رحمت خدا شده اند و برای آن ها بد جایگاه و منزلی است.

رجعت های متعدد حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)

حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) رجعت های متعددی خواهند داشت و یکی از رجعت های ایشان بعد از رحلت حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود. قبل از این که حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از این جهان به عالم برزخ رحلت بفرمایند حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) به این جهان رجعت می کنند. ایشان پیکر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را غسل خواهند داد و سپس کفن خواهند کرد و بعداً بر آن جنازه ی پاک نماز می خوانند سپس ایشان را در کربلای معلا در جای خودشان دفن می کنند و امامت و حکومت و رجعت حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) شروع می شود.

2. کتاب کامل الزیارات (ابن قولویه قمی) صفحه و کتاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت (نوشته ی نویسنده ی همین اثر صفحه 103 حدیث سوم آمده است:

در روز عاشورا گروهی از فرشتگان از خداوند متعال اجازه گرفتند تا برای یاری حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) به زمین نازل شوند. چون به سرزمین کربلا رسیدند امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسیده بود. به آن ها خطاب شد ملازم قبر سیدالشهدا(علیه السلام) باشید تا آن هنگام که حضرت خروج کند. در آن روز شما جز یاران آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهید بود. این فرشتگان همواره کنار قبر سیدالشهدا(علیه السلام) خواهند بود و تاقیامت برای ایشان گریه خواهند کرد و منتظرند تا آن حضرت خروج کنند و در صف یاران ایشان قرار بگیرند.

ص: 617

3. در تفسیر عیاشی مجلد صفحه، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 56 حدیث 46 و کتاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت صفحه 105 حدیث ششم آمده است:

عَنْ صَالِحِب ْنِ سَهْلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ»(1) قَتْلُ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ طَعْنُ الْحَسَنِ(علیه السلام) «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً»(2) قَتْلُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما»(3) إِذَا جَاءَ نَصْرُ دَمِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ»(4) قَوْمٌ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لَا يَدَعُونَ وِتْراً لآِلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِلَّا أَحْرَقُوهُ «وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا»(5) قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً»(6) خُرُوجُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فِي الْكَرَّةِ فِي سَبْعِينَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ الَّذِينَ قُتِلُوا مَعَهُ عَلَيْهِمُ الْبِيضُ الْمُذَهَّبُ لِكُلِّ بِيضَةٍ وَجْهَانِ وَ الْمُؤَدِّي إِلَى النَّاسِ أَنَّ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) قَدْ خَرَجَ فِي أَصْحَابِهِ حَتَّى لَا يَشُكَّ فِيهِ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَنَّهُ لَيْسَ بِدَجَّالٍ وَ لَا شَيْطَانٍ الْإِمَامُ الَّذِي بَيْنَ أَظْهُرِ النَّاسِ يَوْمَئِذٍ فَإِذَا اسْتَقَرَّ عِنْدَ الْمُؤْمِنِ أَنَّهُ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) لَا يَشُكُّونَ فِيهِ وَ بَلَغَ عَنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) الْحُجَّةُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بَيْنَ أَظْهُرِ النَّاسِ وَ صَدَّقَهُ الْمُؤْمِنُونَ بِذَلِكَ جَاءَ الْحُجَّةَ الْمَوْتُ فَيَكُونُ الَّذِي يَلِي غُسْلَهُ وَ كَفْنَهُ وَ حَنُوطَهُ وَ إِيلَاجَهُ حُفْرَتَهُ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) وَ لَا يَلِي الْوَصِيَّ إِلَّا الْوَصِيُّ وَ زَادَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) فِي حَدِيثِهِ ثُمَّ يَمْلِكُهُمُ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) حَتَّى يَقَعَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْهِ.

4. در بحارالانوار مجلد 53 صفحات 60 تا 63 حدیث 52 و امام زمان آغازگر رجعت صفحه 98 حدیث اول آمده است:

سَهْلُب ْنُ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ فُضَيْلٍ عَنْ سَعْدٍ الْجَلَّابِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) لِأَصْحَابِهِ قَبْلَ أَنْ يُقْتَلَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی

الله علیه وآله وسلم) قَالَ لِي يَا بُنَيَّ إِنَّكَ سَتُسَاقُ إِلَى الْعِرَاقِ وَ هِيَ أَرْضٌ قَدِ الْتَقَى بِهَا النَّبِيُّونَ وَ أَوْصِيَاءُ النَّبِيِّينَ وَ هِيَ أَرْضٌ تُدْعَى عموراء وَ إِنَّكَ تُسْتَشْهَدُ بِهَا وَ يُسْتَشْهَدُ مَعَكَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِكَ لَا يَجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ الْحَدِيدِ وَ تَلَا «قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ»(7) يَكُونُ الْحَرْبُ بَرْداً وَ سَلَاماً عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِمْ فَأَبْشِرُوا فَوَ اللَّهِ لَئِنْ قَتَلُونَا فَإِنَّا نَرِدُ عَلَى نَبِيِّنَا قَالَ ثُمَّ أَمْكُثُ مَا شَاءَ اللَّهُ فَأَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَنْشَقُّ الْأَرْضُ عَنْهُ فَأَخْرُجُ خَرْجَةً يُوَافِقُ ذَلِكَ خَرْجَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ قِيَامَ قَائِمِنَا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثُمَّ لَيَنْزِلَنَّ عَلَيَّ

ص: 618


1- . سوره أسراء آیه 4
2- . همان
3- . سوره اسراء آیه 5
4- . سوره اسراء آیه 5
5- . همان
6- . سوره اسراء آیه 6
7- .[1] سوره أنبياء آیه 69

وَفْدٌ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لَمْ يَنْزِلُوا إِلَى الْأَرْضِ قَطُّ وَ لَيَنْزِلَنَّ إِلَيَّ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ وَ جُنُودٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ لَيَنْزِلَنَّ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ أَنَا وَ أَخِي وَ جَمِيعُ مَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ فِي حَمُولَاتٍ مِنْ حَمُولَاتِ الرَّبِّ خَيْلٍ بُلْقٍ مِنْ نُورٍ لَمْ يَرْكَبْهَا مَخْلُوقٌ ثُمَّ لَيَهُزَّنَّ مُحَمَّدٌ لِوَاءَهُ وَ لَيَدْفَعَنَّهُ إِلَى قَائِمِنَا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مَعَ سَيْفِهِ ثُمَّ إِنَّا نَمْكُثُ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ يَخْرُجُ مِنْ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ عَيْناً مِنْ دُهْنٍ وَ عَيْناً مِنْ مَاءٍ وَ عَيْناً مِنْ لَبَنٍ ثُمَّ إِنَّ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَدْفَعُ إِلَيَّ سَيْفَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ يَبْعَثُنِي إِلَى الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَلَا آتِي عَلَى عَدُوٍّ لِلَّهِ إِلَّا أَهْرَقْتُ دَمَهُ وَ لَا أَدَعُ صَنَماً إِلَّا أَحْرَقْتُهُ حَتَّى أَقَعَ إِلَى الْهِنْدِ فَأَفْتَحُهَا وَ إِنَّ دَانِيَالَ وَ يُوشَعَ يَخْرُجَانِ إِلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَقُولَانِ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ يَبْعَثُ اللَّهُ مَعَهُمَا إِلَى الْبَصْرَةِ سَبْعِينَ رَجُلًا فَيَقْتُلُونَ مُقَاتِلِيهِمْ وَ يَبْعَثُ بَعْثاً إِلَى الرُّومِ فَيَفْتَحُ اللَّهُ لَهُمْ ثُمَّ لَأَقْتُلَنَّ كُلَّ دَابَّةٍ حَرَّمَ اللَّهُ لَحْمَهَا حَتَّى لَا يَكُونَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَّا الطَّيِّبُ وَ أَعْرِضُ عَلَى الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ سَائِرِ الْمِلَلِ وَ لَأُخَيِّرَنَّهُمْ بَيْنَ الْإِسْلَامِ وَ السَّيْفِ فَمَنْ أَسْلَمَ مَنَنْتُ عَلَيْهِ وَ مَنْ كَرِهَ الْإِسْلَامَ أَهْرَقَ اللَّهُ دَمَهُ وَ لَا يَبْقَى رَجُلٌ مِنْ شِيعَتِنَا إِلَّا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ مَلَكاً يَمْسَحُ عَنْ وَجْهِهِ التُّرَابَ وَ يُعَرِّفُهُ أَزْوَاجَهُ وَ مَنْزِلَتَهُ فِي الْجَنَّةِ وَ لَا يَبْقَى عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ أَعْمَى وَ لَا مُقْعَدٌ وَ لَا مُبْتَلًى إِلَّا كَشَفَ اللَّهُ عَنْهُ بَلَاءَهُ بِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) وَ لَيَنْزِلَنَّ الْبَرَكَةُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ حَتَّى إِنَّ الشَّجَرَةَ لَتَقْصِفُ بِمَا يُرِيدُ اللَّهُ فِيهَا مِنَ الثَّمَرَةِ وَ لَتَأْكُلَنَّ ثَمَرَةَ الشِّتَاءِ فِي الصَّيْفِ وَ ثَمَرَةَ الصَّيْفِ فِي الشِّتَاءِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ»(1) ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ لَيَهَبُ لِشِيعَتِنَا كَرَامَةً لَا يَخْفَى عَلَيْهِمْ شَيْ ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ مَا كَانَ فِيهَا حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ يُرِيدُ أَنْ يَعْلَمَ عِلْمَ أَهْلِ بَيْتِهِ فَيُخْبِرَهُمْ بِعِلْمِ مَا يَعْمَلُونَ.

جابر جعفی نخعی از امام محمّدباقر چنين روايت می کند: حضرت سيد الشهدا(علیه السلام) پيش از شهادت به اصحاب خويش چنين فرمودند: جدّم رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) به من فرمودند: فرزندم، تو را به سوی عراق خواهند برد. به سرزمينی که پيغمبران و اوصياء ايشان، همگی از آن عبور کرده اند و آنجا را زيارت کرده اند. آن سرزمين را عمورا می گويند. تو در آنجا، به همراه جماعتی از اصحابت که درد بريده شدن بدن هايشان به وسيله ي شمشيرهای آهنين به ايشان نخواهد رسيد، شهيد می شوی. همان گونه که خداوندبه آتش فرمود «ای آتش، بر ابراهيم سرد و سلامت باش» آتش جنگ نيز بر تو و اصحاب تو بَرد و سلام خواهد شد.

آن گاه حضرت به اصحاب خويش فرمودند: بشارت باد بر شما! شاد باشيد که به نزد پيامبر خود می رويم و در آن عالم خواهيم ماند «آن قدر که خدا بخواهد.»

ص: 619


1- . سوره أعراف آیه 96

پس اول کسی که زمين شکافته می شود و از آن بيرون می آيد، من خواهم بود. پس از من اميرالمؤمنين(علیه السلام) خروج خواهد کرد و در آن زمان قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما قيام خواهد کرد. از آسمان و از طرف خدای تعالی چيزي بر من نازل می شود که پيش از آن نازل نشده است. جبرئيل، ميکائيل، اسرافيل، و لشگريانی از ملائکه بر من نازل می شوند. محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) علی(علیه السلام) من و برادرم و تمامی کسانی که خداوند بر آنها منّت نهاده پائين خواهند آمد و بر مرکب هاي خدايی سوار خواهند شد. اين مرکب ها از نور هستند و تا به حال هيچ مخلوقی سوار چنين مرکبی نشده است. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) عَلَمِ خود را به دست می گيرد و حرکت می دهد و شمشير خود را به دست قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما می دهد. بعد از آن تا زمانی که خدا بخواهد، می مانيم.

خداوند از مسجد کوفه چشمه هايی را خارج می کند. چشمه ای از روغن، چشمه ای از آب و چشمه ای از شير. آن گاه اميرالمؤمنين(علیه السلام) شمشير رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را به من می دهد و مرا به جانب شرق و غرب عالم می فرستد تا خون دشمنان خدا را بريزم و هر بتی را که ديدم، بسوزانم تا اينکه به سرزمين هند برسم و آن بلاد را فتح کنم. در اين هنگام، دانيال نبی و حضرت يوشع(علیهما السلام) به سوی اميرالمؤمنين(علیه السلام) خارج می شوند. اين دو پيامبر می گويند: خداوند متعال و رسول او(صلی الله علیه وآله وسلم) در وعده هايی که داده بودند، راست گفتار بودند. خداوند به همراه ايشان 70 نفر را بر می انگيزاند تا به سوی بصره بروند و با هر کسی که در مقام قتال بر آيد، بجنگند و آنها را بکشند. سپس لشگری به سوی روم می فرستد تا آنجا را فتح کنند. سپس هر حيوان حرام گوشتی را که بيابم خواهم کشت تا آنکه غير از حلال و طيّب چيزی در زمين باقی نماند. يهود و نصاري و ساير ملت ها را مخيّر می کنم تا بين اسلام و شمشير يکی را اختيار کنند. هر کس مسلمان شود بر او منت خواهم گذاشت و هر که ازاسلام رو بر گرداند، خونش را خواهم ريخت. هيچ مردی از شيعيان ما باقی نمی ماند مگر آنکه ملکی از آسمان به سوی او نازل می شود تا گرد و غباری را که بر صورت او نشسته پاک گرداند و همسران و جايگاه او را در بهشت به او نشان دهد. هر کور و زمين گير و مبتلايی که بر روی زمين باشد، خداوند به برکت [وجود] ما اهل بيت بلايا را از او دفع می گرداند. حق تعالی برکت را از آسمان به سوی زمين فرو می فرستد به حدی که شاخه هاي درختان آن قدر ميوه می آورند که از سنگينی می شکنند. ميوه تابستان در زمستان و ميوه زمستان در تابستان به عمل می آيد و اين

ص: 620

مصداق آيه 96 سوره اعراف است که خداوند می فرمايد: «چنانچه مردم شهرها همه ايمان آورده و پرهيز کار می شدند، همانا ما درهای برکاتی از آسمان و زمين بر روی آنها می گشوديم و ليکن [آيات و پيغمبران ما را] تکذيب کردند پس ما هم آنها را به کيفر کردار زشتشان رسانيديم.»

سپس حضرت در پايان چنين فرمودند: «خداوند به شيعيان ما کرامتی می بخشد که هيچ چيز در زمين بر آنها مخفی و پوشيده نمی ماند. حتی اگر کسی بخواهد نسبت به آنچه که خانواده اش انجام می دهند آگاهی يابد، خداوند او را از افعال آنان مطلع می گرداند.»

توجه می فرمایيد که در يکی از رجعت ها، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و امام حسن مجتبی(علیه السلام) و حضرت سيدالشهداء(علیه السلام) با هم به اين جهان می آيند و همراه آنان بعضی از پيامبران نظير حضرت دانيال و حضرت يوشع(علیهما السلام) نيز رجعت خواهند کرد.

5. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 46 حدیث 19، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 408 و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت صفحه 104 حدیث پنجم آمده است:

سَعْدٌ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ الْأَهْوَازِيِّ وَ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنِ النَّضْرِ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنِ الْمُعَلَّى أَبِي عُثْمَانَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَوَّلُ مَنْ يَرْجِعُ إِلَى الدُّنْيَا الْحُسَيْنُب ْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) فَيَمْلِكُ حَتَّى يَسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْهِ مِنَ الْكِبَرِ قَالَ فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ»(1) قَالَ نَبِيُّكُمْ(صلی الله علیه وآله وسلم) رَاجِعٌ إِلَيْكُمْ.امام صادق(علیه السلام) فرمودند: اول کسی که به دنيا رجعت می کند، حضرت سيدالشهدا(علیه السلام) می باشد. ايشان آن قدر حکومت می کند که ابروانش بلند شده و به روی چشمانشان می ريزد. در بعضی از احاديث آمده است که آن حضرت(علیه السلام) چهل سال حکومت می کند. آن گاه امام صادق(علیه السلام) درباره آيه 85 سوره قصص فرمودند: اين نبی شماست که به سوی شما رجعت می کند.

6. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 102 حدیث 126، تفسیر علی بن ابراهیم قمی و کتاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت صفحه 106 حدیث هفتم آمده است:

ص: 621


1- . سوره قصص آیه 85

«وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ»(1) إِنَّمَا عَنَى الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(علیهما السلام) ثُمَّ عَطَفَ عَلَى الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَقَالَ «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً» وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ أَخْبَرَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ بَشَّرَهُ بِالْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَبْلَ حَمْلِهِ وَ أَنَّ الْإِمَامَةَ يَكُونُ فِي وُلْدِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ أَخْبَرَهُ بِمَا يُصِيبُهُ مِنَ الْقَتْلِ وَ الْمُصِيبَةِ فِي نَفْسِهِ وَ وُلْدِهِ ثُمَّ عَوَّضَهُ بِأَنْ جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِي عَقِبِهِ وَ أَعْلَمَهُ أَنَّهُ يُقْتَلُ ثُمَّ يَرُدُّهُ إِلَى الدُّنْيَا وَ يَنْصُرُهُ حَتَّى يَقْتُلَ أَعْدَاءَهُ وَ يُمَلِّكَهُ الْأَرْضَ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ»(2) وَ قَوْلُهُ «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ»(3) فَبَشَّرَ اللَّهُ نَبِيَّهُ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَنَّ أَهْلَ بَيْتِكَ يَمْلِكُونَ الْأَرْضَ وَ يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا وَ يَقْتُلُونَ أَعْدَاءَهُمْ فَأَخْبَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَاطِمَةَ(علیها السلام) بِخَبَرِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ قَتْلِهِ فَحَمَلَتْهُ كُرْهاً ثُمَّ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فَهَلْ رَأَيْتُمْ أَحَداً يُبَشَّرُ بِوَلَدٍ ذَكَرٍ فَيَحْمِلُهُ كُرْهاً أَيْ إِنَّهَا اغْتَمَّتْ وَ كَرِهَتْ لَمَّا أُخْبِرَتْ بِقَتْلِهِ وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً لِمَا عَلِمَتْ مِنْ ذَلِكَ وَ كَانَ بَيْنَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) طُهْرٌ وَاحِدٌ وَ كَانَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) فِي بَطْنِ أُمِّهِ سِتَّةَ أَشْهُرٍ وَ فِصَالُهُ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ شَهْراً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً.»

ما به انسان توصيه کرديم که به پدر و مادرش نيکی کند. اين قسمت آيه درباره ي امام حسن و امام حسين(علیهما السلام) است. پس خداوند می فرمايد «مادرش او را با ناراحتی حمل می کند.» خداوند به رسولش خبر داد و به او بشارت داد به امام حسين(علیه السلام) قبل از باردار شدن مادرش که همانا تا قيامت امامت در صلب امام حسين(علیه السلام) و فرزندان او خواهد بود. همچنين از مصيبت هايی که بر حسين(علیه السلام) وارد می شود،کشته شدن او و فرزندانش و ضرباتی که بر جسم او وارد می کنند و در عوض آنها امامت را در نسل ايشان قرار می دهد، مطلع می سازد.

سپس می فرمايد: بدان ای پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) که او را می کشند اما بعد از مرگ به دنيا باز می گردد. خدا او را ياری می کند تا دشمنانش را بکشد و بر روی کره زمين حکومت کند و اين است گفته ي خداوند «ما اراده کرديم تا بر کسانی که بر روی کره زمين ضعيف واقع شده اند، منت بگذاريم و آنها را امام قرار دهيم و وارث زمين گردانيم.» و همچنين «به تحقيق نوشتيم در زبور بعد از تورات که زمين را بندگان صالح به ارث خواهند برد.» خداوند به نبی خويش بشارت داد که اهل بيت تو(علیهم السلام) بر روی کره زمين حکومت خواهند کرد و به زمين باز خواهند گشت تا دشمنانشان را بکشند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آن را بر امام حسين(علیه السلام) خبر داد (که او کشته می شود و سپس به دنيا می آيد و از دشمنانشان انتقام می گيرد. حضرت امام حسين(علیه السلام) شش ماه در رحم مادر بود و شش

ص: 622


1- . سوره احقاف آیه 15
2- . سوره قصص آیه 5
3- . سوره انبياء آیه 105

ماهه زایيده شد و دو سالِ کامل يعنی 24 ماه هم از مادر بزرگوارش شير نوشيد که جمعاً 30 ماه می شود. لذا خداوند می فرمايد «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً» و دوران شير دادن و حمل او سی ماه است.

7. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 105 حدیث 132 و کامل الزیارات و امام زمان(صلی الله علیه وآله وسلم) آغازگر رجعت صفحه 108 حدیث هشتم آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ عَنِ ابْنِ أَبِي الْخَطَّابِ وَ أَحْمَدَبْنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ فَضَّالٍ عَنْ مَرْوَانَب ْنِ مُسْلِمٍ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِا للَّهِ(علیه السلام) يَا ابْنَ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَخْبِرْنِي عَنْ إِسْمَاعِيلَ الَّذِي ذَكَرَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ حَيْثُ يَقُولُ «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا»(1) أَ كَانَ إِسْمَاعِيلَب ْنَ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) فَإِنَّ النَّاسَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُ إِسْمَاعِيلُب ْنُ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) فَقَالَ(علیه

السلام) إِنَّ إِسْمَاعِيلَ مَاتَ قَبْلَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) كَانَ حُجَّةً لِلَّهِ قَائِماً صَاحِبَ شَرِيعَةٍ فَإِلَى مَنْ أُرْسِلَ إِسْمَاعِيلُ إِذاً قُلْتُ فَمَنْ كَانَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ ذَاكَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ حِزْقِيلَ النَّبِيُّ(علیه السلام) بَعَثَهُ اللَّهُ إِلَى قَوْمِهِ فَكَذَّبُوهُ وَ قَتَلُوهُ وَ سَلَخُوا فَرْوَةَ وَجْهِهِ فَغَضِبَ اللَّهُ لَهُ عَلَيْهِمْ فَوَجَّهَ إِلَيْهِ سطاطائيل مَلَكَ الْعَذَابِ فَقَالَ لَهُ يَا إِسْمَاعِيلُ أَنَا سطاطائيل مَلَكُ الْعَذَابِ وَجَّهَنِي رَبُّ الْعِزَّةِ إِلَيْكَ لِأُعَذِّبَ قَوْمَكَ بِأَنْوَاعِ الْعَذَابِ كَمَا شِئْتَ فَقَالَ لَهُ إِسْمَاعِيلُ لَا حَاجَةَ لِي فِي ذَلِكَ يَا سطاطائيل فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ فَمَا حَاجَتُكَ يَا إِسْمَاعِيلُ فَقَالَ إِسْمَاعِيلُ يَا رَبِّإِنَّكَ أَخَذْتَ الْمِيثَاقَ لِنَفْسِكَ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) بِالنُّبُوَّةِ وَ لِأَوْصِيَائِهِ بِالْوَلَايَةِ وَ أَخْبَرْتَ خَلْقَكَ بِمَا تَفْعَلُ أُمَّتُهُ بِالْحُسَيْنِب ْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) مِنْ بَعْدِ نَبِيِّهَا وَ إِنَّكَ وَعَدْتَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) أَنْ تَكُرَّهُ إِلَى الدُّنْيَا حَتَّى يَنْتَقِمَ بِنَفْسِهِ مِمَّنْ فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ فَحَاجَتِي إِلَيْكَ يَا رَبِّ أَنْ تَكُرَّنِي إِلَى الدُّنْيَا حَتَّى أَنْتَقِمَ مِمَّنْ فَعَلَ ذَلِكَ بِي مَا فَعَلَ كَمَا تَكُرُّ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) فَوَعَدَ اللَّهُ إِسْمَاعِيلَ بْنَ حِزْقِيلَ ذَلِكَ فَهُوَ يَكُرُّ مَعَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِي(علیهما السلام)

بريد العجلّی می گويد: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: يابن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) خبر بده مرا از اسماعيلی که خداوند ذکر او را در قرآن آورده و فرموده: «در کتاب آسمانی از اسماعيل نيز ياد کن که او در وعده هايش صادق و پيامبری بزرگ بوده است.» آيا او اسماعيل بن ابراهيم است. مردم می پندارند که اسماعيل بن ابراهيم می باشد. حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: اسماعيل قبل از پدرش ابراهيم از دنيا رفت. همانا ابراهيم حجّة اللّه قائم و صاحب شريعت بود. عرض کردم: يابن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فدايت گردم، پس اين اسماعيل که قرآن نام می برد کيست؟ حضرت فرمودند: اين اسماعيل، اسماعيل بن حزقيل پيامبر است که خداوند او را به سوی

ص: 623


1- . سوره مريم آیه 54

قومش مبعوث کرد. مردم او را تکذيب کردند و کشتند و سلاخی کردند و او را مثله کردند. خداوند به قوم او غضب کرد و ملکی به نام سطاطائيل که ملک عذاب بود را به سوی او فرستاد. به او گفت: ای اسماعيل، من سطاطائيل هستم. خداوند مرا فرستاده است تا قومت را آن طور که تو می خواهی به انواع عذاب ها، عذاب کنم. اسماعيل گفت: ای سطاطائيل، من احتياجی به عذاب آنها ندارم. خداوند به او وحی کرد: ای اسماعيل، پس حاجت تو چيست؟ اسماعيل گفت: پروردگارا، تو برای خودت به ربوبيت و برای محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) به نبوتش و برای اوصياء او به امامت ولايتشان پيمان گرفتی و از آن چه که امت پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) پس از او با امام حسين(علیه السلام) خواهند کرد، خلق را آگاه ساختی. تو به امام حسين(علیه السلام) وعده دادی که او را به دنيا برگردانی تا انتقام خويش را از قاتلان خود بگيرد.

حاجت من به سوی تو اين است که وعده ای را که به حسين(علیه السلام) دادی به من هم بدهی؛ مرا به دنيا برگردانی تا شخصاً از کسانی که با من چنين رفتاری کرده اند، انتقام بگيرم.خداوند به اسماعيل بن حزقيل وعده داد که با امام حسين(علیه السلام) او را نيز به دنيا باز می گرداند.

ص: 624

494. در رجعت ها و قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

بهترین و بدترین افراد رجعت می کنند

سوره نازعات آیات 12 تا 14

قالُوا تِلْكَ إِذاً كَرَّةٌ خاسِرَةٌ (12) فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ (13) فَإِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ (14)

گویند: این رجعت و بازگشت برای ما بازگشتی زیان آور است. جز این نیست که تنها یک فریاد برمی آید و آن ها خود را در آن سحر خواهند یافت.

در مختصر بصائرالدرجات صفحه 28، الرجعة صفحه 59 حدیث 38، الایقاظ من الهجعة صفحه 279 باب 9 حدیث 93، برهان مجلد 4 صفحه 425 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 44 باب 29 حدیث 17 آمده است:

منتخب البصائر بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ رَاشِدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِاللَّهِب ْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ دَخَلْتُ مَعَ أَبِي عَلَى أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فَجَرَى بَيْنَهُمَا حَدِيثٌ فَقَالَ أَبِي لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) مَا تَقُولُ فِي الْكَرَّةِ قَالَ أَقُولُ فِيهَا مَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِكَ أَنَّ تَفْسِيرَهَا صَارَ إِلَى رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَ هَذَا الْحَرْفُ بِخَمْسٍ وَ عِشْرِينَ لَيْلَةً قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «تِلْكَ إِذاً كَرَّةٌ خاسِرَةٌ» إِذَا رَجَعُوا إِلَى الدُّنْيَا وَ لَمْ يَقْضُوا ذُحُولَهُمْ فَقَالَ لَهُ أَبِي يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ» أَيَّ شَيْ ءٍ أَرَادَ بِهَذَا فَقَالَ إِذَا انْتَقَمَ مِنْهُمْ وَ بَاتَتْ بَقِيَّةُ الْأَرْوَاحِ سَاهِرَةً لَا تَنَامُ وَ لَا تَمُوتُ.

محمدبن عبدالله بن الحسین روایت می کند که می گوید همراه پدرم خدمت امام صادق(علیه السلام) رفتیم و بین پدرم و حضرت گفتگویی مطرح گردید. پدرم به آن حضرت گفت: نظر شما درباره ی رجعت (و زمانش) چیست؟ حضرت فرمودند: من همان چیزی را می گویم که خداوند متعال فرموده است و تفسیر آن به زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)برمی گردد. بیست و پنج شب قبل از نزول این آیات خداوند متعال فرمودند موقعی که به دنیا بازمی گردند و هنوز

ص: 625

انتقام خونشان گرفته نشده است. پدرم به آن حضرت گفت: خداوند می فرمایند منظور از آن چیست؟ حضرت فرمودند: زمانی که از آن ها انتقام گرفته شود که بدن ها بمیرند اما ارواح بیدار بمانند نه خواب می روند و نه می میرند.

ص: 626

495. ساعت قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزد پروردگار است

سوره نازعات آیات 42 تا 44

يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها (42) فيمَ أَنْتَ مِنْ ذِكْراها (43) إِلى رَبِّكَ مُنْتَهاها (44)

ای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) از تو در رابطه با قیامت سؤال می کند که چه وقت واقع می شود از یاد کردن آن برای تو چه کاری است. منتهای علم آن نزد پروردگار است.

1. در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 372 حدیث 6 و عیون الاخبار مجلد 2 صفحه 265 حدیث 35 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ زِيَادِبْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِالسَّلَامِب ْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ سَمِعْتُ دِعْبِلَب ْنَ عَلِيٍّ الْخُزَاعِيَّ يَقُولُ أَنْشَدْتُ مَوْلَايَ الرِّضَا عَلِيَّب ْنَ مُوسَى(علیهما السلام) قَصِيدَتِيَ الَّتِي أَوَّلُهَا

مَدَارِسُ آيَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلَاوَةٍ *** وَ مَنْزِلُ وَحْيٍ مُقْفِرُ الْعَرَصَاتِ

فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَى قَوْلِي

خُرُوجُ إِمَامٍ لَا مَحَالَةَ خَارِجٌ *** يَقُومُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ وَ الْبَرَكَاتِ

يُمَيِّزُ فِينَا كُلَّ حَقٍّ وَ بَاطِلٍ *** وَ يُجْزِي عَلَى النَّعْمَاءِ وَ النَّقِمَاتِ

بَكَى الرِّضَا(علیه السلام) بُكَاءً شَدِيداً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيَّ فَقَالَ لِي يَا خُزَاعِيُّ نَطَقَ رُوحُ الْقُدُسِ عَلَى لِسَانِكَ بِهَذَيْنِ الْبَيْتَيْنِ فَهَلْ تَدْرِي مَنْ هَذَا الْإِمَامُ وَ مَتَى يَقُومُ فَقُلْتُ لَا يَا مَوْلَايَ إِلَّا أَنِّي سَمِعْتُ بِخُرُوجِ إِمَامٍ مِنْكُمْ يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنَ الْفَسَادِ وَ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً فَقَالَ يَا دِعْبِلُ الْإِمَامُ بَعْدِي مُحَمَّدٌ(علیه السلام) ابْنِي وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) ابْنُهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ بَعْدَ عَلِيٍّ(علیه السلام) ابْنُهُ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ بَعْدَ الْحَسَنِ(علیه السلام) ابْنُهُ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الْمُنْتَظَرُ فِي غَيْبَتِهِ الْمُطَاعُ فِي ظُهُورِهِ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ أَمَّا مَتَى فَإِخْبَارٌ عَنِ الْوَقْتِ فَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ(علیهم السلام) أَنَّ النَّبِيَّ(صلی الله علیه وآله وسلم) قِيلَ لَهُ يَارَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) مَتَى يَخْرُجُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ ذُرِّيَّتِكَ فَقَالَ(علیه السلام) مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَةِ الَّتِي «لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً» (1)

ص: 627


1- سوره اعراف آیه 187

2. در کتاب غیبت نعمانی و کتاب النوادر ملا محسن کاشانی صفحه 172 و کتاب الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن و السنة صفحه 517 حدیث 1022 آمده است:

عن الرّضا(علیه السلام) قيل له متى يقوم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)؟ قال: أما متى فإخبار عن الوقت، و لقد حدّثني أبي، عن أبيه عن آبائه عن عليّ(علیه السلام) انّ النّبي(صلی الله علیه وآله وسلم) قيل له: متى يخرج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من ذريتك؟ فقال: مثله مثل الساعة «لا يجلّيها لوقتها إلّا هو ثقلت في السّماوات و الأرض لا يأتيكم إلّا بغتة»

3. در کتاب غیبت نعمانی صفحه 85 حدیث 15 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَبْدُالْوَاحِدِبْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَيْنِبْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عُمَرَبْنِ أَبَانٍ الْكَلْبِيِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي السَّائِبِ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) اللَّيْلُ اثْنَتَا عَشْرَةَ سَاعَةً وَ النَّهَارُ اثْنَتَا عَشْرَةَ سَاعَةً وَ الشُّهُورُ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً وَ الْأَئِمَّةُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ النُّقَبَاءُ اثْنَا عَشَرَ نَقِيباً وَ إِنَّ عَلِيّاً سَاعَةٌ مِنَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ سَاعَةً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرا»

4. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 805 حدیث 2 و المحجة صفحه 101، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 263 حدیث 21 و برهان مجلد 5 صفحه 577 حدیث 3 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْقَاسِمِب ْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ جَابِرِبْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) الْكَرَّةُ الْمُبَارَكَةُ النَّافِعَةُ لِأَهْلِهَا يَوْمَ الْحِسَابِ وَلَايَتِي وَ اتِّبَاعُ أَمْرِي وَ وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ وَ اتِّبَاعُ أَمْرِهِمْ يُدْخِلُهُمُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِهَا مَعِي وَ مَعَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَصِيِّي وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ وَ الْكَرَّةُ الْخَاسِرَةُ عَدَاوَتِي وَ تَرْكُ أَمْرِي وَ عَدَاوَةُ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ يُدْخِلُهُمُ اللَّهُ بِهَا النَّارَ فِي أَسْفَلِ السَّافِلِين

ص: 628

496. قرآن را خداوند در وجود رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی

طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر در حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار داده است.

سوره عبس آیات 11 تا 16

كَلاَّ إِنَّها تَذْكِرَةٌ (11) فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ (12) في صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ (13) مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ (14) بِأَيْدي سَفَرَةٍ (15) كِرامٍ بَرَرَةٍ (16)

(هرگز چنان نیست) بلکه این (قرآن) پند و اندرز و تذکره است. پس هرکس بخواهد از آن پند و اندرز می گیرد (که) در صحیفه هایی گرامی است با قدر و منزلتی مطهر و پاکیزه به دست .... (بسیار گرامی) بزرگوار و نیکوکار.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 739، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 99، تأویل الآیات الظاهرة، برهان مجلد 4 صفحه 583 حدیث 3، مختصر بصائرالدرجات صفحه 162 حدیث 35 آمده است:

قَوْلُهُ كَلَّا إِنَّها تَذْكِرَةٌ قَالَ الْقُرْآنُ «فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ مَرْفُوعَةٍ» قَالَ: عِنْدَ اللَّهِ «مُطَهَّرَةٍ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ» قَالَ بِأَيْدِي الْأَئِمَّةِ «كِرامٍ بَرَرَةٍ قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ» قَالَ هُوَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ «ما أَكْفَرَهُ» أَيْ مَا ذَا فَعَلَ فَأَذْنَبَ حَتَّى قَتَلُوهُ ثُمَّ قَالَ «مِنْ أَيِّ شَيْ ءٍ خَلَقَهُ مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ * ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ» قَالَ: يَسَّرَ لَهُ طَرِيقَ الْخَيْرِ «ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ» قَالَ فِي الرَّجْعَةِ «كَلَّا لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ» أَيْ لَمْ يَقْضِ عَلِيٌّ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مَا قَدْ أَمَرَهُ وَ سَيَرْجِعُ حَتَّى يَقْضِيَ مَا أَمَرَهُ.

منظور از بلکه این پند و اندرز است. حضرت فرمودند: منظور قرآن است. (قرآن تذکره است.)

منظور از «صحیفه هایی گرامی» حضرت فرمودند: (اصل آن) صحیفه در نزد خداوند است و منظور از « به دست کاتبانی بسیار گرامی» امامان(علیهم السلام) می باشند ومنظور از این بزرگواران و نیکوکاران ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند و منظور از آن (آقایی که او را

ص: 629

می کشند) حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است او چه کار کرده بود که او را کشتید. سپس فرمودند راه روشن خبر را برای او سهل و آسان نمود منظور زمان رجعت است که اگر خداوند بخواهد او را در زمان رجعت به جهان برمی گرداند

یعنی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) (آنچه را که مأمور بود در حکومت الهی خویش پیاده کند) نگذاشتند پیاده کند اما به زودی برمی گردد و عدالت را پیاده خواهد کرد.

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 739 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 583 حدیث 3 آمده است:

محمدبن العباس رحمة الله عن الحسين بن أحمد المالكي عن محمدبن عيسى عن يونس عن خلف بن حماد عن أبي أيوب الحذاء عن أبي عبدالله(علیه السلام) في قوله تعالى «بِأَيْدِي سَفَرَةٍ كِرامٍ بَرَرَةٍ» قال هم الأئمة(علیهم السلام)

3. در مختصر بصائرالدرجات صفحه 4 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 583 حدیث 4 آمده است:

سعدبن عبدالله عن علي بن محمدبن عبدالرحمن الحجال، عن صالح بن السندي، عن الحسن بن محبوب، عن مالك بن عطية، عن بريدبن معاوية العجلي قال: سألت أباجعفر(علیه السلام) عن قول الله عز و جل «صُحُفاً مُطَهَّرَة * فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ»(1) قال: هو حديثنا في صحف مطهرة من الكذب.

سعدبن عبدالله (قمی) با سند خویش از بریدبن معاویة عجلی روایت کرد که از حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی آیه در صحیفه هایی بسیار گرامی صحیفه هایی بسیار گران قیمت و با ارزش که در آن نیز نوشته های ارزشمندی است. سؤال کردند. حضرت فرمودند: منظور از آن احادیث و سخنان ما (امامان و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) است) که از هرگونه کذب و بی محتوایی مبرا می باشد.

تمام مراتبی که در این احادیث برای ائمه(علیهم السلام) نوشته شده است، امروز مصداق حقیقی آن وجود نازنین حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 630


1- . سوره بينة آیات 2، 3

497. در روز قیامت چهره ی دوستان اهل بیت(علیهم السلام) و امام

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) درخشان و چهره ی دشمنان ایشان سیاه و غبارآلود است.

سوره ی عبس آیات 38 تا 42

وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ (38) ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ (39) وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ (40) تَرْهَقُها قَتَرَةٌ (41) أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ (42)

(در روز قیامت) چهره هایی بسیار درخشان هستند و آن ها خندان و مسرور و شادابند اما در آن روز چهره هایی غبارآلود خواهند بود که در سیاهی فرورفته اند. این افراد همان کافران و فاجران هستند.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 406 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه حدیث 1 آمده است:

ثُمَّ ذَكَرَ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ تَبَرَّءُوا مِنْ أَعْدَائِهِ فَقَالَ «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ» ثُمَّ ذَكَرَ أَعْدَاءَ آلِ مُحَمَّدٍ «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ» أَيْ فَقْرٌ مِنَ الْخَيْرِ وَ الثَّوَابِ «أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَة»

سپس خداوند عزوجل درباره ی کسانی صحبت می فرمایند که دوستان حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) هستند و کسانی که دشمنان آن بزرگواران هستند و می فرمایند «صورت های آنان بسیار درخشان است مسرور و خندان و شاد هستند.» سپس درباره ی دشمنان آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) صحبت می کند که «چهره های آن ها غبار گرفته و سیاه هستند.» یعنی آن ها از هر خیر و ثوابی محروم و تهی دست می باشند «و این ها مخالفان و دشمنان آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند.»

ص: 631

وجود جسمانی، روحانی و نورانی اهل بیت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نور است. هرکس ولایت ایشان را داشته باشد، از این نور بهره مند می شود و نورانی می گردد. هم در دنیا درونی روشن و نورانی دارد و هم در قیامت این نور او را از بقیه متمایز می سازد؛ طوری که همه خواهند فهمید که این اشخاص ولایت اهل بیت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دارند. همین نور سبب می شود ملک الموت هنگام مرگ با او مهربان باشد و در قبر نکیر و منکر به بشیر و مبشر تبدیل شوند. همین نور سرانجام او را وارد بهشت می کند. بهشت نور است. کسانی می توانند وارد بهشت شوند که این نور را از دنیا با خود برده باشند.

ص: 632

498. قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از قاتلین آل محمد(علیهم السلام) و

هر شیعه ای که در راه ولایت مظلوم شهید شود بازخواست خواهد کرد

سوره تکویر آیات 8 و 9

وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ (8) بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ (9)

1. در تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة صفحه741 آمده است:

وَ رُوِيَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ إِنَّهُ مَنْ قُتِلَ فِي مَوَدَّتِنَا وَ وَلَايَتِنَا وَ مَعْنَى سُؤَالِهَا تَوْبِيخُ قَاتِلِهَا فَيَكُونُ الْقَاتِلُ هُنَا هُوَ الْمَسْئُولَ عَلَى الْحَقِيقَةِ لَا الْمَقْتُولَةَ

2. در تأويل الآيات الظاهرة صفحه741 آمده است:

وَ يُؤَيِّدُهُ مَا ذَكَرَهُ عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» قَالَ هِيَ مَوَدَّتُنَا وَ فِينَا نَزَلَتْ

3. در تأويل الآيات الظاهرة صفحه 741 آمده است:

وَ رَوَى سُلَيْمَانُب ْنُ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَزْدِيِّ عَنْ أَبَانِب ْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِب ْنِ قَيْسٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ هُوَ مَنْ قُتِلَ فِي مَوَدَّتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ

4. در تأويل الآيات الظاهرة صفحه741 آمده است:

وَ عَنْ مَنْصُورِبْنِ حَازِمٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» قَالَ هِيَ مَوَدَّتُنَا وَ فِينَا نَزَلَتْ

5. در تأويل الآيات الظاهرة صفحه 742 آمده است:

وَ قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّب ْنِ حَدِيدٍ عَنْ مَنْصُورِبْنِ يُونُسَ عَنْ مَنْصُورِبْنِ حَازِمٍ عَنْ زَيْدِبْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» قَالَ هِيَ وَ اللَّهِ مَوَدَّتُنَا وَ هِيَ وَ اللَّهِ فِينَا خَاصَّةً

6. در تأويل الآيات الظاهرة صفحه 742 آمده است:

ص: 633

وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ عَبْدِاللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَب ْنِ يَسَارٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ جَعْفَرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» قَالَ مَنْ قُتِلَ فِي مَوَدَّتِنَا سُئِلَ قَاتِلُهُ عَنْ قَتْلِهِ

7. در تأويل الآيات الظاهرة صفحه 742 آمده است:

وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ هَمَّامٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِالْحَمِيدِ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» قَالَ مَنْ قُتِلَ فِي مَوَدَّتِنَا

8. در تأويل الآيات الظاهرة صفحه 742 آمده است:

وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ عَبْدِاللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ الْحُسَيْنِ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَمْرِوبْنِ ثَابِتٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» قَالَ شِيعَةُ آلِ مُحَمَّدٍ تَسْأَلُ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ

9. در تأويل الآيات الظاهرة صفحه 742 آمده است:

كَمَا رَوَى عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَهْرَوَيْهِ عَنْ دَاوُدَبْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُوالْحَسَنِ الرِّضَا عَلِيُّب ْنُ مُوسَى(علیهما السلام) عَنْ أَبِيهِ مُوسَى(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّ مُوسَى(علیه السلام) سَأَلَ رَبَّهُ أَنَّ هَارُونَ مَاتَ فَاغْفِرْ لَهُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ يَا مُوسَى لَوْ سَأَلْتَنِي فِي الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ لَأَجَبْتُكَ مَا خَلَا قَاتِلَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَإِنِّي أَنْتَقِمُ مِنْ قَاتِلِه

ص: 634

499. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ستاره اى است كه پنهان مى شود

سپس به اذن اللّه ظاهر مى گردد

سوره تكوير آيات 15 و 16

فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ (15) الْجَوارِ الْكُنَّسِ (16)

قسم به ستاره اى كه دور شود و غايب گردد و سپس بگردش درآيد و ظاهر شود.

1. خواجه كلان قندوزى حنفى در كتاب ينابيع المودة صفحه 430 باب 71 آورده است:

فى قوله تعالى «فَلا أُقْسِمُ بِالخُنَّسِ * الجَوارِ الكُنَّسِ» عن ام هانى قال سئلت هذه الآية عن الباقر رضى الله عنه قال الخنس امام يخنس اى يرجع من الظهور الى الغيبة سنة ستين و ماتين ثم بيده كاالشهاب الثاقب.

حافظ حنفى مى گويد: از ام هانى از امام محمّد باقر(علیه السلام) در مورد قول خداوند «فَلا أُقْسِمُ بِالخُنَّسِ * الجَوارِ الكُنَّس» سؤال كردم حضرت فرمودند: «خنّس» امامى است كه پنهان شود؛ يعنى، در سال دويست و شصت از حالت ظهور به غيبت و پنهانى باز گردد سپس مانند شهاب درخشنده آشكار شود.

لازم به ذكر است كه سال 260 (ه.ق) سال شهادت حضرت عسكرى(علیه السلام) و سال به امامت رسيدن حضرت بقيه اللّه(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و عده اى آن را آغاز غيبت صغرى مى دانند.

2. در كتاب كافی مجلد 1 «باب فى الغيبه» صفحه341، الهدایة الکبری صفحه 362، اثبات الوصیة صفحه 324، کمال الدین مجلد 2 صفحه 324، غیبت شیخ طوسی صفحه 159 حدیث 116، تفسیر صافی مجلد 5 صفحه 292، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 445، تفسیر برهان مجلد 4صفحه 433، بحارالانوار مجلد 24صفحه 78، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 517، منتخب الاثر صفحه 256 و ینابیع المودة مجلد 2 صفحه 254 حدیث 58 آورده است:

ص: 635

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَعْدِبْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ الْحَسَنِ عَنْ عُمَرَبْنِ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ الرَّبِيعِ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ إِسْحَاقَ عَنْ أُسَيْدِبْنِ ثَعْلَبَةَ عَنْ أُمِّ هَانِئٍ قَالَتْ لَقِيتُ أَبَاجَعْفَرٍ مُحَمَّدَبْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَسَأَلْتُهُ عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوارِ الْكُنَّسِ» قَالَ الْخُنَّسُ إِمَامٌ يَخْنِسُ فِي زَمَانِهِ عِنْدَ انْقِطَاعٍ مِنْ عِلْمِهِ عِنْدَ النَّاسِ سَنَةَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ ثُمَّ يَبْدُو كَالشِّهَابِ الْوَاقِدِ فِي ظُلْمَةِ اللَّيْلِ فَإِنْ أَدْرَكْتِ ذَلِكِ قَرَّتْ عَيْنُكِ

ام هانى مى گويد: امام محمّد باقر(علیه السلام) را ملاقات نمودم و از ايشان راجع به آيه «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوارِ الْكُنَّسِ» سؤال كردم و آن حضرت فرمودند: خنس امامى است كه در زمان خود هنگامى كه مردم از وجود او خبر ندارند پنهان مى شود، در سال 260 سپس، مانند شعله درخشان تار در شب تاريك ظاهر مى شود. اگر آن زمان را درك كنى چشمت روشن شود.

3. در كتاب كافى مجلد 2 «باب فى الغيبه» حديث 22 و در غيبت نعمانى صفحه 150، باب العاثيه، آمده است:

عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ وَهْبِب ْنِ شَاذَانَ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ أَبِي الرَّبِيعِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أُمِّ هَانِئٍ قَالَتْ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ مُحَمَّدَبْنَ عَلِيٍّ(علیهما السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوارِ الْكُنَّسِ» قَالَتْ فَقَالَ إِمَامٌ يَخْنِسُ سَنَةَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ ثُمَّ يَظْهَرُ كَالشِّهَابِ يَتَوَقَّدُ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ فَإِنْ أَدْرَكْتِ زَمَانَهُ قَرَّتْ عَيْنُك.

ام هانى گويد از حضرت اباجعفر محمّدبن على(علیهما السلام) راجع به قول خداوند متعال سؤال كردم كه مى فرمايند «قسم به ستارگان غروب كننده كه ظاهر شوند» پرسيدم. آن حضرت فرمودند: آن امامى است كه در سال 260 غايب شود سپس؛ مانند، شعله اى در شب تاريك فروزان شود اگر زمان او را درك كنى چشمت روشن مى شود.

4. در كتاب غيبت نعمانى صفحه 139 و در كتاب بحار الانوار مجلد 51 صفحه 137 آمده است:

الغيبة للنعماني سَلَامَةُبْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَبْنِ دَاوُدَ عَنْ أَحْمَدَبْنِ الْحَسَنِ عَنْ عِمْرَانَب ْنِ الْحَجَّاجِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أُسَيْدِبْنِ ثَعْلَبَةَ عَنْ أُمِّه َانِئٍ قَالَتْ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) مَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ» قَالَ لِي يَا أُمَّه َانِئٍ إِمَامٌ يَخْنِسُ نَفْسَهُ حَتَّى يَنْقَطِعَ عَنِ النَّاسِ عِلْمُهُ سَنَةَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ ثُمَّ يَبْدُو كَالشِّهَابِ الْوَاقِدِ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ فَإِنْ أَدْرَكْتِ ذَلِكِ الزَّمَانَ قَرَّتْ عَيْنَاكِ ام هانى مى گويد: به حضرت باقر(علیه السلام) عرض كردم معنى آيه «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ» چيست؟ آن حضرت فرمودند: امامى است كه پنهان مى كند تا علم به او از خلق منطقع شود (مردم از

ص: 636

راه عادى آگاهى بر احوالات و افعال او نداشته باشند) و در سال 260 غايب مى گردد و آن گاه مانند شعله اى در شب تاريك آشكار مى گردد و اگر در آن زمان او را درك كنى چشمت روشن مى گردد.

5. در كتاب کمال الدین مجلد 1 صفحه 330 حدیث 14، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 137، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 517 حدیث 18، منتخب الاثر صفحه 256، تفسیر صافی مجلد 5 صفحه 292 و اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 469، موائب الامر فصل 2 باب 27 صفحه 256 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ ... عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أُمِّ هَانِئٍ الثَّقَفِيَّةِ قَالَتْ غَدَوْتُ عَلَى سَيِّدِي مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(علیه السلام) فَقُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَضَتْ بِقَلْبِي فَأَقْلَقَتْنِي وَ أَسْهَرَتْ لَيْلِي قَالَ فَسَلِي يَا أُمَّه َانِئٍ قَالَتْ قُلْتُ يَا سَيِّدِي قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوارِ الْكُنَّسِ» قَالَ نِعْمَ الْمَسْأَلَةُ سَأَلْتِينِي يَا أُمَّ هَانِئٍ هَذَا مَوْلُودٌ فِي آخِرِ الزَّمَانِ هُوَ الْمَهْدِيُّ(علیه السلام) مِنْ هَذِهِ الْعِتْرَةِ تَكُونُ لَهُ حَيْرَةٌ وَ غَيْبَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا أَقْوَامٌ فَيَا طُوبَى لَكِ إِنْ أَدْرَكْتِيهِ وَ يَا طُوبَى لِمَنْ أَدْرَكَهُ

ام هانى مى گويد: بامدادان خدمت آقايم محمّدبن على باقر(علیه السلام) رسيدم و عرض كردم اى آقاى من، يك آيه از كتاب خداى عزوجل به دلم عرضه شده است و من را پريشان دل ساخته و چشمم را بى خواب كرده. فرمود: اى ام هانى، سؤال كن. پس من عرض كردم اى آقاى من، خداى عزوجل گفته «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوارِ الْكُنَّسِ» فرمود: اى ام هانى، چه مسئله نيكويى سؤال كردى. اين مولودى است كه در آخرالزمان متولد شود اوست مهدى(علیه السلام) از اين خاندان (آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)) براى او يك حيرت و غيبتى باشد كه مردمى در آن گمراه شوند ومردمى هدايت يابند خوشا بر تو اگر او را دريابى و خوشا به كسى كه او را دريابد.

6. عالم جليل القدر ومفسر بزرگ حاج سيدعبدالحسين طيب در تفسير اطيب البيان مجلد 14 در ذيل آيه فوق، مى فرمايند:در اخبارى كه كلينى در كافى و نعمانى به اسناد مختلف از حضرت باقر(علیه السلام) روايت كرده اند كه تفسير فرموده به وجود بقية اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه مخصوص حضرت است و وقت آن را هم تعيين فرمود در سنه دويست و شصت هجرى غيبت مى فرمايند و مستور مى شوند سپس مثل شهاب قبس

ص: 637

ظاهر مى گردد. مى فرمايد به راوى كه اگر درك كردى زمان او را چشمت روشن مى شود. اشاره به اينكه هر كه درك كند زمان ظهور را چشمش روشن مى گردد.

7. در كتاب كافى مجلد 2 باب فى الغيبة حديث 8 صفحه 137 آمده است:

عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: انما نحن كنجوم السماء كلما غاب نجم طلع نجم حتى اذا اشَرتُم باصابعكم و مِلتُم باعناقكم غيَّب اللّه عنكم نجمكم فاستوت بنوعبدالمطلب فلم يعرف اىّ من اىّ فاذا طلع نجمكم فاحمدوا ربّكم.

معروف بن خَرَّبوز مى گويد امام باقر(علیه السلام) فرمودند ما ائمه(علیهم السلام) مانند اختران و ستارگان آسمانيم كه هرگاه اخترى غروب كند، اختر ديگرى طالع بشود يا زمانى كه با انگشت اشاره كنيد و گردن به سويش كج كنيد خداوند ستاره اش را از شما پنهان كند و فرزندان عبدالمطلب مساوى شوند و امام شناخته نشود از غير امام. پس چون ستاره اش طالع شود و (مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهر گردد) پروردگارتان را سپاس مى گوييد.

8. دركتاب منتخب الاثر صفحه 100 آمده است:

ثقه الاسلام ابوالقاسم خراز رازى يكى از شاگردان شيخ صدوق در كتاب نفيس«كفاية الاثر» از سلمان فارسى نقل مى كند كه روزى پيامبرخدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خطبه اى نقل مى فرمايند و در ضمن خطبه به مردم از رحلت خود صحبت مى كردند و مردم را نسبت به عترت خودشان آگاه مى كردند و سپس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مى فرمايند:

معاشر الناس من افتقد الشمس فليتمسّك بالقمر و من افتقد القمر فليتمسّك بالفرقدين فليتمسّك بالنجوم الزاهرة بعدى.

يعنى اى مردم هر كس خورشيد را از دست داد پس به ماه مستمك مى شود هر كس ماه را از دست بدهد به فرقدين (دو ستاره نورانى نزديك قطب شمال) مستمسك مى شود وهركس فرقدين يا آن دو ستاره روشن را از دست داد پس به ستارگان نورانى ديگر مستمسك مى شود.

سلمان گويد: پس، از اين خطبه همراه پيامبرخدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به منزل آن حضرت رفتم و از وى در مورد اين مطالب توضيح بيشترى خواستم آن حضرت فرمودند:

امّا الشّمس فانا و امّا القمر فعلى... و امّا الفرقدان فالحسن و الحسين(علیهما السلام) و اما النجوم الزاهرة فالائمة التسعة من صلب الحسين(علیه السلام) و التاسع مهديم، انهم هم اوصياء و الخلفاء بعدى ائمة أبرار عدد اسباط

ص: 638

يعقوب و حوارى عيسى قلت قسمتهم يا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) قال اولهم و سيدهم على بن ابى طالب(علیه السلام) و سبطاى بعدهما زين على بن الحسين(علیهما السلام) و بعده محمّدبن على(علیهما السلام) باقر علم النبين و الصادق جعفربن محمّد(علیهما السلام) و ابنه الكاظم(علیه السلام) سمِّى موسى بن عمران و الذى يقتل بارض خراسان على(علیه السلام) ثم ابنه محمّد(علیه السلام) و الصادقان على و الحسن(علیهما السلام) و الحجة القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) المنتظر فى غيبة فانهم عترتى من امى و لحمى علمهم علمى وحكمهم حكمى من اذانى فيهم فلا انا له اللّه تعالى شفاعتى.

اما منظور و مقصود از خورشيد من هستم و منظور از ماه حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) است و مراد از فرقدين امام حسن و امام حسين(علیهما السلام) هستند و ستارگان نورانى ائمه نه گانه اى هستند كه از پشت امام حسين(علیه السلام) مى باشند و نهمين آن ها مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آنهاست سپس فرزند ايشان اوصياء وجانشينان بعد از من و پيشوايان نيكوكارانند تعداد آن ها برابر فرزندان يعقوب (يعقوب دوازده پسر داشت) و حواريون مسيح(علیه السلام) است (مسيح(علیه السلام) دوازده حوارى داشت) در اينجا سلمان از نام آنان سؤال مى كند پيامبرخدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مى فرمايند:

اول آن ها حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) و دوم و سوم آن ها امام حسن و امام حسين(علیهما السلام) هستند چهارمشان حضرت زين العابدين على بن الحسين(علیهما السلام) مى باشد و پنجمشان حضرت محمّدبن على(علیهما السلام) باقر علم نبيين مى باشد و ششم آن ها حضرت جعفر صادق(علیه السلام) و هفتم آن ها امام موسى بن جعفر(علیهما السلام) و هشتمشان حضرت على بن موسى الرضا(علیهما السلام) است كه در سرزمين خراسان به قتل خواهد رسيد و نهمشان حضرت محمّدبن على(علیهما السلام) و دهم آن ها حضرت على بن محمّد(علیه السلام) و يازدهمينشان امام حسن عسكرى(علیه السلام) است و دوازدهمين ستاره حضرت حجتالقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه در ايام غيبتش چشم به راهش خواهند بود. ايشان عترت من و از گوشت و خون من هستند. علم آن ها علم من و حكم آن ها حكم من است هر كس ايشان را بيازارد شفاعت من به او نخواهد رسيد.

ص: 639

500. ولایت غیر اهل بیت(علیهم السلام) شب و ولایت اهل بیت(علیهم السلام) مخصوصاً

حضرت صاحب العصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، صبح روشن است.

سوره تکویر آیات 17 و 18

وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ (17) وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ (18)

قسم به شب چون پشت کند (و جهان تاریک گردد) و قسم به صبح که چون بدمد (جهان را روشن سازد.)

یکی از ابعاد اعجاز قرآن کریم که محیر العقول است ضرب المثل های قرآن است که در درون این آیات دنیایی از معرفت نهفته است و این معارف را فقط کسانی می توانند استخراج کنند که قرآن به آن ها می فرمایند «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب»(1) آن ها علم کتاب دارند. خداوند علم این کتاب را در نزد آن ها نهاده است. قرآن کتابی است که خداوند در وصفش می فرمایند « لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين»(2) این کتاب منبع و مخزن کلیه ی علوم است. منتهی نزد کسانی است که خداوند درباره ی آن ها می فرمایند «وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبين» (3) خداوند علوم همه چیز را از جمله علم کتاب را در آن ها نهاده است. لذا آن ها می توانند مبین و مفسر و تأویل کننده ... قرآن باشند.آن ها می فرمایند: منظور از «وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ» آن شب تار و تاریک عصری است که ولایت از مکان اصلیش تغییر پیدا کرده و از جای اصلیش دور می شود و زمانی که مردم به جای

ص: 640


1- . سوره رعد آیه 43
2- . سوره انعام آیه 59
3- . سوره یس آیه 12

پذیرش ولایت از اهل بیت(علیهم السلام) به سمت نا اهلان بروند، شب تار فرامی رسد تا زمانی که این ولایت به جای اصلیش برگردد. در آن وقت است که روشنی ولایت جهان را به صبح روشن تبدیل می کند.

زمانی که غاصبان خلافت، چون ابرهای سیاه و ضخیم جلوی نورانیت خورشید ولایت را بگیرند جهان تاریک می شود دیگر مردم خورشید را نمی بینند اما زمانی که این ابرهای سیاه کنار بروند خورشید ولایت ظاهر می گردد و جهان را روشن می سازد و این صبح تابنده صبح روشنایی ظهور است. ظهور خورشید ولایت ظهور منبع نور امامت ظهور خزان العلم ظهور اعلی حضرت قدر قدرت قوی شوکت کیهان مکنت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است اللهم عجل لولیک الفرج.

در بحارالانوار مجلد 24 صفحه 77 حدیث 17، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 596 حدیث 6، اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 131 حدیث 659 کمال الدین مجلد صفحه 324 حدیث 1، غیبة شیخ طوسی صفحه 159 حدیث 116، غیبة نعمانی صفحه 151 حدیث 6 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 812 حدیث 15 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ ... عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلَهُ ابْنُ الْكَوَّاءِ عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ ... فَقَالَ «وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ» قَالَ يَعْنِي ظُلْمَةَ اللَّيْلِ وَ هَذَا ضَرَبَهُ اللَّهُ مَثَلًا لِمَنِ ادَّعَى الْوَلَايَةَ لِنَفْسِهِ وَ عَدَلَ عَنْ وَلَايَةِ الْأَمْرِ قَالَ فَقَوْلُهُ «وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ» قَالَ يَعْنِي بِذَلِكَ الْأَوْصِيَاءَ يَقُولُ إِنَّ عِلْمَهُمْ أَنْوَرُ وَ أَبْيَنُ مِنَ الصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّس.

محمدبن عباس با سند خود از اصبغ بن نباته روایت کرده است که ابن کوّاء از حضرت علی(علیه السلام) درباره چند آیه از سوره ی تکویر سؤالاتی می کند و حضرت به همه ی آن ها پاسخ می دهند تا می رسد به این آیه «وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ» حضرت فرمودند: منظور از ظلمت و تاریکی شب می باشد و خداوند این را به عنوان مثال برای کسانی مطرح نموده است که آن ها ادعای ولایت و امامت و زعامت کردند و از امامت و ولایت والیان امر (حقیقی) عدول نمودند و روی گردانیدند.

از معنای «وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ» سؤال کرد. فرمودند: منظور از آن اوصیا و امامان هستند که علوم و دانش ایشان از (انوار) صبحگاهان که دمیده می شود روشن تر و درخشان ت ر خواهد بود (وروح این صبح نمود ولایت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که جهان را روشن می سازد.

ص: 641

501. انتخاب جانشین پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) حق خداوند است و

حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خدا انتخاب کرده است.

سوره تکویر آیات 22 تا 29

وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ (22) وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبينِ (23) وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنينٍ (24) وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجيمٍ (25) فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ (26) إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ (27) لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقيمَ (28) وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ (29)

صاحب شما (یعنی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) دیوانه و جن زده نیست. او در افقی روشن دیده است (آنچه را که هیچ کس ندیده است) و آنچه را که از غیب به او گفته اند و می گویند او دریغ نمی دارد و آن سخن شیطان رجیم نیست. پس شما (سرگردانان و بی خردان) به کجا می روید؟ و نیست او مگر ذکری برای همه ی عوالم و برای هرکس از شما بخواهد که در راه مستقیم و راست قرارگیرد می باشد و شما نمی توانید چیزی را بخواهید مگر آنچه را که پروردگار عوالم بخواهد.

در تأویل این آیات آمده است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از ابتدای بیان رسالتش در هر فرصتی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به عنوان وصی بعد از خودش و بلافصل معرفی می کردند. در غدیر خم و در خطبه ی مفصلی که حضرت ایراد فرمودند، آینده ی اسلام پس از خود را معین کردند، هم حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به عنوان امام و ولی و زعیم بعد از خود معرفی کردند و هم از یازده فرزند آن بزرگوار و حضرت فاطمه(علیها السلام) نامبردند که هریک پس از دیگری مقام امامت و زعامت و خلافت بعد از آن حضرت را دارند و اشاره به این مطلب می فرمایند که خلیفه و امام دوازدهم بعد از خودشان، حضرت قائم آل محمد صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) هستند.

ص: 642

متأسفانه دشمنان آن حضرت همیشه تبلیغات سوء می کردند و می گفتند او دیوانه است. این حرف ها را خدا به او نگفته است. این سخنان از شیطان است و خداوند با این آیات برای جهانیان روشنگری می کند که آنچه آن حضرت می فرمایند ذکری است از طرف خداوند « إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ»(1) فرمودند: یعنی این ها گفتار کاهنان نیست که در بین قریش هستند. پس خداوند در این آیه کلام آن ها را به کلام شیاطین نسبت می دهند همان هایی که بر زبان شیاطین سخن می گویند و لذا فرمودند «وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجيمٍ»(2)

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 742 آمده است:

«وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ» قَالَ يَعْنِي النَّبِيَّ(صلی الله علیه وآله وسلم) مَا هُوَ بِمَجْنُونٍ فِي نَصْبِهِ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَلَماً لِلنَّاسِ قُلْتُ قَوْلُهُ «وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ» قَالَ مَا هُوَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى نَبِيِّهِ بِغَيْبِهِ بِضَنِينٍ عَلَيْهِ قُلْتُ قَوْلُهُ «وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجِيمٍ» قَالَ: يَعْنِي الْكَهَنَةَ الَّذِينَ كَانُوا فِي قُرَيْشٍ فَنَسَبَ كَلَامَهُمْ إِلَى كَلَامِ الشَّيَاطِينِ الَّذِينَ كَانُوا مَعَهُمْ يَتَكَلَّمُونَ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ فَقَالَ «وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجِيمٍ» مِثْلَ أُولَئِكَ قُلْتُ قَوْلُهُ «فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» قَالَ أَيْنَ تَذْهَبُونَ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) يَعْنِي وَلَايَتَهُ أَيْنَ تَفِرُّونَ مِنْهَا «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» لِمَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَهُ عَلَى وَلَايَتِهِ قُلْتُ قَوْلُهُ «لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ» قَالَ: فِي طَاعَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) مِنْ بَعْدِهِ قُلْتُ قَوْلُهُ «وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ» قَالَ لِأَنَّ الْمَشِيَّةَ إِلَيْهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا إِلَى النَّاس.

ابابصیر از امام صادق(علیه السلام) درباره این آیات سؤالاتی پرسید و آن حضرت پاسخ فرمودند تا رسید به اینجا که منظور از «وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ» چیست؟ حضرت فرمودند: مقصود از آن رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می باشد یعنی آن حضرت در نصب و معرفی حضرت امیرالؤمنین(علیه السلام) به عنوان خلیفه و جانشین خود برای مردم دیوانه و جن زده نیست. عرض کردم منظور از «وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ» چه می باشد؟ فرمودند: یعنی خداوند متعال در امر رساندن وحی بر پیامبرش نسبت به غیب بخیل نبوده و نیست. عرض کردم منظور از «وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجِيمٍ» چیست؟ مانند آنها. عرض کردم معنای فرمایش خداوند از این آیات چیست؟ «فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ»حضرت فرمودند: یعنی در مورد ولایت

ص: 643


1- . سوره تکویر آیه 27
2- . سوره تکویر آیه 25

حضرت علی(علیه السلام) به چه سمت و سویی می روید و به کجا فرار می کنید؟ «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» این پند و اندرزی است برای افرادی که بر عهد و میثاق خود نسبت به ولایت امام علی پای بند و ثابت هستند. عرض کردم منظور از این آیه چیست؟ «مَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ» حضرت فرمودند: یعنی بر اطاعت و پیروی از حضرت علی(علیه السلام) و دیگر امامان بعد از او ثابت و پایدار باشد. عرض کردم منظور از فرمایش خداوند در مورد این آیه چیست؟ «وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ» حضرت فرمودند: یعنی برای این مشیت ها و اراده ها مربوط به خداوند متعال است و دیگر ربطی به مردم ندارد. بسیاری از چیزها را خداوند به اختیار مخلوقات قرار نداده است. از جمله یعنی انبیاء الهی را و همچنین اوصیای آن حضرت را ما هیچ امتی را قبل از اسلام نداریم که آن امت بعد از پیامبران آمده باشند برای پیامبرشان جانشین تعیین کنند مگر امت اسلامی را لذا خداوند می فرمایند «وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ» انتخاب امامان بعد از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) که اول ایشان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و آخرین ایشان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است در اختیار بشر نیست.

«لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ» قَالَ: فِي طَاعَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) مِنْ بَعْدِهِ خداوند است که حضرت علی(علیه السلام) و فرزندانش را به عنوان امامان و خلفای بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) معرفی می کند و این حق خداست نه حق مخلوقات و امروزه بر روی کره زمین آخرین ستاره درخشانی که خداوند به عنوان جانشین رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) قرار داده است وجود نازنین حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و کسانی که معتقد به این بزرگوار باشند در صراط مستقیم خداوند قرار دارند و ما در این موضع ندا برمی آوریم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم»(1) خداوندا ما را به راه مستقیم یعنی راهی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می رود هدایت فرما و ما را از حضرت مهدی فاطمه(علیهما السلام) دورنفرما. خداوندا ظهورش را نزدیک فرما. خداوندا ما را از اصحاب و یاران نزدیک آن حضرت قرار بده. خداوندا قلب مقدس او را از ما راضی بفرما. خداوندا اگر قبل از ظهورش از دنیا رفتیم ما را به جهان برگردان و از سربازان او قرار بده آمین یا رب العالمین.

ص: 644


1- . سوره حمد آیه 6

502. امامان و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جایگاهشان

در نعیم است و فجار در جهنم قرار دارند

سوره انفطار آیات 13 و 14

إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي نَعيمٍ(13) وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفي جَحيمٍ(14)

این که مصداق واقعی ابرار ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و شیعیان ایشان هستند هیچ شکی نیست زیرا خداوند در سوره بینه آیه 7 می فرمایند: همانا آن ها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند آنها یا بهترین مردم هستند. طبری در تفسیرش و ابن حجر در صواعق و فخررازی در تفسیرش و ... همه روایت کرده اند که وقتی این آیه نازل شد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمودند: أنت یا علی و شیعتک خیرالبریة ای علی(علیه السلام) تو و شیعیانت بهترین مردم هستید. این حدیث را شیعه و سنی بیان کرده اند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: علیٌ امامُ البررة حضرت علی(علیه السلام) امام و رهبر و پیشوای نیکوکاران است.

پس مصداق واقعی الابرار ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 814 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 2 حدیث 5 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 602 حدیث 4 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَالِكٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ « إِنَ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ * وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ» قَالَ الْأَبْرَارُ نَحْنُ هُمْ وَ الْفُجَّارُ هُمْ عَدُوُّنَامحمدبن عباس با سند خود از ابوحمزه روایت کرده است که گفت: امام باقر(علیه السلام) درباره ی این فرمایش خداوند « إِنَ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ * وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ» فرمودند: مقصود از «الْأَبْرارَ» نیکوکاران ما اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) هستیم و « الْفُجَّارَ» بدکاران و فاجران دشمنان ما هستند.

ص: 645

503. قیام قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیامت صغری است

سوره مطففین آیات 6 و 7

يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمينَ(6) كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفي سِجِّينٍ(7)

روزی که مردم در مقابل رب العالمین به پا بایستند. چنین نیست بلکه نامه ی عمل بدکاران برای سجین نوشته شده است (و تو چه می دانی که سجین چیست؟)

در کافی مجلد 1 صفحه 435 حدیث 91، بحار مجلد 24 صفحه 340 (ذیل حدیث 59)، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 606 حدیث 4، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 815 و 816 آمده است:

رَوَى الشَّيْخُ مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَلِيِّب ْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْحَسَنِب ْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِب ْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ « إِنَ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ» قَالَ هُمُ الَّذِينَ فَجَرُوا فِي حَقِّ الْأَئِمَّةِ(علیه السلام) وَ اعْتَدَوْا عَلَيْهِمْ قُلْتُ لَهُ «ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ» قَالَ يَعْنِي بِهِ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ.

کلینی با اسناد خودش از محمدبن فضیل و او از ابی الحسن الماضی یعنی موسی بن جعفر(علیهما السلام) روایت می کند که عرض کردم منظور از بلکه نوشته شده است جهنم سجین برای فجار چیست؟ حضرت فرمودند بدکاران کسانی هستند که در حق ائمه ی طاهرین (یا امامان معصوم(علیهم السلام)) خیانت کردند و درباره ی حق آن ها ظلم کردند که این بزرگ ترین ظلم است.امروزه کسانی که حق حضرت محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و بقیه ی امامان معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را منکر می شوند از فجارند.

ص: 646

504. مشركين زمان قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان بهانه هایى را

مى آورند كه مشركين زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) براى آن حضرت مى آوردند

سوره المطففين آيه 13

إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ

هرگاه آيات ما را بر او بخوانند گويد: (اين ها) افسانه هاى پيشينيان است.

* در كتاب تأويل الايات الظاهره صفحه 172 آمده است:

روى أحمدبن إبراهيم، بإسناده إلى عباد، عن عبدالله بن بكير، يرفعه إلى أبي عبدالله(علیه السلام) ... و قوله تعالى «إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ» قال: يعني تكذيبه بالقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إذ يقول له: لسنا نعرفك و لست من ولد فاطمة(علیها السلام) كما قال المشركون لمحمد(صلی الله علیه وآله وسلم)

محمّدبن عباس از احمدبن ابراهيم بن عباد روايت كرده به سند خود تا عبداللّه بن بكير بطور مرفوع از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) آورده كه درباره فرموده خداى عزوجل «هرگاه آيات ما بر او خوانده شود گويد افسانه هاى پيشينيان است» فرمود: يعنى او را از جهت (ايمان به) حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دروغگو شمارند كه به آن حضرت گويند: تو را نمى شناسيم و تو از فرزندان فاطمه(علیها السلام) نيستى، همان طور كه مشركين به حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) چنين گفتند.

این نکته را نباید فراموش کنیم که اهل کتاب قبل از بعثت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) منتظر این بزرگوار بودند؛ اما زمانی که آن حضرت(صلی الله علیه وآله وسلم) به رسالت مبعوث شدند، ایشان را تکذیب کردند. خداوند به کسانی که قبل از ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتظرشان هستند، ولی زمانی که حضرت قیام کنند، ایشان را تکذیب خواهندکرد؛ رحم کند. خداوندا ما را همیشه از شیعیان و محبین حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بده. اللهم اجعلنا من انصاره و اعوانه.

ص: 647

505. مصداق واقعی ابرار، رسول خدا و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و امام مجتبی و

سیدالشهدا و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند

سوره مطففین آیات 18 و 19

كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفي عِلِّيِّينَ(18) وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّون(19)

1. در کافی مجلد 1 صفحه 435 حدیث 91 بحارالانوار مجلد 24 ص 340 ذیل حدیث 59 تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 606 حدیث 4 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 816 حدیث 3 آمده است:

رَوَاهُ أَيْضاً مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ يَحْيَى وَ غَيْرِهِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي نَهْشَلٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَنَا مِنْ أَعْلَى عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِيعَتِنَا مِمَّا خَلَقَنَا مِنْهُ وَ خَلَقَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَقُلُوبُهُمْ تَهْوَى إِلَيْنَا لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِمَّا خُلِقْنَا مِنْهُ ثُمَّ تَلَا «كَلَّا إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِي عِلِّيِّينَ وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ كِتابٌ مَرْقُومٌ» وَ خَلَقَ عَدُوَّنَا مِنْ سِجِّينٍ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِيعَتِهِمْ مِمَّا خُلِقُوا مِنْهُ وَ خَلَقَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَقُلُوبُهُمْ تَهْوَى إِلَيْهِمْ لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِمَّا خُلِقُوا مِنْهُ ثُمَّ تَلَا « كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ كِتابٌ مَرْقُومٌ»

کلینی با اسناد خودش از ابوحمزه ثمالی روایت می کند که گفت: از امام محمد باقر(علیه السلام) شنیدم که می فرمودند: به راستی خداوند عزوجل ما را از اعلی علیین خلق فرمودند و ارواح و قلوب شیعیان ما را از خمیرمایه ی ما خلق کردند و بدن های آنها را از پایین تر خلق فرمودند. پس ارواح و دل های ایشان متمایل و در هوای ماست زیرا آنها از همان چیزی آفریده شده اند که ما خلق شدیم سپس حضرت این آیات را تلاوت فرمودند « كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ كِتابٌ مَرْقُومٌ» سپس فرمودند: و دشمنان ما را از

ص: 648

طینت سجین آفریدند و دل های پیروانشان را از همان آفریده است و بدن های ایشان از پست تر از آن آفریده شده. سپس حضرت این آیات را تلاوت فرمودند «كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ كِتابٌ مَرْقُومٌ»

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 816 حدیث 4 ما رواة الشیخ ابوجعفر محمدبن بابویه فی کتاب المعراج، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 607 حدیث 9 و اثبات الهداة حدیث 3 صفحه 87 حدیث 791 آمده است:

وَ هُوَ مَا رَوَاهُ الشَّيْخُ أَبُوجَعْفَرٍ مُحَمَّدُبْنُ بَابَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِ الْمِعْرَاجِ عَنْ رِجَالِهِ مَرْفُوعاً عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ هُوَ يُخَاطِبُ عَلِيّاً(علیه السلام) يَقُولُ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَانَ وَ لَا شَيْ ءَ مَعَهُ فَخَلَقَنِي وَ خَلَقَكَ رُوحَيْنِ مِنْ نُورِ جَلَالِهِ وَ كُنَّا أَمَامَ عَرْشِ رَبِّ الْعَالَمِينَ نُسَبِّحُ اللَّهَ وَ نُقَدِّسُهُ وَ نَحْمَدُهُ وَ نُهَلِّلُهُ وَ ذَلِكَ قَبْلَ أَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ خَلَقَنِي وَ إِيَّاكَ مِنْ طِينَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ طِينَةِ عِلِّيِّينَ وَ عَجَنَنَا بِذَلِكَ النُّورِ وَ غَمَسَنَا فِي جَمِيعِ الْأَنْوَارِ وَ أَنْهَارِ الْجَنَّةِ ثُمَّ خَلَقَ آدَمَ وَ اسْتَوْدَعَ صُلْبَهُ تِلْكَ الطِّينَةَ وَ النُّورَ فَلَمَّا خَلَقَهُ اسْتَخْرَجَ ذُرِّيَّتَهُ مِنْ ظَهْرِهِ فَاستَنْطَقَهُمْ وَ قَرَّرَهُمْ بِرُبُوبِيَّتِهِ فَأَوَّلُ خَلْقٍ أَقَرَّ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ أَنَا وَ أَنْتَ وَ النَّبِيُّونَ عَلَى قَدْرِ مَنَازِلِهِمْ وَ قُرْبِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى صَدَقْتُمَا وَ أَقْرَرْتُمَا يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) وَ سَبَقْتُمَا خَلْقِي إِلَى طَاعَتِي وَ كَذَلِكَ كُنْتُمَا فِي سَابِقِ عِلْمِي فِيكُمَا فَأَنْتُمَا صَفْوَتِي مِنْ خَلْقِي وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِكُمَا وَ شِيعَتُكُمَا وَ كَذَلِكَ خَلَقْتُكُمْ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) فَكَانَتِ الطِّينَةُ فِي صُلْبِ آدَمَ وَ نُورِي وَ نُورُكَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ فَمَا زَالَ ذَلِكَ النُّورُ يَنْتَقِلُ بَيْنَ أَعْيُنِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُنْتَجَبِينَ حَتَّى وَصَلَ النُّورُ وَ الطِّينَةُ إِلَى صُلْبِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَافْتَرَقَ نِصْفَيْنِ فَخَلَقَنِي اللَّهُ مِنْ نِصْفِهِ وَ اتَّخَذَنِي نَبِيّاً وَ رَسُولًا وَ خَلَقَكَ مِنَ النِّصْفِ الْآخَرِ فَاتَّخَذَكَ خَلِيفَةً وَ وَصِيّاً وَ وَلِيّاً فَلَمَّا كُنْتُ مِنْ عَظَمَةِ رَبِّي كَقَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى قَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) مَنْ أَطْوَعُ خَلْقِي لَكَ فَقُلْتُ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فَاتَّخِذْهُ خَلِيفَةً وَ وَصِيّاً فَقَدِ اتَّخَذَتْهُ صَفِيّاً وَ وَلِيّاً يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) كَتَبْتُ اسْمَكَ وَ اسْمَهُ عَلَى عَرْشِي مِنْ قَبْلِ أَنْ أَخْلُقَ خَلْقِي مَحَبَّةً مِنِّي لَكُمَا وَ لِمَنْ أَحَبَّكُمَا وَ تَوَلَّاكُمَا وَ أَطَاعَكُمَا فَمَنْ أَحَبَّكُمَا وَ أَطَاعَكُمَا وَ تَوَلَّاكُمَا كَانَ عِنْدِي مِنَ الْمُقَرَّبِينَ وَ مَنْ جَحَدَ وَلَايَتَكُمَا وَ عَدَلَ عَنْكُمَا كَانَ عِنْدِي مِنَ الْكَافِرِينَ الضَّالِّينَ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) فَمَنْ ذَا يَلِجُ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ وَ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ وَ طِينَةٍ وَاحِدَةٍ فَأَنْتَ أَحَقُّ النَّاسِ بِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ وُلْدُكَ وُلْدِي وَ شِيعَتُكُمْ شِيعَتِي وَ أَوْلِيَاؤُكُمْ أَوْلِيَائِي وَ أَنْتُمْ مَعِي غَداً فِي الْجَنَّةِ.

ص: 649

506. شراب مختوم که مست کننده نیست در بهشت مخصوص رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)

و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان ایشان است.

سوره مطففین آیات 25 تا 28

يُسْقَوْنَ مِنْ رَحيقٍ مَخْتُومٍ(25) خِتامُهُ مِسْكٌ وَ في ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ(26) وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنيمٍ(27) عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ(28)

از شرابی خالص که بر سر آن مهر نهاده اند سیراب شوند و مهر آن از مشک است و به سوی آن سبقت گیرندگان از یکدیگر پیش دستی می کنند طعم و آمیزه ی آن تسنیم است همان چشمه هایی که مقربان خداوند از آن می آشامند.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 744 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ مَعْرُوفٍ عَنِ السِّنْدِيِّ عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) ... إِلَى قَوْلِهِ عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ وَ هُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهما السلام) وَ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) ...

همان چشمه هایی که مقربان درگاه الهی از آن می نوشند اینها رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت فاطمه(علیها السلام) و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین(علیهما السلام) و حضرات امامان (از اهل بیت عصمت و طهارت)(علیهم السلام) هستند.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 744 آمده است:وَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) مَنْ تَرَكَ الْخَمْرَ لِغَيْرِ اللَّهِ سَقَاهُ اللَّهُ مِنَ الرَّحِيقِ الْمَخْتُومِ. قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِا للَّهِ مَنْ تَرَكَ الْخَمْرَ لِغَيْرِ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ وَ اللَّهِ صِيَانَةً لِنَفْسِهِ ... وَ هِيَ عَيْنٌ يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ، وَ الْمُقَرَّبُونَ آلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَقُولُ اللَّهُ « السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ خَدِيجَةُ وَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ ذُرِّيَّاتُهُمْ تَلْحَقُ بِهِمْ. يَقُولُ اللَّهُ: أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمُقَرَّبُونَ يَشْرَبُونَ مِنْ تَسْنِيمٍ بَحْتاً صِرْفاً وَ سَائِرُ الْمُؤْمِنِينَ مَمْزُوجاً.

ص: 650

507. خداوند سير سنت هاى انبياء گذشته را درباره قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) اجرا مى كند

سوره انشقاق آيه 19

لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ

البته كه شما احوال گوناگون و حوادث مختلفى خواهيد يافت.

* در كتاب كمال الدين و تمام النعمه باب 44 حديث 6 صفحه 480، تفسیر صافی مجلد 5 صفحه 305، علل الشرایع صفحه 245 حدیث 7، اثبات الهداة صفحه 486 حدیث 212، المحجة صفحه 246، تفسیربرهان مجلد 4 صفحه 444 حدیث 8، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 90، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 539 و انوارالنعمانیه صفحه 372 آمده است:

الْمُظَفَّرُ الْعَلَوِيُّ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مَسْعُودٍ وَ حَيْدَرِبْنِ مُحَمَّدٍ السَّمَرْقَنْدِيِّ مَعاً عَنِ الْعَيَّاشِيِّ عَنْ جَبْرَئِيلَب ْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ لِلْقَائِمِ(علیه السلام) مِنَّا غَيْبَةً يَطُولُ أَمَدُهَا فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ ذَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَى إِلَّا أَنْ يُجْرِيَ فِيهِ سُنَنَ الْأَنْبِيَاءِ(علیه السلام) فِي غَيْبَاتِهِمْ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لَهُ يَا سَدِيرُ مِنِ اسْتِيفَاءِ مَدَدِ غَيْبَاتِهِمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ» أَيْ سَنَناً عَلَى سَنَنِ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ

سدير از امام صادق(علیه السلام) روايت كرده است كه فرمود قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غيبتى دارد كه طولانى است به او عرض كردم يابن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) براى چه؟ فرمودند: براى آنكه خداى عزوجل ابا كرده است جز اينكه روشى در غيبت پيغمبران را درباره او مجرى دارد و ناچار است اى سدير، كه مدت غيبت همه پيغمبران را به سر برد، خداى تعالى فرموده است «هر آينه طبقه طبقه بر يكديگر سوار شويد» يعنى دوستى كسانى كه پيش از شما بوده اند.

ص: 651

508. امامان(علیهم السلام) بُرج هاى آسمان هستند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرين اين بُرج هاست.

سوره بروج آيه 1

وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ

سوگند به آسمان كه داراى برج ها است.

1. حافظ قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 430 آورده است:

قوله تعالى «وَالسَّماءِ ذاتِ البُرُوجِ» عن الاصبغ بن نباته قال سمعت ابن عباس رضى الله عنه يقول قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) انا السماء و اما البروج فالائمة من اهل بيتى و عترتى اولهم على(علیه السلام) و آخر هم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و هم اثنا عشر.

حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى مى گويد: از اصبغ بن نباته از ابن عباس در مورد قول خداوند متعال «وَالسَّماءِ ذاتِ البُرُوجِ» روايت شده است كه آن حضرت فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: آسمان منم، و اما برج ها پس امامان از اهل بيت وعترت(علیهم السلام) من مى باشند، اولين آن ها اميرالمؤمنين على(علیه السلام) است و آخرين شان مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و آنان دوازده نفرند.

2. در كتاب اختصاص صفحه 223، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 370، مجمع البحرین مجلد 2 صفحه 277، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 445، اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 635، مستدرک الوسائل مجلد 1 صفحه 253آمده است:

الإختصاص الصَّدُوقُ عَنِ ابْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الْكُوفِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِب ْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّب ْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ طَرِيفٍ عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَةٌ وَ ذِكْرِي عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُ عَلِيٍّ عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُ الْأَئِمَّةِمِنْ وُلْدِهِ عِبَادَةٌ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ جَعَلَنِي خَيْرَ الْبَرِّيَّةِ إِنَّ وَصِيِّي لَأَفْضَلُ الْأَوْصِيَاءِ وَ إِنَّهُ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى خَلْقِهِ

ص: 652

وَ مِنْ وُلْدِهِ الْأَئِمَّةُ الْهُدَاةُ(علیهم السلام) بَعْدِي بِهِمْ يَحْبِسُ اللَّهُ الْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ «يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ» وَ بِهِمْ يُمْسِكُ الْجِبَالَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَ بِهِمْ يَسْقِي خَلْقَهُ الْغَيْثَ وَ بِهِمْ يُخْرِجُ النَّبَاتَ أُولَئِكَ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ حَقّاً وَ خُلَفَائِي صِدْقاً عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ الشُّهُورِ وَ هِيَ «اثْنا عَشَرَ شَهْراً» وَ عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ نُقَبَاءِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ» ثُمَّ قَالَ أَ تُقَدِّرُ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ أَنَّ اللَّهَ يُقْسِمُ بِالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ وَ يَعْنِي بِهِ السَّمَاءَ وَ بُرُوجَهَا قُلْتُ يَا رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَمَا ذَاكَ قَالَ أَمَّا السَّمَاءُ فَأَنَا وَ أَمَّا الْبُرُوجُ فَالْأَئِمَّةُ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ آخِرُهُمُ الْمَهْدِيُّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِين

شيخ مفيد: در كتاب اختصاص از محمّدبن على بن بابويه آورده كه گويد: محمّدبن موسى بن المتوكل از محمّدبن ابى عبداللّه كوفى، از موسى بن عمران، از عمويش حسين بن يزيد، از على بن سالم، از پدرش، از سالم بى دينار، از سعدبن ظريف، از اصبغ بن نباته حديثمان داد كه گفت: شنيدم ابن عباس مى گفت: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: ذكر خداوند عزوجل عبادت است و ياد من عبادت است، ياد (حضرت) على(علیه السلام) عبادت است، ياد امامان(علیهم السلام) از فرزندانشان عبادت است. سوگند به آنكه مرا به نبوت برانگيخت و بهترين مخلوقات قرارم داد كه وصيّ من برترين اوصياست و همانا او حجت خداوند بر بندگانش و خليفه او بر خلقش مى باشد و از فرزندانش امامان هدايتگر بعد از من هستند. به آنان خداوند عذاب را از اهل زمين حبس مى كند و به سبب آنان آسمان را نگاه مى دارد كه جز به اذن او بر زمين افتد و به (ميمنت وجود) آنان كوه ها را نگه مى دارد كه به حركت در آيند و به (واسطه ى) ايشان بر آفريدگان خويش باران مى بارد، و به (خاطر) آنان گياه مى روياند، ايشانند به حق اولياى خداوند و خلفاى راستين من، شماره هاى ايشان همان تعداد ماه هاست، كه دوازده ماه است، و به شماره نقباى موسى بن عمران، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «سوگند به آسمان كه داراى برج ها و كاخ هاى با عظمت است.» آن گاه فرمود: اى ابن عباس، آيا چنين مى پندارى كه خداوند به آسمان داراى برج ها سوگند ياد كند و منظورش همان آسمان و برج هاى آن باشد، عرض كردم: يا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) پس (معنى آن) چيست؟ فرمود: آسمان من هستم وبرج ها پس امامان بعد از من مى باشند و اولينشان (حضرت) على(علیه السلام) و آخرينشان مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه صلوات خداوند بر همه آنان باد.

ص: 653

3. در کمال الدین صفحه 259 و 260 حدیث 5، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 253 حدیث 69، اعلام الوری مجلد 2 صفحه 184 و عوالم العلوم مجلد 5 صفحه 202 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ أَحْمَدَبْنِ عَبْدِاللَّهِب ْنِ أَحْمَدَبْنِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الْبَرْقِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَبْنِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ دَاوُدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْجَارُودِ الْعَبْدِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِب ْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: خَرَجَ عَلَيْنَا أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) ذَاتَ يَوْمٍ وَ يَدُهُ فِي يَدِ ابْنِهِ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ هُوَ يَقُولُ خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) ذَاتَ يَوْمٍ وَ يَدِي فِي يَدِهِ هَكَذَا وَ هُوَ يَقُولُ خَيْرُ الْخَلْقِ بَعْدِي وَ سَيِّدُهُمْ أَخِي هَذَا وَ هُوَ إِمَامُ كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدَ وَفَاتِي أَلَا وَ إِنِّي أَقُولُ خَيْرُ الْخَلْقِ بَعْدِي وَ سَيِّدُهُمْ ابْنِي هَذَا وَ هُوَ إِمَامُ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدَ وَفَاتِي أَلَا وَ إِنَّهُ سَيُظْلَمُ بَعْدِي كَمَا ظُلِمْتُ بَعْدَ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ خَيْرُ الْخَلْقِ وَ سَيِّدُهُمْ بَعْدَ الْحَسَنِ(علیه السلام) ابْنِي أَخُوهُ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) الْمَظْلُومُ بَعْدَ أَخِيهِ الْمَقْتُولُ فِي أَرْضِ كَرْبَلَاءَ أَمَا إِنَّهُ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ سَادَةِ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مِنْ بَعْدِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِهِ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَجُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى وَحْيِهِ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ وَ قَادَةُ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَادَةُ الْمُتَّقِينَ تَاسِعُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِي يَمْلَأُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ نُوراً بَعْدَ ظُلْمَتِهَا وَ عَدْلًا بَعْدَ جَوْرِهَا وَ عِلْماً بَعْدَ جَهْلِهَا وَ الَّذِي بَعَثَ أَخِي مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) بِالنُّبُوَّةِ وَ اخْتَصَّنِي بِالْإِمَامَةِ لَقَدْ نَزَلَ بِذَلِكَ الْوَحْيُ مِنَ السَّمَاءِ عَلَى لِسَانِ الرُّوحِ الْأَمِينِ جَبْرَئِيلَ وَ لَقَدْ سُئِلَ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنِ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُ فَقَالَ لِلسَّائِلِ «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ» إِنَّ عَدَدَهُمْ بِعَدَدِ الْبُرُوجِ وَ رَبِّ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ الشُّهُورِ إِنَّ عَدَدَهُمْ كَعَدَدِ الشُّهُورِ فَقَالَ السَّائِلُ فَمَنْ هُمْ يَا رَسُولَا للَّهِ فَوَضَعَ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَدَهُ عَلَى رَأْسِي فَقَالَ أَوَّلُهُمْ هَذَا وَ آخِرُهُمُ الْمَهْدِيُّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مَنْ وَالاهُمْ فَقَدْ وَالانِي وَ مَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ عَادَانِي وَ مَنْ أَحَبَّهُمْ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ أَنْكَرَهُمْ فَقَدْ أَنْكَرَنِي وَ مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَنِي بِهِمْ يَحْفَظُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دِينَهُ وَ بِهِمْ يَعْمُرُ بِلَادَهُ وَ بِهِمْ يَرْزُقُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ نَزَلَ الْقَطْرُ مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهِمْ يَخْرُجُ بَرَكَاتُ الْأَرْضِ هَؤُلَاءِ أَصْفِيَائِي وَ خُلَفَائِي وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ وَ مَوَالِي الْمُؤْمِنِين

ص: 654

509. «والسماء» امیرالمؤمنین است و «طارق» کسی است که از نزد پروردگار

از آنچه در شب و روز اتفاق می افتد برای ائمه خبر می آورد

سوره طارق آیه 1

وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ

قسم به آسمان و آن شبگرد

در تفسیر آیة الله العظمی علی بن ابراهیم قمی صفحه 749 آمده است:

حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ مُوسَى عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ» قَالَ قَالَ السَّمَاءُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الطَّارِقُ الَّذِي يَطْرُقُ الْأَئِمَّةَ(علیه السلام) مِنْ عِنْدِ رَبِّهِمْ مِمَّا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ هُوَ الرُّوحُ الَّذِي مَعَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) يُسَدِّدُهُمْ

علی بن ابراهیم با سند خود از ابوبصیر روایت می کند که گفت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: درباره ی فرمایش خداوند متعال«وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ» منظور از اسماء در اینجا حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و الطارق آن کسی است که از آنچه درشبانه روز اتفاق می افتد، از نزد پروردگارش برای امامان (معصوم)(علیهم السلام) گزارش می آورند که او روح است و همراه ائمه(علیهم السلام) می باشد.

510. یکی از اسامی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) النجم الثاقب یا

ستاره ی درخشان است

سوره طارق آیه 3

النَّجْمُ الثَّاقِبُ

سوگند به آن ستاره ی درخشان و نورانی

كافران در مقابل رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و فاطمه زهرا(علیها السلام) مكر و حيله (كيد) ورزيدند و خداوند متعال به وسيله قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مكر و حيله (كيد) خواهد كرد.

ص: 655

511. در ظهور قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از تمام کسانی که در طول تاریخ،

مثل قریش و بنی امیه که سد راه پیشرفت رسول خدا و ائمه طاهرین(علیهم السلام) شدند و بر گمراهی انسان افزودند انتقام گرفته می شود

سوره طارق آيات 15 تا 17

إِنَّهُمْ يَكيدُونَ كَيْداً (15) وَ أَكيدُ كَيْداً (16) فَمَهِّلِ الْكافِرينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً (17)

البته آنان (دشمنان اسلام) هر چه بتوانند كيد و مكر مى كنند و من (خداى متعال) هم (در مقابل آنان) كيد خواهم كرد پس تو (اى رسول ما) مهلت ده كافران را مهلت كمى.

* در تفسير قمى مجلد 2 صفحه 416 آمده است:

حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ أَحْمَدَ عَنْ عُبَيْدِاللَّهِب ْنِ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ فِي قَوْلِهِ «فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ» قَالَ مَا لَهُ قُوَّةٌ يَقْوَى بِهَا عَلَى خَالِقِهِ وَ لَا نَاصِرٌ مِنَ اللَّهِ يَنْصُرُهُ إِنْ أَرَادَ بِهِ سُوءاً قُلْتُ: « إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً» قَالَ: كَادُوا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ كَادُوا عَلِيّاً(علیه السلام) وَ كَادُوا فَاطِمَةَ(علیها السلام) فَقَالَ اللَّهُ: يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) « إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً وَ أَكِيدُ كَيْداً فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ» يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) «أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً» لِوَقْتِ بَعْثِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَيَنْتَقِمُ لِي مِنَ الْجَبَّارِينَ وَ الطَّوَاغِيتِ مِنْ قُرَيْشٍ وَ بَنِي أُمَيَّةَ وَ سَائِرِ النَّاسِ.

على بن ابراهيم گويد: حديثمان داد جعفربن احمد، از عبد (عبيد) اللّه بن موسى، از حسن بن على، (از) ابن ابى حمزه (از پدرش) از ابوبصير درباره فرموده خداوند «پس او را (در آن روزقوت و توانى در خود و ياورى بر جان نيست.» آن حضرت(علیه السلام) فرمود: براى او قوت و نيرويى نيست كه عليه خالقش به وسيله آن نيرو گيرد، هيچ ياورى از سوى خداوند نمى باشد تا اگر خداوند اراده فرمايد او را عذاب كند يا ياريش نمايد. عرضه داشتم: آنان هر چه بتوانند كيد و مكر كنند (و من هم كيد خواهم كرد) فرمود: با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كيد نمودند و با حضرت على(علیه السلام) كيد كردند و نسبت به حضرت فاطمه(علیها السلام) با كيد و مكر رفتار نمودند، پس (خداوند) فرمود: اى محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)، آنان هر چه بتوانند كيد و مكر مى كنند، و من هم در مقابل آنان كيد خواهم كرد، پس تو (اى محمّد) كافران را مهلت ده، مهلت كمى تا وقت برانگيختنحضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه براى او از جبّاران و طاغوت هاى قريش و بنى اميه و ساير مردم انتقام خواهد گرفت. اللهم عجل لولیک الفرج

ص: 656

512. هرکس به یاد خداوند بیفتد باید بگوید اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم

سوره اعلی آیات 14 و 15

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى (14) وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى (15)

همانا پاکان رستگار شدند آنان که هر گاه خدا را یاد کنند صلوات می فرستند.

1. کافی جلد 2 صفحه 494 حدیث 18 تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 451 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَب ْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الرَّيَّانِ عَنْ عُبَيْدِاللَّهِب ْنِ عَبْدِاللَّهِ الدِّهْقَانِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) فَقَالَ لِي مَا مَعْنَى قَوْلِهِ «وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» قُلْتُ كُلَّمَا ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ قَامَ فَصَلَّى فَقَالَ لِي لَقَدْ كَلَّفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذَا شَطَطاً فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَكَيْفَ هُوَ فَقَالَ كُلَّمَا ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ.

حضرت کلینی با سند خود از عبیدالله بن عبدالله دهقان روایت می کند که او گفت: من وارد شدم خدمت حضرت رضا(علیه السلام). حضرت به من فرمودند: معنی این آیه چیست؟ عرض کردم آن ها هر وقت به یاد پروردگارشان بیفتند باید برخیزند و نماز بخوانند. حضرت فرمودند: اگر این طور که تو می گویی باشد، خداوند از بندگانش کار سختی خواسته است. عرض کردم یابن رسول الله پس معنی آن چیست؟ (شما بفرمایید) آن حضرت فرمودند: هر گاه به یاد خداوند بیفتند، صلوات بر محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) بفرستند.

پس هرگاه به یاد خداوند افتادیم زیباست و دستور است که بگوییم اللهم صل علی محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و چون هم اکنون عصر حضرت ولی عصر امام زمان(عجل اللهتعالی فرجه الشریف) است و آن حضرت جزء آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است ان شاالله چنین صلوات بفرستیم:

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

ص: 657

خداوند رحمت کند علامه ی بزرگوار امینی صاحب الغدیر را. ایشان فرمودند: هرکس صلوات بفرستد و عجل فرجهم بگوید، من او را در ثواب کتاب الغدیر شریک می کنم. پس همیشه هرگاه به یاد خداوند افتادیم بگوییم: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

ص: 658

513. در قيام حضرت قائم موعود(علیه السلام) چهره هاى ستمگران

ترسناك و ذليل مى گردد

سوره غاشيه آيات 1 تا 4

هَلْ أَتاكَ حَديثُ الْغاشِيَةِ(1) وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ(2) عامِلَةٌ ناصِبَةٌ(3) تَصْلى ناراً حامِيَةً(4)

آيا حديث آن (عقوبت) فراگير به تو رسيده چهره هائى كه در آن روز ترسناك و ذليل است همه كارشان رنج و مشقت است و به آتش سوزاننده مى رسند.

* در كتاب روضه كافى مجلد 1 صفحه 50، ثواب الاعمال صفحه 248 حدیث 10، تأویل الآیات مجلد 2 صفحه 831 حدیث 3، تفسیر صافی مجلد 5 صفحه 321، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 497 حدیث 267، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 453، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 310 حدیث 16 و نورالثقلین مجلد 5 صفحه 563 آمده است:

عَنْ سَهْلٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ «هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ» قَالَ يَغْشَاهُمُ الْقَائِمُ بِالسَّيْفِ قَالَ قُلْتُ «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ» قَالَ خَاضِعَةٌ لَا تُطِيقُ الِامْتِنَاعَ قَالَ قُلْتُ «عامِلَةٌ» قَالَ عَمِلَتْ بِغَيْرِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ «ناصِبَةٌ» قَالَ نَصَبَتْ غَيْرَ وُلَاةِ الْأَمْرِ قَالَ قُلْتُ «تَصْلى ناراً حامِيَةً» قَالَ تَصْلَى نَارَ الْحَرْبِ فِي الدُّنْيَا عَلَى عَهْدِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ فِي الْآخِرَةِ نَارَ جَهَنَّمَ.

محمّد از پدرش روايت كرده كه گفت: از امام صادق(علیه السلام) راجع به گفتار خداى تعالى پرسيدم كه مى فرمايند: «آيا داستان حادثه فرا گيرنده به تو رسيده» فرمود: حضرت قائم(علیه السلام) كه آن ها را با شمشير فرا گيرد، عرض كردم، «چهره هايى در آن روز ترسانند» (يعنى چه؟) فرمود: فروتن و زبون هستند كه توانايى جلوگيرى ندارند، عرض كردم: عامله عمل كننده (يعنى چه؟) فرمود: يعنى، به غير آنچه خدا نازل فرموده عمل كرده اند، عرض كردم: ناصبه نصب كننده (يعنى چه؟) فرمود: يعنى غير زمامداران به حق را منصوب كرده اند. عرض كردم: «داخل آتش سوزان شوند» (معنايش چيست؟) فرمود: داخل آتشجنگ دنيا در زمان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گردند و در آخرت در آتش دوزخ بسوزند.

ص: 659

514. در روز قیامت پرونده ی هر شیعه ای را به امام عصرش می دهند و پرونده ی ما

را به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می دهند تا ایشان حسابرسی فرمایند

سوره غاشیه آیات 23 تا 26

إِلاَّ مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ(23) فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَكْبَرَ(24) إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ(25) ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ(26)

مگر آن کسی که روی برگردانید و کفر ورزید پس خداوند او را به عذابی بسیار بزرگ تر مبتلا می گرداند به درستی که بازگشت آن ها به سوی ما خواهد بود و سپس بررسی حساب ایشان با ما خواهد بود.

1. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 1 آمده است:

عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، عن محمدبن سنان، عن عمروبن شمر، عن جابر، عن أبي جعفر(علیه السلام) قال: قال: يا جابر، إذا كان يوم القيامة و بعث الله عز و جل الأولين و الآخرين لفصل الخطاب، دعي رسول الله(علیه السلام) و دعي أميرالمؤمنين(علیه السلام) فيكسى رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) حلة خضراء تضي ء ما بين المشرق و المغرب و يكسى علي(علیه السلام) مثلها [و يكسى رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) حلة وردية يضي ء لها ما بين المشرق و المغرب و يكسى علي(علیه السلام) مثلها] ثم يصعدان عندها، ثم يدعى بنا فيدفع إلينا حساب الناس، فنحن و الله ندخل أهل الجنة الجنة و أهل النار النار، ثم يدعى بالنبيين(علیهم السلام) فيقامون صفين عند عرش الله جل و عز حتى يفرغ من حساب الناس. فإذا دخل أهل الجنة الجنة، و أهل النار النار، بعث رب العزة عليا(علیه السلام) فأنزلهم منازلهم من الجنة و زوجهم، فعلي و الله يزوج أهل الجنة في الجنة و ما ذاك لأحد غيره، كرامة من الله عز ذكره، [و] فضلا فضله الله [به] و من به عليه و هو و الله يدخل أهل النار النار و هو الذي يغلق على أهل الجنة إذا دخلوا فيها أبوابا، لأن أبواب الجنة إليه، و أبواب النار إليه.

2. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 2 آمده است:عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، عن ابن سنان، عن سعدان، عن سماعة قال: كنت قاعدا مع أبي الحسن الأول(علیه السلام) و الناس في الطواف في جوف الليل فقال لي: يا سماعة، إلينا إياب هذا الخلق و علينا

ص: 660

حسابهم، فما كان لهم من ذنب بينهم و بين الله تعالى حتمنا على الله في تركه لنا، فأجابنا إلى ذلك و ما كان بينهم و بين الناس استوهبناه منهم و أجابوا إلى ذلك و عوضهم الله عز و جل.

3. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 3 آمده است:

ابن بابويه، قال: حدثنا أبوعلي أحمدبن أبي جعفر البيهقي بفيد بعد منصرفي من حج بيت الله [الحرام] في سنة أربع و خمسين و ثلاثمائة قال: حدثنا علي بن محمد بن مهرويه القزويني، قال: حدثنا داودبن سليمان، قال: حدثني علي بن موسى، عن أبيه موسى بن جعفر، عن أبيه جعفربن محمد، عن أبيه محمد ابن علي، عن أبيه علي بن الحسين، عن أبيه الحسين بن علي، عن أبيه علي بن أبي طالب(علیهم السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): إذا كان يوم القيامة ولينا حساب شيعتنا، فمن كانت مظلمته فيما بينه و بين الله عز و جل حكمنا فيها فأجابنا و من كانت مظلمته فيما بينه و بين الناس استوهبناها منهم فوهبوها لنا و من كانت مظلمته فيما بينه و بيننا كنا أحق من عفا و صفح.

4. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 4 آمده است:

محمدبن العباس: عن أحمدبن هوذة، عن إبراهيم بن إسحاق، عن عبدالله بن حماد، عن عبدالله بن سنان، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: إذا كان يوم القيامة وكلنا بحساب شيعتنا، فما كان لله سألنا الله أن يهبه لنا، فهو لهم و ما كان للآدميين سألنا الله أن يعوضهم بدله، فهو لهم و ما كان لنا فهو لهم. ثم قرأ: «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ»

5. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 5 آمده است:

عنه بهذا الإسناد إلى عبدالله بن حماد، عن محمد بن جعفر بن محمد، عن أبيه، عن جده(علیهم السلام) في قوله عز و جل «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ» قال: إذا كان يوم القيامة وكلنا الله بحساب شيعتنا، فما كان لله سألناه أن يهبه لنا، فهو لهم و ما كان لمخالفيهم فهو لهم و ما كان لنا فهو لهم ثم قال: هم معنا حيث كنا.

6. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 6 آمده است:

قال: حدثنا الحسين بن أحمد، عن محمد بن عيسى، عن يونس بن يعقوب، عن جميل بن دراج، قال: قلت لأبي الحسن(علیه السلام): أحدثهم بحديث جابر؟ قال: لا تحدث به السفلة فيذيعوه، أما تقرأ «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ»؟ قلت: بلى. قال: إذا كان يوم القيامة و جمع الله الأولين و الآخرين ولانا حساب شيعتنا، فما كان بينهم و بين الله حكمنا على الله فيه فأجاز حكومتنا و ما كان بينهم و بين الناس استوهبناه منهم فوهبوه لنا و ما كان بيننا و بينهم فنحن أحق من عفا و صفح.

7. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 7 آمده است:

و عن الصادق(علیه السلام) في قوله: «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ» قال(علیه السلام): إذا حشر الناس في صعيد واحد، أجل الله أشياعنا أن يناقشهم في الحساب، فنقول: إلهنا، هؤلاء شيعتنا. فيقول الله عز و جل: قد جعلت أمرهم إليكم و شفعتكم فيهم، و غفرت لمسيئهم، أدخلوهم الجنة بغير حساب.

ص: 661

8. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 8 آمده است:

الشيخ (طوسی) في (التهذيب) بإسناده، عن محمدبن علي بن الحسين بن بابويه، قال: حدثنا علي بن أحمد بن موسى و الحسين بن إبراهيم بن أحمد الكاتب قالا: حدثنا محمدبن أبي عبدالله الكوفي، عن محمدبن إسماعيل البرمكي، قال: حدثنا موسى بن عبدالله النخعي، قال: قلت لعلي بن محمد بن علي بن موسى بن جعفر ابن محمدبن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب(علیهم السلام): علمني يا بن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) قولا أقوله بليغا كاملا إذا زرت واحدا منكم ثم ذكر زيارة الجامعة لجميع الأئمة(علیهم السلام) و قال علي(علیه السلام) فيها: فالراغب عنكم مارق و اللازم لكم لاحق و المقصر في حقكم زاهق و الحق معكم و فيكم و منكم و إليكم و أنتم أهله و معدنه و ميراث النبوة عندكم و إياب الخلق إليكم و حسابهم عليكم و فصل الخطاب عندكم

9. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 9 آمده است:

بإسناده، عن إبراهيم بن إسحاق النهاوندي الأحمري، عن عبد الرحمن ابن أحمد التميمي، عن عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله(علیه السلام)، قال: إذا كان يوم القيامة وكلنا بحساب شيعتنا، فما كان لله سألنا الله أن يهبه لنا، فهو لهم، و ما كان لنا فهو لهم ثم قرأ أبوعبدالله(علیه السلام): «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ»

10. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 10 آمده است:

علي بن إبراهيم: قال الصادق(علیه السلام): كل أمة يحاسبها إمام زمانها و يعرف الأئمة أولياءهم و أعداءهم بسيماهم و هو قوله تعالى: «وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ [و هم الأئمة] يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ»(1) فيعطون أولياءهم كتبهم بأيمانهم، فيمرون على الصراط إلى الجنة بغير حساب و يعطون أعدائهم كتبهم بشمالهم فيمرون إلى النار بغير حساب، فإذا نظر أولياؤهم في كتبهم يقولون لإخوانهم «هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ * إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ * فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ»(2) أي مرضية، فوضع الفاعل مكان المفعول.

ص: 662


1- . سوره اعراف آیه 46
2- . سوره حاقه آیه 19- 21

515. در ظهور حضرت مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شب تار زمان

به روز روشن ظهور مبدل مى شود

سوره فجر آيات 1 تا 4

وَ الْفَجْرِ(1) وَ لَيالٍ عَشْرٍ(2) وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ(3) وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ(4)

سوگند به فجر (سپيده دم) كه جهان روى روشنايى مى بيند و شب هاى دهگانه و سوگند به حق جفت و بحق فرد قسم به شب آن گاه كه به روز روشنى مبدل شود.

* در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 836، تفسير برهان مجلد 4 صفحه 457 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 78 حدیث 19 آمده است:

عَنْ عَمْرِوبْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ الْفَجْرِ» هُوَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ اللَّيَالِي الْعَشْرُ» الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) مِنَ الْحَسَنِ إِلَى الْحَسَنِ(علیهم السلام) «وَ الشَّفْعِ» أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةُ(علیهما السلام) «وَ الْوَتْرِ» هُوَ اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» هِيَ دَوْلَةُ حَبْتَرٍ فَهِيَ تَسْرِي إِلَى قِيَامِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

شرف الدين نجفى گويد: به طور مسند مرفوع از عمروبن شمر از جابربن يزيد جعفى، از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) روايت كرده كه آن جناب فرمودند: فرموده خداى عزوجل: «وَ الْفَجْرِ» فجر همان قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، «وَ اللَّيَالِي الْعَشْرُ» امامان(علیهم السلام) از حسن (مجتبى) تا حسن (عسكرى)(علیهم السلام) هستند، «وَ الشَّفْعِ» حضرت اميرالمؤمنين و فاطمه(علیهما السلام) مى باشند، «وَ الْوَتْرِ» همان خداوند يكتا است كه هيچ شريك ندارد،«وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» منظور دولت حبتر است كه سرايت مى كند تا دولت حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتهى گردد.2. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 1 صفحه 281، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 131 حدیث 888، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 836 آمده است:

ص: 663

عن جَابِرٌ الْجُعْفِيُّ عَنْ الباقر(علیه السلام) فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ «وَ الْفَجْرِ وَ لَيالٍ عَشْرٍ» يَا جَابِرُ «وَ الْفَجْرِ» جَدِّي «وَ لَيالٍ عَشْرٍ» عَشْرَةُ أَئِمَّةٍ «وَ الشَّفْعِ» أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «وَ الْوَتْرِ» اسْمُ الْقَائِم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

امام محمدباقر(علیه السلام) فرمودند: ای جابر«وَ الْفَجْرِ» جد ما رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است «وَ لَيالٍ عَشْرٍ» امامان(علیهم السلام) هستند «وَ الشَّفْعِ» حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است «وَ الْوَتْرِ» اسم حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

3. در تأویل الآیات الظاهرة صفحات 836 و 837، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 571، تفسیر لاهیجی مجلد 4 صفحه 776، فرهنگ ائمه(علیهم السلام) از دیدگاه قرآن (محقق عبدالصمد الساکی) و تفسیر برهان آمده است:

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: سوره فجر سوره مخصوص حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) است و باز «لَيالٍ عَشْرٍ» به دو تعبیر آمده است: اول: ده روز اول ماه محرم است و دوم به معنی ده امام از امام حسن مجتبی تا امام حسن عسکری(علیهم السلام). الشفع و الوتر هم به معنی سه روزی است که بدن سیدالشهدا(علیه السلام) روی خاک های گرم کربلا افتاده بود و هم به معنی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت فاطمه و حضرت امیرالمؤمنین(علیهما السلام) است. به هر صورت آیات درباره ی چهارده معصوم(علیهم السلام) است از معصوم اول که حضرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و معصوم آخر که حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 664

516. منظور از نفس مطمئنه پس از ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،

شیعیان واقعی هستند و هنگام مردن شیعیان واقعی، شیعیان واقعی به استقبال آنان می آیند

سوره فجر آیات 27 تا 30

يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ(27) ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً(28) فَادْخُلي في عِبادي(29) وَ ادْخُلي جَنَّتي(30)

ای نفس مطمئنه به سوی پروردگار خود برگرد که پروردگار از تو راضی و تو از او خشنود هستی. پس در میان بندگان مقرب من در آی و تو در بهشت مخصوص خود من داخل شو.

این آیه درباره ی کسانی است که هنگام جان دادن ندای الهی می شنوند که خداوند آن ها را مفتخر می کند به مدال (نفس مطمئنه) و این ها به درجات اعلی راه یافته اند. این ها به خاطر پیروی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت علی مرتضی و حضرت فاطمه زهرا و حضرت امام حسن مجتبی و حضرت امام حسین(علیهم السلام) و نه امام از فرزندان حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) که در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند، به این درجه ی اعلی رسیده اند که خداوند به آن ها می فرماید داخل بندگان خود من شوید که این بندگان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند. سپس می فرمایند: داخل بهشت مخصوص من شوید.

بهشت دارای درجاتی است که اعلی ترین درجه ی آن رضوان الله الاکبر است و آن جایگاه چهارده نور مقدس است که ایشان و شیعیان مخصوص در آنجا قرار می گیرند. لذا در بعضی روایات داریم که این آیات درباره ی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است در بعضی آیات دیگرآمده است که این آیات در شأن حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) است و در بعضی روایات داریم که منظور

ص: 665

شیعیان خاص هستند که هنگام قبض روح این بندگان خاص چهارده نور مقدس به استقبال این پیروان ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) می آیند و آن ها هنگام مردن با چهارده نور مقدس ملاقات می کنند. چقدر لذتبخش است که هنگام مردن، انسان با چهارده نور ملاقات کند. اللهم الرزقنا. ان شاءالله.

1. تأویل الآیات الظاهرة صفحه 839 حدیث 6، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 93 حدیث 5 و مجلد 36 صفحه 131 حدیث 83، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 657 حدیث 4 و تفسیر فرات صفحه 555 حدیث 4 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُب ْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَب ْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِب ْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» قَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام).

محمدبن عباس روایت می کند... از عبدالرحمن بن سالم و ایشان روایت می کند از حضرت صادق(علیه السلام) که ایشان درباره ی این آیه «ای نفس مطمئنه برگرد به سوی پروردگارت که او از تو راضی است و تو از او خشنود هستی داخل بندگان خودِ من بشو» فرمودند: این آیات درباره ی حضرت علی(علیه السلام) نازل شده است.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 753 آمده است:

«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً» قَالَ إِذَا حَضَرَ الْمُؤْمِنَ الْوَفَاةُ نَادَى مُنَادٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي بِوَلَايةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) مَرْضِيَّةً بِالثَّوَابِ «فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» فَلَا يَكُونُ لَهُ هِمَّةٌ إِلَّا اللُّحُوقُ بِالنِّدَاءِ.

علی بن ابراهیم با اسناد خودش درباره ی این فرموده ی خداوند «ای نفس مطمئنه برگرد به سمت پروردگارت که او از تو راضی و تو از او خشنود هستی» حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: هنگامی که مؤمن در حال احتضار و مرگ است منادی از طرف خداوند ندا می دهد که ای روح و نفسی که به درجه ی اطمینان رسیده ای برگرد به ولایت حضرت علی(علیه السلام) که به ثواب آن خشنود هستی و داخل بندگان من شو و داخل بهشت من بشو.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 754 آمده است:

ص: 666

حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ أَحْمَدَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِب ْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» يَعْنِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(علیهما السلام)

ابابصیر از حضرت صادق(علیه السلام) روایت کرده است که درباره آیات پایانی سوره فجر پرسیدیم. فرمودند: یعنی حضرت حسین بن علی(علیهما السلام)

4. در تقسیر قمی، بحارالانوار مجلد 6 صفحه 182 حدیث 11، تأویل الآیات الظاهرة صفحه 839 صفحه 2، تفسیر برهان صفحه 657 حدیث 4 و تفسیر فرات صفحه 555 آمده است:

و ذکر علی بن ابراهیم انما نَزَلَتْ فِي عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام).

علی بن ابراهیم قمی چنین بیان می کند که این آیه در شأن حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.

5. در تأویل الآیات الظاهرة صفحه 839 حدیث 8، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 93 حدیث 6 و مجلد 44 صفحه 218 حدیث 8 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 657 حدیث 5 آمده است:

وَ رَوَى الْحَسَنُب ْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ صَنْدَلٍ عَنِ ابْنِ فَرْقَدٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) اقْرَءُوا سوره ی الْفَجْرِ فِي فَرَائِضِكُمْ وَ نَوَافِلِكُمْ فَإِنَّهَا سوره ی الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ ارْغَبُوا فِيهَا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَالَ لَهُ أَبُوأُسَامَةَ وَ كَانَ حَاضِرَ الْمَجْلِسِ كَيْفَ صَارَتْ هَذِهِ السوره ی لِلْحُسَيْنِ(علیه السلام) خَاصَّةً فَقَالَ أَ لَا تَسْمَعُ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» إِنَّمَا يَعْنِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا فَهُوَ ذُو النَّفْسِ الْمُطْمَئِنَّةِ الرَّاضِيَةِ الْمَرْضِيَّةِ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ الرضوان [هُمُ الرَّاضُونَ] عَنِ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ رَاضٍ عَنْهُمْ وَ هَذِهِ السوره ی فِي الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) وَ شِيعَتِهِ وَ شِيعةِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) خَاصَّةً فَمَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَةَ الْفَجْرِ كَانَ مَعَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فِي دَرَجَتِهِ فِي الْجَنَّةِ «إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» (1)

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: در نمازهای واجب و نافله سوره فجر بخوانید زیرا این سوره ی امام حسین(علیه السلام) است و مخصوص آن حضرت. خداوند می فرماید: حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) دارای نفس مطمئنه است که خدا از او راضی و او از خداوند خشنود است. همچنین اصحاب و یاران او از آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند که صلوات و رضوان خداوند بر آن ها باد.

ص: 667


1- . سوره بقره آیه 220

آن ها در قیامت از خداوند خشنودند و خداوند ازآن ها راضی است. هر کس بر خواندن این سوره مداومت کند در بهشت در درجه ی ایشان است. همانا خداوند عزیز و حکیم است.

این سوره درباره ی امام حسین بن علی(علیهما السلام) و شیعیان ایشان است. همچنین شیعیان آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و مخصوص آن هاست.

6. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 840 حدیث 9، فضائل الشیعة صفحه 66 حدیث 24، بحارالانوار مجلد 6 صفحه 196 حدیث 49 و مجلد 24 صفحه 94 حدیث 7، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 658 حدیث 16 و کافی مجلد 3 صفحه 127 حدیث 2 آمده است:

الكافي عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِب ْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) هَلْ يُكْرَهُ الْمُؤْمِنُ عَلَى قَبْضِ رُوحِهِ قَالَ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ إِذَا أَتَاهُ مَلَكُ الْمَوْتِ لِقَبْضِ رُوحِهِ جَزِعَ عِنْدَ ذَلِكَ فَيَقُولُ لَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ يَا وَلِيَّ اللَّهِ لَا تَجْزَعْ فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) لَأَنَا أَبَرُّ بِكَ وَ أَشْفَقُ عَلَيْكَ مِنْ وَالِدٍ رَحِيمٍ لَوْ حَضَرَكَ افْتَحْ عَيْنَيْكَ فَانْظُرْ قَالَ وَ يُمَثَّلُ لَهُ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِهِمْ(علیهم السلام) فَيُقَالُ لَهُ هَذَا رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) رُفَقَاؤُكَ قَالَ فَيَفْتَحُ عَيْنَيْهِ فَيَنْظُرُ فَيُنَادِي رُوحَهُ مُنَادٍ مِنْ قِبَلِ رَبِّ الْعِزَّةِ فَيَقُولُ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» إِلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أَهْلِ بَيْتِهِ(علیهم السلام) «ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً» بِالْوَلَايَةِ «مَرْضِيَّةً» بِالثَّوَابِ «فَادْخُلِي فِي عِبادِي» يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) «وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» فَمَا مِنْ شَيْ ءٍ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنِ اسْتِلَالِ رُوحِهِ وَ اللُّحُوقِ بِالْمُنَادِي.

سدیر گوید به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: یابن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) جانم فدایتان، مؤمن هنگام قبض روح ناراحت است؟ فرمودند: خیر زیرا هنگام مردن ملک الموت چون جزع او را می بیند به او می گوید: ای دوست خدا وحشت و جزع نکن. قسم به خدایی که حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را مبعوث کرده است، من به تو نیکی کننده و دلسوزتر از پدر مهربان هستم. چشمت را باز کن و ببین رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت علی و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین و بقیه ی ائمه(علیهم السلام) از فرزندان ایشان را. پس به او گفته می شود ایشان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین و دیگر ائمه(علیهم السلام) دوستان تو هستند. پس او چشمش را باز می کند و می بیند. پس منادیاز جانب خدا به روح او ندا می دهد «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً» داخل بندگان من بشو یعنی وارد بر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت ایشان(علیهم السلام) شو و داخل بهشت من شو...

ص: 668

517. خداوند در قرآن به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)

و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سوگند یاد می فرماید

سوره بلد آیات 1 تا 4

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ (1) وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ (2) وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ (3) لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ (4)

سوگند به این شهر و تو در این (شهر مقدس) مسکن گرفته ای و سوگند به پدر و فرزندانی که پدید آورد.

یکی از اهداف قسم ها و سوگند های قرآن عظمت آن چیزی است که خداوند به آن قسم می خورد و خداوند به این وسیله می خواهد ارزش و عظمت چیزی را که به آن قسم می خورد برای همه ی انسان ها روشن سازد. در این سوره خداوند اول به مکه سوگند یاد می کند که مسجدالحرام در آن است و کعبه در مسجدالحرام است و رکن یمانی محل تولد حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در آن واقع شده است. سپس به پدری بزرگوار و فرزندانش سوگند می خورد که این قسمت ها هم عظمت مکه و هم عظمت مسجدالحرام و کعبه را مشخص می نماید. سپس عظمت آن پدر و فرزند پیش می آید که آن پدر و فرزند وجود اقدس حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و یازده فرزند از نسل آن بزرگوار است که دوازدهمین آنها وجود اقدس حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که خداوند می خواهد با این قسم ها عظمت ایشان را برای بشریت مشخص سازد چنانچه1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 841، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 268 حدیث 16 و مجلد 36 صفحه 13 حدیث 17، تفسیربرهان مجلد 4 صفحه 461 حدیث 7 و تفسیر لاهیجی مجلد 4 صفحه 788 آمده است:

ص: 669

مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَحْمَدَبْنِ هَوْذَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ حَضِيرَةَ عَنْ عَمْرِوبْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِبْنِ يَزِيدَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» قَالَ يَعْنِي عَلِيّاً وَ مَا وَلَدَ مِنَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام)

جابربن یزید از امام باقر(علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت درباره این آیه سوگند به آن پدر (بزرگوار) و فرزندان (بزرگوارش) که آن پدر حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است و آن پسرها یازده فرزند از نسل حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند که آن ها امامان و جانشینان پس از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند.

2. در کافی مجلد 1 صفحه 342 حدیث 11 و برهان مجلد 4 صفحه 462 حدیث 5 آمده است:

محمدبن يعقوب عن الحسين بن محمد، عن معلى بن محمد، عن أحمدبن محمدبن عبدالله رفعه في قوله تعالى «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ * وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ * وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» قال: أميرالمؤمنين(علیه السلام) و ما ولد من الأئمة(علیهم السلام).

حضرت محمدبن یعقوب کلینی با سند خودش از احمدبن محمدبن عبدالله به طور مرفوعه روایت کرده است که گفت: در مورد این آیات «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ * وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ * وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» فرمودند: امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و ائمه (معصومین)(علیهم السلام) هستند.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 754 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 461 حدیث 1 آمده است:

«لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ» وَ الْبَلَدُ مَكَّةُ «وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ» قَالَ كَانَتْ قُرَيْشٌ لَا يَسْتَحِلُّونَ أَنْ يَظْلِمُوا أَحَداً فِي هَذَا الْبَلَدِ وَ يَسْتَحِلُّونَ ظُلْمَكَ فِيهَ «وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» قَالَ آدَمُ وَ مَا وَلَدَ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ

«قسم به این شهر» فرمودند: منظور از شهر مکه است «و تو در این شهر مسکن گرفته ای» منظور این است که قریش حلال نمی دانستند در این شهر به کسی ظلم شود ولی نسبت به تو ظلم کردند و ظلم را حلال و جایز شمردند «وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» منظور حضرت آدم و فرزندان او از پیامبران و اوصیای(علیهم السلام) ایشان هستند.

باز باید بگوییم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نسل انبیا و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند و از فرزندان آن حضرت به شمار می روند.4. در مناقب ابن شهراشوب مجلد 3 صفحه 105 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 463 حدیث 8 آمده است:

عَنْ بَعْضِ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ مَا وَلَدَ مِنَ الْأَئِمَّة(علیهم السلام)

ص: 670

518. با معرفت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و

حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان از هر بندی نجات می یابد

سوره بلد آیات 11 تا 13

فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ(11) وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ(12) فَكُّ رَقَبَةٍ(13)

(به شکرانه ی این نعمت ها) به عقبه ی تکلیف تن در نداده است و چگونه می توانی درک کنی که آن عقبه چیست؟ آن آزاد کردن در راه خداوند است.

1. خداوند در آیات 8 تا 10 سوره بلد آیاتی را آورده که نعمت های خداوند به رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) عنایت کرده است فرموده است «آیا ما به او دو چشم عطا نکردیم؟ و زبان و دو لب به او ندادیم؟ و راه خیر و شر را به او ننمودیم؟»

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 755 و تفسیر نورالثقلین آمده است:

«أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ» يَعْنِي رَسَّولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) «وَ لِساناً» يَعْنِي أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «وَ شَفَتَيْنِ» يَعْنِي الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ» إِلَى وَلَايَتِهِمَا «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ» يَقُولُ: مَا أَعْلَمَكَ وَ كُلُّ شَيْ ءٍ فِي الْقُرْآنِ «ما أَدْراكَ» فَهُوَ مَا أَعْلَمَكَ و «يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ» يَعْنِي رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ الْمَقْرَبَةُ قُرْبَاهُ «أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ» يَعْنِي أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مُتَرَّبا بِالْعِلْم

«آیا ما به او دو چشم عطا نکردیم» این یعنی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و «آیا ما به او لسان گویا عطا نکردیم» این یعنی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و «آیا ما به او زبان و دو لب (برای سخن گفتن) ندادیم» این یعنی امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) و «راه خیر و شر و حق و باطل را به او ننمودیم» یعنی او را به ولایت آن دو امام هدایت کردیم...

سپس خداوند برای این نعمت هایی که داده است از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) چیزهایی را می خواهد.

2. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 422 حدیث 49 و تفسیر نورالثقلین آمده است:

ص: 671

الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ جُمْهُورٍ عَنْ يُونُسَ قَالَ أَخْبَرَنِي مَنْ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ فَكُّ رَقَبَةٍ» يَعْنِي بِقَوْلِهِ «فَكُّ رَقَبَةٍ» وَلَايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَإِنَّ ذَلِكَ «فَكُّ رَقَبَةٍ».

از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است که در تفسیر قول خدای عزوجل در آیات 11 تا 13 سوره بلد فرمودند: مقصود از آزاد کردن بنده ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است زیرا مایه ی آزادسازی بندگان از غیر خداوند است.

دقت بفرمایید ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بزرگ ترین آزادی انسان است. هر کس این ولایت را بپذیرد، اولین خصوصیت این ولایت، ولایت خداوند است یا به زبان دیگر ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) همان ولایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است خداوند در قرآن می فرمایند « إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون»(1) در این آیه خداوند نمی فرماید « إِنَّما اوَلیائُكُمُ» یعنی اولیائی که هر کدام یک ولایت داشته باشند بلکه می فرمایند «إِنَّما وَلِيُّكُمُ» همانا ولی شما خدا و رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) است پس ولایت یکی است. هر کس ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بپذیرد و لایت رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و ولایت خدا را پذیرفته است. این ولایت ولایت بندگی است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: لاتکن عبد غیره لقد جعلک الله عبداً کسی که این ولایت را بپذیرد دیگر ولایت غیر ایشان رانمی پذیرد و او آزاده ی آزادگان جهان است.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 754 آمده است:

«فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ» قَالَ الْعَقَبَةُ الْأَئِمَّةُ مَنْ صَعَدَهَا فَكَّ رَقَبَتَهُ مِنَ النَّارِ

(باز هم شکرانه ی این نعمت ها) به عقبه تن در نداده است و چگونه عقبه را درک می کنی. حضرت فرمودند: منظور از عقبه امامان هستند که هر که از ایشان صعود کند که اگر صعود کند گردنش از آتش رهایی می یابد.

4. در تفسیر علی بن ابراهیم صفحه 755 و تفسیر برهان آمده است:حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِب ْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ: «فَكُّ رَقَبَةٍ» قَالَ: بِنَا تُفَكُّ الرِّقَابُ وَ بِمَعْرِفَتِنَا وَ نَحْنُ الْمُطْعِمُونَ فِي يَوْمِ الْجُوعِ وَ هُوَ الْمَسْغَبَة

ص: 672


1- . سوره مائده آیه 55

ابابصیر از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است که درباره ی آیه «آن آزاد کردن در راه خداوند است» فرمودند: آن با ما و با معرفت (ما اهل بیت(علیهم السلام)) است که گریبان ها از آتش رهایی می یابد و ما هستیم که در روز گرسنگی و قحطی دیگران را اطعام می کنم (هم در دنیا و هم در آخرت).

519. اصحاب یمین یاران از ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

هستند و اصحاب شقاوت دشمنان آن بزرگوارانند.

سوره بلد آیات 18 تا 20

أُولئِكَ أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ(18) وَ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ(19) عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ(20)

آن ها (سعادتمند هستند که نامه ی اعمالشان) را به دست راستشان می دهند و آن ها که کافر شدند به آیات و نشانه های ما آن ها اهل شقاوت هستند (و نامه عملشان) را به دست چپشان می دهند و آن کافران را آتشی سرپوشیده احاطه خواهد کرد.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 754 و تفسیر نورالثقلین آمده است:

«أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ» قَالَ: أَصْحَابُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا» قَالَ: الَّذِينَ خَالَفُوا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ» وَ قَالَ الْمَشْأَمَةُ أَعْدَاءُ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) «عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ» أَيْ مُطْبَقَةٌ.

منظور از اصحاب میمنه یاران و اصحاب حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند و منظور از کسانی که کافر شدند به آیات ما کسانی هستند که با حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) مخالفت کردند و منظور از دشمنان آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند و منظور از آتشی که آن ها را احاطه خواهد کرد؛ یعنی آتش انباشته شده بر آن ها.

ص: 673

520. قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند روز روشنى است كه تاريكى و ظلمت را از بين مى برد

سوره شمس آيات 1 تا 4

وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها(1) وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها(2) وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها(3) وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها(4)

سوگند به خورشيد و هنگام اوج درخشندگيش، و سوگند به ماه كه در پى آن تابان است و سوگند به روز كه تاريكى را مى زدايد و جهان را روشن مى سازد و به شب گاهى كه عالم را در پرده سياهى بر كشيد.

1. در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 848، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 71، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 671 حدیث 3، اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 131 حدیث 661، کافی مجلد 8 صفحه 50 حدیث 12 و تفسیر فرات صفحه 563 حدیث 723 آمده است:

جَمَاعَةٌ عَنْ سَهْلٍ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» قَالَ الشَّمْسُ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) بِهِ أَوْضَحَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلنَّاسِ دِينَهُمْ قَالَ قُلْتُ «الْقَمَرِ إِذا تَلاها» قَالَ ذَاكَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) تَلَا رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ نَفَثَهُ بِالْعِلْمِ نَفْثاً قَالَ قُلْتُ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها» قَالَ ذَاكَ أَئِمَّةُ الْجَوْرِ الَّذِينَ اسْتَبَدُّوا بِالْأَمْرِ دُونَ آلِ الرَّسُولِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ جَلَسُوا مَجْلِساً كَانَ آلُ الرَّسُولِ أَوْلَى بِهِ مِنْهُمْ فَغَشُوا دِينَ اللَّهِ بِالظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ فَحَكَى اللَّهُ فِعْلَهُمْ فَقَالَ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها» قَالَ قُلْتُ «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» قَالَ ذَلِكَ الْإِمَامُ مِنْ ذُرِّيَّةِ فَاطِمَةَ(علیه السلام) يُسْأَلُ عَنْ دِينِ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَيُجَلِّيهِ لِمَنْ سَأَلَهُ فَحَكَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَوْلَهُ فَقَالَ «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها»

محمّدبن العباس (در معنى آيات) از محمّدبن القاسم ... از ابوجعفر قمى، از محمّدبن عمر، از سليمان ديلمى، از جعفر ابوعبداللّه امام صادق(علیه السلام) روايت آورده كه گفت: از آنجناب راجع به فرمايش خداى عزوجل «سوگند به خورشيد و هنگام اوج درخشندگيش» پرسيدم،

ص: 674

فرمود: خورشيد، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مى باشد، براى مردم دينشان را واضح و روشن ساخت، عرض كردم «و سوگند به ماه كه در پى آن تابان است.» فرمود: او اميرالمؤمنين است كه در پى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است، گفتم: «و سوگند به روز كه تاريكى را مى زدايد و جهان را روشن مى سازد.» فرمود: آن امام از ذريه حضرت فاطمه(علیها السلام) نسل رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) است كه تاريكى جور و ظلم را مى زدايد، پس، خداوند سبحان از او حكايت آورده كه فرمود: «و سوگند به روز كه تاريكى را مى زدايد و جهان را روشن مى سازد.» منظور از آن حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشد. پرسيدم: «و سوگند به شب گاهى كه عالم را در پرده سياهى بر كشد» فرمود: آن امامان جور و ستم هستند كه به استبداد خود جداى از خاندان رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) زمام امور را به دست گرفتند. و به مسندى تكيه زدند كه آل رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) از آن ها نسبت به آن شايسته تر بودند، پس، دين خداى را با ظلم و ستم پوشاندند كه خداى سبحان كار آنان را حكايت كرد و فرمود: «سوگند به شب گاهى كه عالم را در پرده سياهى بر كشد.»

2. در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 847، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 672 حدیث 6، اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 131 حدیث 660، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 72 حدیث 6 و مجلد 53 صفحه 120 حدیث 155 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنِ الْحَلَبِيِّ وَ رَوَاهُ أَيْضاً عَلِيُّب ْنُ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِب ْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْفَضْلِب ْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» الشَّمْسُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه

السلام) وَ ضُحَاهَا قِيَامُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها» الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهما السلام) «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» هُوَ قِيَامُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها» حَبْتَرٌ وَ دُلَامٌ غَشِيَا عَلَيْهِ الْحَقَّ وَ أَمَّا قَوْلُهُ «وَ السَّماءِ وَ ما بَناها» قَالَ هُوَ مُحَمَّدٌ(صلی

الله علیه وآله وسلم) هُوَ السَّمَاءُ الَّذِي يَسْمُو إِلَيْهِ الْخَلْقُ فِي الْعِلْمِ وَ قَوْلُهُ «وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها» قَالَ الْأَرْضُ الشِّيعَةُ «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها» قَالَ هُوَ الْمُؤْمِنُ الْمَسْتُورُ وَ هُوَ عَلَى الْحَقِّ وَ قَوْلُهُ «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» قَالَ مَعْرِفَةُ

الْحَقِّ مِنَ الْبَاطِلِ «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» قَالَ قَدْ أَفْلَحَتْ نَفْسٌ زَكَّاهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» اللَّهُ وَ قَوْلُهُ «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها» قَالَ ثَمُودُ رَهْطٌ مِنَ الشِّيعَةِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَ يَقُولُ «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ» فَهُوَ السَّيْفُ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ قَوْلُهُ تَعَالَى «فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ» هُوَالنَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) «ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْياها» قَالَ النَّاقَةُ الْإِمَامُ الَّذِي فَهَّمَهُمْ عَنِ اللَّهِ وَ «سُقْياها» أَيْ عِنْدَهُ مُسْتَقَى الْعِلْمِ «فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها» قَالَ فِي الرَّجْعَةِ «وَ لا يَخافُ عُقْباها» قَالَ لَا يَخَافُ مِنْ مِثْلِهَا إِذَا رَجَعَ

ص: 675

شرف الدين نجفى مى گويد: على بن محمّد، از ابوجميله روايت كرده، از حلبى و (نيز) اين حديث را على بن الحكم روايت كرده، از ابان بن عثمان، از فضل بن عباس، از حضرت ابى عبداللّه صادق(علیه السلام) كه فرمود: سوگند به خورشيد و هنگام اوج درخشندگيش؛ شمس، اميرالمؤمنین(علیه السلام) است و هنگام اوج درخشندگيش قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است (زيرا كه خداى سبحان فرموده: و اينكه مردم هنگام اوج درخشندگى خورشيد جمع شوند) و سوگند به ماه كه در پى آن تابان است. حسن و حسين(علیهما السلام) هستند. و سوگند به روز كه تاريكى را مى زدايد؛ قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و سوگند به شب گاهى كه عالم را در پرده سياهى بركشد؛ حبتر و دولت اوست و اين در حالى است كه حق او را خواهد پوشاند، و اينكه فرموده: و سوگند به آسمان بلند و آنكه اين كاخ رفيع را بنا نهاد. فرمود: او حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است، اوست آسمانى كه خلايق در علم و دانش به سوى او بالا مى روند، و اينكه فرموده؛ و سوگند به زمين و آنكه آن را گستراند. فرمود: ارض، شيعه است و سوگند به نفس و آنكه او را مستقيم بيافريد. فرمود: او مؤمن است كه آفرينش معتدلى دارد (كه پنهان است و برحق) و اينكه فرموده: و بر او شر و خيرش را الهام نمود فرمود: حق را از باطل به او (آن نفس) شناسانيد، و اين است كه فرموده: و سوگند به نفس و آنكه او را مستقيم بيافريد، به راستى هر كه آن را پاك دارد رستگار است. فرمود: نفسى كه خداوند آن را پاكيزه گرداند البته رستگار شده و هر كه را به پليدى انداخت زيانكار گشته است.

و اينكه فرموده «قوم ثمود از روى سركشى (حقايق وحى را) تكذيب كردند» فرمود: ثمود گروهى از شيعه است كه خداوند سبحان فرمايد «و اما قوم ثمود را هدايت كرديم پس آنان كورى و گمراهى را بر هدايت برگزيدند پس صاعقه عذاب خوارى آنان را گرفت» و اين عقوبت شمشيراست هرگاه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بپاخيزد؛ و اينكه فرموده: «پس، رسول خدا به آنان فرمود او پيغمبر اكرم است اين ناقه خداوند است و آبشخور آن» فرمود: ناقه امام است كه از سوى خداوند فهمانيده (و آبشخوران) يعنى: آبشخور علم نزد اوست پس او را تكذيب كردند و ناقه را پى نمودند كه خداوند هم به كيفر گناهانشان هلاكشان ساخت فرمود:(اين) در رجعت است. «از پايان كار بيم ندارد» فرمود: از مانند آن چنانچه بازگردد ترسى ندارد.

ص: 676

3. در تفسیر فرات کوفی صفحه 212، بحارالانوار مجلد 24 ذیل حدیث 20، منتخب الاثر صفحه 249 فصل 2 باب 25 حدیث 9 آمده است:

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدِبْنِ عُمَرَ الزُّهْرِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ الْحَارِثُ [بْنُ عَبْدِاللَّهِ] الْأَعْوَرُ لِلْحُسَيْنِ(علیه السلام) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ فِي كِتَابِهِ «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» قَالَ وَيْحَكَ يَا حَارِثُ ذَلِكَ مُحَمَّدٌ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَوْلُهُ «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها» قَالَ ذَلِكَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) يَتْلُو مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) قَالَ قُلْتُ «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» قَالَ ذَلِكَ الْقَائِمُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً

حضرت باقر(علیه السلام) از جدشان حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) روایت می کند که حارث الاعور به امام حسین(علیه السلام) گفت:یا بن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)، جانم به فدای شما خبر دهید به من درباره ی «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» منظور چیست؟ حضرت فرمودند: وای بر تو ای حارث! آن، حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) رسول خدا است. سپس حارث گفت: آقا جانم فدایت شود «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها» منظور چیست؟ حضرت فرمودند: آن، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) است. سپس حارث گفت: منظور از «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» چیست؟ حضرت فرمودند: منظور حضرت قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است که او زمین را پر از عدل و داد می کند.

4. در تفسیر فرات کوفی صفحه 212، بحارالانوار مجلد 24 باب 30 صفحه 80 حدیث 20 و بحارالانوار مجلد 53 صفحه 118 آمده است:فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي [حَدَّثَنَا] أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ أَحْمَدَبْنِ طَلْحَةَ الْخُرَاسَانِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» يَعْنِي رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها» يَعْنِي أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّب ْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» يَعْنِي الْأَئِمَّةَ أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) يَمْلِكُونَ الْأَرْضَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ فَيَمْلَئُونَهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً الْمُعِينُ لَهُمْ كَمُعِينِ مُوسَى عَلَى فِرْعَوْنَ وَ الْمُعِينُ عَلَيْهِمْ كَمُعِينِ فِرْعَوْنَ عَلَى مُوسَى

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: منظور از «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ست و منظور از «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها» حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) است و منظور از «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» یعنی امامان معصوم از ما اهل بیت(علیهم السلام) است که آن ها در آخرالزمان فرمان روا و مالک زمین می شوند (به اذن الله) و زمین را پر از عدل و داد می کند.

ص: 677

521. قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جهان تاريك را روشن مى سازد

و حکومت ابلیس تا حکومت حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادامه دارد.

سوره ليل آيات 1 و 2

وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى(1) وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى(2)

سوگند به شب آن گاه كه همه جا را در پرده سياهى بپوشاند و سوگند به روز هنگامى كه جهان را روشن سازد.

1. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 756، تفسیر صافی مجلد 5 صفحه 336، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 470 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 71، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 588 حدیث 5 و تأویل الآیات مجلد 2 صفحه 851 آمده است:

تفسير القمي أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِالْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِبْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى» قَالَ اللَّيْلُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ الثَّانِي غَشَ

أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي دَوْلَتِهِ الَّتِي جَرَتْ عَلَيْهِ وَ أُمِرَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَنْ يَصْبِرَ فِي دَوْلَتِهِمْ حَتَّى تَنْقَضِيَ قَالَ «وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى» قَالَ النَّهَارُ هُوَ الْقَائِمُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) إِذَا قَامَ غَلَبَ دَوْلَةَ الْبَاطِلِ وَ الْقُرْآنُ ضَرَبَ فِيهِ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ خَاطَبَ نَبِيَّهُ(صلی الله علیه وآله وسلم) بِهِ وَ نَحْنُ فَلَيْسَ يَعْلَمُهُ غَيْرُنَا

على بن ابراهيم گويد: احمدبن ادريس خبرمان داد، وى گفت: محمّدبن عبدالجبار حديثمان داد، از ابن ابى عمر، از حمادبن عثمان، از محمّدبن مسلم كه گفت: از حضرت ابوجعفر باقر(علیهما السلام) راجع به قول خداى عزوجل «سوگند به شب آن گاه كه همه جا را در پرده سياه بپوشاند.» پرسيدم. فرمود: شب، در اينجا دومّى است كه پرده سياهش را در دولتش كه برايش فراهم آمد بر اميرالمؤمنين(علیه السلام) قرار داد، اميرالمؤمنين(علیهالسلام) در دولت آن ها صبر مى كند تا وقتى كه به پايان رسد، فرمود «و سوگند به روز، هنگامى كه جهان را روشن مى سازد.»

ص: 678

امام باقر(علیه السلام) فرمود: روز، همان قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل البيت(علیهم السلام) است كه هرگاه بپاخيزد دولت او بر باطل غالب شود، و در قرآن مثل هايى براى مردم آورده شده و خداوند آن را به پيغمبرش و ما خطاب فرموده كه جز ما كسى آن را نمى داند.

2. در كتاب تأويل الايات الظاهره صحفه 851، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 556 حدیث 662، حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 405، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 471، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 398 حدیث 120 آمده است:

رُوِيَ مَرْفُوعاً عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى» قَالَ دَوْلَةُ إِبْلِيسَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ يَوْمُ قِيَامِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى» وَ هُوَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِذَا قَامَ وَ قَوْلُهُ «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى» أَعْطَى نَفْسَهُ الْحَقَّ وَ اتَّقَى الْبَاطِلَ «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى» أَيِ الْجَنَّةِ «وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى» يَعْنِي بِنَفْسِهِ عَنِ الْحَقِّ وَ اسْتَغْنَى بِالْبَاطِلِ عَنِ الْحَقِ «وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى» بِوَلَايَةِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى» يَعْنِي النَّارَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ إِنَّ عَلِيّاً لَلْهُدَى يَعْنِي أَنَّ عَلِيّاً هُوَ الْهُدَى وَ إِنَّ لَهُ الْآخِرَةَ وَ الْأُولَى «فَأَنْذَرْتُكُمْ ناراً تَلَظَّى» قَالَ هُوَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِذَا قَامَ بِالْغَضَبِ فَيَقْتُلُ مِنْ أَلْفٍ تِسْعَمِائَةٍ وَ تِسْعَةً وَ تِسْعِينَ «لا يَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَى» قَالَ هُوَ عَدُوُّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) «وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى» قَالَ ذَاكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ شِيعَتُهُ

به طور مرفوع از عمروبن شمر، از جابربن يزيد، از حضرت ابى عبداللّه صادق(علیه السلام) روايت آمده كه درباره قول خداى تبارك و تعالى «و سوگند به شب آن گاه كه همه جا را در پرده سياه بپوشاند.» فرمود: دولت ابليس لعنت اللّه تا روز قيامت، و آن روز قيام حضرت قائم(علیه السلام) است. «و سوگند به روز هنگامى كه جهان را روشن سازد.» و او قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است آن گاه كه بپاخيزد، و اينكه فرموده «و اما كسى كه عطا و بخشش كرد و تقوى پيشه ساخت» خودش را به حق سپرد و از باطل پرهيز كرد، «ما البته كار او را به آسانى خواهم رسانيد.»؛ يعنى، به بهشت، «و اما آنكه بخل ورزيد»؛ يعنى، از تسليم خودش به حق بخل نمود و به باطل از حق قناعت و اظهار بى نيازى كرد، و نيكى را تكذيب نمود؛ يعنى: ولايت على بن ابى طالب و امامان بعد از او «زمينه رهسپارشدن به سختى را پيش رويش قرار دهيم.» يعنى: آتش دوزخ. و اما اينكه فرموده: «همانا هدايتبرماست.» يعنى اينكه على(علیه السلام) همان هدايت است «و همانا ملك آخرت و دنيا از آن ماست» «من شما را از آتش شعله ور ترسانيدم.»

ص: 679

فرمود: (او) حضرت قائم(علیه السلام) است هرگاه با غضب بپاخيزد، پس از هر هزار تن [از مخالفان] نهصد و نود و نه تن را مى كشد و «به آن (آتش) گرفتار نشود مگر شقى ترين خلق.» فرمود: او دشمن آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است «و متقى ترين مردم ز آن دور خواهد بود.» فرمود: او اميرالمؤمنين(علیه السلام) و شيعيان او مى باشند.

ص: 680

522. حضرت قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، شقی ترین افراد را می کشد (او آدمکش نیست)

سوره لیل آیات 12 تا 14

إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى(12) وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى(13) فَأَنْذَرْتُكُمْ ناراً تَلَظَّى(14)

و همانا هدایت برما است و همانا سلطنت آخرت و اولی از آن ما می باشد و من شما را از آتش شعله ور ترسانیدم.

در تفسیر قمی صفحه 756، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 801 حدیث 1، کتاب الامام المهدی فی القرآن و السنة صفحه 528 حدیث 1044، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 470 حدیث 1، تفسیر صافی مجلد 5 صفحه 336، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 71 و نورالثقلین مجلد 6 صفحه 58 آمده است:

و أما قوله تعالى: «إِنَ عَلَيْنا لَلْهُدى» يعني أن عليا(علیه السلام) هو الهدى «وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى * فَأَنْذَرْتُكُمْ ناراً تَلَظَّى» قال: [هو] القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إذا قام بالغضب، فيقتل من كل ألف تسعمائة و تسعة و تسعين «لا يَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَى» قال: هو عدو آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى قال: ذاك أميرالمؤمنين(علیه السلام) و شيعته.

(همانا هدایت برماست) یعنی این که حضرت علی(علیه السلام) همان هدایت است. همانا آخرت و الاولی از آن ما است و من شما را از آتش شعله ور ترسانیدم فرمودند او حضرت قائم (آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)) است. هرگاه با غضب (علیه دشمنان خداوند و بشریت) قیام کند. پس از هر هزار نفر آن ها نهصد و نود و نه نفرشان را می کشد و به آتش(او 9 گرفتار نشود مگر شقی ترین خلق خداوند که او دشمن (حضرت محمد و) آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است و متقی ترین مردم از آن دور خواهند بود.

در اینجا بد نیست نکته ای را درباره ی این آیه تذکر دهیم:

ص: 681

«وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى» که از آن ما است حکومت آخرت و اولی منظور از آخرت مشخص است که پس از مرگ و قیامت است که خداوند حکومت آن را به اهل بیت(علیهم السلام) تفویض کرده است.

منظور از «وَ الْأُولى» حکومت ذر اولی، نشئه های قبل از این جهان و عالم ذر می باشد.

در این دنیا نیز از نظر تکوینی حکومت و سلطه ی این چهارده نفر از طرف خداوند تفویض شده است و در عصر طلایی قائمیت هم از نظر تشریعی حکومت از آنِ این چهارده نفر خواهد بود. ان شاء الله خداوند به ما توفیق بدهد در ظهور ایشان در کنارش باشیم.

ص: 682

523. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) الضحی و نور الهی هستند و حضرت

بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نور الهی است

سوره ضحی آیات 1و2

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ* وَ الضُّحى(1) وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى(2)

قسم به روشنایی روز و به شب که تاریکی او برقرار و ساکن و مستقر می شود.

1. در تفسیر اطیب البیان مجلد 14 صفحه 145 آمده است:

«وَ الضُّحى» روشنایی روز که از اول طلوع فجر است تا رفتن حمره ی مغربیه. عده ای گفته اند از طلوع فجر تا پهن شدن آفتاب است.

عده ای دیگر گفته اند از طلوع فجر تا ظهر است که خورشید وسط النهار می رسد و سایه ی شاخص به منتها درجه ی کوتاهی می رسد که اول وقت نماز ظهر است و اول وقت فضیلت.

اقول: اقسامی از روشنایی داریم یکی خلقت انوار مقدسه حضرات محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و خلقت موجودات است که ماهیات آن ها از ظلمت نیستی به روشنایی هستی می آیند...

علومی که در همان عالم نورانیت به او افاضه شده که فرمود: کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین...

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هر دو نور واحد بودند که أنا و علی من نور واحد...

برای وجود مقدس حضرت رسالت(صلی الله علیه وآله وسلم) اما تفضلات خداوند در حق حضرت رسالت(صلی الله علیه وآله وسلم) در این عالم این که اول مخلوق الهی در عالم نورانیت که فرمود: اول ما خلق الله نوری و این منافی با خبری که می فرمایند: اول ما خلق الله العقل نیست چون نور مقدس او عقل کل و کل عقل است. سپس سیر در حجب دوازده گانه و در عرش اعظم او را اشرف مخلوقات خود قرار داده و سید مرسلین و خاتم نبیین(صلی الله علیه وآله وسلم) و افضلاز اولین و آخرین و دین او افضل ادیان و کتاب او را افضل کتب و اوصیای او را افضل اوصیا و امت او را افضل امم و غیر این ها را از تفضلات و علوم و اسرار به او آموخت.

ص: 683

524. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و عصر طلایی است

که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه(علیه السلام) به دنیا برمی گردند

سوره ضحی آیه 4

وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى

البته آخرت برای تو بسی بهتر از اولی است.

در آیه ی مبارکه خداوند می فرمایند آخرت برای تو بهتر از اولی است. البته بعضی اولی را به عالم ذر تفسیر می کنند و بعضی هم می گویند اولی دنیا است و باز آخرت به یک معنی عالم قیامت است و به یک معنی در زمان حضرت خاتم الائمه(علیه السلام) و یا آخر ائمه(علیهم السلام) است و سپس شروع کَرَّه یا رجعت است که هم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و هم حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و هم بقیه ی ائمه(علیهم السلام) به دنیا می آیند و حکومت و زندگی خواهند داشت. حاکمیتی که خداوند برای آن ها قرار داده بود، در دنیا اعمال خواهند کرد.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 758، تفسیر لاهیجی مجلد 4 صفحه 810 و نورالثقلین مجلد 5 صفحه 594 آمده است:

حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ أَحْمَدَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِب ْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ: «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى» قَالَ يَعْنِي الْكَرَّةُ هِيَ الْآخِرَةُ لِلنَّبِي(صلی الله علیه وآله وسلم)

علی بن ابراهیم قمی... از ابابصیر و ایشان از امام صادق(علیه السلام) روایت می کند در ذیل آیه فرمودند: کرّة همان رجعت است که برای پیامبر (و ائمه ی طاهرین)(علیهم السلام) است که ایشان به این جهان برمی گردند و زندگی می کنند.این عصر را می توانیم عصر طلایی بشریت بنامیم.

ص: 684

525. رضایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در به بهشت وارد شدن ائمه ی

طاهرین(علیهم السلام) و حضرت حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان آن ها می باشد.

سوره ضحی آیه 5

وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى

و پروردگار تو به زودی به تو چندان (آن قدر) عطا می کند که تو راضی شوی.

در تفسیر فرات کوفی صفحه 569 حدیث 729، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 855، بحارالانوار مجلد 16 صفحه 143 حدیث 10 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 683 حدیث 5 آمده است:

وَ رَوَى أَيْضاً عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيِّ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ الْكَاتِبِ عَنْ عِيسَى بْنِ مِهْرَانَ بِإِسْنَادِهِ إِلَى زَيْدِبْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى» قَالَ إِنَّ رِضَا رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِدْخَالُ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ شِيعَتِهِمْ الْجَنَّةَ. و كيف لا و إنما خلقت الجنة لهم و النار لأعدائهم فَعَلى أَعْدَائِهِمْ «لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِين» (1)

محمدبن عباس با سند خودش از عیسی بن مهران روایت می کند که گفت: زیدبن عیسی در مورد این فرمایش خداوند «به زودی به تو آن قدر می بخشم تا تو راضی و خشنود شوی» فرمودند: همانا رضایت و خشنودی رسول خدا وارد نمودن اهل بیت(علیهم السلام) و شیعیانشان در بهشت است و چرا که چنین نباشد حال آن که بهشت برای ایشان آفریده شده است و آتش دوزخ برای دشمنان ایشان خواهد بود. «پس لعنت خداوند و ملائکه و همه ی انسان ها بر دشمنان ایشان باد.»

ص: 685


1- . سوره بقره آیه 161

بیاییم در عصر غیبت حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تلاش کنیم تا از شیعیان آن بزرگوار باشیم و خداوند و رسولش و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و شخص حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از خود راضی سازیم که خود رضایت آن ها بهشت است.

ص: 686

526. شدیدترین یتیم، یتیمی است که از امام زمانش منقطع شده باشد و کسی که این یتیم

اشاره

را به امام زمانش وصل کند در بهشت با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خواهد بود.

سوره ضحی آیه 9

فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَر

پس تو نیز یتیم را خوار و مغلوب نکن

1. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 15 و کتاب محدثین بزرگ طرشت (اثر دیگر نویسنده ی همین کتاب) صفحه 45 آمده است:

فَمِنْ ذَلِكَ مَا حَدَّثَنِي بِهِ السَّيِّدُ الْعَالِمُ الْعَابِدُ أَبُوجَعْفَرٍ مَهْدِيُّب ْنُ أَبِي حَرْبٍ الْحُسَيْنِيُّ الْمَرْعَشِيُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي الشَّيْخُ الصَّدُوقُ أَبُوعَبْدِاللَّهِ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ أَحْمَدَ الدُّورْيَسْتِيُ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُبْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِي الشَّيْخُ السَّعِيدُ أَبُوجَعْفَرٍ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيِّب ْنِ الْحُسَيْنِب ْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُوالْحَسَنِ مُحَمَّدُبْنُ الْقَاسِمِ الْمُفَسِّرُ الْأَسْتَرْآبَادِيُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُويَعْقُوبَ يُوسُفُب ْنُ مُحَمَّدِبْنِ زِيَادٍ وَ أَبُوالْحَسَنِ عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَيَّارٍ وَ كَانَا مِنَ الشِّيعَةِ الْإِمَامِيَّةِ قَالا حَدَّثَنَا أَبُومُحَمَّدٍ الْحَسَنُب ْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ(علیهما السلام) قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ آبَائِهِ(علیهم السلام) عَنْ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَنَّهُ قَالَ: أَشَدُّ مِنْ يُتْمِ الْيَتِيمِ الَّذِي انْقَطَعَ عَنْ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ يُتْمُ يَتِيمٍ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِهِ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْوُصُولِ إِلَيْهِ وَ لَا يَدْرِي كَيْفَ حُكْمُهُ فِيمَا يُبْتَلَى بِهِ مِنْ شَرَائِعِ دِينِهِ أَلَا فَمَنْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا عَالِماً بِعُلُومِنَا وَ هَذَا الْجَاهِلُ بِشَرِيعَتِنَا الْمُنْقَطِعُ عَنْ مُشَاهَدَتِنَا يَتِيمٌ فِي حَجْرِهِ أَلَا فَمَنْ هَدَاهُ وَ أَرْشَدَهُ وَ عَلَّمَهُ شَرِيعَتَنَا كَانَ مَعَنَا فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى

ابن بابویه روایت می کند از حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) که ایشان فرمودند: پدر بزرگوارم حدیث نمود از آبای عظام و اجداد گرام ما(علیهم السلام) و آن اعیان از جدم سید المرسلین(صلی الله علیه وآله وسلم) که آن حضرت فرمودند: بیشتر از یتیمی که پدر ومادر صلبی و رحمی خود را از دست داده است، یتیمی کسی است که از امام زمان خود محروم و منقطع گردد و او به

ص: 687

وساطت سوانح امور زمان و علایق و عوایق دوران یا به اغوای شیطان من کل الوجوه از فیض سعادت خدمت و درک آن حضرت و شرف یابی خدمت آن حضرت که دارای منفعت زیادی است مأیوس گشته است و چون از امام زمانش دور است از استفاده و استفاضه علوم دین و شریعت و از فیض تعالیم معارف الهیه و یقینیه محروم می ماند و او امور مادی را به امور مذهبی ترجیح می دهد، لذا از طریق رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مطلع نباشد. در این حال اگر کسی از شیعیان ما که عالم و دانا و عارف به علوم ما و آداب شریعت و سلوک طریقت و ارشاد آن جاهل یتیم که منقطع از مشاهده ی جمال ما شده و مأیوس گشته است، او را به ما راهنمایی کند، در قیامت و در بهشت در منازل رفیع الاعلی از هم سالکان ماست.

2. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 16 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) مَنْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا عَالِماً بِشَرِيعَتِنَا فَأَخْرَجَ ضُعَفَاءَ شِيعَتِنَا مِنْ ظُلْمَةِ جَهْلِهِمْ إِلَى نُورِ الْعِلْمِ الَّذِي حَبَوْنَاهُ بِهِ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى رَأْسِهِ تَاجٌ مِنْ نُورٍ يُضِي ءُ لِجَمِيعِ أَهْلِ الْعَرَصَاتِ وَ حُلَّةٌ لَا تَقُومُ لِأَقَلِّ سِلْكٍ مِنْهَا الدُّنْيَا بِحَذَافِيرِهَا ثُمَّ يُنَادِي مُنَادٍ يَا عِبَادَ اللَّهِ هَذَا عَالِمٌ مِنْ تَلَامِذَةِ بَعْضِ عُلَمَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَلَا فَمَنْ أَخْرَجَهُ فِي الدُّنْيَا مِنْ حَيْرَةِ جَهْلِهِ فَلْيَتَشَبَّثْ بِنُورِهِ لِيُخْرِجَهُ مِنْ حَيْرَةِ ظُلْمَةِ هَذِهِ الْعَرَصَاتِ إِلَى نُزْهَةِ الْجِنَانِ فَيُخْرِجُ كُلَّ مَنْ كَانَ عَلَّمَهُ فِي الدُّنْيَا خَيْراً أَوْ فَتَحَ عَنْ قَلْبِهِ مِنَ الْجَهْلِ قُفْلًا أَوْ أَوْضَحَ لَهُ عَنْ شُبْهَةٍ

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) روزی به اصحاب خاص خود فرمودند: اگر کسی عالم و عارف از شیعیان ما که دانا به مراتب شریعت ما باشد، بعضی از جهلا و دوستان و ضعفایی که با ما دشمنی ندارند، اما نتوانسته اند به درجات بالای علمی برسند و از نادانان و جاهلان هستند و در راه کمال سرگردانند، این ها را هدایت و ارشاد کند و با معارف ما از ظلمت جهل برهاند، در روز قیامت در منازل فردوس جنان او را استقرار دهند، درحالی که تاجی مرصع به جواهرات بسیار زیاد بر سر دارد که ارزش آن از تمام ثروت های دنیا بیشتر است و نور او عرصات را روشن خواهد کرد و او را لباس های فاخر و نفیس بپوشانند که ارزش آن لباس ها از کل ثروت جهان بیشتر است. او با این تاج و لباس ها و انواری که از او متصاعد است وارد عرصات می شود. در آن حال منادی از طرف ایزد متعال ندا کند که ایبندگان خداوند و ای محتاجان رحمت و ای مشتاقان این درگاه این همه نعماتی که خدا به این

ص: 688

بنده اش داده است و این عزت و احترامی که به او بخشیده است برای آن است که این عالم یکی از شاگردان اصحاب اسلام و از علمای آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است و او سبب گشته است که بندگان خدا هدایت شوند. او بندگان را از خارستان جهل به گلستان فضل و دانایی رسانیده است. برای همین به این شرف و قرب و احترام رسیده است. اکنون هرکس در دنیا از این عالم استفاده کرده است و از تاریکی جهل به نور و روشنایی رسیده است به او متوسل گردد و از تاریکی خود را برهاند و به سوی بهشت رود. در این هنگام عده ی زیادی از مردم عرصات که در دنیا از علم این عالم بهره مند شده اند و از گرداب جهل نجات یافته اند دور او را می گیرند و در پرتو انوار او راه هدایت را به سوی نجات پیدا می کنند و نجات می یابند.

3. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 16 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُب ْنُ عَلِيٍ(علیهما السلام): فَضْلُ كَافِلِ يَتِيمِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) الْمُنْقَطِعِ عَنْ مَوَالِيهِ النَّاشِبِ فِي رُتْبَةِ الْجَهْلِ يُخْرِجُهُ مِنْ جَهْلِهِ وَ يُوضِحُ لَهُ مَا اشْتَبَهَ عَلَيْهِ عَلَى فَضْلِ كَافِلِ يَتِيمٍ يُطْعِمُهُ وَ يَسْقِيهِ كَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى السُّهَا.

امام حسین(علیه السلام) فرمودند: فضیلت کسی که از یتیمان آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) که از موالیان و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود دورمانده اند، حمایت و سرپرستی کند و از وادی جهل برهاند و به گلستان معرفت ما اهل بیت(علیهم السلام) راهنمایی کن و شبهه ها را از قلوب آن ها بزداید از فضیلت کسی که از یتیمان بدون پدر و مادر سرپرستی کند و به آنان آب و غذا دهد، بیشتر است همان گونه که خورشید بر ستارگان کم فروغ دیگر برتری دارد.

4. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 16 و کتاب محدثین بزرگ طرشت (اثر دیگر نویسنده ی این کتاب) صفحه 50 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ(علیهما السلام) قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُب ْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام): مَنْ كَفَلَ لَنَا يَتِيماً قَطَعَتْهُ عَنَّا مَحَبَّتُنَا بِاسْتِتَارِنَا فَوَاسَاهُ مِنْ عُلُومِنَا الَّتِي سَقَطَتْ إِلَيْهِ حَتَّى أَرْشَدَهُ وَ هَدَاهُ قَالَاللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَيُّهَا الْعَبْدُ الْكَرِيمُ الْمُوَاسِي لِأَخِيهِ أَنَا أَوْلَى بِالْكَرَمِ مِنْكَ اجْعَلُوا لَهُ يَا مَلَائِكَتِي فِي الْجِنَانِ بِعَدَدِ كُلِّ حَرْفٍ عَلَّمَهُ أَلْفَ أَلْفِ قَصْرٍ وَ ضُمُّوا إِلَيْهَا مَا يَلِيقُ بِهَا مِنْ سَائِرِ النَّعِيمِ

امام حسین(علیه السلام) فرمودند: اگر (عالمی) یتیمی را که به واسطه ی پوشیدگی ما از او، از محبت ما دور مانده است، تحت کفالت خود قرار دهد و او را از معارف ما آگاه سازد و با او

ص: 689

مواسات کند با علومی که به او رسیده است تا آن فرد هدایت شود و رشد کند، خداوند به آن فرد (عالم) می فرماید: ای بنده ی مواسی کریم به برادر خود، من به کرم از تو اولی و سزاوارترم. ای فرشتگانم او را در باغ های به ازای هر حرفی که آموخته در هزار هزار قصر قرار دهید و لوازم و نعماتی که شایستگی آن را دارد در اختیار او قرار دهید.

5. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 17 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْهُ(علیه السلام) قَالَ قَالَ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ(علیهما السلام) الْعَالِمُ كَمَنْ مَعَهُ شَمْعَةٌ تُضِي ءُ لِلنَّاسِ فَكُلُّ مَنْ أَبْصَرَ بِشَمْعَتِهِ دَعَا بِخَيْرٍ كَذَلِكَ الْعَالِمُ مَعَهُ شَمْعَةٌ تُزِيلُ ظُلْمَةَ الْجَهْلِ وَ الْحَيْرَةِ فَكُلُّ مَنْ أَضَاءَتْ لَهُ فَخَرَجَ بِهَا مِنْ حَيْرَةٍ أَوْ نَجَا بِهَا مِنْ جَهْلٍ فَهُوَ مِنْ عُتَقَائِهِ مِنَ النَّارِ وَ اللَّهُ يُعَوِّضُهُ عَنْ ذَلِكَ بِكُلِّ شَعْرَةٍ لِمَنْ أَعْتَقَهُ مَا هُوَ أَفْضَلُ لَهُ مِنَ الصَّدَقَةِ بِمِائَةِ أَلْفِ قِنْطَارٍ عَلَى الْوَجْهِ الَّذِي أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ بَلْ تِلْكَ الصَّدَقَةُ وَبَالٌ عَلَى صَاحِبِهَا لَكِنْ يُعْطِيهِ اللَّهُ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ رَكْعَةٍ يُصَلِّيهَا مِنْ بَيْنِ يَدَيِ الْكَعْبَةِ

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: عالم مانند کسی است که با او شمعی است که برای مردم روشن می کند. پس هرکس که به شمع او داناتر و بصیرتر باشد، دعای خیر آن عالم با اوست. چنین عالمی که با او شمعی است که تاریکی جهل و سرگردانی را ازبین می برد و هر کس که از او نور بگیرد و با آن نور از سرگردانی خارج شود یا از جهل نجات یابد، پس، از آزادشدگان از آتش (جهنم) است و خدا به عوض آن به ازای هر کسی که او را از آتش رهانده ثواب صدهزار قنطار صدقه ای که در راهی که خدا امر کرده، خرج شده، می دهد بلکه آن صدقه وبال است بر صاحبش اما خداوند آنچه که افضل از صدهزار رکعت نماز مقابل کعبه باشد به او اعطا می کند.

6. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 17 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْهُ(علیه السلام) قَالَ قَالَ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ(علیهما السلام) عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِي الثَّغْرِ الَّذِي يَلِي إِبْلِيسَ وَ عَفَارِيتَهُ يَمْنَعُوهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا وَ عَنْ أَنْ يَتَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ وَشِيعَتُهُ وَ النَّوَاصِبُ أَلَا فَمَنِ انْتَصَبَ لِذَلِكَ مِنْ شِيعَتِنَا كَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرْكَ وَ الْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ لِأَنَّهُ يَدْفَعُ عَنْ أَدْيَانِ مُحِبِّينَا وَ ذَلِكَ يَدْفَعُ عَنْ أَبْدَانِهِمْ

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: علمای شیعیان ما مرزبانان حدود اسلامند. مانع می شوند که شیعیان ضعیف از مرزهایی را که ابلیس و عفاریت آن طرف آن هستند، خارج شوند و

ص: 690

نمی گذارند ابلیس و پیروانش و نواصب بر آن ها مسلط شوند. آگاه باشید هر کس از شیعیان ما چنین باشد، ثوابش هزار هزار بار بیشتر از مجاهدینی است که با کفار روم و ترک و خزر جنگیده اند چون او از ادیان محبین ما محافظت می کند و آن ها از بدن های ایشان.

7. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 17 آمده است:

وَ عَنْهُ(علیه السلام) بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ قَالَ قَالَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیهما السلام): فَقِيهٌ وَاحِدٌ يُنْقِذُ يَتِيماً مِنْ أَيْتَامِنَا الْمُنْقَطِعِينَ عَنَّا وَ عَنْ مُشَاهَدَتِنَا بِتَعْلِيمِ مَا هُوَ مُحْتَاجٌ إِلَيْهِ أَشَدُّ عَلَى إِبْلِيسَ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ لِأَنَّ الْعَابِدَ هَمُّهُ ذَاتُ نَفْسِهِ فَقَطْ وَ هَذَا هَمُّهُ مَعَ ذَاتِ نَفْسِهِ ذَوَاتُ عِبَادِ اللَّهِ وَ إِمَائِهِ لِيُنْقِذَهُمْ مِنْ يَدِ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ فَلِذَلِكَ هُوَ أَفْضَلُ عِنْدَاللَّهِ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ وَ أَلْفِ أَلْفِ عَابِدَةٍ

امام موسی کاظم(علیه السلام) فرمودند: فقیهی که یک یتیم از یتیمان ما که از ما و مشاهده ی ما منقطع شده، به وسیله ی تعلیم آنچه به آن محتاج است از دست شیطان برهاند، برای ابلیس سخت تر و سنگین تر است از هزار عابد. زیرا عابد همتش فقط برای خودش است و این همتش برای خودش و برای بندگان خداست که آن ها را از دست ابلیس برهاند پس برای آن عالم نزد خدا بافضیلت تر از هزار عابد و هزار هزار عابد است.

8. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 17 آمده است:

وَ عَنْهُ ع قَالَ قَالَ عَلِيُّب ْنُ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام): يُقَالُ لِلْعَابِدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ نِعْمَ الرَّجُلُ كُنْتَ هِمَّتُكَ ذَاتُ نَفْسِكَ وَ كَفَيْتَ مَئُونَتَكَ فَادْخُلِ الْجَنَّةَ أَلَا إِنَّ الْفَقِيهَ مَنْ أَفَاضَ عَلَى النَّاسِ خَيْرَهُ وَ أَنْقَذَهُمْ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَ وَفَّرَ عَلَيْهِمْ نِعَمَ جِنَانِ اللَّهِ تَعَالَى وَ حَصَّلَ لَهُمْ رِضْوَانَ اللَّهِ تَعَالَى وَ يُقَالُ لِلْفَقِيهِ يَا أَيُّهَا الْكَافِلُ لِأَيْتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) الْهَادِي لِضُعَفَاءِ مُحِبِّيهِمْ وَ مُوَالِيهِمْ قِفْ حَتَّى تَشْفَعَ لِكُلِّ مَنْ أَخَذَ عَنْكَ أَوْ تَعَلَّمَ مِنْكَ فَيَقِفُ فَيُدْخِلُ الْجَنَّةَ مَعَهُ فِئَاماً وَ فِئَاماً وَ فِئَاماً حَتَّى قَالَ عَشْراً وَ هُمُ الَّذِينَ أَخَذُوا عَنْهُ عُلُومَهُ وَ أَخَذُوا عَمَّنْ أَخَذَ عَنْهُ وَ عَمَّنْ أَخَذَ عَمَّنْ أَخَذَ عَنْهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَانْظُرُوا كَمْ صُرِفَ مَا بَيْنَ الْمَنْزِلَتَيْنِ امام رضا(علیه السلام) فرمودند: روز قیامت به عابد گفته می شود: مرد خوبی بودی. کوششت برای خودت بود و تلاش و یاریت تو را کفایت کرد پس وارد بهشت شو. آگاه باشید که فقیهی که خیرش به مردم افاضه شده و مردم را از دشمنان رهانیده و نعمات بهشت خدا را بر آن ها فروریخته و رضوان الله را برایشان حاصل کرده، به آن فقیه گفته می شود: ای کفالت کننده ی ایتام آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، ای راهنمای محبان و دوستداران ضعیف آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، بایست تا همه ی کسانی که از تو گرفته (یا به وسیله ی تو هدایت شده اند) و یا از تو آموخته

ص: 691

شفاعت کنی. پس می ایستد و با او داخل بهشت می شوند فئام و فئام و فئام تا ده بار (فئام را تکرار فرمودند) و کسانی که از او علومش را گرفته اند و کسانی که از آن اشخاص علومی گرفتند و باز کسانی که از این سری افراد علوم را گرفتند و همین طور تا قیامت وارد بهشت می شوند. پس بنگر که چه تفاوتی بین مقام این دو نفر عابد و عالم است.

عالم در روز قیامت شفیع است.

بار دیگر حدیث بالا را بخوانید. به عالم گفته می شود بایست و هرکس به وسیله ی تو هدایت شده است و یا از علم تو بهره برده است، هرچند گناهانی مرتکب شده باشد، را شفاعت کن. چه زیباست این حدیث: یشفع یوم القیامة ثلاث الانبیاء ثم العلما ثم الشهداء

9. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 17 آمده است:

وَ عَنْهُ(علیه السلام) قَالَ قَالَ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ الْجَوَادُ(علیهما السلام): مَنْ تَكَفَّلَ بِأَيْتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) الْمُنْقَطِعِينَ عَنْ إِمَامِهِمْ الْمُتَحَيِّرِينَ فِي جَهْلِهِمْ الْأُسَارَى فِي أَيْدِي شَيَاطِينِهِمْ وَ فِي أَيْدِي النَّوَاصِبِ مِنْ أَعْدَائِنَا فَاسْتَنْقَذَهُمْ مِنْهُمْ وَ أَخْرَجَهُمْ مِنْ حَيْرَتِهِمْ وَ قَهَرَ الشَّيَاطِينَ بِرَدِّ وَسَاوِسِهِمْ وَ قَهَرَ النَّاصِبِينَ بِحُجَجِ رَبِّهِمْ وَ دَلَائِلِ أَئِمَّتِهِمْ لِيَحْفَظُوا عَهْدَ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ بِأَفْضَلِ الْمَوَانِعِ بِأَكْثَرَ مِنْ فَضْلِ السَّمَاءِ عَلَى الْأَرْضِ وَ الْعَرْشِ وَ الْكُرْسِيِّ وَ الْحُجُبِ عَلَى السَّمَاءِ وَ فَضْلُهُمْ عَلَى الْعِبَادِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ عَلَى أَخْفَى كَوْكَبٍ فِي السَّمَاءِ

10. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 18 آمده است:

وَ عَنْهُ(علیه السلام) قَالَ قَالَ عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما

السلام) لَوْ لَا مَنْ يَبْقَى بَعْدَ غَيْبَةِ قَائِمِكُمْ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنَ الْعُلَمَاءِ الدَّاعِينَ إِلَيْهِ وَ الدَّالِّينَ عَلَيْهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْ دِينِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ وَ الْمُنْقِذِينَ لِضُعَفَاءِ عِبَادِ اللَّهِمِنْ شِبَاكِ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ وَ مِنْ فِخَاخِ النَّوَاصِبِ لَمَا بَقِيَ أَحَدٌ إِلَّا ارْتَدَّ عَنْ دِينِ اللَّهِ وَ لَكِنَّهُمُ الَّذِينَ يُمْسِكُونَ أَزِمَّةَ قُلُوبِ ضُعَفَاءِ الشِّيعَةِ كَمَا يُمْسِكُ صَاحِبُ السَّفِينَةِ سُكَّانَهَا أُولَئِكَ هُمُ الْأَفْضَلُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ

امام هادی(علیه السلام) فرمودند: اگر بعد از غیبت کبری حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از علمای راشدین ائمه کسی(مؤمنی) نباشد که مردم را به حضرت عزوجل خواند و همه ی اضعاف بنی آدم را به رضای خداوند دلالت کند و بر منکرین دین از اهل الزام و لجاج به دلیل و احتجاج حقیقت جمیع واجبات دین را ثابت گرداند و بندگان ضعیف خدا را از دام و مکر ابلیس و مریدانش رهاند یا از دام نواصب و مبغضین ائمه(علیهم السلام) خلاص گرداند؛ موجود و معین نبود، هیچ احدی از بنی نوع انسان از مکر شیطان و اتباعش خلاص نمی شوند بلکه همگی از شیعیان جن و

ص: 692

انس مرتد می شدند. اما وجود آن ارباب فضل و اصحاب معرفت، وسیله ی صیانت و محافظت دین شیعیان جاهل است که زمام قلوب شیعیان ضعیف را به دست علم و معرفت، محافظت می کنند؛ مانند ناخدای کشتی که مسافرانش را هنگام تلاطم موج با سختی و سعی بی پایان حفظ می کند. آنها هستند برترین ها نزد خداوند.

11. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 18 آمده است:

وَ عَنْهُ(علیه السلام) قَالَ يَأْتِي عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا الْقَوَّامُونَ بِضُعَفَاءِ مُحِبِّينَا وَ أَهْلِ وَلَايَتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ الْأَنْوَارُ تَسْطَعُ مِنْ تِيجَانِهِمْ عَلَى رَأْسِ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ تَاجُ بَهَاءٍ قَدِ انْبَثَّتْ تِلْكَ الْأَنْوَارُ فِي عَرَصَاتِ الْقِيَامَةِ وَ دُورِهَا مَسِيرَةَ ثَلَاثِمِائَةِ أَلْفِ سَنَةٍ فَشُعَاعُ تِيجَانِهِمْ يَنْبَثُّ فِيهَا كُلِّهَا فَلَا يَبْقَى هُنَاكَ يَتِيمٌ قَدْ كَفَلُوهُ وَ مِنْ ظُلْمَةِ الْجَهْلِ عَلَّمُوهُ وَ مِنْ حَيْرَةِ التِّيهِ أَخْرَجُوهُ إِلَّا تَعَلَّقَ بِشُعْبَةٍ مِنْ أَنْوَارِهِمْ فَرَفَعَتْهُمْ إِلَى الْعُلُوِّ حَتَّى تُحَاذِيَ بِهِمْ فَوْقَ الْجِنَانِ ثُمَّ يُنْزِلُهُمْ عَلَى مَنَازِلِهِمُ الْمُعَدَّةِ فِي جِوَارِ أُسْتَادِيهِمْ وَ مُعَلِّمِيهِمْ وَ بِحَضْرَةِ أَئِمَّتِهِمُ الَّذِينَ كَانُوا إِلَيْهِمْ يَدْعُونَ وَ لَا يَبْقَى نَاصِبٌ مِنَ النَّوَاصِبِ يُصِيبُهُ مِنْ شُعَاعِ تِلْكَ التِّيجَانِ إِلَّا عَمِيَتْ عَيْنُهُ وَ أَصَمَّتْ أُذُنُهُ وَ أَخْرَسَ لِسَانُهُ وَ تَحَوَّلَ عَلَيْهِ أَشَدَّ مِنْ لَهَبِ النِّيرَانِ فيَحْمِلُهُمْ حَتَّى يَدْفَعَهُمْ إِلَى الزَّبَانِيَةِ فَيَدْعُونَهُمْ إِلَى سَوَاءِ الْجَحِيمِ

امام هادی(علیه السلام) فرمودند: علمای شیعه ی ما که در دنیا ضعفای محبان ما را حفظ و یاری کنند و علم دین تعلیم دهند تا از شر شیطان در امان خدا قرار گیرند و از الزام نواصب لجاج و اهل ادیان به دلیل و احتجاج عاجز نمانند، در قیامت از روی شرف و کرامت هریک از آن علما با کمال شرف و عزت وارد عرصه ی قیامت می شوند و تاج هایی از نور که شعاع نورش تمام عرصات قیامت و اطراف آن را تا سیصد هزار راه فرامی گیرد،بر سرشان می گذارند. آن وقت هریتیمی از ایتام که یکی از آن علما در دنیا کفیل حال او بوده و به وسیله ی تعلیم او از جهالت بیرون آمده و هدایت شده به منازل رفیعه می برند و هیچ یک از نواصب باقی نماند بعد از وصول شعاع آن نور تاج تیجان به ایشان جز آنکه همگی چشمانشان از آن نور کور شود و هرگز فروغ نگیرد بلکه آن ناصبی به گوش ناشنوا و به زبان گنگ شده و به لهیب حواله گردد.

12. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 18 آمده است:

وَ قَالَ أَيْضاً أَبُومُحَمَّدٍ الْحَسَنُ الْعَسْكَرِيُّ(علیهما السلام) إِنَّ مُحِبِّي آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) مَسَاكِينُ مُوَاسَاتُهُمْ أَفْضَلُ مِنْ مُوَاسَاةِ مَسَاكِينِ الْفُقَرَاءِ وَ هُمُ الَّذِينَ سَكَنَتْ جَوَارِحُهُمْ وَ ضَعُفَتْ قُوَاهُمْ مِنْ مُقَاتَلَةِ أَعْدَاءِ اللَّهِ الَّذِينَ يُعَيِّرُونَهُمْ بِدِينِهِمْ وَ يُسَفِّهُونَ أَحْلَامَهُمْ أَلَا فَمَنْ قَوَّاهُمْ بِفِقْهِهِ وَ عَلَّمَهُمْ حَتَّى أَزَالَ مَسْكَنَتَهُمْ ثُمَّ يُسَلِّطُهُمْ عَلَى الْأَعْدَاءِ الظَّاهِرِينَ

ص: 693

النَّوَاصِبِ وَ عَلَى الْأَعْدَاءِ الْبَاطِنِينَ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ حَتَّى يَهْزِمُوهُمْ عَنْ دِينِ اللَّهِ يَذُودُوهُمْ عَنْ أَوْلِيَاءِ آلِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) حَوَّلَ اللَّهُ تَعَالَى تِلْكَ الْمَسْكَنَةَ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ فَأَعْجَزَهُمْ عَنْ إِضْلَالِهِمْ قَضَى اللَّهُ تَعَالَى بِذَلِكَ قَضَاءً حَقّاً عَلَى لِسَانِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) فرمودند: همانا مواسات با علم و معرفت به دوستداران ائمه از مساکین علم که قدرت بر احتجاج اهل لجاج ندارند، به مراتب بسیار افضل از احسان به فقرای اهل ایمان به مال است. زیرا مال رو به فناست ولی علم و کمال باعث عز و جلال و بی زوال است.

13. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 18 آمده است:

وَ قَالَ أَبُومُحَمَّدٍ الْحَسَنُب ْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ(علیهما السلام) قَالَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیهما السلام) مَنْ قَوَّى مِسْكِيناً فِي دِينِهِ ضَعِيفاً فِي مَعْرِفَتِهِ عَلَى نَاصِبٍ مُخَالِفٍ فَأَفْحَمَهُ لَقَّنَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ يُدْلَى فِي قَبْرِهِ أَنْ يَقُولَ اللَّهُ رَبِّي وَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) نَبِيِّي وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَلِيِّي وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتِي وَ الْقُرْآنُ بَهْجَتِي وَ عُدَّتِي وَ الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَانِي فَيَقُولُ اللَّهُ أَدْلَيْتَ بِالْحُجَّةِ فَوَجَبَتْ لَكَ أَعَالِي دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَتَحَوَّلُ عَلَيْهِ قَبْرُهُ أَنْزَهَ رِيَاضِ الْجَنَّةِ

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) فرمودند: اگر مؤمن آشنا به شریعت کسی را که مسکین در علم دین و ضعیف در معرفت آداب دین باشد تعلیم دهد و با تلقین بر ناصبی مسلط گرداند، خداوند بعد از فوت آن مؤمن در قبر هنگام حضور نکیر و منکر او را از جواب متحیر و مضطر نگرداند و همه ی جواب ها به او تلقین شود و می گوید: خداپروردگارم، حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) پیامبرم، حضرت علی(علیه السلام) امامم، کعبه قبله ام، قرآن مایه شادمانیم و مؤمنان برادرانم هستند. خداوند می فرماید: ای بنده ی لایق احترام، چون دلایل دین را به این دو ملک کامل گفتی مراتب عالی بهشت بر تو واجب شد و آن لحظه قبرش به باغی از باغ های بهشت تبدیل می شود.

14. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 18 آمده است:

وَ قَالَ أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَتْ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ قَدِ اخْتَصَمَ إِلَيْهَا امْرَأَتَانِ فَتَنَازَعَتَا فِي شَيْ ءٍ مِنْ أَمْرِ الدِّينِ إِحْدَاهُمَا مُعَانِدَةٌ وَ الْأُخْرَى مُؤْمِنَةٌ فَفَتَحَتْ عَلَى الْمُؤْمِنَةِ حُجَّتَهَا فَاسْتَظْهَرَتْ عَلَى الْمُعَانِدَةِ فَفَرِحَتْ فَرَحاً شَدِيداً فَقَالَتْ فَاطِمَةُ إِنَّ فَرَحَ الْمَلَائِكَةِ بِاسْتِظْهَارِكِ عَلَيْهَا أَشَدُّ مِنْ فَرَحِكِ وَ إِنَّ حُزْنَ الشَّيْطَانِ وَ مَرَدَتِهِ بِحُزْنِهَا عَنْكِ أَشَدُّ مِنْ حُزْنِهَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ لِلْمَلَائِكَةِ أَوْجِبُوا لِفَاطِمَةَ بِمَا فَتَحَتْ عَلَى هَذِهِ الْمِسْكِينَةِ الْأَسِيرَةِ مِنَ

ص: 694

الْجِنَانِ أَلْفَ أَلْفِ ضِعْفٍ مِمَّا كُنْتُ أَعْدَدْتُ لَهَا وَ اجْعَلُوا هَذِهِ سُنَّةً فِي كُلِّ مَنْ يَفْتَحُ عَلَى أَسِيرٍ مِسْكِينٍ فَيَغْلِبُ مُعَانِداً مِثْلَ أَلْفِ أَلْفِ مَا كَانَ لَهُ مُعَدّاً مِنَ الْجِنَانِ

حضرت امام عسکری(علیه السلام) فرمودند: حضرت فاطمه(علیها السلام) هنگام مرافعه ی دو زن که یکی مؤمن و دیگری معاند در باب دین بود، به زن مؤمن ابواب حجت را باز و عیان کردند تا اینکه زن مؤمن به معاند مستظهر شد و شادمان گشت و معاند محزون. حضرت فاطمه(علیها السلام) به زن مؤمن فرمودند: شادمانی ملائکه به خاطر چیرگی تو بر آن معاند بسیار بسیار بیشتر از شادی خود توست. اما حزن شیاطین لعین به خاطر حزن آن معاند بیشتر از آن زن معاند است. همانا خداوند عزوجل به ملائکه فرمودند: برای حضرت فاطمه(علیها السلام) به خاطر آنچه بر این زن مسکین اسیر گشود، هزار هزار بهشت واجب کنید و این سنت هزاز هزار باغ بهشتی را برای هر کسی که (باب علم دین) را بر اسیر مسکین بگشاید تا بر معاند غلبه یابد، قرار دهید.

15. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 18 آمده است:

وَ قَالَ أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ قَدْ حَمَلَ إِلَيْهِ رَجُلٌ هَدِيَّةً فَقَالَ لَهُ أَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ أَنْ أَرُدَّ عَلَيْكَ بَدَلَهَا عِشْرِينَ ضِعْفاً يَعْنِي عِشْرِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ أَوْ أَفْتَحَ لَكَ بَاباً مِنَ الْعِلْمِ تَقْهَرُ فُلَاناً النَّاصِبِيَّ فِي قَرْيَتِكَ تُنْقِذُ بِهِ ضُعَفَاءَ أَهْلِ قَرْيَتِكَ إِنْ أَحْسَنْتَ الِاخْتِيَارَ جَمَعْتُ لَكَ الْأَمْرَيْنِ وَ إِنْ أَسَأْتَ الِاخْتِيَارَ خَيَّرْتُكَ لِتَأْخُذَ أَيَّهُمَا شِئْتَ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَثَوَابِي فِي قَهْرِي ذَلِكَ النَّاصِبَ وَ اسْتِنْقَاذِي لِأُولَئِكَ الضُّعَفَاءِ مِنْ يَدِهِ قَدْرُهُ عِشْرُونَ أَلْفَ دِرْهَمٍ قَالَ أَكْثَرُ مِنَ الدُّنْيَا عِشْرِينَ أَلْفَ أَلْفِمَرَّةٍ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَكَيْفَ أَخْتَارُ الْأَدْوَنَ بَلْ أَخْتَارُ الْأَفْضَلَ الْكَلِمَةَ الَّتِي أَقْهَرُ بِهَا عَدُوَّ اللَّهِ وَ أَذُودُهُ عَنْ أَوْلِيَائِهِ فَقَالَ الْحَسَنُب ْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) قَدْ أَحْسَنْتَ الِاخْتِيَارَ وَ عَلَّمَهُ الْكَلِمَةَ وَ أَعْطَاهُ عِشْرِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ فَذَهَبَ فَأَفْحَمَ الرَّجُلَ فَاتَّصَلَ خَبَرُهُ بِهِ فَقَالَ لَهُ حِينَ حَضَرَ مَعَهُ يَا عَبْدَاللَّهِ مَا رَبِحَ أَحَدٌ مِثْلَ رِبْحِكَ وَ لَا اكْتَسَبَ أَحَدٌ مِنَ الْأَوِدَّاءِ مِثْلَ مَا اكْتَسَبْتَ مَوَدَّةَ اللَّهِ أَوَّلًا وَ مَوَدَّةَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ ثَانِياً وَ مَوَدَّةَ الطَّيِّبِينَ مِنْ آلِهِمَا ثَالِثاً وَ مَوَدَّةَ مَلَائِكَةِ اللَّهِ تَعَالَى الْمُقَرَّبِينَ رَابِعاً وَ مَوَدَّةَ إِخْوَانِكَ الْمُؤْمِنِينَ خَامِساً وَ اكْتَسَبْتَ بِعَدَدِ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ كَافِرٍ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنَ الدُّنْيَا أَلْفَ مَرَّةٍ فَهَنِيئاً لَكَ هَنِيئاً

مردی به رسم ارمغان، هدیه ای به امام حسن مجتبی(علیه السلام) داد. ایشان فرمودند: در عوض هدیه دوست داری کدام را به تو دهم؟ بیست بار ضعف یعنی بیست هزار درهم یا اینکه بابی از علم بر تو باز کنم که بر آن ناصبی که در روستایت غلبه کنی و ضعفای روستایت را از دست او خلاص کنی؟ اگر بهتر را برگزینی، هر دوی اینها را به تو می دهم و اگر بد انتخاب کنی، تو را مختار می کنم تا هر کدام را می خواهی برگیری. مرد گفت: ای پسر

ص: 695

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ثواب و خوبی غلبه ام بر آن ناصبی و رهانیدن آن ضعیفان از دست او اندازه بیست هزار درهم می ارزد. امام فرمودند: بیست هزار هزار بار بیشتر از دنیا می ارزد. مرد گفت: ای پسر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) چگونه پست تر را انتخاب کنم؟ بلکه من افضل کلماتی را که با آن بیشتر دشمن خدا را مقهور کند انتخاب می کنم. امام حسن(علیه السلام) فرمودند: بهترین انتخاب را کردی و به او آن کلام را آموختند و بیست هزار درهم عطا نمودند. وقتی مرد نزد آن ناصبی رفت و با او احتجاج کرد و آن خبر به امام رسید و بعد آن مرد خدمت امام رسید، حضرت به او فرمودند: ای عبدالله هیچ کس در سود و معامله مثل تو سود نبرد و هیچ کس از دوستان کسبی مثل کسب تو ننمود زیرا تو در این معامله چند نوع سود بردی. اول دوستی و اخلاص بندگی خدا. دوم مودت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت علی(علیه السلام). سوم محبت اولاد طیبین از آل این دو بزرگوار و برگزیده ی خدا. چهارم دوستی ملائکه ی مقرب. پنجم دوستی برادران مؤمن (پیروی ائمه(علیهم السلام)) بلکه به وسیله ی این کار به تعداد هر مؤمن و کافر کسب خیر نمودی که هر یک از آن هزار مرتبه از دنیا و آنچه در آن است افضل است گوارایت باد.16. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 19 آمده است:

وَ قَالَ أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام): مَنْ كَانَ هَمُّهُ فِي كَسْرِ النَّوَاصِبِ عَنِ الْمَسَاكِينِ مِنْ شِيعَتِنَا الْمُوَالِينَ حَمِيَّةً لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) يَكْسِرُهُمْ عَنْهُمْ وَ يَكْشِفُ عَنْ مَخَازِيهِمْ وَ يُبَيِّنُ عَوَارَهُمْ وَ يُفَخِّمُ أَمْرَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ آلِهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى هِمَّةَ أَمْلَاكِ الْجِنَانِ فِي بِنَاءِ قُصُورِهِ وَ دُورِهِ يَسْتَعْمِلُ بِكُلِّ حَرْفٍ مِنْ حُرُوفِ حُجَجِهِ عَلَى أَعْدَاءِ اللَّهِ أَكْثَرَ مِنْ عَدَدِ أَهْلِ الدُّنْيَا أَمْلَاكاً قُوَّةُ كُلِّ وَاحِدٍ يَفْضُلُ عَنْ حَمْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ فَكَمْ مِنْ بِنَاءٍ وَ كَمْ مِنْ نِعْمَةٍ وَ كَمْ مِنْ قُصُورٍ لَا يَعْرِفُ قَدْرَهَا إِلَّا رَبُّ الْعَالَمِينَ

حضرت ابومحمد(علیه السلام) فرمودند: حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هرکس قصد و همتش به جهت کسر مرتبه عزت و اعتبار نواصب و کم کردن شر آن ها از سر مساکین شیعیان و دوستداران ما باشد بلکه کسر اوضاع نواصب در تمامی ساعات هرچه طوایف ایشان در دنیا چه ظاهری و چه پنهان احداث کرده باشد. همه را بر افراد بشر ظاهر سازد و عیوب آن ها را به همه ی عالم واضح و عیان کند تا به وسیله ی آن تعظیم امر دین و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و

ص: 696

ائمه(علیهم السلام) شود خداوند برای پاداش او فرشتگان بهشت به ساختن بنا و مکانی برای آن مؤمن در بهشت مأمور می کند که پیوسته برای او ساختمان ها و قصرها بسازند و به عدد هر حرف از حروف کلمات دلایل و حجج که در بحث با آن ناصبی برای اثبات و احتجاج گفته و به واسطه ی او بیشتر از عدد اهل دنیا فرشتگانی که نیروی هریک افضل از حمل و سنگینی آسمان ها و زمین هاست و چه بنایی و چه نعمتی و چه قصرهایی که کسی جز خدا ارزش آن ها را نمی داند.

17. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 19 آمده است:

وَ قَالَ أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَ عَلِيُّب ْنُ مُوسَى الرِّضَا(علیهما السلام) أَفْضَلُ مَا يُقَدِّمُهُ الْعَالِمُ مِنْ مُحِبِّينَا وَ مَوَالِينَا أَمَامَهُ لِيَوْمِ فَقْرِهِ وَ فَاقَتِهِ وَ ذُلِّهِ وَ مَسْكَنَتِهِ أَنْ يُغِيثَ فِي الدُّنْيَا مِسْكِيناً مِنْ مُحِبِّينَا مِنْ يَدِ نَاصِبٍ عَدُوٍّ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ يَقُومُ مِنْ قَبْرِهِ وَ الْمَلَائِكَةُ صُفُوفٌ مِنْ شَفِيرِ قَبْرِهِ إِلَى مَوْضِعِ مَحَلِّهِ مِنْ جِنَانِ اللَّهِ فَيَحْمِلُونَهُ عَلَى أَجْنِحَتِهِمْ يَقُولُونَ لَهُ مَرْحَباً طُوبَاكَ يَا دَافِعَ الْكِلَابِ عَنِ الْأَبْرَارِ وَ يَا أَيُّهَا الْمُتَعَصِّبُ لِلْأَئِمَّةِ الْأَخْيَارِ

امام رضا(علیه السلام) فرمودند: بهترین چیزی که عالمی از محبیان و موالیان ما برای روز فقر و ذلت آخرت و مسکنت پیش می فرستد، فریادرسی مسکینی از محبان ما، از دست ناصبی دشمن خدا و رسولش(صلی الله علیه وآله وسلم) است. (به واسطه ی این عمل) او از قبرش برمی خیزد و فرشتگان از کنار قبرش تا محل قرارگیری او در بهشت خدا او را بر بال های خود حمل میکنند و می گویند آفرین بر تو. خوش به سعادت تو ای دفع کننده ی سگان از نیکویان و ای متعصب برای ائمه(علیهم السلام).

18. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 19 آمده است:

وَ قَالَ أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) لِبَعْضِ تَلَامِذَتِهِ لَمَّا اجْتَمَعَ إِلَيْهِ قَوْمٌ مِنْ مَوَالِيهِ وَ الْمُحِبِّينَ لِآلِ مُحَمَّدٍ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) بِحَضْرَتِهِ وَ قَالُوا يَا ابْنَ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّ لَنَا جَاراً مِنَ النُّصَّابِ يُؤْذِينَا وَ يَحْتَجُّ عَلَيْنَا فِي تَفْضِيلِ الْأَوَّلِ وَ الثَّانِي وَ الثَّالِثِ عَلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ يُورِدُ عَلَيْنَا حُجَجاً لَا نَدْرِي كَيْفَ الْجَوَابُ عَنْهَا وَ الْخُرُوجُ مِنْهَا مُرَّ بِهَؤُلَاءِ إِذَا كَانُوا مُجْتَمِعِينَ يَتَكَلَّمُونَ فَتَسْتَمِعُ عَلَيْهِمْ فَيَسْتَدْعُونَ مِنْكَ الْكَلَامَ فَتَكَلَّمْ وَ أَفْحِمْ صَاحِبَهُمْ وَ اكْسِرْ عِرْبَهُ وَ فُلَّ حَدَّهُ وَ لَا تُبْقِ لَهُ بَاقِيَةً فَذَهَبَ الرَّجُلُ وَ حَضَرَ الْمَوْضِعَ وَ حَضَرُوا وَ كَلَّمَ الرَّجُلَ فَأَفْحَمَهُ وَ صَيَّرَهُ لَا يَدْرِي فِي السَّمَاءِ هُوَ أَوْ فِي الْأَرْضِ قَالُوا وَ وَقَعَ عَلَيْنَا مِنَ الْفَرَحِ وَ السُّرُورِ مَا لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ تَعَالَى وَ عَلَى الرَّجُلِ وَ الْمُتَعَصِّبِينَ لَهُ مِنَ الْغَمِّ وَ الْحُزْنِ مِثْلُ مَا لَحِقَنَا مِنَ السُّرُورِ فَلَمَّا رَجَعْنَا إِلَى الْإِمَامِ قَالَ لَنَا إِنَّ الَّذِينَ فِي السَّمَاوَاتِ لَحِقَهُمْ مِنَ الْفَرَحِ وَ الطَّرَبِ بِكَسْرِ هَذَا الْعَدُوِّ لِلَّهِ كَانَ أَكْثَرَ مِمَّا كَانَ بِحَضْرَتِكُمْ وَ الَّذِي كَانَ بِحَضْرَةِ إِبْلِيسَ وَ عُتَاةِ مَرَدَتِهِ مِنَ الشَّيَاطِينِ مِنَ الْحُزْنِ وَ الْغَمِّ أَشَدُّ مِمَّا كَانَ بِحَضْرَتِهِمْ وَ لَقَدْ صَلَّى عَلَى هَذَا الْعَبْدِ

ص: 697

الْكَاسِرِ لَهُ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ وَ الْحُجُبِ وَ الْعَرْشِ وَ الْكُرْسِيِّ وَ قَابَلَهَا اللَّهُ تَعَالَى بِالْإِجَابَةِ فَأَكْرَمَ إِيَابَهُ وَ عَظَّمَ ثَوَابَهُ وَ لَقَدْ لَعَنَتْ تِلْكَ الْأَمْلَاكُ عَدُوَّ اللَّهِ الْمَكْسُورَ وَ قَابَلَهَا اللَّهُ بِالْإِجَابَةِ فَشَدَّدَ حِسَابَهُ وَ أَطَالَ عَذَابَه

حضرت ابومحمد(علیه السلام) به بعضی از شاگردانشان وقتی جمعی از دوستداران و موالیانشان در حضورشان جمع شده بودند و به ایشان گفتند: ای فرزند رسول خدا ما همسایه ای از نواصب داریم که ما را آزار می دهند و با ما در فضیلت اولی و دومی و سومی بر حضرت علی(علیه السلام) احتجاج می کنند و دلایلی می آورند که درک نمی کنیم چه طور جواب گوییم و از آن (بحث خارج شویم. حضرت فرمودند: وقتی آن نواصب جمع شدند و شروع به صحبت کردند، از کنار آن ها گذر کن و آنچه می گویم به آن ها بشنوان. پس، از تو می خواهند که جواب حرف آن ها را بدهی. آن گاه سخن بگو و تیز زبانی صاحب آن ها را که به عقیده آنان اعلم آن هاست، بشکن و برای او هیچ چیز از سخنان ناستیز باقی مگذار. آن مرد رفت و در آن محل حضور یافت و با آنچه از امام آموخته بود با نواصب سخن گفت و با صاحب ایشان که به نظر خودشان اعلم و افضلشان بود مجادله کرد و از روی برهان و حجت او را ساکت کرد طوری که اصلا قدرت تکلم و تفکر نداشتو ندانست که در آسمان است یا در زمین. جمع اصحاب ایمان به او گفتند ما را ارشاد کردی که جز خدا حد آن را نداند. آن ناصبی و دوستانش همان اندازه که مؤمنان شاد شدند، اندوهگین شدند. وقتی به سوی امام بازگشتیم فرمودند: امروز شادیی که در آسمان هاست، به سبب شکست این دشمن خدا به مراتب بسیار بیشتر از شادی شماست و اندوهی که ابلیس و اتباعش چشیدند بسیار بیشتر از شادی شما و ملائکه ی آسمان ها است. تمام فرشتگان آسمان های هفتگانه و فرشتگان حجب و کرسی بر آن مؤمن شکننده ی ناصبی صلوات فرستادند و خدا هم دعای آن ها را پذیرفت و بازگشتش را کرامت داد و ثوابش را زیاد کرد و ملائکه آن ناصبی را لعنت کردند و خدا پذیرفت و حسابشان را سخت کرد و عذابشان را طولانی نمود.

ص: 698

527. سوره تین درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیهم السلام)

و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان ایشان است

سوره تین

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ* وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ(1) وَ طُورِ سينينَ(2) وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمينِ (3) لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ (4) ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلينَ (5) إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ (6) فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ (7) أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمينَ (8)

سوگند به انجیر و زیتون و سوگند به طور سینین و سوگند به این شهر امین. همانا ما انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم. آن گاه او را به اسفل السافلین برگردانیدیم مگر آن کسانی که ایمان آوردند و اعمال نیکو انجام دادند پس برای آن هاست اجر و ثواب بی پایان و بدون منت پس چه چیزی سبب شده که با این حال تو قیامت را تکذیب کنی. آیا خداوند حاکم ترین و داورترین حاکمان نیست؟

با مراجعه به احادیث و روایات درمی یابیم که از نظر تنزیل التین مدینة النبی است که مسجدالنبی در آن است. الزیتون بیت المقدس است و طور سینین کوفه است که مسجد کوفه در آن قرار دارد البلد الامین شهر مکه است که مسجدالاحرام و کعبه در آن قرار دارد.

1. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 477 حدیث 1 و معانی الاخبار صفحه 364 حدیث 1 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُوعَبْدِاللَّهِ الرَّازِيُّ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي عُثْمَانَ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ(علیه

السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّ اللَّهَتَبَارَكَ وَ تَعَالَى اخْتَارَ مِنَ الْبُلْدَانِ أَرْبَعَةً فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سِينِينَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ التِّينِ» الْمَدِينَةُ «وَ الزَّيْتُونِ» بَيْتُ الْمَقْدِسِ «وَ طُورِ سِينِينَ» الْكُوفَةُ «وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ» مَكَّةُ.

ص: 699

پیامبر فرمودند: خداوند 4 شهر را برگزید. پس فرمود: «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سِينِينَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ» تین مدینه زیتون بیت المقدس طور سینین کوفه و بلد امین مکه است.

2. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 478 حدیث 9 آمده است:

فقال عز و جل «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ * وَ طُورِ سِينِينَ * وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ» التين: المدينة و الزيتون: بيت المقدس و طور سينين: الكوفة و هذا البلد الأمين: مكة.

تین مدینه زیتون بیت المقدس طور سینین کوفه و بلد امین مکه است.

3. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 478 حدیث 10 و تفسیر قمی صفحه 759 آمده است:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سِينِينَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ» قَالَ: التِّينُ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ الزَّيْتُونُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ طُورُ سِينِينَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهما السلام) وَ الْبَلَدُ الْأَمِينُ الْأَئِمَّةُ «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» قَالَ: نَزَلَتْ فِي زُرَيْقٍ «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» قَالَ: ذَلِكَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ» أَيْ لَا يُمَنُّ عَلَيْهِمْ بِهِ ثُمَّ قَالَ لِنَبِيِّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» قَالَ: ذَلِكَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِين(علیه السلام) [قَالَ بِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)] «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِين»

معصوم(علیه السلام) فرمودند: تین رسول خدا(علیه السلام) و زیتون حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و طور سینا امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) و بلد امین بقیه ی ائمه(علیهم السلام) هستند. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» درباره ی زُریق نازل شده است. منظور از «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ* إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُون» یعنی به وسیله ی آن بر آن ها منت نمی گذارند. سپس به پیامبرش فرمود «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» که مراد از دین حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. آیا خدا حاکم ترین حاکمان نیست؟

4. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه حدیث و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 477 حدیث 2 آمده است:محمدبن العباس، قال: حدثنا محمدبن همام، عن عبدالله بن العلاء، عن محمدبن شمون، عن عبدالله بن عبدالرحمن الأصم، عن البطل، عن جميل بن دراج، قال: سمعت أباعبدالله(علیه السلام) يقول: قوله تعالى «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ» التين: الحسن، و الزيتون: الحسين(علیه السلام)

ص: 700

5. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه حدیث و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 477 حدیث 3 آمده است:

قال: حدثنا الحسين بن أحمد، عن محمدبن عيسى، عن يونس، عن يحيى الحلبي، عن بدربن الوليد، عن أبي الربيع الشامي، عن أبي عبدالله(علیه السلام)، في قوله تعالى «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ * وَ طُورِ سِينِينَ» قال: «التين و الزيتون» الحسن و الحسين(علیهما السلام)، «و طور سينين» علي بن أبي طالب(علیه السلام). قلت: قوله «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ»؟ قال: الدين: ولاية علي بن أبي طالب(علیه السلام).

6. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه حدیث و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 477 حدیث 4 آمده است:

ِعَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ زَيْدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ مُحَمَّدِبْنِ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ فُضَيْلٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ» إِلَى آخِرِ السوره ی فَقَالَ «التِّينُ وَ الزَّيْتُونَ» الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهما السلام) قُلْتُ «وَ طُورِ سِينِينَ» قَالَ لَيْسَ هُوَ طُورَ سِينِينَ وَ لَكِنَّهُ وَ طُورُ سَيْنَاءَ قَالَ فَقُلْتُ وَ طُورِ سَيْنَاءَ فَقَالَ نَعَمْ هُوَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ «وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ» قَالَ هُوَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَمِنَ النَّاسُ بِهِ مِنَ النَّارِ إِذَا أَطَاعُوهُ قُلْتُ «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» قَالَ ذَاكَ أَبُوفُضَيْلٍ حِينَ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَهُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ لِمُحَمَّدِ(صلی الله علیه وآله وسلم) بِالنُّبُوَّةِ وَ لِأَوْصِيَائِهِ بِالْوَلَايَةِ فَأَقَرَّ وَ قَالَ نَعَمْ أَ لَا تَرَى أَنَّهُ قَالَ «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ» يَعْنِي الدَّرْكَ الْأَسْفَلَ حِينَ نَكَصَ وَ فَعَلَ بِآلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) مَا فَعَلَ قَالَ قُلْتُ «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» قَالَ وَ اللَّهِ هُوَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ شِيعَتُهُ «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ» قَالَ قُلْتُ «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» قَالَ مَهْلًا مَهْلًا لَا تَقُلْ هَكَذَا هَذَا هُوَ الْكُفْرُ بِاللَّهِ لَا وَ اللَّهِ مَا كَذَبَ رَسُولُ اللَّهِ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ قَالَ قُلْتُ فَكَيْفَ هِيَ قَالَ فَمَنْ يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ وَ الدِّينُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ».

7. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه حدیث و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 477 حدیث 5 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ مُسْكَانَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سِينِينَ» قَالَ «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ» الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ «وَ طُورِ سِينِينَ» عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ قَوْلُهُ «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» قَالَ الدِّينُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام).8. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 2 صفحه 118 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 477 حدیث 6 آمده است:

أَبُومُعَاوِيَةَ الضَّرِيرُ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ سُمَيٍّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ وَ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» يَقُولُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) لَا يُكَذِّبُكَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) بَعْدَ مَا آمَنَ بِالْحِسَاب

ص: 701

ابوهریره و ابن عباس نقل کرده اند درباره آیه «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» گوید: ای محمد ابن علی بن ابی طالب(علیه السلام) است که بعد از ایمان آوردن به تو تو را تکذیب نمی کند.

9. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 2 صفحه 122 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 477 حدیث 7 آمده است:

عن الباقر(علیه السلام) في قوله تعالى «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» قال: ذاك أميرالمؤمنين(علیه السلام) و شيعته «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ»

حضرت باقر فرمودند: منظور از «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و شیعیان ایشان هستند. «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ» درباره آن هایی است که خداوند اجر و ثواب بی منت به آن ها می دهد.

10. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه204، بحارالانوار مجلد 33 صفحه 165 حدیث 434 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 477 حدیث 8 آمده است:

كِتَابِ أَحْمَدَبْنِ عَبْدِاللَّهِ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِي مُعَاوِيَةَ الضَّرِيرِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ سُمَيٍّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ وَ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ فِي تَفْسِيرِ ابْنِ جَرِيحٍ عَنْ عَطَاءٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ» وَ قَدْ دَخَلَتِ الرِّوَايَاتُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ أَنَّ النَّبِيَّ(صلی الله علیه وآله وسلم) انْتَبَهَ مِنْ نَوْمِهِ فِي بَيْتِ أُمِّ هَانِي فَزِعاً فَسَأَلَتْهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ يَا أُمَّ هَانِي إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَضَ عَلَيَّ فِي مَنَامِي الْقِيَامَةَ وَ أَهْوَالَهَا وَ الْجَنَّةَ وَ نَعِيمَهَا وَ النَّارَ وَ مَا فِيهَا وَ عَذَابَهَا فَاطَّلَعْتُ فِي النَّارِ فَإِذَا أَنَا بِمُعَاوِيَةَ وَ عَمْرِوبْنِ الْعَاصِ قَائِمَيْنِ فِي حَرِّ جَهَنَّمَ تَرْضَخُ رُءُوسَهُمَا الزَّبَانِيَةُ بِحِجَارَةٍ مِنْ جَمْرِ جَهَنَّمَ يَقُولُونَ لَهُمَا هَلْ آمَنْتُمَا بِوَلَايَةِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَيَخْرُجُ عَلِيٌّ(علیه السلام) مِنْ حِجَابِ الْعَظَمَةِ ضَاحِكاً مُسْتَبْشِراً وَ يُنَادِي حُكِمَ لِي وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ فَذَلِكَ قَوْلُهُ «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ» فَيُبْعَثُ الْخَبِيثُ إِلَى النَّارِ وَ يَقُومُ عَلِيٌّ(علیه السلام) فِي الْمَوْقِفِ يَشْفَعُ فِي أَصْحَابِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ شِيعَتِه دقت بفرمایید، محور اصلی در این سوره رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند که یکی از این امامان وجود اقدس حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 702

528. شب قدر شب تقدير ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه طاهرين(علیهم السلام)

و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره قدر آيه 1

إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْر

ما آن را در شب قدر نازل كرديم.

1. در معانى الاخبار صفحه 315 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ أَحْمَدَب ْنِ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُب ْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُب ْنُ الْعَبَّاسِب ْنِ بَسَّامٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُبْنُ أَبِي السَّرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ عَبْدِاللَّهِب ْنِ يُونُسَ عَنْ سَعْدِب ْنِ طَرِيفٍ الْكِنَانِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِب ْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) أَ تَدْرِي مَا مَعْنَى «لَيْلَةِ الْقَدْرِ» فَقُلْتُ لَا يَا رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدَّرَ فِيهَا مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَكَانَ فِيمَا قَدَّرَ عَزَّ وَ جَلَّ وَلَايَتُكَ وَ وَلَايَةُ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) مِنْ وُلْدِكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة

اصبغ بن نباته از مولاى متقيان على(علیه السلام) روايت مى كند كه گفت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به من فرمود: يا على، آيا مى دانى معناى ليله القدر را؟ عرض كردم نه يا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: خداوند در آن شب قدر آن چه را كه بايد به وجود آورد، تا قيامت تقدير مى كند و از جمله مقدورات الهى ولايت تو ولايت امامان از نسل تو تا روز قيامت است.

اين شب در عالم ذر اولى بوده است كه در آن خداوند از همه انسان ها و از همه انبياء(علیهم السلام) از سه كلمه عهد و پيمان مى گيرد و آن سه كلمه عبارت بوده اند از: لا اله الا اللّه، محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)، و اميرالمؤمنين على(علیه السلام) و فرزندانش يكى بعد ازديگرى حجت اللّه و در حال حاضر حضرت بقيه اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حجت خداوند بر روى كره زمين است و ولايت اين ها فطرى است.

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 820 حدیث 9 آمده است:

ص: 703

عن أحمدبن هوذة عن إبراهيم بن إسحاق عن عبدالرحمن بن إسحاق عن عبدالله بن حماد عن أبي يحيى الصنعاني عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال سمعته يقول قال لي أبي محمد قرأ علي بن أبي طالب(علیه السلام) «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» و عنده الحسن و الحسين(علیهما السلام) فقال له الحسين(علیه السلام) يا أبتاه كان بها من فيك حلاوة فقال له يا ابن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و ابني إني أعلم فيها ما لا تعلم أنها لما نزلت بعث إلى جدك رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) فقرأها علي ثم ضرب على كتفي الأيمن و قال يا أخي و وصيي و ولي أمتي بعدي و حرب أعدائي إلى يوم يبعثون هذه السوره ی لك من بعدي و لولدك من بعدك أن جبرئيل أخي من الملائكة أحدث إلي أحداث أمتي في سنتها و إنه ليحدث ذلك إليك كأحداث النبوة و لها نور ساطع في قلبك و قلوب أوصيائك إلى مطلع فجر القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

3. در بصائرالدرجات مجلد 1 صفحه 460 حدیث 2 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِب ْنِ عَمِيرَةَ عَنْ دَاوُدَبْنِ فَرْقَدٍ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ» قَالَ نَزَلَ فِيهَا مَا يَكُونُ مِنَ السَّنَةِ إِلَى السَّنَةِ مِنْ مَوْتٍ أَوْ مَوْلُودٍ قُلْتُ لَهُ إِلَى مَنْ فَقَالَ إِلَى مَنْ عَسَى أَنْ يَكُونَ إِنَّ النَّاسَ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ فِي صَلَاةٍ وَ دُعَاءٍ وَ مَسْأَلَةٍ وَ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ فِي شُغُلٍ «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ» إِلَيْهِ بِأُمُورِ السَّنَةِ مِنْ غُرُوبِ الشَّمْسِ إِلَى طُلُوعِهَا «مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِيَ» لَهُ إِلَى أَنْ يَطْلُعَ الْفَجْرُ.

داوود گوید: از امام درباره ی سوره قدر پرسیدم. فرمودند: آنچه باید از این سال تا سال آینده بشود از مرگ یا تولد و مانند آن مقدراتش نازل می شود. عرض کردم به چه کسی؟ فرمودند: گمان داری بر چه کسی نازل می شود؟ همانا مردم در آن شب همگی مشغولند و در حال نماز یا دعا و مسألت از خداوند می باشند و صاحب این امر در این شب کارش این است که ملائکه بر او برای افاضه ی امور سال از غروب خورشید تا طلوع مجدد آن از هر امری نازل می گردند و برای ایشان سلامت است تا آن هنگام که فجر طلوع کند.

4. در تفسیر فرات کوفی صفحه 218، بحارالانوار مجلد 43 صفحه 65، کتاب العوالم مجلد 11 صفحه 103 آمده است:

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْقَاسِمِب ْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ(علیها

السلام) لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا أَوْ مِنْ مَعْرِفَتِهَا الشَّكُّ [مِنْ أَبِي الْقَاسِمِ] وَ قَوْلُهُ «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» يَعْنِي خَيْرٌ مِنْ أَلْفَ مُؤْمِنٍ وَ هِيَ أُمُّ الْمُؤْمِنِينَ «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها» وَ الْمَلَائِكَةُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ يَمْلِكُونَ عِلْمَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ الرُّوحُالْقُدُسُ هِيَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) «بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ» يَعْنِي حَتَّى يَخْرُجَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 704

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: منظور از« لَيْلَةُ» حضرت فاطمه(علیها السلام) است و منظور از « الْقَدْرِ» الله است و هرکس حضرت فاطمه(علیها السلام) را به حق معرفت آن بانو بشناسد، به تحقیق شب قدر را درک کرده است و او را از این نظر فاطمه(علیها السلام) نامیده اند که خلق نمی توانند به واقع او را بشناسند و این که فرموده «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» یعنی حضرت فاطمه(علیها السلام) خیر است بر هزار مؤمن و او ام المؤمنین است و این که فرموده است «ملائکه و روح در آن شب نازل می شوند» و ملائکه و مؤمنین علم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را مالک می شوند و منظور از روح القدس، حضرت فاطمه(علیها السلام) است.

و آنجا که فرموده «بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ» یعنی تا زمان خروج و انقلاب حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

5. در تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 431، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 488 حدیث 29 و بحارالانوار مجلد 97 صفحه 14 آمده است:

«بسم اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» فَهُوَ الْقُرْآنُ أُنْزِلَ إِلَى الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ جُمْلَةٌ وَاحِدَةٌ وَ عَلَى رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِي طُولِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ سَنَةً «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ» وَ مَعْنَى لَيْلَةِ الْقَدْرِ أَنَّ اللَّهَ يُقَدِّرُ فِيهَا الْآجَالَ وَ الْأَرْزَاقَ وَ كُلَّ أَمْرٍ يَحْدُثُ مِنْ مَوْتٍ أَوْ حَيَاةٍ أَوْ خِصْبٍ أَوْ جَدْبٍ أَوْ خَيْرٍ أَوْ شَرٍّ كَمَا قَالَ اللَّهُ «فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ» إِلَى سَنَةٍ قَوْلُهُ «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها» قَالَ تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَ رُوحُ الْقُدُسِ عَلَى إِمَامِ الزَّمَانِ وَ يَدْفَعُونَ إِلَيْهِ مَا قَدْ كَتَبُوهُ مِنْ هَذِهِ الْأُمُورِ قَوْلُهُ «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» قَالَ: رَأَى رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِي نَوْمِهِ كَأَنَّ قُرُوداً تَصْعَدُ مِنْبَرَهُ فَغَمَّهُ ذَلِكَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» تَمْلِكُهُ بَنُو أُمَيَّةَ لَيْسَ فِيهَا لَيْلَةُ قَدْرٍ قَوْلُهُ «مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ» قَالَ: تَحِيَّةٌ يُحَيَّا بِهَا الْإِمَامُ إِلَى أَنْ يَطْلَعَ الْفَجْرُ قِيلَ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) تَعْرِفُونَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فَقَالَ وَ كَيْفَ لَا نَعْرِفُ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ الْمَلَائِكَةُ يَطُوفُونَ بِنَا فِيهَا.

«بسم اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» منظور قرآن است که خدا آن را در شب قدر به یک باره به بیت المعمور نازل فرمود و از آنجا در طول بیست و سه سال بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل کرد. «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ» یعنی معنی شب قدر را درک نمی کنی که همانا خدا در آن شب اجل ها، ارزاق و هر امری که حادثمی شود از مرگ یا زندگی یا فراخ سالی یا خشکسالی یا خیر و یا شر را مقدر می کند. همچنان که خدا فرمود «فِيها يُفْرَقُ

ص: 705

كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ» یعنی تا یک سال «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها» در آن شب ملائکه و روح القدس بر امام زمان نازل می شوند و آنچه از این امور را نوشته اند بر آن حضرت عرضه می دارند «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در خواب دید که میمون ها از منبرشان بالا می روند. غمگین و ناراحت شدند. پس خداوند نازل فرمود «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» یعنی شب قدر از هزار ماه بدون شب قدر که بنی امیه در آن حکومت کنند بهتر است. «مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ» تحیتی است که به وسیله ی آن به امام تحیت گفته می شود تا فجر طلوع کند. به امام باقر(علیه السلام) گفته شد آیا شب قدر را می شناسید؟ فرمودند: چگونه شب قدر را نشناسیم درحالی که ملائکه در آن شب در اطراف ما طواف می کنند.

ص: 706

529. سلام بر صبح قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

سوره قدر آيه 5

سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ

سلام و رحمتى پيوسته تا هنگام طلوع فجر.

1. در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 820 آمده است:

وَ رَوَى أَيْضاً عَنْ أَحْمَدَبْنِ هَوْذَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِب ْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي يَحْيَى الصَّنْعَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ قَالَ لِي أَبِي مُحَمَّدٌ قَرَأَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» وَ عِنْدَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهما السلام) فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) يَا أَبَتَاهْ كَأَنَّ بِهَا مِنْ فِيكَ حَلَاوَةً فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِا للَّهِ وَ ابْنِي إِنِّي أَعْلَمُ فِيهَا مَا لَا تَعْلَمُ إِنَّهَا لَمَّا نَزَلَتْ بُعِثَ إِلَى جَدِّكَ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَقَرَأَهَا عَلَيَّ ثُمَّ ضَرَبَ عَلَى كَتِفِيَ الْأَيْمَنِ وَ قَالَ يَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَلِيَّ أُمَّتِي بَعْدِي وَ حَرْبَ أَعْدَائِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ هَذِهِ السوره ی لَكَ مِنْ بَعْدِي وَ لِوُلْدِكَ مِنْ بَعْدِكَ أَنَّ جَبْرَئِيلَ أَخِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَحْدَثَ إِلَيَّ أَحْدَاثَ أُمَّتِي فِي سُنَّتِهَا وَ إِنَّهُ لَيَحْدُثُ ذَلِكَ إِلَيْكَ كَأَحْدَاثِ النُّبُوَّةِ وَ لَهَا نُورٌ سَاطِعٌ فِي قَلْبِكَ وَ قُلُوبِ أَوْصِيَائِكَ إِلَى مَطْلَعِ فَجْرِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

محمّدبن العباس: از احمدبن هوذه ... از ابويحيى صنعانى، از حضرت ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) آورده كه راوى گويد: شنيدم آن حضرت مى فرمود: پدرم امام محمّد (باقر)(علیه

السلام) به من فرمود: حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) در حالى كه حسن و حسين(علیهما السلام) نزدش بودند سوره قدر را خواند،

امام حسين(علیه السلام) به آن جناب عرضه داشت: اى پدر، گويى از دهان شما شيرينى ديگرى دارد. اميرالمؤمنين(علیه السلام) به او فرمودند: اى فرزند، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و فرزند من، البته من در اين سوره مى دانم آنچه را كه تو نمى دانى، هنگامى كه اين سوره نازل شد جدترسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در پى من فرستادند پس آن را بر من خواندند، سپس، بر شانه راست من زدند و فرمودند: اى برادر و جانشين و ولى من بر امتم بعد از من، و جنگ دشمنانم تا

ص: 707

روزى كه برانگيخته شوند، اين سوره براى تو است پس از من، و براى دو فرزندت [فرزندانت] بعد از تو، همانا جبرئيل برادرم از فرشتگان، حوادث و كارهاى امتم در اين سالشان را به اطلاع من رسانيد. به خدا سوگند همانا اين جريان اطلاع دادن از حوادث و كارها براى تو نيز خواهد بود همچون خبر گرفتن نبوت، و براى آن نور درخشانى است در دل تو و دل هاى اوصياى تو تا طلوع فجر حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

2. در كتاب تأويل الايات الظاهره صفحه 818 آمده است:

عَنْ مُحَمَّدِبْنِ جُمْهُورٍ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَمَّا يُفْرَقُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ هَلْ هُوَ مَا يُقَدِّرُ اللَّهُ فِيهَا قَالَ لَا تُوصَفُ قُدْرَةُ اللَّهِ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ «فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ»(1) فَكَيْفَ يَكُونُ حَكِيماً إِلَّا مَا فُرِّقَ وَ لَا تُوصَفُ قُدْرَةُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ لِأَنَّهُ يُحَدِّثُ مَا يَشَاءُ. و أما قوله «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» يعني فاطمة(علیها السلام) و قوله «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها» و الملائكة في هذا الموضع المؤمنون الذين يملكون علم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و الروح روح القدس و هو في فاطمة(علیها السلام) «مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ» يقول من كل أمر مسلمة «حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ» يعني حتى يقوم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

از محمّدبن جمهور، از موسى بن بكر، از زراره، از حمران آورده كه گفت از حضرت ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) پرسيدم از آنچه را كه در شب قدر ممتاز و پراكنده مى شود آيا همان امورى است كه خداى سبحانه و تعالى در آن تقدير مى كند؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود: قدرت خداوند توصيف نمى شود زيرا كه او فرموده «در آن شب هر امرى با حكمت ممتاز و جدا مى شود» پس چگونه امرى با حكمت خواهد بود مگر آنچه را كه او ممتاز ساخته؟ و قدرت خداوند سبحان وصف ناپذير است. زيرا كه او آنچه را بخواهد پديد مى آورد و اينكه فرموده: از هزار ماه بهتر است؛ يعنى، حضرت فاطمه(علیها السلام) و اينكه خداى تعالى فرموده «فرشتگان و روح در آن شب فرود مى آيند.» فرشتگان در اينجا مؤمنانى هستند كه علم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) را دارند و روح روح القدس است و آن [در] فاطمه(علیها السلام) مى باشد. «از هر امر [و فرمان و سرنوشتى] سلام ورحمت است.» مى فرمايد: هر امرى كه تسليم كننده اش آن را تسليم كند، «تا طلوع سپيده دم» يعنى، (تا وقتى كه) حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند.

ص: 708


1- .[1] سوره دخان آیه 4

530. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله فی الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحف مطهره و کتب قیمه هستند

سوره بینه آیات 2 و 3

رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً (2) فيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ (3)

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 872 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 489 حدیث 1 آمده است:

مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُبْنُ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ مَرْفُوعاً عَنْ عَمْرِوبْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِبْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ» قَالَ هُمْ مُكَذِّبُو الشِّيعَةِ لِأَنَّ الْكِتَابَ هُوَ الْآيَاتُ وَ أَهْلَ الْكِتَابِ الشِّيعَةُ وَ قَوْلُهُ «وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ» يَعْنِي الْمُرْجِئَةَ «حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ» قَالَ يَتَّضِحُ لَهُمْ الْحَقُّ وَ قَوْلُهُ «رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ» يَعْنِي مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) «يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً» يَعْنِي يَدُلُّ عَلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) وَ هُمْ الصُّحُفُ الْمُطَهَّرَةُ وَ قَوْلُهُ «فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ» أَيْ عِنْدَهُمْ الْحَقُّ الْمُبِينُ وَ قَوْلُهُ «وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» يَعْنِي مُكَذِّبِي الشِّيعَةِ وَ قَوْلُهُ «إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ» أَيْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْحَقُّ «وَ ما أُمِرُوا» هَؤُلَاءِ الْأَصْنَافُ «إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» وَ الْإِخْلَاصُ الْإِيمَانُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) وَ قَوْلُهُ «وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ» وَ الصَّلَاةُ وَ الزَّكَاةُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) «وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ» قَالَ هِيَ فَاطِمَةُ(علیهما السلام) وَ قَوْلُهُ «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» قَالَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ بِأُولِي الْأَمْرِ وَ أَطَاعُوهُمْ بِمَا أَمَرُوهُمْ بِهِ فَذَلِكَ هُوَ الْإِيمَانُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ وَ قَوْلُهُ «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) اللَّهِ رَاضٍ عَنِ الْمُؤْمِنِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْمُؤْمِنُ وَ إِنْ كَانَ رَاضِياً عَنِ اللَّهِ فَإِنَّ فِي قَلْبِهِ مَا فِيهِ لِمَا يَرَى فِي هَذِهِ الدُّنْيَا مِنَ التَّمْحِيصِ فَإِذَا عَايَنَ الثَّوَابَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ الْحَقِّ حَقَّ الرِّضَا وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ رَضُوا عَنْهُ» وَ قَوْلُهُ «ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ» أَيْ أَطَاعَ رَبَّهُ.

ص: 709

531. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلام را استوار مى كند

سوره بيّنه آيه 5

وَ ذلِكَ دينُ الْقَيِّمَةِ

و دين درست و استوار اين است.

* در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 801 آمده است:

وَ رَوَى عَلِيُّب ْنُ أَسْبَاطٍ عَنِ ابْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ» قَالَ إِنَّمَا هُوَ وَ ذَلِكَ دِينُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

علی بن اسباط، از ابوحمزه، از ابوبصير، از حضرت ابوعبداللّه امام صادق(علیه السلام) روايت آورده كه درباره قول خداى عزوجل «و آن است دين استوار و آئين محكم و درست» فرمود: همانا اين دين حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 710

532. دشمنان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و

اشاره

بقیه ی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و همه ی انبیا و شیعیان، بدترین آفریدگانند.

سوره بینه آیه 6

إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكينَ في نارِ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ

آنان که از اهل کتاب کافر شدند و همچنین مشرکین در آتش جهنم برای همیشه مخلد خواهند شد. این ها بدترین آفریدگان خداوند هستند.

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 875، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 263 حدیث 22 و مجلد 68 صفحه 54 حدیث 97، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 719 حدیث 6، حلیة الابرار مجلد 2 صفحه 409 حدیث 4 و امالی شیخ طوسی صفحه 671 حدیث 1414 آمده است:

عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ الْوَرَّاقِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَنْ مُصْعَبِب ْنِ سَلَّامٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ جَابِرِبْنِ عَبْدِاللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَالَ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) .... أَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» قَالَ بَلَى يَا رَسُولَا للَّهِ قَالَ هُمْ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ تَجِيئُونَ غُرّاً مُحَجَّلِينَ شِبَاعاً مَرْوِيِّينَ أَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ فِي نارِ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ» قَالَ بَلَى يَا رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) قَالَ هُمْ أَعْدَاؤُكَ وَ شِيعَتُهُمْ يَجِيئُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدَّةً وُجُوهُهُمْ ظِمَاءً مُظْمَئِينَ أَشْقِيَاءَ مُعَذَّبِينَ كُفَّاراً مُنَافِقِينَ ذَاكَ لَكَ وَ لِشِيعَتِكَ وَ هَذَا لِعَدُوِّكَ وَ شِيعَتِهِم

(در ضمن حدیثی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هنگام شهادت به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند تا به اینجا رسید که فرمودند:) ای برادر من آیا فرمایش خداوند را که در کتابش آورده است نشنیده ای آنان که از اهل کتاب کافر شدند و همچنینمشرکین در آتش جهنم برای همیشه مخلد خواهند شد. این ها بدترین آفریدگان خداوند هستند. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) اظهار

ص: 711

داشتند: چرا ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) شنیده ام. حضرت فرمودند: آن ها دشمنان تو و دشمنان شیعیان تو هستند که در روز قیامت با چهره ای سیاه و گرسنه و تشنه در حال عذاب دیدن هستند هم کافر و هم منافق. این آیه به دشمنان تو و دشمنان شیعیان تو اختصاص دارد.

دقت بفرمایید، دشمنان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دشمنان شیعیانشان، بدترین مردم هستند همه ی انبیا بهترین شیعیان آن حضرت می باشند و همیشه همه ی امامان معصوم(علیهم السلام) بهترین شیعیان آن حضرتند و حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترین شیعه ی حضرت علی(علیه السلام) است. پس دشمنان ایشان بدترین آفریدگان خداوند هستند. خداوندا، تو را سوگند می دهم به عظمت و شکوه و اسم اعظمت ما را از شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) قرار بده.

2. در تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 432 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 492 حدیث 19 آمده است:

قَوْلُهُ «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ فِي نارِ جَهَنَّمَ خالِدِينَ» قَالَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنَ فَارْتَدُّوا فَكَفَرُوا وَ عَصَوْا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ» قَوْلُهُ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» قَالَ نَزَلَتْ فِي آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم).

خداوند فرمودند: «کسانی که خداوند قرآن را برای آن ها فرستاد ولی آن ها مرتد شده و نسبت به آن کافر و منکر گشته و با حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) کارشکنی و نافرمانی کردند... «آن ها شرورترین آفریده های روی زمین هستند.»

خداوند می فرمایند «کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند این ها بهترین مردم هستند.» این آیه در مورد آل رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل گردیده است.

هیچ کس امروز روی کره ی زمین به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نزدیک تر از حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست. ایشان نسل و پشت یازدهم از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند و هیچ کس اکنون تا این اندازه به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نزدیک نیست. ایشان نسل و پشت یازدهم از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و هیچ کس این قدر به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نزدیک نیست.3. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 68 و کتاب ما نزل من القرآن فی علی (ابونعیم اصفهانی) و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 491 حدیث 15 آمده است:

أَبُونُعَيْمٍ الْأَصْفَهَانِيُّ فِي مَا نَزَلَ مِنَ الْقُرْآنِ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) بِالْإِسْنَادِ عَنْ شَرِيكِب ْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنِ الْحَرْثِ قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) نَحْنُ أَهْلُب َيت(علیهم السلام) لَا نُقَاسُ بِالنَّاسِ فَقَامَ رَجُلٌ فَأَتَى ابْنُ عَبَّاسٍ فَأَخْبَرَهُ بِذَلِكَ فَقَالَ صَدَقَ عَلِيٌّ(علیه السلام)

ص: 712

أَ وَ لَيْسَ النَّبِيُّ لَا يُقَاسُ بِالنَّاسِ وَ قَدْ نَزَلَ فِي عَلِيٍ(علیه السلام) «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة»

شریک بن عبدالله از ابی اسحاق و ایشان از حارث و او از حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) روایت می کند که فرمودند: ما اهل بیت (رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) با هیچ انسانی قابل مقایسه نیستیم. مردی برخاست و به نزد ابن عباس آمد و گفت که حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: ما اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) با هیچ انسانی قابل مقایسه نیستیم. ابن عباس گفت حضرت علی(علیه السلام) راست فرمودند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هم با هیچ انسانی قابل مقایسه نیستند و این آیه درباره ی حضرت علی(علیه السلام) نازل شده است کسانی که ایمان آوردند و اعمال نیکو انجام دادند، آن ها بهترین نیکوکاران هستند.

به این حدیث با دقت توجه کنید. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) با هیچ انسان دیگری قابل مقایسه نیستند.

مقایسه ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت(علیهم السلام) با الناس

کلمه ی ناس از ریشه ی انس است و انس اسم نوع است. به همه ی انسان ها از آدم ابوالبشر که اولین انسان روی کره ی زمین است و تا آخرین انسان تا قیامت که دیگر بعد از او انسانی نخواهد آمد الناس گفته می شود. پس این چهارده وجود قدسی آستان ملکوت و جبروت و لاهوت با هیچ انسانی قابل مقایسه نیستند همان طور که خداوند با هیچ موجودی دیگری قابل مقایسه نمی باشد.

ص: 713

533. بهترین افراد، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و

شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند و بهترین عمل در دوران غیبت انتظار فرج است

سوره بینه آیه 7

إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة

1. در تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 724 حدیث 23 آمده است:

و روى الطبرسي، رفعه: عن مقاتل بن سليمان، عن الضحاك، عن ابن عباس، في قوله «هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» قال: نزلت في علي و أهل بيته

علامه ابوعلی الطبرسی روایت کرد از مقاتل بن سلیمان و ضحاک از ابن عباس در مورد این فرموده ی خداوند «هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» آن ها بهترین مردم هستند رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند این آیه در مورد حضرت علی(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام) ایشان نازل شده است. مصداق اتمّ، اهل بیت حضرت فاطمه(علیها السلام) و یازده امام(علیهم السلام) از نسل این بزرگوار هستند. آیا در حال حاضر بر روی کره ی زمین کسی از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که از فرزندان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، نزدیک تر به آن حضرت سراغ دارید؟ پس یکی از مصادیق اتمّ خیرالبریه این وجود مقدس است.

2. در کتاب الصراط المستقیم مجلد 2 صفحه 228 آمده است:و أسند علي بن محمد إلى الكرخي قال دخل موسى و هو غلام على الصادق(علیه السلام) فقبله فقال يا إبراهيم إنه لصاحبك من بعدي فلعن الله قاتله يخرج الله من صلبه خير أهل الأرض في زمانه تكملة اثني عشر إماما اختصهم الله بكرامته المنتظر للثاني عشر كالشاهر سيفه بين يدي رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)

علی بن محمد کرخی خدمت امام صادق(علیه السلام) بوده است. حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام) وارد بر امام صادق(علیه السلام) شدند و امام صادق(علیه السلام) ایشان را بوسیدند. سپس فرمودند: ای ابراهیم، این

ص: 714

آقا صاحب و امام تو است بعد از من. خداوند لعنت کند هرکس با او از در قتال وارد می شود و او را به قتل می رساند. از صلب او در زمانش بهترین اهل زمین خارج می شود که دوازده نام را تکمیل می کند که خداوند کرامت خود را به او و هرکس منتظر دوازدهمین امام باشد، اختصاص می دهد. مانند کسی است که با شمشیر کشیده شده جلوی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به جهاد و مبارزه می پردازد.

3. در کتاب الاختصاص صفحه 234 و کتاب الامام مهدی(علیه السلام) فی القرآن صفحه 551 حدیث 1087 آمده است:

أَبُوحَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِب ْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ قَالَ وَ اللَّهِ مَا بَرَأَ اللَّهُ مِنْ بَرِيَّةٍ أَفْضَلَ مِنْ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ مِنِّي وَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَلَبَةِ الْعِلْمِ مِنْ شِيعَتِنَا

4. در تفسیر جامع البیان مجلد 15 صفحه 265 آمده است:

و قد حدثنا ابن حمید قال حدثنا عیسی ابن فرقد عن ابی الجارود عن محمدبن علی «أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» فقال النبی(صلی الله علیه وآله وسلم): أنت یا علی(علیه السلام) و شیعتک.

هنگامی که آیه 7 سوره بینه نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ای علی(علیه السلام) منظور تو و شیعیان تو است.

5. سیوطی در الدرالمنثور مجلد 8 صفحه 589 ذیل آیه 7 سوره بینه، چهار حدیث ازچهار طریق آورده است:

الف) و أخرج ابن عساكر عن جابربن عبدالله قال كنا عند النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) فاقبل على فقال النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) والذي نفسي بيده ان هذا وشيعته لهم الفائزون يوم القيامة ونزلت « إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة» فكان أصحاب النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) إذا أقبل على قالوا جاء خير البرية

ابن عساکر به اسناد خود از جابربن عبدالله روایت می کند که ما نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بودیم. حضرت علی(علیه السلام) آمد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: قسم به خدایی که جان من در دست اوست، این مرد و شیعیانش در روز قیامت از رستگارانند و این آیه نازل شد « إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْخَيْرُ الْبَرِيَّة» از آن پس هرگاه حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) وارد می شدند، همه می گفتند: بهترین نیکوکاران آمد.

ص: 715

ب) و أخرج ابن عدي و ابن عساكر عن أبي سعيد مرفوعا على خير البرية

ابن عدی و ابن عساکر هر دو از ابی سعید نقل کرده اند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: خیر البریه حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.

ج) و أخرج ابن عدي عن ابن عباس قال لما نزلت « إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة» قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) لعلى هو أنت وشيعتك يوم القيامة راضين مرضيين

ابن عدی و ابن عباس می گویند هنگامی که آیه 7 سوره بینه نازل گردید، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: تو وشیعیان تو در روز قیامت می آیید درحالی که خدا از شما راضی است و شما از خداوند خوشنود هستید.

د) و أخرج ابن مردويه عن علي قال قال لي رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) ألم تسمع قول الله « إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة» أنت وشيعتك وموعدي وموعدكمالحوض إذا جثت الأمم للحساب تدعون غرا محجلين

ابن مردویه از حضرت علی(علیه السلام) نقل می کند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به من فرمودند: آیا شنیده ای قول خدا را « إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة» رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: تو ای علی و شیعیان تو در روز قیامت می آید خداوند از شما راضی و شما از خداوند خوشنود هستید.

6. در کنزالعمال مجلد 6 صفحه 403 آمده است:

عن ابن عباس فی قوله « إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة» إن رسول الله قال لعلی: هم أنت و شیعتک راضیین مرضیین.

ابن عباس گوید: حضرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره ی آیه « إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة» به حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: ای علی تو و شیعیانت برترین نیکوکاران هستید که روز قیامت خداوند از شما خوشنود است و شما از خداوند راضی هستید.

ص: 716

534. کافران و ظالمان قسمتی از عقوبت خود را در زمان و رجعت و

قسمتی دیگر را در قیامت خواهید دید

سوره تکاثر آیات 3 تا 6

كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (3) ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (4) كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ (5) لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ (6) ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقين

حقاً به زودی خواهید دانست بازهم حقاً به زودی خواهید دانست. حقاً اگر از روی یقین بدانید. البته جهنم را خواهید دید. سپس آن را با چشم و عین الیقین خواهید دید.

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 893 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 120 حدیث 156 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 501 حدیث 3 آمده است:

فِي تَفْسِيرِ أَهْلِا لْبَيْتِ(علیهم السلام) قَالَ حَدَّثَنَا بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ عُمَرَبْنِ عَبْدِالْعَزِيزِ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ نَجِيحٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ» قَالَ يَعْنِي مَرَّةً فِي الْكَرَّةِ وَ مَرَّةً أُخْرَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

شرف الدین نجفی در تفسیر اهل بیت(علیهم السلام) با سند خودش از عبدالله بن نجیح یمانی روایت کرده است که گفت: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: منظور از خداوند عزوجل در مورد این آیات چیست؟ حضرت فرمودند: این مسئله یک مرحله در زمان رجعت است و یک مرحله ی دیگر هم در روز قیامت است.

2. در محاسن برقی صفحه 247 حدیث 250 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 501 حدیث 1 و تأویل الآیات الظاهرة صفحه 893 حدیث 2 آمده است:

أحمدبن محمدبن خالد البرقي عن أبيه، عن محمدبن أبي عمير، عن هشام بن سالم، عن أبي عبدالله(علیه السلام) في قوله تعالى «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ» قال: المعاينة.

ص: 717

احمدبن محمدبن خالد برقی از پدرش و ایشان از محمدبن ابی عمیر و ایشان از هشام بن سالم و ایشان از امام صادق(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ» یعنی «حقاً به طور یقین می دانستید.» فرمودند: منظور این است که شما حقایق را با چشمان خود خواهید دید یا این که به صورت علم الیقین خواهید دید.

ص: 718

535. در روز قیامت درباره ی نعمت رهبریت و امامت و ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)

و اهل بیت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سؤال خواهند کرد

سوره تکاثر آیه 8

ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ

سپس از تو از نعمت هایی که خداوند به تو داده بود، می پرسند.

1. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 503 حدیث 13 آمده است:

الطبرسي روي العياشي بإسناده في حديث طويل قال: سأل أبوحنيفة أباعبدالله(علیه السلام) عن هذه الآية، فقال له: ما النعيم عندك يا نعمان؟ قال: القوت من الطعام و الماء البارد. فقال: لئن أوقفك الله يوم القيامة بين يديه حتى يسألك عن كل أكلة أكلتها أو شربة شربتها ليطولن وقوفك بين يديه. قال: فما النعيم جعلت فداك؟ قال: نحن أهل البيت(علیهم السلام) النعيم الذي أنعم الله بنا على العباد و بنا ائتلفوا بعد أن كانوا مختلفين و بنا ألف الله بين قلوبهم و جعلهم إخوانا بعد أن كانوا أعداء و بنا هداهم الله إلى الإسلام، و هي النعمة التي لا تنقطع و الله سائلهم عن حق النعيم الذي أنعم الله به عليهم و هو النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) و عترته.

ابوعلی طبرسی از عیاشی با سند خویش روایت می کند در حدیثی طویل که ابوحنیفه از امام صادق(علیه السلام) پیرامون این آیه سؤال می کند. حضرت به او می فرمایند: به نظر تو منظور از نعیم چیست؟ (و این کدام نعمت است؟) ابوحنیفه گوید: قوت و غذا و آب سرد است. حضرت فرمودند: اگر در روز قیامت تو در پیشگاه خداوند حاضر شوی و خداوند از همه ی خوراکی هایی که تو خورده ای و شرابی که نوشیده ای بخواهد سؤال کند، خیلی طول می کشد. ابوحنیفه گفت: جعلت فداک آقای من جانم فدای شما شود، پس منظور چیست؟ حضرت فرمودند: منظور ما اهل بیت(علیهم السلام) هستیم که خداوند آن را به بندگان ارزانی داشته است و مردم به وسیله ی ما با یکدیگر الفت گرفته و مأنوس شده اند درحالی که قبلاً باهم اختلاف داشته اند به وسیله ی ما دل های آن ها را به هم نزدیک گردانید و باهم برادر شدند و به وسیله ی ما آن ها هدایت به اسلام شدند و این است آن

ص: 719

نعمت که قطع نمی شود و از مردم جدا نمی گردد و الله سوگند خداوند از حق این نعمت از مردم سؤال خواهد کرد از کسانی که این نعمت به آن ها داده شده است و آن نعمت نعمت وجودی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و عترت پاک آن حضرت است و امروز آن نعمت وجود اقدس حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

شما یقین بدانید که خدا برای ما هیچ نعمتی عظیم تر از وجود حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار نداده است. اما چه می شود کرد ما نسبت به این نعمت عظمی غافلیم. لذا در روز قیامت از ما درباره ی این نعمت سؤال می کنند که ما چگونه با این نعمت عظمی برخورد کرده ایم؟ چه قدر قدرش را دانسته ایم؟ چه قدر منتظرش بودیم؟ چه قدر به او محبت داشتیم؟ چه قدر به ایشان توجه داشتیم؟ خداوندا تو را به قرآن عظیم سوگند می دهیم ما را نسبت به این نعمت خود آگاهی بیشتر ببخش که کفران نعمت نکنیم.

2. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 503 حدیث 12 آمده است:

و روى الشيخ المفيد بإسناده إلى محمدبن السائب الكلبي قال: لما قدم الصادق(علیه السلام) العراق نزل الحيرة، فدخل عليه أبوحنيفة و سأله عن مسائل و كان مما سأله أن قال له: جعلت فداك ما الأمر بالمعروف؟ فقال(علیه السلام): المعروف- يا أباحنيفة- المعروف في أهل السماء، المعروف في أهل الأرض، و ذاك أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب(علیه السلام). قال: جعلت فداك، فما المنكر؟ قال: اللذان ظلماه حقه و ابتزاه أمره و حملا الناس على كتفه. قال: ألا ما هو أن ترى الرجل على معاصي الله فتنهاه عنها؟ فقال أبوعبدالله(علیه السلام): ليس ذاك أمرا بالمعروف و لا نهيا عن المنكر إنما ذاك خير قدمه.

قال أبوحنيفة: أخبرني جعلت فداك عن قول الله عز و جل: ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ، قال: فما عندك يا أبا حنيفة؟ قال: الأمن في السرب، و صحة البدن، و القوت الحاضر. فقال: «يا أبا حنيفة، لئن وقفك الله و أوقفك يوم القيامة حتى يسألك عن [كل] أكلة أكلتها و شربة شربتها ليطولن وقوفك. قال: فما النعيم جعلت فداك؟ قال: النعيم نحن الذين أنقذ [الله] الناس بنا من الضلالة و بصرهم بنا من العمى و علمهم بنا من الجهل. قال: جعلت فداك، فكيف كان القرآن جديدا أبدا؟ قال: لأنه لم يجعل لزمان دون زمان فتخلقه الأيام و لو كان كذلك لفني القرآن قبل فناء العالم.

شیخ مفید با سند خود از محمدبن سائب کلبی روایت کرده است که چون امام صادق(علیه السلام) به عراق آمدند و در (محلی به نام) حیره منزل گرفتند. ابوحنیفه بر آن حضرت وارد شد و از حضرت سؤالاتی کردند از جمله گفتند امر به معروف چیست؟ حضرت فرمودند: معروف در میان اهل آسمان ها همان معروف در زمین است و آن وجود (پر برکت)حضرت

ص: 720

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است. ابوحنیفه گفت: منکر چیست؟ حضرت فرمودند: همان دو نفری هستند که در حق ایشان ظلم کردند و امر و مقام او را گرفتند و مردم را بر دوش او سوار کردند. ابوحنیفه گفت: مگر منکر این نیست که شخصی را ببینی گناه می کند، پس او را نهی کنی؟ حضرت فرمودند: این امر به معروف و نهی از منکر نیست بلکه یک کار خوبی است که آن را انجام داده است. ابوحنیفه گفت: جعلت فداک آقای من جانم فدای شما شود، مرا آگاه سازید از این فرموده ی خداوند سپس سؤال می کند از شما درباره ی نعمت ها حضرت فرمودند: نظر تو درباره ی آن چیست؟ ابوحنیفه گفت: درباره ی صحت و سلامتی بدن و طعام و خوراک سؤال می کند. حضرت فرمودند: اگر خدا بخواهد در قیامت از همه ی طعام هایی که تو خورده ای سؤال کند، طول می کشد. ابوحنیفه گفت: پس معنای النعم چیست؟ حضرت فرمودند: ما اهل بیت (عصمت و طهارت(علیهم السلام)) هستیم که خداوند به وسیله ی ما مردم را ازگمراهی نجات داد و آن ها را از کوری و نابینایی به بصیرت رسانید و به وسیله ی ما آن ها را از جهل و نادانی نجات داد و عالم گشتند. ابوحنیفه گفت جعلت فداک جانم فدای شما شود، چگونه قرآن همیشه و پیوسته تازه و جدید است؟ حضرت فرمودند: چون (از طرف خدا) برای یک زمان خاص قرار داده نشده است که روزگار سبب کهنگی آن شود چون اگر چنین بود قرآن قبل از فنای عالم از بین می رفت.

در این روایت ابوحنیفه می پرسد: چرا قرآن همیشه جدید است؟ حضرت پاسخ فرمودند: قرآن برای یک زمان مخصوص و محدود خلق نشده است و خداوند آن را برای یک زمان محدود نفرستاده است. بلکه آن را برای همه ی زمان ها خلق نموده است. سپس حضرت فرمودند: اگر این چنین بود باید قرآن قبل از فنای عالم فنا می شد. بلکه جهان هم فنا می شود اما قرآن باز هم می ماند. این کتاب برای همه ی زمان ها و مکان ها همیشه نو و جدید است.

3. در تفسیر قمی صفحه و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 502 حدیث 2 آمده است:علي بن إبراهيم قال: أخبرنا أحمدبن إدريس، عن أحمدبن محمد، عن سلمة بن عطاء، عن جميل، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: قلت: قول الله: «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»؟ قال: تسأل هذه الأمة عما أنعم الله عليها برسوله(صلی الله علیه وآله وسلم) ثم بأهل بيته(علیهم السلام).

ص: 721

در این روایت نیز اشاره شده که از امت اسلام درباره ی نعمت وجود پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و سپس نعمت وجود اهل بیت ایشان(علیهم السلام) در روز قیامت سؤال می شود.

4. در کافی مجلد 6 صفحه 280 حدیث 3 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 502 حدیث 3 آمده است:

محمدبن يعقوب عن عدة من أصحابنا، عن أحمدبن محمدبن خالد، عن عثمان بن عيسى، عن أبي سعيد، عن أبي حمزة، قال: كنا عند أبي عبدالله(علیه السلام) جماعة، فدعا بطعام ما لنا عهد بمثله لذاذة و طيبا، و أوتينا بتمر ننظر فيه إلى وجوهنا من صفائه و حسنه، فقال رجل: لتسألن عن هذا النعيم الذي تنعمتم به عند ابن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)، فقال أبوعبدالله(علیه السلام): إن الله عز و جل أكرم و أجل أن يطعمكم طعاما فيسوغكموه ثم يسألكم عنه و لكن يسألكم عما أنعم عليكم بمحمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم).

5. در کافی مجلد 6 صفحه 280 حدیث 5 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 502 حدیث 4 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَبْنِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِب ْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِّ عَنِ الْحَارِثِب ْنِ حَرِيزٍ عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَدَعَا بِالْغَدَاءِ فَأَكَلْتُ مَعَهُ طَعَاماً مَا أَكَلْتُ طَعَاماً قَطُّ أَنْظَفَ مِنْهُ وَ لَا أَطْيَبَ فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ الطَّعَامِ قَالَ يَا أَبَاخَالِدٍ كَيْفَ رَأَيْتَ طَعَامَكَ أَوْ قَالَ طَعَامَنَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا رَأَيْتُ أَطْيَبَ مِنْهُ وَ لَا أَنْظَفَ قَطُّ وَ لَكِنِّي ذَكَرْتُ الْآيَةَ الَّتِي فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) لَا إِنَّمَا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَنْتُمْ عَلَيْهِ مِنَ الْحَقِّ.

6. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 502 حدیث 6 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 893 حدیث 2 آمده است:

محمدبن العباس، قال: حدثني علي بن أحمدبن حاتم، عن حسن بن عبدالواحد، عن القاسم بن الضحاك، عن أبي حفص الصائغ، عن الإمام جعفربن محمد(علیهما السلام) أنه قال: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» و الله ما هو الطعام و الشراب و لكن ولايتنا أهل البيت(علیهم السلام).

7. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 893 حدیث 3 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 503 حدیث 7 آمده است:

و عنه قال: حدثنا أحمدبن محمد الوراق، عن جعفربن علي بن نجيح، عن حسن بن حسين، عن أبي حفص الصائغ، عن جعفربن محمد(علیهما السلام) في قوله عز و جل: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» قال: نحن النعيم.

از حضرت صادق(علیه السلام) سؤال شد منظور از این نعمتی که سؤال می شود چیست؟ حضرت فرمودند: ما اهل بیت(علیه السلام) آن نعمت هستیم.8. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 894 حدیث 4 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 503 حدیث 8 آمده است:

ص: 722

و عنه قال: حدثنا أحمدبن القاسم، عن أحمدبن محمد، عن محمدبن خالد، عن عمربن عبدالعزيز، عن عبدالله بن نجيح اليماني، قال: قلت لأبي عبدالله(علیه السلام): ما معنى قوله عز و جل: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»؟ قال: النعيم الذي أنعم الله به عليكم من ولايتنا، و حب محمد و آل محمد(علیهم السلام).

از امام صادق(علیه السلام) سؤال کردند منظور خداوند از «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» چیست؟ حضرت فرمودند: منظور ولایت ما و حب محمد و آل محمد(علیهم السلام) است.

9. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 894 حدیث 6 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 503 حدیث 9 آمده است:

و عنه قال: حدثنا أحمدبن محمدبن سعيد، عن الحسن بن القاسم، عن محمدبن عبدالله ابن صالح، عن مفضل بن صالح، عن سعدبن طريف، عن الأصبغ بن نباتة، عن علي(علیه السلام) أنه قال: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» نحن النعيم.

در این روایت اصبغ بن نباته از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) سؤال کرد منظور از نعمت در آیه چیست؟ حضرت فرمودند: ما اهل بیت(علیهم السلام) آن نعمت هستیم.

10. در عیون الاخبار الرضا مجلد 2 صفحه 129 حدیث 8 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 502 حدیث 5 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ أَبُوعَلِيٍّ الْحُسَيْنُب ْنُ أَحْمَدَ الْبَيْهَقِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى الصَّوْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُوذَكْوَانَ الْقَاسِمُب ْنُ إِسْمَاعِيلَ بِسِيرَافَ سَنَةَ خَمْسٍ وَ ثَمَانِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُب ْنُ عَبَّاسٍ الصَّوْلِيُّ الْكَاتِبُ بِالْأَهْوَازِ سَنَةَ سَبْعٍ وَ عِشْرِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ: كُنَّا يَوْماً بَيْنَ يَدَيْ عَلِيِّب ْنِ مُوسَى(علیهما السلام) فَقَالَ لِي لَيْسَ فِي الدُّنْيَا نَعِيمٌ حَقِيقِيٌّ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْفُقَهَاءِ مِمَّنْ يَحْضُرُهُ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» أَ مَا هَذَا النَّعِيمُ فِي الدُّنْيَا وَ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(علیه السلام) وَ عَلَا صَوْتُهُ كَذَا فَسَّرْتُمُوهُ أَنْتُمْ وَ جَعَلْتُمُوهُ عَلَى ضُرُوبٍ فَقَالَتْ طَائِفَةٌ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ وَ قَالَ غَيْرُهُمْ هُوَ الطَّعَامُ الطَّيِّبُ وَ قَالَ آخَرُونَ هُوَ النَّوْمُ الطَّيِّبُ قَالَ الرِّضَا(علیه

السلام) وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الصَّادِقِ(علیه السلام) أَنَّ أَقْوَالَكُمْ هَذِهِ ذُكِرَتْ عِنْدَهُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» فَغَضِبَ(علیه السلام) وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَسْأَلُ عِبَادَهُ عَمَّا تَفَضَّلَ عَلَيْهِمْ بِهِ وَ لَا يَمُنُّ بِذَلِكَ عَلَيْهِمْ وَ الِامْتِنَانُ بِالْإِنْعَامِ مُسْتَقْبَحٌ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ فَكَيْفَ يُضَافُ إِلَى الْخَالِقِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا لَا يَرْضَى الْمَخْلُوقُ بِهِ وَ لَكِنَّ النَّعِيمَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) وَ مُوَالاتُنَا يَسْأَلُ اللَّهُ عِبَادَهُ عَنْهُ بَعْدَ التَّوْحِيدِ وَ النُّبُوَّةِ لِأَنَّ الْعَبْدَ إِذَا وَفَى بِذَلِكَ أَدَّاهُ إِلَى نَعِيمِ الْجَنَّةِ الَّذِي لَا يَزُولُ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي بِذَلِكَ أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ قَالَ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) إِنَّ أَوَّلَمَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ بَعْدَ مَوْتِهِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أَنَّكَ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا جَعَلَهُ اللَّهُ وَ جَعَلْتُهُ لَكَ فَمَنْ أَقَرَّ بِذَلِكَ وَ كَانَ يَعْتَقِدُهُ صَارَ إِلَى النَّعِيمِ الَّذِي لَا زَوَالَ لَهُ فَقَالَ لِي أَبُو ذَكْوَانَ بَعْدَ أَنْ حَدَّثَنِي بِهَذَا الْحَدِيثِ مُبْتَدِياً مِنْ غَيْرِ سُؤَالٍ أُحَدِّثُكَ بِهَذَا مِنْ

ص: 723

جِهَاتٍ مِنْهَا لِقَصْدِكَ لِي مِنَ الْبَصْرَةِ وَ مِنْهَا أَنَّ عَمَّكَ أَفَادَنِيهِ وَ مِنْهَا أَنِّي كُنْتُ مَشْغُولًا بِاللُّغَةِ وَ الْأَشْعَارِ وَ لَا أُعَوِّلُ عَلَى غَيْرِهِمَا فَرَأَيْتُ النَّبِيَّ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِي النَّوْمِ وَ النَّاسُ يُسَلِّمُونَ عَلَيْهِ وَ يُجِيبُهُمْ فَسَلَّمْتُ فَمَا رَدَّ عَلَيَّ فَقُلْتُ أَ مَا أَنَا مِنْ أُمَّتِكَ يَا رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) قَالَ لِي بَلَى وَ لَكِنْ حَدِّثِ النَّاسَ بِحَدِيثِ النَّعِيمِ الَّذِي سَمِعْتَهُ مِنْ إِبْرَاهِيمَ قَالَ الصَّوْلِيُّ وَ هَذَا حَدِيثٌ قَدْ رَوَاهُ النَّاسُ عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِلَّا أَنَّهُ لَيْسَ فِيهِ ذِكْرُ النَّعِيمِ وَ الْآيَةِ وَ تَفْسِيرِهَا إِنَّمَا رَوَوْا أَنَّ أَوَّلَ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الشَّهَادَةُ وَ النُّبُوَّةُ وَ مُوَالاةُ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام).

ص: 724

536. خداوند با كلمه «والعصر» به عصر طلايى ظهور قائم آل

محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سوگند مى خورد

سوره عصر آيات 1 تا 3

وَ الْعَصْرِ (1) إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ (2) إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (3)

قسم به عصر كه انسان همه در خسارت و زيان است مگر آنان كه به خدا ايمان آورده و نيكوكار شدند و به درستى و راستى و پايدارى در دين يكديگر را سفارش كردند.

در كتاب كمال الدين و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 656 حديث را باب فى نوادر الكتاب آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ هَارُونَ الْقَاضِي وَ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَسْرُورٍ وَ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِب ْنِ شَاذَوَيْهِ الْمُؤَدِّبُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِاللَّهِب ْنِ جَعْفَرِبْنِ جَامِعٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِب ْنِ أَبِي الْخَطَّابِ الدَّقَّاقِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِب ْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ» قَالَ(علیه السلام) الْعَصْرُ عَصْرُ خُرُوجِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ» يَعْنِي أَعْدَاءَنَا «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا» يَعْنِي بِآيَاتِنَا «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» يَعْنِي بِمُوَاسَاةِ الْإِخْوَانِ «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِ» يَعْنِي بِالْإِمَامَةِ «وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» يَعْنِي فِي الْفَتْرَةِ.

قال مصنف هذا الكتاب رضي الله عنه إن قوما قالوا بالفترة و احتجوا بها و زعموا أن الإمامة منقطعة كما انقطعت النبوة و الرسالة من نبي إلى نبي و رسول إلى رسول بعد محمد ص. فأقول و بالله التوفيق إن هذا القول مخالف للحق لكثرة الروايات التي وردت أن الأرض لا تخلو من حجة إلى يوم القيامة و لم تخل من لدن آدم ع إلى هذا الوقت و هذه الأخبار كثيرة شائعة قد ذكرتها في هذا الكتاب و هي شائعة في طبقاب الشيعة و فرقها لا ينكرها منهم منكر و لا يجحدها جاحد و لا يتأولها متأول و أن الأرض لا تخلو من إمام حيمعروف إما ظاهر مشهور أو خاف مستور و لم يزل إجماعهم عليه إلى زماننا هذا فالإمامة لا تنقطع و لا يجوز انقطاعها لأنها متصلة ما اتصل الليل و النهار

ص: 725

مفضل بن عمر گويد: از امام صادق جعفر بن محمد(علیهما السلام) پرسيدم از گفته خداوند عزوجل« وَ الْعَصْرِ (1) إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ (2) إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (3)» فرمود: مقصود از عصر ظهور قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه انسان در زيان است يعنى دشمنان ما زيانمند هستند مگر آنان كه ايمان آوردند يعنى به آيات ما ائمه(علیهم السلام) و كار نيك كردند يعنى همراهى با برادران خود نمودند و در حق هم عهدى كردند يعنى در امامت و در صبر و بردبارى همكارى كردند؛ يعنى، در دوران فترت و غيبت امام.

مصنف اين كتاب گويد جمعى از شيعه در موضوع امامت به دوران فترت معتقدند و دليل بر آن آورده گمان برده اند كه امامت از امت برداشته مى شود تا امام تازه اى پديد گردد چنانچه رسالت و نبوت از دوران پيغمبرى تا دوران پيغمبر آينده كه به محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) ختم شده دچار فترت مى گردد و بريده مى شود. من به توفيق خدا مى گويم اين قول مخالف حق است براى اينكه اخبار بسيارى وارد شده است كه زمين هيچ گاه از حجتى خالى نماند تا روز قيامت و از دوران آدم(علیه السلام) هم تاكنون خالى نبوده است و اين اخبار بسيار شايع است كه در اين كتاب ذكر كردم و اين اخبار در ميان همه طبقات و فرق شيعه شايع است و منكرى ندارد و كسى آن ها را تأويل نكرده است و مضمون آن ها اين است كه زمين بى حجت و امامى زنده نباشد كه يا آشكار و مشهود است و يا پنهان و مستور و هميشه اين موضوع مورد انفاق شيعه بوده است تا زمان ما. پس امامت منقطع نشود و انقطاعش روا نبود زيرا تا روزگار باقى است پيوسته است.

ص: 726

537. وای بر کسانی که پشت حضرت محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و

حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بد گفته و حق خلافت را از ایشان غصب کردند

سوره همزه آیه 1

وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة

وای بر هر غیبت کننده عیب جو

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 819، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 309 حدیث 13 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 505 حدیث 1 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِاللَّهِب ْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ سُلَيْمَانَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) مَا مَعْنَى قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَيْلٌ لِكُلِ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» قَالَ الَّذِينَ هَمَزُوا آلَ مُحَمَّدٍ(علیهم السلام) حَقَّهُمْ وَ لَمَزُوهُمْ وَ جَلَسُوا مَجْلِساً كَانَ آلُ مُحَمَّدِ(علیهم السلام) أَحَقَّ بِهِ مِنْهُم

محمدبن العباس با سند خویش از سلیمان دیلمی به نقل از پدرش روایت می کند که گفت: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: معنا و تفسیر فرمایش خداوند عزوجل وای بر هر غیبت کننده ی عیب جو چیست؟

حضرت فرمودند آن کسانی هستند که آل محمد(علیهم السلام) را نسبت به حقی که داشتند بدگویی و عیب جویی می کردند و در جایگاهی نشستند که حق آل محمد(علیهم السلام) بود و ایشان نسبت به آن جایگاه صاحب حق بودند.

بد می گویند و استدلال می کنند که آن ها برحق نیستند و وای بر کسانی که امامت و خلافت آن ها را غصب کردند.خداوندا حضرت محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را به ما بشناسان تا با شناخت کامل حق آن ها را نپوشانیم و با جهل سبب نشویم که قلب آن ها از ما آزرده شود.

ص: 727

538. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان(علیهم السلام) و

حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دین واقعی هستند

سوره ماعون آیه 1

أَ رَأَيْتَ الَّذي يُكَذِّبُ بِالدِّين

آیا آن کسی را که دین را دروغ می شمرد دیدی

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 899 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 367 حدیث 33 و برهان مجلد 4 صفحه 510 حدیث 1 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا الْحَسَنُب ْنُ عَلِيِّب ْنِ زَكَرِيَّا بْنِ عَاصِمٍ عَنْ الْهَيْثَمِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ الرَّمَادِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیهم السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ» قَالَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ(علیه السلام)

محمدبن عباس با سند خود از عبدالله الرَّمادی روایت کرده ایت که گفت: امام رضا(علیه السلام) به نقل از پدران بزرگوارش از جدشان درباره ی فرمایش خداوند عزوجل فرمودند: (منظور) از دین، ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می باشد.

هرکس حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را تکذیب کند، دین خداوند را تکذیب کرده است.

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 820 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 367 حدیث 34 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 510 حدیث 2 آمده است:

وَ رَوَى مُحَمَّدُبْنُ جُمْهُورٍ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِب ْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ» قَالَ بِالْوَلَايَةِ.

محمدبن جمهور از عبدالرحمن ابن کثیر و ایشان از ابی جمیله و ایشان از ابی اسامه و او از امام صادق(علیه السلام) درباره ی این فرمودند در این آیه منظور از دین، ولایت است.ما باید دیدمان را نسبت به ولایت وسیع کنیم. وقتی می گوییم ولایت منظور از آن آیه « إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» است و در

ص: 728

این آیه نمی فرماید اولیاء شما بلکه می فرمایند چنین است و جز این نیست که ولی شما خدا و پیامبرش و امامان عظیم الشأن هستند. دقت کنید ولایت یکی است. البته این ولایت طولی است نه عرضی. ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) همان ولایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است. ولایت رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) همان ولایت الله است. پس ولایت یکی است. هرکس ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را تکذیب کند، ولایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و الله را تکذیب کرده است و دیگر دین ندارد. دین به واقع این ولایت عظمی است.

ص: 729

539. خداوند کوثر را مخصوص رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی

طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار داده است

سوره کوثر آیات 1-3

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ (1) فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ (2) إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ (3)

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 821 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 25، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 513 حدیث 4 آمده است:

مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَحْمَدَبْنِ سَعِيدٍ الْعَمَّارِيِّ مِنْ وُلْدِ عَمَّارِبْنِ يَاسِرٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَب ْنِ زَكَرِيَّا عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَوْنٍ عَنْ عِكْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» قَالَ نَهَرٌ فِي الْجَنَّةِ عُمْقُهُ فِي الْأَرْضِ سَبْعُونَ أَلْفَ فَرْسَخٍ مَاؤُهُ أَشَدُّ بَيَاضاً مِنَ اللَّبَنِ وَ أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ شَاطِئَاهُ مِنَ اللُّؤْلُؤِ وَ الزَّبَرْجَدِ وَ الْيَاقُوتِ خَصَّ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ نَبِيَّهُ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ(علیهم السلام) دُونَ الْأَنْبِيَاء

محمدبن عباس با سند خود از عکرمه روایت کرده است که گفت: ابن عباس در رابطه با فرمایش خداوند «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» گفته است: کوثر نهری است در بهشت که عمق آن به اندازه ی هفتاد فرسخ زمین است. آب آن از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر است و ریگ های کف آن نهر از لؤلؤ یا مروارید و زبرجد و یاقوت است.

خداوند آن را مخصوص پیامبرش(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیتش(علیهم السلام) قرار داده است نه برای دیگر پیامبران(علیهم السلام).

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 821 حدیث 2، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 513 حدیث 5 آمده است:مَا رَوَاهُ أَيْضاً عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حُصَيْنِب ْنِ مُخَارِقٍ عَنْ عَمْرِوبْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَرَانِي جَبْرَائِيلُ مَنَازِلِي فِي الْجَنَّةِ وَ مَنَازِلَ أَهْلِ بَيْتِي(علیهم السلام) عَلَى الْكَوْثَر

ص: 730

عمروبن خالد از زیدبن علی(علیه السلام) و ایشان از پدرش حضرت علی بن حسین(علیهما السلام) و ایشان از پدرشان از حضرت علی(علیه السلام) و ایشان از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) روایت کرده است که جبرئیل منازل من و اهل بیتم را در بهشت به من نشان داد و این منازل همه در کنار کوثر قرار داشت.

3. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 821 حدیث 3، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 26، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 513 حدیث6 آمده است:

عَنْ الْحَسَنِب ْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ رِئَابٍ عَنْ مِسْمَعِب ْنِ أَبِي سَبْرَةَ عَنْ أَنَسِب ْنِ مَالِكٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَقُولُ لِمَا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ تَقَدَّمْ يَا مُحَمَّدِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَمَامَكَ وَ أَرَانِي الْكَوْثَرَ وَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) هَذَا الْكَوْثَرُ لَكَ دُونَ النَّبِيِّينَ فَرَأَيْتُ عَلَيْهِ قُصُوراً كَثِيرَةً مِنَ اللُّؤْلُؤِ وَ الْيَاقُوتِ وَ الدُّرِّ وَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) هَذِهِ مَسَاكِنُكَ وَ مَسَاكِنُ وَزِيرِكَ وَ وَصِيِّكَ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ ذُرِّيَّتِهِ الْأَبْرَارِ قَالَ فَضَرَبْتُ بِيَدِي إِلَى بَلَاطِهِ فَشَمِمْتُهُ فَإِذَا هُوَ مِسْكٌ وَ إِذَا أَنَا بِالْقُصُورِ لَبِنَةٌ مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَةٌ مِنْ فِضَّة.

ص: 731

ص: 732

فهرست منابع:

1. قرآن كريم

2. نهج البلاغه

3. أئمةالهدى، محمد عبدالغفار الهاشمي الحنفي، قاهره، بی تا.

4. الإتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، بی جا، دارالندوه، بی تا.

5. اثبات تواتر حدیث الغدیر، محمّد بن محمّد الجزري الدمشقی الشافعي، بی جا، بی تا.

6. أحكام القرآن، أبوبكر أحمد بن علي الرازي الجصاص، بيروت، دارالكتب العلمية، 1994 م.

7. اخبار اصفهان، ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، لیدن، 1931 م.

8. أخبار الدول وآثار الاول في التاريخ، أحمد بن يوسف القرماني، بيروت، عالم الكتب، چاپ اول، 1992م.

9. الأربعین حدیثاً فی فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام، ابی الفوارس الرازی، محمد بن ابی مسلم، بی جا، 1379 ش.

10. أرجح المطالب، عبيد اللّه الحنفي الأمر تسرى، لاهور، بی نا، بی تا.

11. اسباب النزول، واحدي نيشابوري، تهران، نشر نی، 1383 ش.

12. الإستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف بن عبدالله، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412 ق/1992 م.

13. أُسد الغابة في معرفة الصّحابة، عزّ الدين بن الاثير ابي الحسن علي بن محمد الجزري، بيروت، دار الفكر، 1988 م.

14. إسعاف االراغبين في سيرة المصطفى، محمّد بن علي الصبّان، بيروت، دار الفكر، بی تا.

15. أسنى المطالب في مناقب سيّدنا علي بن أبي طالب، محمّد بن محمّد الجزري الدمشقی شافعي، اصفهان، مكتبة الامام أميرالمؤمنين العامّة، بی تا.

16. الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر العسقلانی، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415 ق / 1995 م.

ص: 733

17. الإمامة والسياسة، أبي محمد عبدالله بن مسلم بن قتيبة الدينوري، بيروت، مؤسسة الوفاء، چاپ سوم، 1981 م.

18. انباء نجباء الابناء، برهان الدين محمّد بن محمّد مکي، بی جا، دار الآفاق الجدیدة، بی تا.

19. أنساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، بیروت، دارالفکر، 1417 ق/1996 م .

20. أهل البیت، توفیق ابو علم، قاهره، مطبعة السعادة، بی تا.

21. الإیضاح، عبد الغنی، بی جا، بی تا .

22. البحرالمحیط فی التفسیر، ابوحیان اندلسی، بیروت، دارالفکر العربی، 1420ق.

23. البداية والنهاية، اسماعيل بن كثير الدمشقي، تحقيق مكتب تحقيق التراث، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1993 م.

24. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، بیروت، دار الفکر، 1408 ق/1988 م .

25. تاريخ ابى الفداء، ابي الفداء عمادالدین دمشقی، بيروت، دارالمعرفه، بي تا .

26. تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، بیروت، دار الكتاب العربي، بی تا.

27. تاريخ الخلفاء، السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن الشافعي، قم، منشورات رضی، 1411 ق .

28. تاریخ الخمیس، حسین دیار بکری، بیروت، دار الصادر، بی تا .

29. تاريخ تمدن الاسلامي، جرجي زيدان، ترجمه علي جواهر كلام، اميركبير، تهران، 1386 ش.

30. تاريخ الطبري (تاريخ الامم والملوك)، ابي جعفر محمّد ابن جرير الطبري، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ سوم، 1988 م .

31. تاريخ مدينة دمشق، علي بن الحسين بن هبة الله (ابن عساكر)، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، 1996م.

32. تاریخ یعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، بیروت، دار صادر، بی تا .

33. تجهيز الجيش، المولى حسن بن المولوي أمان الله الدهلوي، هند، بی نا، بی تا.

34. تحفة إثنی عشریة، شاه عبدالعزیز دهلوی، تحقیق محب الدین خطیب، قاهره، المکتبة السلفیة، بی تا.

35. تحفة المحبین بمناقب الخلفاءالراشدین، بدخشی، محمد بن رستم، بی جا، 1125 ق.

ص: 734

36. تذكرة خواص الامة بذکر خصائص الائمة، سبط ابن الجوزي، قم، نشر الشريف الرضي، 1376 ش.

37. تذکرة الحفاظ، شمس الدين محمد بن احمد ذهبي، دکن، مجلس دائرةالمعارف النظاميه، 1333 ق.

38. التسهیل لعلوم التنزیل، الغرناطی الکلبی،محمد بن احمد بن جزی، لبنان، دارالکتاب العربی، چاپ چهارم، 1403 ق/ 1983 م .

39. تفسیر الجلالین، سیوطی، جلال الدين عبدالرحمن الشافعي، بیروت، مؤسسة النور للمطبوعات، 1416 ق.

40. تفسيرالسائر الدائر، نظام الدين نيشابوري، حسن بن محمد، بی جا، بی نا، بی تا.

41. تفسير فرات الکوفي، فرات کوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم، تحقيق محمد کاظم محمودي، چاپ اول، انتشارات وزارت ارشاد اسلامي، تهران، 1410 ق .

42. تفسیر عیاشی، ابونصر محمد بن مسعود عیاشی، تهران، مکتبة الاسلامیة، 1380ق .

43. تفسير القرآن االعظيم، ابن كثير الدمشقي، بيروت، دارالمعرفة، چاپ اول، 1986م.

44. تفسير المنار، محمد رشيد رضا، بی جا، بی نا، چاپ دوم، 1366 ق/ 1947 م.

45. تلخیص المستدرک، شمس الدین ذهبی، دکن، مطبعة دائرةالمعارف العثمانیة، 1342 ق.

46. توضیح الدلائل علی ترجیح الفضائل، سید شهاب الدین احمد شافعی، بی جا، بی تا. (مخطوط)

47. تهذيب التهذيب، ابن حجر العسقلاني، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، 1984 م.

48. الثاقب فی المناقب فیالمعجزات الباهرات للنبی و الائمة المعصومین الهداة، محمد بن علی بن حمزه طوسی، قم، انصاریان، 1370 ش .

49. جامع الاصول من احاديث الرسول، مبارک بن محمد ابن اثير جزري، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1403 ق .

50. الجامع لأحكام القرآن (تفسیر قرطبی)، ابو عبدالله محمد قرطبى، بيروت، دارالفکر، 1422 ق .

51. جامع البیان عن تأویل آی القرآن، طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، چاپ اول، دار المعرفة، بيروت، 1412 ق .

52. الجامع الصحيح، مسلم بن الحجاج قشيري نيشابوري، چاپ دوم، بيروت، دار الفکر، 1398 ق.

ص: 735

53. الجامع الصحيح (سنن الترمذي)، محمّد بن عيسى بن سورة الترمذي، بيروت، دارالكتب العلميّة، 1987م.

54. الجامع الصغیر، جلال الدين سيوطي شافعي، چاپ اول، دار الکتب، بيروت، بي تا.

55. الجمع بين الصحاح السته، ابوالحسن رزین العبدری الاندلسی، بی جا، بی تا. ( مخطوط )

56. الجمع بين الصحيحين، محمد بن فتوح الحميدي، بیروت، دار النشر، 1423 ق / 2002 م .

57. جمع الجوامع، جلال الدين سيوطي شافعي، بیروت، چاپ خالد عبدالفتاح شبل، 1421 ق/2000 م .

58. جواهر العقدين في فضل الشرفين، نورالدین سمهودی شافعي، علي بن عبدالله الحسني، مطبعة العاني، بغداد، 1987م .

59. جواهر المطالب في مناقب الإمام علي بن أبي طالب، شمس الدين أبو البركات محمّد بن أحمد الدمشقي الباعوني الشافعي، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، 1415 ق.

60. جواهر الولاية، محمد علي كاظميني بروجردي، بي جا، بروفيه، 1384 ش.

61. حبیب السیر، خواندمیر، غیاث الدین، تهران، مطبعة الحیدری، بی تا.

62. حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، أحمد بن عبدالله الاصفهاني أبونعيم، بيروت، دار الكتب العلميّة، 1985م.

63. حياة محمّد، حسنين هيکل، محمّد، قاهره، بی نا، 1354 ق.

64. الخصائص الکبری، السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن الشافعي، بيروت، بی نا، 1405ق/1985م .

65. خصائص اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (خصائص العلویة)، النسائي، مصر، مطبعة النیل، 1326 ق.

66. خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی، السمهودي، السيد نور الدين علي بن عبدالله بن احمد الحسینی، مدینه، محمدامین محمد محمود احمد الجكینی، 1998م.

67. خطبة الغدیر، ابوغالب احمد بن محمد الرازی، بی جا، بی تا.

68. درّ بحر المناقب، جمال الدين محمد بن أحمد الحنفي الموصلي، بی جا، بی تا. (مخطوط)

ص: 736

69. الدرر الکامنة في أعيان المائة الثامنة، احمد ابن حجر عسقلاني، هند، دائرةالمعارف العثمانية، 1392 ق.

70. الدر المنثور في تفسير المأثور، جلال الدين عبدالرحمن سيوطي، بيروت، دارالکتب، 1983م .

71. الدراية في حديث الولاية، ابوسعيد مسعود بن ناصر سجستاني، بی جا، بی تا.

72. دعاء الهداة إلي اداء حق الموالاة، ابن حداد حسکاني، بی جا، بی تا.

73. ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى، أحمد بن محمّد الطبري المكّي، جدّة، مكتبة الصحابة، 1985م .

74. ذيل اللئالي، جلال الدين عبد الرحمان السيوطي، لکهنو، بی تا.

75. ربيع الأبرار و فصوص الاخیار، جار الله محمود بن عمر الخوارزمي الزمخشري، عراق، وزارة الاوقاف و الشئون الدینیة، 1976 م .

76. رسالة الإعتقاد، ابوبکر بن مومن شیرازی، بی جا، بی تا. (مخطوط)

77. رَشفة الصّادی، سید ابوبکر بن شهاب الدین حضرمی شافعی، مصر، المطبعة الاعلامیة، 1303 ق.

78. الرقائق، عبد الله الحنفی الشافعي المصري، قاهره، بی تا.

79. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، سيد محمود آلوسي، تحقيق علي عبدالباري عطية، چاپ اول، بيروت، دار الکتب العلمية، 1415 ق.

80. الروح في الكلام على أرواح الأموات والأحياء بالدلائل من الكتاب والسنة، أبي عبدالله الشيخ شمس الدين محمد بن قيم الجوزية، بيروت، دار الكتب العلمية، 1395 ق / 1975 م .

81. روضة الاحباب، الهروی، سید جمال الدین عطاء الله، بی جا، بی تا. (مخطوط)

82. الرياض النضرة، محب الدين أحمد بن عبدالله الطبري الشافعي، مصر، دارالتألیف، 1372 ق/1953 م.

83. الزینة، ابوحاتم سجستانی، بی جا، بی تا.

84. السبعین فی فضائل امیرالمؤمنین، سید علی بن شهاب الدین شافعی همدانی، بی جا، بی تا.

ص: 737

85. السلافة في امرالخلافة، عبدالله مراغي مصري، کتاب خطی است که در کتابخانه ظاهریه دمشق موجود است. (مخطوط)

86. سنن ابن ابی شیبه ( المصنف)، ابن ابی شیبه، عبدالدین محمد، بیروت، دارالفکر، 1409/1989م.

87. سنن ابن ماجه، محمّد بن يزيد القزويني، بيروت، داراحياء التراث، 1975 م.

88. سنن أبي داود، سليمان بن الاشعث السجستاني الازدي، بيروت، دار الفكر، بی تا.

89. السنن الكبرى، أحمد بن شعيب النسائي أبي عبدالرحمن، بيروت، دار الكتب العلميّة، چاپ اول، 1991م.

90. السيرة الحلبيّة في سيرة الامين المأمون، علي بن برهان الدين الحلبي، بيروت، دارالمعرفة، بی تا.

91. السيرة النبويّة، ابن هشام، بيروت، دار الكتاب العربي، چاپ دوم، 1989 م.

92. السيرة النبوية، السيدأحمد بن زيني دحلان، بیروت، داراحیاء التراث، 1995 م.

93. شرح الجامع الصغیر (فيض القدير)، عبد الرؤوف مناوي، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1391 ق.

94. شرح الشفاء، شهاب الدین خفاجی حنفی، بی جا، بی تا.

95. شرح المقاصد في علم الکلام، سعد الدين تفتازانى، چاپ اول، قم، منشورات الرضي، 1409 ق.

96. شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد، عزّ الدین أبی حامد عبدالحمید بن هبة الله المدائنی، بیروت، دار احياء الكتب العربية، چاپ دوم، 1967 م.

97. الشفاء بتعريف حقوق المصطفي، قاضي عياض، بیروت، دار الفکر، 1409 ق / 1988 م.

98. شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ابوالقاسم ابن حدّاد الحسكاني، بیروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1393 ق.

99. شهادت ثالثه، محمد بن ابراهیم مظفری قزوینی، بی جا، بی تا.

100. شهادت ثالثه (نداي حق)، سيد علي اكبر واعظ موسوي، چاپ اول، تهران، نشر منير، 1381 ش.

101. الشهيد الخالد الحسين بن علي، حسن احمد لطفي، مصر، دار الهلال، 1947 م.

ص: 738

102. صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل بخاري، بيروت، چاپ اول، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

103. صفة الصفوة، أبوالفرج ابن الجوزي، بيروت، دار المعرفة، بی تا.

104. الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، أحمد بن محمّد بن حجر الهيثمي، بيروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1997م.

105. الطبقات الکبری، ابن سعد، محمد، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق/1990 م.

106. طرق حديث الغدير، دارقطنی بغدادی، علی بن عمر، بی جا، بی تا.

107. طرق حديث الغدير، عبيدالله بن احمد بن زياد الانباري، بی جا، بی تا.

108. طرق حديث الولاية، شمس الدين ذهبي، بی جا، بی تا.

109. طرق خبر الولاية، علي بن عبدالرحمن قناتي، بی جا، بی تا.

110. الطيوريّات، حافظ سلفي، بی جا، بی تا.

111. عبقریة الامام علی، عباس محمود العقاد، بیروت، مکتبة العصریه، 1286/ 1967م .

112. العقد الفريد، ابي عمر احمد بن محمد بن عبد ربه الاندلسي، بيروت، دار الكتاب العربي، 1986 م.

113. علّموا اولادکم محبة آل بيت النبي، محمّد عبده يماني مکي، بیروت، موسسة الكتب الثقافیه، 1998 م.

114. علی بن أبی طالب إمام المتقین، عبدالرحمن شرقاوی، لندن، ابراهیم الحاج ارزوقی، بی تا.

115. العمدة، شمس الدین ابن بطريق، تبریز، بی نا، 1311 ق.

116. عمدة الطالب في أنساب آل أبي طالب، أحمد بن علي الحسيني (ابن عنبة)، قم، مؤسسة أنصاریان، 1996 م.

117. عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری، بدرالدین حنفی، بیروت، دارالفکر، بی تا.

118. غرائب القرآن (تفسير نيشابوري)، حسن بن محمد بن حسین (نظام الدین نیشابوری)، بيروت، دارالكتب العلميه، چاپ اول، 1416 ق.

119. فتح الباری شرح صحیح بخاری، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار الكتاب العربي، بی تا.

ص: 739

120. فتح القدير، شوکاني، محمد بن علی بن محمد، مصر، مطبعة مصطفی البابی الحلبی، 1350 ق.

121. الفتح الکبیر، یوسف النبهانی، مصر، بی تا.

122. فتوحات المکية، ابن العربي، محيي الدين، چاپ اول، دارالکتب العلمية، بيروت، 1420 ق.

123. فرائد السمطين، إبراهيم بن محمّد الحمويني الخراساني، بيروت، مؤسسة المحمودي، 1980 م.

124. فردوس الأخبار، شیرویه بن شهردار دیلمی، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407 ق.

125. فصل الخطاب، خواجه محمد پارسا بخاری، بی جا، بی تا.

126. الفصول المهمة في معرفة أحوال الائمّة، علي بن محمّد بن أحمد المالكي (ابن الصبّاغ)، نجف، مطبعة العدل، بی تا.

127. فضائل الصحابة (معرفة الصحابة)، ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، بی جا، بی تا.

128. فيض القدير شرح الجامع الصغير، عبد الرؤوف المناوي، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1391 ق.

129. قصة إسلام الطفیل، ابوالحسن احمد بن عبدالله بن محمد البکری، بی جا، بی تا.

130. الكامل في التاريخ، مبارک بن محمد ابن اثير جزري، بيروت، دار صادر، 1979 م.

131. الكشاف عن حقائق التنزیل، ابي القاسم جارالله محمود بن عمر الزمخشري الخوارزمي، بيروت، دارالمعرفة، بی تا.

132. الكشف والبيان عن تفسير القرآن، ثعلبى نيشابورى، ابواسحاق احمد بن محمد، بيروت، دارإحياء التراث العربي، 1422 ق.

133. كفاية الطالب، محمد بن يوسف بن محمد القرشي الكنجي الشافعي، نجف اشرف، مطبعة الغري، 1351 ق.

134. الكفاية في علم الرواية، أبو أحمد بن علي (الخطيب البغدادي)، بیروت، دارالكتاب العربي، 1985 م.

135. كنز العمّال في سنن الاقوال والافعال، علاء الدين المتّقي بن حسام الدين الهندي، بيروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1985 م.

136. كنوز الحقائق، زين الدين عبد الرؤوف المناوي القاهري الشافعي، بمبئی، بی نا، بی تا.

137. کنوز الدقائق، همو، بی جا، بی نا، بی تا.

ص: 740

138. الکوکب الدري، جمال الدین الأسنوی، اردن، دار عمان، بی تا .

139. اللئالی المصنوعة، جلال الدين عبد الرحمان السيوطي، مصر، المطبعة الأدبیة، 1317 ق .

140. لباب التأويل في معاني التنزيل (تفسير الخازن)، علي بن محمّد بن إبراهيم البغدادي (مشهور به خازن)، بيروت، دارالكتب العلميّة، چاپ اول، 1995 م.

141. لباب النقول فی أسباب النزول، جلال الدين عبد الرحمان السيوطي، بیروت، دار احیاء العلوم، بی تا.

142. لسان العرب، ابن منظور، ابی الفضل جمآل الدین محمد، قم، نشر ادب الحوزة، 1405 ق.

143. لسان الميزان، ابن حجرالعسقلاني، دکن، مجلس دائرة المعارف النظامیه، 1329 ق .

144. ما نُزّل من القرآن في امیرالمومنین علی، ابونعيم اصفهاني، بی جا، بی تا.

145. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، نورالدین الهيثمي، بیروت، دارالكتاب العربي، چاپ سوم، 1982 م.

146. محمّد صلی الله علیه و آله و سلم، توفيق الحکيم، بی جا، بی نا، 1936 م.

147. مدارج النبوة، عبد الحق دهلوی، بی جا، بی تا.

148. مدینة المعاجز، سید هاشم بحرانی، موسسة المعارف الاسلامیة، قم، 1413 ق.

149. المستدرک علي الصحيحين، ابو عبدالله محمد بن عبدالله نيشابوري، دکن، دائرةالمعارف العثمانيه، 1334 ق.

150. مسند أبي داود الطيالسي، سليمان بن داود بن الجارود الفارسي البصري (أبي داود الطيالسي)، بيروت، دار الحديث، بی تا.

151. مسند أبي يعلى الموصلي، أحمد بن علي بن المثنى التميمي، دمشق، دار المأمون للتراث، بی تا.

152. مسند الامام ابی حنیفه (جامع مسانید ابی حنیفه)، ابوالمؤید محمد خوارزمی، دکن، مطبعة مجلس دائرة المعارف، 1332 ق.

153. مسند أحمد بن حنبل، أبو عبد الله أحمد بن محمّد، بيروت، دار صادر، بی تا.

154. مسند البزار، ابوبكر البزار، بیروت، مؤسسة علوم القرآن، مكتبة العلوم والحكم، چاپ اول، 1409ق.

155. مسند، رافعی، بی جا، بی تا.

ص: 741

156. مسند فاطمه علیها السلام، سیوطی، جلال الدين عبدالرحمن الشافعي، حیدرآباد هند، المطبعة العزیزیة، 1406 ق.

157. مشکل آلاثار، ابوجعفر طحاوي حنفي، دکن، مطبعة مجلس دائرة المعارف النظامیة، 1333 ق.

158. مصابيح السنة، بغوي، حسين بن مسعود، بيروت، يوسف عبدالرحمان مرعشلي و محمد سليم ابراهيم، 1987 م.

159. مطالب السؤول في مناقب آل الرسول، محمّد بن طلحة بن محمّد بن الحسن الشافعي، نجف اشرف، دار الكتب التجاريّة، بی تا.

160. مطالع الانظار، قاضي بيضاوي، بی جا، بی تا.

161. معارج العلی فی مناقب المرتضی، محمد صدر عالم، بی جا، بی تا.

162. معالم التنزيل فى تفسير القرآن، بغوى، حسين بن مسعود، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1420 ق.

163. المعانی الکبیر فی ابیات المعانی، أبي محمد عبد الله بن مسلم بن قتيبة الدينوري، بی جا، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1405 ق.

164. معجم الصحابة، بغوی، ابوالقاسم عبدالله بن محمد، بی جا، بی تا.

165. المعجم الصغیر، طبرانی، سليمان بن احمد، هند، طبع الانصاری، بی تا.

166. المعجم الکبیر، طبرانی، سليمان بن احمد، چاپ دوم، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1406 ق.

167. معجم الادباء، ياقوت حموي رومي، بیروت، دار صادر، بی تا.

168. المعين في طبقات المحدثين، ذهبي، شمس الدین محمد، لبنان، دار الكتب العلمية للنشر، 1998 م .

169. مفاتیح الغیب (التفسير الكبير)، فخر الدين الرازي، بيروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420 ق.

170. مفتاح النجاء في مناقب آل العباء، بدخشي، میرزا محمد خان بن رستم، قم، نسخه خطی در کتابخانه آیت اللّه مرعشی موجود است . (مخطوط)

171. مقاتل الطالبيين، أبو الفرج الاصفهاني، بيروت، مؤسسة الاعلمي، چاپ دوم، 1987 م.

ص: 742

172. مقاصد الطالب، دارقطنی، علی بن عمر، بی جا، بی تا.

173. مقتل الحسین، الموفق بن أحمد بن محمّد المكّي الخوارزمي، نجف، الزهراء، 1367ق.

174. من روي حديث غديرخم، ابوبکر محمّد بن عمر بن تسيمي بغدادي (جعابي)، بی جا، بی تا.

175. من روي حديث غديرخم، ابوالفضل شيباني، محمّد بن عبدالله، بی جا، بی تا.

176. مناقب الإمام أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب، محمّد بن سليمان الكوفي القاضي، قم، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، 1412 ق.

177. مناقب امام علی، العینی الحیدرآبادی، پاریس، اعلم، بی تا.

178. المناقب، الموفق بن أحمد بن محمّد المكّي الخوارزمي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1417ق.

179. مناقب علي بن أبي طالب، علي بن محمّد الواسطي (ابن المغازلي)، بيروت، دار مكتبة الحياة، بی تا.

180. مناقب علی والحسنین وامّهما فاطمة الزهرا، عبدالمعطی امین قلعجی، بی جا، بی تا.

181. مناقب علي بن أبي طالب، ابن مردويه، ابوبکر احمد بن موسي اصفهانی، چاپ دوم، دارالحديث، قم، 1424 ق / 1382 ش.

182. مناقب العشرة، النقشبندی، بی جا، بی تا.

183. المناقب المرتضوية، الکشفي الصالح الترمذي، بمبئی، بی نا، بی تا.

184. منتخب کنزالعمال، علاءالدين علي بن حسام الدين متقي هندي، مصر، المطبعة المیمنیة، 1313ق.

185. المنتقی فی سیرة المصطفی، سعید الدین محمد بن مسعود الکازرونی، بی جا، بی تا.

186. منهاج السنة، ابن تيميه حرّانی، مصر، بولاق، 1321 ق.

187. المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، مقريزي، تقی الدین احمد بن علی، قاهره، نیل، 1324 ق.

188. المواقف في علم الکلام، الإيجي، بيروت، دارالجيل، 1997 م.

189. مودة القربی، سيد علي الحسينی الهمداني شافعي، بی جا، بی نا، بی تا.

190. الموطّأ، مالك بن انس، بیروت، دار احياء الكتب العلميّة، 1951م.

ص: 743

191. ميزان الاعتدال، الذهبي، بيروت، دارالمعرفة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1963 م.

192. نجاشي، فهرست اسماء مصنفی الشیعه، قم، جامعه مدرسین، 1411 ق.

193. نُزُل الأبرار، محمد بدخشي، بمبئی، بی نا، 1880 م.

194. نُزهة المجالس، عبدالرحمن الصَفوري، مصر، مطبعة مصطفی البابی الحلبی، 1372 ق.

195. نسخة، ابو احمد الفرضی، بی جا، بی تا.

196. نسیم الریاض فی شرح الشفاء للقاضی عیاض، شهاب الدین احمد الخفاجی، بیروت، بی نا، بی تا.

197. نظم درر السمطين في فضائل المصطفى والمرتضى والبتول والسبطين، جمال الدين محمّد بن يوسف بن الحسن بن محمّد الزرندي الحنفي المدني، بی جا، بی نا، 1958 م.

198. نقض العثمانيه، ابوجعفراسکافي، بی جا، بی تا.

199. نورالابصار في مناقب اهل بيت النبي المختار، مؤمن بن حسن الشبلنجي، بيروت، دار الكتب العلمية، 1978م.

200. النهاية فی غریب الحدیث، ابن اثیر، مبارک بن احمد جزری، مصر، المطبعة الخیریة، 1323 ق.

201. وسيلة المآل في عدّ مناقب الآل، حضرمی، احمد مکی بن شهاب الدین ، مکه، 1027 ق.

202. وفاء الوفا فی أخبار دارالمصطفی، السمهودي، السيد نورالدين علي بن عبدالله بن احمد الحسینی، المطبعة الآداب، مصر، 1326 ق.

203. الولاية في جمع طرق حديث الغدير، محمّد بن جرير الطبري، بی جا، بی تا.

204. الولاية في طرق حديث الغدير، احمد بن محمّد بن سعيد همداني (ابن عقده)، بی جا، بی تا.

205. ينابيع المودّة، سليمان بن ابراهيم القندوزي الحنفي، قم، مکتبة المحمدی، چاپ هشتم، 1385ق.

ص: 744

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109