خدا راه قرآنی : برداشتی آزاد از کتاب الطریق الی الله

مشخصات کتاب

سرشناسه:کریمی پور، امین، 1366-

عنوان و نام پديدآور:خدا راه قرآنی: برداشتی آزاد از کتاب الطریق الی الله عالم ربانی حضرت آیت الله شیخ حسین بن علی بحرانی (ره)/ نویسنده امین کریمی پور.

مشخصات نشر:آشتیان: حماسه سخن، 1401.

مشخصات ظاهری:[227] ص.؛ 14/5 × 21/5 س م.

شابک:1000000 ریال: 978-622-5654-18-1

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

يادداشت:کتاب حاضر اقتباسی از کتاب "الطریق الی الله" تالیف حسین بن علی بحرانی است.

یادداشت:کتابنامه: ص. [224 - 227]؛ همچنین به صورت زیرنویس.

عنوان دیگر:برداشتی آزاد از کتاب الطریق الی الله عالم ربانی حضرت آیت الله شیخ حسین بن علی بحرانی (ره).

موضوع:بحرانی، حسین بن علی . الطریق الی الله -- اقتباس ها

موضوع:اخلاق اسلامی

Islamic ethics

تقوا

Piety

اخلاق عرفانی

*Mystical ethics

رده بندی کنگره:BP247/7

رده بندی دیویی:297/61

شماره کتابشناسی ملی:8864685

-----

اطلاعات رکورد کتابشناسی:فاپا

عنوان: خدا راه قرآنی

نویسنده: امین کریمی پور

طراح جلد: امین کریمی پور

شابک: 1-18-5654-622-978

چاپ اول: 1401

شمارگان: 1000 بها: 100000ریال

بها: ایران، قم، بلوار جمهوری، نبش کوچه 1/50، مجتمع الهیه 1، طبقه 7، واحد 16

کد پستی: 3716751994

Email:Hamaseh.Sokhan.Publication@gmail.com

www.hamaseh-sokhan-pub.ir

کلیه حقوق این اثر برای ناشر محفوظ است

ص: 1

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ اَلْرَحیمْ

ص: 2

ص: 3

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ اَلْرَحیمْ

خدا راه قرآنی

برداشتی آزاد از

کتاب الطریق الی الله

عالم ربانی حضرت آیت الله شیخ حسین بن علی بحرانی (ره)

نویسنده:

امین کریمی پور

ص: 4

این اثر تقدیم می شود به

همه پیشگامان راه اخلاق و معنویت،

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و خانواده معصوم او

و حضرت ابوفضائل عباس بن علی بن ابی طالب علیهم السلام

و روح مقدس حضرت آیت الله بهجت رحمه الله

که علاقه به آن شخصیت معنوی و عرفانی

عامل انگیزش برای تدوین این اثر بوده است.

ص: 5

ص: 6

فهرست مطالب

مقدمه...... 9

اهمیت اخلاق و تهذیب نفس...... 14

راه دست یابی به اخلاق نیک...... 20

یک اصل مهم اخلاقی...... 23

دفع یک شبهه...... 32

علم و عم ل...... 37

هدف، سعادت دائمی...... 45

گمان خوب راه پیروزمندانه ...... 55

فهم صحیح از حسن ظن ...... 66

تأثیر اعمال انسان...... 82

مثل آسمانی انسان...... 79

ارتباط اعمال ما با اولیاء الهی...... 80

تأثیر دعای انسان...... 83

تأثیر گناهان و لزوم توبه از آن ها...... 86

آسان شدن سخت ها...... 93

انجام مستحبات ...... 99

تعارض تأخیر و تفویت...... 105

بصیرت، راه قرب...... 113

رابطه انسان با دنیا...... 123

ایمان، لوازم و کمال آن...... 129

ص: 7

توکل...... 134

تسلیم و تفویض...... 134

حُسن معاشرت...... 140

اذیت نکردن بزرگ ترین نیکی...... 146

جبران محبت دیگران...... 147

احسان در همه امور...... 148

اعتدال در احسان...... 148

مخفی کردن احسان...... 142

کم شمردن احسان...... 142

کمال ایمان...... 162

کتمان راز...... 166

مدارا با مردم...... 171

تقیه...... 177

صبر در سختی ها و گرفتاری ها...... 179

وفای به عهد...... 187

خدمت و نیکوکاری...... 189

ایثار...... 191

رضایت به قضا الهی...... 193

راه اهل بیت در مواجهه با بلاها و گرفتاری ها...... 206

راهکار عملی ایمان...... 211

منابع...... 226

ص: 8

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا

(قرآن کریم، الشمس، 9)

ترجمه: هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده،

رستگار شده است.

مقدمه

ص: 9

ص: 10

مقدمه

یکی از کتاب های اخلاقی که حضرت آیت الله بهجت رحمه الله تعالی به عنوان نماد عرفان و معنویت در عصر حاضر برای برنامه خودسازی، سفارش نموده اند کتاب الطریق الی الله تألیف عالم ربانی حضرت آیت الله آقای شیخ حسین بحرانی رحمه الله تعالی از علما معاصرحوزه علمیه نجف است.(1)

آنچه پیش رو دارید برداشتی آزاد، مناسب با وضعیت فرهنگ معنوی و دینی جامعه امروز از کتاب مذکور است به این امید که معارف توحیدی و معنوی این کتاب شریف که برگرفته از معارف بلند قرآن و اهل بیت علیهم السلام است؛ چراغ راهی درراه خودسازی جوانان مسلمان باشد.

شاید اثر پیش رو را نتوان ترجمه کتاب الطریق الی الله دانست اما درهرحال، برداشتی از آن کتاب شریف است که علاوه بر ترجمه آزاد، روان و آسان سازی مطالب و سند یابی آیات و روایات، به مناسبت های

ص: 11


1- این نکته علاوه بر ذکر در مقدمه کتاب سلوک عرفانی در سیره اهل بیت علیهم السلام همچنین از بیان حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای مرتضی آقاتهرانی در شب سالگرد وفات حضرت آیت الله بهجت رحمه الله شنیده شد.

مختلف، آیات قرآنی مناسب به مطالب افزوده شده است. برخی از مطالب آن کتاب هم بنا بر دلایلی در این نوشته ذکر نشده است علاوه بر اینکه در این اثر، توضیحات، نکته ها، آیات و روایاتی بیان شده که در آنجا ذکر نشده است. نوشته پیش روی شما، تمام آن چیزی نیست که در کتاب الطریق الی الله مطرح شده است؛ اما خواننده پس از مطالعه این کتاب با کلیات اندیشه ها و معارف مطرح شده در آن کتاب آشنا و ره توشه فکری لازم برای خودسازی اخلاقی و معنوی خویش را برداشت می نماید. ویژگی خاص این اثر، رنگ و بوی خاص قرآنی آن است؛ تا حد ممکن سعی شده است مستندات قرآنی مطالب، ذکر شود و ابتدای هر فصل مزین به یکی از آیات قرآن مرتبط با موضوع و توضیح مختصری از آن شده است. علاوه بر برجسته سازی آیات موجود در کتاب الطریق الی الله ، آیات فراوان دیگری به متن افزوده شده است. در همین جا لازم است از همه عزیزانی که در تدوین اثر مذکور بنده را یاری نمودند خصوصاً خانواده عزیزم تشکر بنمایم.

رمضان المبارک 1443

فروردین 1401

امین کریمی پور(1)

ص: 12


1- استاد همکار جامعه المصطفی العالمیه نمایندگی استان مرکزی، آشتیان

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

(قرآن کریم، آل عمران 164)

ترجمه: خداوند بر مؤمنان نعمت بزرگی بخشید. هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.

اهمیت اخلاق و تهذیب نفس

ص: 13

ص: 14

اهمیت اخلاق و تهذیب نفس

اشاره

آیه ابتدای این فصل، چندین بار در قرآن کریم تکرار شده است. این آیه، هدف پیامبران الهی را بیان می کند. چرا خداوند، پیامبرانی را به سوی مردم فرستاده است؟ خدا چه مأموریتی را بر عهده پیامبران گذاشته است؟ با دقت در این آیه، متوجه می شویم یکی از اهداف بزرگ پیامبران، تزکیه جان انسان ها است. تزکیه جان، همان تهذیب نفس، همان به دست آوردن اخلاق الهی و اسلامی است. انبیا به عنوان انسان های برگزیده تلاش کردند تا همه انسان ها از اسارت هوای نفس، خودخواهی، گناهان و زشتی ها نجات یابند. البته پیامبر خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم بعد از او بیشترین تلاش ها را در این زمینه

ص: 15

انجام دادند و بهترین و کامل ترین و نزدیک ترین راه های رسیدن به خدا را به ما نشان دادند و همواره در طول این مسیر راهنما و هادی ما هستند.

در سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام نیز اهمیت تهذیب نفس و تلاش برای طی نمودن راه خدا به خوبی بیان شده است. مبارزه با هواهای نفسانی و خودخواهی های شیطانی، بزرگ ترین مبارزه و جهاد معرفی شده است.(1) همچنین در سخنی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم هدف از آمدن پیامبران را، هدفی اخلاق معرفی کردند. ایشان فرمود:بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ(2)

ترجمه: من مبعوث شدم تا خوبی های اخلاقی را تمام و کامل کنم.

زندگی آخرت و زندگی دنیا، فقط با همین اخلاق خوب و پاکی درون، درست خواهد شد. بدون پاک کردن نفس و زیبا کردن اخلاق، هیچ کار خوبی سود نخواهد داشت؛ بلکه اخلاق زشت، کارهای خوب را نیز خراب می کند. چنان که اگر در عسل، سرکه بریزد؛ عسل، خراب می شود و از بین می رود. همچنین بااخلاق زشت، کارهای خوب از بین می رود.

دانش زیاد و علم فراوان هم بدون اصلاح اخلاق و تهذیب نفس، هرگز! سودی ندارد. این نکته مهم را اهل بیت علیهم السلام به ما یاد دادند. ایشان فرموده اند:

ص: 16


1- وسایل الشیعه، ج 11، حدیث 20216
2- الأمالی (للطوسی)؛ ص 596 و بحار الأنوار،ج 67، ص 372

اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ تَزَینُوا مَعَهُ بِالْحِلْمِ وَ الْوَقَارِ وَ تَوَاضَعُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَهُ الْعِلْمَ وَ تَوَاضَعُوا لِمَنْ طَلَبْتُمْ مِنْهُ الْعِلْمَ وَ لَا تَکونُوا عُلَمَاءَ جَبَّارِینَ فَیذْهَبَ بَاطِلُکمْ بِحَقِّکمْ.(1)

ترجمه: دنبال علم باشید و همراه با آن خود را با حلم وقار زینت دهید. برای کسی که به شما علم یاد می دهد تواضع کنید و همچنین نسبت به کسی که از شما علم یاد می گیرد تواضع کنید. از دانشمندان متکبر نباشید چراکه با تکبر باطل، علم و دانش حق شمارا از بین می رود.

اگر گمان کنیم انسان بد اخلاق بتواند زندگی خوبی با پدر و مادر یا فرزند و همسر یا دوست و رفیق یا استاد و شاگرد داشته باشد؛ این توهمی باطل است. هرگز این گمان درست نیست! بلکه همه این افراد از هم نشینی با شخص بداخلاق، اذیت می شوند و از او نفرت پیدا می کنند. چگونه ممکن است انسان بتواند کمالات زیادی را که در میان مردم پخش شده است به دست بیاورد درحالی که اهل کمال از او متنفر هستند و از او فرار می کنند؟

اگر به راه و روش اهل بیت نگاه شود و احادیث و سبک زندگی آن ها بررسی شود می یابیم که بااخلاق زیبای خودشان، مردم را هدایت و آن ها را به دین، جذب کردند و همین گونه هم به شیعیان خود دستور دادند و

ص: 17


1- الکافی، ج 1، ص 36

فرمودند: مردم را بدون زبان، بلکه با عمل به دین دعوت کنید.(1)

یعنی آن ها را بااخلاق خوب و کارهای زیبای خود به دین، دعوت کنید تا آنجا

که به عنوان یک الگوی اخلاقی در میان مردم شناخته شوید و مردم به شما اقتدا کنند و شمارا به عنوان الگوی زندگی خود انتخاب نمایند و در ذهن خود همیشه به این فکر باشند ای کاش مثل فلانی بشویم.

تاکنون برای ما روشن شد که زندگی دنیا و آخرت، جز بااخلاق خوب درست نمی شود و یکی از اهداف بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آموزش و رشد انسان درزمینه کسب زیبایی های اخلاقی و تهذیب جان بوده است و انسان فقط با این چیزها ارزش واقعی خود را پیدا می کند. پس تهذیب اخلاق بر هر واجبی مقدم است و از هر کار لازمی، مهم تر است. کلید همه خوبی ها و منبع همه زیبایی ها که باعث می شود انسان فواید زیادی ببرد؛ اخلاق نیک و جان آراسته به پاکی است. خوش اخلاقی، بهترین شروع و برترین راه برای رسیدن به هدف های بزرگ معنوی و مادی است.

مقابله با خودخواهی های منفی و هواهای نفسانی و کسب صفات مثبت برای هر انسانی حتی غیرمسلمان می تواند سودمند باشد. مثلاً برخی از انسان های کافر چون دارای اخلاق خوب بودند همین باعث شد که

ص: 18


1- کافی، ج 2، ص 105

به سوی اسلام و ایمان کشیده شوند؛ زیرا زیبایی های اخلاقی، فقط با مخالفت هوای نفس به وجود می آید. به عنوان یک نمونه تاریخی به این داستان توجه کنید؛ نقل شده است در میان افرادی که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در جنگ اسیر شدند شخصی بود که دارای صفت زیبای سخاوت و بخشش بود. جبرئیل از طرف خداوند بر پیامبر فرود آمد و گفت: خدا می فرماید: چون این شخص دارای صفت سخاوت و بخشندگی است او را مجازات نکنید. این زیبایی اخلاقی یعنی سخاوت، باعث شد تا جان او حفظ شود درنهایت او مسلمان شد و به این وسیله بهشت را به دست آورد.(1)

ص: 19


1- بحارالانوار، ج 68، ص 390

راه دست یابی به اخلاق نیک

همان طور که گفتیم بهترین راهنمایان در مسیر اخلاق و تهذیب نفس، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم وآل محمد علیهم السلام هستند. ایشان این راه را به خوبی و زیبایی تمام برای ما تبیین کرده اند. اهل بیت علیهم السلام اصول، قواعد و ضوابطی در اخلاق دارند که با آن ها، اخلاق نیک به آسانی به دست می آید و پیمودن این راه برای علاقه مندان، هیچ احتیاج به تکلف و سختی زیاد ندارد؛ چراکه پایه اسلام بر اساس نیازهای اصلی و فطری انسان بنا نهاده شده است و رسول خدا دین آسان و بدون سختی را برای ما آورده است.(1)

درواقع خداوند دین آسان و بدون سختی را توسط پیامبر برای ما فرستاده است؛ یعنی خداوند برای ما آسانی و راحتی می خواهد نه سختی و رنج! چنانکه خودش در قرآن این مطلب را به روشنی بیان کرده است.

یرِیدُ اَللّهُ بِکمُ اَلْیسْرَ وَ لا یرِیدُ بِکمُ اَلْعُسْرَ(2)

ترجمه: خداوند، راحتی شمارا می خواهد، نه زحمت شما را!

خداوند هدف آفرینش انسان است؛ یعنی همه انسان ها خلق شده اند تا به خداوند نزدیک شوند. او درراه رسیدن به خودش، درب های آسانی را

ص: 20


1- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 12
2- قرآن کریم، البقرة، 185

بر روی ما باز و درب های سختی و تکلُّف را بسته است. باید مراقب باشیم شیطان در این زمینه ما را فریب ندهد و بگوید: علم اخلاق، مشکل است و برای به دست آوردن آن باید سختی های زیادی کشید و با این مشکلات زندگی روزمره و فرصت های محدود زندگی حقیقی و مجازی امروز، دیگر فرصتی برای تهذیب نفس وکسب فضائل اخلاقی نمی ماند. البته اگر از راه و روش قرآن و اهل بیت، پیروی نکنیم قطعاً راهی سخت خواهیم داشت و به هدف مطلوب نمی رسیم؛ زیرا ما انسان هایی را دیده ایم که سختی های زیادی را تحمل کردند اما به هیچ هدف مقدسی نرسیدند و نتیجه تلاش آن ها فقط اهداف دنیایی و مقام های پست، بوده است. این نتیجه کار کسانی بوده است که کوچک ترین توجهی به راه و روش قرآن و اهل بیت نداشته اند.

ص: 21

ص: 22

وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ ۚ وَمَا يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِنْ ذَٰلِكَ وَلَا أَكْبَرَ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ

(قرآن کریم، یونس آیه 61)

ترجمه: هیچ کاری انجام نمی دهید، مگر آنکه وقتی سرگرم به آن کار هستید، گواه و شاهد شماییم؛ و به اندازه وزن ذره ای در زمین و آسمان از پروردگارت پوشیده نیست و نه کوچک تر از آن ذره و نه بزرگ تر از آن نیست، مگر آنکه در کتابی روشن ثبت است.

یک اصل مهم اخلاقی

ص: 23

ص: 24

اصل مهم اخلاقی

اشاره

شاید در ذهن ما این گونه جاافتاده است که برای هدف های بزرگ معنوی و اخلاقی، باید کارهای خیلی بزرگ و سنگینی انجام دهیم تا به هدف برسیم؛ اما در تعالیم دینی این گونه نیست. در این بخش قرار است با یک اصل و قاعده مهم، آشنا شویم؛ قاعده ای که در مسیر رسیدن به خدا خیلی به ما کمک می کند. خداوند به عنوان یک حکیم ظریف نقش و زیباآفرین ، انسان ها را از عقل، بهره فراوانی داده و از آن ها خواسته به دنبال چیزهای کلی، بزرگ و باارزش باشند اما کلید این امور بزرگ را در امور جزئی و کوچک، قرار داده است. اگر کسی به این امور جزئی، بی توجهی کند و آن ها را سبک بشمارد به هدف های بزرگ نمی رسد. البته آزمایش ما انسان ها هم از همین طریق است بلکه این بزرگ ترین امتحان هر بنده ای است. بندگان خدا باآزمایش در عمل به امور جزئی، زمینه رسیدن به اهداف کلی و بزرگ را به دست می آورند. خلاصه این اصل و قاعده اساسی اخلاقی این است: بنده با انجام دقیق و درست امور کوچک و جزئی به اهداف کلی و بزرگ می رسد. این یکی از رمزهای

ص: 25

خوشبختی انسان است. مثل یک ساختمان عظیم و بزرگ که از آجرهای کوچک و مصالح جزئی که در کنار یکدیگر قرارگرفته اند؛ درست شده است.

وقتی به این اصل و قاعده مهم خودسازی، دقیق فکر کنیم متوجه می شویم که خداوند، چه نعمت خوبی به ما داده است؛ این امور کوچک و جزئی، ما را به اهداف بزرگ و کلی می رسانند. چرا انسان باید از این نعمت بزرگ خداوند، غافل باشد و جان خود را به سختی و هلاکت بیندازد و عذاب آخرت را برای خود به دست آورد؟ بااینکه می توانست از این حکمت زیبا و اصل مهم استفاده کند و خود را به ساحل نجات و آرامش برساند.

آیه ای از قرآن را که در اول این فصل آوردیم به روشنی اهمیت کارهای خیلی کوچک و ریز را برای ما روشن می کند. خداوند به کوچک ترین اندیشه و رفتار ما توجه دارد و آن را ثبت می کند.

برخی از سخنان و کلمات اهل بیت علیهم السلام که به این اصل مهم اخلاقی اشاره می کند در اینجا ذکر می کنیم. در حدیثی امام صادق علیه السلام می فرماید:

ص: 26

مَنِ اسْتَقَلَ قَلِیلَ الرِّزْقِ حُرِمَ الْکثِیرَ.(1)

ترجمه: کسی که روزی کوچک را کم بداند از روزی زیاد محروم می شود.از این روایت این اصل کلی را برداشت می کنیم که ریشه همه محرومیت ها، حقیر شمردن امور کوچک و قدرنشناسی از چیزهای کم و ریز است. اگر روزیِ کم را کوچک، حساب نکنیم از روزی زیاد، محروم نخواهیم شد. به تعبیر دیگر باید به اندیشه و اعمال، نگاه کیفیتی داشته باشیم نه کمیتی.

البته این اصل در جنبه های منفی هم کاربرد دارد و در بدی ها و گناهان هم این اصل جاری است؛ چه بسا گناهان کوچک که به ظاهر حقیر و کوچک هستند امّا ما را به هلاکت و سقوط اخلاقی بزرگ می کشانند؛ مناسب با همین مفهوم و اصل کلی، حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمودند:

إِیاکمْ وَ مُحَقَّرَاتِ الذُّنُوب(2)

ص: 27


1- الکافی؛ ج 5؛ ص 311
2- نزهة الناظر و تنبیه الخاطر؛ ص 29

ترجمه: از گناهان کوچک بترسید.

همچنین در حدیثی امام باقر علیه السلام فرمودند:خداوند سه چیز را در سه چیز پنهان کرده است. رضایت خدا در طاعت و فرمان برداری از اوست. پس هیچ طاعتی را کوچک نشمارید؛ شاید رضای خدا در آن باشد. خداوند خشم خود را در گناه قرار داده است. پس هیچ گناهی را کوچک نشمارید؛ شاید خشم الهی در آن قرار داده شده است. خداوند دوستان خودش را در میان مردم، قرار داده است. پس هیچ کسی را تحقیر نکنید؛ شاید آن فرد یکی از دوستان خاص خدا باشد.

به صورت یک اصل کلی باید به این نکته توجه کنیم که دین حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت او بر امور جزئی، آسان و راحت بنا شده است و این هم به اجازه و اراده خداوند متعال است که با پایبندی انسان بههمین امور جزئی و ظاهراً کوچک، او را به اهداف بزرگ و آرزوهای متعالی برساند.

همچنین مفهوم این اصل و قاعده کاربردی در حدیث قدسی بیان شده است. خداوند بزرگ می فرماید:

مَنْ تَقَرَّبَ إِلَی شِبْراً تَقَرَّبْتُ إِلَیهِ ذِرَاعاً... الحدیث.(1)

ص: 28


1- عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة؛ ج 1؛ ص 56

ترجمه: هرکسی که یک وجب به من نزدیک شود من چندین برابر به او نزدیک می شوم.

وقتی که خداوند بزرگ آن قدر مهربان است که نزدیک می شود به کسی که از او دور می شود و دعوت می کند کسی را که به او پشت می کند پس چگونه رفتار خواهد کرد باکسی که به او رو می آورد و درب خانه او را می زند؟! در این روایت با تعبیر یک وجب، اهمیت حرکت کوچک و جزئی درراه خدا به خوبی روشن می شود. یک وجب حرکت درراه خدا، چندین برابر ما را به خدا نزدیک می کند.

اشاره به سخن امام سجاد علیه السلام در اینجا خیلی مهم است ایشان در دعای سحر می فرماید:

وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیک قَرِیبُ الْمَسافَةِ، وَ أَنَّک لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِک إِلَّا انْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ السَّیئَةُ دُونَک.(1)

ترجمه: کسی که به سمت تو حرکت می کند راه او نزدیک است زیرا که تو از آفریده های خود پنهان نیستی بلکه کارهای زشت باعث شده است تو از دید آن ها پنهان باشی و از تو دور باشند.

ص: 29


1- الإقبال بالأعمال الحسنة؛ ج 1؛ ص 158

انسانی که می خواهد رو به سوی خدا بیاورد و آرزوی درجات بلند بندگی او را دارد؛ نصیحت ها و سخنان اهل بیت علیهم السلام را باید بشنود. اگر کسی از اهل بیت علیهم السلام فاصله گرفت و با آن ها دشمنی کرد به سمت آتش جهنم خواهد رفت. یکی از مهم ترین چیزهایی که قرآن و اهل بیت از ما می خواهند به دست آوردن اخلاق کریمانه است؛ اخلاقی که شرافتش به خاطر نسبت داشتن آن با پروردگار عزیز است. از اهل بیت علیهم السلام نقل شده است که فرمودند:

تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ.(1)

ترجمه: اخلاق خدا را در خود پیاده کنید.

یعنی اخلاق شما اخلاق خدایی باشد. اخلاق خدا، همان اخلاق حضرت محمد و اهل بیت علیهم السلام و شیعیان پاک ایشان است.

اصل اساسی برای به دست آوردن اخلاق کریمانه و موفقیت معنوی این است که بر فرش استقامت، بنشینیم و از افراط و تفریط، فاصله بگیریم

ص: 30


1- بحار الأنوار؛ ج 58؛ ص 129

و هرچقدر که برای ما مقدور است خداوند را اطاعت کنیم و از گناهان فاصله بگیریم.

برنامه زندگی باید به گونه ای باشد که مسامحه و بی توجهی در هر کار جزئی و کلی را رها کنیم و هرگاه برایمان روشن شد چیزیمفید است و برای رسیدن به خداوند به ما کمک می کند همت خود را در انجام آن قرار دهیم حتی اگر از دید ما کار کوچکی باشد.

هرگاه به گناهی علم پیدا کردیم تمام همت خود را در ترک و اجتناب از آن کار قرار دهیم اگرچه آن کار در نگاه ما کوچک و حقیر باشد. نباید بنا بر تنبلی، بی توجهی و سهل انگاری در کارهای کوچک و بزرگ باشد. بلکه باید محکم و دقیق و حساب شده، عمل کنیم.

نباید فقط به کمیت و زیادی اعمال فکر کنیم. بلکه باید از زیادی اعمال بدون این که کیفیت و استحکام لازم را داشته باشد اجتناب کنیم. وقتی انسان کاری را بر اساس اصول و ضوابط آن، دقیق و حساب شده، انجام می دهد نتیجه ای که از آن به دست می آورد هزاران برابر بهتر از اعمال و کارهای خوبی است که بدون دقت و توجه انجام داده است. بلکه می توان گفت هزاران هزار برابر کاری که با دقت و حساب شده انجام شود بر غیر آن ترجیح دارد.

ص: 31

دفع یک شبهه

این که می گویند کارها باید دقیق و حساب شده انجام شود این دلیل نمی شود که دچار شک و ضعف شویم و بگوییم کار زمانی ارزش دارد که با دقت و توجه انجام شود حالا که من نمی توانم این گونه انجام دهم؛ پس به طورکلی قید کار خوب را می زنم!

قطعاً این گونه فکر کردن اشتباه است نباید به این فکر منفی، اجازه ورد به ذهنمان بدهیم. به خوبی می دانیم که نتیجه این تفکر شیطانی این است که در کارهای کوچک و بزرگ دچار اختلال و بی عملی شویم و به هیچ نتیجه مطلوبی نرسیم. بلکه باید برنامه زندگی را به گونه ای قرار دهیم که کوتاهی، کم توجهی، بی حوصلگی و تنبلی رادر کارهای کوچک و بزرگ زندگی، کنار بگذاریم وبا تمام تلاش، کارهای خود را محکم، دقیق و حساب شده انجام دهیم و در این راه استقامت کنیم. هرروز با تلاش و دقت بیشتر، اعمال باکیفیت بهتر، خالص تر و دقیق تری از گذشته داشته باشیم و درواقع اعمال خود را رشد دهیم.

ممکن است در بعضی از اعمال، هوای نفس و فریب شیطان بر ما غلبه پیدا کند البته این برای هر انسان غیر معصومی ممکن است. این چیزها نباید ما را ناامید و خسته کند پس باید از تنبلی و بی توجهی، فاصله بگیریم و برنامه زندگی را بر انجام اعمال خوب و هر آنچه ما را به

ص: 32

خداوند نزدیک می کند قرار دهیم و همان گونه که برای انجام همه اعمال صالح، تلاش می کنیم به کیفیت و استحکام و درستی آن نیز دقت و توجه داشته باشیم.

این همه کارهای خوب با تمام جزئیات در دستورات دینی آمده است و از ما خواسته اند آن ها را انجام دهیم و کوتاهی و تنبلی، نسبت به آن ها نداشته باشیم. قطعاً همه این دستورات ما را رشد می دهد و به مقامات بلند و عالی در نزد خداوند می رساند. خداوند همین اعمال را کلید گنج های خودش قرار داده است. کسی همین اعمال دینی را انجام دهد درواقع کلید گنج های خداوند را در دست گرفته است که با آن ثروتمند می شود و به خوشبختی و عاقبت به خیری بزرگ می رسد. خلاصه اینکه کاری که مُتقن و محکم و با شرایط آن انجام شود هزار درب از علم و حکمت الهی بر روی انسان باز می کند.

انسان به هیچ بهانه ای نباید دلسرد شود و از عمل به این وظایف مهم دست بردارد. البته گاهی ممکن است همین برداشت اشتباه با ظاهری زیبا ما را از مسیر حق منصرف کند. حتی اگر انسان می داند در عمل به برخی از اعمال، دقت و کیفیت لازم را ندارد این دلیل بر ترک برنامه های معنوی و اخلاقی نمی شود بلکه باید این برنامه های معنوی را تا حد ممکن درست انجام داد و با تلاش بیشتر هرروز آن ها را بهتر و کامل تر کرد و بر کیفیت آن ها افزود.

ص: 33

ص: 34

وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَٰلِكَ ۗ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ

ترجمه: و نیز از انسان ها و جنبدگان و چهارپایان، رنگ های گوناگون وجود دارد. از بندگان خدا فقط دانشمندان از او می ترسند؛ یقیناً خدا توانای شکست ناپذیر و بسیار آمرزنده است.

علم و عمل

ص: 35

ص: 36

علم و عمل

درراه رسیدن به خدا، علم و عمل همیشه بهترین همراهان انسان هستند. انسانی که مشتاق رسیدن به اهداف بزرگ معنوی است باید این دو گوهر گران بها را به همراه داشته باشد تا به سرمنزل و هدف مقدسش برسد. همان گونه که در آیه ابتدای این فصل آمده است خشیت و افتادگی در برابر خداوند که یک مقام و هدف مهم معنوی است به علما و دانشمندان که همان اهل علم هستند نسبت داده شده است.

برای بعضی از انسان های خوب و اهل خیر که اهل مجاهده و مبارزه با هواهای نفسانی هم هستند؛ شبهه ای ایجادشده است که درواقع حیله ای از سوی شیطان است. این افراد بااینکه در مقام مبارزه و مجاهده با نفس ودر حال جهاد اکبر هستند جهادی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نام آن را اکبر

ص: 37

(بزرگ تر) نهاد.(1)

اما شیطان می خواهد در این جهاد مقدس، آن ها را فریب دهد و در دام شبهه ای بزرگ بیندازد.

آن شبهه چیست؟ این افراد می گویند علم و آگاهی یافتن، دیدن و شنیدن موعظه ها، نصیحت ها، تذکّرها و اطلاع یافتن از آن ها که درواقع قوام و پایه علم اخلاق هستند؛ هیچ ترجیحی ندارد! چراکه ما وقتی به این موضوع فکر کنیم متوجه می شویم که اگر انسان چیزی را بداند و برخلاف آن عمل کند وِزر و وَبال او می شود و همین مسئولیت او را سنگین تر می کند. اگر انسان حرف های اخلاقی را نشنود و این موعظه ها، تذکرها و علم اخلاق را نداند برای او بهتر است و مسئولیتی متوجه او نیست! چراکه گناه عالِم مثل گناه همه عالَم است. هرزمانی که علم انسان و اطلاع او از انواع خطرها و تهدیدها و هشدارها کمتر باشد؛ ترس و اضطراب چنین شخصی، کمتراست و معذور خواهد بود و آن کسی که نمی داند مثل کسی که می داند نیست.(2) پس درواقع علم و دانایی درزمینه اخلاق و معنویت، بار مسئولیت انسان را سنگین تر

ص: 38


1- کافی، ج 5، ص 12
2- ... قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ إِنَّمَا یتَذَکرُ أُولُو الْأَلْبَابِ. ترجمه: بگو: آیا کسانی که علم دارند و کسانی که بی بهره از علم اند، یکسان اند؟ فقط خردمندان متذکر می شوند. قرآن کریم، زمر 9

می کند! پس بهتر است انسان کمتر بداند و از مسائل علم اخلاق و خودسازی و دین داری، اطلاع پیدا نکند.

برای پاسخ به این شبهه که درواقع نوعی خدعه و فریب از طرف شیطان است؛ به روایتی که در کتاب جواهرالسنیه فی الاحادیث القدسیه آمده است اشاره می کنیم. حضرت آیت الله آقای شیخ حُرّ عاملی نویسنده کتاب در آنجا نقل می کند که خداوند متعال می فرماید: نگوییدما می ترسیم یاد بگیریم و به آن عمل نکنیم بلکه بگویید یاد می گیریم و امید داریم که عمل کنیم؛ بدانید آنچه من خداوند به شما داده ام فقط برای شما اراده رحمت و بهترین ها را داشته ام.(1)

این خطاب خداوند از اساس و پایه، این شبهه را از بین می برد. این حدیث به صورت کامل این شبهه را از ذهن پاک می کند. اگر فریب شیطان نباشد این شبهه ها هم ایجاد نمی شود.

معلوم است و همه می دانیم که علم بدون عمل، نفعی ندارد. همان طور که عمل بدون علم هم نفع و سودی ندارد. ما انسان ها وظیفه داریم که هر دو این ها را داشته باشیم و هر یک از این ها باهم و در جای خود، انسان را قوی می کند.

ص: 39


1- الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیة (کلیات حدیث قدسی)، ص 231

اگر کسی علم را یاد بگیرد اما نه برای عمل کردن بلکه یاد می گیرد تا به سایر انسان ها فخرفروشی کند تا خوبی های علم را بپوشاند تا جایگاه و اعتباری بین مردم پیدا کند و با علم دنبال شهرت، شهوت و به دست آوردن جایگاه اجتماعی است؛ شکی نیست که چنین شخصی، هم نشین شیطان ملعون است. علم او، عذاب او خواهد بود. این علم، وِزر و وَبال خودش و غیر خودش خواهد بود و در روز قیامت هم جایگاه او جهنم است و اهل جهنم از وجود چنین شخصی اذیت می شوند. این شخص ازجمله کسانی است که بارهای سنگین بر دوش خود حمل می کند سنگینی بر روی سنگینی(1)؛ درواقع این شخص، شیطانی در صورت انسان است.

کسی که علم را از روی عادت و نه به عنوان یک وظیفه فرابگیرد و هدف او هم ریا و خودنمایی باشد تا در بین مردم به عنوان یک انسان باشخصیت و دانشمند شناخته شود بدون هیچ بصیرتی و بدونهیچ معرفتی، این شخص هم درواقع مانند الاغی است که در میان انسان ها زندگی می کند و هیچ نفعی برای آن ها نخواهد داشت.

ص: 40


1- قرآن کریم، العنکبوت 13

مَثَلُ اَلَّذِینَ حُمِّلُوا اَلتَّوْرٰاةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوهٰا کمَثَلِ اَلْحِمٰارِ یحْمِلُ أَسْفٰاراً بِئْسَ مَثَلُ اَلْقَوْمِ اَلَّذِینَ کذَّبُوا بِآیٰاتِ اَللّٰهِ وَ اَللّٰهُ لا یهْدِی اَلْقَوْمَ اَلظّٰالِمِینَ(1)

ترجمه: وصف کسانی که عمل کردن به تورات به آنان تکلیف شده است، آنگاه به آن عمل نکردند، مانند الاغی است که کتاب هایی را حمل می کند. چه بد است سرگذشت مردمی که آیات خدا را تکذیب کردند و خدا مردم ستمکار را هدایت نمی کند.

انسان عاقل، دنبال علم می رود تا با آن جانش را اصلاح کند و سعادت دنیا و آخرت را به دست بیاورد. چنین شخصی درواقع رو به خداوند کرده و خواهان چیزی است که نزد خداست. این شخص، دنبال هدف علم اخلاق و عرفان است که با آن درجات کمال را طی خواهد کرد. چنین شخصی هرگاه مطلب جدیدی از علم یاد گرفت و دروازه های جدیدی از دانش به روی او گشوده شد باید دنبال عمل به آن باشد و هر روز بر نشاط و میل او برای عمل بیشتر شود. هرگاه انسان به علمی که خدا به او داده، عمل کند به همان میزان، خداوند علم چیزهایی را که نمی داند به او خواهد داد و علم او را زیاد خواهد کرد. آن چنان که در حدیثی از اهل بیت علیهم السلام نقل شده که فرمودند:

ص: 41


1- قرآن کریم، الجمعة، 5

مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ یعْلَم(1)ترجمه: هرکس به آنچه می داند عمل کند خداوند علم چیزهایی را که نمی داند به او می دهد.

این حقیقت در قرآن کریم به زیبایی برای ما بیان شده است؛ هر کس در برنامه های معنوی و انجام وظیفه، اهل تلاش باشد؛ قطعاً خداوند به بهترین راه ها او را راهنمایی و هدایت خواهد کرد.

وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا و اِنّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ.(2)

ترجمه: کسانی که درراه ما تلاش کردند بی تردید آنان را به راه های خود راهنمایی می کنیم؛ یقیناً خدا با نیکوکاران است.

درواقع عمل چنین شخصی نیز نوعی علم خواهد بود چراکه عمل او باعث می شود تا علم جدیدی را به دست بیاورد و دانش جدیدی نصیب او شود. در این صورت این شخص جزو دانشجویان و طالبان علم خواهد بود که روایات و احادیث زیادی در تعریف و تمجید از چنین اشخاصی واردشده است افرادی که یادگرفتن و یاددادن آنها از با فضلیت ترین کارها است. در چنین حالتی برای انسان به خاطر علم همراه با عمل و

ص: 42


1- الخرائج و الجرائح؛ ج 3؛ ص 1058
2- قرآن کریم، العنکبوت، 69

عمل بر اساس علم، سعادت به وجود می آید. نکته اساسی این است که رسیدن به سعادت و اهداف بندگی با مجموعه علم و عمل به دست می آید.

در مقایسه بین علم و عمل، علم نزد خداوند فضیلت بیشتری دارد و به خاطر علم، اولیاء بر یکدیگر برتری داده می شوند و میان آن ها فرق گذاشته می شود چنان که در قرآن کریم این حقیقت بیان شده است.... یرْفَعِ اَللّٰهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ دَرَجٰاتٍ وَ اَللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ (1)

ترجمه:... خداوند کسانی را که ایمان آورده اند و کسانی را که علم به آنان داده شده درجات عظیمی می بخشد؛ و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است!

همچنین مولای ما امام علی علیه السلام فرمود:

شمّةٌ مِن المعرفة خیرٌ مِن کثیرِ العَمَل.(2)

ترجمه: گوشه ای از معرفت از عمل زیاد، بهتر است.

ص: 43


1- قرآن کریم، المجادلة، 11
2- نثر اللآلئ؛ ترجمه شیخی؛ النص؛ ص 76

علم و عمل همانند نیت و عمل هستند که نیت از عمل بهتر است. در حدیثی امام صادق علیه السلام از رسول خدا [نقل می کنند که ایشان فرمود: نیت مؤمن از عمل او بهتر است و نیت کافر از عمل او بدتر است. هر انسانی بر اساس نیت خودش عمل می کند.(1)

ص: 44


1- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ [ نِیةُ الْمُؤْمِنِ خَیرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِیةُ الْکافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ کلُّ عَامِلٍ یعْمَلُ عَلَی نِیتِه. الکافی؛ ج 2؛ ص 84

وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

(قرآن کریم، التوبة 72)

ترجمه: خداوند به مردان و زنان باایمان، باغ هایی از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و مسکن های پاکیزه ای در بهشت های جاودان نصیب آنها ساخته؛ خشنودی و رضای خدا، برتر است؛ پیروزی و سعادت بزرگ، همین است!

هدف، سعادت دائمی

ص: 45

ص: 46

هدف،سعادت دائمی

اشاره

انسان هیچ گاه تمام نمی شود این حقیقت از امور قطعی و حتمی است که قرآن کریم آن را بیان کرده است؛ چنانکه در آیه ابتدای این فصل، صحبت از سعادت جاودانه و همیشگی اهل بهشت شده است. انسان برای زندگی دائمی و همیشگی آفریده شده است و زندگی او با مرگ پایان نمی پذیرد و در آخرت ادامه پیدا می کند. مرگ پوسیدن نیست بلکه از پوست درآمدن است. خداوند این دنیا را مزرعه آخرت و پاداش آخرت را نتیجه اعمال این دنیا قرار داده است. با همین اعمال صالحی که در این دنیا انجام می شود انسان اهلیت و لیاقت سعادت همیشگی را پیدا می کند.

سعادت ابدی، جز با لطف و کمک خداوند، ممکن نیست. اگر انسان فقط به تلاش خود تکیه کند و از کمک خداوند غافل شود هرگز به هدفش نمی رسد.

ص: 47

اگر انسان در این عمر کوتاه و زمان کم دنیا، غرق در عبادت خدا شود به طوری که حتی لحظه ای هم معصیت خدا را نکند و هیچ نَفَسی از نفس هایش را جز در طاعت الهی خرج نکند؛ همه این ها خیلی کمتر از آن است که بتواند سعادت دائمی و همیشگی را تأمین کند! در مقام معاوضه و پاداش، این اعمال دنیایی در برابر پاداش بزرگ و همیشگی الهی، خیلی کوچک و ناقص هستند. بلکه این رأفت و رحمت خداوند است که برای بندگانش درهای کرم و فضل را باز می کند و به آن ها پاداشی می دهد که محدودیتی برای آن نیست و هرگز نابود نمی شود. توجه به این نکته مهم است که همه نعمت های خداوند به ما ابتدایی و از کرم اوست و احسان و نیکی الهی به ما تفضل است؛ یعنی این همه نعمتی که داریم؛ از لطف خداست که بدون هیچ منّتی از ابتدا به ما داده است و در برابر چیزی نیست. چنانکه خداوند در قرآن می فرماید:

وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَرَحْمَتُهُ و أَنّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَکیمٌ(1)

ترجمه: و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود به کیفرهای بسیار سختی دچار می شدید. خدا بسیار توبه پذیر و حکیم است

یکی از لطف های بزرگ خدا به ما این است مرگ را پایان زندگی و بهره مندی ما قرار نداده است. این لطف بزرگی است که اعمال انسان با

ص: 48


1- قرآن کریم، النور 10

مرگ او تمام نمی شود. بلکه اعمال را به گونه ای قرار داده است که انسان بعد از مرگ هم می تواند از فایده و سودش بهره ببرد. پس اثر اعمال انسان، فقط در عمر کوتاه دنیا نخواهد بود.

در اینجا برخی از دستورات و برنامه های دینی را که با مرگ انسان تمام نمی شود و بعد از مرگ هم اثر و نتیجه آن برای انسان باقی خواهد ماند ذکر می کنیم؛ مثلاً هرکسی که سنت، سَبک و روشهدایتی را در دنیا پایه گذاری کند. خداوند ثواب آن کار را و ثواب کار هرکسی که به آن عمل کند تا روز قیامت برای آن شخص تأسیس کننده نیز قرار می دهد. مثلاً اگر کسی مدرسه دینی را تأسیس نماید تا زمانی که آن مدرسه وجود دارد و به جامعه نفع می رساند آن شخص از این عمل ثواب می برد. البته اگر کسی در دنیا، سَبک، روش و کاری برای گمراهی، تأسیس نماید همان گونه که برای او گناه نوشته می شود؛ تا روز قیامت هرکسی آن گناه را انجام دهد شخص تأسیس کننده در گناه او سهیم خواهد بود. مثلاً شخصی که مکانی را برای خوردن مشروبات مست کننده، تأسیس می نماید تا زمانی که این مکان وجود دارد و محلی برای انجام گناه است با هر گناهی بر جرم و خطای شخص تأسیس کننده نیز افزوده می شود. یا مثلاً پدر و مادری که در تربیت فرزند خود تلاش می کنند تا زمانی که آن فرزند زنده است و عملی را انجام می دهد پدر و مادر در کارهای او شریک

ص: 49

خواهند بود و این یک سلسله و جریان زنجیروار است که قطع نخواهد شد.

بعضی از اعمال این گونه است که از آن فرشتگانی خلق می شوند که تا روز قیامت، خداوند را عبادت می کنند و ثواب این عبادت را برای صاحب آن عمل قرار می دهند.

زیارت امام حسین علیه السلام یکی از بهترین نمونه هاست.امام صادق علیه السلام فرمود:

قبر امام حسین علیه السلام را هرسال زیارت کنید، اگر کسی به زیارت او برود درحالی که حق او را می شناسد و انکار نمی کند. پاداش او فقط بهشت خواهد بود و روزیِ وسیعی به او داده می شود و خداوند به زودی گرفتاری او را برطرف خواهد کرد. خداوند چهار هزار فرشته در کنار قبر امام حسین قرار داده است که برای او گریه می کنند و زائران قبر او را تا رسیدن به خانواده هایشان همراهی می کنند. اگر زائر مریض شود به عیادت او می روند و اگر بمیرد درکنار جنازه او حاضر می شوند برایش استغفار کرده و با او مهربانی می کنند.(1)

ازجمله خداوند شبی مثل شب قدر را برای انسان ها قرارداد که عمل در آن شب، بهتر از عمل در هزار ماه است. همان گونه که در قرآن فرمود:

ص: 50


1- کامل الزیارات،ج1، ص85

إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ اَلْقَدْرِ، وَ ما أَدْراک ما لَیلَةُ اَلْقَدْرِ، لَیلَةُ اَلْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ.(1)

ترجمه: قرآن را در شب قدر نازل کردیم! و تو چه می دانی شب قدر چیست؟! شب قدر بهتر از هزار ماه است!

همچنین خداوند تفکر یک ساعت را به اندازه عبادت 60 سال قرارداد. تَفَکرُ سَاعَةٍ خَیرٌ مِنْ عِبَادَةِ سِتِّینَ سَنَة.(2)

از مثال های کامل این نوع اعمال، عملی است که امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام انجام داد در شبی که او به جای پیامبرخدا در بستر خوابید تا جان پیامبر را از دست مشرکین، نجات دهد این عمل در این شب با عبادت 700 سال برابری می کرد؛ که خداوند در قرآن کریم به شایستگی از آن تقدیر کرده است.

ص: 51


1- قرآن کریم، سوره قدر 1 تا 3
2- مجمع البحرین، ج 3 ص 444. حدیثی است که در کتاب های حدیثی نقل شده به معنای: ساعتی تفکر از عبادت 60 سال بالاتر است.

وَ مِنَ اَلنّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ اَللّهِ وَ اَللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (1)

ترجمه: بعضی از مردم با ایمان و فداکار ، جان خود را به خاطر خشنودی خدا می فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.(2)

همچنین خداوند ثواب برآوردن حاجت و نیاز برادر مؤمن را برابر هفت هزار سال عبادت قرارداد که شخص روزها را روزه بگیرد و شب هایش را به عبادت بیدار باشد(3)

و همچنین ثواب سه روز، روزه گرفتن در ماه را مساوی با ثواب روزه یک عمر قرار داده است.(4)

همه آنچه گفته شد یک عطوفت و مهربانی از طرف خداوند، برای بندگان مؤمنش است تا آن ها اهلیت سعادت ابدی را پیدا کنند و با این اعمال نیک، همه عمر را به طاعت الهی به سر برند و شوق وصال در وجود آن ها ایجاد شود. از این نکته نباید غافل شد که حتی اگر همه عمر انسان در عبادت خداوند بگذرد در مقابل سعادت ابدی و همیشگی کم است. ازاین جهت خداوند، نعمت خودش را بر ما تمام کرده است.

ص: 52


1- قرآن کریم، البقرة، 207
2- قرآن کریم، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی
3- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 190
4- همان، ص 82

خداوند برای بندگانش در مسیر سعادت ابدی، دروازه دیگری را گشوده است و آن این است که به نیت مؤمن هم پاداش می دهد.رسول خدا ص به ما یاد داد که نیت مؤمن، بهتر از عمل است. نِیةُ الْمُؤْمِنِ خَیرٌ مِنْ عَمَلِه.(1)

با یک نیت می توان پاداشی بی نهایت کسب کرد؛ مثلاً وقتی مؤمن این گونه نیت می کند؛ اگر من همیشه در دنیا باقی بمانم خداوند را اطاعت خواهم کرد؛ خداوند این نیت را برای او مثل عمل بلکه بهتر از آن قرار می دهد و پاداش دائمی بر این طاعت را برای او می نویسد. به خاطر همین نیت عبادت همیشگی در دنیا، خداوند او را برای همیشه در بهشت وارد می کند. البته کفار هم به خاطر بدی نیتشان و اینکه اگر برای همیشه در دنیا باشند؛ معصیت می کنند؛ خداوند هم پاداش آنان را حضور همیشگی در جهنم قرار خواهد داد.

خلاصه سخن اینکه باید توجه داشته باشیم که اعمال انسان برای دوام و همیشگی بودن است. هرچند ما آن ها را مقطعی و گذرا ببینیم. انسان خوشبخت کسی است که با مرگ او گناهانش نیز بمیرد یعنی اینکه فردی به آن گناه بعد از مرگش عمل نکند؛ یعنی او در دنیا گناهی را

ص: 53


1- مصباح الشریعة؛ ص 53

مرتکب شده است بعد از مرگش به خاطر الگو گرفتن از او، کسی آن گناه را ادامه ندهد. چراکه سختی و مسئولیت گناهکاران تا روز قیامت بر عهده او باقی خواهد ماند؛ یعنی اینکه گناه هم ممکن است زنجیروار ادامه داشته باشد و قطع نشود؛ مگر اینکه خداوند لطفی کند و آن گناه را محو کند و از بین ببرد. پس ای انسان بترس و خیلی حواست را جمع کن مراقب باش که گناه نکنی. چراکه گناه، تأثیر زیادی از خود به جای می گذارد و ممکن است مدت های زیادی دامن گیر انسان شود. بلکه در طاعات و عبادات الهی کوشا باش؛ چیزی که برای خدا باشد رشد می کند و زیاد می شود از نمونه رشد عمل خوب این است که بعد از مرگ انسآن هم تا آخر روزگار،ممکن است ادامه پیدا کند و از نسلی به نسل دیگر منتقل بشود پس بیدار شو غفلت را از خود دور کن.

ص: 54

إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا

(قرآن کریم، الحزاب، 10)

ترجمه: به یادآورید زمانی را که آنها از طرف بالا و پایین شهر بر شما وارد شدند و زمانی را که چشمها از شدّت وحشت خیره شده و جانها به لب رسیده بود و گمانهای گوناگون بدی به خدا می بردید.

گمان خوب راه پیروزمندانه

ص: 55

ص: 56

گمان خوب

اندیشه انسان و آنچه در ذهن او می گذرد و هر عملی که بر طبق آن اندیشه انجام می دهد راهی به سوی خداست. به تعداد انسان های روی زمین، راه رسیدن به خداوند وجود دارد و هر انسانی می تواند از راه خودش به خدا برسد. بدبخت و بیچاره کسی است که راه رسیدن به رحمت الهی برای او تنگ و ناپیدا باشد و با رحمتی که همه جا را فراگرفته است و راه خدا روشن شده است او راه رسیدن به خدا را پیدا نکند.

یکی از بهترین و پیروزمندانه ترین راه ها برای رسیدن به خداوند، گمان خوب یعنی حسن ظن به خدا است. خداوند نزد ظن و گمان بنده مؤمنش هست؛ یعنی همان گونه که به خداوند، گمان داری و در مورد او فکر می کنی با تو رفتار خواهد کرد. اگر گمان خیر و خوبی داری برای تو خیر خواهد بود و اگر گمان بد و شر داری پس برای تو شر خواهد بود.

ص: 57

انسان ها به خاطر وسوسه های نفسانی و فریب های شیطان، نسبت به پروردگارشان بدبین شده اند و ذهن آن ها فال بد می زند و گمان بد می کند. در ذهنشان، افکار و خیال های منفی دارند و از رحمت و گشایش الهی، ناامید هستند. با دیدن برخی از بلاها و سختی ها و حتی ترس از سختی ها وبلاها، زود از رحمت الهی ناامید می شوند. یکی از ویژگی کفار، سوءظن به خداوند است که موجب هلاکت آن ها در روز قیامت می شود. قرآن می فرماید:

وَ ذلِکمْ ظَنُّکمُ اَلَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکمْ أَرْداکمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ اَلْخاسِرِینَ (1)

ترجمه: آری این گمان بدی بود که درباره پروردگارتان داشتید و همان موجب هلاکت شما گردید و سرانجام از زیانکاران شدید!

طبق این آیه، کفار گمان می کردند خداوند اعمال آن ها را نمی بیند و سخنان آن ها را نمی شنود؛ همین سوءظن، سبب خسران و هلاکتشان شد.(2)

ص: 58


1- قرآن کریم، الفصلت، 23
2- مراجعه شود به تفسیر نمونه، ذیل آیات 19 تا 23 سوره فصّلت.

برخی آن قدر از رحمت و لطف خدا دل سرد شده اند که گویا در سوءظن به خداوند به یقین رسیده اند ولی از همان چیزی که می ترسند و فرار می کنند؛ حتماً در آن قرار می گیرند. آنچه از فال بد و فکر منفی داشته اند به آن گرفتار می شوند. باید از گمان بد به خدا پناه برد. با همین گمان های بد، انسان به هدفش نمی رسد و از آن همه خوبی کهنزد خداوند است محروم می شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تفأل به خیر را دوست داشت و گمان بد داشتن و فال بد زدن را دوست نداشت.(1)

در گمان ها، همان گونه که شخص گمان می کند به آن خواهد رسید اگر آن را سخت و شدید ببیند؛ کارش هم سخت و شدید خواهد بود. اگر آن را سبک و راحت ببیند؛ کارش هم سبک و راحت خواهد بود. اگر هم آن را چیزی نبیند آن هم چیزی نخواهد بود. بر مؤمن لازم است که جان خودش را به حسن ظن به خدا عادت دهد و از خداوند در مقابل چیزهای کوچک، خواسته های بزرگ را امید داشته باشد. خداوند کسی است که در برابر کم، زیاد می دهد. آرزو، امید و ظن خوب به خدا از کارهای خوب و ارزشمند است. درواقع کرم خداوند بالاتر از آن چیزی است که ما فکر می کنیم. گمان ما درباره خداوند حد و اندازه دارد ولی

ص: 59


1- بحارالانوار، ج 92، ص 2

کرم و لطف خداوند، اندازه ای ندارد و بی اندازه است. خداوند به ما خبر داده است که او نزد حسن بنده اش هست.(1)

با توجه به حدیثی از امام علی علیه السلام این نکته را ثابت می کنیم که خداوند به گمان نیک بندگانش پاسخ مثبتی می دهد. مولا امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام فرمود:

مَنْ ظَنَ بِک خَیراً فَصَدِّقْ ظَنَّه(2)ترجمه: هرکسی که به تو گمان خیر و خوبی دارد مناسب با همان گمان او با او رفتار کنی.

وقتی که این حکمت زیبا از زبان علی علیه السلام به عنوان یکی از اولیای الهی جاری می شود که می فرماید: کسی که به تو گمان خوب دارد همان گونه با او رفتار کن. پس چرا خداوند متعال این گونه نباشد؟ درحالی که او به این صفت سزاوارتر است؛ یعنی وقتی خداوند از بندگانش انتظار دارد

ص: 60


1- امام رضا علیه السلام فرمودند: اَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللّه ِ فَاِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ یَقولُ: اَنا عِنْدَ ظَنِّ عَبدی الْمُؤمِنِ بی، اِنْ خَیْرا فَخَیْرا وَ اِنْ شَرّا فَشَرّا؛ به خداوند خوش گمان باش، زیرا خدای عزوجل می فرماید: من نزد گمان بنده مؤمن خویش هستم، اگر به من خوش گمان باشد، به خوبی با او رفتار می کنم و اگر به من بدگمان باشد، به بدی با او رفتار می کنم. اصول کافی، ج 2، ص 72.
2- نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ ص 511

که به گمان مثبت دیگران در مورد خودشان بهترین پاسخ را بدهند قطعاً خدا خودش هم این چنین است.

از احادیث و سخنان بزرگان، چنین برداشت می شود اگر انسان به هر چیزی گمان خوب داشته باشد خداوند هم گمان او را تأیید و تصدیق می کند. همان طور که در مورد آن چیز، فکر می کرده است خداوند آن را همان گونه قرار می دهد. درواقع این نوع از حسن ظن به افراد و اشیاء مختلف، نوعی گمان خوب به خداوند است؛ چراکه وقتی به شخصی یا چیزی، حسن ظن داریم یعنی معتقدیم خداوند برای ما در آن چیز، خیر را قرار داده است و سرچشمه هر خیری خداوند بزرگ است که این ظن ما را تصدیق و تأیید می کند.

در حدیثی آمده است که اگر انسان نسبت به سنگی، امید خیر و خوبی داشته باشد خداوند در آن سنگ برای او خیر قرار می دهد! شخصی که همراه امام بود با تعجب پرسید! سنگ! امام به او پاسخ داد: آیا حجرالاسود را نمی بینی؟! که خداوند برای بندگانش در آن خیر قرار داده است.(1)

خداوند بزرگ، گمان های بندگان مؤمنش را در حق یکدیگر تصدیق و تأیید می کند. همان گونه که به یکدیگر گمان دارند؛ خداوند آن ها را

ص: 61


1- بحارالانوار ج 72، ص 197

قرار می دهد. مثلاً هرگاه عده ای از مؤمنین برای انسان مرده، شهادت بدهند که جز خیر از او چیزی نمی دانند این شهادت مؤمنیندر حق آن مرده، مفید است. این به خاطر حسن ظن است و اینکه چیزی جز خیر و خوبی از او خبر ندارند. در حدیث آمده است که خداوند شهادت این افراد را می پذیرد و گناهان آن افراد و آن میت را می آمرزد.(1)

ویژگی خاص حسن ظن و فکرخوب در مورد دیگران این است که خداوند آن خیر و خوبی را هم برای کسی که حسن ظن دارد و هم برای کسانی که به آن ها حسن ظن پیداشده قرار می دهد؛ یعنی وقتی یک مؤمن به دیگری گمان خوبی دارد خداوند اثر آن خوبی را برای هر دوی آن ها قرار می دهد. همان طور که در حدیث آمده است: وقتی یک شخصی، انسانی دیگر را تکریم و احترام می کند به گمان اینکه او آدم خوبی است به خاطر همین عمل، خداوند او را در بهشت وارد می کند. این حسن ظن و گمان نیکو به هدف می رسد و او را از آتش جهنم نجات می دهد.

ص: 62


1- امام صادق علیه السلام : چون مؤمنی بمیرد؛ و چهل نفر از مؤمنان بر جنازه او حاضر شوند و بگویند: الّلهم انّا لا نعلم منه الاّ خیرا و انت اعلم به منّا چون این را بگویند حق تعالی فرماید: من گواهی شمارا پذیرفتم و آن گناهانی را که من می دانم و شما نمی دانید آمرزیدم. در حدیث معتبر دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده: اول چیزی که در عنوان نامه مؤمن پس از مرگش می نویسند، چیزی است که مردم در حق او می گویند، اگر نیک می گویند، نیک می نویسند و اگر بد می گویند بد می نویسند. مفاتیح الجنان، ص 1133

هرکسی که اهل حسن ظن باشد و این دستور خوب دینی را اطاعت کند و به برادران مؤمنش، حسن ظن داشته باشد هیچ گاه ضرر نمی کند؛ زیرا یا گمان او صحیح است و خداوند مطابق همین گمان، رحمتش را بر برادر مؤمنش جاری می کند. یا اینکه این گونه نمی شود و سود حسن ظن فقط به خود او می رسد. درهرصورت چه گمان اومطابق واقع باشد و چه نباشد هیچ ضرری برای او و دیگران نخواهد داشت بلکه در هر صورت برای خودش مفید خواهد بود.

گمان خوب به مؤمنین، بحث بسیار مهم و قابل توجهی است شاید بتوان گفت: راز قبول شدن نماز جماعت همین است. چرا؟ زیرا نمازگزاران حسن ظن به امام جماعت دارند که او را واسطه بین خود و خداوند قرار داده اند و خداوند به خاطر همین حسن ظن، نماز آن ها را قبول می کند و آن چیزی را که انتظار دارند به آن ها عطا می کند. نمونه دیگر در مورد اهمیت حسن ظن، مثال کسی است که باقیمانده آب ظرفی را که انسان مؤمنی از آن نوشیده است به عنوان تبرک استفاده می کند، چون در برخی روایات آمده است(1)؛

باقی مانده آبی که مؤمن خورده است در آن شفا است. وقتی شخصی به گمان اینکه این آب شفاست و می نوشد خداوند هم به خاطر همین حسن ظن، شفا را در آن آب قرار می دهد.

ص: 63


1- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 51

مثال دیگر، نوشیدن آب زمزم است؛کسی که به نیت تبرک و اجابت خواسته های دنیایی و آخرتی اش آن را می نوشد به آن ها هم می رسد. چنانکه برخی از علماء گفته اند که برخی از بزرگان به نیت حوائج دنیایی و آخرتی از آن نوشیده اند و به هدف خود رسیده اند.

در دعاهایی که اهل بیت به ما یاد داده اند حسن ظن به عنوان روزی قرار داده شده است؛ که شایسته است آن را از خداوند بخواهیم.

وَ ارْزُقْنِی الْیقِینَ وَ حُسْنَ الظَّنِّ بِک.(1)ترجمه: خدایا روزق و روزی من را یقین و حسن ظن به خودت قرار بده.

در حدیثی آمده است که خداوند ادعای حسن ظن را نیز پاداش می دهد. اگرچه شخص در ادعای خود دروغ گو باشد. در حدیثی از امام صادق علیه السلام فرمود: در روز قیامت شخصی آورده می شود و به ملائک دستور می دهند او را به سوی جهنم ببرند او متوجه خدا می شود. در این هنگام، خداوند می فرماید: او را برگردانید.

سپس به او می گوید: بنده من! چرا به سوی من متوجه شدی؟

ص: 64


1- مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ ج 2؛ ص 600

بنده می گوید: ای پروردگارم! من به تو این گونه گمان نداشتم

خداوند بزرگ می فرماید: چه گمانی به من داشتی؟

بنده می گوید: گمان من به تو این بود که مرا می بخشی و با مهربانی ات مرا در بهشت ساکن می کنی! خداوند می فرماید: ای ملائکه من! قسم به عزت و جلالم و قسم به بزرگی مرتبه ام این شخص لحظه ای به من گمان خیر نداشته است حتی اگر یک لحظه هم به من گمان خیر داشت او را وارد آتش جهنم نمی کردم بااین حال دروغ و ادعای او را بپذیرید و او را وارد بهشت کنید.(1)

تأمل و فکر در مورد این حدیث آن قدر زیبایی و نکات جالب دارد که غیرقابل وصف است.

این احادیث، به عنوان هدیه هایی از طرف خداوند، نهایت مهربانی او با ما را نشان می دهند و حسن ظن و گمان خوب را در ما تقویت می کنند تا برای رسیدن به آرزوهایمان امیدوار باشیم. گمان های که به خدا داریم حتی اگر حقیقی نباشد حداقل گمانی ادعایی خواهد بود و همان طور که در حدیث دیدیم خداوند با کرم و لطفش نیز این حسن ظن ادعائی را از ما می پذیرد و با آن معامله گمان حقیقی می کند.

ص: 65


1- بحار الأنوار ؛ ج 67؛ ص 384

فهم صحیح از حسن ظن

باید فهم درستی از حسن ظن به خدا داشت. معنای حسن ظن این نیست که در گوشه ای راحت بنشینیم و تلاش و عمل را رها کنیم و بگوییم ما حسن ظن و گمان خوب به خداوند داریم و همین کافی است. این نوع تفکر از فریب های شیطان رجیم است. باید دعا کنیم که خدای متعال به حق محمد و آل پاکش علیهم السلام ، ما و همه مؤمنین را از شر این فریب شیطان پناه دهد.

معنای درست حسن ظن این است که به آنچه نزد خداوند است جذب و شیفته شویم. علاقه و میل ما در رسیدن به نعمت های بالای خداوند، صرف شود. هرکسی که عاشق خدا شود و با این عشق و محبت، انس بگیرد و ذهنش را به آن مشغول کند حتماً آن قدر برایش شیرین خواهد بود که با میل و رغبتی که در وجود او ایجاد می شود؛ سختی های این راه برای او آسان شود. وقتی انسان چیزی را بشناسد و آن را طلب کند هر آنچه لازم باشد درراه رسیدن به آن می دهد و این کار برایش آسان است.

از امام رضا علیه السلام نقل شده است که خداوند به حضرت داوود علیه السلام فرمود:

روز قیامت بنده من عمل و کار خوبی می آورد و به خاطر آن عمل، او را وارد بهشت می کنم.

حضرت داوود سؤال کرد: پروردگارم! آن حسنه و کار خوب چیست؟

ص: 66

خداوند فرمود: این شخص گرفتاری بنده مؤمنی را برطرف کرد؛ هرچند خیلی کوچک و به اندازه بخشی از دانه خرما بود.داوود گفت: سزاوار است هرکسی که تو را می شناسد هرگز امیدش از تو قطع نشود.(1)

همان گونه که در این حدیث دیدیم وقتی خداوند بزرگ این بهشت وسیع را که اندازه آن به وسعت آسمان ها و زمین است در برابر بخشی از یک دانه خرما می دهد! پس چرا معامله با این خدای کریم جایز نباشد؟ چگونه می توان لحظه ای از او غفلت کرد؟ چه چیزی می تواند جایگزین این معامله شود؟ اگر لحظه ای هم از این معامله غفلت کنیم درست نیست. چرا؟ چون آنچه از دست می دهیم غیرقابل جبران است. چقدر دور است آنچه را که ازدست داده ایم! هیچ جایگزینی برای آن نخواهد بود! ضرری کرده ایم که هیچ گاه جبران نخواهد شد.

خدا با بندگانش خیلی زیاد مهربان است. لذا از مهربانی اش، دینی را در اختیار آنها قرار داده که در آن ثواب های بزرگی برای حرکات و سکنات مؤمنین قرار داده شده است. امام سجاد علیه السلام در دعایی با خداوند سخن می گوید و این گونه شیعیان خود را آموزش می دهد. او به خدا عرض می کند:

ص: 67


1- عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج 1، ص 313

خدایا رازهای قلوب ما و حرکات اعضای ما و چشم هم زدن های ما و حرکات زبان ما را موجب ثواب پیش خودت قرار بده.(1)

در دعای دیگری فرمود:

وَ أَسْتَغْفِرُک مِنْ کلِّ لَذَّةٍ بِغَیرِ ذِکرِک، وَ مِنْ کلِّ رَاحَةٍ بِغَیرِ أُنْسِک، وَ مِنْ کلِّ سُرُورٍ بِغَیرِ قُرْبِک، وَ مِنْ کلِّ شُغُلٍ بِغَیرِ طَاعَتِک(2)ترجمه: خدایا از تو معذرت می خواهم و استغفار می کنم از هر لذتی به غیراز ذکر تو و از هر راحتی غیر از انس با تو. از هر خوشی غیر از نزدیکی به تو از هر مشغولیتی که غیر از طاعت تو بوده است.

خداوند دوست ندارد بندگانش، ضرر و زیانی کنند که جبرانی برای آن نیست. بنده هم نباید حتی یک چشم بر هم زدن از معامله با خدا، غفلت کند. لذا خداوند راه های به سوی خودش را به تعداد تک، تکِ مخلوقات قرار داده است. به این صورت که اعمال مختلف کوچک و بزرگ را راه نزدیکی به خودش قرار داده است. مثلاً هرکسی آب بنوشد و امام حسین علیه السلام را یاد کند و قاتلین او را لعنت کند؛ خداوند برای او صدهزار حسنه می نویسد و صدهزار گناه از او پاک می کند و صد هزار

ص: 68


1- صحیفه سجادیه، ج 1، ص 58
2- مفاتیح الجنان؛ ص 416

درجه او را بالا می برد و ثواب او مثل ثواب کسی است که صد هزار بنده را درراه خدا، آزادکرده است و خداوند او را با قلبی آرام محشور می کند.

وقتی که خداوند این گونه به ما عطا می کند و چنین پاداش هایی برای ما در نظر گرفته است. آیا راضی می شود بنده ای را که محتاج به او هست ناامید و ضایع کند؟ هرگز! خدا بی نیاز مطلق است و به هیچ کسی، هیچ، احتیاجی ندارد. خداوند اراده کرده است که بنده مسکین او به سوی پروردگارشان رو بیاورند؛ زیرا هیچ خیر و خوبی نیست مگر اینکه نزد خداوند است و هیچ شرافتی نیست مگر اینکه درراهی است که به سمت خدا می رود. هرگاه بنده به خدا رو کند خداوند متقابلاً بر او رو می کند و بافضل و کرمش با او معامله می کند و او را هدایت می کند. چراکه این بنده با همه افکار و حرکات و سکنات در خواب وبیداری به دنبال رضایت پروردگارش بوده؛ این سبک زندگی، اقتضا می کند که خداوند با جُود و کرمش به چنین بنده ای نگاه کند.امام باقر علیه السلام فرمود:

خداوند به حضرت داوود علیه السلام وحی کرد. ای داوود! پیام مرا به قوم خودت برسان و به آن ها بگو هر بنده ای که هرگاه به او امری کرده ام و او اطاعت کرده است پاداشش این است که من نیز اطاعت چنین بنده ای را کنم و او را بر طاعت و بندگی خودم کمک کنم و هرگاه چیزی از من

ص: 69

بخواهد به او بدهم و اگر مرا بخواند او را اجابت کنم و اگر به من پناه بیاورد او را حفظ کنم و اگر از من حمایت بخواهد او را حمایت کنم و اگر بر من توکل کند او را از همه عیب هایش حفظ کنم؛ و اگر همه خلق با او حیله و مکر کنند من خود جوابم که آن ها را خواهم داد.(1)

مهربانی خداوند تا حدی است که بنده خود را از گرفتار شدن به کارهای بیهوده و بی فایده هم منع کرده است تا چه رسد به کارهایی که برای او ضرر دارد.

خداوند می فرماید:

ای انسان هرگاه در قلب خود قساوتی یافتی یا در جسمت، بیماری و در درمانت، کمبودی و در روزی ات، نقصانی! پس بدان تو زبانت را به کلام بی هدف و بی فایده بازکرده ای. (2)

البته ضرر کلام حرام برای انسان از سم هم بیشتر است سم در جسم اثر می گذارد اما اثر حرف زدن بیجا، باعث ضررهای زیادی ازجمله کم شدن مال، محروم شدن از روزی الهی و مریضی جسم خواهد بود. چگونه ممکن است پروردگار مهربان راضی شود که بنده اش جان خود را در معرض این نابودی و بیچارگی قرار دهد؟!

ص: 70


1- قصص الأنبیاء علیهم السلام (للراوندی)؛ ص 198
2- الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة (کلیات حدیث قدسی)؛ ص 162

بزرگان گفته اند: همان گونه که کلام زیادی و لغو، برای زبان ضرر دارد همچنین نگاه بی هدف و بی فایده، برای چشم ضرر خواهدداشت.(1) لذا بنده باید نگاهش را کنترل کند و تلاش کند هیچ نگاه بی هدف و بی فایده ای نداشته باشد.

در حدیث آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

وَ إِیاکمْ وَ فُضُولَ النَّظَرِ فَإِنَّهُ یبْذُرُ الْهَوَی وَ یوَلِّدُ الْغَفْلَة(2)

ترجمه: از نگاه های اضافی و بی هدف اجتناب کنید چراکه این نوع نگاه ها، بذر هوای نفسانی را رشد می دهد و در وجود انسان، غفلت ایجاد می کند.

خداوند نگاه به چهره عالم، نگاه به کعبه، نگاه به فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و نگاه به همه مخلوقات به نیت عبرت و با تفکر را عبادت قرارداد آن هم چه عبادتی! عبادت با تفکر که لحظه ای از آن مساوی با عبادت شصت سال است. چون این نوع نگاه ها در واقع توجه به خداوند بزرگ است خودش در قرآن فرمود: به هر جا رو کنید خدا را می یابید.

ص: 71


1- مجموعة ورام؛ ج 1؛ ص 234
2- عدة الداعی و نجاح الساعی؛ ص 313

وَ لِلّهِ اَلْمَشْرِقُ وَ اَلْمَغْرِبُ فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اَللّهِ إِنَّ اَللّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ (1)

ترجمه: مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بی نیاز و داناست!

امام صادق علیه السلام حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که فرمود:

خداوند به حضرت داوود علیه السلام وحی کرد:همان گونه که خورشید بر همه می تابد این چنین رحمت من همه را فرامی گیرد و هرکسی داخل رحمت من شود برایم کمبودی نخواهد بود. فال بد، به کسی که آن را بد نمی داند ضرر نمی زند. همچنین از فتنه نجات پیدا نمی کنند؛کسانی که فال بد می زنند و گمان خوب ندارند.(2)

این حدیث قدسی از بزرگ ترین، نشانه هایی است که ما را به یک اصل و قاعده می رساند و آن اصل این است کسانی که به خاطر گمان بد به پروردگار، همیشه فال بد می زنند از فتنه و گرفتاری نجات پیدا نکرده و در هلاکت و نابودی قرار می گیرند. در طرف مقابل هرکسی که فال خوب می زند و حسن ظن به خدای خود دارد سایر چیزها به او ضرری نمی زند و به برکت همین حسن ظن، چیزهای بد از او دور می شود.

ص: 72


1- قرآن کریم، البقرة، 115
2- الأمالی (للصدوق)؛ ص 306

کسی که خود را در رحمت الهی وارد و از غیر خدا جدا کند و در احادیث و سخنان اهل بیت علیهم السلام تفکر کند؛ هیچ گاه میدان زندگی بر او تنگ و سخت نخواهد شد بلکه قلب او همیشه وسعت پیدا می کند و درهایی از رحمت خدا به روی او باز می شود که از هر دری، هزار در دیگر بازخواهد شد تا اینکه این بنده به مقام انشراح صدر می رسد. انشراح صدر یعنی قلب او با علم وصبر نورانی می شود و این مقام بزرگی است که خداوند به پیامبرش داده است در قرآن فرمود:

أَ لَمْ نَشْرَحْ لَک صَدْرَک (1)

ترجمه: آیا ما تو را شرح صدر عطا نکردیم؟وقتی لطف الهی شامل بنده ای شود به رتبه و جایگاه شرح صدر می رسد. در این مرتبه دیگر بلا دنیا و آخرت را نمی بیند به این معنا که اگر نوعی از بلا که از دید دیگران بلا هست به او برسد درواقع به خاطر مقام رضایتی که او به دست آورده این بلاها را هم شیرین و عطایی لذت بخش می بیند. لذا بعضی از یاران امام حسین علیه السلام از شهدای کربلا هرگاه سختی و گرفتاری آن ها در روز عاشورا بیشتر می شد چهره های آن ها نورانی تر و شادتر می شد.

ص: 73


1- قرآن کریم، الشرح، 1

از خدا می خواهیم این مقامات بلند بندگی را نیز روزی ما قرار دهد. این چه لذت شیرینی است؛ لذتی که فرزندان پادشاهان باید بیایند و به دنبال چنین لذتی باشند. کجا هستند شاهزادگان از درک چنین لذت هایی؟!

ص: 74

يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ

(قرآن کریم، الانشقاق، 6)

ترجمه: ای انسان! یقیناً تو با كوشش و تلاشی سخت به

سوی پروردگارت در حركتی، پس او را دیدار می كنی.

تأثیر اعمال انسان

اشاره

ص: 75

ص: 76

تأثیر اعمال انسان

در سمت خدا، خودمحوری ممنوع است. خود محوری یعنی اینکه انسان فکر کند در عالم هستی، خودش هست و خودش. بدون اینکه اعمال و رفتار او به هیچ کسی مربوط باشد.

به طور کلی وجود انسان از دو جهت و به دو اعتبار، قابل بررسی است:

اول: انسان به عنوان یک موجود تنها که اعمال و رفتار او فقط روی خودش تاثیر می گذارد واز اعمال و رفتار دیگران هم تأثیری نمی پذیرد! موجودی که هیچ ارتباطی با خالق و جهان پیرامونش ندارد. البته با این نگاه، انسان یک موجود از بین رفتنی است که ارزش و اعتباری ندارد و چیز قابل ذکری نیست.

ص: 77

دوم: انسان به عنوان موجودی که متعلق به قدرت خداونداست. مظهر و نشانه عظمت پروردگار و مخلوق این خالق بزرگ است. در این نگاه، انسان با کل عالم در ارتباط است ارتباط او با سایر مخلوقات از عرش تا فرش و از آسمان هفتم تا زمین است. در این نوع نگاه، انسان با همه موجودات عالم، مرتبط است. انسان در بقیه مخلوقات اثر می گذار و از آنها اثر می پذیرد. اگر کار خوبی کند در جمیع عالم، اثر خوب می گذارد و اگر کار بدی کند در همه عالم اثر بد می گذارد.

این حقیقت به زیبایی در قرآن کریم بیان شده است. خداوند می فرماید:

ظَهَرَ اَلْفَسادُ فِی اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ بِما کسَبَتْ أَیدِی اَلنّاسِ لِیذِیقَهُمْ بَعْضَ اَلَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ(1)

ترجمه: فساد، در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام داده اند آشکارشده است؛ خدا می خواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید به سوی حق بازگردند!

پس این حقیقت محض، قابل انکار نیست که تأثیر اعمال انسان فقط برای خودش نیست بلکه انسان ارتباطی پنهان و پیدا با همه عالم هستی

ص: 78


1- قرآن کریم، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی، الروم، 41

از عرش تا فرش دارد. در ادامه با اشاره به بعضی از مطالب این حقیقت بیشتر روشن می شود.

مثل آسمانی انسان

به عنوان اولین مثال برای تاثیر و ارتباط اعمال انسان با سایر موجودات به مثل آسمانی انسان اشاره می کنیم. در این قسمت به نکته ای اشاره کنیم که شاید کمتر آن را شنیده و یا به آن توجه کرده اید.

هر انسانی یک شبیه و مثل، در عالم غیب و زیر عرش خداوند دارد که این موجود آسمانی، مثل آنچه انسان در زمین عمل می کند، همان را انجام می دهد؛ یعنی خداوند برای هر انسانی در عالم غیب یک موجود آسمانی، شبیه همین انسان زمینی، آفریده است. یعنی اگر این انسان روزی زمین، کارخوبی کند آن شبیه آسمانی او هم همان کار خوب را انجام می دهد و اگر کار زشتی کند شبیه آسمانی او همان کار زشت را انجام خواهد داد. وقتی این انسان زمینی، عمل قبیح و زشتی انجام دهد؛ خداوند بر آن مثال و شبیه غیبی، پرده ای می اندازد و آن را می پوشاند تا آبروی او نزد آسمانیان نرود و اگر کار خوبی انجام دهد؛ خداوند آن را برای اهل آسمان ظاهر

ص: 79

می کند و معنای اسم الهی، یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح(1) اشاره به همین نکته دارد.

حضرت آیت الله شیخ بهایی رحمة الله علیه در کتاب مفتاح الفلاح حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که ایشان فرمود:

هر بنده مؤمن، مثال و شبیهی در عرش دارد پس هنگامی که بنده مشغول به رکوع و سجود و سایر کارهای خوب می شود؛ مثال او نیز همین کارها را انجام می دهد در این هنگام ملائکه او را می بینند بر او درود می فرستند و برای او استغفار می کنند و هنگامی که بندهمشغول به گناهی شود خداوند بر مثال او پرده ای می اندازد تا فرشته ها از گناه او اطلاع پیدا نکنند. (2)

ارتباط اعمال ما با اولیاء الهی

یکی از ابعاد مهم تأثیر اعمال ما، ارتباطی است که با اولیاء الهی یعنی رسول خدا و امامان معصوم علیهم السلام پیدا می کند؛ یعنی اعمال ما ممکن است باعث خوشحالی یا ناراحتی آن ها شود! هیچ شکی نیست که اعمال انسان هرروز دو بار، صبح و شب بر پیامبر اسلام و بر امامان معصوم، خاصه برای صاحب عصر و زمان، امام مهدی علیه السلام نمایش داده می شود و آن ها از کارهای ما آگاهی دارند. اگر آن اعمال خوب باشند آن ها خوشحال

ص: 80


1- ترجمه: ای خدایی که زیبایی را آشکار و زشتی را می پوشانی.
2- مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیلة من الواجبات و المستحبات؛ ص 201

می شوند. این حقیقت به روشنی در قرآن کریم و احادیث اشاره شده است. خداوند در قرآن می فرماید:

وَ قُلِ اِعْمَلُوا فَسَیرَی اَللّهُ عَمَلَکمْ وَ رَسُولُهُ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلی عالِمِ اَلْغَیبِ وَ اَلشَّهادَةِ فَینَبِّئُکمْ بِما کنْتُمْ تَعْمَلُونَ(1)

ترجمه: بگو: عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شمارا می بینند! و به زودی، به سوی دانای نهان و آشکار، بازگردانده می شوید؛ و شمارا به آنچه عمل می کردید، خبر می دهد!

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:

مَنْ سَرَّ مُؤْمِناً فَقَدْ سَرَّنِی وَ مَنْ سَرَّنِی فَقَدْ سَرَّ اللَّهَ.(2)ترجمه: هر که مؤمنی را خوشحال کند حتماً من را خوشحال کرده است و هرکسی که مرا خوشحال کند قطعاً موجب خوشحالی خداوند می شود.

تا اینجا برای ما ثابت شد که اعمال و رفتارهای ما باعث خوشحالی یا ناراحتی برترین انسان های روی زمین می شود. انسان هایی که ستون و رکن

ص: 81


1- قرآن کریم، التوبة، 105
2- الکافی،ج 2؛ ص 188

عالم هستند و همه عالم حتی ملائکه، در خدمت آن ها هستند. پس به طور طبیعی هرکسی که آقایان عالم را خوشحال کند؛ این خوشحالی و

سُرور در همه زیرمجموعه وابستگان و علاقه مندان آن ها، تأثیر می گذارد. وقتی بنده ای تلاش می کند و عمل خوبی انجام می دهد در این هنگام همه عالم برای این بنده نیکوکار، دعا می کنند و می گویند خداوند تو را خوشحال کند همان گونه که ما را خوشحال کردی؛ اما اگر بنده ای کار زشتی انجام دهد این موجب ناراحتی پیامبر و اهل بیت او می شود؛ این حزن و ناراحتی آثار خاصی دارد و بر بسیاری از موجودات عالم، تأثیر منفی می گذارد. ممکن است براثر این ناراحتی، درختان خشک شوند میوه ها فاسد و باران کم شود و مشکلات اقتصادی و معیشتی به وجود بیاید.

پس طاعت و معصیت انسان بر همه عالم و بر ملائکه ای که همراه او اعمالش را ثبت و ضبط می کنند؛ تأثیر می گذارد. قدرت تأثیر اعمال انسان به حدی است که طاعت و معصیت او بر نسل های بعد از او هم تأثیر گزار خواهد بود.

ص: 82

تأثیر دعای انسان

دعای انسان در حق سایر انسان ها تأثیرگذار است و چه بسا انسان ها با دعا در حق یکدیگر، باعث موفقیت های بزرگی برای هم می شوند. وقتی انسان دعا می کند و می گوید: خدایا همه مؤمنین و مؤمنات را بیامرز. نفع این دعا به همه مؤمنین قبل از او و مؤمنین زمان حاضر، می رسد. در حدیث داریم که همه مؤمنین و مؤمنات در روز قیامت برای چنین شخصی، شفاعت می کنند و می گویند: این همان کسی است که برای ما استغفار می کرد.(1)

نمونه دیگری از ارتباط موجودات عالم با انسان نکته ای است که در حدیث پیامبر خدا آمده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر آنچه در آسمان ها و هر آنچه در زمین است حتی ماهیان دریا برای طالبان علم، استغفار می کنند.(2)

اعمال انسان حتی با فرشتگان آسمان هم مرتبط است خداوند در قرآن کریم فرمود:

ص: 83


1- الطریق الی الله، ص 52
2- بحار الأنوار الجامعة، ج 1، ص 172

اَلَّذِینَ یحْمِلُونَ اَلْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یؤْمِنُونَ بِهِ وَ یسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَیءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اِتَّبَعُوا سَبِیلَک وَ قِهِمْ عَذابَ اَلْجَحِیمِ(1)

ترجمه: فرشتگانی که حاملان عرش اند و آن ها که گرداگرد آن طواف می کنند. تسبیح و حمد پروردگارشان را می گویند و به او ایمان دارند و برای مؤمنان استغفار می کنند و می گویند: پروردگارا! رحمت و علم توهمه چیز را فراگرفته است؛ پس کسانی را که توبه کرده و راه تو را پیروی می کنند بیامرز و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار!

روشن شد که انسان باهم عالم در ارتباط است و اعمال او در همه عالم، تأثیر می گذارد؛ چون انسان متعلق به قدرت الهی و نشانه عظمت و بزرگی اوست همه موجودات مخلوق یک خالق و اجزاء مختلف یک مجموعه منظم هستند که با یکدیگر ارتباط دارند. بااین وجود چگونه جایز است که انسان غفلت کند و یا خود را به غفلت بزند و فقط به خودش نگاه کند؟ این نکته را در نظر نگیرد که متعلق به قدرت الهی است و اعمال او در همه عالم تأثیر دارد! قطعاً اگر انسان از این نکته غفلت

ص: 84


1- قرآن کریم، الغافر 7

کند چیز قابل ذکری نخواهد بود و موجود باارزشی نیست که بر سایر موجودات فضیلتی داشته باشد.

البته توجه به این نکته خیلی مهم است که سعادت و شقاوت هر انسانی به دست خود اوست. هر انسانی باید استعدادهای بزرگی را که خدا در جان او قرار داده، کشف کند و از آن ها استفاده نماید تا بتواند در راه خدا حرکت نماید. مولای ما امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:

داروی تو در جان توست و تو آن را نمی بینی و درد تو از خود توست؛ اما متوجه آن نیستی. آیا گمان کردی یک جسم کوچک هستی؟ درحالی که در وجود تو جهانی بزرگ است. تو کتاب روشنی هستی که با نشانه های این کتاب، پنهان ها پیدا و ظاهر می شوند. اگر تو کوتاهی کنی، پروردگار تو اهل کوتاهی و اهمال نیست.(1)

خداوند در قرآن فرمود:أَیحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ یتْرَک سُدًی(2)

ترجمه: آیا انسان گمان می کند بی هدف رها می شود؟!

ای انسان در خویش بنگر. اگر غافلی بیدار شو. ارزش انسان در وابستگی و تعلق او به قدرت خدا هست؛ اگر خود را از اهل شقاوت و بدبخت

ص: 85


1- تفسیرصافی، ج 1، ص 92
2- قرآن کریم، القیامه 36

می بینی که از سعادت محروم شده ای، به این نکته توجه کن که خداوند هر چه را بخواهد محو می کند و هرچه را بخواهد اثبات می کند و نزد او ام الکتاب و علم همه چیز است. یمْحُو اللَّهُ مَا یشَاءُ وَیثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکتَابِ(1) پس از قدرت یاری خدا غافل مشو با همه توان از او کمک بگیر شقاوت را محو و سعادت و خوشبختی را برای خودت ثابت کن. در راه خدا حرکت کن و مراقب اعمالت باش تا همه موجودات همراه و دعاگوی تو باشند.

تأثیر گناهان و لزوم توبه از آن ها

انسان در حال گناه باید خیلی بترسد! ترس از چه چیزی؟! ترس از خودش و اعمالش، چراکه انسان در حال گناه، شیطانی در صورت انسان خواهد بود. اگر انسانی این راه شقاوت را انتخاب نماید خود را از عنایت و توجه الهی، دور کرده و با فساد خود همه عالم را و قلب پیامبران را ناراحت کرده است همچنین موجب ناراحتی فرشتگان مقرب الهی و همه اهل آسمان ها و زمین، شده است. زمین از اینکه چنین شخصی بر روی آن راه برود؛ ناله می زند و به خدا شکایت می برد. آسمان از اینکه سقفی بر سر چنین فردی باشد ناراحت است. ناله و فریاد آسمان و زمین از اعمال

ص: 86


1- قرآن کریم، الرعد، 39

زشت ما درمعارف اسلامی ثابت شده است؛ در حدیثی آمده است که زمین از ادرار انسان ختنه نشده، چهل صبح به خداوند، ناله و شکایت می کند. حال چگونه زمین از انسانی که مشغول گناه شده و راه سعادت را ازدست داده و به شقاوت روی آورده، ناراحت نباشد و ناله نزند؟(1)

خلاصه اینکه انسان گنه کار در حال دشمنی با خداوند است. به راستی از مُلک فرمانروایی خدا، کجا می توان رفت؟ انسان گنه کار در حال دشمنی با دوستان خدا و فرشتگان الهی است آن ها هم از چنین انسانی ناراحت هستند. در این صورت همه مخلوقات از خداوند اجازه می خواهند تا از چنین انسانی انتقام بگیرند. البته انسان ضعیف تر و کوچک تر از آن است که بتواند در مقابل آن ها مقاومت کند. چه کسی این انسان را پناه می دهد؟ انسانی که در حال مبارزه و جنگ با خداوند است. پس هیچ راه فراری برای او غیر از پناه بردن به خود خداوند، نیست. چنانکه خداوند در قرآن کریم دستور فرار به سوی خودش را می دهد.

فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ إِنِّی لَکمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ (2)

ص: 87


1- الکافی ، ج 6، ص: 35
2- قرآن کریم، الذاریات 50

ترجمه: پس به سوی خدا بگریزید که من از سوی او برای شما بیم دهنده ای آشکارم!

هرگاه انسان از چیزی یا کسی بترسد از او فرار می کند؛ اما در مورد خداوند فرق می کند کسی که از خدا می ترسد؛ باید به سوی او فرار کند. امام صادق علیه السلام از جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که خداوند فرمود:مَا أَطَّلِعُ عَلَی قَلْبِ عَبْدٍ فَأَعْلَمُ فِیهِ حُبَّ اَلْإِخْلاَصِ لِطَاعَتِی لِوَجْهِی وَ اِبْتِغَاءِ مَرْضَاتِی إِلاَّ تَوَلَّیتُ تَقْوِیمَهُ وَ سِیاسَتَهُ وَ تَقَرَّبْتُ مِنْهُ. (1)

ترجمه: هرگاه بر قلب بنده ام مطلع باشم و بدانم در آن اخلاص برای طاعت من و به دست آوردن رضایتم هست رسیدگی و سر و سامان دادن به امور او را بر عهده می گیرم و به او نزدیک می شوم.

در حدیثی دیگر از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم چنین آمده است که خداوند فرمود:

هنگامی که بدانم بیشترین فکر وتلاش بنده ام، بندگی و طاعت من است میل و رغبت او را در مناجات و درخواست از خودم قرار می دهم. وقتی که بنده من چنین باشد هرگاه اراده کند که از من غافل شود میان او آنچه مایه غفلت است مانعی قرار می دهم. چنین بندگانی همان کسانی هستند

ص: 88


1- مصباح الشریعة؛ ص 92

که هرگاه عذاب برای اهل زمین باشد به احترام این ها آن بلا را دور می کنم. این ها پهلوانان واقعی هستند.(1)

در این حدیث این نکته قابل تأمل است که خداوند تنبیه و عذاب اهل زمین را به خاطر این بندگان خوب، دور می کند. پس وجود چنین انسان هایی، صدقه بر اهل عالم است. چراکه ایشان باعث حفظ اهل زمین از هلاکت هستند.

اجزای این عالم با یکدیگر در ارتباط اندو همچون یک پیکره واحد، عمل می کنند. هرگاه یک عضو مریض شود این درد به همه اعضا، سرایت

می کند و هرگاه درد از یک عضو، برطرف شود؛ همه وجود انسان از آن درد آرام می شود.در حدیث آمده است هنگامی که بنده ای حمد و ستایش خدا را می کند؛ دعای همه نمازگزاران شامل حال او می شود؛ زیرا آن ها در نماز می گویند: سمع الله لمن حمده؛ یعنی خداوند ستایش هرکسی که او را حمد کند می شنود و جواب او را می دهد. این چنین است که با همه نمازگزاران در سرتاسر عالم، ارتباط پیدا می کند و مشمول دعای آنان می شود.

ص: 89


1- عدة الداعی و نجاح الساعی، ص 250

هرگاه کسی عملی را درست و با اتقان و مستحکم، انجام دهد؛ شامل این دعای پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می شود که فرموده است:

رَحِم اللّهُ امرأً عَمل عملاً فأتقَنه.(1)

ترجمه: خداوند رحمت کند کسی را که وقتی کاری را انجام می دهد؛ آن را محکم و با اتقان، انجام دهد.

شکی نیست است که دعای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مستجاب است و هرکسی که رحمت خدا شامل حال او شود از هلاکت نجات پیدا خواهد کرد.

خیلی از ما انسان ها آرزو داریم ای کاش در زمان پیامبر بودیم و او را درک می کردیم تا دعای او شامل حالمان می شد. گمان می کنیم چنین موقعیتی ازدست رفته است و قابل به دست آوردن نیست! اما این فکر اشتباه است! چراکه اکنون هم می توان از دعای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بهره مند شد. در همین زمان هم به آسانی می توان مشمول دعای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شد. همان طور که گفتیم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای هرکسی که کارش را با اتقان و محکم انجام دهد دعا کرده است.همچنین هرکسی که یک روز از ماه شعبان را روزه بگیرد مشمول دعای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می شود او فرمود:

ص: 90


1- شواهد التنزیل لقواعد التفضیل؛ ج 1؛ ص 5

شَعْبَانُ شَهْرِی فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَنِی عَلَی شَهْرِی(1)

ترجمه: شعبان ماه من است خدا رحمت کند کسی که در این ماه من را کمک کند.

خیلی بعید است رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اهل این زمان را از برکات دعای شریفش، محروم کرده باشد. بلکه دعاهای او با عناوین عمومی تا هرزمانی مستجاب می شود. حال انسان باید به خود بنگرد و ببیند آیا در معرض رحمت الهی قرار می گیرد و احوالش با آنچه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده، مطابقت می کند تا دعای پیامبر شامل او هم بشود؟

پس باید غفلت را کنار گذاشت و از این که خود را تحت عناوین زشتی ببریم که مشمول نفرین همه عالم شویم نجات دهیم. هرگاه انسان، مؤمنی را ناراحت کند و آزار دهد؛ پیامبر خدا را ناراحت کرده است. امام علی علیه السلام سپس امام حسن علیه السلام سپس امام حسین علیه السلام و همه امامان علیهم السلام را سپس همه عالم را ناراحت کرده و آزار داده است. همه عالم از او ناراحت هستند و برعلیه او فریاد می کشند و می گویند: خدایا همان گونه که ما را آزار داد و ناراحت کرد او را ناراحت کن.

ص: 91


1- المقنعة؛ ص 370

به طورکلی جایگاه انسان، بزرگ و دارای اهمیت زیادی است؛ و در انتخاب های زندگی باید متوجه ارزش انسانی خود باشد. همیشه انسان بین دو حالت قرار دارد یا اینکه به خدا رو بیاورد و به سوی او حرکت کند در چنین حالتی خداوند به بنده خود روی خواهد آورد و او را در آغوش می گیرد. یا اینکه از خداوند اعراض و به او پشتکند در چنین حالتی همه اشیا از او اعراض می کنند. انسان جز این دو انتخاب، راه دیگری ندارد. البته انتخاب هریک از این ها را خداوند برای او آزاد گذاشته است و هیچ اجباری در هیچ یک از این انتخاب ها نیست.

امام سجاد علیه السلام می فرماید:

فَیا مَنْ هُوَ عَلَی اَلْمُقْبِلِینَ عَلَیهِ مُقْبِلٌ، وَ بِالْعَطْفِ عَلَیهِمْ عَائِدٌ مُفْضِلٌ، وَ بِالْغَافِلِینَ عَنْ ذِکرِهِ رَحِیمٌ رَءُوفٌ، وَ بِجَذْبِهِمْ إِلَی بَابِهِ وَدُودٌ عَطُوفٌ.(1)

ترجمه: ای خدایی که به روی آورندگان به سویت، رو می آوری؛ با مهربانی با آن ها برخورد می کنی و نسبت به کسانی که از ذکر تو غفلت می کنند؛ مهربان و رئوف هستی و نسبت به جذب کردن آن ها به در خانه ات بسیار مهربان وخوش برخوردی.

ص: 92


1- مفاتیح الجنان، مناجات مریدین.

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا،

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا.

(قرآن کریم، الانشراح 5 و6)

ترجمه: بی تردید با دشواری آسانی است. بی تردید

با دشواری آسانی است.

آسان شدن سخت ها

اشاره

ص: 93

ص: 94

آسان شدن سخت ها

راهِ به سوی خدا چون مطابق فطرت و ذات انسان است؛ مسیری جذاب و آسان است. البته در این راه برای رسیدن به هدف، موانع زیادی وجود دارد که کنار زدن آن ها، سخت و مشکل است؛ اما نباید از این حقیقت قرآنی غافل شویم که بی تردید با هر سختی، آسانی خواهد بود. درراه رسیدن به خدا، یک قانون مهم در مواجهه با سختی ها داریم که خیلی به ما کمک می کند؛ آن قانون کلی این است که هر چیزی در مقایسه با بالاتر و سخت تر از خودش، آسان به نظر می آید بلکه ممکن است سختی آن فراموش شود و اصلاً دیده نشود. مثلاً شخصی که روی

ص: 95

دستش، زخم کوچکی دارد اگر عقرب او را نیش بزند آن زخم کوچک را به صورت کلی، فراموش می کند و اصلاً یادش نمی ماند که دست او هم زخمی داشته است. خداوند همه اشیا را به گونه ای قرار داده است که مقهور چیز بالاتر و شدیدتر از خود هستند.

مثلاً شخصیت بزرگ و شجاعِ امیرالمؤمنین علیه السلام که در کمالات به بالاترین درجه رسیده است چگونه خود را در برابر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم کوچک می شمارد و به عبد بودن و کوچک بودن خودش در برابر آن وجود اعتراف می کند و می فرماید:

إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ (1)

ترجمه: من بنده ای از بندگان محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستم.

این یک قاعده محسوس و کلی است که در همه ممکنات و موجودات، جاری است. پس هرگاه انسان بخواهد کارهای دنیا بر او آسان شود. باید نگاه کند به چیزی که سخت تر و شدیدتر از آن است. اگر به حالات شدیدتر و سخت تر، نگاه کند متوجه می شود بر او چه خواهد گذشت؟! اکنون که در آن حالت سخت تر نیست باید قدردان وضعیت کنونی باشد. در حالت مقایسه، همه امور برای انسان، آسان می شود. این حالت یک نعمت است؛ که شایسته شکرگزاری است. باید همیشه بگوییم:

ص: 96


1- کافی؛ ج 1؛ ص 225

سپاس خدایی را که بر من سخت نگرفت و اگر می خواست می توانست انجام دهد.

همچنین برای آسان شدن اعمال خوبی که انسان قصد انجام آن ها را دارد و برای نجات از فخرفروشی و خودنمایی ، باید این اعمال را با اعمال افراد

بالاتر و بهتر ازخود مقایسه کند.

پیشرفت انسان نباید باعث غرور و عُجب او شود. حتی در کارهای خوب هم نباید این احساس را از دست داد که این عمل ناقص است وبهتر از آن هم می شد انجام داد. باید این نوع عمل را از طرف خودش، تقصیر و کوتاهی ببیند که احتیاج به عذرخواهی دارد و خجالت بکشد که آن را به خودش، نسبت دهد. تا چه رسد که به آن افتخار کند و خوشحال شود. هنگامی که این حالت در وجود انسان، نهادینه شود و به آن عادت کند به اذن الله ،حرکت و سیر به سوی خدا بدون هیچ انقطاعی ادامه خواهد داشت؛ زیرا محبت خدا، غایت و انتهایی ندارد، انسان به هر درجه ای از محبت در اخلاص و عمل نیک، برسد؛ باز مقام های بالاتر و زیباتری وجود دارد که با مشاهده آن ها مشتاق به حرکت و عمل بیشتری می شود.

درراه رسیدن به خدا نهایتی نیست که به آن برسیم؛ چراکه وجود خداوند، بی نهایت است پس در این راه هیچ توقفی نخواهد بود؛ یعنی

ص: 97

توقف و عدم حرکت در این مسیر برای انسان جایز نیست. البته خداوند کریم با لطف و مهربانی اش، همیشه انسان را به قرب خودش، فرامی خواند. اگر حرکت به سمت خدا نداشته باشیم. پس چه کنیم؟ چه چیزی را می توان جایگزین قرب الهی کرد؟

قطعاً اگر انسان این سیر و حرکت را قطع کند ضرر کرده است. کسی که راضی شود از این راه برگردد؛ قطعاً دچار ضرر می شود. هر آنکه این راه را تغییر و تبدیل کند حتماً دچار خسران خواهد شد.

ص: 98

الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ.

(قرآن کریم، آل عمران،134)

ترجمه: همان ها که در توانگری و تنگدستی،

انفاق می کنند؛ و خشم خود را فرو می برند؛ و از خطای مردم در

می گذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

انجام مستحبات راهی به سوی خدا

ص: 99

ص: 100

انجام مستحبات راهی به سوی خدا

تاکنون به حکم عقل، روشن شد که برای خوشبختی باید به سوی خداوند، حرکت کرد. حرکت درراه خدا، باید بدون هیچ توقفی ادامه داشته باشد. زمانی در این مسیر موفق خواهیم بود که برای بندگی خدا، برنامه ای از جنس اطاعت الهی داشته باشیم. همان گونه که انجام واجبات راهی به سوی خداوند است انجام مستحبات هم به عنوان برنامه اطاعت از خداوند، کمک کننده انسان در این مسیر است. خداوند در حدیثی که برای ما نقل شده، فرموده اند:

وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَیّ عَبْدٌ بِشَی ءٍ أَحَبَّ إِلَی مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیهِ وَ إِنَّهُ لَیتَقَرَّبُ إِلَی بِالنَّافِلَةِ حَتَّی أُحِبَّهُ ... (1)

ص: 101


1- الکافی؛ ج 2؛ ص 352

ترجمه: بنده من با هیچ چیزی مثل واجبات به من نزدیک نشده است. بنده من با مستحبات نیز به من نزدیک می شود تا اینکه دوستدار او می شوم.

خدای بزرگ، همان گونه که انجام واجبات را دوست دارد؛ انجام مستحبات را نیز دوست دارد پس کسی که مشتاق خداوند است؛ باید در همین مسیری که خدا برای او قرار داده است حرکت کند. انجام مستحبات را هم راهی برای جذب محبت خدا است. اعمال مستحبی چنین قابلیتی دارند که در مسیر الهی یاور ما باشند. هرچند اعمال مستحب در مسیر به سوی خدا به انسان کمک زیادی می کند؛ اما همان گونه که در احکام فقهی برای ما روشن شده است انجام مستحبات الزامی نیست. درجایی که ممکن است انسان برحسب طبع بشری اش، احساس خستگی و بی حالی، نسبت به اعمال مستحبی پیدا کند. در ترک آن ها آزاد است.

خداوند، انجام مستحبات را دوست دارد و این باعث جلب محبت الهی می شود. البته در مواردی هم ترک همین مستحبات ممکن است باعث

ص: 102

جلب محبت الهی شود که البته این یک تأثیر غیر اصلی و عَرَضی است.(1) عبد با انجام و ترک مستحبات می تواند خود را در معرض محبت و عشق الهی قرار دهد و این یک فوز و خوشبختی بزرگی است. لِمِثْلِ هذا فَلْیعْمَلِ اَلْعامِلُونَ (2)همان گونه که انجام مستحب، باعث ایجاد رابطه محبتی بین خدا و بنده می شود، گاهی هم ممکن است ترک عمل مستحبی چنین باشد.

نقل شده است وقتی که برای امیرالمؤمنین امام علی صلی الله علیه و آله و سلم در یک زمان دو کار پیش می آمد و هر دو مورد رضایت خداوند بود؛ حضرت سخت ترین آن ها را انتخاب می کرده است.

از طرفی دیگر از امام حسن مجتبی نقل شده است که در همین موارد، ایشان آسان ترین کار را انتخاب می کرده است. این کار امام حسن صلی الله علیه و آله و سلم ازاین جهت بوده که خداوند همان گونه که انجام مستحبات را دوست دارد؛ انجام واجبات را نیز دوست دارد؛ و این درواقع یک نوع میانه روی در عبادت حساب می شود که چیز مطلوبی است؛ و در حدیث هم داریم که این دین متین است و با رفق و آسانی در آن وارد شوید و برای بندگان

ص: 103


1- به عنوان مثال، نماز جماعت مستحب است اما اگر پدر و مادر از این کار نهی کنند ترک این مستحب مطلوب است.
2- قرآن کریم، الصافات، 61. (ترجمه: آری، برای مثل این، باید عمل کنندگان عمل کنند).

خدا، عبادت و طاعت الهی را سخت و مورد اکراه قرار ندهید. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

این دین متین است. با رفق و آسانی در آن وارد شوید و برای بندگان خدا، عبادت و طاعت الهی را سخت و مورد اکراه قرار ندهید؛ مانند سوارکاری نباشید که به خاطر زیاده روی نه مسافرتش به پایان می رسد و نه حیوانی برای او باقی می ماند.(1)

البته یکی از دلایل این گونه عمل کردن امام حسن مجتبی علیه السلام نوعی از فریب دادن نفس است تا آن را به طاعت و عبادت الهی جلب کند.

اما دلیل کاری که امیرالمؤمنین علی علیه السلام انجام می داد این است که این کار نوعی از مخالفت با هوای نفس است که کلید همه برکات است. البته توجه به این نکته مهم است که اهل بیت به عنوان مربی و معلم بندگان، هر دو کار را در مقام ارشاد و هدایت بندگان انجام داده اند و عمل متفاوت آن ها در این مورد برای آموزش انسان ها است. مقامات اهل بیت علیهم السلام در حدی است که عقل و فهم بشری از درک آن عاجز وکوتاه است. اهل بیت علیهم السلام راه هدایت خلق را بهتر از هرکسی می شناسند.

ص: 104


1- الکافی؛ ج 2؛ ص 86

وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا ۖ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ ۚ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.

(قرآن کریم، البقره،148)

ترجمه:

هر کسی را راهی است به سوی حق که بدان راه یابد (قبله ای است که به آن روی آورد) پس بشتابید به خیرات که هر کجا باشید. همه شما را در محشر خواهد آورد و خدا بر همه چیز تواناست.

تعارض تأخیر و تفویت

اشاره

ص: 105

ص: 106

تعارض تأخیر و تفویت

انسان باید اعمال خود را با تفکر و تدبر، برنامه ریزی کند و دقیق در زمان مناسب، همراه با اخلاص انجام دهد و از دیگران سبقت بگیرد. سبقت گرفتن از دیگران در امور خوب، دستور قرآن است این نکته مهم در آیه ابتدای این بخش آمده است. البته انجام درست و محکم اعمال برای غالب انسان ها، نیاز به زمان و فرصت دارد ولی این نیاز به فرصت نباید ما را به وادی تأخیر در عمل برساند. اگر عمل خوب را به تأخیر بیندازیم؛ شیطان در آن نظر دارد و همین تأخیر آفاتی دارد.

آفات تأخیر زیاد است ازجمله اینکه تأخیر در کار خیر، ممکن است باعث از بین رفتن اصل عمل شود.

ص: 107

با این سخنان ممکن است برای در ذهن شما یک تعارض شکل بگیرد و آن تعارض این است اگر کار خیر را زود انجام دهیم ممکن است انگیزه و اخلاص و شرایط عمل را نداشته باشیم. از طرف دیگر اگر بخواهیم عمل را به تأخیر بیندازیم به این امید که شرایط عمل مطلوب را به دست بیاوریم ممکن است شیطان وارد شود و این تأخیر باعث فراموشی و عدم انجام کار خیر شود. برای رفع این تعارض چه باید کرد؟

وقتی که انسان میان این تعارض، قرار گرفت از یک جهت با تأخیر، ترس از دست دادن است و از طرفی با زود انجام دادن، ترس دارد که انگیزه، اخلاص، توجه و تفکر لازم را نداشته باشد چه بسا با زود انجام دادن، اسیر فریب شیطان شود. اگر در این تعارض بمانیم و دنبال راه حلی برای آن نباشیم. این تعارض به عنوان فکری شیطانی باقی می ماند و انسان را از راه خدا دور می کند.

راه نجات از این تعارض، این است که به علت و هدف این تأخیر یا تسریع دقت کنیم و مراقب باشیم شیطان از آنها سوء استفاده نکند. آن تأخیری، موردنظر شیطان است و باعث از بین رفتن اصل عمل می شود که به خاطر ناتوانی و تنبلی و حرص و محبت دنیا باشد؛ مثلاً مال خود را انفاق نکند به خاطر اینکه مال در دست او بماند این نوع تأخیر

ص: 108

انداختن و فردا، فردا کردن، منفور و باعث از بین رفتن سعادت انسان می شود و هیچ شکی در زشتی آن نیست. این حالت با اصل مجاهده و مبارزه با نفس، هم خوانی ندارد؛ اما تأخیری که به خاطر تفکر و تدبر و توجه برای اتقان و استحکام عمل باشد این مطلوب و محبوب خداوند عزیز است که هیچ گاه پشیمانی به دنبال نخواهد داشت و باعث از بین رفتن خیر و سعادت نمی شود. به خاطر اینکه این نوع تأخیر هم نوعی عمل و احسان به خیر است پس دراین حالت هم انسان محسن و نیکوکار محسوب می شود؛ و خداوند در قرآن در مورد محسنین فرموده است:

... مَا عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (1)

ترجمه: ...بر نیکوکاران راه مؤاخذه نیست؛ و خداوند آمرزنده و مهربان است!

تأخیری که به خاطر اخلاص و تلاش بیشتر برای عمل بهتراست؛ نیاز به مراقبت دارد. نباید این تأخیر او را از اصل عمل و یاد خدا غافل کند. باید این تأخیر همراه با توکل بر خداوند و کمک از باشد. درواقع با این توکل، از خدا بخواهد که او را از تنبلی و حرص و سایر آفات روحی و

ص: 109


1- قرآن کریم، التوبه 91

جسمی دور کند و به او کمک کند تا عمل را همان گونه که محبوب خداوند و موجب رضایت اوست انجام دهد.

به طورکلی، چه در تأخیر، چه در تسریع عمل، باید توکل داشت و انگیزه را الهی قرار داد. اگر انگیزه، حرص بر دنیا و تمایلات نفسانی یا تنبلی و امثال این ها بود به خاطر این انگیزه ها هیچ اقدامی نباید کرد؛ اما اگر انگیزه در این تقدیم وتأخیر، یک انگیزه صحیح و الهی است به آن اقدام کند. در این صورت انسان جزو گروه محسنین خواهد بود و در تقدیم یا تأخیر هیچ توبیخی برای او نخواهد بود. درواقع با هر یک از تقدیم یا تأخیر عمل، در حال جذب به محبت الهی است.

همان طور که قبلاً هم گفتیم ممکن است گاهی با انجام عمل و گاهی با ترک عمل خود را در معرض محبت خداوند قرار دهیم؛ یعنی گاهی آن را انجام داده ایم و موردتوجه خداوند قرارگرفته ایم و در حالت دیگر بنابر دلایل الهی وجود عذری آن را ترک کرده ایم و این ترک، موردتوجه خداوند قرارگرفته است. مثلاً جوانی که یک بار در نماز جماعت شرکت کرده و راه قرب الهی را پیش رفته است. بار دیگر به خاطر نهی پدر و مادر و کمک به آن ها در نماز جماعت شرکت نکرده است و این گونه راه قرب الهی را ادامه داده است.

ص: 110

اگر انسان به این مرحله برسد که با انجام و ترک عمل یا تقدیم وتأخیر عمل، خود را در معرض محبت الهی، قرار دهد. در این حالت سیر و حرکت به سوی خداوند کامل شده است و این بهترین روش اطاعت مستمر و دائمی الهی است. حاشا و حاشا که خداوند راه را بر چنین بنده ای ببندد و در را برای او باز نکند.

ص: 111

ص: 112

قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي ۖ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ.

(قرآن کریم، یوسف،108)

ترجمه: بگو: طریقه من و پیروانم همین است که خلق را به خدا با بینایی و بصیرت دعوت کنیم و خدا را از شرک و شریک منزه دانم و هرگز به خدای یکتا شرک نیاورم.

بصیرت، راه قرب

ص: 113

ص: 114

بصیرت، راه قرب

مؤمن باید شخصیتی جامع از خود بسازد. مؤمن واقعی کسی نیست که سرش را داخل سجاده کند و از امور اجتماعی که در آن زندگی می کند غافل باشد. عبادت خداوند فقط در گوشه سجاده، محراب، مسجد و مدرسه، کلاس، درس و دانشگاه نیست.

نباید تصور کرد که راه قرب به سوی خداوند، فقط همین عبادات مشهور مثل نماز، روزه، تلاوت قرآن، درس خواندن، درس دادن، خواندن دعاها، رفتن زیارت ها و ... است . گمان اینکه هر کار مثبتی، غیر از این ها لغو، بیهوده و ضایع کردن عمر است و هیچ فایده ای در آن نیست. کما اینکه

ص: 115

بعضی از افراد خوب و مؤمن ممکن است چنین تصور اشتباهی داشته باشند.

خواست اصلی خداوند از بندگانش، تقویت بصیرت در دین داری است. خداوند از بندگانش می خواهد تا با بصیرت تمام و معرفت کافی او را، عبادت و اطاعت کنند.

مؤمن در عین اینکه به طورجدی به عبادت های واجب و مستحب می پردازد و به صفات زیبایی چون صبر و تواضع و سکوت و... آراسته است؛ انسانی زیرک و باهوش است و دنبال این است که بر زیرکی و بصیرت و تقویت عقل خود کوشا باشد؛ زیرا هر چیزی که در تقویت بصیرت و افزایش زیرکی و تقویت عقلانیت دخالت داشته باشد آن چیز مقصود و مطلوب، خداوند متعال است و دقیقاً همان چیز را از ما طلب می کند و برای رسیدن به آن ما را تشویق می کند. اگر بنده ای بر همین عبادات معمول، اکتفا کند و توجهش را فقط بر این اعمال بگذارد، زیرکی او کاهش پیدا می کند. اگر فقط در موضوعات شرعی مثل همین عبادات روزمره، تعیین قبله، وقت عبادت ها و مانند این ها تمرکز کند در چنین حالتی شیاطین انس و جن به راحتی می توانند این مؤمن را فریب دهند از راه حق منحرف کنند و این خلاف آن چیزی است که خداوند اراده کرده و هدف او بوده است.

ص: 116

اگر مؤمنی به امور تجارت، خریدوفروش و آداب زندگی فردی و اجتماعی و با روش های سؤال جواب آشنا باشد و این ها را به عبادات و ذکرهایی که دارد اضافه کند و در کنارش علم یاد بدهد و یاد بگیرد؛ چنین انسانی در مسیر کمال خواهد بود و به عنوان یک انسان خوب به اهداف عالی خواهد رسید. اگر خوب فکر کنیم؛ وجدان و اندیشه ما، بزرگ ترین شاهد بر موفقیت چنین انسانی هست.

نباید این گونه به ما القا شود که تلاش در یک شغل و مسئولیت در امور اجتماعی یا فردی با راه خدا و امور معقول و معنوی درتعارض است بلکه وقتی انسان تلاش می کند و برایش مهم می شود که یکی از همین شغل ها و مسئولیت های ظاهری و محسوس را یاد بگیرد این سبب می شود ابوابی از علم در امور معقول و معنوی برای او باز شود؛ زیرا خداوند بین محسوسات و معقولات و همچنین بین امور آخرتی و امور دنیایی ارتباط قرار داده است و این ها روی یکدیگر اثرگذار هستند. هرکسی که اراده آخرت کرده باشد بدون توجه به امور دنیوی به مقصود نمی رسد. این توجه به دنیا، دنیاگرایی و دل بستگی به دنیا نیست. چراکه توجه به دنیا وقتی وسیله ای برای رسیدن به آخرت باشد خودش جزو امور آخرتی و الهی حساب می شود. اهل بیت علیهم السلام هم به ما فرمودند:

ص: 117

لَیسَ مِنَّا مَنْ تَرَک دُنْیاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْیاه(1)

ترجمه: کسی که دنیایش را به خاطر آخرتش ترک کند و کسی که آخرتش را به خاطر دنیایش ترک کند؛ از ما اهل بیت نیست.

معنای حدیث این است امور آخرتی بدون توجه به امور دنیا، تمام و کامل نمی شوند و درواقع امور دنیایی، جزئی از امور آخرتی هستند. هرکسی که رسیدگی به امور دنیا را ترک کند درواقع آخرت را ترک کرده است. آن دنیای که در معارف دینی مذمت شده، دنیایی است که مقدمه و مزرعه آخرت نباشد این نوع دنیاگرایی، زندگی معنوی را خراب می کند و فقط به انسان، ضرر می رساند.

نوع اول از دنیاگرایی که مقدمه و وسیله ای برای آخرت است؛ بر انسان واجب است؛ زیرا توجه به آن، مفید و موجب زیرکی و تقویت فهم و بصیرت است. این نوع توجه به امور دنیایی در معارف اسلامی موردتوجه و تأکید قرارگرفته است. به برخی از احادیث در اینجا اشاره می شود.عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: تَرْک التِّجَارَةِ ینْقُصُ الْعَقْلَ.(2)

امام صادق علیه السلام فرمود: رها کردن تجارت باعث نقصان در عقل می شود.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: التِّجَارَةُ تَزِیدُ فِی الْعَقْلِ(3)

ص: 118


1- من لا یحضره الفقیه؛ ج 3؛ ص 156
2- کافی ، ج 10 ص: 7
3- کافی ، ج 10 ص: 7

امام صادق علیه السلام فرمود: تجارت عقل انسان را زیاد می کند.

قالَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم : الْعِبَادَةُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةُ أَجْزَاءٍ فِی طَلَبِ الْحَلَالِ.(1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: عبادت ده جز دارد که نه جزء آن در به دست آوردن روزی حلال است.

از زندگی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که ایشان قبل از بعثت، در سفری به سوی شام، تجارت کردند.(2) سایر انبیاء و پیامبران نیز چنین کارهای دنیایی را انجام داده اند.

انسان فاقد کمالات و محتاج به همه آن هاست. هر چیزی که خوبی و کمال محسوب شود برای انسان سودمنداست

و هر کمالی در جای خود به او سود می رساندو باعث تقویت عقل، زیادی زیرکی و بصیرت می شود. البته حکمت الهی بر این است که این کمالات در همه عالم پخش شده باشند؛ و همه آن ها در یک نقطه نیستند. چه بسا برخی از حکمت ها و

ص: 119


1- جامع الأخبار (للشعیری)، ص 139
2- تاریخ طبری، ج 2، ص 34

کمالات، بر سر زبان مردم و رایج بین آن ها باشد. این گستردگی خیر و کمال میان انسان ها برای این است که به هر انسانی، نصیب و بهره مناسب که به آن نیاز دارد برسد. لذا دردین به ما امر کرده اند که کلمه حکمت آمیز را که نوعی کمال است از هرکسی که می شنویم قبول کنیم. امام علی علیه السلام فرمود:

الْحِکمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذِ الْحِکمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ(1)

ترجمه: حکمت گمشده مؤمن است پس حکمت را بگیر حتی از منافقین.

و همچنین فرمودند:

خُذُوا الْعِلْمَ مِنْ أَفْوَاهِ الرِّجَالِ.(2)

ترجمه: علم را از دهان های مردان بگیرید.

خداوند حکیم برای بندگان خود این گونه اراده کرده است که هر بنده ای، بهره ای از این حکمت ها و معارف ببرد. لذا آن ها را در همه عالم منتشر کرده است تا رسیدن به آن ها آسان باشد و به انسان امر کرده است حکمت و معرفت را از هرکسی که آورد؛ قبول کند. اهل بیت علیهم السلام

ص: 120


1- نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ ص 481
2- عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة؛ ج 4؛ ص 78

شیعیان خود را امر کرده اند: مردان را با معیار حق بشناسید و حق را با معیار مردان نشناسید. امام علی علیه السلام فرمود:

الْحَقُ لَا یعْرَفُ بِالرِّجَالِ اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ.(1)

ترجمه: حق با اشخاص شناخته نمی شود بلکه حق را بشناس تا اهل آن را نیز بشناسی.

یعنی میزان و معیار حق است نه افراد و اشخاص.

همچنین آن امام فرمود: نگاه کنید به آن چیزی که گفته می شود و به محتوای سخن توجه کنید و فقط به شخص گوینده نگاه نکنید.(2)همچنین آن حضرت فرمودند: دو چیز غریبه هستند. یکی کلمه حکمت آمیز از انسان بی عقل که باید از او قبول کنید و دومی کلمه سفیهانه از انسان حکیم که باید آن را نادیده بگیرید.(3)

انسان کمال طلب ، در هرزمانی و مکانی و از هر گفتار و کرداری، و از هر معامله و تجارتی، کمال لازم را استفاده کرده و به دست می آورد. در حدیثی نقل شده است که امام علی علیه السلام فرمودند:

ص: 121


1- روضة الواعظین و بصیرة المتعظین،ج 1؛ ص 31
2- غرر الحکم و درر الکلم ج 1، ص 361
3- المحاسن؛ ج 1؛ ص 230

الْعَقْلُ حِفْظُ التَّجَارِبِ وَ خَیرُ مَا جَرَّبْتَ مَا وَعَظَک(1)

ترجمه: عقل، حفظ تجارب است. بهترین تجربه آن است که تو را موعظه و راهنمایی می کند.

هنوز اهمیت این مسائل مهم برای بعضی از برادران متدین، روشن نشده است. فقط به همین عبادت های رایج و روزمره اکتفا کرده اند و همه توجه خود را به آن اختصاص داده اند و این سبک زندگی، آنها را به انسان هایی ساده لوح و زود باور تبدیل کرده است.

یک مطالعه تاریخی برای ما روشن می کند کسانی که بصیرت دینی لازم را نداشته اند این نوع از عبادات رایج و ظاهری، آن ها را به مقامات رفیع نرسانده است و در اهداف ایمانی و معنوی ناکام بوده اند. بی بصیرتی در دین، مانع ترقی و بالا رفتن درجه مؤمن می شود. اگر شیطان بخواهد کسی را فریب دهد او را به این معنویتظاهری و سطحی دل خوش و به او این گونه القا می کند که در حال رشد و انجام وظیفه است.

ص: 122


1- تحف العقول؛ النص؛ ص 80

رابطه انسان با دنیا

در بخش قبل با نگاهی زیبا از قرآن و مکتب اهل بیت علیهم السلام در مورد دنیا آشنا شدیم. در این قسمت به توضیح بیشتری در مورد رابطه انسان با دنیا می پردازیم. بزرگان دین از ما خواسته اند که دنیا را بشناسیم. آن ها به ما یاد دادند که دنیا چیز قابل توجهی نیست و باید آن را رها کنیم. باید دنبال چیزی باشیم که بالاتر و بهتر از دنیا است.

... قُلْ مَتٰاعُ اَلدُّنْیٰا قَلِیلٌ وَ اَلْآخِرَةُ خَیرٌ لِمَنِ اِتَّقیٰ وَ لاٰ تُظْلَمُونَ فَتِیلاً (1)

ترجمه: بگو: زندگانی دنیا متاعی اندک است و جهان آخرت برای هر کس که خداترس باشد بهتر از دنیاست و کمترین ستمی به شما نخواهد شد.

حقارت و کوچکی دنیا در مقایسه با آخرت حاصل می شود؛یعنی وقتی دنیا را با آخرت مقایسه می کنیم متوجه کوچکی دنیا می شویم. هرکسی که اراده خدا کرده بر او واجب است که همه غم دنیا را از قلبش بیرون کند. هرگاه دنیا به او رومی آورد؛ فرح و خوشحالی بی جا نکند. با از دست دادن چیزی از دنیا، محزون و ناراحت نشود؛ چراکه دنیا فانی و از بین رفتنی است. دگرگونی های آن به سرعت اتفاق می افتد و حال آن دوام

ص: 123


1- قرآن کریم،النساء 77

ندارد پس سزاوار نیست که انسان عاقل همه توجه خود را در چیزی بگذارد که حال آن یکسان نیست. اگر دقیق نگاه کنیم؛ می بینیم که دنیا چیزی نیست و برفرض آنکه چیزیهم باشد؛ چیز بی ارزشی است. تلاش شیطان این است که دنیا را یک چیز خوب و به دردبخور در ذهن ما جا بیندازد؛ اما هیچ شکی نیست که دنیا در مقایسه با زیبایی بهتر و بالاتر یعنی آخرت، چیزی نیست. خداوند آخرت را برای دوستان و برگزیدگان خودش انتخاب کرده است. برفرض اینکه دنیا چیزی باشد و زیبایی هم داشته باشد آن زیبایی از بین رفتنی است و نسبت به زیبایی آخرت چیزی حساب نمی شود.

وقتی که خوب دقت کنیم برای ما روشن می شود آن کسی که به امور دنیایی، توجه می کند ازآن جهت که دنیاست و به آن دل بستگی پیدا می کند نه ازاین جهت که وسیله ای برای رسیدن به آخرت است درواقع توجه او توجه به عدم محض و باطلی است که از بین رفتنی است.

راه شناخت دنیا چیست؟ زمانی ما به این حقیقت مهم می رسیم که همه توجه، تضرع و راز و نیاز خود را به سوی خداوند قرار دهیم و از او بخواهیم دنیا را به ما بشناساند و به ما نشان بدهد همان گونه که به اهل بیت نشان داد و آن ها دنیا را در کامل ترین شکل شناختند. با این شناخت است می توانیم امیدوار شویم که ما هم ازجمله کسانی باشیم که

ص: 124

از اهل بیت و راه آن ها تبعیت کرده و از دل بستن به دنیای فانی فاصله گرفته اند. اگر این گونه نباشیم به گرفتاری و سختی خواهیم افتاد.

انسان اگر با تفکر صحیح و نگاهی عمیق به پیرامون خود بنگرد؛ برایش روشن خواهد شد که دنیا چیزی نیست تا آن را طلب کند و دنبالش برود و آن را هدفش قرار دهد. پس باید همه توجه انسان به سوی خداوند باشد. انسان باید طالب چیزی باشد که نزد خداوند است. وقتی که این گونه شد هر فکری می کند و هر کاری انجام می دهد فقط برای خدا است نه به اقتضای میل نفسانی یا فریب شیطانی.در نیت و اراده عاشقان راه خدا، پیروی از هوای نفس و شیطان وجود ندارد. خوب است این جمله را همیشه زمزمه کنیم آن چنان که در زیارت جامعه کبیره آمده است:

مطیعاً لکم(1) یعنی خطاب به اهل بیت عرض کنیم که دوست دارم فقط مطیع شما باشم. انسانی که هدفش خداست و انسانی که می خواهد جانش را از محبت غیر خدا، خالی کند؛ فقط باید از اهل بیت علیهم السلام تبعیت کند و هیچ کسی جز آنان را شایسته اطاعت نداند.

فردی که فریب دشمنان اهل بیت را بخورد و از دوستان پاک خدا دوری کند یا دچار فراموشی حق شود و در فکر و عمل برخلاف هدف

ص: 125


1- مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره

خدایی اش و برخلاف سیره اهل بیت عمل کند قطعاً از خدا دور شده ست. البته این دوری به معنای عدم امکان توبه نیست بلکه در اینجا هم راه بسته نیست و شخصی که در مسیر اطاعت غیر خدا قرارگرفته با توبه ای صادقانه و استغفاری جانانه، می تواند اشتباهش را جبران کند و در مسیر حق قرار بگیرد.

انسان مؤمن دائماً در حال حرکت به سمت خداست و لحظه ای این حرکت متوقف نمی شود. البته باید خیلی مراقب باشد تا از این راه منحرف نشود. انحراف از این راه همان بازگشت به گناه است. مؤمن باید بر طاعت الهی استمرار و دوام داشته باشد. به گناه نزدیک نباشد نه اینکه در این فکر باشد که اگرگناهی هم کردم؛ زود استغفار می کنم؛ زیرا در احادیث آمده است کسی که همیشه گناه می کند و استغفار می کند مثل کسی است که خدا را مسخره می کند. انسان مؤمن نباید این گونه باشد و باید خود را از شمار مسخره کنندگان خارج کند.

رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:توبه کننده از گناه، مثل کسی است که گناهی ندارد. کسی که از گناه، استغفار می کند درحالی که از گناه خود دست نمی کشد مثل کسی است که در حال تمسخر پروردگارش است. وقتی شخصی گفت: استغفار و

ص: 126

توبه کردم سپس به گناه خود برمی گردد و سه بار این گفته و کردار را تکرار می کند خداوند نام او را در شمار دروغ گویان ثبت می کند.(1)

گویا به همین معنا اشاره دارد آنچه را که سیدالشهدا امام حسین علیه السلام در دعای عرفه فرمودند:

اِنْ لم تَدُمِ الطّاعَةُ مِنّی فِعْلاً جَزْما فَقَدْ دامَتْ مَحَبَّةً وَ عَزْما.(2)

ترجمه: خدایا تو می دانی اگرچه به صورت دائمی و جدّی، اطاعت نکرده ام اما محبت من و عزم من به سوی تو همیشگی بوده است.

درهرصورت طی این طریق و رسیدن به هدف، متوقف بر این است که حب دنیا را از قلب، بیرون کنیم. حداقل تصمیم و نیت ما باید این گونه باشد. هیچ یک از امور دنیایی را به این عنوان که دنیا، هدف ما است انجام ندهیم. چراکه دنیا با این حیثیت پوچ، نمی تواند هدف انسان عاقل باشد و درواقع کسی که دنیا را به چشم هدف، نگاه می کند و دنبال آن می رود جزو انسان های سفیه بوده و کار او خارج از عقلانیت است.

ص: 127


1- مجموعة ورام؛ ج 2؛ ص 223
2- إقبال الأعمال، ج 1؛ ص 348

ص: 128

اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ

(قرآن کریم، البقره،257)

خدا یار اهل ایمان است که آنان را از تاریکی های جهل بیرون می آورد و به عالم نور برد.

ایمان، لوازم و کمال آن

اشاره

ص: 129

ص: 130

ایمان، لوازم و کمال آن

بر سالک راه خدا، اموری واجب و لازم است تا بتواند راه را ادامه بدهد و از آن منصرف نشود. راهنمایان این راه که اهل بیت علیهم السلام هستند ما را به این امور راهنمایی کرده اند هرکسی که این امور را بشناسد راه برای او آسان می شود. در غیر این صورت از راه منحرف گشته و به عقب بازمی گردد. ریشه همه این صفات، ایمان به خدا است. انسانی که مقصد او خداست همچون مسافری است که توشه اصلی او ایمان است. باید هرروز بلکه هرلحظه از ایمان مراقبت و آن را تقویت نمود. با قوت ایمان، می توان در مسیر خدا ماند و راه را ادامه داد. تقویت ایمان به چیست؟ لوازم ایمان چیست؟ کمال ایمان در چیست؟

در این بخش پاسخ این سؤالات را می یابیم و باایمان و برخی از لوازم آن و صفات مؤمنین آشنا می شویم.

ص: 131

مؤمنین در درجات ایمان متفاوت اند و هرکدام به اندازه نزدیکی شان به خداوند از ایمان بهره مند هستند. در قرآن کریم در سوره مجادله آیه یازده به این حقیقت که ایمان دارای درجاتی است اشاره شده است.

... یرْفَعِ اَللّٰهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ دَرَجٰاتٍ وَ اَللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ (1)

ترجمه: ... تا خدا درجات اهل ایمان و دانشمندان شمارا رفیع گرداند و خدا به هر چه کنید به همه آگاه است.

میان اسلام و ایمان تفاوت زیادی است لزوماً هر مسلمانی را نمی توان مؤمن دانست؛ مؤمن بالاتر از مسلمان است. این حقیقتی است که خداوند در قرآن کریم به ما یاد می دهد.

قٰالَتِ اَلْأَعْرٰابُ آمَنّٰا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لٰکنْ قُولُوا أَسْلَمْنٰا وَ لَمّٰا یدْخُلِ اَلْإِیمٰانُ فِی قُلُوبِکمْ ... (2)

ترجمه: بادیه نشینان گفتند: ما ایمان آوردیم، بگو: ایمانتان به قلب وارد نشده به حقیقت هنوز ایمان نیاورده اید بلکه بگویید ما اسلام آوردیم.

ص: 132


1- قرآن کریم، المجادلة، 11
2- قرآن کریم، الحجرات، 14

با توجه به درجات مختلف ایمان، انسان در هر درجه ای که از ایمان باشد حتی در پایین ترین درجات آن به او مؤمن گفته می شود. شکی نیست که با حداقل ایمان، نمی توان به راحتی به آثار ایمان دست یافت. مراحل آغازین ایمان اگرچه ایمان نامیده می شود و به آن شخص نیز مؤمن گفته می شود اما ایمانی که در اسلام از ما خواستهشده است بیش از اینهاست و باید حد اقل مراتب میانی ایمان را به دست آورد تا به آثار مطلوب آن دست پیدا کرد.

لذا خداوند در قرآن مؤمنین را به ایمان بیشتر و به دست آوردن لوازم آن دستور داده است.

یٰا أَیهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ اَلْکتٰابِ اَلَّذِی نَزَّلَ عَلیٰ رَسُولِهِ وَ اَلْکتٰابِ اَلَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ ... (1)

ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید، ایمان بیاورید به خدا و رسول او و کتابی که به رسول خود فرستاده و کتابی که پیش از او فرستاده شده است... .

به صفات کمالی بسیار مهمی که از لوازم ایمان هستند در ادامه اشاره می کنیم.

ص: 133


1- قرآن کریم، النساء، 136

توکّل

مؤمنین اهل توکل اند. اگر انسان مؤمن باشد حتماً باید توکل به خدا داشته باشد. خداوند در قرآن می فرماید:

... وَ عَلَی اَللّٰهِ فَتَوَکلُوا إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (1)

ترجمه: ... و بر خدا توکل کنید اگر به او ایمان دارید.

تسلیم و تفویض

مؤمنین اهل تسلیم و تفویض هستند.

فَلا وَ رَبِّک لا یؤْمِنُونَ حَتّٰی یحَکمُوک فِیمٰا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لا یجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّٰا قَضَیتَ وَ یسَلِّمُوا تَسْلِیماً (2)

ترجمه: نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در آنچه نزاع می کنند تنها تو را حَکَم کنند و آن گاه به هر حُکمی که کنی اعتراض نداشته و کامل تسلیم باشند.

در حدیثی امام صادق علیه السلام تسلیم را ریشه شایستگی انسان، معرفی کرده و می فرمایند: شما صالح نخواهید شد مگر اینکه معرفت پیدا کنید و

ص: 134


1- قرآن کریم، المائدة، 23
2- قرآن کریم، النساء 65

معرفت پیدا نمی کنید مگر اینکه تصدیق کنید و تصدیق نمی کنید مگر اینکه تسلیم شوید.(1)

امام علی علیه السلام نیز توکل و تسلیم را از ارکان ایمان نام می برند. ایشان فرمودند:

الْإِیمَانُ لَهُ أَرْکانٌ أَرْبَعَةٌ التَّوَکلُ عَلَی اللَّهِ وَ تَفْوِیضُ الْأَمْرِ إِلَی اللَّهِ وَ الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّسْلِیمُ لِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.(2)

ترجمه: برای ایمان چهار رکن و اساس است. توکل بر خدا، واگذاری امور به خدا، رضایت به حکم الهی و تسلیم بودن برای امر خداوند بزرگ.

یک نشانه و علامت برای اینکه ببینیم آیا صادقانه از غیر خدا بریده ایم و به خدا توکل داریم؟ این است که اگر از کسی کمک خواستیم و او خودداری کرد؛ ناراحت نمی شویم. تا زمانی که خداوند را مسبب الاسباب می دانیم و معتقدیم همه اسباب و وسایل در دست اوست؛ هرگز از این ابزار و اسباب نمی رنجیم و بر آن ها خشم نمی کنیم. اگر قبول داریم که

ص: 135


1- الکافی، ج 2، ص 47
2- الکافی؛ ج 2؛ ص 47

خیر را خداوند جاری می کند او به دست به هرکسی که بخواهد این کار را می کند. اگر خداوند مانع خیر باشد از اسباب هم خیری به ما نخواهد رسید.

معنای مسبب الاسباب دانستن خداوند و شکرگزاری از او بدین معنا نیست که از سپاسگزاری واسطه ها و اسباب، غافل شویم. خداوند شکرگزاری از خودش را بدون شکرگزاری از واسطه ها نمی پذیرد. امام رضا علیه السلام فرمود:

مَنْ لَمْ یشْکرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَمْ یشْکرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.(1)

ترجمه: هرکسی که نعمت دهنده از بندگان خدا را شکر کند درواقع خداوند را شکر گذاری نکرده است.

امام سجاد علیه السلام می فرماید: خداوند به یکی از بندگان اش در روز قیامت می فرماید: آیا از فلان شخص شکرگذاری کردی؟ اومی گوید: خدایا من فقط از تو تشکر می کنم. خداوند می فرماید: چون از آن بنده تشکر نکردی شکرگزار من نیز نبوده ای. سپس امام سجاد علیه السلام فرمود: شکر

ص: 136


1- عیون أخبار الرضا؛ ج 2؛ ص 24

گزار ترین بنده درگاه خداوند، کسی است که از احسان مردم بهترین شکرگزاری را کند.(1)

لذا باید از حضرت محمد و آل او علیهم السلام که بالاترین و برترین واسطه های نعمت های خداوند سبحان هستند؛ تشکر کنیم. اگر کسی از آن ها قدردانی نکند درواقع از خداوند تشکر نکرده است. کسانی که شکرگزار محمد و آل محمد علیهم السلام نیستند قطعاً شکرگزار خداوند نخواهند بود و شکر زبانی که انجام می دهند خداوند از آن ها نخواهد پذیرفت.

در مورد علوم و معارف اهل بیت علیهم السلام نیز این چنین است که بدون هدایت و راهنمایی آن ها نمی توان رو به سوی خداوند کرد. لذا کسانی که معارف و عبادتشان را به غیراز این درب علم دارند در پیشگاه الهی پذیرفته نیست. فقط با تسلیم در برابر اولیا خداوند و تعلیم از آنان است که این عبادت و این معارف ما را به خداوند می رساند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِینَةَ فَلْیأْتِهَا مِنْ بَابِهَا(2)

ص: 137


1- کافی، ج 2، ص 81
2- عیون أخبار الرضا ؛ ج 1؛ ص 233

ترجمه: من شهر علم الهی هستم و علی درب ورود به این شهر است. پس هرکسی که می خواهد وارد شهر علم شود باید از درب آن وارد شود.امام علی علیه السلام فرمود:

فَمَن أَخَذ عِلمًا مِن غَیرِ الْبابِ فَهُوَ سَارِقٌ غَاصِبٌ(1)

ترجمه: کسی که علم را از غیر درب آن بجوید پس او دزد و غاصب است.

ص: 138


1- الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، ج 2، ص 20

إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَآءِ ذِی الْقُرْبَیٰ

وَینْهَیٰ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنْکرِ وَالْبَغْی یعِظُکمْ لَعَلَّکمْ تَذَکرُونَ

(قرآن کریم، نحل 90)

ترجمه: همانا خدا فرمان به عدل و احسان می دهد و به بذل و عطاء

خویشاوندان امر می کندو از افعال زشت و منکر و ظلم نهی می کند

و به شما پند می دهد، باشد که موعظه خدا را بپذیرید.

حُسن معاشرت

سالک راه خدا باید به دو نکته در کنار هم دقت کند و آن دو را باهم داشته باشد و این ها با یکدیگر منافاتی ندارد. از طرفی باید بداند که همه خیر و خوبی ها، نزد خداوند متعال است و خیر را جز از او نباید خواست. از طرفی هم بنا بر ضرورت، انسان موجودی اجتماعی است که باید با سایر انسان ها زندگی و بسیاری از نیازهای خود را توسط سایر انسان ها تأمین کند. انسان با مردم زندگی می کند و با آن ها رفت وآمد دارد و این جزو ضروریات زندگی اجتماعی است؛ اما خواسته های او فقط باید از خداوند باشد و رضایت الهی را دنبال کند. رسیدن به این هدف در صورتی محقق می شود که همه همت انسان برای احسان و نیکی به سایر

ص: 139

مخلوقات و نفع رساندن به آن ها باشد؛زیرا مخلوقات، خانواده خداوند هستند و محبوب ترین مخلوقات نزد خداوند کسی است که به خانواده او سود بیشتری برساند. کسی که می خواهد به خدا برسد و محبوب ترین مردم، نزد خدا باشد؛ باید به این نکته، توجه خاصی داشته باشد. همان گونه کهاهل بیت ما را به این موضوع مهم دعوت کرده اند. امام باقر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

الخلقُ عِیالُ اللَّهِ، فَأَحَبّهُمْ إِلَیهِ أَحْسَنُهُمْ صَنِیعاً إِلَی عِیالِه(1)

ترجمه: مخلوقات، خانواده خداوند هستند. محبوب ترین انسان نزد خداوند کسی هست که به خانواده او، نیکی بیشتری کند.

نکته قابل توجه این است که خدمت به مردم، نفعش برای خدمت کننده، بیشتر و بزرگ تر از خدمت شونده است؛ خادم بیشتر از مخدوم سود می برد؛ یعنی سودی که خادم مردم از خدمتش می برد خیلی بیشتر از سودی است که مردم می برند؛ زیرا خدمت کننده به سبب این خدمت، جزو بندگان محبوب خداوند قرار می گیرد. پس خادم مردم، باید

ص: 140


1- الأصول الستة عشر؛ ص 307

قدر این نفع و سود بزرگ را بداند. همین منفعت را برای خود، کافی بداند و از مردم، چیزی طلب نکند و نظر خود را از هرچه غیر خدا، قطع کند.

اصل در معاشرت این است که به دیگران احسان و نیکوکاری کنیم و به واسطه این خدمت، رشد کنیم. پس تحمل بدی دیگران باید برای ما آسان شود. مقابله به مثل کردن و مجازات کسانی که به ما بدی کرده اند؛نشانه ایمان نیست. وقتی قرار است ما به اهل بیت علیهم السلام اقتدا کنیم و آن ها الگوی ما باشند؛ می بینیم که آن ها بدی را با بدی، جواب ندادند. بلکه سبک و سیره اهل بیت، احسان به کسی است که به آن ها بدی کرده و گذشت از کسی است که به آن ها ظلم کرده و دوستی وارتباط باکسی است که با آن ها قطع رابطه کرده و عطا و بخشش به کسی است که آن ها را محروم کرده است.

در روابط با دیگران باید صبور و قوی باشیم هرگاه به کسی نیکی کردیم واو به ما بدی کرد؛ قلب ما آرام باشد تا به واسطه این کار به فضیلت و ارزش نیکوکاری برسیم. در این صورت اقتدا به پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت او کرده ایم. چراکه آن ها این چنین بودند مولای ما امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:

ص: 141

وَ أَحَبُّ اَلْعِبَادِ إِلَی اَللَّهِ اَلْمُتَأَسِّی بِنَبِیهِ وَ اَلْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ(1)

ترجمه: محبوب ترین مخلوقات نزد خداوند کسی است که به پیامبر اقتدا می کند؛ و از سیره او پیروی نماید.

هرگاه در جواب بدی دیگران با احسان و نیکی رفتار کردیم؛ اولاً به روش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم اقتدا کرده ایم که فضیلت بزرگی است. ثانیاً با این کار، مشمول لطف خدا می شویم؛ زیرا همان گونه که ما با بدی کننده، خوش رفتاری کردیم؛ خداوند کریم و دارا، سزاوارتر است که با گناهان ما با احسان و عفو رفتار کند و ما را ببخشد. وقتی ما به عنوان یک بنده کوچک با سایر بندگان خدا با مهربانی و بخشش می کنیم؛ قطعاً خداوند بزرگ هم با مهربانی و لطف به ما رفتار می کند و ما به عنوان موجودات فقیر و کوچک خیلی نیازمند به خداوند هستیم.

این دستور خداوند است که از ما خواست به کسی که به ما بدی کرده است احسان و خوش رفتاری کنیم.(2)

تا این گونه ما را متوجه کند حالاکه تو به عنوان بنده خدا، چنین کردی پس بر من خدا سزاوارتر است که

ص: 142


1- نهج البلاغة ج 1، ص 227
2- اِدْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ اَلسَّیئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یصِفُونَ. قرآن کریم، المؤمنون، 96. بدی را به بهترین راه و روش دفع کن و پاسخ بدی را به نیکی ده! ما به آنچه توصیف می کنند آگاهتریم!

من هم این معامله را با تو کنم و در برابر گناهان و بدی های تو احسان و نیکی کنم؛ و گناهانت را نادیده بگیرم.

وقتی ما بدی دیگران را با خوبی، جواب می دهیم؛ سود این معامله برای ما خیلی بزرگ تر از آن نفعی است که به بدی کننده می رسد. وقتی کسی به ما بدی کند ولی ما در عوض با او خوش رفتاری کنیم درواقع این ما هستیم که به مقام بندگی و احسان می رسیم. پس باید در برابر این سود و نفع بزرگ، تشکر کنیم؛ نه اینکه مجازات و مقابله به مثل کنیم؛ بلکه ازاین جهت که باعث رشد و تعالی ماست باید از شخص مقابل، تشکر هم بنماییم.

همه این سخنان با این فرض است که دیگران در حق ما با بدی رفتار کرده باشند؛ اما با فرض اینکه خود انسان به دیگران، ظلمی کرده باشد اوضاع، خیلی متفاوت خواهد بود. حال اکثر انسان ها در چنین مواقعی روشن است؛ کمتر فردی است که شکایت نکند و خود را مظلوم نشان ندهد. تا حال ندیده ایم که یکی از دو طرف دعوا حتی اگر از خوبان باشند؛ اعتراف کند که من به دیگری ظلم کردم. بلکه همیشه می بینیم حتی انسان های خوب هم هرگاه با یکدیگر مشکلی پیدا می کنند هرکسی سنگ خود را به سینه می زند و دنبال مطرح کردن مظلومیت خود است و ادعا می کند او نیکی کرده و بدی های دیگران را تحمل کرده است. این ها

ص: 143

انسان هایی هستند که دروغ گو هم نیستند و حتی جرئت دروغ گفتن هم ندارند؛ اما در چنین مواقعی، پای شیطان وسط است؛ هرکسی هر طور شده است می خواهد بگوید حرف من کاملاً درست است و حرف طرف مقابلم، کاملاً اشتباه است. این از حیله های شیطان و فریب های نفس اماره است. هوای نفس، باطل را به صورت حق، نشان می دهد تا حقیقت بر انسان،مشتبه شود و نتواند حق را بشناسد، لذا در شریعت اسلام، خداوند شهادت انسان عادل به نفع خودش را رد کرده است. به گواهی انسان ها به نفع خودشان نمی توان اعتماد کرد پس بر انسان عاقل منصف، واجب است که خود را در جایگاه متهم قرار دهد و شهادتی را که به نفع خودش می دهد قبول نکند؛ همان گونه که خداوند آن را قبول نمی کند. انسان نباید اینگونه فکر نکند که همیشه حق با او است و فقط دیگران به او بدی می کنند و او هم بدی دیگران را به احسان و نیکی جواب می دهد؛ چه بسا در مواردی او به دیگران بدی می کند و خوبی های آن ها را نمی بیند.

اگر یک اصل را در معاشرت و روابط خود، حکم فرما کنیم؛ آرامش قلبی پیدا می کنیم و آن این است که ما با دیگران ارتباط داریم تا به آن ها نفع و سود برسانیم نه اینکه نفع و سودی ببریم. در این صورت امید

ص: 144

خود را از مردم می بریم و هیچ طمعی به سود آن ها نداریم؛ و این بزرگ ترین ثروت است که همان ثروت درونی و ارزشی بزرگ است.

اذیت نکردن بزرگ ترین نیکی

اولین صدقه و نیکی به مردم این است که آن ها را اذیت نکنیم. نباید هیچ گونه آزاری از ما به آن ها برسد. در مرحله بعد باید خود را برای تحمل اذیت آن ها آماده کنیم. در مرحله بالاتر همه تلاش خود را برای احسان و نیکی به آن ها قرار دهیم. وقتی که روش و مرام ما این گونه شد؛ در مسیر بندگی خدا قرارگرفته ایم.

هرگاه خیر و احسانی از مردم به ما برسد اگر آن ها توقع دارند که این احسان و نیکی را از آن ها قبول کنیم؛ پس باید از آن ها قبول کنیم؛ زیرا همین قبول کردن و پذیرش هدیه حتی اگر به آن محتاج نیستیم؛ نوعی نیکی به آن هاست. پس نباید آن را رد کنیم؛ زیرا ممکن است موجب ناراحتی و اسائه ادب به آن ها باشد. حال اینکه انسانتصمیم گرفته است که هیچ آزاری به دیگران نرساند. این دستوری از ناحیه خداوند است.

ص: 145

جبران محبت دیگران

هرگاه دیگران به ما نیکی کنند و توقع داشته باشند که ما هم نیکی آن ها را جبران کنیم؛ اولاً باید خوبی او در حق خود را بپذیریم و ثانیاً از باب هدیه، محبت و نیکی او را همان طور که دوست دارند؛ جبران کنیم. اگر هدفشان از این خوبی این بود که آن را قبول کنیم سپس با چیزی بالاتر و بیشتر، آن را جبران کنیم پس باید آن را بپذیریم و با چیزی بیشتر و بالاتر جبران کنیم که این هم نوعی احسان و نیکی با آن هاست. البته در این مواقع، باید طوری با آن ها رفتار کنیم که احساس کنند ما از روی محبت و دلسوزی محبت آن ها را جبران می کنیم و یک کار تصنعی و از باب انجام وظیفه نیست. این دقت در رفتار و اینکه آن ها دچار اشتباه نشوند این هم نوعی احسان و خدمت به آن هاست؛ و این همان احسانی است که خداوند در قرآن به آن دستور داده است.

إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ ...(1)

ترجمه: به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش فرمان می دهد... .

ص: 146


1- قرآن کریم، النحل 90

احسان در همه امور

احسان و نیکی به هر انسانی، مناسب باحال و شرایط اوست و نمی توان احسان را فقط در انفاق مال دانست؛ بلکه اگر هر شخصی را یاری کنیم تا به مراد و مقصود خود برسد و او را از ناراحتی وغم نجات دهیم احسان به او خواهد بود. پس مهم ترین احسان به مردم، بخشش مال نیست. البته گاهی همین انفاق مالی چیز بی ارزشی می شود! مثلًا اگر به دنبال بخشش مالی، منت گذاشتن و ناراحت کردن دیگران باشد ارزشی نخواهد داشت؛ به نیازمندی صدقه ای داده شود و بعد هم او را آزار دهند. هرچند اصل نیت و قصد چنین شخصی درست و به قصد احسان است اما چون راه و روش آن را نمی داند این گونه می کند و انفاق خود را از بین می برد.

اینگونه رفتارها به خاطر فراموش کردن اصولی است که اهل بیت علیهم السلام برای این امور مشخص کرده اند. در خدمت به انسان ها هم نباید سرخود عمل کنیم بلکه باید اصول و روش را از اهل بیت علیهم السلام یاد بگیریم و طبق آن ها عمل کنیم. هرگاه انسان قصد دارد حاجت برادر مؤمنش را مناسب با سبک اهل بیت علیهم السلام برآورده کند باید به احادیث آن ها عمل کند و راهی را که مشخص کرده اند دنبال کند. در اینجا به حدیثی از آن ها اشاره می کنیم. امام علی علیه السلام فرمودند:

ص: 147

برآوردن حاجت دیگران با چند چیز تمام می شود: کوچک دانستن نیکی تا بزرگ شود سریع انجام دادن آن تا شیرین شود و کتمان آن تا ظاهر شود.(1)

تا زمانی که این امور باهم جمع نشود؛ خدمت به مردم تمام نخواهد بود بلکه ناقص است و چه بسا موجب اذیت و آزار انسان نیازمند می شود.

بسیاری از انسان ها به اصول و روش های درست احسان توجه ندارند. سختی انفاق را به جان می خرند اما به نتیجه مطلوب آن که خوشحال کردن دل مؤمن است؛ نمی رسند. مثلاً به نیازمندی وعده کمک می دهند سپس به آن بی توجهی می کنند آن را طولانی می کنند انسان نیازمند را در انتظار قرار می دهند گاهی این نوع انتظار، شایدسخت تر از مرگ می شود. گاهی هم ناامیدی و دلسردی و بدبینی هم به آن نیازمند وارد می شود. گاهی هم بعد از کمک به او سختی خجالت و شرمندگی هم برای او باقی می ماند و به سمت ناامیدی کشانده می شود. این نوع رفتار، موجب ناراحتی و بی اعتمادی او به وعده سایر مؤمنین هم می شود و گناه این کار بسیار بزرگ تر از نفع آن خواهد بود.

ص: 148


1- غررالحکم و دررالکلم؛ ج 1؛ ص 789

کم شمردن احسان

همیشه باید خدمت به دیگران را کم بشماریم؛ اما بسیاری از انسان ها این عادت رادارند که خدمات خود را بزرگ می پندارند. هر خدمتی به انسان مؤمن با توجه به جایگاه و ارزش مؤمن که در بعضی از روایات از حرمت کعبه هم بزرگ تر شمرده شده است خیلی زیاد نیست اما بسیاری از انسان ها خدمت خود را احسانی بزرگ می شمارند که توقع دارند سایر انسان ها عبودیت خداوند بزرگ را رها کرده و بنده آن ها شوند!

مخفی کردن احسان

یکی از آفات و آسیب هایی که در خدمت به دیگران ظاهر می شود این است که خدمت خود را از مردم مخفی نکنیم چراکه این به اخلاص و دوری از ریا، نزدیک تر است و در روایت آمده است که خداوند فرموده است:

عَلَیک إِخْفَاؤُهُ وَ عَلَی إِظْهَارُهُ.(1)ترجمه: تو عمل خود را مخفی کن و بر من لازم است که آن را ظاهر کنم.

ص: 149


1- کلیات حدیث قدسی، ج 1، ص 704

ما انسان ها وقتی کار خوبی انجام می دهیم و به دیگری خدمتی می کنیم دوست داریم برای همه عالم بگوییم و نشان بدهیم و این رفتار مناسبی نخواهد بود.

اعتدال در احسان

نکته مهمی که در اینجا باید مطرح کنیم؛ همانطور که درگذشته اشاره کردیم؛ مهم ترین نکته در معاشرت با سایر انسان ها، خدمت و نفع رساندن به آن ها است. خدمت به انسان ها بسیار باارزش است اما این دلیل نمی شود همه وقت خود را برای خدمت به مردم قرار دهیم و از توجه به عبادت، غافل شویم و دچار این اشتباه در عقیده شویم و عبادت را فقط خدمت به خلق بدانیم و عبادت های واجب و مستحبرا به طورکامل رها کنیم.

امام صادق علیه السلام فرمود:

أَقْلِلْ مَعَارِفَک(1)

یعنی طوری زندگی کن که همه وقتت در امور اجتماعی و ارتباط با دیگران نباشد. یکی از دلایل آن این است که انسان فرصت کافی برای عبادت و راز و نیاز با خداوند متعال داشته باشد. معاشرت با دیگران و

ص: 150


1- التحصین فی صفات العارفین؛ ص 11

احسان و نیکی به آن ها ضرورت دارد؛ اما در همین مسیر هم باید آن راهی را رفت که دین مشخص کرده است. معنای این سخن این است که انسان، برنامه ریزی مناسب داشته باشد و اوقات خود را تقسیم بندی کند؛ ساعاتی از وقت خود را برای تضرّع و رازو نیاز با خداوند و ساعتی را هم برای معاشرت و خدمت به خلق قرار بدهد تا از این طریق، رضایت الهی را به دست بیاورد. البته فایده ای که از عبادت خداوند می بریم بسیار راهگشا خواهد بود.

درواقع آن وقتی را هم که برای خدمت به مردم قرار می دهیم نوعی عبادت است که به دنبال رضایت خداوند متعال هستیم و هواهای نفسانی نباید هیچ نقشی در این خدمت گذاری داشته باشد. اگر این گونه نباشد به خیر دنیا آخرت نخواهیم رسید. حتی مردم هم همان خدمت را از ما نمی بینند و رضایت آن ها هم به دنبال نخواهد داشت. به طورکلی این قاعده مهم را نباید فراموش کنیم که خیر واقعی فقط سمت خدا و توجه به او هست. درراه خداست که امور دنیا و آخرت برای انسان آسان می شود و هر خستگی و غمی از دل برداشته می شود. این عبادت گاهی روی سجاده هست و گاهی هم در کنار نیازمندان و خدمت به آنها.

ص: 151

رعایت حقوق دیگران

اشاره

نوع دیگر از خدمت به مردم، رعایت حقوق آن هاست. هر حقی را که خداوند برای دیگران مشخص کرده است وقتی آن را انجام می دهیم درواقع، حق خدای متعال را ادا کرده ایم و اگر به حقوق سایر انسان ها بی توجهی کنیم حق خدا را ضایع کرده ایم هرگاه متوجه حقوقی که سایر انسان ها بر ما دارند شدیم؛ باید از خداوند کمک بگیریم و آن حق را ادا کنیم و اگر جایی احساس ناتوانی کردیم به آن اعتراف کنیم و تلاش کنیم که آن را جبران کنیم.

یکی از مهم ترین حقوق مردم که باید به آن توجه کنیم؛ حق کسانی است که ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام را پذیرفته اند و این حقیقت را پذیرفته اند که علی ولی الله است. چگونه می توان حق چنین انسانی راشناخت و آن را ادا کرد؟ شاید نتوان بزرگی حق او را تصور کرد. حق کسی که به مولا علی علیه السلام محبت می ورزد و آن را اعلام می کند مثل حق خود مولاست است. حق امام علی علیه السلام دنباله حق رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است و حق رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دنباله حق خداوند متعال است. چگونه می توان حق الله را به جا آورد؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به یار خود ابوذر فرمود:

ص: 152

إِنَّ حُقُوقَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یقُومَ بِهَا الْعِبَادُ، وَ إِنَّ نِعَمَ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) أَکثَرُ مِنْ أَنْ یحْصِیهَا الْعِبَادُ، وَ لَکنْ أَمْسُوا تَائِبِینَ وَ أَصْبِحُوا تَائِبِینَ.(1)

ترجمه: همانا حق خداوند بزرگ تر از آن است که بندگان بتوانند آن را به جا آورند و نعمت های الهی بیشتر از آن است که بندگان بتوانند آن ها را شمارش کنند لکن شما شبانه و روزانه جزو توبه کاران باشید و به سوی خدا بازگردید.

همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به برخی از اصحاب خود فرمود:

وَالِ وَلِی هَذَا وَ لَوْ أَنَّهُ قَاتِلُ أَبِیک ولَدِک وَ عَادِ عَدُوَّ هَذَا وَ لَوْ أَنَّهُ أَبُوک ولَدُک ...(2)ترجمه: دوست بدار هرکه علی را دوست دارد حتی اگر قاتل پدر و فرزند تو باشد و دشمنی کن با هرکسی که با علی دشمنی می کند ولو اینکه پدر تو یا فرزند تو باشد.

ص: 153


1- الأمالی (للطوسی)؛ ص 527
2- الأمالی (للصدوق)؛ النص؛ ص 12

وقتی در این روایت این چنین با تأکید می فرماید نسبت به محب علی علیه السلام و کسی که خود را منسوب به او می داند؛ خوش رفتاری و گذشت داشته باشید که حتی اگر قاتل پدر و فرزند شماست او را بپذیرید و ببخشید. تکلیف ما با محبان امام علی علیه السلام معلوم خواهد بود. نه تنها باید نسبت به محبان علی علیه السلام مهربانی و عفو داشته باشیم بلکه لازم است آن ها را دوست داشته باشیم؛ آن ها را تکریم و احترام کنیم؛ معنای موالات همین است حتی اگر جان خود را در این راه فدا کنیم کم است.

انسان هرگاه با محب امیرالمؤمنین علیه السلام با مهربانی، برخورد می کند؛ شایسته است که خداوند هم با او چنین رفتاری داشته باشد. به خاطر محبت علی علیه السلام بنده اش را تکریم کند و همه گناهان او را بیامرزد. قطعاً خداوند بیشتر و بالاتر از هر انسانی امیرالمؤمنین علیه السلام را دوست دارد.

هرگاه دیدی یکی از محبین علی علیه السلام در اطاعت از آن حضرت کوتاهی می کند و فقط خود را منتسب به علی علیه السلام می کند و می گوید شیعه اوست؛ احترام چنین شخصی هم احترام به علی علیه السلام است بلکه این نوع احترام، احترامی خاص و بزرگ تر است؛ زیرا این احترام فقط به خاطر انتساب او به علی علیه السلام است. این احترام حاکی از شدت احترام به مولاست.

تاکنون روشن شد که اگر کسی اعتراف به ولایت علی علیه السلام کند؛ حقی بر عهده ما پیدا می کند. حال اگر کسی از فرزندان امام علی علیه السلام یا از زائرین

ص: 154

یا از خادمینش یا اسم او و فرزندانش هم نام مولا باشد؛احترام او باید بیشتر باشد. حالا تصور کن اگر فردی جزو محبین امیرالمؤمنین علیه السلام باشد و در کنار آن حق خویشاوندی، حق همسایگی، حق دوستی، حق دعا، حق تعلیم قرآن، حق علم، حق بزرگی سن، حق مرجعیت، حق امام جماعت، حق نیکی و... داشته باشد طبیعتاً ادای حق او مهم تر خواهد بود چراکه هرکدام از این ها به تنهایی حق بزرگی است که خداوند بر عهده ما گذاشته است و در روز قیامت از ما در مورد آن ها سؤال خواهد شد. باید تلاش کنیم حقوق هرکسی یا چیزی که پیرامون ماست به خوبی ادا کنیم. در روایت آمده است:

ثَلاَثَةٌ یشْکونَ إِلَی اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْجِدٌ خَرَابٌ لاَ یصَلِّی فِیهِ أَهْلُهُ وَ عَالِمٌ بَینَ جُهَّالٍ وَ مُصْحَفٌ مُعَلَّقٌ قَدْ وَقَعَ عَلَیهِ اَلْغُبَارُ لاَ یقْرَأُ فِیهِ.(1)

ترجمه: سه چیز در روز قیامت به خداوند شکایت می کنند. مسجدی که خالی مانده است قرآنی که در خانه خوانده نشده و بر روی آن غبار نشسته و عالمی که در جمع نادان ها قرارگرفته است.

ص: 155


1- الکافی ج 2، ص 613

در این روایت به عنوان نمونه، حق مسجد به عنوان بیت الله و قرآن به عنوان کتاب الله و عالم به عنوان ولی الله مطرح شده است این سه، حق بزرگ است. نمی توان به آسانی از کنار آن ها عبور کرد. اگر حق آن ها را ادا نکنیم حال ما در روز قیامت چه خواهد بود. اگر آن زمان بیت الله، کتاب الله و ولی الله از ما شکایت کنند؛ چه کنیم؟ به طورکلی، حقوقی که بر عهده ما است خیلی زیاد است ازجمله در روایت واردشده: هرگاه کسی عطسه زد حقی بر ما پیدا می کند کهباید به او تحیت بگوییم و دعا کنیم.(1) البته این جزو حقوق واجب نیست و مستحب است.

وقتی عاقلانه به پیرامون خود نگاه می کنیم برای ما روشن می شود؛ که دیگران حقوق فراوانی گردن ما داشته اند و دارند؛ چه بسا غفلت کرده ایم وآن چنان که شایسته بوده آن ها را به جا نیاورده ایم. باید این غفلت را جبران و همه تلاش خود را برای ادای حقوق آن ها به کاربریم. از آن ها عذرخواهی و تا حد ممکن به آن ها نیکی کنیم. با توبه ای جانانه به عفو بخشش الهی امیدوار باشیم و تلاش کنیم رضایت آن ها را به دست بیاوریم.

ص: 156


1- الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف؛ ج 2؛ ص 549

نکته پایانی

خدمت به مردم را به عنوان یک اصل مهم درراه رسیدن به خدا بیان کردیم. مؤمن در کنار عمل به این اصل مهم، نباید از یک نکته مهم غافل شود که انسان های گنهکار و ضعیف الایمان قطعا در روح او تأثیر منفی خواهند داشت. پس در نشست و برخواست و رفت وآمد با مردم باید خیلی احتیاط کند و از ایجاد رابطه صمیمی با هر فردی وحشت داشته باشد.

انسان باید جایگاه اصلی خود را بشناسد و همیشه به آن روی بیاورد. زبانش را حفظ کند. اهل زمان خود را بشناسد و حتی روابط او با مطمئن ترین برادران و دوستانش هم حساب شده باشد؛ و نوعی از ترس وحشت از این نظر، در دل او باشد. در این صورت، مشمول دعای امام علی علیه السلام می شود که فرمود: خداوند به خاطر این چیزها، شخصیت او را محکم می کند و روز قیامت به او امان خواهدداد. مُقْبِلاً عَلَی شَأْنِهِ عَارِفاً بِأَهْلِ زَمَانِهِ مُسْتَوْحِشاً مِنْ أَوْثَقِ إِخْوَانِهِ فَشَدَّ اَللَّهُ مِنْ هَذَا أَرْکانَهُ وَ أَعْطَاهُ یوْمَ اَلْقِیامَةِ أَمَانَهُ.(1)

در حدیث که از جابر بن عبدالله نقل شده است می گوید: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم. حضرت به من فرمود:

ص: 157


1- الکافی ج 1، ص 49

ای جابر! من حزن و اندوه دارم و قلبم مشغول شده است. سؤال کردم چه چیزی باعث حزن و مشغول شدن قلب شما شده است؟ فرمود: ای جابر! هرکسی که دین خالص را در قلبش داخل کند. قلب او به غیر خدا مشغول نخواهد شد.(1) یعنی ترس دارم که در قلب من که دین خالص قرار دارد متزلزل شود، ترس از اینکه مبادا قلبم به غیر خدا مشغول شود.

امیرالمؤمنین در نامه ای که برای یکی از اصحابش نوشت است فرمود:

تو و خودم را به تقوای الهی سفارش می کنم، آن خدایی که نافرمانیش روا نیست و به غیر او امیدی نیست. بی نیازی فقط به دست اوست. هر که از خدا پروا کرد عزیز و قوی و ثروتمند گشت و عقلش از اهل دنیا، بالا گرفت، پیکرش با اهل دنیاست ولی دل و عقلش متوجّه آخرت است.(2)

هرگاه انسان مؤمن، شیرینی یاد خدا را چشید و با الطاف الهی، این موفقیت را به دست آورد. از اینکه از این حالت جدا شود؛ ترس دارد. راضی نیست که از آن فاصله بگیرد. این نوعی از تأیید الهی است که قلب بنده اش این حالت را داشته باشد و مشغول عبادت خداوند باشد. خداوند این قدرت را به او می دهد که بتواند با توجه به این حالت، به

ص: 158


1- تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام) ج 2، ص 193
2- مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ج 1، ص 267

دیگران نیز توجه و خدمت کند. اگرچه اصل اشتغال و توجه او فقط به خداوند است. چنین انسانی همراهی با مردم، وحشت دارد. چراکه می ترسد از معبود و معشوق خود جدا افتد. دنبال آن چیزی است که اصل و مقصود است. این وحشت فقط در قلب اوست و در اعضا و جوارح او وارد نمی شود. چنانکه امام علی علیه السلام وقتی مؤمن را توصیف می کرد. فرمود:

حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ وَ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ.(1)

ترجمه: حزن مؤمن در قلب او و خنده اش در صورتش دیده می شود.

هرچند که گاهی ممکن است این حالت یعنی انس با خداوند وحشت از مردم اظهار هم بشود چنانکه در احادیث این نوع گفته ها از زبان معصوم بیان شده است. نکته اصلی در خلقت انسان، توجه به همین مقام عبودیت و بندگی است. انسان باید از بندگی هوای نفس، خارج شود و فقط برای خداوند متعال زندگی کند. خداوند در قرآن کریم می فرماید:

وَ ما خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاّ لِیعْبُدُونِ (2)

ترجمه: و من جنّ و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا پرستش کنند.

ص: 159


1- بحار الأنوار، ج 75، ص 73
2- قرآن کریم، الذاریات، 56

کمال ایمان

در روایت مهمی امام رضا علیه السلام فرمود:

ایمان مؤمن کامل نمی شود تا اینکه در او سه ویژگی باشد. یک ویژگی و صفت از خدای خودش یاد بگیرد. یک صفت از پیامبر خدا و یک ویژگی هم از امام خود یاد بگیرد؛ اما صفتی که از خداوند باید یاد بگیرد، پوشاندن راز است.خداوند در قرآن کریم فرموده است:

عالِمُ اَلْغَیبِ فَلا یظْهِرُ عَلی غَیبِهِ أَحَداً - إِلاّ مَنِ اِرْتَضَی مِنْ رَسُولٍ... (1)

ترجمه:او دانای غیب عالم است و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمی کند. مگر آن کس را که به پیامبری برگزیده است.

ص: 160


1- قرآن کریم، الجن، 26

صفتی که از پیامبر خدا باید یاد بگیرد مدارا کردن با مردم است و در قرآن به پیامبر دستور داد.

خُذِ اَلْعَفْو أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ اَلْجاهِلِینَ (1)ترجمه: طریقه عفو و بخشش پیش گیر و امت را به نیکوکاری امر کن و از مردم نادان روی بگردان.

اما صفتی را که باید از امام خود یادبگیرد؛ صبر در گرفتاری ها و سختی ها است؛ خداوند در قرآن در اینباره فرمود:

وَ اَلصّابِرِینَ فِی اَلْبَأْساءِ وَ اَلضَّرّاءِ ...(2)

ترجمه: و در حال تنگدستی و سختی و هنگام کارزار، صبور و شکیبا هستند.(3)

شکی نیست که الگوگیری و اقتدا به خداوند متعال، مقام بزرگی است و جایگاه رفیعی دارد پس هرکسی که می خواهد به صفت پروردگارش اقتدا کند و از او الگو بگیرد؛ باید خود را برای آن آماده کند.

ص: 161


1- قرآن کریم، الأعراف، 199
2- قرآن کریم، البقرة، 177
3- إرشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی)؛ ج 1؛ ص 135

شرط ورود به بهشت

خداوند ما را به بهشت راهنمایی می کند بهشتی که خانه اولیا و برگزیدگان و دوستان خداوند است. همچنین ما را به صفاتی، دعوت می کند که شبیه ساکنان این خانه شویم تا مناسبتی بین ما و این خانه و ساکنان آن ایجاد شود. در این خانه، کامل ترین نوع پاکی و طهارت است. پر از صفا و نورانیت است. اهل این خانه پیامبران و شهدا وصدیقان هستند. خدای حکیم کسانی را ساکن این خانه می کند که غریب و اجنبی از اهل آن نباشند. همانگونه که هر انسان عاقلی هر چیزی را در مکان مناسب خودش قرار می دهد؛ مثلاً هیچ گاه یک آشغال و دورریختنی را در محل پذیرایی مهمان، قرار نمی دهند. خدای حکیم و مهربان، راضی نمی شود که نااهل، وارد این خانه طیب و پاک شود؛ مگر اینکه شبیه اهل آن شود. عنایت و لطف خدا اقتضا می کند که ما را به بالاترین و کامل ترین و پرارزش ترین صفات، راهنمایی کند. ما در این صفات که در اوج شرافت و بزرگی است به او اقتدا کنیم و از او الگو بگیریم. تا بتوانیم وارد بهشت، خانه خوبان شویم.

هرکسی که صفات خدایی را به دست آورد؛ لیاقت پیدا می کند؛ تا در بهشت، این خانه ی الهی، ساکن شود. وقتی که قرار است در بهشت همسایه اولیا الهی باشیم پس لازم است صفاتی را که آن ها دارند به

ص: 162

دست بیاوریم. این همان معنای سخن خداوند در قرآن است؛ خداوند جانی را که پاک و طاهر شده است با همین صفات خوب، مخاطب قرار می دهد و او را به بهشت دعوت می کند.

یا أَیتُهَا اَلنَّفْسُ اَلْمُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعِی إِلی رَبِّک راضِیةً مَرْضِیةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ اُدْخُلِی جَنَّتِی(1)

ترجمه: ای نفس مطمئن و دل آرام به حضور پروردگارت بازآی که تو خشنود به او راضی از توست. بازآی و در صف بندگان خاص من وارد و در بهشت من داخل شو.صفات زیبایی که ما را شبیه اهل بهشت می کند زیاد است. در روایت امام رضا علیه السلام به سه تا از آن ها اشاره شده است. البته این ها صفات مهمی هستند؛ به گونه ای که ایمان مشروط و معلق بر آن ها شده است.

ص: 163


1- قرآن کریم، الفجر، 27 تا 30

وَاللَّهُ یعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ

(قرآن کریم، نحل 19)

هر چه را پنهان و آشکار کنید خدا می داند.

کتمان راز

بسیاری از مردم، کامل نیستد ولی صفات زیبای کمالی را، مردم آن ها را آرزو می کنند و به دنبال آنها هستند دوست دارند همه صفات خوب را داشته باشند؛ اما چون به دست آوردن آن ها، لازمه اشمخالفت با هوای نفس اماره است و همت آن ها برای مجاهدت با نفس، ضعیف است به این صفات کمال نمی رسند. هرگاه ببینند فردی باهمت و تلاش، می تواند این صفات کمال را به دست بیاورد و از آن ها پیشی بگیرد؛نفس آن ها راضی نمی شود از این قافله، عقب بمانند. بلکه دوست دارند خودشان جلوتر از همه باشند. پس به هر طریقی که برای آن ها ممکن باشد چه باکارها و چه با گفته ها، تلاش می کنند تا به هر حیله ای مانع آن شخص

ص: 164

شوند؛ یعنی چون خودشان موفق نشدند دوست ندارند دیگران هم موفق شوند.

وقتی که تعداد این اشخاص زیاد شد انسان نمی تواند در برابر آن ها مقاومت کند و از ادامه مسیر بازمی ماند. راهی را که خداوند متعال برای خلاصی از این موانع، قرار داده است؛ کتمان است؛ یعنی موفقیت هایی که در امور معنوی به دست آورده یا می تواند به دست بیاورد؛ اظهار نکند تا کسی از آن مطلع نشود. با کتمان راز، از شر خلق محفوظ می ماند و راه کمال برای او بسته نمی شود. چون اهل بیت علیهم السلام طبیبان روحانی و جسمانی ماهری و حکیمان مهربانی هستند می دانند که نفس اماره به عنوان دشمن انسان، مثل راهزنی است که راه را بر مؤمنان می بندند. لذا مؤمنان را به و کتمان سر ترغیب کرده اند. رازداری از صفات پروردگار است که خود را به آن معرفی کرده است. در روایت امام رضا علیهم السلام هم ایمان، متوقف بر آن شده است. البته گاهی برای اینکه به دیگران نفعی برسد یا بخواهیم آن ها را خوشحال کنیم یا این که قصد کمک گرفتن از آن ها داشته باشیم یا اینکه بخواهیم برای ما دعا کنند یا برای آموزش به دیگران در چنین مواردی اظهار راز و بازگو کردن موفقیت های معنوی، بهتر است و رجحان دارد.

ص: 165

به طور کلی کتمان راز و افشا نکردن آن ترجیح دارد و کار حکیمانه ای است. خداوند هم مخفی کردن سرّ و کتمان راز را انتخاب کرده است و این راز را به نگهبانان آن اختصاص داده است.خداوند حکیم است و بهتر و کامل تر را انتخاب می کند. از این نکته متوجه می شویم که در افشای راز، آسیبی برای مردم است و منافات با حکمت دارد. پس به طورکلی انسان باید به پروردگار خود اقتدا کند و همیشه اهل کتمان سر باشد و هیچ گاه راز خود را افشاء نکند؛ زیرا ممکن است باعث فساد و ضربه زدن به دیگران شود؛ گاهی لازم است به صورت ابدی و همیشگی، سرّ افشاء نشود و برای همیشه یک راز باقی بماند.

امام سجاد علیه السلام فرمود:

وَ إِیاک أَنْ تَتَکلَّمَ بِمَا یسْبِقُ إِلَی الْقُلُوبِ إِنْکارُه(1)

ترجمه: بترس از اینکه در مورد چیزی سخن بگویی که دل ها آن را نمی پذیرد و انکار می کند.

ص: 166


1- التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام؛ ص 26

انسان باید به گونه ای شخصیت خود را تربیت کند که کتمان راز را دوست داشته باشد و از افشا شدن آن بدش بیاید. وقتی انسان عاقلانه نگاه می کند به این نتیجه می رسد که اظهار فقط باید به مقدار ضرورت باشد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

لَا تُؤْتُوا الْحِکمَةَ غَیرَ أَهْلِهَا فَتَظْلِمُوهَا وَ لَا تَمْنَعُوهَاأَهْلَهَا فَتَظْلِمُوهُمْ.(1)ترجمه: حکمت را به غیراز اهلش ندهید که به آن ظلم کرده اید و از اهل آن منع نکنید که به آن ها ظلم کردید.

دو نکته در مورد کتمان سر مطرح است:

1. انسان مؤمن دارای سرّ است.

2. مؤمن توانایی مخفی کردن و کتمان سرّ را دارد به طوری که نفس او نمی تواند بر او غلبه کند و او را وادار به افشاء سرّ کند.

تاکنون هر چه سخن گفتیم در مورد همین قسم دوم بود.

اما در مورد نکته اول که مؤمن سرّ دارد. روایتی از اما صادق علیه السلام را مطرح می کنیم که به مفضل بن صالح فرمود:

خداوند بندگانی دارد که آن ها با زلال ترین رازهایش با او معامله می کنند. خدا از آن ها با شکری خالص قدردانی می کند. نامه های اعمال

ص: 167


1- عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة؛ ج 4؛ ص 80

اینان در روز قیامت به آسانی عبور می کند. در پیشگاه الهی، قلب هایشان از رازهایی که نزد خداوند فرستاده بودند پر می شود.(1)

ابن فهد حلی در کتاب عده الداعی در توضیح این حدیث می فرماید: از این مقامات شریف غافل مشو که باارزش تر از بهشت است.(2)

ص: 168


1- تحف العقول؛ ص 224
2- عدة الداعی و نجاح الساعی، ص: 208

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ

لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکفَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ

فِی الْأَمْرِفَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکلِینَ

(قرآن کریم، آل عمران 159)

ای پیامبر! پس به مهر و رحمتی از سوی خدا با آنان نرم خوی شدی

و اگر درشت خوی و سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می شدند؛

بنابراین از آنان گذشت کن و برای آنان آمرزش بخواه

و در کارها باآنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی

بر خدا توکل کن؛ زیرا خدا توکل کنندگان را دوست دارد.

مدارا با مردم

مدارا با مردم، سنّت و سبک زندگی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بوده است. قبلاً حدیثی را از امام علی علیه السلام نقل کردیم که حضرت فرمود:محبوب ترین مردم پیش خداوند، کسی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را الگوی خودش قرار داده باشد؛ و از او الگو بگیرد.

حکمت مدارا با مردم، همان حکمت کتمان سر است؛ یعنی به همان علت که کتمان سر، مهم است؛ مدارا و تعامل با مردم هم لازم است. در

ص: 169

کتاب اصول کافی، حدیثی آمده است که امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند:

أَمَرَنِی رَبِّی بِمُدَارَاةِ النَّاسِ کمَا أَمَرَنِی بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ.(1)

ترجمه: خداوند مرا به مدارا امر کرده است همان طور که امر کرده است واجبات را انجام دهم.

در حدیث دیگر آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

مُدَارَاةُ النَّاسِ نِصْفُ الْإِیمَانِ وَ الرِّفْقُ بِهِمْ نِصْفُ الْعَیشِ(2)

ترجمه: مدارا و سازش با مردم، نصف ایمان است؛ و مهربانی و همراهی با آن ها نصف خوشی زندگی خواهد بود.

در سخنی دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

هرکسی که سه ویژگی را نداشته باشد؛ هیچ عمل خیری هم از او صادر نمی شود. اول: ورع و تقوایی که مانع او از انجام گناه شود. دوم: اخلاق خوبی که با مردم، مدارا کند. سوم: حلم و بردباری که در برابر رفتارهای انسان های نادان استفاده کند.(3)

شخصی می گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:

ص: 170


1- الکافی؛ ج 2؛ ص 117
2- الکافی؛ ج 2؛ ص 117
3- المحاسن؛ ج 1؛ ص 6

مَنْ کفَّ یدَهُ عَنِ النَّاسِ فَإِنَّمَا یکفُ عَنْهُمْ یداً وَاحِدَةً وَ یکفُّونَ عَنْهُ أَیدِیاً کثِیرَةً.(1)ترجمه: هرکسی که جلوی دست خود را بگیرد و به مردم ضرری نرساند، جلوی یکدست را گرفته اما این باعث می شود تا دستان زیادی برای آزار به او نزدیک نشود.

برخی که ادعای اصلاح نفس و تقوا دارند؛ کارهایی از آن ها صادر می شود که مخالف مدارا با مردم است. درواقع هیچ توجهی به مردم ندارند و می گویند: ما محتاج مردم نیستیم! اصلاً مردم کی هستند؟ این از حیله های شیطان و پیروی از هوای نفس است.

البته توجه به این نکته هم خیلی مهم است که مدارا با مداهنه و شل گیری خیلی متفاوت است. مداهنه مذموم است. مداهنه یعنی موافقت با هر کار زشتی که مردم، انجام می دهند؛ یعنی با هر رفتار نامناسب، احمقانه و ظالمانه، کنار بیاییم. منشأ مداهنه این است که یا دنبال منافع دنیوی از طرف مردم هستیم یا می خواهیم خود را در دل های آن ها جا کنیم. یا دچار نوعی ضعف در شخصیت هستیم که چاره ای جز همراهی با مردم و تأیید هر کار اشتباه نداریم.

ص: 171


1- الکافی؛ ج 2؛ ص 643

ازجمله نمونه های مدارا و رفق با مردم چیزی است که در مورد امام زین العابدین علیه السلام نقل شده است. در تاریخ آمده است زمانی که امام سجاد علیه السلام بعد از واقعه عاشورا در شهر شام در اسارت بودند. مردی از اهالی شام جلو آمد و گفت: خدا را سپاس که مردانتان را کشتند و فتنه را خواباندند؛ و آنگاه هر چه خواست اهانت کرد. علی بن حسین علیه السلام فرمود: مگر تو قرآن نخوانده ای؟ گفت: چرا. فرمود: آیا این آیه شریفه را خوانده ای که خداوند فرمود:

قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِی اَلْقُرْبی(1)ترجمه: بگو از شما برای پیامبری اجرتی نمی طلبم مگر دوست داشتن خاندانم.

آن مرد گفت: آری. امام سجاد ع فرمود: ما همان خاندان پیامبریم؛ و بعد فرمود: آیا این آیه را خوانده ای که خدا فرمود:

وَ آتِ ذَا اَلْقُرْبی حَقَّهُ...(2)

ترجمه: و حقّ نزدیکان را بپرداز...

ص: 172


1- قرآن کریم، شوری، 23
2- قرآن کریم، الإسراء، 26

آن مرد گفت: آری. فرمود: ما همان خویشاوندان پیامبریم؛ و بعد فرمود: آیا این آیه را خوانده ای که خداوند فرمود:

إِنَّما یرِیدُ اَللّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً(1)

ترجمه: همانا خداوند اراده کرده است که پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شمارا پاکیزه گرداند؟

آن مرد گفت: آری. فرمود: ما همان افراد هستیم. مرد شامی دست سوی آسمان بالا برد و گفت: خدایا به درگاهت توبه می کنم. تا سه نوبت دعای خود را تکرار کرد؛ و بعد گفت: خدایا من از دشمن خاندان محمد صلی الله علیه و آله و سلم و کشندگان آنان بیزاری می جویم. تا حال قرآن خوانده بودم اما معنای این آیات را نمی دانستم.(2)

مدارا، گاهی برای دفع شرّ کسانی است که با آن ها مدارا، می کنیم. گاهی هم برای جلب خیر آن هاست. گاهی هم به خاطر ترس یا به خاطر عدم تأثیر حرف های ما در قلبشان است. همراهی، خنده رویی،تحمل اذیت و بهتر جواب دادن، از بهترین نمونه های مدارا با مردم است. مدارا و خوش رفتاری از چیزهایی است که خداوند متعال در قرآن کریم، از ما خواسته است. به دو نمونه از آیات الهی در زیر اشاره می کنیم.

ص: 173


1- قرآن کریم، احزاب 33
2- الأمالی (للصدوق)؛ النص؛ ص 166

وَ لا تَسْتَوِی اَلْحَسَنَةُ وَ لاَ اَلسَّیئَةُ اِدْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا اَلَّذِی بَینَک وَ بَینَهُ عَداوَةٌ کأَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ(1)

ترجمه: هرگز نیکی و بدی یکسان نیست؛ بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه خواهی دید همان کس که میان تو او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است!

فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیناً لَعَلَّهُ یتَذَکرُ أَوْ یخْشی(2)

ترجمه: به نرمی با او سخن بگویید؛ شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد!

در اینجا به نمونه ای از مدارای پیامبر با مردم اشاره می شود. روزی پیغمبر نزد همسرش بود ناگاه مردی، اجازه شرفیابی خواست، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: در میان قبیله اش مرد بدی است. سپس همسر پیامبر برخاست و درون اتاق رفت و رسول خدا اجازه ورود به آن مرد داد، همین که وارد شد حضرت با روی باز او پذیرائی کرد و با او به گفتگو پرداخت تا هنگامی که به پایان رسانید و آن مرد از نزدش بیرون رفت، عایشه برگشت و عرض کرد: ای رسول خدا! در ابتدا، شما این مرد را نپسندید اما با روی باز او پذیرائی کردی؟ در این هنگام حضرت فرمود:

ص: 174


1- قرآن کریم، فصلت، 34
2- قرآن کریم، طه، 44

از بدترین بندگان خداکسی است که برای دشنام گوئی و بدزبانی اش، مردم هم نشینی با او را بد دارند.(1)

تقیه

تقیه یکی از احکام مهم شیعیان است و درواقع پنهان کردن ایمان در هنگام خطر جانی است، نوعی مدارا است. روایات زیادی در مدح و تعریف از تقیه واردشده است؛ و حتی این آیه قرآن در سوره مبارکه حجرات به معنای کسی که برای تقیه آماده تر است تفسیر شده است. تا آنجا که گفته اند نُه دهُم دین، تقیه است؛ یعنی اگر دین ده بخش باشد نه بخش آن اعتقاد و عمل به تقیه است. آیه سوره مبارکه حجرات که برخی از مفسرین قرآن به معنای تقیه گرفته اند در زیر اشاره می شود. در این آیه اتقا به معنی کسی که بیشتر و بهتر اهل تقیه است؛ معنا شده است.

... إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اَللّهِ أَتْقاکمْ إِنَّ اَللّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ

ترجمه: گرامی ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!

ص: 175


1- الکافی؛ ج 2؛ ص 326(ترجمه مصطفوی؛ ج 4؛ ص 18)

معنی اتقاکم یعنی کسی که دقیق تر تقیه می کند.(1)

به این معنا که یکی از مصادیق باتقواتر بودن، بیشتر تقیه کردن است.

یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام می گوید درراه ی با امام روبرو شدم؛ اما از او رو برگرداندم و عبور کردم.

در فرصتی خدمت امام رسیدم به او عرض کردم. من شمارا ملاقات کردم؛ اما برای اینکه شما به زحمت نیفتید از شما رو برگرداندم وسلام نکردم. امام برایم دعا کرد و فرمود: خدا تو را رحمت کند؛ اما دیروز، مردی در یک مکانی، مرا ملاقات کرد. به من با احترام سلام کرد و گفت: علیک السلام یا اباعبدالله! البته او کار خوب و شایسته ای نکرد.(2)

در این روایت می بینیم که امام صادق علیه السلام چگونه فردی را که تقیه کرده و برای حفظ جان امام و شیعیانش و برطرف کردن ضرر از آن ها، توجه داشته است تأیید می کنند. امام رفتار شخصی که تقیه را نادیده گرفته است تأیید نمی کنند.

ص: 176


1- وسائل الشیعه، ج 16، ص 212
2- الکافی ؛ ج 2؛ ص 219

اِنَّمَا یوَفَّی الصابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیرِ حِسَابٍ

(قرآن کریم، زمر 10)

فقط انسان های صبور پاداششان را کامل

و بدون حساب دریافت خواهند کرد.

صبر در سختی ها و گرفتاری ها

شکی نیست که دنیا زندان مؤمن است، در کدام زندان است که به انسان خیر خوشی برسد. برای رهایی از این زندان باید صبور باشیم. صبر راهگشای بسیاری از مشکلات این دنیا است. یکی ازاصحاب امام صادق علیه السلام می گوید: خدمت امام بودم. شخصی که مشکلی داشت خدمت امام شکایت کرد. امام فرمود: صبر کن. خداوند بزرگ راه گشایش و راه حلی برای تو قرار می دهد. لحظه ای سکوت کردند سپس رو به آن مرد کرده و فرمودند: از زندان کوفه به من خبر بده. می دانی چگونه است؟ آن مرد گفت: زندانی تنگ و نفس گیر است. زندانیان آنجا بدترین حال را دارند. امام فرمود:

ص: 177

إِنَّمَا أَنْتَ فِی السِّجْنِ تُرِیدُ أَنْ تَکونَ فِی سَعَةٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الدُّنْیا سِجْنُ الْمُؤْمِن(1)

ترجمه: تو در زندان هستی؛ و می خواهی در این زندان در وسعت و راحتی باشی. آیا نمی دانی که دنیا، زندان مؤمن است.

مؤمن یا اهل شوق وابستگی به آخرت است پس اصل حضورش در دنیا برای او زندان است تا چه رسد به او بلائی برسد؛ و یا اینکه از کسانی است که می ترسد میل به دنیا پیدا کند. در این صورت مهربانی خاص خدای حکیم به کمک او می آید و با انواع بلا و سختی، کاری می کند تا او از دنیا متنفر شده و به آن تکیه نکند. چراکه دنیا، خانه ظالمان است. در روایت هم این معانی به خوبی آمده است. یکی از یاران امام صادق علیه السلام می گوید: از مشکلات اقتصادی و مریضی به امام شکایت کردم. ایشان فرمود:

لَوْ یعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِی الْمَصَائِبِ لَتَمَنَّی أَنَّهُ قُرِضَ بِالْمَقَارِیضِ.(2)

ص: 178


1- المؤمن؛ ص 26
2- الکافی؛ ج 2؛ ص 255

ترجمه: اگر مؤمن می دانست که در قبال این مشکلات خداوند چه اجری برای او در قیامت قرار داده است. آرزو می کرد که با قیچی تکه تکه شود تا به آن پاداش ها برسد.

امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه بلا و سختی یا آزمایشی به مؤمن برسد و او صبر کند؛ خداوند پاداشی همانند پاداش هزار شهید به او می دهد.(1)

در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام فرمود:

إِنَّهُ لَیکونُ لِلْعَبْدِ مَنْزِلَةٌ عِنْدَ اللَّهِ فَمَا ینَالُهَا أَبَداً إِلَّا بِإِحْدَی خَصْلَتَینِ إِمَّا بِذَهَابِ مَالِهِ أَوْ بَلِیةٍ فِی جَسَدِهِ.(2)

ترجمه: برای بنده خدا جایگاه و منزلتی نزد خداوند است که هرگز به آن جایگاه نمی رسد مگر با این دو حالت امتحان شود. یا از بین رفتن مالش یا بلا و مریضی در جسمش.

گاهی ممکن است که مؤمن عمل کمی داشته و طاعات و عبادات او ناچیز باشد. در این صورت، مشکلات و گرفتاری مؤمن یا برای او بالا رفتن درجه و ثواب است یا عقوبت و کفاره گناهان. در هر دو صورتی، این دو برای هر عاقلی، خوب و دوست داشتنی است. اینکه بلاها ممکن

ص: 179


1- الکافی؛ ج 2؛ ص 92
2- جامع الأخبار (للشعیری)؛ ص 114

است ثواب داشته باشد روشن است؛ اما اینکه بلاها ممکن است جنبه تنبیه و عقوبت داشته باشد به خاطر تکریمی است که خداوند نسبت به بنده مؤمن دارد. خداوند کریم برتر از آن است که بنده خود را دو بار تنبیه کند هم در دنیا و هم در آخرت. پس هر چیزی را که در دنیا عقوبت بدهد دیگر در آخرت مجازات نخواهد داشت.

هرگاه برای مؤمن گرفتاری و آزمایشی به وجود آمد باید صبور باشد. خداوند قبل از آنکه بلا را خلق کند صبر را خلق کرده است. اگر این گونه نبود و صبر در اختیار مؤمن نبود قلب او از جا کنده می شد و می شکست همان گونه که یک تخم مرغ، براثر ضربه با سنگ، می شکند.رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: صبر سه نوع است: صبر در مصیبت و صبر بر طاعت و صبر از گناه. هر که بر مصیبت صبر کند تا آن را با تسلی خوبی رد کند، خدا برایش سیصد درجه نویسد که میان هر درجه تا درجه دیگر به اندازه فاصله میان آسمان و زمین باشد. هر که بر طاعت صبر کند خدا برایش شش صد درجه نویسد که میان هر درجه تا درجه دیگر به اندازه فاصله میان قعر زمین تا عرش باشد. هر که از گناه صبر کند، خدا برایش نه صد درجه نویسد که میان هر درجه تا درجه دیگر به اندازه فاصله میان قعر زمین تا پایان عرش باشد.(1)

ص: 180


1- الکافی؛ ج 2؛ ص 91، این ترجمه برگرفته از ترجمه مصطفوی بر اصول کافی است.

در حدیثی هم امام صادق علیه السلام فرمود:

نَحْنُ صَبَرْنَا وَ شِیعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا لِأَنَّا صَبَرْنَا بِعِلْمٍ وَ صَبَرُوا عَلَی مَا لَا یعْلَمُون(1)

ترجمه: ما صبر می کنیم و شیعیان ما از ما صبورتر هستند به خاطر اینکه ما صبر می کنیم درحالی که همه چیز را می دانیم و آن ها صبر می کنند بر چیزی که نمی دانند.

در این روایت می بینیم که چگونه اهل بیت علیهم السلام با مهربانی به شیعیان خود توجه دارند و از آن ها قدردانی می کنند. همین صبر اندک شیعیان بر مصائب جزئی و کوچک را مورد قدردانی قرار داده و شیعیانشان را به خودشان ملحق می کنند. تا از آن ها جدا نشده و از هلاکت نجات پیدا کنند. اهل بیت می دانند که هیچ راه نجاتی برای شیعیان نیست مگر اینکه آن ها را به خودشان ملحق کنند و از خودشان به حساب بیاورند و خودشان را با شیعیانشان در یک صفت،مشترک قرار دهند. در این صورت همه باهم در پیشگاه الهی پذیرفته می شوند. اگر غیرازاین باشد شیعیانشان در معرض هلاکت قرار می گیرند. لذا نهایت تلاش و هدف

ص: 181


1- تفسیر القمی؛ ج 1؛ ص 365

اهل بیت علیهم السلام این بوده است که شیعیانشان شبیه به آن ها باشند هرچند در صورت و ظاهر یعنی یک تشبیه صوری و ظاهری!

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:

... فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَک أَنْ یکونَ مِنْهُم(1)

ترجمه: کم فردی است که خود را به قومی تشبیه کند. مگر اینکه جزو آن ها محسوب می شود.

این لطف اهل بیت در حق شیعیانشان با شفاعت و دعا، کامل می شود. در دعایی که سید بن طاووس از حضرت امام مهدی علیه السلام نقل می کند که آن حضرت در سرداب مقدس شهر سامرا برای شیعیانش دعا می کند:

اللهُمّ إنَّ شِیعتَنا مِنّا خُلِقُوا مِن فاضِل طِینتِنا و عُجِنوا بماءِ ولایتِنا ... .(2)

ترجمه: خدایا! شیعیان ما از ما هستند. از زیادی گل ما خلق شده اند و با آب ولایت ما عجین شده اند. خدایا گناهان آن ها را در روز قیامت ببخش. کارهایی که با اتکا بر محبت ما ولایت انجام داده اند؛ و آن ها را به خاطر گناهانی که مرتکب شده اند به احترام ما مواخذه نکن؛ و در روز قیامت در

ص: 182


1- نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ ص 506
2- بحار الأنوار؛ ج 53؛ ص 303

مقابل دشمنان ما آن ها را مجازات مکن. اگر نامه اعمال آن ها سبک بود پس با اضافه حسنات و خوبی های ما آن را جبران کن.

با دقت در مفهوم این حدیث، می بینیم که چگونه امام زمان علیه السلام در قرار دادن شیعیان در میان خودشان، چگونه تأکید می کند. یک بار می فرماید: شیعیان در اصل خلقت از ما هستند. یک بار هم می فرماید: گناهانی که از آن ها صادر می شود با تکیه بر محبت ما اهل بیت است. یک بار هم در تضرع و مناجات با خداوند، اصلاح امور شیعیان را می خواهد. خدایا با اضافه حسنات ما اهل بیت، گناهان آن ها را مورد عفو بخشش قرار بده.

آنچه را که ما نمی دانیم، اهل بیت می دانند. آن ها به ما فرمودند: به کوچکی گناه نگاه نکنید به بزرگی کسی که او را گناه می کنید نگاه کنید.(1) به خاطر علم آن ها به خطر گناهان، به شدت ترس از این خطرها بر ما داشته اند. ما را به راه نجاتی که در آن امید سلامتی است راهنمایی کرده اند. آن هم فقط یک راه است؛ آن راه تلاش برای شبیه شدن به آن هاست. تا هر جا که ممکن است. به طوری که همه همت انسان این باشد که چشم بر هم زدنی از آن ها جدا نشود. اینکه امام رضا علیه السلام فرمود: در مؤمن سنتی از ولی خدا باشد در این سنت صبر، همه سنت ها جمع شده است. صبر در مصیبت، صبر بر طاعت و صبر از معصیت، حسناتی

ص: 183


1- وسائل الشیعه؛ ج 15؛ ص 313

هستند که اگر آن ها را به دست بیاوریم گویا همه سنت ها را به دست آورده ایم.

ص: 184

وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ

(قرآن کریم، مؤمنون 8)

و آنان که امانت ها و پیمان های خود را رعایت می کنند.

وفای به عهد

همانطور که در قرآن کریم بر وفای به عهد تأکید شده است؛ اهل بیت علیهم السلام هم به وفای به عهد بسیار اهمیت می دادند. از روش زندگی و سخنان آن ها متوجه می شویم که مؤمن را از وعده دادن بر حذر داشته اند؛ زیرا اگر انسان وعده ای بدهد و عهدی ببندد و به آن وفا نکند؛ عوارض زیادی دارد؛ از جمله در خطر خُلف وعده قرارگرفته است که در نظر اهل بیت این خطر بزرگی است. تا زمانی که این خطر وجود دارد نباید وعده دهد. به طورکلی، خلاف وعده از هر انسانی، قبیح است اما از دوستداران و محبین اهل بیت، قبیح تر خواهد بود چراکه دوست داران ایشان باید درزندگی به آن ها اقتدا کنند.

ص: 185

مؤمن هرگاه وعده داد به آن ملتزم هست و از آن تخلف نمی کند. درواقع خلف وعده، مخالف با راه اهل بیت است. با این عمل، انسان از سیره و تفکر آن ها خارج و در اخلاق مخالفین اهل بیت ، داخل می شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به امام علی علیه السلام وصیت کرد که دَین های او را ادا کند و وعده هایی را که داده، به جا بیاورد.

البته درصورتی که انسان وعده ای بدهد و تمام تلاش خود را برای عمل به آن انجام دهد اما بنا بر موانعی نتواند؛ وفای به عهد کند؛ چنین انسانی، معذور است و گناهی نکرده است.

ص: 186

أُولَٰئِک یسَارِعُونَ فِی الْخَیرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ

(قرآن کریم، مؤمنون 61)

اینان اند که در کارهای خیر می شتابند

و در انجام دادن آن از دیگران پیشی می گیرند.

خدمت و نیکوکاری

قرآن کریم تأکید زیادی بر انجام کارهای خوب و حسنات دارد. یکی از حسنات مهم احسان تبرعی(1) و مستحب است که به خاطر اهمیتش، نزد اهل بیت علیه السلام ، مثل واجب شمرده شده است. مثلاً هنگامی که انسان به کسی وعده داده که به او مقدار مشخصی پول بدهد؛ در هنگام عمل، بیشتر ازآنچه را که وعده داده، هدیه کند. درسیره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است؛ او در وفای عهد خود نیکو بود به این معنا که عادت زیبای او این بود هنگامی که می خواست دَین خود را ادا کند بیشتر از آن چیزی را که باید پرداخت کند؛ پرداخت می کرد. به این صفت زیبا، پیامبر ما معروف شده بود. اهل بیت هم که مرام آن ها کرم و بخشش و

ص: 187


1- احسان تبرعی یعنی نیکوکاری بدون مزد و منت به دیگران.

عادت آن ها احسان است چنان که در زیارت جامعه کبیره آمده است؛(1) این ها درواقع نمونه کامل و موفقی در این زمینه هستند که به این آیه قرآن عمل کردند چراکه خداوند می فرماید:

إِنَّ اَللّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اَلْإِحْسانِ ...(2)

ترجمه: خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد.

در اهمیت احسان و کمک به دیگران، امام صادق علیه السلام فرمود:

أَنَّ عَلِیّاً أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوک مِنْ کدِّ ید(3)

ترجمه: امام علی علیه السلام هزار برده را با مالی که از دست رنج خودش بود؛ آزاد کرد.

ص: 188


1- عادتکم الاحسان و سجیّتکم الکرم. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره
2- قرآن کریم، نحل، 90
3- المحاسن؛ ج 2؛ ص 624

... وَیؤْثِرُونَ عَلَیٰٓ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ

وَمَنْ یوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰٓئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ

(قرآن کریم، الحشر 9)

... و آنان را بر خود ترجیح می دهند، گرچه خودشان را نیاز شدیدی به

مال و متاع باشد؛ و کسانی را که از بخل و حرصشان بازداشته اند، پیروزند.

ایثار

یکی دیگر از ویژگی هایی که اهل بیت علیهم السلام به ما یاد داده اند؛ ایثار است. ایثار یعنی چیزی را ببخشیم که خودمان به آن نیاز داریم. انسان تا زمانی که این صفت زیبا را در خود پیاده نکند و تلاش خود را برای به دست آوردن آن نگذارد، درواقع حُبّ و هوای نفس براو غلبه دارد؛ یعنی دچار نوعی خوددوستی منفی است که او را به هلاکت می کشاند. انسانی که اهل ایثار نباشد زمینه ترک انصاف در او زیاد خواهد بود؛ چه بسا گاهی انصاف را به طورکلی، رها می کند در این صورت دیگر مؤمن نخواهد بود

ص: 189

چراکه مؤمن کسی است که مردم از شر او در امان باشند؛ مردم از شر انسان بی انصاف در امان نیستند.کسی که اهل ایثار است باید مراقب باشد و همیشه از این صفت زیبا بهره ببرد. نباید شیطان او را غافل و به ترک ایثار بکشاند. چنین انسانی اگر از ایثار هم غفلت کند حتی در این صورت که ایثار را ترک کرده از اصل اداء حق غافل نمی شود و بی انصافی نمی کند و از ظلم که گناه بزرگی است دور می شود.

ص: 190

وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَآ آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ

سَیؤْتِینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُٓ

إِنَّآ إِلَی اللَّهِ رَاغِبُونَ

(قرآن کریم، توبه 59)

و اگر آنان به آنچه خدا و پیامبرش به ایشان عطا کرده اند،

خشنود می شدند و می گفتند: خدا ما را بس است؛

خدا و پیامبرش به زودی از فضل و احسان خود به ما عطا می کنند

و ما فقط به سوی خدا مایل و علاقه مندیم برای آنان بهتر بود.

رضایت به قضا الهی

راه پیشرفت و موفقیت انسان مؤمن، در پیروی از قرآن کریم و اقتداء به رسول خدا و اهل بیت او علیهم السلام هست. یکی از ویژگی های خاص پیامبر خدا، رضایت به چیزی بود که اتفاق افتاده است و هیچ گاه ازآنچه برایشان اتفاق می افتاد احساس نارضایتی و گلایه نداشتند. امام صادق علیه السلام فرمود:

ص: 191

لَمْ یکت رَسُولُ اللَّهِ یقُولُ لِشَی ءٍ قَدْ مَضَی لَوْ کانَ غَیرُهُ.(1)

ترجمه: هیچ گاه رسول خدا نسبت به چیزی که گذشته بود حسرت نمی خورد و نمی گفت ای کاش این طور نمی شد.

ایشان هیچ گاه حسرت گذشته را نمی خورد به این معنی که آرزو کند و بفرماید اگر این طور نمی شد بهتر بود؛ تا کوچک ترین نارضایتی نسبت به قضا الهی نداشته باشد.

منشأ عدم رضایت و آرزوی خلاف آنچه واقع شده است؛ فقط به خاطر جهل به حکمت امور است. اگر برای انسان، حکمت امور،ظاهر شود؛ آرزوی غیر آنچه واقع شده است؛ نمی کند. هنگامی که مؤمن تلاش می کند تا اهل تفکر و تأمل در حکمت امور شود؛ کم کم حکمت بسیاری از آن ها برای او روشن می شود؛ در این صورت رضایت برای او آسان می شود.

هرگاه برای او اتفاقی پیش بیاید که حکمت و مصلحت آن برایش روشن نباشد؛ می داند که آن اتفاق، نیز حکمت و مصلحتی دارد. مثل بسیاری از مواردی که حکمت آن ها برایش روشن شده است هرچند در این یک مورد خاص، هنوز حکمت آن برایش، روشن نشده است.

به طورکلی برای هر چیزی، مصلحت ها و حکمت های فراوانی هست. هرگاه انسان، توجه به پروردگارش نماید و از او بخواهد که این حکمت ها

ص: 192


1- الکافی؛ ج 2؛ ص 63

را برایش روشن نماید؛ به حسب استعداد و قابلیت و خواست او برایش روشن می شود.

آرامش و رضایت به چیزی که حکمت آن مخفی است و انسان به آن جهل دارد؛ سخت است؛ اما راه کمک خواستن از خدا باز است. راه دعا و درخواست از خدا، نزدیک ترین راه ها برای به دست آوردن رضایت و خشنودی در مقدرات الهی است.

اهل بیت علیهم السلام ما را راهنمایی کرده اند. آنها به ما یاد داده اند که بر مؤمن واجب است اسیر غم نشود تا همه توجه قلب او به سوی خدا باشد و با یاد خدا از سختی همه غم ها، نجات پیدا کند؛ خداوند در قرآن فرمود:

اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکرِ اَللّهِ أَلا بِذِکرِ اَللّهِ تَطْمَئِنُّ اَلْقُلُوبُ (1)

ترجمه: آن ها که به خدا ایمان آورده و دل هایشان به یاد خدا آرام می گیرد، آگاه شوید که تنها یاد خدا آرام بخش دل هاست.

وقتی که دل به خداوند متعال متوجه می شود خدایی که ازهر چیزی به انسان نزدیک تر است؛ هر سختی بر او آسان می شود. خدایی که همه موجودات نزد او مساوی اند. خدایی که تمام وجود او رأفت و مهربانی است. باوجود چنین خدایی، دیگر غصه و غم کجاست؟ تأسف و ناراحتی

ص: 193


1- قرآن کریم، الرعد، 28

و حزن کجاست؟ هرگاه قلب به خدا توجه کرد و لطف و مهربانی او را یاد آورد از غم ها و ناراحتی ها نجات پیدا می کند.

وقتی طبق دستور و رضایت خدا رفتار می کنیم اگر چیزی هم در این مسیر از دست بدهیم. خداوند چندین برابر آن را عطا می کند. اگر یکی ازدست داده باشیم عوض آن هزار بلکه هزاران و یا حتی بی نهایت جبران خواهد شد. آرامش حقیقی قلب با ذکر و توجه الهی است. البته هرگاه انسان، خودخواهی کند و امور را طبق هوای نفس، انجام دهد؛ برای او آثار بدی خواهد داشت. نتیجه آن، گرفتاری، افسردگی، سختی و حرص خواهد بود.

اضطراب و استرس هنگام توجه به عالم دنیا است. دنیایی که عالم تنگی، حرص، بخل و ناامیدی است. پس بی توجهی به غم های پوچ و غصه نخوردن نسبت به دنیا، باعث توجه به خدای زنده و پایدار می شود انسان متوجه راهی می شود که از غم ها، نجات پیدا کند و غصه ها را از بین می برد.

أَ لَیسَ اَللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ ... (1)

ترجمه: آیا خدای (مهربان) برای بنده اش کافی نیست؟

ص: 194


1- قرآن کریم، الزمر، 36

خداوند در قرآن ضمانت کرده که برای بنده اش در امور کلی و جزئی کافی باشد. توجه به همین مفهوم قرآنی، کمترین کاری استکه به ما کمک می کند تا رضایت به قضای الهی دهیم و غصه ها را از دل برکنیم و همه توجه و یاد دل را به سوی خدا قرار دهیم تا شاهد لطف های آشکار و پنهان خداوند باشیم.

خداوند به ما دستور داده که در انجام کارها از اسباب، کمک بگیریم؛ اما این امر الهی یک نکته خاص هم دارد؛ آن نکته این است که خداوند، شرط کرده که بر آن ها اعتماد نکنیم به این معنا که آن ها را همه کاره ندانیم تا از یاد خدا غافل شویم و به این بهانه توکل و اعتماد و تکیه بر خدا را فراموش کنیم. اگر ما رُو به اسباب می آوریم و با آن ها، کارها را انجام می دهیم؛ این خودش انجام دستور الهی است؛ چون خداوند فرموده: از اسباب و ابزار و... برای انجام کارهایتان استفاده کنید.(1) اگر این اسباب تأثیری هم داشته باشند آن هم به اذن و اجازه خداوند است.

خدای حکیم آنچه را که حکیمانه است انجام می دهد. وظیفه بنده این است که کارش را به قضای الهی واگذار کند. صبر کند و تسلیم باشد تا راضی شود. آنچه در سرنوشت و قضای الهی برای انسان اتفاق می افتد اگر محبوب انسان است و انسان از آن خوشش بیاید؛ باید شکرگزاری کند و

ص: 195


1- مثلا اگر کسی مریض می شود؛ لازم است برای درمان به پزشک مراجعه نماید.

اگر چیزی باشد که انسان از آن اکراه داشته باشد و بدش بیاید؛ باید خود را تسلّی دهد و صبر کند به این امید که این ناخوشی روزی تمام خواهد شد.

خدای حکیم، بنده اش را در حالات، مختلف قرار می دهد تا در یک حال خوب او را به اطمینان و آرامش برساند؛ هدف هم این است که در همه حالت ها، امیدش از غیر خدا، قطع شود تا متوجه خدا باشد. حالات انسان ثابت نیست و ممکن است هر دقیقه تغییر کند در هر دقیقه باید متوجه خداوند بود. البته در حال سختی، دل بستن به خدا، خیلی بیشتر است چراکه انسان در این حالت، خود را از همیشهمحتاج تر می بیند. وقتی که ضعف خود را برای تحمل بلا می بیند به قدرت بی انتهای خداوند، پناه می آورد پس در حالت سختی و گرفتاری باید خودش را آرام کند و به خودش بگوید: این حالت ها دائمی نیست و تبدیل و تغییر در آن زیاد است همان طور که از خوشحالی آن نباید خیلی خوشحال بود در حالت سختی و گرفتاری هم نباید ناامید شد. این مفاهیم بسیار زیبا در قرآن کریم آمده است؛ خدا می فرماید:

لِکیلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکمْ وَ اَللّهُ لا یحِبُّ کلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ (1)

ص: 196


1- قرآن کریم، الحدید، 23

ترجمه: تا هرگز بر آنچه از دست شما رود دل تنگ نشوید و به آنچه به شما می دهد مغرور و دل شاد نگردید و خدا دوستدار هیچ متکبر خودستایی نیست.

این نکته را نباید فراموش کرد که بسیاری از گرفتاری ها، امتحان الهی است. هنگامی که حال بنده یا با صبر یا با ناتوانی یا با ناله در این آزمون روشن شد و بنده وضعیت خود را شناخت؛ خداوند این حالت را از او برطرف می کند و پایان کار را برای او آسانی قرار می دهد.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

مَکتُوبٌ فِی اَلتَّوْرَاةِ فِی صَحِیفَتَینِ إِحْدَاهُمَا مَنْ أَصْبَحَ عَلَی اَلدُّنْیا حَزِیناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اَللَّهِ سَاخِطاً(1)ترجمه: در تورات در دو صحیفه، نکاتی نوشته شده است؛ یکی از آن ها این است: هرکسی بر امور دنیا، محزون و ناراحت شود درواقع نسبت به حکم خدا، خشمگین شده است.

امام صادق علیه السلام از امام حسن مجتبی نقل می کندکه ایشان فرمود:

چگونه مؤمن می تواند مؤمن باشد درحالی که نسبت به آنچه روزی اش شده، خشمگین است و جایگاه خودش را تحقیر می کند. خدا حاکم بر

ص: 197


1- بحار الأنوار، ج 75، ص 56

اوست. اگر کسی جز رضایت در قلبش نباشد من ضمانت می کنم هرگاه دعا کند مستجاب می شود.(1)

امام علی علیه السلام فرمود: به آنچه خدا قسمتم کرده راضی هستم و کار خودم را به خالقم، واگذار می کنم. همان گونه که خداوند درگذشته به نیکی عمل کرده در آینده نیز نیک عمل خواهد کرد.(2)

خداوند متعال در حدیث قدسی می فرماید:

أَنَا اَللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنَا مَنْ لَمْ یصْبِرْ عَلَی بَلاَئِی وَ لَمْ یرْضَ بِقَضَائِی فَلْیتَّخِذِ رَبّاً سِوَائِی.(3)

ترجمه: من الله هستم؛ که هیچ خدای جز من نیست. هرکسی که بر آزمایش من صبر نکند و به حکم من راضی نباشد پس خدایی غیر از من انتخاب کند.

امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:قَالَ اَللَّهُ جَلَّ جَلاَلُهُ مَنْ لَمْ یرْضَ بِقَضَائِی وَ لَمْ یؤْمِنْ بِقَدَرِی فَلْیلْتَمِسْ إِلَهاً غَیرِی.(4)

ص: 198


1- الکافی ج 2، ص 62
2- تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 520
3- مسکّن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد ج 1، ص 85
4- بحار الأنوار، ج 68، ص 138

ترجمه: خداوند می فرماید هرکسی که به حکم و قضاء الهی راضی نمی شود و به قدر و اندازه گیری الهی ایمان نمی آورد پس دنبال خدایی غیر از من باشد.

امام باقر علیه السلام فرمود: فِی کلِّ قَضَاءِ اَللَّهِ خَیرٌ لِلْمُؤْمِنِ.(1)

ترجمه: در هر حکم و قضاء الهی برای مؤمن خیری نهفته است.

یمْحُو اللَّهُ مَا یشَاءُ وَیثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکتَابِ (2)

ترجمه: خدا هر چه را بخواهد محو می کند و هر چه را بخواهد پابرجا می نماید و امّ الکتاب نزد اوست.

قضایی که برای بنده می آید در ابتدا معلوم نیست که نعمت است یا نقمت؟ برای بنده ابهام دارد. اگرچه از ظاهرش این است که نوعی آزمایش و عقوبت است پس اگر بنده به پروردگارش خوش گمان باشد و فال نیک بزند و خودش را با رضایت به قضا الهی، آرامش بدهد در این صورت، خداوند چیزی را که ظاهرش نقمت است تبدیل می کند و آن را به نعمت تغییر می دهد البته برعکس هم همین طور خواهد بود.

ص: 199


1- بحار الأنوار، ج 75، ص 173
2- قرآن کریم، الرعد 39

پس ممکن است بنده ای با سوءظن، کم صبری و عدم رضایت به قضا الهی، بلایی را پشت بلا برای خود بیاورد چراکه می توانست برای او نعمت باشد و به وبال و نقمت تبدیل نشود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

خداوند بزرگ به یکی از انبیا وحی کرد که به فلان پادشاه خبر بده که در فلان تاریخ جان تو را خواهم گرفت. آن پیامبر الهی نزد آن پادشاه آمد و خبر را به او داد. آن پادشاه درحالی که بر روی تخت خود بود با خدا حرف زد. تا اینکه از روی تخت خود افتاد سپس گفت ای پروردگار من به من مهلت بده تا اینکه تا کودک من بزرگ شود و کار خودم را به سرانجام برسانم. خداوند به پیامبرش وحی کرد پیش فلانی برو او را آگاه کن که من به او مهلت دادم و 15 سال به عمر او اضافه کردم. آن پیامبر به خدا عرض کرد. پروردگارا تو خوب می دانی که من دروغ نمی توانم بگویم خداوند به او فرمود تو بنده من هستی که مأمور هستی پیام من را ابلاغ کنی. پس برو پیام من را به او برسان؛ و خداوند در مورد آنچه انجام می دهد مورد سؤال قرار نمی گیرد.

ص: 200

هیچ شکی نیست که توجه به خداوند و پناه آوردن به او خوش گمانی به او انجام اموری مانند صدقه دعا صله رحم تأثیر در تبدیل شدن قضا الهی دارند. در دعاها هم داریم.(1)

امام صادق علیه السلام در تعقیب نماز ظهر این دعا را می خواند:

خدایا اگر در لوح محفوظ و علم الهی نام من به عنوان بدبخت و محروم و کم رزق و روزی نوشته شده است. پس در آنجا نام مرا از شقاوت و محرومیت پاک کن و مرا در مسیر سعادت و بهره مندی ثابت نگه دار. خدایا تو هر چه را بخواهی محو می کنی و هر چه را بخواهی ثابت می کنی. ام الکتاب و علم نزد توست. خدایا هر چه از خیر نازل کنی من به آن محتاج هستم. خدایا من از تو ترسان هستم و به تو پناه می آورم؛ و من حقیر و مسکین درگاه تو هستم. خدایاهمان طور که امر کردی تو را می خوانم. پس دعایم را مستجاب کن همان طور که خودت وعده داده ای تو خدایی هستی که هیچ گاه از وعده ات تخلف نمی کنی. ای خدایی که در قرآن فرمودی: مرا بخوانید تا شمارا اجابت کنم. تو بهترین جواب دهندگان هستی. تو آقای من هستی. تو بهترین پروردگار و مولای خوبی هستی و من بد بنده ای هستم. اکنون در جایگاهی هستم که از آتش به تو

ص: 201


1- التوحید ج 1، ص 441

پناه آوردم. ای برطرف کننده غصه ها، ای جواب دهنده بندگان مضطربی که تو را می خوانند. ای مهربان دنیا و آخرت.(1)

امام رضا علیه السلام از پدرش موسی به جعفر علیه السلام نقل می کند ایشان از امام صادق علیه السلام و ایشان از امام باقر علیه السلام و ایشان از امام سجاد علیه السلام و ایشان از امام حسین علیه السلام و ایشان از امیرالمؤمنین علیه السلام و ایشان از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کنند که خداوند بزرگ فرمود:

ای فرزندان آدم، همه شما گمراه هستید مگر این که من نجاتتان بدهم. پس از من سؤال کنید تا روزی شمارا کفایت کنم و شمارا به راه راست ارشاد نمایم.

زیرا بعضی از بنده های مؤمن من هستند که فقر برای آن ها خوب است چون اگر آن ها را غنی بکنم فاسد می شوند؛ و بعضی از بندگان من هستند که در عبادت من خیلی تلاش می کنند و شب ها برای عبادت من بیدار می مانند و من گاهی ازلحاظ عنایت، خواب را در بعضی شب ها بر آنان غلبه می دهم و آن ها می خوابند. فردا وقتی صبح بیدار می شوند، نفس خود را ملامت می کنند که چرا خوابیده اند؟

ص: 202


1- بحار الأنوار، ج 83، ص 70

چون اگر من میان آن ها حائل نشوم، عجب آن ها را می گیرد و عجب در اعمال سبب هلاک آن ها می شود و ازخودراضی می گردند. خیال می کنند که از همه عبادت کنندگان برتر هستند با تلاش خود از حد قاصران گذشته اند، با همین فکر از من دور می شوند. درحالی که تصور می کنند که مقرب درگاه من هستند.

پس آگاه باشید مردم به اعمال خود مغرور و متکی نشوند اگرچه اعمال آن ها همه خوب باشد و گناهکار آن هم به خاطر گناهانشان از من مأیوس نشوند اگرچه گناه آن ها خیلی هم باشد، فقط به رحمت من اعتماد داشته باشند و به فضل من امیدوار باشند و به حسن نظر من مطمئن باشند. چون من همیشه به دنبال مصالح بندگانم هستم و من بر همه آن ها آگاه و مهربانم.(1)

ص: 203


1- الأمالی (للطوسی) ج 1، ص 166، الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة (کلیات حدیث قدسی)؛ ص 318، ترجمه زین العابدین کاظمی خلخالی.

راه اهل بیت در مواجهه با بلاها و گرفتاری ها

اهل بیت علیهم السلام در مواجهه با بلاها بنای بر صبر داشتند با این که خداوند همه عالم را تحت فرمان آن ها قرار داده است و آن ها می توانستند بر بلا پیروز شوند و آن را برطرف کنند اما به خاطر اهمیت صبر راه و روش صبر بر بلا را انتخاب می نمودند.شخصی خدمت امام سجاد علیه السلام آمد و از فقر و نداری خود شکایت کرد امام گریه کرد آن مرد گفت: ای آقای من آیا جز بر مصیبت های بزرگ می توان گریه کرد؟ امام فرمود: چه مصیبتی بزرگ تر از اینکه مؤمن برادرش را نیازمند ببیند و نتواند نیاز و را برطرف کند. خبر این گفتگو به ناصبی ها رسید آن ها به طعنه می گفتند: شیعیان ادعا می کنند که آسمان و زمین به فرمان امام آنان است و همه چیز در دست آن هاست؛ اما نمی توانند به شیعیان خود کمک کنند. این شخص نزد امام آمد و گفت: آقای من! مصیبت این سخن دشمنان شما از فقر برای من سخت تر است. امام فرمود: وای بر آنان! آن ها نمی دانند که اولیای الهی به خدا پیشنهاد نمی دهند که او چه کند.

بعد امام فرمود: اکنون خداوند اراده کرده است که فقر تو برطرف شود. با دعای امام گرفتاری آن شخص از بین رفت و خداوند ثروت فراوانی به او داد.

ص: 204

نکته مهم روایت این است که امام فرمودند: دوستان خدا به خدا پیشنهاد نمی دهند که چه کند. بلکه آنچه را که خداوند مقدر کرده است و برنامه ریزی نموده است با همه وجود می پذیرند و در برابر سختی و گرفتاری آن صبر می کنند و به تعبیری در کار خدا هیچ دخالتی نمی کنند.

همچنین نقل شده است که عده ای یهودی، سلمان فارسی را می زدند و می گفتند: چرا خدا را به حق محمد و علی نمی خوانی که تو را از دست ما نجات دهد و ما را زود هلاک کند؟ سلمان در جواب آن ها گفت صبر بهتر است. من از خدا می خواهم که به من صبر دهد. شاید خداوند از نسل شما انسان های مؤمنی به وجود بیاورد. اگر من شمارا نفرین کنم مؤمنی را از نعمت ایمان به خدا، محروم کرده ام. البته نقل شده است سلمان در مکاشفه متوجه شد که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بهاو می گوید رضایت خدا در این است که آن ها را نفرین کنی؛ زیرا هیچ مؤمنی در نسل آن ها وجود ندارد.

اهل بیت در مقایسه با پیامبران گذشته این فضیلت و برتری رادارند که در مورد تکالیفی که خداوند در دین قرار داده است هیچ گاه از خداوند

ص: 205

تقاضای تخفیف نمی کردند ازاین جهت خداوند دین آن ها را مورد لطف خاص قرار داده است و دینشان، آسان ترین و گواراترین دین هاست. لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من برای شما دینی آسان و گوارا آوردم.(1) مثلاً نقل شده است رسول خدا در شب معراج از اینکه تقاضای زیادی برای بخشش عبادات و کم شدن عبادات و نماز خداوند نماید فرمود: بیش از این شرم دارم از خداوند تقاضای تخفیف در تعداد شمار نمازها به کمتر از پنج تا داشته باشم. خداوند او را مورد فضل قرارداد و فرمود چون بر پنج نماز صبر کردی و برای گرفتن تخفیف بیشتر مراجعه نکردی من ثواب پنج نماز را همانند پنجاه نماز قرار می دهم.

جناب عقیل برادر امام علی بن ابیطالب وقتی که برای بدرقه ابوذر غفاری یار وفادار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای تبعید آمده بود و در آنجا امام علی، امام حسن و امام حسین علیهم السلام نیز حضور داشتند؛ گفت: درخواست معافیت از بلاها خودش نوعی بی صبری است و اینکه انسان عافیت را نزدیک نبیند نوعی ناامیدی است پس بی صبری و ناامیدی را رها کن و بگو خدا ما را کافی است و چه خوش تکیه گاهی است.

ص: 206


1- بحارالانوار، ج 30، ص 121

ما باید در این مسیر اهل بیت علیهم السلام را الگوی خود قرار دهیم چنان که خداوند در قرآن می فرماید:لَقَدْ کٰانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اَللّٰهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کٰانَ یرْجُوا اَللّٰهَ وَ اَلْیوْمَ اَلْآخِرَ وَ ذَکرَ اَللّٰهَ کثِیراً(1)

ترجمه: البته شمارا به رسول خدا اقتدایی نیکوست، برای آن کس که به خدا و روز قیامت امیدوار باشد و یاد خدا بسیار کند.

رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بهترین الگو است هرچند که ما به مقامات او نمی رسیم و قطره ای در برابر دریا هستیم؛ اما باید در این راه تلاش کنیم و تا هر مقدار که ظرفیت داریم از فضل الهی در این مسیر بهره مند شویم.

البته معنای این سخن آن نیست که اهل بیت همیشه مریضی، گرفتاری و بلا را دوست داشتند بلکه آن ها آنچه را که خداوند برای آن ها قرار می داد؛ دوست می داشتند. اگر سلامتی و عافیت و ثروت قرار می داد آن را دوست داشتند و اگر بلا و گرفتاری و مریضی و فقر قرار می داد آن را نیز دوست داشتند و بر آن صبر می کردند. بعضی از اهل بیت نقل کرده اند که ابوذر غفاری بیماری را از سلامتی و عافیت بیشتر دوست می داشت برای اینکه بیماری اجر ثواب بیشتری دارد اما اهل بیت این روش را نقد کرده و می فرمودند: ما اهل بیت در هنگام عافیت و تندرستی عافیت را بیشتر از

ص: 207


1-

مریضی دوست داریم و در هنگام بیماری، بیماری را بیشتر دوست داریم چراکه هرچه از دوست رسد نیکوست.(1)

نکته مهم این است که مقام رضا که از آن سخن گفتیم و یکی از زیباترین صفاتی است که درراه رسیدن به خداوند باید آن را به دست بیاوریم درواقع همان اعتدال واقعی و ایستادگی درراه خدا است همان گونه که پیامبر گرامی اسلام این گونه بودند. خداوند هم به اوسفارش کرد که استقامت کن همان طور که به تو دستور داده شده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: دستور استقامت خداوند مرا پیر کرد؛ چون برای استقامت درراه خدا باید سختی های زیادی را تحمل کرد. تحمل این سختی ها برای شخصیت بزرگی چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سخت بوده است. انسان در سختی ها پیر می شود البته رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به این دستور الهی رضایت داشت و عاشقانه آن را انجام داد و بر سختی های آن صبر کرد.

ص: 208


1- معانی الاخبار، ص 165

راهکار عملی ایمان

راه رسیدن به همه مراتب ایمان این است که همیشه از خود مراقبت داشته باشیم و در همه حالات به خدا توجه کنیم به گونه ای که هیچ گاه خداوند از نظرمان پنهان نباشد. واقعاً هم هیچ چیز از نظر خداوند پنهان نیست. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به یار وفادارش ابوذر فرمود:

یا أَبَا ذَرٍّ، اعْبُدِ اللَّهَ کأَنَّک تَرَاهُ، فَإِنْ کنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) یرَاک(1)

ترجمه: خدا را چنان عبادت کن که گویا او را می بینی هرچند تو او را نمی بینی اما او تو را می بیند.

امام صادق علیه السلام فرمود: از خدا چنان بترس گویا او را می بینی. اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند. اگر این گونه فکر کنی که خدا تو را نمی بیند پس

ص: 209


1- الأمالی (للطوسی)؛ النص؛ ص 526

کافر شدی. اگر معتقد هستی خدا تو را می بنید اما گناه می کنی پس خدا را از هر بیننده ای کوچک تر قرارداده ای. (1)

در مراقبه مداومت داشته باشیم و در طول روزها و شب ها حواسمان را جمع کنیم که هیچ چیز از برنامه های روزانه زندگی، ما را از یاد حق دور نکند در این صورت است که الطاف و عنایات خداوند شامل حال ما خواهد شد و شاهد مهربانی های خداوند و مغفرت، آمرزش و چشم پوشی او از گناهان نخواهیم بود. در چنین حالتی خداوند گناهان ما را به نیکی ها تبدیل می کند و چندین برابر گناهان به ما حسنه می دهد و محبت خدا در دل محکم می شود و اعضا و جوارح به سمت اطاعت خداوند حرکت می کند.

اگر کسی به ما احسان و محبتی کند؛ دل ما با او پیوند پیدا می کند. انسان دوست دارد از نیکوکاران اطاعت کند به طورکلی دل ها با محبت نیکوکاران پیوند خورده است و بزرگ ترین نیکوکار عالم خداوند متعال است که از هیچ احسانی در حق بندگانش دریغ نمی کند و نیکی هیچ کس همتای نیکی او نیست. وقتی که محبت خدا در دل وارد شود نفس انسان به مخالفت با

ص: 210


1- الکافی؛ ج 2؛ ص 68

او راضی نیست از گناه بیزار می شود و دیگر انسان خجالت می کشد خوبی خدا را با بدی جبران کند و از از این ترس دارد که شاید نعمت های الهی قطع شود و از نعمت خداوند محروم شود. در این صورت است که هیچ چیزی را جز خدا مؤثر در عالم نمی دانیم و هر ضرر و خیری را به دست او می بینیم. البته در طرف مقابل اگر خداوند را به عنوان مسبب الاسبابفراموش کنیم و اسباب و ابزارها را اصل بدانیم در این صورت یاد خدا و محبت خدا هم از دل ما می رود.

وقتی انسان به قوی ترین موجود تکیه می زند و از او کمک می خواهد در این صورت کمک خواستن از غیر خدا بی معناست چراکه وقتی می توان از قوی ترین موجود کمک گرفت چرا باید سراغ غیر خدا رفت به سوی کسانی که در برابر خداوند ضعیف ترین اند و نسبت به خداوند هیچ حساب می شوند؟ درواقع نمی توان از گرمای بیابان به آتش پناه برد. وقتی که حضرت ابراهیم مورد تهاجم قومش قرار گرفت و او را به سوی آتش پرتاب کردند جبرئیل فرشته بزرگ خداوند به او گفت: آیا تقاضا و نیازی داری؟ ابراهیم گفت: به تو نیاز ندارم یعنی فقط به خداوند نیاز دارم.(1) لذا خداوند آتش را بر او سرد و گوارا ساخت و در قرآن او را مورد تعریف و تمجید قرارداد.

ص: 211


1- بحارالانوار، ج 12، ص 33

وَ إِبْرٰاهِیمَ اَلَّذِی وَفّٰی (1)

ترجمه: و ابراهیم، هم آن کسی که وظیفه خود را کامل ادا کرد.

لذا انسان مؤمن همه توجه خود را به خداوند قرار داده و برای اسباب و ابزار هیچ اصالتی قائل نیست. عارف بزرگی می گوید: هرگاه که اسباب کار برایم فراهم می شود دچار اضطراب می شوم وقتی همه اسباب از میان رفت اضطراب هم از بین می رود و قلبم آرامش پیدا می کند یعنی فقط در این موقعیت است که همه توجهم به خداوند متعال است.

این سخن بدین معنا نیست که انسان به اسباب بی توجه باشد بلکه اصالت دادن به آن ها و بی توجهی از مسبب الاسباب که همه کارها بهدست اوست؛ چیز درستی نیست. خداوند هم امورش را به وسیله اسباب جاری می کند. یاد خدا به عنوان مایه آرامش دل، توجه به همین نکته هست. در قرآن کریم سوره رعد آیه 28 فرمود:

اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکرِ اَللّٰهِ أَلاٰ بِذِکرِ اَللّٰهِ تَطْمَئِنُّ اَلْقُلُوبُ(2)

ترجمه: آن ها که به خدا ایمان آورده و دل هایشان به یاد خدا آرام می گیرد، آگاه شوید که تنها یاد خدا آرام بخش دل هاست.

ص: 212


1- قرآن کریم، النجم، 37
2- قرآن کریم، الرعد، 28

در پایان حدیثی طولانی از امام صادق علیه السلام می آوریم که نکات بسیار مهمی در مورد ایمان در آن وجود دارد. در این روایت برای سالکان راه خدا نکته های زیادی نهفته است.

مردی خدمت امام صادق علیه السلام رسید. امام پرسید: این مرد از چه کسانی است؟

آن مرد خود آماده پاسخ گشت و عرض کرد: از دلباختگان و دوستداران شما.

پس امام صادق علیه السلام به او فرمود: خداوند بنده ای را دوست ندارد تا او را به خود راه دهد و او را به خود راه ندهد تا اینکه بهشت را بر او واجب نماید.

سپس به او فرمود: تو از کدام دوستان مایی؟ آن مرد سکوت نمود. مردی به نام سدیر عرض کرد: یا ابن رسول الله! مگر دوستان شما چندگونه اند؟ امام فرمود:

سه گروه اند: گروهی که ما را در ظاهر دوست دارند ولی در باطن دوستمان ندارند و گروهی که ما را در باطن دوست دارند ولی در ظاهر

ص: 213

اظهار دوستی نمی کنند و گروهی که هم در ظاهر دوست دارند و هم در باطن و اینان دوستان درجه یک ما هستند. اینان آب زلال و گوارا نوشیدند و به تأویل قرآن پی بردند و از فصل خطاب و سبب اسباب، اطلاع حاصل کردند؛ و اینان گروه طراز اول هستند.

فقر و نیازمندی و بلاهای گوناگون سریع تر از تاختن اسب بر سر ایشان بتازد، سختی و تنگدستی آنان را فراگیرد و لرزان شوند و دچار فتنه گردند و زخمی و به خون خود غلطان در هر سرزمین دوری پراکنده شوند. به برکت وجود آنان خداوند بیمار را شفا دهد و فقیر را توانگر کند و به برکت آنان شما یاری شوید و باران بر شما ببارد و روزی نصیبتان گردد، آنان از نظر تعداد کم هستند ولی به منزلت و اهمیت نزد خدا، بزرگ باشند.

گروه دوم که مرتبه پایین اند، ما را در عیان دوست دارند و شیوه پادشاهان را در پیش گرفته اند. زبانشان با ماست و شمشیرشان بر علیه ماست. گروه سوم که مرتبه میانه به شمار می آیند، ما را در باطن دوست دارند ولی در ظاهر اظهار دوستی نمی نمایند. به جان خودم سوگند! اگر ما را در باطن دوست می داشتند بدون اینکه آن را آشکار اظهار نمایند، در

ص: 214

شمار روزه داران روز و نمازگزاران شب بودند و اثر عبادت را در رخسارشان می دیدی و آنان اهل مسالمت و فرمان برداری اند.

آن مرد عرض کرد: من در شمار دوستداران شما در عیان و نهان هستم. امام صادق علیه السلام فرمود: دوستداران ما که هم در نهان ما را دوست دارند و هم در عیان ویژگی هایی دارند که به وسیله آن ها شناسایی می شوند. آن مرد عرض کرد: آن نشانه ها چیست؟ امامفرمود: چند نشانه است: نخست آن که یکتاپرستی را به خوبی فهمیده اند و به دانش توحید به طور کامل دست یافته اند و پس ازآن به ذات و صفات او ایمان دارند، سپس حدود ایمان و حقایق و شروط و تأویل آن را به دست آورده اند. سدیر عرض کرد: یا ابن رسول الله! پیش ازاین من چنین توصیفی درباره ایمان از شما نشنیده بودم؟! امام فرمود: آری، ای سدیر! پرسشگر را نرسد که بپرسد ایمان چیست تا نداند ایمان به کیست؟

سدیر عرض کرد: یا بن رسول الله! اگر امکان دارد در این خصوص توضیحی بفرمایید. امام فرمود: هر که پندارد خدا را با وهم و خیال دل ها می شناسد، مشرک است؛ و هر که پندارد خدا را به نام بدون معنی پرستش می نماید به بی اساس بودن سخن خود اعتراف کرده است؛ زیرا صرف نام، حادث است و هر که پندارد نام و معنی را باهم می پرستد،

ص: 215

همانا برای خدا شریکی قرار داده است؛ و هر که پندارد به صفت می پرستد نه به ادراک، به طورقطع حواله بر نادیده کرده است؛ و هر که پندارد صفت و موصوف را باهم می پرستد، یکتاپرستی را ابطال نموده است؛ زیرا صفت غیر از موصوف است؛ و هر که پندارد موصوف را به صفت اضافه می کند، همانا بزرگ را کوچک نموده است و هیچ یک از این ها نتوانسته اند آن طور که درخور است خدا را شناسایی نمایند.

عرض شد: پس راه یکتاپرستی چگونه است؟ امام فرمود: در این خصوص بحث امکان پذیر است و زمینه ره جویی فراهم؛ به راستی، چیزی که آشکار است نخست خودش را شناسند و سپس صفاتش را ولی آنچه غائب است نخست صفاتش را شناسند و سپس خود او را. عرض شد: چگونه وجود حاضر را پیش از صفاتش بشناسیم؟ فرمود: او را می شناسی و دانش آن را می دانی و خودت را نیز درپرتو او می شناسی و خود را توسّط خود و از جانب خود نمی شناسی و می دانی که همانا هر چه در اوست از برای او مختص به خود اوست.

همان طور که برادران یوسف به او گفتند: آیا تو خود یوسفی؟ گفت: آری، من یوسفم و این برادر من است.(1) پس یوسف را به خود او شناختند نه

ص: 216


1- قرآن کریم، یوسف 90

به وسیله دیگری و از جانب خود و به وهم و خیال دل خود او را نساختند. آیا سخن خداوند را ملاحظه نکرده ای که می فرماید: شمارا نرسد که درخت آن را برویانید.(1) می فرماید: شما حقّ ندارید از پیش خود امامی انتخاب و نصب نمایید و او را به هوای نفس و خواست خود بر حقّ بخوانید. آنگاه امام فرمود: سه کس اند که در قیامت خدا با آن ها سخن نگوید و به آنان نگاهی نیندازد و از پلیدی پاکشان نسازد و برای آنان عذابی است دردناک. هر که درختی را برویاند که خداوند آن را نرویانده، یعنی امامی را انتخاب نمایند که خدا وی را انتخاب و نصب ننموده است یا امامی را که خدا انتخاب و نصب کرده است انکار نماید و کسی که گمان کند که این دو کس را در اسلام سهمی است، درحالی که خدا فرموده است: و پروردگار تو هر چه بخواهد می آفریند و برمی گزیند و آنان اختیاری ندارند.(2)

امام صادق علیه السلام فرمود: مفهوم صفت ایمان، اقرار و سرسپردگی در پیشگاه خداست با اقراری سرشار از فروتنی و تقرّب به خدا و انجام دادن هر واجبی را از روی آگاهی چه آن واجب بزرگ باشد و چهکوچک از مرز توحید و آنچه پایین تر از آن است تا آخرین باب طاعت، به ترتیب یکی

ص: 217


1- قرآن کریم، النمل 60
2- قرآن کریم، القصص 69

پس از دیگری، همگی به هم پیوسته و مربوطند. هرگاه بنده ای آنچه را بر او واجب است انجام دهد به همان صورت که به او رسیده و ما در آن خصوص توضیح دادیم، او فردی مؤمن و لایق صفت ایمان و سزاوار ثواب است؛ و این ازآن روست که معنی جمله ایمان، اقرار است

و معنی اقرار، تصدیق به فرمان برداری است، پس ازاین لحاظ ثابت شد که تمام اقسام فرمان برداری کوچک و بزرگ به یکدیگر پیوسته و مربوطند؛ و مؤمن از گستره صفت ایمان بیرون نرود مگر آنچه را که مایه شایستگی ایمان است ترک نماید.

همانا، نام و معنای ایمان سزاوار کسی است که واجبات بزرگ را انجام دهد آن هم به طور پیوسته و گناهان کبیره را انجام ندهد و از آن ها دوری نماید. اگر کسی طاعت های کوچک را ترک کند و مرتکب گناه صغیره گردد از گستره ایمان خارج نمی شود و تا وقتی که از طاعت های بزرگ چیزی را ترک ننماید و مرتکب گناه کبیره نگردد، ترک ایمان نکرده است و تا هنگامی که مرتکب چنین کاری نشده مؤمن به شمار آید؛ زیرا خدا می فرماید: اگر از گناهان بزرگی که از آن ها نهی شده اید دوری گزینید، بدی های شمارا از شما می زداییم و شمارا در جایگاهی ارجمند

ص: 218

درمی آوریم.(1) یعنی آمرزش غیر از گناهان کبیره را شامل می شود و اگر مرتکب یکی از گناهان کبیره شود برای تمام گناهان خود- بزرگ و کوچک- مورد بازخواست قرار گیرد و برای همه آن ها کیفر بیند و عذاب گردد. ایناست حقیقت و صفت ایمان وصف مؤمنی که سزاوار ثواب و پاداش است.

امّا مفهوم صفت اسلام، پس آن عبارت است اقرار به تمام طاعات که حکمش روشن و انجام دادن آن لازم است. پس اگر اقرارکننده به طاعات، به ظاهر اعتراف کند، بدون آن که در باطن به آن معتقد باشد باز هم مستحقّ نام مسلمانی و معنای آن است و سزاوار دوستی ظاهری است و گواهی او نافذ است و احکام ارث در خصوص او جاری است و حقوقی که مسلمانان از آن برخوردارند او نیز برخوردار باشد. این است مفهوم صفت اسلام؛ و فرق میان مسلمان و مؤمن این است که مسلمان در صورتی مؤمن به شمار آید که در باطن نیز به آنچه اظهار می کند فرمان برداری نماید و اگر فقط در ظاهر اظهار اسلام نماید، مسلمان است؛ و چون در ظاهر اظهار اسلام نماید و در باطن نیز سرشار از فروتنی و تقرّبی آگاهانه باشد مؤمن به شمار آید. پس بنده امکان دارد

ص: 219


1- قرآن کریم، النساء 31

مسلمان باشد ولی مؤمن به شمار نیاید ولی امکان ندارد مؤمن باشد و مسلمان به شمار نیاید.

مؤمن در اثر پنج کار که به هم شبیه و معروف اند از ایمان خارج می شود: کفر، شرک، گمراهی، فسق و انجام گناهان کبیره.

معنی کفر، همان نافرمانی است که از راه سرپیچی و انکار و سبک شمردن و بی اعتنایی نسبت به هر چیز کوچک و بزرگ، صورت می گیرد و مرتکب آن کافر به شمار آید و این معنای کفر است. هر کس، از هر آیین و گروهی باشد، اگر راه و روش او مطابق این توضیحات باشد به طورقطع کافر است.و معنی شرک، همان پایبند بودن به هر گناهی است که خداوند به آن نافرمانی شود خواه آن گناه کوچک باشد و خواه بزرگ به هر صورت مرتکب چنان گناهی مشرک است.

و معنی گمراهی، همان نادانی نسبت به واجب است و آن ترک کردن یکی از طاعت های بزرگ است که بنده جز در سایه آن ها شایسته ایمان نیست بااینکه بیان و استدلال بر آن طاعت ارائه شده است و ترک کننده آن از روی انکار و انکار باوری و سرباز زدن از آن، آن را

ص: 220

ترک نکرده باشد بلکه از روی سستی و غفلت و سرگرم شدن به چیزی دیگر، آن را وانهاده باشد. پس چنین شخصی گمراه به شمار آید و از جاده ایمان انحرافی پیداکرده و از آن بیرون شده است و تا زمانی که این صفاتی که توضیح دادیم بر او صدق نماید همچنان گمراه باشد و سزاوار نام و معنای گمراهی است؛ پس اگر این نافرمانی و گمراهی، بر اساس سرپیچی و سبک شمردن و سهل انگاری باشد در آن صورت کفر ورزیده است و اگر بر اساس تأویل و تقلید و تسلیم و اظهار رضایت به گفته پدران و گذشتگانش چنین روشی را در پیش گیرد، شرک ورزیده است و کم باشد که انسان در گمراهی گام بردارد و هوای نفس او را متمایل به بعضی ازآنچه وصف کردیم، نسازد.

و معنی فسق، همان ارتکاب گناه کبیره است که مرتکب آن، به آن دست یازد یا برای لذّت جویی و شهوت رانی و شوق چیره به آن درآید که این فسق و مرتکب آن فاسق به شمار آید که ازنظر فسق از ایمان بیرون است؛ پس اگر این فسق را پی بگیرد تا به حدّ سهل انگاری و کوچک شمردن واجبات انجامد، از نظر سهل انگاری و کوچک شمردن، کافر به شمار آید.

ص: 221

و معنی ارتکاب گناهان کبیره که ایمان را تباه سازد این است که کسی بدون سرپیچی و پایبندی به گناه و لذّت جویی و شهوت رانی بلکه فقط در اثر جانب داری و خشم، در گناهان کبیره غرق شود و بسیار مرتکب گناه گردد. از قبیل: دشنام گویی، آدم کشی، اموال مردم را با زور گرفتن، جلوگیری از حقّ و حقوق مردم کردن و امثال این ها که مرتکب آن ها بدون لذّت جویی انجام می دهد و از این قبیل است: سوگند دروغ و رباخواری و امثال این ها که مرتکب، آن ها را برای لذّت جویی انجام نمی دهد مانند شراب خواری و زنا و بازی سرگرم کننده که مرتکب همه این گناهان موجب تباهی ایمان است و در اثر ارتکاب گناهان کبیره از محدوده ایمان خارج شده ولی ازاین جهت مشرک و کافر و گمراه به شمار نمی آید، بلکه نادانی کرده، به نوعی که ما به وصف آن نادانی پرداختیم، او نادان به شمار می آید، پس اگر هوای نفس او را به یکی از انواع این گروه ها که وصفشان کردیم بکشاند و او مرتکب یکی از آن کارها گردد جزو همان گروه خواهد بود.(1)

ص: 222


1- تحف العقول، ترجمه حسن زاده؛ ص 587

ص: 223

منابع

1- قرآن کریم

2- ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، قم، چاپ: اول، 1405 ق.

3- ابن بابویه،محمد بن علی، الأمالی (للصدوق) - تهران، چاپ: ششم، 1376 ش.

4- ابن بابویه، محمد بن علی، التوحید (للصدوق) - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1398 ق.

5- ابن بابویه، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا علیه السلام - تهران، چاپ: اول، 1378 ق.

6- ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه - قم، چاپ: دوم، 1413 ق.

7- ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، قم، چاپ: دوم، 1404 /1363 ق.

8- ابن طاووس، علی بن موسی، الإقبال بالأعمال الحسنة، قم، چاپ: اول، 1376 ش.

9- ابن طاووس، علی بن موسی، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف؛ قم، چاپ: اول، 1400 ق..

ص: 224

10- ابن فهد حلی، احمد بن محمد، التحصین فی صفات العارفین؛ قم، چاپ: دوم، 1406 ق.

11- ابن فهد حلی، احمد بن محمد، عدة الداعی و نجاح الساعی، چاپ: اول، 1407 ق.

12- اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تبریز، چاپ: اول، 1381 ق.

13- برقی،احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم، چاپ: دوم، 1371 ق.

14- حسکانی، عبید الله بن عبد الله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل - تهران، چاپ: اول، 1411 ق.

15- حسن بن علی علیهما السلام، التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام؛ قم، چاپ: اول، 1409 ق.

16- حلوانی، حسین بن محمد بن حسن بن نصر، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر - قم، چاپ: اول، 1408 ق.

17- دیلمی،حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلی الصواب، قم، چاپ: اول، 1412 ق.

18- شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح) - قم، چاپ: اول، 1414 ق.

19- شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح) - قم، چاپ: اول، 1414 ق.

20- شعیری،محمد بن محمد، جامع الأخبار (للشعیری) - نجف، چاپ: اول، بی تا.

ص: 225

21- شهید ثانی، زین الدین بن علی، مُسکن الفؤاد عند فقد الأحبّة و الأولاد - قم، چاپ: اول، بی تا.

22- شیخ بهایی، محمد بن حسین، مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیلة من الواجبات و المستحبات (ط - القدیمة) - بیروت، چاپ: اول، 1405 ق.

23- شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة (کلیات حدیث قدسی) - تهران، چاپ: سوم، 1380 ش.

24- طبرسی، فضل بن حسن، نثر اللآلئ / ترجمه شیخی - مشهد، چاپ: دوم، 1384 ش.

25- طبری،محمد بن جریر، تاریخ الطبری، نسخه کتابخانه اینترنتی مکتبه اهل بیت علیهم السلام.

26- طوسی، محمد بن الحسن، قم، چاپ: اول، 1414 ق.

27- طوسی، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، بیروت، چاپ: اول، 1411 ق.

28- عاملی نباطی، علی من محمد بن علی بن محمد بن یونس، الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم - نجف، چاپ: اول، 1384 ق.

29- عده ای از علماء، الأصول الستة عشر، قم، دار الحدیث، چاپ: اول، 1423 ق / 1381 ش.

30- علی بن الحسین علیهما السلام، صحیفه سجادیه،

31- فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، قم، چاپ: اول، 1375 ش.

ص: 226

32- قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، قم، چاپ: اول، 1409 ق.

33- قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، قصص الأنبیاء علیهم السلام، مشهد، چاپ: اول، 1409 ق.

34- قمی، شیخ عباس، ترجمه حسین انصاریان، اصفهان، نشر الکترونیک قائمیه،1397 ش.

35- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، چاپ: سوم، 1404 ق.

36- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، الإسلامیة، چاپ: چهارم، 1407 ق.

37- کوفی اهوازی، حسین بن سعید، المؤمن - قم، ق 1404.

38- مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحارالانوار، بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق.

39- مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، زاد المعاد، بیروت، چاپ: اول، 1423 ق.

40- مفید، محمد بن محمد، المقنعة، قم، چاپ: اول، 1413 ق.

41- منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم علیه السلام، مصباح الشریعة، بیروت، چاپ: اول، 1400 ق.

42- ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، مجموعة ورّام، قم، چاپ: اول، 1410 ق.

و...

ص: 227

ص: 228

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109