مقالاتی از اندیشه نامه ی انقلاب اسلامی

مشخصات کتاب

عنوان و نام پديدآور : مقالاتی از اندیشه نامه ی انقلاب اسلامی: تبیین اندیشه ی انقلاب اسلامی از منظر حضرت امام خمینی (قدس سره) و حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی)/ نهضت نرم افزاری، وابسته به انتشارات انقلاب اسلامی.

مشخصات نشر : تهران: انتشارات انقلاب اسلامی، نهضت نرم افزاری، ‫1398 -

مشخصات ظاهری : 751ص

شابک : دوره: ‫ 978-622-99977-7-2 ‮ ؛ ‫750000 ریال ‮ ‫: ج.1 : ‫ 978-622-99977-8-9 ‮

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه.

یادداشت : نمایه.

عنوان دیگر : تبیین اندیشه ی انقلاب اسلامی از منظر حضرت امام خمینی (قدس سره) و حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی).

موضوع : ایران -- تاریخ -- انقلاب اسلامی، 1357 -- نقد و تفسیر -- مقاله ها و خطابه ها

Iran -- History -- Islamic Revolution, 1979 -- Criticism and interprelation -- Addresses, essays, lectures

موضوع : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368. -- دیدگاه درباره انقلاب اسلامی

موضوع : Khomeyni‪, Ruhollah, Leader and Founder of IRI -- Views on Islamic revoution

موضوع : خامنه ای، سید علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، ‫ 1318 - -- دیدگاه درباره انقلاب اسلامی

موضوع : Khamene'i, Seyyed Ali, Leader of IRI, 1939 - -- Views on Islamic Revolution

شناسه افزوده : موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی. دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای"مد ظله العالی". انتشارات انقلاب اسلامی. نشر نهضت نرم افزاری

رده بندی کنگره : ‫ ‮ ‮ DSR1554 ‫ ‫ ‮ /م6 1398

رده بندی دیویی : ‫ ‮ 955/083 ‮

شماره کتابشناسی ملی : 5910717

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فاپا

ص: 1

آزادى

اشاره

منصور ميراحمدى(1) (مؤلف)

رجبعلى اسفنديار(2) (مؤلف و مسئول علمى)

آزادى؛ رفع مانع، نپذيرفتن سلطه و حق فطرى در تمام شئون زندگىِ فردى و اجتماعى بشر.

آزادى معادل واژه «حريت» در عربى و واژه «freedom» و «liberty» در انگليسى است. مفهوم آزادى از سه عنصر و مؤلفه «فاعل - عامل»، «مانع - رادع» و «هدف - غايت» تشكيل شده است. بر اين اساس، آزادى عبارت است از، رهايى چيزى يا كسى از چيزى يا مانعى براى انجام دادن كارى و يا برخوردارى از چيزى. (MacCallum ,1967, 11) تأكيد بر يك يا چند عنصر از عناصر مذكور، برداشتهاى مختلف و متعددى را شكل ميدهد. اين برداشتها كه تحت تأثير مبانى نظرى و پيش داورى هاى گوناگون صورت گرفته، موجب تعاريف متعددى از آزادى در مكاتب فكرى مختلف مى گردند. آزادى به عنوان فقدان مانع و رادع، آزادى به عنوان اختيار و برخوردارى از حق انتخاب، آزادى به عنوان قدرت و برخوردارى از توان مؤثر و كارا، آزادى به عنوان شأن و منزلت اجتماعى، آزادى به عنوان خودمختارى و استقلال فردى، آزادى به عنوان اباحيت و انجام دادن آنچه كه فرد مى خواهد و آزادى به عنوان صاحب اختيار و ارباب خود بودن، برخى از مهمترين برداشتها و تعاريفى هستند

ص: 1


1- . استاد دانشگاه شهيد بهشتى
2- . استاديار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى

كه تاكنون ارائه شده اند. ( Gray,1991,17-88 ؛ ر. ك: آربلاستر، 1377، 82-87؛ ميراحمدى، 1381، 28-41)

آزادى يكى از بنيادهاى اسلام (امام خمينى، صحيفه امام، 242/4) و آزادى خواهى از مؤلفه هاى اساسى اسلام است (امام خمينى، بى تا «ب»، 10) كه از آن، به حق اوليه و فطرى و مطلق بشر ياد شده (امام خمينى، صحيفه امام، 510/3؛ 114/4؛ 69/14؛ آيت الله خامنه اى، 1391/8/23) و در تمام ابعاد به ترويج آن پرداخته شده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 157/11) «آزادى» در انقلاب اسلامى ايران، به معناى رهايى از سلطه و دخالت زورگويان و بيگانگان، (آيت الله خامنه اى، 1377/3/21) استقلال فكر و بيان و عدم تقليد، (آيت الله خامنه اى، 1377/6/12) و به مثابه حق فطرى در تمام شئون زندگى فردى و اجتماعى بشر، تلقى ميگردد. (آيت الله خامنه اى، 1390/7/24)

آزادى از مقولات مهم و مؤكّد در قرآن كريم و روايات ائمه معصومين عليهم السلام به شمار مى رود، (آيت الله خامنه اى، 1377/6/12) كه زاييده تفكر و معارف والاى پيغمبران است. (آيت الله خامنه اى، 1384/3/10) با نگاهى به تاريخ اسلام، بارقه هاى آزادى و آزادى خواهى، به عنوان يك ارزش والاى انسانى، در قاب قيام عاشورا متجلى است. (آيت الله خامنه اى، 1379/1/26) در انديشه انقلاب اسلامى؛ اسلام، متضمن آزادى و مردم سالارى است (آيت الله خامنه اى، 1380/8/12؛ 1385/10/25؛ همو، مكتوبات، 1381/11/18) و در پرتو اسلام است كه آزادى انسان در محيط اجتماعى، از فشارهاى سياسى و اقتصادى و تعصبات جاهلانه پديدار ميگردد. (آيت الله خامنه اى، 1380/3/12) و بدين جهت اسلام هرگونه استبداد و ديكتاتورى فردى و اجتماعى را نفى ميكند و فقدان آزادى را، فاجعه اى براى جوامع بشرى قلمداد ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1379/12/9)

آزادى و فقدان مانع در رسيدن به رشد و تكامل، يكى از لوازم حيات و از نيازهاى موجود زنده است. (مطهرى، مجموعه آثار، 435/23-436؛ 168/25-169؛ همو، 1382، 67/1، 76-77) آزادى داراى جايگاه بس رفيعى است كه در شمار بزرگترين نعمتها و موهبتهاى الهى براى بشر به شمار مى آيد. (مطهرى، مجموعه آثار، 146/25؛ همو، 1382، 60/1) در تعريفى ديگر، آزادى، نبودن مانع و قيد و بند در جلوى تجليات فكرى و عملى بشر (مطهرى، مجموعه آثار، 147/25؛ همو، 1382، 60/1) و مسئوليت انتخاب در عمل است. (مطهرى، 1382، 78/7-81)

آيات زيادى در قرآن، مبتنى بر آزادى و اختيار انسان است (مطهرى، مجموعه آثار، 360/1؛ 82/3) و اولين دعوت اسلام، نفخه ى آزادى ميباشد: «قولوا لا إله إلا الله تفلحوا» . (مطهرى، 1382، 68/1)

ص: 2

«حريت» در متن ارزشهاى اسلامى است و اسلام، دين آزادى، حريت و مخالف با هرگونه تبعيض طبقاتى است. (مطهرى، مجموعه آثار، 150/25) آزادى عقيده و مذهب در تاريخ صدر اسلام نيز مشهود ميباشد؛ (مطهرى، مجموعه آثار، 128/24-129، 188، 267-269، 375-377) در جايى كه آزادى عقيده در هيچ محيط مادى گرايى در جهان، سابقه ندارد. (مطهرى، مجموعه آثار، 444/1، 487)

در قرآن كريم از آزادى اجتماعى نيز سخن به ميان آمده و حريت را، از مقاصد انبيا در نجات بشريت از چنگال اسارت و بندگى معرفى ميكند. (مطهرى، مجموعه آثار، 438/23-440) در اين مورد، دانشمندان اروپايى بر اين عقيده اند كه ايمان و اعتقاد به خدا، آزادى فردى را نفى ميكند و اين در حالى است كه اسلام، به حكم «فطرت»، آزادى و اختيار را مساوى با ايمان و اعتقاد به خدا مى داند. (مطهرى، مجموعه آثار، 526/1-527) و همين طور است كه هر چه تاريخ، تكامل مى يابد؛ آزاديهاى غير منطقى و ديكتاتورها، جاى خود را به آزادى مى دهند. (مطهرى، مجموعه آثار، 242/15-244)

آزادى در كالبد قوانين اسلام جريان دارد و اين در حالى است كه در تمدن غرب كه مدافع حقوق بشر و طرفدار آزادى مى باشند، آزادى به معناى اصيل آن وجود ندارد و مردم در هيچ يك از شئون زندگى خود نه تنها آزادى نداشته، بلكه در باطن امر با ديكتاتورى و استبداد سردمداران حكومت مواجه ميشوند. (آيت الله خامنه اى 1380/12/27؛ 1382/7/22؛ 1384/2/19؛ 1390/7/20) آزادى در كشورهاى ليبرال غربى، مبتنى بر انحراف ارزشها و بى بندوبارى اخلاقى است و هرگاه نام آزادى به ميان آيد چنانچه كوچكترين مغايرتى با اصول آنها داشته باشد، به سركوب شدن مى انجامد. (آيت الله خامنه اى، 1368/8/10؛ 1390/7/24؛ همو، مكتوبات، 1368/9/2؛ 1383/10/29) و اين چنين است كه دموكراسى خواهان غرب، انتخابات آزاد در كشورهاى اسلامى را، كه عاقبت، به متولى شدن مسئولان متدين مى انجامد، متناقض با سياستها و برنامه هاى خود مى دانند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1384/12/3)

مبانى نظرى

اشاره

مقصود از مبانى نظرى آزادى، آن دسته از ديدگاه هاى كلان و پيش فرضهايى است كه آزادى در انديشه انقلاب اسلامى بر آنها استوار است. اين ديدگاه ها و مبانى را ميتوان

ص: 3

در يك تقسيم بندى كلان به دو دسته مبانى «فلسفى - كلامى» و مبانى «فقهى - حقوقى» تقسيم كرد.

مبانى فلسفى - كلامى

توحيد. در انديشه انقلاب اسلامى، مهمترين پيش فرض فلسفى - كلامى آزادى، توحيد و خداباورى است. توحيد وخداباورى ابعاد گوناگونى دارد كه نزديك ترين بُعد آن به آزادى «توحيد عبادى» است. از اين ديدگاه نه تنها خداباورى با اصل آزادى انسان منافاتى ندارد؛ (مطهرى، مجموعه آثار، 132/25) بلكه آزادى حقيقى تنها در سايه عبوديت و بندگى خداوند تحقق مى يابد. بندگى خدا گوهر گران بهايى است كه باطن آن آزادى است؛ (امام خمينى، بى تا «الف»، 256) چرا كه در سايه بندگى خدا، انسان از تمامى عوامل ديگر آزاد ميگردد. همه ى انبياى عظام الهى آمدند تا بندهاى بندگى غير خدا را از دست و گردن انسانها باز كنند. (آيت الله خامنه اى، 1394، 252، 395) بندگى خداوند بيش از هر چيز، رهايى و آزادى انسان از هوى و هوس را به دنبال دارد و به همين دليل، ممكن است قدرتمندان و صاحبان سلطنت هاى ظاهره متعددى وجود داشته باشد كه با حريت و آزادى نفس و بزرگوارى و بزرگ منشى بيگانه اند و بنده ى ذليل و عبد مطيع نفس و هوى باشند. (امام خمينى، بى تا «الف»، 256) حب نفس، اسارت انسان را در پى دارد و آزادى واقعى در گرو رهايى از هواى نفسانى است؛ (مطهرى، مجموعه آثار، 443/23؛ امام خمينى، صحيفه امام، 9/14، 12؛ 389/16) ازاين رو، اطاعت از هوى و هوس با توحيد و خداباورى منافات دارد. اطاعت از هواى نفس به معنى اسارت نفس است كه با حصار توحيد الهى منافات دارد. (آيت الله خامنه اى، 1371/2/23)

افزون بر اين، اعتقاد به توحيد، آزادى انسان از ستمگران را به همراه دارد. از اين ديدگاه، هر چه به سمت توحيد و عبوديت الله پيش رويم، شر طواغيت و اندادالله كم تر خواهد شد. (آيت الله خامنه اى، 1377/4/21) لذا، در اين ديدگاه، انسان در عمل دو وظيفه دارد: يكى اطاعت از خداى متعال و عبوديت پروردگار عالم و دوم سرپيچى از اطاعت از هر آن چيزى كه مى خواهد در قبال حكمروايى خدا، بر انسان حكمرانى كند. (آيت الله خامنه اى، 1379/9/12) عبوديت غير خدا با آزادى و وارستگى انسان منافات دارد؛ (آيت الله خامنه اى، 1394،

ص: 4

231) در قرآن رها كردن انسان از بندگى و برداشتن زنجير اسارت از گردن او، يكى از مهمترين اهداف رسالت انبيا ذكر شده است. (اعراف، 157) بر همين اساس قرآن كريم در تبيين مواجهه موسى عليه السلام و فرعون، وقتى فرعون سرپرستى و احسان به موسى عليه السلام را به او يادآور ميشود تا آن پيامبر الهى را از اهدافش باز دارد، موسى عليه السلام در مقابل، پاسخ ميدهد كه وى نميتواند در برابر بردگى مردمانش، صرفاً به اين دليل كه در خانواده فرعون بزرگ شده است، ساكت بماند: «وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهٰا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرٰائِيلَ» . (شعراء، 22)

اختيار و اراده. يكى ديگر از مبانى فلسفى - كلامى آزادى، اصل اختيار و اراده است. اراده، قوه متعالى است كه در روح انسان وجود دارد. (مطهرى، مجموعه آثار، 171/25) از ديدگاه كلامى، اراده حالتى نفسانى و وجدانى است كه از تصميم و عزم براى به دست آوردن و برآورده ساختن چيزى، پس از تصور آن و تصديق به فائده آن و حكم به لزوم به دست آوردن آن، حاصل ميشود. (امام خمينى، 1370، 156) ازاين رو، انسان به دليل برخوردارى از امكان تصميم گيرى بر انجام كارها پس از تصور و تصديق آنها، برخوردار از اراده است. (مطهرى، مجموعه آثار، 623/6) اما اين امر به مفهوم تفويض و واگذارى مطلق امور به انسان نبوده؛ چرا كه تمام اراده ها و مشيتها ظل اراده و مشيت ازلى خداوند است. (مطهرى، مجموعه آثار، 386/1-387؛ 99/3؛ امام خمينى، 1370، 365) آزادى بشر با قضا و قدر الهى، هيچ گونه منافات ندارد. (مطهرى، مجموعه آثار، 527/1؛ 445/22) انسان به دليل برخوردارى از اراده و اختيار، موجودى آزاد است؛ اما آزادى او ذيل اراده خداوند قرار ميگيرد. چنين نگرشى، يكى از عناصر اصلى انديشه انقلاب اسلامى است كه به موجب آن به نقش انسان و اراده و قدرت انسانى، ايمان زيادى داشته و در طول دوران انقلاب و در بررسى مسائل اسلامى به چنين نگرشى رسيده است. (آيت الله خامنه اى، 1368/3/19) آزادى در انقلاب و نظام اسلامى برخاسته از اراده مردم آزاده و عبوديت خداوند است. (آيت الله خامنه اى، 1381/12/6؛ 1386/10/12) خداوند در قرآن كريم اكراه در دين را نفى كرده است «لاٰ إِكْرٰاهَ فِي اَلدِّينِ» . (بقره، 256) اين آيه بر اين نكته تأكيد دارد كه دين اسلام، بر اساس شمشير و خون نيست و اكراه و زور را تجويز نكرده است و نيز سست بودن كلام آنان كه اسلام را دين شمشير معرفى كرده اند، بيان ميكند. (طباطبائى، 1374، 523/2-525)

بر اساس باور به وجود اراده در انسان، در جهان بينى اسلام، انسان شدنى است مستمر

ص: 5

و پويشى است خودآگاه، انتخابگر و خودساز. (حسينى بهشتى، 1386، 26) مقصود از «شدن» اين است كه انسان همواره در حال تغيير و دگرگونى است و اين شدن همراه با يك پويش و تلاش است كه هم آگاهانه است و هم بر اساس آن دست به انتخاب مى زند و از اين طريق رشد ميكند و به جلو مى رود و برخوردار از آزادى ميگردد. چنين انسانى از كرامت ذاتى برخوردار است. (مطهرى، مجموعه آثار، 435/23-437؛ حسينى بهشتى، بى تا، 178/3؛ آيت الله خامنه اى، 1390/7/24) آزادى به عنوان بزرگترين امتياز براى انسانى است كه خودآگاه، خودساز و محيطساز است و توانسته است خود را از چنگال و جبر طبيعت برهاند و با حاكميت مطلق در برابر قوانين طبيعت، آن را مهار و رام سازد. (مطهرى، مجموعه آثار، 526/1-527؛ حسينى بهشتى، بى تا، 179/3-180) قدرت اراده، آزادى و انتخابگرى انسان به حدى است كه علاوه بر جبر طبيعت توانسته است در برابر جبرهاى اجتماعى، تاريخى و اقتصادى و نيز سنتها و مكانيسمهاى آن به طور آزادانه رفتار كند. انسان با شناخت قوانين و عوامل اجتماعى توانسته است به طور آگاهانه و آزاد، نوع آفرينى كند و به حادثه هاى پيروزى آفرينى نائل شود. انقلاب ايران نيز به عنوان يك حماسه ى تازه و پيروز، نشان از شعور، آگاهى و آزادمنشى ملت ايران و رهايى از چنگال و جبر ايسم هاى تاريخى، اقتصادى و اجتماعى بوده است. (حسينى بهشتى، بى تا، 181/3-184؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1369/8/2)

مبانى فقهى - حقوقى

افزون بر مبانى فلسفى - كلامى، آزادى در انديشه انقلاب اسلامى، مبتنى بر مبانى فقهى نيز ميباشد:

نفى سلطه. يكى از مهمترين مبانى فقهى آزادى، عدم جواز سلطه بيگانگان بر جامعه اسلامى است. از اين ديدگاه، منطق اسلام اين است كه سلطه غير را نمى پذيرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 91/4) اين نگرش با روش اجتهادى به قرآن كريم مستند ميگردد. براساس قرآن كريم، هرگز خداى تبارك و تعالى سلطه اى براى غير مسلمان بر مسلمان قرار نداده است؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 316/4-317) به همين دليل، يكى از اصول اساسى انديشه انقلاب اسلامى، مبارزه با سلطه در سطح نظام بين الملل است. انقلاب اسلامى، بر اين اساس، با

ص: 6

نظام سلطه مخالف است. نظام سلطه، به معناى زورگويى دولتها و پذيرش زورگويى توسط ملتها است. (آيت الله خامنه اى، 1368/8/10؛ 1383/4/18؛ 1384/6/11)

نفى سلطه به عنوان يكى از مبانى فقهى آزادى در عرصه سياست و روابط خارجى، در عرصه داخلى نيز قابل استناد است. اسلام در رابطه بين دولت و ملت نيز ضوابط و حدودى معين كرده است و براى هر يك بر ديگرى حقوقى تعيين نموده است كه در صورت رعايت آن هرگز چنين رابطه اى يعنى رابطه مسلط و زير سلطه به وجود نمى آيد. (امام خمينى، صحيفه امام، 223/5)

عدم ولايت. اصل عدم ولايت از جمله مبانى آزادى در انديشه انقلاب اسلامى است. در نظام مردم سالارى دينى، رأى مردم بر اساس تقوا و كرامت دينى افراد است. در اين نظام، ولايت كسى پذيرفته خواهد شد كه مورد تأييد خداوند متعال و مورد قبول شرع قرار گرفته باشد. در منطق اسلام صلاحيت و اهليت ولايت؛ دارا بودن فقاهت، تقوا و عدالت و پذيرش مردم است. در نظام دينى، هم مردم و هم والى تابع شرع و قانون اند. (حسينى بهشتى، 1383، 161-169، 185-193؛ آيت الله خامنه اى، 1377/6/12) در اين نظام، زور و سلطه معنايى ندارد و رهبرى و ولايت مى ع بايستى بر مبناى عدالت و اسلام باشد. (مطهرى، مجموعه آثار، 169/24)

عدالت. يكى ديگر از مبانى فقهى آزادى، عدالت است. عدالت، مهمترين ارزش در جامعه است (آيت الله خامنه اى، 1377/4/7) كه در پرتو آن، حكومتها به آزادى و استقلال خواهند رسيد (امام خمينى، صحيفه امام، 115/7) و حقوق بشر تأمين خواهد شد. (آيت الله خامنه اى، 1371/10/23) مبناى عدالت و برابرى انسانها، ايشان را به مبارزه در برابر استعمار و استبداد برمى انگيزد. (انصارى، 1374، 177)

عدالت، پايه و اساس حكومت دينى و عادل بودن رأس ويژگيهاى حاكم و والى است. اين اصل در دوران رژيم پهلوى و سلاطين جائر آن مهجور و متروك بوده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 322/3-323؛ 440/8؛ آيت الله خامنه اى، 1377/6/12) چنانچه دولتى عدالت محور باشد، تبعيض و شكاف هاى طبقاتى از بين رفته و توجه به نيازهاى محرومان پررنگ تر شده و راه براى ايادى زورگو و استعمار بسته و جامعه، تبديل به جامعه توحيدى خواهد شد. (مطهرى، مجموعه آثار، 174/24؛ آيت الله خامنه اى، 1384/6/8) در نظام جمهورى اسلامى ايران، ايجاد عدالت جهت

ص: 7

آزادى مردم، از وظايف و مسئوليتهاى كارگزاران حكومتى است. (آيت الله خامنه اى، 1380/3/14)

مسئوليت پذيرى. مسئول بودن انسانها نيز از جمله مبانى نظرى آزادى است. انسان موجودى آزاد و مسئول خلق شده و در برابر تأمين نيازهاى خود، از جمله آزادى، داراى مسئوليت و تكليف است. در تفكر اسلامى، مبارزه براى آزادى و نجات مظلومان، يك مسئوليت و تكليف است كه اسلام در كنار آزادى براى انسانها، تكليف را نيز برشمرده است كه به نحو احسن و آزادانه، تكاليف خود را انجام دهند. (مطهرى، مجموعه آثار، 664/23، 676-677؛ امام خمينى، صحيفه امام، 414/3؛ آيت الله خامنه اى، 1377/6/12) آزادى در معناى تكليف، بدين منظور است كه انسانها مكلفند علاوه بر تأمين آزادى خويش، آزادى ديگران را نيز حتّى با جهاد و مبارزه تأمين كنند. (آيت الله خامنه اى، 1391/8/23) آزادى هم دادنى است و هم گرفتنى است و اين بدين معناست كه انسان به كمك عقل و شعور و آگاهى مى بايستى با حق و حدود خود آشنا و آزاديهاى خود را مطالبه نمايد و مسئولان و كارگزاران حكومتى هم، حق سلب آزاديها و حقوق طبيعى و قانونى افراد را نداشته بلكه مكلف به اداى آن نيز مى باشند. (امام خمينى، صحيفه امام، 143/4؛ آيت الله خامنه اى، 1379/12/9؛ 1382/8/11) ايجاد حكومت آزاد، تعهد و تكليف يك انسان اجتماعى است، (حسينى بهشتى، 1361 «الف»، 132) و بر اين اساس كسانى كه در عرصه هاى انتخاب مشاركت ميكنند، در حقيقت به پيمان خود، متعهد و مسئول مانده اند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 521/11)

ظلم ستيزى. بشر از ديرباز شاهد ظلم، ستم، رنج و تبعيض بوده و همواره از دست طواغيت و قدرتمندان زورگو سيلى خورده است، به همين دليل احقاق حقوق انسانى و حمايت از مظلوم و مقابله با ظالم، يكى از مبانى مؤكد اسلام (امام خمينى، صحيفه امام، 189/14؛ آيت الله خامنه اى، 1388/2/24) و نقطه درخشان حكومتهاى توحيدمحور است كه تبعيت از اين الگو، راهى صواب در خوشبختى و سعادت جوامع بشرى است. در جامعه اى كه سلطه گرى و ظلم و بيداد، سايه افكنده است، آزادى و عزت از آن جامعه سلب خواهد شد؛ به همين جهت مقابله با ظلم و ايستادگى در برابر آنها براى گرفتن و احقاق حقوق حقه و حمايت از مظلومان و حفظ شأن و كرامت انسانى، از كارويژه ها و خصلتهاى ذاتى جوامع خواستار آزادى و طرفدار عدالت قرار ميگيرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 488/3؛ 149/5؛ آيت الله خامنه اى، 1380/9/16)

ص: 8

انواع آزادى

اشاره

آزادى انواع مختلفى دارد كه در يك تقسيم بندى كلى ميتوان به آزادى فرهنگى، آزادى معنوى، آزادى فكر و انديشه، آزادى اقتصادى و آزادى سياسى و اجتماعى اشاره كرد. در انديشه انقلاب اسلامى، قبل از هر چيز، آزادى فرهنگى مورد توجه قرار گرفته است.

آزادى فرهنگى

در اسلام آزادى فرهنگى به معناى واقعى مورد پذيرش قرار گرفته است اما آنچه كه به عنوان آزادى فرهنگى در دوران قبل از انقلاب اسلامى در ايران مطرح بوده است، برخلاف معناى واقعى آن است. آزادى اى كه در دوران قبل از انقلاب اسلامى وجود داشت، آزادى در رفتن به مراكز فساد بود؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 228/10؛ انصارى، 1374، 194) حال آنكه، معيار واقعى بودن آزادى در عرصه فرهنگى، قرار گرفتن آزادى در مسير رشد و تعالى انسان است. از اين گونه آزادى كه در رهايى انسان از هوى و هوس به دست مى آيد، در انديشه انقلاب اسلامى ايران، به «آزادى معنوى» نيز تعبير شده است.

مقصود از آزادى معنوى، آزادى انسان، و به ديگر سخن، رستگارى انسان و تعالى اخلاقى انسان و عروج معنوى انسان است. (آيت الله خامنه اى، 1387/2/14) و به همين دليل، اين آزادى، برترين فضيلتهاى انسان است. آزادى معنوى، زمينه ساز آزادى اجتماعى است. آزادى انسان در اخلاق و معنويت، رعايت موازين و اصول آزادى اجتماعى را در پى خواهد داشت. (مطهرى، مجموعه آثار، 434/23، 440-449)

آزادى معنوى در دو معنا نمود پيدا ميكند، يكى تقرب الى الله و پيش رفتن در وادى توحيد بوده و ديگرى رهايى از هواى نفس و قيود درونى و وابستگيهاى نفسانى است. آزادى يعنى رها شدن و نترسيدن از محدوديتها. در نگرش انقلاب اسلامى محدوديت فقط در چهارچوب اسلام است و هيچ محدوديت ديگرى، نميتواند مانع فعاليتهاى سياسى و اجتماعى بشر گردد و همه عملكردها بايد بر طبق موازين اسلامى باشد. (آيت الله خامنه اى، 1391/8/23)

ص: 9

آزادى فكر و انديشه

در انديشه انقلاب اسلامى آزادى فكر و انديشه در قالب ايده «آزادانديشى» مطرح گرديده و به رسميت شناخته شده است. آزادانديشى از مبانى اصلى اصول گرايى است. (آيت الله خامنه اى، 1385/3/29) از اين ديدگاه، آزادى انديشه ناشى از استعداد انسانى بشر است كه ميتواند در مسائل بيانديشد. (مطهرى، مجموعه آثار، 368/24) ازاين رو، استعداد بشرى حتماً بايد آزاد باشد چرا كه پيشرفت و تكامل بشر در گرو اين آزادى است. (مطهرى، مجموعه آثار، 120/24) آزادانديشى، در انديشه انقلاب اسلامى، مقوله اى غير از بى بندوبارى است (آيت الله خامنه اى، 1381/11/7) و به مفهوم آزادانه فكر كردن، آزادانه تصميم گرفتن؛ ترجمه اى، تقليدى و بر اثر تلقين حركت نكردن تعريف ميشود. (مطهرى، مجموعه آثار، 259/20-260؛ آيت الله خامنه اى، 1382/8/15؛ 1384/6/8؛ 1388/8/6) رهبر معظم انقلاب، به تشكيل كرسى هاى آزادانديشى در دانشگاه و حوزه توصيه ميكند و تأكيد دارد كه اين مهم، باعث يك جريان سيال فكرى در جامعه خواهد شد و داراى آداب و ترتيبى است كه هدايت آن به عهده ى عقلاى مسئولين ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1385/8/18؛ 1386/9/8؛ 1388/6/8؛ 1389/1/1؛ 1394/4/20)

آزادى مذهبى ذيل آزادى فكر و انديشه مطرح است. آزادى مذهبى به مفهوم حق اقليتهاى دينى نسبت به عمل بر طبق آئين دينى خود است. از اين ديدگاه همه ى اقليتهاى دينى در اسلام محترم هستند. آنان از هرگونه آزادى براى انجام فرائض دينى خود برخوردارند. (امام خمينى، صحيفه امام، 425/4-427، 441، 508؛ 188/5، 293، 313، 424) اين نگرش به ديدگاه اسلام ارتباط داده ميشود كه به موجب آن، مسلك دينى تحت فشار و سلب آزادى قرار ندارد. تمامى انسانها در اسلام آزاد و مستقل هستند. (امام خمينى، صحيفه امام، 533/5) بر مبناى چنين نگرشى است كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى، در كشور ايران يهودى ها، مسيحى ها، زرتشتى ها نماينده به مجلس مى فرستند، آزادانه زندگى ميكنند و مراسم عبادى خود را انجام مى دهند. (آيت الله خامنه اى، 1375/2/13؛ 1386/9/14)

آزادى اقتصادى

اقتصاد آزاد و شكوفا، مرهون كشورى آزاد و استقلال يافته و به دور از وابستگى است.

ص: 10

(آيت الله خامنه اى، 1368/9/1) در پرتو جامعه اى مهذب، داراى تعليم و تربيت صحيح (مطهرى، 1382، 95/1؛ امام خمينى، صحيفه امام، 3/9) و آزادى فكر و بيان است كه رفاه و آزادى اقتصادى پديدار ميگردد. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 464/15-465) سياستهاى ايران در زمان پهلوى، درست معكوس اين اصل و اقتصاد نيز چون ساير مقولات، عقب مانده و وابسته بوده است. (آيت الله خامنه اى، 1373/9/23) آزادى اقتصادى در پرتو ارزشها و مفاهيم اسلامى است و با آزادى «آدام اسميتى» غرب و ديكتاتورى اقتصادى سر و كارى ندارد. (آيت الله خامنه اى، 1390/7/24) آزادى، ارمغان اسلام براى انسانها است و پيشرفت و رونق اقتصادى در اسلام در كنار روحيه مساوات و عدالت و رعايت حقوق مستضعفين تحقق مى پذيرد و در اين نوع آزادى، تبعيض طبقاتى در الگوى اقتصادى كشورهاى غربى مطرود است. (آيت الله خامنه اى، 1378/3/12؛ انصارى، 1374، 194) اقتصاد آزاد جوامع در گرو ميدان دادن به خلاقيتها و ابتكارهاى افراد جامعه است كه در نتيجه به تعادل عرضه و تقاضا مى انجامد. (حسينى بهشتى، 1390، 129-130)

آزادى اقتصادى در غرب، انحصار و تصاحب موقعيتهاى اقتصادى در دست افراد معدود به وسيله تقلب و زور است و آزادى اقتصادى غربى مبتنى بر اصل ثروت و رسيدن به اوج سرمايه دارى و توانگرى اقتصادى است. برخلاف ديدگاه انقلاب اسلامى، كه آزادى اقتصادى بر پايه اصل تعاون و حق مديريت همگانى است. (آيت الله خامنه اى، 1391/8/23)

آزادى سياسى و اجتماعى

آزادى اجتماعى به مثابه رهايى افراد از قيدوبندها و محدوديتهاى ديگر افراد جامعه بشرى در مسير رشد و تكامل ميباشد. (مطهرى، مجموعه آثار، 437/23) اين قسم از آزادى، شامل گونه هايى از آزادى همچون آزادى قلم، بيان، رأى و شركت در انجمنها است. (آيت الله خامنه اى، 1379/12/9) انقلاب اسلامى ايران در شرايطى شكل گرفته است كه اين آزاديها از مردم ايران سلب شده بود (امام خمينى، صحيفه امام، 198/1؛ 249/3، 368، 385، 491، 507؛ 195/4، 268-269؛ 339/18؛ آيت الله خامنه اى، 1379/2/23) و مردم در محيط خفقان آميز و تحت فشار و زور و ارعاب حكام پهلوى به سر ميبردند. (امام خمينى، صحيفه امام، 136/1، 142، 191؛ 331/7؛ آيت الله خامنه اى، 1376/11/14) ازاين رو، از آغاز حركت انقلابى، «آزادى» در كنار استقلال به عنوان هدف مردم مسلمان ايران معرفى

ص: 11

گرديد (امام خمينى، صحيفه امام، 262/3؛ 126/17-127) و آزادى فكرى، زمينه ساز استقلال كشور قرار گرفت. (امام خمينى، صحيفه امام، 180/11؛ 7/12، 25؛ 125/17-127) از اين ديدگاه، تحقق آزادى تنها با از بين رفتن نظام استبدادى امكان پذير است؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 62/4) چرا كه ارتباط تنگاتنگى ميان آزادى سياسى و نوع نظام سياسى برقرار است؛ ازاين رو، از آغازين روزهاى شكل گيرى نظام جمهورى اسلامى در ايران، مهمترين وظيفه دولت فراهم ساختن شرايط تحقق آزادى سياسى به ويژه در عرصه ى انتخابات و مطبوعات معرفى ميگردد. (امام خمينى، صحيفه امام، 333/5؛ 39/6، 262، 277؛ آيت الله خامنه اى، 1375/3/29؛ 1377/6/12؛ 1387/11/26) در انديشه انقلاب اسلامى تمامى اقسام آزادى سياسى همچون آزادى بيان، قلم و عقيده و رأى احزاب به رسميت شناخته ميشود، (امام خمينى، صحيفه امام، 429/4-432؛ 333/5، 449؛ 129/11، 145؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1389/11/15) اما در محدوده اى كه توطئه (امام خمينى، صحيفه امام، 262/6؛ آيت الله خامنه اى، 1377/6/24) يا خيانت محسوب نشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 331/7؛ 121/9-124)

در واقع، آزادى سياسى - اجتماعى نيز با رويكردى مسئولانه و متعالى مورد توجه قرار ميگيرد. از اين ديدگاه، بشر بايد در اجتماع از ناحيه ساير افراد اجتماع آزاد باشد تا ديگران مانعى در راه رشد و تكامل او نباشند. (مطهرى، مجموعه آثار، 751/15) بنابراين آزادى سياسى اجتماعى نيز به دليل توجه به ضرورت رشد و كمال انسان از اهميت زيادى برخوردار ميگردد.

آزادى سياسى را ميتوان «آزادى قانونى» تعبير نمود كه به موجب آن، آزادى تنها در حدود قوانين (امام خمينى، صحيفه امام، 446/6) كه همان قوانين اسلام است، پذيرفته ميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 460/7) به همين دليل، در اين ديدگاه آزادى يك امانت الهى دانسته ميشود (امام خمينى، صحيفه امام، 37/8) و جمهورى اسلامى موظف به رعايت آن است. در اين نگرش، آزادى سياسى از چنان اهميتى برخوردار است كه مقدمه استقلال اقتصادى و فرهنگى دانسته ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1368/9/1) چرا كه در اين گفتمان، آزادى سياسى تنها در بعد داخلى آن مورد توجه قرار نميگيرد بلكه افزون بر آن، در بعد خارجى آن و در رهايى از استعمار نيز معنا ميگردد. به همين دليل، آزادى سياسى، هم به مفهوم آزادى از تسلط ابر قدرتها و هم آزادى از حكومت استبدادى و خودكامه ى طاغوتى (آيت الله خامنه اى، 1375/1/28) و هم آزادى از

ص: 12

سلطه زورگويان و آزادى از دخالت و نفوذ بيگانگان معنا ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1369/3/14؛ 1377/3/21؛ 1387/2/14) بدين ترتيب، ارتباط وثيق آزادى سياسى و استقلال به عنوان دو شعار اصلى انقلاب اسلامى ايران آشكار ميگردد.

ترابط آزادى با ساير مفاهيم اساسى

اشاره

هر انديشه اى در برگيرنده ى مفاهيم اساسى است كه ارتباط معنادار آنها به يكديگر موجب انسجام آن انديشه ميگردد؛ در غير اين صورت معنادارى و انسجام آن انديشه خدشه دار ميگردد. انديشه انقلاب اسلامى در برگيرنده مفاهيم اساسى متعددى است كه مهمترين آنها را از حيث ارتباط معنادار با آزادى ميتوان در شش مفهوم اساسى شريعت، قانون، عدالت، اخلاق، امنيت و پيشرفت خلاصه كرد.

آزادى و شريعت

اصل جدايى ناپذيرى دين و سياست، ايجاب ميكند كه آزادى به عنوان يكى از سياستهاى خارجى و داخلى ملت ايران، تنها در چهارچوب دين و شريعت پديدار گردد. (آيت الله خامنه اى، 1375/2/18؛ 1381/12/13) در واقع آزادى، هديه دين به يك ملت است (آيت الله خامنه اى، 1377/6/12) و نقش اين عنصر، در تأمين و رشد آزادى جوامع، مهم و غير قابل انكار ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1374/11/20؛ 1378/1/23؛ 1384/2/11)

در نظام اسلامى، مردم و مسلمانان در دايره مقررات شرعى، آزادند و بعد از آنكه موازين شرعى را رعايت نمودند، كسى حق سلب آزادى را از آنها ندارد و در واقع، وضع قوانين و موازين شرع، براى محدود كردن و هدايت كردن آزادى تكوينى انسان و رسيدن به كمال و سعادت است؛ (امام خمينى، بى تا «ب»، 73؛ آيت الله خامنه اى، 1377/6/12) در اين مسير، انسانِ تحت لواى آزادى تشريعى، داراى حق و تكليف است و فرد آزاد، واجد حقوقى بوده كه در انجام آن آزاد است و ديگران نيز ملزم به رعايت اين حقوق هستند؛ (آيت الله خامنه اى، 1377/6/12) به عنوان مثال؛ در نظام سياسى اسلام، مشاركت در امور كه در زمره آزاديهاى سياسى است؛ حق انسان محسوب ميشود و دولت نيز ملزم به فراهم كردن زمينه آن ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1379/12/9)

ص: 13

در نگرش انقلاب اسلامى شريعت، محور اصلى تمامى امور است و ايران آباد و آزاد تنها در صورت بهره مندى از ارزشهاى اسلامى و تحت لواى شريعت مقدس اسلام است كه باعث صدور انقلاب به ساير كشورهاى اسلامى خواهد شد. (آيت الله خامنه اى، 1368/4/18)

آزادى و قانون

در انديشه انقلاب اسلامى، ارتباط تنگاتنگى ميان آزادى و قانون برقرار است. اين ارتباط را به اختصار ميتوان از دو زاويه مورد بررسى قرار داد. نخست، قانون يكى از مبانى و منابع مهم آزادى است. از اين زاويه، «قانون» آزادى داده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 288/1، 290؛ 406/3) ازاين رو، توجيه آزادى با تكيه بر قانون امكان پذير ميشود. از آنجا كه در اين انديشه قانون برگرفته از اسلام است، قانون اسلام مسبّب آزاديها و دموكراسى حقيقى دانسته ميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 431/4) در اين قانون، حقوق همه اقشار، اقليتهاى مذهبى، زنان و... ملاحظه شده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 462/6؛ 148/11) افزون بر اين در عرصه ى سياسى نيز، «قانون اساسى، تكليف شوراها و احزاب را معين كرده است». (آيت الله خامنه اى، 1377/2/22) و در اين ديدگاه، آزادى قلم و بيان حق مسلم مردم و مطبوعات است و اين جزو اصول مصرحه ى قانون اساسى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 260/3؛ آيت الله خامنه اى، 1379/2/1)

در اين انديشه، قانون علاوه بر اينكه مهمترين منبع و مبناى آزادى است، مهمترين عامل تعيين كننده قلمرو آزادى نيز به شمار مى رود. از اين ديدگاه، «آزادى در حدود قانون است» (امام خمينى، صحيفه امام، 487/7، 535؛ 283/8) و چون قانون در اين انديشه برگرفته از اسلام است، (امام خمينى، صحيفه امام، 12/9-13؛ همو، بى تا «ب»، 133) آزادى در محدوده اى قرار دارد كه به اسلام ضرر نرساند. (مطهرى، مجموعه آثار، 174/24؛ امام خمينى، صحيفه امام، 487/7، 536) آزادى وسيله ى قانون شكنى و ريشه كن كردن نظام جمهورى اسلامى نميباشد و كسانى كه با نام آزادى دست به اغتشاش و آشوب مى زنند، توطئه گر و خيانتكار محسوب ميشوند. (آيت الله خامنه اى، 1379/12/9) از اين ديدگاه، در صورت وجود قانون به عنوان عامل تحديدكننده ى قلمرو آزادى، جلوى هرج ومرج در جامعه گرفته ميشود و به همين دليل، براى مهار هرج ومرج فرهنگى بهترين راه، اين است كه آزادى بيان در چهارچوب قانون، حمايت و نهادينه شود. (آيت الله

ص: 14

خامنه اى، 1382/11/24؛ همو، مكتوبات، 1381/11/16)

بدين ترتيب، در انديشه ى انقلاب اسلامى، با توجه به ارتباط تنگاتنگ قانون و شريعت، آزادى با اين دو، ارتباط معنادار و نزديكى برقرار ميكند كه به موجب آن قانون وشريعت افزون بر تبيين مبانى آزادى، قلمرو آن را نيز معين ميكنند.

آزادى و عدالت

در انديشه انقلاب اسلامى، عدالت خاستگاه و تكيه گاه آزادى است. عدالت در اين انديشه، از اين جهت بر آزادى تقدم دارد كه مهمترين هدف در زندگى جمعى محسوب ميگردد و به همين دليل، مهمترين آرمان حكومت اسلامى نيز به حساب مى آيد.

«حكومت اسلامى، حكومت عدالت» تعريف ميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 509/3؛ 440/8) حكومتى كه در آن، جميع اقشار ملت با يك چشم ديده ميشوند و نور عدالت الهى بر همه به يك طور مى تابد. در آن اختلاف نژاد و سياه و سفيد و ترك و فارس و لر و كرد و بلوچ مطرح نيست؛ همه برادر و برابرند. (امام خمينى، صحيفه امام، 453/6؛ 532/5-533) در پرتو حكومت عادلانه و حاكميت اسلام است كه جوامع، روى آزادى را به خود مى بينند. (امام خمينى، صحيفه امام، 322/3-323، 371؛ آيت الله خامنه اى، 1378/3/12؛ 1380/3/14) ازاين رو عدالت خاستگاه آزادى است.

اين مفهوم از عدالت، به عدالت اجتماعى ارتباط پيدا ميكند كه ظرف تحقق آن جامعه بوده و با حقوق همگان مربوط ميشود. در پرتو عدالت است كه حقوق انسانى و كرامت بشرى و آزادى و معنويت او حفظ ميشود؛ (آيت الله خامنه اى، 1382/8/23) بنابراين عدالت پاسدار آزادى است.

در انديشه انقلاب اسلامى، ايده «آزادى به مثابه حق» مطرح ميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 114/4-115، 118) از اين ديدگاه، آزادى حق انسان است و اين حق، ناشى از ميل و تمايلات فردى نيست؛ بلكه ناشى از، استعدادهاى انسانى انسان است. (مطهرى، مجموعه آثار، 645/19) بر اين اساس، در حكومت اسلامى، تمامى افراد از حقوق يكسانى برخوردارند و در اين صورت، آزادى همگان به عنوان يك حق اساسى مورد توجه قرار ميگيرد. به همين دليل، تحقق عدالت موجب تحقق برخوردارى همگان از حقوق اساسى و آزادى ميگردد و در

ص: 15

نتيجه، در اين ديدگاه، «آزادى بر معيار عدل» قرار ميگيرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 115/7، 131، 363) در اين ديدگاه عدل نيز خود نيازمند يك معيار و مبنا است كه همان قانون است. ازاين رو، «اگر چيزى بر طبق قانون تحقق پيدا كرد، عدالت است». (آيت الله خامنه اى، 1368/6/20) بنابراين، ارتباط آزادى و عدالت، ارتباط آن دو را با قانون نيز به دنبال مى آورد. قانون مبناى عدالت و عدالت مبناى آزادى است. پر واضح است كه عدالت در اين ديدگاه، تنها ناظر به زندگى مادى نبوده؛ بلكه شامل زندگى معنوى نيز ميگردد (آيت الله خامنه اى، 1384/2/18) و به همين دليل عدالت در اين ديدگاه عبارت است از، ايجاد فضايى كه انسانها در آن به معناى كامل كلمه احساس آسايش و آزادى و استقلال بكنند و احساس سلطه ى بيگانگان را نداشته باشند. (آيت الله خامنه اى، 1370/12/12؛ 1379/7/14) در صورت وجود چنين فضايى، صاحب حق اگر چه ضعيف باشد ميتواند حق خود را بى دغدغه از كسى كه حق او را گرفته است ولو آن شخص قوى باشد بگيرد. (آيت الله خامنه اى، 1371/5/26) در اين صورت عدالت اجتماعى به اين معنا تحقق مى يابد كه «نظر و نگاه دستگاه قدرت و حكومت نسبت به آحاد مردم يكسان باشد. نيز در مقابل قانون، امتيازات و برخوردها يكسان باشد». (مطهرى، مجموعه آثار، 148/24-149؛ آيت الله خامنه اى، 1375/9/5) چنين جامعه اى جامعه ى عادل است و از اين ديدگاه، جامعه عادل، «جامعه آزاد است كه مردم در آن، در اداره ى كشور، در آينده ى خود و در پيشرفت داراى نقش هستند»؛ (آيت الله خامنه اى، 1390/7/24) ازاين رو عدالت محدوده ى آزادى را نيز مشخص ميكند.

بدين ترتيب، سه ضلع آزادى، قانون و عدالت اهميت بسيار زيادى در انديشه انقلاب اسلامى پيدا ميكند و بر اساس آن انديشه ى انقلاب اسلامى با ديگر انديشه ها تمايز بنيادين مى يابد. ازاين رو آزادى تا آنجا پذيرفته ميشود كه در چهارچوب قانون و در راستاى تحقق عدالت در جامعه باشد.

آزادى و اخلاق

در انديشه انقلاب اسلامى، اخلاق نيز از ديگر مفاهيمى است كه بر مدار آن، قلمرو آزادى تعيين ميگردد. ازاين رو، آزادى تا جايى است كه مبانى و آموزه هاى اخلاقى تأييد

ص: 16

ميكند. در اين ديدگاه آزادى در برخوردارى و استفاده از تمامى مظاهر تمدن غربى تا جايى است كه با آموزه هاى اخلاقى مغايرت نداشته باشد. به همين دليل آزادى در چهارچوب اخلاق مورد تأكيد قرار ميگيرد و نه آزادى بى بندوبار. (امام خمينى، صحيفه امام، 1379، 97/8، 339، 354، 515-517؛ آيت الله خامنه اى، 1369/1/30) بر اين اساس، فساد اخلاقى به مثابه آزادى شديداً مورد انتقاد قرار ميگيرد. (مطهرى، مجموعه آثار، 782/13؛ امام خمينى، صحيفه امام، 82/9، 105، 344) به همين دليل، در اين گفتمان، مفهوم «اخلاق سياسى - اجتماعى» مطرح ميگردد كه بر اساس آن آزادى سياسى - اجتماعى در چهارچوب اخلاق پذيرفته ميشود. به عنوان نمونه پديده اى به نام تقلب انتخاباتى كه در امر انتخاب به عنوان يك امر سياسى صورت ميگيرد، «خلاف اخلاق سياسى و اجتماعى» دانسته ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1376/2/31) بنابراين، اخلاق، هم در زمينه ى عمل فردى و هم در زمينه ى عمل اجتماعى كاربرد پيدا ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1376/10/3) در زمينه ى عمل فردى ارزشهاى موجود در جامعه همانند حجاب، امر به معروف و نهى از منكر، پرهيز از رذائل اخلاقى و نظاير آن معيار سنجش قرار ميگيرد.

بنابراين، در انديشه انقلاب اسلامى مفهوم آزادى اخلاقى قابل طرح مى نمايد كه به موجب آن آزادى در مدار اخلاق قرار گرفته و قلمرو آن بر اساس اخلاق تعيين ميگردد.

آزادى و امنيت

از ديگر مفاهيمى كه در انديشه انقلاب اسلامى، پيوند نزديكى با مفهوم آزادى دارد، مفهوم امنيت است. اين مفهوم نيز در تعيين قلمرو آزادى نقش تعيين كننده اى دارد. آزادى تا آنجا پذيرفته شده و رعايت ميگردد كه موجبات آسيب به امنيت جامعه را فراهم نسازد. ازاين رو، چنانچه آزادى، امنيت را مخدوش سازد، دولت حق محدود ساختن آزادى را پيدا ميكند. قاعده كلى در اين باره اين است كه آزادى به همه افراد تا آنجا كه به ضرر ملت ايران نباشد، داده خواهد شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 299/5، 414، 471) و در نتيجه آزادى به همه مسالك و عقايد داده ميشود؛ لكن اگر بخواهند شورش كنند و مسير ملت را تغيير دهند و دست ظالم را نگه دارند، مجاز نخواهند بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 223/5، 482، 533-534)

محدود بودن آزادى به امنيت، مفهوم توطئه را در انديشه انقلاب اسلامى به مثابه

ص: 17

مهمترين عامل تعيين كننده قلمرو آزادى وارد كرده است. بر اين اساس، «آزادى بيان و قلم و عقيده براى همگان وجود دارد لكن مردم توطئه را هرگز اجازه نمى دهند». (امام خمينى، صحيفه امام، 262/6) و به همين دليل، «آزادى غير از توطئه است» (امام خمينى، صحيفه امام، 133/7) و آزادى فساد و توطئه، جائز نيست. (امام خمينى، صحيفه امام، 91/10-92، 350-351) در انديشه انقلاب اسلامى، مردم مادامى آزادند كه دست به توطئه نزنند (امام خمينى، صحيفه امام، 324/12) و آزادى معقول، غير از هرج ومرج، سوء نيت و اضلالگرى ميباشد (مطهرى، مجموعه آثار، 174/24؛ آيت الله خامنه اى، 1377/6/24؛ 1379/4/19) و در همين انديشه، آزادى بيان و انتقادهاى به جا و بدون قصد و غرض، مجاز شمرده شده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 462/17؛ آيت الله خامنه اى، 1377/12/4)

افزون بر مفهوم توطئه، مفهوم «امنيت سياسى» نيز در انديشه انقلاب اسلامى از اهميت زيادى برخوردار بوده و رابطه آزادى و امنيت را نشان ميدهد. مقصود از امنيت سياسى «اين است كه تفكرات و معارف سياسى در جامعه، معارف واضح و دور از نفاق و دو گونه گويى و دو گونه انديشى باشد». (مطهرى، مجموعه آثار، 124/24-125؛ آيت الله خامنه اى، 1378/6/10) بر اين اساس، همه ى افراد و گروه ها آزادند تا ديدگاه هاى خود را در جامعه مطرح نمايند؛ اما طرح اين ديدگاه ها نبايد همراه با دروغ گويى، فريب كارى و تقلب باشد؛ چرا كه در اين صورت امنيت سياسى جامعه با خطر روبه رو ميشود. درحالى كه، در جامعه بايد مردم احساس امنيت سياسى و روانى داشته باشند و فضاى روانى جامعه دچار التهاب نباشد. (آيت الله خامنه اى، 1387/6/30) ضرورت پرهيز از اختلال در امنيت سياسى و روانى مردم، ضرورت مراقبت از آزادى را در جامعه در اين انديشه به همراه دارد و به همين دليل، نظام اسلامى به عنوان يك وظيفه با اخلالگران در امنيت مردم برخورد ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1382/5/15؛ 1388/4/15)

از آنچه گذشت، اصول حاكم بر آزادى در انديشه انقلاب اسلامى نيز آشكار ميگردد. اصل ارزشها و احكام اسلامى (شريعت)، قانون اساسى و عادى، اصل عدالت، اصل ارزشهاى اخلاقى و اصل امنيت مهمترين اصول حاكم بر آزادى در اين انديشه به حساب مى آيند. (مطهرى، مجموعه آثار، 168/24-169، 174؛ 169/25-170؛ امام خمينى، صحيفه امام، 456/7، 459، 462، 486؛ 73/14؛ همو، بى تا «ب»، 138-139؛ آيت الله خامنه اى، 1368/9/1؛ 1377/8/26؛ 1378/1/23؛ 1381/9/1؛ 1388/11/19) از اين ديدگاه، آزادى در صورتى و تا آنجا مطلوب دانسته ميشود كه با ارزشها و احكام

ص: 18

اسلامى، قانون اساسى و عادى، عدالت، ارزشهاى اخلاقى و امنيت مغايرتى نداشته باشد. در صورت عدم مغايرت آزادى با اين اصول، رعايت آزادى امرى لازم و ضرورى دانسته ميشود.

آزادى و پيشرفت

تقليد و تبعيت از الگوهاى بيگانه، عامل وابستگى و عقب ماندگى جوامع و باز شدن راه سلطه و فرهنگ اجنبى بر جوامع خواهد بود. چنانكه در سالهاى پيش از انقلاب، جامعه ايران، جامعه اى سراسر وابستگى بود كه در تصميمها و امور مملكت آزادى نداشت و همين امر، سد راه پيشرفت كشور بود. اما به بركت آزادى و استقلال، ايران پيشرفتهاى زيادى را تجربه نمود. (امام خمينى، صحيفه امام، 485/3، 588؛ 178/6؛ 339/7-340، 264/8، 406/21؛ آيت الله خامنه اى، 1373/8/11؛ 1382/11/24) به همين جهت آزادى و پيشرفت ارتباط تنگاتنگى با يكديگر دارند و مردم ايران، مردم مترقى و خواستار آزادى و حقوق خود هستند. (امام خمينى، صحيفه امام، 26/5، 69) در ايران در يك محيط آزاد اسلامى، به انسانها امكان پيشرفت داده شده است. (آيت الله خامنه اى، 1378/3/12) توسعه ى هر ملتى، نسبت معكوس با نفوذ بيگانگان خواهد داشت. (آيت الله خامنه اى، 1379/8/11) در يك جامعه ى آزاد، ركود و سكون و توقف، عامل جمود و تحجر و كهنگى است و اين شاخصه ها، مخالف با اصول توسعه و ترقى است و اساس پيشرفت، در رشد، نوآورى و حركت رو به جلو برپايه ى ارزشهاى اسلامى و انقلابى است. (آيت الله خامنه اى، 1379/11/23؛ 1390/7/27) در اين زمينه، آزادى فكرى و مطرح كردن انديشه ها، يكى ديگر از عواملى است كه منجر به ايجاد ميدانهاى پيشرفت بشرى خواهد شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 409/5؛ آيت الله خامنه اى، 1384/6/8؛ 1385/3/29؛ 68؛ 1388/8/6؛ 1388/11/13)

راهبرد و شيوه هاى تحقق آزادى

اشاره

در انديشه انقلاب اسلامى، تحقق آزادى مستلزم در پيش گرفتن راهبرد و شيوه هاى خاصى است. اين راهبردها و شيوه ها، برخاسته از مبانى و بنيانهاى آزادى در اسلام است. بر اين اساس، با توجه به آنچه گذشت، ميتوان، تكيه بر تعاليم آسمانى را، مهمترين راهبرد

ص: 19

و باورمندى، قانونمندى، فرهنگ سازى و فرايندسازى را مهمترين شيوه ها در مسير تحقق آزادى قلمداد نمود.

تكيه بر تعاليم اسلامى

آزادى از بنيادهاى دين اسلام است (امام خمينى، صحيفه امام، 242/4) و خداوند نيز سلطه ى غير مسلم را براى مسلمانان قرار نداده و سلطه و چيرگى به جامعه ى مسلمانان، امرى ناروا و مانع تحقق آزادى ميباشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 317/4) طبق موازين اسلامى، اگر مبادلات و مراودات به گونه اى باشد كه باعث توسعه نفوذ بيگانگان در جامعه اسلامى شود، به نحوى كه بتوانند در امور مسلمانان دخالت نمايند، اين نوع ارتباطات، ممنوع است. (امام خمينى، صحيفه امام، 157/11-158؛ همو، 1421، 378-380؛ آيت الله خامنه اى، 1382/8/11) دين اسلام كه جامع احكام براى تمام زواياى زندگى بشرى است، به مسئله آزادى نيز توجه داشته و در پرتو توجه به مفاهيم و احكام است كه انسانها ميتوانند آزاد باشند (امام خمينى، صحيفه امام، 24/7، 135) و تحت تأثير و تسليم هيچ قدرتى قرار نگيرند و از آزادى خود در برابر بيگانگان دفاع كنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 447/15) ازاين رو، تبعيت و تكيه بر قوانين و دستورات اسلامى كه مترقى ترين دستورات است، مهمترين راهبرد در تحقق آزادى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 219/6)

باورمندى

نخستين شيوه تحقق آزادى، باور به انحصار بندگى خدا و آزادى در برابر ديگران است. اعتقاد به اينكه انسان تنها بنده خداست و جز او هيچ كس حق سلطه بر انسان را ندارد، پيش شرط آزادى حقيقى انسان است. طبق اصل توحيد، سلطه فردى بر فرد ديگر نفى شده و آزادى و برابرى جوامع جز در پرتو قوانين الهى صورت نميگيرد؛ (انصارى، 1374، 176-177) ازاين رو، چنانچه انسان از خداى خود غافل نشود، حريت و آزادى خود را حفظ كرده و قيد عبوديت و اسارت در برابر ديگران را از گردن خود بر مى دارد و در جميع احوال آزاد ميشود. (امام خمينى، بى تا «الف»، 257) به همين دليل، در اين نگرش هر چه ما به سمت توحيد و عبوديت الله پيش برويم، شرّ طواغيت و اندادالله از سرِ ما بيشتر كم خواهد شد. (آيت الله خامنه اى،

ص: 20

1377/4/21) حكومت جامعه توحيدى، حاكميت الله است و با حاكميت غير خدا (نفس، شيطان و...)، منافات دارد؛ (آيت الله خامنه اى، 1371/2/23) و راه تصرف آزادى حقيقى، در گرو رهايى از حب نفس و چنگال شهوت و دل سپردن به عبوديت حق است. (امام خمينى، صحيفه امام، 9/14، 12، 14؛ همو، بى تا «الف»، 255) بنابراين، انسانى كه به توحيد و بندگى خداوند اعتقاد دارد، از آزادى خود مواظبت ميكند و در اين صورت، آزادى انسان در سايه توحيد تحقق مى يابد.

افزون بر اين، در صورت اعتقاد به توحيد، حاكمان در جامعه نيز براى خود حق سلطه بر انسانها را قائل نبوده، (امام خمينى، صحيفه امام، 91/4، 316-317) آزادى مردم و حكومت شوندگان را رعايت ميكنند. به همين دليل، طغيان و ستم به مردم و عدم رعايت حقوق و آزادى آنان در حكومت به منزله ى عهدشكنى با اسلام است. (امام خمينى، صحيفه امام، 522/11) و بدين ترتيب، در انديشه انقلاب اسلامى، تصدى قدرت به مثابه يك مسئوليت دانسته ميشود و در نتيجه همواره حاكمان به عنوان مسئولين بايد كارهاى خود را آنگونه كه شايسته مردم است انجام دهند. (آيت الله خامنه اى، 1372/3/26)

قانونمندى

در انديشه انقلاب اسلامى، قانونمندى يكى از مهمترين شيوه هاى تحقق آزادى به حساب مى آيد. قانونمندى مردم، احزاب، گروه ها و حاكمان مهمترين عامل زمينه ساز تحقق آزادى در جامعه است. از اين ديدگاه، اگر همه اشخاص، گروه ها و نهادها در برابر قانون خاضع باشند و آن را محترم بشمارند، هيچ اختلافى پيش نمى آيد، (امام خمينى، صحيفه امام، 414/14) و در نتيجه همگان به حقوق اساسى خود دست يافته، آزادى همگان تحقق مى يابد. بر اين اساس براى تحقق آزادى، همگان بايد خود را با قانون تطبيق دهند. (امام خمينى، صحيفه امام، 415/14) در اين انديشه قانون شكنى مهمترين عامل بوجود آمدن ديكتاتورى و از دست رفتن آزادى در جامعه است. ازاين رو، كسانى كه مى خواهند قانون را بشكنند اينها ديكتاتورانى هستند كه با چهره اسلامى و آزادى خواهى خود را نشان داده اند. (امام خمينى، صحيفه امام، 415/14) اگر بى قانونى در جامعه اى رايج شد، مصالح مردم پايمال شده و راه براى تسلط زورگويان باز خواهد شد. (آيت الله خامنه اى، 1384/4/3) در بعضى موارد ممكن است كه

ص: 21

قوانين اجتماعى به گونه اى باشد كه افراد قادر به تأمين آزادى خويش نباشند و قانون عامل سلب آزادى از آنها شود. (مطهرى، مجموعه آثار، 142/25) بنابراين، قانونگذارى تسهيل كننده ى آزادى و رعايت قانون موجبات كنار رفتن ديكتاتورى و تحقق آزادى را در جامعه فراهم مى سازد و به همين دليل، قانون از جايگاه محورى در جامعه برخوردار بوده؛ چرا كه قانون در تمام امور كشور يك شاخص، يك محور و يك فصل الخطاب محسوب ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1388/4/3) با فصل الخطاب دانستن قانون در اين ديدگاه، منافع همگان تأمين گرديده، جلوى نقض حقوق افراد گرفته شده و آزادى همگان تأمين ميگردد.

فرهنگ سازى

انسان موجودى است اجتماعى، كه از بدو تولد تا پايان زندگى، از محيط اجتماعى كوچك خانواده پاى را فراتر نهاده و به فضاى بيرونى و وسيع جامعه قدم مى گذارد و در تعامل با انسانها رشد ميكند، تكامل مى يابد، فرهنگ پذيرى دارد و شخصيت مى يابد. انسانها با هدايت غرايز خود ميتوانند به طور آگاهانه و حساب شده راه خود را انتخاب كنند به طورى كه آزادى نقش مهمى در شخصيت انسان داشته و هستى انسان با آزادى انفكاك ناپذير است. اين آزادى و انتخاب آزادانه است كه ميتواند زندگى و شخصيت آدمى را انسانى و الهى كند. (حسينى بهشتى، 1386 «ب»، 155-158) در تعليم و تربيت اسلامى خشونت و ارعاب جايز نيست و همواره بر والدين، معلمان، مديران، مسئولان و رهبران جوامع شايسته است كه در برابر نقائص و كاستى هاى خود نقدپذير باشند و از اعمال خشونت، پرهيز كرده و تهديد و زور را عامل سلب آزاديهاى طبيعى افراد - كه نمونه آن «انتقاد» ميباشد - نكنند. (ر. ك: حسينى بهشتى، 1386 «ب»، 159-160) انتقاد و نقدپذيرى از اصول اساسى يك جامعه آزاد است. در كشور ما نيز، راه انتقاد از مسئولين و دولت، صراحتاً توسط ملت باز ميباشد و مسئولين نيز با روحيه انتقادپذيرى و تحمل و شكيبايى در صدد پاسخگويى بر خواهند آمد. (امام خمينى، صحيفه امام، 384/8؛ 187/10-188؛ 480/13؛ 20/21؛ آيت الله خامنه اى، 1371/5/21؛ 1387/6/2؛ 1388/6/18؛ 1389/6/8) ضمن اينكه نشانه ى پويايى و نشاط و لازمه ى تحول و حالت مطلوب جامعه، در انتقاد و تلازم انتقادكردن و انتقادپذيرى است. (آيت الله خامنه اى، 1385/8/18)

ص: 22

بدين ترتيب عامل موفقيت در خودسازى افراد جوامع در درجه نخست، محيط خانواده است كه در تمام ابعاد نگرشى، گرايشى و رفتارى از والدين تأثير مى پذيرد. دوم، الگو قرار گرفتن متصديان امر آموزش يعنى معلمان هستند كه مى بايستى با خودسازى و تقويت كمالات و وارستگى هاى علمى و عملى خويش و متوسل نشدن به خشونت، در جذب افراد و پديدار شدن جامعه اسلامى كوشا باشند. سوم، محيطهاى مديريتى و مسئولان هستند كه با سعه صدر در مواجهه با انتقادات و باور به ارزش آزادى در جامعه به نشر فرهنگ آزادى كمك ميكنند. (آيت الله خامنه اى، 1392، 459) دين اسلام، دين آزادى است و در پرتو جامعه ى اسلامى و مهذب و داراى تعليم و تربيت صحيح است كه به انسانها، شخصيت و آزادى خودآگاهانه داده خواهد شد. (ر. ك: حسينى بهشتى، 1386 «ب»، 160-162؛ امام خمينى، صحيفه امام، 3/9)

فرايندسازى

فرايندسازى، فعاليتهاى مرتبط و متوالى براى رسيدن به محصول خاص است. به طورى كه فعاليتهايى چون باورمندى و قانونمندى و فرهنگ سازى از شيوه هاى دستيابى به محصول آزادى است. انقلاب ايران، انقلاب توحيدمحور و بر مبناى قانون اساسى است كه در بطن آن، فرهنگ نقدپذيرى، آزادى بيان و انتخابات آزاد نهادينه شده است كه اصول و سياستهاى آن نيز، برهمين محورها صورت مى پذيرد. بدين منظور، تبيين و اتخاذ سياستهاى كلى نظام، با جهت گيرى ها و خطّمشى هاى قواى سه گانه در قالب اختيارات خود و تعامل آنها با يكديگر، پديدار ميگردد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1386/6/4) بر اساس وظايف قواى سه گانه در جمهورى اسلامى ايران سه مقوله «قانون»، «اجرا» و «نظارت» در اين مسير مورد تأكيد قرار ميگيرد. طبق فرايند معقول و منطقى، اداره امور اجرايى توسط قوه مجريه و در مرحله ى قانون گذارى، توسط قوه مقننه و در مرحله ى نظارت بر عملكردها و تعقيب متخلفان از قانون و احقاق حق و جلوگيرى از ظلم، توسط قوه قضاييه محقق ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1380/8/8؛ 1382/9/26) در اين مسير، ساز و كارها و خطّمشى هاى قواى سه گانه و عملكرد آنها در تدابير امور مملكتى، مى بايستى طبق اصول قانون اساسى، انجام گيرد و

ص: 23

در اين راستا، هرگونه اظهار نظر و نقد مغرضانه و اختلاف سليقه شخصى و دو دستگى ميان مسئولين، كه باعث فضاسازى و فرهنگ سازى ناصحيح و گمراهى افكار عمومى گردد، امرى غلط و برخلاف مصالح كشور تلقى ميگردد. (آيت الله خامنه اى، 1384/8/8؛ 1386/7/17؛ 1389/1/16) بنابراين طراحى جامع اين فرايند و تعيين نقش دقيق و هماهنگ قواى سه گانه در راستاى تحقق اهداف انقلاب اسلامى و گسترش آزاديهاى مشروع و قانونى و فراهم كردن زمينه هاى لازم براى ارائه ى يك الگوى مطلوب، ضرورت مى يابد و به عنوان يك شيوه كلان و اساسى بايد مد نظر قرار گيرد. (آيت الله خامنه اى، 1392، 460) رهنمودهاى بنيانگذار انقلاب اسلامى و مقام معظم رهبرى در زمينه ى فرايند آزادى كه با ارتباط و تعامل مؤثر قواى سه گانه به دست مى آيد، همواره بيانگر اين شيوه بوده است.

آسيبها و چالشهاى فراروى آزادى

اشاره

آزادى نيز همچون ديگر مقوله هاى اساسى با آسيبها و چالشهايى روبه روست كه ناشى از عدم رعايت حدود آزادى در عرصه اجتماعى است. مهمترين اين آسيبها و چالشها عبارت اند از:

هرج ومرج

از آنجا كه آزادى و امنيت ارتباط تنگاتنگى با هم دارند، تحقق آزادى بدون توجه به امنيت، ميتواند چالشهاى امنيتى در جامعه بوجود آورد. به همين دليل، ضمن تأكيد بر ضرورت آزادى و عقايد، بر اين نكته نيز تأكيد ميگردد كه آزادى آنان نبايد با شورش همراه باشد و باعث تغيير مسير ملت گردد. (امام خمينى، صحيفه امام، 534/5؛ 148/11) در واقع هرج ومرج و ناامنى بزرگترين خطر در برابر آزادى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 145/6) افزون بر اين، ناامنى در جامعه مهمترين عامل از بين رفتن منافع عمومى مردم ميگردد و به همين دليل، بر طبق اين ديدگاه وقتى كسى عليه منافع كشور و عليه سود كشور اقدامى كند، آزادى اش محدود ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1377/6/12) ازاين رو، آزادى در جامعه نبايد به هرج ومرج بيانجامد و نبايد از اين آزادى كه وجود دارد، كسانى براى متشنّج كردن فضا استفاده كنند. (آيت الله

ص: 24

خامنه اى، 1377/1/4) بر اين اساس، در اين انديشه بر ضرورت آشنايى مردم با فرهنگ آزادى تأكيد ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1379/12/9)

تفرقه

يكى ديگر از آسيبهاى آزادى، مخدوش شدن وحدت جامعه و پيدايش تفرقه در آن جامعه است. به همين دليل، آزادى در حكومت اسلامى نبايد به وحدت جامعه آسيب برساند چرا كه رمز پيروزى ملت ما، اتكال به خدا و وحدت كلمه بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 337/6؛ همو، بى تا «ب»، 36-37) در اين انديشه، وجود آزادى ممكن است سوءاستفاده هايى نيز به همراه داشته باشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 341/14، 343) يكى از اين سوءاستفاده ها، «دنبال كردن خط ايجاد اختلاف و تفرقه» در جامعه است (آيت الله خامنه اى، 1377/1/27) و به همين دليل، ممكن است به نام آزادى بين مردم اختلاف انداخته شود؛ (آيت الله خامنه اى، 1378/1/1) چرا كه در صورت ايجاد تفرقه و اختلاف در بين مردم، اعتماد ملت به عنوان بزرگترين سرمايه ى جمهورى اسلامى شكسته ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1388/3/29)

توطئه

چنانچه از فضاى آزاد جامعه، در جهت توطئه عليه مصالح جامعه استفاده شود، آزادى با آسيب جدّى روبه رو ميگردد. به همين دليل، از اين ديدگاه، آزادى بيان و قلم و عقيده براى همگان وجود دارد؛ ولى مردم توطئه را هرگز اجازه نمى دهند. (امام خمينى، صحيفه امام، 262/6؛ 324/12) چنين عملى خيانت به ملت تلقى شده و قابل پذيرش نخواهد بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 362/6) ازاين رو، در انديشه انقلاب اسلامى، «آزادى غير از توطئه است»، (امام خمينى، صحيفه امام، 133/7) و در صورت سوءاستفاده از آزادى و توطئه، بى ترديد، منافع مردم از بين مى رود و به همين دليل ايراد و اشاعه سخنانى كه عليه ملت و بر عكس خواسته هاى آن باشد آزادى نيست. (امام خمينى، صحيفه امام، 350/10-351؛ آيت الله خامنه اى، 1369/8/2) بنابراين، ميان آزادى انتقاد و توطئه عليه منافع مردم تفكيك ميشود و به همين دليل، در انقلاب اسلامى ميان بيان نظر مخالف و توطئه و دشمنى زير نقاب اعلام نظر مخالف، تفاوت وجود دارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 462/17؛ آيت الله خامنه اى، 1377/7/15)

ص: 25

قانون شكنى

در انديشه اسلام، آزادى در حدود قانون است. (امام خمينى، صحيفه امام، 339/8) يكى از آسيبهايى كه در خصوص استفاده از آزادى در جامعه قابل طرح است، سوءاستفاده از آن و عدم رعايت قوانين و مقررات در جامعه به بهانه آزادى است. (آيت الله خامنه اى، 1380/5/11) به همين دليل در انديشه انقلاب اسلامى، ضرورت استفاده صحيح از آزادى مورد توجه قرار گرفته است. از اين ديدگاه، بايد از آزادى استفاده صحيح صورت گرفته و بر طبق مقررات شرع و عقل عمل نمايند. (امام خمينى، صحيفه امام، 39/8)

عدم استفاده صحيح از آزادى و ناديده گرفتن قوانين و مقررات در پرتو آزادى، ضربات زيادى به جامعه وارد مى سازد و در اين صورت آزادى، ضرر زننده به منافع جامعه تلقى ميگردد. (امام خمينى، صحيفه امام، 415/14) از اين ديدگاه، آزادى اجتماعى كه در اسلام ارزش زيادى دارد، اگر در خدمت ضايع كردن فرآورده هاى ارزشمند معنوى يا مادّى يك ملّت به كار گرفته شود، مضر است. (آيت الله خامنه اى، 1377/6/12) ازاين رو، آزادى نبايد وسيله ى قانون شكنى در جامعه باشد. (آيت الله خامنه اى، 1379/12/9) در انديشه انقلاب اسلامى استفاده از آزادى ادبى دارد (آيت الله خامنه اى، 1381/11/7) و ادب آن رعايت قانون و مقررات و استفاده صحيح از آن است.

فساد و انحرافات اجتماعى

بروز فساد و انحرافات اجتماعى يكى از آسيبهاى فراروى آزادى به شمار مى آيد. ازاين رو، فساد و انحرافات، مرز بهره بردارى از آزادى در جامعه دانسته ميشود. از اين ديدگاه، اگر چه اسلام بيش از هر چيزى به آزادى عنايت دارد ولى هر چيزى كه مخالف با عفت عمومى باشد را مخالف آزادى مى داند. (امام خمينى، صحيفه امام، 139/7؛ 131/11) اسلام آزادى را به رسميت مى شناسد، اما آزادى بى بندوبارى را خير. (امام خمينى، صحيفه امام، 65/8؛ آيت الله خامنه اى، 1379/2/23) به ديگر سخن، اسلام مخالف فساد است و همه آزاديهايى را كه به فساد منجر نشود پذيرفته است. (امام خمينى، صحيفه امام، 339/8، 354، 515-517) و در نتيجه، آن آزادى كه به فساد و تباهى ملت و كشور منتهى بشود، مردود است. (امام خمينى، صحيفه امام، 344/9؛ 188/10)

بدين ترتيب، انديشه انقلاب اسلامى مرز خود از فرهنگ غربى را در بحث آزادى

ص: 26

مشخص ميكند. درحالى كه در فرهنگ غربى، آزادى شهوات جنسى يك امر مباح و مجاز و بى قيد و شرط دانسته ميشود، (آيت الله خامنه اى، 1369/1/10؛ امام خمينى، صحيفه امام، 82/9) در اسلام، خويشتن دارى در مقابل چيزى كه به آن آزادى جنسى گفته ميشود، مورد تأكيد قرار ميگيرد. (آيت الله خامنه اى، 1370/10/4؛ 1391/4/21) افزون بر اين، در غرب، آزادى به معناى نادرست و مضر آن، يعنى آزادى از قيدوبندهاى خانوادگى، آزادى از نفوذ مطلق مرد و آزادى از حتى قيد ازدواج و تشكيل خانواده و پرورش فرزندان مطرح ميشود، (آيت الله خامنه اى، 1376/7/30) درحالى كه، در اسلام، آزادى علاوه بر آن حدود مادى، مرزهاى معنوى هم دارد. (آيت الله خامنه اى، 1377/6/12)

ترويج باطل و تحريف عقايد

آزادى در نزد سلطه گران و بيگانگان، ايجاد خفقان، وحشت و قلدرى و دست اندازى بر جوامع ديگر است. (امام خمينى، صحيفه امام، 123/1، 125) قيود و عقايد باطل و انحرافى، عامل اسارت اجتماعى است. تعهدات و قراردادهاى تحميلى براى هر ملتى نشان از وجود سلطه گرى و سلطه پذيرى در آن جامعه است. بدين ترتيب سران سلطه به اسم آزادى در دست اندازى و استيلاى بر جوامع با تحريف عقايد و رواج انديشه هاى باطل و خرافى و تحميل آن بر مردم، و به زنجير كشيدن آنها در غل و زنجير اسارت و وابستگى، سعى نموده اند. (آيت الله خامنه اى، 1377/6/12) در انديشه انقلاب اسلامى، تحريف حقايق و تحميل آراء و عقايد و نشر اكاذيب به اسم آزادى بيان، ممنوع ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1378/6/10)

فتنه گرى

آزادى به غير از فتنه است و چه بسا كسانى كه به اسم استفاده از آزادى، جهت تخريب نظام و ضرر به ملت و مصالح آن، به فتنه گرى و توطئه پردازى پرداخته اند؛ چنين عملى برخلاف اصول آزادى است. (آيت الله خامنه اى، 1370/12/4؛ 1377/6/24) فتنه گرى پديده رايج در ايران قبل و بعد از انقلاب ميباشد كه به همت مردم انقلابى به نتيجه اى نرسيده است. (آيت الله خامنه اى، 1381/11/28) به عنوان مثال، فتنه سال 1388، يكى از ترفندهاى عمال بيگانه در تخريب نظام و گمراهى مردم بود كه با امواج توفنده اعتراضات مردم در حماسه 9 دى، نقشه هاى بيگانگان، نقش بر آب شد. (آيت الله خامنه اى، 1389/7/27؛ 1389/10/8؛ 1390/7/20)

ص: 27

بى بندوبارى اخلاقى

آزادى مطلوب در پرتو اسلام و ارزشهاى اسلامى شكل مى پذيرد. بدين ترتيب بى بندوبارى، فرهنگ برهنگى، فحشا و آزاديهاى نامشروع جنسى و فساد اخلاقى مصاديق آزادى غربى است كه عامل آن دورماندن از دست مايه هاى دين و معنويت است. (امام خمينى، صحيفه امام، 97/8، 339، 354، 515-517؛ 82/9؛ آيت الله خامنه اى، 1368/9/15؛ 1369/1/10؛ 1379/2/23) آزادى مطلق در اسلام راه ندارد و آزادى بيان به عنوان يكى از اقسام آزادى، از حقوق انسان است، (امام خمينى، صحيفه امام، 139/5) اما اسلام براى آن حد و مرز ترسيم نموده و مقيد به موازين اخلاقى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 97/8) در جايى كه گستردگى آزادى بيان، موجب ضرر جامعه و حقوق و آبروى افراد و اخلال در اصول اخلاقى و انسانيت انسان شود، اين عمل، مورد پذيرش اسلام نيست؛ (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 520/5؛ 277/6؛ آيت الله خامنه اى، 1387/6/30) ازاين رو، غيبت، تهمت، دروغ، عيب جويى و ساير رذائل اخلاقى كه مورد عقاب و عتاب اسلام و برخلاف موازين اخلاقى است و منجر به آزار مردم ميشود، جائز نيست و مخالف با آزادى بيان به نحو مطلوب ميباشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 536/7؛ آيت الله خامنه اى، 1389/10/7)

نفوذ بيگانگان

آزادى نقطه ى مقابل سلطه است و ملتى كه آزاد است دست اجانب را از استيلاى بر جامعه خود، كوتاه خواهد ساخت و چنانچه جامعه اى نتواند آزادى خود را حفظ كند، راه را براى نفوذ بيگانگان باز خواهد ساخت. در منطق انقلاب اسلامى ايران نيز، يكى از ابعاد آزادى، عدم دخالت و نفوذ بيگانگان در جامعه اسلامى است. (آيت الله خامنه اى، 1377/3/21؛ 1379/8/11؛ 1382/11/24؛ 1387/2/14) انقلاب اسلامى همواره آماج توطئه هاى داخلى و خارجى در پيش و پس از انقلاب بوده است. بعد از پيروزى انقلاب نيز تلاشهاى دشمن به منظور بازنمودن و نفوذ ايادى استعمار و استبداد در كشور، با استفاده از فضاى باز سياسى و تشكيل و سازماندهى احزاب و جناح هاى مخالف انقلاب صورت گرفت كه مانند هميشه مردم هشيار و غيور ايران، آن را خنثى نموده اند. (آيت الله خامنه اى، 1366/6/31؛ 1373/11/14) نفوذ عمال بيگانه، عامل مخدوش ساختن انقلاب ميباشد و احزاب تا زمانى آزادند كه مضر اقدامات ملت و مملكت واقع نشوند. (امام خمينى، صحيفه امام، 223/5، 482، 540)

ص: 28

استحاله ى نظام

براندازى و سقوط و در مرحله ى بعد، تحول در انديشه ها و ارزشهاى انقلاب اسلامى، همواره مورد هدف دشمنان انقلاب ايران بوده است. (آيت الله خامنه اى، 1389/11/15) آزادى يكى از ارزشهاى نهادينه ى انقلاب ايران است.

انقلاب ايران، تحولى عظيم در نظام جمهورى اسلامى ايران بود كه ملت ايران توانست با عزم و اراده بر سلطه ى قهرآميز دشمنان غلبه يابد كه به واسطه اين غلبه؛ دشمنان اين مرز و بوم، همواره در متحول كردن و برگرداندن اين نظام به حالت سلطه پذيرى تلاش ميكنند. (آيت الله خامنه اى، 1387/11/19) دشمنان انقلاب با استحاله نظام سعى بر اين داشتند كه سيرت و باطن و روح انقلاب را از بين ببرند و آن را از داخل، مخدوش و فاسد سازند و كوشش نموده كه با تغييرات ژرفايى در عمق انقلاب و از ريشه زدن روح ايمان، مسلّمات اين نظام را به چالش كشيده و آن را متحول كنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 434/11؛ 440/14-441؛ آيت الله خامنه اى، 1382/8/23؛ 1389/11/15) به همين دليل است كه حمايت از ملل محروم و مستضعف و مقابله با ظلم كه از بايسته ها و اصول اساسى انقلاب اسلامى است، مورد مخالفت دشمنان انقلاب واقع شده است و هميشه سعى بر اين داشته اند، كه اين بايسته ها را محو نموده تا فقط اسم و ظاهرى از اين نظام برجا بماند و بدين وسيله به مطامع و منافع خود، كه همان برقرارى سلطه است، دست يازند. (امام خمينى، صحيفه امام، 321/18؛ آيت الله خامنه اى، 1388/6/20)

مقايسه ى رويكرد انقلاب اسلامى به آزادى با ساير رويكردها

رويكرد ليبراليسم

آزادى در ليبراليسم غرب، بر پايه تفكرات اومانيستى و انسان گرايى محض است. (ر. ك: آربلاستر، 1377، 83-87) اين مكتب غربى، خداى عالم وجود را، انسان معرفى ميكند و قدرت و اراده را تنها در دست او مى داند درحالى كه در اسلام آزادى بر پايه توحيد و عبوديت حق و رهايى از قيود و نظامهاى اجتماعى است. (آيت الله خامنه اى، 1391/8/23) با توجه به اين نكته مهم، آزادى در اسلام با ليبراليسم به عنوان مهمترين مكتبِ انسانى مدافع آزادى سه تفاوت اساسى پيدا ميكند:

ص: 29

نخست؛ در مكتب غربى ليبراليسم، آزادى انسان، منهاى حقيقتى به نام دين و خداست (آيت الله خامنه اى، 1377/6/12) و آزادى و ايمان در منافات با يكديگر قرار گرفته اند، (مطهرى، مجموعه آثار، 526/1-528) درحالى كه در اسلام، آزادى ريشه الهى دارد. (آيت الله خامنه اى، 1384/2/11) دوم؛ در ليبراليسم غربى چون حقيقت و ارزشهاى اخلاقى نسبى است، لذا آزادى نامحدود است و از لحاظ معنوى و اخلاقى هيچ حدّى وجود ندارد؛ (آيت الله خامنه اى، 1376/7/30؛ 1379/2/23؛ 1382/9/26؛ 1390/7/24) درحالى كه در اسلام ارزشهاى مسلّم و ثابتى وجود دارد، بنابراين آزادى با اين ارزشها محدود ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1377/6/12؛ 1388/6/8) تعهد نسبت به آزادى به عنوان يك اصل در مكتب ليبراليسم مورد پذيرش قرار گرفته است و با اصولى چون خوشبختى، برابرى، عدالت اجتماعى، دموكراسى و حفظ پيوستگى يا نظم و ثبات اجتماعى برابرى نميكند. (آربلاستر، 1377، 83) سوم؛ در غرب حدّ آزادى را منافع مادى تشكيل ميدهد درحالى كه در اسلام آزادى، علاوه بر حدود مادى، مرزهاى معنوى نيز دارد. (مطهرى، 1382، 62/1؛ آيت الله خامنه اى، 1377/6/12؛ 1381/3/14)

مردم سالارى در نظام اسلامى، متكى به آزادى آراء و عقايد مردمى است، اين در حالى است كه در كشورهاى غربى مردم از آزادى چندانى برخوردار نيستند و رأى آنها مى بايستى موافق با تصميمات حكام قرار گيرد و غير از اين، سردمداران حكومت مطابق اميال خود رفتار ميكنند. (مطهرى، 1382، 62/1؛ آيت الله خامنه اى، 1380/6/15؛ 1384/3/27؛ 1386/1/1) تمايزات مذكور ريشه در نگرشهاى بنيادين اسلام و ليبراليسم دارد كه مهمترين آنها پذيرش و يا انكار اومانيسم است. در ليبراليسم، آزادى به عنوان حق يا به عنوان يك ارزش، از تفكر انسان گرايى نشأت ميگيرد و انسان محور عالم وجود و محور اختيار در اين عالم است و بايد آزاد باشد؛ درحالى كه در اسلام مبناى اصلى آزادى، توحيد است. (آيت الله خامنه اى، 1392، 17)

برداشت ليبراليسم از آزادى در قالب آزادى منفى و آزادى مثبت صورت بندى شده است. از منظر تاريخى، آزادى منفى از اهميت سياسى ويژه اى در تاريخ انديشه و مكتب ليبراليسم برخوردار است. به همين دليل، واژه آزادى در مفهوم نوين خود بيشتر در پيوند با آزاديهاى سياسى، اجتماعى و اقتصادى و بنياد دموكراسى به كار رفته، در چهارچوب آزاديهاى گوناگون مانند آزادى انجمن، آزادى سخن، آزادى انديشه، آزادى

ص: 30

مطبوعات و آزادى كار و تكاپوهاى سياسى و اقتصادى تعريف شده است. (حائرى، 1374، 10) به تدريج نوعى پيوند ميان آزاديهاى سياسى - اجتماعى و آزاديهاى اقتصادى در آموزه «سرمايه دارى» صورت ميگيرد و مكتب ليبراليسم با تأكيد بر پيوند مذكور، تحقق آزاديهاى سياسى - اجتماعى را از طريق تحقق آزاديهاى اقتصادى امكان پذير مى داند و بدين ترتيب، به گونه اى آزاديهاى اقتصادى اولويت مى يابند. اين اولويت يافتن به مفهوم وانهادن فعاليتهاى اقتصادى افراد به نظم خودجوش بازار است. از اين ديدگاه، نظم بازار چيزى نيست كه از طريق برنامه ريزى آگاهانه طرح ريزى و ساخته شده باشد؛ (باتلر، 1387، 113) بلكه به صورت خودجوش شكل ميگيرد. در اين نگرش دولت تنها به عنوان زمينه ساز، شرايط و وضعيت مناسب را براى فعاليت اقتصادى فراهم ميكند.

رويكرد سوسياليسم

سوسياليسم به مثابه مهمترين مكتب رقيب، در انتقادات خود سرمايه دارى را نشانه رفته است. از ديدگاه طرفداران سوسياليسم، نوعى تضاد ميان خصلت اجتماعى توليد و شكل خصوصى مالكيت سرمايه دارى وجود دارد، به همين دليل، وظيفه ى عمده ى دولت و حزب در دوره گذار از سرمايه دارى به سوسياليسم، الغاى آنچه كه بازار آزاد خوانده ميشود و سازماندهى مديريت برنامه ريزى شده اقتصاد است. (آفانسيف، بى تا، 228) البته سوسياليسم به عنوان جريان منتقد از نحله هاى گوناگونى برخوردار است؛ اما تمام انواع سوسياليسم يك جنبه ى مشترك دارند و آن الغاى مالكيت خصوصى است كه به اعتقاد آنان سرچشمه تمام نابرابرى ها و بيدادگرى هاى اجتماعى است. بدين ترتيب، سوسياليسم با تأكيد بر مفهوم عدالت اجتماعى، آزادى مفروض در سرمايه دارى را به چالش كشيده، در برابر ليبراليسم از ايده تقدم عدالت اجتماعى بر آزادى سخن مى گويد. مطالعه انديشه سياسى غرب بيانگر اين واقعيت است كه ليبراليسم به رغم مواجهه با نقد بنيادين از سوى سوسياليسم، توانسته است به لحاظ نظرى به جريان غالب در انديشه سياسى غرب تبديل گردد. اين وضعيت، بر سرنوشت مفاهيم و آموزه هاى اين مكتب و از جمله آزادى به مثابه يكى از مهمترين آنها، تأثيرگذار بوده است و آزادى را به عنوان مفهوم كانونى انديشه سياسى غرب مطرح كرده است. (بورژن، 1352، 8-9)

ص: 31

رويكرد انقلاب اسلامى

در مقايسه رويكرد انقلاب اسلامى به آزادى با رويكردهاى مختلفى كه تاكنون درباره آزادى توسط انديشمندان و مكاتب بشرى ارائه گرديده، ميتوان به اختصار از تعبير «جامعيت، تعالى و كمال» استفاده كرد. رويكرد انقلاب اسلامى به آزادى رويكردى جامع است. مقصود از جامعيت، توجه همزمان به دو جنبه مادى و معنوى آزادى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 157/11، 219) درحالى كه در مكاتب بشرى، عمدتاً جنبه مادى آزادى مورد توجه قرار گرفته است، در انقلاب اسلامى افزون بر آن، جنبه معنوى آزادى نيز در نظر گرفته شده است. به همين دليل، از اين ديدگاه، آزادى در پناه معنويات، سعادت يك ملت را در پى خواهد داشت. (امام خمينى، صحيفه امام، 533/7؛ 307/17) اين نگرش درباره آزادى ازاين روست كه، اسلام آزادى سالم و صحيح را تأمين ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 542/7) بر اين اساس، در اين انديشه آزاديهاى گوناگونى كه در زندگى دنيوى وجود دارد تا جايى مورد پذيرش قرار ميگيرد كه با سعادت اخروى و معنويات انسان ناسازگارى نداشته باشد و ازاين رو، ميتوان به تقدم آزادى معنوى بر آزادى مادى در اين انديشه حكم كرد و به همين دليل، در اين ديدگاه، با معنويات ميتوان آزادى را حفظ نمود. (امام خمينى، صحيفه امام، 378/17؛ آيت الله خامنه اى، 1384/2/18؛ 1388/3/29؛ 1389/9/10)

در انديشه انقلاب اسلامى بر اين نكته تأكيد ميگردد كه آزادى درست و آزادى معقول، مهمترين هديه ى دين به يك ملت و به يك جامعه است. (آيت الله خامنه اى، 1377/6/12) دليل اين مدعا در اين ديدگاه آن است كه اگر در رويكردهاى ديگر و به ويژه رويكرد ليبرالى به آزادى، از حق آزادى سخن به ميان مى آيد، اسلام بالاتر از اين، آزادى را امر فطرى انسان مى داند. (آيت الله خامنه اى، 1378/1/1) ازاين رو آزادى يك حق است امّا حقى برتر از ساير حقوق. (امام خمينى، صحيفه امام، 114/4، 123، 414-415؛ آيت الله خامنه اى، 1377/6/12) لذا آزادى در حكومتهاى مادى با حكومتهاى معنوى و اسلام با هم متفاوت است. (امام خمينى، صحيفه امام، 504/12)

ص: 32

توفيق و كارآمدى جمهورى اسلامى در تحقق آزاديهاى مطلوب

تأسيس نظام جمهورى اسلامى ايران

نخستين نكته در بيان توفيقات جمهورى اسلامى، توجه به موفقيت اين انديشه در مسلط شدن و تأسيس نظام جمهورى اسلامى است. تأسيس اين نظام خود به وضوح حكايت از موفقيت اين انديشه در پياده سازى آزادى در ايران دارد. از اين ديدگاه، تا وقتى كه رژيم پهلوى برقرار بود، ايران از استقلال و آزادى بهره اى نداشت. (امام خمينى، صحيفه امام، 502/6-503؛ آيت الله خامنه اى، 1377/7/15؛ 1383/4/16) علاوه بر اين در بعد خارجى ملت ايران نعمت بزرگى را با انقلاب اسلامى بدست آوردند كه عبارت از آزادى از زورگويى قدرتهاى بزرگ بود. (آيت الله خامنه اى، 1368/6/1؛ 1368/8/3) اين دستاورد، آزادى از سلطه و تصرف و نفوذ قدرتهاى بزرگ است كه در انقلاب اسلامى ايران به عنوان اصل نه شرقى و نه غربى شناخته شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 465/15؛ آيت الله خامنه اى، 1369/3/14) تحقق جمهورى اسلامى و رسيدن به استقلال به عنوان مهمترين دستاورد انديشه انقلاب اسلامى خود موجبات آزاديهاى مطلوب را در ايران فراهم ساخت. يكى از نكات مهم در اين باره، تلاش براى تحقق آزادى در كنار خداباورى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 131/7؛ آيت الله خامنه اى، 1369/3/14) اين ويژگى چنان ظرفيتى را براى جمهورى اسلامى ايران فراهم ساخت كه توانست با تكيه بر تعاليم قرآن كريم و سنت به سرعت مصاديق گوناگون آزاديهاى مطلوب را تحقق بخشد.

آزادى فرهنگى

آزادى فرهنگى، يكى از آزاديهاى مطلوب دوران بعد از انقلاب است. آزادى فرهنگى در دوران قبل از انقلاب، با در برداشتن يك موجوديت منفى و مرض گونه، پيامدهايى چون فلج كردن و شكست روحى جامعه را در پى داشت (امام خمينى، صحيفه امام، 134/4-135) و آزادىِ اخلاقىِ بى قيدوبندِ فرهنگى و ترويج فساد و فحشا بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 65/8؛ 228/10؛ آيت الله خامنه اى، 1379/2/23؛ 1390/7/24) رژيم پهلوى با ورود فرهنگ استعمارى غرب، سعى در تخريب فرهنگ و برنامه هاى اسلامى و انسانى و ملى ما نمود، (امام خمينى، صحيفه امام، 91/4؛ 24/8-25؛ 81/10، 227؛ آيت الله خامنه اى، 1385/6/25) تا آحاد جامعه را از درون، بى محتوا و وابسته كند و برآيند اين

ص: 33

فرهنگ استعمارى، توليد نيروهاى استعمارى، به خصوص قشر جوان بود كه با تباهى و به فساد كشيدن آنها، توانست هويت ملى و اسلامى آنها را مخدوش سازد. (امام خمينى، صحيفه امام، 346/2) اين نوع فرهنگ فاسد غربى در تمام عرصه هاى فرهنگى، از جمله مراكز علمى و رسانه هاى گروهى و عرصه هاى هنرى كاملاً مشهود بود. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 173/4، 247؛ آيت الله خامنه اى، 1368/9/15) با پيروزى انقلاب، اين نوع آزادى استعمارى غربى از صحنه جامعه رخت بربست و انقلاب ايران با قطع وابستگى و نفى غرب زدگى و بازيابى هويت ايرانى و اسلامى و تربيت و تهذيب نيروى انسانى، توانست به استقلال و آزادى فرهنگى دست يابد و هويت اسلامى خود را حفظ كرده و راه هرگونه فرهنگ منحط و بيگانه را مسدود سازد و به عنوان زير بنايى براى رسيدن به آزادى و پيشرفت در عرصه هاى گوناگون، قرار گيرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 386/10؛ 245/15؛ آيت الله خامنه اى، 1368/9/15؛ 1388/6/14)

آزادى اقتصادى

از ديگر مصاديق آزاديهاى مطلوب انقلابى، آزادى اقتصادى است. اقتصاد آزاد و شكوفا، مرهون كشورى آزاد و استقلال يافته و به دور از وابستگى است. (آيت الله خامنه اى، 1368/9/1) در سالهاى پيش از انقلاب، جامعه ايران در فضاى تيره و تار تقليد غرب قرار گرفته بود و در تصميمها و امور مملكت آزادى نداشت. در آن دوره، ايران، سراسر وابستگى و عقب ماندگى بود كه در اين ميان، وابستگى اقتصادى شدت بيشترى داشت و اين رژيم مانع پيشرفت و رشد در اقتصاد كشور شده بود، (امام خمينى، صحيفه امام، 43/4، 503؛ 341/8؛ آيت الله خامنه اى، 1369/1/10) و با وارد كردن كالاهاى لوكس و تجملى، ايران را در مسير توليد اندك و مصرف انبوه كالاهاى وارداتى قرار داده و آن را به بازار مصرفى فرآورده هاى غربى تبديل نمود. (امام خمينى، صحيفه امام، 54/5، 390) با پيروزى انقلاب اسلامى، اينگونه آزادى اقتصادى در ايران محدود شد و تلاش براى پياده كردن برنامه هاى اقتصادى اسلامى و رشد و رفاه اقتصادى تحت اصولى چون، معنويت و عدالت آغاز گرديد تا از اين طريق ملت از فقر و تنگنا و وابستگى به غير، نجات يابند. (امام خمينى، صحيفه امام، 340/20؛ 444/21)

ص: 34

آزادى علم و فناورى

از ديگر دستاوردهاى انقلاب اسلامى، آميختن دانش و فناورى با ارزشهاى معنوى و استقلال و آزادى است. (آيت الله خامنه اى، 1382/2/22) انرژى هسته اى و فناورى آن، حق مسلم ملت ايران است كه امروزه به خواست عمومى ملل عرب نيز تبديل شده است (آيت الله خامنه اى، 1387/3/14) و ملتهاى خاورميانه كه طالب پيشرفت و صلح و امنيت اند، در حق بهره گيرى از اين فناورى، آزادند (آيت الله خامنه اى، 1382/1/1؛ 1382/2/26؛ 1385/1/1؛ 1386/11/28) و شايد يكى از اهداف غبارآلود كردن فضا، توسط قدرتهاى غربى، در مورد برنامه هاى صلح آميز هسته اى ايران، اين است كه مانع توجه جدى ملتهاى منطقه به اين حق طبيعى خود باشند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1389/1/28)

با آزادى در توليد علم و صنعت بود كه ايران اسلامى توانست، در عرصه فناورى و انرژى هسته اى به پيشرفتهاى چشمگيرى دست يافته و به جايگاه جهانى ارتقا يابد. اين آزادى عمل در فناورى هسته اى و رسيدن به اين مرتبه، همواره مورد اعتراف دشمنان ايران بوده است (آيت الله خامنه اى، 1383/12/5؛ صفاتاج، 1387، 314) و به همين منظور براى اخلال در روند فناورى هسته اى، ايران را آماج تهمتهاى خويش قرار داده اند. آنها همواره ايران را به ساخت سلاحهاى هسته اى و بمب اتم، متهم نموده و در مقابل، جمهورى اسلامى ايران تأكيد ميكند كه اعتقادى به سلاح هسته اى نداشته و فعاليتهاى هسته اى اش صلح آميز است. (آيت الله خامنه اى، 1386/11/28)

آزادى سياسى - اجتماعى

يكى از مصاديق آزادى، را ميتوان آزادى انتخاب و رأى دانست كه در ابتدا نسبت به تأسيس اصل نظام جمهورى اسلامى صورت گرفت. مردم ايران پس از پيروزى انقلاب اسلامى با آزادى سر صندوق هاى أخذ رأى رفته و به اين نظام رأى دادند. (امام خمينى، صحيفه امام، 451، 467/6؛ آيت الله خامنه اى، 1378/11/26؛ 1388/3/29؛ 1390/3/14) افزون بر رفراندوم، آزادى انتخاب و رأى در تصميم گيرى هاى اساسى ديگر نيز از دستاوردهاى جمهورى اسلامى ايران بود. (آيت الله خامنه اى، 1384/3/3) از اين ديدگاه، اين دستاورد از چنان اهميتى برخوردار است كه ميتوان

ص: 35

ادعا كرد در منطقه خاورميانه و حتى در كمتر نقطه اى از دنيا، آزادى انتخاب و آزادى رأى به قدر جمهورى اسلامى ايران وجود ندارد. (آيت الله خامنه اى، 1369/1/10؛ 1370/10/11؛ 1377/6/12)

آزادى بيان

از ديگر عرصه هاى توفيق جمهورى اسلامى در تحقق آزادى، آزادى انتقاد و بيان است. (امام خمينى، صحيفه امام، 384/8؛ آيت الله خامنه اى، 1377/12/4) آزادى انتقاد درجات گوناگونى دارد كه در نهايت به جابجايى دولت از طريق انتخابات نيز مى انجامد. مهمترين شاخصه ى آزادى در جمهورى اسلامى ايران اين است كه ملت، مسئولان كشور را انتخاب ميكند، اگر از عملكرد آنها راضى بود اين انتخاب را ادامه ميدهد اما اگر راضى نبود آنها را كنار مى گذارد و ديگران را انتخاب ميكند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 283/8؛ آيت الله خامنه اى، 1373/3/14؛ 1382/11/24؛ 1384/3/25؛ 1386/11/28)

تلاش جمهورى اسلامى ايران از ديدگاه رهبران آن، تحقق آزادى به گونه ى خاص است كه از آن به آزادى «منطقى» تعبير شده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 283/8) آزادى منطقى، آزادى در چهارچوب اسلام و قانون است. آزادى منطقى، آزادى در مسير رشد و تعالى جامعه است كه در اين صورت حركت ايران در اين مسير مستمر بوده و در «هيچ جا متوقف نخواهد شد». (امام خمينى، صحيفه امام، 283/8؛ آيت الله خامنه اى، 1388/11/19)

جمع بندى و نتيجه گيرى

اشاره

اسلام آزادى را به رسميت شناخته و در متون و ادبيات انديشمندان مسلمان نيز، به ويژه در دوران جديد مورد توجه قرار گرفته است. آموزه هايى چون توحيد و خداباورى، اختيار و اراده انسان و نفى سلطه مهمترين مبانى آزادى در انديشه انقلاب اسلامى است كه بر پايه آنها انواع آزادى در گونه هاى آزادى فرهنگى، آزادى سياسى - اجتماعى، آزادى اقتصادى و آزادى انديشه و فكر قابل تبيين ميباشد. در انديشه انقلاب اسلامى آزادى فرهنگى به مفهوم رهايى انسان از هوى و هوس در راستاى رشد و تعالى انسان است. آزادى سياسى - اجتماعى در مصاديقى چون آزادى قلم، بيان، رأى و شركت در انجمنها

ص: 36

بروز يافته و آزادى اقتصادى در پرتو ارزشها و مفاهيم اسلامى تبلور داشته و آزادى فكر و انديشه در قالب ايده آزادانديشى مطرح شده و آزادى مذهبى به مفهوم حق اقليتهاى دينى نسبت به عمل بر طبق آئين دينى خود و به رسميت شناخته شدن آنان است. آزادى در اين اقسام با ساير مفاهيم سياسى زندگى در انديشه انقلاب اسلامى همچون شريعت، قانون، عدالت، اخلاق، امنيت و پيشرفت، ارتباط معنايى دارد كه به نوعى اينها اصول حاكم بر آزاديهاى مطلوب در گفتمان فكرى انقلاب اسلامى به حساب مى آيند. اين انديشه شيوه ها و راهبردهايى خاص براى تحقق آزادى مطرح ميكند كه باورمندى و قانونمندى دو شيوه و راهبرد اصلى آن به حساب مى آيد. از اين ديدگاه، آزادى با آسيبها و چالشهايى نيز روبه رو است كه ناامنى، تفرقه، توطئه، قانون شكنى، فساد، ترويج باطل و تحريف عقايد، فتنه گرى، بى بندوبارى، نفوذ بيگانگان، استحاله نظام و انحرافات اخلاقى و اجتماعى مهمترين آسيبها و چالشها به نظر مى رسند. انديشه انقلاب اسلامى با توجه به آنچه گذشت، از تمايز اساسى با ديگر انديشه ها درباره آزادى برخوردار است كه به اختصار ميتوان آن را در آموزه «جامعيت، تعالى و كمال» خلاصه كرد. رويكرد انديشه انقلاب اسلامى به آزادى ازاين رو از جامعيت برخوردار است كه همزمان به دو جنبه مادى و معنوى آزادى توجه ميكند و فقدان يكى از اين دو جنبه را در تحقق آزادى، نامطلوب مى داند. اين ويژگى، خصلت ويژه اى به آزادى در انديشه انقلاب اسلامى بخشيده است كه با استفاده از ادبيات رهبران انقلاب اسلامى ايران ميتوان از آن به تعابير مختلفى از جمله «آزادى منطقى»، «آزادى قانونى» و «آزادى مسئولانه» تعبير كرد. اين تعبير حكايت از نظريه خاص انقلاب اسلامى درباره آزادى دارد. در انديشه انقلاب اسلامى آزادى با مسئوليت پيوندى تنگاتنگ دارد. اين مسئوليت از دو بعد فردى و اجتماعى برخوردار است. در اين انديشه انسان آزاد است؛ اما نسبت به سرنوشت خود و ديگران مسئول شناخته ميشود.

ص: 37

ص: 38

منابع

قرآن كريم.

آربلاستر، آنتونى، ظهور و سقوط ليبراليسم غرب، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر مركز، چاپ سوم، 1377 ش.

آفانسيف، و. ماكارووا، م. مينايف، ل، مبانى سوسياليسم علمى، تهران، سازمان جوانان توده ايران، بى تا.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، بيانات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، طرح كلى انديشه اسلامى در قرآن، تهران، مؤسسه ايمان جهادى، چاپ ششم، 1394 ش.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، كتاب چهارمين نشست انديشه هاى راهبردى (آزادى)، تهران، انتشارات پيام عدالت، 1392 ش.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، مكتوبات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تحرير الوسيلة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1421 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1370 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، شرح چهل حديث، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى. بى تا. «الف»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، ولايت فقيه، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى،

ص: 39

بى تا. «ب»

انصارى، حميد، حديث بيدارى؛ نگاهى به زندگينامه آرمانى - علمى و سياسى امام خمينى (از تولد تا رحلت)، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ دوم، 1374 ش.

باتلر، ايمون، انديشه هاى سياسى و اقتصادى هايك، ترجمه فريدون تفضلى، تهران، نشر نى، چاپ اول، 1387 ش.

بورژن، ژرژ، پير، رمبر، سوسياليسم، ترجمه منصور مصلحى، تهران، شركت سهامى كتابهاى جيبى، چاپ چهارم، 1352 ش.

حائرى، عبدالهادى، آزاديهاى سياسى و اجتماعى از ديدگاه انديشمندان، مشهد، انتشارات جهاد دانشگاهى، 1374 ش.

حسينى بهشتى، سيد محمد، جاودانه تاريخ، تهران، روزنامه جمهورى اسلامى، چاپ دوم، 1390 ش.

حسينى بهشتى، سيد محمد و ديگران، آزادى، هرج ومرج، زورمدارى، تهران، نشر بقعه، چاپ اول، 1386 ش. «الف»

حسينى بهشتى، سيد محمد، نقش آزادى در تربيت كودكان، تهران، بنياد نشر آثار و انديشه هاى شهيد آيت الله دكتر بهشتى، چاپ چهارم، 1386 ش. «ب»

حسينى بهشتى، سيد محمد، راست قامتان جاودانه تاريخ اسلام، دفتر سوم، تهران، واحد فرهنگى بنياد شهيد انقلاب اسلامى، 1361 ش.

حسينى بهشتى، سيد محمد، قسط و عدل، مجموعه سخنرانيها، تهران، نشر بقعه، بى تا.

حسينى بهشتى، سيد محمد، ولايت، رهبرى، روحانيت، تهران، نشر بقعه، چاپ اول، 1383 ش.

صفاتاج، مجيد، انقلاب اسلامى و استعمار فرانو در منطقه، تهران، انتشارات سفير اردهال، 1387 ش.

طباطبائى، سيد محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، ترجمه سيد محمدباقر موسوى همدانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1374 ش.

مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1377 ش.

مطهرى، مرتضى، يادداشت ها، تهران، انتشارات صدرا، 1382 ش.

ميراحمدى، منصور، آزادى در فلسفه سياسى اسلام، قم، مؤسسه بوستان كتاب، 1381 ش.

GraY, Tim, Freedom, Humanities press International Inc, Atlantic Highlands, n, J, 1991.

Maccallum, G. C., Negative and Positive Freedom, in Philosophical Review, Vol, 79. 1967.

ص: 40

اخلاق

اشاره

على گرامى(1) (مؤلف)

ابوالقاسم مقيمى حاجى(2) (مسئول علمى)

اخلاق؛ حالات نفسانى و رفتار انسان از حيث فضيلت و رذيلت.

اخلاق، جمع خُلق از ريشه ى «خ ل ق» (ابن فارس، 1404، 213/2) است، كه دو معناى تقدير و اندازه گيرى و نيز نرمى و لطافت چيزى براى آن بيان شده است. (ابن فارس، 1404، 213/2) همچنين آن را به معناى سرشت باطنى انسان مى دانند كه با ديده ى بصيرت درك ميشود. «خُلق» به معناى خوى، طبع و سيرت نيز آمده است، (فراهيدى، 1410، 151/4؛ ابن فارس، 1404، 214/2) در مقابل «خَلق» كه به شكل ظاهرى و خلقت ظاهرى اطلاق گرديده است. (راغب اصفهانى، 1412، 296-297) عالمان اخلاق، «خُلق» را در اصطلاح صفت نفسانى راسخ مى دانند كه انسان، افعال و كردار متناسب با آن را بى درنگ انجام ميدهد. (خواجه نصير طوسى، 1373، 101؛ نراقى، بى تا، 46/1؛ امام خمينى، 1378، 510) اين صفت ممكن است، فضيلت و منشأ رفتار خوب و يا رذيلت و منشأ كردار زشت باشد. (خواجه نصير طوسى، 1373، 15؛ امام خمينى، 1378، 510) اخلاق به معناى پروراندن صفات نيك و خلقيات فاضله در دل و انعكاس آن در عمل است. (آيت الله خامنه اى، 1385/1/6) با اين حال در نگاه كاربردى آن را منشأ فضيلت دانسته و در توصيف اخلاق، آن را به هواى لطيفى تشبيه كرده كه وجود آن در جامعه ى بشرى موجب سلامت زندگى انسانها ميگردد.

ص: 41


1- . پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى
2- . مدرس خارج فقه و اصول؛ رئيس پژوهشكده دانشنامه نگارى دينى پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى

(ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1388/4/29) كه اين كاربرد در معناى مثبت و ممدوح آن است.

عالمان اخلاق، براى علم اخلاق نيز معانى اصطلاحى متعددى بيان كرده اند. يكى از رايج ترين آنها دانش مطالعاتى حالات نفسانى و افعال ظاهرى انسان از حيث فضيلت و رذيلت و الزامات اخلاقى است. (ر. ك: نراقى، بى تا، 32/1) برخى بر تعريف شناختى آن تأكيد كرده و علم اخلاق را علم به محاسن اخلاق و كيفيت تحصيل، اسباب حصول و مبادى و شرايط آنها و نيز علم به قبايح اعمال و مبادى وجود آنها و كيفيت تنزه از آنها دانسته اند. (ر. ك: ابن مسكويه رازى، 1410، 55؛ خواجه نصير طوسى، 1373، 48؛ امام خمينى، 1378، 387)

در موضوع اخلاق نيز محققان، اخلاق را منحصر به بررسى وضعيت حالتهاى روحى دانسته اند؛ به ويژه آنچه ملكات يا حالات روحى پايدار در آدمى ناميده ميشود. ازاين رو اخلاق به عنوان طب روح يعنى دانشى كه از سلامت روح و بيمارى آن بحث ميكند شناخته شده است. بر اين اساس موضوع اخلاق را نفس انسان دانسته اند؛ بدان جهت كه از روى اراده ميتواند كار پسنديده و يا ناپسند انجام دهد (خواجه نصير طوسى، 1373، 47-48) و يا بدان جهت كه مبدأ و بازگشت رفتار و صفات خوب و بد انسان، به روح و روان وى ميباشد. (ر. ك: نراقى، بى تا، 49/1)

نظامهاى اخلاقى به عنوان مجموعه هايى مشتمل بر ارزشها و دربردارنده ى دستورهايى براى اتصاف به خوى هاى نيك و انجام دادن اعمال پسنديده و دورى گزيدن از خوى ها و كردارهاى ناپسند، در ميان بسيارى از ملل باستانى ديده ميشود و شكل گيرى آنها به عنوان علم اخلاق در تمدنهاى گوناگون عهد باستان، از جمله ايران و يونان، مسيرى را پيموده، و آثارى اخلاقى با سبكهايى متفاوت پديد آورده است؛ از آن جمله ميتوان كتاب اخلاق نيكو ماخوس را كه از مهمترين كتابهاى ارسطو است، نام برد.

در موضوع اخلاق و فلسفه اخلاق، در طول تاريخ مكاتب و ديدگاه هاى متعددى از سوى انديشمندان و فيلسوفان ارائه شده است. مجموع اين ديدگاه ها و مكاتب در چند دسته قابل طبقه بندى است؛

الف) مكاتب غير واقع گرا. مكاتب غير واقع گرا مكاتبى هستند كه در آنها صدق و كذب ناپذيرى، نداشتن معيارى براى معقوليت احكام اخلاقى، كثرت گرايى اخلاقى و

ص: 42

نسبى گرايى امرى پذيرفته شده ميباشد؛ شمارى از مهمترين مكاتب اين دسته عبارت اند از: احساس گرايى، توصيه گرايى، جامعه گرايى، قراردادگرايى و نظريه امر الهى يا حسن و قبح شرعى. (ر. ك: مصباح يزدى، 1394، 31-34)

ب) مكاتب واقع گرا. مكاتب واقع گرا مكاتبى هستند كه يا احكام و قضاياى اخلاقى را واقعيتهاى طبيعى مى دانند و يا اينكه آن را در امور متافيزيكى و ما بعد الطبيعى پيگيرى ميكنند؛ كه با توجه به اين امر به دو گروه قابل تقسيم هستند؛

1. مكاتبى كه احكام و قضاياى اخلاقى را واقعيتهاى طبيعى مى دانند. شمارى از مهمترين مكاتب و ديدگاه هاى اين دسته عبارت اند از: عزت گرايى، سودگرايى، ديگرگرايى يا عاطفه گرايى، قدرت گرايى، تطورگرايى و وجدان گرايى.

2. مكاتبى كه واقعيت احكام اخلاقى را در امور متافيزيكى و ما بعد الطبيعى پيگيرى ميكنند. شمارى از مهمترين مكاتب اين دسته عبارت اند از: مكتب كلبى، مكتب رواقى، مكتب كانت و مكتب سعادت گرايى (فضيلت گرايى) كه مكاتب اخلاقى سقراط، افلاطون، ارسطو و مكتب اخلاقى اسلام از اين دسته مى باشند و اين مكتب مورد تأييد اسلام ميباشد. (ر. ك: مصباح يزدى، 1394، 31-34)

به موازات مكاتب مختلف بشرى بيشترين تلاش همه ى انبيا و اوليا و بزرگان اديان الهى نيز، براى ايجاد اخلاق حسنه بوده است. (آيت الله خامنه اى، 1375/9/19) از آن جمله در عهدين در موارد بسيارى بندگان را بر اخلاق مدارى و روآورى به فضائل اخلاقى فرا خوانده و از رذائل اخلاقى باز داشته است؛ در عهد عتيق (كتاب مقدس، مزامير، 3/37-5، 27؛ 6/138؛ امثال سليمان، 2/11-21؛ ميكا، 8/6) و عهد جديد، (كتاب مقدس، نامه اول پولس به تيموتاؤس، 9/2، 15؛ نامه به عبرانيان، 7/5؛ 28/12؛ اعمال رسولان، 25/24؛ نامه يعقوب، 6/4-17) شمارى از فضائل اخلاقى مورد تأكيد واقع شده و در موارد متعددى رذائل اخلاقى نكوهش و از آن پرهيز داده شده است. (ر. ك: كتاب مقدس، تثنيه، 13/25-16؛ امثال سليمان، 1/11؛ 8/18-9؛ نامه اول پولس به تيموتاؤس، 10/6؛ نامه اول پولس به قرنتيان، 13/6، 18-20؛ 2/7، 8-9)

در ادامه ى توصيه هاى اديان پيشين، اسلام نيز به آموزه هاى اخلاقى توجه ويژه اى داشته و در قرآن كريم بر آن تأكيد شده است، كه از مهمترين آنها، ستايش پيامبر اسلام بر وصف اخلاقى بودن است «وَ إِنَّكَ لَعَلىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ» . (قلم، 4؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1385/5/31) نيز

ص: 43

در موارد متعددى از صفات اخلاقى برخى از انبيا و بندگان خالص نام برده است. از آن جمله: حضرت نوح عليه السلام را شكرگزار، (اسراء، 3) ابراهيم عليه السلام را تسليم، (بقره، 131) شكرگزار نعمتهاى الهى، (نحل، 121) راستگو (مريم، 41) و وفادار به پيمانها، (نجم، 37) ادريس عليه السلام را راستگو، (مريم، 56) اسماعيل عليه السلام را صابر، (انبياء، 85؛ صافات، 102) يوسف عليه السلام را به اخلاص در بندگى، (يوسف، 23-24) ايوب عليه السلام را صابر و اوّاب (ص، 44) معرفى ميكند و در مواردى از فساد اخلاقى برخى از امتها و ملل ياد كرده است؛ از آن جمله: ظلم و ستم قوم نوح عليه السلام، (نجم، 52) نسبتهاى خلاف اخلاق قوم عاد از قبيل سفاهت و دروغ به هود عليه السلام، (اعراف، 66) فحشاء و كارهاى ناشايست قوم لوط عليه السلام، (اعراف، 80-81) كم فروشى و تبه كارى قوم شعيب عليه السلام (شعراء، 181-183) و شمارى از انحرافهاى اخلاقى بنى اسرائيل مانند: حرص، (بقره، 96) حب دنيا (بقره، 85-86) و پيمان شكنى. (بقره، 63-64) همچنين در آياتى به بيان سعادت و شقاوت، (هود، 105؛ شمس، 9-10) هدايت و گمراهى، (تغابن، 6) اصلاح و افساد، (انفال، 1؛ شعراء، 181-183) تزكيه نفس (شمس، 9) پرداخته و آياتى ديگر برخى از مصاديق اخلاقى را بيان نموده اند مانند: تقوا، (بقره، 2، 21، 103؛ آل عمران، 15، 102؛ حجرات، 13) توكل، (آل عمران، 122، 159-160؛ نساء، 81؛ مائده، 11، 23) شكر، (بقره، 152، 172؛ آل عمران، 145؛ نساء، 147) صبر (بقره، 45، 153، 155؛ آل عمران، 120) و ايثار. (بقره، 207؛ حشر، 9؛ انسان، 8)

در روايات نيز اين موضوع داراى اهميت ويژه اى بوده و افزون بر كتابهايى كه با نام «مكارم الاخلاق»؛ مانند مكارم الاخلاق طبرسى و مكارم الاخلاق ابن ابى الدنيا، نگارش يافته، در بسيارى از متون روايى بابى بدان اختصاص يافته؛ چنانكه كلينى علاوه بر آنكه جلد دوم از كتاب الكافى را به اين موضوع اختصاص داده به طور اختصاصى ذيل «باب المكارم»، (كلينى، 1407، 55/2) محمد ابن همام اسكافى ذيل «باب فى اخلاق المؤمنين و علامات الموحدين» (ر. ك: اسكافى، 1404، 66) شيخ صدوق ذيل باب «معنى مكارم الاخلاق» (صدوق، 1361، 191) به طرح و بيان اين موضوع پرداخته اند. افزون بر موارد ياد شده ميتوان گفت در همه متون روايى به تناسب مباحث، روايات متعددى در بيان و اهميت مسائل اخلاقى بيان شده؛ هرچند بابى ذيل اين موضوع تدوين نگرديده است. (ر. ك: صدوق، 1417، 290؛ 355؛ همو، 1403، 125، 431؛ ابن شعبه حرانى، 1404، 6-8، 215؛ خزاز قمى، 1401، 251؛ مفيد، 1414، 225)

بر اين اساس، اخلاق مورد توجه متفكران اسلامى قرار گرفت و محققان و انديشمندان

ص: 44

مسلمان در زمينه ى اخلاق آثار متعددى از خود به يادگار گذاشتند. (ر. ك: آقابزرگ تهرانى، 1403، 370/1-382)

با بررسى اين آثار، چهار رويكرد عمده را براى بررسى و تبيين مسائل اخلاقى ميتوان مشاهده نمود:

فلسفى. در اين رويكرد كه برگرفته از نظريه اعتدال قوا است، حد وسط به عنوان معيار كلى فضيلت اخلاقى، و افراط و تفريط در آن به عنوان معيار رذائل اخلاقى به شمار مى آيد. و چون منشأ رفتار انسان، قوا و ملكات نفسانى او است، فضيلت و رذيلت در اعمال و رفتار وى نيز نتيجه اعتدال و عدم اعتدال قواى درونى اوست. آثارى همچون طهارة الاعراق از ابن مسكويه و اخلاق ناصرى از خواجه نصيرالدين طوسى از اين قبيل اند. (مطهرى، مجموعه آثار، 491/7؛ ر. ك: امام خمينى، 1377، 10-12؛ همو، بى تا «الف»، 360/3-361)

عرفانى. در اين رويكرد، اخلاق و آثار اخلاقى، بر محور سير و سلوك و در قالب منازل و مقامات عرفانى و مراحل سير الى الله ميباشد. تكيه اخلاق عرفانى بر مجاهده و مبارزه با نفس است و پويندگان اين مكتب و روش پيوسته در تلاش بودند تا اعمال خويش را با ظاهر و باطن شريعت همراه و هماهنگ سازند، كه با تتبع روشن ميشود آثارى چون: الرعاية لحقوق الله از حارث محاسبى، الرسالة القشيرية از عبد الكريم بن هوازن قشيرى، منازل السائرين از خواجه عبدالله انصارى و اوصاف الاشراف از خواجه نصيرالدين طوسى از اين قبيل اند.

نقلى. در اين رويكرد محور مباحث اخلاقى بر اساس آيات و روايات است. تنها در برخى از موارد سخن بزرگان و عالمان نيز نقل شده است. اين شيوه هرچند از منبع غنى وحى بهره برده؛ اما غالباً فاقد يك نظام اخلاقى منطقى و هدفمند ميباشد. اخلاق محتشمى از خواجه نصيرالدين طوسى، ارشاد القلوب از ديلمى، تنبيه الخواطر و نزهة النواظر يا مجموعه ورام از ورام بن ابى فراس مالكى و بخشهاى عمده اى از كتابهاى احياء علوم الدين از غزالى و المحجة البيضاء از فيض كاشانى با اين روش نگارش يافته اند.

تلفيقى. در اين رويكرد، متون اخلاقى با تلفيقى از سه رويكرد قبل نگارش يافته و در كنار مباحث فلسفى و عرفانى از آيات و روايات نيز استفاده شده است. آثارى همچون جامع

ص: 45

السعادات و معراج السعادة را ميتوان از اين دسته به شمار آورد.

با بررسى متون اخلاقى معاصر، به نظر ميرسد امروزه اين روش مورد توجه عالمان اخلاق واقع شده؛ چرا كه از يك سو محور و اساس كار خود را بر آيات و روايات قرار داده و از سوى ديگر از دستاوردها و تجربيات فلاسفه و عارفان نيز بهره برده اند.

برخى از عالمان اخلاق بر آنند كه پرداختن به اين نوع متون اخلاقى نميتواند تمام مقصود در تهذيب نفوس را ادا كند و حتى پرداختن به برخى از آنها موجب دور ماندن از مقصد ميگردد، ازاين رو بايد در موضوع اخلاق آثارى نوشته شود كه با بشارت و انذار، موعظه و نصيحت و تذكر و يادآورى، مقصود خود را در نفس جايگزين ساخته و به جاى اينكه راه درمان را نشان دهد خود، درمان باشد و مطالعه آن قلب را نرم و انسان را مهذب و نورانى سازد. درحالى كه متون برجاى مانده تنها نسخه هستند و نتوانسته اند عمل را به مردم القاء نمايند. (امام خمينى، 1377، 12-14؛ همو، بى تا «الف»، 360/3-361) كتاب چهل حديث امام خمينى كه بر اساس سنت اربعين نويسى نگارش يافته به اين نكته توجه جدى داشته و در 33 حديث آن، ضمن برشمارى مفاسد اخلاقى، مواعظى در جهت باز داشتن نفس از آنها بيان شده است. افزون بر آن، هدف مؤلف در شرح روايات، بيدار ساختن و توجه دادن به مخاطب است تا با پيمودن طريق سلوك خود را از صفات ناپسند مبرا ساخته و با ايمان درست و عمل خالص خدا را ملاقات كند. (ر. ك: امام خمينى، 1378، 1-2 «مقدمه») پس از آن نيز آثار متعددى در علم اخلاق نگارش يافته كه افزون بر توجه به اين رويكرد، رويكردهاى ديگرى همچون محوريت آيات قرآن نيز در آنها مورد توجه بوده است. (ر. ك: مصباح يزدى، 1388؛ مكارم شيرازى، 1377؛ جوادى آملى، 1379؛ همو، 1377)

جايگاه و اهميت اخلاق

جايگاه اخلاق

عالمان اسلامى مجموع تعاليم اسلامى را به سه بخش عقايد، اخلاق و احكام تقسيم كرده اند. بخش عقايد را «علم كلام»، بخش فقه را «علم فقه» و بخش اخلاق را «علم اخلاق» عهده دار است. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 57/3-58؛ امام خمينى، 1378، 386-387) ازاين روى اخلاق يكى

ص: 46

از سه دسته معارف اسلامى بوده كه رسالت آن تزكيه نفس و تهذيب باطن انسان ميباشد. زيرا انسان داراى سه نشئه و سه مقام و عالم است؛ اول نشئه آخرت و عالم غيب و مقام روحانيت و عقل، دوم نشئه برزخ و عالم متوسط بين دو عالم و مقام خيال، و سوم نشئه دنيا و مقام ملك و عالم شهادت و هر كدام از آنها كمال و تربيتى مخصوص و عملى متناسب با مقام خود دارد. ازاين رو تمامى علوم به سه علم تقسيم ميشود، علم مربوط به كمالات عقلى و وظايف روحى. متكفل اين علم پس از انبيا و اوليا عليهم السلام، فلاسفه و حكما و اهل معرفت و عرفان مى باشند. علم مربوط به اعمال قلبى و وظايف آن؛ يعنى، علم به محاسن و قبايح اخلاق؛ متكفل آن پس از انبيا و اوصيا عليهم السلام، علماى اخلاق و اصحاب رياضات و معارف اند و علم مربوط به اعمال قالبيه و وظايف نشئه ظاهره نفس و متكفل آن فقها و محدثان مى باشند. (امام خمينى، 1378، 386-387) اين سه دسته با يكديگر در ارتباط بوده و تمامى آنها يك حقيقت است كه داراى مظاهر مختلفى است و بدون اعمال ظاهرى و عبادات قالبى نمى توان به ايمان كامل يا اخلاق تهذيب شده دست يافت و يا بدون تزكيه و تهذيب اخلاق نمى توان اعمال را تمام و ايمان را كامل نمود. (امام خمينى، 1378، 387-388) در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله علم به سه دسته؛ آيه محكمه، فريضه عادله و سنت قائمه تقسيم شده است. (كلينى، 1407، 32/1) كه موارد ياد شده در حديث، بر سه دسته از علوم تطبيق شده است؛ «آيه محكمه» به علوم عقلى، عقايد صحيح و معارف الهى، «فريضه عادله» به علم اخلاق و تصفيه قلوب و «سنت قائمه» به علم ظاهر و علوم آداب قالبيه (علم فقه) تعبير شده است. (امام خمينى، 1378، 391)

اهميت اخلاق

فراخوانى گسترده و تأكيدهاى مكرر قرآن كريم به سازندگى اخلاقى و تهذيب نفس و ارزشهاى والاى انسانى، بيانگر اهميت اخلاق در ميان اهداف قرآن كريم است. (امام خمينى، صحيفه امام، 504/15-505) «هُوَ اَلَّذِي بَعَثَ فِي اَلْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ اَلْكِتٰابَ وَ اَلْحِكْمَةَ وَ إِنْ كٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ» (جمعه، 2؛ آل عمران، 164) در آيه ياد شده مقدم شدن تزكيه بر تعليم، بيانگر اهميت تربيت اخلاقى است كه نهايت نياز همه جوامع

ص: 47

مسلمان است، همچنين قرآن كريم پس از سوگندهاى پياپى در مقام اهميت تربيت نفس و تهذيب اخلاقى برآمده «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّٰاهٰا؛ وَ قَدْ خٰابَ مَنْ دَسّٰاهٰا» (شمس، 9-10) و اساس همه مسائل و فضائل را تهذيب نفس و بنيان انحرافات را در عدم تهذيب نفس انسان ميداند. (امام خمينى، صحيفه امام، 505/15-506)

افزون بر آيات ياد شده، قرآن كريم در آيات متعددى مسلمانان را به انواع كمالات بشرى، مانند علم و فضائل اخلاقى سوق ميدهد. (آيت الله خامنه اى، 1368/4/22) انسان براى رسيدن به هدف خلقت، كه هدف بعثت انبيا نيز همان بوده، (آل عمران، 164) بايد خود را از آلودگى ها و پستى ها و مفاسد درونى پاك سازد. (امام خمينى، صحيفه امام، 335/9؛ 393/14؛ آيت الله خامنه اى، 1371/11/10) كه از جمله مهمترين اهداف ارسال رسل و انزال كتب ايجاد وحدت و انسجام در جامعه بشرى و حركت در مسير تكامل بوده است و از آنجا كه رذائل اخلاقى مانند غيبت مانع از اين امر است، اسلام با آن مخالف است. (امام خمينى، 1378، 309-310)

بر اساس روايات نيز يكى از اهداف رسالت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله گسترش مكارم اخلاق بوده «بُعِثْتُ لأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الأخْلاقِ» (مجلسى، 1403، 210/16) تا فضيلتهاى اخلاقى را در ميان مردم كامل كند. (امام خمينى، 1378، 511؛ آيت الله خامنه اى، 1388/4/29) و انسان را از تاريكيها خارج و به نور و هدايت رهنمون سازد؛ «هُوَ اَلَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلاٰئِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ اَلظُّلُمٰاتِ إِلَى اَلنُّورِ» . (احزاب، 43)

اخلاق از منظر دين و عالمان دينى از اهميت ويژه اى برخوردار است و حكماى پيشين علم را به نحو حقيقى تنها بر اخلاق اطلاق مى كردند و بر اين باور بودند كه متعلم تا زمانى كه اخلاق خود را مهذب نسازد ديگر علوم براى وى سودى دربرندارد؛ زيرا نفسى كه از رذائل اخلاق مهذب نباشد آموختن علوم جز تباهى و فساد را برايش به ارمغان نمى آورد. (نراقى، بى تا، 50/1) ازاين رو تهذيب نفس و تصفيه اخلاق از مهمترين واجبات عقلى به شمار مى آيد. (امام خمينى، 1377، 68) اخلاق، اساس كار انسان است و همه كمالات دنيوى انسان و جامعه اسلامى مانند رشد و تعالى اقتصادى، سياسى و مانند اينها مقدمه اخلاق حسنه است. (آيت الله خامنه اى، 1377/2/2)

انقلاب اسلامى ايران نيز تحولى بنيادين است كه بر پايه ارزشها بنا نهاده شده است و

ص: 48

در جهت دستيابى به ارزشهايى است كه در نظامهاى غيراسلامى وجود ندارد. ارزشهايى مانند ايمان، عدالت، تفكر، آزادى، تديّن، پرهيز از اسراف و تجمّل گرايى، سلامت دينى و اخلاقى كارگزاران و بسيارى از ارزشهاى ديگر، ارزشهاى اخلاقى بنيادينى است كه زيرساخت انقلاب را شكل ميدهد. نارضايتى مردم از نبود اين ارزشها و در مقابل آن وجود مفاسد بسيار سبب شد تا حركت بزرگ انقلاب اسلامى شكل بگيرد. (آيت الله خامنه اى، 1379/2/23)

مبانى و اصول اخلاق

اشاره

هر جامعه، مبانى معرفتى، فلسفى و اخلاقى اى دارد كه نوع پيشرفت انسان را تعيين ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1388/2/27) نظام اخلاق اسلامى، مجموعه اى از اصول و ارزشهاى اخلاقى منسجم، هماهنگ و مرتبط است كه بر اساس مبانى مشخصى در جهت اهداف خاص خود تنظيم ميشوند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1380/5/11)

در موارد متعددى از آيات قرآن كريم (انعام، 151-153؛ لقمان، 12-19) و روايات اسلامى (نهج البلاغه، خطبه 31 (391)؛ كلينى، 1407، 20/1-23) مبانى و اصول كلى اخلاق بيان شده است. بر اساس آن ميتوان گفت، نظام اخلاقى اسلام داراى مبانى خاصى است كه آن را از ديگر نظامهاى اخلاقى متمايز ميسازد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1368/10/26) مبانى اخلاقى انقلاب اسلامى نيز همان مبانى اخلاقى اسلام ناب است.

مبانى اخلاق اسلامى را در بخش هستى شناختى، انسان شناختى و ارزش شناختى ميتوان تبيين كرد.

مبانى هستى شناختى

1. توحيد و ايمان به خداوند و اينكه او تنها متصرّف در عالم وجود و عوالم غيب و شهود است و تصرف ديگر موجودات با اذن خداوند صورت مى گيرد، انسان را بر بسيارى از كمالات نفسانى و اخلاق فاضله بر مى انگيزد. كسى كه به توحيد فعلى برسد و همه تأثيرات را فعل حق ببيند چشم طمع به غير حق نخواهد داشت؛ (امام خمينى، 1370، 131) و دچار

ص: 49

يأس و نااميدى نميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 75/10؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1393، 294) در انسان موحد حالت روحى خاصى ايجاد ميشود كه با تكيه بر قدرت پروردگار، در راه هدف خود از دشمنان هراسى نداشته باشد. (آيت الله خامنه اى، 1393، 295، 301) انسان موحد مطيع شيطان نيست (امام خمينى، صحيفه امام، 89/20-90) و در مقابل طاغوت و استكبار كرنش نكرده و تسليم نميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 87/18) افق ديد انسان موحد به گونه اى وسيع است كه از همه تعلقات مادى و نيازهاى پست و حقير آزاد بوده و محبوس اين خواسته ها نيست. (آيت الله خامنه اى، 1393، 294-295) توكّل و اعتماد بر خداوند و قطع طمع از مخلوق نيز، موجب بسيارى از اعمال صالح و ترك بسيارى از قبايح است. (امام خمينى، 1370، 86؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1379/9/12؛ همو، مكتوبات، 1370/6/25) در نظام اخلاقى اسلام خداوند مبدأ همه موجودات و انسان است و انسان نسبت به خداوند وجود ربطى دارد. ازاين رو از يك سو ناگزير است رابطه عبوديت و ربوبيت را مورد توجه قرار دهد و از سوى ديگر با انقياد كامل، در برابر اوامر و نواهى خداوند تسليم محض باشد. رابطه ى عبوديت انسان نسبت به ربوبيت خداوند ميتواند به همه كارهاى انسان رنگ خدايى بدهد كه در رسيدن به سعادت از هر راهى مؤثرتر است. (ر. ك: مصباح يزدى، 1388، 91/1-101)

2. نظام آفرينش، مطابق مصالح عمومى و بر اساس نظام احسن و اكمل ميباشد. (امام خمينى، 1378، 112) تسبيح تمامى موجودات، «يُسَبِّحُ لَهُ مٰا فِي اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ» (حشر، 24) و فرمان بردارى آسمان و زمين و ذرّات عالم در مقابل خداوند (فصلت، 11) بر اساس قوانينى است كه خداوند مقرر كرده است. (آيت الله خامنه اى، 1379/9/12)

3. آفرينش جهان و انسان بيهوده نبوده و خداوند در پى هدفى آنها را به وجود آورده است؛ تحقق اين هدف تنها با اخلاقى زيستن ممكن ميگردد. (ر. ك: حسينى بهشتى، 1393، 32-33، 52-56؛ آيت الله خامنه اى، 1368/10/26؛ 1371/1/15) جهان داراى مالك و مدبرى است و انسان نيز جزئى از اين جهان است، ازاين رو مهمترين وظيفه ى وى عبوديت و اطاعت خداوند و انجام وظايف دينى و شرعى است، اين اطاعت به معناى هماهنگ شدن با حركت كلى عالَم است. در نتيجه پيشرفت آسان تر و اصطكاك و تصادم با عالَم كمتر و به سعادت و رستگارى نزديكتر است. (آيت الله خامنه اى، 1379/9/12) با اين حال تنها كسانى به كمال مى رسند

ص: 50

كه تهذيب نفس كنند و روح و دل خود را از آلودگى ها پاك سازند: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكّٰى» . (اعلى، 14؛ آيت الله خامنه اى، 1375/11/21)

4. در جهان بينى اسلامى، زندگى و همّت انسان محدود به دنيا نميشود، و بسيارى از كارهاى انسان در جهان پس از مرگ به پاداش ميرسد. (ر. ك: حسينى بهشتى، 1386، 122؛ آيت الله خامنه اى، 1373/10/10) سرمايه حيات ابدى آخرت و بهره مندى از نعمتهاى اخروى با اخلاق كريمه و مكارم اخلاق دست يافتنى است و انسان تنها در دنيا ميتواند زمينه بهره مندى از آن را فراهم سازد. (امام خمينى، 1378، 511) وظيفه انسان است كه در صورت تعارض رستگارى اخروى بر سود دنيوى، سعادت اخروى را ترجيح، و سود دنيوى را در جهت هدفهاى اخروى قرار دهد. (آيت الله خامنه اى، 1379/9/12)

5. قرآن كريم ساز و كار هلاكت جوامع را در سنتهاى الهى، فسق و فساد سران و مترفان آن جامعه مى داند؛ «وَ إِذٰا أَرَدْنٰا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنٰا مُتْرَفِيهٰا فَفَسَقُوا فِيهٰا فَحَقَّ عَلَيْهَا اَلْقَوْلُ فَدَمَّرْنٰاهٰا تَدْمِيراً» (اسراء، 16) و اين ساز و كار در همه ى جوامع اثر ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1380/6/5) در جهان بينى اسلامى تمامى دگرگونى هاى اجتماعى، رشد و سقوط ملتها يا قدرت و توانايى آنها، سلطه گروه هاى خاص و صلاح و فساد جوامع، همه بر اساس سنتها و قوانين الهى است. (حسينى بهشتى، 1386، 211)

مبانى انسان شناختى

1. انسان مركب از جسم و روح است؛ اما اين دو بيگانه از هم نبوده و بين اين دو ارتباط وثيقى برقرار است و از يكديگر متأثر مى باشند؛ با اين حال اصالت با روح اوست و كمال حقيقى انسان با تكامل اين ساحت وجودى است. (مبانى نظرى تحول بنيادين، 1390، 57-58)

2. انسان داراى فطرتى الهى است كه موجب نورانيت و سلامت و سعادت وى ميباشد؛ در قرآن كريم نيز دين خالص الهى امرى فطرى براى انسان قلمداد شده است «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اَللّٰهِ اَلَّتِي فَطَرَ اَلنّٰاسَ عَلَيْهٰا لاٰ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اَللّٰهِ» (روم، 30) و در روايات (صدوق، 1398، 328-331؛ مجلسى، 1403، 276/3) نيز بر فطرت الهى انسان تصريح شده است. او به صورت فطرى استعداد حصول هر مقامى را دارد و ميتواند يكى از دو راه سعادت يا شقاوت را برگزيند.

ص: 51

(حسينى بهشتى، 1392، 304-305، 316؛ همو، 1386، 182-183؛ امام خمينى، 1370، 59-61؛ همو، 1378، 168-169؛ 510، 272، 528) به ميزانى كه فطرت از فضائل اخلاقى فاصله بگيرد و به گناهان آلوده شود، سيطره ى شيطان بر انسان بيشتر ميشود، تا جايى كه در برخى از افراد نور فطرت خاموش شده و شيطان بر آنان مسلط ميگردد و در نتيجه از سعادت محروم و به شقاوت ابدى ميرسند. (امام خمينى، 1370، 59-61؛ همو، 1378، 168-169، 272) با اين حال در عالم طبيعت، حتى با آلوده شدن فطرت نيز طهارت آن ممكن است؛ چنانكه با روآورى به فضائل اخلاقى و توبه و رجوع به روحانيت نفس ميتوان به نور فطرت و روحانيت ذاتى بازگشت. (كلينى، 1407، 435/2؛ امام خمينى، 1370، 59-61؛ همو، 1378، 110، 168-169، 272) در اين راستا رسالت انبيا و علما آن است كه فطرت انسان را بيدار ساخته و تشخيص كمال را براى وى تفهيم نمايند. (امام خمينى، 1370، 117)

3. انسان داراى دو فطرت اصلىِ «عشق به كمال مطلق» و «انزجار از نقص» است كه به وسيله آن راه رسيدن به مقصد را درمى يابد؛ (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 792/13؛ امام خمينى، 1378، 127؛ همو، 1370، 117، 288؛ همو، بى تا «الف»، 53/2-54؛ 480/3) اما گاهى در تشخيص كمال مرتكب خطا ميشود. (امام خمينى، 1378، 127؛ همو، 1370، 117؛ همو، بى تا «الف»، 53/2-54؛ 480/3) اهل آخرت كمال را در مقامات و درجات آخرت و اهل الله كمال را در جمال الهى مى دانند؛ به همين سبب رو به كسى مى آورند كه آسمانها و زمين را آفريده است: «وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ» (انعام، 79) اما اهل دنيا به جهت زينت داشتن لذتهاى دنيوى در نظر آنان، كمال را در همان لذتها دانسته اند. (امام خمينى، 1378، 127)

4. تحول خواهى و تحول پذيرى بى نهايت و مستمر انسان و پايان ناپذيرى سير كمال اخلاقى و معنوى از ديگر مبانى انسان شناختى است؛ از آنجا كه فلاح و رستگارى انسان در گرو سعادت مطلقه اوست، و فطرت همه بشر عاشق سعادت مطلقه است (امام خمينى، 1370، 142) و براى اين حب معشوقى است غير محدود، (امام خمينى، بى تا «الف»، 53/2) ازاين روى انسان براى رسيدن به اين كمال بى نهايت خود را آماده تحول پذيرى نامحدود كرده و مسيرى بى پايان را در كمالات اخلاقى و معنوى مى پذيرد.

5. حصول قواى انسانى داراى ترتيبى است؛ برخى از قوا از جمله قوه شهويه از بدو خلقت همراه انسان است، قوه غضبيه نيز به صورت ضعيف تر همراه وى ميباشد كه به تدريج به كمال ميرسد. پس از اين دو، قوه واهمه كه از آن به قوه شيطنت نيز تعبير ميشود،

ص: 52

در وى حاصل ميگردد. هر كدام از قواى فوق نقش سازنده اى در حيات و بقاى انسان دارند با اين حال چنانچه تحت كنترل نباشند انسان را به فساد و تباهى سوق ميدهند، در نتيجه قوه ديگرى لازم است كه ناظر بر آنها بوده و آنها را تحت كنترل خود در بياورد كه از آن به قوه ناصحه، عاقله و مميزه تعبير شده است و از آن جا كه اين قوه پس از قواى فوق حاصل ميگردد به سختى ميتواند بر آنها غلبه نمايد ازاين رو خداوند پيامبران را فرستاده تا در جهت كنترل نفس و هدايت قواى انسانى در راستاى عقل و شرع، پشتيبان قوه عاقله باشند و نفس انسان را متوجه خداوند سازند. (امام خمينى، 1377، 149؛ همو، بى تا «الف»، 365/3-366)

6. سرنوشت انسان در گرو عمل اوست. (مطهرى، مجموعه آثار، 435/25؛ حسينى بهشتى، 1392، 311) جهنم و عذابهاى گوناگون عالم ملكوت و قيامت، صورتهاى عمل و اخلاق خود انسان است. (حسينى بهشتى، 1392، 312؛ امام خمينى، 1377، 141-142) تاريكى و وحشت برزخ و قبر و قيامت تنها سايه ى تاريكى اخلاق فاسد و عقايد باطل انسان است؛ چنانكه ظاهر برخى از آيات قرآن مانند «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» (زلزال، 7-8) و «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مٰا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ مٰا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ» (آل عمران، 30) بيانگر آن است كه خود اعمال خوب و بد قابل مشاهده است. بنابراين جهنم، صورت غيبى اعمال زشت انسان است. (امام خمينى، 1377، 141-142) انسان در دنيا از ملكوت خود غافل است، از اين جهت رفتارهاى آزاردهنده اى را كه در باطن وى وجود دارد احساس نمى كند؛ اما با برچيده شدن عالم ملك و دنيا، ملكات باطنى محسوس مى گردند و به تناسب اعمال به صورتهاى مختلفى جلوه ميكنند. (امام خمينى، 1377، 159-160)

7. تزكيه و تهذيب اخلاق در صورتى امكان پذير است كه انسان باور داشته باشد كه در به دست آوردن كمالات و ارزشهاى اخلاقى توانمند و داراى اختيار بوده و تلاش او در سرنوشتش مؤثر است. تلقين اين باور كه انسان در رفتار خويش مجبور و محكوم عوامل جبرى، از قبيل محيط، وراثت و مانند آن بوده و از خود اختيارى ندارد انگيزه تلاش را در وى از بين برده و او را در كسب فضائل اخلاقى سست مى گرداند. (ر. ك: حسينى بهشتى، 1392، 316-317؛ مصباح يزدى، 1388، 25/1-28) انسان از آن جهت كه مكلف است داراى اختيار نيز ميباشد. وى مكلف است در خلال مجموعه اى از انگيزه ها و غرايز متضاد راه كمال را طى كند و اين

ص: 53

جز با اختيار امكان پذير نيست. (آيت الله خامنه اى، 1377/6/12)

8. نفوس انسانها هرچند در حركت جوهرى خود نوع واحدى هستند؛ اما به جهت رسوخ ملكات و اخلاق الهى يا شيطانى، داراى شخصيتى مستقل بوده و در نتيجه هر فرد ميتواند تأثيرگذار در فرد ديگر يا متأثر از وى باشد. (امام خمينى، بى تا «الف»، 159/3)

9. انسان در جهت راهيابى به محضر خداوند با موانع متعددى روبه رو است؛ وسوسه هاى شيطانى و آلودگى به مفاسد اخلاقى از قبيل تمايلات نفسانى، خودخواهى ها، ميل به انحراف، از مهمترين آنها و منشأ فساد جامعه مطلوب و آرمانى انسان به شمار مى آيد و با وجود آنها امكان راه يابى به مقصد وجود ندارد. (امام خمينى، 1370، 77) راه مبارزه با آن نيز تربيت، تزكيه نفس، تعليم و هشدار دادن است. خطاب بيمار دلان در آيه 52 سوره مائده: «اَلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» ، افزون بر منافقان، مؤمنانى را شامل ميشود كه داراى ضعف اخلاقى هستند، و اگر مؤمن نتواند با آن مبارزه كند ايمانش از دست خواهد رفت. (آيت الله خامنه اى، 1380/2/28)

مبانى ارزش شناختى

1. ارزشهاى اخلاقى در اسلام داراى حقيقتى ثابت و مسلّم است و حركت در مسير اين حقيقت است كه ارزش آفرين بوده و كمال انسان به شمار مى آيد؛ هرچند ممكن است برخى در فهم آن راه نادرستى را طى كنند. (آيت الله خامنه اى، 1377/6/12)

2. اعتبار ارزشها در درجه ى نخست از طريق عقل و فطرت، و در درجه ى بعد از طريق وحى و معيارهاى دينى قابل فهميدن است. عقل انسان قادر به درك ملاك بسيارى از خوبيها و بديهاى افعال اختيارى است؛ با اين حال در مواردى كه عقل قادر بر درك ملاك خوبى و بدى نيست از وحى و تعاليم دينى استفاده ميشود. (مبانى نظرى تحول بنيادين، 1390، 89)

3. در اسلام همه ى مقامات معنوى و درجات انسانى بين زن و مرد مساوى است، و هركس به ميزان عملش پاداش دريافت ميكند: «مَنْ عَمِلَ صٰالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثىٰ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيٰاةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مٰا كٰانُوا يَعْمَلُونَ» (نحل، 97؛ آيت الله خامنه اى، 1373/7/20)

4. حيات طيبه كه در قرآن (نحل، 97) به آن اشاره شده زنده شدن انسان با روح انسانى و

ص: 54

عروج انسان از عالم بهيميّت و حيوانيّت است. (آيت الله خامنه اى، 1377/10/28) حيات طيبه وضع مطلوب زندگى بشر بر اساس نظام معيار ربوبى است كه با انتخاب اختيارى و آگاهانه اين نظام معيار، از سوى خداوند در دنيا به انسان اعطا ميگردد و تحقق آن باعث رسيدن به قرب الهى ميشود. ايمان و تقوا وجه تمايز اساسى حيات طيبه از زندگى غير دينى محسوب ميگردد. (مبانى نظرى تحول بنيادين، 1390، 92-94)

5. حيات طيبه مفهومى كلى است كه همه ابعاد فردى و اجتماعى زندگى انسان را در بر ميگيرد و شئون گوناگونى دارد كه در ارتباط و تعامل با همديگر و با محوريت شأن اعتقادى، عبادى و اخلاقى، آن را محقق ميسازند. (مبانى نظرى تحول بنيادين، 1390، 94) حيات طيبه زندگى اى است كه در آن، روح و جسم و دنيا و آخرت انسان تأمين است؛ زندگى فردى، آرامش روحى، آسايش جسمانى، فوائد اجتماعى، سعادت اجتماعى، عزت اجتماعى، استقلال و آزادى عمومى نيز در آن وجود دارد؛ و قرآن اينها را وعده داده است: «فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيٰاةً طَيِّبَةً» (نحل، 97؛ آيت الله خامنه اى، 1389/4/24) و كسى كه عامل به عمل صالح باشد به زندگى طيّب و طاهر زنده ميشود و زندگى طيّب و طاهر مى يابد، (امام خمينى، بى تا «الف»، 465/3-466) چنين شخصى چون براى رضاى خدا قيمت قائل است زر و زيور دنيا در نزد او از ارزش مى افتد. (امام خمينى، بى تا «الف»، 466/3) وجود انسان در حيات طيبه به مصاديق خير، حكمت، قدرت، زيبايى و فضيلت آراسته شده و از هرگونه پليدى و كاستى پيراسته ميگردد. در بعد اجتماعى نيز حيات طيبه ناظر به مفاهيم ارزشى بسيارى مانند عدالت اجتماعى، رعايت حقوق ديگران، امر به معروف، ظلم ستيزى و مانند آن ميباشد. از سوى ديگر دربردارنده شئون متعددى مانند شأن دينى، شأن زيستى، شأن اجتماعى و سياسى، شأن اقتصادى و حرفه اى و مانند آن ميباشد. (مبانى نظرى تحول بنيادين، 1390، 94-97) در كشورى كه فقر و عقب افتادگى و بدبختى و احساس پوچى نباشد و امنيت و عزت و افتخار و صفا و محبت و روشن بينى بر فضاى زندگى حاكم باشد و ميدان كار و تلاش و پيشرفت فراهم باشد حيات طيبه حاكم است. (آيت الله خامنه اى، 1384/2/19)

6. آزادى واقعى انسان در گرو رهايى از همه موانع درونى و بيرونى است كه در مسير رشد و تعالى او قرار دارد. (مبانى نظرى تحول بنيادين، 1390، 100)

ص: 55

7. از نگاه فلاسفه قديم و بنيانگذاران علم اخلاق، اصول اخلاق و فضائل اخلاقى در چهار اصل حكمت، عفت، شجاعت و عدالت خلاصه ميشود. (ابن مسكويه رازى، 1410، 38؛ امام خمينى، 1378، 510-511) برخى بنيانگذار اين مكتب را سقراط دانسته اند. وى اخلاق را وابسته به علم و تشخيص نيك و بد مى دانست و معتقد بود فضيلت، جز بر «دانش و حكمت» اطلاق نميگردد، اما كاربرد دانش در مورد ترس و بى باكى، «شجاعت» و در مورد تمناهاى نفسانى، «عفت» و در مورد قواعد حاكم بر روابط انسانها با يكديگر، «عدالت» خوانده ميشود. همچنين ملاحظه وظايف انسان نسبت به خالق «دين دارى و خداپرستى» است. مجموع اين فضائل پنجگانه اصول نخستين اخلاق به شمار مى آمد. (فروغى، 1383، 24؛ ر. ك: فقير اصطهباناتى، 1377، 37-38 «مقدمه»)

اين اصول به تدريج مبناى نگرشهاى اخلاقى قرار گرفت و با ظهور اسلام بسيارى از عالمان اخلاق، پايه مباحث اخلاقى خود را بر اين اصول بنا نهادند؛ آنان قواى نفس انسان را چهار قوه؛ علميه (عقليه)، غضبيه، شهويه و واهمه دانسته اند. (نراقى، بى تا، 51/1؛ امام خمينى، 1378، 511) برخى قوه چهارم را قوه عدالت دانسته كه ميان سه قوه قبل اعتدال برقرار مى سازد. (ابن مسكويه رازى، 1410، 38-40؛ فيض كاشانى، 1417، 96/5؛ امام خمينى، 1378، 511) اصول اخلاق و ثمرات فضايل حد اعتدال اين چهار قوه است و ريشه فضايل انسانى و اخلاقى بر آنها مترتب ميگردد. بر اين اساس اصول اخلاق را چهار اصل حكمت، شجاعت، عفت و عدالت دانسته اند. (ابن مسكويه رازى، 1410، 38؛ آملى، 1367، 371) هر قوه و صفتى داراى يك حد اعتدال است كه فضيلت، قائم به آن ميباشد و قرار گرفتن در دو طرف افراط و تفريط آن موجب محروم شدن از آن فضيلت ميگردد. (امام خمينى، بى تا «الف»، 356/3) بر اين اساس، منشأ و اصول رذائل و مهلكات نيز هشت امر است. (نراقى، بى تا، 80/1؛ امام خمينى، بى تا «الف»، 356/3-357)

طبق اين اصول، نقطه اعتدال در قوه علميه آن است كه انسان با توجه به اينكه همه علوم را به صلاح خود نميداند، علومى را برگزيند كه جاودانه بوده و سبب اصلاح دنيا و آخرت وى گردد، كه از آن به حكمت تعبير ميشود و قرآن كريم آن را منشأ خير كثير دانسته است. «وَ مَنْ يُؤْتَ اَلْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً» (بقره، 269؛ امام خمينى، بى تا «الف»، 357/3-358) نقطه اعتدال قوه غضبيه آن است كه حركت و سكون انسان تحت فرمان عقل و داراى ميزان

ص: 56

شرعى باشد و از آن به شجاعت نام مى برند. اعتدال در قوه شهويه نيز به معناى نداشتن ميل نامشروع به حقوق و نواميس ديگران است كه از آن به عفت تعبير ميشود. (ر. ك: ابن مسكويه رازى، 1410، 38-40؛ نراقى، بى تا، 70/1؛ امام خمينى، بى تا «الف»، 358/3-359)

اهداف اخلاق

اشاره

اخلاق داراى اهداف واسطه اى و هدف غايى ميباشد كه اين تقسيم از ترتب طولى اهداف قابل استخراج است؛ چرا كه اخلاق، مقدمه اى براى تهذيب نفوس است و آن نيز مقدمه دستيابى به حقيقت معرفت الهى و مستعد ساختن نفس براى جلوه هاى توحيدى است. (امام خمينى، 1377، 10-11؛ آيت الله خامنه اى، 1372/4/23؛ 1379/8/4) نظام اخلاق اسلامى در بردارنده ى عدل، علم و انصاف است و ميتواند جسم و قلب انسان و دنيا و آخرت وى را آباد كند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1377/2/2)

هدف غايى

از والاترين هدف اخلاق با عنوان هدف غايى تعبير شده است كه مشتمل بر عناوينى چون حيات طيبه، قرب الى الله، خلافت الهى، انسان كامل و... ميباشد. ازاين رو اخلاق، ساختن و رساندن انسان را از نخستين حدّ وجودى كه به حدّ حيوانى متصل است، به آخرين مرتبه كمال كه به افق فرشتگان نزديك ميباشد عهده دار است. در ميان انسانها به سبب اختلاف در اخلاق و صفات، پست ترين و شريف ترين مخلوقات وجود دارد. اخلاق ميتواند انسان را به بالاترين مراتب كمال و صفات انسانى كه همان مقام قرب الهى است برساند. (نراقى، بى تا، 49/1-50؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1375/9/19؛ مصباح يزدى، 1388، 96/1) هدف نهايى از تمامى علوم شرعى دستيابى به معرفت الهى و حصول حقيقت توحيد در قلب انسان كه همان صبغة الله است ميباشد و هيچ رنگ و فطرتى نيكوتر از رنگ خدايى نيست «صِبْغَةَ اَللّٰهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اَللّٰهِ صِبْغَةً» ؛ (بقره، 138) هر چند ممكن است [علوم شرعى] در مقدمه بودن براى اين هدف، تفاوت هايى داشته و برخى مقدمه نزديك و برخى دورتر يا با واسطه و بى واسطه باشند. (ر. ك: امام خمينى، 1377، 9-10)

ص: 57

اهداف مقدماتى

اخلاق مقدمه اى براى تهذيب نفس است و هدف آن رساندن انسان به خصلتهاى اخلاقى مانند اخلاص، تقوا، زهد، بردبارى و مانند آن است كه همه اين موارد از اهداف مقدماتى اخلاق به شمار مى آيند و هر يك از آنها نيز مقدمه براى رسيدن به هدف غايى اخلاق است. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1374/6/14)

منابع نظام اخلاقى

اشاره

منابع اخلاق، آن دسته از منابع و مصادرى است كه براى استنباط و فهم گزاره هاى اخلاقى، مورد استفاده قرار مى گيرند. اخلاق اسلامى بر منابع خاصى استوار است كه پذيرش و نحوه تلقى و روش استفاده از آنها، زمينه ى پيدايش نظام اخلاقى متفاوتى از ديگر نظامها را پديد مى آورد. در نظام اخلاقى اسلام سه منبع اساسى، براى رسيدن به مصاديق فضيلت و رذيلت اخلاقى مورد تأكيد قرار گرفته است كه عبارت اند از:

عقل

عقل منبعى مستقل براى شناخت احكام و ارزشهاى اخلاقى است. بخشى از مشتركات اخلاقى موجود در بين مكاتب اخلاقى الهى و بشرى، مانند پاس داشت نعمت، صداقت در رفتار و گفتار، پرهيز از ظلم و تعدى به ديگران و مانند آن معلول دريافتهاى عقل بشر از زشتى و زيبايى اخلاقى است. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 226/21-227) با اين حال در مورد توانايى عقل در كشف و شناخت ارزشهاى اخلاقى اتفاق نظر وجود ندارد؛ مشهور عالمان شيعه بر آنند كه در بسيارى از ارزشها و يا در اصول ارزشهاى اخلاقى اين توانايى براى عقل وجود دارد و عقل براى كشف آن از وحى بى نياز است. (علامه حلى، 1414، 82؛ شوشترى، 1409، 340/1-341) در برخى از روايات نيز عقل منبع درك بسيارى از شناختها و تشخيص خوبيها از بديها شناخته شده است: «فبالعقل عرف العباد خالقهم و أنهم مخلوقون و أنه المدبر لهم و أنهم المدبرون و... عرفوا به ا لحسن من القبيح» . (كلينى، 1407، 29/1) انسان داراى قوه اى است كه حسن و قبح را درك ميكند و آمدن انبيا و ارسال احكام و كتب نيز به خاطر وجود همين قوه در

ص: 58

انسان است. (امام خمينى، بى تا «الف»، 277/3-278) در بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله عقل داراى اهميت فراوانى است و در آيات متعددى از قرآن تكيه بر عقل و خرد و تدبر و تفكر و مانند آن شده است و حتى بر اساس آيات، دوزخيان دليل جهنمى بودن خود را در استفاده نكردن از عقل دانسته اند. (ملك، 10؛ آيت الله خامنه اى، 1388/4/29) در كارنامه همه انبيا دعوت به عقل در درجه نخست قرار دارد اما در اسلام از ارزش بيشترى برخوردار است. (آيت الله خامنه اى، 1388/4/29)

فطرت

فطرت از مهمترين منابع معرفت اخلاقى است؛ به گونه اى كه در نزد برخى انديشه وران به «ام المسائل» يا «ام المعارف» تعبير شده است. (مطهرى، مجموعه آثار، 63/2، 439-480) بسيارى از مسائل اخلاقى به صورت فطرى در نهاد انسان قرار دارد؛ چنانكه انسان در مقابل عدالت، فروتن و از ظلم و بيداد گريزان است. (امام خمينى، 1378، 113) آيات الهى و دستورات انبيا هماهنگ با فطرت است و تمامى احكام الهى داراى دو مقصد كلى بوده كه يكى اصلى و استقلالى و ديگرى فرعى و تبعى است و بازگشت تمام فرمانهاى الهى نيز به همين دو مقصد ميباشد. مقصد اول توجه دادن فطرت به كمال مطلق كه ذات الهى، صفات و افعال او است و مباحثى مانند مبدأ و معاد، ايمان به خدا، كتابهاى آسمانى، انبيا، ملائكه و روز قيامت و بسيارى از مباحث سلوك نفس و مانند آن مربوط به اين مقصد ميباشد. مقصد دوم تنفر دادن فطرت از نقص است كه مظهر آن دنياست و بسيارى از دعوتهاى قرآن و شمار زيادى از فروع احكام مانند روزه، صدقات، تقوا و ترك پليديها و گناهان بدان بازگشت ميكند. (امام خمينى، 1377، 79-80) بشر تمام معلومات فطرى را در دستگاه آفرينش فراگرفته است؛ (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 816/15) چنانكه قرآن كريم تصريح ميكند كه خوبيها و بديها را به انسان الهام نموده است، «وَ نَفْسٍ وَ مٰا سَوّٰاهٰا، فَأَلْهَمَهٰا فُجُورَهٰا وَ تَقْوٰاهٰا» . (شمس، 7-8)

قرآن و سنّت (وحى)

قرآن و سنت (وحى) در نظام اخلاقى اسلام، به عنوان منبع اصلى معارف اخلاقى به شمار مى آيد. مقصد قرآن و حديث، تصفيه عقول و تزكيه نفوس براى بزرگداشت توحيد

ص: 59

است؛ ازاين رو در آيات بسيارى به اخلاقيات توجه شده است. (امام خمينى، 1377، 11) وحى يكى از سرچشمه هاى آگاهى و حوزه انديشه انسان به شمار مى آيد و خداوند علاوه بر سرچشمه هاى درونى كه در نهاد انسان قرار داده با فرستادن پيامبران وى را در ادراك حقايق كمك ميكند. (حسينى بهشتى، 1392، 310-311؛ همو، 1386، 189) وحى هدايت گر و راهگشاى جامعه است و استعدادهاى درونى مردم را شكوفا ميكند و انگيزه هاى برتر انسانى را رشد ميدهد، و در سايه اين بيدارى آنان را به سعادت و كمال رهنمون ميگردد. (حسينى بهشتى، 1386، 226) از ديدگاه اسلام، مصاديق دقيق افعال اخلاقى، خوبى و بدى، حدود، شرايط و قيود آنها را وحى تعيين ميكند. درحالى كه در ساير نظامهاى اخلاقى، قضاياى اخلاقى يا بديهى هستند، يا از طريق تجربه قابل كشف مى باشند و نيازى به وحى نيست، همچنين ميتوان ارزشهاى اخلاقى را طبق سليقه مردم تعيين نمود. (مصباح يزدى، 1388، 97/1-98)

ارزشهاى برجسته اخلاقى

اشاره

ارزشهاى اخلاقى دامنه ى وسيعى دارد؛ بخشى مربوط به خود انسان، برخى در رابطه با انسانهاى ديگر و برخى در رابطه با مجموعه ى جامعه ى اسلامى است. (آيت الله خامنه اى، 1375/9/19) به طوركلى مجموعه ارزشهاى اخلاقى را در چهار حوزه بندگى، فردى، زيست محيطى و اجتماعى ميتوان به تصوير كشيد. البته ارزشهاى مطرح شده در همه اقسام ديگر تكيه گاه است و در تمام عرصه هاى اخلاق كاربرد دارد. جامعه اسلامى ايران در امتداد انقلاب اسلامى، از يك سو نظام اخلاق اسلامى را در جامعه مستقر ساخته و آن را گسترش داد تا خُلقيّات اسلامى در ميان مردم ارزشى شود، زيرا در طول حكومت طاغوتها در كشور، اينها به ضدّ ارزش تبديل شده بود و از سوى ديگر اخلاقيات را در دنيا گسترش داد چرا كه بشريّت در سطح جهان از فقدان اخلاق رنج مى برد. (آيت الله خامنه اى، 1375/9/19) برخوردارى از ارزشهاى اخلاقى اسلام بدين معنى است كه روح فضيلت، پرهيزكارى و ديگر خصلتهاى اخلاقى در جامعه رواج يابد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/4/23)

ص: 60

اخلاق بندگى

اخلاق بندگى حوزه ى ارزشها يا هنجارها و ناهنجارى هايى است كه حاكم بر روابط انسان با خداوند است. ارزشهايى مانند ايمان، اخلاص، تسليم، رضا، توبه، استغفار، انابه، توكل، خشوع، خضوع و تضرع، خوف و رجا، ذكر، شكر، تقوا و ورع، از اين قبيل مى باشند.

برخى از ارزشهاى اخلاقى در حوزه اخلاق بندگى عبارت اند از:

ايمان، حظّ قلبى است كه با تذكر، تفكر، انس و خلوت با خداوند حاصل ميگردد و انسان براى رهايى از تصرف شيطان، بايد با رساندن ايمان به قلب، قلب را الهى كند؛ چنانكه بر اساس آيات قرآن مؤمنان بدان جهت كه خداوند متولى ظاهر و باطن آنان است «اَللّٰهُ وَلِيُّ اَلَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ اَلظُّلُمٰاتِ إِلَى اَلنُّورِ» (بقره، 257) از تصرفات شيطانى خالص و در رحمت الهى قرار دارند و خداوند آنان را از همه مراتب تاريكى به نور مطلق رهنمون مى سازد. (امام خمينى، 1370، 226) ريشه تمام مفاسد اخلاقى، نبودن ايمان در قلب انسان است. حصول ايمان نيز با گفتن و شنيدن حاصل نميگردد بلكه نيازمند خلوص نيت است؛ انسان بايد در طلب معارف الهى و خداجويى باشد تا ايمان حاصل شود، بر اساس آيات قرآن كريم نور الهى تنها در قلب كسانى ايجاد ميگردد كه خداوند اراده كند، «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اَللّٰهُ لَهُ نُوراً فَمٰا لَهُ مِنْ نُورٍ» (نور، 40؛ امام خمينى، 1378، 112-113) بدون ايمان، هر حركت و پويشى بى فرجام است، و پوينده را بى نشاط و دل مرده مى سازد. (آيت الله خامنه اى، 1393، 55)

تقوا، عبارت است از حفظ نفس از مخالفت اوامر و نواهى حق و متابعت رضاى او. (ر. ك: حسينى بهشتى، 1386، 292؛ امام خمينى، 1378، 206) با اين حال در مواد متعددى در حفظ بليغ و نگاهدارى كامل نفس از وقوع در حرامها با ترك مشتبهات به كار رفته است. (امام خمينى، 1378، 206) انسان بايد پيوسته مراقب اعمال و رفتار خود بوده و اعضاء و جوارح خود را كنترل نمايد تا خصال پست حيوانى در آن نفوذ ننمايد و قلبش متمايل به هوى و هوس و مجذوب جلوه هاى پست حيوانى نگردد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1384/5/28) عاقبت نيك در سايه تقوا حاصل ميگردد. «وَ اَلْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (اعراف، 128) افزون بر آنكه تقوا منشأ بسيارى از كمالات مانند پيشرفت دنيا و آخرت، استقامت و پايدارى، و هدايت يابى به شمار مى آيد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1384/5/28) تقوا افزون بر اينكه يك وظيفه است و انسان در قبال آن مورد سؤال

ص: 61

واقع خواهد شد، راه را نيز باز ميكند و موجب ميشود كه انسان در همه بن بست ها، به ويژه بن بست هاى اقتصادى راه نجات پيدا كند. «وَ مَنْ يَتَّقِ اَللّٰهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاٰ يَحْتَسِبُ» . (طلاق، 2-3؛ آيت الله خامنه اى، 1378/10/4)

توكل، به معناى اعتماد و اطمينان به خداوند قادر متعال، و سپردن كارها به او و از او يارى خواستن است. (امام خمينى، 1378، 214) در عرصه سياسى - اجتماعى و به ويژه در مقابل توطئه ها و دسيسه هاى دشمنان، منبع قدرت ملت ايران اتكال به خداوند است (امام خمينى، صحيفه امام، 149/13) كه رمز و منشأ تمام پيروزى ها است، (امام خمينى، صحيفه امام، 202/8؛ 71/11-72؛ 222/17-223) در نتيجه در سخت ترين شرايط نيز بايد بر او تكيه كرد تا او نيز با جنود غيبى يارى كند. (امام خمينى، صحيفه امام، 403/15)

اخلاص، به معناى مغشوش نبودن نيت و خالص انجام دادن كارها است. (آيت الله خامنه اى، 1371/12/4) خلوص عمل از تصرف شيطان كه مقدمه اخلاص است در صورتى حاصل ميگردد كه تمام رفتار انسان در جهت خداخواهى باشد، هرچند مصداق كامل چنين اخلاصى تنها در انسان كامل و اولياى خالص امكان پذير است. (امام خمينى، 1370، 20-21) خالص نبودن اخلاق و تربيت روحى، افزون بر آنكه مانعى در جهت رسيدن به كمال به شمار مى آيد، ممكن است به جاى رساندن انسان به سعادت و كمال انسانيت و وصول به مدارج عاليه، وى را به شقاوت بكشاند. (امام خمينى، 1370، 21) شرط مجاهدت در راه خدا اين است كه با اخلاص و فى سبيل الله باشد و لازمه آن اين است كه انسان به راه خدا ايمان و معرفت داشته باشد. (آيت الله خامنه اى، 1379/9/12)

ياد خدا، از ديدگاه عالمان اخلاق به معناى توجه كلى به خداوند همراه با حضور قلب و فراغت خاطر است. (فيض كاشانى، 1417، 277/3؛ نراقى، بى تا، 290/3) اهل معرفت نيز آن را در معناى رها شدن از غفلت و فراموشى به كار برده اند. (انصارى، 1417، 86) يكى از مهمترين عوامل در زمينه تزكيه نفس و تهذيب اخلاق، ذكر است؛ ذكر به معناى ياد در مقابل غفلت است و داراى گستره وسيعى ميباشد از جمله، غفلت از خدا، غفلت از وظيفه و مسئوليت، غفلت از عالم قبر و غفلت از محاسبه اعمال. ياد تمامى موارد فوق ميتواند سرنوشت انسان را تعيين كند، مشروط بر آن كه اين اعتقاد در زندگى، حركت و تصميم گيرى انسان مؤثر

ص: 62

باشد، چرا كه بر اساس آيات قرآن «إِنَّمٰا تُنْذِرُ مَنِ اِتَّبَعَ اَلذِّكْرَ» (يس، 11) انذار الهى و پيامبر صلى الله عليه و آله براى كسانى مفيد است كه به دنبال ياد بوده و خود را از غفلت دور نگه مى دارند. (آيت الله خامنه اى، 1382/2/22) ملتى كه متكى به نام و ياد خدا باشد ترسى نداشته و در مقابل تهديدها عقب نمى نشيند. (آيت الله خامنه اى، 1369/6/4)

اخلاق فردى

اخلاق فردى، ارزشهاى اخلاقى مربوط به حيات فردى انسانهاست كه آدمى را فارغ از رابطه با غير در نظر مى گيرد؛ فضيلتهايى مانند صبر، حكمت، حزم (دورانديشى و احتياط)، و رذائلى مانند پرخورى، شتاب زدگى و سبك مغزى از موارد اخلاق فردى به شمار مى آيند. اخلاق هر فرد روح دين دارى او به شمار مى آيد و مكارم اخلاق در سخن رسول خدا كه «بعثت لا تمم مكارم الاخلاق» (مجلسى، 1403، 210/16) رفتارى همچون صبر، متانت، انصاف، خوش ذاتى، خيرخواهى نسبت به مردم ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1392/10/17)

نمونه هايى از ارزشهاى اخلاقى در حوزه اخلاق فردى عبارت اند از:

خودباورى. خودباورى از اركان مهم سازنده شخصيت فرد و جامعه و عاملى تعيين كننده در رسيدن انسان به اهداف خويش است. (آيت الله خامنه اى، 1380/5/11) وجود اين خصلت در هر فرد و جامعه نشانه پيشرفت و كمال و فقدان آن منشأ خوارى و ذلت است. يك ملت وقتى كه انجام كارى را باور داشت، اسباب و توانايى آن نيز براى وى فراهم ميگردد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 117/14، 308؛8592 خودباورى)

صبر و پايدارى. صبر، خويشتن دارى و شكيبايى در مقابله با حوادث و ناملايماتى است كه انسان را بى تاب و پريشان مى سازد. (امام خمينى، 1378، 260) صبر و استقامت از مهمترين عوامل تحقق اخلاق مدارى در يك جامعه است. قرآن كريم، پيامبر صلى الله عليه و آله را به صبر، ايستادگى و استقامت فرمان ميدهد «فَاسْتَقِمْ كَمٰا أُمِرْتَ وَ مَنْ تٰابَ مَعَكَ وَ لاٰ تَطْغَوْا» (هود، 112) و بر اساس روايتى، سوره هود رسول خدا صلى الله عليه و آله را پير كرد (متقى هندى، 1409، 573/1) كه پيامبر صلى الله عليه و آله افزون بر استقامت خود، مؤمنان را نيز در اين راه به ايستادگى وادار كند. چرا كه آنان از يك سو در معرض هجوم بلايا و مشكلات زندگى و از سوى ديگر مورد تهاجم هواهاى نفسانى خودشان

ص: 63

هستند. ازاين رو ايستادگى و مقاومت در برابر اين دو نيرو و حفظ مؤمنان و نگه داشتن آنان در خط مستقيم كارى بسيار دشوار است. (آيت الله خامنه اى، 1385/1/6) صبر يكى از عوامل مهم در پيروزى يا ناكامى جوامع است. (آيت الله خامنه اى، 1377/8/12)

قناعت و ساده زيستى. قناعت، اكتفاكردن به امكاناتى است كه در اختيار است. به بيان دقيق تر پايين آوردن سطح توقع است در حدى كه با امكانات موجود تطبيق كند. (راغب اصفهانى، 1412، 685؛ مصطفوى، 1360، 326/9-327) منظور از قناعت بهره نبردن از نعمتهاى الهى نيست بلكه مقصود حفظ حدّ و اندازه و پرهيز از زياده روى و اسراف و ضايع نساختن نعمتهاست. (آيت الله خامنه اى، 1372/1/4؛ 1376/1/1) قناعت سرافرازانه، تدبير صحيح در زندگى و اقتصاد است تا مسئولان بتوانند تدابير صحيحى در اداره كشور بيابند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1377/1/1)

اخلاق اجتماعى

اخلاق اجتماعى حوزه ارزشها و ضد ارزشهاى حاكم بر رابطه فرد با افراد ديگر و جامعه است. ارزشهايى مانند احسان، صلح و آشتى، امانتدارى، انفاق، ايثار، حسن خلق، رفق و مدارا، و بسيارى ديگر از جمله مصاديق اخلاق اجتماعى به شمار مى آيند.

ارزشهاى اخلاقى در حوزه اخلاق اجتماعى عبارت اند از:

اخوت و برادرى. اسلام بر اخوت ميان مسلمانان و دوستى و رفع اختلاف تأكيد دارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 274/9) و مؤمن بايد هرچه را براى خود مى پسندد براى ديگران نيز بپسندد. طبق حكم قرآن مؤمن بايد برادر مؤمن باشد. اين حكم در تمام جامعه عموميت داشته و هر خير و صلاحى را كه انسان براى برادران خود ميخواهد براى تمامى ملت بپسندد. (امام خمينى، صحيفه امام، 152/13) برادرى و احساس همدلى نعمت بزرگ خداوند است و همه بايد اين نعمت را قدر بدانند؛ «وَ اُذْكُرُوا نِعْمَتَ اَللّٰهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدٰاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوٰاناً» (آل عمران، 103؛ آيت الله خامنه اى، 1380/9/25) اتحاد و برادرى موجب بهبود و استحكام روابط اجتماعى و رمز موفقيت و پيروزى جامعه در رسيدن به اهداف و غلبه بر مشكلات و سختى هاست. نداشتن اتحاد موجب از دست رفتن دستاوردهاى ملت ميگردد. (آيت الله

ص: 64

خامنه اى، 1368/4/3؛ 1377/11/13)

حسن خلق. حسن خلق از مهمترين ارزشهاى اخلاق اجتماعى است كه موجب كمال ايمان و بهره مندى از بهشت است. (كلينى، 1407، 100/2؛ امام خمينى، 1378، 513) در روايات متعددى انسان به حسن خلق فرا خوانده شده و اخلاق كريمانه را محبوب خداوند شمرده است. (صدوق، 1417، 440-441) بر اساس روايات حسن خلق موجب بهره مندى از پاداش روزه داران (صدوق، 1417، 441) و آبادانى شهرها و طول عمر (كلينى، 1407، 100/2) ميگردد؛ چنانكه سوء خلق ايمان انسان را فاسد، (كلينى، 1407، 321/2) و خير دنيا و آخرت را از بين ميبرد (صدوق، 1417، 344) و انسان را به عذاب الهى گرفتار مى سازد. (صدوق، 1404، 34/1؛ امام خمينى، 1378، 513) آنچه فرد و جامعه را به مقامات عالى مى رساند حسن خلق است كه آن هم تنها خوش اخلاقى با مردم نيست بلكه به معناى پروراندن صفات نيكو و خلقيات فاضله در جان و انعكاس آنها در عمل انسان است. (آيت الله خامنه اى، 1385/1/6) جامعه اى كه در آن حسن خلق و مكارم اخلاقى رايج است بهشتى است كه انسانها در آن زندگى ميكنند، امروز گرفتارى بيشتر جوامع در نبود اخلاق نيكوست. (آيت الله خامنه اى، 1376/9/7) قرآن كريم دليل گرايش مسلمانان به اسلام و پيامبر صلى الله عليه و آله را در حسن خلق و رفتار ملاطفت آميز رسول خدا ميداند. (آل عمران، 159؛ مطهرى، مجموعه آثار، 173/16-174)

عدل و احسان. عدالت و احسان مقوله اى ارزشمند است، و در تمامى عرصه هاى فردى و اجتماعى نقش دارد. تلاش انبيا در جهت تحقق عدالت در بُعد اجتماعى و فردى بوده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 386/11) تحقق چنين عدالتى بسيار دشوار است زيرا جامعه بايد از لحاظ اخلاقى به كمال رسيده باشد تا بتوان عدالت كامل را در آن اجرا كرد. (آيت الله خامنه اى، 1376/1/1) بدون چنين تحولى عدالت مورد نظر اسلام تحقق نمى يابد زيرا عده اى را كه در صدد سوءاستفاده از بيت المال هستند، ناراضى ساخته و موجبات كارشكنى آنان را فراهم ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1376/1/1) اميرمؤمنان عليه السلام وظيفه زمامداران و مسئولان را، ملزم كردن خويش به رعايت عدالت و اولين گام در راه عدالت را دور كردن هواهاى نفسانى دانسته است. «قد ألزم نفسه العدل، فكان أول عدله نفي الهوى عن نفسه» (نهج البلاغه، خطبه 87 (119)؛ آيت الله خامنه اى، 1379/12/26) در انديشه انقلاب اسلامى عدالت و احسان، درسى است كه از قرآن،

ص: 65

بيانات پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرمؤمنان عليه السلام گرفته شده است: «إِنَّ اَللّٰهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اَلْإِحْسٰانِ» (نحل، 90) اميرمؤمنان دستور ميدهد كه به همه نيكى كنيد، چون، يا برادر اسلامى تو است و يا به هر حال انسان است؛ (نهج البلاغه، نامه 53 (427) منطق اسلام خدمت و محبت به همه ى انسانهاست. (آيت الله خامنه اى، 1392/8/29)

انصاف. انصاف به اين معنى است كه انسان با برادر مسلمان خود آن چنان رفتار كند كه دوست دارد او با وى چنان رفتارى داشته باشد. (مجلسى، 1403، 71 /) فرق بين عدل و انصاف نيز آن است كه مراد از انصاف تقسيم مساوى بوده و بيشتر در امور حسى است؛ ولى عدالت در محسوس و غيرمحسوس است. از اين رو وقتى دست دزد قطع ميشود گفته ميشود عدالت درباره اش مراعات شد و به جاى آن از واژه انصاف استفاده نميشود. (عسكرى، 1400، 228) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله يكى از نشانه هاى مؤمن واقعى را انصاف دانسته و مى فرمايد: كسى كه با فقير، همدردى كند و درباره مردم با انصاف باشد مؤمن واقعى است. (مجلسى، 1403، 72 /) از اميرمؤمنان على عليه السلام نيز نقل شده است كه هر كس با مردم به انصاف رفتار كند خداوند بر عزتش بيفزايد، (مجلسى، 1403، 72 /) همچنين از امام صادق عليه السلام نيز نقل شده است كه بالاترين اعمال سه چيز است: رعايت انصاف نسبت به مردم تا آن جا كه هر چه براى خود دوست دارى براى آنان نيز دوست بدارى، مواسات نمودن با برادرت در مال و ياد خدا در هر حال. (مجلسى، 1403، 72 /) حضرت على عليه السلام در فرمان خود به مالك اشتر فرموده است نسبت به خدا و بندگانش انصاف را از دست مده و نسبت به اطرافيان و خانواده و زير دستانت انصاف داشته باش كه اگر انصاف را پيشه خود نسازى ستم كرده اى. (نهج البلاغه، نامه 53 (428) امام خمينى قدس سره در سخنان خود خطاب به اقشار مختلف مردم آنها را در عملكردهايشان به انصاف دعوت ميكرد و بر اين امر تأكيد مى نمود (امام خمينى، صحيفه امام، 129/2-131) و مؤمنين را در همه زمينه ها به رعايت انصاف دعوت ميكرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 284/20)

امر به معروف و نهى از منكر. در اسلام هيچ خطابى در زمينه ى مسائل اجتماعى شديدتر، غليظتر و پرهيجان تر از امر به معروف و نهى از منكر وجود ندارد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1379/9/25) اين اصل تأمين كننده ى حضور عمومى مردم در صحنه اجتماعى، اهتمام به امور يكديگر، احساس مسئوليت در برابر سرنوشت همديگر و اصلاح امور اجتماعى است.

ص: 66

جامعه اسلامى، با انجام اين تكليف زنده مى ماند و قوام حكومت اسلامى، و بقاى حاكميت اخيار نيز به آن است؛ چرا كه بر اساس روايات، ترك آن موجب تسلط بدترين افراد بر جامعه ميگردد. (كلينى، 1407، 56/5؛ آيت الله خامنه اى، 1371/5/7؛ 1379/9/25) از مهمترين و تأثيرگذارترين مصاديق امر به معروف و نهى از منكر آن است كه شخص خود به انجام معروف اقدام نموده و از منكرات و مكروهات دور باشد و در حقيقت با رفتار خود امر به معروف و نهى از منكر نمايد. (امام خمينى، 1421، 376) ترويج امر به معروف و نهى از منكر در جامعه سبب ميشود كه گناه در نظر مردم هميشه گناه باشد و مفاسد اخلاقى رفتار نيك تلقى نگردد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1379/9/25؛8592 امر به معروف و نهى از منكر)

نظم و قانونمندى. نظام اخلاق اسلامى تأكيد بسيارى بر رعايت نظم و قانونمندى دارد و در حقيقت اخلاق و قانون ركن اساسى هر جامعه اى است و تحقق اين دو تنها در سايه دين امكان پذير است. (مطهرى، مجموعه آثار، 400/3؛ ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 478/7-479) فرمان يافتن مردم بر اطاعت اولى الامر بدان جهت است كه مردم را در جهت رعايت نظم و قانون نگهدارند زيرا تجاوز از قانون موجب فساد ملتهاست. (امام خمينى، بى تا «ج»، 39) قرآن كريم در عين اينكه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را به نرمش و مدارا در برابر مؤمنان فرا ميخواند، (آل عمران، 159) از او ميخواهد در ايجاد نظم و قانون سخت گيرانه رفتار نمايد. (توبه، 73) در هر دو آيه غلظت به كار رفته با اين تفاوت كه در آيه نخست كه در رفتار با مؤمنان است از آن نكوهش شده اما در آيه دوم كه در اجراى قانون و اداره جامعه و ايجاد نظم است مطلوب دانسته شده است. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1379/1/26) در جامعه اسلامى قانون با اخلاق و تربيت رابطه متقابل دارند. هر قانونى آثار فرهنگى، تربيتى و اخلاقى در رفتار مردم دارد بر اين اساس وظيفه قانونگذار است كه قوانين را به نحوى طراحى كند كه روحيه نظم و قانون پذيرى را در مردم تقويت نمايد. (آيت الله خامنه اى، 1388/4/3)

اخلاق زيست محيطى

اخلاق زيست محيطى در حوزه روابط انسان با طبيعت است. اسلام بر رعايت و حفظ محيط زيست تأكيد كرده است و تخريب آن غير قابل جبران است. (آيت الله خامنه اى، 1389/1/9)

ص: 67

اين اخلاق از اسراف و تبذير در ثروت عمومى و منابع طبيعى، آب و انرژى و... منع ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1375/1/1) سرچشمه همه فضائل انسانى عبوديت در برابر خداوند است و نقطه مقابل آن خودبينى و خودپرستى است كه در حوزه هاى مختلفى ظهور و بروز دارد از آن جمله در حوزه زيست محيطى سبب ميشود كه محيط زيست را در نظر نداشته و به تضييع آن بپردازد چنانكه امروزه در دنيا ديده ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1385/7/21) دولت اسلامى نيز چنين رفتارى را غير اسلامى ميداند و موظف است با تخلفات زيست محيطى مانند تخريب جنگلها برخورد كند. (امام خمينى، صحيفه امام، 449/16-450)

رابطه اخلاق با مقوله هاى اساسى زندگى

اشاره

اخلاق با ساير مقوله هاى اساسى زندگى مانند آزادى، حقوق و سياست ارتباط بسيار نزديكى دارد و در همه اين مقولات، داراى نقش مهم و اثرگذارى است، از آن جمله:

آزادى

در جهان بينى اسلامى آزادى ريشه اى الهى دارد، و حركت عليه آن، حركت عليه يك پديده الهى است، (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 445/22) چنانكه نقطه مقابل آن تكليف است، (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 42/1) برخلاف ليبراليسم غربى كه آزادى در آن منهاى حقيقتى به نام دين و خدا است. در اسلام ارزشهاى اخلاقى مسلم و ثابت است و حركت در جهت آنها ارزش آفرين و كمال است، در نتيجه آزادى با اين ارزشها محدود ميشود؛ درحالى كه در نظام اخلاقى غربى ارزشهاى اخلاقى نسبى است و نميتوان كسى را كه به اين ارزشها تعرض ميكند مورد سرزنش قرار داد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 97/8؛ 344/9؛ 162/17؛ آيت الله خامنه اى، 1377/6/12) از سوى ديگر در اسلام، آزادى همراه با تكليف است و انسان از آن جهت كه مكلف است آزاد است تا در ميان انگيزه ها و غرايز متضاد راه كمال را بپيمايد. چنانكه حيات وى براى اين منظور بوده است، «وَ مٰا خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاّٰ لِيَعْبُدُونِ» (ذاريات، 56) آزادى نيز مقدمه اى براى عبوديت است. (مطهرى، مجموعه آثار، 42/1؛ آيت الله خامنه اى، 1377/6/12؛8592 آزادى)

ص: 68

عدالت اجتماعى

ايجاد عدالت اجتماعى تنها در سايه اخلاق اسلامى امكان پذير است؛ هرچند بخش عمده آن به قوانين و مقررات مربوط ميگردد، اما قوانين و مقررات نيز بدون برخوردارى افراد از اخلاق اسلامى كارساز نيست. با تأمين شدن اخلاق در جامعه، عدالت اجتماعى نيز تأمين ميشود و جامعه آباد ميگردد. (آيت الله خامنه اى، 1372/4/23؛8592 عدالت) هدف جمهورى اسلامى ايجاد عدالت اجتماعى بوده و تحقق آن به اين است كه هر انسانى وظيفه اش را به خوبى انجام دهد و رفتارها بر مبناى اخلاق باشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 19/9-20) عدالت اجتماعى تأثير مستقيمى بر اخلاق مردم دارد و بى عدالتى ها ميتواند اخلاق جامعه اى را به تباهى بكشاند. بسيارى از رذائل اخلاقى مانند حسادت، كينه، دشمنى و مانند آن از فقدان عدالت اجتماعى ناشى ميگردد. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 738/23) عدالت اجتماعى يك اصل و هدف والا است و زمانى محقق ميشود كه جامعه تربيت يافته باشد و ظلم و ظلم پذيرى در آن نباشد، (آيت الله خامنه اى، 1372/4/23) و با استقرار شريعت اسلامى است كه عدالت اجتماعى تحقق مى يابد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1369/3/10) در زمان ما جامعه به بركت انقلاب، به سمت اخلاق الهى گردش قابل توجهى داشته و ادامه اين راه ميتواند جامعه را از عدالت اجتماعى برخوردار سازد. (آيت الله خامنه اى، 1372/4/23)

حقوق

اخلاق و حقوق داراى تأثير متقابل بوده و بين مسائل آن دو، تلازم وجود دارد. حقوق و قوانين ميتواند متأثر از اخلاق حاكم بر جامعه باشد، چنانكه قوانين نيز ميتواند بر رفتار و اخلاق جامعه تأثير بگذارد؛ هر قانونى داراى آثار تربيتى و اخلاقى است كه بايد به آن توجه شود؛ چنانچه قانونگذارى به گونه اى باشد كه روح قانون پذيرى، قناعت و دين دارى و معنويت را در مردم تقويت كند مطلوب و اخلاقى است اما قانونى كه روح قانون شكنى و اسراف و لاابالى گرى را در مردم تقويت كند غيراخلاقى و نامطلوب ميباشد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1388/4/3؛8592 قانون) آسايش مسلمانان و حفظ اخلاق فاضله در سايه حكومت عدل و قانون، امكان پذير است. (امام خمينى، بى تا «ج»، 153)

ص: 69

سياست

ميان اخلاق و سياست، رابطه اى متقابل وجود دارد. از يك سو براى تأمين سعادت جامعه، سياست بايد الهام گرفته از اخلاق و دين باشد و با اغراض و اميال نفسانى آلوده نگردد، تا در سايه آن معيشت مردم همراه با عزت و اقتدار ملى، پيشرفت علمى، معنويت، فضيلت، دين و اخلاق تأمين شود. (آيت الله خامنه اى، 1380/12/12؛ 1388/6/20) از سوى ديگر تعالى اخلاقى، و رشد معنويت و فضيلت در سايه سياست و حكومت عدل و قانون مدار امكان پذير است. (ر. ك: امام خمينى، بى تا «ج»، 153) سلوك سياسى اميرمؤمنان عليه السلام آميخته با سلوك معنوى و اخلاقى ايشان بود و سياست او از اخلاق و معنويت نشأت گرفته بود. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 186/8؛ 116/20؛ آيت الله خامنه اى، 1388/6/20) در مكتب سياسى امام خمينى قدس سره نيز، معنويت و اخلاق با سياست در هم تنيده است و همه رفتارهاى امام بر محور خدا، معنويت و اخلاق ميباشد. ازاين رو امام خمينى قدس سره قوانين شريعت را بستر حركت خود مى دانست. (آيت الله خامنه اى، 1383/3/14؛8592 سياست)

اخلاق حرفه اى

اشاره

اخلاق اسلامى گستره بسيار وسيعى داشته و در مسير سعادت و كمال انسان در همه شئؤن زندگى برنامه هايى را ارائه نموده است. در اسلام همانطور كه احكام مملكتى و سياسى بيان شده، به معنويت و فضائل اخلاقى كه در رشد معنوى انسان دخالت دارد نيز توجه ويژه اى شده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 220/3) در جهان بينى اسلامى، دنيا ميدان اساسىِ وظيفه، مسئوليت و رسالت دين است و دين در اين عرصه تلاش انسانها را جهت داده و هدايت ميكند. تمام تلاشهاى دنيوى از قبيل اقتصاد، سياست، حكومت، حقوق، اخلاق و روابط فردى و اجتماعى انسان، وسيله اى براى رشد و تكامل و ابزارهايى براى تعالى اخلاق و معنويت است. (آيت الله خامنه اى، 1384/3/14) بنابراين قلمرو و گستره اخلاق، تمامى تلاشها و فعاليتهاى دنيوى انسان را در بر مى گيرد. در انقلاب اسلامى نيز اخلاق در همه قلمروهاى آن از قبيل رسانه، اقتصاد و حرفه ها ظهور و بروز دارد؛ اخلاق مدارى از ضروريات هر حرفه به شمار مى آيد و رعايت آن بر همه كسانى كه به نحوى با مال و جان و

ص: 70

آبروى مردم سروكار دارند لازم است. (ر. ك: امام خمينى، بى تا «ج»، 49؛ آيت الله خامنه اى، 1371/7/29) رعايت تقوا در مسائل كارى و حرفه اى ملت را بر انگيخته و موجب شكوفايى و رونق در حركت آنان ميگردد. (آيت الله خامنه اى، 1369/3/2) اين حوزه از اخلاق در گروه هاى مختلفى از جامعه قابل پيگيرى است:

فعالان اقتصادى

در نظام اسلامى كار اقتصادى، كارى اساسى و زير بنايى است و بدون اقتصاد سالم امكان خدمت رسانى به جامعه وجود ندارد با اين حال اقتصاد بايد توأم با اخلاق باشد تا سلامت آن را تأمين كند. تفاوت اقتصاد اسلامى با ساير اقتصادها در اخلاقى بودن آن است. رعايت اخلاق در اقتصاد و سلامت اقتصادى سلامت جامعه را نيز در بر دارد. (آيت الله خامنه اى، 1369/7/24) در نظامى كه اقتصاد آن برپايه اخلاق بنا شده تفاوت طبقاتى بسيار اندك است و عدالت اجتماعى به خوبى نمايان است و امكانات و منابع براى همه افراد جامعه به طور يكسان فراهم است. (آيت الله خامنه اى، 1387/1/1)

زمامداران و كارگزاران

زمامدار بايد از اعتقاد و اخلاق كاملى برخوردار بوده و به گناهان آلوده نباشد و براى اينكه گرفتار طغيان و سركشى نشود بايد نفس خود را تزكيه كند؛ چرا كه خداوند چنين اختيارى به جائران نداده است. «قٰالَ لاٰ يَنٰالُ عَهْدِي اَلظّٰالِمِينَ» (بقره، 124؛ امام خمينى، بى تا «ج»، 49؛ ر. ك: همو، صحيفه امام، 391/14) در روش غالب زمامداران، امورى مانند تكبر ورزيدن، رفاه طلبى، تجمل گرايى و خودرأيى، امرى پذيرفته شده در مورد زمامداران است با اين حال امام خمينى اين باور غلط را تغيير داده و ثابت كرد كه يك رهبر نيز بايد رفتارى زاهدانه داشته و با زبان و اخلاق انبيا با مردم برخورد نمايد. (آيت الله خامنه اى، 1368/4/23) حاكمان يك جامعه بايد مانند پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرمؤمنان عليه السلام ساده زيست باشند و زاهدانه رفتار كنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 219/4-220) رفتار و گفتار مسئولان و كارگزاران مانند رعايت تقوا و امانت، اخلاق و احساس مسئوليت، ميتواند تأثير ماندگارى در جامعه داشته باشد و زندگى مردم را متأثر

ص: 71

سازد. (آيت الله خامنه اى، 1378/10/4؛ 1380/9/21؛ 1392/3/8) استقرار معنويّت و جلوگيرى از مظاهر فساد يا شيوع فساد و بى دينى به ويژه همراه با تظاهر به آنها از امور واجب كارگزاران ميباشد. قرآن كريم ساز و كار نابودى يك جامعه را در فساد و فسق مترفان آن جامعه دانسته و لازمه فسق آنان را گرفتار شدنشان به عذاب الهى ميداند، «وَ إِذٰا أَرَدْنٰا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنٰا مُتْرَفِيهٰا فَفَسَقُوا فِيهٰا فَحَقَّ عَلَيْهَا اَلْقَوْلُ فَدَمَّرْنٰاهٰا تَدْمِيراً» (اسراء، 16) اين ساز و كار در همه جوامع اثر ميكند هرچند در برخى از جوامع كه داراى ويژگيهايى مانند علم، ثروت زياد، سياست مداران عاقل، موقعيت جغرافيايى و تاريخى مناسب و مانند آن هستند اين اثر كندتر بوده و ساز و كار نابودى ديرتر اثر ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1380/6/5) رعايت عقل، فكر، طمأنينه، سكينه، آرامش و محبت در ميان دولت مردان و انعكاس آن در جامعه، سبب تأثيرپذيرى جامعه از اين اخلاقيات ميگردد. (آيت الله خامنه اى، 1392/3/8) رعايت نكردن اخلاقيات در ميان مسئولان و رفتارهايى مانند تشنج، بغض و كم كارى، به تدريج در رفتار مردم نيز منعكس شده و موجب گسترش اين ناهنجارى ها در اجتماع ميگردد. (آيت الله خامنه اى، 1380/6/5؛ 1392/3/8)

بشر در طول تاريخ، بيشترين خطا و بى تقوايى خود را در عرصه حكومت دارى نشان داده و كمتر از اخلاق و حكمت بهره برده است، گناهانى كه از زمامداران سرزده با گناهان بسيار بزرگ انسانهاى عادى قابل مقايسه نيست. خسارت آن نيز متوجه مردم و افراد جامعه بوده است. قرآن كريم از اين گونه حكومتهاى فاسد با عنوان فساد كنندگان در زمين ياد كرده «وَ إِذٰا تَوَلّٰى سَعىٰ فِي اَلْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهٰا وَ يُهْلِكَ اَلْحَرْثَ وَ اَلنَّسْلَ وَ اَللّٰهُ لاٰ يُحِبُّ اَلْفَسٰادَ» (بقره، 205) كه سپاس نعمتهاى الهى را به كفران تبديل نموده و جامعه خويش را بر اثر كفران خويش به دوزخ كشاندند. «أَ لَمْ تَرَ إِلَى اَلَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اَللّٰهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دٰارَ اَلْبَوٰارِ» (ابراهيم، 28) ازاين رو از مهمترين كارهاى انبيا مقابله با اين گونه طاغوتها و كسانى بوده كه نعمتهاى الهى را ضايع مى ساختند. جنگ انبيا با قدرتها و حكومتهاى فاسدى بود كه بشريت را نابود مى ساختند. (آل عمران، 146؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1380/12/27) انسان مؤمن و متقى و عادل نميتواند زندگى كند و بر ايمان و رفتار صالحش باقى بماند جز آنكه با طاغوت مبارزه كند تا شرايط فاسد پيش آمده را از بين ببرد. (امام خمينى، بى تا «ج»، 35)

ص: 72

روحانيان

امام خمينى قدس سره در سفارش به روحانيت، فراگير شدن تربيت اخلاقى در حوزه را موجب در امان ماندن آن از آسيب رسانى دشمنان و سبب ايجاد آينده اى نورانى براى كشور ميداند. (امام خمينى، صحيفه امام، 356/19-357؛ 191/20) توجه به دو عنصر فقاهت و تهذيب اخلاق، در جهت خدمت رسانى به اسلام و نظام اسلامى راهگشا است؛ اما اگر نفس انسان مهذب نباشد ممكن است نتيجه اى معكوس حاصل شود. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 169/14؛ 133/19-135؛ آيت الله خامنه اى، 1368/3/22؛ 1373/6/20) ضرر علم بدون تهذيب از جهل بيشتر است؛ چنانكه تمام مكتبهاى انحرافى از ناحيه عالمان غيرمهذب ايجاد شده است. ازاين رو وظيفه علما نخست تهذيب نفس و در خلال آن تهذيب مردم است. انسان غير مهذب نميتواند در ديگران تأثيرگذار باشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 492/12؛ 503/15-505؛ همو، بى تا «ب»، 12-18) علما علاوه بر سعادت خود، عهده دار سعادت مردم نيز مى باشند. (امام خمينى، 1377، 350) قرآن كريم سرّ بعثت رسول اكرم صلى الله عليه و آله را تزكيه و تعليم و تربيت امت دانسته و سپس به عالمان سوء، اشاره ميكند كه به رغم فراگيرى علم، از آن متأثر نشده اند ازاين رو آنان را به حيوانى تشبيه نموده كه بار كتاب به همراه دارند، «مَثَلُ اَلَّذِينَ حُمِّلُوا اَلتَّوْرٰاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهٰا كَمَثَلِ اَلْحِمٰارِ يَحْمِلُ أَسْفٰاراً» . (جمعه، 5؛ ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 335/9)

دانشگاهيان و فرهنگيان

تعهد و تهذيب اسلامى بيش از هر چيزى براى كشور ما ضرورت دارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 170/14) وظايف دانشجويان و دانشگاهيان آن است كه افزون بر كسب علم و ارزش دانستن آن، به تهذيب نفس پرداخته و بنيادهاى اخلاقى را در خود تقويت كنند. هرچند براى يك كشور، عالم، محقق، و پژوهشگر و نابغه، ثروت خيلى بزرگى است؛ اما زمانى كه بنيانهاى اخلاقى استوار نباشد و وجدان اخلاقى زنده نباشد علم آنان نيز غير مفيد ميباشد. چنانكه برخى با وجود بهره مندى از استعدادهاى سرشار و تحصيل در دانشگاه هاى ايران و صرف منابع ملت، به خاطر نداشتن وجدان اخلاقى بيدار، به خدمت بيگانگان درآمده اند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 169/14-170؛ 325/19؛ آيت الله خامنه اى، 1377/2/22) در اين ميان اساتيد دانشگاه

ص: 73

نقش مؤثرترى دارند؛ چرا كه اگر تهذيب نفس نكرده باشند ميتوانند ايجاد فساد نمايند. چنانكه بسيارى از وابستگى هاى كشور در رژيم سابق نتيجه مهذب نبودن اساتيد دانشگاه و وابسته بودن آنان است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 497/16-498) رؤساى دانشگاه نيز وظيفه دارند دانشگاه را به محيط علم و تزكيه و تهذيب تبديل كنند و آنچه را موجب فساد جامعه و جوانان ميگردد، در محيط دانشگاهى از بين ببرند. (امام خمينى، صحيفه امام، 499/12) دو ركن علم و تربيت اخلاقى در كنار هم ميتواند برون داد دانشگاه را تبديل به محصولى مفيد و مترقى سازد. (امام خمينى، صحيفه امام، 498/16) ازاين رو از جمله وظايف يك دانشجوى موفق تهذيب اخلاق است. (آيت الله خامنه اى، 1377/2/22؛ 1386/2/25)

فعالان سياسى

سياست مداران مجاز نيستند براى كسب قدرت كار غير اخلاقى انجام دهند و چنين رفتارى سياست مدار را از اهليت و صلاحيت مى اندازد. (آيت الله خامنه اى، 1381/12/13) حكومت اسلامى براى تعالى اخلاق و قرب به خدا است؛ ازاين رو همه مسئولان و سياست مداران بايد قصد قربت داشته و رضاى خداوند را در انجام كارها در نظر بگيرند. (آيت الله خامنه اى، 1377/2/2) سياست مدار بايد در پى هدايت و صلاح جامعه باشد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر داشته باشد و بر مدار اخلاق در هدايت جامعه به صلاح اقدام نمايد. (امام خمينى، صحيفه امام، 432/13-433) در نظام اسلامى غير از كفايت سياسى، كفايت اخلاقى و اعتقادى نيز ضرورت دارد. هرچند اخلاق براى انسانها يك امر شخصى است اما براى مسئولان و سياست مداران مسئله اى عمومى و اجتماعى است و با سرنوشت مردم رابطه دارد. (آيت الله خامنه اى، 1382/9/26) چنانكه برخى از دولتها و سياست مداران جهانى كه از اخلاق، فضيلت و وجدان بى بهره اند، در برابر جان و مال مردم و خون بى گناهان هيچ گونه احساس مسئوليتى از خود نشان نميدهند. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 78/16-79؛ آيت الله خامنه اى، 1387/12/14)

مهندسان و پزشكان

پزشك بدون تهذيب نفس، هرچند به مدارج علمى و تخصص هاى بسيارى رسيده

ص: 74

باشد، مسئوليت پذير نبوده و در حق بيماران اجحاف ميكند. مهندس نيز همينطور است، بدون تهذيب نفس ممكن است نقشه و طرحى ارائه كند كه تنها در جهت منافع خودش باشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 471/7) هر يك از اين گروه ها ميتواند نقش بسزايى در اخلاق جامعه داشته باشد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1372/4/21) علم در صورتى مفيد است كه همراه با اخلاق و دين باشد. مهمترين فجايعى كه بر ضد بشريت رخ داده است بر اثر توسعه و پيشرفت علمى بوده كه با اخلاق فاصله داشته است. افزون بر آن بيشتر ناامنى ها و بى عدالتى ها در كشورهايى است كه از لحاظ علمى بالاترين رتبه را دارند؛ بنابراين جامعه در صورتى از علم عالمان و نخبگان بهره مى برد كه آنها متدين باشند و نفس خود را مهذب نموده باشند. (آيت الله خامنه اى، 1385/6/25) پزشك و پرستار اگر به تكاليف پزشكى و انسانى خود عمل كنند كارشان عبادت و در تراز عبادات درجه اول است؛ وظيفه آنها رعايت اخلاق پزشكى و پرستارى است؛ از سويى تنها هدف آنان نبايد جمع آورى مال باشد و از سوى ديگر بايد تلاش كنند گرفتار انحرافاتى نشوند كه جان مردم را به خطر مى اندازد. (امام خمينى، صحيفه امام، 285/12-286) اخلاق پزشكى و اخلاق پرستارى يك وظيفه و فريضه بوده و داراى اجر بسيارى است و در مقابل، تكليف نيز سنگين است؛ زيرا بيمار در هنگام بيمارى دچار آشفتگى و ناراحتى است. روح، عواطف و احساسات انسان به ويژه در هنگام بيمارى نيازمند محبت و توجه است. لبخند يك پزشك و پرستار موجب درمان روحى بيمار ميگردد و به درمان جسمى وى نيز كمك ميكند. ازاين رو اخلاق شايسته پزشك و پرستار بيش از دارو بر بيمار تأثير دارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 285/12-286؛ آيت الله خامنه اى، 1389/2/1)

اصحاب رسانه

رسانه ها در دنيا، فكر، فرهنگ، رفتار و در حقيقت هويت فرهنگى انسانها را القا ميكنند و مى توانند در بهبود وضعيت زندگى انسان و ارتقاى اخلاق و معنويت، مؤثر باشند؛ چنانكه در نقطه مقابل آن در ترويج مفاسد اخلاقى و از بين بردن هويت انسانى و هويت ملى انسانها نيز نقش بسزايى دارند. ازاين رو چنانچه مديريت و برنامه سازى رسانه اى بر اساس معيارهاى اخلاق، فضيلت، برابرى و تكيه ى بر مفاهيم واقعى انسانى باشد، سود ملتها را

ص: 75

در پى خواهد داشت. اما اگر بر اساس منافع كمپانيهاى اقتصادى، ثروتمندان بين المللى و قدرتمندان تماميت خواه و انحصارطلب باشد، بشر يقيناً زيان خواهد كرد. (آيت الله خامنه اى، 1385/2/26)

اخلاق مدارى در رسانه نقش مهمى در روابط جوامع دارد و حاكميت اخلاق و فضيلت بر رسانه ها سبب ميشود كه ملتها حرف يكديگر را بهتر بفهمند و بسيارى از بدفهمى ها و كج فهمى ها از ميان برود و گستره تصميم گيرى هاى سياست مداران و قدرتمندان در دنيا محدود ميگردد. بسيارى از مشكلات امروزه جوامع ناشى از غير اخلاقى بودن رسانه ها است كه در جهت منافع خود حقايق را وارونه جلوه مى دهند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1385/2/26)

نهادهاى تأثيرگذار در اخلاق

اشاره

نهادهاى متعددى در اخلاق جامعه نقش آفرين است. شمارى از مهمترين اين نهادها عبارت اند از:

دولت

امنيت، آسايش و حفظ ايمان و اخلاق فاضله در سايه حكومت عدل و قانون مدارى امكان پذير است؛ حكومتى كه ساختار آن اسلامى باشد، در زمينه اخلاق و معنويت مردم و رشد فضيلتهاى اخلاقى از قبيل: اقامه معروف، اقامه روح دينى و استقرار اخلاق اسلامى مسئوليت دارد. (امام خمينى، بى تا «ج»، 153؛ آيت الله خامنه اى، 1378/10/4؛ 1380/8/21؛ 1381/11/15) كارگزاران دولت بايد فضائل اخلاقى همچون مناعت طبع، عفّت اخلاقى، اعتماد به نفس، صداقت و شجاعت را به جوانان بياموزند و اراده پولادين، انضباط اجتماعى و وجدان كارى را در آنان ايجاد نمايند. (آيت الله خامنه اى، 1380/2/12) حتى قانون اساسى كشور بايد تأمين كننده نظام اخلاقى كشور باشد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 219/8) اصلاحات در كشور بايد برپايه تحكيم قانون اساسى و در جهت اصلاح دين و اخلاق جامعه باشد. (آيت الله خامنه اى، 1381/4/26) همچنين نظام اسلامى بايد تضمين كند كه ارزشهاى الهى حاكم باشد چنانكه آيه 41 سوره حج «اَلَّذِينَ إِنْ مَكَّنّٰاهُمْ فِي اَلْأَرْضِ أَقٰامُوا اَلصَّلاٰةَ وَ آتَوُا اَلزَّكٰاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ

ص: 76

اَلْمُنْكَرِ» ناظر بر اين موضوع ميباشد زيرا در جامعه اى كه فرمانروايان مردم را به نيكيها و اقامه نماز فرمان دهند ارزشهاى اخلاقى رشد ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1374/4/21) در نظام اسلامى فعاليت سياسى نميتواند جدا از معيارها و ضوابط اخلاقى باشد و كار غيراخلاقى، صلاحيت مديران را خدشه دار ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1381/12/13)

خانواده

خانواده مبناى جامعه است و در صورتى كه از نظر اخلاقى متزلزل شود تمام جامعه متزلزل خواهد شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 480/21) همه ارزشهاى اخلاقى و معنوى را ميتوان در كانون خانواده جستجو كرد و در سطح جامعه گستراند. (آيت الله خامنه اى، 1384/3/25) در هر خانواده پدر در رشد اخلاقى فرزندان مسئول است و نميتواند در مقابل آن بى تفاوت باشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 162/7؛ آيت الله خامنه اى، 1381/11/15) چنانكه قرآن كريم نيز بر اين مطلب اشاره كرده است «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نٰاراً» (تحريم، 6) كه به انسان سفارش ميكند خود و خانواده اش را از دوزخ حفظ كند، و بيانگر آن است كه حفظ عناصر اصلى كانون خانواده موجب حفظ خود انسان نيز ميگردد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1383/5/25؛ 1383/7/13) همچنين تربيت كودك از دامن مادر شروع ميشود ازاين رو مادران نقش اساسى در پرورش اخلاقى كودكان دارند؛ انسانى كه در محيط خانواده رشد و تربيت اخلاقى پيدا كند كمتر متأثر از ناهنجارى هاى محيطى ميشود. اگر محيط خانواده محيطى اخلاقى باشد فرزندان نيز با اخلاق تربيت ميشوند. (امام خمينى، صحيفه امام، 362/8-363؛ آيت الله خامنه اى، 1386/2/19)

مدارس

معلمان داراى مقام والايى هستند؛ مسئوليت تربيت جوانان مسئوليت والايى است. تهذيب اخلاق كودكان، امر مهمى است كه ابتدا بايد در خانواده شكل بگيرد و معلمان آن را تقويت كنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 162/7) انتخاب يك معلم خوش عقيده و مهذب، در تربيت دينى و اخلاقى كودكان نقش بسزايى دارد؛ گاهى رفتار معلمان ميتواند منشأ سعادت و شقاوت كودكان باشد. (امام خمينى، 1377، 156) يك معلم ميتواند كودكان را

ص: 77

به گونه اى تربيت كند كه يكى از آنان جامعه اى را اصلاح كند، يا با تربيت غلط جامعه اى را به فساد بكشاند. (امام خمينى، صحيفه امام، 92/8) نقش معلم نقش تراز اول است و ميتواند آينده روشنى را براى نظام اخلاقى رقم بزند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1368/3/26)

روحانيت

روحانيت ميتواند دين، اخلاق و معنويت را با عمل و زبان خود در جامعه پياده كند و جامعه را اخلاق مدار نمايد، چنانكه در موارد متعددى حضور يك روحانى مانع از خرابكارى دشمنان اسلام شده است. (امام خمينى، بى تا «ب»، 16؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1377/2/2) از جمله وظايف علما استقرار احكام اسلامى و برقرارى عدالت اجتماعى و پرورش استعدادهاست تا بدان وسيله اخلاق و ارزشهاى اسلامى را در جامعه رواج داده و روابط انسانها را به صورت مطلوب تنظيم نمايند. (ر. ك.: امام خمينى، 1421، 376؛ آيت الله خامنه اى، 1368/4/20) روحانيت بايد با هدايت مردم و تشويق آنان بر دين دارى، آنان را با فضيلتها و اخلاق اسلامى آشنا سازند و با عمل و زبان، فضيلت اخلاقى را در آنها به وجود آورند. روشن كردن اين مشعل فروزان، دلها را روشن و موجب ايجاد آگاهى، حركت و ايمان عميق ميگردد. (آيت الله خامنه اى، 1373/6/20؛ 1378/1/23) روحانيت افزون بر درس اخلاق و معنويت، كه هشدار در برابر دشمن درونى و نفس اماره يا شيطان است، بايد درس اخلاق سياسى هم داشته باشند و در برابر شيطان هاى قدرتمند عرصه سياسى كه براى اغواء و تسلط بر ملتها تلاش ميكنند مردم را آگاه سازند. (آيت الله خامنه اى، 1376/1/3)

رسانه ها

رسانه ها زمينه ساز مناسبى براى گفتگوى آزاد و دوجانبه و چندجانبه ى بين ملتها به شمار مى آيند. آنها مى توانند، مفاهيم معنوى و اخلاقى را در ميان ملتها گسترش داده، سطح آگاهى و معرفت مردم را ارتقا دهند. (آيت الله خامنه اى، 1385/2/26) مطبوعات بايد مبلّغ و مجرى احكام اسلام باشند، ازاين رو بايد مهذب باشند و اخلاق اسلامى و الهى را در جامعه رواج و گسترش بدهند. بى اخلاقى در رسانه ها صدمات بسيارى بر پيكر اسلام و

ص: 78

معنويات ميزند. چنانكه در زمان طاغوت، بسيارى از جوانان با تأثيرپذيرى از رسانه ها به فساد كشيده شدند. (امام خمينى، صحيفه امام، 156/13-157) رسانه نقش مستقيمى در نگرشهاى اخلاقى جامعه و ارتقاء فرهنگ اسلامى دارد؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 156/13؛ 159/19) به طورى كه اگر خود مهذب بوده ميتواند حامل پيام اسلام بوده و اخلاق الهى را در جامعه رواج دهد و بر عكس، چنانكه در رژيم گذشته بود ميتواند ابزار مؤثرى براى فساد جامعه به ويژه نسل جوان باشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 156/13؛ 159/19) صدمه اى كه رسانه ناسالم و غير اخلاقى وارد ميسازد قابل مقايسه با هيچ نهاد ديگرى نيست. (امام خمينى، صحيفه امام، 156/13-157) بسيارى از مشكلات امروزه جوامع ناشى از غير اخلاقى بودن رسانه ها است كه در جهت منافع خود حقايق را وارونه جلوه ميدهند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1385/2/26)

آسيبها و آفات بداخلاقى در جامعه

اشاره

بداخلاقى ها و فساد اخلاقى در جامعه، آسيبها و پيامدهاى متعددى در پى دارد كه نتيجه آن، انحطاط جامعه و فرو غلتيدن در سراشيبى سقوط است. هر حركت غلطى مانند پيروى از هواهاى نفسانى، مادى گرايى و شهوات جنسى كه از انسان سر بزند، يك قدم وى را به فساد و دورى از خدا نزديك ميسازد؛ چنانكه قرآن كريم نتيجه كج روى بنى اسرائيل را كه به آزار موسى عليه السلام پرداخته و از حق باز گشتند، منصرف ساختن آنان از حق ميداند. (صف، 5) نتيجه هر لغزش اين است كه ابتدا اعمال انسان را ناقص و سپس اخلاقيات وى را متزلزل ميسازد و او را بى مسئوليت بار مى آورد. در مرحله بعد نيز اعتقادات وى را عوض ميكند تا اينكه به تدريج هويتش را تغيير داده و اخلاق و اعتقاد وى را خراب ميسازد. (ر. ك: حسينى بهشتى، 1386، 212-213؛ آيت الله خامنه اى، 1380/9/21) مهمترين اين آسيبها و آفات آنها عبارت اند از:

از بين رفتن سلامت و سعادت جامعه

از بين رفتن اخلاق و حاكم شدن بى اخلاقى ها بر جامعه مانند حرص، هواى نفس، دنياطلبى و حسادت، موجب از بين رفتن سلامت جامعه و سختى زندگى ميگردد. (ر. ك:

ص: 79

امام خمينى، 1378، 310؛ آيت الله خامنه اى، 1388/4/29) چنين جامعه اى حتى با رعايت دقيق قانون، باز هم سعادتمند نيست. جامعه اى كه در آن احساس ناامنى از يكديگر وجود داشته باشد و هر انسانى احساس كند كه ديگران نسبت به او حسد و كينه داشته و برايش توطئه چينى ميكنند، جامعه مطلوب بشرى نبوده و راحتى در آن وجود ندارد. (آيت الله خامنه اى، 1385/1/6)

گسترش ناهنجارى هاى اجتماعى در جامعه

اين ناهنجارى ها در دو سطح جهانى و ملى بروز مى يابد:

الف) در سطح جهانى. بسيارى از اختلافات، جنگها، تلخى ها و ناكامى ها به خاطر دورى از معنويت، اخلاق و دورى از خدا و پيام انبيا است. (آيت الله خامنه اى، 1377/9/1) در تمام دنيا جوامعى كه به معنويت و اخلاق پشت كرده اند گرفتار ناامنى، فاجعه و جنايت شده اند تا جايى كه گاهى يك مادر اقدام به قتل فرزند خود ميكند. در چنين جوامعى ثروت هرگز نميتواند مردم را خوشبخت نمايد چنانكه جامعه آمريكا با در اختيار داشتن ثروت زياد و امكانات فراوان به خاطر دور ماندن از معنويات گرفتار چنين فجايعى است. (آيت الله خامنه اى، 1374/4/21)

ب) در سطح ملى و داخلى. فاصله گرفتن سياست از اخلاق، معنويّت و فضيلت، و غلبه هواهاى نفسانى بر افراد سياسى، صحنه اجتماعى انسانها را دچار عيب و آفت ميسازد. (آيت الله خامنه اى، 1380/12/12) بسيارى از ناكامى ها بر اثر پشت كردن به احكام و اخلاق و ارزشهاى اسلامى است. (آيت الله خامنه اى، 1374/4/21)

طغيان و سركشى

همه طغيانها و سركشى هايى كه در جامعه پديد مى آيد نتيجه عدم تزكيه و تهذيب نفس است؛ انسان مهذب هيچ گاه خود را مستغنى نميداند. «كَلاّٰ إِنَّ اَلْإِنْسٰانَ لَيَطْغىٰ * أَنْ رَآهُ اِسْتَغْنىٰ» (علق، 6-7) خودبينى انسانى كه براى خود عظمت و مقام قائل است، سبب طغيان وى ميشود. با تهذيب نفس و تزكيه باطن تمام اين اختلافات برداشته ميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 391/14)

ص: 80

از بين رفتن عزت و اقتدار جامعه اسلامى

اخلاق اسلامى اساس كار هر جامعه اى است و چنانچه اخلاق مردم اسلامى نباشد و در ميان آنان گذشت، صبر، حلم و خوش بينى نباشد، اساس كار از بين رفته و عزت و اقتدار جامعه رو به افول مى گذارد. رشد اقتصادى، اقتدار سياسى و هرگونه تعالى در كشور مقدمه اخلاق حسنه است، و اساس حكومت اسلامى براى تعالى اخلاق، قرب الهى و رشد تربيتى انسانها است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 274/9؛ آيت الله خامنه اى، 1377/2/2)

از بين رفتن استقلال كشور

استقلال يك كشور جز با استقلال فرهنگى تأمين نميشود؛ يك ملت حتى اگر از لحاظ اقتصادى به خودكفايى كامل رسيده باشد و متأثر از قدرتهاى بزرگ نباشد، اما فرهنگ، اخلاق، عقايد و باورهاى دشمنان و بيگانگان در ميان آنان رواج داشته باشد، نميتواند ادعاى استقلال كند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 24/8؛ آيت الله خامنه اى، 1368/9/15)

كاهش مشروعيت در نظام اسلامى

در نظام سياسى اسلام، مردم يكى از اركان مشروعيت به شمار مى روند و از پايه هاى اساسى ديگر آن اخلاق مدارى و رعايت تقوا و عدالت است. حتى اگر تمام مردم بر انتخاب زمامدارى كه از اين ويژگيهاى اخلاقى برخوردار نيست اتفاق نظر داشته باشند، از نظر اسلام چنين حكومتى نامشروع است. اين امر در تمام رده هاى حكومت كاربرد دارد. (آيت الله خامنه اى، 1382/9/26؛ ر. ك: همو، مكتوبات، 1371/3/7)

باز ماندن از سازندگى و آينده نگرى

جوانان كشور بايد تلاش كنند با نيرو و نشاط جوانى زمينه هاى اخلاقى را در خود فراهم ساخته و از آلودگى ها و مفاسد اخلاقى خود را دور نگه دارند، چرا كه ابتلائات و آلودگى هايى كه برخى دچار آن مى باشند قابليت جوان را در زمينه سازندگى آينده اش و آينده كشور از بين ميبرد. دشمن در صدد است آن عواملى كه جوانان را تقويت ميكند مانند آگاهى هاى

ص: 81

مذهبى و سياسى، از بين ببرد. ازاين رو جوانان مى توانند با ايفاى نقش خود در دوره جوانى، و تقويت بنيان هاى اخلاقى، آينده اى درخشان بسازند. (آيت الله خامنه اى، 1379/8/24)

غلبه شرّ و فساد

ظلم و ستم، تسلّط قدرتها بر ملتها و غارت اموال آنان و بسيارى ديگر از اين شرور به خاطر انزواى معنويّت و اخلاق انسانى است. منزوى شدن اخلاق و فضيلت و بيان نكردن آن به عنوان ارزشهاى والاى انسان موجب غلبه شرّ و فساد بر ملتها ميگردد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 497/16-498؛ آيت الله خامنه اى، 1380/9/21) عمده فجايعى كه در سطح جهان بر سر ملتها مى آيد ناشى از اخلاق سوء و فسادهاى اخلاقى افراد است. هر چند ممكن است عوامل ديگر از قبيل عوامل اقتصادى، سياسى و مانند آن نيز مؤثر باشد اما در ريشه و پايه همه آنها يك عنصر سوء اخلاق وجود دارد. (آيت الله خامنه اى، 1372/4/23)

راهبردها و ابزارهاى تحقق و توسعه اخلاق

اشاره

راهبردهاى توسعه اخلاق اسلامى را ميتوان در ابعاد مختلف علمى، فرهنگى و اجتماعى دنبال نمود. برخى از مهمترين راهبردها عبارت اند از:

التزام عملى مسئولان به آموزه هاى اخلاقى

براى استقرار اخلاق در جامعه، يكى از مهمترين ابزارها، تمرين و مجاهدت مسئولان و افراد است. (آيت الله خامنه اى، 1385/1/6) در جامعه اسلامى هدف، تعالى انسان است كه از جمله آنها تعالى روحى و اخلاقى است و همه موظفند در جهت كسب آن تلاش كنند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 303/8؛ آيت الله خامنه اى، 1379/9/12) توجه به اخلاق و روحيات اسلامى، برادرى، گذشت، ايثار و ساير خُلقيات حسنه اسلامى، از اركان اساسى انقلاب اسلامى است كه بايد در سطح عمومى كشور رعايت گردد. (آيت الله خامنه اى، 1368/5/12) همه اعم از مسئولان و كارگزاران وظيفه دارند همانگونه كه در پيروزى انقلاب، در وجود و درون خود تحولى اخلاقى در جهت هدفهاى اخلاقى اسلام به وجود آوردند، براى تداوم انقلاب و استقامت و عدم انحراف آن، همان تحول اخلاقى را ايجاد نمايند. (آيت الله خامنه اى، 1368/7/26)

ص: 82

مبارزه حكومت با بسترها و ريشه هاى فساد اخلاقى

حكومت موظف است كه با فساد و فحشا مبارزه كند و اجازه ندهد كه هوس هاى گروهى اندك در جامعه، موجب ترويج فحشا و منكرات و بى بندوبارى و اغواى ذهنى و فكرى افرادى گردد كه هيچ انگيزه فسادى ندارند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 362/4، 427؛ 160/13؛ آيت الله خامنه اى، 1380/5/11) مسئولان كشور با پشتيبانى مردم با عوامل انحطاط و عقب ماندگى مبارزه كنند تا از يك سو خدا را از خود راضى ساخته و از سوى ديگر جامعه را به آرمانهاى خودش نزديك سازند. آماج مبارزه آنان نيز سه عامل فقر، فساد و تبعيض است كه پايه همه مشكلات و ناامنى هاست. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1379/5/3) پيرايش چهره فرهنگى كشور از وظايف كارگزاران است تا چهره اى نورانى، اسلامى و كاملاً منطبق با فضيلتهاى اخلاق اسلامى باشد. (آيت الله خامنه اى، 1385/3/29) از نكات مهم در جهت تحقق اخلاق در جامعه تهيه فهرستى از صفات رذيله و فهرستى از صفات و خلقيات نيك است تا با پايش آنها، آنچه را كه از صفات رذيله در انسانها و در جامعه وجود دارد آن را اصلاح نموده و با تمرين، صفات نيك آن را فراهم سازند. (آيت الله خامنه اى، 1377/12/4؛ 1385/1/6)

الگوسازى شخصيتهاى اخلاقى و معنوى

ارائه يك الگوى درست از زندگى يك ملت و اداره يك كشور از جمله وظايف مسئولان نظام است تا از يك سو جامعه را به سعادت اسلامى برساند و از سوى ديگر الگو و نمونه اى پر جاذبه براى جهانيان باشد. (آيت الله خامنه اى، 1377/6/2) يكى از شرايط پيشرفت اخلاق در جوانان داشتن الگوهاى مناسب است، الگوسازى يكى از اساسى ترين كارها است. برخى با عملكرد و رفتار خود الگوهاى بدى براى جوانان هستند. بايد الگوهاى خوبى به آنان معرفى شود كه داراى صداقت، سلامت رفتار، فداكارى، بينش والا، و رفتار نيك با مردم باشند. (آيت الله خامنه اى، 1391/2/13) ازاين رو امام خمينى به جوانان متعهد توصيه ميكند كه خود الگويى براى ديگران باشند و با رفتار خود ديگران را به رفتارهاى اخلاقى دعوت كنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 245/14-246) با نگاهى وسيع تر براى رسيدن به سعادت ملت و تحقق يك نظام اخلاقى، بهترين الگو، حكومت اميرمؤمنان عليه السلام ميباشد كه از آلودگى هاى اغراض

ص: 83

و اميال و شهوات منزه بوده و از دين و اخلاق الهام گرفته بود تا در سايه چنين منشى معنويت، دين و اخلاق تأمين شود. (آيت الله خامنه اى، 1380/12/12) همچنين در نهضت عاشورا كسانى كه در مبارزه معنوى بين فضائل و رذائل پيروز شدند و جنود عقل را بر جنود جهل غلبه دادند، عدّه اندكى بودند اما پايدارى و استقامت آنان، موجب شد كه در طول تاريخ از آن الگو بگيرند. (آيت الله خامنه اى، 1381/1/9) امام خمينى نيز از جمله مهمترين الگوهاى اخلاقى به شمار مى آيد، ايشان داراى ايمانى روشن بينانه بود و نو آورى هايى در مباحث دينى به وجود آورد كه متكى به دين و مبانى دينى بود، ازاين رو توانست در زمينه مسائل اعتقادى و اخلاقى نو آورى هايى اصولى و بنيادين ايجاد كند. (آيت الله خامنه اى، 1378/7/9)

استفاده مناسب از رسانه هاى عمومى و توليد كتب و نشريات اخلاقى

هويت حقيقى جامعه ما هويت اخلاقى آن است و همه چيز بر محور آن شكل ميگيرد. از جمله وظايف رسانه ها به ويژه صدا و سيما، برنامه ريزى مناسب در جهت پرورش، گسترش و تبيين فضيلتهاى اخلاقى است. صدا و سيما بايد خودش را متكفل گسترش فضائل و خُلقيات رفتارى جامعه مانند: انضباط اجتماعى، وجدان كارى، نظم و برنامه ريزى، ادب اجتماعى، رعايت حقوق ديگران و بسيارى ديگر از خلقيات بداند. در تمامى برنامه هاى توليدى از قبيل سريال، محاورات، ميزگردها و مانند آن بايد تقويت اين فضائل مورد توجه باشد. ارتقاء معرفت دينى و ايمان دينى از وظايف صدا و سيما است. توليد برنامه هاى نامناسب تأثير بسزايى در فاصله گرفتن مردم از دين و اخلاقيات دارد. (آيت الله خامنه اى، 1383/9/11) مأموريت محورى رسانه ملى، مديريت و هدايت فكر، فرهنگ، اخلاقِ رفتارىِ جامعه و آسيب زدايى از فرهنگ و اخلاق جامعه است. (آيت الله خامنه اى، 1383/9/11) توسعه كتب اخلاقى و تكرار برخى مباحث آن نيز موجب تهذيب جامعه ميگردد چرا كه نفس انسان از تكرارها و تلقينها اثر ميپذيرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 397/13)

بهره بردارى بهتر از منبرها و مناسبتها

بهره بردارى بهتر از منبرها و تبليغات دينى و مناسبتهاى مذهبى و مساجد و چاپ و

ص: 84

نشر كتابها و مجلات و نشريات در راستاى مباحث اخلاقى امرى ضرورى است؛ در گذشته عالمانى به بيان معارف و پاسخگويى به شبهات مى پرداختند؛ اما امروزه اين نياز بسيار گسترده تر است و لازم است كتابها، جزوه ها، مجلات و نشرياتى ايجاد شود تا اين رسالت را عهده دار گردد و به گسترش دين، معارف و اخلاق بپردازد، در اين راه از علما و متخصصان كه در اين زمينه ها مطالعاتى دارند نيز بايد استفاده شود. (آيت الله خامنه اى، 1374/6/14)

مشاركت فعال آموزش و پرورش

يكى از ابزارهاى استقرار اخلاق در جامعه آموزشهاى اخلاقى به وسيله آموزش و پرورش، مراكز تربيتى و مراكز آموزشى و علمى در همه سطوح است. (ر. ك: امام خمينى، 1377، 156؛ آيت الله خامنه اى، 1385/1/6) آموزش و پرورش سنگ بناى آينده كشور است، ارتقا و اصلاح آن موجب توسعه علوم و به ويژه موجب تحقق و توسعه دين و اخلاق ميگردد. (آيت الله خامنه اى، 1385/2/12) همت مدارس، بايد در جهت ارتقاء اخلاقى و اعتقادى كودكان باشد و اين اساس كار در گسترش اخلاق اسلامى است. (آيت الله خامنه اى، 1370/10/25)

استفاده از ابزار پرنفوذ هنر

علماى دين بايد معارف دينى را به صورتهاى مختلفى همچون مجله و مطبوعات و مانند آنها در اختيار هنرمندان قرار دهند تا آنان با استفاده از اين منابع به تهيه فيلم و برنامه هاى مذهبى و اخلاقى اقدام نمايند. (آيت الله خامنه اى، 1374/6/14) هنر بهترين وسيله براى انعكاس مفاهيم اخلاقى و فضائل اخلاقى است. دشمنان اسلام نيز از ابزار هنر مانند شعر، نقاشى، داستان، فيلم و نمايش براى از بين بردن حقايق و فضائل معنوى و اسلامى و سوق دادن به مادى گرى و مظاهر مادى سوءاستفاده ميكنند. (آيت الله خامنه اى، 1370/8/1) برخى بايد تلاش كنند با اشعار قوى فارسىِ برجاى مانده در آثار بزرگان، عقايد و اخلاق اسلامى را تفهيم نمايند؛ زيرا تأثير شعر بسيار بيشتر از نثر و زبان نصيحت آميز است. (آيت الله خامنه اى، 1368/10/28؛ 1390/3/3)

ص: 85

بسط ارزشها در ميان همه سطوح و طبقات جامعه

از كاربردى ترين ابزارهاى تحقق اخلاق در جامعه، هدايت جوانان و سوق دادن آنان به انديشيدن و روآورى به اخلاق اسلامى است. در محيط اسلامى تنها با زبان نرم، رفتار انديشمندانه و عاقلانه، و برخوردى حليمانه ميتوان حقايق را در دلها نفوذ داد. آموزش اين امور به جوانان ضرورت دارد تا اخلاق اسلامى در ميان آنان گسترش يابد. از آن جمله يادآورى نعمت انقلاب براى تمامى مردم به ويژه جوانان است كه اقتدار اسلامى را بازگردانده و ذلتى را كه بر ملت ايران حاكم بود و پايه هاى دينى و اعتقادى مردم را ضعيف ساخته بود از بين بُرد. (آيت الله خامنه اى، 1377/2/2) نظام اسلامى بايد تلاش كند با تعليم و تربيت درست و راهنمايى مردم به سرچشمه هاى فضيلت، خواست مردم را در جهت فضائل اخلاقى قرار دهد و هوس هاى فاسدكننده را از آنان دور سازد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 240/15؛ آيت الله خامنه اى، 1380/5/11) بر اين اساس امام خمينى سفارش ميكند همه افراد وظيفه دارند در تربيت و تهذيب نونهالان تلاش كنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 162/7) حتى ايشان سفارش ميكند زندانها را به مراكز اخلاق و تربيت تبديل كنند تا زمينه اصلاح و توبه واقعى زندانيان فراهم گردد. (امام خمينى، صحيفه امام، 343/18)

بهره گيرى از آيات، روايات و سخنان بزرگان و ترويج سبك و سيره اخلاقى معصومين عليهم السلام

قرآن كريم انسان را به بهترين راه هاى اخلاقى و بهترين روش هاى عمل فرد و جامعه هدايت ميكند «إِنَّ هٰذَا اَلْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» (اسراء، 9) قرآن نيازهاى انسان را مورد توجه قرار داده و در هر عصرى بهترين نسخه سعادت وى ميباشد چنانكه مسلمانان صدر اسلام با عمل به قرآن، در علم، اخلاق و بسيارى پيشرفتهاى معنوى و مادى به اوج رسيده بودند. (آيت الله خامنه اى، 1377/9/1) براى بهره مندى از هدايت الهى، لازم است به سوى او گام برداشته شود؛ چنانكه خود قرآن نيز چنين وعده اى داده است؛ «وَ مَنْ يَتَّقِ اَللّٰهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاٰ يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اَللّٰهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اَللّٰهَ بٰالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اَللّٰهُ لِكُلِّ شَيْ ءٍ قَدْراً» (طلاق، 2-3) و در دعاى امام سجاد عليه السلام راه منتهى به سوى خدا بسيار نزديك دانسته شده است؛ «وأَنّ الرّاحلَ إليكَ قَريبُ المَسافَة» (مجلسى، 1403، 83/95؛ آيت الله خامنه اى، 1377/9/1) قرآن

ص: 86

كريم درباره سيره اخلاقى پيامبر صلى الله عليه و آله او را به خاطر نرمش و مدارا در برخورد با مردم مى ستايد «فَبِمٰا رَحْمَةٍ مِنَ اَللّٰهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ اَلْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» (آل عمران، 159) با اين حال در آيه اى ديگر خداوند به ايشان فرمان ميدهد كه با كفار با شدت و خشونت برخورد نمايد «يٰا أَيُّهَا اَلنَّبِيُّ جٰاهِدِ اَلْكُفّٰارَ وَ اَلْمُنٰافِقِينَ وَ اُغْلُظْ عَلَيْهِمْ» (توبه، 73؛ تحريم، 9) درباره رفتار فردى، غلظت نكوهيده است اما در اجراى قانون و اداره جامعه و ايجاد نظم اين رفتار مناسب است. (آيت الله خامنه اى، 1379/1/26) اخلاق رسول خدا صلى الله عليه و آله در دو بخش اخلاق شخصى و اخلاق حكومتى الگويى كامل براى بشريت به شمار مى آيد؛ در بخش اخلاق فردى، به رغم شرايط نامطلوب آن عصر، تمام فضائل، در حدّ كمال آن در شخصيت ايشان متجلّى بود و در بخش اخلاق حكومتى نيز برترين الگوى اخلاق انسانى به شمار مى آمد. وى در حكومت، بسيار عادل و با تدبير بود، حافظ و نگهدارنده قانون بود و خود نيز محكوم قوانين بود. با دشمنان با مدارا رفتار مى نمود اما در مواردى كه آنان را در مقابل اسلام، احساس مى نمود بسيار سخت گير بود. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1379/2/23)

قيام امام حسين عليه السلام نيز علاوه بر مبارزه در مقابل باطل، تجسّم معنويت و اخلاق بود كه مربوط به باطن و نفس انسانها است. (آيت الله خامنه اى، 1381/1/9) امام حسين عليه السلام هدف اول خود از قيام را ريشه كنى فساد و ايجاد اصلاح در جامعه ميداند، كه از جمله انواع فساد، انحرافهاى اخلاقى به شمار مى آيد. (آيت الله خامنه اى، 1378/1/23)

بهره گيرى از پايگاه ها، مراكز و تشكلهاى فعال مردمى

وظيفه تجمعها و تشكلهاى دانشجويى آن است كه در دانشگاه ها در جهت تحقق اخلاق، تلاش نموده و عمق دادن به بنيادهاى اخلاقى و انقلابى را هدف خويش قرار دهند. (آيت الله خامنه اى، 1377/2/22) يكى از مهمترين نيازهاى بسيج دانشجويى مسئله اخلاق و معنويت است. آنان افزون بر تقويت بنيان هاى اخلاقى خويش بايد تلاش كنند در توسعه دين دارى، معنويت و اخلاق به يكديگر كمك كنند. و الگوى مناسبى براى ورودى هاى جديد دانشگاه ها باشند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 245/14-246؛ آيت الله خامنه اى، 1386/2/31)

ص: 87

مقايسه ى اخلاق اسلامى با ساير نظامهاى اخلاقى

اشاره

با توجه به مبانى اخلاق اسلامى، به سه تفاوت كلى بين نظام اخلاقى اسلام و ساير نظامهاى اخلاقى ميتوان اشاره كرد:

تفاوت در جهان بينى

چنانكه گفته شد بر اساس جهان بينى اسلامى، انسان موجودى است كه از يك سو وابسته به خداوند است و هيچگونه استقلالى از خود ندارد؛ زيرا خداوند مبدأ هستى بوده و ديگر موجودات وابسته و نيازمند به او هستند. از سوى ديگر داراى عمرى نامحدود و بينهايت است ازاين رو داراى رابطه اى با مبدأ و معاد ميباشد. اما ديگر نظامهاى اخلاقى داراى جهان بينى مادى بوده و زندگى انسان را منحصر به زندگى دنيا ميدانند. (مصباح يزدى، 1388، 92/1-93؛ همو، 1390، 50-52)

تفاوت در تعيين مصداق سعادت

بر اساس جهان بينى اسلامى، سعادت در نظام اخلاقى اسلام جاودانه و بالاتر از سطح زندگى مادى است اما در ساير نظامهاى اخلاقى كه داراى جهان بينى مادى بوده، سعادت تنها در دنيا قابل دستيابى است و وراى دنيا لذت و سعادتى وجود ندارد. اسلام در عين اينكه مصداق سعادت را در آخرت ميداند، رابطه دنيا با زندگى ابدى را حفظ كرده و آن را در مسير رسيدن به سعادت مؤثر ميداند. (مصباح يزدى، 1388، 92/1-94؛ همو، 1390، 50-52)

تفاوت در راه هاى وصول به سعادت

نظام اخلاقى اسلام در مفهوم و كلياتِ مطلوب بودن رسيدن به سعادت با ديگر نظامها مشترك است اما در مصاديق جزئى و مشخص اختلاف نظر دارد. اسلام شرط لازم و كافى در رسيدن به سعادت حقيقى را ايمان و عمل صالح معرفى ميكند. (ر. ك: مصباح يزدى، 1388، 91/1-101) از سوى ديگر ايمان يك عمل قلبى است و خود به عنوان يك عمل اختيارى در دايره اخلاق قرار ميگيرد، ازاين رو نيت و انگيزه نيز مورد توجه بوده كه آيا ايمان با انگيزه علم و

ص: 88

معرفت است يا كسب كمال؟ بر اين اساس نقش نيت و انگيزه در كار اخلاقى يكى از تفاوتهاى اساسى بين نظام اخلاقى اسلام با ديگر نظامها است. (ر. ك: مصباح يزدى، 1388، 106/1-107؛ همو، 1390، 55) از نظر اسلام كارى ارزشمند است كه به انگيزه تحصيل رضايت و خشنودى خداوند صورت پذيرد، هرچند نيت در كار اخلاقى نيز داراى مراتب ميباشد. (ر. ك: مصباح يزدى، 1388، 108/1-112)

كارنامه و توفيقات انقلاب اسلامى در گسترش و تعميق اخلاق

اشاره

انقلاب اسلامى ايران، انقلابى ارزشى و معنوى است (امام خمينى، صحيفه امام، 311/16) كه آن را انقلاب ارزشها خوانده اند. (آيت الله خامنه اى، 1377/9/25) ملت ايران در طول سالهاى طولانى به جهت قرار گرفتن در جامعه اى غير اخلاقى تغيير نموده و نظام غير اخلاقى را پذيرفته و بسترى براى ظلم و ستم رژيم گذشته فراهم نموده بود. اما سرانجام از اين غفلت بيدار شده و با تكيه بر اين اصل اسلامى و قرآنى كه دگرگونى هر قوم و ملتى را مرهون تحول درونى آنان مى شمارد «إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ يُغَيِّرُ مٰا بِقَوْمٍ حَتّٰى يُغَيِّرُوا مٰا بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد، 11) تحولى در نفوس آنان رخ داد و توانستند نظامى اسلامى را حاكم سازند. (امام خمينى، صحيفه امام، 128/10-129) از جمله ويژگيهاى انقلاب اسلامى كه منطبق بر حركت اسلامى صدر اسلام بود، استقرار شريعت اسلامى است كه متضمن عدالت اجتماعى و رشد علمى و اخلاقى ميباشد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1369/3/10) جامعه ما به بركت انقلاب، به سمت اخلاق الهى گردش قابل توجهى داشته و ادامه اين راه ميتواند جامعه را از عدالت اجتماعى برخوردار سازد. (آيت الله خامنه اى، 1372/4/23) ارزشهاى اخلاقى كه زمينه شكل گيرى انقلاب اسلامى و استمرار آن را پديد آورد، در چند حوزه قابل پيگيرى است:

حوزه اخلاق بندگى

تقوا و توكل. تقواى امام و تقواى ملت و اتكال به خدا از مهمترين عواملى بود كه از يك سو انقلاب را به پيروزى رساند و از سوى ديگر رمز پيروزى و موجب تداوم انقلاب و بسيارى از فتوحات در جنگ از جمله فتح خرمشهر و شكست دشمنان در هشت سال دفاع مقدس

ص: 89

است. (آيت الله خامنه اى، 1368/4/21؛ 1369/3/2)

اخلاص. در پيروزى انقلاب اسلامى اخلاص از مهمترين عوامل نقش آفرين بود. امام خمينى نيز مظهر اخلاص بود كه دنيا را در مقابل اسلام خاضع و خاشع كرد و دشمنان را به عقب نشينى وادار نمود. (آيت الله خامنه اى، 1370/1/16) ملت ايران با اخلاص خود و وفادارى به امام، معنويتها و ارزشهاى اخلاقى را كه در جامعه معاصر افول كرده بود زنده كردند. (آيت الله خامنه اى، 1368/3/18) در جنگ تحميلى نيز اين ويژگى مشهود بود و عزت انقلاب و خوارى دشمنان را در پى داشت. (آيت الله خامنه اى، 1369/5/24)

ياد خدا. جمهورى اسلامى از آغاز پيدايش نهضت اسلامى تا تحقق كامل آن بر پايه ياد و نام خدا شكل گرفته است. (امام خمينى، صحيفه امام، 164/16) زيباترين جلوه هاى ياد خداوند را ميتوان در عرصه دفاع مقدس مشاهده نمود. چنانكه رزمندگان اسلام در هر شرايطى با قرائت قرآن، دعا، نماز و مناجات، صحنه هاى خطرناك را پشت سر گذاشته و زمينه پيروزى را فراهم ساختند. (امام خمينى، صحيفه امام، 264/16) نمود ذكر و ياد الهى در ابعاد مختلف زندگى مردم به ويژه جوانان نشانگر رشد فزاينده دين دارى در ميان آنان است. تجمعهاى بزرگ مذهبى مانند حضور در مراسم شبهاى قدر، دعاى عرفه و سنت اعتكاف كه پيش از اين در جامعه كم رنگ بود، نشانه وجود ارزشهاى دينى و ياد خدا در ميان آحاد ملت است. (آيت الله خامنه اى، 1378/12/11)

حوزه اخلاق فردى

خودباورى. تنگناهاى اقتصادى و محاصره اقتصادى به ويژه جنگ تحميلى بسترهايى بودند كه ملت ايران را به خودباورى رساند تا در بسيارى از زمينه ها به رشد و بالندگى چشمگيرى برسند؛ چنانكه در جنگ تحميلى بسيارى از قطعات مورد استفاده در جنگ و صنايع داخلى به دست خود ايرانيان ساخته شد. درحالى كه دشمنان سالها تلاش كرده بودند خودباورى را از ملت ايران سلب نموده و او را به موجودى وابسته تبديل كنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 114/14-116) خودباورى اين باور را در ملت ايجاد نمود كه مى توانند با تلاش و جديت، اقتصاد، كشاورزى، صنعت نفت و بسيارى از مسائل زير بنايى كشور را احيا

ص: 90

نموده و كارخانه ها را با دستان خود راه اندازى نمايند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 115/14-116) ملت ايران با اتكا به اين امر توانست آمريكا را كه قدرت اول دنيا بود شكست داده و دست او را از منابع ملى كوتاه سازد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 117/14) اسلام به ما خودباورى و انقلاب به ما جرأت بخشيد و رشد علمى و خروج از وابستگى علمى نتيجه ى همين خودباورى و جرأت است. (آيت الله خامنه اى، 1383/9/26) افزون بر آنكه انقلاب اسلامى موجب بسط خودباورى در ساير جوامع شد و سبب شد كه ملتها باور كنند كه با عزم و اراده ميتوانند بر همه مشكلات پيروز شوند. (آيت الله خامنه اى، 1380/5/11؛ 1382/6/29)

شجاعت و دلاورى. يكى از بركات انقلاب تحول روحى مردم از ترس به شجاعت بود؛ آنان به رغم ترسى كه سالها برايشان ايجاد شده بود، شجاعانه عليه شاه قيام كرده تا جايى كه حتى توپ و تانك را نيز در اين راه بى اثر مى دانستند. (امام خمينى، صحيفه امام، 398/7) دفاع مقدس نيز عرصه ديگرى براى نمايش شجاعت ايرانيان بود. رزمندگان در دوران دفاع مقدس بدون هيچگونه هراسى شجاعانه به دفاع از ميهن پرداختند. (امام خمينى، صحيفه امام، 256/13)

حوزه اخلاق اجتماعى

اتحاد و برادرى. مهمترين چيزى كه ابرقدرتها را در مقابل ملت ايران مرعوب ساخت وحدت كلمه بود. اتحاد، قدرت ملت را چند برابر ميكند. چنانكه عقب نشينى هاى مكرر دشمنان در طول مبارزه و بعد از پيروزى نتيجه همين امر بود. (آيت الله خامنه اى، 1368/4/15) ازاين رو دشمنان پيوسته در تلاش بودند تا اتحاد ملت را از بين ببرند. (آيت الله خامنه اى، 1368/4/3؛ 1375/7/18؛ 1377/11/13)

شهادت طلبى. يكى از متغيرهاى انقلاب اسلامى كه ملت ايران را متحول نمود، ايثار و شهادت بود كه ترسها و اضطرابها را از بين برده و اميد به آينده اى درخشان و جاودانه را جايگزين آن نمود. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 386/12-387؛ آيت الله خامنه اى، 1380/9/21؛ همو، مكتوبات، 1370/6/25) بناى دولت بر پايه هاى ايثار، فداكارى و اخلاص بوده و در تاريخ انقلاب ايثارگرانى همچون شهيدان رجايى و باهنر فراوان بوده اند. (آيت الله خامنه اى، 1377/6/2) ايثار و شهادت عامل دوام و حيات انقلاب بوده و توانسته كشور را در برابر انبوه توطئه هاى

ص: 91

استكبار مصون سازد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 196/16-197) هيچ ملتى همانند ملت ايران از چنين روحيه ايثارگرانه اى برخوردار نيست كه زن و مرد و بزرگ و كوچك، ايثارگرانه در جبهه ها حضور يافته و در شهادت از يكديگر سبقت بگيرند. (امام خمينى، صحيفه امام، 203/16)

عدالت خواهى و ظلم ستيزى. مهمترين هدف انقلاب اسلامى و قيام توده هاى مردم در سال 57 روحيه عدالت خواهى و ستم ستيزى بود، و جمهورى اسلامى در جهت تحقق اين هدف ايجاد شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 70/9-71)

امر به معروف و نهى از منكر. توجه به امر به معروف و نهى از منكر در انديشه انقلاب اسلامى بسيار مورد اهتمام بوده است؛ تا نگاه عموم مردم جامعه و مسلمانان را از مسائل فردى و انحصار اين فريضه در گناهان كوچك و بزرگ افراد، خارج ساخته و به مسائل كلان جامعه و حكومت و عرصه هاى ظلم و استكبار جهانى معطوف دارد (امام خمينى، بى تا «ج»، 114-116) و از مسائل ظاهرى به لايه هاى عميق مفاسد در اجتماع بكشاند. (امام خمينى، بى تا «ج»، 118-119؛ آيت الله خامنه اى، 1375/2/26؛8592 امر به معروف و نهى از منكر)

پرهيز از توسعه طلبى. در نظام جمهورى اسلامى هيچگاه قصد توسعه طلبى و دست اندازى به حقوق ديگران وجود نداشته و همين امر سبب پيروزى اين نظام بوده است. (آيت الله خامنه اى، 1368/4/23) توسعه طلبى با جهان بينى و سياست اسلامى تناسبى ندارد بلكه اين مسئله از ويژگيهاى طاغوتها ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1375/11/21) با اين حال نظام جمهورى اسلامى در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و كوتاه كردن دست جهانخواران بوده و اين را در سياست خارجى و بين المللى خود لحاظ كرده است، هر چند دشمنان از آن تعبير به توسعه طلبى كنند، (امام خمينى، صحيفه امام، 81/21) چنانكه دشمنان، ما را به توسعه طلبى و جنگ افروزى متهم مى نمايند تا اينكه دليلى بر كينه توزى و نفرت خود، در مقابل افكار جهانى داشته باشند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1372/2/4)

حوزه اخلاق زيست محيطى

توجه به محيط زيست و منابع طبيعى در كارنامه انقلاب اسلامى به خوبى نمايان است از آن جمله اهتمام به توسعه فضاى سبز بوده كه به سالم سازى محيط زيست كمك شايانى ميكند. چنانكه توسعه فضاهاى سبز در شهرى مانند تهران قابل مقايسه با گذشته

ص: 92

نيست. (آيت الله خامنه اى، 1389/12/17) پس از انقلاب اسلامى و در راستاى حفاظت از محيط زيست قوانين متعددى تصويب گرديد؛ مانند قانون منع از تغيير كاربرى اراضى مزروعى و باغها، مصوب (1374/3/31) و علاوه بر اين بر اساس اصل پنجاهم قانون اساسى جمهورى اسلامى، حفاظت محيط زيست كه نسل امروز و نسلهاى بعد بايد در آن حيات اجتماعىِ رو به رشدى داشته باشند، وظيفه عمومى تلقى ميگردد. ازاين رو فعاليتهاى اقتصادى و غير آن كه با آلودگى محيط زيست يا تخريب غير قابل جبران، ملازمه پيدا كند، ممنوع است. اگرچه در برخى از موارد توسط منفعت طلبان تخلفاتى صورت ميگيرد كه لازم است براساس قانون با متخلفان برخورد شود.

چالشها و آسيبهاى اخلاقى فراروى نظام اسلامى

اشاره

از آسيبهاى جدى و ويرانگرى كه موجوديت و بقاء انقلاب اسلامى را تهديد ميكند، آسيبهاى اخلاقى است. اصول و مبادى تمامى رفتارهاى ناپسند؛ خودبينى، خودخواهى، خودفروشى، خودنمايى و خودرأيى است كه هر يك از آنها مبدأ بسيارى از خلق هاى ناپسند و منشأ گناهان بسيار است. (امام خمينى، 1370، 92؛ آيت الله خامنه اى، 1370/8/1)

برخى از مهمترين چالشها و آسيبها عبارت اند از:

حب دنيا

انسان با محبت به مال و زخارف دنيوى بزرگ شده و اين علاقه در قلب وى جاى گرفته است. منشأ بسيارى از مفاسد اخلاقى و رفتارى و حتى مفاسد دينى نيز همين حب دنيا است. (امام خمينى، 1378، 429) بر اساس روايات متعدد (كلينى، 1407، 131/2، 315-320) حب دنيا منشأ و ريشه تمام گناهان است. «رأس كل خطيئة حب الدنيا» (كلينى، 1407، 315/2؛ ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 141/12) بنابراين تمامى مفاسد اخلاقى و اعمالى از ثمرات حب دنيا بوده و تأسيس هر دين و مذهب باطل به واسطه آن صورت گرفته است. حب دنيا انسان را از تمامى فضائل معنوى از قبيل: شجاعت، عفت، سخاوت و عدالت كه مبدأ تمام فضائل به شمار مى آيند دور ساخته و او را با فقر، ذلّت، طمع، حرص، چاپلوسى، بغض و كينه و مانند آن قرين

ص: 93

ميسازد. (امام خمينى، 1370، 49؛ آيت الله خامنه اى، 1387/6/30) بر اساس روايتى اگر بنده اى نماز و روزه اهل آسمان و زمين را به جا آورد اما حبّ دنيا داشته باشد خداوند محبت خويش را به وى نميچشاند. (ديلمى، 1412، 206/1؛ امام خمينى، 1370، 50)

خودبينى و تكبر

از برخى آيات قرآن استفاده ميشود كه دليل سجده نكردن ابليس خودبينى و تكبر وى بوده است «قٰالَ مٰا مَنَعَكَ أَلاّٰ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قٰالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نٰارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ» . (اعراف، 12) خودبينى وى سبب استكبار و آن هم سبب خودرأيى و سرپيچى از فرمان الهى شد. شيطان خصوصيتى ندارد و آنچه كه او را از درگاه قرب دور ساخت، ميتواند مانعى براى راه يابى انسان به آن درگاه باشد. (امام خمينى، 1370، 206) خودبينى از مهمترين موانع تكامل است كه رذائلى مانند حسد، حرص، طمع و برادركشى را در انسان ايجاد ميكند، چنانكه منشأ بسيارى از جنگها و ظلمها روحيه خودخواهى و خودپرستى است. (آيت الله خامنه اى، 1371/1/15؛ 1385/7/21) نتيجه اين رذيله در برابر خداوند رشد طغيان در انسان، و در برابر انسانهاى ديگر ناديده گرفتن حقوق آنان و در مقابل طبيعت تضييع محيط طبيعى است. (حسينى بهشتى، 1386، 278-279؛ آيت الله خامنه اى، 1385/7/21)

اشرافى گرى و تجمّل گرايى

تجمّل گرايى و گرايش به اشرافى گرى پيامدهاى بسيارى دارد؛ تأمين نشدن عدالت اجتماعى، دور شدن از روحيه برادرى و الفت و انس و همدلى، از جمله اين پيامدها به شمار مى آيند. رواج تجمّل گرايى در جامعه و عادت كردن به تجمّل افزون بر آنكه اسراف به شمار آمده و سرمايه ها را از بين ميبرد، مشكلات اقتصادى، اجتماعى و اخلاقى را نيز دو چندان ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1378/10/4) جاويد ماندن ملت و تحقق اسلام، نيازمند از بين بردن اخلاق كاخ نشينى است. هرچند ممكن است نفس كاخ نشينى ضررى نداشته باشد اما خوى كاخ نشينى مضر است. ازاين رو براى استمرار زندگى صحيح اسلامى بايد روحيه كوخ نشينى را در ملت تقويت نمود. (امام خمينى، صحيفه امام، 375/17)

ص: 94

غفلت

در گذر زمان هرگاه مسلمانان دچار غفلت شدند، اخلاق، معنويت، عزت و اقتدار و همه كمالات، متوقف شده و عقب گرد كرده اند. (آيت الله خامنه اى، 1383/6/23) و اين از مهمترين ابزارهاى شيطان است كه انسان را از خود و امراض اخلاقى خويش غافل ميسازد تا جايى كه بر اساس آيه 39 سوره مريم راه درمان بر وى مسدود ميگردد. (امام خمينى، 1377، 137) قرآن كريم در موارد بسيارى از مسئله ذكر و غفلت سخن گفته تا هشدارى براى مسلمانان باشد كه دچار غفلت نگردند. زيرا بسيارى از كسانى كه بر اثر قدرت و شهوت گرفتار غفلت شده اند در تلاش اند تا ديگران را نيز همانند خود غافل و از اخلاق اسلامى بر كنار سازند. (آيت الله خامنه اى، 1373/1/1) غفلت موجب انهدام اخلاق، انحراف فكرى و هزيمت روحى است كه هر كدام از اينها ميتواند شخصيت انسان را از بين برده و موجب فروپاشى تمدنها گردد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1384/10/19)

خودفراموشى

قرآن كريم با هشدار به انسان، فراموشى خداوند را سبب آن ميداند كه خداوند نيز آنان را دچار خودفراموشى سازد. «وَ لاٰ تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اَللّٰهَ فَأَنْسٰاهُمْ أَنْفُسَهُمْ» (حشر، 19) در ادبيات اخلاقى، خودفراموشى به معناى آن است كه انسان از هويّت و هدف وجود و باطن و دل و روح خود غفلت كند و دچار فراموشى گردد، انسان تسليم جريان مادّى فاسدى شود و در مقابل بدى، فساد و شرّ هيچ مقاومتى نداشته باشد. (ر. ك: امام خمينى، 1377، 52، 131؛ آيت الله خامنه اى، 1380/9/21)

خودباختگى در برابر بيگانگان

از مهمترين عوامل فساد در نظام سابق، خودباختگى در برابر بيگانگان بود كه مردم را به بى ايمانى و فساد و بى بندوبارى سوق ميداد، و استقلال اقتصادى و فرهنگى كشور را بى معنا ساخته بود. (آيت الله خامنه اى، 1376/3/14) خودباختگى از جمله آفاتى است كه روشنفكران، رهبران و گردانندگان اجتماعات را تهديد نموده و آنان را در مقابل اراده

ص: 95

ديگران تأثيرپذير ميسازد و اقتدار آنان را خدشه دار ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 211/13-212؛ آيت الله خامنه اى، 1376/3/14) و ملتها را در برابر بيگانگان ضعيف كرده و موجب نفوذ فرهنگهاى مبتذل غرب شده كه نابودى و فساد فرزندان آنان را در پى دارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 337/20)

مديريت ناتوان و نااهل

برخوردارى جوامع بشرى، از زمامداران با تدبير و با تقوا، سبب رشد و تعالى اخلاق آنان بود، اما هنگامى كه دچار مديرانى بى تقوا، ضعيف و نااهل شدند گرفتار مشكلات فراوانى از جمله مشكلات اخلاقى و معنوى شدند. مديريت هاى ناتوان و نااهل، نظام اخلاقى و سياسى را در جامعه سست كرده و انسانها را به ضعف مى كشاند. (آيت الله خامنه اى، 1383/11/10)

قدرت طلبى

قدرت طلبى و رقابت بر سر قدرت نيز از ديگر چالشهاى فراروى نظام اخلاقى است. اصل قدرت و حكومت و اداره امور مردم امرى مطلوب است و انبيا و اوليا نيز در همين جهت گام برداشته اند اما آنچه كه اخلاق را فاسد نموده و ملتها را به تباهى مى كشاند قدرت طلبى و طاغوت گرايى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 407/21) چنانكه اميرمؤمنان عليه السلام نيز عهده دارى حكومت را براى قدرت طلبى و رقابت بر سر قدرت سياسى نميداند بلكه آن را در جهت نجات مظلومان از دست ستمكاران به كار ميبندد. (نهج البلاغه، خطبه 3 (50)؛ امام خمينى، بى تا «ج»، 55-56) امام حسين عليه السلام نيز قيام خود را در همين جهت دانسته است. (آيت الله خامنه اى، 1378/3/23) ازاين رو امام خمينى قدس سره قيام خود و ملت مسلمان ايران را در جهت رقابت بر سر به دست آوردن قدرت سياسى و جستجوى ثروتهاى ناچيز دنيا نميداند بلكه آن را براى ارائه ارزشهاى دينى و اصول اخلاقى ميداند. (امام خمينى، بى تا «ج»، 111) برخلاف منافقانى كه در آغاز نهضت اسلامى ايران با ادعاهايى مانند ايجاد آينده اى روشن بر اساس ايدئولوژى دين، در ميان نيروهاى انقلابى نفوذ كرده و تنها هدف آنان قدرت طلبى بود. (آيت الله خامنه اى، 1378/9/1) قدرت طلبى منشأ بسيارى از جنايات عليه ملتهاى ضعيف و مظلوم است؛ (آيت الله خامنه اى، 1369/11/24) اما درباره اينكه اصالت با اخلاق است يا قدرت، ديدگاه هاى مختلفى ارائه

ص: 96

شده است. برخى مكتبها مانند مسيحيت اصالت را با اخلاق و زندگى مسالمت آميز مى دانند و رفتار زورمدارانه را در هر شرايطى غير اخلاقى مى شمارند، اما برخى ديگر همچون نيچه اصالت را با قدرت و كمال اخلاقى انسان را در قدرت مى دانند و برآنند كه اخلاق مسيحيت؛ بردگى، ضعف، ذلت و عامل ركود بشريت است. برخى نيز اخلاق را وابسته به قدرت مى دانند اما هر قدرتى را اخلاقى نمى شمارند و بر اين اساس قدرت استثمارگران، غير اخلاقى اما قدرتى را كه مظلومان جوامع در جهت دگرگون كردن جامعه و تحول آن به مراتب عالى به كار مى بندند اخلاقى است؛ اما از نظر اسلام تمامى ديدگاه هاى فوق مردود است، از نگاه اسلام اخلاق فقط در روابط مسالمت آميز خلاصه نميگردد افزون بر آنكه در مواردى مبارزه با زور و ستمگرى را مقدس شمرده و در شرايطى خاص فرمان جهاد ميدهد. در موارد مواجهه با زور نيز، اسلام ابتدا راه حكمت و برهان را برمى گزيند و در صورت مؤثر واقع نشدن در موارد نهايى اقدام به اعمال قدرت مى نمايد. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 490/2-491)

تهاجم فرهنگى

آمريكا پس از سالها مبارزه عملى با جمهورى اسلامى به اين نتيجه رسيده كه مبارزه در جهت اعتقادى، فرهنگى و مسائل اخلاقى بسيار كارسازتر است. ازاين رو تلاش كردند تا با مبارزه اخلاقى بخش عظيمى از امكانات و سلاح جمهورى اسلامى را از بين ببرند. (آيت الله خامنه اى، 1382/2/22) دشمنان اسلام؛ اخلاق، فكر، اعتقاد و عمل مردان و زنان مسلمان را هدف قرار داده و با ايجاد جريانهاى ضد اخلاقى مانند فمينيسم، تلاش ميكنند در پوشش اسلامى، بستر انحرافات اخلاقى را در جامعه اسلامى فراهم سازند. (آيت الله خامنه اى، 1377/7/18) آنان تلاش ميكنند نسل جوان را فاسد سازند تا نشاط، اراده و اميد را از آنان سلب كنند و مشكلات عصبى و اخلاقى براى آنان فراهم سازند و آنان را به نسلى بى خاصيت تبديل نمايند. (آيت الله خامنه اى، 1377/8/8؛ 1380/2/12) آنان در پى خاموش كردن پيام آزادى، معنويت، ارزش و فضيلت و كرامت انسانىِ حاصل شده از انقلابند تا بدين وسيله پشتوانه فكرى جوانان كه تكيه گاهِ اراده و عزم راسخ آنان است از آنها گرفته شود. ازاين رو از راه خدشه در اعتقادات، تشويق جريانهاى خلاف اخلاق در جامعه و تشويق و ترويج انواع و اقسام

ص: 97

فسادها، تلاش ميكنند تا باورها و پايه هاى اخلاقى آنان را متزلزل سازند. (آيت الله خامنه اى، 1380/5/11؛8592 تهاجم فرهنگى)

تقليد از فرهنگ بيگانه

از جمله مشكلات و چالشهاى پيش روى گسترش اخلاق و فضائل اخلاقى، تقليد و تأثيرپذيرى از فرهنگ بيگانه است، چنانكه رواج فرهنگ اسراف و تجمل گرايى در جامعه، ميل به خشونت، پخش فيلمهاى خشن و ضد اخلاقى كه نتيجه تقليد از فرهنگ غربى است تهديدى براى نظام اخلاقى به شمار مى آيند. (آيت الله خامنه اى، 1390/5/16)

چشم انداز انقلاب اسلامى در عرصه اخلاق

چشم انداز انقلاب اسلامى به اخلاق و ارزشهاى اخلاقى گره خورده است. در سند چشم انداز جمهورى اسلامى ايران در 1404 هجرى شمسى، جامعه ى ايرانى با چنين ويژگيهايى ترسيم شده است: توسعه يافته، متناسب با مقتضيات فرهنگى و جغرافيايى و تاريخى خود و متكى به اصول اخلاقى و ارزشهاى اسلامى، ملى و انقلابى با تأكيد بر مردم سالارى دينى، عدالت اجتماعى، آزاديهاى مشروع، حفظ كرامت و حقوق انسانها و بهره مند از امنيت اجتماعى و قضايى. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1382/8/12) اهم اين ويژگيها، ويژگيهاى اخلاقى است كه در تفصيل ويژگيهاى اين جامعه توضيح داده شده است: جامعه اى فعال، مسئوليت پذير، ايثارگر، مؤمن، رضايت مند، برخوردار از وجدان كارى و انضباط و روحيه ى تعاون و سازگارى اجتماعى، متعهد به انقلاب و نظام اسلامى. اين ويژگيها از اصولى ترين و كاربردى ترين ارزشهاى اخلاقى است. چنانكه مقام معظم رهبرى نيز بر تحقق همه اين آرمانها تأكيد كرده است. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1390/7/24) همچنين امام خمينى قدس سره تحقق اين اهدف را در اصلاح اخلاق و تربيت ميداند. (امام خمينى، صحيفه امام، 356/19) جمهورى اسلامى به دنبال آن است كه بتواند در ميان مردم، عدالت، اخلاق، معنويت و رفاه مادّى را به وجود آورد. هرچند اين كار بسيار بزرگ و دشوار است اما تمام تلاش نظام بر آن بوده كه به اين مقصود دست پيدا كند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 531/7؛ آيت الله خامنه اى،

ص: 98

1382/9/25) افزون بر آنكه بتواند نظامى بر محوريت قرآن و رهبرى پيامبر و اوليا ايجاد نمايد (امام خمينى، صحيفه امام، 531/7) و شعار نظام جمهورى اسلامى عدالت، اخلاق، تعالى و رشد انسانها و باز كردن گره هاى زندگى مردم بوده است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 433/17-434؛ آيت الله خامنه اى، 1382/7/21) جمهورى اسلامى در تلاش است چشم اندازى الگو گرفته از نظام اخلاقى رسول خدا صلى الله عليه و آله در عرصه نظام اخلاقى به وجود آورد. آينده اين حركت به گونه اى خواهد بود كه هرجا معنويتى عميق تر، خالص تر، سالم تر و منطبق تر با فطرت بشر باشد، جاذبه ى بيشترى براى ملتها خواهد داشت، و بى دينى و بى ايمانى و تهى بودن از اعتقاد معنوى، يك ضد ارزش به شمار خواهد آمد. (آيت الله خامنه اى، 1369/3/14) براساس جهان بينى اسلامى، جريان عالم به سوى حاكميت حق و به سمت صلاح در حركت است و رسالت تمامى انبيا در جهت تحقق اين هدف بوده است، اين هدف در زمان ولى عصر محقق خواهد شد و در نهايت صلاح بر فساد غلبه خواهد كرد؛ (مطهرى، مجموعه آثار، 181/18؛ حسينى بهشتى، 1386، 249؛ آيت الله خامنه اى، 1379/9/12) و جهان به اخلاق ايده آل، حكومت ايده آل و عدالت ايده آل خواهد رسيد. (مطهرى، مجموعه آثار، 902/15)

جمع بندى و نتيجه گيرى

اشاره

اخلاق، حالات و رفتارهاى انسان از حيث فضيلت و رذيلت است. اسلام به عنوان يك مكتب اخلاق گرا داراى نظام اخلاقى ويژه اى است. فلسفه نظام دينى و انقلاب اسلامى، تحقق و گسترش اخلاقيات و رشد و تعالى معنويت انسان و جوامع انسانى است. بر اين اساس، انقلاب اسلامى تحولى بنيادين است كه داراى الگويى اسلامى بوده و بر اساس ارزشها صورت گرفته است. نظام اخلاقى اسلامى مبتنى بر مبانى، اهداف، منابع و ارزشهاى خاصى است كه آن را از ديگر نظامهاى اخلاقى متمايز ميسازد. اخلاق اسلامى گستره بسيار وسيعى دارد و در مسير سعادت و كمال انسان در همه شئون زندگى برنامه هايى را ارائه نموده است. براى اين منظور و به ويژه گسترش اخلاق در جامعه اسلامى ايران، عوامل متعددى مانند خانواده، معلمان، رسانه، حوزه ها و علما ميتوانند نقش آفرين باشند. از سوى ديگر بداخلاقى ها و فساد اخلاقى داراى پيامدهاى سوئى است

ص: 99

كه موجوديت نظام اخلاق اسلامى و انقلاب اسلامى را تهديد ميكند؛ از قبيل: از بين رفتن سلامت جامعه، گسترش ناهنجارى هاى اجتماعى در سطح ملى و بين المللى، طغيان و سركشى، قدرت طلبى، از بين رفتن عزت و اقتدار حكومت اسلامى و كاهش مشروعيت نظام. ازاين روى مربيان، متوليان و مديران فرهنگى براى ارتقا بخشيدن سطح اخلاقيات جامعه نيازمند راهبردهاى توسعه ى اخلاق اسلامى در ابعاد مختلف، علمى، فرهنگى و اجتماعى مى باشند. كارنامه و توفيقات انقلاب اسلامى در گسترش و تعميق اخلاق در ابعاد گوناگون قابل توجه است. از مهمترين اين ارزشها در حوزه اخلاق بندگى ميتوان به فضيلت ايمان، تقوا، اخلاص و ياد خدا و در حوزه اخلاق فردى، به فضيلت خودباورى و شجاعت، و در حوزه اخلاق اجتماعى به اتحاد و برادرى، ايثار و عدالت خواهى و ظلم ستيزى اشاره نمود. با اين حال چالشها و آسيبهايى نيز فراروى جامعه وجود دارد كه عدم توجه به آنها از عوامل تهديدكننده انقلاب اسلامى است. نفوذ رذائلى همچون دنياطلبى، اشرافى گرى و تجمل گرايى، غفلت، تهاجم فرهنگى و تقليد از فرهنگ بيگانه در ميان جامعه به انحطاط و سقوط آن مى انجامد. در سند چشم انداز جمهورى اسلامى، جامعه ى ايرانى، توسعه يافته و متكى به اصول اخلاقى و جامعه اى فعال، مسئوليت پذير، ايثارگر، مؤمن، رضايت مند، برخوردار از وجدان كارى، انضباط، روحيه ى تعاون و سازگارى اجتماعى، متعهد به انقلاب و نظام اسلامى توصيف شده است.

ص: 100

منابع

قرآن كريم.

آقابزرگ تهرانى، محمدمحسن، الذريعة الى تصانيف الشيعة، بيروت، دار الاضواء، 1403 ق.

آملى، سيد حيدر، المقدمات من كتاب نص النصوص فى شرح فصوص الحكم، تحقيق هانرى كربن و ديگران، تهران، انتشارات توس، چاپ دوم، 1367 ش.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، بيانات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، طرح كلى انديشه اسلامى در قرآن، تهران، مؤسسه ايمان جهادى، چاپ چهارم، 1393 ش.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، مكتوبات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله، تحقيق على اكبر غفارى، قم، نشر اسلامى، 1404 ق.

ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة، تحقيق عبدالسلام محمد هارون، قم، مكتب الاعلام الاسلامى، چاپ سوم، 1404 ق.

ابن مسكويه رازى، احمد بن محمد، تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق، قم، انتشارات بيدار، چاپ دوم، 1410 ق.

اسكافى، محمد بن همام، التمحيص، قم، مدرسة الامام المهدى، 1404 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تحرير الوسيلة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1421 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تقريرات فلسفه، تقرير سيد عبدالغنى اردبيلى، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «الف»

ص: 101

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، جهاد اكبر، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «ب»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، ولايت فقيه، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «ج»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1370 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، شرح چهل حديث، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ بيستم، 1378 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، شرح حديث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1377 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.

انصارى، خواجه عبدالله بن محمد، منازل السائرين، تهران، دار العلم، 1417 ق.

جوادى آملى، عبدالله، مبادى اخلاق در قرآن، قم، نشر اسراء، 1377 ش.

جوادى آملى، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن، تحقيق على اسلامى، قم، نشر اسراء، چاپ سوم، 1379 ش.

حسينى بهشتى، سيد محمد، حق و باطل از ديدگاه قرآن، تهران، انتشارات روزنه، چاپ دوم، 1393 ش.

حسينى بهشتى، سيد محمد، درس گفتارهاى فلسفه دين، تهران، انتشارات روزنه، چاپ اول، 1392 ش.

حسينى بهشتى، سيد محمد، شناخت اسلام، تهران، نشر بقعه، چاپ اول، 1386 ش.

خزاز قمى، على بن محمد، كفاية الاثر فى النص على الائمة الاثنى عشر عليهم السلام، تحقيق سيد عبداللطيف حسينى كوهكمرى، قم، انتشارات بيدار، 1401 ق.

خواجه نصير طوسى، محمد بن محمد، اخلاق ناصرى، تحقيق مجتبى مينوى، عليرضا حيدرى، تهران، انتشارات خوارزمى، چاپ پنجم، 1373 ش.

ديلمى، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، قم، الشريف الرضى، 1412 ق.

راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، چاپ اول، بيروت، الدار الشامية، 1412 ق.

شوشترى، قاضى نور الله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، تحقيق سيد شهاب الدين مرعشى نجفى،

ص: 102

قم، كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، چاپ اول، 1409 ق.

صدوق، محمد بن على، الامالى، قم، مؤسسة البعثة، 1417 ق.

صدوق، محمد بن على، التوحيد، تحقيق سيد هاشم حسينى تهرانى، قم، مؤسسه نشر اسلامى، 1398 ق.

صدوق، محمد بن على، الخصال، تحقيق على اكبر غفارى، قم، نشر اسلامى، 1403 ق.

صدوق، محمد بن على، عيون اخبارالرضا عليه السلام، تحقيق حسين اعلمى، بيروت، مؤسسة الاعلمى، 1404 ق.

صدوق، محمد بن على، معانى الاخبار، تحقيق على اكبر غفارى، قم، نشر اسلامى، 1361 ش.

عسكرى، ابوهلال حسن بن عبدالله، الفروق فى اللغة، بيروت، دار الآفاق الجديدة، بيروت، چاپ اول، 1400 ق.

علامه حلى، حسن بن يوسف، نهج الحق و كشف الصدق، تحقيق سيد رضا صدر، عين الله حسنى، قم، دار الهجرة، 1414 ق.

فراهيدى، خليل بن احمد، العين، تحقيق مهدى مخزومى، ابراهيم سامرائى، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1410 ق.

فروغى، محمدعلى، سير حكمت در اروپا، تهران، انتشارات هرمس، چاپ اول، 1383 ش.

فقير اصطهباناتى، على، خرابات: در بيان حكمت، شجاعت، عفت و عدالت به پيروى از گلستان سعدى، تحقيق منوچهر دانش پژوه، تهران، نشر ميراث مكتوب، چاپ اول، 1377 ش.

فيض كاشانى، محسن بن مرتضى، المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء، تحقيق على اكبر غفارى، قم، نشر اسلامى، چاپ چهارم، 1417 ق.

كتاب مقدس، ترجمه فاضل خان همدانى، ويليام گلن، هنرى مرتن، تهران، انتشارات اساطير، 1380 ش.

كلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، تحقيق على اكبر غفارى، تهران، دار الكتب الاسلامية، چاپ چهارم، 1407 ق.

مبانى نظرى تحول بنيادين در نظام تعليم و تربيت رسمى جمهورى اسلامى ايران، شوراى آموزش و پرورش، شوراى عالى انقلاب فرهنگى، وزارت آموزش و پرورش، 1390 ش.

متقى هندى، على، كنز العمال فى سنن الاقوال و الافعال، تحقيق بكرى حيانى، صفوة السقا، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1409 ق.

مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، تحقيق محمدباقر بهبودى، بيروت، دار احياء التراث العربى،

ص: 103

1403 ق.

مصباح يزدى، محمدتقى، اخلاق در قرآن، تحقيق محمدحسين اسكندرى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، چاپ دوم، 1388 ش.

مصباح يزدى، محمدتقى، انسان سازى در قرآن، تحقيق محمود فتحعلى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، 1390 ش.

مصباح يزدى، محمدتقى، نقد و بررسى مكاتب اخلاقى، تحقيق احمدحسين شريفى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، چاپ پنجم، 1394 ش.

مصطفوى، حسن، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 ش.

مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1377 ش.

مفيد، محمد بن محمد، الاختصاص، تحقيق على اكبر غفارى، قم، نشر اسلامى، 1414 ق.

مكارم شيرازى، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه الامام على بن ابى طالب عليه السلام، چاپ اول، 1377 ش.

نراقى، محمدمهدى، جامع السعادات، تحقيق سيد محمد كلانتر، النجف الاشرف، دار النعمان، بى تا.

نهج البلاغه، الامام على بن ابى طالب عليه السلام، الشريف الرضى، تحقيق صبحى صالح، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول، 1414 ق.

ص: 104

استبداد

اشاره

مصطفى ملكوتيان(1) (مؤلف)

محمدباقر ولدان(2) (مؤلف)

محمدصادق احمدى(3) (مسئول علمى)

استبداد؛ خودكامگى و خودرأيى سياسى و مصداق بارز ولايت طاغوت.

استبداد از ريشه «ب دد» در لغت عرب به معناى تفريق و فرد فرد شدن است و زمانى كه در باب استفعال استفاده شود معناى باب نيز به معناى لغوى افزون ميشود؛ يعنى انفراد در فعل و انجام امور به تنهايى. (ابن منظور، 1404، 78/3-81) در غرب اين واژه برگرفته از لغت يونانى Despotes به معناى ارباب يا حاكم مطلق است و مراد از آن اقتدارى است كه حد و مرز قانونى نداشته و خودسرانه به كار برده ميشود. (على زاده، 1377، 93)

در اصطلاح، استبداد به معناى آزادى و خودسرى در رأى و عمل است به گونه اى كه به ديگران اجازه اظهارنظر يا دخالت در عمل داده نشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 200/4؛ آيت الله خامنه اى، 1375/2/18) كواكبى استبداد را به معناى خودسرى حكومتها يا وصف حكومت افسار گسيخته اى معرفى كرده كه در شئون رعيت، به هرگونه كه دلخواهش باشد و بدون ترس از بازخواست، تصرف كند. (كواكبى، 1378، 84) برخى از انديشمندان نيز قبضه قواى مقننه و

ص: 105


1- . استاد دانشگاه تهران
2- . دانش آموخته سطح 4 حوزه علميه قم و كارشناسى ارشد معارف انقلاب اسلامى
3- . مدير گروه اديان ابراهيمى پژوهشگاه بين المللى جامعة المصطفى صلى الله عليه و آله العالمية

مجريه را با استبداد مترادف شمرده اند. (مطهرى، مجموعه آثار، 116/21)

اگر چه استبداد گونه هاى خاص دارد، اما مراد از آن در ادبيات سياسى، استبداد در حاكميت است. حكومت مستبد نيز حكومتى است كه حاكمان آن بر تمامى شئون اقتصادى، فرهنگى، سياسى و اجتماعى و... تسلط مطلق داشته و هيچ رأيى غير از نظر خود را نپذيرفته و درصدد اجراى منويات خود در تمامى عرصه ها باشند، بدون اينكه به ساير ايده ها و عقيده ها احترام گذارند (آيت الله خامنه اى، 1379/2/23) و قانون را چنانكه در اسلام بيان شده بپذيرند. (امام خمينى، صحيفه امام، 22/11) درحالى كه حكومت اسلام حكومت قانون بوده (امام خمينى، صحيفه امام، 397/4؛ 281/8؛ همو، بى تا «ب»، 72) و برآمده از مشاركت و حضور سياسى مردم است.

اسلام در بنيانهاى نظرى خود ضد استبداد بوده و بر همين اساس همواره درصدد ترويج آزادى و آزادگى در ميان انسانها برآمده است، (مطهرى، مجموعه آثار، 454/17) چنانكه نهضت امام حسين عليه السلام در مقابله با استبداد مطلق بنى اميه به انجام رسيد. (امام خمينى، صحيفه امام، 287/2) با اين حال با به حاشيه راندن امامت با تمسك به خلافت (نهج البلاغه، خطبه 3 (48-50) و در ادامه تبديل خلافت به سلطنت در دودمان بنى اميّه، (آيت الله خامنه اى، 1369/1/22؛ 1379/2/1؛ 1381/6/30) استبداد وارد تاريخ اسلام شد و تا دوره معاصر با شدت و ضعف دوام يافت. (امام خمينى، صحيفه امام، 287/2؛ 305/11، 452) از نظر اسلام نقش پيامبران در مبارزه با استبدادها و اختناقها و درگيرى با مظاهر طغيان، از اساسى ترين وظايف ايشان است. قرآن بر اين نقش پيامبران تأكيد فراوان دارد؛ اولاً به پا داشتن عدل را به عنوان هدف بعثت و رسالت ذكر ميكند؛ ثانياً در داستانهاى خود، درگيريهاى پيامبران را با مظاهر استبداد، مكرر يادآورى ميكند و در برخى آيات خود تصريح ميكند كه طبقه اى كه با پيامبران همواره در ستيز بوده اند، اين طبقه بوده اند. (مطهرى، مجموعه آثار، 171/2)

پيامبر اسلام در تعاليم ضد استبدادى خود به گونه اى اعراب جاهلى را آموزش داد كه پس از ايشان نيز شكل سلوك بسيارى از حاكمان مسلمان از دمكرات ترين حكومتهاى دوره مدرن برتر بوده است. چنانكه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله با غلامشان روى يك مركب سوار ميشدند، يا اينكه آن حضرت از پيروانش مى خواست كه اگر كسى حقى بر گردنشان دارد

ص: 106

حقش را باز ستاند و در اين مسير حاضر به شلاق خوردن شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 327/4) حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نيز همين شيوه ضد استبدادى و برابرى ميان ولىّ و مولى عليه را رواج دادند چنانكه ماجراى شكايت يهودى از ايشان در تاريخ نقل شده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 198/4، 327-328)

پس از پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام، علماى ربانى پرچمدارى نهضت مبارزه با استبداد را بر عهده داشتند و در اين مسير مجاهدتهاى بزرگانى چون ميرزاى آشتيانى و ميرزاى شيرازى و ساير مراجع قم و نجف در قدم نخست مبارزه با استبداد در تاريخ ثبت شده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 241/3-242) در غالب نهضتها و جنبشهاى مردمى عليه ظلم و استبداد شاهنشاهى، علما بودند كه پيشاپيش مردم و در صف اول ايستاده بودند و نهضت ضد استبدادى را رهبرى ميكردند. (آيت الله خامنه اى، 1370/12/14)

در ميان فلاسفه بزرگ اسلامى ايرانى فارابى فيلسوف بزرگ شيعى در مباحث فلسفه سياسى خود، جوامع و نظامهاى سياسى را به مدينه فاضله و مدينه ضاله تقسيم ميكند و مدينه ضاله را در شش نوع عرضه مى دارد كه يكى از آنها «مدينه تغلب» است. مقصود فارابى از مدينه تغلب، حكومت ستمگر و استبدادى است كه با زور و غلبه بر مردم حكومت ميكند و مصداق بارز آن را ديكتاتورى يك فرد و يارانش بر مردم و يك كشور و ديكتاتورى و فرمانروايى خودكامه يك كشور بر كشور ديگر بيان ميكند. (فارابى، 1996، 107-113) فلاسفه ديگر نظير ابن سينا، سهروردى و ملاصدرا نيز به گونه اى اشاره تلويحى يا تصريح به مدينه فاضله در برابر حكومت استبدادى داشته اند. (احمدى، 1391، 3-30)

البته صرف نظر از فلاسفه، علماى ربانى و فقهاى عظام در طول تاريخ به لحاظ نظرى مبانى استبدادستيزى اسلام را در آثار خود بيان كرده بودند؛ مانند: مسائل سياست كه در آثار بزرگان، قرين با اخلاق بيان شده (كواكبى، 1378، 77) اما بزرگانى چون ميرزاى نائينى و اسماعيل محلاتى مستقلاً به اين مسئله پرداخته و آن را موضوع بحث خود قرار داده بودند. (ر. ك: نائينى، 1382، 35-175؛ محلاتى، بى تا)

ميرزا محمدحسين نائينى در سال 1327 ق در دوره مشروطيت به گونه اى مبسوط و نظريه پردازانه رساله «تنبيه الامة و تنزيه الملة» را راجع به شناخت استبداد و دفاع از

ص: 107

مشروطه به نگارش درآورده است. او در اين كتاب سلطنت را در دو قسم تمليكيه و ولايتيه منحصر نموده و سلطنت تمليكيه را همان استبداد معرفى ميكند كه در آن حاكم، فعال مايشاء بوده و ميل و اراده شخصى سلطان در آن، محور حكومت است. (نائينى، 1382، 40-43) نائينى براى پيشگيرى از وقوع حكومت استبدادى، حكومت ولايتيه را پيشنهاد ميكند كه در آن حاكم و محكوم به يك اندازه حرمت داشته و سلطان از طرف مردم يا با نظارت ايشان و با اختيارات محدود و مراعات قانون موظف به پيشبرد امور ممكلت بر اساس مصلحت امت است. (نائينى، 1382، 43-50)

در جهان اسلام و در دوره اخير با حركتهاى ضد استبدادى سيد جمال الدين اسدآبادى كه بزرگترين درد جامعه اسلامى را استبداد داخلى و استعمار خارجى ميدانست (مطهرى، مجموعه آثار، 31/24) و نيز با نشر و ترويج انديشه هاى ضد استبدادى مصلحان مسلمانى چون ميرزاى نائينى، خيرالدين پاشاى تونسى، شيخ فضل الله نورى، ميرزاى شيرازى، رفاعه رافع الطهطاوى مصرى، سيد عبدالرحمان كواكبى سورى، نامن كمال ترك و ميرزا آقاخان كرمانى، بيدارى عمومى در ميان مسلمانان به وجود آمد. اين بيدارى از قيام تنباكو و انقلاب مشروطه در قرن قبل گرفته (نظرپور، 1380، 57-84) تا خيزش هاى اسلامى در شبه قاره هند و جنوب شرقى آسيا و قفقاز و بالكان و شمال آفريقا و ساير مناطق جهان (ر. ك: شيرودى، 1390، 123-173) تحت تأثير فعاليتهاى ضد استبدادى مصلحان مسلمان بود.

ملت ايران قرون متمادى درگير استبداد و خودكامگى شاهان و سلاطينى بود كه مردم را رعيت خود پنداشته و هر صداى مخالفى را سركوب ميكردند. اين امر سبب افول و تضعيف ايران شد تا اينكه پس از دوران قاجار بيمارى ديگرى به نام وابستگى و استعمار نيز به استبداد افزوده شد (آيت الله خامنه اى، 1382/11/24) و با كنار زدن روحانيت ضد استبداد و استكبارستيز، استبداد به تمام معنا بر سر ايران سايه افكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 366/15)

ايران به ويژه پس از استبداد خاندان قاجار و به ثمر نشستن نهضت مشروطه، به شكل ديگرى دچار استبداد شد چرا كه در حكومت قاجار سلطنت استبدادى مطلقه حاكم بود و به تدريج وابستگى اقتصادى به غرب شروع شد و در زمان اوج اين استعمار اقتصادى، زمانى كه نهضت مشروطه درصدد تضعيف بنيانهاى استبداد و استعمار بود، رضاخان و

ص: 108

فرزندش محمدرضا با استبداد نوين در قالب سلطنت انتصابى (دهقان، 1382، 129) بار ديگر مانع از به ثمر نشستن مشروطه خواهى گشته و در قامتى جديد و با استبدادى خشن بيش از پيش وابستگى كشور را تشديد نمودند. (آيت الله خامنه اى، 1382/7/22؛ ر. ك: دهقان، 1382، 129)

با سقوط رضاشاه و فضاى نسبتاً باز بعدى در دهه 20 بار ديگر عرصه براى فعاليت روحانيت شيعه مهيا شد. از پديده هاى جريان احياى تفكر دينى در اين دهه ظهور امام خمينى قدس سره و ورود او به صحنه سياسى - مذهبى بود. با ورود امام خمينى به اين عرصه شبكه مبارزان در داخل و خارج از كشور، به مرجعيت و رهبرى امام و ادامه مبارزه تا پيروزى نهايى بر استبداد و استعمار تأكيد كردند. مجاهدتهاى امام خمينى قدس سره و يارانشان سبب موضع گيرى تند محمدرضا پهلوى شد؛ به گونه اى كه به سركوب صداى اعتراض مخالفان پرداخت و استبداد مدرن را با استفاده از زر و زور و تزوير به كار بست. (امام خمينى، 1379، 319/18-320؛ آيت الله خامنه اى، 1375/2/13، 1381/3/14، 1388/2/22؛ مدنى، بى تا، 27/2-31، 55، 56، 176-179)

با تقديم خون شهدا و تلاشهاى بى وقفه امام خمينى قدس سره سرانجام در بهمن 1357 پس از چندين دهه تكاپوهاى سخت و صبورانه، حكومت اسلامى به رهبرى امام خمينى قدس سره تشكيل شد و استبداد استعمارى از مرزهاى جمهورى اسلامى ايران خارج گرديد.

مبانى نظرى مخالفت اسلام با استبداد

اشاره

اسلام با تكيه بر مبانى اعتقادى، فقهى حقوقى و اخلاقى خود به مقابله با استبداد پرداخته است. از جمله مبانى اعتقادى ميتوان به توحيد، انسان شناسى و هستى شناسى اسلام اشاره نمود. همچنين مبانى فقهى به قوانين فقهى - حقوقى چون لزوم عدالت، اصل عدم ولايت، قانون گرايى و... و مبانى اخلاقى در عرصه ى مبارزه با استبداد نيز، به مواردى همچون پرهيز از اسارت معنوى، شهوت گرايى، غضب و ترجيح منافع خود بر منافع ديگران اشاره دارد.

مبانى اعتقادى

انسان شناسى، هستى شناسى و خداشناسى عرضه شده در اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله،

ص: 109

استبداد را برنتابيده و در قالب هاى گوناگون مخالفت با استبداد را بروز مى دهند.

اسلام با تأكيد بر اصل توحيد استبداد را با چالش مواجه ميكند؛ زيرا پذيرش استبداد ملازم با رفتن تحت ولايت طاغوت و دورى از توحيد است و در نتيجه اسلام از اساس با اين مسئله مخالف است. (امام خمينى، صحيفه امام، 387/5-388) در يكى از مهمترين آيات قرآن (بقره، 257) مؤمنان با خروج از ولايت طاغوت و ورود به ولايت نور معرفى شده اند كه خروج از ولايت طاغوت به معناى خروج از استبداد معرفى ميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 135/7-137؛8592 توحيد)

برخلاف گرايشهاى مكاتب مادى غربى كه انسان را به فساد و انحطاط سوق ميدهد (آيت الله خامنه اى، 1393/3/6) اسلام بر كرامت ذاتى و شرافت الهى او توجه داشته (آيت الله خامنه اى، 1381/9/1) و در سايه چنين انسان شناسى، خودرأيى و استبداد در قبال ساير انسانها را روا نمى داند. بنا به فرموده اميرالمؤمنين عليه السلام علت بعثت پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله نيز احياء همين كرامت و شرافت است: «لِيَستَأْدُوهُم مِيثاقَ فِطْرَتِهِ وَ يذَكِّروهُم مَنسِىَّ نِعمَتِهِ... وَ يثيروا لَهُم دَفائِنَ العُقول ؛ انسانها را به فطرت انسانى و سرشت انسانيت كه همراه با شرف و كرامت است برگردانَد؛ نعمتهاى فراموش شده الهى را به ياد آنها بياورد و خردهاى دفن شده را مبعوث كند». (نهج البلاغه، خطبه 1 (43)؛ آيت الله خامنه اى، 1393/3/6) اساساً بينش اسلام در رابطه با انسان فراتر از دين و مذهب بوده و عزت و كرامت ذات انسان را مورد توجه قرار داده است؛ چنانكه مجالى براى بى توجهى به ساير انسانها و خودرأيى باقى نمى گذارد. (نهج البلاغه، نامه 53 (426-445)؛ آيت الله خامنه اى، 1382/7/22؛ 1388/3/14)

در هستى شناسى اسلامى، هستى و وجود مساوق با محسوس نبوده (ابن سينا، 1375، 1/3-14) و خداوند متعال به عنوان مبدأ عالم و هستى تصوير شده است. (بقره، 29) در اين بينش معنوى كه دنيا به عنوان محل گذر لحاظ شده و اصالت به حيات اخروى داده شده است، استبداد و ايجاد اختناق جايى نداشته و رأساً منتفى ميشود و در مقابل بينش عدالت محور جايگزين ميگردد. (آيت الله خامنه اى، 1381/6/24) توجه به حيات پس از مرگ جهت دهنده به زندگى انسان بوده (تغابن، 7) و در اين بينش بدون باور به مبدأ خداوندى براى هستى و معاد، عدالت نيز تحميلى و اجبارى خواهد بود. (آيت الله خامنه اى، 1390/2/27) مجموعه ارزشهايى كه در بيان قرآن و روايات آمده است مخالفت با استبداد را در هستى انسان مؤمن نشان

ص: 110

ميدهد؛ چنانكه برترين اعمال مؤمن، ايراد سخن حق در برابر حاكم ظالم و مستبد معرفى شده است. (مطهرى، مجموعه آثار، 454/17)

مبانى فقهى - حقوقى

در مبانى فقهى و حقوقى اسلام، اصولى مطرح ميشود كه با استبداد تقابل داشته، هيچ جايى براى مشروعيت يا پذيرش استبداد باقى نمى گذارد، اصولى چون عدم ولايت، عدالت محورى و قانون گرايى به مواجهه با استبداد بر مى آيد. علاوه بر اينكه نظام اجتماعى و حكومتى اسلام با تكيه بر مردم سالارى دينى و با هدايت ولى فقيه عادل اساساً استبدادستيز است.

عدالت محورى. اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله در پى ترويج عدالت بوده (نهج البلاغه، نامه 53 (426-445) و در اين ميان اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان الگوى تام اسلام ناب در احياى عدالت حتى نسبت به برادر خود نيز استثنا قائل نشدند. (نهج البلاغه، خطبه 224 (346-347) عدالت از چنان اهميتى برخوردار است (حديد، 25) كه مرجع تقليد بدون داشتن ملكه عدالت شايستگى تقليد ندارد، (امام خمينى، 1421، 9) قاضى اگر عادل نباشد نميتواند قضاوت كند؛ (امام خمينى، 1421، 823؛ آيت الله خامنه اى، 1371/10/23) ولى فقيه اگر عادل نباشد از رهبرى عزل شده (جوادى آملى، 1379، 168) و در دادگاه اگر شاهد، عادل نباشد، شهادتش پذيرفته نميشود. (امام خمينى، 1421، 851-852) البته در تمامى اين موارد مراد از عادل، فرد داراى عصمت نيست؛ بلكه پرهيز از گناه عمدى و استغفار و مصر نبودن بر گناه از روى غفلت ملكه عدالت را ايجاد ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1371/10/23)

قانون گرايى. اسلام مخالفت با قوانين را اعم از اينكه قوانين ذاتاً اسلامى باشند يا نه، برنمى تابد. (امام خمينى، مجموعه آثار، 413/14-415) قانون گرايى با اين نگاه كه قانون ريل حركت جامعه است از شاخصه هاى دولت اسلامى و زمينه ساز تمدن اسلامى است. (آيت الله خامنه اى، 1392/6/6) در متون معتبر و مرجع اسلام لزوم مراعات نظم و انضباط و توجه به قوانين قيد شده است. (نهج البلاغه، نامه 47 (421-422)؛ آيت الله خامنه اى، 1392/6/6) قانون گرايى تا جايى مورد تأكيد اسلام است كه شخص ولى فقيه نيز بايستى مطابق با قوانين عمل نمايد (آيت الله خامنه اى،

ص: 111

1382/9/26) و حتى پيامبر نمى بايست از قوانين ثابت الهى تخطى كند (تحريم، 1) و در صورت نقض اين قوانين و شرك ورزيدن اعمالش حبط خواهد شد. (زمر، 65)

اصالت عدم ولايت. در اسلام هيچ حاكميت و ولايتى بر انسانها پذيرفته نيست؛ مگر اينكه از سوى خداى متعال و شارع مقدس تنفيذ شده باشد كه نوعاً با وصف عدالت و تقوا در ولىّ همراه ميشود. صرف نظر از مواردى كه شارع تنفيذ كرده باشد كه از آن به اصالت ولايت تعبير ميشود و مختص رسول خدا صلى الله عليه و آله، ائمه عليهم السلام و اولى الامر است، اصل در اسلام عدم ولايت فردى بر فرد يا افراد ديگر است. (امام خمينى، 1418، 18-19؛ آيت الله خامنه اى، 1382/9/26)

علاوه بر اين اصول؛ اساساً در نظام سياسى اسلام، استبداد مطرود است و حكومت اسلامى حكومتى است كه استبدادستيز بوده و با زعامت و رهبرى ولى فقيه عادل و به شيوه مردم سالارى دينى اداره ميشود. (امام خمينى، بى تا «ب»، 130) اساساً اسلام با حكومت استبدادى كه يك نفر مستبد، جان و مال مردم را به بازى گرفته و مطابق ميل و هوس خود در حكومت دخل و تصرف كند را از هيچ كس حتى رسول الله صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام نمى پذيرد. (امام خمينى، بى تا «ب»، 43)

مبانى اخلاقى

از آنجا كه استبداد در ذات خود با استئثار، - روحيه جلب همه ى منافع و امكانات براى خود - اسارت مادى و معنوى انسانها، شهوت گرايى و سلطه جويى همراه است، مبانى اخلاقى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله چون ايثار، آزادگى، برابرى و برادرى آن را برنمى تابد. استبداد با ارزشهايى مانند آزادى، كرامت انسانى و حقوق بشر منافات دارد؛ ارزشهايى كه اسلام از آنها به نيكى ياد كرده است. (آيت الله خامنه اى، 1381/9/1) تأكيد اسلام بر كرامت ذاتى انسان نيز مبناى ديگرى است كه سرسپردگى منافى با اختيار و آزادگى انسانها در برابر طاغوتيان را برنتابيده و به ستيزه با استبداد مى رود. (آيت الله خامنه اى، 1382/7/22) از اين منظر انقلاب اسلامى بر مبناى ارزشهاى الهى، به طوركل با استبداد مخالف بوده و براى انسان موحد و بروز و ظهور استعدادهايش ارزش قائل است.

اسلام وظيفه خطير انبيا را آزاد نمودن انسانها از اسارت معنوى در دو بعد معرفى كرده

ص: 112

است: از يك سو انسان بايستى از اسارت نفس خارج شود و از سوى ديگر از يوغ مستبدان و ستمگران ظالم بيرون بيايد. (امام خمينى، صحيفه امام، 527/17) در حقيقت اسلام به دنبال پيشگيرى از شكل گرفتن استبداد درونى انسان و نيز خروج از سلطه مستبدان است.

برابرى انسانها در پيشگاه خداوند و فقدان امتياز براى افراد جز در تقوا يكى از مبانى اخلاقى اسلامى است كه بر اساس آن، استبداد كه منجر به برترى و سلطه جويى عده اى بر ديگران شده، نفى ميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 387/5-388) ازاين رو اسلام با هر آنچه كه برابرى را در جامعه برهم زده و امتيازات پوچ و بى محتوا را در جامعه حاكم نمايد، به مبارزه مى پردازد.

قرآن كريم نگاهى ويژه به تعامل و هميارى در حيات اجتماعى دارد و اين روش را مؤثرترين راه موفقيت در راستاى حقيقت جويى و واقع يابى مى شناسد، به همين دليل مشورت با ديگران را نشانه خردمدارى و وسيله راهيابى به هدف معرفى ميكند: «فَبَشِّرْ عِبٰادِ اَلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ اَلْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولٰئِكَ اَلَّذِينَ هَدٰاهُمُ اَللّٰهُ وَ أُولٰئِكَ هُمْ أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ» ، (زمر، 17-18) از همين روست كه در معرفت سياسى ارائه شده توسط اسلام استبداد رأى و نظر از سوى هر كسى و با هر نامى رد شده است. استبداد در رأى نتيجه اى جز استكبار و دست اندازى و تجاوز به ملتهاى مظلوم و جنگ طلبى هاى خشن و قهرآميز نداشته و اسلامِ عدالت خواه از اساس با آن مخالف است. (آيت الله خامنه اى، 1381/6/24)

زمينه ها و عوامل ظهور استبداد

اشاره

زمينه هاى استبداد مواردى است كه فرايند تأثيرگذارى علل و عوامل استبداد را شتاب بخشيده و تسريع ميكنند. ولى عوامل ظهور استبداد مواردى است كه خود، مسبب استبداد هستند و مستقيماً موجب شكل گيرى استبداد ميشوند.

زمينه ها

زمينه هاى بروز و ظهور استبداد را ميتوان در دو بعد ساختارى و فردى دسته بندى كرد. در بعد ساختارى، نظام و نوعِ ساختار استبدادزده در سياست و فرهنگ موجب تسريع

ص: 113

عملكرد عوامل ظهور استبداد ميشود و در بعد فردى، حالت نفسانى آحاد جامعه زمينه ساز استبداد ميگردد.

ساختار سياسى استبدادى. در صورتى كه ساختار سياسى حاكم بر جامعه به ضرر آحاد جامعه بوده و در حالى نهادينه شود كه شاهان مستبد صداها و بينشهاى مخالف را در نطفه خفه نموده و فضاى اختناق را بر جامعه حاكم كنند، فضاى سياسى تحمل شنيدن صداى ديگرى را نخواهد داشت (رفيع پور، 1377، 387-391) و با رفتن يك شاه مستبد شاه مستبد ديگرى ظهور خواهد كرد كه با همان منش به حكومت خواهد نشست. (شريف، 1381، 65-66)

ساختار اجتماعى فرهنگى مبتنى بر نابرابرى. در ساختار فرهنگى و اجتماعى جامعه استبدادزده انتقاد وجود ندارد (رفيع پور، 1377، 395) و در نتيجه جامعه بر نابرابرى گروه ها و دسته جات مختلف شكل گرفته و سرمايه هاى اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و سياسى در اختيار عده قليلى قرار ميگيرد. اين امر سبب بيگانگى ساير اقشار در همه ى عرصه هاى مذكور شده و زمينه را براى پذيرش استبداد فراهم مى آورد. (شريف، 1381، 67)

حالت فردى و نفسانى. اگر انسان از عيوب و نواقص خود غافل شده و از يك سو در محاسن خويش نظر نموده و از سوى ديگر از عيوب خود غفلت نمايد و در سطحى ديگر محاسن خلق خدا را ناديده انگاشته و معايبشان را در نظر آورد، به تدريج در نفسش خود را برتر از ديگران ديده و با كبر، خود را بزرگتر از ديگران مى پندارد. (امام خمينى، 1377، 333-334)

عوامل

در كنار وجود زمينه ها، بايد از عوامل داخلى و بيرونى ظهور استبداد نيز سخن گفت، عواملى چون جهل سياسى عمومى، تفرقه امت، ولايت گريزى، سكولاريسم، منافع استكبار و غفلت خواص و نخبگان.

عوامل داخلى. عوامل داخلى به علل درونى جامعه اطلاق ميگردد كه موجب بروز و ظهور استبداد ميشوند. از مهمترين اين عوامل ميتوان به جهل سياسى، بى تفاوتى، ولايت گريزى، غفلت خواص و نخبگان در روشنگرى اشاره كرد.

جهل سياسى. جهل نخستين عامل و ريشه ى بروز استبداد است؛ لذا در

ص: 114

جريان نهضتهاى مشروطه و ساير جنبشهاى اصلاحى به خاطر فقدان تجربه و آگاهى، اين حركتها و جنبشهاى ضد استبدادى به نظام شاهنشاهى و شاه پرستى در قامت رضاشاه مصادره شد. (آيت الله خامنه اى، 1383/12/24) نمونه آشكار اين مسئله جهل سياسى در انجمن موسوم به حجتيه بود كه به سبب ناآگاهى خواص، اين جريان سبب قوت يافتن دستگاه استبدادى پهلوى شده بود. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 357/2؛ 281/21)

بى تفاوتى. بى تفاوتى ملت در مواجهه با استبداد سبب تقويت قدرتهاى استبدادى شيطانى شده و فضاى اختناق را تقويت ميكند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 71/14) پس از انقلاب اسلامى نيز دشمن همواره براى بازگرداندن منافع خويش سعى در تقويت روحيه ى بى تفاوتى در ميان مردم داشته تا از اين مسير به اهدافش دست يابد. (آيت الله خامنه اى، 1394/6/18) بى تفاوتى در كنار ذلت پذيرى سبب تسلط دشمنان خارجى بر منافع كشورهاى ضعيف خواهد شد چنانكه در مورد ارتش عراق و مقاومت نكردن در برابر ارتش آمريكا اين امر مشهود بود. (آيت الله خامنه اى، 1382/5/15)

ولايت گريزى. از ديگر عوامل ظهور استبداد روى گردانى از ولايت اولياء خداوند روى زمين است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 287/2؛ 305/11، 452) چنانكه فقها در دوران پيش از انقلاب اسلامى نيز آغاز استبداد دينى را به مقابله معاويه با امام على عليه السلام منسوب كرده اند. (نائينى، 1382، 144-145) در انقلاب اسلامى و نيز نهضت مشروطه و يا مقابله با قراردهاى ننگينى مانند رويتر و تنباكو كه در جهت تأمين منافع استبداد داخلى و استكبار جهانى تدوين شده بود، بدون حضور روحانيت، پيشرفت قابل توجهى نصيب نهضت ضد استبداد نميشد؛ چنانكه در جنبشهايى كه پيشتر نيز برقرار شده بودند، بدون حضور علما و رهبرى ايشان، جنبش ها عقيم ماندند. (آيت الله خامنه اى، 1385/2/9) بر همين اساس انقلاب اسلامى ولايت فقيه را در سايه سار ولايت اهل بيت عليهم السلام به منظور جلوگيرى از استبداد پيش بينى كرده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 464/11)

غفلت نخبگان و خواص در روشنگرى. استكبار جهانى با استفاده از جهت دهى جريان اطلاعاتى به نخبگان، سعى بر انحراف يا خاموش نمودن صداى ايشان دارد تا از اين طريق و با جدا نمودن اين قشر از بدنه جامعه مقدمات پياده شدن استبداد را فراهم نمايد.

ص: 115

(ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 346/1) در جريان مشروطه و سربه دارى شيخ فضل الله نورى و ساير حركتهاى ضداستبدادى در صورت همراهى نخبگان و آگاهى بخشى جامعه توسط ايشان موفقيتهايى نصيب اسلام ميشد. (آيت الله خامنه اى، 1385/2/9)

عوامل بيرونى. منظور از عوامل بيرونى دسته اى از عوامل است كه از ناحيه جامعه و امت نبوده و از سوى مستبدان و حاميان بيرونى آنها ايجاد ميشود.

تفرقه. اختلاف و فقدان وحدت ميان امت اسلامى عامل تحقق بخشى استبداد است. (امام خمينى، صحيفه امام، 383/6) دشمن از طريق اختلاف افكنى، سخنان تفرقه آميز خود را طرح ميكند (آيت الله خامنه اى، 1394/3/2) و هر زمانى كه امت اسلامى بخواهد متحد شود، ايادى استكبارى با ايجاد اختلاف ميان دسته جات مختلف و فاصله اندازى ميان اصناف، (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 345/6؛ 290/11؛ 410/18-411) چماق استبداد را به سر امت اسلامى مى كوبند؛ چنانكه استعمارگران در ماجراى مشروطيت از طريق ايجاد اختلاف، سايه سياه استبداد را بر سر مردم ايران نگاه داشتند. (ر. ك: نائينى، 1382، 141-158؛ امام خمينى، صحيفه امام، 410/18-411)

ترويج و القاى سكولاريسم. على رغم تأكيد اسلام در مورد پيوند دين با سياست كه در جهاد و برقرارى عدالت اجتماعى و... خود را ظاهر مى سازد (امام خمينى، صحيفه امام، 111/20-121) و با توجه به استبدادستيزى و طاغوت ستيزى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله، استبداد براى نفوذ هرچه بيشتر خود در پى ترويج شعار جدايى دين از سياست برآمده و از اين مسير درصدد القاى اين انديشه ى غلط و تحكيم پايه هاى خويش است. (امام خمينى، صحيفه امام، 278/21) شدت مخالفت انقلاب اسلامى با سكولاريسم استبدادى تا جايى است كه برخى مدعى شده اند كه انقلاب ايران در تقابل با سكولاريسم نبوده؛ بلكه نوع استبدادى آن را برنتابيده است، (Eisenstein, 2004, 213) گرچه سكولاريسم از اساس در انديشه انقلاب نفى شده است.

منافع استكبار. استبداد داخلى معمولاً با تكيه بر استكبار بيرونى كه درصدد غارت ملتهاى مستضعف است، به حيات خود ادامه ميدهد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 345/6؛ 290/11؛ 410/18-411؛ آيت الله خامنه اى، 1394/3/14)

نفوذ فرهنگى. نفوذ به فرهنگ و برساختن ساحت تمدنى جامعه اى كه در نقش رعيت براى استبدادگران است، عاملى براى توسعه استبداد فرهنگى است. به اين منظور

ص: 116

استبدادگران معمولاً با تحريف ارزشها و با توسل به شيوه هاى آموزشى و فرهنگى به دنبال تحقق خواسته هاى خود هستند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 194/6)

مرحوم نائينى در تنبيه الأمة عوامل استبداد را در جهل مردم، استبداد دينى، شاه پرستى، ترساندن و اذيت و آزار آزادى خواهان، طبيعت ستمگرى دولتمردان و استفاده از امكانات مملكت براى سركوبى ملت و تفرقه ميان امت عنوان كرده است. (نائينى، 1382، 141-158)

اشكال و قالبهاى استبداد

اشاره

استبداد در هر دوره اى شكل مناسب با عصر خود را گرفته و درصدد ضربه به آزادى و آزادگى است، به اين ترتيب كه در دوره قديم يك فرد مستبد در رأس قرار داشت و همه چيز را از آن خود مى پنداشت، در رده هاى بعدى به ترتيبِ نزديكى به فرد مستبد، نزديكان او نيز از كنار او استفاده ميبردند. اين روش سنتى تا انقلاب فرانسه مقارن با دوره مشروطه، روش استبدادى حاكم بود. (اخوان مفرد، 1381، 282-285)

استبداد را در يك نگاه كلان ميتوان به سنتى و مدرن تقسيم نمود. (آشورى، 1383، 24-25) صرف نظر از استبداد سنتى و بداهت مفهومى آن، (ر. ك: ابتداى مقاله، مفهوم شناسى) استبداد مدرن را ميتوان در قالبهاى «استبداد دمكراتيك، ماركسيستى، سوسياليستى، سرمايه دارى، استبداد دينى و سياسى و در اشكال فردى، گروهى و بين المللى» بررسى نمود.

اشكال

استبداد ممكن است به شكل استبداد فردى (شفائى، 1380، 47، 65) مانند ديكتاتورى رضاخانى ظهور نمايد. (آيت الله خامنه اى، 1385/12/1) استبداد گروهى و حزبى نيز شكلى ديگر از استبداد است كه پس از تعميم نظرى به عنوان قالبى براى استبداد ارائه ميشود چنانكه استبداد ماركسيستى، كمونيستى و سوسياليستى نخست احزاب و گروه هايى بودند كه با توسعه و ترويج نظرى به قالبى استبدادى بدل شدند كه در كشورهاى مختلف به كار گرفته شدند. (ميلانى، 1378، 161-175) در عرصه گسترده تر استبداد را ميتوان در سطح بين المللى نيز دنبال نمود چنانكه بسيارى از قدرتهاى استكبارى درصدد تعميم استبداد

ص: 117

منطقه اى خود به سطح جهانى براى رسيدن به اهداف خود هستند و از طريق اجبار به تن در دادن ملتهاى مستضعف دنيا، به دنبال تحميل استبداد خويش هستند. (آيت الله خامنه اى، 1383/11/19) استبداد بين المللى اجازه رشد و پيشرفت و تخطى از حكم مستبدان جهانى به سايرين نميدهد و به طور خاص با رشد و توسعه ملل مستضعف مخالف است. استبدادِ استعمارى كه جهان را عرصه ى حكومت طاغوتى خود ميداند هر صداى مخالفى را سركوب نموده و در اين مسير در هر زمانى مسئله اى را مستمسك سركوبى قرار داده (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1386/6/12) و عرصه هاى پيشرفت ملل مخالف استبداد را دستاويز خود قرار ميدهد. (آيت الله خامنه اى، 1391/8/10)

قالبها

استبداد لزوماً به شكل سياسى حكومتها ربط مستقيمى ندارد به اين معنا كه امكان دارد در كشورى مردم سالارى به هر شكلى حاكم باشد، با اين حال گونه اى از استبداد از دل آن مردم سالارى برخاسته باشد، (امام خمينى، صحيفه امام، 147/4) چنانكه برخى از انقلابها به استبداد كشيده شده (مطهرى، مجموعه آثار، 287/25) و در برخى كشورهاى استعمارگر كه نوع حكومت دمكراتيك است، هيئت حاكمه در جاى ديگرى استبداد و اختناق بپا كرده و از ظلم و تعدى حمايت ميكنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 38/4) اين امر در رفتار سياسى كشورهاى سلطه گر و مستكبر به روشنى ديده ميشود كه نه تنها با استبداد مخالفتى ندارند، بلكه آشكارا به كشورهايى كه در دولتهايشان حتّى دريچه اى به انتخاب و آزادى مردم باز نشده كمك كرده و با آنها همسو و همراه هستند تا از اين رهگذر به منافع استعمارى خويش دست يابند. (آيت الله خامنه اى، 1383/11/19)

در دوره مدرن حكومتهايى كه به ظاهر منش و روش دمكراتيك داشته و اصول دمكراسى را ظاهراً مراعات ميكنند، در عمل در زمره حكومتهاى استبدادى به شمار مى روند؛ چرا كه زمامشان در دستان اقتصادهاى بزرگى است كه از شخص نخست تا ياران رؤساى جمهور را تعيين ميكنند تا قوانين همان قوانينى باشد كه اين اقتصادهاى بزرگ بدان نيازمندند. چنين استبداد مدرنى در سلب آزادى و كرامت انسانى با استبداد سنتى، جز در ظاهر هيچ

ص: 118

تفاوتى ندارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 327/4؛ آيت الله خامنه اى، 1383/8/20)

استبداد سوسياليستى و ماركسيستى از ديگر قالبهاى استبداد است كه در دوره ى مدرن و پس از ظهور نظريه هاى ماركسيستى و سوسياليستى ظهور نمود. استبداد سوسياليستى در نازيسم و كمونيسم و... و استبداد ماركسيستى نيز در بلوك شرق و به ويژه حوزه نفوذ شوروى سابق به روشنى ديده ميشود. (ميلانى، 1378، 161-175)

قالب ديگر استبداد، قالب دينى است كه اگر با استبداد سياسى درآميخته شود راه برون رفت از آن بسيار دشوار خواهد بود. (نائينى، 1382، 58) از منظر مرحوم نائينى استبداد دينى ريشه در فعاليتهاى معاويه دارد كه براى مقابله با اميرالمؤمنين عليه السلام با همكارى برخى از افرادى كه نزد عوام ايشان را در عداد صحابه گنجاند، استبداد دينى را توسعه داد. (نائينى، 1382، 144-145)

ويژگيهاى استبداد

اشاره

ويژگيهاى استبداد، به آن دسته از لوازم قريب و خاص استبداد نظر دارد كه شكل دهنده و ايجادكننده بوده و بدون آنها تصور معناى استبداد ممكن نباشد و با پيامدها و آثار كه در نتيجه استبداد بروز ميكنند، متمايزند. از ويژگيهاى استبداد بايد به انحصار قدرت، طرد مردم، سلب آزادى، اختناق و سركوب صداى مخالف، تبعيض و بى قانونى (اخوان مفرد، 1381، 276؛ حسينى فر، 1388، 168؛ اخترشهر، 1383، 30-31) اشاره كرد.

انحصار قدرت

از آنجا كه حكومتهاى استبدادى فاقد مكانيسم انتقال قدرت هستند، سبب تمركز قدرت و سوءاستفاده از قدرت به نفع مستبدان و نزديكانشان ميشوند. سوءاستفاده از قدرت براى سيطره بر اقتصاد به نفع اطرافيان، يكى از شايع ترين ويژگيهاى استبداد است كه در دوران استبداد پهلوى نيز مشهود بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 267/6؛ آيت الله خامنه اى، 1377/11/13؛ 1393/10/17)

ص: 119

سلب آزادى

از ويژگيهاى استبداد سلب آزادى از امت و زيردستان است به گونه ع اى كه ديگران نه تنها در عرصه ى نظر بلكه در عرصه عمل نيز توان مخالفت نداشته و بايد مطابق با رأى استبدادگران عمل نمايند. (امام خمينى، صحيفه امام، 200/4)

اختناق و سركوب ساير انديشه ها

تفتيش عقايد و بازخواست از صاحبان انديشه به جرم مخالفت با مستبدان از ديگر ويژگيهاى استبداد است چرا كه مستبد تحمل شنيدن صداى مخالف خويش را نداشته و در اين مسير پس از تفتيش عقايد به سركوب و حذف فيزيكى صداهاى مخالف اقدام ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 100/3) براى نمونه رضاخان، شاهِ مستبدِ پهلوى، با اجراى تصميم انگليسى ها مبنى بر سركوب قيامها، سلطه بر نفت و جلوگيرى از گسترش كمونيسم به يك قدرت استبدادى مطلق و نظامى تبديل شد. استبداد و اختناق در دوره حكومت او، بر تمام امور از جمله امور فرهنگى جامعه سايه افكند و در اين اثناء بسيارى از بزرگان به شهادت رسيدند. (آيت الله خامنه اى، 1385/2/9؛ 1389/8/5)

طرد نخبگان و توده ملت

از ديگر ويژگيهاى استبداد و نظام استبدادى بى توجهى به ملت و نخبگان و كنار زدن ايشان است به گونه اى كه هويت و حيثيت ايشان سلب شده و در تمام شئون محتاج غير ميشوند. (امام خمينى، صحيفه امام، 99/8) علاوه بر اين استبداد با خوى استكبارى و گردنكشى، ملت را ناديده گرفته و نسبت به نخبگان و خواص نيز بى حرمتى نموده و ايشان را تحقير مى نمايد، چرا كه صدا و انديشه ايشان را مخل حاكميت مستبدانه خود مى بيند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 159/1؛ آيت الله خامنه اى، 1380/8/12)

بى قانونى

استبداد چنانكه در تعريف ذكر شد (ر. ك: ابتداى مقاله، مفهوم شناسى) با خودسرى و بى قانونى

ص: 120

آميخته است به گونه اى كه در رژيم استبدادى، شخص نخست هرگونه كه بخواهد در حكومت دخل و تصرف نموده و هركه را بخواهد بخشيده و يا انعام ميدهد و از دارائى هاى مردم و حقوق ايشان سوءاستفاده ميكند. در اين رژيمها رئيس دولت، خود قانون وضع نموده و اراده خود را بر جامعه حاكم ميكند. (امام خمينى، بى تا «الف»، 43؛ آيت الله خامنه اى، 1369/1/10)

تبعيض

با توجه به فاصله ميان حكومت استبدادى و مردم و توده ها، نظامهاى استبدادى، فساد سلسله مراتبى و تبعيض را به منظور سامان دادن به نظام خود شكل مى دهند. به اين صورت كه براى افراد خاصى همانند خوانين تبعيض و اختيارات ويژه در نظر مى گيرند تا به واسطه اين اختيارات توانايى اعمال حكومت استبدادى فراهم شود. (آيت الله خامنه اى، 1384/2/17) لازمه وجود چنين حكومتى با اين اوصاف، بى قانونى و تأمين منفعت مستبدان به نام قانون است. (امام خمينى، صحيفه امام، 198/6-199)

در يك نگاه كلى ميتوان از مبارزه با دين، سركوب و اختناق، بى قانونى و قانون گريزى ساختارى، اعمال كنترل دائمى بر زندگى سياسى و اجتماعى، خشونت دائمى در ابعاد گسترده، بى ثباتى اجتماعى، سياسى و اقتصادى و ترويج و اشاعه فساد از جمله ويژگيها و لوازم حكومت استبدادى نام برد.

پيامدها و آفات استبداد

اشاره

آثار بيرونى و درونى استبداد - كه از آن با عنوان پيامد و آفت ياد ميشود - با توجه به تجربه هاى تاريخى در دو سطح معنوى - فرهنگى و اقتصادى - سياسى مورد بررسى قرار ميگيرد. در بخش نخست آفات و پيامدهاى دينى، اخلاقى و فرهنگى و در بخش دوم آفات و پيامدهاى اقتصادى، سياسى و اجتماعى استبداد بررسى خواهد شد.

پيامدهاى معنوى و فرهنگى

سلب هويت. استكبار پس از تسلط بر هر جامعه اى به دنبال سلب هويت ملى برمى آيد.

ص: 121

(آيت الله خامنه اى، 1378/8/12) در اين مسير حكومت استبدادى بهترين ابزار مورد نياز استكبار است (رفيع پور، 1377، 390) كه با حمايت از چاپلوسان بى هويت و مشاركت ندادن مردم و نخبگان در امور كشور (حسينى فر، 1388، 168-169) و ترويج فساد و بى بندوبارى، هويت فرهنگى جامعه را سلب نموده (امام خمينى، صحيفه امام، 109/12) و سبب گريز توده ها و نخبگان ميگردد.

تحريف و طرد دين. با توجه به ماهيت ضد استبدادى اسلام ناب، مستبدان همواره گرايش به جدايى سياست از دين و ايجاد يك نظام سكولار و راندن دين از حوزه سياسى و عمومى به حوزه شخصى داشته اند، خواسته اى كه از سوى روشنفكران سكولار و لائيك حمايت شده است. در ايران سياستهاى فرهنگى حكومت مستبد رضاخانى و پسرش در زمينه هايى چون تجددگرايى، باستان گرايى، اسلام گريزى و اسلام ستيزى، وابسته كردن مطبوعات و... جز تضعيف اقتدار اين حكومت استبدادى و پيدايش بحرانها و نابسامانى هاى فرهنگى و اجتماعى نتيجه اى نداشت. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 508/7-509) در اين ميان تفرقه امت اسلام كه عاملى براى ظهور استبداد به شمار ميرود، (امام خمينى، صحيفه امام، 382/6؛ ر. ك: همين مقاله، اشكال و قالبها) استبداد را رشد داده و اسلام و قرآن را تضعيف ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 382/6-383)

عقب افتادگى و تنبلى جامعه. استبداد در بعد اجتماعى و فردى آثار جبران ناپذيرى بر ملتها مى گذارد كه از جمله مهمترين اين آثار ميتوان به سستى و تنبلى ملتها در زندگى فردى و هدر رفت استعداد ملت (آيت الله خامنه اى، 1377/6/12) و در نتيجه وابستگى ملت و كشور در حيات اجتماعى اشاره نمود. ميراث دوره استبداد، گريز از كار در ميان جامعه و توجه به منافع شخصى كوتاه مدت (آيت الله خامنه اى، 1391/5/3) و عقب افتادگى كشور از ساير رقباست. (رفيع پور، 1377، 402)

رواج فساد. از آنجا كه در حكومت استبداد، دستگاه سلطانى و حاكم مستبد تنها نهاد مستقر و مسلط شمرده ميشود از تمايز ساختارى و توسعه تقسيم كار اجتماعى جلوگيرى ميكند و در نتيجه فساد فراگير در جامعه استبدادزده، فساد را به طبقات پائين تر منتقل ميكند. (رفيع پور، 1377، 385-386) امام خمينى در همين رابطه در نخستين دعوت علنى و رسمى خود به قيام براى خدا، مردم را از تسلط مشتى هرزه شهوت ران بر امورشان برحذر

ص: 122

داشته و مردم را از عاقبت استبداد رضاخانى و فساد دامنگير كه در نتيجه حكومت رضاخان شايع شده بود آگاه كرده و ايشان را به قيام براى احياى دين و محو آثار استبداد فراخوانده بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 21/1-23)

پيامدهاى سياسى و اجتماعى

نفى استقلال ملت يكى از ثمرات حكومت استبدادى است (امام خمينى، صحيفه امام، 296/6) كه بيش از همه خود را در دو شكل وابستگى اقتصادى و سياسى نشان ميدهد:

وابستگى اقتصادى. استعمار كه به دنبال وابسته ساختن ملتهاى جهان به خويش و تسلط تام بر ايشان است از استبداد به عنوان بهترين ابزار بهره ميبرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 327/4؛ آيت الله خامنه اى، 1383/8/20) پيوند استبداد با استعمار و پشتيبانى همه جانبه استعمار از استبداد، ميراثى جز عقب ماندگى، گرسنگى، فقر و فلاكت، اسارت و انتظار مرگ براى ملتهاى مستعمره ندارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 253/2؛ 261/4؛ 83/16-84؛ آيت الله خامنه اى، 1386/2/19؛ 1387/6/5)

وابستگى سياسى. حكومت خودكامه و استبدادى بهترين شيوه كشوردارى براى كشورهاى استعمارگر و استكبارى به شمار مى رود (رفيع پور، 1377، 390) و بنابراين استعمارگران در پى حاكميت استبداد در كشورهاى مستضعف هستند؛ به ويژه استبداد سلطنتى كه وابستگى در آن بيشتر بروز ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1371/7/18؛ 1371/8/13؛ 1380/8/12) در ايران نيز وجه بارز استبداد پهلوى، وابستگى به استعمار بود، (ر. ك: اخوان مفرد، 1381، 287؛ دهقان، 1382، 130) چرا كه حكومت پهلوى بنا به تصميم انگليسيها مبنى بر سركوب قيامها، سلطه بر نفت، و جلوگيرى از گسترش كمونيسم به يك قدرت استبدادى مطلق و نظامى تبديل شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 490/3-491؛ 72/5؛ 52/10-53، 229، 433-435؛ 394/11-401)

انحطاط جامعه. استبداد با خودرأيى حاكم در اداره جامعه كه تمامى روابط را با خواست شخصى حاكم تنظيم ميكند (نائينى، 1382، 41-43) سبب سقوط اخلاق اجتماعى شده (برزين، 1374، 186) و با توجه به فعاليت سازمان يافته اش نابودى اجتماع و فساد و هلاك جامعه را دنبال ميكند، (آيت الله خامنه اى، 1380/12/27) چنانكه قرآن در وصف مستبدان و نتيجه حكمرانى

ص: 123

ايشان مى فرمايد: «وَ إِذٰا تَوَلّٰى سَعىٰ فِي اَلْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهٰا وَ يُهْلِكَ اَلْحَرْثَ وَ اَلنَّسْلَ» (هنگامى كه روى برمى گردانند، در راه فساد در زمين، كوشش ميكنند، و زراعت ها و چهارپايان را نابود مى سازند). (بقره، 205؛ آيت الله خامنه اى، 1380/12/27)

شكاف ميان رهبران سياسى و مردم. از آثار سياسى - اجتماعى استبداد ميتوان به تنفر مردم از سران سياسى (رفيع پور، 1377، 402) و در نتيجه تزلزل پايه هاى حكومت و ويرانى آن اشاره كرد. (برزين، 1374، 186) حكومت استبدادى با وابستگى به استعمار و استكبار بيرونى، ملت خود را ذليل ميكند (امام خمينى، صحيفه امام، 296/6؛ آيت الله خامنه اى، 1380/8/12) و همين امر سبب طغيان مردم عليه دولت استبدادى و ايجاد فاصله هرچه بيشتر تا انقلاب و براندازى ميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 296/6)

راهكارهاى مبارزه با استبداد

اشاره

يكى از مأموريتهاى مهم و خطير پيامبران الهى، درافتادن و مبارزه با طواغيت زمان خود بوده است (طه، 24) و دستور جهاد با كفار و منافقان كه درصدد تخريب پايه هاى ايمانى و عقيدتى صحيح در جامعه اند و با حكومت دينى پيامبر صلى الله عليه و آله درگير ميشوند (مائده، 33) در همين راستا ارائه شده است. (امام خمينى، بى تا «ب»، 150-153)

براى مبارزه با استبداد بايستى از زمينه هاى ظهور استبداد پيشگيرى نموده و با مقومات و علل آن برخورد كرد چنانكه سير مبارزه علنى امام خمينى قدس سره از دهه 20 ناظر به پيشگيرى از زمينه ها و مبارزه با عوامل استبدادى بوده است. (امام خمينى، بى تا «الف»، 179-190)

تأسيس ساختار اسلامى

خداوند متعال در قرآن عمل به احكام آسمانى را مورد تأكيد قرار داده و انسان را از پيروى احكام جاهلى منع كرده است، (مائده، 48-50) و از آنجا كه خدا مالك و خالق انسانها و تمام هستى است؛ (زمر، 62) لذا با توجه به دستور او مبنى بر تشكيل حكومت تحت نظر فقها و جريان احكام اسلام است كه استبداد مجال بروز نمى يابد. (امام خمينى، بى تا «الف»، 179-190)

ص: 124

تربيت نفسانى

زمينه مهم ديگرى كه در بروز استبداد دخيل است، حالات فردى و نفسانى شخص مستبد است كه نياز به تملق و تمجيد غيرواقع بينانه دارد (رفيع پور، 1377، 396-399) كه در صورت اصلاح و تربيت (امام خمينى، 1377، 333-334) زمينه ظهور استبداد فردى از بين ميرود.

معرفى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله

متوجه ساختن ضمير مردم به ماهيت اصيل اسلام و نيز مسائلى كه پيرامون آنان ميگذرد، كه نقطه اميد يا خروج از حالت رخوت، بى خبرى و سستى بوده، (امام خمينى، صحيفه امام، 531/11-533) موجب تغيير انفسى ميشود كه مستند به آيه شريفه «إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ يُغَيِّرُ مٰا بِقَوْمٍ حَتّٰى يُغَيِّرُوا مٰا بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد، 11) (خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نميدهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند) ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1392/3/14) نخستين گام در بيدارى انسانها، آگاهى يافتن آنها از خطرى است كه اسلام ناب را تهديد ميكند تا بدين وسيله در حمايت از اسلام ناب به مقابله با استبداد برخيزند. (امام خمينى، بى تا «ب»، 130)

ترويج مبانى استبدادستيز اسلام

با تكيه بر مبانى هستى شناسانه استبدادستيز چون توحيد و ترويج آن (8592توحيد) و توجه به مبانى اخلاقى چون كرامت انسان و توسعه آن، ميتوان به مواجهه با استبداد پرداخت. (آيت الله خامنه اى، 1382/7/22)

استعمارستيزى

علاوه بر مواجهه با ريشه هاى درونى استبداد، مبارزه با استبداد با توجه به عقبه بيرونى آن نيز راهگشا خواهد بود و اين امر با مبارزه با قدرت خارجى و استعمارى كه پشت سر ديكتاتور و مستبد قرار دارد به سرانجام ميرسد. (آيت الله خامنه اى، 1392/11/19)

ص: 125

وحدت كلمه

از سوى ديگر از آنجا كه نخستين شرط در تحقق استبداد وجود اختلاف و فقدان وحدت ميان مردم است (امام خمينى، صحيفه امام، 382/6) و هر زمانى كه مردم بخواهند متحد شوند، ايادى استكبارى با ايجاد اختلاف ميان دسته جات مختلف و فاصله اندازى ميان اصناف، چماق استبداد را به سر امت اسلامى مى كوبند، (امام خمينى، صحيفه امام، 410/18-411) بنابراين با حفظ وحدت (آيت الله خامنه اى، 1382/11/24) و پرهيز از تفرقه ميتوان از بازگشت به استبداد پيشگيرى نمود. (امام خمينى، صحيفه امام، 382/6-383)

قانون مدارى

چنانكه انحصار قدرت مطلق و بى قانونى از مقومات استبداد بوده ( Sheldon, 2001, 83 ؛ آشورى، 1383، 25) و خودرأيى و خودكامگى شاخصه ى آن مى باشند، (نائينى، 1382، 41-43) قانون مدارى به ويژه در قالب ولايت فقيه بهترين شيوه مبارزه با استبداد است. (امام خمينى، صحيفه امام، 464/11-465)

مقايسه ى رويكرد انقلاب اسلامى در باب استبداد با ساير رويكردها

اشاره

براى برانداختن استبداد در طول تاريخ انقلابهاى فراوانى به وقوع پيوسته كه از انقلاب معروف به انقلاب كبير فرانسه گرفته تا انقلاب روسيه (1917 م) همگى در پى دستيابى به مردم سالارى و براندازى استبداد بوده اند. (آيت الله خامنه اى، 1383/11/19) انقلابهاى چين (1949 م)، كامبوج لائوس و ويتنام (1975 م)، كوبا (1959 م) و نيكاراگوئه (1979 م) و... نيز همين هدف را دنبال ميكردند، با اين همه انقلابهايشان دوباره به استبداد گراييد، (كلانتر، 1377، 7-8) مثلا انقلاب فرانسه عليه استبداد در كمتر از پانزده سال خود زمينه ساز ظهور استبدادى سهمگين تر گشت كه سبب تضعيف اين كشور تا بيش از يك قرن بعدى شد. در روسيه نيز مبارزه عليه استبداد حتى كمتر از اين دوام آورده و استبداد استالينى كه حتى در حوزه هاى خصوصى زندگى مردم نفوذ كرده بود، انقلاب ايشان را بى اثر كرد. (آيت الله خامنه اى،

ص: 126

1383/11/19)

انقلابهاى سوسياليستى كه با همه نحله هايش چون بلشويسم روسى، نازيسم آلمانى و فاشيسم ايتاليايى و با تمسك به ايده هاى ماركسيستى درصدد بازگرداندن عدالت اجتماعى و تأمين سعادت همگانى بودند، در نهايت سرانجامى بهتر از حذف نخبگان و ترويج كينه و برساخت دروغ مقدس در جامعه پيدا نكردند. (ميلانى، 1378، 162-174)

تنها انقلابى كه در دنيا توانست عليه استبداد قيام كرده و تسليم استبداد نشود، انقلاب اسلامى ايران بود كه با استقرار مردم سالارى دينى در قالب جمهورى اسلامى ايران توانست به اهداف انقلاب عليه استبداد دست يابد. (آيت الله خامنه اى، 1383/11/19) تفاوت رويكرد انقلاب اسلامى ايران را با ساير رويكردها در دو سطح بينشى و عينى و در حوزه داخلى و خارجى ميتوان بررسى كرد.

سطح بينشى

رويكرد انقلاب اسلامى در سطح بينشى در هر دو حوزه داخلى و خارجى، اختلافهايى با ساير رويكردها دارد كه از مهمترين اين تفاوتها ميتوان به ريشه دينى انقلاب اسلامى، استفاده از الگوهاى كامل مانند اهل بيت عليهم السلام و پيروى از ولايت فقيه اشاره نمود.

اقتدا به الگوهاى برتر. از تفاوتهاى انقلاب اسلامى با مكاتب مادى گرا، الگوگيرى در جهت گيرى ضد استبدادى انقلاب اسلامى از نهضت امام حسين عليه السلام است. در اين تفكر انقلابى، رهبرى وجود دارد كه جوانان حاضرند در راه فرمانبردارى از او كشته شوند. الگوى عاشورا و امام حسين عليه السلام ايستادگى در برابر ظلم را به همه آزادگان در تمام دوران منتقل نموده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 122/10-123؛ 98/11-99) در گفتمان انقلاب اسلامى تمسك به ولايت فقيه به عنوان محور اساسى مبارزه با استبداد (امام خمينى، صحيفه امام، 463/11-465) نيز در راستاى پيروى از ولايت ائمه اطهار عليهم السلام تبيين ميشود.

پيوند با دين. انقلاب اسلامى صرفاً مواجهه با استبداد را سرلوحه حركت جهادى خود قرار نداده است؛ بلكه همزمان جايگزين اين استبداد كه استقرار دين در همه عرصه ها بوده

ص: 127

را نيز آرمان خود قرار داده و رويكردش در استبدادستيزى احياى دين و ارزشهاى دينى بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 234/3-251)

سطح عينى

در سطح عينى انقلاب اسلامى ايران در دو حوزه داخلى و خارجى با رويكردهايى متفاوت از ساير انقلابها و نظامات فكرى، به مواجهه با مسئله استبداد پرداخت و تجربه هاى جديدى را ايجاد كرد. برتريهاى مواجهه انقلاب اسلامى با استبداد را ميتوان در تكيه بر مردم و استفاده از نهادهاى ريشه دار چون مساجد، توجه به فرهنگ و توليد گفتمان به جاى مبارزه مسلحانه، مبارزه ساختارى و غيرشخصى مشاهده كرد.

اعتماد به مردم و استفاده از نهادهاى مردمى. برخلاف استبدادستيزى ادعائىِ نظامات سياسى غربى كه با تبليغات فراوان ژست ضداستبدادى به خود مى گيرند (see : Smith, 2012, 381; Government Printing Office, 81; etc ...) و على رغم ايفاى نقش مستقيم كشورهايى چون انگلستان و آمريكا در به انحراف كشاندن استبدادستيزى مردم ايران، (آيت الله خامنه اى، 1379/7/14؛ 1390/7/20) انقلاب اسلامى ايران چنانكه از ابتدا يكى از اركان حركت عظيم خويش را مردم قرار داده بود، (امام خمينى، صحيفه امام، 490/4-495؛ آيت الله خامنه اى، 1381/3/14؛ 1394/3/14؛ ذوعلم، 1383، 4) با تكيه بر توان مردم و استفاده از نهادهاى ريشه دار مردمى چون مساجد، به مبارزه با استبداد طاغوتى رفت و پس از به ثمر نشستن انقلاب نيز همين رويه را پى گرفت كه اين امر موجبات بقاء اصل استبدادستيزى در نظام اسلامى را فراهم آورد.

توجه به فرهنگ و گفتمان سازى. انقلاب اسلامى در سه سطحِ 1. مبارزه، 2. استقرار مردم سالارى و 3. استمرار مردم سالارى اهتمام جدى به فرهنگ نشان داده و درصدد اصلاح فرهنگى برآمده است، (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 243/15-247؛ آيت الله خامنه اى، 1380/8/20) چنانكه ستاد انقلاب فرهنگى كه بعدها شوراى عالى انقلاب فرهنگى نام گرفت در همان سالهاى نخست پيروزى نهضت به فرمان امام خمينى تشكيل شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 431/12-432) استبدادستيزى در انقلاب اسلامى بر پايه همين توجه به فرهنگ پا گرفت و پيش از پيروزى

ص: 128

انقلاب (ر. ك: طالقانى، 1362، 470/5) و پس از تثبيت نظام جمهورى اسلامى با تكيه بر فرهنگ و ترويج گفتمانى آن در تمامى ابعاد دنبال شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 431/12-432؛ آيت الله خامنه اى، 1394/3/14؛ 1394/4/2) اين رويكرد انقلاب اسلامى برخلاف روشهاى مسلحانه ى خشونت آميز و حزبى است كه در ساير انقلابهاى دنيا واقع شده يا در مبارزات گروهكهاى منحرف نمود مى يابد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 456/12-571؛ 91/15-92)

مبارزه ساختارى و غير شخصى. غالب حركتهاى ضد استبدادى كه در دنيا به انجام رسيده پس از مدت كوتاهى از اهداف خود غافل مانده و بار ديگر و در شكلى ديگر به استبداد بازگشته است. (آيت الله خامنه اى، 1383/11/19) تفاوت انقلاب اسلامى با ساير حركتهاى ضداستبدادى در اين است كه امام خمينى قدس سره از همان ابتداى نهضت با معرفى ريشه ها و سرشاخه هاى استبداد حاكم بر جامعه اسلامى و با هدف خشكاندن ريشه ها وارد مبارزه با استبداد شد. انقلاب ايران به سايه شوم استعمار در پسِ نقاب استبداد توجه داشت و با راهبرد اسقاط استبداد از طريق قطع ريشه هاى استعمارى آن، به خشكانيدن درخت استبداد پرداخت. (آيت الله خامنه اى، 1392/11/19)

توفيقات انقلاب اسلامى در مبارزه با ريشه هاى استبداد

اشاره

انقلاب اسلامى پس از به ثمر رسيدن و در مرحله گذار به سمت تمدن اسلامى (آيت الله خامنه اى، 1384/5/28؛ 1384/6/8؛ 1389/1/1) از ابتدا به مبارزه و حذف تدريجى ريشه هاى استبداد روى آورد و در گامهاى بعدى با سرنگونى نظام استبدادى و استقرار نظام ولايى مبتنى بر استقلال ملى و وحدت، به سمت تغيير فرهنگ و ارزشها گام برداشت.

استقرار نظام ولايى

جمهورى اسلامى در نخستين گام با تمسك به اصل مترقى ولايت فقيه، در پيشگيرى از هرگونه استبداد پيشقدم شد؛ چرا كه به فرموده امام خمينى قدس سره ولىّ فقيه، عادل و باتقوا بوده و كسى كه شرايط ولايت فقيه در او احراز شود، خودش جلوى استبداد را خواهد

ص: 129

گرفت. (امام خمينى، صحيفه امام، 464/11) انقلاب اسلامى با ارائه اصل ولايت فقيه، معرفت سياسى نوينى را به دنيا اعطا كرد كه در آن استبداد و خودكامگى به هيچ روى و با هيچ نام و مكتبى جايى ندارد. مبارزه با استبداد كه از دل اسلام جوشش كرد در هسته مركزى معرفت سياسى انقلاب اسلامى نهفته است. (آيت الله خامنه اى، 1381/6/24) در نتيجه ولايت فقيه را كه از همان روزهاى نخست استقرار نظام اسلامى در ايران به تأييد و تثبيت عمومى رسيد ميتوان نخستين دستاورد انقلاب اسلامى در مبارزه با ريشه هاى استعمار دانست كه تا زمانى كه سايه آن بر سر انقلاب اسلامى و امت اسلام حضور داشته باشد، استعمار نخواهد توانست بار ديگر در قامت استبداد عالم اسلام را تسخير نمايد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 58/10-60) نظام ولايى، نظامى مردم سالار و اخلاق محور است كه با توجه به رابطه ولىّ و مردم كارآمدترين نظام مشروع قلمداد ميشود. (ذوعلم، 1383، 4)

استقلال

مسئله مهم ديگرى كه انقلاب اسلامى در زدودن استبداد بدان نائل شد، قطع ريشه هاى وابستگى بود كه از دو قرن پيش و با حكومت شاهان قاجار به شكل جدى در حال آسيب زدن به ملت مسلمان بود و حيات خود را نيز در ماندگارى استبداد مشاهده ميكرد. استبداد حاكم بر مسلمانان از طريق اعمال سياستهاى بيگانه بر كشور و تحميل منافع خارجى بر مردم، وابستگى را تضمين و منافع استعمار را تأمين ميكرد. (آيت الله خامنه اى، 1388/11/13)

تغيير فرهنگ و جهت گيرى ها

انقلاب اسلامى كه اسلام را مخالف سستى و كاهلى معرفى نموده و چهره ضد استبدادى اسلام را هويدا كرد (امام خمينى، صحيفه امام، 316/4-330) به مبارزه با تنبلى و سستى رايج در جامعه كه محصول استبداد بود، رفته و با تزريق فرهنگ انقلابى اسلام درصدد بازتوليد مفهوم مجاهدت، تلاش و پويايى برآمد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1391/5/3) فرهنگ انقلابى كه در همه عرصه ها اعم از آموزش و تحصيل و فرهنگ عمومى رسوخ كرد به خطرى جدى براى

ص: 130

استكبار و استبداد تبديل شد چنانكه دشمنى ايشان را با انقلاب بيشتر كرد. در اين مسير تغيير نگرش مسئولان انقلاب به ارزشها و اولويت بخشى به جايگاه هنجارهاى انقلابى نشان از اهتمام انقلاب اسلامى به تغيير فرهنگ و جهت گيرى آن دارد. (آيت الله خامنه اى، 1368/9/21)

وحدت

انقلاب اسلامى وحدت اسلامى را از يك شعار به سياست رسمى تبديل نموده (امام خمينى، صحيفه امام، 130/8-133) و با اقدامات عملى چون نامگذارى هفته وحدت، فتواى حضرت امام خمينى قدس سره مبنى بر جواز نمازگزاردن شيعيان با ديگر مسلمانان در موسم حج، فتواى مقام معظم رهبرى مبنى بر حرمت توهين به مقدسات ساير مذاهب، (آيت الله خامنه اى، 1395/3/22) تأسيس دانشگاه مذاهب اسلامى، (پورقلى، 1378، 111) تلاشهاى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى در پيشگيرى از نشر كتبى كه شامل محتواى تفرقه انگيز باشد و تأسيس مجمع تقريب بين مذاهب اسلامى (1369 ش) و... (معاونت فرهنگى مجمع جهانى تقريب، 1389، 43-46) اهتمام خود را به اين امر نشان داد. در همين راستا امام خمينى قدس سره آيين حج ابراهيمى را فرصتى مغتنم براى رفع اختلافات و تمركز بر مشتركات عالم اسلام معرفى كردند. تأكيد بر حضور پررنگ و بى شمار اهل سنت در اطراف و اكناف ايران اسلامى و پايبندى ايشان به برادرى و برابرى نيز در همين مسير بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 207/13-214)

تقويت جبهه مواجهه با استبداد بين المللى

انقلاب اسلامى ايران از بدو تأسيس همواره از جريانات بيدارى اسلامى در اقصى نقاط عالم حمايت كرده (آيت الله خامنه اى، 1393/9/4) و با تقويت موج بيدارى اسلامى، استبداد و استكبار جهانى را با چالشهاى جدى مواجه نمود. (آيت الله خامنه اى، 1392/12/15؛ 1393/9/4) تأكيد امام خمينى قدس سره بر حفظ وحدت، (امام خمينى، صحيفه امام، 137/12) راهبرد درونى نظريه بيدارى اسلامى و ماجراى مقابله با رژيم صهيونيستى و حمايت نظرى و تسليحاتى از مقاومت فلسطين در برابر اين رژيم جعلى نيز نتيجه عملياتى بيدارى اسلامى است. (8592بيدارى اسلامى)

ص: 131

جمع بندى و نتيجه گيرى

اشاره

اسلام از ابتدا به مخالفت با استبداد پرداخته و بنابر روح ضد طاغوتى و استبدادستيز اسلامى، ائمه عليهم السلام تمام دوره حيات پربركت خويش را وقف مبارزه حاد سياسى با استبداد نمودند. نمود بارز اين رويكرد اسلام را ميتوان در سيره صحابه راستينى چون اباذر و سلمان و علماى ربانى چون شهيد اول و شهيد ثانى جستجو كرد. اسلام با تأكيد بر عدالت محورى و قانون گرايى در كنار اهميت كرامت انسانى، تعاليمى را در اختيار مؤمنان قرار داده است كه مبانى مخالفت اسلام با استبداد را معرفى ميكند.

استبداد به معناى آزادى و خودسرى در رأى و عمل به گونه اى كه به ديگران اجازه اظهارنظر و يا دخالت در عمل داده نشود، معرفى شده است. اين معنا در دوره اخير و به طور خاص در ميانه قرن سيزدهم و ابتداى قرن چهاردهم هجرى شمسى با مخالفت نظرى و عملىِ علما و بزرگانى چون مرحوم محمدحسين نائينى، كواكبى، سيد جمال، حسن البناء و... در سرتاسر ممالك اسلامى به چالش كشيده شد.

مهمترين عامل استبداد در بعد داخلى تفرقه ملل مظلوم و در بعد بيرونى دخالت استعمارگران خارجى است. انقلاب اسلامى ايران با تكيه بر وحدت و در سايه رهبرى ولايت فقيه استبداد را ريشه كن نموده و گفتمان اسلامىِ تقريبى با محوريت ولىّ فقيه را در مبارزه با استبداد عرضه نموده است. از همين رو استبداد درونى جوامع مسلمان و مستضعف و نيز استبداد بين المللى، تمام وجهه همت خود را صرف تخريب اين محور مركزى مبارزه با استبداد نموده است.

مهمترين ويژگيهاى استبداد، بى قانونى و انحصار قدرت در دست مستبدان است كه با بيدارى عمومى و حفظ وحدت و پيروى از ولايت اهل بيت عليهم السلام و فقهاى ربانى ميتوان به مبارزه با ريشه هاى آن شتافت. ولايت فقيه با الگوگيرى از اهل بيت عليهم السلام و حفظ وحدت امت اسلامى در دو بعد داخلى و بين المللى به مبارزه با استبداد پرداخته و استبداد استعمارى را در نيل به اهداف خود ناكام نهاد.

انقلاب اسلامى با فاصله معنادارى كه از ساير الگوهاى شرقى و غربى استبدادستيز

ص: 132

دارد، توانست به الگوى استبدادستيزى در ميان مستضعفان جهان تبديل شود. از ميان تفاوتهاى اساسى ميان انقلاب اسلامى و ساير الگوهاى استبدادستيز ميتوان به اقتدا به الگوهاى برتر و همچنين توجه به فرهنگ و مبارزه ساختارى اشاره كرد.

انقلاب اسلامى با ساقط كردن نظام استبدادى شاهنشاهى و مقاومت در برابر توطئه هاى استكبار، توانست با جايگزينى نظام ولايى، كشورى مستقل از شرق و غرب را سامان دهد كه با وحدت و همدلى مردم و اقوامش به تغيير فرهنگها و زيرساختهاى استبدادى مبادرت ورزد.

ص: 133

ص: 134

منابع

قرآن كريم.

آشورى، داريوش، دانشنامه سياسى، تهران، انتشارات مرواريد، چاپ دهم، 1383 ش.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، بيانات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

ابن سينا، حسين بن عبدالله، الاشارات و التنبيهات، قم، نشر البلاغة، 1375 ش.

ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، بيروت، دار صادر، چاپ سوم، 1404 ق.

اخترشهر، على، مسلمى پطرودى، حميدرضا، درآمدى بر انديشه سياسى امام خمينى، قم، انتشارات پاد انديشه، چاپ دوم، 1383 ش.

اخوان مفرد، حميدرضا، ايدئولوژى انقلاب ايران، تهران، پژوهشكده امام خمينى و انقلاب اسلامى، 1381 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، الاجتهاد و التقليد، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1418 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تحرير الوسيلة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1421 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، شرح حديث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1377 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، كشف الاسرار، بى جا، بى نا، بى تا. «الف»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، ولايت فقيه (حكومت اسلامى)، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «ب»

ص: 135

احمدى، حسن، افرادى، كاظم، سير تفكرات پيرامون مدينه فاضله در جهان اسلام، آموزه هاى فلسفه اسلامى (فصلنامه)، مشهد، دانشگاه علوم اسلامى رضوى، ش 11، 1391 ش.

برزين، سعيد، زندگينامه سياسى مهندس مهدى بازرگان، تهران، نشر مركز، چاپ دوم، بهمن 1374 ش.

پورقلى، محسن، سياست خارجى ايران قبل و بعد از انقلاب، تهران، بى نا، 1378 ش.

حسينى فر، رضا، بيدارى اسلامى و امام خمينى، قم، دفتر نشر معارف، 1388 ش.

جوادى آملى، عبدالله، ولايت فقيه ولايت فقاهت و عدالت، قم، نشر اسراء، چاپ دوم، 1379 ش.

دهقان، حميد، انقلاب اسلامى نقطه عطفى در تاريخ، قم، نشر مدين، 1382 ش.

ذوعلم، على، ولايت فقيه از تئورى تا تجربه، زمانه (ماهنامه)، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، ش 21، 1383 ش.

رفيع پور، فرامرز، توسعه و تضاد، تهران، شركت سهامى انتشار، چاپ دوم، 1377 ش.

شريف، محمدرضا، انقلاب آرام، تهران، انتشارات روزنه، 1381 ش.

شفائى، حسين، حكومت مردم سالارى دينى، قم، انتشارات سلسال، 1380 ش.

شيرودى، مرتضى، جنبشها و نهضتهاى سياسى معاصر، قم، انتشارات زمزم هدايت، 1390 ش.

طالقانى، محمود، پرتوى از قرآن، تهران، شركت سهامى انتشار، 1362 ش.

على زاده، حسن، فرهنگ خاص علوم سياسى، تهران، انتشارات روزنه، 1377 ش.

فارابى، ابونصر محمد بن محمد، السياسة المدنية، بيروت، دار و مكتبة الهلال، 1996 م.

كلانتر، منصور، سلطه گرايى، تهران، انتشارات هيرمند، 1377 ش.

كواكبى، سيد عبدالرحمان، طبايع الاستبداد يا سرشتهاى خودكامگى، ترجمه عبدالحسين ميرزا قاجار، تحقيق محمدجواد صاحبى، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، 1378 ش.

محلاتى، اسماعيل، اللئالى المربوطة فى وجوب المشروطة، بوشهر، بى نا، بى تا.

مدنى، سيد جلال الدين، تاريخ سياسى معاصر ايران، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ سوم، بى تا.

مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1377 ش.

معاونت فرهنگى مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى، اهداف، ساختار و فعاليتهاى مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى، تهران، مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى، چاپ ششم، 1389 ش.

ميلانى، عباس، چند گفتار درباره توتاليتاريسم، تهران، نشر آتيه، 1378 ش.

نائينى، محمدحسين، تنبيه الامة و تنزيه الملة، تحقيق جواد ورعى، قم، بوستان كتاب، 1382 ش.

ص: 136

نظرپور، مهدى، تاريخ سياسى معاصر ايران، قم، مركز تحقيقات اسلامى، 1380 ش.

نهج البلاغه، الامام على بن ابى طالب عليه السلام، الشريف الرضى، تحقيق صبحى صالح، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول، 1414 ق.

Eisenstein, Zillah, Against Empire: Feminisms, Racism and the West, London : Zed Books, 2004.

Government Printing Office, Supporting human rights and democracy: The United States Record, 2003-2004, USA : Government Printing Office.

Sheldon, Garrett Ward, Encyclopedia of Political Thought, NY : Facts on File, 2001.

Smith, Tony, Americas Mission : The United States and the Worldwide Struggle for Democracy, Princeton University Press, 2012.

ص: 137

ص: 138

اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله

اشاره

محمدصادق احمدى(1) (مؤلف و مسئول علمى)

اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله؛ اسلام حقيقىِ مستند به منابع اصيل و تحقق بخش ارزشهاى الهى در برابر اسلام آمريكايى.

اسلام از ماده «س ل م» در لغت به معناى تسليم شدن، عافيت و دورى از عيب و نقص، خالص نمودن عبادت (ابن فارس، 1404، 90/3-91؛ ابن منظور، 1405، 345/6؛ قرشى، 1371، 301/3-302) و در ادبيات اسلامى، آخرين دين وحيانى است كه مجموعه ى عقائد، ارزشها، احكام حقوقى و عبادى را به عنوان يگانه راه سعادت و رستگارى انسانها به ارمغان آورده و رسالت ترويج ارزشهايش را نيز به عهده ى خواص از امت اسلام واگذار كرده است. (آيت الله خامنه اى، 1384/10/19) مراد از كاربردهاى قرآنى واژه اسلام مانند: «إِنَّ اَلدِّينَ عِنْدَ اَللّٰهِ اَلْإِسْلاٰمُ» ، (آل عمران، 19) «وَ رَضِيتُ لَكُمُ اَلْإِسْلاٰمَ دِيناً» (مائده، 3) و... دين اسلام است؛ (طباطبائى، 1374، 273/5-293) واژه ى «ناب» نيز مرادف با «سره، خالص و بدون آميختگى بودن» (معين، 1382، 4521/4) و به معناى چيزى است كه با ماده ى ديگرى تركيب نشده باشد. (انورى، 1382، 7591/8) واژه محمدى صلى الله عليه و آله نيز انتساب به حضرت محمد صلى الله عليه و آله، رسول گرامى اسلام، را افاده ميكند؛ بنابراين اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله اسلام خالص و نابى است كه در آموزه ها و سيره ى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله متبلور شده است.

ص: 139


1- . مدير گروه اديان ابراهيمى پژوهشگاه بين المللى جامعة المصطفى صلى الله عليه و آله العالمية

اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله «اسلامِ صفا و معنويّت، اسلامِ عقلانيت و توحيد، اسلامِ پرهيزكارى و مردم سالارى، اسلامِ «أَشِدّٰاءُ عَلَى اَلْكُفّٰارِ رُحَمٰاءُ بَيْنَهُمْ» (فتح، 29) و در نقطه مقابل، اسلامِ آمريكايى به معناى پوشاندن لباس اسلام بر نوكرى اجانب و دشمنى با امّت اسلامى است». (آيت الله خامنه اى، 1393/7/8)

اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله اولين بار زمانى كه اسلام آمريكايى درصدد ايجاد انحراف در عالم اسلام و ارائه چهره ى مخدوشى از اسلام بود، در بيانات امام خمينى قدس سره به كار رفت؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 11/21، 120) البته ايشان از درهم آميختگى مرزهاى مفهومى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله؛ كه اسلام پابرهنگان و محرومان است، با اسلام آمريكايى؛ كه اسلام مقدس نماهاى متحجر، سرمايه داران خدانشناس و مرفهين بى درد است نگران بوده اند. (امام خمينى، صحيفه امام، 120/21-121)

پس از اين، ادبيات نوينى درباره ى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله و اسلام آمريكايى شكل گرفت. اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله اسلامى برگرفته از منابع اصيلى چون قرآن و سنت رسول گرامى اسلام و اهل بيت عليهم السلام و وفادار به تعاليم راستين و حقيقى ايشان است. نگاه جامع به دين و به طور خاص اجرايى شدن احكام دين در قالب تشكيل حكومت اسلامى از مهمترين ويژگيهاى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله است و به ويژه سلطه ستيزى و دفاع از محرومان و مستضعفان از جهت گيريهاى اساسى آن ميباشد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 79/21-80؛ 119-120)

گرچه عبارت اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله تعبير نوآورانه اى از اسلام اصيل و حقيقى است؛ با اين حال قرآن مختصات اسلام ناب و انحراف از اسلام اصيل را در مجموعه آياتى بيان داشته است. از نظر قرآن همنشينى با قرآن، (فرقان، 30) اتخاذ ولىّ و امام خوب، (فرقان، 27-28) جهاد در راه خدا، پيشى نگرفتن از ولىّ خدا، (مائده، 54) عقلانيت (يوسف، 2) و صفاتى از اين قبيل از ويژگيهاى اسلام ناب است.

اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله با مجاهدتهاى پيامبر گرامى اسلام كه در پى مجد و عظمت پيروان خويش بودند، (امام خمينى، صحيفه امام، 79/21-80) و در نتيجه تلاشهاى اهل بيت عليهم السلام كه قرآن و سنت پيامبر را ترويج ميكردند، توسعه يافت. (آيت الله خامنه اى، 1388/2/26) پيامبر گرامى

ص: 140

اسلام پيش از وفات خود راهبرد دست يابى به اسلام ناب را روشن ساخته و با تأكيد بر تمسك به قرآن و اهل بيت عليهم السلام در احاديثى مانند حديث معروف ثقلين، (ر. ك: حسينى ميلانى، 1421، 9-32) راه نجات را در پيروى از اين دو منبع گران سنگ منحصر نمودند. (ر. ك: طبرسى، 1386، 12-30)

اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله مخالف اشرافى گرى، تبعيض، فساد طبقاتى و استكبار بوده و در پى ترويج توحيد، عدالت و استقرار جامعه اسلامى است. (ر. ك: نهج البلاغه، نامه 53 (426-445) چنانكه اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان الگوى تام اسلام ناب در احياى عدالت حتى نسبت به برادر خود نيز استثنا قائل نشدند. (نهج البلاغه، خطبه 215 (346-347) پس از اميرالمؤمنين عليه السلام ائمه عليهم السلام عهده دار احيا و گسترش مفاهيم قرآن و ارزشهاى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله بودند. (صدوق، 1413، 610/2؛ طوسى، 1407، 96/6)

اين رويارويى در طول تاريخ تحت عنوانهايى چون تقابل اسلام علوى با اسلام اموى و عباسى يا رويارويى اسلام التقاطى با اسلام راستين صورت پذيرفت و انديشمندان و فقيهان مسلمان در حفاظت از مرزهاى اسلام ناب محمدى جِدّوجهد خود را به كار مى بستند. (آيت الله خامنه اى، 1359/6/14؛ 1370/10/11؛ 1382/6/19)

نخستين انحراف سازمان يافته از اسلام ناب را ميتوان در زمان حضور پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مشاهده كرد. آنگونه كه در زمان حيات آن حضرت در مواجهه ى با بيانات شخص پيامبر صلى الله عليه و آله به تدريج دو جبهه ولايت پذير و ولايت گريز شكل گرفت، بدان حد كه نه تنها در روايات منقول از ايشان؛ (مقدسى، بى تا، 59/5-60) بلكه در آيات قرآن نيز صراحتاً حجت بودن بيان پيامبر صلى الله عليه و آله براى پيروان مورد تأكيد قرار گرفت (نجم، 3-4) و از عده اى از اطرافيان ايشان با عنوان منافق ياد شد. (ر. ك: منافقون، 1-11) مصاديق اين مسئله را ميتوان در ماجراى ترور پيامبر در بازگشت از جنگ تبوك، (توبه، 74) تخلف از لشكر اسامه (ابن ابى الحديد، 1404، 181/17-183) و... به روشنى مشاهده كرد.

پس از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نيز دو انحراف بزرگ در تاريخ اسلام پديدار شد كه اگر مجاهدتهاى علمى و عملى اهل بيت عليهم السلام نمى بود، ميتوانست به هدم اساس اسلام منجر شود؛ انحراف نخست از سوى بنى اميه و انحراف دوم از سوى بنى عباس واقع شد (امام خمينى، صحيفه امام،

ص: 141

388/16) و تا قرون ششم و هفتم هجرى ادامه يافت. (آيت الله خامنه اى، 1381/6/30)

در دوران غيبت ائمه عليهم السلام و به خصوص در دوران متأخر و پس از روى كار آمدن شاهان قاجار و پهلوى و همزمان با تجزيه ى امپراتورى عثمانى، برنامه اى منسجم و هدفدار براى تخريب اسلام ناب توسط دشمنان اسلام طراحى و اجرا شد. (آيت الله خامنه اى، 1380/2/4؛ 1384/2/19) رويارويى امپرياليسم غربى با امپراتورى هاى بزرگ اسلامى مانند عثمانى و صفوى سبب زوال حكومتهاى اسلامى شده و موجبات ظهور نهضتهاى آزادى خواه اسلامى را فراهم آورد. (McDougall, 2014 , 212)

براى تحريف از اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله، در كنار ترويج سلفى گرى، روند عرفى كردن دين و سكولارسازى جامعه دينى به موازات هم پيش رفتند و حريم مرجعيت دينى را نيز محدود نمودند، كه اوج اين تحديد دين در ماجراى مشروطه و سربه دارى شيخ فضل الله نورى خود را ظاهر ساخت. (آيت الله خامنه اى، 1385/2/9) روشنفكران قاجارى با يكسان انگارى اسلام با مسيحيت قرون وسطايى، بى صداقتى در انتقال مفاهيم غربى و سرسپردگى برخى از ايشان به سفارتخانه هاى بيگانه، ضرباتى به پيكره اسلام ناب وارد ساختند. (دژاكام، 1385، 187-206)

در دوران معاصر بزرگانى چون علامه عسكرى، (عسكرى، 1388، 27/1) آيت الله طالقانى، (طالقانى، 1362، 470/5-471) مهندس بازرگان، (ر. ك: آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1373/11/5) علامه طباطبائى (ر. ك: طباطبائى، 1376، 10-11) و شهيد مطهرى با طرح اسلام اصيل و راستين (مطهرى، مجموعه آثار، 29/24) و بعدها نيز آيت الله خامنه اى، (آيت الله خامنه اى، 1370/4/23؛ 1374/3/3) زمينه ى طرح گفتمان اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله را براى امام خمينى قدس سره فراهم كردند. اسلام راستين در فضايى طرح شد كه روشنفكران غرب گرا و سردمداران مذاهب انحرافىِ ساخته دست استعمار با القاى شبهات فراوان و تسخير عرصه هاى علمى و سياسى جرأت هرگونه اظهارنظر را از پيروان اسلام ناب سلب كرده بودند. آيت الله طالقانى با تشكيل جلسات تفسير قرآن و كاربرد احكام قرآنى در مبارزه با كفر و استكبار و تربيت نسل دانشجويان متدين (طالقانى، 1362، 470/5) به تبيين اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله كمكهاى شايانى نمود. شهيد مطهرى نيز با توسعه گفتمانى و ترويج اسلام راستين كه به مبارزه با اسلام تحجر و سكولار مى پرداخت،

ص: 142

زمينه را براى بحث از اسلام ناب فراهم ساخت كه پس از انقلاب اسلامى به تحقق نزديك شد. (آيت الله خامنه اى، 1389/3/14)

مبانى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله

مبانى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله مجموعه ى پايه هاى نظرى و فكرى است كه بر اساس آن اسلام ناب با تمامى لوازمش تعريف ميشود. قرآن و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام به عنوان منبع زنده و زاينده، مجموعه مبانى مورد نظر را بيان داشته اند. پيش از تبيين مبانى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله توجه به اين امر ضرورى است كه اسلام آمريكايى نيز مدعى پايبندى به همين مبانى است، با اين حال طرفداران اسلام آمريكايى، به علت تحجرگرايى و نيز همسويى با اصول مورد نظر غرب و تأمين منافع ايشان، فاصله زيادى با اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله دارند. (آيت الله خامنه اى، 1389/2/29)

در قرآن، خدامحورى و توحيد به عنوان اصلى ترين مبناى مورد نظر اسلام چنان مورد تأكيد قرار گرفته (بقره، 163) كه از نظر برخى هدف نهايى از آيات قرآن، توحيد تلقى ميشود. (صدرالمتالهين، 1366، 54/4) ارسال نامه از سوى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به پادشاهان شرق و غرب و دعوت ايشان به توحيد در همان سالهاى اوليه ى تشكيل حكومت اسلامى، نشان از جايگاه بى مثال توحيد در انديشه اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله دارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 29/2-30) اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله در شرايط كنونى نيز درصدد مخالفت با آمريكا، كفر و شرك و طنين انداختن آواى توحيد است. (امام خمينى، صحيفه امام، 82/21) و روشن است كه همين تكيه و تأكيد بر توحيد در منظومه ى فكرى امام خمينى قدس سره سبب تحول آفرينى ايشان و احياى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله گشت. (آيت الله خامنه اى، 1394/3/14)

توحيد صرفاً يك نظريه فلسفى و فكرى نيست (آيت الله خامنه اى، 1382/7/2) بلكه معناى عميق و همه جانبه ى آن، حاكميت ارزشهاى الهى بر جامعه و نفى حكومتهاى طاغوتى، استبدادى، فاسد و طغيانگر است. (آيت الله خامنه اى، 1382/7/22؛8592 توحيد)

نبوت در منظومه توحيدى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله بر اساس هدف تربيتى و اصلاحى و براى ابديت بخشيدن به حركت عظيم و بزرگ خداوندى كه تزكيه و تعليم كتاب و حكمت

ص: 143

را محور فعاليت خود قرار داده است، جايگاه شاخصى دارد. (آيت الله خامنه اى، 1379/12/24؛ 1388/4/29) اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله از طريق نبوت و بعثت انبيا جهت ختم برنامه هاى تعليمى و تربيتى خداوند ابلاغ شد و در همين راستا نبوت حضرت خاتم صلى الله عليه و آله نيز بشريت را به سر منزل مقصود نزديك نمود. (آيت الله خامنه اى، 1379/12/24؛8592 پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله)

در استمرار نبوت، ولايت ركن ركين اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله و برخاسته از آن است و بنابر آيات قرآن و روايات صحيح، اتكا به آن سبب رستگارى خواهد بود. اسلام از اساس، تمسك به ولايت را يكى از مبانى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله در كنار توحيد و نبوت قرار ميدهد. (امام خمينى، صحيفه امام، 113/20) باور به خدا و خلفاى منصوبش چنان اهميت دارد كه وعده ى حتمى خدا نجات كسانى است كه ايشان را به عنوان ولىّ اتخاذ نموده اند. (بقره، 257؛ مائده، 55) اسلام ناب در كنار ولايت خدا و رسول خدا صلى الله عليه و آله، ولايت اهل بيت عليهم السلام را نيز بنابر حديث متواتر ثقلين، واقعه غدير، حديث منزلت و احاديث ديگر اثبات ميكند (شرف الدين موسوى، 1402، 71-74، 199-201، 259-264) و تجلى ولايت در حكومت اسلامى را سبب پياده شدن مؤلفه هاى اسلام ناب مى داند. (امام خمينى، صحيفه امام، 152/18-155)

ولايت فقيه كه در امتداد و برگرفته از همين مبناى محكم اسلام ناب است، با الگوگيرى از ولايت اولى الأمر به مبارزه با استبداد و استكبار پرداخته و در راستاى تحقق توحيد و ارزشهاى توحيدى تلاش ميكند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 58/10-60؛ آيت الله خامنه اى، 1381/6/24؛8592 ولايت فقيه)

در اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله توجه به حيات و نشئه ى اخروى يك اصل اساسى است كه به زندگى انسانى جهت داده، (غافر، 40؛ تغابن، 7) نگاه به زندگى مادى را نگاهى ثانوى و به عنوان مقدمه و كشتزارى براى نشئه اخروى لحاظ ميكند. (قصص، 77) اساساً بدون وجود معاد، عدالت در زندگى انسانى تحقق پذير نخواهد بود؛ چنانكه هر جايى و در هر زمانى اعتقاد به مبدأ و معاد نباشد، عدالت نيز تحميلى و اجبارى خواهد بود. (آيت الله خامنه اى، 1390/2/27)

ويژگيهاى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله

اشاره

اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله داراى ويژگيهايى است كه اساسى ترين آنها عبارت اند از:

ص: 144

جامعيت

اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله خوانشى جامع و جهانى (اعراف، 157) از اسلام است كه بر اساس آيه ابلاغ (انعام، 19) جاودانه بوده و از ويژگيهاى آن چند بعدى بودنش است. (ايزدپناه، 1375، 172) اسلام ناب برخلاف يهوديت كه شريعتى خشك را عرضه ميكند (كتاب مقدس، لاويان) و نيز تأكيد افراطى مسيحيت زمان ظهور اسلام بر اخلاق و رهبانيت، (كتاب مقدس، متى، 5؛ 6؛ 7) ميان دنيا و آخرت را جمع كرده (اسراء، 18-20) و البته در اين ميان اصالت را به جانب آخرت داده است. (قصص، 77) اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله اسلامى جامع است كه فرهنگ جهاد، شهادت، مقاومت و هجرت را در جامعه اسلامى بارور كرده (مهدوى، 1378، 26-27) و علاوه بر اينكه از اسلام منزوىِ سكولارِ منحصر در مسجد و عبادت جداست، در همه ى عرصه هاى زندگى حضور دارد. (آيت الله خامنه اى، 1393/12/21) برخلاف آنچه برخى مدعى هستند (Adib-Moghaddam, 2014, 161) اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله صرفاً در زمينه انديشه ى سياسى و در تقابل با اسلام غير سياسى نيست؛ بلكه چنان جامعيتى دارد كه راحت طلبى، سازش، فرومايگى، التقاط، وهم گرايى و ترويج خرافه، استكبار، نفاق و فهم قشرى از دين، در آن جايى ندارد (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 448/4-450؛ بابايى زارچ، 1383، 154-157) و در آن دنيا و آخرت، زهد و حضور پرشور اجتماعى، شريعت و عقلانيت، عاطفه و قاطعيت و ساير ابعاد برخاسته از اسلام ناب، همگى با هم در نظر گرفته ميشوند. (آيت الله خامنه اى، 1388/7/2)

عقلانيت

عقلانيت و تفكر كه در موارد زيادى مورد تأكيد قرآن قرار گرفته (ر. ك: بقره، 73، 242؛ يوسف، 2؛ زخرف، 3؛ حديد، 17) و در روايات نيز اوصاف آن همانند همنشينى با حياء و نيز تمايزاتش مانند تفاوت آن با نيرنگ و... تبيين شده است. (ر. ك: كلينى، 1407، 10/1-29) اساس اسلام با قشرى گرى و تحجر و تعصب جاهلى و اوهام و تخيلات، تضاد داشته و سبب توليد نيروى فكرى و ايجاد انگيزه در ملتهاى آزاده براى مبارزه با ظالمان و ستمگران و حركت در جهت منافع مظلومان و مستضعفان ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1393/12/21) از عمده تفاوتهاى اسلام نسبت به ساير مكاتب توجه به عقلانيت انسان در كنار پرورش اخلاقى اوست (امام خمينى، صحيفه امام،

ص: 145

449/4) كه در سايه ى رهبرى اهل بيت عليهم السلام و هدايت به سمت آزادگى و عقلانيت سبب شكوفايى تشيع گشته است؛ (آيت الله خامنه اى، 1385/8/17) چنانكه بزرگان فلسفه غربى به معرفى فلسفه و عقلانيت شيعى پرداخته (e.g. : Corbin, 2014, 23-102) و حتى آن را محبوب ترين عنصر فرهنگ شيعه ناميده اند. (Axworthy, 2008, 87-89)

اجتهادپذيرى

اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله باب اجتهاد را مفتوح نموده و به كاربست عقل بر منهج اهل بيت عليهم السلام توجه ويژه دارد. البته بايد توجه داشت كه اجتهاد و اختلاف در فهم مجتهدين كه سبب اختلافهايى در برداشت از اسلام ميشود، به اصل و اساس اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله ضربه و خللى وارد نميكند، (امام خمينى، صحيفه امام، 176/21-180) بلكه درخت اسلام ناب به واسطه اجتهاد و كاربست عقلانيت ضابطه مند آبيارى شده و ثمرات نوبه نو و روزافزونى را براى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله موجب خواهد شد. (آيت الله خامنه اى، 1389/7/29) اين شيوه ى اجتهادى نه تنها مخل به فهم و برداشت از اسلام ناب نخواهد بود؛ بلكه آن را تعالى داده و از راكد شدن آن پيشگيرى ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1389/7/29؛8592 فقه)

حكومت دارى

اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله در كنار توجه به آحاد مسلمانان عالم، براى حكومت و جامعه مسلمين برنامه داشته و سياست را در پيشبرد اهداف اسلام اجتماعى دخيل مى داند؛ چنانكه توجه به حكومت اسلامى و تحقق اسلام در سوره حج چنين ذكر شده است: «اَلَّذِينَ إِنْ مَكَّنّٰاهُمْ فِي اَلْأَرْضِ أَقٰامُوا اَلصَّلاٰةَ وَ آتَوُا اَلزَّكٰاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ لِلّٰهِ عٰاقِبَةُ اَلْأُمُورِ» . (حج/ 41) اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله در پى تأسيس حكومتى براى اداره جامعه جهانى است كه طنين توحيد در آن آوازه انداخته و استعلاى شرق و غرب را از سر اسلام دور نمايد. (امام خمينى، صحيفه امام، 179/21-181)

ص: 146

كارآمدى

برخلاف ساير تئورى هايى كه در محافل روشنفكرى، انديشه هاى زيبا را طرح كرده و در عرصه عمل حرفى براى گفتن ندارند، اسلام ناب عملياتى و كارا بوده و با توجه به نيازهاى زمان جوابگوى مشكلات جامعه اسلامى است. (آيت الله خامنه اى، 1394/3/14) در اين نظام انديشه، حكومتِ ولايت محور با توجه به كارآمدى و انجام تكليف در عرصه اجتماع ارزش گذارى شده و به تأثير عينى در روند امور اهتمام مى ورزد. (ذوعلم، 1385، 120-121)

روزآمدى

اسلام ناب برخلاف طرح واره هايى از اسلام كه نظامى با ارزشهاى پوسيده و غلط را احيا و ترويج ميكنند، زنده و پويا بوده و مطابق با زمانه خود به اصلاحگرى مى پردازد. اساساً ويژگى ممتاز اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله در قياس با ساير خوانشها از اسلام در همين است كه امام خمينى قدس سره با تكيه بر منظومه فكرى توحيدى خويش و با نگاه به مسائل و مشكلات ايران اسلامى و ساير جوامع مسلمان، «اسلام ناب محمدى» صلى الله عليه و آله را به عنوان يك راه حل و مجموعه ى ارزشى، مورد تأكيد قرار داد و ملتهاى آزاده نيز ارزشمندى راه حلهاى امام خمينى قدس سره را درك نموده و به سرعت آن را در ميان خود گسترش دادند. (آيت الله خامنه اى، 1394/3/14)

عزت مدارى

شعار «نه شرقى، نه غربى» نيز از ديگر ويژگيهاى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله است، (امام خمينى، صحيفه امام، 178/21-179) چرا كه با وادادگى و اتكا به كفر و شركِ غرب و شرق، از اسلام جز نامى باقى نمانده و آنچه مورد نظر غرب است ارائه خواهد شد. اتكا به اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله، استقلال كلمه ى اسلام و اعتلاى آن را بارور ميكند و برخلاف آن، اسلام آمريكايى است كه اسلام را وابسته و ذليل ميخواهد. (آيت الله خامنه اى، 1386/5/28)

ص: 147

مواضع سياسى - اجتماعى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله

اشاره

اسلام ناب انسانها را از بى تفاوتى نسبت به سرنوشتشان برحذر داشته و ايشان را مسئول دانسته (امام خمينى، صحيفه امام، 9/21-12) و در كنار مواضع صريح سياسى، اخلاق اجتماعى را نيز مورد توجه جدى قرار داده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 168/12) مهمترين مواضع سياسى - اجتماعى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله عبارت اند از: مبارزه با استبداد، استكبارستيزى، استقرار عدالت، دفاع از مستضعفان و اتحاد ملى و انسجام اسلامى.

مبارزه با استبداد

اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله با پذيرش هرگونه ولايت طواغيت مخالف بوده (بقره، 257) و بر اساس آرمان توحيدى خود، مردم را به ولايت الهى مى خواند. پيام تاريخى استكبارستيز امام خمينى قدس سره نيز از تفاوت ميان اسلام و كفر و الهى بودن مبانى استكبارستيزى و مادى بودن مبانى استكبار خبر ميدهد. (امام خمينى، صحيفه امام، 21/1) پذيرش استكبار ملازم با رفتن تحت ولايت طواغيت و دورى از توحيد است و در نتيجه اسلام از اساس با اين مسئله مخالف بوده و به ستيزه با استبداد مى پردازد. (آيت الله خامنه اى، 1382/7/22)

استكبارستيزى

اسلام ناب به هيچ روى حاضر نيست نسبت به ارزشهايش تسامح كند و در اين مسير حتى در رابطه با پيامبرش كه عزيزترين مخلوق جهان است نيز روادارى نميكند. (اسراء، 73-75) در مرحله بالاتر، اسلام ناب در تقابل با جبهه كفر قرار ميگيرد و حاضر به سازش كارى با جبهه ى استكبار نيست. (كافرون، 1-6) تأكيد روى اين جلوه از اسلام سبب مخالفت اردوگاه جهانى استكبار با ارزشمداران و مروجين اسلام ناب ميشود؛ چنانكه كينه و بغض مستكبران و گردنكشان عالم از انقلاب اسلامى ايران، به علت پافشارى و ايستادگى بر اسلام ناب و مواضع سياسى اين اسلام است. (آيت الله خامنه اى، 1386، 59-64) اسلام ناب به مقابله با ابرقدرتها مى پردازد، (آيت الله خامنه اى، 1388، 142) كه در غير اين صورت، قدرتهاى جهانى هرگز به مقابله با آن بر نيامده و از در سازش با آن وارد ميشدند؛ كما اينكه اگر پيامبر گرامى

ص: 148

اسلام صلى الله عليه و آله استكبارستيزى را كنار نهاده و در كنج خانه مى نشستند و متعرض استكبار نميشدند، احدى متعرض ايشان نميشد. (آيت الله خامنه اى، 1380، 11-12)

عدالت خواهى

انقلاب اسلامى در تجلى ارزشهاى اسلام ناب بر عدالت و برابرى اقشار مختلف در حكومت اسلامى تأكيد ميكند، (امام خمينى، صحيفه امام، 434/17) چنانكه همواره روى برابرى و نگاه مساوى انقلاب به همه اقوام تأكيد داشته و روادارى اسلام و حكومت اسلامى نسبت به اقليتهاى مذهبى را به منصه ظهور مى رساند. (آيت الله خامنه اى، 1393/11/27)

دفاع از مستضعفان

توجه به فقرا و محرومان از وظايف ذاتى اسلام ناب بوده و از مواضع سرسخت اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله در محيط اجتماعى، تأكيد بر منافع محرومين و مستضعفين در جامعه است، (آيت الله خامنه اى، 1381/9/15) چنانكه ترش رويى در برابر ايشان را برنتافته و حتى پيامبر خود را از ميان محروم ترين اقشار جامعه برانگيخته است. (ر. ك: ضحى، 6-10) استضعاف مورد نظر اسلام ناب، در دو بعد عقيدتى و اقتصادى جارى بوده و بلكه بيش از استضعاف اقتصادى، استضعاف عقيدتى را مد نظر دارد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1390/7/22) اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله همواره در حمايت از مظلومان و مستضعفان عالم گام برداشته و به عنوان نمونه، دفاع از ملت فلسطين به عنوان نمادى از ملت مظلوم مسلمان كه در سيطره استكبار غربى قرار گرفته اند، همواره در دستور كار نظام اسلامى قرار دارد (آيت الله خامنه اى، 1394/3/14) و در همين راستا صهيونيستهاى اشغالگر فلسطين از سوى انقلاب اسلامى به عنوان كفار حربى شناخته ميشوند. (آيت الله خامنه اى، 1387/10/8)

وحدت مسلمين

تقريب مذاهب و وحدت مسلمانان راهبرد ديگر اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله براى نيل به حكومت اسلامى و تربيت نفوس مؤمن است. (امام خمينى، صحيفه امام، 81/6-84) غرب استعمارگر

ص: 149

سالهاست كه براى پيشگيرى از نيل به اسلام ناب تحت حكومت اسلامى راهبرد مشخص تفرقه افكنى را در پيش گرفته است و براى خنثى نمودن اين برنامه، اتخاذ راهبرد وحدت ضرورى است. (مطهرى، مجموعه آثار، 1378، 55/14) البته وحدت به معناى سنى شدن شيعيان و يا شيعه شدن اهل سنت نيست، وحدت يعنى در عين اختلاف نظر، شيعيان و اهل سنت باهم برابر بوده و احساس برادرى داشته باشند. (آيت الله خامنه اى، 1368/10/5؛ 1388/9/15) در همين راستا در نظر انقلاب اسلامى، هر دولتى يا گروهى أعم از شيعه يا سنى كه در جهت اختلاف افكنى ميان مسلمانان و امت واحده اسلامى گام بردارد، بلندگوى تبليغاتى دشمن بوده و دشمن اسلام و قرآن خواهد بود. (آيت الله خامنه اى، 1394/3/2)

منابع اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله

منابع عمده دريافت اسلام عبارت اند از عقل و نقل، (ر. ك: جناتى، 1370) كه نقل خود بر ثقلين يعنى قرآن و عترت استوار است. (آيت الله خامنه اى، 1394/3/14) قرآن به عنوان منبع معرفتى اسلام (امام خمينى، صحيفه امام، 433/17) و با تفسير از سوى اهل بيت عليهم السلام بهترين راه هدايت بوده و اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله را عرضه ميكند (اسراء، 9) تا با تمسك به آيات راستينش، انسانها را از گرفتارى در دام انحراف مصون دارد. (آل عمران، 7)

استفاده از عقل در دستيابى به اسلام ناب را بايد در منهج اهل بيت عليهم السلام و تأكيد بر اصولى چون تفريع فرع بر اصل و استنباط احكام جستجو كرد. با اين حال در طول تاريخ، خوانشهاى ديگر از اسلام با قرائت سطحى از نقش عقل در نيل به اسلام، به فروكاهش مبانى اسلام به اصول عقلى (امام خمينى، صحيفه امام، 221/3) و لغزش در وادى قياس و استحسان دچار شدند. (آيت الله خامنه اى، 1372/1/28) اين به اصطلاح عقل گرايى محض و اتكا به ظن براى اجتهاد، از سوى انديشمندان بزرگ مسلمان همچون نوبختى و سيد مرتضى به چالش كشيده شده و كتابهايى چون «الرد على اصحاب الإجتهاد فى الأحكام» به همين منظور تأليف شدند. (آيت الله خامنه اى، 1389/7/29)

على رغم اعتبار عقل در كنار نقل، برخى از مسلمانان در ورطه ى نقل گرايى محض نسبت به قرآن افتادند؛ به گونه اى كه نقش اهل بيت عليهم السلام در تفسير قرآن را ناديده گرفتند.

ص: 150

(آيت الله خامنه اى، 1382/8/23) روشن است قرآن نيز به تنهايى صامت بوده و بدون حضور فعال قرآن ناطق، به راحتى مورد استفاده منحرفين قرار خواهد گرفت. (ر. ك: آل عمران، 7؛ آيت الله خامنه اى، 1382/8/23) ازاين رو پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در روايت متواتر ثقلين لزوم همراهى اين دو را تا ابد، بارها يادآور شدند تا اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله از منابع اصيل به دست مسلمانان برسد. (امام خمينى، صحيفه امام، 393/21-395؛ محمدى رى شهرى، 386، 8/5-58)

فهم عميق و صحيح كلام خدا از طريق تفسير و تبيين توسط اوليا، امرى بديهى است كه حتى در كتب مقدس ساير اديان نيز به روشنى بر آن تأكيد شده است. (كتاب مقدس، اعمال رسولان، 29/8-31) در دوران غيبت ائمه عليهم السلام وظيفه تفسير و تبيين قرآن و ارائه اسلام راستين بر عهده ى عالمانى است كه به تفقه در دين مى پردازند. (توبه، 122) ازاين رو در دوران غيبت، سيره اهل بيت عليهم السلام و سنت معتبر كه توسط فقها با عرضه به قرآن استخراج ميشود منبع اسلام راستين است كه به دست پرچمداران مكتب اهل بيت عليهم السلام سپرده شده است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 221/3-222)

اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله با تكيه بر عقل سليم در فهم عميق مبانى و باورهاى اعتقادى و با استناد به نقل معتبر يعنى قرآن و عترت و توجه به عقل در روشها و استنباط احكام، از افراط و تفريط در عقل گرايى صرف و نقل گرايى محض فاصله گرفته و در دوره غيبت امام معصوم عليه السلام معرفت دينى صحيح را از سوى عالمان ربانى عرضه ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 7/19-8؛ 438-439)

روش شناسى فهم اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله

اشاره

منابع اسلامى با تصريح به درافتادن عده اى بيماردل به ورطه انحراف در اسلام، (بقره، 10؛ آل عمران، 7) روشها و سنجه هايى را براى رهايى از ترديد و انحراف در اسلام عرضه كرده اند كه مهمترين آنها از اين قرارند:

تعقل و تدبر

مهمترين روش مورد تأكيد قرآن، تعقل و تدبر و تعمق در مفاهيم قرآنى است كه انسان

ص: 151

را گام به گام به قرآن نزديك ميكند. (ر. ك: مؤمنون، 68، محمد، 24؛ آيت الله خامنه اى، 1393/3/13) اين روش، در جهت خلاف روش فهم در قرون وسطاى غربى و تفكر مسيحى است كه ايمان را لازمه ى فهم پنداشته و بدون ايمان، فهم را غير ممكن ميداند. (Migliore, 2014, 2)

مراعات زمان و مكان

اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله هدف غايى خود را پيشرفت و تعالى همه جانبه ى فرد و جامعه بشرى و اجراى مقاصدى نظير استقرار عدالت، (حديد، 25) رشد معنويت، توسعه علم و دانش، حاكميّت اخلاق بر جامعه (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1390/2/27) و مرتفع ساختن موانع رشد (اعراف، 157) از طريق امر به معروف و نهى از منكر در نظام اسلامى (آيت الله خامنه اى، 1394/1/1) قرار داده است. براى دستيابى به اين مهم و سازگارى تعاليم دينى با اهداف غايى اسلام، مراعات زمان و ملاحظه مقتضيات زمانه از مهمترين روشهاى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله براى رسيدن به مقاصد است. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 99/19-102)

نگاه جامع

تفاوت اساسى روش فهم مورد نظر در اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله با برداشتهاى التقاطى از اسلام، نگاه جامعى است كه نسبت به اسلام ارائه ميشود. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 448/4-450) اسلام ناب، اسلام مبتنى بر كتاب و سنت است كه با ديدگاهى روشن و متناسب با شرايط زمان و مكان، شناخت نيازهاى بالفعل جوامع اسلامى و بشر و در نظر گرفتن روشهاى دشمن با استفاده از شيوه و متد علمى جا افتاده و تكميل شده در حوزه هاى علميه به دست مى آيد. (آيت الله خامنه اى، 1394/3/14)

از جمله مصاديق جامعيت اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله توجه به ساحتها و ابعاد وجودى انسان است. انسان مورد نظر اسلام با انسان از منظر تعاليم مادى غرب متفاوت است؛ چه آنكه انسان مطلوب اسلام ناب، انسانى است كه به عنوان فرد واحد مى بايد در مسير تكامل و تعالى مادى و معنوى شخصى خود تلاش نمايد و به عنوان فردى در اجتماع بايستى به مديريت اجتماع بپردازد. (آيت الله خامنه اى، 1386/2/25) براى چنين انسانى دو ساحت

ص: 152

در نظر گرفته شده است: يكى ساحت مادى و دنيايى و ديگرى ساحت معنوى و آخرتى آن. اسلام اين دو ساحت زندگى انسان را از يكديگر جدا نمى داند و در همين سير اعتقادى است كه بسيارى از ارزشهاى وحيانى را معنا مى بخشد. براى نمونه جهاد و ايثار كه از بالاترين ارزشهاى مطلوب اديان و به طور خاص اسلام است با باور به معاد و امتداد حيات پس از مرگ است كه معنا و هويت پيدا ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1386/2/25؛ 1389/9/10)

رجوع مستقيم به منابع معتبر

رجوع به منابع دست اول كه سنت حوزوى حافظ آن بوده است، از ديگر سنجه ها و روشهاى دستيابى به اسلام ناب است. اهميت اين مسئله تا جايى است كه پس از سياه نمايى گسترده غرب عليه اسلام ناب و ارائه تصويرى مخدوش از اسلام، مقام معظم رهبرى در نامه ى تاريخى خود در يكى از دو خواسته خود، رجوع بى واسطه به اسلام ناب را مدنظر قرار داده و اين روش فهم از اسلام را روشى منطقى و معقول عنوان داشتند كه اقتضاى منطق سليم است. (آيت الله خامنه اى، 1393/11/2) البته براى فهمِ عميق و تخصصى اسلامِ نابِ محمدى صلى الله عليه و آله تمسك به سنت علمى و اجتهادى حوزوى ضرورى است. با توجه به اينكه نهاد حوزه علميه و روحانيت اصيل، قرنهاست كه در جهت فهم و تبيين احكام خدا حركت كرده است، سزاست كه اسلام از اين قشر حوزوى كه حافظ اسلام و علوم اسلامى بوده اند، أخذ شود. (امام خمينى، صحيفه امام، 88/21-89؛8592 فقه، روحانيت و حوزه هاى علميه)

ولايت

اسلام، از ولايت به عنوان عنصر محورى فهم اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله ياد ميكند. شعار «حَسبُنا كتابُ الله» در نخستين سالهاى پس از وفات پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله موجب انحراف در زمينه ولايت براى دستيابى به فهم صحيح از قرآن و اسلام و سبب افتراق قرآن و عترت رسول الله صلى الله عليه و آله شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 111/20-121؛ نقى پورفر، 1381، 40)

ص: 153

راهبردهاى تحقق اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله

اشاره

از آياتى كه جامع راهبردهاى تحقق اسلام ناب است آيه 25 سوره ى حديد ميباشد كه در آن هدف بعثت پيامبران را برقرارى عدالت اجتماعى ميداند (ابراهيمى، 1377، 62) و قيام براى اقامه ى اين قسط و عدل را نيز وظيفه رسل الهى برميشمارد. (حديد، 25) از همين رو امام خمينى قدس سره مكرر به اين مسئله توجه ميدادند كه قدرتهاى بزرگ مانند آمريكا و شوروى معناى غلطى از اسلام را به مسلمانان تعليم مى دهند كه در آن اسلام بدون حكومت و منهاى سياست در كانون توجه قرار دارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 15/21-16)

اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله براى تحقق، مراحلى را از سر مى گذارند كه از انقلاب اسلامى آغاز شده و به تمدن اسلامى ختم ميگردد. مهمترين عامل مؤثر در جريان تحقق اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله، نظام سازى و تشكيل حكومت اسلامى است. (آيت الله خامنه اى، 1394/3/14) پس از تشكيل نظام اسلامى و با اجراى احكام و ارزشهاى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله در دولت اسلامى، محقق ساختن امت اسلامى و سپس تمدن عظيم اسلامى از مهمترين راهبردهاى تحقق اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله در جهان است. (همان) پيام واقعه غدير ناظر به بعد معنوى نبوده؛ بلكه تأكيد بر بعد حكومتى اسلام و نياز به كادرسازى و تشكيل نظام است. (امام خمينى، صحيفه امام، 111/20-115) مجموعه اى از راهبردهاى معرفتى، فرهنگى و سياسى شامل فهم سياسى، انقلاب فرهنگى، نظام سازى و... با قرائت انقلاب ساز از اسلام راهبردهاى تحقق اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله هستند كه در ادامه به سير تكوين آن اشاره ميشود.

فهم صحيح فراگير از اسلام

اين امر با ارائه ى تصويرى شفاف و بدون پيرايه از اسلام براى نيل به شناخت واقع بينانه اى از آن ضرورت دارد؛ (آيت الله خامنه اى، 1393/11/2) زيرا دشمنان اسلام، ساليانى است كه اسلام را به عنوان دينى خشن، مخالف حقوق زنان و دمكراسى، عقب افتاده و دشمن جهان معرفى ميكنند و از اين منظر بسترها و منفذهاى رشد و تحقق اسلام ناب را مسدود ميكنند. از سوى ديگر عالمان بى پروا و جاهلان سطحى نگر نيز با فهم غير صحيح و غفلت از ابعاد اسلام همواره تحقق اسلام ناب را با چالشهايى روبه رو مى ساختند؛ چنانكه حتى در زمان

ص: 154

ظهور حضرت ولىّ عصر نيز همين فهم قشرى سبب تكفير حجت خدا از سوى ايشان خواهد شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 409/18-410) بنابراين نخستين و مهمترين راهبرد تحقق اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله فهم صحيح و فراگير از مبانى، اصول و ويژگيهاى آن در سطح ملى و جهانى است.

انقلاب

اسلام انسان را به اصلاح روحى و فكرى و اخلاقى و نيز اصلاح نظام اجتماعى از دورن و بيرون دعوت ميكند؛ ازاين رو انقلاب در هر دو بعد درونى و بيرونى مطلوب اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله است. (مطهرى، 1368، 166-175) استكبارستيزى و مقابله با اسلام آمريكايى از ويژگيهاى ذاتى اسلام هستند و چنين خوانشى از اسلام ناب محمدى به منظور تحقق، نيازمند انقلاب و مقابله با قدرتهاى استكبارى و استبدادى و ورود در ولايت نور و خداوند است. (امام خمينى، صحيفه امام، 135/7-137) در فرايند اين راهبرد، مقابله با نظامهاى جائر و فاسد كه در ولايت طاغوت فروغلتيده و درصدد تحميل و القاى رويكرد استكبارى خويش هستند، ضرورى است و پيروزى بر آنها، مسير را براى مرحله بعد كه استقرار نظام است هموار خواهد كرد.

استقرار نظام اسلامى

انقلاب اسلامى راهبردى مقدماتى براى دستيابى به گام بعدى در راستاى تحقق اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله است. به همين جهت تأكيد بر عنوان «جمهورى اسلامى» مقدمه اى براى استقرار نظام اسلامى است تا گام بعدى براى تحقق احكام اسلامى محقق شود. (امام خمينى، صحيفه امام، 40/8-43) نظام اسلامى يعنى تدوين و تبيين ساختارها و فرايندهاى حكومتى مورد نياز براى تحقق آرمانهاى اسلامى. (امام خمينى، صحيفه امام، 12/9؛ آيت الله خامنه اى، 1384/6/8) در چنين نظامى كه هم به لحاظ شكلى و هم از جهت محتوايى واقعياتى تحت عنوان اسلام تثبيت ميشود، ميتوان مقدمات تشكيل دولت اسلامى را فراهم آورد، (آيت الله خامنه اى، 1384/6/8) تا با تربيت نيروهاى انسانى و كادرسازى در سايه آن، شكل گيرى جامعه اسلامى و تمدن اسلامى تا تحقق كامل اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله فراهم شود. (آيت الله خامنه اى، 1389/1/1)

ص: 155

تشكيل دولت اسلامى

پس از استقرار نظام اسلامى، با پياده كردن احكام اسلامى، دولت اسلامى تشكيل ميشود. البته بايد توجه داشت كه هر نهضتى به تشكيل دولت اسلامى نمى انجامد؛ چنانكه نهضت مردم مسلمان الجزاير و بسيارى از نهضتهاى اسلامى به تشكيل دولت اسلامى نيانجاميد. (آيت الله خامنه اى، 1384/6/8) بنابراين تشكيل و تكميل دولت اسلامى به تلاش و تدبير ويژه و مراقبتها و مجاهدتهاى خاص خود نياز دارد؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 12/9؛ آيت الله خامنه اى، 1384/6/8) با اين حال بايد توجه داشت كه دولت اسلامى به صورت كامل در زمان حاكميت انسان كامل محقق خواهد شد؛ لكن با جهت گيرى اركان نظام به سمت اسلام و تأمين محتواى اسلامى ميتوان دولت اسلامى را به پا داشت. (آيت الله خامنه اى، 1384/6/8)

تحقق جامعه اسلامى

خداوند متعال در سوره ى حج شروطى را براى تحقق جامعه اسلامى معين نموده كه هر يك داراى ابعاد فردى و اجتماعى بوده و شاخصه اجتماعى آنها در نظام سازى نقش مؤثرى دارد. (حج، 41) از اين چهار شرط يكى نماز است كه پيونددهنده ى دلهاى مؤمنان بوده و ديگرى زكات است كه با نگاه اجتماعى به آن، مؤمنان خود را مديون جامعه اسلامى دانسته و در قبال فقرا و ضعفا احساس دين و مسئوليت ميكنند. امر به معروف و نهى از منكر نيز بيش از بعد فردى داراى ابعاد اجتماعى است. با مراعات اين شروطِ نظام ساز بنا بر وعده ى خداوند (حج، 39) حكومت مؤمنان در زمين محقق خواهد شد و جامعه ى اسلامى رشد خواهد كرد. (آيت الله خامنه اى، 1394/1/1)

ايجاد تمدن اسلامى

ايجاد تمدن اسلامى آرمان نهايى جمهورى اسلامى و آخرين راهبرد براى تحقق كامل اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله است. تمدن اسلامى فضايى است كه در آن براى انسان، توان رشد و كمال از جهت مادى و معنوى وجود دارد و مؤمنان ميتوانند به غايات مطلوبى كه خداى متعال برايشان تدارك ديده، دست يابند. (آيت الله خامنه اى، 1392/6/14) تمدن اسلامى

ص: 156

نظامى عادلانه و مردم سالار است كه مبانى خود را از ارزشهاى اسلامى أخذ كرده و بر ساير نظامات مشابهِ مردم سالار برترى دارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 314/4) برترى اساسى تمدن اسلامى بر ساير نظامات و به ويژه تمدن غرب، در آكنده بودن فضاى تمدن اسلامى از توحيد و معنويت است كه اسلام از طريق حكومت اسلامى براى تحقق آن تلاش ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 415/8)

موانع و چالشهاى فراروى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله

اشاره

از آغاز همواره چالشهايى پيش روى اسلام ناب وجود داشته كه به دو گونه داخلى و خارجى تقسيم شده و با راهبردهاى مختلف سعى در تضعيف اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله داشته است.

بزرگترين مانع پيش روى تحقق اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله در بعد خارجى زورگويان و مستكبران جهانى هستند كه حتى از شنيده شدن صداى اسلام ناب نيز وحشت داشته و همواره سعى بر ممانعت از ترويج آن دارند. (آيت الله خامنه اى، 1393/8/26) استكبار جهانى براى مقابله با اسلام ناب همواره از ابزارهايى بهره ميبرد كه أهم آنها از اين قرار است:

تفرقه افكنى

اختلافات شيطانى و تفرقه ى امتى كه از ابتدا منسجم و متحد بودند، (بقره، 213؛ آل عمران، 19؛ مريم، 37-38) از موانع پيروزى حزب الله بر حزب شيطان و مانع تحقق اسلام ناب است. دشمن استكبارى با ايجاد اختلاف ميان مسلمانان و مشغول كردن ايشان به اختلافات ساختگى درصدد تضعيف جامعه اسلامى است. (آيت الله خامنه اى، 1393/6/16) نمونه آن در دوره ى مدرن و چند سده اخير، نقش انگليس و فتنه هاى آن در تجزيه طلبى و تفرقه به ويژه در جهان اسلام است. (آيت الله خامنه اى، 1393/7/21) خاستگاه فعاليتهاى براندازانه و فرقه گرايى كه توسط جريان تشيع انگليسى صورت ميگيرد لندن است. استكبار جهانى با برساختن تشيع انگليسى و اهل سنت آمريكايى به ايجاد مانع در به ثمر رسيدن امت واحده اسلامى پرداخته و درصدد تضعيف تمدن سازى مورد نظر انقلاب اسلامى است، انقلابى كه حزب الله لبنان و برادران فلسطينى را با يك چشم مى نگرد. (آيت الله خامنه اى، 1394/3/14)

ص: 157

تهاجم فرهنگى

ارزشهاى غلط و فرهنگ شرك، مانع بزرگى در برابر تحقق اسلام است و در صورت هوشيار نبودن جامعه اسلامى، اين ارزشها به راحتى و در قالبى الهى خود را در متن و بطن جامعه اسلامى مى گنجانند. (اعراف، 145-155) زمانى كه مسلمانان نسبت به تفاوتهاى موجود ميان اسلام حقيقى و اسلام جعلى و آمريكايى آگاه نباشند، دشمن شرقى و غربى به راحتى اسلام سرمايه داران خدانشناس و مقدس نماهاى متحجر را به جاى اسلام پابرهنگان و محرومان ترويج ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 120/21) جبهه استكبار با دادن شعار و تضعيف جناح حق همواره درصدد خاموش كردن صداى اسلام ناب است؛ روزگارى با دادن نسبتهاى ناروا و قلب حقيقت (ذاريات، 52) و روزگارى با دور كردن اسلام از جامعه و اسلام را فاقد برنامه براى اداره جامعه و عدل و قسط معرفى نمودن، (فرجى، 1376، 43-44) به ايجاد مانع براى تحقق اسلام ناب مى پردازند (امام خمينى، صحيفه امام، 392/20) كه با تأييد منافقينى كه به ظاهر مسلمان بوده و در عمل به نفع اسلام آمريكايى عمل ميكنند، (امام خمينى، صحيفه امام، 279/14-280) ميتوانند به منافع خود دست يابند.

هجمه فرهنگى در زمينه دين نيز ابزار قدرتمندى است كه استكبار از آن بهره ميگيرد. البته اين مسئله از ماجراى سلمان رشدى آغاز شد و به صورت فيلمهاى ضد اسلام هاليوودى، كاريكاتورها، قرآن سوزى و حوادث گوناگونى عليه اسلام در گوشه وكنار براى كاهش ايمان مردم به اسلام و مقدسات اسلامى ادامه پيدا كرد. در داخل كشور نيز، از طرق مختلف، از قبيل بى بندوبارى و اباحت گرى، ترويج عرفانهاى كاذب، ترويج بهائيت و ترويج شبكه ى كليساهاى خانگى؛ براى سست كردن پايه هاى ايمان مردم به خصوص نسل جوان توسط دشمنان اسلام تلاش ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1389/7/27؛8592 تهاجم فرهنگى)

زورگويى و استعلا

قرآن، خودبرتربينى را با واژه هاى مختلفى چون استعلا، علو، استكبار و تكبر آورده است. على رغم اين هم پوشانى مفهومى، معناى استكبار و استعلا متفاوت بوده و استعلا از مهمترين خصوصيات استكبار به شمار ميرود. (آيت الله خامنه اى، 1369/1/30) بنابراين در قرآن

ص: 158

خود را بالاتر از حق به حساب آوردن و زير بار حق نرفتن و سلطه جويى و استعلا مذمت شده است. (قصص، 4؛ آيت الله خامنه اى، 1369/1/30) استكبار جهانى با استعلا و سلطه بر مستضعفان سعى در پيشبرد اهداف خود دارد و قيام رهبران الهى عليه ايشان براى كوتاه نمودن دست مستكبران از سرزمينهاى اسلامى بوده است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 21/1-23؛8592 استكبار)

در بعد داخلى نيز متحجران، سكولارها، منفاقان و اشراف و سازش كاران از موانع اساسى پيش روى تحقق اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله هستند.

متحجران

متحجران از پيروان اسلام آمريكايى هستند كه با ژست دين و مقدس نمايى خود را بروز مى دهند و خطرى به مراتب بالاتر از ديگر پيروان اسلام آمريكايى دارند. اين خوانش از اسلام با تمسك به ظواهر دين، به اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله حمله ور شده و از تحقق آن جلوگيرى ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 119/21-122)

سكولارها

از موانع داخلى تحقق اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله قرائتى از اسلام است كه توسط سكولارها عرضه شده و عرصه حضور دين را زندگى فردى مؤمنان تعيين نموده و از حضور آن در جامعه و تشكيل جامعه اسلامى پيشگيرى ميكنند. در اين رويكرد استكبارستيزى و ساير ويژگيهاى اسلام ناب نفى شده و اسلام در خدمت استكبار قرار ميگيرد. (آيت الله خامنه اى، 1394/3/14)

منافقان

نفاق به معناى دورويى و تظاهر به چيزى با اعتقاد بر خلافش است. منافقان كه براى حفظ منافع خويش، چهره ى حقيقى خود را نشان نمى دهند، جلوه گر شكلى از اسلام هستند كه از زمان صدر اسلام و رسول الله صلى الله عليه و آله و در قامت اسلام ابوسفيانى حضور داشته و امروز هم با سر دادن شعار دفاع از انقلاب اسلامى در ظاهر و طرفدارى از آمريكا در باطن، به

ص: 159

حيات خود ادامه مى دهند. خطر چنين مسلمانانى از خطر كفار و مستكبران بيشتر است. (امام خمينى، صحيفه امام، 234/11)

اشراف

حضور اشراف در جامعه اسلامى از جمله موانع مهم پيش روى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله است؛ چرا كه اشراف اهتمام به امور ساير مسلمانان نداشته و درصدد تأمين منافع و وسائل عيش ونوش خويش، در ظاهر آراسته به مظاهر دينى و در واقع همسو با منافع استكبار هستند. (امام خمينى، صحيفه امام، 136/14-137) اين در حالى است كه اسلام از اساس با سرمايه داران اشرافى كه عمدتاً در برابر مستضعفان و انبيا قرار داشتند، به مخالفت پرداخته و در مواردى مسلمانان را به جنگ و جهاد با ايشان فراخوانده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 99/4)

سازش كاران

مانع ديگر تحقق اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله سازش كارانى هستند كه با انزواى از جامعه و بدون توجه به مستضعفان، منافع اسلام و جامعه ى اسلامى را ناديده مى گيرند. مسلمانان سازش كار با سياست بازى سلطه مستكبرين را پذيرفته (آيت الله خامنه اى، 1369/4/7) و خطرى براى استكبار جهانى ايجاد نميكنند. سازش كاران به منظور حفظ منافع شخصى خود، (آيت الله خامنه اى، 1370/7/27) نام سازش كارى را عوض كرده و آن را عقلانيت مى خوانند. (آيت الله خامنه اى، 1390/11/14) اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله با پرهيز از انفعال، با ايجاد نهضت به مبارزه با استكبار رفته و همانند اسلام سكولار و سازش كار خود را از بطن جامعه جدا نمى بيند. (آيت الله خامنه اى، 1393/12/21)

تقابل اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله با اسلام آمريكايى و مصاديق آن

مواجهه ى اسلام با كفر و نفاق امروزه در تقابل ميان اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله و اسلام آمريكايى با جلوه هاى گوناگونش عينيت يافته است. جلوه هاى اسلام آمريكايى عبارت اند از اسلام تحجر، اسلام سازش كارانه، اسلام ارتجاع، اسلام روشنفكرى، اسلام سكولار، اسلام

ص: 160

اشراف و اسلام آخوندهاى دربارى.

امام خمينى قدس سره يكى از بزرگترين مشكلات جهان امروز را اسلام آمريكايى ميدانست كه در قامت اسلام سعودى خود را نمايان ساخته (امام خمينى، صحيفه امام، 74/21-76) و مصاديقش اسلام اشراف يا ابوسفيانى، اسلام ملاهاى كثيف، اسلام پول و قدرت، اسلام تفوق ثروت و سرمايه داران بر مظلومان و مستضعفان و... بودند. (امام خمينى، صحيفه امام، 80/21؛ Koya, 2009, 111 ) با توجه به ويژگيهايى كه امام براى اسلام آمريكايى برشمرده است، انتقاد امام نسبت به حضور اسلام آمريكايى در ميان مسلمانان به سرعت بسيارى از كشورهاى حاشيه ى خليج فارس را متوجه خود كرد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 74/21-100؛ Ehteshami, 2002, 204 )

تعبير «اسلام آمريكايى» كه از سوى امام به ويژه در سالهاى پايانى حيات پر بركتشان مكرر مورد استفاده قرار گرفت، اشاره به نقش آمريكا در ترويج و تبليغ اسلام سازش و فريب داشت كه با به كارگيرى روحانيت دربارى، ثروتمندان و اشراف، حاكمان وابسته و تكيه بر شرق كمونيسم و غرب سرمايه دارى سعى در نابودى اسلام ناب داشت. (شيداييان، 1381، 60/1)

معيار اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله ايجاد خطر براى منافع جبهه استكبار و كفر است و هر قرائتى از اسلام كه در جهت تأمين منافع استكبار باشد در شمار مصاديق اسلام آمريكايى قرار ميگيرد. از نظر امام، سازش ناپذيرى اسلام ناب در برابر اسلام آمريكايى بدان حد است كه سازش جهان اسلام با اسلام آمريكايى به معناى نابودى هميشگى اسلام ناب تلقى ميشود و بنابراين مى بايست به تأسى از پيغمبران و به ويژه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، تا آخر ايستادگى كرده و در برابر اسلام آمريكايى پيشروى نمود. (شيداييان، 1384، 143-144)

اسلام سازش كار با منافع غرب و استكبار، با دو رويكرد متحجرانه و سكولاريستى بدون ايجاد تهديد براى دشمنان، خود را جداى از تحولات جامعه اسلامى مى بيند. (آيت الله خامنه اى، 1393/12/21) اين اسلام با وابستگى به غرب از عزتمندى جامعه اسلامى پيشگيرى نموده و در اين مسير حتى از كشتار مسلمانان نيز دريغ نميكند چرا كه همسويى با منافع غرب مستكبر نخستين اولويت اين چنين اسلامى است كه به مقابله با اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله پرداخته و در پى حفظ سياستهاى استكبار است. (امام خمينى، صحيفه امام، 80/21-82)

از ديگر گونه هاى اسلام آمريكايى كه به تقابل با اسلام ناب محمدى مى پردازد، اسلام

ص: 161

ارتجاعى است. ارتجاع به معناى بازگشت منفى و بازگشت به نظام، فكر و روش غلط، بدوى و غير معقول است (حيدرى، 1382، 45) و در قرآن نيز مواردى از بازگشت از دين حق (آل عمران، 72) و يا درخواست داورى از حاكمان باطل را ميتوان به ارتجاع تأويل برد. (مركز فرهنگ و معارف قرآن، 1383، 457/2) ارتجاع در منطق اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله به معناى رجوع از اسلام به كفر است. (منافقون، 3؛ آيت الله خامنه اى، 1360/4/5) استكبار غربى براى ادامه سلطه ى خود همواره درصدد تقويت اسلام ارتجاعى برمى آيد كه با استبداد و وابستگى، تدوام حيات اسلام آمريكايى را تضمين ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1390/6/26)

روشنفكرى در حقيقت در مقابل ارتجاع قرار دارد زيرا مقوله اى رو به جلو و پوياست. با اين حال ارتجاع روشنفكرى در ميان روشنفكران سكولار و غرب گرا سبب شكل گيرى نوعى از اسلام آمريكايى با عنوان اسلام روشنفكرى است كه به جاى نگاه به جلو، از سياستهاى خصمانه ضد اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله حمايت و پيروى نموده و در جهت گيريها همواره نگاه به سوى غرب استكبارى دارد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 169/8-178؛ آيت الله خامنه اى، 1377/2/22)

اسلام اشرافى از گونه هاى اسلام آمريكايى است كه به طور خاص وجود آن در ميان مسئولان و زمامداران خطر بزرگى براى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله قلمداد شده (آيت الله خامنه اى، 1394/3/14) و اجتناب از آن از شاخصه هاى اصلى نظام اسلامى است. (آيت الله خامنه اى، 1387/9/24) امروز اسلام آمريكايى در دو مصداق اسلام سكولار و اسلام متحجر، جلوه گر است. (آيت الله خامنه اى، 1394/3/14) از اين منظر روحانيون متحجر، مروج اسلام آمريكايى و دشمن پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تلقى شده (امام خمينى، صحيفه امام، 119/21-122؛ Ayubi, 1991, 114 ) و زيان بارترين دشمن اسلام ناب به شمار مى آيند. آن مقدار كه اسلام از مقدسان روحانى نما (امام خمينى، صحيفه امام، 280/21) ضربه خورد، از هيچ قشر ديگرى آسيب نديده و حتى حضور اين طيف فكرى مسير تاريخ اسلام را عوض كرده و مسبب اصلى حادثه ى كربلا نيز همين قشر به شمار مى روند. (رجائى ع نژاد، 1387، 12-16؛ مطهرى، مجموعه آثار، 318/16-319؛ 68/21، 71، 88-92)

اسلام سكولار نيز همانند اسلام تحجر مورد حمايت آمريكا و غرب بوده و نمايانگر اسلام آمريكايى است. اسلام سكولار اسلامى بدون فقه و شريعت و بدون جبهه گيرى در برابر غرب و جنايات آن در منطقه أعم از فلسطين و يمن و بحرين است كه از اسلام فقط ظاهر

ص: 162

آن را يدك مى كشد. (آيت الله خامنه اى، 1394/3/14)

اسلام آمريكايى اسلام را وارونه نشان ميدهد، به سرمايه و سرمايه دارى متكى است، در پى رفاه طلبى و بى تفاوتى بوده و سلب مسئوليت ميكند، به دنبال فرصت طلبى و سودجويى است، به ظاهر دين تمسك ميكند تا حقيقت دين را حذف نمايد، توجيه كننده ظلم است، در پى حذف حكومت دينى از متن دين و قرآن است و با جهاد و مبارزه سازگارى ندارد. (مرادى، 1382، 491-492) در طرف مقابل روشن است كه اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله به محتوا و روح اسلام توجه دارد، جامع الاطراف است و به تمام ابعاد توجه دارد، حكومت و سياست و جهاد در متن آن جارى است، سلطه پذير نيست؛ بلكه مكتب رنج و صبر و ايثار و فداكارى و شهادت است. (واعظزاده خراسانى، 1375، 193)

عمق بخشى به آگاهى عمومى مسلمانان نسبت به تفاوت هاى اسلام ناب و اسلام آمريكايى عمدتاً وظيفه ى حوزه هاى علميه است كه در صورت عمل حوزه به اين وظيفه، اسلام ناب از شرّ ايادى شرق و غرب نجات مى يابد. (امام خمينى، صحيفه امام، 119/21-121) بدون ترديد سلوك در طريق اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله بدون مرزبندى با اسلام آمريكايى و مبارزه با اسلام سكولار و تحجر امكان پذير نيست. (آيت الله خامنه اى، 1394/3/14)

توفيقات انقلاب اسلامى در تحقق اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله

اشاره

انقلاب اسلامى على رغم چالشها و موانع پيش گفته در تحقق مقاصد، از توفيقات چشمگيرى برخوردار بوده است كه مهمترين توفيق آن، استقرار نظام اسلامى و حركت در مسير تحقق حاكميت دينى است. انقلاب اسلامى براى پياده سازى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله با عنايت به مؤلفه هاى اسلام ناب و با گذشت زمان و رشد و بالندگى اين نهضت، در زمينه هاى علمى و فناورى، نفوذ و توسعه سياسى، اقدامات زيربنايى عدالت محور و از همه مهم تر مركزيت و محوريت در جهان اسلام و تسلط گفتمان دينى، به توفيقاتى دست يافت. (آيت الله خامنه اى، 1391/12/17) توفيقات برجسته انقلاب اسلامى در اين عرصه از اين قرار است:

ص: 163

تبديل آرمانهاى انقلاب به گفتمان

با استقرار نظام اسلامى و تلاش در جهت تحقق حاكميت دينى، انقلاب اسلامى توانست آرمانهاى انقلابى برخاسته از اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله را ترويج نموده و با توسعه ى آن به غلبه گفتمانى دست يافته و ارزشهاى انقلاب را به نسلهاى بعدى خود منتقل نمايد. علاوه براين انقلاب اسلامى برخاسته از اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله با ارائه مدل حاكميت دينى به كشورهاى منطقه، سبب رشد و گسترش طغيان اين كشورها عليه طواغيت و به زير كشيدن آنها و تلاش براى جايگزينى نظام اسلامى شد. (آيت الله خامنه اى، 1390/11/14)

احياى اسلام كارآمد

انقلاب اسلامى با احياى اسلام كارآمد و پويا كه منطبق با نيازهاى روز جامعه بوده و جوابگوى مشكلات امت اسلامى است (آيت الله خامنه اى، 1394/3/14) و حمايت از مستضعفان در برابر مستكبران در داخل و خارج از ايران توانست تحقق بخشى اسلام ناب را متبلور نمايد كه همين امر سبب مخالفت و دشمنى استكبار جهانى با انقلاب اسلامى گشت. (آيت الله خامنه اى، 1368/4/4؛ 1369/3/10) اسلام كارآمد برخلاف اسلام سازش كار و منفعل، با بنيه قوى و ساخت محكم كشور و نظام به مواجهه فعال با غرب استكبارى پرداخته، در مواجهه با دشمنى هاى غرب ايستادگى عزتمندانه را پيشه ى خود ساخته است. (آيت الله خامنه اى، 1390/11/14)

حاكميت دين

مفهوم اطاعت از حكام گرچه ظالم باشند تا پيش از پيروزى انقلاب مفهومى پذيرفته شده بود و آخوندهاى دربارى آن را ترويج ميدادند، امّا با پيروزى انقلاب اين مفهوم توسط امام خمينى قدس سره به محاق رفت و تفكر اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله ظاهر شد. (نصرالله، 1385، 4-5) انقلاب اسلامى توانست با پايين كشيدن طاغوتيان از عرصه حكومت، به مردم سالارى دينى رسيده و حكومت اسلامى را در مسير پياده سازى كامل اسلام ناب مستقر نمايد.

در حاكميت ولايت محور، ولايت ولى فقيه عينيت يافت كه در راستاى ولايت

ص: 164

اهل بيت عليهم السلام و رسول الله صلى الله عليه و آله قرار داشته و برگرفته از آن است؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 308/10) در چنين حاكميتى با عينيت يافتن ولايت، رابطه پر مهر مردم و ولىّ به همراه اعتقاد و فكر توأمان به پيش رفته و هم افزايى دارند. (آيت الله خامنه اى، 1376/2/6؛ 1379/5/5)

بيدارى اسلامى و فلسطين

ايجاد حس مسئوليت و بيدار شدن وجدانهاى مسلمين و غلبه بر توطئه هاى دشمن غربى از مهمترين دستاوردهاى انقلاب اسلامىِ برخاسته از اسلام ناب است. (آيت الله خامنه اى، 1390/11/14) اين موج از بيدارى اسلامى كه توسط انقلاب اسلامى در حال پياده سازى است، خود يكى از اهداف اسلام بوده و در قرآن نيز اشاراتى بدان وجود دارد. (حج، 41) مسئله ى فلسطين و بازپس گيرى و احياى اين سرزمين مقدس اسلامى و رو شدن دست توطئه گران به وسيله قلب اسلام و ميراث اسلامى از ديگر ثمرات انقلاب اسلامى در دستيابى به اسلام ناب است. انقلاب اسلامى با ابتكار حضرت امام قدس سره در ناميدن روز قدس و آگاه نمودن وجدانهاى بيدار، به دنيا نشان داد كه مسئله فلسطين براى ايران فراتر از يك استراتژى سياسى، بلكه يك عقيده است. (صلح ميرزايى، 1390، 63-70) در قضيه فلسطين دو دستاورد بزرگ انقلاب اسلامى، حفظ روحيه مقاومت در ميان ملت فلسطين و پيشرفت و اقتدار روزافزون در مقابل جبهه ى كفر است. دشمن غربى تمام توان خود را به كار بست تا روحيه مقاومت را از مردم فلسطين دور نموده و ايشان را به سازش وادار نمايد، با اين حال ملت فلسطين تسليم نشده و به مقاومت ادامه دادند. در ادامه و با حمايتهاى انقلاب اسلامى از نهضت فلسطين و ايمان و اتكا به خدا، اين مقاومت با پيشرفت و اقتدار روزافزون مواجه شده و در مقابل جبهه ى استكبار و كفر ايستادگى ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1388/12/8) انقلاب اسلامى چنانكه از ابتدا قضيه فلسطين را يك ارزش و آرمان براى خود ترسيم كرده بود، در ادامه نيز آن را از دستور كار خود خارج نخواهد كرد تا به ثمر برسد. (آيت الله خامنه اى، 1394/3/14)

تشكيل هسته هاى مقاومت

پس از استقرار نظام اسلامى، تشكيل هسته هاى مقاومت در سرتاسر جهان به منظور

ص: 165

مقابله با غرب و شرق كه از اهداف اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله در تأسيس نظام اسلامى بود، (امام خمينى، صحيفه امام، 195/21) در فلسطين، لبنان و ساير مناطق جهان محقق شده (آيت الله خامنه اى، 1386/6/23؛ 1388/9/5؛ 1390/7/9) و استكبار جهانى را در ترويج اسلام آمريكايى ناكام گذارده است. چكيده كلام اينكه: «در انقلاب اسلامى، اسلام كتاب و سنت، جايگزين اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جايگزين اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جايگزين اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنيا و آخرت، جايگزين اسلام دنياپرستى يا رهبانيت؛ اسلام علم و معرفت، جايگزين اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام ديانت و سياست، جايگزين اسلام بى بندوبارى و بى تفاوتى؛ اسلام قيام و عمل، جايگزين اسلام بى حالى و افسردگى؛ اسلام فرد و جامعه، جايگزين اسلام تشريفاتى و بى خاصيت؛ اسلام نجات بخش محرومين، جايگزين اسلام بازيچه ى دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله، جايگزين اسلام آمريكايى گرديد.» (آيت الله خامنه اى، 1369/3/10)

چشم انداز اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله

اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله به دنبال تحقق كامل و همه جانبه ى حكومت اسلامى و پياده نمودن اجزاء و عناصر اسلامى آن و در گام بعدى كوتاه شدن دست اجانب از سر مسلمانان عالم و استقلال كامل سياسى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 121/5)

اسلام ناب در سطح داخلى با تحقق دولت اسلامى و حركت آن در جهت ظهور جامعه اسلامى متبلور ميشود. در اين سطح ارزشهاى اسلامى محقق شده و تمامى قوا در جهت تحقق جامعه اسلامى بسيج ميشوند. (آيت الله خامنه اى، 1390/11/14) تحقق عدالت، آزادى، مردم سالارى دينى و پيشرفت همه جانبه به عنوان هدف ميان مدت و تعالى و رشد معنوى انسانها به سمت ارزشهاى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله به عنوان هدف نهايى چنين نظامى در نظر گرفته ميشود كه بر اساس آيه «وَ مٰا خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاّٰ لِيَعْبُدُونِ» (ذاريات، 56) در عبادت با معرفت تجلى مى يابد. (آيت الله خامنه اى، 1390/7/24)

با تداوم اهداف انقلاب در پياده سازى اسلام ناب در تشكيل جامعه اسلامى و حركت

ص: 166

به سوى امت و تمدن اسلامى (همان) در آينده ى نه چندان دور ساير ممالك اسلامى منطقه نيز به ايران اقتدا نموده (امام خمينى، صحيفه امام، 393/8) و با حفظ ارزشهاى اسلام ناب و حركت بر مبناى اصول آن، ساير اقطار در بند عالم اسلامى نيز رها ميشوند؛ چنانكه فلسطين با ادامه ى اين نهضت و با حمايت جهان اسلام آزاد شده و به آغوش جهان اسلام بازخواهد گشت. (آيت الله خامنه اى، 1380/2/4)

مستكبران با ترويج وارونه و تحريف انقلاب و نظام سعى در خدشه در اهداف اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله داشتند؛ اما چنانكه خداوند در قرآن مى فرمايد: «إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً وَ أَكِيدُ كَيْداً» (طارق، 15-16) از اين مسير ضميرهاى مستعد بيدار شده و بيدارى اسلامى شكل گرفت كه همچنان گسترش خواهد يافت. (آيت الله خامنه اى، 1393/3/14)

اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله با تلاش مؤمنان راستين و كاستن از گناهان و فراهم كردن مقدمات ظهور امام زمان، زمينه ى حكومت جهانى اسلامى و تحقق اسلام ناب را تدارك ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 13/21-17، 447) حكومت جهانى حضرت حجت، چشم انداز نهايى اسلام ناب است؛ همو كه وارث زمين و منادى عدل و قسط بوده، در مزامير حضرت داوود نيز از او ياد شده (ر. ك: كتاب مقدس، مزمور 37) و قرآن در رابطه با او چنين وعده داده است: «وَ لَقَدْ كَتَبْنٰا فِي اَلزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلذِّكْرِ أَنَّ اَلْأَرْضَ يَرِثُهٰا عِبٰادِيَ اَلصّٰالِحُونَ» . (انبياء، 105)

جمع بندى و نتيجه گيرى

اشاره

با بعثت نبى گرامى اسلام و پاسدارى از حريم دين توسط اهل بيت عليهم السلام، اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله به امت اسلامى و دنيا عرضه شد. صداى اسلام ناب در هر برهه اى از تاريخ توسط عالمان ربانى به گوش مى رسيد تا اينكه پرچم اسلام ناب با دستان مبارك امام خمينى قدس سره برافراشته شد و توانست بر اسلام طاغوتى و آمريكايى غالب آيد.

اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله اسلامى برگرفته از منابع عقلى و نقلى و بهره بردارى از قرآن و سنت رسول گرامى اسلام و اهل بيت عليهم السلام و وفادار به تعاليم راستين و حقيقى ايشان بوده و به ويژه سلطه ستيزى و دفاع از محرومان و مستضعفان را در مسير جهت گيرى هاى خود قرار ميدهد. نگاه جامع به دين و به طور خاص اجرايى شدن احكام دين در قالب تشكيل

ص: 167

حكومت اسلامى از مهمترين ويژگيهاى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله است.

مهمترين موانع تحقق اسلام ناب از يك سو تبليغات غرب و از سوى ديگر وجود اسلام آمريكايى است كه در لباس حكومتهاى ارتجاعى جهان اسلام، اسلام تحجر و اسلام سكولار تجلى كرده و كمر به انهدام ريشه اسلام ناب بسته است. با اين همه اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله كه انقلاب اسلامى مروج آن بوده به توفيقاتى چشمگير دست يافته است، از جمله اينكه آگاهى عمومى ملتهاى مسلمان را افزايش داده و با بيدار نمودن دلهاى روشن، توانسته ملتها را در برابر اسلام آمريكايى و غرب بسيج نمايد و جريان بيدارى اسلامى را تقويت نموده و بار ديگر حركت امت اسلامى را به سمت آغوش اسلام ناب تسهيل و تسريع نمايد.

براى تحقق اسلام ناب، مهمترين نياز، تشكيل نظام اسلامى است كه در سايه ى آن عدالت و پيشرفت اسلامى در پرتو احكام نورانى اسلام تحقق يابد. با تشكيل حكومت اسلامى به تدريج هنجارهاى اسلام ناب پياده شده و ساير جوامع اسلامى بدان ملحق خواهند شد. انقلاب اسلامى در راستاى فراهم نمودن زمينه ى ظهور حضرت بقية الله الاعظم و اصلاح بنيادين ساختارهاى اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى به حيات طيبه ى خود ادامه ميدهد و در جبهه مقابله مقتدرانه و هوشمندانه با اسلام آمريكايى، هر روز پيشرفتها و توفيقات بيشترى به دست مى آورد؛ ان شاءالله.

ص: 168

منابع

قرآن كريم.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، بيانات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، مكتوبات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

ابراهيمى، عبدالجواد، بحثى در فلسفه سياست و قانون در اسلام، قم، انتشارات رحيق، 1377 ش.

ابن ابى الحديد، عزالدين، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، 1404 ق.

ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة، تحقيق عبدالسلام محمد هارون، قم، مكتب الاعلام الاسلامى، 1404 ق.

ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1405 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.

انورى، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، انتشارات سخن، چاپ دوم، 1382 ش.

ايزدپناه، عباس، درآمدى بر مبانى آثار و انديشه هاى امام خمينى قدس سره، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1375 ش.

بابايى زارچ، على محمد، امت و ملت در انديشه امام خمينى قدس سره، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامى، 1383 ش.

جناتى، محمدابراهيم، منابع اجتهاد از ديدگاه مذاهب اسلامى، تهران، انتشارات كيهان، 1370 ش.

حسينى ميلانى، سيد على، حديث الثقلين، قم، مركز الابحاث العقائدية، چاپ اول، 1421 ق.

حيدرى، احمد و ديگران، نهضت انتظار و انقلاب اسلامى، تهران، معاونت آموزش نيروى مقاومت

ص: 169

بسيج سپاه، 1382 ش.

دژاكام، على، روشنفكرى از منظر شهيد مطهرى، پژوهشهاى اجتماعى اسلامى (فصلنامه)، مشهد، دانشگاه علوم اسلامى رضوى، ش 59، 1385 ش.

ذوعلم، على، تجربه كارآمدى حكومت ولايى، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، 1385 ش.

رجائى نژاد، محمد، تحجر و تحجرگرايى از منظر امام خمينى قدس سره، تهران، انتشارات عاديات، 1387 ش.

شرف الدين موسوى، سيد عبدالحسين، المراجعات، تحقيق حسين راضى، بيروت، الجمعية الاسلامية، چاپ دوم، 1402 ق.

شيداييان، حسين، آمريكا از ديدگاه امام خمينى، قم، انتشارات زمزم هدايت، 1384 ش.

شيداييان، حسين، عوام و خواص از ديدگاه امام خمينى، تهران، پژوهشكده تحقيقات اسلامى، 1381 ش.

صدرالمتالهين، صدرالدين محمد شيرازى، تفسير القرآن الكريم، تحقيق محمد خواجوى، قم، انتشارات بيدار، 1366 ش.

صدوق، محمد بن على، كتاب من لا يحضره الفقيه، تحقيق على اكبر غفارى، قم، مؤسسه نشر اسلامى، 1413 ق.

صلح ميرزايى، سعيد، فلسطين از منظر حضرت آيت الله العظمى سيد على خامنه اى رهبر معظم انقلاب اسلامى، تهران، انتشارات انقلاب اسلامى، 1390 ش.

طالقانى، محمود، پرتوى از قرآن، تهران، شركت سهامى انتشار، 1362 ش.

طباطبائى، سيد محمدحسين، الميزان فى تفسير القرآن، ترجمه سيد محمدباقر موسوى همدانى، قم، مؤسسه نشر اسلامى، 1374 ش.

طباطبائى، سيد محمدحسين، قرآن در اسلام، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1376 ش.

طبرسى، حسن بن على، اخبار و احاديث و حكايات در فضائل اهل بيت رسول صلى الله عليه و آله ومناقب اولاد بتول عليها السلام، ترجمه عبدالملك بن واعظ قمى، تحقيق رسول جعفريان، تهران، نشر مشعر، 1386 ش.

طوسى، محمد بن حسن، تهذيب الاحكام، تحقيق سيد حسن موسوى خرسان، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1407 ق.

عسكرى، سيد مرتضى، نقش ائمه در احياء دين، قم، دانشكده اصول دين، 1388 ش.

ص: 170

فرجى، محمدتقى، اسلام و سكولاريسم؛ دين سياسى و سياست دينى، تهران، بنياد حكمت و انديشه، 1376 ش.

قرشى، على اكبر، قاموس قرآن، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1371 ش.

كتاب مقدس، ترجمه فاضل خان همدانى، ويليام گلن، هنرى مرتن، تهران، انتشارات اساطير، 1380 ش.

كلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، تحقيق على اكبر غفارى، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1407 ق.

محمدى رى شهرى، محمد، حكمت نامه پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله، قم، دار الحديث، 1386 ش.

مرادى، على اصغر، اسلام ناب در پرتو عرفان ناب از منظر امام خمينى قدس سره (امام خمينى و انديشه هاى اخلاقى عرفانى؛ نامه هاى عرفانى)، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1382 ش.

مركز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن كريم، قم، بوستان كتاب، 1383 ش.

مطهرى، مرتضى، پيرامون انقلاب اسلامى، تهران، صدرا، چاپ چهارم، 1368 ش.

مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1377 ش.

معين، محمد، فرهنگ فارسى، تهران، انتشارات اميركبير، چاپ بيستم، 1382 ش.

مقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاريخ، تحقيق پورسعيد، بى جا، مكتبة الثقافة الدينية، بى تا.

مهدوى، غلام رضا، اسلام ناب محمدى از ديدگاه امام خمينى، تهران، انتشارات سازمان عقيدتى سياسى ناجا، 1378 ش.

نصرالله، سيد حسن، امام قدس سره پرچمدار اسلام ناب، سوره انديشه (دوماهنامه)، تهران، حوزه هنرى سازمان تبليغات اسلامى، ش 27، 1385 ش.

نقى پورفر، ولى الله، پژوهشى پيرامون تدبر در قرآن، تهران، انتشارات اسوه، 1381 ش.

نهج البلاغه، الامام على بن ابى طالب عليه السلام، الشريف الرضى، تحقيق صبحى صالح، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول، 1414 ق.

واعظزاده خراسانى، محمد، امام خمينى و انقلاب اسلامى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1375 ش.

Adib-Moghaddam, Arshin, a Critical Introduction to Khomeini, New York : Cambridge University Press, 2014.

Axworthy, Tom, Bridging the divide : religious dialogue and universal ethics, School of Policy Studies, Queens University, 2008.

Ayubi, Nazih, Political Islam : Religion and Politics in the Arab World, London : Routledge, 1991.

ص: 171

Corbin, Henry, History of Islamic Philosophy, Oxon, Routledge, 2014.

Ehteshami, Anoushiravan, After Khomeini: The Iranian Second Republic, Routledge, 2002.

Koya, Abdar Rahman, Imam Khomeini : Life, Thought and Legacy, Malaysia : The Other Press, 2009.

McDougall, E. Ann, Engaging with a Legacy : Nehemia Levtzion (1935-2003), London : Routledge, 2014.

Migliore, Daniel L. Faith Seeking Understanding : An Introduction to Christian Theology, Third Ed, Michigan : Wm. B. Eerdmans Publishing, 2014.

ص: 172

امر به معروف و نهى از منكر

اشاره

ابوالقاسم مقيمى حاجى(1) (مؤلف و مسئول علمى)

امر به معروف و نهى از منكر؛ دستور دادن ديگران به نيكى ها و بازداشتن از بدى ها در عرصه هاى فردى، اجتماعى و حكومتى.

امر و نهى در لغت به معانى مختلفى به كار رفته اند كه از جمله آن، امر به معناى واداشتن و نهى به معناى بازداشتن (فراهيدى، 1410، 93/4؛ 297/8) و نيز امر به معناى فرمان و فرمايش (دهخدا، 1373، 3343/3) و نهى به معناى منع كردن و وازدن (دهخدا، 1373، 22918/15) آمده است. «معروف» در دو معنا به كار رفته است؛ استمرار چيزى و يا سكون و آرامش. به نظر برخى معروف از ريشه دوم ميباشد؛ زيرا انسان به واسطه ى معروف و آن چه مى شناسد، آرامش يافته و از آنچه نمى شناسد، وحشت زده ميگردد. (ابن فارس، 1404، 281/4) جمعى از لغت شناسان معروف را به هر آنچه بر اساس عقل يا شرع نيكو و پسنديده شمرده شود، تعريف كرده اند و در مقابل، منكر را چيزى دانسته اند كه از سوى اين دو، زشت و قبيح شمرده شود. (ابن منظور، 1414، 239/9؛ راغب اصفهانى، 1412، 561؛ ابن اثير، 1364، 216/3)

معروف در نظر مشهور فقيهان به كار پسنديده اى گفته ميشود كه همراه با حكم وجوب و يا استحباب شرعى است و منكر كار ناپسندى است كه از نظر شرع حرام ميباشد. (طوسى، 1409، 549/2، شهيد ثانى، 1413، 99/3-100؛ نجفى، 1404، 356/21-357) از نظر برخى از فقها منكر أعم از كار ناپسند حرام يا مكروه است. (ابن حمزه طوسى، 1408، 207؛ اردبيلى، 1403، 529/7)

ص: 173


1- . مدرس خارج فقه و اصول؛ رئيس پژوهشكده دانشنامه نگارى دينى پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى

امام خمينى قدس سره نيز در آثار علمى خود، هر عملى كه عقلاً يا شرعاً واجب باشد، معروف و آنچه از نظر شرع و عقل حرام يا مكروه باشد، منكر دانسته اند. (امام خمينى، 1421، 362) از آنجا كه ايشان رعايت قوانين جمهورى اسلامى ايران را شرعاً لازم مى دانند (امام خمينى، صحيفه امام، 281/8) معروف و منكر را به هر آنچه موافق يا مخالف قانون جمهورى اسلامى ايران باشد تعميم داده اند. (ر. ك: امام خمينى، 1380، 59/3) در حقيقت، امر به معروف و نهى از منكر سوق دادن مردم به كارهاى نيك و بازداشتن از بدى ها است. (آيت الله خامنه اى، 1379/9/25؛ همو، مكتوبات، 1370/7/15) الزام مردم به اين امر در اين راستا است كه معروف در جامعه به مرحله ى عمل درآمده و لباس عينيت بپوشد. از اينجا فرق آن با تبليغ روشن ميگردد. تبليغ رساندن پيام و شناساندن آن و مربوط به مرحله شناخت است. وظيفه اى كه هر مسلمان از نظر تبليغ دارد اين است كه بايد اين احساس در او پيدا بشود كه به نوبه خودش حامل پيام اسلام باشد. اما در امر به معروف، هر مسلمانى وظيفه دارد كه در او اين احساس باشد كه مجرى احكام الهى و جزء قوّه ى مجريه ى حكومت اسلامى است. (مطهرى، مجموعه آثار، 322/17-323)

در آيات متعدد قرآن به اهميت امر به معروف و نهى از منكر و ضرورت پايبندى به آن تصريح شده است. (آل عمران 114؛ توبه، 112؛ حج، 41؛ لقمان، 17) خداوند از جمله ويژگيهاى مؤمنان را در آيه 71 سوره توبه، امر كردن به معروف و نهى كردن از منكر، ياد ميكند (ر. ك: امام خمينى، بى تا «ب»، 109) و در آياتى از قرآن، علما و پيروان ديگر اديان را به واسطه ترك اين امر، مورد ملامت قرار ميدهد (مائده، 63، 79) كه چرا آنها، ستمكاران را از گفتار گناهكارانه أعم از دروغ پردازى و تهمت و تحريف حقايق و امثال آن و از حرام خوارى نهى نكرده اند. اين نكوهش قرآن، اختصاص به علماى يهود و نصارى نداشته و همه عالمان دينى را شامل ميشود. (امام خمينى، بى تا «ب»، 112) همچنين خداوند به مسلمانان خطاب ميكند كه بايد از شما گروهى باشند كه دعوت به خير نمايند و امر به معروف و نهى از منكر كنند و آنان را رستگار معرفى ميكند «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى اَلْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ أُولٰئِكَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ» . (آل عمران، 104) همچنين در آيه اى ديگر بهترين امت را كسانى دانسته كه امر به معروف و نهى از منكر ميكنند. «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّٰاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ اَلْكِتٰابِ لَكٰانَ خَيْراً لَهُمْ مِنْهُمُ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ اَلْفٰاسِقُونَ» . (آل عمران، 110؛ ر. ك: امام خمينى، 1421، 361)

ص: 174

توصيه به اين امر علاوه بر قرآن، در احاديث فراوانى ذكر شده كه بر اهميت، جايگاه، احكام و آثار آن تأكيد دارد؛ (كلينى، 1407، 55/5-62؛ حر عاملى، 1409، 115/16-285) به گونه اى كه در گفتارهاى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اميرمؤمنان على عليه السلام و ديگر امامان، داراى لحنى كم نظير وتأثيرگذار است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1379/8/23) در روايتى رسول اعظم صلى الله عليه و آله شانه خالى كردن از اقامه ى آن را اعلان رويارويى با خداوند و موجب نزول بلايا از سوى او برشمرده است (كلينى، 1407، 59/5) و برپاداشتن آن را سبب خير و ترك آن را موجب سلب بركت از انسانها و تسلط برخى بر برخى ديگر بدون آن كه ياورى در زمين و آسمان داشته باشند، دانسته است. (حر عاملى، 1409، 123/16؛ ر. ك: امام خمينى، 1421، 361) اميرمؤمنان عليه السلام در خطبه اى با استناد به آيات قرآن (مائده، 79؛ توبه، 71) و با اشاره به اين كلام الهى كه از مردم نهراسيد و تنها از من در هراس باشيد، (مائده، 44) برپاداشتن امر به معروف و نهى از منكر را سبب برپايى ديگر واجبات، دانسته است. (حر عاملى، 1409، 130/16) در اين حديث آن حضرت عليه السلام با ذكر آيات قرآن در مذمت علماى يهود در ترك اين فريضه، به اين موضوع اشاره كرده تا علماى جامعه اسلامى عبرت گرفته و بيدار شده و از اداى وظيفه باز نايستند. (امام خمينى، بى تا «ب»، 112) آن حضرت در كلام ديگرى (كلينى، 1407، 51/2) امر به معروف را شعبه اى از جهاد در راه خدا (آيت الله خامنه اى، 1383/8/20) و يا برتر از جهاد معرفى مى فرمايد آنجا كه ايشان پس از اشاره به جهاد تصريح دارد «وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِر» . (نهج البلاغه، حكمت 374 (542)؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 10/8 /) امام حسين عليه السلام نيز در تعيين اهداف قيام خود، به امر به معروف و نهى از منكر اشاره ميكند (مجلسى، 1403، 329/44-330؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1371/5/7) و خودِ قيام ايشان نيز از مصاديق بزرگ اين فريضه ى الهى ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1374/3/19)

ضرورت و جايگاه اين فريضه در مراجعه به عقل نيز روشن ميشود و عالمان بسيارى از آن به عنوان مؤيد و يا دليل نام برده اند. (طوسى، 1375، 146-147؛ نجفى، 1404، 358/21-359؛ ابن ادريس حلى، 1410، 21/2-22؛ امام خمينى، 1381، 203/1-204؛ ر. ك: ادامه مقاله) در همين راستا در كتابهاى كلامى نيز به اين مطلب اشاره شده است. (خواجه نصير طوسى، 1373، 445؛ علامه حلى، 1373، 455) به پيروى از قرآن و روايات و عقل، اين مسئله در كتابهاى كهن فقهى مطرح شده (مفيد، 1410، 807-812؛ ابوالصلاح حلبى، 1403، 264-268) و در دوره هاى بعد با تفصيل بيشترى بررسى شده است. (علامه حلى، 1414،

ص: 175

437/9-445؛ نجفى، 1404، 352/21) اين بحث در كتب فقهى با بحث جهاد، پيوند خورده است و بسيارى اين دو را در كنار هم و تحت يك عنوان قرار داده اند. (مفيد، 1410، 807-809؛ طوسى، 1400، 299؛ ر. ك: علامه حلى، 1414، 437/9؛ امام خمينى، 1421، 362) در همين راستا در روايتى، اميرالمؤمنين على عليه السلام در مقايسه اى ميان مجموع كارهاى نيك و جهاد در راه خدا با امر به معروف و نهى از منكر، آنها را به منزله ى قطره اى در برابر دريا ميداند. (حر عاملى، 1409، 134/16؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1371/4/22) در اين ميان عالمان دينى اندرزنامه و سياستنامه هايى را براى حاكمان جامعه اسلامى مى نگاشتند (ر. ك: فيرحى، 1382، 75، 88؛ رنجبر، 1385، 91-124) تا راهنمايى در عمل به احكام و شريعت اسلامى باشد و خود به نوعى از مصاديق ارشاد و امر به معروف تلقى ميشود.

بحث از امر به معروف گرچه در دوره هاى گذشته در كتب فتوايى نيز ذكر شده است؛ (طوسى، 1400، 299؛ علامه حلى، 1411، 90) اما به مرور از قرن يازده از كتب فتوايى حذف شده و در رساله هاى عمليه مطرح نميشده است، (مطهرى، مجموعه آثار، 220/17) با اين وجود امام خمينى قدس سره و برخى ديگر از علما در دوران معاصر در رساله هاى عمليه ى خود به امر به معروف و نهى از منكر پرداخته و زمينه ى احياى مجدد آن را فراهم آوردند. (حكيم، 1410، 1/487-496؛ امام خمينى، 1421، 361-378؛ همو، 1378، 449-455) ايشان در مباحث ولايت فقيه بر اين امر و مصاديق مهم آن كه مبارزه با طاغوت و استعمار بوده تأكيد داشته است. (امام خمينى، بى تا «ب»، 107-119) بر همين اساس انقلاب اسلامى ايران و مبارزه با رژيم ستم شاهى و گوشزد كردن فساد حاكمان ظالم و قيام در برابر آنان شكل گرفته و خود سبب كشيده شدن اين فريضه به عرصه هاى اجتماعى و مصاديق عينى آن گرديد و امام خمينى اين فريضه را از دايره تنگ جزئيات و مسائل فرعى خارج كرده و نگاه همگان را به معروفها و منكرهاى مهم و بزرگ اجتماعى جلب نمود. (امام خمينى، بى تا «ب»، 118-119؛ آيت الله خامنه اى، 1371/5/7)

ايشان در آغاز پيروزى انقلاب اسلامى بر اين باور بود كه سازمانى به نام امر به معروف و نهى از منكر به صورت يك وزارتخانه مستقل و بدون پيوستگى به دولت بايد ايجاد شود تا با فساد در همه سطوح آن مقابله گردد. (امام خمينى، صحيفه امام، 274/6) لذا در سال 1358 به شوراى انقلاب فرمان تأسيس چنين سازمانى را صادر و در آن تصريح نمود كه بايد از منكرات به هر صورت و توسط هر كسى از مسئولان دولتى يا آحاد ملت جلوگيرى كند و حدود شرعى

ص: 176

را تحت نظر حاكم شرعى يا افراد منصوب از سوى او، اجرا نمايد و دولت اسلامى نيز موظف به اجراى اوامر صادره از سوى آن ميباشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 213/9)

اما پس از صدور اين فرمان برخى به بهانه ى عدم وجود تشكيلاتى براى اين امر، و يا ايجاد هرج ومرج، جلوى اجراى آن را گرفتند. امام گرچه اين نظر را قبول نداشتند، اما به سبب اصرار عده اى عدم اجراى آن را پذيرفتند. (امام خمينى، صحيفه امام، 213/9 "پانوشت"؛ ر. ك: ادامه مقاله) البته در تدوين قانون اساسى به اين فريضه تصريح شده و آن را وظيفه ى همگانى و متقابل مردم نسبت به همديگر و وظيفه متقابل دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت دانسته است. (قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، اصل هشتم) البته امام خمينى قدس سره در طول حيات خود هيچ گاه از توصيه به آن فروگذار نكرده و همواره بر احياى آن تأكيد داشت. (امام خمينى، صحيفه امام، 112/10؛ 470/13؛ 500/18؛ 14/21)

تا اينكه چند سال پس از ارتحال ايشان و پس از تأكيدات حضرت آيت الله خامنه اى براى احياى اين فريضه ى الهى، در سال 1372 ستاد احياى امر به معروف و نهى از منكر تشكيل شد. درعين حال همواره از مردم خواسته شده به صورت همگانى به اقامه ى اين دو حكم واجب الهى بپردازند، هر چند وظيفه ى عملى و برخورد فيزيكى، به نهادهاى رسمى حاكميتى سپرده شده است. (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22)

مبانى و اهداف دينى امر به معروف و نهى از منكر

اشاره

اين مبانى به دو دسته مبانى نظرى و مبانى فقهى قابل تقسيم است:

مبانى نظرى

مهمترين اين مبانى عبارت اند از:

اختيار انسان. با توجه به برخوردارى انسانها از قدرت «اختيار» (امام خمينى، 1379، 55-61) و تأثيرپذيرى افراد از ديگران و محيط پيرامون خود در جامعه، (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1376/3/14) در صورتى كه در جامعه امر به معروف و نهى از منكر رايج باشد، ميتواند در توسعه خوبيها و پيشگيرى از بديها در رفتار انسانها اثر بگذارد. در نتيجه افراد تحت تأثير اين اوامر، خود

ص: 177

را اصلاح كرده و در اثر اصلاح افراد، جامعه نيز اصلاح ميشود. در شرع مقدس اسلام نيز احتمال تأثير از شرايط وجوب امر به معروف و نهى از منكر عنوان گرديده است (ر. ك: امام خمينى، 1421، 365) كه خود شاهد بر تأثيرپذيرى و تأثيرگذارى انسان است.

مسئوليت پذيرى انسان. در جامعه اسلامى هر مكلفى مسئول رفتار خود و ديگران است «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ» ؛ (ابن ابى جمهور احسائى، 1405، 129/1) ازاين رو اسلام، جامعه بى قيدوبندى را كه در آن كسى متعرض رفتار اشتباه ديگرى نباشد، نمى پذيرد، با چنين رويكردى اصل مسئوليت پذيرى پايه و مبناى امر به معروف و نهى از منكر خواهد بود. از ديدگاه انقلاب اسلامى امر به معروف علاوه بر آنكه يك مسئوليت شرعى و دينى بوده؛ مسئوليتى انقلابى و سياسى نيز ميباشد؛ (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22) گستره ى اين مسئوليت پذيرى همه اقشار جامعه را شامل ميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 110/10؛ ر. ك: ادامه مقاله)

عدالت گرايى و ظلم ستيزى. ظلم ستيزى و اجراى عدالت به عنوان يكى از مبانى امر به معروف و نهى از منكر، از جمله اصول پذيرفته شده در اسلام است؛ چنانكه قرآن كريم نسبت به برپايى قسط و عدل فرمان داده «يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّٰامِينَ لِلّٰهِ شُهَدٰاءَ بِالْقِسْطِ وَ لاٰ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلىٰ أَلاّٰ تَعْدِلُوا اِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوىٰ وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ إِنَّ اَللّٰهَ خَبِيرٌ بِمٰا تَعْمَلُونَ» . (مائده، 8؛ ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 375/11؛ آيت الله خامنه اى، 1383/8/20) و به ظالمان وعده عذاب و هلاكت داده است «قُلْ أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتٰاكُمْ عَذٰابُ اَللّٰهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ اَلْقَوْمُ اَلظّٰالِمُونَ» . (انعام، 47) اجرايى شدن اين فرمانهاى الهى مستلزم سازوكار امر به معروف و نهى از منكر است و متقابلاً اين فريضه الهى مبتنى بر پذيرش اصل ظلم ستيزى و اجراى عدالت ميباشد. لذا گفتمان انقلاب لازمه ترك فريضه امر به معروف و نهى از منكر را توسعه گناهان به جاى توسعه عدالت ميداند (امام خمينى، صحيفه امام، 14/21) و امر به معروف را با عنايت به مراحل مختلف آن، ابزارى براى از بين بردن ظلم عنوان ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 500/18) لذا افراد جامعه نبايد نسبت به انحرافات ساكت بوده و در برابر ظلم و تعدى ظالمان بى تفاوت باشند «لاٰ تَظْلِمُونَ وَ لاٰ تُظْلَمُونَ» . (بقره، 279) آحاد جامعه اسلامى بايد نه به ديگران ظلم كنند و نه ظلم و فساد را در جامعه تحمل كنند. (آيت الله خامنه اى، 1375/3/16؛ 1376/8/14)

ص: 178

مبانى فقهى

همه ى فقيهان اصل وجوب امر به معروف و نهى از منكر را پذيرفته و بر آن تأكيد دارند. (نجفى، 1404، 358/21) لذا وجوب آن از ضروريات دين اسلام شمرده شده، به گونه اى كه هركس وجوب آن را انكار كند، در صورت توجه و التزام به اينكه انكار امر به معروف انكار حكم اسلام و انكار رسول خدا صلى الله عليه و آله را در پى دارد، از كفار محسوب ميشود. (امام خمينى، 1421، 361)

بر پايه ى نظر مشهور فقها، آيات و رواياتى كه پيش تر ذكر شد، دليل اصلى وجوب آن بوده و عقل به عنوان مؤيد آن دو، قرار داده شده است. (طوسى، 1375، 146-147؛ علامه حلى، 1413، 456/4؛ نجفى، 1404، 358/21-359) طبق ديدگاهى عقل به تنهايى ضرورت اين عمل را درك كرده و حكم ميكند كه لازم است از تحقق گناه، جلوگيرى شود تا امرى كه مبغوض خدا است، در خارج واقع نگردد. (امام خمينى، 1381، 203/1-204؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1379/8/23)

امر به معروف و نهى از منكر، از واجبات كفايى است، (نجفى، 1404، 359/2-361) هر چند برخى وجوب آن را عينى دانسته اند. (طوسى، 1400، 299؛ همو، 1375، 147؛ محقق حلى، 1408، 310/1) كفايى بودن وجوب نيز با توجه به هدف از تشريع امر به معروف و نهى از منكر كه ريشه كنى و جلوگيرى از اصل گناه و جرم بوده، روشن ميگردد كه به صرف قيام عده اى كه آن را محقق نمايند، كفايت ميكند. ازاين رو در انديشه انقلاب اسلامى بر وجوب آن بر همگان تصريح شده (امام خمينى، صحيفه امام، 110/10؛ 470/13؛ آيت الله خامنه اى، 1371/4/22) و به عنوان يكى از واجبات مهم كفايى از عموم مردم خواسته شده كه به اين فريضه الهى اهتمام داشته باشند (امام خمينى، 1421، 362) و با اين امر يكى از زمينه هاى مهم نظارت عمومى فراهم مى آيد. (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22)

اهداف امر به معروف و نهى از منكر

هدف اصلى از تشريع امر به معروف و نهى از منكر ترويج كارهاى پسنديده و نهادينه كردن آنها در جامعه و ايجاد اصلاح و سوق دادن همگان به سوى رستگارى و گسترش امور خير (امام خمينى، صحيفه امام، 112/10، 268؛ آيت الله خامنه اى، 1374/3/19) و ريشه كنى و پيشگيرى از فساد و وقوع از گناه و جرم است تا امرى كه براى فرد و جامعه داراى مفسده بوده و مبغوض خداست، واقع نشود (امام خمينى، 1381، 203/1-204؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1379/8/23) و نيكيها و

ص: 179

خوبيها در جامعه به مرحله عمل رسيده و لباس عينيت بپوشد. (مطهرى، مجموعه آثار، 322/17-323) اين امر عاملى بازدارنده از انحراف افراد مختلف جامعه است و با انجام آن از هزينه هاى بسيارى كه بايد صرف پيشگيرى از بديها گردد كاسته شده و نيازى به اعمال قدرت نيست. (آيت الله خامنه اى، 1370/8/15؛ 1371/7/29)

عرصه هاى فردى و اجتماعى امر به معروف و نهى از منكر

اشاره

اين فريضه ى الهى، عرصه و قلمرو وسيعى داشته و شامل همه ابعاد زندگى فردى، خانوادگى و اجتماعى افراد ميگردد. البته در همه ى اين عرصه ها بايد توجه داشت كه نبايد تنها در برابر فسادها و انحرافات اقدام به نهى از منكر نموده و اصل امر به معروف، كم رنگ شده و به فراموشى سپرده شود؛ بلكه بايد همواره به كارهاى نيك در هر يك از اين عرصه ها توصيه شود. (آيت الله خامنه اى، 1379/9/25)

عرصه ى فردى

امر به معروف و نهى از منكر از يكايك افراد جامعه شروع ميشود و بر عموم مردم لازم است كه نسبت به رفتار ديگر افراد جامعه هرچند رفتار فردى آنها بوده و به ظاهر آسيبى براى ديگران نداشته باشد، حساسيت داشته و آنها را به كارهاى نيك و پسنديده امر نمايند؛ زيرا اصل تشريع اين فريضه الهى براى اصلاح همه ى افراد جامعه است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 278/10) اين امر شامل توصيه به جوانان براى درس خواندن، عبادت كردن، اخلاق نيك، (آيت الله خامنه اى، 1379/9/25) همكارى اجتماعى، ورزش صحيح و معقول و رعايت ديگر آداب و عادات پسنديده در زندگى ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1379/9/25) البته هرگاه مسئله به عمل شخصى افراد ميرسد، اصل اولى به جاى اعمال قدرت و قاطعيت، موعظه و نصيحت و زبان خوش است كه رعايت اين امر در سيره امام خمينى قدس سره به روشنى وجود داشته است. (آيت الله خامنه اى، 1378/3/14) البته همه ى افراد بايد در ابتدا مراقب رفتار خود بوده و واعظ خويشتن باشند و به اصلاح خود بپردازند (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 278/10) و خود را امر به معروف و كارهاى پسنديده و نهى از منكر نمايند و اين امر مقدم بر امر و نهى ديگران

ص: 180

است. (آيت الله خامنه اى، 1374/12/1) خداوند در قرآن مى فرمايد: «عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ» (مائده، 105) كه هر فرد در درجه نخست بايد به خود و رفتار خود پرداخته و خود را اصلاح كند؛ (آيت الله خامنه اى، 1369/5/24؛ 1371/2/16) زيرا اگر بخواهد مردم را به تقوا امر كند و خود عامل نباشد، مصداق آيه ى شريفه كه مى فرمايد: «أَ تَأْمُرُونَ اَلنّٰاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ» (بقره، 44) آيا مردم را به كار نيك فرمان داده و خود را فراموش مى كنيد، قرار ميگيرد. (آيت الله خامنه اى، 1369/3/7)

عرصه ى خانوادگى

تأثير متقابل افراد درون يك خانواده بر همديگر قابل انكار نيست. ازاين روى همه افراد خانواده بايد نسبت به رفتار هم توجه داشته و در برابر رفتار ناشايست يكديگر تذكر دهند؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 387/11) چنانكه اين امر در قرآن كريم مورد تأكيد قرار گرفته و خداوند مى فرمايد: «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نٰاراً» ؛ خود و خانواده خود را از آتش جهنم باز داريد (تحريم، 6؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1383/5/25؛ 1383/7/13؛ 1388/6/18) و در جاى ديگر خداوند به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله چنين فرمان داد: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاٰةِ» خانواده و اهل بيت خود را به نماز امر كن. (طه، 132) ازاين رو همه در اين باره وظيفه اى دارند؛ به ويژه پدران و مادران كه بايد با گفتار و كردار خود، فرزندان را به نماز تشويق و راهنمايى كنند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1371/6/16) در درون خانواده ى مسلمان يك مجموعه ى به هم پيوسته و توصيه كننده به حق و به صبر وجود دارد؛ كه بر اساس آيات مذكور هم خودشان را و هم اهلشان را حفظ ميكنند. اين خطاب به هر يك از مردها و زن ها است كه نسبت به هر كدام ديگرى، اهل او به حساب مى آيد، تا خودش را از غلتيدن در آتش حفظ كرده، و هم اهلشان را حفظ كنند. علاوه براين، حفظ عناصر اصلى داخل كانون خانواده، به حفظ خودِ انسان هم كمك ميكند. همسران مى توانند يكديگر را از لبه ى پرتگاه دوزخ نجات دهند و به بهشت بكشانند. (آيت الله خامنه اى، 1383/5/25) غفلت از اين امر به ويژه نسبت به جوانان و مبانى اعتقادى و رفتارهاى اخلاقى آنان، بسيار خطرناك و آسيب زاست. (آيت الله خامنه اى، 1383/8/6) البته در اين ميان بايد آداب اسلامى و احترام افراد به يكديگر مراعات گردد. (امام خمينى، 1380، 487/1-489)

از ديگر موارد آن در درون خانواده، رعايت حقوق متقابل افراد يك خانواده از زن و شوهر،

ص: 181

والدين و فرزندان آن خانواده است. ازاين رو بايد در برابر تضييع حقوق زنان، جوانان و يا كودكان در عدم محبت و يا سوء تربيت و بى اهتمامى هايى كه واقع ميشود، تذكر داد. (آيت الله خامنه اى، 1379/9/25) البته در درون خانواده و اقوام گرچه توصيه بر ارشاد و نصيحت يكديگر به تشويق به امور خير و بازداشتن از امور ناپسند و خلاف شرع است و نبايد در اين باره نسبت به هم بى تفاوت بود؛ اما همواره تأكيد شده كه براى اين امر قطع پيوندهاى خانوادگى جايز نميباشد. (امام خمينى، 1380، 486/1، 488)

عرصه ى اجتماعى

امر به معروف و نهى از منكر در اجتماع كوچك و يا در كل جامعه، ابعاد وسيعى پيدا كرده و داراى كاركردهاى متعددى است. توجه به اين امر در انديشه انقلاب اسلامى به گونه اى است كه نگاه عموم مردم جامعه و مسلمانان را از مسائل فردى و انحصار اين فريضه در گناهان كوچك و بزرگ افراد، خارج ساخته و به مسائل كلان جامعه معطوف داشته (امام خمينى، بى تا «ب»، 114-116) و از مسائل ظاهرى، به لايه هاى عميق در اجتماع كشانده است. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1370/3/15؛ 1375/2/26؛ امام خمينى، بى تا «ب»، 118-119) در ويژگيهاى گفتمان انقلاب اسلامى، قلمرو اين فريضه ى الهى توسعه يافته و به امر به معروف و نهى از منكر در برابر حكومتهاى نامشروع و نيز در برابر وظايف و مسئوليتهاى حكومت اسلامى، تسرّى مى يابد:

در برابر حكومتهاى نامشروع. در انديشه انقلاب اسلامى از وظايف مهم افراد فرهيخته و عالمان جامعه اين است كه در برابر حكومتهاى نامشروع و سياست حاكمان ستمگر، ساكت نبوده و در برابر دستگاه تبليغات آنان قيام كنند، و با تكيه بر آموزه امر به معروف و نهى از منكر، دستگاه تبليغاتى براى دفاع از احكام اسلام و مقابله با انحرافات مختلف در سطح كلان جامعه ايجاد كنند و در برابر ظلم و حرام خوارى در سطح وسيع بين المللى و نيز عرصه ى داخلى هر كشور و چپاول بيت المال از سوى حكام جور، با تكيه به اين فريضه الهى، حداقل دست به اظهار حقايق و افشاگرى بزنند. اقدام به اين امر از سوى رهبران دينى جامعه، سبب بيدارى عموم مردم ديندار و همراهى آنان ميگردد. (امام خمينى، بى تا «ب»،

ص: 182

113-116؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1370/12/14)

از جمله مواردى كه امر و نهى جامعه درباره ى آن مورد تأكيد قرار گرفته، حفظ جان گروهى از مسلمانان، جلوگيرى از هتك حرمت نواميس آنها، مقابله با از بين بردن بعضى از شعائر و نمادها و مراكز اصلى اسلام مانند بيت الله الحرام است. در اين موارد و مانند آن، كه به اصل و اساس اسلام و هويت مسلمانان باز ميگردد، ضوابط اهم و مهم رعايت شده و بر اساس آن، اقدام به امر به معروف و نهى از منكر، مقدم بر حفظ جان فرد بوده و صرف خطر جانى، تكليف را ساقط نميكند، چه برسد به مواردى كه ضرر آن، كمتر از بذل جان باشد. (امام خمينى، 1421، 369)

ازاين رو بر اساس روايات، ميان جهاد و امر به معروف و نهى از منكر، پيوند محكمى برقرار است و اين امر نقش اجتماعى امر به معروف را بيشتر مشخص ميكند. چنانچه روايتى از اميرالمؤمنين على عليه السلام جهاد را داراى چهار شعبه ميداند و در اولين مورد، از امر به معروف و نهى از منكر، ياد ميكند. (كلينى، 1407، 51/2؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1383/8/20)

با توجه به ماهيت جهاد با كفار و ستمگران ميتوان دريافت كه اين خود مرتبه اى از مراتب امر به معروف و نهى از منكر است؛ چنانچه امام حسين عليه السلام در تبيين انگيزه و پشتوانه مبارزه و قيام خود با حكومت جور، از امر به معروف و نهى از منكر نام ميبرد تا بدين وسيله جلوى انحراف را گرفته و دست به اصلاح جامعه اسلامى بزند، (مجلسى، 1403، 329/44) لذا قيام و حركت امام عليه السلام از مصاديق بزرگ امر به معروف و نهى از منكر است. (آيت الله خامنه اى، 1374/3/19؛ 1375/9/24) بر اساس اين ديدگاه جهاد و مبارزه با حكّام جور و ستمگران و استكبار جهانى - به عنوان بزرگترين مصداق ظلم و ستم - و قيام در برابر آنان و تبيين دسيسه هاى آنان بر ضد اسلام و مصالح مسلمين و روشنگرى اذهان عموم مردم در اين باره، از مصاديق امر به معروف و نهى از منكر ميباشد. (امام خمينى، بى تا «ب»، 115-117)

در حكومت اسلامى. در درون حكومت اسلامى نيز امر به معروف و نهى از منكر همواره مورد توجه است و پرداختن به مسائل كلان جامعه در عرصه هاى فرهنگى، اقتصادى و سياسى از اين خاستگاه توصيه شده است:

عرصه فرهنگى. در مسائل فرهنگى مواردى كه به اساس اسلام و تحريف آن برگردد از

ص: 183

جمله مسائلى است كه در نگاه شرع داراى اهميت بوده و لازم است افراد با امر به معروف و نهى از منكر از آن پاسدارى كنند؛ مانند جايى كه به اسلام و حقانيت آن هجمه شده به طورى كه موجب گمراهى مسلمانان گردد و يا بدعتهايى در اسلام واقع شود كه در اين موارد سكوت علماى دين و رؤساى مذهب موجب هتك اسلام و تضعيف اعتقادات مسلمانان ميگردد و بر آنان واجب است به هر وسيله اى آن را انكار نمايند. (امام خمينى، 1421، 369-370) همچنين در برابر ناهنجارى هاى اخلاقى و عدم رعايت فرهنگ اسلامى، اقامه ى امر به معروف و نهى از منكر لازم ميباشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 386/11-387) در ساير عرصه هاى فرهنگى نيز كه دشمنان، درصدد القاء فرهنگ بيگانه و شبيخون به كيان دينى افراد؛ به ويژه جوانان بوده و چه بسا به صورت سازمان يافته به دنبال ترويج فساد در ميان آنان و نسل مؤمن باشند بر مؤمنان لازم است با تكيه بر امر به معروف و نهى از منكر، از فرهنگ دينى و فضيلتها و ارزشها دفاع كنند. (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22؛ 1371/5/7) در اين ميان اگر در مواردى نياز به قانون گذارى باشد، از وظايف مجلس شوراى اسلامى است كه با درك درست از آن، به موقع قوانين لازم را وضع نمايد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1375/2/26)

عرصه اقتصادى. از جمله وظايف عموم مردم، امر به معروف و نهى از منكر در مفاسد اقتصادى است. (آيت الله خامنه اى، 1371/5/7) همه ى مردم بايد در برابر منكرات اقتصادى و خلاف قوانينى كه در اين عرصه واقع ميشود تذكر بدهند. حرام خوارى هاى موردى و دولتى، سوءاستفاده از منابع عمومى و حرام خوارى در مقياس وسيع، استفاده از رانت، استفاده از منابع توليدى و سوءاستفاده مسئولان از موقعيت خود، اتلاف در منابع عمومى و منابع حياتى، اتلاف در مواد غذايى و ارقام مصرفى، همه از مصاديق منكر اقتصادى است (امام خمينى، بى تا «ب»، 115؛ همو، 1380، 485/1؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1371/7/29؛ 1379/9/25) كه آحاد جامعه و به ويژه نخبگان بايد وظيفه ى الهى امر به معروف و نهى از منكر را انجام دهند.

عرصه سياسى. عرصه مسائل سياسى نيز از عرصه هاى مهم و اساسى امر به معروف و نهى از منكر است؛ به ويژه تخلفات و منكراتى كه سبب سست شدن پايه هاى نظام ميشود، مانند نااميد كردن مردم، كج نشان دادن راه، سوءاستفاده از وضعيت جامعه اسلامى، كمك كردن به دشمن، مخالفت با احكام اسلامى و مانند آن، كه اين موارد از

ص: 184

منكرات سياسى است (آيت الله خامنه اى، 1371/5/7) و افراد مؤمن بايد با الگوگيرى از قيام امام حسين عليه السلام در اين راه قدم گذارند و با انگيزه ى امر به معروف و نهى از منكر به عنوان يك تكليف الهى در راستاى تحكيم نظام اسلامى اقدام نمايند. (آيت الله خامنه اى، 1375/9/24) ديگر مصاديق امر به معروف و نهى از منكر در عرصه ى سياسى، نظارت عمومى بر حاكمان و سياست مداران است؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 13/470) به گونه اى كه اگر مسئولى از قدرت و امكانات در اختيارش سوءاستفاده كرد، ديگر افراد و كاركنان همان اداره موظف به تذكر و نهى از منكر ميباشند. (آيت الله خامنه اى، 1379/9/25) در لزوم تذكر كارمندان به مسئولان خود با رعايت آداب و شرايط، جاى شبهه اى نيست و نهى از منكر آنها در ادارات برخلاف قانون نبوده و مسئولان ادارى چنين ولايتى بر كارمندان خود ندارند كه اطاعت مطلق از آنها لازم باشد؛ بلكه مسئولان تنها ميتوانند طبق مقررات و شرع و موازين دولت اسلامى عمل نمايند. ازاين رو در صورت تخلف از آن، بر ديگران لازم است به آنها تذكر دهند. (ر. ك: امام خمينى، 1380، 58/3؛ همو، صحيفه امام، 13/470)

در سطح عمومى نيز به مردم توصيه شده كه از مسئولان حكومتى، انجام درست امور را مطالبه نموده و بر رفتار آنان نظارت داشته باشند و در جاى خود با زبان انتقاد و يا نصيحت مشفقانه اقدام نمايند. دراين باره همه ى مردم در يك رتبه بوده و مسئولان امر به سبب جايگاه اجتماعى بالاتر، مصون از تذكر نيستند. ازاين رو عموم مردم ناظر بر رفتار آنان بوده (امام خمينى، صحيفه امام، 110/10) و در انجام آن و بيان مطالب حق، بايد شجاعت داشته و حتى از تذكر به مسئولان عالى رتبه هراسى نداشته باشند. (امام خمينى، صحيفه امام، 110/10) اين امر در انديشه انقلاب اسلامى يكى از مواهب الهى و مفاخر اسلامى و مايه رشد و ارتقا و پيشرفت امور و مصداق بارز فريضه امر به معروف و نهى از منكر دانسته شده كه بايد اين فرهنگ در جامعه نهادينه شود و باقى بماند، (آيت الله خامنه اى، 1379/4/19؛ همو، مكتوبات، 1370/3/13) حتى در كيفيت اجراى آن هم توصيه شده كه لازم نيست مردم از زبان خواهش استفاده كنند؛ زيرا ماهيت امر به معروف و نهى از منكر با خواهش و تضرع سازگار نيست؛ بلكه در آن نوعى استعلا و تذكر از موضع بالا وجود دارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 110/10؛ آيت الله خامنه اى، 1379/4/19؛ 1379/9/25)

درعين حال شناخت مرز ميان نصيحت مشفقانه و مخالفت با نظام اسلامى و تضعيف آن، لازم است (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 451/14؛ آيت الله خامنه اى، 1370/12/14) تا اين فريضه به گونه اى

ص: 185

اجرا نشود كه نقاط ضعف، درشت نمايى شده و سبب سوءاستفاده دشمن و يا موجب اشاعه روحيه بدبينى و سوءظن به كارگزاران اصلى كشور و رواج بدگويى از آنان گردد؛ بلكه با استفاده از روشهاى معقول، بايد انجام پذيرد. (آيت الله خامنه اى، 1377/1/27؛ همو، مكتوبات، 1370/3/13) در فضاى نقد حاكميت، گاه شرايطى فراهم ميشود كه احساسات مردم تحريك شده و دشمن از اين شرايط براى مقاصد خود سوءاستفاده ميكند. از سوى ديگر به بهانه عدم ايجاد التهاب وحفظ ثبات و امنيت در جامعه، امر به معروف و نهى از منكر نبايد ترك شود. ازاين رو تأكيد شده كه امر به معروف و نهى از منكر مسئولان به گونه اى باشد كه در كنار اجراى آن، مورد سوءاستفاده دشمن قرار نگيرد. در اين راستا صرف نوشتن اعلاميه، تهيه طومار و فرستادن آن براى روزنامه و مسئولان، تدوين نامه هاى اعتراضى به آنها، تدوين مقالات و سخنرانيها و اعتراض به عملكرد نامطلوب برخى مسئولان تا زمانى كه موجب تضعيف نظام و ايجاد التهاب در جامعه نگردد؛ نه تنها مذموم نيست بلكه از مصاديق اقامه ى امر به معروف و نهى از منكر ميباشد كه در مواردى واجب شمرده شده است. (آيت الله خامنه اى، 1377/1/27؛ همو، مكتوبات، 1370/3/13)

بنابراين امر به معروف و نهى از منكر از عرصه ى فردى شروع شده و درصدد اصلاح و سوق دادن هر فرد به سوى نيكى است؛ اما در گفتمان انقلاب اسلامى به اين عرصه منحصر نشده و همچنين شامل مسائل كلان جامعه اسلامى در عرصه هاى فرهنگى، سياسى، اقتصادى و نيز مسائل مهم جهان اسلام ميگردد تا همگان را براى اصلاح مسير حركت جامعه، به مبارزه با مظاهر طاغوت و استكبار فرا خواند. (8592جامعه اسلامى)

زير ساخت هاى تربيتى احياى امر به معروف و نهى از منكر

اشاره

با توجه به اهميت امر به معروف و نهى از منكر در فرهنگ اسلامى، و براى آن كه اين فريضه الهى به صورت درست و مؤثر اجرا گردد تا به هدف خود نزديك شود، نيازمند رعايت آداب مربوط و ايجاد زيرساخت هايى است كه بايد در شخص آمر و ديگر افراد جامعه باشد تا زمينه ى اجراى درست آن فراهم گردد. مقصود از اين زيرساخت ها، زمينه ها و لوازمى است كه براى اشاعه ى امر به معروف و نهى از منكر لازم است.

ص: 186

اصلاح خويشتن

در رتبه نخست اگر كسى بخواهد امر و نهى او اثرگذار بوده و در صدد اصلاح ديگران برآيد و مربى جامعه باشد، لازم است كه خودش را اصلاح كرده و عامل به گفته هاى خود و احكام اسلامى باشد؛ چنانچه خداوند، پيامبرانى را كه براى مردم مى فرستاد، كسانى بودند كه خودشان از آغاز تا پايان عمر، لغزشى نداشته اند. (امام خمينى، صحيفه امام، 498/12) اين امر ريشه در توصيه هاى خداوند در قرآن كريم داشته كه كسانى كه مردم را به نيكى دعوت كرده و خود را فراموش ميكنند، مورد سرزنش قرار داده است: «أَ تَأْمُرُونَ اَلنّٰاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ» (بقره، 44؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1369/3/7) و در روايات نيز بر دعوت مردم با عمل، نه با حرف و زبان تأكيد شده است. (كلينى، 1407، 78/2) ازاين روى از عظيم ترين و مؤثرترين مصاديق امر به معروف و نهى از منكر، موردى است كه از شخصى صادر شود كه خودش عامل به معروف از واجب و مستحب بوده و به آن پايبند باشد و از منكر، و حتى از مكروه پرهيز كرده و متخلّق به اخلاق انبيا و اهل معنويت بوده و از اخلاق بى خردان و اهل دنيا منزّه باشد، تا با رفتار واخلاقش مردم را به نيكيها دعوت كرده و از بديها باز دارد. (امام خمينى، 1421، 376)

گسترش روحيه ى خيرخواهى و مهرورزى

امر به معروف و نهى از منكر در فرهنگ اسلامى، براى عيب جويى و سرزنش ديگران نيست؛ بلكه براى اصلاح و تربيت افراد و سوق دادن جامعه به صلاح و رستگارى است؛ ازاين رو لازم است در افراد جامعه روحيه ى خيرخواهى نسبت به يكديگر ايجاد شود تا افراد در قبال هم احساس مسئوليت كنند و با اين نگرش به امر به معروف و نهى از منكر بپردازند، چنانكه خداوند از سر لطف و رحمت به بندگان خود و براى خيرخواهى و سعادتمندى آنان، امر به معروف و نهى از منكر را واجب كرده است. (ر. ك: امام خمينى، بى تا «الف»، 67)

بر اين اساس تأكيد شده كه آمر به معروف و ناهى از منكر با قلبى سرشار از رحمت و از روى مهرورزى، اقدام به اين امر كرده و مقصودش در امر و نهى، خودنمايى و تحميل امر و نهى خود نباشد، و همچنين با خشونت و تندى برخورد ننمايد؛ بلكه چون طبيبى مهربان، از روى حسّ انسان دوستى و برادرى اقدام نمايد؛ چنانچه خداوند در برابر

ص: 187

فرعون كه طغيانش به جايى رسيده بود كه «أَنَا رَبُّكُمُ اَلْأَعْلىٰ» مى گفت، (نازعات، 24) و در فساد بر روى زمين به گونه اى رفتار كرده بود كه به كشتار كودكان مى پرداخت، (قصص، 4) يكى از انبياى عظيم الشأن خود، حضرت موسى بن عمران را، (طه، 41-42) از سر لطف و رحمت خود، براى دعوت و هدايت و ارشاد او فرستاد (نازعات، 17) و به پيامبرش دستور داد كه با فرعون سركش، با نرمى و ملاطفت سخن بگويد (طه، 43-44) تا شايد به ياد خدا افتاده و از كردار خود پشيمان گردد. (امام خمينى، 1370، 237-240) همچنين در حديثى از آمر و ناهى به عنوان «رفيقٌ فيما يأمُر و رفيقٌ فيما ينهى» ياد ميكند (حر عاملى، 1409، 130/16) تا او با رفق و محبت با ديگر افراد برخورد كرده و حقايق را در دلها و ذهنهاى آنان جاى دهد و در رفتار او نصيحت و خيرخواهى و روش عقلايى وجود داشته باشد؛ (آيت الله خامنه اى، 1377/1/27؛ 1378/1/23) چنانكه در به كارگيرى اين روش، خداوند در قرآن مى فرمايد: «اُدْعُ إِلىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ» (نحل، 125) با به كارگيرى حكمت، مردم را به سوى پروردگار فرا بخوان. حكمت، كه از امتيازات انبيا و بندگان برگزيده و صالح است، همان فكر مستحكمى است كه هيچ ابزار عقلانى نميتواند آن را نفى كرده و از بين ببرد و همچنين هيچ استدلال و تجربه اى هم نميتواند آن را خنثى كند. در ادامه همين آيه نيز از «وَ اَلْمَوْعِظَةِ اَلْحَسَنَةِ» پند نيك، ياد ميكند؛ (آيت الله خامنه اى، 1375/2/26) زيرا چه بسا برخورد نامناسب نتيجه معكوس داده و طرف مقابل را از يك گناه كوچك به معاصى بزرگ و يا حتى كفر بكشاند. (امام خمينى، 1370، 237؛ همو، 1377، 317) از آن جا كه امر و نهى به شخص، براى او ممكن است تلخ و ناگوار باشد و عصبانيت او را بر انگيزد، ازاين رو شايسته است آمر و ناهى، اين تلخى و ناگوارى را با شيرينى بيان و رفق و حُسن خُلق جبران نمايند تا كلامشان در دل سخت گناهكار، اثر كرده و آن را نرم نمايد (امام خمينى، 1377، 317) و همواره اين را در نظر داشته باشد كه مرتكب گناه، گرچه گناه او كبيره باشد، شايد داراى برخى از صفات خوب نفسانى بوده كه مورد رضايت و محبت الهى است؛ گرچه گناه او مورد بغض خداوند است و چه بسا آمر و ناهى وضعيتى عكس او داشته باشند. (امام خمينى، 1421، 376)

ص: 188

تداوم و استمرار

مداومت بر انجام امر به معروف و نهى از منكر و التزام همگان به آن، از جمله نكاتى است كه شايسته است يكايك افراد جامعه اين روحيه را در خود ايجاد كرده و در اين راه از خود استقامت نشان دهند. در اين صورت در ميزان تأثيرگذارى اين فريضه الهى مؤثر است؛ به گونه اى كه اگر در برابر يك گناه و كار ناپسند، افراد متعددى پى درپى تذكر دهند، به مرور در آن فرد اثر مى گذارد (امام خمينى، صحيفه امام، 47/8) و مقاومت منفى او را مى شكند و بازدارندگى آن آشكار ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1371/7/29) همچنان كه - بر اساس آيه 118 سوره توبه - سه نفر از مسلمانان كه با پيامبر در جنگ تبوك همراه نشده و تخلف كرده بودند، در اثر برخورد يكپارچه و هماهنگ مردم مدينه، و تنگ شدن فضاى شهر بر آنها مجبور به ترك شهر شده و به اطراف مدينه پناه بردند و پس از گذشت پنجاه روز اظهار ندامت و پشيمانى به درگاه الهى، توبه آنان پذيرفته شد. (طبرسى، 1372، 120/5-121)

ايجاد روحيه ى نقدپذيرى

از جمله لوازم احيا و اجراى فراگير اين فريضه الهى وجود روحيه نقدپذيرى در افراد مختلف جامعه است. هر كسى در جامعه كه مبادرت به عملى ميكند كه امنيت اخلاقى و روانى آن را در معرض خطر قرار ميدهد، بايد اين آمادگى را داشته باشد كه ديگر افراد بر اساس ضوابط معين شده رفتار او را نقد كرده و به او تذكر دهند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1370/3/13) همانگونه كه در بحث عرصه هاى امر به معروف و نهى از منكر ذكر شده، قلمرو اين فريضه شامل مسائل حكومتى و دولتمردان نيز ميشود و بايد عموم مردم به عنوان ناظرى آگاه، اعمال آنها را رصد كرده و در مورد لازم تذكر دهند. (امام خمينى، صحيفه امام، 470/13؛ آيت الله خامنه اى، 1379/9/25) بديهى است اين امر به وجود روحيه نقدپذيرى در مسئولان نياز دارد.

تلقى صحيح از امر به معروف و نهى از منكر

شناخت درست از جايگاه امر به معروف و نهى از منكر (امام خمينى، 1421، 364) ميتواند از جمله زيرساخت هاى احياى اين فريضه الهى و تشويق مؤمنان نسبت به انجام آن باشد.

ص: 189

(مطهرى، مجموعه آثار، 822/4؛ آيت الله خامنه اى، 1371/5/7) ازاين رو متصديان امر بايد با شناخت درست حدود و شرايط آن به اين فريضه عمل كرده (مطهرى، مجموعه آثار، 822/4؛ امام خمينى، 1421، 364) و با استناد به آيات و روايات، اهميت و آثار آن را براى عموم بازگو نمايند.

شرايط امر به معروف و نهى از منكر

اشاره

در اسلام وجوب امر به معروف و نهى از منكر مشروط به چند امر شده است. برخى براى آن تا چهارده شرط ذكر كرده اند (كاشف الغطاء، 1422، 429/4) اما بيشتر فقها قائل به چهار شرط شده اند:

1. شناخت معروف از منكر؛ 2. اطلاع داشتن ناهى منكر از اصرار بر ارتكاب گناه از سوى فاعل منكر؛ 3. احتمال تأثير؛ 4. عدم وجود مفسده در امر و نهى. (ر. ك: نجفى، 1404، 366/21-374) اين شرايط گرچه در گفتمان انقلاب اسلامى پذيرفته شده است؛ اما در تفسيرى كه از اين شرايط و قلمرو آن ارائه داده، به ويژه در دو شرط اخير از آن، در مبارزه با طاغوت و موضع گيرى در برابر آنها، نقش بسيارى داشته است.

شرط اول: شناخت معروف و منكر

از جمله نكاتى كه در حسن اجراى همگانى اين فريضه در جامعه، تأثير بسيارى دارد، شناخت آمر و ناهى، نسبت به معروف و منكر است، توجه به اين شرط در ايجاد تحول در جامعه و در خود كسانى كه قصد اقامه آن را دارند مؤثر است. اما در اين كه اين امر، شرط اصل وجوب امر و نهى است يا از شرايط واجب، اختلاف نظر وجود دارد. در نگاه امام خمينى قدس سره اين شرط همانند استطاعت در حج از شرايط وجوب ميباشد و بر كسى كه معروف و منكر را نمى شناسد، واجب نيست. (امام خمينى، 1421، 363)

در نگاهى ديگر، از شرايط واجب است، به اين صورت كه اصل وجوب همگانى امر به معروف و نهى از منكر در جاى خود ثابت است؛ اما افراد براى اجراى درست بايد معروف و منكر را بشناسند (مطهرى، مجموعه آثار، 822/4) و آن را بياموزند. همين امر سبب ميشود كه همه در متن مسائل كشور حضور داشته و همه معروف شناس و منكرشناس شوند و با احكام

ص: 190

اسلامى آشنا گردند. خود اين وجوب، سبب ارتقاى معرفت عمومى ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1371/5/7) اگر اين شناخت به قدر كافى وجود نداشته باشد، چه بسا مواردى به نظر بعضى منكر بيايد، درحالى كه در واقع از نظر اسلام منكر نباشد. (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22؛ 1377/2/22) ازاين روى بنابر هر دو نظر، اگر كسى بخواهد در برابر رفتار ديگران امر و نهى كند، بايد شرايط و موارد واجب بودن و واجب نبودن و موارد جواز و عدم جواز آن را ياد بگيرد تا در امر و نهى خود، دچار انجام منكر ديگرى نشود. (امام خمينى، 1421، 364)

شرط دوم: اصرار بر گناه

اصرار بر استمرار گناه از سوى گنهكار، از ديگر شرايط است. به اين معنا كه از ارتكاب آن پشيمان نبوده و قصد انجام آن را هر چند براى يك بار ديگر، داشته باشد؛ اما اگر از ارتكاب آن پشيمان شده و قصد بر ارتكاب مجدد آن نداشته و يا حتى اگر استمرار و يا ترك گناه او مشكوك باشد، نهى او واجب نيست. البته بر انسان گناهكار توبه كردن واجب است؛ ازاين روى اگر از ارتكاب آن توبه نكرده باشد، بايد او را دعوت به توبه به درگاه خداوند نمود. (امام خمينى، 1421، 367)

شرط سوم: احتمال تأثير

وجوب امر به معروف و نهى از منكر مشروط به اين است كه علم و يا حداقل احتمال عقلايى بر مؤثر بودن امر و نهى وجود داشته باشد. در غير اين صورت وجوب آن ساقط ميشود؛ (مطهرى، مجموعه آثار، 822/4؛ امام خمينى، 1421، 365) حال اگر بداند اين امر و نهى نسبت به حال حاضر اثرى ندارد؛ اما سبب كاهش فعل حرام شده و يا در ترك محرمات بعدى مؤثر است، در اينصورت وجوب ثابت است. ازاين رو نيازى به فعليت در تأثير نيست حتى اگر نهى او نسبت به شخص مرتكب گناه اثرگذار نباشد؛ اما براى افراد ديگرى كه مرتكب حرام ميشوند، مؤثر است، در اين جا باز امر و نهى واجب ميباشد. (امام خمينى، 1421، 365-366)

بنابراين در گفتمان انقلاب اسلامى به نوعى احتمال تأتير توسعه داده شده و تنها شامل شرايط حال نميشود؛ بلكه با توجه به آينده ميتوان پذيرفت كه همه امرها و نهى ها براى

ص: 191

خود داراى تأثير است. بر اين اساس در هر امر به معروف و نهى از منكرى كه به مردم خطاب ميشود احتمال تأثير - نسبت به حال يا آينده، اين فرد و يا ديگر افراد جامعه - قطعى بوده و اين شرط در تذكر زبانى، حاصل شده و وجود دارد، البته شايد نسبت به حكومتها و سلاطين فاسد، چنين تأثيرى مشاهده نشود. (آيت الله خامنه اى، 1370/8/15؛ 1377/2/22)

در اينجا توجه به نكته اى لازم است كه اگر شخصى مرتكب چند كار حرام شده كه اگر از همه ى آنها نهى شود، اثرى نمى گذارد و شايد لجاجت فرد را برانگيزد، در اين جا بايد نسبت به يكى از محرماتى كه انجام ميدهد و احتمال تأثير و امكان انكار آن وجود دارد، نهى از منكر شود. (امام خمينى، 1421، 365)

شرط چهارم: عدم مفسده

از آنجا كه امر به معروف و نهى از منكر براى اصلاح جامعه است، اگر انجام اين فريضه سبب ايجاد مفسده اى در حال يا آينده شود، وجوب آن ساقط ميگردد. (مطهرى، مجموعه آثار، 822/4-823؛ امام خمينى، 1421، 368) حال اگر آمر و ناهى بداند يا گمان كند كه امر و نهى او ضرر جانى يا آبرويى و يا مالى مهمى، براى او يا يكى از وابستگان و يا ياران و همراهان او و يا يكى از مؤمنان داشته باشد، و يا آنها در سختى و تنگنا قرار گيرند، امر به معروف و نهى از منكر واجب نبوده؛ بلكه حرام ميباشد؛ (امام خمينى، 1421، 368-369) چنانكه امام صادق عليه السلام آن را بر كسى كه قدرت انجام آن را داشته و بر خود و يارانش هراسى ندارد، واجب دانسته است. (حر عاملى، 1409، 125/16)

نكته مهم در گفتمان انقلاب اسلامى در اجراى اين فريضه، ديدگاهى است كه در دو شرط اخير قائل شده است كه اگر معروف و منكر از چيزهايى باشد كه در اسلام داراى اهميت است، مانند حفظ جان و عِرض مسلمانان و شعائر و نمادها و مراكز مهم اسلامى همچون بيت الله الحرام، يا محافظت و دفاع از حقانيت اسلام به گونه اى كه سكوت، سبب گمراهى مسلمانان گردد، در اين موارد ديگر براى وجوب امر و نهى، احتمال تأثير و يا نبود مفسده ملاحظه نميشود و بر افراد لازم است حتى اگر متوقف بر بذل جان يا جانها باشد، امر به معروف و نهى از منكر كنند. (امام خمينى، 1421، 369)

ص: 192

اين ديدگاه در چگونگى مبارزه با حاكمان ستمگر و حكومت طاغوت اثرگذار بوده و تأثير بسيارى در پيروزى انقلاب اسلامى ايران داشته است؛ زيرا در زمان پهلوى بسيارى از افراد از كاميابى در مبارزه و سرنگونى آن رژيم نااميد بوده و معتقد بودند كه دستهاى خالى و مشت مردم در برابر حكومت مسلّح، كارساز نيست؛ (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 279/21) حتى بعضى از افراد انقلابى و اهل مبارزه نيز اميدى به پيروزى نداشتند. ازاين رو برخى با تمسك به وجوب تقيه و در مقابل ظلم رژيم ظالم پهلوى سكوت اختيار كرده بودند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 213/1، 238؛ 379/3)

از منظر انقلاب اسلامى زمانى كه اساس اسلام در خطر بوده و طاغوت براى نابودى احكام اسلامى و چپاول ثروت مسلمانان اقدام ميكند، وظيفه ى همه ى مسلمانان قيام در برابر آنان است و در اين ميان ديگر عدم تأثير و يا وجود مفسده و خطر جانى، مطرح نبوده و تقيه براى حفظ جان نيز به هيچ وجه جايز نيست. (امام خمينى، صحيفه امام، 178/1؛ 371/2) همچنين تقيه نيز تنها در فروع دين جايز است، نه در جايى كه اصول دين و اساس آن در خطر باشد؛ زيرا استفاده از تقيه براى حفظ دين ميباشد لذا زمانى كه دين در معرض خطر باشد، نميتوان تقيه كرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 11/8) ازاين روى مؤمنان انقلابى با تكيه بر قدرت الهى و نيروى ايمان، به مبارزه و قيام بر عليه رژيم پهلوى پرداخته و خداوند نيز، اين حركت آنها را به پيروزى رساند. (آيت الله خامنه اى، 1366/6/31)

در انجام اين فريضه، همچنين رعايت سلسله مراتب ادارى و مانند آن لازم نيست؛ هرچند مسئولان دولتى از نقد و نظارت عمومى گريزان باشند؛ اما نميتوان به بهانه اينكه اگر اين سلسله مراتب رعايت نگردد، براى اداره ى مراكز و ادارات، مفسده دارد، از انجام آن سرباز زد؛ چنانچه رهبران انقلاب اسلامى نظارت همگان حتى مردم بر حاكمان و بر خودشان را توصيه كرده اند. (امام خمينى، صحيفه امام، 9/213؛ 110/10؛ آيت الله خامنه اى، 1379/9/25)

مراحل و شيوه اجراى امر به معروف و نهى از منكر

اشاره

در اجراى امر به معروف و نهى از منكر، مراحل و مراتبى وجود دارد؛ زيرا تشريع اين فريضه با رويكرد تربيتى همراه بوده و براى اصلاح فرد و جامعه ميباشد و اگر با مراحل پايين تر،

ص: 193

معروف تحقق يابد و منكر برطرف گردد، ديگر نوبت به مراحل بعدى و شديدتر نميرسد. بنابراين براى اجراى امر به معروف و نهى از منكر سه مرحله ذكر شده است. (نجفى، 1404، 374/21؛ امام خمينى، 1421، 372-377)

مرحله اول: بيزارى و انزجار قلبى

در اين مرحله انسان به صورتى، ناخرسندى خود را از وقوع منكر، ابراز ميكند كه خود داراى درجاتى است؛ مانند بر هم نهادن چشم، رو ترش كردن، اخم كردن، روى گرداندن و ترك رابطه با مرتكب منكر كه با هر يك از اين موارد ابراز نارضايتى كرده و به ترتيب به آنها مبادرت ميكند و با اثرگذارى هر كدام ديگر نوبت به مرتبه بالاتر نميرسد. (امام خمينى، 1421، 372) مستند اين امر روايتى است كه پايين ترين درجه نهى از منكر را برخورد با چهره گرفته با اهل معاصى، معرفى ميكند؛ (حر عاملى، 1409، 143/16؛ ر. ك: امام خمينى، 1381، 203/1) چنانچه خداوند در قرآن نيز دستور ميدهد كه از گناهكاران دورى و اعراض نماييد. (انعام، 68) البته اگر ابراز اين انزجار قلبى به مصلحت نبوده و يا مؤثر نباشد، ابراز آن واجب نيست؛ اما همواره رضايت به فعل منكر و ترك معروف، حرام است و شخص بايد در هر حال در درون با آن همراهى نداشته باشد؛ هر چند اين كراهت قلبى غير از امر به معروف و نهى از منكر است. (امام خمينى، 1421، 373)

فلسفه لزوم بيزارى و انزجار قلبى از منكر و علاقه به معروف را بايد در تأثير آن در خود آمر و ناهى و در محيط پيرامون او جستجو كرد، اين است كه با وجود ميل قلبى آمر و شيفتگى او به معروف و انكار قلبى ناهى نسبت به منكر، امر و نهى او در مراحل بعد صادقانه بوده و اين سبب تأثير بيشتر و التزام خود او به عمل ميشود كه اگر چنين نباشد مشمول روايتى است (حر عاملى، 1409، 151/16) كه مى فرمايد كسى كه مردم را به نيكى امر كند، اما خود او به آن عمل نكند، چنين شخصى مشمول لعنت خدا ميگردد. (آيت الله خامنه اى، 1379/9/25)

از ديگر تأثيرات اين امر، جداسازى صفوف نيروهاى انقلابى و موضع گيرى در برابر خطاها و انحرافات و مواضع استكبار و طاغوت زمان است. از آنجا كه خداوند اطاعت از «طاغوت» و قدرتهاى نارواى سياسى را منع فرموده و مردمان را به قيام بر ضد سلاطين

ص: 194

تشويق كرده است، (امام خمينى، بى تا «ب»، 150) مؤمنان بايد در درون خود، ميل به اين قدرتهاى دنيوى را از بين برده و براى آنها در برابر حق تعالى قدرتى نبينند كه در آن صورت برخلاف توحيد است، (امام خمينى، صحيفه امام، 75/10؛8592 توحيد) ازاين روى اولين گام در اين مبارزه بيزارى درونى از طاغوت و استكبار ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1386/2/31؛ 1392/8/12)

مرحله دوم: امر و نهى زبانى

اين مرحله از تذكر و ارشاد همراه با محبت و احترام شروع ميشود تا مراتب بالاتر كه با تندى و بالابردن صدا و امر و نهى و تهديد همراه است. اگر مقصود، با مرحله نخست (انزجار قلبى) حاصل نشد، نوبت به مرحله تذكر زبانى ميرسد و در اين مرحله نيز از مراتب پايين تر آن شروع شده و تا زمانى كه احتمال دهد با موعظه و ارشاد و گفتار نرم، مقصود حاصل ميشود، همان واجب بوده و تعدى از آن جايز نيست. در صورت نياز، به ترتيب مراتب بعدى به كار گرفته ميشود. (امام خمينى، 1421، 373) در قرآن اين تذكر و ارشاد زبانى و دعوت به خير و نيكى مورد اشاره قرار گرفته است؛ خداوند زمانى كه حضرت موسى عليه السلام را به سوى فرعون مى فرستد به او ميگويد با فرعون با زبان نرم سخن بگو، شايد او متذكر شده و يا از خدا بترسد. (طه، 43-44؛ ر. ك: امام خمينى، 1370، 237)

براى ترساندن مرتكب منكر، استفاده از دروغ يا به كار بردن ناسزا و اهانت به او جايز نيست؛ البته اگر منكر از مواردى باشد كه مورد اهتمام خداوند و از امور مهم مانند قتل نفس بوده، اگر چاره اى از به كارگيرى يكى از اين موارد نباشد، براى جلوگيرى از آن منكر ميتوان از آنها استفاده كرد. (امام خمينى، 1421، 373)

اين تذكر زبانى اگر به درستى از سوى عموم مردم انجام شود، چه بسا از اقدام فيزيكى و مراحل بعدى و اقدام حكومتى، مؤثرتر باشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 47/8-48؛ آيت الله خامنه اى، 1370/8/15؛ 1377/2/22) افراد جامعه نبايد در تذكر دادن به شخصى كه مرتكب منكر ميشود، ضعف نفس نشان داده يا خجالت بكشند، (آيت الله خامنه اى، 1370/8/15) زيرا به نوعى متولى اصلى آن عموم مردم بوده و همين امر، مؤثرترين ابزار است. (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22؛ 1371/7/29)

اين همان مرحله اى است كه در اسلام با تأكيد بسيار از عموم مردم خواسته شده و

ص: 195

شايد در زمينه مسائل اجتماعى هيچ خطابى به مردم شديدتر و غليظتر از خطاب امر به معروف و نهى از منكر نباشد، (آيت الله خامنه اى، 1379/9/25) ازاين روى در پرتو احاديثى كه همه ى مردم را مسئول رفتار خود و ديگران دانسته «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ» (ابن ابى جمهور احسائى، 1405، 129/1) اين فريضه اختصاص به قشر خاصى از مردم و يا نهادهاى رسمى ندارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 487/8-488؛ ر. ك: ادامه مقاله)

مرحله سوم: توسل به قدرت

در صورتى كه اقدام در دو مرحله ى قبلى براى دفع منكر مؤثر نباشد، بر اساس رواياتى (حر عاملى، 1409، 131/16-133) نوبت به مرحله عملى و اعمال قدرت ميرسد. (نجفى، 1404، 377/21) در اين مرحله در مرتبه نخست اگر بشود با ايجاد مانع ميان شخص و فعل، از ارتكاب حرام جلوگيرى كرد، حتى اگر لازمه ى آن تصرف در وسائل و ابزار گناه باشد، از اين راه استفاده ميشود. اما اگر جلوگيرى از گناه و يا ترك آن، جز با حبس در جايى و يا زدن و رنجور ساختن و در مراتب بعد با مجروح كردن مرتكب گناه ممكن نباشد، اين موارد در عصر غيبت، با اذن فقيه جامع الشرايط صورت مى پذيرد (امام خمينى، 1421، 375-376؛8592 ولايت فقيه) و بايد از رفتار خودسر افراد جلوگيرى شود. (آيت الله خامنه اى، 1368/10/19) توسل به قدرت براى پيشگيرى از بدى و تحقق معروف، آخرين ابزارى است كه البتّه از سوى حاكميت به كار گرفته ميشود؛ چنانچه در رواياتى از نهج البلاغه آمده «آخِرُ الدَّواء الْكَىّ» ، (نهج البلاغه، خطبه 168 (243) بعد از آن كه موعظه و نصيحت اثر گذار نبوده آخرين علاج، توسل به زور است. (امام خمينى، صحيفه امام، 500/18)

در اين مرحله كه در درون خود داراى مراتبى است، اگر آمر و ناهى از مقدار لازم تجاوز كند و ضرر و آسيبى به فاعل منكر برسد، كار او حرام و ضامن ميباشد و اگر مرتكب گناه نيز به كسى كه بر اساس شرايط، امر و نهى ميكند، آسيبى و ضررى برساند، ضامن ميباشد و اگر او را به قتل برساند، قصاص ميشود. (امام خمينى، 1421، 375-376)

ص: 196

متوليان امر به معروف و نهى از منكر

متولى امر به معروف و نهى از منكر؛ با توجه به مراحل آن و همچنين در صورت برپايى حكومت اسلامى و نبود آن، متفاوت ميباشد.

از آنجا كه وظيفه ى عموم مردم بيزارى قلبى و همچنين تذكر زبانى به صورت واجب كفايى است كه در انجام آن نبايد به خود، هراسى راه داده و با شجاعت بايد اقدام كنند، طرف مقابل هم نميتواند به آمر و ناهى اعتراض كرده و بگويد كارش ارتباطى به ديگران ندارد. (آيت الله خامنه اى، 1370/8/15) در اين مرحله تفاوتى ميان وجود حكومت و نبود آن نميباشد و حتى با برپايى حكومت اين مرحله از جمله وظايف همگان است؛ زيرا متولى اصلى امر به معروف و نهى از منكر، عموم مردم - از پير و جوان، رئيس و مرئوس و ديگر اقشار جامعه - ميباشند.

بر اساس آيات قرآن مؤمنان كسانى هستند كه اگر خداوند براى آنها شرايطى در اداره جامعه فراهم كرد، در كنار اقامه ى نماز و زكات، به امر به معروف و نهى از منكر مى پردازند (حج، 41) و اين را يك وظيفه عمومى مى دانند. (آيت الله خامنه اى، 1368/10/19) در نظام اسلامى افراد جامعه نميتوانند نسبت به ديگران بدون مسئوليت باشند و تنها به وظايف دينى شخص خود بپردازند؛ بلكه در حد توان از طريق اين فريضه در صدد اصلاح ديگران برآمده و جلوى رواج منكرات در جامعه را مى گيرند. (امام خمينى، صحيفه امام، 182/13؛ 177/14)

در انجام اين فريضه فرقى ميان زن و مرد نيست، در آيات قرآن ذكر شده كه برخى از مؤمنان و مؤمنات، اولياء برخى ديگر بوده و امر به معروف و نهى از منكر ميكنند؛ (توبه، 71) يعنى مؤمنين و مؤمنات در حفظ مجموعه ى نظام اجتماعى و امر به معروف و نهى از منكر، سهيم اند. قرآن زن را استثنا نكرده است و زن و مرد هر كدام برحسب توانايى هاى خودشان وظيفه اى داشته (آيت الله خامنه اى، 1386/4/13) و همه در برابر وجدان خود و فرمان الهى، مسئول اند، (امام خمينى، صحيفه امام، 110/10) البته قشرهاى مختلف بايد جايگاه خود را در انجام اين فريضه تشخيص دهند كه هر فرد در چه مواردى ميتواند ورود پيدا كند. (آيت الله خامنه اى، 1371/5/7)

در اين ميان نقش علما و نخبگان جامعه، از ساير مردم بيشتر است. به ويژه كه علما در

ص: 197

برابر چگونگى پايبندى حكومتها به اجراى احكام اسلام، وظيفه داشته و بايد به دنبال اقامه آن باشند و در اين راه از باب امر به معروف و نهى از منكر، روشنگرى كرده و در برابر بدعتها و انحرافات قيام كنند و زمانى كه سكوت آنها سبب تأييد حكومت ظالم يا گمراهى مردم در يك جريان انحرافى باشد، بر آنها واجب است اعلان موضع كرده و افشاگرى كنند. (امام خمينى، بى تا «ب»، 112-114، 147) از ديگر وظايف علما آشنا كردن مردم و هدايت و راهنمايى آنان در اجراى درست امر به معروف و نهى از منكر است. (آيت الله خامنه اى، 1371/5/7)

اما ديگر نخبگان جامعه همچون اساتيد و دانشجويان در محيط دانشگاه و غير آن و هنرمندان با استفاده از وسايل هنرى خود، مى توانند امر به معروف و نهى از منكر كنند. اين فريضه الهى مخصوص عده اى خاص نميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1371/5/7) هرچند كرسى هاى تدريس و معلمان در مدرسه ها و دانشگاه ها از تأثيرگذارترين عوامل هستند (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1368/3/26) و نيز بسترى مناسب براى انجام دعوت به امور نيك و تعليم و نهادينه كردن آن مى باشند؛ لذا حضور گسترده جوانان و نوجوانان در محيطهاى آموزشى اين فرصت را در اختيار متصديان امر قرار ميدهد تا با استفاده از شيوه هاى صحيح بتوانند در راستاى تربيت اسلامى اين جمعيت انبوه تلاش كنند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 61/8-62، 92، 310؛ آيت الله خامنه اى، 1369/6/1؛ 1370/6/13)

در اصل هشتم قانون اساسى نيز تصريح شده است كه در جمهورى اسلامى ايران دعوت به خير، امر به معروف و نهى از منكر وظيفه اى همگانى و متقابل، بر عهده مردم نسبت به يكديگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت است.

اما در مراحل بعد كه تذكر زبانى بى ثمر بوده و نوبت به توسل به قدرت برسد اجراى اين مراتب كه از موارد تعزيرات شرعى و حدود الهى است، بر عهده امام معصوم و نائب خاص او است (مفيد، 1410، 809-810؛ نجفى، 1404، 383/21-385؛ امام خمينى، 1421، 375-376) و در زمان غيبت ولى عصر، اين وظيفه به نائبان عام آن حضرت كه فقهاى جامع الشرايط باشند واگذار شده است و بر فقها واجب كفائى است كه در صورتى كه حكومت اسلامى وجود نداشته باشد به قدر ميسور به مواردى كه بتوانند، اقدام نمايند و بر مردم هم واجب كفائى است كه فقها را در اجراى آن يارى رسانند. (امام خمينى، 1421، 377)

ص: 198

اما در صورت برپايى حكومت اسلامى كه فقيه جامع الشرايط عهده دار اداره آن باشد، توسل به قدرت و زدن و زخمى كردن و مراتب بالاتر از آن، تنها بر عهده حكومت و ضابط قانونى است؛ (ر. ك: امام خمينى، 1379، 624/2، 667) و بر علما لازم است در اجراى حدود الهى با حكومت اسلامى همكارى كرده و عهده دار اين وظيفه خطير گردند (امام خمينى، صحيفه امام، 113/13-114؛ 338/14) و افراد نيز براى ورود به اين مرحله، بايد از حكومت اجازه داشته باشند. (آيت الله خامنه اى، 1368/10/19؛ 1371/4/22)

حكومت و دولت اسلامى وظيفه سنگين ترى داشته و در كنار اينكه متولى برخى از مراحل آن است، بايد از شيوه ها و وسايل مناسب استفاده نمايد (آيت الله خامنه اى، 1379/4/19) و با وضع قوانين لازم راه آن را هموار كند و دستگاه قضايى و نيروى انتظامى بايد از آمر و ناهى حمايت نمايند، و به گونه اى عمل نشود كه عملكرد دستگاه هاى مسئول، حمايت از مجرم تلقى گردد. (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22؛ 1371/7/29)

ترابط امر به معروف و نهى از منكر با آزاديهاى فردى و اجتماعى

اشاره

در اسلام اقشار مختلف جامعه داراى حقوق و آزاديهاى فردى و اجتماعى ميباشند و حكومت اسلامى و افراد وظيفه دارند نسبت به حقوق يكديگر احترام بگذارند (آيت الله خامنه اى، 1383/8/15؛ 1389/12/1) اما در اين باره و در اجراى امر به معروف و نهى از منكر توجه به نكاتى لازم است:

آزادى مسئولانه در چهارچوب قانون

قاعده ى اولى اين است كه كسى بر كسى ديگر ولايت نداشته و صاحب اختيار او نيست (سبزوارى، 1413، 279/24) تا به او امر و نهى كرده و مانع استفاده او از آزاديهاى فردى اش باشد. تنها ولايت و صاحب اختيارى براى خداست؛ اما خداوند كه خالق انسانهاست، براى سعادت دنيا و آخرت آنان به واسطه ى انبيا، برنامه عملى زندگى را فرو فرستاد و مردم را ملتزم به عمل به آن نمود. (امام خمينى، 1370، 153، 236؛ همو، صحيفه امام، 96/8) بر اين اساس افراد در برابر خداوند و احكام اسلامى و جامعه اسلامى داراى وظايفى ميباشند و حقوق افراد و

ص: 199

آزاديهاى آنها، در طول احكام و حقوق اسلامى تعريف ميشود و نميتوان به بهانه ى استفاده از حقوق و آزاديهاى فردى، به حقوق الهى و قانون و حقوق ديگر افراد جامعه تجاوز كرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 487/7؛ 38/8-39)

برترى امنيت جامعه بر آزادى فردى

قرآن كريم از مردم مى خواهد با امر به معروف و نهى از منكر، يكديگر را به نيكيها سفارش و از بديها باز دارند. (توبه، 112؛ حج، 41؛ لقمان، 17) ازاين روى آزادى افراد و استفاده از حقوق فردى آنها در چهارچوب برنامه جامع خداوند براى زندگى انسانها تعريف شده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 119/8؛ آيت الله خامنه اى، 1381/3/14) در نتيجه از نگاه اسلام انسانها نميتوانند هر كارى كه خواسته اند، انجام دهند، چنانچه كه در قوانين عرفى نيز در زمينه نظام سياسى، اجتماعى و حتى مسائل بهداشتى، افراد در بهره ورى از حقوق فردى، آزادى مطلق ندارند و براى آن محدوده و مرزهايى مشخص شده و منافع ديگر افراد جامعه و مصلحت آنان نيز در نظر گرفته شده است و آزادى بايد در چهارچوب قانون تعريف شده و افراد با رعايت امنيت و مصالح جامعه، از آزاديهاى خود استفاده كنند. (8592آزادى)

رعايت حريم خصوصى

در اسلام ميان عملكرد افراد در درون خانه و محافل خصوصى با رفتار آنان در جامعه و ملأ عام تفاوت وجود دارد. ازاين روى بر اساس آيات قرآن تجسس از كار پنهان ديگران و آنچه در حريم خصوصى افراد ميگذرد، جايز نيست؛ (حجرات، 12) كسى حق ندارد براى جلوگيرى از گناه از احوال ديگران تجسس كرده و وارد حريم خصوصى او شده و به دنبال خطاى ديگران در امور شخصى باشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 221/17، 267)

همانگونه كه بر اين امر در فرمانى كه در اوايل انقلاب از سوى امام خمينى قدس سره صادر شده و به «فرمان هشت ماده اى» معروف شد، بسيار تأكيد شده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 139/17-143) در اين فرمان تصريح شده كه ورود به حريم خصوصى تنها با حكم قاضى و از روى موازين شرعى جايز است و ضابطين قضايى نيز نبايد براى كشف جرم به تلفن يا نوار ضبط

ص: 200

صوت ديگرى گوش كرده و شنود بگذارند. البته اين امر به غير از مواردى است كه در رابطه با كشف توطئه عليه اسلام و نظام جمهورى اسلامى باشد؛ اما در همين موارد نيز تأكيد شده است كه اگر براى كشف مركز جاسوسى و افساد عليه نظام، از روى خطا و اشتباه به منزل يا محل كار كسى وارد شدند و در آن جا با آلات قمار و فحشا و ساير منكرات برخورد كردند، حق ندارند آن را پيش ديگران افشا كنند، در آن جا تنها به وظيفه نهى از منكر عمل شود؛ اما حق بازداشت يا ضرب و شتم ساكنان آن را ندارند و تعدى از حدود الهى ظلم است و موجب تعزير و گاهى تقاص ميباشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 140/17-141)

اين گناه در حريم خصوصى افراد، افشاى اسرار است و جرم و گناه محسوب ميشود (نور، 19) و مرتكب آن مستحق تعزير شرعى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 140/17-141) البته اين به معناى جواز ارتكاب هرگونه گناه در حريم خصوصى نبوده؛ بلكه همگان در برابر خداوند متعال بايد بر اساس تعاليم شرع پاسخگوى رفتار خود باشند و از گناهان توبه نمايند. (امام خمينى، بى تا «الف»، 272-273) اما اگر هر فرد، خود حريم مصالح جامعه و امنيت اخلاقى و روانى و دينى ديگران را رعايت ننمود، ديگر حرمتى براى خود قائل نشده است، و بر اساس دستور الهى، راهنمايى و ارشاد او لازم است.

پرهيز از اهانت و سرزنش

امر به معروف و نهى از منكر و تذكر دادن به ديگران بايد از سر دلسوزى بوده و از زبان نرم استفاده شود (امام خمينى، 1370، 237) و آمر و ناهى به هنگام امر و نهى، حق توهين و اهانت نداشته (امام خمينى، صحيفه امام، 140/17) و نميتواند از روى عيب جويى و سرزنش، به تحقير ديگران بپردازد. (امام خمينى، بى تا «الف»، 67)

قالبها، ابزار و روشهاى امر به معروف و نهى از منكر

اشاره

براى تحقق امر به معروف و نهى از منكر ميتوان از روشها، قالبها و ابزارهاى مختلف استفاده نمود. بهترين و عمومى ترين روش، استفاده از روش تذكر زبانى است كه از همه تأثيرگذارتر است. (امام خمينى، 1421، 373؛ همو، صحيفه امام، 47/8؛ آيت الله خامنه اى، 1370/8/15؛ 1377/2/22)

ص: 201

تذكر زبانى خود به دو روش ميتواند انجام شود يكى گفتار نرم و دوستانه كه معمولاً تأثير بيشترى دارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 47/8؛ آيت الله خامنه اى، 1377/2/22) و ديگرى گفتار از روى علوّ با موضع مستحكم كه در مواردى ممكن است لازم باشد و در معناى خود امر و نهى نيز به نوعى تذكر از موضع بالا گنجانده شده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 110/10؛ آيت الله خامنه اى، 1379/4/19؛ 1379/9/25) در مقابل روش زبانى، روش عملى قرار ميگيرد؛ به اين معنا كه افراد با انجام كارهاى نيك ديگران را دعوت به خير كنند كه به ويژه اگر از سوى مسئولان و افراد داراى موقعيت اجتماعى بالا انجام شود از تأثيرگذارى بيشترى برخوردار است؛ چنانچه در روايات نيز بر دعوت مردم با عمل، نه با حرف و زبان تأكيد شده است. (كلينى، 1407، 78/2؛ ر. ك: امام خمينى، بى تا «الف»، 473)

اما در مورد قالبهاى مختلف، ميتوان اشاره كرد كه در اجرا ميتوان از قالب فردى، جمعى و يا سازمانى استفاده كرد. در متون دينى از مسلمانان خواسته شده كه براى خدا قيام كرده و به صورت فردى يا جمعى به آن مبادرت ورزند؛ (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 493/7؛ 13/8؛ آيت الله خامنه اى، 1382/10/18) كه اجراى اين فريضه يكى از موارد قيام براى خدا و انجام فرمانهاى اوست؛ چنانكه در آيات قرآن مسلمانان به انجام آن بسيار تشويق شده اند. (آل عمران، 110؛ توبه، 71؛ ر. ك: امام خمينى، 1421، 361) در برخى آيات نيز به مبادرت گروهى از مسلمانان براى اين امر اشاره شده است. خداوند به مسلمانان خطاب ميكند كه بايد از شما گروهى باشند كه دعوت به خير نمايند و امر به معروف و نهى از منكر كنند و آنان را رستگار معرفى ميكند. (آل عمران 104؛ ر. ك: امام خمينى، 1421، 361) ازاين روى اگر اقامه واجب يا ريشه كن كردن منكرى با اقدام يك نفر ممكن نبوده؛ بلكه متوقف بر اين باشد كه عده اى با هم در امر كردن يا نهى نمودن، اجتماع نمايند، در اين صورت با اقدام برخى، وجوب از ديگران ساقط نميشود و بايد به مقدار لازم، افراد با هم جمع شده و به صورت گروهى اقدام نمايند. (امام خمينى، 1421، 362)

در اجراى اين فريضه علاوه بر اقدامهاى يكايك افراد جامعه، ميتوان ابزار مختلف را به كار گرفت كه عبارت اند از:

رسانه هاى عمومى

از رسانه هاى مكتوب و غير آن به عنوان مؤثرترين ابزار انتقال مطالب به مخاطبان،

ص: 202

ميتوان در امر به معروف و نهى از منكر استفاده كرد. رسانه با استفاده از فرصتهاى مناسب و هوشيارى لازم و موضع گيرى به موقع ميتواند جلوى بسيارى از فسادها را گرفته و يا حركت آنها را كند گرداند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1389/1/7) رسانه ها به عنوان ابزار مؤثر و فراگير ميتوانند با برنامه هاى مختلف علمى، آموزشى، تربيتى و تبليغى، به ترويج اسلام و اخلاق فاضله بپردازند. (امام خمينى، صحيفه امام، 107/15؛ 362/18-364؛ آيت الله خامنه اى، 1368/9/7)

وظيفه ى يك رسانه، آموزش و تحليل و سوق دادن قلب و ذهن و روح و مغز افراد به سمت اهداف متعالى است. مطبوعات و صدا و سيما در جمهورى اسلامى، بايد وسيله اى براى سوق دادن مردم به فرهنگ اسلامى و ابزارى براى معرفت و آشنايى مردم با احكام اسلامى و انسانى باشد و با انواع روشهاى هنرى در برنامه هاى هنرى و فيلمها و نمايشها، مفاهيم و ارزشهاى اسلامى را تبيين كند. (آيت الله خامنه اى، 1368/9/15؛ 1374/4/19) استفاده از رسانه ها و شبكه هاى گوناگون مجازى نيز ميتواند ابزار امر به معروف و نهى از منكر باشد و با گستره ى نفوذ بسيار وسيعى كه دارد ميتواند مخاطبين فراوانى را پوشش دهد و در جهت ترويج نيكيها و دعوت به خوبيها استفاده شود. (آيت الله خامنه اى، 1391/7/19)

تريبونهاى عمومى

از ديگر ابزار تأثيرگذار، استفاده از تريبونهاى مختلف است كه به صورت مناسبتى يا مستمر در اختيار برخى از متوليان امور چون ائمه جمعه و جماعات، مبلغان دينى و مداحان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 253/16؛ آيت الله خامنه اى، 1369/10/17) قرار ميگيرد. بدون شك جمعيت حاضر در اين گونه فضاها كه بخشى عمده اى از آنان جوانان هستند (آيت الله خامنه اى، 1380/6/15) مستعدتر از ديگران بوده و اثرپذيرى بيشترى دارند و در صورت هدايت صحيح، اين تريبونها ميتوانند به ابزارى براى امر به معروف و نهى از منكر در عرصه هاى مختلف اجتماع تبديل شوند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1368/4/12؛ 1374/4/19)

تشكّلهاى مردم نهاد

امر به معروف و نهى از منكر ميتواند از طريق تشكلهاى مردم نهاد نيز شكل بگيرد. اين

ص: 203

امر در ترويج اين فريضه ى الهى و همگانى شدنِ آن در سطح جامعه كه از دغدغه هاى رهبران انقلاب اسلامى است، كمك ميكند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 182/13؛ 177/14؛ آيت الله خامنه اى، 1368/10/19) در اين راستا ستاد امر به معروف و نهى از منكر در استانهاى مختلف شكل گرفته كه همسو با دغدغه هاى امام خمينى قدس سره (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 213/9) مبنى بر تشكيل سازمانى مستقل از دولت، ميتواند با فساد در همه سطوح آن، مقابله كند. (امام خمينى، صحيفه امام، 274/6)

آثار و نتايج امر به معروف و نهى از منكر

اشاره

امر به معروف و نهى از منكر يكى از كارآمدترين و كارسازترين شيوه هاى تعامل اجتماعى است كه داراى آثار و نتايج بسيار مفيدى است. (آيت الله خامنه اى، 1379/9/25؛ همو، مكتوبات، 1372/1/1)

ايجاد اصلاح و بازدارندگى از فساد

امر به معروف و نهى از منكر از مؤثرترين عوامل بازدارنده از انحراف افراد مختلف ميباشد. عمل به اين فراخوانى عمومى الهى، بر خود آمران و ناهيان نيز نشانه ى نيك بر جاى ميگذارد و از دو سو راه صلاح را در جامعه هموار ميسازد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1379/8/23) همچنين با انجام آن هزينه ها كاهش يافته و ديگر نيازى به برخوردهاى عملى و فيزيكى نيست؛ زيرا فرد خلافكار دائم با تذكرات زبانى روبه رو شده و به مرور اين تذكرات اثرگذار بوده و راه مؤثرى در بازدارندگى از ارتكاب حرام ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1370/8/15؛ 1371/7/29) با اين امر سبب پيشگيرى از ارتكاب مجدد عمل از سوى اين فرد يا از سوى ديگر افراد جامعه ميشود و به نوعى نقش بازدارندگى در ادامه گناه و ارتكابهاى آن در آينده داشته و به مرور اثرگذار خواهد بود. (آيت الله خامنه اى، 1377/2/22؛ 1377/12/4)

اسلام با تشريع اين فريضه ى الهى به دنبال ايجاد اصلاح در همه اقشار مسلمانان بوده (امام خمينى، صحيفه امام، 112/10) تا همه به كمك يكديگر آمده و در نهايت جامعه اسلامى به سوى صلاح و رستگارى حركت كند، (امام خمينى، صحيفه امام، 268/10؛ آيت الله خامنه اى، 1374/3/19) زيرا هيچ جامعه اى نيست كه در آن فساد به وجود نيايد، اما بايد به صورت صحيح و همگانى به

ص: 204

مقابله با آن برخاست، بايد خود افراد جامعه با انحرافات مقابله كنند و آن را از ميان بردارند و همديگر را به سوى فلاح و رستگارى سوق دهند. (آيت الله خامنه اى، 1371/5/7؛ 1375/2/26؛ 1379/9/25)

ايجاد روحيه ى مسئوليت پذيرى و نظارت عمومى

اين فريضه سبب ميشود كه افراد جامعه نسبت به يكديگر بى تفاوت نبوده و در برابر رفتار و كردار يكديگر احساس مسئوليت، نمايند و در صورت ديدن انحرافات، به وظيفه ى خود عمل نمايند و خود اين امر موجب نوعى مشاركت مردم در سرنوشت خود، ساختن جامعه و سبب خروج افراد از خمودى شده و موجب ايجاد انگيزه مؤمنان ميشود. (امام خمينى، 1377، 369؛ آيت الله خامنه اى، 1371/5/7؛ همو، مكتوبات، 1369/3/10)

اگر امر به معروف و نهى از منكر، به صورت فرهنگ عمومى درآيد، از آنجا كه عموم مردم در همه مكانها حضور داشته و با تكيه بر ايمان و احساس مسئوليت دينى به خود هراسى راه نمى دهند، (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22) موجب ميشود يك نظارت عمومى و فراگير شكل گرفته و در همه جا با انحرافات مقابله گردد. (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22؛ 1371/5/7) اين نظارت نسبت به آحاد جامعه و مسئولان حكومتى مصداق پيدا ميكند (امام خمينى، صحيفه امام، 110/10) و با اين فريضه همه مردم موظف شده اند كه در برابر انحرافات و كاستيهاى مسئولان امر، در رسانه هاى جمعى و ديگر مجامع، اقدام كرده و به آنها تذكر دهند. (آيت الله خامنه اى، 1379/4/19) البته اين نظارت و تذكر به هنگام تخلفات به معناى دخالت همه ى افراد در تصدى و انجام كارها نبوده؛ بلكه هر متصدى و مسئول بايد خود به اصلاح آن امر پرداخته و عهده دار وظايف تعريف شده باشد. (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22؛ 1371/5/7)

حفظ حريم حرمتها

اگر در جامعه اى بديها و انحرافات انجام پذيرد و افراد جامعه نسبت به آن بى تفاوت بمانند و تنها به وظيفه ى فردى خود عمل كنند، به مرور قبح زشتيها و گناه از ميان رفته و اين امر در تغيير فرهنگ و رواج انحرافات، بسيار مؤثر است.

ص: 205

اما برپايى امر به معروف و نهى از منكر و رواج آن، موجب ميشود كه در فرهنگ عمومى قبح گناه از بين نرفته و حتى نزد كسى كه مرتكب آن ميشود، قبح آن باقى مانده و بداند كه از نظر جامعه، مرتكب امر ناپسندى شده است و اين امر موجب ميگردد نيكى در عرف جامعه، نيكى تلقى شود هر چند همه به آن پايبند نباشند و عمل نكنند و بدى هم در عرف جامعه، بدى دانسته شود هر چند برخى مرتكب آن گردند. (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22؛ 1379/9/25) اينگونه است كه فضاى جامعه، براى ديگر افراد مؤمن، قابل زيست شده (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1374/12/1) و عامل تضمين كننده اى براى تحقق حيات طيبه در جامعه اسلامى است. (آيت الله خامنه اى، 1368/10/19)

حراست از احكام اسلامى و بقاء حكومت اسلامى

قوام حكومت اسلامى بر اساس بقاء احكام اسلامى و پايبندى به احكام آن است و يكى از عواملى كه موجب التزام افراد جامعه، به اسلام و عمل به آن است، امر به نيكيها و بازداشتن يكديگر از بديها و انحرافات است. احياى اين فريضه به همه افراد كمك خواهد كرد كه هر چه بيشتر، احكام اسلامى اجرا و فراگير شود. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1369/3/10) ازاين روى تمامى آحاد ملت مسلمان، در حفظ و حراست از احكام نورانى اسلام و سعى در گسترش و تعميق آن در جامعه، وظيفه اى سنگين دارند. با همگانى شدن امر به معروف و نهى از منكر، زمينه تحقق يك جامعه ى كاملاً اسلامى كه نيك بختى دنيا و آخرت مردم را به طور كامل تأمين كند و تباهى و كج روى و ظلم و انحطاط را ريشه كن سازد، مهيا گشته (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1369/3/10) و سبب بقاء جامعه اسلامى و دوام و استحكام حكومت صالحان ميشود و از طرفى رها كردن و به فراموشى سپردن اين فريضه، زمينه ساز سلطه اشرار است؛ (آيت الله خامنه اى، 1371/5/7؛ همو، مكتوبات، 1379/8/23) چنانكه در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله (كلينى، 1407، 56/5) تأكيد شده كه مردم بايد امر به معروف و نهى از منكر را ميان خود، اقامه كرده و آن را رواج داده و پايبند به آن باشند، در غير اين صورت زمينه ى روى كارآمدن افراد ناباب فراهم ميشود، خدا اشرار و مفسدان را بر جامعه مسلط كرده و آنها زمام امور سياست و كشور را به دست گرفته و جامعه به ظلم و تباهى كشيده ميشود. (ر. ك: آيت الله

ص: 206

خامنه اى، 1379/9/25) در اين زمان ديگر خداوند رحمت خود را از اين جامعه بر مى دارد و به موجب اين گناه، دعاى خوبان و پرهيزكاران نيز مستجاب نميشود. (مطهرى، مجموعه آثار، 216/17)

زمانى كه گناه در جامعه منتشر شود و مردم به آن خو بگيرند، كار كسى كه در رأس جامعه قرار داشته و بخواهد مردم را به خير و صلاح دعوت كند نيز مشكل خواهد شد و به آسانى نميتواند بديها را ريشه كن كند و هر اقدام در اين جامعه نيز، همراه با صرف هزينه هاى فراوان خواهد بود. (آيت الله خامنه اى، 1379/9/25)

ظلم ستيزى

در سايه ى عمل به اين فرضيه الهى، افراد جامعه نسبت به انحرافات ساكت نبوده و در برابر ظلم و تعدى ظالمان بى تفاوت نمى باشند. آنها همواره به دنبال جامعه اى هستند كه در راستاى صلاح و رستگارى باشد. (آيت الله خامنه اى، 1375/3/16) روحيه اى كه در مسلمانان در پرتو احكامى مثل امر به معروف و نهى از منكر و جهاد، به وجود مى آيد، سبب ميشود تا آنان در پى اين انديشه باشند كه اراده خود را در حركت عالم محقق كنند و جلوى فساد را بگيرند و در برابر هر سلطه طلب و ستمگرى قيام كرده و ساكت ننشينند. (آيت الله خامنه اى، 1375/3/16؛ 1379/4/19؛ 1379/9/25)

مقايسه ى نگرش انقلاب اسلامى به امر به معروف و نهى از منكر با ساير رويكردها

تمام انبياى الهى با هدف اصلاح جامعه ى بشرى مبعوث شده اند و مؤثرترين ابزار براى رسيدن به اين هدف «امر به معروف و نهى از منكر» است. بنابراين پيشينه ى امر به معروف و نهى از منكر به تعاليم انبياى الهى باز ميگردد. در نگرش انقلاب اسلامى نيز امر به معروف و نهى از منكر همواره مورد توجه بوده و به مسائل كلان جامعه در عرصه هاى فرهنگى، اقتصادى و سياسى توصيه شده است. همچنين در ديدگاه انقلاب اسلامى، امر به معروف و نهى از منكر مراحل انكار قلبى و تذكر زبانى را در عرصه هاى مختلف شامل ميشود. (امام خمينى، 1421، 372)

در مقابل انديشه انقلاب اسلامى دو ديدگاه هم عرض وجود دارد؛ نخست ديدگاهى

ص: 207

كه هر فردى را مجاز ميداند كه با تشخيص خود به اجراى عملى حدود الهى بپردازد؛ و ديگر، ديدگاهى كه بر اساس نگرشهاى سكولار شكل گرفته است. البتّه امروزه در غرب افراد در مقابل پاره اى ضوابط كه به حكومت و قانون منتسب است؛ مانند: بهداشت، قوانين راهنمايى و رانندگى، نظم اجتماعى و برخى قوانين مدون در حيطه اجتماعى و اقتصادى و...، مسئول بوده و حاكميت و در مواردى خود مردم نسبت به انجام آن و پرهيز از تخلف نسبت به اين امور حساس بوده و كسانى كه كوتاهى كنند مورد سرزنش قرار مى گيرند. اما در حيطه اوامر و نواهى دينى به سبب تلقى ناصحيح از دين كه در ميان آنها رواج يافته، دين را امرى شخصى قلمداد ميكنند. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 820/15؛ 379/24-381) ازاين رو، امر به معروف و نهى از منكر را درحيطه ى امور دينى نمى پذيرند و آن را دخالت در امور شخصى افراد ميدانند؛ جز در مواردى كه حكم دينى به عنوان يك قانون حكومتى پذيرفته شده باشد يا نقض آن موجب تضييع حقوق ديگران به شمار آيد. به نظر ميرسد ديدگاه روشنفكران سكولار در جوامع اسلامى برگرفته از همين ديدگاه است.

اهل سنت بر وجوب امر و نهى اتفاق نظر داشته و اين فريضه را كفايى و طريق وجوبش را سمعى و نقلى انگاشته اند. آنان نهى از منكر را هم به واجب و مستحب تقسيم نموده اند (الموسوعة الفقهية، 1424، 248/6-249) و سلسله مراتب را از شديد به خفيف يعنى ابتدا دست و سپس زبان و آنگاه قلب در نظر گرفته اند (الموسوعة الفقهية، 1424، 251/6) كه ديدگاه هاى خشن سلفى هاى تكفيرى ميتواند بر اين مبنا استوار باشد. در كنار اقرار به اصل آموزه امر به معروف و نهى از منكر و اجراى شديد آن در امور فردى و خطاهاى افراد جامعه؛ اما اكثر اهل سنت در برابر خطاها و مفاسد فرد حاكم بر جامعه و حكومت ظالم، قيام و خروج عليه آن را روا نمى شمارند و خلع و عزل او را هر چند فسقش آشكار باشد جايز نمى دانند. (ر. ك: الموسوعة الفقهية، 1424، 224/6-225) ازاين روى در ميان اهل سنت و برخى از جريانهاى فقيهان شيعه نيز، بزرگترين و مهمترين مصداق اين فريضه الهى كه مبارزه با ظالمان و مستكبران و مفاسد مهم جامعه بوده، همواره مورد غفلت واقع ميشود. اما بر اساس ديدگاه انقلاب اسلامى زمانى كه اساس اسلام در خطر بوده و طاغوت و حاكمان جائر براى نابودى احكام اسلامى و چپاول ثروت مسلمانان اقدام كرده باشند، وظيفه همه مسلمانان قيام در برابر آنان است.

ص: 208

(ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 178/1؛ 371/2) اين ديدگاه در چگونگى مبارزه با حاكمان ستمگر و حكومت طاغوت اثرگذار بوده و تأثير بسيارى در پيروزى انقلاب اسلامى ايران داشته است. (آيت الله خامنه اى، 1366/6/31) همچنين در ديدگاه انقلاب اسلامى، امر به معروف و نهى از منكر به ويژه درباره مسائل فردى و خطاهاى شخصى، از مراتب پائين تر و انكار قلبى و تذكر زبانى (امام خمينى، 1421، 372) آن هم همراه با عطوفت و ملاطفت شروع ميشود (امام خمينى، 1370، 237-240؛ آيت الله خامنه اى، 1378/1/23؛ 1377/1/27) و افراد جامعه حق دخالت در حريم خصوصى ديگران را نداشته و مجاز به برخورد فيزيكى هم نميباشند. (امام خمينى، صحيفه امام، 140/17-141، 221، 267)

دستاوردهاى انقلاب اسلامى ايران در احياى امر به معروف و نهى از منكر

در صد سال اخير، همواره امر به معروف و نهى از منكر از سوى عالمان مصلح، مورد تأكيد قرار ميگرفت و بذر آن در روح ملت ايران كاشته شد و به مرور مردم را نسبت به عملكرد نظامهاى فاسد آگاه و دعوت به قيام ميكردند و اين امر موجب تقويت روحيه ى انقلابى ملت شد تا دست به تغيير بنيادين بزنند. (مطهرى، مجموعه آثار، 211/24-212) در اين خصوص ميتوان خود انقلاب اسلامى را ثمره ى عينى عمل به فريضه ى امر به معروف و نهى از منكر دانست.

از جمله مهمترين دستاوردهاى گفتمان انقلاب در اين عرصه، اصل احياى امر به معروف و نهى از منكر توسط امام خمينى قدس سره بود كه بارها در سخنان خود، بر وظايف عموم مردم تأكيد كرده و آنها را به برپايى اين فريضه در برابر حكومت طاغوت دعوت ميكرد (امام خمينى، بى تا «ب»، 112، 117) و تلاشى مستمر در احياى اين امر در ميان اقشار مختلف جامعه، به ويژه اقشار تحصيل كرده داشت.

ازاين روى انقلاب اسلامى ايران بر پايه احياى اين فريضه شروع شد و حركت انقلابى مردم و قيام آنها براى برپايى حكومت اسلامى و سرنگونى رژيم پهلوى را ميتوان از بهترين مصاديق امر به معروف و نهى از منكر دانست. پس از انقلاب نيز رهبران، بر احياى اين امر بسيار تأكيد داشته و عموم مردم را نسبت به رفتار يكديگر و مسئولان حكومتى، به امر به معروف و نهى از منكر دعوت ميكردند. (امام خمينى، صحيفه امام، 47/8-48؛ 470/13) قانون اساسى را

ص: 209

ميتوان يكى از دستاوردهاى مهم انقلاب دانست كه مصوبات آن در راستاى ترويج اصل مهم امر به معروف و نهى از منكر قرار دارد. علاوه بر آنكه در اصل هشتم اين قانون بر امر به معروف به عنوان وظيفه اى همگانى و متقابل، بر عهده مردم نسبت به يكديگر و نسبت به دولت تأكيد شده است و شرايط و حدود آن به قانون احاله گرديده است كه پيرو اين مصوبه قانون امر به معروف و نهى از منكر در مجلس شوراى اسلامى تصويب گرديده است. (روزنامه رسمى جمهورى اسلامى، 1394، ش 20464)

از جمله ديگر دستاوردهاى انقلاب ارائه تبيين صحيح و جامع در مورد اين فريضه و ايجاد گفتمان جديدى در باب آن است. در اين گفتمان مردم با اصل اين فريضه و مصاديق مهم معروف و منكر در دنياى كنونى آشنا شدند؛ به گونه اى كه قالب تنگ آن را شكسته و اذهان آنان را به مسائل كلان جامعه و نامشروع و منكر بودن حكومت طاغوت و اعمال آنان و معروف بودن اقامه حكومت اسلامى و همچنين به عرصه هاى ظلم و استكبار جهانى معطوف داشته است (امام خمينى، بى تا «ب»، 114-116) و توجه آنان را از مسائل ظاهرى به لايه هاى عميق مفاسد در اجتماع كشاند. (آيت الله خامنه اى، 1370/3/15؛ 1375/2/26؛ امام خمينى، بى تا «ب»، 118-119)

كاستى ها وآسيبهاى اجراى امر به معروف و نهى از منكر در جامعه كنونى

در كنار دستاوردهايى كه پس انقلاب شاهد آن بوديم در اين ميان برخى كاستى ها و آسيبها نيز در جامعه ى كنونى ما وجود دارد كه به آنها اشاره ميشود:

از جمله آسيبها عدم شناخت مردم از مصاديق مهم معروف و منكر است. (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22) در عموم موارد تا سخن از اقامه اين فريضه به ميان مى آيد، ذهن افراد به معروف و منكر در حيطه اعمال فردى معطوف ميشود و به عنوان مثال بدحجابى يك خانم در خيابان مورد توجه قرار ميگيرد؛ درحالى كه در عين اذعان به منكر بودن آن، از درجه اهميت كمترى برخوردار است. بزرگترين معروف، اقامه حكومت اسلامى و حفظ آن است (آيت الله خامنه اى، 1389/7/29) و بدترين منكر وجود حكومت طاغوت و در جاى خود تضعيف حكومت اسلامى است. (امام خمينى، بى تا «ب»، 114-116؛ آيت الله خامنه اى، 1371/5/7) همچنين از منكرات مهم

ص: 210

وجود فساد در جامعه و دولت است كه بايد همه افراد جامعه نسبت به آن حساسيت داشته باشند. (آيت الله خامنه اى، 1371/5/7)

از ديگر آسيبهاى اجراى اين فريضه در پاره اى از موارد روشن نبودن مرزهاى وظايف همگانى و وظايف نهادهاى رسمى بوده است به گونه اى كه برخى افراد در اقامه اين فريضه از حيطه وظايف همگانى كه صرف تذكر زبانى است و از سوى رهبرى جامعه نسبت به اين امر تذكر داده شده است خارج شده اند. (آيت الله خامنه اى، 1370/8/15) درحالى كه ايشان وظيفه عموم مردم را مداومت بر تذكر دانسته اند. (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22؛ 1377/2/22؛ 1379/9/25)

آسيب ديگر، در اجراى تذكر زبانى، برخورد خشن و تند و با زبان گزنده است (آيت الله خامنه اى، 1377/2/22) كه احتمال تأثير را كم ميكند. ازاين روى همواره توصيه شده كه با مهربانى و احترام و زبان نرم به طرف مقابل تذكر داده شود. (طه، 44؛ ر. ك: امام خمينى، 1370، 237؛ همو، صحيفه امام، 47/8؛ آيت الله خامنه اى، 1370/8/15؛ 1377/2/22) لذا افرادى كه مى خواهند در اين عرصه وارد شوند بايد همانند انجام ساير واجبات آموزش ديده و با احكام و كيفيت اجراى آن آشنا شوند. (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22)

از ديگر كاستى ها اين است كه اقامه ى اين فريضه مهم الهى آن طور كه مورد تأكيد قرار گرفته، فراگير نشده و همه در برابر منكرات تذكر لازم را نمى دهند. درحالى كه افراد جامعه نبايد در تذكر دادن به شخصى كه مرتكب منكر ميشود، ضعف نفس نشان داده يا خجالت بكشند؛ (آيت الله خامنه اى، 1370/8/15) بلكه عموم مردم بايد به صحنه آمده كه در آن صورت اثر آن ظاهر گشته و با تذكر افراد مختلف و تكرار آن، مقاومت منفى انسان خطاكار از ميان خواهد رفت. (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22)

جمع بندى و نتيجه گيرى

اشاره

بر اساس آموزه هاى قرآن و روايات، امر به معروف و نهى از منكر از فرائض مهم بوده و به عنوان شعبه اى از جهاد در راه خدا معرفى شده و همگان بر اقامه آن دعوت شده اند تا در كنار اصلاح خويشتن، نسبت به ديگر افراد و جامعه پيرامون خود، مسئولانه رفتار كرده و آنها را به نيكى و كارهاى پسنديده دعوت نموده و از بدى و امور ناشايست، باز دارند.

ص: 211

در گفتمان انقلاب اسلامى قلمرو امر به معروف و نهى از منكر، تنها به رفتارهاى فردى محدود نشده، بلكه نگاه همه را به مسائل كلان جامعه اسلامى و مقابله با ظالمان و حاكمان مستبد، معطوف داشته است؛ چنانكه حركت انقلابى مردم ايران در برابر طاغوتهاى زمان، خود از بزرگترين مصاديق امر به معروف و نهى از منكر بوده و رهنمودها و موضع گيرى هاى امام خمينى قدس سره در احياى آن نقش بسيار داشته كه ميتوان ترويج و احياى آن را از دستاوردهاى انقلاب اسلامى دانست.

اين فريضه اگر درست اجرا شود، ابزارى كارآمد براى نظارت عمومى بر حاكمان و دولتمردان است تا همواره بر مدار شرع و قانون عمل نمايند و از قدرت خويش سوءاستفاده ننمايند. البته رعايت شرايط و آداب آن، همواره مورد تأكيد بوده تا سبب تضعيف نظام اسلامى و ايجاد روحيه بدبينى نگردد.

در اجراى اين فرضيه نيز آنچه بر عهده عموم مردم قرار دارد، تذكر زبانى دلسوزانه و خيرخواهانه است و به طور طبيعى اقدام آن از سوى افراد جامعه، سبب بقاى ارزشها و نشانه ى خواست عمومى بر رعايت هنجارهاى شرعى و عرفى در جامعه است. مداومت بر اين امر اثرگذار بوده و از مهمترين عوامل بازدارندگى از ارتكاب اعمال ناشايست ميباشد.

اگر جلوگيرى از انجام منكرات، نيازمند توسل به قدرت و برخورد فيزيكى باشد، اين امر بر عهده حكومت اسلامى و ضابطان قضايى گذاشته شده است.

در اجراى امر به معروف و نهى از منكر توجه به اين نكته لازم است كه هيچ كس نميتواند به بهانه ى استفاده از حقوق و آزاديهاى فردى، به حقوق ديگر افراد جامعه تجاوز كند. در مقابل، تجسس از كار پنهان ديگران و آن چه در حريم خصوصى افراد ميگذرد نيز، جايز نميباشد.

در اين ميان از ابزارهاى مختلف براى اجراى امر به معروف و نهى منكر استفاده ميشود. رسانه ها بزرگترين ابزار امر به معروف و نهى از منكر بوده كه ميتواند با استفاده از مناسبتهاى مختلف به صورت مستقيم و غير مستقيم به فريضه ى مهم امر به معروف و نهى از منكر اقدام كرده و زيرساخت هاى لازم را براى ترويج آن ايجاد نمايد. مدرسه ها و دانشگاه ها، تريبونهاى عمومى و مجالس مذهبى نيز بسترى مناسب براى انجام اين فريضه الهى است؛

ص: 212

حضور گسترده جوانان و نوجوانان در اين محيطها اين فرصت را در اختيار متصديان امر قرار ميدهد تا بتوانند در راستاى تربيت اسلامىِ اين جمعيت انبوه و با استفاده از شيوه هاى صحيح، دعوت به نيكى و امور خير كرده و اين امور را در آنها نهادينه سازند، تا جامعه از آثار و نتايج بسيار مفيد آن مانند ايجاد عامل بازدارنده از انحراف، ايجاد روحيه ى مسئوليت پذيرى و تضمين تحقق حيات طيبه بهره مند گردد. بدين ترتيب گفتمان انقلاب اسلامى بر اساس شريعت اسلام، راهبردى مردمى، كلان و كارآمد براى مقابله با مفاسد و زشتى ها و نيز ترويج نيكى ها در سطح جامعه ارائه كرده است كه ميتواند براى ساير جوامع نيز الگوى عمل قرار گيرد.

ص: 213

ص: 214

منابع

قرآن كريم.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، بيانات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، مكتوبات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

ابن ابى جمهور احسائى، محمد بن على، عوالى اللئالى العزيزيّة فى الاحاديث الدينيّة، قم، مطبعة سيد الشهداء، چاپ اول، 1405 ق.

ابن اثير، مبارك بن محمد، النهاية فى غريب الحديث و الأثر، تحقيق طاهر احمد زاوى، محمود محمد طناحى، قم، مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان، چاپ اول، 1364 ش.

ابن ادريس حلى، محمد بن منصور، السرائر الحاوى لتحرير الفتاوى، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ دوم، 1410 ق.

ابن حمزه طوسى، محمد بن على، الوسيلة الى نيل الفضيلة، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، چاپ اول، 1408 ق.

ابن فارس، فارس بن زكريا، معجم مقاييس اللغة، تحقيق عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، چاپ اول، 1404 ق.

ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، بيروت، دار الفكر، چاپ سوم، 1414 ق.

ابو الصلاح حلبى، تقى الدين بن نجم الدين، الكافى فى الفقه، تحقيق رضا استادى، اصفهان، مؤسسه اميرالمؤمنين عليه السلام، چاپ اول، 1403 ق.

اردبيلى، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان فى شرح ارشاد الاذهان، تحقيق مجتبى عراقى و ديگران، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ اول، 1403 ق.

ص: 215

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، استفتائات، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ پنجم، 1380 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1370 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، الطلب و الارادة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1379 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، المكاسب المحرمة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ دوم، 1381 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تحرير الوسيلة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1421 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، رساله توضيح المسائل، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ هشتم، 1378 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، شرح چهل حديث، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «الف»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، شرح حديث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1377 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، كتاب البيع، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1379 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، ولايت فقيه، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «ب»

حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، چاپ دوم، 1409 ق.

حكيم، سيد محسن طباطبائى، منهاج الصالحين، بيروت، دار التعارف، چاپ اول، 1410 ق.

خواجه نصير طوسى، محمد بن محمد، تجريد الاعتقاد، قم، انتشارات شكورى، چاپ چهارم، 1373 ش.

دهخدا، على اكبر و ديگران، لغت نامه، تهران، مؤسسه لغت نامه دهخدا و دانشگاه تهران، چاپ اول، 1373 ش.

راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بيروت، الدار الشامية، چاپ اول، 1412 ق.

ص: 216

رنجبر، مقصود، سياستنامه نويسى در ايران، تاريخ در آينه پژوهش (فصلنامه)، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، ش 9، 1385 ش.

روزنامه رسمى جمهورى اسلامى، ش 20464، 1394/3/20 ش.

سبزوارى، سيد عبد الاعلى، مهذب الاحكام فى بيان الحلال و الحرام، قم، مؤسسة المنار، چاپ چهارم، 1413 ق.

شهيد ثانى، زين الدين بن على عاملى، مسالك الأفهام الى تنقيح شرائع الإسلام، قم، مؤسسه معارف اسلامى، چاپ اول، 1413 ق.

طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تحقيق سيد هاشم رسولى محلاتى، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372 ش.

طوسى، محمد بن حسن، الاقتصاد الهادى الى طريق الرشاد، تهران، مكتبه جامع چهل ستون، 1375 ش.

طوسى، محمد بن حسن، التبيان فى تفسير القرآن، قم، مكتب الاعلام الاسلامى، چاپ اول، 1409 ق.

طوسى، محمد بن حسن، النهاية فى مجرد الفقه و الفتاوى، بيروت، دار الكتاب العربى، چاپ دوم، 1400 ق.

علامه حلى، حسن بن يوسف، تبصرة المتعلمين فى احكام الدين، تحقيق سيد احمد حسينى، محمدهادى يوسفى غروى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1411 ق.

علامه حلى، حسن بن يوسف، تذكرة الفقهاء، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، چاپ اول، 1414 ق.

علامه حلى، حسن بن يوسف، كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد، تحقيق سيد ابراهيم موسوى زنجانى، انتشارات شكورى، چاپ چهارم، 1373 ش.

علامه حلى، حسن بن يوسف، مختلف الشيعة فى احكام الشريعة، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ دوم، 1413 ق.

فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، تحقيق مهدى مخزومى، ابراهيم سامرائى، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم، 1410 ق.

فيرحى، داوود، قدرت، دانش و مشروعيت در اسلام، تهران، نشر نى، 1382 ش.

كاشف الغطاء، جعفر بن خضر، كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء، قم، مكتب الاعلام الاسلامى، چاپ اول، 1422 ق.

ص: 217

كلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، تحقيق على اكبر غفارى، تهران، دار الكتب الاسلامية، چاپ چهارم، 1407 ق.

مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، تحقيق محمدباقر بهبودى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1403 ق.

محقق حلى، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام فى مسائل الحلال و الحرام، تحقيق عبدالحسين محمدعلى بقال، قم، انتشارات اسماعيليان، چاپ دوم، 1408 ق.

مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1380 ش.

مفيد، محمد بن محمد، المقنعة، قم، مؤسسه نشر اسلامى، 1410 ق.

الموسوعة الفقهية، الموسوعة الفقهية الكويتية، الكويت، وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامية، چاپ دوم، 1424 ق.

نجفى، محمدحسن بن باقر، جواهر الكلام فى شرح شرائع الاسلام، تحقيق عباس قوچانى، على آخوندى، بيروت، دار احياء التراث العربى، چاپ هفتم، 1404 ق.

نهج البلاغه، الامام على بن ابى طالب عليه السلام، الشريف الرضى، تحقيق صبحى صالح، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول، 1414 ق.

ص: 218

اهل بيت عليهم السلام

اشاره

مصطفى فرخى(1) (مؤلف و مسئول علمى)

اهل بيت عليهم السلام؛ معصومين از خاندان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و مرجع امت اسلامى بعد از ايشان.

اهل بيت در لغت به معناى «ساكنان و اهل خانه» است؛ (دهخدا، 1377، 3663/3) سپس اين معنى توسعه يافته و به معناى كسانى كه نسبت خانوادگى، آنها را به هم مرتبط ميكند، بكار ميرود. (راغب اصفهانى، 1412، 96)

از ديدگاه عموم مسلمانان هرگاه واژه اهل بيت بدون قرينه به كار برود، مراد از آن خاندان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله است (راغب اصفهانى، 1412، 96؛ قرشى، 1371، 137/1) و در عالم اسلام همه قبول دارند كه، على عليه السلام، فاطمه عليها السلام، حسن و حسين عليهم السلام داخل در اهل بيت عليهم السلام هستند. (ابن حجر هيتمى، 1977، 421/2؛ آيت الله خامنه اى، 1377/2/18) اين موضوع در منابع روايى اهل سنت نيز نقل شده است. (مسلم نيشابورى، بى تا، 130/7)

البته شيعيان به استناد روايات فراوان معتقدند اهل بيت عليهم السلام، نُه فرزند معصوم از نسل امام حسين عليه السلام را نيز شامل ميشود. (كلينى، 1407، 423/1؛ ر. ك: امام خمينى، بى تا «ه»، 552؛ سبحانى، 1420، 9) اهل بيت عليهم السلام بر اساس حديث ثقلين (كلينى، 1407، 294/1؛ احمد بن حنبل، بى تا، 14/3، 17، 26، 59) مرجعيت تامه ى امت اسلامى را بعد از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله عهده دار هستند (ر. ك: امام خمينى، 1376، 137/3) و جامعه اسلامى بايد بر اساس قرآن، سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و تعاليم ايشان شكل گيرد.

ص: 219


1- . مدرس حوزه علميه قم و دانش آموخته سطح 3 تخصصى علم كلام مؤسسه امام صادق عليه السلام

(ر. ك: حسينى بهشتى، 1385 «الف»، 54؛ آيت الله خامنه اى، 1392/4/19)

در متون دينى برجاى مانده از اديان پيش از اسلام، مطالبى وجود دارد كه عده اى از پژوهشگران اسلامى معتقدند منظور از آن اهل بيت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله است. به عنوان نمونه در كتاب مقدس به يكى از فرزندان اسماعيل اشاره ميكند كه در سرزمين مكه به پيامبرى مبعوث خواهد شد و دوازده نفر از فرزندانش، امام و زعيم جامعه بعد از او خواهند بود. (كتاب مقدس، تكوين، 18/17-21) اين مطالب به نام «بشارت» شناخته ميشوند و در برخى كتب جمع آورى شده اند. (ر. ك. صادقى تهرانى، 1381، 34-274)

قرآن كريم در آيات متعدد با الفاظى همچون «أَهْلَ اَلْبَيْتِ» ، (احزاب، 33) «اَلْقُرْبىٰ» ، (شورى، 23) «أُولِي اَلْأَمْرِ» ، (نساء، 59) «وَلِيٍّ» ، (مائده، 55) «اَلصّٰادِقِينَ» ، (توبه، 119) «أَهْلَ اَلذِّكْرِ» ، (انبياء، 7) «اَلرّٰاسِخُونَ فِي اَلْعِلْمِ» ؛ (آل عمران، 7) اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله را مورد توجه قرار داده و برخى از ويژگيهاى ايشان را بيان كرده است.

واژه ى اهل بيت سه مرتبه در قرآن بكار رفته است كه در دو مورد به خانواده حضرت ابراهيم عليه السلام (هود، 73) و حضرت موسى عليه السلام (قصص، 12) اشاره دارد. مورد سوم، آيه ى 33 سوره ى احزاب است كه طبق آن «اهل بيت عليهم السلام» كسانى اند كه خداوند اراده كرده است هرگونه پليدى را از ايشان دور كند. همه ى علماى شيعه و بسيارى از علماى اهل سنت بر اين باورند كه بخش پايانى آيه «إِنَّمٰا يُرِيدُ اَللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» در شأن پيامبر صلى الله عليه و آله و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام نازل شده است؛ (ترمذى، بى تا، 351/5؛ علامه حلى، 1982، 173-174؛ ابن حجر هيتمى، 1977، 421/2) و مراد از آن اهل بيت عصمت و طهارت است. (مطهرى، مجموعه آثار، 775/4؛ امام خمينى، بى تا «ه»، 552؛ آيت الله خامنه اى، 1386/5/28) دليل اين ديدگاه قرائن داخلى، مانند تغيير سياق آيه و ديگر قواعد ادبى؛ (طباطبائى، 1417، 310/16-311؛ سبحانى، 1420، 14) و قرائن خارجى يعنى روايات پيرامون آيه است، در اين راستا برخى از روايات، معصومين عليهم السلام را به عنوان مصاديق اهل بيت عليهم السلام در اين آيه معرفى ميكند. (خزاز قمى، 1401، 156)

- آيه 23 سوره ى شورى «مودت» به قربى را به عنوان اجر رسالت بيان ميكند و بر اساس قرائن و روايات مختلف مراد از «القربى» در اين آيه شريفه، اهل بيت عليهم السلام ميباشند. (كلينى،

ص: 220

1407، 93/8؛ طباطبائى، 1417، 51/18-53؛ آيت الله خامنه اى، 1389/3/13)

- آيه 59 سوره ى نساء اطاعت از اُولوالأمر را واجب كرده است و مراد از اُولوالأمر در اين آيه شريفه اهل بيت عليهم السلام است. (كلينى، 1407، 276/1؛ امام خمينى، بى تا «ح»، 160/2)

- آيه 55 سوره ى مائده اهل بيت عليهم السلام را به عنوان ولى و سرپرست مؤمنين معرفى ميكند. (كلينى، 1407، 288/1؛ مطهرى، مجموعه آثار، 280/3؛ آيت الله خامنه اى، 1388/9/15)

- آيه 119 سوره ى توبه مؤمنان را به همراهى با «صادقين» امر كرده است. بر اساس روايات (كلينى، 1407، 208/1) و آنچه مفسرين شيعه بيان داشته اند مصداق كامل «صادقين» در اين آيه اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله اسلام اند. (طبرسى، 1372، 122/5؛ مكارم شيرازى، 1386، 131)

- آيه 7 سوره ى انبياء به سؤال كردن از اهل ذكر امر ميكند و به مقتضاى روايات اهل ذكر، اهل بيت عليهم السلام هستند. (بحرانى، 1422، 26/3؛ امام خمينى، 1376، 631/4)

- آيه مباهله (آل عمران، 62) اهل بيت عليهم السلام را به عنوان عزيزترين انسانها در عالم هستى معرفى ميكند. (ر. ك: شوشترى، 1409، 12/24؛ آيت الله خامنه اى، 1388/9/22؛ مكارم شيرازى، 1386، 199-201)

در روايات و به ويژه احاديث نبوى مطالب صريح و غير قابل انكارى درباره ى اهل بيت عليهم السلام وارد شده است؛ مانند حديث متواتر «ثقلين» (احمد بن حنبل، بى تا، 14/3، 17، 26، 59؛ كلينى، 1407، 294/1؛ لكنهوى، 1366، 732/19؛ امينى، 1416، 35/1) كه اهل بيت عليهم السلام را در كنار كتاب الله قرار داده است. (آيت الله خامنه اى، 1386/5/28) اين حديث در بين همه ى مسلمانان متواتر است و در «صحاح ششگانه» و ديگر كتابهاى اهل سنت با تعبيرها و الفاظ مختلف و موارد مكرر از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نقل شده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 358/21) روايت متواتر ديگر حديث معروف «سفينه» است؛ (امام خمينى، بى تا «ح»، 159/2؛ آيت الله خامنه اى، 1386/5/28) در اين روايت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله اهل بيت عليهم السلام خود را به كشتى نوح تشبيه كرده است كه هركس بر آن سوار شود نجات يافته و هركس از آن تخلف كند هلاك خواهد شد. (نعمانى، 1397، 44؛ حاكم نيشابورى، بى تا، 343/2؛ 151/3؛ ابن حجر هيتمى، 1977، 445/2) در روايت ديگر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، اهل بيت عليهم السلام خود را به ستارگان آسمان تشبيه كرده و ايشان را مايه ى امان و نجات امت از اختلاف معرفى ميكند. در برخى روايات مخالفانشان را حزب ابليس مينامد. (حاكم نيشابورى، بى تا، 149/3)

ص: 221

و در برخى روايات، نبود اهل بيت عليهم السلام را مايه ى نابودى زمين ميداند. (طوسى، 1414، 379) در مجموعه اى از روايات اشخاص اهل بيت عليهم السلام معرفى شده اند. (كلينى، 1407، 287/1؛ 423/1؛ سيوطى، 1404، 198/5؛ ابن حجر هيتمى، 1977، 421/2) در برخى روايات نيز نام اهل بيت عليهم السلام به عنوان جانشينان پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان امت بعد از ايشان بيان شده است. (كلينى، 1407، 525/1-526؛ جوينى، 1400، 134/2) در برخى روايات اهل بيت عليهم السلام با عباراتى همچون «عترت»، (مجلسى، 1403، 309/36) «ذريه»، (تفسير منسوب به امام عسكرى عليه السلام، 1409، 255) «ذى القربى» (مجلسى، 1403، 166/45) و «آل محمد صلى الله عليه و آله» (صدوق، 1362، 188/1) معرفى شده اند.

از آنجا كه جايگاه مهم اهل بيت عليهم السلام در قرآن و احاديث نبوى به صراحت مورد تأكيد قرار گرفته است؛ همه ى فرقه هاى مسلمين نسبت به اهل بيت پيغمبر صلى الله عليه و آله ارادت داشته، جايگاه والاى آنان را در علم و عمل قبول دارند. (آيت الله خامنه اى، 1386/5/28) اين مطلب بين همه ى مسلمين متواتر است كه اهل بيت عليهم السلام ثقل كبيرند و تا روز قيامت از ثقل اكبر كه قرآن است جدا نخواهند شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 393/21) مسئله ى اهل بيت عليهم السلام، در رديف مسائل درجه ى اول دين اسلام است. محبت اهل بيت عليهم السلام، فريضه اى است كه همه ى مسلمانان آن را پذيرفته اند و به آن مباهات ميكنند. ايشان همانند جدشان نبى اكرم صلى الله عليه و آله، متعلق به اسلام و بشريت و تاريخ اند؛ از اين جهت دنياى اسلام ميتواند حول دو محور مربوط به ايشان اتحاد داشته باشد: يكى محبت اهل بيت عليهم السلام كه امرى عقيدتى است و ميتواند نقطه ى تمركز عواطف و احساسات مسلمين باشد. ديگرى معارف اهل بيت عليهم السلام كه در كنار قرآن، ميتواند منبع اصيل آموزش دين و احكام، براى همه مسلمانان باشد. به طوركلى برافراشتن پرچم اهل بيت عليهم السلام در دنياى اسلام، ميتواند همه ى مسلمين را گرد هم مجتمع كند و پايه ى تقريب آنان باشد. (آيت الله خامنه اى، 1369/3/4)

علماى اهل سنت در طول تاريخ كتابهاى فراوانى همچون «ينابيع المودة لذوى القربى» قندوزى، «فرائد السمطين فى فضائل المرتضى و البتول و السبطين و الائمة من ذريتهم عليهم السلام» جوينى، و «ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى عليهم السلام» محب الدين طبرى و...، پيرامون مناقب اهل بيت عليهم السلام، نوشته اند. (ر. ك: فيروزآبادى، 1393، 167/1؛ 3/2؛ 3/3؛ هاشمى شافعى، 1381، 3-454)

ص: 222

در خصوص جايگاه برخى از اهل بيت عليهم السلام نزد ائمه ى اربعه اهل سنت گزارشهايى نقل شده است:

به گفته شيخ محمد ابوزهره، ابوحنيفه اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله را از هر شخص ديگرى براى حكومت كردن مناسب تر ميدانست. او معتقد بود در تمام جنگها حق با على عليه السلام بوده است و جانشين بر حق او فرزندش حسن عليه السلام است. (حيدر، 1421، 154/4) همچنين از مالك بن انس سخنان زيادى در بيان فضائل امام صادق عليه السلام نقل شده است. (ابن حجر عسقلانى، 1404، 89/2؛ حيدر، 1421، 371/4) محمد بن ادريس شافعى اطاعت از اهل بيت عليهم السلام را لازم ميدانست و اشعار فراوانى در مدح اهل بيت عليهم السلام دارد. او على عليه السلام را بر حق ميدانست و در اشعار خود، محبت اهل بيت عليهم السلام را از سوى خدا واجب دانسته و فضائل زيادى را براى اهل بيت عليهم السلام برشمرده است. شافعى، نماز بدون درود بر اهل بيت عليهم السلام را باطل ميدانست. (شافعى، 1403، 55، 72، 90) احمد بن محمد بن حنبل هيچ كسى را قابل مقايسه با اهل بيت عليهم السلام نميدانست. (ابن جوزى، 1409، 219) او على عليه السلام را زينت خلافت ميدانست؛ (ابن جوزى، 1409، 219) احمد در مسند خود روايات زيادى در فضائل اهل بيت عليهم السلام نقل كرده است. (احمد بن حنبل، بى تا، 14/3، 17، 26-27) علماى اهل سنت در كتابهاى تفسير و حديث خود (ر. ك: قندوزى، 1416، 71/1) به طور مفصل فضائل اهل بيت عليهم السلام را مطرح كرده اند (زمخشرى، 1407، 368/1-370؛ 219/4-221، 670؛ سيوطى، 1404، 38/2-39؛ 5/6-7) و يا از روايات ايشان در تفسير خود بهره گرفته اند؛ مانند تفسير روح المعانى. (خاكپور، 1390، 91؛ حكيم، 1426، 231)

ويژگيهاى اهل بيت عليهم السلام

اشاره

اهل بيت عليهم السلام به علت جايگاه ويژه اى كه نزد خداوند متعال دارند و همچنين نقشى كه در اجتماع ايفا ميكنند داراى ويژگيهاى منحصر به فردى هستند:

عصمت

خداوند اهل بيت عليهم السلام را برگزيده و به اراده ى ازلى خود، عصمت را به ايشان بخشيده و از هرگونه رجس و شرك و شك دورشان كرده است تا هدايت بشر به خير و صلاح را بر

ص: 223

عهده بگيرند و همچون ستارگان، راهنمايان بشريت باشند. (مطهرى، مجموعه آثار، 774/4؛ آيت الله خامنه اى، 1379/12/26) البته مقام عصمت مطلقه بالإصاله مخصوص پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله است و اهل بيت عليهم السلام به تبعيت از ايشان صاحب اين مقامند. (امام خمينى، 1370، 60)

ولايت

دو شعبه دارد؛ يكى ولايت تكوينى، كه مقامى معنوى است و به مقتضاى آن اهل بيت عليهم السلام به اذن خداوند بر امور عالم مسلط و حق تصرف در آن را دارند. (مطهرى، مجموعه آثار، 284/3؛ امام خمينى، بى تا «ط»، 53) ديگرى ولايت تشريعى است كه به مقتضاى آن خداوند متعال مقام امامت و رهبرى جامعه دينى را به اهل بيت عليهم السلام اعطا كرده و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله آن را به مردم ابلاغ نموده است. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 458/16؛ امام خمينى، صحيفه امام، 115/20، 233؛ آيت الله خامنه اى، 1377/1/27) اهل بيت عليهم السلام ثقل كبيرند در كنار قرآن كه ثقل اكبر است و مراجعه به اين دو به عنوان «ثقلين» در همه ى امور دينى واجب است. (امام خمينى، 1376، 137/3؛ آيت الله خامنه اى، 1369/3/4) حقيقت ولايت اهل بيت عليهم السلام اتحاد، درهم تنيدگى و پيوند بين حاكم و مردم در هدف و راه رسيدن به هدف است. اين حقيقت در محبت و اطاعت از سوى مردم و هدايت و رهبرى از سوى ولىّ كه اهل بيت عليهم السلام هستند، ظهور ميكند و همه ى عرصه هاى سياسى، اجتماعى، معنوى، روحى و عملى را در بر ميگيرد. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 271/3، 277، 280؛ آيت الله خامنه اى، 1377/1/27)

علم ويژه الهى

اهل بيت عليهم السلام از علم ويژه ى الهى برخوردارند كه فراتر از حدود طبيعت عالم بوده و درك حقيقتش فوق طاقت بشر است. (كلينى، 1407، 192/1؛ ر. ك: امام خمينى، 1370، 41؛ همو، بى تا «ج»، 68؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1369/10/1) برترين درجه ى فهم قرآن مخصوص پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام است و تنها راه دستيابى به آن مراجعه به روايات ايشان است؛ (حسينى بهشتى، 1385 «الف»، 32) ازاين رو مرجعيت علمى در آموزش دين و احكام الهى مخصوص ايشان بوده و حجت الهى بر تمام انسانها هستند. (مطهرى، مجموعه آثار، 38/18؛ امام خمينى، صحيفه امام، 394/21؛ همو، 1376، 494/4؛

ص: 224

آيت الله خامنه اى، 1369/3/4) آنان در همه ى امور مربوط به حيات دنيوى و اخروى بشر مرجعيت تامه دارند. (ر. ك: امام خمينى، بى تا «ط»، 76-77؛ همو، بى تا «ح»، 159/2) به سبب همين ويژگيهاست كه اهل بيت عليهم السلام سفينه نجات امّتند، هر كسى با ايشان همراه شود اهل نجات و كسى كه تخلف كند هلاك خواهد شد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 119/19؛ آيت الله خامنه اى، 1386/5/28)

بُعد ديگر ويژگيهاى اهل بيت عليهم السلام، احكام فقهى مربوط به ايشان است؛ مانند: وجوب تبعيت از ائمه عليهم السلام؛ (نساء، 59؛ مائده 55؛ ر. ك: كلينى، 1407، 53/1؛ امام خمينى، بى تا «ط»، 95؛ آيت الله خامنه اى، 1388/9/22) وجوب اعتقاد به امامت اهل بيت عليهم السلام؛ (مفيد، 1413 «ج»، 32؛ آيت الله خامنه اى، 1374/5/24) وجوب محبت به اهل بيت عليهم السلام؛ (شورى، 23؛ علامه حلى، 1982، 260؛ آيت الله خامنه اى، 1388/9/22) وجوب صلوات بر اهل بيت عليهم السلام؛ (صدوق، 1413، 183/2) اعتقاد به ولايت اهل بيت عليهم السلام؛ (مائده، 55؛ امام خمينى، صحيفه امام، 248/20) وجوب پرداخت خمس به ايشان؛ (امام خمينى، 1409، 413/1) حرمت دشمنى و سب ايشان؛ (امام خمينى، 1409، 535/2)؛ حرمت دروغ بستن به ايشان و بطلان روزه در صورت ارتكاب آن؛ (امام خمينى، 1409، 500/1؛ آيت الله خامنه اى، 1393، 46) و اختصاص امر حكومت به ايشان. (امام خمينى، صحيفه امام، 111/20-114)

شئون اهل بيت عليهم السلام

اشاره

اهل بيت عليهم السلام بر اساس اين ويژگيها شئون و مقامات مختلفى دارند، كه در چهار بخش تبيين ميشوند: «شأن تكوينى - معنوى»، «شأن علمى - معرفتى»، «شأن اخلاقى - تربيتى» و «شأن سياسى - اجتماعى».

برخى از ابعاد اين شئون به رابطه ى اهل بيت عليهم السلام با خداوند متعال و برخى به رابطه ى اهل بيت عليهم السلام با ديگر مخلوقات و از جمله انسان برميگردد:

شأن تكوينى - معنوى

امور تكوينى مربوط به جنبه ى آفرينشى موجودات و خارج از حيطه ى اختيار انسان است و با اراده مستقيم حق تعالى يا كسى كه از جانب خداوند اذن تصرف در امور عالم را دارد، محقق ميشود. (مطهرى، مجموعه آثار، 129/1) اهل بيت عليهم السلام مصداق انسان كامل اند و به خاطر

ص: 225

جايگاهى كه در پيشگاه خداوند دارند، پيوسته از مقام ولايت در تصرف حتى قبل از آنكه امامت ظاهرى ايشان در غدير مطرح شود - بهره مند بوده اند. (امام خمينى، صحيفه امام، 111/2؛ 420/12-421؛ 403/19) ازاين رو همه ذرات عالم در برابر ايشان خاضع و مطيع اند؛ بر همه ى موجودات قائم و از جانب خداوند مأذون اند تا هرگونه كه بخواهند اعمال ولايت كنند. (امام خمينى، بى تا «ط»، 53؛ همو، بى تا «ز»، 84) البته ولىّ خدا هرگز خلاف رضاى خدا را نميخواهد. اهل بيت عليهم السلام به جهت بهره مندى از اين مقام، واسطه ى فيض به جسم و جانِ يكايك آحاد انسانها هستند؛ (آيت الله خامنه اى، 1391/6/28) حتى غير مؤمنين هم به واسطه ايشان از فيض مواهب هستى بهره مند ميگردند. (طوسى، 1411، 285-286)

ايشان مظهر جميع اسماء و صفات الهى اند؛ همان گونه كه خودشان به «اسماى حسناى الهى» خود را معرفى كرده اند. (كلينى، 1407، 144/1) اسم علامت مسمّا است و هر اسمى كه مرتبه ى وجودى بالاترى داشته باشد مظهريت بيشترى دارد (امام خمينى، بى تا «و»، 73) و اسم اعلى در مقام ظهور پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه ى اطهار عليهم السلام ميباشد؛ ازاين رو هرچند همه ى انبيا و اوليا مظهر اسماى الهى اند، ولى تجلى اسم اعظم خداوند مخصوص خاتم الانبيا صلى الله عليه و آله و اوصياى او است. (امام خمينى، بى تا «و»، 60-61) اهل بيت عليهم السلام مظهر رحمت رحمانى الهى كه مقام بسط وجود و مظهر رحمت رحيميه ى الهى كه مقام بسط كمال وجود است، ميباشند؛ چنانكه خود رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: اگر ما نبوديم خداوند عالم و آدم را خلق نميكرد. (صدوق، 1404، 237/1) معناى اين سخن اين است كه پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام واسطه ى ميان ملكوت و ملك و ربطدهنده واجب الوجود واحد به عالم كثرت، و واسطه ى خلقت ملائكه و كمالات وجودى ايشان هستند و اين لازمه ى مقام ولايت كلى اهل بيت عليهم السلام و گوياى اين حقيقت است كه كمال وجود به واسطه ى ايشان ظهور ميكند. (كلينى، 1407، 442/1؛ امام خمينى، بى تا «ز»، 62 به بعد)

چنين مقام والايى به دنبال پيمودن صراط عبوديت و مجاهده ى در راه خدا و نيل به مقام قرب الهى به دست مى آيد و انسان بر امور عالم مسلط و شاهد بر اعمال و حجت زمان خود ميشود (مطهرى، مجموعه آثار، 285/3) و به مرحله اى از وجود ميرسد كه فى الجمله اراده اش برجهان هستى حاكم شده و آن گونه كه بخواهد به اذن الهى در امور تصرف ميكند؛ هرچند

ص: 226

تعيين حدود اين تصرفات از توان بشر خارج است؛ (مطهرى، مجموعه آثار، 287/3) و آنچه تحت عنوان معجزات پيامبران و كرامات اولياى الهى رخ ميدهد از برجسته ترين مصاديق آن است. (مطهرى، مجموعه آثار، 303/3-304)

شأن علمى - معرفتى

اهل بيت عليهم السلام علمى ويژه دارند و به عنوان خزائن علم الهى معرفى شده اند. (كلينى، 1407، 192/1) علوم ايشان از علوم همه ى انبيا و ملائك بالاتر و فراتر است. (امام خمينى، بى تا «ه»، 552) اين از ضروريات دين است كه خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله همه ى علومى را كه بشر براى هدايت به آن احتياج دارند بيان كرده اند (امام خمينى، 1418، 22-23) و بر اساس حديث ثقلين تفسير و تبيين آن بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله بر عهده ى امامان عليهم السلام است؛ بر اين اساس اهل بيت عليهم السلام ترجمان قرآن، مبيّن و مفسّر سنت پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله هستند و بيان بخش عظيمى از معارف اسلامى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرصت بيان آن را نداشته اند يا بيانش را به زمان ديگرى موكول كرده اند، بر عهده ى اهل بيت عليهم السلام قرار داده شده است. (كاشف الغطاء، 1413، 80-81؛ ربانى گلپايگانى، 1387، 555/1-557، 578) اهل بيت عليهم السلام و قرآن دو منبع اصلى براى دريافت معارف دينى اند و ميراث برجاى مانده از ايشان نيازهاى معرفتى بشر را به زبانى غير از زبان قرآن ارائه ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 408/20) ايشان در فهم قرآن و سنت ممتاز بودند (امام خمينى، 1417، 82) و معارفشان چنان گسترده است كه براى برآورده كردن همه ى نيازهاى معرفتى بشر در موضوعات معنوى و فلسفى و عرفانى و هر مسئله اى كه تا ابد پيش بيايد در سطوح مختلف ذهنى بشر، كافى است؛ (امام خمينى، 1417، 82؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1384/5/5) به همين جهت معارف اهل بيت عليهم السلام در طول تاريخ مرجع همه ى عالمان دين بوده است و براى كشف حقايق و احكام دينى به ايشان رجوع مى كرده اند. (امام خمينى، 1418، 12-13؛ آيت الله خامنه اى، 1386/3/14؛ 1387/1/1؛ همو، مكتوبات، 1372/1/28)

امروز نيز همه افراد بايد مهيّاى بهره مندى از اخبار و علوم اهل بيت عصمت عليهم السلام در كنار قرآن و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله باشند و استعدادى كه خداوند به آنها عطا كرده است در مسير بهره مندى از اين منبع عظيم بكار بندند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 91/19) در همه ى

ص: 227

دورانها مسلمانان و بلكه همه ى آحاد انسانها پيوسته محتاج دانستن و بكار بستن معارف و حقايق موجود در مكتب اهل بيت عليهم السلام هستند و بايد تمام تلاش خود را براى فراگيرى و گسترش فرهنگ اهل بيت عليهم السلام بكار گيرند؛ (آيت الله خامنه اى، 1386/5/28؛ 1387/1/1) زيرا تنها اهل بيت عليهم السلام، هاديان حقيقى هستند كه با هدايت تكوينى در نهان و با هدايت تشريعى در آشكار به سوى كمال راهنمايى ميكنند. (امام خمينى، بى تا «و»، 206)

علاوه بر روايات اهل بيت عليهم السلام در فقه و اخلاق و عقايد، يكى از غنى ترين منابع علوم الهى، دعاهايى است كه از ايشان به ما رسيده است. اين ادعيه معارف عالى الهى فراوانى را در خود جاى داده اند؛ زيرا روايات به زبان عموم مردم و به تناسب فهم آنها ارائه شده است؛ ولى ادعيه زبانى ديگر دارد كه مربوط به عرصه ى رابطه ى انسان كامل با خداوند متعال است. (امام خمينى، بى تا «ج»، 189؛ همو، صحيفه امام، 286/19) در دعاهاى معتبر مثل صحيفه سجاديه، دعاى عرفه، دعاى كميل و ديگر دعاهايى كه از معصومين عليهم السلام به دست ما رسيده است، معارفى بى بديل وجود دارد؛ لذا بايد در اين دعاها تدبّر صورت گيرد و نسبت به اين منبع عظيم معرفتى غفلت نشود، زيرا با تفكر در اين دعاها ذهن انسان به جوشش مى افتد. (آيت الله خامنه اى، 1379/7/14؛ 1384/7/17) همه ى اين علوم با زحمات طاقت فرساى علماى شيعه كه در محضر ائمه عليهم السلام جمع ميشدند و اين علوم را دريافت و جمع آورى ميكردند از نسلى به نسل ديگر منتقل شده و اين ميراث گرانبها در اختيار ما قرار گرفته است. (امام خمينى، صحيفه امام، 239/3) درعين حال همانگونه كه خود ائمه عليهم السلام فرمودند: «علينا إلقاء الأصول و عليكم التفريع» ؛ (حر عاملى، 1409، 62/27)؛ علما با تلاش علمى وسيع، فروع مختلف مورد نياز جامعه دينى را از اصول، استنباط كرده و فقه شيعه را به درجه اى از پويايى و بالندگى رساندند كه امروزه در سرتاسر جهان نمونه ندارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 239/3؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1372/1/28؛ 1372/11/14) اين ميراث گرانبها و گنجينه ى كم نظير علماى مجاهد شيعه، امروز در اختيار ماست و در قبال آن سه وظيفه ى اساسىِ معرفى، بهره بردارى و تكميل برعهده ى ما قرار گرفته است؛ به ويژه بعد از پيروزى انقلاب اسلامى كه فقه شيعه معيار عمل جامعه اسلامى قرار گرفته است؛ ازاين رو بايد براى بهره بردارى از آن نهايت تلاش بكار گرفته شود. همچنين با توجه به سرعت حركت و گسترش دامنه هاى زندگىِ

ص: 228

بشر سؤالات جديدى به وجود مى آيد كه مستلزم تلاش پيوسته و تكميل فقه، جهت پاسخ مناسب اين سؤالات است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1372/11/14)

منابع علم اهل بيت عليهم السلام عبارت اند از: 1. تعليم مستقيم خداوند، كه هنگام آفرينششان حقايق اسماء و صفات به ايشان تعليم داده شده است. (امام خمينى، بى تا «ه»، 545) 2. اسم اعظم كه به ايشان اعطا شده و مشتمل بر علومى است كه بالاتر از علوم انبيا و ملائكه، و از خزينه ى غيب الهى است؛ (كلينى، 1407، 230/1؛ امام خمينى، بى تا «ه»، 552) 3. علومى كه از طريق روح القدس است و آن مقامى نورانى است كه اهل بيت عليهم السلام به واسطه ى آن، احاطه ى علمى قيومى بر همه ى ذرات عالم پيدا ميكنند؛ (كلينى، 1407، 398/1؛ امام خمينى، بى تا «ه»، 545) 4. علومى كه برگرفته از معارف و علوم قرآن است؛ (كلينى، 1407، 228/1-229؛ مطهرى، مجموعه آثار، 132/20؛ امام خمينى، 1370، 304) 5. وراثت از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله همانگونه كه اهل بيت عليهم السلام ظرف علم پيامبر و وارث همه ى علوم نبوى هستند؛ (كلينى، 1407، 223/1؛ مطهرى، مجموعه آثار، 717/4؛ امام خمينى، 1417، 82؛ آيت الله خامنه اى، 1369/10/1)6. تعليم ويژه از سوى فرشتگان، مانند مصحف فاطمه عليها السلام، كه از سوى جبرئيل به ايشان املا شده است و حضرت على عليه السلام آن را مكتوب نموده است. اين مصحف در اختيار بوده و محل رجوع اهل بيت عليهم السلام بوده است. (كلينى، 1407، 238/1-240؛ آيت الله خامنه اى، 1371/9/25) به طوركلى خاستگاه علم ائمه عليهم السلام همان سرچشمه ى علم لدنى رسول الله صلى الله عليه و آله است. (امام خمينى، 1377، 5)

شأن اخلاقى - تربيتى

خُلق و اخلاق حالتى نفسانى است كه بدون نياز به مقدمه چينى و تأمل، انسان را به سوى عمل مى كشاند و اين حالت از طريق تفكر و رياضت و تربيت محقق ميشود. (امام خمينى، بى تا «ه»، 510) شأن اخلاقى اهل بيت عليهم السلام ريشه در عبوديت و مقام والاى معنوى ايشان در پيشگاه خداوند متعال دارد و ثمره ى اطاعت از خداوند و متصف شدن به فضائل اخلاقى است. اين ويژگى همه ى رهبران اديان الهى است كه پيش و بيش از ديگران به آيين خويش پايبند بوده اند و بيش از گفتار از راه كردار ديگران را آموزش ميداده اند. (مطهرى، مجموعه آثار، 820/27؛ امام خمينى، صحيفه امام، 163/6)

ص: 229

اهل بيت عليهم السلام در مسير رشد و تعالى، دل و جانشان سرشار از اخلاص و محبت به خداوند است و همين به عمل آنها ارزش ميدهد، آنان همه چيز خود را در راه اسلام فدا كردند و به جهت همين گذشتن از نفس به مقامات والا در پيشگاه خداوند نائل شدند. (امام خمينى، صحيفه امام، 191/10؛ 197/16) ايشان مبارزه ى سخت و جانكاه و درعين حال پرمحتوا و فراگير را در همه ى زمينه ها، به ويژه در عرصه ى معنوى و فرهنگى به قصد حفظ اساس اسلام، زنده نگه داشتن معارف قرآنى و جلوگيرى از انحرافات، در طول عمر خود پيگيرى كردند و ثمره ى آن را در اختيار بندگان خدا قرار دادند. (آيت الله خامنه اى، 1384/9/7) در تعامل با دنيا هرگز به بهانه ى پيشبرد اهداف خود به نيرنگ و فريب تمسك نجستند؛ بلكه رعايت فضايل اخلاقى را به عنوان يك ارزش، ملاك عمل خود قراردادند. (آيت الله خامنه اى، 1370/1/26) هيچ وابستگى به دنيا و متعلقات دنيايى نداشتند؛ على ابن ابى طالب عليه السلام در دوران خلافتش بعد از بيعت مردم، وضع زندگى اش از مردم عادى پايين تر بود و همچون فقيران زندگى ميكرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 359/2) در سيره ى اهل بيت عليهم السلام استقامت در راه هدف و خستگى ناپذيرى در برابر سختيهايى كه ممكن است از طريق دوستان نادان يا دشمنان عنود تحميل شود ارزش معنوى والايى دارد؛ ازاين رو ثبات قدم در مسير حق و هراس نداشتن از زورگويان عالم، مهمترين درسى است كه اهل بيت عليهم السلام در طول زندگيشان به آزادگان داده اند. (امام خمينى، صحيفه امام، 52/17)

اهل بيت عليهم السلام در عين زهد و دورى از ظالمان، آنجا كه لازم بود اهل مشاركتهاى اجتماعى بودند و هرگز بناى بر كناره گيرى از مردم و برگزيدن كنج عزلت نداشتند. (امام خمينى، صحيفه امام، 180/19) قلبشان آينه ى انوار هدايت الهى، و رفتار و اخلاقشان صددرصد آميخته با فضيلت بود، هواى نفس خود را اسير كرده، حتى به گناه فكر نميكردند، تمايلات انسانى تأثيرى بر آنها نداشت و در حوادث سخت زندگى اقتدار روحى شان جلوه گر بوده و در اوج اخلاق و معنويت بودند و هيچ كس نميتواند ادعاى چنين مقاماتى را داشته باشد. (آيت الله خامنه اى، 1370/1/16؛ 1380/12/12) جلوه اى از ظهور مقام معنوى اهل بيت عليهم السلام در دعاها و نيايشهاى ايشان نهفته است كه در اوج خضوع و خشوع با خداوند متعال به راز و نياز

ص: 230

پرداخته و بهترين مضامين معرفتى را در قالب همين نيايشها به بشر ارائه ميكنند؛ ازجمله، دعاهاى امام سجاد عليه السلام و ديگر ائمه عليهم السلام بوده كه راه گشاى همگان است. (آيت الله خامنه اى، 1387/4/26) به همين خاطر پايه هاى اخلاق و فضيلت در گفتار و كردار اهل بيت عليهم السلام است و هر انسان آزاده اى كه خواهان كمال است، براى پرورش و گسترش خلقيات عاليه، همانطور كه بسيارى از بزرگان ما عمل مى كرده اند، بايد به اهل بيت عليهم السلام مراجعه كند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 2/21؛ آيت الله خامنه اى، 1379/7/14؛ 1390/3/3)

با توجه به اين خصوصيات خداوند متعال در شأن پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند: «لَقَدْ كٰانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اَللّٰهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب، 21) لذا همه ى رفتارها و گفتارهاى ايشان و بلكه مجموعه ى زندگى ايشان براى ما حجت شرعى بوده و بايد الگوى زندگيمان باشد. (مطهرى، مجموعه آثار، 215/27؛ امام خمينى، صحيفه امام، 421/3؛ آيت الله خامنه اى، 1373/12/27) به همين جهت خداوند، مقام آموزگارى و تربيت معنوى و اخلاقى انسانها را به اهل بيت عليهم السلام سپرده است. ايشان بهترين معلم و سرمشق اخلاقى و تربيتى براى جوامع بشرى اند (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1388/6/20) كه ميتوانند دنياى آشفته ى بشر را ساماندهى كرده و او را به سوى هويت حقيقى اش راهنمايى كنند.

شأن سياسى - اجتماعى

تدبير امور سياسى - اجتماعى جامعه و تشكيل حكومت از آموزه هاى اساسى قرآن، و از شئون انبيا و اهل بيت عليهم السلام ميباشد و نبود آن عامل ازهم پاشيدگى جامعه است. (ر. ك: بقره، 247؛ حديد، 25) همه ى انبيا علاوه بر نبوت، مقام امامت و رهبرى نيز دارند، هرچند گروهى از ايشان به سبب عدم مقبوليت عمومى و نبود پيروان كافى توفيق تحقق عينى اين امر را نداشتند. (حسينى بهشتى، 1391، 242) پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز از سوى خداوند متعال به عنوان حاكم مطلق نصب شد و بعد از ايشان، اهل بيت عليهم السلام به امر الهى عهده دار اين مقام شدند. (ر. ك: كلينى، 1407، 286/1؛ مطهرى، مجموعه آثار، 742/4؛ امام خمينى، 1418، 19) البته شأن حكومت ايشان غير از شأن بيان دين است و وجوب اطاعت از آن بزرگواران به جهت حاكميت ايشان است نه از اين

ص: 231

جهت كه صرفاً مبلّغ احكام دين هستند. (امام خمينى، بى تا «ح»، 159/2؛ همو، بى تا «الف»، 105) به عنوان نمونه، نهى در قاعده «لاضَرر»، كه يك قاعده فراگير در فقه است، نهى حكومتى است و پيامبر صلى الله عليه و آله از آن جهت كه حاكم جامعه است و مسئوليت تدبير امور جامعه را دارد، چنين سخنى را فرموده اند؛ نه از اين جهت كه وظيفه ى تبليغ دين را دارند. (امام خمينى، بى تا «الف»، 105؛8592 پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله)

مطالعه روش پيامبر صلى الله عليه و آله در برخورد با مسائل اجتماعى مسلمانان و همچنين تعيين خليفه از سوى ايشان، به خوبى بيانگر اين موضوع است كه مديريت امور سياسى جامعه، يكى از مسئوليتهاى ايشان بوده است (امام خمينى، بى تا «ط»، 26؛ آيت الله خامنه اى، 1387/9/27؛8592 پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله) و بعد از خود، اين مسئوليت را به امامان معصوم عليهم السلام تفويض نموده اند. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 736/4؛ حسينى بهشتى، 1386 «ب»، 82؛ امام خمينى، صحيفه امام، 28/5؛ 63/19؛ آيت الله خامنه اى، 1369/4/20؛ 1371/3/30) همچنين مطالعه ى تاريخ ائمه عليهم السلام به خوبى آشكار ميكند كه ايشان ضمن پذيرش اين مسئوليت از هيچ تلاشى براى تشكيل حكومت فروگذار نكرده اند و هر زمانى كه مجالى يافته اند براى تحقق آن كوشش كرده اند و بر اساس آيه ى قرآن (نساء، 60) مبارزه با حكومت ظلم و تشكيل حكومت الهى را وظيفه اى الهى ميدانستند؛ (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1377/2/18) به طورى كه مبارزه حاد سياسى و در پيش گرفتن خط جهاد و مبارزه، شاخصه ى برجسته ايشان در تمام دوران 250 ساله ى عصر حضور بوده است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1363/5/18؛ 1368/7/26)

در مكتب سياسى اهل بيت عليهم السلام ديانت عين سياست و امرى است كه خداوند آن را اراده كرده است؛ انديشه ى جدايى دين از سياست انحرافى است كه از زمان بنى اميه و بنى عباس به وجود آمده است؛ چنين انديشه اى در واقع تكذيب خداوند و پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه طاهرين عليهم السلام است. (امام خمينى، صحيفه امام، 113/20-114) حقيقت اين است كه سلوك سياسى از سلوك معنوى و اخلاقى جدا نيست؛ بلكه اساساً سياستِ درست ريشه در اخلاق و معنويت دارد و بر اساس بينش توحيدى شكل ميگيرد و در اين حالت سياست و حكومت زمينه ساز كمال مردم و ابزارى براى مقابله با فساد و ريشه كنى ظلم ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1388/6/20)

ص: 232

با اين حال با توجه به شرايط جامعه، تشكيل حكومت تنها براى پيامبر صلى الله عليه و آله و حضرت على عليه السلام و امام حسن عليه السلام ميسّر شد و در زمان امام حسن عليه السلام يك صلح راهبردى در قالب نرمش قهرمانانه رخ داد و ظاهراً ائمه از حكومت كناره گرفتند؛ ولى پيوسته نهضت را با هدف تشكيل حكومتى مبتنى بر اسلام اصيل ادامه داده (آيت الله خامنه اى، 1369/1/22) و حق خود را مطالبه كرده اند (ابن شهر آشوب، 1379، 320/4) و چنانچه فرصت فراهم ميشد حتماً حكومت را نيز به دست ميگرفتند. (امام خمينى، صحيفه امام، 180/19؛ 113/20-114) اساساً عدم سازش با دشمنان و تن ندادن به ذلت و نرفتن زير يوغ ستمكاران بى دين، يك اصل مسلم و قطعى در سيره ى سياسى اهل بيت عليهم السلام است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 338/3-339؛ آيت الله خامنه اى، 1381/1/9) به گواهى تاريخ هر زمانى كه اهل بيت عليهم السلام به دلايلى امكان اقدام مستقيم نداشته اند، مبارزانى را كه در برابر ظالمان قيام كرده اند تأييد و در حد ممكن از ايشان حمايت كرده اند. (امام خمينى، صحيفه امام، 99/4-100)

اهل بيت عليهم السلام هيچ گاه بنا نداشتند از مردم كناره گيرى كرده و خود را در بيان احكام محدود كنند؛ بلكه پيوسته داعيه ى حكومت داشتند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1368/7/26؛ 1370/5/30) از ثمرات حضور اجتماعى ايشان در جامعه تببين معارف دينى و پايه گذارى كار تشكيلاتى شيعه در عصر حضور بوده است. (آيت الله خامنه اى، 1361، 10؛ همو، 1386، 28)

البته حاكم در جوامعى كه تابع مذهب و مسلك خاصى هستند، در درجه ى اوّل شأن مربى و مرشد دارد و شأن مديريت او در درجه ى دوّم بوده و حكومتش آهنگ تربيت دارد؛ (حسينى بهشتى، 1386 «ب»، 190-191) بنابراين تشكيل نظام سياسى و حكومت كردن براى ائمه عليهم السلام و هيچ يك از پيامبران مقصود نهايى نبوده است؛ بلكه انگيزه شان از تشكيل حكومت تحقق اهداف بالاترى همچون تبيين اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله و تشريح ابعاد گوناگون مسئله ى امامت با هدف شكل گيرى جامعه ى مطلوب الهى و اقامه ى عدل در جامعه بوده است (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 397/21؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/7/26) و هدف نهايى ايشان از حكومت و اقامه ى عدل در ابعاد مختلف جامعه، دعوت به سوى توحيد و تحقق

ص: 233

آرمانهاى الهى؛ گسترش معنويت و عرفان اسلامى، بيدارى انسان و ارشاد او به سوى كمال است. (امام خمينى، صحيفه امام، 421/18؛ 298/20؛ آيت الله خامنه اى، 1375/9/19) ازاين رو صرفاً دنبال اين نبوده اند كه ظالمان را ساقط كنند و مستضعفان را از دست آنها نجات داده و زمينه ى رفاه دنيايى آنها را فراهم كنند، هرچند تأمين رفاه نيز مهم بوده است؛ بلكه همتشان اين بوده است كه با تحمل مشقتهاى فراوان جوامع را از يوغ ستم پيشگان آزاد كنند تا در سايه ى يك حكومت الهى زمينه ى تربيت همه جانبه ى انسان و نجات او از صفات حيوانى ميسّر شود. (ابن شعبه حرانى، 1363، 239؛ امام خمينى، صحيفه امام، 530/7-534)

موضوع ديگر در سيره ى سياسى اهل بيت عليهم السلام توجه به مردم سالارى دينى در اصل شكل گيرى حكومت و اجراى امور حكومتى مثل جنگ و... است. اساساً حكومت يك امر اجتماعى است و تحقق عينى آن در گرو خواست عمومى و تلاش جمعى آحاد جامعه است و چنانچه چنين اقبالى صورت نگيرد امكان تشكيل حكومت وجود ندارد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1369/1/22) به همين دليل است كه در سيره ى اهل بيت عليهم السلام عمده ى تلاشها بر تبليغ و تبيين مبانى نظرى حكومت و امامت دينى متمركز شده است و تلاش مبارزاتىِ اكثر ائمه عليهم السلام در راستاى بالا بردن بينش مردم جهت شكل دهى رابطه ى صحيح بين امام و امت سازمان دهى شده است، (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 12/15؛ آيت الله خامنه اى، 1389/12/2) تا زمينه و مقبوليت براى شكل گيرى حكومتى مشروع فراهم شود؛ نه اينكه حكومت بر اساس زورمندى زورداران و سلطه بر مردم، جهت ارضاى خواسته هاى حاكمان شكل بگيرد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 291/8، 381؛ آيت الله خامنه اى، 1383/8/15)

در عصر غيبت نيز تشكيل حكومت دينى، هر زمانى كه شرايط فراهم شود امرى ضرورى است و اهل بيت عليهم السلام نيز اين موضوع را مورد تأكيد قرار داده و تكليف جامعه را نسبت به امر حكومت مشخص كرده و آن را در كنار استنباط و بيان احكام براى مردم به عنوان يكى از شئون فقها مطرح كرده اند؛ (كلينى، 1407، 67/1؛ امام خمينى، 1418، 20؛ همو، بى تا «ط»، 25) ولايت فقيه در راستاى ولايت رسول الله صلى الله عليه و آله (امام خمينى، صحيفه امام، 308/10) از ضروريات مكتب شيعه (امام خمينى، بى تا «ط»، 9؛ آيت الله خامنه اى، 1378/3/14) و دنباله ولايت معصومين عليهم السلام است. (آيت الله خامنه اى، 1388/7/2) در پرتو انديشه ى مترقى ولايت فقيه، امروز حكومتى در ايران اسلامى

ص: 234

شكل گرفته است (آيت الله خامنه اى، 1378/11/4) كه آرزوى هزار ساله ى همه ى علماى اسلام و مؤمنان (آيت الله خامنه اى، 1372/5/5) و درست در جهت گيرى خط حركت امامان عليهم السلام (آيت الله خامنه اى، 1384/9/7) و ثمره ى مجاهدت شهدا و اولياى الهى است. (آيت الله خامنه اى، 1369/6/26؛ 1371/4/10؛ همو، مكتوبات، 1382/11/16؛8592 ولايت فقيه) اين روند به شكل گيرى حكومت جهانى امام زمان منتهى خواهد شد و ايشان حكومتى متكى بر اراده ى مردم تشكيل خواهند داد. در دوران ايشان دنياى سرشار از عدالت و معرفت و محبّت، رقم خواهد خورد كه زندگى حقيقى بشر هم از آنجا به بعد است. (آيت الله خامنه اى، 1379/1/26؛ 1381/7/30؛8592 مهدويت)

اهل بيت عليهم السلام و مقتضيات زمان

اشاره

از آنجا كه حركت تكاملى و تحول، از مقوّمات هر اجتماع است و مؤلفه هاى اين تغيير در اختيار فرد نيست؛ افراد اثرگذار هر جامعه با توجه به اهدافى كه دارند رويكرد خود را در چهارچوب ارزشهايى كه دارند با اين تغييرات تنظيم ميكنند؛ (مطهرى، مجموعه آثار، 186/3؛ 301/21) لذا در جامعه اى كه بر اساس يك مسلك خاص شكل گرفته و مديريت ميشود رهبران جامعه همه ى لياقت و استعداد خود را در خدمت آن مسلك و مصلحت اكثريت جامعه بكار مى گيرند؛ حتى اگر مطابق ميل اكثريت نباشد. (حسينى بهشتى، 1386 «ب»، 189-190)

اهل بيت عليهم السلام نيز از بين همه ى رويكردهايى كه ممكن است افراد شاخص و تأثيرگذار در پيش بگيرند عمدتاً رويكرد مبتنى بر مصلحت را در پيش گرفته اند. (حكيم، 1425، 299/1) شاخصه ى اين رويكرد آن است كه اهداف عالى هرگز تغيير نميكند؛ ولى در اهداف ميانى به فراخور شرايط، ممكن است از هدفى چشم پوشى شود و براى رسيدن به اهداف از بين روشهاى مشروع، روش سازگار با هدف گزينش ميشود. (مطهرى، مجموعه آثار، 100/16) هدف عالى اهل بيت عليهم السلام پياده سازى اسلام ناب صلى الله عليه و آله و تربيت انسان و حاكم كردن آرمانهاى متعالى الهى بر جوامع بشرى است (امام خمينى، صحيفه امام، 298/20؛ 421/18-422؛ آيت الله خامنه اى، 1375/9/19) و نمونه ى اهداف ميانى، تشكيل حكومت به معناى زعامت سياسى (امام خمينى، صحيفه امام، 406/21؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/7/26) و اقامه ى عدالت اجتماعى (امام خمينى، صحيفه امام، 529/7؛ 213/15؛ 154/18؛ 406/21) و ايجاد و حفظ تشكيلات شيعيان و پيروان بوده است. (آيت الله

ص: 235

خامنه اى، 1361، 10؛ همو، 1386، 28) اهل بيت عليهم السلام در طول زندگى شان هرگز از هدف عالى خود دور نشده اند؛ ولى در انتخاب اهداف ميانى و روشهاى نيل به اهداف متناسب با اقتضائات زمان روشهاى مختلفى را در پيش گرفته اند.

دوران امامت اهل بيت عليهم السلام را با معيارهاى مختلفى تقسيم بندى كرده اند. (ر. ك: صدر، بى تا، 115؛ حكيمى، 1382، 17-79؛ پيشوايى، 1390، 69؛ صفايى حائرى، 1388، 221) يكى از آنها تقسيم دوران اهل بيت عليهم السلام به چهار دوره كلى است: سكوت: از رحلت رسول اكرم صلى الله عليه و آله شروع شد و با آغاز حكومت اميرالمؤمنين عليه السلام پايان يافت. حكومت و قدرت: دوره ى حكومت امام على عليه السلام و امام مجتبى عليه السلام است. صلح و شهادت: بيست سال ميان صلح امام حسن عليه السلام (سال 41 هجرى) و شهادت امام حسين عليه السلام (سال 61 هجرى) است. روزگار تعقيب: بعد از شهادت سيدالشهدا عليه السلام تا دو قرن بعد و آغاز غيبت است. (آيت الله خامنه اى، 1386، 14-17) كه ايشان در هر دوره اى راهبردى خاص را در پيش گرفته اند:

دوره ى اول؛ دوران سكوت يا همكارى

دوره اى است كه حاصل تلاشهاى 23 ساله پيامبر صلى الله عليه و آله به صورت يك نهال نوپا بوده و با تهديدهاى مختلف دشمنان بيرونى و منافقان داخلى و آشنا نبودن افراد تازه مسلمان با حقيقت اسلام ناب، روبه رو است؛ (آيت الله خامنه اى، 1386، 14) به همين جهت حضرت امير عليه السلام روش سكوت و همراهى را در پيش گرفته، با مشورتها و تعاليم الهى خود ضمن حفظ اساس اسلام، نيازهاى معرفتى مسلمانان را برطرف ميكردند و با تربيت نيروهاى ارزشى و مستعد، زمينه ى حفظ ميراث ارزشمند پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و ترويج معارف ناب اسلامى را فراهم ميفرمودند. (مطهرى، مجموعه آثار، 485/16-487؛ آيت الله خامنه اى، 1368/2/8)

دوره ى دوم؛ قدرت

در اين دوره حضرت على عليه السلام با توجه به اقبال مردم، زعامت سياسى را به دست گرفتند و به اقتضاى زمان با اقتدا به قرآن و سنت نبوى اقدام به اصلاح انحرافات و بدعتهاى به وجود آمده در دين كردند، همچنين بدون باج دادن به سه گروه منحرف «اصحاب

ص: 236

صفين»، «اصحاب جمل» و «خوارج»، با اقتدار در مقابل آنها ايستادگى كرده و ريشه ى اين انحرافات را كه محصول دور شدن از معارف ناب اسلامى است از بين بردند (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 319/16؛ آيت الله خامنه اى، 1368/2/8؛ 1388/6/20) و با اجراى دقيق احكام و قوانين اسلامى در سطوح مختلف سياسى - اجتماعى، الگويى مترقى از حكومت دينى بر پايه ى اشاعه ى عدالت ارائه كردند. (امام خمينى، صحيفه امام، 154/18؛ آيت الله خامنه اى، 1386/5/6) امام حسن عليه السلام نيز مدت كوتاهى حكومت را در دست داشتند، تا اينكه جريان منحرف بنى اميه كه در زمان ايشان به اوج خود رسيده بود، معارضه را شروع كرده و راه را بر حكومت اسلامى بست. (آيت الله خامنه اى، 1369/1/22)

در اين دوره، معاويه آغازگر جريانى بود كه در آن ارزشهاى اسلامى از محتواى واقعيشان فاصله گرفتند و تنها ظاهرى از آنها باقى مانده بود و دستگاه انسان ساز اسلام تبديل به ابزارى شد كه انسانها را به سوى دنيا و شهوات سوق ميداد. (آيت الله خامنه اى، 1369/1/22) در چنين شرايطى امام عليه السلام، با اتخاذ تصميمات به هنگام، دولت جابر اموى را رسوا كرده، (امام خيمنى، صحيفه امام، 87/16) به شكلى هوشمندانه و زيركانه جريان اصيل اسلامى را از آلوده شدن به كانال خلافت اموى حفظ كردند. همچنين اركان خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله و تعداد اندك شيعيان راستين خود را حفظ كردند. (آيت الله خامنه اى، 1369/1/22)

دوره ى سوم؛ صلح امام حسن عليه السلام تا شهادت امام حسين عليه السلام

امام حسن عليه السلام بعد از مدتى كوتاه با يك نرمش قهرمانانه با معاويه صلح كرد. اين صلح باعث شد تا از طرفى، اندك شيعيان راستينى كه در ركاب امام عليه السلام بودند، جانشان حفظ شود؛ زيرا با توجه به شرايط فتنه و زيركى معاويه، شهادت امام عليه السلام و يارانش به نتيجه ى مطلوب منتهى نميشد. امام عليه السلام با انتخاب راهبرد صلح و گنجاندن شرايطى خاص در ضمن اين صلح نامه، منافقان را رسوا و چهره ى حقيقى دشمنان را به مردم شناساندند و بعد از صلح نيز مرجعيت دينى جريان اصيل اسلامى را عهده دار شدند و با معارف خود انديشه هاى اسلام ناب را ترويج دادند. (مطهرى، مجموعه آثار، 619/16، 637-656؛ امام خمينى، صحيفه امام، 371/2؛ 118/20؛ آيت الله خامنه اى، 1390، 117) امام حسين عليه السلام نيز در طول ده سال حيات معاويه ر

ص: 237

اهبرد صلح را در پيش گرفته و به صلح برادر پايبند بودند (آيت الله خامنه اى، 1369/1/22) و مرجعيت دينى مسلمانان را بر عهده داشتند. (آيت الله خامنه اى، 1377/2/18) با آغاز حكومت يزيد، دستگاه طاغوتى به گونه اى شكل گرفت (امام خمينى، صحيفه امام، 527/8) كه حتى در ظاهر هم بسيارى از احكام اسلامى رعايت نميشد و اين بزرگ ترين خطرى بود كه منجر به نابودى كامل اسلام و جامعه ميشد. (آيت الله خامنه اى، 1371/11/6) با درخواست يزيد از امام عليه السلام براى بيعت، شرايط زمان، تغييرات گسترده اى كرد و امام متناسب با اين شرايط دست به قيام زدند و هدف از قيام را عمل به يك تكليف دينى يعنى نجات جامعه اسلامى از انحراف و بازگرداندن اسلام به مسير اصلى خود قرار دادند. (آيت الله خامنه اى، 1374/3/19) اين قيام باعث رسوايى كامل دستگاه فساد بنى اميه شد و فرهنگ عاشورا الگوى همه ى آزادى خواهان و براى هميشه زمينه ساز پويايى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله گرديد. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 52/17-53؛ امام خمينى، صحيفه امام، 52/17-53؛ آيت الله خامنه اى، 1387/10/19) در مجموع ميتوان دوره سوم را دوره «تلاش سازنده كوتاه مدت براى تشكيل حكومت اسلامى» دانست. (آيت الله خامنه اى، 1386، 17)

دوره ى چهارم؛ روزگار تعقيب سياستهاى دوره ى سوم

امام سجاد عليه السلام در آغاز امامت خود و در اسارت، پيام شهادت پدر بزرگوارش را به گوش همگان رسانده و توجه مردم را به عترت پيامبر صلى الله عليه و آله كه به خاطر انحرافات جامعه ى آن روز، به فراموشى سپرده شده بود، جلب نمودند (امام خمينى، صحيفه امام، 54/17؛ آيت الله خامنه اى، 1390، 169) و تلاش كردند حقانيت اهل بيت عليهم السلام و استحقاق ايشان نسبت به خلافت و امامت را بر همگان اثبات كنند. (آيت الله خامنه اى، 1390، 196، 201) ايشان با خفقان شديدى در دوران اقتدار مروانيان مواجه بودند؛ (آيت الله خامنه اى، 1361، 10-11) چنانكه با هرگونه حركت عملى آشكار، ريشه ى تشيّع قطع ميشد، (آيت الله خامنه اى، 1361، 10-11) لذا آن حضرت نهضت نيمه مخفى و فعاليت پنهان خود را كه از زمان امام حسن عليه السلام شروع شده بود، ادامه دادند (آيت الله خامنه اى، 1386، 27؛ همو، 1361، 10-11) و در قالب زنده نگه داشتن ياد امام حسين عليه السلام و دعا و نيايشهاى خود از اين راهبرد جهت ارائه ى معارف ناب اسلامى بهره بردند (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 31/18-33؛ امام خمينى، صحيفه امام، 421/18-422) و بدون جلب توجه دشمن، زمينه ى شكل گيرى تشكيلات

ص: 238

شيعيان را فراهم كردند. (آيت الله خامنه اى، 1390، 196) ايشان ضمن پرهيز از درگيرى مستقيم؛ كارهاى حاشيه اى همچون دست و پنجه نرم كردن خفيف با حاكمان زمان و موضع گيرى در برابر علماى منحرف را جهت شكستن فضاى خفقان جامعه در دستور كار قرار داده بودند. (آيت الله خامنه اى، 1390، 197؛ همو، 1386، 17-27)

امام باقر عليه السلام در دوره اى به امامت رسيدند كه مروانيان در اوج قدرت بودند و همه ى مخالفين را سركوب كرده بودند و چندان احساس خطرى نداشتند و فضا مقدارى براى شيعيان باز شده بود؛ (مطهرى، مجموعه آثار، 414/14) ازاين رو ايشان بعد از اين مدت طولانى كه مردم از معارف ناب الهى محروم شده بودند بلافاصله درصدد انتقال گسترده ى معارف در حوزه هاى مختلف دينى برآمدند و متناسب با زمان به جبران كاستيهاى معرفتى مسلمانان و مستحكم كردن مبانى اسلامى پرداختند و دوره ى گسترش معارف دينى آغاز شد و همچنين تشكيلاتى كه پايه اش را امام سجاد عليه السلام گذاشته بود، ارتقا دادند تا جايى كه خليفه ى اموى از ناحيه ى حضرت احساس خطر جدى نموده و عليه ايشان اقدام كرد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1386، 28-45) ايشان يك تنه با كمك تعداد معدودى از اصحاب خود توانستند در فضايى كه دنياى مادى و منحط غلبه پيدا كرده بود سخن حق را زنده كنند. (آيت الله خامنه اى، 1368/4/19)

امام صادق عليه السلام در دوران افول بنى اميه به امامت رسيدند و با جامعه اى مواجه شدند كه درنتيجه ى فاصله گرفتن از قرآن و عترت در يك زمان طولانى، مذاهب منحرف كلامى و فقهى مختلف در سرتاسر ممالك اسلامى ريشه دوانده بود؛ به همين جهت، ايشان نهضت علمى پدر بزرگوارشان را جهت مقابله با اين فرقه ها و پربار كردن ميراث علمى اسلام ناب ادامه داده و همچنين تشكيلات پيروانشان را گسترده تر و منسجم تر كردند و با تربيت افراد مختلف، زمينه ساز ترويج اسلام ناب شدند. در اين دوران برخى نهضتهاى علوى رخ داد كه امام عليه السلام به صورت مستقيم و يا غيرمستقيم از آنها حمايت ميكردند. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 18، 35-36؛ آيت الله خامنه اى، 1386، 553) امام كاظم عليه السلام با حاكمان مقتدر و جبار بنى العباس هم عصر بودند كه اجازه ى هيچ گونه تلاش آشكار را نميدادند؛ ازاين رو راهبرد تقيه را با دو ويژگى مظلوميت و قداست اتخاذ كردند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1363/5/18)

ص: 239

ايشان گاهى افرادى را با امر به تقيه در دستگاه حكومت وارد ميكردند كه در دوران اختناق بتوانند به شيعيان كمك كنند و گاهى به صورت علنى و آشكار همكارى با حكومت جابر را مورد سرزنش قرار ميدادند، تا قبح همكارى با دستگاه ظلم شكسته نشود. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/7/26) گواه موفقيت امام كاظم عليه السلام در پيشبرد نهضت اهل بيت عليهم السلام تغيير رفتار حاكمان با ايشان از تجليل و تكريم فراوان به زندانى كردن و شكنجه است. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 85/18-91؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/7/26) امام رضا عليه السلام تا قبل از ولايتعهدى با استفاده از فرصت هرج ومرجى كه بنى عباس گرفتارش بودند، به عنوان مرجعيت دينى به نشر معارف پرداخت تا آنجا كه مأمون احساس خطر كرده و ايشان را به مرو دعوت كرد، تا علاوه بر تخريب جايگاه ايشان، شيعيان را كنترل كند. اما امام عليه السلام، هنگام خروج از مدينه كراهت خود را از رفتن ابراز كردند. در طول مسير تا جايى كه امكان داشت به تبيين معارف اصيل پرداختند و در مرو نيز ابتدا از قبول ولايتعهدى امتناع كرده و سپس به شرط عدم دخالت در امور قبول كردند. اين راهبرد امام رضا عليه السلام باعث شد كه از طرفى مأمون از دستيابى به مقاصدش باز بماند و از طرفى فضاى باز سياسى براى شيعيان حاصل شد. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 113/18-139؛ آيت الله خامنه اى، 1390، 308-309) راهبرد امام نهم و دهم و يازدهم چند شاخصه كلى دارد كه زمينه ساز غيبت امام دوازدهم است. امام جواد عليه السلام در كودكى به امامت رسيدند و با مشاركت در مباحث علمى مختلف و آشكار كردن اعجاز علمى خود، زمينه ى حقانيت و درستى سخن خود را اثبات كردند. (آيت الله خامنه اى، 1390، 322) ميتوان گفت اين امر شرايط را براى پذيرش امامت امام دوازدهم در كودكى فراهم تر كرد. امام هادى عليه السلام توانست عده ى زيادى از بزرگان شيعيان را در شهر سامرا جمع و اداره كند و به وسيله ى آنها پيام امامت را به سرتاسر دنياى اسلام برساند. اين عده تواستند شبكه هاى شيعه را در قم، خراسان، رى، مدينه، يمن و ديگر مناطق دوردست رواج بدهند به گونه اى كه روزبه روز بر تعداد مؤمنان به مكتب اهل بيت عليهم السلام، افزوده ميشد. (آيت الله خامنه اى، 1383/5/30) در اين دوره نيز افراد خاصى كه رازدار ائمه عليهم السلام بودند و به عنوان وكيل يا باب و صاحب سِرّ شناخته ميشدند، واسطه ى بين امام عليه السلام و مردم بودند. (آيت الله خامنه اى، 1386، 94)

دوره چهارم فراز و فرودهاى مختلفى در دل خود داشت. در اين دوره ائمه اطهار در

ص: 240

كنار فعاليت راهبردى براى تبيين اسلام ناب و مبارزه با تحريف آن (آيت الله خامنه اى، 1386، 17) از طريق تبيين مبانى نظرى امامت از ديدگاه اسلام، (آيت الله خامنه اى، 1386، 14) "تلاش درازمدت خود را براى تشكيل حكومت اسلامى و عينيت بخشيدن به ايدئولوژى اسلام" پيگيرى كردند. (آيت الله خامنه اى، 1386، 17)

اقتضائات زمان و نحوه ى تعامل جامعه با اهل بيت عليهم السلام به غيبت امام دوازدهم منتهى شد (كلينى، 1407، 335/1) و همانطور كه بزرگان فرموده اند: اصل وجود امام لطف است و دخالت او در امور جامعه لطفى ديگر و غيبت او از ما است. (خواجه نصير طوسى، 1407، 221) وجود آن حضرت استمرار نبوت انبيا عليهم السلام و دعوت اولياى الهى است و پرچم همه ى آنها در دست آن حضرت است، (آيت الله خامنه اى، 1384/6/29) تا با ظهور خود زمين را از عدل و داد پر كند. (كلينى، 1407، 338/1) انتظار فرج آن حضرت در دوره ى غيبتشان منحصر در انتظار فرج نهايى نيست؛ بلكه به معناى عدم وجود بن بست در زندگى بشر و ازاين رو افضل اعمال است. (صدوق، 1413، 383/4) از آنجا كه امام عليه السلام با كمك همين انسانها عدل و داد را در جهان حاكم ميكند، انسان منتظر بايد پيوسته خود و جامعه را مهياى يارى كردن امام كند. (مطهرى، مجموعه آثار، 406/24) تشكيل نظام جمهورى اسلامى ايران نيز گامى بلند در راستاى تحقق مقدمات همين امر است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 13/21-17؛ آيت الله خامنه اى، 1387/5/27)

دولت آرمانى اهل بيت عليهم السلام

دولت آرمانى اهل بيت عليهم السلام به دنبال تحقق اهداف و مقاصد عالى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله خواهد بود و اين اهداف از طريق شكل گيرى حكومت واحد الهى جهانى كه همه ى آحاد بشر را در سرتاسر عالم زير پرچم اسلام جمع ميكند، محقق خواهد شد؛ (مطهرى، مجموعه آثار، 437/24-440؛ امام خمينى، صحيفه امام، 29/2، 33-35) همانگونه كه خداوند وعده داده است «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى اَلَّذِينَ اُسْتُضْعِفُوا فِي اَلْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ اَلْوٰارِثِينَ» . (قصص، 5؛ آيت الله خامنه اى، 1387/7/11)

برخى از ويژگيهاى دولت آرمانى اهل بيت عليهم السلام عبارت اند از:

1. محوريت توحيد و تحقق آن در همه ى شئون فردى و اجتماعى جامعه؛ اولين و

ص: 241

مهمترين آرمان دولت اهل بيت عليهم السلام است، همانگونه كه توحيد، محور اساسى تعاليم اسلام است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 286/6؛ آيت الله خامنه اى، 1379/1/26) با اقامه ى اصل توحيد همه ى منكرات از جامعه برچيده خواهد شد و انسان از همه ى قيدوبندهاى دنيايى رها خواهد گرديد. (امام خمينى، صحيفه امام، 2/21؛8592 توحيد)

2. حاكميت اصل اسلام و فراگير شدن معارف و احكام اسلامى در مسير خدمت به انسانها؛ همانگونه كه اهل بيت عليهم السلام با تلاش پيگير و تحمل سختيها در طول حياتشان در راستاى تحقق اين هدف قدم برمى داشتند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 113/1؛ 365/15؛ آيت الله خامنه اى، 1364/1/23)

3. فراگير شدن امنيت، آسايش و رفاه اقتصادى تا جايى كه در بين مردم محتاج زكات پيدا نشود، و اين امر همزمان با آباد شدن فراگير زمين (مجلسى، 1403، 390/52؛ آيت الله خامنه اى، 1390، 408-409) و شكوفا شدن همه ى توانايى هاى انسان و استفاده ى بهينه از ظرفيتهاى طبيعت ممكن خواهد بود. (صدوق، 1395، 331/1؛ آيت الله خامنه اى، 1390، 409)

4. بالا رفتن سطح درك و انديشه ى همه ى آحاد جامعه و شكوفا شدن عقول بشر به گونه اى كه نشانى از جهل و بى سوادى و فقر فكرى و فرهنگى در عالم وجود نداشته باشد؛ همانگونه كه امام على عليه السلام فرمودند: «... وَ يثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول» ، (نهج البلاغه، خطبه 1 (43) تا آنجا كه زنان خانه دار هم ميتوانند معارف دينى را از قرآن استخراج كنند. (آيت الله خامنه اى، 1390، 404-405)

5. اقامه ى عدل و داد، رسيدگى به حال مستضعفان و پياده سازى عدالت اجتماعى در همه ى ابعاد در سطح جهان و براى همه ى انسانها، از شاخصه هاى بلند دولت آرمانى اهل بيت عليهم السلام و مقدمه ى هدف اصلى آنها يعنى تربيت انسان است، (امام خمينى، صحيفه امام، 527/17؛ آيت الله خامنه اى، 1381/7/30) و اين خواسته ارزشمند فطرى و اجتماعى بشر در دورترين نقاط توسط كارگزاران دولتى اجرا خواهد شد. (آيت الله خامنه اى، 1387/4/26؛8592 عدالت)

6. مبارزه ى همه جانبه و پيگير با منحرفين و كسانى كه با استفاده از زور و قدرت از هيچ تلاشى براى انحراف جوامع كوتاهى نميكنند (امام خمينى، صحيفه امام، 202/6) و جهت گيرى كلى برنامه ها در راستاى اصلاح كج روى ها، ريشه كن شدن ظلم و براندازى حكومتهاى

ص: 242

فاسد، محو اشرافى گرى و خودكامگى هاى حاكمانى كه خود را مالك مردم و سرنوشت آنها مى پندارند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 511/18؛ آيت الله خامنه اى، 1379/1/26؛ 1381/7/30)

7. برجسته شدن ارزشها و فضائل اخلاقى در همه ى عرصه هاى فردى و اجتماعى و مقابله با هر كسى كه بخواهد با هر انگيزه اى زمينه ساز فاصله گرفتن ارزشهاى انسانى و دينى از جامعه شود (آيت الله خامنه اى، 1383/8/15؛ 1391/5/3) تا آنجا كه اولياى خدا عزيز و دشمنانش ذليل خواهند شد. (ابن مشهدى، 1419، 579؛ ابن طاووس، 1409، 297/1 (دعاى ندبه)

8. پايبندى حاكمان به ارزشهاى دينى و فضائل اخلاقى و عدم جواز تمسك به روشهاى غير دينى به قصد پيشبرد اهداف خود به هر قيمتى. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 125/8-127، 192؛ آيت الله خامنه اى، 1388/6/20) در دولت اهل بيت عليهم السلام حاكم جامعه در بهره مندى از امكانات جامعه و ساده زيستى از پايين ترين اقشار جامعه نيز پايين تر است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 163/4-164؛ 381/8؛ آيت الله خامنه اى، 1383/8/15) قدرت و حاكميت در خدمت اجراى صحيح دين حق، (امام خمينى، صحيفه امام، 358/2) و بسط عدالت و حمايت از آحاد جامعه قرار ميگيرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 360/2) زمامداران و متوليان امور حكومتى از بين انسانهاى صالح انتخاب خواهند شد و مهمترين ويژگى آنها تلاش پيگير و هدف گذارى در راستاى اداى حقوق مردم و تحقق ارزشهاى دين اسلام است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 125/8، 192؛ آيت الله خامنه اى، 1384/7/17)

9. ارزش بودن ساده زيستى براى همگان و خصوصاً حاكمان و كارگزاران، به ع گونه ع اى كه در دولت اهل بيت عليهم السلام كسى به فكر مال اندوزى و انباشت ثروت و بهره بردارى حيوانى از لذايذ دنيايى نيست. (امام خمينى، صحيفه امام، 177/4-179؛ آيت الله خامنه اى، 1379/1/26)

10. يكسان بودن سهم همگان در استفاده از امكانات عمومى؛ ازاين رو برداشتهاى بيش از سهم خود، تصرف در مال غير خواهد بود و بايد به بيت المال برگردانده شود. (آيت الله خامنه اى، 1383/8/15) در اجراى احكام و حدود شرعى همگان يكسان اند و هيچ عاملى مانع اجراى آن نخواهد شد و هيچ شرط و تعهدى در مسير تحقق حكومت اسلامى و اصلاح جامعه از انحرافات، خارج از محدوده احكام اسلامى پذيرفته نيست. (امام خمينى، صحيفه امام، 197/4؛ 414/14-415؛ آيت الله خامنه اى، 1383/8/15) همه ى افراد در برابر قانون برابرند و در بهره بردارى

ص: 243

از امكانات دولتى و يا استفاده از اموال عمومى هيچ تفاوتى بين افراد وجود ندارد. حاكم جامعه اسلامى در برابر قانون خاضع و با ديگران برابر است. (امام خمينى، صحيفه امام، 196/4-198؛ 413/14-414؛ آيت الله خامنه اى، 1383/8/15) حتى حقوق ديگر موجودات و طبيعت و محيطزيست محترم خواهد بود. (مطهرى، مجموعه آثار، 732/26؛8592 عدالت، محيط زيست)

11. مسئوليت پذيرى در برابر جامعه و تلاش براى اصلاح آن در قالب امر به معروف و نهى از منكر و تلاش پيگير و فداكارى در جهت ارتقاى فرهنگ دينى جامعه توسط تك تك افراد، (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 421/18-422؛ آيت الله خامنه اى، 1374/3/19) مبتنى بر نقش اختيار انسان و اعمال او در تعيين سرنوشت فردى و اجتماعى اش. (رعد، 11؛8592 امر به معروف و نهى از منكر)

12. آرمان نهايى دولت اهل بيت عليهم السلام كه ديگر آرمانها مقدمه ى تحقق آن است و همه ى اركان حكومت در راستاى تحققش حركت خواهند كرد، معرفت خداوند متعال و تربيت و تهذيب انسان به عنوان يك موجود متعالى و تضمين سعادت دنيا و آخرت او ميباشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 366/13؛ 298/20؛ آيت الله خامنه اى، 1375/9/19)

انقلاب اسلامى ايران نيز بر مبناى توحيد شكل گرفت (امام خمينى، صحيفه امام، 81/5) و نمونه اى از حركت صدر اسلام به سوى ايده آل ها است. (ر. ك: حسينى بهشتى، 1385 «ب»، 60؛ ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 267/5-268) جهت گيرى كلى انقلاب اسلامى در مسير تحقق آرمانهاى اهل بيت عليهم السلام است و ميتوان گفت انقلاب اسلامى آرزوى همه ى انبيا و اوليا و ائمّه ى طاهرين عليهم السلام است كه امروز تحقّق يافته است. (آيت الله خامنه اى، 1373/10/15) اين انقلاب با رهبرى امام خمينى قدس سره بر پايه ى قيام لله و حاكم كردن قرآن و اسلام شكل گرفت (آيت الله خامنه اى، 1368/11/9؛ 1391/4/4) و انقلاب حضرت مهدى را يك گام بزرگ به هدفش نزديك كرده است. (آيت الله خامنه اى، 1390، 409-414) البته پس از ظهور ايشان نمونه ى كامل حكومت توحيدى در سرتاسر عالم شكل خواهد گرفت و طبق وعده الهى، دين اسلام بر همه ى اديان غالب خواهد شد «هُوَ اَلَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدىٰ وَ دِينِ اَلْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى اَلدِّينِ كُلِّهِ» . (فتح، 28؛ آيت الله خامنه اى، 1373/10/15؛8592 مهدويت)

ص: 244

نقد نگرشهاى افراطى و تفريطى به اهل بيت عليهم السلام

اشاره

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله اهتمام ويژه اى به تبيين جايگاه واقعى اهل بيت عليهم السلام داشتند، چنانكه در حديث ثقلين فرموده اند «إِنِّى تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِى أَهْلَ بَيْتِى أَلَا وَ هُمَا الْخَلِيفَتَانِ مِنْ بَعْدِى وَ لَنْ يفْتَرِقَا حَتَّى يرِدَا عَلَىَّ الْحَوْض» . (ترمذى، بى تا، 663/5؛ صدوق، 1376، 415) اين روايت كه با عبارات مختلف در مسند احمد نيز نقل شده است؛ (احمد بن حنبل، بى تا، 14/3، 17، 26، 59) تأكيد بر لزوم تمسك به اهل بيت عليهم السلام است. با اين حال امت اسلامى بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت به اهل بيت عليهم السلام گرفتار افراط و تفريط شدند. گرايش به افراط و تفريط در حق اهل بيت عليهم السلام از زمان خود اهل بيت عليهم السلام شروع شد و ائمه عليهم السلام از همان ابتدا به شدت با اين دو نگرش مخالفت و از آنها اعلام بيزارى كردند. (حر عاملى، 1422، 395/5) حضرت على عليه السلام در اين زمينه فرمودند: «دو گروه در مورد من هلاك ميشوند؛ يكى در محبتش به من افراط ميكند و از حق منحرف ميشود و ديگرى در دشمنى اش با من افراط ميكند و از حق منحرف ميشود؛ و بهترين مردم كسانى اند كه نسبت به من راه ميانه را در پيش گرفته و از حق منحرف نشوند». (نهج البلاغه، خطبه 127 (184)

نگرشهاى تفريطى و افراطى هر يك داراى گونه هاى مختلفى است:

نگرشهاى تفريطى

1. تنزل دادن اهل بيت عليهم السلام از مقامى كه خدا و پيامبرش صلى الله عليه و آله براى ايشان تعيين كرده بودند؛ يعنى لزوم اطاعت و مرجعيت تامّه و عِدل قرآن بودن؛ (مائده، 55؛ نساء، 59؛ صدوق، 1376، 415) و تلقى جايگاه آنان در حد انسانهاى معمولى و نهايتاً عالمانى پرهيزكار از بستگان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله. اين نگرش اولين انحراف آشكار در اسلام بود كه با شعار «حَسْبُنا كتابُ الله» (بخارى، 1401، 137/5-138؛ مسلم نيشابورى، بى تا، 76/5) و مخالفت با نص آيه ى قرآن «وَ مٰا آتٰاكُمُ اَلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ إِنَّ اَللّٰهَ شَدِيدُ اَلْعِقٰابِ» ؛ (حشر، 7) شروع شد و در طول حيات اهل بيت عليهم السلام استمرار يافت و بر اثر تبليغات دشمنان اهل بيت عليهم السلام از جمله بنى اميه، بين مسلمانان رواج يافت. (امام خمينى، صحيفه امام، 358/2) درحالى كه اين برخورد خلاف دستور صريح خداوند (نساء، 59؛ توبه، 119) و فرمايش و خواست رسول خدا صلى الله عليه و آله در حديث ثقلين

ص: 245

و حديث سفينه بود.

2. كفر و بدعت دانستن هرگونه اظهار محبت به اهل بيت عليهم السلام از سوى هر گروه و فرقه اى؛ حتى اگر در حد اقتدا به اهل بيت عليهم السلام در طريقه ى عرفانى و يا احترام و زيارت مراقد و آثار منسوب به ايشان باشد و لو اينكه شخص از نظر اعتقادى شيعه هم نباشد. (ابن تيميه، 1423، 122) اين تفكر ريشه در برداشتهاى غلط از برخى معارف قرآنى دارد؛ (آيت الله خامنه اى، 1388/2/22) درحالى كه محبت اهل بيت عليهم السلام دستور صريح قرآن كريم (شورى، 23) و از آموزه هاى صريح سنت نبوى است. (كلينى، 1407، 46/2؛ مجلسى، 1403، 310/36)

3. تنزه منزلت امامان عليهم السلام از دخالت در امور سياسى و اجتماعى جامعه اسلامى از سوى عده اى كه عمدتاً مقدس نما و متحجر بودند؛ (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 278/21-281) به طورى كه مكتب پوياى اهل بيت عليهم السلام كه مبارزه ى حاد سياسى با مستكبران جهان؛ شاخصه ى برجسته آن است، (آيت الله خامنه اى، 1390، 17) دستخوش برداشتهاى نادرست شد و در حد عبادات مورد توجه قرار گرفت؛ درحالى كه قرآن كريم سياست و تدبير جامعه را يكى از وظايف انبيا ميداند (حديد، 25) و بيان ميكند كه اساس همه ى اديان و خصوصاً دين اسلام عينيت ديانت و سياست است. (مطهرى، مجموعه آثار، 401/20؛ امام خمينى، بى تا «ط»، 22؛ همو، صحيفه امام، 114/20؛ آيت الله خامنه اى، 1368/10/5؛ 1372/2/18)

4. شرك و كفر دانستن توسل و شفاعت خواستن از اهل بيت عليهم السلام، عدم جواز تكريم مزار آنان و عدم جواز دعا و طلب رحمت در كنار قبور ائمه عليهم السلام و بندگان صالح خدا؛ كه توسط ابن تيميه مطرح شد؛ (ابن تيميه، 1410، 15، 28، 29-30؛ همو، بى تا، 59/1) بعدها توسط وهابيت به شدت رواج يافت (ابن عبدالوهاب، بى تا، 385/1) و با حمايت و پشتيبانى استكبار جهانى به يكى از بزرگ ترين چالشهاى حال حاضر دنياى اسلام تبديل شد؛ (آيت الله خامنه اى، 1392/2/16) اين تفكر مخالف نص قرآن كريم است كه شفاعت را براى بندگان صالح خدا و توسل و تبرك به آثار ايشان را اثبات ميكند، (نساء، 64؛ يوسف، 93، 97؛ انبياء، 28) اين نگرش ريشه در درك غلط مفهوم شرك و توحيد دارد (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 263/1-264؛ 128/2) و از همان ابتدا توسط مسلمانان و از جمله اهل سنت مورد نقد قرار گرفت. (ر. ك: سهارنپورى، 1394، 27؛ سبحانى، 1384، 107؛ همو، 1412، 57)

ص: 246

نگرشهاى افراطى

1. غلو در مورد مقامات اهل بيت عليهم السلام و ويژگيهاى معنوى و ظاهرى ايشان، (مجلسى، 1403، 346/25) كه نتيجه اش تخريب جايگاه اهل بيت عليهم السلام به عنوان بندگان صالح و برگزيده ى خداوند و هاديان به سوى سعادت بود. اين تفكر منجر به كم ارزش شدن معارف دينى و سطحى نگرى در شناخت مردم از اهل بيت عليهم السلام شد؛ درحالى كه اهل بيت عليهم السلام خود را به عنوان عبد خداوند متعال معرفى كرده و پيوسته از غاليان اعلام بيزارى ميكردند. (صدوق، 1398، 364؛ مفيد، 1413 «ب»، 202؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1384/5/5)

2. تصور كفايت محبت به اهل بيت عليهم السلام براى نجات انسان و جواز ارتكاب هر گناهى به صرف محبت آن بزرگواران؛ درحالى كه خود اهل بيت عليهم السلام از طريق عبوديت خداوند متعال و تقوا و عمل به چنين مقاماتى رسيده اند و پيروان خودشان را به عمل و كسب تقوا امر مى كرده اند؛ (كلينى، 1407، 74/2، 464؛ مطهرى، مجموعه آثار، 90/17-93؛ امام خمينى، بى تا «ه»، 567) اين همان تفكر مرجئه و اباحه گرى است كه ساليان متمادى تلاش كردند تا اين تفكر را القا كنند كه صرف اسلام و ايمان منهاى عمل كافى است و نيازى به عمل نيست؛ درحالى كه خود ائمه عليهم السلام پيشاپيشِ همگان با مرجئه و تفكر ارجاء مقابله كرده اند. (كلينى، 1407، 387/2، 409؛ 80/8، 333؛ آيت الله خامنه اى، 1395، 99-104)

3. جعل كرامت دروغين براى اهل بيت عليهم السلام؛ عده اى از دوستان نادان اهل بيت عليهم السلام با تمسك به اين انديشه ى نادرست كه در دستگاه با عظمت اهل بيت عليهم السلام استفاده از هر ابزارى حتى نامشروع؛ براى جلب محبت مردم مجاز است و برخى دشمنان به قصد تخريب چهره ى ايشان داستانهايى را پيرامون كرامات اهل بيت عليهم السلام جعل كردند كه البته روحيه ى اسطوره سازى انسان، به قبول و ترويج آن در سطح جامعه كمك كرد؛ درحالى كه چنين اعمالى مصداق دروغ و حرام شرعى است و نتيجه اش برجاى ماندن تصويرى موهوم از اهل بيت عليهم السلام در اذهان عمومى خواهد بود. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 91/17-93)

4. نسبت كفر به قاصران در ولايت اهل بيت عليهم السلام؛ عده اى گمان ميكنند اگر كسى نسبت به اهل بيت عليهم السلام با آنها هم عقيده نباشد و لو محبّ اهل بيت عليهم السلام باشد و به خاطر

ص: 247

قصور فكرى، به امامت اهل بيت عليهم السلام اعتقاد نداشته باشد؛ از جرگه مسلمين خارج است و بايد از آنها بيزارى جست. اين نگرش نيز خلاف مكتب اهل بيت عليهم السلام است. (كلينى، 1407، 42/2-43؛ حسينى بهشتى، 1386 «الف»، 32؛ آيت الله خامنه اى، 1388/2/23)

5. كافى دانستن روايات اهل بيت عليهم السلام در كسب معارف دينى؛ از جمله افراطهاى خطرناك نسبت به اهل بيت عليهم السلام جريان اخبارى گرى افراطى بود كه گمان ميكردند تنها حجت شرعى، روايات اهل بيت عليهم السلام است و ظواهر قرآن فقط براى معصومين حجت است و غير ايشان حق مراجعه به قرآن را ندارند. عقل نيز حجيت شرعى ندارد و اجتهاد و تقليد از مجتهدين نامشروع است. (مطهرى، مجموعه آثار، 168/20-169) درحالى كه خداوند مسلمانان را دعوت به تدبّر در قرآن ميكند (محمد، 24) و حديث ثقلين نيز قرآن و اهل بيت عليهم السلام را در كنار هم مايه ى هدايت ميداند و اهل بيت عليهم السلام عقل را در كنار وحى به عنوان حجت الهى معرفى كرده اند (كلينى، 1407، 16/1) و اساساً اجتهاد، خود از آموزه هاى اهل بيت عليهم السلام است. (طوسى، 1407، 218/6)

در مقابل نگرشهاى افراطى و تفريطى، نگرش اعتدالى نسبت به اهل بيت عليهم السلام قرار دارد كه در فصل ويژگيها و شئون اهل بيت عليهم السلام در همين نوشتار به آن پرداخته شد.

پيشينه ى ارادت ايرانيان به اهل بيت عليهم السلام

ريشه هاى ارادت ايرانيان به اهل بيت عليهم السلام به سالهاى ابتداى ظهور اسلام برميگردد. رواياتى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام در مورد ايرانيان و نقش آنها در آينده ى اسلام بيان شده است (متقى هندى، 1409، 90/12؛ 591/14؛ عابدى، 1385، 38-43) باعث شد ايرانيان هنگام گرويدن به دين مبين اسلام بيش از ديگر ملتهايى كه مسلمان ميشدند به خاندان نبوت ارادت و محبت نشان بدهند؛ (مطهرى، مجموعه آثار، 113/14) زيرا حقيقت گمشده ى خود و روح اسلام را تنها در نزد خاندان رسالت مى يافتند و تنها ايشان پاسخگوى پرسشها و نيازهاى واقعى ايرانيان بودند. (مطهرى، مجموعه آثار، 127/14) به همين جهت ايران از ديرباز مهد تربيت اهل بيت عليهم السلام و مفتخر به دفاع از مكتب مقدس اهل بيت عليهم السلام بوده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 204/3)

ص: 248

سلمان فارسى اولين چهره ى برجسته ى ايرانى بود كه به اسلام گرويد (صدوق، 1362، 312/1) و در پرتو ولايت و ارادت به اهل بيت عليهم السلام چنان مقامى كسب كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره ى او فرمود «سلمانُ منّا اهل البيت» (مفيد، 1413 «الف»، 341) و به عنوان يك الگو در جستجوى حقيقت و پافشارى بر آن مطرح شد. (آيت الله خامنه اى، 1387/2/16)

زمان فتح ايران به دست مسلمانان، مشاهده ى مروت و مداراى مسلمانان با مردم باعث شد بسيارى از ايرانيان بدون مقاومت تسليم شوند و به سرعت به اسلام گرايش پيدا كنند. (آيت الله خامنه اى، 1380/7/23)

عطوفت و مهربانى اهل بيت عليهم السلام با ايرانيانى كه به عنوان موالى در شهرهاى مهم اسلامى حضور داشتند، در مقابل رفتار نادرست خلفا خصوصاً در عصر بنى اميّه (مظفر، 1386، 10) و همچنين مهاجرت و سكونت برخى اقوام شيعى عرب همچون خاندان اشعرى در مناطق مختلف ايران مانند قم و كاشان؛ و آمدن سلمان فارسى (كه از اركان شيعيان بود) به شهر مدائن به عنوان فرماندار، زمينه ساز پيوند و محبت ايرانيان با اهل بيت عليهم السلام از سالهاى ابتدايى آشنايى با اسلام شد. (ر. ك: قمى، 1385، 480؛ حاجيلو، 1386، 62) اين امر باعث شد برخى مناطق ايران از همان قرنهاى ابتدايى اسلامى به ارادت و محبت به اهل بيت عليهم السلام و شناختن ايشان معروف شوند و در فضاى متلاطم سياستهاى بنى اميه و بنى العباس حقيقت را بشناسند. (آيت الله خامنه اى، 1380/8/20) كم كم پيوند ميان اهل بيت عليهم السلام و ايرانيان عميق تر شد و اصحاب ايرانى ائمه اطهار ضمن ارتباط با امامان عليهم السلام اقدام به نشر معارف اهل بيت عليهم السلام نمودند. (مطهرى، مجموعه آثار، 402/14) ائمه عليهم السلام نيز نمايندگانى به سوى ايرانيان فرستادند (آيت الله خامنه اى، 1380/8/20) و اختناق دستگاه حاكم خصوصاً در زمان حَجّاج باعث شد تا بسيارى از فرزندان و اصحاب ائمه عليهم السلام به سوى ايران حركت كنند و محبت و ولايت اهل بيت عليهم السلام را در سرتاسر ايران منتشر كنند. (آيت الله خامنه اى، 1389/7/27) عامل ديگرى كه باعث آشنايى بيشتر ايرانيان با اهل بيت عليهم السلام شد، هجرت امام رضا عليه السلام از مدينه به مرو و عبور از مسير ايران بود. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1363/5/18؛ ر. ك: عرفان منش، 1389، 68، 175) اين امر زمينه ساز مهاجرت بسيارى از امام زادگان بزرگوار، همچون حضرت معصومه عليها السلام و احمد بن

ص: 249

موسى عليه السلام به ايران گرديد و شهرهاى مشهد و قم و شيراز به عنوان پايگاه شيعيان در ايران مطرح شدند. (آيت الله خامنه اى، 1387/2/11؛ 1389/7/29؛ همو، مكتوبات، 1363/5/18) مناطقى نيز مانند طبرستان به دليل موقعيت جغرافيايى، از گذشته محلى امن براى دوستان اهل بيت عليهم السلام بود كه به علّت فشار حاكمان آن روز جامعه اسلامى، به اين مناطق مهاجرت كرده و مردم اين مناطق را با فرهنگ اهل بيت عليهم السلام آشنا ميكردند، كه اين امر موجب شد مردم اين منطقه از همان ابتداى مسلمان شدن، پيرو اهل بيت عليهم السلام باشند و حتى در شكل گيرى حكومت علوى در يمن به كمك ايشان شتافتند. (آيت الله خامنه اى، 1392/9/25؛ ر. ك: حاجيلو، 1386، 82)

با گذشت زمان، شيعيان در مناطق مختلفى همچون آذربايجان، خراسان، قم، كاشان و خوزستان داراى قدرت و پايگاه سياسى - اجتماعى شدند و در برخى مناطق عليه حاكمان جور قيام كردند، مانند قيام سربداران و قيام علويان طبرستان، كه برخى همچون حكومت آل بويه موفق به تشكيل حكومت شيعى شدند. (ر. ك: آژند، 1363، 13؛ حكيميان، 1368، 48؛ رضايى، 1385، 29؛ حاجيلو، 1386، 73) در قرن نهم هجرى شيعيان موفق به تشكيل حكومت صفويه شدند و تشيع مذهب رسمى ايرانيان شد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1379/5/3) با ريشه دار شدن محبت و رابطه ايرانيان با اهل بيت عليهم السلام، زمينه رواج معارف اهل بيت عليهم السلام و گرايش مردم ايران به ايشان، بيش از پيش فراهم شد. (مطهرى، مجموعه آثار، 126/14-130) تبعيت از مرام و مكتب اهل بيت عليهم السلام از افتخارات ايرانيان گرديد (امام خمينى، صحيفه امام، 396/21) و با مجاهدتهاى علما، علاوه بر آشنا شدن مردم با سيره عملى آن بزرگواران، (آيت الله خامنه اى، 1369/12/22) به تدريج حوزه هاى علميه در سراسر ايران شكل گرفت كه پايگاه اصلى ترويج مكتب اهل بيت اند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 273/21-275)

عميق ترين و ماندگارترين جلوه ى محبت ايرانيان به اهل بيت عليهم السلام زنده نگه داشتن ياد و عزاى اهل بيت عليهم السلام، به ويژه امام حسين عليه السلام و ياران ايشان از گذشته هاى دور در ايام ماه هاى محرم و صفر در سرتاسر كشور است؛ كه خود عامل زنده ماندن اسلام؛ پويايى فرهنگ اهل بيت عليهم السلام و فرهنگ مقابله با طاغوت است. (امام خمينى، صحيفه امام، 52/17-60؛ آيت الله خامنه اى، 1386/10/19؛ 1388/9/22) در دوران ما نيز همين محبت باعث پيشرفت جامعه - در عرصه هاى مختلف - و استقرار اخلاق و مرام اسلامى شد؛ (آيت الله خامنه اى، 1385/1/6) چنانكه

ص: 250

ايران اسلامى را به مهد تربيت اهل بيت عصمت و طهارت مبدّل كرده و باعث كوتاه شدن دست اجانب از اين ديار گرديد (امام خمينى، صحيفه امام، 262/16، 344) و پرچم اهل بيت عليهم السلام در ايران اسلامى به اهتزاز درآمد؛ حاكميت اسلام و قرآن در اين كشور تثبيت شد و به هويت دينى مردم معنى داد. (آيت الله خامنه اى، 1369/3/4؛ 1387/2/19)

الهام و الگوگيرى از فرهنگ اهل بيت عليهم السلام در انقلاب اسلامى

اشاره

انقلاب اسلامى ايران در امتداد جريان كلى حق در برابر باطل و برگرفته از مكتب اهل بيت عليهم السلام، با رهبرى امام خمينى قدس سره و خيزش مردمى؛ با انگيزه ى جايگزين كردن نظام توحيدى به جاى نظام طاغوتى؛ شكل گرفت. (امام خمينى، صحيفه امام، 263/8؛ 458/9؛ 7/10؛ 521/11؛ آيت الله خامنه اى، 1368/8/3؛ همو، مكتوبات، 1369/3/10؛8592 انقلاب اسلامى ايران)

برخى از جلوه هاى الگوگيرى از مكتب اهل بيت عليهم السلام در انقلاب اسلامى بدين شرح است:

احياى فرد و جامعه

اسلام خواهى و احياى دوباره ى آن. ملت ايران در مكتب اهل بيت عليهم السلام مفاهيم اسلامى را فراگرفت و انقلابش با انگيزه ى اسلام خواهى شروع شد؛ با الهام از سيره ى ايشان، ماهيت اين انقلاب را بر اسلام و معارف اهل بيت عليهم السلام استوار كرد. (ر. ك: امام خمينى، بى تا «ط»، 28-36؛ آيت الله خامنه اى، 1371/4/22؛ 1374/2/28) توجه به معارف اهل بيت عليهم السلام و مرجعيت فكرى، سياسى و عبادى ايشان، به طور طبيعى باعث شد انديشه و رفتارشان به عنوان يك الگو و محرك قدرتمند در شكل دهى افكار و رفتار مردم ايران و رهبرانشان در طول انقلاب، اثرگذار باشد و ايرانيان را به خودآگاهى برساند. (مطهرى، مجموعه آثار، 68/24؛ امام خمينى، 119/21؛ آيت الله خامنه اى، 1374/2/28)

تلاش براى جلب رضاى پيامبر صلى الله عليه و آله واهل بيت عليهم السلام به عنوان حجتهاى الهى. ايرانيان با چنگ زدن به حبل ولايت پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيتش عليهم السلام از ابتدا تا پيروزى انقلاب اسلامى از هرچه غير رضاى ايشان بود دورى كرده و اين را مايه ى افتخار خود ميدانستند. (امام خمينى، صحيفه امام،

ص: 251

121/21؛ آيت الله خامنه اى، 1374/2/28)

عزت خواهى. ملت مسلمان ايران در مسير پيروزى با اقتدا به امام حسين عليه السلام، پيروى از فرهنگ شهادت و برترى دادن مرگ باعزت بر زندگى زير بار ذلت، و اتحاد با يكديگر، همه ى موانع را پشت سر گذاشتند و ضمن سرنگونى نظام طاغوت، حكومت اسلامى را تشكيل دادند و با همين فرهنگ بر فتنه هاى مختلف غلبه كرده؛ با استقامت خود همه زورگويان عالم را وادار به عقب نشينى و شكست كردند. (امام خمينى، صحيفه امام، 313/10-315؛ 52/17-54؛ آيت الله خامنه اى، 1372/3/26) نام و ياد امام حسين عليه السلام جامعه ايران را در سطحى از فرهنگ دينى نگه داشته بود و تفكر انقلاب كه مستند به فرهنگ عاشورا بود از اين زمينه استفاده كرده، مردم را وارد ميدان كرد. (آيت الله خامنه اى، 1370/4/20)

اعتماد به نفس. ثبات قدم ملت شريف ايران چنان بوده است كه در استمرار حركت رو به جلوى خود با الهام از اهل بيت عليهم السلام بر توانايى هايشان اتكا كرده و با نفى وابستگى به شرق و غرب بر راه و روش خود ثابت قدم ماندند و بر اصول خود ايستادگى كرده و هيچ گاه ارزشهايى را كه براى آنها انقلاب كرده بودند رها ننموده و با توفيق الهى به راهشان ادامه دادند. (آيت الله خامنه اى، 1389/4/5)

مبارزه با طاغوت و تلاش براى برپايى نظام اسلامى

جهاد همراه با صبر در مقابله با طاغوت. مردم ولايت مدار ايران، از همان ابتداى قيام از حقيقت ولايت اهل بيت عليهم السلام و خصوصيات ويژه ى آن، يعنى جهاد مظلومانه و صبر بر اين جهاد، مدد جسته؛ (آيت الله خامنه اى، 1374/2/28) با تمسك به سيره ى عملى ايشان، به ويژه قيام امام حسين عليه السلام با همه ى قوا درصدد مقابله با طاغوت زمان خود برخاستند. (امام خمينى، بى تا «ط»، 134-135؛ همو، صحيفه امام، 511/18؛8592 جهاد)

فعاليت اجتماعى مؤثر و دخالت دادن دين در مديريت و سياست. ايرانيان با الهام گرفتن از اهل بيت عليهم السلام آموختند كناره گيرى از مردم و كنج خانه نشينى از آموزه هاى اسلام نيست؛ بلكه بايد با فعاليت اجتماعى، جامعه به ارزشهاى انسانى دعوت شود. (امام خمينى، صحيفه امام، 180/19؛ آيت الله خامنه اى، 1377/2/7) اساساً تشكيل حكومت و عدم جدايى دين از سياست از

ص: 252

مهمترين شاخصه هاى فرهنگ اهل بيت عليهم السلام است (امام خمينى، بى تا «ط»، 25؛ همو، صحيفه امام، 111/20-118) كه بر اثر تبليغات طولانى مدت دشمنان اسلام به كلى فراموش شده بوده، ولى انقلاب اسلامى با الهام از فرهنگ اهل بيت عليهم السلام اين تفكر را احيا نموده و اقشار مختلف جامعه را به مشاركت در سرنوشت سياسى جامعه دعوت كرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 186/8؛ آيت الله خامنه اى، 1372/3/14) ازاين رو مردم مسلمان و متعهد ايران، تشكيل حكومت دينى را بهترين راه اعتلاى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله دانسته، براى تحقق آرمان خود با همه ى هستى و حيثيتشان مبارزه كردند، (امام خمينى، صحيفه امام، 411/20-412؛ 2/21-3؛8592 سياست) و همچون انبياى الهى و ائمه طاهرين عليهم السلام، براى تشكيل نظام سياسى مبتنى بر توحيد و از بين بردن نظامهاى طاغوتى تلاش كردند. (آيت الله خامنه اى، 1370/7/5؛ 1379/1/26؛ 1387/5/9؛ همو، 1395، 386-390، 517-518)

تحمل سختيها، استقامت و فداكارى براى رسيدن به هدف. رهبرى و مردم ايران در مسير انقلاب براى دستيابى به اهداف خود، مانند اهل بيت عليهم السلام سختيها و مصائب فراوانى را همچون تبعيد، حبس و شكنجه تحمل كردند، (امام خمينى، صحيفه امام، 162/1-165؛ 366/13-368؛ 298/14؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1372/3/26) با تأسى به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و ديگر ائمه عليهم السلام در سخت ترين شرايط و با كمترين امكانات براى دفع ظلم و اعتلاى اسلام كوشيدند؛ در راه هدف جانانه استقامت كردند و هرگز به بهانه ى كمبود عده و عُدّه و كثرت دشمن دست از دعوت به حق برنداشتند. (امام خمينى، بى تا «ط»، 26-28؛ همو، صحيفه امام، 421/18) مردم آزاده ى ايران، قيام سيدالشهدا عليه السلام را كه همچون تابلويى، كامل ترين مجموعه از معارف فرهنگ اهل بيت عليهم السلام را در خود جاى داده است؛ به عنوان خط مشى اصلى مبارزات خود برگزيدند و ضمن پيوند عميق با ابعاد مختلف آن، مسير ايثار و فداكارى؛ شهادت و گذشتن از جان را براى شناختن و شناساندن مكتب اهل بيت عليهم السلام و احياى امر الهى در پيش گرفتند. (امام خمينى، صحيفه امام، 313/10-315؛ 52/17-53؛ آيت الله خامنه اى، 1369/11/29؛ 1370/4/20؛ 1376/11/14؛ 1390/4/13؛8592 نهضت حسينى) ايشان به رهبرى امام خمينى قدس سره با تكيه بر روحيه ى جهاد مظلومانه و صبر بر اين جهاد، كه از مكتب اهل بيت عليهم السلام آموخته بودند، علاوه بر پيروزى انقلاب و تشكيل نظام سياسى اسلامى (آيت الله خامنه اى، 1374/2/28) با مجاهدتهاى خود، پرچم اهل بيت عليهم السلام را در ايران به اهتزاز درآوردند و توجه و احترام همه ى مسلمانان را به سوى آن جلب كرده،

ص: 253

زمينه ساز آشنايى و همبستگى همه دوستداران اهل بيت عليهم السلام و احياى امت اسلامى شدند. (آيت الله خامنه اى، 1369/3/4؛8592 انقلاب اسلامى ايران)

موقعيت شناسى و ايفاى نقشِ به موقع. مردم انقلابى ايران بعد از پيروزى نيز اين الگوهاى كامل و برجسته را پيوسته جلوى چشمشان داشتند و با توكل بر خداوند متعال در عمل به وظيفه ى دينى - انسانى خود و اداى تكليف به هنگام و موقعيت شناسى، كه از خصوصيات امامان معصوم عليهم السلام است، به ايشان اقتدا كردند. (امام خمينى، صحيفه امام، 335/8-336؛ 52/17؛ آيت الله خامنه اى، 1377/9/2)

تشكيل دولت اسلامى

حكومت دارى بر اساس روش پيامبر صلى الله عليه و آله وعلى عليه السلام. مردم مسلمان ايران بعد از انقلاب از ميان مدلهاى مختلف حكومت دارى و سياست جامعه، تنها مرجع را مدل حكومت دارى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و امام على عليه السلام قرار دادند. (حسينى بهشتى، 1385 «ب»، 54-55؛ امام خمينى، صحيفه امام، 372/3)

ساده زيستى و اجتناب از مال اندوزى. با الهام از سيره ى اهل بيت عليهم السلام؛ عموم مردم، متفكران و مسئولين جمهورى اسلامى ايران، ساده زيستى، عدم تلاش براى انباشت مال دنيا و تجمل گرايى و فخرفروشى بر ديگران با مال دنيا را به عنوان يك ارزش برجسته مورد توجه قرار ميدهند. (امام خمينى، صحيفه امام، 317/19-318)

حركت در مسير برپايى تمدن نوين اسلامى

برجسته كردن توحيد و فضائل و اخلاق انسانى. ملت ايران از مكتب اهل بيت عليهم السلام آموختند كه با فعاليت و ترويج معارف تربيتى، اجتماعى و سياسى اسلام و در پرتو تمدن سازى اسلامى، بايد جامعه به توحيد و تهذيب نفس و فضائل انسانى دعوت شود. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 71/24-72؛ امام خمينى، صحيفه امام، 81/5؛ 286/6؛ 105/16؛ آيت الله خامنه اى، 1377/2/7) پيش از همه مسئولين نظام اسلامى با اقتدا به شيوه ى ائمه عليهم السلام و انبيا، اخلاق و آداب اسلامى را به عنوان سرلوحه ى رفتارى خود برگزيدند و از طريق حسن معاشرت با مردم، خود را به اولياى الهى

ص: 254

نزديك كردند. (امام خمينى، صحيفه امام، 341/20؛ آيت الله خامنه اى، 1379/9/25؛ 1383/8/20؛8592 كارگزاران نظام)

وحدت جامعه ى اسلامى. از جمله مهمترين الهامات انقلاب اسلامى از مرام و مكتب اهل بيت عليهم السلام كه از همان ابتداى مبارزه مورد توجه قرار گرفت، تلاش در جهت وحدت جامعه اسلامى و اجتناب از هر گونه اختلاف و افتراق؛ در راستاى حفظ و ارتقاى عزت و اقتدار دنياى اسلام است. (حسينى بهشتى، 1386 «الف»، 161؛ امام خمينى، صحيفه امام، 204/3؛ 188/6؛ آيت الله خامنه اى، 1370/7/5، 1394/5/26)

توجه به مسائل كلان جامعه اسلامى. بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، تلاش در جهت برجسته سازى و اهتمام به مسائل كلان دنياى اسلام به عنوان يك راهبرد كلان پيگيرى شد و همه ى جوانب سيره ى اهل بيت عليهم السلام از مبارزه گرفته تا تقيه و توجّه به اتحاد مسلمين و...، به عنوان الگوى عملى، پيوسته مورد توجه بوده و ملاك عمل مردم و مسئولين قرار گرفت. (آيت الله خامنه اى، 1369/3/4؛8592 وحدت مسلمين)

استمرار حركت انقلابى در مسير اسلام. استمرار حركت در مسير مكتب پوياى اهل بيت عليهم السلام و الهام گرفتن از معارفشان همراه با التزام عملى به سيره ى اين حجّتهاى الهى تنها عامل زنده نگهداشتن هويت اسلامى و رمز بقا و بالندگى انقلاب اسلامى ايران است. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 211/24؛ امام خمينى، صحيفه امام، 404/21؛ آيت الله خامنه اى، 1375/10/19)

نقش انقلاب اسلامى در گسترش و تعميق فرهنگ اهل بيت عليهم السلام وهويت يابى پيروان اهل بيت عليهم السلام

اشاره

انقلاب اسلامى ايران بر اساس اسلام و با الهام از سيره ى اهل بيت عليهم السلام شكل گرفت. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 64/8) از طرفى مكتب اهل بيت عليهم السلام مملو از آموزه هايى همچون وجوب امر به معروف و نهى از منكر، (آل عمران، 110) اهميت دادن به اخوت و برادرى، (حجرات، 10) لزوم توجه به سرنوشت برادران دينى، (كلينى، 1407، 164/2) ارزشمند بودن هدايت انسانها و نجات آنها از گمراهى، (كلينى، 1407، 28/5) در كنار جهانى بودن و خاتميت دين اسلام است. (احزاب، 40؛ سبأ، 28) همچنين در سيره ى عملى اهل بيت عليهم السلام هرگز حالت ايستايى و رضايت به وضع موجود جايگاهى ندارد؛ بلكه مبارزه ى حاد سياسى به معناى تلاش حداكثرى براى دستيابى به

ص: 255

آرمانها مانند آنچه در عاشورا رخ داد از يك سو و انتظار توأم با ايمان و مجاهدت به برقرارى حكومت جهانى مهدوى از سوى ديگر، از شاخصه هاى برجسته ى آن است؛ ازاين رو هر حركتى مانند انقلاب اسلامى ايران كه در بعد معرفتى و جهان بينى و معيارهاى عملى از اين مكتب الگو گرفته باشد، جريانى پويا و بانشاط خواهد بود كه بى تفاوتى نسبت به ديگران در آن جايى ندارد؛ بلكه گسترش و تعميق و دعوت، اجزاى جدانشدنى آن خواهند بود. به همين جهت تبليغ و گسترش ارزشهاى والاى اسلام و مكتب اهل بيت عليهم السلام و صدور آن به همه ى ممالك اسلامى بلكه سرتاسر جهان، از اهداف انقلاب بوده و پيوسته مورد تأكيد رهبران انقلاب بوده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 49/8؛ 314/12؛ 45/16؛ 345/20؛ آيت الله خامنه اى، 1368/4/19؛ 1372/13/14) براى تحقق اين هدف بهترين راه معرفى چهره ى حقيقى اسلام از طريق رفتار پسنديده است؛ نه لشكركشى و كشورگشايى. (امام خمينى، صحيفه امام، 81/16؛ 72/18؛ آيت الله خامنه اى، 1368/4/22؛8592 صدور انقلاب)

نقش آفرينى انقلاب اسلامى در ترويج مكتب اهل بيت عليهم السلام را ميتوان در چهار عرصه تبيين كرد:

در سطح جامعه داخلى ايران

احياى دين و تحول در جامعه. انقلاب اسلامى مانند همه ى حركتهاى اصلاحى انبياى الهى در اولين سطح مواجهه با جامعه، تحولات بزرگى را بين اقشار مختلف ايجاد كرد و بسيارى از تعاليم اسلام را در سطح عمومى جامعه برجسته و به مطالبه عمومى تبديل نمود. موج اين نهضت مردمى با بار معرفتى و اعتقادى اش، وارد محافل گوناگون شد، تا آنجا كه حتى بسيارى از افراد كه به اسلام اعتقاد نداشتند؛ به آن اعتقاد معتقد شدند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 40/8-46؛ آيت الله خامنه اى، 1377/2/22)

احياى قرآن. انقلاب اسلامى با تحت تأثير قرار دادن همه ى آحاد جامعه و ايجاد موج اسلام خواهى، با محوريت اسلام ناب كه مبتنى بر قرآن و عترت است، باعث احياى دين اسلام و آشنايى مردم با قرآن شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 217/8-218؛ آيت الله خامنه اى، 1370/11/17)

احياى حوزه علميه. انقلاب اسلامى زمينه احياى بيش از پيش حوزه علميه را فراهم كرد،

ص: 256

و باعث شد حوزه علاوه بر محافل داخلى مورد توجه افكار جهانى قرار بگيرد، تا آنجا كه در سياستهاى جهانى و بلكه در سرنوشت جهانى اثرگذار باشد. (آيت الله خامنه اى، 1389/7/29)

احياى فرهنگ اسلامى استكبارستيزى. انقلاب اسلامى با احياى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله، على رغم تبليغات گسترده دشمنان، نقشى برجسته در شكل گيرى موج بيدارى و نفوذ ارزشهاى اسلامى به همه جاى دنياى اسلام ايفا كرد و فرهنگ استكبارستيزى را در سرتاسر بلاد اسلامى گسترش داد. (آيت الله خامنه اى، 1382/1/1؛ 1386/5/28)

مردم سالارى و حق تعيين سرنوشت. انقلاب اسلامى حقيقت مردم سالارى را كه در ايران سابقه ى تاريخى نداشت با دو شاخصه برجسته «نقش دين در تعيين آرمانها» و «نقش مردم در تعيين حركت جامعه» تعريف كرد چنانكه بر اساس آن مردم پيوسته در تعيين سرنوشت كشور در بالاترين سطوح، شركت ميكنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 152/6-153؛ آيت الله خامنه اى، 1383/4/17؛8592 جمهورى اسلامى)

تشكيل حكومت دينى. با به كارگرفتن خواست و اراده مردم، انقلاب اسلامى رژيم ديكتاتور ضد اسلام را از بين برد و تشكيل حكومت اسلامى را كه از اهداف اهل بيت عليهم السلام بود، محقق ساخت. (امام خمينى، صحيفه امام، 466/6-469؛ آيت الله خامنه اى، 1389/12/19؛ 1390/11/14)

در سطح جامعه شيعى

اهتزاز پرچم اهل بيت عليهم السلام وهمبستگى دوستداران ايشان. انقلاب اسلامى توانست با تشكيل حكومت، پرچم اهل بيت عليهم السلام را در ايران به اهتزاز درآورد؛ توجه و احترام همه مسلمانان را به سوى اين پرچم جلب، و زمينه هاى آشنايى و همبستگى همه دوستداران اهل بيت عليهم السلام را فراهم كند. (آيت الله خامنه اى، 1396/3/4)

احياى هويت جامعه شيعى. در خصوص پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام در مناطقى كه شيعيان از قبل حضور داشتند؛ مانند عراق، لبنان، بحرين، عربستان، پاكستان، افغانستان، آذربايجان، سوريه، تركيه و يمن؛ انقلاب اسلامى چند تأثير عمده داشته است: 1. احياى هويت مذهبى شيعيان؛ 2. رشد بينش سياسى و دينى شيعيان؛ 3. شكل گيرى تشكيلات منسجم شيعى؛ 4. خارج شدن از موضع انفعال و نقش آفرينى فعال؛

ص: 257

5. شكل گيرى قيامهاى منطقه اى عليه ظالمان و حكام دست نشانده؛ 6. عمق بخشى به معارف دينى و حضور سياسى - اجتماعى از طريق رونق حوزه هاى علميه و ديگر مراكز دينى و تربيت عالمان مبارز. (ر. ك: محمدى، 1385، 519-523) به طوركلى ايجاد اتحاد و يكپارچگى بين همه شيعيان در گوشه وكنار دنيا با محوريت هويت شيعى، در كنار تلاش براى اتحاد امت اسلامى از اهداف متعالى است كه انقلاب اسلامى پيوسته آن را دنبال كرده است. (آيت الله خامنه اى، 1369/1/26)

در سطح جامعه اسلامى

دفاع از قرآن و سنت و اسلام گرايى فرامذهبى. هويت انقلاب اسلامى در دفاع از قرآن و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام و احياى امت اسلامى معنى پيدا ميكند. اين انقلاب صرفاً شيعى يا ملى گرا نبود؛ بلكه درصدد تحقق اسلام گرايى، تقريب مذاهب و عزت مسلمانان از شرق آسيا تا عمق آفريقا و اروپا بوده، و در اين راستا هزينه هاى زيادى را پرداخته است. (آيت الله خامنه اى، 1390/11/14) به همين دليل، كمك به مجاهدان اهل سنت؛ مانند «حماس»، «جهاد اسلامى»، «مجاهدان شيعى»، «حزب اللّه» و «امل»، به يك اندازه واجب شرعى است. (آيت الله خامنه اى، 1369/1/26؛ 1390/11/14؛8592 امت اسلامى) انقلاب اسلامى در مسير احياى امت اسلامى پيوسته از ملتهاى اسلامى در افغانستان، بوسنى، لبنان و عراق و فلسطين و ديگر كشورها حمايت كرد. هيچ فرقى بين كشورهاى مختلف اسلامى قائل نبود و هرگز همچون ساير حكومتهاى به ظاهر مسلمان، آنها را تنها نگذاشت. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 5/15؛ آيت الله خامنه اى، 1372/3/14؛ 1390/11/14)

بيدارى اسلامى. دفاع از اسلام و مسلمانان باعث شد انقلاب مردم ايران نقش مهمى در بيدارى اسلامى داشته باشد و قدمهاى بزرگى در زمينه ى ايجاد هويت اسلامى بردارد. با توكل بر خداوند اين مسير ادامه خواهد يافت و با در پيش گرفتن ديپلماسى وحدت اسلامى براى تشكيل «امت واحد اسلامى» در مقابل اردوگاه استكبار پيش خواهد رفت. (امام خمينى، صحيفه امام، 281/13؛ آيت الله خامنه اى، 1393/3/6؛ همو، مكتوبات، 1391/4/24)

احياى عزت ملى مسلمانان. انقلاب اسلامى با از بين بردن حكومت وابسته و غير دينى و

ص: 258

احياى ارزشهاى دينى و تشكيل حكومت اسلامى، به مردم هويت اسلامى بخشيد و عزت اسلامى ملت را جايگزين تحقير آنها كرد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 466/6-467؛ آيت الله خامنه اى، 1389/12/19؛ 1390/11/14)

وحدت امت اسلام. انقلاب اسلامى اتحاد و هويت يابى شيعيان را در راستاى وحدت اسلامى دنبال ميكند و به دنبال تحقق همبستگى امت اسلامى در جهاد با دشمنان اسلام و قرآن است و از هر گونه اختلاف براى دستيابى به عزت و اقتدار دنياى اسلام به شدت اجتناب ميكند. همين رويكرد باعث تغيير معادله ى مقاومت اسلامى در منطقه شده است. (حسينى بهشتى، 1386 «الف»، 161؛ آيت الله خامنه اى، 1369/1/26؛ 1390/11/14؛8592 امت اسلامى)

در سطح جامعه بين المللى

حرف نو در سياست و معنويت. انقلاب اسلامى با بهره گيرى از معارف مكتب اهل بيت عليهم السلام در دنياى آشفته امروز، مفاهيم بلندى را در عرصه سياست و حرفهاى جديدى را در عرصه معنويت به جهان ارائه كرد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 90/13-92؛ آيت الله خامنه اى، 1387/6/25)

گرايش به اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله ومذهب اهل بيت عليهم السلام در خارج مرزها. گسترش گفتمان انقلاب اسلامى در خارج مرزها مانند آسيا و آفريقا و همه ى مناطقى كه مسلمانان حضور دارند؛ زمينه ساز گرايش به مكتب اهل بيت عليهم السلام و بازگشت به مبانى اسلام ناب شده است. (آيت الله خامنه اى، 1369/11/17؛ 1379/10/19) به بركت انقلاب اسلامى، علاوه بر احياى فكر اسلامى و روحيه ى اسلام خواهى در بين مسلمانان، گرايش به اسلام ناب در بين پيروان ديگر اديان نيز رواج يافت (آيت الله خامنه اى، 1372/11/17) كه يكى از نمونه هاى برجسته ى آن، حركت اسلامى نيجريه يا «جنبش خمينيون» است كه به رهبرى شيخ ابراهيم زكزاكى در كشور نيجريه فعاليت ميكنند. (ر. ك: توحيدى، 1395، 60)

گفتمان سازى براى همه آزادى خواهان جهان و احياى روحيه جهاد و مبارزه در بين آنها. انقلاب اسلامى در اصل پيدايش، تشكيل نظام سياسى، ماندگارى و پيشرفت در عرصه هاى مختلف، با وجود همه ى دشمنيها تبديل به يك گفتمان و سرمشق براى كشورها و گروه هاى مختلف شد به گونه اى كه خودشان از لبنان و فلسطين و ديگر كشورها

ص: 259

اعلام كردند راه جهاد و مبارزه و بازگشت به اسلام را از انقلاب ايران آموخته اند. (آيت الله خامنه اى، 1385/7/29؛ 1389/12/19) در بسيارى از كشورها، اعتقادات و شعارها و حتّى عادات انقلابىِ ملت ايران، كه برگرفته از مكتب اهل بيت عليهم السلام بود، به عنوان سرمشق مطرح شده است و شعارهاى انقلاب اسلامى در آن سوى مرزها رواج يافته است. همين امر منشأ اصلى ترس استكبار است. (آيت الله خامنه اى، 1368/8/3)

احياى معنويت در بين پيروان ديگر اديان. از آنجا كه انقلاب اسلامى بر پايه ى دين خواهى شكل گرفت علاوه بر مسلمانان زمينه را براى بازگشت مسيحيان كه سالهاى متمادى از دين خودشان، دور افتاده بودند، به سوى معنويت و دين فراهم كرد. (آيت الله خامنه اى، 1372/11/17)

تأسيس مراكز علمى مختلف با هدف تبيين اسلام ناب. الف) تأسيس «مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى» با هدف ايجاد ارتباط بين انديشمندان مسلمان. در عرصه ى دنياى اسلام يكى از مهمترين گامهاى انقلاب اسلامى در راستاى پيشبرد وحدت اسلامى، تشكيل «مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى» است كه با هدف ايجاد اخوت دينى بر اساس اصول مسلم و مشتركات اسلامى شكل گرفت، و توانست مجموعه اى بزرگ از انديشمندان دنياى اسلام را كه از اصول كلى انقلاب اسلامى در عرصه ى دنياى اسلام دفاع ميكنند، به هم مرتبط كند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1370/3/26؛8592 سياست خارجى) ب) تأسيس «مجمع جهانى اهل بيت عليهم السلام» براى ارتقاى شيعيان. در حوزه ى مربوط به پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام «مجمع جهانى اهل بيت عليهم السلام» تشكيل شد كه بخشى از اهدافش عبارت اند از: 1. سازمان دهى شيعيان؛ 2. ايجاد رابطه ى بين گروه هاى شيعى و خارج كردن آنها از مظلوميت؛ 3. ارتقاء سطح بينش آنها؛ 4. رونق دادن به حوزه هاى علميه شيعى؛ 5. ايجاد همبستگى بين شخصيتهاى بزرگ شيعى؛ 6. حل و فصل مشكلاتى كه ممكن است با ديگر گروه هاى اسلامى داشته باشند؛ جهت تحقق وحدت و تقريب؛ 7. ساماندهى امكاناتى كه ميتوان در رشد فرهنگ اهل بيت عليهم السلام در سطح دنيا به كار گرفت؛ 8. تلاش براى بازيابى و ارتقاى هويت شيعيان. (آيت الله خامنه اى، 1369/7/29؛ 1370/7/4؛ 1376/11/14؛8592 هويت) ج) تأسيس «جامعة المصطفى العالمية» با هدف تربيت عالمان متعهد دينى با روحيه ى انقلابى. «جامعة المصطفى العالمية» با هويتى حوزوى تأسيس شد كه راهبرد كلى آن

ص: 260

تربيت عالمان متعهد در راستاى تبيين، توليد و تعميق تفكرات و انديشه هاى اسلامى و نشر و ترويج اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1389/8/3) اين مركز در بيش از 60 كشور جهان داراى نمايندگى است و هم اكنون بيش از 50000 دانش پژوه را از 122 كشور تحت تعليم دارد كه بيش از نيمى از آنها دانش آموخته شده اند. (ر. ك: سايت جامعة المصطفى العالمية به نشانى http : // www.miu.ac.ir )

در مجموع جمهورى اسلامى ضمن تلاش پيوسته براى هويت يابى شيعيان، وحدت جامعه اسلامى را مورد توجه قرار داده (امام خمينى، صحيفه امام، 199/7؛ آيت الله خامنه اى، 1376/11/14؛ 1390/11/14) و ترويج معارف مكتب اهل بيت عليهم السلام را كه همان اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله است، به عنوان يكى از مؤثرترين عوامل وحدت امت اسلامى در دستور كار خود قرار داده است. (آيت الله خامنه اى، 1374/5/24؛8592 اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله و سلم) ميتوان گفت اين انقلاب يك گام بسيار بلند به سوى اهداف امام زمان و تشكيل حكومت جهانى اهل بيت عليهم السلام است؛ زيرا شعارهايى كه امام زمان بر سر دست خواهد گرفت و عمل خواهد كرد؛ مانند توحيد، معنويت و دين دارى، كه روزى در دنيا منسوخ شده بود، امروز به بركت انقلاب اسلامى نشر شده و اين شعارها آرزوى ملتهاى مسلمان در بسيارى از كشورهاى دنياست؛ و اين شعارها يك روز تحقّق عينى خواهد يافت. (آيت الله خامنه اى، 1379/8/22؛ 1387/5/27؛8592 انقلاب اسلامى)

جمع بندى و نتيجه گيرى

اشاره

اهل بيت عليهم السلام، معصومين از خاندان پيامبرند، كه بر اساس حديث ثقلين همراه با قرآن مرجع امت اسلامى هستند. در قرآن و روايات ويژگيهايى همچون «عصمت»، «امامت»، «علم ويژه» و «وجوب تبعيت و محبت»؛ براى ايشان ذكر شده است؛ به همين جهت بين همه ى مسلمانان داراى جايگاهى برجسته ميباشند.

ايشان از راه عبوديت و مجاهده در راه خدا به مقامى والا در پيشگاه خداوند رسيده، به اذن الهى از مقام ولايت در تصرف بهره مند و مظهر اسماء حسناى الهى اند. اهل بيت عليهم السلام خُزّان علم الهى، ترجمان قرآن، ناقلان سنت و كامل كننده ى شريعت نبوى اند. ايشان در كنار قرآن، منبع اصلى دريافت معارف دينى اند و ميراث برجاى مانده از ايشان مرجع مسلمانان

ص: 261

است. از آنجا كه اهل بيت عليهم السلام متّصف به فضائل اخلاقى و داراى مقامات معنوى والايى هستند، خداوند مقام آموزگارى و تربيت معنوى اخلاقى انسانها را به ايشان سپرده است. همه ى گفتار و اعمال ايشان در طول زندگى الگو و حجت شرعى براى بشريت است و به امر الهى بعد از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مقام امامت و رهبرى جامعه اسلامى برعهده ايشان است. در مكتب اهل بيت عليهم السلام سياست و ديانت از هم جدا نيستند و اهل بيت عليهم السلام در طول حيات 250 ساله ى حضور، با در پيش گرفتن خط مبارزه ى حاد سياسى درصدد تشكيل حكومت بوده اند؛ تا از اين طريق زمينه را براى تربيت و هدايت همه جانبه ى جامعه فراهم كنند.

اهل بيت عليهم السلام در عصر حضور رويكرد مبتنى بر مصلحت را در پيش گرفته و متناسب با شرايط زمان راهبردهاى مختلفى را اتخاذ كردند؛ از جمله سكوت و همراهى با جريان حاكم بر جامعه؛ به دست گرفتن قدرت؛ جهاد مسلحانه و نهضت نيمه مخفى كه حاصل اين رويكرد حفظ و استمرار جريان كلى حق در برابر باطل بود؛ با اين حال ايشان هميشه درصدد بودند قدرت را به دست بگيرند و حكومتى تشكيل دهند كه برخى ويژگيهاى برجسته اش عبارت اند از: محوريت توحيد در همه ى شئون جامعه، حاكميت اسلام، فراگير شدن امنيت همه جانبه، ارتقاء سطح درك و انديشه ى بشر، اقامه ى عدل و داد، دفاع از مظلومان و مقابله با ظالمان، برجسته شدن فضائل اخلاقى، مسئوليت پذيرى همگانى در برابر خود و جامعه و تلاش براى معرفت خداوند و تربيت انسان.

هر چند جايگاه حقيقى اهل بيت عليهم السلام در قرآن و روايات به وضوح بيان شده است؛ ولى گروهى نسبت به اهل بيت عليهم السلام از مسير حق منحرف شده و گرفتار افراط و تفريط شدند. گاهى مقام اهل بيت عليهم السلام را در حد انسانهاى عادى پايين آوردند و هر گونه توسل و اظهار محبت به ايشان را نامشروع خواندند و گاهى نسبت به ايشان گرفتار غلو شدند.

فضائل اخلاقى و موقعيت الهى اهل بيت عليهم السلام باعث شد ايرانيان به محض آشنايى با اسلام و اهل بيت عليهم السلام دل شيفته ى ايشان شده و به گونه هاى مختلف ارادت خود را به ايشان ابراز كنند. اين امر زمينه ساز قيامهاى مختلف شيعى و نهايتاً رسمى شدن مذهب اهل بيت عليهم السلام در ايران شد و همچنين زمينه ساز شكل گيرى انقلاب اسلامى ايران شد؛ به طورى كه مردم ايران با الهام از سيره و مكتب اهل بيت عليهم السلام عليه دستگاه ظالمِ

ص: 262

حاكم بر جامعه قيام كرده و ضمن اسقاط نظام شاهنشاهى، نظامى مبتنى بر مردم سالارى دينى بر اساس مكتب و فرهنگ اهل بيت عليهم السلام برپا كردند. انقلاب اسلامى نيز بعد از استقرار حداكثر ظرفيت خود را در راستاى ترويج مكتب اهل بيت عليهم السلام در داخل و خارج مرزهاى كشور بكار گرفت و پرچم اهل بيت عليهم السلام در ايران به اهتزاز درآمد. هويت اسلامى و عزت ملى در جامعه احيا شد و زمينه براى نشر فرهنگ اهل بيت عليهم السلام به صورت گسترده فراهم گرديد. انقلاب اسلامى در عرصه ى بين المللى نيز بيدارى اسلامى را به دنبال داشت و باعث شد پيروان اهل بيت عليهم السلام هويت مذهبى خود را بازيابى كنند و در كشورهاى مختلف گروه هاى منسجمى همچون حزب الله لبنان را تشكيل دهند. در اين عرصه نهادهايى همچون «مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى»، «مجمع جهانى اهل بيت عليهم السلام» و «جامعة المصطفى العالمية» با هدف ايجاد اتحاد اسلامى و ترويج مكتب اهل بيت عليهم السلام كه همان اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله است تشكيل شدند.

امروزه جمهورى اسلامى طلايه دار وحدت اسلامى بوده و درصدد است زمينه ى بهره بردارى امت اسلامى را از ظرفيت عظيم فكرى و اجتماعى و سياسى مكتب و آموزه هاى اهل بيت عليهم السلام كه مورد قبول همه ى مسلمانان است، بيش از پيش فراهم كند.

ص: 263

ص: 264

منابع

قرآن كريم.

آژند، يعقوب، قيام شيعى سربداران، تهران، نشر گستره، 1363 ش.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، احكام روزه مطابق با فتاواى مرجع عاليقدر حضرت آيت الله خامنه اى، تهران، نشر فقه روز، 1393 ش.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، انسان 250 ساله (بيانات مقام معظم رهبرى درباره زندگى سياسى - مبارزاتى ائمه معصومين عليهم السلام)، تهران، مؤسسه ايمان جهادى، چاپ اول، 1390 ش.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، بيانات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، پيشواى صادق، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ سوم، 1386 ش.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، سيره ائمه عليهم السلام: پژوهشى در زندگى امام سجاد عليه السلام، پاسدار اسلام (ماهنامه)، قم، دفتر تبليغات اسلامى، ش 9، شهريور 1361 ش.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، طرح كلى انديشه اسلامى در قرآن، تهران، مؤسسه ايمان جهادى، چاپ هفتم، 1395 ش.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، مكتوبات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

ابن تيميه، احمد بن عبدالحليم، الرد على الإخنائى قاضى المالكية، تحقيق دانى آل زهوى، بيروت، المكتبة العصرية، چاپ اول، 1423 ق.

ابن تيميه، احمد بن عبدالحليم، زيارة القبور و الاستنجاد بالمقبور، الرياض، الادارة العامة للطبع و الترجمة، چاپ اول، 1410 ق.

ص: 265

ابن تيميه، احمد بن عبدالحليم، مجموعة الرسائل و المسائل، تحقيق محمد رشيد رضا، بى جا، لجنة التراث العربى، بى تا.

ابن جوزى، عبدالرحمن بن على، مناقب الامام احمد بن حنبل، تحقيق عبدالله بن عبدالمحسن تركى، بى جا، هجر للطباعة و النشر و التوزيع و الاعلان، چاپ دوم، 1409 ق.

ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، تهذيب التهذيب، بيروت، دار الفكر، 1404 ق.

ابن حجر هيتمى، احمد، الصواعق المحرقة، تحقيق عبدالرحمن تركى، كامل محمد خراط، بيروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1977 م.

ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله، تحقيق على اكبر غفارى، قم، نشر اسلامى، چاپ دوم، 1363 ش.

ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب آل ابى طالب عليه السلام، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379 ق.

ابن طاووس، سيد على بن موسى، اقبال الاعمال، تهران، دار الكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1409 ق.

ابن عبدالوهاب، محمد، مؤلفات الشيخ الامام محمد بن عبدالوهاب، الرياض، جامعة الامام محمد بن السعود الاسلامية، بى تا.

ابن مشهدى، محمد بن جعفر، المزار الكبير، تحقيق جواد قيومى اصفهانى، قم، نشر اسلامى، چاپ اول، 1419 ق.

احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، بيروت، دار صادر، بى تا.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1370 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، الاجتهاد و التقليد، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1418 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، بدائع الدرر فى قاعدة نفى الضرر، قم، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «الف»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تحرير الوسيلة، قم، مطبوعات دار العلم، چاپ اول، 1409 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، التعادل و التراجيح، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1417 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، التعليقة على الفوائد الرضوية، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «ب»

ص: 266

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تفسير سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «ج»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تنقيح الاصول، تقرير حسين تقوى اشتهاردى، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1376 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، رساله توضيح المسائل، بى جا، بى نا، بى تا. «د»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، شرح چهل حديث، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «ه»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، شرح حديث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1377 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، شرح دعاى سحر، ترجمه سيد احمد فهرى، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «و»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، مصباح الهداية، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «ز»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، المكاسب المحرمة، قم، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «ح»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، ولايت فقيه، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «ط»

امينى، عبدالحسين، الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، قم، مركز الغدير للدراسات الاسلامية، چاپ اول، 1416 ق.

بحرانى، سيد هاشم حسينى، غاية المرام و حجة الخصام، تحقيق سيد على عاشور، بيروت، مؤسسة التاريخ العربى، چاپ اول، 1422 ق.

بخارى، محمد بن اسماعيل، صحيح البخارى، بيروت، دار الفكر، 1401 ق.

پيشوايى، مهدى، سيره پيشوايان، قم، مؤسسه امام صادق عليه السلام، 1390 ش.

ترمذى، محمد بن عيسى، سنن الترمذى، تحقيق احمد محمد شاكر و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربى، بى تا.

تفسير منسوب به امام عسكرى، التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكرى عليه السلام، قم، مدرسة الإمام المهدى، چاپ اول، 1409 ق.

ص: 267

توحيدى، عليرضا، بررسى نقض حقوق اقليتهاى دينى و شيعيان در نيجريه، نامه جامعه (فصلنامه)، قم، جامعة الزهراء، ش 119، 1395 ش.

جوينى، ابراهيم بن محمد، فرائد السمطين، تحقيق محمدباقر محمودى، بيروت، مؤسسة المحمودى، 1400 ق.

حاجيلو، محمدعلى، بررسى ريشه هاى تاريخى تشيع در ايران، قم، مجمع جهانى شيعه شناسى، 1386 ش.

حاكم نيشابورى، محمد بن عبدالله، المستدرك على الصحيحين، تحقيق عبدالرحمن مرعشلى، بيروت، دار المعرفة، بى تا.

حر عاملى، محمد بن حسن، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بيروت، مؤسسة الاعلمى، چاپ اول، 1422 ق.

حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، چاپ اول، 1409 ق.

حسينى، سيد، اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا، تهران، نشر بقعه، چاپ اول، 1386 ش. «الف»

حسينى، سيد، پيامبرى از نگاهى ديگر، تهران، انتشارات روزنه، چاپ اول، 1391 ش.

حسينى، سيد، روش برداشت از قرآن، تهران، نشر بقعه، چاپ دوم، 1385 ش. «الف»

حسينى بهشتى، سيد، سه گونه اسلام، تهران، نشر بقعه، 1385 ش. «ب»

حسينى، سيد، ولايت، امامت، روحانيت، تهران، نشر بقعه، چاپ چهارم، 1386 ش. «ب»

حكيم، سيد تقى يوسف، مودة اهل البيت عليهم السلام وفضائلهم فى الكتاب و السنة، قم، مركز الرسالة، چاپ دوم، 1426 ق.

حكيم، سيد محمدباقر، دور اهل البيت عليهم السلام فى بناء الجماعة الصالحة، بى جا، المجمع العالمى لاهل البيت عليهم السلام، چاپ دوم، 1425 ق.

حكيمى، محمدرضا، امام در عينيت جامعه، قم، انتشارات دليل ما، چاپ چهاردهم، 1382 ش.

حكيميان، ابوالفتح، علويان طبرستان، تهران، انتشارات الهام، 1368 ش.

حيدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الأربعة، بيروت، دار التعارف، چاپ اول، 1421 ق.

خاكپور، حسين، گونه شناسى كاربرد روايات اهل بيت عليهم السلام در تفسير روح المعانى، حسنا (فصلنامه)، قم، مؤسسه تفسير و پژوهش قرآن رهپويان سيد الشهداء، ش 8، 1390 ش.

خزاز قمى، على بن محمد، كفاية الأثر فى النصّ على الأئمة الإثنى عشر عليهم السلام، تحقيق سيد عبداللطيف

ص: 268

حسينى كوهكمرى، قم، انتشارات بيدار، 1401 ق.

خواجه نصير طوسى، محمد بن محمد، تجريد الاعتقاد، تحقيق سيد محمد حسينى جلالى، قم، دفتر تبليغات اسلامى، چاپ اول، 1407 ق.

دهخدا، على اكبر و ديگران، لغت نامه دهخدا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1377 ش.

راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقيق صفوان عدنان داودى، بيروت، الدار الشامية، چاپ اول، 1412 ق.

ربانى گلپايگانى، على، اهل بيت عليهم السلام، دانشنامه كلام اسلامى، زير نظر جعفر سبحانى، قم، مؤسسه امام صادق عليه السلام، چاپ اول، 1387 ش.

رضايى، محمد، تاريخ تشيع در آذربايجان، قم، مؤسسه شيعه شناسى، 1385 ش.

زمخشرى، محمود بن عمر، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل فى وجوه التأويل، بيروت، دار الكتاب العربى، چاپ سوم، 1407 ق.

سايت جامعة المصطفى العالمية، http : // www.miu.ac.ir.

سبحانى، جعفر، اهل البيت عليهم السلام، قم، مؤسسه امام صادق عليه السلام، 1420 ق.

سبحانى، جعفر، التوحيد و الشرك فى القرآن، قم، مؤسسه امام صادق عليه السلام، چاپ دوم، 1384 ش.

سبحانى، جعفر، التوسل أو الاستغاثة بارواح المقدسة، بيروت، الدار الاسلامية، چاپ اول، 1412 ق.

سهارنپورى، خليل احمد، المهند على المفند، ترجمه عبد الرحمن سربازى، تحقيق محمد سليم آزاد، بى جا، چاپ اول، 1394 ق.

سيوطى، جلال الدين، الدر المنثور فى التفسير بالمأثور، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، چاپ اول، 1404 ق.

شافعى، محمد بن ادريس، ديوان الشافعى، بيروت، دار احياء التراث العربى، چاپ چهارم، 1403 ق.

شوشترى، قاضى نورالله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، چاپ اول، 1409 ق.

صادقى تهرانى، محمد، بشارات عهدين، تهران، انتشارات اميد فردا، چاپ اول، 1381 ش.

صدر، سيد محمدباقر، اهل البيت عليهم السلام تنوع ادوار و وحدة هدف، بيروت، دار التعارف، بى تا.

صدوق، محمد بن على، الامالى، تهران، انتشارات كتابچى، چاپ ششم، 1376 ش.

صدوق، محمد بن على، التوحيد، تحقيق سيد هاشم حسينى تهرانى، قم، نشر اسلامى، چاپ

ص: 269

اول، 1398 ق.

صدوق، محمدبن على، الخصال، تحقيق على اكبر غفارى، قم، نشر اسلامى، چاپ اول، 1362 ش.

صدوق، محمد بن على، عيون اخبار الرضا عليه السلام، تحقيق حسين اعلمى، بيروت، مؤسسة الاعلمى، 1404 ق.

صدوق، محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة، تحقيق على اكبر غفارى، تهران، انتشارات اسلاميه، چاپ دوم، 1395 ق.

صدوق، محمد بن على، كتابُ من لا يحضره الفقيه، تحقيق على اكبر غفارى، قم، نشر اسلامى، چاپ دوم، 1413 ق.

صفايى حائرى، على، درسهايى از انقلاب/دفتر دوم: تقيه، قم، انتشارات ليلة القدر، چاپ دوم، 1388 ش.

طباطبائى، سيد محمدحسين، الميزان فى تفسير القرآن، قم، نشر اسلامى، چاپ پنجم، 1417 ق.

طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تحقيق سيد هاشم رسولى محلاتى، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372 ش.

طوسى، محمد بن حسن، الامالى، تحقيق مؤسسة البعثة، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414 ق.

طوسى، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، تحقيق سيد حسن موسوى خرسان، تهران، دارالكتب الإسلامية، چهارم، 1407 ق.

طوسى، محمد بن حسن، الغيبة، تحقيق عبادالله تهرانى، على احمد ناصح، قم، مؤسسة المعارف الإسلامية، چاپ اول، 1411 ق.

عابدى، حميد، پيامبر و ايرانيان، حديث زندگى (فصلنامه)، قم، دار الحديث، ش 32، 1385 ش.

عرفان منش، جليل، همگام با امام رضا عليه السلام از مدينه تا مرو، مشهد، آستان قدس رضوى، 1389 ش.

علامه حلى، حسن بن يوسف، نهج الحق و كشف الصدق، بيروت، دار الكتاب اللبنانى، چاپ اول، 1982 م.

فيروزآبادى، سيد مرتضى حسينى، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، بيروت، مؤسسة الاعلمى، چاپ سوم، 1393 ق.

قرشى، سيد على اكبر، قاموس قرآن، تهران، دار الكتب الاسلامية، چاپ ششم، 1371 ش.

قمى، حسن بن محمد، تاريخ قم، ترجمه حسين بن على قمى، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، 1385 ش.

قندوزى، سليمان بن ابراهيم، ينابيع المودة لذوى القربى، تحقيق سيد على جمال اشرف حسينى،

ص: 270

بى جا، دار الاسوة، 1416 ق.

كاشف الغطاء، محمدحسين، اصل الشيعة و اصولها، بيروت، موسسة الاعلمى، چاپ چهارم، 1413 ق.

كتاب مقدس، ترجمه فاضل خان همدانى، ويليام گلن، هنرى مرتن، تهران، انتشارات اساطير، 1380 ش.

كلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، تحقيق على اكبر غفارى، تهران، دار الكتب الإسلامية، چهارم، 1407 ق.

لكنهوى، مير حامد حسين، عبقات الانوار فى امامة الائمة الاطهار عليهم السلام، اصفهان، كتابخانه اميرالمؤمنين عليه السلام، چاپ دوم، 1366 ش.

متقى هندى، على، كنز العمال فى سنن الاقوال و الافعال، تحقيق بكرى حيانى، صفوة السقا، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1409 ق.

مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، تحقيق محمدباقر بهبودى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1403 ق.

محمدى، منوچهر، بازتاب جهانى انقلاب اسلامى، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، چاپ اول، 1385 ش.

مسلم نيشابورى، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، بيروت، دار الفكر، بى تا.

مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1377 ش.

مظفر، محمدحسين، شيعه در ايران، ترجمه محمدباقر حجتى، تهران، نشر مشعر، 1386 ش.

مفيد، محمد بن محمد، الاختصاص، قم، كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، چاپ اول، 1413 ق. «الف»

مفيد، محمد بن محمد، الامالى، تحقيق حسين استاد ولى، على اكبر غفارى، قم، كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، چاپ اول، 1413 ق. «ب»

مفيد، محمد بن محمد، المقنعة، قم، كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، چاپ اول، 1413 ق. «ج»

مكارم شيرازى، ناصر، آيات ولايت در قرآن، قم، انتشارات نسل جوان، 1386 ش.

نعمانى، محمد بن ابراهيم، الغيبة، تحقيق على اكبر غفارى، تهران، مكتبة الصدوق، چاپ اول، 1397 ق.

نهج البلاغه، الامام على بن ابى طالب عليه السلام، الشريف الرضى، تحقيق صبحى صالح، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول، 1414 ق.

ص: 271

هاشمى شافعى، محمدطاهر، مناقب اهل بيت عليهم السلام از ديدگاه اهل سنت، به اهتمام سيد ناصر حسينى ميبدى، مشهد، آستان قدس رضوى، چاپ دوم، 1381 ش.

ص: 272

تشكل

اشاره

اسدالله بادامچيان(1) (مؤلف)

فاطمه امانى توانى(2) (مؤلف)

رجبعلى اسفنديار(3) (مسئول علمى)

تشكل؛ مجموعه ى سازمان يافته و نسبتاً پايدار سياسى، مذهبى، صنفى، علمى و يا اجتماعى.

تشكل واژه اى عربى از باب «تفعّل» به معناى «صورت گرفتن» (دهخدا، 1373، 5914/4؛ معين، 1376، 1087/1؛ انورى، 1381، 1749/3) و معادل formal organization به معناى «سازمان رسمى» است كه در قالب آن، گروه يا تشكيلات اجتماعى براى هدف خاصى به وجود مى آيد و عضويت و عملكرد آنها بر اساس قوانين و مقررات رسمى و ساختار بوروكراتيك يا ادارى است. (آقا بخشى، 1383، 251)

تشكل مطلوب، يك مجموعه منظم و نسبتاً پايدار از افرادى است كه بر اساس آرمان، ايمان و نقطه نظرهاى مشترك گرد هم مى آيند، تا زمينه را براى رشد اخلاق، كار دسته جمعى، رشد استعدادها، شناخت كادرها و تربيت آنها، تهيه برنامه ها و قبول مسئوليت اجراى برنامه ها هموارتر كنند؛ (حسينى بهشتى، 1360، 17-18؛ همو، 1390، 84/6) بنابراين

ص: 273


1- . رئيس شوراى مركزى حزب مؤتلفه اسلامى
2- . دانش آموخته كارشناسى ارشد علوم سياسى
3- . استاديار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى

«تشكل» مرحله اى از رشد و تعالى زندگى انسان است كه فرد با عضويت در آن مهارتهاى لازم را براى مسئوليت پذيرى به دست مى آورد و از طريق يادگيرى شيوه هاى زندگى تشكيلاتى و گروهى، با افراد مختلف جامعه ارتباط برقرار ميكند و استعداهاى خود را شكوفا ميسازد؛ لذا مفهوم تشكل اعم از تحزب است و در واقع تحزب نوعى خاص از تشكل است. (اردشيرى لاجيمى، 1386، 96-102)

تشكلها برحسب ضرورتها و نيازهاى مختلف، موقعيتهاى زمانى و مكانى، فرهنگ، اهداف و منافع مورد نظر و... با هم متفاوت هستند و بر اساس همين تفاوتها در شبكه بندى، ارتباطات و روابط با اعضا و با خارج از تشكل تغيير ميكنند كه اين تغييرات بر اهداف و سياستهاى حاكم بر تشكل، اثرات خاصى مى گذارند. (بادامچيان، 1371، 5) توجه به تفكيك نقشها، رعايت سلسله مراتب و درعين حال حفظ يكپارچگى سيستمى، از نتايج و نشانه هاى وجود ساختار آگاهانه در تشكل و حزب است. (حسينى بهشتى، 1390، 101/6) تنوع تشكلها تابع محيطى است كه در آن شكل گرفته اند. برخى از تشكلها مانند تشكلهاى علمى، تربيتى، فرهنگى، جمعيتهاى سياسى، نظامى و اقتصادى؛ فقط در يك بعد خاص به فعاليت مى پردازند؛ و پاره اى از آنها با توجه به شرايط شكل گيرى و محيط پيدايش خود به صورت علنى يا غيرعلنى به فعاليت مى پردازند. (بيانونى، 1383، 39-40) مسئله ى «تشكل» با هر عنوانى مانند حزب، سازمان و دفتر، در هر نظام اجتماعى ضرورت دارد و در هر مرحله متناسب با آن مرحله، ابعاد آن وسيعتر يا محدودتر ميشود. (حسينى بهشتى، 1360، 4، همو، 1390، 70/6) تشكلهاى مختلف اجتماعى با سه عنصر «ساختار»، «كارويژه» و «اهداف» از يكديگر متمايز مى گردند و هر تشكلى را ميتوان با اين سه ويژگى از ديگر تشكلها باز شناخت. (ايوبى، 1382، 49) در يك طبقه بندى كلى تشكلها را ميتوان به 5 دسته تقسيم كرد؛

تشكل سياسى. اين دسته از تشكلها مبتنى بر اهداف كسب، حفظ يا سهيم شدن در قدرت سياسى و رسيدن به مقامهاى دولتى يا تأثيرگذارى بر تصميمات مقامات سياسى تشكيل ميشوند. (ايوبى، 1382، 41-42)

تشكل مذهبى. گروه هايى مردمى هستند كه با ميل خود و بدون درخواست مادى به آن روى مى آورند و بر اساس باورها و ارزشهاى دينى مردم شكل ميگيرند. (كى منش، 1387، 5)

ص: 274

هيئتهاى مذهبى؛ تشكل دينى است كه با ماهيت مردمى، امكان بسيج مردمى را فراهم نموده و به برگزارى مراسم در مناسبتهاى مذهبى مى پردازد و اخبار و اطلاعات را از طريق وعاظ و سخنرانى ها به مردم انتقال داده و موجب آگاهىِ انقلابى مردم ميشود. (غفارى هشتجين، 1393، 31-32)

تشكلهاى صنفى. تشكلهايى هستند كه به منظور دفاع از حقوق صنفى اعضا، تثبيت اين حقوق، ايجاد همدلى بين آنها، برنامه ريزى و هماهنگى فعاليت هنرى و استفاده عادلانه از تسهيلات، امكانات و حمايتهاى دولتى ايجاد شده است. اين تشكلها عمدتاً به دو صورت هستند: تشكلهاى خودجوش فاقد شخصيت حقوقى كه به صورت گروه غير رسمى فعاليت ميكنند و معمولاً قابل احصا نيستند، تشكلهاى رسمى و داراى مجوز كه در واقع به عنوان ميانجى بين مراجع رسمى و اعضاى حوزه ذى ربط خود فعاليت ميكنند. (فضاهاى فرهنگى ايران، 1382، 29)

تشكلهاى علمى. تشكلهايى هستند كه در حوزه مباحث علمى تعريف شده و غالباً در قالبهاى انجمنهاى علمى فعاليت ميكنند و فعاليت آنها در مراكز علمى شامل برگزارى مراسم مختلف سياسى، اجتماعى، فرهنگى، تريبون آزاد، برگزارى اردوهاى فرهنگى، انتشار نشريات، موضع گيرى هاى سياسى در قالب بيانيه ها و بسيارى از فعاليتهاى ديگر ميباشد. (ر. ك: شوراى عالى انقلاب فرهنگى، 1378)

تشكلهاى اجتماعى. به تشكلهايى اطلاق ميشود كه با شخصيت حقوقى مستقل به صورت غيردولتى، غيرانتفاعى و غيرسياسى، براى انجام فعاليتهاى خود و در راستاى اهداف اجتماعى، بر اساس قانونمندى و اساسنامه مدون و رعايت قوانين موضوعه و مفاد آئين نامه هاى اجرائى فعاليت ميكنند. (آجرلو، 1394، 13-16)

تشكل در قالب هيئتهاى مذهبى و صنفى سابقه ى ديرينه اى دارد. فعاليت گروه هاى سياسى در ايران سابقه زيادى دارد و مشخصه اغلب اين حركتهاى سياسى، نوعى مبارزه عليه وضع موجود بوده است؛ اما پيدايش گروه هاى سياسى سازمان يافته و داراى تشكيلات منظم، اهداف و خط مشى معين در قالب احزاب و تشكلهاى سياسى به پايان جنگ جهانى دوم برميگردد. (عرب عامرى، 1378، 245/2)

ص: 275

تقريباً تمامى گروه ها و تشكيلات مخفى در ايران بر مبناى سه تفكر عمده در جامعه يعنى، انديشه هاى چپ، انديشه هاى ليبرالى - ناسيوناليسم، و تفكر مذهبى شكل گرفته است؛ اين سه نوع تفكر نماينده سه جريان فكرى عمده در ايران بودند و بر حركتهاى فكرى و سياسى داخل كشور تأثير فراوانى داشتند. (جعفريان، 1385، 18-19)

جريان چپ و ماركسيسم. جريان فكرى چپ بيشتر در عصر مشروطه و در پيوند با مشروطه طلبان و مبارزان ايرانى با انقلابيون قفقاز شكل گرفت. ازاين رو نخستين حركتها و تشكيلات سياسى چپ در گيلان و آذربايجان و سپس در تهران و ساير نقاط شكل گرفت. پس از استقرار ديكتاتورى رضاخان اين جريان در هسته هاى انقلابى و نيمه مخفىِ دربرگيرنده ى گروهى از روشنفكران و تحصيل كردگان در اروپا و برخى كارگران و ساير اقشار، جلوه گر شد. (مدير شانه چى، 1375، 33) از اين ميان تقى ارانى و جمعى از همفكران وى گروه معروف به 53 نفر را تشكيل دادند و جريان چپ را تداوم بخشيدند و به خاطر فعاليتهاى كمونيستى توسط دولت رضاخان دستگير و زندانى شدند. (جعفريان، 1385، 18) اما در مهر ماه 1320، بازماندگان گروه 53 نفر به تشكيل نخستين حزب سراسرى، فعال و فراگير به نام حزب توده اقدام كردند. (جعفريان، 1385، 18؛ ر. ك: مدير شانه چى، 1375، 34) حزب توده بيشتر با حمايت اتحاد جماهير شوروى تأسيس شد و با استفاده از تجارب احزاب كمونيستى به سرعت رشد كرد و به دليل مقابله با ملى شدن صنعت نفت، مبارزه با دكتر مصدق، دفاع از منافع شوروى و برخورد با عقايد اسلامى دچار بحران و انشعاب گرديد. (جعفريان، 1385، 18)

جريان ليبراليسم ملى و ناسيوناليسم. در حوزه شكل گيرى انديشه هاى ملى و ناسيوناليسم، انديشه هاى مبتنى بر آزادى خواهى، سبب مطالبه حقوق فردى و اجتماعى و آزاديهاى اساسى، ايجاد مجلس ملى، ظهور تفكرات ليبرالى و ناسيوناليستى در هسته اصلى و جريان غالب انقلاب مشروطه بود. (مدير شانه چى، 1375، 32) نيروهاى ملى و ناسيوناليسم، بقاياى جريان مشروطه خواهى در ايران بود كه در دوره رضاخان اغلب آنها مناصب سياسى و ادارى داشتند. احزاب وابسته به اين جريان، در پى صنعتى شدن نفت، در سال 1329، اقدام به تشكيل جبهه ملى كردند. اكثر قريب به اتفاق اين احزاب، بر اساس نوعى نگرش ناسيوناليستى دست به فعاليت سياسى زدند و شمارى از نيروهاى مذهبى نيز به دليل

ص: 276

تنفر و ترس از ماركسيسم از يك سو و نداشتن رهبرى و يا انديشه سياسى اسلامى جايگزين، در اين احزاب جمع شدند. (جعفريان، 1385، 19)

جريانهاى مذهبى. در آغاز رها شدن از قيد استبداد، شمارى از نيروهاى مذهبى در ارتباط و پيوند با مرجعيت تلاش خود را براى از بين بردن فضاى ضد مذهبى جامعه آغاز كردند و اندكى بعد وارد عرصه سياست شدند و تلاش كردند تا در روند كلى سياسى كشور نيز مؤثر باشند. اين فعاليتها در قالبهاى مختلف سياسى و بر اساس نوعى بازنگرى فكرى در مسائل مذهبى و ارتباط آنها با سياست صورت گرفت. (جعفريان، 1385، 18) يكى از اين جريانات و تشكلهاى مذهبى وارد شده در سياست، هيئتهاى مذهبى بودند. اولين مراسم عزادارى از دوره آل بويه گزارش شده است. قدرت و پتانسيل نهفته در مجالس و مراسم شيعيان چنان بود كه كم كم طمع سياست مداران و حكام جاه طلب را برانگيخت و اين مجالس طى فرايندى، از يك ابزار قدرتمند اعتراضى و عدالت خواهانه به ابزار سياست بازى شاهانه مبدل گرديد. به طورى كه رضاشاه پيش از رسيدن به سلطنت با شركت در مراسم و عزاداريها و هيئتها براى كسب وجهه ملى و مذهبى خود تلاش ميكرد و پس از رسيدن به سلطنت، تغيير رويه داد و به ممنوعيت اين مراسم و دستجات اقدام نمود. در دوره پهلوى دوم و زمان محمدرضا شاه نيز اين فرايند تكرار شد. اما ممنوعيت اين تشكلهاى مذهبى توسط شاهان ايرانى، با واكنش مردم و علما روبه رو شد به طورى كه به صورت علنى و غير علنى نسبت به برپايى اين مراسمها اقدام مى نمودند. (ر. ك: غفارى هشتجين، 1393، 48-68)

يكى از عناصر فعال فرهنگى در زمينه تأسيس و هدايت تشكلهاى مذهبى، اتحاديه مسلمين (تشكل حاج مهدى سراج انصارى) بود كه وى آثار متعددى در دفاع از دين نگاشت. ايشان علاوه بر آثار علمى، در كار ايجاد چندين تشكل و نشريه مذهبى فعال بود. جمعيت مبارزه با بى دينى در سال 1323 و اتحاديه مسلمين را در سال 1324 تشكيل داد. هدف اين تشكل، ترويج اسلام و قرآن و مذهب جعفرى و مبارزه با هرگونه بى دينى و خرافات بود (جعفريان، 1385، 53-60) و يكى از مهمترين فعاليتهاى اتحاديه، پيگيرى مسائل مربوط به فلسطين بود. (سعيدى، 1326، 7، 14)

هر يك از اين سه جريان فكرى با توجه به وابستگيها و علايق فكرى و سياسى خود

ص: 277

چندين نوع زايش تشكيلاتى و غير تشكيلاتى داشته است كه با نامهاى مختلفى بروز يافته و به دنبال تمايلات رهبران آن و انديشه هايى كه وجود داشت در قالبهاى مختلفى ظاهر شد. (جعفريان، 1385، 19) برخى از احزاب و تشكلهاى سياسى تا قبل از پيروزى انقلاب اسلامى، به خاطر نداشتن پايگاه مردمى، وابستگى به بيگانگان و فرمايشى بودن، اقدامات آنها در راستاى پراكندگى در جامعه و نفوذ بيگانگان بود و به همين خاطر در انديشه امام خمينى، عملكرد آنها رويكردى منفى داشت، ايشان با انتقاد از فعاليت غير مشروع احزاب در ايران معتقد بود كه اين تشكيلات و احزاب به دست ديگران و در خدمت به منافع كشورهاى استعمارى ايجاد شده است، (امام خمينى، صحيفه امام، 274/5-275) همانند پديد آمدن حزب رستاخيز و اعلام نظام تك حزبى، به دستور شاه كه با تهديد، حبس، شكنجه، تبعيد و محروم كردن از حقوق اجتماعى، مردم را وادار به پذيرش آن كردند. (امام خمينى، صحيفه امام، 72/3) در پى ايجاد اين حزب، بنيانگذار انقلاب اسلامى، اجبار در عضويت آن را دليلى قاطع بر خفقان رژيم شاه دانست كه قصد داشت مقاومت مردم در مقابل حكومت را به كلى سلب نمايد. ايشان اين حزب را مخالف اسلام و مصالح ملت دانست و شركت در آن را بر عموم مردم ايران حرام اعلام كرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 71/3) در سالهاى اوليه انقلاب نيز گروه زيادى اظهار وجود كردند و هر روز گروه و حزب تازه اى تشكيل ميشد و هر يك افراد زيادى را دور خود جمع ميكردند و با اقدامات خود باعث تفرقه در بين مردم و آشوب در كشور ميشدند. (امام خمينى، صحيفه امام، 312/8) هر تشكل سياسى فقط راه خودش را صحيح ميدانست، در اين ميان، امام خمينى قدس سره بر بقاى انقلاب و استمرار نظام نوپاى اسلامى تأكيد و اين اختلافات را عاملى در جهت تضعيف نيروهاى انقلابى در برابر حاميان رژيم سلطنتى و ضدانقلاب دانست و تشكلات سياسى را به حفظ وحدت فراخواند. (امام خمينى، صحيفه امام، 278/5) مخالفت ايشان با حزب و حزب گرايى، به واسطه غير مردمى و فرمايشى بودن آنها بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 384/1-386) ازاين رو، فعاليت احزاب و تشكلهاى مردمى و اسلامى در صورتى كه با عوارض و پيامدهاى منفى و غير مشروع همراه نگردد مانعى براى فعاليت آن وجود ندارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 540/5)

ص: 278

جايگاه و مشروعيت تشكلها

اساس هر كارى بر مبناى تشكيلات است. (آيت الله خامنه اى، 1370/7/4) جوامعى كه تشكيلات قوى و منسجم دارند از موفقيت زيادى در زمينه هاى مختلف برخوردارند. (حسينى بهشتى، 1377، 165) وجود تشكيلات صحيح و كارآمد از ضروريات زندگى اجتماعى است، اگر توده مسلمانان در خط اسلام متشكل نباشند افراد جامعه، حول هر شخصيت و صاحب نفوذى گرد هم مى آيند و باندهاى خطرناك، فاقد تشكل و انضباط تشكيلاتى را به وجود مى آورند؛ لذا وجود تشكيلات مشروع و كارآمد براى وحدت جامعه ضرورى است. (حسينى بهشتى، 1390، 103/6-104)

در انديشه سياسى شيعه تشكلهاى سياسى نيز همانند ساير احكام و موضوعات سياسى ذيل ارزشهاى عام و چهارچوب نهادى و ساختارى جامعه و دولت اسلامى مشروعيت مى يابد، ازاين رو هيچ فعاليت سياسى نميتواند مغاير موازين اسلامى باشد (ر. ك: فيرحى، 1378، 297-314) از آنجا كه مبناى مشروعيت سياسى نظام حاكم بر جامعه اسلامى، انطباق با مبانى اسلامى است، مشروعيت يك تشكل هم تابع قواعد و قوانينى است كه در اين چهارچوب تصويب شده و مشروعيت يافته باشد. در انديشه انقلاب اسلامى امامت و ولايت، محور و مبناى مشروعيت نظام تلقى ميشود، لذا مشروعيت تشكلهاى سياسى بر مدار رهبرى تشكلها است كه هم تشكيلات را تعيين و هم ويژگى آنها را بيان ميكند. تشكيلات در نظام امامت و امت بايد بر محور حق باشد و در نظام امامت كسى نميتواند ويژگى تشكيلات را خود تعيين كند. ازاين رو تشكل به عنوان مجموعه اى سازمان يافته از انسانهاى معتقد به نظام امامت كه در هر موردى امام تصميم ميگيرد و دلسوزانه آن را اجرا ميكنند، در طول امامت است؛ (حسينى بهشتى، 1391، 233-235) بنابراين مشروعيت هر تشكلى بر پايه ايمان، اعتقاد به خدا، اسلام، اعتقاد به امامت، ضرورت اطاعت از امام و همچنين بر پايه رعايت مرزهايى است كه براى تقسيم مسئوليت در قانون اساسى مشخص شده است. (حسينى بهشتى، 1391، 235)

ص: 279

تشكل و حزب مطلوب

اشاره

بنياد شكل دهنده تشكل و احزاب سياسى، در نظام سياسى مبتنى بر تعاليم دينى، متفاوت از نظامهاى سياسى سكولار است. در انقلاب اسلامى نيز به عنوان انقلابى كه مبتنى بر آموزه هاى اسلامى است، احزاب و تشكلهاى سياسى ضمن در بر گرفتن سلايق مختلف بر پايه ارزشهاى الهى شكل گرفته اند. در نظام اسلامى نميتوان مبناى شكل گيرى تشكلها و احزاب را محصور در منافع مادى دانست. عدالت خواهى و حق طلبى مبناى رفتار اجتماعى و سياسى تشكلها و احزاب در نظام اسلام و انديشه انقلاب اسلامى است. ازاين رو احزاب و تشكلهاى مطلوب، احزاب و تشكلهايى الهى هستند كه هدف آنها كسب رضايت پروردگار است؛ با توجه به مبانى و عملكرد احزاب و تشكلها، حجاب (غفلت و نفاق)، مانع تشخيص احزاب و تشكلهاى الهى از احزاب و تشكلهاى شيطانى ميشود كه با رفع آن ميتوان به سمت حزب و تشكل مطلوب كه همان حزب و تشكل الهى است حركت كرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 191/17-194) در انديشه انقلاب اسلامى، مهمترين شاخصهاى تشكل مطلوب عبارت اند از:

پايبندى به آرمانهاى انقلاب

يكى از ويژگيهاى تشكل مطلوب التزام با آرمانهاى انقلاب، تهذيب نفس، اصول اخلاقى و مبنا و هدف قرار دادن بنيانهاى انقلاب است. (آيت الله خامنه اى، 1377/2/22) تشكل مطلوب، مجموعه اى داراى هدف، آرمان و احساس است. چنين تشكلى بيان ميكند كه متعلق به محيطى برخاسته از عناصر ارزشمندى همانند پاكى، صداقت، انرژى و آرمان گرايى در يك فضاى اسلامى - انقلابى است كه تمامى خصوصيات اين مجموعه را بايد حفظ كرد. (آيت الله خامنه اى، 1387/9/1) ازاين رو احزاب و تشكلهاى سياسى بايد با شناسايى و آموزش، آرمانهاى ايدئولوژيك در جامعه اسلامى را غنا بخشند و با استفاده به روز از دانش بشرى در چهارچوب استقلال ارزشى و ايدئولوژيك در راستاى تحقق ساحت مدنى و فرهنگ سياسى مطلوب در جامعه اسلامى گام بردارند و به نهادينه كردن رفتار سياسى مطلوب در سطوح فردى و جمعى كمك نمايند. (رها، 1384، 279-280)

ص: 280

ايدئولوژى و خط مشى مشترك

داشتن ايدئولوژى مشترك، اساسى ترين اصل و مبناى تشكل اسلامى است و در واقع تبيين كننده ى عقايد و باورهاى افراد است. اما صرف داشتن ايدئولوژى براى تشكل كافى نيست بلكه برنامه و خط مشى و نقطه نظرهاى مشترك، نقش مهمى در شكل گيرى تشكل دارد و بدون وجود اين نقاط مشترك، مردم با هم متشكل نميشوند. (قاسمى خرم آبادى، 1361، 139) تشكل بدون هدف و بدون برنامه ريزى ماندگار نخواهد بود و اگر تشكلى هم با چنين خصوصيات شكل گيرد، چندان تداوم نخواهد داشت. (آيت الله خامنه اى، 1368/9/7)

صداقت در بيان انديشه و پرهيز از عوام فريبى تشكيلاتى

رفتار سياسى حاكم بر تشكلها بايد بر مبناى صداقت باشد. برخى از تشكلها و احزاب بر اساس ريا و تظاهر و مردم فريبى عمل ميكنند. تشكلها و گروه هاى سياسى با هر انديشه و عملكردى بايد مواضع عقيدتى، سياسى و اجتماعى خود را در برابر نهادهاى حاكم شفاف و صريح بيان كنند. همچنين رقابت، ميان تشكلها بايد بر مبناى سازندگى باشد نه بر مبناى طرد و تخريب. اشتراك ميان خطوط اصلى باعث ميشود اعضاى تشكلها در سطحى گسترده تر با رهبرى مورد قبول اعضا گرد هم آيند تا تشكل بزرگترى را شكل دهند و قانون اساسى را زمينه اصلى حركت خود قرار دهند. (حسينى بهشتى، 1390، 104/6-111) حركت يك تشكل براى آنكه در سطح وسيع به ثمر برسد نيازمند امامت و رهبرى است و اتحاد و همسويى نيروها در پرتو رهبرى واحد به پيروزى ميرسد، (حسينى بهشتى، 1391، 235-236) برخوردارى از رهبرى مورد اعتماد و داشتن آرمانهاى تجسم دهنده ى خواسته هاى عموم مردم از معيارهاى شايستگى يك تشكل است. (امام خمينى، صحيفه امام، 435/4) همچنين معيارهاى شايستگى و لياقت تشكيلاتى كه پس از پيروزى، هدايت مردم را بر عهده دارند نداشتن سوابق مشكوك، تقوا، صداقت و درستى در عمل است. (حسينى بهشتى، 1391، 240-242؛ امام خمينى، صحيفه امام، 435/4) انجام درست يك كار دسته جمعى جز با صداقت و همدلى اعضاى آن امكانپذير نيست. (آيت الله خامنه اى، 1368/6/20) تعاون و مشاركت همگانى خصلت تفكيك ناپذير زندگى اجتماعى است و در فعاليتهاى سياسى تشكلها و گروه هاى سياسى اصل مهمى است. (عميد زنجانى، 1375، 52)

ص: 281

حاكميت اراده جمعى و پرهيز از استبداد رأى

اصل مهم در يك تشكل مطلوب، گرفتن تصميمات بر مبناى اراده جمعى همه اعضاى تشكل است. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 237/24) هر مجموعه و تشكلى داراى تفكر سياسى و اجتماعى خاص خود است؛ ولى درعين حال تشكلها ميتوانند به نقد سازنده و به دور از تضعيف يكديگر بپردازند؛ چرا كه چالش علمى و فكرى براى رشد و پيشرفت سودمند است. استحكام ساخت داخلى تشكل اهميت زيادى دارد. استحكام ساختار داخلى يك مجموعه و تشكل مانع از اختلاف سليقه در انجام فعاليت ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1382/7/22)

شناسايى استعدادها

اينكه استعدادها را چگونه بايد شناخت و بعد از شناخت چگونه بايد آن را پرورش داد يكى از مسائل مهم در هر جامعه است. هدف تشكل، شناخت و پرورش استعدادها در يك جامعه است. كشف استعدادها در يك جامعه و ميدان دادن به شكوفايى آن از طريق ايجاد تشكل نيازمند تشكيلات نيرومند، هماهنگ، خلاق و منسجم به جهت رشد و شكوفايى استعدادها است. (حسينى بهشتى، 1377، 116-117) در فعاليتهاى حزبى بعد از بارور شدن استعدادها در داخل تشكيلات، يك حزب تلاش ميكند اين استعدادها را سريعتر به ميدان عمل اجتماعى هدايت كند تا زودتر به عمل سازنده برسد. (حسينى بهشتى، 1390، 114/6-115) در يك سازمان تشكيلاتى بدون مقام پرستى و انحصارطلبى، اعضاى تشكل، خود زمينه عمل و فعاليت را در دست خواهند گرفت. در اين راستا شناسايى استعدادهاى افراد بايد به گونه اى تنظيم شود كه امكانات شكوفايى را از نظام دريافت كنند. (حسينى بهشتى، 1361 «ب»، 42؛ همو، 1390، 115/6)

اصول انضباطى تشكيلات

اصل مهمى كه اعضاى تشكيلات بايد به عنوان يك اصل غير قابل تغيير قبول كنند اين است كه هر فرد عضو تشكل تا حدى استقلال و فرديت خود را از دست ميدهد تا

ص: 282

تشكل به مطلوبيت خود برسد. سه اصل بنيادين حاكم بر انضباط تشكيلاتى؛ شامل توجه به ويژگيهاى افراد مسئول، آزادى انتقاد از رهبران و مسئوليت طبقه آگاه تر است. (حسينى بهشتى، 1386، 131-136)

همدلى و همكارى

در يك كار دسته جمعى به لحاظ تشكيلاتى، اصل مهم، همدلى و همكارى اعضاى تشكل است كه در غير اين صورت كار آنها به نتيجه مطلوب نخواهد رسيد. مسئله همدلى و همكارى، مسئوليت داشتن و مشورت مستمر در يك مجموعه و تشكل، امرى بسيار مهم است. (حسينى بهشتى، 1390، 101/6-102) اصل مهم ديگرى كه در يك تشكل بايد رعايت شود اين است در صورت متفاوت بودن ديدگاه افراد نسبت به هم، كسى كه عضو تشكل است حق بيان نظر شخصى خود را ندارد بلكه بايد تابع رأى و نظر جمع باشد و در نهايت، نظر رسمى آن گروه و تشكل بيان شده و ملاك عمل قرار گيرد. (حسينى بهشتى، 1386، 129-131)

حفظ منافع و مصالح ملى

خداوند در قرآن فرموده است: «وَ اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اَللّٰهِ جَمِيعاً» . (آل عمران، 103) «هر اجتماعى مطلوب نيست، «واعتصموا بحبل اللَّه» مطلوب است». (امام خمينى، صحيفه امام، 334/8) در اين آيه بر اجتماع و تشكل مطلوب كه لازمه آن وحدت است تأكيد شده است. (آيت الله خامنه اى، 1385/5/30) قرآن انسانها را على رغم تفاوت هاى گوناگونى كه بين آنها حكم فرماست به مجموعه اى همگرا و متشكل به سوى امتى واحد دعوت ميكند. بر اين اساس وحدت و يكپارچگى شكل مطلوب جامعه بشرى است. (عميد زنجانى، 1375، 42) در وضعيتى كه كشور نيازمند وحدت و اتحاد كلمه است، تفرقه به عنوان يكى از آفات عملكرد احزاب نامطلوب است. در دوران قبل از انقلاب احزابى همانند حزب توده، حزب دمكرات و حزب رستاخيز كه نشأت گرفته از بيگانگان بودند احزاب غير مطلوبى بودند كه مخالف وحدت و منافع ملى تلقى ميشدند. لذا امام خمينى قدس سره بارها در سخنان خود احزاب را به وحدت و رعايت مصالح جامعه اسلامى دعوت ميكردند. ايشان افراد را دعوت به حزب الله و حزب

ص: 283

مستضعفان نموده كه احزاب جهان شمول قرآنى هستند. (امام خمينى، صحيفه امام، 331/9) دعوت به تشكيل چنين احزابى، به معناى مخالفت با تأسيس و عملكرد ساير احزاب سالم و كارآمد در راستاى اهداف دينى و ملى نبوده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 339/9)

رقابت سياسى احزاب و تشكلها

رقابت سياسى به فعاليتهاى سياسى هر يك از تشكلها براى دستيابى به جايگاه و اهداف خود و پيش افتادن از گروه هاى رقيب گفته ميشود. در كشورهاى غربى رقابت سياسى صرفاً براى دستيابى به قدرت و حكومت است. اما در نظام اسلامى رقابت سياسى براى رسيدن صرفاً به قدرت، داراى مشروعيت نيست؛ (بادامچيان، 1381، 68/2) چرا كه در اسلام، سياست، اداره جامعه در سير الى الله و در صراط مستقيم الهى قرار گرفتن است. ازاين رو جايى براى سياست مآبى، قدرت طلبى و حكومت خواهى باقى نمى ماند كه در آن افراد يا گروه هاى سياسى به جنگ قدرت بپردازند. (بادامچيان، 1381، 69/2) رقابت سياسى در اسلام در خيرات است نه قدرتِ صِرف، در قرآن خداوند مسلمانان را دعوت به مسابقه در خيرات ميكند «فَاسْتَبِقُوا اَلْخَيْرٰاتِ» . (بقره، 148) هدف غايى و آرمانى رقابت سياسى در نظام دينى رسيدن به قدرت براى تأمين منافع توده هاى مسلمان است لذا رقابت سياسى نبايد نفى كننده منافع و مصالح ملت باشد. در صورت تعارض منافع حزب با مصالح ملى، اولويت و اصالت با منافع ملى است. (بادامچيان، 1381، 69/2) ازاين رو تشكلها و احزاب سياسى در صورتى ميتوانند به كارآمدى نظام سياسى كمك نمايند كه رقابت را در چهارچوب منافع ملى تعريف نمايند. (بادامچيان، 1381، 70/2)

اختلاف نظر و رقابت در ماهيت احزاب و تشكلها همواره وجود داشته است. هر تشكل و حزبى داراى اهداف، تفكر و برنامه هاى راهبردى و راهكارهاى مورد نياز اعضا و طرفداران خود است كه با ديگر احزاب و تشكلها تفاوت دارد و اين تنوع افكار و تفاوت ديدگاه در نظريات و برنامه ها امرى طبيعى است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 177/21-178) با وجود نظرات و تفكرات مختلف در جامعه و لزوم پذيرش اين تكثر از سوى جناحها، اعتقاد به تفكر انحصارگرايانه براى جامعه مضر است، اگر كسى يا گروهى در فكر حذف يا تخريب ديگران

ص: 284

برآيد پيش از ضربه زدن به رقباى خود به اسلام و انقلاب لطمه وارد كرده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 179/21)

بنابراين در رقابت سياسى سالم، از مواردى كه به اركان نظام و اعتقاد مردم آسيب وارد مى سازد پرهيز ميشود. (بادامچيان، 1381، 74/2) بهترين شكل ادامه ى يك نظام اجتماعى اين است كه در عين ثبات، تحول داشته باشد. ثبات يعنى استقرار و چهارچوبى كه در جاى خود محفوظ و ريشه دار باشد؛ درعين حال در داخل اين چهارچوب، مسابقه و رقابت وجود داشته باشد. (آيت الله خامنه اى، 1388/12/6) مهمترين اصل در يك رقابت سياسى سالم اين است كه مبتنى بر قانون اساسى و خط بنيانگذار انقلاب اسلامى باشد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1392/2/16) افراد در رقابت سياسى با احترام و كرامت انسانى با يكديگر رفتار نمايند (آيت الله خامنه اى، 1386/10/19) و در ميدان رقابت صادقانه و بر مبناى خدمت عمل كنند. (آيت الله خامنه اى، 1381/1/16) صداقت، احترام متقابل و عدم تخريب يكديگر، ضرورت ايجاد جبهه اى متشكل از همه گروه ها و التزام به قانون اساسى سه اصل مهمى است كه تشكلها و احزاب در رقابت سياسى بايد رعايت كنند. (ر. ك: حسينى بهشتى، 1391، 80-83؛ همو، 1390، 111/6)

مبانى و اصول رقابت سياسى احزاب و تشكلها

اشاره

مبانى و اصول رقابت ميان تشكلها و احزاب در هر نظام سياسى بسته به مبانى فكرى و ارزشى حاكم بر آن متفاوت ميباشد، در نظام سياسى اسلام كه بر پايه مبانى، اصول فكرى و ارزشهاى اسلامى شكل گرفته است، فعاليت و رقابت سياسى تشكلها و احزاب بايد به عنوان بخشى از مجموعه نظام در چهارچوب نظام ارزشى اسلام صورت بگيرد كه در اينجا به برخى از اين مبانى اشاره ميشود.

رقابت سياسى در چهارچوب نظام

در انديشه ى اسلامى با توجه به كثرت و تنوع ديدگاه ها و پذيرش اصل اختلاف به لحاظ نظرى، رقابت سياسى در چهارچوب نظام مورد قبول است. بهترين شكل ادامه ى يك نظام اجتماعى اين است كه درعين ثبات، تحول داشته باشد. يعنى اين چهارچوب در جاى

ص: 285

خود محفوظ ولى درعين حال در داخل اين چهارچوب، تحولات، مسابقات و رقابتها وجود داشته باشد. (آيت الله خامنه اى، 1388/12/6) بنابراين همه ى تحولات بايد در چهارچوب باشد به عنوان مثال اگر كسى وارد ميدان رقابت انتخاباتى شود، اگر بخواهد چهارچوب نظام را بشكند، از قاعده ى نظام خارج شده است، بايد همه چيز در چهارچوب نظام باشد و اين چهارچوب، قابل تغيير نيست. (آيت الله خامنه اى، 1388/12/6) مهمترين اصل رقابت سياسى مبتنى بودن بر قانون اساسى و خط بنيان گذار انقلاب است. (آيت الله خامنه اى، 1392/2/16) افراد در رقابت سياسى بايد با احترام و كرامت انسانى با يكديگر رفتار نمايند (آيت الله خامنه اى، 1386/10/19) و در ميدان رقابت صادقانه و بر مبناى خدمت عمل كنند. (آيت الله خامنه اى، 1381/1/16)

قانون مدارى

يكى از مبانى رقابت سياسى سالم، توجه به قوانين و مبنا قراردادن آن توسط تشكلها، احزاب و گروه هاى سياسى است. قانونمندى و قاعده مندى رفتارهاى سياسى و از جمله رقابتهاى سياسى نقش مهمى در ايجاد فضاى رقابت سياسى سالم دارد. احزاب و گروه هاى سياسى با رعايت چهارچوبهاى مشخص شده در قوانين و مقررات كشور گام مهمى در جهت فراهم نمودن رقابت سياسى سالم برخواهند داشت. امام خمينى قدس سره وجود قانون را براى تدبير و اداره امور كشور ضرورى دانسته و گفتار و عمل در مرز قانون توسط دولت و ملت را سبب رفع اختلافات ميدانست، (امام خمينى، صحيفه امام، 378/14) زيرا قانون و قانونگذارى اصولاً مقدمه اى براى اجراى عدالت و پرهيز از ظلم و تبعيض است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 425/9) ايشان بر ضرورت پايبندى به قوانين و مقررات تأكيد داشت هرچند برخلاف رأى فرد باشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 377/14)

اخلاق مدارى

توجه به اخلاق و هنجارهاى اخلاقى و ارزشى در رقابت سياسى موجب ميشود كه رقابت سياسى احزاب و گروه هاى سياسى از حالت تخريبى فاصله گرفته و در مسير رقابتى سازنده و سالم قرار بگيرد. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ميفرمايد: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ» ؛

ص: 286

به راستى كه من براى به كمال رساندن مكارم اخلاق مبعوث شده ام. (مجلسى، 1403، 210/16) تشكل اسلامى بايد شرايط و اصول اخلاقى را رعايت كند و وسيله اى براى بيشتر انجام دادن مسئوليتها و خودسازى انسانها باشد و پاسدارى از ارزشها، يارى مردم، صداقت، رقابت در جهت خيرات و نيكيها مورد توجه قرار گيرد. (حسينى بهشتى، 1390، 84/6، 111، 125-127)

توجه به اصول و مبانى اسلامى و انقلابى

هر تشكلى خط مشى خاصى را براى خود ترسيم ميكند. مهمترين مبانى حاكم بر رقابت در آموزه هاى اسلامى و آيات و روايات، بر مبناى رقابت در خيرات مورد تشويق است و اسلام براى دستيابى به اهداف، نهادينه كردن اين اصل رفتارى را در جامعه در همه نظامهاى اجتماعى، فرهنگى، سياسى و اقتصادى لازم ميداند، (ميرمعزى، 1387، 11-12) برخلاف نظام سرمايه دارى غرب كه رقابت به مفهوم كوشش براى پيروزى بر رقيب در دستيابى به امتيازات، آزادى فردى، مالكيت خصوصى و پيگيرى منافع شخصى است. (ميرمعزى، 1387، 8) در آيات قرآن به رقابت در خيرات امر شده است «فَاسْتَبِقُوا اَلْخَيْرٰاتِ» . (بقره، 148) و در برخى از آيات هم سبقت جستن در خيرات از صفت هاى مؤمنان شمرده شده است. (مؤمنون، 57-61) خيرات همان مصالح فرد و جامعه به سوى سعادت است و جامعه سعادتمند جامعه اى است كه در آن، شرايط لازم براى حركت همه افراد به سوى سعادت فراهم آمده باشد. (ميرمعزى، 1387، 13) پايه همه خيرات در جامعه، تقوا است يعنى هركس بين خود و خدا سعى كند از جاده صلاح و حق تخطى نكند و پا را كج نگذارد. (آيت الله خامنه اى، 1381/1/16) توجه به اصول و مبانى ارزشى اسلامى و انقلابى نظام از سوى تشكلها، احزاب و جريانهاى سياسى و رقابت در چهارچوب آن، زمينه ساز رقابت سالم و صحيح خواهد بود.

تأليف قلوب و تلاش براى از بين بردن تفرقه

در رقابت ميان احزاب و تشكلها مهمترين عامل كه رضايت خداوند را نيز به همراه دارد، تأليف قلوب و تلاش براى از بين بردن تفرقه و نزديكى مواضع احزاب و جريانها نسبت به يكديگر است و در اين ميان بايد از ايجاد تفرقه افكنى نسبت به هم به شدت پرهيز نمود

ص: 287

و با تبادل افكار و انديشه هاى سازنده مسير رقابت ميان تشكلها را از هرگونه انحراف و افراط و تفريط دور نگهداشت. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 180/21).

وحدت و همدلى

وحدت گروه ها و نهادها يك تكليف الهى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 413/3) وحدت و انسجام تشكلها باعث ميشود هيچ گروه و جريانى نتواند در مقابل آن قيام كند. در مرحله بازسازى و سازندگى نياز بيشترى به وحدت و برادرى ميان همه اقشار و تشكيلات است. دشمن همواره تلاش ميكند ميان اقشار مختلف، احزاب و جبهه ها رقابت ناسالم ايجاد كند كه نتوانند يك جامعه واحد بر مبناى اسلام ايجاد كنند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 180/21) در اين ميان تشكلهاى سياسى بايد در تمام فعاليتها، اخلاص و يكسويى را در برابر خداوند مدنظر داشته، و از منافع شخصى و فردى دور باشند و در فعاليتها با همديگر همكارى و تعاون مستحكمى داشته باشند، برترى جويى و فخرفروشى را در ميان خود درمان كرده و خودخواهى و خودپسندى موجود ميان خود را اصلاح نمايند. (بيانونى، 1383، 83-84)

محدوده مجاز فعاليت تشكلها

فعاليت احزاب و تشكلهاى سياسى بر پايه قوانينى است كه در قانون اساسى هر كشورى مقرر شده است. طبق اصل 26 قانون اساسى جمهورى اسلامى، احزاب، جمعيتها، انجمنهاى سياسى، صنفى و انجمنهاى اسلامى آزادند مشروط به اين كه اصول استقلال، آزادى و وحدت ملى، موازين اسلامى و اساس جمهورى اسلامى را نقض نكنند. نيز هيچ كسى را نميتوان از شركت در آنها منع كرد يا به شركت در يكى از آنها مجبور ساخت. با توجه به اين اصل قانون اساسى، محدوده ى مجاز فعاليت احزاب و تشكلها، مقيد و مشروط به اصولى است كه قانونگذار صريح و شفاف آن را بيان كرده است؛ بنابراين احزابى كه تحت لواى حكومت اسلامى و از روى صداقت و ايمان به خدا در مسير عقيده ى خود حركت ميكنند از نظر اسلام مورد قبول و فعاليت آنها مجاز است. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 192/24-193) در اين ارتباط، اصل بر وجود تشكلها و رقابت سياسى نهادمند است كه در انديشه و عملكرد

ص: 288

سياسى رهبران انقلاب مشاهده ميكنيم به طورى كه اهميت فراوان فعاليتهاى تشكيلاتى در جامعه و تجلى زندگى سياسى - اجتماعى آنان در محدوده مجاز فعاليت تشكلها تأييدكننده آن عملكرد سياسى است. (ر. ك: حسينى بهشتى، 1391، 82-85)

محدوده ى مجاز فعاليت تشكلها و احزاب، مطلوبيت و عدم مطلوبيت ناشى از ايده و كارويژه ى آنها است. (امام خمينى، صحيفه امام، 193/17) احزابى كه داراى ايده ى اسلامى باشند و در عرصه ى فعاليت سياسى، چهارچوب مقررات شرعى را رعايت كنند، مجاز به فعاليت ميباشند؛ (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 193/17-194) بر اين اساس طرح تشكيل حزب مستضعفان با هدف تشكيل جبهه اى واحد از امت اسلامى ارائه گرديد تا مانع تفرقه و تشتّت ميان تشكلها و احزاب سياسى و عاملى براى حفظ وحدت و اتحاد تمام مسلمانان با هر مليت و نژادى باشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 280/9-281) ايده اسلام و تعاليم دينى به عنوان مبناى حزب و دفاع از اسلام و مستضعفان به عنوان يكى از كارويژه ها مورد توجه بوده است؛ (سجادى، 1382، 218) ازاين رو محدوده مجاز فعاليت احزاب و تشكلهاى سياسى در انقلاب اسلامى در سه حوزه ى مضر نبودن فعاليت آنها، عدم خرابكارى در امور سياسى و عدم خيانت به كشور و ملت است و در ديگر موارد محدوديتى براى فعاليت احزاب نيست. (امام خمينى، صحيفه امام، 164/5؛ 297/9-298)

بنابراين با توجه به اصل 26 قانون اساسى جمهورى اسلامى فعاليت تشكلها و جريانات سياسى مشروط به عدم نقض موازين اسلامى و اساس جمهورى اسلامى است؛ ازاين رو بيان و اظهار عقيده غير از تشنج آفرينى است و در اين زمينه دستگاه ها موظف هستند كه در مقابل ناآرامى ها بايستند و آن را مورد تعقيب قانونى و سياسى قرار دهند. (آيت الله خامنه اى، 1366/2/18) آزادى اى كه موجب گمراهى و ركود افكار باشد، سبب عقب گرد جامعه ميشود و اين امر هيچ گاه مورد قبول جامعه نيست. (آيت الله خامنه اى، 1366/2/18) آزادى سياسى اعطاشده به تشكلهاى سياسى اذعان كننده ى پذيرش اصل و اساس تشكلها ميباشد. هرگونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتى كه مصالح مردم را به خطر نيندازد آزاد است و اسلام در تمامى اين شئون حد و مرز آن را تعيين كرده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 266/4)

ص: 289

رسالت تشكلها و احزاب

اشاره

در انديشه سياسى اسلام، بر انجام برخى از امور به عنوان رسالت تشكلها و احزاب تأكيد و توصيه شده است. براى نمونه، نقد و نظارت بر قدرت سياسى، ارشاد و نصيحت افراد نسبت به همديگر و نسبت به حاكميت (امر به معروف و نهى از منكر)، آموزش و تربيت نيروهاى سياسى براى دستيابى و تأمين قدرت سياسى و امثال آن در متون دينى تأكيد شده است. در اين نگرش تشكلها بايد خيرخواه بوده و عملكرد آنها آهنگ عبادت و خدمت براى مردم و نظام جمهورى اسلامى داشته باشد و در انجام وظايف خود بايد طورى عمل نمايند كه آزادى انسانها حفظ شود. (قاسمى خرم آبادى، 1361، 191) با توجه به ديدگاه اسلام و انقلاب مواردى كه به عنوان رسالت احزاب و تشكلها مطرح است عبارت اند از:

سوق دادن جامعه به سوى آرمانهاى انقلاب

برخوردارى از رهبرى قابل اعتماد و داشتن شعارها و آرمانهايى كه كاملاً تأمين كننده ى خواسته هاى عموم مردم باشد، از معيارهاى ضرورى و اوليه براى يك تشكل منسجم و هدفمند است. شناختن درست هويت جامعه ى ايرانى و آرمانهاى اساسى آنها در ابعاد مادى و معنوى، تقوا و صداقت و درستى در عمل، قدرت رهبرى و اداره ى امور و استقامت در مبارزه براى عقيده، از شرايط اساسى هدايت مردم است، كه نشان دهنده شايستگى و لياقت گروه هايى است كه هدايت مردم به عهده ى آنها است. (امام خمينى، صحيفه امام، 435/4)

تربيت و كادرسازى

در تشكل مطلوب، بزرگان و رؤسا نقش بسترسازى، جهت دهى و پشتيبانى اعضا را بر عهده دارند. برخلاف احزاب، در تشكلها گردش مناسب قدرت و مديريت را ميتوان مشاهده كرد. يك تشكل مطلوب، هم وسعت ديد در تشخيص رسالت و مأموريت و هم امكان واقعى به كارگيرى انبوه مخاطبان و اعضا را در تمامى طول سال داراست. (مركز فرهنگى، 1392، 29) خدمت كردن به مردم و مفيد بودن به حال كشور، ترميم نابسامانى ها و خرابيها از جمله وظايف تشكل است. (امام خمينى، صحيفه امام، 266/8)

ص: 290

يك كادر برجسته و لايق، لزوماً افرداى نيستند كه دوره ى خاصى را گذرانده باشند؛ بلكه كسانى هستند كه هدف را درست تشخيص داده و به موقع، اقدام به انجام كارى ميكنند؛ لذا امام خمينى در همان سالهاى اوليه شروع مبارزات خود اقدام به تربيت و كادرسازى نيروهاى انقلابى كردند. (آيت الله خامنه اى، 1377/11/13)

ارائه برنامه براى پيشرفت نظام

لازمه ى فعاليت احزاب و تشكلها داشتن يك برنامه مشخص براى انجام فعاليت است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 413/3) هر تشكلى كه بر مبناى برنامه ريزى باشد كارايى آن ماندگارتر خواهد بود. (آيت الله خامنه اى، 1381/11/7)

كسب مهارت براى مسئوليت پذيرى

مهمترين وظيفه يك تشكل اسلامى - انقلابى اين است كه فضاى جامعه را براى ورود افراد به سمت مهارتهاى اجتماعى فراهم نمايد، تا آنها با ورود به جامعه در ابعاد مختلف سياسى، اقتصادى و اجتماعى نقش آفرينى كنند. در اين ميان خود افراد جامعه نيز بايد در هر رشته و حرفه اى كه هستند مهارتهاى لازم را داشته باشند؛ (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1385/8/17) بنابراين براى يك تشكل مطلوب، اولين گام تمرين كار گروهى در خانواده و سپس عضويت و فعاليت در تشكلهاى اسلامى مدارس و دانشگاه ها است و سومين مرحله وارد شدن در حزبى كه به تعبير قرآن «حزب الله» است و در نهايت ورود به عرصه مديريت و رهبرى جامعه است. (مركز فرهنگى، 1392، 31)

آموزش و آگاه سازى سياسى

مبناى فعاليت تشكلها در جهت آموزش سياسى مردم براى مسئوليت پذيرى در دو سطح قابل ارزيابى است؛ اول، آموزش در سطح عمومى كه از طريق نشريات و رسانه هاى گروهى، اهداف، آرمانها و برنامه هاى خود را به مردم القا ميكنند و دوم، آموزش در سطح خصوصى است كه در اين سطح به آموزش افراد و اعضاى حزب مى پردازند تا آنها را براى

ص: 291

مناصب مختلف سياسى، اقتصادى و اجتماعى و به طوركلى رهبرى جامعه آماده كنند. (براتعلى پور، 1389، 326) اين آموزشها با برگزارى كلاس در حوزه هاى سازنده در ابعاد عقيدتى و دادن آگاهى ثمربخش در حوزه هاى ايدئولوژيك و سياسى همراه است؛ (حسينى بهشتى، 1390، 125/6-129) در انديشه امام خمينى قدس سره نيز بر حضور مردم در صحنه هاى مختلف سياسى مانند انتخابات و به دست گرفتن اداره ى سرنوشت خود و به موازات آن، رشد و ارتقاى آگاهى هاى سياسى تأكيد زيادى شده است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 503/3) انتخابات مظهر حضور فعال و پرشور و زنده ى مردم در عرصه ى سياسى كشور است. (آيت الله خامنه اى، 1388/3/22) با توجه به اهميت انتخابات و مسئوليت اجتماعى افراد در تعيين سرنوشت خود، افزايش آگاهى ها و آموزش سياسى مردم بايد به صورت جدى صورت گيرد و در اين ميان تشكلهاى سياسى و احزاب نقش بسزايى در فرآيند آگاه سازى مردم دارند.

فراهم سازى بسترى مناسب براى رقابت سالم

انتخابات يكى از بسترهاى ويژه ايفاى رسالت تشكلهاى سياسى است، كه به عنوان يك جريان فكرى منسجم در انتخاب كارگزاران از جايگاه خاصى برخوردار است. براى احزاب و تشكلهاى سياسى، سهيم بودن در قدرت سياسى به مثابه يك حق به رسميت شناخته شده است و اعمال آن در جوامع گوناگون و زمانهاى مختلف به شيوه هاى متفاوتى صورت ميگيرد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 367/18-368) رقابت سياسى ميان تشكلها و احزاب نبايد براى امور دنيوى باشد؛ بلكه رقابت بايد در خدمتگزارى به مردم باشد، (آيت الله خامنه اى، 1382/1/1) چرا كه رقابت مشروع و مقبول، فقط رقابت براى خدمت كردن به مردم است. (آيت الله خامنه اى، 1382/1/1)

در نظامهاى انتخاباتى متناسب با نظام حزبى، تشكلهاى سياسى ميتوانند با ارائه برنامه هاى خود، اعتماد عمومى را جلب و با ارائه فهرستى، مردم را در شناسايى افراد نخبه، مؤمن و متعهد يارى رسانند؛ هرچند مردم در انتخابات آزادند و هيچ مقام و حزبى نميتواند نظرات خود را به كسى تحميل كند. اما نميتوان بدون شناخت و تحقيق به كسى رأى داد؛ لذا تشكلها ميتوانند زمينه اين شناخت صحيح را فراهم كنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 337/18)

ص: 292

سازماندهى و همسويى

تشكلها به عنوان فرايندى سازمان بخش در تشكيل نيروها و سازماندهى افراد جايگاه خاصى را در مبارزات سياسى جوامع به خود اختصاص ميدهند. آنها نيروهاى فكرى و مادى پراكنده جامعه را سامان داده و به سوى اهداف مورد نظر، بسيج مى سازند. انضباط و ساماندهى نيروهاى فكرى كه از طريق آموزش سياسى افراد صورت ميگيرد تشكيل حكومت اسلامى را فراهم ميكند. (سجادى، 1382، 191) سازماندهى تشكلها، ابزارى براى دستيابى بهتر به اهداف نظام است. سازمان يابى نيروهاى سياسى به مثابه يك واقعيت غير قابل انكار است. اما در اين راستا، احزاب و تشكلها با توجه به اهدافى كه دارند مورد پذيرش يا انكار قرار مى گيرند. در اين فرض، سازمان يابى گروه هاى اعتقادى و سياسى، زمانى امكانپذير است كه خطوط قرمز نظام اسلامى را رعايت كنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 147/11-149) به طوركلى كار سازماندهى شده، با حفظ انضباط دقيق، رعايت اخلاص و با توكل به خدا ميتواند تأثيرات بزرگى داشته باشد. (آيت الله خامنه اى، 1384/11/18)

هماهنگى و وحدت با ساير تشكلها

تشكلها علاوه بر رسالتى كه خود در جامعه و نظام اسلامى دارند نسبت به تشكيلات ديگر نيز مسئوليت و وظايفى دارند كه برخى از اين وظايف عبارت است از؛ شناخت صحيح نسبت به همديگر، همكارى در برنامه هاى آموزشى، تربيتى، اجتماعى، عمرانى و هر برنامه سازنده ديگر، تذكر، نصيحت و يادآورى هاى لازم و آگاه كردن نسبت به نواقص يكديگر و برطرف كردن موانع آن. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1384/10/13) تشكلها، همواره بايد توجه داشته باشند كه رمز رسيدن به پيروزى، وحدت با يكديگر است. (آيت الله خامنه اى، 1387/8/8) يكى از راه هاى دورى از تفرقه و درعين حال حفظ استقلال تشكلها ايجاد فضاى گفتگو و تعامل است. تشكلها و احزابِ همسو تلاش ميكنند تا جبهه ى متحد را در بين خود ايجاد كنند. (حسينى بهشتى، 1391، 238-239)

ص: 293

مديريت و نظارت

هر يك از تشكلها، نيازمند به رهبر و مدير مى باشند كه در حوزه ى مديريتى خود بتواند با شكل دادن نيروهاى فعال و همفكر و بارور كردن استعدادها و نيروهاى بالقوه آنها، مجموعه اى منسجم و هماهنگ و پرتوان را به وجود آورد تا با به تحرك در آوردن نيروها در جهت سياسى و اجتماعى مشخص، طبق اصول و ضوابط تعيين شده، آنها را از انحراف دور ساخته و سبب قوت و تدام آن گردد. (ر. ك: حسينى بهشتى، 1391، 369-370)

نقش تشكلها در پيروزى و استمرار انقلاب اسلامى

اشاره

در دوران مبارزات انقلاب اسلامى هر يك از تشكلهاى مذهبى، سياسى و صنفى به شكل هاى گوناگونى ظهور كردند و افرادى از قشرهاى مختلف در اين تشكلها شركت كرده و با رهبران و اركان انقلاب همكارى ميكردند. در اين ميان برخى از تشكلها در شكل گيرى انقلاب، برخى در پيروزى و بعضى از آنها در استمرار آن نقش داشتند. در شكل گيرى انقلاب بيشتر، تشكلها و هيئتهاى مردمى - مذهبى نقش پررنگ داشتند. در واقع هيئتهاى مذهبى با توجه به قدمت و سابقه طولانى علاوه بر حفظ كاركردهاى سنتى، كاركردهاى جديدى نيز در طول دوران شكل گيرى و پيروزى انقلاب اسلامى داشتند. اين تشكلها صرفاً كاركرد مذهبى نداشتند؛ بلكه كم و بيش داراى گرايشات سياسى بودند.

برخى از تشكلهاى همسو كه نقش پر رنگى در پيروزى انقلاب داشتند عبارت اند از:

جامعه مدرسين حوزه ى علميه قم

جامعه مدرسين، به طور رسمى در سال 1341، همزمان با طرح لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى آغاز به كار كرد. اين تشكل سياسى از نخستين روزهاى شروع مبارزات انقلاب اسلامى تا زمان پيروزى و تثبيت نظام، در تمام مراحل انقلاب اسلامى حضور داشت. (صالح، 1385، 49/1) جامعه مدرسين يكى از جريانهاى مهم مذهبى - سياسى در طول سالهاى نهضت از سال 1341 تا 1357، بود كه اصالت مذهبى و غير التقاطى بودن از امتيازات آن محسوب

ص: 294

ميشد. افراد اين جريان به لحاظ جايگاه اجتماعى و حوزوى، از جايگاه قابل توجهى در جامعه مذهبى ايران برخوردار بودند و قرار گرفتن تعدادى از آنها در كنار هم و ارائه ى موضع مشترك در قالب يك تشكل و جريان، به صورت طبيعى تأثير و نفوذ اجتماعى آنها را بيشتر ميكرد. (صالح، 1385، 77/1-78) بخشى از فعاليتهاى كلى جامعه مدرسين حوزه علميه در طول انقلاب اسلامى شامل؛ تشكيل جلسه و بحث و تبادل نظر در مسائل مختلف و تصميم گيرى در موارد لازم، تهيه و تنظيم و انتشار اعلاميه، ارتباط با مردم مناطق مختلف كشور و ايراد سخنرانيهاى مذهبى - سياسى، ارتباط و هماهنگى با علما و مراجع تقليد، تعطيل كردن (هدفمند) حوزه، برگزارى مجالس و برپايى تجمع و تحصن و راه پيمايى در موارد لازم ميباشد. (صالح، 1385، 58/1-59) ازاين رو، امام خمينى قدس سره جامعه مدرسين را همگام و برپاكننده ى انقلاب دانسته (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 287/21) و از نقش مهم و تأثيرگذار آن در افشاى رژيم پهلوى و تلاشهاى علمى و مبارزات سياسى آن تقدير كرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 615/21-616)

پس از پيروزى انقلاب، امام بر نقش جامعه مدرسين بر استمرار سيره علمى و فقهى گذشتگان در تربيت شاگردان و تهذيب نفس توصيه كرد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 134/19-135) علاوه برآن، جامعه مدرسين را به همكارى با شوراى عالى تبليغات اسلامى (امام خمينى، صحيفه امام، 370/16-371) و حمايت از دولت و مجلس فراخواند. (امام خمينى، صحيفه امام، 304/19) ايشان با توجه به نقش فراگير علمى، فرهنگى، سياسى و تبليغى اين جريان تأثيرگذار، به اعضاى اين تشكل، هشدار دادند كه مراقب باشند تا انقلاب اسلامى به سرنوشت نهضت مشروطيت دچار نگردد. (امام خمينى، صحيفه امام، 411/18؛ 304/19) سپس براى هماهنگى ميان طلاب و جامعه مدرسين، به طلاب علوم دينى سفارش كردند براى رهايى از اسلام آمريكايى، جذب جامعه مدرسين شوند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 287/21-288)

جامعه مدرسين با توجه به استعداد، علم، تقوا و همچنين بن مايه هاى فقاهتى اعضاى آن، نقش بسيار مهمى در پيروزى انقلاب داشت. شاهد بر اين مطلب، تعيين وظايفى براى آن چون استفاده از نيروى ابتكار و خلاقيت به منظور بهره گيرى از ميراث عظيم فنى و علمى، به كارگيرى ابزارها و روشهاى متداول علمى براى پيشرفت، اولويت بندى اهداف

ص: 295

و برنامه ريزى متناسب با آن، حفظ ارزشهاى انقلاب و ميدان ندادن به دشمن، استخراج احكام الهى از منابع آن براى تدوين مقررات اسلامى، نظم و انظباط و برخوردارى از اشخاص با نفوذ و انديشمند جهت تحول نظام مند، است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1371/8/24)

جامعه روحانيت مبارز

اين تشكل از ابتداى تشكيل تاكنون در تحولات كشور تأثير بسيار مهم و سرنوشت سازى داشته است. جامعه روحانيت مبارز، در سال 1356 توسط برخى از شخصيتهاى برجسته روحانى همچون شهيد مطهرى، دكتر بهشتى، دكتر مفتح، دكتر باهنر، موسوى اردبيلى، هاشمى رفسنجانى و... تشكيل شد. (دارابى، 1388، 186-189؛ مجتبى زاده، 1393، 190) هدف از تشكيل آن، حمايت و دفاع همه جانبه از انقلاب اسلامى، التزام به اصل ولايت فقيه، حمايت و دفاع از نظام جمهورى اسلامى و قانون اساسى اركان آن و حفاظت از اصول و موازين شرع مقدس اسلام معرفى شده كه اين اهداف در راستاى نقش رهبرى روحانيت و با تأكيد بر اصل همراهى دين و سياست در نظام سياسى كشور قرار دارد. جامعه روحانيت مبارز نقش مهمى در تحكيم رهبرى روحانيت در جريان گسترش انقلاب ايفا نمود. اين تشكيلات از طريق شهيد مطهرى و دكتر بهشتى با امام در ارتباط بود، و علاوه بر مشاوره با امام، نقش بازوى اجرايى انقلاب را بر عهده داشت. برپايى تظاهرات و راه پيمايى ها، اعلام عزاى ملى و تعطيل عمومى، ايجاد و برنامه ريزى كميته تنظيم اعتصابات و... بخشى از فعاليتهاى جامعه روحانيت مبارز بوده است. با تشكيل شوراى انقلاب، اعضاى آن را شش نفر از مؤسسين و پايه گذاران جامعه روحانيت تشكيل دادند. با استعفاى دولت موقت و تا تشكيل كابينه دولت، مقرر شد كه هر يك از اعضاى شوراى انقلاب، سرپرستى يك يا چند نهاد و وزارت خانه را عهده دار شود. (مجتبى زاده، 1393، 190-192؛ دارابى، 1388، 186-193)

هيئتهاى مؤتلفه اسلامى

هيئت مؤتلفه ى اسلامى پس از فاجعه پانزده خرداد سال 1342 (مطهرى، مجموعه آثار، 10/1، «مقدمه») با ائتلاف سه گروه مسجد شيخ على، جبهه مسلمان آزاده و گروه اصفهانى هاى

ص: 296

مقيم مركز به پيشنهاد مهدى عراقى شكل گرفت. (شادلو، 1379، 157؛ دارابى، 1388، 229) امام خمينى قدس سره اين سه تشكل سياسى را با يكديگر آشنا و مرتبط ساخت. (ر. ك: بادامچيان، 1362، 35) پس از تشكيل هيئتهاى مؤتلفه اسلامى، شهيد مطهرى از سوى امام خمينى به همراه چند تن ديگر از شخصيتهاى روحانى عهده دار رهبرى اين هيئتها گرديد. (مطهرى، مجموعه آثار، 10/1، «مقدمه») اين تشكل، با هدف ساختن جامعه ى اسلامى و پاسدارى از ارزشها و انقلاب اسلامى شكل گرفت (شناسنامه تشكلها، 1377، 54) و پس از تبعيد امام خمينى قدس سره به تركيه، تلاش كرد از صورت تعليمى و ايدئولوژى خارج شده و به صورت يك سازمان سياسى - نظامى به فعاليت خود ادامه دهد. (مدنى، 1378، 130/2-131) اين تشكيلات اسلامى، با سازمان دهى مردم و هئيتهاى مذهبى براى شركت در راه پيمايى ها و اعتصابات، در پيروزى انقلاب نقش بسزايى داشت و پس از پيروزى انقلاب نيز در خط امام و انقلاب باقى ماند. (عيوضى، 1395، 88)

انجمنهاى اسلامى دانشجويان داخل و خارج از كشور

اين انجمنها به منظور دفاع از انديشه هاى مذهبى و اشاعه ى فرهنگ اسلامى در دانشگاه و خرافه زدايى از برخى باورهاى نادرست، فعاليت خود را شروع كرد و در جريان ملى كردن صنعت نفت و نهضت مقاومت ملى به فعاليتهاى سياسى روى آورد. (كريميان، 1381، 213) پيدايش انجمنهاى اسلامى در دانشگاه ها محصول احساس صادقانه افراد انقلابى بود (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1377/5/1) و هدف آن به دست گرفتن قدرت و حكومت نبود؛ (آيت الله خامنه اى، 1387/9/24) بلكه اين تشكلها فرصتى براى كار دسته جمعى دانشجو و كسب مهارتهاى گوناگون در زمينه ى مسائل سياسى، اجتماعى است. (آيت الله خامنه اى، 1387/9/24)

با آغاز نهضت امام خمينى در سال 1341 و مطرح شدن مسئله انجمنهاى ايالتى و ولايتى، دانشجويان امام خمينى قدس سره را به عنوان مرجع و رهبر براى مبارزات سياسى خود در نظر گرفتند كه در تداوم نهضت اسلامى ايران و پيشگيرى از انحراف حركتهاى دانشجويى نقش مهمى داشت. (ر. ك: روحانى، 1376، 654/2)

ص: 297

در راستاى مبارزات سياسى نهضت اسلامى در ايران به رهبرى امام خمينى و تبعيد ايشان، دانشجويان خارج از كشور، طى نشستى در بهمن 1344، اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان ايرانى در اروپا (گروه فارسى زبان) را با همكارى سيد محمد حسينى بهشتى تشكيل دادند. (زيباكلام، 1378، 301) فعاليت سياسى اتحاديه، با صدور اطلاعيه هاى متعدد به منظور آشكار شدن حقايق، آگاهى دادن به مردم و دعوت به مبارزه، برگزارى تظاهرات و اعتصاب غذا گسترش يافت. (قاسملو، 1389، 112)

باتوجه به اينكه در اساسنامه اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان اروپا بر تقويت و توسعه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در سراسر جهان تأكيد شده بود، (قاسملو، 1389، 45) راهكار عملى امام خمينى براى تنظيم فعاليتهاى اتحاديه ايجاد پايگاهى اسلامى براى معرفى و نشر حقايق اسلام بود تا با آشكار كردن مكاتب منحرف جوانان دانشگاهى را با مكتب اسلام آشنا سازد. (امام خمينى، صحيفه امام، 324/3) نقطه اوج ايفاى نقش تشكيلات دانشجويى، حركت شجاعانه تعدادى از دانشجويان در آبان ماه 1358، تحت عنوان دانشجويان پيرو خط امام در تصرف لانه جاسوسى آمريكا بود كه بازتاب گسترده بين المللى را به همراه داشت. (امام خمينى، صحيفه امام، 93/12) بنابراين تشكلهاى دانشجويى فرصتى براى انجام كار دسته جمعى دانشجويان و نجات از گردابهاى مختلف (آيت الله خامنه اى، 1387/9/24) و همچنين گسترش و تعميق درك اسلامى و روحيه ى ايمانى است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1377/5/10)

حزب جمهورى اسلامى

در ميان تشكلهاى سياسى، حزب جمهورى اسلامى، در استمرار انقلاب نقش بيشترى داشت. اعضاى مؤسس اين حزب شامل سيد محمد حسينى بهشتى، سيد على خامنه اى، محمدجواد باهنر، اكبر هاشمى رفسنجانى و سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى بودند. (كاوشى، 1386، 57)

مهمترين اهداف حزب شامل انتقال تفكرات صحيح دينى و تحليلهاى درست سياسى به اعماق جامعه، تبيين انقلاب و تشريح چگونگى ايجاد يك نظام اسلامى،

ص: 298

استمرار بخشيدنِ شور مبارزه در ميان مردم و حفظ وحدت آنان و آموزش دادن اين مفاهيم به جوانان، تشويق جوانان به انضباط حزبى و آماده ساختن آنها براى حضور در عرصه هاى مختلف مديريت كشور بود. (آيت الله خامنه اى، 1363، 2، 9 (1363/11/26) مهمترين خط مشى حزب، تأكيد بر تداوم و گسترش انقلاب اسلامى، التزام به همبستگى همه نيروهاى مبارز مسلمان معتقد به ولايت فقيه، خوددارى از هر نوع وابستگى و گرايش به گروه هاى مخالف اسلامى و استفاده از همه ى شيوه هاى مبارزه و سازندگى با معيارهاى اسلامى بود. (آيت الله خامنه اى، 1363، 2، 9 (1363/11/29) حزب جمهورى اسلامى از زمان تأسيس تا هنگامى كه منحل شد تأثيرگذارترين حزب در صحنه ى سياسى - اجتماعى ايران بود. برخى از كاركردهاى سياسى - اجتماعى اين حزب در سالهاى بعد از انقلاب اسلامى عبارت بود از:

1. كمك به برگزارى همه پرسى جمهورى اسلامى در دهم فروردين 1358،

2. معرفى نامزدهاى واجد صلاحيت به مردم در انتخابات مجلس خبرگانِ بررسى و تصويب قانون اساسى با تأكيد بر اصل يكصد و دهم آن (ولايت فقيه، اختيارات و مسئوليتهاى ولى فقيه)،

3. كمك به برگزارى همه پرسى قانون اساسى،

4. شركت فعال در انتخابات رياست جمهورى و انتخابات مجلس شوراى اسلامى،

5. مقابله با ضد انقلاب و شركت در جبهه هاى جنگ تحميلى،

6. حمايت از دانشجويان مسلمان پيرو خط امام در حادثه اشغال لانه جاسوسى،

7. تصويب اصول قانون اساسى به ويژه اصول اقتصادى، قضايى و اصل ولايت فقيه. (ر. ك: حسينى بهشتى، 1361 «الف»، 995؛ همو، بى تا، 1-20)

علاوه بر اين تشكلها، تشكلهاى ديگرى چون انجمن تبليغات اسلامى، اتحاديه مسلمين، نهضت خداپرستان سوسياليست، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى، انجمنهاى اسلامى در سراسر كشور و شوراهاى مردمىِ روستاها و شهرها با گرايش كم و بيش سياسى، در پيروزى انقلاب ايفاى نقش نمودند.

ص: 299

جمع بندى و نتيجه گيرى

اشاره

تشكل و تجمّع سازماندهى شده و هدفمند براى رسيدن به هدفى مشترك، از امورى است كه همواره در طول تاريخ، سيره ى عقلا بر آن اتفاق نظر داشته است. امروزه وجود تشكيلات صحيح و كارآمد از ضروريات زندگى اجتماعى است و تشكل مرحله اى از رشد و تعالى زندگى انسان است كه فرد با عضويت در آن مهارتهاى لازم را براى مسئوليت پذيرى به دست مى آورد و از طريق يادگيرى شيوه هاى زندگى تشكيلاتى و گروهى، با افراد مختلف جامعه ارتباط برقرار ميكند و استعدادهاى خود را شكوفا مى سازد.

تشكلهاى مختلف اجتماعى با سه عنصر ساختار، كارويژه و اهداف از يكديگر متمايز ميگردند و هر تشكلى را ميتوان با اين سه ويژگى از ديگر تشكلها باز شناخت. در يك طبقه بندى كلى تشكلها را ميتوان به تشكلهاى مذهبى، سياسى و صنفى تقسيم بندى كرد و تقريباً تمامى گروه ها و تشكيلات مخفى در ايران بر مبناى سه تفكر عمده در جامعه يعنى، انديشه هاى چپ، ناسيوناليسم و گروه هاى مذهبى مطرح گرديده است. اين سه نوع تفكر نماينده سه جريان فكرى عمده محيط ايران بودند و بر حركتهاى فكرى و سياسى داخل كشور تأثير عمده اى داشتند. پايه مشروعيت هر تشكلى بر مبناى ايمان، اعتقاد به خدا، اسلام، اعتقاد به امامت، ضرورت اطاعت از امام و همچنين بر پايه رعايت مرزهايى است كه براى تقسيم مسئوليت در قانون اساسى مشخص شده است.

معيار خط مشى كلى تشكلها از جهان بينى و اصول اعتقادات آنها سرچشمه ميگيرد و هر تشكلى خط مشى خاصى را براى خود ترسيم ميكند. مهمترين مبانى حاكم بر رقابت در آموزه هاى اسلامى و آيات و روايات، بر مبناى رقابت در خيرات مورد تشويق است و اسلام براى دستيابى به اهداف، نهادينه كردن اين اصل رفتارى را در جامعه در همه نظامهاى اجتماعى، فرهنگى، سياسى و اقتصادى لازم ميداند. طبق اصل 26 قانون اساسى جمهورى اسلامى، احزاب، جمعيتها، انجمنهاى سياسى، صنفى و انجمنهاى اسلامى آزادند مشروط به اينكه اصول استقلال، آزادى و وحدت ملى، موازين اسلامى و اساس جمهورى اسلامى را نقض نكنند؛ بنابراين با توجه به ديدگاه اسلام و انقلاب وظايف

ص: 300

تشكلها عمدتاً در سه حوزه آموزش، تربيت و سازماندهى است. در دوران مبارزات انقلاب اسلامى تشكلهاى مذهبى، سياسى و صنفى هر كدام به شكل هاى مختلفى ظهور كردند. و افرادى از قشرهاى مختلف در اين تشكلها شركت كرده و با عناصر انقلابى همكارى ميكردند، در اين ميان برخى از تشكلها در شكل گيرى انقلاب، برخى در پيروزى و بعضى از اين تشكلها در استمرار انقلاب نقش داشتند.

ص: 301

ص: 302

منابع

قرآن كريم.

آجرلو، اسماعيل، منصوريان، مصطفى، فرايند حقوقى تأسيس سازمانهاى مردم نهاد و فعاليت آن در عرصه بين الملل، تهران، سازمان بسيج حقوق دانان، 1394 ش.

آقا بخشى، على، افشارى راد، مينو، فرهنگ علوم سياسى، تهران، نشر چاپار، چاپ اول، 1383 ش.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، بيانات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، پيام دبير كل حزب جمهورى اسلامى در ششمين سالگرد تأسيس حزب، روزنامه جمهورى اسلامى، 1363 ش.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، مكتوبات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

اردشيرى لاجيمى، حسن، رهيافت 5 (گزيده اى از ديدگاه هاى شهيد بهشتى)، قم، دفتر عقل، چاپ اول، 1386 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.

انورى، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، انتشارات سخن، چاپ اول، 1381 ش.

ايوبى، حجت الله، پيدايى و پايايى احزاب سياسى در غرب، تهران، انتشارات سروش، چاپ دوم، 1382 ش.

بادامچيان، اسدالله، انواع تشكل و تشكل خدايى، تهران، بى نا، چاپ اول، 1371 ش.

بادامچيان، اسدالله، بررسى هاى اجمالى پيرامون رقابتهاى سياسى و اثرات آن به امنيت ملى، رقابتها و چالشهاى سياسى در ايران امروز (مجموعه مقالات)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1381 ش.

ص: 303

بادامچيان، اسدالله، بنائى، على، هيئتهاى مؤتلفه اسلامى، تهران، انتشارات اوج، 1362 ش.

براتعلى پور، مهدى، بازخوانى آموزه هاى سياسى اسلام شيعى و مسئله تحزب، تهران، نشر عروج، چاپ اول، 1389 ش.

بيانونى، محمد ابوالفتح، آسيب شناسى جنبشهاى اسلامى: تحليلى پيرامون گونه گونى و نقاط اشتراك تشكلهاى اسلامى، ترجمه عبدالغنى براهويى، تهران، احسان، 1383 ش.

جعفريان، رسول، جريانها و سازمانهاى مذهبى - سياسى ايران (از روى كار آمدن محمد رضا شاه تا پيروزى انقلاب اسلامى، با اصلاحات و افزوده ها)، قم، مؤلف، چاپ ششم، 1385 ش.

حسينى بهشتى، سيد محمد، اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا، تهران، نشر بقعه، چاپ اول، 1386 ش.

حسينى بهشتى، سيد محمد، ارزش تشكل براى دانشجو (سخنرانى و پرسش و پاسخ به سؤالات توسط شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتى)، تهران، حزب جمهورى اسلامى، 1360 ش.

حسينى بهشتى، سيد محمد، بررسى مبانى فكرى آيت الله شهيد دكتر بهشتى (گزيده گفتارها و نوشتارهاى سمينار تبيين انديشه هاى شهيد آيت الله بهشتى، دانشگاه شيراز، 1 و 2 دى 1376)، تهران، چاپ اول، نشر بقعه، 1377 ش.

حسينى بهشتى، سيد محمد، جاودانه تاريخ (آشنايى با افكار و انديشه هاى شهيد مظلوم آيت الله بهشتى، گفتارها)، تهران، سازمان انتشارات روزنامه جمهورى اسلامى، چاپ دوم، 1390 ش.

حسينى بهشتى، سيد محمد، حزب جمهورى اسلامى (گفتارها، گفتگوها، نوشتارها)، تهران، انتشارات روزنه، چاپ دوم، 1391 ش.

حسينى بهشتى، سيد محمد، شهيد بهشتى اسطوره اى بر جاودانه تاريخ، تهران، انتشارات واحد فرهنگى بنياد شهيد انقلاب اسلامى، 1361 ش. «الف»

حسينى بهشتى، سيد محمد، عملكرد يك ساله حزب جمهورى اسلامى، بى جا، بى نا، بى تا.

حسينى بهشتى، سيد محمد، نقش تشكيلات در پيشبرد انقلاب اسلامى، تهران، ستاد برگزارى هفتم تير، چاپ اول، 1361 ش. «ب»

دارابى، على، جريان شناسى سياسى در ايران، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، چاپ سوم، 1388 ش.

دهخدا، على اكبر و ديگران، لغت نامه، تهران، مؤسسه لغت نامه دهخدا و دانشگاه تهران، چاپ اول، 1373 ش.

رها، مجيد، نقش احزاب و تشكلهاى سياسى در رفتار سياسى مطلوب، انديشه انقلاب اسلامى

ص: 304

(فصلنامه)، ش 13 و 14، 1384 ش.

روحانى، سيد حميد، نهضت امام خمينى، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ دوم، 1376 ش.

زيباكلام، صادق، مقدمه اى بر انقلاب اسلامى، تهران، انتشارات روزنه، چاپ سوم، 1378 ش.

سجادى، سيد عبدالقيوم، مبانى تحزب در انديشه سياسى اسلام، قم، بوستان كتاب، چاپ اول، 1382 ش.

سعيدى، سيد غلامرضا، فلسطين مظلوم ضجه مى كشد، آئين اسلام، ش 179، 1326 ش.

شادلو، عباس، اطلاعاتى درباره احزاب و جناحهاى سياسى ايران امروز، تهران، نشر گستره، 1379 ش.

شناسنامه تشكلها و احزاب سياسى جمهورى اسلامى ايران، تهران، انتشارات كميل، چاپ اول، 1377 ش.

شوراى عالى انقلاب فرهنگى، آيين نامه تشكلهاى اسلامى دانشگاهيان، 1378 ش.

صالح، سيد محسن، جامعه مدرسين حوزه علميه قم (فعاليتها (1341-1357)، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامى، 1385 ش.

عرب عامرى، احمد، پيشينه تاريخى، سرشت و خاستگاه احزاب در ايران، مجموعه مقالات تحزب و توسعه سياسى، گردآورنده: دفتر مطالعات و تحقيقات سياسى وزارت كشور، تهران، انتشارات همشهرى، چاپ اول، 1378 ش.

عميد زنجانى، عباسعلى، گزيده كتاب انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن، تهران، كتاب طوبى، چاپ نهم، 1375 ش.

عيوضى، محمدرحيم، هراتى، محمدجواد، درآمدى تحليلى بر انقلاب اسلامى ايران، تهران، دانشگاه پيام نور، چاپ ششم، 1395 ش.

غفارى هشتجين، زاهد، هيئتهاى مذهبى و انقلاب اسلامى، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول، 1393 ش.

فضاهاى فرهنگى ايران، آمارنامه مجتمعهاى فرهنگى و تشكلهاى صنفى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1382 ش.

فيرحى، داوود، مبانى تحزب در مذهب شيعه، ياد (فصلنامه)، تهران، بنياد تاريخ انقلاب اسلامى ايران، ش 53 تا 56، 1378 ش.

قاسملو، اكبر، اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان خارج از كشور به روايت اسناد، تهران،

ص: 305

انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول، 1389 ش

قاسمى خرم آبادى، سيد فريد، يادنامه شهيد مظلوم آيت الله دكتر محمد حسينى بهشتى، قم، انتشارات قدس، 1361 ش.

كاوشى، حسين، حزب جمهورى اسلامى از تأسيس تا فاجعه هفتم تير، تهران، انتشارات دفاع، چاپ اول، 1386 ش.

كريميان، عليرضا، جنبش دانشجويى در ايران از تأسيس دانشگاه تا پيروزى انقلاب اسلامى، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول، 1381 ش.

كى منش، خسرو، مديريت در تشكلهاى دينى، خيمه (ماهنامه)، تهران، مركز مطالعات راهبردى خيمه، ش 49-50، 1387 ش.

مجتبى زاده، على، ليالى، محمدعلى، جريان شناسى سياسى (نگاهى به احزاب، گروه ها و جريانهاى سياسى در ايران معاصر)، قم، دفتر نشر معارف، چاپ اول، 1393 ش.

مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، تحقيق محمدباقر بهبودى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1403 ق.

مدنى، سيد جلال الدين، تاريخ سياسى معاصر ايران، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ نهم، 1378 ش.

مدير شانه چى، محسن، احزاب سياسى ايران با مطالعه موردى نيروى سوم و جامعه سوسياليستها، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگى رسا، چاپ اول، 1375 ش.

مركز فرهنگى، قالب تشكل (درسنامه تشكل اسلامى)، مركز فرهنگى - تبليغى آينده سازان، قم، امام عصر، چاپ دوم، 1392 ش.

مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1377 ش.

معين، محمد، فرهنگ فارسى، تهران، انتشارات اميركبير، 1376 ش.

ميرمعزى، سيد حسين، رقابت و تعاون در نگرش اسلامى، اقتصاد اسلامى (فصلنامه)، قم، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، ش 29، 1387 ش.

ص: 306

توحيد

اشاره

سيد على احمدى(1) (مؤلف)

ابوالقاسم مقيمى حاجى(2) (مسئول علمى)

توحيد؛ اعتقاد به يگانگى خداوند، نفى طاغوت و تعهد به نقش محورى آن در زندگى فردى و اجتماعى.

«توحيد» در لغت برگرفته از ماده «وح د» باب تفعيل به معناى «يكى قرار دادن» است (فراهيدى، 1410، 281/3؛ زبيدى، 1414، 298/5-300) و كاربرد آن در اينجا يا براى مبالغه و به معناى «قرار دادن در غايت وحدت و نهايت بساطت» است يا به جهت نسبت؛ يعنى «نسبت دادن به وحدانيت». (امام خمينى، بى تا «ج»، 650)

«توحيد» در اصطلاح كلامى به معناى «يكى دانستن خداوند» است (ر. ك: طوسى، 1414، 103؛ قمى، 1415، 67/1) كه مشتمل بر يكى دانستن در ذات، آفرينش، تدبير عالم و معبود بودن است (شهيد ثانى، 1409، 174؛ كاشف الغطاء، 1425، 11؛ آيت الله خامنه اى، 1392، 190-191) و لازمه ى آن اقرار به وحدانيت، ربوبيت و نفى شريك و مثل براى خداوند است. (جرجانى، 1412، 31) حقيقت توحيد در اصطلاح عرفان از كثرت به وحدت رفتن، همه ى اغيار را به حق تعالى نسبت دادن و جهات كثرت را در وحدت حقيقى مستهلك ديدن است. (كاشانى، 1380، 616؛ امام خمينى، 1370، 93) براساس اين ديدگاه در عالم هستى تنها يك چيز اصالت داشته و يك مركز قدرت و حيات

ص: 307


1- . مدير گروه فلسفه و عرفان دانشنامه امام خمينى قدس سره، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى قدس سره
2- . مدرس خارج فقه و اصول؛ رئيس پژوهشكده دانشنامه نگارى دينى پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى

وجود دارد كه خداست و تمام جهان با همه ى پديده هاى خود، محتاج اوست و در برابر او خاضع است. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1392، 189، 195) توحيد مبناى اصلى آزادى انسان و نقطه ى كانونى باورهاى اسلامى است. توحيد عبارت است از اعتقاد به خدا، و كفر به طاغوت؛ «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطّٰاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللّٰهِ فَقَدِ اِسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ اَلْوُثْقىٰ» ؛ (بقره، 256) كفر به طاغوت ضرورى است؛ (آيت الله خامنه اى، 1391/8/23) ازاين رو جامعه اى كه داراى اعتقاد توحيدى باشد، زير بار طاغوت و غير حق نمى رود.

همه ى اديان الهى (تحريف نشده)، در اصل توحيد اشتراك داشته و منادى توحيدند. (امام خمينى، صحيفه امام، 98/17) انبياى الهى فرستاده شدند تا توحيد و عدالت را در جامعه پياده كرده (امام خمينى، صحيفه امام، 98/17) و انسانها را از اطاعت غير خدا و شريك قرار دادن براى او نهى كرده و با بت پرستى مبارزه كنند. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 152/18) البته بعضى از پيروان اديان، از توحيد تفسير تحريف شده اى ارائه ميكنند كه با «تعدد آلهه» نيز منافاتى نداشته باشد؛ مانند مسيحيت كه دچار «تثليث» شده و با اعتقاد به اقانيم ثلاثه؛ «اب، ابن، روح القدس» خداوند را در جوهر يگانه و در اقنوم - به معناى اصل - سه دانسته اند و معتقد شدند ذات خداوند با اقنوم وجود، اب و با اقنوم علم، ابن و با اقنوم حيات، روح القدس است و اقنوم علم در عيسى پسر يگانه خداوند تجسد يافته است؛ (امام خمينى، بى تا «د»، 17) و نيز مجوس كه دو مبدأ براى عالم قائل شدند يكى نور و يزدان و ديگرى ظلمت و اهرمن كه خوبيها را به يزدان و بديها و شرور را به اهرمن نسبت دادند. (مقدسى، بى تا، 88/1؛ فاضل مقداد، 1422، 307؛ امام خمينى، بى تا «د»، 11) البته برخى از آنان مانند كيومرثيه، اهرمن را از فكر بد نور كه يزدان است، حادث مى دانند، (امام خمينى، بى تا «د»، 11) هرچند در تعليمات زرتشت عبادت ارواح خبيثه نهى شده و در پرستش ارواح طيبه نيز به پرستش ذات يگانه توصيه شده كه يك نوع توحيد عبادى است. (مطهرى، مجموعه آثار، 498/4) فرقه اى ديگر از مجوس مزدكيه بودند كه به دو اصل قديم قائل بودند (فاضل مقداد، 1422، 310) و معتقد بودند خداوند در عالم بالا بر كرسى نشسته و در پيشگاه او چهار قوه است كه آنها با هفت چيز عالم را تدبير ميكنند. (امام خمينى، بى تا «د»، 12) البته هيچ يك از اين باورها در اسلام راه ندارد و معارف اسلام، معارفى آسمانى و بر اساس عقلانيت است.

ص: 308

قرآن كريم در آياتى متعدد در احتجاج با مشركان دلايلى بر توحيد بيان كرده است؛ (انبياء، 22؛ مؤمنون، 91) در نهج البلاغه نيز اميرمؤمنان عليه السلام علاوه بر آغاز بسيارى از خطبه ها با تأكيد بر وحدانيت خداوند، بعضى از خطبه ها را به توحيد و خداشناسى اختصاص داده است. (نهج البلاغه، خطبه 1 (39-45)، 183 (265-268)، 195 (308-310)

متكلمان بحثهاى علمى بسيارى در اين باره مطرح كرده اند، در مذهب شيعه شيخ مفيد را ميتوان از نخستين متكلمانى دانست كه در روشنگرى اصل توحيد و جدا كردن آن از مكاتبى چون معتزله تلاش كرده اند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1372/1/28) قرآن كريم، با بهترين بيان و رساترين شيوه مباحث توحيدى را ضمن صدها آيه براى عموم مطرح كرده است كه بر اساس آن ميتوان به راحتى شناخت كه موحد كيست و زندگى توحيدى چگونه است. از اين رو توجه به قرآن ضرورى است. (آيت الله خامنه اى، 1392، 223-224) قرآن كريم جامع حقايق و دقايقى از توحيد است كه عقول اهل معرفت در آن متحير مى ماند (امام خمينى، 1370، 263-264) و مقايسه بين قرآن و تصنيفات ساير اديان نشان دهنده اوج عظمت معارف توحيدى در آن است. (امام خمينى، 1370، 264)

جايگاه توحيد

توحيد اصل همه عقايد مسلمانان بوده و مبناى فكرى، اعتقادى و اجتماعى آنان را تشكيل ميدهد. (آيت الله خامنه اى، 1368/9/29) قرآن كريم همه اديان را به سوى وحدت كلمه زير لواى شعار توحيد دعوت ميكند كه شعار مشترك همه اديان الهى است (آل عمران، 64) و در آيات بسيارى بر وحدانيت خداوند تأكيد كرده (آل عمران، 18؛ مائده، 73؛ انبياء، 22؛ مؤمنون، 91؛ اخلاص، 1؛ ر. ك: امام خمينى، 1370، 133، 191؛ همو، بى تا «ج»، 185) و در برابر كفار و مشركان بر توحيد، اقامه برهان مى ع كند. (مؤمنون، 91) در روايات نيز توحيد از اصول دين به شمار آمده و كلمه ى «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» كه نماد توحيد است بسيار بزرگ و با اهميت شمرده شده است به گونه اى كه اگر كسى آن را با اخلاص بگويد مستحق بهشت ميشود. (صدوق، 1362، 23) در همه مذاهب اسلامى توحيد از اصول دين شمرده ميشود؛ كه انكار آن موجب خروج از اسلام است. (قمى، 1415، 278/3) توحيد در اسلام داراى ابعاد و مظاهر مختلفى است، مثلاً توحيد در زمينه ى مسئوليت

ص: 309

انسان در برابر خداوند، در زمينه ى تكاليف مردم، در زمينه ى حكومت و روابط اجتماعى و سعادت جامعه نقش دارد (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1392، 213) يا اينكه اكثر فروع ايمانى، معارف الهى، اوصاف كامل روحى و صفات نورانى قلبى از توحيد منشعب ميشود؛ (امام خمينى، 1377، 89) حتى دعوت به ديگر معارف اسلامى و دعوت به تهذيب نفس در حقيقت به توحيد بازميگردد و مقصد قرآن و تصفيه ى عقول و تزكيه ى نفوس نيز براى نيل به مقصد اعلى يعنى توحيد است (امام خمينى، 1377، 11) و همه اعمال خارجى و فرامين اخلاقى مقدمه ى معارف الهى است كه خود مقدمه دستيابى به توحيد است. (امام خمينى، 1377، 57-58) چنانكه نهايت سير و سلوك عرفانى توحيد است. (امام خمينى، 1370، 305) انسان موحد، تنها خداوند را عامل مستقل تأثيرگذار در عالم مى داند و معتقد است همه قدرتها و فاعلها از ناحيه ى اوست. (امام خمينى، 1370، 171-172) و اين را تفضل و كرامتى از سوى خداوند مى داند كه به توحيد روى آورده و تنها او را عبادت كند، (آيت الله خامنه اى، 1368/3/21) چنين شخصى هيچ گاه احساس نياز به غير حق نميكند، از اين جهت همه مقاصد انبيا دعوت به معرفت الله و توحيد معرفى شده است؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 520/8) البته علم توحيد به تنهايى كافى نيست بلكه همه علوم واسطه عمل هستند (امام خمينى، بى تا «ب»، 473/3) و اعتقاد و ايمان به توحيد مسئوليت آور است و انسان را از پرستش غير و شرك و طاغوت باز مى دارد و اين اصل بر همه شئون جامعه سايه مى افكند و اين نگرش زمينه ساز اصل و مبناى انقلاب اسلامى ايران بوده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 81/5)

اقسام توحيد

توحيد داراى اقسامى است كه عبارت اند از: توحيد ذات، توحيد صفات و توحيد افعال (كاشف الغطاء، 1413، 65) توحيد ذات به معناى نفى تعدد در حق تعالى است و اينكه خدا يكى است و مثل، شبيه و بديل ندارد و همچنين ذات حق بسيط است و كثرت و تركب در آن راه ندارد؛ (ر. ك: امام خمينى، بى تا «ب»، 60/2؛ سبحانى، 1385، 41-42) و توحيد صفات به معناى عينيت صفات با ذات و عينيت صفات با يكديگر است و اينكه هر صفتى كه خداوند دارد در معنا و گستره اش منحصر در اوست و كثرت در اوصاف موجب كثرت در ذات نميشود و

ص: 310

توحيد افعال به اين معنا است كه همه اسباب و مسببات عالم، فعل حق بوده و قائم به اراده اوست و هيچ كس در فعل خود استقلال ندارد. (مطهرى، مجموعه آثار، 101/2-103؛ ر. ك: امام خمينى، بى تا «ب»، 60/2)

توحيد در تقسيم بندى كلى ديگرى، به توحيد نظرى و عملى تقسيم ميشود؛ توحيد نظرى مربوط به شناخت و انديشه است كه خداوند را به يگانگى شناختن (مطهرى، مجموعه آثار، 97/26) و اعتقاد به وحدانيت او در ذات، صفات و افعال است، البته اين اعتقاد نيز مادامى كه از مرتبه علم به مرتبه ايمان قلبى نرسد، داراى ارزش نبوده و اثرى بر آن مترتب نيست. (امام خمينى، 1370، 171) چنانكه شيطان نيز به مرتبه اى از علم رسيده بود، ولى موحد محسوب نشد و اين دانش براى او فايده نداشت و مطيع اوامر الهى به شمار نيامد. (امام خمينى، 1370، 14) در حقيقت بايد اين علم و اعتقاد با رياضت و مجاهدت نفس تبديل به باور قلبى و ايمان شود. (امام خمينى، 1377، 89)

اما توحيد عملى اين است كه انسان اعتقاد قلبى به توحيد را مقدمه ى عمل قرار دهد، (مطهرى، مجموعه آثار، 97/26-98؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1369/3/10) و از عبوديت و اطاعت و تسليم در برابر غير خدا رهايى يابد (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1369/3/10) و همه مؤثرها و فاعلها در عالم را به مؤثر و فاعل حقيقى برگشت دهد و همه كثرتها را به وحدت برگرداند و همه ى جهات كثرتهاى طبيعى و غير طبيعى را فانى در حق تعالى و افعال او ببيند. (امام خمينى، 1370، 171) چه بسا شخصى عمرى را صرف توحيد علمى كند اما از آنجا كه جان او صبغه ى توحيدى نيافته، در مرحله ى عمل و قلب گرفتار تزلزل شود. (امام خمينى، 1377، 9) چنانكه در عرصه ى اجتماع نيز اصل توحيد جارى است و جامعه در مرحله عمل بايد از نفع پرستى، شخص پرستى و لذت پرستى جدا شده و تنها معبود واحد را پرستش كند. (امام خمينى، صحيفه امام، 81/5)

براهين توحيد

قرآن كريم از راههاى مختلفى به اثبات توحيد پرداخته و ادلّه ى متعددى را براى توحيد در خالقيت، توحيد در ربوبيت و توحيد در مالكيت ارائه كرده است. در ميان براهين،

ص: 311

فهم بعضى از آنها دقت و ظرافت بالايى را مى طلبد؛ مانند اوايل سوره ى حديد و سوره ى مباركه ى توحيد. (امام خمينى، 1370، 191) از جمله براهين ميتوان به غناى ذاتى و صمديت حق تعالى (عنكبوت، 6؛ اخلاص، 2) اشاره كرد؛ زيرا داشتن مثل و نظير و اشتراك در جهات در فرض تعدد آلهه مستلزم تركب در ذات است كه از نقص ناشى ميشود؛ (فخر رازى، 1420، 6/7) از اين جهت حق تعالى احد است و در ذهن و خارج، كثرت و تركّب نمى پذيرد (طباطبائى، 1417، 387/20) زيرا هر مركّبى به واسطه ى اجزاء خود موجود است و شىء محتاج ممكن الوجود است نه واجب الوجود؛ (صدرالمتالهين، 1366، 8/4) از ديگر ادله ى توحيد ربوبى، آيات 22 سوره ى انبياء و 91 سوره ى مؤمنون است كه اگر رب و مدبّر در عالم متعدد بود، سبب بروز اختلاف و فساد عالم ميشد. (مطهرى، مجموعه آثار، 94/2)

طبق مبانى فلسفى نيز با براهين متعددى، توحيد در ذات، توحيد در صفات و توحيد در افعال اثبات ميشود كه مبتنى بر اصولى مانند اصالت وجود، تشكيك در وجود، صرف الوجود بودن حق تعالى و ماهيت نداشتن اوست. (صدرالمتالهين، 1375، 430-437)

از جمله ادله بر توحيد در ذات اين است كه چون حق تعالى صرف الوجود است و حدى ندارد، از اين جهت داراى ماهيت نيست و اصل حقيقت آن وجودى بسيط و منبسط است كه نهايتى براى آن متصور نيست، از اين جهت تعدد در آن راه پيدا نميكند. (امام خمينى، بى تا «ب»، 21/1-22؛ 187/2) همچنين دليل توحيد در صفات به اين معنا كه صفات حق تعالى عين ذات بوده و زائد بر ذات نيستند؛ اين است كه لازمه ى زائد بودن صفات، تركب، احتياج و امكان است كه حق تعالى مبرّا از اين امور است (امام خمينى، بى تا «ب»، 123/2-124) بلكه حق تعالى در عين بساطت، صرف الوجود است و اين صفات در عين حقيقت داشتن عين يكديگر و عين ذات هستند و شئون و اعتبارات در ذات محسوب ميشوند. (امام خمينى، بى تا «ب»، 60/2، 300-301)

البته طبق مبناى عرفانى، كه همه كثرات مضمحل در وحدت حق تعالى است، كثرت صفات و اسماى حق تعالى نيز برچيده ميشود و سالك پس از راه يافتن به اسماء الهيه و فناى اسمائى، حجاب اسماء نيز براى او برداشته ميشود و به مرتبه ى فناى ذاتى ميرسد كه از عالى ترين مراتب توحيد است (ر. ك: امام خمينى، 1410، 17؛ همو، 1370، 354) و اين معناى فرمايش

ص: 312

اميرمؤمنان عليه السلام است كه «كمالُ توحِيدِهِ الاِخلاصُ لَهُ و كمالُ الاِخلاصِ لَهُ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنهُ» ؛ «كمال توحيد حق تعالى، اخلاص براى او و كمال اخلاص او، نفى صفات از اوست»؛ (نهج البلاغه، خطبه 1 (39) زيرا صفت غير موصوف و اسم غير از مسمى است و حتى اين نحو غيريت نيز منافى توحيد است. (امام خمينى، بى تا «ب»، 83/1)

توحيد افعالى نيز مبتنى بر فقر مطلق موجودات و محض ربط بودن آنها است؛ زيرا موجودات از خود حيثيت استقلالى ندارند (آيت الله خامنه اى، 1392، 191) و از تمام جهات وابسته و عين فقر به غنى مطلق هستند «و هُوَ اَلْغَنِيُّ اَلْحَمِيدُ» ؛ (امام خمينى، 1421، 62) زيرا اگر موجودى در يكى از شئون خود استقلال داشته باشد؛ چه در هويت و وجود و چه در شئون وجود، از دايره ى امكان خارج شده و به وجوب ذاتى تبديل ميشود كه بطلان آن واضح است. در نتيجه هيچكدام از موجودات در فعل خود استقلال نداشته و از اين جهت افعال آنها به حق تعالى نسبت داده ميشود. اگر چه اين امر، اختيار را از بنده سلب نميكند. (امام خمينى، 1370، 319) بنابراين تمام حمد و ثناها به حق تعالى بر ميگردد و وقتى بنده سالك تمام حمدها را مختص به حق دانست و قبض و بسط همه ى امور را به يد قدرت او ديد، نتيجه توحيد در ذات و افعال، توحيد عبادى است يعنى موحد تنها خداوند را مستحق عبادت دانسته و همه ى عالم وجود را در پيشگاه او خاضع و در حال استعانت مى بيند. (امام خمينى، 1370، 276-277) عبادت در فرهنگ اسلامى، معناى وسيع ترى از پرستش دارد و اطاعت بى قيدوشرط از هر كسى عبادت او به حساب مى آيد. ازاين رو اطاعت اين چنينى از انسان ديگر و يا از يك جامعه ى انسانى و سنت هاى آن و تبعيت از آنها در زندگى، عبادت غير خدا بوده و فرد موحد بايد اين نوع عبادت خود را مخصوص به خداوند نمايد. (آيت الله خامنه اى، 1392، 248، 251-252) بنابراين تبعيت از فرهنگ و تفكر الحادى غربى و مظاهر آن در زندگى فردى و اجتماعى، برخلاف اصل توحيد است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 59/17؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1370/3/26)

مراتب توحيد

توحيد داراى مراتبى است؛ اول اقرار با زبان است، دوم اعتقاد با قلب و سوم محكم

ص: 313

كردن اين اعتقاد با دليل و برهان است. البته اعتقادى كه تنها با زبان باشد و قلبى نباشد داخل در نفاق است و صاحب آن مستحق عذاب خواهد بود. (صدرالمتالهين، 1375، 399) از ديدگاه اهل معرفت (ابن عربى، 1422، 332/1) نيز توحيد به اعتبار مراتب رؤيت و مشاهده حق تعالى؛ به توحيد فعل، صفات و ذات تقسيم ميشود. در توحيد فعلى سالك همه ى افعال را ظهور فعل حق تعالى مشاهده ميكند و همه ى فعلها را فانى در فعل حق مى بيند. (امام خمينى، 1370، 134) در توحيد صفاتى، همه ى صفات را فانى در صفات حق ديده و صفتى براى غير باقى نمى گذارد. (امام خمينى، بى تا «ب»، 350/3) در توحيد ذات همه ى ذوات را به ذات حق برمى گرداند و هويت و انيّتى براى غير حق مشاهده نميكند و حقيقت توحيد ذات در آيه شريفه «هُوَ اَلْأَوَّلُ وَ اَلْآخِرُ وَ اَلظّٰاهِرُ وَ اَلْبٰاطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ» (حديد، 3) نهفته است (امام خمينى، بى تا «ج»، 657) و در اينجا است كه فرد موحد به حقيقتِ «يا من ليس الاّ هو» (امام خمينى، 1371، 80) دست مى يابد.

در صفات الهى اگرچه همه ى صفات عين ذات و عين يكديگر هستند؛ لكن از جهت اعتبارات ذهنى در غيب حق تعالى از هم متمايز ميشوند (قيصرى، 1375، 1035) همچنانكه در نظر سالك نيز صفات الهى كثرت پيدا ميكنند و او ابتدا امور متكثره را در فعل، صفت و ذات واحد مى بيند؛ اما با سلوك سير در اعيان ثابته و اسماء الهى به حقيقت هر يك از اسماء دست يافته و در نهايت همه ى اعيان و اسماء را مستهلك در ذات احدى مى بيند و در اين حال از هيچگونه كثرتى خبرى نيست و اين معناى كلام اميرالمؤمنين على عليه السلام است كه فرمود: «كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْىُ الصِّفَاتِ عَنْهُ» ؛ «كمال توحيد، اخلاص براى او و كمال اخلاص، نفى صفات از حق تعالى است» (نهج البلاغه، خطبه 1 (39) در اين مرحله است كه حق تعالى به تمامه علم و به تمامه قدرت و نيز ديگر صفات است. (امام خمينى، 1415، 103-104)

بعد از اينكه سالك عارف از توحيد فعلى به توحيد صفاتى رسيد به توحيد ذاتى ميرسد و همه ى اينها را فانى در ذات حق مى بيند و گاه غلبه وحدت، عارف را از توجه به كثرت باز مى دارد، هرچند توحيد كامل آن است كه غلبه وحدت او را از كثرت و كثرت او را از وحدت باز ندارد، (امام خمينى، 1378، 102) بنابراين موحد حقيقى اگر به حق نظر كند، مى يابد كه عالم از خود ظهورى ندارد و آنچه ظاهر است حق است و هرگز مخفى نگشته است و

ص: 314

همه ى موجودات ذاتاً، صفتاً و شأناً مستهلك در وجود حق هستند. (امام خمينى، 1415، 67) البته توجه به اين نكته لازم است كه رويكرد امام خمينى قدس سره در بحثهاى علمى توحيد، عرفانى است و به مراتب بالاى توحيد براى سالك نظر ميكند كه كثرتها محو شده و تنها حق تعالى را مشاهده ميكند.

توحيد، زير بناى اصول و فروع دين اسلام

هر يك از اصول دين، يعنى توحيد، عدل، معاد، امامت و نبوت در تعامل با ديگرى است؛ بلكه اصل توحيد خود پايه ى ديگر معارف محسوب ميشود (امام خمينى، بى تا «ب»، 113/1) و درك درست آن، بينش جديدى از ديگر معارف الهى را به انسان عرضه ميكند.

براى مثال پيامبر صلى الله عليه و آله نه تنها وظيفه ى بيان توحيد و معارف الهى را دارد و غايت و مقصد همه انبياى عظام بيان حقايق و سرّ توحيد است (امام خمينى، 1370، 298) بلكه بالاترين مرتبه از توحيد كه توحيد ذاتى است مختص نبىّ خاتم صلى الله عليه و آله است و باقى اوليا از مشكات وجود او به اين مرتبه ى فناى كلى نائل ميشوند. (امام خمينى، 1418، 150-151؛8592 پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله)

همچنين ولايت از ديدگاه كلامى و اجتماعى، نشانه و سايه ى توحيد است (آيت الله خامنه اى، 1370/1/26) اما از نگاه عرفانى شعبه توحيد است؛ زيرا حقيقت ولايت، فيض مطلق (وجود منبسط) است و فيض مطلق ظل و سايه ى وحدت مطلقه است كه عبارت از همان توحيد است و از آنجا كه فطرت انسان متوجه كمال اصلى است قهراً متوجه كمال ظلى هم خواهد بود، (امام خمينى، 1377، 100) از اين جهت در بعضى از روايات فطرت به ولايت تفسير شده است. (بحرانى، 1416، 345/4) اين كلام امام مبتنى بر مبناى عرفانى ايشان در مشيت مطلقه الهى است كه همان فيض مقدس و وجود منبسط باشد و مقام ولايت علوى را هم افق با مشيت مطلقه ميداند. از اين رو اراده ى اهل بيت عليهم السلام همان اراده خداوند خواهد بود و به جهت اتحاد مقام ولايت با مرتبه مشيت مطلقه، فطرت انسانى مايل به ولايت است. (امام خمينى، بى تا «ج»، 592؛ همو، 1377، 100)

حقيقت توحيد در مسئله معاد نيز متبلور است؛ زيرا همان گونه كه مبدأ عالم وجود، واحدى است كه شريك ندارد و داراى وحدت حَقّه است، رجوع و معاد موجودات در عالم

ص: 315

نيز به همان وحدت حقيقى باز ميگردد چنانكه در آيه كريمه آمده است «وَ بَرَزُوا لِلّٰهِ اَلْوٰاحِدِ اَلْقَهّٰارِ» (ابراهيم، 48) رجوع موجودات به اسم واحد است؛ زيرا روز قيامت عرصه ى ظهور حكم وحدت و غلبه جهت ربوبيت و زوال تعيّنات امكانى و فناى حقايق در ذات واحد قهّار است و قهّاريت حق تعالى، هستى و انيّتى باقى نمى گذارد. (ر. ك: گنابادى، 1408، 21/4؛ امام خمينى، 1418، 96؛ همو، 1370، 272)

از جمله ارتباط عدل با توحيد، عدل به مفهوم عام آن است كه اختيار و حسن و قبح عقلى و معلل بودن افعال بارى تعالى را شامل ميشود. اهل حديث و اشاعره بر معتزله ايراد مى گيرند كه عدل كه شامل اختيار انسان و حسن و قبح عقلى افعال است، با توحيد افعالى سازگارى ندارد؛ زيرا معتزله نوعى تفويض و واگذارى و سلب اختيار از خداوند را قائل بودند. در مقابل، معتزله معتقد بودند كه لازمه ى عقايد اشاعره اين است كه امورى مانند ظلم و فحشاء به خداوند نسبت داده شود. (مطهرى، مجموعه آثار، 48/1-49) اما اماميه با جمع ميان اعتقاد به توحيد افعالى و تنزيه حق تعالى از ظلم و فحشاء به اَمرٌ بين اَمرَين قائل شدند كه برگرفته از آموزه هاى اهل بيت عليهم السلام بوده و كامل ترين عقيده در بحث اختيار است؛ از اين رو نه قائل به جبرند و نه تفويض. (امام خمينى، 1421، 37)

اعتقاد به توحيد در فروع دين مانند حج، نماز، زكات و جهاد و مانند آن نيز، متبلور است و اخلاص در عمل و نفى هرگونه شائبه ى شرك در عمل را به دنبال دارد.

آثار توحيد

اشاره

طبق آموزه هاى قرآن كريم و اديان ابراهيمى، يكتاپرستى سبب نجات از عذاب است (غافر، 41-42) و آيات متعددى بر دعوت به توحيد براى رسيدن به سعادت دلالت ميكند. (مائده، 73؛ حج، 34؛ فاطر، 3؛ زمر، 6) مؤمنى كه به توحيد معتقد است در سختيها به قدرت لايزال الهى تكيه ميكند. (توبه، 129) در آغاز اسلام نيز دعوت به توحيد براى رسيدن به فلاح و رستگارى بوده است «قولوا لا اله الاّ الله تُفلِحُوا» . (مجلسى، 1403، 202/18) اعتقاد به توحيد در فرد و جامعه داراى آثار متعددى است و سبب رشد و بالندگى خواهد شد. (طباطبائى، 1417، 155/11) اعتقاد به توحيد داراى آثار متعدد فردى و اجتماعى است:

ص: 316

آثار فردى

مهمترين اين آثار عبارت اند از:

تسليم و توكل. كسى كه توحيد در اعماق روح او نفوذ كرده باشد مانند حضرت ابراهيم عليه السلام در برابر سختيها و فشارها تسليم رضاى خداوند خواهد بود (مطهرى، مجموعه آثار، 110/25؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1386/9/27) و به او توكل خواهد كرد و اين توكل از توحيد فعلى نشأت ميگيرد. (امام خمينى، 1370، 227)

اميد به خداوند. كسى كه به توحيد فعلى برسد و همه ى تأثيرات را فعل حق ببيند، چشم طمع به غير حق تعالى و اميد به غير او نخواهد داشت؛ (امام خمينى، 1370، 131) زيرا تنها بر او توكل داشته و قدرت الهى را فوق قدرتها مى بيند، همواره در برابر اراده ى الهى تسليم بوده و به رحمت او اميدوار ميباشد و دچار يأس و نااميدى نميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 75/10؛ آيت الله خامنه اى، 1392، 296) شخص موحد تنگ نظر نيست و به وظيفه ى خود مى نگرد و آخرت را در مقابل خود مى بيند، از اين جهت فداكارى براى او آسان بوده و خوف و حزنى ندارد. (آيت الله خامنه اى، 1392، 297) بر اساس آموزه هاى قرآنى (آل عمران، 175) در انسان موحد حالت روحى خاصى ايجاد ميشود كه با تكيه بر قدرت پروردگار، در راه هدف خود از دشمنان هراسى نداشته باشد. (آيت الله خامنه اى، 1392، 297، 301)

اطاعت صرف از خداوند. وقتى انسان معتقد بود كه خالق همه ى هستى خداوند است و او قادر بر هر چيز است و كسى شريك او نيست، ديگر از غير او اطاعت نخواهد كرد مگر اينكه اطاعت از او اطاعت از خداوند به حساب آيد. (امام خمينى، صحيفه امام، 387/5) از اين رو انسان موحد مطيع شيطان نيست (امام خمينى، صحيفه امام، 89/20-90) و در مقابل طاغوت و استكبار كرنش نكرده و تسليم نميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 87/18)

آزادى انسان. از آنجا كه آفريننده بشر فقط خداوند است، تنها او بر انسان ولايت دارد، (امام خمينى، 1370، 365؛ آيت الله خامنه اى، 1379/9/12) بنابراين هيچ كسى حق ندارد ديگرى را به آنچه خواست و اراده خود ميباشد مجبور كند بلكه همه در برابر خداوند يكسان و آزاد هستند و كسى نميتواند اين آزادى را محدود كند و براى او قانون وضع كند مگر آنچه را كه خداوند دستور داده و وضع كرده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 387/5-388) افق ديد انسان

ص: 317

موحد به گونه اى وسيع است كه از همه ى تعلقات مادى و نيازهاى پست و حقير آزاد بوده و محبوس اين خواسته ها نيست. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1392، 297)

آثار اجتماعى

مهمترين اين آثار عبارت اند از:

نفى طاغوت و ولايت پذيرى. اعتقاد به توحيد در جامعه سبب ميشود كه جامعه ظلم و بى عدالتى را برنتابد و سر تسليم در برابر طاغوت و استكبار فرود نياورد و حاكم بر امور خود را تنها خداوند بداند و از غير خدا هراسى نداشته باشد و با توكل بر او با دشمنان مبارزه كرده و بر اساس آيه ى قرآن، (آل عمران، 175) منشأ ترس را القائات شيطانى بداند، (آيت الله خامنه اى، 1392، 301) در نتيجه با ظلم ظالمان و طاغوتها مبارزه كند (امام خمينى، صحيفه امام، 388/5؛ آيت الله خامنه اى، 1377/4/21) و نتيجه ى آن قبول ولايت حق است؛ زيرا ولايت نشانه و سايه توحيد است. لازمه ى اين ولايت كه از ناحيه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله و ولىّ مؤمنان رسيده است، تحقق حكومت اسلامى در جامعه است. (آيت الله خامنه اى، 1370/1/26) اين اعتقاد به قدرت لايزال الهى است كه سبب ميشود ملتهاى فقير با تكيه بر ايمان خود قدرتهاى ظالم را شكست دهند، چنان كه در ابتداى اسلام چنين شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 36/5-37)

سعادت و پيشرفت. در جامعه توحيدى رسيدن به سعادت دنيوى و اخروى امكان پذير است و جامعه بر اساس مكارم اخلاق و طهارت پايه گذارى خواهد شد. (مطهرى، مجموعه آثار، 117/2؛ طباطبائى، 1417، 109/4) در نتيجه جامعه اى كه توحيد واقعى در آن حاكم باشد، مردم در آن جامعه به سعادت حقيقى و رستگارى دنيوى و اخروى خواهند رسيد و دنياى آنان نيز آباد ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1382/7/2)

وحدت كلمه. جامعه اى كه به مبدأ واحد اعتقاد دارد و خداوند را مبدأ همه ى امور مى داند، جامعه اى همسو بوده و به وحدت كلمه خواهد رسيد. اگر مسلمانان اين وحدت كلمه را حفظ كنند، ديگر دشمنان اسلام به سرزمينهاى اسلامى طمع نكرده و ثروت آنها را به غارت نمى برند. (امام خمينى، صحيفه امام، 32/2-33؛8592 وحدت ملى؛ وحدت مسلمين)

استقرار عدالت. توحيد زمينه ساز اقامه عدل و قسط در جامعه است، زيرا وحدت در

ص: 318

خالقيت و ربوبيت اقتضا ميكند كه بندگان نيز از دستورات و فرامين او اطاعت كنند و كسى حق سلب آزادى ديگران را نداشته باشد، زيرا همه ى بندگان در برابر خداوند يكسان هستند (امام خمينى، صحيفه امام، 387/5-388) و قومى نسبت به قوم ديگر برترى ندارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 109/17) از اين رو يكى از اهداف اصلى انبيا بعد از توحيد، اقامه قسط در جامعه است و به وسيله اين ديد توحيدى انبيا بوده است كه توانستند با مظاهر شرك مبارزه كرده تا عدل الهى را در جامعه پياده كنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 213/15؛ 86/18) در هر جامعه اى كه توحيد در همه شئون آن سايه افكنده و خداوند تنها معبود آنهاست؛ شخص پرستى، نفع پرستى و لذت پرستى ها محكوم است و همه ى روابط بين انسانها از روابط اقتصادى و غير اقتصادى، لغو شده و معيارهاى الهى جايگزين آن ميشود (امام خمينى، صحيفه امام، 81/5) و عدم رعايت عدالت و انصاف در جامعه توحيدى بى معنا است. (آيت الله خامنه اى، 1378/9/3)

استقلال و آزادى. مسلمانان با تكيه بر توحيد و وحدت كلمه، دل از اجانب بريده و با ايمان و تلاش، كشور خود را از بيدادگرى ابرقدرتها نجات مى دهند و خرابى هاى ناشى از دخالت اجانب را اصلاح ميكنند (امام خمينى، صحيفه امام، 137/12) و جامعه اى كه توحيد در آن حكم فرماست، خداوند را خالق همه و تنها وضع كننده ى قوانين مى شمارد. در اين صورت افراد بشر حق محدود كردن آزاديهاى افراد ديگر يا جامعه و ملت ديگر را ندارند. (امام خمينى، صحيفه امام، 387/5)

كرامت و اعتماد به نفس. اعتقاد به توحيد و توكل بر خداوند، سبب خودباورى و اعتماد به نفس در جامعه شده و ملتها ميتوانند در سايه ى اين اعتماد به نفس مشكلات خود را حل كرده و به سامان برسانند. (آيت الله خامنه اى، 1385/9/4) وقتى جامعه اى به توحيد حقيقى تمسك كرد و به قدرتهاى ديگر توجه نداشت، در مسير عزت و كرامت قدم برمى دارد و به پيشرفت و توسعه دست مى يابد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1369/2/12؛ 1370/1/1؛ 1371/2/23؛ 1371/3/13)

رفع فساد و فحشا. اعتقاد به توحيد و ربوبيت حق تعالى و ايمان به آن، فساد را در جامعه از بين ميبرد. در مقابل، عدم اعتقاد به ربوبيت و ناظر بودن خداوند، سبب ترويج فساد و لاابالى گرى و تسلط قدرتهايى است كه از اينگونه امور سود مى برند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1371/2/23)

ص: 319

عرصه هاى تبلور توحيد

اشاره

توحيد در عرصه هاى مختلفى چون ارتباط با خود، ارتباط با خدا، ارتباط با ديگران و ارتباط با خلقت تبلور مى يابد:

ارتباط با خود

جهاد با نفس. يكى از مظاهر توحيد حقيقى و نفى غير، عرصه ى جهاد با نفس است كه در نتيجه ى آن انسان از هواپرستى و خودخواهى كه شرك خفى است خارج شده و به يكتاپرستى و خداخواهى روى مى آورد (امام خمينى، صحيفه امام، 149/18) و تا زمانى كه خودخواهى و اَنانيّت در انسان غالب باشد از كمال انسانيت و قرب ربوبيت به دور است و سير و سلوك با قدم انانيت و خودبينى، در حقيقت سلوك الى الله نيست بلكه سلوك به سوى نفس است؛ لذا مادر بتها، بت نفس است (امام خمينى، 1370، 8) و تا اين بت، شكسته نشود، انسان الهى نشده و عبادت او نيز در حقيقت، عبادت نفس است و رهايى از آن نياز به مجاهدت و هجرت از خانه نفس دارد. (امام خمينى، بى تا «الف»، 120-122؛ همو، بى تا «ج»، 326)

ارتباط با خدا

اقامه نماز. نماز يكى از عبادتهايى است كه توحيد در آن متبلور است و حقيقت نماز حصول توحيد حقيقى و شهادت به وحدانيت است كه با سالك از ابتدا تا انتهاى نماز سارى است؛ (امام خمينى، 1370، 362) چنانكه «إِيّٰاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّٰاكَ نَسْتَعِينُ» اظهار توحيد در عبادت و استعانت از خداوند است (امام خمينى، بى تا «الف»، 230) و هر يك از قيام، قرائت، ركوع، سجود و يا ديگر اجزاى نماز، اشاره به مقامى از مقامات توحيد است. (امام خمينى، 1378، 85)

فريضه ى حج. قرآن كريم حج را محل تبلور توحيد و اعراض از مشركان مى شمارد؛ (توبه، 3) يكى از عرصه هاى تبلور توحيد، حج است كه در آن حضرت ابراهيم عليه السلام همه مردم را به توحيد و يگانگى دعوت كرد (امام خمينى، صحيفه امام، 87/18؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1387/6/5) و خداوند پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان را به تبعيت از دين و روش ابراهيم عليه السلام فرا مى خواند، (آل عمران، 95) اين دعوت به توحيد، همراه با اعلان برائت از شرك و بت پرستى است. ازاين رو او بتها را

ص: 320

شكست و آنچه پرستش ميكردند، به دور انداخت. بنابراين مراسم حج يك مراسم سياسى - عبادى است كه در آن مسلمانان نداى توحيد سرداده و از آنچه غير حق است برائت مى جويند (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/4/14) و شايسته است از قدرتهاى غرب و شرق برائت جسته و در پيشبرد كشورهاى اسلامى به آنان تكيه نكنند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 92/18؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1369/4/7) خانه ى امن الهى سزاوارترين محل براى ابراز عشق به حق تعالى است كه بدون نفى هرگونه شرك و برائت از مشركان و منافقان و نفى هر تجاوز، ستم، استعمار و بردگى ميسّر نيست و در حقيقت حج تمرين مبارزه با كفر و شرك و تجديد ميثاق در مبارزه با جنود ابليس و ابليس صفتان است. (امام خمينى، صحيفه امام، 315/20-316) حج ميتواند روح توحيد را در دلها زنده كند و كشورهاى اسلامى را كه از يكديگر متفرق شده اند، به هم وصل كند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1369/4/7؛8592 حج ابراهيمى)

ذكر و دعا. خواندن خدا و ياد خدا از سوى انسان موحد اگر به معناى واقعى باشد نفس آدمى را مطمئن ميكند، «أَلاٰ بِذِكْرِ اَللّٰهِ تَطْمَئِنُّ اَلْقُلُوبُ» (رعد، 28؛ امام خمينى، صحيفه امام، 480/18) و آتش فروزان نفس سركش و زيادت طلب را خاموش ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 212/16)

ارتباط با ديگران

حفظ عزت و كرامت مردم. اعتقاد به توحيد سبب ميشود انسان همه ى مردم را بنده خدا بشمارد و نسبت به شخصيت، هويت، عزت و زندگى مردم حساس باشد و با احترام برخورد كند. (آيت الله خامنه اى، 1382/7/22)

مردم سالارى دينى. يكى از جلوه هاى توحيد در نظام اجتماعى حكومت مردم و تأسيس حكومت نه شرقى و نه غربى بر پايه رأى مردم و مردم سالارى دينى است. زيرا مردم سالارى در انقلاب اسلامى ايران متكى بر ايمان به خداوند است و حضور مردم در عرصه انتخابات بر اساس احساس وظيفه دينى صورت مى پذيرد و بر اساس مبانى انقلاب اسلامى، دمكراسى حقيقى، مردم سالارى بر خاسته از ايمان است. (آيت الله خامنه اى، 1384/5/12) در نتيجه اين امر حكومتهاى دست نشانده اى كه سبب ميشوند منافع مادى و معنوى ملتهاى مسلمان به غارت برود ساقط مى گردند. (آيت الله خامنه اى، 1380/5/1)

ص: 321

مبارزه با ظالمان و استكبار. يكى از مظاهر توحيد، نفى اطاعت از غير خداوند است. (امام خمينى، صحيفه امام، 387/5) رهبر كبير انقلاب اسلامى نيز بر اين اساس مردم را به مبارزه با ظلم و طاغوت زمان فراخواند. (امام خمينى، صحيفه امام، 456/3؛ 310/4) استمرار انقلاب و ضامن بقاى آن نيز در گرو توجه به خداوند، توحيد و پرهيز از شرك است. (امام خمينى، صحيفه امام، 127/9-128)

ارتباط با خلقت

حركت در مسير ملكوت. انسان علاوه بر نشئه ى ظاهرى ملكى دنيوى، داراى نشئه ى باطنى غيبى ملكوتى است كه از عالم ديگر است و نفس، كه از عالم ملكوت است، داراى جنودى رحمانى و عقلانى است، كه آن را جذب به ملكوت اعلى و دعوت به سعادت ميكنند و نيز داراى جنودى شيطانى و جهلانى است، كه آن را جذب به ملكوت سفلى و دعوت به شقاوت ميكنند. انسان موحد اگر جنود رحمانيش غالب شد، اهل سعادت و رحمت بوده و در سلك ملائكه و در زمره ى انبيا و اوليا و صالحين محشور است. (امام خمينى، بى تا «ج»، 5) اگر انسان موحد به واسطه ى صدقات و ايثار بر نفس علاقه به دنيا را بتواند سلب يا كم كند، طريق نيل به معارف و انقطاع به عالم غيب و ملكوت و حصول ملكات فاضله و اخلاق كامله را براى خود گشوده است. (امام خمينى، بى تا «ج»، 492)

عدم اسراف. انسان موحد كه همه ى نعمتها را از ناحيه خداوند مى بيند، از تضييع نعمتهاى الهى و زياده روى و اسراف پرهيز ميكند، زيرا اسراف امرى ناپسند و حرام است كه موجب محروميت ديگران از نعمتها ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1372/1/4) اسراف داراى دامنه اى گسترده بوده و شامل ثروتهاى عمومى، منابع طبيعى، انرژى، نيروى انسانى، آب و... ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1375/1/1)

استفاده و حفظ منابع. انسان موحد همه مواهب طبيعى را از ناحيه خداوند مى بيند كه به انسان اجازه بهره بردارى از آن داده و همه ى آنها را براى رشد بشر خلق كرده است، از اين جهت انسانها را تشويق كرده كه به دنبال كشف منابع طبيعى رفته و آنها را پرورش دهند و همه ى اينها را براى رسيدن به اهداف معنوى انجام دهند. (آيت الله خامنه اى، 1375/2/26)

ص: 322

ويژگيهاى جامعه توحيدى

اشاره

جامعه توحيدى، جامعه اى است كه بر اساس جهان بينى توحيدى و اعتقاد به اينكه مبدأ عالم، تنها حق تعالى است و به سوى او باز مى گردد، بنا شده باشد (مطهرى، مجموعه آثار، 320/24) و داراى شاخصه هايى است از جمله:

دعوت به معنويت و انسان سازى

جامعه اى كه بر اساس اصول توحيدى استوار باشد انسانها را به سوى معنويت سوق ميدهد؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 415/8؛ 288/9) زيرا هدف اديان توحيدى، انسان سازى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 504/12) اديان توحيدى به همه ى ابعاد انسان توجه داشته و قصد آنها رشد همه جانبه ى ابعاد وجودى انسان؛ أعم از مادى و معنوى است (امام خمينى، صحيفه امام، 288/7) و براى امور معنوى و مادى انسان برنامه دارند؛ اما مكاتب غير توحيدى به جهات معنوى انسان كارى ندارند و تنها ميخواهند حظ مادى افراد فراهم شود (امام خمينى، صحيفه امام، 287/7-288) و اگر اديان توحيدى به علوم طبيعى هم دعوت ميكنند، به جهت اين است كه انسانها را به مبدأ عالم و توحيد برسانند، به گونه اى كه انسان در آينه ى طبيعت، خداوند را مشاهده كند؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 434/8-435) و در حقيقت جامعه ى توحيدى جامعه اى است كه عهده دار تربيت انسان است تا همه ى ابعاد او را شكوفا كند. (امام خمينى، صحيفه امام، 520/8)

حاكم بودن معيارهاى اخلاقى

جامعه اى كه بر اساس توحيد استوار باشد ارزشهاى اخلاقى در آن حاكم است و قدرتمندان به ضعيفان ظلم نميكنند و افراد براى خداوند كار ميكنند (امام خمينى، صحيفه امام، 46/12) و افراد به خصوص مسئولان از هواى خود و ديگران تبعيت نميكنند. (آيت الله خامنه اى، 1368/3/21)

نفى مظاهر شرك و طاغوت

جامعه توحيدى مظاهر شرك و طاغوت را برنمى تابد و با آن مبارزه ميكند (امام خمينى، صحيفه

ص: 323

امام، 158/10؛ آيت الله خامنه اى، 1374/1/16) و هر آنچه به جاى خداوند قرار گيرد طاغوت است كه بايد با آن مبارزه كرد. از آن جمله، اطاعت از هوا و هوس است كه با توحيد منافات دارد و بايد در عمل با اطاعت از خداوند و فرمانهاى او به نفى هرگونه شرك و طاغوت پرداخت. (آيت الله خامنه اى، 1371/2/23)

عدالت و آزادى

جامعه توحيدى جامعه اى است كه در آن افراد از قيد و بندگى غير آزاد باشند و بهره كشى انسانها از انسانها ملغى، و عدالت واقعى در جامعه برقرار شود و نابرابرى هاى غير عادلانه در آن از بين برود. (مطهرى، مجموعه آثار، 103/24) در جامعه توحيدى اختلاف طبقاتى شديد و تبعيض معنا ندارد. جامعه اى كه در آن برخوردارى افراد جامعه از امكانات، به شدت با يكديگر متفاوت است، جامعه توحيدى نيست. در جامعه توحيدى ملاك برترى بايد تقوا باشد. (آيت الله خامنه اى، 1392، 279-280) وقتى خالق همه يكى است قهراً همه ى مردم از يك اصل و ريشه بوده و مزيتى نسبت به يكديگر ندارند و افراد خاصى نبايد در جامعه از حقوق و مزاياى خاص برخوردار باشند. (آيت الله خامنه اى، 1392، 279-280)

مقاومت در برابر زورگويى

جامعه اى كه بر اساس تفكر توحيدى برپا شده باشد، در مقابل زورگويى مستكبران و ظالمان استقامت ورزيده و با آن مبارزه ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1375/6/7)

نظم و انسجام

در جامعه توحيدى بر اساس آيه 29 سوره زمر، انسانها در يك دستگاه منظم و هماهنگ و تحت فرمان مقامى خيرخواه در يك مسير صحيح حركت ميكنند، برخلاف آن در نظام شرك هر لحظه به سويى و به قطبى كشيده ميشوند. (مطهرى، مجموعه آثار، 117/2) جامعه توحيدى داراى مقصد واحدى است و اين مقصد واحد سبب ميشود افراد در كارهاى خود نظم و انسجام داشته باشند و هر كس در هر مقامى كه هست وظيفه خود را انجام دهد و سلسله

ص: 324

مراتب حفظ شود. در غير اين صورت انسجام جامعه از بين خواهد رفت. (امام خمينى، صحيفه امام، 492/11-493)

نفى تعصب هاى قومى و طبقات اجتماعى

در اسلام، نژاد، قوميت و گروه مطرح نيست. تمام مسلمانان؛ چه اهل سنت و چه شيعه، برادر و برابر بوده و همه ى افراد برخوردار از همه ى مزايا و حقوق اسلامى مى باشند (امام خمينى، صحيفه امام، 351/9) و اصل توحيد مخالف ملى گرايى و گروه گرايى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 444/13) در جامعه توحيدى بر اساس باور به يكى بودن خالق و يكسانى رابطه او با همه ى آفريده هاى خود، افراد از مزايا و فرصتهاى برابرى برخوردارند و افراد به فراخور تلاش و كوشش، از آنها بهره مند ميشوند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1392، 278-280)

همبستگى و اتحاد

افراد جامعه توحيدى، از قوميتها و نژادهاى مختلف، با هم مرتبط بوده و خويشاوندى معنوى دارند؛ بلكه آنها اجزاء عالم را به هم مرتبط و متصل مى دانند (آيت الله خامنه اى، 1368/9/29) و اين سبب ميشود، جامعه اسلامى أعم از كشورهاى مختلف، بر محور توحيد يك صدا و متحد بوده و زير پرچم توحيد در مقابل دشمنان صف واحدى را تشكيل دهند. اما در جامعه اى كه در آن شرك حاكم باشد، افراد آن از هم بيگانه و گسسته اند و اين گسستگى سبب ميشود راه نفوذ و اتصالى ميان افراد وجود نداشته باشد؛ زيرا هر كدام، معبودى خاص را عبادت ميكنند، از اين رو دائماً در جامعه اختلاف و تشتّت حاكم است. (آيت الله خامنه اى، 1368/9/29)

خودباورى

جامعه اى كه معرفت و جهان بينى آن توحيدى باشد، با تكيه بر خداوند به خودباورى اسلامى و ملى رسيده و از استعدادهاى درونى جامعه براى پيشرفت و ترقى آن استفاده ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1383/9/26)

ص: 325

ايثار و فداكارى

اعتقاد به توحيد سبب ميشود جامعه براى رسيدن به اهداف الهى و مبارزه با دشمنان خود، ايثار و فداكارى كند. (آيت الله خامنه اى، 1382/9/5)

ابعاد مختلفى كه براى جامعه ى توحيدى در ديدگاه انقلاب اسلامى بيان شده، بر اساس نگاه متعالى به توحيد است، مبنى بر اينكه توحيد تنها اعتقاد به يگانگى خداوند در خالقيت و ربوبيت نيست؛ بلكه به تحقق توحيد در مرحله عمل و توحيد فعلى است و اينكه هر گونه غيريت را در برابر خداوند نفى كند. اين امر در جهات سياسى و اجتماعى، به معناى نفى قدرتهاى استكبارى و سلطه ى آنها بوده و در جهات معرفتى، نفى هرگونه غيريت و كثرت در برابر حق تعالى است كه سبب حجاب سالك در سير الى الله ميشود.

شرك به معناى شريك قرار دادن براى خداوند است. (طوسى، بى تا، 51/5) براى شرك اقسام مختلفى ذكر كرده اند: 1. شرك در الوهيت 2. شرك در خالقيت 3. شرك در ربوبيت 4. شرك در عبادت 5. شرك در ولايت و محبت. شرك در الوهيت به معناى اعتقاد به موجودى غير از خداوند بوده كه داراى تمام صفات جمال و جلال به صورت استقلال است مانند قول به الوهيت حضرت عيسى عليه السلام. (امين عاملى، 1371، 148، 172-173، 179) شرك در خالقيت به معناى اعتقاد به مبدئى ديگر در خلق و تصرف در عالم است، همانگونه كه مجوس قائل به دو مبدأ خير و شر؛ يعنى يزدان و اهرمن در عالم بودند، (مطهرى، مجموعه آثار، 89/1) و شرك در ربوبيت به اين معناست كه در عالم، ارباب متعددى وجود دارد كه عالم را تدبير ميكنند (ر. ك: طباطبائى، 1417، 33/16) و خداوند رب الأرباب است و تدبير عالم به صورت مستقل به آنها تفويض شده است و شرك در عبادت به معناى خضوع و تذلّل به همراه اعتقاد به الوهيت در پيشگاه غير خدا است، (ر. ك: طباطبائى، 1417، 26/1؛ امام خمينى، بى تا «د»، 13) و شرك در ولايت و محبت را ميتوان در سايه روى گردانى از اهل بيت عليهم السلام جستجو كرد، چرا كه از نگاه عرفانى، ولايت شعبه توحيد است؛ زيرا حقيقت ولايت فيض مطلق است و فيض مطلق ظل و سايه ى وحدت مطلقه يا همان توحيد است. (امام خمينى، 1377، 100)

بر اساس اين اقسام، شاخصه هايى براى شرك وجود دارد: 1. اعتقاد به الوهيت غير حق تعالى، 2. عبادت و خضوع در برابر غير حق تعالى به عنوان الوهيت، 3. اعتقاد به

ص: 326

ربوبيت غير حق تعالى و اداره ى عالم به صورت مستقل. برخى معتقدند كه توحيد ربوبى و خالقى براى داخل شدن در اسلام كافى نيست؛ زيرا طبق بعضى از آيات (يونس، 31) مشركان نيز معتقد به توحيد ربوبى و خالقى بودند، از اين رو مسلمان بايد قائل به توحيد الوهى هم باشد يعنى به غير خدا استغاثه نكند و او را نخواند، لذا هر نوع توسل به غير خدا و طلب شفاعت را شرك تلقى كرده اند. (عثيمين، 1413، 16/7)

لكن اين اعتقاد باطل است؛ زيرا مطلق حاجت خواستن از كسى به معناى اثبات الوهيت براى او نيست و الوهيت به اين معنا است كه او را در برآوردن حاجت مستقل بدانيم؛ اما حاجت خواستن از اولياى الهى به معناى واسطه قرار دادن آنان به جهت قرب آنها به حق تعالى و درخواست امورى از آنها كه به اذن و اراده ى الهى باشد، شرك نيست؛ بلكه امتثال امر خداى متعال در قرآن كريم است كه: «وَ اِبْتَغُوا إِلَيْهِ اَلْوَسِيلَةَ» (مائدة، 35) و الّا اگر مطلق حاجت خواستن شرك باشد بايد همه جهانيان مشرك باشند؛ زيرا بنيان عالم بر تعاون و استمداد از يكديگر است. همچنانكه استمداد براى حاجتهايى كه خارج از طاقت بشرى است نيز شرك نبوده؛ زيرا شرك به اين معنا است كه شخص بدون استمداد از خداوند و به طور مستقل كارى را به انجام رساند؛ اما طلب امورى كه با اراده و اذن خداوند انجام ميشود مانند معجزات، شرك نيست. (امام خمينى، بى تا «د»، 27-31)

شرك در اطاعت

شرك حقيقى در اين زمان، اطاعت از طاغوت و استكبار است كه به بتهايى تبديل شده اند كه عده اى، از آنها بى چون وچرا اطاعت ميكنند و توحيد، نفى عبوديت اين بتها و رها كردن قيدوبند افراد و ملتها از اين عبوديت است. (آيت الله خامنه اى، 1380/7/26؛ 1382/6/26) چنانكه خداوند در قرآن كريم (توبه، 31) يهود را به جهت عبادت احبار و رهبانان خود سرزنش ميكند. با اينكه طبق بعضى از روايات (كلينى، 1407، 53/1) آنها احبار را پرستش نميكردند بلكه اطاعت بى چون وچرا از آنان داشتند با اينكه ميدانستند آنان حرام خدا را حلال ميكنند. (آيت الله خامنه اى، 1392، 246)

گروهى از مشركان در عصر ظهور اسلام با اينكه خالق را واحد ميدانستند، شرك در

ص: 327

عبادت داشتند و معتقد بودند كه عبادت خداوند براى ما موجودات پست ممكن نيست؛ بلكه بايد واسطه اى باشد تا با عبادت او به خداوند تقرب پيدا كنند. چنانكه قرآن كريم نيز به اين نكته اشاره كرده است «... وَ اَلَّذِينَ اِتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيٰاءَ مٰا نَعْبُدُهُمْ إِلاّٰ لِيُقَرِّبُونٰا إِلَى اَللّٰهِ زُلْفىٰ...» . (زمر، 3) آنها به ارواح مجردى قائل شده بودند كه چون اين ارواح قابل ديدن نبودند به هيكل هايى متوسل شدند و هر يك از اين ارواح را متعلق به آن دانستند و از آنجا كه اين هياكل و ستارگان نيز خود طلوع و غروب ميكنند و اين افراد هميشه نميتوانند آنها را ببينند، بتهايى به مثال آن هياكل ساخته تا عبادت اين بتها آنها را به آن هياكل و روحانيون نزديك كند و اين بتها كه خدايان كوچك هستند، آنها را به خداى بزرگ نزديك كنند. (آمدى، 1423، 265/2؛ امام خمينى، بى تا «د»، 15) از آنجا كه در آن زمان ميان اعراب، ايرانيان و هنديان، بت پرستى بيشتر بوده است، بسيارى از آيات قرآن (انعام، 76؛ يونس، 18؛ انبياء، 22، 43، 99) بر رد اين امر دلالت دارد. (طباطبائى، 1417، 279/10-286).

توسل و درخواست شفاعت، در حقيقت دعا كردن پيامبر صلى الله عليه و آله و امام عليه السلام براى كسى است، تا خداوند از گناه او درگذرد و اين كار بنده است كه به اذن خداوند انجام ميشود و كارى خدايى نيست. (امام خمينى، بى تا «د»، 78) شفاعت از شفع به معناى جفت شدن و در كنار هم قرار گرفتن است و در حقيقت نور ولىّ با نور كسى كه به شفاعت نائل ميشود همراه شده و او را به طرف هدايت و نجات ميبرد، (امام خمينى، بى تا «ب»، 268/3) از اين جهت بايد بين شفيع و شفاعت شونده تناسبى وجود داشته باشد تا نور ولايت شامل او شود؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 608/3) لذا شفاعت امرى بدون معيار نيست كه ولىّ خدا بتواند هر كس را خواست شفاعت كند، (امام خمينى، صحيفه امام، 267/3-268) بلكه شخص بايد داراى شرايطى باشد تا مشمول شفاعت گردد. (امام خمينى، بى تا «ج»، 374)

برخى قائلند عبادت يعنى خضوع و تذلل، كه تنها در برابر خداوند جايز است، لذا هر خضوعى در برابر غير خدا را شرك مى شمارند (ابن تيميه، 1426، 48-49) اين سخن باطل است؛ زيرا مطلق تواضع، عبادت نيست؛ تواضع يعنى فروتنى اما عبادت، عبارت است از پرستش به عنوان الوهيت. فروتنى نسبت به بزرگان و دوستان امرى رايج است و مردم آن را عبادت به حساب نمى آورند. برترين مرتبه ى خضوع، سجده است و سجده اگر به عنوان

ص: 328

عبادت نباشد، شرك نيست و از نمونه اين سجده، سجده ملائكه بر آدم عليه السلام بود كه به دستور خداوند انجام شد و يا سجده برادران يوسف عليه السلام و حضرت يعقوب عليه السلام در مقابل يوسف عليه السلام؛ درحالى كه اين سجده به عنوان عبادت نبوده است؛ البته در شريعت اسلام سجده براى غير خداوند جايز نيست. (امام خمينى، بى تا «د»، 23-26)

همچنين طبق بعضى روايات، زيارت و تعمير قبور ائمه عليهم السلام از امورى است كه ثواب بسيارى براى آن ذكر شده است، (طوسى، 1364، 22/6؛ مجلسى، 1403، 120/97-121) اما روايتى كه در آن به مسطح كردن قبور مرتفع امر شده، (حر عاملى، 1414، 209/3) به اين معنا است كه قبل از اسلام قبرها را به صورت برجسته مى ساختند و روى آنها صورتها و تمثال هايى قرار داده و آنها را عبادت ميكردند كه اسلام دستور به تخريب آنها داده است و اين ارتباطى به ساخت گنبد و رواق ندارد و بر فرض حرمت، معصيتى بيش نيست، از اين رو چگونه سبب شرك و كفر ميشود؟ (امام خمينى، بى تا «د»، 65-68) علاوه براين اگر ساخت گنبد و بارگاه، عبادت آنها باشد، بايد طواف كعبه نيز سنگ پرستى باشد؛ درحالى كه هيچ مسلمانى چنين اعتقادى ندارد. (امام خمينى، بى تا «د»، 63-64)

راهكارهاى ترويج نگاه توحيدى در جامعه

براى ترويج توحيد در جامعه لازم است جهان بينى و نگرشهاى افراد آن جامعه بازسازى شود. از اين جهت انبياى الهى وظيفه ى تبليغ يكتاپرستى را در جوامع خود به عهده داشته اند. (طباطبائى، 1417، 277/7) چنانكه قرآن كريم از دعوت به يكتاپرستى حضرت نوح عليه السلام، (هود، 25) ابراهيم عليه السلام، (انعام، 74) شعيب عليه السلام (اعراف، 85) و ديگر انبياى الهى (يونس، 75، هود، 53) سخن به ميان آورده است. عمده ى مقصد انبيا نشر توحيد و معارف الهى و قطع ريشه كفر و شرك (امام خمينى، 1370، 153) از طريق راهكارهاى زير بوده است:

1. گسترش معارف قرآنى و ادعيه كه مملو از آموزه هاى توحيدى است و جامعه اى كه با قرآن و معارف اصيل آن آشنا باشد و به آن عمل كند جامعه اى توحيدى خواهد بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 355/19؛ همو، بى تا «ج»، 660) همچنين نهادهاى تربيتى نيز بايد با تكيه بر آموزه هاى دينى، تربيت الهى و اسلامى را در جامعه رواج دهند، (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام،

ص: 329

435/8) به گونه اى كه اعتقاد به توحيد در بدنه زندگى افراد قرار گيرد (آيت الله خامنه اى، 1389/9/10) و در عمل، افراد از عبادت غير خداوند دست برداشته و در برابر بتهاى درون و بيرون خضوع نكنند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1370/3/26)

2. ترويج و تبيين انواع عبادتهاى اسلامى و باورپذيرى آنها، نقش مؤثرى دارد كه در ميان آنها، مراسم حج يكى از راههاى مؤثر در ترويج توحيد بوده و مراتب معنوى آن سرمايه حيات جاويد است و انسان را به افق توحيد نزديك ميكند (امام خمينى، صحيفه امام، 25/19) و طنين انداز آواى توحيد است. (امام خمينى، صحيفه امام، 82/21) اعلان برائت از مشركان از اركان توحيدى و واجبات سياسى حج است (امام خمينى، صحيفه امام، 314/20) و از اصول اوليه توحيد به شمار ميرود. (امام خمينى، صحيفه امام، 316/20)

3. نفى هواپرستى، پول پرستى، جاه پرستى و نفى تبعيض و ظلم در جامعه (مطهرى، مجموعه آثار، 116/2-117) و تغيير فرهنگ غير اسلامى به اسلامى و ترويج معنويت در جامعه سبب ميشود افراد بر اساس ديدگاه توحيدى تربيت شوند و در مراكز تعليم و تربيت با افكار توحيدى رشد كنند (امام خمينى، صحيفه امام، 108/8) و همراه با علم، تهذيب نيز داشته باشند. (امام خمينى، صحيفه امام، 37/2)

4. مبارزه با مظاهر شرك كه همه ى موجوديت توحيد را به خطر انداخته و تمام مظاهر ملى، فرهنگى، دينى و سياسى را بازيچه هوا و هوس كرده است. مبارزه با شرك در گذشته معطوف به مبارزه با پرستش چوب و سنگ بوده است؛ اما اكنون شامل مبارزه با مشركان و كشورهاى ستمگر است كه با ترويج بت پرستى مدرن، فرهنگ ملتها را هدف گرفته و روحيه ى عجز و ناتوانى را در آنها تبليغ ميكنند. ازاين رو بايد مانند ابراهيم عليه السلام به مبارزه با اين قدرتها پرداخت و در اين راه از فدا كردن اسماعيل ها ابا نداشت. (امام خمينى، صحيفه امام، 316/20-317)

5. تشكيل حكومت اسلامى از مؤثرترين راههاى ترويج توحيد در جامعه است. جامعه اى كه بر اساس اسلام اصيل برپا شود، ميتواند توحيد حقيقى را گسترش دهد، چنانكه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله كه منادى توحيد بود حكومت تشكيل داد و به اقصى نقاط عالم نماينده فرستاد. (امام خمينى، صحيفه امام، 422/18)

ص: 330

6. عمل دعوت كنندگان به توحيد حقيقى و معارف دين و التزام به آن سبب ميشود توحيد در جامعه گسترش يابد؛ اما اگر كسى كه به توحيد دعوت ميكند، خود را تزكيه نكرده باشد و زبان و قلب او در تصرف شيطان باشد، نميتواند جامعه را به سوى توحيد بكشاند. (امام خمينى، صحيفه امام، 134/19) همچنين مسئولان جامعه نيز بايد اهل ايمان و توحيد باشند؛ زيرا كسانى كه خود اعتقاد و ايمان ندارند، كشور را به سوى تباهى سوق مى دهند. (امام خمينى، صحيفه امام، 472/7)

7. ايجاد الگوى مناسب براى جوامع اسلامى در مسير نفى استبداد و شرك سبب ميشود، اين جوامع در مقابل طاغوتها و قدرتهاى استبدادى قيام كرده و به پياده كردن توحيد اقدام كنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 109/17؛ آيت الله خامنه اى، 1368/4/19)

محوريت توحيد در اصول و مبانى انقلاب اسلامى

اشاره

با توجه به آنچه در آثار فردى و اجتماعى توحيد آمد، اصل توحيد در اسلام استوارترين مبناى مبارزه ى ضداستبدادى و ضداستعمارى است كه در مرحله ى عمل و عينيت خارجى توسعه مى يابد و بر اساس آن ميتوان به مبارزه ى با طاغوت و نفى قدرتهاى مستكبر پرداخت و حكومت توحيدى برقرار كرد. (مطهرى، مجموعه آثار، 51/24؛ امام خمينى، صحيفه امام، 36/5-37؛ آيت الله خامنه اى، 1377/4/21) ازاين رو مردم ايران بر اساس آرمانهايى الهى، انقلاب كردند كه بر مبناى نفى طاغوت و هرگونه استبداد و استكبار از ناحيه ى قدرتهاى جهانى و ايجاد حكومت دينى بر اساس حاكميت احكام اسلام بوده و موجب پيشرفت در زمينه هاى فرهنگى و اقتصادى و حصول عزت شده است. (آيت الله خامنه اى، 1383/4/1؛ 1383/6/31) اين انقلاب؛ نفى سلطنت تحميلى 2500 ساله و اثبات حكومت الهى توحيدى بود. در دوران پهلوى اگرچه مذهب رسمى كشور به ظاهر اسلامى بود (آيت الله خامنه اى، 1387/1/1) لكن دولت، درصدد تقويت شرك، آتش پرستى و محو نشانه هاى اسلام بود (امام خمينى، صحيفه امام، 163/4) و در سياستهاى خود مروج فرهنگ غربى بوده و فرهنگ اسلامى را در سطوح جامعه تضعيف ميكرد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1369/3/10) انقلاب اسلامى مبتنى بر حقيقت توحيد؛ به معناى حاكميت ارزشهاى الهى و نفى حكومت طاغوت (آيت الله خامنه اى، 1382/7/22) براى ساختن

ص: 331

ايرانى آزاد، آگاه و برخوردار از عدالت اجتماعى و رفاه و امنيت است. (آيت الله خامنه اى، 1375/8/30) تكيه بر قدرت الهى و حقيقت توحيد، در همه ى شئون انقلاب و جامعه سايه افكند و انقلاب را به پيش برد. در جامعه و انقلابى كه در اصول آن تنها خداوند معبود انسان است و نفع پرستى و لذت پرستى جايى ندارد، انسانها فقط به پرستش خداوند دعوت ميشوند و اين امر بر روابط اقتصادى و غير اقتصادى در داخل و خارج كشور تأثير مى گذارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 81/5) چنانچه ملت ايران اگر بر اساس آموزه هاى قرآن در مبارزه با استكبار و جنگ افروزى هاى مستكبران عالم، قدرت ايستادگى نداشت، نميتوانست در برابر مشكلات پيش رو، محاصره اقتصادى، تحريمها و انواع دسيسه هاى آنان، مقاومت كند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1388/9/5)

انقلاب اسلامى ايران برپا شد تا توحيد را در مرحله ى عمل متبلور كند و بر همين اساس شعار نه شرقى و نه غربى، محور راهبردى انقلاب قرار گرفت، به اين معنا كه ملت ايران متكى به قدرتهاى شرق و غرب نبوده و تنها به عنايت الهى تكيه ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 59/17؛ آيت الله خامنه اى، 1368/4/23)

انقلاب اسلامى بر اساس توحيد و وحدت كلمه، مردم را به سوى خداوند متوجه كرد و آنها را به ميدان مبارزه براى زندگى بهتر كشانيد و نتيجه اين شد كه ملت قدم در راه صلاح و رستگارى گذاشت و به پيشرفتهاى بزرگى رسيد. (آيت الله خامنه اى، 1382/9/5) اين انقلاب معناى درست نفى عبوديت غير خدا و قدرتهاى استكبارى را به همه ى جهانيان نشان داد و مسلمانان در نقاط مختلف جهان، احساس شخصيت و استقلال كرده و در مقابل زورگويان و مستكبران قيام كردند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1369/3/10)

انقلاب اسلامى ايران بر اساس مبانى اى كه بر پايه ى اعتقاد توحيدى بود برپا شد. اين مبانى عبارت اند از:

استقلال

يكى از مبانى انقلاب اسلامى در امور سياسى، اقتصادى و فرهنگى، استقلال است. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1385/3/29) زيرا وابستگى و عدم استقلال موجب عقب ماندگى، از دست

ص: 332

دادن منابع و ثروتهاى طبيعى و مانع رشد و پيشرفت علمى خواهد شد. (آيت الله خامنه اى، 1382/11/24) استقلالِ جمهورى اسلامى، بزرگ ترين موهبت الهى براى ملت و كشور است. (امام خمينى، صحيفه امام، 243/8؛ آيت الله خامنه اى، 1375/3/3)

عزت ملى و اسلامى

از ديگر مبانى انقلاب اسلامى عزت ملى و اسلامى است كه سبب شد امت اسلامى، عظمت و بزرگى خود را بيابد و جايگاه خود را در دنيا پيدا كند. (آيت الله خامنه اى، 1384/4/7) اين توحيدِ كلمه و كلمه ى توحيد سرچشمه ى عظمت امت اسلامى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 339/10)

ايمان و معنويت

انقلاب اسلامى ايران، بر پايه ى ارزشهاى اسلامى قرار گرفته (امام خمينى، صحيفه امام، 307/15) و آن استحكام ايمان و باور قلبى سبب مجاهدتهاى مردم شده است؛ (آيت الله خامنه اى، 1386/12/22) معنويتى كه مبناى نظام است مبتنى بر توحيد و معارف اسلامى است نه آنچه كه مكاتب انحرافى آن را مطرح ميكنند. (آيت الله خامنه اى، 1386/3/14)

تحقق عدالت

از جمله مبانى انقلاب اسلامى تحقق عدالت در جامعه و رفع فساد (آيت الله خامنه اى، 1385/6/6) و استقرار عدالت در جامعه به معناى از بين رفتن هرگونه تبعيض در آن است و اين غير از مبارزه با فقر است. (آيت الله خامنه اى، 1368/11/9) اجراى عدالت از اهداف انبياى الهى بوده و بدون عدالت و عدل و انصاف، توحيد نيز معنا ندارد و يكى از اركان توحيد نبود ظلم و بى عدالتى است. (آيت الله خامنه اى، 1378/9/3)

ص: 333

شكوفايى اقتصادى و خودباورى

يكى از اصول و مبانى انقلاب، شكوفايى اقتصاد و رسيدگى به اقتصاد كشور است (آيت الله خامنه اى، 1385/3/29) و اين شكوفايى تنها براى ازدياد ثروت نيست، همچنانكه در نظامهاى سرمايه دارى است بلكه براى ايجاد رفاه مردم است چرا كه جامعه فقير جامعه اسلامى نيست. (آيت الله خامنه اى، 1372/5/12) اين شكوفايى و سربلندى در كشورهاى اسلامى زير سايه ى توحيد و عدم تكيه به غير خداوند و دولتهاى استكبارى و وحدت جهان اسلام محقق خواهد شد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1379/12/12) اسلام و ايمان به خداوند و همچنين انقلاب اسلامى، سبب خودباورى در ملت ايران شده و نتيجه ى آن پيشرفتهايى است كه حاصل شده است. (آيت الله خامنه اى، 1383/9/26)

آزادى

حقيقت توحيد رهايى از سلطه ى غير خداوند و طاغوت است (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1369/3/10) و اين آزادى داراى شعبه هاى مختلفى است. آزادى بيان و دمكراسى در حكومت در چهارچوب موازين اسلامى، جزو اصول انقلاب محسوب ميشوند. (آيت الله خامنه اى، 1379/12/22؛ 1382/6/19) يكى از اصول انقلاب اسلامى آزادانديشى است كه يكى از نعمتهاى الهى است و بدون آن رشد اجتماعى، علمى، فكرى و فلسفى امكان ندارد ولى اين به معناى رها كردن جامعه و باز گذاشتن ميدان براى دشمن نيست. (آيت الله خامنه اى، 1385/3/29)

استكبارستيزى

بر اساس توحيد و نفى طاغوت، جامعه اسلامى نميتواند در برابر سلطه ى استكبارى بى تفاوت باشد (امام خمينى، صحيفه امام، 388/5) و اين يكى از اصول انقلاب است، همچنانكه دفاع از مظلومان عالم نيز يكى از مبانى و اصول در دين به شمار مى آيد و انقلاب اسلامى بر اساس همين شعار به وجود آمد. (آيت الله خامنه اى، 1387/3/14)

ص: 334

جهاد علمى

يكى از اصول انقلاب، جهاد علمى براى پيشرفت و اعتلاى دين و امت اسلامى بوده كه يك نوع جهاد است مانند جهاد در ميدان نبرد و جهاد با نفس و يا جهاد با مال. ملت اسلامى پيشرو در علم و مدنيت در دنيا بوده است و با ترك اين جهاد دشمنان بر ملتهاى ضعيف مسلط ميشوند و انحطاط در دنياى اسلام به جهت رها كردن مجاهدت در راه خداوند است. (آيت الله خامنه اى، 1385/3/29؛ 1385/5/17)

عدم تفكيك دين از سياست

اساس جمهورى اسلامى ايران و انقلاب اسلامى بر عدم تفكيك دين از سياست است و مردم براى اجراى حكومت دينى قيام كردند (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 279/21؛ آيت الله خامنه اى، 1387/9/24) و كسى كه گمان كند دين از سياست جداست، خدا و رسول او را تكذيب كرده است؛ زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله و اميرمؤمنان عليه السلام حكومت تشكيل دادند و سياست مردم را به دست گرفتند چرا كه بدون سياست و حكومت، احكام اسلامى و توحيد در جامعه پياده نميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 114/20-115)

محوريت توحيد در نظام سازى و نظام اسلامى

اصل توحيد از مبانى اوليه حكومتهاى الهى است كه بر پايه اطاعت از خداوند و فرامين او استوار است. انسان وقتى معتقد ميشود كه خداوند تنها خالق و مدبّر عالم است، قهراً تصديق ميكند كه براى سعادت بشر هدف و دستوراتى دارد و بنده به جهت حق عبوديت، بايد از اين فرمانها اطاعت كند. (طباطبائى، 1417، 134/7) اطاعت از خداوند به معناى اطاعت از انبيا و اوصياى آنها است چنان كه در بعضى آيات، اطاعت از رسول و اولوا الأمر به همراه اطاعت از خداوند ذكر شده است (مطهرى، مجموعه آثار، 122/21) و اين امر شامل هر شخصى است كه به اولياى الهى انتساب داشته باشد و اين قاعده، نظام حكومت در اسلام را تشكيل ميدهد كه سلسله مراتب حكومت به اصل توحيد برميگردد. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 122/21) فلسفه برپايى حكومت، اجراى فرامين الهى و سوق دادن مردم به خداوند و معنويت و

ص: 335

رهايى از قيدوبند نفس و شيطان است و اين در صورتى است كه توحيد در تمام شئون حكومت و افراد جامعه متبلور باشد و افراد به خداوند توجه داشته باشند و براى او كار انجام دهند. (مطهرى، مجموعه آثار، 46/12) در اداره حكومت نيز معيار، ارزشهاى الهى است كه لازم است در جامعه پياده شود و دستگاههاى اداره كننده جامعه بر اساس نظام معنوى و الهى به دنبال آن باشند. (آيت الله خامنه اى، 1369/4/20) مسئوليت و مقام و ثروت در نظام توحيدى بى ارزش بوده و هدف حاكم و كارگزار حكومت از مناصب نبايد به ديده جمع ثروت و مقام باشد. (آيت الله خامنه اى، 1379/1/6)

اسلام بر اساس مبناى توحيد داراى نظامهاى اقتصادى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى است؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 389/5) نظام اقتصادى اسلام مبتنى بر توحيد بوده و با نظام سرمايه دارى تفاوت بنيادى دارد، (امام خمينى، صحيفه امام، 437/5) زيرا از مهمترين اهداف آن عدالت اقتصادى و رفاه عمومى است، برخلاف نظامهاى سرمايه دارى كه هدف اصلى آن توليد ثروت است. (آيت الله خامنه اى، 1372/5/12) در اين نظام راه هايى براى تحقق اين عدالت تعبيه شده است. در نظام سياسى اسلام عزت و استقلال ملتها حفظ شده و هرگونه وابستگى به استكبار و كفار نفى شده است (آيت الله خامنه اى، 1373/8/11) و در اين وابستگى تفاوتى بين نظامهاى شرقى و غربى در نظامهاى ليبراليستى و سوسياليستى نيست. همچنين نظام سياسى اسلام هرگونه زورگويى و سلطه گرى را در جهان نفى ميكند و نه خود زير بار ظلم مى رود و نه زور مى گويد. (آيت الله خامنه اى، 1368/5/31) در نظام سياسى اسلام كه بر پايه ى حاكميت دين و مقررات اسلامى برپا شده است، نظام سياسى و حكومت بر اساس ولايت است كه در آن شخص حاكم با افراد جامعه داراى پيوندهاى عاطفى محبت آميز و فكرى و عقيدتى است؛ به خلاف حكومتهايى كه بر پايه ى زور و كودتا برپا شده باشد و حاكم، افكار و عقايد مردم را قبول نداشته باشد. حاكم در نظام سياسى اسلام خود را بنده خدا مى داند و وظايف خود را از ناحيه خداوند دريافت ميكند، از اين جهت در نظام اسلام استكبار وجود ندارد. حكومت در خدمت مردم است و حاكم در نظام اسلامى به دنبال منافع خود نيست و از لحاظ قانونى با ديگران يكسان است. ولايت در نظام اسلامى به اين معنا نيست كه مردم محجورند و به سرپرست و قيم نياز دارند بلكه ولايت از ناحيه

ص: 336

خداوند و ادامه راه نبوت است. (آيت الله خامنه اى، 1379/1/6) در نظام اجتماعى اسلام نيز جامعه بر اساس نظام توحيدى بنا شده است و توحيد مبناى نظام عمومى و قاعده زندگى است. همچنين مبناى حكومت و اداره كشور و مديريت امور و مبناى زندگى همه جانبه ى مردم، توحيد و معارف اسلامى است. (آيت الله خامنه اى، 1368/11/1) در نظام اجتماعى اسلام كه مبتنى بر جهان بينى توحيدى است؛ آزادى، برابرى، عدالت، خودآگاهى افراد جامعه، مبارزه با پليديها و زشتيها، ترجيح آرمانهاى انسانى بر آرزوهاى شخصى، توجه و ياد الهى در قالب عبادات فردى و اجتماعى و عادات و رسوم مذهبى، نفى سلطه ى شياطين، برپايى اصول اخلاق در جامعه و رعايت تقوا همه نظام اجتماعى اسلام را تشكيل ميدهد و در همه ى اين امور محور و هدف خداوند است. بر اساس اين ديدگاه هرگونه ظلم و استبداد، تبعيض نژادى، تحقير انسانها و ملتها و زبانها نادرست شمرده شده و با آن مبارزه ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1366/6/31) اين جامعه درعين حال داراى انسجام بوده و هرج ومرج در آن جايى ندارد و افراد بر اساس رتبه اى كه دارند از مافوق خود اطاعت ميكنند ولى اين كار را براى اجراى فرمان الهى انجام مى دهند؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 493/11؛ 46/12) در مقابل، افرادى كه مسئوليت جامعه به عهده آنهاست با زيردست خود با اخلاق و تربيت اسلامى برخورد كرده و قصد سلطه جويى ندارند چنانكه سيره رسول خدا صلى الله عليه و آله اين چنين بوده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 509/12)

نقش انقلاب اسلامى در اشاعه توحيد و نفى شرك مدرن

شرك منحصر در بتهاى چوبى و سنگى نيست؛ بلكه انسانها بايد نسبت به طاغوت كفر بورزند «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطّٰاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللّٰهِ فَقَدِ اِسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ اَلْوُثْقىٰ» (بقره، 256) و پيامبرانى همچون حضرت ابراهيم عليه السلام كه در شكستن بتها پيشقدم بوده اند، نسبت به بتهاى زمان خود بى تفاوت نبوده و با آنها مبارزه ميكردند و مبارزه ى ايشان با نمروديان، ستاره پرستان و خورشيدپرستان، مقدمه ى يك هجرت و رسالت بزرگ بوده است كه خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله نيز ادامه دهنده آن راه بوده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 316/20-317)

انقلاب اسلامى ايران نيز با تكيه بر مبانى توحيد و ترويج تلقى درست از آن، اين باور را

ص: 337

به وجود آورد كه شرك و مظاهر آن منحصر در عبادت سنگ و چوب و بتها نبوده و مبارزه انبيا با مظاهر شرك نيز منحصر در مبارزه با اين بتها نبوده (امام خمينى، صحيفه امام، 316/20) بلكه به اين دليل بوده كه در آن زمان اين امور رواج داشته است؛ اما امروز اين مبارزه شامل برائت از سردمداران كفر و استكبار جهانى و برائت از شيطانها، خصوصاً شيطان بزرگ، آمريكا است (امام خمينى، صحيفه امام، 314/20) كه ملتها را به جبر، به اطاعت از خود وادار ميكند و همه ى شئون فرهنگى، سياسى و اقتصادى ملتها را در جهت منافع خود تنظيم ميكند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1370/3/26) در چنين فضايى بود كه امام خمينى قدس سره با عصا و يد بيضاى موسوى و بيان و فرقان مصطفوى به نجات مظلومان اقدام كرد و تخت فرعونهاى زمان را لرزاند و بتهاى بت پرستان را شكست و باورهاى شرك آلود را با توحيد جايگزين كرد و توانست قداست اسلام حقيقى را كه با عبادت طاغوت و طاغوتيان در تضاد است به مردم نشان دهد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/4/23) اين امر در سايه ى رهبرى ايشان كه به تبعيت از ابراهيم خليل عليه السلام، بتهاى زمان خود را شكست، تحقق يافت. قدرتهاى استكبارى و شيطانى در حقيقت همان بتهاى جديدى هستند كه اطاعت از آنها شرك مدرن است و توحيد در اينجا به معناى نفى عبوديت اين قدرتها و رها شدن از قيد اطاعت آنها است. (امام خمينى، صحيفه امام، 207/13) شعار نه شرقى و نه غربى انقلاب ايران، بيان نفى شرك و برائت از بتهاى زمانه است كه لازم است همه ى ملتها با اعلام برائت از نظام شرق و غرب، براى رهايى كشورهاى خود تلاش كنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 319/20)

معناى لااله الا الله نيز اين است كه با طاغوتها و طغيان گرها و قدرتهاى ظالم بين المللى كه به ملتها ظلم ميكنند نميتوان كنار آمد. (آيت الله خامنه اى، 1382/6/26) در سايه ى حمايتهاى انقلاب اسلامى ايران و با توجه به پيش بينى انجام شده مبنى بر اينكه اسلام و بيدارى مسلمانان، تختهاى قدرت ظالمان را به لرزه درآورده است و هر روز كه بگذرد، امواج سهمگين بيدارى اسلامى، تختهاى قدرت فرعونهاى عالم را بيشتر خواهد لرزاند، (آيت الله خامنه اى، 1368/4/22) دنيا شاهد فروريختن تخت و تاج مستكبران خواهد بود. اكنون دولت آمريكا و سرمايه سالارى غرب و فعالان مفسد صهيونيست، حقيقت زنده ى بيدارى اسلامى را حس ميكنند و با اعتراف به اين كه سلاح و قدرت نظامى در برابر اين حقيقت،

ص: 338

كارايى ندارد، همه ى توان خود را در حيله ها و شيوه هاى سياسى به كار مى گيرند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1385/10/8)

يكى ديگر از بتهاى دنياى مدرن، زر و زور است كه در راستاى بسط توحيد بايد با تمام اين مظاهر شرك مدرن در دنياى امروز به مبارزه پرداخت. (آيت الله خامنه اى، 1380/7/26)

امام خمينى قدس سره ابراز اميدوارى ميكند؛ قرن پانزدهم قرن شكستن بتهاى بزرگ و جايگزينى اسلام و توحيد به جاى شرك و زندقه و عدل و داد به جاى ستمگرى و بيدادگرى و قرن انسانهاى متعهد به جاى آدم خواران بى فرهنگ باشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 160/12) قدرتهاى استكبارى و شيطانى در حقيقت همان بتهاى جديدى هستند كه اطاعت از آنها شرك مدرن است و توحيد در اينجا به معناى نفى عبوديت اين قدرتها و رها شدن از قيد اطاعت آنها است. (امام خمينى، صحيفه امام، 207/13) در حقيقت شعار نه شرقى و نه غربى انقلاب ايران بيان نفى شرك و برائت از بتهاى زمانه است كه لازم است همه ملتها با اعلام برائت از نظام شرق و غرب، براى رهايى كشورهاى خود تلاش كنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 319/20)

مقايسه ى نگرش انقلاب اسلامى به توحيد با ساير نگرشها

ديدگاه انقلاب اسلامى همان نفى شريك از خداوند و نفى هرگونه سلطه و استبداد است كه برگرفته از مبانى مكتب اهل بيت عليهم السلام و اسلام ناب ميباشد؛ (آيت الله خامنه اى، 1370/7/5؛ 1383/6/31) و بر اين مبنا تأكيد مى ورزد كه تنها در برابر خداوند كه مالك و قادر بر هر چيز است، بايد خاضع و مطيع بود و از هيچ انسانى نبايد اطاعت كرد مگر اينكه اطاعت از او اطاعت از خداوند باشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 81/5، 387؛ آيت الله خامنه اى، 1382/6/26)

در نگرش انقلاب اسلامى، اصل توحيد، اصل پويا و جامعى است كه نفى هرگونه طاغوت به خصوص مظاهر مدرن و قدرتهاى استكبارى را نيز شامل ميشود و در گفتمان انقلاب اسلامى انسان موحد نميتواند تنها به انجام عبادتهاى فردى اكتفا كند و نسبت به طاغوت زمان و مستكبران جهان، خاضع يا بى تفاوت باشد؛ بلكه بايد با تكيه بر قدرت لايزال الهى، به مبارزه با آنها بپردازد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 339/10) بنابراين انقلاب اسلامى بر اساس توحيد، شعار نه شرقى و نه غربى را ارائه كرد و تنها با توكل به قدرت الهى توانست

ص: 339

بر حكومت جائر زمان خود پيروز شود (امام خمينى، صحيفه امام، 59/17) و اين نشان ميدهد كه تنها گفتن لااله الا الله نيست كه يك انسان و يك ملت را در حصار و قلعه ى محكم قرار ميدهد؛ بلكه توحيد عملى نيز لازم است و توحيد بايد از زبان به عمل سرايت كند و ملتى ميتواند در قلعه توحيد قرار گيرد كه در عمل، احكام اسلامى را اجرا كند و زنجير بندگى قدرتهاى استكبارى را از دست و پاى خود باز كند و قدم در پلكان عزت و كرامت بگذارد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1371/2/23)

در مقابل برخى از پيروان اديان توحيدى مانند مسيحيت، از توحيد تفسيرى تحريف شده ارائه ميكنند كه با تعدد آلهه نيز منافاتى نداشته باشد؛ ايشان با اعتقاد به اقانيم ثلاثه؛ «اب، ابن، روح القدس» خداوند را در جوهر يگانه و در اقنوم - به معناى اصل - سه دانسته اند. (امام خمينى، بى تا «د»، 17) نيز مجوس كه دو مبدأ براى عالم قائل شدند، يكى نور و يزدان و ديگرى ظلمت و اهرمن كه خوبيها را به يزدان و بديها و شرور را به اهريمن نسبت دادند. (مقدسى، بى تا، 88/1؛ فاضل مقداد، 1422، 307؛ امام خمينى، بى تا «د»، 11) مزدكيه نيز به دو اصل قديم قائل بودند (فاضل مقداد، 1422، 310) و معتقد بودند خداوند در عالم بالا بر كرسى نشسته و در پيشگاه او چهار قوه است كه آنها با هفت چيز عالم را تدبير ميكنند. (امام خمينى، بى تا «د»، 12)

چشم انداز اعتقاد و التزام به توحيد

يكى از جلوه هاى توحيد نفى تبعيض بين قوميتها و نفى تبعيض نژادى است و ملاك در جامعه توحيدى تقوا و پرهيزكارى است. بر اساس اصل توحيد، نژادپرستى و قوميت معنا نداشته و اسلام ميان سياه و سفيد فرقى نمى گذارد؛ و همه تحت پرچم توحيد يكسان هستند. (امام خمينى، صحيفه امام، 109/17؛ آيت الله خامنه اى، 1371/6/24)

اعتقاد به توحيد علاوه بر اينكه اعتقادى قلبى است بايد در مرحله ى عمل نيز پياده شود. اصل توحيد به ما مى آموزد كه در برابر غير حق تعالى نبايد كوتاه آمد و توسعه طلبى هاى مشركان و قدرتهاى استكبارى در جهان را نبايد تحمل كرد و در اين راه مانند حضرت ابراهيم عليه السلام جان خود و فرزندان خود را فدا كرد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 121/18؛ 316/20)

تلاش تمام انبيا و اولياى الهى براى بسط و گسترش توحيد و برقرارى نظام اسلامى بوده

ص: 340

است و فتوحاتى كه در اسلام رخ داده، به جهت كشورگشايى و توسعه ى امپراتورى نبوده بلكه به جهت رساندن نداى اسلام و نفوذ آن به اقصى نقاط عالم و خشكاندن ريشه هاى ظلم و بى عدالتى بوده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 449/4؛ 436/8) روند انقلاب اسلامى بر همين اصل استوار است كه نداى اسلام و پرچم توحيد را در تمام جهان افراشته كرده (آيت الله خامنه اى، 1369/6/26) و با سرمايه دارى، كمونيزم و صهيونيسم كه ريشه فساد در عالم هستند مبارزه كند و در برابر باج خواهى هاى آنها بايستد. (امام خمينى، صحيفه امام، 81/21) از اين جهت انقلاب اسلامى به دنبال ترويج توحيد و روح فداكارى و نفى قدرتهاى استكبارى بوده و از صدور مبانى انقلاب در سراسر جهان، ابايى ندارد. (آيت الله خامنه اى، 1368/4/19) ازاين رو انقلاب اسلامى ايران زمينه ساز حكومت عدل جهانى و ظهور حضرت مهدى است (امام خمينى، صحيفه امام، 349/15) كه دوران حاكميت توحيد حقيقى و دوران استقرار عدل به معناى كامل و جامع است. (آيت الله خامنه اى، 1390/4/18)

اعتقاد به توحيد، جامعه اى عارى از ظلم و بى عدالتى به بار خواهد آورد كه مردمِ چنين جامعه اى، حاكم بر امور خود را تنها خداوند دانسته و سر تسليم در برابر طاغوت و استكبار فرود نمى آورند، (آل عمران، 175) اعتقاد به قدرت لايزال الهى موجب خواهد شد ملتهاى فقير با تكيه بر ايمان خود قدرتهاى ظالم را شكست دهند. (امام خمينى، صحيفه امام، 36/5-37)

جامعه توحيدى بر اساس مكارم اخلاق و طهارت پايه گذارى خواهد شد (طباطبائى، 1417، 109/4) و مردم به سعادت حقيقى و رستگارى دنيوى و اخروى خواهند رسيد. (آيت الله خامنه اى، 1382/7/2)

توحيد زمينه ساز اقامه ى عدل و قسط در جامعه خواهد بود، (امام خمينى، صحيفه امام، 387/5-388) عدم رعايت عدالت و انصاف در جامعه توحيدى بى معنى خواهد بود، (آيت الله خامنه اى، 1378/9/3) و مسلمانان با تكيه بر توحيد و وحدت كلمه، دل از اجانب بريده و با ايمان و تلاش، كشور خود را از بيدادگرى ابرقدرتها نجات خواهند داد. (امام خمينى، صحيفه امام، 137/12) اعتقاد به توحيد و ربوبيت حق تعالى و ايمان به آن، فساد را در جامعه ريشه كن خواهد كرد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1370/3/26)

با نگاه فردى به چشم انداز توحيد نيز ميتوان به رشد سجاياى اخلاقى چون تسليم و

ص: 341

توكل (امام خمينى، 1370، 227؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1386/9/27) و اميد به خدا (امام خمينى، 1370، 131) و اطاعت صرف از او (امام خمينى، صحيفه امام، 387/5) در ميان آحاد افراد جامعه اميدوار بود.

تحقق كامل وعده ى الهى و پيروزى حق بر باطل و بازسازى تمدن اسلامى نزديك است و نشانه ى اين وعده تخلف ناپذير در اولين مرحله، پيروزى انقلاب اسلامى ايران است كه ايران را به پايگاه محكمى براى انديشه حاكميت و تمدن اسلامى تبديل كرد و در دنياى اسلام اميدى تازه برانگيخت (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1387/9/17) و اينك افق پيش روى امت اسلامى از هميشه روشن تر و اميد براى رسيدن به هدفهايى كه اسلام ترسيم كرده از هميشه بيشتر است.

جمع بندى و نتيجه گيرى

اشاره

توحيد از اصول اعتقادى به معناى يكتا بودن و يگانگى خداوند است كه به توحيد در ذات، توحيد در صفات و توحيد در افعال تقسيم ميشود. توحيد در ذات شامل يگانگى و نفى كثرت و تعدد و تركب است و توحيد صفات به اتحاد صفات با ذات برميگردد و توحيد افعالى به رجوع همه ى تأثيرها و فاعليتها به حق تعالى است. اين توحيد در توحيد خالقيت، توحيد ربوبيت، توحيد مالكيت و توحيد عبوديت جلوه گر ميشود. همچنين توحيد به دو قسم توحيد نظرى و عملى تقسيم ميشود كه توحيد نظرى، اعتقاد و اقرار به توحيد است و توحيد عملى مبتنى بر اين است كه انسان تنها خداوند را معبود و خالق و مالك هستى بداند و در افعال خود بر اين اساس مشى كند يعنى تنها خداوند را معبود خود قرار دهد و از غير او اطاعت نكند و همه ى عالم را ملك و تحت قدرت حق بداند كه اين داراى آثار اخلاقى و اجتماعى بى شمارى است. در عرصه هاى اجتماعى، توحيد با نفى اطاعت از قدرتهاى استكبارى، آزادى طلبى و ظهور انقلابهاى توحيدى كه بر مبناى اعتقاد به يگانگى خداوند و توحيد افعالى است، جلوه گر ميشود و ميتواند منجر به نظام سازى بر اساس احكام اسلام ناب و حقيقى گردد. توحيد در عرصه هاى مختلفى چون ارتباط با خود، ارتباط با خدا، ارتباط با ديگران و ارتباط با خلقت تبلور مى يابد. جامعه توحيدى، جامعه اى است كه بر اساس جهان بينى توحيدى بنا شده باشد و داراى شاخصه هايى

ص: 342

چون دعوت به معنويت و انسان سازى، حاكم بودن معيارهاى اخلاقى، نفى مظاهر شرك و طاغوت، عدالت و آزادى، مقاومت در برابر زورگويى، نظم و انسجام، نفى تعصبهاى قومى و طبقات اجتماعى، همبستگى و اتحاد، خودباورى و ايثار و فداكارى ميباشد.

براى ترويج توحيد در جامعه راهكارهايى وجود دارد كه از جمله ى آنها بازسازى جهان بينى و نگرشهاى افراد، گسترش معارف قرآنى، ترويج و تبيين انواع عبادتهاى اسلامى، نفى هواپرستى، پول پرستى، جاه پرستى و نفى تبعيض و ظلم در جامعه و تغيير فرهنگ غير اسلامى به اسلامى، مبارزه با مظاهر شرك و تشكيل حكومت اسلامى ميباشد. انقلاب اسلامى نيز بر اساس اعتقاد به توحيد و نفى مظاهر شرك و نفى طاغوت و قدرتهاى استكبارى برپا گرديد و توانست ديدگاهى عميق و همه جانبه نسبت به توحيد ارائه دهد كه عبارت است از حاكميت ارزشهاى الهى بر جامعه و نفى حكومتهاى غير الهى و استبدادى. همچنين توانست بتهاى زمان يعنى شرك مدرن را ساقط كرده و با قدرتهاى استكبارى به مبارزه برخيزد.

انقلاب اسلامى بر اين مبنا تأكيد مى ورزد كه تنها در برابر خداوند كه مالك و قادر بر هر چيز است، بايد خاضع و مطيع بود و از هيچ انسانى نبايد اطاعت كرد؛ مگر اينكه اطاعت از او اطاعت از خداوند باشد.

ص: 343

ص: 344

منابع

قرآن كريم.

آمدى، على بن محمد، ابكار الافكار فى اصول الدين، تحقيق احمد محمد مهدى، القاهرة، دارالكتب، 1423 ق.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، بيانات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، طرح كلى انديشه اسلامى در قرآن، تهران، مؤسسه ايمان جهادى، چاپ اول، 1392 ش.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، مكتوبات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

ابن تيميه، احمد بن عبدالحليم، العبودية، تحقيق محمد زهير شاويش، بيروت، المكتب الاسلامى، چاپ هفتم، 1426 ق.

ابن عربى، محمد بن على، تفسير ابن عربى، بيروت، دار احياء التراث العربى، چاپ اول، 1422 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام خمينى، چاپ اول، 1370 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، التعليقة على الفوائد الرضوية، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1415 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، الطلب و الارادة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1421 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تعليقات على شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، بى جا، مؤسسه پاسدار اسلام، چاپ دوم، 1410 ق.

ص: 345

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تفسير سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «الف»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تقريرات فلسفه، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «ب»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، سرّ الصلاة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ ششم، 1378 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، شرح چهل حديث، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «ج»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، شرح حديث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1377 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، شرح دعاء السحر، ترجمه سيد احمد فهرى، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1418 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، كشف الاسرار، بى جا، بى نا، بى تا. «د»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، مصباح الهداية الى الخلافة و الولاية، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1371 ش.

امين عاملى، سيد محسن، كشف الارتياب فى اتباع محمد بن عبد الوهاب، تحقيق سيد حسن امين، قم، مكتبة الحرمين، بى تا.

بحرانى، سيد هاشم حسينى، البرهان فى تفسير القرآن، تهران، بنياد بعثت، چاپ اول، 1416 ق.

جرجانى، على بن محمد، التعريفات، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ چهارم، 1412 ق.

حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، چاپ دوم، 1414 ق.

زبيدى، سيد محمد مرتضى حسينى، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقيق على شيرى، بيروت، دار الفكر، چاپ اول، 1414 ق.

سبحانى، جعفر، الايمان و الكفر، قم، مؤسسه امام صادق عليه السلام، چاپ دوم، 1385 ش.

شهيد ثانى، زين الدين بن على عاملى، حقائق الايمان مع رسالتى الاقتصاد و العدالة، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، چاپ اول، 1409 ق.

صدرالمتالهين، صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازى، شرح اصول الكافى، تحقيق محمد

ص: 346

خواجوى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، چاپ اول، 1366 ش.

صدرالمتالهين، صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازى، مجموعه رسائل فلسفى، تهران، انتشارات حكمت، چاپ اول، 1375 ش.

صدوق، محمد بن على، التوحيد، تحقيق سيد هاشم حسينى تهرانى، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ دوم، 1362 ش.

طباطبائى، سيد محمدحسين، الميزان فى تفسير القرآن، قم، انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1417 ق.

طوسى، محمد بن حسن، التبيان فى تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربى، بى تا.

طوسى، محمد بن حسن، الرسائل العشر، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ سوم، 1414 ق.

طوسى، محمد بن حسن، تهذيب الاحكام، تحقيق سيد حسن موسوى خرسان، تهران، دارالكتب الاسلامية، چاپ سوم، 1364 ش.

عثيمين، محمد بن صالح، مجموع فتاوى و رسائل فضيلة الشيخ محمد بن صالح العثيمين، تحقيق فهد بن ناصر بن ابراهيم سليمان، الرياض، دار الثريا، 1413 ق.

فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله سيورى، اللوامع الالهية فى المباحث الكلامية، تحقيق سيد محمدعلى قاضى طباطبايى، قم، دفتر تبليغات اسلامى، چاپ دوم، 1422 ق

فخر رازى، محمد بن عمر، التفسير الكبير (مفاتيح الغيب)، بيروت، دار احياء تراث العربى، چاپ سوم، 1420 ق.

فراهيدى، خليل بن احمد، العين، تحقيق مهدى مخزومى، ابراهيم سامرائى، قم، مؤسسه دارالهجرة، چاپ دوم، 1410 ق.

قمى، قاضى سعيد، شرح توحيد الصدوق، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1415 ق.

قيصرى، محمد داوود، شرح فصوص الحكم، تحقيق سيد جلال الدين آشتيانى، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ اول، 1375 ش.

كاشف الغطاء، محمد حسين، اصل الشيعة و اصولها، بيروت، مؤسسة الاعلمى، چاپ چهارم، 1413 ق.

كاشانى، عبدالرزاق، مجموعه رسائل و مصنفات، تهران، نشر ميراث مكتوب، چاپ دوم، 1380 ش.

كاشف الغطاء، جعفر بن خضر، العقائد الجعفرية، قم، مؤسسه انصاريان، چاپ سوم، 1425 ق.

كلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، تحقيق على اكبر غفارى، تهران، دار الكتب الاسلامية، چاپ

ص: 347

چهارم، 1407 ق.

گنابادى، سلطان محمد، تفسير بيان السعادة فى مقامات العبادة، بيروت، مؤسسة الاعلمى، چاپ دوم، 1408 ق.

مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، تحقيق محمدباقر بهبودى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1403 ق.

مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1377 ش.

مقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاريخ، بى جا، مكتبة الثقافة الدينية، بى تا.

نهج البلاغه، الامام على بن ابى طالب عليه السلام، الشريف الرضى، تحقيق صبحى صالح، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول، 1414 ق.

ص: 348

جوان

اشاره

محمدحسين صاعد رازى(1) (مؤلف و مسئول علمى)

جوان؛ قشر پويا، آرمان خواه، كارآمد و نيروى محركه ى انقلاب اسلامى.

«جوان» يعنى كسى كه زمان زيادى از عمرش نگذشته و يا به عبارتى كم سن و سال است. (دهخدا، 1373، 6930/5؛ انورى، 1381، 2213/3) در مورد سنين جوانى، بين روانشناسان و جامعه شناسان اختلاف نظر وجود دارد. روانشناسان، سنين 13 تا 18 سالگى را «دوران نوجوانى» (شعارى نژاد، 1372، 23؛ ساروخانى، 1354، 20) و 18 تا 25 سالگى را «دوران جوانى» ناميده اند، (خدايارى فرد، 1380، 11) كه از آن به اوايل بزرگسالى هم تعبير شده است. (منصور، 1378، 204-210) جامعه شناسان نيز گروه سنى 13 تا 24 سال را «جوان» مى نامند. در اين زمان، تغييرات اساسى جسمانى به پايان ميرسد و رفتارهاى هنجارى و اجتماعى انسان شكل ميگيرد (ساروخانى، 1354، 20-21؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1379/2/1) و زندگيش با وقايع مهمى همچون ازدواج، اشتغال و فرزندآورى همراه ميشود. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1381/12/6؛ 1392/8/8؛ 1394/4/20)

قرآن كريم جوانى را مقطعى از زندگى دانسته است كه انسان پس از ضعف و ناتوانىِ دوران كودكى و نوجوانى، به «توانايى» ميرسد. (روم، 54) همچنين اين مرحله را دوره اى معرفى ميكند كه انسان علاوه بر توانايى جسمانى به تكامل عقلانى دست مى يابد. (انعام، 152؛ اسراء، 34؛ حج، 5؛ غافر، 67)

ص: 349


1- . دانش آموخته خارج فقه و اصول حوزه علميه قم و دكترى تخصصى قرآن و علوم، گرايش علوم تربيتى

از ديدگاه آيت الله خامنه اى از 15 تا 20 سالگى دوران طلايى جوانى است، كه ظرفيتها و فرصتهاى غيرقابل تكرارى در آن وجود دارد. (آيت الله خامنه اى، 1374/9/16)

مفهوم مرتبط با «جوان»، «نسل جوان» است، كه معناى أعمى از آن فهميده ميشود؛ قشرى است كه در اثر تحصيلات و آشنايى با تمدن جديد داراى طرز تفكر مخصوصى است، خواه پير باشد يا جوان؛ البته اكثريت اين طبقه را جوانان تشكيل ميدهند. (مطهرى، مجموعه آثار، 523/24)

در ادبيات انقلاب اسلامى اصطلاح «جوان انقلابى» نيز به كار برده ميشود كه مقصود از آن جوانان مؤمن و پرشورى است، كه باب رحمت و هدايت الهى در برابر آنان گشوده شده است و با اهتمام و دغدغه و مسئوليت شناسى، به سوى آرمانهاى انقلاب اسلامى حركت ميكنند. (آيت الله خامنه اى، 1382/9/26)

قرآن كريم به مسئله جوان نگاه ويژه داشته و پندهايى را نيز در قالب پندهاى لقمان به فرزندش، ارائه ميكند. (لقمان، 13) همچنين حضرت يوسف عليه السلام را به عنوان الگوى جوانان معرفى ميكند (آيت الله خامنه اى، 1390/7/24) و جوانى را دوره اى با ويژگى «نيرومندى» در مقابل دوره ى كودكى و پيرى با ويژگى «ضعف» ذكر كرده است. (روم، 54)

اين كتاب آسمانى همچنين ويژگيهاى جوان مطلوب را بيان كرده و او را عدالت طلب و حامى مظلومان معرفى نموده است و به عنوان نمونه، حضرت موسى عليه السلام جوانى با اين ويژگيها معرفى شده است (قصص، 15، 23-28؛ ر. ك: طباطبائى، 1374، 18/16-22) و اصحاب كهف را جوانانى توصيف نموده كه به پروردگارشان ايمان آورده و حق طلب بودند. (كهف، 13) در جاى ديگر، حضرت اسماعيل، جوانى توصيف ميشود كه براى اطاعت از امر خدا حاضر شد جان خود را فدا كند (صافات، 102) و از جوانى به نام ابراهيم نام برده شده كه از مخالفت شجاعانه با بتها سخن مى گفته است. (انبياء، 60) عفت و پاكدامنى، (قصص، 25) پرهيز از افراط و تفريط، (لقمان، 19) خوش اخلاقى و تواضع در برابر مردم، (اسراء، 37) بندگى و خداپرستى و برپايى نماز (لقمان، 17) و اهتمام به امر به معروف و نهى از منكر، (لقمان، 17) نيز از ديگر ويژگيهاى جوان مطلوب، از نگاه قرآن است.

ص: 350

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز توجه ويژه اى به جوانان داشت؛ آن حضرت اُسامة بن زيد را فرمانده يكى از جنگ هاى در برابر امپراتورى روم قرار داد (ابن اثير جزرى، بى تا، 64/1-66) و در فتح مكه جوان 19 ساله اى به نام «عَتّاب بن أسيد» (ابن اثير جزرى، بى تا، 358/3) را در جايگاه حاكم مكه منصوب كرد. (آيت الله خامنه اى، 1390/7/24) ايشان همچنين برترى جوانان پاك سيرت را كه در بهار جوانى، گوش به فرمان الهى هستند، بر پيران عابد، همانند برترى پيامبران بر سايرين بيان كرده است. (متقى هندى، 1409، 776/15) درخشش اميرالمؤمنين عليه السلام در كنار پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز در دوران جوانى بود. ايشان در همه ى ميدانها موانع بزرگ را از سر راه پيامبر صلى الله عليه و آله برميداشت و با تلاش بى وقفه در راه اسلام فداكاريهاى فراوانى مى نمود. (آيت الله خامنه اى، 1379/2/1)

در زندگى پيشوايان اسلام نيز شاهد رفتار و برخوردهاى شايسته و سازنده با جوانان هستيم. (ر. ك: طوسى، 1364، 111/8) اهل بيت عليهم السلام جوانان را يكى از مخاطبان اصلى خود دانسته و بسيارى از دستورات آن بزرگواران مربوط به اين قشر بوده است. (آيت الله خامنه اى، 1382//26) آنان همواره بر احترام و رسيدگى به جوانها با توجه به ويژگيها، دركها و نيازهاى آنان تأكيد كرده اند (كلينى، 1407، 46/6-47) و دوران جوانى را بهترين زمان براى كسب معارف اخلاقى و معنوى معرفى كرده و بيان ميدارند كه خداوند به عبادت پيشه بودن جوانان نزد فرشتگانش افتخار ميكند. (متقى هندى، 1409، 776/15)

از شواهد توجه ويژه ى ائمه اطهار عليهم السلام به جوانان، نهضت حسينى است، كه امام حسين عليه السلام به آنان اجازه فرمود، الگوى صبر، استقامت، ايثار و ولايتمدارى را به نمايش بگذارند؛ حضور جوانان در انقلاب اسلامى نيز الهام گرفته از همين فرهنگ بود و موجب شد رويكرد استكبارستيزى و مقاومت در مقابل جور در روح جوانان ايرانى دميده شود و در نهايت باعث پويايى و پيشرفت انقلاب اسلامى شد. در پرتو چنين تأثيرى است كه نهضت حسينى و عاشورا بر حفظ و تدوام انقلاب اسلامى عمق بخشيد؛ چنانكه ميتوان بر اين اساس انقلاب اسلامى را «حسينى الحدوث و البقاء» دانست. (امام خمينى، صحيفه امام، 439/17)

بر پايه ى برخى از احاديث در زمان ظهور امام زمان و حكومت آن حضرت، جوانان نقش مؤثرى داشته و از جايگاه ويژه اى برخوردار خواهند بود. (نعمانى، 1422، 330؛ مفيد، 1414، 386/2؛

ص: 351

مجلسى، 1403، 370/52) به پيروى از معصومين عليهم السلام، علماى اسلام، به ويژه علماى اخلاق تأكيد ويژه اى بر جايگاه و اهميت جوان و تربيت صحيح او در دوران جوانى داشته اند. (ر. ك: ابن مسكويه رازى، 1413، 53-54؛ غزالى، 1345، 444) البته براى آنكه در تشخيص حد واقعى جوانان افراط و تفريط صورت نگيرد و با واقع بينى درباره مسائل آنان قضاوت شود، لازم است تعاليم الهى در اين موضوع مهم، معيار نفى و اثبات باشد. (فلسفى، 1382، 10/1-11) اغلب متفكران انقلاب اسلامى نيز اهميت جوان و جوانى را گوشزد كرده اند. (مطهرى، مجموعه آثار، 244/23-245؛ امام خمينى، صحيفه امام، 427/11-430؛ آيت الله خامنه اى، 1370/8/15)

جايگاه و منزلت جوان

جوان محبوب خداى متعال (امام خمينى، صحيفه امام، 151/16) و مهبط لطف اوست (آيت الله خامنه اى، 1374/8/10) كه ذخيره اى ارزشمند از عمر و توانايى عمل و تلاش به او اعطا شده است. (آيت الله خامنه اى، 1379/12/8)

بنيانها و ستونهاى اصلى انسان، در جوانى شكل ميگيرد كه او با انتخاب خود و استفاده ى مطلوب از اين ظرفيت عظيم ميتواند تا پايان زندگى خود را به نيكى رقم بزند. «جوانى» است كه «پيرى» را شكل ميدهد (آيت الله خامنه اى، 1386/2/19؛ 1390/7/20) و مسير آينده را ترسيم ميكند؛ (آيت الله خامنه اى، 1379/12/8) لذا جوانى دوره مشعشع و درخشانى است كه اگرچه چندان طولانى نيست، اما آثارش يك آثار ماندگار و طولانى در همه ى زندگى انسان است. (آيت الله خامنه اى، 1379/2/1)

جوان مهمترين نيروى كشور (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 270/6) و يكى از سرمايه هاى بزرگ جامعه (آيت الله خامنه اى، 1368/3/26) و پشتوانه ى آن محسوب ميشود؛ به طورى كه دشمن با مشاهده ى قدرت جوانان يك جامعه، جرأت تعرض به آن را نخواهد داشت. (امام خمينى، صحيفه امام، 13/11)

جوان به دليل توانايى هاى ويژه اى كه دارد، ميتواند در شرايط سخت، استقامت ورزيده و با تلاش و زحمت، گره گشايى كند؛ (آيت الله خامنه اى، 1377/2/7) لذا در حركتهاى انقلابى،

ص: 352

سياسى، سازندگى و فرهنگى، محور حركت بوده و در اين امر پيشگام و كارآمدتر از ديگر اقشار جامعه ايفاى نقش ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1370/8/15)

مسئوليتهاى اقتصادى، فرهنگى، نظامى و سياسى نيز در سطوح خُرد و كلان، اغلب به دوش جوانان است؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 427/11-429) بر اين اساس، جوانان بزرگ ترين نعمت (آيت الله خامنه اى، 1385/8/17) و ثروت اصلى جامعه (آيت الله خامنه اى، 1381/4/26) محسوب ميشوند كه مديران لايق و قابل ميتوانند به سود مردم و كشور از آن استفاده كنند. (آيت الله خامنه اى، 1380/8/8)

جايگاه و اهميت جوان در هنگام مبارزه و جهاد و چالش نظامى يا غيرنظامى با دشمنان بارزتر است؛ چنانكه تنها گروهى هستند كه در جبهه هاى مختلف علمى، عملى، تجربى و سياسى و اجتماعى ميتوانند در هر شرايطى دشمن را شكست دهند؛ (آيت الله خامنه اى، 1386/2/19) همانگونه كه در انقلاب اسلامى با مشتهاى خالى به استقبال توپها و تانكها رفتند و آنها را شكست دادند.

در فرايند شكل گيرى انقلاب اسلامى و پس از آن نيز، جوانان با محوريت مساجد و قرار دادن آن به عنوان اصلى ترين پايگاه نهضت به مبارزات فداكارانه پرداختند و طبقه ى وسيعى از دانشجويان جوان تحت تأثير و سازماندهى مساجد، به فعاليت انقلابى پرداختند. (آيت الله خامنه اى، 1369/4/6؛ 1375/10/19؛8592 مسجد) يكى ديگر از عرصه هاى حضور جوانان در نهضت اسلامى، حوزه هاى علميه و مدارس علوم دينى بود كه جوانان متدين و آگاه را در خود پرورش داده بود و نقش مهمى در پيشبرد اهداف نهضت داشته است. (عميد زنجانى، 1375، 24-25)

جوانان، اميد انقلاب هستند كه مقدرات جامعه را رقم ميزنند و آن را حفظ خواهند كرد (امام خمينى، صحيفه امام، 350/6؛ 398/10-399) و در حقيقت، وارثان كشورند (امام خمينى، صحيفه امام، 506/6) و با همت بلند خود آينده سازان جامعه هستند. (آيت الله خامنه اى، 1386/10/15) البته جوانانى كه نسبت به اسلام و حفظ آن اهتمام دارند و در راه آن كوشش و فداكارى ميكنند از اهميت و جايگاه رفيع ترى برخوردارند (امام خمينى، صحيفه امام، 238/10) و ميتوانند كارهاى بزرگ را در جامعه

ص: 353

رقم بزنند و انقلاب اسلامى هم حاصل تلاش اين دسته از جوانان بوده است؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 313/12) چنانكه جوانان دانش آموز، دانشجو و طلاب علوم دينى چنين نقشى را داشته و هرچه احساس تعهد و مسئوليتشان بيشتر باشد، ارزششان بالاتر ميرود. (آيت الله خامنه اى، 1383/12/24) با اين همه جايگاه حقيقى و ابعاد تأثيرگذارى جوان مسلمانى كه در سنگرى از سنگرهاى جمهورى اسلامى تلاش ميكند؛ قابل ترسيم نيست. (آيت الله خامنه اى، 1370/10/2)

جوان؛ نيازها و ظرفيتها

نيازها

نيازهاى انسان در يك تقسيم به فطرى و غير فطرى تقسيم ميشود. نيازهاى فطرى نيازهايى هستند كه ناشى از ساختمان طبيعى بشرند و هر بشرى به موجب آنكه بشر است، خواهان آنهاست؛ كه از آن جمله ميتوان به علاقه انسان به پرستش، كاوش علمى و حقيقت جويى و خلاقيت، علاقه به جمال و زيبايى و تشكيل خانواده و توليد مثل اشاره كرد. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 183/3-184، 384-385) اما جوان پس از سپرى كردن دوره كودكى و ورود به سنين نوجوانى، نيازهاى جديدى پيدا ميكند و يا برخى از نيازهايش تشديد ميگردد، كه در سه حوزه ارتباط با خود، خدا و ديگران قابل تقسيم است:

نيازها در عرصه ارتباط با خود. در ايام جوانى پرسشهاى فراوانى پيرامون جهان هستى، آغاز و انجام جهان، نقش دين در زندگى و كارآمدى آن مطرح ميشود و جوان به دنبال دستيابى به يك نظام فكرى و عقيدتى است تا راهگشاى او در اين پرسشهاى اساسى باشد. (آيت الله خامنه اى، 1379/2/1؛ مطهرى، مجموعه آثار، 528/24-530)

جوان به دليل مواجه بودن با شبهات و پرسشهاى گوناگون نياز به استحكام بنيانهاى اعتقادى و دينى (آيت الله خامنه اى، 1380/6/28) و آشنايى با مبانى معرفتى اسلام و قرآن هم دارد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1378/3/5) يكى از نيازهاى عمده ى جوانان، شناخت هويت است؛ او بايد بداند كيست و براى چه ميخواهد تلاش و كار كند. (امام خمينى، صحيفه امام، 4/9؛ آيت الله خامنه اى، 1380/2/12) «هويت»، مهمترين عاملى است كه نسل جوان را در برابر پديده هاى جديد و نوينى كه با اعتقادات و ريشه هاى هويتى او متفاوت است، پايدار ميدارد؛ لذا دشمن،

ص: 354

همواره درصدد آن است كه هويت جوان را از او بگيرد، اهداف او را از بين ببرد و فضا را تيره كند (آيت الله خامنه اى، 1380/2/12) و رسانه هاى جهانى در بيشتر محصولات جذاب و فريباى خود در پى تغيير هويت نسل جوان به واسطه ى تغيير ذائقه ها، سليقه ها، آرزوها و خواسته ها هستند.

استقلال و آزادى نيز دو نياز مهم جوانان است، جوان به دنبال آزادى فكر و عمل و نفى وابستگيهاى معنوى است (امام خمينى، صحيفه امام، 501/9) و اين آزادى فكرى به معناى داشتن فكر اسلامى به جاى تفكر غربى است كه اين امر خود، استقلال فكرى را در پى دارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 24/8-25) تفريح و نشاط و شاد بودن نيز يكى از نيازهاى جوان است كه بايد مورد توجه ويژه قرار گيرد؛ البته نبايد تمام زندگى و وقت افراد را به خود اختصاص دهد. (امام خمينى، صحيفه امام، 261/7؛ آيت الله خامنه اى، 1371/10/1؛ 1377/2/7؛ 1383/12/24؛ 1386/2/19) يكى ديگر از نيازهاى جوانان نيازهاى طبيعى و غريزى است؛ به طورى كه جوانى زمان اشتعال آتش شهوت است و بايد از راه هاى مشروع به آن پاسخ داده شود؛ (امام خمينى، 1370، 25-26) زيرا او به ارضاء صحيح هيجانها، (آيت الله خامنه اى، 1377/2/7) نيازمند است. ورزش و داشتن جسمى سالم از نيازهاى مهم اوست؛ زيرا ورزش همانطور كه بدن را تربيت و سالم ميكند، عقل را هم سالم مينمايد و اگر عقل سالم باشد تهذيب نفس را هم به همراه خواهد داشت (امام خمينى، صحيفه امام، 261/7) و قدرت، زيبايى، توانايى و شكوفايى استعدادهاى گوناگون جسم او، با ورزش حاصل ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1376/10/12)

نيازها در عرصه ى ارتباط با خدا. ايجاد صفات پسنديده ى اخلاقى و دفع رذائل و نيز كسب معنويت از نيازهاى اصلى جوان است؛ (آيت الله خامنه اى، 1386/2/31) زيرا دوران جوانى اوج معنويت گرايى است. در اين زمان جوانان شيفته ارزشهاى اخلاقى و دينى بوده و به دنبال آن هستند. (دُبس، 1351، 185)

نيازها در عرصه ى ارتباط با ديگران. از ديگر نيازهاى جوانان، نياز به عشق و محبت است. جوان دوست دارد به ديگران محبت كند و مورد محبت آنها قرار گيرد؛ (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1377/10/24) زيرا محبت يك نياز اصيل انسانى است (مطهرى، مجموعه آثار، 214/22-215، 474) و اين نياز در جوان به صورت بيشترى خودنمايى ميكند؛ لذا ملايمت و ملاطفت با جوانان در

ص: 355

تربيت آنان نيز مؤثر است. (امام خمينى، 1370، 239-240؛ همو، صحيفه امام، 449/17)

با توجه به تأثيرپذيرى جوان، داشتن الگوى فكرى و رفتارى شايسته در درون منزل و جامعه نياز مهم اوست؛ زيرا الگو و مدل مناسب، به يادگيرى رفتار صحيح مى انجامد؛ (كلمز، 1375، 73-79) ازاين رو لازم است جوانان به الگو گرفتن از معصومين عليهم السلام در عرصه ى زندگى فردى و اجتماعى سوق داده شوند. (امام خمينى، صحيفه امام، 87/16)

نياز ديگر جوان، دوست يابى و معاشرت با ديگران است. دوستانى كه از ميان اشخاص وارسته، متعهد و متوجه به معنويات گزينش شده باشند؛ زيرا اين امر در تهذيب و يا تخريب شخصيت آنان نقش بسزايى دارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 211/16-212؛ همو، 1375، 499)

ظرفيتها

مقصود از ظرفيتها سرمايه هايى است كه در در دو ساحت روح و جسم جوانان قابل شكوفايى و جهت دهى است و خداوند متعال آن را در وجود جوانان به وديعه گذاشته است. اين ظرفيتها در پنج عرصه قابل بررسى است:

ظرفيت عقلى. صفات اصلى يك انسان تربيت شده، آگاهى، فكر، اراده و روشن بينى است كه پايه اول آن در سنين نوجوانى و آغاز جوانى است. (آيت الله خامنه اى، 1370/10/25) جوان از استعداد سرشار و كشش و توان ذهنى بسيار زياد برخوردار است و ميتواند در مورد همه ى امور به طور جدى و منطقى فكر كند و خلاقيت ورزد. (آيت الله خامنه اى، 1376/11/14) او آمادگى دارد كه با تفكر و هدايت صحيح، راه درست را انتخاب كرده و مسير زندگى خود را تعيين كند. (امام خمينى، صحيفه امام، 22/2) روحيه ى منطق، استدلال و اعتراض منطقى در جوان (آيت الله خامنه اى، 1383/7/5) بسيار در مسير تعالى او مفيد است و ساير امور را جهت ميدهد. جوانان ميتوانند با كار فكرى عميق، تقليد كوركورانه از مبادى فكرى غربى را ريشه كن نمايند. (آيت الله خامنه اى، 1390/5/19)

ظرفيت ايمانى. جوان برخوردار از فطرت پاك (آيت الله خامنه اى، 1379/10/19) و قلب و روح صاف و ملكوتى (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1388/8/12) است؛ كه توان شكوفاسازى آن را دارد، (ر. ك: امام خمينى، 1375، 180، 272-273) زيرا هنوز انحراف و فساد در فكر و عمل و احساس او رسوخ

ص: 356

نكرده (امام خمينى، صحيفه امام، 45/21) و ميتواند از قرآن و معارف دينى كه هماهنگ با فطرت الهى است، تأثير بپذيرد و ايمان خود را تقويت كند (ر. ك: امام خمينى، 1375، 180) و با صعود مستمر به مرتبه ى بالاتر از ايمان نائل شود. (آيت الله خامنه اى، 1386/2/31) او ميتواند ايمان خود را تقويت كرده و ارتباط قوى معنوى با خداى متعال داشته باشد (آيت الله خامنه اى، 1390/7/22) و از طريق خشوع، ذكر، تضرع و توسل و دورى از گناه و مغتنم شمردن نماز به پروردگار متعال نزديك شود. (آيت الله خامنه اى، 1389/8/3) حتى اگر جوانى مدتى را به گمراهى سپرى كرد ظرفيت ارزنده بازگشت سريع، براى او وجود دارد؛ زيرا بهار توبه، ايام جوانى است كه بار گناهان كمتر و كدورت قلبى و ظلمت باطنى ناقص تر و شرايط توبه، سهل تر و آسان تر است. (امام خمينى، 1375، 273)

ظرفيت اخلاقى. جوانى بهترين زمان و موقعيت براى صيرورت واقعى انسانى است. (آيت الله خامنه اى، 1381/8/7) جوان، پايبندى به تعلّقات مادى ندارد (آيت الله خامنه اى، 1379/10/19) و در اوج توانمندى روحى براى كسب فضائل و دفع رذائل است. لذا فرصت بى همتايى در اختيار دارد كه از امكانات ذخيره شده در وجودش در جهت برنامه ريزى و اجرا و دستيابى به هدف بهره مند گردد. (امام خمينى، بى تا «ب»، 57-60) او ميتواند عقل را از بند هواى نفس آزاد كرده و شهوت و غضب خود را در كنترل خود درآورد. (آيت الله خامنه اى، 1380/6/12) صفايى كه ميتواند روح انسان به دست بياورد و با آن از لايه هاى گرفتارى مادى و آلودگيها و پليديها عبور كند و دامن خود را پاك نگه دارد، در جوانان بيش از همه ى انسانهاست. (آيت الله خامنه اى، 1374/8/10) اگر او در اين دوره سعى كند تقوا داشته باشد، بزرگترين سرمايه را براى دنيا و آخرت خود فراهم كرده است. (امام خمينى، 1378، 48؛ آيت الله خامنه اى، 1377/10/24)

ظرفيت علمى. جوانان ميتوانند با درس خواندن و علم اندوختن رشد كنند و در نتيجه به اختراع و پيشرفت دست يابند و در اين خصوص به خود اعتماد كنند. (آيت الله خامنه اى، 1377/9/23) آنها ميتوانند مسئوليت سنگين روشنگرى و جهاد فكرى و علمى را به دوش گرفته و در ميدان علم به مسابقه اى الهى كه پاداش آن بهشت دنيوى و اخروى است، پرداخته (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1378/3/12) و توليد علم كنند و آن را به نهضتى فراگير تبديل نمايند. (آيت الله خامنه اى، 1390/7/13) در اين راستا اگر جوانان دانش اندوزى را با انديشه ورزى و هر

ص: 357

دو را با پرهيزكارى و پاكدامنى بياميزند؛ در اين صورت هيچ اندوخته اى براى كشور با آنان برابرى نخواهد كرد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1393/11/3)

ظرفيت عملى. جوان از جسم توانمندى برخوردار بوده (امام خمينى، بى تا «ب»، 57) و از عزم و اراده قوى (امام خمينى، 1377، 345) بهره مند است؛ لذا ميتواند مسيرهاى بلندمدت را در زمانى كوتاه طى كند. (آيت الله خامنه اى، 1376/9/13) او آماده براى پاى نهادن به وسط ميدانِ انجام وظيفه (آيت الله خامنه اى، 1379/10/19) بوده و به دليل شور و شوق و نشاطى كه دارد، ميتواند در سايه ى كار و تلاش مستمر به آرزوهاى خود نائل شود و به سرعت راه هاى ترقى و تكامل را طى كند (امام خمينى، صحيفه امام، 4/9-5) و با حوصله طى مسير نمايد. (آيت الله خامنه اى، 1379/12/8؛ 1385/8/18) جوانان همچنين ميتوانند امور مختلف اقتصادى، فرهنگى، نظامى و سياسى را به خوبى مديريت كنند؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 427/11) و در اين امر پيشگام بوده و كارآمدتر از ديگر اقشار جامعه ايفاى نقش نمايند. (آيت الله خامنه اى، 1370/8/15) در محيط جوان، آرمانها محسوس، ملموس، زنده و قابل دسترسى و دستيابى است؛ لذا براى رسيدن به آنها، به صورت جدى تلاش ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1378/9/1)

مختصات و ويژگيهاى جوان

جوان احساس خلأ و ابهام داشته (آيت الله خامنه اى، 1379/2/1) و در پى كشف هويت (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1377/2/7؛ 1379/2/1؛ 1379/7/9؛ 1380/2/12) و تكوين هويت و شخصيت خود است. (آيت الله خامنه اى، 1379/2/1) او براى اولين بار با دنياى بزرگى در دوره ى جوانى مواجه ميشود كه آن را تجربه نكرده و احساس ميكند كه احتياج به راهنمايى و كمك فكرى دارد. در وجودش انرژيهاى متراكمى وجود دارد و جسم و ذهنش از توانايى هاى ويژه اى برخوردار است. (آيت الله خامنه اى، 1379/2/1) اما به تدريج شخصيت او شكل ميگيرد و در برابر اجتماع احساس مسئوليت كرده (ر. ك: هاشميان، 1354، 136-137) و در اين راه آماده فداكارى و از خودگذشتگى و خطرپذيرى ميشود. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1376/9/13؛ 1381/1/9؛ 1387/3/14)

در آغاز دوران جوانى عدم اطمينان نسبت به نقش خود، او را احساساتى، (آيت الله خامنه اى، 1379/2/1) زودرنج، دودل و بى ثبات ميسازد و به سرعت جنبه ى انفعالى و عاطفى شخصيت

ص: 358

او گسترش مى يابد؛ (احدى، 1390، 20-24) لذا برانگيختگى و هيجان زيادى دارد (آيت الله خامنه اى، 1376/8/14) و در برابر پديده هاى نامطلوب حساسيت زيادى از خود نشان ميدهد. (آيت الله خامنه اى، 1382/2/22) گستاخى و نپذيرفتن بسيارى از قيود (آيت الله خامنه اى، 1369/11/4) و مخالفت او با والدين و عصيان در برابر انديشه و دخالتهاى ديگران، نيز براى تثبيت هويت و جدا كردن خويش از سايرين (احدى، 1390، 28) و رسيدن به استقلال است. (آيت الله خامنه اى، 1380/2/12) جوان اگر اين دوره را به خوبى و با رشد شخصيت پشت سر گذارد، به صفاتى از قبيل: احساس اطمينان، استقلال، اميد، مسئوليت پذيرى و گرايش به فضايل نائل ميگردد. (شريعتمدارى، 1385، 514-515؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1371/11/18؛ 1377/2/7؛ 1377/11/13؛ 1381/11/6؛ 1379/2/1) در صورتى كه به نيازها و انتظارات جوان پاسخ مناسب داده نشود، دچار بحران هويت خواهد شد. (شريعتمدارى، 1384، 154-155)

جوان بيش از ديگران تأثيرپذير بوده (امام خمينى، 1375، 498) و قابليت اصلاح سريع را دارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 22/2) دوران جوانى، فصل الگوگيرى است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 87/16) در اين زمان شخص در پى يافتن الگوى مورد پسند و مقايسه خود با او بوده و ميخواهد خود را به شكل الگوى مورد نظرش درآورد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1376/11/14؛ 1377/2/7؛ 1391/2/13) او دگرگونى طلب و تحول آفرين است (مطهرى، مجموعه آثار، 310/15؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1389/11/27) و با نشاط و شور و شوقى كه دارد، (امام خمينى، صحيفه امام، 4/9-5؛ آيت الله خامنه اى، 1377/2/7) با اميد و ابتكار (آيت الله خامنه اى، 1377/2/7) و انگيزه (آيت الله خامنه اى، 1379/2/1) به سوى اهداف خود پيشروى و پيشرفت ميكند. (مطهرى، مجموعه آثار، 310/15؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1381/9/1) جوان، طالب معرفت (امام خمينى، صحيفه امام، 121/18؛ آيت الله خامنه اى، 1373/1/1؛ 1374/8/10؛ 1376/7/16؛ 1379/12/9) و پذيرش حق (آيت الله خامنه اى، 1381/1/16) و عدالت بوده و آرمان خواه است. (آيت الله خامنه اى، 1381/9/1) علاوه براين داراى فطرت بى آلايش (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1385/6/25) و روح پاك، صاف و ملكوتى (امام خمينى، صحيفه امام، 22/2؛ آيت الله خامنه اى، 1366/3/7؛ 1368/3/18؛ 1368/3/20) و داراى صداقت و صميميت است. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1382/2/22)

او به زيبايى و زيباسازى علاقه مند است؛ لذا ميخواهد كه خودش هم زيبا باشد، كه امرى طبيعى و قهرى است و اين گرايش در اسلام منع نشده است؛ بلكه احتراز از فتنه و

ص: 359

فساد مورد نظر اسلام است. (آيت الله خامنه اى، 1377/2/7)

از ويژگيهاى جوان، نيرو و نشاط جسمى است؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 4/9-5؛ آيت الله خامنه اى، 1377/2/7؛ 1382/6/26) لذا ميل به مسئوليت پذيرى و انجام كارها (آيت الله خامنه اى، 1381/8/13) و هماوردطلبى دارد. (آيت الله خامنه اى، 1376/1/1) جسم جوان نيز مقاوم بوده و ميتواند در برابر ناملايمات صبر كند (امام خمينى، صحيفه امام، 271/14) و مشكلات و بن بستهاى پيش رو را درهم شكند. (آيت الله خامنه اى، 1389/11/27) او همچنين داراى ذهنى سيال است (آيت الله خامنه اى، 1372/3/26) و آمادگى دارد مطالعه كند و ياد بگيرد. (آيت الله خامنه اى، 1376/11/14)

نقش جوانان در تحولات جوامع

اشاره

هر جامعه اى توسط نيروى انسانى جوانش اداره ميشود. در غير اين صورت جامعه توانايى حركت رو به جلو و تعالى را نخواهد داشت. (امام خمينى، صحيفه امام، 453/9) جوانان تحولات اجتماعى را پايه گذارى كرده و در استمرار حركت، ستونهاى آن به شمار مى آيند (آيت الله خامنه اى، 1368/8/10) و مادامى كه ايمان در قلبشان است پيروزند. (امام خمينى، صحيفه امام، 294/14) نقش جوانان در تحولات را ميتوان در عرصه هاى ذيل تقسيم بندى نمود:

عرصه ى انديشه، علم و فناورى

جوانان فطرت پاكى دارند و با استدلال منطقى و تذكرات دلسوزانه ى يك مربى مهذب، اين فطرت شكوفا ميشود. دو نامه ى آيت الله خامنه اى در سالهاى 1394 و 1395 خطاب به جوانان غربى در حقيقت تلاشى براى اين امر بوده است. همچنين جوانان نخبه و تحصيل كرده اى كه فرزانگى را با تعهد و احساس مسئوليت همراه كرده اند، اميد هر كشور و عامل اساسى تحقق آينده ى درخشان آن محسوب ميشوند (آيت الله خامنه اى، 1388/8/6) و زمامداران فكر و علم آن كشورند. (آيت الله خامنه اى، 1390/6/2) جوان مؤمن و معتقد ميتواند حرف و انگيزه اش را به طور قوى در فضاى جامعه مطرح كند؛ به طورى كه در تمام فضاى جامعه منتشر شده و تأثير بگذارد. (آيت الله خامنه اى، 1383/8/10) آنان در مبارزات علمى و عملى شركت ميكنند (امام خمينى، صحيفه امام، 96/21) و علم و فناورى را به پيش ميبرند (آيت الله خامنه اى، 1383/4/16)

ص: 360

و خرابى و سعادت جامعه را در دست دارند؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 412/7) لذا دشمنان براى آنان به طور جدى برنامه ريزى كرده و به سير تدريجى تباه شدن نسل جوان اميد بسته اند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1381/5/27)

عرصه ى فرهنگى و هنرى

از آنجا كه نسل جوان، آينده سازان كشور و عهده دار امور جامعه خواهند بود؛ لذا اگر تحت آموزش و تربيت غربى معلمان و اساتيد قرار گيرند، راه براى تسلط و استيلاى دولتهاى غربى هموار ميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 446/15) از سوى ديگر اگر به طور صحيح تربيت شوند، با تكيه بر انگيزه هاى ايمانى و انقلابى خويش و به صورت جدّى و قاطع، اغلب به صورت غيررسمى و بدون چشم داشت به انجام فعاليّتهاى فرهنگىِ اثرگذار مى پردازند و همين امر، نقش بسيار زيادى در پيشرفت فرهنگى كشور دارد. (آيت الله خامنه اى، 1393/1/1) جوانان ميتوانند خود را از گوش دادن به تبليغات غرض آلود و دلسرد كننده ى دشمنان انقلاب و اسلام بر حذر دارند (امام خمينى، صحيفه امام، 77/14-78) و در بصيرت بخشى محيط خود نيز مؤثر باشند. (آيت الله خامنه اى، 1389/8/4)

نقش جوانان دانشجو در اصلاح امور و پيشگيرى از انحرافات فرهنگى نقشى اساسى است؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 431/21) به طورى كه با استقلال دانشگاه، كشور مستقل ميشود؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 431/14) لذا لازم است دانشگاه و فيضيه با همراهى يكديگر، استقلال كشور خودشان را حفظ كنند؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 431/14-432) چرا كه اگر طلاب علوم دينى جوان از تحصيل بازمانند، آثار ديانت محو ميشود و اگر جوانان دانشگاهى در رشته هاى علمى متخصص نشوند، سبب وابستگى به اجانب و استعمار ميگردد و جامعه را هر چه بيشتر به عقب مى راند. (امام خمينى، صحيفه امام، 326/3-327)

در عرصه ى هنر نيز جوانان تحول آفرينند. هنرمندان جوان مؤمن در عرصه ى هنر ميتوانند آثار ادبى، سينمايى، نقاشى، خطاطى، طراحى و... ارزشمندى را خلق كنند و بدين وسيله، فرهنگى را در جامعه اشاعه دهند و يا فرهنگ نامطلوبى را ريشه كن كنند. (آيت الله خامنه اى، 1380/5/1)

ص: 361

عرصه ى نظامى و دفاعى

در انديشه انقلاب اسلامى ويژگيهاى شجاعت و شهامت، ايمان و اخلاص، روح شهادت طلبى، مجاهدت و پايدارى از صفات ممتاز جوانان است، كه آنها را در ميدان مبارزه پيروز و سربلند ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 360/11؛ 395/15؛ 144/18) حضور جوانان موجب دفع بيگانگان و حفظ امنيت و عامل بازدارنده از تهاجم آنان است. (امام خمينى، صحيفه امام، 285/14) تحول پذيرى جوانان موجب ميگردد كه با راهنمايى صحيح از غفلت درآمده و در ميدان مبارزه پيشتاز شده و تحولات جدى را رقم زنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 90/12-91) اينكه در اوايل انقلاب، جوانان عهده دار تشكيل و اداره نهادهاى انقلابى از قبيل كميته هاى انقلاب اسلامى، سپاه پاسداران و جهاد سازندگى شدند، (امام خمينى، صحيفه امام، 179/8؛ ر. ك: فخيمى، 1373، 88) شاهد آن است كه جوانان در عرصه هاى انقلابى قابل اعتمادند. اين امر در دفاع مقدس هم به خوبى خود را نشان داد. در جنگ تحميلى جوانان مسئوليتهاى خطيرى را به عهده گرفتند و نه تنها موجب گرمى و موفقيت جبهه ها شدند؛ بلكه شور و نشاط ويژه اى را در داخل كشور بوجود آوردند. (امام خمينى، صحيفه امام، 432/21) اكنون نيز جوانان نيروهاى تازه نفس انقلابند. (آيت الله خامنه اى، 1377/2/7)

عرصه ى سياسى

از آنجا كه جوانان از همه ى اقشار جامعه پيشگام تر بوده و در عرصه ى عمل كارآمدتر عمل ميكنند، در عرصه ى سياسى، ميتوانند نقش جدى ترى ايفا كنند؛ (آيت الله خامنه اى، 1370/8/15) زيرا دشمنان با مشاهده ى قدرت جوانان از تعرض به آن جامعه منصرف ميشوند (امام خمينى، صحيفه امام، 13/11) و اين امر اقتدار سياسى را به دنبال خواهد داشت.

توانايى ها و استقامت و صبر آنان نيز بسيارى از تهديدها و محدوديتهاى سياسىِ اعمال شده از سوى دشمنان را در هم ميشكند (آيت الله خامنه اى، 1377/2/7) و اين امر دشمنان را مأيوس مينمايد. در مقام عمل هم بسيارى از مسئوليتهاى سياسى به دوش جوانان است. (امام خمينى، صحيفه امام، 427/11-429) كشورى كه جوانانش سياسى نباشند، مسائل و جريانهاى سياسى دنيا را نفهميده و تحليل درست نخواهند داشت و در نتيجه مجذوب دشمن شده و جامعه به سوى تباهى ميرود؛ (آيت الله خامنه اى، 1372/8/12) ازاين رو در اين عرصه

ص: 362

چنان مؤثرند، كه امروز سياست مشترك و رايج دشمنان اين است كه جوانان را در شهوات و غرايز جنسى و فساد اخلاقى غرق كنند و اين امر در هر منطقه با هدفى خاص دنبال ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1381/12/6)

عرصه ى آينده سازى

جامعه همواره محتاج به جوانان بوده و آنان هستند كه عزّتمندى هميشگى آن را تضمين ميكنند. (آيت الله خامنه اى، 1369/5/24) و آن را به قله ى افتخار و ترقى ميرسانند؛ (آيت الله خامنه اى، 1384/2/19) لذا اگر جوانان يك جامعه، روحيه ى معنويت و تدين داشته باشند، از هرزگى، اعتياد و از چيزهايى كه جوان را زمين گير ميكند، دور خواهند شد؛ استعداد آنها به كار مى افتد، كار و تلاش ميكنند و در نتيجه جامعه را در همه ى زمينه ها متحول ميسازند و موجب پيشرفت و عزت جامعه ميشوند. (آيت الله خامنه اى، 1390/1/1) جوانان به دليل ظرفيتهاى عظيمى كه خداوند متعال به آنها عطا فرموده است، آينده و چشم انداز جامعه را ميسازند (آيت الله خامنه اى، 1369/5/24) و مديران و تصميم گيران آينده جامعه اند (آيت الله خامنه اى، 1384/2/19) و از آنجا كه مقدرات جامعه را در دست ميگيرند و آن را حفظ ميكنند؛ وارثان (امام خمينى، صحيفه امام، 506/6) و اميد جامعه اند (امام خمينى، صحيفه امام، 350/6؛ 398/10-399) و همتشان آينده را ميسازد و نيرويشان جامعه را به پيش ميبرد. (آيت الله خامنه اى، 1386/5/6)

عرصه ى جهانى

نسل جوان و روشنفكران جوان با آگاهى و بيدارى خود، علاوه بر اينكه ميتوانند موجب قطع نفوذ بيگانگان و بسط عدالت اسلامى شوند، ميتوانند ساير انسانها را نيز، با وسايل گوناگون، آگاه كنند و از نيرنگهاى دشمنان پرده بردارند و اسلام عدالت پرور را به دنيا معرفى كنند (امام خمينى، صحيفه امام، 114/3) و همين امر موجب شده است كه روشنفكران و جوانان در جوامع غربى تشنه اسلام شوند. (آيت الله خامنه اى، 1374/3/3)

جوانان بسيارى در كشورهاى مسلمان نيز به نام اسلام و در آرزوى حكومت عدل اسلامى به جهاد سياسى و فرهنگى و اجتماعى روى آورده اند و عزم ايستادگى در برابر

ص: 363

تحميل و سلطه ى بيگانگان مستكبر را در جوامع خود گسترش ميدهند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1382/11/8)

جوانان حاملان بشارتهاى بزرگ براى آينده ى امت اسلامى هستند؛ زيرا وقتى جوان در يك كشورى بيدار شد، اميد به بيداريهاى عمومى در آن كشور افزايش پيدا ميكند و امروز كه جوانهاى زيادى در سرتاسر جهان اسلام همچون كشورهاى تونس، مصر، ليبى، يمن و بحرين بيدار شده اند، اميد به بيدارى عمومى هم رو به رشد است. (آيت الله خامنه اى، 1390/11/10) در امتداد اين بيدارى، حتى جوانان نيويورك و كاليفرنيا هم شعارهاى عدالت خواهانه مردم مصر و تونس را تكرار ميكنند و از آنها الهام ميگيرند؛ و معلم اول در عصر جديد، بسيجىِ تربيت يافته در مكتب امام خمينى است، كه اين پيام را در سراسر جهان منتشر كرد كه چگونه ميتوان اسطوره هاى قدرت مادى را شكست و با نام خدا بتها را در هم كوبيد و ايستادگى و مقاومت نمود. (آيت الله خامنه اى، 1390/9/6)

عوامل مؤثر در تربيت و تعليم جوانان

اشاره

از ديدگاه انقلاب اسلامى كامل ترين رحمتها، نعمت تربيتهاى معنوى از قبيل فرستادن كتب آسمانى و انبياى مرسلين عليهم السلام است، كه مخصوص انسان است؛ (امام خمينى، 1377، 140) اسلام نيز بر اساس آيه «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ اَلْكِتٰابَ وَ اَلْحِكْمَةَ» ؛ (جمعه، 2) با ارسال رسولان، انسان را به تزكيه و طهارت نفس در مسير تربيت دعوت ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1386/5/20) چرا كه اگر انسان مهار نشود و تحت تربيت قرار نگيرد، مثل يك علف هرزه پرورش مى يابد، كه هر چه بزرگ تر ميشود، از جهات روحى تنزل ميكند و معنويات او تحت سلطه ى شيطان و شيطان بزرگ كه نفس است، واقع ميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 152/14-153) در اين راستا در انديشه ى انقلاب اسلامى جوان خوب، ميتواند براى كشور آينده ى خوب را رقم زند؛ (آيت الله خامنه اى، 1382/6/26) لذا خودسازى و تربيت به عنوان هدف انقلاب (آيت الله خامنه اى، 1370/8/1) و اسلامى بار آوردن جوانان و نوجوانان يكى از مهمترين تدابير انقلاب بوده و هست (آيت الله خامنه اى، 1370/10/25) و تربيت جوانان، فتح الفتوح انقلاب خواهد بود. (آيت الله خامنه اى، 1374/3/25)

ص: 364

عوامل فردى

انسان شگفت ترين مخلوق خداوند و والاترين نشانه ى قدرت حق است، تا آنجا كه خداى متعال خود را بر آفرينش چنين موجودى مى ستايد. (مؤمنون، 14؛ غافر، 64) او از ابتداى عمر تا پايان حيات دنيوى خود در حال تكاپو و تغيير به سوى تكامل است؛ (غافر، 67) در تعليم و تربيت، انسانها هرچه از نظر سنى كوچكتر و جوانتر باشند، آمادگى ع شان براى هرگونه تربيتى بيشتر است و انسان در خوبيها و بديها هرچه كوچك تر باشد، نقش ع پذيرتر است و هرچه بزرگتر ميشود نقش ناپذيرتر ميگردد. (مطهرى، مجموعه آثار، 462/27)

از جهت ميزان تكامل نيز، اگر انسان با اين قابليت، به وسيله تربيت و تعليم صحيح، به فعليّت كامل برسد؛ خليفة الله و آينه ى تمام نماى صفات و اسماء خداى متعال ميشود؛ يعنى انسان مراتب سيرش از طبيعت است تا مافوق طبيعت، تا برسد به آن جايى كه مقام الوهيت است، سير از طبيعت تا رسيدن به مقامى كه غير از خدا هيچ نمى بيند و به مقامى نائل ميشود كه فوق مقام ملائكه الهى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 411/8)

يكى از عوامل مؤثر در تربيت جوانان عوامل وراثتى طبيعى است. (حسينى بهشتى، 1386، 40) عوامل اخلاقى و روانى نيز بسيار در كيفيت تربيت اثر ميگذارد؛ لذا تربيت و فراگيرى دانشها و معرفتها، تحصيل و حتى تدريس فلسفه و معارف توحيدى و الهى و قرآنى، اگر به صورتى نباشد كه ذهن و دل و زبان انسان را به رنگ الهى درآورد، گمراه كننده، باطل و عبث است و خسران دنيا و آخرت را در پى خواهد داشت. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 505/13-510)

خانواده

خانواده نخستين و مهمترين محيطى است كه انسان را تحت تأثير فضا و مناسبات خود قرار ميدهد. تأثيرپذيرى بالاى جوان از روابط عاطفى درون خانواده بر اين اهميت و تأثير مى افزايد. عمل و رفتار پدر و مادر تأثير عميق و ريشه دارى شبيه وراثت طبيعى در فرزندان دارد. (حسينى بهشتى، 1386، 40) فرزند به سبب تمايل به تقليد، از پدر و مادر تقليد ميكند و به شدت تحت تأثير امورى قرار ميگيرد كه او را احاطه كرده است. (دلشاد تهرانى، 1385، 118؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1375/12/20)

ص: 365

خانواده اولين استعدادهاى روانى و ذهنى فرزند را به فعليت درمى آورد. اولين سنگ بناى شخصيت او را بنا ميگذارد و اولين ارزشهاى اخلاقى و هنجارى غيررسمى زندگى اجتماعى را به وى آموزش ميدهد. (هاشمى، 1372، 53/1-54) جوّ خانوادگى و فضايى كه براى ايجاد روابط انسانى در خانواده حاكم است، تعيين كننده بينش، منش و چگونگى رفتار فرزندان بوده (فرهاديان، 1378، 62) كه در اين ميان نقش مادر در تربيت فرزندان نقشى ممتاز و بى مانند است؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 504/7؛ 363/8) دامن مادر، بزرگترين مدرسه اى است كه كودك در آن تربيت ميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 293/9)

معلم و مدرسه

از مهمترين نهادهايى كه تأثير فراوان بر تربيت جوانان دارد، مدرسه است، كه يك «كارخانه آدم سازى» است. (امام خمينى، صحيفه امام، 427/7) از زمان آغاز تربيت رسمى و مدرسه اى، نافذترين عامل تربيتى، معلّم و مربّى است. (شرفى، 1379، 94) معلّم ركن اصلى مدرسه را تشكيل ميدهد؛ (امين زاده، 1376، 128) چرا كه بعد از پدر و مادر، آموزگاران بيشترين نقش را در تربيت كودكان و نوجوانان بر عهده دارند؛ (اسماعيلى يزدى، 1381، 77) نقش معلم در جامعه نقش انبيا (امام خمينى، صحيفه امام، 291/9) و شغلش انسان سازى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 427/7) معلم ميتواند ماده ى خام انسانى را حتّى از اسارت عوامل وراثتى هم نجات دهد و با تعليم مستمرى كه در طول سالهاى متمادى بر جوان دارد بر نقش تربيتى والدين غلبه كند. (آيت الله خامنه اى، 1389/2/15)

اگرچه وظيفه ى تربيت در درجه اول به عهده خود دانش آموز و دانشجو است؛ (آيت الله خامنه اى، 1370/8/15) اما سنگين ترين بخش كار يعنى آموزش و پرورش، كه همان ساختنِ انسانهاىِ مسلمان، مؤمن و سالم است، به عهده معلمان ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1372/2/15) معلم محور حركت جامعه است (آيت الله خامنه اى، 1371/2/9) و ميتواند انسانها را يا مهذب و متعهد و يا انگل و وابسته بار آورد. همه ى سعادتها و شقاوتها انگيزه اش از مدرسه هاست و كليدش دست معلمين است. (امام خمينى، صحيفه امام، 429/7)

بسترسازى و تشويق براى نوآورى هاى معقول، منطقى و صحيح، (آيت الله خامنه اى، 1377/11/13)

ص: 366

كمك فكرى و تذكر مشفقانه و صحيح، (آيت الله خامنه اى، 1377/11/13) پايبندسازى به هويت ملى و باورهاى ملى (آيت الله خامنه اى، 1385/7/13) و نيز برنامه ريزى دقيق براى اينكه جوانان صبور، قانع، مايل به كار، مايل به تحقيقات، اهل كار جمعى و تغليب عقل بر احساس و انصاف و وقت شناسى و وجدان كارى، تربيت شوند (آيت الله خامنه اى، 1388/11/13) و بالاخره تعليم فرهنگ كارهاى شايسته به جوانان، (آيت الله خامنه اى، 1390/1/8) از مهمترين وظايفى است كه به عهده ى معلم و مدرسه است.

علاوه بر موارد فوق، نقش فضاى مذهبى و معنوى حاكم بر مدرسه در تعليم و تربيت دينى نوجوانان نيز مهم است؛ (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1370/10/25؛ 1385/5/23) زيرا متربيان بيش از ده سال از مناسب ترين زمان عمر خود از نظر تربيتى را، به صورت روزانه چند ساعت، در مدرسه مى گذرانند. (آيت الله خامنه اى، 1378/2/15) محيط مدرسه امكان ارتباط مستقيم و متقابل نوجوانان را فراهم ميكند (شيرزاد، 1386، 71) و منجر به دوست يابى و تأثيرگذارى و تأثيرپذيرى دانش آموزان و تشكيل گروه هاى دوستى و هويت يابى آنان از اين گروه ها ميشود؛ و شخصيت آنان از اين طريق شكل ميگيرد، كه تأثير بسزايى در تربيت دارد. (اسماعيلى يزدى، 1381، 81-85)

محيط اجتماعى

افلاطون نخستين متفكرى است كه شرط توفيق مربى و مؤثر بودن تعليم و تربيت را فراهم بودن محيط اجتماعى مساعد، يعنى همراه با فضيلت ميداند. به نظر او همه كوشش هاى مربى در صورتى كه با مخالفت عمومى يا محيط اجتماعى فاسد روبه رو شود بى نتيجه مى ماند. (دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، 1372، 171/1) متفكران اسلامى همچون فارابى، ابن سينا، غزالى، ابن مسكويه، خواجه نصيرالدين طوسى، علامه طباطبائى و... نيز بر حيثيّت اجتماعى تعليم و تربيت تأكيد كرده اند. (حسينى، 1380، 17-20) بر اين اساس، انسان و محيط اجتماعى در يكديگر تأثير متقابل دارند. افكار و اخلاق عمومى، ساختار اجتماعى، دوستان، شهروندان، عادات و سنتها، ارتباطات و تبليغات، فرهنگ و هنر، سياست و اقتصاد و... از ديگر عواملى هستند كه محيط اجتماعى را شكل ميدهند و از عوامل و زمينه هايى هستند كه در تربيت و شكل گيرى اخلاق فرد، نقش مؤثرى دارند. (رهبر، 1386، 174)

ص: 367

لذا ارائه ى الگوهاى مطلوب در جامعه به جوانان از گذشته و معاصران و مصون سازى جوانان در برابر الگوهاى ساختگى و پوچ (آيت الله خامنه اى، 1376/11/14) مهم است؛ زيرا نسل جوان ميزان تبعيت و تأثير پذيرى اش از ديگران بسيار بالاتر است. اين الگو اگر اهل عمل باشد؛ يعنى بيش از آنچه كه حرف ميزند خود عمل كند، ميتواند رهبرى نسل جوان را به عهده بگيرد. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 513/24-534)

فرهنگ جامعه نيز در تربيت جوانان مؤثر است؛ لذا تربيت بايد در فرهنگ صالح و با اجتناب از فرهنگ استعمارى صورت گيرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 306/3-307) همچنين در جامعه بايد به جوان ميدان و امكان داده شود كه استعدادهاى خود را شكوفا سازد (آيت الله خامنه اى، 1376/6/15) كه اين امر يكى از مهمترين عوامل رشد اوست.

رسانه ها

رسانه ها، نقش حساس و خطيرى در فرآيند تربيت جوانان بر عهده دارند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1369/6/1؛ 1381/11/15) دو موضوع «جذابيت و گيرايى پيام» و «گستردگى و فراگير بودن»، نقش رسانه هاى جمعى را به عنوان يك عامل تربيت از ساير عوامل ممتاز ميكند. (شرفى، 1379، 100) به همين جهت نقش رسانه هاى مكتوب أعم از نشريات، روزنامه ها و مجلات، در هدايت يا گمراهى يك ملت بسيار چشمگير است. (امام خمينى، صحيفه امام، 383/14) در اين ميان رسانه هاى ديدارى - شنيدارى به دليل آن كه هم حسّ بينايى و هم حسّ شنوايى را به كار ميگيرد، نسبت به ديگر رسانه ها، طرفداران بيشترى را جذب ميكند. (شيرزاد، 1386، 74)

جوانى؛ تهديدها

اشاره

ويژگيهاى جوانى و ظرفيتهاى جوان، او را همواره در معرض خطراتى از جانب درون خود و بيرون از وجودش قرار ميدهد، كه سعادت او و جامعه را تهديد ميكند:

تهديدهاى درونى (فردى)

اين تهديدها در وجود جوان و در ساحت ارتباط او با خود قرار دارد، كه مهمترين آنها

ص: 368

عبارت اند از:

انحراف فكرى. ريشه ى بيشتر انحرافات دينى و اخلاقى نسل جوان در لابه لاى افكار و عقايد اوست و راه مبارزه با اين خطر مهياسازى آب زلال و گوارا به قدر كافى است تا جوانان از آبشخور آلوده، افكار خود را برنگيرند. راه مبارزه، عرضه داشتن صحيح مكتب اسلام در همه ى زمينه ها با زبان روز است. (مطهرى، مجموعه آثار، 87/24) همچنين براى جهت گيرى صحيح و مصون ماندن از اين خطر لازم است انگيزه ى طرح مسئله، طرح سؤال و درخواست پاسخ را (آيت الله خامنه اى، 1386/7/17) در جوانان زنده كرد.

آنچه بر ضرورت توجه به تهديد در ساحت فكر مى افزايد، تهاجم فرهنگى عظيمى است كه عليه اسلام وجود دارد و به صورت يك جبهه ى بزرگ فرهنگى كه با سياست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانه ها همراه است؛ همچون سيلى حركت كرده و در مصاف جنگ با انديشه هاست، كه در اين ميدان، علما و روحانيون وظيفه دارند ذهن جوانان را مجهز و ايمانشان را مسلح كنند. (آيت الله خامنه اى، 1372/6/21) در اين راستا آشنايى با منطق شيواى قرآن و اصول مقدس اسلام (امام خمينى، صحيفه امام، 437/2-438) و نيز طرز تفكر انبياى بزرگ و پايه گذاران عدالت و آزادى از ابراهيم خليل تا رسول خاتم صلى الله عليه و آله، در امور معنوى و توحيدى تا تنظيم جامعه و حكومت، (امام خمينى، صحيفه امام، 322/3-323) رجوع به علماى متعهد اسلام و بهره مندى از هدايت آنان، (امام خمينى، صحيفه امام، 263/12؛ 96/21-97) ميتواند جوانان را در برابر تهديدهاى فكرى يارى كند. تلاش جوانان براى بصيرت افزايى و شناخت دشمن و روشهاى تهاجم او نيز بسيار مؤثر است. (آيت الله خامنه اى، 1389/7/27)

انحراف اخلاقى. غرور پيروزيها و شهرتها و جوان مردى ها در قلب جوانان رخنه ميكند، كه اين مرض نفسانى از دامهاى شيطانى است كه بندگان خدا را از توجه به او باز ميدارد و همچنين از حيله هاى نفس است، كه انسانها را به شكر و عبوديت بتها و به ويژه اساس بتها كه نفس است ميكشاند. (امام خمينى، صحيفه امام، 148/18) اين غرور و سركشى باعث ميشود تحولات روحانى اى كه در جوانان ايجاد ميشود از دستشان برود و شيطان، نفس اماره آنان را به دام كشد و با سوء رفتار با برادران خود، صدق و صفا رخت بربندد و به جاى آن كدورت و جفا، جايگزين شود. (امام خمينى، صحيفه امام، 393/17) از سوى ديگر در صورت شكستهاى

ص: 369

پى درپى، جوان به يأس و نااميدى دچار شده (آيت الله خامنه اى، 1368/8/10) و در نهايت منزوى خواهد شد. (آيت الله خامنه اى، 1371/5/21)

حبّ نفس، حبّ دنيا، (امام خمينى، 1375، 143) عادتهاى ناشايست، خودباختگى، (امام خمينى، بى تا «ب»، 39) فراموشى آخرت (امام خمينى، 1375، 175-176) و خودفريبى (مطهرى، 1379، 110/2-111) از ديگر رذائلى است كه جوان را تهديد ميكند. وسوسه هاى شيطان نيز همواره او را به تعويق انداختن كارها (امام خمينى، صحيفه امام، 14/18) تشويق ميكند. اين تهديد آنگاه مهمتر جلوه ميكند كه با زوال جوانى، رذائل اخلاقى ريشه دوانيده و جهاد با نفس مشكل ميشود؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 40/2) لذا اهتمام به تهذيب نفس و عدم غفلت از آن از ضروريات دوران جوانى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 14/18) جوانان هر قدر بر خود مسلط شوند به همان ميزان بر عوامل محيطى و جهانى تسلط پيدا خواهند كرد و از اين طريق ميتوانند زمينه ى سعادت خود را فراهم كنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 300/8-301)

جوان در معرض آن است كه به اعتياد و بيكارگى و نيز بى بندوبارى و ولنگارىِ شهوانى و جنسى سوق يابد. (آيت الله خامنه اى، 4/16/1383) و به مدگرايى و چيزهاى ظاهرى و كوته نظرانه به جاى ارزشها (آيت الله خامنه اى، 1370/8/22) مشغول شود. اگر جوان از نظر فكرى و صفات اخلاقى به درستى هدايت نشود؛ در نهايت دچار افراط و تفريط در عمل خواهد شد. (آيت الله خامنه اى، 1389/7/29)

عدم توجه به سلامت بدن، به دليل مشغله هاى كاذب نيز جوانان را تهديد ميكند (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 541/7) لذا توجه به ورزش براى جوانان امرى ضرورى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 261/7؛ آيت الله خامنه اى، 1377/2/7)

تهديدهاى بيرونى

جوان به دليل ظرفيتها و اثرگذارى اى كه دارد همواره ميتواند مورد سوءاستفاده قرار گيرد و اين تهديدى جدى محسوب ميشود. برخى از اين تهديدها عبارت اند از:

فضاى فرهنگى نامناسب. فضاى نامناسب فرهنگى، همواره جوان را از بيرون مورد تهديد قرار ميدهد. اين فضا از يك سو تهديدى براى باورهاى فرهنگى - دينى جوانان است و منجر

ص: 370

به تضعيف غيرت و ريشه هاى دين و دين دارى ميشود (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 277/21) و از سوى ديگر عادات حسنه ى جوانان را هدف گيرى ميكند (آيت الله خامنه اى، 1375/9/20) كه در نهايت باعث ضربه زدن به ايمانِ نسل جوان و حركت انقلابى آنان ميگردد. (آيت الله خامنه اى، 1373/6/21)

انحراف سياسى. جوانان در معرض تحريكات سياسى آلوده دشمن هستند (آيت الله خامنه اى، 1383/4/16) و ممكن است تحت تأثير تبليغات فريبكارانه جهت از بين بردن اتكال به خدا و وحدت كلمه قرار گيرند. (امام خمينى، صحيفه امام، 435/11-436) دستها و مغزهاى پليد و توطئه گر دشمن همواره در پى بازيچه ساختن آنان است (آيت الله خامنه اى، 1383/4/16) و كمند ناپيداى بسيار خطرناك فرهنگ، تفكر و تئوريهاى وارداتى غربى و تهاجم فرهنگى جهت ايجاد گرايش منحرف سياسى در جوانان (آيت الله خامنه اى، 1370/8/22) آنها را تهديد ميكند، كه ابزار جوانان براى خنثى سازى اين توطئه ها هوشيارى و اراده قوى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 29/7-30) در اين راستا مراقبت هوشمندانه جهت بستن راه نفوذ دشمن و سد راه ورود آنان براى اشاعه ى فساد و تباهى و تبليغات سياسى مسموم ضرورى است. (آيت الله خامنه اى، 1378/4/21)

رسانه هاى بيرونى. رسانه ها القا كننده فكر، فرهنگ، رفتار و هويت فرهنگى انسانها هستند، به همين جهت در دنياى امروز نقش تعيين كننده اى در زندگى مردم؛ به ويژه جوانان دارند. نقش مهم رسانه ها در به راه انداختن جنگ تبليغاتى و تهاجم رسانه اى انكارناپذير است. قدرتهاى استكبارى براى تصرف يك صحنه بدون دخالت نظامى با سرمايه گذارى در زمينه رسانه و بهره گيرى از نقش آن، كاربرى عوامل موجود در آن صحنه را به سود خود تغيير ميدهند. (آيت الله خامنه اى، 1381/11/15) مع الأسف جاده ى رسانه اى و ارتباطات، جاده اى يك طرفه است و آنچه را كه صاحبان قدرت رسانه اى و امپراتورى رسانه اى مى پسندند، با استفاده از علم و فناورى پيشرفته، به زواياى دنيا منتشر و منعكس ميكنند و امپراتورى خبرى و رسانه اى دنيا، تقريباً در انحصار كسانى است كه براى دنيا فضيلت اخلاقى، دين، ايمان، معنويت و صلح را نميخواهند. همان كسانى بيشترين تسلط را بر رسانه هاى دنيا دارند كه بزرگترين كارخانه هاى اسلحه سازى و منهدم كننده ترين و ويرانگرترين بمبهاى اتمى در اختيار آنها بوده و سياستهاى سلطه جويانه جزوِ كارهاى روزمرّه و دائمى شان

ص: 371

است. (آيت الله خامنه اى، 1385/2/26)

در راستاى اين اهداف ناشايست، به انحراف كشاندن فطرت و طبيعت جوان، خلط بين زيبادوستى و زيباپرستى با دنياگرايى و دنياطلبى (آيت الله خامنه اى، 1377/2/7؛ 1379/5/5) و جلوه دادن راه خدا و معنويت به عنوان راه بن بست فراروى جوان و اشاعه ى خرافات به جاى دين، (آيت الله خامنه اى، 1376/1/1؛ 1385/8/17) نسخه ى همه ى رسانه هاى ديدارى و نوشتارى و مجازى مكتب ليبرال دمكراسى است. همچنين توطئه هاى دشمن در جهت فسادانگيزى و سرگرم و مشغول ساختن جوان (آيت الله خامنه اى، 1370/5/30؛ 1374/9/8) و هجوم حرفهايى كه كوركورانه ترجمه شده است و در قالب حرف نو و شبهات در اختيار جوانان قرار گرفته است (آيت الله خامنه اى، 1379/12/9) از تهديدهاى مهم پيش روى جوانان است.

وظايف و رسالتهاى جوان

اشاره

از هر جوانى به اقتضاى استعداد، شغل و خواسته هايش، انتظاراتى وجود دارد كه مجموع اين انتظارات، در واقع حركت عظيم ملى را شكل ميدهد و موتورى براى حركت كشور است. (آيت الله خامنه اى، 1377/11/13)

ساحت فكر و انديشه ورزى

براى جوان حركت بر مدار منطق و عقل ضرورى است. (آيت الله خامنه اى، 1379/8/29) جوانان بايد تفكر كنند و بيانديشند (آيت الله خامنه اى، 1376/8/14) و عقايد باطلى كه از سوى غرب در ذهنها ايجاد شده است، تصحيح كنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 432/9-433) آنان همچنين لازم است از ساده انگارى در شناخت دوست و دشمن (آيت الله خامنه اى، 1368/3/23) احتراز كنند. جوان بايد در خود، دانايى را به وجود بياورد و اين دانايى، تنها با آموختن علم حاصل نميشود؛ بلكه با انديشيدن ارتباط وثيق دارد. او بايد در مورد مسائل فكر كند تا به نتيجه برسد و مقصود از نهضت آزادانديشى كه در دانشگاه و حوزه بايد راه بيفتد، نيز همين است. (آيت الله خامنه اى، 1384/2/19)

ص: 372

ساحت ايمان و اعتقاد دينى

از نظر اسلام، برترين هدف آفرينش انسان و زندگى او، ايمان و توحيد خداوند متعال در مرحله ى اعتقاد و عمل است؛ يعنى اسلام كمال انسانيت و هدف نهايى زندگى انسان را در اعتقاد به خدايى ميداند كه همه ى پديده ها و موجودات را آفريده و بازگشت همه به سوى اوست. پس از تحصيلِ چنين ايمان و اعتقادى، همه ى اعمال انسان حاكى از بندگى او به خداوند متعال است؛ در اين صورت، توحيد در ظاهر و باطنش رسوخ كرده و خلوصِ در عبوديتش در گفتار و كردارش ظاهر ميگردد. (طباطبائى، 1374، 368/6)

در اين راستا قوت ايمان جوانان به خداوند متعال و امدادهاى غيبى او بايد چنان بينشى به آنان بخشد كه هراسى از هيمنه ى ظاهرى مستكبران نداشته باشند و نسبت به آمريكا و ديگر قدرتهاى مداخله گر مرعوب نگردند. (آيت الله خامنه اى، 1390/6/26) اين ايمان بايد روشن بينانه و استوار و رو به رشد بوده و از خرافه گرى و سست انديشى مصون باشد. (آيت الله خامنه اى، 1385/9/23)

ساحت اخلاق و ملكات فاضله

جوانان بايد تربيت خود را با توجه به استقلال در جوانى (آيت الله خامنه اى، 1370/8/15) اصل قرار دهند و تحصيل اخلاق خوب و تهذيب در كنار تحصيل علم، (امام خمينى، صحيفه امام، 37/2؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1373/7/13) راسخ ساختن عزم و اراده جهت پذيريش مسئوليتهاى خطير (امام خمينى، صحيفه امام، 208/2؛ آيت الله خامنه اى، 1384/9/30) و حفظ اصول و روحيه ى آرمان گرايى و احتراز از محافظه كارى (آيت الله خامنه اى، 1386/2/25) را در خود تقويت كنند و همواره مراقب باشند كه به يأس دچار نشوند. (امام خمينى، صحيفه امام، 208/2)

جوان بايد بيدار و هشيار بوده و در دام نقشه هاى شيطانى دشمنان قرار نگيرد (امام خمينى، صحيفه امام، 237/4؛ آيت الله خامنه اى، 1378/1/1) و حس هماوردطلبى خود را به سمت مبارزه با نفس امّاره (آيت الله خامنه اى، 1376/1/1) جهت دهى كند. مجاهده و تحكيم مبانى تقوا و خارج كردن حب دنيا و نفس از قلب و تقويت خلوص دينى و تقوا، در عمل (امام خمينى، صحيفه امام، 55/2؛ 286/6؛ 300/8) و پايدارى و صبر بر شدايد (امام خمينى، صحيفه امام، 169/2؛ 385/7-386؛ آيت الله خامنه اى،

ص: 373

1380/2/12) از ديگر وظايف جوان است.

با توجه به تأثير گستره ى محيط اطراف و هم نشينان يكى از مهمترين وظايف جوان آن است كه معاشران و دوستان خويش را از اشخاص وارسته و متعهد و متوجه به معنويات و داراى اخلاق كريمه، انتخاب كند؛ زيرا تأثير معاشرت در دو طرف صلاح و فساد، اجتناب ناپذير است. (امام خمينى، صحيفه امام، 211/16-212)

ساحت علم و فناورى

جوانان بايد اوقات خود را به جديت در كسب دانش و تحكيم مبانى علمى، تدبر در قرآن، عمق بخشيدن به آگاهى هاى اسلامى و (امام خمينى، صحيفه امام، 2/317؛ 217/3-218؛ آيت الله خامنه اى، 1379/8/9) يادگيرى دانش و فنون جنگى اختصاص داده و مسائل سياسى جهان را بفهمند. (آيت الله خامنه اى، 1370/10/13؛ 1372/8/12؛ 1390/7/22)

ساحت تلاش و مجاهدت

جوانان بايد قرآن را تلاوت كنند و با آن در جايگاه يك راهنماى متقن براى عمل انس گيرند. (آيت الله خامنه اى، 1379/8/9) همچنين با تضرع و توسل به پروردگار، بنيه هاى فكرى و اعتقادى خود را مستحكم سازند. (آيت الله خامنه اى، 1387/2/14)

آنان بايد سستى و سردى را از خود بزدايند (امام خمينى، صحيفه امام، 135/2) و در زمينه هاى اجتماعى و سياسى تلاش و فعاليت و پُركارى و نشاط كار داشته باشند (آيت الله خامنه اى، 1383/12/24) و فعالانه وارد ميدان شوند. (آيت الله خامنه اى، 1377/2/22) حفظ نشاط، تندرستى و قوت جسمى خود (آيت الله خامنه اى، 1387/3/14) و اهتمام به ورزش از ديگر وظايف جوانان است. (آيت الله خامنه اى، 1377/2/7) جوان بايد با دلبستگى به كار و پيشرفت و هوشيار بودن در برابر توطئه هاى مقابل اين امور؛ همچون فساد و فحشا و مواد مخدر و مصرف گرايى بايستند. (آيت الله خامنه اى، 1369/10/10؛ 1387/3/14)

آنها بايد از تندروى و افراط احتراز نموده و تندى و توقعات جوانى را تعديل كنند (امام خمينى، صحيفه امام، 306/1-307؛ 155/6) و همت خود را در ميدان جهاد و سازندگى مصروف دارند (آيت الله

ص: 374

خامنه اى، 1370/10/13) و از بيكارى، كم كارى، بى توجهى و بيهودگى (آيت الله خامنه اى، 1374/9/16) و اهمال در كارها (امام خمينى، صحيفه امام، 205/13) و نيز اقدام بى فكر و بى مطالعه و تصميم گيرى هاى سريع و نسنجيده بپرهيزند. (آيت الله خامنه اى، 1377/2/7) همچنين با توجه به اينكه جوانان از نيازهاى طبيعى و غريزى برخوردارند و آتش شهوت در اين زمان مشتعل است، به طور مناسب و از راه مشروعِ ازدواج به آن پاسخ دهند و تشكيل خانواده داده و موجب بقاى نوع انسانى و فرو نشاندن شهوت شوند كه اين امر در سلوك عرفانى آنان و تعالى اجتماع نيز نقش بسزايى دارد. (امام خمينى، 1380، 25-26؛ همو، صحيفه امام، 517/8)

وظايف نهادهاى مسئول در قبال جوانان

اشاره

احساس مسئوليت همه ى دستگاه هاى مسئول دولتى و غير دولتى در برابر جوان، (آيت الله خامنه اى، 1379/2/1) رفتار با مهر و عطوفت با جوانان و نظر كردن به جوانان به صورت پدرانه، (امام خمينى، صحيفه امام، 398/2؛ 205/3) نصيحت كردن جوانان، (امام خمينى، صحيفه امام، 381/8-382) عدم طرد جوانانى كه توبه ميكنند و مسيرشان اصلاح ميشود، (امام خمينى، صحيفه امام، 518/15) و عدم تضعيف روحيه جوانان (امام خمينى، صحيفه امام، 26/20-27) از وظايف همگانى در قبال جوانان به شمار ميرود. درعين حال وظايف خاص هر نهاد و دستگاهى در مورد جوانان بايد مورد توجه و اهتمام قرار گيرد كه ذيلاً بدان مى پردازيم:

وظايف دستگاه هاى فرهنگى - هنرى

ترويج فرهنگ شايسته و مقابله با تهاجم فرهنگى وظيفه اى است همگانى كه هر نيروى مؤمن و معتقد به ارزشهاى اسلامى و دل بسته به انقلاب و نظام بايد آن را به عهده گرفته، سدّى در مقابل تهاجم فرهنگى شوند، (آيت الله خامنه اى، 1371/5/21) درعين حال اگر ريشه ى اصلى تهاجم پذيرى، خلأها و كاستى هاى انديشه ى فرهنگى جامعه و آسيب پذيرى فكرى و معرفتى دستگاه هاى علمى و فرهنگى است، مسئوليت برخى اقشار سنگين تر است كه متناسب با جايگاه خود بايد ايفاى وظيفه كنند.

در عرصه ى طراحى و برنامه ريزى، اين وظيفه بطور خاص بر عهده دستگاه هاى

ص: 375

سياستگذار و كلان كشور به ويژه شوراى عالى انقلاب فرهنگى به عنوان ستاد اصلى مقابله است (آيت الله خامنه اى، 1376/11/4) كه با رصد مسائل و بررسيهاى دقيق و طراحى هاى جامع، به تدبير فرهنگى ميپردازد و خود را مسئول دفاع فرهنگى در برابر تهاجم فرهنگى ميداند. (آيت الله خامنه اى، 1392/9/19)

نهادهاى دينى به ويژه مساجد به عنوان پايگاه اصلى انقلاب، نقشى اساسى در بسيج فرهنگى و معنوى مردم - به ويژه جوانان - ايفا ميكنند. به گونه اى كه اين مكان مقدس، هم مركز تفكر و تأمل، هم مركز تصفيه ى روح، و بالأخره جايگاه خلوص و اتصال بنده به خداست؛ (آيت الله خامنه اى، 1375/10/19) علاوه بر اينها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان تبليغات اسلامى، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، وزارت ورزش و جوانان، اماكن متبركه ى تحت پوشش سازمان اوقاف و امور خيريه، آستان قدس رضوى، مراكز فرهنگى شهردارى ها، مجموعه هاى داراى امكانات فرهنگى و دستگاه هاى به ظاهر غير فرهنگى كه برنامه ها و اقدامات آنان داراى آثار و پيامدهاى فرهنگى است، در اين عرصه وظيفه دارند.

البته لازم است در عرصه فرهنگى مربوط به جوانان از امور تكرارى و سطحى كه عادى شده است (آيت الله خامنه اى، 1368/10/5) پرهيز شود و به روشهاى قديمى در مبارزه با تهاجم فرهنگى اكتفا نشود (آيت الله خامنه اى، 1385/8/17) و جوانان با تدبير صحيح به سمت تربيت اسلامىِ بيشتر و عميق تر، و به سمت حفظ ايشان از تباه شدن تدريجى به وسيله دشمن سوق داده شوند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1370/6/25) همچنين لازم است بسترى براى دسترسى آسان جوانان به مسجد و استقرار روحانى پرهيزكار و خردمند، كه همچون كارشناس و دلسوز در مسجد و همچون پزشك و پرستار در بيمارستان، روح و مايه ى حيات مسجد است، فراهم شود. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1389/7/20)

كمك همه ى دستگاه هاى فرهنگى براى انس جوانان با قرآن و ايجاد ارتباط دائمى جوانان با قرآن و دسته بندى مفاهيم قرآنى به وسيله ى خبره هاى اين امر و گنجانده شدن آن مطالب، به تناسب در كتابهاى درسى مدارس و دانشگاه ها نيز ضرورى است. (آيت الله خامنه اى، 1380/6/28)

ص: 376

تنظيم سير مطالعاتى و بستر انس با كتاب توسط مجموعه متصديان امر كتاب از ديگر وظايف مهم است. (آيت الله خامنه اى، 1390/4/29)

ضرورى است مكانهاى ترويج فساد و آلوده، بسته شده يا از بين بروند (امام خمينى، صحيفه امام، 34/4) و با عوامل و نقشه هاى تباه ساز نسل جوان؛ همچون مواد مخدر صنعتى و تهييج غريزه ى جنسى مبارزه شود. (آيت الله خامنه اى، 1390/5/16)

البته در نهايت مردم و جوانان در صحنه، تنها مدافعان واقعى انقلاب هستند؛ چرا كه تاكنون از جان و مال خود براى حفظ آن هزينه ها كردند و امروز با انجام وظيفه ى امر به معروف و نهى از منكر در مقابل اين پليدى ها مى ايستند. جوان مؤمنى كه دل به دنيا و منافع شخصى نبسته و خود را آلوده و گرفتار نكرده كه مبادا نتواند از فضيلتها دفاع كند! اين شخصيت، از انقلاب، اسلام و از فضايل و ارزشهاى اسلامى دفاع ميكند هرچند وظيفه ى همه است تا به عنوان يك واجب و مسئوليت شرعى، انقلابى و سياسى، امر به معروف و نهى از منكر را جزء برنامه هاى دينى - انقلابى خود قرار دهند. (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22)

وظايف دستگاه هاى اجرايى - اقتصادى

برنامه ريزى براى تحصيل، ازدواج و اشتغال جوانان. براى اشتغال جوانان از طريق راه صحيح و قانونى و اينكه جوان مستعد آماده ى به كار، دانش لازم و فرصتِ تلاش و فعاليت به دست آورد تا هم نياز شخصى خود را از اين راه برطرف كند و هم به پيشرفت و آبادانى كشور و رونق اقتصادى آن كمك نمايد، بايد برنامه ريزى جدى صورت گيرد (آيت الله خامنه اى، 1381/1/9) و بدين ترتيب بسترهاى لازم جهت ازدواج آنان نيز فراهم گردد. (آيت الله خامنه اى، 1379/12/9)

ايجاد فرصتها براى شكوفايى آنان. براى شكوفاسازى نيروهاى جوانان برنامه ريزى صحيح لازم است. (آيت الله خامنه اى، 1379/2/1)

اعتماد به جوانان. بايد به جوانان اعتماد كرد و به آنان مسئوليت داد (آيت الله خامنه اى، 1377/2/7) و از نيروى جوانان استمداد طلبيد. (امام خمينى، صحيفه امام، 398/10-399)

وظايف نهادهاى تعليم و تربيت

خانواده. از آنجا كه جوانان تحت تأثير مستقيم خانواده ها هستند، بر اساس آيه ى «قُوا

ص: 377

أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نٰاراً» ؛ (تحريم، 6) لازم است با هدايت صحيح، آنان حفظ شوند؛ تا به غضب الهى و مجازات او مبتلا نگردند. (آيت الله خامنه اى، 1365/11/3) لذا خانواده ها نبايد جوانانشان را رها كنند؛ بلكه بايد ايمانشان را حفظ كنند و جوان را از كارى كه دين و مبانى دينى و اعتقاداتش را به خطر مى اندازد و او را بى اعتقاد ميكند، دور سازند. البته در اين امر جانب ميانه روى لازم است رعايت شود؛ نه سخت گيرى هاى بيجا و برخورد تند و تلخ كه باعث دل زدگى آنها ميشود، صورت گيرد و نه بى مبالاتى ها و لاابالى گرى و در اختيار گذاشتن امكانات بى حساب و اغماض و چشم پوشى از همه ى كارهاى غلط آنان، باشد. در غير اين صورت جوان فاسد و خراب ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1383/8/6)

جهت نيل به تربيت صحيح بايد با منطق و برخورد صحيح و مهربانانه با فرزندان برخورد كرد و دائماً مراقب او بود؛ زيرا فساد جوان اثر تشديدكننده دارد و نقطه ى ضعف جوان، مثل لكه ى سياهى روى دندان است كه كل دندان را به تدريج خراب ميكند و به تدريج ذهن مخاطبان و حتى پدر و مادرش را تحت تأثير خود قرار ميدهد و در نتيجه حقيقت و معنويت را از دست ميدهد. (آيت الله خامنه اى، 1383/8/6) در اين مسير جديت نيز بسيار مهم است. (امام خمينى، صحيفه امام، 386/6)

آموزش و پرورش. تحول نظام آموزشى و طراحى آن به نحوى كه جوان به تحقيق و طلبكارى در تعميق علم و دانش علاقه مند بشود و از حفظمحورى بپرهيزد (آيت الله خامنه اى، 1387/7/3) و پرداختن آموزش و پرورش به تربيت انسانهايى مؤمن، پرانگيزه، صبور، اميدوار، خوشبين، علاقه مند به منافع عمومى، علاقه مند به رسيدن به قله هاى كمال شخصى و جمعى، با ابتكار، متفكر، اهل تحقيق، اهل پيشروى و... بسيار ضرورى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 491/12؛ 3/13-4؛ آيت الله خامنه اى، 1389/2/15)

طراحى و اجراى نظام تعليم و تربيت اسلامى، برنامه ريزى دقيق و منظم، ايجاد ساختار كارآمد و تربيت محور، تهيه و تدوين صحيح كتابهاى درسى و نظارت بر معلمان و مديران و دانش آموزان و رفتار و عملكرد آنان، بايد مورد اهتمام قرار گيرد. (آيت الله خامنه اى، 1370/10/25)

سرلوحه و محور قرار دادن انتقال تفكر اسلامى در برنامه هاى آموزش و پرورش، در تنظيم كتاب و تربيت معلم، اصلاح كمبودها (آيت الله خامنه اى، 1370/10/25) و رفع آسيبهايى

ص: 378

همچون حفظمحورى و (آيت الله خامنه اى، 1389/7/29) مدرك طلبى، (آيت الله خامنه اى، 1374/2/13) راسخ كردن ذهنها با استدلال صحيح، (آيت الله خامنه اى، 1377/12/4) نخبه پرورى و نشان دادن جرأت و جسارت كشور و طبقه ى جوان در ميدانهاى علمى، (آيت الله خامنه اى، 1381/7/3) آموزاندن غرور ملى، ايجاد علاقه مندى به ميهن و دل بستگى به آينده ى كشور و افتخار به تاريخ و گذشته ى كشور در كنار ديگر آموزشها، (آيت الله خامنه اى، 1382/2/22) ارتقاى تحرّك و پويايى علمى با ايجاد اميد روزافزون در نسل جوان، (آيت الله خامنه اى، 1383/4/19) و آشنا كردن جوانان با مغالطه براى كشف مغالطات ديگران و رسيدن به قدرت تحليل سياسى (آيت الله خامنه اى، 1385/5/23) نيز از وظايفى است كه به نهادهاى تعليم و تربيت مربوط است. آموزش و پرورش همچنين وظيفه دارد به توسعه ى فرهنگ و معارف اسلامى و يادگيرى قرآن (روخوانى، روانخوانى و مفاهيم) و تقويت انس دانش آموزان با قرآن و سيره ى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام و گسترش فرهنگ اقامه ى نماز بپردازد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1392/2/10)

حوزه و روحانيت. نخستين متوليان مقابله ى با تهاجم فرهنگى، حوزه و دانشگاه است؛ چرا كه قوه ى تفكر ملت اند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1381/11/16؛ 1383/1/2؛ 1384/10/19؛ 1385/3/23) مخاطب اصلى حوزه هاى علميه در جامعه، جوانان هستند؛ لذا بايد براى اين قشر برنامه ريزى ويژه اى صورت گيرد و اقتضائات لازم در اين راستا فراهم شود (آيت الله خامنه اى، 1377/2/2) و ظرفيت عظيم حوزه در جهت تربيت جوانان مبذول گردد. (امام خمينى، صحيفه امام، 615/21-617) همچنين هدايت كه از اصلى ترين رسالتهاى روحانيون - كه در جايگاه وارثان انبيا هستند - به شمار ميرود، بايد يك دغدغه عمومى باشد؛ به طورى كه با تلاشى مستمر در جهت تهذيب نسل جوان و خنثى سازى نقشه هاى شوم دشمنان گام بردارند. (امام خمينى، صحيفه امام، 334/2)

در اين راستا تلاش در جهت تحول جوانان و تبديل شدن آنها به انسانهايى فاضل، معتقد به اسلام و مفيد براى كشور، (امام خمينى، صحيفه امام، 482/6) نجات توده جوان محتاج هدايت از منجلابها، (امام خمينى، صحيفه امام، 559/21) برطرف كردن سؤالات، ابهامات و شبهات جوانان، (آيت الله خامنه اى، 1372/3/26) رفع تشنگى جوانان نسبت به حقيقت، فهميدن و آگاه شدن توسط نمازهاى جمعه، (آيت الله خامنه اى، 1381/5/5) مصون سازى جوانان از آسيبها با

ص: 379

بيشتر كردن ارتباط آنان با خدا، انس با ياد خدا، توجه دادن به عالم غيب، تعبد به مبانى دين و احكام دين و شريعت و تسليم در مقابل احكام الهى و افزايش ظرفيت معنوى، (آيت الله خامنه اى، 1388/6/8) شناساندن جايگاه نماز (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1370/7/15) و صفا و بهجت آن، (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1388/8/12) برنامه ريزى و اهتمام جدى به امر تبليغ در حوزه هاى علميه، (آيت الله خامنه اى، 1370/6/31) رفتار عاقلانه، حكيمانه، خيرخواهانه، صلاح جويانه، صميمانه و سرشار از محبت و صفا، (آيت الله خامنه اى، 1379/12/8) پاكيزه و پيراسته، و لبريز از شور و انگيزه و نشاط كردن مسجد همچون دلهاى جوان، (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1388/8/12) به عنوان رسالتهاى روحانيون و حوزه هاى علميه مطرح است.

دانشگاه ها. عدالت خواهى به جاى جهت دهى هاى سياسى نامطلوب (آيت الله خامنه اى، 1383/10/17) لازم است در جوان دانشگاهى تقويت شود و عوامل تضعيف اعتماد به نفس دفع شده و تقويت عوامل اعتماد به نفس آنان فراهم شود. (آيت الله خامنه اى، 1386/10/13)

همچنين بايد نسبت به دانشجويان برجسته علمى و المپيادى قدرشناسى جدى شود و امكانات براى آنها فراهم گردد و اين ضريب هوشى و حافظه و استعداد سرمايه ملى تلقى گردد. (آيت الله خامنه اى، 1379/12/9)

رسانه هاى مكتوب، ديدارى و شنيدارى. رسانه ها با توجه به اهميت ويژه و مخاطب فراوان و اثرگذارى زيادى كه دارند در قبال جوانان وظيفه ويژه اى را بر عهده دارند. لازم است برنامه هاى تلويزيونى با ارزشها و تفكر جامعه هماهنگ باشد، تا در انديشه ى فرد بحران و تناقض ايجاد نشود. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1368/9/15؛ 1369/12/14؛ 1370/7/5؛ 1385/3/23) در اين راستا راديو و تلويزيون به مثابه «دانشگاهى عمومى» (امام خمينى، صحيفه امام، 399/6) بايد به يك «بنگاه تعليمات اسلامى» تحوّل يابند (امام خمينى، صحيفه امام، 324/12؛ آيت الله خامنه اى، 1369/5/7) و رسانه ها نقش مربى را در كشور ايفا كنند؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 322/7) زيرا آنها ميتوانند جوانان را مستقل و داراى اراده و تصميم بار آورده (امام خمينى، صحيفه امام، 326/12) و با نشان دادن برنامه هاى آموزنده آنها را به سوى خدمت به كشور سوق دهند. (امام خمينى، صحيفه امام، 326/12)

تلاش رسانه و مطبوعات در جهت انتشار تقوا و استحكام بنيه اعتقادى جوانان در برابر هجمه هاى فرهنگى دشمنان، (امام خمينى، صحيفه امام، 158/13؛ آيت الله خامنه اى، 1377/2/9؛ 1389/4/20)

ص: 380

استفاده از هنر حركت بخش و بيان كننده ى تكليف قشرهاى مختلف، (آيت الله خامنه اى، 1369/5/7) حمايت و تكيه بر هنرمند جوان مؤمن كه ميتواند از اسلام و از انقلاب و از كشور دفاع كند، (آيت الله خامنه اى، 1371/5/21) احتراز مطبوعات از فلسفه بافى هايى كه جوان خيال كند همه ى هدف انسان اين است كه از هر راهى شد، يك مشت پول به دست آورد، (آيت الله خامنه اى، 1380/12/12) و احتراز رسانه ها از اينكه به ذهن و دل جوان چيزى را بدهيم كه او را به سمت گناه و فساد مى لغزاند (آيت الله خامنه اى، 1380/5/1) از وظايف مهمى است كه لازم است مجدانه رعايت شود.

آسيبهاى جوانان در رژيم پهلوى

آسيبهاى فكرى

در رژيم پهلوى تلاش ميشد كه جوانان دچار غفلت و بى خبرى و بى هويتى شوند. (آيت الله خامنه اى، 1372/2/8) اين رژيم، ابتذال را با هدف مسموم سازى فكر جوانان و ضعيف كردن نيروهايشان گسترش ميداد. (امام خمينى، صحيفه امام، 300/1) سم پاشى و تشويش اذهان و افكار جوانان و پوشاندن چهره ى تابناك اسلام و منحرف ساختن جوانان با عناوين فريبنده و رنگارنگ، از ديگر آسيبهاى فكرى بود كه توسط رژيم پهلوى رقم ميخورد. (امام خمينى، صحيفه امام، 437/2) تلاش آنان در جهت عقب ماندگى و جلوگيرى از رشد فكرى جوانان بود (امام خمينى، صحيفه امام، 63/4-64) و با تبليغات انحرافى (امام خمينى، صحيفه امام، 79/9) و از بين بردن روحيه مقاومت جوانان از طريق سينما و پيامهاى آن، (امام خمينى، صحيفه امام، 358/4) منحرف كردن روزنامه ها و درست كردن مراكز فحشا، مى خواستند جوانان را از درون تهى سازند. (امام خمينى، صحيفه امام، 155/9-157) دولتهاى غربى در اين دوره از طريق دانشجويان ايرانى تحصيل كرده در آن كشورها، عناصرى از افراد بومى ايران تربيت ميكردند كه به سوى آنان گرايش داشته باشند و بدون مقاومت و حاجت به اجبار و تحميل، خود بپذيرند كه بايد تسليم دولتهاى غربى بود؛ لذا رژيم پهلوى ضربه هاى مهلكى در طول پنجاه سال حاكميت خود از ناحيه ى دانشگاه ها و اساتيد غربى بر جامعه ى ايران وارد كرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 446/15)

ص: 381

آسيبهاى اخلاقى و معنوى

رژيم پهلوى به اسم آزادى و تمدن و پيشرفت، سوغات آلوده غرب را منتقل ميكرد و همواره نقشه هاى شوم ترويج فساد و فحشا را پياده مى نمود. (امام خمينى، صحيفه امام، 153/1؛ 306/3) اين رژيم با تأسى به غرب، جوانان را با آسيبهاى اخلاقى گسترده اى مواجه مى نمود و به بهانه هاى واهى احكام ضرورى اسلام و قرآن كريم را زير پا مى گذاشت، (امام خمينى، صحيفه امام، 153/1) دين را غريب و منزوى نموده (آيت الله خامنه اى، 1370/12/1) و فرهنگ نامناسبى را رواج ميداد. (امام خمينى، صحيفه امام، 299/1) آنان لوازم عيش و نوش فسادانگيز را براى جوانان فراهم ميكردند (امام خمينى، صحيفه امام، 393/1-394) تا آنجا كه در نهايت دچار اختناق و قتل و ورشكستگى اخلاقى و فرهنگى شدند. (امام خمينى، صحيفه امام، 378/3)

آسيبهاى اقتصادى، سياسى و اجتماعى

رژيم پهلوى - كه دست نشانده غرب بود - سياستهاى نامطلوبى را در قبال جوانان در پيش ميگرفت؛ چنانكه استبداد در ايران بعد از كودتاى 28 مرداد 1332 شمسى شكل آمريكايى به خود گرفت. موقعيت استبداد، در سالهاى 1332-1342 به دليل وابستگى به آمريكا، تابع موقعيت جهانى و سياستهاى خارجى آمريكا بود؛ به همين دليل استبداد تا سال 1340 با خشونت تمام همه ى نيروهاى رقيب (كه اكثراً جوانان بودند) را در انزواى كامل قرار داد. (ر. ك: پارسانيا، 1376، 293-294) رژيم پهلوى، خود را كاملاً وابسته ى سياسى غرب كرده بود و اين وابستگى روزبه روز شديدتر ميشد. اين غرب زدگى مطلق در نظام آموزش و پرورش هم كاملاً مشهود بود. بر اين اساس ميتوان گفت كه نظام آموزش و پرورش ما يك نظام غرب زده، تقليدى، مبتنى بر باورها و مبانى پذيرفته شده در اروپا بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 354/8-355؛ آيت الله خامنه اى، 1386/5/3) آنان همچنين منافقانه عمل كرده و مراجع و روحانيون را مرتجع و خرافى بر مى شمردند (امام خمينى، صحيفه امام، 177/2) و جوانان روشنفكر را به زندان و تبعيدگاه ها مى انداختند (امام خمينى، صحيفه امام، 72/3) و از دخالت جوانان در مقدرات مملكت و چرخه ى كلان اقتصادى آن جلوگيرى ميكردند. (امام خمينى، صحيفه امام، 173/9-175)

ص: 382

آسيبهاى مربوط به خانواده

در خصوص خانواده در دوران پهلوى نيز، على رغم اينكه برخلاف برخى دوره هاى تاريخى - كه زن در خانه محبوس شده و به هيچ وجه در جامعه حضور نداشته و عملاً از ايجاد نقش مستقيم محروم شده است و به عنوان يك شىء گرانبها كه هيچ نقشى در جامعه نداشته، عمل كرده است - زن وارد صحنه اجتماع شد؛ ولى اين ورود بدون رعايت حدود و ارزشهاى والايى كه در اوست صورت گرفت و همين باعث شد كه نقش غير مستقيم او كه در ساختن خانواده و به تبع آن جامعه مؤثر است، مورد بى مهرى قرار گيرد و بدون رعايت حيا و عفت باعث به ابتذال كشيده شدن تاريخ، خانواده و جامعه شود. (مطهرى، مجموعه آثار، 304/24)

آسيبهاى جوانان در غرب امروز

آسيبهاى فكرى

تفكّرات غربى، مبتنى بر معرفت شناسى مادّى و غيرالهى است؛ درحالى كه حقايق آفرينش بايستى با معرفت شناسى الهى، اعتقاد به وجود خدا، قدرت خدا، حضور الهى و ربوبيّت الهى شناخته و فهميده شود و دنبال گردد (آيت الله خامنه اى، 1393/1/30) و الا انسان منفصل از مبدأ و معاد و تك بعدى مورد توجه قرار ميگيرد، كه نتيجه اش بحران انسان شناسى كنونى در غرب است. (بهشتى، 1387، 47-50)

از جمله اين ديدگاه ها در حوزه فكر و انديشه عقل گرايى صِرف است، (فولكيه، 1366، 191) كه بر اساس آن همه رفتارها و عقايد بايد مبتنى بر عقل باشد نه احساسات يا عقايد دينى؛ درحالى كه عقل تنها يك بعد از ابعاد وجودى انسان را تشكيل ميدهد كه اگر اين يك بعد وجودى انسان به گونه اى رشد كند كه ساير ابعاد را كنار بزند، رشدى نامتوازن و نامتعادل خواهد بود و نوعى نقص و خلل محسوب ميشود. عقلانيت و خردمندى و قدرت تحليل مسائل، هميشه بايد در كنار رقّت قلب و لطافت روحى قرار بگيرد، (ر. ك: حسينى بهشتى، 1383، 116-117) تا انسان از يك شخصيت تك بعدى و خشك برخوردار نشود.

تفسير ديگرى از عقل گرايى هم در غرب وجود دارد كه بر اساس آن انسان با عقل خود

ص: 383

ميتواند بهترين منافع خود را بشناسد و پى گيرد و به تعبيرى عهده دار زندگى خود شود و سرنوشت خود را بسازد؛ در نتيجه تنها عقل ميتواند راهنما و هدايتگر باشد نه وحى، (هيوود، 1379؛ 73-75؛ شاپيرو، 1380، 7) كه با توجه به عدم دسترسى عقل انسان به بسيارى از امور، همچون مبدأ و معاد و نيز امور مربوط به روح، اين نگرش باعث مثله سازى انسان و تك جانبه نگريستن به او ميشود.

اين نگرشهاى بى مايه موجب شده است كه براى انديشه هاى ماركسيستى و ليبرال دمكراسى و نيز ديدگاه هاى ناسيوناليست هاى سكولار، جاذبه اى وجود نداشته باشد. (آيت الله خامنه اى، 1394/9/8) علاوه براين افكار جوانان در غرب چنان از تبليغات پر شده است كه نميدانند چگونه در لابلاى نهادها، گفته ها و ايدئولوژى ها نفوذ كرده و به كنه امور دست يابند. (نويمان، 1373، 68)

آسيبهاى اخلاقى و معنوى

فرويد با انتشار نظريات خود درباره نهاد آدمى، ريشه ى فضايل و ملكات اخلاقى را در جوامع غرب سوزاند و اين عقيده سخيف را قوت داد كه شخصيت آدمى همچون آلتى در دست غرائز حيوانى و نهادهاى شهوانى قرار دارد و حتى عقل و اراده نيز مظاهرى از اين غرايزند و زاييده ى آنها هستند؛ لذا آزادى حداكثرى اين غرايز را تجويز نمود. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 392/3، 508؛ 635/19؛ 273/21)

اين وضعيت در جوامع غربى، موجب شده است كه جوانان از لحاظ معنوى سيراب نشوند؛ درحالى كه جوان در اين سن در جستجوى سيراب شدن از سرچشمه اى زلال است. (آيت الله خامنه اى، 1374/8/10) در اين كشورها جوانان به سوى پوچى كشانده ميشوند؛ زيرا جوانى كه به سنتها خو نگرفته و خود را پايبند به آنها نكرده است، وقتى كه اين نابسامانى محيط زندگى بشريت را مى بيند، نااميد ميشود؛ لذا به سمت پوچى كشيده ميشود. بسيارى از دختران و پسران در كشورهاى غربى، به سمت بيهودگى و بى اعتنايى به مظاهر زندگى و پوچى و غرقه شدن در شهواتِ آنى كشيده ميشوند؛ كه اين بر اثر يأس است. (آيت الله خامنه اى، 1370/11/30) در سرتاسر دنيا بر اثر دورى از معنويت، انسانها زير فشارهاى سنگين روحى قرار

ص: 384

دارند و در اين ميان انقلاب اسلامى با پيام جذاب اسلام، كه پيام عدالت، نجات انسانها و نجات جوانهاست، در صحنه جهانى حضور دارد. (آيت الله خامنه اى، 1379/12/24)

آسيبهاى اقتصادى، سياسى و اجتماعى

بيگانگى و بى تفاوتى شهروندان نسبت به قدرت سياسى، در اروپا به سرعت و در آمريكا آهسته تر؛ به شكل مشهود رو به افزايش است و برخى از آنان نظام سياسى را از بيخ وبن رد ميكنند؛ كه اين رويكرد حاصل اعمال بد نظامهاى دمكراتيك است. (نويمان، 1373، 118-119) در روابط اجتماعى هم خشونت زيادى حكم فرماست؛ (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1392/12/15) چنانكه رسانه ها خشونت را امرى عادى به نمايش ميگذارند. كشورهاى غربى از لحاظ فعاليت اقتصادى، توليداتشان بالاست (آيت الله خامنه اى، 1374/7/22) و پيشرفت علمى بدون اخلاق آنان نيز خوب است. (آيت الله خامنه اى، 1383/12/24) كارخانه هايشان كار ميكنند و به همه ى دنيا جنس صادر ميكنند و درآمد خوبى از اين همه براى آنها حاصل ميشود؛ اما ملتشان نميتواند از پيشرفت اقتصادى خود بهره واقعى بگيرد؛ (آيت الله خامنه اى، 1374/7/22) جوانان در دنياى غرب، گرفتار انواع و اقسام بدبختى ها شده اند، كه گريبان خانواده ها و جوامع اروپايى و آمريكايى را گرفته است، كه سبب اصلى آن دورى از خدا و غفلت از استغفار و ناپرهيزى در ارتكاب گناهان است. (آيت الله خامنه اى، 1374/8/10)

در حقيقت جوانان ناسالم و سرگرم شهوات و غرق در ماديات و لهو و لعب و فساد اخلاقى و جنسى و انواع و اقسام فساد، به گونه اى بار آمده اند كه قدرت استكبارى بر دوش آنان سوار است. به دليل آنكه جوانى كه مشغول لهو و لعب و مى و مطرب و سرگرم فساد و فحشا و شهوت است، فرصت مبارزه و حرف جدى زدن را نخواهد داشت. (آيت الله خامنه اى، 1371/1/15)

آسيبهاى مربوط به خانواده

خانواده مبناى جامعه است؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 480/21) لذا با هجمه هاى مختلف روبه روست و استكبار سعى ميكند با ايجاد انحراف، تربيت را از دست مادران گرفته و

ص: 385

شأن مادرى را در نظر آنان منحط سازد! (امام خمينى، صحيفه امام، 90/8) رويكرد غالب غرب نسبت به خانواده يك رويكرد انتقادى است كه اوج آن را در نظريات فمينيستى ميتوان مشاهده كرد. در ميان گرايشهاى فمينيستى، حمله به نهاد خانواده و مادرى را در گرايش فمينيسم راديكال ميتوان ملاحظه كرد. فمينيسم راديكال و به تبعيت از آن فمينيسم سوسياليستى يكى از كليدواژه هاى اصلى خود براى نقد وضعيت زنان را كليدواژه مردسالارى قرار ميدهند. (گاردنر، 1386، 187) با اين همه نميتوان پذيرفت كه وضعيت خانواده و زنان در غرب معلول گفتمان جنسيتى به تنهايى است. روند فردگرايى، ليبراليسم و نظام اقتصاد سرمايه دارى نقش تعيين كننده و مهمى در به چالش كشيدن گفتمان خانواده در سطح ذهنى و تضعيف نهاد خانواده در سطح عينى داشته است.

ميتوان ادعا كرد ميان ايدئولوژى سرمايه دارى و ارزشهاى خانواده تعارض وجود دارد. بر اساس اين ديدگاه روابط خويشاوندى كم اهميت ميشود و ويژگيهاى اكتسابى اهميت مى يابد. (ر. ك: برناردز، 1384، 75)

تنوع در شكلهاى همزيستى نيز، منجر به پيدايش اشكال جديدى از خانواده در غرب شده، به گونه اى كه مراكز بين المللى فشار مى آورند تا تعريف جديدى از خانواده در اين اشكال، از دو نفر همجنس و يا... ايجاد شود؛ (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1392/12/15؛ 1368/9/15) اين نوع تحولات و تغييرات در غرب، سرعت زيادى به خود گرفته و آسيب پذيرى خانواده ها را دو چندان كرده است. (آيت الله خامنه اى، 1368/9/15) در نتيجه خانواده در غرب دچار بحرانهاى گوناگونى است؛ چون زن در غرب ملعبه مردان و ملعبه جوانهاى فاسد است (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 301/6) و اين الگو برخاسته و زاييده از الگوى باستانى رومى و يونانى آنهاست، كه زن وسيله اى براى كامجويى و التذاذ مرد بوده و همه چيز تحت الشعاع اين نگرش بوده است. (آيت الله خامنه اى، 1370/8/22) اين درحالى است كه زن نقش استثنايى تربيتى داشته (آيت الله خامنه اى، 1384/3/25) و در هر ميدانى كه زن وارد شود، در حقيقت همه ى خانواده وارد شده است. (آيت الله خامنه اى، 1376/7/30) همچنين در غرب، جداسازى ناعادلانه يك طرف ذى نفع (مرد) و يك طرف مورد انتفاع (زن) و گسترش آرام و تدريجى آن با شيوه هاى مختلف و تبليغات گوناگون در همه ى جوامع (آيت الله خامنه اى، 1390/3/1) و پنهان سازى مظلوميت

ص: 386

زن در خانواده و اعماق جامعه ى غرب (آيت الله خامنه اى، 1390/3/1) صورت گرفته است و آمار وحشتناكى در خصوص خشونت خانوادگى و اجتماعى عليه زن به گوش ميرسد؛ (آيت الله خامنه اى، 1375/6/28؛ 1379/6/30؛ 1386/4/13) لذا اگر زنان در جاهليت اول اروپا در خانواده هيچ شمرده ميشدند، در جاهليت مدرن در دو حيطه ى جامعه و خانواده، زندگى خود را باخته و دچار ظلمى مضاعف شده اند كه در تاريخ انسانى بى سابقه بوده است. (آيت الله خامنه اى، 1371/9/25)

نقش جوانان در تحولات اجتماعى، فرهنگى، سياسى و علمى ايران اسلامى

اشاره

از آنجا كه جوان دگرگونى طلب و تحول آفرين است (مطهرى، مجموعه آثار، 310/15؛ آيت الله خامنه اى، 1389/11/27) و با نشاط و شور و شوقى كه دارد، ميتواند به آن دست يابد، (امام خمينى، صحيفه امام، 4/9-5؛ آيت الله خامنه اى، 1377/2/7) تحولات اساسى هر جامعه اى به جوانان آن وابسته است. تحولات ايران اسلامى نيز در عرصه هاى گوناگون به دست تواناى جوانان ايجاد شده است:

عرصه ى انقلابى

جوانان در طول انقلاب اسلامى، همواره يكى از اركان مهم حركت انقلاب به سرمنزل مقصود بوده اند (امام خمينى، صحيفه امام، 20/10) و به واسطه ى زحمت آنان، انقلاب به مرحله پيروزى رسيد. (امام خمينى، صحيفه امام، 16/7) بعد از پيروزى انقلاب نيز، با تشكيل حكومت نوپاى اسلامى، امام خمينى قدس سره جوانان را به عنوان ياران اصلى خود برگزيد كه با فرمان ايشان به سوى جبهه ها حركت كرده و هشت سال جنگ تحميلى را اداره كردند. (امام خمينى، صحيفه امام، 200/20؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1388/6/24) اعتماد ايشان به جوانان چنان عميق بود كه على رغم پيچيدگى هاى جنگ؛ به ويژه مديريت و فرماندهى آن، اين كار را جوانهاى نورس انقلاب انجام ميدادند، (آيت الله خامنه اى، 1388/6/24) تا آنجا كه در جنگ تحميلى، در قالب نيروهاى مسلح - ارتش و سپاه - و بسيج عظيم مردمى - بسيج مستضعفان - توانستند چهره اى از ايران نشان دهند كه صدها سال مخفى بود. (آيت الله خامنه اى، 1388/6/29) همچنين در بستر همين نگاه بود كه در دوران دفاع مقدس در شرايطى كه همه ى دنيا پشتيبانى صدام را بر عهده

ص: 387

داشتند و درحالى كه صاحب نظران كاركشته نظامى از عدم تحقق بسيارى از عملياتهاى نظامى با توجه به كمبود امكانات سخن مى گفتند، جوانان 15 تا 30 ساله ميدان دارِ عرصه نبرد توانستند حماسه هاى بزرگى چون ثامن الائمه عليه السلام، فتح المبين، بيت المقدس، خيبر، والفجر 8 و كربلاى 5 را خلق كنند. در اين خصوص تحقيقى حاكى از آن است كه در تمامى پويش انقلاب، جوانان محصل فعال ترين نيروى شركت كننده در انقلاب بوده اند و به طور نسبى بيشترين تعداد دستگير شدگان به آنها تعلق داشته است. (Ashraf, 1985, 1/3) همين تحقيق نشان ميدهد كه از مجموع 2483 تظاهراتى كه در جريان انقلاب صورت گرفته، 23 درصد آنها توسط دانش آموزان و دانشجويان و معلمان سازماندهى شده بود و البته اين جدا از شركت وسيع جوانان شهرى و روستايى در راهپيمايى ها، تظاهرات و ديگر اشكال متنوع مبارزات خيابانى بود كه در اين دوره ى انقلاب انجام گرفت. (Ashraf, 1985, 1/3) به عنوان نمونه از بين 12 نفر افراد اعدام شده از يك جمعيت سياسى اسلامى در سال 1344، تعداد 7 تن را دانش آموزان و دانشجويان تشكيل ميدادند. (اسنادى از جمعيتهاى مؤتلفه اسلامى، 1353، 52-64)

اين نقش جوانان منحصر در دوران دفاع مقدس و انقلاب نبوده است؛ بلكه جوانان امروز ايران نيز با آگاهى، تفكر و انگيزه، ايستادگى ميكنند و اين آگاهى و عزم راسخ جوانان از دوران دفاع مقدس كمتر نيست؛ البته ممكن است برخى به ظواهر بنگرند و قضاوتهاى غلط كنند و تلقى كنند كه همه ى جوانان كنونى از دين برگشته اند. (آيت الله خامنه اى، 1391/7/22)

عرصه ى اجتماعى و فرهنگى

جوانان در قالب تشكلهاى گوناگون در سير انقلاب اسلامى تأثير بسزايى داشته اند. در اين راستا انجمن اسلامى دانشجويان داخل و خارج از كشور، به منظور دفاع از انديشه هاى مذهبى و اشاعه ى فرهنگ اسلامى در دانشگاه و خرافه زدايى از برخى باورهاى نادرست، فعاليت خود را شروع كردند و در جريان ملى كردن صنعت نفت و نهضت مقاومت ملى به فعاليتهاى سياسى روى آوردند. (كريميان، 1381، 213) پيدايش چنين انجمنهايى محصول احساس صادقانه جوانان انقلابى بود. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1377/5/10) در اساسنامه اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان اروپا بر تقويت و توسعه ى انجمنهاى اسلامى دانشجويان

ص: 388

در سراسر جهان تأكيد شده بود (قاسملو، 1389، 45) و راهكار عملى امام خمينى قدس سره براى تنظيم فعاليتهاى اتحاديه، ايجاد پايگاهى اسلامى براى معرفى و نشر حقايق اسلام بود تا با آشكار كردن مكاتب منحرف، جوانان دانشگاهى را با مكتب اسلام آشنا سازد. (امام خمينى، صحيفه امام، 324/3)

در اين تشكلهاى دانشجويى در سالهاى قبل و بعد از انقلاب، دانشجويان فرصت كار دسته جمعى را پيدا كردند و از افتادن در گردابهاى مختلف نجات يافتند و درك اسلامى و روحيه ايمانى خود را گسترش داده و عمق بخشيدند. (آيت الله خامنه اى، 1387/9/24) در اين سالها اگرچه نسل جوان در مقابل هجوم ايدئولوژى هاى ضد اسلام يا التقاطى بوده اند؛ (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1387/9/1؛ 1389/7/7؛ 1391/6/23) اما با هوشيارى (مطهرى، 1372، 119-120) و پيروى از رهبرى پارسا (آيت الله خامنه اى، 1378/9/26) توانستند با آنها مقابله كنند. اكنون نيز جوانان ايران با قدرت ايمان و تفكر و تلاش، مايه ى حراست از دستاوردهاى فرهنگى انقلابند، (امام خمينى، صحيفه امام، 255/9) تا آنجا كه حاضرند جان خود در راه هدف مقدسشان به خطر انداخته و نثار كنند. (آيت الله خامنه اى، 1370/5/30) دانشجويان، افسران جوان جبهه فرهنگى و اساتيد، فرماندهان آن ميباشند كه با تمركز بر مسائل كلان، بايد نقش خود را در پيگيرى و شناسايى دشمن و اهداف وى ايفا كنند. (آيت الله خامنه اى، 1388/6/8)

جوانان در عرصه ى هنر نيز پيشتازند؛ به طورى كه برخى همچون شهيد آوينى از طلايه داران هنر انقلابى بودند و سبكى نو ايجاد كردند. (آيت الله خامنه اى، 1370/9/4) امروز هم هنرمندان جوان مؤمن در عرصه ى هنر مشغول به فعاليت هستند و آثار ادبى، سينمايى، نقاشى، خطاطى، طراحى و... ارزشمندى خلق ميكنند، كه ارزش هنرى و اثرگذارى آن قابل انكار نيست. (آيت الله خامنه اى، 1380/5/1)

عرصه ى نظامى و دفاعى

بسيارى از جوانان مؤمن ايران در دوران انقلاب اسلامى داوطلبانه وارد ميدان مبارزه شدند و جوانان بسيجى معجزات عظيمى را با حضور مؤمنانه و پرتلاش خود، رقم زدند. (آيت الله خامنه اى، 1387/2/14) بعد از پيروزى انقلاب نيز حركت، جنبش و حضور دانشجويى،

ص: 389

بسيار پررنگ شد؛ به طورى كه در ماه هاى اول، سپاه پاسداران تشكيل گرديد و جوانان در سپاه حضور فعال يافتند (آيت الله خامنه اى، 1387/9/24) و پس از چند ماه مخلصانه وارد ميدان شدند تا آنجا كه حركت خودجوش جوانان در خدمتگزارى به روستاها؛ عامل فرمان جهاد سازندگى از طرف امام خمينى قدس سره شد. (آيت الله خامنه اى، 1389/6/31)

جوانان ايران اسلامى با تقديم جان خود، اسلام را روسفيد و مسلمين را سربلند كردند (آيت الله خامنه اى، 1370/5/30) و اين امر موجب گرديده است امروز علاوه بر عزتمندى ايران، مسلمانان در دنيا قوى شده و جوانان در نقاط مختلف دنياى اسلام، به شوق اسلام به پاخيزند. (آيت الله خامنه اى، 1370/5/30)

آنان در جنگ تحميلى، توانستند چهره اى از ايران را نشان دهند كه ده ها سال بود كه از ايران چنين چهره اى ديده نشده بود. (آيت الله خامنه اى، 1388/6/29) اين تلاش مخلصانه بعد از جنگ تحميلى نيز استمرار يافت؛ چون ميدان مجاهدت ادامه پيدا كرد. (آيت الله خامنه اى، 1389/8/2)

عرصه ى سياسى

از ديدگاه انقلاب اسلامى عامل و مباشر هر كار خطير در مملكت، نسل جوان بوده اند (آيت الله خامنه اى، 1383/4/17) و اين قدرت را جوانان ايران به اثبات رسانده اند؛ زيرا آنان با پيروى از يك مرجع تقليد و روحانى پارسا و الهى به راه افتادند و همه ى اوضاع را عليه دشمنان دگرگون كردند (آيت الله خامنه اى، 1378/9/26) و اينكه دولتهاى ظالم بيش از همه از جوانان ايران ميترسند، دليل بر اثرگذارى ويژه ى آنان است. (امام خمينى، صحيفه امام، 85/1)

يكى از شواهد تأثيرگذارى سياسى جوانان اين بود كه با آغاز نهضت امام خمينى در سال 1341 و مطرح شدن مسئله انجمنهاى ايالتى و ولايتى، دانشجويان، امام خمينى قدس سره را به عنوان مرجع و رهبر براى مبارزات سياسى خود در نظر گرفتند و ارتباط آنان با امام خمينى قدس سره در تداوم نهضت اسلامى ايران و پيشگيرى از انحراف حركتهاى دانشجويى نقش مهمى داشت. (روحانى، 1381، 654/2)

نقطه ى اوج تشكلات دانشجويى نيز، حركت شجاعانه ى تعدادى از دانشجويان در

ص: 390

آبان ماه 1358، تحت عنوان دانشجويان پيرو خط امام در تصرف لانه ى جاسوسى آمريكا بود كه بازتاب گسترده ى بين المللى را به همراه داشت. امام خمينى قدس سره اين اقدام شجاعانه را يكى از ارزشهاى انقلاب و شكسته شدن بت بزرگ يعنى آمريكا توصيف كرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 305/13-306) در راستاى مبارزات سياسى نهضت اسلامى در ايران به رهبرى امام خمينى قدس سره و تبعيد ايشان، دانشجويان خارج از كشور، طى نشستى در بهمن 1344، اتحاديه ى انجمنهاى اسلامى اروپا (گروه فارسى زبان) را با همكارى شهيد آيت الله بهشتى تشكيل دادند (زيبا كلام، 1378، 301) و خط مشى اتحاديه بر مبناى چهار اصل آگاهى، استقلال، وحدت نظرى و عملى و همكارى با مردم تعريف گرديد؛ فعاليت سياسى اتحاديه، با صدور اطلاعيه هاى متعدد به منظور آشكار شدن حقايق، آگاهى دادن به مردم و دعوت به مبارزه، برگزارى تظاهرات و اعتصاب غذا گسترش يافت. (قاسملو، 1389، 112)

بررسيهاى آمارى نيز حاكى از حضور چشمگير جوانان در مبارزات دهه ى 1350 است؛ به طورى كه طبق برآورد برخى از منابع، در عرصه ى مبارزات انقلابى بيش از 48 درصد از شهدا و كشته شدگان، دانشجو و دانش آموز بوده اند. (abrahamian, 1982, 95-96)

عرصه ى فكرى و علمى

هر چند برنامه ى اساسى شاه اين بود كه فرصت فكر كردن را از جوانان بگيرد؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 20/10) اما آنان هوشيارانه وارد ميدان شدند (مطهرى، 1372، 119-120) و با تلاش و مجاهدت علمى خود بر اين سياست غلبه كردند. در شرايط كنونى نيز نسل جوان، با ايمان در صحنه ايستاده اند و هيچ سلاحى نميتواند آنان را به زانو درآورد. هر گامى كه جوانان براى ارتقاى علمى و عملى و اخلاقى شان برميدارند، همچون گلوله اى است كه به سمت دشمن شليك ميكنند. دستيابى نسل جوانِ كارآمد اين كشور به فناوريهاى عظيم، دشمنان را مى آزارد و رنج ميدهد. (آيت الله خامنه اى، 1382/5/8)

يكى از توفيقات جوانان ايران در عرصه ى علم، تشكيل جهاد دانشگاهى و ايجاد رابطه بين جهاد و علم است و با اين تركيب كه داراى ارزش معنوى است، اثبات كردند كه ميتوان علم جهادى و جهاد علمى داشت و منتظر هديه شدن علم از اين سو و آن سو نشد.

ص: 391

اين علم برخاسته ى از مجاهدت و اجتهاد و تلاش است و ملاك در صدق جهاد اين است كه حركتى كه انجام ميگيرد، جهت دار بوده و اگر مواجه با موانعى است، براى زدودن آن تلاش جدى شود. (آيت الله خامنه اى، 1383/4/1؛ 1386/4/25)

جهاد دانشگاهى، همانطور كه در قرآن كريم در مقايسه ى دو مسجد ميفرمايد: «لاٰ تَقُمْ فِيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى اَلتَّقْوىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجٰالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا» ، (توبه، 108) محل جوانان پاك است، كه جزو رويشهاى اصلى خود انقلاب هستند و موفقيتهايى كه در عرصه ى سلولهاى بنيادين و رويان هم صورت گرفته است محصول همين تلاشهاى خالصانه علمى است. (آيت الله خامنه اى، 1386/4/25) جوانان ايران در حال مبارزه ى علمى با دشمنان بسيار سرسختى هستند كه نميخواهند اين حركت علمى و تحقيقى انجام بگيرد؛ لذا جهاد دانشگاهى فقط يك نهاد تلقى نميشود؛ بلكه يك فرهنگ و سمت گيرى و حركت است، كه گسترش آن و پايدارى و استوارى اش، كشور را به سمت سربلندى و عزت و استقلال حقيقى بيشتر پيش ميبرد. (آيت الله خامنه اى، 1383/4/1)

عرصه ى آينده سازى

جمعيت عظيم جوان در كشور به يك رودخانه موّاج و پُرفيض مبدل گرديد، كه اين رودخانه به طور مستمر جريان داشته و سالها بعد از اين هم جريان خواهد داشت (آيت الله خامنه اى، 1380/2/12) و پيشرفتهاى علمى، اجتماعى و سياسى كشور و حال وهواى شوق و همّت در ميان نسل جوان نمايشگر افقهاى روشنى است كه ملت ايران شايسته ى رسيدن به آن است. (آيت الله خامنه اى، 1387/2/19؛ همو، مكتوبات، 1387/11/27)

نقش انقلاب اسلامى در تحول جوانان

اشاره

هنر انقلاب اسلامى اين بوده است كه نه تنها جوانانِ آغاز انقلاب و جنگ تحميلى را متحول ساخت؛ بلكه موجب گرديد نسل جوان كنونى كه دوران انقلاب و جنگ تحميلى را نديده اند، با همان روحيه و احساس و انگيزه و تصميم قاطع، در ميدان بايستند. (آيت الله خامنه اى، 1390/10/19)

اين تحول در چند زمينه ى كلان صورت گرفته است:

ص: 392

ايجاد روحيه ى انديشه ورزى

انقلاب اسلامى موجب آگاهى و بيدارى جوانان شد و هويت واقعى و اسلامى آنها را بازگرداند و از حالت خودباختگى خارج كرد (مطهرى، 1372، 119-120) و در مدت كوتاهى آنها را از مراكز غفلت، به ميدان مبارزه كشاند و تحولى معجزه آسا و برخاسته از امداد غيبى و الطاف الهى در آنها ايجاد كرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 90/12-91) اهميت اين تحول روحى به مراتب مهم تر از تحول حكومت در ايران است. (امام خمينى، صحيفه امام، 531/11) در سايه ى قيام امام خمينى قدس سره، ملت ايران و دنيا متحول شدند و دگرگونى عظيمى در افكار و انديشه هاى مردم و جوانها به وجود آمد. (آيت الله خامنه اى، 1368/3/22)

ايجاد خودباورى علمى

انقلاب، اعتماد به نفس را در جوانان ايجاد كرد تا جايى كه در زمينه هاى علمى، هر كارى كه زيرساخت آن در كشور موجود باشد، جوانهاى ايران آماده هستند آن را انجام دهند. (آيت الله خامنه اى، 1390/5/16) انقلاب شعار «ما ميتوانيم» را در برابر شعار «ما نميتوانيم» به جوانان القا نمود و اكنون به بركت اين شعار، جوان دانشمندِ مسلمان در جمهورى اسلامى خودش را قادر بر هر كارى ميداند. (آيت الله خامنه اى، 1387/2/14) در اين راستا بالاترين دليل براى اينكه نسل جوان ايرانى ميتواند در عرصه ى فناورى و علم نوآورى كند و مرزهاى علم را بشكند و جلو برود، اين است كه اكنون چنين چيزى دارد اتفاق مى افتد. (آيت الله خامنه اى، 1384/1/30)

تحول اخلاقى و تربيتى

جوانان در پرتو انقلاب، گويى راه صد ساله را يك شبه پيمودند (امام خمينى، صحيفه امام، 304/17) و فتح الفتوح انقلاب، ساختن جوانان مؤمن، مخلص، سالم، صادق و بى اعتناى به شهوات و داراى دلهاى متوجه به سمت خدا بود؛ كه چنين تأثيرى در طول تاريخ كم نظير است. (آيت الله خامنه اى، 1369/9/5) البته تحولى كه انقلاب در ابتدا در جوانان ايجاد كرد متوقف نشد و رويشهاى آن در زمان كنونى بى بديل بوده و برگ و بارش روزافزون است.

ص: 393

(آيت الله خامنه اى، 1388/9/4؛ 1388/10/29) همچنين روحيه شهادت طلبى را كه يك عطيه الهى بود در آنان زنده نمود. (امام خمينى، صحيفه امام، 491/6-492) انقلاب كبير اسلامى توانست در برابر هجوم بى امان فساد و شهوت رانى و بيكارى و عادتهاى زشت به سوى نسل جوان معاصر خود، سدى نفوذناپذير بسازد و دستهاى مرموز و دلهاى بدخواهى كه تهاجم آن گنداب اخلاقى را به سوى دل و جان جوانان در همه جاى گيتى فرماندهى ميكردند در مقابل اين حصار تسخيرناپذير از كار بازماندند و نتيجه همان است كه در تاريخ، افتخارات ايران در شمار بلندترين قله هاست. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1377/1/24) در حقيقت فتح الفتوحِ انقلاب اسلامى پيدايش جوانهاى نورانى و بيرون آمدن فرشتگان در اين دنياى غرق تباهى است. (آيت الله خامنه اى، 1377/7/26) شاهد بر اين مطلب وصيتنامه هاى جوانهايى است كه عاشقانه جهاد ميكردند و به شهادت ميرسيدند، كه گاهى چنان رقيق، عرفانى، زلال و نورانى است كه گويا از زبان يك عارف كامل است. (آيت الله خامنه اى، 1383/7/13)

دگرگونى فرهنگى، سياسى و اجتماعى

انقلاب اسلامى چنان تحولى در جوانان ايجاد كرد كه همان جوانهايى كه پيش از انقلاب به مكانهاى فساد كشيده ميشدند، به سوى جهاد سازندگى حركت كردند. اين يك تحول روحى بود كه با اراده خداوند متعال براى نجات ملت ايران رقم خورد. (امام خمينى، صحيفه امام، 39/10)

ثمره ى انتقال تفكر انقلاب اسلامى به نسلهاى جديد، به وجود آمدن نسل جوانِ با انگيزه اى است كه دانش و توان لازم جهت پيگيرى آرمانهاى انقلاب را داراست. (آيت الله خامنه اى، 1389/1/1)

حتى زنان جوانى كه پيش از انقلاب وضعيت نابسامانى داشتند، پس از انقلاب، در پشت جبهه ها خدمت ميكردند و مجالس درس و قرائت قرآن و تدريس داشتند. (امام خمينى، صحيفه امام، 352/19-353) همچنين نويسندگان و هنرمندان بزرگ؛ به ويژه در بعضى از رشته هاى هنرى، در دوران قبل از انقلاب پرورش پيدا نميكردند؛ اما با توجه به آنكه انقلاب نيروهاى جوانان را آزاد كرد، در ميان آنان، سينماگران، نمايش نامه نويسان، كارگردانان، شعرا و

ص: 394

داستان نويسان زيادى تربيت يافته اند. (آيت الله خامنه اى، 1371/5/21)

معجزه انقلاب اسلامى در دهه ى پنجاه، و معجزه ى جنگ هشت ساله در دهه ى شصت اتّفاق افتاد و جوانان برومند ايران اسلامى نشان دادند كه ميشود در جنگ نابرابر هم پيروز شد. (آيت الله خامنه اى، 1380/2/12) امام خمينى قدس سره با هدايت و رهبرى صحيح، اعتماد عمومى مردم و جوانان را جلب كرد و اين سرمايه عظيم را در راه اهداف انقلاب به كار بست و هزينه كرد، به نحوى كه در طول سالهاى پس از انقلاب، همواره جوانان، دل باخته ى نام امام و شيفته ى جمهورى اسلامى اند. (آيت الله خامنه اى، 1386/3/14) همچنين بسترى فراهم گرديد كه عزيزترين انسانهاى طول تاريخ فرصتى داشته باشند تا در جبهه ها و پشت جبهه ها به شهادت نائل آيند. (آيت الله خامنه اى، 1370/5/30)

جوان تراز انقلاب اسلامى

اشاره

از ديدگاه انقلاب اسلامى، جوانى مطلوب به شمار مى آيد كه در ساحتهاى گوناگون عقلانى، ايمانى، اخلاقى، علمى و عملى ويژگيهاى خاصى داشته باشد:

ساحت عقل و انديشه

جوان تراز انقلاب اسلامى اهل فكر است (آيت الله خامنه اى، 1382/8/15) و آزاد مى انديشد و از غفلت زدگى و خواب آلودى احتراز دارد. (آيت الله خامنه اى، 1384/2/19) فكر او بيدار بوده و به ظواهر اكتفا نميكند؛ (آيت الله خامنه اى، 1390/4/13) در تحليل مسائل مطالعه ميكند و مى انديشد و راهكار مناسب آن را مى جويد؛ (آيت الله خامنه اى، 1386/7/17) لذا بصيرت دارد (آيت الله خامنه اى، 1377/11/13) و هدفمند وارد ميدان كار ميشود؛ (آيت الله خامنه اى، 1386/7/17) و با علم و آگاهى لازم به مواجهه ى صريح و روشن با ساير افكار مى پردازد. (مطهرى، 1372، 18)

ساحت ايمانى و اعتقادى

ايمان و اعتقاد محور حركت و تلاش و انجام وظيفه و مسئوليت پذيرى در هر انسانى است؛ لذا بايد به صورت جدى تقويت شود و از آفات و آسيبها در امان نگاه داشته شود؛

ص: 395

لذا جوان تراز انقلاب اسلامى با ايمان به خدا و ارتباط معنوى و صميمى با او (آيت الله خامنه اى، 1371/8/27) و پيوستگى قلبى به اهل بيت عليهم السلام (آيت الله خامنه اى، 1389/3/13) و اهتمام به انجام عمل صالح، (آيت الله خامنه اى، 1384/7/3) كسب معنويت كرده (آيت الله خامنه اى، 1374/8/17) و از اعماق وجود به اسلام معتقد و پايبند است. (آيت الله خامنه اى، 1378/3/3) همچنين معتقد است انقلاب و دستاوردهايش از آن اوست و نگهدارى و پاسدارى از آن را به عهده دارد (آيت الله خامنه اى، 1369/10/10) و خود را امانت الهى و ذخيره ى ملى دانسته (آيت الله خامنه اى، 11381/8/7) و همواره به تقويت انگيزه و ايمان خود مى پردازد. (آيت الله خامنه اى، 1385/7/25) اين ايمان و اعتقاد او را براى فعاليت جدى و جهادى در همه ى عرصه هاى فردى و اجتماعى مهيا ميسازد.

ساحت اخلاقى

جوان تراز انقلاب اسلامى متخلق به اخلاق و ادب اسلامى است (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1370/1/12) و از شهوات و هواى نفس و وادادگى و لاابالى گرى (آيت الله خامنه اى، 1389/3/13) و افراط و تفريط (آيت الله خامنه اى، 1389/8/2) احتراز داشته و به ايمان، پارسايى، پاكدامنى و رعايت تقوا (آيت الله خامنه اى، 1373/11/14؛ 1380/9/3) و تهذيب نفس (آيت الله خامنه اى، 1377/2/22؛ 1377/11/13؛ 1386/2/19) روى مى آورد. در همه ى امور اخلاص داشته (آيت الله خامنه اى، 1384/3/5) و به منافع شخصى دل نمى بندد. (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22) كسب و دفاع از فضيلتها را وظيفه ى خود دانسته (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22) و حق پذيرى، آرمان گرايى و بى تقيّدى و ناوابستگى به تعلّقات زندگى دارد. (آيت الله خامنه اى، 1381/11/15) لذا شجاعت و اعتماد به نفس، (آيت الله خامنه اى، 1379/8/11) شور و هيجان و عواطف صحيح و احساسات انسانى لطيف (آيت الله خامنه اى، 1379/2/9؛ 1381/9/7) و امانت دارى، محبت، برادرى، استقلال و آزادمنشى (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1387/3/5) از ويژگيهاى بارز اوست. او همواره مراقب خود بوده و نسبت به نفوذ فساد حساسيت داشته (آيت الله خامنه اى، 1381/12/6) تقوا را شعار خود قرار ميدهد (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1377/11/13؛ 1386/2/19) و نشاط و شور خود را، در عين پاكى و پارسايى و دين دارى حفظ ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1377/11/13)

اين ويژگيهاى اخلاقى موجب ميشود حس شهادت طلبى (آيت الله خامنه اى، 1389/8/12) و

ص: 396

خلوص انقلابى (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1378/3/5) در او رسوخ كرده، همواره نقد منصفانه و متقابلاً نقدپذيرى متواضعانه داشته باشد (آيت الله خامنه اى، 1386/2/25) و به طبقه ى بزرگان و علما احترام بگذارد و شأن روحانيت را حفظ كند. (امام خمينى، صحيفه امام، 398/2)

ساحت علمى و پژوهشى

جوان تراز انقلاب اسلامى همواره در پى تعالى علمى، (امام خمينى، صحيفه امام، 247/15) نخبگى علمى، (آيت الله خامنه اى، 1383/7/5) توليد علم (آيت الله خامنه اى، 1384/2/19) و ابتكار و خلاقيت بوده (آيت الله خامنه اى، 1379/2/1) و به دنبال افزايش و عمق بخشى آگاهى ها نسبت به اسلام، (آيت الله خامنه اى، 1390/7/22) ايران و جهان (آيت الله خامنه اى، 1379/12/22) و شناخت دانشمندان گذشته و مفاخر علمى كشور است؛ (آيت الله خامنه اى، 1386/5/3) لذا به مطالعه ى نوشته هاى شهيد مطهرى و فضلا و علما، (آيت الله خامنه اى، 1390/7/22) تاريخ به طور عام و تاريخ كشور و انقلاب به طور خاص (آيت الله خامنه اى، 1379/12/22) و خواندن كتابهايى كه شرح حال سرداران انقلاب اسلامى و گزارش روزهاى جنگ و سالهاى دشوار اول انقلاب است، (آيت الله خامنه اى، 1387/2/14) اهتمام مى ورزد.

او قسمتى از وقت خود را صرف شناخت اصول اساسى اسلام همچون توحيد و عدل و شناخت انبياى بزرگ و پايه گذاران عدالت و آزادى امت، از ابراهيم خليل عليه السلام تا رسول خاتم صلى الله عليه و آله ميكند و در شناخت طرز تفكر آنها از نقطه ى اقصاى معنويت و توحيد تا تنظيم جامعه و نوع حكومت و شرايط امام و اولى الأمر و طبقات ديگر از اُمرا و وُلات و قُضات و فرهنگيان كه علما هستند، اهتمام مى ورزد. (امام خمينى، صحيفه امام، 322/3-323)

همچنين به شناخت تاريخ كشور و افتخارات ملت خود؛ به ويژه در دورانهاى نزديك به امروز و نيز شناخت درست امام خمينى قدس سره - كه قله ى بلند تاريخ معاصر است - اهميت داده و نسبت به انديشه هاى سياسى تابناك و پايه هاى حركت عظيم انقلابى او در پى آگاهى است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1387/3/5)

اين جوان به فراگرفتن خصلتهايى همچون دين دارى و دانش پژوهى، وجدان كارى و انضباط (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1387/3/5) و آگاهى سياسى (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1387/3/5)

ص: 397

علاقه مند است و به دليل آنكه مبارزه براى استقلال و آزادى و عدالت - كه همان راه و سلوك انبياست - در پيوند ناگسستنى دين و علم و اجتماع، ممكن است (امام خمينى، صحيفه امام، 323/3) و نيز ميداند كه اگر دانشگاه ها خالى از دانشمندان و متخصصان متعهد شوند، اجانب منفعت طلب همچون سرطان در تمام كشور ريشه دوانده و زمام امور اقتصادى و علمى را به دست ميگيرند (امام خمينى، صحيفه امام، 326/3) لذا همواره به تحصيل جدى (آيت الله خامنه اى، 1377/11/13؛ 1386/2/19) و رونق بخشيدن به كلاسها و بحثهاى علمى و پرهيز از سپرى كردن عمر در هياهو و بازى گرى هاى سياسى مشغول است. (امام خمينى، صحيفه امام، 326/3-327)

ساحت مجاهدت و تلاش و ابتكار

جوان تراز انقلاب اسلامى با هر وسيله؛ أعم از شعر و نثر و خطابه و كتاب و آنچه موجب آگاهى جامعه است، در تلاش است كه ملتها را بيدار كند و حتى در اجتماعات خصوصى از اين وظيفه غفلت نمى ورزد (امام خمينى، صحيفه امام، 253/2-254) و شاخصه ى اصلى اين قشر آن است كه در برابر فشارهاى اقتصادى، نظامى و به خصوص «رسانه اى» غرب و جهان كفر، استوار مى ايستد (امام خمينى، صحيفه امام، 132/18) و با ديدن اوضاع نابسامان در بلاد مسلمين احساس سستى و سردى نميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 135/2)

احساس علاقه به اهداف و آرمانها، (آيت الله خامنه اى، 1379/7/29) مجاهدت همراه با اخلاص، (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 78/18) احساس مسئوليت نسبت به مسائل انقلاب و حضور فعال در ميدانها و صحنه هاى نظامى و غير نظامى، (آيت الله خامنه اى، 1368/2/2؛ 1387/8/8) وفادارى به اسلام، (امام خمينى، صحيفه امام، 78/18) تلاش در جهت ساختن مملكت، (امام خمينى، صحيفه امام، 427/6) بهره مندى از همه ى ظرفيتها و تلاش همه جانبه در جهت رفع نيازها و احتياجات (امام خمينى، صحيفه امام، 77/12) و سرباز لايق بودن براى اسلام و كشور (امام خمينى، صحيفه امام، 386/6) و عمل به هنگام و به اندازه (آيت الله خامنه اى، 1384/3/5؛ 1389/8/2) از ويژگيهاى بارز اوست.

او در راه خدا، اسلام و جمهورى اسلامى و پيشرفت و تعالى و ترقى ميهن، توان جوانى خود را صرف كرده، جهت كسب سعادت (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1369/9/28؛ 1374/8/10؛ 1378/6/7؛ 1386/2/19) به مقابله با «تهاجم فرهنگى»، «شبيخون فرهنگى»، «غارت فرهنگى» و «قتل

ص: 398

عام فرهنگى» پرداخته، (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22) به دفاع از شخصيت ملى، عزت ملى و هويت ملى و عقيده ى مستحكم اسلامى در ميدان شرف و افتخار مى پردازد (آيت الله خامنه اى، 1390/7/23) و اهل امر به معروف و نهى از منكر است. (آيت الله خامنه اى، 1371/4/22)

حركتش دائم در مسير پيشرفت بوده (آيت الله خامنه اى، 1374/8/17) و برخوردار از روحيه ى جهاد و مقاومت در محيطهاى گوناگون است. (آيت الله خامنه اى، 1377/7/26) همچنين اطاعت و تبعيت از حكومت اسلامى و عدم توجه به سرزنش دشمنان، (امام خمينى، صحيفه امام، 407/12-408) احساس وظيفه نسبت به تكميل و تتميم و حفظ نظام، (آيت الله خامنه اى، 1388/6/20) پرهيز از اختلاف افكنى در قالب گروه ها و حزبها و تشكلها و تلاش در جهت حفظ وحدت كلمه، (امام خمينى، صحيفه امام، 15/2) پرهيز از قرارگرفتن در ساختارهاى باطل گذشته و اهمال در كارها، (امام خمينى، صحيفه امام، 205/13) پرهيز از درگير شدن با مسائل جناحى (آيت الله خامنه اى، 1370/6/31) و مهياسازى خود براى وظايف سنگين آينده و خدمت به اسلام و مسلمين و پاسدارى از اين دو را (امام خمينى، صحيفه امام، 55/2؛ 263/3؛ آيت الله خامنه اى، 1369/5/24) از وظايف خود ميداند.

او به نمازكه موجب روشنى دل و شادابى روحى و بهجت است - (آيت الله خامنه اى، 1387/8/29) و مسجد و عبادت و جلسات قرآن اهتمام داشته (آيت الله خامنه اى، 1370/10/13) و در همه ى ميدانها و عرصه ها، حضور با انضباط و قانونمند دارد. (آيت الله خامنه اى، 1378/4/21) جوان تراز انقلاب اسلامى با نشاط و پرشور و اهل ورزش بوده (آيت الله خامنه اى، 1377/11/13؛ 1386/2/19) و از تنبلى و سستى گريزان است. (آيت الله خامنه اى، 1377/11/13؛ 1386/2/19) او با همه ى وجود و همت از سرمايه ملى و جمعى كشور دفاع كرده (آيت الله خامنه اى، 1380/8/12) و به طور همزمان راه علم، تقويت اراده، خلاقيت و سازندگى، رشد و تكامل (آيت الله خامنه اى، 1386/8/9) و تلاش و كسب مهارت براى كار (آيت الله خامنه اى، 1368/4/23) را مى پيمايد.

حفظ اصول و روحيه ى آرمان گرايى و احتراز از محافظه كارى (آيت الله خامنه اى، 1386/2/25) و حساسيت روزافزون در برابر آماج توطئه هاى دشمن و فرونشاندن فتنه هاى آنان از نطفه (آيت الله خامنه اى، 1381/5/22) از ديگر ويژگيهاى اين قشر از جوانان است.

ص: 399

مقايسه ى نگرش انقلاب اسلامى به جوان با نگرش غرب

نگاه غرب به جوان از نگرش آنان نسبت به انسان نشأت ميگيرد، به رغم تفاوت نظر متفكران غربى و دچار بودن به بحران در انسان شناسى، همگى در نگاه مادى به انسان و انكار يا ناديده گرفتن فطرت الهى او اتفاق نظر دارند؛ (آيت الله خامنه اى، 1369/11/29؛ بهشتى، 1387، 47-50) لذا برخى به جوان نگاه حيوان ابزارساز داشته (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 436/13؛ 554/15؛ آيت الله خامنه اى، 1369/11/29؛ 1388/6/8) و پاره اى او را پديده اى انفعالى، تأثيرپذير و فاقد نقش تأثيرگذار دانسته اند (ر. ك: بيلر، 1369، 281/1-282) و گروهى همچون فرويد و پيروانش معتقدند كه شخصيت آدمى همچون آلتى در دست غرائز حيوانى و نهادهاى شهوانى قرار دارد و حتى عقل و اراده نيز مظاهرى از اين غرايزند و زاييده آنها هستند؛ لذا آزادى حداكثرى اين غرائز را تجويز مى نمايند. (ر. ك: شولتز، 1391، 50-97؛ مطهرى، مجموعه آثار، 392/3، 508؛ 635/19؛ 273/21) همچنين غرب در مواجهه ى با جوان به دليل همسان پنداشتن همه ى ابعاد انسان با حيوانات، او را اساساً نوعى حيوان تلقى كرده و ابعاد معنوى وجود او را به كلّى انكار ميكنند و يا به ابعاد ماديش تقليل ميدهند. در نگاه آنان، زندگى انسان چيزى جز حركت صرف اندامها نيست و قلب، همان فنر، و مفصلها نيز همان چرخهاى حركت دهنده ى بدن است. (هابز، 1380، 71 «مقدمه»)

آنان انسان را مرتبه تكامل يافته حيوان معرفى ميكنند، كه اگرچه به مرتبه ى بالاتر از حيوان رسيده؛ اما اصالت حيوانى خود را همچنان حفظ كرده است. در نتيجه، او نوعى حيوان است در بين انواع ديگر حيوانات و صرفاً بخشى از جهان مادى است؛ (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 436/13) لذا براى جوان طورى برنامه ريزى ميشود كه مانند يك حيوان، به چيزى جز حوائج پست مادّى نيانديشند و طبق اين ديدگاه سخن گفتن از ايمان و عقيده و انگيزه ى جوان و هر آنچه به رابطه ى او با عالم معنا مربوط شود نيز اساساً امرى مهمل است. (آيت الله خامنه اى، 1369/11/29) زنان جوان نيز در غرب ملعبه ى جوانهاى فاسد به حساب مى آيند، (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 301/6) كه اين الگو برخاسته و زاييده از الگوى باستانى رومى و يونانى آنهاست، كه زن وسيله اى براى تكيّف و التذاذ مرد بوده و همه چيز تحت الشعاع اين نگرش بوده است. (آيت الله خامنه اى، 1379/8/22)

ص: 400

اما از ديدگاه انقلاب اسلامى اگرچه جوان به واسطه ى انسان بودنش، از نظر زيستى و فيزيكى همسان ساير موجودات ذى روح است؛ اما به واسطه ى برخوردارى از نيروها و قوايى افزون بر حيوانات، از آنان متمايز ميشود. همسانى او با حيوانات به ابعاد زيستى و طبيعى او چون احتياج به غذا و خواب و رفتارهايى چون توليد مثل و دفاع و تهاجم و... مربوط ميشود؛ اما در بُعد ديگر واجد ويژگيهايى است كه او را از حيوان بسيار فراتر ميبرد. اين ويژگيها عموماً مربوط به بُعد روحى و معنوى وجود انسان است. (ر. ك: امام خمينى، بى تا «الف»، 32/2)

در ديدگاه هاى معاصر غربى رابطه ى بين جوان و زندگى، رابطه ى بهره ورى و مصرف است، در نتيجه ى اين رابطه، وظيفه ى اصلى تربيت معاصر عبارت از پرورش جوان توليدكننده و مصرف كننده و انحصار تربيت در بعد حيوانى است؛ (كيلانى، 1389، 138-141) اما در رويكرد انقلاب اسلامى با الهام از تعاليم قرآن كريم، دو بعد وجودى براى جوان وجود دارد؛ او از جهتى زندگى حيوانى دارد و از جهت ديگر، از مرتبه ى باطن، عقل و بالاتر از عقل - براى سير در عوالمى فراتر از طبيعت - برخوردار است. (امام خمينى، صحيفه امام، 175/4) در اين رويكرد، ضمن آنكه هر دو جنبه به رسميت شناخته شده، اصالت به جنبه ى روحى و معنوى او داده ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1369/9/28) همچنين آنچه در جوان اصالت داشته و اساس انسانيت او شمرده ميشود، همان مرتبه ى باطنى و عقلانى اوست؛ ازاين رو، اگر جسم او دچار مرضى شود، اما روح او همچنان به حيات انسانى زنده باشد، در انسانيت او خللى وارد نميشود؛ درحالى كه اگر روح او دچار منقصتى باشد، اما جسم او سالم و كامل باشد، نميتوان به «انسان» بودن او حكم نمود. (امام خمينى، صحيفه امام، 246/6) بر اين اساس، اگرچه انسان به صورت حيوانى بالفعل، زاده ميشود و شهوت و غضب در وجود او از ابتدا فعّال است؛ اما وجود قواى فعليت نيافته ى ديگرى چون قواى باطنى، او را در دوراهى سعادت و شقاوت قرار ميدهد؛ ضمن آنكه هر دو بُعد وجودى او بى حد و مرز است؛ لذا اگر جوان به طرف رشد و يا فساد حركت كند، منتهايى براى او تصور نميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 532/7)

اگر جوان از جنبه هاى الهى و عقلانى خود غفلت كرده و جنبه هاى حيوانى خود را برجسته كرده باشد، رو به سمت شقاوت بى نهايت ميكند و از سوى ديگر، اگر از فطرت الهى و گرايشهاى متعالى خود حفاظت كرده باشد، انتهايى براى رشد و سعادت او متصور

ص: 401

نخواهد بود و هر چه بالاتر رود، باز هم راه براى صعود او به عوالم و درجات بالاتر باز خواهد بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 35/13) پس اگر از ابتدا نفس انسانى جوان تحت تربيت مربى الهى قرار گيرد، به انسانى الهى و لاهوتى تبديل ميشود كه قلب او از حق است و جز به حق توجه نخواهد كرد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 168/14-170)

قواى جوان كه همان نيروهاى محرّكه ى وجود انسان اند، رفتارهاى او را جهت ميدهند. اين قوا - بر اساس مرتبه ى وجودى انسان - همگى يكسان و در يك جهت نبوده و هر يك اقتضاى وجودى خاص خود را دارد. قواى وجود آدمى به قوه ى عاقله، قوه ى واهمه، قوه ى غضبيه و قوه ى شهويه تقسيم ميشوند كه هر يك از اين قوا به وسيله جنود خود به شركت در اداره ى نفس مشغولند (امام خمينى، 1377، 149) و وضعيت مطلوب، آن است كه اين قوا دچار تجزيه نشوند، بلكه همگى در جهت واحدى به سوى يگانه شدن پيش بروند. (مطهرى، مجموعه آثار، 104/2)

جوان از موهبت عقل برخوردار بوده و به حسب فطرت، مايل به خيرات و كمالات و دعوت كننده به عدل و احسان و ساير ويژگيهاى نيكو است. (امام خمينى، 1377، 21)

در رويكرد انقلاب اسلامى از يك سو جبر فلسفى (امام خمينى، بى تا «الف»، 312/2) مردود است و جوان ميتواند با اراده و اختيار و تواناييش، در برابر فشارهاى عوامل درونى و بيرونى مقاومت كند؛ ضمن آنكه در اين نگاه، اراده و اختيار، بر اصالت فطرت انسانى - كه ناشى از تكامل جوهرى انسان در متن طبيعت است - مبتنى شده است. (مطهرى، مجموعه آثار، 265/2-266)

جوان از ديدگاه انقلاب اسلامى، كسى است كه هدفى را با منطق و عقل و احساسات پاك و صحيح ميشناسد، بعد با همه ى وجود، دنبال آن حركت ميكند و موانع را از سر راه خودش برميدارد. (آيت الله خامنه اى، 1369/11/29) لذا برخلاف برخى جوامع متحجّر كه به جوان اعتماد نميكنند، او را داراى جايگاه ويژه اى در اجتماع و شايسته ى تصدى مسئوليتهاى خطير ميداند. انقلاب اسلامى جوان را يك نعمت الهى مى انگارد (آيت الله خامنه اى، 1379/8/24) و زمينه هاى لازم را براى سيراب كردن جان و آشنا شدن او با حقايق دينى فراهم مينمايد. (آيت الله خامنه اى، 1384/11/5)

ص: 402

جمع بندى و نتيجه گيرى

اشاره

جوان، قشر پويا، آرمان خواه و كارآمد است كه محبوب خداى متعال بوده و يكى از سرمايه هاى بزرگ جامعه محسوب شده و نيروى محركه ى انقلاب است؛ چنانكه دشمن با مشاهده ى قدرت جوانان يك جامعه جرأت تعرض به آن را نخواهد داشت. مسئوليتهاى اقتصادى، فرهنگى، نظامى و سياسى، نيز در سطوح خرد و كلان، اغلب به دوش جوانان است؛ لذا اميد انقلاب محسوب شده و كسانى هستند كه مقدرات جامعه را در دست خواهند گرفت و آن را حفظ خواهند كرد.

او داراى نيازهاى جسمى و روحى است، كه بايد به طور صحيح تأمين گردد. جوان همچنين داراى ظرفيتهاى عقلانى، ايمانى، اخلاقى، علمى و عملى است و ويژگيهايى روحى همچون احساس خلأ و ابهام، نپذيرفتن بسيارى از قيود و ميل به استقلال، حساسيت و زودرنجى، تأثيرپذيرى و تأثيرگذارى، الگوگيرى و حق طلبى و عدالت خواهى و فطرت پاك را داراست. از بعد جسمى نيز داراى نيرو و نشاط و استقامت است. جوانان در عرصه هاى گوناگون «علمى و فرهنگى»، «نظامى و دفاعى»، «سياسى»، «اقتصادى»، «ارتقاى عزتمندى جامعه» و «آينده سازى» در رتبه ى اول تأثيرگذارى قرار دارند و ميتوانند جامعه را متحول كنند.

عوامل زيادى در تربيت و تعليم جوان مؤثرند كه مهمترين آنها عوامل فردى همچون وراثت و فطرت پاك است. خانواده، محيط اجتماعى، معلم و مدرسه و رسانه نيز از عوامل مؤثرند و با تهديدهاى درونى اى همچون «انحراف فكرى»، «رذائل اخلاقى» و «اعمال ناشايست و مشغله هاى كاذب» و تهديدهاى بيرونى اى همچون رسانه هاى بيرونى غفلت زا مواجه است و نيز ممكن است بازيچه ى دست سياست بازان شود.

جوان وظايفى بر عهده دارد و بايد در ساحت عقل بر مدار منطق حركت كرده و در ساحت اخلاق به تحصيل اخلاق خوب و تهذيب در كنار تحصيل علم بپردازد. او در ساحت عمل بايد از بيكارى، كم كارى، بى توجهى و بيهودگى و اهمال در كارها و نيز اقدام بى فكر و بى مطالعه و تصميم گيرى هاى سريع و نسنجيده بپرهيزد و همت خود را در ميدان

ص: 403

جهاد و سازندگى مصروف دارد. البته در برابر جوان، نهادهاى مسئول همچون دستگاه هاى «فرهنگى - هنرى» و «اجرايى - اقتصادى» و «نهادهاى تعليم و تربيت اعم از خانواده، آموزش و پرورش، حوزه و روحانيت، دانشگاه ها و رسانه هاى مكتوب، ديدارى و شنيدارى» نيز، وظايف سنگينى را به عهده دارند.

جوانان در گذشته در دوران رژيم پهلوى و در دوران معاصر در غرب امروز با آسيبهاى «فكرى»، «اخلاقى و معنوى»، «اقتصادى، سياسى و اجتماعى» و نيز آسيبهاى جدى خانوادگى روبه رو بوده و هستند و به بى ارادگى و ابتذال و فحشا كشانده ميشوند؛ اما جوانان ايران تحت رهبرى و هدايت صحيح علاوه بر خودسازى، تحولات اجتماعى، فرهنگى، سياسى و علمى ايران اسلامى، نقش بى بديلى را در ايران ايجاد كرده اند و ايران را سربلند نموده و آينده خوبى را با اعتماد به پروردگار و تلاش و كوشش رقم خواهند زد. اين دستاورد به دليل آن است كه انقلاب اسلامى در تحول روحى و معنوى جوانان تأثيرگذارى جدى داشته است.

جوان تراز انقلاب اسلامى در ساحت عقلانى اهل فكر و آزادانديشى و در ساحت ايمانى داراى ايمان قوى به خدا و ارتباط معنوى و صميمى با اوست و متخلق به اخلاق و ادب اسلامى بوده، در پى تعالى علمى، توليد علم و ابتكار و خلاقيت است. او مجاهدت همراه با اخلاص و احساس مسئوليت نسبت به مسائل جامعه و سرنوشت آن داشته و در همه ى ميدانها و عرصه هاى مجاهدت به صورت فعال حاضر است و در راه خدا و خدمت به خلق و پيشرفت جامعه ى اسلام و جمهورى اسلامى و پيشرفت و تعالى و ترقى ميهن، توان جوانى خود را صرف كرده و جهت كسب سعادت به دفاع از شخصيت ملى، عزت ملى و هويت ملى و عقيده ى مستحكم اسلامى در ميدان شرف و افتخار مى پردازد. نگرش انقلاب اسلامى به جوان با نگرش غرب نسبت به جوان از نظر ماهيت متفاوت است؛ زيرا نگرش غربيان مبتنى بر مادى گرايى و حيوان انگارى انسان است؛ لذا براى جوان طورى برنامه ريزى ميشود كه مانند يك حيوان، به چيزى جز حوائج پست مادّى نيانديشد و طبق اين ديدگاه سخن گفتن از ايمان، عقيده و انگيزه جوان و هر آنچه به رابطه ى او با عالم معنا

ص: 404

مربوط شود نيز اساساً امرى مهمل است؛ اما در ديدگاه انقلاب كه مبتنى بر ديدگاه جامع قرآنى است، دو بعد وجودى براى جوان وجود دارد؛ او از جهتى زندگى حيوانى دارد و از جهت ديگر، از مرتبه ى باطن، عقل و بالاتر از عقل - براى سير در عوالمى فراتر از طبيعت - برخوردار است و بايد براى هر دو بعد آن برنامه ريزى شود.

ص: 405

ص: 406

منابع

قرآن كريم.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، بيانات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، مكتوبات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

ابن اثير جزرى، على بن محمد، اسد الغابة فى معرفة الصحابة، تهران، انتشارات اسماعيليان، بى تا.

ابن مسكويه رازى، احمد بن محمد، تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق، قم، انتشارات بيدار، چاپ پنجم، 1413 ق.

احدى، حسن، جمهرى، فرهاد، روانشناسى رشد: نوجوانى، بزرگسالى (جوانى، ميانسالى و پيرى)، قم، نشر آينده درخشان، چاپ دوم، 1390 ش.

اسماعيلى يزدى، عباس، فرهنگ تربيت، قم، انتشارات دليل ما، چاپ اول، 1381 ش.

اسنادى از جمعيتهاى مؤتلفه اسلامى (جاما، حزب ملل اسلامى)، بى جا، انتشارات دوازده محرم، 1353 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1370 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تقريرات فلسفه، تقرير سيد عبدالغنى اردبيلى، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «الف»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، جهاد اكبر، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «ب»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، ديوان اشعار: سروده هاى امام خمينى، تهران، مؤسسه تنظيم

ص: 407

و نشر آثار امام خمينى، 1378 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، شرح چهل حديث، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1375 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، شرح حديث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1377 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.

امين زاده، محمدرضا، فرهنگ تعليم و تربيت اسلامى، قم، مؤسسه انتشارات در راه حق، چاپ اول، 1376 ش.

انورى، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، انتشارات سخن، چاپ اول، 1381 ش.

برناردز، جان، درآمدى به مطالعات خانواده، ترجمه حسين قاضيان، تهران، نشر نى، چاپ اول، 1384 ش.

بهشتى، محمد، مبانى تربيت از ديدگاه قرآن، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، چاپ اول، 1387 ش.

بيلر، رابرت، كاربرد روانشناسى در آموزش، ترجمه پروين كديور، تهران، مركز نشر دانشگاهى، چاپ سوم، 1369 ش.

پارسانيا، حميد، حديث پيمانه (پژوهشى در انقلاب اسلامى)، قم، دفتر نشر معارف، چاپ اول، 1376 ش.

حسينى بهشتى، سيد محمد، بهداشت و تنظيم خانواده، تهران، نشر بقعه، چاپ دوم، 1386 ش.

حسينى بهشتى، سيد محمد، ولايت، رهبرى، روحانيت، تهران، نشر بقعه، چاپ اول، 1383 ش.

حسينى، سيد مهرداد، اصول و روشهاى تربيت اجتماعى از ديدگاه امام خمينى قدس سره (پايان نامه كارشناسى ارشد)، تهران، دانشگاه تربيت مدرس، 1380 ش.

خدايارى فرد، محمد، مسائل نوجوانان و جوانان، تهران، انجمن اولياء و مربيان، چاپ هشتم، 1380 ش.

دبس، موريس، مراحل تربيت، ترجمه على محمد كاردان، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ چهارم، 1351 ش.

دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، فلسفه تعليم و تربيت، تهران، انتشارات سمت، چاپ اول، 1372 ش.

ص: 408

دلشاد تهرانى، مصطفى، سيرى در تربيت اسلامى، تهران، انتشارات دريا، چاپ نهم، 1385 ش.

دهخدا، على اكبر و ديگران، لغت نامه، تهران، مؤسسه لغت نامه دهخدا و دانشگاه تهران، چاپ اول، 1373 ش.

روحانى، سيد حميد، نهضت امام خمينى، تهران، انتشارات عروج، چاپ پنجم، 1381 ش.

رهبر، محمدتقى، رحيميان، محمدحسن، اخلاق و تربيت اسلامى، تهران، انتشارات سمت، چاپ چهاردهم، 1386 ش.

زيبا كلام، صادق، مقدمه اى بر انقلاب اسلامى، تهران، نشر روزنه، 1378 ش.

ساروخانى، باقر، نگاهى به جامعه شناسى جوانان، دانشكده (فصلنامه)، تهران، دانشگاه تهران، ش 3، 1354 ش.

شاپيرو، جان سالوين، ليبراليسم: معنا و تاريخ آن، ترجمه محمدسعيد حنايى كاشانى، تهران، نشر مركز، چاپ اول، 1380 ش.

شرفى، محمدرضا، تربيت اسلامى با تأكيد بر ديدگاه هاى امام خمينى، تهران، نشر پنجره، چاپ اول، 1379 ش.

شريعتمدارى، على، جامعه و تعليم و تربيت (مبانى تربيت جديد)، تهران، انتشارات اميركبير، چاپ بيست ويكم، 1384 ش.

شريعتمدارى، على، روانشناسى تربيتى، تهران، انتشارات اميركبير، چاپ نوزدهم، 1385 ش.

شعارى نژاد، على اكبر، روانشناسى رشد، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ دهم، 1372 ش.

شولتز، دوان. پى، شولتز، سيدنى اِلِن، نظريه هاى شخصيت، ترجمه يحيى سيدمحمدى، تهران، نشر ويرايش، چاپ بيست ويكم، 1391 ش.

شيرزاد، فريده، روانشناسى تربيت دينى كودكان و نوجوانان، تهران، انتشارات عابد، 1386 ش.

طباطبائى، سيد محمدحسين، الميزان فى التفسير القرآن، ترجمه سيد محمدباقر موسوى همدانى، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ پنجم، 1374 ش.

طوسى، محمد بن حسن، تهذيب الاحكام، تحقيق سيد حسن موسوى خرسان، تهران، دار الكتب الاسلامية، چاپ سوم، 1364 ش.

عميد زنجانى، عباسعلى، گزيده كتاب انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن، تهران، كتاب طوبى، چاپ نهم، 1375 ش.

غزالى، محمد بن محمد، كيمياى سعادت، ترجمه احمد آرام، تهران، كتابخانه و چاپخانه مركزى، چاپ سوم، 1345 ش.

ص: 409

فرهاديان، رضا، خانواده و تحول در تربيت، قم، مؤسسه فرهنگى - تربيتى توحيد، چاپ اول، 1378 ش.

فخيمى، فرزاد، تحولات سازمانهاى دولتى ايران از مشروطيت تا امروز، تهران، نشر فرهنگى زند، چاپ اول، 1373 ش.

فلسفى، محمدتقى، جوان از نظر عقل و احساسات، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ چهارم، 1382 ش.

فولكيه، پل، فلسفه عمومى يا ما بعد الطبيعة، ترجمه يحيى مهدوى، تهران، انتشارات دانشگاه، چاپ سوم، 1366 ش.

قاسملو، اكبر، اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان خارج از كشور به روايت اسناد، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول، 1389 ش.

كريميان، عليرضا، جنبش دانشجويى در ايران (از تأسيس تا پيروزى انقلاب اسلامى)، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول، 1381 ش.

كلمز، هريس و ديگران، روشهاى تقويت عزت نفس در نوجوانان، ترجمه پروين على پور، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوى، چاپ دوم، 1375 ش.

كلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، تحقيق على اكبر غفارى، تهران، دار الكتب الاسلامية، چاپ چهارم، 1407 ق.

كيلانى، ماجد عرسان، فلسفه تربيت اسلامى، ترجمه بهروز رفيعى، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اول، 1389 ش.

گاردنر، ويليام، جنگ عليه خانواده، ترجمه معصومه محمدى، قم، دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، چاپ اول، 1386 ش.

متقى هندى، على، كنز العمال فى سنن الاقوال و الافعال، تحقيق بكرى حيانى، صفوة السقا، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1409 ق.

مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، تحقيق محمدباقر بهبودى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1403 ق.

مطهرى، مرتضى، پيرامون انقلاب اسلامى، تهران، انتشارات صدرا، 1372 ش.

مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1377 ش.

مطهرى، مرتضى، يادداشت ها، تهران، انتشارات صدرا، چاپ اول، 1383 ش.

مفيد، محمد بن محمد، الارشاد فى معرفة حجج الله على العباد، بيروت، دار المفيد، چاپ سوم،

ص: 410

1414 ق.

منصور، محمود، روانشناسى ژنتيك تحول روانى از تولد تا پيرى، تهران، انتشارات سمت، چاپ اول، 1378 ش.

نعمانى، محمد بن ابراهيم، الغيبة، تحقيق فارس حسون كريم، قم، انتشارات انوار الهدى، چاپ اول، 1422 ق.

نويمان، فرانتيس، آزادى و قدرت و قانون، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، انتشارات خوارزمى، چاپ اول، 1373 ش.

هابز، توماس، لوياتان، تحقيق سى بى مكفرسون، ترجمه حسين بشيريه، تهران، نشر نى، چاپ اول، 1380 ش.

هاشمى، سيد مجتبى، تربيت و شخصيت انسانى، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، چاپ اول، 1372 ش.

هاشميان، سيد احمد، تحقيقى درباره مسائل جوانان از ديدگاه روانشناسى، تهران، آموزش و پرورش (ماهنامه)، ش 134، 1354 ش.

هيوود، اندرو، درآمدى بر ايدئولوژى هاى سياسى، ترجمه محمد رفيعى مهرآبادى، تهران، مركز چاپ انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول، 1379 ش.

Abrahamian, Ervand, Iran Between Too Revolution, New Jersey, Princeton University, 1982.

Ashraf, Ahmad, Banuazizi, Ali, " The state. Classes and Mmoders of Mobilization the Iranian Revolution " in state, culture and society, Vol. 1.no.3.spring 1985.

ص: 411

ص: 412

جهاد

اشاره

محمدجواد ادركنى(1) (مؤلف)

ابوالقاسم مقيمى حاجى(2) (مسئول علمى)

جهاد؛ تلاش سخت و مؤمنانه براى حفظ و اعتلاى اسلام، در عرصه هاى گوناگون فردى و اجتماعى.

«جهاد» در لغت برگرفته از ريشه ى «ج ه د» است. (راغب اصفهانى، 1412، 208) كلمه ى «جهد» به فتح جيم، به معنى «غايت»، «مبالغه»، «امر سخت و دشوار»، (فراهيدى، 1410، 386/3؛ ابن اثير، 1367، 320/1) و به ضمّ جيم، به معنى «توان» (ابن فارس، 1404، 486/1) آمده است.

در اصطلاح فقهى جهاد به معناى جنگيدن، براى حفظ جامعه اسلامى و برافراشتن كلمه اسلام و شعائر ايمانى آمده است؛ (قطب راوندى، 1405، 328/1؛ علامه حلى، 1413، 494/1؛ خوئى، 1410، 360/1) گرچه، در منابع اسلامى اطلاق جهاد در موارد غير نظامى نيز شايع بوده است؛ مانند: مبارزه از راه گفتار، (قطب راوندى، 1405، 341/1-342؛ طباطبائى، 1417، 339/9) تلاشهاى مخلصانه در كسب معرفت (مكارم شيرازى، 1374، 349/16) و مخالفت با هواهاى نفسانى. (كلينى، 1367، 12/5) فرهنگ و ادبيات انقلاب اسلامى نيز بر وجهه ى عام جهاد تأكيد ويژه اى دارد (امام خمينى، صحيفه امام، 300/8) چرا كه در قوام جهاد دو عنصر مهم نقش دارد؛ كه يكى جد و جهد و ديگرى جهت گيرى اين فعاليتها در مقابله با دشمن است، (آيت الله خامنه اى، 1373/6/20) كه لازم است

ص: 413


1- . مدرس سطوح عالى حوزه علميه قم
2- . مدرس خارج فقه و اصول؛ رئيس پژوهشكده دانشنامه نگارى دينى پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى

همه در راستاى هدف والا و مقدس باشد (آيت الله خامنه اى، 1383/4/1) و اين، رويكرد انقلاب اسلامى را در توجه به سعه ى مفهومى جهاد و پرهيز از فروكاستن آن در حد جنگ نظامى (امام خمينى، صحيفه امام، 300/8؛ 379/11؛ آيت الله خامنه اى، 1370/11/29) موجه ميسازد. نتيجه ى اين رويكرد، گسترده شدن ابعاد ديگر جهاد در زمينه هايى مانند: سياست، اقتصاد، فرهنگ و علم ميباشد، كه هدف آن، تثبيت و استمرار ارزشها و احكام اسلامى در بعد فردى و اجتماعى است. از اين رو امروزه اين تلقى، به صورت يك فرهنگ، تبلور يافته و در كارآمدسازى نيروها و مواجهه با خطرات دشمنان بسيار مؤثر بوده است. جهاد به اين معنى سابقه اى در عرب جاهلى نداشته؛ بلكه معروف ميان آنان واژگانى مانند «حرب»، «غارت» و... بوده است؛ از اين رو «جهاد اسلامى» را به خاطر دارا بودن بار معنايى خاص، ميتوان واژه اى تأسيسى به حساب آورد. (زحيلى، 1389، 38، 43)

جهاد با عنايت به قلمرو گسترده اش، در اديان سابق نيز داراى پيشينه است. (كتاب مقدس، تثنيه، 10/20-17؛ يوشع، 24/8؛ 20/10؛ لوقا، 49/12-52؛ متى، 34/10-39) قرآن كريم نيز حكايت از وجود حكم جهاد در تورات و انجيل داشته (توبه، 111) و به مواردى از مبارزه ى پيامبران با طاغوتهاى زمان خود اشاره كرده است؛ مانند جنگ حضرت موسى با عمالقه (مائده، 21-24) در شام و فلسطين كه بيت المقدس را اشغال كرده بودند. (طبرسى، 1372، 244/1) اساساً فلسفه بعثت انبيا اقتضا داشته كه در فرايند تلاشهاى آنان، عنصر مبارزه با دشمنان تعبيه شده باشد؛ زيرا وظيفه ى انبيا تنها بيان حلال و حرام الهى نبوده است و گزارش برخى آيات مانند: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قٰاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ ؛ چه بسيار پيامبرانى كه مردان زيادى به همراه آنان جنگ كردند.» (آل عمران، 146) در مورد مبارزه بسيارى از انبيا مؤيد اين امر است. (امام خمينى، صحيفه امام، 421/12؛ آيت الله خامنه اى، 1388/2/23)

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در مدت حضور خود در مكه و بعد از دعوت علنى به اسلام، با وجود انكار، آزار و اذيت مشركان، مأمور به تحمل اين وضعيت بوده و به جهت كمى نفرات و امكانات، در مقام نبرد با كفار بر نيامدند؛ (مطهرى، مجموعه آثار، 224/20؛ آيت الله خامنه اى، 1387/5/9) بلكه در اين مرحله مأمور به خويشتن دارى در مقابل اهانت كفار بودند. (انعام، 68؛ حجر، 94) بعد از هجرت به مدينه و تغيير شرايط مسلمانان، جواز جهاد و مقابله از سوى خداوند (حج،

ص: 414

39) در مقابل ظلم و تعدى دشمنانى چون قريش و مشركان نازل شد (واحدى، 1411، 319) و در سال دوم هجرى اولين فرمان جهاد از سوى خداوند صادر گرديد، (بقره، 216؛ مطهرى، مجموعه آثار، 224/20-225) چنانكه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بعد از تشريع اصل جهاد و متعارف شدن جهاد نظامى، از عنوان جهاد براى ساير عرصه هاى مبارزه، از جمله «مبارزه با نفس» استفاده فرمود. (كلينى، 1367، 12/5) جهاد با نفس بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله در ادبيات اسلامى رواج يافت و از جمله در بيانات اميرمؤمنان على عليه السلام استفاده شد. (ر. ك: نهج البلاغه، خطبه 220 (337)

بعد از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز جهاد به لحاظ قوت و ضعف مسلمانان، فراز و نشيب و ادوار مختلفى را طى نموده است. على رغم اينكه در ميان عامه ى مسلمانان، جهاد به عنوان دستورى پايدار حتى بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله تلقى ميشد، (نجفى، 1366، 8/21-10) اما در ميان فرقه هاى اسلامى، بر اساس خاستگاه فكرى - عقيدتى داراى احكامى متفاوت بوده است. برخى گروه هاى منتسب به اسلام مانند «قاديانيه»، قائل به نسخ حكم جهاد شدند؛ (زحيلى، 1389، 94؛ نجار، 1424، 234) ولى در برخى فرقه هاى اسلامى مانند «زيديه»، جهاد (و امر به معروف و نهى از منكر) از اصول دين شمرده شده است. (رسى، 1421، 24/1) نظر مشهور ميان فقهاى شيعه ى اماميه، اشتراط جهاد ابتدايى به اذن امام معصوم عليهم السلام بوده است؛ (سبزوارى، بى تا، 368/1) از اين رو در دوران غيبت، جهاد ابتدايى نامشروع دانسته شده است. (نجفى، 1366، 13/21؛ عراقى، 1414، 324/4) البته در عصر حاضر شهرت ياد شده به سوى تجويز جهاد ابتدايى به اذن فقيه جامع الشرائط در حال تغيير بوده است (ر. ك: همين مقاله، جهاد نظامى (دفاعى و ابتدايى) اما در جهاد دفاعى فرقى ميان دوران حضور و غيبت معصوم نيست (نجفى، 1366، 14/21) و فقيهان، اعم از شيعه (ر. ك: ابوالصلاح حلبى، 1403، 246؛ ابن براج طرابلسى، 1406، 292/1؛ نجفى، 1366، 3/21) و سنّى (ر. ك: ابن حزم اندلسى، بى تا، 341/5؛ نووى، بى تا، 262/19) در اين باب كتب مفصلى نگاشته اند. علاوه بر فقه، در علوم ديگر نيز در شرايط و فوايد جهاد سخن رفته است. (بحرالعلوم، 1415، 60)

در قرون اخير كه به نوعى دوران فترت مسلمانان بوده، به تدريج بحث جهاد از متون فارسى فقه خارج شد، (مطهرى، مجموعه آثار، 211/24) ولى در دوران نزديك تر شاهد تغيير نگرش مسلمين در اين مسئله و برجسته شدن جهاد و طرح مجدد آن در سطح جهان اسلام ميباشيم. از جمله علتهاى اين تغيير رويكرد، آن است كه مسلمانان در سايه ى دگرگونى هاى

ص: 415

فكرى - هويتى دنياى جديد، به بازسازى عقبه ى فرهنگى - عقيدتى خود پرداختند؛ (مطهرى، مجموعه آثار، 211/24) لذا در برابر تلقى ناصواب و بعضاً مغرضانه نسبت به جهاد و مسائل پيرامون آن، مباحث جديدى به جهت تنوير افكار صورت گرفت. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 219/20-229) اين فعاليتهاى مصلحانه كه به دميده شدن روحيه ى جهادى در ملل اسلامى منجر شد، از اسباب شكل گيرى انقلاب اسلامى به شمار ميرود. (مطهرى، مجموعه آثار، 211/24)

عواملى چون دست اندازى دولتهاى استعمارى بر سرزمينهاى اسلامى و تسلّط سياسى و فرهنگى آنان، مسلمانان را واداشت تا با نگاهى عبرت آموز به گذشته خود و يافتن عوامل پيشرفتشان در دوران گذشته، به جهاد به عنوان عاملى اساسى در برون رفت از وضعيت موجود بنگرند. (مطهرى، مجموعه آثار، 211/24-212؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1388/9/5)

هر چند عصر حاضر شاهد پيدايش جريانهاى تروريستى ذيل عنوان جهاد اسلامى است كه متأسفانه هزينه اى سنگين و خسارتى عظيم را به وجهه ى اسلام در جهان وارد كرده است، با اين حال نگرش مثبت انقلاب اسلامى به مسئله جهاد و دورى آن از افراط و تفريط، باعث شده است كه در دنياى امروز جهاد را فارغ از قرائتهاى خوارج مآبانه و تنگ نظرانه معرفى كرده و روح فراگير جهاد را در جوانب مختلف جامعه ترويج نمايد؛ زيرا بعد از انقلاب اسلامى در ايران، با فرهنگ سازى اى كه در امر جهاد و توجه به جوانب آن شد، انقلاب اسلامى ثابت كرد كه همين روحيه ى جهادى چه تأثيرات مثبتى را در پيشرفت جامعه و خروج آن از انحطاط و عقب ماندگى ميتواند داشته باشد.

جايگاه و اهميت جهاد

اسلام جهاد را به عنوان يكى از واجبات مهم دين شمرده است. (جصاص، 1405، 314/4؛ حقى بروسوى، بى تا، 538/3؛ خوئى، 1410، 360/1) براى درك اهميت جهاد كافى است كه به ابعاد تببين شده ى جهاد در شريعت اسلام توجه شود؛ زيرا اسلام گاه با بياناتى تشويقى و برانگيزاننده (محدث نورى، 1408، 7/11) و گاهى با تهديد در صورت ترك جهاد، (كلينى، 1367، 4/5) و نيز با بيان آثار حقوقى جهاد و توابع آن مانند لزوم آمادگى رزمى و مهيا نمودن ساز و برگ جنگى، (انفال، 60) حرمت فرار از جنگ (انفال، 15-16) و... بر اهميت جهاد تأكيد كرده است.

ص: 416

در منابع دينى جهاد درى از درهاى بهشت معرفى شده كه خداوند براى اولياى خاص خود گشوده است (ثقفى، 1395، 474/2) و مجاهدان، به عنوان رهبران اهل بهشت، شمرده شده اند (محدث نورى، 1408، 7/11) و بهره ى مجاهدِ فى سبيل الله بهشت بوده و پيروزى يا شكست، در اين وعده تأثيرى ندارد. (توبه، 52) اثر اين نگاه توحيدى، قطعى بودن پاداش براى هرگونه مجاهده در هر مرحله از حركت جامعه اسلامى ميباشد كه يأس، نااميدى و سرخوردگى را در جامعه ى اسلامى از بين ميبرد. (آيت الله خامنه اى، 1389/8/4)

اهميت امر جهاد در انقلاب اسلامى نيز به وضوح مورد تأكيد بوده (امام خمينى، صحيفه امام، 312/20-313) و اساساً زيربناى انقلاب اسلامى و مشروعيت آن در پرتو اين موضوع مهم، بوده است كه توسط امام خمينى ترويج و احيا شده است و تبلور اين نگرش با تأكيد بر شعار عمل به تكليف (امام خمينى، صحيفه امام، 410/9) در مقابل ديدگاه «عمل براى پيروزى» پررنگ گرديده است؛ (آيت الله خامنه اى، 1369/6/29) چنانكه ريشه ى تاريخى اين نگاه را در رفتارهاى اميرالمؤمنين عليه السلام در برخورد با معاويه و نيز قيام امام حسين عليه السلام ميتوان يافت. (امام خمينى، صحيفه امام، 18/5-20) در انقلاب اسلامى، بر اساس اين آرمان، نگرش مثبت نسبت به آينده همواره مورد تأكيد بوده است تا فقدان نيرو و امكانات در اين راه مقدس، موجبات ضعف را فراهم نسازد. (امام خمينى، صحيفه امام، 150/4؛ 95/13) مجموعه اشاراتى كه در انقلاب اسلامى نسبت به امر جهاد شده است، حكايت از اهميت آن در منظومه ى انديشه اسلام و انقلاب دارد، لذا جهاد در رأس امور شمرده شده است، (امام خمينى، صحيفه امام، 312/20) زيرا اسلام در مقام نكوهش كسانى كه زندگى در اين دنيا و مظاهر آن را بر جهاد ترجيح ميدهند، آنان را سخت تهديد كرده (توبه، 24) و در بيان موازنه ى بين مسائل دنيوى و امور معنوى، جهاد را در رديف امور معنوى بعد از حب خدا و رسول آورده است، كه نشان دهنده آن است كه تنها با جهاد، اصول حفظ ميشود و ترك آن عواقب ناگوارى در پى دارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 312/20)

در انديشه انقلاب اسلامى اين باور وجود داشته است كه جامعه ى اسلامى بايد ضمن هوشيارى، همواره توان خود را به بالاترين حد ارتقا دهد تا علاوه بر اينكه از ناحيه دشمنان دچار غافلگيرى نشود، (آيت الله خامنه اى، 1369/9/24) قدرت بازدارندگى خود را نسبت به دشمنان حفظ كرده، موجبات دلگرمى حاميان و دوستان خود را نيز فراهم آورد. (آيت الله خامنه اى، 1374/3/25)

ص: 417

مبانى و اهداف جهاد

در تحليل مبنا و هدف از جهاد بايد اين اصل اسلامى در چهارچوب اهداف كلى بعثت و نزول قرآن لحاظ گردد كه از أهم اين اهداف، هدايت انسانها، (بقره، 2؛ آل عمران، 4، 138) خارج نمودن انسانها از بندگى غير خدا (كلينى، 1367، 3/5) و نجات انسانها از يوغ خدايان زر و زور و تزوير براى هدايت و سعادت ابدى ايشان است. به عبارتى هدف اقصى، هدايت و نجات بشريت (آيت الله خامنه اى، 1373/6/29) و سوق دادن انسان به ولايت الله ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1372/3/19)

بنابراين، مبناى جهاد به معناى عام آن را ميتوان «باور به توحيد» و «ولايت و گرايش به حق و فضيلت» دانست كه دو مبناى اخير از مبانى فطرى جهاد است كه غايت كلى آن رساندن انسان به تعالى معنوى و روحى ميباشد و ساير اهداف همچون رفع ظلم، استقرار عدالت و ايجاد آزادى، همه در ذيل اين مبناى اصلى تعريف ميشود.

در راستاى اين هدف بزرگ، موانعى در راه تبليغ دين و گسترش آن وجود دارد كه مخل اين روند و فعليت يافتن آن است. اسلام به جهت رفع اين موانع، قانون جهاد را تشريع نمود. برداشتن اين موانع همان است كه در منطق قرآنى از آن به عنوان رفع فتنه (بقره، 191-193) ياد شده و شامل مواردى است كه به عنوان مورد جهاد از آن نام برده ميشود و مبناى اساسى همين رفع فتنه ميباشد. (مطهرى، مجموعه آثار، 261/3؛ 262/20؛ امام خمينى، صحيفه امام، 112/19-118)

اما به لحاظ جهاد نظامى، هر چند بنا به اصل اوليه، جنگ در اسلام با توجه به آثار ويرانگر آن، امرى منفى (بقره، 205؛ مائده، 64؛ حج، 40) قلمداد ميشود (مطهرى، مجموعه آثار، 631/3) ولى بايد توجه داشت كه جهاد به عنوان چاره ى نهايى و مرحله ى آخر در پيشبرد هدف اسلامى شمرده شده (امام خمينى، صحيفه امام، 329/8؛ احمدى ميانجى، 1411، 59-60، 78) و ضرورتهاى حيات انسانى و جلوگيرى از پايمال شدن ارزشها (حج، 40) مقتضى جهاد است؛ گر چه اين جنگ در قالب جهاد ابتدايى باشد. (مطهرى، مجموعه آثار، 225/20-226)

پس جهاد براى هدايت و نجات انسانها از آتش است، نه كشور گشايى و جهان گيرى. (امام خمينى، صحيفه امام، 264/11) جهاد براى مقابله با فتنه اى است كه موجب سلب امنيت و ايجاد موانع در راه تبليغ دين ميگردد و تا رفع كامل فتنه انگيزى در مقابل دين الهى و گسترش

ص: 418

آن، جهاد ادامه دارد. اين رويكرد برخاسته از رحمت عامه ى الهى نسبت به جامعه بشرى است تا بدين وسيله موانع راه خير و سعادت جمعى بشر را از ميان بردارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 217/16) برخى بزرگان انقلاب اسلامى بر اين باورند كه جهاد ابتدايى در حقيقت، خود جنگ دفاعى شمرده ميشود (مطهرى، مجموعه آثار، 226/20) چرا كه معتقدند توحيد جزء حقوق عمومى انسانهاست، پس جنگيدن به خاطر توحيد مشروع است، چون دفاع از حق انسانيت بوده و همانند جنگيدن براى آزادى ملتى ديگر است. (مطهرى، مجموعه آثار، 246/20)

دفاع مختص به دفاع از خود و سرزمين خود و مانند آن نبوده، بلكه بر اساس مقتضاى فطرت و عقل، دفاع از مسائلى چون انسانيت، توحيد و مانند آن را كه مختص كسى يا جايى نبوده شامل ميشود. اين امور كه حقايقى بس ارزشمند براى انسانها محسوب ميشود، مخاطره براى آن نه تنها دفاع را به عنوان «حق» مشروع ميسازد بلكه دفاع از آن را نسبت به دفاع از امور فردى به مراتب مقدس تر و لازم تر ميسازد.

بدين ترتيب ميتوان اهداف ديگرى را هم كه در قرآن كريم به آن اشاره شده است، از جمله يارى رساندن مظلومان و دفاع از مستضعفان (نساء، 75) در همين راستا تبيين كرد. از اين دريچه تشريع جهاد نه تنها با نظام ارزشى اسلام سازگار است، بلكه موافق با فطرت انسانى نيز شمرده ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1377/10/28؛ مصباح يزدى، 1382، 143-144؛ سبحانى، 1425، 140/2)

انواع و قلمرو جهاد

اشاره

گستره ى مفهومى جهاد شامل جهاد نظامى و غير آن ميشود، (ر. ك: ابتداى مقاله، مفهوم شناسى جهاد) چنانچه عموم ائمه عليهم السلام به عنوان كسانى خطاب شده اند كه حق جهاد را اداء كرده اند؛ (صدوق، 1413، 612/2) حال آنكه اكثر ائمه عليهم السلام در جهاد نظامى شركت نكرده بودند؛ لذا مجاهدتهاى سياسى و تلاشهاى علمى و عملى ائمه عليهم السلام در مواجهه با دشمنان اسلام، جهاد شمرده شده است؛ ازاين رو قلمرو جهاد، تعميم يافته و مبارزه با نفس امّاره و دفع هر موجودِ شرورى مانند شيطان كه به دنبال گمراهى انسان است را نيز شامل ميشود. (طباطبائى، 1417، 411/14) ازاين روى جهاد صرفاً به معنى جنگ و نبرد مسلحانه نيست و شامل هر نوع تلاش و كوششى در قالب مبارزه براى پيشبرد اهداف مقدس الهى در مقابل

ص: 419

دشمنان ميشود، (آيت الله خامنه اى، 1375/3/20) بنابراين با عنايت به اين معناى گسترده از جهاد، مبارزه در راستاى از بين بردن جهالت، فقر و... را نيز ميتوان جهاد ناميد.

در انديشه ى انقلاب اسلامى بر اساس همين وسعت، دائره ى جهاد، پهناى فعاليتهاى جهادى؛ أعم از نظامى، فرهنگى، اقتصادى و... بوده و تلاش و آمادگى براى حفظ استقلال در همه ى زمينه ها، لازمه ى دفاع حداكثرى از ممالك اسلامى بوده و اين فعاليتها جهاد شمرده شده است، (امام خمينى، صحيفه امام، 309/6؛ 424/11-425) كه با توجه به رويكرد سلطه گرانه دشمنان، و تعارض منافع آنان با پيشرفت انقلاب اسلامى، لازم است كه انقلاب اسلامى با آنان مقابله نمايد؛ لذا راهبرد اساسى انقلاب نيز حفظ حالت تدافعى و لوازم آن نسبت به دشمنان تعيين شده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 239/12-240) با اين گستره مفهومى، جهاد محدود به زمان خاصى نيست بلكه همواره تداوم دارد.

رويكرد كلى انقلاب اسلامى در تأكيد بر جهاد، هدايت ظرفيتهاى جامعه از بعد علمى - عملى و تقويت اين ظرفيتها در راستاى فعليت يافتن آن و نهايتاً رسيدن جامعه به كمال مطلوب در همه ى ابعاد بوده است. (آيت الله خامنه اى، 1389/2/8) با توجه به اين رويكرد عام، مفهوم مقدس جهاد را كه عمدتاً در ذهن عموم مردم و خواصِ از آنها، در قالب پيكار با كفار به صورت قتال بود، خارج كرده و به آن جانى تازه بخشيد و سبب احياى معانى اصيلى گرديد. (آيت الله خامنه اى، 1386/5/28)

با توجه به متعلقات جهاد و موارد آن ميتوان اقسام را چنين نام برد كه متعلّق جهاد، يا نفس است يا غير آن، در صورت اول، جهاد اكبر (جهاد با نفس) خواهد بود و در صورت دوم، جهاد اصغر ميباشد. در فرض اخير يا متعلّق آن نبرد مسلحانه و پيكار نظامى است كه همان جهاد نظامى است كه بارزترين مصداق جهاد است و يا غير آن ميباشد كه شامل عرصه هاى ديگر جهاد مانند جهاد علمى، اقتصادى و... ميشود؛ لذا در ادامه ى مقاله، غير از جهاد اكبر، ديگر موارد، در ذيل قلمرو جهاد اصغر قرار ميگيرد.

جهاد اكبر و جهاد اصغر

قرآن كريم در برخى آيات (شمس، 9) بعد از قسمهاى متعدد، كسى را «رستگار» دانسته كه

ص: 420

نفس خود را تهذيب كرده باشد. روايات اسلامى نيز كه جهاد با نفس و خواهشهاى آن را به عنوان «جهاد اكبر» ياد كرده، آن را بزرگتر از جهاد نظامى دانسته است. (اشعث كوفى، بى تا، 78)

جهاد با نفس در عبارتى دقيق، خارج شدن از تصرّف و تسلط نيروهاى شيطانى و ورود در سيطره نيروهاى الهى است. (امام خمينى، 1370، 61)

علاوه براين، اهميت اين نوع از جهاد در اين است كه جهاد با دشمنان بيرونى نيز بدون كنار زدن موانع درونى، متحقق نميشود. (آيت الله خامنه اى، 1387/2/14) عظيم تر بودن اين مبارزه ى درونى از جهاد نظامى ازاين رو است كه زمينه ساز و مقدمه جهاد اصغر ميباشد و كسى كه در اين جهاد دچار ضعف باشد قوت مبارزه و استقامت در مقابل دشمن خارجى را نخواهد داشت، (امام خمينى، صحيفه امام، 300/8-301) در نگاهى عميق تر ميتوان چنين گفت كه ميان منافع شخصى يعنى حفظ حيات با مصلحت اجتماعى كه در جهاد اصغر نهفته است، دائماً تعارض وجود دارد؛ چرا كه گذشتن از حب ذات بسيار دشوار است پس جهاد اصغر منوط به جهاد اكبر است. (صدر، 1423، 771؛8592 اخلاق) با توجه به اينكه روش انبيا در اصلاحات اجتماعى مبتنى بر همين دو جهاد بوده است (صدر، 1421، 150-151) پيامبر صلى الله عليه و آله توانست در خط مواجهه با ظلم و طغيان، ثروتمند را در كنار فقير بنشاند (صدر، 1421، 34) و با اين استراتژى جامعه ى جاهلى را به جامعه پيشرو و عزتمند تبديل كند.

رذايل فردى موجب تضعيف روحيه، براى جهاد اكبر ميگردد؛ ازاين رو آسيب شناسى اين جبهه كارى بس مهم است، اين خطر هنگامى مضاعف ميشود كه تدريجاً به بيمارى اخلاقى جامعه تبديل شود كه خود مقدمه ى سقوط نظام ارزشى خواهد بود. (آيت الله خامنه اى، 1371/11/6) ازاين رو جامعه اسلامى همواره بايد مترصد نشانه ها و آشكار شدن علايم آن باشد تا نسبت به بروز آفاتى كه در نيروهاى خودى ممكن است بروز كند، غافلگير نشود؛ زيرا اسباب پيدايش آن زياد است، مانند غلبه احساسات نفسانى يا تأثير جلوه هاى مادى و بزرگ انگاشتن آنها. بايد در نظر داشت كه خطر اضمحلال درونى جامعه از خطر حمله ى دشمن خارجى بسى بيشتر است (آيت الله خامنه اى، 1371/11/6) و گرنه جامعه اى كه به تعبير قرآن، صفت «چسبيدن به زمين» (اعراف، 176) و علايق حيوانى و تن آسايى در آن شدت يابد، آينده اى جز شكست و پستى در ميادين جهاد نخواهد داشت. (آيت الله خامنه اى، 1370/7/17)

ص: 421

در انقلاب اسلامى اين دغدغه وجود داشته كه غفلت از اين جهاد مقدس، زمينه هاى شكست جبهه ى انقلاب اسلامى را فراهم ميكند، امام خمينى قدس سره در اشاره به اسبابى كه ميتواند به شكست روحانيت بينجامد، روى گردانى از زىِّ طلبگى و روى آوردن به ماديات و اميال نفسانى را از آن جمله دانسته اند؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 12/18-18) چنانكه تاريخ انقلاب اسلامى شاهد ريزش نيروهاى انقلابى بخاطر رخنه هواهاى نفسانى مانند حسادت و توجه به امور مادى چون پست و مقام ميباشد (آيت الله خامنه اى، 1378/9/26) و اين به خاطر روى گردانى از تهذيب نفس و جهاد اكبر است و تهذيب نفس در گرو عمل به سجاياى اخلاقى و طى كردن مراتب معنويت است. (8592معنويت، اخلاق)

جهاد نظامى (دفاعى و ابتدايى)

جهاد نظامى، به جهاد ابتدايى و دفاعى، تقسيم شده است. (علامه حلى، 1412، 25/14؛ امام خمينى، 1421، 664/2) در جهاد ابتدايى نبرد مسلمانان با سران كفر و شرك براى دعوت غير مسلمان به اسلام و رفع موانع يكتاپرستى و عدالت است؛ (منتظرى، 1408، 115/1) درحالى كه در جهاد دفاعى نبرد با متجاوزان و مهاجمان براى دفاع از حوزه اسلام و سرزمينهاى آن و حفظ جان، اموال و حيثيت مسلمانان است. (نجفى، 1366، 14/21؛ منتظرى، 1408، 115/1) البته هر يك از اين دو قسم داراى احكام و شرايط خاصى است. شرايط وجوب جهاد ابتدايى تا نُه شرط ذكر شده است (ابن براج طرابلسى، 1406، 293/1؛ نجفى، 1366، 5/21؛ خوئى، 1410، 362/1، 366-367) كه مهمترين و بحث برانگيزترين آنها «اذن امام» است؛ يعنى آيا دعوت (اذن) به جهاد، منحصر در شخص امام و نائب خاص اوست يا فقيه جامع الشرايط نيز در زمان غيبت ميتواند عهده دار اين امر شود؟ بر اساس فتواى مشهور كه برخى آن را اجماعى دانسته اند (طباطبائى، 1418، 13/8-14؛ نجفى، 1366، 11/21) دعوت امام موضوعيت دارد و در صورت نبود امام، جهاد مشروع نخواهد بود؛ (طباطبائى، 1418، 13/8؛ نجفى، 1366، 13/21) گر چه اين شرط در سده هاى اخير مورد ترديد قرار گرفته است (ر. ك: سبزوارى، بى تا، 368/1؛ نجفى، 1366، 14/21) به طورى كه در مشروعيت جهاد، اذن فقيه جامع الشرايط تقويت شده و قائلان به نظريه اخير رو به افزايش بوده اند؛ (ر. ك: خوئى، 1410، 365/1؛ روحانى، 1412، 34/13) در اين ميان امام خمينى قدس سره با اينكه فقهاى جامع الشرايط را در

ص: 422

عصر غيبت، نائب امام عليه السلام در تكفّل تمام امور سياسى مسلمانان دانسته، (امام خمينى، 1421، 624/2-626) امّا ولايت بر اعلان جهاد ابتدايى را استثنا كرده و طبق نظر مشهور فتوا داده است؛ (امام خمينى، 1379، 377) هرچند در مباحث استدلالى خود، قول مشهور را قابل مناقشه دانسته است، (امام خمينى، 1421، 664/2) كه از ظاهر آن، كفايت اذن فقيه استفاده ميشود. آيت الله خامنه اى نيز به جواز جهاد ابتدايى با حكم ولى امر فتوا داده است. (آيت الله خامنه اى، 1424، 227)

برخى از فقيهان قائل شده اند كه دايره وجوب دفاع صرفاً در حد به مخاطره افتادن دين اسلام است؛ لذا اگر استيلاء كفار بر بلاد اسلامى، ضرر به اسلاميت نزند، دفاع را واجب ندانسته اند؛ (نجفى، 1366، 47/21؛ سبزوارى، 1413، 112/15) ولى تأمل در عبارات فقهاى گذشته و دوره هاى بعد مى فهماند چنين فتوايى را صحيح نمى دانسته اند؛ ازاين رو برخى از فقها محدوده ى دفاع را جامعه اسلامى يا حوزه اسلام دانسته اند كه ظهور در سرزمين اسلامى دارد (ابن ادريس حلى، 1410، 4/2؛ امام خمينى، 1379، 378) و برخى ديگر نيز سرزمين و بلاد اسلامى را موضوع وجوب دفاع شمرده اند. (ابوالصلاح حلبى، 1403، 246؛ كاشف الغطاء، 1422، 288/4) از مصاديق بارزى كه در عصر حاضر، بر لزوم جهاد دفاعى آن تأكيد شده، قضيه فلسطين است، (ر. ك: ورعى، 1424، 159) كه موضع انقلاب اسلامى نيز در تأييد اين دفاع واضح است؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 148/12؛ آيت الله خامنه اى، 1369/9/13) چنانكه در مسئله اشغال افغانستان و تأكيد بر دفاع از آن (امام خمينى، صحيفه امام، 317/20؛ آيت الله خامنه اى، 1368/7/11) و دفاع از بوسنى وهرزگوين اين امر وجود داشته است. (آيت الله خامنه اى، 1372/3/14) در انديشه انقلاب اسلامى دايره ى دفاع فراتر از حمله ى نظامى دشمنان به سرزمينهاى اسلامى است. در حقيقت حساسيت و نقطه اصلى حالت تدافعى نسبت به اقداماتى است كه وابستگى سياسى، اقتصادى و مانند آن را بدنبال داشته و نهايتاً به ضعف اسلام و مسلمين ختم شود. (امام خمينى، 1379، 378-379) ابزار دفاعى نيز به تناسب جبهه تهاجمى دشمنان تنظيم گشته و چنين نيست كه مختص به آلات نظامى باشد؛ بلكه در حوزه دفاع، ابزار سلبى نيز مطرح ميشود؛ مانند تحريم كالاهاى توليدى دشمنان و ترك معامله با آنان، كه داخل در اين جبهه است. (امام خمينى، 1379، 379) امام خمينى قدس سره حتى معاملات تجارى را كه زمينه ساز سيطره ى معنوى (نه فيزيكى) استعمار بر ممالك اسلامى ميشود ممنوع ميدانستند، (امام خمينى، 1379، 379) پيامد چنين روابطى تنها

ص: 423

در حوزه حكم تكليفى نيست؛ بلكه به لحاظ حكم وضعى نيز موجب بطلان قراردادهاى منعقد شده ميگردد. (امام خمينى، 1379، 379)

شبهات مستشرقين درباره ى جهاد. يكى از مهمترين نقاطى كه مستشرقان بر آن تمركز كرده و به شبهات پيرامون آن دامن زده اند، مسئله ى جهاد است. (زحيلى، 1389، 21) به اعتقاد برخى صاحب نظران اين رويكرد مستشرقان در تحقيق مسائل اسلامى داراى خلل هاى روشى بوده (مرصفى، بى تا، 9) كه از مهمترين آنها، دخالت دادن برخى پيش فرض ها است؛ لذا جهت گيرى آنان در راستاى اثبات غير الهى بودن دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله بوده است. (نفيسى، 1379، 60-61) ازاين رو در تحليل عوامل گسترش اعجاب انگيز اسلام با پررنگ كردن عواملى خارجى، درصدد استناد اين امر به پديده هايى غير از مقبوليت حقيقت اسلام بوده اند، (عطاء، 1405، 85) از سوى ديگر، مواجهه ى برخى محققان مسلمان با اين اشكال ها داراى آسيبهايى بوده، چنانكه برخى از روشنفكران غرب گرا رويه اى منفعلانه در پيش گرفته و در قالب تفسيرهايى انحرافى از قبيل منحصر بودن حكم جهاد به زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و رياضت نفسانى دانستن اصل جهاد يا خارجى قلمداد كردن جهاد از متن دين، در صدد پاك كردن صورت مسئله برآمده اند. (البهى، بى تا، 205-206) رويكرد انقلاب اسلامى تأكيد بر نفى اين انفعال، و بيان واقعيت جهاد اسلامى و مذمت وادادگى در مقابل اين اشكال ع ها بوده است. (آيت الله خامنه اى، 1376/1/1؛ 1389/3/14)

اساس جهاد ابتدايى بر دعوت به اسلام و يكتاپرستى بوده، (آيت الله خامنه اى، 1370/7/5) بدون آن كه هدف مستقيم و مباشر آن، مسلمان كردن اجبارى باشد. آنچه در تشريع جهاد مهم است حاكميت دين بوده است و گرايش به اسلام به عنوان افق و چشم اندازى مهم مورد توجه قانون گذار بوده است؛ (طباطبائى، 1417، 68/2؛ مصباح يزدى، 1382، 153) به عبارتى هدف در جهاد ابتدايى، از ميان برداشتنموانع پيشرفت دين و تبليغ آن بوده است. (مطهرى، مجموعه آثار، 262/20) خداوند در قرآن كريم (بقره، 256) اكراه در دين را نفى كرده (طباطبائى، 1417، 342/2) و از اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله مردم را به طور قهرآميز به اسلام در آورد برحذر داشته است؛ (يونس، 99) لذا اسلام از چنين اتهاماتى مبرّا است. (حسينى بهشتى، 1390، 17؛ امام خمينى، صحيفه امام، 93/14؛ آيت الله خامنه اى، 1385/6/27) علاوه براين، اساس گسترش امور اعتقادى، با زور امكان پذير نيست (آيت الله خامنه اى،

ص: 424

1376/1/1) و در قرآن حتى يك آيه وجود ندارد كه به اجبار در تغيير دين دعوت كند. (آرنولد، 1358، 321) شاهد اين مدعا، اقرار برخى مستشرقان درخصوص مسئله ى گسترش اسلام است كه بر اساس آن، نه تنها اكراهى در اسلام ساكنان صورت نگرفته، بلكه شواهد نشان ميدهد حتى كفارى كه در برخى برهه هاى تاريخى بر مسلمانان پيروز شده اند؛ مانند تركان سلجوقى (قرن 11 م) و مغولان (قرن 13 م) آيين دشمنان شكست خورده ى خود يعنى اسلام را پذيرا شده اند. (آرنولد، 1358، 2)

اشكالى نيز به اين صورت مطرح شده كه اصل دين موافق صلح است؛ نه تشريع جنگ و جهاد، ولى آنچه كه فطرت سليم به وضوح آن را درك ميكند، حسن دفع تجاوز است و چون دين اسلام دينى جامع و خاتم بوده و بر اساس فطرت انسانى ميباشد ازاين رو نميتواند نسبت به اين امر مهم بى تفاوت باشد. (مطهرى، مجموعه آثار، 228/20) البته گويا مستشرقان در مقابل رفتارى كه در ميان ابناء مسيحيت و دولتهايشان رخ داده و در تاريخ نيز ثبت شده، خود را به فراموشى زده اند؛ جنگهايى كه ميزان خشونت آن بسيار فراتر از تلفاتى است كه در جنگهاى اسلامى مطرح بوده است؛ مانند بى گناهانى كه در جنگهاى مذهبى بين پروتستان ها و كاتوليك ها كشته شدند (معاونت پژوهش و آموزش مؤسسه ى پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى، 1394، 60-61) و يا جنگهايى كه در دوره ى مدرن به راه انداختند و ميليون ها انسان را با سلاح هاى كشتار جمعى و غير آن نابود كرده و بسيارى را گرفتار امراض جسمى و روحى كردند. (معاونت پژوهش و آموزش مؤسسه ى پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى، 1394، 61)

جهاد سياسى

يكى ديگر از اقسام جهاد اسلامى، جهاد سياسى است كه در منابع اسلامى بر آن تأكيد شده است. منظور از اين جهاد مبارزه سياسى هدف دار در راستاى ايجاد حكومت اسلامى است؛ (آيت الله خامنه اى، 1363/5/18) به عبارتى لازمه تحقق حكومت اسلامى، جهاد سياسى در جهت رفع موانع است. چنانكه مبارزه ى سياسى عالمان در برابر ظالمان و كوتاه نيامدن در برابر ظلم آنان، به عنوان عهدى معرفى شده كه خداوند تعالى از عالمان گرفته است. (نهج البلاغه، خطبه 3 (50) امام حسين عليه السلام در تبيين اهداف قيام خود، به اصلاح امر امت (مجلسى، 1403،

ص: 425

329/44) و سكوت ننمودن در مقابل ستمهاى سلطان جائر اشاره ميكند، (مجلسى، 1403، 382/44) ازاين رو جهاد سياسى داراى پشتوانه اى غنى در فرهنگ اسلامى است. اين بعد از جهاد در سيره ى ائمه ى اطهار عليهم السلام در مدت حضور ايشان پيوسته وجود داشته است. (امام خمينى، صحيفه امام، 521/14؛ آيت الله خامنه اى، 1363/5/18) آيت الله خامنه اى در تحليلى تاريخى، مبارزه ى سياسى حاد را در همه ى برهه هاى زندگى ائمه عليهم السلام در طول اين دويست وپنجاه سال حضور، به عنوان خطى ممتد دانسته اند، (آيت الله خامنه اى، 1363/5/18) گرچه بر اساس مقتضيات و تعقيب اهداف كوتاه، متوسط و يا بلندمدت، نوع رويكرد ائمه به ظاهر متفاوت بوده است، اما در تمام اين دوران اين خط ممتد، يعنى زمينه سازى جهت تشكيل حكومت اسلامى دنبال شده است به طورى كه ساير تلاشها و مجاهدتهاى ايشان در پرتو آن هدف تعقيب ميشد. (آيت الله خامنه اى، 1363/5/18) مصاديق متعددى از جهاد سياسى را ميتوان نام برد كه انقلاب اسلامى نقش بارزى در احياى آن داشته است مانند مبارزه با طاغوت و اقامه حكومت اسلامى. (امام خمينى، صحيفه امام، 407/14؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/4/14) جهاد سياسى در مبارزه اى كه امام خمينى قدس سره از سال 1341 آغاز كرد اهميت ويژه اى داشت. بعد از پيروزى انقلاب اسلامى نيز بحث صدور انقلاب اسلامى به عنوان راه حلى براى نجات ملل اسلامى ديگر مطرح بوده است (امام خمينى، صحيفه امام، 180/10-181) كه در حقيقت، انقلاب اسلامى به عنوان الگويى در زمينه ى جهاد سياسى، براى ساير مسلمانان مطرح گرديد. مراسم برائت از مشركين در حج، يكى از اين موارد بوده است، (امام خمينى، صحيفه امام، 74/21-101؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/4/14) تا فرمان الهى را در ابراز برائت از شرك و بت پرستى (توبه، 3) به عنوان سنتى كهنه ناشدنى بكار بسته، (انعام، 19) برائت از شرك (امام خمينى، صحيفه امام، 74/21-101) را با ابراز برائت از بتهاى جهان امروز يعنى حاكميت طاغوتى و قدرتهاى استكبارى و الحاد احيا نمايد. (محمدى رى شهرى، 1386، 447/11) اين نگرش رهيافتى بر اساس توجه به عمق پيام حج و ملاحظه ى فلسفه وجودى آن بوده (امام خمينى، صحيفه امام، 314/20-318؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/4/14) تا با حسن استفاده از اجتماع ميليونى مسلمانان جهان در شهر مقدس مكه به تنوير افكار آنان و آزادسازى انرژى متراكم جهان اسلام بپردازد. (امام خمينى، صحيفه امام، 80/21؛8592 حج ابراهيمى)

ص: 426

مصاديق ديگر جهاد سياسى اعلام آخرين جمعه ى ماه مبارك رمضان به عنوان روز جهانى قدس است (امام خمينى، صحيفه امام، 267/9) كه روز آزمايش بزرگ الهى و حركت عظيمِ ضد استكبارى است. (آيت الله خامنه اى، 1390/6/9) افق اين حركت با گسترش يافتن آن، انزواى رژيم غاصب صهيونيستى و جان گرفتن مبارزان فلسطينى در آزادسازى وطن خود ميباشد.

موارد ديگرى از جهاد سياسى نيز وجود دارد كه به نوبه ى خود جايگاه ويژه اى دارند؛ مانند احياء نماز جمعه، حضور مردم در صحنه هاى سرنوشت ساز سياسى، از قبيل انتخابات (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1376/3/3) و يا مبارزه با فساد و....

جهاد اقتصادى

در قرآن كريم علاوه بر جهاد نظامى، از جهاد مالى نيز ياد شده است كه در راستاى حمايت از مجاهدان تشريع شده است. (نساء، 95؛ انفال، 72؛ توبه، 20، 44، 81، 88؛ حجرات، 15) در كنار هم قرار دادن جهاد مالى با جهاد نظامى در مواضع متعدد از اهميت جهاد مالى در اسلام حكايت دارد، (احمدى، 1391، 44) همچنين آيه ى 60 سوره انفال كه به بالا بردن استعداد و توانايى در مقابل دشمن امر كرده: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اِسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» يكى از مصاديق آن تلاش در جهت بالابردن قدرت اقتصادى است. (احمدى، 1391، 48) ميادين جهاد اقتصادى گسترده بوده و به طور كلان شامل سه عرصه ى توليد، توزيع و مصرف ميباشد (مهدى پور، 1390، 8) و قالب آن نيز به صورت فردى و جمعى است. جهاد اقتصادى از نوع اجتماعى چنان است كه افراد جامعه براى ارتقاى قدرت اقتصادى و شئونات آن تلاش نمايند. در احاديث نيز، شخصى كه در جهت معيشت خانواده خود تلاش ميكند همانند مجاهد دانسته شده است؛ (كلينى، 1367، 88/5) چنانكه ائمه عليهم السلام نيز بر تلاشهاى اقتصادى و دورى از تنبلى تأكيد فرموده اند. (صدوق، 1413، 157/3)

نكته ع اى كه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه هدف و ارزش اصيل در اسلام، نجات انسان است، نه لذت طلبى و اهداف صرفاً حيوانى؛ ازاين رو ساير امور و تكاليف اجتماعى مانند استقرار عدالت، ايجاد حكومت حق و... مقدمه ى تحقق اين هدف اصيل است. (آيت الله خامنه اى، 1389/9/10) طبيعى است كه جبهه ى الهى در راستاى تحقق اهداف خود

ص: 427

راهى جز جهاد اقتصادى براى تقويت پايه هاى اقتصادى و برداشتن موانع، ندارد. پس سيادت اقتصادى - سياسى و تحصيل ثروت و عزت كه لازمه ى پيشبرد اهداف جامعه ى الهى است، جز در گرو مجاهدت و تلاش حاصل نميشود. (آيت الله خامنه اى، 1370/11/18) انقلاب اسلامى ضمن تأكيد بر عار دانستن بيكارى، گناه بزرگ حكّام فاسد را بيگانه نگه داشتن مردم از روحيه ى كار و تلاش و فداكارى دانسته (آيت الله خامنه اى، 1376/5/29) و افتخار بزرگ خود را سعى در احياى اين روحيه و تفهيم اين مطلب به مردم دانسته كه راه پيشرفت از ميان مجاهدتها و نترسيدن از مشكلات در راه تعالى و استقلال مى ع گذرد. (آيت الله خامنه اى، 1376/5/29) با اين مقدمه ميتوان گفت جهاد اقتصادى حركتى مستمر، همه جانبه و هدفدار در جهت عقيم نمودن تلاشهاى دشمنان است. (آيت الله خامنه اى، 1390/5/26) جداى از امور بايسته در جهاد مانند انجام كار براى خدا، جديت در انجام وظيفه و روحيه خستگى ناپذير داشتن، دو رويكرد در جهاد اقتصادى، بلكه در همه جهادها بايد مد نظر باشد:

اول. گفتمان سازى براى عمومى سازى اين جهاد و عمق بخشى به آن در ميان بدنه ى جامعه، تا علاوه بر تبيين وظيفه ى عمومى، براى افراد جامعه مشوق هاى لازم انديشيده شود و الّا بستر لازم براى جهاد اقتصادى مهيّا نخواهد گرديد. در اين زمينه ميتوان به مواردى چند از فعاليتهايى كه در انقلاب اسلامى صورت گرفته اشاره كرد؛ توصيه ى أكيد به رونق بخشى توليد داخل با استفاده از كالاهاى ساخت داخل كشور، (آيت الله خامنه اى، 1390/2/7) تأكيد بر «رعايت الگوى مصرف» (آيت الله خامنه اى، 1388/1/1) و پرهيز از اسراف و تبذير در استفاده از منابع و انرژى. (آيت الله خامنه اى، 1375/1/1) از جمله سياستهاى انقلاب اسلامى در ساليان اخير، توجه به نهضت توليد علم است كه در آن بر تشويق افراد و گروه ها بر استفاده ى بهتر از توان نرم يا سخت افزارى با هدف بازدهى اقتصادى و پركردن خلأها تأكيد شده است، كه نماد آن سند چشم انداز 1404 بوده است. (آيت الله خامنه اى، 1390/1/1؛ 1390/7/20؛ همو، مكتوبات، 1382/8/12)

دوم. مسئله دشمن شناسى است كه به طور كلان بايد ملاحظه گردد؛ زيرا شناخت دشمن و استراتژى و تاكتيكهاى وى از أهم راهبردها در فرهنگ جهادى است. در جهاد اقتصادى نيز بايد فكر دشمن و روش او شناسايى شود. در باور آيت الله خامنه اى هدف عمده ى دشمنان در جنگ اقتصادى، فلج كردن نظام از نظر اقتصادى و نااميد كردن مردم

ص: 428

از نظام است تا ميان مردم و نظام شكاف ايجاد شود و اين شكاف تعميق گردد. (آيت الله خامنه اى، 1390/3/8) دشمن اين هدف را از طريق بازداشتن كشور از پيشرفت شتابنده (آيت الله خامنه اى، 1390/1/1) به واسطه ى اخلال در اجراى سياستهاى متضمن پويايى اقتصادى و برنامه ريزى براى فشار اقتصادى دنبال كرده است (آيت الله خامنه اى، 1385/11/30) و از حربه هايى چون تحريمها، سوءاستفاده از وابستگيها، انحصارات بين المللى، ايجاد محدوديتهاى دسترسى به دانش و فنون مورد نياز و ابزارهاى ضرورى و تمهيد جهت گسترش فقر و فساد و نااميدى هر چه بيشتر، كمك ميگيرند. (آيت الله خامنه اى، 1390/5/26)

بنابراين به مسئولين نظام اسلامى توصيه شده كه با حفظ اتحاد و احساس برادرى و پرهيز از كارهاى صورى و پرداختن به مسائل حاشيه اى، بسترهاى لازم جهاد اقتصادى را با راهبرد تكيه به نيروى ذاتى و جذب و پرورش نيروى انسانى توانمند براى حركت جهشى فراهم سازند. (آيت الله خامنه اى، 1390/1/1؛ 1390/1/8) اين مدل در چهارچوب شناخت نيازهاى جامعه از يك سو و شناخت طرح ها و توطئه هاى دشمن از سوى ديگر طراحى مى ع شود (آيت الله خامنه اى، 1390/7/21) تا با تجهيز به سلاح هاى متناسب، فعاليت آفندى - پدافندى متوازنى با تحركات دشمن ايجاد شود. (آيت الله خامنه اى، 1390/5/26) ركن اساسى اقتصاد مقاوم بودن آن است، اقتصاد بايد بتواند در مقابل توطئه هاى دشمن مقاومت كند؛ در اين راستا بايد از همه ظرفيتهاى بخش خصوصى استفاده شود. يكى از اركان چنين اقتصادى تكيه بر مردم است و اركان ديگر آن عبارت است از حمايت از توليد ملى، مديريت منابع ارزى و مديريت مصرف. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1392/1/1)

از جمله اقدامات انقلاب اسلامى در تزريق روحيه ى جهادى، بايد به تأسيس نهادهايى چون جهاد سازندگى، جهاد خودكفايى و... اشاره كرد كه با مجموعه ى كارهاى ترويجى در قالبهاى صنعتى، عمرانى و اقتصادى روند استقلال و خودباورى اقتصادى را تسريع كردند. طرح سياستهاى «اقتصاد مقاومتى» و تأكيد آن از سوى آيت الله خامنه اى (آيت الله خامنه اى، 1394/7/22؛ 1395/1/24) صورت تكامل يافته ى جهاد اقتصادى است كه حاوى گفتمان انقلاب اسلامى در اين عرصه است.

ص: 429

جهاد علمى - فرهنگى

جهاد علمى - فرهنگى از مصاديق بارز مفهوم عام جهاد است. با توجه به آيه ى 52 سوره فرقان «فَلاٰ تُطِعِ اَلْكٰافِرِينَ وَ جٰاهِدْهُمْ بِهِ جِهٰاداً كَبِيراً» كه در آن به جهاد بزرگ امر شده و نيز با عنايت به مدنى بودن جهاد نظامى و مكى بودن اين آيه، جهاد نظامى نميتواند مراد اين آيه باشد؛ (مكارم شيرازى، 1374، 122/15) لذا برخى مفسران «جهاد كبير» را به جهاد علمى فكرى (و يا اعم از آن) تفسير كرده (طبرسى، 1372، 273/7؛ حقى بروسوى، بى تا، 227/6؛ مكارم شيرازى، 1374، 122/15) و دفع شبهات از جانب متكلمان را از مهمترين مصاديق جهاد، شمرده اند. (طبرسى، 1372، 273/7) به نظر برخى ديگر از مفسّران، مراد از جهاد كبير، عدم اطاعت از كافران و التزام به ارزشها و احكام اسلامى در برابر فشار دشمنان و تلاش آنان براى نفوذ در شئون جامعه اسلامى است. (آيت الله خامنه اى، 1395/3/20)

مأموريت پيامبر صلى الله عليه و آله در مقابل دشمنان، در پيش گرفتن «رفتار نرم» (نحل، 125) و نيز مبارزه ى فرهنگى بوده كه از سنخ جهاد فرهنگى است. (اكبرى، 1390، 54) در اهميت اين جهاد اين نكته كافى است كه اگر پشتوانه ى جهاد فرهنگى نبود، هرگز مجاهدان در مقابل دشمنان ايستادگى نميكردند و زحمات ايشان در عرصه ى نظامى نيز هدر ميرفت. شاهد اين مدعا سقوط اندلس به دست مسيحيان است كه در نتيجه ى ضعف مسلمانان در جبهه ى جهاد فرهنگى رخ داد. (آيت الله خامنه اى، 1371/5/21) ازاين رو در حديث نبوى صلى الله عليه و آله، صداى قلم عالمان از مواردى شمرده شده كه حجابها را پاره ميكند و به پيشگاه با عظمت الهى ميرسد. (امين عاملى، بى تا «الف»، 301/1)

در انديشه انقلاب اسلامى، بقاى ميراث عظيم اسلامى، وامدار مجاهدتهاى علمى فرهنگى مجاهدانى است كه با جهاد ِ پيوسته ى خود، پيام الهى مكتب را به مردمان رسانده و در اين راه شهداى فراوانى چون شهيد اول (786 ق) و ثانى (965 ق) را تقديم نموده اند، (آيت الله خامنه اى، 1378/1/23) كه اين حركت مبارك ضامن بقاى اسلام و ميراث عظيم آن گرديده است. انقلاب اسلامى نيز ذاتاً انقلابى فرهنگى بوده و زمينه هاى مبارزاتى آن نيز از اين سنخ بوده و مبارزات مسلحانه را ضرورى نميدانست؛ (آيت الله خامنه اى، 1369/9/19؛ 1370/2/3؛ مصباح يزدى، 1395، 86) لذا اين نوع جهاد در انديشه انقلاب اسلامى داراى جايگاه ويژه اى است.

ص: 430

انقلاب اسلامى كه به دنبال دگرگونى واقعى در اركان فكرى و فرهنگى جامعه ى طاغوت زده و نفى سلطه فرهنگى غرب بر جامعه بود، اين حقيقت را از ابتداى شكل گيرى جمهورى اسلامى مد نظر قرار داد؛ ازاين رو درصدد نهادينه كردن جهاد فرهنگى - علمى در قالب انقلاب فرهنگى برآمد. انقلاب فرهنگى در نگاه انقلاب اسلامى امرى ضرورى بود؛ زيرا جبهه شيطانى در تلاش بود كه ارزشهاى الهى را از بين ببرد و آموزه هاى شرك و تباهى را جايگزين كند؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 410/17) ازاين رو امام خمينى قدس سره در ابتداى پيروزى انقلاب با هدف پالايش فرهنگ و محيطهاى علمى از عناصر مخرب و زدودن آثار آن خصوصاً در متون و محيط دانشگاهى كه دنباله روى غرب بود، اقدام به تشكيل نهاد «ستاد انقلاب فرهنگى» نمود تا با تحول در شاكله ى فرهنگى علمى و آموزشى كشور، آن را از انحطاط دوران شاهنشاهى رها سازد. (امام خمينى، صحيفه امام، 431/12-432) اين نهاد، ستاد مركزى در سياست گذارى كلان مسائل فرهنگى به شمار مى آمد، (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1375/9/14) كه موظف بود در جهادى ملى، با تهيه ى برنامه و طرح، موانع سعادت جامعه، همچون بى سوادى، عقب ماندگى علمى و تبعيت فرهنگى را در دو سطح عمومى (فرهنگ عمومى) و تخصصى (محيطهاى علمى) ساماندهى كند (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1375/9/14) و با پايش فرهنگ عمومى به دنبال كشف بيمارى هاى فرهنگى كشور و راه علاج آن باشد و در راستاى تحول دستگاه هاى فرهنگى و آموزشى كشور تلاش كند. (آيت الله خامنه اى، 1368/9/21) چشم انداز مهم انقلاب فرهنگى، كيفيت بخشى به خروجى هاى مراكز آموزشى كشور بود كه بايد به دور از وابستگى و وادادگى تربيت شوند. (امام خمينى، صحيفه امام، 458/12) در دهه ى هشتاد بحث طراحى و تدوين «مهندسى فرهنگى كشور» توسط آيت الله خامنه اى مطرح شده و شوراى عالى انقلاب فرهنگى به عنوان «قرارگاه اصلى»، موظف به طراحى آن شد. (آيت الله خامنه اى، 1384/10/13)

در راستاى سياستهاى انقلاب فرهنگى، بايد از جهاد دانشگاهى براى تحقق اين سياستها در عرصه ى دانشگاه ها ياد كرد كه ابتدا با هدف ساماندهى امور اساتيد (در سال 1359 ش) پايه گذارى شد و در ادامه با ترسيم افقهاى بلند و اهداف عالى انقلاب اسلامى تطور يافت تا با تعميق فكر جهادى در بدنه ى علمى - فرهنگى كشور، زمينه ى بالندگى،

ص: 431

رشد و دستيابى به جهش علمى - فرهنگى را فراهم آورد و با ابتكار و ايده پردازى در راستاى خودكفايى و برآوردن نيازهاى جامعه و انقلاب اسلامى، (رحمتى، 1373، 180-186) سامان دهى علمى دانشجويان را با رويكرد اسلامى - انقلابى پيگيرى كند. (آيت الله خامنه اى، 1369/6/11) در دهه ى اخير نيز، شاهد تأكيد ويژه ى رهبرى انقلاب، آيت الله خامنه اى، بر بحث توليد علم در راستاى تحقق جهاد علمى بوده ايم. (آيت الله خامنه اى، 1379/12/9) تأكيد ايشان بر اين مسئله، به يك جريان رو به گسترش تبديل شده و به يك گفتمان عمومى ارتقا يافت. (آيت الله خامنه اى، 1390/7/20) در اين فرآيند، تأكيد بر رسيدن نخبگان كشور به مرزهاى پيشرفته ى علوم و پيشبرد اين مرزها و خروج جامعه ى علمى از تقليد و ترجمه صرف آثار ديگران بوده است، تا ايران به جمع اولين هاى مراكز توليد علم بپيوندد (آيت الله خامنه اى، 1382/2/22) و با توجه ويژه بر حل نيازهاى درونى (آيت الله خامنه اى، 1393/7/30) در قالب كامل نمودن زنجيره ى علم، فناورى، توليد محصول و تجارى سازى آن سامان يابد. (آيت الله خامنه اى، 1390/1/1) نتيجه ى اين امر، تقويت اعتماد به نفس ملى، رونق اقتصادى و توليد ثروت ملى خواهد بود. (آيت الله خامنه اى، 1390/7/20) البته مواجهه ى اين حركت با مانع تراشى هاى دشمنان در تشديد تحريمها عليه ايران، عاملى مهم در شكوفايى ظرفيتهاى داخلى در اين زمينه محسوب ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1393/1/1)

ضرورت استمرار و تقويت جهاد علمى - فرهنگى در انقلاب اسلامى بر اساس توجه به دو عامل بيرونى و درونى ميتواند مورد توجه قرار گيرد:

عامل بيرونى، گشوده شدن جبهه ى «تهاجم فرهنگى» است كه به ويژه در سالهاى پايانى جنگ و نيز بعد از آن با انسجام و تنوع ادامه يافت به طورى كه موجب هشدارهاى جدى نسبت به جريان تهاجم فرهنگى شد (آيت الله خامنه اى، 1370/9/20) و در دهه ى سوم انقلاب، در تعبير پديده ى جنگ نرم دشمنان انقلاب عليه مبانى و ارزشهاى فرهنگى انقلاب اسلامى مورد تأكيد قرار گرفت.

استراتژى دشمن در اين جنگ، تبديل نقاط قوت و فرصتهاى جامعه به نقاط ضعف و تهديد (آيت الله خامنه اى، 1388/7/2) با هدف تسليم نمودن مردم بدون ابزار نظامى و اجراى خواسته هاى او بدون دردِسر (اكبرى، 1390، 53-54) از راه دگرگون نمايى واقعيات در قالب دروغ،

ص: 432

شايعه و تحريف با ابزارهاى پيشرفته ارتباطاتى، بدبين كردن مردم نسبت به هم و ايجاد اختلاف قومى و مذهبى و متزلزل كردن وحدت مردم (آيت الله خامنه اى، 1388/9/4؛ 1389/11/19) با استفاده از عامل رسانه است. (آيت الله خامنه اى، 1383/9/11)

بايسته هاى اين جهاد توجه به ويژگيهاى جبهه ى فرهنگى و شناخت مؤلفه هاى پيچيده و مهم فرهنگى و فكرى است. ازاين رو بايد دانست كه محيط هجوم در اين جنگ عام بوده، ولى به طور خاص متوجه دانشگاه ها، مدارس و مراكز فرهنگى ميباشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 410/17-411)

در اين جبهه بندى فرهنگى، تقسيم كار به حسب توانايى، استعداد و اقتضائات آن بايد صورت پذيرد. (آيت الله خامنه اى، 1389/3/13) در اين راستا وظيفه مجموعه هاى فرهنگى، ادبى و هنرى ابلاغ و تبيين است؛ (آيت الله خامنه اى، 1388/6/14) ولى تمركز بايد بر روى نخبگان باشد. (آيت الله خامنه اى، 1388/6/4) دانشجويان، افسران جوان اين جبهه و اساتيد، فرماندهان آن ميباشند كه با تمركز بر مسائل كلان، بايد نقش خود را در پيگيرى و شناسايى دشمن و اهداف وى ايفا كنند. (آيت الله خامنه اى، 1388/6/8) به طور كلى نيز بايد درصدد ترويج اميد به آينده، اقدام بر اساس فكر و تجربه، دورى از انزوا و بى عملى و بى تحركى، پرهيز از افراط و تندى و حفظ انسجام و يكپارچگى در عرصه ى مقابله با دشمن بود. (آيت الله خامنه اى، 1388/6/4؛ 1389/11/19)

وظيفه رسانه هاى متعهد، مقابله با رسانه هاى دشمن است كه مهمترين حربه براى سست كردن آموزه هاى دينى اند. اين رسانه ها بايد با بهترين الگو برنامه ريزى كنند و مخاطبان جوان را در اولويت قرار داده و با راهبرد تهاجمى و خروج از موضع دفاعى رسالت خود را ايفا كنند. (اكبرى، 1390، 58)

بر اساس تأكيد منابع دينى (نهج البلاغه، نامه 53 (426-445) دشمن شناسى از مهمترين وظايف جامعه ى اسلامى خصوصاً كسانى كه عهده دار تعليم ديگرانند؛ مانند اساتيد حوزه ها و دانشگاه ها (آيت الله خامنه اى، 1390/6/2) ميباشد. تحقق اين مهم با شناخت دنياى پيرامون و احوال آن ممكن است؛ (آيت الله خامنه اى، 1390/6/2) لذا در روايات، (كلينى، 1367، 27/1) شناخت زمانه وظيفه اى شمرده شده كه مانع از مشتبه شدن امر بر انسانها ميگردد. (آيت الله خامنه اى،

ص: 433

1387/2/16) نتيجه ى اين فرآيند، يافتن بصيرت، يعنى گم نكردن خطى كه دشمن آنرا دنبال ميكند و در زمين او بازى نكردن است. (آيت الله خامنه اى، 1389/8/2)

عامل درونى، عمدتاً ميراث خُلقيات و آداب ناهنجارى است كه در فرهنگ عمومى جامعه از دوران حاكميت طاغوت به جامانده است، كم بودن ساعت كارى مفيد در ميان كارمندان، گره خوردن كارهاى ارباب رجوع در مراكز ادارى و ساير نقاط ضعف فرهنگ عمومى جامعه، آسيبهايى است كه بايد با رويكرد جهادى به رفع آن اقدام شود. (آيت الله خامنه اى، 1368/9/21) همچنين با وجود تأكيد اسلام بر اتقان كار، و ارزش محسوب شدن آن، (كلينى، 1367، 263/3) اين ارزش در بدنه ى جامعه كم رنگ است، درحالى كه تأثير آن در پيشرفت ابعاد مختلف جامعه روشن است. (آيت الله خامنه اى، 1369/9/19) اين نوع چالشهاى فرهنگى، زمينه تضعيف درونى جامعه و تحقق اهداف دشمنان را فراهم ميكند. ازاين رو تلاش در راستاى زدودن اين نوع آسيبهاى فرهنگى و تحكيم ارزشهاى اسلامى و انقلابى، جهاد فرهنگى خواهد بود. البته تلاشهايى در علاج اين آسيبها و احياى ارزشهايى از قبيل وجدان كارى و انضباط اجتماعى صورت گرفته (آيت الله خامنه اى، 1374/2/13؛ 1380/2/12) تا جايى كه رهبرى انقلاب، آيت الله خامنه اى، شعار سال 1373 را «وجدان كارى و انضباط اجتماعى» قرار دادند. (آيت الله خامنه اى، 1373/1/1)

مقايسه ى نگرش انقلاب اسلامى به جهاد با ساير نگرشها

با وجود همسويى متفكران معتدل اهل سنت با انقلاب اسلامى، نگاه ها نسبت به مسئله ى جهاد مختلف بوده است. در اين راستا به دليل بحرانهايى كه در زمان حاضر در منطقه ى غرب آسيا خصوصاً، از جانب گروه هايى با عنوان اسلامى پديدار شده، مقايسه اى كوتاه ميان ديدگاه نوسلفيان و انديشه ى انقلاب اسلامى خواهيم داشت. البته نوسلفيه ى معاصر، خود منشعب در طيف ها و جريانات مختلفى مانند سلفيه ى جهادى «پيرو سيد قطب»، سلفيه ى افراطى «ديوبندى» در مناطق شبه قاره هند، سلفيه اعتدالى «اخوان المسلمين» در قاره آفريقا و سلفيه ى «وهابى تكفيرى» به ويژه در عربستان سعودى است، كه اين جريان به خاطر وجود خلأ فكرى، خصوصاً در زمينه ى سياسى و اجتماعى و

ص: 434

حمايتهاى ويژه مالى از آن، به سرعت در ميان جوامع اهل سنت گسترش يافت.

اساس اختلافات از لايه هاى اعتقادى - كلامى شروع شده و به مسائل فقهى - حقوقى و ساير جوانب از جمله مسائل سياسى - اجتماعى ختم ميشود. پايه هاى اعتقادى اين تفكرات در نوع رويكردى است كه اين جريانها در مسائل كلامى اى از قبيل: «لزوم تبعيت از فهم و روش صحابه، تابعان و محدثان قرن دوم و سوم»، «مخالفت با تأويلهاى كلامى - فلسفى در باب آيات و روايات»، «ايمان تام به ظواهر نصوص»؛ هر چند معناى آنها فهميده نشود، «تقديم نقل بر عقل» و «توسعه ى مفهوم شرك و كفر» (عدالت نژاد، 1390، 167) و... دارند. و همچنين عناوينى چون «دار الاسلام» و «دار الكفر» مطرح است؛ به طورى كه فهم رويكرد اين گروه ها بدون توجه به تعريف اين عناصر ممكن نيست. در مجموع بايد گفت كه پايه هاى فكرى اين گروه ها داراى صبغه ى اهل حديث بوده كه در روند تاريخى خود به بازتعريف و توسعه ى مفاهيم فوق دست زده اند. اين پيش فرض ها در تفسير منابع اسلامى، اين نتيجه را به دنبال داشته است كه تفكر مزبور شديداً دچار عقل گريزى؛ بلكه عقل ستيزى گرديده است (سقاف، 1378، 120) و اين اختلافات به نوعى به مواجهه با پديده هاى اجتماعى - سياسى نيز كشيده شده است.

اگر در ديدگاه گذشتگان، جهاد مختص به كفار يا باغيان بوده، اما امروزه در ديدگاه اينان، جامعه اسلامى را نيز شامل شده است، زيرا هر گروهى كه با آنها نباشد، حتى اگر همكيش باشد، ولى به اردوگاهشان مهاجرت نكند، مسلمان نبوده و حكم كفار را دارد، (امين عاملى، بى تا «ب»، 97؛ ميرزايى، 1392، 181) چرا كه در تعريف «دار الاسلام» بر اين عقيده اند كه منطقه ى «دارالاسلام»، منطقه اى است كه قوانين اسلامى در آن حاكم باشد و إلا به صرف حضور مسلمانان، از «دارالكفر» و «دارالحرب» بودن خارج نشده (رفعت، 1391، 41-42؛ ر. ك: عدالت نژاد، 1390، 189) و مشمول حكم جهاد ميشود. به لحاظ ساز و كار جهاد و قتال نيز صدور حكم تكفير در نزد آنان مساوى با جواز هر گونه عمليات جهادى به هر شكل بوده است. (عدالت نژاد، 1390، 189) نتيجه ى طبيعى چنين تفكرى رواج اشكال مختلف خشونت و اعمال تروريستى با نام جهاد ميباشد.

نكته مهم ديگر در انديشه ى اين گروه ها اين است كه جهاد نظامى را واجب عينى

ص: 435

ميدانند؛ (رفعت، 1391، 42 ر. ك: عدالت نژاد، 1390، 821) ازاين رو جهاد به باور آنها نيازمند مجوز از كسى نيست. اين رويكرد در جهان اسلام، با مشخصه ى جهادگرايى و تكفيرگرايى به صورت آسيبى فراگير در آمده است.

اين تفكر در تقابل كامل با انديشه ى انقلاب اسلامى است و با قطع نظر از لايه هايى از اختلاف همچون تعريف مفاهيمى چون شرك، بدعت، عبادت و... و نيز كيفيت تعامل با كتاب و سنت، ميتوان گفت كه خطرناك ترين شاخصه در شاكله ى فكرى اين گروه ها از منظر انقلاب اسلامى همان عقل ستيزى آنهاست كه در سايه ى آن ساير امور تحت الشعاع قرار ميگيرد. (آيت الله خامنه اى، 1384/6/8)

انقلاب اسلامى بر اين باور است كه نميتوان عليه هيچ مسلمانى حكم تكفير صادر كرد؛ علاوه بر اينكه جهاد عليه كفار نيز مشروط به شرايط و زمينه هاى ويژه اى است. هر نوع اقدام خشونت بار عليه بى گناهان در امر جهاد ممنوع است؛ (آيت الله خامنه اى، 1390/11/14) چنانكه جهاد با وجود اهميت زياد، فرعى از مسئله ولايت بوده و در سايه ى آن تعريف ميشود؛ لذا هيچ گاه مهمتر از آن نخواهد بود؛ بنابراين قبض و بسط جهاد منوط به اذن ولايت بوده و بدون آن مشروع نميباشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 451/20-452؛ آيت الله خامنه اى، 1375/2/18؛ 1378/11/4؛ ر. ك: همين مقاله، جهاد نظامى (دفاعى و ابتدايى)

در حقيقت اين تدبير و تشخيص «ولىِّ» واجد شرايط خاص ميباشد كه سمت وسو، به نوع مبارزات مردم و تلاشهاى آنان ميدهد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1377/11/21) امر ولايت در زمان غيبت متبلور در ولى فقيه واجد شرايط خاص است (مقام ولايت فقيه) و چون او متولى امور عامه ى مسلمين، از جمله امر جهاد است، تخطى از او به هيچ وجه جايز نميباشد. (امام خمينى، 1379، 377-378) ازاين رو اساساً در نگاه انقلاب اسلامى، جهاد امر شخصى و فردى نيست، تا هر كس، هرگونه كه خواست با نام جهاد اقدام نمايد. اين در حالى است كه گروه هاى يادشده جهاد نظامى را مانند نماز يك واجب عينى ميدانند؛ لذا هر فرد و گروهى بايد به هر روشى اقدام به آن نمايد؛ (رفعت، 1391، 42 ر. ك: عدالت نژاد، 1390، 821) در يك مرور اجمالى، جهاد مسلحانه از نگاه انقلاب اسلامى منوط به اذن مجتهد جامع الشرايط است كه با توجه تام به مصالح مسلمانان در مقابله با كفار حربى و بر اساس بصيرت

ص: 436

و نفى خشونت (به شكلهاى مختلف آن) ميتواند انجام پذيرد. به علاوه اينكه در نگاه انقلاب اسلامى - همانگونه كه گذشت - جهاد به عرصه هايى چون جهاد اقتصادى، علمى و سياسى نيز تعميم داده شده است.

فرهنگ جهادى؛ ويژگيها و عناصر اساسى

اشاره

بزرگ ترين افتخار انقلاب اسلامى، احياى روحيه جهادى بوده است (آيت الله خامنه اى، 1367/5/29) و همين فرهنگ جهادى و روحيه ى جهادى است كه اصل جهاد را زنده نگه ميدارد. با توجه به ابعاد مختلف جهاد و اهميت نقش آن در اسلام، بدون تحقق فرهنگ جهادى، اهداف اين حكم اساسى اسلام قابل دستيابى نيست.

فرهنگ جهادى مجموعه عواملى است كه در راستاى جامعه سازى اسلامى، با ايجاد فضاى پويايى و جوشش در خدمت به خلق و رفع موانع تحقق معيارهاى اسلامى ايفاى نقش ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1382/7/2؛ 1382/10/14) اهميت اين فرهنگ در اين است كه در پرتو آن، افق پياده شدن جامعه اسلامى با تكيه بر عناصر معنوى به طور جهشى ترسيم ميگردد. (آيت الله خامنه اى، 1383/4/1) ازاين رو در انقلاب اسلامى تقويت و گسترش فرهنگ جهادى در همه عرصه ها اعم از اقتصادى، سياسى و علمى و به ويژه در عرصه مديريتى مورد توجه قرار گرفته است. (امام خمينى، صحيفه امام، 300/8؛ آيت الله خامنه اى، 1386/4/25)

فرهنگ جهادى اى كه انقلاب اسلامى از آن سخن ميگويد، بر پايه ى عقلانيت، دورى از افراط و تفريط و همراه با معنويت در ذيل هدايت قرآن و اهل بيت عليهم السلام ميباشد. تشابه صورى اين فرهنگ با عملكرد يا برخى باورهاى كسانى كه مدعى جهادند، هرگز به معنى يكسان بودن آن با ارزشها و فرهنگ جهادى محسوب نميشود؛ چرا كه اينان فاقد چنين پايه هايى هستند. ازاين رو عقل گريزى، خشونت بى حد و حصر، تكفير مسلمانان و... فارق هاى اساسى ميان اين دو نگرش اند.

انقلاب اسلامى پيوسته بر سه ويژگى اساسى در فرهنگ جهادى تأكيد داشته است:

جهت گيرى اعتقادى - عملى صحيح مبتنى بر منابع اصيل اسلامى، در عرصه اعتقادى

فرهنگ جهادى بايد در مسير استوارى و ترويج و تحكيم مبانى و ارزشهاى اسلام ناب

ص: 437

محمدى صلى الله عليه و آله باشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 204/21) از مهمترين عناصر اين مبانى، ايمان به ولايت است؛ (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/4/14) زيرا اين عنصر نقش مهمى در اجرايى كردن فرهنگ جهادى دارد. به تجربه نيز ثابت شده است كه اين امر موجب شور و نشاطى در وجود مجاهدان شده و در ميدانهاى دفاع مقدس، سازندگى روستاها و بازسازى مناطق جنگ زده و محروم و دور افتاده، گامهاى مجاهدان را مستحكم ساخته است.

باور به خدمت به مردم را ميتوان در ذيل اين جهت گيرى اضافه نمود. بر همين اساس انسان در ايمان و آرمان خدمت به ديگران ذوب شده و خود را فراموش ميكند و در پرتو چنين رويكردى جامعه با تقويت روحيه جهادى در خود، به رونق واقعى دست خواهد يافت. (آيت الله خامنه اى، 1382/10/14) اين روحيه همان روحيه ى بسيجِ در دوران دفاع مقدّس است.

از ديگر عناصر مهم اين مبانى، جهاد با نفس است كه جايگاهى رفيع دارد (ر. ك: امام خمينى، بى تا «الف»، 12) تا تلاشهاى جهادگر دچار انحراف نگردد.

آرمان گرايى در جهت گيرى مورد نظر در فرهنگ جهادى نيز مهم بوده، چون آرمان گرايى سازنده ى واقعيتها است. اساساً پيشرفت و توسعه در دنيا نيز بر همين پايه اتفاق افتاده است، لذا كنار نهادن آرمانها به بهانه ى واقع بينى نوعى انحراف در فرهنگ جهادى محسوب ميشود. نتيجه آرمان گرايى و ايستادگى در اين راه، ايجاد واقعيتهاى شيرين و مطلوب است. (آيت الله خامنه اى، 1382/10/14)

بصيرت در جهت گيرى ها

نيروى جهادى بايد در تحقق اهدافى چون قطع وابستگيها به قدرتها و رسيدن به خودكفايى حداكثرى، همواره در مسير درست گام نهاده و دچار اشتباه راهبردى نشود؛ زيرا در اين صورت گرفتار روزمرگى يا بازى در ميدان دشمن ميشود و در حقيقت اهداف دشمن را برآورده خواهد ساخت. (ر. ك: همين مقاله، آسيب شناسى فرهنگ جهادى)

ص: 438

شناخت دشمن

دشمن شناسى كه ميتوان از آن به عنوان يك راهبرد كلان نام برد، بر اساس موقعيت افراد به لحاظ اهميت و حساسيت دچار شدت و ضعف ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1390/6/2)

آسيب شناسى فرهنگ جهادى

جايگاه مهم جهاد در اسلام و نقش تعيين كننده ى آن، حساسيت ويژه اى به آن بخشيده است، ازاين رو ضرورى است كه آسيب شناسى دقيقى از آنچه به صورت فرهنگهاى جهادى توسط گروه هاى تكفيرى اشاعه ميشود، صورت پذيرد. در طول زمان، كج فهمى يا سوءاستفاده ى برخى دشمنان از اين ظرفيت عظيم شريعت اسلامى، همواره آسيبهايى را متوجه آن كرده است؛ به طورى كه به نام جهاد، اقدامات مخرب و غير قابل جبرانى صورت گرفته است، چنانكه بنى اميه، با نام جهاد، برخى از مسلمانان را به جنگ با امام حسين عليه السلام كشاندند (مطهرى، مجموعه آثار، 39/17-40) و يا امپراتورى عثمانى، به عنوان جهاد، عليه ايران اعلام جنگ كرد. (ربيعى، 1386، 445/11)

جهالت، بارزترين عامل اينگونه آسيبها است (آيت الله خامنه اى، 1385/10/25) و اقدامات خشونت بار با نام جهاد، علاوه بر غير مشروع بودن (آيت الله خامنه اى، 1424، 227) آسيبى جبران ناپذير نسبت به اصل اسلام ايجاد ميكند؛ كه البته اين نتيجه ى سيطره ى تحجر و دور بودن از عقلانيت است. (آيت الله خامنه اى، 1383/5/25؛ همو، مكتوبات، 1377/6/23) خون ريزى ع هايى كه با سوءاستفاده از نام جهاد انجام شده، دانسته يا ندانسته اهداف دشمنان دنياى اسلام را برآورده كرده، موجب تنها گذاشتن جبهه ى مقاومت و ويرانى زيرساختهاى كشورهاى اسلامى، منحرف ساختن شور جوانان مسلمان، ترور مسلمانان و انحراف بيدارى اسلامى گرديده است. (آيت الله خامنه اى، 1388/2/22) اين آسيبها از سوى گروه ها و جريانهايى وارد ميشود كه اطاعت و خاكسارى در مقابل طاغوتهاى زنده را شرك نميدانند؛ ولى احترام به اولياى الهى و بزرگان تاريخ اسلام را شرك تلقى ميكنند! (آيت الله خامنه اى، 1392/2/16)

از ديگر آسيبهاى فرهنگ جهادى؛ بلكه خطاى استراتژيك در آن، جابجايى ضرورتها در اولويت بندى است. (آيت الله خامنه اى، 1390/6/6) به عبارتى در حركتهاى جهادى كه بحث تمركز

ص: 439

نيروها بر يك خط مشى مطرح است؛ چنانكه تمركز بر اولويت نباشد باعث هدررفت نيرو در زمينه ى غير لازم شده و دشمن ميتواند نقصان موجود را نقطه ى قوت خود قرار داده و باعث شكست جبهه ى جهادى گردد. از اسباب اين جابجايى، تأثيرپذيرى از فضاسازى ها و جنگ روانى است، كه منجر ميشود مسئولين به تغيير مسير نيروها و برنامه هاى جهادى روى آورند. (آيت الله خامنه اى، 1390/1/1) فرآيند دشمن در چنين فضاسازى هايى، اخلال در تصميم گيرى نيروهاى جهادى و اغفال آنان نسبت به ضرورت هاست.

توجه نكردن به جوانب مختلف جهاد، به ويژه ناديده گرفتن جهاد با نفس، از ديگر عوامل اين آفات است؛ چرا كه از دو بال جهاد اسلامى، يك بالِ ثابت آن، جهاد با نفس است. (صدر، 1421، 150-151) فقدان جهاد اكبر مساوى با فقدان حقيقت جهاد بوده و موجب ميشود آثار و نتايجى كه از جهاد انتظار ميرود برآورده نگردد.

نگاه عقلانى و اعتدالى انقلاب اسلامى به مقوله ى جهاد، در ميان جوامع اسلامى بارقه ى اميدى را ايجاد كرده است كه نتايج آن را در ميان گروه ها و چهره هاى بارزى همچون شهيد فتحى شقاقى - رهبر و مؤسس گروه جهاد اسلامى در فلسطين - ميتوان ديد؛ چنانكه ايشان جهاد را در دوره ى حاضر از قالب زشتى كه خوارج دوران به آن شكل داده بودند خارج ميداند و بر همان برداشت صحيح انقلاب اسلامى تأكيد ميكند. (غنوشى، 1386، 40)

در حقيقت نبود هر يك از ويژگيهاى فرهنگ جهادى ميتواند يك آسيب در فرهنگ جهادى غلط گروه هاى تكفيرى تلقى شود. گروه هايى كه به خاطر فقدان بصيرت در قالب حركتهاى به اصطلاح جهادى، طبق خواسته دشمن عمل نموده و خواسته هاى او را بر آورده ميسازند و اينها همه از نبود قوه ى تشخيص حق از باطل و فقدان قطب نماى شناخت حقايق اسلامى حكايت دارد. (آيت الله خامنه اى، 1389/2/1)

تأثير متقابل فرهنگ جهادى و انقلاب اسلامى

فرهنگ جهادى قلمروى اساسى دارد به طورى كه در ميان توده مردم، نخبگان و كارگزاران، بروز داشته و به عنوان مثال در بين كارگزاران تبلور آن در مديريت جهادى است.

تحليل و بررسى عوامل شكل گيرى انقلاب اسلامى نشان ميدهد كه از مهمترين اين

ص: 440

عوامل، تأثيرپذيرى انقلاب اسلامى، از فرهنگ جهادى ناشى از قيام عاشورا بوده است. فرهنگ جهادى يعنى ارزش جهاد و شهادت در منظر جامعه كه موجب شكل گيرى، پيروزى و استمرار انقلاب اسلامى شد؛ چنانكه رويداد انقلاب اسلامى نيز در احياء و گسترش فرهنگ جهادى در داخل ايران و سطح جهان اسلام مؤثر بوده است.

امام خمينى قدس سره به عنوان رهبر اين حركت عظيم در مناسبتهاى مختلف با خاطرنشان كردن حماسه ى كربلا و يادآورى و تحليل ماه محرم به عنوان ماه پيروزى خون بر شمشير به دنبال احياى اين فرهنگ در ميان مردم بوده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 243/1؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1369/11/18)

عاشورا به عنوان نماد برجسته ى فرهنگ جهادى در ميان عامه مردم، بسيار تأثيرگذار بود، وشاهد آن، شعارهايى است كه بر حسينى بودن نهضت و تبعيت رهبران آن از امام حسين عليه السلام تأكيد داشت. (فلاحى، 1388، 57)

فرهنگ جهادى حالت تسليم و ركود را در ميان مردم نسبت به سيستم ظالم و مفاسد آن از بين ميبرد. حركت اصلاحى از جانب نخبگان و مصلحان اسلامى از حدود صد سال قبل باعث شد فرهنگ جهادى، احيا شده و به بدنه ى جامعه اسلامى، تزريق گردد و ميوه ى اين شجره ى طيبه از بين رفتن حالت بى تفاوتى در مقابل نظامهاى ظالم و فاسد بود. (مطهرى، مجموعه آثار، 211/24) زنده شدن روحيه ى تهاجم و اعتراض بر ظالم و مفاسد آن، هم راستاى تعاليم اسلامى اى چون امر به معروف و نهى از منكر بود كه زمينه ساز جهش روحى مردم و استحكام فرهنگ جهادى در ميان آنان شد. (مطهرى، مجموعه آثار، 211/24) از مظاهر اين فرهنگ، احساس وظيفه ى علما است كه خداوند از ايشان تعهد گرفته است در مقابل بهره مندى ظالمانه ى ستمگران و گرسنگى جانكاه ستمديدگان سكوت ننمايند. (امام خمينى، بى تا «ب»، 55)

بعد از انقلاب اسلامى تأثيرات فرهنگ جهادى ابعاد ديگرى به خود گرفت. شروع جنگ تحميلى رژيم بعثى صدام عليه انقلاب اسلامى، همزمان با حصر اقتصادى آمريكا نسبت به ايران، به وجود آمدن گروه هاى نفاق و ترور مسئولان و نخبگان و مردم عادى و... گونه هاى جديدى از فتنه گرى ها و موانعى بود كه اوضاع داخلى و نظام نوپا را دچار مشكلات كرد؛ ولى در مقابل، فداكارى و جان فشانى و پشتيبانى مالى مردم از جبهه ها

ص: 441

در هشت سال دفاع مقدس، و هميارى آنان در رفع اين موانع و تحمل و ايستادگى در برابر حصر اقتصادى، و همكارى براى مقابله با فتنه گرى منافقان و ساير جلوه هاى مقاومت و هميارى، همه از بركات فرهنگ جهادى و رشد و تعميق آن در ميان مردم بوده است.

از آثار اين فرهنگ، فعليت يافتن استعدادهاى فردى و اجتماعى بود كه ابعاد مثبت آن در سطح جامعه پديدار گشت و موجب تقويت خودباورى و تحقق شعار «ما ميتوانيم» در مرحله عمل شد (آيت الله خامنه اى، 1384/10/14) و انقلاب اسلامى در تحول و چرخشى درونى از حالت انفعالى به غرب خارج گرديد، كه از جمله نمادهاى اين امر، نامه ى امام خمينى به گورباچف بود كه ضمن پيش بينى شكست كمونيسم و بيان عجز تفكر مادى در تأمين نيازهاى بشرى، او را به اسلام دعوت كرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 220/21) نماد ديگر اين امر نامه ى مقام معظم رهبرى به جوانان اروپا و آمريكاى شمالى در بهمن سال 1393 ميباشد.

در تأثيرى متقابل، انقلاب اسلامى نيز خود موجب تحول و پيشرفت در فرهنگ جهادى گرديد، اين فرهنگ كه به عنوان سرمايه اى عظيم براى انقلاب محسوب ميشد، در كشاكش انقلاب اسلامى، به شكوفايى و بارورى در ديگر ابعاد رسيد مانند شكوفا شدن مديريت جهادى، كه نگاه مديران را متحول ساخت؛ به طورى كه مديران، مسئوليت را به عنوان امتياز تلقى نكرده؛ بلكه فرصتى براى خدمت مى انگاشتند. سخن معروف شهيد بهشتى كه «ما شيفتگان خدمتيم، نه تشنگان قدرت» شاهدى گويا بر اين مدعا است.

علاوه بر اين پيوسته ولى فقيه با نظارت خود بر نظام جمهورى اسلامى، نسيم اين فرهنگ را در اين سازه ى عظيم مى دميد. (آيت الله خامنه اى، 1375/3/20) تأثيرگذارى انقلاب اسلامى بر اين تحول، تمهيدى بود كه با نوعى ساختارسازى به طور كلان گسترش يافت. عرصه هايى چون جهاد سازندگى، بسيج مستضعفين، بدنه ى هدايتگر مقاومت هشت سال جنگ تحميلى، نهضت سوادآموزى و... از جمله اين موارد بودند. ايجاد چنين فضايى، تفكر مبتنى بر فرهنگ جهادى را در ابعاد حيات جامعه ظاهر ساخت. (آيت الله خامنه اى، 10/14/1382) بررسى هر يك از اين نهادهاى نوپا كه بعد از انقلاب پديدار گشت خود مجال ديگرى ميطلبد؛ اما اشاره وار از اين ساحت عبور مى كنيم كه مديريت جبهه ى مقاومت در هشت سال دفاع مقدس، با وجود نبود تجربه و زيرساختهاى لازم و فقدان نيروى انسانى كارآزموده

ص: 442

در مواجهه با اين هجمه ى سنگين، كه نهايتاً با محكوميت متجاوز، بدون از دست دادن سرزمين پايان يافت، بدون مديريت جهادى امكان پذير نبود؛ بنابراين فرهنگ جهادى با متأثر شدن از انقلاب اسلامى در بعد مديريت جهادى، در قالب نهادهاى مزبور رشد كرد و در ادامه، همين نهادها به استمرار انقلاب اسلامى كمك شايانى كردند.

شاخصه ى مهم مديريت جهادى جداى از تعهد و تخصص كه لازمه ى آن است، خدمتگزارى خالصانه ميباشد؛ (آيت الله خامنه اى، 1390/1/8) چون در حقيقت فلسفه ى اجرايى همه سياستها در فرهنگ جهادى، خدمت خالصانه به مردم به ويژه محرومان و مستمندان است. ازاين رو در فرهنگ جهادى، كار كردن، اداى وظيفه ى صرف نيست؛ بلكه جهادگر آن را به مثابه رسالتى براى خود ميداند. از ويژگيهاى مديريت جهادى آن است كه در عين پرهيز از تخريب و خوددارى از امور خلاف مصلحت اسلام و انقلاب، موجب پيشبرد امور همراه با روحيه اخوت اسلامى، فداكارى، و آرمان گرايى ميشود (آيت الله خامنه اى، 1382/10/14) و درعين پرهيز از درگير شدن به سيستم بوروكراتيك، مسئوليت پذيرى و دلسوزى براى افراد جامعه را به دنبال دارد. (آيت الله خامنه اى، 1382/10/14) رواج اين فرهنگ به نوبه ى خود قدرت نرمى را در حوزه نفوذ انقلاب اسلامى ايجاد كرد تا عاملى بازدارنده و پشتوانه اى عظيم در بسيج نيروها در راستاى اهداف انقلاب اسلامى باشد.

شعاع رويداد انقلاب اسلامى و تأثيرات آن در داخل ايران محصور نشد؛ بلكه آفاق جغرافيايى جهان اسلام را دَرنَورديد و موجب ترويج فرهنگ جهادى در ميان مسلمانان گرديد؛ لذا روحيه ى جهادى در ميان مسلمانان تقويت شد. انقلاب برخاسته از اسلام بود؛ ولى اسلام مختص گروه خاصى نبود كه در درون ايران محصور بماند؛ ازاين رو الگو گرفتن از آن براى كشورهاى اسلامى امرى طبيعى بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 421/10) به تدريج پيام انقلاب اسلامى مبنى بر لزوم مبارزه فراگير ملتها و دولتها با استعمار و بى عدالتى، فرهنگ جهادى را به ساير كشورها صادر كرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 148/12) تبلور فرهنگ جهادى كه انقلاب بر آن تأكيد داشت در قالب روحيه ى استقلال طلبى، نفى تسلط ديگران بر مسلمين، تدبير امور خويش و باور نيروهاى بومى بود كه از ابتدا در قالب شعار «نه شرقى نه غربى جمهورى اسلامى» اعلان شد. فرهنگ جهادى به دور از افراطگرى هايى در قالب «پان ايسم ها» و

ص: 443

«حركتهاى ملى گرايانه»، خود مسيرى براى جريانهاى بزرگى در جهان اسلام شد، كه موجب شد در راستاى اين عقيده حركت كرده و به فكر رهايى از استعمار شرق و غرب به تكاپو بيفتند. (منتظمى، بى تا، 56) مسئله ى فلسطين كه پيش از انقلاب اسلامى به روزمرگى مبتلا شده بود، در اثر گسترش فرهنگ جهادى ناشى از انقلاب اسلامى، بستر خيزش عمومى آزادى خواهان را در حمايت از حقوق فلسطينيان و محكوميت اسرائيل فراهم ساخت. (امام خمينى، صحيفه امام، 148/12؛ آيت الله خامنه اى، 1359/5/17؛ 1370/3/14؛ 1371/1/15؛ 1390/7/9) به بركت چنين رويكردى مبارزات ملتها براى مقابله با انواع تبعيضها و ظلمها احيا شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 73/5؛ آيت الله خامنه اى، 1388/2/27) به اعتقاد برخى محققان، حمله شوروى سابق به افغانستان براى جلوگيرى از جوانه زدن انقلابى همچون انقلاب اسلامى ايران، در افغانستان بود. (هوبر، 1369، 31) از ديگر نتايج گسترش اين روحيه در خارج از مرزهاى ايران، بيدارى اسلامى و خيزش امت اسلامى را در سرزمينهاى مختلف از جمله بحرين و يمن ميتوان نام برد.

به لحاظ اجتماعى نيز نقش انقلاب اسلامى در تقويت فرهنگ جهادى به معناى عام آن - يعنى فداكارى و تلاش در راه خدا جهت برداشتن موانع درونى و بيرونىِ تحقق ارزشهاى اسلامى - شگرف بوده است و حتى نگرش مسلمانان در اروپا و آمريكا را نسبت به اسلام و وظايف خود متحول ساخت. مثلاً تا قبل از انقلاب اسلامى داشتن حجاب و انجام برخى ديگر از وظايف اسلامى براى اين دسته از مسلمانان امرى متروك شمرده ميشد، امّا پس از انقلاب اسلامى، اين وظايف در بين مسلمانان احيا شد و به دليل تقويت اعتماد به نفس اسلامى، اعتقاد و گرايش به حقايق و احكام اسلامى فزونى يافت. (هوبر، 1369، 30)

جمع بندى و نتيجه گيرى

اشاره

«جهاد» به معناى تلاش سخت براى حفظ و اعتلاى اسلام و برداشتن موانع در جهت كمال و سعادت بشر و به عنوان يكى از احكام مهم اسلامى، در شكل گيرى و استمرار انقلاب اسلامى نقش بسزايى داشته و با تلقى معقول و صحيح از اين ظرفيت عظيم اسلامى بهره بردارى كرده است. در اين تلقى، جهاد در عرصه هاى نظامى و غير نظامى از قبيل: اقتصاد، سياست، فرهنگ و علم، وظيفه اى اسلامى است. انقلاب اسلامى ايران

ص: 444

با تأكيد بر اهداف اسلام و توجه به هدف از تشريع جهاد به عنوان موضوعى متناسب با آن اهداف كلان، بر حقيقت امر جهاد بدون هر گونه افراط و تفريط تأكيد داشته است، تا زمينه ى پيشرفت جامعه اسلامى فراهم گردد. عدم مواجهه ى علمى و مستدل با اين تشريع و عدم درك اهداف آن و نيز برخى برداشتها و پيش فرض هاى ناصواب در اين مورد، موجب ايراد شبهات و اشكالاتى از جانب مستشرقين و روشنفكران غرب گرا و نيز موجب انحراف و افراط در آن از جانب گروه هاى ديگر به ظاهر جهادى، همچون سلفيه گرديده است.

انقلاب اسلامى ايران كه خود نشأت گرفته از روحيه و فرهنگ جهادى بوده است در انديشه و گفتمان خود به تبعيت از مبانى و ارزشهاى اسلامى، بر وسعت مفهومى جهاد و استمرار و همه جانبه بودن آن تأكيد داشته و بر توسعه ى آن در بدنه ى امت اسلامى اصرار داشته و در دهه هاى پس از پيروزى انقلاب بر گسترش فرهنگ جهادى تأكيد كرده است.

همانطور كه فرهنگ جهادى سبب موفقيت انقلاب در مقابله با طاغوت و استكبار بوده است، پيشرفت و رشد آن نيز، منوط به استمرار همين فرهنگ خواهد بود و با استفاده از اين راهبرد ميتوان در تقويت و استمرار روحيه جهادى، از آن به عنوان روشى جهش دار در صدد هدايت قواى جامعه و سوق آن به اهداف عاليه ى پيشرفت و توسعه و قطع وابستگيها در قالب جهاد سياسى، علمى، اقتصادى و... استفاده نمود؛ ازاين رو بايد بر نهادينه سازى اين مقوله در قالب نهادهايى چون جهاد سازندگى، جهاد خودكفايى و... و توسعه آن در عرصه ى مديريت جهادى در عرصه هايى چون مديريت دفاع در هشت سال دفاع مقدس اقدام كرد. آشنايى ساير مسلمانان با اين رويكرد نو، باعث نفوذ انقلاب اسلامى و گسترش زمينه هاى آن شد و خود به قدرت نرم جمهورى اسلامى مبدل گشت؛ ازاين رو غفلت ازاين روحيه موجبات شكست اسلام را فراهم ميكند؛ گو اينكه دشمنان نيز ستون فقرات انقلاب اسلامى را در همين روحيه ى جهادى تشخيص داده و سعى در تضعيف آن از راه هاى گوناگون داشته اند؛ هر چند ظرفيت عظيم انقلاب اسلامى همواره در مقابل دشمنان ايستادگى كرده و در راستاى حفظ و اعتلاى فرهنگ جهادى در سطح كشور، منطقه و جهان در حال پيشروى است.

ص: 445

ص: 446

منابع

قرآن كريم.

آرنولد، توماس، تاريخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتى، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1358 ش.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، اجوبة الاستفتاءات، قم، دفتر معظم له، چاپ اول، 1424 ق.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، بيانات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، مكتوبات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

ابن اثير، مبارك بن محمد، النهاية فى غريب الحديث و الأثر، تحقيق طاهر احمد زاوى، محمود محمد طناحى، قم، انتشارات اسماعيليان، چاپ چهارم، 1367 ش.

ابن ادريس حلى، محمد بن منصور، السرائر الحاوى لتحرير الفتاوى، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ دوم، 1410 ق.

ابن براج طرابلسى، عبدالعزيز، المهذب، قم، مؤسسه نشر اسلامى، 1406 ق.

ابن حزم اندلسى، على بن احمد، المحلى، تحقيق احمد محمد شاكر، بيروت، دار الفكر، بى تا.

ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة، قم، تحقيق عبدالسلام محمد هارون، قم، مكتب الاعلام الاسلامى، 1404 ق.

ابوالصلاح حلبى، تقى بن نجم، الكافى فى الفقه، تحقيق رضا استادى، اصفهان، مكتبة الامام اميرالمؤمنين عليه السلام العامة، چاپ اول، 1403 ق.

احمدى ميانجى، على، الاسير فى الاسلام، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ اول، 1411 ق.

احمدى، مهدى، تبيين سيستمى رهنمودهاى مقام معظم رهبرى در خصوص جهاد اقتصادى،

ص: 447

مطالعات راهبردى بسيج (فصلنامه)، تهران، پژوهشكده مطالعات و تحقيقات بسيج، ش 55، 1391 ش.

اشعث كوفى، محمد بن محمد اشعث، الجعفريات (الأشعثيات)، تهران، مكتبة النينوى الحديثة، بى تا.

اكبرى، كمال، جهاد فرهنگى و آگاهى رسانه اى، بازتاب انديشه (فصلنامه)، قم، مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما، ش 117، 1390 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1370 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، البيع، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1421 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تحرير الوسيلة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1379 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، شرح چهل حديث، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «الف»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، ولايت فقيه (حكومت اسلامى)، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «ب»

امين عاملى، سيد محسن، اعيان الشيعة، بيروت، دار التعارف، بى تا. «الف»

امين عاملى، سيد محسن، كشف الارتياب فى أتباع محمد بن عبدالوهاب، بى جا، دار الكتب الاسلامى، بى تا. «ب»

بحرالعلوم، محمدمهدى، رساله سير و سلوك (منسوب به بحرالعلوم)، تحقيق سيد محمد حسين طهرانى، مشهد، انتشارات علامه طباطبائى، چاپ چهارم، 1415 ق.

البهى، محمد، الفكر الاسلامى الحديث و صلته بالاستعمار الغربى، بى جا، مكتبة وهبة، چاپ دهم، بى تا.

ثقفى، ابراهيم بن محمد، الغارات أو الاستنفار و الغارات، تهران، انجمن آثار ملى، چاپ اول، 1395 ق.

جصاص، احمد بن على، احكام القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1405 ق.

ص: 448

حسينى بهشتى، سيد محمد، نقش آزادى در تربيت كودكان، تهران، بنياد نشر آثار و انديشه هاى شهيد بهشتى، 1390 ش.

حقى بروسوى، اسماعيل، تفسير روح البيان، بيروت، دار الفكر، بى تا.

خوئى، سيد ابوالقاسم، منهاج الصالحين، قم، مدينة العلم، چاپ بيست وهشتم، 1410 ق.

راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بيروت، الدار الشامية، 1412 ق.

ربيعى، منيژه، سعيدى، فريده، جهاديه، دانشنامه جهان اسلام، زير نظر غلامعلى حداد عادل، تهران، بنياد دايرة المعارف اسلامى، چاپ اول، 1386 ش.

رحمتى، محمد، جهاد دانشگاهى: گذشته و آينده (مصاحبه)، دانشگاه انقلاب (فصلنامه)، تهران، جهاد دانشگاهى، ش 98-99، 1373 ش.

رسى، قاسم بن ابراهيم، مجموع كتب و رسائل القاسم بن ابراهيم الرسى، صنعاء، موسسة الامام زيد بن على، چاپ اول، 1421 ق.

رفعت، سيد احمد، النبى المسلح (الرافضون)، لندن، رياض الريس للكتب و النشر، 1991 م.

روحانى، سيد محمدصادق، فقه الصادق عليه السلام، قم، دار الكتاب - مدرسه امام صادق عليه السلام، چاپ اول، 1412 ق.

زحيلى، وهبة بن مصطفى، آثار الحرب فى الفقه الاسلامى (آثار جنگ در فقه اسلامى)، ترجمه عبدالحسين بينش، قم، انتشارات زمزم هدايت، چاپ اول، 1389 ش.

سبحانى، جعفر، رسائل و مقالات، قم، مؤسسة الامام الصادق عليه السلام، چاپ دوم، 1425 ق.

سبزوارى، سيد عبد الاعلى، مهذب الاحكام فى بيان الحلال و الحرام، قم، تحقيق مؤسسه المنار، دفتر آيت الله سبزوارى، چاپ چهارم، 1413 ق.

سبزوارى، محمدباقر، كفاية الاحكام (كفاية الفقه)، اصفهان، انتشارات مهدوى، چاپ اول، بى تا.

سقاف، حسن بن على، سلفى گرى وهابى، ترجمه حميدرضا آژير، مشهد، آستان قدس رضوى، 1378 ش.

صدر، سيد محمدباقر، الاسلام يقود الحياة، قم، مركز الابحاث التخصصية للشهيد الصدر، چاپ اول، 1421 ق.

صدر، سيد محمدباقر، الفتاوى الواضحة، قم، مركز الابحاث التخصصية للشهيد الصدر، چاپ اول، 1423 ق.

صدوق، محمد بن على، كتاب من لا يحضره الفقيه، تحقيق على اكبر غفارى، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ دوم، 1413 ق.

ص: 449

طباطبائى، سيد على، رياض المسائل، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، چاپ اول، 1418 ق.

طباطبائى، سيد محمدحسين، الميزان فى تفسير القرآن، قم، مؤسسه نشر اسلامى، 1417 ق.

طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372 ش.

عدالت نژاد، سعيد، نظام الدينى، سيد حسين، سلفيان تكفيرى يا الجهاديون: خاستگاه و انديشه ها، تاريخ و تمدن اسلامى (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامى، س 7، ش 13، 1390 ش.

عراقى، ضياءالدين، شرح تبصرة المتعلمين، تحقيق محمد حسون، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ اول، 1414 ق.

عطا، عوض عبدالهادى، الجهاد بين عقيدة المسلمين و شبه المستشرقين، المدينة المنورة، الجامعة الاسلامية، 1405 ق.

علامه حلّى، حسن بن يوسف، قواعد الاحكام فى معرفة الحلال و الحرام، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ اول، 1413 ق.

علامه حلّى، حسن بن يوسف، منتهى المطلب فى تحقيق المذهب، مشهد، آستان قدس رضوى، چاپ اول، 1412 ق.

غنوشى، راشد، يادمان شهيد فتحى شقاقى، شاهد ياران (فصلنامه)، تهران، بنياد شهيد و امور ايثارگران، ش 26، 1386 ش.

فراهيدى، خليل بن احمد، العين، تحقيق مهدى مخزومى، ابراهيم سامرائى، قم، مؤسسه دارالهجرة، 1410 ق.

فلاحى، مرضيه، عاشورا؛ عقبه فكرى انقلابهاى جهانى، فرهنگ پويا (فصلنامه)، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، ش 13، 1388 ش.

قطب راوندى، سعيد بن هبة الله، فقه القرآن فى شرح آيات الاحكام، تحقيق سيد احمد حسينى، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، 1405 ق.

قيوم زاده، محمود، تأثير انقلاب اسلامى بر شبه قاره (گزارش مشاهداتى از كشمير)، معارف (ماهنامه)، قم، نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها، ش 101، 1392 ش.

كاشف الغطاء، جعفر، كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، چاپ اول، 1422 ق.

كلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، تحقيق على اكبر غفارى، تهران، دار الكتب الاسلامية، چاپ

ص: 450

سوم، 1367 ش.

كتاب مقدس، ترجمه فاضل خان همدانى، ويليام گلن، هنرى مرتن، تهران، انتشارات اساطير، 1380 ش.

مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، تحقيق محمدباقر بهبودى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1403 ق.

محدث نورى، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 1408 ق.

محمدى رى شهرى، محمد و ديگران، حكمت نامه پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله، قم، دار الحديث، چاپ اول، 1386 ش.

مرصفى، سعد، المستشرقون و السُنَّة، بيروت، مؤسسة الريان، بى تا.

مصباح يزدى، محمدتقى، انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن، تحقيق قاسم شبان نيا، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، چاپ نهم، 1395 ش.

مصباح يزدى، محمدتقى، جنگ و جهاد در قرآن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، چاپ اول، 1382 ش.

مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1377 ش.

معاونت پژوهش و آموزش مؤسسه ى پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى، شرح نامه (شرح اجمالى نامه حضرت آيت الله العظمى خامنه اى به عموم جوانان در اروپا و آمريكاى شمالى)، تهران، نشر نسيم انقلاب، چاپ دوم، 1394 ش.

مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1374 ش.

منتظرى، حسينعلى، دراسات فى ولاية الفقيه و فقه الدولة الاسلامية، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، چاپ اول، 1408 ق.

منتظمى، على، پى آوردهاى انقلاب اسلامى ايران در مصر، تهران، دفتر نشر سولماز، بى تا.

مهدى پور، محمود، به سوى جهاد اقتصادى، فرهنگ كوثر (فصلنامه)، قم، مؤسسه زائر، ش 85، 1390 ش.

ميرزايى، عليرضا، سپاه صحابه و لشكر جهنگوى نماينده افكار افراطى سلفى گرى، سراج منير (فصلنامه)، قم، مؤسسه دار الاعلام لمدرسة اهل البيت عليهم السلام، س 3، ش 11، 1392 ش.

نجار، عامر، فى مذاهب الاسلاميين البابية، البهائية، القاديانية، القاهرة، مكتبة الثقافة الدينية، چاپ اول، 1424 ق.

نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام فى شرح شرائع الاسلام، تحقيق عباس قوچانى، على آخوندى،

ص: 451

تهران، دار الكتب الاسلامية، 1366 ش.

نفيسى، شادى، عقل گرايى در تفاسير قرن چهاردهم، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، چاپ اول، 1379 ش.

نهج البلاغه، الامام على بن ابى طالب عليه السلام، الشريف الرضى، تحقيق صبحى صالح، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول، 1414 ق.

نووى، محى الدين بن شرف، المجموع شرح المهذب، بى جا، دار الفكر، بى تا.

هوبر، احمد، بحثى پيرامون دستاوردهاى انقلاب اسلامى در دنياى امروز، رشد آموزش قرآن و معارف اسلامى (فصلنامه)، تهران، وزارت آموزش و پرورش، ش 11، 1369 ش.

واحدى، على بن احمد، اسباب نزول القرآن، تحقيق كمال بسيونى زغلول، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول، 1411 ق.

ورعى، سيد جواد، المبادئ التشريعية لنظرية الدفاع فى الفقه الاسلامى، فقه اهل البيت عليهم السلام (فصلنامه)، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى، س 8، ش 32، 1424 ق.

ص: 452

سرمايه دارى

اشاره

ناصر جهانيان(1) (مؤلف)

رجبعلى اسفنديار(2) (مؤلف و مسئول علمى)

سرمايه دارى؛ نظام اقتصادى - اجتماعى ليبرال، مبتنى بر حق مطلق مالكيت خصوصى همراه با رقابت آزاد و روحيه ى استكبارى.

سرمايه دارى، در لغت به معناى مال دارى و ثروتمندى، (دهخدا، 1373، 13621/9) و در اصطلاح پديده اى اقتصادى - اجتماعى نو و بى سابقه در دنياى امروز است كه مولود اواخر قرن پانزدهم و اوايل قرن شانزدهم و حاصل تحول تمدن بشرى است؛ (ماركس، 1386، 820/1؛ مطهرى، مجموعه آثار، 479/20) كه همان سيستم اقتصادى دوران مدرن در دست سرمايه داران و مالكيت خصوصى ابزار توليد در بخش فعاليتهاى اقتصادى است. (قدوسى زاده، 1390، 109) مراد از سرمايه دارى، سيستمى است كه مالكيت خصوصى سرمايه، تعيين كننده چهره اقتصادى و سياسى و نيز تعيين كننده ى نظم خاص در طبقه اجتماعى است كه طبقه حاكم با به كارگيرى قشر كارگر و نيروهاى توليدى جامعه، به سود خود بهره گيرى ميكند. (عليزاده، 1377، 67) ازاين رو، فرهنگهاى لغت انگليسى بر اين معنا اتفاق نظر دارند كه: «سرمايه دارى» نظام مالكيت خصوصى، همراه با بازارهاى رقابت آزاد و كمترين حد دخالت دولت در اقتصاد ميباشد. (عليزاده، 1377، 65-67؛ آشورى، 1382، 199-201)

ص: 453


1- . عضو هيئت علمى گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى
2- . استاديار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى

در اين نظام، جانشينى ابزارهاى توليد و ماشين به جاى نيروى انسانى، نقش مهمى را ايفا ميكند و مالكيت ابزار توليد به دست افراد و تخصصى شدن كار در اقتصاد بازار و اصل رقابت و سود، از مميزه هاى آن به شمار ميرود. (مطهرى، مجموعه آثار، 480/20-481، 494، 496-497، 502؛ آيت الله خامنه اى، 1372/5/12؛ عليزاده، 1377، 65-67)

«حق مطلق مالكيت خصوصى»، مفهوم بارز در نظام سرمايه سالار است كه مالكيت هاى بى حد و مرز (مطهرى، مجموعه آثار، 563/20؛ ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 291/5؛ 91/21، 444) و تصميم گيرى هاى كلان يك كشور و جامعه (آيت الله خامنه اى، 1391/5/16) و اداره آن توسط سرمايه داران و كمپانى داران و ظالمان و ستمگران عالم ميباشد. (مطهرى، مجموعه آثار، 760/13؛ آيت الله خامنه اى، 1381/6/30) اين نظام مبتنى بر رقابتى است ناشى از «روحيه استكبارى» و سرمايه سالارى، كه در آن، سرمايه دارىِ زالوصفت و يا همان سرمايه دارى مذموم، (آيت الله خامنه اى، 1391/5/16) پديدآورنده قانون جنگل، (آيت الله خامنه اى، 1382/2/10؛ 1382/4/29) ظالم و محروم كننده توده هاى تحت ستم و مظلوم ميباشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 444/21) در نظامهاى سرمايه دارى، انباشت سرمايه و رشد پول داران و سرمايه داران مورد توجه قرار ميگيرد؛ و آنچه به فكر آن نيستند، طبقات محروم جامعه ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1371/7/15) در اين نظامها، رسيدگى به حال محرومان، صرفاً جهت رسيدن به منافع و دريافت سود ميباشد. (مطهرى، مجموعه آثار، 465/20-466، 480-481؛ همو، 1383، 285/4؛ آيت الله خامنه اى، 1370/11/30؛ 1371/7/15)

سرمايه دارى، حاكميت سلطه گرانه و سودجويانه جهانى است كه به استعمار، منتهى شده است (زرشناس، 1380، 55) و امپرياليسم به عنوان بالاترين حدّ رشد دوره سرمايه دارى، تشكيل امپراتورى جهانى سرمايه سالارانه و استعمار نو است كه در ذات تفكر و عقلانيت مدرن نظام سرمايه دارى نهفته است و به معناى قدرت يا دولتى است كه برون از مرزهاى خود دست به تصرف سرزمينهاى ديگر و بهره بردارى از آنها ميزند (آشورى، 1382، 36) و اين نوع استعمار (تسلط بر ممالك ديگر جهت بهره بردارى از آن) با مفهوم استكبار به معناى خودبينى، ارتباط و قرابت تنگاتنگى مى يابد و شايد در مفهومى عام، بتوان نظام سرمايه دارى را نظام استكبارى و استعمارى تلقى نمود. (آيت الله خامنه اى، 1380/9/21؛ منصورى، 1378، 20؛ آشورى، 1382، 38)

ص: 454

اساس پيدايش نظام سرمايه دارى، استكبار، زياده خواهى، سلطه گرى، غارت، چپاولگرى، ظلم و ستم و خودبينى و ناديده انگاشتن حقوق محرومان و منفعت طلبى كمپانى ها و سرمايه دارها است (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 695/15؛ 232/24؛ امام خمينى، صحيفه امام، 318/20؛ آيت الله خامنه اى، 1370/7/3؛ 1381/2/11؛ 1390/7/20) و بيشترِ نفرت، اختلاف و جنگ در دنيا، به دليل همين روحيه استكبارى است (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 563/20؛ آيت الله خامنه اى، 1382/5/8) كه سرمايه دارى را به ابزار و پايه اصلى استكبار جهانى مبدل ساخته است (آيت الله خامنه اى، 1381/8/13) و در رأس اين جريان، آمريكاى جهانخوار به عنوان مظهر كامل استكبار قرار دارد كه با داشتن روحيه استعمارى و استكبارى، به عنوان مدافعان و حاميان سرمايه دارى در تحقق اهداف خويش، به فقير و غنى رحم نميكنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 258/12؛ آيت الله خامنه اى، 1376/7/14؛ 1377/1/1) ازاين رو نظام ايالات متحده، «شيطان بزرگ» (امام خمينى، صحيفه امام، 489/10) ناميده شده و با مفهوم «استكبار جهانى» و «جاهليت مدرن»، سازگار ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1368/9/1؛ 1375/9/19؛ 1389/4/19) دو مصداق عمده ى جاهليت، «جاهليت اولى» در هنگامه ى ظهور اسلام و «جاهليت مدرن» در هنگامه ى ظهور انقلاب اسلامى ايران، ريشه در «شهوت» و «غضب» دارند. در جاهليت مدرن شهوت رانىِ بى حساب، بى مهار و بى منطق حاكميت دارد و امروز منطق شهوت رانى در دنياى غرب «تمايل» است؛ و در اعمال قوه ى غضب نيز جاهليّت مدرنِ امروز، جاهليّتى خشن، بى رحم، سنگدل و مجهّز به اقسام ابزارها است. (آيت الله خامنه اى، 1383/1/26؛ 1389/4/19؛ 1394/2/26) بدين ترتيب، تعريف سرمايه دارى از ديدگاه انقلاب اسلامى، با سه جزء «حق مطلق مالكيت خصوصى، رقابت و روحيه ى استكبارى و استعمارى» شناسايى ميشود و ميتوان گفت: «سرمايه دارى، نظامى مبتنى بر رقابت و حق مطلق مالكيت خصوصى با تكيه بر روحيه استعمارى - استكبارى است».

در تقسيم بندى ادوار نظامهاى اقتصادى، نظام سرمايه دارى در كشورهاى غربى پس از اضمحلال و ضعف دوره فئوداليسم شكل گرفته است (مطهرى، مجموعه آثار، 504/2؛ 267/25؛ ماركس، 1386، 820/1-821) و صورت اقتصادى و اجتماعى دنياى مدرنيته است و از آنجا كه ذات اقتصاد سرمايه دارى ميل فزاينده به زياده خواهى، گسترش گرايى و بسط سيطره خويش

ص: 455

است؛ انسانى سودجو و سرمايه سالار و اومانيسم را ميطلبد؛ كه نيازمند عقلانيتى است كه در عصر جديد و روزگار مدرن شكل گرفته است. تفكيك اخلاق از سياست، از بين رفتن ارزشها، حاكميت بى چون و چراى نفع شخصى، عقلانيت ابزارى استيلاجو، سودخواهى بى حد و مرز، انباشت سرمايه و وانهاده شدن دين از زندگى؛ جملگى از اجزاء لاينفك مدرنيته و مؤلفه هاى سرمايه دارى محسوب ميشوند. (هايلبرونر، 1370، 15-16؛ زرشناس، 1380، 13-20) از ديگر محصولات دنياى مدرنيته، پديده ناسيوناليسم ميباشد كه ناشى از فردگرايى انسان مدرن است كه با انقلاب كبير فرانسه شكل گرفت و موجب گسترش انديشه ملى گرايى و اعتقاد به مليت خاص و برترى نژاد اروپايى در استيلا و دست اندازى بر جوامع ديگر گرديد و به اين ترتيب جامعه غرب را به سوى اومانيسم و الحاد و گرايشهاى مادى و سرمايه دارى سوق داد. (هاشمى ركاوندى، 1368، 146-148)

نظام سرمايه دارى از آغاز تا پيدايش داراى مراحلى بوده است كه از قرن پانزدهم تا هفدهم شاهد ظهور سرمايه تجارى و رشد سريع تجارت جهانى است و از اواسط قرن هفدهم تا ميانه قرن هجدهم، سرمايه تجارى به صورت نيروى مسلط اقتصادى در آمد و در اواخر قرن هجدهم تا سال 1870، شاهد ظهور و غلبه سرمايه دارى صنعتى بوده است. (عيوضى، 1391، 69؛ ر. ك: الهى، 1383، 10) سرمايه دارى تجارى كه محصول غارت و چپاول بوميان و اقوام امريكايى، افريقايى و آسيايى توسط اروپاييان است؛ آغازگر دوره انباشت سرمايه ميباشد كه «سرمايه» در اين دوره به معناى ثروت تلقى شده است. سرمايه دارى اين دوره، غير انحصارى بوده و برمحور استثمار دول غير اروپايى، حس عميق سودطلبى و تلاش صرف بر امساك و انباشت سرمايه و صرفه جويى شكل گرفته است. (زرشناس، 1380، 23-28؛ حائرى، 1380، 65-69؛ ژولين، 1357، 127-133) به دنبال اين دوره و با وقوع انقلاب صنعتى، با تغيير چهره شهرها و جوامع اروپايى، سرمايه هاى انباشته شده از طريق كاپيتاليسم تجارى به حوزه صنعت وارد شد و به سرمايه دارى صنعتى غير انحصارى ليبرالى تبديل گرديد. (زرشناس، 1380، 28-29؛ دورانت، 1374، 86-92)

در اين دوره، كار به عنوان فعاليتى از خود بيگانه و سودجو براى دخل و تصرف در طبيعت و استثمار پديد آمده و در نسبت تنگاتنگى با سرمايه قرار گرفته است و استثمار

ص: 456

كارگران، منبع تغذيه ى انباشت سرمايه ى صاحبان سرمايه محسوب ميشود. در اين مرحله به دليل غير انحصارى بودن، رقابتى بين صاحبان سرمايه وجود دارد و اقتصاد كالايى، به معناى توليد براى فروش در بازار، حاكميت مى يابد. (ماركس، 1386، 360/1-372؛ زرشناس، 1380، 30-31) با گذشتن از اين مرحله، در سال 1880 (اواخر قرن نوزدهم) تا پايان جنگ جهانى اول (سال 1918)، سرمايه دارى وارد دوره انحصارى و خصوصى و به اصطلاح دوره امپرياليسم ميگردد، كه اين واژه، نخستين بار توسط ماركسيست ها به كار برده شد و لنين، آن را مترقى ترين و نهايى ترين و انحصارى ترين مرحله نظام سرمايه دارى برشمرده است. (عيوضى، 1391، 69؛ لنين، 1975، 144-146؛ منصورى، 1378، 21؛ سوداگر، 1358، 23)

در اين دوره اقتصاد رقابتى، به طور تدريجى حذف شده و انحصار توليد و توزيع، توسط شركتهاى بزرگ چند مليتى صورت مى پذيرد و حاكميت كارتل ها و تراست هاى بين المللى پديدار ميگردد و صدور كالا جاى خود را به صدور سرمايه داده و سرمايه صنعتى، با سرمايه مالى مبتنى بر رباخوارى توسط بانكها، پيوند تنگانگى برقرار ميكند. اين دوره، دوره «نئواستعمار» است و گرايش طبيعى سرمايه به انباشت خود، سبب كاهش سود شده و به همين جهت براى افزايش نرخ سود، انحصارهاى اقتصادى كارتل ها و تراست ها به وجود مى آيد و سرمايه دارها براى كسب سود بيشتر به سرمايه گذارى در خارج از قلمرو خود كشيده شده و با تسلط بر دولت، آن را وادار به تشكيل امپراتورى كردند تا به بازارها و مواد خام و راه هاى سرمايه گذارى بيشترى دست يابند. در اين دوره، قدرتهاى بزرگ كاپيتاليستى در رقابت گسترده براى غارت جوامع و ملل غيرغربى و استثمار آنها، به مقابله خونين با يكديگر برخاستند، كه حاصل اين رقابتها، وقوع جنگ جهانى اول بين قطبهاى بزرگ امپرياليستى است. (مطهرى، مجموعه آثار، 710/15-717؛ زرشناس، 1380، 34، 56-58؛ لنين، 1975، 78-104؛ ر. ك: ساعى، 1385، 41-42)

اين نظر ماركسيستى درباره ى امپرياليسم، مبنى بر واپسين مرحله نظام سرمايه دارى، مورد انتقاد غير ماركسيست هاى ليبرالى، از جمله: شومپيتر و هابسون قرار گرفته است. شومپيتر، وجوه امپرياليسم را در ساحت اجتماعى - سياسى مورد كنكاش قرار داده كه ريشه آن در ماقبل تاريخ و از ساحت اجتماعاتى كه داراى نشانه هاى عوارض كهنه هستند

ص: 457

نشأت ميگيرد. او معتقد است كه، امپرياليسم، مرحله ضرورى نظام سرمايه دارى نبوده و ادامه اين نظام وابسته به دوران امپرياليسم نميباشد. (سوداگر، 1358، 150-158؛ ساعى، 1385، 16-20)

جان هابسون نيز توسعه طلبى امپرياليست ها و استيلاى نژاد اروپا بر ساير نژادها به منظور دسترسى به بازارها و متمدن كردن آنها را مردود دانسته و با برداشتى اقتصادى از امپرياليسم، عامل حركات امپريالست ها را در منافع مادى آن يافت نموده و با اعتقاد به توزيع برابر در ثروت و درآمدهاى اجتماعى، بازارهاى داخلى را قابل گسترش دانسته و اتحاديه كارگرى را دشمن امپرياليست ها برميشمارد. (سوداگر، 1358، 73-75؛ عيوضى، 1391، 146-148)

سوسياليسم نيز، به مثابه مهمترين مكتب رقيب، در انتقادات خود سرمايه دارى را نشانه رفته است. از ديدگاه طرفداران سوسياليسم، نوعى تضاد ميان خصلت اجتماعى توليد و شكل خصوصى مالكيت سرمايه دارى وجود دارد، به همين دليل، وظيفه عمده دولت و حزب در دوره گذار از سرمايه دارى به سوسياليسم، الغاى آنچه كه «بازار آزاد» خوانده ميشود و سازماندهى مديريت برنامه ريزى شده اقتصاد است. (آفانسيف، 1360، 228) البته سوسياليسم به عنوان جريان منتقد از نحله هاى گوناگونى برخوردار است؛ اما تمام انواع سوسياليسم يك جنبه مشترك دارند و آن الغاى مالكيت خصوصى است كه به اعتقاد آنان سرچشمه تمام نابرابرى ها و بيدادگرى هاى اجتماعى است. (بورژن، 1352، 8-9) سوسياليست ها و جنبش جهانى كارگرى در قرن نوزدهم، سرمايه دارى را مترادف با «مالكيت خصوصى» دانسته و آن را سيستمى ميدانند كه در آن ابزار و اسباب توليد، ساختمان ها و ذخيره ى كالا و به عبارت ديگر، سرمايه تحت تسلط مالكيت شخصى و خصوصى است. (داب، 1358، 6)

قرن بيست، دوران صعود امپرياليسم آمريكا است. رقابت مستعمراتى اواخر قرن نوزدهم بين دولتهاى امپرياليستى اروپا و تضعيف قدرت آنها در جنگ جهانى اول، فرصتى به آمريكا داد تا در صحنه روابط بين الملل بتواند با قدرت بيشترى حضور پيدا كند و از موقعيتها به نفع خود استفاده كند و خود را به امپراتورى قدرتمند تبديل كند. با اين همه، شكستهاى مختلف آمريكا در صحنه بين الملل، ضرباتى بر پيكرش وارد ساخت و آن را با ركود مواجه كرد؛ اما قدرتمند بودن آمريكا در برابر اين ضربات باعث شد كه در دوره جنگ سرد، آمريكا به عنوان محور كشورهاى صنعتى در مقابل خطر شوروى، مورد حمايت ساير

ص: 458

كشورهاى صنعتى قرار گيرد و از همين نقطه نظر، حيات امريكا، حيات كشورهاى صنعتى بود و آنها نميتوانستند از آن صرف نظر كنند. ازاين رو، آمريكا در قرن بيست و آغاز قرن بيست و يك، چنين سلطه اى را بر حيات سياسى، اقتصادى و نظامى جهان اعمال نمود. (الهى، 1383، 53-60)

در جهان كنونى نيز، تمامى كشورهاى جهان اسلام سلطه ى نظامى استعمار قديم و نظام سرمايه دارى تجارى و صنعتى را تحمل نمودند. (امام خمينى، صحيفه امام، 448/21) البته، سرزمينهاى عربى، از قرن شانزدهم تا اوايل قرن بيستم، تا زمانى كه دولت عثمانى دولتى نيرومند بود، از تجاوز استعمار مصون ماند؛ اما زمانى كه اين دولت در سراشيبى اضمحلال افتاد و دولتهاى اروپايى دريافتند كه دولت عثمانى از مقابله با دول استعمارى عاجز است، سرزمينهاى عربى، مورد تجاوز استعمار مسيحى قرار گرفت؛ همانطور كه ساير سرزمينهاى اسلامى و غيراسلامى در قاره ى آسيا، آمريكا، آفريقا و استراليا به اين سرنوشت دچار شدند. (ياقى، 1379، 200-202)

در ايران نيز توسعه سرمايه دارى از اوايل دهه 40 شمسى بر اساس تغييرات در سياستهاى كشورهاى سرمايه دارى بزرگ و تحولات در روابط اقتصادى كشورهاى سرمايه دارى پيشرفته و كم پيشرفته صورت گرفت. دولت ايران به عنوان يك كشور سرمايه دارى در حال رشد، سرگرم پيشبرد روابط اجتماعى سرمايه دارى و گسترش نيروهاى توليد در خطوط سرمايه دارى بود كه با وقوع انقلاب سفيد در ايران در سال 1341 اصلاحات ديگرى وضع شد كه منجر به هموار كردن اين فرايند توسعه گرديد. از لحاظ سياسى اوايل سال 1339 سالهايى است كه دولت كندى سرگرم تشويق متحدان خود در جهان سوم و جلوگيرى از غليان عمومى مردم بود كه اين سياست كندى منجر به وقوع انقلاب سفيد در ايران و اتحاد براى پيشرفت با امريكاى لاتين بود و از آن به بعد روابط محسوس اقتصادى بين كشورهاى سرمايه دارى پيشرفته و كم پيشرفته پديد آمد. علاوه براين با وجود ديكتاتورى در دستگاه حكومت، ايران نيز در سيطره ى سرمايه دارى قرار گرفت و به يك نظام سياسى بيمار و دنباله رو سرمايه دارى تبديل شد؛ چرا كه دولتهاى سرمايه دارى در جهان ديكتاتورى بوده و ايران نيز، اشكال مختلف ديكتاتورى را از سال 1332 به بعد در خود ديده است. (هليدى، 1358، 51-66؛ كاتوزيان،

ص: 459

1377، 350-353؛ فوزى تويسركانى، 1380، 220-223)

از ديگر سو، نظام اقتصادى ايران از دهه چهل تا انقلاب اسلامى، نظام اقتصادى وابسته اى بود كه كالاهاى خارجى در كشور ترويج شده و صنايع داخلى رو به ورشكستگى گراييد. با تشديد اقتصاد وابسته ايران، سيل سرمايه خارجى به ايران آغاز گرديد. (امام خمينى، صحيفه امام، 174/5) در اين زمان، شاه ايران در اوايل دهه چهل براى تثبيت مقام و موقعيت خود، مسئوليت برنامه هاى استعمارى سرمايه دارى را برعهده گرفت و از جمله سياستهاى او جهت تسلط استعمارى سرمايه دارى، انقلاب سفيد و سياست اصلاحات ارضى بود كه ورود كالاهاى خارجى به روستاها و شهرهاى ايران را فراهم كرد و تسلط نظام سرمايه دارى و وابستگى اقتصادى شدت گرفت. (امام خمينى، صحيفه امام، 23/4-24)

از آنجا كه، نظام اقتصادى اسلام و روابط اقتصادى در جوامع اسلامى، جداى از نظام و روابط نظام سرمايه دارى است؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 437/5) پياده كردن برنامه هاى اقتصادى اسلامى در برابر اقتصاد بيمار غرب جز از طريق حاكميت اسلام ميسر نيست؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 340/20) ازاين رو انقلاب ايران در مواجهه با نظام اقتصادى حاكم بر جهان كه مبتنى بر اقتصاد غربى است، نظام اقتصادى اى را جايگزين ميكند كه منطبق بر الگوها و ارزشهاى اسلامى است. در اين اقتصاد سالم و اسلامى، رشد و رفاه تحت اصولى چون عدالت و معنويت تحقق مى يابند تا از اين طريق مستضعفين و مسلمانان از فقر و تنگنا خارج شوند. (امام خمينى، صحيفه امام، 444/21؛ آيت الله خامنه اى، 1371/7/15)

مبانى

اشاره

سرمايه دارى محصول دنياى مدرنيته است و با توجه به ماهيت رها و بى قيد نظام سرمايه دارى ميتوان مبانى آن را همسو با مبانى مدرنيته در مادى گرايى، انسان محورى، سكولاريسم، عقل گرايى و اصالت فرد بر جامعه تعريف نمود. (داب، 1352، 58)

مادى گرايى و دنياخواهى

نظام سرمايه دارى، نظامى بر پايه مادى گرايى و دنياخواهى است. در اين مكتب مادى،

ص: 460

اربابان زر و زور از هر طريقى، دست به هدم و هجم انسانيت مى زنند تا به مقصود خود كه اوج لذت و كامروايى در زندگى دنيايى و طبيعت است نائل شوند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1386/5/6؛ 1370/3/26؛ 1379/2/23؛ 1389/2/8) ارزشها در اين نظام، ارزشهايى به دور از انسانيت و معنويت است؛ به طورى كه پيروان اين مكتب، آخرت خويش را فداى زندگى دنياى بى دينِ مادى و لذتهاى آنى آن ميكنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 183/17-186؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1371/4/22؛ 1382/2/10) اين ديدگاه منفعت طلبانه دنيايى، در مكاتب الهى و توحيدمحور مورد نقد قرار گرفته است. (8592معنويت)

تشخص و شرف واقعى در نظام سرمايه دارى، در پول و ثروت و انباشت سرمايه خلاصه ميشود. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1379/6/2) اين خصيصه، در سوداگرى و منفعت طلبى آنها مشهود ميباشد. سوداگرى و استثمار، مشخصه انسان اقتصادى و مادى غرب است. تمدن بورژوازى غرب براى تأمين نيازها و منافع خود به پهنه كارزار با جهان واپس مانده از جمله سرزمينهاى اسلامى گام نهاده و در پى سوداگرايى و سودگرايى، پا را از مرزهاى جغرافيايى فراتر نهاده و شرف انسانى را زير پا گذاشته و با متوسل شدن به زور و خشونت، به برده دارى و بهره كشى از ملل ديگر و استثمار آنها پرداختند. مالتوس از جمله اقتصاددانان غربى مدافع سوداگرى و استثمار است و در انديشه او دريوزگى و جنگ و قحطى و بيمارى از عوامل جدايى ناپذير پيشرفت جوامع هستند. آدام اسميت نيز سود بردن و كاميابى در كارى را، بسته به شيوه اداره درست و منظم امور بردگان ميداند. (حائرى، 1380، 61-83؛ 93-94، 101-102) انباشت سرمايه و مال اندوزى به عنوان يك پديده و بلاى اجتماعى است كه در آيات قرآن نيز مذمت شده است (توبه، 34؛ تكاثر، 1) و در سيره اخلاقى امامان معصوم عليهم السلام نيز، منع شده است. (ابن شعبه حرانى، 1404، 180؛ مجلسى، 1403، 24/70، 81) در اين نگاه، منفعت طلبى و تجمل گرايى و ثروت اندوزى، مذموم و خطرناك است و از وابستگى به دنيا و تعلقات نفسانى نشأت ميگيرد؛ به طورى كه انسان به غير از ماديت چيزى ديگرى را نخواهد ديد و هر آنچه انسان در چاه پرزرق وبرق تجمل و اشرافيت غرق شود از ارزشهاى اصيل انسانى و اسلامى دور شده و صبغه و خوى مستكبران را خواهد گرفت. (امام خمينى، صحيفه امام، 470/8-471؛ 493/17؛ آيت الله خامنه اى، 1373/10/15؛ 1386/1/1)

ص: 461

انسان محورى

نگرش اومانيستى در نظام سرمايه دارى، اين گونه است كه انسان، مدار و معيار و محور همه چيز است. (عالم، 1387، 1؛ آربلاستر، 1367، 140، 148؛ ديويس، 1378، 28) از اومانيسم برداشتهاى گوناگونى شده است؛ در يكى از برداشتها كه نظام سرمايه دارى بر آن بنا شده است، «آزادى مطلق» از مهمترين مؤلفه هاى آن ميباشد. (آربلاستر، 1367، 148-149) براساس اين برداشت، اراده و خواست بشر، ارزش اصلى، بلكه منبع ارزش گذارى محسوب شده و ارزشهاى دينى كه در عالم اعلى تعيين ميشوند، تا سرحدّ اراده انسانى سقوط ميكند. (آربلاستر، 1367، 148-149) اتكاى مطلق و افراطى انسان به خويش و احساس «بى نيازى و طغيان در مقابل خالق و پروردگار»، «خودتنهاانگارى انسان» و «خودمحورى انسان» عناوينى است كه هر يك ميتواند محتواى اين پيام را آشكار سازد. (ديويس، 1378، 27-28) اين نگاه انسان را به عنوان علت فاعلى و غايى تلقى ميكند و به صورتى خواسته يا ناخواسته او را به طغيان هر چه بيشتر در مقابل خداوند ميكشاند. (هادوى نيا، 1387، 243-244)

از آنجا كه بشر فطرتاً گرايش به پرستش دارد؛ هنگامى كه خدا پرستش نشود شيطان و نفس امّاره جايگزين شده، خدامحورى به عنوان مبناى حقيقى هستى شناسى از چشم و دل غربى محو گرديده و انسان محورى (اومانيسم)، لذت گرايى و مالكيت مطلق فردى جايگزين ميگردد و دچار از خودبيگانگى خواهد شد. (نصرتى، 1393، 110-111) ازاين رو، مالكيت فردى در اسلام با مالكيت فردى مورد نظر در سرمايه دارى متفاوت است. اسلام مالكيت فردى و آزادى توليد را در صورتى مى پذيرد كه بر محور رفع احتياجات اجتماع انسانى صورت پذيرد. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 119/19؛ 568/20)

در بين موجودات ملموس و محسوس جهان، اين فقط انسان است كه ميتواند هويت واقعى خود را دگرگون سازد، يا آن را تعالى بخشد يا آن را دچار ركود و سقوط كند. هويت واقعى انسان در بينش قرآن، روح اوست كه از خداوند نشأت گرفته و به سوى او باز ميگردد. هستى انسان عين ربط به خداست و بريدن و جدا شدن انسان از خدا، هويت واقعى او را درپرده ابهام فرو ميبرد و اين حقيقتى است كه در مكتبهاى غير الهى و دنيوى مورد غفلت يا انكار قرار ميگيرد و تنها به بعد مادى انسان توجه شده است، ارزشهاى معنوى

ص: 462

و ايده آل هاى انسانى تا حد امور مادى تقليل مى يابد و بدين ترتيب انسان از هويت واقعى خود غافل شده و دچار از خودبيگانگى خواهد شد. (رجبى، 1380، 61، 64-67)

ازاين رو، هرچند در منطق اسلام به كرامت انسانها تأكيد بسيارى شده است اما بين منطق اسلام و اومانيسم غربى، تفاوت زيادى وجود دارد. (آيت الله خامنه اى، 1379/9/12؛ 1389/9/10) در نظام سرمايه دارى، ارزش انسان نه تنها به اصالت انسانيت ختم نميشود؛ بلكه اصالت انسان به جنبه هاى حيوانى و سبعيت اوست. (مطهرى، مجموعه آثار، 26/2) انسان در الگو و نگاه اسلامى موجودى دو بُعدى است كه صبغه ى طبيعى و الهى دارد؛ اما در نگاه اومانيستى، انسان يك موجود مادى محض است و هدف او لذت جويى، كامجويى و بهره مندى از لذائذ زندگى دنياست. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 34/4؛ 514/8؛ آيت الله خامنه اى، 1386/2/35) در جهان بينى اسلامى، ثروت و قدرت و علم، وسيله اى است براى تعالى انسان، (امام خمينى، صحيفه امام، 360/4؛ همو، بى تا «ب»، 20) درحالى كه در جهان بينى اومانيستى، ثروت و قدرت و علم، هدف ميباشد و انحصار قدرت در اين نظام، به تحقير انسانها، جنگ و كشتار و از بين بردن ارزش و كرامت انسانى مى انجامد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 236/16-239؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1374/9/29؛ 1389/8/4؛ همو، مكتوبات، 1371/3/13)

سكولاريسم

از ديگر مبانى نظام سرمايه دارى، سكولاريسم است كه ريشه در دنياگرايى دارد و گرايشى است كه مروج بى دينى و حذف دين و بى اعتنايى به آن و نيز نفى معنويت در ساحتهاى مختلف زندگى انسانى (بيات، 1390، 270-277) و به تعبيرى، دنياى مادى منهاى دين در همه ابعاد است. (آيت الله خامنه اى، 1384/6/8) سكولاريسم در پى غيرقدسى كردن يا غير دينى كردن و به عبارتى عرفى كردن امور است. در پى فرايند عرفى شدن و جداانگارى دين و دنيا كه سكولاريسم دنبال ميكند، بسيارى از حوزه هاى بشرى با خارج شدن از نظارت ماوراى طبيعت، به سوى عقلانيت خودبنياد سوق داده ميشود. دين و نهادها و فعاليتهاى دينى اهميت خود را از دست داده و به حاشيه رانده ميشود. (الياده، 1374، 126-129؛ براون، 1375، 231) طرح جدايى دين و سياست، حاصل اقدامات و برخوردهاى متحجرانه ارتجاعى اربابان

ص: 463

كليسا با مردم مغرب زمين بود كه حاكمان جوامع غربى، براى رهايى از اين اقدامات كليسا با بيرون راندن آنها از صحنه سياست، سهم دين را از سياست ناديده انگاشتند و به دليل اصالت دادن به انسان و آزادى مطلق او، طرفداران نظام سرمايه دارى گام به گام به سوى سكولاريسم و بى دينى و رواج ماديگرى حركت نمودند. (راسل، 1365، 433؛ جعفرى، 1370، 8-20)

در نظام سرمايه دارى كه دين از تمام جنبه هاى زندگى رنگ ميبازد، محاسبات مادى و منفعت طلبى هاى فردى به دور از ارزشها، كمالات و اخلاق انسانى شكل ميگيرد و جامعه از معنويت گرايى فاصله گرفته و به سمت ماديت سوق خواهد يافت. (آيت الله خامنه اى، 1388/6/20) در انديشه انقلاب اسلامى، دنياى استكبار به عنوان دنياى ظلم و تجاوز و تهى از معنويت و اخلاق و «سكولاريسم» به عنوان نقشه ديرينه استعمار در انحراف ملتها، مورد نقد قرار گرفته است و همواره بر نقش مؤثر دين تأكيد نموده و آن را طراح و پيشواى زندگى دنيوى مردم در تمام زمينه ها قلمداد نموده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 41/6؛ آيت الله خامنه اى، 1384/3/14؛8592 سكولاريسم)

عقلانيت خودبنياد

به دنبال اومانيسم و محور قرار گرفتن انسان و آزادى مطلق او در نظام سرمايه دارى و رواج انديشه هاى سكولاريستى، «عقلانيت خودبنياد» تنها منبع شناخت براى انسان مدرنيته قرار گرفت. از ديدگاه طرفداران سرمايه دارى، انسان موجودى است ذاتاً عقلانى كه بالغ و عاقل و مسلط بر همه چيز است و نيازى به دخالت دين و ساير نهادها در فعاليتهاى خود ندارد و از راه عقل، ميتواند كوتاه ترين راه را براى رسيدن به اهداف خود برگزيند. در اين نظام، بشر وامدار عقلانيت و تفكر عقلى خويش است. (خالقى، 1379، 52-54؛ ميرمعزى، 1380، 19-20) در انسان تك بعدى و مادىِ سرمايه دارى، قوه ى عقل، بالاترين استعداد آدمى و يگانه منبع دانش و معيار حقيقت است كه با هر مسئله اى كه در امور ماوراء طبيعى باشد مخالفت ميكند؛ ازاين رو، چنانچه عقل بشرى از حوزه تجربه كه حوزه شناخت بشر مدرن است پا را فراتر نهاده و با امور ماوراء طبيعت مواجه شود دچار تناقضات خواهد شد. (توماس، 1379، 190؛ فولادوند، 1377، 27، 31) انديشمندان غربى، خردگرايى را بهترين راه حل و كاراترين وسيله و ابزار

ص: 464

موجود در دستيابى به هدف ميدانند و از ديدگاه ايشان عقلانيت، عبارت از هر فعاليتى است كه بر پايه شناخت دقيق روابط ميان انسانها با ابزارها و محيطشان، براى دستيابى به كارايى بيشتر در سازمان يافتن زندگى انجام ميشود. (آوى، 1368، 303) به همين جهت، از ديدگاه اقتصاددانان غربى، از عقلانيت و حسابگرى، به روح و ماهيت نظام سرمايه دارى تعبير شده است. (زرشناس، 1380، 18؛ بشلر، 1370، 47-48؛ داب، 1358، 59-60)

علت اصلى سرگردانى دنياى غرب، جدايى عقل از دين و عقل بسندگى ميباشد. آزادى فردى در كشورهاى سرمايه دارى غرب، متكى بر اصل راسيوناليسم و خردگرايى است و از ديدگاه راسيونالها، انسان داراى جامعيت عقلانى است كه براى جهت دهى به فعاليتها و رسيدن به اهداف خود، نيازى به دين و مذهب نخواهد داشت. و به دليل جدايى عقلانيت از دين و شريعت است كه انسانها در تأمين منافع خود از هيچ عملى فروگذار نكرده و بيشترين خشونتها و برترى طلبى ها را مرتكب ميشوند. (قاسمى، 1385، 205-208) در انديشه اسلامى، عقلانيت محض، تأثير چندانى در نوع بشر نداشته، در صورتى كه، تلازم دين و عقل مايه ارتقاء جوامع بشرى است. (مطهرى، مجموعه آثار، 33/2؛ 166/21-168؛ آيت الله خامنه اى، 1384/2/19)

بر همين مبنا، عقلانيت جديد كه در تمدن غرب ظاهر شد، از ديدگاه اسلام مورد نقد قرار گرفته و اسلام با رويكرد دينى به عقلانيت مينگرد و عقلانيت را در ترابط دين به شمار مى آورد. اسلام، اين نوع عقلانيت جوامع مدرن را تنها، براى اداره امور جامعه و حوزه هاى مختلف زندگى لازم ميداند؛ اما از آنجا كه براى انسان ابعادى فراتر از ابعاد مادى قائل است، عقل انسان را در كشف عوالم بالا، بدون هدايت منبع وحيانى ناقص ميداند؛ ازاين رو، براى رسيدن به سعادت و رستگارى واقعى، علاوه بر ساحت عقلانى، توجه به مسائل معنوى و شهودى و همراهى وحى نيز لازم ميباشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 175/4، 188؛ 222/21)

فردگرايى

يكى ديگر از مبانى نظام سرمايه دارى، اصالت فرد يا تقدم هويت فرد بر جامعه است. در نظامى كه تنها منافع مادى افراد مورد توجه است، تضاد روشنى ميان منفعت مادى فرد

ص: 465

با منافع اجتماعى ديده ميشود (ر. ك: ژيد، 1370، 135/1-136) و پذيرش تضاد منافع مادى افراد با جامعه، محدود ساختن آزادى فرد در سقف منافع شخصى ميباشد. (نمازى، 1374، 79-80) در مكتب سرمايه دارى، سر لوحه سياستها، رسيدن به منفعت شخصى انسان سرمايه دار است و چيزى به نام عدالت اجتماعى و رفاه مردم وجود ندارد. انباشت سرمايه و تكاثر ثروت از هر طريق، راهى مهم در رسيدن به منافع استعمارى و استكبارى آنهاست و چه بسا ممكن است كه به ضرر و زيان عموم مردم باشد. حاكميت فرمانروا بر انسانها، ايدئولوژى و زير بناى غلط و ناصحيح نظام سرمايه دارى در زيرپاگذاشتن مصلحت اجتماع ميباشد كه در نظام دينى، اين انديشه و عقيده مطرود بوده و مصالح جمع بر منفعت فرد ترجيح مى يابد. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 760/13؛ امام خمينى، صحيفه امام، 91/21؛ آيت الله خامنه اى، 1371/7/15؛ 1372/5/12) در جامعه توحيدى كه برپايه ارزشهاى اسلامى است؛ اصالت جامعه در گرو اصالت فرد و خودسازى او خواهد بود و هرگونه آزادى مطلق و آنارشيست و هرج ومرج در نظام اسلام راهى ندارد و آزاديها در گرو قوانين نظام اسلامى است و چنانچه مفسده اى براى فرد و جامعه در برداشته باشد، طرد خواهد شد. (حسينى بهشتى، 1381، 78-80)

اهداف نظام سرمايه دارى

اشاره

هر مكتب فكرى اهداف و خواسته هايى دارد كه بر پايه آنها تلاش ميكند تا جامعه را بدان سو سوق دهد. اختلاف اهداف در نظامها، ناشى از نگرشهاى گوناگون به سعادت انسان و جامعه است. هدف غايى در نظام سرمايه دارى، رسيدن به رفاه مادى بى حدومرز و لذت براى خود است كه با به كارگيرى اهداف ميانى ديگرى چون: آزادى اقتصادى، رشد اقتصادى، رقابت آزاد و افزايش سود به تحقق مى پيوندد. (كاپلستون، 1362، 141/5؛ ر. ك: اسميت، 1357، 56-75، 223-224؛ نمازى، 1374، 70-71) در بينش سرمايه دارى، سعادت انسان با رفاه مادى اش برابر ميباشد. رفاه مادى يا به تعبيرى سعادت فرد، به معناى دستيابى به بيشترين لذّت مادّى با كمترين درد است و رفاه عمومى از جمع جبرى رفاهِ تك تكِ افراد حاصل ميشود. بنابراين، هدف غايى نظام سرمايه دارى تأمين بيشترين لذّت مادى براى بيشترين افراد است. بدين سبب، اين نظام، مادّىِ صرف است و به فراتر از ماده و ماديات راه ندارد.

ص: 466

(كاپلستون، 1376، 39/8، 44-45؛ ميرمعزى، 1390، 206) در اين نظامها، ماشين، پول و سرمايه، جاى و محلى براى عواطف انسانى و معنويات باقى نميگذارد و سياست در خدمت اقتصاد به كار مى افتد و به ظاهر، جامعه با اين سيستم، در حال رفاه شناخته ميشود. (مطهرى، مجموعه آثار، 496/20-497)

هدف نهايى واقعى نظام سرمايه دارى، غلبه ى مادى گرايى است (امام خمينى، صحيفه امام، 183/17-184) و منفعت طلبى مادى و شيطنت صرف، ارزشهاى اصيل آن مى باشند. (امام خمينى، صحيفه امام، 166/8) منفعت مادى اين نظامها، حمايت از ديكتاتورها را در پى دارد كه گاو شيرده آنها هستند و برطبق منافع آنها عمل ميكنند و سياست آنها، مخالفت با هر نظامى است كه با معنويت و عدالت رفتار ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 361/7؛ 271/20)

انسان غربى، اهداف ميانى خود را در صحنه غير متوازن اقتصادى و اجتماعى دنبال ميكند كه اين حاكى از نفع پرستى و اصالت فرد در اين نظام است. اما در نظام اسلامى اصالت رفاه مردود است؛ اسلام با توجه به رفاه و بهبود معيشت زندگى، رفاه و امكانات مادى را وسيله اى براى رسيدن به تعالى معنوى ميداند تا انسانها، بدين وسيله به مقصد نهايى و سعادت واقعى كه رسيدن به درجات عالى انسانى و معنوى است، نائل شوند. (امام خمينى، صحيفه امام، 291/7-292، 531؛ آيت الله خامنه اى، 1386/2/19) چه بسا اگر انسان در تعالى معنوى پيشرفت كند به بالاترين مقام ميرسد ولى اگر صرفاً به زندگى مادى و افزايش رفاه توجه داشته باشد به مرتبه حيوانيت ميرسد. (امام خمينى، صحيفه امام، 37/14) اسلام همواره سعادت مادى و معنوى مردم را دنبال نموده و با هر گونه فساد و تبعيض و زورمدارى و چپاولگرى مخالف است و در آن، رفاه مادى همواره در كنار معنويت به ميدان آمده است، (آيت الله خامنه اى، 1382/3/14؛ 1389/1/1) و با تعديل ثروت، رفاه مادى را براى عموم مساوى دانسته و عدالت اجتماعى را برقرار ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 201/4؛ آيت الله خامنه اى، 1384/2/18)

اهداف ميانى

آزادى اقتصادى. آزادى در نظام اقتصادى سرمايه دارى، آزادى بى قيدوشرط است كه هيچ محدوديتى نمى پذيرد و توليد و توزيع به نفع خواسته هاى شخصى افراد و انباشت

ص: 467

سرمايه آنهاست. در اين نوع آزادى، دخالت دولت در امور اقتصادى به زيان آنها شناخته ميشود. (ژيد، 1370، 143/1؛ هايلبرونر، 1370، 71-72؛ نمازى، 1374، 70-71) درحالى كه اين نوع آزادى در دين اسلام مورد نقد قرار گرفته (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 464/15-465) و فعاليتهاى اقتصادى با قيودى مطرح ميشود كه اين قيود را شرع مطرح ساخته و مى بايستى بر طبق قوانين شرع و مصالح جامعه باشد (امام خمينى، صحيفه امام، 437/5؛ فراهانى فرد، 1385، 87-91؛8592 آزادى) و اين آزادى، آزادى در چهارچوب ارزشهاى اسلامى و انسانى است كه با آزادى آدام اسميتى غرب و ديكتاتورى اقتصادى سر و كارى ندارد. (آيت الله خامنه اى، 1390/7/24) آزادى اقتصادى در غرب، انحصار و تصاحب موقعيتهاى اقتصادى در دست افراد معدود به وسيله تقلب و زور و مبتنى بر اصل ثروت و رسيدن به اوج سرمايه دارى و توانگرى اقتصادى است. (آيت الله خامنه اى، 1391/8/23) در اين نظام حد آزادى را منافع مادى تشكيل ميدهد و چنانچه اين منافع به خطر بيفتد، آزادى هم محدود خواهد شد. (آيت الله خامنه اى، 1377/6/12)

رشد و توسعه اقتصادى. از منظر نظام سرمايه دارى، نابرابرى و تمركز ثروت و درآمد در دست افراد معدود و پس انداز سرمايه توسط سرمايه داران منجر به رشد توليد جوامع خواهد شد. از آنجا كه رشد توليد به مفهوم افزايش سرجمع كل لذت در جامعه است؛ ازاين رو توليد بيشتر كالاها نقش مهمى در سعادت اجتماعى به معناى فايده گرايانه آنها خواهد داشت. يكى از اقتصاددانان غربى، پيرو انديشه هاى نفع گرايى و آزادى فردىِ «بِنتهام» و جانبدارى بى قيدوشرط از اقتصاد سرمايه دارى، در پى حمايت از تجارت آزاد اقتصادى، رشد اقتصادى و تداوم آن را در تقسيم كار و وسعت بازار توليد دانسته است. (رافائل، 1375، 61؛ هايلبرونر، 1370، 47؛ كاپلستون، 1376، 38/8-40) در نظام سرمايه دارى توليد بيشتر به همراه توزيع نابرابر سود، فقر و بى عدالتى را در جامعه به وجود مى آورد و از اين ديدگاه، بى عدالتى و فقر اگر منجر به لذت گرايى شود مطلوب است. (اسميت، 1357، 223-224؛ مير معزى، 1390، 207) بنابراين، يكى از اصول اوليه اقتصاد سالم، رشد و افزايش ثروت است. (مطهرى، مجموعه آثار، 405/20) در نظام سرمايه دارى، رشد و شكوفايى اقتصادى در راستاى ازدياد ثروت و توليد، صورت گرفته و چه بسا اين تكثر ثروت، منجر به تبعيض و بى عدالتى ميشود كه از نظر آنان مانعى نخواهد داشت. (مطهرى، مجموعه آثار، 406/2-407؛ 1006/15؛ آيت الله خامنه اى، 1372/5/12) اما در نظام اقتصادى سالم

ص: 468

اسلامى، رشد و توسعه اقتصادى و افزايش ثروت، در گرو قطع وابستگى و نفوذ بيگانگان ميباشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 404/2)

رقابت آزاد. در نظام سرمايه دارى، رقابت به منظور تلاشى جهت بهره ورى بيشتر و رسيدن به امتيازات اقتصادى است كه بر پايه آزادى فردى، مالكيت خصوصى و نفع شخصى شكل ميگيرد. (نمازى، 1374، 71) از طرفى رشد اقتصادى در پيشرفت و نوآورى است. رقابت در نظام سرمايه دارى، افراد را وادار خواهد ساخت كه براى بقاى خويش، راه و روش عقلانى پيش گرفته و عمدتاً از طريق رقابت گروه كوچكى از افراد نسبتاً خردگراتر، ديگران را وادار مى سازند براى برترى جستن، رقيب آنها شوند. در جايى كه رفتار عقلايى، نيازهاى فرد را فراهم سازد، روشهاى عقلايى به تدريج شكل ميگيرد و با تقليد انتشار مى يابد. كوشش در جهت نوآورى، يعنى سير كردن روشهايى غير از روشهاى متداول، سيرى كه طى آن توانايى تفكر توسعه مى يابد و هر گاه در هر زمينه اى، رقابت، ضد ارزش تلقى شود و از آن ممانعت به عمل آيد، امكان نوآورى محدود و راه پيشرفت انديشه و عمل مسدود ميگردد. (غنى نژاد اهرى، 1376، 215-233؛ مير معزى، 1380، 36) رقابت در نظام سرمايه دارى، رقابت بين گروه ها و تمركز ثروت در دست آنها و بى اختيارى مردم در اين زمينه است، (مطهرى، مجموعه آثار، 172/15؛ آيت الله خامنه اى، 1381/7/30) و اين نوع رقابت در نظام اسلامى، مورد نقد واقع شده و تعاون و همكارى جايگزين آن شده است. تكيه بر عدالت، عنصر اصلى در نظام جمهورى اسلامى ايران و محورى ترين اصل يك حركت الهى است (آيت الله خامنه اى، 1382/5/15؛ 1382/8/23) و نيازمند به عقلانيتى است كه در مسير خود، توسط به كارگيرى عقل و خرد، دچار گمراهى و اشتباه نشود، ازاين رو، عقلانيت، شرط رسيدن به عدالت است و از ديگر سو، نيازمند به معنويت است، چون اگر براى خدا در مسير اجراى عدالت گام بردارد، ميتواند با دشمنان عدالت به مقابله برخيزد. بدين ترتيب جامعه اسلامى، تمركز ثروت در دست افرادى معدود را نمى پذيرد و از اين ديدگاه، توليد ثروت نيز بايد با نگاه عدالت محور باشد و امكانات كشور، عادلانه و عاقلانه بين مردم تقسيم شود. (امام خمينى، صحيفه امام، 255/8؛ آيت الله خامنه اى، 1383/3/25؛ 1384/6/8؛ 1388/7/2؛ 1390/3/14)

افزايش سود. اصل نظام سرمايه دارى، نظام كارفرمايى است. ازاين رو كارفرمايان، صاحبان

ص: 469

سود هستند و كارگران نيز در مقابل كار خود دستمزد معينى دريافت خواهند كرد. در اين نظام، رنج واقعى به عهده كارگران است و اربابان سرمايه به وسيله نظام بهره، اقتصاد خود را رونق داده و با توليد و تقاضاى بيشتر، سود بيشترى عايد آنها خواهد شد، درحالى كه كارگر هيچ سهمى از اين سود نخواهد داشت. قدرت اقتصادى صاحبان سرمايه در اين نظام چنان است كه هيچ مسئوليتى در برابر افراد ديگر نداشته و در زمان ركود و كاهش تقاضا، با كاهش عرضه و بيكاركردن عده اى از كارگران، حداقل سود خود را حفظ خواهند كرد. (اسميت، 1357، 58-76؛ مطهرى، مجموعه آثار، 480/20-481؛ مير معزى، 1380، 91-92)

نظام سرمايه دارى، نظامى متكى بر سود سرمايه و درآمدهاى كلان فعاليتهاى اقتصادى و به كارگيرى نيروى كارى ارزان و استثمار است (مطهرى، مجموعه آثار، 710/15-711؛ 232/24؛ ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 509/4؛ آيت الله خامنه اى، 1369/11/19) كه پيشرفت آنان نيز، در گرو افزايش سود، رشد مادى و ازدياد ثروت ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1386/2/25)

سود سرمايه و افزايش ثروت در نظام سرمايه دارى چنان است كه رشد علمى و فرهنگى و سياست مصرف گرايى آنها نيز بدين منظور صورت ميگيرد. از ديدگاه جوامع مادى گراى غربى كه همه مسائل با نگاه مادى نگريسته ميشود، پيشرفت در علم و تكنولوژى و نوآورى و بروز روشهاى توليدى، علت العلل دگرگونى ها و تحولات به حساب مى آيد و همه اين دگرگونيها ناشى از انگيزه سودجويى است - كه خاص جوامع پول مدار غربى است - و با جوامع ديگر كه بر مدار ايمان و عقيده و معنويات تشكيل يافته اند و پيشرفت در تكونولوژى را يكى از عوامل دگرگونى به حساب مى آورند و نه علت العلل آن، مغايرت دارد. (نقوى، 1377، 127-130) به همين جهت، رشد علم و تكنولوژى و پيشرفتهاى گسترده در زمينه هاى علمى و فرهنگى و فكرى جامعه بورژوازى غرب، براى بالابردن سطح كيفى و كمى امور مادى زندگى است. ازاين رو نياز هرچه بيشتر آنها به مواد خام و نيروى كار ارزان و گسترش بازرگانى و بازار فروش و فرآورده هاى صنعتى سبب شد كه كشورهاى پيشرفته به واسطه برخوردارى از دانش و كارشناسى فنى و صنعتى، برنامه هاى فزون خواهانه و بهره كشانه خود را در پيشبرد زندگى مادى بشر از حالت ابتدايى به سوى كمال نسبى كه همان رفاه مادى است؛ به شيوه بنيادى در چهارچوب سوداگرى و سودگرايى پى گيرند. (حائرى، 1380، 23-25)

ص: 470

دولتهاى غربى دانش و تكنولوژى را به نحوى در جوامع شرقى صادر ميكنند كه بيشترين نفع را براى آنان داشته باشد و باعث تداوم سلطه استعمارى آنها شود. (امام خمينى، صحيفه امام، 470/10؛ آيت الله خامنه اى، 1376/9/18)

مصرف گرايى. به موجب پيشرفتهاى تصاعدى تكنولوژى در نظام سرمايه دار غربى، كارخانه دارهاى بزرگ، براى فروش كالاهاى خود و دستيابى به سود بيشتر، نيازمند بازارهاى جديد، در كشورهاى ديگر بودند كه دسترسى به آن مشروط به دو عامل بود: يكى اينكه محذورات سياسى نداشته باشند و بتوانند كالاهاى خود را آزادانه در بازارهاى دنيا بفروشند و دوم اينكه، تقاضا وجود داشته باشد و محصولاتى كه در غرب توليد ميشود، خريدار داشته باشد. ازاين رو كارخانه دارهاى بزرگ براى تحقق شرط اول، غرب را به استعمار سياسى - نظامى تشويق نموده و از اين طريق توانستند شرايط سياسى را براى سرازير كردن كالاهاى خود و به يغما بردن مواد اوليه و منابع زيرزمينى كشورهاى جهان سوم فراهم سازند. (نقوى، 1377، 137-138) براى تحقق شرط دوم، غرب را تشويق نمودند كه با تحميل عادات و رسوم و قالبهاى فكرى و فرهنگى خود، راه را براى توليدات و محصولات كارخانه هاى خود و تقاضاى آن ايجاد كنند. ازاين رو، سرمايه دارى براى رواج فرهنگ مصرف به دو روش زور و تزوير متوسل شد. با توسل به روش زور، توانست بازارهاى خود را در كشورهاى جهان سوم به دست آورد و با توسل به تزوير توانست در فرهنگ مردم نفوذ كرده و به اشاعه فرهنگ مصرف گرايى بپردازد كه سرمايه دارى ماشينى نقش مهمى را در اين استحاله و تحميل عقايد داشته است. (نقوى، 1377، 138-139)

ازاين رو، مصرف گرايى نوعى فرهنگ متناسب با نظام سرمايه دارى است كه موهبتى براى انباشت مازاد آنها تلقى ميشود. در واقع بقاى نظام سرمايه دارى در گرو فروش هر چه بيشتر كالا در بازارهاى جهانى، طبق اميال مردم است و از آنجا كه اميال، نسبت به نيازها حدى ندارند، با انحراف توليد از كالاهاى مورد نياز جامعه، تقاضاى كالاهاى لوكس و تجملاتى افزايش يافته كه به دنبال آن، قيمتها نيز افزايش پيدا كرده و اين افزايش قيمت به معناى افزايش سود حاصل از توليد اين كالاها است. (زارعى، 1388، 82-83؛ مير معزى، 1388، 36-37)

گسترش فرهنگ مصرف گرايى، متناسب با نظام سرمايه دارى است كه همه فرهنگهاى

ص: 471

نفوذناپذير بومى، منطقه اى، ملى و محلى را تهديد ميكند و فرهنگ مصرف گرايى، جهان را تسخير ميكند و فرهنگ، فرهنگ اقتصادى ميشود. از آنجا كه فرهنگ اقتصادى شده به واسطه نمادها مبادله ميشود، ارزشها و سليقه هاى معين را از مكانهاى اجتماعى و جغرافيايى خاص رها كرده و نهادها و ساختارهاى اجتماعى سياسىِ مرزآفرين را بى اعتبار ميكند. فرهنگ مصرفى با تعديل و تخريب طبقه بندى فرهنگى، نوعى همگونى فرهنگى جهانى را پديد مى آورد. ازاين رو، اين پديده، نقش اصلى را در بقا و رشد سرمايه دارى ايفا ميكند (شولت، 1382، 82-83) و بلاى بزرگى است كه فقر و شكاف طبقاتى را عميق تر ميكند. (آيت الله خامنه اى، 1381/9/15) در ايران رژيم پهلوى نيز، سياست شاه در صنعت و كشاورزى، وابسته شدن به قدرتهاى بزرگ بوده است كه با توسعه صنايع مصرفى و مونتاژ و وابسته به صنايع اجانب، ايران را به بازار فروش فراورده هاى غربى و جامعه ايران را به يك جامعه مصرفى تبديل نمود. (امام خمينى، صحيفه امام، 370/3؛ 506/4؛ 54/5، 390؛ 448/21؛ آيت الله خامنه اى، 1375/2/26) ازاين رو، فساد اخلاق و تباهى جوانان، لذت جويى بيشتر و ارزشها را با پول سنجيدن، چپاول منابع و وابستگى و عقب ماندگى حاصل از آن، از اهداف استعمارى رژيم پهلوى به شمار مى آمد كه در فرايند مدرنيزه كردن براى مصرفى كردن جامعه، بدان پرداخت. (امام خمينى، صحيفه امام، 408/5؛ 438/15؛ 471/18؛ 417/21؛ آيت الله خامنه اى، 1368/9/15؛ 1371/9/25؛ 1378/7/9) به طورى كه اين مصرف گرايى و وابستگى به غرب، در باور و عقايد انسانى نيز تأثيرگذار بوده و بسيارى را غرب زده نمود. (امام خمينى، صحيفه امام، 84/16؛ آيت الله خامنه اى، 1385/8/18)

عوامل و حاميان نظام سرمايه دارى

اشاره

به دنبال مالكيت خصوصى و آزادى مطلق اقتصادى و با رشد روزافزون توليد و حاكميت قدرت سرمايه دارى در غرب، تفكر مسلطى در اروپا شكل گرفت كه خود را نژاد برتر و ساير ملل را برده و فرمانبردار خويش دانسته و خود را سزاوار اداره دنيا ميدانستند. به همين جهت، اعتقاد به برترى نژادى و انكار واقعيتهاى جهان از سوى انسان مادى و از همه مهمتر قدرت مادى، سبب تشكيل حكومتهايى شد كه بر مبناى ماديت، نشو و نما يافته و از ارزشهاى معنوى فاصله گرفته و هدفى جز رسيدن به بالاترين سطح از رفاه مادى

ص: 472

ندارند. (منصورى، 1378، 25-28) نظام سرمايه دارى كه صورت نمونه مدرنيته غربى، مبتنى بر خودبنيادى و انسان گرايى است سعى بر آن داشت كه عالم و طبيعت را كه منبع بى شمار انرژى شمرده ميشود، تحت تصرف خود در بياورد. به دليل همين روحيه استيلا و قصد تصرف در عالم و آدم بود كه دوران اصالت خرد انسانى در انفكاك با وحى الهى بود. اين نظام همواره براى رسيدن به مقاصد و منافع مادى از دو مجراى اقتصاد و فرهنگ وارد شده و به وسيله دو عامل وابستگى اقتصادى و تحميل فرهنگ غربى خود بر جوامع شرقى و بى هويت ساختن و مغفول شدن آنها از فرهنگ بومى و اصيل خود استفاده نموده است. بحران در فهم تجدد در فضايى تهى از تفكر عقلانى باعث شد كه برخى شيفته ظواهر مدرنيته و دستخوش بى هويتى قرار گيرند و به مروجان و حاميان آن تبديل شوند. (نقوى، 1377، 137؛ آباديان، 1375، 10-12) ازاين رو، ميتوان حاميان سرمايه دارى را به سه دسته تقسيم نمود:

روشنفكران غرب زده

در اواخر قرن نوزدهم و قرن بيستم، زمامداران شرق، اشراف را براى تحصيل علم به غرب فرستادند و در اين ميان، برخى از سفرا كه روشنفكر ناميده ميشدند؛ به محض آشنايى با انديشه هاى غربى، شيفته فرهنگ و تفكر غربى شدند و بدون توجه به تفاوت خاص شرايطى و فرهنگى مشرق زمين با اوضاع آن ديار، درصدد اين بودند كه اين ايده ها را در جهان اسلام پياده كنند. آنها حامى بى چون وچراى غرب بودند و فرهنگ غرب را ستوده و چاره حل تمامى مسائل شرق را، در تقليد كوركورانه و اقتباس راه و روش غرب در تمام زمينه ها ميدانستند. آنها با دورى و بيگانه شدن از سنن و مذهب ملى خود و براى اداى حق اربابان غربى خود، نواميس جامعه اسلامى را به باد تمسخر گرفته و به نوعى، دلال غرب بوده و به عنوان حامى بزرگى در گسترش فرهنگ غرب سهم بسزايى داشته اند. (امام خمينى، صحيفه امام، 415/21؛ آيت الله خامنه اى، 1371/5/21؛ 1385/8/18؛ نقوى، 1377، 153) اين غرب زدگى روشنفكران، نشان از وابستگى فكرى و بيگانه شدن با فرهنگ بومى خويش بود و مروج سرمايه دارى است كه ميتوان، تنها راه رهايى از آن را، استقلال فكرى برشمرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 79/10؛8592 روشنفكرى)

ص: 473

مدگرايان

عنصر مكانيكى و غير انسانىِ حامى سرمايه دارى در جوامع شرقى، مصرف كنندگان محصولات و فراورده هاى غربى يا همان مدگرايان هستند؛ كه در پى واردات كالاهاى غربى و ترويج فرهنگ مصرفى به وجود آمدند. استعمارگران با تبديل جوامع اسلامى به بازار آزاد و مصرف كننده ى فرآورده هاى غربى، پديده مدگرايى را به وجود آورده كه در تمام زمينه ها از جمله خوراك، پوشاك، مسكن و حتى رفتار آدميان نيز مشهود است و چه بسا هر فرآورده اى روش و سويه به خصوصى را با خود به همراه مى آورد كه به نوبه خود، باور انسان را تغيير ميدهد. (نقوى، 1377، 173)

ميل به مدگرايى، تنوع طلبى و بيشينه شدن مصرف را به دنبال دارد كه اين خود، براى جامعه، بلاى بزرگى است كه منجر به اسراف و هدر رفتن پول و سرمايه ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1381/9/15) ازاين رو، دل بسته كردن به زينتهاى ظاهرى و مُد، به عنوان دست مايه هايى براى خوش گذرانى زنان و جوانان و تحقير و مبتذل جلوه داده آنان، انگيزه استعمار در جوامع، براى رسيدن به مقاصد خويش بوده است. (آيت الله خامنه اى، 1368/10/26؛ 1370/8/22) در اين زمينه نيز، اسلام با تنوع و تحول در ارزشها و مدگرايى و نوگرايى در صورتى كه افراطى و ناشى از رقابتهاى كودكانه و دنباله روى اروپا نباشد، موافق است. (آيت الله خامنه اى، 1383/4/17)

دولتهاى دست نشانده

يكى از شيوه هاى غرب براى تحت سلطه گرفتن كشورهاى مستقل، روى كار آوردن رهبران و دولتمردان دست نشانده و مزدور است كه عامل اصلى بدبختى مسلمانان است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 383/1) رهبران وابسته كسانى هستند كه با دخالت قدرتهاى بزرگ، روى كار آمده و به راحتى در امور دولتهاى ضعيف دخالت نموده و اهداف خود را دنبال ميكنند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 160/1؛ آيت الله خامنه اى، 1381/9/7) بدين ترتيب آنان ابزارى براى عقب نگه داشتن ملتها، محروميت آنها و استمرار غارت، چپاول و سركوب خواهند بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 184/6؛ آيت الله خامنه اى، 1381/9/7؛ 1386/6/12) ازاين رو، دولتهاى دست نشانده، با فراهم نمودن زمينه استمرار سلطه بيگانگان، خائن به اسلام و كشور محسوب ميشوند

ص: 474

و مى بايستى از آنها دورى كرد و به مقاومت پرداخت. (امام خمينى، بى تا «الف»، 552/1) از جمله اين حكومتهاى دست نشانده و اجيرشده استكبار، رژيم پهلوى در ايران بود كه برخلاف خواست ملت و براى حفظ منافع اجانب، از سوى ابرقدرتها بر ملت ايران تحميل شده بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 413/4؛ 65/6؛ آيت الله خامنه اى، 1385/5/31) به طورى كه، شيوه ها و مقاصد از پيش تعيين شده نظام سرمايه دارى و امپرياليست ها را بهتر از خود آنان اجرا مى ع كردند و نقش مهمى در تحقق اهداف استكبار - مبنى بر وابستگى، عقب ماندگى و غارت سرمايه هاى مادى و معنوى كشور - ايفا نمودند. (امام خمينى، صحيفه امام، 77/6؛ 225/7؛ 23/9؛ 34/12؛ 4/14؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1372/2/18) علاوه بر رژيم پهلوى، ميتوان، حاكمان ملل عرب در منطقه خاورميانه را كه تماشاگر استيلاى اجانب بر كشور و ملت و منابع خود مى باشند، در زمره حاكمان وطن فروش و دست نشانده برشمرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 97/20-98)

زمينه هاى رشد و پيامدهاى نفوذ نظام سرمايه دارى در جهان اسلام

زمينه ها

شرق شناسى. غربيان نخستين كسانى بودند كه به مطالعه اقوام و تمدنهاى ديگر و از جمله مسلمانان و دين اسلام پرداختند. براى غربيان، دين اسلام، خطر جدى و رقيبى نيرومند به حساب مى آمد كه موجوديت آنها را به خطر مى انداخت. به همين دليل، بعد از رنسانس، تمدن غرب، وارد مرحله جديدى از اسلام شناسى شد و اسلام شناسى جاى خود را به شرق شناسى داد و در واقع اسلام ستيزى به جاى اسلام شناسى در كسوت شرق شناسى آغاز شد. رشد دانش و قدرت و روحيه سلطه جويى بورژواى نوپاى غرب كه خود را نژاد برتر ميدانستند و به دنبال بازاريابى و چپاول سرزمين هاى شرقى بودند؛ باعث شد كه چشم طمع به جهان اسلام باز كنند و در راه دستيابى به خواسته هاى استعمارى خود، فرهنگ و تمدن كشورهاى واپس مانده را بشناسند و با تحول در نظامات و عادات سنن اقوام شرق و رواج انديشه هاى غربى در بين آنها، آن جوامع را وابسته به غرب كنند و ازاين رو به وسيله غرب گرايى، زمينه هاى نفوذ خود را در جهان اسلام فراهم كنند. (نقوى، 1377، 158-162؛ 15-18؛ حائرى، 1380، 111-112؛ موثقى، 1384، 84-87)

ص: 475

غرب گرايى. دسيسه استعمار و سرمايه دارى در ركود و جمود فكرى و عقيدتى موجود در جهان اسلام و دور كردن مسلمانان از اسلام راستين، راه را براى گسترش غرب گرايى در سرزمينهاى اسلامى فراهم نمود. سرمايه دارى كه آشكارا ضديت اسلام را با خود، لمس نموده بود، دريافت؛ كه تا هنگامى كه اسلام به عنوان نيروى زنده در جوامع حضور داشته باشد، امپرياليسم در معرض نابودى خواهد بود؛ ازاين رو، راه نفوذ، ماندگارى و رشد خود در جوامع شرقى را در آن ديد، كه در فرهنگ مردم ريشه دوانده و آنها را از اسلام اصيل دور سازد و مردم را با تاريخ و سنتهاى خود بيگانه ساخته و آنها را به فرهنگ غرب وابسته سازد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1370/3/26؛ نقوى، 1377، 130-134) ازاين رو، دريافته بودند كه تا وقتى شرق اسلامى، از ايمانى زنده و عقيده اى محكم برخوردار باشد و بر مدار وحدت و تعاليم قرآن حركت كنند، هيچ جامعه و فرهنگى نميتواند بر آنها چيره شود. بدين ترتيب، زمانى كه جوامع دچار ركود و انحطاط و جمود فرهنگى و عقيدتى شوند، جامعه به سوى عيش گرايى و لذت جويى خواهد رفت و در پوسته يك جامعه سنتى و تقليدگرا و خالى از مذهب، زمينه ساز رشد غرب گرايى و تخليه جامعه از شخصيت و هويت واقعى خود خواهد شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 5/12؛ 415/21-416؛ نقوى، 1377، 143-144)

خودباختگى. به زعم غرب گرايان، ارزشهاى دينى، باورهاى اخلاقى و ساختارهاى اجتماعى جوامع غير غربى با ارزشها و رفتارهاى لازم براى پيشرفت و صنعتى شدن متضادند، (ر. ك: موثقى، 1384، 82-83) و اسلام براى مدرن شدن و پيشرفت، راه حلى جز پذيرفتن الگوهاى غربى ندارد. (حسينى، 1381، 122) ازاين رو با قبول اين ديدگاه توسط جوامع اسلامى و با دورى از اسلام ناب و غريبه شدن با فرهنگ خودى و وابسته شدن به فرهنگ بيگانه، دچار شبيخون فرهنگى و بحران هويت شده و در نتيجه به خودباختگى خواهند رسيد. (ر. ك: منصور نژاد، 1379، 58-59) غرب زدگان كه غرب را قبله خود قرار داده و در ظلمت فرو رفته اند، (امام خمينى، صحيفه امام، 460/9) مغز خود را به يك مغز غربى تبديل نموده و به فرهنگ غنى جامعه خود توجه ندارند و زمانى كه با پيشرفت علمى و صنعتى غرب مواجه ميشوند دچار خودباختگى خواهند شد و راه پيشرفت خود را در گرو وانهادن عقايد و فرهنگ بومى خود ميدانند. (امام خمينى، صحيفه امام، 391/9-392؛ 113/14؛ ر. ك: همو، بى تا «ب»، 20) ازاين رو، رشد فرهنگ مادى و غلبه

ص: 476

روحيه ماشينى و ماشين زدگى در تمدن غرب، عامل سلب حيثيت از آدمى ميشود؛ (آل احمد، 1384، 157) كه او را از صفات انسانى تنزل داده و به سطح حيوانيت ميرساند. (سيد قطب، 1351، 196) در نتيجه، علاوه بر ضعف و شكست مسلمانان و مستعمره قرار گرفتن دوَل اسلامى، غارت منابع و در پىِ آن، خودباختگى و برترى غرب نسبت به آنها و عقب ماندگى، ميتوان علت العلل نفوذ و رشد سرمايه دارى در جهان اسلام را در دور شدن مسلمانان از تعاليم دينى و آموزه هاى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله و نفوذ فرهنگ اسلام آمريكايى برشمرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 438/2؛ 120/21)

پيامدها

استعمار، اساسى ترين پيامد نفوذ سرمايه دارى و جنايات ايسم هاى اقتصادى است و به اشكال مختلف فرهنگى، اقتصادى و سياسى تقسيم ميشود كه استعمار فرهنگى مهمترين آنهاست.

استعمار. تمدن سرمايه سالار غرب در طول حياتش به منظور حفظ و توسعه خود به روشها و ابزارهاى گوناگونى متوسل شده است و زمانى كه غرب با بحران فضاى حياتى و كمبود منابع روبه رو شد به اشغال و استعمار قاره آفريقا و آسيا پرداخت. (الهى، 1375، 69-71) انگيزه سودپرستى كلان در توليدكنندگان و كاهش درآمد كارگران سبب شد كه نظام سرمايه دارى همگام با افزايش توليد، بازار مصرفى خود را بگستراند و اين سبب شد كه به دليل عدم تكافوى بازارهاى داخلى، چشم طمع به كشورهاى ديگر باز كند و به همين جهت توانست با وابستگى اقتصادى و تك محصولى كردن جوامع و غارت مواد خام و طبيعى آنها، به جهان گشايى و گسترده سازى سرمايه دارى در جوامع ديگر دست زند و قدرت خريد را از آنها سلب نموده و آنها را دچار ضعف نمايد؛ به طورى كه انتقال مداوم سرمايه از اين كشورها به نظامهاى سرمايه دارى، جزء سياستها و انحصارات بين المللى آنها قرار گرفته است. (ر. ك: منصورى، 1378، 38-39، 137-139) با رشد ابزار توليد و مالكيت خصوصى صاحبان سرمايه و تمركز غرب بر بازارها و مواد خام مشرق زمين، استعمار و ظلم پديد آمد و با خروج بشريت از صفات و ارزشهاى انسانى و پيوستن به ظلم و راه و رسم حيوانى، بى عدالتى،

ص: 477

فقر و ظلم دنيا را فرا گرفت. (مطهرى، مجموعه آثار، 419/3؛ امام خمينى، صحيفه امام، 88/18-89؛ 318/20؛ آيت الله خامنه اى، 1380/8/21؛ 1385/8/18) نمونه بارز اين استعمار در عصر حاضر، در قضيه فلسطين و صهيونيسم مشهود است. صهيونيسم مولود دوران تحول و انتقال سرمايه دارى غرب به مرحله امپرياليسم است. (حسنى، بى تا، 33)

نمونه ديگر استعمار، مستعمره قرار گرفتن هند توسط انگلستان بود. تشكيل كمپانى هند شرقى بريتانيا، نقطه عطف مهم و پايگاه تجارى سودآورى براى بريتانيا بود. هند كه تا قبل از ظهور انگليس، پيشرفته ترين تمدن جهان بود، بى رحمانه تاراج شد و به يكى از فقيرترين و عقب مانده ترين كشورهاى جهان تبديل گشت و با غارت منابع طبيعى و انسانى آن، ثروتهاى عظيم روانه انگليس شد و انقلاب صنعتى انگلستان، از طريق سود حاصل از تجارت بردگان سياه در جزاير هند غربى تأمين مالى گشته و غارت هند منبع تأمين انقلاب آنها به شمار مى آمد. (سويزى، 2536، 33-34؛ باران، 1358، 18-28؛ ناردو، 1386، 26-27)

استعمار فرهنگى. بالاترين و والاترين عنصرى كه در موجوديت جامعه دخالت اساسى دارد، فرهنگ است كه هويت جامعه را تشكيل ميدهد. ازاين رو، هدف استعمار، سلطه بر فرهنگ جوامع زير سلطه است، (امام خمينى، صحيفه امام، 243/15) و خطرناك ترين نوع استعمار، استعمار فرهنگى است كه نه به قصد منابع طبيعى، بلكه به منظور تخريب زبان و آداب و رسوم و مذهب (آل احمد، 1376، 52) و منحرف كردن و وابسته نمودن نيروى انسانى جوامع صورت مى پذيرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 300/1) تلاش سردمداران غربى در راه سلطه گرى سياسى و غارتگرى اقتصادى خود، رواج فرهنگ منحط و خفت بار غرب و ايجاد فساد و تخريب در كشورهاى اسلامى بدون هيچ مانع و رادعى ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1368/4/22) استعمارگران دريافته بودند كه بدون تجاوز نظامى و اشغالگرى سرزمينها ميتوانند از راه كم زحمت ترى به افزون خواهى و اشغالگرى خود دست يابند و آن راه، رخنه كردن در دلها و افكار و تغيير آرمانها و باورها و فرهنگ جوامع بود و با چنين يورش فرهنگى موفق شده اند كه هسته مقاوم و درونى ملتها را منهدم سازند و مردمان آن جوامع را طبق تمايلات خود بار بياورند. ازاين رو با توفيق غرب در زمينه استعمار فرهنگى، توفيقات در زمينه استعمار اقتصادى و سياسى هم حاصل خواهد شد. (مطهرى، بى تا، 100-101؛ امام خمينى، صحيفه امام، 437/2-438؛ 430/7)

ص: 478

از جمله پيامدهاى استعمار فرهنگى ميتوان موارد زير را برشمرد:

الف) نگاه ابزارى به انسان. تخريب جوهره انسان و به استضعاف كشيده شدن او در تمام زمينه ها، حاصل پيشرفت تدريجى نظام سرمايه دارى در جوامع بشرى است. اين نوع نگاه به انسان كه در نتيجه حاكميت اصل تحصيل سود حداكثرى به وجود آمده، سرمنشأ بسيارى از ناهنجارى هاى ديگر جوامع مدرن امروزى و مقلدانشان در كشورهاى در حال توسعه ميباشد. نگاهى كه در آن به انسان نه از بعد انسانى، بلكه به عنوان ابزار كار نگريسته ميشود و كرامت و ارزش انسان در آن به كلى پايمال ميگردد. (رفيعى، 1380، 4-8) ارزش انسانها در چنين حكومتهايى، به انسانيت و زيبايى هاى اخلاقى و فضائلشان منتهى نميگردد، بلكه ارزش انسان در سودى خلاصه ميشود كه از برقرارى رابطه با طرف مقابل عايدش خواهد شد. در سايه چنين نگرشى است كه كرامت انسانى از بين رفته و تمامى فضائل اخلاقى بى ارزش ميشوند. (امام خمينى، صحيفه امام، 236/16-239؛ آيت الله خامنه اى، 1371/4/22)

ب) نظام آموزشى وابسته. نحوه آشنايى ايرانيان با غرب جديد كاملاً مشابه عثمانى، مصر و بسيار ديگر از كشورهاى اسلامى است كه در آغاز وابستگى به غرب؛ با انگيزه مقابله با تهاجم نظامى دولتهاى غربى آغاز شد و هدف اصلى آن تقويت توان نظامى در برابر تجاوزات غرب بود. شكستهاى متوالى عثمانى در برابر اروپاييان، اشغال مصر توسط فرانسه و شكست ايران در جنگ با روسيه در اوايل قرن نوزدهم باعث شد كه نخبگان و رهبران كشورهاى اسلامى بيش از پيش به اهميت تمدن غربى و قدرت اقتصادى و نظامى آن توجه كنند. ضرورت دست يافتن به پيشرفتهاى علمى و فنى به منظور حفظ استقلال كشور و مقاومت در برابر بيگانگان باعث شد كه ناگزير باب مراوده علمى و فكرى بين جهان اسلام و غرب گشوده شود. (ر. ك: اسعدى، 1377، 157-180؛ نقوى، 1377، 177-189) در ايران نيز تأسيس مدارس جديدى چون دارالفنون به سبك و سياق غربى، اعزام محصل به اروپا و دعوت از اروپاييان به تدريس و اسلام ستيزى در متون درسى از دستاوردهاى غرب زدگى و وابسته شدن نظام آموزشى بوده كه در دوره رضاخان شدت يافته بود. (نقوى، 1377، 189-192؛ آيت الله خامنه اى، 1380/6/28)

رژيم پهلوى نيز براى ايجاد فرهنگ وابسته، كار خود را از مراكز علمى آغاز نمود و با

ص: 479

راه اندازى مؤسسات و مراكز علمى وابسته، سعى در ترويج فرهنگ غرب نمود. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 269/4-272، 468-470) شاه به عنوان يكى از دست نشاندگان استعمار در ايران، مأموريت داشت تا فرهنگ جامعه اسلامى را از طريق نظام آموزش و پرورش از جامعه بزدايد و فرهنگ استعمارى را جايگزين آن كند. (امام خمينى، صحيفه امام، 346/2، 451؛ آيت الله خامنه اى، 1390/2/14؛ همو، مكتوبات، 1378/3/12) با وابسته شدن نظام آموزشى و اخذ فرهنگ غربى، ركود فرهنگ خودى و جلوگيرى از رشد انسان حاصل ميشود (امام خمينى، صحيفه امام، 14/6-15) و در چنين مراكزى، جوانانى تربيت ميشوند كه ضمن تقبيح فرهنگ خود، دچار خودكم بينى و ضعف نفس شده و ازاين رو حامى و مروج نفوذ فرهنگ غرب به حساب مى ع آيند و رسيدن به اين نقطه مطلوب، هدف بزرگ استعمار است كه به وسيله وابسته كردن مراكز تعليم و تربيت، بتواند مقدرات يك كشور را به دست گيرد؛ چون دانش آموختگان در اين مراكز وابسته، بعدها تمامى ارگان ها و نهادهاى سياسى، اقتصادى، حقوقى و فرهنگى را به دست خواهند گرفت. (امام خمينى، صحيفه امام، 418/21) ازاين رو، رهاورد محصولات اين مراكز، تربيت عده اى از افراد ناصالح و نامهذب است كه امور جامعه را به دست گرفته و تهاجم همه جانبه عليه فرهنگ سنتى خود را آغاز نموده ع اند. (امام خمينى، صحيفه امام، 306/3)

ج) فساد و بى بندوبارى. فساد موجود در تمدن غربى به حدى است كه خود غربى ها از آن نالان هستند. (امام خمينى، صحيفه امام، 508/4؛ آيت الله خامنه اى، 1374/9/8) ترويج فساد، فرهنگ برنامه ريزى شده غرب براى رسيدن به منافع و ترويج فرهنگ برهنگى و خروج انسان از مقام انسانيت است. (آيت الله خامنه اى، 1368/9/15؛ 1373/7/20) غرب با فساد جوانان مسلمان سعى دارد نيرو و قدرت جوانى را از آنها سلب كرده و جوانان را مشغول به لهو و لعب و تبديل به موجوداتى بى فايده و بى تفاوت كند (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 536/19-537؛ امام خمينى، صحيفه امام، 471/3؛ 320/18؛ آيت الله خامنه اى، 1371/11/25) و بدين ترتيب شرايط مساعدى را براى چپاول و استثمار ملتها فراهم كند. سياستهاى فرهنگى زمان حكومت پهلوى مصداق اين توطئه غرب ميباشد كه با ايجاد مراكز فحشا و قمار و وارد كردن كالاهاى تجملاتى توانستند، ذخاير ارزشمند ايران مانند نفت را خارج سازند. (امام خمينى، صحيفه امام، 435/21) ازاين رو، در اسلام استفاده از تمام مظاهر تمدن و تجدد مجاز است؛ مگر اينكه فساد اخلاق و عفت،

ص: 480

بار بياورند و مخالف با مصالح ملت باشند، بنابراين فساد موجود در تمدن غربى كه در اثر نياز به ذخاير موجود در كشورهاى اسلامى ايجاد شده از پيامدهاى استعمار فرهنگى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 262/5؛ 283/8؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1369/3/10)

د) رسانه هاى گروهى وابسته. روزنامه ها، مجلات و رسانه هاى گروهى وابسته، به عنوان ابزارهاى فرهنگى براى رشد سرمايه دارى عمل كردند. به دنبال ورود چاپخانه و نخستين آشنايى مسلمانان با غرب، كم كم روزنامه ها و مجلات در كشورهاى اسلامى ظهور كردند و نخستين روزنامه ها را كسانى تأسيس كردند كه يا تحصيل كرده غرب بودند و يا با منابع و شيوه هاى غربى آشنايى داشتند، دولتهاى استعمارى به طور غير مستقيم عوامل دست نشانده ى خود را به انتشار روزنامه و مجلات تشويق نموده و انديشه ها و ارزشهاى غربى را ترويج كردند. (نقوى، 1377، 170) از سوى ديگر راديو و تلويزيون، سينما و تئاتر نقش مهمى در جهت ساختن افكار عمومى در تربيت جامعه به عهده دارند. در اكثر كشورهاى اسلامى، رسانه هاى گروهى به طوركلى در انحصار دولتها قرار دارند و اگر دولتها به وسيله عمال غرب زده و سرمايه دارى اداره شوند، با ارائه فيلمها و محصولات غربى در رشد فرهنگ غربى تأثير فراوانى داشته و افراد را نسبت به شخصيت فرهنگى و تاريخى و سنتى خود بيگانه ميسازند. (امام خمينى، صحيفه امام، 205/9-206؛ 429/11؛ 26/12؛ آيت الله خامنه اى، 1368/9/15؛ 1369/9/28؛ نقوى، 1377، 172-173) رژيم پهلوى نيز به عنوان نظام دست نشانده استعمارى در ايران، جهت وابسته ساختن فرهنگ ايرانى به تمدن غربى، به وسيله نشر مطبوعات، روزنامه ها، مجلات و كتابها به ترويج انواع مفاسد اخلاقى و جنسى در سطح جامعه و بين جوانان پرداخت تا بدين وسيله اخلاق عمومى مردم را متزلزل كند. (امام خمينى، صحيفه امام، 299/1-300؛ 26/12؛ آيت الله خامنه اى، 1379/4/19) ازاين رو، فرهنگ فساد و به ابتذال كشاندن نسل جوان، تخدير افكار و وابستگى فكرى مردم را در برداشت. (امام خمينى، صحيفه امام، 395/8-396)

استعمار اقتصادى. الف) تجاوز به حريم طبيعت. ديگر نتايج خطرناكى كه سيطره سرمايه سالارى به دنبال دارد، مسئله تجاوز به طبيعت است. حفاظت از محيط زيست در نظام حقوقى اسلام از اهميت ويژه اى برخوردار است كه بهره مندى آزمندانه نظام مسلط جهانى از طبيعت، سبب تخريب كره زمين و زيست گاه بشريت شده است. به دنبال

ص: 481

گسترش توليد و رشد صعنت و كارخانه هاى صنعتى، آلودگى هاى زيست محيطى، همه بخشهاى طبيعت را متوجه خود ساخته است. آلودگى آبها در سراسر جهان، آلودگى زمين و هوا، افزايش روزافزون گازهاى گلخانه اى و نيز آلودگى صوتى از جمله مواردى است كه در اثر توسعه صنايع و افزايش مصرف در سطح جهانى، طبيعت و حيات را سخت محصور خود ساخته است. در واقع كشورهاى صنعتى با آسيب به محيط زيست به حقوق بشريت تجاوز نموده و به واسطه اين سياستها، فقر و ويرانى و بيمارى را بر انسانها تحميل نموده اند. (مطهرى، مجموعه آثار، 459/22؛ امام خمينى، صحيفه امام، 151/21؛ رفيعى، 1380، 14-17؛ فراهانى فرد، 1385، 91-93؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1382/3/20)

ب) تجارت سياه. مصرف گرايى و تك محصولى نمودن كشورهاى جهان سوم و غارت ذخاير خام و طبيعى آنها، سياست استعمارى در تداوم حيات تجارى و اقتصادى خويش است و رشد اقتصادى آنان وامدار واردات كشورهاى جهان سوم ميباشد و بدين منظور تشكيل تراست ها و كارتل ها جهت به وجود آوردن بازار سياه و تجارت نامشروع يارى دهنده آنها مى باشند. (منصورى، 1378، 146-147؛ آيت الله خامنه اى، 1383/3/27؛ 1385/8/18)

به عنوان نمونه نظام سرمايه دارى استعمارى جهت رونق كارخانه هاى بزرگ تسليحاتى و حفظ منافع مادى خود و از طرفى به منظور تسلط خود بر كشورهاى ديگر و جلوگيرى از رشد و توسعه آنها و به منظور سركوبى و ارعاب حركتهاى مردمى عليه استعمار، تجارت شيطانى اسلحه و ابزار شكنجه را در صدر توليدات و صادرات خود قرار داده و با كنار گذاشتن همه اصول اخلاقى و انسانى بازار فروش و رقابت در خريد تسليحات كشتار جمعى را در جهان گسترش داده است. به طورى كه امروز به اصطلاح متمدن ترين و پيشرفته ترين جوامع غربى سازنده و فروشنده مخرب ترين سلاح هاى جهان اند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1380/11/11؛ همو، مكتوبات، 1383/10/29)

ج) اختلاف طبقاتى. در كشورهاى پيشرفته كه سيستم هاى سرمايه سالار بر اقتصادشان حكم فرماست به وضوح توزيع نابرابر ثروت مشاهده ميشود و اختلاف طبقاتى، حاصل ميزان سهم افراد در استفاده از كالاهاى مصرفى، ابزار توليد و داشتن سرمايه و سرمايه گذارى است و اين اختلاف افراد در دستيابى به ثروت و سرمايه، منجر به پديد آمدن دو قشر غنى و

ص: 482

فقير در جامعه خواهد شد. (وبر، 1374، 70-72؛ گيدنز، 1381، 241-248) در نظام اسلامى، تنها راه چاره، جهت پر كردن شكاف تبعيض، برقرارى عدالت اجتماعى و تعديل سرمايه ميباشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 201/4؛ 470/8-472؛ آيت الله خامنه اى، 1379/2/1؛ 1381/4/26؛ 1383/3/14) اسلام نه جلوى سرمايه را ميگيرد و نه تمركز ثروت در دست افرادى معدود را ميپذيرد، بلكه با تعديل ثروت از اختلاف طبقاتى جلوگيرى ميكند (امام خمينى، صحيفه امام، 470/8-471) و تفاوت طبقاتىِ حاصلِ تبعيض، بين طبقه فقير و غنى را، توزيع نابرابر ثروت و فقدان عدالت اجتماعى معرفى ميكند. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 518/20-524؛ آيت الله خامنه اى، 1371/1/15؛ 1385/2/12) ازاين رو، عدالت در نظام اسلام، به منظور رفاه عمومى و ايجاد تعادل و توازن در ثروتها و درآمدها صورت ميگيرد (صدر، بى تا، 332/1-333) كه عامل حفظ جامعه از شكاف طبقاتى و ريشه كن كردن فقر و نجات محرومين است. (امام خمينى، صحيفه امام، 518/6؛ آيت الله خامنه اى، 1368/11/9؛ 1371/3/14؛ 1382/5/15)

استعمار سياسى. الف) ايجاد نظام استبداد داخلى فاسد. يكى ديگر از پيامدهاى غيرمستقيم نفوذ استعمار در جهان اسلام، استبداد داخلى است. زمامداران خودكامه و مستبد و فاسد به عنوان نوكران غربى در جهان اسلام، با وادار كردن مردم به رهايى از ارزشهاى اصيل و بومى خويش، آنها را به پيروى از موازين و عادات غرب دعوت مى نمودند؛ اين تحميل و زورگويى، به جهت حفظ تاج و تخت و درعين حال افزون طلبى و قدرت خواهى و سوداى كشورگشايى بوده است. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1368/11/4؛ 1380/11/3؛ 1382/11/24) حكام مستبد در كشورهاى اسلامى كه معمولاً از يك خاندان سلطنتى، خانواده يا گروهى از نظاميان بودند؛ در اثر فقدان پايگاه و جايگاه مردمى، مجبور بودند كه با اتكا به قدرتهاى خارجى و متوسل شدن به زور، جلوى طغيان مردم را بگيرند و به همين دليل، در اعمال خود از غربيان تبعيت مى نمودند. (امام خمينى، صحيفه امام، 522/6-523؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1372/7/28؛ 1389/8/5) نمونه اين حكام مستبد، حكومت رضاخان و محمدرضا شاه در ايران بود كه اولى با كودتا و دومى، با حمايت دوَل غربى روى كار آمدند. (امام خمينى، صحيفه امام، 384/3، 490؛ 205/4؛ 61/5؛ 330/7؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1378/1/1) اين دستگاه هاى خودكامه در پى ترويج فساد، همواره كوشيده اند يا مذهب را سوء تعبير كنند و در يك قالب جامد و

ص: 483

راكد و تخديرى مطرح كنند (ايران دوره قاجار) و يا اعتقادات مذهبى را در جامعه سست و متزلزل و يا ريشه كن كنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 79/9؛ نقوى، 1377، 139-141؛8592 رژيم پهلوى) در نظام پهلوى، همه منابع حياتى، مادى، انسانى و معنوى رو به نابودى و غارت بيگانگان رفته و به خارجيان چپاولگر و سوداگر فروخته ميشد. (آيت الله خامنه اى، 1374/9/26؛ همو، مكتوبات، 1369/3/10) حكام وابسته درصدد اين بودند كه با تهى نمودن معنويت انسانى مردم را به سمت فساد و بى بندوبارى سوق دهند تا به خودباختگى رسيده و استقلال در ابعاد مختلف براى آنها مفهومى نداشته باشد. (آيت الله خامنه اى، 1376/3/14؛ 1377/7/15)

ب) فرقه سازى مصنوعى. اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله، همواره سد محكمى در مقابل اجانب بوده است كه دشمنان براى شكستن اين سد از راه هاى مختلفى چون: مسلط كردن عمال خبيث بر دولتهاى اسلامى و ايجاد مذاهب باطله چون بهائيت و وهابيت و فرق انحرافى استفاده نموده اند. (امام خمينى، صحيفه امام، 204/3) اين اديان و مذاهب ساختگى با هدف شكاف و تفرقه در دنياى اسلام پديد آمده است. (آيت الله خامنه اى، 1368/7/5؛ 1368/10/5) استعمار و در رأس آنها انگليس و آمريكا، هميشه براى مقابله با اسلام به حمايت از فرق الحادى و ضد اسلامى پرداخته اند تا بدين طريق به مقاصد خود دست يابند. در عربستان، تجزيه نيروهاى اسلامى با طرح مسئله وهابيت و حمايت از سران آنها انجام شد. وهابيان با حمايت انگليس بر سراسر عربستان مستولى شده و تحت امكانات گسترده به نام اسلام و تحت پرچم اسلام و با توليت حرمين شريفين، در پى اجراى توطئه هاى نظام كفر جهانى عليه اسلام برآمدند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 396/21؛ اسدعلى زاده، 1384، 84، 88؛ منصورى، 1369، 48-49) حركتهاى تفرقه گرايانه ديگرى چون سپاه صحابه در پاكستان و طالبان در افغانستان و فعال شدن وهابيان در كشورهاى تازه استقلال يافته مسلمانان در آسياى ميانه در ابعاد مختلف سياسى، اقتصادى و فرهنگى گوياى اين واقعيت است كه وهابيت براى تأمين منافع استكبار جهانى شكل گرفته است. در حقيقت وهابيت به عنوان بهترين ساز و كار ايستادگى استعمار در برابر اسلام ناب و انقلاب اسلامى ايران بوده است. استكبار جهانى با اهداف و برنامه ريزى هاى سلطه جويانه به عنوان عامل سياسى، و وهابيت به خاطر روح ضد شيعى و ضد اسلامى به عنوان عامل مذهبى، در بدنام كردن اسلام و انقلاب اسلامى

ص: 484

ايران كوشيده اند. (اسدعلى زاده، 1384، 89، 99-101)

در ايران نيز، رژيم پهلوى در راستاى اسلام زدايى كوشيد تا با فرقه گرايى و ترويج انواع فرق مذهبى منحرف، مردم را از اسلام ناب جدا سازند. رضاشاه و محمدرضا شاه كه با هرگونه تبليغ اسلام و برپايى جلسات مذهبى مخالف بودند درعين حال فضا را براى آخوندهاى دربارى وابستگان خود فراهم مى آوردند تا دين مردم را به تحريف بكشانند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 32/13-33؛ آيت الله خامنه اى، 1371/5/26؛ 1374/8/10؛ نصرى، 1391، 194-195)

رژيم پهلوى براى مقابله با اسلام حقيقى، به ترويج گرايش منحرفى چون تصوف پرداخت و تلاش كرد كه خانقاه را به جاى مسجد مطرح كند و پايگاه حقيقى عبادى اسلام را نابود كند. از ديگر فرق انحراقى، بهائيت و بابيت بود (نصرى، 1391، 194-200) كه براى مقابله با فرهنگ اسلامى و اختلافات دينى و انحرافات فكرى و اعتقادى و گمراه كردن مردم و دور كردن آنها از تعاليم اسلامى به وجود آمده بود (امام خمينى، بى تا «ب»، 129؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1389/7/27) و همه اينها مولود مظاهر نظام سرمايه دارى و نياز جوامع غربى بود.

ج) ايجاد اختلافات قومى و منطقه اى. تفرقه كشورهاى شرقى و اسلامى و صف آرايى آنها در مقابل يكديگر، دسيسه استعمار غربى است كه با ايجاد تفرقه بين كشورهاى شرقى و اسلامى، سلطه ى قدرتهاى بزرگ بر آنها به راحتى صورت ميگيرد و وابستگى جوامع شرقى و دخالتهاى قدرتهاى بزرگ در امور داخلى آنها تداوم مى يابد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 184/6؛ آيت الله خامنه اى، 1369/3/16) به زعم غربى ها، وحدت و همبستگى جوامع شرقى، مانع دستيابى به ذخاير آنها خواهد بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 387/7) غربى ها، براى ايجاد اختلاف و تفرقه در سطح ملى از ابزارى چون دامن زدن به اختلافات مذهبى، زبانى و قومىِ اتباع داخلى كشورها استفاده نموده (امام خمينى، صحيفه امام، 374/1؛ 399/11؛ آيت الله خامنه اى، 1384/8/8؛ 1390/7/11) و در سطح فراملى نيز به منظور تحقق اهداف استعمارى خود، با طرح دعاوى مرزها و ايجاد تعصبات غير منطقى و احساسى و بروز اختلافات، كشورهاى اسلامى را به جان يكديگر انداخته و به جنگ عليه يكديگر تشويق ميكنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 379/1؛ 346/18؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1369/7/16؛ 1385/5/17)

ازاين رو، عقب ماندگى، برآيند پيامدهاى استعمار ميباشد. با توجه به پيامدهاى

ص: 485

استعمار، عقب ماندگى جوامع ملموس و محسوس خواهد شد و در واقع عقب ماندگى، برآيند و نتيجه نفوذ سرمايه دارى در جوامع است، بدين ترتيب، توسعه ى هر ملتى، نسبت معكوس با نفوذ بيگانگان خواهد داشت، (آيت الله خامنه اى، 1379/8/11) در يك جامعه ى آزاد، ركود و سكون و توقف، عامل جمود و تحجر و كهنگى است و اين شاخصه ها، مخالف با اصول توسعه و ترقى است و اساس پيشرفت، در رشد، نوآورى و حركت رو به جلو بر پايه ى ارزشهاى اسلامى و انقلابى و رهايى از خودباختگى است. (آيت الله خامنه اى، 1373/12/11؛ 1379/2/23؛ 1390/7/27) زورگويى و تحميل حكام مستبد داخلى و رواج فرهنگ غربى از سوى آنها، قدرت ابتكار و خلاقيت و توليد را از ملتها سلب نموده و جوهره جامعه را زبون و خوار و راه تسلط بيگانگان و وابستگى را به سوى جوامع باز خواهد ساخت. (نقوى، 1377، 141) تقليد كوركورانه از غرب و غافل ماندن از هويت و فرهنگ و خلاقيت خودى، به عنوان عامل وابستگى و منشأ همه بدبختى هاى مسلمين، نتيجه اى چون عقب ماندگى، در بر نخواهد داشت. (امام خمينى، صحيفه امام، 5/12؛ 415/21-416) چنانكه در سالهاى پيش از انقلاب، جامعه ايران در فضاى تيره و تار تقليد غرب قرار گرفته بود و در تصميم ها و امور مملكت آزادى نداشت و وابسته اوامر و نواهى بيگانگان بود، كه همين امر، سد راه پيشرفت كشور شده بود. در آن دوره، ايران، سراسر وابستگى و عقب ماندگى بود كه در اين ميان، وابستگى اقتصادى شدت بيشترى داشت و اين رژيم مانع پيشرفت و رشد در اقتصاد كشور شده بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 43/4، 503؛ 341/8؛ آيت الله خامنه اى، 1369/1/10) رژيم پهلوى به عنوان دست نشانده دوَل استعمارى در ايران، به بهانه صنعتى و مدرنيزه كردن كشور، سرمايه هاى داخلى كشور را بر باد داده و با وارد كردن كالاهاى لوكس و تجملى، ايران را در مسير توليد اندك و مصرف انبوه كالاهاى وارداتى قرار داده و آن را به بازار مصرفى فرآورده هاى غربى تبديل نمود. (امام خمينى، صحيفه امام، 54/5، 390)

مقايسه ى الگوى سرمايه و سرمايه دارى در غرب و اسلام

اشاره

در نگاه اسلامى اصول و ارزشهايى وجود دارد كه توجه به آنها موجب محدوديت و هدايت سرمايه ميشود؛ ازاين رو، اختلاف مكتبها، ناشى از اختلاف آراى مكاتب در

ص: 486

جهان بينى و مبانى فكرى آنهاست. تفاوت اسلام و سرمايه دارى در اين است كه مكتب توحيدى اسلام، مكتب انسان سازى و نظام سرمايه دارى، مكتبى مادى گرا است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 81/8)

در عرصه مبانى؛ سرمايه دارى، با اصالت دادن به سرمايه، اقتصاد را زير بناى اساسى قرار ميدهد و سرمايه عنصر كليدى در سرمايه دارى است كه تحت مالكيت خصوصى است و اقتصاد سرمايه دارى تحت سلطه و گرايش بى حد و حصر انباشت سرمايه ميباشد، (والرشتاين، 1381، 17-22) همين اصالت دادن به سود و سرمايه و غفلت از ارزشهاى الهى است كه موجب ميشود انسان از مرتبه قدسى و الهى خويش فاصله گرفته و به پايين ترين درجه حيوانيت منحط گردد. (امام خمينى، صحيفه امام، 450/9؛ 289/13-291) درحالى كه اين ديدگاه در انديشه انقلاب اسلامى نفى شده و اقتصاد، وسيله اى براى اهداف متعالى و دينى و توحيدى ميباشد. نگاه اسلام به ثروت و سرمايه، به عنوان نعمتى الهى و معنوى است كه در خدمت رفاه عمومى مردم جامعه و به دور از منفعت شخصى است. (آيت الله خامنه اى، 1389/9/10)

مادى گرايى

نظام مادّى سرمايه دارى غربى، آكنده از ماديت است و به دليل محصور بودن انسان در چهارچوب منافع مادى و دنيايى، از مبدأ و معاد فاصله گرفته و مبتنى بر مادى گرايى است. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1374/9/29) از ديدگاه اسلام، مادى گرايى و دنياگرايى به مفهوم اصل قرار گرفتن دنيا و فراموش كردن آخرت مذموم است، اما توجه به امور دنيايى در حد رفع نيازهاى اقتصادى و اجتماعى و ايجاد يك زندگى مادى مناسب و آباد كردن جامعه و استقلال آن مورد تأييد است. در اسلام توجه به امور مادى تأكيد شده، اما نه آنكه موجب غفلت از خدا و تعالى معنوى شود و از اين ديدگاه، در جامعه اى كه ماديات در اختيار معنويات نباشند و تمام توجه به سوى ماده و ماديات باشد، اختناق و خونريزى حكمفرما ميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 289/9؛ آيت الله خامنه اى، 1374/7/22)

ص: 487

انسان گرايى

انسان مادى غربى، خود را محور و مركز جهان طبيعت ميداند و همه چيز را از انسان شروع و به انسان ختم ميكند و هدف او تسلط بر طبيعت و دنيايى بهتر است. (ديويس، 1378، 28؛ ر. ك: آربلاستر، 1367، 146-148) درحالى كه در اسلام، هدف از خلقت انسان، رسيدن او از بُعد مادى و طبيعى به عالم فراماده و شهود است كه امكانات مادى ابزارى براى رسيدن او به اين مقصد ميباشند. از نظر اسلام، انسان، موجودى راكد و آرام نيست و همواره تلاش و كوششى پيگير، او را به حركت وادار و به سرمايه دار شدنش ترغيب ميكند. اما به سرمايه دارى كوثرى و درونى و نه تكاثرى و بيرونى. سرمايه تكاثرى در اين بينش مردود است چون، اين سرمايه از بيرون شكل ميگيرد و در جايى انباشته ميشود و مادى است، بنابراين سرمايه دارى بايد از درون شكل گيرد و در واقع كوثرى باشد تا در بيرون ثروت شگفت انگيزى حاصل شود. (جوادى آملى، 1381، 97-98)

سكولاريسم

پديده سكولاريسم يا وانهاده شدن دين از زندگى و حكومت و در واقع غير قدسى شدن، غير روحانى شدن، عرفى شدن دين و جدايى دين از سياست از مبانى نظام سرمايه دارى است كه بشر مدرن با رهايى از معنويت و اخلاق بدان دچار شده است. (الياده، 1374، 127-129) از نظر اسلام طرح جدايى دين و سياست، زاييده تمدن غرب بود كه به جوامع غير غربى نيز راه يافت و از جمله توطئه هاى دشمنان در تحريف اسلام به شمار مى آيد به طورى كه در زعم آنها، اسلام تنها دربردارنده احكام عبادى اخلاقى است و در سياست، جامع احكام نميباشد. (امام خمينى، بى تا «ب»، 10-11) اما اسلام قبل از اينكه دين معنويات باشد، دين سياست است و احكام سياسى آن بيشتر از احكام عبادى آن ميباشد و در واقع، دين، همان سياستى است كه مردم را به پيش ميبرد و جامع احكامى است كه به صلاح ملت است و صلاح مردم هم، رسيدن به سعادت است. (امام خمينى، صحيفه امام، 433/13)

ص: 488

عقل گرايى

انسان مدرن، عقل را براى اداره و رسيدن به تمام نيازهاى خود كافى ميداند و به زعم آنها هركس بتواند بيشتر از عقل خود استفاده ابزارى كند، انسانى عاقل تر است. (آوى، 1368، 303) اما در اسلام، عقل، عامل برترى انسان نسبت به حيوان معرفى شده است و براى اداره امور جامعه و روزمره ى انسانها كفايت ميكند، اما براى رسيدن به رستگارى و سعادت واقعى كه همان تعالى معنوى است كافى نبوده و انسان به شهود معنوى نيازمند است. (امام خمينى، صحيفه امام، 175/4، 188؛ 222/21) انسان عاقل در نظام سرمايه دارى، فردى است كه فقط براى رسيدن به نفع شخصى به فعاليتهاى اقتصادى مى پردازد و از اين باب فرد گرا بودن انسان مدرن نيز نمود پيدا ميكند و منفعت فردى خود را در تقدم مصالح جمع ميداند. (ژيد، 1370، 136/1، آربلاستر، 1367، 55-56) اما در اسلام، مصالح جمع بر منفعت فرد تقدم مى يابد. (امام خمينى، صحيفه امام، 91/21؛ آيت الله خامنه اى، 1371/7/15؛ 1372/5/12)

آزادى اقتصادى

آزادى مطلق اقتصادى و تسلط به سياست و حاكميت ملى و ابزار توليد، خصيصه نظام سرمايه دارى است. (هايلبرونر، 1370، 71-72؛ نمازى، 1374، 70-71؛ آيت الله خامنه اى، 1389/3/14) قدرت در امور اقتصادى منحصر به افراد معدود است و افراد به منفعت شخصى خود فكر نموده و آن را بر مصلحت عموم ترجيح خواهند داد (آيت الله خامنه اى، 1380/5/11) و چه بسا ممكن است به توليدات مخرب بيانجامد. در اسلام، اين نوع فعاليتها، به مكاسب محرمه تعبير ميشود. (مطهرى، مجموعه آثار، 562/20-564، 568)

رقابت آزاد

در نظام سرمايه سالار غرب، انگيزه اقتصادى براى رقابت آزاد در فعاليتهاى اقتصادى و توليد، به نفع سود شخصى است. (نمازى، 1374، 71) رقابت آزاد در اين نظام به منظور پيشرفت و رسيدن به قله هاى ماديت و آزادى فردى و مالكيت خصوصى است و به رقابت سالم معنا نميشود. در واقع رقابت، جدال براى بقاى گروهى معدود است كه به دليل عقلانى

ص: 489

رفتارنمودن صاحبان سرمايه و مسلط شدن بر گروه ديگر، راه رقابت مسدود و تقليدگرايى جايگزين آن خواهد شد و با رواج تقليدگرايى، ابتكار و خلاقيت و نوآورى در توليد را از ديگران سلب خواهند كرد. (غنى نژاد اهرى، 1376، 215-233) در نظام اسلامى، اقتصاد تعاونى برخلاف اقتصاد انحصارى در نظام غرب، و مشاركت اقشار جامعه با سرمايه داران و به كارگيرى سرمايه و ابتكار و كارآفرينى در بخش توليد از ملزومات پيشرفت و رشد اقتصادى و ايجاد توليد و ثروت بيشتر در جامعه، محسوب ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1383/6/4؛ 1385/11/30؛ 1389/6/16)

ابزار توليد و كار

در نظام سرمايه دارى تمام ابزار توليد، تحت مالكيت فردى است. (مطهرى، مجموعه آثار، 561/20) در اسلام نير مالكيت فردى مجاز است (مطهرى، مجموعه آثار، 567/20) و يكى از مسائل مهم در توليد اين است كه - برخلاف نظام سرمايه دارى - هيچ كس نميتواند امتياز انحصارى استفاده از منابع خدادادى را به دست آورد. (آيت الله خامنه اى، 1372/5/12) اين مسئله در اصل 47 قانون اساسى، مبنى بر محترم بودن مالكيت مشروع و مبتنى بر ضابطه قانون و نيز در اصل 48، مبنى بر عدم سلب امتياز مالك از ديگرى در كسب و كار مشروع، آمده است.

منفعت طلبى شخصى، تكثر توليد، استثمار و بهره كشى اقتصادى و نگاه ابزارى به كارگران (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1385/2/6؛ 1369/1/10؛ 1370/11/30) و برقرارى نظام كارفرما و كارگرى و مالكيت ثروت به وسيله استخدام نيروى كارگر و تعيين مزد كارگر توسط كارفرما، خاص نظام سرمايه دارى است. (اسميت، 1357، 28-29، 58-76) البته در اسلام اصل استخدام و مزد دادن در كارهاى غير توليدى را مجاز مى دانند. (مطهرى، مجموعه آثار، 567/20-568) چنانچه اين مشخصه، در بند 2 اصل 43 قانون اساسى، با عنوان تأمين شرايط و وسايل مورد نياز به شكل تعاونى و عدم تداول و تمركز ثروت در دست افراد معدود و جلوگيرى از نظام كارفرما و كارگرى آمده است. از ديگر سو، ابزار توليد كه نتيجه پيشرفت علم و نبوغ بشرى است؛ مى بايستى در خدمت اجتماع باشد، ولى در نظام سرمايه دارى غرب، با خريد اين ابزار و به كارگرفتن نيروى كارگر، سود توليد عايد سرمايه داران خواهد شد. (مطهرى، مجموعه آثار، 480/20-481،

ص: 490

494، 496-497) متمركز شدن كار و توليد و ابزار توليد و سرمايه در دولت و انحصار پيشرفت و رونق اقتصادى و ثروت و درآمد ملى به هر شيوه و روش و ناديده انگاشتن قشر ضعيف، در نظام اسلامى مورد مخالفت و نقد قرار ميگيرد؛ (آيت الله خامنه اى، 1376/5/12) چرا كه نظام اقتصاد اسلامى، نظام رفاه عمومى و عدالت اجتماعى است. (آيت الله خامنه اى، 1372/5/12)

افزايش سود

در اسلام سود تجارى بر حسب چهارچوب و ضوابط شرعى تجويز شده است كه خود، عامل افزايش ثروت است (صدر، بى تا، 404/1) و اساساً سرمايه از آن جهت كه سرمايه است نميتواند سود داشته باشد؛ يعنى سود و ارزش فقط مربوط به كار ميباشد و سرمايه به هيچ شكل نميتواند توليد سود كند. بنابراين ربا، به عنوان سود سرمايه، غير طبيعى است. براين اساس، سود، متعلق به كار است و حقيقت تجارت، كارى است كه متصدى توزيع باشد؛ زيرا توليدكننده هميشه نميتواند خودش توزيع كننده هم باشد. تجارت مورد قبول اسلام، در واقع نوعى فعاليت مفيد اقتصادى است كه شارع آن را مجاز دانسته است. (حسينى بهشتى، 1386، 43، 51-55) در مقابل اين ديدگاه، اساس كار سرمايه در نظام سرمايه دارى، در انحصار و احتكار و رباخوارى است، (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 562/20، 564، 568) چنانچه اين نكته يكى از مفروضات نظام اسلامى است و در بند 5 اصل 43 قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، انحصار، احتكار، ربا و معاملات حرام در امور اقتصادى منع شده است. اين گونه روابط غير اسلامى اقتصادى، عامل پيدايش نيروهاى سرمايه دارى و تفاوت طبقاتى (امام خمينى، صحيفه امام، 292/5-293) و هرگونه زد و بندهاى فساد انگيز و استفاده از راه هاى نامشروع، عامل ركود نظام سرمايه و بازماندن فعاليتهاى اقتصادى است. (آيت الله خامنه اى، 1380/10/19)

توزيع

اسلام دستگاه توزيع جامعه را به صورتى در مى آورد كه حقوق فرد و اجتماع را در آن محقق ميسازد و مانعى براى فرد و حقوق و تمايلات طبيعى او به وجود نمى آورد؛ علاوه بر اينكه عزت جامعه را سلب نكرده و حيات آن را به مخاطره نمى اندازد. ازاين رو سازمان

ص: 491

توزيع در اسلام از دو عنصر اصلى كار و احتياج تشكيل يافته است. (صدر، بى تا، 388/1) كار در نظر اسلام، پايگاه مالكيت كارگر است؛ زيرا هر كارگر به وسيله كار از ثروتهاى طبيعى كه به دست مى آورد بهره مند ميشود و حاصل كار خويش را به تملك درمى آورد (صدر، بى تا، 392/1) و اين در حالى است، كه در نظام سرمايه دارى، مزد، نصيب عامل انسانى يعنى كارگر ميشود و سود و بهره به صاحب سرمايه ميرسد. (اسميت، 1357، 56-57؛ صدر، بى تا، 186/2)

در اسلام، كار در كنار احتياج، وسيله اى براى توزيع است و نقش مثبتى را ايفا ميكند. احتياج حق ثابت انسانى است و وسيله اصلى توزيع است و در جامعه اسلامى برآورده شدن نيازها، ضمانت شده است. وقتى كار وسيله اى براى توزيع باشد رقابت و انديشه ترقى خواهى، افراد نابغه را بر مى انگيزد تا با همه خلاقيتهاى خود در پيشرفت تمدن بكوشند. (صدر، بى تا، 394/1) اما در نظام سرمايه دارى، احتياج به معناى رانده شدن فرد از صحنه توزيع است نه آنكه وسيله اى براى توزيع ثروت باشد؛ در جامعه سرمايه دارى هر چه احتياج فرد افزايش يابد به همان نسبت، سهم آنان از توزيع كاهش مى يابد تا اينكه به خروج تعداد بسيارى، از صحنه كار و توزيع منجر ميشود و اين به دليل افزايش نيروهاى كارگرى است كه به عنوان يك كالا به آن نگريسته شده و دستمزد كار با افزايش عرضه بر تقاضا، كاهش مى يابد. (اسميت، 1357، 76-77؛ 231-232؛ صدر، بى تا، 398/1)

توليد و توزيع در نظام اسلامى و حاكميت مصالح فرد، برگرفته از حاكميت احكام اسلامى و دستورهاى شرعى است و چه بسا توليد و توزيع در جامعه بسته به نيازهاى عموم جامعه باشد. (فراهانى فرد، 1385، 94-97، 116) در نظام اسلامى، رشد اقتصادى به منظور عدالت اجتماعى و رفاه عمومى مردم جامعه صورت ميگيرد (آيت الله خامنه اى، 1384/2/18) ولى در نظام سرمايه دارى، عدالت و رفاه معنى ندارد و هرچه هست ازدياد ثروت و رفاه مادى فردى است و رشد و توسعه اقتصادى بدون در نظر گرفتن توزيع آن انجام ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1372/5/12؛ 1383/6/4) و به دليل همين توزيع نابرابر و اختلاف در ثروت است كه نظام ارباب رعيتى به وجود آمده و عده اى در معيشت خود وابسته به ديگرى هستند و همواره مورد استثمار و ظلم قرار گرفته و تفاوت طبقاتى را احساس ميكنند. (مطهرى، مجموعه آثار، 563/20) نظام اسلامى، اختلاف در فقر و غناى طبقات كه حاصل كمى دستمزد يا به واسطه بيكارى است را مردود

ص: 492

و نتيجه ظلم و استثمار ميداند. (مطهرى، مجموعه آثار، 561/20، 564، 567) و از سويى دولت، با منافع مالى سرشارى همچون انفال موظف به رفع فقر در جامعه ميباشد و از سويى ديگر مردم با پرداخت خمس و زكات و كفارات، تكليف خود را در برابر فقراى جامعه انجام ميدهند و با اميد تقرب به خداوند و رسيدن به ثواب اخروى، به اعمالى چون صدقه، وقف، قرض و عاريه دست مى يازند. (امام خمينى، بى تا «الف»، 378/1-381؛ همو، 1421، 663/2-664؛ مير معزى، 1390، 201-203)

مصرف

مصرف گرايى، پيامد نظام سرمايه دارى است (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/4/23) كه تشكيل «تراست ها» و «كارتل ها» نيز به منظور استثمار توليد كننده و مصرف كننده صورت گرفته است. (مطهرى، مجموعه آثار، 564/20، 568؛ آيت الله خامنه اى، 1385/8/18) پديده مصرف گرايى در اين نظام چنان است كه به منظور افزايش سود با اسراف در مصرف منابع اوليه، به بحران جوامع در آينده فكر نميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 509/4) اسلام با توليد ثروت و ايجاد ثروت مخالف نيست؛ بلكه با مصرف گرايى و اسراف مخالف است و از اين ديدگاه، هر آنچه از توليد ثروت به دست مى آيد اگر مجدداً خرج توليد ثروت شود، از راكد ماندن مال و اسراف جلوگيرى خواهد كرد، (آيت الله خامنه اى، 1386/1/1؛ 1387/2/14؛ 1389/9/10) به طورى كه، اعتدال در مصرف گرايى و قناعت، در رشد جامعه و مرتفع ساختن بسيارى از مشكلات از جمله فقر و تبعيض طبقاتى مؤثر خواهد بود. (آيت الله خامنه اى، 1371/9/25؛ 1381/9/15)

راهبردها و راهكارهاى مقابله با نظام سرمايه دارى

اشاره

نظام سرمايه دارى با فرمانروا ساختن سرمايه، سعى نموده تا پول و ثروت را بر همه ابعاد زندگى بشرى و اركان تمدن و جوامع بشرى مسلط گرداند. (آيت الله خامنه اى، 1371/7/15) اين نظام با ادعاى جهان شمولى در پى در هم شكستن مرزها مطابق اهداف و منافع خويش و ايجاد مرزهاى ساختگى تحت سيطره خود ميباشد تا زمينه را براى سلطه كامل امپرياليسم هموار سازد، ازاين رو، استعمار و استكبار، بزرگترين بلا در صحنه بين الملل محسوب ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1376/8/14) نظام سلطه همچون سرطان و اختاپوسى خطرناك گريبانگير دنيا

ص: 493

شده است و از يكى دو قرن پيش، دنيا را به سوى ماديگرى سوق داده و معنويت را از آنها سلب نموده است. (آيت الله خامنه اى، 1374/8/10؛ 1374/9/29؛ 1380/1/28)

سرمايه دارى در چهره سياسى - نظامى خود كه ناشى از تكاثر ثروت و افزون طلبى و فساد در صنعت ماشينى بود به صورت اشغال سرزمينهاى ملل مستضعف و در چهره استعمار اقتصادى با تبديل كشورهاى شرقى به بازارهاى كالاهاى غربى و در چهره عقيدتى و فرهنگى و اجتماعى، به صورت استحاله فرهنگ آنها به صورت موجودات مصرف كننده پديدار شد. (نقوى، 1377، 136) تكيه بر تعاليم آسمانى، يك راهبرد اساسى براى مقابله با نظام سرمايه دارى است كه براى رسيدن به آن ميتوان از راهكارهاى مقابله با سرمايه دارى در سطح ملى و فراملى بهره گرفت:

راهبردها

ساختن جامعه اى مترقى با تكيه بر تعاليم آسمانى. اسلام با نفى اصول و مبانى سرمايه دارى، زمينه رشد جامعه اى متعالى را فراهم ميكند و ضمن پذيرش اصل سرمايه، با هر گونه مال اندوزى مقابله ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 470/8-472) در انديشه انقلاب اسلامى، اگر امتها به واسطه سازماندهى اصولى و دقيق، روابط اقتصادى خود را بر پايه قوانين اسلامى، در جهت گيرى كلى به نفع محرومان و فقرزدايى قرار دهند، ميتوانند در پرورش استعدادها، رشد ثروت ملى و افزايش درآمدها و توان اقتصادى به موفقيتهاى چشمگيرى دست يابند (امام خمينى، صحيفه امام، 339/20-341) و لذا در اين جهت براى احياى مبارزه با نظام سرمايه دارى در جهان در ميان جوامع اسلامى و ايران، طرح رويارويى هميشگى با سرمايه دارى را مطرح نمودند. (مطهرى، مجموعه آثار، 464/2-465؛ امام خمينى، صحيفه امام، 99/4، 214)

آگاهى نسبت به پيامدهاى سرمايه دارى. يكى از راهبردهاى اساسى در مقابله با نظام سرمايه دارى، آگاهى مردم از پيامدهاى اين رژيم در ديگر جوامع است. اساسى ترين پيامد سرمايه دارى، استعمار است كه در فضاهاى فرهنگى، سياسى، اقتصادى جوامع، رسوخ و نتايج آن در عقب ماندگى، وابستگى و خودباختگى جوامع نمود پيدا ميكند. ازاين رو مردم، با درك و آگاهى درست از اين پيامدها دريافتند تا زمانى كه وابستگى در ميان مردم

ص: 494

باشد راه پيشرفت بر جامعه بسته خواهد شد و همواره تحت سلطه قرار خواهند گرفت. (امام خمينى، صحيفه امام، 5/12-6؛ آيت الله خامنه اى، 1382/11/24) ازاين رو، جهت گيرى اقتصادى سالم در راستاى حفظ منافع محرومين، (امام خمينى، صحيفه امام، 340/20) پرورش روحيه مشاركت مردمى و رسيدن به خودكفايى و استقلال به منظور برآيند درك صحيح و درست مردم از پيامدهاى سرمايه دارى و مقابله با اين نظام صورت گرفته است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 344/18-345؛ آيت الله خامنه اى، 1368/9/15؛ 1375/6/8؛ 1390/7/24)

راهكارها

بيدارگرى، هشيارى و ايستادگى در برابر ترفندهاى سرمايه دارى. تبليغات دروغين غرب به شيوه روانشناسى و علمى در تخدير افكار عمومى، شيوه معمول سرمايه دارى غرب است (آيت الله خامنه اى، 1377/12/4؛ 1380/9/21) و طرح جدايى دين از سياست، فتنه، حيله گرى، توطئه، تحريم و... از دسيسه هاى نظام استعمارى است كه به قصد تخدير جوامع، اختلاف افكنى بين آنها و واگذارى سرمايه ملت به ابرقدرتها مطرح شده است (امام خمينى، صحيفه امام، 374/1؛ 546/9-547؛ 346/18؛ 321/19؛ 225/21) و غفلت از آنها، نابودى مسلمانان را در پى خواهد داشت. بدين جهت، آگاهى و هشيارى ملتهاى مسلمان بزرگترين خطر براى سرمايه داران غربى به شمار ميرود (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1379/12/12؛ 1385/10/8) و نقش روشنگرى دينى و بصيرت و هشيارى و ايستادگى با قدرت و استقامت، در خنثى نمودن اين فتن و توطئه ها از راهكارهاى اساسى است كه جز با وحدت مسلمانان و بيدارگرى آنها صورت نميگيرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 160/10؛ 342/18؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1370/12/14؛ 1384/2/11)

ازاين رو، مسلمانان پس از يك دوره فروريختگى و از هم پاشيدگى ذهنى، بار ديگر در جستجوى «هويت اسلامى» خود، در برابر غرب سرمايه دارى و شرق كمونيستى برآمده اند. (مطهرى، مجموعه آثار، 65/24) به همين جهت بيدارى و روشنگرى ملل مسلمان، خط بطلانى بر محاسبات مادى و اقتصادى و نظامى كلان سرمايه داران و در هم شكسته شدن اقتدار تحميلى آنها (امام خمينى، صحيفه امام، 325/20؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1383/10/29) و نشانه مخالفت اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله با اسلام سرمايه دارى و سلطنتى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 240/21)

ص: 495

در انديشه انقلاب اسلامى، روشنگرى، درايت و تدبير اقشار مختلف جامعه، نفش مهمى را در بارورى اقتصاد شكوفا و جلوگيرى از نفوذ سرمايه دارى ايفا ميكند، از اين جهت، موضع گيرى و بيدارى در برابر نظام سرمايه دارى، منجر به دگرگونى اين سيستم، سيلى زدن بر ابرقدرتها و بطلان سياستهاى استعمارى آنها خواهد شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 325/20-327؛ آيت الله خامنه اى، 1380/1/28)

برقرارى عدالت اقتصادى و اجتماعى. اساس قيام انبيا در برقرارى حكومت الهى در جهت تحقق عدالت صورت گرفته است. (امام خمينى، صحيفه امام، 386/11؛ 315/15؛ 361/20-362؛ 3/21-4) عدم عدالت اجتماعى و توزيع ناعادلانه ثروت، خصيصه نظام سرمايه دارى است. (تارو، 1376، 307-318) در انديشه انقلاب اسلامى، اقامه و بسط عدالت، پايه حكومت اسلامى در تعديل ثروت و جلوگيرى از تفاوت طبقاتى است و با اجراى قوانين اسلامى، اشرافى گرى و سرمايه دارى از سطح جامعه زدوده خواهد شد و جايى در اقتصاد نخواهد داشت. (امام خمينى، صحيفه امام، 547/5؛ 247/8؛ 311/15-312؛ آيت الله خامنه اى، 1372/5/12) ازاين رو، عدالت اقتصادى و اجتماعى، رفع بيدادگريها و ظلمها، (امام خمينى، صحيفه امام، 113/3؛ 70/9-71) امرى فراگير و عام در برقرارى روحيه مساوات و تعادل همه ارزشها در انسانها و جلوگيرى از فقر و هرگونه تبعيض و برقرارى رفاه عمومى ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1371/10/17؛ 1372/5/12؛ 1378/10/4؛8592 عدالت)

رسيدگى به سرمايه هاى نامشروع. حسابرسى دقيق به سرمايه هاى نامشروع و استرداد آن به صاحبان حق از وظايف نظام اسلامى است. چنانچه اين اموال، متعلق به مردم و يا گروه معينى از افراد باشد به آنها مسترد خواهد شد. اين امر در راستاى تحقق عدالت اجتماعى و تعديل سرمايه صورت خواهد گرفت. از ديگر سو، نظام اسلامى در برابر سرمايه هاى مشروع مانند حقوق شرعى افراد وظايفى خواهد داشت. (امام خمينى، صحيفه امام، 370/3؛ 472/8) اين مسئله در اصل 49 قانون اساسى ذكر شده است.

حمايت از محرومان در برابر سرمايه داران. ظلم و اجحاف به ملل مظلوم، مشخصه بارز سرمايه دارى است و اين امر مورد مخالفت اسلام است و در كتاب و سنت، محكوم است. (امام خمينى، صحيفه امام، 444/21-446) حمايت از مردم مستضعف و محروم در تمام تعاليم دينى و آسمانى آمده است. مستضعفين، به عنوان مهمترين سرمايه بشرى و پشتوانه ملت

ص: 496

محسوب شده و كاخ نشينى و سرمايه دارى، عاملِ به استضعفاف كشيده شدن آنهاست. (امام خمينى، صحيفه امام، 7/5؛ 404/10) تمام انبيا، از قشر محروم جامعه بوده و همواره براى يارى به محرومين در برابر سلاطين و اشرافيت قيام نموده اند. نمونه آن، در قيام حضرت موسى عليه السلام در برابر فرعون و بعثت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مقابله ى با اشرافيت متعصب عرب جاهلى، متجلى است. (مطهرى، مجموعه آثار، 464/2-465؛ امام خمينى، صحيفه امام، 99/4، 214؛ 397/9-398؛ 412/11؛ 215/15-217؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1374/11/20)

عدم سپردن پستهاى كليدى به سرمايه داران. سرمايه دارى، حمايت بى چون وچرا از اشرافيت و طبقه مرفه جامعه است كه حاكميت قدرت به دست آنهاست اما اين مسئله در نظام اسلامى مطرود است. در انديشه انقلاب اسلامى، سرمايه داران نبايد بر اريكه قدرت تكيه زنند؛ چرا كه ممكن است به دليل زياده خواهى و طمع و افزايش قدرت سياسى و اقتصادى خويش، تشكيلات حكومتى را به سوى ديگرى سوق دهند كه تصميمات آنها مخرب نظام واقع شود. (ر. ك: نگارش، 1384، 169) از نمونه هاى حكومت مردمى، وجود عناصر و مسئولان مردمى و به دور از سرمايه دارى در دستگاهاى دولتى است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 20/16-21؛ آيت الله خامنه اى، 1371/11/18) ازاين رو مسئولان جامعه مى بايستى از قشر متوسط و ضعيف جامعه باشند؛ همانطور كه ائمه و پيامبران، به عنوان رسولان و هاديان بشر از قشر مستضعف جامعه بوده اند. (امام خمينى، صحيفه امام، 169/9، 396) اين امر براى آن است كه مشكلات مردم محروم را لمس نموده و به رفاه آنها رسيدگى كنند (امام خمينى، صحيفه امام، 422/21) و با تعديل سرمايه، در برابر كمونيسم و سرمايه دارى غرب به مقابله و جهاد برخيزند. (امام خمينى، صحيفه امام، 339/21)

اقتصاد مقاومتى، الگوى پيشرفت بومى. اقتصاد ضعيف، نقطه ضعفى است كه دشمن ميتواند با تكيه بر آن، مقاصد خود را پيش ببرد، ازاين رو، راه مقابله با سرمايه دارى و وابستگى اقتصادى، رسيدن به خودكفايى و استقلال، ايستادگى در برابر چپاول گرى ها و زورگويى ابرقدرتها، و مبارزه با فرهنگ مصرفى (امام خمينى، صحيفه امام، 158/21؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1372/2/18؛ 1379/1/6؛ 1383/10/19؛ 1389/3/13) و واگذارى سرمايه به دست انسانهاى امين ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1379/2/23؛ 1380/1/28) اقتصاد آزاد و شكوفا، مرهون كشورى آزاد و استقلال يافته و به

ص: 497

دور از وابستگى (آيت الله خامنه اى، 1368/9/1) و در گرو ميدان دادن خلاقيتها و ابتكارهاى افراد جامعه و در نتيجه تعادل عرضه و تقاضاست. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1370/2/12؛ 1390/7/20؛ همو، مكتوبات، 1374/1/1) بدين ترتيب، طرح اقتصاد مقاومتى، اقتصادى است كه از درون جوشيده و در برابر تهديدات و تكانه هاى خارجى مستحكم است و احتياج به غير ندارد و خودكفا است، (آيت الله خامنه اى، 1395/8/26) و سياست بزرگ و اساسى در بخش اقتصادى است (آيت الله خامنه اى، 1395/3/6) كه استقلال اقتصادى و فعال كردن ظرفيتهاى درونى و توليد داخلى و حل بحران ركود، بيكارى و گرانى را در بردارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 158/21؛ آيت الله خامنه اى، 1393/2/10؛ 1395/1/1؛ 1395/3/14؛ 1395/3/16)

برخلاف تمدن غرب كه تنها پيشرفت مادى، مدّنظر انسان سودمحور است و معنويت رنگى ندارد و اسباب سه گانه علم، قدرت و ثروت، هدف آنها به شمار آمده كه نتيجه اى جز فقر، جنگ، بى عدالتى و انحطاط اخلاقى را در برنخواهد داشت؛ در تمدن اسلامى اين اسباب سه گانه، وسيله اى است براى رسيدن به هدف كه همان تعالى انسان است (امام خمينى، صحيفه امام، 95/8-96، 108؛ آيت الله خامنه اى، 1369/2/22؛ 1374/9/29؛ 1375/2/26؛ 1377/9/1؛ 1383/3/14؛ 1385/8/18؛ 1386/2/25) و در آن از پيشرفت مادى براى رسيدن به سعادت و رفاه مردم استفاده نموده (آيت الله خامنه اى، 1385/8/20؛ 1386/10/12) و لازمه پيشرفت مادى را، پيشرفت معنوى و تكيه بر اخلاق اسلامى ميداند. (امام خمينى، صحيفه امام، 178/6؛ 173/16؛ آيت الله خامنه اى، 1385/8/18) بدين جهت، الگوى پيشرفت ما ايرانى - اسلامى است. اسلامى، از آن نظر كه برمبناى نظرى و فلسفى و انسان شناختى اسلام است و اهداف و ارزشها و كارها از اسلام مايه خواهد گرفت و ايرانى، از آن نظر كه حاصل فكر و ابتكار ايرانى است؛ كه ملت ايران توانسته به اين الگو دست پيدا كند تا كشورهاى ديگر هم از آن استفاده كنند. (آيت الله خامنه اى، 1386/2/25؛ 1389/9/10؛ 1390/2/14) ازاين رو، مدل مطلوب توسعه كشور، يك مدل كاملاً بومى است كه مدلهاى غربى در آن منسوخ است (آيت الله خامنه اى، 1383/3/27) و مصداق آن، اقتصاد مقاومتى است كه يك الگوى بومى و علمى برآمده از فرهنگ انقلابى و اسلامى است كه ميتواند اهداف نظام را در زمينه اقتصادى برآورده كند و مشكلات آن را بر طرف سازد. (آيت الله خامنه اى، 1392/12/20؛8592 اقتصاد)

ص: 498

آينده نظام سرمايه دارى

خداوند، هنگامى كه بخواهد ديارى را نابود كند، نخست اوامر خود را براى مترفين و ثروتمندان بازگو ميكند و در صورتى كه به مخالفت برخاستند و فسق و فجور نمودند، وارد عذاب الهى ميشوند (اسراء، 16) پس لازمه ى فسق و فجور، وارد شدن به عذاب الهى است. اگرچه جامعه اى از لحاظ عناصر نگه دارنده، همچون علم، ثروت، سياست مداران مجرب و... برخوردار باشد، باز هم عنصر نابودكننده عذاب الهى بر آنها اثر خواهد كرد، چرا كه فسق و فجور صاحبان قدرت و ثروت و فقدان روحيه معنوى آنها، عذاب الهى را براى جوامع در برخواهد داشت كه همان اضمحلال و ركود و ورشكستگى اقتصادى و سياسى و بى هويتى است كه اين مورد، در نظام سرمايه دارى مشهود است. (آيت الله خامنه اى، 1380/6/5) تحولات دو دهه گذشته در جهان سرمايه دارى، نقاب از چهره واقعى آنها برداشته و سقوط آنها را پيش بينى كرده است. سرخوردگى اقتصادى در آمريكا چنان عميق است كه در دو دهه گذشته با افزايش بحرانها روبه رو بوده است. از بحرانهاى مالى اواخر دهه 90 در جنوب شرقى آسيا تا بحران بيكارى در قلب اروپا تا بحران عظيم بدهكارى مالى آمريكا، همگى نشان دهنده نوعى بحران عميق اقتصادى در جهان غرب است. (افشار، 1390، 84؛ تارو، 1376، 56-61، 267-287)

از جمله عوامل بحرانهاى مالى در آمريكا، جنگهاى دراز مدت در خاورميانه است كه هزينه هاى سرسام آورى را بر اقتصاد آمريكا تحميل كرد و در صورتى كه اين جنگ ها ادامه يابد به موازات آن، به نظم بازار در سطح بين الملل نيز خدشه وارد خواهد ساخت و سرمايه دارى به پايان خود نزديك خواهد شد. (افشار، 1390، 113) بحرانهاى مالى و پولى و بدهى هاى ناشى از جنگ افروزى ها و عدم نظارت درست بر سياست پولى و مالى و شكست آموزه هاى اقتصادى نئوكلاسيك و عدم موفقيت نظام سرمايه دارى مبتنى براقتصاد بازار از موارد بحران در لايه هاى اجتماعى آمريكا ميباشد كه زوال آن را در بردارد. مردم آمريكا معتقدند كه مكانيسم رقابت بازار آزاد بايد تا حدى توسط دولت كنترل شود تا نابرابرى اجتماعى را به حداقل برساند. (افشار، 1390، 127-129؛ تارو، 1376، 394-396)

نظام سرمايه دارى حول دو محور سرمايه در توليد و توجه به رشد اقتصادى و در نتيجه

ص: 499

كم توجهى به نابرابرى در درآمد و ثروت افراد جامعه مى چرخد و افزايش توليد كل، سبب ركود اقتصادى و بيكارى و در نتيجه نبود امكانات و تداركات كافى براى تأمين بيكاران ميشود. (افشار، 1390، 170؛ منشيكوف، 1359، 23-24؛ شومپيتر، 1375، 100-109) اين نظام، با ادعاى تك الگو بودن تلاش كرده كه حاكميت خود را بر جهان اجرايى كند اما پس از دو دهه، مردم غرب دريافتند كه اين ادعا نه تنها كارايى نداشته بلكه صرفاً براى اعمال ديكتاتورى آنها بوده است و با حاكميت ديكتاتورها حقوق اوليه مردم به جهت تأمين و حفظ منافع سرمايه داران ناديده گرفته شده است. امرى كه موجب شد تا مردم آمريكا و اروپا خود را 99 درصدى بنامند كه حقوقشان توسط يك درصد سرمايه دار مصادره شده است. (افشار، 1390، 271-272؛ نقى زاده، 1391، 322-332؛ آربلاستر، 1367، 1-6)

شكل گيرى اعتراضات مردمى در جوامع اروپايى به ويژه در آمريكا بيانگر واقعيتهايى است كه در استمرار تحولات خاورميانه و شكست سياستهاى غرب در منطقه از ناكامى و بن بست در سياستهاى نظام سرمايه دارى در دنيا حكايت دارد. اعتراضات اخير مردم آمريكا به ويژه جنبش وال استريت ماجرايى است كه فرياد «نه» به نظام سرمايه دارى را همچون فروپاشى شوروى سابق در اذهان جهانى به تصوير كشانده است و همواره اين اعتراض مردمى با سركوبى سران سرمايه دارى مواجه شده است كه نه تنها موفق به اين كار نشده بلكه اين اعتراض به شهرهاى ديگر اروپا نيز راه يافته است. (آيت الله خامنه اى، 1390/7/20؛ افشار، 1390، 95-96، 263-264) وال استريت نماد نظام جهان سرمايه دارى است كه مهمترين بورسهاى جهان در آن قرار دارد. ازاين رو اعتراض به وال استريت، نتيجه ركود اقتصادى آمريكا است. افزايش بيكارى در جامعه، كاهش دستمزدها و مشكلات فراوان اقتصادى و ناتوانى دولتمردان در تحقق به وعده ها و سياستهاى جنگ طلبانه آمريكا از سوى ديگر، جامعه آمريكا را به نقطه اى از شكست رساند كه قابل برگشت نيست. (افشار، 1390، 252-253) مسئولان غرب در تلاشند كه اين جنبش را يك جنبش اجتماعى عليه بيكارى و بحث اقتصادى مالى در غرب نشان دهند، اما حقيقت اين است كه علاوه بر سرمايه هاى مرئى غرب، شبيه بازارهاى مالى كه با شكست و ناكامى روبه رو است، سرمايه هاى نامرئى سياسى و فرهنگى و اجتماعى آنها هم رو به زوال و نيستى است. (افشار، 1390، 93-94) وال

ص: 500

استريت كه سرمايه دارى در سطح جوامع اروپايى را به چالش كشيده، حاكى از شكستهاى كنونى غرب است كه صداى فروپاشى آن به گوش ميرسد. برپايى جنگهاى زياد، تعرض به محيط زيست، تبعيض و نابرابرى اجتماعى و بى عدالتى خارجى و داخلى، علل اعتراض وال استريت به نظام سرمايه دارى است. (افشار، 1390، 101)

هر چند نظام سرمايه دارى همچنان خود را محور اقتصاد جهان ميداند، اما تشديد بحران و اوج گيرى اعتراضات مردمى، اين ادعا را با ابهامات گسترده متوجه ساخته و موج بيدارى اسلامى و جهانى شدن اعتراضها ميتواند پايان سلطه غرب بر اقتصاد جهانى باشد. (افشار، 1390، 269-270) انقلاب اسلامى كه با بصيرت و آگاهى از مشكلات غرب، زوال و سقوط كمونيسم و شوروى سابق را خبر داده بود، نداى به بن بست رسيدن و فروپاشى نظام سرمايه دارى را نيز سر داده است و بيدارى اسلامى، ماديت و ماديگرى، مالكيت و اقتصاد محض را عامل بر ملا شدن بحران غرب، انحطاط و زوال نظام سرمايه دارى و ماركسيستى معرفى نمود. كمونيسم به عنوان مكتبى كاملاً مادى گرايانه در دهه 80 ميلادى با مشكلات و بحرانهاى زيادى سر در گريبان بود كه در چاره انديشى اين بحرانها ناتوان و عاجز گشته و همين مشكلات ريشه اى و عميق، شوروى را به كام مرگ فرو كشاند. اگرچه فزونى ثروت و رفاه طلبى محض در اين نظامها، زندگى را آسان نموده ولى به سبب فقدان معنويت و خلأ اعتقادى و دورى از خدا، ناراحتيهاى روحى و روانى، ناامنى و افول ارزشهاى انسانى و اخلاقى گريبانگير آنها شده و از حل مشكلات و بحرانهاى اجتماعى خويش عاجز و در پاسخگويى به بسيارى از مسائل معنوى و اخلاقى ناتوانند. (امام خمينى، صحيفه امام، 221/21-222؛ آيت الله خامنه اى، 1388/2/26)

انقلاب اسلامى با نگاهى واقع بينانه در خصوص تحولات منطقه، موج بيدارى اسلامى را كه به بركت قيام ملت ايران و تشكيل نظام جمهورى اسلامى ايران در كشورهاى عربى و اروپايى شكل گرفته بود، نشانه انزجار مردم از نظام سرمايه دارى و ناكارآمدى و به بن بست رسيدن آن ميداند، و اين يك پيچ تاريخى است كه منطقه در حال عبور از آن است و حوادث آسيا و آفريقاى شمالى و بيدار شدن ملتها در مقابل آمريكا و عمال آنها، نشان دهنده آن ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1392/7/17) اين بيدارگرى به دليل آموزه هاى اسلام

ص: 501

ناب است كه مانع افزون طلبى و سيطره جويى آنها بوده است و امروز كه نظام سرمايه دارى به بن بست رسيده است و مكاتب مادى در دنيا جايگاهى ندارند و دنيا در حال يك پيچ تاريخى و حركت به سمت جلو است، ملتهاى مسلمان ميتوانند نقش خود را ايفا كنند و ازاين رو، تعاليم اسلام مورد نياز شده و به كار آمده و جمهورى اسلامى ميتواند الگو بودنش را به تمام دنيا ثابت كند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1389/6/31؛ 1390/7/20)

عبور كردن موج بيدارى اسلامى از كشورهاى عربى و تسرى يافتن آن در قلب اروپا، حاكى از بصيرت منشى انقلاب ايران است كه اين جنبش، نه تنها مخصوص به كشورهاى شمال آفريقا و جنوب غرب آسيا نيست؛ بلكه اين بيدارى تا قلب اروپا خواهد رفت و روزى خواهد آمد كه ملتهاى اروپايى عليه سياست مدارانى كه آنها را مجبور به تسليم در برابر آمريكا و صهيونيسم كردند، قيام خواهند كرد و اين بيدارى حتمى است. (آيت الله خامنه اى، 1390/2/14) جنبش وال استريت كه موج بيدارى و تغيير حتمى نظام سرمايه داراى است، با سرايت نمودن به شهرهاى ديگر آمريكا، آينده نگرى انقلاب ايران را در اين زمينه، محقق نمود. (آيت الله خامنه اى، 1390/7/20؛ 1390/7/23)

جمع بندى و نتيجه گيرى

اشاره

سرمايه دارى به معناى مال اندوزى و ثروت طلبى و بر پايه مالكيت خصوصى و منفعت طلبى، صورت اقتصادى و اجتماعى دنياى مدرنيته است كه پس از اضمحلال دوره فئوداليسم شكل گرفته است و از آغاز پيدايش، مراحل تجارى، صنعتى و انحصارى را طى نموده است. در نظر ماركسيست ها، امپرياليسم واپسين مرحله اين نظام است كه در خارج از سيطره خود با در برداشتن انحصارها، به دست اندازى سرزمينهاى ديگر ميپردازد و در اين مفهوم با استعمار و استكبار قرابت پيدا ميكند. نظام سرمايه دارى، محصول دنياى متجدد و مدرنيته غربى است كه ماهيت آن بر دو عنصر غضب و شهوت شكل گرفته كه غضب آن در اعمال خشونت و ظلم و استعمار و شهوت آن در مادى پرستى و لذت گرايى ملاحظه ميشود و مبانى آن نيز در مبانى مدرنيته غربى، كه همان اومانيسم، مادى گرايى، عقل گرايى، سكولاريسم و اصالت فرد ميباشد، خلاصه شده است.

ص: 502

جلوه گر شدن مادى پرستى و نفع طلبى فردى در نظام سرمايه دارى، موجب شده است كه رفاه مادى به عنوان هدف غايى به شمار آيد. در اين مسير، تحقق اهداف ميانى چون آزادى اقتصادى و رشد اقتصادى و رقابت و سود نقش بسزايى دارند. به همين ترتيب برترى نژادىِ نشأت گرفته از نفع فردى و مادى طلبى باعث شد كه عده اى شيفته تمدن غرب شوند و مروج فرهنگ آنها به حساب آيند. روشنفكرى غرب زده، دوَل دست نشانده و مدگرايان از سرآمدترين حاميان اين نظام بوده اند. گرايش جوامع شرقى به سوى غرب و دورى از اسلام، عقب ماندگى و خودباختگى را براى آنها به ارمغان آورد و زمينه ساز رشد سرمايه دارى شد. از مهمترين پيامدهاى نفوذ سرمايه دارى، استعمار جوامع بود كه در قالب استعمار فرهنگى، اقتصادى و سياسى در استيلاى جوامع كوشيدند. بينش توحيدى اسلام و مادى گرايى سرمايه دارى غرب، سرآغاز تفاوتهاى مبنايى و اركان و اصول و اقتصاد اين دو نظام ميباشد. فقدان معنويت و وابستگى مادى، بحران و ركود مالى و بيدارى اسلامى، مشكل اساسى نظام سرمايه دارى است كه عاقبتى چون انحطاط و سقوط را براى آن رقم خواهد زد. راهبرد اساسى مقابله با سرمايه دارى تكيه بر تعاليم آسمانى است و برقرارى عدالت اقتصادى و اجتماعى به وسيله رسيدگى به اموال غير مشروع، رسيدگى به حال محرومان و عدم تكيه سرمايه داران بر مناصب حكومتى و اقتصاد مقاومتى به عنوان الگوى پيشرفت مطلوب در برابر اشاعه افكار سكولار، از مهمترين راهكارهاى جلوگيرى از نفوذ سرمايه دارى ميباشد.

ص: 503

ص: 504

منابع

قرآن كريم.

آباديان، حسين، رويارويى فرهنگى ايران و غرب در دوره معاصر (مجموعه مقالات (1)، تهران، انتشارات سروش، چاپ اول، 1375 ش.

آربلاستر، آنتونى، ظهور و سقوط ليبراليسم غرب، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر مركز، چاپ اول، 1367 ش.

آشورى، داريوش، دانشنامه سياسى (فرهنگ اصطلاحات و مكتبهاى سياسى)، تهران، انتشارات مرواريد، چاپ نهم، 1382 ش.

آفانسيف، و. ماكارووا، م. مينايف، ل، مبانى سوسياليسم علمى، تهران، سازمان جوانان توده ايران، چاپ سوم، 1360 ش.

آل احمد، جلال، در خدمت و خيانت روشنفكران، تهران، انتشارات فردوسى، چاپ سوم، 1376 ش.

آل احمد، جلال، غرب زدگى، تهران، نشر جامه داران، چاپ اول، 1384 ش.

آوى، آلبرت، سير فلسفه در اروپا، ترجمه على اصغر حلبى، تهران، انتشارات زوار، چاپ دوم، 1368 ش.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، بيانات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، مكتوبات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله، قم، نشر اسلامى، چاپ دوم، 1404 ق.

اسدعلى زاده، اكبر، چالشهاى فكرى سياسى وهابيت، قم، مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما،

ص: 505

چاپ اول، 1384 ش.

اسعدى، مرتضى، ايران، اسلام، تجدد، تهران، انتشارات طرح نو، چاپ اول، 1377 ش.

اسميت، آدام، ثروت ملل، ترجمه سيروس ابراهيم زاده، تهران، انتشارات پيام، چاپ اول، 1357 ش.

افشار، اسدالله، جنبش وال استريت و روزهاى ناآرام آمريكا (بررسى و كالبدشكافى ابعاد قيام مردم غرب عليه نظام سرمايه دارى)، تهران، انتشارات سفير اردهال، چاپ اول، 1390 ش.

الهى، همايون، امپرياليسم و عقب ماندگى، تهران، نشر قومس، چاپ سوم، 1375 ش.

الهى، همايون، شناخت ماهيت و عملكرد امپرياليسم، تهران، نشر قومس، چاپ اول، 1383 ش.

الياده، ميرچا، فرهنگ و دين، تهران، انتشارات طرح نو، 1374 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تحرير الوسيلة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «الف»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، كتاب البيع، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1421 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، ولايت فقيه، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «ب»

باران، پل، اقتصاد سياسى رشد: ريشه هاى عقب ماندگى، ترجمه مهدى قراچه داغى، انتشارات پاليال، 1358 ش.

براون، كالين، فلسفه و ايمان مسيحى، ترجمه كاووس ميكائيليان، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1375 ش.

بشلر، ژان، خاستگاه هاى سرمايه دارى، ترجمه رامين كامران فر، تهران، نشر البرز، چاپ اول، 1370 ش.

بورژن، ژرژ، رمبر، پير، سوسياليسم، ترجمه منصور مصلحى، تهران، شركت سهامى كتابهاى جيبى، چاپ چهارم، 1352 ش.

بيات، عبدالرسول و جمعى از نويسندگان، فرهنگ واژه ها: درآمدى بر مكاتب و انديشه هاى معاصر، تهران، انتشارات سمت، 1390 ش.

تارو، لستر، آينده نظام سرمايه دارى، ترجمه عزيز كياوند، تهران، نشر ديدار، چاپ اول، 1376 ش.

توماس، هنرى، بزرگان فلسفه، ترجمه فريدون بدره اى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ

ص: 506

سوم، 1379 ش.

جعفرى، محمدتقى، سكولاريسم يا حذف دين از زندگى دنيوى، تهران، نشر فرهنگ اسلامى، چاپ اول، 1370 ش.

جوادى آملى، عبدالله، صورت و سيرت انسان در قرآن، قم، نشر اسراء، چاپ دوم، 1381 ش.

حائرى، عبدالهادى، نخستين رويارويى هاى انديشه گران ايران با دو رويه تمدن بورژوازى غرب، تهران، انتشارات اميركبير، چاپ چهارم، 1380 ش.

حسنى، مهدى، فلسطين و صهيونيزم، تهران، نمايندگى ولى فقيه در سپاه، چاپ اول، بى تا.

حسينى بهشتى، سيد محمد، آزادى، هرج ومرج، زورمدارى، تهران، نشر بقعه، چاپ اول، 1381 ش.

حسينى بهشتى، سيد محمد، بانكدارى، ربا و قوانين مالى اسلام، تهران، نشر بقعه، 1386 ش.

حسينى، محمدعارف، رويارويى تمدن اسلامى و مدرنيته، قم، انتشارات مركز جهانى علوم اسلامى، چاپ اول، 1381 ش.

خالقى، على، امام خمينى قدس سره وگفتمان غرب، تهران، انجمن معارف اسلامى ايران، چاپ اول، 1379 ش.

داب، موريس، سرمايه دارى، ديروز و امروز، ترجمه مهدى دوست كام، تهران، شركت سهامى كتابهاى جيبى، چاپ اول، 1358 ش.

داب، موريس. لانگه، اسكار. هانت، اى. ك، سرمايه دارى چيست؟، ترجمه فرهاد نعمانى، تهران، كتاب نمونه، چاپ اول، 1352 ش.

دورانت، ويليام جيمز، لذات فلسفه، ترجمه دكتر عباس زرياب، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ اول، 1374 ش.

دهخدا، على اكبر و ديگران، لغت نامه، تهران، مؤسسه لغت نامه دهخدا و انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1373 ش.

ديويس، تونى، اومانيسم، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر مركز، 1378 ش.

راسل، برتراند، تاريخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دريابندرى، تهران، نشر پرواز، چاپ پنجم، 1365 ش.

رافائل، د. د، ادام اسميت، ترجمه عبدالله كوثرى، تهران، انتشارات طرح نو، چاپ اول، 1375 ش.

رجبى، محمود، انسان شناسى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره، چاپ سوم، 1380 ش.

رفيعى، محمدحسين، توسعه ايران، نقدى بر گذشته، راهى به سوى آينده، تهران، نشر صمديه،

ص: 507

1380 ش.

زارعى، آرمان، تأثير جهانى شدن بر فرهنگ سياسى ايران، تهران، انتشارات باز، چاپ اول، 1388 ش.

زرشناس، شهريار، سرمايه دارى (كاپيتاليسم)، تهران، كتاب صبح، چاپ اول، 1380 ش.

ژولين، كلود، رؤيا و تاريخ (آمريكا در دو قرن)، ترجمه مرتضى كلانتريان، تهران، انتشارات آگاه، چاپ اول، 1357 ش.

ژيد، شارل، ريست، شارل، تاريخ عقايد اقتصادى، ترجمه كريم سنجابى، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1370 ش.

ساعى، احمد، نظريه هاى امپرياليسم، تهران، نشر قومس، چاپ پنجم، 1385 ش.

سوداگر، محمد، بررسى نظريه هاى مربوط به امپرياليسم، تهران، انتشارات ما، چاپ اول، 1358 ش.

سويزى، پل، باتالوو، ادوارد، نقدى بر پاره اى از نظريه هاى رايج در سرمايه دارى غرب، ترجمه فرهاد نعمانى، منوچهر سناجيان، تهران، سازمان انتشارات جاويدان، چاپ اول، 2536 ش.

سيد قطب، قطب بن ابراهيم، ادعانامه اى عليه تمدن غرب و دورنمائى از رسالت اسلام، ترجمه سيد على خامنه اى، سيد هادى خامنه اى، مشهد، انتشارات طوس، چاپ دوم، 1351 ش.

شولت، يان. آرت، نگاهى موشكافانه بر پديده جهانى شدن، ترجمه مسعود كرباسيان، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1382 ش.

شومپيتر، جوزف، كاپيتاليسم، سوسياليسم، دموكراسى، ترجمه حسن منصور، تهران، نشر مركز، 1375 ش.

صدر، سيد محمدباقر، اقتصاد ما، ترجمه محمدكاظم موسوى، ع اسپهبدى، قم، انتشارات اسلامى، بى تا.

عالم، عبدالرحمن، تاريخ فلسفه سياسى غرب (عصر جديد و سده نوزدهم)، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ يازدهم، 1387 ش.

عليزاده، حسن، فرهنگ خاص علوم سياسى، تهران، انتشارات روزنه، چاپ اول، 1377 ش.

عيوضى، محمدرحيم، شناخت ماهيت استعمار فرانو، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، چاپ اول، 1391 ش.

غنى نژاد اهرى، موسى، مقدمه اى بر معرفت شناسى علم اقتصاد، تهران، مؤسسه عالى پژوهش در برنامه ريزى و توسعه، چاپ اول، 1376 ش.

فراهانى فرد، سعيد، سياستهاى اقتصادى در اسلام، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، چاپ دوم، 1385 ش.

ص: 508

فوزى تويسركانى، يحيى، مذهب و مدرنيزاسيون در ايران، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول، 1380 ش.

فولادوند، عزت الله، خرد در سياست، تهران، انتشارات طرح نو، چاپ دوم، 1377 ش.

قاسمى، صديقه، اسلام و مقتضيات زمان از ديدگاه آيت الله سيد محمد حسينى بهشتى، تهران، نشر بقعه، چاپ اول، 1385 ش.

قدوسى زاده، حسن، اصطلاحات سياسى فرهنگى، قم، دفتر نشر معارف، چاپ دوم، 1390 ش.

كاپلستون، فردريك، تاريخ فلسفه، ج 5، ترجمه امير جلال الدين اعلم، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ اول، 1362 ش.

كاپلستون، فردريك، تاريخ فلسفه، ج 8، ترجمه بهاءالدين خرمشاهى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ دوم، 1376 ش.

كاتوزيان، محمدعلى همايون، نظام سياسى ايران از مشروطيت تا پايان سلسله پهلوى، ترجمه محمدرضا نفيسى، كامبيز عزيزى، تهران، نشر مركز، چاپ ششم، 1377 ش.

گيدنز، آنتونى، جامعه شناسى، تهران، نشر نى، چاپ هشتم، 1381 ش.

لنين، ولاديمير ايليچ، امپرياليسم به مثابه بالاترين مرحله سرمايه دارى، ترجمه محمد پورهرمزان، تهران، انتشارات حزب توده ايران، چاپ دوم، 1975 م.

ماركس، كارل، سرمايه، ترجمه جمشيد هاديان، بى جا، انتشارت نسيم، 1386 ش.

مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، تحقيق محمدباقر بهبودى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1403 ق.

مطهرى، مرتضى، كتابسوزى ايران و مصر، قم، انتشارات صدرا، بى تا.

مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1377 ش.

مطهرى، مرتضى، يادداشت ها، تهران، انتشارات صدرا، چاپ اول، 1383 ش.

منشيكوف، اس، بحران در سرمايه دارى معاصر، ترجمه نظم نوين، تهران، انتشارات نظم، چاپ اول، 1359 ش.

منصورنژاد، محمد، دين و توسعه فرهنگى، سياسى و اقتصادى، تهران، مؤسسه نشر علوم نوين، 1379 ش.

منصورى، جواد، جنگ فرهنگى عليه انقلاب اسلامى، مشهد، آستان قدس رضوى، چاپ چهارم، 1369 ش.

منصورى، جواد، شناخت استكبار جهانى، مشهد، آستان قدس رضوى، چاپ سيزدهم، 1378 ش.

ص: 509

موثقى، احمد، جنبشهاى اسلامى معاصر، تهران، انتشارات سمت، چاپ هفتم، 1384 ش.

ميرمعزى، سيدحسين، اصلاح الگوى مصرف، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، چاپ اول، 1388 ش.

ميرمعزى، سيد حسين، نظام اقتصادى اسلام، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، 1390 ش.

ميرمعزى، سيد حسين، نظام اقتصادى اسلام: مبانى مكتبى، تهران، مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر، چاپ اول، 1380 ش.

ناردو، دان، عصر استعمارگرى، ترجمه مهدى حقيقت خواه، تهران، نشر ققنوس، چاپ اول، 1386 ش.

نصرتى، على اصغر، نظام سياسى اسلام، قم، مركز نشر هاجر، چاپ سيزدهم، 1393 ش.

نصرى، محسن، ايران؛ ديروز، امروز، فردا: تحليلى بر انقلاب اسلامى ايران، قم، دفتر نشر معارف، چاپ اول، 1391 ش.

نقوى، على محمد، جامعه شناسى غرب گرايى، تهران، انتشارات اميركبير، چاپ دوم، 1377 ش.

نقى زاده، محمدعلى، بحران سرمايه دارى مالى: اشغال وال استريت، تهران، شركت سهامى انتشار، چاپ اول، 1391 ش.

نگارش، حميد، باقى نصرآبادى، على، حديث پايدارى: رمز موفقيت امام خمينى قدس سره، تهران، انتشارات لوح محفوظ، چاپ دوم، 1384 ش.

نمازى، حسين، نظامهاى اقتصادى، تهران، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتى، چاپ اول، 1374 ش.

والرشتاين، ايمانوئل، سرمايه دارى تاريخى (و دو مقاله ديگر)، ترجمه يوسف نراقى، تهران، نشر قطره، چاپ اول، 1381 ش.

وبر، ماكس، اقتصاد و جامعه، تهران، ترجمه عباس منوچهرى و ديگران، انتشارات مولى، چاپ اول، 1374 ش.

هادوى نيا، على اصغر، فلسفه اقتصاد در پرتو جهان بينى قرآن كريم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، چاپ اول، 1387 ش.

هاشمى ركاوندى، سيد مجتبى، فلسفه انقلاب و امپرياليسم جهانى معاصر، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، چاپ اول، 1368 ش.

هايلبرونر، رابرت، بزرگان اقتصاد، ترجمه احمد شهسا، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى،

ص: 510

چاپ اول، 1370 ش.

هليدى، فرد، ديكتاتورى و توسعه سرمايه دارى در ايران، ترجمه فضل الله نيك آيين، تهران، انتشارات اميركبير، چاپ اول، 1358 ش.

ياقى، اسماعيل احمد، دولت عثمانى از اقتدار تا انحلال، ترجمه رسول جعفريان، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، چاپ اول، 1379 ش.

ص: 511

ص: 512

شهادت

اشاره

محمدباقر نادم(1) (مؤلف)

اكبر زراعتيان(2) (مؤلف)

ابوالقاسم مقيمى حاجى(3) (مسئول علمى)

شهادت؛ كشته شدن در راه خدا و در مسير تحقق آرمانهاى معنوى.

كلمه «شهادت» در لغت از ريشه «ش ه د» به معناى حضور؛ (راغب اصفهانى، 1412، 465) علم و اِعلام؛ (ابن فارس، 1404، 221/3) حضور با تحقق علم (مصطفوى، 1360، 129/6-130) و خبر قطعى (جوهرى، 1410، 495/2) آمده است. «شهادت» در اصطلاح؛ كشته شدن در راه خدا و مجاهدت براى اوست (سيد مرتضى، 1405، 378/2؛ ر. ك: طبرسى، 1372، 549/2، 867) و «شهيد» به كشته شده در راه خدا ميگويند. (ر. ك: سيد مرتضى، 1405، 387/2؛ طبرسى، 1372، 845/2؛ 111/3) شهيد كسى است كه در نزد امام (يا نايب عام و يا نايب خاص او) جنگيده و در ميدان نبرد كشته شده (محقق حلى، 1409، 30/1) و يا در زمان غيبت به جهادى مأمور شده و به قتل رسيده است. (شهيد ثانى، 1410، 411/1) امام خمينى نيز شهيد را كسى ميداند كه در جهاد همراه با امام عليه السلام يا نايب خاص او و يا به خاطر حفظ كيان و اساس اسلام كشته شده باشد. (امام خمينى، بى تا، 66/1) او كسى است كه در راه آرمانهاى معنوى كشته ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1368/5/25)

ص: 513


1- . دانش آموخته كارشناسى ارشد مذاهب كلامى و معاون پژوهش مؤسسه روايت سيره شهدا
2- . مدرس سطوح عالى حوزه علميه قم
3- . مدرس خارج فقه و اصول؛ رئيس پژوهشكده دانشنامه نگارى دينى پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى

در بينش عرفانى جهاد و شهادت از مختصات انسان كامل به شمار آمده؛ مقامى كه حتى ملكوتيان با آن فاصله ها دارند و با ديدگاه بشرى نميتوان به آن پى برد و يافتن ارزش آن نيازمند ديدى ربوبى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 74/18) از اين نظرگاه جوهره اصلى شهادت چيزى جز عشق به خدا و شوق به لقاء الله نيست؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 57/17) عشق به محبوب حقيقى كه همه دلبستگى ها در پرتو آن محو ميشود.

شهادت وقتى محقق ميشود كه انسان آگاهانه جان خود را در راه خدا و براى هدفى مقدس (مطهرى، مجموعه آثار، 451/24) و در راه مجاهدت، براى ملت، كشور و بالاتر از همه براى دين خدا و سرافرازى پرچم آزادگى اسلامى در دنيا فدا ميكند؛ (آيت الله خامنه اى، 1384/6/2) بنابراين بر عمل كسانى كه در مسير غير الهى و در راه هدفهاى ملى يا خواسته هاى شخصى و مالى مانند غنيمت كشته شوند، شهادت صادق نيست. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1368/5/25؛ 1389/8/2)

شهيد از آن جهت شهيد ناميده ميشود كه در جنگها و غزوات حاضر ميشود (زبيدى، 1414، 47/5) و فرشتگان نيز بر بالين او حاضر ميشوند و روح شهيد به محضر پروردگار تشرف مى يابد (زمخشرى، 1407، 206/1) و خدا و فرشتگان به وارد شدن او به بهشت گواهى ميدهند (طريحى، 1375، 3 /) و شهيد بر امتهاى گذشته گواهى ميدهد و پس از شهادت از جمله شاهدان خواهد بود. (طريحى، 1375، 81/3؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1389/4/7) خداوند متعال در قرآن شهيد را زنده معرفى ميكند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1389/4/7) قرآن كريم در آيه 154 سوره بقره و آيه 169 سوره آل عمران خبر ميدهد كه شهيدان داراى حيات ابدى هستند و در پيشگاه الهى روزى دريافت ميكنند.

در قرآن واژه «شهيد» جز در يك آيه به معناى اصطلاحى خود به كار نرفته است، (نساء، 69) امّا در احاديث (حر عاملى، 1414، 16/15) اين واژه معمولاً در معناى اصطلاحى خود به كار رفته است. (مطهرى، مجموعه آثار، 864/2 (به استناد نظر برخى از مفسران، تنها در آيه: «وَ مَنْ يُطِعِ اَللّٰهَ وَ اَلرَّسُولَ فَأُولٰئِكَ مَعَ اَلَّذِينَ أَنْعَمَ اَللّٰهُ عَلَيْهِمْ مِنَ اَلنَّبِيِّينَ وَ اَلصِّدِّيقِينَ وَ اَلشُّهَدٰاءِ وَ اَلصّٰالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولٰئِكَ رَفِيقاً» (نساء، 69) به كشته در راه خدا، شهيد اطلاق شده است. (طبرسى، 1372، 111/3؛ مكارم شيرازى، 1374، 461/3) علاوه براين، در آيه 74 سوره نساء و آيه 58 سوره حج در مورد اعطاى پاداش بزرگ و رزق نيكو از جانب خداوند و در آيه 195 سوره آل عمران ورود به بهشت و

ص: 514

بخشش گناهان به شهدا مژده داده شده است. در اين خصوص شيخ حر عاملى به نقل از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايتى را آورده است كه براى شهيد نزد خداوند هفت امتياز ويژه ميباشد: 1. با ريخته شدن اولين قطره ى خون شهيد، تمام گناهانش بخشيده ميشود، 2. هنگامى كه بر زمين مى افتد، سرش در آغوش دو حوريه ى بهشتى قرار ميگيرد و آن دو غبار از چهره اش پاك ميكنند و به او خوشامد ميگويند و او نيز به آنها خوشامد ميگويد، 3. لباسى از لباسهاى بهشتى بر تن او پوشانده ميشود، 4. دربانان بهشت براى شهيد گنجينه هايى از عطرهاى پاك مى آورند كه هر كدام از آنها را كه بخواهد، برميدارد، 5. جايگاهش را در بهشت به او نشان ميدهند، 6. به او گفته ميشود در بهشت هر طور كه ميخواهى گردش كن، 7. شهيد به وجه الله نظر ميكند كه اين كار براى هر نبى و شهيد نوعى آرامش و استراحت است. (حر عاملى، 1414، 16/15) در برخى روايات نيز آمده است كه درى مخصوص شهيدان در بهشت وجود دارد، (صدوق، 1403، 408) و آنها شفيعان روز قيامت هستند (صدوق، 1403، 156) و از ايشان سؤال قبر نميشود (متقى هندى، 1409، 313/4) و شهيدان، نخستين وارد شوندگان به بهشت هستند. (مجلسى، 1403، 272/71؛ مكارم شيرازى، 1374، 408/21) فرهنگ شهادت فرهنگى است كه در آن ايثار و از خودگذشتگى در تار و پود زندگى نمايان ميگردد و در جامعه اثراتى بوجود مى آورد كه آن را متحول ميسازد و همواره به عنوان يكى از كارآمدترين و مؤثرترين عناصر در پيشبرد اهداف و حفظ ارزشهاى اسلام و انقلاب و عامل مقابله با دشمنان داخلى و خارجى است، (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1371/7/29) و طبق جمله منسوب به امام خمينى قدس سره ملتى كه شهادت دارد، اسارت ندارد. شهيد از نظر فقهى نيز احكام خاصى دارد؛ چنانكه غسل از شهيدى كه در ميدان نبرد جان داده باشد برداشته شده (امام خمينى، بى تا، 66/1) و مس او موجب غسل نميشود (امام خمينى، 1422، 79/1) و شهيد خط مقدم جبهه با لباس خودش دفن ميشود و نياز به كفن ندارد. (امام خمينى، 1422، 80/1)

شهادت داراى مراتبى است و شهيدان هر كدام به تناسب اهدافى كه دارند مقام و درجه اى متفاوت مى يابند؛ ازاين رو شهادت پيامبران و امامان معصوم عليهم السلام، شيعيان و مؤمنين واقعى در مراتب عالى قرار ميگيرد. در خصوص مراتب شهادت ميتوان به حديثى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله اشاره كرد كه در آن آمده است: «مَن قُتِلَ دُونَ أهلِهِ ظُلْماً فهُو شَهيدٌ، و مَن

ص: 515

قُتِلَ دُونَ مالِهِ ظُلْماً فهُو شَهيدٌ، و مَن قُتِلَ دُونَ جارِهِ ظُلْماً فهُو شَهيدٌ، و مَن قُتِلَ فى ذاتِ اللّه عَزَّوجلَّ فهُو شَهيدٌ» ؛ هركه در راه دفاع از خانواده خود به ستم كشته شود، شهيد است و هركه در راه دفاع از مال خود مظلومانه كشته شود، شهيد است، و هركه در راه دفاع از همسايه خود به ستم كشته شود، شهيد است، و هركه به خاطر خداوند عزّوجلّ كشته شود، شهيد است. (متقى هندى، 1409، 425/4)

پيشينه ى شهيد و شهادت بر اساس آيه 146 سوره آل عمران: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قٰاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمٰا وَهَنُوا لِمٰا أَصٰابَهُمْ فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ وَ مٰا ضَعُفُوا وَ مَا اِسْتَكٰانُوا وَ اَللّٰهُ يُحِبُّ اَلصّٰابِرِينَ» به دوران جهاد انبيا با مخالفانشان بازميگردد (ر. ك: طباطبائى، 1417، 41/4) كه برخى انبيا همچون يحيى و زكريا در راه اعتلاى توحيد به شهادت رسيده اند. قرآن كريم در آيه 61 سوره بقره «ذٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كٰانُوا يَكْفُرُونَ بِآيٰاتِ اَللّٰهِ وَ يَقْتُلُونَ اَلنَّبِيِّينَ بِغَيْرِ اَلْحَقِّ» ، به قوم بنى اسرائيل اشاره ميكند كه به آيات الهى كافر بوده و انبياى الهى را به ناحق مى كشتند.

الف) شهادت قبل از اسلام. قرآن كريم ذيل آيه 146 سوره آل عمران به شهادت در عصر انبياى الهى تا عصر ظهور اسلام اشاره كرده است؛ از ويژگى مجاهدان اين دوره ميتوان به مواردى چون كثرت مجاهدان و عالم و عارف بودن آنها اشاره كرد. (قرائتى، 1383، 169/2) در روايتى گزارش شده است كه بنى اسرائيل در فاصله طلوع صبح تا طلوع آفتاب هفتاد نفر از پيامبران خود را به شهادت رساندند؛ (مجلسى، 1403، 365/44) اين روايت و امثال آن (ر. ك: مجلسى، 1403، 52/11) نشان ميدهد كه صدها نبى، توسط بنى اسرائيل به شهادت رسيدند.

ب) شهادت پس از ظهور اسلام. اين دوره از شهادت و مجاهدت نيز از زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آغاز ميشود و تا واقعه عاشورا و شهادت امام حسين عليه السلام كه نقطه عطف شهادت در تمام تاريخ بشريت است، ادامه مى يابد.

از جمله اولين شهداى صدر اسلام ياسر و همسر او سميه است كه بر اثر شكنجه هاى كفار جان باختند و اولين شهيد مرد و زن در اسلام محسوب شدند. (ابن سعد، 1418، 101/4-102؛ ابن اثير جزرى، 1385، 67/2؛ ابن حجر عسقلانى، 1415، 190/8) پس از اين دو، تاريخ اسلام سرشار از شهيدانى است كه در راه خدا جان خويش را اهدا كردند. در اين ميان از برخى به طور برجسته در تاريخ ياد شده است؛ همچون حنظله غسيل الملائكه عليه السلام، (ابن هشام، 1383، 3 /)

ص: 516

جعفر طيار عليه السلام و (ابويعلى موصلى، بى تا، 350/11؛ ابن حبان بستى، 1414، 521/15؛ امين عاملى، 1403، 124/4-125 (حمزه سيدالشهدا عليه السلام (نهج البلاغه، نامه 28 (386) كه اين اوصاف را از پيامبر صلى الله عليه و آله دريافت كردند.

عمار ياسر نيز از جمله شهيدان برجسته است كه در جنگ صفين به شهادت رسيد. (ابن سعد، 1418، 186/3-200) گرچه مذهب شيعه همزمان با بعثت پيامبر شكل گرفت و ابوذر، سلمان، مقداد و عمار ياسر نخستين شيعيان على عليه السلام در دوران زندگى پيامبر بودند، ولى واقعه كربلا نقطه عطفى در تاريخ تشيع است؛ چراكه يادآورى فداكارى و شهادت امام حسين عليه السلام و ياران وفادار ايشان براى دفاع از حق در محرم سال 61 هجرى و مصائب و رنجهايى كه در اين راه متحمل شدند، عامل اصلى گسترش تشيع در طول تاريخ بوده است.

اين دوره حاوى مهمترين و مؤثرترين شهادتها در تاريخ اسلام بوده است؛ در اين دوره، شهادت شهدا به برپايى و تحكيم پايه هاى اسلام منجر شد؛ شهادتهاى اين دوره اغلب در صحنه ى جنگ و درگيرى واقع شده و شهداى اين دوره، الگوى هميشگى تاريخ شدند. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 52/17-59) قيام و شهادت امام حسين عليه السلام معيارى براى مبارزه حق با باطل شد، بلافاصله بعد از حماسه كربلا قيامهايى شكل گرفت كه تا ميانه سده سوم هجرى ادامه يافت و موجب تثبيت و گسترش انديشه اسلام ناب گرديد. زيد بن على بن الحسين عليه السلام يكى از كسانى است كه با الگوگيرى از واقعه كربلا قيام خود را پايه ريزى كرد، او هنگام بازگشت از سفر شام، عازم عراق شد، مردم كوفه او را به قيام فراخوانده، اعلام وفادارى كردند و سوگند ياد نمودند كه تا آخرين قطره خون در راه او جهاد كنند و حمايتشان را دريغ ندارند. (طبرى، 1387، 7 / -) در پى اصرار زياد كوفيان، سرانجام زيد دعوت آنان را پذيرفت. (ابوالفرج اصفهانى، 1385، 91-92)

در مدت اقامت او در كوفه پانزده هزار نفر از كوفيان با او بيعت كردند. اين تعداد غير از مردمى بودند كه در مدائن و بصره و واسط و موصل و رى و گرگان با او بيعت كرده بودند، چرا كه زيد علاوه بر كوفه به ديگر شهرهاى مهم عراق و حتى مراكز دوردست فرستادگانى را گسيل داشته بود تا براى او از مردم بيعت بگيرند. (ابوالفرج اصفهانى، 1385، 92) به باور بسيارى از علماى شيعه قيام زيد به اذن امام صادق عليه السلام بوده است. چنان كه امام صادق عليه السلام درباره

ص: 517

او فرمود: «واى بر كسى كه نداى او را بشنود و به يارى اش نشتابد». (صدوق، 1404، 225/1) سرانجام زيد در روز جمعه، سوم ماه صفر سال 121 هجرى پس از آنكه مجروح شده و تيرى به پيشانى او اصابت كرده بود به شهادت رسيد. (ابوالفرج اصفهانى، 1385، 98)

پس از آن نيز تا پيش از انقلاب اسلامى ايران قيامهايى رخ داد و عده اى در اين قيامها به شهادت رسيده اند. امام خمينى قدس سره معتقد بود كه صحنه ى كربلا حركتى هدفدار و اصولى بود كه بايد مسلمانان عصر حاضر، با تبيين ابعاد آن، اهدافش را تحقق بخشند. درحالى كه شهادت حضرت سيدالشهدا عليه السلام از همه ى خسارتها بالاتر بود، ولى چون او ميدانست كه چه ميكند و كجا ميرود و هدفش چيست، فداكارى كرد و شهيد شد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 44/17-45)

قبل از عصر پيروزى انقلاب اسلامى نيز در اثر جنگهايى كه تحميل شد بسيارى به شهادت رسيدند و برخى از علما و مجتهدان عصر فتواى جهاد صادر كردند؛ در سال 1228 قمرى فتحعلى شاه، به منظور پيروزى در جنگ ده ساله با روس ها، دو نفر از علما را به قم و عتبات فرستاد تا از ميرزاى قمى (مقيم قم) و شيخ جعفر نجفى (كاشف الغطاء) و آقا سيد على طباطبايى (صاحب رياض) فتواى جهاد بر ضد روس ها را دريافت كنند. آنان نيز فتواهايى صادر كردند؛ از جمله كاشف الغطاء در فتوايى كه صادر نمود وجوب جهاد با روس ها را اعلام كرد. (ر. ك: رجبى، 1382، 382)

سيد محمد مجاهد فرزند سيد على طباطبايى معروف به صاحب رياض، نيز در سال 1228 قمرى رساله اى درباره ى وجوب جهاد با روس ها منتشر كرد كه در آن، شركت در جنگ ايران و روس را مصداق جهادى دانست كه براى حفظ اسلام و استقلال كشور واجب است. (سپهر، 1377، 363/1-364) سيد عبدالحسين موسوى لارى (- ش) نيز از مراجع تقليد شيعه در منطقه فارس بود كه وقتى انگليسى ها در بوشهر نيرو پياده كردند، اعلام جهاد داد و مردم را مسلح كرد و خودش نيز مسلح شد و پيشاپيش مردم حركت كرد. (آيت الله خامنه اى، 1370/12/14) اين مجاهدتها شهادت عده اى را در پى داشت.

شهادت در عصر پيروزى انقلاب اسلامى. اين دوره (عصر انقلاب) از نهضت روحانيت در سال 1341 شمسى آغاز و تا به امروز ادامه يافته است؛ اولين پيشتاز و مدافع اين دوره

ص: 518

طلبه جوانى به نام «سيديونس رودبارى» است، كه بر اثر هجوم عمال رژيم پهلوى به مدرسه فيضيه به شهادت رسيد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 243/1) از ويژگيهاى اين دوران، شهادت با الهام از شهداى صدر اسلام و واقعه كربلا ميباشد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 108/13) نقطه اشتراك شهادت در اين دوره با شهداى صدر اسلام و واقعه كربلا، هدفگذارى و اثربخشى آن ميباشد كه موجب شد مردم و جوانان از شهادت در اين راه استقبال كنند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 203/20-205)

اين شهيدان با ايثار جان خود، پرچم اسلام را كه به دست امام خمينى برافراشته گرديده بود، پايدار و استوار نگه داشتند و اسلام و معنويت را در همه ى اقطار عالم عزيز كردند. اگر امروز بانگ مسلمانى از عالم به گوش ميرسد و اگر جهاد اسلامى پس از سالها فراموشى، دوباره به جايگاه ارزشىِ رفيع خود بازگشته، به بركت استقرار و استمرار انقلاب اسلامى است كه خود، مرهون شهادت است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1369/7/5)

طبق وعده قرآن كريم در آيه 54 سوره مائده، آخرين دوره ى تاريخى شهادت و مجاهدت مربوط به عصر ظهور آخرين حجت الهى حضرت امام زمان ميباشد كه خداوند جمعيتى را براى حمايت از آيين او برمى انگيزد. مجاهدان در اين دوره ويژگيهايى دارند كه عبارت اند از: تنها به خدا عشق مى ورزند و جز به خشنودى او نمى انديشند؛ در برابر مؤمنان خاضع و مهربان و در برابر دشمنان و ستمكاران، سرسخت و خشن و پرقدرتند؛ جهاد در راه خدا به طور مستمر از برنامه هاى آنها است و در راه انجام فرمان خدا و دفاع از حق، از ملامت هيچ ملامت كننده اى نمى هراسند. (مكارم شيرازى، 1382، 525/1-526)

جايگاه و ارزش شهادت

بر اساس آيات 154 سوره بقره و 169 سوره آل عمران كه شهيد را زنده و داراى حيات جاودان و داراى رزق معنوى در نزد خدا ميداند، شهادت در اسلام از چنان جايگاه والايى برخوردار است، كه دستيابى به اين مقام الهى از مهمترين آرزوهاى اهل بيت عليهم السلام و اولياى الهى بوده است (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 441/3) و 14 معصوم شيعيان همگى به گونه اى شهيد شده و هيچ يك با مرگ طبيعى از دنيا نرفته اند. (خزاز قمى، 1401، 162؛ مجلسى، 1403، 27 /)

ص: 519

اميرمؤمنان عليه السلام در پايان عهدنامه مالك اشتر از خداوند ميخواهد كه سرانجامِ او و مالك را به شهادت پايان بخشد: «وَ أَنَا اَسْئَلُ اللهَ... اَنْ يخْتِمَ لِى وَ لَكَ بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ» (نهج البلاغه، نامه 53 (445) و يا دعاى حضرت كه از خداوند منزلتهاى شهيدان را طلب ميكند «نَسأَلُ الله مَنازلَ الشُّهداء» (نهج البلاغه، خطبه 23 (65) و سرانجام وقتى كه در محراب مسجد كوفه شميم شهادت به مشامش رسيد، آن را عامل رستگارى خود خواند. (ابن عبدالبر، 1414، 1125/3؛ ابن عساكر، 1415، 561/42؛ ابن ابى الحديد، 1378، 207/9) همچنين از برترين القاب امام حسين عليه السلام «سيّدالشّهداء» است؛ (ابن قولويه قمى، 1417، 142، 148) اين نشان از ارجى است كه اسلام بر شهادت مينهد. در باور شيعه، شهيدان در آن جهان مقامى بس والا دارند و همان دَم كه جان مى بازند، از همه گناهان پاك ميگردند. (حويزى، 1412، 1 /) با چنين اوصاف والا و رفيعى ميتوان گفت كه، شهادت و جهاد سكوى پرش انسان به سمت قله ى كمال است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1371/11/14)

از نگاه انقلاب اسلامى شهادت جايگاه مهمى دارد و هيچ چيزى بالاتر از اين نيست كه انسانى با اراده و اختيار خود، جان و هستى خود را فداى يك آرمان والا و بزرگ الهى كند؛ چنان كه قرآن كشته شدن در راه خدا را با مرگهاى معمولى، يكسان به حساب نمى آورد (آيت الله خامنه اى، 1377/7/5) و شهدا را كسانى معرفى ميكند كه نزد پروردگارشان به سر ميبرند و روزى دريافت ميكنند. (آل عمران، 169) علاوه براين حقّ شفاعت بعد از پيامبران و عالمان به شهيدان ميرسد و آنان ميتوانند از ديگران نزد خداوند شفاعت كنند. (مجلسى، 1403، 100 /)

ارزش شهادت از ابعاد مختلفى قابل بررسى است (امام خمينى، صحيفه امام، 74/18؛ آيت الله خامنه اى، 1377/7/5) و انسان در بيان فضيلت آن دچار تحير ميشود (امام خمينى، صحيفه امام، 513/13) و عظمت آن، قابل درك نيست؛ (آيت الله خامنه اى، 1377/7/5) چراكه شهيد به يكى از عالى ترين و راقى ترين درجات و مراتبى ميرسد كه يك انسان ممكن است در سير صعودى خود بدان نائل گردد. (مطهرى، مجموعه آثار، 444/24) علّت بلندى و رفعت مقام شهادت، اين است كه شهيد در واقع همه زندگى خود را، براى هدف و مقصودى كه خداى متعال، آفرينش انسان را براى آن انجام داده است تقديم ميكند؛ يعنى اقامه عدل و زندگى سعادتمندانه براى انسانها، نزديك شدن انسانها به خدا و اقامه احكام الهى در جامعه. (آيت الله خامنه اى، 1376/11/14)

ص: 520

شهادت، مرگ تاجرانه و مرگ انسانهاى زرنگ است و خداوند اين هديه را ارزان به كسى نميدهد؛ بلكه توفيق شهادت شامل حال كسى ميشود كه در راه خدا مجاهدت و تلاش كرده (آيت الله خامنه اى، 1384/2/12) و سرانجام در اين راه، جان خويش را فدا ساخته باشد. اگر چه در مسير مجاهدت، مردن به مرگ طبيعى هم داراى ارزش زيادى است، ولى كشته شدن در اين راه ارزش بيشترى دارد. اين ارزش و جايگاه شهيد به خاطر اين است كه همه زندگى را يكجا در راه خدا نثار كرده است. (آيت الله خامنه اى، 1376/11/14)

پس از شهادت امام حسين عليه السلام بشر فهميد كه براى ايجاد جامعه اسلامى و حكومتى كه در آن پستى، جهالت، اسارت و تبعيض نباشد، بايد مبارزه كرد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1379/1/26) شهادت چنان ارزشمند است كه خداوند اين مرگ و سرنوشت حتمى را كه همه انسانها بايد طى كنند، در مسيرى قرار ميدهد كه داراى لذت و فضيلت بسيار باشد؛ بنابراين لحظه ى شهادت، جزو شيرين ترين لحظات زندگى هر شهيدى است (آيت الله خامنه اى، 1377/7/5) كه شهيد از آن واهمه اى ندارد (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 290/19) و به فرموده پيامبر شهادت از بهترين مرگ هاست: «أشرفُ القَتلِ قَتلُ الشُهداء» . (قمى، 1404، 291/1) درحالى كه مرگ و سفر به وادى آخرت از سخت ترين مقاطع زندگى دنيوى است. در اين ميان، شهدا از آن دسته بندگان صالحى هستند كه عبورشان از اين دنيا به آسانى انجام ميپذيرد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1377/7/5)

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله از شهادت به عنوان بالاترين نيكى ياد كردند و فرمودند بالاتر از هر نيكى، نيكى ديگرى است تا آنگاه كه مرد در راه خدا كشته شود. (كلينى، 1363، 348/2) بنابراين شهادت از همه چيزها افضل است؛ هيچ نيكى و فضيلتى بالاتر از آن متصور نميباشد كه كسى حيات خود يعنى بالاترين سرمايه اش در اين عالم را نثار كند. (امام خمينى، صحيفه امام، 516/13) جهاد در راه خدا درى از درهاى بهشت است كه خداوند آن را فقط براى اولياى خاص خود ميگشايد. (نهج البلاغه، خطبه 27 (69)؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1388/2/22) اين فضيلت بزرگ در بين فضايل بيشمارى كه براى مجاهدين در راه خدا برشمرده اند، بيشتر از همه جلب توجه ميكند و اين مدال الهى بر بازوان مجاهدان، چون خورشيد در نزد صاحبان اسرار غيبى و ملكوتى ميدرخشد. چنين كرامت بزرگى تنها براى مجاهدان در راه خداست. (امام

ص: 521

خمينى، صحيفه امام، 179/17)

شهادت از بُعد ديگر نيز پديده اى فوق العاده است؛ زيرا بسيارى از خيرات و كارهاى نيك، عملى فردى بوده؛ ولى شهادت محصول گذشت و مجاهده پدر، مادر، فرزندان، همسر و هر كسى است كه به اين شهيد علاقه داشته است. (آيت الله خامنه اى، 1377/7/5)

بعد ديگر، تداوم و جاودانگى ارزش و اثر شهادت است؛ شهادت، كار ارزشمند و بزرگى است با تركيب پيچيده اى از مجاهدتهاى گوناگون كه اثر آن براى مدّتهاى طولانى باقى ميماند. (آيت الله خامنه اى، 1377/7/5) رتبه و ارزشمندى شهادت، مبتنى بر شرايط زمانى و مكانى متغير بوده است. گاه در برخى از موقعيتهاى تاريخى، شهادت مقوله اى حياتى براى جامعه اسلامى بوده است. اگرچه فداكارى و شهادت در صدر اسلام به خاطر نوپا بودن اسلام، بسيار با ارزش بود؛ ولى در زمان سيدالشهدا عليه السلام ارزش مضاعفى پيدا كرد؛ زيرا در آن هنگام محصول تلاش پيامبر صلى الله عليه و آله در حال از بين رفتن بود و فداكارى امام حسين عليه السلام مانع از اين امر شد. (آيت الله خامنه اى، 1368/8/24) در زمان ما نيز دشمنان اسلام، از هر زمان ديگرى مجهزترند؛ در اين شرايط، اگر ملتى بى واهمه در راه دفاع و اعتلاى اسلام مجاهدت نمايد و در اين راه به شهادت برسد، اين قيام و مجاهدت و شهادت او، از هميشه ى تاريخ با ارزش تر است. (آيت الله خامنه اى، 1368/8/24)

پى بردن به ارزش شهادت آثار ارزشمندى در پى دارد به گونه اى كه جوانان با اعتقاد به اين ارزشها چنان تربيت ميشوند كه در ميدانهاى نبرد و مبارزه چه بكشند و چه كشته شوند، پيروز باشند و به برترى دست يابند. (آيت الله خامنه اى، 1359/7/4؛ 1389/8/4) فهم معنا و مفهوم شهادت، هم به زندگى مادّى و هم به زندگى معنوى انسان كمك ميكند. يك ملت، اگر معناى شهادت را فهميد و دانست كه چگونه جان خود را براى آرمانها فدا كند، آنگاه ميتواند بى دغدغه و با استقلال زندگى كند؛ زيرا مرگ ديگر مانعى براى او نيست. در غير اين صورت از مرگ مى هراسد و دشمن او را از مرگ خواهد ترساند. (آيت الله خامنه اى، 1375/2/26)

ص: 522

مبانى و معيارهاى دينى جهاد و شهادت در راه خدا

مبانى

شهادت و مجاهدت در راه خدا از مفاهيمى است كه بر مبانى خاصى استوار است كه مهمترين آنها عبارت اند از:

انگيزه الهى. زيربناى شهادت عقايد و باورهاى عميق و صحيح نسبت به مبدأ عالم هستى است و اولين و كليدى ترين بينشى كه به شهادت ارزش ميدهد و شهادت مبتنى بر آن است، نگاه توحيدى به عالم است. (امام خمينى، صحيفه امام، 451/9) در اين نگاه زندگى يك حركت معنادار است كه منجر به قرب الهى ميشود: «الِهى هَب لِى كَمَالَ الانْقِطَاعِ اِلَيك» ؛ (ابن طاووس، 1409، 687/2؛ مجلسى، 1403، 99/91 (مناجات شعبانيه) خدا مالك و امركننده حقيقى است و وظيفه هر موجودى تحقق بخشيدن به اوامر الهى در عالم است و بندگان خدا بايد در راه او حركت كنند و به پيش بروند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 404/15) ازاين رو، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز قلب مؤمنان را مملو از اعتقاد به توحيد كرده و تكوين و تربيت امت را بر اين اساس بنيان نهاد. (مطهرى، مجموعه آثار، 68/22)

اعتقاد به خداوند و توحيدباورى موجب ميشود كه افراد مؤمن ترسى از شهادت نداشته باشند بلكه پيشقدم و طالب شهادت باشند. (امام خمينى، صحيفه امام، 182/7) بى ترديد شخصى كه به وجود خداوند اعتقاد ندارد نميتواند به مكتب شهادت پايبند باشد، ازاين رو اعتقاد به خدا و توحيد زيربناى شهادت است؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 451/9) چراكه حركت در مسير جهاد و شهادت اگر با اهداف الهى و ارتباط با خدا نباشد، به امرى كم ارزش و گاه ضد ارزش، تبديل ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1385/6/27) ايمان به خدا باعث ايستادگى رزمندگان در جبهه ها تا مرز شهادت گرديد (امام خمينى، صحيفه امام، 463/16) و ايشان جان خود را تنها با خدا معامله كردند (توبه، 111) و مجاهدت تلاش هدف دار براى خداست. (آيت الله خامنه اى، 1383/4/1)

باور داشتن به آخرت (معادمحورى). يكى از مبانى شهادت، اعتقاد به اين است كه مرگ فنا و نابودى نيست، بلكه پايان يكى از مراحل زندگى است. اگر اعتقاد به قيامت نباشد، هيچ معادلى براى جان آدمى يافت نخواهد شد. آنچه موجب ميشود مجاهد تا سرحد جان بايستد و از زندگى، تحصيل و دانشگاه و آسايش خود دست بكشد و جان خود را

ص: 523

به خطر بيندازد، اعتقاد به قيامت و ديگر باورهاى اوست، (آيت الله خامنه اى، 1378/9/23)؛ زيرا در نگاه شهيد، مرگ عروج به ملكوت الهى و پيوستن به ارواح اولياست؛ ازاين رو زمان فرارسيدن مرگ برايش اهميت ندارد چون مرگ براى او عبور از يك مرحله و در يك لحظه است، بعد از آن تنعم بى بديل و بى مثال الهى است. (آيت الله خامنه اى، 1370/11/18) شهيد وعده الهى را مشاهده ميكند و از مرگ نميترسد و شتابان به سوى مرگ گام برميدارد (آيت الله خامنه اى، 1386/11/28) و معتقد است در هر صورت پيروز است هرچند كشته شود؛ زيرا در اين صورت نيز شهيد بوده و راهى بهشت خواهد شد. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 358/1)

از منظر انقلاب اسلامى شهادت طلبى ناشى از آگاهى به معاد و اعتقاد به جهان باقى است؛ ازاين رو شهيد به زندگى برتر از اين دنيا نائل ميگردد و زندگى پس از مرگ نابودى نيست. در شهادت موت نيست؛ بلكه حيات جاويد است و براى نيل به حيات جاويد است كه انسان تقاضاى شهادت ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 451/9) بنابراين كسى كه در خدمت مستكبران ميجنگد، مرگ برايش گودال وحشت انگيز و تاريكى است كه از آن بايد بگريزد؛ به همين دليل اگر با رزمنده اى آرمان گرا بجنگد پيروزى با كسى است كه شهادت و جان دادن در راه خدا را براى خود افتخار ميداند. (آيت الله خامنه اى، 1382/10/4)

باورمندى به وجوب جهاد (جهادمحورى). از نظر اسلام، ايمان خالى از عمل، امرى حداقلى است و ايمان كامل و حقيقى ايمانى است كه با جهاد در ميدان عمل همراه باشد: «وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ هٰاجَرُوا وَ جٰاهَدُوا فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ وَ اَلَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولٰئِكَ هُمُ اَلْمُؤْمِنُونَ حَقًّا» (انفال، 74) بر اساس آيات متعدد قرآن كريم، اين فكر كه ايمان بدون عمل و جهاد، براى تقرب به سوى خدا كافى باشد، فكرى غلط است؛ چراكه عمل مجاهدانه به معنى توأم كردن ايمان و عمل است. (آيت الله خامنه اى، 1389/8/2)

انسان مؤمن، عزت و ايمان حقيقى را در تلاش و جهاد براى رسيدن به اهداف خويش ميداند. اين جهاد براى برخى تنها صحنه جنگ و جبهه است و براى برخى ديگر هر لحظه زندگى عرصه جهاد است. زندگى غيرجهادى براى مؤمن، ذلت بار و مرگ از زندگى ذلت بار، بالاتر است؛ (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 200/2) بنابراين ميكوشد به سوى ايمان حقيقى گام بردارد حتى اگر به قيمت تلاش سخت و يا هزينه كردن جان باشد. براين اساس، جهاد علاوه بر

ص: 524

نبردهاى دفاعى و تهاجمى، مبارزات علمى، اقتصادى، فرهنگى، سياسى و مانند آنرا در برميگيرد. (مكارم شيرازى، 1382، 440/1) قرآن كريم نيز در آيه 95 سوره نساء تصريح ميكند خداوند مجاهدانى را كه در راه او و اعلاى كلمه حق با مال و جان خود جهاد ميكنند بر كسانى كه از حضور در ميدان جهاد خوددارى ميكنند برترى عظيمى بخشيده است. (مكارم شيرازى، 1382، 440/1)

ايمان كامل و ايمان حقيقى ايمانى است كه با جهاد در ميدان عمل همراه باشد و انسان مؤمن، عزت و ايمان حقيقى را در تلاش و جهاد براى رسيدن به اهداف خويش ميداند و به وسيله جهاد موانع را از سر راه خود برميدارد تا بتواند به كمال مطلوب برسد. (8592جهاد)

معيارها

شهادت و مجاهدت در راه خدا از معيارهايى تبعيت ميكند كه مهمترين آنها عبارت اند از:

عقلانيت. در طول تاريخ كج فهمى يا سوءاستفاده برخى دشمنان از ظرفيت عظيم شريعت اسلامى، همواره آسيبهايى را متوجه آن كرده است؛ به طورى كه به نام جهاد و شهادت اقدامات مخرب و غير قابل جبرانى صورت گرفته است. چنانكه بنى اميه، با نام جهاد، برخى از مسلمانان را به جنگ با امام حسين عليه السلام واداشتند (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 39/17-40) و يا امپراتورى عثمانى، به همين عنوان، عليه ايران، اعلام جنگ كرد. (ربيعى، 1386، 445/11)

ريختن خون انسانهاى بى گناه با نام جهاد در راه خدا، علاوه بر اينكه معارض احكام اسلام ناب و فاقد مشروعيت است، (آيت الله خامنه اى، 1424، 227) آسيبى جبران ناپذير نسبت به اصل اسلام ايجاد ميكند كه البته اين، نتيجه سيطره تحجر و دور بودن از عقلانيت است (آيت الله خامنه اى، 1383/5/25، همو، مكتوبات، 1377/6/23) و جهالت بارزترين عامل اينگونه آسيبها ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1385/10/25)

همه خونريزى هايى كه تاكنون با سوءاستفاده از نام جهاد و شهادت انجام شده است، دانسته يا ندانسته اهداف دشمنان را برآورده كرده، موجب تنها گذاشتن جبهه مقاومت

ص: 525

و ويرانى زيرساختهاى كشورهاى اسلامى، منحرف ساختن شور جوانان مسلمان، (آيت الله خامنه اى، 1393/9/4) ترور مسلمانان (آيت الله خامنه اى، 1391/4/24) و انحراف بيدارى اسلامى گرديده است. (آيت الله خامنه اى، 1393/9/17) اين آسيبها از سوى گروه ها و جريانهايى وارد ميشود كه اطاعت و خاكسارى در مقابل طاغوتهاى زنده را شرك نميدانند، ولى احترام به اولياى الهى و بزرگان تاريخ اسلام را شرك تلقى ميكنند! (آيت الله خامنه اى، 1392/2/16)

مشروعيت و حجيت. مشروعيت جهاد و به تبع آن شهادت و حجيت ناشى از امر به جهاد در گرو شرايط مختلفى است كه مهمترين آنها اذن امام است؛ البته اين نكته وجود دارد كه آيا دعوت (اذن) به جهاد، منحصر در شخص امام و نائب خاص اوست يا فقيه جامع الشرايط نيز در زمان غيبت ميتواند عهده دار اين امر شود؟ بر اساس فتواى مشهور كه برخى آن را اجماعى دانسته اند؛ دعوت امام موضوعيت دارد و در صورت نبود امام، جهاد مشروع نخواهد بود، (طباطبائى، 1418، 13/8-14؛ نجفى، 1404، 11/21؛ امام خمينى، بى تا، 482/1) گر چه اين شرط در سده هاى اخير مورد ترديد قرار گرفته است، (ر. ك: سبزوارى، 1423، 368/1؛ نجفى، 1404، 14/21) به طورى كه در مشروعيت جهاد، اذن فقيه جامع الشرايط تقويت شده و قائلان به نظريه اخير رو به افزايش بوده اند (ر. ك: خوئى، 1410، 365/1؛ روحانى، 1412، 34/13) و حتى مقام معظم رهبرى به جواز جهاد ابتدايى با حكم ولىّ امر فتوا داده است. (آيت الله خامنه اى، 1424، 227)

پاداش شهادت و مقامات شهيدان

اشاره

شهيد همانند شمع است كه خدمتش از نوع سوختن و فانى شدن و پرتو افكندن است، تا ديگران در اين پرتو كه به بهاى نيستى او تمام شده بنشينند و آسايش بيابند. شهدا شمع محفل بشريت اند؛ سوختند و محفل بشريت را روشن كردند تا ديگران در پرتو آن ادامه حيات دهند. (مطهرى، مجموعه آثار، 445/24) مقام شهيد بسيار والاتر از آن است كه ذهن و دل آدمى به ادراك آن نائل شود؛ (آيت الله خامنه اى، 1378/6/10) علّت بلندمرتبگى مقام شهادت اين است كه شهيد در واقع همه زندگى خود را ميدهد؛ براى آن هدف و مقصودى كه خداى متعال، انسان را بدان جهت آفريده است؛ يعنى اقامه عدل، اقامه زندگى سعادتمندانه براى انسانها، نزديك شدن انسانها به خدا و اقامه احكام الهى در جامعه، كه اين به معناى

ص: 526

نيل به هدف متعالى «حيات طيّبه» است. (آيت الله خامنه اى، 1376/11/14) كسى كه در راه خدا شهيد ميشود، به اين معناست كه در اين راه، مجاهدت و تلاش كرده و سرانجام در اين راه، جان خودش را از دست داده است و چون همه زندگى را يك جا تقديم اين راه كرده است، مقامش بسيار بالاست. (آيت الله خامنه اى، 1376/11/14) مقامات اخروى و دنيوى شهيدان در قرآن كريم و روايات اهل بيت عليهم السلام بيان شده است، كه برخى از آنها عبارت اند از:

برخوردارى از حيات ابدى

خداوند متعال در قرآن شهيد را زنده معرفى ميكند؛ چرا كه خاصيت طبيعى شهادت، ايجاد بركت و تداوم و گشايش در حركت به سمت تعالى و كمال است. (آيت الله خامنه اى، 1389/4/7) قرآن كريم در آيه 154 سوره بقره و آيه 169 سوره آل عمران در مورد زندگى پس از مرگ و حيات ابدى شهيد ميفرمايد شهيدان پس از مرگشان زنده هستند. آنان در حقيقت نمرده اند و حواس ما قدرت ادراك حيات آنها ندارد. اگر به جز آيه ى: «وَ لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْيٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» ، (آل عمران، 169) دليل ديگرى براى اثبات مقام شهداى راه خدا نبود، همين آيه در معرفى مقام بلندپايه شهدا كافى بود. در اين آيه كريمه بحث در زندگى پس از حيات دنيا نيست زيرا در آن عالم همه انسانها به اختلاف مراتب از زندگى حيوانى و مادون حيوانى تا زندگى انسانى و ما فوق آن زنده هستند؛ ولى فضيلت بزرگِ شهدا، حيات الهى، «حيات عند الرّب» و ورود در مهمانى خداوند، «ضيافة اللَّه»، است. (امام خمينى، صحيفه امام، 325/18) شهيد پاداش زحمات و مجاهدات خود را، با ورود بر جرگه شهيدان راه خدا دريافت ميكند و به خواست خدا به بهشت الطاف ويژه ى الهى كه خاص مجاهدان و صديقين و شهدا است راه مى يابد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1377/3/30) حيات و ضيافتى كه نصيب شهيد ميشود قابل وصف نيست. چه مژده اى براى شهيدان از اين بالاتر كه در ضيافتهاى بهشتى اى كه امام حسين عليه السلام و اهل بيت عليهم السلام وارد ميشوند به اين شهيدان اجازه ورود بدهند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 325/18) كسانى كه در راه خدا كشته ميشوند، جسم آنها زنده نيست؛ اما وجود حقيقى آنها زنده است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 311/6؛ آيت الله خامنه اى، 1368/5/25) «شهادت» وارد شدن در حريم خلوت الهى و مهمان شدن بر سر سفره ى ضيافت اوست. (آيت الله خامنه اى، 1370/10/11)

ص: 527

رسيدن به كمال

شهيد به وجه الله نظر ميكند، كه نهايت كمال هر انسانى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 513/13-514؛ 196/20-197) انبيا و اولياى الهى در زمان حيات، حجابهاى ميان خود و خدا را شكسته و «صَعْق»؛ يعنى مرگ اختيارى براى آنها حاصل ميشود. خداوند بر آنها تجلى ميكند و به حسب ظرفيت عقلى، باطنى، روحى و عرفانى، او را ادراك كرده و جلوه حق را مشاهده ميكنند. شهيد نيز همانند انبيا چون هر چه داشته است در طَبَق اخلاص گذاشته و در راه جهاد براى خدا و دفاع از كشور و آئين الهى تقديم كرده است اين امر موجب ميشود حجابها شكسته شود و به مقام «ينْظُرُ الى وَجْهِ اللَّهِ» نائل آيد. به شهدا مژده داده اند كه به حسب حدود وجودى خود به آن منزل آخرى كه براى انبيا قرار داده اند خواهند رسيد. (امام خمينى، صحيفه امام، 513/13-515) با اعتقاد به همين مبناى دينى است كه مرگ و شهادت براى شهدا شيرين ميشود و با اشتياق به سوى آن مى شتابند.

برجاى ماندن نام نيك از آنان

امام خمينى قدس سره با نثار درود و رحمت بر شهيدان خاطره آنان را جاودانه دانسته و ايشان را فخرآفرين براى كشور و ملت و الگو براى مجاهدان تاريخ ميداند، (امام خمينى، صحيفه امام، 182/14) و در تجليل از ايشان بر اين باور است كه راه و رسم شهادت كور شدنى نيست؛ و اين ملتها و آيندگان هستند كه به راه شهيدان اقتدا خواهند كرد و تربت پاك شهيدان تا قيامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دار الشفاى آزادگان خواهد بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 92/21-93)

تجليل از خانواده شهدا

از جمله پاداشهاى دنيوى شهيدان تجليل از خانواده هاى آنان است. امام خمينى قدس سره در تجليل از ايشان ميفرمايد: آفرين بر مادران و پدران متعهدى كه چنين فرزندان سلحشور و عاشقى را در دامن پر بركت خود تربيت نمودند (امام خمينى، صحيفه امام، 246/16) چرا كه آنها مشعل داران راه اوليا، (امام خمينى، صحيفه امام، 147/21) سنگرداران شهادت و مرزداران فضيلت در

ص: 528

طول دوران دفاع مقدّس بوده اند؛ (آيت الله خامنه اى، 2/17 /) ازاين رو ملت ايران بايد با قدردانى از شهيدان و خانواده معظم آنان رضاى الهى را جلب نمايند و تكليف خود را نسبت به آنها ادا كنند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1372/11/14)

آثار و بركات شهادت و شهيدان

اشاره

با توجه به جايگاه والا و تأثيرگذار شهادت، نهادينه شدن فرهنگ شهادت و شهادت طلبى در افراد و جامعه ميتواند آثار و بركات فراوانى در زندگى فردى و اجتماعى آنها داشته باشد؛ همان گونه كه بر بيگانگان و دشمنان نيز مؤثر بوده و موجب ترس آنان از اقتدار سپاه اسلام خواهد شد. مهمترين اين آثار عبارت اند از:

آثار معرفتى (اثر در حوزه بينش)

بصيرت افزايى، هدايت و عبرت آموزى. شهدا در طول تاريخ اسلام تا سرحد جان، جهت هدايت خود و جامعه به سوى عقايد راستين دين، جانفشانى كردند. همچون شهادت عمار در جنگ صفين كه باطل بودن معاويه را آشكار ساخت و يا امام حسين عليه السلام كه با شهادت خود تمايز حق و باطل را در همه اعصار روشن ساخت.

شهادت همواره مانند خورشيدى منور در طول اعصار مختلف موجب روشنگرى و بيدارى جامعه و در نتيجه ازاله ى حكومتهاى ظالم، مستكبر و نژادپرست گرديده است. آنچه در عصر حاضر اتّفاق افتاد، از همه بالاتر بود؛ يعنى در عصر تسلّط ظلم، كفر و الحاد بر سرتاسر عالم؛ در عصرى كه عدالت، خلاف قانون و ظلم، قانون و مقرّراتِ بين المللى شده است، ناگهان به بركت عاشورا، حجاب ظلمت شكافته و خورشيد حقيقت آشكار شد. (آيت الله خامنه اى، 1374/3/3) شهادت بهترين انسانهاى روزگار موجب درس گرفتن و عبرت تاريخ شد. (آيت الله خامنه اى، 1383/8/20) از طرفى معركه بزرگِ جنگ و شهادت امتحان عظيم الهى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 272/20، 93/21)

معادگرايى و قطع تعلق به دنيا. شهيد بر سر دوراهى بين آخرت و دنيا، آخرت را انتخاب ميكند و استمرار ياد قيامت در جامعه، مردم را از حركت به سمت پليديها دور ميگرداند.

ص: 529

جهان بينى هر انسانى، در تشكيل شخصيت او تأثير اساسى دارد. آن كس كه به خدا، قيامت، حضور در برابر پروردگار، زندگى پس از مرگ، شهادت و توكل معتقد است، در دنيا به گونه اى عمل ميكند كه سعادت آخرت خود را تضمين نمايد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 521/13-522؛ آيت الله خامنه اى، 1368/3/18) دنياگريزى امرى است كه گرچه به حوزه عمل مربوط است اما تحت تأثير باورها و اعتقاد شخص قرار دارد.

آثار روحى (اثر در حوزه گرايش)

ايجاد روحيه شهامت و شهيدپرورى. از تأثيرات والاى شهادت ايجاد روحيه شهامت و شهيدپرورى در آحاد يك ملت است. چنين ملتى چون بيدار است، با عزم و اراده ى خود خواهد توانست همه مشكلات را از سر راه بردارد و همه ى دشمنى ها، كينه ورزى ها و كمين گرفتن هاى دشمنان را از بين ببرد؛ شهادت موجب سيادت و سعادت (آيت الله خامنه اى، 1377/7/5) و منشأ پيروزى ملت است. (امام خمينى، صحيفه امام، 12/10)

عزت آفرينى در جامعه. با تحليل منصفانه پديده عظيمى همچون انقلاب اسلامى ايران، معلوم ميشود كه همه ى اين بركات، از بركت خون شهداست كه در مدت سالهاى بعد از پيروزى انقلاب، در جبهه هاى مختلف حضور پيدا كردند و بدون توجه به جان خود، هدفهاى الهى را مورد توجه قرار دادند و با شهادت خود عزت و عظمت را براى اسلام به ارمغان آوردند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 482/3؛ آيت الله خامنه اى، 1370/10/11) شهدا با شهادت خود ستونهاى اين نظام را محكم كرده اند، (آيت الله خامنه اى، 1368/5/11) چرا كه شهيدان با پيروى از راه شهيد بزرگ اسلام حضرت سيدالشهدا عليه السلام جمهورى اسلامى را بيمه كردند و پيروزى بر دشمنان اسلام را براى ملت ايران و ساير ملتهاى مسلمان - بلكه مستضعفان جهان - به ارمغان آوردند (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 325/18) و اساساً هر ملتى كه متّكى به شهادت شد و هنر شهادت را آموخت، هميشه سربلند است و هيچ قدرتى بر آن پيروز نخواهد شد. (آيت الله خامنه اى، 1377/7/5)

ص: 530

آثار عملى (اثر در حوزه منش)

ايجاد همبستگى ملى و وحدت كلمه. شهادت در راه حفظ و سربلندى جامعه اسلامى، موجب تقويت روحيه همبستگى، وحدت و حركت به سمت هدف مشترك ميگردد. وحدت كلمه همان چيزى است كه ابرقدرتها را مرعوب ميسازد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1368/4/15) بنابراين بايد وحدت و همبستگى اى كه در پرتو عشق به شهادت در جوانان و جامعه انقلابى ايجاد شده است حفظ شود و از تفرقه پرهيز شود. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 51/8)

محكوميت مستكبران و جنايتكاران. خونى كه به ناحق و از روى ظلم و قساوت بر زمين ريخته شود، پيوسته و در همه زمانها پيام رسان و افشاگر دستى خواهد بود كه ظالمانه و به ناحق اين خونها را بر زمين ريخته است. (آيت الله خامنه اى، 1366/6/31) وقتى عده اى به خود حق ميدهند انسانهاى باارزش، دانشمند و انقلابى را كه از حقوق و مرزهاى خود دفاع ميكنند و دم از استقلال ميزنند تا بر سرنوشت خود مسلط گردند، به شهادت برسانند يقيناً خود را در تاريخ و در چشم انسانهاى منصف و آگاه محكوم كرده اند و لكه ننگى براى خويش باقى خواهند گذاشت. (آيت الله خامنه اى، 1368/4/7)

بقاى اسلام راستين. شهدا با قيام و شهادت خود، معارف اسلامى را بر دلهاى آحاد بشر تابانيدند و همچون هزاران مشعل هدايت در دنيا موجب بقاى معنوى مكتب حقّ تشيع شدند، (آيت الله خامنه اى، 1378/7/9) زيرا شهيد با ايثار قطرات خونش در پيكر جامعه، خون گرم و زنده اى را به جريان مى اندازد و راه خدا را باز ميكند و سدها و موانع را برميدارد. (مطهرى، مجموعه آثار، 461/24-464)

آثار و بركات احياى نام و ياد شهدا و فرهنگ شهادت

اشاره

اگر نام و ياد شهدا زنده شود، بخش عظيمى از آثار شهادت احيا ميگردد؛ ازاين رو زنده نگه داشتن ياد شهدا كمتر از شهادت نيست (آيت الله خامنه اى، 2/17 /) و زنده كردن ياد و اظهار نام اين بزرگواران وظيفه اى عمومى بوده و براى دلبستگان به حركت اسلامى و نظام اسلامى، يك راهنما و شاخص است. (آيت الله خامنه اى، 1378/6/10)

ص: 531

حفظ ارزشها

پيوسته لازم است ارزشها و دستاوردهاى شهادت حفظ شود تا نسلهاى بعد بتوانند، از دستاوردهاى شهادت به خوبى استفاده ببرند. در مقابل، دست كشيدن از احياى نام شهيدان موجب محروم شدن جامعه از بركات و آثار آنها ميشود. اگرچه شهيد به طور قهرى در تاريخ و ياد مردم ماندگار است و خداى متعال، شهدا را در همين دنيا نيز زنده نگه ميدارد (آيت الله خامنه اى، 1368/6/29) اما به حكم آيه قرآن: «إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ يُغَيِّرُ مٰا بِقَوْمٍ حَتّٰى يُغَيِّرُوا مٰا بِأَنْفُسِهِمْ» ، (رعد، 11) خداوند حال قومى را تغيير نميدهد، مگر اينكه خود آنها تغيير يابند. (آيت الله خامنه اى، 1386/8/9) تا به حال جانبازان و خانواده هاى شهدا و ايثارگران حافظ و نگهبان ارزش شهادت و ايثار بوده اند، (امام خمينى، صحيفه امام، 158/21) پس از اين نيز، بايد با تصميم درست و بجا، ياد شهدا و خاطره و فلسفه ى شهادت احيا شود. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلى، در مناسبتهاى مختلف به حفظ ياد و آثار شهادت نپردازند، نسلهاى بعد، از دستاورد شهادت بهره زيادى نخواهند برد. (آيت الله خامنه اى، 1368/6/29)

تقويت روحيه مقابله با دشمنان

اگر ياد شهدا فراموش بشود، آثار آنها از دست ميرود و دشمن فرصت را غنيمت شمرده و وارد عمل ميشود، (آيت الله خامنه اى، 1386/2/27) چنانكه افشاگرى حضرت زينب كبرى عليها السلام و امام سجّاد عليه السلام در طول روزهاى اسارت و بيان حقيقت فلسفه ى عاشورا و هدف حسين بن على عليه السلام و بيان ظلم دشمن توسط آنان موجب شد واقعه ى عاشورا تا امروز، زنده و مشتعل باقى بماند (آيت الله خامنه اى، 1368/6/29) و تا زمانى كه مشعل شهادت در جامعه اسلامى فروزان است صاحبان سلطه و ظالمان و مخالفان عدالت احساس خطر ميكنند. اسلام از اول پيدايش با خون شهيدان و مجاهدان آبيارى شد و به ثمر رسيد؛ همچنان كه انقلاب اسلامى با خون شهيدان بيدارى و حيات خود را بازيافت. (امام خمينى، صحيفه امام، 137/11؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1374/3/14)

ص: 532

ارتقاى خودباورى و عزت بخشيدن به جامعه

شهادت فرزندان سرزمين اسلامى موجب عزت دين شده (امام خمينى، صحيفه امام، 346/20) و عزت و حيات در سايه مبارزه است. (امام خمينى، صحيفه امام، 82/21) امروزه عزت و عظمت كشور (آيت الله خامنه اى، 1377/7/5) و حيثيت و حرمت آن (آيت الله خامنه اى، 1380/8/20) به بركت خون شهيدان ميباشد؛ بلكه بيدارى و سربلندى مسلمانان در سراسر جهان مرهون فداكارى شهدا و خانواده ايشان است (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1371/8/9) و ايران اسلامى در راه رسيدن به قله عزت و شوكت، شهداى گرانقدرى را تقديم خداوند كرد (امام خمينى، صحيفه امام، 357/21) و پيروزى ما مرهون شهادت و حس شهادت طلبى رزمندگان بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 44/8)

تحكيم همبستگى اجتماعى

عاشورا، عزادارى، نوحه خوانى براى امام حسين عليه السلام و... كه در سايه شهادت آن حضرت تحقق يافته اند، مفاهيمى هستند كه موجب همبستگى جامعه اسلامى در طول تاريخ بوده اند و انگيزه اى قوى جهت همدلى، اتحاد و اتفاق در تاريخ مبارزات شيعه شده است، ازاين رو فرهنگ شهادت يكى از عوامل مهم همبستگى اجتماعى محسوب ميشود. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 198/20؛ معدنى، 1378، 28)

شهيدان انقلاب اسلامى (تعداد/قشربندى)

اشاره

با مرور تاريخ گذشته روشن ميشود كه تا به امروز پديده اى باعظمت تر، عميق تر و ماندگارتر از تشكيل نظام جمهورى اسلامى به وجود نيامده است. اين عظمت و پيروزى نتيجه مجاهدتها و هزينه هاى فراوانى است. دفاع جانانه، خون شهدا و عواطف و احساسات ملتى پشت سر اين حركت بوده است كه اين كار بزرگ اتفاق افتاده است. (آيت الله خامنه اى، 1383/5/25) در اين ميان شهدا نقش ويژه اى داشتند و در ميان شهدا برخى از ايشان شناخته شده تر هستند؛ مانند شهيد مصطفى خمينى، كه امام خمينى شهادت او را از الطاف خفيه الهى ناميد (امام خمينى، صحيفه امام، 234/3-235) و نيز شهيد مرتضى مطهرى كه امام او را پاره تن خود خطاب كرد و او را داراى طهارت روح و قوّت ايمان و قدرت بيان

ص: 533

كم نظير دانست، (امام خمينى، صحيفه امام، 178/7-179) و شهيد بهشتى را همانند يك ملت معرفى كرد، (امام خمينى، صحيفه امام، 18/15) كه مظلوم زيست و مظلوم مُرد و خار چشم دشمنان اسلام بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 3/15) از شهيد رجايى نيز به عنوان فردى متعهد و خدمتگزار و معلم اخلاق و از شهيد باهنر با عنوان معلم و دانشمندى متعهد ياد ميكند (امام خمينى، صحيفه امام، 77/18) و شهيد عراقى را مردى مينامد كه عمرش را صرف اسلام كرد، (امام خمينى، صحيفه امام، 77/18) همچنين درباره شهيد چمران او را كسى ميداند كه با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا كرد (امام خمينى، صحيفه امام، 491/14) به گونه اى كه او با سرافرازى زيست و با سرافرازى شهيد شد و به حق رسيد. (امام خمينى، صحيفه امام، 478/14)

امام خمينى با اشاره به مرحوم «حاج شيخ فضل اللَّه نورى» ميگويد او كسى بود كه به خاطر دفاع از مشروطه مشروعه (مبتنى بر اسلام)، او را به دار آويختند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 171/18) مقام معظم رهبرى شهيد نواب صفوى را از شخصيتهايى معرفى ميكند كه به شدت مجذوبش بوده است و نواب را فردى پُرشور و بااخلاص، پر از صدق و صفا و ضمناً شجاع و صريح ميداند. (آيت الله خامنه اى، 1376/11/14) همچنين شهادت فداييان اسلام را يادآور يكى از روزهاى تلخ ملت در سالهاى دهه ى 30 ميداند، (آيت الله خامنه اى، 1375/10/28) مقام معظم رهبرى همچنين در اجتماع مردم پاوه بر شهيدانِ شجاعى چون شهيد چمران، شهيد كشورى، شهيد شيرودى و شهيد كاظمى درود ميفرستد (آيت الله خامنه اى، 1390/7/25) و در تشييع جنازه شهيد آوينى شخصاً شركت نموده و در صفحه ى اول قرآنى كه آن را به خانواده ى شهيد آوينى هديه كردند، او را سيد شهيدان اهل قلم ناميدند. (جمعى از طلاب، 1372، 11) ايشان در بيانات خود از شهيدانى چون كاوه، صياد شيرازى، متوسليان، ناصر كاظمى، احمد كاظمى و شهيد بروجردى و... ياد ميكند (آيت الله خامنه اى، 1388/2/22) و تأكيد ميكند كه ما ياد «شهيد صيّاد شيرازى» و ياد اميرِ وفادار «ظهيرنژاد» را كه از روز اوّلِ انقلاب تا لحظه ى وفاتش، در هر ميدانى كه توانست، تلاش كرد، فراموش نخواهيم كرد. (آيت الله خامنه اى، 1378/8/9) ايشان ضمن اشاره به شهداى هسته اى مانند شهيد على محمدى، شهيد شهريارى، شهيد رضايى نژاد و شهيد احمدى روشن تأكيد ميكنند كه ياد اين شهيدان هرگز از خاطره ى ملت و حافظه ى تاريخ ما بيرون نخواهد رفت. (آيت الله خامنه اى، 1391/5/22)

ص: 534

علاوه بر شهيدان يادشده شهداى بسيارى در بيانات امام و رهبرى مورد تقدير قرار گرفته اند.

بى ترديد انقلابى كه براى نجات يك ملت انجام ميگيرد و نيز هشت سال جهاد براى دفاع از استقلال يك ملت و ايستادگى در مقابل زورگويان عالَم براى اثبات حقانيت و حقوق خود، داراى هزينه است. امام خمينى با اعتماد عمومى به مردم اين هزينه را پرداخت وآن را در راه اهداف انقلاب به كار گرفت. (آيت الله خامنه اى، 1386/3/14) اگرچه در جنگ تحميلى بهاى بزرگى پرداخت شد و شهدا و جانبازان بسيارى تقديم انقلاب گرديد و خانواده هاى زيادى داغ دار شدند؛ اما در عوض، استقلال كشور، پرچم اسلام و هويت ايران اسلامى در مقابل آن طوفان عظيم حفظ گرديد. (آيت الله خامنه اى، 1387/10/19) نگاهى گذرا به آمار شهداى انقلاب و دفاع مقدس، روشن ميكند كه براى پيروزى انقلاب اسلامى چه ميزان هزينه شده است:

شهداى انقلاب و جنگ تحميلى

بر اساس آمارهاى رسمى، در جريان مبارزات پيش از انقلاب تعداد 2838 نفر به شهادت رسيدند كه داراى پرونده در بنياد شهيد هستند. (كريمى پور، 1381، 263) درباره تعداد شهيدان جنگ تحميلى نيز از طرف رسانه هاى مختلف و منابع بيگانه شايعات زيادى منتشر شده است، اما آمارى كه بنياد شهيد انقلاب اسلامى راجع به تعداد شهيدان و مفقودان جنگ تحميلى منتشر كرده است، حكايت ميكند كه در جنگ تحميلى عراق عليه ايران 218,867 نفر شهيد و يا مفقود شده اند كه از اين تعداد 208,758 نفر شهيد و 10,109 نفر نيز مفقود ميباشند، كه آمار آن به تفكيك سازمان مربوطه از اين قرار ميباشد: سپاه پاسداران، تعداد: 126,372 نفر (بسيجى 85,332 نفر - پاسدار 41,040 نفر)؛ ارتش، تعداد: 47,259 نفر؛ نيروى انتظامى، تعداد: 9,316 نفر؛ ستاد پشتيبانى جنگ جهاد سازندگى، تعداد: 2,490 نفر؛ ساير، تعداد: 33,430 نفر. تعداد جانبازان جنگ تحميلى نيز طبق آمارى كه بنياد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامى منتشر كرده است به 399,174 نفر ميرسد. (درويشى، 1386، 268)

ص: 535

شهداى ترور

در ابتداى انقلاب اسلامى، برخى از افراد كه از ايدئولوژى هاى چپ گرا متأثر شده و در واقع از مخالفان اسلام و انقلاب اسلامى بوده اند، ابتدا انقلاب اسلامى را پذيرفتند؛ اما پس از آنكه نتوانستند در آن انحرافى ايجاد كنند، مقابل انقلاب اسلامى ايستادند (آيت الله خامنه اى، 1360/2/4) و بخش اعظم از ترورهاى گسترده و خشونتهاى سازمان يافته توسط اين افراد انجام شده است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 337/10؛ 120/21) حزب توده، فدائيان خلق و (امام خمينى، صحيفه امام، 304/17) حزب دمكرات كردستان از اين جريانها بوده اند. (امام خمينى، صحيفه امام، 312/9)

در اين ميان سازمان مجاهدين خلق، حادثه عظيم انفجار حزب جمهورى و شهادت 72 تن از ياران انقلاب به ويژه آيت الله بهشتى و انفجار دفتر نخست وزيرى و ترور مردم عادى را رقم زد. (جعفريان، 1391، 467-567) گروه فرقان نيز گروهى بود كه ترور استاد مطهرى و همچنين ترور نافرجام آيت الله خامنه اى و هاشمى رفسنجانى از مهمترين اقدامات آنان بوده است. (جعفريان، 1391، 677-693)

در سالهاى اخير نيز كه دشمنان از تحولات و پيشرفتهاى موجود در حوزه هاى انرژى و فناورى هسته اى و صنايع مرتبط با آن به هراس آمدند، اقدام به حذف و ترور دانشمندان هسته اى نمودند. (آيت الله خامنه اى، 1390/6/2)

از مجموع آمار بيان شده حدود 17 هزار نفر در طول انقلاب و دفاع مقدس در اثر ترور به شهادت رسيده اند. (ياقوتى، 1394، 11)

جايگاه و نقش خانواده شهيدان

اشاره

بعد از شهدا، خانواده هاى مكرّمشان از لحاظ عظمت، بيشترين فضيلت را دارند (آيت الله خامنه اى، 2/17 /) و همه مرهون زحمتها و ايثار آنها هستند، (امام خمينى، صحيفه امام، 476/12) چراكه آنها مشعل داران راه اوليا، (امام خمينى، صحيفه امام، 147/21) سنگرداران شهادت و مرزداران فضيلت در طول دوران دفاع مقدّس بوده اند و روحيه آنها و فرزندان شهدا در طول دوران دفاع مقدّس و بعد از آن توانسته است عظمت نظام اسلامى و روحيه والاى ملت بزرگ

ص: 536

ايران را حفظ كرده و روحيه دشمنان را تضعيف نمايد. (آيت الله خامنه اى، 2/17 /) ازاين رو همه ملت ايران بايد با قدردانى از شهيدان و خانواده معظم آنان رضاى الهى و حمايت حضرت بقية اللّه الاعظم را جلب نمايند و تكليف خود را نسبت به آنها ادا كنند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1372/11/14)

نقش خانواده شهدا در امورى تبلور مى يابد كه مهمترين آنها عبارت اند از:

تداوم راه شهدا

بازماندگان شهدا ضمن افتخار به ايشان، بايد راه آنها را كه راه دين و فداكارى براى اسلام و سربازى براى انقلاب و تقويت نظام اسلامى بود، دنبال كنند و گمان نكنند كه با دادن شهيد، از آنها سلب وظيفه شده است. بلكه خانواده شهدا با دادن عزيزانشان، سرمايه گذارى بيشترى براى بقاى نظام كرده اند، ازاين رو بايد بيش از همه براى حفظ نظام اسلامى و حيثيت آن حساس باشند. (آيت الله خامنه اى، 1368/5/25)

صبر و مقاومت

پدران و مادران، همسران، فرزندان و بازماندگان شهدا در امر دفاع از دين خدا، آنچنان صبر و مقاومت نشان دادند، كه رشادت و استقامت ياران حضرت سيدالشهدا عليه السلام را در خاطره جهانيان تجديد كردند (امام خمينى، صحيفه امام، 95/17) و به خاطر اين صبر و استقامت و قبول مصيبت در راه خدا، داراى پاداشى بزرگ در پيشگاه الهى هستند (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1372/11/14؛ 1378/11/14) و در پيشگاه مردم نيز بايد از جايگاه ويژه اى برخوردار باشند و مورد تجليل و تكريم قرار گيرند تا اين پرچم براى نسل جوان و آينده كشور پابرجا بماند. اين شهدا و خانواده آنها بودند كه با صبر و پايدارى توانستند راه طولانى انقلاب را از اين گردنه هاى دشوار عبور بدهند. (آيت الله خامنه اى، 1383/4/16) آنها بودند كه با حرفها و منش و رفتار خود و افتخار به شهادت فرزندان خود، موجب كسب آبرو و نورانيت براى نظام و مردم شدند و ملت و كشور، به صورت يك الگو در عالم مطرح شد. (آيت الله خامنه اى، 1377/7/5)

ص: 537

الگو بودن و الهام بخشى

رفتار پدران و مادران شهدا در استقبال از فرزندان خود، ياد شهداى كربلا و بازماندگان ايشان را در خاطره ها تجديد ميكند (امام خمينى، صحيفه امام، 71/16) و صبرشان موجب تشويق ديگران به جهاد ميشود (آيت الله خامنه اى، 1377/7/5) و الگويى الهام بخش براى ديگران خواهد بود؛ صبر آنان مجاهدت است؛ چراكه صبر كرده و شكايت نميكنند و آن را در راه خدا محاسبه ميكنند. (آيت الله خامنه اى، 1377/7/5) حتى گاه صبرشان بالاتر از صبر شهيد است؛ چراكه مجاهدت شهيد پس از شهادت به پايان ميرسد؛ اما مجاهدت پدر، مادر، فرزندان و همسر او همچنان تا پايان عمرشان ادامه دارد. (آيت الله خامنه اى، 1377/7/5)

آن چيزى كه مصيبتهاى سنگين از دست دادن شهدا را آسان ميكند، درك اين مطلب است كه همه انسانها با دنيا وداع خواهند كرد و چه بهتر كه همانند شهدا در راه خدا فدا بشوند. (امام خمينى، صحيفه امام، 300/10) خداوند نيز در آيه «اَلَّذِينَ إِذٰا أَصٰابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قٰالُوا إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ» ، (بقره، 156) خانواده هاى شهدا را دعوت به صبر مينمايد.

مسئوليت و رسالت جامعه در قبال شهيدان

اشاره

استقلال و عزت ايران اسلامى رهين مجاهدتهاى شهيدانى است كه رضاى خدا و دفاع از ميهن اسلامى و كيان حكومت قرآنى را بر زندگى و لذّت دو روزه دنيا ترجيح دادند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1372/11/14) بنابراين تكريم ياد و نام آنان نشانه اداى احترام به ارزشهاى والاى انقلاب اسلامى ايران است (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1387/12/4) و مردم به ويژه جوانان مديون شهدا بوده و در قبال آنان وظايفى دارند از جمله:

احيا و حفظ راه شهيدان

كسانى كه در قبال شهيدان مسئوليت دارند، بايد اين حقيقت را زنده نگاه دارند تا در آينده، تاريخ براى هميشه از اين ايثار بزرگ بهره ببرد. اگر تاريخ بشريّت، هنوز از خون به ناحق ريخته ابى عبداللّه الحسين عليه السلام بهره ميبرد؛ به اين خاطر است كه كسانى كه وارث آن خون بودند، مدبّرانه ترين و شيواترين روشها را براى زنده نگه داشتن ياد ايشان به كار بردند.

ص: 538

رنج سى ساله امام سجّاد عليه السلام، رنج چندين ساله زينب كبرى عليها السلام و بعد از آن نيز رنج همه ائمّه عليهم السلام تا دوران غيبت، در همين راستا بوده است. (آيت الله خامنه اى، 1376/2/17)

براى استمرار راه شهدا بايد ارزشهاى اسلامى و اهداف جمهورى اسلامى در نظر گرفته شود (آيت الله خامنه اى، 1387/2/13) و براى وصول به اهداف و آرمانهاى بلند انقلاب اسلامى بايد حقيقت انقلاب و فرايند تحقق اهداف آن تا ايجاد تمدن نوين اسلامى، (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1391/7/23) فتح تمام سنگرهاى كليدى جهان (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 325/20) و اهتزاز پرچم لااله الا الله در همه ى عالم (امام خمينى، صحيفه امام، 88/21) عميقاً شناخته شود و مؤمنين با آمادگى خود و صدور انقلاب و ابلاغ پيام خون شهيدان، زمينه را براى قيام منجى عالم حضرت بقية اللَّه الاعظم فراهم سازند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 38/20)

ازاين رو اولين وظيفه و رسالت در برابر شهيدان، حفظ راه آنان؛ يعنى پاسدارى از خون شهداست. بنابراين همه سازمانها و دستگاه هاى دولتى، بايد ياد شهيدان را زنده بدارند و مفهوم باعظمت و پرارزش و مؤثّر شهادت را در ميان ملت مبارز ايران اسلامى احيا و حفظ كنند. (آيت الله خامنه اى، 1376/2/17) حفاظت از خون شهدا؛ يعنى مجاهدت و شهادت در راه خدا، تحمّل سختيها براى حاكميت دين خدا در كشور اسلامى، (آيت الله خامنه اى، 1377/7/5) و ادامه دادن راه شهدا و دنبال كردن اهداف و راه آنها. (آيت الله خامنه اى، 1376/2/17)

الگو قراردادن شهدا

وظيفه ديگر جامعه نسبت به شهدا الگوپذيرى آحاد جامعه از شهيدان است؛ بدين معنى كه صرف زنده نگه داشتن ياد شهدا كافى نيست؛ بلكه نيازمند قدم گذاشتن در راه ايشان است تا خون ايشان پايمال نگردد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 264/15) هريك از شهدا، نمونه اى ممتاز و عالى هستند كه جا دارد هر ملتى يك نفر از اين شهدا را داشته باشد و او را تجليل كند و الگو قرار دهد؛ چنان كه امام خمينى قدس سره درباره شهيد فهميده فرمود: رهبر ما آن طفل دوازده ساله اى است كه با نارنجك خود را زير تانك دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نيز به شهادت رسيد. (امام خمينى، صحيفه امام، 73/14) شهيدان بزرگ ديگرى نيز چون شهداى محراب ميتوانند الگوى جامعه روحانيت و عالمان دينى باشند و شهيدانى

ص: 539

چون بهشتى و رجايى الگوى معلمان، و شهيدانى چون چمران و شهداى هسته اى الگوى دانشمندان و دانشگاهيان قرار گيرند و سيره و روش زندگى ايشان و وصيت نامه هاى سراسر درس آنان مورد توجه اقشار مختلف قرار گيرد.

تكريم بازماندگان شهدا

شأن و ارزش الهى بازماندگان شهدا و بيش از همه، پدر، مادر، همسر و فرزندان آنها، بلافاصله بعد از شهيدان عالى قدر قرار دارد و فداكارى و صبر آنان، داراى ارج و قدر والايى است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1369/11/18) بازماندگان شهدا به قدرى در پيشگاه الهى، عزيز و ارزشمند هستند كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در حديث قدسى ميفرمايند: «وَ يقُولُ اللهُ عزّوجلّ اَنَا خَليفتُه فِى اَهلِه وَ مَنْ أَرْضَاهُم فَقَد أَرْضَانِى وَ مَنْ أَسْخَطَهُم فَقَد أَسْخَطَنِى ؛ خداوند ميفرمايد من جانشين (شهيد) در خانواده او هستم، هركس رضايت آنها را جلب كند، رضايت مرا جلب كرده و هركس آنها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است». (محدث نورى، 1408، 10/11-11)

همچنين خداوند در قرآن با بيان وضعيت شهدا و موقعيت آنان در بهشت و آخرت به تسليت و دلدارى خانواده شهدا مى پردازد. (ر. ك: بقره، 154؛ آل عمران، 169-171) خداوند براى دلدارى مجاهدان، گاه با استفاده از ميزان خسارت دشمن (نساء، 104) و گاه با بيان برترى مجاهدان بر دشمنان (آل عمران، 139-140) و گاه از راه ديگر به دلدارى و تسليت آنان مى پردازد و دل هاى آنان را محكم ميگرداند؛ بنابراين بايد با تبيين آيات و رواياتى كه درباره جايگاه شهيدان است، ضمن دلدارى و تسلاى بازماندگان شهدا، بايد زمينه اى ايجاد شود كه خانواده شهدا اين شهادت را براى خود افتخار و سربلندى بدانند و خود نيز آرزومند چنين سرنوشتى باشند. بى شك احترام و خدمتگزارى به شهدا، مجاهدين و بازماندگان آنها معادل مجاهده در راه خداست و همه ى خادمان اين عرصه با مجاهدين در راه خدا شريك و سهيم هستند. (امام خمينى، صحيفه امام، 516/13) همه اشخاصى كه براى اعتلاى كلمه اسلام خدمت ميكنند، نزد خداوند ارزش دارند؛ ولى ارزش خدمت به شهيد و بازماندگان شهيد كه در راه اسلام فداكارى كرده اند، بيشتر است؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 517/13) چون شأن و جايگاهى كه براى شهيد بيان شده، جايگاهى قرين منزلت انبيا است و خدمت به شهدا

ص: 540

معادل خدمت به نبى اكرم صلى الله عليه و آله، انبياى الهى (امام خمينى، صحيفه امام، 516/13) و خدمت به خداوند است. (امام خمينى، صحيفه امام، 517/13)

پيرو اين امر و اهميت و جايگاه خانواده شهدا، در راستاى تكريم ايشان، بنياد شهيد با فرمان امام خمينى قدس سره تأسيس شد، و با فرمان ايشان رئيس بنياد شهيد تعيين گرديد و مدارسى توسط بنياد شهيد جهت تحصيل فرزندان شهدا تأسيس گرديد و در راستاى جذب آنها در دانشگاه ها تمهيداتى انديشيده شد و برخى خدمات اقتصادى به خانواده هاى شهدا ارائه شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 185/12-186) علاوه براين در اولين حكمى كه براى تأسيس بنياد شهيد صادر شد امام خمينى قدس سره بر امورى چون خدمات بيشتر به خانواده شهدا و بسترسازى براى آموزش و تربيت بهتر فرزندان آنان و احياى ياد و نام شهيدان تأكيد كردند. (امام خمينى، صحيفه امام، 28/20-29)

نقش فرهنگ شهادت در پيروزى و استمرار انقلاب اسلامى

اشاره

فرهنگ شهادت مجموعه آگاهى ها، باورها، آداب، اعتقادات و رفتارهايى است كه زمينه ساز رسيدن انسان به عالى ترين و والاترين درجه كمال، يعنى مرگ آگاهانه در راه خدا ميباشد، (معدنى، 1378، 19) و اين فرهنگ در پيروزى و استمرار انقلاب نقش انكارناپذيرى داشته است.

نقش فرهنگ شهادت در پيروزى انقلاب

پيروزى بزرگ انقلاب اسلامى كه در اثر آن مسير تاريخ عوض گرديد، جز با زنده شدن روح جهاد و شهادت به دست نمى آمد. ازاين رو هرچه تا به امروز مبارزه، دفاع از آزادى و استقلال، مقاومت در برابر دشمنان ستيزه گر و جهاد فى سبيل الله بوده است، همه به بركت جان فشانيها، فداكاريها و روحيه ى شهادت طلبانه است، (ر. ك: آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/11/19) و تا وقتى در قاموس و فرهنگ و منطق ما، شهادت بر همين سطح از اعتبار وجود داشته باشد، هيچ قدرتى نميتواند بر جمهورى اسلامى و ملت ايران فائق بيايد. (آيت الله خامنه اى، 1389/4/7)

شهدا، هم در خطدهى و تعيين مسير و هم در پيروزى انقلاب مؤثر بودند، (ر. ك: آيت الله

ص: 541

خامنه اى، 1369/3/10) بنابراين شهدا سند افتخار و نعمتهاى عطا شده به انقلاب ميباشند و انقلاب مديون خون شهيدان است. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1370/7/3) زيرا به بركت خونهاى پاك آنان انقلاب اسلامى ايران به ثمر نشست (امام خمينى، صحيفه امام، 37/20) و هر چه امروز انقلاب دارد از بركت مجاهدت شهداست. (امام خمينى، صحيفه امام، 157/21)

نقش فرهنگ شهادت در استمرار انقلاب

فرهنگ شهادت فرهنگى است كه در آن ايثار و از خودگذشتگى در تاروپود زندگى نمايان ميگردد و در جامعه اثراتى بوجود مى آورد كه آن را متحول ميسازد و فقدان آن جامعه را به جمود، بى تحركى و ذلت ميكشاند. فرهنگ شهادت طلبى همواره به عنوان يكى از كارآمدترين و مؤثرترين عناصر در پيشبرد اهداف و حفظ ارزشهاى اسلام و انقلاب و عامل مقابله با دشمنان داخلى و خارجى مطرح بوده است. همانگونه كه روح شور و حماسه ى انقلابى، در دوران جنگ موجب پيروزى در جنگ شد، در دوران سازندگى پس از جنگ نيز موجب پيروزى در مبارزه با دشمنان اسلام ميگردد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1371/7/29)

رمز پيروزى انقلاب اسلامى، تأسى از فرهنگ ايثار و شهادت و گفتمان اسلام ناب بوده است. اسلام با مسلح كردن پيروان خود به قدرت ايمان و ديدگاه «إِحْدَى اَلْحُسْنَيَيْنِ» ، آنان را چنان تربيت ميكند كه در ميدانهاى نبرد و مبارزه چه بكشند و چه كشته شوند، پيروز باشند و به برترى دست يابند. (آيت الله خامنه اى، 1389/8/4) دشمن ميخواهد اين طور تبليغ كند كه آن حماسه ها و ايمان جوشان و فداكاريها و صلابت در مقابل دشمن، مخصوص دوران جنگ بوده و در دوره بازسازى پس از جنگ زمان آن سپرى شده است، اما هرگز چنين نيست. در يك جامعه اسلامى و انقلابى، روح انقلاب و ايمان هميشه زنده و كارساز است. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1371/7/29)

فهم معنا و مفهوم شهادت، هم به زندگى مادّى و هم به زندگى معنوى انسان كمك ميكند. يك ملت، اگر معناى شهادت را فهميد و دانست كه چگونه جان خود را براى آرمانها فدا كند، آنگاه ميتواند بى دغدغه و با استقلال زندگى كند؛ زيرا مرگ ديگر مانعى براى او نيست. درغير اين صورت از مرگ ميهراسد و دشمن او را از مرگ خواهد ترساند.

ص: 542

(آيت الله خامنه اى، 1375/2/26)

ايستادگى ها و مجاهدت ملّت بزرگ ايران و دفاع غيورانه از اسلام و جمهورى اسلامى، از ايمان نسبت به ارزش شهادت و منزلت شهيد، مايه گرفت و معرفت به اين ارزش و منزلت بود كه شوق فداكارى را در دلهاى رزمندگان و خانواده هايشان، پديدار ساخت. استقلال ملّى، صيانت از حريم مرزهاى جغرافيايى و امنيّت موجود، مرهون فداكارى شهدا است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1385/7/6) هيچ ملت و كشورى بدون مجاهدت نتوانسته است از شرّ خفّت و خوارى سلطه ى بيگانگان نجات پيدا كند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1372/11/14)

امروزه نيز حضور رزمندگان اسلام در عراق و سوريه و لبنان و... تحت تأثير همان فرهنگ شهادت و در راستاى تحقق آرمانهاى انقلاب اسلامى شكل گرفته است و به فرموده مقام معظم رهبرى رزمندگانى كه از اينجا ميروند و در عراق و سوريه براى دفاع از حريم اهل بيت عليهم السلام در مقابل تكفيريها مى ايستند، در واقع دارند از شهرهاى خود دفاع ميكنند. (آيت الله خامنه اى، 1395/4/5) چرا كه اگر اينها مبارزه نميكردند، دشمن به داخل كشور نفوذ ميكرد و ما بايد در كرمانشاه، همدان و بقيه ى استانها با آنها ميجنگيديم و جلوى اينها را ميگرفتيم. (آيت الله خامنه اى، 1394/11/5)

نقش انقلاب اسلامى در احيا و ارتقاى فرهنگ شهادت

رابطه انقلاب و شهادت را ميتوان رابطه اى متقابل دانست؛ يعنى از طرفى شهدا با مجاهدت و ايثار خود، موجب حفظ انقلاب شدند و از طرفى امام با هدايت و رهبرى خود و با اعتماد عمومى به مردم و جوانان، اين سرمايه عظيم را در راه اهداف انقلاب به كار بست به نحوى كه در طول سالهاى پس از انقلاب تا به امروز همواره جوانان، دل باخته ى نام امام و شيفته ى جمهورى اسلامى اند. (آيت الله خامنه اى، 1386/3/14) انقلاب اسلامى و رهبرى حضرت امام قدس سره بسترى را به وجود آورد تا عزيزترين انسانهاى طول تاريخ فرصتى داشته باشند تا به شهادت نائل آيند. (آيت الله خامنه اى، 1370/5/30) امام خمينى با اشاره به اين امر كه كشته شدگان در جريان انقلاب اسلامى و جنگ تحميلى شهيد هستند و با شهيد ناميدن آنها و تطبيق آن با شهادت در صدر اسلام و واقعه عاشورا، زمينه ترويج فرهنگ شهادت را

ص: 543

در ميان مردم مؤمن به وجود آورد. (امام خمينى، صحيفه امام، 445/9؛ 317/15)

امام خمينى قدس سره باعظمت شخصيت خود، توانست به مسلمانها هويت و اميد داده و چشم انداز روشنى در مقابل آنها ترسيم كند. انقلاب و جمهورى اسلامى، دو پديده ى بسيار بزرگ عصر حاضرند. ملت ايران در سايه رهبرى امام خمينى قدس سره تغييرى بزرگ را تجربه كرد و نسبت به وضعيت گذشته، كه ملتى ضعيف و ستم پذير بود، به ملتى مقاوم و شجاع و متعرض متحول شد و اميد را در دل ملتهاى ديگر ايجاد كرد. (آيت الله خامنه اى، 1368/3/16) در سايه اين امر امروزه در جهان اسلام به ويژه در سوريه، لبنان، عراق، فلسطين و يمن فرهنگ شهادت و روحيه شهادت طلبى، احيا شده و گسترش يافته است.

مقايسه ى نگرش انقلاب اسلامى به شهادت با ساير نگرشها

«شهادت» در انديشه ناب اسلامى كشته شدن در راه خدا و مجاهدت براى اوست (سيد مرتضى، 1405، 387/2؛ ر. ك: طبرسى، 1372، 549/2، 847، 867) و شهيد كسى است كه با اجازه امام معصوم (يا نايب عام و يا نايب خاص او) جنگيده و در ميدان نبرد كشته شده (محقق حلى، 1409، 30/1) و يا به خاطر حفظ كيان و اساس اسلام جان خود را تقديم كرده است. (امام خمينى، بى تا، 66/1)

انقلاب اسلامى بر اساس آموزه هاى قرآن كريم (بقره، 154؛ آل عمران، 169) شهيد را زنده و داراى حيات جاودان و داراى رزق معنوى در نزد خدا ميداند، شهادت در اسلام از چنان جايگاه والايى برخوردار است، كه همه انبيا و اولياى الهى همواره به دنبال دست يافتن به آن بوده اند (امام خمينى، صحيفه امام، 218/11) و در يك كلام، فخر اوليا بوده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 421/9)

در انديشه انقلاب اسلامى برخلاف ديدگاه هاى متحجرانه، شهادت اختصاص به صدر اسلام و دوستان ائمه عليهم السلام نداشته و هركس در راه رضاى خدا و در مبارزه با ظلم و تعدى به سرزمين اسلامى، تحت لواى ولايت فقيه كشته شود، شهيد محسوب ميگردد. (امام خمينى، 1422، 79/1-80، 507؛ 51/3)

فضيلت بزرگِ شهدا، حيات الهى و ورود در ضيافت الهى است. (امام خمينى، صحيفه امام،

ص: 544

325/18) شهيد با شهادت خود به بهشت الطاف ويژه ى الهى كه خاص مجاهدان و صديقين و شهدا است راه مى يابد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1377/3/30) شهادت و شهيد در نگرش انقلاب اسلامى داراى چنين جايگاهى است اما در عالم، انقلابهاى زيادى واقع شده است، كه غالباً نهضتهايى بوده اند كه در آنها رژيم ظالمى رژيم ظالم ديگر را از بين برده است تا خود جايگزين آن شود. (امام خمينى، صحيفه امام، 137/13) تفاوت ماهوى انقلاب اسلامى با ديگر انقلابها را ميتوان در مواردى چون نقش رهبرى دينى؛ مرجعيت و رهبرى علماى دين؛ اسلامى بودن انقلاب و مردمى بودن آن جستجو كرد، (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1368/3/16) كه اين تفاوتها در نگرش به شهيد و شهادت تأثير مستقيم دارد. در انديشه سكولار و نگاه مادى گرايان غربى مرگ، فنا به حساب مى آيد و از دست دادن فرصت زندگى در اين دنيا برايشان تلخ است و آن را ناكامى ميشمارند. (جيمز، 1372، 44) در انديشه انقلاب اسلامى كشته شدن، تنها فداكارى در راه كشور نيست؛ بلكه حركت به سمت كمال و حيات جاودانه است و يك نهضت فكرى اسلامى عقبه آن است، درحالى كه در فرهنگ مادى گراى غربى كشته شدن در راه ميهن چيزى جز كشته شدن در راه مرزهاى كشور نيست. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 325/18-326)

اعتقاد به شهادت در تفكر انقلابى، به گونه اى است كه اگر مادى گرايان كه ديدگاهى كاملاً متفاوت دارند، سرگذشت شهداى انقلاب را بخوانند آن را باور نخواهند كرد. اگر قطعه هاى متفرقى از زندگى مجاهدان فداكار را در كتابى جمع آورى و به زبانهاى ديگر ترجمه كنند، كسانى كه در حال وهواى مسائل ايران و هشت سال جنگ تحميلى و حجله هاى شهادت و خانواده هاى شهدا نبوده اند، آن را افسانه و مبالغه خواهند پنداشت، چراكه اين واقعيت آن قدر از سطح عادى زندگى مادّى برتر است كه براى بشرِ امروز به آسانى قابل باور نخواهد بود. (آيت الله خامنه اى، 1370/11/18)

نگرش اسلامى به شهادت آنچنان عميق و تأثيرگذار بوده است كه گاه حتى برخى رهبران غير مسلمان با پيروى از اين نگرش توانسته اند انقلابهايى را بنيان گذارى كرده و به پيروزى برسند. (هاشمى نژاد، 1347، 439-440؛ ر. ك: قنبرى، 1375، 283)

ص: 545

جمع بندى و نتيجه گيرى

اشاره

شهيد كسى است كه در راه آرمانهاى معنوى كشته ميشود و جان خود را آگاهانه در راه مجاهدت، براى ملت و كشور و بالاتر از همه براى دين خدا فدا ميكند. شهادت بر مبانى خاصى چون؛ انگيزه الهى، باور داشتن به آخرت و معادمحورى و باورمندى به جهاد استوار بوده و از معيارهايى چون؛ عقلانيت، مشروعيت و حجيت تبعيت ميكند.

مقامات شهيدان مشتمل بر دو بعد اخروى و دنيوى است كه امورى چون برخوردارى از حيات ابدى، نيل به كمال، برجاى ماندن نام نيك از آنان و تجليل از خانواده هاى ايشان را در بر ميگيرد.

شهيد داراى جايگاه والايى در قرآن و روايات است و شهادت او موجب بصيرت افزايى، معادگرايى و قطع تعلق به دنيا، ايجاد روحيه شهامت و عزت آفرينى، و داراى آثار عملىِ ايجاد همبستگى ملى، محكوميت مستكبران و جنايتكاران و بقاى اسلام راستين در جامعه است. زنده كردن ياد شهدا وظيفه اى عمومى است؛ شهادت تنها براى خود شهيد داراى دستاورد نيست، بلكه براى جامعه نيز دستاوردهاى زيادى را به دنبال دارد. شهيدان در پيروزى، خطدهى و حفظ انقلاب اسلامى تأثير بسزايى داشته اند؛ ازاين رو همه آحاد جامعه مديون شهدا هستند و احيا و حفظ راه شهيدان، الگوپذيرى جامعه از آنان و تكريم بازماندگان شهدا، امرى است كه همه در قبال آن وظيفه دارند.

پيروزى انقلاب اسلامى ايران كه مسير تاريخ را عوض كرد، جز با زنده شدن روح جهاد و شهادت در ملت قهرمان ايران به دست نمى آمد. شهدا حق بزرگى بر كشور و ملّت و تاريخ ايران دارند و شهادت آنها موجب استقلال ملّى، صيانت از حريم مرزهاى جغرافيايى، امنيّت امروز كشور، دفاع از آزادى و استقلال، مقاومت در برابر دشمنان ستيزه گر و ترويج جهاد فى سبيل الله گرديد. از اين پس نيز آنچه سلامت انقلاب و آينده كشور را تضمين ميكند، فرهنگ شهادت طلبى و روحيه جهاد و مجاهدت است.

جهت گيرى در نهضت انقلاب اسلامى الهام گرفته از نهضت امام حسين عليه السلام است و اين از تفاوتهاى انقلاب اسلامى ايران و ديگر مكاتب مادى گرا است. همچنين در تفكر انقلابى، رهبرى قرار دارد كه همه جريانات مردمى را تا نيل به پيروزى و نجات نهايى،

ص: 546

هدايت ميكند.

از سويى شهدا، در خطدهى و تعيين مسير و در پيروزى و بقاء و حفظ انقلاب مؤثر بودند؛ بنابراين شهدا سند افتخار و نعمتهاى عطا شده به انقلاب ميباشند و به بركت خونهاى پاك آنان انقلاب و جمهورى اسلامى ايران بارور گرديد و از سوى ديگر امام خمينى قدس سره با هدايت و رهبرى خود و با اعتماد عمومى به جوانان و مردم، اين سرمايه عظيم معنوى را در راه اهداف انقلاب احيا كرد و با انقلاب اسلامى بسترى را به وجود آورد تا در آن بستر، انسانهاى پاك باخته بتوانند به اين رزق خاص الهى نائل شوند.

تفاوت ماهوى انقلاب اسلامى با ديگر انقلابها، در نگرش به شهيد و شهادت تأثير مستقيم دارد و برخلاف انديشه مادى كه مرگ را فنا ميداند، در انديشه انقلابى شهادت حركت به سمت كمال و خداوند است.

شهادت گنجينه معنوى و ذخيره اى معرفتى است كه امت اسلامى همچنان براى تعالى مادى و معنوى و مقابله با نفوذ و سلطه ى مستكبران بدان نياز دارد. اين ذخيره فرهنگى و معنوى سرمايه امت اسلامى براى رسيدن به قله هاى پيشرفت همه جانبه و شكل دهى به تمدن نوين اسلامى است.

ص: 547

ص: 548

منابع

قرآن كريم.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، اجوبة الاستفتائات، قم، دفتر معظم له، چاپ اول، 1424 ق.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، بيانات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، مكتوبات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

ابن ابى الحديد، عزالدين، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بى جا، دار احياء الكتب العربية، 1378 ق.

ابن اثير جزرى، على بن محمد، الكامل فى التاريخ، بيروت، دار الصادر، 1385 ق.

ابن حبان بستى، محمد، صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان، تحقيق شعيب الارنؤوط، بى جا، مؤسسة الرسالة، 1414 ق.

ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، الإصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق عادل احمد عبد الموجود، على محمد معوض، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول، 1415 ق.

ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، تحقيق عبدالقادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، 1418 ق.

ابن طاووس، سيد على بن موسى، اقبال الاعمال، تهران، دار الكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1409 ق.

ابن عبدالبر، يوسف بن عبدالله قرطبى، الاستيعاب فى معرفة الاصحاب، تحقيق على محمد بجاوى، بيروت، دار الجيل، 1414 ق.

ابن عساكر، على بن حسن، تاريخ مدينة دمشق، بيروت، دار الفكر، 1415 ق.

ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة، تحقيق عبدالسلام محمد هارون، قم، مكتب

ص: 549

الاعلام الاسلامى، 1404 ق.

ابن قولويه قمى، جعفر بن محمد، كامل الزيارات، تحقيق جواد قيومى، قم، نشر اسلامى، 1417 ق.

ابن هشام، عبدالملك حميرى، السيرة النبوية، تحقيق محمد محى الدين عبدالحميد، القاهرة، مكتبة محمد على صبيح و اولاده، 1383 ق.

ابوالفرج اصفهانى، على بن حسين، مقاتل الطالبيين، تحقيق كاظم مظفر، قم، دار الكتاب، 1385 ق.

ابويعلى موصلى، احمد بن على، مسند ابويعلى الموصلى، تحقيق حسين سليم اسد، بى جا، دارالمأمون للتراث، بى تا.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تحرير الوسيلة، قم، مؤسسه مطبوعات دار العلم، چاپ اول، بى تا.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، استفتائات، قم، نشر اسلامى، چاپ پنجم، 1422 ق.

امين عاملى، سيد محسن، اعيان الشيعة، تحقيق سيد حسن امين، بيروت، دار التعارف، 1403 ق.

جعفريان، رسول، جريانها و سازمانهاى مذهبى - سياسى ايران (از روى كار آمدن محمدرضاشاه تا پيروزى انقلاب اسلامى) سالهاى 1320-1357، تهران، خانه كتاب، 1391 ش.

جمعى از طلاب حوزه علميه قم، راز خون (يادنامه سيد شهيدان اهل قلم سيد مرتضى آوينى)، تهران، بنياد فرهنگى فاطمة الزهرا عليها السلام، چاپ اول، 1372 ش.

جوهرى، اسماعيل بن حماد، الصحاح؛ تاج اللغة و صحاح العربية، بيروت، دار العلم للملايين، 1410 ق.

جيمز، ويليام، دين و روان، ترجمه مهدى قائنى، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1372 ش.

حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، 1414 ق.

حويزى، عبد على بن جمعه، تفسير نور الثقلين، تحقيق سيد هاشم رسولى محلاتى، قم، انتشارات اسماعيليان، چاپ چهارم، 1412 ق.

خزاز قمى، على بن محمد، كفاية الاثر فى النص على الائمة الاثنى عشر عليهم السلام، تحقيق سيد عبداللطيف حسينى كوهكمرى، قم، انتشارات بيدار، 1401 ق.

خوئى، سيد ابوالقاسم موسوى، منهاج الصالحين، قم، نشر مدينة العلم، چاپ بيست وهشتم، 1410 ق.

ص: 550

درويشى، فرهاد، جنگ ايران و عراق (پرسشها و پاسخها)، تهران، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، چاپ اول، 1386 ش.

راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقيق صفوان عدنان داوودى، بيروت، الدار الشاميه، 1412 ق.

ربيعى، منيژه، سعيدى، فريده، جهاديه، دانشنامه جهان اسلام، زير نظر غلامعلى حداد عادل، تهران، بنياد دايرة المعارف اسلامى، چاپ اول، 1386 ش.

رجبى، محمدحسن، علماى مجاهد، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول، 1382 ش.

روحانى، سيد محمدصادق، فقه الصادق عليه السلام، قم، دار الكتاب، چاپ اول، 1412 ق.

زبيدى، سيد محمد مرتضى حسينى، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقيق على شيرى، بيروت، دار الفكر، 1414 ق.

زمخشرى، محمود بن عمر، الكشاف، بيروت، دار الكتاب العربى، چاپ سوم، 1407 ق.

سبزوارى، محمدباقر بن محمد، كفاية الاحكام (كفاية الفقه)، تحقيق مرتضى واعظى اراكى، قم، نشر اسلامى، 1423 ق.

سپهر، محمدتقى لسان الملك، ناسخ التواريخ (تاريخ قاجاريه)، به اهتمام جمشيد كيان فر، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1377 ش.

سيد مرتضى، على بن حسين، رسائل الشريف المرتضى، تحقيق سيد احمد حسينى، سيد مهدى رجائى، قم، دار القرآن الكريم، چاپ اول، 1405 ق.

شهيد ثانى، زين الدين بن على عاملى، الروضة البهية فى شرح اللمعة الدمشقية، تحقيق سيدمحمد كلانتر، قم، انتشارات داورى، 1410 ق.

صدوق، محمد بن على، عيون اخبار الرضا عليه السلام، تحقيق حسين اعلمى، بيروت، مؤسسة الاعلمى، 1404 ق.

صدوق، محمد بن على، الخصال، تحقيق على اكبر غفارى، قم، نشر اسلامى، 1403 ق.

طباطبائى، سيد على، رياض المسائل فى تحقيق الاحكام بالدلائل، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، چاپ اول، 1418 ق.

طباطبائى، سيد محمدحسين، الميزان فى تفسير القرآن، قم، نشر اسلامى، 1417 ق.

طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372 ش.

طبرى، محمد بن جرير، تاريخ الامم و الملوك، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دارالتراث، 1387 ق.

ص: 551

طريحى، فخر الدين، مجمع البحرين، تحقيق سيد احمد حسينى، تهران، المكتبة المرتضوية، 1375 ش.

قرائتى، محسن، تفسير نور، تهران، مركز فرهنگى درس هايى از قرآن، 1383 ش.

قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمى، تحقيق سيد طيب موسوى جزائرى، قم، دار الكتاب، 1404 ق.

قنبرى، بخشعلى، ميمنه، حيدر على، امام حسين عليه السلام در نظر اهل سنت و ساير اديان؛ بر شطّى از حماسه و حضور (مجموعه مقالات)، زير نظر مجتبى سلطانى، تهران، سازمان تبليغات اسلامى، چاپ اول، 1375 ش.

كريمى پور، يدالله، كامران، حسن، تحليلى آمارى از شهيدان جنگ، تحقيقات جغرافيايى (فصلنامه)، اصفهان، دانشگاه اصفهان، ش 63-64، 1380-1381 ش.

كلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، تحقيق على اكبر غفارى، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1363 ش.

متقى هندى، على، كنز العمال فى سنن الاقوال و الافعال، تحقيق بكرى حيانى، صفوة السقا، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1409 ق.

مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، تحقيق محمدباقر بهبودى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1403 ق.

محدث نورى، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، بيروت، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 1408 ق.

محقق حلى، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام فى مسائل الحلال و الحرام، تهران، انتشارات استقلال، 1409 ق.

مصطفوى، حسن، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 ش.

مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1377 ش.

معدنى، سعيد، مقدمه اى بر مفهوم فرهنگ شهادت و شيوه هاى ترويج آن، تهران، بنياد شهيد انقلاب اسلامى، 1378 ش.

مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، برگزيده تفسير نمونه، به كوشش احمد على بابايى، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1382 ش.

مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1374 ش.

نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام فى شرح شرائع الاسلام، تحقيق عباس قوچانى، بيروت، دار

ص: 552

احياء التراث العربى، چاپ هفتم، 1404 ق.

نهج البلاغه، الامام على بن ابى طالب عليه السلام، الشريف الرضى، تحقيق صبحى صالح، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول، 1414 ق.

هاشمى نژاد، سيد عبدالكريم، درسى كه حسين عليه السلام به انسانها آموخت، تهران، مؤسسه انتشارات فراهانى، 1347 ش.

ياقوتى، عليرضا، هاشمى نژاد، سيد محمدجواد، فيروزه، حسين، شهداى ترور، تهران، شاملو، چاپ اول، 1394 ش.

ص: 553

ص: 554

فقه

اشاره

ابوالقاسم عليدوست(1) (مؤلف)

ابوالقاسم مقيمى حاجى(2) (مؤلف و مسئول علمى)

فقه؛ دانش ناظر به احكام شرعى در همه عرصه ها و مبناى نظم اجتماعى در گفتمان انقلاب اسلامى.

لغت شناسان واژه «فقه» را به مطلق فهم، علم و ادراك معنا كرده اند. (ر. ك: جوهرى، 1407، 2243/6؛ فيومى، 1405، 479) هرچند برخى از آنها نوعى محدوديت در مورد اين واژه قائل شده، آن را علمى كه با تأمل و انديشيدن به دست آيد، دانسته اند. (ر. ك: عسكرى، 1412، 412؛ راغب اصفهانى، 1412، 642؛ مصطفوى، 1374، 123/9) مفهوم اين واژه در بستر فرهنگ اسلامى، چندين بار تضييق گرديد؛ ابتدا از عمومى كه داشت، خارج شد و به معناى «علم به شريعت و دين اسلام» كه شامل اصول اعتقادات، مقررات اعتبارى و ارزشهاى اخلاقى اسلام بوده، مورد استفاده قرار گرفته است. «فقه» در اين كاربرد مرادف «دين اسلام» و «فقيه» به معناى «شخص آشنا به مجموعه اين دين» است. (علامه حلى، 1410، 19/1) در ادامه در معناى «علم به حلال و حرام و احكام عملى و قراردادى از دين اسلام» به كار رفت. (ر. ك: حلى، 1387، 264/2) از اين رو «فقيه» را بر «عالم به حلال و حرام» اطلاق ميكنند. (ابن فارس، 1404، 442/4) اگر به علم به حلال و حرام، علم به شريعت اطلاق شود، شريعت در اين كلام، مرادف با احكام و نسبت به كاربست

ص: 555


1- . استاد خارج فقه و اصول
2- . مدرس خارج فقه و اصول؛ رئيس پژوهشكده دانشنامه نگارى دينى پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى

قبل، اخص است.

مرورى در منابع علمى فقه، گوياى آن است كه واژه «فقه» در دوران معاصر در سه معنى بكار ميرود: در معناى نخست، فقه دانشى است كه بيان كننده حلال و حرام و ساير اعتبارات الاهى - اعم از تكليفى، وضعى، واقعى و ظاهرى - همراه با علم به مستندات و ادله تفصيلى آنها است. در معناى دوم، اين واژه بر مجموعه مسائلى اطلاق مى گردد كه مسائل دانش فقه را تشكيل ميدهد ازاين رو به شريعت الاهى (شريعت بالمعنى الأخص) صدق ميكند. در معناى سوم، اين كلمه بر عمليات اجتهاد و استنباط (فرآيند كشف) اطلاق مى گردد. (ر. ك: حلى، 1387، 264/2؛ كاشف الغطاء، بى تا، 24، 30؛ آيت الله خامنه اى، 1370/6/31) مراد از «فقه» در اين مقاله، معناى اول از اين سه معنى است كه دانشى برخوردار از روش، موضوع، مسائل و مبادى است.

در كنار واژه فقه، اصطلاح فقاهت، نيز كاربرد دارد كه مقصود از آن شيوه ى استنباط است و مبتنى بر رد فروع به اصول، و استنباط از كتاب و سنت و عقل و اجماع است. (آيت الله خامنه اى، 1370/6/31) با اين شيوه ميتوان تمام نيازهاى بشر را در زمينه قواعد و احكام فردى و اجتماعى استخراج كرد. (آيت الله خامنه اى، 12/1 /) در گفتمان انقلاب اسلامى فقه تئورى واقعى و كامل اداره انسان از گهواره تا گور است (امام خمينى، صحيفه امام، 289/21) و گستره احكام فرعى همه حالات انسان را؛ اعم از احوال فردى، اجتماعى، سياسى، اقتصادى و بقيه ى شئون را شامل ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1370/6/31)

حضور اجتهاد و تكوّن تدريجى دانش فقه از طلوع اسلام امرى غير قابل انكار است (ر. ك: سيد مرتضى، 1346، 710/2؛ مطهرى، مجموعه آثار، 55/1؛ 419/14) كه در عصر معصومين عليهم السلام به تدريج رشد و توسعه يافت. نگرانى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام از «بدعت»، «اجتهاد به رأى»، «قياس» و... از يك سو و ارجاع شيعيان به ياران و شاگردان خاص خود توسط امامان معصوم عليهم السلام و دعوت امثال «ابان بن تغلب» به فتوا دادن، (حر عاملى، 1403، 20/18-41) بخشى از ادلّه اى است كه بر وجود فقه و اجتهاد در زمان ائمه عليهم السلام دلالت دارد. (ر. ك: امام خمينى، 1376، 70-81؛ خوئى، 1418، 91/1-94) علاوه براين برخى از امامان معصوم عليهم السلام خود احكامى را از آيات قرآن استنباط كرده و ديگران را نيز به اين امر دعوت نموده اند. (حر عاملى، 1403، 327/1؛

ص: 556

ر. ك: امام خمينى، 1376، 77) البته دانش فقه از آغاز پيدايش تا به امروز، شاهد دگرگونى هايى بوده و روزبه روز گسترده تر و شكوفاتر شده و به تدريج از اسلوب و روش استنباطى متقن و استوار، برخوردار شده است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 11/14 /) هرچند ادوار فقه به گونه هاى مختلفى طبقه بندى و گزارش شده است؛ لكن ميتوان قدر مشترك آن را در شش دوره تبيين و ارائه كرد: (ر. ك: گرجى، 1421، 15-306؛ شهابى، 1417، 44/1-562؛ هاشمى شاهرودى، 1423، 30/1-76 «مقدمه»)

دوره اول. دوره تكوّن اجتهاد و دانش فقه با غلبه نقل و تفسير و تبيين كلمات معصومين عليهم السلام است. در اين دوره كه شروع تقريبى آن از روزهاى آغازين اسلام بوده و به دوره غيبت صغرى (329 ق) ميرسد، راويان آنچه را از نصوص مبيّن شريعت از معصوم عليهم السلام مى شنيدند، براى ديگران نقل ميكردند. (ر. ك: امام خمينى، 1376، 70-80)

دوره دوم. دوران اجتهاد و استقرار دانش فقه و ارتقاى تلاش اجتهادى فقيهان از صِرف نقل حديث است. در اين دوره كه تا نيمه دوم قرن پنجم امتداد مى يابد، هرچند جمع زيادى از فقيهان، عموم مسائل مورد نظر را با توجه به روايات موجود، سامان ميدادند و در ابراز نظر فقهى خويش، متن روايات را نقل ميكردند، درعين حال عمل آنها از صرف نقل حديث كاملاً متمايز بوده و حركتى فقيهانه به شمار مى آمد. (ر. ك: امام خمينى، 1418، 142/3) بديهى است كه فقاهت با اين كيفيت، ابتدايى و عارى از اسلوب فنى و پيچيده است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1372/1/28)

در همين دوره عده اى كه متكى به استدلال و ظن غالب بودند، نيز حضور داشتند كه «حسن بن ابى عقيل عمانى» و «ابن جنيد اسكافى» از آن جمله اند. اما در جريانى كه از «شيخ مفيد» رشد يافته و بعد از او فراگير شده، در كنار برخوردارى از مزاياى اين جريان، از عيوب و نواقص آن مبرا بوده و با تكيه بر روشهاى معتبر و استفاده از اجتهاد مصطلح و دخالت دادن عنصر استدلال و استنباط نظرى در فقه، قالب علمى مقبول و معتبر نزد شيعه را به دست آورد و مواد مأثور و اصول برگرفته از روايات را نظم علمى بخشيد و آن را در حوزه ى فقاهت شيعه باقى گذارد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1372/1/28) به همين دليل شيخ مفيد از روش اجتهادى متمايزى نسبت به گذشتگان خود از قبيل شيخ صدوق و پدرش، برخوردار بوده، (امام خمينى، 1415، 443/1) كه پس از ايشان، از جانب سيد مرتضى دنبال شد.

ص: 557

دوره سوم. دوران كمال و اطلاق اجتهاد است. تحوّل اين دوره ريشه در تلاشهاى شيخ طوسى (م. 460 ق) دارد كه برخى به حق از آن با عنوان عصر كمال و اطلاق اجتهاد (گرجى، 1421، 180) ياد كرده اند. جدا كردن فقاهت شيخ طوسى از دوره قبل آن هرچند به طور كامل، ميسر نيست (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1372/1/28) اما ايشان به منظور نشان دادن قدرت فقه تفريعى شيعه - بى آنكه متكى به قياس و اجتهاد مورد نظر اهل سنت باشد - كتاب «مبسوط» را تأليف كرد (طوسى، 1387، 1/1-2) و طعن و اشكال مخالفان به كمى فروع در فقه شيعه را دفع نمود. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1/28 /) در موضوع فقه مقارن نيز «كتاب الخلاف» را نوشت و عملاً استقلال بلكه برترى فقه و فقاهت اماميه را بر مذاهب فقهى اهل سنّت نشان داد. رويه او قرنها ادامه يافت و صدها فقيه نامدار در خدمت اين جريان فقهى قرار گرفتند. البته برخى دوره علامه حلى را دوره اى جديد دانسته اند كه از نظر روش حل مسئله و بسط استدلال تحولى را در فقه شيعه به دنبال داشته است كه اين روش در پيش از اين دوره - آثارى مانند آثار محقق حلى - ديده نميشود. اين جريان تا حدود 250 سال بعد و زمان محقق كركى ادامه يافت، وى نيز نسبت به ديگر فقهاى زمان خود، كيفيت استدلالهاى فقهى را غنا بخشيد. (آيت الله خامنه اى، 1374/9/13)

دوره چهارم. اين دوره، عصر پيدايش اخباريان در طليعه قرن يازدهم است. در اين مسلك فقهى، عقل، اجماع، ظواهر قرآن، دانش اصول فقه و قواعد آن ناكارآمد تلقّى شد و در مقابل بر اعتبار و صدور قطعى عموم اخبار تأكيد گرديد. (ر. ك: بحرانى، 1405، 26/1-65) برجسته ترين مدافع اين مسلك، ملا محمد امين استرآبادى (م. 1036 ق)، صاحب كتاب «الفوائد المدنية» است. شيخ يوسف بحرانى (م. 1186 ق) نيز از فقيهان - و البته معتدلان - اين دوره است. در ريشه يابى اين مسلك عوامل مختلفى ذكر شده است. (امام خمينى، 1376، 11؛ همو، 1418، 589/4-590)

دوره پنجم. اين مرحله، عصر جديد استنباط و رشد دوباره جريان اجتهادى ناميده شده است كه از فقيه اصولى قرن دوازدهم «وحيد بهبهانى» (م. 1205 ق) شروع شد و با تلاشهاى علمى و عميق وى، به جريان غالب فقاهت تبديل گرديد. در اين مقطع فقه به شكوفايى فقاهت اصولى خود رسيده و اين امر از سوى فقهاى برجسته مانند «صاحبِ

ص: 558

رياض» و «صاحبِ قوانين» و «شيخ جعفر» و «سيد بحرالعلوم» و ديگران دنبال شده است. در ادامه همين جريان ميتوان از صاحبِ «جواهر» ياد كرد كه با نگارش يك دوره كامل فقه، كار سترگى انجام داده و نيز شيخ مرتضى انصارى (م. 1281 ق) كه در شيوه ى فقاهت تحولى را به وجود آورد. (آيت الله خامنه اى، 1371/11/25؛ 1374/9/13)

دوره ششم. فقه در عصر حاضر وارد مرحله ديگرى شده است و آن فقه اجتماعى و نظامات است. فقه حركتى است كه به انگيزه كشف شريعت (اعتبارات و مقرّرات دين) به منصه ظهور رسيده است و از آن جا كه از سويى، شريعت جامع (ناظر به همه شئون انسانها)، جهانى و جاودان است و از ديگر سو، حوادث واقعه پايان ناپذير است، فقه و استنباط نيز بايد به گونه اى رشد كند كه بتواند رسالت خود را كه همان كشف شريعت گسترده است، به انجام برساند. امام خمينى قدس سره، فقه شيعه را به سمتِ فقه اجتماعى و فقه حكومتى كه بتواند پاسخگوى ملتها بوده و نظام زندگى آنها را اداره كند، سوق داد. از نظر ايشان فقهى كه بخواهد مجموعه ى عظيمى از انسانها و ملتها و يك نظام را اداره كند، بايستى شرايط زمان را بشناسد و پاسخگوى نيازهاى جامعه در زمينه هاى سياسى، اقتصادى، فرهنگى و همه ى مسائل زندگى مردم باشد. (آيت الله خامنه اى، 3/14 /)

از اين رو فقها و انديشمندان معاصر بر اين نكته تأكيد دارند كه لازم است بدون خروج از انضباط و هنجارهاى شناخته شده فقهى و البته با ملاحظه اقتضائات عصر، زمان، مكان، مصالح و مفاسد، احكام حوادث واقعه را از اسناد معتبر، استنباط كرده و در معرض دانش و عمل مكلّفان حاكميت و نظام قرار داد (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 289/21، 380؛ آيت الله خامنه اى، 1376/3/14) تا در صورت لزوم با روش و منهج جديدى وارد صحنه شود و - حتى - اگر لازم باشد، اجتهاد در اجتهاد صورت دهد و از درون هزاران مسائل شرعى استنباط شده، با استنباطى ديگر به خرده نظامها و از تجميع خرده نظامها به كلان نظام در ساحتهاى كلى مورد نياز برسد.

در اين عصر استفاده از شيوه هاى جديد تحقيق در علوم غيرتجربى و ابزار روزآمد كه موجب تسريع در كار ميشود نيز ميتواند در پيشرفت فقه مؤثر باشد. (آيت الله خامنه اى، 1370/12/1)

ص: 559

جايگاه فقه در مجموعه ى معارف اسلامى

معارف اسلامى مشتمل بر سه دسته از موضوعات و مسائل است كه عبارت اند از اعتقادات، اخلاق و احكام. در اين ميان جايگاه رفيع دانش فقه (احكام) در مجموعه علوم و معارف اسلامى امرى بديهى بوده و فقه از برترين علوم مرتبط با تأمين سعادت اخروى انسانهاست. (امام خمينى، بى تا «الف»، 395) علم فقه از گسترده ترين علوم اسلامى است و تاريخش از همه علوم اسلامى ديگر قديمى تر بوده و در همه زمانها در سطح بسيار گسترده اى تحصيل و تدريس مى شده است. (مطهرى، مجموعه آثار، 63/20) فقه و اجتهاد در راستاى جاودانگى اسلام قرار دارد؛ اهميت فقه تا بدان جاست كه اگر همه چيز از دست اسلام برود؛ ولى فقه با همان روش فقهاى گذشته باقى بماند، دين اسلام ميتواند به راه خود ادامه دهد ولى اگر همه چيز به دست اسلام برسد؛ اما جريان فقاهت از روش مزبور منحرف شود، نميتواند راه حق را ادامه دهد و به مقصد بلند خويش نايل گردد. (امام خمينى، صحيفه امام، 325/17-326) فقه تئورى واقعى و كامل اداره انسان از گهواره تا گور است (امام خمينى، صحيفه امام، 289/21) و زندگى او را در ابعاد گوناگون سياسى، اقتصادى و اجتماعى سامان ميدهد. (آيت الله خامنه اى، 1370/11/30)

جايگاه فقه و فقاهت - به معناى خاص آن - چنان است كه همواره از مسائل اساسى حوزه ها تلقى شده و بر لزوم پيشرفت آن تأكيد شده است. (آيت الله خامنه اى، 1370/6/31) امام خمينى با آن كه تعليم و تعلم فقه و اصول را به تنهايى كافى نمى دانست (امام خمينى، صحيفه امام، 401/6) اما بر لزوم حفظ فقه تأكيد داشت و حوزه ها را مكلف ميكرد كه به فقه و فقاهت عنايت بيشترى داشته باشند و از كسانى كه مخالف فقه با طول و تفصيل موجود بودند، ابراز نگرانى ميكرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 12/13-13؛ 218/15-219)

ترابط فقه با ساير علوم اسلامى و انسانى

ترابط فقه با ساير علوم اسلامى و انسانى را در دو عرصه ميتوان بررسى كرد. ابتدا علومى كه مقدمه علم فقه است و دوم علومى است كه كليت آن با كليت علم فقه در ارتباط است. امام خمينى قدس سره در ضمن بيان مقدمات نه گانه اجتهاد از برخى از دانشها نام ميبرد كه احاطه بر آنها براى اجتهاد فقهى لازم است؛ 1. آموزش ادبيات و لغت عرب، به

ص: 560

مقدارى كه فهم قرآن و روايات متوقف بر آن است؛ 2. انس با محاورات و موضوعات عرفى، به گونه اى كه در دقّتهاى عقلى واقع نشود؛ 3. آشنايى با برخى مسائل منطق؛ 4. فراگيرى مسائل اصول فقه، به قدرى كه در استنباط احكام شرعى دخيل است؛ 5. دانش رجال به گونه اى كه بتواند وضعيت راويان را تشخيص دهد؛ 6. شناخت كافى به قرآن، سنّت و معانى اراده شده در آنها، همچنين شناخت جامع به تعارضها و قرائنى كه در اطراف نصوص مربوط، وجود داشته است. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 27/20-28؛ امام خمينى، 1376، 9-17) آنچه در سخن فوق به عنوان مقدمات اجتهاد بيان گرديد، مورد وفاق همگان است البته برخى بر فهم تاريخ هم به طور ويژه تأكيد كرده اند. (آيت الله خامنه اى، 1370/6/31)

اما با عنايت به عرصه دوم از آنجا كه فقه دانشى گسترده است با دانشهاى ديگر ارتباط پيدا ميكند و اين دانشها براى علم فقه موضوع ميسازند؛ مانند سياست، اقتصاد، حقوق، تعليم و تربيت و... كه فقه با آنها ارتباط دارد. به عنوان مثال در مورد سياست با توجه به جايگاه فقه در عقلانيت و تمدن اسلامى و نقش آن در تعيين احكام و تكاليف مسلمانان، رويكرد فقهى به مسائل مربوط به حكومت اصالت داشته است و حكومت از احكام اوليه اسلام دانسته شده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 452/20) نظام سياسى در بينش اسلامى، بر مبناى هدفمندى هاى كلى شريعت و با توجه به اصل امامت، مفهوم مى يابد. امام به عنوان شاخص كلى در نظر گرفته ميشود و با توجه به وظيفه و رسالتى كه دارد، جامعه دينى را سمت وسو ميدهد، (نوايى، 1381، 155) فقه شيعه، فقه اداره نظام معاش و معاد و عجين با سياست و حكومت بوده و تمامى مقررات و قوانين آن براساس نظام سياسى، حكومت و تشكيلات بنا نهاده شده است؛ (مشكانى سبزوارى، 1390، 65-91) ازاين رو مباحث مربوط به حكومت و سياست همواره بخشى از فقه را تشكيل ميداده است. تا بدانجا كه منجر به شكل گيرى اصطلاحى نو تحت عنوان فقه سياسى گرديده كه مأموريت آن بررسى و استنباط احكام و تكاليف مربوط به زندگى سياسى براساس منابع معتبر شرعى است. بر اين اساس بيشتر ابواب و كتابهاى فقهى كتاب سياست است (امام خمينى، صحيفه امام، 12/13) و مسائل سياسى اسلام چندين برابر مسائل عبادى بوده و ترويج و تبليغ جدايى دين از سياست عامل انزواى اسلام ميباشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 52/18)

ص: 561

در اين گفتمان كسانى كه فقه و سياست را از هم جدا ميكنند، دشمن دين و غارتگر ميدان سياست اند. (آيت الله خامنه اى، 1368/10/5) لذا لازم است كه انديشه وحدت دين و سياست، هم در عرصه تفقه و هم در عرصه عمل، دنبال شود. دين در خدمت اداره ى زندگى مردم بوده و سياست از دين تغذيه ميكند، ازاين رو استنباط فقهى از طهارت تا ديات، بايد بر اساس فقه اداره ى يك كشور، جامعه و نظام باشد؛ نه فقه اداره ى فرد. (آيت الله خامنه اى، 1370/6/31)

ميان فقه و اقتصاد نيز رابطه تنگاتنگى برقرار است؛ زيرا وضعيت حقوقى بسيارى از مسائل اقتصادى در فقه بيان شده است. فقه بيانگر حكم شرعى معاملات گوناگون است كه كارى اقتصادى به شمار مى آيد مانند حكم شرعى خريد و فروش و انواع معاملات از مزارعه، مضاربه، مساقات و.... (ر. ك: امام خمينى، 1379، 394-512) فقه چهارچوب حقوقى رفتارهاى اقتصادى صحيح و ناصحيح را بيان ميكند. ازاين رو فقه متكفل حل مسائل اقتصادى در عرصه هاى گوناگون مانند بانكدارى، پول و بانكدارى اسلامى و بدون ربا ميباشد، (آيت الله خامنه اى، 1390/6/17) چرا كه اسلام براى اقتصاد چهارچوبى درست كرده است كه بايد پيروى شود. (آيت الله خامنه اى، 1378/11/4) با توجه به اهتمام فقه اسلامى به مباحث و مسائل اقتصادى و نيز وجود رگه هايى از امور اقتصادى در منابع فقه، امكان استخراج نظام اقتصادى از منابع فقهى وجود دارد. البته اين امر نيازمند اصلاح و تبديل نوع نگاه به فقه از نگاه فردى و خرد به نگاه حكومتى و كلان است. (ميرمعزى، 1394، 22-24؛ ر. ك: ادامه مقاله)

علاوه براين، فقه اسلامى در بخشهايى همچون تشويق به كار و توليد و نيز بخشهايى كه مربوط به مصرف درست و نهى از اسراف و تبذير است، اقتصاد تحليلى را مورد توجه قرار داده است كه مقصود از اقتصاد تحليلى، رفتارهاى بشرى در زمينه توليد، توزيع و مصرف است. (پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387، 10)

رابطه دانش فقه با حقوق نيز قابل ارزيابى است؛ حقوق، مجموعه قواعد كلى و الزام آورى است كه بر زندگى اجتماعى انسان حكومت ميكند. بنابراين، نظام حقوقى مجموعه اى از قوانين جارى است كه مظهر وحدت و انسجام ذاتى آن، دسته اى از اصول و قواعد حقوقى است كه به منزله مبادى قوانين و مقررات شاخته ميشوند و نمايانگر انقسام و تفريع اصول

ص: 562

به فروع، بر حسب نيازها و رويدادهاى ناشى از روابط اجتماعى هستند. (محقق داماد، 1406، 5/2) حقوق اسلامى كه در قامت فقه خود را به نمايش گذاشته، از تمامى خصايص و ويژگيهاى يك نظام برخوردار است و مجموعه قوانين يكپارچه و منسجمى است كه بر قواعد عام و اصول كلى استوار است. (قنواتى، 1377، 6) رابطه دانش فقه با حقوق چنان نزديك است كه برخى معتقدند از نظر طبع و ماهيت فرقى بين فقه و حقوق نيست، و هر دو از جنس واحدى هستند. (ر. ك: كاتوزيان، 1370، 13)

از نظر برخى بين قواعد فقهى و حقوقى رابطه عموم و خصوص مطلق برقرار است و همه قواعد حقوقى فقهى نيز هستند. مانند قاعده على اليد، قاعده لا ضرر، قاعده تسلط و... كه هم حقوقى هستند، هم فقهى. (لطفى، 1381، 11؛ محمدى، 1383، 20-24) بسيارى از مباحثى كه امروزه در حقوق خصوصى، جزائى، و حقوق بين الملل مطرح است، فقيهان در ابواب مختلف فقه به بررسى آنها ميپردازند.

رابطه دانش فقه با تربيت نيز قابل توجه است. در اين خصوص اگر تربيت تنها به رفتارهاى اختيارى مربى و متربى و عوامل انسانى ديگر محدود شود، در اين صورت موضوع فقه، اعم از تربيت خواهد بود زيرا موضوع فقه رفتارهاى اختيارى مكلفان است چه در مقام تربيت باشد و چه نباشد؛ درحالى كه موضوع دانش تربيت فقط به رفتارهاى اختيارى در مقام تربيت محدود است. (اعرافى، 1391، 263/1) اما اگر موضوع تربيت مطلق رفتار مربى و متربى باشد، نه رفتارهاى اختيارى؛ در اين صورت نسبت موضوع اين دو دانش عام و خاص مِن وجه خواهد بود. نوع نگاه اين دو دانش نيز نسبت به انسان متفاوت است. فقه دانشى دستورى است و از نظر تعيين احكام پنج گانه شرعى، رفتارهاى اختيارى مكلفان را بررسى ميكند و در نهايت نظام مبتنى بر وحى ارائه ميدهد؛ درحالى كه دانش تربيت علاوه بر توصيف و تحليل فرايند تربيت و شناخت عناصر، ويژگيها و قواعد حاكم بر آن، به تجويز اقدام ميكند. (اعرافى، 1391، 263/1)

فقه با هنر نيز ارتباطى ويژه دارد؛ زيرا فقه متكفّل همه ى امور زندگى بشر است و هنر نيز يكى از همين امور است كه زاييده ى تخيل قوى و ذوق وافى و جزء زندگى انسان است و مسائل مختلفى كه در آن وجود دارد، داراى احكام فقهى است مانند موسيقى، نقاشى،

ص: 563

مجسمه سازى، خطاطى، تذهيب، معمارى و شعر. اسلام اصل هنر را با رعايت موازين فقهى، قبول داشته؛ بلكه به آن تشويق ميكند. ازاين رو در حوزه هاى علميه و در ميان فقها همواره هنرمندان برجسته اى در شاخه ى شعر و ادب وجود داشته اند. حضرت آيت الله خامنه اى در خصوص الزامات نوآورى در فقه هنر بر مسئله ى انضباط فقهى تأكيد داشته و نسبت به تأثيرپذيرى از جوّ عمومى هشدار ميدهد و بر اين امر تأكيد ميكند كه بايد با استفاده از اصول و روش استنباط فقهاى شيعه در مراجعه به كتاب و سنّت، در خصوص فقه هنر نيز به تحقيق پرداخت. (آيت الله خامنه اى، 1394/10/21)

ويژگيها و تمايزهاى فقه اماميه نسبت به ساير مذاهب فقهى

اشاره

در كنار مذهب فقهى اماميه كه به شيعيان دوازده امامى اختصاص دارد چهار مذهب ديگر نيز وجود داشته كه به اهل تسنّن منتسب است. يعنى مذهب فقهى حنفى، شافعى، مالكى و حنبلى. اين مذاهب گذشته از برخى اشتراكات مهم و اساسى چون حجّت دانستن سنّت رسول اكرم صلى الله عليه و آله، هر كدام خصوصيات خود را دارند. در اين ميان شاخصه هايى در فقه اماميه وجود دارد كه موجب تمايز آن با ديگر مذاهب اسلامى ميشود.

اين تمايزات عبارت اند از:

تمايز از نظر جامعيت و كارآمدى

فقه شيعه، عميق ترين فقه اسلامى است. (آيت الله خامنه اى، 3/14 /) امام خمينى فقه شيعه را غنى ترين فقه ها در بين فقه مسلمانان و حقوق ملل ديگر ميداند كه با زحمات طاقت فرساى عالمان شيعه به منصّه ظهور رسيده است. از منظر ايشان پيشينه اين فقه به زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و به دنبالش به زمان ائمه معصوم عليهم السلام باز ميگردد، با اين فرآيند كه عالمان شيعه در اطراف ائمه عليهم السلام جمع شدند، احكام را از آنها گرفتند و در اصول چهارصدگانه به ارث گذاشتند و از اين اصول، كتب چهارگانه معروف شيعه و غير آن به دست آمد. (امام خمينى، صحيفه امام، 239/3) فقاهت شيعه يكى از محكم ترين فقاهتها و متكى به قواعد، اصول و مبانى بسيار مستحكم است (آيت الله خامنه اى، 1368/4/23) كه با روش تجربه شده هزار ساله،

ص: 564

آثار شگفت آورى را خلق كرده است. البته اين ميراث گرانبها مانند معدن با ارزشى است كه براى پاسخگويى به حوادث پيش آمده بايد روى آن كار شود. (آيت الله خامنه اى، 1368/11/1) از اين رو در طول تاريخ اسلام، عالمان برجسته بسيارى عمر خود را وقف خدمت به فقه و فقاهت كرده اند كه در ميان آنان صدها مؤلّف نامدار و ده ها فقيه صاحب سبك و مبتكر ديده ميشوند كه حجم عظيمى از آثار علمى را توليد كرده اند و اين گنجينه ى پربار و كم نظير، امروزه مورد استفاده ى فقهاى برجسته ى شيعه است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 11/14 /)

تمايز از حيث حجيت

با آنكه فتواى فقيه جامع الشرايط براى خود او و مقلدانش حجيت دارد، اما اين حجيت بدان معنا نيست كه فتوا و نظر او، حكم واقعى خداوند است؛ بلكه فتواى او - در اصطلاح علم اصول - نوعى حكم ظاهرى است كه گاهى ممكن است مطابق حكم واقعى بوده و منجز باشد و گاهى ممكن است مطابق حكم واقعى نباشد. بر اين پايه حجيت فتواى فقها براى خود آنان و مقلدانشان، معنايى بيش از معذريت در مقام عمل ندارد. (ر. ك: هاشمى شاهرودى، 1381، 19)

تمايز از حيث منابع مورد استناد

فقه شيعه از اين نظر تفاوت آشكارى با مذاهب فقهى ديگر دارد كه برخى از آنها عبارت اند از: 1. تكيه بر بيان شرعى مطرح در كتاب و سنت به عنوان دو منبع اساسى استخراج حكم؛ 2. حجيت سنت صادر شده از امامان معصوم عليهم السلام؛ 3. اثبات سنت با حصول قطع و يقين يا از طريق حجت شرعى؛ 4. عدم اعتبار اجتهادى كه بر پايه قياس و استحسان و مصالح مرسله صورت گيرد، در مقام استنباط حكم شرعى؛ 5. جواز استفاده از مدركات عقل نظرى و عقل عملى، اگر قطعى و يقينى باشند، در مجال استنباط. (ر. ك: هاشمى شاهرودى، 1381، 19-22)

ص: 565

نگرش امام خمينى به فقه (جواهرى و پويا)

فقاهت قويم اماميه ضمن حفظ هنجارهاى شناخته شده در نظام استنباط خود، به انگيزه پاسخگويى به همه حوادث و - بالاتر از آن - تأسيس نظامى الگو و قابل پيروى، لازم است اقتضائات زمان و مكان را در نظر بگيرد تا پويايى خود را حفظ كند. امام خمينى قدس سره در خلق اصطلاحى ماندگار از پايايى و پايبندى به اصول تخصصى، قواعد فقهى و روش اجتهادى به «فقه جواهرى» تعبير ميكند؛ چنان كه به ضرورت پويايى آن نيز تأكيد ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 325/17؛ 72/18) ايشان اجتهاد مصطلح را براى اداره جامعه كافى نمى داند و معتقد است مجتهدى كه در زمينه اجتماعى و سياسى فاقد بينش صحيح و قدرت تصميم گيرى باشد، اين فرد در مسائل اجتماعى و حكومتى مجتهد نيست و نميتواند زمام جامعه را به دست بگيرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 177/21-178، 292) بر اساس چنين رويكردى مسئله ولايت فقيه توسط امام خمينى قدس سره ارائه ميشود؛ ولايت فقيه هر چند جزو مسائل روشن و واضح در فقه شيعه است، تا بدانجا كه صاحب جواهر آن را امرى بديهى و قطعى دانسته و ترديدكنندگان را كسانى ميداند كه چيزى از طعم فقه نچشيده اند (نجفى، 1366، 397/21) اما كارى كه امام كرد اين بود كه توانست اين فكر را با توجه به آفاق جديد دنياى امروز و مكتبهاى امروزين، مدوّن كند و آن را مستحكم و مستدل سازد و به شكلى ارائه كند كه براى صاحب نظرانِ آشنا به مسائل و مكاتب سياسى روز قابل فهم و قبول باشد. (آيت الله خامنه اى، 1378/3/14)

با توجه به اينكه ايشان فقه سنتى و جواهرى را پويا دانسته اند، تقسيم فقه به فقه سنّتى و فقه پويا هرگز مورد نظر ايشان نبوده است، از منظر امام خمينى قدس سره فقه راستين شريعت اسلامى بر مبناى منابع پيش گفته و بر اساس روش صحيح اجتهادى، فقهى است پويا يعنى علاج كننده ى مشكلات انسان و نيازهاى نو شونده فردى و اجتماعى و پاسخگوى حوادث واقعه، و فقهى است سنّتى يعنى داراى منابع مشخص و شيوه و روشى كه طبق آن «اجتهاد» انجام ميگيرد. اين شيوه قرنها معمول بوده و كارايى خود را نشان داده است. تغييرى كه در فقه لازم است، نه تغيير در روش و منهج، بلكه تغيير در رويكرد به موضوعات (مصاديق موضوعات) فقهى است. تخلف از فقه سنتى و اجتهاد جواهرى جايز نيست.

ص: 566

و اين به معنى عدم پويايى فقه اسلام نيست، زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند. مسئله اى كه در قديم داراى حكمى بوده است، به ظاهر همان مسئله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام ممكن است حكم جديد پيدا كند، بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى و اجتماعى و سياسى، همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقى نكرده است، واقعاً موضوع جديدى شده است كه قهراً حكم جديدى ميطلبد. (امام خمينى، صحيفه امام، 289/21)

نيازهاى واقعى در طول زمان تغيير ميكند و هر احتياجى كه بشر دارد اقتضاى خاص خود را دارد. ابزار و وسايل، تكامل مى يابد و در هر عصر فرق ميكند، (مطهرى، مجموعه آثار، 134/21-136) ازاين رو مجتهد بايد به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد و بايد زيركى و هوش و فراست هدايت يك جامعه بزرگ اسلامى و حتى غير اسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى كه در خور شأن مجتهد است واقعاً مدير و مدبر باشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 289/21) بنابراين از منظر امام خمينى قدس سره فقه و فقاهت بايد به همان نحوه كه از گذشتگان به ارث رسيده، محافظت شود در غير اين صورت خطرى براى اسلام و حوزه هاى علميه خواهد بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 190/20)

«فقه جواهرى» استعاره اى ناظر به فقه اصيل، روشمند و برخوردار از حجيت براى فرد و جامعه اسلامى است و تأكيد بر آن به اين دليل است كه محقق نجفى نويسنده كتاب جواهرالكلام، فقيهى مقيد به رعايت مقررات فقاهت و قواعد اصولى و فقهى بوده است و اثر علمى و جامع او شامل مباحث استدلالى براى همه ابواب فقهى به عنوان دائرة المعارف دانش فقه شناخته ميشود. فقيهى كه از ابزارهاى رايج فقه در بررسى مسائل فقهى چون ملاحظه شهرت، اجماع، ظواهر ادلّه و اصول بهره برده است. (آيت الله خامنه اى، 1368/4/20) خصوصيت عمده صاحب جواهر در فقاهت، تحوّل و نوآورى اوست. وى با آن كه به شهرتها و اجماعهاى فقهى توجه فراوان داشت، داراى افكار نو و جديد بوده است. نمونه آن گرايش به نظريه مشروعيت جهاد ابتدايى در عصر غيبت است؛ اين در حالى است كه مشهور و معروف در ميان فقيهان متأخر، عدم جواز آن است. (آيت الله خامنه اى، 1373/6/20)

در مقابل اين پويايى، تحجر قرار ميگيرد، بدين معنا كه فقيه نتواند نيازهاى زمان و

ص: 567

لوازم هر لحظه زندگى يك ملت را از منابع فقه بشناسد و بخواهد در وضعيتى ايستا و بدون انعطاف، حكم نمايد. تحجّر آن است كه فقيه به ظواهر ادله اكتفا نمايد و نتواند كشش طبيعى احكام و معارف اسلامى را، در جايى كه قابل كشش است، درك كند و نتواند به مقتضاى زمان و مكان حكم كند. وجود چنين آفتى موجب بدنامى اسلام خواهد شد و منبع لايزال معارف و احكام اسلامى نخواهند توانست جامعه را پيش ببرند. (آيت الله خامنه اى، 1376/3/14)

همچنين در دوره اى طولانى كه شيعيان و فقهاى شيعه در دنياى اسلام به قدرت و حكومت دسترسى نداشتند، فقه شيعه به يك فقهِ غيرحكومتى و فردى تبديل شده بود، اما امام خمينى، فقه شيعه را به سمت فقه حكومتى كشاند. در كتب فقهى شيعه، قرنها جاى بسيارى از مباحثى كه مربوط به اداره ى كشور بود، مثل مسئله حكومت، مسئله حِسبه، مسئله جهاد و امورى كه اجراى آن منوط به داشتنِ قدرت سياسى بود، خالى بود و مورد بحث و بررسى قرار نميگرفت و از كتب فقهى استدلالى شيعه، به تدريج كنار گذاشته شد. دليل اين امر تقصير يا قصور فقهاى شيعه نبود بلكه اين مسائل براى آنها، مطرح نبود. شيعه، داراى حكومت نبود و فقه شيعه، در پى اداره جامعه ى سياسى نبود. (آيت الله خامنه اى، 3/14 /)

گستره فقه

اشاره

دانش فقه و عمليات استنباط در گستره و قلمرو، تابع گستره شريعت است. ازاين رو، هرگاه شريعت، نهادى از دين دانسته شود كه بر همه شئون رفتار آدميان ناظر است و ساحتهاى فردى، اجتماعى، حكومتى، تربيتى، اقتصادى و سياسى و غير اين ها را فراميگيرد، فقه نيز همين گستره را دارا خواهد بود، همچنين فقه، تئورى واقعى و كامل اداره انسان از گهواره تا گور بوده و تأمين كننده همه نيازها براى همه زمانها و به تعبيرى «الى يوم القيامة» است. (امام خمينى، صحيفه امام، 409/20؛ 289/21)

ص: 568

فقه فردى

گستره فقه فردى با دو رويكرد قابل بررسى است يكى از نظر گستره زمانى و ديگر از نظر گستره موضوعى كه هر دو حيث تا زمان قبل از پيروزى انقلاب اسلامى را شامل ميشود و در اين دوره طولانى فقه و كتب فقهى شيعه، بيشتر فقه فردى بود؛ فقهى كه براى اداره ى امور دينى يك فرد (اعم از احكام عبادى و تربيتى)، يا حدّاكثر دايره هاى محدودى از زندگى اجتماعى، مثل مسائل مربوط به خانواده و امثال آن كاربُرد داشت؛ اما با پيروزى انقلاب اسلامى فقه شيعه از حالت فردى به سمت حكومتى شدن حركت كرد. (آيت الله خامنه اى، 3/14 /)

فقه اجتماعى، حكومتى و سياسى

با نگاه اجمالى به آيات و روايات معلوم ميشود تعداد آيات و روايات در عرصه سياست بيش از آيات و روايات در عرصه عبادات است. به همين وزان در ابواب و عناوين كلان فقهى كه متجاوز از پنجاه عنوان است، كمتر از ده مورد آن مربوط به عبادات بوده و بقيه عهده دار بيان احكام امور سياسى، اجتماعى و روابط اجتماعى و غير آن است (امام خمينى، صحيفه امام، 43/6) ازاين رو آنچه كه به عنوان وظيفه حكومت اسلامى بيان شده پياده كردن فقه اسلامى در جامعه است كه تنها فقه طهارت و نجاسات و عبادات نميباشد؛ بلكه مشتمل بر امورى است كه منطبق بر همه ى جوانب زندگى انسان است؛ كه ابعاد اجتماعى، سياسى، عبادى، نظامى و اقتصادى را شامل ميشود؛ چنين فقهى تمام شئون زندگى انسان از جمله ذهن و مغز و دل و جان آدمى، آداب زندگى، وضع معيشتى، ارتباطات اجتماعى، سياسى و خارجى او را اداره ميكند (آيت الله خامنه اى، 1370/11/30) و اين امر حاكى از گستره وسيع فقه در اين ابعاد است، هرچند به دليل در اختيار نداشتن حكومت از سوى شيعيان و عدم بسط يد فقيهان شيعه، گفتگو از برخى از موضوعات در برخى متون فقهى ديده نميشود يا با نگاه فردى به منصّه ظهور رسيده است. (آيت الله خامنه اى، 1376/3/14) اما اين فقه با وجود ضعف و كمبودها، ظرفيت آن را دارد كه تمام نيازهاى جامعه را پاسخ دهد. فقه و شريعت، بسيارى از اصول و مبانى را بيان داشته كه ميتواند در ابعاد مختلف حيات اجتماعى

ص: 569

راهگشا باشد (آيت الله خامنه اى، 1378/11/4) و به تعبير ديگر دين در خدمت اداره ى زندگى مردم است و سياست از دين تغذيه ميكند، ازاين رو استنباط فقهى از طهارت تا ديات، بايد ناظر به اداره ى يك كشور، جامعه و نظام باشد؛ نه فقه اداره ى فرد. (آيت الله خامنه اى، 1370/6/31)

ضرورت تحول در فقه

اشاره

فقه موجود محصول تلاش فقها در طول صدها سال است و بايد به همان نحو، حفظ شود. درعين حال بسط آن نيز مورد توجه انديشمندان بوده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 219/15؛ 13/16؛ 325/17؛ 190/20؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1371/7/15؛ همو، مكتوبات، 1371/8/24) منظور از بسط، توجه متوازن و به مقدار نياز در همه ابواب فقه است. (آيت الله خامنه اى، 1370/6/31؛ 1374/9/13) در كنار اعتقاد به وجود دقّت، پويايى و غنا در فقه سلف، با توجه به نيازهاى روز و اقتضائات آن ضرورت تحوّل در فقه و اجتهاد امرى الزامى است. (آيت الله خامنه اى، 1368/9/29) چنانكه امام خمينى خود در بسيارى از عرصه هاى فقه از جمله پيشگامان در ايجاد تحول بوده است. در گذشته نيز فقه اسلامى مانند هر دانش زنده ديگر دورانهايى از تحول و تكامل را طى كرده و در مواردى همانند موجودى زنده شاهد جهشها و دگرگونى هايى بوده است. (مطهرى، مجموعه آثار، 128/20)

عرصه ها و ساحتهاى تحول در فقه عبارت اند از:

نگاه اجتماعى به فقه

تحول در نگاه و رويكرد به فقه يكى از مهمترين عرصه هاى تحول مورد نياز در فقه است. استنباط فقهى بايد براساس اداره ى نظام باشد نه اداره ى فرد. فقه از ابتدا تا آخر، بايد ناظر به اداره ى جامعه باشد و همه ى مسائل را به عنوان جزيى از مجموعه ى اداره ى يك كشور استنباط كند. اين نگاه در استنباط اثر خواهد گذاشت و گاهى تغييرات ژرفى را درپى خواهد داشت. (آيت الله خامنه اى، 1368/9/29)

ص: 570

تحول در شيوه استنباط

شيوه استنباط كه از آن به فقاهت تعبير ميشود نيازمند تحول و تكامل است، نميتوان ادعا كرد كه امروزه فقاهت به اوج كمال رسيده و فراتر از آن پيشرفتى نخواهد داشت، ازاين رو فقه بايد به خود مسئله فقاهت نيز بپردازد. (آيت الله خامنه اى، 1374/9/13)

تغيير نگاه فقيه و توجه به نقش زمان و مكان در اجتهاد

احتياجات واقعى در طول زمان تغيير ميكند و هر احتياجى كه بشر دارد اقتضاى خاص خود را دارد. (مطهرى، مجموعه آثار، 134/21-136) ازاين رو فقيه بايد متناسب با زمان عمل نمايد. از نظر امام خمينى فقهى كه بخواهد مجموعه ى عظيمى از انسانها و يك نظام را اداره كند، بايد شرايط زمان را بشناسد و پاسخگوى نيازهاى جامعه در زمينه هاى سياسى، اقتصادى، فرهنگى و همه ى مسائلِ زندگى مردم باشد. لذا ايشان فقه شيعه را به سمتِ فقه اجتماعى و فقه حكومتى كه بتواند پاسخگوى ملتها بوده و نظام زندگى آنها را اداره كند، سوق داد. (آيت الله خامنه اى، 3/14 /)

توجه به احكام حكومتى و نقش مصلحت در آن

در انديشه فقهى گفتمان انقلاب اسلامى، حاكم اسلامى ميتواند در موضوعات طبق صلاح مسلمين و يا صلاح حوزه ى حكومتى خود عمل كند. چنين اختيارى، استبداد به رأى نيست، بلكه عمل كردن طبق صلاح و خير است. نظر حاكم، مانند عمل او تابع مصلحت است، (امام خمينى، 1421، 619/2) به اين ترتيب، روشن ميشود كه ولى فقيه عادل، در صدور احكام حكومتى، بايد بر اساس عنصر مصلحت عمل كند و عنصر مصلحت، مبناى اصلى و اساسى صدور احكام حكومتى از جانب اوست. بر اين اساس، در جمهورى اسلامى ايران نهادى به عنوان مجمع تشخيص مصلحت نظام شكل گرفته كه ولى فقيه براى حفظ و اداره ى جامعه اسلامى ميتواند امورى را براى مشاوره به اين نهاد ارجاع دهد. (قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، اصل 112)

ص: 571

بررسى عميق مسائل

ساحت ديگر تحول، عميق تر كردن مباحث فقه است. يعنى همانطور كه فقه علامه حلى از فقه شيخ طوسى و فقه شيخ انصارى نسبت به فقه فقيهان قبل از ايشان از عمق بيشترى برخوردار است، فقه بعد از شيخ انصارى نيز بايد از عمق بيشترى نسبت به فقه ايشان برخوردار باشد. عمق به معناى اين نيست كه به گوشه ها، حواشى و تدقيقات زايد پرداخته شود؛ بلكه منظور از آن پرهيز از سطحى نگرى، تحليل مسائل با روشهاى نو و عميق كردن تحقيق به وسيله ى آنها است. (آيت الله خامنه اى، 1370/6/31) ازاين رو در حوزه ها بايد كرسيهاى تدريس قوى درباره اين موضوعات وجود داشته باشد تا احكام مسائل جديد از نظر فقهى روشن شود، آنگاه نتايج اين مباحث در اختيار نخبگان قرار گرفته تا تبديل به فرآورده هاى اجرايى براى اداره كشور شود. (آيت الله خامنه اى، 1390/6/17) تمركز و تمحّض هر فقيه در بخشى از ابواب وسيع فقه؛ افزون بر تخصّص در آن (آيت الله خامنه اى، 1370/6/31) نيز براى بررسى عميق مسائل بسيار مؤثر خواهد بود.

توجه به نيازهاى روز

توجه به نيازهاى روز به معنى ورود متناسب با نياز فقه به قلمروهاى مهم چون سياست، حكومت و اقتصاد است. (آيت الله خامنه اى، 1368/9/29؛ 1370/6/31) بسيارى از مباحثِ حكومتى، مبحث ديات، مبحث حدود و ديگر مسائل قضا كه امروزه مورد نياز است، حل فقهى نشده است. بسيارى از مسائل امر به معروف و نهى از منكر، جهاد و بسيارى از مباحث مربوط به زندگى مردم مثل پيوند اعضا و تشريح مباحثى هستند كه فقه بايد به بررسى آنها پرداخته و پاسخ مناسب ارائه دهد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1374/9/13) آن چنانكه كه امام خمينى خود در طرح مباحث نو و مورد ابتلا مانند مباحث بانكدارى، تشريح، پيوند اعضا، تلقيح مصنوعى، تغيير جنسيت و... پيشگام بود. (ر. ك: امام خمينى، 1379، 976-994)

نوآورى در هنگام نياز

از عرصه هاى ديگر تحول، نوآورى در هنگام نياز است. بر اساس اسناد معتبر و با رعايت

ص: 572

هنجارهاى شناخته شده در فقاهت شيعه و نهراسيدن از مخالفت مشهور، بايد تحول و تغيير ايجاد شود، هرچند اجماعات و شهرتها نيز نبايد ناديده گرفته شود، (آيت الله خامنه اى، 1373/6/20) همانطور كه امام خمينى قدس سره در خصوص صدور برخى فتواها در عرصه موسيقى، شطرنج و... از مخالفت ضابطه مند با مشهور، هراسى نداشته است. (امام خمينى، 1422، 10/2، 12-18؛ همو، صحيفه امام، 129/21، 149-152)

تحول در نگرش به منابع

نگاه و گفتمان فقيهان به منابع گذشته نيز بايد متحول شود؛ تحوّلى كه باعث شود برداشت فقيه از ادلّه، متفاوت از ظهور اولى آن (كه در واقع «ظهور نما» است نه «ظهور پايدار») باشد. فقدان چنين نگاه روشنى باعث ميشود فقيه در برداشت از اخبار و احكام الهى به عنوان مثال زكات را تنها براى مصارف محدودى كه در كتابهاى گذشته مطرح شده بداند در صورتى كه اكنون مصارف به صدها برابر آن رسيده است و يا آن كه «رهان» در «سبق» و «رمايه» مختص به تير و كمان و اسب دوانى و امثال آن باشد، كه در جنگهاى سابق به كار گرفته ميشد؛ و در مورد «انفال» كه بر شيعيان «تحليل» شده است، امروز هم شيعيان بتوانند بدون هيچ مانعى با ماشينهاى پيشرفته جنگلها را از بين ببرند و آنچه را كه باعث حفظ و سلامت محيط زيست است، نابود كنند و امثال آن؛ و خلاصه آن كه تمدن جديد به كلى بايد از بين برود و مردم در صحراها زندگى كنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 150/21-151) مطابق اين تحليل، تفاوت نگاه دو فقيه به ادلّه يكسان، آنها را به دو برداشت گوناگون مى رساند. به عنوان مثال يكى موارد مذكور در يك روايت را حمل بر مثال ميكند و ديگرى حمل بر انحصار؛ يكى از اطلاق ابتدايى دليل، برداشت مطلق نميكند، گاه، مصالح و مفاسد را قرينه بر روايت قرار ميدهد و از آن دليل فهم محدود دارد درحالى كه ديگرى به اطلاق دليل تمسك ميكند و فارغ از ديگر عناصر دخيل در حكم، به استنباط حكم بر اساس اطلاقى كه فكر ميكند، مى پردازد.

ص: 573

موضوع شناسى

آشنايى به موضوعات (مصاديق موضوعات) با تراز نياز، نيز از كمبودهاى اساسى فقه است كه بايد متحول و كامل شود؛ چرا كه حكم فقهى، حكم كلى است كه به موضوعات تعلق ميگيرد. (آيت الله خامنه اى، 1377/2/22) همچنين فقيهان بايد به شناخت موضوعات داراى حكم مطابق اقتضائات زمان و مكان، توجه كافى داشته باشند. يكى ديگر از امور مورد نياز، استفاده از ظرفيت روشهاى جديد و علوم مورد احتياج در دانش فقه است، (امام خمينى، صحيفه امام، 380/21) كه ميتواند شامل استفاده از روشهاى متداول عصر در ادبيات، ساختار دادن و ارائه خروجى فقه و نيز روشهاى موضوع شناسى باشد. حال اگر فقيه موضوع را - دقيق - نشناسد در شناخت حكم و در تطبيق اشتباه خواهد كرد. به عنوان مثال عدم شناخت كافى از ماهيت پول و اعتبار بانكى، فقيه را در فهم حكم رباى مذكور در قرآن به اشتباه مى اندازد و آن گونه كه بايد فتوا نميدهد. (آيت الله خامنه اى، 1377/2/22)

ترويج فقه مقارن

از ديگر عرصه هاى تحول، نهادينه كردن تحصيل و تدريس فقه مقارن، به سبكى است كه در گذشته هاى دور متداول بوده است؛ (آيت الله خامنه اى، 1370/6/31) فقه مقارن كه عهده دار مقايسه ميان آراء و مبانى فقهى است، پيشينه اى طولانى داشته و نگارش آثار مرتبط با آن به سده هاى نخست تدوين در فقه باز ميگردد. شاهد بر اين مدعا آثارى چون كتاب الانتصار سيد مرتضى، كتاب الخلاف شيخ طوسى و كتاب تذكرة الفقهاء و منتهى المطلب علامه حلى است. فقه مقارن، جمع آورى ديدگاه هاى مختلف و تقسيم آنها و ايجاد مقايسه ميان آنهاست، بدين صورت كه ادله هر يك بررسى و بعضى از نظرات بر نظرات ديگر ترجيح داده شود. (حكيم، 1979، 13) براى فقه مقارن، ثمراتى ذكر شده كه عبارت اند از: 1. تلاش براى رسيدن به عمق فقه اسلامى؛ 2. استفاده از نتايج فكرى ديگران در عرصه هاى فقه و اصول؛ 3. رشد روحيه علمى ميان محققان و دورى از تعصب در ساحت بحث علمى؛ 4. تقريب ديدگاه هاى فقهى و كم كردن عوامل موجب اختلاف. (حكيم، 1979، 14)

ص: 574

موانع تحول

اشاره

در راستاى ايجاد تحول، برخى موانع نيز وجود دارد كه از تحقق تحول جلوگيرى ميكند يا موجب كندى آن ميشود:

بى اطلاعى از تحولات بيرونى

يكى از مهمترين موانع تحوّل و ضرورى ندانستن آن، نداشتن اطلاع كافى برخى از متكفلان استنباط نسبت به تحولات دنياى خارج است؛ زيرا تحولات عظيم جهانى است كه نگاه فقيه را به تحول در ساحتهايى كه گذشت، جلب ميكند، حال چنانچه فقيهى از آن تحولات عظيم بى خبر باشد، ضرورتى در تحول فقه، نمى بيند. (آيت الله خامنه اى، 1368/9/29)

عدم اهتمام به پرسشهاى جديد و ادله معتبر

نداشتن مسئله و پرسش و سراغ نگرفتن از ادلّه و اسناد معتبر نيز ميتواند، مانع ديگر تحوّل به شمار آيد. كم عنايتى برخى فقيهان نسبت به حقوق دينى زنان نمونه اى از اين موانع است (آيت الله خامنه اى، 1377/7/18) و نيز مانند مسئله ى جهاد كه مبتلابه است و درعين حال، در فقه مورد بحث قرار نميگيرد. بسيارى از مسائل امر به معروف و نهى از منكر، مسائل حكومتى و بسيارى از مباحث مربوط به زندگى مردم مانند مسئله ى پيوند اعضا و تشريح، نيز مباحثى از اين دست هستند و مثل بقيه ى ابواب فقهى مى باشند كه بايد فقها وارد اين امور شوند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1374/9/13)

تحجّر

تحجر آفت ديگرى است كه در مسير اجتماعى شدن فقه و توجه آن به مسائل حكومتى ممكن است پديد آيد. متحجر كسى است كه نه ميتواند نيازهاى زمان و لوازم ملت را درك كند و نه كشش طبيعى بسيارى از احكام و معارف را، و تنها ميخواهد در يك وضعيت ايستا و بدون انعطاف، به ظواهر اكتفا نموده و كار خود را پيش ببرد. (آيت الله خامنه اى، 1376/3/14)

ص: 575

تأكيد بر ساختار موجود

اصرار بر فرهنگ حاكم و حفظ ساختار موجود در حوزه ها نيز ميتواند يكى از موانع تحول باشد، هرچند در اين بين اندوخته هاى ارزشمندى وجود دارد كه از مزاياى نظام حوزه به شمار مى آيد و در هر تحول ساختارى بايد محفوظ بماند. اما تحفظ بر اين امر نبايد به گونه اى باشد كه موجب محروميت حوزه ها از ابزارها و روشهاى متداول در محيطهاى علمى شود. بى شك در دنيايى كه تازه هاى ابزارى و ساختارى، به دانش پژوهان فرصت ميدهد كه تازه ترين دستاوردهاى ذهن بشر را به سهولت كسب كنند، روا نيست كه طالب علم دين، راهى به نوآورى در روشهاى ناقص و معيوب نداشته باشد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1371/8/24)

نبود ساز و كار مناسب براى تحول

يكى ديگر از موانع تحول، بى نظمى و فقدان ساختارمندى و روشمندى در ايجاد تحول است. شرط اساسى براى تحول سالم و تكامل بخش، نظم و انضباط و برخوردارى از مركزى انديشمند و با نفوذ و مطاع است. هرج ومرج و پيروى از سليقه هاى مختلف و گاه متضاد، تنها زيانش محروم ماندن از حركتى سالم و منطقى و پيش رونده نيست؛ بلكه زمينه ى پيدايش تحولهاى ناسالم و حركتهاى غير منطقى و خسارت بار را نيز به دنبال دارد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1371/8/24)

فرار از تحول

ترس از تحول و گريختن از آن، از جمله موانع تحول صحيح است زيرا تحول حتمى و اجتناب ناپذير است. اگر مديران، فضلا و صاحب نظران حوزه به اين امر اهتمام نداشته باشند و از آن فرار كنند حوزه گرفتار تحول باطل و غلط خواهد شد، ازاين رو بايد تحول در جهت درست مديريت شود. (آيت الله خامنه اى، 1386/9/8)

نقش فقه در انقلاب اسلامى و تأسيس جمهورى اسلامى

فقه در ايجاد نگرش انقلابى در جامعه و انگيزه سازى، نقشى انكارناپذير داشته است؛

ص: 576

شروع حركت انقلابى مردم ايران ريشه در باورهاى فقهى و دينى آنها داشت كه با اعتقاد به مرجعيت دينى و لزوم تبعيت از فتاوى مراجع در عدم پذيرش ظلم و ولايت جائر و لزوم مبارزه با طاغوت آغاز گرديد. امام خمينى به عنوان فقيهى آگاه، قبل از پيروزى انقلاب، از وقايعى مثل حادثه ى مدرسه ى فيضيه و قيام پانزده خرداد، به عنوان يك ابزار و وسيله در جهت اهداف انقلابى خود و ملت ايران استفاده كرد و قيام مردم را هدايت نمود (آيت الله خامنه اى، 1368/3/26) و مردم نيز ايشان را همراهى كردند.

در اين ميان ارائه تئورى مشروعيت حكومت فقيه و ولايت او، در راهبرى نهضت مؤثر بود. فقه به نحو اعم و فقه سياسى به نحو خاص در تشكيل حكومت اسلامى نقش داشت و مسئله ولايت فقيه بستر اجراى بسيارى از احكام فقهى را فراهم آورد. چرا كه از منظر انديشه انقلاب اسلامى حكومت در نظر مجتهد واقعى، فلسفه عملى تمامى فقه در تمامى زواياى زندگى بشريت بوده و نشان دهنده جنبه عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سياسى و نظامى و فرهنگى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 289/21) البته پيش از آن كه فقه استدلالى در قرن سوم و چهارم تدوين شود فقه سياسى در مجموعه فقه شيعه حضور روشنى داشته است؛ اما نظام سازى بر اساس اين فقه (آيت الله خامنه اى، 1390/6/17) و انتخاب حاكم اسلامى مربوط به دوران معاصر است، كه بارز ترين ثمره آن تشكيل جمهورى اسلامى است كه به «حكومت خدا» و «قانون خدا» تفسير شده و همه مردم موظف به عمل به آن شدند و تخلف از آن حرام اعلام گرديد. (امام خمينى، صحيفه امام، 467/11)

ازاين رو فقه در پشتيبانى و پايه گذارى نظرى انقلاب اسلامى و پايه ريزى قانون اساسى (نظام سازى) نقشى مستقيم داشته است. در نظام اسلامى فصل الخطاب، قانون - يعنى همان فقه مدوّن و مهذّب - است كه همه حتى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بايد از آن متابعت كنند و حكومت به معناى سلطه فراقانونى، براى هيچ كس وجود ندارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 353/10) قانون اساسى نيز بر اين مبنا توليد شد كه به صورت كامل و صددرصد اسلامى ميباشد (امام خمينى، صحيفه امام، 308/9) و بر اساس آن بايد همه قوانين مطابق با احكام شريعت اسلام باشد و اين به معناى آن است كه بايد همه ى مواد در بخشهاى اقتصادى و پولى و فرهنگى و سياسى و اجتماعى و غير آن با ظواهر احكام فقهى هيچ گونه تعارض و تنافى

ص: 577

نداشته، بلكه در همه ى موارد مذكور در فقه اسلام بر آن منطبق باشد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1372/8/18) از ديدگاه انقلاب اسلامى روابط بين الملل و مسائل جهانى و تعامل با ساير كشورها نيز بايد بر اساس قاعده نفى سبيل بوده (امام خمينى، صحيفه امام، 409/1، 415) و با رعايت عزت و اقتدار برخورد شود. (آيت الله خامنه اى، 1378/1/25) بر اين اساس اصل 152 قانون اساسى، يكى از اصول مهم سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران را نفى هر گونه سلطه جويى و سلطه پذيرى و حفظ استقلال همه جانبه كشور، بيان ميكند.

رشد و توسعه دانش فقه در پرتو نظام اسلامى ايران

اشاره

نظام اسلامى ايران، سهم وافرى در رشد و توسعه همه دانشها و گرايشهاى مرتبط با دين و از جمله دانش فقه داشته است. استقرار نظام اسلامى كه با رهبرى فقيهى مسلّم صورت گرفت و حاكميت فقه در عرصه هاى مختلف (امام خمينى، صحيفه امام، 467/11) و نگاهى كه رهبران آن به لزوم بسط متوازن دامنه فقه به عرصه هاى مختلف زندگى داشتند (امام خمينى، صحيفه امام، 221/3) باعث شد دانش فقه و به تبع آن عمليات استنباط رشد كمّى و توسعه كيفى داشته و وارد مرحله اى جديد گردد. با توجه به تحولات پيش آمده و به روز انقلاب اسلامى، فقه بيشتر به امور اجتماعى و حكومتى توجه نموده و درصدد پاسخگويى به مسائل مختلف در ابعاد سياسى، اقتصادى و فرهنگى و غير آن برآمده است. (آيت الله خامنه اى، 1376/3/14)

در يك نگاه گذرا ميتوان به ابعاد گوناگونى اشاره نمود كه در آثار فقهى پس از انقلاب اسلامى انعكاس گسترده اى يافته و موجب رشد و پيشرفت دانش فقه در اين عرصه ها گرديده است، مهمترين اين ابعاد عبارت اند از:

عرصه سياسى

از آنجا كه دانش فقه سياسى در گستره فقه اسلامى و اجتهادات فقيهان شامل همه مباحث مربوط به حكومت و سياست و اداره امور كشور ميشود و بسيارى از اين مباحث همواره بخشى از فقه را تشكيل ميدهد، لذا انقلاب اسلامى در شكوفايى و توسعه اين بخش از دانش فقه تأثير فراوانى داشته تا بدانجا كه منجر به شكل گيرى اصطلاحى نو تحت

ص: 578

عنوان فقه سياسى شده است و در اين سالها فقها و محققان در عرصه مباحث مرتبط با حكومت مانند نظريه ولايت فقيه به عنوان حاكم اسلامى، (ر. ك: امام خمينى، بى تا «ب»، 9-154) نظارت بر مشروع بودن قوانين از سوى شوراى نگهبان، تشخيص موارد احكام حكومتى و بيان ضوابط آن، مشروعيت انتخابات و رأى مردم و حدود آن، و بسيارى از احكامى كه از سوى حاكميت به اجرا در مى آيد، (ر. ك: جمعى از نويسندگان، 1374؛ كنگره امام خمينى، 1378) آثار علمى بسيارى تأليف كرده اند.

عرصه اقتصادى

اين عرصه بيشترين تبلور آن در بانكدارى اسلامى به ويژه حذف ربا از چرخه معاملات بانكى و جايگزينى معاملات شرعى مانند مضاربه، جعاله، شركت و... به جاى آن ميباشد (ر. ك: امام خمينى، 1379، 977-994) فقه چون متكفل حل مسائل اقتصادى در عرصه هاى گوناگون مانند پول و بانكدارى اسلامى و بدون ربا است (آيت الله خامنه اى، 1390/6/17) ازاين رو بررسى اين مسائل در رشد اين بخش از مباحث فقهى تأثير داشته است و اين سبب پيدايش يكى از شاخه هاى فقه مضاف در عرصه اقتصادى شده است. فقه اقتصادى احكام رفتارها و روابط اقتصادى است كه در قالب مسائل و قواعد تمليك، تصرف و ضمان، حكم رفتارها و روابط اقتصادى را به عنوان اولى يا ثانوى بيان ميكند لذا موضوع فقه اقتصادى همان اجزاى نظام اقتصادى يعنى رفتارها و روابط اقتصادى مطلوب است با اين تفاوت كه فقه اقتصادى دنبال استنباط حكم تكليفى يا وضعى رفتارها و روابط اقتصادى است. (ميرمعزى، 1394، 22) در فقه از حكم شرعى و ضوابط عام عقود و شرايط طرف هاى معامله و احكام اختصاصى هر يك از معاملات بحث ميشود كه هر يك از آنها يك عمليات اقتصادى به شمار مى آيد مانند مكاسب محرمه، بيع، مزارعه، مضاربه و مساقات. (ر. ك: امام خمينى، 1379، 394-512) همچنين فقه متكفل حل مسائل اقتصادى در عرصه هاى گوناگون مانند پول و بانكدارى اسلامى بدون ربا ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1390/6/17) مهمتر از همه اسلام براى اقتصاد چهارچوبى درست كرده است كه پيروى از آن الزامى است. (آيت الله خامنه اى، 1378/11/4)

ص: 579

عرصه پزشكى

به سبب توسعه دانش پزشكى در پرتو انقلاب اسلامى مسائل جديد فقهى فراوانى به وجود آمد كه تلاشهاى علمى گسترده فقها در پاسخ به اين مسائل را به دنبال داشت و آثار فقهى فراوانى در خصوص مباحثى مانند پيوند اعضا، تغيير جنسيت، تلقيح مصنوعى و شبيه سازى و... تأليف شد. البته امام خمينى قدس سره خود در برخى از اين مباحث جديد جزو اولين فقهايى بوده كه به بررسى و بيان حكم شرعى آن پرداخته است. (امام خمينى، 1379، 979-994)

عرصه رسانه و فضاى مجازى

اين عرصه از چنان تأثيرگذارى و اهميتى برخوردار است كه مقام معظم رهبرى فرمود اگر من امروز رهبر انقلاب نبودم حتماً رئيس فضاى مجازى كشور ميشدم. (آيت الله خامنه اى، 1391/7/20) فضاى مجازى از جمله عرصه هايى است كه به سبب توليد مسائل جديد در اين عرصه، پيوسته فقه را به پاسخگويى فرا خوانده و موجب رشد فقه در اين فضا گرديده است و فقها پرسشهاى فراوانى را در اين خصوص پاسخ داده اند. (ر. ك: امام خمينى، 1422، 8/2، 11-12، 17-18؛ آيت الله خامنه اى، 1424، 248، 259، 260، 263)

امام خمينى قدس سره به عنوان بنيانگذار نظام اسلامى در رشد و توسعه فقه در عرصه هاى يادشده نقشى وافر داشت. ايشان با طرح موردى برخى مسائل به ظاهر جزئى و اظهار رأى در مورد آنها - هرچند گاه با جنجالهاى رسانه اى نيز مواجه ميشد - در پى ايجاد يك خط فكرى ضرورى در فقاهت شيعه و سمت گيرى به سوى در نظر گرفتن اقتضائات زمان و مكان و - بالاخره - ايجاد يك گفتمان در نظام استنباط بود كه نتيجه فقهى آن بتواند پاسخگوى نيازهاى مختلف انسانها باشد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1376/3/14) تأكيدهاى فراوان رهبران انقلاب اسلامى مبنى بر اصل و اساس بودن فقاهت و فقه به معناى اخص، در حوزه هاى علميه نيز از عوامل مهم رشد و توسعه فقه در پرتو نظام اسلامى به شمار مى آيد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1372/11/14)

علاوه براين تشكيل نظام اسلامى، كه داعيه دار تحقق مقررات اسلامى در همه ى

ص: 580

صحنه هاى زندگى است، وظيفه اى بى سابقه بر دوش حوزه ى علميه نهاده است؛ و آن تحقيق و تنقيح همه ى مباحث فقهى اى است كه تدوين مقررات اسلامى براى اداره ى هريك از بدنه هاى نظام اسلامى بدان نيازمند است. هنگامى كه فقه اداره ى زندگى فرد و جامعه را با آن گستردگى، پيچيدگى و تنوع مورد توجه قرار مى ع دهد، مباحث، تازه شده و كيفيتى ويژه مى يابد؛ اين امر، همانطور كه نظام اسلامى را از نظر مقررات و جهت گيرى هاى مورد نياز غنى ميسازد، حوزه ى فقاهت را نيز جامعيت و غنا مى بخشد. روى آوردن به «فقه حكومتى» و استخراج احكام الهى در همه ى شئون يك حكومت، و نظر به همه ى احكام فقهى با نگرش حكومتى يعنى ملاحظه ى تأثير هر حكمى از احكام، در تشكيل جامعه ى نمونه و حيات طيبه از جمله اين مسائل است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1371/8/24) در اين راستا حضور زنان مسلمان نيز در عرصه هاى مختلف علمى از جمله «فقه اسلامى» در عين حفظ دين، عفاف، وقار، شخصيت و حرمت زن مسلمان - كه تجسّمى از فقه در صحن عمل ميباشد - از بركات انقلاب اسلامى به شمار ميرود. (آيت الله خامنه اى، 1368/10/26)

در كنار شكوفايى توليدات فقهى جديد، حوزه هاى علميه نيز از نظر كمى و كيفى طى چهار دهه پس از انقلاب اسلامى، شاهد رشد و شكوفايى فراوانى بوده اند. در بيشتر شهرهاى كشور، مدارس علميه راه اندازى شده و از كشورهاى مختلف طلاب علوم دينى در حوزه علميه مشغول به تحصيل هستند و مراكز تخصصى فقهى و اصولى متعدد در راستاى شكوفايى و غنا بخشى به مباحث فقهى تأسيس شده اند و در اين راستا پابه پاى پيشرفت علوم ديگر، نرم افزارهاى مختلف دينى به ويژه برنامه هاى فقهى، اصولى و رجالى توليد شده است كه در شكوفايى علم فقه نقش انكارناپذيرى را به دنبال داشته است. همچنين ايجاد كرسيهاى نظريه پردازى و مجله هاى علمى پژوهشى با موضوع فقهى و اصولى نيز از جمله اين فعاليتهاى تأثيرگذار بوده اند.

نقش انقلاب اسلامى در تحقق و عينيت بخشى به فقه

اشاره

منظور از «فقه» در عنوان فوق مجموعه مسائلى است كه از دانش فقه و عمليات استنباط، به دست مى آيد. نقش انقلاب در عينيت بخشى به فقه، نتيجه ى رابطه همكارى

ص: 581

متقابل بين نظام اسلامى و حوزه هاى علميه است با اين تفسير كه نظام اسلامى حوزه هاى علميه را پشتوانه ى معنوى خود و حوزه هاى علميه نظام اسلامى را فضاى مناسبى براى رشد و تكامل خود بداند. درك و احساس دو جانبه اى كه روزبه روز بايد قوى تر و واقعى تر شود. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1371/8/24) اين نقش، در عرصه ى نظام سازى، دولت سازى، جامعه سازى و تمدن سازى تبلور مى يابد.

عرصه نظام سازى

بى ترديد يكى از عرصه هاى عينيت بخشى به فقه توسط انقلاب اسلامى عرصه توليد نظام و ساختار حاكميت مبتنى بر ولايت فقيه است؛ اولين كسى كه در مقام نظر و عمل موفق به نظام سازى شد امام خمينى قدس سره بود كه با طرح مسئله ولايت فقيه و مردم سالارى دينى نظام اسلامى را ايجاد كرد، البته هر نظامى نيازمند تكميل شدن است و مسئله اصلى چگونگى نظام سازى است. هيچ انقلابى بدون نظام سازى، قادر به ادامه حيات نيست و اگر نظام سازى نشود به مرور خود انقلابيون تغيير ميكنند و خراب ميشوند. (آيت الله خامنه اى، 1391/9/21) اصل پنجم قانون اساسى بر اين نكته تصريح دارد كه در عصر غيبت حضرت ولى عصر در جمهورى اسلامى ايران ولايت امر و امامت امت بر عهده فقيه عادل و باتقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبّر است. انتخاب رهبر نيز بر عهده مجلس خبرگان است كه به عنوان نهادى برآمده از انقلاب اسلامى و عامل مشروعيت بخشى به نظام جمهورى اسلامى؛ شايسته ترين، آگاه ترين و متعهدترين فقيه يا فقيهان را براى نگهبانى از نظام انتخاب ميكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 3/18)

عرصه دولت سازى

در روزهاى آغازين انقلاب اسلامى، تلاش رهبران انقلاب، ياران آن و عالمان دين بر اجرايى و عملى كردن فقه در ساحتهاى گوناگون قرار گرفت و تصويب قانون اساسى با محوريت شرع انجام شد، كه در اصل چهارم آن بر اين نكته تأكيد شده است كه تمام

ص: 582

قوانين و مقررات مدنى، جزائى، مالى، اقتصادى و سياسى و... بايد بر موازين اسلامى باشد و اين اصل بر اطلاق يا عموم همه قوانين و مقررات، حاكم است، نيز تأسيس نهادى با عنوان «شوراى نگهبان قانون اساسى»، جزيى از عينيت بخشى فقه در خارج و در عرصه دولت سازى است. (زرنگ، 1384، 151-152) همچنين در تاريخ 15 بهمن 1357 امام خمينى، مهندس بازرگان را طى حكمى مأمور به تشكيل دولت موقت كرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 54/6) پس از آن با تشكيل دولتهاى مختلف كه مجرى قانون اساسى (برگرفته از قوانين اسلامى) و قوانين مصوب مجلس شوراى اسلامى بودند، اين امر استمرار يافت.

عرصه جامعه سازى (نهادسازى)

انقلاب اسلامى در تحقق بخشى به فقه نهادسازى كرده و قوانينى كه وضع شده است در همين راستا است. حتى در روابط بين الملل نيز از قواعد فقهى استفاده شده است. در اين خصوص ميتوان به نهادهايى چون شوراى عالى انقلاب فرهنگى كه با حكم امام خمينى در تاريخ 23 خرداد 1359 (امام خمينى، صحيفه امام، 431/12) و نيز ستاد امر به معروف و نهى از منكر كه به حكم ايشان در سال 1358 شكل گرفت، اشاره كرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 213/9) سازمان حج و زيارت، (امام خمينى، صحيفه امام، 410/14) ستاد اقامه نماز و ستاد نماز جمعه، اداره ارشاد اسلامى، نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها و... نيز از جمله نهادهايى است كه در عرصه جامعه سازى شكل گرفت.

عرصه تمدن سازى

يكى از عرصه هاى عينيت بخشى به فقه توسط انقلاب اسلامى عرصه تمدن سازى است، براى تمدن مؤلفه هاى مختلفى ذكر شده است. در يكى از ديدگاه هاى مشهور، بر نظامهاى مختلف اجتماعى از قبيل نظام اقتصادى، نظام حقوقى، نظام تربيتى، نظام سياسى و ديگر نظامهاى خرد و كلان اجتماعى مانند نظام خانواده و... به عنوان اركان و سازه هاى مهم تمدنى تأكيد شده است و اين نظامها را با حاكميت و نظارت فرهنگى

ص: 583

خاص، در صورت بندى ساختار تمدن ضرورى دانسته اند. (آشورى، 1381، 128) با توجه به اركان ذكر شده براى تمدن و اين كه فقه در تمام اين عرصه ها داراى رأى و نظر بوده و تئورى واقعى و كامل اداره انسان از گهواره تا گور به شمار مى آيد؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 289/21) ازاين رو با اجرايى شدن فقه در اركان تمدن بشرى در كنار ساير مباحث مربوط به اعتقادات و جهان بينى انسان، مجموعه تمدن در لايه هاى مختلف دست خوش تغيير اساسى گرديده و در شكل گيرى تمدن الهى و اسلامى، بسيار مؤثر خواهد بود.

توجه به اين نكته نيز ضرورى است كه شرط رسيدن به تمدن نوين اسلامى در درجه ى اول اين است كه از تقليد غربى پرهيز شود. تمدن نوين كه انقلاب اسلامى مى خواهد آن را به وجود بياورد، مبتنى بر ايجاد سبك زندگى، رفتار اجتماعى، اخلاق عمومى و فرهنگ زندگى است؛ بدون اين بخش تمدن نوين اسلامى تحقق پيدا نخواهد كرد. تحقق يافتن چنين تمدنى معنويت، ثروت، رفاه، امنيت و عزت بين المللى را به دنبال خواهد داشت. (آيت الله خامنه اى، 1391/7/23)

مقايسه ى نگرش انقلاب اسلامى به فقه با ساير نگرشها

بر اساس گفتمان انقلاب اسلامى، جريان فقاهت و دانش فقه، بايد به حيات خود در حركتى رو به جلو ادامه دهد؛ در قبال اين رويكرد، سه نظر، روش و گفتمان فقهى وجود دارد كه اصل فقه را مى پذيرند اما مشكل درون فقهى دارند؛ ازاين رو به چالش كشيده ميشوند. نظرى كه با ساده انگارى جريان فقاهت، مى كوشد پيش داورى هاى خود را بر اسناد تحميل كرده و فقهى خارج از انضباط و فنّ شناخته شده در فقه شيعه به منصّه ظهور برساند. (امام خمينى، صحيفه امام، 239/3؛ 309/9) دوم، روشى كه هر چند منضبط و فقيهانه اجتهاد ميكند، لكن با جدا كردن فقه از ساحتهاى اجتماعى، سياسى و حكومتى، عمدتاً در بخشهاى عبادات و معاملات فردى به اجتهاد دست ميزند. روشى كه برآيند آن، ارائه فقهى ناكارآمد در حلّ مسائل و معضلات اجتماع است (امام خمينى، صحيفه امام، 221/3-222، 230) و سوم، گفتمانى كه همه عناصر دخيل در استنباط را مورد توجه قرار نميدهد، به مصالح و مفاسد كلان

ص: 584

نمى انديشد و اسناد شرعى را فارغ از اين كه در چه زمينه و زمانى از معصوم عليه السلام صادر شده است، مستمسك خويش در فتوا قرار داده و فقهى ناسازگار با تمدّن و پيشرفت معقول ارائه ميدهد. (امام خمينى، صحيفه امام، 150/21-151)

اما از نگاه بيرونى نيز دو نگاه حداقلى و حداكثرى وجود دارد:

بر اساس نگاه تفريطى و حداقلى به فقه، قرن نوزدهم كه اوج تحقيقات علمى در عالم غرب بوده قرن جدايى از دين و طرد دين از صحنه ى زندگى است. (آيت الله خامنه اى، 1368/9/29) كشور ما نيز از اين تفكر اثر پذيرفت و پايه ى اصلى دانشگاه بر مبناى غير دينى گذاشته شد. علما از دانشگاه روگردان شدند و دانشگاه هم از علما و حوزه هاى علميه روگردانيد. اين پديده ى مرارت بار، آثار سوئى در هر دو نهاد به دنبال داشت. در حوزه، علماى دين را صرفاً به مسائل ذهنى محدود و محصور كرد و آنها را از تحولات دنياى خارج بى خبر نگه داشت. در نتيجه پيشرفتهاى علم از نظر آنها پوشيده ماند و روح تحول گرايى و ضرورت تحول در فقه اسلام و استنباط احكام دينى - كه همواره در تحولات عظيم جهانى، چنين تحولى در استنباط دين و فقه اسلام وجود داشته است - در حوزه ها از بين رفت. حوزه ها از واقعيت زندگى و حوادث دنياى خارج و تحولات عظيمى كه به وقوع مى پيوست، بى خبر ماندند و به يك سلسله مسائل فقهى و غالباً فرعى محدود شدند. مسائل اصلى فقه مثل جهاد و تشكيل حكومت و اقتصاد جوامع اسلامى و فقه حكومتى، منزوى و متروك ماند و فراموش شد و به مسائل فرعى و غالباً دور از حوادث و مسائل مهم زندگى، توجه بيشترى گرديد. (آيت الله خامنه اى، 1368/9/29)

صحيح بودن اجتهاد به همان سبك سلف بدان معنا نيست كه فقه اسلام پويا نباشد، بلكه زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند. مسئله اى كه در قديم داراى حكمى بوده است، به ظاهر همان مسئله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام ممكن است حكم جديدى پيدا كند، بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى و اجتماعى و سياسى، همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقى نكرده است، واقعاً موضوع جديدى شده است كه قهراً حكم جديدى ميطلبد. مجتهد بايد به مسائل زمان

ص: 585

خود احاطه داشته باشد. زيرا مردم نمى پذيرند كه مجتهدى بگويد من در مسائل سياسى اظهار نظر نميكنم. آشنايى به روش برخورد با تزويرهاى فرهنگ حاكم بر جهان، داشتن بصيرت اقتصادى، شناخت سياستها و سياست مداران و فرمولهاى ديكته شده آنان و درك موقعيت و نقاط قوّت و ضعف دو قطب سرمايه دارى و كمونيزم كه در حقيقت استراتژى حكومت بر جهان را ترسيم ميكنند، از ويژگيهاى يك مجتهد جامع است. يك مجتهد بايد زيركى و هوش و فراست هدايت يك جامعه بزرگ اسلامى و حتى غير اسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى كه در خور شأن مجتهد است واقعاً مدير و مدبر باشد. حكومت در نظر مجتهد واقعى فلسفه عملى تمامى فقه در همه زواياى زندگى بشريت است، حكومت نشان دهنده جنبه عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سياسى و نظامى و فرهنگى است. فقه، تئورى واقعى و كامل اداره انسان از گهواره تا گور است. (امام خمينى، صحيفه امام، 289/21-290)

چشم انداز

فقه در انديشه انقلاب اسلامى در راستاى آينده بلندمدت نظام اسلامى در نظر گرفته ميشود. در ميان عوامل رشد و پيشرفت روزافزون جامعه اسلامى فقه جايگاه بسيار مهمى دارد. (آيت الله خامنه اى، 1368/3/22) چشم انداز دانش فقه و نظام استنباط چشم اندازى مطلوب است كه در آن فقه تبديل به سبك كامل زندگى گرديده و ميتواند قدمهايى رو به جلو بردارد. اين مهم در حال حاضر و آينده با فقاهتى تحقق مى يابد كه داراى دو ركن اساسى است: ركن اول اصول معتدل و قوى و روش علمى و دقيق استنباط يا همان فقه جواهرى است، شيوه فقيهان گذشته در استنباط تنها شيوه صحيح است كه بايد بر آن پاى فشرد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 325/17؛، 72/18؛ 190/20) ركن دوم آگاهى به نياز زمانه است، (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 325/17؛، 72/18؛ 190/20) پرسشهاى فقهى، مسائل نوپيدا و ساحتهاى جديد، روزبه روز و بيش از پيش به وجود مى آيد كه بايد فقيهان هر عصر پاسخگوى آنها باشند. ازاين رو چشم انداز فقه در گفتمان انقلاب اسلامى در دو بخش مورد توجه قرار گرفته است.

ص: 586

بخش اول، قوه و استعداد رشد و پويايى دائمى است كه در حوزه وجود دارد. بر اين اساس هرگز نبايد تصور شود كه گامهاى نهايى در فقه و اصول برداشته شده و زمينه رشد و بالندگى وجود ندارد. بنابراين همانند گذشته كه هر يك از ادوار فقه نسبت به دوره قبل از خود سيرى تكاملى را نشان ميدهد، كاملاً طبيعى است كه فقه آينده، پيشرفته تر از فقه زمان شيخ انصارى باشد. (آيت الله خامنه اى، 1374/9/13) از جمله عرصه هايى كه از ظرفيت رشد بالايى برخوردار است، عرصه توسعه در فقه هاى مضاف، توجه به كارآمدى فقه و به كارگيرى آن براى تحولات اجتماعى و بيدارى اسلامى و توجه به نقش فقه در توليد الگوى اسلامى ايرانى پيشرفت و نهايتاً توجه به نقش فقه در ايجاد تمدن نوين اسلامى است.

بخش دوم ناظر به تحولات سريع اجتماعى و كارآمدى و پاسخگويى فقه است. با پيشرفت فنى، صنعتى و علمى بشر كه بر روى همه ى شئون زندگى وى اثر گذارده و سرعت حوادث و پديده هاى نوين را نسبت به گذشته چندين برابر كرده است، تعداد موضوعاتى كه در معرض پاسخگويى فقه قرار مى گيرند و فقيه بايد حكم شرعى آنها را بيان كند نيز به همين نسبت افزايش مى يابد. بى شك سرچشمه هاى فقه و نيز شيوه ى فقاهت براى فهم حكم اين موضوعات كافى است، ولى شناخت موضوعى آنها و تحقيق و تدقيق لازم براى تطبيق موضوع با عناوين كلى در فقه و استدلال مناسب و خلاصه بهترين روش براى درك حكم شرعى آن، كارى مهم و راهى طولانى است. همچنين موضوعاتى وجود دارد كه در گذشته در فقه مطرح شده و حكم آن واضح بوده است؛ ولى امروزه، موضوع چنان تحول و تطور يافته كه به آسانى حكم آن از آنچه در گذشته گفته شد، قابل استنباط نيست. در چنين مواردى است كه فقهاى عصر بايد با روشن بينى و احاطه ى علمى و پايبندى به روش فقاهت از يكسو و آزادانديشى و شجاعت علمى از سوى ديگر، مفاهيم جديد فقهى را، كشف كرده و احكام تازه اى را با استناد به كتاب و سنت، عرضه كنند؛ و اين تكميل فقه است. علاوه بر اينها، استفاده از سبكهاى نوين در تدوين و نگارش كتب و رساله هاى فقهى، عمومى و تخصصى و نيز استفاده از روشهاى تحقيق فنى و علمىِ جديد و حتى استفاده از روشهاى پيشرفته ى بحث علمى و به كار بردن ابزارهايى كه امروز در تسهيل

ص: 587

كار علمى داراى سهم مؤثرى است، همه ى اينها چشم انداز روشنى را در تكميل فقه ترسيم ميكند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1372/1/28)

جمع بندى و نتيجه گيرى

اشاره

«فقه» در انديشه انقلاب اسلامى به معناى دانش فقه و عمليات استنباط است. تاريخ دانش فقه و عمليات استنباط به صدر اسلام بر مى گردد و در بستر تاريخ تحولاتى به خود ديده است. فقه در نگاه رهبران و متفكران انقلاب اسلامى - به عنوان مجتهدان و فقيهان ژرف انديش و روشن بين - ناظر به همه ساحتهاى زندگى، اساس حوزه ها و بنيان قانون در جمهورى اسلامى ايران است. فقه اماميه غنى ترين فقه در بين مذاهب فقهى منسوب به اسلام است كه با هدايت پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام به منصّه ظهور رسيده و ميتواند موجب پيشرفت و تسهيل زندگى انسان و تسريع امور وى در ابعاد گوناگون سياسى، اقتصادى و اجتماعى گردد.

منظور از «فقه جواهرى» فقه منضبط است كه از فقيهان پيشين به ارث رسيده است. اين فقه چنان كه پايا و فنّى است، پويا و پاسخگوى حوادث پيش آمده نيز ميباشد. تحول در دانش فقه - و به تبع آن در فرآيند استنباط - ضرورى است؛ زيرا زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند. ساحتهاى تحول عبارت اند از: بسط متوازن فقه در همه ابواب و قلمروهاى زندگى بشر؛ موضوع شناسى براساس اقتضائات زمان و مكان؛ نوآورى منضبط؛ توجه بيشتر به آفاق، افكار و سياستهاى روز؛ توجه به عنصر مصلحت، به عنوان مبناى اصلى و اساسى صدور احكام حكومتى؛ تغيير در گفتمان و رويكرد فقيه؛ مطالعه نظام دار؛ نهادينه كردن تحصيل و تدريس فقه مقارن؛ تغيير در ادبيات و ارائه برون دادهاى فقهى. موانع تحول نيز عبارت اند از: عدم آگاهى نسبت به تحولات عظيم جهانى و نداشتن پرسش و مسئله در مسائل اساسى.

دانش فقه در پرتو انقلاب اسلامى در ساحتهاى مختلف، رشد و توسعه داشته است. انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى در شكلهاى مختلف، به فقه - به معناى مجموعه مسائل برآمده از دانش فقه و نظام استنباط - عينيت بخشيده و آن را اجرايى كرده است.

ص: 588

انقلاب اسلامى به فقه، نگرشى خاصّ در مقابل نگرشهاى گوناگون دارد. انقلاب اسلامى فقه را دانشى ضرورى، اساسى و متوقّف بر تلاشهاى طاقت فرسا كه بايد همه ساحتهاى زندگى بشر را مطمح نظر قرار دهد، ميداند؛ درعين حال نبايد به شيوه هاى اجرايى و منطقه هاى مربوط به علوم ديگر وارد شود. چشم انداز فقه، بسيار اميدواركننده است. برخى از مؤلّفه هاى اميدبخش به فعليت رسيده و بخشى بالقوه موجود است. از جهت ديگر فقه در آينده، همچون امروز، با پرسشهاى بى شمار مواجه است كه بايد با توانى كه در خود دارد، همه را پاسخ گفته و ايجاد تمدن كند و الگويى مناسب با پيشرفت اسلامى و تمدن سازى ارائه نمايد.

ص: 589

ص: 590

منابع

قرآن كريم.

آشورى، داريوش، تعريفها و مفهوم فرهنگ، تهران، انتشارات آگاه، 1381 ش.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، اجوبة الاستفتائات، قم، دفتر معظم له، چاپ اول، 1424 ق.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، بيانات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، مكتوبات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة، تحقيق عبدالسلام محمد هارون، قم، مكتب الاعلام الاسلامى، 1404 ق.

اعرافى، عليرضا، فقه تربيتى، قم، مؤسسه فرهنگى اشراق و عرفان، چاپ اول، 1391 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، استفتائات، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ پنجم، 1422 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، الاجتهاد و التقليد، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1376 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، شرح چهل حديث، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «الف»

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، المكاسب المحرمة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1415 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تنقيح الاصول، تقرير حسين تقوى اشتهاردى، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1418 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، البيع، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ

ص: 591

اول، 1421 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تحرير الوسيلة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، اول، 1379 ش.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، ولايت فقيه، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا. «ب»

بحرانى، يوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فى احكام العترة الطاهرة عليهم السلام، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ اول، 1405 ق.

پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، درآمدى بر اقتصاد اسلامى، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387 ش.

جمعى از نويسندگان، مجموعه آثار كنگره بررسى مبانى فقهى حضرت امام خمينى عليه السلام (نقش زمان و مكان در اجتهاد)، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1374 ش.

جوهرى، اسماعيل بن حماد، الصحاح؛ تاج اللغة و صحاح العربية، تحقيق احمد عبدالغفور عطار، بيروت، دار العلم للملايين، چاپ اول، 1407 ق.

حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، تحقيق عبدالرحيم ربانى شيرازى، بيروت، دار احياء التراث العربى، چاپ اول، 1403 ق.

حكيم، سيد محمدتقى، الاصول العامة للفقه المقارن، بى جا، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، 1979 م.

حلى، محمد بن حسن، ايضاح الفوائد فى شرح اشكالات القواعد، تحقيق سيد حسين موسوى كرمانى و ديگران، قم، انتشارات اسماعيليان، چاپ اول، 1387 ق.

خوئى، سيد ابوالقاسم موسوى، التنقيح فى شرح العروة الوثقى، تقرير ميرزا على غروى، قم، بى نا، چاپ اول، 1418 ق.

راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقيق صفوان عدنان داوودى، بيروت، الدار الشامية، چاپ اول، 1412 ق.

زرنگ، محمد، سرگذشت قانون اساسى در سه كشور ايران، فرانسه و آمريكا، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول، 1384 ش.

سيد مرتضى، على بن حسين، الذريعة الى اصول الشريعة، تحقيق ابوالقاسم گرجى، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1346 ش.

شهابى، محمود، ادوار فقه، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ پنجم، 1417 ق.

طوسى، محمد بن حسن، المبسوط فى فقه الامامية، تحقيق سيد محمدتقى كشفى، تهران، المكتبة المرتضوية، چاپ سوم، 1387 ق.

ص: 592

عسكرى، ابوهلال حسن بن عبدالله، الفروق اللغوية، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ اول، 1412 ق.

علامه حلى، حسن بن يوسف، ارشاد الاذهان الى احكام الايمان، تحقيق فارس حسون، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ اول، 1410 ق.

فيومى، احمد بن محمد، المصبا ح المنير، قم، دار الهجرة، 1405 ق.

قنواتى، جليل، نظام حقوقى اسلام، قم، مركز جهانى علوم اسلامى، چاپ اول، 1377 ش.

كاتوزيان، ناصر، مقدمه علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقى ايران، تهران، شركت سهامى انتشار، چاپ چهاردهم، 1370 ش.

كاشف الغطاء، على بن محمدرضا، باب مدينة العلم، بى جا، مؤسسه كاشف الغطاء، بى تا.

كنگره امام خمينى و انديشه حكومت اسلامى، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1378 ش.

گرجى، ابوالقاسم، تاريخ فقه و فقها، تهران، انتشارات سمت، چاپ سوم، 1421 ق.

لطفى، اسدالله، قواعد فقه مدنى، تهران، انتشارات سمت، چاپ اول، 1381 ش.

محقق داماد، سيد مصطفى، قواعد فقه، تهران، مركز نشر علوم اسلامى، چاپ دوازدهم، 1406 ق.

محمدى، ابوالحسن، قواعد فقه، تهران، نشر ميزان، چاپ هفتم، 1383 ش.

مشكانى سبزوارى، عباسعلى، مقدمه اى بر مناسبات فقه و حكومت، كاوشى نو در فقه اسلامى (فصلنامه)، قم، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، ش 67، 1390 ش.

مصطفوى، حسن، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، تهران، سازمان فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1374 ش.

مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1377 ش.

ميرمعزى، سيد حسين، فقه اقتصادى و اقتصاد اسلامى، اقتصاد اسلامى (فصلنامه)، قم، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، ش 59، 1394 ش.

نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام فى شرح شرائع الاسلام، تحقيق عباس قوچانى، تهران، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1366 ش.

نوايى، على اكبر، نظريه دولت دينى، تهران، نشر معارف، چاپ اول، 1381 ش.

هاشمى شاهرودى، سيد محمود، مكتب فقهى اهل بيت عليهم السلام، فقه اهل بيت عليهم السلام (فصلنامه)، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى، ش 32، 1381 ش.

هاشمى شاهرودى، سيد محمود و ديگران، موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل البيت عليهم السلام، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى، چاپ اول، 1423 ق.

ص: 593

ص: 594

مسجد

اشاره

جواد شفيعيان(1) (مؤلف)

ابوالقاسم مقيمى حاجى(2) (مسئول علمى)

مسجد؛ پايگاه عبادى، سياسى و اجتماعى و مركز اصلى تجمع و تشكل مسلمانان.

مسجِد، در لغت به اسم مكان از ماده «س ج د» به معناى محل نماز (ابن منظور، 1414، 204/3؛ طريحى، 1375، 62/3) و مواضع خاص از بدن كه سجده توسط آنها تحقق مى يابد (طريحى، 1375، 62/3) اطلاق ميشود. در كاربرد فقهى، مسجد مكانى است كه به جهت برپايى نماز براى عموم مسلمانان وقف شده باشد. (نجفى، 1404، 69/14) علاوه بر معناى لغوى و تعريفهاى ارائه شده در فقه، برخى از صاحب نظران نيز بر پايه اهداف تأسيس اين مكان خاص در اسلام و يا كاركردهاى آن به ارائه تعاريف نوين از آن پرداخته اند. برخى مسجد را محل دستيابى به مقام قرب الى الله و مكانى براى رفع حجابهاى ظلمت و خودپرستى دانسته اند. (مصطفوى، 1417، 55/5) امام خمينى قدس سره در مقام بيان تفاوت ميان مسجد و كليسا، مسجد را محلى براى تدبير امور ممالك و مركز سياست اسلام معرفى نموده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 31/2-32) همچنين مسجد به عنوان مركز جنبش و حركتهاى اسلامى، (امام خمينى، صحيفه امام، 65/7) مركز اجتماع و فعاليتهاى سياسى (امام خمينى، صحيفه امام، 60/8، 184-185) و محلى براى تبليغ و تحصيل دين نيز معرفى شده است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 17/10؛ آيت الله خامنه اى، 1375/10/19)

ص: 595


1- . دانش آموخته سطح 3 تخصصى تفسير و علوم قرآن
2- . مدرس خارج فقه و اصول؛ رئيس پژوهشكده دانشنامه نگارى دينى پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى

در بيانى جامع مسجد يك مركز سياسى، عبادى، اجتماعى و حكومتى؛ يعنى مركز تجمع مردم است. (آيت الله، خامنه اى، 1380/2/28)

واژه مسجد به صورت مفرد بيست و دو بار و به صورت جمع (مساجد) شش بار در آيات قرآن به كار رفته است. فراوانى ذكر مسجد و مشتقاتش در آيات قرآن نشانه توجه ويژه قرآن به آن و يا مسائل مرتبط با آن است. در پانزده مورد واژه مسجدالحرام آمده است و در آيه 125 سوره بقره به اين نكته اشاره شده است كه خانه كعبه مرجع امور دينى مردم و محل امن الهى قرار داده شده است و خداوند به ابراهيم و اسماعيل فرمان داده است كه آنجا را براى طواف كنندگان و آنها كه معتكف ميشوند و نمازگزاران كه ركوع و سجود ميكنند، پاك نمايند، و در اين آيه بر جنبه اجتماعى مسجد نيز تأكيد شده است. از جمله مهمترين آيات مسجد آيه 144 سوره بقره در خصوص تغيير قبله مسلمانان از مسجدالاقصى به سمت كعبه در مسجدالحرام است كه يكى از تحولهاى بزرگ دينى را در پى داشته است. خداوند مساجد را مختص به خود (جن، 18) و محلى براى عبادت (حج، 40) و اعتكاف (بقره، 187) معرفى نموده است و بر قداست مسجدالحرام و بزرگى گناه هتك حرمت آن تأكيد كرده (بقره، 191، 217؛ مائده، 2) و به كسانى كه مانع عبادت در مسجدالحرام شده اند وعده عذاب داده است. (انفال، 34) مسجدالاقصى نيز به عنوان محل معراج پيامبر صلى الله عليه و آله معرفى شده است (اسراء، 1) و در ادامه با توصيف آبادكنندگان مساجد، آنان را اهل ايمان به خدا و روز قيامت توصيف نموده كه نماز را برپا داشته و زكات مى پردازند و جز از خدا نمى هراسند. (توبه، 18)

توجه گسترده به مسائل مرتبط با مسجد در روايات اسلامى نيز حاكى از اهميت آن است؛ به گونه اى كه در كتب روايى، هزاران حديث در اين باره آمده و در آنها به امورى چون فضيلت مسجد، (ر. ك: صدوق، 1404، 230/1-236؛ طوسى، 1407، 248/3-270؛ شعيرى، بى تا، 70) بنا و احداث آن، (كلينى، 1407، 368/3؛ حر عاملى، 1414، 234/3-235؛ 203/5-205) احكام و آداب مرتبط با مسجد، (ر. ك: كلينى، 1407، 1407، 489/3-495؛ طوسى، 1390، 442/1) احكام مربوط به اقامه نماز در مسجد (صدوق، 1404، 381/1؛ حر عاملى، 1414، 193/5) و اهميت نماز جماعت در مسجد (كلينى، 1407، 371/3، 381؛ صدوق، 1404، 407/1) پرداخته شده است.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در معرفى سيماى مساجد با اشاره به آيه 18 سوره توبه مسجدها را

ص: 596

خانه خداترسان و پرهيزكاران معرفى نموده و راحتى و آسايش و جواز عبور از صراط را براى كسانى دانسته اند كه مسجد را خانه خود قرار دهند. (محدث نورى، 1408، /) امام صادق عليه السلام نيز سخنى از تورات نقل فرموده كه خداوند مساجد را خانه هاى خود در زمين ناميده و به كسانى كه خود را در خانه هاى خويش مطهر و پاكيزه ساخته و سپس خدا را در خانه اش - مسجد - زيارت كنند بشارت داده و فرموده است كه حق زيارت شونده آن است كه زائر خود را اكرام كرده و بزرگ بدارد. (صدوق، 1385، 2 /)

در انديشه انقلاب اسلامى، مسجد پايگاه خودسازى، انسان سازى، تعمير دل و تعمير دنيا و مقابله ى با دشمن و زمينه سازى براى ايجاد تمدّن اسلامى و بصيرت افزايىِ افراد است. (آيت الله خامنه اى، 1395/5/30) مسجد از جمله مكانهايى است كه احكام خاص براى آن بيان شده است. لزوم طهارت، (امام خمينى، بى تا، 143) عدم امكان خريد و فروش، (امام خمينى، 1425، 137/3) اختصاص نداشتن به فرد (عدم امكان مالكيت) و (امام خمينى، 1425، 3/137) منع ورود و حضور برخى افراد در مسجد (امام خمينى، 1425، 1/67) بخشهايى از اين احكام هستند.

در انديشه اسلام مسجد كانون اجتماع و محل تجمع مردم بر محور ذكر و دعا و توجه به خداى متعال بوده و برخلاف ساير ملل و اديان كه براى اجتماع و تبادل انديشه از اماكنى همچون؛ باشگاه هاى اشرافى، قهوه خانه ها و ساير اماكن استفاده ميكردند، اجتماع مسلمانان در مسجد و بر محور نماز شكل گرفته است و مسجد از اين طريق به اجتماع مسلمانان معناى ديگرى بخشيد. (آيت الله خامنه اى، 1395/5/31) اين ابتكار اسلامى مسجد را از ساير معابد متمايز نمود؛ چرا كه در ساير معابد همچون كليساهاى مسيحى و كنيسه هاى يهودى افراد فقط براى انجام عبادت حضور پيدا ميكنند؛ ولى در آن، ساير امور اجتماعى و مورد نياز جامعه مورد توجه قرار ندارد؛ درحالى كه مسجد در صدر اسلام و نقطه آغاز ولادت خود از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله محل طرح مسائل مختلف و مشورت با مسلمانان و يا بسيج نيرو و امكانات و حتى محلى براى طرح مسائل فكرى و انديشه اى نحله هاى مختلف و تعليم و تعلم بود. (آيت الله خامنه اى، 1395/5/31) بنابراين در انديشه اسلام مسجد اهمّيت بسيارى دارد؛ زيرا پايگاه بوده و اختصاص به مسئله اى خاص از امور اجتماعى ندارد بلكه ميتواند پايگاه همه كارهاى نيك باشد.

ص: 597

اولين نقطه اى كه خداوند زمين را از آنجا گسترانيد و «دحو الارض» از آنجا شروع شد كعبه بوده است، (ر. ك: كلينى، 1407، 198/4؛ ابوالصلاح حلبى، 1403، 180) كه مسجدالحرام بر آن بنا گرديده است. به شهادت قرآن كريم، اديان الهى پيوسته از مكانهايى براى عبادت برخوردار بوده اند. (حج، 40) صومعه ها يا ديرها به عنوان مكانهاى عبادت به دور از شهرها، كنيسه يا كليساها به عنوان محل عبادت مسيحيان، صلاه (معرب صلوثا) به عنوان محل عبادت يهوديان و مسجد به عنوان محل عبادت مسلمانان در قرآن معرفى شده اند، (حج، 40؛ ر. ك: طباطبائى، 1374، 544/14؛ مكارم شيرازى، 1374، 116/14) درعين حال قرآن كعبه را اولين معبد و مقدم بر ساير معابد معرفى نموده است (مطهرى، مجموعه آثار، 522/23؛ طباطبائى، 1374، 542/3) كه دو هزار سال قبل از دحو الارض آفريده شده بود، (كلينى، 1407، 198/4) با اين بيان خانه كعبه و محيط اطراف آن كه در قرآن از آن در موارد متعدد با عنوان مسجدالحرام نام برده شده، (بقره، 144، 149، 191، 196، 217؛ مائده، 2؛ فتح، 25، 27) در ابتداى ظهور اسلام در معرفى، بسط و گسترش اسلام نقشى اساسى داشته است. (ر. ك: ابن جوزى، 1386، 182/1، 215)

در گزارشهاى تاريخى، مسجدالحرام در سالهاى نخستين بعثت، پايگاهى براى گردآورى ياران پيامبر صلى الله عليه و آله و آموزش ايشان و محلى براى گفتگو و مناظره با سران قريش (ر. ك: طبرسى، 1404، 29/1) و همچنين مكانى مناسب براى حضور پيامبر و اقامه نماز و قرائت قرآن بود تا مراجعه كنندگان به مسجدالحرام را با آيين جديد آشنا سازد. (جعفريان، 1382، 286) ازاين رو مسجد را در زمره نخستين پايگاه هاى علمى و اجتماعى دانسته اند كه در كنار مراكز ديگر مورد استفاده علماى بزرگ بوده است. (ر. ك: زرين كوب، 1389، 145)

پس از هجرت نيز، يكى از نخستين اقدامات رسول خدا صلى الله عليه و آله تأسيس اين پايگاه در منطقه قبا و سپس در يثرب (مدينه) بوده است. (ر. ك: ابن هشام، بى تا، 342/4-343) مسجد قبا محل برگزارى اولين نماز جمعه مسلمانان بوده است. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 300/27؛ مكارم شيرازى، 1374، 131/24) همچنين مسجد پيامبر در يثرب محل سخنرانى رسول خدا صلى الله عليه و آله و گفتگوهاى علمى ايشان با مسلمانان و به عبارتى محل تبليغ، تبيين و نشر معارف و آموزه هاى اسلامى معرفى شده است. (كتانى، بى تا، 67/1-68؛ مطهرى، مجموعه آثار، 386/14؛ ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 16/10-17) مسجد در همه ى مراحلِ تاريخ پُرافتخار اسلام، هميشه پايگاه دين دارى و حركت

ص: 598

مردم در جهت دين بوده است. در زمان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و همچنين در زمان حكومت اميرالمؤمنين عليه السلام، مسجد مركز همه ى تصميم گيرى هاى مهم و كارهاى بزرگ بود. پديد آوردن هويتى به نام مسجد، در شمار زيباترين و پرمغزترين ابتكارهاى اسلام در آغاز تشكيل جامعه ى اسلامى است؛ خانه ى خدا و خانه ى مردم؛ خلوت انس با خدا و جلوت حشر با مردم؛ كانون ذكر و معراج معنوى و عرصه ى علم و جهاد و تدبير دنيوى؛ جايگاه عبادت و پايگاه سياست، دوگانه هاى به هم پيوسته اى است كه تصوير مسجد اسلامى و فاصله ى آن با عبادتگاه هاى رايج اديان ديگر را نمايان ميسازد. در مسجد اسلامى، شور و بهجت عبادت خالص با نشاط زندگى پاك و خردمندانه و سالم، در هم مى آميزد و فرد و جامعه را به تراز اسلامى آن نزديك ميكند. مسجد، مظهر آميختگى دنيا و آخرت و پيوستگى فرد و جامعه در ديدگاه و انديشه ى مكتب اسلام است. (آيت الله خامنه اى، 1375/10/19؛ همو، مكتوبات، 1389/7/20) از جمله مهمترين مساجدى كه بر فضيلت آنها تأكيد شده است مساجد اربعه يعنى مسجدالحرام، مسجد النبى صلى الله عليه و آله، مسجد كوفه و مسجد بصره ميباشند كه اعتكاف در اين مساجد منصوص در روايات است. (كلينى، 1407، 176/4)

پس از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز در صدر اسلام مسجد جايگاهى براى تحصيل آگاهى ها و دانشها، محلى براى آموزش نظامى، مكانى براى اقامه عدل و اجراى احكام كيفرى و جزايى و جلوگيرى از ضايع شدن حقوق ضعفا به وسيله توانگران و نهايتاً مجموعه اى كامل و منسجم از انواع كاركردهاى نهادهاى دينى، سياسى، فرهنگى، اجتماعى و نظامى معرفى شده است. (شريف پور، 1383، 42-43)

برخى از علما حضور پيوسته اميرمؤمنان عليه السلام در مسجد را در ايام غصب خلافت ايشان گزارش نموده اند. (طبرسى، 1404، 80/1؛ مطهرى، مجموعه آثار، 396/24) حضورى كه نه تنها براى عبادت، بلكه براى امورى همچون پاسخ به پرسش دانشمندان ساير اديان بيان شده است. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 205/24-207) علاوه براين، از حضور و بهره گيرى ساير پيشوايان و ائمه عليهم السلام نيز گزارشهايى ارائه شده است. (ر. ك: ابن عساكر، 1415، 179/14) به گفته محققان در آن دوران، اهل حديث حلقه هاى خود را در مسجد بر پا ميكردند، احكام شريعت در مسجد براى مسلمانان تبيين ميشد. همچنين مجالس قرآن و طرح مباحث كلامى و اعتقادى نيز در مسجد برگزار

ص: 599

ميگرديد. (زرين كوب، 1389، 145) در دورانى كه هنوز حوزه هاى علميه به عنوان پايگاه آموزش علوم اسلام در ميان نبود، مساجد را نخستين فضاهاى تدريس و مقرّ تشكيل حوزه ها و مدارس علميه دانسته اند؛ به گونه اى كه هنوز هم جلسات و حلقه هاى درس و بحث طلاب علوم اسلامى در آن داير ميگردد (زرين كوب، 1389، 145) و در برخى مدارس، مسجد نيز بخشى از بناى مدرسه را تشكيل ميدهد. على رغم كاركردهاى وسيع مسجد در صدر اسلام، از همان دوران نيز، انحراف در كاركردهاى مسجد شروع گرديد. (امام خمينى، صحيفه امام، 447/4؛ 37/17) با فاصله از دوران اوليه ظهور اسلام و حدود نيمه اول سده نخست هجرى، زمانى كه فتوحات اسلام گسترش مى يابد و حكومت از خلفا به امويان و عباسيان منتقل شده و سپس تا سطح سلطنت تنزل مى يابد، مساجد، به تدريج ساختار و عملكرد خود را از دست داده و از وظايف اوليه خود دور شدند. به تدريج كاركردهاى نظامى خود را به نهادهاى در اختيار دولت، نقش ارشادى، مديريتى و نظارتى بر امور مسلمين را به دارالحكومه ها و دارالقضاها، وظايف آموزشى خود را به نهادهاى فرهنگى و آموزشى رسمى و غير رسمى واگذار نمودند. (شريف پور، 1383، 43) و مهمتر از همه كاركرد همكارى توأم با نظارت بر كارگزاران حكومت را به كلى از دست داده و صرفاً داراى كاركرد عبادى آن هم به شكل صورى، خشك، بى محتوا و كم اثر شدند. در نتيجه على رغم برخوردارى اوليه از پويايى، نشاط و عملكردهاى متفاوت در جامعه، به تدريج به مراكزى منفعل، بى روح و فاقد هرگونه كاركرد انتقادى در برابر مسائل اجتماعى و سياسى تبديل شدند و بعضاً در راستاى خواست حكومتيان، سلاطين و صاحبان ثروت و قدرت حركت كرده و به نهادهاى بى محتوا تبديل شدند. (شريف پور، 1383، 43) البته مساجد در دوره هاى مختلف و با توجه به وقايع تاريخى و سياسىِ پيش آمده، هر از گاهى گوشه اى از كاركردهاى اوليه خود را عهده دار شده اند؛ مانند برخى خيزشها و حركتهاى صد سال اخير در ايران كه مسجد در آن نقش مؤثر اما ناپايدار داشت. اما قيام مشروطه و در پى آن انقلاب اسلامى ايران را ميتوان نمونه اى كامل از رجعت مسجد به كاركردهاى اوليه دانست. (شريف پور، 1383، 43-44)

ص: 600

جايگاه و اهميت مسجد

اشاره

جايگاه مسجد در ابعاد مختلفى همچون وجه عبادى، وجه اجتماعى و سياسى، محوريت در امور و نماد شهرسازى و تمدن اسلامى، قابل بررسى است.

بعد عبادى

در فرهنگ اسلام از مسجد به عنوان بيت الله و خانه خدا نام برده ميشود؛ چرا كه بر پايه آيات قرآن (حج، 40؛ نور، 36) مكانى است كه در آن همواره نام خدا برده شده و محلى براى عبادت پروردگار، منتسب به خدا و از جانب او داراى مقامى رفيع و بلند مرتبه است. (طباطبائى، 1374، 175/15) درعين حال در قرآن، خانه كعبه كه به طور خاص از آن به «بيت الله» نيز نام برده شده، خانه اى براى مردم معرفى گرديده است؛ چرا كه آنچه به نام خدا و براى خداست بايد در خدمت مردم و بندگان او باشد و آنچه در خدمت مردم و بندگان خدا قرار دارد، براى خدا است. (مكارم شيرازى، 1374، 10/3)

مسجد در روايات اسلامى، كانون ايمان و تقوا، محيط پاكى و قداست، مركز تبلور عبوديت و نيايش در برابر پروردگار جهان، مركز اشاعه فرهنگ اسلامى، مهمانخانه خدا در زمين، (ر. ك: حر عاملى، 1414، 247/5) جايگاه نزول بركات و خيرات آسمانى، (صدوق، 1404، 77/1) خانه راز و نياز، عشق و محبت، صفا و صميميت، ايثار و رحمت و تجلى بهشت خدا در زمين (فجرى، 1386، 103) معرفى شده است.

بعد اجتماعى و سياسى

توجه آيات متعدد قرآن به مسئله مسجد و به طور خاص مسجدالحرام و همچنين وقوع برخى وقايع ممتاز در صدر اسلام، جايگاه و تأثير اين پايگاه اجتماعى را در ميان مسلمانان بسيار ارتقا بخشيد، معراج پيامبر كه در آن از مسجدالحرام و مسجدالاقصى نام برده شده است، (اسراء، 1) و فرمان خداوند مبنى بر تغيير قبله از مسجدالاقصى به مسجدالحرام در مسجد معروف به ذو قبلتين (بقره، 144) از آن جمله است. همين جايگاه موجب ميشده كه دشمنان نقابدار اسلام - منافقان - درصدد سوءاستفاده از مسجد برآيند و آن را به عاملى

ص: 601

براى ايجاد شكاف در مسلمانان و زمينه تحريف حقايق قرار دهند. نخستين مورد اين سوءاستفاده كه در قرآن كريم از آن ياد شده است مرتبط به مسجد ضرار است. (توبه، 107) ماجراى مسجدى كه در نزديكى مسجد قبا ساخته شد و بر پايه روشنگرى قرآن به مسجد ضرار معروف گشت، منافقان با درك جايگاه مسجد در ميان جامعه اسلامى و سوءاستفاده از آن، به دنبال اهدافى چون: زيان رساندن به مسلمانان، تقويت مبانى كفر، جلوگيرى از اجتماع و وحدت مسلمانان و ايجاد تفرقه در ميان آنان و همچنين ايجاد پايگاهى براى دشمنان خدا و پيامبر بودند. (مكارم شيرازى، 1374، 137/8-138؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1369/3/16؛ 1374/9/8؛ جعفرى، 1391، 25-26؛ ر. ك: ادامه مقاله) ازاين رو پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله جهت جلوگيرى از هرگونه سوءاستفاده و زيان رساندن به جامعه مسلمانان دستور به تخريب و به آتش كشيدن مسجد ضرار دادند و پس از آن، محل مسجد ضرار به محلى براى قرار دادن زباله تبديل گرديد. (طبرسى، 1372، 111/5؛ جعفرى، 1391، 25)

مسجد در صدر اسلام محل اجتماع كارگزاران نظام بوده است، (امام خمينى، صحيفه امام، 417/4؛ 88/9-89) ازاين رو سرداران اسلامى در بدو ورود به هر سرزمين در نخستين گام مسجدى احداث مى نمودند. (امام خمينى، صحيفه امام، 507/12) اين جايگاه، مسجد را به محلى براى پيشبرد همه امور اسلام و دستگاه و بارگاه حاكم اسلامى و محل اداره حكومت تبديل نمود. (امام خمينى، صحيفه امام، 181/4، 220؛ 37/17، 55؛ آيت الله خامنه اى، 1375/10/19)

بعد محوريت مسجد در امور

در گفتمان انقلاب اسلامى بر اساس پيشينه مسجد در تاريخ اسلام، مساجد ستادهاى اسلام و پايگاه هاى مهمى در دين دارى و حركت مردم در جهت دين تلقى ميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 391/12-392؛ آيت الله خامنه اى، 1370/12/14) همچنين مساجد دژهاى محكم اسلام و سنگرهايى الهى و اسلامى است، (امام خمينى، صحيفه امام، 238/9) كه سرنوشت اسلام در آن رقم ميخورد؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 397/9-398) لذا امام خمينى قدس سره در بيانى خطاب به ملت، روشنفكران و حقوق دانان تأكيد ميكنند كه مسجد را حفظ كنند تا مملكت نجات پيدا كند. (امام خمينى، صحيفه امام، 60/8) احياى مسجد يكى از غايات انقلاب بوده (امام خمينى، صحيفه امام،

ص: 602

15/13-16) و اساساً يكى از اهداف انقلاب اسلامى آن بود كه مسجد درست شود. (امام خمينى، صحيفه امام، 15/13؛ 14/15) ترس رژيم طاغوت از مساجد (امام خمينى، صحيفه امام، 538/9) و صدمه اى كه از ناحيه مسجد بر دشمنان اسلام وارد گرديد (امام خمينى، صحيفه امام، 391/12-392) نيز از وجوه ديگرى است كه اهميت مسجد را مى نماياند.

در مجموع، پديد آوردن هويتى به نام مسجد، نخست در قبا و سپس در مدينه، در شمار زيباترين و پرمغزترين ابتكارهاى اسلام در آغاز تشكيل جامعه ى اسلامى است كه تصوير مسجد اسلامى و فاصله ى آن با عبادتگاه هاى رايج در اديان ديگر را نمايان ميسازد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1389/7/20) بر پايه اين نگاه، روح مسجد، كالبد زندگى را پرنشاط و پرانگيزه ساخته و در هر جا، سامان زندگى و مركز و كانون اصلى معرفى شده و توصيه و تأكيد شده است كه بايد در بناى شهر و روستا، در مدرسه و دانشگاه، در مراكز جمعيتى از بازارهاى كسب و كار تا فرودگاه ها و جاده ها و پايانه هاى سفرى و تا آسايشگاه ها و بيمارستان ها و بوستان ها و گردشگاه ها، مسجد قطب و محور باشد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1390/7/19)

نماد شهرسازى و تمدن اسلامى

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بناى تمدن اسلامى را كه از مدينه شروع شد، بر سه پايه اساسى و مهم استوار نمود كه مسجد اولين اين اركان به شمار مى آمد. (ولايتى، 1392، 8) مسجد در ميان همه ملل و نحل اسلامى، نماد عينى فرهنگ و هنر مسلمانان به شمار مى آيد. بررسى مساجد از اين نگاه زبانى گويا و زمينه اى براى به تصوير كشاندن اراده و همت بلند هنرمندان مسلمان براى پايايى دين از بُعد روانى و احساسى و زيبايى هنرى است و به همين سبب گردشگران، باستان شناسان و پژوهشگران را مجذوب و شيفته خود كرده است. مسجد، ضمن آن كه سبك معمارى هنر اسلامى و تمدن دينى را باز مى شناساند، خودباورى، خلّاقيت و تلاش و پشتكار هنرمندان مسلمان را به مردم معرفى ميكند؛ ازاين روى برخى چون تيتوس بوكهارت آلمانى پژوهشگر هنرهاى اسلامى - آفرينش تعداد بى شمار آثار عظيم هنرى اسلامى چون مساجد عظيم قيروان، قرطبه، دمشق، اصفهان، هرات و... را كه برخوردار از زيبايى ابدى ميباشند دليلى بر حقانيت اسلام و الهى بودن آن عنوان ميكند.

ص: 603

(بوكهارت، 1381، 32) به باور وى اين ميراث بزرگ هنرى زائيده اتحاد مهارت فنى سازندگان آنها با نگرش معنوى به اشياء ميباشد كه از توحيد نشأت گرفته است. (بوكهارت، 1381، 33) مسجد در بينش اسلامى يك يادگار اسلامى عزيز است كه بر پايه آيه شريفه «إِنَّمٰا يَعْمُرُ مَسٰاجِدَ اَللّٰهِ» (توبه، 18) اسلام على رغم اينكه ميتوانست به اقامه نماز در فضايى معمولى و بدون بناى معين امر نمايد، به ساخت و عمران مسجد دستور داده و آباد كردن مسجد را ملاكى براى تجسم و تجسد خارجى نماز و عبادت دانسته است. (آيت الله خامنه اى، 1368/4/28) توصيه به ملت و مسئولين براى حفظ مسجد و آبادانى آن (امام خمينى، صحيفه امام، 60/8؛ 393/12-394) و تأكيد بر اينكه لازم است همه كارهاى مهندسى بزرگ يك پيوست ساخت مسجد داشته باشند (آيت الله خامنه اى، 1387/9/28؛ همو، مكتوبات، 1371/6/16) به اين جايگاه و اهميت اشاره دارد. مسجد در ميان اهل سنت نيز از جايگاه ويژه اى برخوردار است به طورى كه در كتابهاى حديثى بابى را به آن اختصاص داده اند. (دارمى، 1349، 323/1؛ بخارى، 1401، 116/1)

نقشها و كاركردهاى مسجد

اشاره

با توجه به جايگاه و اهميتى كه مسجد از آن برخوردار است، كاركردهاى متعدد عبادى، تعليمى، اجتماعى، سياسى و نظامى از آن مورد انتظار است. (همتى، 1384، 163-167؛ رستگارى، 1384، 176-198)

عبادى

انجام عبادت، كاركرد اصلى و در حقيقت نقشى است كه مسجد بر پايه آن احداث شده است. (بقره، 114، 125؛ حج، 40؛ نور، 36) براى بعد عبادى مسجد فعاليتهاى متعددى ذكر شده است كه استفاده از مسجد در راستاى تمامى آنها از صدر اسلام مرسوم بوده است؛ كه برپايى نماز جماعت، (حر عاملى، 1414، 308/8) تلاوت قرآن، (حر عاملى، 1414، 213/5) خواندن نوافل و خواندن دعا و مناجات، (ر. ك: طوسى، 1407، 252/3) و اعتكاف در مسجد (نجفى، 1404، 170/17) از اين امور هستند؛ بر اين اساس مسجد مركز تصفيه روح و مركز خلوص و اتصال بنده به خدا معرفى شده و درعين حال با توسعه مصاديق عبادت، با تكيه بر روايت «إِنَّ تَفَكُّرَ سَاعَةٍ

ص: 604

خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ» (مجلسى، 1403، 327/68) تفكر نيز از مصاديق عبادت و محصول شنيدن سخنان عالم و فقيه در مسجد است. (آيت الله خامنه اى، 1375/10/19) اهميت عبادت در مسجد ازاين روست كه عمارت و احداث مسجد يك ملاك اسلامى براى تجسم و تجسد عبوديت بوده و به همين جهت به عمارت و ساخت آن در آيه «إِنَّمٰا يَعْمُرُ مَسٰاجِدَ اَللّٰهِ» (توبه، 18) اشاره شده است. (آيت الله خامنه اى، 1368/4/28) لذا تقويت اين بعد از كاركردهاى مسجد همواره مورد تأكيد بوده و در اين جهت بر اقامه نماز جماعت به عنوان عالى ترين مظهر عبوديت و نماد جامعه اسلامى در تمامى مساجد تأكيد شده (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1370/12/14) و از اعتكاف و حضور اقشار مختلف مردم در مساجد با عنوان جلوه اى از عبوديت و اتصال و انس با خدا ياد شده است. (آيت الله خامنه اى، 1375/10/19؛ 1384/2/19)

تربيتى - اخلاقى

بر اساس كاركرد و نقش ويژه مسجد در حوزه تبليغ و تعليم مسائل مربوط به ابعاد مختلف زندگى فردى و اجتماعى، مسجد مركز تربيت صحيح (امام خمينى، صحيفه امام، 500/12-501) و مركز تربيت دينى معرفى شده است. (مطهرى، مجموعه آثار، 529/23-530؛ آيت الله خامنه اى، 1375/10/19) بر پايه همين نقش تربيتى است كه امام خمينى قدس سره در توصيف برخى از ويژگيهاى حكومت اسلامى با بيان اين نكته كه «رژيم اسلامى افرادش از مسجد هستند»، مسجد را محل تربيت و رشد كارگزاران نظام دانسته است. (امام خمينى، صحيفه امام، 88/9-89)

علمى - آموزشى

از ديرينه ترين و مهمترين كاركردهاى مسجد، كاركرد علمى آن است. اسلام در بدو ظهور و آغاز حيات خود از كنار كعبه و در محدوده مسجدالحرام امكان ظهور و تبليغ و ترويج يافت و به شهادت تاريخ، رسول خدا صلى الله عليه و آله از مسجدالحرام به معرفى، تبيين و انتشار آموزه هاى اسلامى اقدام نمود. (ر. ك: طبرسى، 1404، 29/1؛ ابن جوزى، 1386، 182/1، 215) همچنين مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله در يثرب نيز محل ايراد خطبه رسول خدا صلى الله عليه و آله و گفتگوهاى علمى ايشان با مسلمانان و به عبارتى محل تبليغ، تبيين و نشر معارف و آموزه هاى اسلامى معرفى شده

ص: 605

است. (كتانى، بى تا، 67/1-68؛ مطهرى، مجموعه آثار، 386/14) محققان و مورخان پذيرفته اند كه پيش از پيدايش مدرسه، مسجد يگانه مركز مهم آموزشى - فرهنگى در جهان اسلام بوده است. هرچند برخى از محققان از جايگاه هاى آموزشى ديگرى همچون مكتبهاى خانگى نيز ياد كرده اند. (ر. ك: شلبى، 1370، 38، 40) ولى فعاليتهاى آموزشى در اين مراكز چنان محدود بوده است كه امروزه اطلاعات قابل توجهى درباره چگونگى آموزش در اين مكانها در اختيار نيست؛ حال آن كه نام مسجدهاى مهم اسلامى كه جايگاه فعاليتهاى آموزشى بوده، در تاريخ ماندگار شده است. حتى نام مدرسان اين مسجدها، همراه با اطلاعات قابل توجه ديگرى درباره مطالبى كه در مسجد تدريس ميشده، در اختيار است. (شلبى، 1370، 89-97) پس از پيدايش مدرسه نيز تا سالها، مدرسه در دامان مسجد بنا ميشد؛ از همين رو، در بيشتر كتابهايى كه درباره مسجد به نگارش در مى آمد، از مدرسه بسيار سخن گفته ميشد كه اين به سبب ارتباط بسيار نزديك مسجد و مدرسه بيان شده است. (ر. ك: شلبى، 1370، 98-99؛ تبريزى، 1373، 27-342)

وجود اين گونه گزارشهاى تاريخى از سيره رسول خدا صلى الله عليه و آله و همچنين ساير امامان شيعه عليهم السلام (ر. ك: ابن سعد، بى تا، 215/5-217؛ طبرسى، 1404، 80/1؛ مطهرى، مجموعه آثار، 396/24) موجب شد تا در گفتمان انقلاب نيز مسجد مركز تبليغ (امام خمينى، صحيفه امام، 17/10؛ آيت الله خامنه اى، 1370/12/14) و تعليم معرفى شود كه همواره مورد بهره گيرى علما بوده است. (مطهرى، مجموعه آثار، 386/14؛ آيت الله خامنه اى، 1375/10/19) به كار بردن تعابيرى همچون مدرسه و دانشگاه براى مسجد و همچنين اشاره به ارزش والاى تفكر در مساجد بر پايه آموزه هايى كه از عالم و فقيه دريافت ميشود از كاركرد علمى مسجد حكايت ميكند. (ر. ك: مطهرى، مجموعه آثار، 396/24؛ آيت الله خامنه اى، 1370/12/14) ازاين رو وجود و حضور امام جماعت عالم و واجد شرايط تعليم در مساجد جهت حفظ جايگاه منبر و ايراد سخنرانى و همچنين پاسخگويى به سؤالات مردم مورد تأكيد قرار گرفته است. (مطهرى، مجموعه آثار، 396/24؛ ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 181/4؛ 538/9-539؛ 12/13-13؛ آيت الله خامنه اى، 1383/10/23)

ص: 606

سياسى - اجتماعى

كاركرد سياسى - اجتماعى يكى از وسيع ترين و مهمترين كاركردهاى مسجد به شمار آمده است به گونه اى كه مسجد را محل تبليغ احكام سياسى و اجتماعى، (امام خمينى، صحيفه امام، 17/10) پايگاه و مركز همه ى فعاليتهاى سياسى و اجتماعى جامعه ى اسلامى (امام خمينى، صحيفه امام، 275/13) و حتى دستگاه و بارگاه حاكم اسلامى و محل اداره حكومت ناميده اند. (امام خمينى، صحيفه امام، 181/4، 220؛ 37/17) بنا بر گزارشهاى تاريخى، مسجد محل بيعت و اعلام برنامه هاى حكومتى نيز بود. همانطور كه اميرمؤمنان عليه السلام پس از پذيرش حاكميت، مردم را براى بيعت به مسجد دعوت نمودند و با اشاره به اينكه بيعت بايد در ملأ عام و محل اجتماع مسلمين باشد در مسجد وارد شده و مردم نيز از هر طرف براى بيعت با ايشان وارد مسجد شدند. (ابن ابى الحديد، 1404، 9/11)

در اين راستا از مسجد به عنوان محلى براى حل و عقد امور مسلمانان (امام خمينى، صحيفه امام، 233/17) و محل اجتماع كارگزاران نظام (امام خمينى، صحيفه امام، 417/4؛ 88/9-89) و در بيانى جامع به محلى براى سياست مدن، ياد شده است. (امام خمينى، صحيفه، 31/2-32) در اين گفتمان مسجد وسيله اى براى پيشبرد همه امور اسلام است (امام خمينى، صحيفه امام، 55/17) كه مسائل سياسى و اجتماعى، بخش بزرگى از اين امور به شمار مى آيد. همچنين نقش مسجد در محدوده مسائل اجتماعى و حكومتى، آن را محل قضاوت و دكة القضاء حاكمان نيز قرار داده بود. (ر. ك: شاذان قمى، 1381، 74؛ طبرى امامى، 1427، 134؛ امام خمينى، صحيفه امام، 365/2؛ 14/15)

اين كاركرد، مساجد و منبرها را به محلى مناسب براى روشنگرى افكار و انذار مسلمانان نسبت به توطئه هاى دشمنان (امام خمينى، صحيفه امام، 7/3؛ آيت الله خامنه اى، 1375/10/19) و اظهار برائت از آنان مبدل ساخت. (امام خمينى، صحيفه امام، 316/20) در شكل گيرى انقلاب اسلامى ايران مسجد، محل حضور گسترده مردم بود كه در آن علما و چهره هاى انقلابى به آگاهى بخشى و افشاى حقايق درباره رژيم طاغوت پرداختند و بدين وسيله زمينه پيروزى اين حركت بزرگ را فراهم كردند. (آيت الله خامنه اى، 1375/10/19) و مسجد، به محلى براى قيام بر ضد ظلم مبدل شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 361/13-362)

ص: 607

نظامى

از آنجا كه جامعه اسلامى جامعه اى پويا و در حال حركت به سمت تحقق ارزشهاى الهى است، همواره در ستيز با مظاهر كفر و شرك و نفاق قرار دارد كه بايد براى اين امر آمادگى لازم را داشته باشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 17/10؛ 391/12-392؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1370/12/14) با مراجعه به شواهد تاريخى از دوران رسول اكرم صلى الله عليه و آله و امام على عليه السلام، نقش مسجد در مسائل نظامى مسلمانان آن چنان روشن است كه حتى از نگاه شرق شناسان غربى نيز دور نمانده است. (ر. ك: موظف رستمى، 1382، 74/2-75؛ مكى سباعى، 1373، 36-37) بهره گيرى فرماندهان نظامى از مسجد، ارسال غنائم جنگى، اعلان نتايج جنگها، حضور مشاوران نظامى در مسجد و صدور دستورات و فرمانهاى جنگى از سوى حاكم اسلامى يا فرماندهان، بخشى از اين شواهد تاريخى است. (موظف رستمى، 1382، 74/2-75؛ ر. ك: همتى، 1384، 166-167) به علاوه مسجد محل نمايش رزمى، محلى براى ارائه خدمات پزشكى و داروئى به مجروحان و محلى براى رسيدگى به امور آوارگان و اسيران نيز بوده است. (همتى، 1384، 166-167) برخى از محققان اين كاركرد را در دوره سلجوقى (429-590 ه -. ق) (بندارى، 2536، 48) و در ادامه آن در دوران جنگهاى صليبى (490-695 ه -. ق / 1096-1295 م) ميان مسلمانان و كفار بسيار ممتاز و برجسته دانسته اند. (ر. ك: حاجى بابايى، 1389، 29-49)

با توجه به پيشينه و نقش مسجد در حوزه قيام و جهاد در طول تاريخ اسلام، مسجد در جايگاه كانون انقلاب اسلامى ايران و علت پيروزى آن قرار گرفت. (مطهرى، مجموعه آثار، 363/24؛ امام خمينى، صحيفه امام، 15/13-16؛ آيت الله خامنه اى، 1370/12/14؛ 1375/10/19) و پس از پيروزى و به طور خاص با شروع تجاوز آشكار دشمن به خاك ايران، مسجد نقش و كاركرد جهادى خود را بازيافت. در آن دوران روحانيان انقلابى و آگاه بر پايه فرمان امام خمينى قدس سره مبنى بر آماده سازى مردم براى دفاع از ميهن و نبرد با باطل، (امام خمينى، صحيفه امام، 243/13) با گردهم آوردن مردم در مساجد، آنان را از نقشه ى شوم دشمنان باخبر نموده و از ملت براى دفاع از ميهن و اعزام به جبهه دعوت ميكردند. در بيشتر اوقات خيل داوطلبانى كه براى نام نويسى به مساجد مى آمدند، با مديريت روحانى و پيش نماز محل و همكارى جوانان ديگر سازماندهى شده و براى آموزشهاى نظامى گسيل ميشدند. وجود برخى مساجد همچون مسجد جامع خرمشهر

ص: 608

در ميدان نبرد و نقش بارز آن در آماده سازى رزمندگان قبل از دفاع و رسيدگى به امور آنان پس از آن، اين مسجد را به عنوان نماد و يادمانى از مقاومت در برابر تجاوز، در تاريخ ايران ماندگار كرد. (حسينى، 1392، 123، 125-126)

ايفاى نقش مسجد با كاركردهاى اشاره شده تنها بر پايه اجتماع مسلمانان در آن ممكن خواهد بود. لذا گزارشات تاريخى حكايت از آن دارد كه مسلمانان علاوه بر حضور مستمر و اجتماع براى نمازهاى روزانه، به برپايى نماز جمعه به عنوان اجتماعى معين براى پرداختن به امور مختلف مرتبط با جامعه مسلمين اهتمام داشتند؛ به طورى كه بسيارى از حركات در جامعه اسلامى از خاستگاه نماز جمعه نشأت ميگرفته است. (امام خمينى، صحيفه امام، 31/2-32؛ 20/13-21، 275؛ 37/17؛ آيت الله خامنه اى، 1389/11/15) امام خمينى قدس سره با اشاره به كاركرد نماز جمعه در صدر اسلام به محتواى غنى اين اجتماع خاص در آن و انحراف آن در دوران بعد سخن گفته اند (امام خمينى، صحيفه امام، 37/17؛8592 نماز جمعه) و ساخت مصلى براى نماز جمعه در راستاى ساخت بينش كفرستيزى اسلام و منطبق با الگوهايى كه از صدر اسلام به يادگار مانده است را مورد تأييد قرار دادند و تصريح فرمودند كه سادگى مصلى بايد يادآور سادگى محل عبادت مسلمانان صدر اسلام باشد و شديداً از زرق و برق ساختمانهاى مساجد اسلام آمريكايى جلوگيرى شود. (امام خمينى، صحيفه امام، 188/21-189)

ويژگيها و رسالتهاى امامت مسجد

اشاره

با توجه به جايگاه و اهميت مسجد در اسلام و نقش وسيعى كه در جوامع اسلامى براى آن قابل تصور است، منظومه اى از تلاشهاى متنوع و گوناگون براى مسجد ترسيم شده؛ كه روحانى دانا، مسئوليت پذير و پرهيزكار، محور آن است. بر اين اساس روحانى دلسوز در هر مسجد به پزشك و پرستار يك بيمارستان تشبيه شده و روح و مايه حيات مسجد است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1389/7/20) روحانى مسجد بايد به اقتضاى اين جايگاه تأثيرگذار و حياتى از ويژگيهاى خاصى برخوردار بوده و رسالت معينى را پيگيرى نمايد. بنابراين پيش نماز بودن تنها وظيفه ى روحانى نيست؛ بلكه يكى از آنهاست. اقامه ى نماز، اقامه ى حق و عدل، اقامه ى دين و ابلاغ احكام دينى، وظيفه ى روحانى به عنوان امام جماعت

ص: 609

است؛ لذا امام جماعت محور مسجد است. امامت مسجد از جمله كارهاى مهم و اساسى و نه يك كار حاشيه اى است. (آيت الله خامنه اى، 1395/5/31) ازاين روى اداره امور مسجد - به مثابه يك نهاد - بر عهده علماى دين و روحانيون است كه بايد در راستاى ايفاى دو نقش اساسى تلاش كنند:

حفظ و تحكيم جايگاه مسجد. اولين و مهمترين نقشى كه بر آن تأكيد شده، حفظ و نگه داشتن مسجد و بقاء منبر با خطابه هايى با محتوا است. (امام خمينى، صحيفه امام، 12/13-13؛ 425/18) توصيه به روحانيون به تلاش براى ساخت مسجد و توسعه آن (قرائتى، 1390، 20-21) و همچنين اهتمام به پذيرش مسئوليت امامت جماعت (آيت الله خامنه اى، 1369/7/8؛ همو، مكتوبات، 1377/6/18) و در كنار آن اقامه ى حق و عدل، اقامه ى دين و ابلاغ احكام دينى (آيت الله خامنه اى، 1395/5/31) از جمله امورى است كه بر ايفاى اين نقش دلالت دارد.

مديريت مسجد. از آنجا كه مسجد يكى از اماكن عمومى مسلمانان جهت پرستش خداوند است، هر مسلمانى علاقه مند به افزايش حضور مردم در اين مكان مقدس ميباشد، لذا لازم است به گونه اى اداره شود كه بيشترين ميل و رغبت را در مؤمنين براى حضور مداوم فراهم سازد. براى دستيابى به اين هدف ارزشمند و الهى، بايستى به گونه اى عمل شود كه بر جاذبه هاى مشروع مسجد افزوده شده و در اداره آن ميل عمومى مؤمنين لحاظ گردد. (نبوى، 1383، 3) ازاين رو نقش آفرينى در اداره مسجد در ابعاد مختلف نيز با عنوان مديريت محتوايى و معنوى مسجد بر عهده روحانى گذاشته شده است، (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1390/7/19) يعنى محور مسجد امام جماعت است و مسجد بر محور او مديريت ميشود. (آيت الله خامنه اى، 1395/5/31) در اين راستا راهكارهايى براى مديريت صحيح مسجد و استفاده از مشاركت هيئت امناى مسجد و ساير مردم در اين امر به امام جماعت ارائه شده است تا علاوه بر روحانى مسجد ساير اهل مسجد نيز در اين امر نقش آفرين باشند. (نبوى، 1383، 4)

ويژگيها

امام مسجد، مهمترين نقش را در تحقق رسالت مسجد، بر عهده دارد. لذا در فقه اسلامى براى امام جماعت شرايطى تعيين شده است كه در صورت فقدان اين شرايط

ص: 610

اقتدا به وى صحيح نميباشد. اين شرايط را در كتب فقهى، ايمان، عقل، بلوغ، حلال زاده بودن و عادل بودن برشمرده اند. (محقق حلى، 1403، 94/1؛ همو، 1410، 47؛ علامه حلى، 1413، 313/1؛ امام خمينى، 1425، 499/1) علاوه بر اين شرايط كه مربوط به صحت اقامه نماز جماعت ميباشد، براى جايگاه امامت جماعت و صحت عملكرد وى در ساير امور مسجد ويژگيهاى ديگرى بيان شده است كه اگر از اين ويژگيها برخوردار باشد؛ ميتواند با مديريت خود، امور مسجد را به سرانجام برساند؛ در غير اين صورت هر اندازه خادم و ساير مسئولان به وظايف خود آشنا باشند، امكان تحقق رسالت واقعى مسجد وجود نخواهد داشت. (قرائتى، 1390، 61)

برجسته ترين ويژگى امام جماعت پس از برخوردارى وى از شرايط فقهى، ويژگى اخلاقى و تأسى وى به سيره رسول خدا صلى الله عليه و آله و اصحاب ايشان بيان شده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 65/7) اشاره به سيره رفتارى اميرمؤمنان عليه السلام در كيفيت حضور ايشان در مسجد، (امام خمينى، صحيفه امام، 181/4) نشان دهنده اهميت توجه به سيره معصومين عليهم السلام در جهت نقش آفرينى امام جماعت در مسجد است. ازاين رو در انديشه انقلاب اسلامى بر زهد و همرنگى روحانى مسجد با مردم تأكيد شده (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 220/4) و مردم دارى، گرم گرفتن با مردم، خوش اخلاقى، بى حوصله نبودن و حسن خلق نيز بسيار مورد تأكيد قرار گرفته و گرم ترين نماز جماعت ها متعلق به پيش نمازهاى مردمى بيان شده است. (آيت الله خامنه اى، 1383/10/23) ارزش اين گونه ارتباط با مردم زمانى بيشتر است كه على رغم وجود و استفاده از ابزارهاى نوين ارتباطى در عصر حاضر، نشستن روبه روى مردم و نفس به نفس با مردم سخن گفتن، مورد توجه قرار گيرد، (آيت الله خامنه اى، 1385/8/17) تا آنجا كه توصيه شده است كه روحانيونى كه به خاطر كهولت سن از اين ويژگى برخوردار نيستند با برخوردارى از ويژگى مشاركت پذيرى از وجود فضلاى جوان و پر نشاط در اين جهت استفاده نمايند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1380/6/15)

يكى ديگر از ويژگيها حضور مرتب و تمركز وى بر فعاليت در مسجد است. (آيت الله خامنه اى، 1385/8/17) بر اساس سيره رسول خدا صلى الله عليه و آله و با توجه به آيه شريفه «لَقَدْ مَنَّ اَللّٰهُ عَلَى اَلْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» ، (آل عمران، 164) روحانى مسجد بايد به زندگى در مسجد و معاشرت با مردم و اداره امور در آن بپردازد. (امام خمينى، صحيفه امام، 170/9-171) اهميت اين گونه

ص: 611

حضور در مسجد به حدى است كه در برخى موارد از مسجد به عنوان خانه، جايگاه و اداره امام جماعت تعبير شده است و از وى خواسته شده است كه ميزان حضورش در مسجد «كالسَّمك فى الماء»، (مانند ماهى در آب) باشد. در مقابل، حضور غير مرتب و همراه با تأخير در ورود و تعجيل در خروج، روش نامطلوبى است. (آيت الله خامنه اى، 1385/8/17؛ 1395/5/31) ازاين رو استقامت در روحانى مسجد ضرورى است و خطاب قرآنى «فَاسْتَقِمْ كَمٰا أُمِرْتَ» (هود، 112) متوجه روحانى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 478/9-479)

علاوه بر ويژگيهاى اشاره شده، به برخوردارى امام جماعت از ويژگيهايى چون دانايى و خردمندى، كارشناس بودن، دلسوزى و مسئوليت پذيرى و بصيرت لازم در امور سياسى و اجتماعى تأكيد شده و به اهميت وجود اين ويژگيها در راستاى ايفاى نقش مديريت محتوايى و معنوى مسجد توسط امام جماعت اشاره شده است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1389/7/20؛ 1390/7/19)

رسالتها

گستردگى ويژگيهاى بيان شده، در حقيقت بر پايه نقش مديريت محتوايى و معنوى مسجد و ضرورت حفظ و گرم نگه داشتن آن و همچنين در راستاى رسالتهايى است كه روحانى مسجد بر عهده دارد:

اقامه نماز جماعت. اولين و با اهميت ترين رسالتى كه روحانى مسجد بر پايه مهمترين و اصلى ترين كاركرد مسجد يعنى كاركرد عبادى بر عهده دارد، برپايى منظم نماز جماعت (آيت الله خامنه اى، 1385/8/17) است، اقدامى كه از آن به عمران معنوى مساجد تعبير شده و از علما و فضلا خواسته شده كه اين امر را وظيفه اى بزرگ به شمار آورند. (آيت الله خامنه اى، 1369/7/8؛ همو، مكتوبات، 1377/6/18) در توصيف پيش نمازى مسجد تأكيد شده است كه امام جماعت، مسجد را واقعاً محل كار خود دانسته، قبل از وقت نماز، و حتّى قبل از حضور ديگران در آنجا حضور يابد، اين حضور عاملى براى سنجيدن وضعيت مسجد و رفع اشكالات ظاهرى مسجد پيش از حضور نمازگزاران است. (آيت الله خامنه اى، 1369/7/8)

بيان مسائل دينى. بيان مسائل مربوط به احكام، اخلاق، تبيين عقايد و تهذيب نفس

ص: 612

براى مردم (امام خمينى، صحيفه امام، 332/15) و پاسخگويى به سؤالات ايشان (مطهرى، مجموعه آثار، 396/24) همواره مورد تأكيد بوده است؛ چرا كه اين كار در راستاى كاركرد تعليمى و تربيتى مسجد قابل ارزيابى بوده و از آن به طبابت معنوى نيز تعبير شده است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1389/7/20) در اين راستا از امام جماعت خواسته شده است كه بخشى از وقت خود را در مسجد به بيان احكام شرعى و تفسير اختصاص دهد. (آيت الله خامنه اى، 1369/7/8)

بيان مسائل روز. روحانيون بايد در مساجد مسائل روز و مسائلى را كه لازمه يك انقلاب است به مردم گوشزد نمايند (امام خمينى، صحيفه امام، 332/15؛ 44/17، 46) و با استفاده از منبر به روشنگرى و سازندگى قيام نموده (امام خمينى، صحيفه امام، 26/9) و با استفاده از مسجد، امور مربوط به اسلام و انقلاب را در دنيا منتشر نمايند. (امام خمينى، صحيفه امام، 40/17-41)

تقويت و ايجاد پايدارى و استقامت در مردم. مسئوليت برخوردارى ملت از استقامت برعهده روحانيون بوده كه استقامت هر مسجد و اهل آن به عهده امام جماعت است و وى بايد اين استقامت را حفظ نمايد. (امام خمينى، صحيفه امام، 478/9-479)

رسيدگى به امور نمازگزاران. امام جماعت بايد خود را در معرض مراجعه مردم قرار داده و به ايشان محبت نمايد، ضمن احوالپرسى از ايشان به درد دل هاى آنها گوش فرا دهد، و در صورت آگاهى از مشكلات، نسبت به رفع آنها به قدر ممكن اقدام نمايد. (آيت الله خامنه اى، 1369/7/8) همچنين علاوه بر اقامه جماعت و عمل به ساير وظايف، با اخلاقى خوش، غمگسارى، همدلى و راهنمايى نمازگزاران را عهده دار گردد (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1380/6/15) و از طريق پاسخگويى به مسئله هاى مردم، تسكين دهنده دردهاى ايشان باشد. (آيت الله خامنه اى، 1383/10/23) عملكرد امام جماعت به اين شيوه بسيار مفيد، مؤثر، با بركت و جلب كننده ى عواطف است. (آيت الله خامنه اى، 1369/7/8)

ويژگيهاى مسجد مطلوب (مسجد تراز اسلامى)

اشاره

مهمترين ويژگيهاى مسجد تراز اسلامى عبارت است از:

ص: 613

برخوردار از امام جماعت روحانى

تحقق اوصاف فوق و از آن مهمتر تحقق كاركردهاى متنوع و وسيع مسجد تنها توسط روحانى دانا، مسئوليت پذير و پرهيزكار ممكن بوده و ازاين رو وجود روحانى توانا و پيش نماز مطلوب از مهمترين ويژگيهاى مسجد است. (آيت الله خامنه اى، 1369/7/8؛ همو، مكتوبات، 1389/7/20) همچنين پيگيرى تحقق كاركردهاى مسجد، آن را در جايگاه واقعى خود و تراز مورد نظر اسلام قرار خواهد داد و اين امر نيازمند مديريت و تلاشى است كه روحانى، منظومه اين تلاش مقدس است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1389/7/20)

حضور مردم و جوانان پرشور

حفظ حيات و پويايى مسجد در گرو حضور مردم و جوانان و توجه دادن به دفع توطئه هاى دشمنان اسلام است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 396/2-398) تأثير حضور و اقبال مردم و جوانان به مساجد در پيروزى انقلاب اسلامى (آيت الله خامنه اى، 1375/10/19) حاكى از اهميت اين حضور در شكل گيرى مسجد مطلوب است. از جمله تأثيرات انقلاب اسلامى بر ساير كشورهاى مسلمان رونق مساجد در آنها بوده؛ به گونه اى كه مساجد در اين كشورها به كانونى براى جنبشهاى اسلامى تبديل شده است. (آيت الله خامنه اى، 1369/4/6) از آنجا كه مهمترين كاركرد مسجد كاركرد عبادى آن است، ميتوان حضور جوانان به خصوص در ايام اعتكاف و پرداختن به عبادت در آن را كه همواره مورد تمجيد بوده (آيت الله خامنه اى، 1380/2/12؛ 1384/5/28؛ 1392/2/25) يكى از اصلى ترين عوامل حيات و پويايى مسجد و مطلوبيت آن دانست. مسجد ميتواند در مجامع دانشجويى و دانش آموزى و ساير مراكز انسانى انبوه، جايگاه امن و صفا براى جوانان بوده و پايگاه تقوا و فعاليت آنان باشد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1380/6/15)

جامعيت در نقش و كاركرد

علاوه بر ويژگيهاى فوق، مسجد تراز اسلامى مسجدى است كه به صورت جامع و گسترده در جامعه اسلامى فعال باشد؛ به گونه اى كه در راستاى كاركرد عبادى خود، از

ص: 614

اوصافى چون؛ خانه ى خدا و خانه ى مردم بودن، مكانى براى خلوت انس با خدا، كانون ذكر و معراج معنوى، برخوردار بوده و در راستاى كاركرد اجتماعى نيز به مكانى براى جلوت حشر با مردم است. در راستاى كاركردهاى علمى نيز مسجد با عناوين چون مركز علم و جهاد و تدبير امور دنيوى توصيف شده است. درعين حال اتصاف مسجد به پايگاه سياست، تصوير مسجد اسلامى تراز را كامل نموده است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1389/7/20)

بناى ساده و جذاب

در اين خصوص دو نكته مورد تأكيد قرار گرفته است:

سادگى بناى مساجد. مساجد بايد در عين برخوردارى از استحكام و نظافت و جذابيت اسلامى، از تزيينهاى مسرفانه مبرا باشند. در اين خصوص امام خمينى قدس سره با اشاره به اينكه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نيازى به مساجد اشرافى و مناره هاى تزييناتى ندارند (امام خمينى، صحيفه امام، 80/21) در پيامى كه براى احداث مصلاى بزرگ تهران صادر نمود بر سادگى بناى آن تأكيد كرد تا اين مصلى يادآور سادگى محل عبادت مسلمانان صدر اسلام باشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 188/21-189)

طهارت و پاكيزگى مساجد. در فقه اسلام بر پاك بودن مسجد تأكيد شده است؛ به گونه اى كه نجس نمودن آن حرام دانسته شده و در صورت نجس شدن پاك نمودن آن از نجاست واجب است، (امام خمينى، بى تا، 143) علاوه براين به پاكيزگى از ساير آلودگيهاى محيطى و توجه به ساير جلوه هاى ظاهرى مسجد نيز تأكيد شده است؛ لذا مسجد بايد همچون دلهاى جوانان، پاكيزه و پيراسته و لبريز از شور و انگيزه و نشاط باشد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1388/8/12) در اين راستا در هنگام عمران مساجد نيز پرداختن به آرايه هاى ظاهرى و معنوى آن وظيفه اى همگانى است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1389/7/20)

رونق و آبادانى

آبادانى و رونق مساجد و محافل دينى مورد تأكيد بوده و از جوانان و آحاد مؤمنين خواسته شده است تا مساجد را گرم و مجهز نگه دارند. (امام خمينى، صحيفه امام، 398/2، 451؛ ر. ك:

ص: 615

آيت الله خامنه اى، 1370/12/14) ازاين رو بر پخش اذان در مواقع نماز تأكيد شده است تا مسجدها در وقت نماز، سرشار و مالامالِ از انسانهاى ذاكر و ساجد و راكع گردد، اين امر نشانه حضور و حيات مسجد در جامعه است. (آيت الله خامنه اى، 1369/3/2؛ 1369/11/19؛ 1370/12/14)

بر پايه ضرورت وجود چنين ويژگيهايى در مسجد اسلامى، تأكيد شده است كه هيچ يك از آحاد جامعه نبايد نسبت به خطرى كه از كمبود مسجد يا ضعف و نارسايى مساجد؛ جامعه و جوانان و خانواده ها و نسلهاى آينده را تهديد ميكند، غافل گردد و خود را از بركات عظيمى كه مسجد تراز اسلامى به كشور و نظام و مردم هديه ميكند، محروم سازد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1389/7/20)

آسيبها و چالشهاى فراروى مسجد

اشاره

بروز آسيبها و وجود چالشهاى متعدد توانسته - در طول تاريخ - مانع از عملكرد مطلوب مسجد و رسيدن آن به موقعيت مطلوب خويش شود. بروز اين آسيبها و چالشها در برخى موارد به خود مسجد يا ناكارآمدى جامعه مسلمانان در بهره گيرى صحيح از آن باز ميگردد (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 391/12-394؛ آيت الله خامنه اى، 1370/12/14) و در برخى ديگر در اثر توطئه هايى است كه دشمنان داخلى و خارجى اسلام عليه اين پايگاه اسلامى انجام ميدهند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 275/13؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1368/4/20؛ 1369/3/16)

كمبود مساجد يا اسراف در نحوه ساخت مساجد

اولين چالش در امر مسجد كه از آن به عنوان يك خطر و تهديد براى جامعه، جوانان، خانواده ها و نسلهاى آينده ياد شده است، كمبود مسجد در جامعه مسلمانان است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1389/7/20) نبود بنا و ساختمان مسجد در ميان مسلمانان، جامعه را از تمامى دستاوردهاى مسجد محروم ميسازد؛ لذا احداث و بناى مسجد با استناد به قرآن مورد تأكيد قرار گرفته است. (آيت الله خامنه اى، 1368/4/28) تأكيد بر احداث و وجود مسجد در جامعه نميتواند بدين معنا باشد كه وجود مسجد به هر شكل مطلوب بوده و خطر و تهديد پيش گفته را رفع ميسازد. لذا در صورت وجود مساجد نيز ضعفها و نارسايى هايى به عنوان

ص: 616

آسيبهاى ديگر بيان شده است. (ر. ك: ادامه مقاله) از سوى ديگر، در گفتمان اسلام ناب احداث بناى مسجد به شكل مرتفع و همراه با تزيين صرف، كه به آن ظاهرى اشرافى ميدهد، بدون توجه به مسئله ايمان به خدا، روز جزا و جهاد فى سبيل الله يك آسيب جدى است و اسلام از اينگونه مساجد اشرافى بى نياز است. (امام خمينى، صحيفه امام، 24/19-25؛ 80/21)

ضعف و عدم بهره گيرى صحيح از مسجد

عدم برنامه ريزى صحيح. علاوه بر مسئله بناى مسجد و ظاهر آن، مهمترين آسيبها به مسئله فعاليتهاى آن باز ميگردد. در اين خصوص عدم برنامه ريزى صحيح، علت مبتلا شدن مسجد به افت كمى و كيفى در فعاليتهايش است كه فقدان برخى فعاليتها مانند برقرار نبودن نماز جماعت و عدم پخش اذان در اوقات نماز نمونه هايى از آن است. (آيت الله خامنه اى، 1370/12/14) همچنين انجام فعاليت بسيار اما بدون ضابطه، كارى ناروا و در مواردى همچون پخش صداهاى آزاردهنده از مسجد به ويژه در شب و هنگام آسايش مردم خلاف شرع ميباشد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1389/7/20) عدم برنامه ريزى صحيح براى مسجد، مسجد را بى تحرك ميسازد، كه اين امر انزواى اسلام را در پى خواهد داشت و (امام خمينى، صحيفه امام، 52/18-53) منجر به روى گردانى جامعه از مسجد خواهد شد.

بروز تفرقه و فرقه اى شدن. ماجراى مسجد «ضرار» در صدر اسلام كه بنيان آن بر ايجاد تفرقه ميان مسلمانان بود و تخريب آن به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله، حاكى از آن است كه بروز اين امر از كانون مسجد امرى مردود و غيرقابل قبول است. ازاين رو بر وحدت كلمه و حفظ صفوف مردم زير پرچم اسلام در مسجد، بسيار تأكيد شده (امام خمينى، صحيفه امام، 360/3؛ 361/8؛ 55/17) و از دولتمردان، وعاظ و علما خواسته شده است كه در منابر و مساجد مردم را به وحدت دعوت نمايند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 303/19) وقوع اختلاف و تفرقه و هر چه كه نشانه نبود وحدت باشد در مساجدى كه در آن فرق مختلف اسلامى حضور مى يابند، مانند مسجد النبى صلى الله عليه و آله و مسجدالحرام از اهميت بيشترى برخوردار است. ازاين رو حضور در اين مساجد در ايام حج و ساير مساجدى كه متعلق به فرقه اى از مسلمانان است نبايد تحت تأثير پاره اى اختلاف فتواهاى كوچك و كم اهميت قرار گرفته و موجب جدايى

ص: 617

صفوف برادران مسلمان گردد؛ بلكه بايد مظاهر وحدت و اتحاد مانند شركت در نماز جماعت آنها تقويت شود. (آيت الله خامنه اى، 1371/2/16)

بهره بردارى ابزارى از مسجد. با توجه به كاركردهاى متنوع مسجد و حضور اقشار مختلف در آن، كه آن را به پايگاهى عبادى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى تبديل نموده است، استفاده ابزارى و به عبارت ديگر سوءاستفاده از اين پايگاه يكى از آسيبهايى است كه مسجد را تهديد ميكند. نمونه اين بهره بردارى ابزارى و سوء از پايگاه هاى دينى، در خصوص كليسا مطرح شده و نسبت به وقوع آن در مساجد نيز هشدارهايى بيان شده است. (آيت الله خامنه اى، 1384/7/24) نمونه هاى مختلفى از بهره بردارى ابزارى از مساجد در تاريخ انقلاب وجود دارد. (ر. ك: همين مقاله، مسجد در خدمت استعمار)

عدم جذابيت. مسجد به عنوان پايگاهى اجتماعى بايد محيطى براى حضور اقشار مختلف جامعه بوده و با توجه به تأكيد بر حضور جوانان، بايد محيطى جذاب و دلنشين براى اين قشر خاص از جامعه باشد. عدم حضور جوانان در مساجد و اختصاص يافتن آن به حضور كهنسالان وضعيت اسف بارى بود كه مساجد كشورهاى اسلامى پيش از انقلاب اسلامى ايران گرفتار آن بودند؛ اما به بركت انقلاب اسلامى اين وضعيت تغيير كرده و حضور جوانان در مساجد شكل جدى ترى به خود گرفت. (آيت الله خامنه اى، 1369/4/6) مساجد همانند ساير پايگاه هاى اجتماعى و اقتصادى در هر جامعه، براى تحقق كاركردهاى خويش به نشاط و شور جوانان نياز جدى دارند. ازاين رو عدم حضور جوانان موجب ركود در مساجد و وارد آمدن صدمات بسيار به جامعه خواهد بود. مسجد ميتواند در دانشگاه ها و ساير مراكز، جايگاهى امن و باصفا بوده و امام جماعت غمگسار، راهنما و همدل نمازگزاران باشد و مسجد به محيطى جذاب براى تجمع دانشجويان و دانش آموزان تبديل شود. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1380/6/15) امامان جماعت و هيئت هاى امنا و خادمان، بايد مساجد را همچون دلهاى جوان، پاكيزه و پيراسته و لبريز از شور، انگيزه و نشاط نمايند؛ به گونه اى كه مشكات نماز در آن بدرخشد و انس و صفا از آن ساطع شود (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1388/8/12) و زمزمه هاى محبت متوليان، مديران و امناى مساجد دلهاى پاك جوانان را مجذوب و مشتاق سازد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1389/7/20) ازاين رو بايستى براى جذب جوانها جايگاه

ص: 618

خاصى در برنامه ريزى ها در نظر گرفت و با تكيه بر گرايش جوانها به معنويت كه يكى از رازهاى بزرگ الهى است، فضاى انس با معنويت و عرفان واقعى را در محيط مسجد فراهم كرد. (آيت الله خامنه اى، 1395/5/31)

انحراف در مسير كارآمدى مسجد

از بين بردن محتواى مسجد. امام خمينى قدس سره در خصوص تلاش براى از بين بردن محتواى مسجد (امام خمينى، صحيفه امام، 99/11-100) به عمق تاريخى اين مسئله اشاره نموده و با بيان نمونه اى مشخص آورده اند كه مساجد و نماز جمعه ها بعد از صدر اسلام توسط اشخاصى منحرف به تدريج محتوايش را از دست داد و به صورتى مبتذل درآمد (امام خمينى، صحيفه امام، 447/4؛ 37/17) كه پس از آن خطبه هاى نماز جمعه فاقد محتوا گرديد. (امام خمينى، صحيفه امام، 205/17) استمرار اين دشمنى و توطئه تا به امروز نيز ادامه داشته است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/4/14)

انحصار در كاركرد عبادى. علاوه بر بى محتوا ساختن مساجد در طول تاريخ، تحولات صد سال اخير نيز كه پيدايش و ترويج اسلام آمريكايى از مهمترين مؤلفه هاى آن بوده، موجب شكل گيرى اسلام ستيزى نوين گرديده و در راستاى آن تلاشهاى بسيارى براى محدود ساختن مسجد در برخى كاركردها و سلب برخى از مهمترين كاركردهاى اجتماعى و سياسى مساجد گرديده است. گفتمان انقلاب اسلامى با تبيين ماهيت اسلام آمريكايى و تلاش آن براى سكولار نمودن جامعه مسلمانان، آن را وسيله اى براى جدا كردن بخش عظيمى از احكام اجتماعى و سياسى اسلام از مجموعه ى دين و منحصر كردن دين به مسجد معرفى نموده است؛ به گونه اى كه مسجد صرفاً به عنوان گوشه اى براى جدا شدن از زندگى و جدا كردن دنيا از آخرت خواهد بود، نه به عنوان پايگاهى براى رتق و فتق امور مسلمين چنان كه در صدر اسلام بوده است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 263/11؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/4/14) در دوران طاغوت، تلاش براى جدايى دين از امور زندگى و به ويژه سياست و منحصر نمودن مسجد به كاركرد عبادى بوده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 482/2-483؛ 439/8)

مسجد در خدمت استعمار. در انديشه انقلاب مسجد سدى بزرگ در برابر استعمار بوده

ص: 619

و همواره استعمارگران نقشه هايى داشته اند كه اين سد بزرگِ مخالف با ظلم و استبداد را به جايگاهى كه در خدمت ظالمان و مستبدان است، مبدل سازند. در اين راستا مساجد، تكايا، مدارس و ديگر مراكز اسلامى و شئون روحانيت را تحت نظارت سازمانهاى ضداسلامى آن زمان قرار داده تا علما، وعاظ و ائمه جماعت را مجرى اغراض نامشروع دستگاه جبار و عمال كثيف استعمار قرار دهند و يا به كناره گيرى و انزوا و تسليم سنگرهاى اسلام به مخالفين و عمال اجانب وادار سازند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 482/2؛ 439/8) علاوه بر، اين وضع اسفبار ايران در رژيم طاغوت كه با طرح هايى با عنوان سپاه دين، يا نهادهايى همچون سازمان اوقاف و يا ساير عناوين فريبنده، قصد داشتند به يكباره اسلام را ريشه كن كنند، مى خواستند با استفاده از خود مساجد، ملت اسلام را بيش از پيش به ذلت و اسارت بكشانند. در اين راستا مسجد و محراب پيامبر اسلام را به بنگاه تبليغاتى دربار ضد اسلامى خود درآورده بودند، و براى اجراى اين نقشه هاى شوم، به كمك و مساعدت روحانى نماهاى خودفروخته و سرسپرده روى آوردند، تا با همكارى آنان مساجد و ديگر محافل اسلامى را قبضه نمايند، مراسم مذهبى را تحت نظارت و مراقبت خود درآورده و حوزه هاى علميه را به تصرف خود درآورند. (امام خمينى، صحيفه امام، 488/2-489)

استفاده از مسجد براى ايجاد تفرقه. مهمترين هدف مساجدى كه در خدمت استعمار قرار گرفته و به ابزارى براى تحقق اهداف آنان تبديل شده اند، برهم زدن وحدت مسلمانان است. (آيت الله خامنه اى، 1369/3/16) با توجه به جايگاهى كه مسجد به عنوان پايگاه اجتماع مسلمانان و كارگزاران نظام اسلامى دارد، مساجد محلى براى حفظ وحدت ملى و تمركز بر اولويتها است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 376/8) لذا پيدايش تفرقه در آن به ويژه در صفوف نماز جماعت، امرى براى شكستن مسجد بوده و از هر اقدامى در اين جهت به «قرآن بر نيزه كردن» تعبير نموده اند. (امام خمينى، صحيفه امام، 391/12-392) در گفتمان اسلام ناب اينگونه مساجد را مسجد ضرار دانسته و دعوت آنها را دعوت فاسد معرفى نموده اند كه اگر قابل اصلاح نباشند، بايد تعطيل و حتى تخريب شوند. (امام خمينى، صحيفه امام، 34/4)

نتيجه آسيبهاى ياد شده و توطئه هاى بلندمدت و تدريجى دشمنان در خصوص مساجد، خلوت شدن مساجد و در نهايت روى گردانى مسلمانان از آن خواهد بود. (امام

ص: 620

خمينى، صحيفه امام، 15/13-16، 19، 365) اين در حالى است كه در انديشه اسلام ناب رونق و آبادانى مساجد و اهميت گرم و پرشور بودن آن ضرورت دارد و مساجد نبايد خلوت گردد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 391/12-392) اقبال به مساجد يكى از عوامل قدرت است و اقامه نماز در آن در روزهاى جمعه و غير جمعه عاملى براى شكل گيرى مسجد به عنوان ستادى قوى براى اسلام ميباشد؛ به گونه اى كه با قدرت يافتن اين ستاد ديگر ترس از تسليحات ابرقدرتها معنا نخواهد داشت و بلكه از روزى بايد ترسيد كه ملت به مساجد و اسلام پشت نمايند. (امام خمينى، صحيفه امام، 20/13-21)

انحراف از كاركردهاى مسجد. مهمترين چالش پيش روى مسجد را ميتوان توطئه هاى دشمنان اسلام دانست كه با تكيه بر ضعف و ناكارآمدى جامعه مسلمانان در اداره صحيح مسجد، به دنبال سلب كاركردهاى مسجد و عدم شكل گيرى مسجد تراز اسلامى هستند تا جامعه اسلامى را از اين پايگاه و سنگر مستحكم محروم سازند. در انديشه انقلاب، مسجد و منبر محل فعاليتهاى سياسى، اخلاقى و اجتماعى است، ازاين رو با اشاره به تلاش دشمن در جهت سلب اين كاركردها، آمده است كه غرب در پى تغيير وضعيت مسجد و منبر و حتى دانشگاه ها به شكلى است كه بى ثمر باشند. (امام خمينى، صحيفه امام، 184/8-185)

راهبردها و راهكارهاى رونق و تقويت مسجد

راهبردها

بر پايه جايگاهى كه مسجد در اسلام و جامعه اسلامى دارد، حفظ آن از جمله امورى است كه پيشرفت و بقاء اسلام وابسته به آن بوده و لذا تكليفى الهى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 20/13-21) در اين خصوص راهبردهايى وجود دارد كه عبارت اند از:

ارتقاى جايگاه مسجد در سياست گذاريهاى كلان فرهنگى. همكارى مسئولين و عالمان دينى در رونق و كارآيى و شكوفايى مساجد بسيار قابل توجه است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/7/17) مساجد بايد لبريز از شور و انگيزه و نشاط گردند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1388/8/12) لازم است براى حضور مردم و به خصوص جوانان در مساجد برنامه ريزى شود تا مردم از بركات عظيم مسجد تراز اسلامى، محروم نمانند. (آيت الله خامنه اى، 1369/4/6؛ همو، مكتوبات، 1389/7/20) همچنين

ص: 621

لازم است رسيدگى به مسائل مختلف مسلمانان، مجالس مذهبى و عبادات در مساجد، با تنوع بيشتر و پررنگ تر صورت پذيرد و اين اهداف در طرح كلان ارتقاى جايگاه مسجد در سياست گذاريهاى كلان فرهنگى مد نظر مسئولان قرار گيرد.

توجه نظام آموزشى و تربيتى حوزه علميه براى تربيت امام جماعت و نيروهاى ديگر براى مساجد. بر حوزه هاى علميه لازم است كه در مديريت و برنامه ريزى براى تربيت روحانيون متعهد، متخلق و متخصص به اين امر توجه نموده و توسعه هاى كمى و كيفى لازم را به وجود آورد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1384/2/11)

راهكارها

براى تحقق راهبردهاى ياد شده راهكارهايى وجود دارد كه اين راهكارها بايد از سوى عموم مردم، امام جماعت، اداره كنندگان مسجد و كارگزاران و مسئولان جامعه عملياتى گردد:

نقش كارگزاران و مسئولان حكومتى. الف) اقدام يا حمايت در ساخت مسجد. اهتمام به امور مساجد از ساخت وساز تا فعال سازى و رونق آن، بدون شك علاوه بر مردم بر عهده حكومت نيز قرار دارد؛ زيرا در صورت ناتوانى يا تعلل مردم در عمل به تكليف خود در امر مسجد، شارع مقدس راضى به ترك اين امور نبوده و حكومت بايد مستقلاً نسبت به اين امور اقدام نمايد. (جمعى از نويسندگان، 1391، 81/2) از آنجا كه دسترسى آسان به مسجد نياز ضرورى مؤمنان، جوانان و نوجوانان عنوان شده، (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1389/7/20) بر وجود و تقويت مساجد در مدارس و دانشگاه ها به عنوان جايگاه امن و صفا تأكيد شده است (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1380/6/15) و خطاب رهبران انقلاب به مسئولين براى حفظ مسجد و عمارت آن (امام خمينى، صحيفه امام، 60/8؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1368/4/28) و تأكيد بر اينكه لازم است همه كارهاى مهندسى بزرگ يك پيوست ساخت مسجد داشته باشند، (آيت الله خامنه اى، 1387/8/29؛ همو، مكتوبات، 1371/6/16) به تكاليف حكومت و مسئولان در امر احداث مسجد و دسترسى آسان به آن دلالت دارد.

ب) توجه و رسيدگى به امور مساجد. علاوه بر مسئله ساخت وساز در بعد فيزيكى، در

ص: 622

بعد محتوايى نيز حفظ قداست مساجد و تقويت هماهنگ جنبه هاى معنوى، انقلابى، تعليمى و تبليغى آن، به همراه سلامت و امنيت محيط آن و دور ماندن مساجد از منازعات و مناقشات داخلى قومى و قبيله اى، اقتضاى آن را داشت كه حكومت نسبت به تدبير اين امور قيام نمايد. لذا با حكم به تأسيس مركز رسيدگى به امور مساجد، تلاش شده است تا با كمك و حمايت از برنامه هاى اسلامى در مساجد و يا نصب امام جماعت و ديگر مسئولين مربوط به مساجد در موارد مورد نياز، به رونق، كارايى و شكوفايى هرچه بيشتر اين پايگاه هاى انقلاب و اسلام كمك گردد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1389/7/20) همچنين نسبت به همراهى و همكارى ساير نهادهاى حاضر در مسجد همچون نيروى مقاومت بسيج با متوليان مسجد براى ايجاد جاذبه براى بچه ها، جوانها و ساير اقشار مردم در محله ها تأكيد شده است. (آيت الله خامنه اى، 1371/8/27) دامنه نقش مسئولان و كارگزاران حكومت اسلامى در خصوص مسجد شامل اهتمام و توجه تك تك ايشان به حضور و گردهم آمدن در مساجد نيز هست. (امام خمينى، صحيفه امام، 417/4؛ 88/9-89)

نقش حوزه علميه. انقلاب اسلامى ايران نقطه آغاز رونق و شكوفايى مساجد پس از صدها سال دورى از جايگاه و نقش اصلى آن بود، اين امر كه به وسيله بسيج مردم در مساجد صورت پذيرفت بيشتر توسط روحانيونى بود كه مردم به آنها اعتقاد داشتند. (امام خمينى، صحيفه امام، 460/11-461) ازاين رو استمرار اعتقاد مردم به روحانيون و حوزه هاى علميه و نيز استمرار بسيج ملت توسط روحانيون در مساجد ميتواند دوران رونق و شكوفايى مساجد را استمرار بخشد. لذا در بينش انقلاب اسلامى از روحانيون، به دژى محكم تعبير شده كه مردم نبايد آن را از دست بدهند. (امام خمينى، صحيفه امام، 460/11) در مقابل، حوزه هاى علميه نيز بايد همواره قادر به ايفاى چنين نقشى در خصوص مساجد باشند. مهمترين نارسايى حوزه هاى علميه در اين خصوص به عدم گسترش كمى متناسب با نيازها باز ميگردد، به طورى كه امروزه بسيارى از مساجد فاقد روحانى براى اقامه فريضه نماز جماعت و به تبع آن پيگيرى ساير كاركردهاى مسجد هستند. (آيت الله خامنه اى، 1374/9/13) امروزه حوزه هاى علميه وظيفه ى هدايت قشرهاى گوناگون را در سطوح مختلف بر عهده دارند و در اين جهت على رغم لزوم بهره گيرى از وسايل تبليغى گوناگون، همواره تبليغ سنتى به ويژه سخنرانى و منبر، بى بديل

ص: 623

دانسته شده است. (آيت الله خامنه اى، 1384/2/11) علاوه بر اين روحانيون شيعه برخلاف ساير اديان مانند روحانيون مسيحى وابسته به تشكيلات دولتى نبوده و در ارتباط با مردم هستند و در شئون روحانى به مردم خدمت ميكنند و در اين جهت نيز از پشتوانه هاى مردمى برخوردارند. (آيت الله خامنه اى، 1385/8/17) لذا مسجد به عنوان تنها پايگاه مستقل، اصيل و اسلامى ميتواند بهترين محل براى حفظ پيوندهاى ميان مردم و حوزه هاى علميه باشد. بنابراين حفظ نقش بى بديل روحانيت در تداوم ارتباط با مردم در مساجد و برپايى جلسه هاى مذهبى، و رُودَررُو با مردم نشستن و با آنها سخن گفتن يك وظيفه است. (آيت الله خامنه اى، 1385/8/17) به تبع اين نقش و وظيفه اى كه بر عهده روحانيت در اين خصوص نهاده شده، بر حوزه هاى علميه لازم است كه در مديريت و برنامه ريزى براى تربيت روحانيون متعهد، متخلق و متخصص به اين امر توجه نموده و توسعه هاى كمى و كيفى لازم را ايجاد نمايند.

نقش امام جماعت. برنامه ريزى و مديريت صحيح نيازمند مديريت و تلاش بسيارى است كه روحانى دانا، مسئوليت پذير و پرهيزكار، محور اين منظومه تلاش مقدس است. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1389/7/20) لذا تلاش براى تأمين امام جماعت براى مساجد و توجه به سنت پيش نمازى مورد تأكيد قرار گرفته است. (آيت الله خامنه اى، 1384/2/11؛ 1369/8/7) با اين بيان و همچنين ضرورت تحول بخشيدن و پيشرفت دادن به مساجد با برنامه ريزى مناسب، (آيت الله خامنه اى، 1370/12/14) روحانى مسجد ميتواند با فعال ساختن مسجد در چهارچوب كاركردهاى متنوع موجبات رونق و تقويت جايگاه آن را فراهم نمايد. اين امر موجب تقويت و افزايش قدرت اسلام در نزد مردم و عامل آبادانى مساجد و رواج منابر ميباشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 478/9-479)

نقش مردم. مهمترين نقش مردم در اين جهت بر اهتمام خانواده ها و همه مردم به ويژه جوانها به نماز و مسجد است (آيت الله خامنه اى، 1370/10/13) و حضور مردم در نمازهاى جماعت مساجد، عامل رونق و تقويت آن ميباشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 407/1-408؛ 129/6؛ 361/8؛ 238/9؛ 393/12-394؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1371/6/16) توصيه و تذكر به حضور هر چه بيشتر مردم جهت اقامه ى فرايض دينى و شعائر مذهبى در مساجد (امام خمينى، صحيفه امام، 313/1) و تأكيد بر اجتماع در مساجد در هر فرصت و براى هر حادثه و دفاع از قرآن و عدالت، بخشهايى از توصيه هايى

ص: 624

است كه در اين خصوص صورت گرفته است. (امام خمينى، صحيفه امام، 455/3) اهميت اين امر چنان است كه در مواردى آباد ساختن مساجد در گرو آن خواهد بود. (امام خمينى، صحيفه امام، 500/12-501) امر به تحكيم و حفظ مسجد همراه با امر به پرجمعيت ساختن آن (امام خمينى، صحيفه امام، 19/13-21) نيز ميتواند اشاره روشنى به وجود رابطه ميان حضور جمعيت در مسجد و حفظ و تحكيم آن باشد. در اين راستا به حضور قشر جوان جامعه و همچنين حضور در وقت نماز تأكيد شده است كه اين ميتواند نشانه كارآمدى بيشتر حضور و اجتماع جوانان در وقتهاى نماز در تحكيم و آبادانى مساجد باشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 325/13-326؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1369/3/2؛ 1370/10/13)

نقش اداره كنندگان مساجد. الف) برنامه ريزى و اجراى صحيح. امور مربوط به مسجد همچون ساخت وساز، توليت، مديريت، امامت مسجد و به طور خاص اعلام اذان و مانند آن از امورى است كه شارع مقدس راضى به ترك آن نيست و لذا بر مؤمنين لازم است نسبت به اداى آن اقدام نمايند. (جمعى از نويسندگان، 1391، 81/2) ازاين رو عوامل مختلفى در اداره مساجد سهيم بوده و داراى نقش هستند. هيئت امنا، خادم مسجد، امام جماعت، كانونهاى فرهنگى و مانند آن امروزه متوليان برنامه ريزى و اجراى فعاليت در مساجد بوده و بالطبع بخش قابل توجهى از عمل به تكليف حفظ، تحكيم و رونق مساجد به عملكرد ايشان باز ميگردد.

در اين راستا در گفتمان انقلاب مهمترين توصيه به اين عوامل، بازگرداندن مسجد به حال مساجد صدر اسلام است؛ به گونه اى كه تمام امور مهم مسلمانان، در مساجد و با ابزار مسجد منتشر و پيگيرى شود. (امام خمينى، صحيفه امام، 40/17-41) همچنين جهت تبديل شدن مساجد به محل حل و عقد امور، عملكرد خوب مسجديها ضرورى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 233/17)

ب) رسيدگى به امور خدماتى و تسهيلاتى مساجد. به لحاظ ظاهرى، تنظيف، تطهير، پاكسازى، غبارروبى و عطرافشانى مساجد كارهايى شايسته است. (آيت الله خامنه اى، 1375/10/19؛ همو، مكتوبات، 1375/6/31) همچنين پخش اذان در اوقات نماز از مساجد و بلندگوها عامل جلاى دلهاى افسرده و موجب برگزارى نماز جماعت است، (آيت الله خامنه اى، 1369/3/2؛

ص: 625

1370/12/14؛ 1387/8/29) كه حيات، رونق و آبادانى مسجد را در پى خواهد داشت. ازاين رو بر فعال سازى مساجد عمده در شهرها تأكيد شده است. (آيت الله خامنه اى، 1369/10/11)

ج) پرهيز از تفرقه و اختلاف. بروز تفرقه در مساجد امرى مردود و غيرقابل قبول است. ازاين رو بر وحدت كلمه و حفظ صفوف مردم زير پرچم اسلام در مسجد، بسيار تأكيد شده است. (ر. ك: همين مقاله، آسيبها و چالشهاى فراروى مسجد)

نقش مسجد در پيروزى و تداوم انقلاب اسلامى

اشاره

مسجد در طول تاريخ منشأ آثار بزرگ و نهضتها و حركتهاى اسلامى بزرگ بوده است. (آيت الله خامنه اى، 1375/10/19) مطالعه تاريخ معاصر ايران و ساير كشورهاى اسلامى نيز نشان ميدهد كه مساجد به عنوان مركز و پايگاه دينى و فرهنگى، نقش بسيارى در ايجاد هسته هاى اوليه نهضتها و جهت دهى به حركتها و جريانات مردمى داشته اند. (ر. ك: شريف پور، 1383، 83-106؛ ولايتى، بى تا، 28-44) وقوع نهضتهاى بزرگ و فراگير مردمى در برخى كشورهاى اسلامى همچون جنبش «اخوان المسلمين» در مصر و همچنين جريان انقلاب الجزاير، هر دو به عنوان نمونه هايى از شكل گيرى نهضتهاى مردمى هستند كه از مساجد آغاز شده اند. (آيت الله خامنه اى، 1375/10/19؛ 1377/12/15؛ شريف پور، 1383، 83) علت اين امر جايگاه مسجد در اسلام است به طورى كه اسلام با استفاده از سنگر مسجد و اجتماع در آن، امور اسلام را به پيش ميبَرد. (امام خمينى، صحيفه امام، 55/17)

مسجد در اسلام هميشه مركز جنبشها و حركتهاى اسلامى بوده است؛ پيوسته تبليغات اسلامى از مسجد شروع ميشد و حركت قواى اسلامى براى سركوبى كفار از مسجد بوده است. مسجد در صدر اسلام مركز حركات و مركز جنبشها بوده است، لذا علما و اهل مسجد بايد از سنت نبوى پيروى كنند و مساجد را پايگاهى براى تبليغ اسلام و قطع ايادى شرك و كفر و تأييد مستضعفين در مقابل مستكبرين قرار دهند. (امام خمينى، صحيفه امام، 65/7)

مسجد در نهضتهاى مردمى پايگاهى مهم و تأثيرگذار بوده و نخستين حركتهاى مردمى در مبارزه با استبداد و بيان اعتراضها در دوران سلاطين قاجار كه بعدها به نهضت مشروطه در ايران انجاميد با اجتماع در مساجد همراه بوده است. (ولايتى، بى تا، 28-30) اين امر پس از

ص: 626

شهادت آيت الله شيخ فضل الله نورى و ترور آيت الله بهبهانى، در دوران مشروطه دوم استمرار يافت (ولايتى، بى تا، 44) اما در دوران پهلوى اول و پس از تصويب قانون اجبارى متحدالشكل كردن لباس در ايران در دى ماه 1307 ه. ش و به دنبال آن، فرمان اجبارى كشف حجاب، شكل تازه اى به خود گرفت و در نهايت به حضور و اجتماع مردم معترض در مسجد گوهرشاد مشهد انجاميد. در پى اين اجتماع به دستور مستقيم رضا شاه، مأموران، مسجد را به محاصره در آورده، درب مسجد را شكستند و وارد صحن شدند، و آنجا را به گلوله بستند. (دوانى، بى تا، 161/2؛ ر. ك: كوهستانى نژاد، 1375، 139-171) بر پايه ايفاى نقش مؤثر مسجد در اين نهضتها، مسجد، هم در دوره مشروطيت و هم دوران پس از آن به خصوص در نهضت ملى شدن صنعت نفت، عامل پيروزى بوده است. (آيت الله خامنه اى، 1375/10/19)

نقش مسجد در شكل گيرى و پيروزى انقلاب

پس از اين دوران و در جريان انقلاب اسلامى ايران نيز، مساجد به عنوان يكى از عوامل مؤثر و مهم در ايجاد و شكل گيرى نهضت اسلامى و زمينه ساز گسترش، تعميق و تثبيت اين جريانات و تحولات انسانى بوده و در شكل دهى مبارزه عليه ظلم و استبداد نظام شاهنشاهى بسيار كارآمد بوده اند. (شريف پور، 1383، 83) فرياد بلند و روشنگرى تاريخى امام خمينى قدس سره بر عليه ظلم و فساد رژيم شاهنشاهى و حاميان استكبارى آن در مسجد اعظم قم و در مدرسه فيضيه در سالهاى 1340 و 1341 (امام خمينى، صحيفه امام، 87/1، 91-93) شروع نهضت عظيم انقلاب بود، ازاين رو نقطه آغاز اين نهضت بزرگ و عامل پيش برنده آن مسجد بوده (امام خمينى، صحيفه امام، 60/8؛ 238/9) و شروع انقلاب اسلامى ايران نيز از مساجد بوده (مطهرى، مجموعه آثار، 363/24؛ آيت الله خامنه اى، 1370/12/14) كه ناشى از اقبال مردم به مساجد است. (آيت الله خامنه اى، 1375/10/19)

در پى اين اقبال، مسجد به محلى براى روشنگرى نسبت به توطئه هاى رژيم طاغوت عليه ملت تبديل شد (امام خمينى، صحيفه امام، 485/2) و روش سرسختانه اى كه امام خمينى در مخالفت با شاه تعقيب ميكرد به علماى مخالف در داخل ايران روحيه شجاعت مى بخشيد. لذا بيشتر سخنرانى هايى كه عمدتاً در مساجد برگزار ميشد به طور روزافزونى

ص: 627

رنگ مخالفت و خصومت با شاه به خود گرفت (كدى، 1375، 412-413) و همچنين با سوق دادن مردم و علما به سمت مسجد و حضور و روشنگرى در آن از وقوع انحراف در نهضت پيشگيرى و در عمل، نهضت هدايت گرديد. (امام خمينى، صحيفه امام، 129/6؛ آيت الله خامنه اى، 1375/10/19) بر اين اساس مساجد عامل برانگيختن مردم به قيام بوده و اين امر زمينه ساز شكل گيرى توطئه هاى رژيم و دشمنان ملت عليه مسجد شد. (امام خمينى، صحيفه امام، 19/13) ازاين رو دشمنان از مساجد صدمه ديده و از آن خوف داشتند. (امام خمينى، صحيفه امام، 391/12-392؛ 361/13-362) در دوران انقلاب در حوزه سياسى، مسجد محل تشكيل تشكلهاى مخفى جهت مبارزه با رژيم شاه و محلى براى ايجاد ارتباطات چهره به چهره ميان مردم با دست اندركاران سياست گذاريهاى پنهانى انقلاب بوده است، در حوزه تبليغى نيز تكثير نوارهاى سخنرانى امام و شخصيتها ميان مردم، توزيع اعلاميه ها و تهييج و تحريك مردم به وسيله سخنرانى ها و خطابه هاى مؤثر، در مسجد صورت ميگرفت. همچنين در حوزه آموزش، مسجد محل تشكيل كلاسهاى مختلف به صورت پنهان و آشكار جهت ارتقاى سطح آگاهى هاى اجتماعى و سياسى مردم بوده است. (شريف پور، 1383، 66) بر اين اساس پيروزى انقلاب اسلامى ايران را از جانب مساجد و آن را معجزه اى از مسجد دانسته اند. (امام خمينى، صحيفه امام، 15/13-16، 19)

نقش مسجد در تداوم انقلاب

على رغم نقش بسيار قابل توجه مساجد در شكل گيرى و پيروزى نهضتهاى اسلامى در دنيا، شكست انقلابهايى همچون انقلاب الجزاير كه از مسجد و با تكيه بر آن به پيروزى رسيده بود، به خاطر فاصله گرفتن از مساجد، دين و ايمان در ادامه كار بوده است. (آيت الله خامنه اى، 1375/10/19) اين حقيقت به روشنى گوياى نقش مساجد در تداوم انقلابها از جمله انقلاب اسلامى ايران است. در انقلاب اسلامى ايران نيز مسجد پيش برنده و زنده نگه دارنده نهضت است. (امام خمينى، صحيفه امام، 238/9) در بيانى ديگر توجه به مساجد و رونق و آبادانى آن به حركت انقلاب بركت داده و آن را حفظ خواهد نمود. (آيت الله خامنه اى، 1369/11/19) ازاين رو مساجد از همان روزهاى آغازين انقلاب پايگاهى براى مقابله با تهديدهاى دشمنان به

ص: 628

شمار آمده و فعاليتهاى مؤثرى در حفظ امنيت و مديريت نابسامانى ها داشته است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 131/6) از ابتكارات مهم رهبر كبير انقلاب در همان روزهاى اول انقلاب و حتى پيش از اعلام پيروزى انقلاب، اين بود كه مسجد را مركز تشكل و رسيدگى به امور قرار داد؛ چرا كه در آن زمان با توجه به نابسامانى هاى به وجود آمده، وجود يك مركز تشكل و هسته مركزى، امرى كاملاً ضرورى بود. با محور قراردادن مسجد يك سازمان دهى عظيم مسجدى با عنوان كميته هاى انقلاب اسلامى شكل گرفت كه مدتها همه كارهاى انقلاب و كشور به وسيله آن انجام ميگرفت. (آيت الله خامنه اى، 1395/5/31) علاوه براين برخى از فعاليتها همچون ارائه شناخت و جهان بينى دينى و اسلامى به مردم و ارتقاى آگاهى هاى سياسى و اجتماعى آنان كه از دوران انقلاب آغاز شده بود، امتداد يافت و برخى ديگر از فعاليتها همچون ايجاد ارتباطات اجتماعى ميان افراد جامعه، ايجاد و ارتقاى سطح همبستگى و تعاون ميان مردم، تشكيل نهاد تعيين شايستگى مكتبى و تخصصى جهت گزينش افراد برجسته و كارا براى انجام امور سياسى - اجتماعى كشور و مشاركت در مديريت، نظارت و سازمان دهى نيروهاى داوطلب و نظارت بر تأمين تداركات نظامى براى آنان قوت بيشترى يافت. (شريف پور، 1383، 66) همچنين مسجد در تمام دوران قبل و پس از پيروزى انقلاب محلى براى حمايت و پشتيبانى روحى، عاطفى و حتى اقتصادى از خانواده هايى بود كه از رژيم ستم شاهى در قبل از انقلاب و ساير دشمنان پس از پيروزى انقلاب دچار آسيب شده بودند. (شريف پور، 1383، 66)

در گفتمان انقلاب با تأكيد بسيار بر صدماتى كه بر دشمن از ناحيه مسجد وارد شده، به توطئه هاى دشمنان در ايجاد انحراف در مساجد اشاره شده و سعى آنها براى خلوت نمودن مساجد گوشزد شده است. (امام خمينى، صحيفه امام، 361/13-362، 365) تأكيدات بسيار اين گفتمان بر نقش روحانيون در مساجد در جهتهاى مختلف همچون؛ برقرارى ارتباط و انس با مردم، انتشار امور مهم در دنيا، تقويت منبر و محراب، گوشزد كردن كارهايى كه انقلاب براى ملت انجام داده، آگاه سازى مردم از مسائل انقلاب و همچنين روشنگرى نسبت به توطئه هاى دشمنان، كه پيش تر عنوان گرديد، ميتواند حاكى از نقش مهم و تأثيرگذار مسجد در حفظ و تداوم انقلاب باشد. (ر. ك: همين مقاله، نقشها، ويژگيها و رسالتهاى امام جماعت) تأكيد بر مسئله

ص: 629

استقامت و اينكه مسجد پايگاه استقامت است، (امام خمينى، صحيفه امام، 478/9-479) همراه با تأكيد بر مسئله تقويت مساجد و بيان اين نكته كه اگر مساجد به عنوان مركز ستاد اسلام قوى باشد ديگر ترس از سلاح هاى آمريكا و شوروى معنا ندارد، (امام خمينى، صحيفه امام، 20/13-21) نشانه قدرت بازدارنگى و تأثير مساجد در مقابله با تهديدات سخت است.

از برجسته ترين نمونه هاى كاركرد مسجد در حفظ و تداوم انقلاب اسلامى نقش مساجد در سالهاى دفاع مقدس بوده است. (شريف پور، 1383، 83؛ ر. ك: همين مقاله، كاركرد نظامى) به علاوه امروزه مساجد در صورت عملكرد صحيحِ مبتنى بر ويژگيهاى مسجد تراز اسلامى و همچنين دورى از آسيبهايى كه پيش تر بيان شد ميتوانند علاوه بر حفظ و تداوم انقلاب، زمينه هاى شكوفايى را نيز در عرصه هاى متعدد فرهنگى، علمى، سياسى و اجتماعى فراهم نمايند.

مقايسه ى نگرش انقلاب اسلامى به مسجد با نگرشهاى رايج در جوامع اسلامى

اشاره

عموم مسلمانان در خصوص مسجد و اهميت آن به عنوان خانه ى خدا و وجوب حفظ حرمت و تعظيم آن به عنوان يكى از محكمات قرآن توافق دارند. (ر. ك: كمالى، 1381، 173-174) مهمترين تفاوت و اختلاف نظر در ديدگاه ها به كاركرد سياسى و اجتماعى مسجد باز ميگردد. در مورد كاركرد تعليمى و فرهنگى مسجد هم، همه ى فرق اسلامى پيشينه ى يكسانى دارند. علاوه بر گزارش بهره گيرى امامان شيعيان (ر. ك: ابن سعد، بى تا، 215/5-217؛ طبرسى، 1404، 80/1؛ مطهرى، مجموعه آثار، 396/24) در خصوص پيشوايان اربعه ى اهل سنت نيز گفته شده كه در مسجد به تعليم و تدريس مى پرداختند و پس از آنان نيز اين سنت كه مبدع آن شخص پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بود تداوم يافت و بسيارى از فقيهان اهل سنت در مساجد به آموزش مشغول بودند. (ر. ك: كمالى، 1381، 172) بنابراين در حوزه كاركرد، برخى نگرش سكولار به مسجد داشته و كاركرد آن را حداقلى دانسته و آن را فقط محل عبادت و ذكر يا نهايتاً تعليم ميدانند، در مقابل اين نظر، ديدگاه انقلاب اسلامى است كه نگرش اجتماعى و انقلابى به مسجد داشته و مسجد را محل وحدت و استحكام و انسجام امت اسلامى و رسيدگى به مسائل سياسى و فرهنگى و... ميداند. البته در ميان مسلمانان طيفى از روشنفكران غرب گرا و يا مستبدين وجود دارند كه اساساً مسجد را قبول نداشته و يا درصدد ريشه كن كردن آن

ص: 630

هستند، كه اين دسته، از اين بحث خارجند. در حوزه احكام و آداب هم تفاوتهايى بين ديدگاه انقلاب اسلامى و وهابيت و سلفى هاى افراطى وجود دارد:

مقايسه در حوزه كاركرد

نگرش سكولار به مسجد (انحصار كاركرد مسجد در امور عبادى). نگرش سكولار به مسجد كه مسجد فقط محل عبادت و ذكر و دعا باشد پيشينه اى طولانى دارد و در ميان همه ى فرقه هاى مسلمان ديده شده و اختصاص به فرقه ى خاصى از مسلمين ندارد؛ جز آنكه حاكمان اهل سنت را به طوركلى مشوق سلب كردن نقشهاى غير عبادى مسجد دانسته اند. (ر. ك: كمالى، 1381، 172) سلطه حكومتهاى سكولار در بيشتر جوامع اسلامى بر مساجد موجب انحصار كاركردهاى مساجد در امور عبادى و تعليمى شده و ميان مساجد با ساير كاركردهاى آن فاصله انداخت، اما گفتمان انقلاب اسلامى با روشنگرى نسبت به تبليغات گسترده دشمنان اسلام در منزوى نمودن روحانيون و مساجد و محدود ساختن آنها به امور عبادى، نگرش سكولار را تأثيرگذار و عامل جدايى روحانيت و مساجد از امور سياسى دانسته است. (امام خمينى، صحيفه امام، 52/18-53)

نگرش انقلاب اسلامى (نگرش اجتماعى و انقلابى به مسجد). اين نگرش از نگاه حداكثرى به دين نشأت ميگيرد كه در عرصه سياست حضور داشته و اقتصاد و فرهنگ و معيشت را نيز راهبرى ميكند. در اين نگاه به دين است كه مسجد صرفاً يك مكان براى عبادت به معناى نماز و قرآن خواندن لحاظ نميشود و به عنوان پايگاهى براى احقاق حق و عدالت، احياى ارزشهاى اجتماعى و فرهنگى، تربيت نفوس مؤمن و حتى اجتماع مسلمانان براى حركت نظامى عليه جبهه كفر و نفاق در نظر گرفته ميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 447/4)

در خصوص كاركرد نظامى نيز بر پايه تاريخ صدر اسلام، بسيارى از تصميم گيرى ها، مشاوره هاى جنگى و طراحى عمليات در مسجد انجام ميگرفت، رزمندگان از مسجد اعزام ميشدند، اخبار جنگى در مسجد به آگاهى مردم ميرسيد و تأمين حفاظت شهر توسط مسجد انجام ميگرفت. (موظف رستمى، 1382، 74/2-75؛ ر. ك: همتى، 1384، 166-167)

بر اين اساس على رغم توطئه جدايى مساجد و روحانيون در جامعه مسلمانان از جمله

ص: 631

شيعيان، (امام خمينى، صحيفه امام، 52/18-53) و تلاش براى ترويج اين نگرش سكولار كه اسلام و مسجد منحصر در امور عبادى است، (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 482/2؛ 439/8؛ 263/11؛ 184/14؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/4/14) با شكل گيرى و شكوفايى انقلاب اسلامى در سال 1342 هجرى شمسى، كاركرد سياسى مسجد، هم از جانب حكومت طاغوت و هم از جانب انقلابيون مورد توجه ويژه قرار گرفته و هر يك درصدد بهره گيرى هر چه بيشتر از آن برآمدند. (ر. ك: شريف پور، 1383، 83-87) در اين راستا گفتمان انقلاب و نگرش انقلابيون نسبت به مسجد همه توطئه هاى رژيم پهلوى را خنثى نموده و مساجد به شكل گسترده در خدمت انقلاب و اهداف سياسى اسلام ناب قرار گرفتند (ر. ك: شريف پور، 1383، 86-89) و اين انديشه سكولاريستى كه مسجد فقط جاى عبادت و دعاست، شكست خورد و در عمل برچيده شد.

در اين ديدگاه، در زمان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و همچنين در زمان حكومت اميرالمؤمنين عليه السلام، مسجد مركز همه ى تصميم گيرى هاى مهم و كارهاى بزرگ بوده است (آيت الله خامنه اى، 1375/10/19) و انقلاب اسلامى نيز از خانه مذهب يعنى مسجد و مدرسه دينى آغاز شد. (آيت الله خامنه اى، 1368/11/20) در ديدگاه و انديشه ى مكتب اسلام مسجد، مظهر آميختگى دنيا و آخرت و پيوستگى فرد و جامعه است. (آيت الله خامنه اى، 1389/7/20) لذا مساجد بايد مَدرَس تفسير و حديث و منبر معارف اجتماعى و سياسى و كانون موعظه و پرورش اخلاق باشد. حضور جوانان و روحيه هاى بسيجى بايد محيط مسجد را زنده و پرنشاط و آينده پو و لبريز از اميد سازد. ميان مسجد و مراكز آموزشى در هر محل، همكارى و پيوند تعريف شده و شايسته اى برقرار گردد. دانش آموزان برجسته در هر محل، در مسجد و در برابر چشم مردم و از سوى امام جماعت، تشويق شوند. مسجد بايد با جوانانى كه ازدواج ميكنند و يا كسانى كه به موفقيتهاى علمى و اجتماعى و هنرى و ورزشى دست مى يابند و نيز صاحب همّتانى كه كمك به ديگران را وجهه ى همت ميسازند و غمديدگانى كه غمگسارى مى جويند، و حتى با نوزادانى كه متولّد ميشوند، رابطه ى خود را برقرار و مستحكم كند. مسجد بايد در هر منطقه و محل؛ مأمن و مايه ى خير و بركت بوده و هرگز وسيله ى زحمت و آزار مجاوران نگردد. (آيت الله خامنه اى، 1389/7/20) از ميان همه ى عناصر فعال در عرصه مسجد، نقش روحانى مسجد در امر هدايت و تربيت مردم به ويژه جوانان نقش ممتاز و برجسته اى است. (آيت الله

ص: 632

خامنه اى، 1385/8/17)

با توجه به اين كاركردهاى متعدد، مسجد بايد پاكيزه و پيراسته، و لبريز از شور و انگيزه و نشاط بوده و بايد كانونى باشد كه مشكات نماز در آن بدرخشد و نور معرفت و محبت و انس و صفا از آن ساطع شود. (آيت الله خامنه اى، 1388/8/12)

مقايسه در حوزه احكام و آداب

در برخى احكام فقهى و آداب مسجد ميان گفتمان انقلاب اسلامى به عنوان گفتمان اسلام ناب با برخى گفتمانهاى ديگر همچون وهابيت تفاوتهايى وجود دارد:

تفاوت در احكام. تفاوتهاى احكام در بسيارى از موارد مربوط به خود مسجد نيست؛ بلكه مربوط به اعمالى است كه در مسجد صورت مى پذيرد، مانند نماز و دعايى كه در مسجد برگزار ميشود. اماميه، مالكيه و حنابله عدالت را شرط امامت جماعت ميدانند؛ ولى ساير فرق شرط نميدانند. در مسئله شرط بلوغ براى امام جماعت نيز شافعيه به امامت كودك صغيرى كه بتواند خوب و بد را تشخيص دهد قائل است گرچه به بلوغ نرسيده باشد اما ساير فرق اهل سنت بلوغ را شرط ميدانند. (ر. ك: جزيرى، 1420، 430/1) همچنين در احكامى چون نماز خواندن در مكان غصبى، طهارت مكان نمازگزار و قبله نيز (ر. ك: جناتى، 1411، 235/1-242) ميان فرق اسلامى اختلاف نظر وجود دارد.

در پاره اى از احكام مربوط به خود مسجد نيز تفاوت نظرهايى وجود دارد. برخى علماى اهل سنت كودكان را از ورود به مسجد منع نموده و منع زنان را در صورت خوف از فتنه واجب دانسته اند. (ر. ك: غزالى، بى تا، 724) اين در حالى است كه چنين فتوايى در ميان شيعيان ديده نشده است. همچنين شيعيان و به تبع آن گفتمان انقلاب اسلامى تخريب مسجد را جائز نميدانند مگر در مواردى كه تخريب آن براى جامعه اسلامى ضرورى باشد مانند مسجد ضرار، (امام خمينى، صحيفه امام، 34/4؛ 452/20) اما وهابيان و تكفيرى ها بدون اعتقاد به حرمت، بسيارى از مساجد را كه علاوه بر شأن مسجد بودن جزو آثار تاريخى صدر اسلام نيز بوده اند ويران كرده و گوشه اى از تاريخ اسلام را از بين بردند. (ر. ك: كمالى، 1381، 163-172) در خصوص محل ساخت مسجد نيز اختلافاتى وجود دارد؛ از جمله حرام دانستن دعا و نيايش

ص: 633

در قبرستان و به تبع آن منع ساخت مسجد از نظر وهابيان، (احمد بن حنبل، بى تا، 324/1، 337، بخارى، 1401، 90/2-93؛ ابن ماجه قزوينى، بى تا، 246/1؛ حاكم نيشابورى، بى تا، 374/1؛ توكلى، 1361، 145-147) و جواز همراه با كراهت احداث مسجد در قبرستان از جانب شيعيان. (ر. ك: نوبهار، 1372، 205/1-208)

تفاوت در آداب. در خصوص چگونگى احداث و بناى مسجد نيز اختلافاتى ديده ميشود. در گذشته و امروز مساجد در كشورهاى اسلامى از نظر ظاهرى بزرگ، مرتفع، مجلل و همراه با شكوه مادى ساخته ميشوند، اين در حالى است كه در گفتمان اسلام ناب و انقلاب اسلامى، تأكيد ويژه اى بر ساده بودن بناى مساجد شده است تا يادآور مساجد صدر اسلام باشند؛ لذا از تزيين صرف در مساجد نهى شده (امام خمينى، صحيفه امام، 24/19-25) و با اشاره به اينكه پيامبر خدا نيازى به مساجد اشرافى و مناره هاى تزيينى ندارند (امام خمينى، صحيفه امام، 80/21) از مجريان احداث مصلاى بزرگ تهران خواسته شده است كه به سادگى بناى آن توجه نمايند تا اين مصلّى يادآور سادگى محل عبادت مسلمانان در صدر اسلام باشد. (امام خمينى، صحيفه امام، 188/21-189)

اهتمام به مسجد نيز در ميان فرق مختلف متفاوت بيان شده است. در برخى تحليلها اهتمام اهل سنت به حضور در مساجد و رعايت آداب آن بيشتر از شيعيان ذكر شده است، (ابن ماجه قزوينى، بى تا، 250/1-252؛ بيهقى، بى تا، 439/2؛ نووى، بى تا، 172/2-180) تا جايى كه علاوه بر حضور، كشيدن سيگار را در مسجد حرام دانسته و برخى، هنگام ورود به حياط مسجد نيز با پاى برهنه وارد ميشوند. (ابراهيمى، 1375، 99) دليل اين امر انحصار مكانهاى مقدس و مراكز تجمع معنوى در جهان اهل سنت به مساجد ميباشد؛ درحالى كه شيعيان علاوه بر مساجد به مزار اهل بيت عليهم السلام و وابستگان به ايشان نيز دلبستگى بسيار داشته و اين مكانهاى مقدس در كنار مساجد مراكز تجمع معنوى شيعيان محسوب ميگردند، ازاين رو اهتمام اهل سنت به مساجد و اهتمام شيعيان به ساير مكانهاى مقدس بيشتر جلوه مى نمايد. (ابراهيمى، 1375، 99-100)

چشم انداز جايگاه مسجد

اشاره

مسجد به عنوان يك كانون و مركز دينى، تنها جايگاهى است كه در دورانهاى مختلف

ص: 634

توانسته است علاوه بر بعد دينى و مذهبى خود كه وظيفه اصلى آن است، در ابعاد مختلف سياسى، اجتماعى، فرهنگى و... رسالت خود را انجام دهد و خود را به عنوان اصلى ترين و اصيل ترين پايگاه مردمى به جهانيان معرفى نمايد، ازاين روى لازم است با تدابير مناسب در خصوص آينده مساجد، جايگاه اين كانون بزرگ اسلامى تقويت گرديده و چشم انداز روشنى براى آن ترسيم گردد. در انديشه انقلاب اسلامى مسجد در افق آينده، مركزى است:

روزآمد

با پيشرفت تكنولوژى و ارتباطات، تحول و پيشرفت در مساجد ايجاد خواهد شد و با برنامه ريزى صحيح براى مساجد و استفاده از ابزارها و تكنولوژى جديد براى پيشرفت آن؛ مساجد جايگاه واقعى خود را به عنوان پايگاه اصلى حركت تبليغى و فرهنگى پيدا خواهند كرد و در اين راستا بايد از اشتياق جوانان و دانشجويان به شناخت مفاهيم و معارف اسلامى نهايت استفاده را كرد و از ابزارهاى تسهيل كننده، مثل رايانه ها و ارتباطات اينترنتى و فضاى مجازى و سايبرى كه در اختيار است استفاده نمود؛ زيرا اين ابزار قابليت دارد كه عقايد، افكار و سخنان حق را به هزاران مستمعى كه گاه ناشناس هستند برساند و اين فرصت فوق العاده اى است كه نبايد تضييع شود؛ در غير اين صورت همه بايد در پيشگاه الهى پاسخگو باشند. (آيت الله خامنه اى، 1391/7/19) ازاين روى مساجد بايد مراكزى براى تبليغ نوين با استفاده از فضاى سايبرى و مجازى داشته باشند؛ تا گستره فعاليت مساجد از فضاى مساجد عبور كرده و جهانى شود؛ در اين راستا ميتوان از جوانان و فرهيختگان نيز استفاده كرد و تك تك مساجد را به مراكزى پويا در راستاى تبليغ و ترويج فرهنگ اسلامى در گستره اى جهانى تبديل نمود.

برخوردار از رويكرد شايسته سالارى

در خصوص چشم انداز پيشرفت مساجد در آينده؛ بر حضور پيش نماز و روحانى و امام جماعت شايسته در مساجد تأكيد شده است، زيرا روحانى پرهيزكار، خردمند، كارشناس و دلسوز در مساجد، همچون پزشك و پرستار در بيمارستان، روح و مايه ى حيات مسجد

ص: 635

معرفى شده، لذا بايد اين نقش مورد توجه جدى قرار بگيرد و امامان جماعت، آماده سازى خويش را براى طبابت معنوى، وظيفه حتمى خود بدانند. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1389/7/20)

مترقى و شكوفاسازى شده، به كمك افراد، ارگانها و نهادهاى مختلف

در افق آينده، همكارى مسئولين، فضلا و علماى دين و در مرتبه ديگر، اولياى مسجد موجب رونق و كارآيى و شكوفايى مساجد خواهد شد. در اين امر، همكارى و هم فكرى ميان تمامى مسئولين نيز به كمك خواهد آمد. (آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/7/17) مساجد پاكيزه و پيراسته و لبريز از شور و انگيزه و نشاط شده، تبديل به كانونى خواهند شد كه مشكات نماز در آن بدرخشد، در اين امر تمامى اولياى مسجد از قبيل امامان جماعات، هيئت هاى امنا، خادمان موظف و افتخارى، بخشى از اين اقدام بزرگ و اثرگذار را بر دوش خود احساس ميكنند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1368/7/17؛ 1388/8/12) در اين راستا لازم است به تناسب رشدِ معمارى و تحولات ايجاد شده در مدل شهرسازى، در راستاى ساختار مساجد نيز تدابيرى انديشيده شود زيرا گاه ساكنان يك برج مسكونى يا يك مجموعه آپارتمانى بالغ بر هزاران نفر است كه نيازمند مساجدى هستند متناسب با بناهاى مدرن اين گونه مجموعه ها كه بايد با مراعات طرح هاى اسلامى مهندسى و طراحى شوند.

پر رونق با حضور پررنگ تر مردم

حضور مردم جزء اصلى آبادانى مساجد است، پس از انقلاب اسلامى مساجد رونق پيدا كرده و كانون تحركات اسلامى گرديد، عامل اين امر حضور جوانان در مساجد بود. در افق آينده نيز با برنامه ريزى در جهت برخوردارى مردم از بركات عظيم مسجد تراز اسلامى، حضور مردم در مساجد پررنگ تر خواهد شد. (آيت الله خامنه اى، 1369/4/6؛ همو، مكتوبات، 1389/7/20) در راستاى تحقق اين هدف لازم است رسيدگى به مسائل مختلف مسلمانان، مجالس مذهبى و عبادات در مساجد، با تنوع بيشتر و پررنگ تر صورت پذيرد، زيرا مساجد تنها براى نماز نيست، به طورى كه در برخى روايات، تفكر برتر از يك سال عبادت دانسته شده است. (مجلسى، 1403، 327/68) اعتكاف نيز از ديگر عباداتى است كه براى حضور بيشتر مردم و جوانان نيازمند برنامه ريزى و هزينه بيشترى ميباشد. (آيت الله خامنه اى، 1387/4/26)

ص: 636

جمع بندى و نتيجه گيرى

اشاره

مسجد محل دستيابى به مقام قرب الى الله و مكانى براى رفع حجابهاى ظلمت و خودپرستى است. در صدر اسلام و دوران حاكميت اسلام ناب، مسجد جايگاهى براى تحصيل آگاهى ها و دانشها، محلى براى آموزش نظامى، مكانى براى اقامه عدل و اجراى احكام كيفرى و جزايى و جلوگيرى از ضايع شدن حقوق ضعفا به وسيله توانگران و نهايتاً مجموعه اى كامل و منسجم از انواع كاركردهاى نهادهاى دينى، سياسى، فرهنگى، اجتماعى و نظامى بوده است. هرچند بروز آسيبها و وجود چالشهاى متعدد توانسته در طول تاريخ - مانع از عملكرد مطلوب مسجد و رسيدن آن به موقعيت مطلوب خويش شود. ازاين رو زمانى كه فتوحات اسلام گسترش مى يابد و حكومت از خلفا به امويان و عباسيان و سپس تا سطح سلطنت تنزل مى يابد، مساجد، گام به گام ساختار و عملكرد خود را از دست داده و از وظايف اوليه خود دور شدند. به تدريج مسجد كارآيى نظامى خود را به نهادهاى در اختيار دولت، نقش ارشادى، مديريتى و نظارتى بر امور مسلمين را به دارالحكومه ها و دارالقضاها، وظايف آموزشى خود را به نهادهاى فرهنگى و آموزشى رسمى و غير رسمى واگذار نمود. البته مساجد در دوره هاى مختلف و با توجه به وقايع تاريخى و سياسىِ پيش آمده، هر از گاهى گوشه اى از كاربردهاى اوليه خود را عهده دار شده اند، مانند برخى خيزشها و حركتهاى صد سال اخير در ايران كه مسجد در آن نقش مؤثر امّا ناپايدار داشت. اما قيام مشروطه و در پى آن انقلاب اسلامى ايران را ميتوان نمونه اى كامل از رجعت مسجد به كاركردهاى اوليه دانست. گفتمان انقلاب اسلامى ايران به رهبرى امام خمينى قدس سره توانست اسلام ناب يا همان اسلام دوران پيامبر صلى الله عليه و آله را احيا نمايد. اين حركت با تكيه بر رجعت مساجد به كاربردهاى واقعى آن ممكن گرديد. مسجد در طول تاريخ منشأ آثار بزرگ و نهضتها و حركتهاى اسلامى بزرگ بوده است. مطالعه تاريخ معاصر ايران و ساير كشورهاى اسلامى نيز نشان ميدهد كه مساجد به عنوان مركز و پايگاه دينى و فرهنگى، نقش بسيارى در ايجاد هسته هاى اوليه نهضتها و جهت دهى به حركتها و جريانات مردمى داشته است و در جريان انقلاب اسلامى ايران نيز، مساجد به عنوان يكى از عوامل مؤثر و مهم در ايجاد و شكل گيرى نهضت اسلامى و زمينه ساز گسترش، تعميق

ص: 637

و تثبيت اين جريانات و تحولات انسانى بوده و در شكل دهى مبارزه عليه ظلم و استبداد نظام شاهنشاهى بسيار كارآمد بوده اند. از برجسته ترين كاركردهاى مؤثر مساجد در حفظ و تداوم انقلاب اسلامى ايران نقش مساجد در سالهاى دفاع مقدس بوده است، به علاوه امروزه مساجد با احياى كاركردهاى متنوع به عنوان پايگاه هايى فرهنگى، علمى، سياسى و اجتماعى ميتوانند زمينه هاى شكوفايى را نيز در عرصه هاى متعدد فراهم آورند. در خصوص آينده مساجد، مسئله تحول بخشيدن و پيشرفت مساجد مطرح است، اين كه با پيشرفت تكنولوژى و ارتباطات، در مساجد نيز شاهد رشد و تغييرات متناسب با عصر خود باشيم. نكته مورد تأكيد ديگر در اين خصوص حضور پيش نماز و امام جماعت شايسته در مساجد و همكارى مسئولين، فضلا و علماى دين و در مرتبه ديگر، اولياء مسجد در رونق و كارآيى و شكوفايى مساجد است؛ همچنين بايد حضور مردم در مساجد پررنگ تر گردد و نبايد نسبت به خطرى كه از كمبود مساجد يا ضعف و نارسايى مساجد و كمبود حضور مردم در مساجد؛ جامعه و جوانان و خانواده ها و نسلهاى آينده را تهديد ميكند، غفلت شود.

ص: 638

منابع

قرآن كريم.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، بيانات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، مكتوبات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

ابراهيمى، محمدحسين، با كاروان حج، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، چاپ دوم، 1375 ش.

ابن ابى الحديد، عزالدين، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دار الكتب العلمية، 1404 ق.

ابن جوزى، عبدالرحمن بن على، الوفاء بأحوال المصطفى، تحقيق مصطفى عبدالواحد، مصر، دارالكتب الحديثة، چاپ اول، 1386 ق.

ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، بيروت، دار صادر، بى تا.

ابن عساكر، على بن حسن، تاريخُ مدينة دمشق، تحقيق على شيرى، بيروت، دار الفكر، 1415 ق.

ابن ماجه قزوينى، محمد بن يزيد، سنن ابن ماجه، تحقيق محمد فؤاد عبدالباقى، بيروت، دارالفكر، بى تا.

ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، بيروت، دار الفكر، 1414 ق.

ابن هشام، عبدالملك حميرى، السيرة النبوية، بيروت، دار الكتاب العربى، بى تا.

ابوالصلاح حلبى، تقى بن نجم، الكافى فى الفقه، تحقيق رضا استادى، اصفهان، مكتبة الامام اميرالمؤمنين على عليه السلام العامة، 1403 ق.

احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، بيروت، دار صادر، بى تا.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تحرير الوسيلة، ترجمه على اسلامى، قم، نشر اسلامى، چاپ

ص: 639

بيست ويكم، 1425 ق.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، رساله توضيح المسائل، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا.

امام خمينى، سيد روح الله موسوى، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.

بخارى، محمد بن اسماعيل، صحيح البخارى، بى جا، دار الفكر، 1401 ق.

بندارى، فتح بن على، تاريخ سلسله سلجوقى (زبدة النصرة و نخبة العصرة)، ترجمه محمدحسين جليلى، تهران، انتشارات بنياد فرهنگ ايران، 2536 ش.

بوكهارت، تيتوس، سهم هنرهاى زيبا در تعليم مسلمانان، فرهنگستان هنر (فصلنامه)، ترجمه سيد علاءالدين طباطبايى، تهران، فرهنگستان هنر جمهورى اسلامى ايران، ش 3، 1381 ش.

بيهقى، احمد بن حسين، السنن الكبرى، بيروت، دار الفكر، بى تا.

تبريزى، محمد زمان، فرائد الفوائد در احوال مدارس و مساجد، تحقيق رسول جعفريان، تهران، دفتر نشر ميراث مكتوب، چاپ اول، 1373 ش.

توكلى، محمد رئوف، چهار امام اهل سنت و جماعت، بى جا، بى نا، چاپ اول، 1361 ش.

جزيرى، عبدالرحمن، الفقه على المذاهب الاربعة، تحقيق ابراهيم محمد رمضان، بيروت، دارالارقم بن ابى الارقم، 1420 ق.

جعفرى، يعقوب، توطئه مسجد ضرار، درسهايى از مكتب اسلام (ماهنامه)، قم، مؤسسه تعليماتى و تحقيقاتى امام صادق عليه السلام، ش 675، 1391 ش.

جعفريان، رسول، تاريخ سياسى اسلام، سيره رسول خدا صلى الله عليه و آله، قم، انتشارات دليل ما، چاپ دوم، 1382 ش.

جمعى از نويسندگان، مطالعات استراتژيك توسعه و فرهنگ دينى، مؤسسه فرهنگى هنرى عرش پژوه، قم، پژوهشكده باقر العلوم عليه السلام، 1391 ش.

جناتى، محمدابراهيم، دروس فى الفقه المقارن، قم، مجمع الشهيد الصدر العلمى، چاپ اول، 1411 ق.

حاجى بابايى، مجيد و ديگران، مسجد و سياست در عصر سلجوقى، مطالعات تاريخ اسلام (فصلنامه)، تهران، پژوهشكده تاريخ اسلام، ش 6، 1389 ش.

حاكم نيشابورى، محمد بن عبدالله، المستدرك على الصحيحين، تحقيق يوسف عبدالرحمن مرعشلى، بيروت، دار المعرفة، بى تا.

حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 1414 ق.

ص: 640

حسينى، سيده زهرا، حسينى، سيده اعظم، دا، تهران، سوره مهر، چاپ 151، 1392 ش.

دارمى، عبدالله بن رحمن، سنن الدارمى، دمشق، مطبعة الاعتدال، 1349 ق.

دوانى، على، نهضت روحانيون ايران، بى جا، بنياد فرهنگى امام رضا عليه السلام، بى تا.

رستگارى، مرتضى، مسجد در صدر اسلام و نقش آن در پيروزى انقلاب اسلامى، فروغ مسجد 2، قم، مؤسسه فرهنگى ثقلين، چاپ اول، 1384 ش.

زرين كوب، عبدالحسين، كارنامه اسلام، تهران، انتشارات امير كبير، چاپ چهاردهم، 1389 ش.

شاذان قمى، شاذان بن جبرئيل، الايضاح، النجف الاشرف، المطبعة الحيدرية، 1381 ق.

شريف پور، رضا، مسجد و انقلاب اسلامى، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامى، 1383 ش.

شعيرى، محمد بن محمد، جامع الاخبار، النجف الاشرف، المطبعة الحيدرية، چاپ اول، بى تا.

شلبى، احمد، تاريخ آموزش در اسلام، ترجمه محمدحسين ساكت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ دوم، 1370 ش.

صدوق، محمد بن على، علل الشرايع، قم، مكتبة داورى، چاپ اول، 1385 ش.

صدوق، محمد بن على، كتاب من لا يحضره الفقيه، تحقيق على اكبر غفارى، قم، نشر اسلامى، 1404 ق.

طباطبائى، سيد محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، ترجمه سيد محمدباقر موسوى همدانى، قم، نشر اسلامى، چاپ پنجم، 1374 ش.

طبرسى، احمد بن على، الاحتجاج، مشهد، نشر المرتضى، چاپ اول، 1404 ق.

طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372 ش.

طبرى امامى، محمد بن جرير، نوادر المعجزات فى مناقب الائمة الهداة عليهم السلام، تحقيق باسم محمد اسدى، قم، انتشارات دليل ما، 1427 ق.

طريحى، فخرالدين، مجمع البحرين، تحقيق سيد احمد حسينى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1375 ش.

طوسى، محمد بن حسن، الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، تحقيق سيد حسن موسوى خرسان، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1390 ق.

طوسى، محمد بن حسن، تهذيب الاحكام، تحقيق سيد حسن موسوى خرسان، تهران، دارالكتب الاسلامية، چاپ چهارم، ق.

علامه حلى، حسن بن يوسف، قواعد الاحكام فى معرفة الحلال و الحرام، قم، نشر اسلامى، چاپ اول، 1413 ق.

ص: 641

غزالى، محمد بن محمد، احياء علوم الدين، ترجمه مؤيدالدين محمد خوارزمى، تحقيق حسين خديو جم، بى جا، انتشارات علمى و فرهنگى، بى تا.

فجرى، محمدمهدى، جايگاه مسجد در نگاه امام خمينى قدس سره، مبلغان (ماهنامه)، ش 95، قم، معاونت تبليغ و آموزشهاى كاربردى حوزه علميه، 1386 ش.

قرائتى، تقى، آيين امامت مسجد، قم، انتشارات زينى، 1390 ش.

كتانى، عبدالحى، نظام الحكومة النبوية المسمى التراتيب الادارية، بيروت، دار احياء التراث العربى، بى تا.

كدى، نيكى آر، ريشه هاى انقلاب ايران، ترجمه عبدالرحيم گواهى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ دوم، 1375 ش.

كلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، تحقيق على اكبر غفارى، تهران، دارالكتب الاسلامية، چاپ چهارم، 1407 ق.

كمالى، فاطمه، سرايى، احمد، مسجد از ديدگاه فرق اسلامى (پرستشگاه در عهد سنت و تجدد)، تدوين عمادالدين باقى، تهران، نشر سرايى، چاپ اول، 1381 ش.

كوهستانى نژاد، مسعود، واقعه خراسان، تهران، انتشارات حوزه هنرى سازمان تبليغات اسلامى، ش.

مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، تحقيق محمدباقر بهبودى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1403 ق.

محدث نورى، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، بيروت، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 1408 ق.

محقق حلى، جعفر بن حسن، المختصر النافع فى فقه الامامية، قم، مؤسسة البعثة، چاپ سوم، 1410 ق.

محقق حلى، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام فى مسائل الحلال و الحرام، تحقيق سيد صادق شيرازى، تهران، انتشارات استقلال، چاپ دوم، 1403 ق.

مصطفوى، حسن، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1417 ق.

مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1377 ش.

مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1374 ش.

مكى سباعى، محمد، نقش كتابخانه هاى مساجد در فرهنگ و تمدّن اسلامى، ترجمه على شكوئى،

ص: 642

تهران، انتشارات سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى، چاپ اول، 1373 ش.

موظف رستمى، محمدعلى، آيين مسجد، تهران، نشر گويه، 1382 ش.

نبوى، محمدحسن، مديريت مسجد، مبلغان (ماهنامه)، ش 55، قم، معاونت تبليغ و آموزشهاى كاربردى حوزه علميه، 1383 ش.

نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام فى شرح شرائع الاسلام، تحقيق عباس قوچانى، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1404 ق.

نوبهار، رحيم، سيماى مسجد، قم، مؤلف، چاپ اول، 1372 ش.

نووى، محى الدين بن شرف، المجموع شرح المهذب، بى جا، دار الفكر، بى تا.

ولايتى، على اكبر، تاريخ معاصر ايران، تهران، انتشارات وزارت آموزش و پرورش، بى تا.

ولايتى، على اكبر، فرهنگ و تمدن اسلامى، تهران، دانشگاه پيام نور، چاپ دوم، 1392 ش.

همتى، عباس، نقش محورى مساجد در تأمين اهداف چندمنظوره، فروغ مسجد 2، قم، انتشارات مؤسسه فرهنگى ثقلين، چاپ اول، 1384 ش.

ص: 643

ص: 644

مهدويت

اشاره

ابراهيم شفيعى سروستانى(1) (مؤلف)

سيد على احمدى(2) (مؤلف)

ابوالقاسم مقيمى حاجى(3) (مسئول علمى)

مهدويت؛ اعتقاد به امام مهدى؛ به عنوان واسطه ى فيض الهى و منجى زنده آخرالزمان.

«مهدويت»، مصدر صناعى از ريشه «ه دى» ميباشد. واژه «مهدى» نيز در لغت به معناى «هدايت شده» و «ارشادشده» آمده است؛ (طريحى، 1375، 475/1-476؛ ر. ك: دهخدا، 1377، 21878/14) اما در اصطلاح، «مهدويت» به معناى مهدى باورى، مهدى گرايى و اعتقاد به امام مهدى به عنوان منجى موعود آخرالزمان به كار ميرود. (مطهرى، مجموعه آثار، 356/3) به بيان ديگر، مهدويت بيانگر ديدگاه اسلام درباره ى جهان آينده و آينده ى جهان است. (مطهرى، مجموعه آثار، 356/3) بر اساس بررسيهاى برخى از صاحب نظران، در افزون بر 270 روايت، لقب مهدى براى منجى موعود آخرالزمان به كار رفته است. (ر. ك: صافى گلپايگانى، 1422، 443/3-444) در برخى روايات آمده است كه آن حضرت از آن رو «مهدى» ناميده شده است كه مردم را به سوى امرى نهان هدايت ميكند. (نعمانى، 1397، 237) او اجراى مقاصد بر زمين مانده ى انبياى

ص: 645


1- . استاديار دانشگاه قرآن و حديث
2- . مدير گروه فلسفه و عرفان دانشنامه امام خمينى قدس سره، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى قدس سره
3- . مدرس خارج فقه و اصول؛ رئيس پژوهشكده دانشنامه نگارى دينى پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى

الهى را بر عهده دارد و ذخيره ى الهى است كه در آخر الزمان مى آيد تا عدالت را در جهان فراگير سازد. (امام خمينى، صحيفه امام، 97/13) به يمن وجود وى، پرچم عدالت و رحمت الهى بر گستره ى عالم افراشته خواهد شد و قانون عدل اسلامى بر بشريت حاكم ميشود. (امام خمينى، صحيفه امام، 473/14)

اعتقاد به ظهور و قيام مصلحى جهانى كه بشر را به سوى سعادت و نيك بختى ابدى رهنمون ميسازد و داد مظلومان را از ظالمان بازمى ستاند، در تمامى اديان و مذاهب وجود داشته است. (كتاب مقدس، مزامير، 18/3-19) چنانكه يهود منجى موعود را «ماشيح»، مسيحيان منجى را «مسيحا»، زرتشتيان او را «سوشيانس» و هندوها او را «كلكى» و يا «كلكين» و بودائيان او را «ميتريه» مى نامند. (آصف آگاه، 1387، 13؛ شاكرى زواردهى، 1388، 232) بنابراين، اقوام و مذاهب گوناگون به نوعى در انتظار ظهور ابرمردى به سر مى برند كه نماد تمام آرمانهاى بشر به شمار مى آيد تا سرانجام روزى جهان را از عدل و داد پر سازد.

در هيچ آيين و مكتبى به اندازه ى اسلام به موضوع آينده ى جهان و آخرالزّمان اهميّت داده نشده و در هيچ فرهنگ و آيينى به مانند مكتب حيات بخش اسلام، زواياى مختلف اين موضوع تبيين و تشريح نشده است. (آيت الله خامنه اى، 1390/4/18) مسئله ى مهدى موعود از صدر اسلام و از زمان پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله يك امر قطعى و مسلّم در ميان مسلمين بوده است؛ (مطهرى، مجموعه آثار، 176/18) مسلمانان برخلاف برخى از اديان معتقدند كه منجى موعود آنها نه براى نجات قوم و نژادى خاص؛ بلكه براى نجات همه ى بشريت با هر دين و آئينى كه دارند، مى آيد و عدالت، امنيّت، معنويّت و رفاه و آرامش را براى همگان به ارمغان مى آورد.

در آيات متعدّدى از قرآن كريم (ر. ك: انبياء، 105؛ نور، 55؛ فتح، 28) و بيش از هزار روايت كه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام نقل شده (ر. ك: صافى گلپايگانى، 1422، 52/2-124) به وجود آينده اى روشن و اميدبخش براى جهان تصريح شده و خداوند از گذشته تا به امروز وعده فرموده است كه زمين را بندگان صالح الهى به ارث خواهند برد «وَ لَقَدْ كَتَبْنٰا فِي اَلزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلذِّكْرِ أَنَّ اَلْأَرْضَ يَرِثُهٰا عِبٰادِيَ اَلصّٰالِحُونَ» (انبياء، 105) و در مجموعه هاى روايى شيعه و اهل سنّت، بيش از 400 روايت در مورد مهدى موعود نقل و بر وجود آن حضرت تصريح شده است. (ر. ك: صافى گلپايگانى، 1422، 125/2-130)

ص: 646

علما و متفكران اسلامى نيز در طول قرنها، با بيان احاديث پيشوايان دين در زمينه ى ظهور قائم آل محمد، اين اعتقاد را ترويج داده و با پاسدارى از انديشه مهدويت و تحكيم مبانى فكرى انتظار ظهور مصلح جهانى، به شبهه هاى مخالفان در اين زمينه پاسخ داده اند و بر استوارى اين انديشه افزوده اند. باور به مهدويت از مسائلى است كه همه ى مذاهب اسلامى بر آن اتفاق نظر دارند. (آيت الله خامنه اى، 1390/4/18)

طبق روايات متعدد از شيعه (كلينى، 1407، 335/1-343) و اهل سنت (احمد بن حنبل، 1419، 36/3؛ ابو داود سجستانى، بى تا، 170/4-177) در آخرالزّمان و در زمانى كه همه ى جهان از ظلم و بيداد آكنده است، مردى از اهل بيت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، از فرزندان حضرت فاطمه زهرا كه از او با لقب «مهدى» ياد ميشود، برمى خيزد و جهان را پر از عدل و داد ميسازد. بر اساس اين باور، جهان تنها به دست او به نجات و رستگارى ميرسد و بدون او هرگز روى امنيّت، آرامش، عدالت و معنويّت واقعى را نخواهد ديد. (رك: آيت الله خامنه اى، 1368/12/10) آيه ى 81 سوره ى اسراء بر اساس تفسيرى از امام صادق عليه السلام اشاره بر همين امر دارد: «وَ قُلْ جٰاءَ اَلْحَقُّ وَ زَهَقَ اَلْبٰاطِلُ إِنَّ اَلْبٰاطِلَ كٰانَ زَهُوقاً» ؛ و بگو كه حق آمد و باطل نابود شد كه همانا باطل محوشدنى و سزاوار نابودى است. امام صادق عليه السلام آيه را اين گونه تفسير كرده اند كه هرگاه قائم بپاخيزد، دولت باطل از بين ميرود و زايل ميگردد. (كلينى، 1407، 287/8)

شيعيان معتقدند سلسله حجّتهاى الهى از آفرينش حضرت آدم عليه السلام تا روز رستاخيز ادامه دارد و اگر يك روز زمين خالى از حجّت بماند، اهل خود را فرو ميبرد و همه ى جهان و جهانيان نابود ميشوند؛ (صفار، 1404، 489؛ طبرسى، 1403، 317/2) لذا ضرورى است آخرين حجّت حق زنده و پابرجا باشد تا همه ى عالم از بركات وجود او بهره مند شوند.

بر اساس همين اعتقاد، شيعيان دوازده امامى، امام مهدى را به عنوان يگانه موعود زنده و موجود مى شناسند و با وجود غيبت ظاهرى آن حضرت، ايشان را شاهد و ناظر همه ى رويدادهاى جهان و حامى و پشتيبان پيروان خود در شرايط دشوار عصر غيبت مى دانند. (طبرسى، 1403، 497/2؛ امام خمينى، صحيفه امام، 391/8، 423)

شمار فراوانى از احاديث مرتبط با مهدويت در منابع و جوامع حديثى شش گانه ى اهل سنت كه مهمترين و معتبرترين منابع حديثى آنان به شمار رفته و مورد اعتماد آنان است،

ص: 647

نقل و تأييد شده است و اين موضوع نشان ميدهد كه باور به ظهور مهدى موعود به هيچ روى منحصر به شيعيان نبوده و قاطبه ى فرق اسلامى آن را به عنوان عقيده اى ضرورى و قطعى پذيرفته اند. (آيت الله خامنه اى، 1390/4/18) علاوه براين، مسئله مهدويت در دهها كتاب و رساله مستقلى كه اهل سنت درباره ى امام مهدى نگاشته اند، بررسى شده است. (ر. ك: على دخيل، 1403، 259-265) البته امتياز باور شيعه در اين است كه شخص امام در آن، مصداق واضحى دارد و زمان تولد، پدر و خصوصيات امام عنوان گرديده است. (آيت الله خامنه اى، 1390/4/18)

شيعيان و اهل سنت در زمينه بسيارى از عقايد مرتبط با مهدويت هم نظرند، تنها در برخى از مسائل مانند تولد و حيات آن حضرت اختلافاتى وجود دارد؛ غالب اهل سنت معتقد به «مهدويت كليه» هستند به اين معنا كه مهدى خليفه اى عادل از نسل پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله است كه در آينده و در آخرالزمان به دنيا آمده و قيام ميكند و زمين را از ستم و تباهى پيراسته و به عدل و داد آراسته ميسازد؛ (ابن حجر هيتمى، 1997، 479/2؛ سيوطى، 1427، 21؛ سفارينى، 1411، 127/2) ولى شيعيان دوازده امامى به «مهدويت شخصيه» باور دارند و معتقدند كه مهدى موعود در نيمه شعبان سال 255 ق. در خانه امام حسن عسكرى عليه السلام، يازدهمين امام شيعيان به دنيا آمده و خداوند به او عمر طولانى ارزانى داشته است، (شفيعى سروستانى، 1390، 45-56) تا در زمان معين، وعده الهى را محقق و زمين را از عدل و داد آكنده سازد. (صدوق، 1395، 33/1؛ مجلسى، 1403، 146/51؛ آيت الله خامنه اى، 1368/12/10) البته بسيارى از عالمان اهل سنت - حدود شصت نفر - به ولادت آن حضرت در نيمه شعبان سال 255 ق. اعتراف كرده اند. (ر. ك: صافى گلپايگانى، 1422، 371/2-393؛ شفيعى سروستانى، 1390، 57-72)

اعتقاد مسلمانان، به ويژه شيعيان در مورد قيام و انقلاب مهدى موعود به عنوان مصلح كل و منجى بشر و معرفى آن امام با نام و نشان و خصوصيات فردى، (آيت الله خامنه اى، 1370/11/30) از ريشه هاى عميق و مستحكم در منابع دينى برخوردار بوده و متكى بر سخنان ترديدناپذير پيشوايان معصوم عليهم السلام است. (نعمانى، 1397، 11 «مقدمه»؛ صدوق، 1395، 33/1)

بر اساس ديدگاه شيعه امور شيعيان در عصر غيبت صغرى به نايبان خاص ايشان (ر. ك: طوسى، 1411، 353-396؛ امام خمينى، 1385، 139/3) و در عصر غيبت كبرى بر اساس رواياتى از جمله

ص: 648

«فَإنَّهُمْ حُجَّتى عَلَيْكُمْ وَ أنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَيْهِمْ» (حر عاملى، 1409، 140/27) به نايبان عام ايشان كه همان فقهاى عادل و جامع الشرايط هستند، ارجاع داده شده است؛ (امام خمينى، بى تا، 79-80) لذا حكومت اسلامى در زمان غيبت بر مبناى مفهوم متعالى ولايت استوار بوده و با تصدى فقيه عادل به عنوان نايب عام ايشان به دنبال تحقق احكام اسلام است. (رك: آيت الله خامنه اى، 1377/1/27؛ 1383/3/14؛8592 ولايت فقيه)

غيبت امام و فلسفه ى آن

شيعه بر اين اعتقاد است كه مهدى موعود پنج سال بعد از تولد، از ديدگان غايب شد كه اين غيبت در دو مرحله بوده است، غيبت صغرى كه حدود 69 سال ادامه داشت و در سال 329 قمرى به پايان رسيد و غيبت كبرى كه بعد از آن آغاز شد. (سبحانى، 1413، 139-145؛ آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1388/2/17)

موضوع غيبت آخرين امام از سلسله ى جانشينان دوازده گانه ى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از همان صدر اسلام، به مسلمانان گوشزد شده بود (خزاز قمى، 1401، 60) و امامان معصوم عليهم السلام نيز يكى پس از ديگرى اين موضوع را به شيعيان خود يادآور ميشدند. (صدوق، 1395، 317/1) نگارش كتاب در اين زمينه نيز از سالها پيش از تولّد امام مهدى آغاز شده بود. پس از غيبت امام دوازدهم نيز عالمان بزرگ شيعه با تدوين دهها كتاب و رساله به تبيين اين موضوع پرداختند و شيعيان را با پيشينه ى بحث از غيبت و روايتهاى وارد شده در اين زمينه آشنا ساختند. (ر. ك: آقا بزرگ تهرانى، 1403، 75/16-83، 112-114؛ 187/22-190) اين شرايط موجب شد موضوع غيبت به يكى از باورهاى اساسى شيعيان درباره ى مهدويّت، تبديل شود.

در طول دوران غيبت صغرى، چهار تن از بزرگان شيعه كه عبارت اند از: عثمان بن سعيد عمرى، محمد بن عثمان بن سعيد، حسين بن روح و على بن محمد سمرى، عهده دار مقام نيابت يا سفارت خاص امام عصر بودند. (ر. ك: طوسى، 1411، 353-396؛ امام خمينى، 1385، 139/3)

در حقيقت مهدويت ادامه ى دعوتهاى الهى و استمرار حركت نبوت است كه با خاتم انبيا محمد صلى الله عليه و آله و بعد از آن با خاتم اوصيا مهدى به پايان ميرسد (آيت الله خامنه اى، 1384/6/29) و اگر مهدويت نباشد، تلاشها و دعوتهاى انبيا بى فايده و بدون اثر خواهد بود. ازاين رو مسئله

ص: 649

مهدويت، از اصلى ترين معارف الهى است. (آيت الله خامنه اى، 1390/4/18) در روايات از غيبت مهدى به آفتاب پشت ابر تعبير شده (طوسى، 1411، 292) و حكمتهايى مانند امتحان در ثبات قدم و استوار بودن منتظران، (طوسى، 1411، 339) سازش و بيعت نكردن با طاغوت (طبرسى، 1403، 290/2) و تأديب انسانها به دليل ظلم به اولياء الهى، (طوسى، 1411، 339) از فلسفه ع هاى غيبت شمرده شده است.

برخى از انديشمندان اسلامى نيز علت غيبت آن حضرت را، خوف از قتل، (طوسى، 1411، 335؛ صدوق، 1395، 361/2؛ مطهرى، مجموعه آثار، 148/18-149) عدم امكان تدبير امور مردم در دولتهاى باطل، (صدوق، 1395، 21/1) تقيه (حر عاملى، 1425 «ب»، 116) و ممانعت ظالمان از رسيدن به اهداف الهى (سيد مرتضى، 1416، 52) دانسته اند و نيز امامان معصوم عليهم السلام چون نتوانستند به سبب عدم آمادگى مردم، يكى از اهداف مهم خود را كه برپايى حكومت اسلامى بود محقق سازند (آيت الله خامنه اى، 1374/3/19) ازاين رو امر غيبت امام زمان مقدر گرديد.

اهميت و آثار انتظار و نقد تفسير نادرست از آن

از ديدگاه انديشمندان مسلمان آرزوى تحقق ظهور حضرت مهدى در روايات، انتظار فرج ناميده شده است. (مطهرى، مجموعه آثار، 406/24)

انتظار فرج برترين عبادت است، بر اساس روايتى از رسول خدا صلى الله عليه و آله بهترين عمل در زمان غيبت حضرت مهدى، انتظار فرج است، (صدوق، 1395، 644/2-647) و اين امر به منزله شهادت در راه خداوند (صدوق، 1362، 625/2) و برترين عبادات (برقى، 1371، 291/1) شمرده شده است. پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام نيز بر اين باورند كه برترين عبادت مردم و با فضيلت ترين جهاد امّت محمّد صلى الله عليه و آله، انتظار فرج است. البتّه انتظارى فعّال كه همراه با آمادگى دائمى و زمينه سازى براى ظهور آن حضرت باشد. شهيد بهشتى انتظار فرج را در راستاى نجات بشريت از يأس و نااميدى ارزيابى ميكند كه در آخرالزمان دامان بشريت را خواهد گرفت؛ زيرا يأس موجب ميشود كه انسان همه چيز خود را از دست بدهد. (حسينى بهشتى، 1390، 73)

انتظار فرج دو گونه است: انتظار سازنده و تعهدآور كه ميتواند نوعى عبادت و حق پرستى

ص: 650

شمرده شود؛ و انتظار ويرانگر كه گناه است و اسارت بخش و نوعى «اباحت گرى» محسوب ميشود. (مطهرى، مجموعه آثار، 406/24)

ضرورت انتظار صحيح و اميد به آينده، محورى ترين و اصلى ترين موضوعى است كه در آموزه هاى مهدوى بر آن تأكيد شده است. در حقيقت، انتظار، عملى آگاهانه همراه با آمادگى و مجاهدت در سطوح مختلف فكرى، اخلاقى و عملى، براى ساختن آينده اى روشن بر اساس برنامه و نقشه ى الهى است. (آيت الله خامنه اى، 1369/12/11؛ 1387/5/27)

مهمترين كاركرد انتظار فرج، حفظ و ارتقاى روحيه ى تحرّك و پويايى در جهت تكامل معنوى، احياى معارف و دستورات آسمانى و نشر حقايق دينى و زمينه سازى براى عمل به آموزه هاى مذهبى در ميان افراد جامعه است كه مردم را به سوى زندگى همراه با معنويت (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 14/21-16) و توأم با اميد به آينده و حركت با شوق و قانع نشدن به وضع موجود سوق ميدهد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1369/12/11؛ 1387/5/27) انتظار يعنى اميد به تحول در دنيا و ايجاد گشايش در سرنوشت بشر، (آيت الله خامنه اى، 1370/11/30) دنيايى كه به وسيله دشمنان خدا و شياطين، از ظلمات جور و طغيان و ضعيف كشى و نكبت حاكميت ستمگران و زورگويان پُر شده است و تبديل آن به جهانى كه انسانيت و ارزش ع هاى انسانى در آن محترم باشد و ستمگران و متجاوزان، فرصتى براى اقدام و انجام خواسته و هوا و هوس خود، نداشته باشند، كه اين امر با تلاش و مجاهدت و پيگيرى امكان پذير است. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1370/11/30) انقلاب اسلامى با الهام از همين باور، بزرگترين عامل اميد به آينده در ميان ملتها در دهه هاى اخير بوده است كه با تأسيس حكومت مستقل و غير وابسته به شرق و غرب و مقاوم در برابر قدرتهاى استكبارى، اين بيدارى را در ملتها زنده كرد. (آيت الله خامنه اى، 1368/12/22) انتظار فرج انتظار قدرت اسلام و كوشش براى تحقق اين قدرت در حد و اندازه جهانى است، (امام خمينى، صحيفه امام، 374/8) اين تفكر برآمده از شناخت جريان مبارزه پيامبران ابراهيمى با ظلم و جور است كه در هرحال با طاغوت مبارزه ميكردند و پيروزى و شكست ظاهرى نزد آنها مطرح نبود. (امام خمينى، صحيفه امام، 269/18) مفهوم ديگر انتظار اين است كه هر بن بستى قابل گشايش است و نبايد بى تحرك بود. انتظار آماده سازى و تقويت انگيزه در دل و درون است. ازاين رو انتظار واقعى همراه با تلاش، حركت و انگيزه است. (آيت الله خامنه اى، 1384/6/29)

ص: 651

انتظار هرگز به معناى سكون و رها كردن امور نيست؛ بلكه آمادگى براى سربازى امام زمان است. انتظار آمادگى همه جانبه براى تحقق هدف انقلاب بزرگ و تاريخى امام زمان و برقرارى عدل و داد و ايجاد زندگى انسانى و الهى و تحقق كامل عبوديت الهى است. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1381/7/30؛ 1387/5/27)

در مقابل اين ديدگاه، برخى ديدگاه هاى نادرست نيز درباره «انتظار فرج» ارائه ميشود كه قابل پذيرش نيست:

- اعتقاد به اينكه امام عصر بايد بيايد و خود امور را اصلاح كند، از اين جهت بايد جامعه را به حال خود رها كرد تا زمينه ظهور حضرت به خودى خود فراهم شود؛ (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1369/12/11) بنابراين تكليف مردم در زمان غيبت تنها دعا براى تعجيل فرج حضرت حجت است (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 14/21) و حتى فرد مسلمان نسبت به جامعه خود وظيفه امر به معروف و نهى از منكر را هم بايد به فراموشى بسپارد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 14/21)

- اعتقاد به اينكه ما نه تنها نبايد جلوى گناهانى را بگيريم كه در جامعه وجود دارد، بلكه بايد به آن دامن هم بزنيم تا زمينه ظهور حضرت حجت هر چه بيشتر فراهم شود. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 14/21-15)

اين ديدگاه ها مخالف دستورى است كه در اسلام بر آن تأكيد شده و آن تكليف شرعى همه ى مسلمانان براى مبارزه با ظلم و جور و استقرار عدالت در جهان است؛ لذا وعده الهى به پر شدن جهان از عدل و داد به دست امام مهدى هرگز نبايد موجب فراموشى اين تكليف شود. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 14/21-15) همچنين بى تفاوتى در برابر انحرافها و مفاسد و به حال خود رها كردن جامعه اسلامى و بالاتر از آن، دامن زدن به گناهان، خلاف حكم صريح قرآن در زمينه ضرورت امر به معروف و نهى از منكر است (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 14/21-15؛8592 امر به معروف و نهى از منكر) و اين همان چيزى است كه امام زمان براى مبارزه با آن ظهور ميكند. در حقيقت سكوت در برابر ظالمان و فاسدان به منزله ى خاموش كردن چراغ در شب به اميد طلوع آفتاب در صبح است. (آيت الله خامنه اى، 1381/7/30)

ريشه يا بهانه ى اين ديدگاه ها استنباط نادرست از برخى روايات است كه در آنها آمده است «هر پرچمى پيش از قيام قائم بر افراشته شود، صاحب آن، طاغوتى است كه در برابر

ص: 652

خدا پرستش ميشود، (كلينى، 1407، 295/8) از اين جهت هر اقدامى براى تشكيل حكومت در زمان غيبت را خلاف شرع ميدانند و عقيده دارند اين كار با نصوص روايات مغاير است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 14/21-15)

اما روايات يادشده، شامل حكومتهايى است كه به دور از تعاليم اسلامى بوده و تنها با ادعاى مهدويت تشكيل ميشود، و برفرض اينكه رواياتى وجود داشته باشد كه در آنها به صراحت، شيعيان از هر گونه اقدام اصلاحى در زمان غيبت؛ از جمله تشكيل حكومت با هدف امر به معروف و نهى از منكر منع شده باشند، چنين رواياتى قابل قبول نخواهند بود؛ زيرا مخالف آيات صريحى هستند كه مردم را به امر به معروف و نهى از منكر دعوت ميكنند: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى اَلْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ» . (آل عمران، 104) همچنين عدم تشكيل حكومت در زمان غيبت، موجب هرج ومرج و افزايش ظلم و فساد در جامعه ميشود بنابراين، وظيفه مسلمانان است كه در صورت فراهم شدن شرايط، براى تشكيل حكومت عادلانه در زمان غيبت اقدام كنند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 16/21-17)

بنابراين معناى صحيح انتظار فرج مبتنى بر اين است كه هرچند استقرار عدالت حقيقى در سطح جهان از توان ما خارج است اما اين موجب رفع تكليف از فرد و جامعه اسلامى نميشود؛ زيرا بر اساس حكم ضرورى اسلام و تصريح قرآن، انسانها مكلف به مبارزه با ظلم و استقرار عدالت اند، بنابراين، همه بايد در حد توان كوشش كنند و زمينه را براى پر شدن دنيا از عدالت و از بين رفتن مظاهر ظلم به دست حضرت مهدى فراهم كنند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 16/21-17) همين ديدگاه، زمينه ى مبارزه عليه طاغوت و شكل گيرى انقلاب اسلامى را رقم زد.

وظايف منتظران در عصر غيبت

اشاره

شيعيان در دوران غيبت وظايف و مسئوليتهاى متعددى در برابر امام خود دارند و تا زمانى كه به اين وظايف و مسئوليتها به خوبى عمل نكنند، نميتوانند خود را از منتظران آن حضرت بدانند. وظايف ياد شده از ديدگاه انقلاب اسلامى كه برگرفته از روايات و سيره ى اهل بيت عليهم السلام است، عبارت اند از:

ص: 653

انجام وظايف دينى، فردى و اصلاح درونى خود

منتظران حقيقى وظيفه فعلى شرعى و الهى خود را ملاحظه كرده و به تكليف الهى و آنچه كه خداوند به عهده آنها گذاشته، عمل ميكنند و از لحاظ معنوى در اخلاق و عمل، به اصلاح خود مى پردازند و پيوندهاى دينى، اعتقادى و عاطفى خود را با مؤمنان مستحكم ميسازند. در حقيقت كسى كه در انتظار آن مصلحِ بزرگ است، بايد در خود زمينه هاى صلاح را آماده ساخته و كارى كند كه بتواند براى تحقّق صلاح بايستد؛ (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1376/9/25؛ 1379/8/22؛ 1381/7/30؛ 1390/4/18) چنانكه در احاديث نيز بر خودسازى و اصلاح نفس و تخلّق به كرامت هاى اخلاقى و ترك تعلّق به مظاهر دنيايى مذموم، تأكيد شده است. (نعمانى، 1397، 200)

فراهم آوردن زمينه ظهور

منتظران براى تحقق قدرت اسلام در عالم و فراهم شدن مقدمات ظهور مى كوشند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 374/8) همه منتظران وظيفه دارند با نهايت توان و امكانات خود، براى تحقق قدرت اسلام در جهان و شناساندن برتريهاى دين اسلام به جهانيان تلاش كنند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1376/9/25؛ 1379/8/22؛ 1381/7/30) در روايات هم بر آمادگى، پويايى و تلاش براى جهاد در راه خدا و آمادگى براى شهادت در راه او (نعمانى، 1397، 320) تأكيد شده است. منتظران بايد در مقابل خطرات، انحرافها و تهديدات، مقاومت كرده و خود را در مقابل جلوه هاى دنيا، نبازند. چنين افرادى ميتوانند خود را منتظر امام زمان بدانند. (آيت الله خامنه اى، 1381/7/30)

امروزه دنياى غرب پس از تجربه چند سده دين گريزى و غرق شدن در منجلاب فساد و درگيرى با بحرانها و آسيبهاى فردى و اجتماعى، تشنه معنويت، اخلاق و ارزشهاى متعالى و دست يافتن به آرامش روانى، در پرتو آموزه هاى دينى شده است. (آيت الله خامنه اى، 1372/10/20) از اين رو، انديشمندان جهان اسلام بايد با غنيمت شمردن اين فرصت، به معرفى و تبيين سرمايه هاى اخلاقى و معنوى اسلام ناب پرداخته و به جهانيان نشان دهند كه تنها آموزه هاى اسلامى ميتواند به بحرانهاى معنوى و اخلاقى كه دنياى غرب با آنها روبه روست، پايان دهد. (آيت الله خامنه اى، 1372/10/20)

ص: 654

اتحاد و پرهيز از تفرقه

يكى ديگر از وظايف منتظران، اتحاد و زندگى مسالمت آميز توأم با صلح، برادرى و برابرى است. (امام خمينى، صحيفه امام، 269/18)

مقابله با ظلم و فساد در جامعه

از وظايف منتظران در زمان غيبت، بى تفاوت نبودن در مقابل ظلم و ستم ظالمان (امام خمينى، صحيفه امام، 269/18؛ آيت الله خامنه اى، 1381/7/30؛ 1387/5/27) و رژيمهاى سياسى مستبد موجود و لزوم اجراى احكام اسلامى است. بلكه وظيفه فعلى و شرعى مسلمانان جهان در مقابل حكومتهاى فاسد و ظالم، مبارزه با آنان در عصر غيبت است. (امام خمينى، بى تا، 35، آيت الله خامنه اى، 1378/9/3) ظهور مهدى موعود حلقه اى از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل است كه به پيروزى نهايى اهل حق منتهى ميشود. سهيم بودن در اين سعادت موقوف به اين است كه فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. مهدى موعود مظهر نويدى است كه به اهل ايمان و عمل صالح داده شده است، او مظهر پيروزى نهايى اهل ايمان است. (مطهرى، مجموعه آثار، 438/24)

تسليم نشدن در برابر ظالمان و مستكبران

منتظران در عصر غيبت بايد تلاش كنند كه دست ظالمان را از سرزمينهاى اسلامى كوتاه كنند (امام خمينى، صحيفه امام، 434/17) و در مقابل ظالمان و ستمگران قيام كنند. (امام خمينى، صحيفه امام، 177/19) اتحاد كشورهاى اسلامى موجب فرو ريختن كاخهاى ستم خواهد شد، (امام خمينى، صحيفه امام، 335/19-336) اما از گذشته تا به حال اهل ايمان چون در مقابل ستمكاران قيام نكرده اند ظلم در عالم فراگير شده است. (آيت الله خامنه اى، 1372/12/13) مبارزه انقلاب اسلامى با ظالمان و مستكبران عالم موجب شده است كه ملتها طرفدار جمهورى اسلامى باشند و شعارهاى نظام براى آنها دلنشين باشد. (آيت الله خامنه اى، 1390/7/23)

دعا براى امام زمان و تعجيل در فرج ايشان

در بسيارى از سخنرانيها، امام خمينى و مقام معظم رهبرى تعجيل در فرج و ظهور امام

ص: 655

زمان و مشاهده جمال نورانى ايشان را از خداوند مسئلت كرده (امام خمينى، صحيفه امام، 472/14؛ 146/19؛ آيت الله خامنه اى، 1380/8/8) و از خداوند مى خواستند كه آن حضرت به عنوان طبيب واقعى بشر كه صاحب دم مسيحايى است براى اصلاح امور، زودتر ظهور فرمايد. (امام خمينى، صحيفه امام، 30/17) همچنين بر اين باور بودند كه دعاى امام زمان نيز شامل حال امت اسلامى است. (آيت الله خامنه اى، 1368/7/28)

علاوه بر وظايف ياد شده، در روايت نيز بر دهها امر ديگر تأكيد شده است، مانند: معرفت به امام زمان، (كلينى، 1407، 371/1-372) پايدارى در محبت اهل بيت عليهم السلام (خزاز قمى، 1401، 157) ورع و كسب محاسن اخلاق، (نعمانى، 1397، 200) صبر بر سختيهاى دوران غيبت، (صدوق، 1395، 317/1) آمادگى براى ظهور، (نعمانى، 1397، 320) دعا براى فرج، (اصفهانى، بى تا، 263/2) فرا خواندن مردم به سوى آن حضرت، (اصفهانى، بى تا، 274/2-282) مداومت در ياد ايشان، (اصفهانى، بى تا، 307/2-308) زيارت او، (اصفهانى، بى تا، 262/2) توسل و استغاثه به آن حضرت، (اصفهانى، بى تا، 271/2-274) تهذيب نفس (اصفهانى، بى تا، 305/2-306) و درخواست شفاعت از ايشان. (اصفهانى، بى تا، 271/2-272)

مسئوليتهاى جامعه اسلامى در عصر غيبت

اشاره

جامعه اسلامى در زمان غيبت داراى وظايفى است كه عبارت اند از:

تشكيل حكومت اسلامى

برخى فقهاى اماميه قائل اند فقيه در زمان غيبت داراى ولايت عامه ميباشد كه ولايت بر افراد و اموال است. (نراقى، 1375، 529-582؛ نجفى، 1404، 397/21) امام خمينى ولايت فقيه را از نوع ولايت بر تشكيل حكومت و اداره جامعه ميداند. (امام خمينى، بى تا، 51؛ همو، 1421، 654/2) ايشان در اين زمينه علاوه بر دليل عقلى بر ولايت فقيه (امام خمينى، بى تا، 25-28؛ همو، 1421، 619/2-620) به رواياتى نيز تمسك ميكند. (8592ولايت فقيه) از جمله اين روايات، توقيعى از امام عصر است مبنى بر اينكه در حوادثى كه در جامعه واقع ميشود، مردم را به روات احاديث ارجاع داده اند: «... وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِى عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَيهِم» . (صدوق، 1395، 484/2)

ص: 656

مقصود از حجت خدا بودنِ امامان معصوم عليهم السلام اين نيست كه ايشان بيان كننده احكام الهى هستند؛ بلكه منظور اين است كه خداوند به سبب وجود و سيره و رفتار و گفتار آنان در تمام شئون زندگى شان، بر بندگان احتجاج ميكنند و به واسطه سيرت آن بزرگواران؛ به ويژه حضرت ولى عصر كه عدل را در ميان مردم مى گستراند و زمين را از قسط پر ميكند، باب عذر و بهانه را بر همه ى مردم در تعدى از حدود الهى و تجاوز به اموال مسلمانان و سرپيچى از قوانين اسلامى مى بندد. (ر. ك: امام خمينى، 1421، 636/2-637)

آمادگى و زمينه سازى براى ظهور

جامعه اى ميتواند پذيراى حكومت جهانى باشد كه در آن جامعه آمادگى و قابليت باشد و بدون آمادگى، اين حكومت جهانى به اهداف خود نميرسد. چنان كه پيامبران بسيارى، در طول تاريخ تلاش كردند؛ ولى نتوانستند جامعه را از آلودگيها پاك كنند و حتى در زمان اميرمؤمنان عليه السلام نيز اين امر محقق نشد؛ زيرا زمينه ى اصلاح در جامعه فراهم نبوده است. (آيت الله خامنه اى، 1376/9/25)

تلاش براى تحقق عدالت

در روايات اسلامى از موضوع «عدالت گسترى» و «قسطآفرينى» به عنوان مهمترين ويژگى انقلاب مهدوى ياد شده است. از اين جهت توجه به اين موضوع در همه برنامه هاى نظام اسلامى ضرورى است؛ چون قسط و عدل، يك مقدمه واجب براى كمال نهايى انسان بوده و اولين كار نظام اسلامى اجراى قسط و عدل است، (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1376/4/25) بر همه مسلمانان لازم است تا سرحد توان براى تحقق عدالت و جلوگيرى از ستم در عصر غيبت تلاش نمايند و اين تكليفى الهى است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 98/17)

برائت از كافران و مشركان

يكى از شعارهاى انقلاب اسلامى و اصول كلى آن، شعار «نه شرقى، نه غربى» و احساس عزتى بود كه ملت ايران در پرتو ولايت ائمه معصومين عليهم السلام به ويژه امام عصر بدان دست

ص: 657

يافته بود. زيرا اعتقاد به امام عصر و ولايت آن حضرت منافى با اطاعت از طاغوت و استكبار است، (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 467/11) بلكه التزام به اصل «نه شرقى، نه غربى» وظيفه همه مسلمانان جهان است و پشت كردن به اين اصل، پشت كردن به آرمان مكتب اسلام و خيانت به رسول خدا صلى الله عليه و آله و ائمه هدى عليهم السلام ميباشد (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 319/20) و فرياد برائت مخصوص زمان خاصى نيست. اين فريادها، بر اساس فرمانى است كه بايد همواره زنده بماند، زيرا ترك آن معصيت بزرگى است كه مرتكبان آن را مشمول خشم خداوند خواهد كرد و آنها را در قيدوبند ابرقدرتها باقى خواهد گذاشت. (امام خمينى، صحيفه امام، 94/20)

احياى هويت اسلامى مسلمانان

وعده ى قرآن كريم حاكم شدن دين حق بر همه اديان و مكاتب ساختگى و دروغين است: «هُوَ اَلَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدىٰ وَ دِينِ اَلْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى اَلدِّينِ كُلِّهِ» ، (ر. ك: توبه، 33؛ فتح، 28؛ صف، 9) و اين اسلام است كه ابرقدرتها را به خاك مذلت مى نشاند و سنگرهاى كليدى جهان را فتح ميكند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 325/20) ازاين رو، ملتهاى جهان نبايد در برابر تمدن غرب، شكست خورده و منفعل حاضر شوند، بلكه بايد با تمام قوا، بحرانهايى را كه در حوزه هاى گوناگون فرهنگى، سياسى و اقتصادى گريبان گير غربيان شده، بررسى و تبيين كرده و با جريان قدرتمند غربى سازى جهان در حوزه هاى گوناگون مقابله كنند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 325/20) رسيدن به اين هدف، مستلزم احياى هويت اسلامى و بازگشت آنان به اصول اساسى خويش است. ازاين رو، يكى از اهداف مهم جمهورى اسلامى تلاش براى احياى اين هويت و توجه دادن مسلمانان به اصول و مبانى فكر دينى است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 91/21)

گسترش نفوذ اسلام در جهان

اعتقاد به حقانيت اسلام و ايمان به بطلان ديگر مكتبها و مسلكها، به صورت بالقوه اين توان را دارد كه هر فرد مؤمن و معتقدى را به تلاش براى گسترش بيشتر اسلام وا دارد.

از اين جهت انقلاب اسلامى ايران از ابتدا نگاهى جهانى داشته و در پى نابودى همه ى نظامهاى استكبارى و گسترش نظام اسلامى در سراسر جهان بوده است (ر. ك: امام خمينى، صحيفه

ص: 658

امام، 348/15-349) و در حقيقت تلاش براى گسترش اسلام راستين در جهان و مبارزه با سلطه جهان خواران، اقدامى براى زمينه سازى ظهور منجى و مصلح كل است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 146/19)

استكبار جهانى به خوبى دريافته است كه انقلاب اسلامى اگر بتواند اين وظايف و مسئوليتها را در عمل اجرا سازد، نتيجه اى جز نابودى آنها در بر نخواهد داشت. به همين دليل، از همان ابتداى پيروزى انقلاب اسلامى، تلاش خود را در ضربه زدن به آن متمركز ساخته و با تمام نيرو درصدد نابودى كامل يا دست كم، استحاله ى فرهنگى نظام اسلامى برآمده است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 215/14)

انقلاب مردم ايران، نقطه شروع انقلاب بزرگ حضرت حجّت بوده و هدف عظيم آن، ايجاد حكومت جهانى اسلام است. لذا، هدف اصلى جامعه اسلامى آمادگى براى ظهور دولت كريمه امام عصر است، (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 215/14) بنابراين نبايد به فرهنگ مهدويت و انتظار، با ويژگيهايى كه در روايات براى آن شمرده شده است، به ديده مجموعه معارفى نگريست كه فقط ترسيم كننده وضعيت آينده جهان است و هيچ نسبتى با وضعيت كنونى مسلمانان ندارد. بايد اين فرهنگ در تمام عرصه هاى اجتماعى، فرهنگى، سياسى و اقتصادى جامعه، جارى و سارى باشد و ويژگيهاى يادشده تا جايى كه ممكن است، در جامعه اجرا شود.

ويژگيهاى حكومت امام مهدى

جامعه ى موعود اسلامى و حكومتى كه در فرجام تاريخ در سرتاسر جهان حاكم خواهد شد، ويژگيهاى متعدّدى دارد؛ ولى بى ترديد، در ميان همه ى اين ويژگيها، عدالت جايگاهى بى بديل و منحصر به فرد دارد و محور همه ى تحوّلهاى جهان پس از ظهور به شمار مى آيد. (امام خمينى، صحيفه امام، 472/14) در جامعه ى مطلوب كه وعده ى تحقّق آن به جهانيان داده شده است، همه ى مظاهر ستم و بى عدالتى از بين خواهد رفت و عدالت بر تمام مناسبات اجتماعى انسانها حكم فرما خواهد شد. دوره ى حكومت حضرت ولى عصر دوره جديدى در زندگى بشر و نه دوره پايان زندگى او، بلكه شروع حيات حقيقى انسان و سعادت حقيقى اين

ص: 659

خانواده عظيم بشرى است (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1379/12/24) و اين مهم با كوششها و فداكاريهاى مؤمنان حاصل ميشود؛ عالم اصلاح ميگردد و ستمكاران سركوب ميشوند. (امام خمينى، صحيفه امام، 313/12) هرچند در زمان آن حضرت طبق بعضى روايات مخالفتها و جنگهايى با آن حضرت واقع ميشود؛ (حر عاملى، 1425 «الف»، 252/5) زيرا منافع مستكبران و ظالمان به خطر مى افتد.

در اين ميان عالمانى هستند كه از ستمگران پشتيبانى و حتى آن حضرت را تكفير ميكنند (امام خمينى، صحيفه امام، 25/19) و منشأ اين مخالفتها حب نفس و حب دنيا است. (امام خمينى، صحيفه امام، 162/16)

ويژگيهاى ديگر حكومت مهدوى عبارت است از:

حاكميت توحيد، معنويت، اخلاص و عبوديت خدا؛ آغاز حركت جامعه بشرى در مسير صراط مستقيم و به سوى مقصد آفرينش؛ شروع زندگى سعادتمندانه همه ى انسانها؛ فراهم شدن زمينه براى خوب شدن، خوب حركت كردن و درست پيمودن راه؛ برقرار شدن صلح و امنيتِ كامل در عالم؛ فعال تر، خلاق تر و آفريننده تر شدن انديشه و عقول بشر؛ بالارفتن سطح انديشه دينى و انديشه علمى انسانها؛ آشكار شدن همه ى بركات، نعمتها، نيكيها و زيباييهاى عالم و قرارگرفتن همه ى آنها در اختيار انسان؛ اصل و محور قرار گرفتن تقوا و فضيلت و گذشت و ايثار و برادرى و مهربانى و يك رنگى؛ دورى مسئولان از دنياطلبى؛ تشكيل حكومت واحد جهانى متكى بر مردم و بالاخره سهولت طى مسير حق و عدالت. (آيت الله خامنه اى، 1370/11/30؛ 1379/12/24؛ 1381/7/30؛ 1390/4/18؛ 1393/3/21)

در تفسير آيه ى 55 سوره ى نور: «وَعَدَ اَللّٰهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي اَلْأَرْضِ...» ، (خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده فرموده است كه آنها را در زمين خلافت دهد)؛ امام عليه السلام مى فرمايد: درباره حضرت قائم و اصحاب او نازل شده است. (نعمانى، 1397، 240)

آثار و نتايج انديشه ى مهدويت

اشاره

در انديشه انقلاب اسلامى بر آثار و نتايج انديشه مهدويت تأكيد شده كه مهمترين آنها عبارت اند از:

ص: 660

قرب به حق تعالى و تكامل روحى و معنوى

كسى كه اعتقاد به وجود امام مهدى دارد، از آنجا كه آن حضرت مركز تفضّلات الهى و نقطه اصلى و كانون تجلى رحمت حق است، با ايشان رابطه اى معنوى برقرار ميكند و توفيق بيشترى براى برخوردارى از وسايل عروج روحى و تقرب به سوى خدا دارد. به همين دليل فرد منتظر، در توسّلات معنوى خود، امام عصر را مورد توجّه و نظر دائمى قرار داده و به آن حضرت توسّل مى جويد. (آيت الله خامنه اى، 1374/10/17) نفس پيوند قلبى و تذكر و توجّه روحى به آن مظهر رحمت، قدرت و عدل حق تعالى، انسان را رشد داده و تعالى مى بخشد و وسيله ى پيشرفت او را از نظر معنوى و روحى فراهم ميكند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه، 153/7؛ آيت الله خامنه اى، 1374/10/17؛ 1376/9/25)

اميدبخشى در برابر ظلم و فساد

برخلاف برخى مكاتب فلسفى و اديان و مذاهب ساختگى كه معتقدند جهان و جهانيان سرانجام در اوج تاريكى، گمراهى، ستم و نابرابرى در اثر رويدادها و بلايايى طبيعى يا سلاح ها و تجهيزات ويرانگر ساخته ى دست بشر، نابود ميشوند، (ر. ك: صافى گلپايگانى، 1422، 20/2-50) مكتب اسلام، آينده ى جهان را بسيار روشن، اميدبخش، سرشار از نور و سرور ميداند و معتقد است كه دنيا فرجامى نيك خواهد داشت و برخلاف ميل ستمگران و سركشان تاريخ، جهانيان در پايان تاريخ، طعم خوش عدالت، آزادى و رستگارى را خواهند چشيد (امام خمينى، صحيفه امام، 472/14-473؛ ر. ك: صافى گلپايگانى، 1422، 20/2-51) و مهدى موعود آخرين بت شكن الهى است كه از كعبه نداى توحيد سر ميدهد و ابرقدرتهاى بزرگ جهان را كه بتهاى بزرگ عصرند و جهانيان را به اطاعت و كرنش و پرستش خود مى خوانند، درهم مى شكند. (امام خمينى، صحيفه امام، 87/18) مؤمنان به اميد روزى هستند كه وعده ى خدا تحقق پيدا كند و مستضعفان مالك زمين بشوند؛ وعده اى كه الهى است و تخلف ندارد. (امام خمينى، صحيفه امام، 292/7)

در روايات نيز اصلاحگرى در عرصه هاى فردى و پياده كردن محاسن اخلاق، (نعمانى، 1397، 200) تلاش، پويايى و پيشرفت در تمام عرصه ها (نعمانى، 1397، 320؛ مجلسى، 1403، 122/52) و

ص: 661

شكوفاسازى انديشه ها (مجلسى، 1403، 336/52) از آثار و نتايج اعتقاد به انديشه مهدويت شمرده شده است.

ازاين رو يكى از مهمترين آثار انتظار و انديشه مهدوى اميدبخشى و دورى از يأس و نااميدى است. اميد موجب تلاش، حركت، مبارزه و در نتيجه زنده ماندن انسان ميشود. ملتى كه اعتقاد به مهدويت داشته باشد، قدرتهاى استعمارى نميتوانند منابع آنها را در اختيار بگيرند. (آيت الله خامنه اى، 1376/9/25) همچنين ملتى كه زير سلطه ى ظالمانه قدرت مسلّطى قرار دارد، اگر هيچ اميدى نداشته باشد، چاره اى جز تسليم شدن يا انجام كارهاى كور و بى جهت ندارد، اما اگر اميدوار باشد و بداند كه سرانجام نيكى در انتظار اوست، به طور طبيعى مبارزه ميكند و موانع پيش روى خود را بر مى دارد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1374/10/17؛ 1384/6/29)

احساس حضور و نظارت امام عصر

يكى ديگر از آثار و نتايج انديشه مهدويت؛ احساس حضور و نظارت امام عصر در عرصه هاى مختلف حيات فردى و اجتماعى است (امام خمينى، صحيفه امام، 371/8، 392؛ مطهرى، مجموعه آثار، 734/4) و اين مطابق برخى روايات (مجلسى، 1403، 340/23) است كه اعمال افراد هر هفته بر امام عرضه ميشود. اين عقيده كه امام زمان متوجه و ناظر بر رفتار و عمل ماست، موجب ميشود كه افراد مواظب اعمال خود باشند و كارى نكنند كه موجب رنجش آن حضرت شود (امام خمينى، صحيفه امام، 371/8) و در ميدانهاى مختلف چه در ميدان معنويت و عبادت، چه در ميدان كار و تلاش، چه در ميدان مبارزه و سياست و چه در ميدان جهاد، از خودشان اخلاص و شادابى نشان دهند؛ زيرا احساس ميكنند كه با كار و تلاش خود، امام زمان را خرسند و خوشحال ميكنند. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1384/6/29) همچنين موجب ميشود در سختيها و دشواريها به آن حضرت پناه ببرند و آن حضرت نيز از ضعيفان و بازماندگان دستگيرى ميكند. (امام خمينى، 1388، 274) روايات نيز منتظران را مانند كسانى دانسته است كه در خيمه آن حضرت بوده و در كنار ايشان شمشير بزنند. (مجلسى، 1403، 126/52)

ص: 662

هدايت جامعه توسط نواب عام آن حضرت

اعتقاد به مهدويت به معناى حقيقى آن يعنى اعتقاد به امام حىّ و زنده، سبب اعتقاد به جانشينى نواب عام آن حضرت يعنى فقهاى عادل و اداره جامعه و حكومت به دست ايشان است؛ زيرا بدون شك اجراى احكام اسلام مانند حدود و قصاص تعطيل بردار نيست و اجراى اين امور بر عهده افراد واجد شرايطى است كه مورد تأييد امام زمان هستند. (امام خمينى، بى تا، 50، 74)

عقيده به مهدويت در كنار آثار مثبت، ميتواند با همراه شدن با پيرايه ها و خرافات مبتلا به آفت شود. از جمله اين آفات عبارت است از: 1. ادعاى تشرف و رؤيت از سوى افراد سودجو كه ميتواند باور به حقيقت مهدويت را در افراد كم رنگ كند؛ البته بزرگانى هستند كه به محضر آن حضرت مشرف شده اند، اما هرگز اهل ادّعا و گفتن نيستند. (آيت الله خامنه اى، 1387/5/27)2. بدفهمى حقيقت مهدويت، سبب انحراف از اهدافى است كه در دين براى آن ترسيم شده است. (آيت الله خامنه اى، 1387/5/27)3. تفسير و تطبيقهاى نادرستى كه بر روايات مهدويت صورت ميگيرد، يكى ديگر از اين آفتها است. در برابر اين تحريفها و تفسيرهاى نادرست، تحقيقاتى كه در اين زمينه انجام ميشود، بايد بر اساس اسناد قوى و توسط افراد اهل فن باشد و از كارهاى عوامانه در اين موضوع پرهيز گردد. (آيت الله خامنه اى، 1390/4/18)

نقش مهدويت در انديشه و انگيزه بخشى در انقلاب اسلامى

ارتباط انقلاب اسلامى با فرهنگ مهدويت آنچنان بارز و آشكار است كه حتى پژوهشگران و تحليل گران غربى - كسانى چون مارتين كرامر، برنارد لوئيس، مروين زونيس، دانيل برومبرگ، مايكل ام. جى و فيشر، كه در نخستين سالهاى پيروزى انقلاب اسلامى در كنفرانس بين المللى دانشگاه تل آويو (1984 م) به بررسى و تحليل نقش آموزه هاى شيعى در انقلاب اسلامى ايران پرداختند - به اين موضوع توجه و در مقالات خود بر آن تأكيد كرده اند. (ر. ك: تشيع، مقاومت و انقلاب، 1368، 17، 43، 70-73)

برخى بر اين باورند كه ظهورحضرت مهدى تنها در گرو اذن خداوند است و هر زمان كه اراده الهى به اين امر تعلق گيرد، ظهور او واقع ميشود؛ بنابراين انسانها نقشى در پيش

ص: 663

افتادن يا تأخير ظهور و زمينه سازى براى آن ندارند. (امام خمينى، صحيفه امام، 14/21-15) در مقابل اين ديدگاه، برخى معتقدند كه زمينه سازى براى ظهور و فراهم آوردن شرايط تشكيل حكومت جهانى منجى موعود، از وظايف انكارناپذير منتظران است و مردم ميتوانند با اعمال شايسته خود ظهور امام مهدى را نزديك تر كنند. انقلاب اسلامى ايران بر اساس اين ديدگاه استوار گشته است. (امام خمينى، صحيفه امام، 14/21-15)

امام خمينى قدس سره با طرح نظريه ى ولايت فقيه و لزوم تشكيل حكومت اسلامى در دوران غيبت، پايه گذار گفتمانى جديد در عرصه ى مهدويت گرديد كه اين امر مبتنى بر ديدگاه ايشان نسبت به پوپايى و اميدساز بودن اعتقاد به مهدويت صحيح و حركت و آمادگى براى ايجاد دولت مهدوى است. اساس نظريه يادشده بر اثبات جامعيت احكام اسلامى و توانايى آن براى اداره ى جامعه و پاسخ گويى به نيازهاى مختلف انسان و ضرورت تشكيل حكومت اسلامى براى اجراى احكام و قوانين اسلامى بوده است. دين اسلام حقيقتى است كه به دنبال حق، عدالت، آزادى و استقلال در جامعه است؛ اما استعمارگران مى خواهند با ايجاد تصور نادرست از اسلام در اذهان عامه و تبليغ اينكه اسلام دين جامعى نيست و احكامى در زمينه چگونگى اداره جامعه و حكومت ندارد، خاصيت انقلابى و حياتى اسلام را از آن بگيرند و نگذارند كه مسلمانان در راه اجراى احكام اسلام و ايجاد حكومتى كه سعادتشان را تأمين ميكند، تلاش كنند. (ر. ك: امام خمينى، 1421، 617/2-618)

ديدگاه ولايت فقيه در عصر غيبت، برداشتى تازه و متفاوت از مفهوم «حجت بودنِ امام معصوم عليهم السلام» است؛ زيرا ولايت فقيه در راستاى ولايت رسول خدا صلى الله عليه و آله و امام معصوم عليهم السلام است و اين ولايت از امور اعتبارى و عقلانى است و همان ولايتى كه براى امام در تصدى امور حكومتى است، براى فقيه هم ثابت است؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 308/10) علاوه براين از آنجا كه خداوند روز قيامت بر اساس سيره، رفتار و گفتار اهل بيت عليهم السلام و امام زمان از مردم بازخواست كرده و بر ايشان احتجاج ميكند، بر آنان لازم است همه ى تلاش خود را براى تحقق سيرت امامان معصوم عليهم السلام در جامعه به كار بندند و در اين زمينه هيچ عذر و بهانه اى از آنها پذيرفته نميشود. (ر. ك: امام خمينى، 1365، 46)

نظريه ى ولايت فقيه، ابتدا به عنوان يك نظريه ى علمى در حوزه هاى علميه مطرح شد؛

ص: 664

ولى به فاصله كمتر از يك دهه، مبناى نظرى تشكيل جمهورى اسلامى در ايران گرديد و بنيادى براى قانون گذارى بر اساس موازين اسلامى شد. بدين ترتيب اولين گام براى حاكميت اسلام و نزديك شدن به عهد ظهور حضرت مهدى موعود به وسيله ى ملت ايران برداشته شد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، مكتوبات، 1387/9/17)

بدون شك اعتقاد به مهدويت و امدادهاى غيبى و عنايتهاى امام زمان در پيروزى انقلاب اسلامى مؤثر بوده و اين انقلاب جز با اين امدادها و عنايتها به پيروزى نمى رسيد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 421/17؛ آيت الله خامنه اى، 1369/3/15) ملت بزرگ ايران با تكيه بر ايمان و اعتقاد به امام زمان، پرچم اسلام را به اهتزاز درآورد و افتخار طول تاريخ بشر و تاريخ اسلام گرديد. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1374/10/17) همچنان كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز، فرهنگ مهدويت، انگيزه هاى مردم را در همراهى با جريان انقلاب اسلامى و تلاش براى به ثمر رسيدن نهايى آن تقويت كرده و نهضت اسلامى تحت الطاف حضرت ولى اللَّه الأعظم روزبه روز به پيش رفته است. (ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1370/11/30)

انقلاب اسلامى ايران در راستاى قيام جهانى حضرت مهدى بوده و زمينه ساز آن است، لذا اهداف انقلاب اسلامى هيچگاه محدود به ايران نبوده و به دنبال ايجاد حكومتى جهانى و مبارزه با قدرتهاى استكبارى بوده است. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 348/15-349؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1370/11/30؛ 1381/7/30)

توفيق انقلاب اسلامى در تحول و تعالى انديشه مهدويت

اقبال و توجه عمومى به فرهنگ مهدويت و انتظار در سالهاى پيش از پيروزى انقلاب اسلامى تا بعد از آن هرگز از نظر كمّى و كيفى يكسان نبوده است. در سالهاى پيش از پيروزى انقلاب اسلامى ايران، فرهنگ مهدويت و انتظار در سطح محدودى از جامعه جريان داشت و بيشتر هم معنا با سكون و سكوت و پذيرفتن وضع موجود و بى تفاوتى در برابر استبداد داخلى و استعمار خارجى بود. مؤلفه هاى رويكرد مهدوى در اين دوران عبارت اند از: 1. توجه به امام مهدى تنها به عنوان «منجى موعود» و نجات بخشى كه در آينده اى نامشخص مى آيد و به همه ى دردها، رنجها و نابرابريها پايان ميدهد؛ 2. تمركز نگاه بر «عصر ظهور» بدون داشتن

ص: 665

هيچ چشم انداز روشنى براى اصلاح امور و بهبود وضع جامعه در «عصر غيبت»؛ 3. خلاصه شدن «وظايف منتظران» در دعا براى تعجيل فرج و نزديك تر شدن ظهور منجى موعود؛ 4. تأكيد صرف بر «ولايت ورزى» (تولّى) و بى توجهى به «برائت جويى» (تبرّى) از همه ى مظاهر كفر، شرك و نفاق در عصر حاضر. (امام خمينى، صحيفه امام، 14/21-15)

انقلاب اسلامى ايران به يارى پشتوانه ى غنى فكرى و مبانى نظرى خود كه مبتنى بر منابع و متون اصيل اسلامى و به دور از هرگونه شائبه ى التقاط و خودباختگى بود، قاموسى عظيم از مفاهيم اسلامى را تدوين كرد كه در سراسر تاريخ حيات فكرى - فرهنگى مردم مسلمان ايران بى سابقه بود؛ زيرا در اين قاموس، واژه ها نه در صفحه هاى محدود كتاب؛ بلكه در صفحه اى به گستردگى زندگى اجتماعى - فرهنگى مردم معنا ميشد. در اين قاموس مفاهيمى چون ايثار، جهاد، شهادت، امربه معروف و نهى ازمنكر كه سالها به فراموشى سپرده شده بودند، حيات دوباره يافتند و انقلاب اسلامى براى زدودن تفكرات انحرافى از دين و تشكيل جامعه اى اسلامى و الهى برپا گرديد و توانست زمينه هاى تاريخى و تربيتهاى غلط در زمينه مهدويت را از بين ببرد. (آيت الله خامنه اى، 1369/12/11) همچنين واژه «مهدويت و انتظار» كه سالها با تحمل ستم و دم فروبستن، قيام نكردن در برابر حكومتها و در يك كلمه، ماندن و در جا زدن به اميد برآمدن دستى از غيب، مترادف شمرده ميشد، مفهومى ديگر يافت. اين بار «انتظار»، نه به عنوان عاملى براى خاموش ساختن روح سركش اجتماع، بلكه به عنوان ابزارى براى دگرگون كردن وضع موجود و حركت به سوى آينده ى موعود به كار گرفته شد و با احياى فرهنگ انتظار، كه وسيله اى براى تحقق دوباره قدرت و شوكت گذشته مسلمانان در جهان بود، سعى شد تا قدرت اسلام در جهان تحقق پيدا كند و مقدمات ظهور فراهم شود. (امام خمينى، صحيفه امام، 374/8) انقلاب اسلامى ايران توانست معناى نادرست از انتظار را باطل يا كم رنگ كند. (آيت الله خامنه اى، 1369/12/11) طبق همين مبنا، انقلاب اسلامى زمينه ع ساز انقلاب جهانى امام عصر ميباشد. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 146/19)

انقلاب اسلامى در دوره اى كه از آغاز انقلاب تا پايان دهه ى 60 ادامه داشت، فرهنگ مهدويت را به عنوان فرهنگى پويا و پشتوانه اى نظرى براى تشكيل حكومت صالحان در عصر غيبت مطرح كرد و مؤلفه هاى رويكرد مهدوى را دگرگون ساخت و از جنبه عاطفى به

ص: 666

رويكردى فعال در عرصه ى اجتماعى تبديل كرد. در اين ديدگاه مهمترين مؤلفه هاى رويكرد مهدوى عبارت اند از: 1. توجه به امام مهدى به عنوان آخرين «حجت خدا» و امام حىّ و حاضرى كه مردم در دوران غيبت نيز در برابر ايشان وظايف و مسئوليتهايى بر عهده دارند. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 391/8؛ همو، 1365، 46) اين ديدگاه در دوران دفاع مقدس بسيار پررنگ بود و اين نگرش تقويت مى گرديد كه رزمندگان اسلام از هر گروهى كه باشند لشكر امام زمان هستند؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 144/14)2. از نظر دور نداشتن «عصر غيبت» و تلاش براى اصلاح وضع موجود با هدف زمينه سازى براى ظهور؛ (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 269/18)3. توسعه ى وظايف و تكاليف منتظران و منحصر نشدن اين وظايف به دعا براى تعجيل فرج و درخواست ملاقات با آن حضرت؛ (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 269/18)4. توجه به «برائت جويى» به عنوان مقدمه و شرط «ولايت ورزى» واقعى؛ (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 94/20؛ شفيعى سروستانى، 1390، 318-319)5. باز تعريف مكتب انتظار در فرهنگ سياسى تشيع؛ (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 14/21-16؛ آيت الله خامنه اى، 1369/12/11؛ 1387/5/27)6. تلقى تشكيل حكومت در روزگار غيبت به عنوان زمينه ساز ظهور؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 269/18؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1374/3/19)7. بازانديشى در ولايت فقها در روزگار غيبت؛ (امام خمينى، صحيفه امام، 308/10)8. ابطال قرائتهاى ناصحيح در آموزه مهدويت. (ر. ك: امام خمينى، صحيفه امام، 14/21-15؛ ر. ك: آيت الله خامنه اى، 1369/12/11)

در دهه ى نخست پس از پيروزى انقلاب اسلامى، عرصه فرهنگ مهدويت شاهد برخى چالشها و آفتها نيز بود. در اين دهه «انجمن حجّتيه» (1332-1362) كه در زمان خود گسترده ترين و فعال ترين تشكل فرهنگى اعتقادى در حوزه ى مهدويت بود، با اتخاذ موضع گيريهاى نادرست در برابر رهبر انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى اين ذهنيت را براى بسيارى از انقلابيان ايجاد كرد كه فعاليتهاى مهدوى با اهداف انقلاب و نظام در تضاد است و گفت وگو از امام مهدى به معناى ضدّيت با ولايت فقيه است.

البته نميتوان اين موضع گيريها را به كليت انجمن حجتيه تعميم داد؛ زيرا اين انجمن مانند طيفى بود كه افرادى با گرايشهاى مختلف - برخى انقلابى تمام عيار و معتقد به نظام اسلامى و ولايت فقيه و برخى هم غير معتقد - در آن حضور داشتند. (عليانسب، 1386، 188) در هر حال، استمرار اين موضع گيريها و بى توجهى رهبران انجمن نسبت به تذكرهاى فراوان

ص: 667

حضرت امام قدس سره، در نهايت منجر به برخورد شديد رهبر انقلاب اسلامى با تشكل يادشده و تعطيل شدن فعاليتهاى آن در مرداد 1362 گرديد. (ر. ك: جعفريان، 1391، 525-542؛ عليانسب، 1386، 143-172)

انديشه ى مهدويت در دهه هاى بعد نيز استمرار يافت تا به مرور در دهه ى سوم كه بايد آن را دوران شكوفايى مجدد انديشه ى مهدويت و انتظار ناميد، كشور اسلامى ايران شاهد تلاش سازمان يافته اى براى احياى آرمان مهدويت بود. اين امر با درك عميق از موقعيت انقلاب اسلامى در جهان، نيازهاى فرهنگى جامعه اسلامى ايران و شرايط سياسى، فرهنگى و اقتصادى حاكم بر جهان معاصر، تبليغ و ترويج باور به مهدويت و تقويت پايگاه هايى براى ارتباط با آن حضرت مانند مسجد مقدس جمكران - كه امروزه به عنوان يكى از پايگاه هاى مهم ترويج معنويت فعاليت دارد - و تقويت فرهنگ انتظار آغاز گرديد و با اقبال جامعه به تقويت و تعميق ارتباط معنوى با حضرت بقية الله الأعظم در مسائل مختلفى رشد پيدا كرد. در اين راستا به پاره اى امور در عصر حاضر تأكيد شد كه عبارت اند از:

1. شناسايى و نقد بنيادين جنبه هاى گوناگون فرهنگ و تمدن مغرب زمين به عنوان فرهنگ و مدنيتى كه در تقابل جدى با آرمان «حقيقت مدار»، «معنويت گرا» و «عدالت محورِ» مهدوى قرار دارد؛ زيرا انسانهاى عصر غيبت تنها زمانى ميتوانند به ريسمان ولايت مهدوى چنگ زنند و به تمام معنا در سلك منتظران موعود قرار گيرند كه حق و باطل زمان خويش را به درستى بشناسند و با تمام وجود از حق پيروى كرده و از باطل بيزارى جويند؛ 2. شناخت و نقد جدّى مناسبات فرهنگى، سياسى و اقتصادى حاكم بر جوامع اسلامى كه به تقليد از الگوهاى توسعه ى غربى و تحت تأثير انديشه هاى عصر مدرنيته در اين جوامع شكل گرفته است. اين جوامع بدون شناخت جدى از وضع موجود خود نميتوانند به راهكارهاى مبتنى بر آموزه هاى دينى براى خروج از فتنه هاى فراگير عصر غيبت دست يابند؛ 3. تلاش براى تدوين راهبرد سياسى، فرهنگى، اقتصادى و نظامى جوامع اسلامى در عصر غيبت تا رسيدن به عصر طلايى ظهور بر اساس انديشه ى مهدوى و فرهنگ انتظار؛ 4. بازشناسى جنبه هاى اعتقادى، تاريخى، فرهنگى و اجتماعى انديشه ى مهدوى و فرهنگ انتظار با بهره گيرى از منابع متقن و مستدل و استفاده از همه ى توان مراكز علمى حوزوى و دانشگاهى در زمينه ى

ص: 668

مباحث كلامى، فلسفى، عرفانى، اخلاقى، علوم اجتماعى و سياسى؛ 5. تلاش براى پالايش انديشه ى ناب مهدوى از هرگونه شائبه ى جعل و تحريف و زدودن اين انديشه از زنگارهاى جهل و خرافه و سخنان سست و بى اساس و هرگونه ديدگاه انحرافى مبتنى بر افراط يا تفريط؛ 6. پاسخ گويى عالمانه و متناسب با نيازهاى روز به شبهه ها، پرسشها و ابهامهاى موجود در زمينه ى منجى گرايى؛ 7. احيا و گسترش فرهنگ انتظار و تلاش براى شناساندن نقش سازنده ى اين فرهنگ در پايدارى و پويايى جوامع اسلامى؛ 8. تبيين وظايف و تكاليف مردم در برابر حجت خدا و امام عصر و نهادينه ساختن اين وظايف و تكاليف در فرد و اجتماع و آماده ساختن جامعه اسلامى براى استقبال از اتفاق ارزشمند ظهور؛ 9. مقابله ى جدى با همه ى جريانهاى سياسى - فرهنگى كه در قالب كتاب، نشريه، فيلم، نرم افزارهاى رايانه اى و پايگاه هاى اطلاع رسانى جهانى به تقابل با انديشه ى موعودگرايى شيعى مى پردازند، از طريق گسترش فرهنگ ناب مهدوى و نقد و بررسى جريانها و انديشه هاى انحرافى و التقاطى؛ 10. بررسى و نقد ديدگاه هايى كه انديشمندان مغرب زمين در زمينه ى جهان آينده و آينده ى جهان مطرح كرده اند. (ر. ك: شفيعى سروستانى، 1381، 33/2-76؛ همو، 1390، 291-292)

پيگيرى اين تلاشها، به نوبه ى خود نويدبخش زمينه سازى فرهنگى و اجتماعى براى ظهور امام مهدى و اتصال انقلاب اسلامى ايران به انقلاب جهانى حضرت بقية الله الاعظم است. (ر. ك: شفيعى سروستانى، 1390، 307-324، 642-649)

جمع بندى و نتيجه گيرى

اشاره

مهدويت در فرهنگ اسلامى به معناى مهدى باورى، مهدى گرايى و اعتقاد به آن حضرت به عنوان منجى زنده و موعود آخرالزمان است؛ مهدويت بيانگر ديدگاه اسلام درباره ى جهان آينده و آينده جهان است. بى ترديد در هيچ آيين و مكتبى به اندازه ى دين اسلام به موضوع آينده ى جهان و آخرالزّمان اهميّت داده نشده و در هيچ فرهنگ و آيينى به مانند اسلام، زواياى مختلف اين موضوع تبيين و تشريح نشده است. آثار علمى فراوانى كه از قرون اوّليه اسلام تاكنون در اين زمينه تأليف شده، شاهدى بر اين مدّعاست. آن حضرت پنج سال بعد از تولد، از ديدگان غايب شد. فلسفه غيبت ايشان كه به خورشيد

ص: 669

پشت ابر تشبيه شده است امتحان منتظران در ثبات قدم و استوارى، سازش و بيعت نكردن با طاغوت و تأديب انسانها به دليل ظلم به اولياء الهى شمرده شده است.

انتظار، محورى ترين و اصلى ترين موضوعى است كه در آموزه هاى مهدوى، بر آن تأكيد شده است. در اين آموزه ها، انتظار به معناى عملى آگاهانه همراه با آمادگى و مجاهدت در سطوح مختلف فكرى، اخلاقى و عملى، براى ساختن آينده اى روشن بر اساس برنامه و نقشه ى الهى است. منتظران ظهور بايد در مسير خودسازى قدم بردارند و با نهايت توان و امكانات خود، براى تحقق قدرت اسلام در جهان و شناساندن برتريهاى دين اسلام به جهانيان تلاش كنند و متحد با يكديگر در برابر ظلم و ستم ايستادگى كنند. منتظران بايد براى تعجيل در فرج و ظهور امام زمان دعا كنند همچنان كه جامعه اسلامى نيز موظف است در عصر غيبت تشكيل حكومت داده و براى ظهور زمينه سازى كرده و در راستاى تحقق عدالت و احياى هويت اسلامى و گسترش آن در جهان تلاش كنند. حكومتى كه در فرجام تاريخ در سرتاسر جهان حاكم خواهد شد، ويژگيهاى متعدّدى دارد كه عدالت مهمترين آنهاست. دوره ى حكومت حضرت ولىّ عصر دوره جديدى در زندگى بشر و شروع حيات حقيقى انسان است كه حاكميت توحيد، معنويت، اخلاص و عبوديت خدا از جمله ويژگيهاى آن ميباشد.

انتظار، محورى ترين و اصلى ترين موضوعى است كه در آموزه هاى مهدوى، بر آن تأكيد شده است. در اين آموزه ها، انتظار به معناى عملى آگاهانه همراه با آمادگى و مجاهدت در سطوح مختلف فكرى، اخلاقى و عملى، براى ساختن آينده اى روشن بر اساس برنامه و نقشه ى الهى است.

هرچند در طول تاريخ، فرهنگ مهدويت و انتظار كه عاملى مهم براى پويايى و پايدارى جوامع اسلامى در دوران غيبت به شمار مى آمد، دچار تحريف و انحراف شد و با سكون و سكوت، تحمل ستم و ماندن و در جا زدن به اميد برآمدن دستى از غيب، مترادف گرديد؛ اما با آغاز نهضت امام خمينى قدس سره در ايران، فرهنگ مهدويت و انتظار نيز چون بسيارى ديگر از مفاهيم والاى اسلامى، حيات دوباره يافت و به عنوان باورى مهم براى دگرگون كردن وضع موجود و حركت به سوى آينده ى موعود به كار گرفته شد. انتظار نيز به معناى كوشش شخص

ص: 670

منتظر براى تحقق قدرت اسلام و آماده كردن زمينه ى ظهور است كه مفهومى جز آمادگى فردى و اجتماعى براى برپايى دولت كريمه حضرت ولىّ عصر ندارد.

انقلاب اسلامى در راستاى قيام جهانى حضرت مهدى بوده و زمينه ساز آن است؛ لذا اهداف انقلاب اسلامى هيچگاه محدود به ايران نبوده و هدف آن ايجاد حكومتى جهانى و مبارزه با قدرتهاى استكبارى است.

ص: 671

ص: 672

منابع

1. قرآن كريم.

2. آصف آگاه، سيد حسن، سوشيانت منجى ايرانويچ، قم، مؤسسه آينده روشن، چاپ اول، 1387 ش.

3. آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، بيانات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

4. آيت الله خامنه اى، سيد على حسينى، مكتوبات، حديث ولايت، تهران، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

5. آقا بزرگ تهرانى، محمدمحسن، الذريعة الى تصانيف الشيعة، بيروت، دار الاضواء، چاپ سوم، 1403 ق.

6. ابن حجر هيتمى، احمد بن محمد، الصواعق المحرقة، بيروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1997 م.

7. ابو داود سجستانى، سليمان بن اشعث، سنن ابى داود، بيروت، دار الكتاب العربى، بى تا.

8. احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، تحقيق سيد ابوالمعاطى النورى، بيروت، عالم الكتب، چاپ اول، 1419 ق.

9. اصفهانى، محمد تقى موسوى، مكيال المكارم فى فوائد الدعاء للقائم، قم، مدرسة الامام المهدى، بى تا.

10. امام خمينى، سيد روح الله موسوى، تنقيح الأصول، تقرير حسين تقوى اشتهاردى، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ سوم، 1385 ش.

11. امام خمينى، سيد روح الله موسوى، شرح چهل حديث، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ چهارم، 1388 ش.

12. امام خمينى، سيد روح الله موسوى، شئون و اختيارات ولى فقيه (ترجمه مبحث ولايت فقيه از كتاب البيع)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1365 ش.

ص: 673

13. امام خمينى، سيد روح الله موسوى، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.

14. امام خمينى، سيد روح الله موسوى، البيع، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1421 ق.

15. امام خمينى، سيد روح الله موسوى، ولايت فقيه (حكومت اسلامى)، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى تا.

16. برقى، احمد بن محمد، المحاسن، قم، دار الكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1371 ق.

17. تشيع، مقاومت و انقلاب (مجموعه مقالات كنفرانس بين المللى دانشگاه تل آويو (1984 م)، بى جا، بى نا، 1368 ش.

18. جعفريان، رسول، جريانها و سازمانهاى مذهبى - سياسى ايران (از روى كار آمدن محمدرضا شاه تا پيروزى انقلاب اسلامى (1320-1357)، تهران، نشر علم، چاپ دوم، 1391 ش.

19. حر عاملى، محمد بن حسن، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بيروت، مؤسسة الاعلمى، چاپ اول، 1425 ق.

20. حر عاملى، محمد بن حسن، كشف التعمية فى حكم التسمية، تحقيق مهدى حمد فتلاوى، بيروت، دار الهادى، 1425 ق.

21. حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، 1409 ق.

22. حسينى بهشتى، سيد محمد، حق و باطل از ديدگاه قرآن، تهران، بنياد نشر آثار و انديشه هاى شهيد آيت الله دكتر بهشتى، چاپ هفتم، 1390 ش.

23. خزاز قمى، على بن محمد، كفاية الأثر فى النص على الائمة الاثنى عشر عليهم السلام، تحقيق عبداللطيف حسينى كوهكمرى، قم، انتشارات بيدار، 1401 ق.

24. دهخدا، على اكبر و ديگران، لغت نامه، تهران، مؤسسه لغت نامه دهخدا و دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1377 ش.

25. سبحانى، جعفر، الائمة الاثنى عشر (دراسة موجزة عن شخصيتهم و حياتهم)، معاونية شئون التعليم و البحوث الإسلامية، چاپ اول، 1413 ق.

26. سفارينى، محمد بن احمد، لوامع الانوار البهية و سواطع الأسرار الاثرية، بيروت، المكتب الاسلامى، چاپ سوم، 1411 ق.

27. سيد مرتضى، على بن حسين، المقنع فى الغيبة، تحقيق سيد محمدعلى حكيم، بيروت، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، چاپ اول، 1416 ق.

ص: 674

28. سيوطى، جلال الدين، العرف الوردى فى اخبار المهدى، تحقيق محمدكاظم موسوى، تهران، المجمع العالمى للتقريب بين المذاهب الاسلامية، چاپ اول، 1427 ق.

29. شاكرى زواردهى، روح الله، منجى در اديان، تهران، بنياد فرهنگ حضرت مهدى موعود، چاپ اول، 1388 ش.

30. شفيعى سروستانى، ابراهيم، معرفت امام زمان و تكليف منتظران، تهران، موعود عصر، چاپ سوم، 1390 ش.

31. شفيعى سروستانى، اسماعيل، درآمدى بر استراتژى انتظار، تهران، موعود عصر، چاپ اول، 1381 ش.

32. صافى گلپايگانى، لطف الله، منتخب الأثر فى الإمام الثانى عشر، قم، دفتر تنظيم و نشر آثار حضرت آيت الله العظمى صافى گلپايگانى، چاپ اول، 1422 ق.

33. صدوق، محمد بن على، الخصال، تحقيق على اكبر غفارى، قم، مؤسسه نشر اسلامى، 1362 ش.

34. صدوق، محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة، تهران، دار الكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1395 ق.

35. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، تحقيق محسن كوچه باغى، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، چاپ دوم، 1404 ق.

36. طبرسى، احمد بن على، الاحتجاج، تحقيق سيد محمدباقر موسوى خرسان، مشهد، نشر مرتضى، چاپ اول، 1403 ق.

37. طريحى، فخرالدين، مجمع البحرين، تهران، المكتبة المرتضوية، چاپ سوم، 1375 ش.

38. طوسى، محمد بن حسن، الغيبة، تحقيق عبادالله تهرانى، على احمد ناصح، قم، دار المعارف الاسلامية، چاپ اول، 1411 ق.

39. على دخيل، على محمد، الإمام المهدى، بيروت، دار المرتضى، چاپ دوم، 1403 ق.

40. عليانسب، سيد ضياءالدين، علوى نيك، سلمان، جريان شناسى انجمن حجتيه، قم، زلال كوثر، چاپ سوم، 1386 ش.

41. كتاب مقدس، ترجمه فاضل خان همدانى، ويليام گلن، هنرى مرتن، تهران، انتشارات اساطير، 1380 ش.

42. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، تحقيق على اكبر غفارى، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407 ق.

ص: 675

43. مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، تحقيق محمدباقر بهبودى، بيروت، دارإحياء التراث العربى، 1403 ق.

44. مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1377 ش.

45. نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام فى شرح شرائع الاسلام، تحقيق عباس قوچانى، على آخوندى، بيروت، دار احياء التراث العربى، چاپ هفتم، 1404 ق.

46. نراقى، احمد بن محمد، عوائد الايام، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، چاپ اول، 1375 ش.

47. نعمانى، محمد بن ابراهيم، الغيبة، تحقيق على اكبر غفارى، تهران، مكتبة الصدوق، چاپ اول، 1397 ق.

ص: 676

نمايه ها

آيات

ايّاك نعبد و... / حمد، 5/320

أتأمرون النّاس بالبرّ... / بقره، 44/181، 187

وإذ قلتم... ذلك بانّهم... / بقره، 61/516

وإذ ابتلى... قال لا ينال... / بقره، 124/71

صبغة الله ومن أحسن... / بقره، 138/57

ولكلٍّ... فاستبقوا الخيرات... / بقره، 148/284، 287

الّذين إذا أصابتهم... / بقره، 156/538

وإذا تولّى سعى فى... / بقره، 205/72، 124

لا إكراه فى الدّين... / بقره، 256/5، 308، 337

الله ولىّ الّذين آمنوا... / بقره، 257/61

يؤتى الحكمة... ومن يؤت... / بقره، 269/56

فإن لّم... لا تظلمون و... / بقره، 279/178

إنّ الدّين عند الله... / آل عمران، 19/139

يوم تجد كلّ نفسٍ ما... / آل عمران، 30/53

واعتصموا... واذكروا نعمت... / آل عمران، 103/64، 283

ولتكن منكم أمّةٌ... / آل عمران، 104/174، 653

كنتم خير أمّةٍ... / آل عمران، 110/174

وكأيّن من نبىّ... / آل عمران، 146/414، 516

فبما رحمةٍ من الله... / آل عمران، 159/87

لقد منّ الله على... / آل عمران، 164/611

ولاتحسبنّ الّذين... / آل عمران، 169/544

ومن يطع الله... / نساء 69/514

حرّمت عليكم... رضيت لكم... / مائده، 3/139

يا أيّها الّذين آمنوا كونوا... / مائده، 8/178

يا أيّها الّذين... وابتغوا... / مائده، 35/327

فترى الّذين فى قلوبهم... / مائده، 52/54

يا ايّها... عليكم أنفسكم... / مائده، 105/181

قل أرأيتكم إن أتاكم... / انعام، 47/178

إنّى وجّهت وجهى... / انعام، 79/52

قال ما منعك ألّا... / اعراف، 12/94

قال موسى... والعاقبة للمتّقين/ اعراف، 128/61

وأعدّوا لهم ما... / انفال، 60/427

ص: 677

والّذين آمنوا وهاجروا... / انفال، 74/524

إنّما يعمر مساجد... / توبه، 18/604، 605

هوالّذى أرسل... / توبه، 33/658

لا تقم فيه ابداً... / توبه، 108/392

فاستقم كما أمرت... / هود (ع)، 112/63، 612

إنّ الله لا يغيّر... / رعد، 11/89، 125، 532

الّذين... ألا بذكر الله... / رعد، 28/321

ألم تر إلى الّذين... / ابراهيم (ع)، 28/72

يوم تبدّل... و برزوا لله... / ابراهيم (ع)، 48/316

إنّ الله يأمر بالعدل... / نحل، 90/66

من عمل صالحاً من... / نحل، 97/54، 55

إنّ هذا القرآن... / اسراء، 9/86

واذا أردنا أن... / اسراء، 16/51، 72

وقل جاء الحقّ و... / اسراء، 81/647

وأْمر أهلك بالصّلاة... / طه، 132/181

ولقد كتبنا فى الزّبور... / انبياء (ع)، 105/167، 646

الّذين إن مكّنّاهم... / حج، 41/76، 77، 146

أو كظلماتٍ... ومن لّم يجعل... / نور، 40/61

وعد الله الّذين... / نور، 55/660

فلا تطع الكافرين... / فرقان، 52/430

و تلك نعمةٌ تمنّها... / شعراء، 22/5

ونريد أن نمنّ على... / قصص، 5/241

فأقم وجهك للدّين... / روم، 30/51

لله ما فى... هو الغنى... / لقمان، 26/313

لقد كان لكم فى... / احزاب، 21/231

و قرن فى... انّما يريد... / احزاب، 33/220

هو الّذى يصلّى... / احزاب، 43/48

انّما تنذر من اتّبع... / يس، 11/63

ألَا لله... والّذين اتّخذوا... / زمر، 3/328

والّذين اجتنبوا... فبشّر عباد... / زمر، 17/113

الّذين يستمعون القول... / زمر، 18/113

هوالّذى أرسل... / فتح، 28/244، 658

محمّدٌ رسول... أشدّاء على... / فتح، 29/140

وما خلقت الجنّ... / ذاريات، 56/68، 166

هو الأوّل والآخر... / حديد، 3/314

ما أفاء الله... و ما ءاتاكم... / حشر، 7/245

ولاتكونوا كالّذين... / حشر، 19/95

هو الله... يسبّح له ما... / حشر، 24/50

هو الّذى أرسل... / صف، 9/658

هو الّذى بعث فى... / جمعه، 2/47، 364

مثل الّذين حمّلوا... / جمعه، 5/73

ومن يتّق الله يجعل... / طلاق، 2/62، 86

ويرزقه من حيث... / طلاق، 3/62، 86

يا أيّها... قو أنفسكم و... / تحريم، 6/77، 181، 377، 378

يا أيّها النّبىّ جاهد... / تحريم، 9/87

وانّك لَعَلى... / قلم، 4/43

فقال أنا ربّكم... / نازعات، 24/188

ص: 678

إنّهم يكيدون كيدًا/ طارق، 15/167

واكيد كيدًا/ طارق، 16/167

ونفسٍ وما سوّاها/ شمس، 7/59

فألهمها فجورها و تقواها/ شمس، 8/59

قد أفلح من زكّاها/ شمس، 9 /، 48

وقد خاب من دسّاها/ شمس، 10/48

قد أفلح من تزكّى/ اعلى، 14/51

كلّا إنّ الإنسان... / علق، 6/80

أن رآه استغنى/ علق، 7/80

فمن يعمل مثقال ذرّةٍ... / زلزال، 7/53

فمن يعمل مثقال ذرّةٍ... / زلزال، 8/53

ص: 679

ص: 680

روايات

قولوا لاإله إلاالله...، پيامبر اكرم (ص): 2، 316

علم به سه دسته تقسيم ميشود...، پيامبر اكرم (ص): 47

إنّما بعثت لأتمّم مكارم...، پيامبر اكرم (ص): 48، 63، 286، 287

فبالعقل عرف العباد خالقهم...، امام صادق (ع): 58

حسن خلق موجب بهره مندى...، -: 65

حسن خلق موجب آبادانى...، -: 65

سوء خلق ايمان را...، -: 65

سوء خلق خير دنيا و آخرت...، -: 65

سوء خلق انسان را به عذاب...، -: 65

قد ألزم نفسه العدل...، اميرالمؤمنين (ع): 65

به همه نيكى كنيد چون...، اميرالمؤمنين (ع): 66

كسى كه با فقير همدردى...، پيامبر اكرم (ص): 66

هركس با مردم به انصاف...، اميرالمؤمنين (ع): 66

بالاترين اعمال سه چيز است...، امام صادق (ع): 66

نسبت به خدا و بندگان، انصاف...، اميرالمؤمنين (ع): 66

ترك امر به معروف و...، اميرالمؤمنين (ع): 67

و أنّ الرّاحل إليك...، امام سجاد (ع): 86

رأس كلّ خطيئةٍ...، پيامبر اكرم (ص): 93

اگر بنده اى نماز و روزه...، -: 94

پيامبر اسلام (ص) با غلامشان...، -: 106

پيامبر اسلام (ص) از پيروانش...، -: 106، 107

ليستأدوهم ميثاق فطرته...، اميرالمؤمنين (ع): 110، 242

شانه خالى كردن از امر به معروف...، پيامبر اكرم (ص): 175

برپاداشتن امر به معروف...، پيامبر اكرم (ص): 175

برپاداشتن امر به معروف...، اميرالمؤمنين (ع):

ص: 681

175

وأفضل من ذلك كلّه...، اميرالمؤمنين (ع): 175

در مقايسه اى ميان مجموع...، اميرالمؤمنين (ع): 176

كلّكم راعٍ و كلّكم...، پيامبر اكرم (ص): 178، 196

جهاد چهار شعبه دارد...، اميرالمؤمنين (ع): 183

رفيقٌ فيما يأمر و...، امام صادق (ع): 188

آن را بر كسى كه قدرت انجام...، امام صادق (ع): 192

پايين ترين درجه ى نهى...، -: 194

كسى كه مردم را به نيكى...، اميرالمؤمنين (ع): 194

آخر الدّواء الكىّ...، اميرالمؤمنين (ع): 196

مردم بايد امر به معروف...، پيامبر اكرم (ص): 206

إنّى تارك فيكم...، پيامبر اكرم (ص): 221، 245

مَثل اهل بيت من در ميان...، پيامبر اكرم (ص): 221

مَثل اهل بيت همچون ستارگان...، پيامبر اكرم (ص): 221

مخالفان اهل بيت، حزب ابليس...، -: 221

نبود اهل بيت مايه ى نابودى...، -: 222

اگر ما نبوديم خداوند...، پيامبر اكرم (ص): 226

علينا إلقاء الأصول...، امام رضا (ع): 228

انتظار فرج افضل اعمال...، -: 241، 650

دو گروه در مورد من...، اميرالمؤمنين (ع): 245

سلمان منّا اهل البيت...، پيامبر اكرم (ص): 249

اگر كسى لااله الالله را با اخلاص...، -: 310

كمال توحيده الإخلاص...، اميرالمؤمنين (ع): 312، 314

آنها احبار را پرستش نميكردند...، -: 327

برترى جوانان پاك سيرت...، پيامبر اكرم (ص): 351

دوران جوانى بهترين زمان...، -: 351

خداوند به عبادت پيشه بودن جوانان...، -: 351

جهاد درى از درهاى بهشت...، -: 417، 521

مجاهدان رهبران اهل بهشت...، -: 417

صداى قلم عالمان...، پيامبر اكرم (ص): 430

شخصى كه در جهت معيشت...، -: 427

صداى قلم عالمان...، پيامبر اكرم (ص): 430

شناخت زمانه وظيفه اى...، -: 433

براى شهيد نزد خداوند...، پيامبر اكرم (ص): 515

درى مخصوص شهيدان در...، -: 515

شهيدان شفيعان روز قيامت...، -: 515

از شهيدان سؤال قبر...، -: 515

شهيدان نخستين واردشوندگان به...، -: 515

من قتل دون أهله...، پيامبر اكرم (ص): 515، 516

ص: 682

بنى اسرائيل در فاصله ى...، -: 516

واى بر كسى كه نداى...، امام صادق (ع): 518

وأنا أسئل الله...، اميرالمؤمنين (ع): 520

نسأل الله منازل...، اميرالمؤمنين (ع): 520

أشرف القتل قتل...، پيامبر اكرم (ص): 521

بالاتر از هر نيكى...، پيامبر اكرم (ص): 521

الهى هب لى كمال...، -: 523

ويقول الله عزّوجلّ...، پيامبر اكرم (ص): 540

مساجد خانهى خداترسان...، پيامبر اكرم (ص): 596، 597

خداوند مساجد را...، امام صادق (ع): 597

إنّ تفكّر ساعةٍ...، پيامبر اكرم (ص): 604، 605

اميرمؤمنان پس از پذيرش...، -: 607

تفكّر برتر از يك سال...، -: 636

هرگاه قائم به پا خيزد...، امام صادق (ع): 647

فإنّهم حجّتى عليكم...، امام زمان (عج): 649

غيبت مهدى (عج) به آفتاب...، -: 650

بهترين عمل در عصر...، پيامبر اكرم (ص): 650

هر پرچمى پيش از قيام...، -: 652، 653

وأمّا الحوادث الواقعة...، امام زمان (عج): 656

درباره ى حضرت قائم (عج) و...، -: 660

اعمال افراد هر هفته بر...، -: 662

ص: 683

ص: 684

اشخاص، اماكن، زمانها و...

15 خرداد 42:296، 577

9 دى: 27

آدم (ع): 329، 647

آذربايجان: 250، 257، 276

آستان قدس رضوى: 376

آسيا: 108، 258، 259، 456، 459، 477، 484، 499، 501

آفريقا: 108، 258، 259، 434، 456، 459، 477، 501، 502

آل بويه: 250، 277

آلمان: 127، 603

آمريكا: 80، 91، 97، 115، 128، 139، 143، 154، 155، 157-163، 166-168، 295، 298، 338، 373، 382، 385، 391، 441، 442، 444، 455، 456، 458، 459، 484، 499-502، 609، 619، 630

آمريكاى لاتين: 459

آوينى، سيّدمرتضى: 389، 534

ابان بن تغلب: 556

ابراهيم زكزاكى: 259

ابراهيم (ع): 44، 131، 220، 316، 317، 320، 329، 330، 337، 338، 340، 350، 369، 397، 596، 651

ابليس: 94، 221، 321

ابن تيميّه: 246

ابن جنيد اسكافى: 557

ابن سينا: 107، 367

ابن مسكويه: 45، 367

ابوحنيفه: 223

ابوذر غفارى: 132، 517

ابوسفيان: 159، 161

اتّحاديّه ى مسلمين: 277، 299

احمدبن محمّدبن حنبل: 223

احمدبن موسى (ع): 249، 250

احمدى روشن، مصطفى: 534

احياء علوم دين (كتاب): 45

ص: 685

اخلاق محتشمى (كتاب): 45

اخلاق ناصرى (كتاب): 45

اخلاق نيكوماخوس (كتاب): 42

اخوان المسلمين: 434، 626

ادريس (ع): 44

ارانى، تقى: 276

ارتش: 387، 535

ارسطو: 42، 43

ارشادالقلوب (كتاب): 45

اروپا: 3، 258، 276، 298، 382، 385، 387، 388، 391، 442، 444، 456، 458، 459، 472، 474، 479، 499-502

اسامة بن زيد: 141، 351

استالين: 126

استراليا: 459

استرآبادى، ملّا محمّدامين: 558

اسدآبادى، سيّدجمال الدّين: 108، 132

اسماعيل محلّاتى: 107

اسماعيل (ع): 44، 220، 330، 350، 596

اسميت، آدام: 11، 461، 468

اشاعره: 316

اصحاب جمل: 237

اصحاب صفّين: 237

اصحاب كهف: 350

اصفهان: 296، 603

افغانستان: 257، 258، 423، 444، 484

افلاطون: 43، 367

الانتصار (كتاب): 574

الجزاير: 156، 626، 628

الخلاف (كتاب): 558، 574

الرّدّ على اصحاب الاجتهاد فى الاحكام (كتاب): 150

الرّسالة القشيرية (كتاب): 45

الرّعاية لحقوق الله (كتاب): 45

الفوائد المدنيّة (كتاب): 558

المحجّة البيضاء (كتاب): 45

ام. جى، مايكل: 663

اَمَل (جنبش): 258

انجمن تبليغات اسلامى: 299

انجمن حجّتيّه: 115، 667، 668

انجمنهاى اسلامى دانشجويان: 297، 298، 388، 389، 391

انجيل: 414

اندلس: 430

انصارى، شيخ مرتضى: 559، 572، 587

انگليس: 120، 123، 128، 157، 478، 484، 518

اهل حديث، اخباريان: 316، 435، 558، 599

ايتاليا: 127

ايران: در بسيارى از صفحات

ايّوب (ع): 44

ص: 686

بابيّت: 485

بازرگان، مهدى: 142، 583

بالكان: 108

باهنر، محمّدجواد: 91، 296، 298، 534

بحرانى، شيخ يوسف: 558

بحرين: 162، 257، 364، 444

بروجردى، محمّد: 534

برومبرگ، دانيل: 663

بريتانيا: 478

بصره: 517

بلوچ: 15

بنتهام: 468

بنياد شهيد: 535، 541

بنياد مستضعفان: 535

بنى اسرائيل: 44، 79، 516

بنى اميّه: 106، 141، 232، 237-239، 245، 249، 439، 525، 600، 637

بنى عبّاس: 141، 232، 239، 240، 249، 600، 637

بودائى: 646

بوسنى: 258، 423

بوشهر: 518

بوكهارت، تيتوس: 603

بهائيّت: 158، 484، 485

بهبهانى، وحيد: 558، 627

بيت الله الحرام: 183، 192، 601

بيت المقدّس: 414

پاكستان: 257، 484

پاوه: 534

پروتستان: 425

پهلوى، رضاخان: 108، 109، 115، 117، 120، 122، 123، 276، 277، 479، 483، 485، 627

پهلوى، محمّدرضا: 109، 122، 277، 278، 483، 485

تذكرة الفقهاء (كتاب): 574

ترك: 15، 108

تركان سلجوقى: 425

تركيه: 257، 297

تنبيه الامّة و تنزيه الملّة (رساله): 107، 117

تنبيه الخواطر (كتاب): 45

تورات: 414، 597

تونس: 108، 364

تهران: 92، 276، 615، 634

جامع السّعادات (كتاب): 45، 46

جامعة المصطفى العالميّة: 260، 263

جامعه ى روحانيّت مبارز: 296

جامعه ى مدرّسين حوزه: 294، 295

جبرئيل (ع): 229

جبهه ى مسلمان آزاده: 296

جبهه ى ملّى: 276

جعفر طيّار: 517

ص: 687

جمعيّت مبارزه با بى دينى: 277

جنبش خمينيّون: 259

جنگ تبوك: 141، 189

جنگ جمل: 517

جنگ صفّين: 237، 517، 529

جواهرالكلام (كتاب): 559، 566، 567

جوينى: 222

جهاد اسلامى: 258، 440

جهاد خودكفايى: 429، 445

جهاد دانشگاهى: 391، 392، 431

جهاد سازندگى: 362، 390، 394، 429، 442، 445، 535

چمران، مصطفى: 534، 540

چهل حديث (كتاب): 46

چين: 126

حارث محاسبى: 45

حجّاج بن يوسف: 249

حجّت بن الحسن (عج): 99، 155، 167، 168، 198، 235، 240، 241، 244، 261، 341، 351، 519، 537، 539، 582، 645-650، 652-671

حزب الله لبنان: 157، 258، 263

حزب توده: 276، 283، 536

حزب جمهورى اسلامى: 298، 299، 536

حزب دموكرات: 283، 536

حزب رستاخير: 278، 283

حزب مستضعفان: 289

حسن البنّاء: 132

حسن بن ابى عقيل عمّانى: 557

حسن بن على العسكرى (ع): 240، 648

حسن بن على (ع): 219، 220، 223، 233، 236، 237، 238

حسين بن روح: 649

حسين بن على (ع): 87، 96، 106، 127، 175، 183، 185، 219، 220، 236-238، 250، 252، 253، 351، 417، 425، 439، 441، 516-518، 520-522، 525، 527، 529، 530، 532، 533، 537، 538، 546

حسينى بهشتى، سيّدمحمّد: 296، 298، 391، 442، 534، 536، 540، 650

حكومت صفوى: 142

حكومت عثمانى: 142، 439، 459، 479، 525

حكومت قاجار: 108، 130، 142، 484، 626

حماس: 258

حمزه ى سيّدالشّهداء: 517

حنبلى: 564، 633

حنظله ى غسيل الملائكه: 516

حنفى: 564

خامنه اى، سيّدعلى، رهبر معظّم انقلاب (مدّ ظلّه العالى): 24، 98، 131، 142، 153، 177، 298، 350، 360، 423، 426، 428، 429، 431، 434، 442، 526، 534-536، 543، 564، 580، 655

ص: 688

خاندان اشعرى: 249

خاورميانه: 35، 36، 475، 499، 500

خراسان: 240، 250

خرّمشهر: 89

خليج فارس: 161

خمينى، سيّدروح الله (ره)، حضرت امام (ره): در بسيارى از صفحات

خمينى، سيّدمصطفى: 533

خواجه نصيرالدّين طوسى: 45، 367

خوارج: 237، 416، 440

خوزستان: 250

خيرالدّين پاشا: 108

دارالفنون: 479

دانشگاه تل آويو: 663

دانشگاه مذاهب اسلامى: 131

داوود (ع): 167

دعاى عرفه: 90، 228

دعاى كميل: 228

دفتر تبليغات اسلامى حوزه: 376

دمشق: 603

دولت موقّت: 296، 583

دهه ى 20:109، 124

دهه ى 30:534

دهه ى 40:459، 460

دهه ى 50:395

دهه ى 60:395، 666

دهه ى 80 ميلادى: 501

دهه ى 80:431

دهه ى 90 ميلادى: 499

ديلمى: 45

ديوبندى (فرقه): 434

ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى (كتاب): 222

رجايى، محمّدعلى: 91، 534، 540

رژيم پهلوى: 7، 11، 33، 34، 74، 79، 89، 115، 119، 120، 123، 142، 176، 193، 209، 277، 278، 295، 331، 381-383، 403، 431، 472، 475، 479-481، 484-486، 519، 603، 607، 619، 620، 627-629، 632، 638

رژيم صهيونيستى: 131، 149، 338، 341، 427، 444، 478، 502

رضايى نژاد، داريوش: 534

رفاعه رافع الطهطاوى: 108

روح المعانى (كتاب): 223

رودبارى، سيّديونس: 519

روز قدس: 165، 427

روسيه: 126، 127، 479، 518

روم: 351، 386، 400

رى: 240، 517

رياض (كتاب): 518، 559

زرتشت، زرتشتى: 10، 308، 646

زكريّا (ع): 516

زونيس، مروين: 663

ص: 689

زيدبن عليّبن حسين (ع): 517

زيديّه: 415

زينب بنت على (س): 532، 539

سازمان اوقاف و امور خيريّه: 376، 620

سازمان تبليغات اسلامى: 376

سازمان حج و زيارت: 583

سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى: 299

سازمان مجاهدين خلق: 536

سال 121 هجرى: 518

سال 1228 هجرى: 518

سال 1307:627

سال 1320:276

سال 1323:277

سال 1324:277

سال 1327 قمرى: 107

سال 1329:276

سال 1332:382، 459

سال 1339:459

سال 1340:382، 627

سال 1341:294، 297، 390، 426، 459، 518، 627

سال 1342:296، 382، 632

سال 1344:298، 388، 391

سال 1350:391

سال 1356:296

سال 1357:92، 109، 294، 583

سال 1358:176، 298، 299، 391، 583

سال 1359:583

سال 1362:668

سال 1372:177

سال 1374:434

سال 1388:27

سال 1393:442

سال 1394:360

سال 1395:360

سال 1404:98

سال 1870:456

سال 1880:457

سال 2 هجرى: 415

سال 255 هجرى: 648

سال 329 هجرى: 649

سال 41 هجرى: 236

سال 61 هجرى: 236، 517

سامرا: 240

سپاه پاسداران: 362، 387، 390، 535

سپاه دين: 620

سپاه صحابه: 484

ستاد احياء امربه معروف و نهى ازمنكر: 177، 204، 583

ستاد نماز جمعه: 583

ستاد اقامه ى نماز: 583

سراج انصارى، مهدى: 277

سقراط: 43، 56

سلجوقيان: 608

ص: 690

سلمان رشدى: 158

سلمان فارسى: 132، 249، 517

سميّه: 516

سوريه: 108، 257، 543، 544

سوشيانس: 646

سهروردى: 107

سيّد قطب: 434

سيّدبحرالعلوم: 559

سيّدمرتضى: 150، 557، 574

شافعى: 564، 633

شام: 414، 517

شعيب (ع): 44، 329

شومپيتر: 457

شوراى انقلاب: 176، 296

شوراى نگهبان: 579، 582

شوراى عالى انقلاب فرهنگى: 128، 376، 431، 583

شوراى عالى تبليغات اسلامى: 295

شوروى: 119، 154، 276، 444، 458، 501، 630

شهريارى، مجيد: 534

شهيد اوّل: 132، 430

شهيد ثانى: 132، 430

شيخ جعفر، كاشف الغطاء: 518، 559

شيخ حر عاملى: 515

شيخ صدّوق: 44، 557

شيخ طوسى: 558، 572، 574

شيخ مفيد: 309، 557

شيراز: 250

شيرودى، على اكبر: 534

صاحب قوانين، ميرزاى قمّى: 518، 559

صحيفه ى سجّاديّه: 228

صدّام: 387، 441

صداوسيما: 84، 203، 380، 481

صفويّه: 250

صيّاد شيرازى، على: 534

طالبان: 484

طالقانى، سيّدمحمود: 142

طباطبايى، آقاسيّدعلى: 518، 558، 559

طبرستان: 250

طهارة الاعراق (كتاب): 45

ظهيرنژاد، قاسمعلى: 534

عبدالكريم بن هوازن: 45

عتّاب بن اسيد: 351

عثمان بن سعيد: 649

عراق: 115، 257، 258، 517، 535، 543، 544

عراقى، مهدى: 297، 534

عربستان: 257، 434، 484

علّامه حلّى: 558، 572، 574

علّامه طباطبايى، سيّدمحمّدحسين: 142، 367

علّامه عسكرى: 142

عليّبن ابى طالب (ع): 65، 66، 70، 71، 83،

ص: 691

96، 107، 110-112، 115، 119، 141، 175، 176، 183، 219، 220، 223، 229، 230، 233، 236، 242، 245، 254، 309، 313، 314، 335، 351، 415، 417، 517، 520، 599، 607، 608، 611، 632، 657

عليّبن حسين السّجّاد (ع): 86، 231، 238، 239، 532، 539

عليّبن محمّد الصّادق (ع): 66، 192، 223، 239، 517، 597، 647

عليّبن محمّد الهادى (ع): 240

على بن محمّد سمرى: 649

عليّبن موسى الرّضا (ع): 240، 249

على محمّدى، مسعود: 534

عمّاربن ياسر: 517، 529

عمالقه: 414

عمليّات بيت المقدّس: 388

عمليّات ثامن الائمّه (ع): 388

عمليّات خيبر: 388

عمليّات فتح المبين: 388

عمليّات كربلاى 5:388

عمليّات والفجر 8:388

عهد جديد: 43

عهد عتيق: 43

عيسى (ع): 308، 326

غرب آسيا: 434، 502

غزّالى: 45، 367

فارابى: 107، 367

فارس: 15، 518

فاطمة بنت محمّد (س): 219، 220، 229، 647

فتحعلى شاه: 518

فتحى شقاقى: 440

فدائيان اسلام: 534

فدائيان خلق: 536

فرانسه: 117، 126، 456، 479

فرائد السمطين فى فضائل المرتضى و البتول و السبطين و الائمة من ذريّتهم (كتاب): 222

فرعون: 5، 187، 188، 195، 338، 497

فرويد: 384، 400

فلسطين: 131، 149، 157، 162، 165، 166، 167، 258، 259، 277، 414، 423، 427، 440، 444، 478، 544

فهميده، محمّدحسين: 439

فيشر: 663

فيض كاشانى: 45

قاديانيه: 415

قبا: 598، 603

قرآن كريم: در بسيارى از صفحات

قرطبه: 603

قرن بيستم ميلادى: 458، 459، 473

قرن بيست ويكم ميلادى: 459

قرن پانزدهم ميلادى: 453، 456

قرن پانزدهم هجرى: 339

قرن پنجم هجرى: 557

قرن چهاردهم هجرى: 132

ص: 692

قرن چهارم هجرى: 577

قرن دوازدهم هجرى: 558

قرن دوّم هجرى: 435

قرن سوّم هجرى: 435، 517، 577

قرن سيزدهم هجرى: 132

قرن شانزدهم ميلادى: 453، 459

قرن ششم هجرى: 142

قرن نوزدهم ميلادى: 458، 473، 479، 585

قرن نهم هجرى: 250

قرن هجدهم ميلادى: 456

قرن هفتم هجرى: 142

قرن هفدهم ميلادى: 456

قرن يازدهم هجرى: 176، 558

قرون وسطى: 142، 152

قريش: 415، 598

قفقاز: 108، 276

قم: 107، 240، 249، 250، 294، 376، 518، 627

قندوزى: 222

قوانين (كتاب): 559

قوم عاد: 44

قوم لوط: 44

قيروان: 603

كاتوليك: 425

كاشان: 249، 250

كاظمى آشتيانى، سعيد: 534

كاظمى، احمد: 534

كاظمى، ناصر: 534

كافى (كتاب): 44

كاليفرنيا: 364

كامبوج لائوس: 126

كانت: 43

كاوه، محمود: 534

كرامر، مارتين: 663

كربلا: 162، 441، 517، 518، 519، 538

كرد: 15

كردستان: 536

كرمان: 108

كرمانشاه: 543

كشورى، احمد: 534

كعبه: 329، 596، 598، 601، 605، 661

كلكى، كلكين: 646

كلينى: 44

كمپانى هند شرقى: 478

كميته هاى انقلاب اسلامى: 362، 629

كندى: 459

كواكبى، سيّدعبدالرّحمان: 105، 108، 132

كوبا: 126

كوفه: 517، 520

كيومرثيه: 308

گرگان: 517

گروه 53 نفر: 276

گروه اصفهانى هاى مقيم مركز: 296، 297

گروه مسجد شيخ على: 296

ص: 693

گروهك فرقان: 536

گورباچف: 442

گيلان: 276

لبنان: 157، 166، 257-259، 263، 543، 544

لر: 15

لقمان: 350

لندن: 157

لنين: 457

لوئيس، برنارد: 663

ليبى: 364

ماشيح: 646

مالتوس: 461

مالك اشتر: 66، 520

مالك بن انس: 223

مالكى: 564، 633

مأمون عبّاسى: 240

ماه رمضان: 427

ماه صفر: 250، 518

ماه محرّم: 250، 441، 517

مبسوط (كتاب): 558

متوسّليان، احمد: 534

مجاهد، سيّدمحمّد: 518

مجلس خبرگان رهبرى: 582

مجلس خبرگان قانون اساسى: 299

مجلس شوراى اسلامى: 184، 210، 295، 299، 583

مجلس ملّى: 276

مجمع تشخيص مصلحت: 571

مجمع جهانى اهل بيت (ع): 260، 263

مجمع جهانى تقريب بين مذاهب: 131، 260، 263

مجموعه ورام (كتاب): 45

مجوس: 308، 326، 340

محبّ الدّين طبرى: 222

محقّق حلّى: 558

محقّق كركى: 558

محقّق نجفى: 559، 566، 567

محمّد ابوزهره: 223

محمّدبن ادريس شافعى: 223

محمّدبن عبدالله، رسول الله (ص): در بسيارى از صفحات

محمّدبن عثمان: 649

محمّدبن على الباقر (ع): 239

محمّدبن على الجواد (ع): 240

محمّدبن همام اسكافى: 44

مدائن: 249، 517

مدرسه ى فيضيّه: 519، 577، 627

مدينه، يثرب: 189، 240، 249، 414، 598، 603، 605

مركز رسيدگى به امور مساجد: 623

مرو: 240، 249

مروانيان: 238، 239

مزامير: 167

ص: 694

مزدكيه: 308، 340

مسجد اعظم قم: 627

مسجد بصره: 599

مسجد جامع خرّمشهر: 608

مسجد جمكران: 668

مسجد ذوقبلتين: 601

مسجد ضرار: 602، 617، 620، 633

مسجد قبا: 602

مسجد كوفه: 599

مسجد گوهرشاد: 627

مسجدالاقصى: 596، 601

مسجدالحرام: 596، 598، 599، 601، 605، 617

مسجدالنّبى: 598، 599، 605، 617

مسند حنبل، مسند احمد: 223، 245

مسيحا: 646

مسيحيّت: 10، 97، 142، 145، 152، 260، 308، 340، 425، 430، 459، 597، 598، 624، 646

مشهد: 250، 627

مصحف فاطمه (س): 229

مصدّق، محمّد: 276

مصر: 108، 364، 479، 626

مصلّاى تهران: 609، 615، 634

مطهّرى، مرتضى: 142، 296، 297، 397، 533، 536

معاوية بن ابى سفيان: 115، 119، 237، 417، 529

معتزله: 309، 316

معراج السعادة (كتاب): 46

معصومة بنت موسى (س): 249

مغولان: 425

مفتّح، محمّد: 296

مقداد: 517

مكارم الاخلاق ابن ابى الدنيا: 44

مكارم الاخلاق طبرسى: 44

مكّه: 220، 351، 414، 426

ملّاصدرا: 107

منازل السائرين (كتاب): 45

منتهى المطلب: 574

موسوى اردبيلى، سيّدعبدالكريم: 296، 298

موسوى لارى، سيّدعبدالحسين: 518

موسى (ع): 5، 79، 188، 195، 220، 338، 350، 414، 497

موسى بن جعفر الكاظم (ع): 239، 240

موصل: 517

مؤسّسه ى رويان: 392

ميتريه: 646

ميرزا آقاخان كرمانى: 108

ميرزا محمّدحسين نائينى: 107، 108، 117، 119، 132

ميرزاى آشتيانى: 107

ميرزاى شيرازى: 107، 108

نامن كمال: 108

ص: 695

نجف: 107

نجفى، شيخ جعفر: 518

نزهة النواظر (كتاب): 45

نصارى: 174

نمرود: 337

نوّاب صفوى، سيّدمجتبى: 534

نوبختى: 150

نوح (ع): 44، 329

نورى، شيخ فضل الله: 108، 116، 142، 534، 627

نهاد نمايندگى مقام معظّم رهبرى در دانشگاه ها: 583

نهج البلاغه: 196، 309

نهضت خداپرستان سوسياليست: 299

نهضت سوادآموزى: 442

نيجريه: 259

نيچه: 97

نيروى انتظامى: 199، 535

نيكاراگوئه: 126

نيويورك: 364

واسط: 517

ورّام بن ابى فراس: 45

وزارت آموزش وپرورش: 85، 378، 379

وزارت فرهنگ و ارشاد: 131، 376، 583

وزارت ورزش و جوانان: 376

وهّابيّت: 246، 434، 484، 631، 633، 634

ويتنام: 126

هابسون، جان: 457، 458

هاشمى رفسنجانى، اكبر: 296، 298، 536

هاليوود: 158

هرات: 603

هفته ى وحدت: 131

همدان: 543

هند: 108، 328، 434، 478

هندو: 646

هود (ع): 44

هيئتهاى مؤتلفه ى اسلامى: 296، 297

ياسر: 516

يحيى (ع): 516

يزيدبن معاويه: 238

يعقوب (ع): 329

يمن: 162، 240، 250، 257، 364، 444، 544

ينابيع المودّة لِذوى القربى (كتاب): 222

يوسف (ع): 44، 329، 350

يونان: 42، 105، 386، 400

يهود، يهوديّت: 10، 107، 145، 174، 175، 327، 597، 598، 646

ص: 696

موضوعات

آبادانى شهرها، آبادى زمين، آبادى كشور، ساختن مملكت: 65، 242، 377، 398، 438، 487

آبادى مسجد، ساخت مسجد: 604، 605، 610، 612، 615-617، 621، 622، 624، 625، 626، 628، 634، 636

آثار انتظار فرج: 650، 662

آخوندهاى دربارى، روحانى نما، علماى منحرف: 161، 162، 164، 239، 485، 620، 624، 660

آرمان گرايى، آرمان خواهى: 280، 359، 373، 396، 399، 403، 438، 443

آرمانهاى انقلاب، ارزشهاى انقلاب: 164، 280، 290، 296، 350، 394، 538، 539، 543

آزادى اجتماعى: 3، 9، 11، 12، 17، 26، 30، 31، 35، 36، 199

آزادى اقتصادى: 9-11، 30، 31، 34، 36، 37، 466-468، 472، 489، 503

آزادى آدام اسميتى، آزادى غربى، آزادى ليبراليستى، آزادى حدّاكثرى، آزادى مطلق: 11، 28-30، 32، 34، 384، 400، 462، 464، 466-468، 472، 489

آزادى در چهارچوب موازين شرعى، آزادى قانونى، آزادى در چهارچوب اخلاق، آزادى در چهارچوب امنيّت: 9، 12-14، 16-19، 21، 22، 26، 28، 30، 32، 36، 37، 67، 68، 199، 200، 288، 289، 300، 334، 466، 468

آزادى سياسى: 9، 11-13، 17، 30، 31، 35، 36، 289

آزادى علمى: 35

آزادى فردى: 3، 199، 200، 212، 287، 465، 466، 468، 469، 489

آزادى فرهنگى: 9، 33، 34، 36

آزادى فكر، آزادى عقيده، آزادانديشى، آزادى

ص: 697

قلم: 2، 3، 9-12، 14، 17-19، 23، 25، 27، 28، 30، 32، 36، 37، 334، 355، 372، 404، 587

آزادى مذهبى: 10، 17، 37

آزادى معنوى: 9

آزادى خواهى: 2، 21، 342

آگاه سازى مردم، رشد بينش سياسى مردم، ارتقاى سطح درك بشر، بصيرت بخشى، رسيدن به قدرت تحليل: 78، 116، 123، 125، 163، 165، 168، 183، 209، 251، 257، 260، 262، 275، 291-293، 298، 301، 361، 363، 369، 379، 391، 393، 397، 398، 494-496، 529، 546، 597، 599، 607، 613، 627، 628، 629، 631، 637

آمادگى رزمى: 416

آينده نگرى: 81، 502

اباحيّت، بى بندوبارى اخلاقى، هرج ومرج فرهنگى، فساد اخلاقى، فساد اجتماعى، آزادى جنسى، انحراف فرهنگى، انحراف فكرى: 1، 3، 9، 10، 14، 17، 18، 26-28، 33، 34، 37، 44، 51، 53، 54، 67، 69، 74، 75، 77-83، 87، 93، 95-100، 110، 121-124، 158، 166، 184، 188، 316، 319، 341، 361، 363، 369-372، 374، 377، 378، 381-383، 385، 394، 396، 401، 403، 404، 429، 472، 478، 480، 481، 483-485، 498، 501، 651، 653، 654

اتقان كار: 434

اتّكاء به خود: 252، 429، 462

اتّكاء به ظن: 150

اتّكال به خدا، اعتماد به خدا، توكّل به خدا: 25، 44، 50، 61، 62، 89، 165، 254، 258، 293، 316-319، 325، 332، 339، 342، 371، 404

اثبات توحيد: 311، 312

اجتهاد به رأى: 556

اجتهادپذيرى اسلام: 146، 150، 151، 248، 556، 558، 560، 566، 585

احاطه به مسائل زمان: 559، 566، 567، 571، 574، 582، 585، 586

احتمال تأثير: 178، 190-194، 211

احساس مسئوليّت: 66، 71، 74، 156، 165، 187، 197، 211، 321، 354، 358، 360، 375، 398، 404، 441

احكام حكومتى: 571، 579، 588

احياء تفكّر دينى، احياء دين، احياء فرهنگ اسلامى، احياء معارف اسلامى: 109، 123، 127، 128، 143، 164، 250، 251، 256، 257، 259، 601، 651، 666، 670

احياء حوزه ى علميّه، رونق حوزه هاى علميّه: 256، 258، 260

احياء ياد شهدا، ادامه ى راه شهدا: 531، 532، 537-539، 541، 546

اخباريگرى: 248، 435

ص: 698

اختيار انسان: 2، 3، 5، 36، 53، 54، 112، 177، 244، 313، 316، 402، 520

اخلاص، عمل خالص: 44، 46، 61، 62، 90، 91، 100، 230، 288، 293، 309، 313، 314، 316، 323، 362، 373، 376، 390، 392، 396-398، 404، 413، 428، 443، 528، 534، 567، 586، 599، 604، 660، 662، 670

اخلاق اجتماعى: 17، 64، 65، 91، 100، 123، 148

اخلاق پزشكى: 75

اخلاق حكومتى: 87

اخلاق رسانه اى: 76

اخلاق زيست محيطى: 60، 67، 68، 92

اخلاق سياسى: 17، 78

ادّعاى تشرّف: 663

ارادت ايرانيان به اهل بيت (ع): 248-250، 262

ارتجاع: 162، 463

ارتقاى قدرت اقتصادى: 427، 428، 497

ارجاء: 247

از بين رفتن قبح گناه: 205، 206

اسارت معنوى: 109، 112

استبداد دينى: 115، 117، 119

استبداد فرهنگى، سلطه ى فرهنگى، تحميل فرهنگى، استعمار فرهنگى: 116، 120، 431، 473، 478، 479، 481، 503

استبداد گروهى: 117

استثمار: 456، 457، 461، 470، 480، 490، 492، 493

استرداد سرمايه هاى نامشروع: 496، 503

استعمار اقتصادى: 108، 478، 481، 494، 503

استفاده از هنر: 85، 198، 203، 381

استقرار احكام اسلامى، اجرايى شدن احكام دين، حاكميّت ارزشهاى الهى، اجراى حدود الهى، پياده كردن فقه اسلامى: 78، 140، 143، 144، 146، 154-156، 167، 168، 176، 177، 198، 199، 206، 208، 235، 243، 280، 285، 323، 331، 333، 335، 336، 340، 343، 414، 444، 492، 496، 520، 526، 569، 577، 578، 580، 582-584، 588، 637، 649، 655، 663، 664

استقلال اجتماعى: 166

استقلال اقتصادى: 12، 95، 166، 332، 498

استقلال حكومت، استقلال كشور، استقلال ملّى: 7، 12، 81، 123، 129، 333، 336، 361، 392، 420، 479، 497، 518، 522، 535، 538، 542، 543، 546، 578، 651، 664

استقلال دانشگاه: 361

استقلال سياسى: 166، 332

استقلال فرهنگى: 12، 34، 81، 95، 166، 332

ص: 699

استقلال فكرى: 2، 355، 473

اسلام آمريكايى، اسلام اموى، اسلام سكولار، اسلام سعودى، اسلام ارتجاعى: 139-143، 145، 147، 155، 158-163، 166-168، 295، 477، 495، 609، 619

اسلام ناب، اسلام حقيقى، اسلام علوى: 49، 109، 111، 112، 116، 122، 125، 139-168، 233، 235-239، 241، 253، 256، 257، 259-261، 263، 339، 342، 437، 476، 477، 484، 485، 495، 501، 502، 517، 525، 542، 617، 620، 621، 632-634، 637، 654، 659

اسلام ستيزى، سياه نمايى عليه اسلام، مقابله با اسلام، بدنامى اسلام: 122، 153، 157-159، 161، 162، 163، 183، 201، 381، 416، 439، 475، 479، 484، 525، 568، 619، 664

اصرار بر گناه: 111، 190، 191، 385

اصل عدم ولايت: 111، 112، 199

اصلاح فرهنگى، تغيير فرهنگ، ارتقاى فرهنگ: 128-131، 133، 244، 330، 331، 343، 361، 394، 404، 431، 470

اصلاحات ارضى: 460

اطاعت از اهل بيت (ع): 223، 225، 231، 245، 250، 261، 335

اطاعت از حكّام ظالم، اطاعت از طاغوت، اطاعت از غير خدا: 164، 194، 208، 308، 310، 311، 313، 322، 327، 329، 338، 339، 439، 526، 653، 658، 661

اعتدال قواى انسان: 45، 56، 57، 402

اعتلاء اسلام: 147، 253، 335، 413، 444، 514، 522، 530، 533، 540

اعتماد به جوانان: 377، 387، 543، 547

اعتمادبه نفس: 76، 252، 319، 357، 380، 393، 396، 432، 444

افتخار به تاريخ كشور: 379، 397

اقامه ى نماز: 77، 197، 320، 350، 379، 595، 596، 598، 604، 605، 609، 611-613، 621، 623

اقتدا به الگوهاى برتر، الگوگيرى از اهل بيت (ع): 83، 84، 87، 99، 111، 127، 132، 133، 141، 144، 185، 230، 231، 237، 238، 246، 251-256، 260، 262، 351، 352، 356، 517، 530، 546، 611

اقتدا به شهيدان: 517، 528، 537-540، 546

اقتصاد اسلامى: 71، 336، 460، 468، 469، 491، 562

اقتصاد آزاد: 11، 34، 497

اقتصاد مقاومتى: 429، 497، 498، 503

اقتصاد وابسته، وابستگى اقتصادى: 11، 34، 108، 123، 423، 460، 473، 477، 486، 497

اقرار زبانى: 313، 314، 340، 342

ص: 700

التزام عملى مسئولان به اخلاق، دورى مسئولان از دنياطلبى، سلامت دينى كارگزاران: 49، 82، 660

الغاى مالكيّت خصوصى: 31، 458

الگو شدن انقلاب ايران، اقتدا به ايران: 133، 167، 213، 259، 260، 364، 426، 443، 501، 502، 537

الگوسازى، اسطوره سازى: 24، 83، 247، 331، 350، 351، 368

امانت دارى: 64، 71

امپرياليسم غربى: 142، 454، 457، 458، 475، 476، 478، 493، 502

امّت اسلامى: 116، 117، 122، 126، 130، 132، 139، 140، 150، 154، 157، 164، 167، 168، 219، 245، 254، 258، 259، 261، 263، 289، 333، 335، 342، 364، 444، 445، 547، 630، 650، 656

امر به معروف: 17، 55، 66، 92، 152، 156، 173-180، 182-199، 201-212، 244، 255، 290، 350، 377، 399، 415، 441، 572، 575، 583، 652، 653، 666

امنيّت اخلاقى: 189، 201

امنيّت دينى: 201

امنيّت روانى: 18، 189، 201

امنيّت سياسى: 18

اميد به آينده: 91، 417، 433، 646، 651، 661، 662

انتظار سازنده: 650، 651

انتظار فرج: 241، 256، 647، 650-654، 662، 665-668، 670

انتظار ويرانگر: 651

انتقاد از مسئولين، نقد قدرت سياسى: 184-186، 189، 193، 283، 290

انتقاد بجا، نقد سازنده، نقد منصفانه: 18، 282، 397

انتقال دانش: 471، 479

انتقال قدرت، گردش قدرت: 119، 290

انجام وظايف دينى، عمل به تكليف: 50، 67، 175، 184، 197، 238، 254، 290، 321، 358، 377، 395، 417، 428، 443، 444، 529، 537، 622، 625، 654، 659

انحصار رسانه اى: 371، 481

انديشه ورزى: 357، 372، 393

انديشه ى انقلاب اسلامى، ديدگاه انقلاب اسلامى، گفتمان انقلاب اسلامى: در بسيارى از صفحات

انزجار از نقص: 52، 59

انزجار قلبى: 194، 195، 197، 207-209

انزواى معنويّت، دورى از معنويّت، دين گريزى: 80، 82، 384، 461، 463، 464، 467، 472، 484، 488، 494، 498، 499، 501، 503، 654

انسان كامل: 57، 62، 156، 225، 228، 514

انسان گرايى، اومانيسم: 29، 30، 456، 460،

ص: 701

462-464، 473، 488، 502

انفجار حزب جمهورى: 536

انفجار دفتر نخست وزيرى: 536

انقلاب اسلامى: در بسيارى از صفحات

انقلاب الجزاير: 156، 626، 628

انقلاب روسيه: 126

انقلاب سفيد: 459، 460

انقلاب سوسياليستى: 127

انقلاب صنعتى: 456، 478

انقلاب فرانسه: 117، 126، 456

انقلاب فرهنگى: 154، 430، 431

اهل سنّت آمريكايى: 157

بابهاى ائمّه (ع): 240

بانكدارى اسلامى، بانكدارى بدون ربا: 562، 579

باور به معاد: 110، 144، 153، 317، 523، 524، 529، 530، 546

بحران اقتصادى، ركود اقتصادى: 498-500، 503، 658

بدحجابى: 210

برابرى انسانها، مساوات، يكسانى در برابر قانون: 7، 11، 15، 30، 66، 71، 75، 107، 112، 113، 131، 149، 243، 244، 317، 319، 325، 337، 340، 496، 655

برخورد با كفّار، مقابله با كفر، اعراض از مشركين، نفى مظاهر شرك: 87، 124، 142، 143، 148، 160، 165، 183، 320، 321، 323، 324، 329، 330، 331، 337-339، 343، 398، 414، 415، 420، 422، 426، 435، 436، 519، 608، 609، 626، 631، 657، 658، 666، 667

برده دارى: 461

برنامه ى صلح آميز هسته اى: 35، 536

بعثت انبيا (ع)، بعثت پيامبر (ص): 48، 59، 73، 106، 110، 144، 154، 167، 207، 286، 287، 414، 418، 497، 517، 598

بى تفاوتى، بى اعتنايى، سكون: 110، 114، 115، 120، 148، 163، 166، 178، 182، 197، 205، 207، 256، 334، 337، 339، 375، 384، 385، 403، 441، 655، 665، 670

بيدارى انسان، بيدارى عمومى: 125، 182، 234، 363، 364، 398، 501، 502، 530، 651

بيدارى فطرت، شكوفايى فطرت: 52، 167، 168، 360

بيدارى مسلمين، بيدارى اسلامى: 108، 131، 132، 165، 167، 168، 257، 258، 263، 338، 364، 426، 439، 444، 495، 501-503، 526، 533، 587، 607

بيزارى اهل بيت (ع) از غاليان: 247

پاسخگويى به شبهات، پاسخ به پرسش ها، پاسخگويى به سؤالات: 85، 369، 379، 430، 599، 606، 613، 647، 669

پاسخگويى به نيازهاى جامعه: 147، 164،

ص: 702

432، 559، 566، 569، 571، 578، 580، 587، 664

پاسخگويى فقه به مسائل جديد: 229، 566، 567، 572، 575، 580، 585، 586، 588

پاسدارى از حريم دين، دفاع از احكام اسلام، جلوگيرى از تحريف دين، دفاع از مكتب اهل بيت (ع)، دفاع از قرآن، دفاع از اسلام، دفاع از ارزشها، حفظ كيان اسلام: 167، 182، 184، 192، 193، 206، 230، 236، 237، 241، 248، 258، 277، 287، 289، 296، 297، 353، 377، 381، 388، 399، 413، 422، 430، 513، 515، 517-519، 522، 528، 531، 535، 537، 538، 542-544، 546، 621، 624

پاكى اهل بيت (ع)، عصمت اهل بيت (ع): 220، 223، 224، 261

پرخورى: 63

پركارى: 374

پرورش اخلاقى كودكان: 77، 78، 85، 86

پرهيز از اسراف، پرهيز از مصرف گرايى: 49، 64، 68، 322، 374، 428، 497، 562

پرهيز از اهانت: 195، 201

پرهيز از تجمّل گرايى، ساده زيستى، قناعت: 49، 64، 69، 71، 243، 254، 493، 496

پرهيز از حفظمحورى: 378، 379

پرهيز از غفلت: 20، 62، 63، 95، 228، 362، 370، 395، 398، 638

پرهيز از مدرك طلبى: 379

پشتيبانى مردم از جبهه: 441

پويايى اسلام، پويايى فقه، پويايى مكتب اهل بيت (ع): 146، 147، 164، 228، 238، 246، 250، 255، 566، 567، 570، 585، 587، 588

پيروزى انقلاب اسلامى: 10، 28، 34، 35، 82، 89، 90، 109، 128، 129، 164، 176، 193، 209، 228، 251، 253، 255، 278، 294، 295، 297، 299، 301، 342، 387، 389، 426، 431، 441، 445، 518، 530، 535، 541، 542، 546، 547، 569، 577، 607، 608، 614، 626-629، 659، 663، 665، 667

پيروى از ولايت فقيه، ولايت پذيرى، اطاعت از امام، رجوع به روات حديث: 127، 141، 144، 279، 300، 318، 335، 351، 436، 438، 577، 656، 666، 667

پيشرفت اقتصادى، شكوفايى اقتصادى، رونق اقتصادى: 11، 34، 48، 81، 331، 334، 377، 385، 432، 466، 468، 469، 470، 482، 486، 490-492، 496، 499، 503

پيشرفت علمى: 70، 75، 89، 91، 152، 163، 333، 334، 360، 385، 391-393، 397، 404، 432، 470، 475، 476، 479، 490، 578، 581، 585، 587، 635، 638

پيشرفت فقه، رشد فقه: 556-559، 578 -

ص: 703

581، 584، 587، 588

پيشى نگرفتن از ولىّ خدا: 140

پيوند اعضا: 572، 575، 580

تأخير ظهور: 664

تاريخ اسلام: 2، 3، 106، 141، 162، 439، 516، 517، 526، 529، 565، 598، 602، 608، 631، 633، 665، 669

تأمين دنيا و آخرت، جمع دنيا و آخرت: 55-57، 145، 153، 206، 244، 318، 341، 357، 467، 599، 632

تبديل خلافت به سلطنت: 106، 600، 637

تبعيد: 253، 278، 297، 298، 382، 391

تبعيض طبقاتى، تبعيض نژادى: 3، 7، 8، 11، 31، 71، 83، 119، 121، 141، 324، 325، 330، 333، 337، 340، 343، 444، 456، 458، 467، 468، 472، 475، 482، 483، 491-493، 496، 499، 501، 503، 521

تبليغ در فضاى مجازى: 203، 635

تبليغ سنّتى، تبليغ رودررو: 623، 624، 628

تبليغات دينى، تبليغ دين: 84، 174، 418، 424، 485، 595، 598، 605، 607، 609، 610، 626، 635

تبليغات غرب، تبليغات دشمنان: 168، 245، 253، 257، 361، 371، 495، 542، 631

تبيين اسلام، ترويج اسلام، آموزش دين، نشر معارف: 6، 142، 151، 153، 161، 203، 222، 224، 227، 231-234، 236، 237، 239-241، 249، 250، 253، 254، 260، 261، 263، 277، 298، 315، 329، 343، 369، 389، 402، 437، 598، 599، 605، 612، 613، 629، 635، 651، 654، 670

تبيين امامت، تبيين جايگاه اهل بيت (ع): 233، 234، 238، 241، 245

تثبيت نظام اسلامى، استقرار نظام اسلامى، تشكيل نظام اسلامى: 129، 155، 156، 163-166، 168، 185، 241، 252، 253، 259، 263، 285، 294، 298، 340، 501، 530، 533، 566، 576-578، 580، 582

تثليث: 308

تجارت اسلحه: 482

تجارت سياه: 482

تجزيه طلبى: 157

تجزيه ى امپراطورى عثمانى: 142

تجمّل گرايى، اشرافيگرى: 71، 94، 98، 100، 141، 160، 243، 254، 461، 471، 496، 497

تحريف انقلاب، لطمه به انقلاب: 167، 285

تحريف دين، تضعيف اسلام، هدم اسلام، نابودى اسلام: 122، 140-142، 151، 153، 154، 157، 158، 161، 163، 168، 183، 184، 193، 208، 237، 238، 241، 245، 246، 285، 331، 382، 423، 445، 463، 483-485، 488، 561، 567، 602، 617، 620

تحريم اقتصادى: 429، 432، 495

ص: 704

تحريم كالاى توليدى دشمنان: 423

تحزّب، حزب گرايى، گروه گرايى، جناح گرايى: 274، 278، 325، 399

تحمّل سختى ها: 230، 234، 242، 253، 442، 517، 539، 656

تحوّل اخلاقى، اصلاح اخلاق: 82، 89، 98، 393، 661

تحوّل در فقه: 558، 559، 567، 570-576، 585، 588

تحوّل درونى، تحوّل روحى: 89، 91، 369، 393، 394، 404، 441

تخلّف از لشكر اسامه: 141

تداوم اثر شهادت: 522، 529، 532، 538

تداوم انقلاب، بقاى انقلاب: 82، 89، 91، 93، 255، 278، 294، 298، 299، 301، 322، 351، 377، 441، 443، 444، 519، 537، 541-543، 546، 547، 626، 628-630، 638

تذكّر پى درپى: 189، 211

تذكّر زبانى: 192، 195، 197، 198، 201، 202، 204، 207-209، 211، 212

تربيت جوانان، هدايت جوانان: 77، 83، 86، 142، 203، 213، 352، 353، 356، 361، 364-368، 373، 376، 378، 379، 392، 393، 401-404، 522، 632

تربيت رسمى: 366

تربيت فرزندان: 27، 77، 365، 366، 528، 541

ترس از مرگ: 522، 524، 542

ترس دشمنان: 260، 352، 390، 403، 529، 531، 532، 536

ترك جهاد، فرار از جنگ: 416، 525

ترك گناهان، دورى از منكرات، پيشگيرى از بدى ها، مبارزه با پليدى ها: 59، 61، 67، 111، 174، 176، 177، 179، 180، 182، 187، 196، 197، 200، 202، 204، 206، 207، 211-213، 242، 337، 357، 529

ترور مردم، ترور مسئولين، ترور دانشمندان: 439، 441، 526، 536

ترويج توحيد: 141، 329-331، 337، 339-341، 343

ترويج خرافه، خرافه گرى: 27، 145، 372، 373، 663

تزلزل خانواده، تخريب خانواده: 77، 386

تسلّط شيطان بر انسان: 52، 61، 62، 331، 364، 369، 421، 462

تسليم قدرتها نشدن، عدم سازش با دشمنان، عدم اطاعت از كفّار: 20، 50، 127، 148، 161، 165، 233، 317، 318، 430، 650، 655، 670

تشكّل اجتماعى: 275، 300

تشكّل اسلامى: 281، 287، 288، 291، 297، 298، 300

تشكّل الهى، حزب الله: 280، 283، 291

ص: 705

تشكّل دانشجويى: 87، 297، 298، 388-390

تشكّل سياسى: 274، 275، 278-281، 284، 286-289، 292، 294، 298، 300، 301

تشكّل شيطانى: 280

تشكّل صنفى: 275، 288، 294، 300، 301

تشكّل علمى: 274، 275

تشكّل فرهنگى: 274، 667

تشكّل مذهبى: 274، 275، 277، 294، 301

تشكّل مردمى: 87، 203، 275، 294

تشكّل مطلوب: 273، 280-283، 289-291، 300

تشكيل حكومت اسلامى: 109، 124، 140، 143، 146، 149، 154، 163، 164، 167، 168، 197، 209، 210، 231-235، 238، 241، 243، 250، 252، 253، 257، 259، 262، 293، 318، 330، 335، 343، 387، 425، 426، 427، 577، 585، 653، 656، 659، 664، 666، 667، 670، 671

تشكيلات شيعه: 233، 235، 238-240، 257، 260

تشكيلات كارآمد: 279، 282، 291، 300

تشويق به نماز: 181

تشيّع انگليسى: 157

تصرّف لانه ى جاسوسى: 298، 299، 391

تصوّف: 485

تضعيف ايمان مردم: 158، 184، 371، 378، 433

تعادل عرضه و تقاضا: 11، 470، 498

تعالى اخلاقى انسان، تربيت اخلاقى انسان، هدايت انسان، استقرار اخلاق در جامعه، اصلاح افراد، تحوّل جامعه، انسان سازى، تعالى معنوى انسان: در بسيارى از صفحات

تعامل نظام و حوزه: 581، 582

تعصّب جاهلى، تعصّب قومى: 2، 145، 325، 340، 343، 485، 497، 623

تعطيلى هدفمند حوزه: 295

تعيين خليفه از سوى پيامبر (ص): 232

تغيير جنسيّت: 572، 580

تغيير قبله: 596، 601

تفتيش عقايد: 120

تفكّر انقلابى: 127، 545-547، 576

تقريب مذاهب: 149، 222، 258، 260

تقلّب انتخاباتى: 17

تقوا، پرهيزكارى: 7، 44، 55، 58-61، 71، 81، 89، 100، 112، 113، 129، 140، 181، 247، 281، 287، 290، 295، 337، 340، 357، 358، 373، 380، 396، 567، 582، 586، 601، 614، 660

تقيّه: 193، 239، 240، 255، 650

تكامل عقلانى: 349، 660

ص: 706

تكريم خانواده ى شهدا: 528، 529، 537، 540، 541، 546

تكفير: 435-437، 660

تكيه به مردم، اعتماد به مردم: 128، 235، 429، 535، 543، 547، 660

تلاش علمى، نهضت علمى، جهاد علمى، پويايى علمى: 228، 239، 295، 335، 354، 357، 360، 379، 391، 392، 419، 420، 428، 430-432، 437، 445، 525، 558، 580

تلقيح مصنوعى: 572، 580

تمدّن اسلامى: 111، 129، 154-157، 167، 254، 342، 498، 539، 547، 561، 584، 587، 597، 601، 603

تمدّن غرب: 3، 17، 157، 461، 465، 475، 477، 479-481، 488، 498، 503، 658، 668

تمدّن سازى: 155-157، 254، 342، 539، 547، 587، 589، 582-584، 587، 589، 597

تمسّك به اهل بيت (ع)، توسّل به اهل بيت (ع): 245، 246، 252، 262، 656، 661

تنبلى جامعه: 122، 125، 130، 421

تنزّل مقام اهل بيت (ع)، تخريب جايگاه اهل بيت (ع): 245، 247، 262

تنظيم سير مطالعاتى: 377

توانايى عقل بر درك خوبى و بدى: 54، 58

توجّه به جوانان: 351، 352

توجّه به محرومان، حمايت از محرومين، همدردى با فقرا، نجات مستضعفين: 7، 11، 29، 66، 140، 145، 148، 149، 164، 167، 234، 242، 289، 419، 443، 454، 483، 494-497، 503، 626، 637، 662

توحيد الوهى: 327، 342

توحيد خالقيّت: 311، 319، 326، 342

توحيد ذاتى: 310-315، 342

توحيد ربوبى: 311، 319، 326، 327، 342

توحيد صفاتى: 310-312، 314، 342

توحيد عبادى: 4، 308، 313، 342

توحيد عملى: 311، 340، 342، 373

توحيد فعلى: 49، 310-314، 316، 317، 326، 342

توحيد مالكيّت: 311، 342

توحيد نظرى: 311، 342

توزيع برابر ثروت، تعديل ثروت: 458، 467، 483، 496، 497

توسعه طلبى، زياده خواهى، برترى طلبى: 92، 340، 455، 458، 465، 470، 477، 478، 483، 494، 497، 502

توسّل به قدرت، برخورد فيزيكى: 196، 198، 199، 204، 209، 212، 483

توليد علم: 35، 357، 397، 404، 428، 432

ص: 707

توليد محصولات اخلاقى: 84، 85

تهاجم فرهنگى: 97، 100، 158، 184، 369، 371، 375، 376، 379، 380، 398، 399، 432، 476، 478، 480، 659

تئورى كامل اداره ى انسان: 556، 560، 568، 577، 584، 586

ثابت بودن اهداف عالى: 235، 236

جامعه سازى: 155، 205، 233، 297، 437، 494، 521، 582، 583، 599، 603، 666

جامعه ى اسلامى، جامعه ى دينى، جامعه ى توحيدى: در بسيارى از صفحات

جامعيّت اسلام: 145، 152، 163، 664

جبر اجتماعى، جبر محيط، تأثير محيط اجتماعى: 6، 53، 367، 368، 374، 403

جبر اقتصادى، ديكتاتورى اقتصادى، سيطره بر اقتصاد: 6، 11، 119، 468

جبر تاريخى: 6

جبر طبيعت، جبر وراثت، تأثير وراثت: 6، 53، 365، 366، 403

جبر فلسفى: 402

جدايى دين از سياست، جدايى اخلاق از سياست، جدايى عقل و دين: 116، 122، 154، 232، 246، 335، 456، 463-465، 473، 488، 495، 561، 562، 584، 585، 619، 631

جدايى ناپذيرى دين و سياست، درهم تنيدگى سياست و اخلاق، دخالت دين در سياست: 13، 70، 77، 116، 146، 166، 232، 246، 252، 262، 296، 335، 562، 631

جريان تروريستى، گروه هاى تكفيرى: 416، 435، 439-441، 543، 633

جريان چپ: 276، 300، 536

جلوگيرى از فساد، جلوگيرى از انحراف: 72، 74، 81، 83، 87، 176، 178-180، 182، 183، 198، 203-208، 213، 230، 232، 236، 237، 242، 243، 288، 294، 297، 319، 333، 341، 360، 361، 369، 377، 390، 396، 427، 438، 467، 654، 655، 666

جمع آورى مال، مال اندوزى، انباشت سرمايه، تمركز ثروت: 75، 243، 254، 334، 336، 454، 456، 457، 461، 466-470، 483، 487، 490، 492، 494، 501، 502

جنبش وال استريت: 500-502

جنبش هاى مردمى، قيام مردم: 107، 123، 124، 193، 194، 202، 207-209، 250-252، 256، 262، 263، 331، 332، 335، 444، 500-502، 517، 577، 600، 626-628، 637، 655

جنگ تبليغاتى، فشار رسانه اى، جنگ روانى، جنجال رسانه اى: 371، 398، 440، 580

جنگ تحميلى: 89-91، 299، 362، 387،

ص: 708

388، 390، 392، 395، 432، 438، 441، 442، 445، 529، 535، 536، 542، 543، 545، 608، 630، 638، 667

جنگ جهانى اوّل: 457، 458

جنگ جهانى دوّم: 275

جنگ سرد: 458

جنگ نرم: 432

جنگ نظامى، جهاد نظامى: 414، 415، 418-422، 427، 430، 435، 436، 444، 525

جنگ افروزى: 92، 113، 332، 499، 500، 501

جنگهاى صليبى: 608

جنود غيبى، امداد غيبى: 62، 373، 393، 665

جوان انقلابى: 350، 388

جوان مطلوب، جوان تراز: 350، 364، 395-399، 402، 404

جهاد ابتدايى: 415، 418، 419، 422-424، 526، 567

جهاد اقتصادى: 420، 427-429، 437، 445، 525

جهاد دفاعى: 415، 419، 422، 423، 525

جهاد كبير: 430

جهاد مظلومانه: 252، 253

جهان اسلام: 108، 130، 131، 140، 157، 161، 163، 167، 168، 186، 219، 222، 240، 246، 255، 257، 259، 260، 334، 335، 342، 364، 390، 415، 426، 436، 439، 441، 443، 444، 459، 473، 475-477، 479، 483، 484، 544، 568، 606، 654

جهان بينى اسلامى، جهان بينى توحيدى، ديدگاه قرآنى، ديدگاه اسلام: 5، 10، 51، 60، 68، 70، 88، 92، 99، 241، 290، 300، 323، 325، 337، 342، 405، 465، 463، 523، 629

جهان بينى مادّى، نگاه مادّى: 88، 404، 442، 463، 470، 503، 545، 547

جهل سياسى عمومى، جهل مردم: 114، 115، 117، 125، 158

چاپلوسى: 93، 122، 125

چالش نظامى، فشار نظامى، تهاجم نظامى، تهديد سخت: 353، 398، 479، 630

حبّ دنيا، مادّى گرايى، دنياطلبى، پول پرستى: 44، 79، 79، 85، 93، 94، 100، 127، 166، 237، 243، 330، 343، 370، 372، 373، 383، 404، 422، 456، 460، 461، 463، 464، 467، 470، 487، 494، 501-503، 545، 546، 660

حبط اعمال: 112

حرام خوارى: 174، 182، 184

حركت انقلابى: 11، 209، 212، 255، 352، 353، 371، 577

حركت جهادى، فعّاليّت جهادى: 127، 130،

ص: 709

396، 434، 439

حرمت توهين به مقدّسات: 131

حسن خلق، اخلاق حسنه، رفتار نيك، حسن معاشرت: 64، 65، 81-83، 188، 254، 256، 337، 350، 351، 356، 378، 396، 404، 611، 613

حضور زنان در اجتماع: 383، 394، 581

حضور قلب: 62

حفظ خانواده، ساختن خانواده، دفاع از خانواده: 181، 383، 516

حفظ محيطزيست: 67، 68، 92، 93، 244، 322، 481، 573

حفظ نظام اسلامى، استمرار نظام اسلامى، تقويت نظام اسلامى، قوام حكومت اسلامى، بقاء حكومت اسلامى: 67، 206، 210، 278، 399، 537، 582، 665

حقّ انتخاب، آزادى انتخاب: 1، 11، 12، 23، 30، 35، 36، 118، 257، 292

حقّ مطلق مالكيّت خصوصى: 453-455، 462، 501

حقيقت جويى، حق طلبى: 113، 280، 354، 403

حكومت اهل بيت (ع)، دولت آرمانى اهل بيت (ع): 83، 223، 225، 231-233، 236، 241-244، 261، 262، 599، 607، 632، 659، 660، 664، 670، 671

حكومت دينى، حكومت اسلامى، حكومت توحيدى: 7، 15، 21، 24، 32، 67، 74، 76، 81، 99، 100، 106، 109، 111، 112، 124، 140، 142، 143، 144، 146، 149، 150، 154، 157، 163، 164، 166-168، 174، 182، 183، 197-199، 206، 209، 210، 212، 231-235، 237، 238، 241، 243، 244، 250-253، 256، 257، 259، 262، 288، 293، 318، 330، 331، 335، 341-343، 363، 387، 399، 424، 425، 426، 427، 460، 496، 538، 539، 569، 577، 605، 623، 637، 649-651، 656، 659، 664-667، 670، 671

حكومت مستبد، حكومت استبدادى: 106-109، 112، 114، 118-124، 129، 133، 343، 382، 483

حكومت ولايتيه، نظام ولايى، حاكميّت ولايت محور، نظام امامت: 108، 124، 129، 130، 133، 147، 164، 279، 336، 577، 582، 649

حماسه ى 9 دى: 27

حمايت از آمر و ناهى: 199

حمايت از دولت: 295

حمايت از مقاومت فلسطين: 131، 149، 165، 167، 258، 277، 427، 444

حمايت استكبار جهانى، حمايت شوروى:

ص: 710

246، 276، 387، 467، 483، 484

حمايت اهل بيت (ع) از مبارزان: 233، 239

حيات طيّبه: 54، 55، 57، 168، 206، 213، 527، 581

خدمت به اسلام: 73، 399، 540، 632

خدمت به جامعه، خدمت به نظام، خدمت به انسان: 71، 73، 242، 285، 286، 290، 292، 336، 380، 390، 399، 404، 437، 438، 442، 443، 490، 601، 624

خرافه زدايى: 277، 297، 388، 669

خطر جانى: 183، 192، 193

خطرپذيرى: 358، 390، 524

خلافت الهى: 57، 144، 365، 660

خودباختگى، ازخودبيگانگى: 95، 370، 393، 462، 463، 476، 477، 484، 486، 494، 503، 666

خودباورى: 63، 90، 91، 100، 319، 325، 334، 343، 393، 429، 442، 533، 603

خودخواهى، خودپرستى، خودرأيى، خودكامگى، خودسرى، انحصارطلبى: 54، 68، 71، 80، 93، 94، 105-108، 110، 112-114، 117، 120، 123، 126، 130، 132، 158، 160، 187، 196، 243، 282، 288، 311، 319، 320، 370، 454، 455، 571، 595، 637، 660

خودسازى، تهذيب، پروراندن صفات نيك در دل، ايجاد اخلاق حسنه، اصلاح روحى، تعالى روحى: 23، 34، 41-44، 46-48، 51-54، 57-59، 61، 62، 65، 71، 73-75، 77، 80-82، 84، 86، 125، 143، 155، 178، 180، 181، 187، 211، 229، 231، 244، 254، 280، 287، 295، 310، 311، 330، 355، 356، 364، 370، 373، 376، 379، 396، 403، 404، 418، 421، 422، 466، 597، 604، 612، 654، 656، 661، 670

خودفراموشى، خودكم بينى: 95، 480

خودكفايى: 81، 432، 438، 495، 497

خوش بينى، روشن بينى: 81، 356، 378

خويشتن دارى، كنترل نفس، مراقبت از خود: 27، 53، 63، 180، 181، 414

خيرخواهى: 187، 188، 212

دانشجويان پيرو خطّ امام: 298، 299، 391

دانشگاه عمومى: 380

دحوالارض: 598

دخالت دولت در اقتصاد: 453، 468، 499

دروغ گويى: 18، 28، 174، 195، 247

دعا براى ظهور: 652، 655، 656، 666، 667، 670

دعاهاى اهل بيت (ع): 228، 230، 231، 238

دفاع از انقلاب: 159، 296، 297، 381، 389، 396، 542

دفاع از حريم اهل بيت (ع): 543

ص: 711

دفاع از ميهن، علاقه به ميهن: 91، 379، 381، 399، 404، 419، 422، 528، 531، 538، 543، 545، 546، 608

دموكراسى حقيقى: 14، 321

دموكراسى: 30، 118، 154، 334

دودستگى، ايجاد تفرقه: 24، 25، 37، 91، 114، 116، 117، 122، 126، 131، 132، 150، 157، 255، 259، 278، 283، 287، 289، 293، 325، 399، 433، 484، 485، 495، 531، 602، 617، 620، 626، 655

دوران غيبت: 142، 151، 196، 198، 234، 236، 240، 241، 415، 422، 423، 436، 513، 526، 539، 557، 567، 582، 647، 648، 649، 650، 652، 653، 655-657، 664، 666-670

دولت اسلامى: 68، 111، 154-156، 166، 177، 185، 199، 254، 279، 484

دولت سازى: 155، 156، 166، 254، 582، 583

رابطه ى ولى و مردم، پيوند بين حاكم و مردم: 130، 165، 224، 234، 249، 336

راحت طلبى: 145

راسيوناليسم: 465

رأى به نظام اسلامى: 35

رباخوارى: 457، 491

رجوع به منابع دست اوّل: 153

رسمى شدن مذهب شيعه: 250، 262

رسيدن به رشد، تكامل، كامل شدن ايمان: 2، 6، 9-13، 19، 22، 36، 47، 48، 50-52، 55، 57، 62، 65، 68، 70، 89، 99، 152، 156، 230-232، 234، 300، 316، 322، 323، 330، 334، 358، 365، 373، 378، 399، 401، 402، 486، 520، 525، 527، 528، 541، 545، 546، 547، 657، 661

رعايت انصاف: 66

رعايت حريم خصوصى: 200، 201، 209، 212

رعايت حقوق متقابل در خانواده: 181

رعايت نظم، انضباط اجتماعى، انضباط تشكيلاتى: 30، 67، 76، 84، 87، 98، 100، 111، 208، 282، 283، 293، 296، 299، 324، 343، 397، 399، 434، 555، 576

رفاه مادّى، رفاه دنيايى، رفاه اقتصادى، رفاه عمومى: 11، 34، 98، 234، 242، 332، 334، 336، 460، 466، 467، 470، 472، 483، 487، 491، 492، 496-498، 503، 584، 646

رفاه طلبى: 71، 163، 501

رفع فتنه، مقابله با فتنه: 418، 442

رقابت انتخاباتى: 286

رقابت آزاد، بازار آزاد، تجارت آزاد: 453، 458، 466، 468، 469، 471، 474، 489،

ص: 712

499

رقابت سازنده، رقابت سالم، رقابت در خيرات: 281، 285-287، 292، 300، 489

رقابت سياسى: 96، 281، 284-288، 292

رمز پيروزى: 62، 64، 89، 92، 293، 542

رنسانس: 475

روحيّه ى انقلابى، روحيّه ى جهادى: 209، 253، 260، 399، 416، 428، 429، 431، 437، 438، 443، 445، 541، 542، 546

روحيّه ى تعاون، تعامل اجتماعى: 98، 100، 113، 180، 204، 230، 252، 274، 281، 300، 310، 327، 469، 490، 629

روشنفكرى سكولار، ارتجاع روشنفكرى، روشنفكرى غرب زده: 122، 142، 162، 208، 424، 445، 473، 503، 630

رونق توليد داخلى، حمايت از توليد ملّى: 428، 429، 498

رونق مسجد: 612، 614، 615، 621-626، 628، 630، 632، 635، 636، 638

رويشهاى انقلاب: 392

رهايى از دخالت بيگانگان، آزادى از تسلّط قدرتها، قطع وابستگى، كوتاه كردن دست جهان خواران: 2، 12، 13، 28، 33، 34، 91، 92، 113، 125، 130، 133، 159، 161، 164، 165، 166، 251، 252، 258، 299، 319، 332، 336، 338-341، 363، 438، 445، 469، 498، 651، 655

رهايى از هواوهوس، مبارزه با نفس، جهاد اكبر: 4، 5، 9، 21، 36، 45، 50، 55، 61، 63-65، 86، 109، 113، 230، 320، 321، 323، 324، 330، 336، 343، 357، 370، 373، 396، 413، 415، 419-422، 438، 440

رهبانيّت، كناره گيرى از مردم: 145، 166، 230، 233، 252

ريزشهاى انقلاب: 422

ريشه كنى نظام، اقدام عليه منافع كشور، توطئه عليه منافع كشور، تخريب نظام، براندازى نظام، تضعيف نظام اسلامى، توطئه عليه نظام: 14، 24، 25، 27-29، 37، 184، 185، 186، 201، 210، 212، 285، 289، 331، 474، 497، 659

زبان خواهش: 185

زبان نرم: 86، 87، 180، 188، 195، 201، 202، 211

زمينه سازى ظهور، آمادگى براى ظهور: 650، 652، 654، 656، 657، 659، 664-667، 669، 670، 671

زندگى اسلامى، زندگى توحيدى، زندگى پاك، زندگى سعادتمندانه: 94، 309، 599، 652، 660

زندگى آسان: 501

زنده بودن شهيدان، حيات ابدى شهيدان:

ص: 713

514، 519، 524، 527، 532، 544-546

زهد، عدم وابستگى به دنيا، بى اعتنا به شهوات: 58، 71، 145، 230، 318، 322، 357، 373، 377، 393، 396، 529، 530، 546، 567، 586، 611، 654، 656

ساخت آينده، آينده سازى: 81، 82، 85، 96، 352، 353، 360، 361، 363، 364، 392، 403، 651، 670

سادگى بناى مسجد: 609، 615، 617، 634

سازش با كفر، سازش با استكبار، تسليم قدرتها شدن، سكوت برابر ظالمان: 145، 148، 160، 161، 164، 165، 327، 381، 652، 662

سجده بر آدم (ع): 329

سجده نكردن ابليس: 94

سجده بر يوسف (ع): 329

سربازى امام زمان (عج): 652، 667

سرپيچى از فرمان الهى، طغيان در مقابل پروردگار: 94، 462

سركوب مردم، سركوب صداى مخالف، طرد مردم: 108، 109، 114، 117-123، 132، 474، 482، 483

سرمايه دارى: 11، 31، 117، 161، 163، 287، 334، 336، 338، 341، 386، 453-479، 481، 482، 485-497، 499-503، 586

سعادت بشر، سعادت جامعه: 8، 32، 50، 51، 55، 60، 62، 70، 73، 79، 83، 86، 88، 99، 127، 139، 199، 244، 287، 310، 316، 318، 322، 332، 335، 341، 361، 418، 419، 431، 444، 465، 466، 467، 488، 489، 498، 520، 530، 560، 646، 659، 664

سقوط اندلس: 430

سقوط نظام سرمايه دارى: 499-503

سكوت اهل بيت (ع): 236، 262

سكولارسازى جامعه: 142، 619

سلاح كشتارجمعى: 425، 482

سلامت اقتصادى، اقتصاد سالم: 71، 460، 468، 469، 495، 579

سلامت روحى، آرامش روحى، درمان روحى: 42، 55، 75، 654

سلطنت، شاهنشاهى: 108، 109، 115، 123، 133، 263، 277، 278، 331، 431، 483، 495، 600، 627، 638

سلفيگرى، تحجّرگرايى، فهم قشرى از دين، مقدّس نمايى: 142، 143، 145، 155، 159، 161، 163، 166، 208، 246، 434، 439، 445، 525، 567، 568، 575

سلّولهاى بنيادين: 392

سنّت اربعين نويسى: 46

سند چشم انداز 1404:98، 100، 428

سوءاستفاده از زن: 386، 400

سوق دادن به كارهاى نيك، توسعه ى

ص: 714

خوبى ها، اقامه ى واجب: 174، 177، 179-182، 186، 187، 198، 200، 202، 203، 205-207، 211، 213، 402

سياست بازى: 160، 277، 284، 398، 403

سيره ى معصومين (ع)، سنّت پيامبر (ص): 86، 87، 139، 140، 143، 151، 167، 219، 227، 230-234، 236، 245، 246، 250-252، 254، 255، 258، 261، 262، 337، 351، 426، 436، 461، 496، 517، 556، 561، 564، 565، 587، 606، 611، 626، 653، 657، 664

شايسته سالارى: 635

شايعه پراكنى: 433

شبيه سازى: 580

شرايط امربه معروف و نهى ازمنكر: 178، 190-192، 212

شرق شناسى: 475

شرك در اطاعت: 327

شرك در الوهيّت: 326

شرك در خالقيّت: 326

شرك در ربوبيّت: 326

شرك در عبادت: 326، 327، 328

شرك در ولايت: 326

شفاعت اهل بيت (ع): 246، 327، 328، 656

شكاف ميان مسئولين و مردم: 124، 429

شكست دشمنان، غلبه بر دشمن، ميدان ندادن به دشمن، مبارزه با دشمنان، خنثى سازى توطئه ى دشمن، مقابله با دشمن، تضعيف دشمن: 28، 91، 150، 165، 252، 296، 318، 326، 334، 353، 362، 364، 371، 379، 399، 414، 419، 420، 428-430، 433، 445، 479، 495، 500، 501، 515، 530، 532، 537، 541، 542، 546، 603، 609، 614، 628

شكوفايى استعدادهاى مردم، شكوفايى حركت مردم، پرورش استعدادهاى مردم، شكوفايى ابعاد انسان، شكوفايى ظرفيّتهاى داخلى: 60، 71، 78، 112، 242، 273، 274، 282، 294، 300، 323، 325، 355، 356، 363، 366، 368، 377، 394، 432، 442، 494، 498، 630، 638، 660، 662

شناخت معروف و منكر: 190، 191، 210

شناسايى دشمنان، شناخت دشمنان: 37، 369، 372، 389، 428، 433، 439

شهادت طلبى، روحيّه ى ايثارگرى: 91، 92، 98، 100، 112، 153، 163، 252، 253، 322، 326، 343، 351، 362، 394، 396، 515، 519، 523، 524، 528-531، 533، 540، 541، 542، 544، 546، 654

شهداى انقلاب اسلامى: 533، 535

شهداى ترور: 536

ص: 715

شهداى محراب: 539

شهداى هسته اى: 534، 536، 540

شهرسازى: 601، 603، 636

شهوت گرايى، لذّت پرستى: 109، 112، 237، 311، 319، 332، 427، 461-463، 466، 468، 472، 476، 502

شهيدپرورى: 530

صبر در مقابل حوادث، صبر بر شدايد، قبول مصيبت: 63، 64، 373، 537، 538، 656

صدور انقلاب، گسترش گفتمان انقلاب، نفوذ انقلاب: 14، 259، 299، 341، 426، 443، 445، 539

صلح امام حسن (ع): 233، 236، 237

صورت غيبى اعمال: 53

ظلم ستيزى، مقابله با ظلم، مبارزه با حكومت ظلم: 8، 29، 55، 58، 59، 69، 92، 97، 100، 107، 127، 145، 178، 182، 206-208، 212، 230، 232، 234، 242، 253، 258، 262، 286، 318، 321، 322، 324، 330، 333، 337، 338، 341، 343، 351، 415، 418، 421، 425، 441، 444، 496، 544، 577، 597، 607، 620، 627، 638، 648، 651-653، 655، 657، 660، 670

ظهور امام زمان (عج): 154، 155، 167، 168، 241، 244، 341، 351، 519، 646، 647، 648، 650، 652، 654-657، 659، 663-671

عدالت اجتماعى: 15، 16، 30، 31، 34، 55، 65، 69، 71، 78، 89، 94، 98، 116، 127، 154، 235، 242، 332، 466، 467، 483، 491، 492، 496

عدالت اقتصادى: 336، 496، 503

عدالت، عدل: در بسيارى از صفحات

عدالت خواهى: 92، 100، 149، 178، 277، 280، 350، 364، 380، 403

عدم تقليد از غرب: 2، 10، 356، 432، 584

عرفانهاى كاذب، مكاتب انحرافى: 158، 333، 389، 658، 661

عزّت ملّى، عزّت كشور: 70، 81، 258، 259، 263، 319، 321، 331، 333، 336، 340، 363، 390، 392، 399، 403، 404، 428، 491، 530، 533، 538، 584، 657

عشق به كمال: 52، 59

عفّت، پاكدامنى: 56، 57، 76، 93، 350، 357، 358، 383، 396، 480، 581

عقب نشينى دشمنان: 90، 91، 252

عقل ستيزى، عقل گريزى: 435-437، 439

عقل گرايى محض، عقلانيّت خودبنياد: 150، 151، 383، 384، 460، 464، 465، 473، 489، 502

علم اهل بيت (ع): 224، 227-229، 240، 261

علم غير مفيد: 73، 75

ص: 716

علم ويژه ى الهى: 224، 227، 261

عمل به قرآن، پيروى از قرآن: 86، 175، 329

عيب جويى: 28، 187، 201

غارت اموال ملّتها، غارت جوامع، چپاولگرى: 82، 116، 193، 208، 318، 321، 454-457، 461، 467، 471، 472، 474، 475، 477، 478، 480، 482، 484، 497

غرب زدگى، تقليد از غرب، تقليد از فرهنگ غرب، نگاه به غرب، گرايش به غرب، دنباله روى از غرب: 34، 98، 100، 162، 356، 381، 382، 431، 432، 459، 473-476، 479، 481، 483، 486، 490، 503، 584، 630، 668

غفلت خواص، غفلت عالمان: 114، 115، 154

غلبه بر مشكلات، باز كردن گره هاى زندگى، جوابگويى به مشكلات، رتق وفتق امور: 91، 99، 147، 164، 260، 319، 493، 498، 530، 566، 607، 613، 619، 625، 629

غلوّ مقامات اهل بيت (ع): 247، 262

غناى فقه شيعه: 564، 588

فتح خرّمشهر: 89

فتح الفتوح انقلاب، هنر انقلاب: 364، 392، 393، 394

فتنه گرى: 27، 37، 418، 441، 442، 495

فتنه ى 88:27

فرايندسازى: 20، 23، 24

فردگرايى، اصالت فرد: 386، 460، 456، 465-467، 489، 502

فرزندآورى، توليدمثل: 349، 354، 375، 401

فرقه سازى: 484، 485

فرقه گرايى: 157، 617

فرمان جهاد، فتواى جهاد: 97، 124، 415، 422، 423، 436، 518، 526، 608

فرمان هشت مادّه اى: 200

فروپاشى كمونيسم: 500، 501

فروتنى، تواضع: 328، 350، 397

فرهنگ اجنبى، فرهنگ غربى: 19، 26، 27، 33، 34، 81، 96، 98، 100، 184، 313، 330، 331، 343، 368، 473، 476، 478، 480، 481، 486، 503

فرهنگ اسلامى، فرهنگ اهل بيت (ع)، فرهنگ دينى: 79، 184، 186، 187، 203، 228، 244، 250-253، 255، 257، 260، 263، 297، 313، 330، 331، 343، 388، 426، 480، 485، 498، 555، 601، 635، 669

فرهنگ جهادى، فرهنگ انقلابى: 130، 428، 437، 438، 439، 440، 441، 442، 443، 444، 445، 498

فرهنگ شهادت: 515، 529، 531، 533، 541-544

فرهنگ سازى: 20، 22، 23، 24، 416

ص: 717

فساد سلسله مراتبى، فساد فراگير: 121-123، 141

فقه اجتماعى: 559، 569، 571، 575، 578

فقه اقتصادى: 562، 579

فقه جواهرى: 566، 567، 586، 588

فقه حكومتى: 559، 561، 562، 568، 569، 571، 578، 581، 585

فقه در زمان ائمّه (ع): 556، 564، 588

فقه سنّتى: 566

فقه سياسى: 561، 569، 577-579

فقه مقارن: 558، 574، 588

فقه هنر: 564

فلسفه ى غيبت: 649، 650، 669

فهم صحيح از اسلام: 151-155

قانون اساسى: 14، 18، 19، 23، 76، 93، 177، 198، 209، 210، 279، 281، 285، 286، 288، 289، 296، 299، 300، 490، 491، 496، 577، 578، 582، 583

قانون جنگل: 454

قانون متّحدالشكل كردن لباس: 627

قانون شكنى، بى قانونى: 14، 21، 26، 37، 69، 119، 120، 121، 126، 132

قانون گرايى، قانون مدارى: 7، 14، 16، 20-23، 26، 37، 67، 69، 70، 76، 80، 87، 108، 109، 111، 112، 126، 132، 174، 286، 577

قدرت بازدارندگى: 417، 630

قدرت نرم: 443، 445

قرارداد تنباكو: 115

قرارداد رويتر: 115

قرآن سوزى: 158

قطع پيوندهاى خانوادگى: 182

قياس: 556، 558، 565

قيام امام زمان (عج)، انقلاب امام عصر (عج): 648، 652، 657، 659، 665، 666، 669، 671

قيام تنباكو: 108

قيام زيدبن على (ع): 518

قيام سربداران: 250

قيام عاشورا، نهضت امام حسين (ع): 2، 84، 87، 96، 127، 162، 175، 183، 185، 238، 252، 253، 256، 351، 417، 425، 441، 516، 517، 519، 529، 532، 533، 543

قيام علويان: 250

قيام عليه شاه، مبارزه با رژيم شاه: 91، 92، 122، 176، 193، 209، 252، 262، 263، 627، 628، 638

كاپيتاليسم: 456، 457

كاخ نشينى: 94، 497

كادرسازى، تربيت نيروى انسانى، تربيت عالم: 154، 155، 236، 239، 258، 260، 261، 273، 290-295، 299، 301، 429، 605،

ص: 718

622، 624

كار تشكيلاتى شيعه، نهضت نيمه مخفى شيعه: 233، 238-240، 262، 628

كار دسته جمعى، كار گروهى: 273، 291، 297، 298، 389

كارآمدى نظام: 130، 147، 284

كاركرد سياسى مسجد: 599، 600، 601، 604، 607، 615، 618، 619، 621، 628-630، 632، 635

كاركرد علمى مسجد: 598، 600، 605، 606، 615، 630، 637

كاركرد نظامى مسجد: 599، 600، 604، 608، 631، 637

كرامت انسان: 6، 7، 8، 15، 97، 98، 110، 112، 118، 125، 132، 285، 286، 319، 321، 340، 463، 479

كرسى هاى آزادانديشى، نهضت آزادانديشى: 10، 372

كرسى هاى نظريّه پردازى: 581

كسب قدرت، قدرت طلبى، سلطه طلبى، انحصار قدرت: 74، 96، 100، 112، 113، 119، 126، 132، 159، 274، 284، 290، 292، 297، 336، 337، 455، 463، 483، 497، 578

كشف حجاب: 627

كشورهاى اسلامى: 3، 14، 321، 334، 439، 443، 478، 479، 481، 483، 485، 526، 539، 618، 626، 634، 637، 655، 668

كفّار حربى: 149، 436

كفران نعمت، تضييع نعمت: 72، 322

كليساى خانگى: 158

كم فروشى: 44

كم كارى: 72

كوخ نشينى: 94

كودتاى 28 مرداد: 382

گرايش به اسلام: 65، 248، 249، 259، 424، 444، 635

گرايش به معنويّت: 619، 654

گسترش اخلاق، گسترش ارزشها، زنده كردن اخلاق، احياء ارزشهاى دينى، حاكميّت اخلاق، گسترش معنويّت، نفوذ ارزشهاى اسلامى: 48، 60، 78، 84-86، 89، 90، 96، 98-100، 128، 152، 203، 234، 243، 256، 257، 259، 260، 330، 337، 341، 343، 434، 437، 444، 532، 631، 668

گسترش تشيّع، بقاى تشيّع: 517، 531

گسترش دين، توسعه ى دين دارى، گسترش مفاهيم قرآن، فراگير شدن معارف اسلامى، عمق بخشى به معارف: 85، 87، 90، 141، 154، 157، 239، 242، 255، 256، 258، 260، 261، 297، 298، 343، 374، 379، 388، 389، 397، 418، 424، 425، 517، 531، 598، 605، 635، 658، 659، 670

ص: 719

گسترش نفوذ اسلام: 92، 341، 658

گفتمان سازى: 128، 129، 164، 259، 428

گمراهى افكار عمومى، تحريف عقايد، تخريب فرهنگ ملّى، گمراهى مردم، انحراف جامعه، عوام فريبى: 24، 27، 29، 33، 37، 86، 97، 117، 124، 140، 198، 237-239، 242، 245، 281، 285، 289، 330، 331، 361، 368، 372، 376، 381، 385، 404، 419، 421، 439، 464، 471-476، 478-481، 484، 485، 494، 495، 526

لايحه ى انجمنهاى ايالتى و ولايتى: 294، 297، 390

ماجراى ترور پيامبر (ص): 141

ماجراى سلمان رشدى: 158

مبارزه با استعمار، رهايى از استعمار، نفى استعمار: 7، 12، 108، 109، 125، 129، 130، 176، 321، 331، 443، 444، 496

مبارزه با استكبار، استكبارستيزى، مقاومت در برابر استكبار: 50، 108، 133، 142، 144، 148، 149، 155، 159-161، 183، 186، 194، 246، 257، 317، 318، 322، 324، 326، 332، 334، 336، 338-343، 351، 426، 427، 445، 651، 655، 658، 671

مبارزه با طاغوت، مبارزه با باطل، خروج از ولايت طاغوت، نفى طاغوت: 50، 72، 87، 106، 110، 116، 124، 132، 143، 148، 155، 164، 176، 182، 183، 186، 190، 193، 194، 209، 212، 250-253، 307، 308، 310، 311، 317، 318، 320، 322-324، 327، 331، 334، 337-339، 341، 343، 414، 426، 445، 577، 650، 651، 653، 670

مبارزه براى آزادى: 8، 398، 419

مبارزه ى سياسى ائمّه (ع): 132، 232، 234، 246، 255، 262، 419، 426

مبارزه ى سياسى، جهاد سياسى: 132، 232، 234، 246، 255، 262، 293، 295، 297، 298، 390، 391، 419، 425، 426، 427، 437، 445، 525

مبارزه ى فرهنگى، دفاع فرهنگى، جهاد فرهنگى: 97، 230، 363، 376، 420، 430، 431، 434

مبارزه ى مسلّحانه: 128، 129، 262، 419، 420، 430، 436

محاصره ى اقتصادى، فشار اقتصادى: 90، 332، 398، 428، 429، 441، 442

محافظه كارى، حفظ ساختار موجود: 373، 399، 576، 665

محبّت به اهل بيت (ع): 220، 222، 223، 225، 246-250، 262، 396، 417، 656

محدوديّت آزادى، قلمرو آزادى: 9، 14-18، 24، 26-28، 30، 200

محوريّت مساجد، مركز بودن مساجد: 353،

ص: 720

376، 595-603، 605، 607، 608، 625، 626، 629-632، 634-636، 637

مخالف با مشهور: 423، 573

مخدوش شدن هويّت ملّى، سلب هويّت ملّى، بحران هويّت: 34، 79، 120-122، 355، 359، 381، 473، 476، 499

مدح اهل بيت (ع): 223

مدگرايى، تنوّع طلبى: 474، 503

مديريّت جهادى: 437، 440، 442، 443، 445

مراسم عزادارى اهل بيت (ع): 250، 277، 533

مرجعيّت دينى: 142، 237، 238، 240، 245، 251، 261، 577

مردم سالارى دينى: 7، 98، 111، 112، 127، 164، 166، 234، 263، 321، 582

مردم سالارى: 2، 30، 118، 126، 128، 130، 140، 157، 257، 321

مرگ تاجرانه: 521

مسجد مطلوب، مسجد تراز: 613-615، 616، 621، 630، 636، 637

مسئوليّت پذيرى، مسئوليّت شناسى: 8، 75، 98، 100، 178، 205، 213، 244، 262، 274، 291، 300، 350، 359، 360، 395، 443، 612

مشاركت در انتخابات: 8، 292، 321، 427

مشروطيّت، قيام مشروطه: 107-109، 115، 116، 142، 276، 295، 534، 600، 626، 627، 637

مشروعيّت تشكّلها: 279، 300

مشروعيّت نظام: 81، 100، 279، 582

مشورت: 113، 283، 597

مصالح عمومى، منافع ملّى: 21، 24-27، 50، 200، 201، 274، 283، 284، 287، 289، 378، 466، 468، 481

مصرف گرايى، اسراف: 49، 64، 68، 69، 94، 98، 322، 374، 428، 470-472، 474، 482، 493، 497، 562

معراج پيامبر (ص): 596، 601

مقابله با ابرقدرت ها، مقابله با غرب و شرق، برائت از قدرتهاى غرب و شرق: 72، 148، 155، 166، 183، 252، 321، 331، 338-341، 343، 496، 497، 535، 607، 658، 661، 671

مقام امامت: 224، 231، 262

مقام پرستى، جاه پرستى: 282، 330، 336، 343، 422

مكتب امام (ره)، انديشه ى امام (ره)، خطّ امام (ره): 70، 292، 297، 397

مكتب سكولاريسم: 114، 116، 122، 142، 161-163، 168، 208، 280، 384، 460، 463، 464، 488، 502، 545، 619، 630-632

ص: 721

مكتب سوسياليسم: 31، 117، 119، 127، 336، 386، 458

مكتب فاشيسم: 127

مكتب فمينيسم: 97، 386

مكتب كمونيسم: 117، 119، 120، 123، 161، 276، 341، 442، 495، 497، 501، 586

مكتب ليبراليسم: 3، 29-32، 68، 276، 336، 372، 384، 386، 453، 456، 457

مكتب ماركسيسم: 117، 119، 127، 276، 277، 384، 457، 501، 502

مكتب نازيسم: 119، 127

ملّى شدن صنعت نفت: 276، 297، 388، 627

منطق اسلامى، تفكّر اسلامى، انديشه ى اسلامى، تفكّر توحيدى: 6-8، 26، 66، 109، 143، 162، 164، 285، 290، 324، 355، 378، 417، 463، 465، 486، 487، 542، 544، 545، 561، 597، 599، 604، 617، 620، 621، 632-634، 645، 658، 669

منفعت طلبى، سودطلبى: 455، 456، 461، 464، 467، 468، 470، 477، 479، 490، 498، 502، 503

منكَر سياسى: 184، 185

موضوع شناسى: 574، 587، 588

موقعيّت شناسى، عمل بهنگام: 254، 367، 398، 433

مهدويّت، مهدى باورى: 645، 647-651، 653، 659-670

نااميدى مردم، نااميدى جوانان: 184، 370، 384، 428، 429، 650

ناسيوناليسم، ملّى گرايى: 276، 300، 325، 384، 444، 456

نپذيرفتن سلطه، رهايى از سلطه، مبارزه با سلطه: 1، 2، 4، 6، 7، 12، 13، 16، 20، 28، 29، 33، 36، 113، 140، 163، 167، 207، 326، 334، 336، 337، 339، 363، 364، 431، 443، 543، 547، 659

نترسيدن از دشمنان: 50، 63، 91، 230، 317، 318، 373، 621، 630

نترسيدن از مرگ: 522، 523، 524، 542

نجات از فقر، مبارزه با فقر: 34، 83، 166، 333، 460، 483، 493، 494، 496

نجات بشر، نجات انسان، نجات جامعه: 3، 34، 62، 238، 255، 385، 394، 418، 426، 427، 535، 546، 646، 647، 650، 665

نجات مظلومان، حمايت از مظلوم: 8، 96، 145، 149، 262، 334، 338، 350، 419، 599، 646

نخبه پرورى، قدرشناسى از نخبگان: 379، 380

نرمش قهرمانانه: 233، 237

ص: 722

نسبيّت ارزشهاى اخلاقى، كثرت گرايى اخلاقى: 30، 42، 43، 68

نسپردن پست به سرمايه داران: 497، 503

نشاط كار: 374

نظارت امام عصر (عج)، عرضه ى اعمال به امام زمان (عج): 662

نظارت مردم، نظارت عمومى: 108، 179، 185، 189، 193، 205، 212

نظام اسلامى، نظام جمهورى اسلامى: در بسيارى از صفحات

نظام سازى، ساختارسازى: 154-156، 335، 342، 442، 577، 582، 583

نفوذ بيگانگان: 19، 20، 28، 33، 37، 116، 278، 363، 371، 430، 469، 475، 476، 483، 486، 503، 543، 547

نفوذ فرهنگى: 96، 116، 471، 476، 477، 480

نفى استبداد، مبارزه با استبداد، رهايى از استبداد: 2، 7، 12، 106-113، 115، 116، 122-133، 143، 144، 148، 155، 277، 331، 337، 339، 343، 620، 626، 627، 638

نفى استقلال: 123، 484

نفى اكراه در دين: 5، 424، 425

نقدپذيرى: 22، 23، 189، 283، 397

نقش مردم در اداره ى امور، حضور مردم در صحنه، حضور سياسى مردم، حضور جوانان در عرصه: 16، 66، 106، 145، 152، 190، 205، 211، 253، 257، 291، 292، 299، 321، 351، 353، 362، 374، 377، 387-391، 393، 398، 399، 427، 495، 607، 610، 614، 618، 621، 624، 625، 627، 629، 632، 636، 638

نقل حديث: 557

نقل گرايى محض: 150، 151

نوكرى اجانب، بلندگوى دشمن، خدمت به استكبار، همكارى با حكومت جابر، بازى در ميدان دشمن: 140، 150، 159، 160، 184، 240، 278، 385، 438-440، 524، 619، 620

نهضتهاى آزادى خواه، آزادى خواهى: 142، 276، 444

نهى از منكر: 17، 66، 92، 152، 156، 173-180، 182-212، 244، 255، 290، 350، 377، 399، 415، 441، 572، 575، 583، 652، 653، 666

نيروى محرّكه ى انقلاب، اميد انقلاب: 349، 353، 403

وابستگى به بيگانه، وابستگى به غرب: 10، 19، 27، 34، 91، 108، 109، 122-124، 130، 142، 147، 161، 162، 252، 278، 299، 332، 336، 361، 382، 431، 438، 469، 472-476، 479، 481، 483، 485، 486، 494،

ص: 723

498، 658

وابستگى سياسى: 123، 382، 423

وابستگى فرهنگى: 431، 476، 479، 481

وابستگى فكرى، وابستگى علمى: 91، 473، 479، 480، 481

وارونگى حقايق، تحريف حقايق: 27، 76، 174، 602

واقع بينى: 352، 438، 501

واقعه ى غدير: 144، 154، 226

وجدان كارى: 76، 84، 98، 100، 367، 397، 434

وجود معارف در ادعيه: 228، 231، 238، 329

وحدت كلمه، برادرى، اتّحاد: 25، 48، 64، 82، 91، 94، 100، 116، 126، 129، 131-133، 148-150، 157، 187، 221، 222، 252، 254، 255، 257-261، 263، 278، 279، 281، 283، 286-289، 293، 299، 300، 309، 318، 319، 321، 325، 332، 334، 337، 341، 343، 371، 391، 396، 399، 429، 433، 476، 485، 495، 531، 533، 546، 602، 617، 618، 620، 626، 629، 630، 655، 660، 670

ورود كالاهاى خارجى، ورود كالاهاى لوكس: 460، 474، 480، 482، 486

ولايت اهل بيت (ع)، امامت اهل بيت (ع): 112، 115، 127، 132، 144، 164، 224، 225، 226، 234، 236، 238-241، 247-249، 251، 252، 261، 315، 326، 657، 658، 664، 668

ولايت تشريعى: 224

ولايت تكوينى: 224، 225، 226

ولايت طاغوت، حكومت طاغوتى، حكومت غير الهى: 12، 60، 105، 110، 118، 143، 148، 155، 193، 208-210، 238، 251-253، 331، 343، 426، 434، 577، 632، 650، 651

ولايت فقيه: 115، 126، 127، 129، 130، 132، 144، 164، 165، 176، 234، 296، 299، 436، 544، 566، 577، 579، 582، 656، 664، 667

ولايت گريزى: 114، 115، 141

هجرت پيامبر (ص): 414، 598

هدايت وليّفقيه، رهبرى وليّفقيه، ولايت وليّفقيه، نظارت وليّفقيه: 109، 111، 112، 124، 132، 164، 244، 251، 253، 298، 391، 442، 543-547، 567، 577-579، 586، 649، 656، 663، 667

هرج ومرج، شورش، آشوب، تشنّج آفرينى: 24، 177، 186، 240، 278، 289، 337، 466، 653

هسته هاى مقاومت در سراسر جهان: 165

ص: 724

هلاكت جوامع، انحطاط جامعه، تضعيف درونى جامعه: 51، 72، 79، 81، 96، 100، 123، 335، 362، 421، 434، 459، 476، 499

همنشينى با قرآن، تمسّك به قرآن، تدبّر در قرآن، احياء قرآن، انس با قرآن: 140، 141، 150-152، 248، 256، 374، 376، 379

همه پرسى جمهورى اسلامى: 239

همه پرسى قانون اساسى: 299

هنر انقلابى، هنر اسلامى: 389، 603

هيئتهاى مذهبى: 275، 277، 294، 300

ص: 725

ص: 726

فهرست مداخل اصلى

ص: 727

فهرست مداخل ارجاعى

ص: 728

فهرست تفصيلى مطالب

آزادى (منصور ميراحمدى، رجبعلى اسفنديار) / 1

مبانى نظرى 3

مبانى فلسفى - كلامى 4

مبانى فقهى - حقوقى 6

انواع آزادى 9

آزادى فرهنگى 9

آزادى فكر و انديشه 10

آزادى اقتصادى 10

آزادى سياسى و اجتماعى 11

ترابط آزادى با ساير مفاهيم اساسى 13

آزادى و شريعت 13

آزادى و قانون 14

آزادى و عدالت 15

آزادى و اخلاق 16

آزادى و امنيت 17

آزادى و پيشرفت 19

راهبرد و شيوه هاى تحقق آزادى 19

تكيه بر تعاليم اسلامى 20

باورمندى 20

قانونمندى 21

فرهنگ سازى 22

ص: 729

فرايندسازى 23

آسيبها و چالشهاى فراروى آزادى 24

هرج ومرج 24

تفرقه 25

توطئه 25

قانون شكنى 26

فساد و انحرافات اجتماعى 26

ترويج باطل و تحريف عقايد 27

فتنه گرى 27

بى بندوبارى اخلاقى 28

نفوذ بيگانگان 28

استحاله ى نظام 29

مقايسه ى رويكرد انقلاب اسلامى به آزادى با ساير رويكردها 29

رويكرد ليبراليسم 29

رويكرد سوسياليسم 31

رويكرد انقلاب اسلامى 32

توفيق و كارآمدى جمهورى اسلامى در تحقق آزاديهاى مطلوب 33

تأسيس نظام جمهورى اسلامى ايران 33

آزادى فرهنگى 33

آزادى اقتصادى 34

آزادى علم و فناورى 35

آزادى سياسى - اجتماعى 35

آزادى بيان 36

جمع بندى و نتيجه گيرى 36

منابع 39

اخلاق (على گرامى) / 41

جايگاه و اهميت اخلاق 46

جايگاه اخلاق 46

ص: 730

اهميت اخلاق 47

مبانى و اصول اخلاق 49

مبانى هستى شناختى 49

مبانى انسان شناختى 51

مبانى ارزش شناختى 54

اهداف اخلاق 57

هدف غايى 57

اهداف مقدماتى 58

منابع نظام اخلاقى 58

عقل 58

فطرت 59

قرآن و سنّت (وحى) 59

ارزشهاى برجسته اخلاقى 60

اخلاق بندگى 61

اخلاق فردى 63

اخلاق اجتماعى 64

اخلاق زيست محيطى 67

رابطه اخلاق با مقوله هاى اساسى زندگى 68

آزادى 68

عدالت اجتماعى 69

حقوق 69

سياست 70

اخلاق حرفه اى 70

فعالان اقتصادى 71

زمامداران و كارگزاران 71

روحانيان 73

دانشگاهيان و فرهنگيان 73

فعالان سياسى 74

مهندسان و پزشكان 74

ص: 731

اصحاب رسانه 75

نهادهاى تأثيرگذار در اخلاق 76

دولت 76

خانواده 77

مدارس 77

روحانيت 78

رسانه ها 78

آسيبها و آفات بداخلاقى در جامعه 79

از بين رفتن سلامت و سعادت جامعه 79

گسترش ناهنجارى هاى اجتماعى در جامعه 80

طغيان و سركشى 80

از بين رفتن عزت و اقتدار جامعه اسلامى 81

از بين رفتن استقلال كشور 81

كاهش مشروعيت در نظام اسلامى 81

باز ماندن از سازندگى و آينده نگرى 81

غلبه شرّ و فساد 82

راهبردها و ابزارهاى تحقق و توسعه اخلاق 82

التزام عملى مسئولان به آموزه هاى اخلاقى 82

مبارزه حكومت با بسترها و ريشه هاى فساد اخلاقى 83

الگوسازى شخصيتهاى اخلاقى و معنوى 83

استفاده مناسب از رسانه هاى عمومى و توليد كتب و نشريات اخلاقى 84

بهره بردارى بهتر از منبرها و مناسبتها 84

مشاركت فعال آموزش و پرورش 85

استفاده از ابزار پرنفوذ هنر 85

بسط ارزشها در ميان همه سطوح و طبقات جامعه 86

بهره گيرى از آيات، روايات و سخنان بزرگان و ترويج سبك و سيره اخلاقى معصومين عليهم السلام 86

بهره گيرى از پايگاه ها، مراكز و تشكلهاى فعال مردمى 87

مقايسه ى اخلاق اسلامى با ساير نظامهاى اخلاقى 88

تفاوت در جهان بينى 88

ص: 732

تفاوت در تعيين مصداق سعادت 88

تفاوت در راه هاى وصول به سعادت 88

كارنامه و توفيقات انقلاب اسلامى در گسترش و تعميق اخلاق 89

حوزه اخلاق بندگى 89

حوزه اخلاق فردى 90

حوزه اخلاق اجتماعى 91

حوزه اخلاق زيست محيطى 92

چالشها و آسيبهاى اخلاقى فراروى نظام اسلامى 93

حب دنيا 93

خودبينى و تكبر 94

اشرافى گرى و تجمّل گرايى 94

غفلت 95

خودفراموشى 95

خودباختگى در برابر بيگانگان 95

مديريت ناتوان و نااهل 96

قدرت طلبى 96

تهاجم فرهنگى 97

تقليد از فرهنگ بيگانه 98

چشم انداز انقلاب اسلامى در عرصه اخلاق 98

جمع بندى و نتيجه گيرى 99

منابع 101

استبداد (مصطفى ملكوتيان، محمدباقر ولدان) / 105

مبانى نظرى مخالفت اسلام با استبداد 109

مبانى اعتقادى 109

مبانى فقهى - حقوقى 111

مبانى اخلاقى 112

زمينه ها و عوامل ظهور استبداد 113

زمينه ها 113

ص: 733

عوامل 114

اشكال و قالبهاى استبداد 117

اشكال 117

قالبها 118

ويژگيهاى استبداد 119

انحصار قدرت 119

سلب آزادى 120

اختناق و سركوب ساير انديشه ها 120

طرد نخبگان و توده ملت 120

بى قانونى 120

تبعيض 121

پيامدها و آفات استبداد 121

پيامدهاى معنوى و فرهنگى 121

پيامدهاى سياسى و اجتماعى 123

راهكارهاى مبارزه با استبداد 124

تأسيس ساختار اسلامى 124

تربيت نفسانى 125

معرفى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله 125

ترويج مبانى استبدادستيز اسلام 125

استعمارستيزى 125

وحدت كلمه 126

قانون مدارى 126

مقايسه ى رويكرد انقلاب اسلامى در باب استبداد با ساير رويكردها 126

سطح بينشى 127

سطح عينى 128

توفيقات انقلاب اسلامى در مبارزه با ريشه هاى استبداد 129

استقرار نظام ولايى 129

استقلال 130

تغيير فرهنگ و جهت گيرى ها 130

ص: 734

وحدت 131

تقويت جبهه مواجهه با استبداد بين المللى 131

جمع بندى و نتيجه گيرى 132

منابع 135

اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله (محمدصادق احمدى) / 139

مبانى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله 143

ويژگيهاى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله 144

جامعيت 145

عقلانيت 145

اجتهادپذيرى 146

حكومت دارى 146

كارآمدى 147

روزآمدى 147

عزت مدارى 147

مواضع سياسى - اجتماعى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله 148

مبارزه با استبداد 148

استكبارستيزى 148

عدالت خواهى 149

دفاع از مستضعفان 149

وحدت مسلمين 149

منابع اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله 150

روش شناسى فهم اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله 151

تعقل و تدبر 151

مراعات زمان و مكان 152

نگاه جامع 152

رجوع مستقيم به منابع معتبر 153

ولايت 153

راهبردهاى تحقق اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله 154

ص: 735

فهم صحيح فراگير از اسلام 154

انقلاب 155

استقرار نظام اسلامى 155

تشكيل دولت اسلامى 156

تحقق جامعه اسلامى 156

ايجاد تمدن اسلامى 156

موانع و چالشهاى فراروى اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله 157

تفرقه افكنى 157

تهاجم فرهنگى 158

زورگويى و استعلا 158

متحجران 159

سكولارها 159

منافقان 159

اشراف 160

سازش كاران 160

تقابل اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله با اسلام آمريكايى و مصاديق آن 160

توفيقات انقلاب اسلامى در تحقق اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله 163

تبديل آرمانهاى انقلاب به گفتمان 164

احياى اسلام كارآمد 164

حاكميت دين 164

بيدارى اسلامى و فلسطين 165

تشكيل هسته هاى مقاومت 165

چشم انداز اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله 166

جمع بندى و نتيجه گيرى 167

منابع 169

امر به معروف و نهى از منكر (ابوالقاسم مقيمى حاجى) / 173

مبانى و اهداف دينى امر به معروف و نهى از منكر 177

مبانى نظرى 177

ص: 736

مبانى فقهى 179

اهداف امر به معروف و نهى از منكر 179

عرصه هاى فردى و اجتماعى امر به معروف و نهى از منكر 180

عرصه ى فردى 180

عرصه ى خانوادگى 181

عرصه ى اجتماعى 182

زير ساخت هاى تربيتى احياى امر به معروف و نهى از منكر 186

اصلاح خويشتن 187

گسترش روحيه ى خيرخواهى و مهرورزى 187

تداوم و استمرار 189

ايجاد روحيه ى نقدپذيرى 189

تلقى صحيح از امر به معروف و نهى از منكر 189

شرايط امر به معروف و نهى از منكر 190

شرط اول: شناخت معروف و منكر 190

شرط دوم: اصرار بر گناه 191

شرط سوم: احتمال تأثير 191

شرط چهارم: عدم مفسده 192

مراحل و شيوه اجراى امر به معروف و نهى از منكر 193

مرحله اول: بيزارى و انزجار قلبى 194

مرحله دوم: امر و نهى زبانى 195

مرحله سوم: توسل به قدرت 196

متوليان امر به معروف و نهى از منكر 197

ترابط امر به معروف و نهى از منكر با آزاديهاى فردى و اجتماعى 199

آزادى مسئولانه در چهارچوب قانون 199

برترى امنيت جامعه بر آزادى فردى 200

رعايت حريم خصوصى 200

پرهيز از اهانت و سرزنش 201

قالبها، ابزار و روشهاى امر به معروف و نهى از منكر 201

رسانه هاى عمومى 202

ص: 737

تريبونهاى عمومى 203

تشكّلهاى مردم نهاد 203

آثار و نتايج امر به معروف و نهى از منكر 204

ايجاد اصلاح و بازدارندگى از فساد 204

ايجاد روحيه ى مسئوليت پذيرى و نظارت عمومى 205

حفظ حريم حرمتها 205

حراست از احكام اسلامى و بقاء حكومت اسلامى 206

ظلم ستيزى 207

مقايسه ى نگرش انقلاب اسلامى به امر به معروف و نهى از منكر با ساير رويكردها 207

دستاوردهاى انقلاب اسلامى ايران در احياى امر به معروف و نهى از منكر 209

كاستى ها و آسيبهاى اجراى امر به معروف و نهى از منكر در جامعه كنونى 210

جمع بندى و نتيجه گيرى 211

منابع 215

اهل بيت عليهم السلام (مصطفى فرخى) / 219

ويژگيهاى اهل بيت عليهم السلام 223

عصمت 223

ولايت 224

علم ويژه الهى 224

شئون اهل بيت عليهم السلام 225

شأن تكوينى - معنوى 225

شأن علمى - معرفتى 227

شأن اخلاقى - تربيتى 229

شأن سياسى - اجتماعى 231

اهل بيت عليهم السلام و مقتضيات زمان 235

دوره ى اول؛ دوران سكوت يا همكارى 236

دوره ى دوم؛ قدرت 236

دوره ى سوم؛ صلح امام حسن عليه السلام تا شهادت امام حسين عليه السلام 237

دوره ى چهارم؛ روزگار تعقيب سياستهاى دوره ى سوم 238

دولت آرمانى اهل بيت عليهم السلام 241

ص: 738

نقد نگرشهاى افراطى و تفريطى به اهل بيت عليهم السلام 542

نگرش هاى تفريطى 245

نگرشهاى افراطى 247

پيشينه ى ارادت ايرانيان به اهل بيت عليهم السلام 248

الهام و الگوگيرى از فرهنگ اهل بيت عليهم السلام در انقلاب اسلامى 251

احياى فرد و جامعه 251

مبارزه با طاغوت و تلاش براى برپايى نظام اسلامى 252

تشكيل دولت اسلامى 254

حركت در مسير برپايى تمدن نوين اسلامى 254

نقش انقلاب اسلامى در گسترش و تعميق فرهنگ اهل بيت عليهم السلام... 255

در سطح جامعه داخلى ايران 256

در سطح جامعه شيعى 257

در سطح جامعه اسلامى 258

در سطح جامعه بين المللى 259

جمع بندى و نتيجه گيرى 261

منابع 265

تشكل (اسدالله بادامچيان، فاطمه امانى توانى) / 273

جايگاه و مشروعيت تشكلها 279

تشكل و حزب مطلوب 280

پايبندى به آرمانهاى انقلاب 280

ايدئولوژى و خط مشى مشترك 281

صداقت در بيان انديشه و پرهيز از عوام فريبى تشكيلاتى 281

حاكميت اراده جمعى و پرهيز از استبداد رأى 282

شناسايى استعدادها 282

اصول انضباطى تشكيلات 282

همدلى و همكارى 283

حفظ منافع و مصالح ملى 283

رقابت سياسى احزاب و تشكلها 284

ص: 739

مبانى و اصول رقابت سياسى احزاب و تشكلها 285

رقابت سياسى در چهارچوب نظام 285

قانون مدارى 286

اخلاق مدارى 286

توجه به اصول و مبانى اسلامى و انقلابى 287

تأليف قلوب و تلاش براى از بين بردن تفرقه 287

وحدت و همدلى 288

محدوده مجاز فعاليت تشكلها 288

رسالت تشكلها و احزاب 290

سوق دادن جامعه به سوى آرمانهاى انقلاب 290

تربيت و كادرسازى 290

ارائه برنامه براى پيشرفت نظام 291

كسب مهارت براى مسئوليت پذيرى 291

آموزش و آگاه سازى سياسى 291

فراهم سازى بسترى مناسب براى رقابت سالم 292

سازماندهى و همسويى 293

هماهنگى و وحدت با ساير تشكلها 293

مديريت و نظارت 294

نقش تشكلها در پيروزى و استمرار انقلاب اسلامى 294

جامعه مدرسين حوزه ى علميه قم 294

جامعه روحانيت مبارز 296

هيئتهاى مؤتلفه اسلامى 296

انجمنهاى اسلامى دانشجويان داخل و خارج از كشور 297

حزب جمهورى اسلامى 298

جمع بندى و نتيجه گيرى 300

منابع 303

توحيد (سيد على احمدى) / 307

جايگاه توحيد 309

ص: 740

اقسام توحيد 310

براهين توحيد 311

مراتب توحيد 313

توحيد، زير بناى اصول و فروع دين اسلام 315

آثار توحيد 316

آثار فردى 317

آثار اجتماعى 318

عرصه هاى تبلور توحيد 320

ارتباط با خود 320

ارتباط با خدا 320

ارتباط با ديگران 321

ارتباط با خلقت 322

ويژگيهاى جامعه توحيدى 323

دعوت به معنويت و انسان سازى 323

حاكم بودن معيارهاى اخلاقى 323

نفى مظاهر شرك و طاغوت 323

عدالت و آزادى 324

مقاومت در برابر زورگويى 324

نظم و انسجام 324

نفى تعصب هاى قومى و طبقات اجتماعى 325

همبستگى و اتحاد 325

خودباورى 325

ايثار و فداكارى 326

شرك در اطاعت 327

راهكارهاى ترويج نگاه توحيدى در جامعه 329

محوريت توحيد در اصول و مبانى انقلاب اسلامى 331

استقلال 332

عزت ملى و اسلامى 333

ايمان و معنويت 333

ص: 741

تحقق عدالت 333

شكوفايى اقتصادى و خودباورى 334

آزادى 334

استكبارستيزى 334

جهاد علمى 335

عدم تفكيك دين از سياست 335

محوريت توحيد در نظام سازى و نظام اسلامى 335

نقش انقلاب اسلامى در اشاعه توحيد و نفى شرك مدرن 337

مقايسه ى نگرش انقلاب اسلامى به توحيد با ساير نگرشها 339

چشم انداز اعتقاد و التزام به توحيد 340

جمع بندى و نتيجه گيرى 342

منابع 345

جوان (محمدحسين صاعد رازى) / 349

جايگاه و منزلت جوان 352

جوان؛ نيازها و ظرفيتها 354

نيازها 354

ظرفيتها 356

مختصات و ويژگيهاى جوان 358

نقش جوانان در تحولات جوامع 360

عرصه ى انديشه، علم و فناورى 360

عرصه ى فرهنگى و هنرى 361

عرصه ى نظامى و دفاعى 362

عرصه ى سياسى 362

عرصه ى آينده سازى 363

عرصه ى جهانى 363

عوامل مؤثر در تربيت و تعليم جوانان 364

عوامل فردى 365

خانواده 365

ص: 742

معلم و مدرسه 366

محيط اجتماعى 367

رسانه ها 368

جوانى؛ تهديدها 368

تهديدهاى درونى (فردى) 368

تهديدهاى بيرونى 370

وظايف و رسالتهاى جوان 372

ساحت فكر و انديشه ورزى 372

ساحت ايمان و اعتقاد دينى 373

ساحت اخلاق و ملكات فاضله 373

ساحت علم و فناورى 374

ساحت تلاش و مجاهدت 374

وظايف نهادهاى مسئول در قبال جوانان 375

وظايف دستگاه هاى فرهنگى - هنرى 375

وظايف دستگاه هاى اجرايى - اقتصادى 377

وظايف نهادهاى تعليم و تربيت 377

آسيبهاى جوانان در رژيم پهلوى 381

آسيبهاى فكرى 381

آسيبهاى اخلاقى و معنوى 382

آسيبهاى اقتصادى، سياسى و اجتماعى 382

آسيبهاى مربوط به خانواده 383

آسيبهاى جوانان در غرب امروز 383

آسيبهاى فكرى 383

آسيبهاى اخلاقى و معنوى 384

آسيبهاى اقتصادى، سياسى و اجتماعى 385

آسيبهاى مربوط به خانواده 385

نقش جوانان در تحولات اجتماعى، فرهنگى، سياسى و علمى ايران اسلامى 387

عرصه ى انقلابى 387

عرصه ى اجتماعى و فرهنگى 388

ص: 743

عرصه ى نظامى و دفاعى 389

عرصه ى سياسى 390

عرصه ى فكرى و علمى 391

عرصه ى آينده سازى 392

نقش انقلاب اسلامى در تحول جوانان 392

ايجاد روحيه ى انديشه ورزى 393

ايجاد خودباورى علمى 393

تحول اخلاقى و تربيتى 393

دگرگونى فرهنگى، سياسى و اجتماعى 394

جوان تراز انقلاب اسلامى 395

ساحت عقل و انديشه 395

ساحت ايمانى و اعتقادى 395

ساحت اخلاقى 396

ساحت علمى و پژوهشى 397

ساحت مجاهدت و تلاش و ابتكار 398

مقايسه ى نگرش انقلاب اسلامى به جوان با نگرش غرب 400

جمع بندى و نتيجه گيرى 403

منابع 407

جهاد (محمدجواد ادركنى) / 413

جايگاه و اهميت جهاد 416

مبانى و اهداف جهاد 418

انواع و قلمرو جهاد 419

جهاد اكبر و جهاد اصغر 420

جهاد نظامى (دفاعى و ابتدايى) 422

جهاد سياسى 425

جهاد اقتصادى 427

جهاد علمى - فرهنگى 430

مقايسه ى نگرش انقلاب اسلامى به جهاد با ساير نگرشها 434

ص: 744

فرهنگ جهادى؛ ويژگيها و عناصر اساسى 437

جهت گيرى اعتقادى - عملى صحيح مبتنى بر منابع اصيل اسلامى، در عرصه اعتقادى 437

بصيرت در جهت گيرى ها 438

شناخت دشمن 439

آسيب شناسى فرهنگ جهادى 439

تأثير متقابل فرهنگ جهادى و انقلاب اسلامى 440

جمع بندى و نتيجه گيرى 444

منابع 447

سرمايه دارى (ناصر جهانيان، رجبعلى اسفنديار) / 453

مبانى 460

مادى گرايى و دنياخواهى 460

انسان محورى 462

سكولاريسم 463

عقلانيت خودبنياد 464

فردگرايى 465

اهداف نظام سرمايه دارى 466

اهداف ميانى 467

عوامل و حاميان نظام سرمايه دارى 472

روشنفكران غرب زده 473

مدگرايان 474

دولتهاى دست نشانده 474

زمينه هاى رشد و پيامدهاى نفوذ نظام سرمايه دارى در جهان اسلام 475

زمينه ها 475

پيامدها 477

مقايسه ى الگوى سرمايه و سرمايه دارى در غرب و اسلام 486

مادى گرايى 487

انسان گرايى 488

سكولاريسم 488

ص: 745

عقل گرايى 489

آزادى اقتصادى 489

رقابت آزاد 489

ابزار توليد و كار 490

افزايش سود 491

توزيع 491

مصرف 493

راهبردها و راهكارهاى مقابله با نظام سرمايه دارى 493

راهبردها 494

راهكارها 495

آينده نظام سرمايه دارى 499

جمع بندى و نتيجه گيرى 502

منابع 505

شهادت (محمدباقر نادم، اكبر زراعتيان) / 513

جايگاه و ارزش شهادت 519

مبانى و معيارهاى دينى جهاد و شهادت در راه خدا 523

مبانى 523

معيارها 525

پاداش شهادت و مقامات شهيدان 526

برخوردارى از حيات ابدى 527

رسيدن به كمال 528

برجاى ماندن نام نيك از آنان 528

تجليل از خانواده شهدا 528

آثار و بركات شهادت و شهيدان 529

آثار معرفتى (اثر در حوزه بينش) 529

آثار روحى (اثر در حوزه گرايش) 530

آثار عملى (اثر در حوزه منش) 531

آثار و بركات احياى نام و ياد شهدا و فرهنگ شهادت 531

ص: 746

حفظ ارزشها 532

تقويت روحيه مقابله با دشمنان 532

ارتقاى خودباورى و عزت بخشيدن به جامعه 533

تحكيم همبستگى اجتماعى 533

شهيدان انقلاب اسلامى (تعداد/قشربندى) 533

شهداى انقلاب و جنگ تحميلى 535

شهداى ترور 536

جايگاه و نقش خانواده شهيدان 536

تداوم راه شهدا 537

صبر و مقاومت 537

الگو بودن و الهام بخشى 538

مسئوليت و رسالت جامعه در قبال شهيدان 538

احيا و حفظ راه شهيدان 538

الگو قراردادن شهدا 539

تكريم بازماندگان شهدا 540

نقش فرهنگ شهادت در پيروزى و استمرار انقلاب اسلامى 541

نقش فرهنگ شهادت در پيروزى انقلاب 541

نقش فرهنگ شهادت در استمرار انقلاب 542

نقش انقلاب اسلامى در احيا و ارتقاى فرهنگ شهادت 543

مقايسه ى نگرش انقلاب اسلامى به شهادت با ساير نگرشها 544

جمع بندى و نتيجه گيرى 546

منابع 549

فقه (ابوالقاسم عليدوست، ابوالقاسم مقيمى حاجى) / 555

جايگاه فقه در مجموعه ى معارف اسلامى 560

ترابط فقه با ساير علوم اسلامى و انسانى 560

ويژگيها و تمايزهاى فقه اماميه نسبت به ساير مذاهب فقهى 564

تمايز از نظر جامعيت و كارآمدى 564

تمايز از حيث حجيت 565

ص: 747

تمايز از حيث منابع مورد استناد 565

نگرش امام خمينى به فقه (جواهرى و پويا) 566

گستره فقه 568

فقه فردى 569

فقه اجتماعى، حكومتى و سياسى 569

ضرورت تحول در فقه 570

نگاه اجتماعى به فقه 570

تحول در شيوه استنباط 571

تغيير نگاه فقيه و توجه به نقش زمان و مكان در اجتهاد 571

توجه به احكام حكومتى و نقش مصلحت در آن 571

بررسى عميق مسائل 572

توجه به نيازهاى روز 572

نوآورى در هنگام نياز 572

تحول در نگرش به منابع 573

موضوع شناسى 574

ترويج فقه مقارن 574

موانع تحول 575

بى اطلاعى از تحولات بيرونى 575

عدم اهتمام به پرسشهاى جديد و ادله معتبر 575

تحجّر 575

تأكيد بر ساختار موجود 576

نبود ساز و كار مناسب براى تحول 576

فرار از تحول 576

نقش فقه در انقلاب اسلامى و تأسيس جمهورى اسلامى 576

رشد و توسعه دانش فقه در پرتو نظام اسلامى ايران 578

عرصه سياسى 578

عرصه اقتصادى 579

عرصه پزشكى 580

عرصه رسانه و فضاى مجازى 580

ص: 748

نقش انقلاب اسلامى در تحقق و عينيت بخشى به فقه 581

عرصه نظام سازى 582

عرصه دولت سازى 582

عرصه جامعه سازى (نهادسازى) 583

عرصه تمدن سازى 583

مقايسه ى نگرش انقلاب اسلامى به فقه با ساير نگرشها 584

چشم انداز 586

جمع بندى و نتيجه گيرى 588

منابع 591

مسجد (جواد شفيعيان) / 595

جايگاه و اهميت مسجد 601

بعد عبادى 601

بعد اجتماعى و سياسى 601

بعد محوريت مسجد در امور 602

نماد شهرسازى و تمدن اسلامى 603

نقشها و كاركردهاى مسجد 604

عبادى 604

تربيتى - اخلاقى 605

علمى - آموزشى 605

سياسى - اجتماعى 607

نظامى 608

ويژگيها و رسالتهاى امامت مسجد 609

ويژگيها 610

رسالتها 612

ويژگيهاى مسجد مطلوب (مسجد تراز اسلامى) 613

برخوردار از امام جماعت روحانى 614

حضور مردم و جوانان پرشور 614

جامعيت در نقش و كاركرد 614

ص: 749

بناى ساده و جذاب 615

رونق و آبادانى 615

آسيبها و چالشهاى فراروى مسجد 616

كمبود مساجد يا اسراف در نحوه ساخت مساجد 616

ضعف و عدم بهره گيرى صحيح از مسجد 617

انحراف در مسير كارآمدى مسجد 619

راهبردها و راهكارهاى رونق و تقويت مسجد 621

راهبردها 621

راهكارها 622

نقش مسجد در پيروزى و تداوم انقلاب اسلامى 626

نقش مسجد در شكل گيرى و پيروزى انقلاب 627

نقش مسجد در تداوم انقلاب 628

مقايسه ى نگرش انقلاب اسلامى به مسجد با نگرشهاى رايج در جوامع اسلامى 630

مقايسه در حوزه كاركرد 631

مقايسه در حوزه احكام و آداب 633

چشم انداز جايگاه مسجد 634

روزآمد 635

برخوردار از رويكرد شايسته سالارى 635

مترقى و شكوفاسازى شده، به كمك افراد، ارگانها و نهادهاى مختلف 636

پر رونق با حضور پررنگ تر مردم 636

جمع بندى و نتيجه گيرى 637

منابع 639

مهدويت (ابراهيم شفيعى سروستانى، سيد على احمدى) / 645

غيبت امام و فلسفه ى آن 649

اهميت و آثار انتظار و نقد تفسير نادرست از آن 650

وظايف منتظران در عصر غيبت 653

انجام وظايف دينى، فردى و اصلاح درونى خود 654

فراهم آوردن زمينه ظهور 654

ص: 750

اتحاد و پرهيز از تفرقه 655

مقابله با ظلم و فساد در جامعه 655

تسليم نشدن در برابر ظالمان و مستكبران 655

دعا براى امام زمان و تعجيل در فرج ايشان 655

مسئوليتهاى جامعه اسلامى در عصر غيبت 656

تشكيل حكومت اسلامى 656

آمادگى و زمينه سازى براى ظهور 657

تلاش براى تحقق عدالت 657

برائت از كافران و مشركان 657

احياى هويت اسلامى مسلمانان 658

گسترش نفوذ اسلام در جهان 658

ويژگيهاى حكومت امام مهدى 659

آثار و نتايج انديشه ى مهدويت 660

قرب به حق تعالى و تكامل روحى و معنوى 661

اميدبخشى در برابر ظلم و فساد 661

احساس حضور و نظارت امام عصر 662

هدايت جامعه توسط نواب عام آن حضرت 663

نقش مهدويت در انديشه و انگيزه بخشى در انقلاب اسلامى 663

توفيق انقلاب اسلامى در تحول و تعالى انديشه مهدويت 665

جمع بندى و نتيجه گيرى 669

منابع 673

نمايه ها 677

فهرست مداخل اصلى 727

فهرست مداخل ارجاعى 728

فهرست تفصيلى مطالب 729

ص: 751

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109