صدور معجزه ظاهره

مشخصات کتاب

(صدور معجزه ظاهره )

ره از حضرت ثامن الائمه شاهنشاه جهانیان قطب دائره عالم امکان غوث

بل ایمان حجة الله بالغه ابى الحسن على بن موسى

الرضا عليه السلام

در ماه شعبان سال 1373 قمری موافق 1333 شمسی

راجع بشفا دادن

عبد الحسين پاكزاد استوار یکم

از مرض فلج چندین ساله طبق مدارك صحيحه معتبره

و شهادات متواتره

چاپخانه طوس مشهد

خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب: خانم زهرا خلجی

ص: 1

اثر طبع بنده قاصر

كلب استان هشتمین شرط كلمه طيبه لا اله الا الله

محمد حسن میر جهانی جرقوئی اصفهانی

در استان رضا ان شهی که راه ندارد

مسلم ست که جز خیل غم سپاه ندارد

هر ان که نیست گرفتار تار زلف سیاهش

بروز حشر بجز نامه سیاه ندارد

گدای کوی توام گر چه غرق بحر گناهم

بغیر درگهت این رو سیه پناه ندارد

مراد دینی و عقبی ز پیشگاه تو خواهم

که پایه کرمت هیچ پیشگاه ندارد

ص: 2

حبين بجرم و گناهم ببین بعفو و سخایت

چرا که محکمه عفو دادخواه ندارد

نهاده ام چو سگان سر بر استان جلالت

بلقمه بنوازی سکی گناه ندارد

بیا بگوشه چشمی ز قید غم برهانم

که جز تو بنده شرمنده پادشاه ندارد

ز بحر علم خود ایشاه قطره بچشانم

که حاصلی دل مسکین بغیر آه ندارد

گواه من همه خون دلست و گونه زردم

شها مگوی که این مدعی گواه ندارد

همی بمزرع دل تخم ارزو بفشاندم

بجز رجا دل حیران من گیاه ندارد

ص: 3

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

سانحه روز چهارشنبه هفدهم شهر شعبان المعظم سال یک هزار و سیصد و هفتاد و سه قمری در مشهد مقدس رضوی در موضوع شفا یافتن يك نفر استوار یکم که معلول و از پا و دست فاج و مبتلا برعشه بوده و باعجاز حضرت ثامن الحجج علیه السلام شفا یافته از این قرار است .

اینجانب کلب استان ملايك پاسبان حجت بالغه الهیه قبله هفتم فرقه ناجيه اثنی عشریه هشتمین شرط كلمة طيبه لا اله الا الله سلطان سریر ولایت و ارتضاء حضرت ثامن الحجج على بن موسى الرضا عليه السلام و على جدهما و جدتهما و ابائهما و ابنائهما الطيبين الطاهرين المعصومين افضل الصلوات العاليات و اكمل التسليمات المتعاليات .

( محمد حسن میرجهانی جرقوئی اصفهانی عفی عنه )

ص: 4

بر حسب عادت و رویه مرسومه که داشتم از کتابخانه مبارکه استان قدس بر می گشتم بملاحظه رعایت مصاحبت و مرافقت با جناب مستطاب سيد الادباء و المحققين فخر النقباء و المدققين آقای حاج قطب المحدثين دام تائیده العالی از غیر خط سیر همیشگی از طریق جامع گوهرشاد وارد صحن عتیق شدم قريب ربع از صحن شریف را مملو از جمعیت انبوه دیدم از مرد وزن که تماماً متوجه بودند بسمت فوقانی دفتر آستانه مبارکه و مستمع بودند بيانات يك نفر از آقایان محترم را که مشغول دعا بود و می دیدم که غالب از جمعیت گریه می کردند و اشک های ایشان از شوق جاری بود چنین یافتم که قضیه مهم پیش آمد شده و در اثر آن قبلا سخنرانی شده هر چند آن قضیه در نزد این ضعیف سابقه ذکری و ذهنی داشت ولی در آن حال بخصوص خالی الذهن از میان جمعیت بزحمت راه باز می کردم برای رفتن بصحن نو از طریق صحن کهنه ضمناً در اواخر جمعیت محاذی درب کفش داری بزرگ برخورد نمودم بیکی از علماء مشهور از اهل شهرضای اصفهان ( آقای حاج میرزا

ص: 5

محمد رضا مهدوی ) که از موالی قدیمی اینجانب و برای زیارت مشرف شده بودند نام برده استعلام از علت اجتماع و ازدحام نمودند چون از هیاهوی مردم فهمیدم که راجع بمعجزه باهره ایست که در چند روز قبل از حضرت رضا علیه السلام ظاهر شده بود راجع بيكنفر استوار خواستم با ایشان مشغول صحبت شوم در این حال یک نفر پاسبان از آستان قدس اینجانب را از طرف جناب آقای مجید فیاض ریاست محترم اداره تشریفات آستان قدس احضار بخدمت ایشان نمود لذا با آقای مهدوی خداحافظی کرده و در عقب پاسبان روانه شدم و در همان ایوان فوقانی خدمت آن ریاست محترم رسیدم در آن جا آن شخص نظامی که مورد توجه خاص حضرت رضا علیه السلام شده و شفا یافته بود برخواست و با حقیر مصافحه و معانقه نمود در حالتی که از فرط شوق و وجد اشکش جاری بود پس داعی وقت را غنیمت شمرده از او درخواست نمودم که عین قضیه را كما هو برایم نقل کند چون جمعیت زیاد بود و تماشائیان از پائین بجانب بالا هجوم می آوردند باتفاق او داخل حجره فوقانی که

ص: 6

در عقب ایوان بود شدیم با این که مردم مهلت نمی دادند و هر کدام برای تیمن و تبرك دستمال های شیرینی و پول و غیره در نزد او می آوردند که بدست و دهان خود لمس و مس کند اینجانب اول نام و شهرت و خصوصیات او را پرسیدم و بعد شرح قضیه را سؤال کردم و او جمله جمله می گفت و حقیر می نوشتم در جواب گفت نام من عبد الحسین شهرت پاکزاد پدرم خانعلی مادرم زهرا شماره شناسنامه ام چهار هزار و سیصد و سی و نه (4339) صادره از مشهد پایه رتبه ام استوار یکم از اهل رضائيه آذربايجانم جمعی هنك بيست و يك پياده لشكر هشت خراسان اول قضیه جان محمد خانی و آخر خزاعی در سال یک هزار و سیصد و چهار شمسی در جنك تركمن صحرا چهار گلوله بدست و پاهایم خورد و دو پایم با دست چپ مورد اصابت گلوله شد و مرا بعنوان اسیری بتركمن صحرا بردند و سه سال در آن جا در دست آن ها اسیر و گرفتار بودم پس از مدت سه سال که نجاة برايم حاصل شد مرا آوردند به دروازه جنت در بهداری لشکر که آن وقت در تحت ریاست سرهنگ حاذق الدوله

ص: 7

ریاست صحیه بود مدت سه سال در مریض خانه خوابیدم سه مرتبه کمسیون طبی تشکیل داده شد برای قطع کردن دست چپ من از شانه در کمسیون سیم نا امید شدم در حالت نا امیدی در همان مریض خانه متوسل به حضرت رضا علیه السلام شدم شاه فقید ( پهلوی ) در آن وقت دکترا کافیف را جزء مریض خانه لشکر هشت خراسان برقرار نموده بعد از سه سال درخواست مرخصی کردم بعنوان این که چون من در جنگ بودم و اسير شدم حالا که نجاة پیدا کردم مرا مرخص کنید تقاضای مرخصی من بعد از سه سال پذیرفته شد شب جمعه بود به وسیله دو نفر از پرستاران بهداری در شکه حاضر و مرا در در شکه گذاردند و تا دم بست حضرت رضا علیه السلام آوردند از آن دو نفر تمنا کردم زیر بغل مرا گرفتند آوردند دم ایوان طلا پس بایشان گفتم شما بروید آن ها رفتند تا ساعت دوازده نصف شب دم سقاخانه اسمعیل طلائی در انتظار شفا بودم و ساعت دوازده شب توسط خدمت گذاران حضرت رضا علیه السلام که فرش ها را برای تکاندن بیرون آوردند در صحن مقدس از گرد فرش ها خاك

ص: 8

گرفته به بدن خود مالیدم نصف شب با دربان های مریض خانه بوسیله درشکه مرا به مریض خانه بر گرداندند و از در شکه پیاده کردند قراولها بنده را بردند روی تخت خواب بوسیله پرستارها خوابانیدند از فردا که بنا بود عمل کنند و دست مرا ببرند منصرف شدند دانستم که توجه حضرت رضا علیه السلام شد و دست من قطع نشد و برابر ماده 3 فرمان عمومی ارتشی بشماره (5757 ) و ماده 7 فرمان (6751 ) ماهیانه از تاریخ 25 , 8 , 1328 مبلغ سیصد ریال حقوق معلولیت بمن می دادند تا امسال بیست و سه سال است که دست چپ و پا های بنده اصلا حرکت نداشته و از تاریخ ده یا نه سال پیش از این کار باینجا رسید که برای سیاهی تیر خوردگی رجوع بدکتر ها و متخصصین شد و از عمل کردن مانع شدم شش ماه خوابیدم و در عرض شش ماه در حدود دو هزار سوزن های آمپول و دواهای تلخ و شور را بمن دادند و بنده نجاة قدیدم هم خودم خسته شدم و هم اطباء تا این که همه دکتر ها و فرماندهان نوشتند که قابل هیچ گونه خدمتی نیست و معالجه نخواهد شد بنده نا امید شدم مراجعه

ص: 9

بپرونده کردم دیدم نوشته اند بکلی قابل خدمت نیست از دست و دو پا فلج و لا علاج است خلاصه بهمین حال بودم تا روز نوزدهم فروردین جاری روز تولد حضرت سيد الشهداء علیه السلام در ماه شعبان جاری آمدم در اداره دژبان لشکر شرح حال خود را گزارش دادم و دو موقع بیرون آمدن در میدان پستخانه جلو ستاد لشکر بزمین خوردم نفهمیدم چه شد بعد از یک ساعت و نیم که بهوش آمدم دیدم در اطاق دژبان با بندگان معاون لشكر و جناب سرهنگ رئيس دژبان و چند نفر دیگر دور مرا گرفته اند و پی در پی به بهداری تلفن می کنند : که آمبلانس ( ماشين ) بفرستند و بنده را به بهداری لشكر ببرند وقتی که می خواستند اعزامیه صادر کنند بنده چشمم باز شد گفتم جناب سرهنگ مرا كجا مي فرستيد در جواب من گفت بابا جان حالت خرابست شما را می فرستم برای بهداری لشکر عرض كردم جناب سرهنگ من سال ها است از بهداری لشکر نتیجه نگرفتم پرونده کل بنده در بهداریست نتیجه ندارد مرا مرخص کنید بروم خدمت حضرت رضا علیه السلام پذیرفتند و من آمدم در

ص: 10

خیابان طبرسی دم قهوه خانه زمین خوردم دو نفر یکی از کسبه و یکی از گردان های لشکر بنده را خواستند ببرند در قهوه خانه مجددا تمنا کردم که مرا ببرید در استان قدس آوردند بنده را در پائین پای حضرت علیه السلام زیارت نامه خوان زیارت خواند چون بنام حضرت ابو الفضل علیه السلام رسید دخیل شدم و حضرت را قسم دادم که شفیع شود یا خدا مرا مرگ دهد یا شفا در حال گریه بودم نفهمیدم چه شد ناگاه بوی عطر خوشی به مشام من رسید و صدائی به گوشم خورد و نوری در صورت و بدن من جاری شد چشم باز کردم دیدم سیدی جليل القدر بالای سرم ایستاده بمن فرمود حرکت کن حرکت کردم یافتم که هیچ آسیبی در بدن و اعضای من نیست و هیچ علتی در خود نمی بینم تمام اعضاء و بدن من صحيح و سالم و بی عیب است.

این بود کیفیت شفا یافتن عبد الحسین پاکزاد استوار یکم که مشافهة شخصا برای حقیر نقل کرد و بدون كم و زياد تقریرات او را نوشتم .

ص: 11

پس از این که از آن جلسه برخواستم خواستم در این موضوع تحقیق بیش تری نموده باشم فقط اكتفا باقرارات خود نام برده نشده باشد لذا از مقام محترم ریاست تشریفات آستان قدس (آقای مجید فیاض ) درخواست نمودم که پرونده عبد الحسین مزبور را در این باب که در اداره تشریفات تنظیم شده و صورت رسمیت پیدا کرده در دسترس اینجانب گذارند که از دیدن و استنساخ آن فایده بیش تری برم جناب ایشان عنایت فرموده خواهش داعی را پذیرفته و پرونده را ارسال فرمودند و نگارنده با اجازه ایشان تمام مندرجات در آن را بدون کم و زیاد استنساخ نموده.

رونوشت پرونده

دفتر آستان قدس - جزودان 1 پروند 6 سال 1333 نوشتجات راجع بشفا یافتن استوار يكم عبد الحسين پاکزاد شماره 1 - 26 ٫ 1 ٫ 33 شماره ثبت دفتر (750) اداره تشریفات - استوار یکم پاکزاد که معلول بوده 19 ٫ 1 ٫ 33 شفا یافته است - شماره 2 - 21 ٫ 1 ٫ 33

ص: 12

نیابت تولیت عظمی - شفا یافتن استوار یکم پاکزاد گزارش شده.

امریه ریاست محترم تشریفات استان قدس: بمسئول پاسداری

بعد از ادعای عبد الحسین پاکزاد بشفا یافتن او باعجاز حضرت رضا علیه السلام پاسداری - آقای عبد الحسین پاکزاد مدعیست که در روز پنجشنبه 19 فروردین 33 مفلوجا بحرم مطهر مشرف شده پس از توسل بضريح مطهر ببركت این توسل شفا یافته است دستور دهید جریان مشروح تشريف و خروج آن را گزارش دهند 26 ٫ 1 ٫ 33 فياض 53 - 25 ٫ 1 ٫ 33

گزارشی که مسئول دائره پاسداری: باداره تشریفات آستان قدس داده

استان قدس - یاد داشت شماره 53 تاريخ 26 ماه 1333٫1 ریاست محترم اداره تشریفات استان قدس با اعاده ارجاعی مورخه 26 ٫ 1 ٫ 33 بعرض می رساند طبق وقعه شماره 15 - ٫19 1 ٫ 33 ساعت 4 عصر شخص

ص: 13

استوار یکم پاکزاد باین دفتر آمده در صورتی که سالم بود و آثار فلج و مرضی در او مشاهده نمی شد اظهار داشت من چندین سال است معلول بودم و امروز ببرکت حضرت ابو الفضل شفا یافتم در ضمن ریاست محترم تشریف فرما شدند و استوار نام برده جریان را بعرض مبارك رساند و جناب رئيس مقرر فرمودید که استوار مزبور برود تصدیق و شهادتی از دکتر های معالج و اشخاصی که اطلاع دارند بیاورد لذا طبق تصديق دکتر جواهریان و شهادت نامه لشکر که تهیه نموده و از نظر مبارك گذرانده و ارجاع باین دائره شد حسب الامر از کفش دار گنبد الله وردی خان حسین ایوانی و میر محمد ربانی زیارت خوان ترك ها و محمد حسن پرهیزگار پاسدار شماره 45 مامور دار السعاده هم تحقيق بعمل آمد مطابق شرحی که هر سه نوشته اند و عیناً بپیوست از نظر مبارك می گذرد از قرائن بر می اید که این شخص قبل از تشرف معلول بوده و موقع ورود بكفشداری دو نفر زیر بغل او را گرفته و وارد نمودند و در دار السعاده هم زانو بزانو نزد سید زیارت خوان آمده و پس از زدن سرخود

ص: 14

بديوار و حالت غش عارض شدن و حال آمدن برخواسته و اظهار داشته مرا حضرت ابی الفضل شفا دادند و ضمنا پاسدار و کفشدار نام برده می گویند قبلا هم ما این شخص را دیده بودیم که شل بود و با عصا راه می رفت اشخاص دیگری هم افواها می گویند همین طور بوده اطلاعات و تحقیقاتی که این دائره بدست آورده همین است که فوقا بعرض رسید امر امر مبارکست - مسئول اداره پاسداری- امضاء مسئول مهر اداره تشریفات - ورود بدفتر اداره تشریفات استان قدس - تاريخ 26 ٫ 1 ٫ 33 نمره (705) دفتر 1

استشهاد نامه پاکزاد در اینباب

1333٫1٫23 استشهاد نامه - بطوری که اغلب از رؤسا و رفقای محترم محبوبم مستحضرند این بنده استوار یکم عبد الحسین پاکزاد که مریض بودم اخيرا از برکت بیکران حضرت رضا علیه السلام شفا یافته ام و از طرف دربار استان قدس رضوی علیه السلام از لحاظ پخش حقايق و معاریف معنوی دیانت اسلامی در دنیای کنونی

ص: 15

مدارکی از بنده خواسته اند که من جمله استشهادی می باشد که حاضر است لذا تمنا دارم از عموم دوستان آل محمد و دیانت پروران اسلامی آنان که از جریان بیماری و شفا یافتن اینجانب کاملا اطلاعات دارند دو کلمه گواهی خودشان را لطفاً مرقوم دارند تا باستان علی بن موسی الرضا ( روحی و ارواح العالمين له الفداء ) تقديم نمایم با تقدیم احترامات فائقه عبد الحسین پاکزاد ( امضاء) عبد الحسين

گواهی سروان شه پرست

مراتب بالا مورد گواهی اینجانب می باشد سروان علی شه پرست - امضاء - سروان على

گواهی سروان امیر اکرمی

استوار مزبور طبق محتویات پرونده (گزارش 13253 ،21 - 12 ، 6 ، 30 هنك 21 بیاده مشهد و صورت جلسه کمسیون پزشکی مورخه 29 ٫ 11 ٫ 30 بیمارستان لشكر و شماره 6674 - 1 ٫ 12 ٫ 30 بهداری - لشكر 8 خراسان ) مبتلا به فلج بودن پا و دست و

ص: 16

رخوت اعضاء بدن بوده و ضمنا در تاریخ سوم شعبان العظم روز تولد حضرت سيد الشهداء عليه الاف التحية و الثناء مصادف با هجدهم فروردین ماه جاری 1333 در استان قدس رضوی علیه السلام شفاء کامل گرفته و اثری از کسالت مزبور و ارتعاش بدن در وجود وی باقی نمی باشد.

متصدی کارگزینی درجه داران و افراد پیمانی لشکر 8 خراسان هم سروان امیر اکرمی 23 ٫ 1 ٫ 33

گواهی رئیس کارگزینی لشکر 8

مطالبی را که سروان امير اکرمی در بالا شرح داده مورد گواهی است - رئیس کارگزینی لشکر 8 سرگرد سرفرازی 23 ٫ 1 ٫ 33 ( مهر) لشکر 8 خراسان کار گزینی.

گواهی سرگرد واثقی

اینجانب سرگرد پیاده واثقی فرمانده مورد بحث هستم و باستناد حکایت پرونده این نام برده مدتی معلول و خارج از صف بود و گواهی می نمایم كه اينك در نتیجه توسل باستان قدس رضوی بهبود یافته - امضاء

ص: 17

سرگرد پیاده سیف الله واثقی

گواهی استوار یکم علی فابریکی

کارمند کارگزینی - اینجانب استوار يكم على فابریکی کارمند کارگزینی لشکر 8 خراسان که از تاریخ بهمن ماه سال 29 باین لشکر منتقل گردیده ام سرکار استوار یکم عبد الحسین پاکزاد را دیده و می شناسم که ایشان از طرف دست و پای چپ فلج و سایر بدنش نیز رعشه داشته و مدتی هم در بیمارستان لشکر مداوای لیکن بهبودی نیافته بود اينك الحمد لله رب العالمین از توجهات حضرت علی بن موسى الرضا علیه السلام در شب جمعه و روز تولد امام حسین علیه السلام در حرم مطهر حضرت رضا شفای کامل یافته است - امضاء - فابریکی 21 ٫ 1 ٫ 33

گواهی استوار شاهداری

اینجانب استوار شاهداری که از سال 25 باین لشكر منتقل شده ام سرکار استوار پاکزاد را می شناسم که همواره با فلج نصف بدن بستاد لشکر مراجعه و

ص: 18

رعشه بدنی داشتند و فعلا از توجهات حضرت ثامن الائمه شفای کامل یافته اند.

استوار شاهداری 23 ٫ 1 ٫ 33

گواهی استوار یکم مهدى نيك منش

اینجانب استوار یکم مهدى نيك منش کارمند کارگزینی لشکر 8 خراسان که از سال 1323 باین لشكر منتقل گردیده ام سرکار استوار یکم عبد الحسين پاکزاد را دیده و می شناسم و ایشان از یک طرف بدن دست چپ و پای چپ فلج و سایر اعضاء بدن رعشه داشته و فعلا بحمد الله از توجهات حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام شفای کامل یافته اند.

مهدى نيك منش 23 ٫ 1 ٫ 33

گواهی سرهنگ 2 فرزانه

مفاد مندرجه بالا مورد گواهی اینجانب می باشد

سرهنگ 2 فرزانه

گواهی کرمعلی محمدی

اینجانب کرمعلی محمدی طالی از قسمت مخابرات

ص: 19

مندرجات فوق را گواهی می نمایم و ضمنا خودم زیر بغلش را گرفته و بردم ( امضاء )

گواهی سرگرد معتمد پور

اینجانب سرگرد معتمد پور سال ها ناظر بودم که استوار پاکزاد از دست و پای راست معیوب و فلج بود و اينك مشار الیه را سالم می بینم.

( امضاء ) سرگرد معتمد پور

گواهی سرهنك محتشمی

مراتب بالا مورد گواهی است.

سرهنگ محتشمی 23 ٫ 1 ٫ 33

سروان کهربائی

مراتب فوق مورد گواهی است .

سروان کهربائی

گواهی سرگرد قریب

اینجانب سرگرد قریب فرمانده گروهان مخابرات لشکر 8 خراسان این استوار را قبلا دیده بودم که از طرف راست بدن بکلی فلج بوده ولی از برکات

ص: 20

درگاه امام هشتم علیه السلام روز تولد حضرت سید الشهداء شفای کامل یافته است.

سرگرد قریب 33٫1٫25

مرقومه حضرت حجة الاسلام فقيه: سبزواری مه ظله العالی

نظر بشهادت جمعی از بزرگان جناب آقای عبد الحسين مبتلا بفلج بوده و مدت ها مريض بوده و بواسطه توسل بحضرت ثامن الائمه بهبودی حاصل شده البته ایشان از هر جهت باید احترام کنند که منظور نظر واقع گردیده - فقیه سبزواری

گواهی دکتر جواهریان

( مارك دكتر جواهریان متخصص بیماری های چشم گوش حلق و بینی ) 22 ٫ 1 ٫ 33 - گواهی می شود که استوار پاکزاد سال ها مبتلا بارتعاش و رخوت اعضاء سافله و دست ها بوده که معالجات متداوله مؤثر واقع نشده است.

- دکتر جواهریان

ص: 21

گواهی کفشدار

اینجانب حسین ایوانی فرزند محمد ابراهیم کفش دار گنبد الله وردی خان در روز 19 ٫ 1 ٫ 33 ساعت دو بعد از ظهر مشاهده نمودم که دو نفر شخصی زیر بغل يك نفر استوار یکم عبد الحسین پاکزاد را گرفته آوردند و کفش و پالتو او را بمن سپردند و بردند داخل گنبد و تقریباً دو ساعت بعد آمدند کفش و پالتو او را گرفتند و بردند و پای استوار مزبور تقریبا یک سال می باشد که من دیده بودم شل بود دیگر اطلاعی ندارم

حسین ایوانی

گواهی سید زیارت خوان

اینجانب میر محمد ربانی فرزند مرحوم سید حسين اهل خور زیارت خوان روز پنجشنبه چهارم شعبان طرف غروب در دار السعاده نشسته و برای یک نفر بربری زیارت می خواندم مشاهده نمودم که استوار پاکزاد زانو زانو با ته پیراهن در حالی که دستمال بگردنش بسته از طرف گنبد آمد نزد من و گفت مرا ببرید نزد ضريح من

ص: 22

گفتم صبر کنید زیارت بخوانم و بعدا شما را ببرم و شروع بزیارت خواندن کردم وقتی بنام ابا الفضل رسیدم استوار سر را محکم بدیوار کوبید بطوری که سرش زخم شد و بی حال گردید پاسدار دار السعاده آمد و دستمال گردنش را بزخم سرش بست و آورد آسایشگاه و این اولین دفعه بود که من این استوار را دیدم و اطلاع بیش تری ندارم - میر محمد ربانی

گواهی پاسدار

اینجانب محمد حسن پرهیزگار پاسدار شماره 45 مامور دار السعاده عصر روز پنجشبه 19 فروردین حاضر مشاهده نمودم که سيد ترك زيارت خوان برای استوار یکم پاکزاد که با بلیز زیر بود زیارت می خواند در حين اسم بوالفضل سر خودش را کوبید بديوار من از وسط دار السعاده آمدم جلو دیدم افتاده با حال غش از زبانش با دست لرزان گفته می شود یاغچی الدم ( یعنی خوب شدم ) دستمال گردنش را باز کرده بسرش بستم که خون نریزد بعدا بحال آمد و او را بر پا

ص: 23

کرده بلند نمودم می گفت الحمد لله که حضرت ابو الفضل مرا شفا داد و بعدا رفت کفش و پالتو خود را گرفت و آوردمش به آسایشگاه و خودش گفت شل بودم و امروز شفا يافتم و من قبلا دیده بودم که پایش می لنگید و با عصا راه می رفت اطلاع دیگر ندارم- پرهیزگار

گزارش جناب آقای رئیس تشریفات

بمقام منیع نیابت تولیت عظمی جناب اجل آقای معتمدی شماره (801) تاریخ 31 ٫ 1 ٫ 33 پیوست چهار برگ مقام منبع نیابت تولیت عظمی - طبق گزارش شماره 53 - 26 ٫ 1 ٫ 33 دائره پاسبانی روز پنجشنبه 19 ٫ 1 ٫ 33 استوار یکم پاکزاد چهار بعد از ظهر در حالی که ، مبتلا برعشه بدن بوده قصد توسل باستان قدس رضوی تشرف حاصل و طبق مدارك پیوست که از لحاظ مبارك می گذرد ببركات آن بزرگوار شفا یافته است اينك مراتب جهة استحضار خاطر مبارك گزارش می گردد که چنان چه اجازه فرمائید طبق معمول اجازه داده شود عمله شکوه برای اطلاع عامه بخدمت نواختن نقاره اقدام نماید رئیس

ص: 24

اداره تشریفات استان قدس مجيد فياض (امضاء )

جواب نیابت تولیت عظمی

جناب آقای معتمدی که در ذیل گزارش آقای رئیس تشریفات مرقوم فرموده - موافقت شود- امضاء نیابت تولیت 31 ٫ 1 ٫ 33 - مهر - دفتر تولیت عظمی شماره 935

امریه آقای رئیس تشریفات

بدائره پاسبانی

دائره پاسبانی چون ببرکات اعلی حضرت سلطان سرير ارتضاء عليه الاف التحية و الثناء استوار يكم پاکزاد در ساعت چهار بعد از ظهر روز پنجشنبه 19 1٫ ٫ 33 در نتیجه توسل بضريح مطهر از مرض فلج شده شفا یافته دستور دهید برای اطلاع عامه عمله شكوه يك ربع ساعت بنواختن نقاره اقدام نمایند.

رئیس دائره تشریفات استان قدس مجيد فياض

جواب دائره پاسبانی در ذیل امریه

شفاهاً اقدام گردد و ابلاغ شده است صدور نامه ضرورت ندارد 4 - 2-33

ص: 25

صلى الله عليك يا مولاى و سیدی یا ابا الحسن على بن موسى الرضا

آفتاب مهرت ابر ذره تابیدن بگیرد

ذره در و جداید و بر مهر بالیدن بگیرد

قطره از بحر فیضت گر بخاك تيره ریزد

خاك در يا گردد و از موج لرزیدن بگیرد

شبنمی از یم جودت بر سحاب از کشت صاعد

کان گوهر گردد و بر خلق باریدن بگیرد

پرتو حسنت اگر بر هر دل بی تاب تابد

همچو ناهید از شعف در چرخ رقصیدن بگیرد

چشم گریان بلاکش گر بدیدار تو افتد

بی خود از خود گردد و از شوق خندیدن بگیرد

حبذا شمس الشموسی کز ضیاء حسن پاکش

خیره خور گرد مدار خویش گردیدن بگیرد

ایمهین مهر سپهر ارتضا قربان آن دل

کاندر اونور ولای تو درخشیدن بگیرد

ص: 26

گوشه چشمی شها بنما بحيران بلاكش

تا دوای درد خود را وقت نالیدن بگیرد

اثر طبع كلب استان حضرت علی بن موسی

الرضا عليهما الاف التحية و الثناء

محمد حسن میر جهانى المتخلص بحيران

پایان

عکس

ص: 27

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109