چراغ هدایت : پاسخ به پرسش های اربعین

مشخصات کتاب

سرشناسه:ضیایی، رحمت الله، 1340 -

عنوان و نام پديدآور:چراغ هدایت : پاسخ به پرسش های اربعین/ رحمت الله ضیائی و مجتبی باقری؛ تهیه و تدوین پژوهشکده حج و زیارت.

مشخصات نشر:تهران: نشر مشعر، 1395.

مشخصات ظاهری:92 ص.؛ 14/5×21/5 س م.

شابک:45000 ﷼: 978-964-540-708-5

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

یادداشت:کتابنامه: ص. [85] - 92؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع:حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- اربعین

موضوع:Hosayn ibn Ali, Imam III, 625 - 680 -- Arba'in

موضوع:حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- سوگواری ها -- احادیث

موضوع:Hosayn ibn Ali, Imam III, 625 - 680 -- Laments -- Hadiths

موضوع:زیارت و زائران -- آداب و رسوم

Pilgrims and pilgrimages -- Manners and customs

شناسه افزوده:باقری، مجتبی، 1353 -

شناسه افزوده:حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت. پژوهشکده حج و زیارت

شناسه افزوده:Representative of the Supreme Leader in Hajj and Pilgrimage. Research Institute of Hajj and Pilgrimage

رده بندی کنگره:BP263/ض9چ4 1395

رده بندی دیویی:297/762

شماره کتابشناسی ملی:4521237

اطلاعات رکورد کتابشناسی:فاپا

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

بسم الله الرحمن الرحيم

ص: 4

فهرست

ديباچه 7

پرسش اول: اساس پياده روى اربعين 9

پرسش دوم: ثواب هاى متفاوت براى زيارت اربعين 16

پرسش سوم: نقش اهل بيت عليهم السلام در زيارت اربعين 17

پرسش چهارم: پياده روى اربعين و خودآزارى! 18

پرسش پنجم: تعداد زائران اربعين 22

پرسش ششم: مشروعيت عزادارى 24

پرسش هفتم: مشروعيت سينه زدن 31

پرسش هشتم: نوحه گرى در روايات 36

پرسش نهم: عزادارى و بدعت 40

پرسش دهم: عدم توانايى مزور 46

پرسش يازدهم: نذر براى غير خدا 51

پرسش دوازدهم: حديث ارتداد و روايت حضور جابر در اربعين 54

ص: 5

پرسش سيزدهم: تاريخچه اربعين 55

پرسش چهاردهم: مكان قبر امام حسين عليه السلام 58

پرسش پانزدهم: اعتبار مقتل ابومخنف 62

پرسش شانزدهم: اربعين و سنت نبوى 63

پرسش هفدهم: بازنگشتن اسيران به كربلا 66

پرسش هجدهم: اربعين و سياست 68

پرسش نوزدهم: اربعين و اهل سنت 71

پرسش بيستم: هزينه هاى زيارت اربعين 77

پرسش بيست و يكم: علت اختصاص اربعين به امام حسين عليه السلام 79

پرسش بيست و دوم: پياده روى و اغتنام فرصت 81

كتابنامه 85

ص: 6

ديباچه

جايگاه اربعين امام حسين عليه السلام از قديم الايام ميان شيعيان و در تقويم تاريخى وفاداران به امام حسين عليه السلام شناخته شده بوده است.

اهميت اربعين حسينى عليه السلام به خاطر آن است كه در اين روز، ياد شهادت امام حسين عليه السلام زنده شد و پرچم پيام شهادت كربلا در اين روز برافراشته گرديد.

اگر اربعين نبود بنى اميه موفق مى شدند ياد حسين عليه السلام و رشادت هاى اهل بيت و يارانش را از خاطره نسل بشر آن روز و اعصار بعد محو كنند.

با توجه به اهميت ياد شده، حفاظت از اين رويداد عظيم وظيفه همگانى و حفظ جايگاه آن در مقابله با انحراف ها و آسيب ها امرى اجتناب ناپذير است.

ازاين رو پياده روى اربعين حسينى عليه السلام از نجف تا كربلا در سال هاى اخير به فرهنگى جدانشدنى از سلوك شيعيان و آزادگان جهان تبديل شده است و هر سال سيل جمعيت عاشقان حسينى عليه السلام از پير و جوان و زن و مرد به سوى حرم سيد و سالار آزادگان جهان رهسپار مى شوند و

ص: 7

هر سال بر سيل اين جمعيت مشتاق افزوده مى شود.

از سوى ديگر دشمن نيز در طول تاريخ براى خنثاسازى اين مراسم عظيم، برنامه هاى مختلفى مانند تخريب، تهديد و تحريف و... را در دستور كار خود قرار داده است و به خصوص در سال هاى اخير براى رسيدن به اهداف شوم خود به حربه اى خطرناك تر روى آورده و آن ايجاد شبهه و ترديد در اذهان و قلوب پاك درباره مراسم باشكوه اربعين حسينى عليه السلام است.

ازاين رو وظيفه همه فرهيختگان و انديشوران جهان تشيع است كه با تمام توان به مقابله علمى با اين حربه ى خطرناك برخاسته و با پاسخ هاى متقن و محكم به سؤالات و شبهات در مورد اين حماسه وحادثه بى نظير، راه هر گونه ترديد افكنى را سد كنند.

كتاب پيش رو با عنوان «چراغ هدايت». نوشته فضلاى ارجمند آقايان رحمت الله ضيائى و مجتبى باقرى، به همين منظور نگاشته شده و به پرسش هايى پيرامون اربعين حسينى عليه السلام پاسخ مى دهد.

اميد است تلاش علمى اين بزرگواران، موجب جلب رضايت الهى و مايه آگاهى و رشد بيشتر جامعه اسلامى شود.

انه ولى التوفيق

گروه كلام و معارف

پژوهشكده حج و زيارت

ص: 8

پرسش اول: اساس پياده روى اربعين

آيا پياده روى اربعين، اساس و ريشه اى در اسلام دارد؟ دلايل مشروعيت آن چيست؟

پاسخ

زيارت اربعين با پاى پياده، از نگاه تاريخى، ريشه در زيارت صحابى بزرگ و گران قدر رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله، جناب جابر بن عبدالله انصارى رحمه الله دارد. ايشان نخستين كسى بود كه از مدينه به كربلا رفت و به زيارت امام حسين عليه السلام توفيق يافت.(1) همچنين سنت مقدس پياده روى براى زيارت امام حسين عليه السلام، در روزگار امامان عليهم السلام وجود داشت. ائمه عليهم السلام مى فرمودند: هر كس پياده به زيارت امام حسين عليه السلام برود، پاداشى چنين، و هر كس سواره برود، پاداشى چنان خواهد داشت.

مرحوم حر عاملى در كتاب شريف «وسائل الشيعه»، بابى با عنوان

ص: 9


1- . بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ص 75؛ بحارالانوار، ج 98، ص 334؛ ملاذ الاخيار فى فهم تهذيب الاخبار، ج 9، ص 302.

«بَابُ اسْتِحْبَابِ الْمَشْى إِلَى زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ عليه السلام وَ غَيْرِهِ» دارد. در اين باب، هفت روايت در فضيلت زيارت امام حسين عليه السلام با پاى پياده آورده است كه اهميت اين گونه زيارت را مى رساند. در اينجا به اختصار، چند نمونه از اين بيانات نورانى را ذكر مى كنيم:

در رواياتى از امام صادق عليه السلام آمده است كه فرمود:

شخصى كه به زيارت قبر حسين بن على عليه السلام مى رود، پس زمانى كه از خانواده اش جدا مى شود، با اوّلين گامى كه برمى دارد، تمام گناهانش آمرزيده مى شود. سپس به ازاى هر قدمى كه برمى دارد، پيوسته تقديس و تنزيه و پاك مى شود، تا آنكه نزد حسين بن على عليه السلام برسد. در اين هنگام، خداوند با او بدين گونه مناجات مى كند: «اى بنده من! از من بخواه، به تو مى دهم؛ دعا كن، اجابت مى كنم؛ درخواست كن، مى بخشم؛ حاجت بخواه، روا مى كنم».(1)

هر كس پياده به زيارت قبر حسين عليه السلام برود، خداوند براى هر قدمى، هزار حسنه مى نويسد و هزار گناه از او پاك مى كند و رتبه اش هزار درجه بالا مى رود. پس هرگاه به فرات رسيدى، غسل كن و كفش هايت را درآور و پابرهنه راه برو؛ به مانند عبد ذليل، راه برو. پس وقتى به درِ حرم رسيدى، چهار بار تكبير بگو و كمى

ص: 10


1- . كامل الزيارات، ص 153؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 92؛ المزار الكبير، ص 342؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 440؛ «عَنْ أَبِى عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَيَخْرُجُ إِلَى قَبْرِ الْحُسَيْنِ عليه السلام - فَلَهُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَهْلِهِ بِأَوَّلِ خُطْوَةٍ مَغْفِرَةُ ذَنْبِهِ ثُمَّ لَمْ يَزَلْ يُقَدَّسُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَتَّى يَأْتِيَهُ فَإِذَا أَتَاهُ نَاجَاهُ اللَّهُ فَقَالَ عَبْدِى سَلْنِى أُعْطِكَ ادْعُنِى أُجِبْكَ...».

راه برو و دوباره چهار بار تكبير بگو.(1)

«هر آنكه در فرات غسل كند و سپس با پاى پياده به سوى مرقد حسين عليه السلام برود، به ازاى هر قدمى كه برمى دارد و بر زمين مى گذارد، حجّى مقبول با تمام اعمال و مناسك براى او خواهد بود».(2)

هر كس از خانه اش، به قصد زيارت حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام بيرون آيد، اگر پياده باشد، خداوند، براى هر گامش، حَسَنه اى را مى نويسد و يك زشتكارى را از او مى زُدايد؛ و چون به حرم حسين عليه السلام رسيد، خداوند او را جزو رستگاران مى نويسد؛ و چون زيارتش را به پايان برَد، خداوند او را از رهايى يافتگان مى نويسد؛ و چون بخواهد باز گردد، فرشته اى نزد او مى آيد و به او مى گويد: «من، پيام آور خدايم. خداوند، به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: عمل، از سر گير كه گذشته ات، آمرزيده شد».(3)

ص: 11


1- . كامل الزيارات، ص 133؛ بحارالانوار، ج 98، ص 143؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 440؛ «مَنْ أَتَى الْحُسَينَ عليه السلام مَاشِياً كتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكلِّ خُطْوَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَيئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَ دَرَجَةٍ فَإِذَا أَتَيتَ الْفُرَاتَ فَاغْتَسِلْ وَ عَلِّقْ نَعْلَيك وَ امْشِ حَافِياً وَ امْشِ مَشْى الْعَبْدِ الذَّلِيلِ فَإِذَا أَتَيتَ بَابَ الْحَائرِ فَكبِّرِ أَرْبَعاً...».
2- . كتاب المزار - مناسك المزار، ص 49؛ المزار الكبير، ص 350؛ روضة المتقين فى شرح من لا يحضره الفقيه، ج 5، ص 379؛ الوافى، ج 14، ص 1481؛ ملاذ الاخيار فى فهم تهذيب الاخبار، ج 9، ص 129؛ بحارالانوار، ج 98، ص 147؛ تهذيب الاحكام، ج 6، ص 53؛ «مَنِ اغْتَسَلَ فِى الْفُرَاتِ ثُمَّ مَشَى إِلَى قَبْرِ الْحُسَينِ عليه السلام كانَ لَهُ بِكلِّ قَدَمٍ يرْفَعُهَا وَ يضَعُهَا حَجَّةٌ مُتَقَبَّلَةٌ بِمَنَاسِكهَا».
3- . كتاب المزار - مناسك المزار، ص 30؛ جامع الاخبار، ص 25؛ كامل الزيارات، ص 132؛ تهذيب الاحكام، ج 6، ص 44؛ جامع الاخبار، ص 25؛ ملاذ الاخيار فى فهم تهذيب الاخبار، ج 9، ص 112؛ الوافى، ج 14، ص 1467؛ «مَن خَرَجَ مِن مَنزِلِهِ يريدُ زِيارَهَ الحُسَينِ بنِ عَلِى بنِ أبى طالِبٍ عليه السلام، إن كانَ ماشِيا كَتَبَ الله لَهُ بِكُلِّ خُطوَهٍ حَسَنَهً، وحَطَّ بِها عَنهُ سَيئَهً، حَتّى إذا صارَ بِالحائِرِ كَتَبَهُ الله مِنَ المُفلِحينَ، وإذا قَضى مَناسِكَهُ كَتَبَهُ الله مِنَ الفائِزينَ، حَتّى إذا أرادَ الانصِرافَ أتاهُ مَلَكٌ، فَقالَ لَهُ: أنَا رَسولُ اللهِ، رَبُّكُ يقرِئُكَ السَّلامَ، ويقولُ لَكَ: استَأنِفِ العَمَلَ، فَقَد غُفِرَ لَكَ ما مَضى».

در شريعت اسلام، مستحب بودن پياده روى با پاى برهنه يا بدون آن، نه تنها در مورد زيارت، در چند مورد ديگر نيز وارد شده است. از جمله درباره استحباب پياده روى به سوى مساجد، از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود: «كسى كه به سوى يكى از مساجد پياده حركت كند، خداوند در مقابل هر گامى كه در مسير رفت و برگشت برمى دارد، به او ده حسنه پاداش مى دهد، ده بدى از او دور مى كند و وى را ده درجه بالا مى برد».(1) موارد ديگر استحباب پياده روى، عبارت اند از:

* پياده روى امام، هنگام رفتن به مصلا در نماز عيد.(2)

* پياده روى براى حج و عمره.(3)

* پياده رفتن به رمى جمرات.(4)

* پياده رفتن به زيارت مؤمن.(5)

پياده روى براى زيارت در آموزه هاى شيعه، براى كسانى كه با منابع روايى آشنا هستند، پذيرفتنى است و هيچ ترديدى در ثواب هاى زياد آن وجود ندارد. بى ترديد يكى از مصداق هاى پياده روى براى كسب ثواب، پياده روى در ايام اربعين امام حسين عليه السلام است، كه علماى بزرگ شيعه،

ص: 12


1- . اعلام الدين فى صفات المؤمنين، ص 423؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 291؛ هداية الامة الى احكام الائمة عليهم السلام، ج 2، ص 175؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 201؛ «مَنْ مَشَى إِلَى مَسْجِدٍ مِنْ مَسَاجِدِ اللهِ فَلَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ خَطَاهَا حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى مَنْزِلِهِ عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ مُحِى عَنْهُ عَشْرُ سَيِّئَاتٍ وَ رُفِعَ لَهُ عَشْرُ دَرَجَاتٍ».
2- . وسائل الشيعه، ج 7، ص 455.
3- . همان، ج 11، ص 79.
4- . همان، ج 14، ص 59.
5- . ثواب الاعمال، ص 293.

خود را ملزم به آن مى دانستند، تا از ثواب بى شمار آن بهرمند شوند.

زيد مجنون، فردى عالم، فاضل و اديب بود كه در مصر، اقامت داشت و در سال 237 ه. ق، با پاى پياده به قصد زيارت امام حسين عليه السلام، صحراها، بيابان ها، كوه ها و دره ها را پيمود، تا به كوفه رسيد و با بهلول عالم، ملاقات كرد. آن دو به اتفاق هم، به قصد زيارت امام حسين عليه السلام، از كوفه بيرون شدند و به زيارت آن حضرت رفتند.(1)

شيخ مرتضى انصارى، از جمله احياكنندگان سنت پياده روى براى زيارت امام حسين عليه السلام بود. ايشان، پياده از نجف به كربلا مى آمد. ميرزا حسين نورى، صاحب كتاب ارزشمند و فاخر «مستدرك الوسائل»، در عيد قربان هر سال، با پاى پياده به كربلا مى آمد. سيد بحر العلوم، در دسته عزايى كه پياده به كربلا مى آمدند، حضورى پررنگ داشت. شيخ جعفر كاشف الغطا، در يكى از پياده روى هايش به كربلا، به حضور ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف، شرف ياب شد و حضرت، ايشان را به سينه خويش چسباند و فرمود: «خوش آمدى اى زنده كننده شريعت ما». آيت الله مرعشى نجفى، بيست بار پياده به همراه تعدادى از طلاب، كه همه از مراجع و بزرگان شدند، به كربلا مشرف شد.(2)

دليل ديگر بر اهميت و ثواب پياده روى زيارت اربعين حسينى، روايتى از نبى اكرم صلى الله عليه و آله است كه فرمود: «افضل الاعمال احمزها».(3) پيام حديث

ص: 13


1- . بحارالانوار، ج 45، ص 404.
2- . مجموعه مقالات اربعين حسينى، ج 2، ص 78.
3- . مفاتيح الغيب (التفسير الكبير)، ج 2، ص 431؛ مفتاح الفلاح فى عمل اليوم و الليلة من الواجبات و المستحبات، ص 45؛ منهاج النجاح فى ترجمة مفتاح الفلاح، ص 73؛ روضة المتقين فى شرح من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 41.

شريف اين است كه وقتى كارى عبادت باشد، هرچه سخت تر و با رنج بيشتر انجام شود، ارزش و فضيلت بيشترى خواهد داشت.(1) زيارت امام حسين عليه السلام، اگر واجب نباشد، مستحب است. بنابراين هرچه با رنج و مشقت بيشتر توأم باشد، مسافت بيشترى طى شود و اوضاع امنيتى، خطرناك تر باشد، اجر و پاداش بيشترى خواهد داشت.

از دلايل ديگر بر فضليت پياده روى زيارت اربعين، حديث شريف نبوى است كه همه عبادات و اعمال بندگان خوب خداوند را در بر مى گيرد و استحباب مسئله مورد بحث نيز به خوبى از آن استفاده مى شود، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «مَنْ اِغْبرّت قدماه فى سبيل الله حَرَّمَها عَلَى النّار»؛(2) «هر كس قدم هايش در راه خداوند عزوجل، غبارآلود شود، خداوند آتش را بر وى حرام مى كند».

اين حديث شريف، در منابع روايى شيعه(3) و اهل سنت(4) آمده است و از آن، مى توان بر پياده رفتن در امور عبادى، از جمله زيارت امام حسين عليه السلام استدلال كرد. افزون بر اينها، در روايات آمده است كه امام حسن عليه السلام، براى زيارت حج، 25 بار پياده سفر كرد؛ درحالى كه مركب در اختيار داشت. حاكم نيشابورى، محدث بزرگ اهل سنت، از عبدالله بن عبيد، اين گونه روايت كرده است: «حسن بن على عليه السلام، 25 سفر پياده به

ص: 14


1- . مفاتيح الغيب (التفسير الكبير)، ج 2، ص 431؛ مرآة العقول فى شرح اخبار آل الرسول، ج 14، ص 32؛ بحارالانوار، ج 78، ص 367.
2- . الدر المنثور، ج 1، ص 591.
3- . بحارالانوار، ج 78، ص 368.
4- . صحيح البخارى، ج 2، ص 7؛ مسند الامام احمد بن حنبل، ج 23، ص 205؛ معالم التنزيل فى تفسير القرآن (تفسير البغوى)، ج 4، ص 110؛ الجامع لاحكام القرآن (تفسير القرطبى)، ج 18، ص 102.

حج رفت. مركب هاى راهوار او را، بدون سوار همراهش مى كشيدند».(1) نظير اين روايت را ابن جوزى،(2) احمد بن على الجصاص،(3) ابوعبدالله فاكهى،(4) ابوبكر بيهقى،(5) سليمان بن احمد طبرانى،(6) و بسيارى ديگر از محدثان اهل سنت نقل كرده اند.

سنت پياده روى براى زيارت در بين انبياء گذشته نيز، رايج بود. در روايات آمده است كه حضرت آدم عليه السلام، چهل بار پياده حج به جا آورد.(7) در برخى روايات، رقم هفتاد بار ذكر شده است.(8) ابن عباس، صحابى معروف، از اينكه نتوانسته بود در جوانى، با پاى پياده حج به جا آورد، بسيار پشيمان بود و افسوس مى خورد.(9) از وى روايت شده است كه مى گفت:

پشيمان نشدم به چيزى كه اتفاق افتاد، مگر به اينكه پياده به سمت خانه خدا نرفتم؛ چون از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود: «هر كس با پاى پياده حج به جا آورد، خداوند براى او، ثواب هفتاد هزار

ص: 15


1- . البداية و النهايه، ج 8، ص 226؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 9، ص 201؛ المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 185؛ «لَقَدْ حَجَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِى خَمْسًا وَعِشْرِينَ حَجَّةً مَاشِيًا، وَإِنَّ النَّجَائِبَ لَتُقَادُ مَعَهُ».
2- . زاد المسير فى علم التفسير، ج 3، ص 233.
3- . احكام القرآن، ج 5، ص 65.
4- . اخبار مكة فى قديم الدهر وحديثه، ج 1، ص 394.
5- . السنن الكبرى، ج 4، ص 542.
6- . المعجم الكبير، ج 3، ص 315.
7- . تفسير القرآن، ج 3، ص 434
8- . الدر المنثور، ج 1، ص 314.
9- . السنن الكبرى، ج 4، ص 502؛ اتحاف الخيرة المهرة بزوائد المسانيد العشر، ج 3، ص 351؛ سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 336؛ مختصر تاريخ دمشق، ج 7، ص 23.

ثوابى كه در خانه خودش انجام شده است، مى نويسد». كسى پرسيد: «ثواب كارهاى خوب در خانه خدا چقدر است؟». حضرت فرمود: «هفت ميليون حسنه به حساب مى آيد». سپس فرمود: «ثواب حج پياده بر سواره، مثل نور ماه كامل در آسمان است نسبت به بقيه ستارگان». امام حسين عليه السلام نيز پياده به حج مى رفت، درحالى كه مركب ايشان، در پشت سر حركت مى كرد.(1)

پرسش دوم: ثواب هاى متفاوت براى زيارت اربعين

چرا در روايات، ثواب هاى متفاوتى براى زيارت اربعين امام حسين عليه السلام بيان شده است؟

پاسخ:

مى دانيم كه هر عمل، با توجه به اينكه در چه زمانى، چه مكانى، چه شرايطى، از سوى چه كسى، با چه هدفى و با چه ميزان بصيرتى انجام گيرد، ارزش هايى متفاوت و تأثيراتى مختلف پيدا مى كند. مرحوم علامه مجلسى، در بيان رمز اين اختلاف پاداش ها و گوناگونى تعبيرها در ثواب آن، مى گويد:

شايد اختلاف اين اخبار، در اندازه ارزش، فضيلت و ثواب زيارت را بتوان بر اختلاف اشخاص و عمل ها و نيز، كم و زيادى ترس در راه

ص: 16


1- . وسائل الشيعه، ج 11، ص 81؛ المحاسن، ص 70؛ «امام باقر عليه السلام قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ مَا نَدِمْتُ عَلَى شَىءٍ صَنَعْتُ نَدَمِى عَلَى أَنْ لَمْ أَحُجَّ مَاشِياً - لِأَنِّى سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صلى الله عليه و آله يقُولُ مَنْ حَجَّ بَيتَ اللهِ مَاشِياً كَتَبَ الله لَهُ سَبْعَةَ آلَافِ حَسَنَةٍ مِنْ حَسَنَاتِ الْحَرَمِ قِيلَ يا رَسُولَ اللهِ وَ مَا حَسَنَاتُ الْحَرَمِ قَالَ حَسَنَةُ أَلْفِ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ قَالَ فَضْلُ الْمُشَاةِ فِى الْحَجِّ كَفَضْلِ الْقَمَرِ لَيلَةَ الْبَدْرِ عَلَى سَائِرِ النُّجُومِ وَ كَانَ الْحُسَينُ بْنُ عَلِى عليه السلام يمْشِى إِلَى الْحَجِّ وَ دَابَّتُهُ تُقَادُ وَرَاءَهُ».

زيارت، يا دورى و نزديكى مسافت و... حمل كرد؛ زيرا هر عمل نيكى، نسبت به اختلاف مراتب اخلاص، شناخت، تقوا و ديگر شرايطى كه موجب كمال يك عمل است، داراى ثواب و ارزش هاى متفاوت مى شود. علاوه بر اينكه در بسيارى از احاديث، امامان، طبق درك، شعور، اندازه ايمان، ظرفيت و گنجايش فكرى طرف، سخن مى گفتند.(1)

آنچه مسلم است، زيارت كربلا، هميشه آزاد نبوده، و همواره با گرفتارى ها و محدوديت هايى همراه بوده است. در نتيجه اگر ثواب هاى متفاوت براى آن بيان شده است، مى تواند به اين دليل نيز باشد.

پرسش سوم: نقش اهل بيت عليهم السلام در زيارت اربعين

آيا خود اهل بيت در ايجاد و استمرار زيارت اربعين، نقشى داشته اند؟

پاسخ:

بر اساس برخى روايات، اولين كسانى كه در اربعين اول به زيارت امام حسين عليه السلام رفتند، امام سجاد عليه السلام و خاندان امام حسين عليه السلام بودند. آنان پس از اسارت و برگشت از سفر شام، مصادف با اربعين شهادت امام حسين عليه السلام و ديگر شهدا، به كربلا رسيدند و از همان ابتدا، اهميت زيارت اربعين امام حسين عليه السلام را تأييد و تأكيد كردند.(2) همچنين در اين خصوص،

ص: 17


1- . بحارالانوار، ج 98، ص 44؛ «بيان: لعل اختلافات هذه الأخبار فى قدر الفضل و الثواب محمولة على اختلاف الأشخاص و الأعمال و قلة الخوف و المسافة و كثرتهما فإن كل عمل من أعمال الخير يختلف ثوابها باختلاف مراتب الإخلاص و المعرفة و التقوى و سائر الشرائط التى توجب كمال العمل على أنه يظهر من كثير من الأخبار أنهم كانوا يراعون أحوال السائل فى ضعف إيمانه و قوته لئلا يصير سببا لإنكاره و كفره و أنهم كانوا يكلمون الناس على قدر عقولهم».
2- . بحارالانوار، ج 98، ص 334.

روايتى از امام حسن عسكرى عليه السلام وارد شده است كه در آن، زيارت اربعين امام حسين عليه السلام، هم رديف نمازهاى يوميه، از نشانه هاى مؤمن شمرده شده است.(1)

امام صادق عليه السلام نيز زيارت اربعين را به صفوان بن مهران جمال، تعليم داد، كه در آن، به بزرگداشت اربعين تصريح شده است.(2) بنابراين زيارت اربعين، از جمله زيارت هايى است كه از سوى امامان معصوم عليهم السلام، پايه گذارى شد و آنان همواره بر اهميت آن، تأكيد مى كردند. از اين جهت، زيارت اربعين امام حسين عليه السلام، از ثواب فراوانى برخوردار است و كمتر زيارتى است كه به اندازه زيارت اربعين امام حسين عليه السلام، از ثواب و فضيلت برخوردار باشد.

پرسش چهارم: پياده روى اربعين و خودآزارى!

آيا پياده روى اربعين، خودآزارى نيست؟ با توجه به اينكه پياده روى موجب خودآزارى و مشقت است، آيا پياده روى اربعين، از نظر اسلام، مشروع است؟

پاسخ:

در اين شبهه، ادعا شده است كه پياده روى اربعين، يك نوع خودآزارى است و خودآزارى، در اسلام ممنوع است. ازاين رو خداوند متعال، راضى به اين عمل نيست!

ص: 18


1- . مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 787؛ كتاب المزار - مناسك المزار، ص 54؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 478؛ بحارالانوار، ج 82، ص 76.
2- . مصباح المتهجد، صص 788-789.

در پاسخ به اين ادعا، بايد گفت كه ضرر بر دو نوع است:

1. ضررى كه موجب مرگ، قطع عضو و امثال آن شود؛

2. ضررى كه تا اين حد نيست، گرچه اندكى سختى و رنج داشته باشد.

بى گمان پياده روى براى زيارت امام حسين عليه السلام، از نوع اول نيست، بلكه اگر ضررى هم باشد، از نوع دوم است، كه همراه با مشقت و رنجى اندك است؛ اما اين رنج اندك، با منافع فراوانى كه از اين ناحيه نصيب مؤمنان مى شود، قياس شدنى نيست. بى شك اين راهپيمايى بزرگ، افزون بر جنبه معنوى، سبب نشاط، تحرك و طراوت در انسان مى شود.

اگر اندكى دقت شود، تمام اعمال عبادى كه از سوى خداوند تبارك و تعالى بر انسان امر شده است، همراه با يك نوع مشقت و سختى است و هيچ چيز بدون تحمل رنج به دست نمى آيد. آيا روزه گرفتن در تابستان براى يك كشاورز، بدون رنج است؟ يا شخصى كه به حد استطاعت رسيد و بايد مسافت هاى طولانى را براى به جا آوردن حج طى كند و سختى طاقت فرساى اين مسير را تحمل كند، خودآزارى مى كند؟

در بيابان گر به شوق كعبه خواهى زد قدم *** سرزنش ها گر كند خار مغيلان غم مغور(1)

همچنين يكى از واجبات در اسلام، جهاد با دشمن است، كه سختى هاى طاقت فرسايى دارد و هر كس تحمل آن را ندارد؛ زيرا همراه با گرسنگى، تشنگى، بى خوابى، زخمى شدن و كشته شدن است. جاى شكى نيست كه هر لحظه ممكن است شخص مجاهد، در راه خدا با

ص: 19


1- . ديوان حافظ، غزل 255.

اين آسيب ها گرفتار شود، ولى ثواب و پاداشى را كه خداوند براى اين عمل بيان كرده، آن قدر بزرگ است كه اين ضررها، در برابر آن به حساب نمى آيد.

در روايتى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا»؛(1) «برترين عمل ها، سخت ترين آنهاست». از ويژگى هاى امام على عليه السلام، اين بود كه اگر مى خواست عبادتى انجام دهد و آن عبادت مراتبى داشت، حضرت سخت ترين مرتبه را انتخاب مى كرد. از اين رو مى توان به اين نكته مهم پى برد كه آن پاداشى كه در عبادت همراه با سختى ها هست، در عبادت همراه با رفاه و زيارت با آسايش نيست.

بى شك يكى از زيارت هاى سخت و دشوار، زيارت اربعين امام حسين عليه السلام، با پاى پياده است، كه مردم با پاى پياده، از نقاط مختلف و از كشورهاى گوناگون، به زيارت امام حسين عليه السلام مى شتابند. ميليون ها انسان، براى شركت در اين حركت عظيم، سر از پا نمى شناسند. البته اين عمل بزرگ، مستند به روايات ائمه اهل بيت عليهم السلام است، همان اهل بيتى كه در روايت متواتر ثقلين، عِدل قرآن خوانده شده اند.(2)

ص: 20


1- . روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم والسبع المثانى، ج 1، ص 443؛ مفاتيح الغيب (التفسير الكبير)، ج 2، ص 431.
2- . المسند الصحيح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله صلى الله عليه و آله، ج 4، ص 1873؛ مسند ابن ابى شيبه، ج 1، ص 351؛ مفاتيح الغيب (التفسير الكبير)، ج 8، ص 311؛ روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم والسبع المثانى، ج 11، ص 196؛ السنن الكبرى، ج 7، ص 48؛ مختصر تاريخ دمشق، ج 9، ص 106؛ سير اعلام النبلاء، ج 8، ص 101؛ المعجم الكبير، ج 3، ص 66؛ مسند الامام احمد بن حنبل، ج 17، ص 170.

على بن ميمون صائغ، از حضرت امام صادق عليه السلام نقل كرد كه آن حضرت فرمود: «اى على! قبر حسين عليه السلام را زيارت كن و ترك نكن». عرض كردم: «ثواب كسى كه آن حضرت را زيارت كند چيست؟». حضرت فرمود: «كسى كه آن حضرت را پياده زيارت كند، خداوند براى هر قدمى كه برمى دارد، يك حسنه مى نويسد، يك گناه از او محو مى كند و يك درجه، مرتبه اش را بالا مى برد. وقتى به زيارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موكّل او مى كند كه آنچه خير از دهان او خارج مى شود، بنويسند و آنچه شر و بد است، ننويسند. وقتى برگشت، با او وداع مى كنند و به وى مى گويند: اى ولى خدا! گناهانت آمرزيده شد. تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بيت رسولش هستى. به خدا سوگند! هرگز تو آتش را به چشم نخواهى ديد و آتش نيز هرگز تو را نخواهد ديد و تو را طعمه خود نخواهد كرد».(1)

بنابراين اگرچه پياده روى بزرگ اربعين، همراه با رنج و مشقت است، ولى زائر در اين راه، هر گامى كه برمى دارد، يك حسنه برايش نوشته و يك گناه از او محو مى شود. بديهى است كه مقدار رنج و مشقت اندك، در برابر اين همه بركت، بسيار ناچيز است.

ص: 21


1- . كامل الزيارات، صص 133 و 134؛ بحارالانوار، ج 98، ص 25؛ «عَنْ عَلِى بْنِ مَيْمُونٍ الصَّائِغِ عَنْ أَبِى عَبْدِاللَّهِ 7 قَالَ: يَا عَلِى زُرِ الْحُسَيْنَ وَ لَا تَدَعْهُ قَالَ قُلْتُ مَا لِمَنْ أَتَاهُ مِنَ الثَّوَابِ قَالَ مَنْ أَتَاهُ مَاشِياً كَتَبَ الله لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً فَإِذَا أَتَاهُ وَكَّلَ الله بِهِ مَلَكَيْنِ يَكْتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِيهِ مِنْ خَيْرٍ وَ لَا يَكْتُبَانِ مَا يَخْرُجُ مِنْ فِيهِ مِنْ شَرٍّ وَ لَا غَيْرَ ذَلِكَ فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا يَا وَلِى اللهِ مَغْفُوراً لَكَ أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَيْتِ رَسُولِهِ وَ اللهِ لَا تَرَى النَّارَ بِعَيْنِكَ أَبَداً وَ لَا تَرَاكَ وَ لَا تَطْعَمُكَ أَبَداً».

پرسش پنجم: تعداد زائران اربعين

آيا شهر كربلا، گنجايش اين حجم از جمعيت (بيست ميليونى) را دارد؟

پاسخ

بديهى است كه شهر كربلا، در حال حاضر گنجايش يك باره جمعيت بيست ميليون زائر را ندارد و كسى نيز چنين ادعايى نكرده است، بلكه آنچه مورد ادعاى رسانه هاست، تعداد تخمينى زائران زيارت اربعين، در يك بازه زمانى خاص است، كه از اوائل ماه صفر تا بيست ويكم صفر را، در بر مى گيرد. زيارت در اين بازه زمانى، به طور متناوب صورت مى گيرد و خبرگزارى ها، بر اساس مشاهده هاى خويش، آن را در حدود بيست ميليون برآورد كرده اند. اين ادعا دور از واقعيت نيست؛ زيرا تمام اين جمعيت، يك باره وارد شهر كربلا نمى شود بلكه به ترتيب، وارد مى شوند و پس از زيارت و اجراى مراسم عزادارى، به سرعت از كربلا خارج مى شوند، تا امكان ورود عزاداران ديگر نيز فراهم شود.

اگر در اين مدت زمانى خاص، جاده هشتاد كيلومترى نجف تا كربلا و همين طور جاده هاى ديگر منتهى به كربلا را، كه مملو از جمعيت در حال حركت هستند، در نظر بگيريم، پذيرش تعداد بيست ميليون زائر، دور از واقعيت نخواهد بود. دولت عراق نيز تعداد كل جمعيت زائر در سال 1393 ه. ش را بيست ميليون اعلام كرد.(1) برخى روزنامه هاى خارجى نيز همين تعداد را بيان كردند.

روزنامه هافينگتون پست در مقاله اى با عنوان «بزرگ ترين حركت

ص: 22


1- . http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930922000083.

زائرانه جهان در جريان است، اما شما هرگز چيزى از آن نشنيده ايد!» به زيارت اربعين حسينى و پياده روى ميليون ها زائر به سوى كربلاى معلى پرداخت. نويسنده در اين مقاله، امام حسين عليه السلام را نماد فراگير، بى حد و مرز و فرامذهبى از آزادى و مهربانى معرفى كرد و به تشريح اين پياده روى عظيم پرداخت. اين مقاله، جمعيت زائران را پنج برابر زائران حج خواند و آن را بسيار برجسته تر از آيين پرجمعييت هندوها، كومبه ملا، دانست. در ادامه، اين مقاله به ويژگى هاى خاص زيارت اربعين حسينى، از جمله برگزارى آن در موقعيت هاى خطرناك و تهديدات مختلف، شركت كردن پيروان ساير اديان و مذاهب در آن و همچنين نحوه ميزبانى بى مانند از شركت كنندگان در اين مراسم پرداخت. در اين مقاله آمده است:

اين حركت، حج يا كومبه ميلاى ( kumbh mela ) هندوها نيست. اين حركت با عنوان «اربعين» شهرت دارد و پرجمعيت ترين اجتماع جهان است. احتمالاً شما هرگز چيزى درباره آن نشنيده ايد. نه تنها تعداد اين افراد از زائران مكه بيشتر است (در واقع 5 برابر آن است)، بلكه از كومبه ميلا نيز برجسته تر است؛ زيرا كومبه ميلا، تنهاهر سه سال يك بار برگزار مى شود. خلاصه، اربعين هر اجتماع بشرى ديگرى بر روى كره زمين را تحت الشعاع قرار مى دهد. جمعيت مراسم اربعين سال گذشته، به 20 ميليون نفر رسيد؛ يعنى 60 درصد كل جمعيت عراق، و هر سال هم بيشتر مى شود.(1)

ص: 23


1- . سايت باشگاه خبرنگاران جوان، نوشته رضا عسكرى.

پرسش ششم: مشروعيت عزادارى

آيا عزادارى (در اربعين و غير اربعين) مورد نهى پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام بود؟ آيا اين كار برگرفته از مسيحيت نيست؟

پاسخ

درباره عزادارى، نه تنها از سوى رسول خدا صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام نهى وارد نشده است، بلكه آيات و روايات فراوانى دلالت مى كند كه اصل عزادارى، مشروع است. حضرت رسول صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام نيز، خود عزادارى مى كردند و ديگران را نيز به عزادارى براى شهدا سفارش مى نمودند.

خداوند تبارك و تعالى در قرآن مى فرمايد: (لاٰ يُحِبُّ اَللّٰهُ اَلْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ اَلْقَوْلِ إِلاّٰ مَنْ ظُلِمَ )؛(1) «خداوند فرياد زدن را دوست ندارد، جز براى كسانى كه مورد ستم قرار گرفته اند».

در اين آيه، به همه مظلومان، اجازه فرياد و افشاگرى داده شده است. عزادارى شيعيان در ماتم سيد الشهدا عليه السلام، در حقيقت يك نوع فرياد در برابر ظلم و طغيان ظالمان است. عزادارى هايى كه در اين راستا برگزار مى شود، از مصاديق «جهر من القول» است، كه خدا آن را دوست دارد. از اين روست كه امام خمينى رحمه الله، گريه بر مظلوم را فرياد بر ظالم مى داند.(2)

دومين آيه بر مشروعيت عزادارى، آيه 84 سوره يوسف است: (قٰالَ يٰا أَسَفىٰ عَلىٰ يُوسُفَ وَ اِبْيَضَّتْ عَيْنٰاهُ مِنَ اَلْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ )؛ «[يعقوب] گفت: وا

ص: 24


1- . نساء: 148.
2- . صحيفه نور، ج 8، ص 70.

اسفا بر فراق يوسف! و درحالى كه خشم خود را فرو مى خورد و چشمانش از اندوه، سفيد شد».

حضرت يعقوب و حضرت يوسف عليهما السلام، هر دو پيامبر بودند و گريه حضرت يعقوب عليه السلام بر حضرت يوسف عليه السلام، تنها به دليل رابطه پدر و فرزندى نبود، بلكه گريه يك پيامبر، در غم فراقِ پيامبر ديگر بود. در اين مسئله، فقط جنبه عاطفى مطرح نيست، بلكه جهات مهم ديگرى نيز مطرح است. مؤيد آنچه گفته شد، استدلال امام سجاد عليه السلام است كه در پاسخ به كسانى كه به گريه آن حضرت اعتراض مى كردند، فرمود:

مگر شما از گريه و عزادارى يعقوب اطلاع نداريد؟ او ساليان طولانى در فراق يوسف گريست، تا بينايى خود را از دست داد؛ در صورتى كه فرزندش زنده و تنها از مقابل چشمانش ناپديد شده بود. اما من با چشمان خود، ديدم كه پدرم و هفده تن از اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله را شهيد، و سرشان را از تن جدا كردند.(1)

عزادارى براى شهدا در اسلام، سابقه اى ديرين دارد و از اخبار برمى آيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله نيز، آن را تأييد مى كرد و در برگزارى آن همت مى گماشت. ابن هشام مى نويسد:

بعد از جنگ اُحد، كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به خانه خود مى رفت، از محله بنى عبدالاشهل و بنى ظفر عبور كرد. در اين هنگام، صداى زنان آنها كه بر كشتگانشان گريه مى كردند، به گوش آن حضرت رسيد و موجب شد كه اشك بر صورت ايشان نيز جارى شود و در پى آن فرمود: «كسى نيست كه بر عمويم حمزه بگريد!». سعد بن معاذ و

ص: 25


1- . امالى صدوق، ص 121.

اسيد بن حضير (رؤساى قبيله بنى عبدالاشهل) پس از آگاهى از اين موضوع، زمانى كه به خانه هاى خود باز گشتند، به زنان قبيله شان دستور دادند لباس عزا بپوشند و به مسجد بروند و در آنجا، براى حمزه عليه السلام، اقامه عزا كنند. رسول خدا صلى الله عليه و آله كه صداى گريه آنها را شنيد، از خانه خويش [كه جنب مسجد بود] بيرون آمد، [از آنها سپاسگزارى كرد و] فرمود: «به خانه هاى خود بازگرديد، خدايتان رحمت كند كه به خوبى، مواسات خود را انجام داديد».(1)

پيامبر در شهادت جعفر طيار نيز، هم خود گريست و هم براى عزاداران كه در خانه او گرد آمده بودند، غذا تهيه كرد.(2) بنا بر روايت ابن سعد، اندوه و افسردگى پيامبر صلى الله عليه و آله براى شهداى جنگ موته، چنان زياد بود كه اصحاب نيز به شدت اندوهگين و افسرده شدند.(3)

هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درگذشت، مردم مدينه، به گريه و ندبه پرداختند و بنا بر قول عثمان بن عفان: «برخى از اصحاب، چنان اندوهگين شدند كه چيزى نمانده بود به وهم، دچار شوند».(4) بنا بر نقل عايشه، زنان به عزادارى پرداختند و به سينه و صورت خود مى زدند.(5)

در شهادت على عليه السلام، فرزندان آن حضرت و مردم كوفه، به شدت مى گريستند.(6) هنگامى كه امام حسن عليه السلام نيز به شهادت رسيد، برادرش

ص: 26


1- . سيرة النبويه، ج 4، ص 122.
2- . همان، ج 2، ص 252.
3- . طبقات الكبرى، ج 2، ص 162.
4- . همان، ج 2، ص 368.
5- . سيرة النبويه، ج 2، ص 428.
6- . منتهى الآمال، ج 1 و 2، صص 211، 220 و 223.

محمّد حنفيه، مرثيه و نوحه سرايى كرد.(1) با شهادت امام حسين عليه السلام و يارانش در محرم سال 61 ه. ق، عزادارى وارد مرحله اى جديد شد و در گستره اى وسيع تر از جهان اسلام، برگزار گرديد.

بنا بر روايت مقاتل، زنان و مردان قبيله بنى اسد، هنگام دفن اجساد شهيدان و بعد از آن، نوحه سرايى و عزادارى مى كردند.(2) بنا بر روايتى، اهل بيت امام حسين عليه السلام، به عزادارى مشغول بودند.(3) مردم مدينه هم به ويژه بنى هاشم، همين كه از شهادت امام حسين عليه السلام آگاه شدند، به گريه و ندبه اى پرداختند كه تا آن هنگام، كسى نديده و نشنيده بود.(4)

امام سجاد عليه السلام كه در دوران خفقان اموى به سر مى برد، براى حفظ واقعه خونبار كربلا و انتقال آن به نسل هاى بعد، از ابزار گريه بهره گرفت. از امام صادق عليه السلام روايت شده است:

زين العابدين عليه السلام، چهل سال در مصيبت پدرش گريه كرد،

درحالى كه روزها روزه دار و شب ها به عبادت بيدار بود و چون وقت افطار مى رسيد، خدمتگزارش آب و غذا در برابر او مى نهاد و مى گفت: «آقاجان! ميل بفرماييد».

آن حضرت مى گفت: «چگونه غذا بخوريم، در صورتى كه فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله، گرسنه كشته شد؟ چگونه آب بنوشيم، در صورتى كه فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله، لب تشنه كشته شد؟» و پيوسته اين سخن را مى گفت و مى گريست، تا آب و غذا با اشك چشمش، مخلوط

ص: 27


1- . مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 3.
2- . اللهوف على قتلى الطفوف، صص 179، 186 و 187.
3- . عزادارى حسين عليه السلام از زمان آدم تا زمان ما، ص 75.
4- . اللهوف، ص 223.

مى شد. ايشان همواره بر اين حال بود، تا از دنيا رفت.(1)

امام سجاد عليه السلام در طول دوران امامتش، پيوسته سوگوار قصه عاشورا بود. در اين مصيبت، آن قدر گريست، كه از «بكائين»، يعنى «بسيار گريه كنندگان» به شمار آمد و لقب گرفت.(2)

علقمه حضرمى، نقل مى كند كه امام باقر عليه السلام در روز عاشورا، براى امام حسين عليه السلام در خانه اش اقامه عزا مى كرد و خود آن حضرت نيز، براى جدش مى گريست. ايشان تقيه نمى كرد و به كسانى كه در خانه بودند، مى فرمود: «براى آن حضرت سوگوارى كنيد و در مصيبت حسين عليه السلام، به يكديگر تسليت بگوييد».(3) امام صادق عليه السلام به داوود رقى فرمود: «من هرگز آب خنك ننوشيدم، جز اينكه به ياد امام حسين عليه السلام افتادم».(4) از حضرت امام رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود:

وقتى ماه محرم مى شد، كسى پدرم (امام كاظم عليه السلام) را خندان نمى ديد و اندوه و حزن، بر وى غالب مى شد، تا روز دهم. هنگامى كه روز عاشورا فرا مى رسيد، آن روز، روز مصيبت، حزن و گريه او بود و مى فرمود: «امروز، روزى است كه حسين عليه السلام، شهيد شد».(5)

ائمه اطهار عليهم السلام، نه تنها خود در عزاى سالار شهيدان مى گريستند، بلكه همواره مردم را به گريستن بر آن حضرت، تشويق و ترغيب كردند. در

ص: 28


1- . اللهوف، صص 129-235.
2- . وسائل الشيعه، ج 2، ص 922.
3- . همان، ج 14، ص 509.
4- . امالى صدوق، ص 142.
5- . مفاتيح الجنان، بخش مربوط به اعمال ماه محرم.

روايتى آمده است: «هر كس بر حسين عليه السلام بگريد، يا (حتى) يك نفر را بگرياند، پاداشش بهشت است و هر كس حالت اندوه و گريه به خود بگيرد نيز، پاداشش بهشت است».(1)

از روايت ابن قولويه استفاده مى شود كه در زمان امام صادق عليه السلام، مردم اطراف كوفه و نواحى ديگر، براى زيارت قبر امام حسين عليه السلام و يارانش به كربلا مى رفتند و به قرائت قرآن، ذكر مصائب، نوحه خوانى و مرثيه سرايى مى پرداختند.(2) ريان بن شبيب مى گويد:

روز اول ماه محرم، خدمت حضرت امام رضا عليه السلام رسيدم. ايشان به من فرمود: اى پسر شبيب به راستى محرم، همان ماهى است كه اهل جاهليت، در زمان گذشته، ظلم و قتال را به خاطر احترامش در آن حرام مى دانستند و اين امت، نه حرمت اين ماه را نگه نداشتند و نه حرمت پيغمبرش را. آنان، ذريه او را كشتند، زنانش را اسير كردند و بنه اش را به غارت بردند. خدا هرگز اين گناه آنها را نيامرزد.

اى پسر شبيب! اگر براى چيزى گريه خواهى كرد، براى حسين عليه السلام گريه كن كه چون گوسفند، سرش را بريدند و هجده كس از خاندانش با او كشته شد، كه روى زمين، مانندى نداشتند و آسمان هاى هفت گانه و زمين، براى كشتن او گريستند و چهار هزار فرشته، براى ياريش به زمين آمدند و ديدند، كشته شد و بر سر قبرش، ژوليده و خاك آلود باشند، تا قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف ظهور كند و ياريش كند و شعار آنها، يا لثارات الحسين است.

ص: 29


1- . بحارالانوار، ج 24، ص 284.
2- . لؤلؤ و مرجان، ص 4.

اى پسر شبيب! پدرم از پدرش، از جدش، برايم باز گفت كه چون جدم حسين عليه السلام كشته شد، آسمان، خون و خاك سرخ باريد. اى پسر شبيب! اگر بر حسين عليه السلام گريه كنى، تا اشك بر گونه هايت روان شود، خدا هر گناهى كردى، از خرد و درشت و كم و بيش، بيامرزد. اى پسر شبيب! اگر خواهى خدا را ملاقات كنى و گناهى نداشته باشى، حسين عليه السلام را زيارت كن. اى پسر شبيب! اگر خواهى در غرفه هاى بهشت با پيغمبر صلى الله عليه و آله ساكن شوى، بر قاتلان حسين عليه السلام لعن كن.

اى پسر شبيب! اگر خواهى ثواب شهيدان با حسين عليه السلام را دريابى، هر وقت بيادش افتادى، بگو كاش با آنها بودم و به فوز عظيمى مى رسيدم. اى پسر شبيب! اگر خواهى با ما در درجات بلند بهشت باشى، براى حزن ما محزون باش و براى شادى ما شاد باش و ملازم ولايت ما باش و اگر مردى، سنگى را دوست بدارد، خدا او را روز قيامت، با آن محشورش كند.(1)

از عملكرد امام سجاد عليه السلام و سفارش هاى ايشان و ساير ائمه عليهم السلام درباره گريه براى امام حسين عليه السلام و يارانش(2) برمى آيد كه برگزارى مجالس عزادارى و گريه، از مؤثرترين ابزارى بود، كه مى توانست با توطئه هاى بنى اميه، براى محو آثار مادى و معنوى قيام كربلا، مقابله كند. در نتيجه بر خلاف ادعاى وهابيان، مشروعيت عزادارى، ريشه در قرآن و سيره رسول الله صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام دارد. مسلمانان در طول تاريخ، براى شهداى كربلا، عزادارى مى كردند و ياد آن بزرگ مردانى كه با خونشان،

ص: 30


1- . الامالى (للصدوق)، ص 130.
2- . اللهوف، ص 27.

نهال نوپاى اسلام را زنده نگه داشتند، گرامى داشته اند.

پرسش هفتم: مشروعيت سينه زدن

چرا در ايام اربعين، شيعيان بر سر و سينه مى زنند؟ با اينكه در منابع شيعه هم، مورد نهى قرار گرفته و حرام است.

پاسخ

در پاسخ به اين پرسش، بايد گفت كه دلايل زيادى براى اثبات مشروعيت عزادارى و سينه زنى براى امام حسين عليه السلام وجود دارد. در اين بين، ما تنها به چند مورد از سنت معصومان عليهم السلام اشاره مى كنيم:

نقل شده است هنگامى كه زنان و فرزندان خاندان هاشمى را از شام به سمت مدينه حركت دادند، در ميان راه، از راهنماى قافله خواستند آنها را به كربلا ببرد، تا با شهيدان كربلا، تجديد ديدار كنند. هنگامى كه به آن سرزمين رسيدند، ديدند كه جابر بن عبداللّه انصارى و جمعى از بنى هاشم، براى زيارت قبر حسين عليه السلام به كربلا آمده اند. اين دو قافله، وقتى با يكديگر ملاقات كردند، ديدارشان همراه با اندوه، گريه و بر سر و صورت زدن بود. به اين ترتيب آنان، ماتمى جانسوز در آن سرزمين برپا كردند.(1)

امام سجاد عليه السلام فرمود:

در شبى كه پدر بزرگوارم، فرداى آن شهيد شد (عاشورا)، در خيمه

ص: 31


1- . بحارالانوار، ج 45، ص 146؛ «... فَوَجَدُوا جابِرَ بْنَ عَبْدِاللهِ الاَْنصارِى وَ جَماعَةً مِنْ بَنِى هاشِمَ وَ رَجُلا مِنْ آلِ رَسُولُ اللهِ؛ قَدْ وَرَدُوا لِزِيارَةِ قَبْرِ الْحُسَينِ عليه السلام، فَوافَوْا فِى وَقْت واحِد، وَ تَلاقَوْا بِالْبُكاءِ وَ الْحُزْنِ وَ اللَّطْمِ، وَ أَقامُوا الْمَأْتَمَ الْمُقْرِحَةَ لِلاكبادِ».

نشسته بودم و عمه ام زينب، به پرستارى من مشغول بود. پدرم به خيمه خود رفت. جوين، غلام ابوذر، شمشير آن حضرت را اصلاح مى كرد و پدرم مى فرمود: «واى بر تو اى روزگار! در هر بامداد و شبانگاهى، بسيارى از ياران و دوستان را نابود مى كنى و به عوض هم، اكتفا نمى كنى. آرى سررشته همه، در دست خداست و هر جاندارى، به راهى خواهد رفت، كه من مى روم». ايشان همين مضامين را دو يا سه بار تكرار كرد.

من از شنيدن اين مضامين، به هدف آن حضرت توجه كردم، كه گريه گلوى مرا فرا گرفت؛ ولى خوددارى كرده، آرام گرفتم و دانستم كه بلا، نازل شده است. اما عمه ام زينب، به مجرد اينكه مضامين اشعار را شنيد، بر اثر رقت قلبى كه ويژه زنان است، نتوانست خوددارى كند و با حالت تحير، از خيمه خارج شد و به سوى آن حضرت رفت و فرمود: «اى كاش مى مردم! امروز مادرم فاطمه عليها السلام، پدرم على عليه السلام و برادرم حسن عليه السلام، وفات يافتند».

امام حسين عليه السلام به خواهر بزرگوارش توجهى كرد و با ديده اشكبار فرمود: «خواهرم كارى كن كه شيطان به تو دست پيدا نكند و پرده صبرت را پاره نكند».

سپس فرمود: «اگر مرغ قطا را به حال خود مى گذاردند، آسوده مى خوابيد». زينب عليها السلام گفت: «برادرم! خود را براى مرگ آماده ساخته اى! اين آمادگى شما، قلب مرا مجروح ساخت و طاقتم را طاق كرد». آن گاه بى درنگ، سيلى به صورت خود زد و گريبان چاك كرد و غشوه بر او عارض شد و بر زمين افتاد. حسين عليه السلام كنار

ص: 32

خواهر آمد، آب به صورتش ريخت و او را به هوش آورد؛ سپس فرمود: «خواهرم! آرام باش و از خدا بپرهيز و به خواست او، خشنود شو و بدان كه اهل زمين، مى ميرند و آسمانى ها باقى نمى مانند و ماسواى خدا نابود مى شوند و جز او، كه موجودات را آفريده، مردم را مبعوث مى سازد و يكتاى بى همتاست، ديگرى زنده نخواهد ماند».(1)

از دو جهت مى توانيم از اين حديث، براى جايز بودن سينه زنى استفاده كنيم:

الف) با توجه به اين حديث، درمى يابيم كه امام عليه السلام، خواهرش را كه سيلى به صورتش زده بود، نهى نكرد. اگر اين كار، منع شرعى و حرمت داشت، امام عليه السلام به ايشان تذكر مى داد؛

ب) با توجه به اينكه حضرت زينب، عالمه غير معلمه است و به احكام و آموزه هاى دين، از هر كس ديگرى واقف تر است و هرگز كارهاى خلاف شرع از ايشان سر نخواهد زد، بنابراين لطمه زدن به خود، در صورتى كه ضرر به نفس نباشد، جايز و يكى از ابزار عزادارى و ابراز احساسات درونى است.

در رواياتى آمده است، وقتى امام كاظم عليه السلام را دستگير كردند، آن حضرت به فرزند خود، امام رضا عليه السلام، دستور داد كه تا او زنده است، هر شب در ورودى منزل بخوابد، تا خبر او برسد. در ادامه روايت آمده است:

ما هر شب بستر امام رضا عليه السلام را مى انداختيم. وى پس از شام مى آمد و در آنجا مى خوابيد و صبح، به منزلش برمى گشت. چهار سال بر

ص: 33


1- . ارشاد، صص 444 و 445.

اين منوال گذشت، تا اينكه در يكى از شب ها، بستر او را انداختيم، اما او به شيوه هميشه، براى خوابيدن نيامد و اين موضوع، موجب ترس و نگرانى اهل خانه شد. فرداى آن شب، آن حضرت به خانه آمد و نزد خانواده پدرش رفت و امّ احمد را خواست و به او گفت: «آن امانتى كه پدرم به تو سپرده بياور». امّ احمد به مجرد شنيدن اين سخن، شيون كرد و سيلى به چهره زد و گريبان دريد و گفت: «به خدا آقاى من مرده است». امام رضا عليه السلام به او فرمود: «سخنى در اين باره مگو و اظهارى مكن، تا خبر به والى برسد».(1)

گرچه در اين روايت، آن فردى كه شيون كرد، سيلى به چهره زد و گريبان چاك كرد، امام نبود، اما نكته تأمل برانگيز اين است كه با توجه به اينكه اين كار در حضور امام معصوم عليه السلام انجام شد، ولى حضرت از آن نهى نفرمود چنين سكوتى، تقرير و تأييد معصوم محسوب مى شود كه براى ديگران حجت است.

از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «كُلُ الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ مَكْرُوهٌ سِوَى الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ عَلَى الْحُسَيْنِ عليه السلام»؛(2) «هر گونه جزع و گريه كردن، ناپسند است، مگر جزع و بى تابى براى حسين عليه السلام». امام صادق عليه السلام در بيان مصاديق جزع فرمود: «أَشَدُّ الْجَزَعِ الصُّرَاخُ بِالْوَيلِ وَ الْعَوِيلِ وَ لَطْمُ الْوَجْهِ وَ الصَّدْرِ وَ جَزُّ الشَّعْرِ مِن النَّوَاصِى»؛(3) «شديدترين جزع، فغان، بلند گريه كردن،

ص: 34


1- . كافى، ج 1، صص 381 و 382؛ «... فَصَرَخَتْ وَ لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ شَقَّتْ جَيْبَهَا وَ قَالَتْ مَاتَ وَ اللهِ سَيِّدِى...».
2- . وسائل الشيعه، ج 3، ص 282.
3- . الكافى، ج 3، ص 223.

فرياد زدن، بر سر و صورت زدن و كندن موهاى پيشانى است».

مراجع تقليد شيعه، كه از همه به حلال و حرام آگاهى بيشترى دارند و اسلام شناسان واقعى در زمان غيبت هستند، سينه زنى در عزاى سرور و سالار شهيدان را از مهم ترين نوع عزادارى مى دانند. مرحوم حضرت آيت الله فاضل لنكرانى فرمود: «سينه زنى، يكى از مظاهر مهم عزادارى و ابراز تنفر از ظلم بنى اميه است و نه تنها اشتباه نيست، بلكه در تداوم هدف عاشورا، نقش مهمى دارد».(1) آيت الله تبريزى فرمود:

سينه زنى و گريستن، گرچه شديد باشد، به خاطر سيدالشهداء عليه السلام، از نشانه هاى دينى است و داخل عنوان حزن و اندوه است و روايات معتبر، براى پسنديده بودن اين كار و مستحب بودن آن و اينكه باعث تقرب به خداست، وارد شده است. بنابراين حتى اگر اين سينه زنى، منجر به سياه شدن سينه و ضرر به بدن بشود، ايرادى ندارد.(2)

حضرت آيت الله صافى گلپايگانى در اين باره فرمود:

«إنّ لِلْحُسَيْنِ حَرارَةً مَكْنونَةً فِى قُلوبِ الْمؤمِنينَ لاتَبْرَدُ أبَداً»؛ «سوز و حرارت شهادت امام حسين عليه السلام، در دل هاى مؤمنان، وديعتى هميشه ماندنى است كه هرگز به سردى نخواهد گراييد». سينه زنى و زنجيرزنى در عزاى سيد مظلومان، حضرت ابى عبدالله الحسين سيد الشهداء عليه السلام، از شعائر مذهبى است و موجب احياى حق و زنده نگه

ص: 35


1- . ر. ك: استفتائات پيرامون عزادارى سيدالشهداء، آيت الله فاضل لنكرانى، ص 2.
2- . سايت آيت الله تبريزى به آدرس: http://portal.tabrizi.org/?p=10271

داشتن مراسم عاشوراست؛ مراسمى كه بهترين و والاترين جلوه جهاد فى سبيل الله و فداكارى و جانبازى بندگان صالح خدا، به ويژه حضرت امام حسين عليه السلام و اهل بيت بزرگوارش عليهم السلام و قيام آنان در برابر باطل است؛ به گونه اى كه ابعاد آن قيام الهى، فوق حد تصور است. چنانچه عزادارى به صورت نوحه خوانى، گريه كردن و گرياندن باشد، بسيار مطلوب، مرغوب و موجب اجر و مورد تأكيد ائمه اهل بيت عليهم السلام است.(1)

پرسش هشتم: نوحه گرى در روايات

در روايات آمده است، كسى كه نوحه سرايى كند و كسى كه گوش دهد، هر دو ملعون اند، با اين حال، چرا شيعيان در زيارت اربعين، عزادارى مى كنند؟

پاسخ

اگرچه در برخى روايات آمده است كه نوحه سرايى، از رسوم جاهليت است يا اينكه نوحه گر، ملعون است، ولى اولاً اين روايات از نظر سندى ضعيف هستند و علماى حديث شناس شيعه، به محتواى آنها اهميت نداده اند. با توجه به علم حديث شناسى و رجال، اين دسته از روايات از درجه اعتبار مردود است؛ هرچند در منابع روايى ذكر شده است؛ زيرا بديهى است كه صرف وجود روايت در منابع، دليل بر اعتبار آن نيست.

ثانياً بر فرض صحت اين گونه احاديث و قبول آنها، بايد با روش علمى، مراد و مقصود آنها را به دست آورد، تا روشن شود كه آيا

ص: 36


1- . http://www.ijtihad.ir/ContentDetails.aspx?itemid=101.

نوحه سرايى براى ميت، به طور كلى جايز نيست يا مقصود از منع، برخى اقسام نوحه گرى است؛ زيرا دسته اى ديگر از روايات، به طور صريح مشروعيت نوحه سرايى را تبيين مى كنند. به طور كلى دو نوع نوحه سرايى داريم: نوحه سرايى غير مشروع و نوحه سرايى مشروع.

الف) نوحه سرايى غير مشروع

اين نوع نوحه سرايى، كه به روش جاهليت انجام مى شود و در آن، مطالب دروغ، ناحق و ناسنجيده بسيار گفته مى شود، بى گمان مورد نهى دين مقدس اسلام است. براى نمونه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مورد اين گونه نوحه سرايى فرمود: «النياحة من عمل الجاهليه»؛(1) «نوحه از عمل جاهليت است».

ب) نوحه سرايى مشروع

نوع دوم از نوحه سرايى، كه برخاسته از طبيعت لطيف افراد مؤمن و نوع دوست است و بيشتر از اين گونه طيف سر مى زند، نوحه سرايى مشروعى است كه پشتوانه روايى بسيارى دارد و هيچ گونه شك و شبهه اى در مشروعيت انجام آن نيست. اين نوع عزادارى، به طريق اولى براى معصومان عليهم السلام، به ويژه براى امام حسين عليه السلام، جايز، بلكه مستحب است. در اينجا برخى از موارد اين نوع نوحه سرايى را ذكر مى كنيم:

1. هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از جنگ احد به مدينه بازگشت، از هر خانه اى كه كسى از آن به شهادت رسيده بود، صداى نوحه شنيد، ولى از خانه عموى خود، حمزه عليه السلام، صدايى نشنيد. آن گاه فرمود: «اما براى حمزه كسى نمى گريد». پس مردم مدينه تصميم گرفتند بر هيچ شهيدى، نوحه سرايى و گريه نكنند، مگر اينكه ابتدا بر حمزه، نوحه و زارى كنند و

ص: 37


1- . روضة المتقين فى شرح من لا يحضره الفقيه، ج 13، ص 5.

اين رسم تا امروز باقى است؛(1)

2. حضرت صديقه طاهره عليها السلام، پس از رحلت پدرشان حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله، كنار مرقد مطهر ايشان مى رفت، مشتى از خاك قبر را برمى داشت، بر چشم مى نهاد و چنين نوحه مى خواند: «ماذا على من شم تربة احمد...»؛(2)

3. دخترى از امام صادق عليه السلام درگذشت. حضرت، يك سال بر او گريست. سپس فرزند ديگر او از دنيا رفت. باز حضرت يك سال عزادارى كرد. آن گاه كه اسماعيل فوت كرد، ناله او شدت يافت. برخى به امام صادق عليه السلام گفتند: «چرا از خانه تو، صداى ناله شنيده مى شود؟». در پاسخ فرمود: «آن گاه كه حمزه درگذشت، پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد، زنان مدينه بر او نوحه سرايى كنند، چون او نوحه گرى نداشت»؛(3)

4. در زيارت حضرت امام رضا عليه السلام، كه از حضرت امام جواد عليه السلام نقل شده است، چنين مى خوانيم: «اى كسى كه پيش از شهيد شدن، به فرزندان و خانواده اش فرمان داد، بر او نوحه سرايى كنند»؛(4)

5. امام صادق عليه السلام فرمود: «هنگام ماتم و عزا، بانوان براى اشك ريختن، نياز به شيون و زارى دارند؛ اما شايسته نيست سخنان بيهوده و باطل بگويند و بايد با فرا رسيدن شب، نوحه گرى و فرياد را رها كنند، تا فرشتگان آزار نبينند»؛(5)

ص: 38


1- . وسائل الشيعه، ج 3، ص 284.
2- . المعتبر، ج 1، ص 345.
3- . وسائل الشيعه، ج 3، ص 241.
4- . بحارالانوار، ج 99، ص 53.
5- . وسائل الشيعه، ج 3، ص 243.

6. امام صادق عليه السلام فرمود: «هر گريه اى در مصايب، مكروه است، مگر گريه بر امام حسين عليه السلام»؛(1)

7. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «هر چشمى در قيامت گريان است، جز چشمى كه بر حسين عليه السلام گريه كند. آن چشم هميشه خندان و به نعمت هاى بهشتى، بشارت داده مى شود».(2)

8. امام رضا عليه السلام فرمود:

كسى كه مصيبت هايى را كه بر ما وارد شده به ياد آورد و بر آن گريه كند، در قيامت همراه ما خواهد بود. كسى كه به ياد مصايبما گريه كند و ديگران را بگرياند، چشمان او روزى كه همه چشم ها گريان است، گريان نخواهد بود و كسى كه در جلسه اى بنشيند كه در آن جلسه، امر ما احياء و برپا داشته مى شود، دل او روزى كه دل ها مى ميرد، زنده مى شود و نمى ميرد؛(3)

9. امّ بكر، دختر مسعود مى گفت: «پس از شهادت امام حسين عليه السلام، زنان بنى هاشم يك ماه، مجلس روضه، نوحه و عزادارى به پا داشتند»؛(4)

10. عايشه، دختر سعد روايت مى كرد: «زنان بنى هاشم، در شهادت امام حسن عليه السلام، يك سال، حداد را ترك نكردند». منظور از حداد، پوشيدن لباس اندوه و عزا و ترك زينت و آرايش است؛(5)

ص: 39


1- . بحارالانوار، ج 44، ص 280.
2- . بحارالانوار، ج 44، ص 293.
3- . همان، ص 278.
4- . پاسخ به شبهات عزادارى، ص 123.
5- . تاريخ دمشق، ج 13، ص 295.

11. خالد بن سرير از امام صادق عليه السلام پرسيد:

جامه چاك دادن در سوگ پدر، مادر يا برادر يا نزديكان، چه حكمى دارد؟ فرمود: اشكالى ندارد؛ چراكه موسى بن عمران، در مرگ برادرش جامه چاك داد. اما پدر در مرگ پسر و مرد در سوگ همسر خويش، نبايد جامه چاك كند؛ ولى جامه چاك دادن زن در مرگ شوى، اشكالى ندارد. آن گاه فرمود: در شهادت حسين بن على عليه السلام، خانم هاى فاطمى، گريبان پاره كرده، صورت ها را زخمى كردند و در چنين حادثه اى، شايسته است كه آن طور عمل شود.(1)

با توجه به آنچه ذكر شد، نوحه سرايى و عزادارى در غم از دست دادن عزيزان، يك امر مشروع است، كه نصوص دينى و عمل ائمه اطهار عليهم السلام، آن را تأييد مى كند. در نتيجه نوحه سرايى در غم شهادت سرور و سالار شهيدان، امام حسين عليه السلام، نه تنها جايز و مشروع است، بلكه مستحب و داراى ثواب بسيار است.

پرسش نهم: عزادارى و بدعت

آيا عزادارى براى امام حسين عليه السلام در قرن سوم از سوى معزالدوله ديلمى پايه گذارى شد؟ آيا عزادارى براى امام حسين عليه السلام، در دوران صفويه مرسوم شد و در زمان امام صادق عليه السلام و شيخ مفيد رحمه الله مرسوم نبود؟

ص: 40


1- . تهذيب الاحكام، ج 8، ص 325؛ روضة المتقين فى شرح من لا يحضره فقيه، ج 8، ص 69؛ ملاذ الأخيار فى فهم تهذيب الاخبار، ج 14، ص 113؛ «قد شققن الجيوب و لطمن الخدود الفاطميات على الحسين بن على و على مثله تلطم الخدود تشق الجيوب».

پاسخ

عزادارى در غم سرور و سالار شهيدان، از همان روز عاشوراى سال 61 ه. ق و بعد از شهادت آن حضرت و يارانش، شروع شد. حضور اسيران بر جنازه شهداى به خون خفته و صحبت ها و نوحه سرايى كه از سوى بازماندگان آنها انجام مى شد، بالاترين درجه عزادارى بود كه صورت گرفت. پس از آن، به مناسبت هاى مختلف و با روش هاى گوناگون عمل مى شد. البته در هر عصر، متناسب با امكانات و شرايط همان عصر، عزادارى بر پا مى شد.

در بسيارى از دوره هاى تاريخى، شيعيان در تقيه بودند و آزادانه نمى توانستند آنچه را مى خواستند، انجام دهند. نبايد انتظار داشت كه مانند آنچه امروز در كشورهاى اسلامى عزادارى صورت مى گيرد و در زيارت اربعين، جمعيت ميليونى زائران به عشق امام شهدا، خودشان را به كربلا مى رسانند، در آن زمان ها نيز، اين گونه جمعيتى جمع مى شد. در آن زمان ها، تعداد زائران و عزاداران، در اين حد نبود؛ ولى از روايات زيادى كه به ما رسيده است، استفاده مى شود كه تمام اهل بيت عليهم السلام، عزادارى مى كردند و به گونه هاى مختلف، به جامعه آن وقت، عزادارى براى امام حسين عليه السلام را القاء مى نمودند؛ تا كم كم عزادارى در سراسر جهان، گسترش يافت.

از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه پس از حادثه عاشورا، هيچ بانويى از بانوان بنى هاشم، سرمه نكشيد و خضاب نكرد و از خانه هيچ يك از بنى هاشم دودى كه نشانه پختن غذا باشد، بلند نشد، تا آنكه ابن زياد به هلاكت رسيد. آن حضرت مى فرمود: «ما پس از فاجعه خونين

ص: 41

عاشورا، پيوسته اشك بر چشم داشته ايم».(1)

دوران زندگى امام سجاد عليه السلام، همراه با اشك بود. عمده اشك آن حضرت، بر مصايب سيد الشهداء عليه السلام بود؛ تا آنجا كه وقتى آب مى آوردند تا حضرت ميل كند، اشك مباركشان جارى مى شد و مى فرمود: «چگونه بياشامم درحالى كه پسر پيامبر صلى الله عليه و آله را تشنه كشتند؟».(2) امام صادق عليه السلام به زراره فرمود: «جدم على بن الحسين عليه السلام، هرگاه حسين بن على عليه السلام را به ياد مى آورد، آن قدر اشك مى ريخت كه محاسن شريفش پر از اشك مى شد و حاضران بر گريه او، گريه مى كردند».(3)

امام باقر عليه السلام در روز عاشورا، براى امام حسين عليه السلام، مجلس عزا برپا، و بر مصايب آن حضرت گريه مى كرد. در يكى از مجالس عزا، با حضور امام باقر عليه السلام، كميت شعر خواند؛ وقتى به اينجا رسيد كه: «قتيل بالطف...»، امام باقر عليه السلام، بسيار گريه كرد و فرمود:

اى كميت! اگر در پاداش اين شعرت، سرمايه اى داشتيم، به تو مى بخشيديم؛ اما پاداش تو، همان دعايى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره حسان بن ثابت فرمود كه همواره به خاطر دفاع از ما اهل بيت عليه السلام، مورد تأييد روح القدس خواهى بود.(4)

ابوبصير، از ياران خاص امام صادق عليه السلام، مى گفت:

در محضر آن حضرت بودم. ناگاه يكى از دختران امام حسين عليه السلام

ص: 42


1- . امام شناسى، ج 16-17، ص 178.
2- . بحارالانوار، ج 44، ص 145.
3- . همان، ج 45، ص 207.
4- . مصباح المتهجد، ص 713.

وارد شد. حضرت فرمود: «مرحبا!». آن گاه او را مورد نوازش و مهربانى قرار داد و فرمود: «خداوند، كوچك و پست گرداند كسى را كه شما را تحقير كرد و انتقام گيرد از كسى كه نسبت به شما ستم روا داشت و خوار گرداند آن كس كه شما را خوار كرد.

خداوند لعنت كند كسانى را كه پدران شما را به شهادت رساندند. خداوند متعال، سرپرست و نگهدار و ياور شماست. همانا پيامبران، صديقان، شهدا و فرشتگان الهى، بر حسين عليه السلام فراوان گريستند». آن گاه خود حضرت گريه كرد و فرمود: «اى ابو بصير! هر زمان چشمم به يكى از فرزندان و نسل حسين عليه السلام مى افتد، به خاطر آن حادثه اى كه براى پدرشان و يارانش پيش آمد، حالتى به من دست مى دهد كه نمى توانم تاب بياورم. اى ابوبصير! حتى فاطمه عليها السلام نيز بر فرزندش حسين عليه السلام مى گريد».(1)

زيد شحام مى گفت:

همراه جماعتى از اهل كوفه، در خدمت امام صادق عليه السلام بوديم. يكى از شعراى عرب، به نام جعفر بن عفان، وارد شد. آن حضرت او را احترام كرد و در نزديك خود جاى داد؛ آن گاه فرمود: «اى جعفر!». عرض كرد: «لبيك! به فدايت گردم». فرمود: «به من گفته اند كه تو اشعار نيكى درباره حسين عليه السلام سروده اى». عرض

ص: 43


1- . كامل الزيارات، ص 83؛ «حقراللّه من حقركم و انتقم ممن و تركم و خذل اللّه من خذلكم و لعن الله من قتلكم و كان الله لكم ولياً و حافظاً و ناصراً فقد طال بكاء الانبياء و الصديقين و الشهداء و ملائكة السماء ثم بكى و قال يا أبا بصير اذا نظرت الى ولد الحسين أتانى مالا أملكه بما اوتى الى ابيهم و اليهم يا ابا بصير ان فاطمة لتبكيه».

كرد: «آرى». فرمود: «اشعار خود را بخوان». او شعر مى خواند و امام و اطرافيان، مى گريستند؛ به گونه اى كه قطرات اشك بر صورت و محاسن آن حضرت جارى بود.

سپس امام فرمود: «اى جعفر! فرشتگان الهى حضور دارند و صداى تو را شنيدند و چنان كه ما گريه كرديم، آنها نيز گريستند، بلكه بيشتر از آن. خداوند در اين ساعت براى تو بهشت را واجب كرد و تو را بخشيد».(1)

مرحوم محدث قمى نوشته است:

ابوهارون، مردى نابينا، شاعرى توانا و از اصحاب امام صادق عليه السلام بود و گاهى براى امام حسين عليه السلام مرثيه مى خواند. او مى گفت: «روزى خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم». آن حضرت فرمود: «ابوهارون! از آن شعرهايى كه در مرثيه جدم سروده اى، براى ما بخوان». عرض كردم: «اطاعت مى شود». آن حضرت فرمود: «بگوييد زن ها هم پشت پرده بيايند و استفاده ببرند». ابوهارون اشعار خود را كه تازه سروده بود آغاز كرد. با آنكه پنج مصرع بيشتر نبود، غلغه اى از خانه امام صادق عليه السلام بلند شد و اشك از چشمان مبارك امام جارى بود؛ شانه هاى مباركش به شدت حركت مى كرد و فرياد ناله و گريه، از منزل به گوش مى رسيد.(2)

همان گونه كه پيش از اين نيز اشاره شد، شيعيان، شرايط بسيار سختى

ص: 44


1- . بحارالانوار، ج 44، ص 283؛ «يا جعفر و الله لقد شهدت ملائكة الله المقربين هاهنا يسمعون قولك فى الحسين و لقد بكوا كما بكينا أو اكثر و لقد أوجب الله تعالى لك يا جعفر فى ساعته الجنة يأسرها و غفرالله لك».
2- . نفس المهموم، ص 46.

داشتند و زيارت و عزادارى براى ائمه هدى عليهم السلام، به راحتى براى آنها ممكن نبوده است؛ به ويژه در زمان بنى اميه، اين شرايط سخت و دهشتناك بود. امويان مى كوشيدند تا ياد حسين عليه السلام و اهل بيت عليهم السلام را از ذهن ها پاك كنند. ازاين رو به هيچ وجه اجازه عزادارى، و زيارت قبر مطهر آن حضرت را نمى دادند. اين موضوع پس از قيام زيد بن على بن حسين عليهم السلام، در زمان هشام بن عبدالملك شدت يافت. اما در زمان عباسيان، شرايط، همواره در حال نوسان و تغيير بود. در زمان سفاح، اولين خليفه عباسى، زمينه براى زيارت مرقد مطهر امام حسين عليه السلام فراهم شد؛ ولى در زمان منصور، زيارت مرقد آن حضرت ممنوع، و مرقد مطهر نيز تخريب شد. پس از منصور و در زمان مهدى، مأمون، معتصم، واثق، منتصر و ناصرالدين بالله، شيعيان از جهت عزادارى و زيارت قبر امام حسين عليه السلام، آزادى داشتند؛ ولى در زمان هارون و متوكّل، به شدت در آزار و اذيت قرار گرفتند و دستور تخريب قبر مطهر و منع زائران صادر شد.(1)

بنابراين اگر مسئله عزادارى در برخى دوران ها كمرنگ شد و در برخى زمان ها، مانند دوران آل بويه گسترش يافت، علتش موضع گيرى حاكمان وقت بود، نه بى تفاوتى علما و بزرگان شيعه، يا موضع گيرى منفى آنان در اين امر مهم و حياتى. تمام دانشمندان شيعه، مانند شيخ مفيد، سيد مرتضى علم الهدى، سيد رضى و شيخ طوسى، در آثار مكتوبشان، راجع به نوحه سرايى و عزادارى براى امام حسين عليه السلام، سخن گفته اند.

ص: 45


1- . كامل الزيارات، ص 67.

سخت گيرى خلفاى جور نسبت به شيعيان و زائران قبر امام حسين عليه السلام، به حدى بود كه متوكل، خليفه عباسى، چندين بار به تخريب قبر امام حسين عليه السلام، اقدام كرد. او در سال 233 ه. ق به علت اينكه يكى از كنيزانشان به زيارت امام حسين عليه السلام رفته بود، دستور داد كه قبر امامحسين عليه السلام و همه خانه هاى اطراف آن را خراب كنند.(1) در سال 236 ه. ق نيز، وى دوباره دستور تخريب قبر امام حسين عليه السلام را داد. طبرى، تاريخ نگار معروف، در اين باره مى نويسد: «در اين سال، متوكل دستور داد تا قبر حسين بن على عليه السلام را ويران كنند، منزل ها و خانه هاى اطراف آن را نيز ويران كنند، شخم بزنند، بذر بپاشند و آبيارى كنند و مردم را از رفتن به نزد آن ممنوع دارند».(2)

بار ديگر وقتى متوكل شنيد كه مردم از عراق، كوفه و شهرهاى دور، در كربلا اجتماع مى كنند و بازار بزرگى در آنجا تشكيل شده است، سپاهى براى تخريب قبر مطهر اعزام كرد، كه از زيارت قبر امام حسين عليه السلام، به شدت جلوگيرى كند.(3)

پرسش دهم: عدم توانايى مزور

آيا امام حسين عليه السلام و حضرت ابوالفضل عليه السلام كه از دنيا رفته اند، مى توانند حاجت زائران را برآورده كنند؟

ص: 46


1- . مقاتل الطالبيين، ص 479.
2- . تاريخ الطبرى، ج 9، ص 185؛ «و فيها امر المتوكل بهدم قبر الحسين بن على و هدم ما حوله من المنازل و الدور، و ان يحرث و يبذر و يسقى موضع قبره، و ان يمنع الناس من اتيانه».
3- . بحارالانوار، ج 45، ص 397.

پاسخ:

پيش از پاسخ به اين پرسش، از طريق آيات، روايات، عمل رسول الله صلى الله عليه و آله و بزرگان دين، لازم است به اين نكته اشاره كنيم كه يكى از اختلافات اساسى بين عقايد و باورهاى پيروان مكتب انبياء الهى عليهم السلام و مكاتب مادى، در اين است كه آيا انسان پس از مرگ، نابود مى شود و ديگر اثرى از او در عالم هستى باقى نمى ماند و با فناى جسم، روح نيز فنا مى پذيرد؟ اين همان چيزى است كه ماديّون، به آن باور دارند.

از نگاه مكتب انبياء عليهم السلام، مطلب از اين قرار نيست، بلكه انسان پس از مرگ، از حيات جاودان برخوردار است؛ هر چند ممكن است جسم از بين برود، ولى روح، هيچ گاه از بين نخواهد رفت. بر اساس اين اعتقاد، روح آدمى در عالم برزخ، با قالبى ديگر و بسيار لطيف تر، زنده خواهد ماند. هر كس بر اساس اعمالش در دنيا، از نعمات الهى، متنعم يا معذب خواهد بود. دليل اين مطلب، آيات قرآن كريم است كه شهدا را زنده خطاب مى كند و آنها را متنعم به نعمات الهى مى داند. خداوند در قران كريم مى فرمايد: (وَ لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِينَ قُتِلُوا فِى سَبِيلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْيٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ )؛(1) «گمان نكنيد كه كشته شدگان در راه خدا مرده اند، بلكه آنها زنده اند و نزد خداى خود روزى مى خورند». در ادامه همين آيه، حالت عمومى ترى را بيان كرده، مى فرمايد:

(وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاّٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ).(2)

ص: 47


1- . آل عمران: 169.
2- . آل عمران: 170.

به مؤمنانى كه به شهدا نپيوسته اند، مژده مى دهند كه در پس آنها خواهند آمد (براى آخرت خواهند شتافت) و از مردن نهراسند و غمگين و ناراحت نباشند.

همچنين در آياتى، خداى متعال بر انبياى گذشته سلام مى كند و مى فرمايد:

* (سَلاٰمٌ عَلىٰ نُوحٍ فِى اَلْعٰالَمِينَ ).(1)

* (سَلاٰمٌ عَلىٰ إِبْرٰاهِيمَ ).(2)

* (سَلاٰمٌ عَلىٰ مُوسىٰ وَ هٰارُونَ ).(3)

* (سَلاٰمٌ عَلىٰ إِلْيٰاسِينَ ).(4)

* (سَلاٰمٌ عَلَى اَلْمُرْسَلِينَ ).(5)

از اين آيات، استفاده مى شود كه بين اين عالم مادى و عالم برزخ، ارتباط برقرار است؛ بدين شكل كه گفته ها، سؤال ها و درودها را مى شنوند و جواب مى دهند. با توجه به آيات قرآنى، آيا مى توان همسو و هم نظر با مكتب ماديّون، امام حسين عليه السلام، ديگر شهداى اسلام و مؤمنان را مرده پنداشت؟ روشن است كه جواب منفى است. اگر كسى به آموزه هاى دين باور داشته باشد، اعتقاد خواهد داشت كه همه آنان زنده اند. اما آيا زنده بودن اين اشخاص، فقط منحصر و محدود به روزى خوردن و ارتزاق آنهاست و ساير ويژگى هاى زندگان را ندارند؟ بى گمان

ص: 48


1- . صافات: 79.
2- . صافات: 109.
3- . صافات: 120.
4- . صافات: 130.
5- . صافات: 181.

اين گونه نيست؛ بلكه از آنجايى كه آنان زنده اند، پس قادر به شنيدن و حرف زدن هم هستند، ولى گوش هاى ما قادر به شنيدن صداى آنها نيست.

بنابراين اعتقاد شيعه اين است كه امامان، صالحان و شهيدان زنده اند و در حقيقت، ما در ايام اربعين و مناسبت هاى ديگر، به زيارت زنده ها مى رويم و آنان، به واسطه قرب و منزلتى كه نزد خداوند دارند، مى توانند شفيع ما در روز قيامت باشند و براى ما دعا كنند، تا خداوند به ما نيز توجه كند. اما اجابت اين حاجت ها، بستگى به اراده ذات حق تعالى دارد. بى دليل نيست كه در زيارت امام حسين عليه السلام آمده است: «شهادت مى دهم كه كلام مرا مى شنوى و جواب مرا مى دهى».(1) يا در خطبه 83 نهج البلاغه آمده است: «اين مطلب را از خاتم النبيين صلى الله عليه و آله بگيريد، كه او فرمود: هر كس از ما بميرد، در حقيقت مرده نيست و هر كس كه به ظاهر بپوسد، در حقيقت پوسيده نيست».(2)

صحبت با اهل قبور در سيره امير المؤمنين على عليه السلام وجود دارد.(3) در سنن الكبرى نقل شده است: «انّ فاطمة كانت تزور قبر عمّها حمزة كلّ جمعة، فتصلّى و تبكى عنده»؛(4) «فاطمه زهرا عليها السلام هر جمعه به زيارت قبر عمويش حمزه مى رفت و آنجا نماز مى خواند و گريه مى كرد». پيامبر صلى الله عليه و آله در عمره حديبيه، قبر مادرش آمنه را زيارت كرد و گريست، كه همه گريستند.(5)

ص: 49


1- . بحارالانوار، ج 48، ص 180.
2- . شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 379.
3- . نهج البلاغه، حكمت 13.
4- . سنن الكبرى، ج 4، ص 131.
5- . مسند احمد، ج 6، ص 76.

ابن حِبّان، از علماى اهل سنت (م. 350 ه. ق) صاحب كتاب ثقات مى گفت:

بارها به زيارت قبر على بن موسى الرضا عليه السلام رفتم. در مدتى كه در طوس بودم، هر وقت مشكلى برايم عارض مى شد، به زيارت قبر آن حضرت مى رفتم و از خدا مى خواستم كه مشكلم را حل كند و الحمدللَّه، مشكل برطرف مى شد. بارها امتحان كردم و نتيجه گرفتم.(1)

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: «هر مسلمانى بر قبر برادر مؤمنش عبور كند، درحالى كه او را در دنيا مى شناخت و از او سؤالى كند، خداوند روحش را برمى انگيزد، تا جواب او را بدهد».(2) از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است كه مردگان، صداى كفش تشييع كنندگان را مى شنوند.(3) ابن قيّم جوزيه، در كتاب الروح مى گويد: «سلف بر اين مطلب اجماع كرده و به تواتر رسيده است كه شخص مرده، كسانى را كه به زيارتش مى آيند، مى شناسد و از آمدنشان مسرور مى شود».(4) همچنين از ابى هريره نقل شده است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «هر كس بر قبر شخصى عبور كند و بر صاحب آن درود فرستد، صاحب قبر، او را شناخته و سلامش را جواب مى دهد».(5) بيهقى از سعيد بن مسيّب نقل مى كند:

ما با على بن ابى طالب عليه السلام، داخل قبرستان مدينه شديم. حضرت عليه السلام ندا داد: «اى اهل قبرستان! سلام و رحمت خدا بر شما باد. از

ص: 50


1- . ثقات، ج 8، ص 456.
2- . الروح فى الكلام على ارواح الاموات والاحياء بالدلائل من الكتاب والسنه، ص 5.
3- . همان.
4- . همان.
5- . فيض القدير، ج 5، ص 487.

خبرهاى خود به ما مى گوييد يا ما شما را خبر دهيم؟». سعيد مى گويد: صدايى شنيديم كه در جواب مى گفت: «و عليكم السلام و رحمة اللَّه و بركاته يا اميرالمؤمنين. خبر ده ما را از آنچه اتفاق افتاد». حضرت عليه السلام فرمود: «اما زنان شما، به همسرى ديگران درآمدند. اموال شما، تقسيم شد و اولاد شما نيز در زمره ايتام در آمدند. ساختمان هايى كه بنا كرديد، دشمنانتان در آنها ساكن شدند. اين خبرهايى است كه نزد ماست. خبرهايى كه نزد شماست چيست؟». سعيد مى گويد: مرده اى به صدا درآمد و گفت: «هر آينه كفن ها پاره شد، موها ريخت، پوست ها از بدن جدا شد، حدقه ها بر صورت ها ريخت و از بينى ها، چرك بيرون آمد. آنچه را فرستاده بوديم، يافتيم و آنچه را به جا گذارديم، خسارت ديديم».(1)

پرسش يازدهم: نذر براى غير خدا

آيا مى توان از چيزهايى كه براى غير خدا نذر مى شود، مانند نذر براى امامان، مصرف كرد؟

پاسخ

پيش از آنكه نگاه شيعيان را در موضوع نذر بيان كنيم، لازم است معناى اصطلاحى نذر، روشن شود، نذر عبارت است از اينكه انسان، خود را ملزم و متعهد كند كه اگر حاجتش برآورده شد، كارى را انجام دهد. مثلاً بگويد: براى خداست بر عهده من كه اگر از اين بيمارى خوب شدم، گوسفندى را ذبح كنم.(2) اين همان نذر شرعى است و بايد نذر،

ص: 51


1- . حقيقة التوسل و الوسيله، ص 242.
2- . موسوعة الفقه الاسلامى، ج 5، ص 271.

براى خداوند باشد و براى غير او جايز نيست.

البته گاهى در ضمن نذر، فرد متعهد مى شود كه ثواب آن كار را به يكى از اوليا، مانند امام حسين عليه السلام يا يكى از اهل بيت عليهم السلام، اهدا كند و مى گويد: براى خدا نذر مى كنم كه چند مَن برنج بپزم و بين فقرا تقسيم، و ثواب آن را به روح حضرت زهرا عليها السلام اهدا كنم. اينكه مى گويد «براى خدا» و آنكه مى گويد «به حضرت زهرا عليها السلام»، با هم متفاوت است. در اولى، هدف نذر مطرح است، يعنى تقرب به خداوند، ولى در دومى، بيان موردِ بهره مندى از نذر است.

اين گونه نذر ميان مسلمانان رايج است. كارى را براى خدا نذر مى كنند و ثواب آن را به يكى از اولياى خدا و بندگان صالح، هديه مى كنند. گاهى هم عبارت را مختصر مى كنند و مى گويند: اين گوسفند، نذر پيامبر و مقصود، جهت سود بردن از آن نذر است. يعنى ثواب آن براى پيامبر صلى الله عليه و آله.

قرآن كريم هم پر است از هر دو گونه كاربرد نذر. خداوند از قول همسر عمران، چنين حكايت مى كند: (رَبِّ إِنِّى نَذَرْتُ لَكَ مٰا فِى بَطْنِى مُحَرَّراً )؛(1) «خداوندا! آنچه را كه در رحم دارم، براى تو نذر كردم كه آزاد براى خدمت خانه تو باشد». تعبير براى تو نذر كردم، مثل آن است كه بگويد براى خدا نماز خواندم يا براى خدا نذر كردم.

همچنين خداوند فرمود: (إِنَّمَا اَلصَّدَقٰاتُ لِلْفُقَرٰاءِ وَ اَلْمَسٰاكِينِ )(2)؛ «صدقات (زكات) براى فقيران و بينوايان است». براى فقرا، يعنى براى بهره مندى

ص: 52


1- . آل عمران: 35.
2- . توبه: 60

آنان. مثل آنكه هنگام نذر، با تعبير كوتاه مى گوييم: اين براى پيامبر صلى الله عليه و آله، يا براى امام عليه السلام. سعد بن عباده هم وقتى چاهى كند، آب آن را نذر مادرش كرد و گفت: «اين براى ام سعد». پس با اين تفسير، روشن مى شود كه نذر براى اوليا و صالحان، مانعى ندارد. در روايات آمده است:

مردى به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد: «اى پيامبر خدا! مادرم از دنيا رفته است و مى دانم اگر او زنده بود، صدقه مى داد. اگر از طرف او صدقه بدهم، او سودى مى برد؟». رسول گرامى صلى الله عليه و آله فرمود: «آرى». آن گاه آن مرد گفت: «كدام يك از صدقه ها سود بيشترى دارد؟». حضرت فرمود: «آب». در اين هنگام، سؤال كننده چاهى كند و پس از آماده شدن گفت: «هذه لأُمّ سعد»؛ «ثواب كندن اين چاه براى مادر سعد باشد».(1)

لام در «لأُمّ سعد»، همان لام «للنبى صلى الله عليه و آله» است، كه به اصطلاح، «لام» انتفاع است، نه لام تقرّب. ولى روح نذر اين است كه براى تقرّب به درگاه الهى، متعهد شدم حيوانى را ذبح كنم و ثواب آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله اهدا كنم، تا از اين طريق، به درگاه خداوند، تقرب بجويم، تا شايد خدا بيمارم را شفا دهد.(2)

هر كس كه از وضع زائران عتبات مقدس و حرم هاى ائمه اهل بيت عليهم السلام باخبر باشد، مى داند كه شيعيان، براى خدا و رضاى او نذر مى كنند و قربانى ها را با نام خداى متعال و با هدف بهره مندى صاحب

ص: 53


1- . سنن ابى داوود، ج 2، ص 130.
2- . راهنماى حقيقت، ص 174.

قبر، از ثواب آن و استفاده فقرا از گوشت قربانى ها، ذبح مى كنند.(1)

پرسش دوازدهم: حديث ارتداد و روايت حضور جابر در اربعين

روايت حضور جابر در اربعين امام حسين صلى الله عليه و آله در كربلا را، چگونه با حديث «ارتد الناس بعد النبى الا ثلاث»، كه جابر هم يكى از مرتدين است، جمع مى كنيد؟

پاسخ

روايتى كه مى گويد پس از درگذشت رسول الله صلى الله عليه و آله، همه صحابه به جز سه نفر مرتد شدند، از نظر سندى ضعيف است؛ زيرا در سلسله سند آن، افراد مجهولى وجود دارند و از نگاه اصول و ضوابط علم رجال، مخدوش اند. ازاين رو هيچ گاه به مضمون چنين رواياتى اعتنا نمى شود. از جمله افرادى كه در سند اين روايت قرار دارد، «يحيى بن خالد» است. اين شخص به دليل مجهول بودنش، نه مدح شده است و نه ذم.

شخص ديگر، «سهل بن زياد» است كه نجاشى در رجال، در مورد او مى گويد: «در حديث، ضعيف و غير قابل اعتماد است». احمد بن محمد بن عيسى (رئيس قميّين و از فقهاء مشهور زمان امام هادى عليه السلام و امام عسكرى عليه السلام) نيز، شهادت به غالى بودن و دروغ گو بودن او مى داد و او را از قم به رى تبعيد كرد.(2) همچنين شيخ طوسى رحمه الله در فهرست، او را ضعيف دانسته است.(3) ابن غضائرى رحمه الله، يكى از بزرگان علم، رجال در

ص: 54


1- . سيماى عقائد شيعه، ص 108.
2- . رجال النجاشى، ص 185؛ «كان ضعيفاً فى الحديث، غير معتمد فيه و كان احمد بن محمد بن عيسى يشهد عليه بالغلوّ و الكذب و أخرجه من قم الى الرى».
3- . الفهرست، ص 228.

كتاب رجال خود مى گويد: «كان ضعيفاً جدّاً فاسد الرواية و الدين»؛(1) «سهل بن زياد، جداً ضعيف است. هم روايتش و هم دينش فاسد است».

بنابراين اين گونه روايات، نمى تواند مبناى هيچ استدلالى قرار گيرد. البته مورخان نوشته اند كه پس از درگذشت رسول الله صلى الله عليه و آله، عده اى از مسلمانان ادعاى نبوت كردند و مرتد شدند. جماعتى از مسلمانان نيز از دادن زكات به خليفه اول امتناع كردند و به ارتداد متهم شدند. خليفه اول نيز در برابر آنها، جنگ هاى متعددى به راه انداخت.(2) مطلبى بر اين مبنا كه همه مسلمانان به جز چند نفر، مرتد شده باشند، وجود ندارد و از تهمت هايى است كه به شيعه مى زنند. پس جابر بن عبدالله انصارى، از بزرگان صحابه و مورد احترام همه بود.

پرسش سيزدهم: تاريخچه اربعين

ريشه هاى اربعين و تاريخچه آن در اسلام چيست؟

پاسخ

اربعين در لغت به معناى چهلم است و در اصطلاح، به بيستم صفر سال 61 ه. ق، چهلمين روز شهادت امام حسين عليه السلام اطلاق مى شود. گرامى داشت اربعين سالار شهيدان، در ميان شيعيان، از اهميت ويژه اى برخوردار است. از ديدگاه بسيارى از صاحب نظران و مورخان شيعه و اهل سنت، مبناى تاريخى چنين بزرگداشتى، ورود اهل بيت عليهم السلام به كربلا، در اولين اربعين حسينى (سال 61 ه. ق) و دفن سرهاى مطهر شهيدان،

ص: 55


1- . رجال ابن الغضائرى، ص 67.
2- . تاريخ طبرى، ج 3، ص 318؛ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 128.

به ويژه سر مقدس امام حسين عليه السلام در كنار پيكرهاى مطهر آنهاست.

شيخ مفيد (م. 413 ه. ق) در «مسار الشيعه»، كه در ايام مواليد و وفيات ائمه اطهار عليهم السلام است، اشاره به روز اربعين كرده و نوشته است: «اين روزى است كه حرم امام حسين عليه السلام، از شام به سوى مدينه مراجعت كردند. نيز روزى است كه جابر بن عبدالله، براى زيارت امام حسين عليه السلام وارد كربلا شد».(1) شيخ طوسى، در كتاب مصباح المتهجد، ذيل ماه «صفر» مى نويسد:

روز 20 صفر (اربعين) زمانى است كه حرم امام حسين عليه السلام، يعنى كاروان اسرا، از شام به مدينه مراجعت كردند و روزى است كه جابر بن عبدالله بن حرام انصارى، صحابى رسول خدا صلى الله عليه و آله، از مدينه به كربلا رسيد، تا به زيارت قبر امام حسين عليه السلام بشتابد و او، نخستين كسى است از مردمان، كه قبر آن حضرت را زيارت كرد.

در اين روز، زيارت امام حسين عليه السلام مستحب است و اين زيارت، همانا خواندن زيارت اربعين است كه از امام عسكرى عليه السلام روايت شده كه فرمود: علامات مؤمن پنج تاست: خواندن 51 ركعت نماز در شبانه روز (نمازهاى واجب و نافله)، به دست كردن انگشترى در دست راست، پيشانى بر خاك نهادن، بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحيم در نماز و زيارت اربعين.

شيخ طوسى سپس متن زيارت اربعين را با سند به نقل از حضرت صادق عليه السلام آورده است:

ص: 56


1- . مسار الشيعه، ص 46.

السلام على ولى الله و حبيبه، السلام على خليل الله ونجيبه، السلام على

صفى الله و ابن صفيه....(1)

در كتاب «نزهة الزاهد» هم كه در قرن ششم ه. ق تأليف شد، آمده است: «در بيستم اين ماه بود كه اهل حرم محترم حسين عليه السلام، از شام به مدينه آمدند».(2)

برخى مورخان، افزون بر آمدن اهل بيت امام حسين عليه السلام در بيستم صفر و همراه شدن جابر بن عبدالله انصارى، قضيه مهم ديگرى را نيز مطرح مى كنند و آن الحاق سر شهدا، به پيكر مطهر آنان در اين روز است. ابوريحان بيرونى، محقق و رياضيدان شهير (م. 440 ه. ق) در كتاب نفيس خود، «الآثار الباقيه» چنين مى گويد: «و فى العشرين رد رأس الحسين عليه السلام الى جثته حتى دفن مع جثته و فيه زيارة الاربعين و هم حرمه بعد انصرافهم من الشام»؛(3) «سر مقدس امام حسين عليه السلام، در بيستم صفر به جسد مطهر امام برگردانده و با پيكرش دفن شد».

همچنين «خواند مير»، مورخ معروف (م. 942 ه. ق)، اربعين را اصح روايات در دفن سر مطهر امام حسين عليه السلام دانسته است و مى گويد: «امام چهارم با خواهران و... در بيستم شهر صفر، سر امام حسين عليه السلام و ساير شهيدان كربلا را به بدن هاى ايشان منضم ساخت».(4) عبدالله بن محمد الشبراوى، شيخ جامع ازهر قاهره، صاحب كتاب «الاتحاف بحب الاشراف»

ص: 57


1- . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص 788.
2- . نزهة الزاهد، ص 241.
3- . الاثار الباقيه، ج 2، ص 22، به نقل از ترجمه الاثار الباقيه، ص 392.
4- . حبيب السير، ج 2، ص 60.

(م. 1172 ه. ق) مى گويد: «بعد از چهل روز، سر به بدن ملحق شد».(1)

بر اساس اعتبارى كه اين روز در ميان شيعيان داشته است، شيعيان به حرمت آن، زيارت اربعين مى خوانده اند و اگر مى توانستند، مانند جابر، بر مزار امام حسين عليه السلام جمع مى شدند و آن امام را زيارت مى كردند. اين سنت تا به امروز در عراق با قوت برپاست و شاهديم كه ميليون ها شيعه عراقى و غير عراقى، در اين روز بر مزار امام حسين عليه السلام جمع مى شوند.(2)

پرسش چهاردهم: مكان قبر امام حسين عليه السلام

برخى ادعا مى كنند محل دفن امام حسين عليه السلام، نامشخص است. با اين حال چگونه ممكن است جابر، در اربعين، امام حسين عليه السلام را زيارت كرده باشد؟

پاسخ

درباره محل دفن پيكر امام حسين عليه السلام، تقريباً هيچ اختلافى وجود ندارد. از همان روزهاى اول حادثه جانسوز، براى خود اهل بيت عليهم السلام و افرادى ديگر از بنى اسد، كه در دفن شهداى كربلا آمده بودند، قبر امام حسين عليه السلام، ياران و اهلبيتش مشخص بود. شيخ مفيد مى نويسد:

گروهى از بنى اسد، كه در غاضريه بودند، نزد اجساد مطهر امام حسين عليه السلام و يارانش آمده، بر آنان نماز گزارده، آنان را دفن كردند. بدين ترتيب كه حسين عليه السلام در همين جايى است كه اكنون، قبر شريف اوست و فرزندش على اصغر، كنار پاى حضرت است. براى

ص: 58


1- . مقتل مقرم، ص 469، به نقل از الاتحاف بحب الاشراف، ص 12.
2- . مقاله دليل بزرگداشت اربعين چيست، رسول جعفريان، ماهنامه معارف، ش 73، بهمن 88.

شهيدان (از خاندان و ياران آن بزرگوار كه اطرافش به زمين افتاده بودند) گودالى در پايين پاى حسين عليه السلام كنده، همگى را گرد آورده، در آنجا دفن كردند. عباس بن على عليه السلام را نيز در همان جا كه كشته شده بود، سر راه غاضريه (جايى كه اكنون قبر اوست) دفن كردند.(1)

برخى باور دارند كه امام سجاد عليه السلام و بنى اسد اجساد شهدا را دفن كرده اند. عده اى از بنى اسد، فرداى عاشورا، پس از رفتن سپاه عمر سعد، براى دفن شهداى كربلا آمدند(2) و چون اجساد را نمى شناختند، متحير بودند. در آن هنگام، حضرت سجاد عليه السلام آمد و پيكر اهل بيت و اصحاب را يك به يك به آنان شناساند و آنان در دفن شهدا، حضرت را يارى كردند و براى خويش افتخار آفريدند.(3)

طرفداران اين مبنا، باور دارند كه در روز يازدهم محرم، هنگام حركت اهل بيت به سوى كوفه، بدن شهدا دفن شده بود. اينان در برابر اين پرسش كه چگونه امام سجاد عليه السلام كه اسير بود، اجساد را دفن كرده، مى گويد: امام سجاد عليه السلام با بهره گيرى از امدادهاى غيبى، به طور معجزه آسا شهدا را دفن كرده. مرحوم مجلسى مى گويد:

از برخى راويان نقل شده كه نزد امام رضا عليه السلام بودم. على بن ابى حمزه، ابن سراج و ابن مكاره، وارد شدند. پس از سخنانى كه ميان آنان و امام، درباره امامتش گذشت، على بن ابى حمزه گفت: «از

ص: 59


1- . ارشاد مفيد، ص 118.
2- . مروج الذهب، ج 3، ص 63.
3- . فرهنگ عاشورا، ص 77.

پدرانت براى ما روايت شده كه عهده دار امر دفن امام، جز امام نمى شود». از امام پرسيد: «پس بگو حسين بن على عليه السلام امام بود يا نه؟». فرمود: «امام بود». پرسيد: «چه كسى عهده دار كار او شد؟». فرمود: «على بن الحسين عليه السلام». پرسيد: «او كجا بود؟ او كه در دست ابن زياد اسير بود!» فرمود: «بى آنكه بفهمند، بيرون آمد و پدرش را دفن كرد و برگشت».

امام رضا عليه السلام فرمود: «خدايى كه مى تواند امام سجاد عليه السلام را به كوفه ببرد، تا پدرش را دفن كند، مى تواند صاحب امر امامت را به بغداد برساند، تا عهده دار كفن و دفن پدرش شود و برگردد، درحالى كه نه در زندان است، نه اسير».(1)

مقرم نيز مى گويد:

چون امام سجاد عليه السلام آمد، بنى اسد را ديد كه كنار كشتگان گرد آمده اند، سرگردانند، نمى دانند چه كنند و كشته ها را نمى شناسند؛ چون بين بدن ها و سرهاى مقدس، جدايى انداخته بودند و گاهى از بستگان آنان مى پرسيدند.

امام سجاد عليه السلام به آنان خبر داد كه براى دفن اين اجساد پاك، آمده است. آنان را با نام و مشخصات معرفى كرد. هاشميان را از ديگران شناساند. ناله و شيون برخاست و اشك ها جارى شد و زنان بنى اسد، مو پريشان كردند و سيلى به صورت زدند و بلند گريه كردند. به محل قبر آمد، كمى از خاك ها را كنار زد. قبر حاضر و آماده و صندوقى شكافته، آشكار شد. حضرت دستان خود را زير كمر امام

ص: 60


1- . بحارالانوار، ج 42، ص 187.

حسين عليه السلام گشود و گفت: «بسم الله و بالله وعلى ملّة رسول الله، صدق الله ورسوله، ماشاء ولا حول ولا قوة إلاّ بالله العظيم». امام به تنهايى بى آنكه بنى اسد در اين كار همراهى اش كنند، پيكر مطهر را وارد قبر كرد و به آنان گفت: «همراه من كسى هست كه يارى مى كند».

چون او را در قبر نهاد، صورت بر آن رگ هاى بريده نهاد و گفت: «خوشا سرزمينى كه پيكر پاك تو را در بر گرفت! دنيا پس از تو تاريك است و آخرت با فروغ جمالت، روشن است. بعد از تو شب هايمان سخت و اندوهمان هميشگى است، تا آنكه خداوند براى خاندان تو، سراى آخرت را برگزيند كه تو در آنى. سلام و رحمت و بركات الهى بر تو باد از من، اى فرزند رسول خدا!». و بر قبر نوشت: اين قبر حسين بن على بن ابى طالب است كه او را لب تشنه و غريب، شهيد كردند.

آن گاه به طرف عمويش عباس رفت و او را در همان حال ديد كه فرشتگان آسمان ها را دهشت زده و حوريان بهشتى را گريان ساخته بود. خود را روى بدن مقدس او انداخت و رگ هاى بريده اش را مى بوسيد و مى گفت: «پس از تو خاك بر سر دنيا! اى قمر بنى هاشم! از من سلام بر تو باد، اى شهيد خدايى! رحمت و بركات الهى بر تو باد!». براى او نيز قبرى گشود و به تنهايى او را وارد قبر كرد، همان گونه كه براى پدرش كرد و به بنى اسد فرمود: «با من كسانى اند كه يارى ام مى كنند». آرى، براى بنى اسد مجالى گذاشت تا در دفن شهداى ديگر، مشاركت كنند. دو جا براى آنان تعيين

ص: 61

كرد و فرمود تا دو گودال كندند؛ در اوّلى بنى هاشم را و در ديگرى اصحاب را قرار دادند.(1)

بنابراين همه نقل ها بر اين تأكيد دارد كه قبر مطهر سالار شهيدان، در محل قتلگاه بود و تعدادى زيادى از مردم بنى اسد، كه خود در دفن حضرت با امام سجاد عليه السلام همكارى داشتند، از محل قبر امام حسين عليه السلام، آگاهى داشتند. جابر نيز مقارن با ورود اهل بيت عليهم السلام از شام به كربلا، به محل قبر امام حسين عليه السلام رسيد و بر فرض كه قبر امام حسين عليه السلام براى هيچ كس معلوم نبود، براى امام سجاد عليه السلام كه معلوم بود.

پرسش پانزدهم: اعتبار مقتل ابومخنف

آيا زيارت اربعين امام حسين عليه السلام، مدركى جز مقتل ابومخنف ندارد؟

پاسخ

در پاسخ به اين ادعا بايد گفت كه تنها ابومخنف نيست كه موضوع اربعين سيد الشهدا عليه السلام را نقل كرده است، بلكه كسانى ديگرى نيز هستند كه اين مسئله را بيان كرده و به آن صحه گذاشته اند. ابوريحان بيرونى (م. 440 ه. ق) به صراحت تمام گفته است:

در روز بيستم [صفر]، سرِ حسين عليه السلام به بدنش ملحق و در همان مكان دفن شد و زيارت اربعين، درباره اين روز (بيستم صفر) است و آنان (چهل نفر) اهل بيت او بودند [كه] پس از بازگشت از شام، [قبر امام عليه السلام را زيارت كردند].(2)

ص: 62


1- . مقتل الحسين، مقرم، ص 469.
2- . آلاثار الباقية عن القرون الخاليه، ص 331.

ايشان افزون بر دليل مشهور، مطلب ديگرى را بيان كرده است: «اين زيارت را اربعين گويند، زيرا چهل تن از اهل بيت امام حسين عليه السلام، روز بيستم صفر، موفق به زيارت قبر سيد الشهداء عليه السلام شدند».

از ديگر شخصيت هاى علمى كه به مسئله اربعين تصريح كرده اند، شيخ مفيد (م. 413 ه. ق) در كتاب «مسار الشيعه»،(1) شيخ طوسى، در كتاب مصباح المتهجد ذيل ماه «صفر»،(2) شيخ بهائى(3) و نويسندگان ديگرى هستند كه هر كدام، با مستنداتى كه در اين باره در اختيار داشته اند، به تبيين اربعين سالار شهيدان پرداخته اند. بنابراين ابى مخنف، تنها يكى از كسانى است كه مسئله اربعين را در تاريخ ثبت كرد.

پرسش شانزدهم: اربعين و سنت نبوى

آيا شيوه هاى عزادارى در اربعين، اسلامى است و احياى اربعين، بر خلاف سنت نبوى نيست؟

پاسخ

عزادارى شيعيان، چه در اربعين و چه در ايام ديگر، نه تنها بر خلاف سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله نيست، بلكه عين سنت ايشان است و به جرئت مى توان گفت، اولين عزادارى درباره امام حسين عليه السلام، از سوى شخص رسول الله صلى الله عليه و آله بود. اين تنها سخن و ادعاى شيعيان نيست، بلكه در منابع

ص: 63


1- . مسار الشيعه، ص 46.
2- . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص 788.
3- . توضيح المقاصد، ص 76.

معتبر اهل سنت نيز، رواياتى وجود دارد كه اين ادعا را اثبات مى كند. صريح ترين روايت در اين باره، از امّ سلمه است. ما به دليل اهميت اين روايت، متن عربى و ترجمه آن را مى آوريم، تا صحت اين ادعا روشن شود كه آنچه را شيعيان از عزادارى انجام مى دهند (البته با روش هاى گوناگون كه مربوط به فرهنگ هر منطقه است) برگرفته از اصل دين و عمل به سنت پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله است:

أم سَلَمَه مى گويد:

پيامبر صلى الله عليه و آله در خانه من خوابيده بود كه حسين عليه السلام آمد. من كنار در نشستم و او را گرفتم، تا مبادا داخل شود و پيامبر صلى الله عليه و آله را بيدار كند. در اين هنگام اندكى غافل شدم و حسين عليه السلام از دستم گريخت و بر شكم حضرت نشست. سپس ندبه و زارى رسول الله صلى الله عليه و آله را شنيدم. آمدم و گفتم: «يا رسول الله! متوجه او نشدم». رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «همانا جبرئيل عليه السلام نزد من آمد، درحالى كه او روى شكم من نشسته بود و از من پرسيد: او را دوست دارى؟ گفتم: بله. گفت: همانا امت تو او را خواهند كشت. آيا مى خواهى خاكى كه در آن كشته مى شود را نشان دهم. گفتم: آرى، پس اين تربت را نشان داد». در دستانش تربت سرخ بود، درحالى كه گريه مى كرد.(1)

ص: 64


1- . اتحاف الخيرة المهرة بزوائد المسانيد العشره، ج 7، ص 238؛ «كَانَ النَّبِى صلى الله عليه و آله نَائِمًا فِى بَيْتِى. فَجَاءَ حُسَيْنٌ يَدْرُجُ. قَالَتْ: فَقَعَدْت عَلَى الْبَاب فَامْسَكْتُهُ مَخَافَةَ أَنْ يَدْخُلَ فَيُوقِظَهُ. قَالَتْ: ثُمَّ غَفَلْتُ فِى شَىْ ءٍ فَدَبَّ فَدَخَلَ فَقَعَدَعَلَى بَطْنِهِ. قَالَتْ: فَسَمِعْتُ نَحِيبَ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه و آله. فَجِئْتُ. فَقُلْتُ: يَارَسُولَ اللهِِ، وَاللهِ مَاعَلِمْتُ بِهِ. فَقَالَ: إِنَّمَا جَاءَنِى جِبْرِيلُ عليه السلام وَهُوَ عَلَى بَطْنِى قَاعِدٌ. فَقَالَ لِى: اتُحِبَّهَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ، قال: إِنَّ اُمَتَكَ سَتَقْتُلُهُ. الا اُرِيَكَ التُّرْبَةَ الَّتِى يُقْتَلُ بِهَا؟ قَالَ: فَقُلْتُ: بَلَى، قال: فَضَرَبَ بِجَنَاحِهِ فَاتَانِى بِهَذِهِ التُّرْبَةِ. قَالَتْ: فَإِذَا فِى يَدِهِ تُرْبَةٌ حَمْرَاءُ وَهُوَ يَبْكِى».

هيچ كس در تاريخ وجود ندارد كه پيامبرى از پيامبران يا سيد و خاتم پيامبران، قبل از كشته شدنش بر او گريه كرده باشد، مگر امام حسين عليه السلام. حالا اگر رسول الله صلى الله عليه و آله پس از شهادت امام حسين عليه السلام مى بود، چه مى كرد؟ او كه پيش از شهادتش گريه و شيون كرد.

اگر مقصود از اين خلاف سنت، پياده روى براى زيارت اربعين باشد، اين هم مستند به روايات است، كه از ائمه عليهم السلام به ما رسيده است. روايات متعددى درباره پياده رفتن (ماشياً) به زيارت امام حسين عليه السلام وجود دارد. جالب آنكه اين رسم، از همان بدو وقوع واقعه عاشورا مرسوم شد، كه زيارت جابر، عطيه كوفى و بعد كاروان اسيران، با حضور امام سجاد عليه السلام و حضرت زينب عليها السلام، شاهدى است بر اين مدعا.

بنابراين بزرگداشت پياده روى اربعين، هم از سوى امام معصوم (امام سجاد عليه السلام)، تقرير شده است و هم به نوعى به عنوان شعائر الهى، در ميان شيعه و اصحاب معصومان (جابر بن عبدالله انصارى و عطيه)، مرسوم بوده است؛ همچنان كه سيره علماء و فقهاء شيعه بر اين امر، تاكنون و در طى قرن ها، مستمر بوده است. همچنين در آداب تعليمى امام صادق عليه السلام به شيعيان، زيارت روز اربعين، سفارش شده است.

ابن قولويه در كتاب ارزشمند كامل الزيارات، از امام صادق عليه السلام در فضيلت پياده روى براى زيارت امام حسين عليه السلام، چنين نقل مى كند:

اى على! قبر حسين عليه السلام را زيارت كن و ترك مكن. عرض كردم: ثواب كسى كه آن حضرت را زيارت كند چيست؟ حضرت فرمود: كسى كه آن حضرت را پياده زيارت كند، خداوند براى هر قدمى كه برمى دارد، يك حسنه مى نويسد، يك گناه از او محو مى كند، و

ص: 65

يك درجه، مرتبه اش را بالا مى برد؛ و وقتى به زيارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موكّل او مى فرمايد كه آنچه خير از دهان او خارج مى شود، بنويسند و آنچه شر و بد است، ننويسند؛ و وقتى برگشت، با او وداع كرده و به وى مى گويند: اى ولى خدا! گناهانت آمرزيده شد و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بيت رسولش هستى. به خدا قسم! هرگز تو آتش را به چشم نخواهى ديد و آتش نيز هرگز تو را نخواهد ديد و تو را طعمه خود نخواهد كرد.(1)

بنابراين زيارت اربعين، نه تنها مخالف با سنت رسول الله صلى الله عليه و آله نيست، بلكه نوعى تجديد ميثاق با امام حسين عليه السلام و اهل بيت عليهم السلام است. ابراز وفادارى نسبت به آنان و راه و مرامشان، ابراز عداوت و برائت نسبت به قاتلان و دشمنان آنان، در حقيقت احياى سنت رسول الله صلى الله عليه و آله است كه از سوى دشمنان ايشان، به كنار گذاشته شده بود.

پرسش هفدهم: بازنگشتن اسيران به كربلا

برخى مدعى اند اسيران كربلا، هيچ وقت به كربلا بازنگشتند، نه در اربعين اول و نه سال هاى بعدى. پاسخ چيست؟

ص: 66


1- . كامل الزيارات، ص 134؛ «عَنْ عَلِى بْنِ مَيمُونٍ عَنْ أَبِى عَبْدِاللهِ، قَالَ: يا عَلِى! زُرِ الْحُسَينَ وَ لَا تَدَعْهُ. قَالَ: قُلْتُ مَا لِمَنْ أَتَاهُ مِنَ الثَّوَابِ؟ قَالَ: مَنْ أَتَاهُ مَاشِياً كَتَبَ الله لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَيئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً. فَإِذَا أَتَاهُ، وَكَّلَ الله بِهِ مَلَكَينِ يكْتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِيهِ مِنْ خَيرٍ وَ لَا يكْتُبَانِ مَا يخْرُجُ مِنْ فِيهِ مِنْ شَرٍّ وَ لَا غَيرَ ذَلِكَ. فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا: يا وَلِى اللهِ مَغْفُوراً لَكَ أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَيتِ رَسُولِه، وَ اللهِ لَا تَرَى النَّارَ بِعَينِكَ أَبَداً وَ لَا تَرَاكَ وَ لَا تَطْعَمُكَ أَبَداً».

پاسخ

اينكه گفته مى شود اسيران به كربلا برنگشتند، خلاف واقعيت تاريخى است؛ زيرا دانشمندان زيادى معتقدند اهل بيت امام حسين عليه السلام در بيستم صفر، يعنى اولين اربعين شهادت امام حسين عليه السلام، به كربلا رسيدند و همراه با جابر بن عبدالله انصارى، صحابى بزرگ رسول الله صلى الله عليه و آله، شهداى كربلا را زيارت كردند. ازاين رو آنها به عنوان اولين زائران امام حسين عليه السلام، در تاريخ ثبت و ضبط شده اند. برخى از نويسندگانى كه به اين مسئله تصريح كرده اند، عبارت اند از: ابوريحان بيرونى، دانشمند پرآوازه قرن پنجم، بر اساس مستنداتى كه در اختيار داشت، با اطمينان مى گويد: «در روز بيستم صفر، سر حسين عليه السلام به بدنش ملحق و در همان مكان دفن شد و زيارت اربعين نيز در اين روز (بيستم صفر) بود و آنان، چهل نفر بودند كه پس از بازگشت از شام، قبر امام را زيارت كردند».(1)

* مستوفى هروى، از مورخان قرن ششم هجرى و مترجم كتاب الفتوح ابن اعثم، بر اين باور است كه على بن الحسين عليه السلام، با ساير اهل بيتش، در روز بيستم صفر در كربلا حضور داشتند.(2)

* ملاحسين واعظ كاشفى، از قول خوارزمى نوشته است كه امام زين العابدين عليه السلام، سر پدر بزرگوار خود را با سرهاى ديگر تحويل گرفت و به كربلا رفت و در بيستم ماه صفر، سر آن سرور، به بدن اطهر انضمام يافت.(3)

ص: 67


1- . الآثار الباقيه، ص 331.
2- . ترجمه الفتوح، ص 916.
3- . روضه الشهدا، ص 391.

* ابراهيم بن محمد اسفراينى، نويسنده كتاب نوراليقين نيز بر آن است كه اهل بيت عليهم السلام، در روز بيستم صفر در كربلا حضور داشتند و در آنجا، جابر و گروهى از اهل مدينه را ملاقات كردند.(1)

* شيخ بهائى مى گويد:

روز نوزدهم از صفر، زيارت اربعين ابا عبدالله الحسين عليه السلام است... اين روز كه چهل روز از شهادت امام مى گذشت، روز ورود جابر بن عبدالله انصارى براى زيارت قبر امام حسين عليه السلام است و آن روز، با روز ورود اهل بيت امام از شام به كربلا، يكى شد، درحالى كه آنان، آهنگ رفتن به مدينه را داشتند.(2)

آنچه ذكر شد، ديدگاه چند تن از بزرگان و دانشمندان سرشناس اين عرصه بود، كه به صراحت، حضور اهل بيت امام حسين عليه السلام را در اولين اربعين شهادت ايشان، بيان كرد. قطعاً شخصيت هاى علمى ياد شده بر اساس مستنداتى كه داشته اند با اين قاطعيت مسئله را تبيين نموده اند.

پرسش هجدهم: اربعين و سياست

آيا برگزارى باشكوه اربعين، به دلايل سياسى است؟

پاسخ

اگر خوب به تاريخچه پياده روى اربعين حسينى بنگريم، يقين خواهيم كرد كه اين مراسم دينى باعظمت، مردمى ترين مراسمى است كه در دنيا

ص: 68


1- . نور العين فى مشهد الحسين، ص 72.
2- . توضيح المقاصد، صص 6-7.

برگزار مى شود و سياست، هيچ گونه دخالتى در آن ندارد. پيش از اينكه دولت هاى شيعه در ايران و عراق به وجود بيايد، شيعيان عراق، به ويژه علما و بزرگان، در ايام اربعين، از نجف به كربلا پياده مى رفتند و موكب ها و پذيرايى ها (در حد محدود، نه به اين گستردگى كه اكنون وجود دارد) صورت مى گرفت.

علما و بزرگانى كه سال هاى قبل در نجف مى زيستند، خاطرات خويش را از سنت پياده روى اربعين بازگو كرده اند. آيت الله مكارم شيرازى در اين باره فرمود:

زمانى كه بنده در نجف تحصيل مى كردم، دو بار موفق شدم در پياده روى از نجف تا كربلا، شركت كنم؛ اما در آن روزگار، دسته هاى كوچكى، پياده روى مى كردند. جاده ها در گذشته امنيت زيادى نداشت. زمانى كه در اين مسير در حال پياده روى بوديم، پنجه پاهايمان در كفش زخم مى شد. ازاين رو با پاى برهنه پياده روى مى كرديم و در مسير، گاهى خار به پايمان مى رفت و بعد از اينكه خار را در مى آورديم، به راه خود ادامه مى داديم.(1)

به جرئت مى توان گفت كه هيچ سياست و سياستمدارى، در عالم توان آن را ندارد كه چنين حركت عظيمى را با اين كميت و كيفيت، برگزار كند. كدام دولت در دنيا مى تواند ميليون ها نفر را با اين گونه احساسات وصف ناپذير و سرشار از معنويت، راه بياندازد و تمام امكانات از قبيل

ص: 69


1- . http://www.farhangnews.ir/content/103320.

غذا، مكان و احتياجات ديگر آنها را برآورده كند. دولت عربستان با درآمد هنگفت كه از حجاج مى گيرد و با يك سال برنامه ريزى، حداكثر دو ميليون حاجى را نمى تواند پذيرايى كند و هر سال شاهد كشتارهاى دلخراش ضيوف الله در منا و جاهاى ديگر هستيم. بنابراين مديريت اين حركت عظيم، از توان دولت ها خارج است.

البته مى توان گفت كه راهپيمايى بزرگ شيعيان در روز اربعين، مصداق واضحى از يك قدرت نمايى نرم است، كه مهم ترين كاركرد آن، انتشار پيام جهانى عاشورا براى ساير ملت هاى جهان به ويژه جهان اسلام است. بى گمان اين راهپيمايى عظيم، كه از نجف و ساير شهرهاى اطراف كربلا آغاز و به كربلا ختم مى شود، مى تواند تجديد بيعتى باشد با تمام آنچه در كربلا گذشت. اين حركت عظيم، پيام روشنى به استكبار و وابسته هاى آنهاست كه پيروان حسين عليه السلام، هرگز زير بار ذلت نخواهند رفت و با الهام از پيام عاشورا، هيچ گاه در مقابل مستكبران كوتاه نخواهند آمد.

با توجه به آنكه اين حركت يك حركت كاملاً مردمى و خودجوش است، امكان انتساب آن به جريان هاى دولتى و سياسى كردن آن، وجود ندارد. البته از آنجايى كه در باور شيعه، سياست از ديانت جدا نيست، اگر اين مراسم بزرگ، رنگ سياسى به خود بگيرد و قدرت معنوى شيعيان را به عالم نشان دهد و وحشت به دل دشمنان اسلام و استكبار جهانى بياندازد، قطعاً در راستاى اهداف نهضت حسينى خواهد بود.

ص: 70

پرسش نوزدهم: اربعين و اهل سنت

آيا شيعيان در تقابل با اهل سنت، مراسم اربعين را برگزار مى كنند؟

پاسخ

برخى از رسانه هاى عربى، تلاششان بر اين است كه اين حركت را به نوعى عرض اندام و خودنمايى شيعيان در برابر اهل سنت تلقى كنند، درحالى كه بسيارى از اهل سنت عراق هم، در اين مراسم شركت دارند. عشاير غرب عراق، با نمادهاى خودشان در مراسم اربعين شركت مى كنند و اين امر، نشان مى دهد كه اين حركت، نوعى تلاش براى ايجاد وحدت ميان شيعه و سنى تلقى است.

بى شك امام حسين عليه السلام، يكى از نمادهاى وحدت ميان فرقه هاى اسلامى است و متعلق به همه مسلمانان است و همه مى توانند از وجود نورانى آن حضرت در زندگى سياسى، اجتماعى و دينى خويش بهره ببرند. البته كه شيعيان در تمسك به مكتب عاشورا، از همه فرقه هاى اسلام جلوترند و از همه بيشتر، از اين چراغ هدايت استفاده كرده اند، ولى اين گونه نيست كه برادران اهل سنت، از اين قضيه به كلى بر كنار بوده و بى تفاوت از آن گذشته باشند. وقتى به تاريخ بنگريم، بزرگانى از علماى اهل سنت را مى يابيم كه از واقعه روز عاشورا و آنچه بر خاندان پيامبر گذشت، متألم و عزادار بودند.

زيد ابن ارقم، از بزرگان صحابه، پس از شهادت امام حسين عليه السلام و اسارت اهل بيت عليهم السلام، به حاكميت اعتراض كرد و در مجلس ابن زياد، به شدت گريست. هنگامى كه ابن زياد با چوب دستى بر لب و دندان امام

ص: 71

حسين عليه السلام مى زد، زيد با اعتراض گفت: «چوب دستى ات را بردار. به خدا شاهد بودم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله، مابين دو لب حسين عليه السلام را مى بوسيد» و سپس گريست. ابن زياد او را تهديد به مرگ كرد. پس زيد فرياد زد: «اى مردم! شما از اين پس جزو بردگانيد؛ پسر فاطمه را كشته ايد و پسر مرجانه را امارت داده ايد».(1)

حسن بصرى، شخصيت معروف در ميان اهل سنت، پس از شنيدن خبر شهادت امام حسين عليه السلام، به شدت گريست و گفت: «امت ذليل، امتى است كه پسر دختر پيامبرش را مى كشد».(2) بسيارى از فقهاى سنى مذهب اهل كوفه، به ويژه ابوحنيفه، از سرسخت ترين طرفداران قيام هاى علويان بودند. ابوحنيفه و بسيارى ديگر از فقها، هم در جريان قيام زيد بن على بن حسين عليه السلام(3) و هم در جريان قيام حسنيان به رهبرى محمد نفس زكيه و ابراهيم بن محمد، به حمايت آنان برخاستند و به نفع آنان، فتوا صادر كردند.(4)

همچنين مى توان از سبط ابن جوزى و يحيى بن سلامه حفصكى، كه قصيده اى در مدح دوازده امام و قصيده اى ديگر در رثاى اباعبدالله الحسين عليه السلام دارد، نام برد.(5) عبدالجليل رازى، از عالمان قرن ششم و صاحب كتاب النقض، در مقابل نويسنده سنى مذهب ديگرى كه به

ص: 72


1- . تذكرة الخواص، ص 231.
2- . همان، ص 240.
3- . مقاتل الطالبين، ص 140.
4- . همان، ص 314.
5- . تأملى در نهضت عاشورا، صص 282-283.

عزادارى امام حسين عليه السلام خرده گرفته بود، به دفاع از آن برمى خيزد و مى نويسد: «بزرگان و معتبران ائمه، از اصحاب امام مكرم ابوحنيفه و امام مكّرم شافعى و علما و فقهاى طوايف فريقين، خلفاً عن سلف، اين سنت را رعايت كرده اند».(1) اطلاعاتى كه وى از عزادارى امام حسين عليه السلام در ميان اهل سنت مى دهد، بسيار ارزشمند است. وى از شخصيت هاى برجسته بسيارى از اهل سنت، چون خواجه بو منصور در اصفهان و خواجه على غزنوى حنفى در بغداد، نام مى برد، كه در روز عاشورا با شور و هيجانى فراوان، به سوگوارى امام حسين عليه السلام مى پرداختند.(2)

عبدالرحمن جامى حنفى (817-898 ه. ق) هنگام ديدار از كربلا، اشعارى در وصف امام حسين عليه السلام سرود:

كردم ز ديده، پاى سوى مشهد حسين

هست اين سفر به مذهب عشاق فرض عين.(3)

به جز اين موارد، مى توان از برخى عالمان حنفى نام برد كه كتاب هايى در رثاى امام حسين عليه السلام نگاشته اند؛ مانند محمود بن عثمان حنفى رومى، نويسنده «مقتل الامام الحسين ابن على ابن ابى طالب فى كربلاء»،(4) قادر بخش بن حسن على حفنى، نگارنده «جور الاشقيا»، على ريحانه سيد الانبياء(5) و شيخ على انور بن على اكبر حنفى، نويسنده كتابى با عنوان «شهادة الكونين فى مقتل سيدنا الحسين السبط».(6)

ص: 73


1- . تأملى در نهضت عاشورا، صص 402-405
2- . همان.
3- . كليات ديوان جامى، ص 27.
4- . هدية العارفين، ج 2، ص 412.
5- . نزهة الخواطر و بهجة المسامع و النواظر، ج 8، ص 307.
6- . همان، ص 328.

امروزه نيز اهل سنت، يا خود به عزادارى امام حسين عليه السلام مى پردازند، يا با شيعيان در عزادارى شركت مى كنند؛ چنان كه دكتر على الوردى، در كتاب خود با عنوان «دراسة فى طبيعة المجتمع العراقى» به اين اشتراك شيعه و سنى در عزاى حسينى، اشاره مى كند و مى نويسد: «كم ديده نمى شود كه محله سنى نشين با محله شيعه نشين، در بعضى مجالس حسينى مشاركت مى كنند و گاهى نيز در تقديس مراقد و امامان شيعه، اين مشاركت ديده مى شود».(1)

با توجه به آنچه گذشت و همچنين واقعيت هاى عينى كه در عصر اطلاعات براى همه روشن است، بسيار دور از واقعيت و غير منصفانه خواهد بود كه گفته شود، شيعيان مراسم باشكوه اربعين را در تقابل با اهل سنت انجام مى دهند! اهل سنت، خود عزادار امام حسين عليه السلام هستند، همراه با شيعيان، هر سال در پياده روى اربعين شركت مى كنند و موكب هاى عزادارى برپا مى دارند.(2) علماى معاصر اهل سنت، درباره راهپيمايى اربعين، ديدگاهشان را بيان داشته اند كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

* ماموستا ملامصطفى محمودى، امام جمعه پيرانشهر، با اشاره به اهميت زيارت امام حسين عليه السلام در كربلا گفت: رفتن به كربلا و زيارت امام حسين عليه السلام، در هر زمانى مناسب است و در ايام اربعين، بهتر است. زيارت اهل قبور و به ويژه صالحان و بزرگان، براى اهل تسنن مستحب است. اهل سنت خوب است به زيارت

ص: 74


1- . تاريخ النياحة، ج 2، ص 47، به نقل از دارسة فى طبيعة المجمتع العراقى، ص 236.
2- . http://www.mehrnews.com/news/2442310/.

امام حسين عليه السلام بروند، كه از اولياى الهى است و در راه حق و براى اصلاح امور جدش، رسول الله صلى الله عليه و آله شهيد شد.

ماموستا محمودى اظهار داشت: امام حسين عليه السلام محبوب پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود و فرقى ميان احترام، شخصيت، امام و راهنما بودن او و پيامبر صلى الله عليه و آله در ولايت بر مردم نيست. جز اينكه حضرت رسول صلى الله عليه و آله، پيامبر بود، ولى امام حسين عليه السلام، مقام پيامبرى نداشت؛ ولى مقام ولايت داشت، كه يك مرتبه پايين تر از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است. تنها شيعيان، محب امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام نيستند، بلكه محبت اهل بيت عليهم السلام، بر همه واجب است و در ميان اهل تسنن، اسم حسن و حسين، به وفور يافت مى شود. ولى يك نفر را نمى بينيد كه اسمش يزيد باشد؛ چون از يزيد، نفرت دارند و اكثريت اهل تسنن، بر يزيد و بر كسانى كه او را يارى كردند، لعنت مى فرستند.

ماموستا محمودى، ضمن اشاره به مراسم ايام اربعين حسينى و با بيان اينكه همه مسلمانان، در چنين روزهايى غمگين هستند، گفت: در روايات اهل سنت داريم كه در قيامت، حضرت زهرا عليها السلام، ستون عرش را مى گيرد و از خدا مى خواهد كه ضمن محاكمه قاتل فرزندش، او را شفيع براى گريه كنندگان بر امام حسين عليه السلام قرار دهد و خداوند هم، او را شفيع قرار مى دهد.

امام جمعه اهل سنت پيرانشهر مى گفت: اگر كسى در راه زيارت كشته شود، به شهادت مى رسد و شهادت در اين راه، افتخار است و اين، باعث شده كه اين تجمع عظيم، در 20 صفر به وجود آيد.

ص: 75

* شيخ محمدعزيز حنيفى، عضو شوراى برنامه ريزى مدارس علوم دينى اهل سنت، در توضيح اينكه 20 صفر مصادف با بازگشت اهل بيت رسول الله صلى الله عليه و آله بعد از واقعه جانسوز عاشورا به كربلاست و آزادگان جهان، در اين روز براى ابراز همدردى با كاروان اسرا، با پاى پياده به كربلا مى روند، گفت: امروزه ما مسلمانان در عصر پرتلاطم و فضاى آشفته، نيازمند چيزى هستيم كه حيات جاودانى و همگانى را تضمين كند و آن ايمان است؛ خداوند فرموده است، اهل ايمان به همديگر رحمت و شفقت دارند و نسبت به يكديگر محبت مى كنند.

* امام جمعه اهل سنت شهر فيشور، در پاسخ به اين سؤال كه در 20 صفر، اهل سنت هم مانند ديگر مسلمانان در پياده روى به سوى كربلا شركت مى كنند يا از عزاداران پذيرايى مى كنند، اظهار داشت: ايمان، ولايت ايجاد مى كند و رابطه همه با هم، يك رابطه ولايت ايمانى است. در حقيقت ولايت ايمانى است كه منشأ خير و تقرب و نزديكى بندگان خدا به يكديگر و در نهايت تقرب به خداست.

* شيخ احمد خنجى، امام جمعه اهل سنت پارسيان گفت: كربلا نماد تبلور وحدت و بيعت با امام حسين عليه السلام است، كه نمود جهانى دارد و چنان كه در نوشته ها مى بينيم، زيارت مزار امام حسين عليه السلام، سابقه طولانى دارد. اين عالم اهل سنت با اشاره به تهديدهاى صورت گرفته در خصوص تجمع مسلمانان در اربعين حسينى تصريح كرد: اين گونه زيارت دسته جمعى، در عرصه تاريخ به سختى انجام مى شده و هميشه جان زائران در خطر بوده است. با اين

ص: 76

وجود زائران، عاشقانه خطرات را به جان مى خريدند و امروز نيز اين چنين است.

وى با اشاره به اينكه يكى از ايده ها و عقيده هاى اهل سنت، زيارت مزار بزرگان است و اهل سنت هم در كربلا به زيارت امام حسين عليه السلام مى روند، گفت: تجمعى كه در 20 صفر و در كربلا صورت مى گيرد، تجمعى است كه آزادگان جهان، بدون توجه به دين و مذهب در آن شركت مى كنند و با اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله، كه در كربلا مورد ظلم قرار گرفتند، ابراز همدردى مى كنند. شيخ خنجى افزود: اين تجمع، نمادى براى مقابله با ظلم، گوياى تظلم خواهى، و نوعى اعتراض به ظلم و ستم ها در گذشته و حال است و مسلمانان بايد هميشه نسبت به ظلم، عكس العمل نشان دهند و براى از بين بردن آن، اقدام كنند.(1)

پرسش بيستم: هزينه هاى زيارت اربعين

چرا اين همه براى اربعين هزينه مى شود؟ بهتر نيست اين پول ها در راه رفع مشكلات جوانان و فقيران مصرف شود؟

پاسخ

براى اينكه پاسخ اين شبهه به خوبى روشن شود، نياز است كه به يك نكته اشاره كنيم و آن اينكه، پرداخت هزينه ها، دو نوع است:

1. انفاق واجب: مانند زكات، خمس، كفاره، آنچه به سبب نذر در مورد خاص واجب مى شود و هزينه افراد تحت تكفل.

ص: 77


1- . http://www.mashreghnews.ir/fa/news/503297/.

2. انفاق مستحب: مثل صدقه، تبرعّات، اوقاف و....

در مورد انفاق هاى واجب، كه براى تأمين نياز فقيران، يتيمان، سادات و... بايد هزينه شود، مؤسسات دولتى و مردمى، بايد به گردآورى و هزينه كردن آنها اقدام كنند و حق ندارند آن را در غير از موارد تعيين شده، حتى در شعائر حسينى، هزينه كنند. اما نذورات و انفاق هاى مستحب، با انواع گوناگون آن، تابع نيت نذر كنندگان و هزينه كنندگان است. انفاق هاى داوطلبانه هم به اختيار خود اشخاص است كه صرف چه كارى شود.

اموالى كه در مسير اربعين و زيارت امام حسين عليه السلام هزينه مى شود، مانند نذورات براى شعائر حسينى، انفاقات داوطلبانه، صدقات، تبرّعات و اوقاف براى شعائر حسينى، خاص اين مراسم است و كسى حق ندارد نذورات اين راه را صرف كار ديگرى كند، يا مردم را به هزينه كردن اموال خود در كارى ديگر مجبور نمايد.

پس هر كدام جاى خود را دارد و نمى توان يكى را به جاى ديگرى مصرف كرد. افزون بر اين، كسانى كه اهل كربلا رفتن هستند و در مكتب حسينى تربيت يافت اند، به فقيران نيز كمك مى كنند. آنان در اين مكتب، به خوبى آموخته اند كه چگونه و به چه كسانى انفاق كنند. كسانى كه چنين شبهاتى را مطرح مى كنند، كسانى هستند كه نه خود اهل زيارت اند و نه به فقرا كمك مى كنند.

درباره سفر حج هم، نظير اين حرف ها در زمان ائمه معصومين عليهم السلام مطرح بود و در روايات، تأكيد شده است كه ثواب سفر حج، از انفاق در راه خدا بيشتر است. شايد نكته آن هم، همين باشد كه سفر حج مقبول،

ص: 78

خود سبب انجام بسيارى از كارهاى خير، از جمله انفاق در راه خداست.

از اين گذشته، بسيارى از اين نذورات و هدايا، از سوى فقرا و نيازمندانى است كه عاشقانه در حد توان خود، در اين امور حسينى سهيم مى شوند. افزون بر اين، فقرا نيز از اين نذورات، بهره مند مى شوند.

پرسش بيست و يكم: علت اختصاص اربعين به امام حسين عليه السلام

چرا شيعيان، تنها براى امام حسين عليه السلام، مراسم اربعين مى گيرند؟

پاسخ

هرچند شيعيان در طول سال، براى امام حسين عليه السلام و شهداى كربلا عزادارى مى كنند و در هر مصيبتى كه براى هر كدام از شيعيان پيش مى آيد و عزيزان و بستگان خويش را از دست مى دهند، بيش از اينكه بر عزيز از دست رفته خويش گريه كنند، بر مظلوميت امام حسين عليه السلام، و ياران ايشان گريه و عزادارى مى كنند، اما اينكه چرا تنها براى امام حسين عليه السلام اربعين مى گيرند، نه براى بقيه ائمه عليهم السلام، دلايلى خاصى دارد كه به آنها اشاره مى كنيم:

1. در نخستين اربعين شهادت امام حسين عليه السلام، جابر بن عبدالله انصارى، صحابى بزرگ رسول الله صلى الله عليه و آله و عطيه عوفى، موفق به زيارت تربت و قبر سيد الشهداء عليه السلام شدند و اولين اربعين سيد الشهدا، برگزار شد؛

2. اتفاق ديگرى كه مسئله اربعين امام حسين عليه السلام را برجسته كرده است، رسيدن امام سجاد عليه السلام و كاروان اسراى اهل بيت عليهم السلام، در بازگشت از شام به كربلاست. آنان براى شهداى كربلا، گريه و عزادارى كردند.

ص: 79

شيعيان نيز از همان ابتدا، با شركت در عزادارى حضرت زينب عليها السلام و اسراى كربلا، براى احياى خاطره غمبار عاشورا و تداوم شور حسينى، همه ساله در اربعين، عزادارى مى كنند؛

3. زيارت اربعين، دستور خاص دارد. بر اساس روايتى از امام حسن عسكرى عليه السلام، زيارت امام حسين عليه السلام در روز اربعين، مستحب بوده و از نشانه هاى مؤمن است. امام عسكرى عليه السلام فرمود: «نشانه هاى مؤمن پنج چيز است: 51 ركعت نماز، زيارت اربعين، انگشتر به دست راست كردن، پيشانى به خاك گذاشتن (در حال سجده) و بسم الله را (در نماز) بلند گفتن»؛(1)

4. فداكارى هاى امام حسين عليه السلام، دين را زنده كرد و نقش او در زنده نگه داشتن دين اسلام، كاملاً ويژه و منحصر به فرد است. بنابراين حماسه ها و فداكارى هاى امام حسين عليه السلام را بايد زنده نگه داشت؛

5. مصائب امام حسين عليه السلام، براى هيچ امام و پيامبرى پيش نيامده است. به بيان ديگر، مصيبت امام حسين عليه السلام و حوادث كربلا، از همه مصيبت ها، بزرگتر و سخت تر بود. اگر عامل ديگرى هم در كار نبود، همين عامل كافى بود كه نشان دهد چرا براى امام حسين عليه السلام، بيش از امامان ديگر و حتى بيش از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، عزادارى و مراسم سوگوارى و مديحه سرايى برپا مى كنيم؛

6. دشمنان اسلام با به شهادت رساندن امام حسين عليه السلام، قصد نابود كردن دين اسلام را داشتند. شيعيان هم براى مقابله با اينها، از هر مناسبتى

ص: 80


1- . مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 787.

استفاده مى كردند و حادثه كربلا را زنده نگاه مى داشتند، كه يكى از اين مناسبت ها، حادثه روز اربعين است.

به طور كلى، تأكيد و توصيه اى كه از سوى ائمه عليهم السلام براى عزادارى امام حسين عليه السلام صورت گرفته است، در مورد هيچ امامى صورت نگرفته است و رواياتى كه از ائمه عليهم السلام درباره ثواب زيارت امام حسين عليه السلام وجود دارد، درباره هيچ امامى وجود ندارد.

پرسش بيست و دوم: پياده روى و اغتنام فرصت

اگر هدف ما زيارت است، چرا چند روز وقتمان را صرف پياده روى كنيم و از زيارت بيشتر در جوار امام حسين عليه السلام محروم بمانيم؟

پاسخ

البته كه در پياده روى در راه زيارت، دشوارى ها و مشكلات بسيارى وجود دارد، ولى با توجه به روايتى كه از رسول الله صلى الله عليه و آله آمده است كه فرمود: «افضل الاعمال احمزها»؛(1) «بهترين اعمال، مشكل ترين آنهاست»، فلسفه اين رفتار به خوبى روشن مى شود و به طور كلى، عباداتى كه با سختى همراه است، داراى ثواب بيشترى است.

در چگونگى به جا آوردن عبادات، ما تابع دستورات دينى ائمه اطهار عليهم السلام هستيم. در روايات متعددى از سوى بزرگان دين، به پياده روى زيارت امام حسين عليه السلام بسيار تأكيد شده است. امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود:

ص: 81


1- . بحارالانوار، ج 67، ص 238.

هر كس از خانه اش به قصد زيارت حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام بيرون آيد، اگر پياده باشد، خداوند براى هر گامش، حَسَنه اى مى نويسد و يك زشتكارى را از او مى زدايد؛ و چون به حرم حسين عليه السلام رسيد، خداوند، او را جزو رستگاران مى نويسد؛ و چون زيارتش را به پايان برد، خداوند، او را از رهايى يافتگان مى نويسد؛ و چون بخواهد بازگردد، فرشته اى نزد او مى آيد و به او مى گويد: «من، پيام آور خدايم. خداوند، به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: عمل از سر گير، كه گذشته ات آمرزيده شد».(1)

روشن است تأثير زيارت با پياده روى، در زيارت معمولى نخواهد بود. اين حقيقتى است كه بايد از راهپيمايان اين سفر معنوى و الهى پرسيد. آنان معتقدند وقتى يك زائر، چون قطره اى به امواج خروشان ديگر شيعيان و محبان اهل بيت عليهم السلام مى پيوندد و در مسير عشق حسين عليه السلام گام برمى دارد، از نگاه معنوى و خودسازى، ره صد ساله را يك شبه طى مى كند. بنابراين اين سفر، با همه دشوارى هايى كه دارد، سهل و آسان مى شود.

از آنجايى كه زائر همچون قطره، به دريا متصل مى شود، خود نيز دريا مى شود و از ويژگى هاى دريا، اين است كه موج ايجاد مى كند. انشاء الله در آينده اى نه چندان دور، شاهد رسيدن پيام اربعين به جهان خواهيم

ص: 82


1- . تهذيب الاحكام، ج 6، ص 44؛ الوافى، ج 14، ص 1467؛ «مَن خَرَجَ مِن مَنزِلِهِ يريدُ زِيارَهَ الحُسَينِ بنِ عَلِى بنِ أبى طالِبٍ عليهم السلام، إن كانَ ماشِيا كَتَبَ الله لَهُ بِكُلِّ خُطوَهٍ حَسَنَهً، وحَطَّ بِها عَنهُ سَيئَهً، حَتّى إذا صارَ بِالحائِرِ كَتَبَهُ الله مِنَ المُفلِحينَ، وإذا قَضى مَناسِكَهُ كَتَبَهُ الله مِنَ الفائِزينَ، حَتّى إذا أرادَ الانصِرافَ أتاهُ مَلَكٌ، فَقالَ لَهُ: أنَا رَسولُ اللهِ، رَبُّكُ يقرِئُكَ السَّلامَ، ويقولُ لَكَ: استَأنِفِ العَمَلَ، فَقَد غُفِرَ لَكَ ما مَضى».

بود. بى دليل نيست كسى كه يك بار لذت پياده روى را چشيده باشد، ممكن نيست كه به سادگى بار دوم، سوم و... را از دست دهد. تا زمانى كه انسان نرود، توجه پيدا نمى كند؛ انسان يك حال و هواى ديگرى پيدا مى كند؛ يك شور و نشاط و يك عشق ديگرى پيدا مى كند، كه وصف ناپذير است. نكته مهم و قدسى درباره پياده روى اربعين در كلام مرحوم آيت الله بهجت است كه فرمود:

امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف پس از ظهور، خود را به واسطه امام حسين عليه السلام، به همه عالم معرفى مى كند. بنابراين در آن زمان، بايد همه مردم عالم، حسين عليه السلام را شناخته باشند و پياده روى اربعين، بهترين فرصت براى اين كار است.(1)

ص: 83


1- . http://www.mashreghnews.ir/fa/news/503232/.

ص: 84

كتابنامه

1. اتحاف الخيرة المهرة بزوائد المسانيد العشره، ابوالعباس شهاب الدين احمد بن ابى بكر بن اسماعيل بن سليم بن قايماز بن عثمان البوصيرى الكنانى الشافعى، دار المشكاة للبحث العلمى باشراف ابوتميم ياسر بن ابراهيم، چاپ اول، الرياض، دار الوطن للنشر، 1420 ه. ق.

2. احكام القرآن للجصاص، ابوبكر احمد بن على الرازى جصاص، تحقيق: محمد الصادق قمحاوى، بيروت، دار إحياء التراث العربى، 1405 ه. ق.

3. اخبار مكة فى قديم الدهر وحديثه، ابو عبدالله محمد بن إسحاق بن العباس المكى الفاكهى، تحقيق: عبدالملك عبدالله دهيش، چاپ دوم، بيروت، دار خضر، 1414 ه. ق.

4. ارشاد، محمد مفيد، ترجمه: محمد باقر ساعدى خراسانى، چاپ اول، تهران، اسلاميه، 1380 ه. ش.

5. اضواء البيان فى ايضاح القرآن بالقرآن، محمد امين بن محمد شنقيطى، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، بيروت، دار الفكر للطباعة والنشر، 1415 ه. ق.

6. الأمالى، محمد بن الحسن طوسى، چاپ اول، قم، دار الثقافة، 1414 ه. ق.

ص: 85

7. الأمالى، محمد بن على ابن بابويه، چاپ ششم، تهران، كتابچى، 1376 ه. ش.

8. امام شناسى، سيد محمد حسين حسينى تهرانى، چاپ سوم، مشهد، انتشارات علامه طباطبايى، 1426 ه. ش.

9. آثار الباقيه عن القرون الخاليه، ابوريحان بيرونى، تهران، انتشارات فردوس، 1390 ه. ش.

10. بحارالانوار، محمدباقر بن محمدتقى مجلسى، چاپ دوم، بيروت، دار إحياء التراث العربى، 1403 ه. ق.

11. البداية والنهاية، ابوالفداء اسماعيل بن عمر بن كثير القرشى البصرى ثم الدمشقى، تحقيق: على شيرى، چاپ اول، دار احياء التراث العربى، 1408 ه. ق.

12. بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، طبرى آملى، عمادالدين ابى جعفر محمد بن ابى القاسم، چاپ دوم، نجف، المكتبة الحيدرية، 1383 ه. ق.

13. پاسخ به شبهات عزادارى، حسين رجبى، قم، مؤسسه آموزشى پژوهشى مذاهب اسلامى، 1381 ه. ش.

14. تاريخ الطبرى (تاريخ الرسل والملوك)، محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب الآملى ابو جعفر الطبرى، چاپ دوم، بيروت، دار التراث، 1387 ه. ق.

15. تاريخ النياحة، سيد صالح شهرستانى، تحقيق، نبيل رضا علوان، بيروت، دار الزهراء، بى تا.

16. تاريخ اليعقوبى، احمد بن ابى يعقوب بن جعفر بن وهب واضح الكاتب العباسى، بيروت، دار صادر، بى تا.

17. تاريخ دمشق، ابوالقاسم على بن الحسن بن هبة الله (ابن عساكر)، تحقيق: عمرو بن غرامة العمروى، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1415 ه. ق.

18. تأملى در نهضت عاشورا، رسول جعفريان، قم، انتشارات انصاريان، 1381 ه. ش.

ص: 86

19. تذكرة الخواص، سبط ابن جوزى، قم، شريف رضى، 1471 ه. ق.

20. ترجمه الفتوح، ابن اعثم كوفى، ترجمه: محمد بن احمد مستوفى هروى، تحقيق: غلامرضا طباطبائى مجد، تهران، انتشارات انقلاب اسلامى، 1372 ه. ش.

21. تفسير القرآن، ابو المظفر منصور بن محمد بن عبدالجبار بن احمد المروزى السمعانى التميمى الحنفى ثم الشافعى، تحقيق: ياسر بن ابراهيم وغنيم بن عباس بن غنيم، چاپ اول، رياض، دار الوطن، 1418 ه. ق.

22. توضيح المقاصد، بهاءالدين محمد بهائى، به اهتمام سيد محمود مرعشى، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى، 1406 ه. ق.

23. تهذيب الاحكام (تحقيق خرسان)، محمد بن الحسن طوسى، چاپ چهارم، تهران، دار الكتب الإسلاميه، 1407 ه. ق.

24. الثقات، محمد بن حبان بن احمد بن حبان بن معاذ بن مَعْبد التميمى ابوحاتم الدارمى، البُستى، وزارة المعارف للحكومة العالية الهنديه، چاپ اول، حيدر آباد هند، دايرة المعارف العثمانية، 1393 ه. ق.

25. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، محمد بن على ابن بابويه، قم، دار الشريف الرضى للنشر، 1406 ه. ق.

26. جامع الاخبار، محمد بن محمد شعيرى، چاپ اول، نجف، مطبعة حيدريه، بى تا.

27. الجامع المسند الصحيح المختصر من امور رسول الله صلى الله عليه و آله و سننه و أيامه (صحيح البخارى)، محمد بن اسماعيل ابوعبدالله البخارى الجعفى، تحقيق: محمد زهير بن ناصر الناصر، چاپ اول، دار طوق النجاة، 1422 ه. ق.

28. الجامع لاحكام القرآن (تفسير القرطبى)، ابوعبدالله محمد بن احمد بن ابى بكر بن فرح الانصارى الخزرجى شمس الدين القرطبى، تحقيق: احمد البردونى و ابراهيم اطفيش، چاپ دوم، قاهره، دار الكتب

ص: 87

المصريه، 1384 ه. ق.

29. جواهر الكلام، تهران، دار الكتب الاسلاميه، بى تا.

30. حبيب السير، همام الدين خواندمير، تهران، خيام، 1362 ه. ش.

31. حقيقة التوسل و الوسيله، موسى محمد على، چاپ دوم، عالم الكتاب، 1405 ه. ق.

32. الدر المنثور، عبد الرحمن بن ابى بكر، جلال الدين السيوطى، بيروت، دار الفكر.

33. راهنماى حقيقت، جعفر سبحانى تبريزى، تهران، مشعر، 1387 ه. ش.

34. الرجال (لابن الغضائرى)، احمد بن حسين واسطى بغدادى، چاپ اول، قم، دار الحديث، 1364 ه. ش.

35. رجال النجاشى، احمد بن على نجاشى، چاپ ششم، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1365 ه. ش.

36. روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم والسبع المثانى، شهاب الدين محمود بن عبدالله الحسينى الالوسى، چاپ اول، بيروت، دار الكتب العلمية، 1415 ه. ق.

37. الروح فى الكلام على ارواح الاموات والاحياء بالدلائل من الكتاب والسنه، محمد بن ابى بكر بن ايوب بن سعد شمس الدين ابن قيم الجوزيه، بيروت، دار الكتب العلميه.

38. روضة الشهدا، ملا حسين كاشفى، تصحيح: محمد رمضانى، تهران، كتابفروشى اسلاميه، 1341 ه. ق.

39. روضة المتقين فى شرح من لا يحضره الفقيه، محمدتقى بن مقصود على مجلسى، تحقيق و تصحيح: حسين موسوى كرمانى و على پناه اشتهاردى، قم، مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور، 1406 ه. ق.

40. زاد المسير فى علم التفسير، جمال الدين ابوالفرج عبدالرحمن بن على بن محمد الجوزى، تحقيق: عبدالرزاق المهدى، چاپ اول، بيروت، دار الكتاب العربى، 1422 ه. ق.

ص: 88

41. سنن ابى داوود، ابوداوود سليمان بن الاشعث بن اسحاق بن بشير بن شداد بن عمرو الازدى السجستانى، بيروت، المكتبة العصرية.

42. السنن الكبرى، احمد بن الحسين بن على بن موسى الخسروجردى الخراسانى ابوبكر البيهقى، چاپ سوم، بيروت، دار الكتب العلمية، 1424 ه. ق.

43. سير اعلام النبلاء، شمس الدين ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان بن قايماز الذهبى، القاهره، دار الحديث، 1427 ه. ق.

44. سيرة النبويه، عبدالملك ابن هشام حميرى، ترجمه: سيد هاشم رسولى، انتشارات كتابفروشى اسلاميه.

45. سيماى عقائد شيعه، آيت الله سبحانى، ترجمه: جواد محدثى، نشر مشعر.

46. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، قم، مكتبة آيت الله المرعشى، 1383 ه. ش.

47. طبقات الكبرى، محمد بن سعد كاتب واقدى، ترجمه: محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نو، 1369 ه. ش.

48. عزادارى حسين عليه السلام از زمان آدم تا زمان ما، شهرستانى، انتشارات حسينيه عمادزاده، بى تا.

49. فرهنگ عاشورا، جواد محدثى، قم، نشر معروف، 1374 ه. ش.

50. فهرست كتب الشيعة و اصولهم و اسماء المصنّفين و اصحاب الاصول، محمد بن حسن طوسى، قم، رجال، 1420 ه. ق.

51. فيض القدير شرح الجامع الصغير، زين الدين محمد المدعو بعبد الرؤوف بن تاج العارفين بن على بن زين العابدين الحدادى ثم المناوى القاهرى، چاپ اول، مصر، المكتبة التجارية الكبرى، 1356 ه. ق.

52. الكافى، محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى، چاپ چهارم، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1407 ه. ق.

53. كامل الزيارات، جعفر بن محمد ابن قولويه، چاپ اول، نجف، دار المرتضوية، 1356 ه. ش.

ص: 89

54. كتاب المزار - مناسك المزار، محمد بن محمد مفيد، قم، چاپ اول، كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد رحمه الله، 1413 ه. ق.

55. اللهوف على قتلى الطفوف، سيد بن طاووس، ترجمه: عبدالرحيم عقيقى بخشايشى، قم، دفتر نشر نويد اسلام، 1378 ه. ش.

56. لؤلؤ و مرجان، محدّث نورى، چاپ دوم، انتشارات فراهانى، 1364 ه. ش.

57. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ابوالحسن نورالدين على بن ابى بكر بن سليمان الهيثمى، تحقيق: حسام الدين القدسى، القاهره، مكتبة القدسى، 1414 ه. ق.

58. مجموعه مقالات اربعين حسينى، جمعى از نويسندگان، مركز بين المللى ترجمه و نشر المصطفى، 1394 ه. ش.

59. المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقى، قم، دار الكتب الإسلامية، 1371 ه. ق

60. مختصر تاريخ دمشق لابن عساكر، محمد بن مكرم بن على ابوالفضل جمال الدين بن منظور الانصارى الرويفعى الافريقى، تحقيق: روحية النحاس و ديگران، چاپ اول، دمشق، 1402 ه. ق.

61. مرآة العقول فى شرح اخبار آل الرسول، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، تحقيق و تصحيح: سيد هاشم رسولى محلاتى، چاپ دوم، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1404 ه. ق.

62. مروج الذهب و معادن الجوهر، ابوالحسن على بن حسين مسعودى، ترجمه: ابوالقاسم پاينده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 ه. ش.

63. المزار الكبير، محمد بن جعفر ابن مشهدى، تحقيق و تصحيح: جواد قيومى اصفهانى، چاپ اول، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1419 ه. ق.

64. مسار الشيعه، شيخ مفيد، بيروت، دار المفيد، 1414 ه. ق.

65. المستدرك على الصحيحين، محمد بن عبدالله ابوعبدالله حاكم

ص: 90

نيشابورى، تحقيق: مصطفى عبدالقادر عطا، چاپ اول، بيروت، دار الكتب العلمية، 1411 ه. ق.

66. مسند ابن ابى شيبه، ابوبكر بن ابى شيبه عبدالله بن محمد بن ابراهيم بن عثمان بن خواستى العبسى، تحقيق: عادل بن يوسف العزازى و احمد بن فريد المزيدى، چاپ اول، رياض، دار الوطن، 1997 م.

67. مسند الامام احمد بن حنبل، ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن اسد الشيبانى، تحقيق: شعيب الارنؤوط و ديگران، اشراف: عبدالله بن عبدالمحسن التركى، چاپ اول، مؤسسة الرساله، 1421 ه. ق.

68. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، محمد بن الحسن طوسى، چاپ اول، بيروت، مؤسسة فقه الشيعة، 1411 ه. ق.

69. معالم التنزيل فى تفسير القرآن (تفسير البغوى)، محيى السنة ابومحمد الحسين بن مسعود البغوى، تحقيق: محمد عبدالله النمر و ديگران، چاپ چهارم، دار طيبة للنشر والتوزيع، 1417 ه. ق.

70. المعتبر، محقق حلى قدس سره، قم، موسسة سيد الشهدا عليه السلام.

71. المعجم الكبير، سليمان بن احمد بن ايوب بن مطير اللخمى الشامى ابوالقاسم الطبرانى، تحقيق: حمدى بن عبدالمجيد السلفى، چاپ دوم، القاهر، مكتبة ابن تيميه.

72. مفاتيح الغيب (التفسير الكبير)، ابوعبدالله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسين التيمى الرازى (فخرالدين الرازى خطيب الرى)، چاپ سوم، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1420 ه. ق.

73. مفتاح الفلاح فى عمل اليوم و الليلة من الواجبات و المستحبات، محمد بن حسين بهايى (شيخ بهايى)، بيروت، نشر دار الاضواء، بى تا.

74. مقاتل الطالبيين، ابوالفرج على بن الحسين الاصفهانى، تحقيق: سيد احمد صقر، بيروت، دار المعرفه، بى تا.

75. مقتل الحسين، عبد الرزاق مقرم، بيروت، دارالكتب الاسلاميه، 1399 ه. ق.

ص: 91

76. ملاذ الاخيار فى فهم تهذيب الاخبار، محمدباقر بن محمدتقى مجلسى، تحقيق و تصحيح: مهدى رجائى، چاپ اول، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، 1406 ه. ق.

77. منتهى الآمال، شيخ عباس قمى، چاپخانه احمدى، 1368 ه. ش.

78. منهاج النجاح فى ترجمة مفتاح الفلاح، محمد بن حسين بهايى (شيخ بهايى)، ترجمه: على بن طيفور بسطامى، تحقيق و تصحيح: حسن حسن زاده آملى، چاپ ششم، تهران، حكمت، 1384 ه. ش.

79. موسوعة الفقه الاسلامى، محمد بن ابراهيم بن عبدالله التويجرى، چاپ اول، بيت الافكار الدوليه، 1430 ه. ق.

80. نزهة الخواطر و بهجة المسامع و النواظر، عبدالحى بن فخرالدين حسنى، حيدرآباد دكن.

81. نزهد الزاهد، مؤلفى گمنام، به كوشش رسول جعفريان، چاپ اول، دفتر نشر ميراث مكتوب، 1376 ه. ش.

82. نفس المهموم، شيخ عباس قمى (محدث قمى)، منشورات ذوى القربى، 1379 ه. ش.

83. نور العين فى مشهد الحسين، ابراهيم ابواسحاق اسفراينى، بيروت، مكتبة التعاون، بى تا.

84. الوافى، محمد محسن بن شاه مرتضى فيض كاشانى، چاپ اول، اصفهان، كتابخانه امام امير المؤمنين على عليه السلام، 1406 ه. ق.

85. وسائل الشيعه، محمد بن حسن عاملى (شيخ حر عاملى)، چاپ اول، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، 1409 ه. ق.

86. هداية الامة الى احكام الائمه عليهم السلام، محمد بن حسن عاملى (شيخ حر عاملى)، تحقيق و تصحيح: بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، چاپ اول، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوى، 1414 ه. ق.

87. هدية العارفين، اسماعيل باشا بغدادى، بيروت، دار الفكر، 1402 ه. ق.

ص: 92

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109