زندگانی حضرت شهربانو : عروس آل رسول

مشخصات کتاب

سرشناسه:حلوائیان، حسین،1361

عنوان و نام پديدآور: زندگانی حضرت شهربانو،عروس آل رسول [کتاب]/ تالیف حسین حلوائیان؛تقریظ سیدمهدی رجایی.

مشخصات نشر:تهران- شهر ری:سمیع،1392

مشخصات ظاهری:120ص؛5/14×5/21س م.

شابک:978-600-5622-72-0

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

يادداشت:کتاب حاضر در سال های مختلف توسط ناشرین متفاوت منتشر شده است.

موضوع:بی بی شهربانو -- سرگذشت نامه

شناسه افزوده:رجایی، سیدمهدی، 1336 -

رده بندی کنگره:BP52/2 /ب9 ح 8 1392

رده بندی دیویی:297/979

شماره کتاب شناسی ملی:3406773

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب : خانم زهرا جعفری

ص:1

اشاره

عروس آل رسول (صلی اللّه علیه و آله و سلم)

زندگانی حضرت شهربانو(سلام اللّه علیها)

با تجديد نظر و اضافات

تقريظ:حجه الاسلام و المسلمين

آقای سید مهدی رجائی

مؤلف:حسین حلوائیان

ص:2

ص:3

بسم الله الرحمن الرحيم

یکی از بانوان بزرگ اسلام، که دارای کمالات و فضائل بسیار است بانوى مجللۀ مكرمه امِّ الائمه النجباء، همسر حضرت امام حسین (علیه السلام) به نام خانم بی بی شهربانو میباشد. و در راستای ذکر فضائل و مناقب و شرح حال زندگانی این بانوی مکرّمه،

جناب آقای شیخ حلوائیان، کتابی بسیار ارزشمند تألیف نموده، و در دسترس علاقمندان و شیفتگان مکتب والای اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) قرار داده و از منابع موثق آن چه راجع به این بانوی گرامی بوده، جمع آوری نموده ،و این جانب به نوبه خود، این زحمت را تقدیر نموده، و آرزوی موفقیت

روزافزون برای ایشان نموده، و امیدوارم این کتاب مورد توجه و عنایت خوانندگان محترم قرار گیرد.

وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ

25- ذى الحجه الحرام - 1423 ه-.ق. قم - سید مهدی رجائی

ص:4

ص:5

ص:6

فهرست

پیشگفتار...11

نام ها و فضایل حضرت شهربانو(سلام اللّه علیها)...17

نام های حضرت...19

ویژگی حضرت...21

جنگ نهاوند و مستندات اسارت...25

جنگ خندق و سقوط امپراطوری ایران...27

مشورت پیامبر(صلی اللّه علیه و آله و سلم) با اصحاب...28

پیشگویی رسول خدا(صلی اللّه علیه و آله و سلم)...30

خسروپرویز و نفرین رسول خدا(صلی اللّه علیه و آله و سلم)...32

مستندات اسارت...34

ص:7

مستند اول...34

مستند دوم...35

مستند سوم...37

بخش اول:از اسارت تا ازدواج...39

رؤیای صادقه...41

و اما جریان خواب...41

دیدار با فاطمه (سلام اللّه علیها) در عالم خواب...42

شهربانو(سلام اللّه علیها) در مدینه...43

شهربانو (سلام اللّه علیها) در مقابل عمر...46

دفاع امير المؤمنين(علیه السلام) از شهربانو (سلام اللّه علیها)...47

خواستگاری امیر المؤمنین (علیه السلام)...48

انتخاب امام حسین (علیه السلام)...49

احیای سنت حسنه...50

بخش دوم:دوران ازدواج...55

حسین (علیه السلام) و زندگی زناشوئی...57

حسین(علیه السلام) و همسرانش...58

شهربانو (سلام اللّه علیها) انیس الحسین (علیه السلام)...60

ارینب و خواستگاری یزید...61

ص:8

معلم بزرگ...66

شهربانو(سلام اللّه علیها) ملجأ و پناه امام حسین (علیه السلام)...67

خواستگاری امام حسین(علیه السلام) از ارینب...69

ارینب به نور حسین(علیه السلام) پناه می برد...69

امام حسین(علیه السلام) و طلاق ارینب...75

بخش سوم: شهربانو(سلام اللّه علیها) مادر امام سجاد (علیه السلام)...77

طهارت مادران ائمه (علیه السلام)...79

سرچشمۀ محبت ایرانیان به اهل بیت(علیه السلام)...85

احترام به مادر...86

بخش چهارم: شهربانو(سلام اللّه علیها) و شباهتش به نرجس خاتون (سلام اللّه علیها)...89

شباهت دو جریان...91

نرجس خاتون(سلام اللّه علیها)...91

خواب نرجس خاتون(سلام اللّه علیها)...96

بخش پنجم: مرقد مطهّر حضرت شهربانو (سلام اللّه علیها) در کجاست؟...103

مرقد مطهر حضرت شهربانو (سلام اللّه علیها) در کجاست؟...105

مقبره ای برای یادبود شهربانو (سلام اللّه علیها)...109

ص:9

مكان بقعهٔ شهربانو (سلام اللّه علیها)...114

زیارت نامه حضرت شهربانو (سلام اللّه علیها)...115

منابع و مآخذ...117

ص:10

پیشگفتار

ص:11

ص:12

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِينَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ وَ السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ.

گوهر وجود مادران ائمه اطهار (عليه السلام) پیراسته از هر گونه رذالت و نجاست شرک بوده و هرگز به ظلمت الحاد آلوده نشده و این گونه بود که این دامن های مقدس،شایسته پرورش اولیاء الله

گردیدند و در نهایت عصمت و انقطاع الى الله، کشتزار بذر انسان هائی خدا گونه شدند که مظهر اسماء حسناى الهى بوده اند.از برکت آن ارحام مطهره، تاریخ بشریت شعله هایی فروزان را در طریق فلاح و رستگاری بازیافت و با تمسک به

ص:13

رشته های محکم ولایت ائمه طاهرین،از چاه ظلمانی ملک به اوج ملکوت ره یافت.

رحم های مادران ائمه (علیه السلام) چون تربت های قدسی بود که اشجار طیبه ای از آن رویید که ریشه در خاک مطهر مادران خویش داشته و شاخه های شان تا سدرة المنتهی بالا رفته است. آیا می توان حتی اندکی آلودگی را در جان مادرانی چنین، تصور

کرد؟! هرگز چنین نیست، چرا که تنها از تربت طیبه، شجره طیبه می روید.

در این میان همسر گرامی امام حسین (علیه السلام) حضرت شهربانو (سلام الله عليها) يكی از مصادیق بازر این تربت های طیبه است؛ چرا که او نه تنها مادر امام سجاد(علیه السلام) (1) است، بلکه مادر همه ائمه از نسل امام حسین (علیه السلام) نیز، به حساب می آید و امیر المؤمنین (علیه السلام) نیز به این مطلب اشاره دارند؛

ص:14


1- به روایتی حضرت شهربانو(سلام اللّه علیها) مادر حضرت علی اصغر(علیه السلام) نیز میباشد. المناقب ج4 ص 76. البته به اجماع مورخان شهربانو یک فرزند برای امام حسین(علیه السلام) آورد و آن هم امام زین العابدین(علیه السلام ) بود ولی بعضی نقل کرده اند که او دو دختر هم به نام زینب و ام کلثوم بدنیا آورد که در همان اوان کودکی وفات یافتند

آن جا که خطاب به امام حسین (علیه السلام) می فرماید:

«احْتَفِظْ بِهَا وَ أَحْسَنَ اليها فستلد لک خیر أَهْلِ الارض فی زَمَانِهِ بعدک» (1)

مواظب او باش و به او نیکی کن که بهترین خلایق را برایت بعد از تو به دنیا می آورد.

و در جایی دیگر می فرمایند:

«هِىَ أَمِ الْأَوْصِيَاءِ الذُّرِّيَّةِ الطَّيِّبَةُ» (2)

شهربانو(سلام الله عليها) ام الاوصياء است و ذریۀ طیبه از رحم مطهر او به وجود خواهد آمد.

و از آن جا که زندگی حضرت شهربانو (سلام الله علیها) همیشه مورد توجه شیعیان و به ویژه ایرانیان بوده است؛ بر آن شدیم تا با مراجعه به کتب تاریخی و گردآوری فراز هایی از زندگانی آن حضرت در این کتاب،موجبات آشنایی ارادتمندان خاندان

ص: 15


1- اصول ،کافی، ج1، ص 467 بحار ج 46ص10 الخراج، ج2،ص 750
2- بحار، ج 46، ص10

رسالت (صلی الله علیه و آله) را با این بانوی بزرگ اسلام فراهم کنیم.

در خاتمه لازم می دانم از حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای سید مهدی رجائی (حفظه الله) شاگرد اعظم آیت الله العظمی مرعشی نجفی(رحمت اللّه علیه)، در علم انساب و رئیس پژوهشکدۀ انساب سادات به خاطر تقریظی که بر کتاب این حقیر ایراد نموده اند و اینجانب را مورد الطاف خویش قرار دادند و از یکی از زائرین همیشگی حضرت شهربانو(سلام الله علیها) که خدمات زیادی را نسبت به بقعۀ مبارکه انجام داده اند و ما را نیز در هزینۀ کتاب و نشر و پخش آن یاری نمودند و از همۀ عزیزانی که در این راه مرا یاری نمودند،مخصوصاً همسر گرامیم تشکر کرده و از خداوند منان خواهانم تا این نوشته را، ذخیره قبر و قیامتم قرار دهد.

شهر مقدس قم - حسين حلوائیان

81/11/28

مصادف با پانزدهم ذی الحجه 1423زاد روز فرخنده امام علی النقّی(علیه السلام)

ص:16

نام ها و فضایل حضرت شهربانو(سلام اللّه علیها)

ص:17

ص:18

نام های حضرت شهر بانو(سلام اللّه علیها)

حضرت شهربانو(سلام الله عليها) دختر یزدجرد بن شهریار ملک فارس آخرین پادشاه ساسانیان می باشد. (1) او در شهر مرو خراسان که آن زمان پایتخت امپراطوری بزرگ ایران بود،در یک خانواده سلطنتی دیده به جهان گشود (2) و تا آغاز سنین جوانی در کنار خانواده اش (3) در ایران به سر برد.

در تاریخ برای حضرت شهربانو (سلام الله علیها) نام های مختلفی ذکر شده است که تعداد آن به بیش از هفده عدد می رسد و بعضی از این اسامی را امیر المؤمنین علی (علیه السلام) يا ابا عبد الله (علیه السلام) بر ایشان گذاشته اند.

ص:19


1- بحار، ج 46 ص -12 ریاحین الشريعه، ج 3، ص 11
2- سال تولد و مدت عمر شهربانو(سلام اللّه علیها) در تاریخ ذکر نشده است.
3- او دو خواهر به نام های کیهان بانو و مروارید و دو برادر به نامهای بهرام و فیروز داشت مروج الذهب، ج1، ص123

جهان شاه،شاه زنان،سلامه، غزاله، خویله جهان،بانویه،سلافه،خوله،بره بنت نوشجان،فاطمه،مریم،شهرناز،حرار،شهربان، شهربانو،شهربانویه، و ام الاوصیاء (1) از اسامی حضرتش می باشند.

ص:20


1- منابع نامها از این قرار است: شاه زنان :ریاحين الشريعه ج 3 ص-12 تذكرة الخواص ص 183 - بحار ج46 ص 7 و 13 - المناقب ج 4 ص 175. سلامه: تاریخ قم ص 196- بحار ج 46 ص 8. غزاله: بحار ج 46 ص -8 ریاحین الشريعه ج 3 ص 12 -تذكرة الخواص ص 183. کشف الغمة ص 198. حبيب السير ج1 ص 203 -تاریخ یعقوبی ج 2ص 247. خویله: مناقب ج 2 ص 270. جهان بانویه: همان منبع - بحار ج 46 ص -13- المناقب ج4 ص 175. سلافه:رياحين الشريعه ج 3ص12 -عيون الاخبار ج4 ص 8 -بحار ج46 ص 13- المناقب ج4 ص 175. خوله :رياحين الشريعه ج 3 ص 12- مناقب ص 270 ج2. حبيب السير ص203-بحار ج 46 ص13 -المناقب ج4 ص 175. بره بنت نوشجان: همان منابع. فاطمه: بحار الانوار ج 46 ص 13 باب 1 مریم: همان منبع شهرناز:مجمل التواريخ و القصص ص 456. حرار: تاریخ یعقوبی ج 1 ص 219 -تاریخ یعقوبی ج 2 ص 247 و 303 شهربان: حبیب السير ج1 ص 203 -بحار ج 45 ص 329. شهربانو قابوس نامه ص 99 -ارشاد ص 270. شهربانویه:مناقب ابن شهر آشوب ص 270 جلد 2 -بحار ج 46 ص 14-العدد القويه ص 57 -كمال الدين ج 1 ص 305. ام سلمه: تذکره الخواص، 183. ام الاوصياء: بحار الانوار ج 46 ص 13 باب 1.

آن چه که مشخص است از میان این ها اسامی شهربانو،شهربانویه،فاطمه، مریم و امّ الاوصیاء را امیرالمؤمنین (علیه السلام) به هنگام اولین ملاقات با شهربانو (سلام الله عليها) بر ایشان گذارده اند (1) و غزاله نامیست که ابا عبد الله (عليه السلام)

همسرش را با آن صدا می نمودند. (2)

ویژگی حضرت شهربانو (سلام اللّه علیها) در میان مادران ائمه

حضرت شهربانو (سلام الله علیها) مزیت ویژه ای نسبت به دیگر مادران ائمه اطهار( علیهم السلام) دارد که حتی می توان چنین

ص:21


1- تاریخ یعقوبی ج 2 ص 247 و 303
2- بحار ج 46،ص 8 و 13-المناقب ج4 ص 175،مناقب ص 270 ج 2 به نقل از چراغ روشن در دنیای تاریک

ویژگی هایی را در حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز یافت (1) و آن ویژگی این است که این بانو در محیطی دور از اسلام و در خانواده ای اشرافی زندگی کرده که زمینۀ هر گونه فساد و بی بندوباری برایش فراهم بوده است ولی با این اوصاف، عفت و پاکدامنی خود را حفظ کرده است تا آن جا که لیاقت همسری سید جوانان اهل بهشت و مادری چهارمین اختر آسمان امامت و ولایت را پیدا می کند که این امتیاز مادری امام سجاد (عليه السلام )از همسری امام حسين (عليه السلام) نیز بسیار بالاتر است؛ چرا که در تاریخ اشخاصی مثل جُعده همسر امام حسن (علیه السلام) بوده اند که به همسری اولاد فاطمه( سلام الله علیها) در آمده اند ولی نه فرزند صالحی از آنان متولد گردیده است (2) و نه همسر خوبی برای امام بوده اند بلکه جواب محبت های امام را نیز با زهر جفا داده اند و حال این که اینان کسانی بوده اند که در جامعه اسلامی و در خانواده های

ص: 22


1- البته بين حضرت شهربانو(سلام اللّه علیها) و حضرت نرجس (سلام اللّه علیها) شباهت های دیگری وجود دارد که در فصل چهارم خواهد آمد.
2- متذکر شدیم که شجره طیبه را تربت طيبه لازم است.

مسلمان تربیت شده اند اما حضرت شهربانو (سلام الله علیها) با اینکه دختری جوان بوده و به مقتضای جوانی، دارای انواع هوا و هوس ها است و زمینۀ ارتکاب هر نوع گناهی برای او مهیّا بوده، عفت خود را حفظ کرده و روح و جسم خود را از این آلودگی ها دور نگه داشته است.

زندگانی آن حضرت پاسخی است محکم به کسانی که باعث گنه کاری خود را، آلوده بودن اجتماع و خانوادۀ خویش دانسته و علت اساسی بی بند و باری شان را، فساد جامعه بر می شمرند.

البته ما در صدد انکار تأثیر محیط و جامعه بر روی افراد نیستیم و و جود احکام اجتماعی اسلام از قبیل امر به معروف و نهی از منکر یا لزوم وجود و تشکیل حکومت اسلامی و ادارۀ آن توسط امام یا فقیه جامع الشرایط را برای به وجود آمدن جامعه سالم می دانیم؛ لیکن میخواهیم بگوییم وجود الگو هایی چون حضرت یوسف (علیه السلام) و حضرت آسیه (سلام الله عليها) و نیز حضرت شهربانو (سلام الله علیها) نشان دهندۀ این است که در بدترین محیط ها نیز می توان سالم و پاک زندگی کرد؛ به طوری که محیط بر روی انسان تأثیری نگذارد.

ص: 23

ص:24

جنگ نهاوند و مستندات اسارت

ص: 25

ص: 26

جنگ خندق و سقوط امپراطوری ایران

كفار قريش بعد از غزوۀ بدر که با شکست سنگینی به مکه برگشتند، مورد سرزنش و شماتت بزرگان قریش و مردم مکه قرار گرفتند و قبایل دیگر این شکست را حمل بر ترس قریش کردند. ابو سفیان برای این که این لکّۀ ننگ را از دامن خود پاک کند، نزدیک به یک سال، یعنی از ذی القعدۀ سال چهارم تا شوال سال پنجم، در صدد تهیه لشکر و ابزار و اسلحۀ کافی برآمد و خود را برای جنگ بزرگی آماده کرد و لشکری با ده هزار مرد جنگی و تمام تجهیزات به سوی مدینه روانه داشت.

افراد منافق و دشمنان اسلام از بزرگان یهود و غیره مانند حیی بن اخطب و هوذه بن قیس نیز که به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله)

ص:27

به ناچار از مدینه خارج شده بودند، برای کمک به کفار، اعلام آمادگی گردند و گفتند:«مطمئن باشید که شما بر حق هستید و آیین شما از دین محمد بهتر است.»

در برخی تواریخ چنین روایت شده که یهودیان برای اطمینان قریش به مسجد الحرام آمدند و در برابر بتهای آنان سجده کردند و اهل مکه با این رفتار یهودیان، نسبت به آنان مطمئن گردیدند.

ریاست لشکر با ابوسفیان بود، و هر یک از قبایل تحت فرماندهی یکی از بزرگان خود بودند و فرماندهی کلّ سپاه نیز به ابوسفیان واگذار شده بود.

مشورت پیامبر(صلی الله عليه و آله) با اصحاب

خبر لشگرکشی کفار قریش به مدینه به پیامبر (صلی الله علیه و آله)رسید. آن حضرت به فکر فرو رفت و چاره ای ندید جز این که مسلمانان در مدینه بمانند و حالت دفاعی بگیرند. لذا به مشورت با یاران خود پرداخت. سلمان در بین یاران آن حضرت گفت:«ای رسول خدا (صلی الله عليه و آله) در شهرهای ما اهل فارس معمول است

ص:28

که چون لشکر عظیمی به شهری هجوم آورند و مردم تاب مقاومت نداشته باشند، اطراف شهر خندق حفر می کنند. اینک دستوری دهید در آن منطقه ای که سر راه دشمن است خندق حفر کنند.»رسول خدا (صلی الله علیه و آله این نظریه را پسندید و قرار شد در قسمتی از اطراف مدینه که قابل نفوذ بود، خندق حفر کنند.

مدینه از سه طرف به وسیلۀ نخلستان ها و ساختمان ها تقریباً محفوظ بود و فقط قسمت شمالی آن احتیاج به کندن خندق داشت.

رسول الله (صلى الله علیه و آله) برای نظم و سرعت کار حفّاری، مسلمانان را به گروه های ده نفری تقسیم کرد و هر ده نفر را مأمور کندن چهل ذراع از زمین خندق نمود و در نتیجه، خندقی به طول شش کیلومتر و به عمق بیش از یک قامت انسان آماده گردید و عرض آن به اندازه ای بود که سوارکاران نمی توانستند با اسب از روی آن عبور نمایند.

در جریان حفر خندق بود که چون سلمان خوب کار می کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ» (1)

ص:29


1- تاریخ اسلام،ص132

کار خندق در مدت شش روز به پایان رسید و هنگام حفر خندق معجزاتی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) مشاهده شد، که از جملۀ آن معجزات می توان به نرم شدن سنگ بزرگی از برکت دعای پیامبر (صلی الله علیه و آله) اشاره کرد.

پیشگویی رسول خدا (صلى الله عليه و آله)

اما آن چه سبب شد در این سطور به داستان جنگ خندق اشاره کنیم، پیشگویی است که در این جنگ رسول خدا(صلى الله علیه و آله کرده است که آن را ابن اثیر و دیگران این طور نقل می کنند:

سلمان (رحمه الله) و حذیفه و نعمان بن مقرّن و عمرو بن عوف با شش نفر از انصار که با هم خندق می کندند، به یک سنگ بزرگی برخوردند و موضوع را به پیامبر گزارش دادند. آن حضرت وارد خندق شد و کلنگ را از دست سلمان گرفت و بر سنگ زد و آن را شکافت و برقی جهید و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) تکبیر گفت. این عمل تا سه بار تکرار شد و سپس از خندق خارج گردید، سلمان (رحمه الله) علت تکبیر را پرسید. حضرت فرمود: در برق اول حیره و قصور کسری را دیدم

ص:30

و در برق دوم اراضی شام و روم و در برق سوم قصور صنعاء (یمن) را دیدم و جبرئیل به من خبر داد که امت من بر آن ها چیره خواهد شد.پس شما را بشارت باد.

منافقان :گفتند آیا تعجب نمی کنید از این که او به آرزوی خود وعدۀ نادرست می دهد و می گوید در یثرب کاخ های حیره و قصور پادشا هان ایران و مدائن را می بیند و به شما می گوید که آن ها را فتح می کنید در صورتی که شما خندق می کنید و حتی نمی توانید به آسودگی به قضای حاجت بروید! در این حال خداوند در برابر اظهارات آن ها این آیه را فرستاد:

«وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً» (1)

ترجمه: منافقان و کسانی که در دلشان شکی بود،می گفتند: خدا و رسولش جز فریب به ما وعده ای ندادند.

آری هرگز منافقان باور نمی کردند که روزی وعدۀ رسول خدا (صلى الله عليه و آله) تحقق یافته و امپراطوری ایران سقوط،نماید،

ص:31


1- سوره مبارکه احزاب آیه 12

آن هم به دست اعراب و مسلمانان (1)

خسرو پرویز و نفرين رسول خدا (صلی علیه و آله و سلم)

پس از قرار صلح حدیبیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به فکر تبلیغ اسلام در خارج شبه جزیره و انجام مأموریت و رسالت جهانی خود افتاد. بدین منظور تصمیم گرفت نامه هایی به سران جهان آن روز و زمامداران کشور های مختلف آن زمان بنویسد.

بدین منظور دستور داد، مهری از نقره بسازند و جملۀ محمد رسول الله (صلى الله علیه و آله) را بر آن حک کنند تا پای نامه ها را بدان مهر کند.

یکی از این سلاطین، خسرو پرویز امپراطور ایران بود که وقتی نامه حضرت را به او دادند خشمگین شد و نامه را پاره پاره کرد. وقتی خبر پاره کردن نامه را برای حضرت آوردند حضرت درباره خسرو پرویز چنین نفرین کرد:

«خدایا ! حکومت و سلطنت او را پاره کن.»

از آن واقعه چندی نگذشته بود که خسرو پرویز مرد و با بروز اختلاف بین سران ایران برای تعیین شاه، پس از چند سال یزد گرد

ص: 32


1- به نقل از کتاب الرحم الطيب، ص 24

به شاهی انتخاب شد.

اکنون پس از چهارده سال از آن واقعه نمی گذشت که در سال 21 هجری، سپاه ساسانی در جنگ نهاوند از مسلمانان شکست سختی خورد. قدرت عظیم ساسانیان پس از جنگ نهاوند که مسلمانان آن را«فتح الفتوح»نامیدند، در هم شکست. پس از جنگ نهاوند حکومت ساسانی تسلط خود را بر سرزمین ایران از دست داد و ملک ساسانی تکه تکه شد. تکلیف هر شهر به دست مرزبانان افتاد. برخی در برابر مسلمانان به جنگ می پرداختند و بعضی تسلیم می شدند و به پرداخت «جزیه»گردن می نهادند.

چهارده سال برای بسته شدن دفتر امپراطوری بزرگ ایران، زمان بسیار کوتاهی است. انهدام حکومتی که بر نیمی از جهان حکومت می راند آن هم به دست اعرابی که در معاملات قدرتمندان آن روز جهان، به هیچ شمرده می شدند، به حقیقت امری عجیب و غیر قابل تصور بود. چیزی که از تصور خسروپرویز،آن گاه که با تنفّر، نامه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) را می درید، بسیار دور می نمود.

ص: 33

یزدگرد ساسانی در جنگ با مسلمانان شکست خورد و عاقبت در مرو به دست آسیابانی به قتل رسید و دختران او به دست استاندار منصوب از جانب خلیفۀ اسلامی به مدینه روانه گشتند. (1)

مستندات اسارت

اشاره

با توجه به این که زمان تشرف این بانوی بزرگوار به خدمت حضرت حسین (علیه السلام)، کاملاً روشن نیست که آیا در زمان حکومت امير المؤمنين (عليه السلام) ، عثمان یا عمر بوده است (2) مستندات هر کدام را جداگانه ذکر می کنیم.

مستند اول:

گروه نخست، کسانی اند که جریان اسارت حضرت شهربانو (سلام الله علیها) را، در زمان خلافت امیر المؤمنين (عليه السلام) می دانند، و به فرمایش شیخ مفید (اعلی الله مقامه الشريف) استناد کرده اند که در کتاب«ارشاد»خود می فرماید:

ص:34


1- به نقل از کتاب الرحم الطيب، ص26
2- رياحين الشريعه، ج 3، ص 12 و 13

حریث بن جابر جعفی که از طرف امیر المؤمنين (عليه السلام) به ولایت بعضی از نواحی مشرق حکومت اسلامی منصوب شده بود، دو دختر از یزدجرد به دست آورد و آن ها را به نزد حضرت،در مدينه منوّره فرستاد. وقتی که آن ها به نزد حضرت در مدینه منوّره رسیدند، آن حضرت شهربانو (سلام الله عليها) را به اباعبدالله (عليه السلام) و خواهرش را به محمد بن ابی بکر بخشیدند که از شهربانو (سلام الله عليها) حضرت زین العابدين (عليه السلام) و از خواهرش کیهان بانو، قاسم متولد گردید.

مستند دوم:

اما سند کسانی که زمان اسارت حضرت شهربانو (سلام الله عليها) را، در دوران عثمان ذکر کرده اند، روایت کتاب شریف«عيون اخبار الرضا»می باشد که در آن شیخ صدوق (اعلى الله مقامه الشريف) به سند خود از سهل بن قاسم بوشنجانی این گونه روایت می کند که:

رَوَى الشَّيْخِ الصَّدُوقُ (رَحِمَهُ اللَّهُ) فِي عُيُونِ

ص:35

أَخْبَارِ الرِّضَا (علیه السلام) حَدَّثَنَا أَبُو عَلَى الْحُسَيْنُ...عَنْ سَهْلِ بْنِ الْقَاسِمِ البوشجانی قَالَ:قَالَ لی الرِّضَا (علیه السلام) بِخُرَاسَانَ:بَيْنَنَا وَ بینکم نَسَبٍ قُلْتُ: وَ مَا هُوَ أَيُّهَا الامير؟ قَالَ:انَّ عبد الله بْنِ عَامِرٍ كريز لَمَّا فَتَحَ خُرَاسَانَ أَصَابَ ابْنَتَيْنِ ليزدجرد بْنِ شهریار ملک الاعاجم وَ بَعَثَ بِهَا الَىَّ عُثْمَانَ بْنِ فَوَهَبَ احداهما لِلْحَسَنِ (علیه السلام) وَ الاخرى لِلْحُسَيْنِ (علیه السلام).

ترجمه:امام رضا (علیه السلام) به من فرمودند: بین ما و شما نسبی می باشد عرض کردم آن نسب کدام است؟

فرمود چون عبدالله بن عامر فتح خراسان کرد و دختر یزدجرد بن شهریار را به دست آورد،آن ها را به مدینه به نزد عثمان فرستاد و عثمان حضرت شهربانو (سلام الله علیها) را به امام حسین(علیه السلام) و خواهرش را به امام حسن (علیه السلام) بخشید. (1)

ص:36


1- بحار، ج 46، ص 8

مستند سوم

اما گروه سوم که می گویند:اسارت حضرت شهربانو (سلام الله علیها) در زمان عمر خلیفه ثانی بوده؛ به روایتی از قطب راوندی استناد کرده اند که در کتاب «خرايج و الجرائج» (1) از امام باقر(علیه السلام) نقل می کند و ما نیز آن چه را در این کتاب نقل خواهیم کرد، بیشتر مطابق با این سند است. هر چند این سند نیز، خالی از اشکال نمی باشد. (2) با این حال از معروفیت خاصی

ص:37


1- الخرائج والجرائج، ج 2، ص 75
2- علامه مجلسی در ذیل این مطلب در بحار الانوار می فرماید: به اسارت در آمدن فرزندان یزدجرد على الظاهر بعد از قتل وی و شکست لشگریانش می باشد که در زمان عثمان صورت گرفته است و بنا بر آنچه که در تاریخ آمده است شکی نیست که امام سجاد(علیه السلام) در زمان خلافت جدش امیر المؤنین (علیه السلام) بدنیا آمده است و از حضرت شهربانو(سلام اللّه علیها) بجز امام سجاد(علیه السلام) فرزند دیگری متولد نشده است. با این اوصاف تصور این که ازدواج امام حسین (علیه السلام) با حضرت شهربانو(سلام الله علیها) در زمان خلافت عمر باشد بسیار بعید است چرا که اگر این ازدواج در زمان عمر صورت گرفته باشد پس باید بگوییم بیشتر از بیست سال طول کشید تا امام حسین(علیه السلام) از شهربانو(سلام الله علیها) صاحب فرزندی شود و این امر بعید می باشد ولی امکان دارد که در ثبت این روایت خطایی صورت گرفته باشد و بجای عثمان، عمر نوشته شده باشد و الله اعلم. بحار ج 46 ص 10-ریاحین الشريعه، ج 3، ص 14

برخوردار بوده و اکثر کتب تاریخی که داستان حضرت شهربانو (سلام الله عليها) را ذکر کرده اند جریان این داستان را، مختص زمان عمر دانسته اند. (1)

ص:38


1- بحار، ج 46، ص 10

بخش اول:از اسارت تا ازدواج

اشاره

رؤیای صادقه

و اما جریان خواب

دیدار با فاطمه(سلام الله علیها) در عالم خواب

شهربانو(سلام الله علیها) در مدینه

شهربانو(سلام الله علیها) در مقابل عمر

دفاع امیرالمؤمنین(علیه السلام) از شهربانو(سلام الله علیها)

خواستگاری امیرالمؤمنین(علیه السلام)

انتخاب امام حسین(علیه السلام)

ص:39

ص:40

رؤیای صادقه

در کشاکش حملۀ مسلمانان به ایران و جریان فتح خراسان شبی از شب ها حضرت شهربانو (سلام الله علیها) در عالم رؤیا جریانی را میبیند که مسیر زندگانی اش را دستخوش تغییری عظیم قرار داده و روحی تازه در وجودش می دمد.

و اما جريان خواب

حضرت شهربانو (سلام الله علیها) می فرماید در خواب دیدم که رسول الله (صلى الله عليه و آله) و امام حسین (علیه السلام) وارد خانۀ ما شده و در مقابل من نشستند.

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) شروع به صحبت کرد و مرا برای جگر گوشۀ خود امام حسین (علیه السلام) خواستگاری نمود. وقتی با

ص: 41

سکوت همراه با رضایت من مواجه شد، صیغه عقد را قرائت نموده و مرا به همسری سید جوانان اهل بهشت در آورد.

صبح روز بعد که از خواب برخاستم، آن قدر عشق به امام حسین (علیه السلام) در دلم جای گرفته بود که جز فکر او مشغلۀ دیگری نداشتم و آن روز را لحظه به لحظه با عشق دیدار حسین (علیه السلام) به شب رساندم. (1)

ديدار با فاطمه (سلام الله علیها) در عالم خواب

در شب بعد در عالم خواب وجود نازنین حضرت زهرا (سلام الله علیها) را دیدم که وارد منزل ما شده و اسلام را بر من عرضه کرده و از من خواستند که مسلمان شوم و من هم شهادتین را گفته و با کمال اختیار به کیش اسلام در آمدم. سپس حضرت زهرا (سلام الله عليها) به من فرمودند:

پیروزی در این جنگ با مسلمانان است و تو به زودی سالماً به نزد حسینم (علیه السلام) خواهی رسید، به طوری که هیچ مردی تو را لمس نکرده باشد.

ص:42


1- بحار، ج 46، ص 11 الخرائج ج 2 ص -75 منتهى الآمال، ج 2، ص 31

حضرت شهربانو (سلام الله علیها)،می فرماید که پیش گویی حضرت زهرا (سلام الله علیها) در خواب صحیح بود و من در حالی به مدینه نزد امام حسین (علیه السلام) رسیدم که هیچ مردی،سوء قصدی به من نکرد.(1)

شهربانو(سلام الله علیها) در مدینه

زمانی که اسرای فارس از جمله حضرت شهربانو (سلام الله عليها) را به مدینه آوردند و در کوچه های مدینه حرکت دادند ،زیبایی ،وقار و متانت حضرت شهربانو (سلام الله عليها) و دو خواهرش به حدی نمایان بود که همۀ زنان اهل مدینه برای تماشای آن ها در کوچه ها جمع شده بودند. امام باقر (علیه السلام) در این باره می فرمایند:

لّمَا اقدمت بِنْتِ يَزْدَجِرْدَ عَلَى عُمَرَ اشْرَفَ لَهَا عَذَارَى الْمَدِينَةِ وَ أَشْرَقَ الْمَسْجِدِ بضوئها لِمَا دَخَلْتَهُ (2)

ترجمه:زمانی که شهربانو دختر یزدجرد را نزد عمر

ص:43


1- همان منابع
2- بحار، ج 46 ص 9 با کمی اختلاف در متن حدیث بصائر الدرجات، ص 335 رياحين الشريعه، ج 3، ص 14

آوردند، همه دوشیزگان مدینه نسبت به او مهربان شدند و زیبایی و عظمت این بانو آن چنان بود که وقتی وارد مسجد شد، نورانیت و صورتش، مسجد را فرا گرفت.

وقتی که قافله اسرا به مسجد جایگاه حکومتی عمر خلیفه ثانی رسید، عمر تصمیم گرفت تا زن های اسیر را فروخته و مردها را برده های عرب قرار دهد تا در حال طواف و سعی حاجی های بیمار، بی حال و پیرمرد را بر دوش گرفته، طواف دهند و با این کار برتری عرب را بر عجم ها به نمایش بگذارد. (1)

امیر المؤمنین که بار ها عمر را از افتادن در خطاها دور نگه داشته بود ، (2) این بار هم عمر را از لغزش دیگری مصون داشت و فرمود:

«از رسول خدا شنیدم که فرموده اند: بزرگواران هر قومی را احترام کنید اگر چه با شما مخالف و دشمن باشند»و این جماعت فارس مردمانی دانشمند و بزرگوارند؛ همانا سر تسلیم در مقابل ما فرود آوردند و اسلام را قبول کردند. پس من از این

ص:44


1- بحار ج 45 ص 330- اصول تشیع، ص72
2- تا جایی که عمر خود بر این مطلب تصریح کرده و در طول زندگی خود 70 مرتبه جملۀ «لَولَا علی لهلک عُمَرُ»، را تکرار کرده است

«اسیران فارس حق خودم و حق بنی هاشم را آزاد کردم.» (1)

مهاجر و انصار با مشاهده ایثار و جوانمردی علی (علیه السلام) گفتند: ای برادر پیغمبر خدا! ما هم حق خود را به تو واگذار کردیم. علی (علیه السلام) فرمودند: خدایا تو شاهد باش که این ها حق خود را به من بخشیدند و من هم قبول کرده و همه را آزاد نمودم. عمر گفت: علی بن ابی طالب (علیه السلام) پیش دستی کرد و تصمیم مرا درباره عجمها بر هم زد. (2)

نقل ديگر

فرمایش امیر المؤمنین (علیه السلام) را به گونه ای دیگر نیز نقل کرده اند که وقتی عمر قصد فروش کنیزان را کرد،امیرالمؤمنین (علیه السلام )پیش آمده و فرمودند:

إِنَّ بَنَاتِ الْمُلُوكِ لَا تُبَاعُ وَ لَوْ كَانُوا كُفَّاراً وَ لْيَكُنْ إِنْ تُعْرِضْ عَلَيْهَا أَنْ تَخْتَارَ وَاحِداً مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَزَوَّجَهَا وَ احْسُبْ مَهْرَهَا مِنْ عَطَائِهِ مِن بَيْتِ الْمَالِ. (3)

ترجمه: فرزندان ملوک و پادشاهان را هر چند که کافر

ص:45


1- همان منبع و بحار، ج 46، ص 15
2- همان منبع و دلائل الامامه ص 81
3- ریاحین الشریعه،ج 3،ص13

باشند،در معرض فروش قرار نمی دهند؛ بلکه به آن ها اجازه می دهند تا به میل خود، یکی از مسلمین را به همسری برگزینند و مهریه شان را از بیت المال پرداخت می کنند.

شهربانو (سلام الله علیها) در مقابل عمر

وقتی از خواستگاری زنان اسیر سخن به میان آمد، نگاه عمر به حضرت شهربانو (سلام الله علیها) که در گوشه ای ایستاده بود افتاد و زیبایی و وقار حضرت در نظرش جلوه کرد. حضرت شهربانو (سلام الله عليها) که متوجه نگاه معنی دار عمر شده بود، صورت خود را پوشاند و فرمود:

«اُف بر تو ای روسیاه. روزگار پرویز (جدّم) سیاه باد که نامۀ رسول خدا (صلى الله علیه وآله )را که از او دعوت به اسلام کرده بود، پاره کرد تا کار من به جایی برسد که در مقابل تو قرار بگیرم.»

عمر که زبان شهربانو (سلام الله علیها) را نمی دانست به گمان این که شهربانو (سلام الله عليها) او را دشنام می دهد، تازیانه از کمر کشید و قصد زدن آن مخدره را نمود و گفت: این زن

ص:46

مجوسيه مرا دشنام می دهد. (1)

دفاع امير المؤمنين (علیه السلام ) از شهربانو(سلام الله علیها)

در این زمان بار دیگر امیر المؤمنین (علیه السلام) پا پیش گذاشته و فرمودند:«مَهْلًا یا عُمَرُ»آرام باش و او را مزن! او جد خود را دشنام می گوید به تو کاری ندارد.

و در اینجا بود که بار دیگر عمر گفت:

لَوْلا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَر.

اگر علی نبود عمر هلاک می شد.

سپس عمر رو به شهربانو (سلام الله علیها) کرده گفت: «تو مرا شماتت می کنی در حالی که من قصد ازدواج با تو را دارم؟!»امير المؤمنین (علیه السلام) برای این که نگذارد بیش از این به عروس خاندان رسول (صلى الله علیه و آله) بی احترامی شود، فرمود :ای عمر! این بانو از آن تو نیست؛ بلکه بهترین مرد ها برای او

ص:47


1- منتهى الآمال، ج 2، ص30- اصول کافی، ج1،ص 466- ریاحین الشریعه، ج 3، ص14

انتخاب شده است.

خواستگاری امير المؤمنين (علیه السلام)

در این حال علی (علیه السلام) رو به شهربانو (سلام الله علیها) که در پشت پرده ای از دید مردم پنهان شده بود، کرده و فرمودند:

«آیا حاضری با یکی از مسلمین ازدواج کنی؟»

حضرت شهربانو (سلام الله عليها) ساکت مانده و حیا کردند که چیزی بگویند. بعد از چند لحظه امیر المؤمنين (عليه السلام) فرمودند:شهربانو (سلام الله عليها) اجازه داد.

عمر گفت: از کجا فهمیدی؟ او که هنوز چیزی نگفته است.

حضرت فرمودند:

از رسول خدا (صلى الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود: «هنگامی که دختر کریمه ای (با وقار و شخصیت) از قومی را نزدتان آوردند که ولی و سرپرستش همراه او نبود و کسی از او خواستگاری کرد به این که از او پرسید حاضری شوهر کنی؟ و او حیا کرد و ساکت ماند،سکوتش را نشانهٔ رضایتش بگیرید،ولی اگر جواب رد به خواستگاری داد، او را مجبور نکنید.»

ص:48

و من وقتى سكوت شهربانو (سلام الله عليها) را دیدم به رضایتش برای ازدواج پی بردم.(1)

انتخاب امام حسين (علیه السلام)

حضرت شهربانو (سلام الله علیها) که از مدت ها پیش امام حسین (علیه السلام) را به عنوان همسر و همسفر زندگی خویش برگزیده بود، (2) با دست به اباعبدالله (علیه السلام) اشاره کرده و فرمود:

اگر در اختیار شوهر مختار هستم،فقط حسين بن علی (علیه السلام )را به همسری می پذیرم و در این امر امیرالمؤمنین على (عليه السلام) را ولی و وکیل خویش قرار می دهم.

در این لحظه امير المؤمنين (عليه السلام) «حذیفه»را مأمور کرد تا خطبۀ عقد ازدواج امام حسين (عليه السلام) و

ص:49


1- بحار، ج 46، ص 15 المناقب، ج4، ص -48 مستدرک الوسائل، ج 14ص316 دلائل الامامه، ص41
2- در جریان خواستگاری حضرت رسول (صلی علیه و آله . سلم) از شهربانو(سلام الله علیها)در عالم رؤیا و پذیرفتن این وصلت از طرف شهربانو(سلام الله علیها)، ص41

شهربانو (سلام الله علیها) را بخواند. (1)

احیای سنت حسنه

این پیوند پربرکت در زمانی صورت گرفت که مردم مدینه شدیداً از ازدواج با کنیزان احتراز می کردند و به فرزندانی که از آن ها متولد می شد، چندان اعتنایی نداشتند. اما این اقدام انسانی امام حسین (علیه السلام) سبب شد که این سنت شوم شکسته شده و نکاح با کنیزان در میان مسلمین رواج یابد. به خصوص که از این سه خواهر یعنی شهربانو، کیهان بانو، و مروارید سه مرد متولد شد که بهترین های زمانهٔ خویش بودند؛از شهربانو (سلام الله عليها) امام زین العابدین (علیه السلام)، از کیهان بانو قاسم بن محمد بن ابی بکر و از مروارید عبدالله بن عمر. (2)

جالب است که مُبرد راجع به مردی از قبیلۀ قریش که مادرش کنیز بوده است، نقل کرده می گوید: من با سعید بن مسیّب

ص:50


1- المناقب، ج4،ص 48- العدد القويه ص57
2- زمخشری ص 467-538 به نقل از کتاب چراغ روشن در دنیای تاریک ص13

مجالست داشتم روزی به من گفت:

-دایی های تو کی هستند؟

-مادر من، کنیزی است.

سعید با شنیدن این سخن روی گرداند و آن مرد در نظرش خوار و بی مقدار،آمد اما مرد چون باهوش بود به دنبال فرصتی ماند تا این که روزی سالم بن عبدالله عمر که از برجسته ترین شخصیت های قریش بود و مادرش هم کنیز بوده است، بر سعید وارد شد و با وی به گفتگو پرداخت و بعد که خداحافظی کرد و رفت آن مرد رو به سعید کرد و گفت:

- عمو این مرد که بود؟

سعید بر آشفت و فریاد زد و گفت:

-سبحان الله!! آیا تو به راستی چنین مرد بزرگی را نمی شناسی؟ این سالم بن عبدالله بن عمر بن خطاب بود ... .

آن مرد فوراً پرسید:

-مادر وی کیست؟

سعيد:مادرش کنیز بود.

ص:51

روزی دیگر قاسم بن محمد بن ابی بکر که مادر او نیز کنیز بود وارد شد. بین سعید بن مسیب و او سخنانی رد و بدل شد و همین که از نزد او رفت، آن مرد دوباره همان سؤال قبلی را تکرار کرد و سعید نیز جواب مشابهی داد تا این که حضرت زین العابدين (عليه السلام) وارد شد و سعید با نهایت احترام و تعظیم با او برخورد کرد، وقتی که امام تشریف برد آن مرد رو به سعید کرد و گفت:

-سعید این مرد که بود؟

سعید با ناراحتی برگشت و به او گفت:

-این کسی است که هیچ مسلمانی نیست که او را نشناسد.این علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) است... .

آن مرد فوراً پرسید:

-مادرش کیست؟

وی در جواب گفت: «کنیزی است...»

آن مرد بلافاصله گفت :عمو! پس چرا وقتی که به تو گفتم مادرم کنیز است و من بستگان و خویشاوند مادری ندارم از نظر تو افتادم؟»

ص: 52

سعید به اشتباه خود پی برد و از آن روز آن مرد را گرامی می داشت و به دیده احترام می نگریست.

به راستی،این خوی و خصلت پست که در آن زمان در همه جا سایه گسترده بود، از بازمانده های عصر جاهلیت بود که از نظر فکری و اجتماعی هنوز اثرش برجا مانده بود. در این که مادر کسی روسی یا ایرانی و یا از نژادی دیگر باشد، چه نقصی برای او محسوب می شود، شاعری در این باره می گوید:

لا تشتمن امْرَأً فِى انَّ تَكُونُ لَهُ ***أَمْ مِنَ الرُّومِ أَوْ سَوْدَاءَ عَجْمَاءُ

فانها أُمَّهَاتِ الْقَوْمِ أَوْعِيَةِ ***مستودعات وَ للاحساب آبَاءٍ

-کسی را به جرم این که مادرش رومی و یا سیاه غیر عرب است نکوهش مکن!

-زیرا مادران ظرف های گیرندۀ امانت اند، شرافت نسب مربوط به پدران است.

آن چه که مقام انسانی را بالا می برد تنها اعمال پسندیدۀ او و کرامت و عظمت ذاتی شخص است؛ هر چند که مادرش سیاه پوست غیر عرب باشد، اما اگر اعمالش ناپسند و ذاتاً پست و فرومایه باشد -اگر چه سید قرشی باشد - بی ارزش است و این

ص:53

مطلب را اسلام مقدس که جز به اعمال آدمی، به چیز دیگری توجه ندارد و تنها ملاک بلندی و پستی را آن می داند و بس مقرر فرموده و مورد تأکید قرار داده است. (1)

ص:54


1- به نقل از زندگانی امام سجاد(علیه السلام) شریف قرشی ،ج1، ص44-41 به نقل از کتاب الرحم الطيب،ص56

بخش دوم:دوران ازدواج

اشاره

حسين(علیه السلام) و زندگی زناشوئی

حسين (علیه السلام) و همسرانش

شهربانو(سلام الله علیها) انيس الحسين (علیه السلام)

ارینب و خواستگاری یزید

معلم بزرگ

شهربانو(سلام الله علیها) ملجأ و پناه امام حسین (علیه السلام)

خواستگاری امام حسین(علیه السلام) از ارینب

ارینب به نور حسین(علیه السلام) پناه می برد

امام حسین(علیه السلام) وطلاق ارینب

ص:55

ص:56

حسين(علیه السلام) و زندگی زناشوئی

سيد الشهداء (عليه السلام) مظهر غیرت و همّت بود و بیشتر افکارش در اطراف وظیفۀ بزرگی که جدّش به او محول کرده بود، دور می زد، کمتر به خود و زندگی می پرداخت و لذا مانند سایر خلفاء و یا ائمه (علیهم السلام) زن نگرفت و به عادات و آداب عربی در این زمینه توجّه زیادی نداشت. کم زن گرفت و کم اولاد آورد و همه را در راه رضای خدا فدای ابقاء ناموس الهى کرد.

اصولاً زن زود فریفته جاه و مقام و صورت و جمال می گردد، و گفته شده که حسین بن علی هم ممتازترین جوانان بنی هاشم و از جهت حسب و نسب و علم و دانش و مقام، سخاء و

ص:57

کرم بر همه رجحان و برتری داشت و لذا زنان عرب همان طور که دلباختۀ جدّش رسول خدا (صلی علیه و آله و سلم)، بودند فریفتۀ صورت و سیرت و مقام و رتبۀ امام حسین (علیه السلام) گشتند و همه میل داشتند در سایۀ او زیست کنند.

زن، اول فریفتۀ مقام و پس از آن فریفۀ جمال و سپس فریفتۀ جمال می گردد و گاهی این محبت به شدت می گراید که عاشق دلباخته می شوند. و چون اباعبدالله(علیه السلام) دارای کاملترین مراتب مقام و جمال و مال و منصب بود، بسیاری از زنان دلباختۀ او بودند. و اول زنی که او را انتخاب کرد،حضرت شهربانو (سلام الله علیها) ملکه ساسانی بود که از مجاری تاریخ این موضوع مسلم شده است. (1)

حسين (علیه السلام) و همسرانش

به اتفاق مورخین،امام حسین (علیه السلام) بیش از پنج زن به حباله نکاح در نیاورد:

1-اولین زنی که برای حسین(علیه السلام) گرفتند شهربانو (سلام الله عليها) دختر یزدگرد پادشاه ساسانی بود که در بین

ص:58


1- زندگانی امام حسین (علیه السلام)،عمادزاده،ج1،ص 188

سال های 16 تا 35 هجری این ازدواج صورت گرفت.

2- دومین زنی که ابی عبدالله (علیه السلام) گرفت، رباب دختر امرء القيس مادر سکینه خاتون است. رباب دارای ملکات فاضله و تربیتی پاکیزه و مهذب بود، و در فصاحت و بلاغت و تربیت خاتونی عالی مقام و بزرگ منش بود و رباب از عشره مبشره (1) است و حسین (علیه السلام) رباب را بسیار دوست می داشت و به او بسیار ابراز علاقه می فرمود، زیرا رباب از زنان با عاطفۀ جهان و نسبت به امام حسین (علیه السلام) بسیار علاقمند بود.

3-امّ لیلا دختر ابی مره بن مسعود بن شیث ثقفی مادر حضرت علی اکبر (علیه السلام) سومین همسری است که حضرت برگزید ام لیلا در وقار و مکنت و عفت و عصمت و تربیت بی نظیر بود و ظاهراً این بانو هم قبل از واقعۀ طف (کربلا) از جهان در گذشته باشد.

4- چهارمین زن حضرت ام اسحاق دختر طلحه بن عبد الله مادر فاطمه می باشد. او اول زن حضرت مجتبی (علیه السلام) بود و

ص:59


1- عشره مبشره زنانی هستند که وعده بهشت به آن ها داده شده و این وعده حتمی است.

بعد از رحلت آن حضرت بسیار ابراز علاقه و شفقت نسبت به فرزندان حضرت می کرد این زن باوفا و مهربان را امام حسین (علیه السلام) گرفت ام اسحاق نسبت به امام حسین(علیه السلام) نیز بسیار باوفا و عاشق و دلباخته بود.

5- پنجمین زنی که حضرت سید الشهدا (عليه السلام) گرفت قضاعيه مادر جعفر بن حسين (عليه السلام) بود که در زمان حیات پدر این فرزند از دنیا رفت قضائیه هم مانند سایر زوجات نهایت علاقه را به شوهر داشت. (1)

شهربانو(سلام الله علیها) انيس الحسين (علیه السلام)

ابا عبدالله (عليه السلام) نسبت به همسر شان شهربانو (سلام الله عليها) علاقه ویژه ای داشتند و در خیلی از ناهمواری ها و مشکلات زندگی، نزد شهربانو (سلام الله علیها) می رفتند و بوسیله مؤانست با او آرام می شدند.

البته در کتب تاریخی و روایی پیرامون چگونگی معاشرت امام حسين (عليه السلام با همسرشان به جز داستان «اُرَيَنَب و

ص: 60


1- زندگانی امام حسین (علیه السلام) : عمادزاده، ج1، ص 196

خواستگاری یزید از او چیز دیگری ثبت نشده است.

اما همین جریان نیز مطالب زیبایی را در بردارد و به لطایفی از این زندگی نورانی اشاره می کند، به همین خاطر این جریان را با شرح و تفصیلی که در کتب تاریخی آمده است، نقل می کنیم تا در پرتو این داستان عشق حضرت حسین (علیه السلام) به غزاله اش (حضرت شهربانو (سلام الله علیها)) نمایان گردد.

اُرینَب و خواستگاری یزید

صدها و هزاران دختر زیبای شامی اندیشه ازدواج با یزید که فرزند جوان و شاعر خلیفه بود، را در سر می پروراندند؛ ولی در این میان زنی به نام «ارینب» که فتنۀ زیبایی حجاز شده بود و به دختران شامی طعنه می زد، یزید را شیفتۀ خود کرده بود.

مردم می گفتند: آیا به راستی ارینب از دختران زیبای شامی زیباتر و دلرباتر است؟ آیا این شیدایی و شوریدگی یزید در عشق او که منجر به این همه مکر و فسون و دسیسه گردیده بجاست ؟!

معاویه برای خواستگاری از ارینب، ابو درداء و ابو هریره را به مدینه فرستاده بود. اینان که همیشه خود را از نزدیکان

ص:61

پیامبر (صلى الله عليه و آله) معرفی می کردند، وقتی وارد مدینه شدند ،آگاه شدند که حسین بن علی (علیه السلام) در شهر است و یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) پیرامون او گرد آمده اند.فلذا روا نداشتند که همان روز را به دیدار حبیب رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نروند (1) و به سوی منزل حضرت حسین (علیه السلام) آمدند و به چابکی به سوی بالای اتاق رفته کنار امام نشستند. امام با آنان مصافحه کرد و آنان را در جایی خالی نزدیک خود جای داد؛ اما امام چون مجلس قرآن بر پا بود و قاری با صدایی زیبا تلاوت قرآن می کرد، به احترام قرآن با آن ها سخن نگفت و با توجه و جذبۀ عمیق خود دوباره به قرآن گوش فرا داد

بعد از تلاوت قرآن، امام حسین (علیه السلام) رو به سوی مهمانان تازه وارد خود کرد و با اظهار مهربانی و محبت از حال آن ها و جزئیات سفر شان پرسش هایی کرد؛ پس از آن به طور ناگهانی پرسید:

ص:62


1- امام حسین (علیه السلام) میان مردم چنین خوانده میشد و در دل آن ها نیز همین مقام و محبوبیت را داشت

-علت واقعی سفر شما به مدینه چیست؟

ابو درداء گفت:

- مأموریت ما از جانب معاویه است تا ارینب دختر اسحاق را برای یزید خواستگاری کنیم.

-ارینب؟ دختر اسحاق؟ زن عبد الله؟

ابودرداء جواب داد:

او دیگر زن عبد الله نیست.

امام فرمود:

- چرا نیست؟

-برای این که شخصاً در حضور ما ارینب را سه طلاقه کرد.

-سه طلاقه چرا؟ آن مردی که آن همه زنش را دوست می داشت چگونه و به چه علت چنین تغییر حال و دگرگونی در عشق و علاقه خود پیدا کرد.

امام حسین (علیه السلام) این ها را ،گفت سر به زیر انداخت و در اندیشه فرو رفت. همه با امام سکوت کردند ولی چیزی نگذشت که دوباره سر را بلند کرد و فرمود آخر چرا؟ ... آیا ندانستید برای چه عبد الله این کار ناروا را انجام داد؟

ص:63

یک عرب از گوشه اتاق صدا را بلند کرد و چنین گفت:

-برای این که یزید عاشق زن او بود و معاویه معلوم نیست چگونه دام خود را پهن کرد تا عبد الله را به چنین کاری واداشت. این یک فریب و مکر بزرگی بود که در میان قبایل عرب تاکنون اتفاق نیفتاده است.

دیگری :گفت این کار معاویه عصمت و عفت را در خانواده ها می لرزاند و همه را نگران می کند.

کم کم مجلس از رسمیت در آمده و هر کسی با سخنی این کار را مورد نکوهش قرار داد. بعد از اظهار نظر های مختلف همه رو به امام کردند تا ببینند او چه می گوید و چه دستوری دهد. اما ناگهان دیدند امام حسین (علیه السلام) سکوت کرد و سر به زیر انداخته و از دیدگانش قطرات اشک بر روی سپیدش می لغزد. (1)

ابوهریره و ابو درداء هم زمان با هم گفتند

ای- آقای ما...

ص:64


1- چرا که او رهبر جامعه اسلامی است و با دیدن چنین فجایعی بیش از هر کسی ناراحت شده و احساس وظیفه می کند.

ولی امام حسین (علیه السلام) چیزی نگفت و بی درنگ برخاست و با حال تأثر به اتاق شهربانو (سلام الله عليها) رفت.شهربانو (سلام الله علیها) تا ناراحتی را در چهرۀ همسرش دید، شتابان به سویش آمده و گفت: چه پیش آمده؟ ... این اندوهت برای چیست؟

امام چیزی نگفت: نفس عمیقی کشیده و در گوشه اتاق روی سریری که از شاخه های خرما ساخته شده بود، نشست. شهربانو (سلام الله علیها) نیز در کنار او نشسته و دست امام را در دستان خود گرفت. با درایت و هوشیاری، پرسش هایی از امام کرد و سعی در سبک کردن بار اندیشه و رنج امام نمود. چرا که شهربانو (سلام الله علیها) دختری بود که در گاهوارۀ عالی ترین و درخشنده ترین پرورش دهندگان بار آمده بود؛ آن پرورش ساده و عملی ایران باستان که زبانزد عالم بود و این بانو بهترین و کامل ترین آن را در خانوادۀ خود دیده بود. پرورشی که دانشمندان آن وقت جهان مثل افلاطون آن را در آثار خود ستایش کرده اند. (1)

ص:65


1- زندگانی امام حسین (علیه السلام) :تألیف زین العابدین رهنما، ص163

البته حضرت شهربانو (سلام الله عليها) و شاهزادگان دیگر در خانواده های سلطنتی زندگی کرده بودند و وقتی به اسارت مسلمانان در آمدند، با روی و شیوۀ زندگی اهل بیت (علیه السلام) آشنایی نداشتند بنابراین نیاز به معلمی داشتند که با زندگی ائمه (علیهم السلام) آشنایی کامل داشته باشد و زبان و فرهنگ ایرانیان را نیز خوب بداند در میان اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه وآله)، کسی بود که علاوه بر این ویژگی ها، از یاران خاص رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و علی (علیه السلام) بود و به لقب «مّنا اهل البيت» مفتخر شده بود و او کسی جز سلمان فارسی نبود.

معلم بزرگ

سلمان فارسی تعلیم و هدایت شاهزادگان ایرانی بالاخص حضرت شهربانو (سلام الله علیها) را به عهده گرفت و توانست آنان را با اهمیت اهل بیت طهارت ( عليهم السلام)، صلاحیت و ذی حق بودن آنان در خلافت و جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله) آشنا کند و بطور کلی شاهزادگان را در جوار بنی هاشم قرار دهد.

ص: 66

سلمان فارسی جریان زندگی و خصوصیات تمام رجال صدر اسلام را برای دختران یزدگرد تشریح کرد تا آنان با درک و شناخت کامل همسران خود را برگزیدند.

این گونه بود که حضرت سلمان، اساس پیروی ایرانیان از اهل بيت (عليهم السلام) را پایه گذاری کرد که آثار آن با گذشت چهارده قرن از آن زمان هنوز درخشندگی داشته و امروز هم مانند آفتاب در جهان اسلام نورافشانی می کند.(1)

شهربانو(سلام الله علیها) ملجأ و پناه امام حسین (علیه السلام)

تربیت ایرانی و هدایت گری سلمان فارسی از شهربانو (سلام الله عليها) دختری ساخت که لیاقت همسری حضرت حسین (علیه السلام) را داشته و در سختی های زندگی، ملجأ و پناه او باشد. ابا عبد الله (علیه السلام) نیز در چهرۀ شهربانو نور دانش و معرفت قوم بزرگی را می دید و در مدت زندگیش او را نزدیک ترین رازدار خود می دانست و هر چه در دل داشت، به او می گفت و در هر کاری از او نظر می خواست و در سخت ترین حالت های

ص: 67


1- قهرمانان اسلام، ج 3، ص 2

روحی، با دیدن شهربانو (سلام الله عليها) و سخن گفتن با او دل و اندیشه اش آرام می گرفت.

آن روز هم که با سخنان ابودرداء و ابو هریره از این فریب بزرگ که طومار زندگی دو عاشق را در نوردیده بود، آگاهی یافت، بی اختیار متأثر و منقلب شد و به خانه خود شتافت و تأثراتش را از این دسیسه و ستم گری با شهربانو (سلام الله عليها) بازگو کرد.

وحتی همان بارقه ای که در آن لحظه به فکرش زده بود و همان فکر و اندیشه ای که برای نجات عبدالله و ارینب و نابود کردن این نقشۀ پر مکر و حیله به دل و فکر او وحی شده بود را به شهربانو (سلام الله عليها) بازگو کرد و شهربانو (سلام الله علیها) نیز گفته های امام را تأیید کرد.

پس از آرامشی که از این مشورت خود پیدا کرد، دوباره به سراغ میهمانان خود رفت و نخستین کلمه اش خطاب به ابو دردا و ابوهریره این بود:

-روح من در برابر هر گونه دسیسه و ستمگری اندوهگین و دردناک می شود. این دامی که برای عبدالله و ارینب گستردند هر

ص: 68

مرد خدا پرست و با وجدانی را می لرزاند.

خواستگاری امام حسین (علیه السلام) از ارینب

امام حسین (علیه السلام) به آن دو نفر فرمودند:

اکنون که شما به دیدار ارینب می روید از شما می خواهم نام مرا هم پیش او ببرید و بگویید که حسین بن على هم خواهان همسری شماست.

آن دو نفر گفتند:

ای فرزند رسول خدا(صلی علیه و آله و سلم) این امر تو را اطاعت می کنیم و این مأموریت تو را هم انجام می دهیم .

وقتی که ابو درداء و ابو هریره از منزل حضرت بیرون رفتند، بیشتر گفتگو های شان این بود که روز به روز امام حسین (علیه السلام) در گفتار و رفتار و در شکل و شمایل شبیه به رسول الله (صلی الله علیه وآله) می شود.

ارينب به نور حسین (علیه السلام) پناه می برد

فردای آن روز ابو هریره و ابو دردا با در آمدن آفتاب به سوی خانه ارینب روانه شدند.

ص: 69

ارینب در خانه پدری خود در عالیه که نقطه مرغوب شهر مدینه بود منزل داشت. پدرش مرده بود و مادرش بایستی رنج روزگار را تحمل کرده، جای پدر را نیز برای او پر می کرد.

وقتی که ارینب متوجه شد که این دو صحابۀ رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به مدینه آمده اند و قصد ملاقات او را دارند، همه چیز را ناگفته دانست. چرا که ذهنش به چنین درخواست ها سابقه داشت.

وقتی که ابو هریره و ابو دردا داخل منزل ارینب شدند، پس از پذیرایی مختصری شروع به صحبت کرده و گفتند معاویه ما را مأمور کرده است که سلام و تحیات او را به تو رسانیم و عین گفتۀ او را برایت تکرار کنیم:

«یزید قطعه ای از کبد من است. خود من است و افزونتر از من است. او چیز هایی دارد که من ندارم. او شاعر است و من نیستم. چیز های ظریف دیگری هم دارد که تو در زندگی او خواهی دید. دوست دارم بزودی تو را در کاخ یزید و در میان خانواده خود ببینم.»

این متن عبارت خلیفه است که مأمور بازگو کردنش بودیم اما مطلب دیگری نیز وجود دارد که باید آن را نیز بیان کنیم.

ص: 70

اگر چه ما برای خواستگاری تو از طرف خلیفه آمده ایم ولی دیروز در همین شهر شما با یک خواهش دیگری روبرو شدیم.

ارینب گفت: « آن دیگر چیست؟»

-خواهش حسین (علیه السلام) است.

-حسین کیست؟

- حسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) آن مرد پرهیزگار که محبوب رسول الله (صلى الله علیه و آله) بود.

-او چه می خواهد؟

-او هم می خواهد با تو ازدواج کند. تو به یقین او را دیده ای و از سرگذشت پرهیز کارانه و دلاورانه زندگی او آگاهی.

- آری، او را دیده ام. روشنی باطن او را که رنگ هایی از پرهیزکاری و دلاوری دارد، بر چهره اش تشخیص داده ام. حتى این شعر او را هم که موافق احساسات دل و روح من است، حفظ کرده ام.

و چنین خواند:

قِفْ دُونَ رَأْيُكَ فِى الْحَيَاةِ مُجَاهِداً*** انَّ الْحَيَاةِ عقيدة وَ جِهَاد

ص: 71

-در زندگی رزم کنان بر ایمانت تکیه، کن زیرا زندگی عبارت است از عقیده و جهاد.

مدتی فکر کرد و باز گفت:

-ولی هیچ گاه از این اراده و میل او آگاه نبودم. چگونه خواهان ازدواج با من شده در صورتی که دختری در خانۀ خود دارد که زیبایی و تربیت بلند خانواده سلطنتی او همه زیبایی های زنان و دختران نجد و حجاز را تحت الشعاع خود گرفته است. (1) شما مرا روبروی این دو تقاضای نامنتظر گذاشتید.

در هر دوی آن ها می اندیشم ولی پیش از این که من تصمیم خود را بگیرم میل دارم نظر خود شما را در ترجیح یکی بر دیگری بدانم این را هم بگویم که شما بهترین اشخاص برای مشورت من در این موضوع هستید. دیروز به خانوادۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزدیک بودید و امروز به خانوادۀ معاویه وابسته شدید پس از خود شما سؤال می کنم که چه کنم و کدام یک را ترجیح دهم؟

ابو دردا با کمی تأمل پاسخ داد:

ص:72


1- منظور حضرت شهربانو (س) است.

-اگر دنیا و جاه و جلال و عظمت آن را می خواهی و زندگانی را از وجهۀ زیبایی و شعر می نگری، یزید را برگزین اما اگر معنویت و پرهیز کاری و عظمت اخلاقی را در حیات جستجو می کنی و می خواهی لبانت را روی لبانی بگذاری که رسول خدا(صلى الله عليه وآله) لبان خود را بر آن نهاده است، حسین (علیه السلام) را برگزین.

خون بی اختیار بر چهره ارینب دوید. همان دم از جای خود برخاست و گفت:

-اجازه دهید چند دقیقه شما را تنها بگذارم و بدان اتاق نزد مادرم بروم.

وقتی که ارینب از اطاق بیرون رفت ابوهریره به رفیقش گفت:

-ما او را در وضعیت بس دشواری،گذاشتیم خیال می کنی چه کند و کدام را انتخاب کند؟

ابو دردا گفت: خدا داناتر است.

پس از لحظاتی ارینب به اطاق بازگشت و گفت: از همان آغاز سخن و بیان مطلب من انتخاب خود را کردم. من می خواهم به نور باطن حسین (علیه السلام) پناه ببرم و از این جنجال مادی که

ص: 73

جز شک و سیاهی چیزی در بر ندارد آسوده شوم.

ابو دردا ارینب را به امام حسین (علیه السلام) عقد بست و پول های معاویه را که 12 هزار دینار بود، به کابین او داد و بیرون آمد، خبر را به امام حسین (علیه السلام) داد و نزد معاویه برگشت و جریان را گزارش داد، معاویه از او سخت رنجید، پرسید پول ها کجاست؟

گفت: مال بیت المال مسلمین بود، کابینۀ عقد پیغمبر خدا(صلی الله علیه و آله) دادم.

با این کار ابو دردا، اوضاع زندگی عبدالله بن سلام شوهر سابق ارینب که به طمع دختر معاویه و حکومتداری، ارینب را سه طلاقه کرده بود، مختل شد، زیرا از حکومت خلع گردید و مقرّری اش به سبب بدگویی به معاویه قطع شد و چون مال زیادی نزد زن سابقش (ارینب) به امانت گذاشته بود، به مدینه برگشت ولی تصور می کرد که ارینب منکر اموال او خواهد شد، چرا که بدون سبب او را طلاق داده بود. وقتی به مدینه وارد شد و مطلع شد که همسرش را حسین بن علی (علیه السلام) عقد کرده مسرور شده و نزد امام رفت که به اعانت آن حضرت اموالش را بگیرد. امام حسین (علیه السلام) برای ارینب که هنوز او را ملاقات نکرده بود، پیغام داد اموال ابن سلام را حاضر کند و خود همراه

ص: 74

عبدالله بن سلام به خانۀ ارینب رفتند، زن فوری بسته های امانت را نزد شوهر سابق گذاشت. عبدالله از زن سپاسگزاری کرد.

امام حسين (عليه السلام) و طلاق ارینب

امام حسین (علیه السلام) وقتی مشاهده کرد عبدالله بن سلام از کردار خود پشیمان است و ارینب نیز هنوز مهر او را بدل دارد،ارینب را سه طلاقه کرد و پس از عدّه او را به شوهر اولش عقد کرد.

عبدالله به ارینب :گفت کابینی که از حسین (علیه السلام) گرفتی، به او رد کن امام حسین (علیه السلام) قبول نفرموده و کابین را به آن ها بخشید.

بدین ترتیب زنی را که معاویه با حیله و خدعه طلاقش را گرفت تا به عقد یزید در آورد امام حسین (علیه السلام) با خیراندیشی خود او را به شوهرش برگردانید و موجب بغض و کینۀ یزید نسبت به امام حسین (علیه السلام) و مسرت و شادمانی عبداللّه و ارینب گردید. (1)

ص: 75


1- زندگانی امام حسین (علیه السلام) عماد ،زاده، ج 1، ص 200

ص: 76

بخش سوم:

شهربانو(سلام الله علیها) مادر امام سجاد(علیه السلام)

طهارت مادران ائمه (علیه السلام)

سرچشمه محبت ایرانیان به اهل بیت(علیه السلام)

احترام به مادر

ص:77

ص: 78

طهارت مادران ائمه (علیه السلام)

همان طور که قبلاً متذکر شدیم (1) مادران ائمۀ اطهار (علیهم السلام) از طهارت باطنی ویژه ای برخوردار بودند و گوهر وجودی شان از هر گونه گناه و عصیان پاک و طاهر بود تا شایستگی پرورش اولیاء اللّه را کسب نمودند و دلیل این مدّعا عباراتی است که در زیارتنامۀ ائمه اطهار (علیه السلام) می خوانیم و خطاب به ایشان می گوئیم:

«بَابِي أَنْتَ وَ أُمِّى يابن رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِى الاصلاب الشَّامِخَةِ وَ الارحام الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بانجاسها وَ لَمْ

ص:79


1- در پیشگفتار کتاب،ص 13

تلبسک مِنْ مدلهمات ثِيَابِهَا» (1)

ترجمه: پدر و مادرم به فدایت ای فرزند رسول خدا(صلی علیه و آله و سلم) گواهی می دهم که تو نوری در صلب های بلند مرتبه و رحم های پاکیزه بودی که جاهلیت هرگز با آلودگی هایش ناپاکت نکرد و با

تیرگی هایش به کدورتت نکشاند.

آری! ما با خواندن این عبارت در زیارتنامه ائمۀ اطهار (عليهم السلام) شهادت می دهیم که وجود نورانی ائمه در صلب های بلند مرتبه و رحمهای مادران پاکیزه رشد کرده است و حضرت شهربانو (سلام الله علیها) یکی از این مادران پاک و مطهّر می باشد که امام سجاد (علیه السلام) نیز به داشتن چنین مادری افتخار

کرده است.

امام (علیه السلام) در فرمایشی گهربار می فرمایند:

ص: 80


1- زیارت اربعین

«أنا ابْنِ الخيرتين لَانَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) قَالَ : انَّ لِلَّهِ مِنْ عِبَادِهِ خيرتان فَخُيِّرَة مِنَ الْعَرَبِ قُرَيْشٍ وَ مَنِ الْعَجَمِ فَارِسَ.» (1)

ترجمه: من فرزند دو گروه برگزیده خداوند هستم، چرا که رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: همانا برای خدا از بندگانش دو گروه برگزیده وجود دارد، یکی از عرب که قریش است و دیگری از عجم که مردم فارس (ایرانیان) می باشند.

و امام سجاد (علیه السلام) از پدر قریشی و از اعراب است و از مادر عجم و از فارس می باشد.

و فخر حسینیان بر حسنیان از اینجا نشأت می گیرد که جده ایشان شهربانو (سلام الله علیها) بوده و به همین خاطر کریم الطرفين هستند. (2) و شبراوی این اشعار را که در بیان همین افتخارات می باشد، به آن حضرت نسبت می دهد:

ص: 81


1- بحار، ج 46 ص 4 المناقب، ج 4، ص 175 ریاحین الشريعه، ج3، ص12
2- فارسنامه ص 4

خُبِّرْتُ اللَّهُ مِنَ الْخَلْقِ أَبَى*** بَعْدَ جدّى وَ أَنَا ابْنُ الخيرتين

فِضَّةٍ قَدْ صِيغَةِ مِنْ ذَهَبٍ*** فَأَنَا الْفِضَّةِ ابْنِ الذهبين

مَنْ لَهُ جَدٍّ كجدى فِى الْوَرَى*** أَوْ كَأَبِي وَ أَنَا ابْنُ القمرين

فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أُمِّي وَ أَبِي***قَاصِمِ الْكُفْرِ بِبَدْرٍ وَ حنين

وله فِي يَوْمِ أُحُدٍ وَقَعَتة*** شَفَت الْغُلَّ بَعْضِ الْعَسْكَرَيْنِ

ترجمه: - برگزیدۀ خدا از میان خلق پس از جدّم پدر من است و من پسر هر دو برگزیده ام.

-نقره ای از طلا آویخته شده است، که من آن نقره، فرزند دو طلايم.

-چه کسی در عالم جدی چون جدّ من و پدری چون پدر من داشته است؟ در حالی که من فرزند دو ماه تابانم.

-مادرم فاطمۀ زهرا و پدرم در هم شکنندۀ کفر در جنگ بدر و حنین است؛

-در روز جنگ احد برای او رویدادی است که عطش یکی از دو سپاه (سپاه اسلام) را برطرف کرد (1)

ص: 82


1- وفیات الاعیان ج2 ص 429

البته باید گفت حضرت شهربانو (سلام الله عليها) نه تنها افتخاری برای امام سجاد (علیه السلام) بلکه افتخاری برای ما ایرانیان نیز می باشد باشد چرا که وجود نورانی نُه امام هُمام و وجود نازنین بقیه اللّه الاعظم از نسل یک دختر ایرانی به وجود آمده است که حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) نیز در روایتی به این مطلب اشاره داشته اند:

«هُوَ مِنْ وَلَدِى وُلْدِهِ يَزْدَجِرْدَ بْنِ شَهْرِيَارٍ» (1)

ترجمه: او (مهدی) از نسل من و از تبار یزدجرد بن شهریار است.

و به همین خاطر است که ابو الأسود دوئلی در وصف امام سجاد (عليه السلام) سروده است:

وَ إِنْ غُلَاماً بَيْنَ كِسْرَى وَ هَاشِمِ*** لَأَكْرَمُ مِنْ نِيطَتْ عَلَيْهِ التَّمَائِمُ

ص:83


1- الملائم و الفتن ص -166 بحار الانوار، ج 51 ص 164 به نقل از یوم الخلاص، ص95.

هُوَ النُّورُ نَوَّرَ اللَّهُ مَوْضِعِ سِرِّهِ*** وَ منبع يبنوع الامامة عَالِم (1)

ترجمه: فرزندی که میان کسری و هاشم به دنیا آمده است، از تمام بزرگان گرامی تر و شریف تر است.

او نور است؛ نور خدا و گنجینه اسرار الهی سرچشمه اصل امامت و عالم داناست.

شاعر دیگری نیز دربارۀ امام سجاد (علیه السلام این گونه گفته است:

وَ أُمِّهِ ذَاتَ الْعُلَى وَ الْمَجْدٍ*** شَاهْ زَنَانُ بِنْتُ یزدجرد

وَ هُوَ ابْنُ شهریار بْنِ کسری*** ذُو سودد لَيْسَ يَخَافُ كِسْرَى (2)

ترجمه : مادرش صاحب مقام بلند و بزرگی، شاه زنان دختر یزدجرد است که او پسر شهریار فرزند کسری (انوشیروان)

ص: 84


1- وفيات الاعيان، ج 2، ص 429 ریاحین الشريعه، ج 3، ص 12
2- رياحين الشريعه، ج 3 ص 12 منتهی الآمال، ج 2، ص 29

می باشد کسی که صاحب سیادت و آقایی است و از کسی نمی هراسد.

سرچشمه محبت ایرانیان به اهل بیت(علیه السلام)

با این اوصاف می توان گفت: یکی از علت های مهم عشق و محبت ایرانیان به اهل بیت (علیهم السلام) وجود حضرت شهربانو (سلام الله علیها) و ازدواجش با اباعبدالله (علیه السلام) می باشد. چنان که در تاریخ یعقوبی آمده است:

ایرانیان در زمان ساسانی برای سلاطین خود حقوق آسمانی قایل بودند و آن ها را سایۀ یزدان می شمردند و جای انکار نیست که همین عقیده، یعنی اختلاط خون امام حسین (علیه السلام) به خون سلاطین ساسانی باعث گردید که ایرانی ها نسبت به خاندان امیر المؤمنين (عليه السلام) تا این درجه که مشاهده می شود عقیده پیدا کنند. (1)

ص: 85


1- تاریخ یعقوبی ص 744

البته نباید این مطلب را علت تامّۀ محبت ایرانیان به اهل بيت (عليهم السلام) دانست بلکه ایرانیان به انتظار عدالت اسلام به تابعت این دین تن در داده و اجرای این عدالت را فقط در روی از رویه بزرگ مردانی مانند امير المؤمنين (عليه السلام) و تسنين (عليهما السلام) می دانستند و به همین خاطر تا این اندازه حاضر به فداکاری در راه آنان بودند.

احترام به مادر

در آیات و روایات فراوانی به نیکی به پدر و مادر سفارش شده است؛ به طوری که خداوند تبارک و تعالی بارها سفارش نیکی به پدر و مادر را بعد از امر به اطاعت از خودش قرار داده است که این خود نشانۀ اهمیت این مطلب است. در آیه 36 سوره مبارکه نساء می فرماید:

«وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَلا تُشْرِكُوا بِهِ شَيئاً وَ بِالْوَالِدَينِ إِحْسَاناً.»

و خدا را عبادت کرده و برای او شریکی قرار ندهید و به پدر و مادر خود نیکی کنید.

ص: 86

ائمه اطهار (عليهم السلام )هم در همه عرصه ها برای انسان ها الگویی کامل به حساب می آیند، در این زمینه نیز از همه جلوتر بوده و رفتار و کردار شان نمونه بوده است و حضرت زین العابدين (عليه السلام) که یکی از این بزرگان بودند، این ویژگی را در رفتار شان رعایت می کردند. در احوالات ایشان دربارۀ تکریم مادرش آمده است:

امام سجاد (علیه السلام) مادر خویش را تا به آن اندازه احترام می کرد که با او در یک ظرف غذا نمی خورد و وقتی از علت آن سؤال می کردند می فرمود:

فَقَالَ : أَخَافُ أَنْ تَسْبِقَ يَدِى إِلَى مَا سَبَقَتْ اليه عَيْنَهَا فَأَكُونَ قَدْ عَقَقْتُهَ .

ترجمه: هیچ وقت با مادرم در یک ظرف غذا نمی خورم، چرا که می ترسم دست به لقمه ای برم که مادرم دیده بدان افکنده باشد و قصد میل آن را

داشته باشد و به این خاطر، عاق او گردم. (1)

ص:87


1- مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص260

این رفتار امام علاوه بر این که نشان از دقت ایشان دارد،

نشان دهندۀ عظمت شخصیت حضرت شهربانو (سلام الله عليها) است که امام را وادار میکرد تا خویش را تکریم و تعظیم نمایند. (1)

ص: 88


1- البته بنابر این که حضرت شهربانو(سلام الله علیها) به هنگام تولد امام سجاد(علیه السلام) وفات یافته، باشند باید گفت زنی که به این مقدار حضرت به او احترام می نمود، یکی از کنیزان امام حسین (علیه السلام) بوده که به دستور امام متکفل تربیت امام سجاد(علیه السلام) شده بود. و حضرت او را مادر صدا می کرد و یا همسر امام حسن مجتبی (علیه السلام) بوده که سرپرستی امام را به عهده گرفته بود. زندگانی امام حسین (علیه السلام) ، ج1، ص193 منتهى الآمال، ج 2، ص30

بخش چهارم:

شهربانو(سلام الله علیها) و شباهتش به نرجس خاتون(سلام الله علیها)

شباهت دو جریان نرجس خاتون (سلام الله علیها)

خواب نرجس خاتون (سلام الله علیها)

ص: 89

ص: 90

شباهت دو جریان

وقتی که زندگانی حضرت شهربانو (سلام الله عليها)، مخصوصاً جریان اسارتش را به دقت مورد مطالعه قرار دهیم، به وضوح شاهد شباهت های زندگانی این بانو با زندگی نرجس خاتون (سلام الله عليها) مادر مکرمۀ امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهیم بود. در این مقال، جریان اسارت مادر گرامی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بیان می کنیم تا بیشتر با شباهت های دوران زندگی این دو عروس آل رسول (علیه السلام) آشنا شویم:

نرجس خاتون (سلام الله علیها)

در کتاب «غیبت» شیخ طوسی (1) ، از بشر بن سلیمان،

ص:91


1- منتهى الآمال، ج 2، ص 745

برده فروش که یکی از فرزندان ابو ایوب انصاری و از شیعیان و ارادتمندان امام علی النقّی و امام حسن عسگری(علیه السلام) بود و در سامرا افتخار همسایگی با این دو امام (علیه السلام) را داشت، نقل می کند که روزی «کافور» خادم امام علی النقّی (عليه السلام) نزد من آمده گفت: آقایم ترا می خواهد. خدمت آن جناب رسیدم.

فرمود: بشر! تو از فرزندان انصاری و محبت و دوستی ما خانواده به ارث در میان شما بوده و شما مورد اطمینان ما هستید. من تو را امتیاز و شرافت مخصوصی می دهم که باعث برتری تو در میان شیعیان ما شود، تو را بر سری مطلع می گردانم و برای خریداری کنیزی مأمور می کنم.

در این هنگام نامه ای زیبا با خط و زبان رومی نوشت و مهر خود را بر آن زد، کیسه ای زرد که محتوی دویست و بیست دینار بود، به من داد و فرمود: این پول و نامه را بگیر و به طرف بغداد برو! صبح فلان روز در سرپل بغداد حاضر می شوی، همین که کشتی های حامل اسیران و بردگان رسید و کنیزان را مشاهده کردی، عده ای از نمایندگان سپهداران بنی عباس را میبینی که می خواهند کنیز خریداری کنند، چند نفری هم از جوانان عرب

ص:92

خواهند بود.

در این موقع از عمر بن یزید برده فروش جستجو کن! او را که پیدا نمودی، دقت کن کنیزی را برای فروش عرضه می دارد که دارای این خصوصیات است؛ از آن جمله دو جامه حریر پوشیده ولی هر یک از خریداران که می خواهند دست به او بزنند یا او را ببینند، امتناع می ورزد. از پشت پرده به زبان رومی ناله او را می شنوی.

به رومی می گوید پرده حجاب مرا دریدند، یکی از خریداران می گوید من به سیصد اشرفی این کنیز را می خرم، بسیار کنیز با عفتی است عفت او مرا مشتاقش نموده. با زبان عربی به او می گوید اگر تو به صورت سلیمان بن داود و قدرت او در آیی، هرگز به تو تمایل نخواهم داشت. بیهوده مال خود را صرف نکن.

برده فروش می گوید پس چه باید کرد. من ناچارم تو را بفروشم کنیز خواهد گفت عجله نکن من باید به خریداری تن در دهم که دلم به او تمایل داشته باشد و اطمینان نسبت به او پیدا کنم که با وفا و امانت دار است. در این موقع پیش عمر بن یزید

ص:93

برده فروش می روی، به او می گوئی من نامه ای به زبان و خط روم که یکی از اشراف عرب نوشته و در آن وفا و شرافت و سخاوت خود را ذکر نموده است، آورده ام. این نامه را به آن کنیز ،بده، اگر تمایل پیدا کرد، من از طرف او برای خریداری کنیز وکالت دارم.

شر بن سلیمان می گوید: تمام آن چه را مولایم على النقّى (عليه السلام) فرموده بود به انجام رسانیدم همین که کنیز به نامه امام نگاه کرد، با صدای بلند شروع به گریه نمود؛ رو به عمر بن یزید برده فروش نموده و گفت: مرا به صاحب همین نامه بفروش! قسم های شدید و غلیظی خورد که اگر او را به آن شخص نفروشد، خود را خواهد کشت. من دربارۀ قیمت کنیز با برده فروش بسیار گفتگو کردم تا راضی شد به همان مقدار پولی که مولایم به من داده بود، کنیز را به من بفروشد. پول را به برده فروش دادم و کنیز را به همراه خود بردم.

کنیز از این جریان شاد و خندان شد. او را به اتاقی که در بغداد اجاره نموده بودم بردم ولی او دمی آسوده نبود. پیوسته نامه امام را می بوسید ، بر چشمانش می گذاشت و بر صورت خود

ص:94

می کشید. با شگفتی از او پرسیدم: نامه ای را می بوسی که صاحبش را نمی شناسی؟

گفت تو عاجز از درک مقام اولاد پیغمبری. اینک گوش فرادار و دل به من سپار تا برایت بازگو کنم؛ نام من ملیکه است دختر یشوعا پسر قیصر پادشاه روم هستم. مادرم از فرزندان حواریین است و نسب او به شمعون وصی عیسی می رسد. می خواهم داستان عجیبی برایت بازگو کنم.

پدر بزرگم قیصر روم خواست مرا در سن سیزده سالگی به ازدواج برادرزادۀ خود در آورد. مجلسی با شکوه ترتیب داد که سیصد نفر از اولاد حواریین، کشیشان و راهبان و ششصد نفر از اشراف و بزرگان و چهار هزار نفر از امرا ، سرلشگران، سپهبدان، افسران و رؤسای قبایل به این مراسم دعوت شده بودند.

تختی از جواهر، که با زیبایی آراسته شده و دارای چهل پله بود، آماده شد. همین که برادرزاده اش به بالای تخت رفت ،صلیب ها برافراشته شد و کشیشان بپا خاستند و انجیل ها را گشودند، ناگهان صلیب ها از بالا به زیر افتادند و پایه های تخت در هم شکست و پسر عمویم در حال بی هوشی بر زمین افتاد.

ص:95

رنگ از چهره کشیش ها پرید و لرزه بر اندام آن ها افتاد. رئیس آن ها به پدربزرگم گفت شاهنشاها! ما را از این عمل نحس که گره بر نابودی دین مسیح است معاف دار! پدربزرگم بسیار ناراحت شد و این جریان را به فال بد گرفت>

دستور داد پایه های تخت را درست کرده و صلیب ها را برپا نمایند و برادر آن جوان نگون بخت را بیاورند تا مرا به ازدواج او در آورند و نحوست این جوان به وسیله برادرش برطرف گردد. دستور او اجرا شد ولی همین که بر تخت قرار گرفت، باز آن چه در مورد برادرش واقع شد، نسبت به او نیز تکرار گردید؛ مردم پراکنده شدند و پدر بزرگم با اندوه تمام از مجلس بیرون رفت و داخل حرم سرا گردید.

همان شب من در خواب دیدم حضرت عیسی (علیه السلام) و شمعون با عده ای از حواریین در قصر پدربزرگم جمع شده اند در آن جا منبری از نور که سر به فلک کشیده بود، در همان محلی که پدربزرگم تخت مرا قرار داده بود، نهاده شده است. در

ص:96

این موقع حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) به همراه داماد و وصیش و با عده ای از انبیا وارد شدند. مسیح پیش رفت و محمد(صلى الله عليه وآله) را در آغوش گرفت.

حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) فرمود:

آمده ام از وصی تو شمعون، دخترش ملیکه را برای این پسرم خواستگاری کنم.

و با دست اشاره به امام حسن عسکری (علیه السلام) نمود. عیسی (علیه السلام) نگاهی به شمعون نموده، گفت شرافت و عظمت بر در خانۀ تو روی آورده است. این خویشاوندی را غنیمت شمار و نژاد خود را به نژاد محمّد (صلی الله عليه وآله) اتصال بده. شمعون گفت: من بر این وصلت افتخار می کنم.

شمعون بر همان منبر رفت و حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) از او خواستگاری کرده و مرا به ازدواج فرزندش در آورد و عیسی (علیه السلام) فرزندان محمد (صلی الله علیه و آله) و حواریین گواه شدند. از خواب که بیدار شدم ترسیدم این خواب را به پدر و جدم بگویم که مبادا مرا بکشند؛ به ناچار در دل پنهان داشتم اما چنان شیفته محبت امام حسن عسکری (علیه السلام) شدم که دیگر از

ص:97

غذا خوردن و خوابیدن بازمانده بودم.

لاغر اندام و ضعیف شده و مبتلا به بیماری شدید گردیدم. هر چه طبیب در تمام مملکت روم بود، برایم حاضر کردند اما همگی از معالجه من عاجز بودند؛ روزی وقتی جدم قیصر از بهبودی من ناامید شد به من گفت: عزیزم! نور چشمم! آیا خواسته و آرزوئی در دنیا داری تا آن را برآورم؟

گفتم: پدر بزرگ ! من از زندگی ناامید شده ام و دیگر چاره ای برای خود تصور نمی کنم. اگر اجازه دهی اسیران مسلمانی را که در زندان های شما زیر شکنجه هستند، بند از آن ها بگشایند و به آن ها کمک کنند و آزاد شان نمایند، شاید عیسی مسیح (علیه السلام) و مادرش مرا شفا دهند.

پدربزرگم خواسته ام را اجابت نمود و آنان را آزاد کرد. پس از این من کمی تظاهر به بهبودی کرده و مختصر غذایی می خوردم، جدم خیلی خوشحال شد و شروع به احترام و تکریم اسیران مسلمان نمود.

پس از چهارده شب در عالم خواب بانوی بزرگوار فاطمه زهرا(سلام الله (علیها را دیدم. مریم (سلام الله عليها) دختر عمران و هزار

ص:98

حوری بهشتی به همراه او بودند. مریم (سلام الله عليها) به من گفت: این خانم بزرگ ترین بانوی جهان مادر شوهر تو است. من دست به دامن آن بانو انداختم و شروع به گریه و زاری کردم و از این که شوهرم هیچ به سراغم نمی آید، گله و شکایت کردم.

فاطمه زهرا (سلام الله عليها) فرمود:

پسرم ابو محمد تا زمانی که تو مشرک و در مذهب نصرانیان باشی، به دیدنت نخواهد آمد. اینک خواهرم مریم نیز از کیش تو بیزار است اگر مایلی رضایت خدا و حضرت مسیح و مریم و شوهرت ابو محمد را به دست آوری بگو:

اشْهَدْ انَّ لَا اله الَّا اللَّهِ وَ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه.

این کلمات را که بر زبان جاری کردم، مرا به سینه چسبانید و فرمود: حالا منتظر باش که ابو محمد به دیدار تو خواهد آمد، من از خواب بیدار شدم و پیوسته آرزوی دیدار او را داشتم.

او شب بعد به دیدار من آمد. به او گفتم : بعد از این که مرا به آتش مهر و علاقه خود مبتلا نمودی، چرا به من ستم روا داشتی و به دیدارم نیامدی؟ فرمود: «تأخیر در دیدار تو فقط به واسطه این

ص:99

بود که تو مشرک بودی اکنون که مسلمان شده ای، هر شب به دیدن تو خواهم آمد تا خداوند این فاصله را در عالم ظاهر از بین من و تو بردارد.» از آن تاریخ دیگر ملاقات ما به هیچ وجه قطع نشد.

بشر بن سليمان می گوید: پرسیدم چگونه در میان اسیران قرار گرفتی؟ گفت در یکی از شبها ابو محمد (امام حسن عسکری (علیه السلام)) به من گفت:

«در فلان روز پدربزرگت سپاهی برای جنگ با مسلمانان خواهد فرستاد؛ تو باید به صورت کنیزان و خدمتکاران در آیی و با آن ها از فلان راه به لشگر بپیوندی!»

این کار را کردم تا با سپاه مسلمانان روبرو شدم. بالاخره کار به جایی رسید که مشاهده می کنی هیچ کس جز تو تاکنون نفهميده من دختر پادشاه روم هستم، پیرمردی که من در سهم غنیمت نصیب او شدم، از اسم من پرسید. نام اصلی ام را انکار نمودم و در جواب گفتم نامم نرجس است گفت نرجس نام کنیزان است و چگونه است که تو رومی هستی ولی با زبان عربی

ص:100

صحبت می کنی!

در پاسخ گفتم « از شدت علاقه ای که جدم به من داشت، مرا به آموختن آداب وا می داشت. از آن جمله زنی را هر صبح و شام مأمور کرده بود که زبان عربی را به من بیاموزد و با تمرین زیاد به زبان عربی مسلط گردیدم.»

و این گونه وصلتی مطهر صورت گرفت تا در نتیجه آن فرزندی متولد شود که پیامبران الهی مژده تولد او را به پیروان خود داده بودند. کسی که همۀ شیفتگان حقیقت و عدالت و خستگان از فساد و تباهی در انتظار او زندگی خود را به سر می برند.

اما اگر در جریان اسارت نرجس خاتون(سلام الله عليها) دقت،کنیم ویژگی ها و شباهت هایی را متوجه خواهیم شد که مادر امام زین العابدین (علیه السلام) نیز در آن ها شریک است؛ اولین شباهت این است که این دو بزرگوار فرزندان پادشاهان ایران و روم؛ دو امپراطوری و ابرقدرت آن دوره از تاریخ بوده اند. ویژگی دیگر برگزیده شدن هر دو بزرگوار از سوی اهل بیت (علیه السلام) برای ازدواج با دو تن از ائمه (علیهم السلام) است. دیگر شباهت ها و

ص:101

ویژگی هایی نیز وجود دارد که با تأمل و تفکر می توان به آن ها دست یافت.

ص:102

بخش پنجم:

مرقد مطهرّ حضرت شهربانو(سلام الله علیها) در کجاست؟

مرقد مطهر حضرت شهربانو (سلام الله علیها) در کجاست؟

مقبره ای برای یادبود شهربانو(سلام الله علیها)

مكان بقعه شهربانو (سلام الله علیها)

ص:103

ص:104

مرقد مطهّر حضرت شهربانو (سلام الله علیها) در کجاست؟

دربارۀ مرقد مطهر حضرت شهربانو (سلام الله عليها) دو قول معروف و مشهور وجود دارد

قول اول:

*قول اول (1)

بين علماء و مورّخین معروف است که حضرت شهربانو (سلام الله علیها) به هنگام تولد امام سجاد (علیه السلام) در مدینه از دنیا رفته و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شده است. (2)

ص:105


1- با اینکه این قول متواتر و قطعی است، اما قول دیگری نیز دربارۀ مرقد مطهر حضرت شهربانو(سلام الله علیها) وجود دارد که امام سجاد(علیه السلام) در کوفه متولد گردید و مادرش در ماه شعبان از دنیا رفته و در کوفه به خاک سپرده شد: زندگانی امام سجاد(علیه السلام)، شریف قرشی، ج 1، ص 53
2- بحارج ،46، ص10 - الخرائج ج 2، ص 75 - رجال ابن داود، ص 371- زندگانی امام حسین(علیه السلام)، عمادزاده، ج1، ص194 -رياحين الشريعه، ج3، ص 11

لذا اولین گرفتاری که برای امام سجاد (علیه السلام) پیش آمد و آن، در مرحله آغازین و کودکی آن حضرت بود ،وفات مادر بزرگوارش بود که پس از ولادت امام (علیه السلام) در دوران زایمان اتفاق افتاد و امام علیه السلام از همراهی مادر محروم ماند.

هر چند در آن حالت امام حسین (علیه السلام) کوشید تا سوز و گداز و آن تب شدید همسر گرامیش، شهربانو (سلام الله علیها) را برطرف سازد، اما نتوانست، حال آن مخدره وخیم شد و بیماری خیلی زود بر او غلبه کرد و او را پژمرده ساخت و چون کالبدی بی روح در بستر افتاد، در حالی که با درد و حسرت، نگاه های محبت آمیزش را به کودک خردسالش دوخته بود، زیرا آن کودک ارجمند از چشمه زلال عواطف و مهر مادری سیراب نشده بود.

آری، تب شدت یافت و درد و رنج شدید بر او چیره شد و روزی چند بار با بیمار های سخت، دست به گریبان بود تا این که مرغ روحش هم چون ارواح بلند به ملکوت اعلی و به پیشگاه خداوند یکتا پرواز کرد و با درگذشت این بانو صفحه درخشانی از صفحات فضیلت، پاکدامنی و حیاء و هر آن چه از ادب و کمال

ص:106

مایۀ افتخار یک زن است، در هم پیچیده پیچیده شد و خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) با وفات این بانوی بزرگوار که نمودار فضیلت بود، مصیبت زده شد. (1)

قول دوم:

اما آن چه بین مردم معروف و مشهور است و تنها کتاب «تذكره الخواتين« (2) بر آن دلالت دارد، این است که حضرت شهربانو (سلام الله علیها) در روز عاشورا در کربلا بوده و امام حسین (علیه السلام) به او سفارش کرده است که بعد از شهادت من و برگشتن ذو الجناح به خیمه گاه، بر او سوار شو تا تو را به جایی که مقدر شده است، برساند.

پس شهربانو (سلام الله عليها) بنا به وصیت حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) بعد از شهادت ایشان بر ذو الجناح سوار شد و عزم خروج از کربلا کرد. اما همین که قصد رفتن کرد دخترش فاطمه همسر نوعروس حضرت قاسم (علیه السلام)، عرض کرد: ای

ص: 107


1- الرحم الطيب، ص 70
2- تذكره الخواتین ذیل حرف شین

مادر ما را از خود جدا مکن و همراه خود ببر! پس او را نیز سوار ذو الجناح نموده و هر دو روانه شدند. (1)

ذو الجناح چنان آن ها را به سرعت می برد که گویا زمین زیر پای شان پیچیده میشد تا این که در اندک زمانی به سرزمین «ری» رسیدند.

پس شهربانو (سلام الله علیها) به دخترش فاطمه فرمود:

پیاده شو که در این دیار دوستان و محبان پدرت هستند و طایفه یزدگرد نیز در اطراف ری ساکن می باشند و کفالت امورت را به عهده می گیرند من باید به وصیت پدرت عمل کرده با ذو الجناح بروم و جایز نیست که از حکم امام خویش تخلف نمایم.

پس شهربانو (سلام الله علیها) روانه شد و در حوالی شهرری به

ص:108


1- البته علامه مجلسی در بحار الانوار در ذکر وقایع عاشورا نقل می کند که حضرت شهربانو (سلام الله علیها) با به شهادت رسیدن امام حسین(علیه السلام) خود را در رود فرات انداخت: بحار الانوار، ج45 ص62 - المناقب، ج 4، ص 112 - ولی آقای عماد زاده در کتاب زندگانی امام حسین(علیه السلام) می گوید به نظر ما پس از شهربانو(سلام الله علیها) امام حسین (علیه السلام) شاه زنان را نیز که خواهر شهربانو(سلام الله علیها)و اول زن امام حسن (علیه السلام) بود را گرفته و این همان زنی است که در کربلا خود را به شطّ فرات انداخت.ص:108

غاری رسید و به درون آن غار رفت و غایب شد.

آورده اند که در «رودبار»، زنی بود از نسل عمّار یاسر که نام او «رابعه» بود. چون شنید که دختر سید الشهدا(عليه السلام) به ولایت ری آمده، به آن جا آمد و به خدمت گذاری او مشغول شد و

ری

آن قدر در خدمت آن بانوی مکرمه بماند تا فرزند ارجمند وی متولد شد و نام او را قاسم ثانی گذاردند. ملک شاه غازی بن یزدگرد بن شهریار، قاسم ثانی را به قلعه شمیران برده و او را بسیار گرامی داشت.

مكان بقعۀ شهربانو(سلام الله علیها)

«هم اکنون در دامنه کوهستان شمال امین آباد، بر فراز صخره ای که از دامنۀ کوه پیش آمده است، بقعه ای وجود دارد که از کهنسال ترین بناهای اسلامی ایران به شمار می آید و بین مردم به بقعۀ «بی بی شهربانو (سلام الله علیها)» معروف است و اگر بگوییم تنها بنایی که از روزگار آبادانی شهر ری هنوز بر جا و آباد مانده است، همین بقعه می باشد سخنی به می باشد، سخنی به

ص:109

گزاف نگفته ایم. (1)

بقعهٔ بی بی شهربانو (علیه السلام) علاوه بر جنبه ای که از نظر تبرک و تیمّن دارد و منسوب به دختر آخرین شهریار ساسانی است، تنها بقعه ای است که هم از نظر زوجۀ بسیار عزیز صاحب

بقعه حضرت سید الشهدا (عليه السلام) نزد تمام شیعیان و به ویژه ایرانیان، عزیز بوده و هم از نظر ارتباطی که با خانوادۀ شهریاران بزرگ ساسانی داشته برای ایرانیان محل بسیار گرامی به شمار می رود. هم چنین از این حیث که با وجود چنین مقبره ای، تجلی روح مخصوص ایرانیان در حفظ سنت قدیمی خود، ضمن رعایت آداب و قواعد اسلامی به خوبی مشهود است، نمونۀ ممتاز و تقريباً منحصر به فردی به شمار می آید. (2)

بقعه متبرکۀ بی بی شهربانو (سلام الله علیها) که از سنگ و گچ ساخته شده، طاق های مهم تر آن را با آجر زده اند. آن چه از وضع ساختمان آن بر می آید هسته اصلی بنای مزبور در دوران ساسانی ساخته شده است و در قرن چهارم هجری برای آرامگاه مورد

ص:110


1- چراغ روشن در دنیای تاریک ص:53 به نقل از شرح مقاله آقای مصطفوی رئیس دانشمند ادارۀ باستان شناسی، مجله اطلاعات ماهانه، سال پنجم، شمارۀ1، ص15
2- همان منبع

استفاده واقع و قسمتی به آن افزوده شده و در ردیف مقابر کوهستانی دیگری که در خارج شهر باستانی ری می ساخته اند بوده است. از لحاظ معماری، قسمت گوشه جنوب شرقی آن که مشتمل بر بنای چهارگوش منظم و استوار سنگی با پوشش ضربی سنگ و آجر می باشد. قسمت حرم و اطاق طویل جنوبی آن از دوران ساسانی و دیوار های خارجی صحن، هم زمان با بنای سنگی عهد آل بویه و عصر سلجوقیان می باشد و در قرون بعدی به

وسیله احداث رواق و دیوارها و اطاق های مختلف، بقعه را به صورت کنونی در آورده اند.

صندوق منبّت روی قبر، احادیث نبوی و نام و القاب حضرت شهربانو (سلام الله علیها) را در برداشته و تاریخ سال 888 هجری و نام بانی آن استاد محمد بن صفرشاه حدّاد قمّی ذکر گشته است و سازندگان آن حسین و محمّد فرزندان استاد حسن نجّار لواسانی معرفی شده اند.

در منبّت زیبایی از دوران شاه طهماسب صفوی در جانب شرقی حرم، که مدخل اصلی و قدیمی آن است قرار دارد و علاوه بر نام شهریار مزبور نام بانی در محمد فرزند احمد راغ بیکا (؟) و سازنده آن هدایت الله فرزند نجّار و تاریخ

ص:111

962 بر آن ذکر گردیده است.

گچ بری ها و تزئینات دوره قاجاریه هم در این بقعه وجود دارد و از لحاظ پیوستگی های مختلف ظاهری و معنوی این بقعه و معتقدات مردم دربارۀ آن با سنن و آداب پیش از اسلام مردم ایران اهمیّت خاصی در میان است.

قدیمی ترین کتیبۀ موجود در بقعه عجالتاً نوشته های روی صندوق مرقد است. صندوق مزبور به طول یک متر و هفتاد و هشت سانتی متر و به عرض 97 و ارتفاع 98 سانتی متر در گوشه جنوب غربی حرم متصل به دیوار روی قبر قرار دارد و دیوار جنوبی حرم را از پایین تقریباً سی سانتی متر تراشیده اند که صندوق را در گوشه حرم بگذارند. بر روی اضلاع شمالی و شرقی صندوق، تزیینات منبّت کاری و کتیبه های مختلف وجود دارد و کتیبه های مزبور عموماً به خط ثلث و برجسته بوده علاوه آیات قرآن کریم و احادیث مشتمل بر اطلاعات مفیدی است که مورد توجه و استفاده علاقمندان قرار می گیرد.

بر روی حاشیۀ بالای اضلاع شمالی و شرقی، صندوق آیۀ شریفۀ کرسی از«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ تا وَ هُوَ الْعَلِىِّ الْعَظِيم»نوشته شده است.

ص: 112

بر ضلع شمالی صندوق دو کتیبه هم به طور قائم قرار دارد.کتیبۀ طرف راست حاوی این جمله می باشد:« قَالَ النبی(صلی علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) انَّ کنت صَانِعاً لکنت نَجَّاراً، فی سَنَةَ ثَمَانٍ وَ ثمانین وَ ثَمَانُ مأة»

به طوری که ملاحظه می شود، صندوق مزبور به سال 888 هجری یعنی دو سال بعد از درِ عتیقه ای که در بقعۀ سید اسماعیل تهران وجود دارد و هفت سال پیش از تاریخ ساختمان صندوق متبرکه امامزاده یحیی تهران ساخته شده است.

كتيبۀ قائم سمت چپ ضلع شمالی صندوق شامل عبارات ذیل می باشد:« هَذَا الْمَقْبَرَةِ لِأُمِّ الْمُؤْمِنِينَ وَ خَيْرُ الخواتين ستى شهربانویه قَدَّسَ اللَّهُ سِرَّهَا» که هر ضلع شرقی صندوق (اطراف پایین پا) نیز در حاشیه قائم مشتمل بر دو کتیبه است.

در پایان باید اضافه کرد که از سوی اوقاف و امور خیریه شهر ری و بانیان خیر تعمیرات زیادی در این بقعه صورت گرفته است و در سال 1404ه_ق ضریحی بسیار زیبا بر روی قبر منسوب به بی بی شهربانو (سلام اللّه علیها) که ساخت آن توسط سید مصطفی استادی انجام گرفته، نصب گردیده است. (1)

ص: 113


1- الرحم الطيب ص150

مقبره ای برای یادبود شهربانو (سلام الله علیها)

در مورد قول اول که مرقد مطهر حضرت شهربانو (سلام الله علیها) را در مدینه و قبرستان بقیع می داند، می توان گفت که مقبره انسان ها همیشه جایگاهی برای زنده نگه داشتن یاد و خاطرۀ آن ها است و چه اشکالی دارد که در ایران اسلامی جایگاهی برای زنده نگاه داشتن یاد حضرت شهربانو (سلام الله عليها) وجود داشته باشد، تا عاشقان خاندان ابا عبد اللّه (علیه السلام) در آن جا به یاد آن بزرگواران اقامه عزا کنند و به روح بلند مرتبه اباعبداللّه (عليه السلام) و حضرت شهربانو (سلام الله عليها) متوسل گردند. چنان که هم اکنون در کشور هند، چنین چیزی وجود دارد که در شهرهای شیعه نشین هندوستان مزار هایی به نام کربلا و نجف با گنبد و بارگاه موجود است و زیارتگاه شیعیانی است که قدرت مسافرت به عتبات و زیارت بُقاع متبرکۀ آن دیار را ندارند. (1)

ص: 114


1- چراغ روشن در دنیای تاریک ص 53 : به نقل از شرح مقاله آقای مصطفوی رئیس دانشمند اداره باستان شناسی مجله اطلاعات ماهانه سال پنجم، شماره 1، ص15 115

زیارت نامه حضرت شهربانو (سلام الله علیها)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم

اَلسَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الطَّاهِرَةُ المُطَهَّرَةُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيَّتُهَا سلام بر تو ای (بانوی) پاک و مطهر. سلام بر تو ای بانوی خشنود از الرّاضِيَةُ المَرْضِيَّةُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا والِدَةَ الاِمَامِ الْمَعْصُومِ خدا و ای کسی که خدا از او خشنود است. سلام بر تو ای مادر امام عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْن زَيْنِ الْعَابِدِينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا جَدَةَ معصوم علی بن الحسین زین العابدین. سلام بر تو ای همسر ابا عبداللّه الاَئِمَّةِ المَعْصُومِينَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ. اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَلِيلَةَ ابْنِ فرزند سرور انبیاء حضرت محمد (صلی علیه و آله و سلم). سلام بر تو ای همسر پسر سَيِّدِ الْأَنْبِيَاءِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سرور اوصيا علی مرتًضی. سلام بر تو ای همسر پسر سرور زنان عالم حَلِيلَةَ ابْنِ سَيِّدِ الاَوْصِيَاءِ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطمه زهرا(سلام اللّه علیها) سلام بر تو ای کسی که نعمت های آخرت را حَلِيلَةَ ابْنِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَلامُ اللّهِ بر دنیای زودگذر ترجیح دادی سلام بر تو ای کسی

که سرای جاودان عَلَيْهَا. اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا مَن اختارَت نِعَمَ الآجِلَة عَلَى را بر سرای کوتاه و نابود شدنی برگزیدی. سلام بر تو ای سرور و

ص:115

الْعَاجِلَة السَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ أَحَبَّتْ دَارُ البَاقِيَةِ عَلَى مولای ما. همانا ما تو را واسطه بین خود و خدا قرار داده از تو الْقَاصِرَةِ الْفَانِيَةِ. اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَتَنَا وَ مَوْلَاتَنَا إِنَّا شفاعت خواسته و تو را وسیلۀ نزدیکی به خدا قرار داده و حاجات مان تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَيْنَ را به واسطه شما از خدا طلب می کنیم. ای آبرومند نزد خدا، ما را نزد يَدَى حَاجَاتِنَا. يَا وَحِيهَةٌ عِنْدَ اللهِ اِشفَعِى لَنَا عِنْدَ اللهِ فَإِنَّكَ خداوند شفاعت کن چرا که دعای تو مستجاب و عمل و طاعتت مُسْتَجَابَةُ الدَّعْوةِ وَ مَقْبُولَةُ الْعَمَل وَ الطَّاعَةِ و الصَّلَوةُ وَ مقبول است.درود و سلام بر تو و شوهر و فرزندت تا روز قیامت و السَّلامُ عَلَيْكِ وَ عَلَى بَعْلِكِ وَب َنِيكِ إِلى قِيَامِ السَّاعَةِ وَ رحمت ها و برکات حضرت حق بر شما نازل باد. رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ

ص: 116

منابع و مآخذ

1-بحار الانوار: علامه محمد باقر مجلسی، 110ج ، چاپ مؤسسۀ الوفاء، بیروت 1404 ق.

2-بصائر الدرجات: ابو جعفر محمد بن حسن بن فروغ صفار،1ج، انتشارات کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی چاپ دوم، قم 1404ه.

3- تاریخ اسلام، سید هاشم رسولی محلاتی چاپ چهارم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1373 ش.

4- تاريخ يعقوبی: احمد بن أبی يعقوب بن جعفر بن وهب،2ج، چاپ دارالصادر بيروت، انتشارات مؤسسه نشر فرهنگ اهل بيت(علیه السلام)، قم.

5- تذكرة الخواتین: فاضل دربندی، چاپ تهران

6- تذكرة الخواص: سبط بن الجوزی مؤسسه آل البیت (علیه السلام)،بيروت 1401 ه.

7-الخرائج و الجرائج: قطب الدین راوندی، 3ج، چاپ مؤسسۀ

ص:117

امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ اول، قم 1409 ه.

8- دلائل الامامه : ابو جعفر محمد بن جریز بن رستم طبری آملی ،1ج، چاپ دار الذخائر للمطبوعات، قم 1383 ه.

9-رجال ابن داود: شیخ تقی الدین علی بن داود حلّی، 1ج انتشارات دانشگاه تهران 1383 ه.

10- الرحم الطيّب، استاد محقق محمدی جلالی، چاپ اول انتشارات فقه، قم 1378 ش.

11-رياحين الشريعه شيخ ذبيح الله محلاتی، 4ج، انتشارات دار الكتب الاسلاميه.

12- زندگانی امام حسین (علیه السلام): حسین عمادزاده، چاپ اسوه،1373 ش.

13- زندگانی امام حسین (علیه السلام): زین العابدین رهنما، 1ج، چاپ چهاردهم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1361 ش.

14- العدد القويه: رضى الدين؛ على بن يوسف بن مطهر حلّی، 1ج، چاپ اول، چاپ کتابخانۀ آیت اللّه مرعشی نجفی، قم 1408ه.

15-:کافی: ابو جعفر محمد بن يعقوب کلینی رازی، 8 ج،

ص:118

چاپ چهارم، دارالکتب الاسلامیّه تهران، 1365 ش.

16- کمال الدین: شیخ صدوق، ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه ،1ج، چاپ دوم، انتشارات دار الكتب الاسلاميه، قم 1359 ه.

17- مستدرک الوسائل: حاج میرزا حسین نوری مشهور به محدث نوری، 18ج، چاپ اول، مؤسسة آل البيت (علیه السلام) لاحياء التراث، قم 1408 ه.

18- المناقب: ابن شهر آشوب مازندرانی، 4ج، مؤسسۀ انتشارات علامه ، قم 1379ه.

19- منتهى الآمال، شیخ عباس قمی، 2ج، مؤسسۀ انتشارات، هجرت چاپ نهم، قم 1375 ش.

20- وفيات الاعيان، ابن خلکان، بیروت 1397 ه.

ص:119

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109