دعا كنيد برايم!

مشخصات کتاب

سرشناسه: خدّامیان آرانی، مهدی، 1353

عنوان: دعاکنید برایم! / تألیف مهدی خدّامیان آرانی[برای] مجموعه تخصصی امام حسین (علیه السلام) و عاشورا

مشخصات نشر: مشهد: اعتقاد ما، 1400

مشخصات ظاهری: 84 ص.

بهاء: 15000 تومان

ISBN: 978-622-6062-86-2

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

یادداشت: کتابنامه

موضوع: محمدبن حسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، امام دوازدهم، 255 ق.-دعاها

موضوع: دعای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

موضوع: مهدویت-انتظار

شناسه افزوده: موسسه تخصصی امام حسین (علیه السلام) و عاشورا

رده بندی کنگره: 1400 ، 7د 4خ/ 224 Bp

رده بندی دیویی: 462 / 297

شماره مدرک: 7582918

عنوان کتاب: دعا کنید برایم!

تألیف: دکتر مهدی خدّامیان آرانی

ناشر: اعتقاد ما

مدیر هنری: محمد عبّاس زاده

تیراژ: 1000 نسخه

نوبت چاپ: اول، زمستان 1400

ISBN: 978-622-6062-86-2

مشهد: تقاطع شهدا، خیابان بهجت، بین کوچه 4 و 6، نشر اعتقاد ما

09352224689-05132225610 * nashre-eteghadema@yahoo.com

قم: خیابان کلهری بعد از کوچه 43 خیابان حیدریان بین ک 3 و 5

09369894472-09388154652 * ketabashura@hotmail.com

ص: 1

اشاره

دعا كنيد برايم!

آثار و فوائد دعا براى ظهور

دكتر مهدى خُدّاميان آرانى

ص: 2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 3

ص: 4

دعا كنيد برايم!

دكتر مهدى خُدّاميان آرانى

ص: 5

ص: 6

بِسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيمِ

جوان بودم و مشتاق معرفت. آن روزها بود كه با كتاب «مِكيالُ الْمََكارِم» آشنا شدم، بارها آن كتاب را خواندم و هر بار كه آن را مى خواندم به اهميّت دعا براى ظهور بيشتر پى مى بردم.

كم كم اين باور در من شكل گرفت كه مهم ترين بخش آن كتاب، بخشى است كه درباره اثرهاى دعاى ظهور سخن مى گويد، پس تصميم گرفتم تا آن بخش را گلچين كنم و آن را براى جوانانِ اين روزگار به زبانى ساده و گويا، بازنويسى كنم.

اكنون خدا را سپاس مى گويم كه به من توفيق انجام اين كار را داد و من اين كتاب را نوشتم، در اين كتاب تلاش كرده ام تا مطالب مهم تر را بازگو كنم، من مى دانم كه زمانه عوض شده است و جوانان حوصله خواندن كتاب هاى طولانى را ندارند، پس مراعات اين نكته را نمودم و كتاب را مختصر نوشتم تا جوانان به مطالعه آن رغبت كنند.

قم - مهدى خدّاميان

اسفند سال 1399 هجرى شمسى

ص: 7

ص: 8

قسمت 1

سلام بر تو اى آقاى من! اى مولاى من! دوست دارم هميشه سلام خود را به شما هديه كنم و در همه لحظه ها بر تو سلام مى كنم! تو همان موعودى هستى كه خدا وعده آن را به اهل ايمان داده است، تو سرانجام مى آيى و جهان را پر از عدل و داد مى كنى! آرى، سرانجام مى آيى و دل هاى شيعيانت با ظهور تو، غرق شادمانى مى شود.

مى دانم كه چقدر شيعيانت را دوست دارى، وقتى شادى آنها را مى بينى شادمان مى شوى، دوست دارى غمى به دل آنها نباشد، هر چند آنها تو را نمى بينند، ولى از حال و روز آنها خبر دارى، آنها را مى بينى، صدايشان را مى شنوى و به اذن خدا به آنها نزديك هستى، خدا تو را خزانه دار علم و دانش خود قرار داده است و به همين دليل بر آنچه بر شيعيانت مى گذرد باخبر هستى.

ص: 9

آقاى من! تو از شيعيانت خواستى تا براى ظهور تو، بيشتر دعا كنند، اين پيام تو است: «براى ظهورم بسيار دعا كنيد كه اين زياد دعا كردن براى ظهور، گشايش امر خود شماست». اين پيام مهم تو بود.

امروز تو از ديده ها پنهان و پشت پرده غيبت هستى و شيعيان نمى توانند تو را ببينند، .مهم ترين وظيفه آنها در اين روزگار، دعا براى ظهور توست تا از زندانِ غيبت آزاد گردى.

پيام مهم تو را در اينجا بازگو كردم، اين پيام را به نائبِ دوّمِ خود فرمودى تا آن را به شيعيان برساند، نائب دوم تو، «محمدبن عثمان» بود كه در سال 305 هجرى قمرى از دنيا رفت، يعنى تقريباً 40 سال از زمانِ غيبت گذشته بود كه تو از شيعيانت خواستى تا براى ظهور، زياد دعا كنند، ولى آيا شيعيان به اين وظيفه خود عمل كردند؟ افسوس كه زياد دعا كردن براى ظهور تبديل به فرهنگ عمومى نشد و دوران غيبتِ امام، اين قدر طول كشيد!

من كمى فكر مى كنم، به اين نكته مى رسم كه چهل سال از روزگار غيبت گذشته بود و تو از شيعيان خواستى تا براى ظهور، زياد دعا كنند، ولى آنها اين كار را نكردند، پس امروز كه تقريباً هزار و صد سال از آن پيام مى گذرد، تو چه سخنى با ما دارى؟ به راستى ما چقدر به ياد تو هستيم و چقدر براى تو دعا مى كنيم؟ افسوس كه غفلت همه جا را فرا گرفت، ما پيمان خود با تو را شكستيم و از وظيفه اصلى خود، دور شديم...

ص: 10

* * *

سال هاى سال از آن پيام تو گذشت، عالمان شيعه همواره مردم را تشويق كردند تا براى ظهور تو دعا كنند، سال 1330 هجرى قمرى فرا رسيد، «آيت الله موسوى اصفهانى» تصميم گرفت تا كتابى درباره «فوايد دعا براى ظهور» بنويسد، او دست به اين اقدام زد و اين گونه بود كه كتاب «مِكْيالُ الْمَكارِم» نوشته شد، «مِكيال» به معناى «پيمانه» است. «مَكارِم» به معناى «خوبى ها» است.

دعا براى ظهور تو، عصاره همه خوبى ها است، هر چه خوبى در اين دنياست در دعا براى ظهور جمع شده است، زيرا كسى كه براى ظهور تو دعا مى كند خوبى ها و زيبايى ها را براى همه دنيا مى خواهد، او دعا مى كند روزى فرا برسد كه عدالت در سرتاسر جهان سايه بگستراند، ظلم و ستم به پايان رسد و بشر به كمال راستين خود برسد.

* * *

اگر دعا براى ظهور، عصاره همه خوبى ها است چرا كسى قبل از «آيت الله موسوى اصفهانى» درباره اين موضوع، كتاب مستقل ننوشت؟ چرا كسى به اين موضوع مهم، توجه ويژه اى نكرد؟

وقتى من بررسى مى كنم مى بينم كه شيعيان بيش از دويست كتاب درباره «نماز شب» نوشته اند، ولى تعداد كتاب هايى كه درباره دعاى ظهور است به تعداد انگشتان دست نمى رسد! كاش نويسندگان كتاب هاى بيشترى درباره «دعاى ظهور»

ص: 11

مى نوشتند تا «عصاره همه خوبى ها» براى مردم بيشتر روشن مى شد، كاش همه به اهميت دعاى ظهور پى مى بردند!

* * *

من خودم اوّليّن مقصر هستم! بيش از صد كتاب نوشتم، موضوعات مختلف را در كتاب هايم واكاوى كردم ولى درباره «دعاى ظهور» كتابى ننوشتم، من چه خطاى بزرگى انجام دادم، چه غفلت بزرگى! تو از خدا بخواه تا خطاى مرا ببخشد و مرا مؤاخذه نكند!

آقاى من! مرا ببخش! براى خيلى از موضوعات كتاب نوشتم ولى براى آنچه تو دوست داشتى قلم نزدم! انتظار تو اين بود كه دعاى ظهور تبديل به يك فرهنگ عمومى در جامعه شيعه بشود، سبك زندگى شيعيان، رنگ و بوى دعاى ظهور را بگيرد. به راستى در كجاى زندگى من، دعاى ظهور نقش دارد؟ چقدر اين امر مهم تو در سبك زندگى من جلوه دارد؟

* * *

اكنون خدا را شكر مى كنم كه به من توفيق داد تا امروز قلم در دست بگيرم و به وظيفه ام عمل كنم، پس در حالى كه از شرمندگى تو، سر به زير دارم اين كتاب را مى نويسم، در نوشتن اين كتاب از مطالبى كه آيت الله موسوى اصفهانى مطرح كرده است بهره مى برم، اميدوارم بتوانم با قلمى رسا و گويا براى نسل جوان، اهميت دعا براى ظهور را بازگو كنم و آثار و بركات اين دعا را بيشتر روشن كنم.

ص: 12

قسمت 2

تو از شيعيانت انتظار دارى كه بيشتر برايت دعا كنند و اين گونه به ياد تو باشد و تو را از ياد نبرند، كسى كه براى تو دعا مى كند، باور قلبى اش به تو قوى تر مى شود و از وسوسه شيطان نجات پيدا مى كند، دعا براى ظهور تو، عصاره همه خوبى ها است.

اگر كسى از من سؤال كند: مهم ترين پيام مهدى(عليه السلام) براى شيعيان چيست؟ من در پاسخ به او آن پيام تو را بازگو مى كنم كه از شيعيانت خواستى براى ظهور تو بسيار دعا كنند. باور من اين است كه اين پيام، سبك زندگى شيعه را در عصر غيبت مى سازد، به شيعه هويّت مى دهد، به بركت اين پيام، شيعه از نااميدى نجات پيدا مى كند و باور به آينده اى زيبا در قلب او شكل مى گيرد، در اوج سختى ها و مشكلات، اميدش را از دست نمى دهد و به سرچشمه اميد وصل مى شود.

ص: 13

من در اينجا از آرزوى خود سخن مى گويم: چطور همه ما سوره حمد را حفظ كرده ايم زيرا در نماز بايد آن را بخوانيم، پس چقدر خوب است كه اصل پيام تو را كه به عربى است حفظ كنيم و آن را به خاطر داشته باشيم، زيرا همين پيامِ عربى، رمز هويّت ماست:

«اَكْثِروا الدُّعاءَ بِتَعجيلِ الْفَرَجِ فَاِنَّ فى ذالِكَ فَرَجَكُم».

«براى تعجيل فَرَج بسيار دعا كنيد كه اين زياد دعا كردن، گشايش امور خودتان است».

به راستى منظور از «فَرَج» چيست؟ اين پيام تو، مقدمه اى هم دارد، وقتى ما آن مقدمه را مى خوانيم متوجه مى شويم كه منظور از اين كلمه همان «ظهور» است، زيرا در مقدمه سخن خود، چنين گفتى: «خدا مرا از ديده ها پنهان نمود تا هرگز مجبور نباشم با ستمگران و طاغوت ها بيعت كنم، مردم در روزگار غيبت از من بهره مند مى شوند همانگونه كه در روز ابرى از خورشيد پشت ابرها بهره مند مى شوند...»، بعد از اين سخنان از شيعيانت مى خواهى تا براى «فَرَج» زياد دعا كنند.(1)

ص: 14


1- . و أخبرني جماعة عن جعفر بن محمد بن قولويه و أبي غالب الزراري و غيرهما عن محمد بن يعقوب الكليني عن إسحاق بن يعقوب قال سألت محمد بن عثمان العمري رحمه الله أن يوصل لي كتابا قد سألت فيه عن مسائل أشكلت علي فورد التوقيع بخط مولانا صاحب الدار (ع) أما ما سألت عنه أرشد الله و ثبتك من أمر المنكرين لي من أهل بيتنا و بني عمنا فاعلم أنه ليس بين الله عز و جل و بين أحد قرابة و من أنكرني فليس مني و سبيله سبيل ابن نوح و أما سبيل عمي جعفر و ولده فسبيل إخوة يوسف على نبينا و آله و عليه السلام... أما ظهور الفرج فإنه إلى الله عز و جل كذب الوقاتون... أما علة ما وقع من الغيبة فإن الله عز و جل يقول يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ إنه لم يكن أحد من آبائي إلا و قد وقعت في عنقه بيعة لطاغية زمانه و إني أخرج حين أخرج و لا بيعة لأحد من الطواغيت في عنقي و أما وجه الانتفاع في غيبتي فكالانتفاع بالشمس إذا غيبتها عن الأبصار السحاب و إني لأمان أهل الأرض كما أن النجوم أمان لأهل السماء فاغلقوا أبواب السؤال عما لا يعنيكم و لا تتكلفوا على ما قد كفيتم و أكثروا الدعاء بتعجيل الفرج فإن ذلك فرجكم و السلام عليك يا إسحاق بن يعقوب و على من اتبع الهدى: الغيبة للطوسي ص 291.

روشن و واضح است كه منظور از اين پيام اين است كه شيعيان براى ظهور تو، زياد دعا كنند، وقتى زمان ظهور فرا برسد تو از زندان سختى ها و گرفتارى ها آزاد مى شوى و در همه جهان، عدل و داد را برپا مى كنى.(1)

* * *

پيام تو اين است: «براى ظهور من، زياد دعا كنيد!»، پس زياد دعا كردن، نكته اساسى اين پيام توست. همه سخن در اين است كه زياد دعا كردن، باعث مى شود تا در امر دنيا و آخرت شيعيان، گشايش ايجاد شود.

اكنون اين سؤال مطرح مى شود: من در شبانه روز چند بار بايد دعا كنم تا زياد دعا كرده باشم؟ وقتى به احاديث مراجعه مى كنيم متوجه مى شويم كه اگر در شبانه روز صدبار دعا كنم، زياد دعا كرده ام.(2)

ص: 15


1- . «ذالِك» به معناى «آن» است، در زبان عربى وقتى ما مى خواهيم به چيزى كه دور است اشاره كنم از «ذالِك» استفاده مى كنيم. «فَاِنَّ فى ذالِكَ فَرَجَكُم»، «همان در آن، فرج شما شيعيان است»، «ذالِك» اشاره به چيزى است كه دورتر است، پس بايد ببينيم در اين سخن، چه معنايى از همه، دورتر است. وقتى دّقت مى كنيم مى بينيم كه «اكثار الدعاء» يا «زياد دعا كردن» معنايى است كه دورتر است، پس منظور از «ذلك» همان «زياد دعا كردن» است.
2- . اين كه عدد 100 همان «ذكر كثير» است از حديث زير استفاده مى شود: «عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ تَسْبِيحُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ ع مِنَ الذِّكْرِ الْكَثِيرِ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثِيراً»: الكافي ج 2 ص 500. ما مى دانيم كه مجموع ذكرهاى در تسبيح حضرت زهرا عدد 100 مى باشد، وقتى ثابت شد كه «ذكر كثير» يا «ذكر زياد» همان عدد 100 است، پس استفاده مى كنيم كه «دعاى كثير» هم همان صد بار دعا كردن است.

بايد يك تصميم مهم بگيرم، وقتى نماز صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشاء را مى خوانم سعى كنم در قنوت هر نماز، بيست بار چنين بگويم: «اللهمَّ عَجِّل لِوَليِّكَ الفَرَج» (اگر در قنوت اين كار را انجام ندادم، پس بعد از نماز، بيست بار اين ذكر را تكرار كنم). در اين صورت هر روز، صد بار براى ظهور تو دعا كرده ام و آن وقت است كه آثار و بركات عجيب آن را خواهم ديد.

اگر من نمى توانم روزى صد بار براى ظهور دعا كنم چقدر خوب است حدّاقل روزى سى بار دعا كنم زيرا كسى كه هر روز سى بار براى ظهور دعا كند، زياد براى ظهور دعا كرده است.(1)

* * *

چگونه زياد دعا كردن براى ظهور تو باعث گشايش امر شيعيان مى شود؟ جواب اين سخن روشن و واضح است، دعاى شيعيان اثر دارد، وقتى همه از صميم دل دست به دعا بردارند و از خدا ظهور تو را بخواهند، خدا ظهور تو را نزديك مى گرداند، آن وقت است كه تو از راه مى رسى، حكومت عدل و داد را برقرار مى كنى، پس همه شيعيان از گرفتارى ها نجات پيدا مى كنند و در كار

ص: 16


1- . دليل اين كه عدد 30 مصداق «ذكر كثير» است اين حديث مى باشد: عَنِ ابْنِ بُكَيْر قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثِيراً مَا ذَا الذِّكْرُ الْكَثِيرُ قَالَ أَنْ يُسَبِّحَ فِي دُبُرِ الْمَكْتُوبَةِ ثَلَاثِينَ مَرَّةً: (تهذيب الأحكام ج 2 ص 108) وقتى ثابت شد كه «ذكر كثير» يا «ذكر زياد» عدد 30 است، پس استفاده مى كنيم كه «دعاى كثير» هم همان سى بار مى تواند باشد.

آنان، گشايش روى مى دهد و همه گرفتارى ها و سختى ها برطرف مى شود.

از طرف ديگر، اگر مصلحت خدا بر آن بود كه ظهور زود فرا نرسد، پس شيعه واقعى تسليم امر خداست و هرگز اعتراض نمى كند، او دعا مى كند و از خدا مى خواهد كه ظهور تو هر چه زودتر فرا برسد امّا روحيه تسليم دارد و به آنچه خدا تقدير مى كند راضى است، به هر حال اگر شيعه اى براى ظهور تو دعا كرد ولى ظهور تو فرا نرسيد، پس همين دعا كردن براى او بركات زيادى دارد، مثلاً بلاها را از او دور مى كند، حاجت هاى شخصى او برآورده مى شود، گرفتارى هاى او برطرف مى گردد، او با دعا كردن شكر نعمت خدا را به جا آورده است، عهد و پيمان خود را با امام تجديد كرده است و...

اكنون وقت آن است تا درباره بركات و آثار دعا كردن براى ظهور تو سخن را آغاز كنم تا همگان بدانند وقتى براى ظهور تو دعا مى كنند چگونه به عصاره همه خوبى ها دست يافته اند.

در ادامه كتاب بيست فايده و اثر دعاى ظهور را ذكر مى كنم و به همين مقدار بسنده مى كنم زيرا بر اين باور هستم كه «در خانه اگر كس است يك حرف بس است...».

ص: 17

ص: 18

آثار دعاى ظهور

اشاره

ص: 19

ص: 20

قسمت 1

نام او «ابراهيم بن شعيب» بود، او يكى از ياران امام صادق(عليه السلام) بود كه به سفر حج رفته بود، در روز عرفه در صحراى عرفه دست به دعا برداشته بود، او مانند ابر بهار گريه مى كرد و دعا مى كرد. يكى از دوستانش نزد او رفت و به او چنين گفت: امروز خيلى گريه كردى و دعا كردى، ديگر كافى است!

او چنين پاسخ داد:

امروز براى خودم حتّى يك دعا هم نكردم! اينجا بود كه دوست او تعجّب كرد و گفت: پس اين همه وقت به چه كسى دعا مى كردى؟ او پاسخ داد: من براى دوستان خود دعا مى كردم; زيرا از امام صادق(عليه السلام) شنيدم كه فرمود: «هر كس كه براى برادر خود دعا كند خداوند فرشته اى را مأمور مى كند تا آن فرشته همان دعا را كه او براى برادر مؤمن خود كرده است در حقّ او بنمايد»، به خاطر اين سخن امام صادق(عليه السلام) من براى دوستانم دعا مى كنم; من هر دعايى داشتم،

ص: 21

آن دعا را براى ديگران خواستم تا آن فرشته، همان را براى من بخواهد و دعا كند; زيرا من در استجابت دعاى خود شك دارم; ولى مى دانم دعاى آن فرشته حتماً مستجاب مى شود!(1)

اين ماجرا مرا به فكر فرو برد، اين وعده امام صادق(عليه السلام) است كه هر كس براى مؤمنى دعا كند، فرشته براى او همان دعا را مى نمايد، به راستى اگر براى تو كه مولاى من هستى دعا كنم حتماً آن فرشته در حق من دعا مى كند، وقتى من از خدا مى خواهم تا تو را از زندان گرفتارى ها نجات بدهد، آن فرشته هم دعا مى كند كه من از گرفتارى ها نجات پيدا كنم، اين راز مهمى است كه بايد به آن توجه كرد.

مولاى من! من افرادى را ديده ام كه گرفتار بوده اند و مشكلات زيادى داشته اند، امّا به جاى آنكه براى رفع گرفتارى خود دعا كنند، براى تو دعا كرده اند و خدا گرفتارى آنان را برطرف كرده است، آرى، كسى كه براى تو دعا كند، فرشتگان در حقّ او دعا مى كنند...

ص: 22


1- . الكافي، ج 4، ص 465; تهذيب الأحكام، ج 5، ص 185; بحارالانوار، ج 93، ص 392.

قسمت 2

شيطان دشمن سعادت انسان است، او سوگند ياد كرده است كه انسان ها را گمراه كند و به خاك سياه بنشاند، براى همين او همه تلاش خود را به كار مى برد، او شيعيان را به حال خود رها نمى كند، بلكه براى گمراهى آنان بيشتر تلاش مى كند، من به خدا پناه مى برم از دست وسوسه هاى اين دشمنى كه لحظه اى غافل نمى شود، او هر لحظه به دنبال گمراهى من است، او مى داند كه باور و اعتقاد من چقدر ارزش دارد، او مى داند من چه گوهر ارزشمندى در دست دارم، پس تلاش مى كند تا من آن را از دست بدهم و به جاى «ايمان» به سوى «شك» و «ترديد» گام بردارم.

ص: 23

به راستى من چه بايد بكنم؟ در مقابل اين شيطان چه كارى از دست من بر مى آيد؟ هيچ چيز بهتر از راستگويى نيست، به ياد دارم كه يك بار نااميد شدم وقتى قدرت شيطان را ديدم كه چگونه با روح و جان من بازى مى كند و چنان بر من هجوم مى آورد كه من تاب و توان مقابله با او را ندارم، اين نااميدى از مبارزه با شيطان، درد جانكاهى براى من بود، اينجا بود كه از تو كمك خواستم تا يارى ام كنى و يارى تو به من رسيد و مرا نجات داد، يارى تو، آشنايى من با اين حديث پيامبر بود كه چقدر زيبا و اميدبخش است.

روزى از روزها پيامبر به يارانش فرمود: آيا مى خواهيد كارى كنيد كه شيطان از شما خيلى دور شود؟ فاصله مشرق زمين تا مغرب آن چقدر است؟ آيا مى خواهيد شيطان به همين اندازه از شما فاصله بگيرد؟ بدانيد كه روزه گرفتن، صورت شيطان را سياه مى كند، صدقه دادن، كمر او را مى شكند، دوستى در راه خدا و همكارى در كار نيك، اميدش را نااميد مى كند، وقتى شما از گناهان خود استغفار مى كنيد رگِ قلب او را پاره مى كنيد.(1)

چه راه حل زيبايى! اگر من اين كارها را انجام بدهم، شيطان از من فاصله مى گيرد، من اكنون خدا را شكر مى كنم كه

ص: 24


1- . عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي زِيَاد عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ لِأَصْحَابِهِ أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِشَيْء إِنْ أَنْتُمْ فَعَلْتُمُوهُ تَبَاعَدَ الشَّيْطَانُ مِنْكُمْ كَمَا تَبَاعَدَ الْمَشْرِقُ مِنَ الْمَغْرِبِ قَالُوا بَلَى قَالَ الصَّوْمُ يُسَوِّدُ وَجْهَهُ وَ الصَّدَقَةُ تَكْسِرُ ظَهْرَهُ وَ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْمُوَازَرَةُ عَلَى الْعَمَلِ الصَّالِحِ يَقْطَعُ دَابِرَهُ وَ الِاسْتِغْفَارُ يَقْطَعُ وَتِينَهُ وَ لِكُلِّ شَيْء زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْأَبْدَانِ الصِّيَامُ: الكافي ج 4 ص 62، وسائل الشيعة ج 60 ص 261.

هر روز صبح براى سلامتى تو، صدقه مى دهم، اين چه توفيق بزرگى بود و من خبر نداشتم كه صدقه دادن باعث شكستن كمر شيطان مى شود، وقتى من به نيّت سلامتى تو، صدقهمى دهم اثر و قدرت آن خيلى زيادتر مى شود، از امروز به بعد تصميم مى گيرم هرگز از صدقه دادن براى سلامتى تو، غافل نشوم، دوستان و فرزندان خود را هم به اين كار تشويق مى كنم.

امّا آنچه اميد شيطان را نااميد مى كند و قدرت او را به سمت نابودى مى برد محبت و دوستى در راه خداست، به راستى كدام دوستى در راه خدا از دوست داشتن تو، بهتر است؟ من تو را به خاطر اين كه خدا تو را امام من قرار داده است دوست دارم، محبتى كه به تو دارم جلوه اى از محبت خداست، خدا را به خاطر اين نعمت شكر مى كنم، از طرف ديگر وقتى من براى ظهور تو دعا مى كنم محبت خود را نشان مى دهم، آرى، هر كس كه براى ظهور تو دعا مى كند، دوستى اش را به نمايش مى گذارد و در بهترين كارِ نيك (كه همان ظهور توست) همكارى مى كند، او با اين كار شيطان را از خود نااميد مى كند و شيطان از او دور مى شود، اين گونه است كه ديگر اثرى از وسوسه هاى او باقى نمى ماند و شك ها و تريدها از بين مى رود.

به راستى كه چقدر اين سخن، نور اميد را در دل ها زنده مى كند، شيطان و ياران او هر قدر مى خواهند تلاش بكنند، امّا ما را غم و غصه اى نيست، وقتى براى تو دعا مى كنيم با همين دعا، سپاه شيطان را شكست مى دهيم، آنان را بيچاره مى كنيم، هر كس اين نكته را بداند ديگر مى فهمد چرا شيطان اين قدر تلاش مى كند تا مردم از دعاى ظهور غافل شوند، زيرا دعا براى

ص: 25

ظهور است كه اثر اقدام هاى شيطان را از بين مى برد و اميد شيطان را نااميد مى كند.

* * *

«اسحاق بن عمّار» يكى از ياران امام صادق(عليه السلام) بود، يك روز آن حضرت به او فرمود: «اى اسحاق! تا آنجا كه مى توانى به مؤمنان نيكويى كن، هر كس به مؤمنى نيكويى كند بايد بداند كه با اين كار خود قلب شيطان را به درد آورده است».(1)

مولاى من! نيكويى به مؤمن و يارى كردن او، قلب شيطان را به درد مى آورد و او را نااميد مى كند، پس وقتى من براى تو دعا مى كنم، قلب شيطان را به درد مى آورم زيرا دعا كردن براى تو، نيكويى كردن به تو و يارى نمودن توست و تو سرور و آقاى مؤمنان هستى، پس با يارى تو قلب شيطان بيشتر به درد مى آيد.

ص: 26


1- . عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّار قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَحْسِنْ يَا إِسْحَاقُ إِلَى أَوْلِيَائِي مَا اسْتَطَعْتَ فَمَا أَحْسَنَ مُؤْمِنٌ إِلَى مُؤْمِن وَ لَا أَعَانَهُ إِلَّا خَمَشَ وَجْهَ إِبْلِيسَ وَ قَرَّحَ قَلْبَهُ: الكافى ج 2 ص 207، بحار الانوار ج 71 ص 301.

قسمت 3

در اينجا مى خواهم ماجراى «عبد الرحمان اصفهانى» را نقل كنم، او يكى از شيعيان امام هادى(عليه السلام) بود و در اصفهان زندگى مى كرد و خدا به او ثروت فراوانى داده بود، او همواره پنجاه هزار سكّه طلا در خانه داشت (به غير از خانه و املاك ديگرى كه متعلّق به او بود). خدا به او ده پسر داده بود.

كسانى كه او را مى شناختند مى دانستند كه روزگارى او فقير بود و اصلاً خدا به او فرزند هم نمى داد، براى همه سؤال بود كه چگونه به يكباره ثروت به او رو كرد و زندگى او از اين رو به آن رو شد، او چه كار كرده بود كه زندگى اش اين گونه بركت گرفته بود.

از طرف ديگر، در منطقه اى كه او زندگى مى كرد همه از

ص: 27

اهل سنّت بودند، در ميان آن جمعيت، فقط او بود كه شيعه بود، به راستى چه اتقافى افتاده بود كه او را شيعه اهل بيت(عليهم السلام) كرده بود؟

وقتى يكى از دوستانش از او اين سؤال را پرسيد او ماجراى خود را اين گونه بازگو كرد: همه مردم متوكّل عبّاسى را به عنوان خليفه مى شناختند و او را سايه خدا بر روى زمين معرفى مى كردند، من كه شخصى فقير بودم از وضعيت جامعه ناراضى بودم و گاه گاهى در سخنان خود از حكومت گلايه مى كردم. در آن زمان فرماندار اصفهان به مردم ظلم زيادى مى كرد، اصفهان يكى از شهرهايى بود كه متوكّل، فرماندار براى آن معيّن مى كرد. مردم اصفهان كه شجاعت مرا ديدند از من خواستند تا به سامرا بروم و به متوكّل خبر بدهم كه فرماندار اصفهان در حق مردم ظلم مى كند. من پيشنهاد آنان را پذيرفتم و راهى سامرا شدم، سامرا پايتخت حكومت بود.

وقتى به سامرا رسيدم به كاخ متوكّل رفتم، مى خواستم مأموريت خود را انجام دهم كه ديدم غوغايى برپاست، عدّه اى از سربازان با عجله براى مأموريتى مى روند، آنان بسيار خشمگين بودند، از يكى پرسيدم: اينجا چه خبر است؟ او گفت: متوكّل دستور داده است تا امامِ دهمِ شيعيان را به كاخ بياورند، متوكّل بسيار عصبانى است و مى خواهد او را به قتل برساند.

من از دربار بيرون آمدم، مدّتى گذشت، از دور ديدم سربازان حكومت، آقايى را به سوى دربار مى برند، وقتى چشمم به او افتاد محبتش به دلم افتاد، پس در دل خود براى او دعا كردم و گفتم: «خدايا! از تو مى خواهم اين آقا را از شرّ متوكّل نجات بدهى». من

ص: 28

بارها اين دعا را در دلم تكرار كردم، نگاهم به آقا خيره شده بود، آن آقا جلو آمد، وقتى به من رسيد چنين فرمود: «خدا دعاى تو رامستجاب كرد! من از خدا مى خواهم كه به تو عمر طولانى، ثروت فراوان و فرزندان زياد عطا كند!». من متعجّب شدم، اين آقا از راز دل من آگاه بود، او مى دانست كه من براى او دعا كرده ام.

ساعتى آنجا ماندم تا اين كه ديدم آن آقا به سلامت از دربار متوكّل بيرون آمد، خدا را شكر كردم، يكى از شيعيان را پيدا نمودم و ماجرا را براى او گفتم، او به من گفت كه آن آقا، امام هادى(عليه السلام) است، او امام دهم ما شيعيان است. اينجا بود كه من شيعه شدم.

وقتى به اصفهان بازگشتم، خدا به من ثروت بسيار زيادى داد، من كه روزگارى فقير بودم، اكنون به بركت دعاى امام هادى(عليه السلام) بيش از پنجاه هزار سكه طلا دارم، خانه و املاك فراوان دارم، خدا به من ده پسر داده است و بيش از هفتاد سال از خدا عمر گرفته ام.

* * *

جا دارد كه اين ماجرا را بارها و بارها بخوانم زيرا اين ماجرا به صورت واضح آشكار مى سازد كه اگر كسى براى امام زمانش دعا كند، عاقبت به خير مى شود و زندگى او بركت مى گيرد و عمر او طولانى مى شود. بعضى ها مى گويند: «اگر يك دعاى مستجاب داشته باشم آن را براى عاقبت به خيرى قرار مى دهم»، ولى من به آنان مى گويم: «اگر آن دعا را براى ظهور قرار بدهيم، هم عاقبت به خير مى شويم و هم زندگى ما بركت مى گيرد».

ص: 29

* * *

مولاى من! شيوه و سنّت تو همانند جدّت امام هادى(عليه السلام) است، هر كس براى تو دعا كند، تو هم در حق او دعا مى كنى، طول عمر و بركت را براى او مى خواهى و براى عاقبت به خيرى او دعا مى كنى، كاش شيعيان تو بيشتر با اين سنّت و روش تو آشنا بودند و بيشتر براى تو دعا مى كردند، در اين روزگار، تو در سختى ها گرفتار شده اى و در زندان غيبت هستى، تو به اذن خدا صداى هر كس كه براى تو دعا مى كند را مى شنوى و براى او دعا مى كنى، دعاى تو هم مستجاب است و هرگز رد نمى شود، كسى كه از صميم دل براى تو دعا مى كند درى از بركت و رحمت را به سوى خود گشوده است و به راز بزرگى دست يافته است.

* * *

جوانى مى خواست ازدواج كند، نه كار داشت و نه پول. كسى به او زن نمى داد، به هر كجا براى خواستگارى مى رفت به او جواب منفى مى دادند، او مدت ها براى حاجت خود دعا كرد ولى به خواسته خود نرسيد، كم كم داشت نااميد مى شد.

روزى از روزها او به مجلسى رفت، سخنران درباره اهميّت دعا براى ظهور سخن گفت و سپس روضه خواند اشك ها جارى شد و همه اين جمله را تكرار كردند: «اللهمَّ عَجِّل لِوَليِّكَ الفَرَج».آنجا بود كه آن جوان به فكر فرو رفت، تصميم گرفت تا براى امام زمان خود دعا كند و ظهور او را از خدا بخواهد، پس مصمّم شد تا در قنوت هاى نمازش بارها چنين بگويد: «اللهمَّ

ص: 30

عَجِّل لِوَليِّكَ الفَرَج». او ديگر براى حاجت خود دعا نمى كرد، او به اهميّت دعا براى امام پى برده بود پس همه همّت خود را براى دعاى ظهور قرار داده بود.

مدّتى گذشت، به بركت همان دعاهاى او، يك خانواده به او دختر دادند و براى او خانه اى هم تهيه كردند و اسباب كار او را هم فراهم ساختند، او هم ازدواج كرد و هم صاحبِ خانه شد و هم كار آبرومند برايش فراهم شد، او به اين باور رسيد كه سخن مهدى(ع) حقّ است، اين پيام آن حضرت از حقيقتى بزرگ خبر مى هد: «براى ظهور من بسيار دعا كنيد كه بسيار دعا براى ظهور كردن، گشايش امور خودتان است». اين جوان ماجراى خود را براى دوستانش بازگو مى كرد تا همه به اثرات دعا براى مهدى(ع) پى ببرند و يقينشان به اين سخن زيادتر شود.

ص: 31

ص: 32

قسمت 4

روزگار سختى است، «آخر الزمان» است، سپاه سياهى ها جلوه نمايى مى كند، روز به روز سلطه سياهى ها بيشتر و بيشتر مى شود، ابرهاى فتنه آسمان دل ها را فرا مى گيرد، غفلت بر همه جا سايه مى افكند و اينجاست كه براى خيلى ها دين دارى سخت مى شود، تشخيص حق از باطل مشكل مى شود، خيلى ها فريب فتنه ها را مى خورند، به اسم حق در دام باطل گرفتار مى شوند و به سپاه شيطان مى پيوندند.

در اين روزگار چه بايد كرد؟ چگونه مى توان از فتنه هاى سخت آن، نجات پيدا كرد؟ چگونه مى توان بر سپاه سياهى ها پيروز شد و ايمان و باور قلبى را حفظ كرد؟

راه حل را فقط بايد در سخن امام حسن عسكرى(عليه السلام) جويا بشويم...

ص: 33

* * *

روزى از روزها، آن حضرت درباره روزگار غيبت سخن گفتند و به فتنه هايى كه جامعه را فرا مى گيرد اشاره كردند، يكى از ياران آن حضرت پرسيد: «چه كسانى از آن فتنه ها نجات پيدا مى كنند؟»، امام چنين پاسخ داد: «فقط كسانى از آن فتنه ها نجات پيدا مى كنند كه بر اعتقاد به امامت مهدى ثابت بمانند و خدا به آنان توفيق بدهد كه براى ظهور دعا كنند».(1)

آرى، اين حديث به ما گوشزد مى كند كه دعا براى ظهور مهدى(عليه السلام)چيزى است كه خدا توفيق آن را مى دهد، بايد لطف خدا شامل حال ما شود، وگرنه شيطان در كمين است و ما را به هر چيزى مشغول مى كند و نمى گذارد ما براى ظهور مولاى خود دعا كنيم، هر گاه كه نسيم رحمت بوزد و ما را از خواب غفلت بيدار كند دعا براى ظهور بر زبان ما جارى مى شود.

* * *

مولاى من! اگر من براى ظهور تو دعا كنم، از فتنه ها نجات پيدا مى كنم، اين وعده اى است كه پدر بزرگوار تو به ما داده است،

ص: 34


1- . يا أحمد بن إسحاق، لولا كرامتك على الله عزّ وجلّ وعلى حججه ما عرضتُ عليك ابني هذا، إنّه سميّ رسول الله صلّى الله عليه وآله وكنيّه، الذي يملأ الأرض قسطاً وعدلاً كما مُلِئت جوراً وظلماً. يا أحمد بن إسحاق، مَثَلُهُ في هذه الأُمّة مَثَلُ الخضر، ومَثَلُهُ مَثَلُ ذي القرنين، والله ليغيبنّ غيبةً لا ينجو فيها من الهلكة إلاّ من ثبّته الله عزّ وجلّ على القول بإمامته، وفقه فيها للدعاء بتعجيل فرجه...: كمال الدين ص 384، مدينة المعاجز ج 7 ص 606، معجم أحاديث الإمام المهدي ج 4 ص 267، أعلام الورى ج 2 ص 248، كشف الغمّة ج 3 ص 333.

اين سخن، گوهر ارزشمندى است كه اهل معرفت، قدر آن را مى دانند،در دعا براى ظهور تو، اثرى نهفته است كه مؤمن را در برابر آماج فتنه ها نيز حفظ مى كند، كسى كه براى ظهور تو دعا مى كند در سايه سار امن قرار دارد، فتنه ها مى آيند و مى روند و خيلى ها را فريب مى دهند، امّا او همانند كوه استوار است، وقتى مردم به حيرت گرفتارند او به يقين رسيده است.

ص: 35

ص: 36

قسمت 5

يك روز پيامبر به ياران خود رو كرد و چنين فرمود: «من در روز قيامت از چهار نفر شفاعت خواهم كرد هرچند كه گناهان زيادى داشته باشند: كسى كه خاندان مرا يارى كند، كسى كه حاجت هاى آنان را برآورده كند، كسى كه با قلب و زبانش آنان را دوست بدارد، كسى كه سختى را از آنان دور گرداند».(1)

وقتى اين حديث را مى خوانم به فكر فرو مى روم، تو امروز يادگار پيامبر هستى، آقا و سرور خاندان پيامبر به حساب مى آيى، كسى كه براى ظهور تو دعا مى كند با اين كار تو را يارى كرده است، تو خودت از شيعيانت خواستى تا براى ظهورت، بسيار دعا كنند، پس كسى كه به اين فرموده تو عمل كند، تو را يارى كرده است.

ص: 37


1- . حدثنا داود بن سليمان عن علي بن موسى الرضا قال حدثني أبي عن أبيه عن آبائه عن علي ع قال قال رسول الله ص أربعة أنا الشفيع لهم يوم القيامة و لو أتوني بذنوب أهل الأرض معين أهل بيتي و القاضي لهم حوائجهم عند ما اضطروا إليه و المحب لهم بقلبه و لسانه و الدافع عنهم بيده: الخصال ج 1 ص 196، الامالى للطوسى ص 279.

تو امروز در زندان سختى ها گرفتار آمده اى، كسى كه شبانه روز براى ظهور تو دعا مى كند در واقع از خدا مى خواهد تا آن سختى ها از تو دور شود، همچنين او با دعا كردن براى تو، ثابت كرده است كه تو را دوست دارد.

اكنون روشن و آشكار مى شود آن كسى كه براى تو دعا كند از شفاعت پيامبر در روز قيامت بهره مند خواهد شد، در روزى كه مردم هيچ پناهى ندارند و همه از هم فرار مى كنند، پيامبر به يارى او خواهد آمد و او با شفاعت پيامبر به بهشت وارد خواهد شد و در آغوش رحمت خدا جاى خواهد گرفت.

ص: 38

قسمت 6

معتبرترين كتاب شيعه، كتاب «كافى» است كه شيخ كلينى آن را در قرن چهارم هجرى نوشته است، اكنون مى خواهم حديثى را از اين كتاب بنويسم، من بر اين باورم كه اين حديث، بسيار معتبر است زيرا همه كسانى كه آن را نقل كرده اند مورد اعتماد بوده اند، اين حديث از امام صادق(عليه السلام) است، آن حضرت چنين فرموده است: «وقتى شخصى براى مؤمنى دعا مى كند، خدا روزى خود آن شخص را زياد مى كند و بلاها را از او دور مى گرداند».(1)

ص: 39


1- . مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوب عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَان عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ دُعَاءُ الْمَرْءِ لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ يُدِرُّ الرِّزْقَ وَ يَدْفَعُ الْمَكْرُوهَ: الكافى ج 2 ص 507، وسائل الشيعه ج 7 ص 109.

آرى، دعا براى مؤمن باعث مى شود كه رحمت خدا به جوششش بيايد، اينجاست كه رزق و روزى همانند ابر بهار باريدن مى گيرد و بلاها از آن شخص دور مى گردد.

وقتى من اين حديث را خواندم به فكر فرو رفتم، زيرا فهميدم خدا خيلى دوست دارد كه ما، مؤمنان را دعا كنيم، وقتى در حق مؤمنان دعا مى نماييم خدا رحمت گسترده خود را نازل مى كند، چه بسا قرار است من به بيمارى سختى مبتلا شوم يا گرفتارى خاصى براى من پيش آيد، ولى وقتى براى مؤمنان دعا مى كنم خدا آن بيمارى يا بلا را از من دور مى كند.

اگر دعا به مؤمنان اين آثار را دارد، پس دعا به تو كه مولاى مؤمنان هستى چه آثارى خواهد داشت؟ روشن و واضح است كه اگر من براى تو دعا كنم و ظهور تو را از خدا بخواهم، خدا رحمت بيشترى بر من نازل مى كند و فقر، فلاكت و بلاها را از من دور مى گرداند.

ص: 40

قسمت 7

هيچ بلايى بدتر از اين نيست كه انسان گرفتار دل مردگى بشود، چنين كسى هميشه افسرده است و هيچ چيز نمى تواند به او شادى بدهد، زيرا او در درون از زندگى خالى شده است، او زنده است ولى بهره اى از زندگى ندارد.

درد انسانِ امروز همين دل مردگى است، او خيال مى كند با پناه بردن به جلوه هاى پرفريب دنيا مى تواند از اين درد نجات پيدا كند، ولى دلى كه مرده است شايد به دنيا مشغول شود و لحظاتى اداىِ شادى دربياورد، امّا اين كار فايده اى ندارد، شور و نشاط درونى چيزى نيست كه بتوان آن را با جلوه هاى دنيايى خريدارى كرد.

ص: 41

به راستى چگونه مى توان از اين درد رهايى يافت؟ چگونه مى توان دلى زنده داشت و زندگى واقعى را تجربه كرد؟ حياتِ دل به چيست؟ چقدر خوب است كه در اينجا سخنى از امام رضا(عليه السلام) را بازگو كنم، آن حضرت چنين فرمود: «اگر كسى در مجلسى بنشيند كه امر ما زنده مى شود، دل او در روزگارى كه همه دل ها مى ميرد زنده مى ماند».(1)

آرى، شركت در مجلسى كه با ياد اهل بيت(عليهم السلام) همراه است باعث مى شود انسان دچار دل مردگى نشود، كسى كه دلش با ياد اهل بيت(عليهم السلام)عجين شده است به زندگى واقعى دست يافته است.

آن كس كه براى تو دعا مى كند و ظهور تو را از خدا مى خواهد به سبكِ زندگى جديدى دست يافته است كه ياد تو را همواره زنده نگاه مى دارد، او شب ها دقايقى زن و بچّه خود را جمع مى كند و همراه آنان با هم براى ظهور تو دعا مى كند، اينجاست كه يك مجلس خانگى شكل مى گيرد و دل آنها زنده مى ماند و از افسردگى نجات پيدا مى كنند.

وقتى او نزد دوستانش است، از آنها اجازه مى گيرد و دقايقى دست به دعا برمى دارد و براى ظهور تو دعا مى كند و دوستانش به دعاى او، «آمين» مى گويند، اين گونه است كه آن مجلس، مجلس دعاى ظهور مى شود و دل هاى همه به نور ولايت تو، نورانى مى گردد، دلى كه با اين نور روشن شد ديگر اسير نااميدى ها نمى شود و شيطان ديگر نمى تواند باورهاى آنان را به يغما ببرد.

ص: 42


1- . من جلس مجلسا يحيى فيه امرنا لم يمت قلبه يوم تموت القلوب: الامالى للصدوق ص 73، بحار الانوار ج 44 ص 278.

قسمت 8

آقاى من! تو پيمان بزرگ خدايى! همان پيمانى كه خدا بر آن تأكيد زيادى كرده است. من بر سر آن پيمان بزرگ هستم، پيمانى كه خدا از من گرفته است. آن روزى كه خدا روح مرا آفريد، از من پيمان گرفت. روزى كه خدا هم در قرآن از آن اين گونه ياد مى كند: (أَلَستُ بِرَبِّكُم قَالُوا بَلَى...).(1)

خدا آن روز با همه سخن گفت، او به همه چنين گفت: آيا من خداى شما نيستم؟ همه در جواب گفتند: آرى! شهادت مى دهيم كه تو خداى ما هستى. بعد از آن، خدا پيامبران خود را معرّفى كرد و سپس نوبت به معرّفى كسانى رسيد كه جانشينان پيامبران بودند. خدا آنان را نيز معرّفى كرد، او به همه دستور داد تا از پيامبران و جانشينان آن ها اطاعت كنند.

ص: 43


1- . اعراف: 172.

آن روز خدا از تو سخن گفت. اين سخن خدا بود: «من با مهدى، دين خود را يارى خواهم نمود».(1)

آن روز بود كه من با تو آشنا شدم، تو را شناختم و به مقام تو اعتراف نمودم.(2)آرى! خدا از من پيمان گرفته است و در قرآن بارها از اين عهد و پيمان ياد كرده و به من هشدار داده و از من عهد

ص: 44


1- . «عن زرارة، عن حمران، عن أبي جعفر(ع)، قال: إنّ الله تبارك وتعالى حيث خلق الخلق خلق ماءً عذباً وماءً مالحاً أُجاجاً، فامتزج الماءان، فأخذ طيناً من أديم الأرض فعركه عركاً شديداً، فقال لأصحاب اليمين وهم كالذر يدبّون: إلى الجنّة بسلام، وقال لأصحاب الشمال: إلى النار ولا أُبالي، ثمّ قال: ألستُ بربّكم؟ قالوا: بلى شهدنا أن تقولوا يوم القيامة إنّا كنّا عن هذا غافلين، ثمّ أخذ الميثاق على النبيّين، فقال: ألستُ بربّكم وأنّ هذا محمّدٌ رسولي، وأنّ هذا عليٌّ أمير المؤمنين؟ قالوا: بلى، فثبتت لهم النبوّة وأخذ الميثاق على أُولي العزم أنّني ربّكم ومحمّدٌ رسولي، وعليٌّ أمير المؤمنين، وأوصياؤه من بعده ولاة أمري وخزّان علمي عليهم السلام، وأنّ المهدي أنتصرُ به لديني، وأُظهر به دولتي، وأنتقم به من أعدائي، وأُعبد به طوعاً وكرهاً، قالوا: أقررنا يا ربّ وشهدن...»: الكافي ج 2 ص 8، بصائر الدرجات ص 90، مختصر بصائر الدرجات ص 155، المحتضر ص 211، بحار الأنوار ج 26 ص 108، التفسير الصافي ج 3 ص 324، تفسير نور الثقلين ج 2 ص 94، مكيال المكارم ج 1 ص 433.
2- . «عن الأصبغ بن نباتة عن علي(ع)، قال: أتاه ابن الكوّاء فقال: يا أمير المؤمنين، أخبرني عن الله تبارك وتعالى هل كلّم أحداً من ولد آدم قبل موسى؟ فقال عليّ: قد كلّم الله جميع خلقه برّهم وفاجرهم، وردّوا عليه الجواب، فثقل ذلك على ابن الكوّاء ولم يعرفه، فقال له: كيف كان ذلك يا أمير المؤمنين؟ فقال له: أوما تقرأ كتاب الله إذ يقول لنبيّه: (وَ إِذ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِىءَادَمَ مِن ظُهُورِهِم ذُرِّيَّتَهُم وَأَشهَدَهُم عَلَى أَنفُسِهِم أَلَستُ بِرَبِّكُم قَالُوا بَلَى)، فقد أسمعهم كلامه وردّوا عليه الجواب، كما تسمع في قول الله يا بن الكوّاء (قَالُوا بَلَى)، فقال لهم: إنّي أنا الله لا إله إلاّ أنا وأنا الرحمن، فأقرّوا له بالطاعة والربوبية، وميّز الرسل والأنبياء والأوصياء، وأمر الخلق بطاعتهم، فأقرّوا بذلك في الميثاق، فقالت الملائكة عند إقرارهم بذلك: شهدنا عليكم يا بني آدم أن تقولوا يوم القيامة إنّا كنّا عن هذا غافلين»: تفسير العيّاشي ج 2 ص 41، تفسير نور الثقلين ج 2 ص 99.

گرفته است كه آن پيمان را نشكنم. وقتى من براى ظهور تو دعا مى كنم، اعلام مى دارم كه بر سر آن پيمان خود، وفادار مانده ام، اين دعا نشانه آن است كه بر سر عهدم مانده ام و همين باعث مى شود كه خدا از من راضى و خشنود باشد.

اكنون مى دانم كه دعاى ظهور حكايت از آن دارد كه شيطان بر من پيروز نشده است، او نتوانسته است مرا به غفلت گرفتار سازد، بلكه من هشيار بوده ام و آن پيمان بزرگ را به ياد دارم و بر آن وفادارم.

ص: 45

ص: 46

قسمت 9

اسم او «هشام بن حَكَم» بود، اهل كوفه بود، او شنيده بود كه امام صادق(عليه السلام)براى حج به مكّه سفر مى كند، براى همين به سوى مكّه حركت كرد تا علاوه بر انجام حجّ، امام زمانش را هم ببيند.

وقتى همه حاجيان به سرزمين «مِنا» كوچ كردند، او هم به آنجا رفت، مراسم قربانى را انجام داد و سپس به سوى خيمه امام صادق(عليه السلام)حركت كرد، وقتى وارد خيمه شد، سلام كرد و امام به مهربانى جواب او را دادند و او را به بالاى مجلس فراخواندند.

معلوم بود كه جوان است، صورتش، موى كمى داشت. در آن مجلس، ريش سفيدانى كه رئيس قوم و قبيله خود بودند، حضور داشتند و اين رفتار امام برايشان سنگين و گران آمد، آنان با خود گفتند: مگر اين جوان كيست كه امام اين گونه او را احترام مى كند؟

ص: 47

امام رو به همه كرد و گفت: «اين جوان، با دل، زبان و دست خود ما را يارى مى كند».(1)

اينجا بود كه همه متوجّه شدند كه اين جوان چه مقامى دارد، چه افتخارى بالاتر از اين كه كسى يارى كننده امام زمان خود باشد! كسى كه با قلب، زبان و عمل خود، حجّت خدا را يارى مى كند، اين گونه ارزش پيدا مى كند و جايگاهش از همه بالاتر مى رود.

وقتى اين ماجرا را شنيدم به فكر فرو رفتم، دوست داشتم كه من هم به اين فكر بودم تا تو را يارى كنم...

* * *

تو از شيعيانت خواسته اى تا براى ظهور تو بسيار دعا كنند، پس اگر من به اين خواسته تو عمل كنم تو را يارى كرده ام، من مى توانم با زياد دعا كردن به آنجا برسم كه تو به من نگاه ويژه اى داشته باشى، در زمانه اى كه مردم براى ثروت بيشتر مسابقه مى گذارند من بايد به مسابقه اى ديگر فكر كنم! بايد در ذهن خودم اين گونه فكر كنم: مى خواهم امروز بيش از همه شيعيان براى ظهور مولايم دعا كنم! من با ديگران مسابقه بگذارم و امروز بيش از همه به دستور تو عمل كنم، از هر فرصتى استفاده كنم، چه بسا امروز بتوانم هزار بار بگويم: «اللهمَّ عَجِّل لِوَليِّكَ الفَرَج»!

ص: 48


1- . أنّه دخل عليه بمنى و هو غلام أول ما اختط عارضاه و في مجلسه شيوخ الشيعة كحمران بن أعين و قيس الماصر و يونس بن يعقوب و أبى جعفر الاحول و غيرهم فرفعه على جماعتهم و ليس فيهم الا من هو أكبر سنا منه، فلما رأى أبو عبد اللّه عليه السلام أن ذلك الفعل كبر على أصحابه قال: «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و يده»: بحار الانوار ج 75 ص 296.

آرى، مهم اين است كه من به گونه اى ديگر فكر كنم، دلم بخواهد نزد تو عزيزتر گردم و بيشتر به دستور تو عمل كنم، وقتى اين گونه فكر كنم سبكِ زندگى من عوض مى شود، هر فرصت را غنيمت مى شمارم تا تو را از خود بيشتر راضى كنم و در اين روزگار غربتِ تو، غمى از دلت بردارم...

ص: 49

ص: 50

قسمت 10

«مُلْتَزَم» نام قسمتى از كعبه است كه فضيلت زيادى دارد، همان جايى كه وقتى آدم(عليه السلام) در هنگام طواف كعبه به آنجا رسيد خدا به او وحى كرد: «اى آدم هر كس از فرزندان تو در اين مكان به گناهان خود اعتراف كند و از من بخواهد كه گناهان او را ببخشم، من او را مى بخشم».

وقتى طواف كعبه را از مقابل «حجرالاسود» آغاز مى كنم و كعبه را دور مى زنم به سوى «رُكن يَمانى» مى روم، حدود يك متر و نيم قبل از ركن يمانى، «مُلتَزَم» قرار دارد. دعا در اين مكان مستجاب است و در آنجا خدا حاجت هاى بندگان خود را خيلى سريع مى دهد.

ص: 51

وقتى هفت دور گرد كعبه طواف كنم و در دور آخر كنار مُلتَزَم برسم خدا دستور مى دهد تا همه درهاى بهشت به سوى من باز شوند! آن وقت است كه مى توانم حاجت هاى مهمّ خودم را به خدا بگويم زيرا درياى رحمت خدا به سوى تو باز شده است، اين نتيجه يك طواف كعبه است.(1)

در اينجا مى خواهم حديثى از امام صادق(عليه السلام) را بازگو كنم، آن حضرت فرمود: «برآورده كردن حاجت مؤمن بهتر از ده طواف است».(2)

وقتى در سخن امام(عليه السلام) دقّت مى كنم به دو نكته مى رسم:

الف . در هنگام طواف، درهاى بهشت براى طواف كننده باز مى شود.

ب . برآورده كردن حاجت مؤمن، ده برابر طواف ارزش دارد.

وقتى اين دو نكته را كنار هم مى گذارم به اين نتيجه مى رسم

ص: 52


1- . من طاف بهذا البيت طوافاً واحداً، كتب الله عزّ وجلّ له ستّة آلاف حسنة، ومحى عنه ستّة آلاف سيّئة، ورفع له ستّة آلاف درجة، حتّى إذا كان عند الملتزم فتح الله له سبعة أبواب من أبواب الجنّة...: الكافي ج 2 ص 194، وسائل الشيعة ج 16 ص 364. وقال العلاّمة المجلسي: «الملتزم المستجار مقابل باب الكعبة، سُمّي به; لأنّه يستحبّ التزامه وإلصاق البطن به والدعاء عنده، وقيل: المراد به الحجر الأسود، أو ما بينه وبين الباب، أو عتبة الباب، وكأنّه أخذ بعضه من قول صاحب المصباح، حيث قال: التزمته اعتنقته، فهو ملتزم، ومنه يقال لما بين الباب والحجر الأسود: الملتزم; لأنّ الناس يعتنقونه، أي يضمّونه إلى صدورهم، انتهى. وهو إنّما فسّره بذلك; لأنّهم لا يعدّون الوقوف عند المستجار مستحبّاً، وهو من خواصّ الشيعة، وما فسّره به هو الحطيم عندنا. وبالجملة، هذه التفاسير نشأت من عدم الأُنس بالأخبار»: بحار الأنوار ج 71 ص 327.
2- . أخبرك بأفضل من ذلك؟ قضاء حاجة المسلم أفضل من طواف وطواف. حتّى بلغ عشراً: الكافي ج 2 ص 194، وسائل الشيعة ج 16 ص 364.

كه هنگام برآوردن حاجت مؤمن، خدا ده بار درهاى بهشت را براى من باز مى كند، آرى، اگر طواف خانه خدا باعث مى شود تا درهاىمهربانى و رحمت خدا به سوى من گشوده شود، پس حتماً هنگامى كه براى رفع مشكل فرد مؤمنى قدمى برمى دارم، مهربانى بيشترى از جانب خدا به سوى من نازل مى شود.

اكنون از خود مى پرسم: خواسته تو از من چيست؟ مگر تو از ما نخواستى تا براى ظهور تو، زياد دعا كنيم؟ حاجت تو اين است كه شيعيانت براى ظهورت بسيار دعا كنند، وقتى برآورده كردن حاجت يك مؤمن برابر با ده طواف باشد، پس اگر من براى تو (كه مولاى مؤمنان هستى) دعا كنم و خواسته تو را عملى كنم چقدر خدا به من ثواب مى دهد؟!

ص: 53

ص: 54

قسمت 11

نام او عُقبه بود، به خانه امام صادق(عليه السلام) آمده بود تا از سخنان آن حضرت بهره ببرد. امام صادق(عليه السلام) به او رو كرد و فرمود:

-- اى عُقبه ! شيعه ما لحظه جان دادن، با منظره اى روبرو مى شود كه او را بسيار خوشحال مى كند و باعث روشنى چشم او مى شود.

-- شيعه شما چه مى بيند؟

-- شيعه ما، در لحظه آخر، پيامبر و على(عليه السلام) را مى بيند.

-- آيا پيامبر با شيعه سخنى هم مى گويند؟

-- آرى، پيامبر مى فرمايد: «اى دوست خدا ! تو را بشارت باد كه من رسول خدا هستم. آگاه باش كه من براى تو بهتر از همه دنيا هستم ».

ص: 55

-- آيا على(عليه السلام) هم با او سخنى مى گويد؟

-- على(عليه السلام) به او مى گويد: «اى دوست خدا، شاد باش و غم مخور كه من همان كسى هستم كه همواره مرا دوست مى داشتى، من آمده ام تا تو را يارى كنم».

-- اين بشارت بزرگى براى شيعيان است !

-- خدا در قرآن از اين بشارت سخن گفته است.

-- آقاى من ! از كدام آيه سخن مى گويى؟

-- سوره يونس، آنجا كه خدا مى گويد: «در دنيا و آخرت براى آنان بشارت است...».(1)

وقتى عُقبه اين سخن را شنيد، اشك در چشمانش حلقه زد، او ديگر به اين فكر بود كه چه هنگام لحظه مرگ او فرا مى رسد تا پيامبر و على(عليه السلام) را ببيند.

* * *

وقتى اين ماجرا را خواندم مقدارى فكر كردم و فهميدم در اين روزگار، كسى كه براى ظهور دعا مى كند شيعه توست، او از فتنه ها نجات پيدا كرده است و به عهد و پيمان خود وفادار مانده است، پس در لحظه جان دادن آن بشارت بزرگ براى او خواهد بود، به راستى كه در لحظه جان دادن، هيچ چيز مانند ديدار پيامبر و على(عليهما السلام) مايه آرامش شيعه نيست...

ص: 56


1- . يا عقبة ، لا يقبل الله من العباد يوم القيامة إلا هذا الذي أنتم عليه...: المحاسن ج 171، بحار الأنوار ج 6 ص 18، الكافي ج 3 ص 129، تفسير العيّاشي ج 2 ص 12.

قسمت 12

آيا زندگى، همان زنده بودن است؟ آيا خوردن و آشاميدن و بهره بردن از لذّت هاى حيوانى، معناى زندگانى است؟ زنده بودن، يك حركت افقى است، از گهواره تا گور، امّا زندگى يك حركت عمودى است، از زمين تا اوج آسمان ها ! خدا مرا آفريد و در من حسّ كمال گرايى را قرار داد، زنده بودن هيچ گاه، مرا سير نمى كند.

اگر در جستجوى زندگى هستم بايد به آيه 24 سوره «انفال» توجه كنم، آنجا كه خدا چنين مى گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، وقتى من و پيامبر شما را به سوى چيزى فرا مى خوانيم كه به شما زندگى مى بخشد، ما را اجابت كنيد». خدا در اين آيه همه را به سوى زندگى فرا مى خواند.

ص: 57

* * *

اهل شام بود و در دمشق زندگى مى كرد، اسم او «ابو رَبيع» بود، او بارها اين آيه را خوانده بود و درباره آن فكر كرده بود. او مى خواست بداند منظور خدا از اين سخن چيست؟ خدا و پيامبر، مردم را به چه چيزى دعوت كرده اند؟ آن چيزى كه باعث زندگى حقيقى مى شود چيست؟

از چند نفر سؤال خود را پرسيد، آنان به او گفتند كه منظور آيه اين است كه خدا و پيامبر مردم را به «ايمان» فرا مى خوانند، هر كس كه ايمان بياورد، زندگى واقعى را درك كرده است.

ابو رَبيع وقتى اين سخن را شنيد، آن را نپذيرفت، حقّ هم با او بود، زيرا در ابتداى آيه، خدا مى گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد»، خدا از كسانى كه ايمان آورده اند، مى خواهد كه دعوت او و پيامبرش را اجابت كنند، پس چيزى كه خدا مؤمنان را به سوى آن فرا مى خواند، چيزى غير از ايمان است.

او بايد صبر مى كرد تا زمان حجّ فرا برسد و از شام به مكّه و سپس به مدينه برود، بايد به ديدار امام صادق(عليه السلام) برود و سؤال خود را از ايشان بپرسد، او مى دانست كه اهل بيت(عليهم السلام) بهترين مفسّران قرآن هستند.

وقتى او به مدينه رسيد، خدمت امام صادق(عليه السلام) رفت، سلام كرد و اين آيه را براى آن حضرت خواند و تفسير آن را جويا شد. امام به او فرمود: «اين آيه، درباره ولايت نازل شده است».(1)

ص: 58


1- . سالت ابا بعدالله عن قول الله عز و جل: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ قال: نزلت فى ولاية على(ع): الكافى ج 8 ص 348.

جواب امام صادق(عليه السلام) كوتاه بود و پرمعنا. او خدا را شكر گفت كه معناى واقعى اين آيه را فهميد، خدا و پيامبر او مردم را به ولايت دعوت مى كنند، ولايت به آنان زندگى مى بخشد.

* * *

امروز تو امام زمان من هستى، «كسى كه امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهليّت مى ميرد»، ايمان واقعى در گرو اعتقاد به توست، تو سرانجام مى آيى و زمين را پر از عدل و داد مى كنى، وقتى من براى تو دعا مى كنم اين دعوت خدا و پيامبر را اجابت كرده ام، با دعا براى ظهور با تو تجديد پيمان كرده ام و راه صحيح را پيموده ام، به بركت دعاى ظهور است كه به «زندگىِ واقعى» دست پيدا مى كنم. اين وعده خداست، خدا و پيامبر مرا به سوى اين زندگى دعوت كرده اند، كسى كه براى آمدن تو دعا مى كند اين دعوت را اجابت كرده است و براى همين است كه او در پيچ و خم زندگى، راه را گم نمى كند.

ص: 59

ص: 60

قسمت 13

خيلى از ما به زيارت حرم «عبدالعظيم حسنى» در «شهر رى» رفته ايم، او امامزاده اى باعظمت است و شيعيان به او علاقه زيادى دارند، وقتى كسى نمى تواند به كربلا برود اگر به حرم او برود خدا به او ثواب زيارت كربلا مى دهد.

او حديث مهمى را روايت كرده است، من مى خواهم آن حديث را در اينجا بازگو كنم، او آن حديث را از امام جواد(عليه السلام) از حضرت على(عليه السلام) نقل كرده است، آرى، حضرت على(عليه السلام)فرمودند: «زمانى مى آيد كه مهدى ما از ديده ها پنهان مى شود و روزگار غيبت به درازا مى كشد، گويا من شيعيان خود را مى بينم كه در آن روزگار به دنبال پناهگاهى مى گردند

ص: 61

امّا پناهى نمى يابند. هر كس در آن روزگار بر دين خود ثابت بماند و در دلش به خاطر طولانى شدن غيبت امامش، شك و ترديد نيايد در روز قيامت با من در درجه و مقام من خواهد بود».(1)

آرى، درست است كه در روزگار غيبت، سختى ها پشت سر هم مى آيند و فتنه ها هجوم مى آورند و سپاه شيطان جلوه نمايى مى كند، ولى كسى كه در اعتقادش ثابت بماند و شك به دل خود راه ندهد و بر عهد ولايت پايدار بماند در روز قيامت در بالاترين نقطه بهشت، همسايه حضرت على(عليه السلام) خواهد بود. شايد عدّه اى از اين جمله من تعجّب كنند، من چاره اى ندارم جز اين كه عبارت عربى حديث را در اينجا نقل كنم: «فَهُوَ مَعي في دَرَجَتي يَومَ القيامَةِ»: «او در روز قيامت با من و در درجه من خواهد بود».

چقدر خوب بود كه ما اين جمله عربى را حفظ مى كرديم و هر گاه كه شيطان مى خواست ما را نااميد كند، اين جمله را بازگو مى كرديم كه از دسيسه هاى او نجات پيدا كنيم، شيعه در روزگار غيبتاين قدر مقام و ارزش پيدا مى كند، وقتى كه

ص: 62


1- . حدثنا محمد بن أحمد الشيباني رضي الله عنه قال حدثنا محمد بن جعفر الكوفي قال حدثنا سهل بن زياد الأدمي قال حدثنا عبد العظيم بن عبد الله الحسني رضي الله عنه عن محمد بن علي بن موسى بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب ع عن أبيه عن آبائه عن أمير المؤمنين ع قال للقائم منا غيبة أمدها طويل كأني بالشيعة يجولون جولان النعم في غيبته يطلبون المرعى فلا يجدونه ألا فمن ثبت منهم على دينه و لم يقس قلبه لطول أمد غيبة إمامه فهو معي في درجتي يوم القيامة ثم قال ع إن القائم منا إذا قام لم يكن لأحد في عنقه بيعة فلذلك تخفى ولادته و يغيب شخصه حدثنا علي بن أحمد بن موسى رضي الله عنه قال حدثنا محمد بن جعفر الكوفي عن عبد الله بن موسى الروياني عن عبد العظيم بن عبد الله الحسني عن محمد بن علي الرضا عن أبيه عن آبائه عن أمير المؤمنين ع بهذا الحديث مثله سواء: كمال الدين ج 1 ص 303، بحار الانوار ج 51 ص 108.

سياهى ها همه جا را فرا مى گيرد، آن شيعه اى كه با دعاى ظهور به عهد خود وفادار مى ماند چنين مقامى پيدا مى كند.

مولاى من! دعا براى ظهور تو، نشانه پايدارى و ثبات در دين و ايمان است، اگر كسى شك و ترديد داشته باشد كه دعا نمى كند، پس هر كس كه با اخلاص براى ظهور تو دعا مى كند، در بهشت همسايه حضرت على(عليه السلام) خواهد بود، خوشا به حال چنين كسى كه اين قدر ارزش و مقام دارد! شايد مردم به او توجهى نكنند، چه بسا او را خوار و ذليل بپندارند، امّا زندگى دنيا چند روز بيشتر نيست، مهم اين است كه حضرت على(عليه السلام) قدر و جايگاه او را مى شناسد و اين گونه او را در بهشت در كنار خود جاى مى دهد.

ص: 63

ص: 64

قسمت 14

يك روز پيامبر به مردم رو كرد و چنين فرمود: «خوشا به حال كسى كه مهدى(عليه السلام) را درك كند، كسى كه قبل از قيام مهدى(عليه السلام) از او پيروى كند و به او ايمان داشته باشد و به يازده امام قبل از او هم باور داشته باشد و از دشمنان آنان بيزار باشد، پس او از دوستان من و گرامى تر فرد در نزد من خواهد بود».(1)

اين حديث هم جلوه اميد در دل انسان مى شود، تأكيد مى كنم: روزگار غيبت، روزگار سختى ها است امّا در اين روزگار انسان مى تواند به آنجا برسد كه از مردم همه زمان ها نزد پيامبر عزيزتر باشد، مگر ما باور نداريم كه پيامبر (به اذن خدا) زنده است،

ص: 65


1- . عن سدير عن أبي عبد الله(ع) قال: قال رسول الله(ص) طوبى لمن أدرك قائم أهل بيتي و هو مقتد به قبل قيامه يأتم به و بأئمة الهدى من قبله و يبرأ إلى الله عز و جل من عدوهم أولئك رفقائي و أكرم أمتي علي: كمال الدين ج 1 ص 287.

او مى بيند و مى شنود، او در حق دوستانش دعا مى كند، اگر پيامبر زنده است پس همين الان مؤمنانى كه به عهد خود پايدار مانده اند نزد پيامبر از همه كس عزيزتر هستند، پيامبر آنان را بيش از همه دوست دارد و در حقّ آنان دعا مى كند.

پيامبر در اين حديث، چنين فرموده است: «هر كس قبل از قيام مهدى از او پيروى كند و به او ايمان داشته باشد»، اكنون به اين جمله حديث فكر مى كنم، روشن است كه هر كس الان كه عصر غيبت است براى ظهور دعا كند به اين حديث عمل كرده است، پيامبر از ما مى خواهد تا در اين روزگار بر عهد خود پايبند باشيم، دعاى ظهور همان وفادارى به عهد و پيمان ولايت است، كسى كه براى ظهور تو دعا مى كند از تو پيروى مى كند زيرا تو از همه خواسته اى تا براى ظهور تو بسيار دعا كنند، كسى كه براى تو دعا مى كند در واقع از دستور تو پيروى كرده است و به آن مقام مى رسد كه پيامبر او را بيش از همه دوست مى دارد و در روز قيامت او از دوستان پيامبر خواهد بود.

ص: 66

قسمت 15

جابر يكى از ياران امام باقر(عليه السلام) بود، يك روز امام به او چنين فرمود: «زمانى فرا مى رسد كه مهدى(عليه السلام) از ديده ها پنهان مى شود، خوشا به حال كسانى كه در آن روزگار بر ولايت او پايدار بمانند، آنان چنان مقام پيدا مى كنند كه خدا با آنان اين گونه سخن مى گويد: اى بندگان من! شما به مهدى ايمان آورديد، پس شما را به ثواب فراوان بشارت مى دهم. اى بندگان من! به خاطر شما باران را بر زمين نازل مى كنم و بلاها را از اهل زمين برطرف مى نمايم، اگر شما نبوديد، عذاب خود را بر مردم اين روزگار نازل مى كردم». جابر سؤال كرد: «بهترين كارى كه مؤمن در آن روزگار انجام مى دهد چيست؟»، امام فرمود:

ص: 67

«مؤمن بايد زبان خود را حفظ كند تا رازى را آشكار نسازد و همواره در خانه اش باشد تا به فتنه مبتلا نشود».(1)

اين حديث مقام كسى را بازگو مى كند كه در روزگار غيبت به عهد و پيمانى كه با تو بسته است پايدار بماند، او به آنجا مى رسد كه خدا با او اين گونه سخن مى گويد، بارانى كه از آسمان نازل مى شود كنايه از رحمت خداست، هر رحمتى كه از طرف خدا براى مردم مى رسد به بهانه وجود آن مؤمنان است، بلاها به خاطر وجود آنان برطرف مى شود، اين مقامى بس بزرگ است.

كسى كه براى ظهور تو دعا مى كند و ظهور تو را از خدا طلب مى كند، همان كسى است كه بر ولايت تو پايدار مانده است، او با دعاى ظهور ثابت مى كند كه بر عهد ديرين خود وفادار مانده است، او همان كسى كه خدا با او اين گونه سخن مى گويد. آرى، دعا براى ظهور تو انسان را به اين جايگاه و مقام بلند مى رساند...

ص: 68


1- . جابر عن أبي جعفر الباقر ع أنه قال يأتي على الناس زمان يغيب عنهم إمامهم فيا طوبى للثابتين على أمرنا في ذلك الزمان إن أدنى ما يكون لهم من الثواب أن يناديهم البارئ جل جلاله فيقول عبادي و إمائي آمنتم بسري و صدقتم بغيبي فأبشروا بحسن الثواب مني فأنتم عبادي و إمائي حقا منكم أتقبل و عنكم أعفو و لكم أغفر و بكم أسقي عبادي الغيث و أدفع عنهم البلاء و لولاكم لأنزلت عليهم عذابي قال جابر فقلت يا ابن رسول الله فما أفضل ما يستعمله المؤمن في ذلك الزمان قال حفظ اللسان و لزوم البيت: كمال الدين ج 1 ص 330، بحار الانوار ج 52 ص 145.

قسمت 16

يك روز حضرت على(عليه السلام) به ياران خود چنين فرمود: «روز قيامت كه فرا برسد من كنار پل صراط مى ايستم و چنين دعا مى كنم: خدايا! شيعيان و دوستان مرا كه در دنيا از من پيروى كردند به سلامت بدار تا بتوانند از پل صراط عبور كنند! پس خدا در پاسخ به من چنين مى گويد: يا على! دعاى تو را مستجاب كردم! آن وقت است كه هر كدام از شيعيان كه از من پيروى كردند و مرا يارى كردند و با دشمنانم، دشمنى كرده اند از هفتاد هزار نفر شفاعت مى كند!».

اين وعده اى است كه خدا به حضرت على(عليه السلام) داده است، هر شيعه اى كه از على(عليه السلام)پيروى كند و او را يارى كند و با دشمنان حق، دشمنى كند در روز قيامت مى تواند هفتاد هزار نفر را شفاعت كند، اين مقامى بس بزرگ است.

ص: 69

اكنون كه اين حديث را خواندم به فكر فرو مى روم: در اين روزگار غيبت، پيروى از على(عليه السلام) چيست؟ چگونه مى توان على(عليه السلام) را يارى كرد؟ روشن و واضح است كه اين پيام على(عليه السلام) است: «از مهدى من پيروى كنيد و او را يارى كنيد».

مولاى من! كسى كه براى ظهور دعا مى كند، تو را يارى كرده است و از تو پيروى كرده است، پيروى از تو همان پيروى از على(عليه السلام) است، يارى كردن تو همان يارى كردن على(عليه السلام) است، زيرا ولايت تو، همان ولايت على(عليه السلام) است. از آنچه گفتم روشن مى شود كه اگر كسى با اخلاص براى ظهور تو، دعا كند، در روز قيامت مى تواند در حق هفتاد هزار نفر شفاعت كند تا همه آنان از پل صراط به سلامت عبور كنند و اين مقامى بس بزرگ است. آرى، روز قيامت روز آقايى كسى است كه براى ظهور دعا مى كند، هر چند كه مردم اين روزگار قدر او را ندانند و او را خوار و ذليل بشمارند، كسى كه براى ظهور دعا مى كند صبر پيشه مى كند تا در روز قيامت خدا، مقام و ارزش او را براى همه آشكار و هويدا سازد...(1)

ص: 70


1- . عن أبي عبد الله عن أبيه عن جده عن علي ع قال إن للجنة ثمانية أبواب باب يدخل منه النبيون و الصديقون و باب يدخل منه الشهداء و الصالحون و خمسة أبواب يدخل منها شيعتنا و محبونا فلا أزال واقفا على الصراط أدعو و أقول رب سلم شيعتي و محبي و أنصاري و من تولاني في دار الدنيا فإذا النداء من بطنان العرش قد أجيبت دعوتك و شفعت في شيعتك و يشفع كل رجل من شيعتي و من تولاني و نصرني و حارب من حاربني بفعل أو قول في سبعين ألف من جيرانه و أقربائه و باب يدخل منه سائر المسلمين ممن شهد أن لا إله إلا الله و لم يكن في قلبه مقدار ذرة من بغضنا أهل البيت: الخصال ج : 2 ص : 408.

قسمت 17

در اينجا مى خواهم حديث ديگرى از پيامبر نقل كنم، آن حضرت فرمود: «اگر شخصى ببيند برادر مسلمانش غم و غصّه اى دارد پس با جمله اى غم و غصه او را برطرف كند پس آن شخص در سايه رحمت خدا خواهد بود و تا زمانى كه در حال گفتگو با آن مسلمان است رحمت خدا بر او فرود مى آيد».(1)

آرى، وقتى من مى بينم كسى گرفتار غم و اندوهى شده است پس اگر در حضور او دست به دعا بردارم و در حق او دعا كنم، دل آن مؤمن شاد مى شود، پس خدا مرا در سايه رحمت خود قرار مى دهد و تا زمانى كه دعا مى كنم رحمت خدا بر من نازل مى شود.

ص: 71


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَكْرَمَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِكَلِمَة يُلْطِفُهُ بِهَا وَ فَرَّجَ عَنْهُ كُرْبَتَهُ لَمْ يَزَلْ فِي ظِلِّ اللَّهِ الْمَمْدُودِ عَلَيْهِ الرَّحْمَةُ مَا كَانَ فِي ذَلِكَ: الكافى ج 2 ص 206، بحار الانوار ج 71 ص 299.

اين روزگار، روزگار غربت و مظلوميت توست، تو همان آقايى هستى كه مردم تو را از ياد برده اند! من فداى تو بشوم كه آواره بيابان ها هستى و از همه جا طرد شده اى! من فداى شما بشوم تنها و غريب مانده اى! دشمنان براى تو نقشه ها مى كشند، اگر به تو دسترسى پيدا كنند مى خواهند تو را قطعه قطعه كنند.

اكنون كه معلوم شد تو در غم و غصه اى و گرفتار سختى ها هستى و در زندان غيبت گرفتار شده اى، اگر براى تو دعا كنم و از خدا بخواهم ظهور تو را برساند و تو را از اين سختى ها نجات بدهد، پس حتماً دل تو شاد مى شود، زيرا تو صداى مرا مى شنوى و از دعاى من باخبرى. وقتى پيامبر وعده داد كه اگر دل برادر مؤمن خود را با جمله اى شاد كنم، در سايه رحمت خدا قرار مى گيرم، پس اگر با دعايى دل تو را (كه آقاىِ مؤمنان هستى) شاد كنم حتماً رحمت خاص خدا بر من نازل مى شود، آرى، تا زمانى كه زبانم به دعا براى تو گوياست، آن رحمت خدا بر من نازل مى شود و من در سايه رحمت خدا هستم...

ص: 72

قسمت 18

وقتى مرگ يك مسلمان فرا مى رسد پيكر او را غسل داده، او را كفن مى كنند و به خاك مى سپارند، آن لحظه، لحظه سختى است، ترس و وحشت، تنهايى و پريشانى سراغ او مى آيد، ناگهان در سمت راست قبر درى از نور گشوده مى شود، جوان زيبارويى سلام مى كند، با اين سلام، همه غم و غصّه ها از ياد مى رود، آن جوان زيبا مى گويد: «يادت هست در دنيا، برادران مؤمن خود را شاد نمودى! من همان شادمانى اى هستم كه در دل آن مؤمنان، ايجاد كردى! من آمده ام تا در اين لحظه تنهايى و غربت مونس تو باشم. روز قيامت هم كه سر از قبر بردارى همه جا همراه تو خواهم بود و تو را يارى خواهم كرد تا آنجا كه از پل صراط بگذرى و وارد بهشت شوى».(1)

ص: 73


1- . الإمام الصادق(ع)، عن أبيه، عن جدّه(ع)، رفعه قال: «ما من مؤمن أدخل على قوم سروراً إلاّ خلق الله من ذلك السرور ملكاً يعبد الله تعالى ويمجّده ويوحّده، فإذا صار المؤمن في لحده أتاه السرور الذي أدخله عليه، فيقول: أما تعرفني؟ فيقول: ومن أنت؟ فيقول: أنا السرور الذي أدخلتني على فلان، أنا اليوم أونس وحشتك، وألقّنك حجّتك، وأثبتك بالقول الثابت، وأشهد بك مشاهد القيامة، وأشفع لك إلى ربّك، وأُريك منزلتك من الجنّة»: كشف الغمة ج 2 ص 376، مستدرك الوسائل ج 12 ص 399، بحار الأنوار ج 71 ص 314.

آنچه در اينجا ذكر كردم برگرفته از حديث امام صادق(عليه السلام)است. آرى، اگر من دل مؤمنى را شاد كنم، در هنگامى كه مرا در قبر مى گذارند، آن شادمانى به صورت جوان زيبارويى آشكار مى شود تا دل مرا شاد كند.

اكنون چنين مى گويم: اگر شاد كردن دل يك مؤمن اين قدر اثر دارد و باعث مى شود تا در قبر و قيامت من مونسى مهربان داشته باشم، پس شاد كردن دل تو (كه مولاى مؤمنان) هستى، چه اثرى دارد؟ وقتى من براى تو دعا مى كنم و ظهور تو را از خدا طلب مى كنم، دل تو را شاد مى كنم، اين شادمانى دل تو همان مونسى خواهد بود كه در لحظه هاى تنهايى من مرا يارى خواهد كرد.

ص: 74

قسمت 19

بر هر مسلمان واجب است يك بار در عمر خود به سفر حجّ برود و اعمال حجّ را به جا آورد، او بايد مدّتى از كار و زندگى خود جدا شود و به مكّه سفر كند و همه اعمال حجّ را با دقّت انجام بدهد، اكنون مى خواهم حديثى را بازگو كنم، اين حديث مى گويد اگر (با اخلاص) من دل مؤمنى را شاد كنم و براى رفع گرفتارى مؤمنى قدم بردارم، خدا به اندازه هزار حجّى كه قبول شده است به من پاداش مى دهد، يعنى خدا به من به اندازه هزار حاجى، رحمت خود را نازل مى كند، من در شهر خود بوده ام امّا نزد خدا برتر از هزار حاجى هستم!

ص: 75

امام صادق(عليه السلام) چنين فرمود: «برآوردن حاجت مؤمن، بهتر از هزار حجّ قبول شده است».(1)

وقت آن است كه سؤال خود را بپرسم: اگر برآورده كردن حاجت مؤمن از هزار حج بالاتر است، پس وقتى من براى ظهور تو دعا مى كنم، خدا چقدر براى من ثواب مى نويسد؟ تو مولاى مؤمنان هستى و خواسته تو اين است كه ما براى ظهورت دعا كنيم، وقتى كه دست به دعا برمى داريم و براى تو دعا مى كنيم، دل تو شاد مى شود و خدا ثوابى بيش از هزار حجّ به ما مى دهد.

روشن و واضح است كه شيعه اى كه اهل معرفت است خيلى به دنبال ثواب نيست، او وظيفه خود مى داند براى تو دعا كند، اگر به او ثواب هم ندهند او باز براى تو كه مولاى او هستى دعا مى كند، امّا اصل سخن در اين است كه در اينجا ارزش دعا كردن در حقّ تو آشكار مى شود، ارزش دعا براى تو بيش از هزار حجّ است، كسانى كه در جستجوى كمال و معنويت هستند بايد اين نكته را قدر بدانند، دعا براى ظهور تو، عصاره اى از همه خوبى ها است...

ص: 76


1- . الإمام الصادق(ع): «قضاء حاجة المؤمن أفضل من ألف حجّة متقبّلة بمناسكها، وعتق ألف رقبة لوجه الله، وحملان ألف فرس في سبيل الله بسرجها ولجمها»: الأمالي للصدوق ص 308، وسائل الشيعة ج 16 ص 364،بحار الأنوار ج 71 ص 285.

قسمت 20

عدّه اى از شيعيان در خانه امام صادق(عليه السلام) بودند و از حضور آن حضرت بهره معنوى مى بردند، مدّتى گذشت، يكى از شيعيان وارد شد و خدمت امام صادق(عليه السلام)سلام كرد.

امام با گرمى جواب دادند و او را كنار خود نشاندند. از ظاهر او معلوم بود كه از راه دورى آمده است. آرى، او سُدير بود كه از كوفه به مدينه آمده بود. بعد از لحظاتى امام به او رو كرد و فرمود: «اى سُدير! شما بايد شكرگزار خدايى باشيد كه به شما نعمت ارزانى داشته است، اگر شكر او را به جا آوريد او نعمت خود را براى شما زياد خواهد نمود».(1)

ص: 77


1- . عن فضل البقباق قال: سألت أبا عبد الله(ع) عن قول الله عزّ وجلّ: (وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ)؟ قال: الذي أنعم عليك بما فضّلك وأعطاك وأحسن إليك، ثمّ قال: فحدّث بدينه وما أعطاه الله، وما أنعم به عليه: الكافي ج 2 ص 94، بحار الأنوار ج 78 ص 28، نور الثقلين ج 5 ص 601.

آرى، امام صادق(عليه السلام) اين گونه شيعيانش را به اهميت شكرگزارى راهنمايى كرد و از آنان خواست كه هرگز شكرگزارى را فراموش نكنند، اكنون من لحظه اى فكر مى كنم: در اين روزگار غيبت، دل من با نور ولايت تو روشن شده است، من به بركت اعتقاد به تو از بن بست ها و نااميدى ها نجات پيدا كرده ام و به ساحل آرامش رسيده ام، آيا نبايد شكرگزار اين نعمت بزرگ باشم؟ يكى از بهترين راه هاى شكر اين نعمت اين است كه براى ظهور تو دعا كنم، زيرا تو از ما چنين خواسته اى، پس بايد در هر فرصت ممكن دست به دعا بردارم و ظهور تو را از خدا بخواهم كه اگر اين كار را انجام بدهم، شكر نعمت به جا آورده ام و خدا وعده فرموده است كه اگر شكر او را به جا آورم نعمتش را بر من زيادتر خواهد كرد.

آرى، دعا براى ظهور تو باعث مى شود كه ايمان و باور من زياد و زيادتر شود، اين وعده خداست، دل من از نور تو بهره بيشترى مى گيرد و آن وقت است كه من با ثبات قدم به سوى رستگارى گام برمى دارم، ان شاء الله.

ص: 78

مجلس دعاى ظهور

چقدر خوب است كه شيعيان دور هم جمع شوند و براى ظهور دعا كنند. (فرقى نمى كند چه وقتى از شبانه روز اين اتّفاق بيفتد، صبح باشد يا شب، در خانه باشد يا در مسجد و حسينيّه يا در جاى ديگر).

چگونه مجلس روضه امام حسين(عليه السلام) تبديل به يك فرهنگ عمومى شده است، به اميد آن روز كه «مجلس دعاى ظهور» نيز اين چنين شود، من در كتاب «وقت رهايى» به اهميّت و شرح مجلس دعاى ظهور پرداخته ام، مطالعه آن كتاب مى تواند زواياى اين موضوع را بيشتر روشن كند، شايد كسى سؤال كند: در مجلس دعاى ظهور چه بگوييم؟ پس در آن كتاب، دو نمونه از مجلس دعاى ظهور را بازگو كرده ام، از فرصت استفاده مى كنم و مجلس مختصرى را كه در آنجا ذكر كرده ام اينجا مى نويسم، براى اين كار وضو مى گيريم و رو به قبله مى نشينى و چنين مى گويى:

ص: 79

بِسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيمِ

اللهمّ صَلِّ على محّمد و آلِ محمّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم وَ الْعَنْ وَ اَهْلِكْ اَعْدائَهُم.

خدايا! بر محمّد و بر آل محمّد درود بفرست و ظهور مهدى را نزديك كن و دشمنان آنان را لعنت كن و آن دشمنان را نابود كن!

السّلام عَلَيْكَ يا صاحِبَ الزّمان!

مولاى من! سلام بر تو زمانى كه به امر خدا قيام مى كنى، سلام بر تو زمانى كه نماز مى خوانى و با خداى خويش سخن مى گويى. سلام بر تو هنگامى كه شعار توحيد بر زبان جارى مى كنى و خدا را به بزرگى ياد مى كنى.

اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا وَ غَيْبَةَ إِمَامِنَا.

بارخدايا! ما به تو از فقدان پيامبر خود و غيبت امام خود شِكوه مى كنيم، ما از زيادى دشمنان و شدت گرفتن فتنه ها و سختى هاى روزگار به تو شِكوه مى كنيم پس بر محمّد و آل محمّد درود بفرست و ظهور مولاى ما را برسان...

وَارْحَم اِستَكانَتِنا بَعدَهُ و فَامْنُنْ عَلَينا بِظُهورِه

خدايا! به بيچارگى ما رحم كن و بر ما منّت بگذار و ظهورش را برسان! خدايا! آقاى ما غريب و تنهاست، او آواره و بيابان نشين است، كسى را ندارد و از همه جا رانده شده است.

المهدىُ الشَّريد! المهدىُ الطَّريد! المهدىُ الْفَريد! المهدىُ الْوَحيد.من فداى آن آقاى آواره اى كه از همه جا طرد شده است بشوم! من فداى آن آقاى تنها و غريب بشوم! خدايا! دل مولاى من پر از غم و اندوه است، پس دل او را به مژده ظهورش، خوشحال بگردان. خدايا! ما چاره اى جز دعا كردن نداريم، پس تو را مى خوانيم و از تو ظهور مولاى خود را طلب مى كنيم.

ص: 80

پس می توانیم 15 بار چنين بگوييم: «اللهمّ عَجِّل لِوليّكَ الفَرَج».

اكنون به سجده مى رويم و چنين مى گوييم:

خدايا!به حق پيامبر تو را سوگند مى دهيم بر دشمنان غضب كن! خدايا! به صورت نيلى شده فاطمه، به پهلوى شكسته اش، به چشم اشكبارش، به مظلوميتش، از تو مى خواهيم كه بر دشمنان غضب كنى! اِغْضَب يا الله!

خدايا! به پيشانى شكافته على، به غم و غصه هاى او به تنهايى و غربتش، به مظلوميتش، خدايا! به مظلوميّت حسن و غربت او تو را سوگند مى دهيم بر دشمنان غضب كن!

خدايا! تو را به حسين و غربتش سوگند مى دهيم، به آن صورتى كه خاك آلود شد و به خون آغشته شد، به آن قلبى كه آماج تيرها شد، به لب هايى كه از تشنگى ترك برداشته بود، به سينه اى كه پايمال سم اسب ها شد... بر دشمنان غضب كن! اِغْضَب يا الله!

پس 15 بار اين دعا را (در حالت سجده) زمزمه مى كنيم: «اللهمّ عَجِّل لِوليّكَ الفَرَج».(1)

ص: 81


1- . در اين مجلس، دعا براى ظهور را 30 بار ذكر كردم، دليل اين كه عدد 30 مصداق «ذكر كثير» است اين حديث مى باشد: عَنِ ابْنِ بُكَيْر قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثِيراً مَا ذَا الذِّكْرُ الْكَثِيرُ قَالَ أَنْ يُسَبِّحَ فِي دُبُرِ الْمَكْتُوبَةِ ثَلَاثِينَ مَرَّةً: (تهذيب الأحكام ج 2 ص 108) وقتى ثابت شد كه «ذكر كثير» يا «ذكر زياد» عدد 30 است، پس استفاده مى كنيم كه «دعاى كثير» هم همان سى بار مى تواند باشد.

* * *

اكنون سر از سجده بر مى داريم و چنين مى گوييم:

خدايا! من در حق مولاى خود كوتاهى كردم، من خطاكارم كه در غفلتى هزار ساله گرفتار آمدم، اكنون پشيمان هستم و به خطاى خود اعتراف مى كنم و چنين مى گويم: «سُبحانَكَ اِنّى كُنتُ مِنَ الظالِمين»، «خدايا! تو از هر عيب به دور هستى، اين من هستم كه ظلم كردم و ستم نمودم...».

اَغِثْنا يا غِياثَ المُستَغيثين: اى فريادرس! به فرياد ما برس!

خدايا! هميشه عادت تو بر اين بوده است كه بر گنهكاران نيكويى كنى و با مهربانى با آنان برخورد كنى. اينك ما به درگاه تو رو كرده ايم پس صداى ما را بشنو و دعاى ما را مستجاب كن و ما را نااميد نكن! «اللهمّ عَجِّل لِوليّكَ الفَرَج».

ص: 82

منابع

1 . الخصال ، أبو جعفر محمّد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق ( ت 381 ﻫ) ، تحقيق : علي أكبر الغفاري ، قمّ : منشورات جماعة المدرّسين في الحوزة العلمية ، الطبعة الاولى، 1403 ﻫ.

2 . الغيبة ، أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علي بن الحسن الطوسي ( ت 460 ﻫ) ، تحقيق : عبّاد الله الطهراني ، وعلي أحمد ناصح ، قمّ : مؤسّسة المعارف الإسلامية ، الطبعة الأولى ، 1411 ﻫ .

3 . الكافي ، أبو جعفر ثقة الإسلام محمّد بن يعقوب بن إسحاق الكليني الرازي ( ت 329 ﻫ) ، تحقيق :علي أكبر الغفاري ، طهران : دار الكتب الإسلامية ، الطبعة الثانية ، 1389 ﻫ .

4 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار: ، محمّد بن محمّد تقي المجلسي( ت 1110 ﻫ) ، طهران : دار الكتب الإسلامية ، الطبعة الأُولى ، 1386 ﻫ .

5 . بصائر الدرجات ، أبو جعفر محمّد بن الحسن الصفّار القمّي المعروف بابن فروخ ( ت 290 ﻫ) ، قمّ : مكتبة آية الله المرعشي ، الطبعة الأولى ، 1404 ﻫ .

ص: 83

6 . تهذيب الأحكام في شرح المقنعة ، محمّد بن الحسن الطوسي ( ت 460 ﻫ) ، تحقيق : السيّد حسن الموسوي ، طهران : دار الكتب الإسلامية ، الطبعة الثالثة ، 1364 ش .

7 . كشف الغمّة في معرفة الأئمّة: ، علي بن عيس الإربلي ( ت 693 ﻫ) ، بيروت : دار الأضواء ، الطبعة الثانية ، 1405 ﻫ .

8 . كمال الدين وتمام النعمة ، أبو جعفر محمّد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق ( ت 381 ﻫ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرّسين ، الطبعة الأولى ، 1405 ﻫ .

9 . مختصر بصائر الدرجات ، حسن بن سليمان الحلّي (ق 9 ﻫ) ، قمّ : انتشارات بالأوفست عن طبعة منشورات المطبعة الحيدرية في النجف الأشرف ، 1370 ش.

10 . مدينة معاجز الأئمّة الاثني عشر: ودلائل الحجج على البشر ، هاشم بن سليمان الحسيني البحراني( ت 1107 ﻫ) ، تحقيق : عزّة الله المولائي الهمداني ، قمّ : مؤسّسة المعارف الإسلامية ،الطبعة الأولى ،1413 ﻫ .11 . مستدرك الوسائل ومستنبط المسائل ، الميرزا حسين النوري ( ت 1320 ﻫ) ، تحقيق : مؤسّسة آل البيت: ، قمّ : مؤسّسة آل البيت: ، الطبعة الأولى ، 1408 .

12 . معاني الأخبار ، أبو جعفر محمّد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق ( ت 381 ﻫ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، 1379 ﻫ ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرّسين ، الطبعة الأولى 1361 ﻫ .

13 . وسائل الشيعة ، محمّد بن الحسن الحرّ العاملي ( ت 1104 ﻫ) ، تحقيق : مؤسّسة آل البيت: ، قمّ : مؤسّسة آل البيت: لإحياء التراث ، الطبعة الثانية ، 1414 ﻫ .

14 . مكارم الأخلاق ، أبو علي الفضل بن الحسن الطبرسي ( ت 548 ﻫ) ، تحقيق : علاء آل جعفر ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامي ، الطبعة الأولى ، 1414 ﻫ .

ص: 84

15 . تفسير نور الثقلين ، عبد عليّ بن جمعة العروسي الحويزي (ت 1112 ﻫ) ، تحقيق : السيّد هاشم الرسولي المحلاّتي ، قمّ : مؤسّسة إسماعيليان ، الطبعة الرابعة، 1412 ﻫ .

16 . الأمالي، أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي (ت 460 ﻫ) ، تحقيق : مؤسّسة البعثة ، قمّ : دار الثقافة ، الطبعة الاُولى ، 1414 ﻫ .

17 . الأمالي ، محمّد بن علي بن بابويه القمّي (الشيخ الصدوق) (ت 381 ﻫ) ، تحقيق : مؤسّسة البعثة ، قمّ : مؤسّسة البعثة ، الطبعة الاُولى ، 1417 ﻫ .

18 . أمالي المفيد ، أبو عبد الله محمّد بن النعمان العكبري البغدادي المعروف بالشيخ المفيد (ت 413 ﻫ) ، تحقيق: حسين اُستاد ولي وعلي أكبر الغفّاري ، قمّ : مؤسّسة النشر

19 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار ، محمّد بن محمّد تقي المجلسي ( ت 1110 ﻫ) ، طهران : دار الكتب الإسلامية ، الطبعة الاُولى ، 1386 ﻫ .

20 . تفسير العيّاشي، أبو النضر محمّد بن مسعود السلمي السمرقندي المعروف بالعيّاشي (ت 320 ﻫ)، تحقيق : السيّد هاشم الرسولي المحلاّتي ، طهران : المكتبة العلميّة ، الطبعة الاُولى ، 1380 ﻫ .

21 . معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) ، تحقيق : الهيئة العلميّة في مؤسّسة المعارف الإسلاميّة ، قمّ: الهيئة العلميّة في مؤسّسة المعارف الإسلاميّة ، الطبعة الاُولى، 1411 ﻫ .

22 . مكيال المكارم في فوائد الدعاء للقائم، ميرزا محمّد الموسوي الإصفهاني، تحقيق: السيّد علي عاشور، بيروت: مؤسّسة الأعلمي للمطبوعات، الطبعة الاُولى، 1421 ﻫ .

23 . مناقب آل أبي طالب (مناقب ابن شهر آشوب ) ، أبو جعفر رشيد الدين محمّد بن علي بن شهر آشوب المازندراني ( ت 588 ﻫ) ، قمّ : المطبعة العلمية .

ص: 85

ص: 86

سوالات گزینه ای

1. کتاب (مکیال المکارم) اثر کیست؟ موضوع آن چیست؟

الف)آیت الله موسوی اصفهانی وظایف مومنان

ب) آیت الله مصلایی یزدی فواید دعا برای ظهور

ج) آیت الله مصلایی یزدی وظایف مومنان

د) آیت الله موسوی اصفهانی فواید دعا برای ظهور

2. منظور از (زیاد دعا کردن برای ظهور) چیست؟

الف) دعا کردن بعد از نماز

ب) صد بار دعا کردن در روز

ج) هر روز صبح دعا کردن

د) دعا در روزهای خاص

3. ماجرای عبدالرحمن اصفهانی به چه مطلب مهمی اشاره دارد؟

الف) اگر کسی برای امام زمان(علیه السلام) دعا کند عاقبت به خیر می شود.

ب) اگر کسی برای امام زمان دعا(علیه السلام) کند عاقبت به خیر شده و زندگی او برکت می گیرد

ج) اگر کسی برای امام زمان(علیه السلام) دعا کند عاقبت به خیر شده زندگی او برکت گرفته و دعای او مستجاب می شود.

د) گزینه الف و ب صحیح است.

ص: 87

4. این حدیث از کدامیک از معصومین(علیهم السلام) روایت شده است؟

کسانی از فتنه های آخر الزمان نجات پیدا می کنند که به اعتقاد «به امامت حضرت مهدی(علیه السلام) ثابت بمانند و خداوند توفیق دهد». که برای ظهور دعا کنند

الف) حضرت امام رضا(علیه السلام)

ب) حضرت امام جواد(علیه السلام)

ج) حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام)

د) حضرت امام محمد باقر(علیه السلام)

5. این حدیث در کدام یک از کتب شیعه نقل شده است

«وقتی شخصی برای مومنی دعا کند خداوند روزی آن شخص را زیاد می کند و بلاها را از او دور می گرداند»

الف) بحارالانوار علامه مجلسی

ب) کتاب کافی شیخ کلینی

ج) امالی شیخ طوسی

د) امالی شیخ صدوق

6. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز قیامت از چه کسانی شفاعت خواهد کرد؟

الف) از کسی که خاندان پیامبر را یاری کند

ب) کسی که حاجات خاندان پیامبر را برآورده کند

ج) کسی که با قلب و زبانش خاندان پیامبر را یاری کرده و سختی را از آنان دور کند

د) هر سه مورد

ص: 88

7. شرکت در مجلسی که با یاد اهل بیت(علیهم السلام) همراه است باعث می شود .....

الف) انسان افسردگی نگیرد

ب) انسان دچار دلمردگی نشود

ج) شیطان نمی تواند باورهای انسان را به یغما ببرد

د) هر سه مورد

8. تفسیر آیه {الست بربکم قالوا بلی ...} کدام است؟

الف) معرفی جانشینان خداوند و امر به طاعت از آنها

ب) شناخت حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اعتراف به مقام ایشان

ج) عهد و پیمان بستن با خداوند در مورد ائمه و نشکستن آن پیمان

د) همه موارد

9. امام جعفر صادق(علیه السلام) علت احترام به (هشام بن حکم) را چه فرمودند؟

الف) این جوان با دست و دل و زبان خود ما را یاری می کند.

ب) این جوان اعمال حج را کامل انجام داده است.

ج) این جوان به پدر و مادر خود خدمت نیکو م یکند.

د) این جوان به ریش سفیدان احترام م یگذارد.

10. به فرموده امام جعفر صادق(علیه السلام) برآورده کردن حاجت مومن بهتر از ...... است.

الف) یک طواف

ب) هفت طواف

ج) ده طواف

د) بیست طواف

ص: 89

11. چه چیزهایی باعث خوشحالی و روشنی چشم شیعیان در لحظه جان دادن می شود؟

الف) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را می بیند.

ب) حضرت علی(علیه السلام) را می بیند.

ج) پیامبر و حضرت علی(علیهما السلام) را می بیند.

د) حضرت مهدی(علیه السلام) را می بیند.

12. بهترین مفسران قرآن چه کسانی هستند؟

الف) علمای زمان

ب) عالمان شیعه

ج) اهل بیت(علیهم السلام)

د) همه موارد

13. هر کسی با اخلاص برای ظهور امام زمان دعا کند در بهشت همسایه ............. خواهد بود.

الف) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

ب) حضرت علی(علیه السلام)

ج) حضرت مهدی(علیه السلام)

د) حضرت زهرا(علیها السلام)

14. هر شیعه ای که از حضرت علی(علیه السلام) پیروی کند٬ در روز قیامت چند نفر را می تواند شفاعت کند؟

الف) 40 هزار نفر

ب) 50 هزار نفر

ج) 60 هزار نفر

د) 70 هزار نفر

ص: 90

15. امام محمد باقر(علیه السلام) این حدیث را به کدام یک از یارانشان بهترین کاری که مومن در زمان غیبت انجام می دهد «فرمودند

زبانش را حفظ کند تا رازی را اشکار نسازد و همواره در خانه اش باشد تا به فتنه مبتلا نشود»

الف) زراره

ب) کمیت اسدی

ج) جابر

د) محمد بن مسلم

16. رحمت خاص خدا چه زمانی بر ما نازل می شود؟

الف) هنگام نزول باران

ب) وقتی با دعا برای ظهور دل حضرت حجت(علیه السلام) را شاد کنیم.

ج) وقتی از گناهان خود توبه کنیم.

د) هیچکدام از موارد صحیح نمی باشد.

17. این حدیث از کدام یک از معصومین(علیهم السلام) روایت شده است؟

«وقتی دل مومنی را شاد کنیم در هنگام قبر آن شادی به صورت جوان زیبارویی آشکار م یشود و دل مرده را شاد می کند»

الف) امام محمد باقر(علیه السلام)

ب) امام جعفر صادق(علیه السلام)

ج) امام موسی کاظم(علیه السلام)

د) امام رضا(علیه السلام)

18. دعا برای ظهور حضرت حجت(علیه السلام) ........

الف) ارزشش بیش از هزار حج است.

ب) عصاره همه خوبی هاست.

ج) وظیفه هر شیعه منتظر است

د) همه موارد

ص: 91

19. یکی از بهترین راه های شکر نعمت این است که ..........

الف) به سوی رستگاری قدم برداریم

ب) از حضور عالمان بهره ببریم

ج) برای ظهور حضرت حجت دعا کنیم

د) کارهای نیک انجام دهیم

20. چگونه مجالس دعا برای ظهور را تبدیل به فرهنگ عمومی کنیم؟

الف) با برپایی مجالس دعای ندبه

ب) برپایی مجالس در مساجد و حسینیه ها

ج) برپایی مجالس در همه مناسبت های مذهبی

د) همه موارد

ص: 92

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109