احتجاج به من کنت مولاه

مشخصات کتاب

سرشناسه : روضاتی، سیدمحمدجعفر، 1352_

عنوان و نام پديدآور : احتجاج به من کنت مولاه / تالیف: سیدمحمدجعفر روضاتی

مشخصات نشر : مشهد: اعتقاد ما، 1401

مشخصات ظاهری : 128 ص.

بهاء: 450000 ریال شابک: ISBN 978-622-5981-07-2

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

یادداشت : کتابنامه: ص.[113] – 123؛ همچنین به صورت زیرنویس

موضوع : علی بن ابی طالب علیه السلام، امام اوّل، 23 قبل از هجرت – 40ق - اثبات خلافت

موضوع: اسلام – دفاعیّه ها.

موضوع : شیعه – دفاعیّه ها.

موضوع: اسلام - ردیّه ها.

موضوع: شیعه _ ردیّه ها.

رده بندی کنگره : 54 / 223 BP

رده بندی دیویی : 453 / 297

احتجاج به «مَن کُنتُ مَولاهُ»

---------------------

تألیف: سیّد محمد جعفر روضاتی

ناشر: اعتقاد ما

چاپ اوّل: 1401

شمارگان: 500 نسخه

چاپخانه: اهل بیت عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ

قیمت: 45000 تومان

شابک: 2-07-5981-622-978

مرکز پخش: 09109671518

خیراندیش دیجیتالی : جناب آقای سید علی بحرینی به نیابت از مرحومه حاجیه خانم کسایی _گروه هم پیمانان موعود غدیر.

ص: 1

اشاره

عکس

ص: 2

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ اَلْرَحیمْ

ص: 3

تقدیم به پیشگاه با عظمت یگانه موعود غدیر،

حضرت بَقیةَ اللّهِ الأَعظَم

روحی و ارواح العالمین له الفداء

ص: 4

فهرست مطالب

فهرست مطالب..... 5

مقدمه..... 9

شیعه در قرآن کریم..... 13

پیدایش شیعه در عصر رسالت نبوی..... 16

بشارت های نبوی به شیعیان علوی..... 17

شیعه در حدیث یوم الدّار..... 37

احتجاج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ..... 44

احتجاج حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ..... 49

در مفاخرۀ با فرزندشان امام حسین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ..... 49

هفت روز پس از شهادت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ..... 52

احتجاج در شوری پس از قتل عمر..... 54

احتجاج در دوران خلافت عثمان..... 56

احتجاج در رحبۀ کوفه..... 58

نتیجۀ کتمان حدیث غدیر..... 60

احتجاج در جنگ جمل..... 66

احتجاج در جنگ صفّین..... 67

احتجاج در نامه ای پس از جنگ نهروان..... 70

احتجاج حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا ..... 71

احتجاج امام حسن عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ..... 72

احتجاج امام باقر عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ..... 73

احتجاج امام صادق عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ..... 76

ص: 5

احتجاج امام هادی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ..... 79

احتجاج دوستان..... 80

احتجاج عبد الله بن جعفر بر معاویه..... 81

احتجاج اصبغ بن نباته در مجلس معاویه..... 85

احتجاج جابر بن عبدالله انصاری..... 87

احتجاج حذیفة بن یمان در مدائن..... 88

احتجاج زید بن صوحان در جنگ جمل..... 93

احتجاج عمّار بن یاسر در صفّین با عمرو عاص..... 94

احتجاج قیس بن سعد..... 95

احتجاج جوانی در کوفه با ابو هریره..... 98

احتجاج بُرد با عمرو عاص..... 100

احتجاج مردی مدنی با زید بن ارقم..... 101

احتجاج دشمنان..... 101

احتجاج شیطان بر منافقین یک روز پس از غدیر..... 102

احتجاج زید بن ارقم..... 104

احتجاج سعد بن ابی وقّاص..... 106

احتجاج عمرو عاص با معاویه..... 108

احتجاج عمرو اودی..... 109

احتجاج عمر بن عبدالعزیز..... 111

منابع و مأخذ..... 113

آثار دیگری از نویسنده..... 125

ص: 6

عکس

ص: 7

ص: 8

مقدمه

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الأئِمَّة عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ

قرآن کریم، اسلام راستین را در اطاعت بی چون و چرا از فرامین خداوند و دستورات رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و پیروی از اولی الامر عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ می داند.

به این چند آیه توجّه کنید:

«یآٰ اَیُّهَا الَّذٖینَ ءاٰمَنُوٓا اَطٖیعُوا اللّٰهَ وَاَطٖیعُوا الرَّسُولَ وَاُولِی الْاَمْرِ مِنْكُمْ»

ای كسانی كه ايمان آورده ايد! از خدا و رسول خدا و صاحبان امر اطاعت كنيد.(1)

و در ادامه می فرماید:

«فَاِنْ تَناٰزَعْتُمْ فٖی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ اِلَى اللّٰهِ وَالرَّسُولِ»

ص: 9


1- سورۀ نساء، آیۀ 59.

پس اگر در چیزی به اختلاف رسیدید، آن را به خدا و رسولش عرضه کنید.(1)

در جای دیگر می فرماید:

«مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاٰعَ اللّٰهَ»

هر کس از پیامبر اطاعت کند، همانا خدا را اطاعت کرده است.(2)

و همچنین در بارۀ مصونیّت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرماید:

«وَماٰ یَنْطِقُ عَنِ الْهَوٰٓى (3)اِنْ هُوَ اِلّاٰ وَحْیٌ یُوحٰى (4)»

و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گويد. آنچه می گوید همه وحی است که بر او فرو فرستاده شده است.(3)

اینک با توجّه به آیات یاد شده و اصل خاتمیّت آیین رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، به این نتیجه می رسیم که اطاعت بی قید و شرط از آن حضرت، بر هر مرد و زن مسلمانی در تمام اعصار و زمان ها واجب و لازم است.

ص: 10


1- همان.
2- سورۀ نساء، آیۀ 80.
3- سورۀ نجم، آیۀ 3و4.

بنا بر این همان گونه که مسلمانان در زمان حیات رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به پیروی از فرامین ایشان موظّف بوده اند، پس از شهادت آن حضرت نیز باید مسیر خود را دقیقاً بر اساس آنچه ایشان ترسیم نموده اند و به آن راهنمایی و سفارش فرموده اند، تنظیم کنند.

ولی در این جا این سؤال پیش می آید که «اولی الامر» مطرح شده در آیۀ نخست، که اطاعت از آن ها، هم سنگ با اطاعت از خدا و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ است، چه کسانی هستند و چگونه می توان آن ها را شناخت؟

البته قطعاً آن ها باید کسانی باشند که پیروی از ایشان هیچ تفاوتی با پیروی از خدا و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نداشته باشد و نتیجۀ این پیروی رسیدن به سعادت و رستگاری گردد.

بله، درست است، «اولی الامر» همان دوازده امام پاک و معصومی هستند که خداوند تک تک آن ها را به پیامبرش معرّفی نموده و آن حضرت نیز در طول عمر با برکت خود، آنان را به مردم معرّفی کردند.

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با بیان یک اصل راهبردی، یعنی اصل پیروی از ثقلین (قرآن و اهل بیت عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ )، آن را تنها راه، برای رسیدن به فلاح و رستگاری امّت و ملحق شدن به آن حضرت کنار حوض کوثر، معرّفی می فرمایند.

ص: 11

هنگامی که به مذاهب و فرقه های مختلف اسلامی دقّت می کنیم به این نتیجه می رسیم که تنها فرقه و مذهبی که بر این اصل، یعنی پیروی از قرآن و سیرۀ اهل بیت عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ ، تأکید می ورزد، «شیعه» می باشد.

«شیعه» به مفهوم کلامى آن، به گروهى از مسلمانان اطلاق می شود که ولایت و محبّت حضرت على بن ابى طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ و سایر امامان معصوم عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ از فرزندان آن حضرت را در دل دارند و از ایشان پیروى می کنند.

به عقیدۀ شیعیان، منصب امامت و خلافت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ همانند نبوّت، یک منصب الهى است و از این رو امام باید با نصّ خاصّى از جانب خدای متعال و توسّط رسول او صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ تعیین شود و مردم نمی توانند از پیش خود، امام و جانشینی برای پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مشخص کنند، چرا که شخص امام، دارای ویژگی هایى از قبیل عصمت می باشد، لذا هر کسى لیاقت و شایستگى احراز مقام امامت را ندارد.

واژۀ «شیعه» در لغت، به معنای اَتباع و انصار و پیروان آمده است، بدین معنا که اگر کسی از شخصی پیروی کند و دوستی و محبّت او را در دل داشته باشد و از او حمایت نماید، او را «شیعه» می نامند.

ص: 12

شیعه در قرآن کریم

البته عبارت «شیعه» در چند آیه از قرآن کریم نیز به کار برده شده، که به دو نمونه از آن ها اشاره می کنیم:

1_ آن جا که در بارۀ یکی از پیروان حضرت موسی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ است می فرماید:

«... هٰذاٰ مِنْ شٖیعَتِهٖ وَهٰذاٰ مِنْ عَدُوِّهٖ٭ۖ فَاسْتَغاٰثَهُ الَّذٖی مِنْ شٖیعَتِهٖ عَلَى الَّذٖی مِنْ عَدُوِّهٖ ...»

يكی از پيروان او(موسی) بود، و ديگری از دشمنانش، آن يک كه از پيروان او بود از وی در برابر دشمنش تقاضای كمک نمود.(1)

2_ و آن جا که در بارۀ حضرت ابراهیم عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ می فرماید:

«وَاِنَّ مِنْ شٖیعَتِهٖ لَاِبْراٰهٖیمَ 83»

و از پيروان او ابراهيم بود.(2)

به حسب ظاهر، خدای متعال در این آیۀ شریفه، حضرت ابراهیم عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را یکی از شیعیان حضرت نوح عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ معرّفی می فرماید، ولی در روایات

ص: 13


1- سورۀ قصص، آیۀ 15.
2- سورۀ صافات، آیۀ 83.

معصومین عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ ، مطلب به گونه ای دیگر آمده که آن حضرت، از خداوند درخواست می کند که او را از شیعیان حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قرار دهد.

مرحوم ابن شاذان قمی در کتاب شریف «الفضائل» روایتی را از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نقل نموده که فرمودند:

هنگامی که خداوند ابراهیم عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ خلیل را خلق نمود، برای چشمانش مکاشفه ای قرار داد، پس ابراهیم عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ نوری از سوی عرش دید و عرض کرد: خدایا! این نور چیست؟ خداوند فرمود: ای ابراهیم! این محمّد برگزیدۀ من است. ابراهیم عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عرض کرد: در سوی دیگر عرش نور دیگری می بینم، خداوند فرمود: این علی است، نصرت کنندۀ دین من.

باز ابراهیم عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عرض کرد: خدایا! من در دو طرف این دو نور، نور سوّمی می بینم که در کنار آن دو نور قرار دارد. خداوند فرمود: ای ابراهیم! این فاطمه است که از پدر و همسرش متابعت می کند، پس محبّان او را از آتش جدا کردم.

در ادامۀ این روایت، حضرت ابراهیم عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ یکایک انوار اهل بیت عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ را می بیند و خداوند به اسم، آنها را معرّفی می فرماید.

ص: 14

تا اینکه عرض کرد: خداوندا! اطراف این انوار تعدادی نور می بینم که جز تو هیچ کس تعداد آن ها را نمی داند، خداوند فرمود: این ها شیعیان و محبّانشان هستند.

در انتهای این روایت، ابراهیم عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ از خداوند درخواست نمود که او را از شیعیان و محبّان آن انوار مقدّس قرار

دهد، پس خداوند هم، این درخواست را اجابت نمود و این آیه را در حق او نازل فرمود: «وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ».(1)

هر چند معناى لغوى «شیعه» اختصاص به گروه خاصّی ندارد و به همۀ پیروان، انصار و اتباع، اطلاق می شود، ولى در اصطلاح کلامى این واژه، اسم خاصّى براى پیروان حضرت امیر المؤمنین على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ گردیده است، به طورى که هرجا سخن از «شیعه» به میان می آید، همۀ اذهان به سوی گروهی می رود که اعتقاد به برترى حضرت على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بر همۀ صحابۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دارند و بدین روى، از آن حضرت پیروى می کنند، پس به آنان «شیعه» می گویند.

با این حال سؤالى که مطرح می شود این است که اصطلاح «شیعه» به این معنا، از چه زمانى پدید آمده و چگونه شکل گرفته است؟

ص: 15


1- بحار الأنوار، ج 36، ص213، ح15؛ الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص158.

هر چند در پاسخ به این سؤال، نظریّه های مختلفی مطرح شده، ولی از بین آن ها آنچه بیش از همه قابل توجّه می باشد، این نظریّه است که «شیعه» در زمان حیات رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وجود داشته است، که ما در این جا به بررسی این نظریّه می پردازیم:

پیدایش شیعه در عصر رسالت نبوی

پیدایش مذاهب اسلامى به صورت رسمى، به پس از شهادت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ باز می گردد، چرا که در زمان حیات آن حضرت وجودى نداشتند، و تنها مرجع دینى، سیاسى و اجتماعى در عصر رسالت، شخص پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بودند و سخن آن حضرت در همۀ منازعات و گفتگوها میان مسلمانان، به عنوان «فصل الخطاب» بود، به نحوى که هیچ کس نمی توانست علناً در برابر کلام ایشان مخالفتی نماید.

ولی با این حال، عدّه اى از اصحاب بزرگ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، از همان اوائل بعثت، مجذوب حضرت على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ شدند و به نام «شیعۀ على» شهرت یافتند.

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نیز، عنوان «شیعه» را بارها به آنان اطلاق نمودند و مکرر آن ها را به عنوان «شیعۀ على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ » مورد خطاب قرار می دادند.

بسیارى از منابع شیعه و سنّى به این موضوع اشاره نموده اند که تعدادى از اصحاب پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مانند مقداد، ابوذر، عمّار و سلمان در زمان حیات

ص: 16

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، به نام «شیعۀ على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ » شهرت یافته و بارها آن حضرت عنوان «شیعه» را بر این گروه از پیروان حضرت على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اطلاق نموده اند.

بشارت های نبوی به شیعیان علوی

از طرف دیگر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در مناسبت های مختلف، بشارت هایی را مبنی بر پیروزی، رستگاری و اهل بهشت بودن شیعیان امیر المؤمنین علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ داده اند که در این جا به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:

جناب جابر بن عبدالله انصارى می گوید: در نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نشسته بودیم که حضرت على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وارد شدند، پس آن حضرت به او نگاه كردند و فرمودند: برادرم نزد شما آمد، سپس رو به سوى كعبه نمودند و فرمودند:

وَ رَبِّ هَذِهِ الْبَنِيَّةِ! إِنَّ هَذَا وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

به پروردگار اين بنا سوگند! همانا او و شيعيانش همان رستگاران در روز قيامت هستند.(1)

و مرحوم شیخ طوسی قدس سره در کتاب شریف «الأمالي» روایتی را از یحیی بن علاء رازی نقل نموده که گفت: حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فرمودند:

ص: 17


1- بحار الأنوار، ج 35، ص345، ح20؛ تفسير فرات الكوفي، ص585، ح754؛ شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج 2، ص467، ح1139.

حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وارد شدند در حالی که ایشان در خانۀ امّ سلمه بودند. پس هنگامی که آن حضرت، علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را دیدند فرمودند:

ای علی! آنگاه که امّت ها گرد هم جمع شوند و ترازوی سنجش اعمال برقرار گردد و عرصه برای عرضۀ اعمال آفریدگانش فراهم شود، و آدمیان به سوی چیزی که از آن ناگزیرند، فراخوانده شوند، تو چه حالی داری؟

امام صادق عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فرمودند: پس در این هنگام اشک از دیدگان امیر المؤمنین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ جاری شد، پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند: ای علی! چرا اینچنین گریه می کنی؟ به خدا سوگند! تو و شیعیانت درحالی که ارجمند و درخشان، خوش سیما و زیبا بوده با چهره های تابناک، فراخوانده می شوید و دشمنانت با چهره های تیره، بدبختانه و در حال شکنجه فرا خوانده می شوند.

أَ مَا سَمِعْتَ إِلَى قَوْلِ اللَّهِ: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»؟ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ، وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا، «أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ»، عَدُوُّكَ، يَا عَلِيُّ!

ای علی! آیا این فرمایش خدای متعال را نشنیدی که می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»؟ آن ها،

ص: 18

تو و شیعیان تو هستند، و کسانی که به آیات ما کافر شدند، «أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ»، آن ها دشمنان تو می باشند.(1)

و باز مرحوم شیخ طوسی قدس سره در کتاب شریف «الأمالي» روایتی را از یعقوب بن میثم تمّار خادم حضرت سجّاد عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ نقل نموده که گفت: به نزد حضرت امام محمّد باقر عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ رفتم و به ایشان عرض کردم: ای پسر رسول خدا! جانم فدایتان! من در میان نامه های پدرم میثم، نامه ای را یافتم که در آن حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ به پدرم میثم فرموده اند: دوستدار خاندان محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را دوست بدار اگرچه منحرف و زناکار باشند، و کینه ورز به خاندان محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را دشمن بدار اگرچه بسیار روزه دار و شب زنده دار باشند؛ زیرا من از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنیدم که در حالی که این آیه را می خواندند:

«الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»، ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَ وَ قَالَ: هُمْ، وَ اللَّهِ! أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ يَا عَلِيُّ! وَ مِيعَادُكَ وَ مِيعَادُهُمُ الْحَوْضُ غَداً، غُرّاً مُحَجَّلِينَ، مُكْتَحِلِينَ مُتَوَّجِينَ.

ص: 19


1- الأمالي (للطوسي)، ص671، مجلس 36، ح21؛ بحار الأنوار، ج 7، ص182، ح28 و ج 65، ص71، ح130؛ البرهان في تفسير القرآن، ج 5، ص721، ح11807؛ طرف من الأنباء و المناقب، ص588.

«کسانی که ایمان آورده و عمل نیک انجام دادند همانا بهترین آفریدگان اند»، سپس رو به من کردند و فرمودند: به خدا سوگند! ای علی! آنان تو و شیعیان تو هستند و دیدار تو و آنان در فردای قیامت در کنار حوض خواهد بود در حالی که شما همگان پیشانی سپید و سرمه کشیده و تاج بر سر نهاده اید.

پس حضرت باقر عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فرمودند: آنچه در نامۀ حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ است، همین است. (یعنی درست است)(1)

مرحوم عماد الدّین طبری آملی قدس سره در کتاب شریف «بشارة المصطفى لشيعة المرتضى» حدیث دیگرى را از ابن عباس نقل نموده که گفت: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خطاب به حضرت على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فرمودند:

يَا عَلِيُّ! شِيعَتُكَ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَمَنْ أَهَانَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَهَانَكَ، وَ مَنْ أَهَانَكَ فَقَدْ أَهَانَنِي، وَ مَنْ أَهَانَنِي أَدْخَلَهُ اللَّهُ نَارَ جَهَنَّمَ فِيهَا وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ.

ص: 20


1- إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج 2، ص256؛ الأمالي (للطوسي)، ص405، مجلس 14، ح57؛ بحار الأنوار، ج 27، ص220، ح5 و ج65، ص25، ح46؛ البرهان في تفسير القرآن، ج 5، ص720، ح11805؛ وسائل الشيعة، ج 16، ص182، ح21299.

يَا عَلِيُّ! أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ، وَ رُوحُكَ مِنْ رُوحِي، وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي، وَ شِيعَتُكَ خُلِقُوا مِنْ فَضْلِ طِينَتِنَا، فَمَنْ أَحَبَّهُمْ فَقَدْ أَحَبَّنَا، وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَقَدْ أَبْغَضَنَا، وَ مَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ عَادَانَا، وَ مَنْ وَدَّهُمْ فَقَدْ وَدَّنا.

يَا عَلِيُّ! إِنَّ شِيعَتَكَ مَغْفُورٌ لَهُمْ عَلَى مَا كَانَ مِنْهُمْ مِنْ ذُنُوبٍ وَ عُيُوبٍ.

يَا عَلِيُّ! أَنَا الشَّفِيعُ لِشِيعَتِكَ غَداً إِذَا قُمْتُ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ، فَبَشِّرْهُمْ بِذَلِكَ.

يَا عَلِيُّ! شِيعَتُكَ شِيعَةُ اللَّهِ، وَ أَنْصَارُكَ أَنْصَارُ اللَّهِ، وَ أَوْلِيَاؤُكَ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ، وَ حِزْبُكَ حِزْبُ اللَّهِ.

يَا عَلِيُّ! سَعِدَ مَنْ تَوَلَّاكَ، وَ شَقِيَ مَنْ عَادَاكَ.

يَا عَلِيُّ! لَكَ كَنْزٌ فِي الْجَنَّةِ وَ أَنْتَ ذُو قَرْنَيْهَا.

اى على! شیعیان تو در روز قیامت خوشبخت و کامروایند، پس هر کس به یکی از شیعیان تو اهانتی کند، به تو اهانت کرده و هر کس به تو اهانت کند، مرا اهانت کرده و هر کس به من اهانت کند، خداوند او را برای همیشه در آتش دوزخ عذاب کند و چه بد سرانجامی است.

ص: 21

اى على! تو از من هستی و من از تو، جان تو از جان من است و سرشت تو از سرشت من، و شیعیان تو از زیادی سرشت ما آفریده شده اند، پس هر کس آنها را دوست بدارد، ما را دوست داشته و هر کس با آنها کینه ورزد با ما کینه توزی کرده، و هر کس آن ها را دشمن دارد، با ما دشمنی کرده، و هر کس با آنها مهربانی کند، به ما مهر ورزیده است.

اى على! همانا شيعيان تو آمرزيده اند، هر چند گناهان و عیب هایی داشنه باشند.

ای علی! من فردای قیامت، هنگامی که در مقام محمود قرار می گیرم، شیعیان تو را شفاعت می کنم، پس این خبر خوش را به آن ها بشارت بده.

اى على! شيعيان تو شيعيان خدا هستند و انصار و ياران تو ياران خدایند و اولياء تو اولياء خداوند می باشند و حزب تو حزب خداست.

اى على! هر كس تو را دوست بدارد سعادتمند است و هر کس دشمنی تو را در دل داشته باشد بدبخت است.

ص: 22

اى على! برای تو در بهشت گنجى است و تو ذوالقرنین آن هستی.(1)

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب شریف «الأمالي» روایتی را از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ نقل نموده که ایشان از قول پدر و اجداد مطهّرشان عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ روایت نموده اند که امیر المؤمنین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فرمودند: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در حالی که بر روی منبر نشسته بودند به من فرمودند:

يَا عَلِيُّ! إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَهَبَ لَكَ حُبَّ الْمَسَاكِينِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ، فَرَضِيتَ بِهِمْ إِخْوَاناً وَ رَضُوا بِكَ إِمَاماً، فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّكَ وَ صَدَّقَ عَلَيْكَ، وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَكَ وَ كَذَّبَ عَلَيْكَ.

اى على! همانا خداى عزّ و جلّ حبّ فقراء و مستضعفين در زمین را به تو داده، پس تو به برادرى آنها خشنودى و آنها به امامت تو خشنودند، پس خوشا به حال كسى كه تو را دوست بدارد و تصديق كند و وای به حال كسى كه تو را دشمن بدارد و تکذیب کند.

يَا عَلِيُّ! أَنْتَ الْعَلَمُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ، مَنْ أَحَبَّكَ فَازَ وَ مَنْ أَبْغَضَكَ هَلَكَ.

ص: 23


1- إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج 2، ص423؛ الأمالي( للصدوق)، ص16، مجلس 4، ح8؛ بحار الأنوار، ج 65، ص7، ح1؛ البرهان في تفسير القرآن، ج 3، ص571، ح6515؛ بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ج 2، ص18 و ص162؛ روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج 2، ص296.

اى على! تو علَم و نشانه ای برای اين امّت هستى، هر كه تو را دوست داشته باشد رستگار است و هر كه تو را دشمن بدارد هلاک می گردد.

يَا عَلِيُّ! أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ أَنْتَ بَابُهَا وَ هَلْ تُؤْتَى الْمَدِينَةُ إِلَّا مِنْ بَابِهَا؟

اى على! من شهر علمم و تو درِ آن هستى، پس آيا جز از راه در، به شهر وارد می شوند؟!

يَا عَلِيُّ! أَهْلُ مَوَدَّتِكَ كُلُّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ وَ كُلُّ ذِي طِمْرٍ لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ لَأَبَرَّ قَسَمَهُ.

اى على! دوستان تو کسانی هستند که بسیار توبه می کنند و بر آن محافظت دارند و ژنده پوشانی هستند كه آن قدر نزد خدا منزلت دارند که اگر خدا را به چیزی سوگند دهند خداوند خواستۀ آنان را اجابت می فرماید.

يَا عَلِيُّ! إِخْوَانُكَ كُلُّ طَاهِرٍ زَكِيٍ مُجْتَهِدٍ، يُحِبُّ فِيكَ وَ يُبْغِضُ فِيكَ، مُحْتَقِرٌ عِنْدَ الْخَلْقِ، عَظِيمُ الْمَنْزِلَةِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

اى على! برادران تو(دوستان تو) همه پاکان و پاکیزگانی هستند كه همواره در راه خدا كوشش می کنند، و به خاطر تو دوستی و

ص: 24

دشمنی کنند، نزد مردم حقير به نظر آیند ولی نزد خداوند عزّ و جلّ مقام بزرگى دارند.

يَا عَلِيُّ! مُحِبُّوكَ جِيرَانُ اللَّهِ فِي دَارِ الْفِرْدَوْسِ لَا يَأْسَفُونَ عَلَى مَا خَلَّفُوا مِنَ الدُّنْيَا.

اى على! محبّان تو همسايه های خدا در بهشت فردوس هستند که هرگز بر آنچه از دنيا از دست داده اند، تأسّف نمی خورند.

يَا عَلِيُّ! أَنَا وَلِيٌّ لِمَنْ وَالَيْتَ وَ أَنَا عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَيْتَ.

اى على! من دوست کسی هستم که تو او را دوست بداری و دشمن کسی هستم که تو او را دشمن بداری.

يَا عَلِيُّ! مَنْ أَحَبَّكَ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي.

اى على! هر كه تو را دوست بدارد پس به تحقیق مرا دوست داشته و هر كه تو را دشمن بدارد پس به تحقیق با من دشمنی نموده.

يَا عَلِيُّ! إِخْوَانُكَ ذُبُلُ الشِّفَاهِ تُعْرَفُ الرَّهْبَانِيَّةُ فِي وُجُوهِهِمْ.

اى على! برادران تو (دوستان تو) خشک لبان اند که می توان تارک دنیا بودنشان را از چهره هایشان دریافت.

ص: 25

يَا عَلِيُّ! إِخْوَانُكَ يَفْرَحُونَ فِي ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ: عِنْدَ خُرُوجِ أَنْفُسِهِمْ وَ أَنَا شَاهِدُهُمْ وَ أَنْتَ، وَ عِنْدَ الْمُسَاءَلَةِ فِي قُبُورِهِمْ، وَ عِنْدَ الْعَرْضِ الْأَكْبَرِ، وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ إِذَا سُئِلَ الْخَلْقُ عَنْ إِيمَانِهِمْ فَلَمْ يُجِيبُوا.

اى على! برادران تو (دوستان تو) در سه جا شادمانند: هنگام جان دادن كه من و تو بر بالينشان هستیم، و هنگام سؤال و جواب در قبرشان، و هنگام عرضۀ اعمال که می خواهند از پل صراط بگذرند، همان وقتی که از ایمان سایر مردم می پرسند ولی پاسخی نمی دهند.

يَا عَلِيُّ! حَرْبُكَ حَرْبِي وَ سِلْمُكَ سِلْمِي وَ حَرْبِي حَرْبُ اللَّهِ وَ مَنْ سَالَمَكَ فَقَدْ سَالَمَنِي وَ مَنْ سَالَمَنِي فَقَدْ سَالَمَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.

اى على! جنگ با تو جنگ با من است و صلح با تو صلح با من است و جنگ با من جنگ با خداست، پس هر کس با تو سازش کند با من سازش نموده و هر که با من سازش کند با خدای عزّ و جلّ سازش کرده است.

يَا عَلِيُّ! بَشِّرْ إِخْوَانَكَ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ رَضِيَ عَنْهُمْ إِذْ رَضِيَكَ لَهُمْ قَائِداً وَ رَضُوا بِكَ وَلِيّاً.

ص: 26

اى على! به برادرانت (دوستانت) بشارت بده که خداوند عزّ و جلّ از ایشان راضی و خوشنود گشته، چون به پیشوایی تو بر ایشان راضی گشته و آنان نیز ولایت تو را پذیرفتند.

يَا عَلِيُّ! أَنْتَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ.

اى على! تو امیر مؤمنان و پیشوای روسفیدانی.

يَا عَلِيُّ! شِيعَتُكَ الْمُنْتَجَبُونَ وَ لَوْ لَا أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ مَا قَامَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ دِينٌ وَ لَوْ لَا مَنْ فِي الْأَرْضِ مِنْكُمْ لَمَا أَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا.

اى على! شيعيان تو برگزیدگانند، و اگر تو و شيعیانت نبوديد دين خدای عزّ و جلّ برپا نمی شد، و اگر کسی از شماها در زمين نبود قطره اى باران از آسمان نمی بارید.

يَا عَلِيُّ! لَكَ كَنْزٌ فِي الْجَنَّةِ وَ أَنْتَ ذُو قَرْنَيْهَا وَ شِيعَتُكَ تُعْرَفُ بِحِزْبِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

اى على! تو در بهشت گنجى دارى و تو ذو القرنين آن هستى و شيعیانت به «حزب اللَّه» معروفند.

يَا عَلِيُّ! أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ الْقَائِمُونَ بِالْقِسْطِ وَ خِيَرَةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ.

ص: 27

اى على! تو و شيعيانت همان دادگستران و خوبان از خلق خدایید.

يَا عَلِيُّ! أَنَا أَوَّلُ مَنْ يَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْ رَأْسِهِ وَ أَنْتَ مَعِي ثُمَّ سَائِرُ الْخَلْقِ.

اى على! من اوّلین كسی هستم كه سر از خاک برخواهد آورد و تو با من خواهى بود و سپس سایر مردمان.

يَا عَلِيُّ! أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ عَلَى الْحَوْضِ تُسْقُونَ مَنْ أَحْبَبْتُمْ وَ تَمْنَعُونَ مَنْ كَرِهْتُمْ، وَ أَنْتُمُ الْآمِنُونَ يَوْمَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ فِي ظِلِّ الْعَرْشِ، يَفْزَعُ النَّاسُ وَ لَا تَفْزَعُونَ، وَ يَحْزَنُ النَّاسُ وَ لَا تَحْزَنُونَ، فِيكُمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ»(1)، وَ فِيكُمْ نَزَلَتْ: «لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»(2).

اى على! تو و شيعيانت بر سر حوض کوثر هر كه را دوست داشته باشید سیراب می کنيد و هر كه را نخواهيد از آن باز می داريد، و شمائید که در روز فزع اکبر در سایۀ عرش خدا ایمن هستید، مردم دچار هراس و وحشت می شوند و شما چنین نخواهید بود، مردم

ص: 28


1- سورۀ انبیاء، آیۀ 101.
2- سورۀ انبیاء، آیۀ 103.

غمناک خواهند بود و شما اندوهگین نمی شوید، این آیه دربارۀ شما نازل شده است: «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ»، و این آیه نیز در بارۀ شما نازل شده: «لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ».

يَا عَلِيُّ! أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ تُطْلَبُونَ فِي الْمَوْقِفِ وَ أَنْتُمْ فِي الْجِنَانِ تَتَنَعَّمُونَ.

ای علی! تو و شیعیانت در جایگاه حساب فرا خوانده می شوید در حالی که شما در بهشت غرق در نعمت ها هستید.

يَا عَلِيُّ! إِنَّ الْمَلَائِكَةَ وَ الْخُزَّانَ يَشْتَاقُونَ إِلَيْكُمْ وَ إِنَّ حَمَلَةَ الْعَرْشِ وَ الْمَلَائِكَةَ الْمُقَرَّبِينَ لَيَخُصُّونَكُمْ بِالدُّعَاءِ وَ يَسْأَلُونَ اللَّهَ لِمُحِبِّيكُمْ وَ يَفْرَحُونَ بِمَنْ قَدِمَ عَلَيْهِمْ مِنْكُمْ كَمَا يَفْرَحُ الْأَهْلُ بِالْغَائِبِ الْقَادِمِ بَعْدَ طُولِ الْغَيْبَةِ.

ای علی! همانا فرشتگان و خزانه داران بهشت مشتاق شما هستند و حاملان عرش و فرشتگان مقرّب مخصوصاً دعاگوی شمایند و از خداوند برای دوستدارانتان طلب (خیر و مغفرت) می کنند و از آمدن هر کدام از شما به بهشت، همان گونه که خانواده از دیدن

ص: 29

کسی که پس از غیبتی طولانی آمده باشد، شاد شوند، شادمان می گردند.

يَا عَلِيُّ! شِيعَتُكَ الَّذِينَ يَخَافُونَ اللَّهَ فِي السِّرِّ وَ يَنْصَحُونَهُ فِي الْعَلَانِيَةِ.

ای علی! شیعیان تو همان هایی هستند که در نهان از خدا می ترسند و آشکارا نصیحت و خیرخواهی می کنند.

يَا عَلِيُّ! شِيعَتُكَ الَّذِينَ يَتَنَافَسُونَ فِي الدَّرَجَاتِ لِأَنَّهُمْ يَلْقَوْنَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ ذَنْبٍ.

ای علی! شیعیان تو برای کسب درجات متعالی باهم رقابت می کنند، زیرا در حالی خدای عزّ و جلّ را دیدار می کنند که هیچ گناهی بر آن ها نیست.

يَا عَلِيُّ! أَعْمَالُ شِيعَتِكَ سَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ، فَأَفْرَحُ بِصَالِحِ مَا يَبْلُغُنِي مِنْ أَعْمَالِهِمْ وَ أَسْتَغْفِرُ لِسِيِّئَاتِهِمْ.

ای علی! همانا اعمال شیعیانت در هر روز جمعه بر من عرضه می شود، پس از کارهای نیکشان که به من می رسد شادمان می شوم و برای گناهانشان آمرزش می خواهم.

ص: 30

يَا عَلِيُّ! ذِكْرُكَ فِي التَّوْرَاةِ وَ ذِكْرُ شِيعَتِكَ قَبْلَ أَنْ يُخْلَقُوا بِكُلِّ خَيْرٍ وَ كَذَلِكَ فِي الْإِنْجِيلِ، فَسَلْ أَهْلَ الْإِنْجِيلِ وَ أَهْلَ الْكِتَابِ عَنْ إِلْيَا يُخْبِرُوكَ، مَعَ عِلْمِكَ بِالتَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ مَا أَعْطَاكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عِلْمِ الْكِتَابِ، وَ إِنَّ أَهْلَ الْإِنْجِيلِ لَيَتَعَاظَمُونَ إِلْيَا وَ مَا يَعْرِفُونَهُ وَ مَا يَعْرِفُونَ شِيعَتَهُ وَ إِنَّمَا يَعْرِفُونَهُمْ بِمَا يَجِدُونَهُمْ فِي كُتُبِهِمْ.

ای علی! ذکر خیر تو و شیعیانت پیش از آنکه آفریده شوند در تورات و نیز در انجیل آمده است، بنا بر این از اهل انجیل بپرس و از اهل کتاب در بارۀ «إلیا» بپرس، تا به تو خبر دهند، هر چند تو خود به تورات و انجیل آگاهی داری و آنچه خدای عزّ و جلّ از علم کتاب به تو عطا فرموده، و همانا اهل انجیل «إلیا» را بزرگ می شمارند ولی او را و شیعۀ او را نمی شناسند، زیرا آن ها تنها از طریق آنچه در کتاب هایشان دربارۀ ایشان می یابند، آنان را می شناسند.

يَا عَلِيُّ! إِنَّ أَصْحَابَكَ ذِكْرُهُمْ فِي السَّمَاءِ أَكْبَرُ وَ أَعْظَمُ مِنْ ذِكْرِ أَهْلِ الْأَرْضِ لَهُمْ بِالْخَيْرِ فَلْيَفْرَحُوا بِذَلِكَ وَ لْيَزْدَادُوا اجْتِهَاداً.

ای علی! یقیناً نام یاران تو در آسمان بزرگتر از ذکر خیر اهل زمین از ایشان است، پس باید بدان شاد باشند و بر تلاش خود بیافزایند.

ص: 31

يَا عَلِيُّ! إِنَّ أَرْوَاحَ شِيعَتِكَ لَتَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ فِي رُقَادِهِمْ وَ وَفَاتِهِمْ، فَتَنْظُرُ الْمَلَائِكَةُ إِلَيْهَا كَمَا يَنْظُرُ النَّاسُ إِلَى الْهِلَالِ شَوْقاً إِلَيْهِمْ وَ لِمَا يَرَوْنَ مِنْ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

ای علی! ارواح شیعیان تو در خواب به آسمان بالا می روند و فرشتگان با اشتیاق تمام به آن ها می نگرند همان گونه که مردم هلال ماه را می نگرند، و این به خاطر منزلتی است که برای آنان در نزد خدای عزّ و جلّ مشاهده می کنند.

يَا عَلِيُّ! قُلْ لِأَصْحَابِكَ الْعَارِفِينَ بِكَ يَتَنَزَّهُونَ عَنِ الْأَعْمَالِ الَّتِي يُفَارِقُهَا عَدُوُّهُمْ فَمَا مِنْ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ إِلَّا وَ رَحْمَةٌ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى تَغْشَاهُمْ، فَلْيَجْتَنِبُوا الدَّنَسَ.

ای علی! به یاران «علی شناس» خود بگو که از کارهای بدی که دشمنانشان آن ها را انجام می دهند، دوری کنند و منزّه و پاک باشند، زیرا روز و شبی نباشد مگر اینکه رحمت خدای تبارک و تعالی آن ها را فرا گیرد، پس باید از پلیدی ها اجتناب کنند.

يَا عَلِيُّ! اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مَنْ قَلَاهُمْ وَ بَرَأَ مِنْكَ وَ مِنْهُمْ وَ اسْتَبْدَلَ بِكَ وَ بِهِمْ وَ مَالَ إِلَى عَدُوِّكَ وَ تَرَكَكَ وَ شِيعَتَكَ وَ اخْتَارَ الضَّلَالَ وَ نَصَبَ الْحَرْبَ لَكَ وَ لِشِيعَتِكَ وَ أَبْغَضَنَا أَهْلَ

ص: 32

الْبَيْتِ وَ أَبْغَضَ مَنْ وَالاكَ وَ نَصَرَكَ وَ اخْتَارَكَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ وَ مَالَهُ فِينَا.

ای علی! خشم خدای عزّ و جلّ بر کسانی است که از ایشان نفرت دارند و از تو و آن ها بیزاری جسته و دیگران را به جای تو و آن ها برگزیده و به طرف دشمن تو متمایل شده اند، و تو و شیعیانت را رها ساخته اند، و گمراهی را برگزیده اند، و با تو و شیعیانت به جنگ برخاسته و ما اهل بیت را دشمن داشته و این دشمنی در حق کسی که به ولایت تو گردن نهاده و به یاری تو پرداخته و تو را برگزیده و جان و مال خود را به خاطر ما نثار کرده، بسیار فزونی یافته است.

يَا عَلِيُّ! أَقْرِئْهُمْ مِنِّي السَّلَامَ مَنْ لَمْ أَرَ مِنْهُمْ وَ لَمْ يَرَنِي وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُمْ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ أَشْتَاقُ إِلَيْهِمْ فَلْيَلْقَوْا عِلْمِي إِلَى مَنْ يَبْلُغُ الْقُرُونَ مِنْ بَعْدِي وَ لْيَتَمَسَّكُوا بِحَبْلِ اللَّهِ وَ لْيَعْتَصِمُوا بِهِ وَ لْيَجْتَهِدُوا فِي الْعَمَلِ، فَإِنَّا لَا نُخْرِجُهُم مِنْ هُدًى إِلَى ضَلَالَةٍ وَ أَخْبِرْهُمْ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُمْ رَاضٍ وَ أَنَّهُ يُبَاهِي بِهِمْ مَلَائِكَتَهُ وَ يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ بِرَحْمَتِهِ وَ يَأْمُرُ الْمَلَائِكَةَ أَنْ تَسْتَغْفِرَ لَهُمْ.

ای علی! سلام مرا به ایشان برسان، چه آنان که مرا دیده اند و چه ندیده اند، و آنان را آگاه کن که ایشان برادران من هستند و من

ص: 33

مشتاق دیدارشان هستم، پس آن ها باید علم مرا به اهل قرون آینده برسانند و به ریسمان خدا چنگ زده و به آن بچسبند و در کار، کوشا و تلاشگر باشند که ما آنان را از هدایت به گمراهی بیرون نمی بریم، و آنان را آگاه کن که همانا خدای عزّ و جلّ از ایشان راضی و خوشنود است و به ایشان بر فرشتگان خود مباهات(افتخار) می کند و در هر روز جمعه با مهربانی به ایشان نظر می کند و به فرشتگان خود فرمان می دهد که برای ایشان طلب مغفرت کنند.

يَا عَلِيُّ! لَا تَرْغَبْ عَنْ نُصْرَةِ قَوْمٍ يَبْلُغُهُمْ أَوْ يَسْمَعُونَ أَنِّي أُحِبُّكَ، فَأَحَبُّوكَ لِحُبِّي إِيَّاكَ وَ دَانُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ وَ أَعْطَوْكَ صَفْوَ الْمَوَدَّةِ فِي قُلُوبِهِمْ وَ اخْتَارُوكَ عَلَى الْآبَاءِ وَ الْإِخْوَةِ وَ الْأَوْلَادِ وَ سَلَكُوا طَرِيقَكَ وَ قَدْ حَمَلُوا عَلَى الْمَكَارِهِ فِينَا، فَأَبَوْا إِلَّا نَصْرَنَا وَ بَذْلَ الْمُهَجِ فِينَا مَعَ الْأَذَى وَ سُوءِ الْقَوْلِ وَ مَا يُقَاسُونَهُ مِنْ مَضَاضَةِ ذَاكَ فَكُنْ بِهِمْ رَحِيماً وَ اقْنَعْ بِهِمْ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اخْتَارَهُمْ بِعِلْمِهِ لَنَا مِنْ بَيْنِ الْخَلْقِ وَ خَلْقِهِمْ مِنْ طِينَتِنَا وَ اسْتَوْدَعَهُمْ سِرَّنَا وَ أَلْزَمَ قُلُوبَهُمْ مَعْرِفَةَ حَقِّنَا وَ شَرَحَ صُدُورَهُمْ وَ جَعَلَهُمْ مُسْتَمْسِكِينَ بِحَبْلِنَا لَا يُؤْثِرُونَ عَلَيْنَا مَنْ خَالَفَنَا مَعَ مَا يَزُولُ مِنَ الدُّنْيَا عَنْهُمْ أَيَّدَهُمُ اللَّهُ وَ سَلَكَ بِهِمْ طَرِيقَ الْهُدَى فَاعْتَصَمُوا بِهِ، فَالنَّاسُ فِي غُمَّةِ الضَّلَالِ مُتَحَيَّرُونَ فِي الْأَهْوَاءِ عَمُوا عَنِ الْحُجَّةِ وَ مَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَهُمْ

ص: 34

يُصْبِحُونَ وَ يُمْسُونَ فِي سَخَطِ اللَّهِ وَ شِيعَتُكَ عَلَى مِنْهَاجِ الْحَقِّ وَ الِاسْتِقَامَةِ لَا يَسْتَأْنِسُونَ إِلَى مَنْ خَالَفَهُمْ وَ لَيْسَتِ الدُّنْيَا مِنْهُمْ وَ لَيْسُوا مِنْهَا أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَى أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَى أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَى.

ای علی! از یاری مردمی روگردان مباش که به آن ها خبر رسد یا بشنوند که من تو را دوست می دارم و تو را به خاطر من دوست می دارند و با این کار خود را به خدای عزّ و جلّ نزدیک کردند، و خالصانه ترین محبّت از دلهایشان را نثار تو کردند و تو را بر پدران و برادران و فرزندان خود برگزیدند و راه تو را پیمودند در حالی که به خاطر ما آزارها و سختی ها دیدند، ولی دست از یاری ما نکشیدند و در راه ما علی رغم آزاری که می دیدند و دشنام هایی که می شنیدند و مصائبی که تحمّل کردند، جان بازی ها نمودند.

بنابراین با ایشان مهربان باش و به داشتن آن ها قانع باش که خداوند با علم خود ایشان را از میان خلق برای ما برگزیده و آن ها را از گِل ما آفریده و سرّ ما را به آن ها سپرده و شناخت حقّ ما را در دل آن ها جای داده و سینه هایشان را گشاده داشته و آن ها را متمسّک به ریسمان ما قرار داده، آن ها هیچگاه مخالفان ما را بر ما مقدّم نمی دارند هرچند از این بابت زیان های دنیوی را متحمّل شوند و

ص: 35

شیطان با سختی ها گرفتاری ها به سراغ آن ها بیاید، خداوند آن ها را تأیید نموده و به راه حق رهنمون ساخته، آن ها نیز به این هدایت الهی چنگ زده اند، در حالی که مردم در کوری و گمراهی به سر برده و در هوس های خود در سرگردانی به سر می برند و نسبت به حجّت و آنچه از جانب خدا آمده، کور و نابینا شده اند، پس آن ها در حالی روز را به شب و شب را به روز می رسانند که خدا از ایشان خشمگین است، ولی شیعیان تو بر راه حق و پایداری بوده، از مؤانست با مخالفین شان پرهیز می کنند، نه به دنیا دل بسته اند و نه دنیا به آن ها دل بسته است، آنان چراغ های شب تارند، آنان چراغ های شب تارند، آنان چراغ های شب تارند.(1)

بنا بر این با توجّه به این روایات و سیرۀ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، به روشنى مشخص شد که «شیعه» در زمان حیات آن حضرت وجود داشته و اصطلاح «شیعه» را آن حضرت به پیروان و محبّان حضرت على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اطلاق کرده و بشارت هایى به آنان داده اند.

ص: 36


1- الأمالي( للصدوق)، ص561، مجلس 83، ح2؛ بحار الأنوار، ج 39، ص306، ح124 و ج 65، ص45، ح91؛ البرهان في تفسير القرآن، ج 3، ص842، ح7208؛ بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ج 2، ص180؛ تفسير فرات الكوفي، ص265، ح360؛ فضائل الشيعة، ص15، ح17.

شیعه در حدیث یوم الدّار

البته در تعریفی دیگر می توان گفت که دعوت به تشیّع هم زمان با دعوت به اسلام و گفتن کلمۀ «لا إله إلّا اللّه» آغاز شده است؛ زیرا رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در نخستین روز دعوت به اسلام از اقوام و خویشاوندان نزدیک خود، چهل نفر را دعوت نموده و پذیرایى کردند، سپس خبر رسالت خود را به آن ها دادند و همگى را به پذیرش اسلام فراخواندند و فرمودند:

ای فرزندان عبدالمطّلب! همانا به خدا قسم! من جوانی از عرب نمی شناسم که برای قومش چیزی بهتر از آن چه من برایتان به ارمغان آورده ام، آورده باشد، همانا من خیر دنیا و آخرت را برایتان آورده ام و پرودگار عزّ و جلّ مرا امر کرده که شما را به آن دعوت نمایم، حال کدام یک از شما به من ایمان می آورد و مرا در کارهایم یاری می کند تا او پس از من برادر و وصیّ و وزیر و جانشین من در میان خاندانم گردد؟

حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فرمودند: فَأَمْسَكَ الْقَوْمُ وَ أَحْجَمُوا عَنْهَا جَمِيعاً؛ قَالَ: فَقُمْتُ وَ إِنِّي لَأَحْدَثُهُمْ سِنّاً وَ أَرْمَصُهُمْ عَيْناً وَ أَعْظَمُهُمْ بَطْناً وَ أَحْمَشُهُمْ سَاقاً، فَقُلْتُ: أَنَا يَا نَبِيَّ اللَّهِ! أَكُونُ وَزِيرَكَ عَلَى مَا بَعَثَكَ اللَّهُ بِهِ، قَالَ: فَأَخَذَ بِيَدِي، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ هَذَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ، فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا.

ص: 37

قَالَ: فَقَامَ الْقَوْمُ يَضْحَكُونَ وَ يَقُولُونَ لِأَبِي طَالِبٍ: قَدْ أَمَرَكَ أَنْ تَسْمَعَ لِابْنِكَ وَ تُطِيعَ.

آن ها همگی خودداری کرده و شانه خالی کردند، پس من که از همۀ آن ها کم سن و سال تر و کم تجربه تر و فربه تر و نازک ساق تر بودم، برخاستم و عرض کردم: ای رسول خدا! من وزیر شما می شوم،در آنچه خداوند شما را به آن برانگیخته است، پس ایشان دست مرا گرفتند و سپس فرمودند: همانا این برادر و وصیّ و وزیر و جانشین من در میان شما است، سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید.

پس آن ها درحالی که می خندیدند برخاسته و به ابو طالب می گفتند: به تو فرمان داد که از پسرت حرف شنوی داشته باشی و از او اطاعت کنی.(1)

بنا بر این «شیعه» با سابقه ترین فرقۀ اسلامى است و اصطلاح «شیعه» از زمان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ رایج بوده است. در حقیقت «شیعه» عصارۀ اسلام واقعی است؛ زیرا اسلام بدون ولایت حضرت على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ و امامان معصوم عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ ، همچون جمجمه اى است بدون مغز.

ص: 38


1- الأمالي (للطوسي)، ص582، مجلس 24، ح11؛ بحار الأنوار، ج 18، ص191، ح27؛ البرهان في تفسير القرآن، ج 4، ص186، ح7944.

با اینکه ولایت حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بارها و بارها توسّط شخص رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مطرح گردیده، ولی اعلان عمومی و همگانی آن در «غدیر خُم»، برای شیعیان از اهمیّت خاصّی برخوردار است.

شیعیان این عید بزرگ را نقطۀ عطفی در تاریخ صدر اسلام می دانند، چرا که این موضوع آن قدر اهمیّت داشت که در آن روز، حتّی لحن سخن گفتن خداوند با پیامبرش هم تغییر کرد، به طوری که خدای متعال عدم اعلان خبر ولایت و جانشینی امیر امؤمنین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را، مساوی با بر باد رفتن رسالت 23 سالۀ آن حضرت دانست، و اعلان آن را، شرط تکمیل شدن اسلامی که خداوند آن را پسندیده است، معرّفی فرمود.

لذا رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در خطبۀ مهم خود در آن روز بزرگ، ابتدا از مردم اقرار گرفتند که آیا من به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟ و همه در جواب بله گفتند، سپس فرمودند: پس اگر چنین است هر که من مولای او هستم این علی هم مولای اوست.

و تنها این جمله برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ کفایت می کند، و یا به عبارت دیگر می توان گفت که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ تنها در یک جمله تمام مقام، منزلت، فضائل و مناقب امیرالمؤمنین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را بیان فرمودند تا دیگر هیچ عذر و بهانه ای برای کسانی که این جمله به گوششان می رسد، باقی نماند.

ص: 39

شیعیان نیز در طول تاریخ هر جا در مقام دفاع از ولایت و جانشینی بلا فصل امیرالمؤمنین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ برآمدند، به این جملۀ زیبا و فصل الخطاب پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، استدلال و احتجاج کرده اند.

بنده نیز در این کتاب، با بررسی روایات متعدد، گوشه ای از احتجاج هایی که به این جملۀ معجزه آسا استدلال شده را جمع آوری نمودم و اسم آن را «احتجاج به مَن کُنتُ مَولاه» گذاشتم، باشد که این اثر ولائی، مورد قبول حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء قرار گیرد و چراغ راهی برای جویندگان راه حق و حقیقت و توشه ای برای آخرتمان گردد.

در پایان از خداوند منّان سپاسگزارم که به این بندۀ حقیر، توفیق نگارش این سطور را عنایت فرمود، تا اگر خدا بخواهد و قبول افتد، دعای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در روز غدیر که فرمودند: «وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ» شامل حالمان گردد.

24 ذی الحجّه 1443 هجری قمری

ایّام عید غدیر و عید مباهله

قم مقدّسه _ سیّد محمد جعفر روضاتی

ص: 40

عکس

ص: 41

ص: 42

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الْحَمْدُ لِله الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ. السَّلَامَ عَلَى المَهْدِيِّ وَ عَلَى آبَائِهِ وَ اللَّعْنُ عَلَى أَعْدَائِهِ رَبِّ يَسِّرْ وَ لَا تُعسِّرْ سَهِّل عَلَيْنَا يَا رَبَّ العالَمِينَ.

روز هجدهم ذی الحجّه سال دهم هجرت، در کنار برکه ای کوچک به نام غدیر خُم که در بین راه مکّه و مدینه قرار داشت، واقعه ای مهم به وقوع پیوست.

در عظمت و بزرگی این واقعه همین بس، که در طول تاریخ اسلام، معصومین عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ این روز را به عنوان عید بزرگ خدا، یعنی «عید غدیر خُم» قرار داده، و دستوراتی برای بزرگداشت این عید عظیم، بیان فرموده اند.

در آن روز، پیامی از سوی پروردگار، توسّط رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به جمعیّت یکصد و بیست هزار نفری حجّاج ابلاغ شد.

اهمیّت این پیام در این روز بزرگ، از آن جا مشخص می شود که خداوند تحقّق رسالت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را، منوط به ابلاغ آن، یعنی اعلام عمومی ولایت مولای متّقیان عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ به مردم، معرّفی می فرماید.

ص: 43

لذا رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با قرائت خطبه ای مفصّل در کنار برکۀ غدیر، تکلیف آحاد جامعۀ اسلامی را مشخص فرمودند.

در این خطبۀ نورانی و مهم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، مطالب بسیاری را بیان فرمودند، ولی جمله ای که شیرینی اش از عسل گواراتر و معنایش از همۀ معانی، زیباتر، بزرگ تر و والاتر است، این جمله است که فرمودند:

«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»، هر کس من مولای او هستم، پس علی مولای اوست.

اهمیّت این جمله از آنجا معلوم می شود که در بین حضرات معصومین عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ و اصحاب و یارانشان، هر جا پای دفاع از حقانیّت مولانا امیر المؤمنین علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ به میان آمده، این بزرگواران به این جملۀ نورانی احتجاج نموده اند، که در این جا به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:

احتجاج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ

از حضرت امام باقر عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ روایت است که: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در آخرین سال عمر پر برکتشان، در موسم حجّ، همراه با هفتاد هزار نفر از اهالی مدینه و اطراف آن، عازم مکّه شدند و مسلمانان در طول این سفر قدم به قدم از تمام اعمال آن حضرت پیروی می کردند.

ص: 44

تا این که در زمان مراجعت از مکّه، هنگامی که کاروان آن حضرت به نزدیکی مسجد خیف رسید، جبرئیل نازل شد و موضوع ولایت حضرت علی بن ابی طالب را متذکّر شد، پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خطاب به جبرئیل فرمودند:

يَا جَبْرَئِيلُ! إِنِّي أَخْشَى قَوْمِي أَنْ يُكَذِّبُونِي وَ لَا يَقْبَلُوا قَوْلِي فِي عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ .

ای جبرئیل! از آن می ترسم که مردم مرا تکذیب نموده و سخنم را در بارۀ علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ نپذیرند.(1)

لذا از آنجا نیز حرکت کرده تا به منطقۀ غدیر خُم رسیدند، پس بار دیگر جبرئیل فرود آمد و با لحنی عجیب، آیه ای را بر ایشان نازل نمود که تا حدودی اهمیّت این امر، برای همگان مشخص شود، چرا که خداوند آن را معادل رسالت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ معرّفی نموده و نتیجۀ رسالت بیست و سه سالۀ ایشان را منوط به ابلاغ آن می داند، و آن آیه این است:

«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ»،(2)

ص: 45


1- الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج 1، ص57؛ بحار الأنوار، ج 37، ص203، ح86.
2- سورۀ مائده، آیۀ 67.

یعنی: ای رسول! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو فرو آمده برسان و اگر چنین نکنی پیام او را نرسانده ای و خداوند تو را از مردم(منافق) حفظ می کند، همانا خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند.

پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمان توقّف دادند و دستور دادند هر که جلوتر رفته برگردد و صبر کردند تا آن ها که عقب مانده اند، به غدیر خُم برسند.

آنگاه از سنگ های آن جا برای آن حضرت منبری درست کردند، تا از آن بالا رفته، هنگامی که صحبت می کنند، تمام حاضران ایشان را ببینند.

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ پس از حمد و ثنای الهی و بیان مطالب و مسائل مختلف توحیدی و اعتقادی، به آیۀ فوق و آیۀ ولایت و چند آیۀ دیگر در فضیلت مولا امیر المؤمنین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اشاره کرده، فرمودند:

مَعَاشِرَ النَّاسِ! تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آيَاتِهِ، وَ انْظُرُوا إِلَى مُحْكَمَاتِهِ، وَ لَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهُ، فَوَ اللَّهِ! لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَوَاجِرَهُ، وَ لَا يُوَضِّحُ لَكُمْ تَفْسِيرَهُ، إِلَّا الَّذِي أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إِلَيَّ، وَ شَائِلٌ بِعَضُدِهِ، وَ مُعْلِمُكُمْ أَنَّ «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ مُوَالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهَا عَلَيَّ.

ای مردم! در قرآن تدبّر کنید و آیات آن را بفهمید، و پیوسته محکمات آن را مد نظر قرار دهید و از آیات متشابه پیروی نکنید، زیرا به خدا

ص: 46

سوگند! کسی جز علی بن ابی طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ که برادر و وصیّ من است، نمی تواند حقایق و دقایق قرآن را تفسیر و بیان کند، کسی که هم اکنون دست او را گرفته و نزد خدا بالا می آورم و بازوی او را بلند کرده و به شما خواهم گفت که: «هر کس من مولای اویم، اینک علی مولای اوست»، او علی بن ابی طالب، برادر و وصیّ من است و موالات او از جانب خداوند عزّ و جلّ بر من نازل گشته است.(1)

جناب علی بن عیسی اربلی در کتاب «كشف الغمّة في معرفة الأئمّة»، روایتی را از ابن عباس نقل نموده که گفت: هنگامی که خداوند به پیامبر خود فرمان داد که علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را به ولایت منصوب نماید و آن سخنان را بر زبان جاری سازد، آن حضرت عرض کردند: پروردگارا! قوم من هنوز خوی جاهلیّت دارند؛ و سپس عازم مناسک حج شدند.

پس هنگامی که از حج باز می گشتند، در غدیر خُم، خداوند این آیه را بر ایشان نازل فرمود: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما

ص: 47


1- الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج 1، ص60؛ بحار الأنوار، ج 37، ص209، ح86؛ البرهان في تفسير القرآن، ج 2، ص232، ح2910؛ تفسير الصافي، ج 2، ص60؛ تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 4، ص177؛ تفسير نور الثقلين، ج 1، ص315، ح24؛ روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج 1، ص94؛ طرف من الأنباء و المناقب، ص426؛ اليقين باختصاص مولانا علي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بإمرة المؤمنين، ص351.

بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»، آن گاه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بازوی حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را گرفتند و به سوی مردم رفته و فرمودند:

أَيُّهَا النَّاسُ! أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟ قَالُوا: بَلَى، يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: اللَّهُمَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ أَعِنْ مَنْ أَعَانَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ. قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَوَجَبَتْ وَ اللَّهِ! فِي رِقَابِ الْقَوْمِ.

ای مردم! آیا من سزاوارتر از شما به خودتان نیستم؟ همه عرض کردند: بله، ای رسول خدا! حضرت فرمودند: خداوندا! هر که من مولای اویم، پس علی نیز مولای اوست؛ خداوندا! دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن باش و یاری کننده اش را یاری کن و هر که او را واگذارد خوار و ذلیل فرما و هر که او را نصرت دهد یاری رسان و دوست بدار هر که دوستش دارد و دشمن باش با آنکه دشمن اوست.

ابن عباس گفت: به خدا سوگند! با این سخنان، گردن نهادن مردم به ولایت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ واجب گردید.(1)

ص: 48


1- بحار الأنوار، ج 37، ص178؛ شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج 1، ص256؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج 1، ص318.

احتجاج حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ

در مفاخرۀ با فرزندشان امام حسین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ

مرحوم ابن شاذان قمی در کتاب شریف «الفضائل» روایتی را از عبد الله بن عباس نقل نموده که گفت: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند: هنگامی که در شب معراج به آسمان ها بالا رفتم دیدم که بر روی درب بهشت نوشته شده: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سِبْطَا رَسُولِ اللَّهِ وَ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ صَفْوَةُ اللَّهِ و لعنت خدای متعال بر منکرین و دشمنانشان باد.

سپس گفته شد: روزی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نشسته بودند در حالی که امیرالمؤمنین علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ در نزد ایشان بودند، حسین بن علی عَلَيْهِمُا اَلسَّلاَمُ وارد شدند، پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ او را گرفتند و روی زانوی خود نشاندند و بین دو چشمان و لب های او را بوسیدند، و امام حسین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ 6 سال داشتند.

حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عرضه داشتند: ای رسول خدا! آیا پسرم حسین را دوست دارید؟ حضرت فرمودند: چگونه او را دوست نداشته باشم در حالی که او عضوی از اعضاء من است.

فَقَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ أَنَا أَمِ الْحُسَيْنُ؟ فَقَالَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : يَا أَبَتَاهْ! مَنْ كَانَ أَعْلَى شَرَفاً كَانَ أَحَبَّ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وَ أَقْرَبَ إِلَيْهِ مَنْزِلَةً.

ص: 49

قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لِوَلَدِهِ: أَ تُفَاخِرُنِي يَا حُسَيْنُ!؟ قَالَ: نَعَمْ، يَا أَبَتَاهْ! إِنْ شِئْتَ. فَقَالَ لَهُ الْإِمَامُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : يَا حُسَيْنُ! أَنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ، أَنَا لِسَانُ الصَّادِقِينَ، أَنَا وَزِيرُ الْمُصْطَفَى، أَنَا خَازِنُ عِلْمِ اللَّهِ وَ مُخْتَارُهُ مِنْ خَلْقِهِ...

حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عرضه داشتند: ای رسول خدا! کدام یک را بیشتر دوست دارید، من را یا حسین را؟ پس امام حسین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عرضه داشتند: ای پدرجان! هر کس شرافتش بیشتر باشد نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ محبوب تر است و جایگاه نزدیک تری دارد.

حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ به فرزندشان فرمودند: ای حسین! آیا می خواهی با من مفاخره کنی؟ عرض کرد: بله، ای پدرجان! البته اگر شما بخواهید.

پس حضرت امام علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فرمودند: ای حسین! من امیر مؤمنان هستم، من زبان راستگویان هستم، من جانشین پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ هستم، من خزانه دار علم خداوند و برگزیدۀ او از بین همۀ خلائقش هستم...

تا آنجا که فرمودند:

أَنَا الَّذِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِيَّ وَ فِي حَقِّي: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»(1)، فَمَنْ أَحَبَّنِي

ص: 50


1- سورۀ مائده، آیۀ 3.

كَانَ مُسْلِماً مُؤْمِناً كَامِلَ الدِّينِ، أَنَا الَّذِي بِي اهْتَدَيْتُمْ، أَنَا الَّذِي قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيَّ وَ فِي عَدُوِّي: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ»(1)، أَيْ عَنْ وَلَايَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، أَنَا النَّبَأُ الْعَظِيمُ الَّذِي أَكْمَلَ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ الدِّينَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ وَ خَيْبَرَ، أَنَا الَّذِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فِيَّ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ.(الحدیث)

من همان کسی هستم که خدای متعال در بارۀ من و در بیان حق من فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»، پس هر که مرا دوست داشته باشد مسلمان و مؤمنی است که دینش کامل شده است، من همان کسی هستم که به وسیلۀ من هدایت شدید، من همان کسی هستم که خدای تبارک و تعالی در بارۀ من و دشمن من فرمود: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ»، یعنی از ولایت من در روز قیامت سؤال می شود، من همان خبر بزرگی هستم که خدای متعال به وسیلۀ آن، دین را در روز غدیر و روز خیبر کامل نمود، من همان کسی هستم که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در بارۀ من فرمودند: هر کس من مولای اویم این علی نیز مولای اوست.(2)

ص: 51


1- سورۀ صافات، آیۀ 24.
2- الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص83.

هفت روز پس از شهادت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ

جناب جابر بن يزيد از حضرت امام محمّد باقر عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ نقل می كند كه حضرت اميرالمؤمنين علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ هفت روز پس از شهادت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، و زمانی كه از جمع آوری قرآن فراغت يافتند، خطبه ای ايراد كردند.

در اين خطبۀ طولانی كه به خطبۀ «وسيله» معروف است، امام عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ به مسئلۀ غدير اشاره می فرمایند و با تشريح و تذكّر واقعۀ غدير، بر حقّانيّت خود برای خلافت تأكيد می کنند. ایشان در فرازی از این خطبه می فرمایند:

وَ قَوْلُهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ حِينَ تَكَلَّمَتْ طَائِفَةٌ، فَقَالَتْ: نَحْنُ مَوَالِي رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ إِلَى حَجَّةِ الْوَدَاعِ، ثُمَّ صَارَ إِلَى غَدِيرِ خُمٍّ، فَأَمَرَ فَأُصْلِحَ لَهُ شِبْهُ الْمِنْبَرِ، ثُمَّ عَلَاهُ وَ أَخَذَ بِعَضُدِي، حَتَّى رُئِيَ بَيَاضُ إِبْطَيْهِ، رَافِعاً صَوْتَهُ قَائِلًا فِي مَحْفِلِهِ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، فَكَانَتْ عَلَى وَلَايَتِي وَلَايَةُ اللَّهِ، وَ عَلَى عَدَاوَتِي عَدَاوَةُ اللَّهِ، وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»(1)، فَكَانَتْ وَلَايَتِي كَمَالَ الدِّينِ وَ رِضَا الرَّبِّ جَلَّ ذِكْرُهُ.

ص: 52


1- سورۀ مائده، آیۀ 3.

و گفتار آن حضرت صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ هنگامى كه گروهی از مردم گفتند: ماييم موالى رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برای انجام آخرین حجّ شان حرکت کردند تا اینکه به غدير خُم رسیدند، پس دستور دادند برایشان شبه منبرى بپا كنند، سپس از آن بالا رفتند و بازوى مرا گرفتند و آن قدر بالا آوردند که سفيدى زير بغل هر دو ديده شد، آن گاه با صداى بلند چنین فرمودند: هر كه را من مولای اويم على نیز مولای اوست،

خدايا! دوست بدار هر كه او را دوست دارد و دشمن بدار هر كه او را دشمن مى دارد.

پس ملاک دوستى خدا دوستى با من شد، و ملاک دشمنى خدا دشمنى با من می باشد، و خداوند عزّ و جلّ در همان روز اين آيه را فرو فرستاد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»، بنا بر این ولايت من كمال دين و رضايت پروردگار جَلَّ جَلالَه ، گرديد.(1)

ص: 53


1- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 3، ص20، ح72؛ البرهان في تفسير القرآن، ج 4، ص128، ح7781؛ تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 4، ص33؛ تفسير نور الثقلين، ج 1، ص588، ح28؛ الكافي، ج 8، ص27، ح4؛ مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج 25، ص60، ح4.

احتجاج در شوری پس از قتل عمر

از جناب جابر بن يزيد جعفى نقل است که گفت: حضرت امام محمّد باقر عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فرمودند: هنگامى كه زمان مرگ عمر بن خطّاب فرا رسيد، او امر خلافت را به شوراى شش نفره واگذار نمود، كه اعضای آن را حضرت على بن ابى طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، عثمان بن عفّان، زبير بن عوّام، طلحة بن عبيد اللَّه، عبد الرّحمن بن عوف و سعد بن ابى وقّاص تشکیل داده بودند.

هنگامى كه امير المؤمنين عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ تلاش آن ها را برای بيعت با عثمان ديدند، براى اتمام حجّت و روشن شدن حقيقت برخاسته و فرمودند:

گفتار مرا بشنويد و چنانچه حقّ و درست بود بپذيريد و اگر باطل و نادرست بود آن را انكار نمایيد، سپس آن حضرت به بعضی از فضائل و مناقب منحصر به فرد خود اشاره فرمودند و همه تأیید و تصدیق می کردند، تا آنجا که فرمودند:

نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ! هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ نَصَبَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى، فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ غَيْرِي؟ قَالُوا: لَا.

شما را به خدا سوگند می دهم! آيا جز من كسى در ميان شما هست كه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ او را در غدير خُم به اذن خدای متعال با دست

ص: 54

مبارک خود بلند كرده و بفرمايند: «هر كه من مولاى اويم على نیز مولاى اوست، خداوندا! با دوست او دوست و با دشمن او دشمن باش»؟ همگی گفتند: نه.(1)

خطيب خوارزمى حنفى در کتاب «مناقب» از عامر بن واثله چنين نقل مى كند: در روز شورى با حضرت على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ در آن خانه بودم و شنيدم كه با اعضاى شورى چنين گفتگو می کردند: اینک دليل محكمى براى شما اقامه مى كنم كه عرب و عجم توانائى تغيير آن را نداشته باشند:

شما را به خدا سوگند می دهم! آيا در ميان شما كسى هست كه قبل از من خدا را به يگانگى خوانده باشد، ... و سپس به بعضی از مناقب و فضائل معنوى خود و خاندان رسالت عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ اشاره فرمودند تا رسيدند به اين قسمت:

قَالَ: فَأَنْشُدُكُمْ بِاللَّهِ! هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ : «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» غَيْرِي؟ قَالُوا: اللَّهُمَّ لَا.

شما را به خدا سوگند می دهم! آيا در ميان شما کسی غیر از من هست كه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در حق او فرموده باشند: «هر کس من مولای او

ص: 55


1- الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج 1، ص136؛ بحار الأنوار، ج 31، ص332، ح2.

هستم پس علی هم مولای اوست، خداوندا! با دوستدار او دوست باش و با دشمنش دشمنی نما»؟ همه گفتند: نه، به خدا!(1)

احتجاج در دوران خلافت عثمان

از جناب سلیم بن قیس هلالى نقل است که گفت: در زمان خلافت عثمان، حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را دیدم که با عدّه ای از مهاجرین و انصار، در مسجد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، نشسته بودند و حدیث می گفتند و با یکدیگر مذاکرۀ علمی و فقهی داشتند...

تا آنجا که آن حضرت به آن ها فرمودند: شما را به خدا سوگند می دهم! آیا از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نشنیدید که ایشان می فرمودند:

أَيُّهَا النَّاسُ! أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَوْلَايَ وَ أَنَا مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنَا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ قَالُوا: بَلَى، يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: قُمْ، يَا عَلِيُّ! فَقُمْتُ، فَقَالَ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ هَذَا مَوْلَاهُ» اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ. فَقَامَ سَلْمَانُ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! وَلَاءٌ كَمَا ذَا؟ فَقَالَ: وَلَاءٌ كَوَلَايَتِي، مَنْ كُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ، فَعَلِيٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ

ص: 56


1- الأمالي (للطوسي)، ص333، مجلس 12، ح7 و ص555، مجلس 20، 5؛ بحار الأنوار، ج 31، ص368، ح20؛ الغدیر، ج1، ص328؛ كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، ص423؛ نهج الحق و كشف الصدق، ص392.

تَعَالَى ذِكْرُهُ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»، فَكَبَّرَ النَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وَ قَالَ: اللَّهُ أَكْبَرُ! تَمَامُ نُبُوَّتِي وَ تَمَامُ دِينِ اللَّهِ وَلَايَةُ عَلِيٍّ بَعْدِي.(1)

آیا می دانید که خداوند عزّ و جلّ مولای من است و من مولای مؤمنانم و من از خود ایشان بر ایشان اولی هستم؟ گفتند: آری، ای رسول خدا!

پس فرمودند: ای علی! برخیز، و من برخاستم، آن گاه فرمودند: هر که من مولای اویم، پس اکنون علی مولای اوست، خداوندا! با هر آنکه با او دوستی ورزید، دوستی نما و با هر که با او دشمنی نمود، دشمن باش. پس سلمان برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا! این چگونه ولایتی است؟ فرمودند: ولایتی همچون ولایت من، هر کس من بر جان او اولویّت دارم، علی نیز بر او اولویّت دارد، در این هنگام خدای متعال این آیه را نازل فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»، پس پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ تکبیر گفتند و فرمودند: الله اکبر بر تمام گشتن نبوّت من، که دین خدا، با ولایت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ پس از من، کامل و تمام گشت.

ص: 57


1- الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج 1، ص147؛ بحار الأنوار، ج 31، ص411، باب 27، ح1؛ التحصين لأسرار ما زاد من كتاب اليقين، ص633؛ كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج 2، ص644، ح11؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص276، ح25.

یکی از نکاتی که در این احتجاج ها قابل توجّه است، فهم صحابه است، یعنی هنگامی که حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ به حدیث غدیر استدلال مى کنند، صحابۀ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ علاوه بر این که هیچ اعتراضی نمى کنند که مثلاً این حدیث چه ربطى به امامت شما دارد، بلکه همه بدون استثناء این دلالت را قبول داشته، تصدیق و تأیید می کنند.

احتجاج در رحبۀ کوفه

احمد بن حنبل در کتاب مسندش، به سند خود از ابو طفيل روايت كرده كه گفت: حضرت على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مردم را در «رحبۀ کوفه»(1) جمع نمودند و به ايشان فرمودند: شما را به خدا سوگند مى دهم! هر مرد مسلمانی كه شنيده است از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ كه در روز غدير خم چه فرمودند، برخيزد و شهادت دهد، پس سى نفر برخاستند؛ ولی ابو نعيم گفت: پس جمع كثيرى برخاسته شهادت دادند كه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در حالى كه دست آن حضرت را گرفته بودند، فرمودند:

ص: 58


1- مقصود از رحبه، جایی در وسط صحن مسجد کوفه است، که حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ معمولاً برای قضاوت یا موعظه کردن در آنجا می نشستند.

أَ تَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ قَالُوا: نَعَمْ، يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ».

آيا مى دانيد كه من به مؤمنين از خودشان اختياردارترم؟ گفتند: بله، ای رسول اللَّه! پس فرمودند: هر كه من مولاى او می باشم اين علی مولاى اوست، بار خدایا! دوست بدار هر كه را با او دوستى كند و دشمنى كن با هر كس كه با او دشمنى كند و یاری کن آنکه او را یاری نماید.(1)

و همچنین مرحوم علّامۀ امینی قدس سره در کتاب شریف «الغدیر» روایت دیگری را از کتاب مسند احمد حنبل، نقل نموده که او به سند خودش از ریاح بن حارث نقل کرده که گفت: گروهی در رحبه (صحن مسجد کوفه) نزد حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ آمده و عرض كردند:

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلَانَا، قَالَ: كَيْفَ أَكُونُ مَوْلَاكُمْ وَ أَنْتُمْ قَوْمٌ عَرَبٌ؟

قَالُوا: سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ يَقُولُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»، قَالَ رِيَاحٌ: فَلَمَّا مَضَوْا اتَّبَعْتُهُمْ وَ سَأَلْتُ مِنْ هَؤُلَاءِ، قَالُوا: نَفَرٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فِيهِمْ أَبُو أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيُّ.

ص: 59


1- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 3، ص288، ح402 و ج 3، ص288، ح405؛ بحار الأنوار، ج 37، ص188، ح72؛ الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ج 1، ص151، ح232؛ عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار، ص93، ح115.

سلام بر تو ای مولای ما! حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فرمودند: چگونه من مولای شما هستم، در حالی كه شما گروهی عرب هستيد؟ گفتند: ما از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در روز غدير شنيديم كه می فرمودند: «هر كس كه من مولای اويم، پس همانا این علی مولای اوست».

ریاح گفت: وقتی آنها رفتند، من تعقيبشان كردم (و از چند نفر پرسيدم) اين ها كه هستند؟ گفتند: گروهی از انصارند، كه در ميانشان ابو ايوب انصاری است.(1)

نتیجۀ کتمان حدیث غدیر

مرحوم شیخ مفید قدس سره در کتاب «الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد»، روایتی را از زید بن ارقم نقل نموده که حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مردم را در مسجد کوفه سوگند دادند و فرمودند:

أَنْشُدُ اللَّهَ! رَجُلًا سَمِعَ النَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ يَقُولُ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»، فَقَامَ اثْنَا عَشَرَ بَدْرِيّاً سِتَّةٌ مِنَ الْجَانِبِ الْأَيْمَنِ وَ سِتَّةٌ مِنَ الْجَانِبِ الْأَيْسَرِ، فَشَهِدُوا بِذَلِكَ.

ص: 60


1- بحار الانوار، ج 37، ص148؛ تذكرة الخواص، ص36؛ عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار، ص94، ح118؛ غاية المرام و حجة الخصام، ج 1، ص268، ح6؛ الغدير، ج 1، ص381، ح5؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج 1، ص298.

قَالَ زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ: وَ كُنْتُ أَنَا فِيمَنْ سَمِعَ ذَلِكَ، فَكَتَمْتُهُ، فَذَهَبَ اللَّهُ بِبَصَرِي، وَ كَانَ يَتَنَدَّمُ عَلَى مَا فَاتَهُ مِنَ الشَّهَادَةِ وَ يَسْتَغْفِرُ.

شما را به خدا قسم می دهم! هر كه از پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنيده كه می فرمودند: «هر كس كه من مولای او هستم علی نيز مولای اوست، خدايا! دوست بدار هر كس او را دوست دارد و دشمن بدار كسی كه با او دشمنی كند»، برخيزد و شهادت دهد. پس دوازده نفر از اهل بدر، که شش نفرشان در سمت راست منبر بودند و شش نفر در سمت چپ، برخاسته و شهادت دادند.

زید بن ارقم گفت: من نيز از كسانى بودم كه اين سخن را از پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنيده بودم، ولى كتمان کردم و شهادت ندادم، پس خداوند بينائى را از من گرفت، لذا من همیشه از این که آن روز شهادت ندادم پشیمانم، و از خدا آمرزش می خواهم.(1)

و همچنین ابن ابی الحدید معتزلی، در کتاب «شرح نهج البلاغه»، روایت دیگری را از سلیمان مؤذّن نقل کرده که حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مردم را سوگند دادند، که هر کس از آنها شنیده که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرمودند: هر

ص: 61


1- الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 1، ص352؛ بحار الأنوار، ج 41، ص205، ح21 و ج 42، ص148، ح10؛ الخرائج و الجرائح، ج 1، ص208، ح50؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج 1، ص283.

كه من مولاى او هستم اين علی مولاى اوست، گواهی دهد، پس گروهی بدان شهادت دادند.

وَ أَمْسَكَ زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ، فَلَمْ يَشْهَدْ، وَ كَانَ يَعْلَمُهَا، فَدَعَا عَلَيْهِ عَلِيٌّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِذَهَابِ الْبَصَرِ، فَعَمِيَ، فَكَانَ يُحَدِّثُ النَّاسَ بِالْحَدِيثِ بَعْدَ مَا كُفَّ بَصَرُهُ.

ولی زید بن ارقم، با اینکه از آن آگاهی داشت، به آن شهادت نداد، پس حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ او را نفرین کردند که خدا بینائی را از تو بگیرد، پس او نابینا شد، پس از نابینا شدن، داستان این گفتار رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را برای مردم بیان می کرد.(1)

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب شریف «الأمالي» روایتی را از جابر بن عبد الله انصاری نقل نموده که گفت: حضرت علی بن ابی طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ برای ما خطبه ای خواندند و نخست خدای را حمد و ثنا گفتند و سپس فرمودند:

ای مردم! به راستی که جلوی این منبر شما چهار گروه از اصحاب حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ هستند و از آن ها انس بن مالک و براء بن عازب الانصاری و اشعث بن قیس الکندی و خالد بن یزید البجلی می باشند.

ص: 62


1- بحار الأنوار، ج 37، ص200؛ دلائل الصدق لنهج الحق، ج 6، ص389؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج 4، ص74.

سپس روی به سوی انس بن مالک نموده و فرمودند:

يَا أَنَسُ! إِنْ كُنْتَ سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ يَقُولُ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ، ثُمَّ لَمْ تَشْهَدْ لِيَ الْيَوْمَ بِالْوَلَايَةِ، فَلَا أَمَاتَكَ اللَّهُ حَتَّى يَبْتَلِيَكَ بِبَرَصٍ لَا تُغَطِّيهِ الْعِمَامَةُ.

وَ أَمَّا أَنْتَ يَا أَشْعَثُ! فَإِنْ كُنْتَ سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وَ هُوَ يَقُولُ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، ثُمَّ لَمْ تَشْهَدْ لِيَ الْيَوْمَ بِالْوَلَايَةِ، فَلَا أَمَاتَكَ اللَّهُ حَتَّى يَذْهَبَ بِكَرِيمَتَيْكَ.

وَ أَمَّا أَنْتَ يَا خَالِدَ بْنَ يَزِيدَ! إِنْ كُنْتَ سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ يَقُولُ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، ثُمَّ لَمْ تَشْهَدْ لِيَ الْيَوْمَ بِالْوَلَايَةِ، فَلَا أَمَاتَكَ اللَّهُ إِلَّا مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.

وَ أَمَّا أَنْتَ يَا بَرَاءَ بْنَ عَازِبٍ! إِنْ كُنْتَ سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ يَقُولُ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، ثُمَّ لَمْ تَشْهَدْ لِيَ الْيَوْمَ بِالْوَلَايَةِ، فَلَا أَمَاتَكَ اللَّهُ إِلَّا حَيْثُ هَاجَرْتَ مِنْهُ.

ای انس! اگر از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنیده ای که فرمودند: هر که من مولای او هستم، اکنون این علی نیز مولای اوست، و امروز به ولایت من شهادت ندهی، خداوند تو را از دنیا نمی برد مگر آنکه تو را به پیسی مبتلا گرداند، به طوری که عمامه آنرا نپوشاند.

ص: 63

و امّا تو ای اشعث! اگر از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنیده ای که فرمودند: هر که من مولای او هستم، اکنون این علی نیز مولای اوست، خداوندا! با هر که با او دوستی نمود، دوست باش، و با هر که با او دشمنی کرد، دشمن باش، ولی امروز به ولایت من شهادت ندهی، خداوند تو را از دنیا نمی برد مگر اینکه دو چشمت را کور کرده باشد.

و امّا تو ای خالد بن یزید! اگر از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنیده ای که فرمودند: هر که من مولای او هستم، پس این علی نیز مولای اوست، خداوندا! با هر که با او دوستی نمود، دوست باش، و با هر که با او دشمنی کرد، دشمن باش، ولی امروز به ولایت من شهادت ندهی، خداوند تو را به مرگ جاهلیّت بمیراند.

و امّا تو ای براء بن عازب! اگر از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنیده ای که فرمودند: هر که من مولای او هستم، اکنون این علی نیز مولای اوست، خداوندا! با هر که با او دوستی نمود، دوست باش، و با هر که با او دشمنی کرد، دشمن باش، ولی امروز به ولایت من شهادت ندهی، خداوند تو را در همان جایی بمیراند که از آن جا هجرت نمودی.

جابر بن عبد الله الانصاری گفت: به خدا سوگند! انس بن مالک را دیدم که به پیسی مبتلا شده بود و می کوشید آن را با عمامه بپوشاند ولی پوشیده نمی شد، و اشعث بن قیس را دیدم که دو چشمش نابینا شده بود

ص: 64

و می گفت: خدا را شکر که نفرین امیر المومنین علی بن ابی طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را بر کوری من در دنیا قرار داد و ایشان نفرینی از عذاب آخرت برایم نکرد، تا عذاب گردم. و امّا خالد بن یزید درگذشت و خانواده اش می خواستند او را دفن کنند و در خانه اش برای او قبری کندند و او را به خاک سپردند و قبیلۀ کنده این خبر را شنیدند و سوار بر اسب و شترهایی به در خانه اش آمدند و شتران را در آنجا پی کردند و اینگونه بود که او بسان جاهلیّت درگذشت. و اما براء بن عازب نیز از سوی معاویه والی یمن شد و در حالی که از آن جا هجرت نموده بود، در همان جا درگذشت.(1)

مرحوم شیخ مفید قدس سره در کتاب «الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد » روایتی را از طلحة بن عميره نقل كرده كه گفت: حضرت على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مردم را در بارۀ گفتار رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ كه فرمودند: «هر کس من مولای اویم، اینک علی مولای اوست»، سوگند دادند؛ پس دوازده نفر از انصار شهادت دادند، ولی انس بن مالک كه در بین آن ها بود، گواهى نداد، پس امیرالمؤمنین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ به او فرمودند:

يَا أَنَسُ! قَالَ: لَبَّيْكَ، قَالَ: مَا يَمْنَعُكَ أَنْ تَشْهَدَ وَ قَدْ سَمِعْتَ مَا سَمِعُوا؟ فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! كَبِرْتُ وَ نَسِيتُ، فَقَالَ أَمِيرُ

ص: 65


1- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 3، ص451، ح62؛ الأمالي( للصدوق)، ص122، مجلس 26، ح1؛ بحار الأنوار، ج 31، ص446، ح3 و 4؛ الخصال، ج 1، ص219، ح44.

الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ كَاذِباً فَاضْرِبْهُ بِبَيَاضٍ أَوْ بِوَضَحٍ لَا تُوَارِيهِ الْعِمَامَةُ.

قَالَ طَلْحَةُ بْنُ عَمِيرَةَ: فَأَشْهَدُ بِاللَّهِ! لَقَدْ رَأَيْتُهَا بَيْضَاءَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ.

اى انس! عرض کرد: بله، حضرت فرمودند: چه چيزی مانع شهادت دادن تو شد، با اينكه تو هم شنيدى آنچه اينان شنيده اند؟ عرض کرد: اى امير مؤمنان! سالمند و پير شده ام و فراموش كرده ام! پس امير المؤمنين عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ گفتند: بار خدايا! اگر اين مرد دروغ می گويد او را به يک سفيدى یا یک پيسى (در سرش) مبتلا نما، كه عمامه (هر چه بر سر بندد) آن را نپوشاند.

طلحة بن عمیره گفت: خدا را گواه می گيرم! كه سفيدى(پیسی) را در بین دو چشمش ديدم.(1)

احتجاج در جنگ جمل

در ميدان جنگ جمل در بصره، اميرالمؤمنين علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ به طلحه فرمودند:

ص: 66


1- الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 1، ص351؛ بحار الأنوار، ج 41، ص 204، ح20 و ج 42، ص148، ح9؛ الخرائج و الجرائح، ج 1، ص208، ح49؛ شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ ، ج 1، ص232، ح221؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج 4، ص74؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج 1، ص283.

أنشِدُكَ اللّه! سَمِعتَ رَسُولُ اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ يقول: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ وَالِ مَن وَالاهُ، وَ عَادِ مَن عَادَاهُ؟ قَالَ: نَعَم، قَالَ: فَلِمَ تُقَاتِلنِي؟ لَم اذکُر، فَانصَرَفَ طَلحَةُ مِن قِتَالِهِ.

تو را به خدا قسم مى دهم! آيا از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنيدى كه مى فرمودند: هر کس من مولای اویم پس علی نیز مولای اوست، خدایا! دوستدارش را دوست بدار و با دشمنش دشمنی کن؟ طلحه جواب داد: آرى، حضرت فرمودند: پس چرا با من می جنگى؟ گفت: یادم نبود، سپس طلحه برگشت و از جنگ انصراف داد.(1)

احتجاج در جنگ صفّین

از جناب سليم بن قيس هلالى نقل شده که در جنگ صفّين ما در خدمت امير المؤمنين علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بوديم، كه فرستادگان معاويه، ابو درداء و ابو هريره، نامه ای را برای آن حضرت آوردند و به ایشان تحویل دادند، پس از خواندن آن نامه، حضرت فرمودند: آنچه را كه معاويه به وسيلۀ شما برای من فرستاده بود، را ديدم، اكنون از من نيز بشنويد و همان گونه كه به من ابلاغ كرديد، از طرف من نيز، پیام مرا به او ابلاغ

ص: 67


1- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 3، ص268، ح202؛ إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج6، ص336؛ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج25، ص108؛ کنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص332؛ مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص371؛ المناقب الخوارزمي، ص183، ح221.

كنيد، آن دو گفتند: بسيار خوب، پس حضرت على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ پاسخى طولانى در جواب معاويه بیان فرمودند تا اينكه سخن ایشان به مسئلۀ غدير خُم رسيد، لذا فرمودند:

فَنَصَبَنِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بِغَدِيرِ خُمٍّ، وَ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْسَلَنِي بِرِسَالَةٍ ضَاقَ بِهَا صَدْرِي، وَ ظَنَنْتُ أَنَّ النَّاسَ مُكَذِّبُونِي، فَأَوْعَدَنِي لَأُبَلِّغَنَّهَا أَوْ لَيُعَذِّبَنِي، قُمْ يَا عَلِيُّ! ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ بَعْدَ أَنْ أَمَرَ أَنْ يُنَادَى بِ الصَّلَاةَ جَامِعَةً فَصَلَّى بِهِمُ الظُّهْرَ ثُمَّ قَالَ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ! إِنَّ اللَّهَ مَوْلَايَ وَ أَنَا مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنَا أَوْلَى بِهِمْ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ، مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ.

فَقَامَ إِلَيْهِ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! وَلَاءُ کَمَا ذَا؟ فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ، فَعَلِيٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»، فَقَالَ لَهُ سَلْمَانُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَاتُ فِي عَلِيٍّ خَاصَّةً؟ قَالَ: بَلْ فِيهِ وَ فِي أَوْصِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.

پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در غدير خُم مرا به جانشينى خويش برگماشتند و فرمودند: همانا خداى عزّ و جلّ مرا همراه با پيامى فرستاده است كه سينه ام را مى فشارد و گمان مى كردم كه مردم مرا تكذيب كنند، پس خداوند مرا تهديد فرمود كه حتماً آن پيام را برسانم و گر نه مرا عذاب خواهد كرد،

ص: 68

(پس خطاب به من فرمودند:) اى على! برخيز، و پس از اين كه دستور دادند مردم را براى نماز جماعت بخوانند، و خود با آنان نماز ظهر را به جاى آوردند، پس با صداى هر چه بلندتر فرمودند: اى مردم! بدانيد كه خدا مولاى من است و من مولاى مؤمنان، و من نسبت به مؤمنان شايسته تر و سزاوارتر از آنان نسبت به خودشان هستم، پس هر كس كه من مولاى اويم، على نيز مولاى اوست، خدايا! كسى را كه دوستدار اوست دوست بدار و آن كس كه با او دشمنى مى كند دشمن بدار.

پس سلمان فارسى به سوی آن حضرت برخاست و عرض کرد: اى رسول خدا! این چگونه ولايتى است؟ آن حضرت فرمودند: هر كس كه من به او از خودش سزاوارترم، پس على نيز نسبت به او شايسته تر از خود اوست، پس خداوند عزّ و جلّ اين آيه را نازل فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»، پس سلمان به ایشان عرض کرد: اى رسول خدا! آيا اين آيات مخصوص على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ نازل شده است؟ حضرت فرمودند: بلكه در بارۀ اوست و در بارۀ اوصياى من تا روز قيامت نازل گرديده است.(1)

ص: 69


1- بحار الأنوار، ج 33، ص147، ح421؛ حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ ، ج 4، ص84، ح2؛ الغدير (علّامه اميني)، ج1، ص396؛ الغيبة(للنعماني)، ص69، ح8؛ كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج 2، ص758، ح25؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص276، ح25.

احتجاج در نامه ای پس از جنگ نهروان

مرحوم سیّد بن طاووس قدس سره در کتاب «کشف المحجّة لثمرة المهجة»، روایتی را نقل نموده که حضرت امیرالمؤمنین علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ هنگامی که از جنگ نهروان برگشتند، نامه ای مرقوم فرمودند و دستور دادند در هر نماز جمعه ای برای مردم خوانده شود؛ زیرا مردم از ایشان دربارۀ ابوبکر، عمر و عثمان سؤال کرده بودند.

امام عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ خشمگین شده و فرمودند: تمام وقت خود را صرف پرسیدن از چیزی کرده اید که به شما ربطی ندارد، در حالی که مصر توسّط دشمن فتح شده و معاویة بن خدیج، محمد بن ابو بکر را کشته اند. چه مصیبت بزرگی است از دست دادن او و سوگ محمد برای من چه سنگین است! به خدا سوگند! او همانند یکی از فرزندانم بود.

تا آنجا که در این نامه بیان فرمودند:

فَمَا جَازَ لِقُرَيْشٍ مِنْ فَضْلِهَا عَلَيْهَا بِالنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ جَازَ لِبَنِي هَاشِمٍ عَلَى قُرَيْشٍ، وَ جَازَ لِي عَلَى بَنِي هَاشِمٍ، بِقَوْلِ النَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ»، إِلَّا أَنْ تَدَّعِيَ قُرَيْشٌ فَضْلَهَا عَلَى الْعَرَبِ بِغَيْرِ النَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، فَإِنْ شَاءُوا فَلْيَقُولُوا ذَلِكَ.

شایستگی ها و فضائلی به خاطر وجود پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برای قریش وجود دارد که همان شایستگی و برتری را بنی هاشم بر قریش دارد، و همین

ص: 70

برتری برای من نسبت به بنی هاشم است، بنا به فرمایش پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در روز غدیر خُم که فرمودند: هر کس من مولای او هستم پس علی نیز مولای اوست. مگر این که قریش ادّعا کنند بدون پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بر عرب فضیلت و برتری دارند، پس اگر می خواهند این چنین بگویند، بگذار بگویند!(1)

احتجاج حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا

مرحوم علّامۀ امینی قدس سره در کتاب شریف «الغدیر» روایتی را از کتاب «أسنى المطالب في مناقب عليّ بن أبي طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ » نقل نموده که به سند خودش از فاطمه و زینب و امّ کلثوم دختران حضرت موسی بن جعفر عَلَيْهِمُا اَلسَّلاَمُ ، از فاطمه دختر امام صادق عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، از فاطمه دختر امام باقر عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، از فاطمه دختر امام سجاد عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، از فاطمه و سکینه دختران امام حسین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، از امّ کلثوم دختر حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا ، نقل کرده که حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا دختر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند:

أَ نَسِيتُم قَولُ رَسُولِ اللَّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ يَومَ غَدِيرِ خُمٍّ: «مَن كُنتُ مَولَاهُ فَعَلِيٌّ مَولَاهُ»، وَ قَولُهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ : «أَنتَ مِنِّي بِمَنزِلَةِ هَارُونَ مِن مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ »؟

ص: 71


1- بحار الأنوار، ج 30، ص14، ح1؛ كشف المحجة لثمرة المهجة، ص246؛ نوادر الأخبار فيما يتعلق بأصول الدين (للفيض)، ص197.

آيا فراموش كرديد سخن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را در روز غدير كه می فرمودند: «هر کس من مولای اویم پس علی نیز مولای اوست»، و گفتار ایشان را كه (به على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ) فرمودند: «تو نسبت به من مثل هارون نسبت به موسی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ هستی»؟(1)

احتجاج امام حسن عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ

صاحب کتاب «ینابیع المودّة» خطبه ای از حضرت امام حسن مجتبی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ نقل نموده که پس از شهادت پدر بزرگوارشان، آن را ایراد نمودند. در فرازی از آن فرمودند:

به تحقیق این امّت از جدّم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنیده اند که به پدرم می فرمودند: تو نسبت به من مثل هارون به موسی هستی مگر اینکه پس از من دیگر پیامبری نمی باشد.

وَ قَد رَأوهُ وَ سَمِعُوهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ حِينَ أَخَذَ بِيَدِ أبِي بِغَدِير خُمٍّ وَ قَالَ لَهُم: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَولاهُ، اللّهُمَ وَالِ مَن وَالاهُ وَ عَادِ مَن عَادَاهُ، ثُمَّ أَمَرَهُم أَن يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ مَنهُم الغَائِبَ.

ص: 72


1- أسنى المطالب فى مناقب الإمام على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ (ابن الجزري)، ص50؛ عبقات الانوار، ج 7، ص111 و ص137 و ج 10، ص261؛ الغدير، ج 1، ص397.

و به تحقیق آن ها هنگامی که در غدیر خُم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دست پدرم را بالا بردند، ایشان را دیدند و از آن حضرت شنیدند که برای آنها فرمودند: هر کس من مولای او هستم پس علی نیز مولای اوست، خدایا! دوستانش را دوست بدار و با دشمنش دشمنی کن؛ سپس به آنان امر کردند که حاضران و شاهدان این حادثه را به غایبان برسانند.(1)

احتجاج امام باقر عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ

محمد بن مسعود عیّاشی در تفسیرش روایتی را از امام محمّد باقر عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ نقل نموده که فرمودند: هنگامی که جبرئیل عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ در حجّة الوداع با اعلان امر علی بن ابی طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرود آمد و این آیه را نازل فرمود: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»، تا آخر آیه، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ سه روز صبر کردند تا این که به جحفه رسیدند، پس از ترس این که مردم متفرّق شوند دست حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را نگرفتند، ولی هنگامی که در روز غدیر در جحفه و در مکانی به نام «مَهیَعة» فرود آمدند، ندای نماز جماعت سردادند، پس وقتی مردم جمع شدند، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند:

مَنْ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟ قَالَ: فَجَهَرُوا، فَقَالُوا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، ثُمَّ قَالَ لَهُمْ الثَّانِيَةَ، فَقَالُوا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، ثُمَّ قَالَ لَهُمْ الثَّالِثَةَ، فَقَالُوا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ،

ص: 73


1- الغدير (علّامه اميني)، ج1، ص398؛ ينابيع المودّة لذو القربى، ج3، ص369.

فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، فَإِنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ، وَ هُوَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ مِنْ بَعْدِي.

چه کسی سزاوارتر از خودتان به شماست؟ راوی گفت: پس مردم با صدای بلند گفتند: خدا و رسول او، پس برای بار دوّم سؤال خود را تکرار فرمودند، که باز هم گفتند: خدا و رسول او، و بار سوّم نیز همین سؤال را پرسیدند و آنها گفتند: خدا و رسول او، سپس دست حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را بلند کرده و فرمودند: هر کس من مولای اویم، اینک علی نیز مولای اوست، خداوندا! دوست بدار دوستدارش را و دشمن باش با آنکه با او دشمنی کند، و یاری کن هر کس را که یاری اش کند و خوار و ذلیل کن آنکه او را واگذارد، چرا که او از من است و من از او هستم، و او نسبت به من مثل هارون نسبت به موسی است، با این تفاوت که پس از من دیگر پیامبری نخواهد بود.(1)

و باز جناب عیّاشی در تفسیرش از زیاد بن منذر روایتی را نقل نموده که گفت: در محضر حضرت امام محمّد باقر عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ نشسته بودیم که مردی از اهل

ص: 74


1- بحار الأنوار، ج 37، ص139، ح32؛ البرهان في تفسير القرآن، ج 2، ص337، ح3218؛ تفسير العياشي، ج 1، ص332، ح153.

بصره به نام عثمان اعشی وارد شد و آنچه حسن بصری در بارۀ آیۀ «تبلیغ» گفته بود را بیان کرد و از حضرت صحّت آن را جویا شد.

پس امام باقر عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مسائلی را مطرح کردند تا اینکه فرمودند:

ثُمَّ أَتَاهُ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَأْمُرُكَ أَنْ تَدُلَّ أُمَّتَكَ مِنْ وَلِيِّهِمْ عَلَى مِثْلِ مَا دَلَلْتَهُمْ عَلَيْهِ فِي صَلَاتِهِمْ وَ زَكَاتِهِمْ وَ صِيَامِهِمْ وَ حَجِّهِمْ.

قَالَ: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ : رَبِّ! أُمَّتِي حَدِيثُو عَهْدٍ بِالْجَاهِلِيَّةِ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»، تَفْسِيرُهَا أَ تَخْشَى النَّاسَ، فَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ.

فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، فَرَفَعَهَا، فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ.

سپس جبرئیل نزد آن حضرت آمده و گفت: همانا خدای تبارک و تعالی به تو امر می کند که اُمّت خود را به ولیّ شان رهنمون سازی، همان گونه که ایشان را به نماز، زکات، روزه و حجّ شان رهنمون ساختی و حجّت را بر او تمام کرد.

راوی گفت: پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند: اُمّت من چندان از دوران جاهلیّت دور نشده اند! پس خداوند آیۀ : «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ

ص: 75

إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»، را نازل فرمود که تفسیر آن چنین است: آیا از مردم می ترسی؟ خدا تو را از گزند مردم حفظ می کند!

پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برخاسته، دست حضرت علی بن ابی طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را گرفتند و بالا بردند و فرمودند: هر که من مولای اویم، اینک علی نیز مولای اوست، خداوندا! دوستدارش را دوست بدار و با دشمنش دشمنی کن و یاورش را یاری رسان و خوار و ذلیل کن آنکه او را فرو گذارد و دوست بدار هر کس که او را دوست دارد و با هر که کینۀ او را دارد کینه توزی نما.(1)

احتجاج امام صادق عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ

مرحوم محمد بن یعقوب کلینی قدس سره در کتاب شریف «الکافي» روایتی را از حسّان جمّال نقل نموده که گفت: حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را از مدینه به مکّه سوار بر شتر بردم و هنگامی که به مسجد غدیر رسیدیم، به سمت چپ مسجد نگاه کردند و فرمودند:

ص: 76


1- بحار الأنوار، ج 37، ص140، ح34؛ البرهان في تفسير القرآن، ج 2، ص338، ح3220؛ تفسير العياشي، ج 1، ص333، ح154.

ذَلِكَ مَوْضِعُ قَدَمِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ حَيْثُ قَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، ثُمَّ نَظَرَ إِلَى الْجَانِبِ الْآخَرِ، فَقَالَ: ذَلِكَ مَوْضِعُ فُسْطَاطِ أَبِي فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ سَالِمٍ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَ أَبِي عُبَيْدَةَ بْنِ الْجَرَّاحِ، فَلَمَّا أَنْ رَأَوْهُ رَافِعاً يَدَهُ قَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: انْظُرُوا إِلَى عَيْنَيْهِ تَدُورَانِ، كَأَنَّهُمَا عَيْنَا مَجْنُونٍ، فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِهَذِهِ الْآيَةِ: «وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»، «وَ ما هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ»(1).

آن جا قدمگاه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ است که در آن فرمودند: «هرکه من مولای اویم، پس علی نیز مولای اوست». سپس به سمت دیگر مسجد نگاه کردند و فرمودند: و آن جا محل خیمۀ ابو فلان و فلان، سالم غلام ابوحذیفه و ابو عبیده جرّاح است که هنگامی که دیدند رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دست حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را بالا بردند، یکی از آن ها گفت: به چشمان او نگاه کنید! مانند چشمان یک دیوانه می چرخند!(نعوذ بالله) پس جبرئیل عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ به همراه این آیه نازل شد: «وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»، «وَ ما هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ».(2)

ص: 77


1- سورۀ قلم، آیۀ 51 و 52.
2- بحار الأنوار، ج 37، ص172، ح55 و ج 97، ص225، ح21؛ البرهان في تفسير القرآن، ج 5، ص464، ح10992؛ تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 13، ص396؛ تفسير نور الثقلين، ج 5، ص399، ح62؛ الكافي، ج 4، ص566، ح2؛ مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج 18، ص283، ح2.

و باز مرحوم محمد بن یعقوب کلینی قدس سره در کتاب شریف «الکافي» روایتی را از عبد الرحمن بن سالم نقل نموده که او از قول پدرش گفت: از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ پرسیدم: آیا مسلمانان به جز عید روز جمعه و قربان و فطر، عید دیگری دارند؟ فرمودند: بله، عیدی که به مراتب حرمتش بزرگ تر است! عرض کردم: فدایتان شوم! این عید کدام عید است؟ حضرت فرمودند:

الْيَوْمُ الَّذِي نَصَبَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ قَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ؛ قُلْتُ: وَ أَيُّ يَوْمٍ هُوَ؟ قَالَ: وَ مَا تَصْنَعُ بِالْيَوْمِ إِنَّ السَّنَةَ تَدُورُ وَ لَكِنَّهُ يَوْمُ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ.

روزی است که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ امیرالمؤمنین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را به ولایت و امامت منصوب نموده و فرمودند: «هر که من مولای اویم، اینک علی نیز مولای اوست». عرض کردم: این روز کدام روز است؟ فرمودند: به دلیل اینکه گردش ایّام در سال متغیّر است، روز ثابتی نیست، ولی آن، روز هجدهم ذی الحجّه است.(1)

ص: 78


1- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 3، ص18، ح63؛ بحار الأنوار، ج 37، ص172، ح54؛ الكافي، ج 4، ص149، ح3؛ مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج 16، ص366، ح3.

احتجاج امام هادی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ

مرحوم علّامۀ مجلسی قدس سره زیارتی را از قول مرحوم شیخ مفید قدس سره نقل نموده که حضرت امام حسن عسکری عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فرمودند: پدرم حضرت امام هادی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ در روز عید غدیر، همان سالی که معتصم ایشان را احضار نمود، جدّ بزرگوارشان امیرالمؤمنین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را اینگونه زیارت کردند: (البته این زیارت طولانی است و معروف است به زیارت غدیریّۀ امیرالمؤمنین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ )

تا آنجا که فرمودند:

فَوَضَعَ عَلَى نَفْسِهِ أَوْزَارَ الْمَسِيرِ وَ نَهَضَ فِي رَمْضَاءِ الْهَجِيرِ، فَخَطَبَ، فَأَسْمَعَ وَ نَادَى، فَأَبْلَغَ، ثُمَّ سَأَلَهُمْ أَجْمَعَ، فَقَالَ: هَلْ بَلَّغْتُ؟ فَقَالُوا: اللَّهُمَّ بَلَى، فَقَالَ: اللَّهُمَّ اشْهَدْ، ثُمَّ قَالَ: أَ لَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ فَقَالُوا: بَلَى، فَأَخَذَ بِيَدِكَ وَ قَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ؛ فَمَا آمَنَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيكَ عَلَى نَبِيِّهِ إِلَّا قَلِيلٌ.(الزیارة)

پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ سختی این کار را بر عهده گرفتند و در آن گرمای شدید برخاستند و خطبه ای ایراد فرمودند پس آن را به گوش مردم رساندند و ندا دادند و ابلاغ کردند. سپس از جمع آنان پرسیدند:

ص: 79

آیا حرفم را به شما رساندم؟ و همگی گفتند: بله، پس فرمودند: بار خدایا! تو شاهد باش، سپس فرمودند: آیا من از خود مؤمنان نسبت به آنان سزاوار نیستم؟ گفتند: بله، پس دست شما را گرفتند و فرمودند:

هر که من مولایش بودم این علی نیز مولای اوست، بارخدایا! با هر که با او دوستی نمود دوستی کن و با هر که با او دشمنی کرد دشمنی کن و هر که یاریش کرد را یاری کن و هر که رهایش کرد را رها کن.

ولی به آنچه خداوند دربارۀ شما بر پیامبرش نازل فرمود، جز اندکی ایمان نیاوردند.(1)

احتجاج دوستان

اشاره

احتجاج عبد الله بن جعفر بر معاویه

جناب سلیم بن قیس هلالی در کتابش روایتی را از جناب عبد اللّه بن جعفر بن ابى طالب نقل نموده که گفت: به همراه امام حسن و امام حسين عَلَيْهِمُا اَلسَّلاَمُ به مجلس معاویه وارد شدیم در حالی که عبد اللّه بن عباس و فضل بن عباس نيز نزد او نشسته بودند.

ص: 80


1- بحار الأنوار، ج 97، ص363، ح6؛ المزار (للشهيد الاول)، ص76؛ المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص271؛ مفاتیح الجنان، زیارت امیرالمؤمنین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ در روز غدیر.

پس معاويه متوجّه من شد و به من گفت: چقدر حسن و حسين را بزرگ می شمارى؟ در حالی كه آن دو از تو بهتر نيستند و پدرشان هم از پدر تو بهتر نيست! و اگر مادرشان فاطمه دختر رسول خدا نبود، هر آینه مى گفتم كه مادر تو اسماء بنت عميس هم از او كمتر نيست!

پس در جواب به او گفتم: به خدا قسم! آگاهى تو نسبت به آنها و پدر و مادرشان كم است، و چنين نيست كه پنداشتى، به خدا قسم! اين دو از من بهترند و پدرشان از پدر من بهتر است، و مادرشان از مادر من بهتر است.

اى معاويه! تو غافل هستى از آنچه كه من از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دربارۀ آنها و دربارۀ پدر و مادر آنها شنيده ام و من آن را حفظ كرده ام و در قلب خود جا داده ام و آن را روایت کرده ام.

معاویه گفت: آنچه شنیده ای را بياور، اى پسر جعفر! به خدا قسم! تو نه دروغ می گوئى و نه مورد اتّهام هستى.

پس گفتم: آنچه که من در اين باره می دانم بزرگتر است از آنچه تو مى پندارى، گفت: اگر چه از كوه احد و حراء هم بزرگتر باشد، من ترسى ندارم بعد از آنكه خداوند رفيق تو را كشت و جمع شما را متفرّق ساخت و امر خلافت به اهلش رسید!! برايمان نقل كن كه از آنچه شما بگوئيد و ادّعا كنيد مرا باکی نيست.

ص: 81

گفتم: شنيدم از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ هنگامی كه در بارۀ اين آيه از ایشان سئوال شد: «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ»(1)، فرمودند: همانا ديدم دوازده تن از پيشوايان گمراهى را كه از منبر من بالا می روند و پایین می آیند، و امّت مرا به صورت قهقرا به عقب مى برند! در ميان آنان، دو نفر از دو طايفۀ مختلف قريش يعنى «تيم» و «عدى» و سه نفر از بنى اميّة و هفت نفر از فرزندان حكم بن ابى العاص بودند.

و نيز از آن حضرت شنيدم كه مى فرمودند: هر گاه فرزندان ابى العاص به پانزده نفر برسند كتاب خدا را مورد تجاوز و تحريف قرار می دهند و بندگان خدا را بردگان خود قرار می دهند و مال خدا را ثروت شخصى خود می پندارند.

يَا مُعَاوِيَةُ! إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ يَقُولُ، وَ هُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ وَ أَنَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عُمَرُ بْنُ أَبِي سَلَمَةَ وَ أُسَامَةُ بْنُ زَيْدٍ وَ سَعْدُ بْنُ أَبِي وَقَّاصٍ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ الزُّبَيْرُ بْنُ الْعَوَّامِ، وَ هُوَ يَقُولُ: أَ لَسْتُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ فَقُلْنَا: بَلَى، يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: أَ لَيْسَ أَزْوَاجِي أُمَّهَاتِكُمْ؟ قُلْنَا: بَلَى، يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»، وَ ضَرَبَ بِيَدَيْهِ عَلَى مَنْكِبِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ».

ص: 82


1- سورۀ اسراء، آیۀ 60.

أَيُّهَا النَّاسُ! أَنَا أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ، لَيْسَ لَهُمْ مَعِي أَمْرٌ، وَ عَلِيٌّ مِنْ بَعْدِي أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ، لَيْسَ لَهُمْ مَعَهُ أَمْرٌ، ثُمَّ ابْنِيَ الْحَسَنُ مِنْ بَعْدِ أَبِيهِ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ، لَيْسَ لَهُمْ مَعَهُ أَمْرٌ، ثُمَّ ابْنِيَ الْحُسَيْنُ مِنْ بَعْدِ أَخِيهِ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ، لَيْسَ لَهُمْ مَعَهُ أَمْرٌ.

ثُمَّ عَادَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ! إِذَا أَنَا اسْتُشْهِدْتُ فَعَلِيٌّ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ، فَإِذَا اسْتُشْهِدَ عَلِيٌّ فَابْنِيَ الْحَسَنُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ، فَإِذَا اسْتُشْهِدَ ابْنِيَ الْحَسَنُ فَابْنِيَ الْحُسَيْنُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ.

اى معاويه! همانا از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنيدم در حالی كه آن حضرت بر منبر بودند و من در برابر ایشان بودم و عمر بن ابى سلمه، و اسامة بن زيد، و سعد بن ابى وقّاص، و سلمان فارسى، و ابوذر، و مقداد، و زبير بن عوّام نيز در مقابل منبر حضور داشتند، پس حضرت فرمودند: آيا من به مؤمنين اولى (سزاوارتر) نيستم از خودشان؟ گفتيم: بله، ای رسول خدا! فرمودند: آيا زنان من مادران شما نيستند؟ گفتيم: بله، ای رسول خدا! فرمودند: «هر كس كه من مولاى او هستم، پس على نیز مولاى او است»، اولى (سزاوارتر) است به او از خودش و دست خود را بر

ص: 83

شانۀ على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ گذاشتند و فرمودند: «بار خدايا! دوست بدار آنكه را كه او را دوست بدارد و دشمن بدار آنكه را كه او را دشمن دارد».

اى مردم! من به مؤمنين اولى (سزاوارتر) هستم از خودشان و با وجود من براى آنان امرى (اختيارى) نيست، (يعنى بايد مطيع و به فرمان من باشند و از خود رأى و عقيده ابراز نكنند) و على پس از من اولى (سزاوارتر) است به مؤمنين از خودشان و با وجود او براى آنان امرى (اختيارى) نيست، سپس پسرم حسن اولى به مؤمنين است از خودشان و با وجود او براى آنها امرى (اختيارى) نيست.

سپس بار ديگر خطاب به مردم نموده و فرمودند: ای مردم! هنگامی كه من به شهادت برسم، على به شما اولى است از خود شما، و زمانى كه على به شهادت برسد، پسرم حسن اولى به مؤمنين است از خود آنها، و زمانی كه حسن به شهادت برسد، پسرم حسين اولى به مؤمنين است از خود آنها.(1)

ص: 84


1- الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج 2، ص285؛ بحار الانوار، ج 33، ص265 و ج 44، ص97، ح9؛ الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، ص497؛ الغدير، ج 1، ص400؛ كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج 2، ص834، ح42.

احتجاج اصبغ بن نباته در مجلس معاویه

مرحوم علّامۀ امینی قدس سره در کتاب شریف «الغدیر»، روایتی را از جناب اصبغ بن نباته نقل کرده که گفت: حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ در سال 37، در ایّام جنگ صفّین، نامه ای به معاویه نوشتند و آن را به وسیلۀ من برای او فرستادند، اصبغ گوید: وقتی بر معاویه وارد شدم بر زیر انداز چرمی نشسته بود و بر دو بالش سبز تکیه زده بود، در طرف راست او عمرو بن عاص، حوشب و ذو الکلاع بودند و در طرف چپ او برادرش عتبه، ابن عامر بن کرین، ولید بن عقبه، عبدالرحمن بن خالد و شرحبیل بن سمط بودند و در مقابلش ابو هریره، ابو درداء، نعمان بن بشیر و ابو امامه باهلی نشسته بودند.

وقتی معاویه نامۀ حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را خواند، گفت: علی کشندگان عثمان را به ما تسلیم نمی کند؟ اصبغ بن نباته گوید: من گفتم خون عثمان را بهانه نکن، تو دنبال سلطنت و حکومت هستی. اگر در زمان حیات عثمان می خواستی او را یاری می کردی، ولی در کمین فرصت بودی تا قتل او را وسیلۀ رسیدن به حکومت قرار دهی.

پس معاویه از این کلام من خشمناک شد و من خواستم خشم او را بیشتر کنم، پس به ابو هریره گفتم:

يَا صَاحِبَ رَسُولِ الله! إنّي أحلفكَ بِالله الَّذِي لَا إلَهَ إلَّا هُوَ عَالِمُ الغَيبِ وَ الشَّهَادَة وَ بِحَقِّ حَبِيبِهِ مُحَمَّدٍ المُصطَفَى صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ الّا أخبَرتَنِي، أشَهِدتَ

ص: 85

غَدِيرِ خُمٍّ؟ قَالَ: بَلَى شَهِدتُهُ، قُلتُ: فَمَا سَمِعتَهُ يَقُولُ فِي عَلِيٍّ؟ قَالَ: سَمِعتُهُ يَقُولُ: «مَن كُنتُ مَولَاهُ فَعَلِيٌّ مَولَاهُ، الَّلهُمَّ وَالِ مَن وَالَاهُ وَ عَادَ مَن عَادَاهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ».

قُلتُ لَهُ: فَأَنتَ إذَا وَالَيتَ عَدُوَّهُ وَ عَادَيتَ وَلِيَّهُ؛ فَتَنَفَّسَ أبُو هُريرة صُعَدَاء وَ قَالَ: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ».

ای صحابی رسول خدا! تو را قسم می دهم به خداوندی که غیر از او خدائی نیست، آگاه به پنهان و آشکار است، و به حقّ حبیب او، محمّد مصطفی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ! که به من خبر ده آیا تو در روز غدیر خُم حضور داشتی؟

ابو هریره گفت: بله، حاضر بودم.

گفتم: پس دربارۀ علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ چه شنیدی؟

گفت: شنیدم که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرماید: «هر کس من مولای او هستم پس علی هم مولای اوست، خدایا! دوستدارش را دوست بدار و با دشمنش دشمن باش و یاری کنندۀ او را یاری کن و خوار کنندۀ او را خوار کن».

ص: 86

من گفتم: پس در این هنگام تو با دوست او دشمن شدی و با دشمن او دوست شدی. پس ابو هریره نفس عمیقی کشید و کلمۀ استرجاع را بر زبان جاری ساخت.(1)

احتجاج جابر بن عبدالله انصاری

مرحوم علّامۀ امینی قدس سره در کتاب شریف «الغدیر» روایتی را از عبد اللّه بن محمّد بن عقيل نقل نموده كه گفت: من نزد جابر بن عبد اللّه در خانۀ او بودم، و حضرت على بن الحسين عَلَيْهِمُا اَلسَّلاَمُ ، و محمّد بن حنفيّه، و ابو جعفر نيز حضور داشتند، در این هنگام مردى از اهل عراق وارد شد و به جابر گفت: تو را به خدا سوگند! آنچه را ديدى و از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنيدى براى من حديث كن.

پس جابر گفت:

كُنَّا بِالجُحفَة بِغَدِيرِ خُمٍّ، وَ ثَمَّ نَاس كَثِيرٌ مِن جُهينَة وَ مُزينَة وَ غِفَار، فَخَرَجَ عَلَينَا رَسُولُ اللَّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مِن خِباءٍ (أو فُسطَاطٍ) فَأَشَارَ بِيَدِهِ ثَلَاثاً، فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيّ ابنِ أَبِي طَالِب، وَ قَالَ: «مَن كُنتُ مَولَاهُ فَعَلِيٌّ مَولَاهُ».

ما در جحفه، در غدير خُم بوديم، و در آنجا مردم بسيار از (قبايل) جُهينه، و مُزينه، و غفار، بودند، پس در این هنگام رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از

ص: 87


1- الإيضاح (الفضل بن شاذان)، ص537؛ تذكرة الخواص (سبط بن الجوزي)، ص83؛ الغدیر (علّامه اميني)، ج1، ص405؛ المناقب (الخوارزمي)، ص206.

خيمۀ خود بيرون آمدند و سه بار با دست خود اشاره كردند، سپس دست على بن ابى طالب را گرفتند و فرمودند: «هر که من مولای اویم پس علی نیز مولای اوست».(1)

احتجاج حذیفة بن یمان در مدائن

جناب حسن بن محمد دیلمی در کتاب «إرشاد القلوب إلى الصواب» روایتی را از عبد الله بم سلمة نقل نموده که گفت: روزی، قبل از این که حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ به عراق تشریف بیاورند، به عیادت حذیفة بن یمان رفتم؛ و او در مرضی به سر می برد که منتهی به فوت او شد، من همان روز از کوفه رسیده بودم. در نزد حذیفه بودم که جوانی انصاری وارد شد و حذیفه به او خوش آمد گفت و او را نزدیک خود نشاند. پس از این که عیادت کنندگان همگی رفتند، آن جوان رو به حذیفه نمود و گفت: ای ابا عبدالله! روزی از تو شنیدم که از بریدة بن حصیب اسلمی حدیث نقل نمودی که او از یکی از آن هایی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به آن ها امر نموده بود که با نام «امیرالمؤمنین» به حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ سلام دهند، شنیده بود که به دوستش می گفته:

ص: 88


1- احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 30، ص410؛ غاية المرام و حجة الخصام، ج 1، ص289، ح61؛ الغدير، ج 1، ص410؛ كفاية الطالب في علي بن ابي طالب ع، ص62.

مَا رَأَيْتَ الْيَوْمَ مَا صَنَعَ مُحَمَّدٌ بِابْنِ عَمِّهِ مِنَ التَّشْرِيفِ وَ عُلُوِّ الْمَنْزِلَةِ، حَتَّى لَوْ قَدَرَ أَنْ يَجْعَلَهُ نَبِيّاً لَفَعَلَ، فَأَجَابَهُ صَاحِبُهُ، وَ قَالَ: لَا يَكْبُرَنَّ عَلَيْكَ، فَلَوْ فَقَدْنَا مُحَمَّداً لَكَانَ قَوْلُهُ تَحْتَ أَقْدَامِنَا؛ وَ قَدْ ظَنَنْتُ نِدَاءَ بُرَيْدَةَ لَهُمَا وَ هُمَا عَلَى الْمِنْبَرِ أَنَّهُمَا صَاحِبَا الْقَوْلِ.

ندیدی محمّد چه منزلت و جایگاه رفیعی را به پسر عموی خود درست کرد!؟ اگر می توانست او را پس از خود پیامبر بکند، این کار را می کرد و دوستش به او او پاسخ داده: برایت دشوار نیاید، اگر محمّد از میان ما برود، این سخنش را زیر پاهایمان می گذاریم؛ و به گمانم بریده آن دو را در حالی که بر منبر نشسته بودند صدا زده بود که شما دو نفر بودید که این حرف را گفتید.

حذیفه گفت: بله، گوینده عمر بود و پاسخ دهنده ابوبکر بود. جوان گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»، به خدا سوگند! این قوم هلاک شدند و اعمالشان باطل شد. حذیفه گفت: آن ها هنوز هم در آن ارتداد هستند، و خدا خود دربارۀ ایشان بیشتر می داند.

جوان گفت: دوست می داشتم، کارهایی که در رابطه با این قضیه انجام دادند را بدانم، اما می بینم تو بیمار هستی و خوش ندارم که با حرف ها و پرسش هایم تو را خسته کنم. جوان برخاست تا برود که حذیفه گفت: نه، ای پسر برادرم! بنشین و ماجرای آن ها را از من بشنو، هر چند سخن از آنان مرا

ص: 89

رنجور می سازد، ولی گمان می کنم به زمان مرگم چیزی نمانده است و دوست ندارم که فریب موقیعیت آن دو در میان مردم را بخوری. به این مقدار توانایی دارم که خیرخواه تو باشم و در مورد و اطاعت از امیرالمؤمنین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ و جایگاه و منزلت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ حرف بزنم...

تا آنجا که گفت:

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در بازگشت از آخرین حجّ شان (معروف به حجّة الوداع) تصمیم داشتند که به محض این که به مدینه رسیدند، حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را جانشین خود گردانند و به مردم معرّفی نمایند؛ آن حضرت دو شبانه روز از راه (مکّه تا مدینه) را طی کردند، روز سوّم که رسید، جبرئیل عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ آیات پایانی سورۀ حجر را بر ایشان نازل نمود: «فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ»، «عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ»، «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ»، «إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ»(1).

پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برخاستند و به سرعت رو به مدینه حرکت کردند تا حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را به عنوان پیشوای مردم منصوب کنند؛ شب چهارم که فرا رسید، جبرئیل عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ در آخر شب نازل شد و این آیه را بر ایشان خواند: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ

ص: 90


1- سورۀ حجر، آیۀ 92 تا 95.

تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ»(1)، و کافران

همان هایی بودند که قصد جان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را کرده بودند.

پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند: ای جبرئیل! آیا نمی بینی که چگونه با شتاب و بی وقفه به سوی مدینه می روم تا ولایت علی را بر شاهدان و غائبان واجب گردانم؟

جبرئیل عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ به ایشان عرض کرد: خداوند تو را فرمان می دهد که فردا، تا در اوّلین منزل فرود آمدی، ولایت او را واجب گردانی. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند: چشم، ای جبرئیل! همین فردا این کار را انجام می دهم، إن شاء الله.

وَ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بِالرَّحِيلِ مِنْ وَقْتِهِ وَ سَارَ النَّاسُ مَعَهُ، حَتَّى نَزَلَ بِغَدِيرِ خُمٍّ، وَ صَلَّى بِالنَّاسِ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ يَجْتَمِعُوا إِلَيْهِ، وَ دَعَا عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ رَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ يَدَ عَلِيٍّ الْيُسْرَى بِيَدِهِ الْيُمْنَى وَ رَفَعَ صَوْتَهُ بِالْوَلَاءِ لِعَلِيٍّ عَلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ، وَ فَرَضَ طَاعَتَهُ عَلَيْهِمْ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ لَا يَخْتَلِفُوا عَلَيْهِ بَعْدَهُ، وَ خَبَّرَهُمْ أَنَّ ذَلِكَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَ لَهُمْ: أَ لَسْتُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ قَالُوا: بَلَى، يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ

ص: 91


1- سورۀ مائده، آیۀ 67.

نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، ثُمَّ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ يُبَايِعُوهُ، فَبَايَعَهُ النَّاسُ جَمِيعاً وَ لَمْ يَتَكَلَّمْ مِنْهُمْ أَحَدٌ.(الخبر)

و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ امر کردند که همه، همان لحظه راه بیفتند و مردم نیز به همراه ایشان راه افتادند و تا اینکه به غدیر خُم رسیدند و در آن جا فرود آمدند.

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در پیشاپیش مردم نماز خواندند و به آن ها امر کردند که همگی نزد ایشان جمع شوند پس حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را فراخواندند و دست چپ علی را با دست راست خودشان گرفتند و بالا بردند و با صدایی بلند ولایت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بر همۀ مردم اعلام نمودند و اطاعت از وی را بر آن ها واجب ساختند و به آن ها دستور دادند تا پس از ایشان با او مخالفت نکنند و به آن ها خبر دادند که این امر، امر خداوند عزّ و جلّ است و به آنان فرمودند: آیا من به مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: بله، هستید ای رسول خدا! فرمودند: پس هر که من مولا و سرپرست اویم، اینک علی نیز مولا و سرپرست اوست؛ خدایا! هرکه او را دوست می دارد، دوست بدار و هر که با او دشمنی می کند، دشمن بدار و هرکه او را یاری می کند، یاریش نما و هر که او را تنها گذارد، تنها

ص: 92

گذار. سپس به مردم امر کردند تا با علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بیعت کنند و مردم همگی با آن حضرت بیعت کردند و کسی چیزی نگفت.(1)

احتجاج زید بن صوحان در جنگ جمل

جناب زيد بن صوحان، از بهترين اصحاب اميرالمؤمنين علي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بود كه در جنگ جمل شهيد شد. وقتى در ميدان جنگ روى زمين افتاد، اميرالمؤمنين عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بالاى سرش آمدند و فرمودند: اى زيد! خدا رحمتت كند، سبک بار بودى و كمک هاى تو بسيار با ارزش بود.

زيد سرش را به طرف اميرالمؤمنين عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بلند نمود و عرض كرد:

وَ اللَّهِ! مَا قَتَلْتُ مَعَكَ عَلَى جَهَالَةٍ وَ لَكِنِّي سَمِعْتُ أُمَّ سَلَمَةَ زَوْجَ النَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ تَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ يَقُولُ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ؛ فَكَرِهْتُ، وَ اللَّهِ! أَنْ أَخْذُلَكَ فَيَخْذُلَنِيَ اللَّهُ.

به خدا قسم! در لشكر شما با جهالت كشته نمى شوم، بلكه از ام سلمه، همسر پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنيدم كه مى گفت: از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنيدم كه مى فرمودند: هر کس من مولای اویم پس علی نیز مولای اوست، خدایا! دوستدارش را دوست بدار و با دشمنش دشمنی نما،

ص: 93


1- إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج 2، ص330؛ بحار الأنوار، ج 28، ص94، ح3.

و یارانش را یاری کن و هر که او را خوار می کند خوار و ذلیلش بگردان؛ پس، به خدا قسم! نخواستم موجب خوار شدن شما باشم، كه ديدم اگر شما را خوار كنم، خدا مرا خوار و ذلیل مى گرداند.(1)

احتجاج عمّار بن یاسر در صفّین با عمرو عاص

مرحوم علّامۀ امینی قدس سره در کتاب شریف «الغدیر» روایتی را که نصر بن مزاحم در کتاب «وقعة صفّین» نقل نموده، بیان داشته که در جنگ صفّین جناب عمّار بن یاسر خطاب به عمرو عاص فرمود:

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مرا امر فرمودند كه با ناكثين (پیمان شكنان) جنگ كنم، و من با آنها یعنی اصحاب جمل، طلحه و زبير و يارانشان، جنگ نمودم، و مرا فرمودند كه با قاسطين (منحرفين از طريق حق) روبرو شوم، و آن ها شما هستيد، و امّا مارقين (آنها كه از دين بيرون جستند) نمی دانم آنان را درک می كنم يا نه؟

أَيُّهَا الْأَبْتَرُ! أَ لَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قَالَ لِعَلِيٍّ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»؟ وَ أَنَا مَوْلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ عَلِيٍّ بَعْدَهُ وَ لَيْسَ لَكَ مَوْلًى.

ص: 94


1- بحار الأنوار، ج 32، ص188، ح138 و ج 37، ص233، ح103؛ رجال الكشي _ إختيار معرفة الرجال، ص67، ح119.

اى ابتر (مقطوع النسل): آيا تو نمی دانستى كه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دربارۀ على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فرمودند: «هرکه من مولای اویم پس علی نیز مولای اوست، خدایا! دوستان علی را دوست بدار و با دشمنانش دشمن باش»؟

و من دوستدار خدا و رسولم و بعد از رسول خدا، دوستدار و پيرو على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ هستم ولی تو مولایی ندارى!(1)

احتجاج قیس بن سعد

قیس بن سعد بن عباده انصاری خزرجی (بزرگ قبیلۀ خزرج) یکی از اصحاب رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ است که از جملۀ شاهدان روز غدیر می باشد. مرحوم علّامۀ امینی قدس سره نام او را نیز، در زمرۀ شعرای غدیر ذکر نموده است.

قیس بن سعد در جنگ صفّین، رو به امیر المؤمنین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ نمود و واقعۀ غدیر را به صورت شعر در آورد و اینچنین سرود:

وَ عَلِيٌّ إِمَامُنَا وَ إِمَامٌ *** لِسِوَانَا أَتَى بِهِ التَّنْزِيلُ

يَوْمَ قَالَ النَّبِيُّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ *** فَهَذَا مَوْلَاهُ خَطْبٌ جَلِيلُ

إِنَّمَا قَالَهُ النَّبِيُّ عَلَى الْأُمَّةِ *** حَتْماً مَا فِيهِ قَالٌ وَ قِيل

ص: 95


1- شرح نهج البلاغة لابن أبى الحديد، ج 8، ص21؛ الغدير، ج 1، ص404 و ج 2، ص215؛ وقعة صفين، ص338.

یعنی: و علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ امام ما و امام غیر ماست، و این مطلبی است که قرآن آورده است.

روزی که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند: هر که من مولای اویم پس این علی مولای اوست، و این مقام بزرگی است.

همانا چیزی را که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برای امّت فرموده اند حتمی است و در آن قیل و قال نیست.(1)

همچنین جناب سلیم بن قیس هلالی در کتابش، روایتی را نقل نموده که معاویه در زمان خلافتش در حین سفر حج، وارد مدینه شده، و این قضیه یا پس از شهادت امیرالمؤمنین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ و صلح امام حسن عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بوده، و یا به نقلی پس از شهادت امام حسن عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ رخ داده است.

در آن روز گفتگویی بین معاویه و قیس بن سعد بن عباده رخ داد، تا آنجا که قیس گفت: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از دنيا رفتند و انصار نزد پدرم سعد جمع شدند و گفتند: «جز با سعد (بن عبادة) بيعت نمى كنيم»؛ پس قريش دليل

ص: 96


1- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 3، ص319؛ بحار الأنوار، ج 37، ص150؛ خصائص الأئمة عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ (خصائص أمير المؤمنين عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ )، ص43؛ الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، ص402؛ دلائل الصدق لنهج الحق، ج 4، ص340؛ الفصول المختارة، ص291؛ كنز الفوائد، ج 2، ص98.

على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ و اهل بيتش را به ميان آوردند و با حق او و قرابتش با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، ما گروه انصار را محكوم كردند.

بنا بر اين قريش يا به انصار ظلم كرده اند و يا به آل محمّد عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ . و به جان خودم قسم! با بودن على بن ابى طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ و فرزندانش بعد از او، هیچکدام از انصار و قريش و هیچکدام از عرب و عجم، در خلافت حق و نصيبى ندارند.

پس معاويه عصبانی شد و گفت: اى پسر سعد! اين مطالب را از چه كسى گرفته اى؟ و از چه كسى روايت مى كنى؟ و از چه كسى شنيده اى؟ پدرت اينها را به تو خبر داده و این مطالب را از او گرفته اى؟!

قيس گفت: اين مطالب را از كسى شنيده ام و گرفته ام كه از پدرم بهتر و حق او بر من از پدرم بالاتر است؛ معاويه پرسيد: آن كيست؟ قيس گفت: آن امير المؤمنين على بن ابى طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، عالم اين امّت، و حاكم آن، و صدّيق و فاروق آن است. (سپس آیاتی را از قرآن کریم، در فضیلت و مقام و منزلت حضرت علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بیان کرد) تا آنجا که گفت:

وَ الَّذِي نَصَبَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بِغَدِيرِ خُمٍّ، فَقَالَ: «مَنْ كُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ».

ص: 97

و آن كسى است كه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ او را در غدير خُم نصب كردند و فرمودند: «هر كس كه من نسبت به او از خودش بيشتر اختيار دارم، پس على هم نسبت به او از خودش بيشتر اختيار دارد».(1)

احتجاج جوانی در کوفه با ابو هریره

مرحوم علّامۀ امینی قدس سره در کتاب شریف «الغدیر» روایتی را از يزيد اودى نقل نموده كه گفت: ابو هريره داخل مسجد شد و مردم گرد او جمع شدند، پس جوانى برخاست و رو به ابو هريره نموده و گفت: تو را به خدا سوگند می دهم! آیا از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنيدى كه می فرمودند: «مَن كُنتُ مَولَاهُ فَعَلِيٌّ مَولَاهُ، اللَّهُمَ وَالِ مَن وَالَاهُ، وَ عَادِ مَن عَادَاهُ»؟

ابو هريره گفت:

إِنِّي أَشهَدُ أَنِّي سَمِعتُ رَسُولَ اللَّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ يَقُولُ: «مَن كُنتُ مَولَاهُ فَعَلِيٌّ مَولَاهُ، اللَّهمّ وَالِ مَن وَالَاهُ، وَ عَادِ مَن عَادَاهُ».

من شهادت می دهم كه شنيدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرمودند: «هر کس من مولای اویم پس علی هم مولای اوست، خدایا! دوستدارش را دوست بدار و با دشمنش دشمنی نما».(2)

ص: 98


1- بحار الأنوار، ج 33، ص174، ح456؛ غاية المرام و حجة الخصام، ج 2، ص111، ح47 و ج 4، ص69، ح7؛ الغدير، ج 1، ص: 414؛ كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج 2، ص778، ح26.
2- عبقات الانوار، ج 7، ص97؛ الغدير، ج 1، ص406؛ فضائل الخمسة، ج 1، ص381.

و همچنین ابن ابی الحدید معتزلی در کتاب «شرح نهج البلاغه» روایتی را از عمر بن عبدالغفار نقل نموده که گفت: وقتی ابو هريره همراه با معاويه به کوفه آمد، شب ها در کنار درب کنده می نشست و مردم نيز در کنار او می نشستند؛ پس جوانی از کوفه آمد و در کنار او نشست و گفت:

يَا أَبَا هُرَيْرَةَ! أَنْشُدُكَ اللَّهَ! أَ سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ يَقُولُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ: «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»؟ قَالَ: اللَّهُمَّ نَعَمْ، قَالَ: فَأَشْهَدُ بِاللَّهِ! أَنْ قَدْ وَالَيْتَ عَدُوَّهُ وَ عَادَيْتَ وَلِيَّهُ، ثُمَّ قَامَ عَنْهُ.

ای ابو هريره! تو را به خدا قسم می دهم! آيا از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنيدی که در بارۀ علی بن ابی طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ می فرمودند: خدايا! هر کس او را دوست می دارد دوست بدار و هر کس با او دشمن است دشمن بدار؟ ابو هریره گفت: خدا را شاهد می گيرم که چنين است؛ پس جوان گفت: من نيز خدا را شاهد می گيرم! که تو دشمن او را دوست خود گرفتی و با دوست او دشمنی کردی و سپس برخاست و رفت.(1)

ص: 99


1- بحار الأنوار، ج 37، ص199؛ دلائل الصدق لنهج الحق، ج 6، ص526؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج 4، ص68؛ الغدير (علّامه اميني)، ج1، ص204.

احتجاج بُرد با عمرو عاص

ابن قتيبه در كتاب «الإمامة و السّياسة» می نویسد: مردى از (همدان) به نام «بُرد» نزد معاويه آمد، در آن هنگام شنید که عمرو بن عاص سخنانی ناروا و توهین آمیز به حضرت على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ نسبت می دهد! پس به او گفت:

يا عمرو! إنَّ أشيَاخَنَا سَمِعُوا رَسُولَ اللَّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ يَقُولُ: «مَن كُنتُ مَولَاهُ فَعَلِيٌّ مَولَاهُ»، فَحَقٌّ ذَلِكَ أَم بَاطِلٌ؟

فَقَالَ عَمروٌ: حَقٌّ وَ أَنَا أَزيدَكَ: إنَّهُ لَيسَ أَحَدٌ مِن صَحَابَةِ رَسُولِ اللَّه لَهُ مَنَاقِبٌ مِثل مَنَاقِبِ عَلِيٍّ!

ای عمرو! همانا بزرگان ما از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنيده اند كه می فرمودند: «هر کس من مولای اویم پس علی نیز مولای اوست»، آيا اين مطلب حق و درست است يا نادرست و باطل است؟ عمرو بن عاص گفت: حق و درست است و من بر آنچه شنيده اى می افزايم و می گويم: همانا مناقبی که على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ دارد را هیچ یک از اصحاب رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ندارند.(1)

ص: 100


1- احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 6، ص285 و ج 31، ص382؛ عبقات الانوار، ج 6، ص212؛ الغدير، ج 1، ص402 و ج 9، ص199؛ فضائل الخمسة، ج 1، ص168 و ص 380.

احتجاج مردی مدنی با زید بن ارقم

صاحب کتاب «ینابیع المودّة» روایتی را نقل کرده از ابو عبدالله شیبانى که گفت: من نزد زید بن ارقم نشسته بودم که مردى آمد و پرسید: کدام یک از شما زید بن ارقم هستید؟ مردم به او گفتند: این زید است.

فَقَالَ: أَنشِدُكَ بِالَّذِي لَا إِلهَ إِلَّا هُو سَمِعتَ رَسُولَ اللَّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ يَقُولُ: «مُن كَنتُ مَولَاهُ فَعَلِيٌّ مَولَاهُ، اللّهُمَّ وَالِ مَن وَالَاهُ، وَ عَادِ مَن عَادَاهُ»؟ قَالَ: نَعَم.

پس آن مرد به زید گفت: تو را به آن خدایى که غیر از او خدایى نیست قسم مى دهم! آیا تو از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنیده اى که می فرمودند: «هر که من مولاى اویم پس این على نیز

مولاى اوست، خدایا! با دوستان او دوست و با دشمنان او دشمن باش»؟ زید گفت: بله.(1)

احتجاج دشمنان

احتجاج شیطان بر منافقین یک روز پس از غدیر

مرحوم ابن شاذان قمی در کتاب «فضائل» روایتی را از عبد الله بن عباس نقل نموده که گفت: هنگامی که از حجّ خانۀ خدا (حجة الوداع) به همراه

ص: 101


1- احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 6، ص232 و ج 21، ص43؛ عبقات الانوار، ج 7، ص106؛ الغدير، ج 1، ص408؛ ينابيع المودّة لذو القربى، ج2، ص283.

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برگشتیم، در مسجد آن حضرت گرداگرد ایشان نشسته بودیم که ناگهان نشانه های نازل شدنِ وحی بر ایشان آشکار شد.

پس، آن حضرت به شدّت خندیدند به طوری که دندان های پیشین ایشان نمایان شد؛ پس ما عرض کردیم: ای رسول خدا! علّت خندۀ شما چیست»؟!

فرمودند: خنده ام به خاطر شیطان است که از گروهی گذشت که به علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ناسزا می گفتند، پس شیطان مقابل آن ها ایستاد، آن ها گفتند: چه کسی در مقابل ماست؟

فَقَالَ: أَنَا أَبُو مُرَّهً، فَقَالُوا: تَسْمَعُ کَلَامَنَا؟ فَقَالَ: نَعَمْ، سَوْأَهً لِوُجُوهِکُمْ، وَیْلَکُمْ! أَ تَسُبُّونَ مَوْلَاکُمْ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ؟!

فَقَالُوا لَهُ: أَبَا مُرَّهً! مِنْ أَیْنَ عَلِمْتَ أَنَّهُ مَوْلَانَا؟ فَقَالَ: وَیْلَکُمْ! أَ نَسِیتُمْ قَوْلَ نَبِیِّکُمْ بِالْأَمْسِ: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ»؟! فَقَالُوا: یَا أَبَا مُرَّهً ! أَنْتَ مِنْ شِیعَتِهِ وَ مَوَالِیهِ؟ فَقَالَ: مَا أَنَا مِنْ شِیعَتِهِ وَ مَوَالِیهِ، وَ لَکِنِّی أُحِبُّهُ، لِأَنَّهُ مَا أَبْغَضَهُ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِلَّا شَارَکْتُهُ فِی وُلْدِهِ وَ مَالِهِ، وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی: «وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلاد»(1).

ص: 102


1- سورۀ اسراء، آیۀ 64.

پس شیطان گفت: من ابومُرّه هستم، آن ها گفتند: آیا گفتگوی ما را شنیدی؟ گفت: بله، بدا به حالتان! آیا به مولای خود علی بن ابی طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ناسزا می گویید؟! به او گفتند: ای ابومرّه! از کجا دانستی که او مولای ماست؟! شیطان گفت: وای بر شما! آیا سخن پیامبرتان را در روز گذشته فراموش کردید که می فرمود: «هر کس من مولا و سرپرست اویم پس علی نیز مولای اوست»؟! گفتند: ای ابومرّه! تو از شیعیان و دوستداران او هستی؟ گفت: من از شیعیان و دوستداران او نیستم، ولی او را دوست می دارم، چرا که هیچ یک از شما نیست که کینۀ او را داشته باشد، مگر اینکه من در فرزندان و دارایی او شریک می شوم و این گفتار خدای متعال است که فرمود: «وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ».(1)

احتجاج زید بن ارقم

احمد بن حنبل از عطیۀ عوفی نقل کرده که گفت: نزد زید بن ارقم رفتم و به او گفتم: من پدرزنی دارم که از تو حدیثی دربارۀ علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ و غدیر خُم برای من نقل نموده، ولی من دوست دارم آن را از تو بشنوم. زید گفت: شما مردم عراق، قابل اعتماد نیستید.

ص: 103


1- الروضة في فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ (لابن شاذان القمي)، ص187، ح162؛ الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص159.

فَقُلْتُ لَهُ: لَيْسَ عَلَيْكَ مِنِّي بَأْسٌ، قَالَ: نَعَمْ، كُنَّا بِالْجُحْفَةِ فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ إِلَيْنَا ظُهْراً وَ هُوَ آخِذٌ بِعَضُدِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ! أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ قَالُوا: بَلَى، قَالَ: «فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»، قَالَهَا أَرْبَعَ مَرَّاتٍ.

به او گفتم: از من نترس، از جانب من خیالت آسوده باشد. پس گفت: آری، در جحفه بودیم که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، هنگام ظهر در حالی که دست علی بن ابی طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را گرفته بودند به سوی ما آمده و فرمودند: ای مردم! آیا نمی دانید که من سزاوار تر از مؤمنین به خودشان هستم؟ گفتند: بله، پس فرمودند: پس هر که من مولای او بوده ام، اینک علی مولای اوست؛ و این جمله را چهار مرتبه تکرار نمودند.(1)

همچنین مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب شریف «كمال الدّين و تمام النّعمة»، روایت دیگری را از زید بن ارقم نقل نموده که گفت:

هنگامی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از حجة الوداع باز گشتند، در غدير خُم فرود آمدند، سپس دستور دادند زير چند درخت را جاروب كرده سپس فرمودند:

ص: 104


1- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 3، ص286، ح387؛ بحار الأنوار، ج 37، ص149؛ العدد القوية لدفع المخاوف اليومية، ص: 184؛ عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار، ص95، ح120.

گويا مرا نزد خدا دعوت نمودند و من اجابت كردم، به تحقیق من در ميان شما دو چیز گران بها می گذارم، که يكى از آن دو از ديگرى بزرگتر است، و آن دو چیز، كتاب خدا و عترت من كه اهل بيت من می باشند، بنگريد که چگونه به جاى من با آنها رفتار مى كنيد؟ زيرا كه اين دو از هم جدا نمی شوند تا سر حوض بر من درآيند.

ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ مَوْلَايَ وَ أَنَا مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ، ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، فَقَالَ: «مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ»، فَقُلْتُ لِزَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ: أَنْتَ سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ؟ قَالَ: مَا كَانَ فِي الدَّوْحَاتِ أَحَدٌ إِلَّا وَ قَدْ رَآهُ بِعَيْنِهِ وَ سَمِعَهُ بِأُذُنِهِ.

سپس فرمودند: خدا مولاى من است و من مولاى هر مؤمن و مؤمنه هستم، سپس دست على بن ابى طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را گرفتند و پس از آن فرمودند: «هر كس را من ولى او هستم پس اين علی ولى او است»، راوی گويد: من به زيد بن ارقم گفتم: تو خود اين را از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنيدى؟ گفت: كسى زير آن درختها نبود، مگر این كه آن را به چشم خود ديد و به گوش خود شنيد.(1)

ص: 105


1- احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 4، ص436؛ خصائص امير المؤمنين علي بن ابي طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، ص88، ح78؛ دلائل الصدق لنهج الحق، ج 4، ص325؛ عبقات الانوار، ج 6، ص241؛ غاية المرام و حجة الخصام، ج 2، ص312، ح23؛ الغدير، ج 1، ص78؛ فضائل الخمسة، ج 1، ص365؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص238، ح55.

احتجاج سعد بن ابی وقّاص

سُليم بن قيس مى گويد: با سعد بن ابى وقّاص ملاقات كردم و به او گفتم: من از حضرت على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ شنيدم كه مى فرمود: از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنيدم كه فرمودند: از فتنۀ اُخينِس بپرهيزيد، از فتنۀ سعد بپرهيزيد، كه او به خوارى حقّ و اهل آن دعوت مى كند.

سعد گفت: خدايا! من به تو پناه مى برم از اينكه على را مبغوض بدارم، يا او مرا مبغوض بدارد، و از اينكه با على بجنگم، يا على با من بجنگد، و از اينكه با على دشمنى كنم، يا على با من دشمن باشد!

سعد گفت: على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ خصالى داشته كه براى احدى از مردم نبوده است:

او صاحب سورۀ برائت است كه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند: فقط کسی که از من باشد می تواند آن را تبلیغ نماید.

و همچن آن حضرت صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در روز جنگ تبوک فرمودند: تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى هستى، به جز نبوّت، كه پيامبرى بعد از من نيست...

تا آنجا که گفت:

ص: 106

وَ أَعْظَمُ مِنْ ذَلِكَ، يَا أَخَا بَنِي هِلَالٍ! يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ، أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بِيَدِهِ وَ أَنَا أَنْظُرُ إِلَيْهِ، رَافِعاً عَضُدَيْهِ، فَقَالَ: «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ»؟ فَقَالُوا: بَلَى، قَالَ: «فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ. لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ».

اى برادر بنى هلال! و بالاتر از اين ها، روز غدير خُم است که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دست علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ را گرفتند و دو بازوى او را بالا بردند در حالى كه من به ایشان نگاه مى كردم، پس فرمودند: آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم؟ مردم گفتند: آرى، حضرت فرمودند: پس هر كس من صاحب اختيار او بوده ام، على نیز صاحب اختيار اوست، خدايا! هر كس او را دوست دارد دوست بدار، و هر كس با او دشمن است دشمن بدار، حاضران به غايبان اطلاع دهند.(1)

احتجاج عمرو عاص با معاویه

خطيب خوارزمى در كتاب «المناقب» نامه اى را ذكر نموده كه عمرو بن عاص در جواب نامۀ معاویه، هنگامی که او را در جنگ صفّين به يارى خود دعوت می کند، می نویسد و از جمله مطالب آن، اين جمله است که عمرو عاص برای معاویه نوشته:

ص: 107


1- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 3، ص50، ح196؛ بحار الأنوار، ج 42، ص155، ح23؛ كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج 2، ص888، ح55.

و امّا آنچه را كه به ابو الحسن (على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ) برادر و وصىّ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، مبنی بر ستم نمودن آن جناب و رشک بردن او بر عثمان، نسبت دادى و صحابه را فاسق ناميدى و چنين پنداشتى كه او آنها را

وادار به كشتن عثمان نموده، اين مطلب خلاف واقع است و پنداشتن آن گمراهى است!

وَيْحَكَ! يَا مُعَاوِيَةُ! أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ بَذَلَ نَفْسَهُ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وَ بَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ، وَ هُوَ صَاحِبُ السَّبْقِ إِلَى الْإِسْلَامِ وَ الْهِجْرَةِ، وَ قَالَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ : هُوَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ، وَ هُوَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي، وَ قَالَ فِيهِ يَوْمَ الْغَدِيرِ: «أَلَا مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».

واى بر تو! اى معاويه! آيا ندانستى كه ابو الحسن جان خود را در راه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بذل نمود و در فراش او خوابيد؟ و او در اسلام و هجرت بر سايرين سبقت دارد، و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دربارۀ او فرمودند: على از من است و من از على هستم، و او نسبت به من به منزلۀ هارون است به موسى، جز آنكه پس از من پيامبرى نيست، و دربارۀ او در روز غدير خُم فرمودند: هر کس من مولای اویم پس علی نیز مولای اوست، خداوندا!

ص: 108

دوستانش را دوست بدار و با دشمنش دشمنی نما و یاور او را یاری کن و خوار کنندۀ او را خوار و ذلیل نما.(1)

احتجاج عمرو اودی

مرحوم شیخ طوسی قدس سره در کتاب شریف «الامالي» روایتی را از عمرو بن ميمون اودىّ نقل نموده که گفت: در نزد او سخنی از حضرت على بن ابى طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ گفته شد، پس او گفت: گروهى نسبت به آن جناب سخنان ناروا می گويند، و اين ها هیزم های دوزخ هستند، به تحقيق من از عدّه ای از اصحاب حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، كه حذيفة بن يمان و كعب بن عجره هم در بین آنان بودند، شنيدم كه هر يک از آنها می گفتند: همانا به علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ چیزهایی(موهبت هاى بزرگى) اعطاء شده، كه به هيچ بشرى داده نشده است!

او، همسر فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا سرور زنان اوّلین و آخرین است، مانند چنين بانوئى را كه ديده؟ و كه شنيده كه كسى در خلق اوّلين و آخرين با بانوئى چون او ازدواج نموده باشد؟!

ص: 109


1- احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 5، ص51؛ بحار الأنوار، ج 33، ص52، ح395؛ عبقات الانوار، ج 6، ص323 و ج 12، ص226؛ غاية المرام و حجة الخصام، ج 1، ص156، ح47و ج 2، ص46، ح68 و ص149، ح12؛ الغدير، ج 1، ص403؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج 1، ص255؛ المناقب (الخوارزمي)، ص200.

و او، پدر حسن و حسين عَلَيْهِمُا اَلسَّلاَمُ است، كه سرور جوانان اهل بهشت اند از اوّلين و آخرين، اى مردم! چه كسى همانند این دو را دارد؟

و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ پدر زن او است، و او وصىّ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ است در ميان خاندان و همسرانش، و تمام درهای حجره هایی كه به روی مسجد بود بسته شد جز در حجرۀ او...

تا آنجا که گفت:

وَ هُوَ صَاحِبُ يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ إِذْ نَوَّهَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بِاسْمِهِ، وَ أَلْزَمَ أُمَّتَهُ وَلَايَتَهُ، وَ عَرَّفَهُمْ بِخَطَرِهِ، وَ بَيَّنَ لَهُمْ مَكَانَهُ، فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ! مَنْ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟ قَالُوا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، قَالَ: «فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ».

و او صاحب روز غدیر خُم است، روزی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نامش را بلند کرد و بر امّتش ولایت او را واجب نمود و اهمیّت و منزلتش را برای آنان بیان کرد و فرمودند: ای مردم! چه کسی به شما از خودتان سزاوارتر است؟ آنان گفتند: خدا و فرستادۀ او، حضرت فرمودند: پس هرکه من مولای اویم این علی مولای اوست.(1)

ص: 110


1- الأمالي (للطوسي)، ص558، مجلس 20، ح8؛ بحار الأنوار، ج 40، ص69، ح104؛ البرهان في تفسير القرآن، ج 4، ص453، ح8605؛ غاية المرام و حجة الخصام، ج 1، ص321، ح34 و ج 2، ص227، ح86 و ج 3، ص203، ح25؛ الغدير، ج 1، ص416.

احتجاج عمر بن عبدالعزیز

مرحوم علّامۀ امینی قدس سره در کتاب شریف «الغدیر» روایتی را از کتاب «حلیة الاولیاء» حافظ ابو نعیم نقل نموده که او به سند خودش از یزید بن عمر بن مورق نقل کرده که گفت: من در دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز در شام بودم، که به مردم بخشش مى کرد، پس جلو رفتم تا به من هم عطایی بدهد، پس به من گفت؟ تو از چه قبیله اى هستی؟

گفتم: از قریش، گفت: از کدام گروه قریش؟ گفتم: از بنى هاشم؛ در اينجا پس از كمى تأمّل و سكوت گفت: از كدام تیرۀ بنى هاشم؟ گفتم: از پيروان و دوستان على عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، گفت: على كيست؟! و ساكت شد، سپس دست خود را بر سينه نهاد و گفت: من نيز قسم به خدا قسم! از دوستان على بن ابى طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ هستم.

حَدَّثَنِي عِدَّةٌ أَنَّهُمْ سَمِعُوا النَّبِيّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ يَقُولُ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ».

ثُمَّ قَالَ: يَا مُزَاحِمُ! كَمْ تُعْطِي أَمْثَالَهُ؟ قَالَ: مِائَةَ أَوْ مِائَتَيْ دِرْهَمٍ، قَالَ: أَعْطِهِ خَمْسِينَ دِينَاراً.

ص: 111

سپس گفت: عدّه اى براى من حديث نمودند كه از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنيدند که می فرمودند: «هر کس من مولای اویم، پس على نیز مولای اوست»، سپس به مأمورش گفت: ای مزاحم! به اشخاصی مثل این مرد، چه قدر می دهى؟ گفت: صد، يا دويست درهم، عمر گفت: به او پنجاه دينار بده.(1)

ص: 112


1- بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ج 2، ص246؛ غاية المرام و حجة الخصام، ج 1، ص291، ح64؛ الغدير، ج 1، ص: 417؛ فضائل الخمسة، ج 1، ص364.

منابع و مأخذ

1_ قرآن کریم.

2_ مفاتیح الجنان.

3_ إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات/ 5جلدی/ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن/ عربی/ ناشر: اعلمى /بيروت /سال چاپ: 1425 ق.

3_ الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسی)/ 2جلدی/ طبرسى، احمد بن على/ تحقیق: خرسان، محمّد باقر/ نشر مرتضى/ مشهد/ سال چاپ: 1403 ق.

4_ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد/ 2جلدی/ مفيد، محمد بن محمد/ تحقیق و تصحیح: مؤسسة آل البيت عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ / عربى/ ناشر: كنگرۀ شيخ مفيد/ قم/ سال چاپ: 1413 ق.

5_ إرشاد القلوب إلى الصواب( للديلمي)/ 2جلدی/ ديلمى، حسن بن محمد/ عربى/ ناشر: الشريف الرضي/ قم/ سال چاپ: 1412 ق.

6_ إقبال الأعمال( ط- القديمة)/ 2جلدی/ ابن طاووس، على بن موسى/ عربى / ناشر: دار الكتب الإسلاميه/ تهران/ سال چاپ: 1409 ق.

7_ الأمالي(للصدوق)/ 1جلدی/ ابن بابویه، محمد بن على/ عربى/ کتابچى/ تهران/ سال چاپ: 1376 ش.

ص: 113

8_ الأمالي (للطوسی)/ 1جلدی/ طوسى، محمد بن الحسن/ عربى/ دار الثقافة/ قم/ سال چاپ: 1414 ق.

9_ الأمالي( للمفيد)/ 1جلدی/ مفيد، محمد بن محمد/ محقق و مصحح: استاد ولى، حسين وغفارى على اكبر/ عربى/ كنگره شيخ مفيد/ قم/ سال چاپ: 1413 ق.

10_ الإمامة و التبصرة من الحيرة/ 1جلدی/ ابن بابويه، على بن حسين/ محقق و مصحح: مدرسه امام مهدى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ / عربى/ مدرسة الإمام المهدى عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ / قم/ سال چاپ: 1404 ق.

11_ الايضاح/ 1جلدی/ فضل بن شاذان نيشابوري/ عربى/ تحقيق وتقديم: سيد جلال الدين ارموي/ ناشر: انتشارات دانشگاه تهران/تهران/ سال چاپ: 1363 ش.

12_ بحار الأنوار/ 110جلدی/ مجلسى، محمّد باقر بن محمّد تقى/ إحیاء التراث العربی/ بیروت/ سال چاپ: 1403 ق.

13_ البرهان في تفسير القرآن/ 5جلدی/ بحرانى، سيد هاشم بن سليمان/تحقیق: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة/عربى/ ناشر: مؤسسه بعثة/قم/ سال چاپ: 1374 ش.

14_ بشارة المصطفى لشیعة المرتضى( ط_ القدیمة)/ 1جلدی/ طبرى آملى، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم/ عربى/ المکتبة الحیدریة/ نجف/ سال چاپ: 1383 ق.

ص: 114

15_ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ / 1جلدی/ صفار، محمد بن حسن/ تحقیق: کوچه باغى، محسن بن عباسعلى/ عربى/ مکتبة آیة الله المرعشی النجفی/ قم/ سال چاپ: 1404 ق.

16_ البلد الأمين و الدرع الحصين/ 1جلدی/ كفعمى، ابراهيم بن على عاملى/ عربى/ مؤسسة الأعلمي للمطبوعات/ بيروت/ سال چاپ: 1418 ق.

17_ تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة/ 1جلدی/ استرآبادى، على/ مؤسسة النشر الإسلامی/ قم/ سال چاپ: 1409 ق.

18_ التحصين لأسرار ما زاد من كتاب اليقين/ 1جلدی/ ابن طاووس، على بن موسى/ تحقیق: انصارى زنجانى خوئينى، اسماعيل/ عربى/ناشر: مؤسسة دار الكتاب/ قم/ سال چاپ: 1413 ق.

19_ التفسیر الإمام الحسن العسکری عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ / 1جلدی/ حسن بن على عَلَيْهِمُا اَلسَّلاَمُ ، امام یازدهم/ تحقیق: مدرسه امام مهدى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ / عربى/ مدرسة الإمام المهدی عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ / قم/ سال چاپ: 1409 ق.

20_ تفسير الصافي/ 5جلدی/ فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى/ تحقیق: اعلمى، حسين/ عربى/ ناشر: مكتبة الصدر/ تهران/ سال چاپ: 1415 ق.

21_ تفسیر فرات الکوفی/ 1جلدی/ کوفى، فرات بن ابراهیم/ مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی/ تهران/ سال چاپ: 1410 ق.

22_ تفسیر القمى/ 2جلدی/ قمى، على بن ابراهیم/ دار الکتاب/ قم/ سال چاپ: 1367 ش.

ص: 115

23_ تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب/ 14جلدی/ قمي مشهدي، محمد بن محمدرضا/ تحقیق: درگاهى، حسين/ عربى/ ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان چاپ و انتشارات/ تهران/ سال چاپ: 1368 ش.

24_ تفسير نور الثقلين/ 5جلدی/ العروسى الحويزى، عبد على بن جمعة/ تحقیق: رسولى محلاتى، هاشم/ عربى/ ناشر: اسماعيليان/ قم/ سال چاپ: 1415 ق.

25_ تهذیب الأحکام/ 10جلدی/ طوسى، محمّد بن الحسن/ تحقیق: خرسان، حسن الموسوى/ دار الکتب الإسلامیه/ تهران/ 1407 ق.

26_ حلية الأبرار في أحوال محمّد و آله الأطهار عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ / 5جلدی/ بحرانى، سيد هاشم بن سليمان/ عربی/ ناشر: مؤسسة المعارف الإسلامية/ قم/ سال چاپ: 1411 ق.

27_ الخرائج و الجرائح/ 3جلدی/ قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله/ مؤسسۀ امام مهدى عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ / قم/ سال چاپ: 1409 ق.

28_ خصائص الأئمّة عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ ( خصائص أمير المؤمنين عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ )/ 1جلدی/ شريف الرضى، محمد بن حسين/ عربی/تحقیق: امينى، محمد هادى/ ناشر: آستان قدس رضوى/ مشهد/ سال چاپ: 1406 ق.

29_ الخصال/ 2جلدی/ ابن بابويه، محمد بن على/ تحقیق: غفارى، على اكبر/ عربى/ ناشر: جامعه مدرسين/ قم/ سال چاپ: 1362 ش.

30_ الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم/ 1جلدی/ شامي، يوسف بن حاتم/ عربی/ ناشر: جامعه مدرسين/ قم/ سال چاپ: 1420 ق.

ص: 116

31_ الدعوات( للراوندي) سلوة الحزين/ 1جلدی/ قطب الدين راوندى، سعيد بن هبة الله/ عربى/ انتشارات مدرسۀ امام مهدى عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ / قم/ سال چاپ: 1407 ق.

32_ دلائل الإمامة/ 1جلدی/ طبرى آملى صغیر، محمّد بن جریر بن رستم/ بعثت/ قم/ سال چاپ: 1413 ق.

33_ دلائل الصدق لنهج الحق/ 6جلدی/ مظفر نجفى، محمد حسن/ عربی/تحقیق: مؤسسة آل البيت عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ / ناشر: موسسة آل البيت عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ / قم/ سال چاپ: 1422 ق.

34_ ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ / 2جلدی/ الطبری، محبّ الدّین/ عربی/ مؤسّسۀ دار الكتاب الإسلامى/ قم/ 1428 ق.

35_ رجال الكشّي _ إختيار معرفة الرجال/1جلدی/ كشّى، محمد بن عمر/ تحقیق: طوسى، محمد بن حسن _ مصطفوى، حسن/عربى/ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد/ مشهد /سال چاپ: 1409 ق.

36_ روضة الواعظين و بصيرة المتعظين( ط- القديمة)/ 2جلدی/ فتال نيشابورى، محمد بن احمد/ عربى/ ناشر: انتشارات رضى/ قم/ سال چاپ: 1375 ش.

37_ شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ / 3جلدی/ ابن حيون، نعمان بن محمد/ تحقیق: حسينى جلالى، محمد حسين/ عربی/ ناشر: جامعه مدرسين/ قم/ سال چاپ: 1409 ق.

ص: 117

38_ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد/ 10جلدی/ ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبه الله/ تحقیق: ابراهيم، محمد ابوالفضل/ عربى/ ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي/ قم/ سال چاپ: 1404 ق.

39_ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل/ 2جلدی/ حسکانی، عبید الله بن عبدالله/ تحقیق: محمودى، محمدباقر/ عربى/ التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة/ تهران/ 1411 ق.

40_ صحيفة الإمام الرضا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ / 1جلدی/ على بن موسى، امام هشتم عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ / محقق و مصحح: نجف، محمد مهدى/ عربى/ كنگره جهانى امام رضا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ / مشهد/ سال چاپ: 1406 ق.

41_ طبّ الأئمة عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ /1جلدی/ ابنا بسطام، عبد الله و حسين/ محقق و مصحّح: خرسان، محمد مهدى/ عربى/ دار الشريف الرضي/ قم / 1411 ق.

42_ الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف/ 2جلدی/ ابن طاووس، على بن موسى/تخقیق: عاشور، على/ عربى/ ناشر: خيام/ قم/ سال چاپ: 1400 ق.

43_ طرف من الأنباء و المناقب/ 1جلدی/ ابن طاووس، على بن موسى/ تحقیق: عطار، قيس/ عربى/ ناشر: تاسوعا/ مشهد/ سال چاپ: 1420 ق.

44_ عبقات الأنوار/ 23 جلدی/ مير سيد حامد حسين/ عربی/ ناشر: كتابخانه امير المؤمنين عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ / اصفهان/ سال چاپ: 1366 ش.

45_ العدد القويّة لدفع المخاوف اليومية/ 1جلدی/ حلّى، رضى الدين على بن يوسف بن المطهر( برادر علّامه حلّى)/ عربی/تحقیق: رجائى، مهدى و مرعشى، محمود/ ناشر: كتابخانه آية الله مرعشى نجفى/ قم/ سال چاپ: 1408 ق.

ص: 118

46_ علل الشرائع/ 2جلدی/ ابن بابویه، محمّد بن على/ کتاب فروشى داورى/ قم/ سال چاپ: 1385 ش.

47_ عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار/ 1جلدی/ ابن بطريق، يحيى بن حسن/ عربى/ ناشر: جماعة المدرسين بقم، مؤسسة النشر الاسلامي/ قم/ سال چاپ: 1407 ق.

48_ عوالم العلوم و المعارف والأحوال/ 2جلدی/ بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله/ محقق، مصحح: موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر/ عربى / مؤسسة الإمام المهدى عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ / قم/ سال چاپ: 1382 ش.

49_ عیون أخبار الرضا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ / 2جلدی/ ابن بابویه، محمّد بن على/ تحقیق: لاجوردى، مهدى/ نشر جهان/ تهران/ 1378 ق.

50_ عيون المعجزات/ 1جلدی/ ابن عبد الوهاب، حسين بن عبد الوهاب / عربى/ مكتبة الداورى / ايران؛ قم /سال چاپ: بى تا.

51_ غاية المرام و حجة الخصام/ 7جلدی/ سيد هاشم بحرانى/ عربى/ ناشر: موسسة التاريخ العربي/ بيروت/ سال چاپ: 1422 ق.

52_ الغدیر في الکتاب و السنّة و الأدب/ 11جلدی/ علّامه عبدالحسین احمد الامینی النجفی/ عربی/ تحقیق: مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة/ قم/ ناشر: مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة/ سال چاپ: 1416ق.

53_ الغيبة( للطوسي)، كتاب الغيبة للحجة/ 1جلدی/ طوسى، محمد بن الحسن /محقق، مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد/ عربى/ دار المعارف الإسلامية/ قم/ سال چاپ: 1411 ق.

ص: 119

54_ الغیبة( للنعمانی)/ 1جلدی/ ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم/ تحقیق: غفارى، على اکبر/ عربى/ نشر صدوق/ تهران/ سال چاپ: 1397 ق.

55_ الفصول المختارة/ 1جلدی/ مفيد، محمد بن محمد/تحقیق: مير شريفى، على/ عربى/ ناشر: كنگره شيخ مفيد/ قم/ سال چاپ: 1413 ق.

56_ فضائل أمیر المؤمنین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ / 1جلدی/ ابن عقده کوفى، احمد بن محمد/ تحقیق: حرز الدین، عبد الرزاق محمد حسین/ عربى/ دلیل ما/ قم/ سال چاپ: 1424 ق.

57_ الفضائل( لابن شاذان القمی)/ 1جلدی/ ابن شاذان قمى، أبو الفضل شاذان بن جبرئیل/ رضى/ قم/ سال چاپ: 1363 ش.

58_ فضائل الخمسة/ 1جلدی/ محقق فيروز آبادي/ عربی/ ناشر: انتشارات اسلاميه/ تهران/ سال چاپ: 1392 ق.

59_ فضائل الشيعة/ 1جلدی/ ابن بابويه، محمد بن على/ عربی/ ناشر: أعلمى/ تهران /سال چاپ: بى تا.

60_ قرب الإسناد/ 1جلدی/ حمیرى، عبد الله بن جعفر/ تحقیق: مؤسسة آل البیت عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ / عربى/ مؤسسة آل البیت عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ / قم/ سال چاپ: 1413 ق.

61_ الکافی/ 8جلدی/ کلینى، محمّد بن یعقوب بن اسحاق/ دار الکتب الإسلامیة/ تهران/ سال چاپ: 1407 ق.

62_ كامل الزيارات/ 1جلدی/ ابن قولويه، جعفر بن محمد/ محقق و مصحح: امينى، عبد الحسين/ عربى/ دار المرتضوية/ نجف اشرف/ سال چاپ: 1356 ش.

ص: 120

63_ کتاب سلیم بن قیس الهلالی/ 2جلدی/ هلالى، سلیم بن قیس/ تحقیق: انصارى زنجانى خوئینى، محمد/ عربى/ الهادى/ قم/ سال چاپ: 1405 ق.

64_ كتاب المزار، مناسك المزار( للمفيد)/ 1جلدی/ مفيد، محمد بن محمد/ تحقیق: ابطحى، محمد باقر/ عربى/ كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد رَحمَةُ الله عَلَیهِ / قم/ سال چاپ: 1413 ق.

65_ كشف الغمة في معرفة الأئمة( ط- القديمة)/ 2جلدی/ اربلى، على بن عيسى/ عربی/ تحقیق: رسولى محلاتى، هاشم/ ناشر: بنى هاشمى/ تبريز/ سال چاپ: 1381 ق.

66_ كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ / 1جلدی/ علّامه حلّي، حسن بن يوسف بن مطهر/ تحقیق: درگاهى، حسين/ عربى/ ناشر: وزارت ارشاد/ تهران /سال چاپ: 1411 ق.

67_ کفایة الأثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر/ 1جلدی/ خزاز رازى، على بن محمد/ تحقیق: حسینى کوهکمرى، عبد اللطیف/ عربى/ بیدار/ قم/ سال چاپ: 1401 ق.

68_ كفاية الطالب في علي بن ابي طالب عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ / 1جلدی/ محمد بن يوسف گنجى شافعى/ عربى/ ناشر: دار احياء تراث اهل البيت/ تهران/ سال چاپ: 1404 ق.

69_ کمال الدین و تمام النعمة/ 2جلدی/ ابن بابویه، محمّد بن على/ تحقیق: غفارى، على اکبر/ اسلامیه/ عربی/ تهران/ سال چاپ: 1395 ق.

ص: 121

70_ مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول/ 16جلدی/ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى/ تحقیق: رسولى محلاتى، هاشم/ عربی/ ناشر: دار الكتب الإسلامية/ تهران/ سال چاپ: 1404 ق.

71_ المزار الكبير( لابن المشهدي)/ 1جلدی/ ابن مشهدى، محمد بن جعفر/ محقق، مصحح: قيومى اصفهانى، جواد/ عربى/ دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعۀ مدرسين حوزۀ علميّۀ قم/ قم/ سال چاپ: 1419 ق.

72_ المزار( للشهيد الاوّل)/ 1جلدی/ شهيد اول، محمد بن مكى/ محقق، مصحح: مدرسۀ امام مهدى عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ ، موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر/ عربى/ مدرسۀ امام مهدى عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ / قم/ سال چاپ: 1410 ق.

73_ مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد/ 1جلدی/ طوسى، محمد بن الحسن/ عربى/ ناشر: مؤسسة فقه الشيعة/ بيروت/ سال چاپ: 1411 ق.

74_ معاني الأخبار/ 1جلدی/ ابن بابويه، محمد بن على/ محقق و مصحح: غفارى، على اكبر/ عربى/ دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم/ قم/ سال چاپ: 1403 ق.

75_ مكارم الأخلاق/ 1جلدی/ طبرسى، حسن بن فضل/ عربى/ شريف رضى/ قم/ سال چاپ: 1412 ق، 1370 ش.

76_ مکیال المکارم/ 2جلدی/ موسوی اصفهانی، سید محمد تقی/ مترجم: حائری قزوینی، سید مهدی/ دفتر تحقیقات و انتشارات بدر/ تهران/ سال چاپ: 1416 ق، 1374 ش.

77_ مناقب آل أبي طالب عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ ( لابن شهرآشوب)/ 4جلدی/ ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على/ عربى/ علّامه/ قم/ سال چاپ: 1379 ق.

ص: 122

78_ نجم الثاقب/ 1جلدی/ طبرسى نوری، میرزا حسین/ فارسی/ انتشارات مسجد مقدّس جمکران/ قم/ سال چاپ: 1416 ق، 1375.

79_ نهج الحقّ و كشف الصدق/ 1جلدی/ علامه حلى، حسن بن يوسف/ عربى/ناشر: دار الكتاب اللبناني/ بيروت/ سال چاپ: 1982 م.

80_ وسائل الشيعة/ 30 جلدی/ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن/ مؤسسة آل البيت عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ / قم/ سال چاپ: 1409 ق.

81_ وقعة صفّين/ 1جلدی/ نصر بن مزاحم/ عربی/ تحقیق: هارون، عبد السلام محمد/ ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي/ قم/ سال چاپ: 1404 ق.

82_ اليقين باختصاص مولانا عليّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بإمرة المؤمنين/ 1جلدی/ ابن طاووس، على بن موسى/تحقیق: انصارى زنجانى خوئينى، اسماعيل/ عربى/ ناشر: دار الكتاب/ قم/ سال چاپ: 1413 ق.

83_ ینابیع الموده لذوی القربی/ 4جلدی/ سلیمان بن ابراهیم قندوزی/ تحقیق: علی جمال حسینی/ عربی/ ناشر: اسوه/ قم/ سال چاپ: 1393.

ص: 123

ص: 124

آثار دیگری از نویسنده

عکس

ص: 125

عکس

ص: 126

عکس

ص: 127

عکس

لطفاً جهت سفارش، با شمارۀ 1518 967 0910 تماس حاصل فرمایید.

ص: 128

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109