ابن فهد حلی، احمد بن محمد ، 757 -841 ق.
( عدة الداعی ونجاح الساعی ، فارسی)
آیین بندگی و نیایش (ترجمه عدة الداعی)/ تأليف أحمد بن فهد حلی ؛ ترجمه حسین غفاری
ساروی . - قم بنیاد معارف اسلامی، 1384.
672 ص ISBN: 978-964 - 7777-56-8
فهرست نویسی بر اساس اطلاعات فیپا.
چاپ ، پنجم، تابستان 1391
1. دعا. 2. خدا - نامها . الف . غفاری ساروی، حسین ، مترجم. ب. بنیاد معارف اسلامی. ج.
عنوان : عدة الداعي ونجاح الساعی. فارسی
4041 ع 12 الف /267/63 BP
297/772
کتابخانه ملی ایران 17905 -297م
محل نگهداری:
شناسنامه کتاب :
نام کتاب :....آیین بندگی ونیایش
مؤلف : ....مال السالکین شیخ احمد بن فهد حلّي
ترجمه:...حجت الاسلام حسین غفاری ساروی
ناشر: ....بنیاد معارف اسلامی - قم
چاپ :....پنجم ، تابستان 1391
تیراژ:....3000 جلد
چاپخانه:....عترت
قیمت :....25000 تومان
777-56-8....ISBN
شابک: ....8-56-7777-962-978
کلیه حقوق چاپ ونشر متعلق است به
بنیاد معارف اسلامی قم
قم - ص.پ 37185/768 - تلفن 7732009091272882980- فاکس 7743701
www.maaref islami.com
ص: 1
آیین بندگی و نیایش
(ترجمه عُدَّة الداعی)
تأليف:جمال السالكين شيخ احمد بن فهد حلی قُدَّسَ سِرُهُ
متوفای سال 841 ه ق
ترجمه:حسین غفاری ساروی
بنياد معارف اسلامی قم
ص: 2
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»
ص: 3
ص: 4
ابن فهد در بین علماء نظير بحر العلوم، نظیر سید بن طاووس از آن علمای طراز اولند یعنی بعد از ائمه علیهم السلام وقتی علماء را بررسی می کنند خیلی فاصله دارد تا نوبت به صاحب جواهر وشیخ مرتضی انصاری ها برسد آنچه که در صف مقدم دیده می شود سید بحرالعلوم است ابن طاووس است ابن فهد حلی است اینها کسانی هستند که مدعی اند ما شب قدر را شناخته ایم اینها کسانی اند که بزرگان فقهای ما روی عظمت اینها صحه گذاشته اند وقتی شیخ مرتضی انصاری - اعلى الله مقامه الشريف - درباره عظمت های این گونه از علماء صحه می گذارند آنگاه نوبت به دیگران که می رسد يقينا باید با خضوع بیشتری سخن بگویند این چند نفر جزء ستاره های صدر اول آسمان فقاهتند سید بحرالعلوم ، ابن طاووس ، ابن فهد ، اینها که ارتباط تنگاتنگی با ولی عصر - ارواحنا فداه - دارند، به حضور حضرت مشرف می شوند سخنان حضرت را می شنوند ، پیام حضرت را برای مردم نقل می کنند ، آنها یک راههای خاص دارند ، آنها کسانی اند که اهل ناله اند ، اهل لابه اند ، اهل سوزند ، اهل دردند ، آنها نه تنها عالمند که عاملند ، نه تنها عاملند که حرفشان پیام علم و عمل را به دیگران منتقل می کند .
ص: 5
استدعا کردیم که آقایان محصّلین در حوزه های علمی وقتی به زبان عربی آشنا شدند، دوره هایی را گذراندند، یک مقدار بالا آمدند و بال و پری در آوردند، چه خوب است که به فهمیدن زبان ادعیّه و اوراد واذکار و مناجات وسائط فیض الهی هم آشنایی پیدا کنند.
حالا بنده روی بینش خودم گفتم چه خوب است به این ترتیب باشد:
اولین کتاب ، کتاب «مفتاح الفلاح» شیخ بهایی باشد، و پیش استاد زبان فهم بخوانند. بعد از آن کتاب «عُدّة الداعی» «ابن فهد» باشد که بسیار کتاب عظيم الشأن است. چنان که خود «ابن فهد» هم.
مرحوم استاد «عّلامه طباطبایی» می فرمود که: جناب «ابن فهد» و «سید بحرالعلوم» و«سید بن طاووس» از کُمّلین اند. بعد از آن «قوت القلوب» «ابو طالب مکّی» باشد، بعد از آن «اقبال» «سید بن طاووس» باشد. و بعد از آن «صحیفه سجادیه» . که آن اسرار ولطائفی که در ادعیه ، در مناجات ، و در اذکار ا پیدا می شود، در روایات پیدا نمی شود.
ص: 6
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»
خدای را بر این نعمت شکر گزاریم که مارا موفق داشت تا خدمتی دیگر به کتابخوانان پارسی زبان مؤمن و متعهد نموده و نیاز معنوی عمیقی را بر آورده سازیم و برای اولین بار ترجمه کتاب نفیس وپر ارج اخلاقی وتربیتی (عدّة الداعی) را که نوشته علامه و محقق مشهور، ابن فهد حلی یکی از بزرگان علمای شیعه در قرن هشتم هجری است، به چاپ رسانده و منتشر سازیم که جناب حجت اسلام غفاری مترجم محترم علاوه بر تلاش در بیان سلیس و قابل فهم برای همگان، در چاب جدید بازنگری و ویرایش نیز انجام دادند تا خواننده ای که با اصطلاحات زبان عربی آشنانیست، نیز بتواند از آن استفاده کند. شكر الله مساعيه الجميلة.ما خواندن و تشویق این کتاب را به همه طالبان کمال و مشتاقان به اخلاق والای اسلامی بخصوص طلاب علوم دینی که خود باید مجسمه اخلاق حسنه باشند سفارش می کنیم و امیدواریم که به خواندن آن اکتفا نشود بلکه همگی سعی در به کار بستن دستورات اخلاقی آن داشته باشیم که همه الهام گرفته از قرآن کریم و احادیث رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم وسیره و سنت آن حضرت وائمه معصومین سلام الله عليهم اجمعین است.
بنیاد معارف اسلامی قم
ص: 7
«اخلاق» به معنای وسیعش، از دیر باز یکی از لوازم حوزه های علمیّه وبه دنبال آن ، مورد نیاز جوامع بشری بوده و هست ، چون انبیای عظیم الشان به ویژه نبیّ اعظم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم هم، به آن آراسته بودند(1)، وهم مأموریت آراستن جامعه به آن را به عهده داشته اند(2).
از ابتدای ورود به حوزه مقدّس علميه - مانند سایر طلاب و فضلای حوزه - یکی از بهترین لحظات وساعات عمرم، حضور در کلاسهای اخلاق وزانو زدن در برابر اساتیدی بود که صفا و نور حاصل بارز یک عمر جهاد با نفس، از رخسار مبارکشان پدیدار بوده لذتی که از آن جلسات می بردم قابل توصیف نیست و قلم و زبان از بیان آن عاجزند. در همان جلسات بود که با نام کتاب ارزشمند « عٌدَّةُ الدّاعی» و نویسنده اش مرحوم « ابن فهد حلی » آشنا شدم ؛ چون اساتید اخلاق در اغلب موارد از مطالب و روایات این کتاب نقل و یاد می کردند و ما را به خواندن آن سفارش می نمودند . و حتی برخی از آنان عمیقاً معتقد بودند که باید کتاب «عدّة الدّاعی» جزو کتابهای درسی حوزه ها قرار گیرد.
مدتی در بازار دنبال این کتاب ، جستجو و تفحص نمودم ولی آن را نیافتمتا این که در نمایشگاه بین المللی کتاب، در غرفه یکی از ناشران بیروتی آن را
ص: 8
يافتم، خوشحال شدم و فوراً نامش را در فرم درخواستی نوشتم، پس از یک سال و نیم انتظار، سرانجام کتاب به دستم رسید، در اولین فرصت مناسب ، شروع به خواندن آن کردم. هر قدر بیشتر می خواندم، علاقه ام به آن افزون تر می شد، اکثر اوقات پس از فراغت از مطالعه، تا آن را نبوسیده بر زمین نمی گذاشتم. در اتاق مطالعه آن را در محلّی قرار دادم که دایم در معرض دیدم باشد تا با مشاهده آن یاد مطالبش افتاده از خاطرم محو نشود.
هر وقت چشمم به جلد آن می افتاد، شور و شعفی در قلبم ایجاد می گشت تا جائی که بعضی از قسمتهایش را مکرّر با دقت، مطالعه و مورد بررسی قرار دادم و هرگاه مطالبش را برای دیگران نقل می کردم در آنان نیز حالتی نظير من ایجاد می شد.
بالاخره پس از گذشت مدتی، تصمیم به ترجمه آن گرفتم تا پارسی زبانانهم از فضایل آن محروم نگردند، لذا با توکل به قدرت لا يزال پروردگار متعال ، این کار را شروع کردم.
پس از هجده ماه تلاش شبانه روزی، و پشت سر گذاشتن مشکلات فراوانی که به خاطر عظمت هدف و انگیزه، همه اش در ذائقه ام شیرین تر از عسل بود کار به پایان رسیده ، بنیاد محترم معارف اسلامی قم (1) چاپ و نشرش را بر عهده گرفت ، که تاکنون در دو نوبت چاپ و منتشر گردیده است. ولی عظمت مؤلف ووزانت کتاب بررسی مجّددی را می طلبید که مورد موافقت
ص: 9
مسؤولین محترم بنیاد معارف اسلامی قرار گرفت. واینک چاپ سوم و چاپ های بعدی با اصلاحات و ویرایشی نو حضورتان تقدیم می گردد.
در مقدمه تذکر چند نکته لازم است:
1- ممکن است بعضی از روایات نقل شده، از نظر سند غیر معتبر باشند نظیر آنچه از «ابو هریره» یا «کعب الاحبار» نقل گردیده است، ولی عمل به آنها بی اشکال است، به خاطر وجود همان مضمون در روایات معتبر، یا از باب عمل کردن به روایات «مَن بَلَغ»(1).
2- از نکات لازم و ضروری که حتماً باید مورد توجه قرار گیرد این است که مبادا تنها بعضی از ابواب کتاب مورد مطالعه قرار گیرد و از ابواب دیگر صرف نظر گردد چون چه بسا مفید نبوده که هیچ، بلکه مضرّ هم باشد؛ مثلاً در بخش حُسن ظن بندگان به خداوند متعال : نخست روایات «رجاء» ذکر شده و بعد از آن روایات «خوف»، که قهراً صرف اتکا به روایات دسته اول، شاید موجب ایجاد جرأت بندگان بر ارتکاب معاصی گردد، بنابراین، زمانی بهره کامل و مورد نظر، نصیب می گردد که تمام کتاب با دقت کافی مورد مطالعه قرار گیرد.
3- پاورقی ها و مطالبی که در متن، بین دو پرانتز آمده، از مترجم است.
4- پس از مطالعه کتاب شما نیز همانند مترجم و دیگر عزیزانی که با عدّة الدَاعی مأنوسند این چنین قضاوت خواهید کرد که با یک دور مطالعه نمی توان دست از آن کشید و پرونده اش را مختوم دانست بلکه باید دایم با آن اُنس داشت و هر سال دست کم یک بار در محضرش تلمُّذ نمود.
حسین غفاری ساروی
26/ شوال المکرم /1426
1389/9/9 ه ش
ص: 10
نام شریفش «احمد بن محمد بن فهد اسدی حِلّی» کنیه اش ابوالعباس ولقبش جمال الدين يا جمال السالكين است.
در سال 757 هجری قمری در شهر حلّه عراق دیده به جهان گشود و در همان جاشروع به تحصیل و کسب مدارج علمی و عملی نمود(1) پس از کسب معارف وفضایل، خود به صورت مرجعی برای علما در آمد و حوزه تدریس را در مدرسه «زینیهٌ حلّه» دایر نمود و طلّاب از چشمه های علوم وانوار وفيوضات معرفتش، بهره ها بردند.
شیخ ما علاوه بر تدریس، به کار تألیف نیز اشتغال داشت که تاکنون 47 کتاب ورساله به نام ایشان در موضوعات مختلف مانند: فقه، اخلاق، کلام و تاریخ، به ثبت رسیده است.
در احوالاتش آورده اند که حضرت على علیه السلام را در عالم خواب دید، در حالی که دست سیّد مرتضی علم الهدی رحمه الله را گرفته، در صحن مطهر نجف
ص: 11
اشرف، مشغول راه رفتن هستند و لباسی از ابریشم سبز بر تن دارند.
ابن فهد رحمه الله علیه جلو رفت و سلام کرد. آنان جوابش را دادند. آنگاه سید مرتضی رحمه الله علیه رو به وی کرد و گفت: آفرين بر یاری کننده ما اهل بیت .
سپس از اسامی کتابهایش سؤال کرد، وقتی ابن فهد رحمه الله علیه نام کُتُبش را شرح داد، سیدرحمه الله علیه به او گفت:
کتابی بنویس که حاوی تحریر مسائل و آسان کننده راهها و دلایل باشد وان کتاب را با این جملات آغاز کن: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلحَمُد لِلّهِ المُقَدَّسِ بِكَمالِهِ عَن مُشابَهَةِ المَخلُوقاتِ».
وقتی از خواب بیدار شد شروع به نوشتن کتاب «تحریر» نموده افتتاحش راهمان جملات سید مرتضی رحمه الله قرار داد.
در این کتاب، آداب و کیفیت دعا از نظر زمان، مکان، شخص دعا کننده و... بررسی شده و یکی از سؤالهای عمدهٌ این باب که «چرا دعاهایمان مستجاب نمی شود و حال آنکه خداوند متعال وعدهٌ اجابت داده؟» به بهترین وجه پاسخ داده شده است. مضافاً به اینکه به مناسبت، مباحثی از جمله: آداب صدقه دادن، فضیلت کسب علم، وظیفه علما، وظيفه دانش پژوهان، وظایف متقابل فرزند و والدين، آداب کسب و کار، حق همسر بر شوهر و ... نیز در آن آمده است خلاصه کلام این که: خواننده محترم در پایان، قضاوت خواهد کرد که این کتاب اگر در نوع خود بی نظیر نباشد، لااقل کم نظیر است.
همان گونه که در پایان کتاب خواهد آمد، مؤلف محترم در شب دوشنبه شانزدهم جمادى الأولى، سال 801 هجری قمری یعنی در سن 44 سالگی» از
ص: 12
نوشتن آن فارغ شده اند.
ناگفته نماند که ایشان، کتاب «عدّة الداعی» را تلخيص نیز نموده اند.
علّامه ابن فهد حلى رحمه الله در سال 841 هجری یعنی در سن 84 سالگی، آفتاب وجرد شریفش در عالم دیگر طلوع کرد. پیکر پاکش در جوار خیمه گاه سالارش، حضرت ابا عبد الله الحسين علیه السلام در کربلا به خاک سپرده شد.
برمزارش بارگاهی بنا گردیده، عاشقان مکتب اهل بیت علیهم السلام را به زیارت خویش فرا می خواند.
حقیر تاکنون در هر نوبت که توفیق زیارت تربت پاک سید و سالار شهیدان حضرت ابي عبدالله الحسين علیه السلام نصیبم شد از زیارت مزار شیخ غفلت نورزیده، در بارگاهش عرض ادب نمودم و از روح پاکش برای موفقیت در مكتب «عدَة الدَاعی» مدد طلبیدم؛ چرا که بر سر در مزارش این کتیبه نوشته شده است:
«الامام الشيخ احمد بن فهد الحلّی صاحب الكرامات المشهورة».
ص: 13
ص: 14
بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
سپاس و ستایش مخصوص خدایی است که نداها را می شنود، بلاها را دفع می کند، تاریکی را برداشته نور می بخشد. به دل امید میدهد ونعمتهایش را ناقص نگذاشته کامل می نماید. بخشش او بسیار وروزی هایش بی شمار است.
آسمان را بر افراشت و زمین را (برای زندگی بشر) هموار نگاه داشت.
درود بر خاتم پیامبران محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم که خداوند او را از میان سایر انبیا برگزید و حجّت خود در بین اهل آسمان و زمین قرار داد.و بر خاندان او که از پدران و مادرانی پاک زائیده شدند، و مردم به پیروی از ایشان مأمور گردیده اند.
درود بر آنان تا آسمان و زمین برجاست و تا روزی که قیامت برپا می شود.
***
مسلّماً یکی از بزرگترین نعمت ها والطاف ذات اقدس الهی این است که ، نه تنها دعا کردن و سخن گفتن با خودش را به ما آموخت، بلکه به آن دعوت و تحریک هم نمود. میل و کشش درونی را در انسان جهت اقدام به این کار قرار داد. وعلاوه بر آن، اسباب نجات از شیطان درون و برون را در مناجات، و کلیدهای بخشش ها و هدایایش را در سؤال و درخواست از او، به ودیعت نهاد .
ص: 15
و برای اجابت دعا و پذیرفته شدن خواسته های بندگان ، اسباب و عللی همچون دعاهای مخصوص، خصوصیات دعا کنندگان ، حالات دعا و مکان ها وزمان هایی که در آن باید دعا کرد، مقرّر نمود.
این کتاب را به همین جهت (یعنی تبیین آن اسباب و علل) در یک مقدمه و شش باب ، نگاشتیم و نامش را «عُدَّةُ الدّاعي وَنَجاحُ السّاعی » (1) نهادیم.
ص: 16
تعریف دعا و ترغیب به آن
ص: 17
ص: 18
دعا یک معنای لغوی و یک معنای اصطلاحی دارد .
در لغت به معنای «ندا و صدا زدن » است: «دَعوت فُلاناً؛ یعنی: او را صدا زدم ». و در اصطلاح به این معناست که فرد پست و پایین ، از فرد برتر وبالا، با حالت خضوع و سرافکندگی، چیزی را طلب کند.
چون هدف و مقصود از نوشتن کتاب حاضر، این است که خواننده محترم نسبت به دعا کردن ، تشویق شود و به پروردگار و عطایایش حُسن ظنّ پیدا کند لذا در اینجا چند حدیث ، پیرامون همین موضوع ذکر می کنیم:
شیخ صدوق رحمه الله ائمه اطهارعلیهم السلام روایت کرده که فرمودند:
1- « مَن بَلَغَهُ شَيٌ مِنَ الخَيرِ فَعَمِلَ بِهِ كانَ لَهُ مِنَ الثَّوابِ ما بَلَقَهُ وَاِن لَم يَكُنِ الأَمرُ كَما نُقِلَ إلَيهِ ».
- « اگر به کسی خبر برسد که فلان عمل، فلان مقدار ثواب دارد و او آن را انجام بدهد، خداوند متعال همان مقدار ثواب را خواهد داد، اگر چه در واقع این چنین نباشد».
نیز صفوان از امام صادق علیه السلام روایت کرده که حضرت فرمود:
. 2- «مَن بَلَغَهُ شَيءٌ مِنَ الخَيرِ فَعَمِلَ بِهِ كانَ لَهُ اَجرُ ذلِكَ وإِن كانَ رَسُولُ الله صلی الله علیه وآله وسلم لَم يَقُلهُ »
ص: 19
- اگر به کسی خبر برسد که فلان کار چه مقدار ثواب دارد و به آن عمل کند، همان ثواب برایش خواهد بود اگر چه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آن را نگفته باشد »
شیخ کلینی رحمه الله از حضرت صادق علیه السلام این چنین روایت کرده است:
3- « مَن سَمِعَ شَيئاً مِنَ الثَّوابِ عَلى شَي ؤٍ فَصَنَعَهُ ، كَانَ لَهُ أجرُهُ وَإَن لَم يَكُن عَلى ما بَلَغَهُ».
۔ اگر کسی ثوابی را بر چیزی بشنود و آن را انجام دهد، ثوابش برای او خواهد بود، اگر چه در واقع، خبر مطابق آنچه شنیده، نباشد »
اهل سنت نیز از جابر بن عبدالله رحمه الله انصاری رحمه الله علیه به روایت کرده اند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
4- « مَن بَلَغَهُ عَنِ الله فَضيلَةٌ فَاَخَذَ بِها وَعَمِلَ بِما فيها اِيماناً بِاللهِ وَرَجاءَ ثَوابَهُ ، اَعطاهُ اللهُ تَعالى ذلِكَ وَاِن لَم يَكُن كَذلِكَ »
- «اگر به فردی بگویند فلان عمل نیک نزد خداوند متعال فلان اندازه فضیلت و ثواب دارد و او هم آن را به قصد رسیدن به این فضیلت ، انجام بدهد، ذات اقدس الهی، آن ثواب را به او خواهد داد، اگر چه واقع امر، این چنین نباشد )).
بنابر این، هم شیعه و هم اهل سنت بر این مطلب اتفاق نظر دارند(1).
ص: 20
- تحريص بر دعا وتشويق عقل بر آن
.تشويق بر دعا در آیات و روایات
* آیات
اسرار محرومیت از اجابت دعا
تلفظ غلط در دعا
فواید دعا
تنبيه
نصيحت (اگر دعا اجابت نشد)
* روایات
ص: 21
ص: 22
عقل هر عاقلی حکم می کند که وقتی انسان قدرت دارد، باید ضرر را از خودش دفع نماید و از طرف دیگر می دانیم که زندگی در این دنیا برای هیچ انسانی بدون ضرر و زیان و تشویش خاطره نیست چون:
- یا درد و مرضی در اندرون خود دارد.
- يا ظالمی از خارج او را می آزارد.
- یا در شغل وکارش گرفتاری دارد .
- یا همسایه به او آزار می رساند.
- یا ..
واگر فعلاً هیچ یک از این گرفتاری ها پیش نیامده باشد، باز عقل محال نمی داند که در آینده گرفتاری هایی برایش پدید آید، چگونه پدید نیاید و حال آن که دنیا محل حوادث است و هیچ وقت بر یک منوال، ثابت و برقرار نمی ماند و کسی از سختی ها و مصیبت های آن در امان نیست. منتها سختی هایش برای برخی به فعلیت رسیده و محقق شده، و برای عده دیگر در آینده محقق خواهد شد؛ اما عقل حکم به وجوب ولزوم برطرف نمودن هر دو قسم از مصیبت ها وگرفتاری ها می کند، این از یک سوی.
از سوی دیگر، دعا وسیله یی ایست که می تواند این مشکل را برطرف سازد، و آن را برای انسان حل کند. پس عقلاً لازم است که دست به دامان دعا
ص: 23
بیاویزیم و از آن برای حلّ مشکلاتمان کمک بگیریم.
همین معنا در کلام امیر المؤمنين وسيد الوصيّين - عليه و على آله افضل صلوات المصلّين - آمده، آنجا که می فرماید:
5- « ما مَن اَحَدٍ ابتٌلِيَ وَاِن عَظُمَت بَلواهُ بِاَحَقَّ بِالدُّعاءِ مِنَ المُعافَی الَّذی لا يَأمَنُ البَلاءَ »
- « مبادا کسی که فعلاً بلایی به او روی نیاورده و در عافیت زندگی می کند (ولی در آینده از آن در امان نیست) گمان کند که انسانِ گرفتار - هرچند گرفتاری اش بزرگ باشد . بیشتر از او به دعا نیازمند است. (بلکه وی نیز برای دفع بلاهای آینده به دعا نیاز دارد) »
از این حدیث فهمیده می شود که هر فردی به دعا نیاز دارد، چه آن کسی که در عافیت است و چه آن کس که مبتلاست، منتها دومی برای برطرف ساختن بلایی که هست و اوّلی برای جلوگیری از نزول آن.
علاوه بر این، دعا سبب جلب منفعت ویا بقای نعمتهای موجود نیز می گردد ، چون معصومین علیهم السلام از آن به «سلاح و تُرس » تعبیر کردند، «سلاح » وسیله ای است که انسان را به منفعتی برساند، یا ضرری را از او دفع کند و« تُرسه به «سپر» می گویند که موجب حفظ و نگهداری انسان از مشکلات و سختی هامی شود.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به فرمود:
6- « اَلا اَدُلُّكُم عَلى سِلاحٍ يُنجيكُم مِن اَعدائِكُم وَيُدِرُّ اَرزاقَكُم ؟ قالُوا: بَلى يا رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم ؟ قالَ: تَدعُونَ رَبَّكُم بِاللَّيلِ والنَّهارِ فَإنَّ سِلاحَ المُؤمِنِ الدُّعاءُ »
ص: 24
- « آیا اسلحه ای را به شما معرفی کنم که هم شمارا از شر دشمنانتان نجات می دهد و هم روزیتان را زیاد می نماید؟ گفتند: بلی .
فرمود: پروردِگارتان را شب و روز بخوانید و دعا کنید؛ چون دعا، اسلحهٌ مؤمن است )).
امام على علیه السلام می فرماید:
7- « الدُّعاءُ تُرسُ المُؤمِنِ وَمَتى تُكثِر قَرعَ البابِ يُفتَح لَكَ »
- دعا، سپر مؤمن است، اگر باب رحمت الهی را زیاد بکوبی (ونا امید تشوی ، عاقبت آن در ، به رویت گشوده خواهد شد».
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
8- « الدُّعاءُ اَنفَذُ مِنَ السَّنانِ الحَديدِ »
- «دعا از سر نیزه آهنی ، برّنده تر و نافذتر است »
امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود:
9- « اِنَّ الدُّعاءَ يَرُدُّ ما قَدَّرَ وَما لَم يُقَدَّر . قَالَ : قُلتُ : ما قُدَّرَ فَقَد عَرَفتُهُ فَما لَم يُقَدَّر؟ قَالَ : حَتّى لا يَكُونَ».
- «دعا، هم آنچه مقدَّر شده و هم آنچه مقدر نشده ، هر دو را بر می گرداند و سبب تغییرش می شود. راوی (یعنی عمر بن یزید) می گوید، گفتم: آنچه مقدر شده، معین و معلوم است که دعا موجب تغییرش می شود، اما آنچه مقدّر نشده ، چطور؟ فرمود: دعا موجب می شود که اصلا مقدّر نشود».
نیز آن حضرت فرمود:
10- « عَلَيكُم بِالدُّعاءِ فَاِنَّ ِالدُّعاءِ وَالطَّلَبَ اِلَى اللهِ تَعالى يَرُدُّ البَلاءَ
ص: 25
وَقَد قُدَّرَ وَ قُضِيَ فَلَم يَبقَ اِلّا إمضاؤُهُ فَاِذا دُعِیَ اللهُ وَسُئل صَرفُهُ صَرَفَهُ » .
- دعا کنید؛ چون دعا و طلب کردن از خداوند تعالی ، بلارا دفع می کند حتّی اگر مقدر شده و به آن حکم گردیده و جز اجرایش چیزی نمانده باشد، در این صورت اگر از خدا بخواهید که آن را برگرداند، بر می گرداند».
زرارهّ از امام محمد باقر علیه السلام نقل می کند که فرمود:
11 - «اَلا اَدُلُّكُم عَلى شَيءٍ لَم يَستَثنِ فيهِ رَسُولُ اللهِ ؟ قُلتُ : بَلى ، قالَ : الدُّعاءُ يَرُدُّ القَضاءَ وَقَد اُبرِمَ اِبرِاماً - وَضَمَّ اَصابِعَهُ - ».
- «آیا می خواهید چیزی را به شما معرفی کنم که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از آن استثناء نکرد (یعنی نفرمود ان شاء الله). زراره می گوید گفتم: بلى فرمود: آن چیز، دعاست که قضای الهی را بر می گرداند اگر چه محکم و حتمی شده باشد . آنگاه حضرت از بابِ تشبيهِ قضای حتمى الهی، انگشتان دستهایشان را در هم فرو بردند».
امام زین العابدين علیه السلام فرمود:
12 - «اِنَّ الدُّعاءَ وَالبَلاءَ لَيَتَوافَقانِ اِلى يَومِ القِيامَةِ اِنَّ الدُّعاءَ لَیَرُدُّ البَلاءَ وَقَد اُبرِمَ اِبراماً »
- « دعا وبلا. تا روز قیامت باهم در مبارزه اند و در این میدان، دعا پیروزمندانه بیرون می آید اگر چه آن بلا حتمی بوده باشد».
نیز از آن حضرت است که فرمود:
13 - « الدُّعاءُ يَرُدُّ البَلاءَ النّازِلَ وَما لَم يَنزِل »
- دعا، هم بلای فرود آمده را بر می دارد و هم، بلای نیامده را »
ص: 26
با توجه به این احادیث و احادیث مشابه دیگری که به خاطر پرهیز از طولانی شدن بحث از ذکر آنها خودداری کردیم، روشن می شود که باید ضررهارا به واسطه دعا دفع کرد.
دفع ضرر به وسیله دعا، از طریق اخبار معصومین علیهم السلام که علم به راستگویی آنان داریم، ثابت می شود.
ص: 27
آیات:
-«قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ » (1)
- «ای پیامبر؛ بگو اگر دعایتان نبود، پروردگار من به شما اهمیتی نمی داد »
- «وَقالَ رَبُّكُمُ ادعُونی أَستَجِب لَكُم اِنَ الَّذينَ يَستَكبِرُونَ عَن عِبادَتی سَيَدخُلُونَ جَهَنَّمَ ذاخِرين »(2)
- «پروردگارتان می گوید: مرا بخوانید تا اجابتان کنم. مسلّماً آنانی که از پرستش و عبادت من سرکشی می کنند، به زودی با خواری به جهنّم در می آیند».
در این آیه شریف، خداوند متعال «دعا» را عبادت خوانده (یعنی اگر کسی با خدایش سخن بگوید، عبادت کرده و سرکشانِ از عبادت را به منزله کافر قرار داده است.
- «وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا»(3)
- « خدای را از روی بیم و امید، بخوانید».
- «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ
ص: 28
فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»(1)
- «هرگاه بندگانم درباره من از تو سؤال کردند (بگو که من نزدیکم وبه ندای کسی که مرا بخواند، پاسخ می دهم، پس اینان باید مرا بخوانند و به من ایمان بیاورند تا ارشاد گردند».
حال که کلام به این آیه شریف از قرآن کریم رسید، خوب است نکاتی را درباره ی آن متذکر شویم:
اوّل - جمله ی: «هرگاه بندگانم از تو درباره من سؤال کردند» ، کنایه است به این که خوب است بندگان من، از من سؤال کنند.
دوم . خداوند متعال در پاسخ نفرمود: «بگو من نزدیکم » ( به مناسبت این که اوّل آیه خطاب به پیامبراست) بلکه جهت تسریع در پاسخ بندگان ، کلمه بگو » را حذف کرده مستقیما فرمود: «من نزدیکم».
سوّم - بر سر جواب ، حرف «فاء » در آورد که دلالت بر عدم فاصله دارد.
چهارم - پروردگار سبحان خودش مستقیماً پاسخ داد و این نشانه منزلت و شرف دعا نزد ذات اقدس الله است. در همین باره امام باقر علیه السلام می فرماید :
« وَلا تَمُلَّ مِنَ الدُّعاءِ فَاِنَّهُ مِنَ اللهِ بِمَكانٍ »(2)
- « از دعا خسته مشو ، چون نزد خدا ارزش دارد).
و در پاسخ « برید بن معاویه » که از آن حضرت پرسیده بود آیا دعای بیشتر بهتر است با قرائت قرآن بیشتر؟ فرمود:
14- «كَثرَةُ الدُّعاءِ اَفضَلُ ثُمَّ قَرَأَ :( قُل ما يَعبَؤُا بِكُم رَبّی لَولا
ص: 29
دُعاؤُ کُم)»(1)
- « دعای بیشتر بهتر است ؛ چون خداوند فرمود: ای پیامبر بگو اگر دعایتاننبود، پروردگار من به شما اهمیتی نمی داد »
پنجم: این آیه دلالت دارد بر این که ذات اقدس الهی، مکان ندارد، چون اگر مکان می داشت به هر مناجات کننده ای نزدیک نبود، (یعنی اگر به فردی در شرق عالم نزدیک بود، می بایست از فردی که در غرب است دور بوده باشد، چون خاصیت موجودات مکان دار این است و حال آنکه او به هر دو نزدیک است ، پس مکان ندارد).
ششم - پروردگار متعال در این آیه با جمله (فَليَستَجيبُوا لی) به امر به دعا کردن بندگان نموده است.
هفتم - امام صادق علیه السلام در تفسیر جمله (وَليُؤمِنُوا بی) به فرمود:
15 - « وَليَتَحَقُّقُوا اَنّی قادِرٌ عَلى اِعطائِهم ما سَألُوُهُ».
- « بندگان من بدانند که من قدرت بخشش درخواست های ایشان را دارم » این فرمان حق ، دو فایده دارد:
فایده اوّل: به بندگان اعلام می دارد که او قادر است .
فایده دوّم : بندگان را در رسیدن به حاجات و درخواست هایشان امیدوار می کند. چون انسان اگر بداند طرف معامله اش قدرت بر تسلیم و تحویل آنچه بر عهده اوست را دارد، در او میل و رغبت ایجاد می شود که دست به آن معامله بزند، همچنان که اگر بداند طرف معامله اش این قدرت را ندارد اقدام نخواهد کرد، به همین خاطر می بینید که مردم از معامله با افراد ورشکسته پرهیز می کنند.
ص: 30
هشتم : با ذکر جمله « يَرشُدُونَ » گویا به بندگان بشارت می دهد که دعایتان اجابت شد، چون «رشاد » به راه هدایتی گویند که به مطلوب و مقصود می رسد.
در این مورد امام صادق علیه السلام می فرماید:
16- « مَن تَمَنّى شَيئاً وَهُوَ لِلّهِ رِضاً لَم يَخرُج مِنَ الدُّنيا حَتّى يُعطاهُ »
- «اگر کسی از خداوند متعال چیزی بخواهد که مورد رضای حق هم باشد، تا از دنیا نرفته ، آن را دریافت می کند ».
این حدیث از پیامبر اکرم و نیز روایت شده است. آن حضرت در جای دیگر می فرماید:
17 - «اِذا دَعَوتَ فَظُنَّ حاجَتَكَ بِالبابِ »
- «هرگاه دعا کردی، گُمانت این باشد که حاجتت نزد دَز آماده و حاضر است »
حتماً خواهید گفت: ما بسیاری از مردم را می بینیم که دعا می کنند ولی اجابت نمی شود و این در ظاهر، با آیه شریفه مورد بحث(1) منافات دارد.
در پاسخ باید گفت: اجابت نشدن دعا، حتما به خاطر کوتاهی و اخلال در شرایط دعاست، و آن هم در صورت دارد:
اوّل این که: آداب آن را مراعات نکرده است؛ چون دعا دستوراتی دارد
ص: 31
که إن شاء الله تعالی در ابواب بعدی خواهد آمد. عثمان بن سعید می گوید: فردی به من گفت که من به خدمت امام صادق علیه السلام شرف یاب شده ، عرض کردم: دو آیه در قرآن کریم هست که هنوز آن دو را درست درک نکرده ام.
فرمود: «آن دو آیه کدامند؟».
گفتم: یکی آیه شریف: :(اُدعُوني اَستَجِب لَكُم) (1) است که ما دعا می کنیم ولی اجابتی نمی بینیم.
فرمود: «آیا خداوند متعال خلف وعده می کند؟» .
گفتم : خیر.
فرمود: «پس چرا اجابت نمی شود؟» .
گفتم: نمی دانم.
فرمود: «اما من تو را با خبر می کنم:
18 - مَن اَطاعَ اللهَ فيما اَمَرَهُ ثُمَ دَعاهُ مِن جَهَةِ الدُّعاءِ اَجابَه قُلتُ : وَما جَهَةُ الدُّعاءِ ؟ قالَ علیه السلام : تَبدَأُ فَتَحمَد اللهَ وَتَذكُرُ نِعَمَهُ عِندَکَ ثُمَ تَشَکُرُهُ ثُمَّ تُصَلّی عَلَى النَّبیَّ وَآلِهِ صلی الله علیه وآله وسلم ثُمَّ تَذکُرُ ذُنُوبَكَ فَتُقِرُّ بِها ثُمَّ تَستَغفِرُ اللهَ مِنها فَهذِهِ جَهَةُ الدُّعاءِ »
کسی که اوامر الهی را اطاعت نماید و سپس از راهش دعا کند، مستجاب می شود. گفتم: راه دعا کدام است؟
فرمود: ابتدا خداوند متعال را حمد می کنی، بعد نعمتهایش را به یاد می آوری، سپس آنها را شکر می گزاری، بعد بر پیامبر و آلش صلی الله علیه و آله وسلم صلوات می فرستی، آنگاه گناهان خود را یاد آور شده به آن اقرار می کنی، پس از آن، از
ص: 32
گناهانت استغفار می نمائی ، این طریق دعاست ».
آنگاه فرمود: «آیه بعدی چیست ؟».
گفتم: آیه : «وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ»(1)
اگر چیزی انفاق کنید ، او عوضش را خواهد داد، چون او بهترین روزی دهنده هاست». ولی من اتفاق می کنم، اما عوضی نمی بینم.
فرمود: «آیا خداوند متعال خُلف وعده می کند؟» .
گفتم: خیر .
فرمود: «پس چرا عوض نمی دهد؟» .
گفتم: نمی دانم.
فرمود: «لَو اَنَّ اَحَدَكُم اِكتَسَبَ المالَ مِن حِلَّهِ وَاَنفَقَهُ فی حَقَّهِ لَم يُنفِق رَجُلٌ دِرهَماً اِلّا اُخلِفَ عَلَيهِ».
- «اگر کسی مالی را از راه حلال به دست بیاورد و در موردی که سزاوار است انفاق کند، حتماً عوضش را خواهد دید، حتی اگر یک درهم ببخشد )).
دوّم این که : چیزی را طلب کرده که به صلاح او نیست یا مفسده ای برای خودش با دیگران در بردارد؛ چون محال است کسی چیزی از خدا بخواهد و مطابق حکمت هم باشد، ولی ذات اقدس الهی آن را اجابت نکند. بنابر این، شایسته است که دعا کننده به هنگام دعا این شرط را (2) بر زبان بیاورد و اگر این
ص: 33
کار را نکرد، لا اقل مقصود قلبی اش این باشد که خدایا این حاجت را اگر خیر و مصلحت باشد، عطا کن، بنابر این، اگر در واقع چنین باشد، حتماً پروردگار متعال آن را اجابت می کند و اگر مصلحت در تأخیر باشد، آن را به تأخیر می اندازد؛ چون خودش می فرماید:
-«وَلَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجَالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ»(1)
- «اگر همان مقدار که مردم در طلب خیر عجله به خرج می دهند، خداوند سبحان نیز در شر، عجله نشان می داد، مرگ آنان فرا می رسید »
در دعای ائمه علیهم السلام می خوانیم:
19 - « يا مَن لا تُغَیَّرُ حِكمَتَهُ الوَسائِلُ ».
- «ای کسی که وسیله ها (مانند دعا) موجب تغییر حکمتش نمی شوند».
بنابر این، چون علم غیب بر بندگان پوشیده است، چه بسا شخصی از روی غلبه قوای شهوانی بر عقلش، چیزی را از خدا طلب کند یا خیالاتش باعث شود که کار فاسدی را نیک ببیند و آن را درخواست کرده و حتی اصرار و پافشاری نیز بکند.(2)
ص: 34
در این صورت، اگر خداوند منّان ، پاسخ مثبت به او بدهد و خواهشش را بر آورده سازد، موجب هلاکت او خواهد شد.
این مسئله بسیار واضح و روشن است و نیازی به توضیح ندارد که یک وقت چیزی را طلب می کنیم، اما پس از مدتی از شر آن به خدا پناه می بریم. و در مقابل، از چیزی فرار می کنیم، اما پس از گذشت مدتی، به دنبالش می گردیم.
سخن على علیه السلام نیز همین معنا را می رساند، آنجا که می فرماید:
20 - «رُبَّ اَمرٍ حَرَصَ الانسانُ عَلَيهِ فَلَمّا اَدرَکَهُ وَدَّ اَن لَم يَكُن اَدرَ کَهُ).
- «چه بسا انسان نسبت به چیزی حریص است و آن را می طلبد و چون به آن دست رسی پیدا کرد، دوست می دارد که ای کاش ! اصلا به آن نمی رسید » .
جان کلام در آیه شریفه سوره بقره نهفته است، که ما را از دیگر سخن ها بی نیاز می سازد، می فرماید:
-«وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»(1)
ص: 35
- ((و چه بسا از چیزی بدتان می آید، در حالی که آن چیز برایتان خیراست. و چه بسا چیزی را خوش دارید و حال آنکه برایتان شرّ می باشد، خدا می داند ولی شما نمی دانید »
اصل تشريع دعا و ثواب دادن بر آن از باب رحمت خدایی است که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته ، بنابر این نباید چنین دعایی را اجابت نماید؛ چون غرض بنده از دعا این است ، که خیری به او برسد و حالش اصلاح گردد، نه این که روزگارش بدتر شود.
بنابر این، اگر چیزی را طلب می کند، منظورش این نیست که هرچه هست (چه خوب و چه بد) می خواهم، بلکه مقصودش این است که اگر برای من نفع دارد می خواهم، پس این شرط در خاطره او استوار است، اگر چه به زبان نیاورده باشد حتی اگر در ذهنش هم این شرط خطور نکرده باشد اگر کسی از او سؤال کند که این مطلب برای تو فلان مفاسد و مضرات را در پی خواهد داشت، آیا بازهم آن را می خواهی؟ مسلما جوابش منفی خواهد بود).
مانند کسی که بخواهد با زبان بیگانه، چیزی را به کسی بفهماند، اگر در ایراد سخن ، کلمه یا کلماتی را اشتباه به کار ببرد، در این صورت برداشت شنونده باید آن چیزی باشد که گوینده قصد کرده نه آن چیزی که به زبان آورده است.
آمده است: خداوند متعال دعایی را که غلط تلفظ گردد، قبول نمی کند، یعنی آن را به شکل درستش می پذیرد. توضیح مطلب این که : از امام جواد علیه السلام روایت شده است که فرمود:
21 - « مَا استَوى رَجُلانِ فی حَسَبٍ وَدينٍ قَطُّ اِلّا كانَ اَفضَلُهُما عِندَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ ادَبَهُما. قالَ : قُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ قَد عَلِمتُ فَضلَهُ عِندَ النّاسِ فِی النّادي وَالمَجالِسِ ، فَما فَضلُهُ عِندَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ ؟ قاَل علیه السلام : بِقِراءَةِ القُراَنِ کَما اُنزِلَ وَ دُعائِهِ اللهَ عَزَّوَجَلَّ مِن حَيثُ لا يَلحَنُ وَذلِكَ اَنَّ الدُّعاءَ المَلحُونَ لا يَصعَدُ اِلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ »
- «اگر دو نفر در دیانت و مفاخر آبا و اجدادی(1) برابر باشند، آن یک که ادبش بیشتراست، نزد خداوند متعال برتر و با فضیلت تراست. راوی می گوید پرسیدم: فدایت شوم! برتری فرد مؤدب نزد مردم و در مجالس معلوم می باشد ، اما نزد خداوند عزیز و جلیل چگونه است؟ فرمود: فضیلتش به این است که قرآن را همان گونه که نازل شده قرائت می کند و در دعا کردن، از غلط گوئی پرهیز دارد؛ چون دعای غلط به سوی خداوند متعال بالا نمی رود »
شبیه همین مضمون، سخن امام صادق علیه السلام است که فرمود:
22 - نَحنُ قَومٌ قُصَحاءُ اِذا رَوَيتُم عَنّا فَأَعرِبُوها »
- «ما قومی فصیح و خوش سخن هستیم، هرگاه از ما سخنی را نقل می کنید، درست نقل کنید ).
همین جا اشکال می شود که اگر مراد این دو حديث همان معنای
ص: 37
ظاهرشان باشد، ما در واقع خلاف آن را مشاهده می کنیم، چون بسا افرادی که دعایشان از نظر ادبی غلط است . اما مستجاب می شود و بسا انسان های پاک و اهل تقوا و پرهیز کار از گناه را می بینیم که امید اجابت دعایشان می رود، ولی اصلا چیزی از ادبیات (فعل ، فاعل، مفعول و...) نمی دانند.
علاوه بر این، اگر خداوند متعال به چنین دعائی توجّه نمی کند، پس چه فایده ای دارد که انسان را مأمور به دعا کردن نموده بنابر این، باید بگوئیم تنها ادیبان سخنور مأمور به دعا هستند، حتی آنان نیز از اشتباه و غلط در امان نیستند، زیرا بسا هنگام دعا، غرق در ذکر و توجه به ذات اقدس الهی باشند که در آن حالت ، از توجه به قواعد ادبی غافل بمانند(1)
ولی ما یقین به بطلان تمامی این سخنان داریم، زیرا هم به روشنی خلاف آن را مشاهده می کنیم و هم ائمه اطهار علیهم السلام بر ضد این پندارها فرمان داده اند.
اهل بیت علیهم السلام در آداب و شروط دعا، امور زیادی را ذکر کرده اند که ان شاء الله تعالی خواهد آمد. اما از رعایت نکات ادبی ودستوری، هیچ سخنی به میان نیاورده اند. بنابر این معنای آن دو حدیثی که در این رابطه از امام جواد و امام صادق علیهما السلام نقل شد، چه می باشد؟
در حل این شبهه سخنانی گفته شده:
ص: 38
- بعضی گفته اند: منظور، دعای انسان عليه خود است؛ چون هنگام گرفتاری و پریشانی، ناراحت شده ، خودش را نفرین می کند. این دعا غلط است و خداوند متعال آن را نپذیرفته، مستجابش نمی کند. دلیل بر این مطلب، آیه یازدهم از سوره مبارکه یونس است که ذکرش گذشت ، اینان آیه را این گونه تفسیر کرده اند که:
اگر همان مقدار که خداوند متعال در بر آوردن دعای خیر مردم عجله می کند، در بر آوردن دعاهای شر نظير : خدا مرا بکشد، خدا مرا از میان شما بردارد و ... عجله می کرد، مرگشان به زودی فرا می رسید، ولی پروردگار منّان چنین کاری نمی کند بلکه به اینان مهلت می دهد تا توبه کنند و از کردارشان پشیمان گردند.
- برخی دیگر گفته اند: منظور از دعای غلط، نفرین پدر بر فرزند است ؛ چون پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و از خداوند متعال خواست که نفرین انسان در حق دوست و محبوبش را مستجاب نکند.
- عده ای نیز گفته اند: منظور دعایی است که دارای شرایط نباشد.
اما هیچ یک از این سخنان درست نیست، زیرا ابتدای کلام امام صادق علیه السلام که فرمود: « ما قومی فصیح و خوش سخن هستیم» اشاره به رعایت کردن قواعد ادبی است؛ چون مراعات نمودن این قواعد، از شرایط فصاحت است.
سخن حق آن است که منظور این دو روایت یک چیز نیست، بلکه هر یک معنای خاصی دارند. اما روایت اول که فرمود: «دعای غلط به سوی خداوند متعال بالا نمی رود »، یعنی ذات اقدس الهی، مطابق ظاهر لفظ غلط ، جزا نمی دهد و اجابت نمی کند، بلکه مطابق مقصود گوینده، پاداش عطا می نماید. برای این تفسیر دو دلیل داریم:
ص: 39
دلیل اوّل این که : افرادی، زیارت امام معصوم علیه السلام را این گونه قرائت می کنند: «اَشهَدُ اَنَّكَ قَتَلتَ وَظَلَمتَ وَغَصَبتَ (به صورت فعل معلوم)).
- «(نعوذ بالله) شهادت می دهم که تو کُشتی وظلم کردی و غصب نمودی!! »(1)
اگر بخواهیم همین ظاهر لفظ را نظر کنیم و به موجب آن، حکم نماییم ، باید بگوئیم که این فرد کافر شده و حال آن که احدی این چنین حکم نمی کند . بنابر این، پاداش دعا مطابق ظاهر لفظ نمی باشد، بلکه مطابق مقصود گوینده خواهد بود.
دلیل دوم این که : اگر کسی سخن زشتی به دیگری بگوید به طوری که این سخن در عرف و زبان دیگران ، دلالت بر نسبت ناروای جنسی کند، اما در عرف و زبان گوینده، چنین نباشد، در اینجا هیچ فقیهی نمی گوید که باید بر گوینده «حّد»(2) جاری گردد .بنابر این، دانسته می شود که رعایت امور ادبی ، در اجابت و ثواب دادن بر دعا شرط نیست بلکه فقط موجب فضیلت و برتری آن می شود.
پس منظور امام جواد علیه السلام مدح وستایش فردی است که در دعا اصول ادبی را مراعات می کند. و امّا فضیلت و برتری سخنی که واضح و روشن است و
ص: 40
به وضوح دلالت بر معنای گوینده دارد، بر سخنی که این چنین نیست و نیاز به تأویل و توجیه دارد. بر کسی پوشیده نیست.
اضافه بر این که : دعای. موافق با قواعد ادبی ، فصاحت دارد و دعا خصوصاً اگر منقول از معصومین علیهم السلام باشد، باید فصیح ادا گردد تا دلالت بر فضایل آن بزرگواران کند.
به علاوه، اگر سخن درست ادا شود و از غلط پرهیز گردد ، طبع انسان به سویش کشیده می شود و در غیر این صورت، موجب تنفّر میگردد که قضایایی هم در این رابطه نقل شده است:
الف - أعمش (از دانشمندان ادبیات عرب) فردی را دید که کلامش درست نبود و غلط حرف می زد، به او گفت: این کیست که سخن می گوید و قلب مرا ناراحت کرده است ؟!
ب - گویند فردی به دیگری گفت: آیا این لباس را می فروشی؟
گفت : « لا . عافاكَ اللهُ: نه، خدا تورا ببخشد »
گفت: اگر سخن گفتن را یاد بگیری بهتر است؛ چون باید می گفتی «لا . عافاكَ اللهُ»(1)
ج - فردی به یکی از بزرگان که از او سؤالی کرده بود، گفت: «لا، وَاَطالَ
ص: 41
اللهُ بَقاکَ »: نه ، خدا تورا باقی بدارد».
آن بزرگ گفت: جایگاهی زیباتر از اینجا برای «واو» ندیدم .
بنابر این، همان طور که گفتیم ، معنای حدیث اول این است که دعای غلط به همان صورت غلطش بالا نمی رود و ملائکه به همان شکل به آن شهادت نمی دهند و به همان صورت غلط جزاء داده نمی شود، بلکه طبق مقصود و مراد گوینده به او پاداش می دهند. شاهد ما روایتی است که شیخ کلینی رحمه الله در کتاب شریف «کانی» از امام صادق علیه السلام بیان کرده که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
23 - « اِنَّ الرَّجُلَ الاَ عجَمِیَّ مِن اُمَّتی لَيَقرَأُ القُراَنَ بِعُجمَتِهِ فَتَرفَعُهُ المَلائِكَةُ عَلى عَرَبِيَّتِهِ» .
- «فردی غیر عرب از امت من اگر با همان زبان خودش قرآن بخواند، ملائکه آن را به صورت عربی صحیح، بالا می برند».
گذشته از اینها، در ادعیه معصومین علیهم السلام الفاظی نظیر : اِسم ها، قَسَم ها، حاجت ها و ... وجود دارد که ممکن است معانی آنها را ندانیم با این وصف آنها را بر زبان جاری می کنیم و حال آن که کسی نگفته چنین دعائی مردود است . بسا یک فرد عامی و بی سواد، معنای کلمه ای را از یک ادیبی که تنها به ترکیبات الفاظ توجه دارد بهتر بفهمد، پس راهی باقی نمی ماند جز این که بگوییم : ذات اقدس الهی مطابق قصد دعا کننده جزا می دهد. دلیل ما احادیثی است که از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم صادر شده که فرمود:
24 - «اَلأَعمالُ بِالنَّیّاتِ» .
- کارها وابسته به نیت هاست».
25 - «نِيَّةُ المُؤمِنِ خَیرٌ مِن عَمَلِهِ».
ص: 42
- قصد و نیت مؤمن از کارش بهتراست».
این بهترین حدیث برای اثبات مدّعای ماست که ذات اقدس الهی مطابق قصد دعا کننده پاداش عطا می کند، چون اگر بخواهد مطابق کارش جزا بدهد، موجب بدبختی بنده خواهد شد (زیرا دعایی کرده که در معنای ظاهر، به ضرر اوست).
26 - (اِنَّ سین بِلال عِندَ اللهِ شین» .
- «حرف «سین» بلال نزد خداوند «شین» حساب می شود).(1)
فردی نزد على علیه السلام آمد و عرض کرد: یا أمير المؤمنين: فردی با بلال مشغول گفتگوست اما چون بلال قدرت تلفظ صحیح کلمات را ندارد، به همین خاطر بر وی می خندد ، حضرت فرمود:
27 - « يا عَبدَ اللهِ !اِنَّما یُرادُ اِعرابُ الكَلامِ وَتَقويم لّتَقويمِ الأَعمالِ وَتَهذيبها ما يَنفَعُ فُلانًا اِعرابُهُ وَتَقويمُهُ لِکَلامِهِ اِذاكاَنت اَفعالُهُ مَلحُونَهّ اَقبَحَ لَحنٍ وَماذا يَضُرُ بِلالاً لَحنُهُ فی كَلامِهِ اِذا كانَت اَفعاُلُه مُقَوَّمَةً اَحسَنَ تَقويمٍ وَمُهَذَّ بَهَّ اَحسَنَ تَهذيبٍ ).
- «ای بنده خدا؛ منظور از درست ادا کردن کلام وسخن این است که کارها واعمال انسان در ست و پاک گردد، بنابر این آن کس که کردارش بد است ، کلام خوب چه نفعی برایش خواهد داشت؟! وبلال که افعالش نیک و زیباست ، لُكنت زبان چه ضرری به حالش دارد!»
از این حديث شريف نتیجه گرفته می شود: همچنان که «سخن»
ص: 43
ممکن است غلط باشد، «اعمال» نیز احتمال خرابی دارد و خرابی اعمال مضرّ است نه غلط بودن لفظ و کلام(1)
تا اینجا مربوط به روایت اول از امام جواد علیه السلام بود.
اما روایت دوم از امام صادق علیه السلام ، این خبر مربوط به احکام است همچنان که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
28 - «رَحِمَ اللهُ مَن سَمِعَ مَقالَتی فَوَعاها وَاَدّاها کَما سَمِعَها فَرُبُّ حامِلِ عِلمٍ لَيسَ بِفَقيهٍ).
- «رحمت کند خداوند کسی را که سخن مرا بشنود، آن را فرا بگیرد، سپس همان گونه که شنیده نقلش کند. بسا کسی علمی را حمل کند ولی آن را نفهمد» .
چون با تغيير لفظ روایات، احکام الهی نیز تغییر خواهد کرد، به عنوان
مثال: از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سؤال شد که ما شتر وگاو و گوسفند را ذبح می کنیم و بعد معلوم می شود فرزندی در شکم این حیوان بوده، آیا این فرزند را می توانیم بخوریم؟ فرمود:
29 - «کُلُوهُ اِن شِئتُم فَاِنَّ ذَ كاةَ الجَنينِ ذَ كاةُ اُمًهِ».
بعضى ذكاة دوم را با ضمه خواندند و بعضی دیگر با فتحه(2)، در صورت اول با ضمه معنا چنین می شود: «اگر خواستید، بخورید؛ چون تذكيه مادر تذکیه خود جنین هم هست و او را نیز پاک می کند» .
اما در صورت دوم (با فتحه) معنا چنین خواهد شد: «اگر خواستید ،
ص: 44
بخورید، چون تذكيه جنین مانند تذكيه مادر است».
یعنی همچنان که مادر با ذبح، پاک و حلال می شود، فرزند نیز باید ذبح شود تا پاک و حلال گردد، پس اگر جنین بعد از ذبح مادر و قبل از ذبح خودش جان داده باشد، طبق قرائت اول پاک و حلال است ، ولی طبق قرائت دوم خیر .
گفته شد که خداوند حکیم بر خلاف مقتضای حکمت عمل نمی کند، و وسایلی نظیر دعا نیز نمی توانند حکمتش را تغییر بدهند. با این دو مقدمه ، ممکن است کسی گمان کند که آنچه بنده از خدا طلب می کند از دو حال خارج نیست:
- یا مصلحتی ندارد که خداوند آن را انجام نخواهد داد.
- یا مصلحت دارد که حتماً انجام خواهد داد اگر چه بنده آن را تقاضا نکند . پس دعا در این میان چه نقشی دارد؟
در پاسخ باید گفت که تأثیر دعا بسیار است من جمله:
الف - ممکن است آنچه مصلحت گردیده و ذات اقدس الهی آن را انجام خواهد داد، بعد از دعا مصلحت شده باشد، یعنی اگر بنده آن را طلب کند، فعلش مصلحت خواهد داشت در غیر این صورت خیر، پس تا نخواهی انجام نخواهد شد. سخن امام صادق علیه السلام به «میسر بن عبدالعزیز» به همین معنا اشاره دارد:
30- «یا مَیسرُ، ادعُ اللهَ وَلا تَقُل اِنَّ الاَمرَ قَد فُرغ َمِنهُ اِنَّ عِندَ اللهِ مَنزِلَةً لا تُنالُ اِلّا بِمَسأَلَة وَلَو اَنَّ عَبداً فاهُ وَلَم يَسأَل لَم يُغطَ شَيئاً فَاسأَل تُعطَ.
ص: 45
یا مَیسِرُ، اِنَّهُ لَيسَ مِن بابٍ يُقرَعُ اِلّا يُوشَكُ أَن يُفتَحَ لِصاحِبِهِ).
- «ای میسر! خدارا بخوان و نگو فرمان حق صادر شده (وطلب ، فایده ای ندارد)؛ چون نزد خداوند متعال ، درجه و منزلتی هست که انسان بدون درخواست به آن نمی رسد. اگر بنده دهانش را ببندد، و از او چیزی نخواهد ، هیچ به او داده نخواهد شد. پس از خدا بخواه تا به تو بدهد. ای میسر !هیچ در کوبیده شده ای نیست، مگر آن که به زودی باز خواهد شد».
عمرو بن جمیع» نیز از آن حضرت روایت کرده که فرمود:
31 - «مَن لَم يَسأَلِ اللهَ مِن فَضلِهِ افتَقَرَ».
- کسی که از فضل و عنایت ویژه حق ، درخواست نکند فقیر می ماند » واز على علیه السلام روایت شده است که فرمود:
32 - «ما كانَ اللهُ لِيَفتَحَ بابَ الدُّعاءِ وَيُغلِقَ عَنهُ بابَ الاِجابَةِ».
- «مبادا بپنداری که خداوند متعال، دَرِ دعارا گشوده ولی دَرِ اجابت را بسته است».
نیز فرمود:
33 - «مَن اُعطِىَ الدُّعاءَ لَم يَحرُمِ الاِجابَةَ».
. «اگر خداوند سبحان به کسی توفیق دعا بدهد، او را از اجابت محروم نخواهد ساخت » .
ب - دعا خودش ذاتاً عبادت است و مطلوب حق می باشد که بندگان از این طریق، خشوع و فقر خود را ابراز می دارند چنانچه فرمود:
«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»(1)
ص: 46
. «جن ها و انسانها را خلق نکردم مگر این که بنده من باشند (یعنی کمال
این دو موجود در این است که بندگی مرا بکنند).
عبادت» در لغت به معنای «فروتنی» است و در اصطلاح، بهترین
و زیباترین مظهر تذلل و خشوع در برابر معبود می باشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«الدُّعاءُ مُخُّ العِبادَةِ»(1)
- «دعا جان و مغز عبادت است» .
از جمله مواعظ خداوند متعال به حضرت عیسی صلی الله علیه وآله وسلم این است که فرمود:
«یا عیسی ، اَذِلَّ لی قَلبَكَ وَاَكثِر ذِكرى فی الخَلَواتِ وَاعلَم اَنَّ
سُرُوری اَن تُبَصبِصَ (2) اِلَی وَكُن فی ذلِكَ حَياً وَلا تَكُن مَیَّتاً»(3)
- «ای «عیسی» قلبت را در برابر من خوار و ذلیل کن، و مرا در خلوتها
زیاد به یاد بیاور. و بدان که خوشحالی من در این است که با بیم و امید به سوی
من بیایی ، اما مبادا با قلبی مرده چنین کنی، بلکه باید قلبت زنده و با نشاط باشد» .
ج - روایت شده که :
34 - «دُعاءُ المُؤمِنِ يُضافُ اِلى عَمَلهِ ويُثابُ عَلَيهِ فی الآخِرَةِ كَما
يُثابُ عَلى عَمَلِهِ).
. «دعای مؤمن موجب اضافه شدن اعمال نیک و پاداش بردن در قیامت
می شود، همچنان که به سایر کارهای حسنه اش ثواب و پاداش می دهند» .
ص: 47
د. می دانیم که اگر دعا مطابق مصلحت باشد و مصلحت هم در تعجیل ، حتماً تعجیل خواهد شد، و اگر مصلحت در تأخیر باشد، اجابت، تأخير می شود. در این صورت ، فایدهی دعا این است که هم حاجتش انجام می پذیرد وهم برای صبرش، ثواب می برد. اما اگر اصلاً مصلحت نداشته باشد، بلکه دارای مفسده باشد، در این حال، خود دعا کردنش ثواب دارد و حتی ممکن است موجب دفع ناگواری ها از او بشود. دلیل ما روایت ابو سعید خدری از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است که فرمود:
35 - «ما مِن مُؤمِنٍ دَعَا اللهَ سُبحانَهُ وَتَعالى دَعوَةً لَيسَ فيها قَطيعَةُ رَحِم وَلا اِثمٌ اِلّا اَعطاهُ اللهُ بِها اِحدی خِصالٍ ثَلاثٍ : اِمّا اَن يُعَجَّلَ دَعوَتَهُ وَاِمّا اَن يُؤَخَّرَ لَهُ، وَاِمّا اَن يَدفَعَ عَنهُ مِنَ السُّوءِ مِثلَها . قالُوا: يا رَسُولَ اللهِ ، اِذَن نُکثِرَ ، قالَ : اللهُ اَكثَرُ. وَفی رِوايَةِ اَنَسِ بنِ مالِکٍ : اَكثَرُ وَاَطيَبُ - ثَلاثَ مَرّاتٍ - ».
- «اگر مؤمنی خداوند سبحان را بخواند و از او اختلاف خانوادگی یا کار گناه را طلب نکند، خداوند متعال یکی از سه خصلت زیر را به او عطا خواهد فرمود:
- یا در بر آوردن دعایش تعجیل می کند.
- یا برآوردن را به تأخیر می اندازد.
- ویا یک بدی به میزان آنچه طلب کرده را از او دفع می نماید .
اصحاب گفتند: یا رسول الله پس دعایمان را زیاد کنیم.
فرمود: خدا بیشتر اجابت می کند و در روایت «انس ابن مالک» آمده که حضرت سه مرتبه فرمود: خدا بیشتر و بهتر اجابت می کند».
نیز از امیرالمؤمنین صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:
ص: 48
36 - «رُبَّما اُخَّرَت عَنِ العَبدِ اِجابَةُ الدُّعاءِ لِيَكُونَ اَعظَمَ لِاَجرِ السّائِلِ وَاَجزَلَ لِعَطاءِ الأمِلِ».
- گاهی اوقات خداوند متعال اجابت دعارا به تأخیر می اندازد تا هم اجر عظیم تری بدهد و هم عطای بیش تری ببخشد».
ه-گاهی اوقات، تأخير اجابت به خاطر مقام و منزلت رفیع بنده نزد خداوند متعال است ، چون شنیدن صدای بنده اش را دوست دارد. در این رابطه جابر بن عبدالله انصاری» از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده که فرمود:
37 - (اِنَّ العَبدَ لَيَدعُو اللَّهَ وَهُوَ يُحِبُّهُ فَيَقُولُ لِجَبرَئیلَ : اقضِ لِعَبدَی هذا حاجَتَهُ وَاَخَّرها فاِنّی اُحِبُّ اَن لا اَزالَ اَسمَعُ صَوتَهُ . وَاَنَّ العَبدَ لَيَدعُو اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ وَهُوَ يُبغِضُهُ فَيَقُولُ : يا جَبرَئیلُ ، اقضِ لِعَبدى هَذا حاجَتَه وَ عَجَّلها فَاِنّی اَكرَهُ اَن اَسمَعَ صَوتَهُ».
- «اگر بنده ای که محبوب خداست دعا کند، خداوند به جبرئیل می گوید: حاجت بنده ام را بده ولی آن را به تأخیر بینداز، چون من دوست دارم همیشه صدایش را بشنوم. واگر بنده ی مغضوب حق دعا کند خداوند متعال به جبرئیل می گوید: ای جبرئيل ؛ حاجت این بنده ام را بده ودر دادنش عجله کن، چون من خوش ندارم صدایش را بشنوم»..
باید آگاه باشی که اگر دعایی کردی و درخواستی نمودی ، ممکن است آثار اجابت را ببینی و ممکن است نبینی . اگر آثار اجابت را دیدی، دست نگه دار، و به خود مغرور مشو، مبادا گمان کنی که این اجابت به سبب پاکی و صالح بودن
ص: 49
تواست، بلکه چه بسا به خاطر این باشد که تو از کسانی هستی که خداوند سبحان او را خوش ندارد و از صدایش بدش می آید و روا کردن حاجت تو به خاطر این باشد که حجت را بر تو تمام کرده باشد و روز قیامت به تو بگوید:
آیا تو جزو افرادی نبودی که استحقاق روی گردانی مرا داشتند ولی با این وصف دعایت را اجابت کردم؟
بلکه وظیفه ات این است که در برابر این نعمت ولطف الهی ، او شکر آن را به جای آوری. وثانياً بر کارهای نیکت بیفزایی و از او بخواهی که این تعجیل در اجابت را دری از درهای لطف و رحمتش قرار بدهد و تو را در شکر گزاری نعمتی که اهلیت آن را نداشتی، کمک فرماید و آن را موجب استدراج قرار ندهد (1)
بنابر این، دو کار باید انجام بدهی: یکی این که حمد کنی؛ چون ممکن است این اجابت از باب إنعام الهی بوده؛ ودیگر این که استغفار نمایی ؛ چون ممکن است از باب استدراج وبغض الهی باشد.
واگر آثار اجابت را ندیدی، مبادا نا امید گردی، بلکه باید امیدت به کرم حق، بیشتر شود؛ چون ممکن است این عدم اجابت . به خاطر این باشد که او دوست دارد صدایت را بشنود، پس در اینجا وظیفه ات اصرار در دعا وتكرار آن است به چند دلیل:
اول این که : با اصرار کردن، مشمول دعای معصوم علیهم السلام گردی که فرمود:
ص: 50
38 - «رَحِمَ اللهُ عَبداً طَلَبَ مِنَ اللهِ شَيئاً فَاَلَحَّ عَلَيهِ».
- «خدا رحمت کند بنده ای را که از خدا چیزی بخواهد و بر آن اصرار بنماید».
دوّم این که: جزو محبوبین و دوستان خدا گردی؛ چون خودش به تو خبر داده که صدایت را دوست دارد، پس مبادا این صدارا قطع کنی.
سوّم این که: ممکن است با تکرار دعا در بر آورده شدن حاجتت تعجيل گردد، همچنان که در روایت آمده است. اما به هر حال باید خوف از ذات اقدس اله را ملاک قرار داده با خودت بگویی:
- شاید عدم اجابت ، به خاطر این باشد که دعایم از خداوند، محجوب و در پس پرده است و فرشتگان حق، به خاطر گناهان بسیارم ویا به خاطر حقوق مردم که بر عهده دارم، اعمالم را بالا نمی برند.
شاید به خاطر غفلت و قساوت قلبم باشد.
شاید به خاطر این باشد که به خداوند سبحان ، حُسن ظن ندارم ( خواهد آمد که تمامی این امور موجب پرده افکنی بر دعا می شوند).
و شاید به خاطر این باشد که من شایستگی این مقام را ندارم، چون اگر داشتم پروردگار منان بدون این که از او درخواست کرده باشم، آن را عطا می فرمود و ...
اگر زبان حالت این گونه بود، بدان که به مقام خوف رسیدی وفهمیدی که تقصیر از جانب تو است و تو بنده کوچکی هستی که عیب هایش او را از مولایش دور ساخته وگناهانش او را از محبوبش طرد نموده است. اعمال زشتش او را زمین گیر کرده و آرزوهایش او را زندانی نموده است. شهواتش موجب محروم
ص: 51
گشتن از رحمت حق شده ، بار گناهان او را سنگین کرده، از حرکت در میدان سالكين وعروج و صعود به درجات فائزین بازداشته است .
اما باید آگاه باشی که اگر به همین حالت حقارت و دوری از مولایت وعقب ماندن از رهپویان طريق حق، بر جای خودت بنشینی و چیزی نگویی، حرکتی نکنی و در نتیجه از هدایت دور بمانی ، در این صورت شیطان بر تو طمع کرده ، فرصت می یابد تا تو را در دام خودش بیفکند و چنگال هایش را در تو فرو ببرد که در نتیجه راه فراری برایت باقی نخواهد ماند و به شقاوت وعذاب ابدی گرفتار می گردی بلکه قبل از گرفتار شدن در دام آن پلید، باید فریاد بکشی، یاری بخواهی ودر رحمت اورا بکوبی تا ان شاء الله تعالى حجاب برداشته شود. با زبان خجالت و شرم ساری با خدایت مناجات کن و بگو:
خدای من؛ آقای من ؛ مولای من ؛ اگر طلب و حاجت من مطابق مصلحت دین و دنیای من نیست بلکه مصلحت در خلاف آن است ، پس مرا راضی کن به قضای خودت ، و آنچه را که برایم تقدیر فرمودی، مبارک قرار بده؛ تا من به حالتی برسم که نه تعجيل آنچه که تو تأخیرش فرمودی، محبوب من باشد و نه تأخیر آنچه تو آن را تعجیل نمودی. نفس مرا در برابر آنچه که از جانب تو به من می رسد، راضی و مطمئن قرار ده، بلکه آن را نزد من محبوب تر از چیزهای دیگر گردان .
واگر عدم اجابت و روی گردانی تو به خاطر کثرت گناهان و خطاهای من است ، پس بارالها! ( من که دعایم به سبب گناهان بسیار - مستجاب نمی شود ولی به سوی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم واهل بيت طيبين وطاهرینش علیهم السلام دست توسل دراز می کنم و آنهارا وسیله قرار می دهم.
ص: 52
خدایا؛ تو از من بی نیازی و من به تو محتاج.
خدایا؛ من بنده تواَم و بنده باید از آقای خودش حاجت بطلبد، حال که مرا نمی پذیری به سوی چه کسی روی کنم؟ واز دَرِ خانه تو به کجا پناه ببرم؟
خدایا؛ اگر فضلت را از من بازداری، چیزی بر تو اضافه نمی شود؛ وعطا کردن هم نزد تو کار دشواری نیست، در حالی که تو کریم ترین کریمانی ورحیم ترین رحيمان.
در اینجا مناسب است مناجات امام زین العابدین وسید الساجدين علیه السلام را متذکر شوی ودر مضمونش تفکر کنی که چگونه موجب تقویت امید در انسان می شود:
و 39 - «اِلهی وَعِزَّتِکَ وَجَلالِكَ لَو قَرَنتَهي فِی الاَصفادِ وَمَتَعتَنی سَیبَکَ مِن بَينِ الاَشهادَ وَدَلَلتَ عَلى قَضائِحی عُیُونَ العِبادِ وَاَمَرتَ بی اِلَى النّارِ وَحُلتَ بَينی وَبَينَ الاَبرارِ ما قَطَعتُ رَجائي مِنكَ وَلا صَرَفتُ تَأمیلی لِلعَفوِ عَنكَ وَلا خَرَجَ حُبُّكَ عَن قَلبي اَنَا لا اَنسی اَیاډِیَکَ عِندی وَسَترَکَ عَلىَّ في دارِ الدُّنيا وَ حُسنَ صَنیعِکَ اِلَيَّ».
- «معبود من؛ به عزّت و جلالت قسم ! که اگر گردنم را با زنجیر ببندی و تنها مرا از بخششت محروم سازی ورسوائی هایم را بر چشم همگان آشکار نمایی و فرمان به در آتش افکندنم بدهی و بین من و نیکان، جدایی بیفکنی، هرگز امیدم را از تو قطع نخواهم کرد. آرزوی عفو وبخشش تورا از دلم بر نخواهم گرداند و بالأخره محبت تو از دلم خارج نخواهد شد. من هرگز نیکیها وعيب پوشیها و خوش رفتاری های تو در دنیا را فراموش نمی کنم».
با این سخنان و امثال آن، امیدت را زیاد کن تا مبادا خوف و ترس تو بر آن
ص: 53
غلبه کند و موجب نا امیدی تو گردد؛ چون:
«وَلا يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ»(1)
جز گمراهان ، کسی از رحمت پروردگارش ناامید نمی شود».
از آن طرف، مبادا رجاء وامیدت زیاد شود، و موجب غرور وحماقتت گردد که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
40 - «اَلكَيَّسُ دانَ نَفسَهُ وَعَمِلَ لمِا بَعدَ المَوتِ وَالاَحمَقُ وَالعاجِزُ مَنِ اتَّبَعَ نَفسَهُ هَواهُ وتَمَنّى عَلَى اللهِ المَغفِرَةَ».
- «فرد هوشیار کسی است که هواهای نفس خود را خوار و کوچک می نماید و برای سرای پس از مرگ، کار می کند، اما فرد احمق و عاجز آن است که از هواهای نفس پیروی کرده با این حال از خدا آرزوی آمرزش دارد» .
از معصومین علیهم السلام رسیده است که:
41 - «اِنَّمَا المُؤمِنُ کَالطّائِرِ وَلَهُ جِناحانِ الرَّجاءُ وَالخَوفُ».
- مؤمن مانند پرنده دو بال دارد یکی امید و دیگری ترس است» .
لقمان حکیم» به فرزندش «نامان» چنین گفت:
«یا بُنَىَّ ، لَؤ شُقَّ جَوفُ المُؤمِنِ لَوُجِدَ عَلى قَلبِهِ سَطرانِ مِن نُورٍ لَؤ وُزِنا لَم يُرَجَّح اَحَدَهُما عَلَى الاخَرِ مِثقالَ حَبَّةٍ مِن خَردَلٍ اَحَدُهُما الرَّجاءُ وَالاَخَرُ الخُوفُ».
- «ای پسرکم؛ اگر سینه ی مؤمن را بشکافی ، بر صفحه قلبش دو رشته
ص: 54
نورانی خواهی دید که اگر کشیده شوند هیچیک بر دیگری حتی به اندازه ذره مثقالی برتری نخواهد داشت، آن دو نور، یکی امید و دیگری ترس است».
ناگفته نماند از ائمه اطهار علیهم السلام رسیده است که در حالت مرض، خصوصا مرض مرگ، سزاوار است رجاء ، بیشتر از خوف باشد.
در این مقام، مناسب است مناجاتی که جهت دفع فقر وشداید گفته شده ، ذکر گردد:
1- يا مَن يَرى ما فَی الضَّميرِ وَيَسمَعُ *** اَنتَ المُعَدُّ لِكُلً مايُتَوَقَّعُ
2- يا مَن يُرَجّى لِشَّدائِدِ كُلًها *** يامَن اِلَيهِ المُشتَكى وَالمَفرَعُ
3 - يا مَن خَزائِنُ مُلکِهِ فى قَولِ كُن *** اُمنُن فَاِنَّ الخَيرَ عِندَکَ اَجمَعُ
4- مالی سِوئ فَقري اِلَيكَ وسيلَة *** بِالافتِقارِ اِلَيکَ فَقرى اَدفَعُ
5- مالي سِوى قَرعی بِبابِکَ وَسيلَة *** وَلَئِن رُدِدتُ فَاَىَّ بابٍ اَقرَعُ
6- وَمَنِ الَّذی اَدعُو وَاَهتِفُ بِاسمِهِ *** اِن كانَ فَضلُكَ عَن فَقيرِ يُمنَعُ
7- حاشا لِّمجدِکَ اَن تُقَنَّطَ غاصِیاً *** وَالفَضلُ اَجزَلُ وَالمَواهِبُ اَؤسَعُ
ا- «ای کسی که آنچه را که ما در اندرونمان پنهان داریم می بینی و می شنوی. تویی زمینه ساز آنچه ما انتظار وقوعش را می کشیم »
2- «ای کسی که در شداید وسختیها امید مایی ، ای کسی که شکایت وزاری ستمدیدگان به سوی اوست» .
3 - «ای کسی که تمامی خزائن عالم هستی تحت فرمان اوست ، برما منَت بگذار که تمامی خبرها نزد توست».
4- «من وسیله ای به جز فقر و نداری ، ندارم، این فقر را با اظهار آن نزد تو، می خواهم دفع نمایم».
ص: 55
5- « چاره ای جز کوبیدنِ دَرِ رحمتت برای من نمانده، اگر مرا برانی ، کدام دَر را بکوبم.
6- «چه کسی را می توانم صدا بزنم اگر تو فضل وعطایت را از فقیری چون من، منع کرده باشی؟». .
7- «مجد و عظمت تو برتر از آن است که گنه کار را نا امید نمایی ، در حالی که عطای تو از هر کسی برتر، و بخشش تو از هر کسی، وسیع تر است».
مناجات دیگر:
1- اُجِلُّکَ عَن تَغذيبِ مِثلي عَلى ذَنبي *** وَلا ناصِرَ لى غَيرَ نَصرِكَ يارَبَّ
2 - اَنَا عَبدُکَ المَخقُورُ في عِظَمِ شَأنِکُم *** منَ الماءِ قَد اَنشَأتَ اَصلی وَمِن تُربِ
3. وَنَقَلتَني مِن ظَهرِ آدَمَ نُطفَةً *** اُحَدَّرُ في قَفرِ جَريحٍ مِنَ الصُّلبِ
4 - وَاَخرِجتَني مِن ضَيقِ قَعرٍ بِمَنکُم *** وَاِحسانِكُم اَهُوى اِلَى الواسِعِ الرَّخبِ
5 - فَحاشاكَ في تَعظيمِ شَأنِکَ وَالعُلى *** تُعَذَّبُ مَحقُوراً بِاِحسانِکُم رُبُّې
6- لِاَنّا رَأَينا فِي الأنامِ مُعَظَّماً *** يُخَلَّى عَنِ المَحقُور فِي الحَبسِ وَالضَّربِ
7- وَاَرًفَدَهُ مالاً وَلَؤشاءَ قَتلَهُ *** لَقَطَّعَهُ بِالسَّيفِ اِر بأعَلى اِربِ
8- وَاَيضأً اِذا عَذَّبتَ مِثلى وَطائِعاً *** تُنَعَهُ فَالعَفو مِنكَ لِمَن تَحبي
9- فَما هُوَ اِلَّالی فَمُنذُ رَأَيتُهُ *** لَكُم شيمَةُ اَعدَدتُهُ الَّمخوَلِلذَّنب
10- وَاَطمَغتَني لَمّا رَأَيتُكَ غافِراً *** وَوَهّاباً قَد سَمَّيتَ نَفسَكَ فِي الكُتبِ
11- فَّاِن كانَ شَيطاني اَغانَ جَوارِحِي *** عَصَتكُم فَمِن تَوحيدِكُم ماخَلا قَلبي
12-فَتَؤحيدُ فيهِ وآلِ مُحَمَّدٍ *** سَكَنتُم بِهِ فِی حَبَّةِ القَلبِ وَاللُّبّ
13-وَجيرانُکُم هذي الجَوارِحُ كُلُّها *** وَاَنتَ فَقَد اَوصيتَ بِالجارِ ذِی الجَنبِ
14-وَاَيضاً رَأَينَا العُزبَ تَخمِي نَزيلَها *** وَجِيرانَهَا وَالتّابِعينَ مِنَ الخَطبِ
15-فَلِيم لا اُجّي فيکَ يا غايَةَ المُنى *** حِماً مانِعاً اِذ صَحَّ هذا مِنَ العُربِ
ص: 56
1- «من تورا بزرگتر از آن می دانم که انسانی مانند مرا بر گناهش عذاب نمایی و حال آن که غیر از نصرت تو، یار و یاوری برایم نمانده است» .
2- «شأن و مقام شما عظيم ورفيع است، ولی من بنده حقیر توأم ، که مرا از آب و خاک خلق نمودی».
3- نطفه مرا از پشت آدم انتقال دادی تا این که از صلب پدر، در قعر رحم مادر قرار گرفتم»..
4- «باز بر من منت نهاده مرا از تنگ نای رحم بیرون کشیدی و به سبب لطف و احسان تو به این دنیای وسیع و فراخ پای نهادم».
5- «از مقام و مرتبه رفيع وعظيم تو دو راست که بنده ی حقیری مانند مرا که به دست تو پروریده شده - عذاب نمایی».
6- «چون در میان خلایق ، گاهی اوقات دیده می شود که شخص بزرگی، زندانی پست و حقیر خودرا از حبس وزدن، آزاد می کند (تا چه رسد به تو».
7- «علاوه بر آزادی ، مالی نیز به او بخشید و حال آن که اگر می خواست او را بکشد، می توانست با شمشیر پاره پاره اش نماید».
8- «اگر گنه کاری مانند مرا عذاب نمایی و بندهی مطیع را نعمت دهی ، پس عفو خود را برای چه کسی نگه داشته ای؟».
9- «عفو تنها برای امثال من است. من از روزی که آن را خوی و خصلت همیشگی شما يافتم، به عنوان محو کننده گناهان خود قرارش دادم».
10 - «از وقتی که خود را در کتاب ها ، غافر ووهاب (آمرزنده و بخشنده) نام نهادی ، مرا به طمع انداختی»..
ص: 57
11 - «اگر شیطان ، اعضا و جوارح مرا کمک کرد که از فرمان شما سرپیچی کنند، ولی قلب من از توحید (وایمان به شما )خالی نیست».
12 - «به آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم سوگند؛ که توحید شما در قلب من استوار است، شما خودتان آن را در قلب و اندیشه من کاشته اید».
13 - «این اعضا و جوارح من، همگی همسایه های شمایند، خودت امر فرمودی که حتی با همسایه های دور نیز ، خوش رفتاری داشته باشید).
14- «افزون بر این، عرب را می بینیم که میهمانان خود را حمایت می کنند، وهمسایه ها و توابع خود را از بلاهای بزرگ نگه داری می نمایند».
15 - «وقتی چنین حمایتی از عربها نيكو و صحیح شمرده می شود، پس چرا من حمایتی که مانع از آتش جهنم وعذاب باشد را از همچو تویی که نهایت آرزوها هستی، امیدوار نباشم».
اگر دیدی اجابت دعایت به تأخیر افتاد، سزاوار است که به قضای الهی راضی باشی وآن را حمل برخیر کنی. و بدانی که حتماً آن حالی که فعلاً داری عين صلاح تواست، چون تنها در این صورت است که به درجه عالی، تفویض و واگذار کردن کارها به ذات اقدس الهی خواهی رسید. در این مورد از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده که فرمود:
43 - «لا تَسخَطُوا نِعَمَ اللهِ ، وَلا تَفتَر حُوا عَلَى اللهِ ، وَاِذا ابتُلِىَ اَحَدُكُم في رِزقِهِ وَمَعيشَتِهِ فَلا یُحدِثَنَّ شَيئاً يَسأَلُهُ لَعَلَّ في ذلِكَ حَتفُهُ وَهَلاكُهُ وَلكِن ، لِيَقُل :
ص: 58
اللّهُمَّ بِجاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيَّبينَ اِن كانَ ما کَرِفتُهُ مِن اَمري هذا خَيراً لي وَاَفضَلَ فی دینی فَصَبَّرني عَلَيهِ وَقَوَّني عَلَى احتِمالِهِ وَ نَشَّطني بِثِقلِهِ ، وَاِن كانَ خِلافُ ذلِكَ خَيراً لی فَجُد عَلَى بِهِ وَرَضَّنی بِقَضائِکَ عَلی کُلَّ حالٍ فَلَكَ الحَمدُ».
- «از نعمت های الهی بدتان نیاید و فکر نکرده از خدا چیزی طلب نکنید . اگر بلائی در روزی وزندگانی یکی از شما پدیدار شد ، مبادا چیز دیگری از خدا طلب کند چون شاید آن چیز جدید، موجب مرگ و نابودی او شود، بلکه این گونه بگوید:
بار خدایا؛ تو را به جاه و جلال محمد و آلش صلی الله علیه وآله وسلم سوگند می دهم ! اگر این مسئله ای که مرا ناراحت کرده ، برایم خیراست ، مرا نسبت به آن صبور گردان و نه تنها قوّت و قدرت بر تحملش عنایت کن، بلکه مرا نسبت به آن با نشاط نیز بگردان . اما اگر خلاف آن برایم خیر است، پس همان (خلاف) را به من ببخش . به هر حال مرا نسبت به قضای خود، راضی گردان که تنها تو سزاوار ستایشی».
و آنچه از امام صادق علیه السلام روایت شده نیز همین معنارا می رساند که: خدای متعال به موسی بن عمران علیه السلام این گونه وحی کرد:
44 - «یا مُوسی ما خَلَقتُ خَلقاً اَحَبَّ اِلَىَّ مِن عَبدِیَ المُؤمِنِ ، وَاِنّی اِنَّمَا ابتَلَيتُهُ لِما هُوَ خَيرٌ لَهُ، وأُعافيهِ لِما هُوَ خَيرٌ لَهُ ، وَاَنَا اَعلَم بِما يَصلَح عَبدی عَلَيهِ ، فَليَصبِر عَلى بَلائی ، وَلیَشکُر نَعمائی ، اُثَبِّتُهُ فِي الصَّدّيقينَ عِندي اِذا عَمِلَ بِرضائي وَاَطاعَ اَمری».
- «ای موسی، من احدی را محبوب تر از بنده مؤمنم خلق نکردم، اگر او را به بلایی مبتلا می سازم یا از آن معافش می دارم. حتما به خیر و صلاح اوست؛
ص: 59
چون من صلاح اورا بهتر می دانم. پس سزاوار است در موارد بلا، صابر، ودر موارد نعمت شاکر باشد، تا او را نزد خود جزو صديقين قرار بدهم. واین وقتی است که مطابق رضای من عمل کند و فرمان مرا اطاعت نماید».
همچنین از امیرالمؤمنين علیه السلام رسیده است که خداوند متعال می فرماید:
45 - «یا عِبادي اَطیعُونی فیما اَمَرتُكُم بِهِ وَلا تُعَلَّمُونی بِما يُصلِحُكُم فَاِنّی اَعلَمُ بِهِ وَلا اَبخَلُ عَلَيكُم بِمَصالِحِكُم».
- «ای بندگان من ! هر فرمانی که دادم اطاعتش کنید، مبادا بخواهید مصالح خودرا به من بیاموزید؛ چون من خود بهتر از شما آنها را می دانم وبخيل هم نیستم (تا بگویند مصلحت ما را می داند و نمی دهد)».
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:
46 - «يا عِبادَ اللهِ ، اَنتُم کَالمَرضى ، وَرَبُّ العالَمينَ کَالطَّبيب ، فَصَلاحُ المَرضى بِما يَعلَمُهُ الطَّيبُ وَیُدَبَّرُهُ لا فيما يَشتَهيهِ المَريضُ وَيُقتَرِ حُهُ، اَلأفَسَلَّمُوا اللهَ اَمرَهُ تَکُونُوا مِنَ الفائِزينَ».
- «ای بندگان خدا؛ شما همانند مریض هستید و پروردگار عالمیان همانند طبيب است. صلاح مریض در آن چیزی است که طبيب آن را می آموزاند وعاقبت اندیشی می کند، نه در اشتهای مریض و خواسته های بی جایش، پس تسلیم فرمان حق باشید تا رستگار و پیروز گرديد».
از امام صادق صلی الله علیه وآله وسلم نیز آمده است:
47 - «عَجِتُ لِلمَرءِ المُسلِمِ لا يَقضىِ اللهُ قَضائِهِ اِلّا كانَ خَيراً لَهُ، اِن قَرَّضَ بِالمَقاريضِ كانَ خَيراً لَهُ، وَاِن مَلَکَ مَشارِقَ الاَرضِ وَمَغارِبَها كانَ خَيراً لَهُ».
ص: 60
- «حالات مرد مسلمان موجب شگفتی است، هر حکمی که ذات خداوند متعال در مورد او جاری کند برایش خیر می باشد، اگر با قیچی قطعه قطعه گردد خیر اوست همچنان که اگر مالک شرق وغرب عالم گردد نیز، برای او خیر خواهد بود».
و از آن حضرت است که خداوند متعال می فرماید:
48 - «لِيَخذَر عَبدِیَ الَّذي يَستَطِی؛ رِزقی اَن اَغضّبَ فَاَفتَحُ عَلَيهِ باباً مِنَ الدُنيا».
- «آن بنده ای که گمان می کند من روزی خود فاصله را دیر به او می رسانم، باید خود را از غضب من نگه دارد و چنین گمانی را برطرف نماید) که مبادا (در اثر همین خیالش) بابی از دنیا را بر او بگشایم» .
و از جمله سخنانی که ذات اقدس الهی بر داوود نبی صلی الله علیه وآله وسلم وحی فرستاد این است که:
49 - «مَنِ انقَطَعَ اِلَىَ كَفَيتُهُ وَمَن سَأَلَني اَعطَيتُهُ وَمَن دَعاني اَجَبتُهُ).
- «هر کس به من روی کند و از غیر من قطع امید بنماید، او را کفایت می کنم و کارهایش را بر عهده گرفته ، و به انجام می رسانم) هر که از من درخواست کند به او عطا خواهم کرد و هر که مرا بخواند، جوابش را خواهم داد».
- «وَاِنَّما اُؤَخَّرُ دَعوَتَهُ وَهِيَ مُعَلَّقَةٌ وَقَدِ استَجَبتُها لَهُ حَتّى يَتُمَّ قَضائی فَاِذا تَمَّ قَضائی اَنفَذتُ ما سَأَلَ».
- «اگر دعای اجابت شده او را معلَّق می گذارم و آن را به تأخیر می اندازم به خاطر این است که حکم وقضای من به درجه اتمام و کمال برسد (وتمام مصالح آن فراهم گردد) ؛ وقتی به این درجه رسید، درخواستش را انجام خواهم داد».
ص: 61
- ((قُل لِلمَظلُومِ: اِنَّما اُؤَخَّرُ دَعوَ تَکَ وَقَدِ استَجَبتُها لَكَ عَلى مَن ظَلَمَكَ حَتى يَتُمَّ قَضائی لَكَ عَلى مَن ظَلَمَكَ لِضُرُوبٍ کَثیرَۃٍ غابَت عَنكَ وَاَنَا اَحكَمُ الحاكِمينَ».
- «ای داوود؛ به مظلوم بگو: اگر من دعای مستجاب شده ات علیه کسی که به تو ظلم روا داشته را به تأخیر می اندازم ، به خاطر کامل شدن قضا و فراهم آمدن جهات مصلحت آن است، این جهات بسیار زیاد بوده، تو آن را نمی دانی ولی من احکم الحاکمین هستم (دستوراتم بی پایه و بی اساس نیست بلکه استوارترین احکام ، از من صادر می شود)».
- ((اِمّا اَن تَكُونَ قَد ظَلَمتَ رَجُلاً فَدَغا عَلَیکَ فَتَکُونَ هذِهِ بِهذِهِ لا لَكَ وَلا عَلَیکَ)).
- به عنوان مثال، ممکن است تو در گذشته بر کسی ظلمی کرده باشی که آن مظلوم عليه تو دست به دعا برداشته باشد، در نتیجه این، در مقابل آن؛ نه طلبکاری ونه بدهکار (و حال آن که اگر دعای تو عليه ظالم را اجابت می کردم، می بایست دعای آن مظلوم عليه تورا نیز اجابت می نمودم، در نتیجه دچار عذاب وعقاب می شدی)».
- «وَاِمّا اَن تَكُونَ لَكَ دَرَجةٌ فیِ الجَنَّةِ لا تَبلُغُها عِندی اِلّا بِظُلمِهِ لَکَ لِاَنّي اَختَبِرُ عِبادي في اَموالِهِم وَاَنفُسِهِم».
- او یا این که برای تو در بهشت درجه ای فراهم کردم که بدان نمی رسی مگر این که بر تو ظلمی شود؛ چون من بندگانم را در مالها وجان هایشان مورد امتحان و آزمایش قرار می دهم» .
- «وَلَرُ بُّما اَمرَضتُ العَبدَ فَقَلَّت صلاتُهُ وَخِدمَتُهُ، وَلَصَؤتُهُ اِذا دَعانی
ص: 62
في کُربَتِهِ اَحَبُّ اِلىَّ مِن صَلاةِ المُصَلّينَ».
- «چه بسا بنده ای را مريض کنم که در اثر آن، نماز و خدمات او کم گردد، اما صدای او در حالت غم واندوهش، نزد من محبوب تر و دوست داشتنی تر از نماز نماز گزاران است».
- «وَلَرُبَّما صَلَّى العَبدُ فَاَضربُ بِها وَجهُهَ وَاَحجُبُ عَنّي صَؤتَهُاَ اَتَدری مَن ذلِکَ یا ذاوُدُ ؟ ذلِكَ الَّذي یُكثِرُ الاِلتِفاتَ اِلى حَرَمِ المُؤمِنينَ بِعَينِ الفِسقِ ، وَلِكَ الَّذي حَدَّثَتهُ نَفسُهُ لَو وُلَّىَ اَمراً لَضَرَبَ فيهِ الاَعناقَ ظُلماً».
- «بسا بنده ای نماز بگزارد ولی من همان نماز را بر چهره او بکوبم و صدایش را نشنوم و به آن اعتنایی نکنم.
ای داوؤد؟ آیا می دانی او چه کسی است؟ او فردی است که به حرم مؤمنین، با نگاه شهوت آلود و حرام، زیاد می نگرد و کسی است که اگر بر مردم حاکم شود، ظلم کرده ، گردن ها را می زند» .
- «یا داوُدُ ، نُح عَلى خطیئَتِکَ کَالمَراَةِ الثَّكلى عَلى وَلَدِها» .
- «ای داوُود؛ برای گناهانت، نوحه و زاری کن آنچنان که مادر فرزند مرده بر پسرش نوحه و زاری می کند».
- «لَو رَأيتَ الَّذينَ يُأكُلُونَ النّاسَ بِاَلسِنَتِهِم وَقَد بَسَطتُها بَسطَ الأديم ، وَضَرَبتُ نَواحِىَ اَلسِنَتِهِم بِمَقامِعَ مِن نارٍ، ثَمَ سَلَّطتُ عَلَيهِم مُوَبَّخاً لَهُم يَقُولُ : يا اَهلَ النّارِ ، هذا فُلانٌ السَّليطُ فَاعرِفُوهُ)).
- «خوب بود می دیدی حالات آن افرادی را که با زبانشان ، گوشت مردم را
ص: 63
می خورند (نظير غیبت کنندگان در حالی که زبانهایشان را مانند پوستی می گسترانم، واطرافش را با گرزهایی از آتش می زنم، سپس فردی را بر او می گمارم که توبیخش کند و بگوید: ای اهل جهنم؛ این فلان شخص بد زبان است بشناسیدش». .
- «کَم رَكعَةً طَويلَةً فِيها بُكاءٌ بِخَشیَةٍ قَد صَلاها صاحِبُها لا تُساوی عِندي فَتيلاً حینَ نَظَر في قَلبِهِ فَوَجَدتُهُ اِن سَلَّمَ مِنَ الصَّلاۃِ وَبَرَزَت لَه اِمرَأَةٌ وَعَرَضَت عَلَيهِ نَفسَها اَجابَها ، وَاِن عامَلَهُ مُؤمِنٌ خاتَلَهُ».
- «بسا رکعت های طولانی که دارای اشک وگریه از روی خشیت باشد اما نزد من ذره ای (حتی به مقدار تار باریک هسته خرما) ارزش ندارد، چون وقتی نظر به قلب او می کنم، می بینم اگر بعد از نماز ، زنی خود را به او عرضه کند . اجابتش خواهد کرد. واگر مؤمنی با وی معامله ای انجام بدهد ، آن مؤمن را فریب خواهد داد».
روایات:
اخباری که دلالت بر تشویق به دعا دارند بسیارند که ذکر همه آنها موجب طولانی شدن بحث می شود. بنابر این فقط نمونه هایی از آن عرضه می گردد:
اول - «حنان بن شدير» می گوید به امام باقر صلی الله علیه وآله وسلم عرض کردم: کدام عبادت برتراست ؟ فرمود:
50 - ((ما مِن شَيءٍ اَحَبَّ اِلَى اللهِ مِن اَن يُسأَلَ وَيُطلَبَ ماعِندَهُ، وَما اَحَدٌ اَبغَضَ اِلَى اللهِ مِمَّن يَستَكبِرُ عَن عِبادَتِهِ وَلا يَسَألُ ما عِندَهُ».
- «هیچ چیزی نزد خدا محبوب تر از این نیست که بندگان از او طلب کنند
ص: 64
وحاجت بخواهند. و هیچ کس نزد او مبغوض تر از کسی که از عبادت خدا سرکشی کند و از او چیزی نخواهد نیست» .
دوم - «زراره» از امام باقر علیه السلام روایت کرد که حضرت فرمود:
51 - ((اِنَ اللهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ : (إِنَّ الَّذِينَ يَستَكبِرُونَ عَن عِبَادَتِي سَيَد خُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ)(1) . قالَ : هُوَ الدُّعاءُ ، وَاَفضَلُ العِبادَةِ الدُّعاءُ» .
- «خداوند عزیز و جلیل می گوید: کسانی که از عبادت من استكبار بورزند، با خواری داخل در جهنّم می شوند.
منظور از عبادت، دعاست که برترین عبادت است».
«زراره» می گوید: عرض کردم معنای این آیه چیست که می فرماید:
(اِنَّ اِبراهِيمَ لأوَّاهُ حَلِيمٌ ) (2)
قال : « اَلأَوّاهُ هُوَ الدُّعاءُ»
- «هر آینه ابراهيم أواه و بردبار بود».
فرمود: «آواه یعنی بسیار دعا کننده».
سوّم - «ابن قدّاح» از امام ششم علیه السلام این گونه روایت کرد:
52 - «قالَ اَمِيرُ المُؤمِنين علیه السلام : اَحَبُّ الأَعمالِ اِلَى اللهِ فِي الأَرضِ الدُّعاءُ، وَأَفضَلُ العِبادَةِ العِفافُ. قالَ : وَكانَ اَميرُ المُؤمِنينَ علیه السلام رَجُلاً دَعّاءً).
- امير المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: محبوب ترین کارها در روی زمین ، نزد خداوند متعال ، دعاست. و برترین عبادت، پاک دامنی می باشد. بعد حضرت صادق علیه السلام فرمود: امير المؤمنین علیه السلام بسیار اهل دعا بود».
ص: 65
چهارم - «عبید بن زراره» از پدرش و او هم از مردی نقل کرده که حضرت صادق علیه السلام فرمود:
53 - «الدُّعاءُ هُوَ العِبادَةُ الَّتي قالَ اللهُ : ((اِنَ الَّذينَ يَستَكبِرُونَ عَن عِبادَتی ...)) الآيَة، اُدعُ اللهَ وَلا تَقَل اِنَ الأَمرَ قَد فُرغَ مِنهُ».
- «دعا همان عبادتی است که در آیه شریف آمده: کسانی که از عبادت من سرکشی کنند...
خدارا بخوان ونگو کار از کار گذشته است» .
پنجم - «عبدالله بن میمون قداح» از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود:
54 - «الدُّعاءُ كَهفُ الاِجابَةِ كَما اَنَّ السَّحابَ كُهفُ المَطَرِ».
- «دعا معدن (و موجب) اجابت است همچنان که ابر ، معدن باران می باشد »
ششم: «هشام بن سالم» گوید امام صادق علیه السلام فرمود:
55 - «اَتَعرِفُونَ طُول البَلاءِ مِن قَصرِهِ ؟ قُلنا: لا. قالَ : اِذا اُلهِمَ اَحَدُكُمُ الدُّعاءَ فَاعلَمُوا اَنَّ البَلاءَ قَصيرٌ».
- «آیا می توانید بلای طولانی را از بلای کوتاه تشخیص بدهید؟ گفتند: نه. فرمود: هرگاه به یکی از شما دعا الهام گردید و به آن موفق شد بدانید که بلا کوتاه خواهد بود».
هفتم - «ابو وَلّاد» گوید: امام موسی کاظم علیه السلام فرمود:
56 - «ما مِن بَلاءٍ يَنزِلُ عَلى عَبدٍ مُؤمِنٍ فَيُلهِمُهُ اللهُ الدُّعاءَ اِلّا كانُ کَشفُ ذلِكَ البَلاءِ وَشيكاً، وَما مِن بَلاءٍ يَنزِلُ عَلى عَبدٍ مُؤمِنٍ فَيُمسِكُ عَنِ الدُّعاءِ اِلّا كانَ البَلاءُ طَويلاً فَاِذا نَزَلَ البَلاءُ فَعَلَيكُم بِالدُّعاءِ وَالتَّضَرُّعِ اِلَى
ص: 66
اللهِ عزَّ وَجَلَّ».
- «اگر بلا بر بنده مؤمنی که خداوند او را موفّق به دعا کرده نازل شود، به زودی برطرف خواهد شد. اما اگر بر بنده مومنی که از دعا کردن دست نگه داشته، بلایی نازل گردد، طولانی خواهد گردید. پس هرگاه بلایی نازل شد، بر شماست که به درگاه خداوند عزیز و جلیل ، دعا و تضرع کنید» .
هشتم - از وجود مقدس حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم روایت گردید:
57 - «اِفزَعُوا اِلَى اللهِ في حَوائِجكُم، وَالجَأُوا اِلَيهِ في مُلِمّاتِكُم، وَتَضَرَّعُوا اِلَيهِ وَادعُوهُ الدُّعاءَ مُخُّ العِبادَةِ ، وَما مِن مُؤمِن يَدعُو اللهَ اِلَّا استَجابَ لَهُ، فاِمّا اَن يُعَجَّلَ لَهُ فِي الدُّنيا اَو يُؤَجَّلَ لَهُ فِي الآخِرَةِ، وَاِمّا اَن يُكَفَّرَ عَنهُ مِن ذُنُوبِهِ بِقَدَرِ ما دَعا ما لَم يَد بِمَأثَمٍ».
- «در حوائجتان از خدا کمک بخواهید، در شداید وگرفتاری ها به او پناه ببرید و به سوی او تضرع کنید، او را بخوانید و دعا کنید؛ چون «دعا» مغز عبادت است ، هیچ مؤمنی خدارا نمی خواند مگر آن که به یکی از این وجوه اجابت می شود:
- یا در دنیا به زودی حاجتش را خواهد گرفت.
- یا در آخرت آن را دریافت خواهد کرد.
- ویا به مقداری که دعا کرده ، گناهانش پرده پوشی خواهد شد به شرط آن که برای گناه دعا نکرده باشد».
نهم - نیز از آن حضرت نقل گردیده است که :
58 - «اَعجَزُ النّاسِ مَن عَجَزَ عَنَ الدُّعاءِ ، وَأَبخَلُ النّاسِ مَن بَخِلَ
ص: 67
بِالسَّلامِ».
- عاجز ترین مردم کسی است که از دعا درمانده باشد و بخیل ترین مردم کسی است که در سلام کردن ، بخل بورزد» .
دهم . همچنین فرمود:.
59 - «اَلا اَدُلُّكُم عَلى اَبخَلِ النّاسِ، وَاَكسَلِ النّاسِ ، وَاَسرَقِ النّاسِ ، وَاَجفَاِ النّاسِ ، وَاَعجَزِ النّاسِ ؟ قالُوا: بَلی یا رَسُولَ اللهِ . قالَ : اَمّا اَبخَلُ النّاسِ ، فَرَجُلٌ يَمُرُّ بِمُسلِمٍ وَلَم يُسَلَّم عَلَيهِ . وَاَمّا آكسَل النّاسِ ، فَعَبدٌ صَحیحٌ فارغٌ لا يَذکُرُ اللهَ بِشَفَةٍ وَلا بِلِسانٍ . وَاَمّا اَسرَقُ النّاسِ ، فَالَّذي يَسرِقُ مِن صَلاتِهِ تُلَفُّ كَمَا يُلَفُّ الثَّوبُ الخَلَق فَيُضرَبُ بِها وَجهُهُ. وَاَمّا اَجفَاُ النّاسِ ، فَرَجُلٌ ذُکِرتُ بَينَ يَدَيهِ فَلَم يُصَلَّ عَلَىَّ . وَاَمّا اَعجَزُ النّاسِ ، فَمَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاءِ».
- «آیا بخیل ترین ، کسل ترین، دزدترین، ستمکار ترین، وعاجزترین مردم را به شما معرفی کنم؟ گفتند: بلی یا رسول الله فرمود:
- بخیل ترین مردم کسی است که گذارش بر مسلمانی می افتد، ولی به او سلام نمی کند.
- «کسل ترین» مردم فردی است که از صحت و سلامت برخوردار است، ولی در اوقات بیکاری با لب وزبانش ذکر حق نمی گوید.
- «دزدترین »مردم کسی است که از نمازش می کاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در هم پیچیده شده، به صورتش زده می شود.
- «جفاکارترین »مردم کسی است که نام من در برابرش برده می شود، ولی بر من صلوات نمی فرستد.
ص: 68
- «عاجز ترین مردم کسی است، که از دعا در مانده باشد» .
یازدهم - نیز از آن حضرت روایت شده است که فرمود:
60- «اَفضَلُ العِباداتِ الدُّعاءُ. وُاِذا اَذِنَ اللهُ لِلعَبدِ فِي الدُّعاءِ فَتَحَ لَهُ بابَ الرَّحمَةِ . اِنَّهُ لَن يَهلِكَ مَع الدُّعاءِ اَحَدٌ».
- «برترین عبادت ، ذعاست. اجازه دعا کردن از سوی خداوند متعال و گفتگوی بنده با او، مساوی است با گشودن در رحمت برای وی . کسی که اهل دعا باشد، هرگز بدبخت نمی شود).
دوازدهم - «معاوية بن عمار» می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: دو نفر در یک لحظه نمازشان را آغاز می کنند، یکی از آن دو در نمازش قرآن بیشتری تلاوت می کند و دیگری بیشتر دعا می نماید و سپس هر دو در یک لحظه نمازشان را پایان می دهند، کدامیک برترند؟ فرمود:
61- «کُلٌّ فيهِ فَضلٌ وَ کُلٌّ حَسَنٌ»
- «هر دو دارای فضیلت بوده و هر دو نیکند» .
گفتم : می دانم هر دو خوبند، ولی می خواهم بدانم کدامیک بهتر است؟ فرمود:
- «الدُّعاءُ اَفضَلُ ، اَما سَمِعتَ قَولَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ : (وَقَالَ رَبُّكُمُ ادعُونِي أَستَجِب لَكُم إِنَّ الَّذِينَ يَستَكبِرُونَ عَن عِبَادَتِي سَيَدخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ) هِيَ وَاللهِ العِبادَةُ ، هِيَ وَاللهِ اَفضَلُ ؛ هِيَ وَاللهِ العِبادَةُ ، هِيَ وَاللهِ اَشَدُّهُنَّ».
- «دعا برتر است. مگر سخن خدای متعال را نشنیدی که فرمود: مرا خوانید تا اجابتتان کنم، همانا کسانی که از عبادت من سرکشی کردند، آنان را با
ص: 69
خواری داخل جهنّم خواهم کرد؟
به خدا قسم ؛ منظور از عبادت، همان دعاست ، به خدا قسم؛ دعا برتر است، به خدا قسم! دعا عبادت است، به خدا قسم دعا استوارترین عبادت است».
سیزدهم: «یعقوب بن شعيب» می گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام فرمود:
62- «اِنَّ اللهَ اَوحي اِلى آدَمَ علیه السلام : اِنّي سَاَجمَعُ لَكَ الكَلامَ في اَربَعَ كَلِماتٍ . قالَ : يا رَبَّ ما هُنَّ؟ قالَ : واحِدَةٌ لی، واحِدَةٌ لَكَ، واحِدَةٌ فيما بَيني وَبَينَكَ، واحِدَةٌ بَينَكَ وَبَينَ النّاسّ . فَقالَ ادَمُ علیه السلام : بَیَّنهُنَّ لی یارَبَّ . فَقالَ اللهُ تَعالى : اَمَّا الَّتي هِيَ لي فَتَعبُدُني وَلا تُشرِكُ بي شَيئاً، وَاَمَّا الَّتي لَكَ فَاُجز يکَ بِعَمَلِكَ اَحوَجَ ما تَكُونُ اِلَيهِ ، وَاَمَّا الَّتي بَيني وَبَينَكَ فَعَلَیکَ الدُّعاءُ وَعَلَىَّ الاِجابَةُ ، وَاَمَّا الَّتي بَينَكَ وَبَينَ النّاسَ فَتَرضئ لِلنّاسِ ما تَرضئ لِنَفسِكَ».
- «خداوند متعال بر حضرت آدم علیه السلام وحی فرستاد که من تمام سخنان را در چهار جمله برای تو گرد می آورم.
گفت: پرودگارا؛ آن چهار جمله چیست؟
فرمود: یکی مال من، دیگری مال تو، سومی مربوط به ما بین من و تو و آخری مربوط به ما بین تو و مردم است.
حضرت آدم علیه السلام گفت: پروردگارا؛ آنها را برایم روشن کن. خداوند متعال فرمود:
- آن که مال من است، این است که بنده من باشی ، و چیزی را شریک من قرار ندهی.
ص: 70
- آن که مال تو است، این است که جزای عملت را با چیزی که بیشترین احتياج را به آن داری می دهم.
- آن که مربوط به ما بین من و تو است، این است که تو دعا کن، من اجابت می نمایم.
- و آن که مربوط به ما بین تو و مردم است، این است که هر آنچه را که برای خودی پسندی برای دیگران نیز بپسند» .
چهاردهم : از کتاب دعای «محمد بن حسن صفار» از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده که فرمود:
63 -«يَدخُلُ الجَنَّةَ رَجُلانِ كانا يَعمَلانِ عَمَلاً واحِداً فَيَرى اَحِدُهُما صاحِبَهُ فَوقَهُ فَيَقُولُ : يارَبَّ ، بِما اعَطَيتَهُ وَ كانَ عَمَلُنا واحِداً ؟ فَيَقُولُ اللهُ تَبارَکَ وَتَعالی : سَأَلَني وَلَم تَسأَلني ، ثُمَّ قالَ علیه السلام : اِسأَلُوا وَاَجزِلُوا فَاِنَّهُ لا يَتَعاظَمَهُ شَيءٌ».
- «دو نفر که هر دو یک گونه عمل انجام داده اند وارد بهشت می شوند، ولی یکی دیگری را برتر از خود دیده، می گوید: پروردگارا! من و او عملمان یکی بود، این مقام برتر او در برابر چیست؟ خدای تبارک و تعالی می فرماید: او از من درخواست کرد ولی تو نخواستی. آنگاه حضرت فرمود: از خدا بخواهید و زیاد هم بخواهید؛ چون در برابر ذات اقدس احدیت، چیزی بزرگ نیست».
پانزدهم - نیز در همان کتاب آمده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
64- «لِتَسأَلُنَّ اللَّهَ أَو لَيَغضِبَنَّ عَلَیکُم، اِنَّ لِلَّهِ عِباداً يَعمَلُونَ فَيُعطيهِم، وَاخَرين يَسأَلونَهُ صادِقينَ فَيُعطيهِم ثُمَّ يَجمَعُهُم فِي الجَنَّةِ فَيَقُولُ الَّذينَ عَمِلُوا: رَبَّنا عَمِلنا فَاَعطَيتَنا فَبِما اَعطَيتَ هؤُلاءِ؟ فَيَقُولُ:
ص: 71
هؤُلاءِ عِبادی اَعطَیتُکُم اُجُورَكُم وَلَم اَلِتكُم مِن اَعمالِكُم شَيئاً، وَسَأَلَني هؤُلاءِ فَاَعطَيتُهُم، وَهُوَ فَضلى اُوتيهِ مَن اَشاءُ».
- «از خدا بخواهید تا او حکم کند، همانا خداوند متعال به یک سری از بندگانش در مقابل اعمالشان بخشش دارد و به گروه دیگر در برابر درخواست صادقانه شان، سپس هر دو گروه را در بهشت جمع می کند، گروه اول می گویند: پروردگارا؛ ما اهل عمل بودیم، به ما عطا کردی اما اینها را به چه سبب؟ می فرماید: اینان بندگان من هستند، من اجروپاداش شما را دادم و از آن چیزی کم نکردم، اما اینان از من درخواست کردند و من هم از فضل ورحمت خود به آنان دادم (بلکه) به هر کسی که بخواهم، می دهم».
ص: 72
- سبب اوّل: زمان دعا
- سبب دوّم: مكان دعا
- سبب سوّم: دعاهای مستجاب
- سبب چهارم: نقش زمان در دعا
- سبب پنجم: نقش مکان در دعا
- سبب ششم: رابطه کارهای نیک با دعا
- سبب هفتم: دعا در حالات مخصوص
ص: 73
ص: 74
اسباب اجابت
الف - شب و روز جمعه:
امام صادق علیه السلام فرمود:
65 - « ما طَلَعَتِ الشَّمسُ بِيَومٍ اَفضَلَ مِن يَومِ الجُمُعَةِ ، وَاِنَّ كَلامَ الطَّيرِ فيهِ اِذا لَقِيَ بَعضُها بَعضاً : سَلامٌ سَلامٌ، يَومٌ صالِحٌ».
- « خورشید بر روزی برتر از روز جمعه طلوع نکرده، وقتی پرندگان در این روز یک دیگر را ملاقات می کنند، برهم سلام می فرستند و می گویند: روز خوبی است».
66 - «گفته شده که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در ابتدای تابستان، وقتی می خواست از اتاق خارج شود، روز پنجشنبه خارج می شد و در ابتدای زمستان وقتی می خواست داخل شود، روز جمعه داخل می گردید »
در همین رابطه از «ابن عباس » روایت شده است که حضرت ، شب جمعه خارج می شد و شب جمعه داخل می گردید (1)
ص: 75
از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود:
- « اِذا اَرَدتَ اَن تَستَصَدَّقَ بِشَیءٍ قَبلَ الجُمُعَةٍ فَاَخَّرهُ اِلى يَومِ الجُمُعَة »(1).
- «اگر قبل از روز جمعه خواستی صدقه ای بدهی ، آن را تا روز جمعه به ت أخیر بینداز».
ونیز از همان حضرت روایت شده است که فرمود:
67 - « اِنَّ اللهَ تَعالی لَیُنادی کُلَّ لَيلَةِ جُمُعَةٍ مِن فَوقِ عَرشِهِ مِن اَوَّلِ اللَّيلِ اِلى اخِرِهِ : أَلأ عَبدٌ مُؤمِنٌ يَدعُونی لِدينهِ أَو دُنياهُ قَبلَ طُلُوعِ الفَجرِ فَاُجيبَةُ؟ اَلاعبَدٌ مُؤمِنٌ يَتُوبُ اِلَى مِن ذُنُوبِهِ قَبلَ طُلُوعِ الفَجرِ فَاَتُوبَ اِلَيهِ؟ اَلاعَبدٌ مُؤمِنٌ قَد فَتَّرتُ عَلَيهِ رِزقَهُ فَيَسأَلُنِي الزَّيادَةَ فِي رِزقِهِ قَبلَ طُلُوعِ الفَجرِ فَاَزيدَهُ وَاُوَسَّعَ عَلَيهِ؟ اَلأ عَبدٌ مُومِنٌ سَقيمٌ فَيَسأَلُني اَن اَشفِيَهُ قَبلَ طُلُوعِ الفَجرِ فَاُعافِيَهُ؟ اَلأ عَبدٌ مُؤمِنٌ مَحبُوسٌ مَغمُومٌ فَيَسأَلُني اَن اُطلِقَهُ مِن سِجنِهِ؛ فَاُخَلَّیَ سِربَهُ؟ اَلا عَبدٌ مُؤمِن مَظلُوٌم يَسأَلُني اَن احُذَ بِظَلامَتِهِ قَبلَ طُلُوعِ الفَجرِ فَاَنتَصِرَ لَهُ وَاخُذَ لَهُ بِظَلامَيِهِ؟ قالَ : فَلا يَزالُ يُنادي بِهذا حَتّى يَطلُعَ الفَجرُ».
«خداوند متعال هر شب جمعه از اول تا آخر شب این گونه ندا می دهد:
- آیا بنده مؤمنی نیست که تا قبل از صبح مرا برای دین یا دنیایش بخواند، تا من اجابتش کنم؟
- آیا بنده مؤمنی نیست که تا قبل از صبح از گناهانش توبه کند و برگردد،
ص: 76
من نیز رحمت و مغفرتم را برگردانم؟
- آیا بنده مؤمنی نیست که روزی اش تنگ شده باشد و تا قبل از فجر از من بخواهد آن را زیاد کنم، من هم حاجتش را برآورده، روزی اش را زیاد و وسیع گردانم؟
- آیا بنده مؤمن مریضی نیست که تا قبل از طلوع فجر از من بخواهد شفایش بدهم ، و من هم او را عافیت و تندرستی عطا نمایم؟
- آیا بنده زندانی گرفتاری نیست که از من بخواهد از زندان آزادش کنم، من نیز آزادش گردانم؟
- آیا بنده مؤمن مظلومی نیست که تا قبل از صبح از من بخواهد حقش را از ظالم بستانم، من نیز او را یاری کرده حقش را برگردانم؟
آنگاه حضرت فرمود: همین طور ذات اقدس الهی ندا می دهد تا صبح شود».
از امام باقر یا امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:
68- « اِنَّ العَبدَ المُؤمِنَ يَسأَلُ اللهَ الحاجةَ فَيُوَخَّرُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ قَضاءَ حاجَتِهِ الَّتی سَألَ اِلى يَومِ الجُمُعَةِ ».
- «بنده مؤمن از خدا حاجتى طلب می کند و خداوند عزیز وجليل بر آوردن آن را تا روز جمعه به تأخیر می اندازد».
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رسیده است که فرمود:
69 -« اِنَّ يَومَ الجُمُعَةِ سَيَّدُ الاَيّامِ وَاَعظَمُها عِندَ اللهِ تَعالى وَاَعظَمُ عِندَ اللهِ مِن يَومِ الفِطرِ وَيَومِ الاَضحى ، وَفيهِ خَمسُ خِصالٍ : خَلَقَ اللهُ فيهِ
ص: 77
آدَمَ، وَاَهبَطَ فيه آدَمَ اِلَى الاَرضِ ، وَفيهِ تَوَفَّى اللهُ آدَمَ ، وَفيهِ ساعَةٌ لا يَسألُ اللهَ تَعالى فيها اَحدٌ شَيئاً اِلّا اَعطاهُ ما لَم يَسأل حَراماً ، وَما مِن مَلَكٍ مُقَرَّبٍ وَلا سَماءٍ وَلا اَرضٍ وَلا رِياحٍ وَلا جِبالٍ وَلا شَجَرٍ اِلّا وَهُوَ يُشفِقُ من يَؤمَ الجُمُعَةِ اَن تَقُومَ السّاعَةُ فيه».
- « همانا جمعه آقای روزها وباعظمت ترین آنها نزد خداوند متعال است، بلکه از عید فطر و قربان هم بر تراست . این روز، پنج خصلت دارد:
اوّل: خداوند متعال حضرت آدم علیه السلام را در این روز آفريد.
دوّم : آن حضرت را در همین روز از بهشت بر زمین فرود آورده
سوّم : در چنین روزی حضرت آدم علیه السلام را قبض روح کرد.
چهارم : در این روز ساعتی هست که هر کس در آن ساعت از خداوند متعال چیزی طلب کند به او خواهد داد به شرط این که چیز حرام نخواهد.
پنجم: ملائکه مقرب ، آسمان، زمین، بادها، کوهها و درخت ها همگی هراس دارند از اینکه قیامت در این روز واقع شود».
فرزندان يعقوب از پدرشان خواستند که از خداوند متعال برایشان طلب آمرزش و بخشش کند، آن حضرت این گونه پاسخ دادند:
«سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي»(1)
- « به زودی برایتان از پرودگارم تقاضای مغفرت خواهم کرد».
در تفسير همین آیه از امام صادق علیه السلام روایت شده است که حضرت فرمود:
70 - « اَخَّرَهُ اِلَى السَّحَرِ مِن لَيلَةِ الجُمُعَةِ ».
ص: 78
- « حضرت یعقوب علیه السلام این استغفار را تا سحرگاه شب جمعه به تأخير انداخت )) .
در روز جمعه در ساعت هست که زمان استجابت دعاست:
- یکی وقتی که خطيب (وامام)جمعه از خطبه فارغ شده تا صفوف نماز جمعه مرتب شود.
۔ دیگری آخرین لحظات روز جمعه است که در روایت آمده :
71- «زمانی که نصف قرص خورشید پنهان شد »(1)
امام باقر علیه السلام فرمود:
72- « اَوَّلُ وَقتِ الجُمُعَةِ ساعَةٌ تَزُولُ الشَّمسُ اِلى اَن تَمضِيَ ساعَةٌ يُحافَظُ عَلَيها فَاِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله عليه وآله وسلم قالَ : لا يَسأَلُ اللهَ تَعالى فيها عَبدٌ خَيراً اِلّا اَعطاهُ ».
- « در روز جمعه از اول زوال (ظهر شرعی) تا ساعتی را باید محافظت کرد، چون رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هیچ بنده ای در این ساعت از خداوند متعال خیری طلب نمی کند مگر این که آن را عطا می نماید».
ب - روز چهارشنبه بین ظهر و عصر:
« جابر بن عبدالله انصاری » رحمه اللّه این گونه روایت کرده است که: در جنگ احزاب (خندق) وجود مقدّس رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم روزهای دوشنبه
ص: 79
و سه شنبه عليه كفار دعا کرد و روز چهارشنبه بین ظهر وعصر مستجاب گردید که در نتیجه آن، خوشحالی در چهره حضرت نمودار شد، من هم هرگاه مشکلی برایم پیش آمد و در این وقت دعا کردم، دعایم مستجاب ومشکلم برطرف گردید.
ج - وقت نماز عشاء :
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت است که فرمود:
73 - « مَن كانَ لَهُ حاجَةٌ فَليَطلُبها فِی العِشاءِ الاَخِرَةِ فَاِنَّها لَم يُعطَها اَحدٌ مِنَ الاُمَمِ قَبلَكُم».
- « هر یک از شما حاجتی دارد آن را به هنگام نماز عشا طلب کند، زیرا این (مخصوص شماست و) به امت های پیش از شما داده نشده است »
د. یک ششم اول از نیمه شب(1):
اوّلًا: روایاتی داریم که بیانگر فضیلت نماز شب هستند در حالی که مردم در خواب می باشند.
ثانياً : روایاتی داریم که بیانگر فضیلت ذکر خداوند متعال در میان غافلینند (2)
شکی نیست که در این زمان مخصوص، اکثر مردم به خواب می روند، به خلاف نیمه اول شب که در تداوم بیداری روز، بسیاری از مردم در آن هنگام بیدارند. از طرف دیگر، آخر شب (نزدیکهای طلوع فجر) نیز چه بسا مردم
ص: 80
جهت رفتن به محل کار یا حرکت برای سفر، بیدار شوند، پس لحظه ای که اکثراً درخوابند همان اوایل نیمه دوم شب است؛ بیدار ماندن در آن لحظات ، نتیجه مجاهده با نفس، ترک خواب ، دوری از بستر نرم و خلوت با مالک عباد وسلطان دنیا و معاد است.
وثالثاً: «عمر بن اُذَينه» می گوید: شنیدم حضرت صادق علیه السلام می فرمود:
74- « اِنَّ فِی اللَّيلِ ساعَةً ما يُوافِقُ فيها عَبدٌ مُؤمِنٌ يُصَلّى وَيَدعُو الله فيها اِلَّا استَجابَ لَهُ قَلتُ : اَصلَحَكَ اللهُ وَاَیُّ ساعَةِ اللَّيلِ هِیَ ؟ قالَ : اِذا مَضى نِصفُ اللَّيلِ وَبَقِیَ السُّدسُ الاَوَّلُ مِن اَوَّلِ النَّصفِ».
- «در شب ، ساعتی است که اگر بنده مؤمنی آن را درک کرده، در آن نماز بگزارد و خدا را بخواند حتما اجابت خواهد شد. گفتم: خدای توفیقت دهد، آن ساعت کدام است؟ فرمود: بعد از رفتن نصف شب، یک ششم اول از نیمه دوم آن».
ه- یک سوم آخر شب:
روایات در این مورد فراوان است از جمله: وجود مبارک رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
75 - « اِذا كانَ اَخِرُ اللَّيلِ يَقُولُ اللهُ سُبحانَهُ وَتَعالى : هَل مِن داعٍ فَاُجيبَهُ؟ هَل مِن سائِلٍ فَاَعطِيَهُ سُؤلَهُ ؟ هَل مِن مُستَغفِرٍ فَاَغفِرَ لَهُ ؟ هَل مِن تائِبٍ فَاَتُوبَ عَلَيهِ؟ ».
خداوند سبحان ، آخر هر شب این چنین می گوید:
- آیا دعا کننده ای هست تا من او را اجابت کنم؟
- آیا در خواست کننده ای هست تا خواسته اش را عطا کنم؟
ص: 81
آیا آمرزش خواهی هست تا او را بیامرزم؟
- آیا بنده توبه کاری هست تا توبه اش را بپذیریم؟».
« ابراهيم بن ابی محمود» می گوید به امام رضا علیه السلام عرض کردم: مردم می گویند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: خداوند متعال هر شب به آسمان دنیا می آید، نظر شما در این رابطه چیست؟ فرمود:
76 - «لَعَنَ اللهُ المُحَرَّفينَ الكَلِمَ عَن مَواضِعِهِ، وَاللهِ ما قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم كَذلِكَ اِنَّما قالَ صلی الله علیه وآله وسلم : اَنَّ اللهَ تَبارَكَ وَتَعالى يُنزلُ مَلَكاً اِلَى السَّماءِ الدُّنيا كُلَّ لَيلَةٍ فِی الثُّلثِ الاَخيرِ وَلَيلَةَ الجُمُعَةِ مِن اَوَّلِ اللَّيلِ فَيَأمُرُهُ فَيُنادي : هَل مِن سائِلٍ فَاَعَطِيَةُ سُؤلَهُ ؟ هَل مِن تائِبٍ فَاَتُوبَ عَلَيهِ؟ هَل مِن مُستَغفِر فَاَغفِرَ لَهُ ؟ یا طالِبَ الخَيرِ اَقبِل ، یا طالِبَ الشَّرَّ أَقصِر، فَلا يَزالُ يُنادي بِها حَتّى يَطلُعَ الفَجرُ فَاِذا طَلَعَ عادَ اِلى مَحَلَّهِ مِن مَلَكُوتِ السَّماءِ ، حَدَّثَني بِذالِکَ اَبی عَن جَدّی عَن ابائِهِ عَن رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم » .
- «خدا لعنت کند کسانی را که سخنان را تحریف می کنند، به خدا قسم؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم این گونه که می گویند) نگفت بلکه فرمود: خداوند تبارک و تعالی در یک سوم آخر هر شب و در شب جمعه از ابتدای آن فرشته ای را به آسمان دنیا می فرستد، و این چنین ندا می دهد:
- آیا درخواست کننده ای هست تا خواسته اش را بدهم ؟
. آیا توبه کننده ای هست تا توبه اش را بپذیرم ؟
- آیا استغفار کننده ای هست تا او را ببخشم؟
- ای طالب خیر؛ بیا وای طالب شرَ؛ دست بردار ...
همین طور ندا می دهد تا صبح شود، در این هنگام آن فرشته به جایگاه
ص: 82
اولش در ملکوت آسمان باز می گردد. این سخن را پدرم از پدرش از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل فرمودند».
کسی که ایمان و اعتقاد صحیح در تصديق رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم واولاد طاهرینش علیهم السلام دارد و می داند که هر آنچه این بزرگواران از جانب رب جليل آوردند حق است، بر او سزاوار است که در این ساعتها حوائجش را به چنین منادی عرضه بدارد وندایش را بی پاسخ نگذارد مگر نه این است که اگر حاکمی از حاکمین دنیا فرستاده ای را به در خانه کسی بفرستد و بگوید: حاجت هایت را عرضه کن چون حاکم به تو اجازه داده که آنها را بیان کنی تا برایت انجام دهد، در اینجا این فرد، فرصت را غنیمت شمرده، نه تنها نیازهای خود بلکه حوائج نزدیکان و خویشان خود را هم جدا جدا ذکر می کند؟ خصوصاً اگر این حاکم، مشهور به بخشندگی وجود وسخای بی حد باشد. و در صورتی که به او نیاز داشته باشد، هرگز از آن فرستاده روی بر نمی گرداند و او را بی جواب نمی گذارد.
بنابر این، بنده حق هم نباید پیام مولايش را سبک پندارد که در این صورت، مستحق جواب: (اِنَّ الَّذينَ يَستَكبِرُونَ عَن عِبادَتي سَيَدخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ) خواهد شد. و نباید غافل بماند که در اثر آن، در زمره محرومین از رحمت حق در می آید و بار سنگین گناهان بر دوشش باقی خواهد ماند که در حدیث آمده:
77 - « مَن تَرَکَ مَساَلَةَ اللهِ افتَقَرَ ».
- «هر کس سؤال و درخواست از خدارا ترک کند، فقير خواهد شد».
ص: 83
مناسب است در چنین لحظاتی از شب ، مناجاتی را که عارف کامل مرحوم « سید بن طاووس رحمه الله » آموخته بر زبان جاری کنی و بگویی :
« بار إلها؛ من ربوبیت تورا تصدیق می کنم، به رسالت خاتم پیامبرانت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم معتقدم، و به این فرشته ای که ندای جود وبخشش تورا می رساند، ایمان دارم. اگر گوش من ندایش را نشنید، عقل من این ندا را دریافت کرد، و اخبار و روایاتی را که دربردارنده چنین وعده هایی از جانب تواست، پذیرفت در یک چنین حال و هوایی ، سخن من این است:
ای فرشته ای که از جانب خدای مالک و حکیم وکریم و بخشنده و ... به سوی ما آمدی، سخن تورا که حاوی کام یابی ماست، با گوش عقلمان درک کردیم که گفتی : آیا درخواست کننده ای هست تا خواسته اش را بدهم؟
من سائل وگدایم وچنین نیازهایی دارم:
- هر چه موجب روی آوردن ذات اقدس الهی به من می شود.
- من نیز در مقابل توفيق روی آوردن به او را داشته باشم.
- در محضر پر برکت او ، کمال ادب را حفظ کنم.
- مرا (از لغزشها وشيطانهای درونی و بیرونی و خلاصه هر چه مرا از او دور می کند)، حفظ کند.
- توفیقاتی را که به من داده سلب ننموده ، محافظت نماید.
نیز عقل ما سخن آقایمان را درک کرده که فرمود: آیا توبه کاری هست تا توبه اش را بپذیرم؟
من از گناهانم توبه می کنم؛ چون برای پناه بردن از غضب وعقابش
ص: 84
و جلب رضایت و ثوابش، ناچارم توبه کنم. اگر نفسم توبه صادقانه نداشت ، عقلم حکم می کند که باید به سوی او توبه کرد، (ومرضها وكثافات و چرکهای گناهان را از این راه زدود و آینه دل را صاف نمود).
ای فرشته الهی؛ سخنت را شنیدیم که از طرف خداوند رحیم گفتی: آیا استغفار کُننده ای هست تا او را بیامرزم؟
من از هر چه او خوش ندارد استغفار می کنم ، وبه عفو او پناه می برم، و اگر این گفتار از روی صداقت قلبی نبود عقلم حکم می کند که باید چنین کرد. بنده مضطّر وگرفتار و ورشکسته چاره ای جز عذر خواهی نزد رب جلیل ورحيم ندارد.
ای فرشته پروردگار؛ این درخواست وتوبه و استغفار وفقر وذلّت و ورشکستگی را که گفتم، نزد تو به امانت می گذارم تا آن را به خدایی که تو را به سویمان فرستاد و راه رسیدن به کویش را بر رویمان گشود، عرضه بداری».
سید بن طاووس رحمه الله به اینجا که می رسد، می فرماید: «اگر نتوانستی این سخنان را از بر کنی ، می توانی آن را در ورقه ای بنویسی و همراه خود داشته یا زیر سرت بگذاری اما باید آن را مانند عزیز ترین وسائلت ، محافظت نمایی و وقتی آن زمان موعود از شب فرارسید، برگه را بیرون آورده این گونه بگویی :
ای فرشته ای که از جانب خدای ارحم الراحمين واكرم الأكرمين ندا در می دهی؛ این قصه من است که به تو تسلیمش می کنم، نه زبانی برایم مانده ونه روحیه ای که بتوانم با تو سخن بگویم».
در اینجا سخنان سیده رحمه الله به پایان رسید.
من می گویم:
ص: 85
اگر در یک چنین وقت حساسی، توانستی آن وظایفی را که اهل بیت علیهم السلام برایت معین فرمودند عمل کنی، پس خوشا به حالت والا می توانی این چنین بگویی :
خدایا؛ من به تو ایمان دارم و پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام را در مورد اخباری که پیرامون لطف وعفو تو گفته اند تصدیق می کنم، پس او بر آن وجودهای پاک (یعنی پیامبر وآل او درود بفرست، و بعد از آن در این شب هر دعایی که در امور دینی یا دنیایی به درگاهت عرضه می شود ، مرا در آن شریک وسهيم گردان.
بارالها؛ با ما آن چنان که سزاوارخدایی تواست رفتار کن نه آن چنان که ما بندگان روسیاه سزاوار آنیم، ای ارحم الراحمين ؛ درودت بر محمد و خاندان پاکش باد!
بدان که از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:
78 - «لا تُعطُوا العَينَ حَظَّها فَاِنَّها اَقَلُّ شَيءٍ شُكراً ».
- «نگذار چشم بهره کاملی از خواب ببرد؛ چون کمترین شکر گزاری را او دارد».
نیز از وجود مقدس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده که فرمود:
79 - « اِذا قامَ العَبدُ مِن لَذیذِ مَضجَعِهِ وَالنُّعاسُ في عَينَيهِ لِيَرضی رَبَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لِصَلاةِ لَيلِهِ باهَي اللهُ بِهِ مَلائِكَتَهُ فَقالَ : اَما تَرَونَ عَبدي هذا؟ قَد قامَ مِن مَضجَعِهِ اِلى صَلاةٍ لَم اَفرُضها عَلَيهِ ؟ اشَهدُوا اَنّی قَد غَفَرتُ لَهُ ».
ص: 86
-«وقتی بنده حق از خوابگاهش بر می خیزد تا خداوند متعال را با نماز شبش خشنود سازد در حالی که چرت، چشمانش را فرا گرفته، در این حال، خداوند به ملائکه اش مباهات کرده می فرماید: آیا این بنده مرا می بینید که از خواب گاهش برخاسته، تا نمازی را بگزارد که آن را بر او واجب نکرده ام؟! پس شاهد باشید که او را بخشیدم».
هر روز، دوازده قسمت می شود و هر قسمت آن منسوب به یکی از ائمه دوازده گانه علیهم السلام است که در آن ساعت، توسل به آن امام مناسب است. ودعایی نیز مخصوص آن ساعات در کتاب شریف «مصباح» نقل گردیده است(1)
سید بن طاووس رحمه الله نیز آورده که روزهای هفته به ائمه علیهم السلام منسوب است و در هر روز، میهمان آنها هستیم، بنابر این زیارت آن امام یا ائمه به ترتیب زیر در آن روز، مناسب است(2):
شنبه : مخصوص پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است.
یکشنبه : مخصوص امير المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام است.
دوشنبه : مخصوص امام حسن و امام حسین علیهما السلام است .
سه شنبه : مخصوص امام زین العابدین ، امام باقر و امام صادق علیهم السلام است .
چهارشنبه: مخصوص امام کاظم، امام رضا، امام جواد وامام هادی علیهم السلام عالی است.
پنجشنبه : مخصوص امام حسن عسکری عليه السلام است.
ص: 87
جمعه : مخصوص وجود مبارک امام مهدی علیه السلام می باشد.
و - شب قدر:
این شب در ماه مبارک رمضان قرار دارد ولی مشخص نیست که کدام شب است. ممکن است یکی از سه شب نوزدهم یا بیست و یکم یا بیست و سوم باشد، لكن بر شب بیست و سوم تأكيد شده است.
ز - شبهای احيان ،
چهار شب است که احيا و بیداری در آن مستحب است ، این شبها عبارتند از :
1- شب اول ماه رجب .
2 - شب نیمه شعبان .
3- شب عید فطر.
4- شب عید قربان .
نقل است که :
80- «برای امیرالمؤمنین علیه السلام شگفت انگیز بود که در این شبها بیکار بماند (و عبادت نکند)»(1).
ح - روز عرفه :
این روز، روز دعا و طلب حاجت به درگاه الهی است به همین خاطر با این که روزه اش مستحب مُؤكَّد است ولی اگر کسی در اثر روزه، ضعیف شود
ص: 88
و نتواند دعا کند، روزه نگرفتن ودعا خواندن بهتر است(1).
ط- هنگام وزش باد .
ی - هنگام اذان ظهر .
یا- هنگام نزول باران .
يب - هنگام ریزش اولین قطره از خون شهید:
زید شام از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که حضرت فرمود:
81- « اُطلُبُوا الدُّعاءَ فِي اَربَعَ ساعاتٍ: عِندَ هُبُوبِ الرَّياح، وَزَوالِ الاَفياءِ، وَنُزُولِ المَطَرِ، وَاَوَّلِ قَطرَةٍ مِن دَمِ القَتيلِ المُؤمِنِ ، فَاِنَّ اَبوابَ السَّماءِ تُفتَحُ عِندَ هذِهِ الاَشياءِ».
- «در چهار وقت به دنبال دعا باشید: وزش باد، زوال سایه ها (که همان ظهر شرعی است )، نزول باران ، واولین قطره از خون مؤمن کشته شده؛ چون در این اوقات، درهای آسمان گشوده خواهد شد».
نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود:
82- «اِذا زالَتِ الشَّمسُ فُتِحَت اَبوابُ السَّماءِ وَاَبوابُ الجِنانِ وَقُضِيَتِ الحَوائِجُ العِظامُ».
- «وقتی زوال آفتاب (ظهر شرعی) فرا رسید، درهای آسمان ودرهای بهشت گشوده خواهند شد وحاجتهای بزرگ بر آورده خواهند گردید».
ص: 89
سؤال شد از چه هنگام؟ فرمود:
- « مِقدارَ ما يُصَلَّي الرَّجُلُ اَربَعَ رَكَعاتٍ مُتَرَسَّلاً».
- « به مقداری که بتوان یک نماز چهار رکعتی، بدون عجله وسر فرصت خواند».
يج - از طلوع فجر (اذان صبح) تا طلوع آفتاب:
« أبو الصباح کنانی » از امام باقر علا این چنین روایت کرده است که:
83 - اِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ يُحِبُّ مِن عِبادِهِ کُلَّ دَعّاءٍ، فَعَلَيكُم بِالدُّعاءِ فِي السَّحَرِ اِلى طُلُوعٍ الشَّمسِ فَاِنَّها ساعَةٌ تُفتَحُ فيها اَبوابُ السَّماءِ، وَتُقَسَّمُ فيهَا الاَرزاقُ ، وَتُقضى فيهَا الحَوائِجُ العِظامُ».
- « خداوند متعال از بین بندگانش آنکه بیشتر اهل دعاست را دوست می دارد، پس دعا کنید در سحرها تا طلوع آفتاب ؛ چون درهای بهشت در این هنگام باز می شوند، روزی ها در این زمان تقسیم می گردند، وحاجتهای بزرگ در این وقت بر آورده می شوند» .
ص: 90
در خبر آمده است که:
84 - «اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ وَتَعالى يَقُولُ لِلمَلائِكَة في ذلِكَ اليَومِ : يا مَلائِكَتي اَلا تَرَونَ اِلى عِبادی وَاِمائی جاؤُوا مِن اَطرافِ البِلادِ شَعثاءَ غَبراءَ اَتَدرُونَ ما يَسأَلُونَ؟ فَيَقُولُونَ: رَبَّنا اِنَّهُم يَسأَلُونَكَ المَغفِرَةَ فَيَقُولُ : اشهدُوا اَنّي قَد غَفَرتُ لَهُم ».
- «خداوند سبحان در این روز به ملائکه می گوید: ای فرشتگان من؛ آیا بندگان مرا نمی بینید که از سرزمین های مختلف آمده اند در حالی که موهایشان پریشان است و گرد و غبار بر چهره شان نشسته؟ آیا می دانید اینان چه می خواهند؟ ملائکه می گویند: پروردگارا! اینان از تو آمرزش گناهانشان را می طلبند. در اینجا خداوند متعال می فرماید: شاهد باشید که گناهانشان را آمرزیدم».
نیز در روایت دیگر آمده است که:
85 - « مِنَ الذُّنُوبِ مالا یُغفَرُ اِلّا بِعَرَفَةٍ وَالمَشعَرِ الحَرامِ، قالَ اللهُ تَعالى :« فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ »(1) وَلَيلَةٍ مِن لَيالِی الاِحياءِ».
- « برخی از گناهان فقط در این سه موقعیت بخشیده می شوند: عرفات ،
ص: 91
مشعر الحرام - که خداوند متعال فرمود: وقتی از عرفات کوچ کردید، خدای را در مشعر الحرام به یاد بیاورید - وشبی از شبهای احیا »(1).
از امام رضا علیه السلام روایت شده است که:
86- « ما وَقَفَ اَحَدٌ بِتِلكَ الجِبالِ اِلّا استُجيبَ لَهُ فَاِمّا المُؤمِنُونَ فَيُستَجابُ لَهُم في اُخراهُم، وَاَمّا الكُفّارُ فَيُستَجابُ لَهُم في دُنياهُم».
- کسی در این کوهها توقف نکرد، مگر آن که (دعایش) اجابت شده ، اگر مؤمن باشد اجابت اخروی، واگر کافر باشد اجابت دنیایی دارد».
چون آنجا خانه خداست و کسی که به آنجا می رود مقصود و مطلوبش خداست و قصد زیارت او را دارد، در حدیث قدسی آمده است:
87 - « اَلا اِنَّ بُیُوتی فِی الاَرضِ المَساجِدُ ، فَطُوبى لِعَبدِ تَطَهَّرَ في بَيتِهِ ثُمَّ زارَنی في بَيتی».
- «آگاه باشید که مساجد، خانه های من بر روی زمینند، پس خوشا به حال بنده ای که در خانه خود تطهیر کند (ووضو بسازد) سپس مرا در خانه ام زیارت کند .
واو کریم تر از آن است که قاصد و زائرش را نا امید و محروم نماید.
سعید بن مسلم » از «معاویه بن عمار» روایت کرده است که وجود مقدس آقا امام صادق علیه السلام هرگاه حاجتی داشت هنگام زوال آفتاب (یعنی ظهر) آن را
ص: 92
طلب می کرد، به این ترتیب که اولا چیزی در راه خدا صدقه می داد بعد بوی خوشی استشمام می کرد و سپس به مسجد رفته، هر حاجتی داشت آن را به محضر حق تعالی عرضه می داشت.
ناگفته نماند که این خبر دلالت بر چهار مطلب به این شرح دارد:
اوّل - هنگام ظهر ، وقت طلب حاجت است .
دوّم - مستحب است ابتدا صدقه ای داده شود .
سوّم - خوب است بوی خوشی استشمام گردد.
چهارم - مسجد محل خوبی جهت طلب حاجت می باشد.
بلکه شرافت این مکان از سایر مکان ها بیشتر است ، در روایت آمده است:
88 - « اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ وَتَعالى عَوَّضَ الحُسَينَ علیه السلام مِن قَتلِهِ بِاَربَعَ خِضالٍ : جَعَلَ الشَّفاءَ فی تُربَتِهِ ، وَاِجابَةَ الدُّعاءِ تَحتَ قَبَّتِهِ، وَالاَئِمَّةَ مِن ذُرَّیَّتِهِ ، وَاَن لا تُعَدَّ ايّامُ زائِريهِ مِن اَعمارِهِم».
- « خداوند سبحان، عوض شهادت آقا سيد الشهداء علیه السلام چهار خصلت عطا کرده است:
- شفا را در تربتش نهاد .
- اجابت دعارا زیر گنبدش قرارداد .
-ائمه بعدی از نسل اویند.
- مدت زمانی که زائرین آن حضرت برای زیارت می گذرانند، جزو
ص: 93
عمرشان به حساب نمی آورد».
نیز روایت شده است که بر امام صادق علیه السلام مرضی عارض شد، آن حضرت به نزدیکانش امر کرد که فردی را اجیر کنند تا برود نزد قبر امام حسین علیه السلام (وبرایش دعا کند) یکی از دوستان حضرت، جهت انجام این فرمان از خانه خارج شد، فردی را جلوی درب خانه دید و ماجرا را برایش بازگو کرد، آن مرد گفت:
من می روم ولی شبهه ای در ذهنم ایجاد شده و آن این که امام حسین علیه السلام امامی است که طاعتش واجب است و او (یعنی امام صادق علیه السلام ) نیز امامی است که طاعتش واجب است، پس این کار چه معنا دارد؟ (یعنی فرقی بین این دو امام نیست، پس چرا برای شفای این امام، نزد آن امام بروم و دعا کنم؟).
آن فرد به خانه برگشت و مطلب را خدمت امام عرضه داشت، حضرت فرمود:
89- « هُوَ كَما قالَ لکِن أَما عَرَفَ اَنَ لِلّهِ تَعالى بِقاعاً يُستَجابُ فيها الدُّعاءُ فَتِلكَ البُقعَةُ مِن تِلكَ البِقاع ».
- «سخن این مرد درست است که فرقی بین دو امام نیست) اما آیا نمی داند خداوند متعال سرزمین هایی دارد که در آنجا دعا مستجاب می شود؟ حرم حضرت سیدالشهداء علیه السلام از آن سرزمین هاست » .
ص: 94
الف - دعایی که در بردارنده اسم اعظم الهی باشد، خواه آن اسم اعظم معین و مشخص باشد و خواه نباشد.
غیر از انبیا و اولیا کسی از آن اطلاعی ندارد که بگوید حتما فلان اسم، «اسم اعظم» است ، بله در روایات اشاراتی به آن شده است من جمله :
90 - « اسم اعظم در آیات آخر سوره حشر است» (1)
91 - اسم اعظم در آية الكرسي واول آل عمران است به همین خاطر گفته شده که باید حتما دو اسم « الحى القيوم » باشند؛ چون فقط این دو اسمند که هم در آية الكرسي وهم در اول سوره آل عمران وجود دارند »(2)
از رسول خدا علیه السلام روایت شده است که فرمود:
92 - «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَقرَبُ اِلَى الاِسمِ الاَعظَمِ مِن سَوادِ العَينِ اِلى بَياضِها ».
- « بسم الله الرحمن الرحيم، به اسم اعظم از سیاهی چشم به سفیدی آن
ص: 95
نزدیک تراست ).
گفته شده اسم اعظم در:
« يا حَیُّ يا قَيُّومُ » است .
93 - « يا ذَا الجَلالِ وَالاِكرامِ »است(1)
« يا هُوَ يا مَن لا هُوَ اِلّا هُوَ » است (2).
94 - « اَللّه » است (3) که:
این نام مشهورترین نام پروردگاراست .
در اذکار، برترین مقام را داراست.
- در ادعیه ، برترین مقام را داراست .
- امامِ سایر اسما قرار داده شده است.
در کلمه اخلاص (یعنى لا اِله اِلّا اللهُ) تنها از این اسم نام برده شده است .
اگر کسی بخواهد با ابراز شهادتین، اسلامش را اظهار کند، باید با این اسم باشد (یعنی اگر مثلا بگوید: (( اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلِّا الرَّبُّ )) ، اسلامش پذیرفته نیست).
در اینجا دو نکته قابل توجه است:
1 - این قول آخر (که اسم اعظم کلمه «الله» باشد) بسیار قوی است؛ چون در این رابطه روایات زیادی وارد شده است.
ص: 96
2 - این اسم مقدس، امتیازات و خواصی نسبت به سایر اسماء الهی به شرح زیر دارد:
اوّل - این اسم مخصوص ذات اقدس الهی است (یعنی اسم خاص است) و به غیر او نمی توان « الله » گفت، نه حقیقت ونه مجاز به همین خاطر فرموده :
« هَل تَعلَمُ لَهُ سَمِيّاً »(1).
- «آیا هم نامی برای او سراغ داری؟».
یعنی آیا غیر از او کسی را می شناسی که نامش « الله » باشد؟
دوّم - این اسم دلالت بر ذات اقدس الهی دارد، اما سایر نام ها هر یک دلالت بر یک معنای به خصوصی می کنند؛ مثلا اسم « قادر » : بر « قدرت » دلالت دارد، اسم «عالم»، بر «علم» دلالت دارد و ..
سوّم - سایر نام ها را می توانیم به این نام بخوانیم ، مثلا بگوییم : «صبور» اسمی از اسماء الله است، اما این نام را به آن اسماء نمی توان خواند؛ مثلا نمی توان گفت: «الله» اسمی از اسماء صبوراست.
این سه امتیاز به اضافه شش امتیاز دیگر که قبل از این گفته شد، جمعة می شود نه امتیاز برای این اسم مقدس.
در روایت آمده است که:
95 - حضرت سلیمان علیه السلام وقتی با خبر شد «بلقيس» به سوی او می آید که بین آن دو تنها یک فرسخ فاصله بود - در این حال روبه اطرافیان کرده فرمود: کدامیک از شما می تواند تخت این زن را به اینجا بیاورد قبل از این که اینان به
ص: 97
حالت تسلیم نزد من آیند؟
« عفریتی» از جن - که فردی قوی بود . گفت : من می توانم آن را بیاورم قبل از این که از مجلس قضاوت خود برخیزی - و حضرت سلیمان علیه السلام از صبح تا نیمه روز در این مجلس می نشست . علاوه بر این، نسبت به جواهراتش نیز امین هستم.
حضرت سلیمان علیه السلام فرمود: من سریع تر از این می خواهم.
در این لحظه وزیر آن حضرت و خواهر زاده اش ؛ يعني « آصف بن برخيا » که اسم اعظم می دانست و به این وسیله مستجاب الدعوه هم بود، گفت:
- «أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»(1)
در مورد معنای این جمله ، سخنانی گفته شده از جمله :
- قبل از این که آن دورترین فرد، در مقابل چشمت به تو برسد، من می توانم آن را بیاورم.
- تا آنجا که می توانی چشمت را نگه دار، وقتی که دیگر نتوانستی نگه داری و پلکهایت را بر هم گذاشتی ، قبل از این که مجددا آن را بگشایی، من تخت را نزد تو حاضر می کنم.
«کلبی» گوید در این هنگام، «آصف » به سجده افتاد و خداوند متعال را با اسم اعظمش خواند، سپس به قدرت لا يزال الهی تخت بلقیس، کنار تخت حضرت سلیمان آشکار شد.
واما آن اسم اعظمی که آصف بدان دعا کرد چه بود؟ اقوالی است، از
ص: 98
جمله:
- « اَللهُ والرَّحمنُ » بود.
- « يا حَیُّ يا قَيُّومُ » بود که در زبان عبرانی می گویند: « آهيا شراهية »
- « يا ذَا الجَلالِ وَالاِكرام » بود.
- « یا اِلهَنا وَاِلهَ كُلَّ شَيءٍ اِلهاً واحِداً لا اِلهَ اِلّا اَنتَ» بود.(1)
ب - از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:
96 - « مَن قالَ يا اَللهُ يا اَللهُ، عَشرَ مَرّاتٍ قيلَ لَهُ: لَبَّيكَ عَبدی سَل
حاجَتَكَ تُعطَ ».
- کسی که ده بار بگويد يا الله يا الله ! به او ندا می رسد :
لبیک ای بنده من حاجتت را بخواه تابه تو داده شود» .
نیز روایت شده است که:
97 - « مَن قالَ يا رَبّاه ، يا رَبّاه ، عَشراً»
ص: 99
- «کسی که ده بار بگوید یا رباه (به او نیز چنین ندایی می رسد)».
و نظیر این دو است: یا رَبَّ ، یا رَبَّ ، وَيا سَيَّداه ،
ونیز روایت شده است که:
98- « مَن قالَ فی سُجُودِهِ يا اَللّهُ ، يا رَبّاه ، یا سَیَّداه ، - ثَلاثاً أُجيبَ لَهُ بِمِثلِ ذلِكَ».
- «کسی که در سجودش سه بار بگويد يا الله! یا رباه! یا سیداه! همین گونه جواب می شنود».
ج - شماعه» روایت کرده است که امام کاظم علی به من فرمود:
99 - « اِذا كانَت لَکَ یا سُماعَةُ حاجَةٌ فَقُل :
- «ای سماعه ؛ هر وقت حاجتی داری بگو :
اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ بِحَقَّ مُحَمَّدٍ وَعَلِىًّ فَاِنَّ لَهُما عِندَكَ شَأناً مِنَ الشَّانِ وَقَدراً مِنَ القَدرِ، قَبِحَقَّ ذلِكَ الشَّأنِ وَبِحَقَّ ذلِكَ القَدرِ اَن تَفعَلَ بی کَذا وَ كَذا...
- خدایا؛ تو را قسم می دهم به حق محمد وعلی علیه السلام این دو نزد تو قدر ومقامی دارند، به قدر ومقام این دو قسمت می دهم حاجات مرا بر آوری که عبارتند از چنین و چنان ؛ فَاِنَّهُ اِذا كانَ يَومُ القِيامَةِ لَم يَبقَ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَلا نَبِیٌّ مُرسَلٌ وَلا عَبدٌ مُؤمِنَ امتَحَنَ اللهُ قَلبَهُ لِلايمانِ اِلّا وَهُوَ مُحتاجٌ اِلَيهِما في ذلِكَ اليَومِ».
چون در روز قیامت هیچ فرشته مقرب وهیچ پیامبر مرسل وهیچ بنده مؤمنی که خداوند سبحان قلبش را بر ایمانش امتحان کرده باشد نیست مگر این که به این دو بزرگوار نیازمند است ».
ص: 100
د - «ابن ابی عمیر» از «معاوية بن عمار» روایت کرده است که :
100 - « مَن قالَ في دُبُرِ الفَريضَةِ : - ثَلاثاً -
هر کس بعد از نماز واجب ، سه مرتبه بگوید: يا مَن يَفعَلُ ما يَشاءُ وَلا يَفعَلُ ما يَشاءُ اَحَدٌ غَيرُهُ.
ای کسی که هر چه بخواهی انجام می دهی و غیر از تو کسی نمی تواند همه آنچه را که خواست انجام بدهد ، ثُمَ يَسألُ اللهَ اُعطِىَ ما سَألَ سپس از خدا چیزی بخواهد، خواسته اش داده خواهد شد.»(1).
ه- نیز روایت شده است برای این که بدهکاری ودین ادا گردد ، در روز جمعه یا هر روز دیگر بگوید:
101 - «اللّهُمَّ اَغنِني بِحلالِكَ عَن حَرامِكَ، وَبِفَضلِكَ عَمَّن سِواكَ ».
- « خدایا؛ مرا با روزی حلالت از حرام، وباعطا و بخشش خود از دیگران بی نیاز گردان». .
و - برای وسعت روزی بعد از نماز صبح ده مرتبه گفته شود:
- « سُبحانَ اللهِ العَظيم وَبِحَمدِهِ اَستَغفِرُ اللهَ وَاَسأَلُهُ مِن فَضلِهِ »(1)
- « منزه است خداوند عظیم وحمد و سپاس مخصوص اوست، از او طلب (2)
ص: 101
آمرزش دارم و می خواهم که از عطایای مخصوصش مرا بهره ور بفرماید».
ز - نیز بعد از نماز عشا بخواند:
102 - « اللّهُمَّ اِنَّهُ لَيسَ لى عِلمٌ بِمَوضِع رِزقی وَاَنَا اَطلُبُهُ بِخَطَراتٍ تَخطُرُ عَلى قَلبی فَاِجُولُ فی طَلَبِهِ البُلدانَ وَاَنَا فيما اَطلُبُ کَالحَيرانِ لا اَدری اَفی سَهلٍ هُوَ اَم فی جَبَلٍ اَم في اَرضٍ اَم فی سَماءٍ اَم فی بَّرًّ اَم في بَحر ؟ وَعَلى يَدَئ مَن؟ وَمِن قِبَلِ مَن؟ وَقَد عَلِمتُ اَنَّ عَلِمتُ عِندَكَ، وَاَسبابَهُ بِيَدِكَ، وَاَنتَ الَّذی تَقسِمُهُ بِلُطفِكَ، وَتُسَبَّبُهُ بِرَحمَتِکَ. اللّهُمَّ صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجعَل لی یا رَبَّ رِزقَكَ واسِعاً ، وَمَطلَبَهُ سَهلاً ، وَمَأخَذَهُ قَريباً ، وَلا تُعَنَّنى بِطَلَبٍ ما لَم تُقَدَّر لي فيهِ رِزقاً فَاِنَّکَ غَنِیٌّ عَن عَذابی وَاَنَا فَقيرٌ اِلى رَحمَتِكَ، فَصَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَجُد عَلی عَبدِکَ اِنَّکَ ذُو فَضلٍ عَظيم ».
- بار الها؛ من محل روزی خود را نمی دانم و بر اساس گمانهایی که به قلبم خطور می کند، شهرها را جستجو می کنم تا به آن برسم)، در این قضیه حیران و سرگردان مانده ام که روزی من کجاست) آیا در دشت و صحراست یا در کوهها؟ در زمین است یا در آسمان؟ در خشکی است یا در دریا؟ به دست چه کسی است و به جانب چه کسی باید رفت؟ اما می دانم که تو هم محلش را می دانی وهم موجبات واسبابش به دست تو است. و آن را بر اساس لطف ورحمتت تقسیم می کنی.
خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست وروزی مرا وسیع گردان ، طلب آن را آسان و محل دریافتش را نزدیک قرار بده، و برای آنچه برایم مقدر نشده مرا به رنج نینداز (تا زحمت بیهوده در طلبش نکشم) همانا تو از
ص: 102
عذاب من بی نیازی ولی من به رحمت تو محتاج هستم، پس بر محمد وآل محمد درود بفرست وبر بنده ات ببخشای که تو صاحب فضل وعنایتی عظیم هستی (1)
ح - برای دفع ترس از ظالم و وارد شدن بر سلطان (جائر) خوب است خواندن این دعا که حضرت صادق علیه السلام هنگام ورود بر منصور می خواند:
103 - « یا عُدّتی عِندَ شِدّتی ، وَيا غَوثی عِندَ کُربَتی، اُحرُسنی بِعَينِكَ الَّتي لا تَنامُ، وَاكنُفهی بِرُكنِك الَّذي لا يُرامُ».
- ای ذخیره و سرمایه من در شداید؛ و ای فریاد رس من در سختیها؛ مرا با آن چشمت که خواب در آن راه ندارد حراست کن، وبا آن تکیه گاهت که شکست ندارد محافظت نما». .
ط - برای پرداخت شدن بدهکاری و ادای دین ، مناسب است خواندن آنچه « معاذ بن جبل » نقل کرده که گفت:
روز جمعه ای با رسول الله علیه السلام نماز جمعه نخواندم، به من فرمود:
104 - « یا مَعاذُ، ما مَنَعَكَ عَنِ الصَّلاةِ الجُمُعَة؟»
ص: 103
- چه چیزی مانع حضور تو در نماز جمعه شده است؟ » .
گفتم: یا رسول الله علیه السلام يوحنای یهودی از من یک اوقیه(1) طلا، طلبکاراست وکنار در منزل کشیک مرا می کشید، ترسیدم اگر بیرون بیایم مرا بگیرد و نتوانم به نماز جمعه بیایم، فرمود: « اَتُحِبُّ یا مَعاذُ اَن يَقضِىَ اللهُ دَينَكَ؟ »
- «آیا دوست داری که خدا دینت را ادا کند؟» .
گفتم بلی یا رسول الله، فرمود: بگو:
« اللّهُمَّ مالِكَ المُلكِ... بِغَيرِ حِسابٍ»(2)، یا رَحمنَ الدُّنيا وَالأخِرَةِ وَرَحيمَهُما تُعطي مِنهُما ما تَشاءُ وَتَمنَعُ مِنهُما ما تَشاءُ ، صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدِ اقضِ عَنی دَینی یا کَريمُ».
- «بارخدایا؛ ملک و حکومت در عالم هستی از آن تواست، آن را به هر که بخواهی می دهی و از هرکه بخواهی می گیری، هرکس را بخواهی عزیز و هرکس را بخواهی ذلیل می کنی. همه نیکی ها به دست تو است و بر هر چیزی قادری. شب را در روز نهان می سازی وروز را در شب . زنده را از مرده بیرون می آوری و مرده را از زنده، و به هر که بخواهی، بی حساب روزی می دهی. ای کسی که در دنیا و آخرت دو رحمت داری، (یکی رحمت واسعه که همه موجودات از آن بهره می برند و دیگر رحمتی مخصوص بندگان شایسته ات )،
ص: 104
این دو رحمت را به هر که بخواهی می دهی و از هر که بخواهی منع می نمایی بر محمد وآل محمد درود فرست و دین مرا ادا کن ای کریم »
آنگاه فرمود: « فَلَو كانَ عَلَيكَ مِلءُ الاَرضِ ذَهَباً لَاَدّاهُ اللهُ عَنكَ».
- «اگر به اندازه کره زمین طلا بدهکار باشی، ذات اقدس الهی از طرف تو آن را پرداخت خواهد کرد».
ی - برای تقویت قوه حافظه و حفظ نمودن هر آنچه انسان می شنود، مناسب است دعای نقل شده از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم که فرمود:
105 - « یا عَلِیُّ » اِذا اَرَدتَ اَن تَحفَظَ کُلَّما تَسمَعُ فَقُل في دُبُر كُلَّ صَلاۃٍ : « سُبحانَ مَن لا يَعتَدي عَلى اَهلِ مَملَكَتِهِ، سُبحانَ مَن لا يُؤاخِذُ اَهلَ الاَرضِ بِاَنواعِ العَذابِ، سُبحانَ الرَّؤُوفِ الرَّحيم، اللّهُمَّ اجعَل لی فی قَلبی نُوراً وَبَصَراً وَفَهماً وَعِلماً اِنَكَ عَلى كُلَّ شَيءٍ قَديرٌ».
- «ای علی؛ هرگاه خواسته باشی آنچه را می شنوی حفظ کنی، بعد از هر نماز بگو: شبحان من .. پاک و منزه است خدایی که بر اهل مملکتش ستم روا نمی دارد. پاک و منزه است خدایی که ساکنین زمین را با عذاب های گوناگون، گرفتار نمی کند. پاک و منزه است خدای مهربان ورحیم، خدایا؛ در قلبم برای من نورودید و فهم و علم قرار بده که تو بر هر چیزی قادری »
یا - برای دفع آزار همسایه :
فردی نزد امام حسن بن علي علیه السلام شکایت کرد که همسایه ام مرا آزار می دهد، حضرت فرمود:
106- « اِذا صَلَّيتَ المَغرِبَ فَصَلَّ رَكعَتَينِ ثُم قُل : يا شَديدَ المِحالِ ،
ص: 105
يا عَزيزُ اَذلَلتَ بِعِزَّتِكَ جَميعَ ما خَلَقتَ ، اِكفِنی شَرَّ فُلانٍ بِما شِئتَ »
- « پس از نماز مغرب، دو رکعت نماز بگزار وبعد از آن بگو: یا شدید المحال ... ای آن که مکرت شدید است؛ ای آن که جميع مخلوقات را در برابر عزتت خوار و ذلیل قراردادی ؛ شر فلانی را از من بردار هر طور که خودت خواسته باشی ».
این شخص ، طبق دستور حضرت عمل کرد، نیمه شب صدای فریاد و شیون شنید، به او خبر دادند که فلان کس (یعنی همان همسایه) مُرد.
نظیر این سری ادعيه واخبار، زیاداست که با ذکر آن، بحث طولانی می شود. برای اطلاع از آنها به کتاب های دعا مراجعه شود.
ص: 106
الف - دعای سمات(1):
107 - مستحب است خواندن « دعای سمات » در آخرین لحظات رو جمعه و نیز بعد از آن گفته شود:
- « اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُكَ بِحُرمَةِ هذَا الدُّعاءِ وَبِما فاتَ مِنهُ مِنَ الاَسماءِ وَبِما يَشتَمِلُ عَلَيهِ مِنَ التَّفسير وَالتَّدبيرِ الَّذي لا يُحيطُ بِهِ اِلّا اَنتَ اَن تَفعَلَ بی كَذا وَ كَذا».
- «خدایا؛ تورا به حرمت این دعا و به حرمت آن نام هایی که در آن نیامده ، و به تفسیر و تدبیر آن اسم ها که غیر از تو احدی آن را نمی داند، سوگندت می دهم که حاجات مرا به این شرح بر آوری ...».
ب - از امام باقر علیه السلام روایت شده که در ثلث دوم ماه مبارک رمضان (یعنی از یازدهم تا بیستم) قرآن کریم را گرفته می گشایی و می گویی:
108 - «اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُكَ بِكِتابِكَ المُنزَلِ وَما فيهِ وَفيهِ اسمُکَ الاَعظَمُ الاَكبَرُ وَاَسماؤُكَ الحُسنی وَما يُخافُ وَيُرجى اَن تَجعَلَني مِن عُتقائِكَ مِنَ النّارِ».
- «خدایا؛ از تو درخواست دارم و تو را سوگند می دهم به قرآنی که نازلش کردی و به هر آنچه در آن است از اسم اعظم وسایر اسمای حسنایت
ص: 107
گرفته تا آیاتی که موجب خوف ورجاست که مرا جزو رهایی یافتگان از آتش جهنّم قرار دهی» .
سپس هر حاجت که می خواهی طلب کن.
ج - خواندن سوره قدر » در ثلث آخر شب جمعه :
109 - در روایت فضیلت پانزده مرتبه خواندن سوره قدر در یک سوم
باقی مانده از شب جمعه(1)، ذکر شده است و بعد از آن هر دعایی که می خواهد بنماید.
ص: 108
الف - دعای مخصوص کنار قبر امام حسین علیه السلام :
از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:
110 - (( مَن كانَت لَهُ حاجَةٌ اِلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ فَليَقِف عِندَ رَأسِ الحُسَينِ علیه السلام وَليَقُل:
- اگر کسی ، حاجتی دارد، برود بالای سر مقدس امام حسین علت ویگوید:
یا اَبا عَبدِاللهِ ، اَشهَدُ اَنَّكَ تَشهَدُ مَقامی، وَتَسمَعُ کَلامی، وَاَنَّکَ حَیٌّ عِندَ رَبَّکَ تُرزَقُ ، فَاسأَل رَبَّكَ وَرَبّی فی قَضاءِ حَوائِجیی »
- «ای ابا عبدالله ؛ شهادت می دهم که تو شاهد موقعیت من هستی ، سخن مرا می شنوی ، زنده می باشی و از روزی خاص الهی بهره مندی ، پس از خدا تقاضا کن که حوایج مرا بر آورده سازد»، که ان شاء الله برآورده خواهد شد».
ب - دعای مخصوص نزد قبر امام هادی علیه السلام :
روایت شده است که فردی هر سال مبلغی از خلیفه دریافت می کرد، ولی چند سال بود که خليفه آن را قطع کرده بود. این فرد، نزد امام هادی علیه السلام آمده ماجرا را نقل کرد و از او خواست هرگاه نزد خلیفه رفت، قضیه را به او بگوید وبرایش شفاعت کند. سپس از نزد امام علیه السلام خارج شد. هنگام شب، فردی از طرف خلیفه نزد او آمد و احضارش کرد، مرد آماده شد و به سوی دربار خلیفه به راه افتاد، در بین راه چند فرستاده را مشاهده کرد که همه می گفتند: نزد خلیفه
ص: 109
برو ... وقتی به دربار رسید از دربان پرسید. آیا علی بن محمد هادی علیه السلام اینجا آمد.
گفت: خير .
بالأخره وارد شد و خلیفه از او به گرمی استقبال کرد و در نزدیکی خود نشاند و دستور داد هر آنچه در مدت این چند سال از او دریغ داشته اند به او بدهند.
مرد، از نزد خلیفه به سوی خانه حرکت کرده ناگاه دید همان دربان که نامش «فتح» بود به او می گوید: به امام هادی علیه السلام بگو آن دعایی را که برای تو کرده به من نیز یاد بدهد.
آن فرد، بعداً خدمت امام علیه السلام رسید، وقتی حضرت چهره بَشّاش اورا مشاهده کرد، فرمود: خوشحال به نظر می رسی گویا راضی شدی ؟
گفت: بلی... ولی می گویند شما نزد خلیفه نرفته اید؟ فرمود:
111 - « اِنَّ اللهَ عَوَّدَنا اَن لا نَلجَأَ فِی المُهِمّاتِ اِلّا اِلَيهِ ، وَلا نَسأَلَ سِواهُ ، فَخَفتُ اَن اُغَيَّرَ فَيُغَیَّرُ ما بی ».
- «خداوند متعال با ما قرار گذاشته که در امور مهم فقط به او رجوع کنیم و از او چیز بطلبیم، من ترسیدم که اگر بر طبق وعده عمل نکنم، او نیز عمل ننماید » .
آن مرد گفت: «فتح» (دربان دربار خليفه) می گوید: آن دعایی را که شما کرده اید، به من بیاموزانید. فرمود:
- « اِنَّ الفَتحَ یُوالينا بِظاهِرِهِ دُونَ باطِنِهِ ، الدُّعاءُ لِمَن دَعا بِهِ بِشَرطِ اَن
ص: 110
یُوالِيَنا اَهلَ البَيتِ ، لكِنَّ هذَا الدُّعاءَ كَثيراً ما اَدعُو بِهَ عِندَ الحَوائِجِ
فَتُقضى ، وَقَد سَأَلتُ اللهَ عَزَّوَجَلَّ اَن لا يَدعُوَ بِهِ بَعدی اَحَدٌ عِندَ قَبري اِلَّا
استُجيبَ لَهُ، وَهُو :».
- «فتح، فقط در ظاهر ابراز دوستی مارا می کنند، اما در باطنش خیر. دعا
شرط دارد و شرطش دوستی ما اهل بیت است. اما از دعا پرسیدی ، دعایی است
که من در بسیاری از موارد با آن خداوند سبحان را خوانده ، حاجاتم را می طلبم
و بر آورده می شود. از خداوند عزیز وجليل ، خواستم که هرکس بعد از من بر سر
قبرم این دعا را خواند، اجابت شود، آن دعا این است:».
- « یا عُدَّتي عِندَ العَدَدِ، وَيا رَجائی وَالمُعتَمَدُ، وَيا كَهفي وَالسَّنَدُ،
وَيا واحِدُ يا اَحَدٌ، وَيا قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ، اَسأَلُكَ اللّهُمَّ بِحَقَّ مَن خَلَقتَهُ مِن
خَلقِكَ وَلَم تَجعَل في خَلقِکَ مِثلَهُم اَحَداً اَن تُصَلَّیَ عَلَيهِم وَاَن تَفعَلَ بی
كَذا وَ كَذا».
- «ای سرمایه روزگار پیری ام؛ ای امید و اعتمادم! ای ملجأ و تکیه گاهم ؛
ای تنهای بی همتا؛ وای که قل هو الله احد در شأن تواست ؛ خدایا؛ تورا بحق آن
دسته از مخلوقات که مانندشان نیافریده ای (یعنی محمد و آلش علیهم السلام) سوگند
می دهم که بر آنان درود فرست وحوایج مرا به این شرح برآورده ساز ...
امثال این گونه دعاها بسیار است که به همین مقدار کفایت می کنیم .
توجه: این که حضرت فرمود: دعا به شرط ولایت ما اهل بیت است،
اشاره به شرط قبولی دعاست، بلکه شرط قبولی همه ی اعمال چه واجب و چه
مستحب می باشد، و آنچه محمد بن مسلم رحمه الله از امام محمد باقر یا امام جعفر
صادق علیه السلام نقل کرده، در همین معناست که فرمود:
ص: 111
112 - «ای ابا محمد؛ مَثَل ما خاندان نبوت مَثَل آن خاندانی است که در بنی اسرائیل بودند که هرگاه یکی از آنان چهل شب در راه خدا کوشش می کرد ودعا می نمود ، اجابت می شد، ولی یکی از آنان پس از چهل شب بندگی و ترک گناه ، هر چه دعا کرد مستجاب نشد، نزد حضرت عیسی علیه السلام آمد و از این وضعش شکایت کرده از آن حضرت خواست که برایش دعا کند، حضرت عیسی علیه السلام تطهیر کرد (وضو ساخت) نماز گزارد و سپس دعا کرد، وحی رسید که ای عیسی؛ بنده ی من از راهی که می بایست بیاید نیامد و به بیراهه رفت، چون او دعا کرد در حالی که در قلبش نسبت به نبوت تو شک داشت، و اگر به همین حال دعا کند، حتی اگر گردنش هم قطع گردد و سرانگشتانش پراکنده شوند، او را اجابت نخواهم کرد.
عیسی علیه السلام به آن فرد گفت: خدای را می خوانی در حالی که نسبت به پیامبرش شک داری؟
گفت : ای روح خدا ؛ این که می گویی درست است (من نسبت به نبوت تو شک دارم ) از خدا بخواه که این شک را از من برطرف نماید.
در اینجا حضرت عیسی ع برایش دعا کرد، خداوند متعال هم تفضل نمود و او به سوی خاندانش برگشت و جزو آنان گردید.
ما اهل بیت هم همین گونه هستیم، خداوند متعال عمل بنده ای را که در ما شک داشته باشد، قبول نمی کند».
ص: 112
الف - بعد از نماز :
امیر المؤمنین علی علیه السلام نقل کرده است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به فرمود:
113 - «مَن آدّی لِلّهِ مَكتُوبَهً فَلَهُ فی اِثرِها دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ » .
- «هرکس نماز واجبی به جای آورد و پس از آن دعا کند، مستجاب خواهد شد».
« ابن فحام » گوید: امير المؤمنین علیه السلام را در عالم خواب دیده از او در مورد صحت این خبر سؤال کردم، فرمود: صحیح است ، هر وقت نماز واجبی به جای آوردی به سجده برو و بگو:
- « اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُكَ بِحَقَّ مَن رَواهُ، وَبِحَقَّ مَن رُوِىَ عَنهُ ، صَلَّ عَلى جَماعَتِهِم وَافعَل بی کَیتَ وَ کَیتَ ».
- «خدایا؛ از تو درخواست دارم و تو را سوگند می دهم به حق کسی که این حدیث را روایت کرد (یعنی علی علیه السلام) و به حق کسی که حدیث از او روایت شده یعنی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ) که بر گروه آنان درود بفرستی واین کارهارا برایم انجام دهی ... ) .
از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود:
114 - (اِنَّ اللهَ فَرَضَ عَلَيکُمُ الصَّلاةَ في اَحَبَّ الاَوقاتِ اِلَيهِ ، فَاسأَلُوا الله حَوائِجَكُم عَقيبَ فَرائِضِکُم».
ص: 113
- «خداوند متعال در ساعاتی نماز را بر شما واجب ساخت که محبوب ترین اوقات نزد اوست ، پس بعد از انجام نماز، از خدا حاجاتتان را درخواست کنید».
از امير المؤمنين على علیه السلام نقل است که فرمود:
115 - «لا يَنفَتِلُ العَبدُ مِن صَلاتِهِ حَتّى يَسألَ اللهَ الجَنَّةَ ، وَيَستَجيرَ بِهِ مِنَ النّارِ، وَاَن يُزَوَّجَهُ الحُورَ العينِ».
- « بنده از نماز بر نگردد مگر این که : از او بهشت را طلب کند، از آتش جهنم به او پناه ببرد و از او بخواهد که حوریان را به تزویجش در آورد».
«ابی حمزه» گوید: شنیدم که ابا جعفر امام محمد باقر علیه السلام می فرمود:
116 - «اِذا قامَ المُؤمِنُ فِی الصَّلاةِ بَعَثَ اللهُ الحُورَ العينِ حَتّى يَحدِ قنَ بِهِ ، فَاِذَا انصَرَفَ وَلَم يَسأَلِ اللهَ مِنهُنَّ شَيئاً تَفَرَّقنَ مُتَعجَّباتٍ ».
- « وقتی مؤمنی به نماز می ایستد ، خداوند متعال حوریان را مأمور می کنند که دور او را بگیرند، اگر این مؤمن بعد از نماز برخیزد و از خدا آنان را طلب نکند، آن حوریان با تعجب متفرق می شوند».
« فضل بقباق » از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
117 - «یُستَجابُ الدُّعاءُ فی اَربَعَةِ مَواطِنَ : فِی الوَترِ ، وَبَعدَ الفَجرِ، وَبَعدَ الظُّهرِ ، وَبَعدَ المَغرِبَ».
- «دعا در چهار موقعیت مستجاب می شود: در نماز وتر، بعد از صبح، بعد از ظهر، وبعد از مغرب ».
و در روایتی آمده که بعد از مغرب ، سجده کند و در سجودش دعا نماید .
ص: 114
ب - دعای فقیر :
وقتی چیزی به فقیر می دهند اگر فقیر در حق آن دهنده دعا کند، مستجاب است، اما اگر در همان حال در حق خودش دعا نماید، مستجاب نیست .
امام زین العابدین عالی به خادم منزلشان - که مأمور دادن صدقه به فقرا بود می فرمودند:
118 - « اَمسِک قَليلاً حَتّى يَدعُوَ ».
- «مقداری نزد فقیر مَکث کن تا دعا کند».
نیز فرمود:
119 - «دَعوَةُ السّائِلِ الفَقير لا تُرَدَّ».
- «دعای فقیر برگشت ندارد».
نیز گفته شده است که آن حضرت به خادمی که مأمور صدقه دادن به فقير بود، امر می کرد که به فقیر بگوید دعا کند.
از امام باقر یا امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود:
120 - « اِذا اَعطَيتُمُوهُم فَلَقَّنُوهُمُ الدُّعاءَ فَاِنَهُ يُستَجابُ لَهُم فيكُم وَلا يُستَجابُ لَهُم في اَنفُسِهِم».
- « وقتی به فقرا چیزی می دهید به آنان تلقین کنید که دعا کنند، چون دعای اینان در حق شما مستجاب می شود ولی در حق خودشان، خیر».
ص: 115
امام زین العابدین علیه السلام وقتی صدقه ای می داد، دست خود را می بوسید، علت آن را از حضرت جویا شدند، فرمود:
121 - « اِنَّها تَقَعُ فی يَدِ اللهِ قَبلَ اَن تَقَعَ فی يَدِ السّائِلِ».
- « قبل از این که صدقه در دست سائل نهاده شود، در دست خداوند قرار می گیرد».
امير المؤمنین علیه السلام فرمود:
122 - (( اِذا ناوَلتُمُ السّائِلَ فَلیَرُدَّ الَّذي يُناوِلُهُ يَدَهُ اِلى فيهِ فَيُقَبَّلها ، فَاِنَّ الله عَزَّ وَجَلَّ يَأخُذُها تَقَعَ في يَدِ السّائِلِ ، فَاِنَّهُ عَزَّ وَجَلَّ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ )).
- «وقتی به فقیری چیزی می هید، کسی که داده ، دست خود را به طرف لبان خویش برده آن را ببوسد، چون قبل از این که صدقه در دست سائل قرار گیرد، خداوند متعال آن را تحویل می گیرد که او تحویل گیرنده صدقات است ».
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
123 - «ما تَقَعُ صَدَقَهُ المُؤمِنِ فی يَدِ السّائِلِ حَتّى تَقَعَ فی يَدِ اللهِ تَعالی ».
- «صدقه ای که مؤمن آن را می دهد، قبل از این که در دست فقير واقع شود ، در دست خداوند متعال قرار می گیرد .
ص: 116
سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود:
«أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»(1)
- « آیا نمی دانید خداوند متعال خودش توبه را از بندگانش می پذیرد وصدقات را تحویل می گیرد. و آیا نمی دانید او توبه پذیر و مهربان است».
از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:
124 - «اِنَّ اللهَ تَبارَكَ وَتَعالى يَقُولُ : ما مِن شَيءٍ اِلّا وَقَد وَکَّلتُ مَن يَقبِضُهُ غَيرى اِلّا الصَّدَقَةَ فَاِنّی اَتَلَقَّفُها بِیَدی تَلَقٌّفاً حَتّى اَنَّ الرَّجُلَ لَيَتَصَدَّقُ ، اَوِ المَرأَةَ لَتَصَدَّقُ بِالتَّمرةِ ، اَو بِشِقِ تَمرَةٍ ، فَاُربيها لَهُ كَما یُربِی الرَّجُلُ فَلُوَّهُ وَفَصيلَهُ فَيَلقاني يَومَ القِيامَةِ وَهِیَ مِثلُ جَبَلِ اُحُدٍ».
- « برای هر عمل خیری ، کسی را وکیل کرده ام که آن را تحویل بگیرد، غير از صدقه که خودم با دستم فوراً آن را می گیرم (2) ممکن است مردی با زنی یک دانه با یک نصف دانه خرما صدقه بدهد، من آن را آن قدر بزرگش می کنم مانند بزرگ کردن کرّه اسب یا بچه شتر (که چگونه در ابتدا بسیار کوچک است ولی بعدها به صورت حیوان عظیم الجثه در می آید تا جایی که روز قیامت مرا ملاقات می کند در حالی که آن یک دانه یا نیم دانه خرما به اندازه کوه أحد گردیده است (یعنی کوه احد چند برابر یک دانه خرماست؟ به همین نسبت روز قیامت به او پاداش خواهم داد ) ».
امام صادق علیه السلام فرمود:
ص: 117
125 - « استَنزِلُوا الرَّزقَ بِالصَّدَقَةِ ».
- «از راه صدقه دادن روزیتان را بجویید».
روزی آن حضرت به فرزندش «محمد» فرمودند:
126 - «فرزندم چه مقدار از آن خرجی نزد تو هست؟».
گفت: چهل دينار.
فرمود: «آن را بیرون بیاور و در راه خدا صدقه بده».
گفت: غیر از این چیز دیگری نداریم، فرمود:
- « تَصَدَّق بِها فَاِنَّ اللهَ تَعالى يُخلِفُها ، اَما عَلِمتَ اَنَّ لِکُلَّ شَیءٍ مِفتاحاً وَمِفتاحُ الرَّزقِ الصَّدَقَةُ ؟ فَتَصَدَّق بِها ».
- « آن را در راه خدا بده تا خداوند متعال عوضش را به ما بدهد، مگر نمی دانی که هر چیزی کلیدی دارد و کلید روزی ، صدقه است؟ پس آن را صدقه بده .
فرزندِ؛ حضرت آن کار را انجام داد، ده روز نگذشت که از طریقی، چهل هزار دینار به حضرت رسید.
ونیز فرمود:
127 - « الصَّدَقَهُ تَقضِى الدَّینَ وَتَخلُفُ بِالبَرَكَةِ ».
- «بخشش در راه خدا موجب پرداخت بده کاری می شود و برکت برجای می گذارد »
همچنین فرمود:
ص: 118
128 - «اِذا اُملِقتُم فَتاجِرُوا اللهَ بِالصَّدَقَةِ ».
- «هرگاه فقیر و بی چیز شدید، از طریق صدقه دادن با خدا معامله کنید (یعنی شما در راه خدا صدقه بدهید تا خداوند به شما بیشتر بدهد)».
امام باقر علیه السلام فرمود:
129 - «اِنَّ الصَّدَقَةَ لَتَدفَعُ سَبعينَ عِلَّهً مِن بَلايَا الدُّنيا مَعَ مَيتَةِ السُّوءِ، اِنَّ صاحِبَها لا يَمُوتُ ميتَةَ السُّوءِ اَبَداً».
- «همانا صدقه هفتاد بلا ومرض از بلاهای دنیا را دفع می کند به اضافه مرگ بد؛ صدقه دهنده هرگز با مرگ بد، نمی میرد».
گفته شده روزی حضرت عیسی علیه السلام با اصحابش نشسته بودند که مردی از کنار آنان گذشت، حضرت به یاران خود فرمود:
130 - «این مرد خواهد مرد».
پس از گذشت زمانی ، دیدند آن مرد برگشت در حالی که یک بار هیزم حمل می کند. اصحاب پرسیدند: ای روح الله؛ به ما خبر دادی که او می میرد ولی الآن می بینیم زنده است.
عیسی علیه السلام به آن مرد گفت: «بار خود را بر زمین بگذار».
آن مرد بارش را بر زمین گذاشت و آن را باز کرد، ناگاه دیدند مار بزرگِ سیاهی در حالی که سنگی در دهان دارد در بین هیزمهاست. حضرت به آن مرد گفت: «امروز چه کار کرده ای ؟».
او گفت: ای روح الله؛ دو قرص نان داشتم، گدایی از کنارم گذشت، یکی از آن دو قرص را به او دادم (یعنی اگر تصدق آن یک قرص نان نبود، آن مار
ص: 119
سیاه ، این مرد را می گزید ومی کشت) »
امام صادق علیه السلام فرمود:
131«ما اَحسَنَ عَبدٌ الصَّدَقَةَ اِلّا اَحسَنَ الخِلاقَةَ عَلى وَلَدِهِ مِن بَعدِهِ ».
- «هرکس نیکو صدقه بدهد، خداوند متعال بعد از مرگ او بهتر از آن را برای فرزندانش جایگزین می نماید».
نیز از آن حضرت نقل شده است که در مورد آیه « وَاَطعِموُا القانِعَ وَالمُعتَرَّ ».(1) یعنی گوشت قربانی را به قانع ومعتر بدهید تا بخورند، فرمود:
132 - «القانِعَ الَّذی يَساَلُ وَالمُغَرُّ صَدیقُکَ».
- «قانع، آن فقیری است که درخواست می کند و معتر، دوست تو می باشد».
133 - امام صادق علیه السلام در سرزمین «منا» بودند که فقیری نزد آن حضرت آمد، ایشان دستور دادند یک خوشه انگور به او بدهند. فقیر گفت: به این نیازی ندارم، پول می خواهم.
حضرت فرمودند: «خدا برایت گشایشی قرار بدهد». آن فرد با دست خالی رفت.
فقیر دیگری آمد، حضرت سه دانه انگور به او دادند، فقير آن سه دانه را گرفت و گفت: الحَمدُ لِلّهِ رَبَّ العالَمین که به من روزی داد.
حضرت که این صحنه را دیدند، به او گفتند: «صبر کن» ، آنگاه به اندازه دو
ص: 120
کف دستشان به او انگور دادند، آن مرد گرفت و گفت : الحَمدُ لِلّهِ رَبَّ العالَمينَ .
حضرت فرمودند: «صبر کن». به خدمت کارشان فرمودند. «چند درهم همراه تو است ؟ »
گفت: حدود بیست درهم.
فرمود: «همه را به او بدهید .
آن مرد درهم هارا گرفت و گفت: الحَمدُ لِلّهِ رَبَّ العالَمينَ خدایا؛ این بخشش از جانب تواست، تو واحدی و شریکی برایت نیست.
باز حضرت فرمود: «بایست». آنگاه پیراهنی که بر تن داشتند را در آورده به او گفتند: «این را بپوش».
آن مرد پیراهن را پوشید و گفت: الحَمدُ لِلّهِ که مرا پوشانید و خوشحالم کرد، ای بنده خدا؛ خدایت پاداش دهد. با همین جمله خداحافظی کرد ورفت .
راوی می گوید: گمان ما این بود که اگر خدا حافظی نمی کرد، حضرت همین طور به او می بخشید، چون هر وقت می گفت الحَمدُ لِلّهِ حضرت چیزی به او می داد.
امام صادق عطا فرمود:
134 «مَن تَصَدَّقَ ثُمَّ رُدَّت فَلا يَبِعها وَلا يَأكُلها لِاَنَّهُ لِاَ شَريكَ لَهُ فی شَيءٍ مِمّا جُعِلَ لَهُ انَّما هِیَ بِمَنزِلَةِ العِتافَةِ لا يَصلَحُ لَهُ رَدُّها بَعدَ ما يُعتِقُ».
- «اگر کسی صدقه ای داد و آن صدقه به خودش برگشت مبادا با آن
ص: 121
معامله ای انجام دهد و مصرفش نماید؛ چون (این صدقه مال خداست و) کسی را نباید شریک خدا ساخت. این مال ، نظیر برده آزاد شده ای است که بردگی مجدّدش صحیح نیست ».
و از آن حضرت در مورد فردی که تا مالش را جهت دادن صدقه خارج کند، فقير رفته بود، نقل است که فرمود:
135 - «فَليُعطِها غَيرَهُ وَلا یَرُدَّها في مالِهِ»
- «به آن مال را به دیگری بدهد و به اموال خودش بر نگرداند».
ص: 122
صدقه بر پنج قسم است:
اوّل - «صدقه مال» که گذشت .
دوّم - «صدقه جاه و مقام» است، که انسان دارای مقام، برای نجات مؤمنين ، شفاعت کند. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
136 - «اَفضَلُ الصَّدَقَةِ صَدَقَةُ اللَّسانِ . قيلَ : یاسُولَ اللهِ ، وَما صَدَقَةُ اللَّسانِ ؟ قال : الشَّفاعَةُ تَفُكُّ بِهَا الاَسيرَ، وَتَحقِنُ بِهَا الدَّمَ، وَتَجُرُّ بِهَا المَعرُوفَ اِلى اَخیکَ ، وَتَدفَعُ بِهَا الكَريهَةَ».
- « برترین صدقه، صدقه زبان است. سؤال شد یا رسول الله، صدقه زبان چیست؟ فرمود: شفاعت است که از این طریق می توانی اسیر را آزاد کنی، از خون ریزی جلوگیری نمایی، به برادر مؤمنت نیکی برسانی، وبدی را از او دفع کنی».
اگر در مال و آبرو، با برادر دینیات مواسات(1) داشته باشی ، موجب بقای آن دو می شود.
سوّم- «صدقه دانایی وصاحب رأي و نظر بودن» است که «مشورت» می باشد. از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمود:
137 - «تَصَدَّقُوا عَلى اَخیکُم بِعِلمٍ يُرشِدُهُ ، وَرَأیٍ يُسَدَّدُهُ».
ص: 123
- «با دانشتان برادر مؤمنتان را راهنمایی کنید و با رأی و نظرتان او را حفظ نمائید که این دو خود صدقه می باشند».
چهارم - «صدقه زبان» است که میان مردم واسطه شود و سعی نماید آتش اختلافات را خاموش کرده ، بین آنان صلح برقرار کند. خداوند متعال می فرماید:
«لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ»(1)
- «در بسیاری از گفتگوهای خصوصی اینان، خیر و فایده ای نیست، مگر آنان که به صدقه، یا امر نیک، یا اصلاح بين مردم، فرمان دهند».
پنجم: - «صدقه علم» است از طریق بذل وانتشار آن در بین کسانی که صلاحیت واستحقاقش را دارند. از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمود:
138 - « مِنَ الصَّدَقَةِ اَن يَتَعَلَّمَ الرَّجُلُ العِلمَ وَيُعَلَّمَهُ النّاسَ».
به یکی از انواع صدقات این است که انسان دانش بیاموزد و بعد به مردم بیاموزاند».
نیز فرمود:
139 - « زكاةُ العِلمِ تَعليمُهُ مَن لا يَعلَمُهُ».
- «زکات دانش این است که آن را به کسی که نمی داند، بیاموزی» .
از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود:
140 - «لِكُلَّ شَيءٍ زَكاةٌ وَزَكاةٌ العِلمِ اَن يُعَلَّمَهُ اَهلَهُ».
- «هر چیزی زکات و مالیاتی دارد و زکات و مالیات علم این است که آن را به اهلش بیاموزد» .
ص: 124
صاحب كتاب ((منتهی الیواقیت)) حدیثی را از امام هشتم، علی بن موسى الرضا علا از پدرش از پدرانش تا امير المؤمنین علیه السلام و آن حضرت از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده است که فرمود:
141 - « طَلَبُ العِلمِ فَرِيضَةٌ عَلى كُلَّ مُسلِمٍ وَمُسلِمَةً» .
- «کسب دانش بر هر مرد و زن مسلمان، واجب است »
- «فَاطلُبُوا العِلمَ مِن مَظانَّهِ وَاقتَبِسُوهُ مِن اَهلِهِ».
- « پس علم را از مواضعش طلب کنید و از اهلش فرا بگیرید » .
- «فَاِنَّ تَعليمَهُ لِلّهِ سُبحانَهُ حَسَنَةٌ، وَطَلَبَهُ عِبادَةٌ، وَالمُذاكَرَةَ بِهِ تَسبيحٌ ، وَالعَمَلَ بِهِ جِهادٌ »
- «چون یادگیری آن علم اگر برای خدا باشد، حسنه است (وثواب دارد) وطلب علم عبادت است، و گفتگو و بحث در مسائل علمی تسبیح حق می باشد و عمل کردن به آن، خود جهاد است».
- « وَتَعليمَهُ مَن لا يَعلَمُهُ صَدَقَةٌ، وَبَذلَهُ لِاهلِهِ قُربَةٌ اِلَى اللهِ تَبارَکَ وَتَعالى».
- «آموختن علم به نادانان یک نوع صدقه است و بخشیدنش به کسانی که اهلیتش را دارند، موجب نزدیکی وتقرب به خداوند متعال می باشد».
- «لِاَنَّهُ مِن مَعالِمِ الحَلالِ وَالحَرامِ، وَمَنارُ سَبیلِ الجَنَّةِ، وَالمُونِسُ
ص: 125
فِی الوَحشَّةِ، وَالصّاحِبُ فِی الغُربَةِ وَالوَحدَةِ ، وَالمُحُدُّثُ فِی الخَلوَةَ ، وَالدَّليلُ عَلَى السَّرَّاءِ وَالضَّرّاءِ ، وَالسَّلاحُ عَلَى الاَعَداءِ، وَالزَّينُ عَلَى الاَخِلّاءِ )).
- «چون حلال وحرام را به واسطه علم می توان تمیز داد، روشنگر راه بهشت است ، مونس در وقت وحشت، یار و همراه در غربت و تنهایی ، هم صحبت در خلوت ها، راهنما هنگام خوشحالی ها وغمها، سلاح بر علیه دشمن، و موجب زینت و زیبایی نزد دوستان می باشد ».
- «یَرفَعُ اللهُ بِهِ اَقواماً فَيَجعَلُهُم فِی الخَيرِ قادَةً يُقتَبَسُ آثارُهُم، وَيُهتَدي بِفِعالِهِم، وَيُنتَهي اِلى رَاَيِهِم».
- « خداوند متعال به وسیله علم اقوامی را برتر می سازد و بالا می برد، تا جایی که آنان را در مقام رهبری قرار می دهد که دیگران باید از ایشان پیروی کنند، واعمال اینان را سرمشق خود قرار دهند، و در نظرات و آراء به اینان رجوع نمایند».
- « وَتَرغَبُ المَلائِكَةُ فی خِلَّيِهِم وَبِاَجنِحَتِها تَمسَحُم، وَفی صَلاتِهِم تَبارِكُ عَلَيهِم».
- «ملائکه آرزوی دوستی با ایشان را دارند و بال هاشان را بر آنان می مالند و در نمازشان بر اینان درود و تبریک می فرستند».
- « وَيَستَغفِرُ لَهُم كُلُّ رُطبٍ وَیابِسٍ حَتّى حيتانُ البَحِر وَهَوامُّهُ، وَسِباعُ البَرَّ وَاَنعامُهُ».
- «هر موجود تر و خشکی برای اینان طلب مغفرت و آمرزش می کند، حتى ماهیان دریا و درندگان و چهار پایان صحرا».
ص: 126
- «وَاِنَّ العِلمَ حَياةُ القُلُوبِ مِنَ الجَهلِ ، وَضِياءُ الاَبصارِ مِنَ الظُّلمَةِ ، وَقُوَّةُ الاَبدانِ مِنَ الضَّعفِ».
- «علم موجب زنده شدن قلب ها از (مرگِ) جهالت و نادانی است ، روشنی چشم ها در تاریکی، وسبب قوی شدن بدن در برابر ضعف هاست».
- « يَبلُغُ بِالعَبدِ مَنازِلَ الاَخيارِ، وَمَجالِسَ الاَبرارِ، وَالدَّرَجاتِ العُلى فِی الدُّنيا وَالاَخِرَةِ ».
- «علم بنده را به درجات برگزیدگان و مجالس نیکان می برد، و در دنیا وآخرت موجب علو درجات می گردد».
- « وَالفِكرَةُ فيهِ يَعدِلُ بِالصّيامِ، وُمُدارُسَتُهُ بِالقِيامِ».
- «فکر را به علم مشغول داشتن معادل روزه است، وبحث ودرسش مساوی با شب زنده داری ».
((وَبِهِ يُطاعُ الرَّبُّ عَزَّ وَجلَّ وَيُعبَدُ، وَبِهِ تُوصَلُ الاَرحامُ، وَیُعرَفُ الحَلالُ وَالحَرامُ)).
- «بندگی خدای عزیز و جلیل ، پیوند خویشاوندان و شناخت حلال و حرام الهی به واسطه دانش است».
- «وَالعِلمُ اِمامُ العَمَلُ ، وَالعَمَلُ تابِعُهُ».
- «علم پیشوای عمل است و عمل پیرو اوست» .
- « يُلهِمُهُ السُّعَداءَ، ويُحرَّمُهُ الاَشقِياءَ».
- «خداوند سبحان آن را به افراد با سعادت می دهد و افراد با شقاوت را از آن محروم می دارد».
ص: 127
- « فَطُوبی لِمَن لا يُحَرَّمُهُ اللهُ مِنهُ حَظَّهُ».
- «پس خوشا به حال کسی که خداوند او را از برکت دانش محروم نکرده باشد».
خواننده گرامی ؛ . که خداوند تو را از رحمتش محروم نفرماید . نظر به سخن حضرت بینداز که می فرماید: «عمل تابع علم است» چگونه این دورا همراه هم قرار داده و بیان فرموده که هیچ یک از آن دو بدون دیگری نفعی نمی رسانند. پس عالم باید اهل عمل باشد، و بداند که علم به تنهایی (بدون عمل) موجب نجات او نخواهد شد. به این مطلب تصریح دارد سخن حضرت که می فرماید:
142 - «مَنِ ازدادَ عِلماً وَلَم يَزدَد هُدًی لَم يَزدَد مِنَ اللهِ اِلّا بُعداً».
- «کسی که علمش زیاد شود اما هدایت (و عملش) افزون نگردد، نفعی جز دوری از خدا نبرده است »
وعمل بدون علم نیز نفعی ندارد، به دلیل کلام آن حضرت که می فرماید:
143 - « اَلعامِلُ عَلى غَيرِ بَصيرَةٍ کَالسّائِرِ عَلى غَيرِ طَريقٍ لا يَزيدُهُ سُرعَةُ السَّيرِ مِنَ الطَّريقِ اِلّا بُعداً».
- «کسی که بدون آگاهی و بصیرت عمل می نماید، مانند کسی است که در بی راهه حرکت می کند : هرچه سریعتر برود از راه اصلی دورتر می گردد».
پس علم و عمل، هماهنگ هستند، هیچ یک از آن دو نمی تواند بدون دیگری روی پای خود بایستد. هر کتابی که نوشته شد، هر سخنرانی و موعظه ای
ص: 128
که گردید، و هر نظریه ای که داده شد، حول محور این دو گوهر بوده و هست . بلکه کتب آسمانی به این خاطر نازل گردیده اند، وانبیا نیز به همین سبب فرستاده شده اند. حتی آسمانها و زمین و مخلوقاتی که بین آن دو هستند هم به همین خاطر خلق گردیده اند. خوب است در دو آیه از قرآن کریم تأملی بکنی تا این مطلب درست برایت جا بیفتد، اول این که می فرماید:
- «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا» (1)
- «خدایی که هفت آسمان و همانند آنها، زمین را آفريد، فرمانش بین آنها فرود می آید (و اجرا می گردد) تا شما بدانید که او بر هر چیزی قادر است وعلمش به هر چیزی احاطه دارد».
همین یک آیه در شرف علم خصوصا «علم توحید» بسنده می کند .
آیه دیگر آنجاست که می فرماید:
- «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»(2)
- «جن وانسان را خلق نکردم مگر این که عبادت کنند (وبنده من باشند)». همین یک آیه در شرف بندگی و عبادت کافی است، پس سزاوار است که بنده جز به این دو کار (یعنی علم و عمل) مشغول نگردد و جز برای این دو زحمت نکشد و به چیز دیگر دل نبندد ؛ چون غیر از این دو همه باطل و بیهوده اند و هیچ خیر و حاصلی در آنها نیست .
این را که فهمیدی بدان که در بین این دو گوهر، «گوهر علم» برتر از
ص: 129
«گوهر عبادت » است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:.
144 - «فَضلُ العِلمِ اَحَبُّ اِلَى اللهِ مِن فَضلِ العِبادَةِ».
- «فضیلت علم نزد خداوند سبحان ، محبوب تر از فضیلت عبادت است » .
145 - «فَضلُ العالِمِ عَلَى العابِدِ کَفَضلِ القَمَر عَلى سائِرِ النُّجُومِ لَيلَةَ البَدرِ».
- «برتری عالم بر عابد مانند برتری مهتاب بر ستارگان در شب بدراست».
146 - «یا عَلِیُّ، نَؤمُ العالِم اَفضَلُ مِن عِبادَةِ العابِدِ. یا عَلِیُّ ؛ رَکعَتَانِ يُصَلَّيهمَا العالِمَ اَفضَلُ مِن سَبعينَ رَكعَة يُصَلّيهَا العابِدُ».
- «ای علی؛ خواب عالم برتر از عبادت عابد است » ای علی؛ دو رکعت نمازی که عالم بگزارد از هفتاد رکعت نماز عابد برتر است».
147 - «یا عَلِیُّ ؛ ساعَةُ العالِمِ يَتَّكِیءُ عَلى فِراشِهِ يَنظُرُ فِی العِلمِ خَيرٌ مِن عِبادَةِ سَبعينَ سَنَةً».
- «ای علی؛ زمانی که عالم به بستر خود تکیه می دهد و در علم خود تفکر می کند، از هفتاد سال عبادت بر تراست ».
دیدن چهره عالم بلکه دیدن درب خانه اش عبادت است .
از علی علیه السلام روایت است که فرمود:
148 - « جُلُوسُ ساعَةٍ عِندَ العُلَماءِ اَحَبُّ اِلَى اللهِ من عِبادَةِ اَلفِ سَنَةٍ، وَالنَّظَرُ اِلَى العالِمِ اَحَبُّ اِلَى اللهِ مِنِ اعتِکاف سَنَةٍ فی البَيتِ الحَرامِ، وَزِيارَةُ العُلَماءِ اَحَبُّ اِلَى اللهِ تَعالى مِن سَبعَينَ طَوافاً حَولَ البَيتِ، وَاَفضَل مِن سَبعينَ حِجَّةً وَعُمرَةً مَبرُورَةً مَقبُولَةً، وَرَفَعَ اللهُ تَعالى لَهُ سَبعينَ دَرَجَةً
ص: 130
وَاَنزَلَ اللهُ عَلَيهِ الرَّحمَةَ، وَشَهِدَت لَهُ المَلائِكَهُ اَنَّ الجَنَّةَ وَجَبَت لَهُ».
- «یک ساعت نزد علما نشستن در پیشگاه خداوند از هزار سال عبادت برتر است. دیدن عالم، نزد خدا از یک سال به اعتكاف نشستن در مسجد الحرام محبوب تر است. زیارت علما، دوست داشتنی تر از هفتاد طواف گردخانه کعبه می باشد، و از هفتاد حج و عمره قبول شده بر تراست. خداوند عالم را هفتاد درجه بالا می برد و رحمت را بر او نازل می کند و ملائکه شهادت می دهند که بهشت بر او واجب شده است».
اما باید توجه شود که مبادا عالم به علمش اكتفا کند و از عبادت و بندگی باز بماند که در این صورت، علمش بر باد خواهد رفت؛ چون علم به منزله درخت است و عبادت به منزله میوه آن، وارزش و اهمیت درخت به میوه آن می باشد. وگر نه برای هیزم شدن و در نهایت سوختن خوب است، بنابر این بنده خدا باید هر دو را داشته باشد، ولی بین این دو، علم، مقدم است؛ چون هم علم اصل و اساس عمل است و هم در آن حدیث شریف فرمودند علم پیشوای عمل است و عمل پیرو او، این امامت و پیشوایی، دو وظیفه بر عهده ات می گذارد:
اوّل این که: باید معبودت را بشناسی؛ چون معبود ناشناخته را که نمی توان پرستید و از او فرمانبرداری کرد. دلیل های عقلی مؤید همین معناست .
دوّم این که : بدانی وظیفه ات در برابر آن معبود چیست؟ و چگونه باید عبادت و اطاعت کنی تا مبادا عملی را که او خوش ندارد. به عنوان اطاعتش انجام دهی؟
این را از آیات و روایات می توان استفاده کرد .
ص: 131
از عالمی پرسیدند علم برتراست یا عمل ؟ گفت: علم برای جاهل برتراست و عمل برای عالم.
علاوه بر اینها، می دانی که علم بدون عمل در فردای قیامت، نفعی نخواهد داشت بلکه موجب گرفتاری صاحبش خواهد گردید. مگر سخن رسول حق صلی الله عليه وآله وسلم را نشنیدی که فرمود:
149 - «اِنَّ اَهلَ النّارِ لَيَتَاَذُّونَ مِن ريحِ العالِم التّارِكَ لِعِلمِهِ، وَاِنَّ اَشَدَّ اَهلِ النّارِ نَدامَةً وَحَسرَةً رَجُلٌ دَعا عُبداً اِلَى اللهِ فَاستَجابَ لَهُ وَقَبِلَ مِنهُ فَاَطاعَ اللهَ فَاَدخَلَهُ الجَنَّةَ وَاَدخَلَ الدَّاعِىَ النّارَ بِتَر کِهِ عِلمَهُ وَاتَّباعِهِ الهَوى ».
- «اهل جهنّم از بوی بد عالمی که اهل عمل نبود، در آزارند. بیشترین پشیمانی و حسرت در بین اهل جهنم مخصوص کسی است که فردی را به راه خدا خواند و آن فرد پذیرفت و عمل کرد و خداوند او را وارد بهشت نمود، اما خودش داخل جهنم گردید؛ چون علمش را ترک و از هوای نفسش تبعیت نمود ».
«سعيد بن هشام» روایت کرده است که شنیدم حضرت صادق علیه السلام در مورد آیه:
-«فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ (94)»(1)
- «معبودهای دروغین وغاوون را در جهنّم سرنگون می کنند» فرمود:
150 - «الغاوُونَ هُمُ الَّذينَ عَرَفُوا الحَقَّ وَعَمِلُوا بِخِلافِهِ».
- «غاوون ، کسانی هستند که حق را شناختند ولی بر خلافش عمل کردند » نیز فرمود:
ص: 132
151 - «اَشَدُّ النّاسِ عَذاباً عالُمٌ لا يَنتَفِعُ مِن عِلمِهِ بِشَیءٍ».
- «شدید ترین عذاب را عالمی دارد که از علمش هیچ بهره ای نبرده است »
همچنین فرمود:
152 - «تَعَلَّمُوا ما شِئتُم اَن تَعلَمُوا فَلَن يَنفَعَكُمُ اللهُ بِالعِلمِ حُتّى تَعمَلُوا بِهِ ، لِاَنَّ العُلَماءَ هِمَّتُهُمُ الرَّعايَةُ ، وَالسُّفَهاءُ هِمَّهُمُ الرَّوايَةُ».
- «هر چه می خواهید بیاموزید. ولی خداوند در برابر عملتان به شما بهره می رساند، نه علمتان ؛ چون علما سعیشان در به کار بستن دانسته هاست ، ولی بی خردان وسفيهان ، همتشان جمع آوری و نقل سخنان می باشد .
در رابطه با فضیلت علم و علما آیات و روایات بسیاری وارد شده از جمله :
-«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ»(1)
- «خداوند شهادت می دهد که جز او معبودی نیست و ملائکه واهل علم نیز (این چنین شهادت می دهند) ».
- «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ»(2)
- «آیا آنان که می دانند با آنان که نمی دانند برابرند؟ ».
امام صادق علیه السلام فرمود:
153 - «اِذا كانَ يَومُ القِيامَةِ جَمَعَ اللهُ النّاسَ فی صَعيدٍ وَوُضِعَتِ المَوازينَ فَتُوزَنُ دِماءُ الشُّهَداءِ مَعَ مِدادِ العُلماءِ فَيُرَجَّحُ مِدادُ العُلَماءِ
ص: 133
عَلى دِماءِ الشُّهَداءِ».
- « وقتی روز قیامت فرا برسد، همه مردم در یک سرزمین جمع شده ترازوهای سنجش اعمال نهاده می شود، آنگاه خونهای شهدا را با جوهر قلم علما می سنجند که در این سنجش، جوهر قلم علما بر خون های شهدا برتری می یابد».
یکی از علما در تفسیر این حدیث گفته است: «سرّ برتری این است که خون شهید بعد از مرگش، نفعی نمی رساند، ولی جوهر قلم عالم، پس از مرگ او، برای دیگران نفع دارد »(1)
نیز فرمود:
154 - «اِذا ماتَ المُؤمِنُ وَتَرَکَ وَرَقَةً واحِدَةً عَلَيها عِلمٌ تَکُونُ تِلکَ الوَرَقَةُ سَتراً بًينَهُ وَبَينَ النّارِ ، وَاَعطاهُ اللهُ بِكُلَّ حَرفٍ عَلَيها مَدينَةً اَوسَعَ مِنَ الدُّنيا سَبعَ مَرّاتٍ».
- اگر مؤمن هنگام مرگش یک برگه از او باقی بماند که در آن علمی گنجانده شده باشد، این برگ مانع و پوششی می شود بین او و آتش جهنم، و خداوند متعال در مقابل هر یک حرفی که بر آن ورقه نوشته شده، یک شهر در بهشت به او می دهد که هفت برابر دنیاست ».
باید توجه داشت که منظور از این علم، فقط حاضر ساختن مسائل علمی در صفحه ذهن یا بحث و جدل واستدلال نیست، بلکه علمی است که خوف بنده از خداوند متعال را زیاد کند و نسبت به اعمالی که در آخرت نافع است، نشاط
ص: 134
ایجاد نماید و موجب ازدیاد زهدش گردد.
امام موسی بن جعفر علیهما السلام فرمود:
155 - «اَؤلَى العِلمِ بِكَ ما لا يَصلَحُ لَكَ العَمَلُ اِلّا بِهِ، وَاَوجَبُ العِلمِ عَلَیکَ ما اَنتَ مَسؤُولٌ عَنِ العَمَلِ بِهِ ، وَاَلزَمُ العِلمِ لَكَ ما دَلّكَ عَلى صَلاحِ قَلبِكَ وَاَظهَرَ لَكَ فَسادَةُ وَاَحمَدُ العِلمِ عاقِبَةً ما زادَکَ فی عَمَلِکَ العاجِلِ ، فَلا تَشتَغِلَنَّ بِعِلمِ ما لا يَضُرُّكَ جَهلُهُ، وَلا تَغفُلَنَّ عَن عِلمِ ما يَزيدُ فی جَهلِکَ تَركُهُ».
- «سزاوارترین علمی که باید به دنبالش باشی آن علمی است که بدون آن عملت خراب می شود. واجب ترین علم آن است که فردای قیامت در مورد عمل به آن از تو سؤال خواهند کرد. لازم ترین علم آن است که صلاح وفساد جانت را به تو بنمایاند. و پسندیده ترین عاقبت و سرانجام را علمی دارد که موجب ازدیاد اعمال نیک دنیای تو شود. پس مبادا وقت وعمر خود را صرف آموختن چیزی کنی که اگر ندانی ضرری به حال تو ندارد، ومبادا از علمی که ترکش موجب ازدیاد جهلت می گردد غافل بمانی».
اگر به قرآن کریم نظر کنی می بینی که این کتاب انسان سازی، علما را این چنین توصیف می کند:
- «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»(1)
- «از بین بندگان ، تنها علما هستند که از خدا می ترسند».
در این آیه خداوند متعال علما را متصف به وصف خشیت نمود؛ یعنی آن
ص: 135
که خشیت ندارد، عالم نیست.
- «أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ»(1)
- «آیا آن کس که در همه ساعات شب به عبادت پرداخته، یا در سجود است یا در قیام، واز آخرت بیمناک است، و به رحمت پروردگارش امیدوار (با آن که چنین نیست یکسان است)؟ بگو آیا آنانی که می دانند با آنانی که نمی دانند برابرند؟».
در این آیه علما را توصیف نموده است به :
- شب زنده داری ،
- نماز شب خواندنی
- راكع وساجد بودن ،
- و خوف و رجا داشتن .
- «ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ»(2)
- «چون بعض از اینان قيس هستند و بعض دیگر رهبانی که تكبر نمی ورزند (قبل از این می فرماید: دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنين يهودند و مهربانترین آنان نصارا هستند).
منظور از «قسّیس»، عالم مسیحی است که نباید تکبر داشته باشد .
امام صادق علیه السلام فرمود:
156 - «الخَشيَةُ ميراثُ العِلمُ، وَالعِلمُ شُعاعُ المَعرِفَةِ وَقَلبُ
ص: 136
الايمانِ ، وَمَن حَرُمَ الخَشيَةَ لا يَکُونُ عالِمانَ وَاِن شَقَّ الشَّعرَ بِمُتَشابِهاتِ العِلمِ ، كَما قالَ اللهُ تعَالى : (اِنَّما يخسَى اللهَ مِن عِبَادِهِ العُلَمَاءُ)
- «هراس از پروردگار میراث دانش است، و دانش شعاع نور معرفت و جان ایمان . آن کس که خشیت وهراس ندارد، عالم نیست اگر چه با دانسته های شبیه به علمش مو را بشکافد(1)، چون خداوند متعال فرمود: در بین بندگان خدا تنها علمایند که از او هراسناکند».
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
157 - «لا تَجلِسُوا عِندَ كُلَّ داعٍ مُدَّع يَدعُوكُم مِنَ اليَقينِ اِلَى الشَّكَّ ، وَمِنَ الاِخلاصِ اِلَى الرَّياءِ ، وَمِنَ التَّواضُعِ اِلَى التَّکَبُّرِ، وَمِنَ النَّصيحَةِ اِلَى العَداوَةِ ، وَمِنَ الزُّهدِ اِلَى الرَّغبَةِ . وَتَقَرَّبُوا مِن عالِمِ يَدعُوکُم مِنَ الكِبرِ اِلَى التَّواضُع ، وَمِنَ الرَّياءِ اِلَى الاِخلاصِ ، وَمِنَ الشَّكَ اِلَى اليَقينِ ، وَمِنَ الرَّغبَةِ اِلَى الرُّهدِ ، وَمِنَ العُداوُةِ اِلَى النَّصيحَةِ».
- «نزد هر صاحب ادعایی که شمارا به گرد خویش می خواند ننشینید که يقين شمارا به شک تبدیل می کند واخلاصتان را مبدل به ریا می نماید. تواضع را از شما گرفته ، متکبر تان می کند. و نصیحت و خیر خواهی را زدوده ، تخم عداوت و دشمنی را در دلتان می کارد و بالأخره زهدتان تبدیل به دنیاگرایی می گردد. بلکه به عالمی نزدیک شوید که به عکس، بخواهد بر شما را به تواضع تبدیل کند، وریایتان را به اخلاص مبدل نماید، شکتان بدل به يقين گردد و از دنیا گرایی به زها روی نمایید، و دشمنی وعداوت را مبدل به خیر خواهی و نصیحت گرداند».
ص: 137
حضرت عیسی علیه السلام فرمود:
158 - «اَشقَى النّاسِ مَن هُوَ مَعرُوفٌ عِندَ النّاسِ بِعَلمِهِ، مَجهُولٌ بِعَمَلِهِ».
- «بدبخت ترین مردم کسی است که تنها به علمش معروف، و نسبت به عملش ناشناخته باشد».
نیز از آن حضرت نقل است که فرمود:
159 - «رَأَيتُ حَجَراً مَكتُوباً عَلَيهِ اَقلِبنی فَقَلَبتُهُ فَاِذا عَلَيهِ مِن باطِنِهِ : مَن لا يَعمَل بِما يَعلَمُ مَشُومٌ عَلَيهِ طَلَبُ ما لا يَعلَمُ، وَمَرودٌ عَلَيهِ؛ ما عَلِمَ».
- «سنگی را دیدم که بر رویش نوشته بود: مرا برگردان، وقتی برگرداندم، دیدم در اندرونش نوشته شده: کسی که به دانسته ها و علومش عمل نمی کند، علم آموزی اش به ضررش تمام می شود و هر چه می داند علیه او به کار گرفته خواهد شد»(1).
خداوند متعال بر داوود نبی این گونه وحی فرستادن
160 - «اِنَّ اَهونَ ما اَنَا صانِعٌ بِعَبدٍ غَيرِ عامِلٍ بِعِلمِهِ مِن سَبعينَ عُقُوبَةً باطِنِیَّةً اَن اُخرِجَ مِن قَلبِهِ حَلاوَةَ ذِكرى».
- «اگر عالم به علمش عمل نکند، او را به هفتاد عقوبت وعذاب باطنی
ص: 138
و درونی دچار می کنم، که کمترین و کوچک ترینش این است که شیرینی ذکرم را از قلبش می برم».
واز رسول خدا صلی الله عليه وآله وسلم نقل است که فرمود:
161 - «العِلمُ الَّذی لا يُعمَلُ بِهِ كَالكَنزِ الَّذی لا يُنفَقُ مِنهُ اَتعَبَ صاحِبُهُ نَفسَهُ في جَمعِهِ؛ وَلَم يَصِل اِلى نَفعِهِ».
- « علمی که به آن عمل نشود مانند گنجی است که خرج نگردد، صاحبش خود را در جمع آوری آن به زحمت انداخته ولی به نفعش نرسیده است ».
از امیرالمؤمنین صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که:
162 - «العِلمُ مَقرُونٌ اِلَى العَمَلِ ، فَمَن عَلِمَ عَمِلَ ، وَمَن عَمِلَ عَلِمَ، وَالعِلمُ يَهتِفُ بِالعَمَلِ فَاِن اَجابَهُ وَاِلّا ارتَحَلَ».
- اعلم همراه عمل است، هر کس که می داند عمل می کند و هر کس که عمل می کند، می داند. علم صاحبش را با صدای بلند به عمل می خواند، اگر او این دعوت را بپذیرد، علمش باقی می ماند، اما اگر این دعوت را رد نماید، علمش کوچ خواهد کرد».
از امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه: « إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» آمده است:
163 - «یَعنی مَن یُصَدَّقُ قَولَهُ فِعلُهُ، وَمَن لَم يُصَدَّق قَولَهُ فِعلُهُ فَلَيسَ بِعالِم».
- « عالم کسی است که کردارش ، گفتارش را تصدیق نماید. کسی که گفتارش به وسیله کردارش تصدیق نگردد، عالم نیست».
ص: 139
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمود:
164 - «اَؤحَى اللهُ اِلَى بَعضِ اَنبِيائِهِ : قُل لِلَّذينَ يَتَفَقَّهُونَ لِغَيرِ الدّينِ ، وَيَتَعَلَّمُونَ لِغَيرِ العَمَلِ، وَيَطلُبُونَ الدُّنيا لِغَيرِ الآخِرَةِ، يَلبَسُونَ للنّاسِ مَسُوكَ الكِباشِ وَقُلُوبُهُم کَقُلوبُهُم الذَّئابِ ، اَلسِنَتُهُم اَحلَى مِنَ العَسَلِ، وَاَعمالُهُم اَمَرُّ مِنَ الصَّبرِ : اِیّایَ یُخادِعُونَ؟! وَبی يَستَهزِوُونَ؟! وَلَاُتِيحَنَّ لَكُم فِتنَةً تَذُرُ الحَكيمَ حَیراناً».
- «خداوند متعال بر پیامبری این چنین وحی فرستاد: به کسانی که فهمشان را در غیر راه دین صرف می کنند، علم می آموزند نه برای آن که عمل نمایند، دنیا را طلب می کنند نه آخرت را، پوست میش بر تن می کنند ولی در واقع مانند گرگ درنده اند، زبانشان شیرین تر از عسل است و کارهایشان تلختر از بر(1)، بگو که : آیا با من خُدعه و نیرنگ می کنند آیا مرا مسخره می نمایند؟ شمارا به فتنه ای دچار کنم که حکما و دانشمندان از آن به حیرت بیفتند».
نیز فرمود:
165 - «مَثَلُ الَّذی يُعَلَّمُ وَلا يَعمَلُ بِهِ مَثَلُ السَّراجِ يَضيءُ لِلنّاسِ وُيُحرِقُ نَفسَهُ».
- «آن کس که می آموزد ولی عمل نمی کند، مانند چراغی است که به مردم نور می رساند، ولی خود را به آتش می دهد».
ص: 140
تا اینجا تكاليف عالم در برابر پروردگارش بیان گردید. در اینجا مناسب است تکالیف عالم در برابر استادش نیز ذکر گردد. «عبدالله بن حسن » از جدّش علیه السلام نقل کرده است که فرمود:
166 - «اِنَّ مِن حَقَّ المُعَلَّمِ عَلَى المُتَعَلَّم اَن لا يُكثِرَ السُّؤالَ عَلَيهِ ، وَلا يَسبِقَهُ فِی الجَوابِ ، وَلا يَلِحَّ عَلَيهِ اِذا اَعرَضَ عَنهُ، وَلا يَأخُذَ ثَؤبَهُ اِذا کَسِلَ ، وَلا يُشيرَ اِلَيهِ بِيَدِهِ ، وَلا يَخزُرهُ بِعَينِهِ ، وَلا يُشاوِرَ فی مَجلِسِهِ ، وَلا يَطلُبَ عَوراتَهُ، وَاَن لا يَقُولَ : قالَ فُلانٌ خِلافَ قَولِكَ، وَلا يُفشِیَ لَهُ سِرّاً ، وَلا يَغتابَ عِندَهُ، وَاَنَ يَخفَظَهُ شاهِداً وَغائِباً ، وَيَعُمَّ القَومَ بِالسَّلامِ، وَيَخَصَّهُ بِالتَّحِيَّةِ ، وَيَجلِسَ بَينَ يَدَيهِ ، وَاِن كانَ لَهُ حاجَةٌ سَبَقَ القَومَ اِلى خِدمَتِهِ ، وَلا يَمُلَّ مِن طُولِ صُحبَتِهِ ، فَاِنَّما هُوَ مَثَلُ النَّخلَةِ يُنتَظَرُ مَتى تَسقُطُ عَلَيكَ مِنها مَنفَعَةٌ. وَالعالِمُ بِمَنزِلَةِ الصّائِمِ القائِمِ المُجاهِدِ فی سُبيلِ اللهِ . وَاِذا ماتَ العالِمُ اِنثَلَمَ فِی الاِسلامِ ثُلمَةً لا تَنَسَدُّ اِلَى يَومِ القِيامَةِ . وَاِنَّ طالِبَ العِلمِ لَيُشَیَّعُهُ سَبعُونَ اَلفاً مِن مَقَرَّبِی السَّماءِ».
- «از حقوق استاد بر شاگرد این است که :
- زیاد از او سؤال نکند.
۔ اگر کسی سؤال کرد، او پیش از استاد جواب نگوید.
- اگر استاد رویش را برگرداند، وی پافشاری وسماجت نکند.
- اگر استاد حالش مناسب نیست . دست به دامن او نگردد.
ص: 141
- با دستش به سوی او اشاره نکند .
- با گوشه چشم به او نگاه نکند.
- در محضر استاد با دیگران گفتگو و مشورت ننماید .
- از استاد عیب جویی نکند.
- نزد استاد نگوید: فلانی بر خلاف گفته شما چنین گفت .
- اسرار اورا فاش ننماید.
- در محضرش غیبت نکند.
- هم در حضور وهم در غیاب ، حافظ او باشد.
- غیر از سلامی که به جمع می کند، تحیتی مخصوص خدمت استاد عرضه بدارد .
- در مقابلش بنشیند.
۔ اگر استاد چیزی خواست برای انجامش از دیگران پیشی بگیرد.
- از طولانی شدن سخنانش دل گیر نشود، چون استاد نظیر درخت خرمایی است که باید در انتظارش نشست که چه وقتی منفعتی از او تراوش کند.
- عالم نظیر روزه دار شب زنده دار مجاهد در راه خداست. وقتی عالمی بمیرد، شکافی در اسلام ایجاد می شود که تا روز قیامت، مسدود نخواهد گردید. طالب علم را هفتاد هزار از مقربین آسمان همراهی می کنند».
از «ابن عباس» نقل شده است که گفت: «کوچکی طلب علم را تحمل کن تا بعدها به صورت بزرگی در آیی که دیگران به تو مراجعه کنند »
حکیمی گفت: «کسی که در کوچکی دوران دانش آموزی را تحمل نکند تا ابد در جهلش باقی خواهد ماند».
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:
ص: 142
167 - «لَيسَ مِن اَخلاقِ المُؤمِنِ المَلَقُ اِلا فی طَلَبِ العِلمِ».
- « تملّق از اخلاق انسان با ایمان نیست، مگر در راه کسب دانش».
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
168 - «وَجَدتُ عُلُومَ النّاسِ كُلَّها فی اَربَع خِصالٍ : اَوَّلُها اَن تَعرِفَ رَبَّكَ، وَالثّانِيَةُ اَن تَعرِفَ ما صَنَعَ بِكَ، وَالثّالِثَةُ اَنَّ تَعرِفَ ما اَرادَ مِنکَ، وَالرّابِعةُ اَن تَعرِفَ ما يُخرِجُکَ مِن دینِکَ».
- « تمام دانش های مردم را در چهار خصلت یافتم:
اوّل این که: پروردگارت را بشناسی.
دوم این که : بدانی او با تو چه کرده است .
سوّم این که :بدانی از تو چه می خواهد .
چهارم این که :بدانی چه چیزی تورا از دینت خارج می سازد».
و از آن حضرت نقل شده است که فرمود:
169 - «ما بَعَثَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ نَبِیّاً قَطُّ حَتّى يَأخُذَ عَلَيهِ ثَلاثاً : اَلاِقرارَ بِالعُبُودِيَّةِ وَخَلعَ الأَنَدادِ وَاَنَّ اللهَ تَبارَكَ وَتَعالى يَمحُو ما يَشاءُ وَيُثبِتُ ما يَشاءُ».
- «خداوند متعال پیامبری را مبعوث نکرد مگر این که از او سه پیمان گرفت : اقرار به بندگی، ترک شرک، و اعتقاد به این که همه چیز دست خداست؛ هرچه را بخواهد محو کرده، و هر چه را بخواهد نگه می دارد».
ص: 143
پس از درک فضیلت وارزش دو گوهر گران بهای «علم و عمل» باید بدانی که غیر از این دو، بقیه همه باطلند و هیچ خیری در آنها نیست ولغو و بیهوده اند وحاصلی ندارند؛ چون غیر از این دو، یا ضروریات زندگی است یا اضافه بر آن. برای روشن شدن مطلب، ناچار از شرح این دو هستیم.
قسم اوّل(1): ضروریات زندگی
طلب آن گناه نیست بلکه از عبادات شمرده شده است، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
170 - «اَلكادُّ عَلى عِيالِهِ كالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللهِ».
- کسی که در راه تأمین مخارج خانواده اش زحمت می کشد، مانند مجاهد در راه خداست » .
امير المؤمنین علیه السلام فرمود:
171 - «اِتَّجِرُوا بارَكَ اللهُ لَكُم فَاِنّی سَمِعتُ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم يَقُولُ :اِنَّ الرَّزقَ عَشرَةٌ اَجزاءَ: تِسعَةٌ فِی التَّجارَةِ وَاحِدَةٌ فی غَيرِها».
- « معامله کنید - خداوند به شما برکت بدهد . چون من از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که می فرمود: روزی ده جزء دارد، به جزء آن در معامله هست و یک جزء در چیزهای دیگر».
امام صادق علیه السلام فرمود:
ص: 144
172 - «كَفى بِالمَرءِ اِثماً اِن يُضَيَّعَ مَن يَعُولُ»
- «همین یک گناه مرد را بس است که حق خانواده خود را ضایع کند».
و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
173 - «مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَن يُضَيَّعُ مَن يَعُولُ».
- «ملعون است، ملعون است کسی که حق خانواده خویش را ضایع نماید».
باید توجه داشت که در کسب و کار ، اموری باید مراعات گردد:
اوّل این که : به دنبال حلال باشد و از حرام بلکه امور شبهه ناک بپرهیزد چون اقدام در مواردی که معلوم نیست حلالند یا حرام، انسان را به حرام می اندازد. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
174 - « مَن لَم يُبالِ مِن اَينَ اكتَسَبَ المالَ ، لَم يُبالِ اللهُ مِن اَینَ اَدخَلَهُ النّارَ».
- «کسی که اهمیت نمی دهد از چه راهی مال به دستش بیاید، خداوند سبحان نیز اهمیت نمی دهد که از چه راهی او را به جهنم بیندازد».
دوّم این که: به قدر کفایتش قناعت کند، بنابر این، اگر مثلا، می تواند تمام روز را به اندازه یک دینار کارکند ولی می داند که مخارجش به اندازه یک سوم دينار است یک سوم روز را کار کند ... و بقیه روز را در عبادت صرف نماید و می تواند یک روز را کار کند و دو روز مشغول عبادت گردد. ذخیره ساختن مخارج یک سال نیز جایز است اما بیش از آن خطرناک می باشد(1).
شیخ صدوق رحمه الله از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده است که فرمود:
175 - «مَن اَصبَحَ مُعافیً فی جَسَدِهِ امِناً فی سِربِهِ وَعِندَهُ قُوتُ يَومِهِ
ص: 145
وَلَيلَتِهِ؛ فَكَاَنَّما حيزَت لَهُ الدُّنيا، يَا ابنَ جُعشُم؛ يَكفيكَ مِنها ما سدَّ جُوعَتَکَ وَواری عَورَتَكَ، فَاِنَ يَكُن بَيتٌ يَكُنُّکَ فَذاكَ، وَاِنَ تَكُن ذابَّةٌ تَركَبُها فَبَخًّ بَخًّ، وَاِلّا فَالخُبزُ وماءُ الجَرَّةِ ما بَعدَ ذلِكَ حِسابٌ عَلَیكَ اَو عَذابٌ».
- کسی که بدنش سالم ، دارای امنیت ، ومالک مخارج یک روز و شب خود باشد، گویا تمام دنیا را داراست. ای پسر جعشم؛ مخارجی که بر تو لازم است، اول غذایی است که گرسنگی تورا برطرف سازد، دوم لباسی است که بدنت را بپوشاند. اگر خانه هم داشتی که خوب است، و اگر وسیله سواری هم بر اینها اضافه شد که خیلی عالی است. اما اگر اینها فراهم نشد، نان و آبت که باشد، کافی است ؛ چون غیر از آن، یا حساب دارد یا عذاب ».
سومّ این که: حرص را که امر مذمومی است، ترک نماید؛ چون موجب ارتکاب کارهای مشتبه و در نتیجه، گاهی اوقات حرام می گردد. باید دانست که روزی بندگان خدا تقسیم گردیده، نه تلاش حریص آن را زیاد می کند، ونه کوتاهی و نشستن آن را کم می نماید.
از معصومین علیهم السلام روایت شده است که فرمودند:
176 - «مَن لَم يُعطَ قاعِداً لَم يُعطَ قائِماً » .
- «اگر به کسی که نشسته وتلاش ندارد، عطایی نشود ، چنانچه تلاش بیهوده هم بکند، به او عطا نخواهد شد. (یعنی تلاش بیهوده و حرص زدن ، روزی حلال و عطای الهی را زیاد نمی کند) »
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در حجة الوداع فرمود:
177 - « اَیُّهَا النّاسُ، ما اَعلَمُ عَمَلاً يُقَرَّبُكُم اِلَى الجَنَّةِ وَيُباعِدَ کُم مِنَ النّارِ اِلّا وَقَد نَبَّأتُكُم بِهِ وَحَثَثتُكُم عَلَى العَمَلِ بِهِ ، وَما مِن عَمَلٍ يُقَرَّ بُکُم مِنَ النّارِ وَيُباعِدُ کُم مِنَ الجَنَّةِ اِلّا وَقَد حَذَّر تُكُمُوهُ وَنَهَيتُكُم عَنهُ. اَلاوَاِنَّ الرُوحَ
ص: 146
الاَمين نَفَثَ فی رَوعی اَنَّهُ لا تَمُوتُ نَفسٌ حَتّى تَستَكمِلَ رِزقَها ، فَاَجمِلُوا فِيی الطَّلَبَ وَلا يَحمِلَنَّکُمُ استِبطاءُ شَيءِ مِنَ الرَّزقِ اَن تَطلُبُوهُ بِمَعصِيَةَ اللهِ ، اِنَّ اللهَ قَسَّمَ الاَرزاقَ بَينَ خَلقِهِ حَلالاً وَلَم يُقَسَّم حَراماً فَمَنِ اتَّقی وَصَبَرَ اَتاهُ رِزقُ اللهِ ، وَمَن هَتَکَ حِجابَ السَّترِ وَعَجَّلَ فَاَخَذَهُ مِن غَیرِ حِلَّهِ ، قُوصِصَ بِهِ مِن رِزقِهِ الحَلالَ وَحُوسِبَ بِهِ يَومَ القِيامَةِ».
- « مردم؛ آنچه را به بهشت نزدیکتان می کند و از جهنم دورتان می سازد، به اطلاعتان رساندم و شما را بر عمل به آن تشویق نمودم. و آنچه به جهنم نزدیکتان می کند و از بهشت دورتان می سازد، شما را از آن برحذر داشتم و نهیتان نمودم. آگاه باشید که روح امین در قلب من دمید که:
هیچ کس نمی میرد مگر آن که روزی اش را کاملا دریافت می دارد، پس کمتر دنبال طلب دنیا باشید، اگر روزیتان به تأخیر افتاد ، مبادا از طریق معصیت آن را بجویید، همانا خداوند متعال، روزی حلالی را بین مردم تقسیم نمود، ولی حرامی را تقسیم نکرد. کسی که صبر کند و تقوارا مراعات نماید، روزی حلال خدایی به او می رسد، و کسی که پرده دری کرد و عجله نمود و از غير طريق حلال آن را دریافت کرد، در دنیا از روزی حلالش به همان مقدار کم خواهد گردید و در آخرت نیز نسبت به آن به میز محاکمه کشیده خواهد شد».
روزی آن حضرت به یکی از اصحاب خود فرمودند:
178 - «كَيفَ بِكَ اِذا بَقيتَ فی قَومٍ يَجمَعُونَ رِزقَ سَنَتِهِم، وَيَضعُفُ اليَقينُ فَاِذا اَصبَحتَ فَلا تُحَدَّث نَفسَكَ بّالمَساءِ، وَاِذا اَمسَيتَ فَلا تُحَدَّث نَفسَكَ بِالصَّباحِ فَاِنَّكَ لا تَدری مَا اسمُکَ غَداً».
- و حالت چگونه خواهد بود اگر زنده بمانی و ببینی قومی را که خرج یک سالشان را ذخیره می کنند و حال آنکه يقينشان (به مبدأ و معاد) ضعیف است ؟
ص: 147
مبادا هنگام صبح، غصه شب را بخوری (وفكرت را به آن مشغول سازی) و مبادا هنگام شب ، غصه صبح را بخوری، توکه نمی دانی فردا نامت چیست (آیا نامت زنده است یا مرده؟)».
تا اینجا مربوط به در آمد بود(1)واما مخارج:
ص: 148
باید در آنچه به دست آوردی قانون کتاب وسنت را که همان اقتصاد و میانه روی است، رعایت نمایی. مبادا اسراف وزیاده روی کنی که خداوند متعال می فرماید:
- «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ»(1)
- « اسراف کاران ، برادران شیاطینند».
ورسولش صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
179 - «مَن بَذَّرَ، اَفقَرَهُ اللهُ».
- «کسی که ریخت و پاش داشته باشد، خداوند متعال اورا فقیر خواهد ساخت».
نیز فرمود:
180 - «ما عالَ مَنِ اقتَصَدَ».
- «آن که میانه روی داشته باشد، نیاز مند نخواهد شد».
در قبال افرادی که باید مخارج آنان را بر عهده گرفت ، وظایف و تکالیفی هست به شرح ذیل:
اوّل به خود انسان :
باید از پرخوری اجتناب نمود، چون از رسول خدا به روایت شده است که:
181 - «حَسبُ ابنِ آدَمَ لُقَيماتٌ يَقُمنَ صُلبَهُ فَاِن كانَ وَلابُدَّ فَليَكُنِ الثُّلثُ لِلطَّعامِ وَالثُّلثُ لِلشَّرابِ وَالثُّلثُ الآخَرُ لِلنَّفَسِ».
- « برای فرزند آدم چند لقمه که بتواند او را سرپا نگه دارد کافی است ، پس
ص: 149
وقتی احتیاج به غذا پیدا کرد (مبادا شکم را از غذا پُر کند بلکه) یک سوم را به غذا اختصاص بدهد، یک سوم دیگر را به نوشیدنی ها و یک سوم آخر را برای نفس کشیدن».
نیز فرمود:
182 - «اَكثَرُ النّاسِ شَبَعاً ، اَطوَلُهُم جُوعاً يَومَ القِيامَةِ».
- « طولانی ترین گرسنگی در قیامت، مخصوص کسانی است که در دنیا سیر ترند».
علاوه بر این، پرخوری آفاتی به دنبال دارد از جمله :
- موجب قساوت قلب می شود.
- اعضای بدن را از عبادت باز می دارد .
- مانع از شب زنده داری و تهجد می گردد.
- مانع از نماز شب می شود.
- آنان که برخورند برگرد مزبله ها می گردند، ولی کسانی که شکمشان از غذا سبک است ، در مساجد دور می زنند.
دوّم - خانواده :
در این مورد باید میانه روی را مراعات نموده، بر آنان تنگ نگیرد، بلکه مستحب است وسعت دهد. وهرگاه و عده ای داد به آن وفا نماید تا خوشحال شوند.
از امام موسی کاظم علیه السلام روایت شده است که فرمود:
183 - «اِذا وَعَدتُمُ الصَّغارَ فَاَوفُوا لَهُم فَاِنَّهُم يَرَونَ اَنَّكُم اَنَّتُمُ الَّذينَ تَرزُقُونَهُم، وَاَنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَيسَ يَغضِبُ لِشَیءٍ کَغَضَبِهِ لِلنَّساءِ وَالصَّبيانِ».
ص: 150
- « هر وقت به بچه ها وعده دادید، به آن وفا کنید، چون اینها گمان می کنند که شما روزی رسان هستید خداوند عزیز وجليل برای چیزی آن قدر غضبناک نمی شود که به خاطر زنان و کودکان (بر مردان) غضب می کند».
از سنت های مستحب این است که مرد برای خانواده اش میوه تهیه کند، خصوصا در جمعه ها که امير المؤمنين علیه السلام فرمود:
184 - «اَطرِقُوا اَهاليكُم في كُلَّ لَيلَةِ جُمُعَةٍ بِشَيءٍ مِنَ الفاكِهَةِ كَي يَفرَحَوا بِالجُمُعَةَ».
- « هر شب جمعه با میوه، نزد خانواده هایتان بیائید تا اینها به خاطر جمعه خوشحال شوند».
سوّم - پدر و مادر:
اکرام پدر و مادر خصوصا مادر مستحب است(1). امام صادق علیه السلام فرمود:
185 - «اَفضَلُ الاَعمالِ الصَّلاةُ لِوَقتِها ، وَبِرُّ الوالِدَينِ، وَالجِهادُ فی سَبيلِ اللهِ».
- « بهترین کارها سه چیزاست : نماز در اول وقت ، نیکی به والدین وجهاد در راه خداوند».
ص: 151
در روایت آمده است که :
186 - «اِنَّ مُوسى لَمّا ناجی رَبَّهُ رَای رَجُلاً تَحتَ ساقِ العَرشِ قائِماً یُصَلّی فَغَبَطَهُ بِمَكانِهِ وَقالَ : يا رَبَّ، بِما بَلَّغتَ عَبدَكَ هذا ما اَرئ ؟ قالَ : يا مُوسی ، اِنَّهُ كانَ بارّاً بِوالدَيهِ وَلَم يَمشِ بِالنَّميمَةِ».
- «وقتی حضرت موسی علیه السلام با پروردگارش مناجات می کرد، مردی را دید که زیر عرش الهی به نماز ایستاده است، بر او غبطه خورد و گفت: پروردگارا؛ به چه سبب این بنده را به این مقام رساندی که می بینم؟ گفت: این بنده دو خصلت نیکو داشت که به این مقام رسید: اولا به پدر و مادرش نیکی می کرد وثانية سخن چین نبود (و حرف مردم را نزد دیگران نقل نمی کرد)».
فردی نزد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آمده عرضه داشت: یا رسول الله ، هیچ کار زشتی نیست که انجام نداده باشم، آیا راه توبه ای برایم هست ؟ فرمود:
187 «هَل بَقِيَ مُن والِدَيكَ اَحَدٌ؟».
- «آیا از پدر و مادرت کسی باقی مانده است؟ »
گفت: بلی، پدرم .
فرمود: «اِذهَب وَابرَرهُ».
- « برو و به او نیکی کن».
وقتی این مرد برگشت، حضرت فرمود: «لَؤ كانَت اُمَّهُ».
۔ اگر مادر می داشت، بهتر بود».
نیز فرمود:
188 - «مَن سَرَّهُ اَن يُمَدَّ لَهُ فی عُمرِهِ وَيُبسَطَ لَهُ فی رِزقِهِ فَليَصِل اَبَوَيهِ فَاِنَّ صِلَتَهُما مِن طاعَةِ اللهِ».
ص: 152
- «کسی که دلش می خواهد عمرش طولانی شود و روزی اش فراخ و گسترده گردد، باید به پدر و مادرش نیکی کند؛ چون رسیدگی به آنان، طاعت حق محسوب می گردد».
فردی به امام صادق علیه السلام عرضه داشت: پدر کهنسالی دارم که هر وقت حاجتی دارد او را حمل می کنیم. حضرت فرمود:
189 - «اِنِ استَطَعتَ اَن تَلِىَ ذلِكَ مِنهُ فَافعَل ، فَاِنَّهُ جُنَّةٌ لَكَ غَداً».
- «اگر توانستی این کار را ادامه بده چون این عمل تو سپری خواهد شد در برابر آتش قیامت».
نیز فرمود:
190 - «ما يَمنَعُ اَحَدَ کُم اَن يَبَرَّ والِدَيهِ حَيَّینِ وَمَیَّتَينِ ؟ یُصَلَّیَ عَنهُما ، وَيَصُومَ عَنهُما، وَيَتَصَدَّقَ عَنهُما ، فَيَكُونَّ الَّذي صَنَعَ لَهُما وَلَهُ مِثلُ ذلِكَ فَيزيدَهُ اللهُ بِبِرَّهِ خَيراً كَثيراً».
- « چرا به پدر و مادر زنده یا مرده خود نیکی نمی کنید؟ از طرف آنان نماز بگزارید، روزه بگیرید. صدقه دهید که هم به آنان بهره برسد و هم به شما ؛ که خداوند به واسطه همین اعمال نیکتان ، پاداش خیر شما را زیاد خواهد نمود .
ص: 153
چون سخن به اینجا کشید، مناسب است قدری از وظایف فرزند و پدر و مادر قبال همدیگر و نیز کیفیت ارتباطشان مطالبی گفته شود:
فرزند نباید پدر و مادرش را به اسم ، صدا بزند و نباید جلوتر از آنان راه برود و یا قبل از ایشان بنشیند. فردی به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد: حق این فرزندم چیست؟ فرمود:
191 - «تُحسِنُ اِسمَهُ وَاَدَبَهُ ، وَتَضَعَهُ مَوضِعاً حَسَناً».
- نام نیک برایش اختیار کنی، در ست ادبش نمایی ، و آینده خوبی را برایش در نظر بگیری»
از سخنان آن حضرت است که فرمود:
192 - «مِن سَعادَةِ الرَّجُلِ اَلوَلَدُ الصّالِحُ».
- « فرزند صالح از نشانه های سعادت انسان است».
193 - وفرمود : «اَلوَلَدُ لِلوالِدِ رَیحانَةٌ مِنَ اللهِ يَشُمُّها بَينَ عِبادِهِ ، وَاِنَّ رَيحانَتیَّ اَلحَسَنُ وَالحُسَینُ علیه السلام سَمَّیتهما بِاسمِ سِبطَی بَنی اِسرائِیلَ شَبَّراً وشُبَيراً».
- « فرزند برای پدر همانند گلی است از جانب خدا که او را می بوید. وهمانا دوگُل من حسن و حسین هستند که آنها را هم نام دو سبط بنی اسرائیل (فرزندان هارون) شبر و شبير قراردادم».
«فضل بن ابی قره» از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود:
ص: 154
194 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : مَرَّ عِیسَی بنُ مَریَمَ علیه السلام بِقَبرٍ یُعَذَّبُ صاحِبُهُ ، ثُمَّ مَرَّ بِهِ مِن قابِلٍ فَاِذا هُوَ لا يُعَذَّبُ فَقالَ : يارَبَّ مَرَرتُ بِهذَا القَبرِ عامَ اَوَّلٍ وَ كانَ يُعَذَّبُ وَمَرَرتُ بِهِ العامَ فَاِذا هُوَ لَيسَ يُعَذَّبُ ؛ فَاَوحَى اللهُ اِليهِ اَنَّهُ اُدرِكَ لَهُ وَلَدٌ صالِحٌ فَاَصلَحَ طَريقاً وَاوی یَتیماً فَلِهذا غَفَرتُ لَهُ بِما عَمِلَ ابنُةُ. ثُمَّ قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : میراثُ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ مِن عَبدِهِ المُؤمِنِ وَلَدٌ یَعبُدُهُ مِن بَغدِهِ».
- «حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: عیسی بن مریم علیهما السلام روزی گذارش بر قبری افتاد که صاحبش در عذاب بود، سال بعد که از همان قبر گذر کرد، مشاهده نمود عذاب برطرف گردیده است. عرض کرد: بار خدایا؛ سال قبل که از اینجا می گذشتم این فرد در عذاب بود، اما امسال در عذاب نیست! پس خداوند متعال وحی فرستاد: فرزند صالحی از این فرد باقی مانده که : راه را اصلاح می کند(1)ویتیم را پناه می دهد، به همین خاطر (یعنی عمل فرزندش) او را بخشیدم .
سپس رسول حق صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ارثی که بنده مؤمن برای خدا به جای می گذارد، فرزندی است که پس از او بندگی خدا کند».
آنگاه حضرت صادق علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود که خداوند متعال از زبان حضرت زکریا می فرماید:
- «رَبَّ...هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا»(2)
ص: 155
- « پروردگارا ؛ از جانب خود به من فرزندی عطا کن تا وارث من و خاندان يعقوب باشد و او را راضی قرار بده».
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمود:
195 - «مَن وُلِدَ لَهُ اَربَعَةُ اَولادٍ وَلَم يُسَمً اَحَدَهُم بِاسمى ، فَقَد جَفانی».
۔ «کسی که صاحب چهار فرزند شود ولی هیچ یک را به اسم من ننامد، به من جفا کرده است».
«سلیمان جعفری» نقل می کند که می گوید: شنیدم امام کاظم علیه السلام می فرمود:
196 - «لا يَدخُلُ الفَقرُ بَيتاً فيهِ اِسمُ مُحَمَّدٍ اَؤ اَحمَدَ اَو عَلِىًّ اَوِ الحَسَنِ اَوِ الحُسَینِ اَؤ جَعفَر أَو طالِبٍ اَؤ عَبدِ اللهِ اَو فاطِمَةَ مِنَ النَّساءِ».
- «به خانه ای که نام محمد، یا احمد، یا علی، یا حسن ، یا حسین، یا جعفر، یا طالب ، یا عبدالله، یا فاطمه - از بین زنان - باشد، فقر وارد نمی شود».
از امام باقر علیه السلام نقل است که فرمود:
197 - «اِنَّ الشَّيطانَ اِذا سَمِعَ مُنادِياٌ يُنادي : يا مُحَمَّدُ ، یا عَلِیُّ ، ذابَ كَما يُذُوبُ الرَّصاصُ».
- «هر وقت شیطان بشنود کسی نام محمد یا علی را صدا می زند، مانند سُرب یا قلع ، ذوب می شود».
امام رضا علیه السلام فرمود:
198 - «لا يُولَدُ لَنا مُولُودٌ اِلّا سَمَّيناهُ مُحَمَّداً ، فَاِذا مَضى سَبعَةُ اَيامٍ
ص: 156
فَاِن شِئنا غَيَّرنا وَاِلّا تَرَ کنا».
- «هرگاه فرزندی برایمان به دنیا آید تا یک هفته نامش را «محمد » می گزاریم، پس از آن، اگر خواستیم تغییر می دهیم وگر نه همان نام را اختیار می نماییم».
نیز فرمود:
199 - «اِستَحسِنُوا اَسماءَ كُم فَاِنَّكَم تُدعَونَ بِها يَومَ القِيامَةِ : قُم يا فَلانُ ابنُ فُلانٍ اِلى نُورِكَ، قُم يا فَلانٍ ابنُ فُلانٍ لا نُورَ لَکَ».
- « برای فرزندانتان نام نیکو انتخاب کنید ؛ چون روز قیامت با همان نام هاخوانده می شوید که صدا می رسد): ای فلانی پسر فلانی؛ به سوی نورت برخیز ، ای فلانی فرزند فلانی؛ برخیز تو نوری نداری».
«محمد بن يعقوب» از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود:
200 - «اِذا كانَ بِامرَأَةِ أَحَدِکُم حَملٌ فَاَتى لَها اَربَعَةُ اَشهُرٍ فَليَستَقبِل بِهَا القِبلَةَ وَليضرِب عَلى جَنبِها وَليَقُل : اللّهُمَّ اِنّی قد سَمَّيتُهُ مُحَمَّداً فَاِنَّهُ يَجعَلُهُ ذَکَراً فَاِن وَفی بالاِسمِ بارَكَ اللهُ فيه ، وَاِن رَجَعَ عَنِ الاِسمِ كانَ لِلّهِ فيهِ الخِيارُ، اِن شاءَ اَخَذَهُ وَاِنَ شاءَ تَرَکَهُ».
۔ اگر همسرتان باردار است ، چهار ماه که گذشت ، او را رو به قبله قرار داده بر پهلویش بزنید و بگویید: خدایا؛ نامش را « محمد » گذاشتم. در این صورت خداوند متعال او را پسر قرار خواهد داد. پس اگر به این اسم وفا کرده، او را همین گونه نامید ، خداوند در او برکت قرار می دهد، و اگر از آن برگشته اسم دیگری انتخاب کردید، ذات اقدس الهی در این صورت مختار است که او را بگیرد یا بگذارد ».
ص: 157
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمود:
201 - «مَن كانَ لَهُ حَملٌ فَنَون اَن يُسَمَّيَهُ مُحَمَّداً اَو عَلِيّاً وُلِدَ لَهُ غُلامٌ».
- «کسی که فرزندی در راه دارد اگر نیت کند که نامش را محمد یا علی بگذارد خداوند متعال به او پسر خواهد داد».
هر وقت به امام زین العابدین علیه السلام بشارت می دادند که فرزندی برایتان به دنیا آمده ، سؤال نمی فرمود که آیا پسراست یا دختر؟ بلکه می فرمود. آیا سالم و بی عیب است؟ اگر می گفتند آری، می فرمود:
202 - «اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی لَم يَخلُق مِنّى شَيئاً مُشَوَّهاً».
- « سپاس خدایی را که از من فرزندی ناهنجار به دنیا نیاورد».
امام کاظم علیه السلام می فرمود:
203 - «سَعِدَ امرُؤٌ لَم يَمُت حَتّى یَری خَلَقَهُ مِن نَفسِهِ وَلَداً ، ثُمَّ قالَ : فَقَذ اَرانِی اللهُ خَلَفی مِن نَفسی».
- «مردی که قبل از مرگ، فرزند جانشینش را ببیند سعادت مند است . سپس فرمود: خداوند متعال جانشین مرا به من نشان داده است».
در همین حال، حضرت به سوی فرزندشان امام رضا علیه السلام اشاره کردند. حضرت صادق علیه السلام فرمود:
204 - «اِنَّ اللهَ لَيَرحَمُ الوالِدَ لِشِدَّةِ حُبَّهِ لِوَلَدِهِ».
- « خداوند بر پدر به خاطر شدت محبت به فرزندش رحمت می فرستد».
فردی از حضرت صادق علیه السلام پرسید: به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود:
ص: 158
205 - «والِدَيكَ».
- « به پدر و مادرت ». گفت: آن دو (از دنیا رفته اند، فرمود:
- «بِرَّ وَلَدَكَ».
- «با فرزندت خوش رفتاری نما».
نیز از آن حضرت نقل است که فرمود:
206 - «اَحِبُّوا الصَّبيانَ وَار حَمُوهُم، وَاِذا وَعَدتُمُوهُم شَيئاً فَفُوا لَهُم فَاِنَّهُم لا يَرَونَ اِلّا اَنَّكُم تَرزُفُونَهُم».
- به بچه ها محبت کنید و بر آنان ترحم نمایید، و هرگاه به آنان وعده ای دادید، به آن وفا کنید؛ چون اینان شمارا روزی رسان خویش می دانند».
وهمچنین آن حضرت فرمود:
207 - «مَن قَبَّلَ وَلَدَهُ لَهُ حَسَنَةٌ. وَمَن فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللهُ يوم القِيامَةِ. وَمَن عَلَّمَهُ القُرانَ دُعِىَ الاَبوانِ فَکُسِیا حُلَّتَينِ يُضيءُ مِن نُورهما وُجُوهُ اَهلِ الجَنَّةِ».
- «کسی که فرزندش را ببوسد، حسنه ای برایش خواهد بود. هرکس شادش کند، خداوند متعال روز قیامت او را شاد خواهد نمود. هر که به فرزندش قرآن بیاموزد پدر و مادر را صدا زده، دو جامه بر تنشان خواهند کرد که از نور آن دو، چهره اهل بهشت روشن می گردد».
فردی نزد رسول خاتم صلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: من تاکنون هیچ بچه ای را نبوسیده ام! وقتی این مرد برگشت، حضرت فرمود:
208 - «هذا رَجُلٌ عِندَنا مِن اَهلِ النّارِ».
- «این مرد نزد ما اهل آتش است».
ص: 159
روزی آن حضرت، مردی از انصار را دید که یکی از دو فرزندش را بوسید و دیگری را رها ساخت، فرمود:
209 - «هَلّا واسَيتَ بَينَهُما؟».
- «چرا بین این دو مساوات برقرار نمی کنی؟».
فردی گوید: نزد امام ابو الحسن موسی کاظم علیه السلام از فرزندم شکایت کردم، فرمود:
210 - «لا تَضرِبهُ وَاهجُرهُ وَلا تُطِل».
- «او را زن، بلکه از او دوری نما (وقهرکن) ولی این را نیز طول نده».
رسول خدا هر روز صبح بر سر فرزندانش و فرزندان فرزندانش دست می کشید. یک روز که با مردم نماز گزارد، دو رکعت آخررا کوتاه نمود، وقتی نماز پایان پذیرفت، به آن حضرت عرض کردند: ای رسول خدا صلی الله عليه وآله وسلم نماز را کوتاه خواندی ، آیا در این رابطه دستور تازه ای رسیده است؟ فرمود:
211 - «وما ذاك؟».
- « مگر چه شده؟ »
گفتند: دو رکعت آخر را با تخفیف خواندی ؟ فرمود:
- «اَوَما سَمِعتُم صُراخَ الصَّبِیَّ؟».
- « مگر صدای ناله و فریاد کودک را نشنیدید؟».
در حدیث دیگری نقل شده است که فرمود:
- «خَشيتُ اَن يَشتَغِلَ بِهِ خاطِرُ اَبیه».
- « ترسیدم که خاطر پدرش به او مشغول گردد (واز توجه در نماز غافل بماند)».
ص: 160
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
212 - «اِنَّ اِبراهيمَ سَأَلَ رَبَّهُ اَن يَرزُقَهُ بِنتاً تَبكيهِ وَتَندُبُهُ بَعدَ المَوتِ».
۔ « حضرت ابراهيم علیه السلام از پرودگارش درخواست نمود که دختری به او عطا کند تا پس از مرگش بر پدر گریه و زاری نماید».
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
213 - «نِعمَ الوَلَدُ البَناتُ مُلَطَّفاتِ ، مُجَزاتٍ، مُونِساتٍ،مُبارَکاتٍ ، مُفَلَّياتٍ».
- «دختران، چه فرزندان خوبی هستند: مهربان، با جهاز، اهل اُنس واُلفت، با برکت و با نظافت می باشند».
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
214 - «مَن تَمَنّى مَؤتَهُنَّ حُرِمَ اَجرَهُنَ وَلَقِىَ اللهَ عاصِياً».
- « هر کس آرزوی مرگ دختران را داشته باشد، از ثواب دختر داری محروم می ماند و با بار گناه ، خداوند را ملاقات خواهد نمود».
همچنین فرمود:
215 - «اَیُّما رَجُلً دَعا عَلى وَلَدِهِ اَورَثَهِ اللهُ الفَقرَ».
ص: 161
- « هر کس بر فرزندش نفرین کند، خداوند متعال او را دچار فقر خواهد نمود».
وفرمود:
216 - «البَناتُ حَسَناتٌ وَالبَنُونَ نِعمَةٌ وَاِنَّما يُثابُ عَلَى الحَسَناتِ، وَيُسأَلُ عَنِ النَّعمَةِ».
- «دختران . حسنه اند و پسران نعمت. (روز قیامت) برای حسنه پاداش خواهد بود و از نعمت سؤال خواهد شد».
رسول خدا به فرمود:
217 - «مَن عالَ ثَلاثَ بَناتٍ أَو ثَلاثَ اَخَواتٍ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ».
- «کسی که سه دختر یا سه پسر داشته باشد ، بهشت بر او واجب است » .
سؤال شد: یا رسول الله صلی الله عليه وآله وسلم دوتا چطور ؟ فرمود:
- «وُاثنَتَينِ».
- دو تا هم همین طور است)». سؤال شد: یا رسول الله صلی الله عليه وآله وسلم يكی چطور؟
فرمود.
- «وَواحِدَةً».
- « یکی (هم همین طور است) ».
همچنین فرمود:
218 - «مَن عالَ ثَلاثَ بَناتٍ اَو مِثلَهُنَّ مِنَ الاَخَواتِ وَصَبَرَ عَلى إيوائِهِنَّ حَتّى يَبِنَّ اِلى اَزواجِهِنَّ، اَو يَمُتنَ فَيَصِرنَ اِلَى القُبُورِ، کُنتُ اَنَا
ص: 162
وَهُوَ فِی الجَنَّةِ كَهاتَينِ».
- کسی که سه دختر یا سه خواهر داشته باشد و در نگه داری از اینان صبور باشد، تا زمانی که ازدواج کنند، یا از دنیا بروند و وارد قبر شوند، من و او در بهشت مانند این دو انگشتيم». در این حال حضرت اشاره کردند به انگشت سبابه وانگشت وسط.
سؤال شد: یا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم اگر دوتا باشند چطور ؟ فرمود:
- «وَاثنَتَينِ».
- « دوتا هم (همین طور)».
باز سؤال شد: یکی چطور؟ فرمود:
«وَواحِدَةً».
- «یکی نیز (همین طور است)».
حضرت صادق علیه السلام مردی را دید که برایش دختری به دنیا آمد؛ به همین خاطر ناراحت و غضبناک بود، فرمود:
219 - «اَرَاَيتَ لَو اَنَّ اللهَ تَبارَكَ وَتَعالى اَوحی اِلَيكَ اَنّی اَختارُ لَكَ اَو تَختارُ لِنَفسِكَ ما كُنتَ تَقُولُ؟».
- «اگر خداوند متعال به تو بگوید: من برایت انتخاب کنم یا تو؟ چه می گویی؟».
گفت: می گویم: پروردگارا: تو انتخاب کن. فرمود:
- «فَاِنَّ اللهَ قَدِ اختارَ لَكَ».
ص: 163
- «الان خداوند برایت (دختر) انتخاب کرده است (پس چرا ناراحتى ؟)».
سپس فرمود: «پسر بچه ای که حضرت خضر به امر پروردگار او را کشته
بود که قرآن کریم می فرماید:
- «فَأَرَدْنَا أَنْ يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا»(1)
- «اراده کردیم که برای پدر و مادرش، فرزندی پاکتر و مهربان تر نصيب گردد».
خداوند متعال به جای آن پسر، دختری به آنان داد که از نسل آن دختر، هفتاد پیامبر به دنیا آمدند».
چهارم - خویشاوندان
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
220 - «اُوصِى الشّاهِدَ مِن اُمَتي وَالغائِبَ مِنَهُم وَمَن في اَصلابِ الرَّجالٍ وَاَر حامِ النَّساءِ اِلى يَومِ القِيامَةِ اَن يَصِلَ الرَّحِمَ وَاِن كانَ مِنهُ عَلى مَسيرَةِ سَنَةٍ فَاِنَّ ذلِكَ مِنَ الدّينِ».
- «شاهدان وغایبان و هر کس از امت من را که در صلب های مردان ورحمهای زنان هستند تا روز قیامت به صله رحم سفارش می کنم، اگر چه بینشان به اندازه یک سال فاصله باشد. چون صله رحم، جزو دین است »..
نیز فرمود:
221 - «حافَّتَا الصَّراطِ يَومَ القِيامَةِ الاَمانَةُ وَالرَّحِمُ. اِذا مَرَّ الوَصُولُ لِلرَّحِمِ المُؤَدّی لِلاَمانَةِ نَفَذَ اِلَى الجَنَّةِ ، وَاِذا مَرَّ الخائِنُ لِلاَمانَةِ القَطُوعُ
ص: 164
لِلرَّحِمِ لَم يَنفَعهُ مَعَهُما عَمَلٌ وَتكَفَّاٌ بِهِ الصَراطُ فِی النّارِ».
- « یک طرف صراط در قیامت ، امانت است و طرف دیگرش، رحم وقتی انسانی که به ارحام و بستگانش رسیدگی داشت و امانت دار بود؛ بخواهد عبور کند، به بهشت می رسد. اما اگر فرد خائن در امانت و بی اعتنا به بستگان ، بخواهد عبور نماید ، اعمال دیگرش برایش فایده ای نداشته، صراط او را به آتش می اندازد».
ص: 165
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
222 - «ما زالَ جَبرَئیلُ یُو صینی بِالمَرأَةِ، حَتّى ظَنَنتُ اَنَّهُ لا يَنبَغی طَلاقُها اِلّا مِن فاحِشَةٍ مُبَتَّنَةٍ».
- «جبرئيل دائما مرا در مورد زنان سفارش می کرد، تا جایی که گمان کردم طلاق آنان جایز نیست مگر آن که فحشای آشکاری را مرتکب گردند».
و فرمود:
223 - «اِتَّقُوا اللهَ فِی الضَّعيفَینِ النَّساءِ وَاليَتيمِ».
- « تقوای الهی را در مورد دو طایفه ضعیف، مراعات کنید: زنان ويتيم».
همچنین فرمود:
224 - «حَقُّ المَرأَةِ عَلى زَوجِها اَن يَسُدَّ جُوعَتَها ، وَاَن يَستُرَ عَورَتَها ، وَلا يُقَبَّحَ لَها وَجهاً ، فَاِذا فَعَلَ ذلِكَ فَقَد اَدّئ وَاللهِ حَقَّها».
- «حق زن بر شوهرش این است که گرسنگی اش را بر طرف کند، بر او لباس بپوشاند، و از کارش عیب نگیرد، وقتی این کارهارا انجام داد، به خدا قسم حقش را ادا نموده است».
***
تا اینجا آداب کسب و کار و خرج کردن معلوم شد که عبارت بود از اقتصاد
ص: 166
و میانه روی . این یک قانون کلی است که شرع مقدس اسلام به آن فرمان داده است. «عمر بن یزید» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
225 - «اِنّی اَرکَبُ فِی الحاجَةِ الَّتی کَفاهَا اللهُ ما اَركَبُ فيها اِلَّا التِماسَ اَن يَرانِیَ اللهُ اُضحی فی طَلَبِ الحَلالِ اَما تَسمَعُ قَولَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ:»
- « من اگر از خدا حاجت طلب کنم، از او می خواهم که به من قدرت کار کردن وروز را در طلب حلال سپری نمودن، عنایت کند (نه این که یک جا بنشینم وروزی طلب کنم) مگر قول خداوند عزیز وجليل را نشنیدی که فرمود:»
- «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ»(1)؟
- «وقتی نماز انجام شد، در زمین متفرق شوید و به دنبال روزی خدا باشید».
- « اَرَأَيتَ لَو اَنَّ رَجُلاً دَخَلَ بَيتاً وَطَيَّنَ عَلَيهِ بابَهُ ثُمَّ قالَ : رِزقی یُنَزَّلُ عَلَىَّ کَاَن يَكُونَ هذا اِمّا اَنَّهُ اَحَدُ الثَّلاثَةِ الَّذينَ لا يُستَجابُ لَهُم دَعوَةٌ».
۔ «اگر کسی وارد اطاقش شود و در اطاق را گل بگیرد، پس از آن بگوید: روزی من می آید، او جزو یکی از سه گروهی است که دعایشان مستجاب نمی گردد».
راوی می گوید: از حضرت پرسیدم آن سه گروه کیانند؟ فرمود:
- «رَجُلٌ تَكُونُ عِندَهُ المَرأَةُ فَيَدعُو عَلَيها فَلا يُستَجابُ لَهُ لِاَنَّ عِصمَتَها فی يَدِهِ لَو شاءَ اَن يُخَلَّىَ سَبيلَها، وَالرَّجُلُ يَکُونُ لَهُ الحَقُّ عَلَى
ص: 167
الرَّجُلِ فَلا يَشهَدُ عَلَيهِ فَيَجحَدَهُ حَقَّهُ فَيَدعُو عَلَيهِ فَلا يُستَجابُ لَهُ لِاَنَّهُ تَرَکَ ما اُمِرَ بِهِ ، وَالرَّجُلُ يَكُونُ عِندَهُ الشَّيءُ فَيَجلِسُ فِی بَيتِهِ فَلا يَنتَشِرُ وَلا يَطلُبُ وَلا يَلتَمِسُ حَتّى يَأكُلَهُ ثُمَّ يَدعُو فَلا يُستَجابُ لَهُ».
- « اوّل : کسی که همسری دارد و (از او راضی نیست) و درباره اش نفرین می کند، این نفرين مستجاب نمی شود، چون اختيار نگه داری این زن به دست خود اوست، اگر خواست رهایش می کند (و طلاقش می دهد).
- دوّم : آن که بر دیگری حقی دارد و چیزی از او طلب کاراست ، اما کسی را به عنوان شاهد قرار نداده ، آن بدهکار هم انکار نمود، در اینجا اگر طلب کار بر علیه بده کار دعا کند، مستجاب نخواهد شد، چون خداوند متعال امر کرده که در وقت تحویل دین، شاهد بگیرید اما او این فرمان الهی را ترک نموده است.
- سوّم: فردی که مالی دارد، در خانه می نشیند و حرکت نمی کند تا آن مال را می خورد، آنگاه دعا می کند (که خداوند به او روزی بدهد) این دعا نیز مستجاب نمی گردد .
آنچه تا اینجا گفته شد، تکلیف عامه مردم است ، اما بندگان خاص خدا دو دسته اند:
دسته اوّل : که مکلف به کسب و کارند.
دسته دوّم : کسانی که اهل توکل هستند.
برای شناخت این دسته، ناچار از شرح «توكل» و ذکر نمونه هایی از متوکلین حقیقی هستیم.
ص: 168
این درجه ی عظیم، وصفی از اوصاف «صديقين » است. کسی که به این درجه برسد ، از قیود رهایی می یابد، ابرهای غم از او برطرف گشته، به جایش ابرهای امنیت، جای گزین می گردند. بر خوان رضا می نشیند و از چشمه های طمأنینه آب می نوشد که ذات اقدس الهی می فرماید:
- «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»(1).
- « هر کس بر خدا توکل کند، همان خدا برایش بس است».
- «الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ»(2)
- «وقتی به مؤمنین گفتند: دشمن برای حمله به شما اجتماع کرده، از آنان بترسید، مؤمنین ایمانشان زیادتر شد و گفتند: مارا خدا کافی است و او بهترین حامی ماست. به همین خاطر، از این میدان با نعمت بازگشتند در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسیده بود».
در وحی قدیم آمده است که :
226 - «يَابنَ آدَمَ، خَلَقتُكَ مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ فَلَم أَعیَ بِخَلقِکَ
ص: 169
اَوَیَعیینی رَغيفٌ اَسُوقُهُ اِلَيكَ فی حينِهِ».
- «ای آدمی زاده؛ من ابتدا که تو را از خاک و سپس از نطفه آفریدم، برایم دشوار و سخت نبود، اما قرص نانی که بخواهم به تو برسانم، برای من دشوار و گران تمام می شود؟».
نیز برای حضرت عیسی علیه السلام این گونه وحی فرستاد:
227 - «اَنزِلنی مِن نَفسِکَ کَهَمَّکَ، وَاجعَل ذِكرى لِمَعادِكَ، وَتَقَرَّب اِلَىَّ بِالنَّوافِل وَتَوَكَّل عَلَىَّ اَکفِكَ وَلا تَوَلَّ غَیری فَاخُذُ لَكَ. یا عيسى اِصبِر عَلى البَلاءِ، وَارضَ بِالقَضاءِ ، وَ کُن کَمَسَرَّتی فیکَ، فَاِنَّ مَسَرَّتي اَن اُطاعَ فَلا اُعصی . یا عیسى اَخیِ ذِکری بِلِسانِکَ ، وَلیَکُن وَدّی فی قَلبِكَ».
- «توجه من به تو به اندازه همت تو است. برای روز بازگشت به یاد من باش. به وسیله نوافل ومستحبات، به من نزدیک شو. بر من توکل کن تا تورا کفایت کنم (واموراتت را بر عهده بگیرم ). مبادا بر غير من تکیه کنی که مؤاخذه خواهی شد. ای عیسی ؛ در بلا صبور، و در قضای الهی راضی باش. به دنبال جلب شادی من باش که شادی من در اطاعت است و ترک معصیت . ای عیسی ؛ ذکر و یاد مرا با زبانت احیا کن و محبت مرا در قلبت نگاه دار».
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
228 - «مَنِ اهتَمَّ لِرِزقِهِ كُتِبَ عَلَيهِ خَطيئَة».
- «کسی که غصه روزی را بخورد، برایش گناه نوشته می شود».
در روایت آمده است که :
ص: 170
229 - «حضرت دانیال علیه السلام در زمان پادشاه مستکبری زندگی می کرد که وی را دستگیر کرده در چاهی قرار داد، به همراه او درندگان را نیز به چاه انداخت، اما آن حیوانات به وی نزدیک نمی شدند و جراحتی بر او وارد نمی کردند، در این زمان خداوند متعال بر پیامبری وحی فرستاد که برای دانیال غذایی ببرد. پرسید: پروردگارا؛ مگر دانیال کجاست ؟ فرمود: از محل خارج شو، گفتاری به استقبال تو می آید، به دنبالش برو ، تو را به او خواهد رساند.
آن پیامبر چنین کرد تا به آن چاه رسید، غذا را به درون چاه هدایت کردی وقتی دانیال آن غذا را در برابر خود دید گفت:
الحَمدُ لِلّهِ الَّذي لا يَنسى مَن ذَكَرَهُ، وَالحَمدُ لِلّهِ الَّذي لا يَخيبُ مَن دَعاهُ ، وَالحَمدُ لِلّهِ الَّذي مَن تَوَكَّلَ عَلَیهِ كَفاهُ ، وَالحَمدُ لِلّهِ الَّذی مَن وَثِقَ بِهِ لَم يَكِلهُ اِلى غَيرِهِ ، وَالحَمدُ لِلّهِ الَّذی يَجزى بِالاِحسانِ اِحساناً وَبِالسَّيَّئاتِ غُفراناً وَبِالصَّبرِ نَجاةً.
- سپاس خدایی را که ذاکرش را فراموش نمی کند. حمد مخصوص خدایی است که دعا کننده را نا امید نمی نماید. ستایش از آن خدایی است که اگر کسی بر او توکل کند، همو برایش کافی است. سپاس از آن خدایی است که اگر کسی بر او اطمینان کرد به دیگری موکولش نمی کند. حمد مخصوص خدایی است که نیکی را با نیکی پاسخ می دهد، گناه را با آمرزش و صبر را با نجات».
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
230 - «اِنَّ اللهَ اَبى اِلّا اَن يَجعَلَ اَرزاقَ المُتَّقينَ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُونَ، وَلا يَقبَلُ لِاَولِيائِهِ شَهادَةً فی دَولَةِ الظّالِمين».
ص: 171
خداوند متعال روزی متقین را تنها در جایی قرار می دهد که آنان اصلا گمانش را نمی کنند(1)وحضور اولیایش را در دستگاه حکومت ظالمان ، نمی پذیرد».
از جمله چیزهایی که خداوند متعال بر حضرت داوود علیه السلام وحی فرستاد این بود:
- «مَنِ انقَطَعَ اِلَى كَفَتُهُ »(2).
- «هرکس از دیگران به سوی من قطع امید کند، من کفایتش می کنم».
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:
231 - «جاءَ جَبرَئيلُ اِلَى النَّبِیَّ صلی الله علیه وآله وسلم فَقالَ : يا رَسُولَ اللهِ ، اِنَّ اللهَ اَرسَلَنی بِهَدِيَّةٍ لَم يُعطِها اَحَداً قَبلَكَ ، فَقالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : فَقُلتُ: وَما هِیَ ؟ قالَ : الصَّبرُ».
- « جبرئیل نزد رسول حق صلی الله علیه وآله وسلم آمد و عرضه داشت: یا رسول الله ؛ خداوند متعال به همراه من هدیه ای برای تو فرستاد که آن را به احدی قبل از تو نداده است. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پرسید: آن هدیه چیست؟ گفت: صبر است».
- «وَاَحسَنُ مِنهُ. قَلتُ: وَما هُوَ ؟ قالَ : القَناعَةُ».
- «بهتر از صبر هم هست. گفتم: چیست؟ گفت : قناعت».
- «وَاَحسَنُ مِنها: قُلتُ: وَما هُوَ ؟ قالَ : الرَّضا».
ص: 172
- «بهتر از آن هم هست ، گفتم: چیست ؟ گفت : رضا» .
- «وَاحسَنُ مِنهُ ، قُلتُ : وَما هُوَ ؟ قالَ : الزُّهدُ».
- «بهتر از آن نیز هست. گفتم: چیست؟ گفت: زهد».
- «وَاَحسَنُ مِنهُ ، قُلتُ : وَما هُوَ ؟ قالَ : الاِخلاصُ».
- «بهتر از آن هم هست. گفتم: چیست؟ گفت : اخلاص».
- «وَاَحسَنُ مِنهُ ، قُلتُ : وَما هُوَ ؟ قالَ : اليَقینُ».
- «از آن بهتر باز هم هست. گفتم: چیست؟ گفت: يقين».
- «وَاَحسَنُ مِنهُ ، قُلتُ : وَما هُوَ ؟ قالَ : اِنَّ مَدرَجَةَ ذلِكَ التَّوَکُّلُ عَلَى اللهِ».
- «باز از آن بهتر نیز هست. گفتم چیست؟ گفت: راه رسیدن به همه اینها توکل بر خداست».
- «قُلتُ : يا جَبرَئيلُ ، وَما تَفسيرُ التَّوکُّلِ عَلَى اللهِ ؟ قالَ : العِلمُ بِاَنَ المَخلُوقَ لا يَضَرُّ وَلا يَنفَعُ، وَلا يُعطي وَلا يَمنَعُ. وَاستِعمالُ اليَأسِ مِنَ المَخلُوقِ . فَاِذا كانَ العَبدُ کَذلِكَ لَم يَعمَل لِاَحَدً سِوَى الله ، وَلَم يَزغ قَلبُهُ، وَلَم يَخَف سِوَى اللهِ ، وَلَم يَطمَع اِلَى اَحَدٍ سِوَى اللهِ ، فَهذا هُوَ التَّوکُّلُ».
- «گفتم: ای جبرئیل ؛ تفسير « توکل»بر خدا چیست ؟ گفت: دانستن این که مخلوقاتش نه ضرری می رسانند نه نفعی، نه چیزی می دهند، نه مانع چیزی می گردند، باید از مخلوقاتش مأيوس گشت. وقتی بنده به این درجه رسید ، آنگاه برای غیر خدا کار نمی کند، وقلبش به بیراهه نمی رود، و از غیر او نمی هراسد و به غیر او دل نمی بندد، این است معنای توکل».
ص: 173
- «قالَ : قُلتُ : يا جَبرَئیلُ ، فَما تَفسيرُ الصَّبرِ ؟ قالَ : يَصبِرُ فِی الضَّرّاءَ كَما يَصبِرُ فِی السَّرّاءِ، وَفِی الفاقَةِ كَما يَصبِرُ فِی الغِنى ، وَفِی العَناءِ كَما يَصبِر في العافِيَةِ ، وَلا يَشكُو خالِقَهُ عِندَ المَخلُوقِ بِما يَصيبُهُ مِنَ البَلاءِ».
- رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: گفتم: ای جبرئیل ؛ معنای «صبر» چیست؟ گفت: بنده باید در ناخوشی ها صبر کند (و آن را پذیرا باشد. همچنان که در خوشی ها صبر می کند و آن را می پذیرد). هنگام نداری صبور باشد، همچنان که هنگام دارایی صبور است . در سختی ورنج صابر باشد، آن طور که زمان عافیت صابر است. و هرگز به خاطر بلاهای روزگار نزد مخلوق، لب به شکایت از خالقش نگشايد».
- «قُلتُ : فَما تَفسيرُ القَناعَةِ ؟ قالَ : يَقنَعُ بِما يُصيبُ مِنَ الدُّنيا ، يَقنَعُ بِالقَليلِ وَيَشكُرُ بِاليَسير».
- «گفتم: تفسير «قناعت» چیست؟ گفت : هر قدر از نعمت دنیا که به او رسید، به آن قانع باشد. با کم بسازد و اندک را شکر گزاری کند».
- «قُلتُ فَما تَفسيرُ الرَّضا ؟ قالَ : الرّاضی الَّذی لا يَسخَطُ عَلى سَیَّدِهِ، اَصابَ مِنَ الدُّنيا اَم لَم يُصِب. وَلا يَرضى مِن نَفسِهِ بِاليَسير مِنَ العَمَلِ».
- «گفتم: تفسير «رضا» چیست؟ گفت: راضی کسی است که از خدایش ناراحت نمی شود. چه به دنیا برسد و چه نرسد. و از عمل اندک خود نیز هرگز خشنود نیست (و خود را مکلف به عمل بسیار می داند )».
- «قُلتُ : يا جَبرَئیلُ ، فَما تَفسيرُ الزُّهدِ ؟ قالَ : الزّاهُدُ يُحِبُّ مَن يُحِبُّ خالِقُهُ، وَيُبغِضُ مَن يُبغِضُ خالِقُهُ. وَيَتَحَرَّجُ مِن حَلالِ الدُّنيا، وَلا يَلتَفِتُ اِلى حَرامِها، فَاِنَّ حَلالَها حِسابٌ وَحَرامَها عِقابٌ . وَيَرحَمُ جَميعَ
ص: 174
مُسلِمينَ كَما يَرحِم نَفسَهُ. وَیَتَخَرَّجُ مِنَ الكَلامِ فيما لا يُغنيهِ كَما يَتَحَرجُ مِنَ الحَرامِ، وَیَتَخَرَّجُ مِن كَثرَةٍ الأَكلِ کَما یَتَحَرَّجُ مِنَ المَيتَةِ الَّتی قَدِ اشتَدَّ تَنَنُها. وَیَتَحَرَّجُ مِن حُطام الدُّنيا وَزينَتِها كَما يَتَجَنَّبُ النّارَ اَن يَغشاها وَاَن يَقصُرَ اَمَلَهُ وَ كانَ بَينَ عَينَيهِ اَجَلُهُ».
- «گفتم: ای جبرئیل ؛ تفسير «زهد » چیست؟ گفت: زاهد ، دوست دارد هر کسی را که خالقش دوست دارد، و بد دارد هر کسی را که خالقش بد دارد. از تلال دنیا داری می کند و توجهی به حرامش ندارد، چون حلالش حساب دارد رحرامش عقاب . بر هر مسلمانی ترحم می ورزد آنچنان که برخود ترحم می کند، همان طور که از حرام پرهیز دارد از سخنان بیهوده و بی فایده نیز دوری می کند. از پرخوری پرهیز می نماید چنان که از مرداری که بوی گندش شدت یافته ، دوری می کند. از نعمت ها وزينت های دنیا دوری دارد آنچنان که از فراگرفتن آتش، دوری می ورزد. آرزویش کوتاه و مرگ در برابر چشمانش حاضر است».
- «قُلتُ : يا جَبرَئیلُ ، فَما تَفسيرُ الاِخلاصِ ؟ قالَ : المُخلِصُ الَّذی لا يَسأَلُ النّاسَ شَيئاً حَتّى يَجِدَ، وَاِذا وَجَدَ رَضِىَ ، وَاِذا بَقِيَ عِندَهُ شَيءٌ اَعطاهُ لِلّهِ. فَاِن لَم يَسأَلِ المَخلُوقَ فَقَد اَقَرَّ لِلّهِ بِالعُبُودِيَّةِ ، وَاِذا وَجَدَ فَرَضِیَ فَهُوَ عِنِ اللهِ راضٍ ، وَاللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی عَنهُ راضٍ . وَاِذا اَعطاهُ لِلّهِ فَهُوَ جَديرٌ بِهِ».
- «گفتم: ای جبرئیل ؛ تفسير «اخلاص » چیست؟ گفت: مخلص ، کسی است که از مردم چیزی طلب نمی کند تا آن که خودش آن را بیابد و وقتی یافت، به آن راضی است. و اگر نزدش چیزی اضافه آمد، در راه خدا می دهد.اد
ص: 175
درخواست نکردن او از دیگران ، خود اقراری است به بندگی خدا، ووقتی چیزی یافت، به آن راضی می گردد (واز کم یا زیادش شکایت نمی کند). هم او از خدا راضی است هم خدا از او بخشیدنش در حالی است که خود به آن نیازمندتر و سزاوارتراست».
- «قُلتُ: فَما تَفسيرُ اليَقينِ ؟ قالَ : المُوقِنُ يَعمَلُ لِلّهِ كَاَنَّهُ يَراهُ ، وَاِنَّ لَم يَكُن يَرَى اللهَ فَاِنَّ اللهَ يَراهُ، وَاَن يَعلَمَ يَقيناً اَنَّ ما اَصابَهُ لَم يَكُن لِيَخطئَهُ ، وَاَنَّ ما اَخطَأَهُ لَم يَكُن لِيُصيبَهُ ، وَهذا كُلُّهُ اُغصانُ التَّوَكُلِ وَمَدرَجَةٌ الزُّهدِ».
- «گفتم: تفسير «يقين» چیست؟ گفت : انسان اهل یقین، طوری برای خدا کار می کند که گویا او را می بیند. و اگر به این درجه نرسید که خدایش را ببیند، این قدر می داند که او وی را می بیند. ویقین داشته باشد که آنچه به او رسیده می بایست برسد، و آنچه به او نرسیده نمی بایست برسد. این همه که گفتیم، شاخه های توکُل وطريق زهد بود »
خواننده محترم
ببین این حدیث چه مضامین بالا و مطالب عالی را در بردارد، وبيان کرده است که صبر ، قناعت، رضا، زهد ، اخلاص ويقين، همه از توکل سرچشمه می گیرند. اگر نبود جز همین یک حدیث در مدح و ستایش توکل، کافی بود .
در این حدیث شریف، پنج ستون برای «توكل» ذکر گردیده است:
- مخلوقات ، ضرری نمی رسانند .
- مخلوقات ، منفعتی نمی رسانند.
- مخلوقات ، چیزی نمی دهند .
ص: 176
- مخلوقات، مانع چیزی هم نمی توانند بشوند.
- از غیر او باید مأیوس شد.
چهار ستون اوّل علمی، و پنجمی عملی است ، که اگر این پنجمی نباشد، آن چهارتا قوام واثری ندارند، همچنان که علم بدون عمل قوام ندارد. این امری است بسیار واضح و روشن، مثلا کسی که دندانش درد می کند و می داند که غذای ترش برایش مضر است، با این حال اگر برود رشی بخورد، مسلما دندانش درد خواهد گرفت وصرف دانستن این که ترشی برایش مضر است ، بدون عمل به مقتضای آن، نفعی برایش نخواهد داشت.
نکته دیگری که در این حديث شريف نهفته است، سه اثر مهم
« توكل » است:
اوّل - اخلاص : وقتی بنده فهمید، که مخلوقات هیچ نفعي وضرری ندارند، در نتیجه برای هیچ یک از آنها عملی انجام نمی دهد، بنابر این، انگیزه ریا برچیده می شود، وقلبش از انحراف و کجی نجات می یابد، وطاعات و عبادات را با اخلاص انجام می دهد.
دوّم - عزت: وقتی فهمید غير ذات اقدس الهی همه محتاجند، از آنان قطع طمع می کند، و به آنان دل نمی بندد، و فقط به معبودش تکیه می کند ولاغير .
سوّم - امنیت : از دیگر آثار این است که انسان متوکل ، از مخلوقات و موجودات آزار دهنده نمی هراسد، چون آنها را در برابر عظمت حق هیچ می داند. بر همین اساس است که گاهی اوقات در حالات برخی افراد مخلص و بندگان پاک درگاه الهی ، می شنویم که گذرشان به حیوانات درنده می افتاد ولی
ص: 177
به آن اهمیت نمی دادند، چون یقین داشتند که مخلوق ضرری نمی رساند، یک حیوان درنده در برابرشان با چیزهای دیگر (نظیر سنگ و درخت و...) فرقی نداشت.
در حدیث آمده است که حضرت امام صادق به یک وقتی وارد کوفه شدند. هنگام برگشت ، جمیعتی از کوفه جهت بدرقه پیشاپیش حضرت . از شهر خارج گردیدند. در بین راه، ناگهان به شیری برخورد کردند. « ابراهیم ادهم » که در بین آنان بود، گفت: صبر کنید تا حضرت تشریف بیاورند. آنان نیز چنین کردند. وقتی امام علا به آنان رسید، ماجرا را به ایشان اطلاع دادند، حضرت به شیر نزدیک شدند تا جایی که گوش شیر را گرفته از وسط جاده خارجش کردند سپس فرمودند:
232 - «اَما اِنَّ النّاسَ لَو اَطاعُوا اللهَ حَقَّ طاعَتِهِ لَحَمَلُوا عَلَيهِ اَثقالَهُم».
- «اگر مردم خدارا آن گونه که باید اطاعت می کردند، می توانستند بارهایشان را بر شیر حمل کنند »
«جُوَيرية بن مُسهِر» می گوید: من وامير المؤمنین علیه السلام به طرف کوفه حرکت می کردیم، شخص دیگری همراهمان نبود تا به زمین شوره زاری رسیدیم. در آنجا به شیر نری برخورد کردیم که در بین راه روی زمین نشسته بود. جفتش هم پشت سرش، و بچه شیرها نیز پشت سر آن دو بودند، من که این صحنه را دیدم لجام اسبم را کشیدم که برگردم، ناگاه دیدم امام علم می فرماید:
233 - «اَقدِم یا جُويرِيَّةُ فَاِنَّما هُوَ كَلبُ اللهِ ، وَما مِن دابَّةٍ إلَّا اخِذٌ بِناصِيتِها لا يَكفي شَرَّها اِلاّ هُوَ».
ص: 178
ای جویریه ؛ جلو برو، این حیوان در درگاه الهی سگی است چون سایر حیوانات که زمامش به دست خداوند متعال است، غیر از او احدی نمی تواند شر این حیوان را دفع نماید».
ناگاه دیدم آن شیر در حالی که دم خود را می جنبانید به طرف حضرت آمد، آن امام پای خود را به صورت شیر مالیدند، در اینجا ذات اقدس الهی با قدرت مطلقه اش، شیر را به سخن آورده چنین گفت:
سلام بر تو ای امير المؤمنين ووصی خاتم النبيين؛
حضرت فرمود: و علیک السلام ای شیر؛ تسبیح تو چیست؟
گفت: می گویم: منزه است پروردگار من؛ منزه است معبود من، منزه است آن کس که هیبت و ترس مرا در دل بندگانش نهاد، منزه است او، منزه است او ، حضرت از آنجا گذشتند در حالی که من همراه او بودم، زمین شوره زار طولانی شد ووقت نماز عصر ضيق گشت، من از فوت شدن نماز عصر دل تنگ شدم ولی با خود گفتم:
وای بر تو ای جوریه؛ آیا تو از امير المؤمنين علیه السلام به نماز حریص تری در حالی که قضیه شیر را با چشمانت دیدهای؟
باهم رفتیم تا زمین شوره زار به پایان رسید. از مرکب فرود آمد و اذان واقامه گفت، آنگاه آهسته با لب چیزی گفت و با دستش اشاره ای فرمود، ناگاه به قدرت الهی، آفتاب به جایگاه عصر بازگشت، باهم نماز عصر را خواندیم، بعد از نماز سر را بالا کردم، دیدم خورشید در یک چشم برهم زدن به محل اولش بازگشت وستارگان ظاهر گشتند، مجددا حضرت اذان و اقامه گفتند و نماز مغرب را اقامه فرمودند و سوار بر مرکب شده رو به من کردند و گفتند:
- ای جویریه : آیا می گویی این مرد جادوگر است؟ آیا می گویی من مانند
ص: 179
این طلوع و غروب را تاکنون از آفتاب ندیده ام؟ جادوست با چشم من خطا می کند؟ بزودی وسوسه شیطان را از نفست بیرون می کنم: آیا نمی دانی که خداوند متعال می فرماید:
- «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا»(1)
- از نام های نیک، همه مخصوص خداست، شما او را با آن نام ها بخوانید» .
- ای جویریه؛ روزی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در حال نزول وحی، سر مبارکش بر دامان من بود که خورشید غروب کرد، در حالی که من هنوز نماز عصر را نخوانده بودم، از من پرسید: آیا نماز عصر را خوانده ای ؟ گفتم: نه، فرمود: خداوندا؛ علی در طاعت تو به سر می برد و نیاز پیامبرت را بر آورده می ساخت. آنگاه با اسم اعظم، خدارا خواند، ناگاه خورشید برای من برگشته، نماز را با آرامش به جای آوردم و بعد غروب کرد. سپس آن حضرت . که پدر ومادرم فدایش باد - آن اسم را به من آموخت و هم اکنون من با همان اسم دعا کردم.
ای جویریه؛ حق در قلوب مؤمنين، واضح تر و آشکار تر از القائات شیطان است. من از خدا خواستم که این القائات را از قلبت بزداید، حالا چه می یابی؟
گفتم: ای آقای من؛ آن القائات از قلبم محو گردید.
از جمله نکات حدیث امام صادق علیه السلام(2) این بود که فرمود: «بنده اگر از
ص: 180
مخلوقات چیزی نخواست ، اقرارش به بندگی خدا ثابت می شود .
این کلام، دلالت بر ضعف ایمان فردی دارد که از دیگران درخواست می کند و نیز دلالت بر قوت ایمان فردی دارد که به خدا امیدوار است، چون وقتی بخشندگی غیر خدارا نفی کرد، دیگر به آنها رجوع نمی کند، در نتیجه توحیدش خالص وعبودیتش تام و کامل می گردد.
در این معنا روایاتی آمده است از جمله در تفسیر آیه:
- «وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ»(1)
- «ایمان اکثر اینان آمیخته به شرک است».
امام صادق علیه السلام فرمود:
234 - «هُوَ قَولُ الرَّجُلِ : لَؤلا فُلانٌ لَهَلَكتُ، وَلَؤلا فُلانٌ لَما أصَبتُ كَذا وكَذا، وَلَولا فُلانٌ لَضاعَ عِيالی. اَلا تَرى اَنَّهُ قَد جَعَلَ لِلّهِ شَريكاً في مُلکِهِ یَرزُقُهُ وَيَدفَعُ عَنهُ ؟ قُلتُ : فَيَقُولُ: لَولا اَنَّ اللهَ مَنَّ عَلَىَّ بِفُلانٍ لَهَلَكتُ. قالَ : نَعَم، لا بَأسَ بِهذا ونَحوِهِ».
- «این شرک همان سخن مردم است که می گویند: اگر فلانی نبود، کار من زار بود. اگر فلانی نبود ، به چنین و چنان نمی رسیدم. اگر فلانی نبود، خانواده ام گرفتار می شدند... مگر نمی بینی که چنین افرادی برای خداوند در حکومتش شریک قرارداده اند که به خیالشان آن شریک به اینان روزی می رساند و ضرر را از اینان دفع میکند؟!
راوی می گوید: گفتم: پس بگوید: اگر خداوند متعال به واسطه فلانی بر
ص: 181
من منت نمی گذاشت، هلاک و گرفتار می شدم (این چگونه است ؟)، فرمود: بله ، أمثال این سخنان اشکالی ندارد».
نیز فرمود:
235 - «شيعَتُنا مَن لا يَسأَلُ النّاسَ شَيئاً وَلَو ماتَ جُوعاً».
- «شیعیان ما کسانی اند که از مردم چیزی طلب نمی کنند، اگر چه از گرسنگی بمیرند».
و به همین خاطر است که شهادت سائل پذیرفته نیست .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
236 - «شَهادَهُ الَّذی يَسأَلُ فی كَفَّهِ؛ تُرَدُّ».
- «شهادت کسی که دست نیاز به سوی دیگران دراز می کند، پذیرفته نیست ».
نقل است که حضرت امام زین العابدین علیه السلام در روز عرفه افرادی را دیدند که نزد مردم ابراز نیاز می کنند، به آنان فرمودند:
237 - «هؤُلاءِ شِرارُ مَن خَلَقَ اللهُ، النّاسُ مُقبِلُونَ عَلَى اللهِ وَهُم مُقبِلُونَ عَلَى النّاسِ».
- «اینان بدترین مخلوقات حق اند؛ چون مردم همه رو به سوی خدا دارند و اینان روی به سوی مردم».
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
238 - «لَو يَعلَمُ السّائِلُ ما عَلَيهِ مِنَ الوِزرِ ما سَأَلَ اَحَدٌ اَحَداً، وَلَو يَعلَمُ المُسؤُولُ ما عَلَيهِ اِذا مَنَعَ ما مَنَعَ اَحَدٌ اَحَداً».
ص: 182
۔ اگر سائل بداند که در خواستش چه بار سنگینی دارد، هرگز کسی از کی دیگر ، چیزی طلب نمی کند. و آن کس که از او چیزی می خواهند، اگر بداند که ممانعت هم چه بار عظیمی دارد ، هرگز کسی را رد نخواهد کرد».
امام صادق علیه السلام فرمود:
239 - «مَن يَسأَلُ مِن غَيرِ فَقرٍ فَكَاَنَّما يَأكُلُ الجَمرَ».
- «کسی که درخواست می کند ولی نیاز ندارد، گویا آتش می خورد».
حضرت امام باقر علیه السلام فرمود:
240 - «اُقسِمُ بِاللهِ وَهُوَ حَقٌّ ما فَتَحَ رَجُلٌ عَلى نَفسِهِ بابَ مَسأَلَةٍ اِلا فَتَحَ اللهُ عَلَيهِ بابَ فَقرٍ».
- « به خدا قسم می خورم قسم حق، که کسی باب سؤال و درخواست را بر روی خود نگشود مگر آن که ذات اقدس الهی، باب فقری را بر او گشود ».
حضرت امام زین العابدين علیه السلام فرمود:
241 - «ضَمِنتُ عَلى رَبّی اَنَّهُ لا يَسأَلُ اَحَدٌ اَحَداً مِن غَيرِ حاجَةٍ اِلّا اضطَرَّتهُ حاجَةُ المَسأَلَةِ يَوماً اِلى اَن يَسأَلَ مِن حاجَةٍ».
- من از طرف خدا ضمانت می کنم که اگر کسی بدون نیاز، از دیگری چیزی بخواهد، روزی ناچار خواهد شد که از سر نیاز مندی از او چیزی طلب کند».
روزی حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم به یارانش فرمود:
242 - «اَلا تُبايِعُونی؟».
- «آیا با من بیعت نمی کنید؟ »
گفتند: یا رسول الله: ما با تو بیعت کردیم.
ص: 183
فرمود : «تُبايِعُوني عَلى اَن لا تَسألُوا النّاسَ شَيئاً».
- « با من بیعت کنید بر این که از مردم چیزی نخواهید».
بعد از آن روز، اگر چیزی از دست کسی بر زمین می افتاد ، خودش خم می شد و آن را برداشته، به کسی نمی گفت آن را به من بده.
نیز فرمود:
243 - «لَؤ اَنَّ اَحَدَ کُم يَأخُذُ حَبلاً فَيَأتي بِحَزَمَةِ حَطَبٍ عَلى ظَهرِهِ فَيَبيعُها فَيَکُفُّ بِها وَجهَهُ خَيرٌ لَهُ مِن اَن يَسأَلَ».
- «اگر هر یک از شما ریسمانی بگیرد و با آن بر پشتش هیزم بکشد تا مخارجش را تأمین کند، بهتر از آن است که از دیگران چیزی طلب نماید».
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
244 - یکی از اصحاب رسول خدا دست تنگ شد، همسرش گفت: نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برو و از او حاجتت را طلب کن، آن مرد نزد حضرت آمده شنید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:
- «مَن سَأَلَنا اَعطيناهُ ، وَمَنِ استَغنى اَغناهُ اللهُ».
- «هر کس از ما طلب کند به او می دهیم، ولی کسی که اظهار نیاز نکند، خداوند او را بی نیاز می سازد».
آن مرد با خود گفت: حتما مقصود حضرت من بودم . آنگاه به سوی همسرش بازگشت و ماجرا را به اطلاعش رساند. زن گفت: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بشری است مانند دیگران (از حال تو چه خبر دارد ) برو وضع خودت را برای او بگو. آن مرد مجددا نزد حضرت آمد، چون رسول حق صلی الله علیه وآله وسلم او را دید، همان جمله سابق را بیان فرمود.
ص: 184
این مرد، رفت وآمد، تا سه مرتبه این کار تکرار گردید. آن مرد که صحنه را این چنین دید رفت و تبری به عاریه گرفت و به طرف کوه روانه گردید . از کوه بالا رفت و قدری هیزم جمع کرده، به شهر آورد و به اندازه پنج سیر آرد، آن را فروخت .
روز بعد مجددا به طرف کوه رفت، این بار هیزم بیشتری آورد و فروخت همین کار را تکرار کرد تا این که تبری خرید، پس از گذشت مدتی ، دو شتر ویک برده نیز خریداری نمود تا این که دارایی اش زیاد شد و روزگارش روبه راه گردید ، سپس نزد رسول خدا ع آمد، ماجرای خود را به اطلاع حضرت رساند که چگونه قصد ابراز نیاز به محضر حضرت را داشت و از ایشان چه شنید.
حضرت فرمود: «من که به تو گفتم هر که از ما طلب کند به او می دهیم ولی کسی که اظهار نیاز نکند، خداوند او را بی نیاز می سازد» .
امام باقر علیه السلام فرمود:
245 - «طَلَبُ الحوائجِ اِلَى النّاسِ اِسيِسلابٌ لِلعِزَّةِ ، وَمُذهِبَهٌ لِلحَياءِ، وَاليَأسُ مِمّا فی اَيدِی النّاسِ عِزٌّ للمُؤمنينَ ، وَالطَّمَعُ هُوَ الفَقرُ الحاضِرُ».
- «طلب حاجت از مردم، موجب از بین رفتن عزت وحیا می گردد . ومأیوس شدن از آنچه در دست مردم است، موجب عزت مؤمنین می شود . وطمع . همان فقر نقداست ».
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمود:
246 - «مَنِ استَغنى اَغناهُ اللهُ، وَمَنِ استَعَفَّ اَعَفَّهُ اللهُ، وَمَن سَأَلَ اَعطاهُ اللهُ، وَمَن فَتَحَ عَلى نَفسِهِ بابَ مَسأَلَةٍ فَتَحَ اللهُ عَلَيَهِ سَبعينَ باباً مِنَ
ص: 185
الفَقرِ لا يَسُدُّ اَدناها شَیءٌ».
- «کسی که اظهار نیاز نکند، خداوند او را بی نیاز می گرداند. و کسی که طالب عفت باشد، پروردگار متعال او را عفیف می نماید. کسی که از خدا چیزی بخواهد، خداوند به او عطا می کند. کسی که باب سؤال و درخواست را بر خود بگشاید، خداوند متعال هفتاد باب از فقر به رویش می گشاید که هیچ چیز نمی تواند حتی کوچک ترین بابش را مسدود نماید».
نقل است که گدایی از وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم چیزی خواست و او را به «وجه الله» قسم داد، حضرت دستور فرمودند پنج تازیانه بر او نواختند، آنگاه به وی فرمود:
247 - «سَل بِوَجهِكَ اللَّئيمِ وَلا تَسأَل بِوَجهِ اللهِ الكَريم».
- «مردم را به روی پشت خودت قسم بده ، نه به وجه خداوند کریم».
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
248 - «لا تَقطَعُوا عَلَى السّائِلِ مَسأَلَتَهُ اَنَّ المَساكينَ يَكذِبُونَ ما اَفلَحَ مَن رَدَّهُم»
- « درخواست سائل را رد نکنید که اگر دروغ مساکین و بیچارگان نبود، ود کنندگان آنان بدبخت می شدند».
249 - «رُدُّوا السّائِلَ بِبَذلٍ يَسيرٍ اَؤ بِلينٍ وَرَحمَتهٍ فَاِبَّهُ يَأتيكُم مَن لَيسَ بِانسٍ وَلا جانَّ لِيَنظُرَ كَيفَ صُنعُکُم فيما خَوَّلَكُمُ اللهُ».
- « به سائل یا چیز کمی بدهید یا با نرمی و ترحم، ردش کنید، چون چه بسا فردی که نه انسان است و نه جن، نزد شما بیاید تا ببیند با نعم الهی چه
ص: 186
می کنید ؟ »
فردی می گوید من هنگام صبح بر در منزل امام صادق علیه السلام نشسته بودم که گدایی آمد و چیزی خواست ، اطرافیان او را رد کردند. امام علیه السلام آنان را بسیار سرزنش کرد و فرمود:
250 - (اَوَّلُ سائِلٍ قامَ عَلى بابِ الدّارِ فَسَأَلَ فَرَدَدتُمُوهُ ؟ اَطعِمُوا
تَلاتَةً ثُمَّ اَنتُم بِالخِيارِ عَلَيهِ اِن شِئتُم اَن تَزدادُوا فَازدادُواوَاِلّا فَقَد اَدَّيتُم حَقَّ يَؤمِکُم»
- «اولین گدایی که بر در خانه ما آمد او را رد کردید؟ تا سه نفر را غذا بدهید آنگاه اختیار با شماست ، اگر خواستید بیش از سه نفر را هم بدهید وگرنه حق این روز را ادا نموده اید».
نیز فرمود:
251 - «اُعطُوا الواحِدَ وَالاِثنَينِ وَالثَّلاثَةَ ثُمَّ اَنتُم بِالخِيارِ».
- «گدای اول، دوم و سوم را (چیزی) بدهید، پس از آن، اختیار با شماست».
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:
252 - «اِذا طَرَقَکُم سائِلٌ ذَکَرَ بِاللَّيلِ فَلا تَرُدُّوهُ»
- « هر وقت گدایی، شبانه در خانه شما را کوبید و چیزی خواست، مبادا ردش کنید».
253 - «اَنّا لَنُعطی غَيرَ المُشتَحِقَّ حَذّراًمِن ردَّ المُستَحِقَّ».
- « ما به غیر مستحق عطا می کنیم تا مبادا در این میان، مستحق واقعی را رد کرده باشیم».
ص: 187
امام علی بن الحسين علیهما السلام فرمود:
254 - «صَدَقَةُ اللَّيلِ تُطفِيءُ غَضَبَ الرَّبَّ».
- صدقه شبانه ، غضب پروردگار را خاموش می نماید». و به «ابی حمزه» فرمود:
255 - «اِذا اَرَدتَ اَن يَطيبَ اللهُ مَيتَتَكَ وَيَغفِرَ لَكَ ذَنبَكَ يَومَ تَلقاهُ فَعَلَیکَ بِالبِر، وَصَدَقةِ السَّرَّ ، وَصِلَةِ الرَّحِمِ؛ فَاِنَّهُنَّ يَزِدنَ فِی العُمرِ ، وَيَنفينَ الفَقرَ ، وَيَدفَعنَ عَن صاحِبِهِنَّ سَبعينَ مَيتَةَ سُوءٍ».
- «اگر می خواهی خداوند تورا پاک بمیراند وروز ملاقاتش گناهانت را ببخشاید، نیکی کن، و در خفا صدقه بده ، وصله رحم بنما؛ چون این سه عمل عمر را زیاد می کنند، فقر را نفی می نمایند، و از صاحبانشان هفتاد نوع مرگ بدرا دفع می کنند».
از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم سؤال شد: کدام صدقه برتر است؟ فرمود:
256 - «عَلى ذِى الرَّحِمِ الكاشِحِ».
- «بر خویشانی که دشمنی خود را از تو پنهان می کنند».
از حضرت صادق علیه السلام سؤال شد: به چه کسی صدقه بدهیم به کسی که بر در خانه می آید یا نگه داریم و به بستگان نیازمند خود بدهیم؟ فرمود.
257 - «لا يَبعَث بِها اِلّا اِلى مَن بَينَهُ وَبَينَهُ قَرابَةٌ فَهُو اَعظَمُ لِلاَجرِ».
- « جز به بستگان و نزدیکانش ندهد که اجر عظیم تری دارد».
ص: 188
از امام باقر علیه السلام نقل است که فرمود:
258 - «اِذا اَرَدتَ اَن تَتَصَدَّقَ بِشَيءٍ قَبلَ الجُمُعَةِ بِيَومٍ فَاَخَّرهُ اِلى يَومَ الجُمُعَةٍ».
- « اگر یک روز قبل از جمعه می خواهی صدقه بدهی، آن را تا روز جمعه به تأخیر بینداز».
259 - «مَن سَقى ظَماَناً ماءً سَقاهُ اللهُ مِنَ الرَّحیقِ المَختُومِ».
- «کسی که تشنه ای را سیراب کند، خداوند متعال او را از شراب دست نخورده، سیراب می نماید».
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
260 - «اَفضَلُ الصَّدَقَةِ اِبرادُ الكَبِدُ الحَرَّی ، وَمَن سَقى کَبداً حَرَّی مّن بَهيمَةِ اَو غَيرِها اَظَلَّهُ اللهُ يَومَ لا ظِلَّ لا ظِلُّهُ».
- «بهترین صدقه خنک ساختن جگر عطشان است، هرکس جگر تفتیده یی را سیراب سازد، چه چهارپا باشد چه غیر آن، خداوند متعال در روز قیامت - که سایه ای جز سایه او نیست - برایش سایبانی قرار می دهد».
این اضافه بار سنگینی است بر دوش صاحبش ؛ چون حرام دنیا عقاب دارد، وحلالش حساب. «عبدالله بن عمر» می گوید: شنیدم که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم می فرمود:
261 - «تَكُونُ اُمَّتی فِی الدُّنيا ثَلاثَةَ اَطباقٍ:».
- «امت من در دنیا سه طبقه اند:»
ص: 189
- «اَمَّا الطَّبَقُ الاَوَّلُ فَلا يُحِبُّونَ جَمعَ المالِ وَلادَّخارَهُ، وَلا يَسعَونَ فِی اقتِنائِهِ وَاحتِكارِهِ، وَاِنَّما رِضاهُم مِنَ الدُّنيا سَدُّجُوعَةً، وَسَترُ عَؤرَةٍ ، وَغِناهُم مِنها ما بَلَغَ بِهِمُ الاخِرَةَ، فَاُولئِكَ هُمُ الامُنُونَ الَّذينَ لا خَؤفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنُونَ».
- «طبقه اول ، کسانی اند که جمع مال و ذخیره سازی آن را دوست ندارند، و در به دست آوردن واحتکار آن تلاش نمی کنند به مقداری که سد جوع وستر عورت کنند، راضی اند. هر مقدار که اینان را به آخرت برساند، برایشان بس است. این گروه در امنیت به سر می برند، و برایشان خوف واندوهی نیست ».
- «وَاَمَّا الطَّبَقُ الثّانی فَاِنَّهُم یُحِبُّونَ جَمعَ المالِ مِن اَطيَبِ وَجُوهِهِ وَاَحسَنِ سُبُلِهِ ، يَصِلُونَ بِهِ اَرحامَهُم، وَيَبَرُّونَ بِهِ اِخوانَهُم، وَيُواسُونَ بِهِ فُقَراءَ هُم وَلَعَضُّ اَحَدِهِم عَلَى الرَّضفِ اَيسَرُ عَلَيهِ مِن اَن يَكتَسِبَ دِرهَماً مِن غَيرِ حِلَّهِ اَو يَمنَعَهُ مِن حَقَّهِ اَو يَكُونَ لَهُ خازِناً اِلى يَومِ مَؤتِهِ ، فَاُولئِکَ الَّذينَ اِن نُوقِشُوا عُذَّبُوا، وَاِن عُفِىَ عَنهُم سَلِمُوا».
- «گروه دوم کسانی اند که دوست دارند از راه حلال و پاکیزه مال به دست بیاورند تا به بستگان خود رسیدگی کنند؛ به برادرانشان نیکی کنند و به فقرا سرکشی نمایند. برای اینان سنگ آتشین به دندان گرفتن راحت تر است از این که یک درهمی را از راه حرام به دست بیاورند یا به مستحقش نرسانند، تا برای روز مرگ آن را پس انداز کنند. اگر در قیامت با اینان مناقشه شود، گرفتار عذاب می شوند؛ و اگر عفو گردند، در سلامت خواهند بود».
- «وَاَمَّا الطَّبَقُ الثّالِثُ فَاِنَّهُم يُحِبُّونَ جَمعَ المالِ مِمّا حَلَّ وَحَرُمَ،
ص: 190
وَمَنعَهُ مِمَّا افتَرَضَ وَوَجَبَ، اِن اَنفَقَوهُ اِسرافاً وَبِذاراً ، وَاِن اَمسَكُوهُ بُخلاً وَاحتِكاراً ، اُولئِكَ الَّذينَ مَلَكَتِ الدُّنيا زِمامَ قُلُوبِهِم حَتّى اَورَدَتهُمُ النّارَ بِذُنُوبِهِم».
- دسته سوم؛ جمع آوری مال را دوست دارند، حلال و حرام برایشان فرقی ندارد، واجبات را ترک می کنند و در مصرف ، اسراف کارند. اگر دست نگه دارند و خرج نکنند از روی بخل واحتکاراست (نه به خاطر ترک اسراف ). اینان کسانی اند که دنیا زمام قلبهاشان را مالک گردیده، تا به سبب گناهان وارد جهنمشان گرداند».
نیز فرمود:
262 - «لا يَكتَسِبُ العَبدُ مالاً حَراماً فَيَتَصَدَّقُ مِنهُ فَيُؤجَرَ عَلَيهِ، وَلا يُنفِقُ مِنهُ فَيُبارَكَ لَهُ فيهِ ، وَلا يَترُكُهُ خَلفَ ظَهرِهِ اِلّا كانَ زادَهُ اِلَى النّارِ».
- « نمی شود کسی مالی را از حرام به دست بیاورد و آن را صدقه بدهد واجر ببرد. اگر از آن مال خرج کند، برایش برکت ندارد؛ و اگر آن مال پس از مرگش باقی بماند توشه آتشینی برایش خواهد بود».
از حضرت على علیه السلام در مورد بزرگترین «شقاوت » سؤال شد، فرمود:
263 - «رَجُلٌ تَرَكَ الدُّنيا لِلدنيا فَاتَتهُ الدُّنيا وَ خَسِرَ الآخِرَةَ ، وَرَجُلٌ تَعَبَّدَ وَاجتَهَدَ وَصامَ رِياءَ النّاسِ فَذلِكَ الَّذي حَرُمَ لَذّاتِ الدُّنيا مِن دَناياهُ وَلَحِقَهُ التَّعَبُ الَّذي لَو كانَ بِهِ مُخلِصاً لاَ ستَحَقَّ ثَوابَهُ فَوَردَ الاَخِرَةَ وَهُوَ يَظُنُّ اَنَّهُ قَد عَمِلَ ما يَثقَلُ بِهِ میزانُهُ فَيَجِدُهُ هَباءً مَنثُوراً».
- کسی که دنیارا به خاطر دنیا ترک کند، در نتیجه، هم دنیا از دستش رفته و هم در آخرت زیان کار است. کسی که زحمت بکشد، عبادت انجام بدهد
ص: 191
و روزه بگیرد، ولی برای نشان دادن به مردم باشد، این فرد، کسی است که از لذت های دنیا محروم است و رنجی برایش باقی مانده که اگر در آن اخلاص می ورزید، استحقاق ثواب داشت. چنین فردی، وارد صحنه قیامت می شود در حالی که گمان می کند عملی به همراه دارد که موجب سنگینی اعمال نیکش گردید، ولی آن را بر باد رفته می یابد».
سؤال شد: بیشترین «حسرت» مخصوص کیست ؟ فرمود:
- «مَن رَأى مالَهُ في ميزانِ غَيرِهِ فَاَدخَلَهُ اللهُ بِهِ النّارَ وَاَدخَلَ وارِثَهُ بِهِ الجَنَّةَ».
- کسی که مالش را در ترازوی دیگران ببیند در حالی که او به سبب (کسب حرام) آن مال ، وارد جهنم می شود، ووارثش به سبب (مصرف حلال وانفاق وادای حقوق) آن، به بهشت می رود».
گفتند: چگونه چنین چیزی ممکن است؟ فرمود:
- «كَما حَدَّثَنی بَعضُ اِخوانِنا عَن رَجُل دَخَلَ اِلَيهِ وَهُوَ يَسُوقُ فَقالَ لَهُ: يا فُلانُ، ما تَقُولُ في مِائَةِ اَلفٍ في هذَا الصُّدُوقِ ؟ ما اَدَّتُ مِنها كاةً قَطُّ قالَ : قُلتُ : فَعَلامَ جَمَعتَها ؟ قالَ : لِحُقُوقِ السُّلطانِ ، وَمُكاثِرةِ العَشيرَةِ ، وَلِخَوفِ الفَقرِ عَلَى العِيالِ ، وَلِرَوعَةِ الزَّمانِ قالَ : ثُمَّ لَم يَخرُج مِن عِندِهِ حَتّى فاضَت نَفَسُهُ».
- « برادری برایم نقل کرد: نزد مردی رفتم که در حال جان کندن بود، به من گفت: صد هزار (سکه) در این صندوق دارم که زکاتش را پرداخت نکرده ام به نظر تو چه کنم؟ آن مرد می گوید: گفتم برای چه آن را جمع کرده ای ؟ گفت : برای پرداخت مالیات سلطان ، فخر فروشی بر بستگان، هراس فقر بر خانواده
ص: 192
و ترس از اتفاقات روزگار .
سپس فرمودند: این مرد از نزد او بیرون نیامده ، جان داد » .
بعد حضرت فرمودند:
- « الحَمدُ لِلّهِ الَّذي اَخرَجَهُ مِنها مَلُوماً مُليماً بِباطِلٍ جَمَعَها وَمِن حَقًّ مَنَعَها فَأَوعاها وَشَدَّها فَأَو كاها فَقَطَعَ المَفاوِزَ وَالقِفارَ وَلَجَّجَ البِحارَ ، اَیُّهَا الواقِفُ لا تُخَدَع کَما خُدِعَ صُوَيحِبُكَ بِالاَمسِ ، اِنَّ مِن اَشَدَّ النّاسِ حَسَرَةً يَومَ القِيامَةِ مَن رَأى مالَهُ في ميزانِ غَيرِهِ اَدخَلَ اللهُ هذا بِهِ الجَنَّةَ وَاَدخَلَ هذا بِهِ النّارَ».
- «سپاس مخصوص خدایی است که او را با ملامت از دنیا برد در حالی که مال را از راه باطل جمع کرد و حق حق دار را منع کرده بود، سرش را هم محکم بسته بود (که دزد نبرد). مالی که ، دشت های خشک و سوزان و شهرها و دریاهارا برای جمع آوری آن در نوردیده بود. ای کسی که در دنیا مانده ای ؛ مبادا گول بخوری همچنان که دیروز آن مرد گول خورد، همانا شدید ترین حسرت را در قیامت کسی دارد که می بیند مالش در میزان دیگری است، و به واسطه آن به بهشت رفته، ولی خودش را به سبب همین مال به جهنم می برند».
امام صادق علیه السلام فرمود:
264 - «وَاَعظَمُ مِن هذا حَسرَةً رَجُلٌ جَمَعَ مالاً عظيماً بِكَدًّ شَديد ، وَمُباشَرَةِ الاَهؤالِ ، وَتَعَرُّضِ الاَخطارِ، ثُمَّ اَفنی مالَهُ بِصَدَقاتٍ وَمَبَرّاتٍ ، وَاَفنى شَبابَهُ وَقُوَّتَهُ في عِباداتٍ وَصَلَواتٍ وَهُوَ مَعَ ذلِكَ لا يَرى لِعَلِىَّ بنِ اَبی طالبٍ علیه السلام حَقَّهُ ، وَلا يَعرِفَ لَهُ مِنَ الاِسلامِ مَحَلَّهُ، وَيَرى اَنَّ مَن لا بِعُشرِهِ وَلا بِعُشرِ عُشرِ مِعشارِهِ اَفضَلُ مِنهُ، یُواقَفُ عَلَى الحُجَج فَلا يَتَأَمَّلُها ،
ص: 193
وَيُحتَجُّ عَلَيهِ بِالآياتِ وَالاَخبارِ فَيَأبى اِلا تَمادِياً في غَيَّهِ ، فَذاكَ اَعظَمُ مِن کُلَّ حَسرَةٍ، وَيَأتي يَومَ القِيامَةِ وَصَدَقاتُهُ مُمَثَّلَةٌ لَهُ في مِثالِ الافاعی تَنهَشُهُ، وَصَلَواتُهُ وَعِباداتُهُ مُمَثَّلَةٌ لَهُ في مِثالِ الزَّبانِيةِ تَدفَعُهُ حَتّى تَدَعُهُ اِلى جَهَنَّمَ دَعّاً».
- « حسرت بیشتر از این مرد را کسی دارد که مال بسیاری را با زحمات زیاد و رنج ها و مشقت ها فراهم کرد، و بعد آن مال را با صدقات و مبرات از بین برد. جوانی و (شادابی) وقوت و نیرویش را نیز در عبادات ونمازها گذارد، ولی برای على بن ابی طالب علیه السلام حقی قائل نبود و محل و مقامی در اسلام برای آن حضرت نمی شناخت. اما در مقابل، کسانی را که یک دهم یا یک صدم آن حضرت هم نمی شوند. برتر از آن جناب پنداشت. در مورد حجت های الهی (وائمه علیهم السلام) توقف می کرد و فکرش را به کار نمی انداخت و وقتی با آیات و روایات برایش استدلال می نمودند ، نمی پذیرفت چون در گمراهی خود فرورفته بود. این فرد، بیشترین حسرت را دارد. روز قیامت وارد می شود در حالی که صدقاتش به صورت مارها تمثل یافته، او را می گزند؛ ونمازها وعباداتش چون فرشتگان دوزخ هستند که او را به سوی جهنم خواهند راند».
- «يَقُولُ : يا وَيلي اَلَم اَكَ مِنَ المُصَلّينَ ؟ اَلَم اَكَ مِنَ المُزَكّينَ ؟ اَلَم اَكَ عَن اَموالِ النّاسِ وَنِسائِهِم مِن المُتَعَفَّفينَ ؟ فَلِماذا دُهیتُ بِما دُهیتُ ؟».
- « در همین حال می گوید: ای وای ؛ مگر من از نماز گزاران نبودم ؟ آیا من از زکات دهندگان نبودم؟ آیا من نبودم که چشم طمع به اموال وزنان مردم نداشتم؟ پس چرا به این مصیبت عظیم گرفتار شدم؟».
ص: 194
- «فَيُقالُ لَهُ: يا شَقِئُّ ؛ ما يَنفَعُکَ ما عَمِلتَ وَقَد ضَیَّعتَ اَعظَمَ الفُرُوضِ بَعدَ تَوحيدِ اللهِ وَالايمانِ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله وسلم ، وَضَیَّعتَ ما اَلزَمتُکَ مِن مَعرِفَةِ حَقَّ عَلِيّ وَلِي اللهِ علیه السلام ، وَالتَزَمتَ عَلَيكَ مِنَ الائتِمامِ بِعَدُوَّ اللهِ فَلَو كانَ لَکَ بَدَلَ اَعمالِكَ هذِهِ عِبادَةُ الدَّهرِ مِن اَوَّلِهِ اِلى آخِرِهِ وَبَدَلَ صَدَقاتِكَ الصَّدَقَةُ بِكُلَّ اَموالِ الدُّنيا بَل بِمِلءِ الاَرضِ ذَهَباً لَمَا زادَكَ ذلِكَ مِنَ اللهِ الّابَعداً، وَمِن سَخَطِهِ اِلا قُرباً».
- به او گفته می شود: ای بدبخت ؛ عملت برایت نفعی ندارد ؛ چون تو بزرگ ترین واجب الهی پس از توحيد و نبوت را ضایع ساختی، تو ولی حق على بن ابی طالب بالا را آن طور که باید نشناختی و بر عکس، به دشمن خدا تن در دادی .
اگر به جای این اعمال که انجام دادی ، تمام روزگار از اول تا آخر عالم را عبادت می کردی و به جای صدقات و بخشش هایت، تمام اموال دنیا بلکه به اندازه کره زمین طلا در راه خدا انفاق می کردی (هیچ فایده ای برایت نمی داشت) و جز دوری از خدا و نزدیکی به غضبش ، برایت حاصلی نمی داد».
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:
265 - «از مال حذر کنید، چون درگذشته مردی اموالی را برای فرزندانش جمع کرده بود که ناگاه ملک الموت (در چهره انسانی با لباس فقیرانه بر در خانه اش آمد و در را کوفت، دربانان بیرون آمدند، ملک الموت گفت: آقای خودرا بگوئید تا بیاید، من با او کار دارم. گفتند: آقای ما نزد فردی مانند تو بیاید (که فقیر هستی) ؟ با این جواب آن مرد را از در خانه دور کردند.
فرشته مرگ، مجددا با همان شکل آمد و گفت: آقایتان را بگوئید بیاید
ص: 195
و به او خبر بدهید که من فرشته مرگم . صاحب خانه چون این صدارا شنید، ترس وجودش را فراگرفت. در همان حال نشست وبه یارانش گفت: با او به نرمی گفتگو کنید و بگوئید: خدا به تو برکت دهد، شاید اشتباهی آمدی و) فرد دیگری را می خواهی؟ گفت: خير ودر همین حال وارد خانه شد وبه صاحب خانه گفت: وصیت خودرا بکن که من باید هر چه زودتر روح تو را قبض کنم.
در اینجا اطرافیان، شروع به گریه و زاری نمودند، مرد برخاست و دستور داد تا صندوق ها را بگشایند و هرچه طلا و نقره در آن است، صورت برداری کنند. بعد رو به مال ها نمود و شروع به دشنام دادن به آنها کرد و گفت:
خدا تو را لعنت کند، تو باعث شدی که من یاد خدا را فراموش کردم، تو باعث شدی که من از آخرتم غافل ماندم تا وقتی که خبر مرگم را به من دادند. در این هنگام خداوند متعال، مال را به سخن در آورده به صاحبش گفت: چرا مرا دشنام می دهی ؟ خودت از من به ملامت و نکوهش سزاوارتری، تو در چشم مردم حقیر و پست بودی ، من بودم که تو را بالا آوردم. مگر نبود که بر در دربار ملوک و بزرگان حاضر می شدی و افراد صالح هم آنجا بودند، ولی تورا زودتر از دیگران به درون راه می دادند؟
مگر نبود که تو دختران بزرگان را خواستگاری می کردی، مردمان پاک نیز خواستگاری می کردند، ولی آنها تو را می پذیرفتند؟
اگر تو مرا در راه خیر مصرف می کردی، آیا من قدرت ممانعت و جلوگیری داشتم؟
اگر تو مرا در راه خدا خرج می کردی ، مالت کم نمی شد (و خداوند به آن
ص: 196
برکت می داد) حال که وضع این گونه خراب است، مرا دشنام می دهی در حالی که خودت به نکوهش سزاوارتری؟ من و تو، هر دو از خاک آفریده شدیم، من دوباره به آن خاک بر می گردم ولی تو به سوی گناهانی می روی که به واسطه من آنها را کسب نمودی.
آنگاه فرمود: مال با صاحبش این گونه سخن می گوید. (یعنی هر مالی، چنین گفتگویی را با صاحبش دارد ولی کو گوش شنوا؟!) »
ص: 197
باید بدانی آن کس که سعی و تلاشش در جمع آوری مال است، زیان کار وكم عقل می باشد. این مطلب با چند دلیل بیان می گردد
اوّل - به خود ظلم کرده که هم وغم خویش را صرف طلب آن نموده است؛ چون این فرد اگر بین مردم باشد، فکرش به آن مال ها مشغول است و اگر تنها باشد، از ترس دزد خواب راحتی ندارد.
عالمی می گفت: فقرا سه خصلت دارند: یقین (به رزاقیت الهی) دارند، فکر و خیالشان همیشه آرام و راحت است، وحسابشان در روز قیامت خفيف واندک می باشد.
اغنیا نیز سه خصلت دارند: رنج هایی که در طلب مال کشیدند، قلبشان به آن مشغول است ، و حسابشان شدید خواهد بود.
دوم - فکرشان مشغول به این است که : با این مال ها چه کنند و از چه راهی آن را زیادتر نمایند، چگونه آن را از شر دزد و مانند آن نگاه داری کنند و چگونه از آن مال ها استفاده نمایند.؟
این گروه، در همین حالات به سر می برند که ناگاه مرگشان فرا می رسد و آرزوهایشان را بر باد داده ولی بار سنگین آن مال ، بر دوششان می ماند.
حضرت عیسی علیه السلام فرمود:
266 - «وَيلٌ لِصاحِبِ الدُّنيا كَيفَ يَمُوتُ وَيَترُكُها، وَيَأمَنُها وَتَغُرُّهُ ، وَيَثِقُ بِها وَتَخذُلُهُ؟».
ص: 198
- «وای بر صاحب دنیا ؛ که چگونه می میرد و آن را رها می سازد. او (به خیالش خودش) از شر دنیا در امان بود، ولی دنیا او را فریب داد. او به دنیا اعتماد و اطمینان داشت، ولی دنیا اورا خوار و ذلیل کرده بود ».
سوم - جمع آوری مال ، آرزوهای طولانی می آورد، قلب را تیره می کند ، و شیرینی عبادت را از قلب خارج می نماید که این از بزرگ ترین بدبختی های انسان است. حضرت عیسی علیه السلام فرمود:
267 - «بِحَقًّ اَقُولُ لَكُم: کَما يَنظُرُ المَريضُ اِلَى الطَّعامِ فَلا يَلتَذُّ بِهِ مِن شِدَّةِ الوَجَعِ كَذلِكَ صاحِبُ الدُّنيا لا يَلتَذُّ بِالعِبادَةِ وَلا يَجِدُ حَلاوَتَها مَعَ ما يَجِدُ مِن حَلاوَةِ الدُّنيا».
- «به حق به شما می گویم: همچنان که مریض به غذا نظر می کند، ولی به خاطر شدت دردش از آن لذت نمی برد، هم چنین صاحب دنیا از عبادتش لذت نخواهد برد. و تا وقتی که دنیا در ذایقه اش شیرینی می کند، از شیرینی عبادت بهره ای نصیبش نمی گردد » .
- «بِحَقًّ اَقُولُ لَكُم: كَما اَنَّ الدّابَّةَ اِذا لَم تُرکَب وَتُمتَهَنُ تُصعِبُ وَتُغَيَّرُ خَلقُها كَذلِكَ القُلُوبُ اِذا لَم تُرَقَّ بِذِكرِ المَوتِ وَنَصَبِ العِبادَةِ تَقسُوا وَتَغلُظُ».
- و به حق می گویم همچنان که اگر مدتی بر حیوان سوار نشوند و او را رها کنند، پس از آن سوار شدنش مشکل می شود و حیوان ضعیف می گردد ، هم چنین قلوب انسان ها اگر با یاد مرگ و عبادات ، رقيق ونرم نشوند، دچار قساوت می گردند و سخت می شوند».
- «وَبِحَقً اَقُولُ لَكُم: اِنَّ الزَّقَّ اِذا لَم يَنخَرِق يَوشَكُ اَن يَكُونَ وِعاءَ
ص: 199
العَسَلِ كَذلِكَ القُلُوبُ اِذا لَم تَخرُقهَا الشَّهَواتُ اَو يُدَنَّسهَا الطَّمَعُ اَو يَقسُهَا النَّعَمُ فَسَوفَ تَکُونُ اَوعِيةَ الحِكمَةِ».
- «و به حق می گویم که اگر مشک پاره نگردد، ممکن است ظرف عسل گردد، هم چنین دل ها اگر به وسیله شهوات پاره نگردند، یا با طمع ، چرکین نشوند، یا نعمت های بسیار، موجب قساوتش نگردند، می توانند ظروف خوبی برای حکمت باشند .
چهارم - طالب مال، نه تنها به مرادش نمی رسد، بلکه به عکس آن دست می یابد؛ چون مقصود از سعی و تلاش و جمع آوری آن، رسیدن به راحتی بود، بلکه بر عکس موجب ازدیاد هم وغم و مشکلاتش می گردد ؛ تا جایی که آنچنان که از مال فرار می کند، از مارهای سیاه و سگهای درنده فرار نمی نماید.
عالمی می گفت : فقير از سه چیز در راحتی و آسایش به سر می برد وغنی به آن مبتلاست. پرسیدند آن سه چیز چیست؟ گفت: ظلم حاکمان (که به زور مال را بگیرند) حسادت همسایگان وچاپلوسی برادران که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
268 - «الفَقرُ خَيرٌ مِن حَسَدِ الجيرانِ ، وَجَورِ السُّلطانِ، وَتَمَلَّقِ الأخوانِ»
- « فقیر بودن بهتر است از حسادت همسایگان وستم حاکمان و چاپلوسی برادران (و نزدیکان) »
شاعری می گوید:
وَطالِبُ المالِ فِی الدُّنيا لِیَحرُسَهُ *** وَلَم يَخَف عِندَ جَمعِ المالِ عُقباها
کَدُودَةِ القَزَّ ظَنَّت اَنَّ سَترَتها *** تُعينُها وَالَّذى ظَنَّتهُ اَرداها
ص: 200
«آن کس که در دنیا در طلب مال به سر می برد و آن را حراست می کند اما از عاقبتش نمی هراسد، مانند کرم ابریشم است که خیال می کند پیله هایش او را کمک می کنند ولی همان ها موجب هلاکتش می گردند » .
پنجم - دنیارا در برابر فروختن عمرش خریداری کرد و حال آن که عمر، نفیس ترین چیز است هم برای دنیا و هم برای آخرت . اگر به عاقلی بگویند: عمرت را به ملک دنیا بفروش، نخواهد پذیرفت، بلکه هنگام حضور فرشته مرگ حاضر است تمام اموالش را در برابر یک روز عمر اضافی بدهد.
اما تو این عمر را به تدریج به چیزهای پست و کم ارزشی می فروشی که هیچ قیمت ندارند، فکرت را به کار بینداز که بر فرض، عمر یک انسان معمولی صد سال باشد، اگر به او بگویند این صد سال را در مقابل اندازه کره زمین طلا بفروش ، او هرگز این معامله را انجام نخواهد داد. بعد ببین هر یک سال، چقدر ارزش دارد (که برابر است با یک صدم طلا به اندازه زمین) آنگاه با تقسیم بر دوازده ، ارزش هر ماه و با تقسیم مجدد بر سی، ارزش هر روز را به دست خواهی آورد که قابل شمارش نخواهد بود، اما تو این یک روز را به یک درهم یا یک دینار یا نصف دیناری می فروشی ، چه ضرری عظیم تر از این است ؟
ممکن است گفته شود: انسان برای بقای حیات ، به غذا نیازمند است و آن هم فراهم نمی شود مگر با کارکردن، وحاصل کار (با رعایت جهات شرعی وحقوق دیگران معمولا در یک روز ، یک درهم یا یک دینار بیشتر نمی شود،
پس خواهی نخواهی انسان ضرر کرده است.
می گوییم: اگر مقصود بنده از کسب و کار، این باشد که قوتش را فراهم کند تا بتواند برای آخرتش عمل نماید ، هرگز چنین فردی یک روز را به یک درهم یا
ص: 201
یک دینار نفروخته بلکه آن روزش سراسر عبادت بوده است، چون چنین عملی خود، نوعی عبادت است ، و کمترین عبادت ارزشش قابل قیاس با چند برابر کل دنیا نخواهد بود؛ چون نعمت آخرت دائمی، و نعمت دنیا زوال پذیر است، پس چگونه می توان چیز دائم را با چیز زایل شدنی سنجید؟
مگر سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را نشنیدی که فرموده است:
269 - «مَن قالَ : «سُبحانَ اللهِ»، غَرَسَ اللهُ بِها عَشرَ شَجَراتٍ فِی الجَنَّةِ فيها مِن اَنواعِ الفَواکِهِ»
- «هر کس یک سبحان الله بگوید، خداوند متعال ده درخت در بهشت برایش می کارد که تمامی انواع میوه ها را داراست».
طعم های این میوه ها گوارا ، وانواع مختلف است. حتی روایت شده که خورنده آن، وقتی از طب خوردن (مثلا)، سیر شده ، انگور می شود و از خوردن انگور هم که سیر شد، انجير وانار می گردد؛ و همین طور در برابر انسان به رنگ های گوناگون در می آید. یعنی میوه این درخت بسته به خواست انسان است و هیچ گونه رنج و سختی نیز در تهیه آن وجود ندارد.
اگر چنین درختی را به دنیا بیاورند و بخواهند آن را بفروشند، خیال می کنی پادشاهان چه مبلغی برای خریداری اش می پردازند؟ اضافه بر این که این درخت نیاز به آبیاری و رسیدگی ندارد. به علاوه، اگر چنین درختی حتی ده هزار سال هم عمر کند، یک چنین رقمی در برابر حیات ابدی وجاوید، قابل قیاس نیست.
ص: 202
رسول خدا فرمود:
270 - «لَؤ اَنَّ ثَؤباً مِن ثِيابِ اَهلِ الجَنَّةِ اُلقِىَ اِلى اَهلِ الدُّنيا لَم تَحتَمِلُهُ اَبصارُهُم وَلَماتُوا مِن شَهوَةِ النَّظَرِ اِلَيهِ».
- « اگر لباسی از لباس های اهل بهشت برای اهل دنیا فرستاده شود، چشمهایشان قدرت نگاه کردنش را ندارد و از لذت نظر به آن، جان خواهند داد ».
وقتی حال لباس، این چنین است، دیگر حال پوشنده لباس چگونه می باشد ؟ (خدا می داند) سخن امير المؤمنین - عليه افضل صلوات المصلين رساننده همین معناست که :
271 - «لَو رَمَيتَ بِبَصَرَ قَلبِكَ نَحوَ ما يُوصَفُ لَكَ مِن نَعيمِها لَزَهَقَت نَفسُكَ وَلَتَحَمَّلتَ مِن مَجلِسي هذا اِلى مُجاوَرَةِ اَهلِ القُبُورِ اِستِعمالاً لَها وَشَوقاً اِلَيها».
- «اگر چشمان قلبت را متوجه اوصاف نعمت های بهشت کنی، جان خواهی داد و از همین جا به همسایگی اهل قبور خواهی شتافت و در رسیدن به آنان عجله وشوق نشان می دهی».
وقتی توجه به اوصاف نعمت های بهشتی این گونه اثر دارد، پس چگونه خواهد بود دیدن خود آن نعمت ها؟ از معصومین علیهم السلام روایت شده است که فرمودند:
272 - «کُلُّ شَيءٍ مِنَ الدُّنيا سَماعُهُ اَعظَمُ مِن عِيانِهِ ، وَكُلُّ شَيءٍ مِنَ الأخِرَةِ عِيانُهُ اَعظَمُ مِن سَماعِه».
ص: 203
- « هر آنچه در دنیاست، شنیدنش بهتر است از دیدنش، و هر چه در آخرت هست ، دیدنش بهتر است از شنیدنش».
خداوند متعال می فرماید:
- «وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا»(1).
- «چون آن جایگاه نیکو را مشاهده کنی ، عالمی پر نعمت وکشوری بی نهایت بزرگ خواهی یافت »
در وحی قدیم آمده است:
273 - «اَعدَدتُ لِعِبادي ما لا عَينٌ رَأَت، وَلااُذُنٌ سَمِعَت ، وَلا خَطَرَ بِقَلبِ بَشَرٍ».
- «برای بندگانم چیزهایی فراهم کردم که نه چشم کسی دیده، ونه گوشی شنیده، و نه به قلب بشری خطور کرده است».
ای عزیز؛ اگر مشتاق این نعمت ها هستی باید دنیا را ترک کنی ؛ چون ترک دنیا مهریه آخرت است. دنیا و آخرت مانند دو هوویند که هر قدر یکی را راضی کنی، دیگری ناراضی می گردد. یا مانند مشرق و مغربند که هرچه به یکی نزدیک گردی ، از دیگری دور می شوی . سخن حضرت صادق علیه السلام در همین زمینه است که می فرماید:
274 - «اِنّا لَنُحِبُّ الدُّنيا ، وَإن لا نُؤتاها خَيرٌ لَنا مِن اَن نُؤتاها، وَما اُوتِيَ ابنُ اَدَمَ مِنها شَيئاً اِلّا نَقَصَ حَظُّهُ مِنَ الآخِرَةِ».
- ما (انسانها) دنیارا دوست داریم، ولی اگر به آن نرسیم بهتر از آن است
ص: 204
که به آن برسیم. هرگز به فرزندان آدم چیزی از دنیا داده نشد، مگر آن که از بهره اخروی شان کم گرديد».
البته باید توجه داشت که منظور حضرت از جمله: «ما دنیا را دوست داریم » . اشاره به حال نوع انسان هاست که دنیا را دوست دارند نه این که منظور حضرت ، بيان حال خود یا آباء وأبناء طاهرینش عان باشد که شأن آن بزرگان ، از این سخنان بسیار بالاتر است. چگونه چنین چیزی ممکن است در حالی که جبرئیل سه مرتبه نزد رسول اکرم ا آمد و کلیدهای بهشت را نزد حضرت آورده، چنین گفت:
275 - «هذِهِ مَفاتيحُ كُنُوزِ الدُّنيا وَلا يُنقَصُ مِن حَظَّكُ عِندَ رَبَّکَ شَيءٌ».
- «این کلیدهای گنج های دنیاست (اگر آنها را بپذیری) از مقامات تو نزد پروردگارت ذره ای کم نخواهد شد».
اما حضرت ابا فرمودند و چیزی را که خداوند متعال آن را کوچک کرده ، بزرگش ننمودند.
دنیایی که در برابر این نعمت عظیم آن را می خری ، جز یک لحظه بیش نیست؛ چون نه لذت های گذشته اش فعلا یافت می شود و نه سختی ها و دردهایش. آینده هم که هنوز نیامده، پس دنیا ولذت های آن، تنها عبارت از همین یک لحظه ای که در آن قرار داری است. به همین خاطر است که على علیه السلام به سلمان فارسی» فرمود:
276 - «وَضَع عَنكَ هُمُومَها لِما اَيقَنتَ مِن فِراقِها».
- «همت تو دنیا نباشد؛ چون یقین داری که از تو جدا خواهد شد».
ص: 205
علاوه بر این، می بینیم کسی دنیا را به خاطر آخرت نفروخت مگر این که نسبت به هر دو سود برد. و کسی آخرت را به خاطر دنیا نفروخت مگر این که نسبت به هر دو زیان دید. اگر سخن مارا باور ندارید، سخن خدارا باور کنید که به دنیا می فرماید.
277 - «اَخدمي مَن خَدَمَنی ، وَاَتعِبی مَن خَدَمَكَ».
- «خادم آن گس باش که خادم من است و به رنج بینداز آن کس را که خادم تواست».
اگر به کاری مشغول هستی، ذکر خدارا غنیمت شمار و نامه اعمالت را از حسنات پر کن. مگر نشنیدی حکایت عابد دربان ، وجلالت قدرش را ؟ با این که در بازار مشغول کارش بوده است ، که ان شاء الله تعالی ماجرایش در همین کتاب در باب ذكر خواهد آمد(1)
روایت شده که آقای ما أمير المؤمنين علیه السلام هرگاه از جهاد فارغ می شد، به کار تعلیم مردم و قضاوت بین آنان مشغول می گردید و از آن هم که فارغ می شد، در باغش با دستان مبارک خود مشغول به کار می گردید، ولی با این حال ذکر خداوند جلیل را به همراه داشت.
«حکم بن مروان »، از «جبير بن حبیب » روایت کند که برای «عمر»، مشکلی پیش آمده بود که از حل آن عاجز شده رو به مهاجرین کرد و گفت: نظر شما چیست؟
گفتند: ای امیر المؤمنين؛ تو ملجأ وپناه مایی (از ما سؤال می کنی؟)
ص: 206
عمر ناراحت شد و گفت:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا»(1)
- «ای اهل ایمان ؛ متقی و درست گفتار باشید».
به خدا قسم، هم من وهم شما، همه می دانیم که راه گشای این مشکل کیست؟
گفتند: منظورت علی بن ابی طالب علیه السلام است؟
گفت : چرا مردم برای مشکلشان به او رجوع نکردند و به سو آیا تاکنون هیچ زنی، فرزندی مانند او به دنیا آورده است؟
گفتند: به دنبالش بفرست.
عمر آهی کشید و گفت: وی مردی است از بزرگان بنی هاشم، از نزدیکان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم باقیمانده علم او ، بروید او را بیاورید .
مردم به طرف آن حضرت حرکت کردند، دیدند آن جناب در باغی مشغول بیل زدن است و این آیه را تلاوت می فرماید:
- «أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَى ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى»(2)
- «آیا انسان می پندارد به حال خود واگذاشته شده است؟ آیا ابتدایش منی نبود؟ سپس (به صورت خون بسته در آمد و آنگاه به این صورت زیبای حیرت انگیز) آراسته گردید؟ ».
ص: 207
این را می خواند در حالی که اشک از چشمان مبارکش جاری بود. مردم از گریه آن حضرت به گریه افتادند، وقتی آرام شدند، عمر سؤال خودرا پرسید وحضرت جواب فرمود، آنگاه عمر دست هایش را به هم پیچانید وگفت: خدا تورا اراده کرده است ، اما چه کنم که این قوم آن را نپذیرفتند. حضرت به او فرمود:
278 - «يا اَبا حَفصٍ ، خَفَّض عَلَيكَ مِن هُنا وَمِن هُنا».
- «ای عمر ؛ صدایت را کوتاه کن»، آنگاه این آیه را تلاوت فرمود:
- «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِيقَاتًا»(1)
- «همانا روز قیامت، وعده گاه است».
عمر برگشت در حالی که چهره اش چون شب ، سیاه گشته بود .
ای برادر ؛ اگر عمرت را به نعمت جاودان آخرت نفروشی، آن را به بهایی اندک چون چند درهم فروخته ای ؛ چون هرچه بدوی و تلاش کنی، نهایتش این است که در تمام عمرت به اندازه یک اطاق طلایا نقره یا کمتر از آن، در آمد کسب کرده باشی، تو که راضی نبودی عمرت را به قیمت دنیا بفروشی، آیا ضرر نکرده ای؟ به همین خاطر است که شاعر می گوید:
الدَّهرُ ساوَمَنی عُمرى وَقُلتُ لَهُ *** ما بِغتُ عُمرى بِالدُّنيا وَما فيها
ثُم اشتَريهُ بِتَدریجٍ بِلاثَمَنٍ *** تَبَّت يَدا صَفقَةٍ قَد خابَ شاريها
- « روزگار در خريدن عمرم مبالغه می کرد، ولی من می گفتم آن را حتی به قیمت دنیا و آنچه در اوست هم نمی دهم.
اما به تدریج ، آن را رایگان از من خرید. نابود باد دو دست معامله گری که
ص: 208
فروشنده اش زيان ديد».
در خبر از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمود:
279 - «يُفتَحُ للعَبدِ يَومَ القِيامَةِ عَلى كُلَّ يَوم مِن اَيامِ عُمرِهِ اَربَعٌ وَعِشرُونَ خِزانَةً عَدَدَ ساعاتِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ فَخِزانُةٌ يَجَدُها مَملُوءَةً نُوراً وَسُرُوراً فَیَنالُهُ عِندَ مُشاهَدَتِها مِنَ الفَرَحِ وَالسُّرُورِ ما لَؤ وُزَّعَ عَلى اَهلِ النّارِ لَاَ دهَشَهُم عَن الاِحساسِ بِاَلَمِ النّارِ وَهِيَ السّاعَةُ الَّتي اَطاعَ فيها رَبَّهُ».
- روز قیامت برای بندگان خدا در برابر هر روز از ایام عمر ، بیست و چهار مخزن به تعداد ساعات شبانه روز گشوده می شود، مخزنی را باز می کنند می بیند پر از نور و سرور است . صاحبش با دیدن چنین صحنه ای ، خوشحال و شادمان می شود، به حدی که اگر شادی او را بین اهل جهنم تقسیم کنند مات و مبهوت شده، درد آتش را احساس نخواهند کرد. این مخزن همان ساعتی است که در آن پروردگارش را اطاعت کرده بود ».
- «ثُمَّ تُفتَحُ لَهُ خِزانَةٌ اُخرى، فَيَراها مُظلِمَةً مُنتِنَةً مُفزِعَةً، فَيَنالُهُ مِنها عِندَ مُشاهَدَ تِها مِنَ الفَزَعِ وَالجَزَعِ مالَوقُسَّمَ عَلى اَهلِ الجَنَّةِ لَنَغَّصَ عَلَيهِم نَعيمُها، وَهِيَ السّاعَةُ الَتي عَصى فيها رَبَّهُ».
- «سپس مخزن دیگری را می گشایند، می بیند تاریک است و گندیده و ترس آور ، صاحبش با دیدن این صحنه ، آن قدر ترس و زاری او را فرا می گیرد که اگر آن را بر اهل بهشت قسمت کنند، نعمت هایش بر آنان ناخوش می گردد ، این مخزن همان ساعتی است که در آن معصیت وگناه مرتکب شده بود».
«ثُمَّ تُفتَحُ لَهُ خِزانَةٌ اُخرى فَيَراها خالِيةً لَيسَ فيها ما يَسُرُّهُ وَلا يَسُوؤُهُ ، وَهِيَ السّاعَةُ الَّتي نامَ فيها اَوِ اشتَغَلَ فيها بِشَيءٍ مِن مُباحاتِ الدُّنيا
ص: 209
فَیَنالُهُ مِنَ الغَبنِ وَالأَسَفِ عَلى فَواتِها حَيثُ كانَ مُتَمَكَّناً مِن اَن يَملاَها حَسَناتٍ ما لا يُوصَفُ».
- «سپس مخزن سومی را باز می کنند، می بیند خالی است ، نه اورا مسرور می کند ونه غمگین. این همان ساعتی است که وی در آن ساعت خوابیده یا به امور مباح دنیایی مشغول بوده است در اینجا او را تأسف و پشیمانی فرا می گیرد که چرا چنین لحظاتی را از دست داد، در حالی که می توانست آن را پر از حسناتی کند که به وصف نیایند؟».
- «وَمِن هذا قَولُهُ تَعالى : «يذَلِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ»(1)»
- « وآیه شریف قرآن نیز رساننده همین معناست ، آنجا که می فرماید: آن روز، روز پشیمانی است.
ص: 210
مبادا حیله شیطان در تواثر کند و بازبانت بگوید: من در دنیا از مباحات ونعمت های الهی استفاده می کنم، واجبات را انجام می دهم وحقوق را ادا می نمایم ، خداوند هم می فرماید:
- «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ»(1)
- «بگو چه کسی زینت هایی را که خداوند برای بندگانش آفريده وروزی پاک را، حرام کرده است ؟».
بنابر این، از غذاهای لذيذ، لباس های زیبا، مرکب های فاخر، منزل های آباد و قصرهای بلند، بهره می برم. این چیزها هم هرگز مانع پیشی گرفتن من به سوی بهشت در میان سایر مؤمنین نخواهد گردید.
باید بدانی این چنین سخنی از افراد احمق ومغرور ، صادر می شود به چند دلیل:
اوّل - کسی که به دنبال اضافه بر قوت لازم برود و در آن غرق گردد، از صفت مذموم حرص نمی تواند به دور باشد و حتما مرتکب کارهایی مشتبه می گردد. وورود در مشتبهات موجب هلاکت حتمی است.
دوّم - اگر بر فرض از حرص در امان بماند که نمی ماند . از قساوت قلب وتکبر و امثال اینها چگونه می تواند نجات یابد در حالی که ذات اقدس الهی می گوید:
ص: 211
- «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَىأَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى»(1)
۔ انسان زمانی که مال و دارایی اش را ببیند طاغی می شود».
ورسولش صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
280 - «اِیاکُم وَ فُضُولَ المَطعَمِ فَاِنَّهُ يَسُمُّ القَلبَ بِالقَسوَةِ».
- «خودرا از غذاهای اضافی دور نگه دارید؛ چون بر قلب ، داغ قساوت می نهد».
«حسان بن یحیی» از امام صادق علیه السلام روایت کرد:
281 - «مرد فقیری نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمد در حالی که مرد پولداری کنار حضرت نشسته بود، تا این فقیر آمد، آن پولدار لباسش را جمع کرد و از او دور شد. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمود: چه شده که چنین کردی؟ آیا ترسیدی فقر او به تو برسد با پول تو به وی ؟
آن مرد گفت: حال که چنین فرمودی ، من نصف مالم را به این مرد می دهم.
حضرت رو به مرد فقیر کرد و فرمود: آیا از او می پذیری؟
گفت: نه!
فرمود: چرا؟
گفت : چون می ترسم من هم مانند او شوم » .
و از همان حضرت نقل شده است که فرمود:
ص: 212
282 - «فِی الانجيلِ : اَنَّ عیسی علیه السلام قالَ : اللّهُمَّ ارزُقنی غُدوَةً رَغيفاً مِن شَعيرٍ ، وَعَشِیَّةً رَغيفاٌ مّن شعيرٍ ، وُلا تَرزُقنی فَوقَ ذلِكَ فَاَطغی».
- « در کتاب انجیل آمده است : حضرت عیسی نه به خدا گفت: خدایا : یک قرص نان جوین صبح به من بده و یک قرص شب، بیش از این مده که موجب طغیانم می گردد».
همچنان که یک شناگر در آب حتما تر می شود، صاحب دنیا نیز بر قلبش آثار چرک و قساوت را مشاهده خواهد کرد.
سوّم - شیرینی عبادت ودعا از قلبش بیرون می رود که در کلام حضرت عیسی علیه السلام به آن اشاره شد(1)
چهارم - انسان غنی به هنگام جدا شدن از دنیا حسرت می خورد، اما فقیر بر عکس خوشحال است. از امام صادق ع روایت شده است که فرمود:
283 - «مَن كَثُرَ اشتِباكُهُ بِالدُّنيا كانَ اَشَدَّ لِحَسرَتِهِ عِندَ فِراقِها».
- «هرکس بیشتر به دنیا مشغول شود، حسرتش به هنگام جدای اش بیشتر است ».
پنجم - فقرا زودتر از دیگران به بهشت می روند در حالی که اغنیا هنوز در صحنه قیامت برای حساب رسی مانده اند» .
امير المؤمنين علیه السلام می فرماید:
284 - «تَخَفَّفُوا تَلحَقُوا اِنَّما يُنتَظَرُ بِاَوَّلِكُم آخِرُ کُم».
- «سبک بار شوید تا به قافله ملحق گردید، که پیشینیان در انتظار
ص: 213
بازماندگانند».
نقل است که جناب سلمان فارسی رحمه الله هنگام مرگ، حسرت می خورد، به او گفتند: ای پدر عبد الله ؛ بر چه چیزی تأسف می خوری؟
گفت: من بر دنیا تأسف نمی خورم، تأسف من برای این است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم با ما عهد کرد و فرمود:
285 - «لِتَكُن بُلقَةُ اَحَدِکُم کَزادِ الرّاكِبِ».
- «زندگی قانع شما به اندازه بار یک حیوان باشد».
من می ترسم که از این فرمان حضرت تجاوز کرده باشم، در حالی که این مال های فراوان در کنار من است. در این حال اشاره کرد به آنچه در اطرافش موجود بود که عبارت بود از یک بالش ، یک شمشیر و یک ظرف!
ابو ذر رحمه الله رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آنان که از خداوند متعال هراس ناکند و اهل خشوع وخضوع وذکر کثیر هستند، از همه زودتر به بهشت می روند؟ آن حضرت فرمودند:
286 - «لا وَلكِن فُقَراءُ المُؤمِنينَ يَأتُونَ فَيَتَخَطَّؤدَ رِقابَ الناسِ فَيَقُولُ لَهُم خَزَنَةُ الجَنَّةِ : كَما اَنتُم حَتّى تُحاسَبُوا؟ فَيَقُولُونَ: بِمَ نُحاسَبُ؟ فَوَاللهِ ما مَلَكنا فَنَجُورَ وَنَعدِلَ ، وَلا اُفيضَ عَلَينا فَنَقبِضَ وَنَبسُطَ وَلکِن عَبَدنا رَبَّنا حَتّى اَتانَا اليَقينُ».
- «خير ، بلکه مؤمنین فقیر در قیامت می آیند و پای برگردن مردم می گذارند، در این حال مأمورین بهشت به آنان می گویند: همان جا بایستید تا حساب رسی شوید. اینان می گویند: در برابر چه؟ به خدا سوگند! ما چیزی
ص: 214
نداشتیم که در آن ستم کرده یا عدالت را مراعات نموده باشیم، خداوند متعال به ما نداد تا ما بخشیده یا نبخشیده باشیم ، ما بندگی حق کردیم تا مرگمان فرارسید » .
از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:
287 - «اِنَّ فُقَراءَ المُؤمِنينَ لَيَتَقَلَّبُونَ في رِياضِ الجَنَّةِ قَبلَ اَغنِيائِهِم بِاَربَعينَ خَريفاً».
- « مؤمنین فقیر چهل پاییز قبل از اغنيا به بهشت می روند» .
سپس فرمود:
- «سَاَضرِبُ لَكُم مَثَلاً اِنَّما مَثَلُ ذلِکَ مَثَلُ سَفينَتَينِ مُرَّ بِهِما عَلى باخِسٍ فَنَظَرَ في اِحداهُما فَلَم يَجِد فيها شَيئاً فَقالَ : اَسربُوها ، وَنَظَرَ فِی الاُخرى فَاِذا هِيَ مُؤَقَّرَةٌ فقالَ : احبِسُوها».
- برای شما مثلی می زنم: این مسئله به دو کشتی می ماند که بازرسی گذرش به آن دو می افتد، یکی را می بیند چیزی در آن نیست و خالی است، می گوید: رهایش کنید برود. اما در بازرسی دیگری، می بیند پراست، در اینجا می گوید: این را نگه داريد».
و از آن حضرت نقل شده است که فرمود:
288 - «اِذا كانَ يَومُ القِيامَةِ وَقَفَ عَبدانِ مُؤمِنانِ للحِسابِ کِلأهُما مِن اَهلِ الجَنَّةِ فَقيرٌ فيِ الدُّنيا وَغَنیٌ فِی الدُّنيا . فَيَقُولُ الفَقيرُ : یا رَبَّ، عَلى ما اُوقَفُ ؟ فُوَعِزَّتِكَ اِنَكَ لَتَعلَمُ اَنَكَ لَم تُوَلَّني وِلايَةً فَأعدِلَ فيها اَو اَجُورَ وَلَم تُمَلَّكني مالاً فَاُؤدَّيَ مِنهُ حَقّاً اَؤ اَمنَعَ، وَلا كانَ رِزقي يَأتيني فيها اِلّا
ص: 215
کَفافاً عَلى ما عَلِمتَ وَقَدَّرتَ لی.
فَيَقُوُل اللهُ تَبارَكَ وَتَعالى : صَدَقَ عَبدی خَلُّوا عِنهُ حَتّى يَدخُلَ الجَنَّةَ . وَيَبقَى الاَخَرُ حَتّى يسيلَ مِنهُ العَرَقُ ما لَو شَرِبَهُ اَربَعُونَ بَعيراً لَاَصدَرها ، ثُمَّ يَدخُلُ الجَنَّةَ . فَيَقُلُ لَهُ الفَقيرُ : ما حَبَسَكَ ؟ فَيَقُولُ: طُولُ الحِسابِ ما زالَ يَجيئُنى الشَّيء فَيغفُر اللهُ بی ، ثُمَّ اُسأَلُ عَن شَيءٍ اَخَرَ حَتّى تَغَمَّدَنِی اللهُ مِنهُ بِرَحمَتِهِ وَاَلحَقَنی بِالتّائِبينَ . فَمَن اَنتَ ؟ فَيَقُولُ لَهُ : اَنَا الفَقيرُ الَّذی کُنتُ مَعَکَ اَنِفاً . فَيَقُولُ : لَقَد غَيَّرَكَ النَّعيمُ بَعدی».
- «روز قیامت دو بنده را - که هر دو بهشتی اند - برای حسابرسی می آورند یکی در دنیا فقیر بود و دیگری غنی . فقیر می گوید: پروردگارا ؛ من چرا توقف کنم؟ به عزتت سوگند، تو خود می دانی که به من حکومت ندادی تا در آن به عدالت رفتار کرده باشم یا به جور . مال ندادی تا حقوق آن را ادا کرده باشم یا نه. روزی من بر اساس علم وتقدير تو به قدر کفافم بود و بس. خداوند متعال می فرماید: بنده ام راست می گوید، راهش را باز کنید تا وارد بهشت گردد.
اما آن دیگری را آن قدر نگه می دارند تا جایی که عرقهای ریخته شده از او چهل شتر را می تواند سیراب کند، پس از آن وارد بهشت می گردد . در آنجا فقیر به او می گوید: چه چیزی باعث شد که تو را نگه داشتند؟ می گوید: حساب رسی به طول انجامید؛ دائما مسئله ای مطرح می شد و خداوند آن را می بخشید، بعد ، از چیز دیگر سؤال می شد و خداوند رحمتش را بر من گسترانیده مرا به توبه کنندگان ملحق می ساخت و ... (اما بگو ببینم) تو که هستی ؟ می گوید: من آن فقیری هستم که قبلا با تو بودم، آنگاه غنی می گوید: نعمت های بهشت ، تورا تغییر داده است».
ص: 216
ششم - فقیر در روز قیامت مورد تکریم و احترام و عطوفت الهی قرار
می گیرد که حضرت صادق علیه السلام فرماید:
289 - «اَنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ لَيَعتَذِرُ اِلى عَبدِهِ المُؤمِنِ المُحوِجِ کانَ فِی الدُّنيا كَما يَعتَذِرُ الاَخُ اِلى آَخيهِ فَيَقُولُ: وَعزَّتی وَ جَلالی ما اَفقَرتُکَ لِهَوانً کانَ بِكَ عَلَىَّ فَارفَع هذَا الغِطاءَ فَانظُر اِلى ما عَوَّضتُكَ مِنَ الدُّنيا، فَيَکشِفُ فَيَنظُرُ ما عَوَّضَهَ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الدُّنيا فَيَقُولُ: ما ضَرَّنی - یا رَبَّ - ما زَوَيتَ عَنّى مَعَ ما عَوَّضتَنی».
- آنچنان که برادری از برادر دیگرش عذر خواهی می کند ، خداوند عزیز وجليل (روز قیامت) از بنده مؤمنی که در دنیا محتاج بوده، عذر خواهی کرده می فرماید: به عزت وجلالم سوگند ؛ که من تو را به خاطر ذلت و پستی، فقیرت نساختم، پرده را بردار و ببین که چه عوضی برایت فراهم کرده ام؟
این بنده به آنچه خداوند متعال عوض قرار داده نظر می کند و می گوید: پروردگارا: من در این معامله ضرر نکرده ام».
هفتم - فقر، زینت اولیای الهی و شعار صالحين است ، ذات اقدس الهی بر حضرت موسی علیه السلام این چنین وحی فرستاده است که :
290 - «اِذا رَأَيتَ الفَقرَ مُقبلاً فَقُل : مَرحَباً بِشِعارِ الصّالِحينَ، وَإذا رَأَيتَ الغِني مُقبِلاً فَقُل : ذَنبٌ عَجَّلَت عُقُوبَتُهُ».
- «وقتی دیدی فقر به سویت می آید، بگو مرحبا، به شعار صالحين . ووقتی غنا را دیدی که روی آورده، بگو: گناهی است که عقوبتش تعجيل گردیده است (یعنی گناهی مرتکب شدم که خداوند متعال می خواهد در دنیا عقوبت آن را بدهد و به بعد از مرگ نگذارد )» .
ص: 217
نظر کردن به شیوه زندگانی آن بزرگان ، درس های عملی بسیار سودمندی دارد که ذیلاً می آید:
کسی که خداوند متعال اورا از میان خلایق برای گفتگوی با خود برگزید، آن قدر لاغر بود که آثار سبزی خوردن از پوست شکمش هویدا شد. وقتی از مصر به طرف شهر «مدیَن» خارج شد، پس از مدتی سبزی خوردن ، از خداوند متعال تقاضای نان کرد که قرآن کریم از قول آن حضرت می فرماید :
- «رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ»(1)
- « پروردگارا ؛ من به خیری که تو نازل فرمایی ، محتاجم».
در روایت آمده است که:
291 - «روزی حضرت موسی علیه السلام عرضه داشت: پروردگارا؛ من گرسنه ام. خداوند متعال پاسخ داد: من خبر دارم که تو گرسنه ای. گفت: پروردگارا ؛ برای من غذایی برسان. فرمود: هر وقت که خواسته باشم » .
از جمله چیزهایی که برای آن حضرت وحی شد این بود که:
292 - «یا مُوسى ؛ اَلفَقيرُ مَن لَيسَ لَهُ مِثلی کَفيلٌ ، وَالمَريضُ
ص: 218
مَن لَيسَ لَهُ مِثلی طَبیبٌ ، وَالغَريبُ مَن لَيسَ لَهُ مِثلی مُونِسٌ - وَيُروی حَبيبٌ - يامَوسی ، اِرضَ بِكَسيرَةٍ مِن شَعير تَسُدُّ بُها جُوعَتَکَ، وَبِخِرقَةٍ تُواری بِها عَورَتَكَ، وَاصبِر عَلَى المَصائِب . وَاِذا رَأَيتَ الدُّنيا مُقبِلَةً عَلَيكَ فَقُل : «اِنِّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَيهِ راجِعُونَ» عُقُوبَةٌ قَدعُجَّلَت فِی الدُّنيا وَاِذا رَأَيتَ الدُّنيا مُدبِرَةً عَنكَ فَقُل : مَرَحباً بِشِعارِ الصالِحينَ . یا مُوسى، لا تَعجَبَن بِما اُوتِيَ فِرعَؤنَ وَما تَمَتَّعَ بِهِ فَاِنَّما هِیَ زَهرَةُ الحَيوةِ الدُّنيا».
- «ای موسی؛ فقیر کسی است ، که کفیلی چون من ندارد. مریض آن است که مانند من طبيب ندارد. غریب فردی است که مثل من مونس ندارد . در روایتی آمده : مثل من دوست ندارد . . ای موسی؛ به پاره ای از نان جو که از تو رفع گرسنگی کند، وخرقه ای که خود را با آن بپوشانی، راضی باش. در مصیبت ها صبر کن، وقتی دیدی دنیا به سویت روی می آورد، بگو: «اِنِّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَيهِ راجِعُونَ» ، این عقوبتی است که جلو افتاده و در دنیا به ما رسیده است. و اگر دیدی دنیا پشت نموده، بگو: مرحبا به شعار صالحين.
ای موسی ؛ از آنچه به فرعون داده شده تعجب نکن، نعمت هایی که او از آنها بهره می گیرد، همه زیبایی زندگانی دنیاست».
سخن همیشگی آن روح خدا این بود که :
293 - «خادِمی یَدایَ، وَدابَّتی رِجلایَ، وَفِراشی الاَرضُ، وَوِسادي الحَجَرُ، وَدِفئي فِی الشَّتاءِ مَشارِقُ الاَرضِ ، وَسِراجی بِاللَّيلِ القَمَرُ، وَاِدامی الجُوعُ وَشِعاري الخَوفُ ، وَلِباسي الصُّوفُ، وَفاكِهَتی
ص: 219
وَرَيحانی ما اَنبَتَتَ الاَرضُ لِلوُحُوشِ وَالاَنعامِ، اَبيتُ وَلَیسَ لی شَئءٌ وَاُصبُحُ وَلَيسَ لى شَيءٌ، وَلَيسَ عَلى وَجهِ الاَرضِ اَحَدٌ اَغنى مِنّى».
- « نوکر من، دو دست من است ، و مرکبم دو پای من. فرشم زمین است وبالشم از سنگ . گرما بخش من در زمستان، زمین هایی است که در آن آفتاب تابیده باشد. چراغ من در شب، مهتاب است و خورشت غذای من، گرسنگی می باشد. پیراهن من ترس از پروردگار و لباسم پشمینه. میوه وريحان من آن علف هایی است که زمین برای چهار پایان ووحوش می رویاند.
روزها شب می شود و شب هایم به صبح می رسد، در حالی که مالک چیزی نیستم، با این وصف در روی زمین کسی غنی تر از من وجود ندارد».
پیر ترین پیامبر بود و عمر زیادی کرد که در بعضی از روایات تا دو هزار و پانصد سال هم نقل شده است، با این حال در دنیا خانه ای برای خود نساخت. صبح که می شد می گفت:
294 - «لااُمسى» ، «روز را به شب نمی رسانم».
وشب که می شد می گفت: «لااُصبحُ» ، «شب را به صبح نمی برم».
البته رسول خاتم حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه وآله وسلم نیز همین طور بود، یعنی در مدت حیاتش، خشتی برخشتی ننهاد، روزی دید یکی از یارانش خانه ای با گچ و آجر می سازد، به او فرمود:
295 - «الاَمرُ اَعجَلُ مِن هذا».
- «مرگ قبل از این خواهد رسید».
ص: 220
آن پدر پیامبران، لباسش از پشم بود و غذایش از جو.
لباسش از لیف خرما بود و غذایش از برگ درختان .
با اینکه آن حکومت فوق العاده را داشت، لباسش پشمینه بود. هنگام شب ، دست های خودرا به گردنش می بست و تا صبح در حالت ایستاده (از خوف الهی وشوق به لقایش) اشک می ریخت. غذای آن حضرت از راه - بافتن - زنبیل با دستان مبارک خودش، تأمین می گردید.
احوال آن حضرت مشهور و معروف است، که چه می خورد و چه می پوشید. روایت شده است که روزی گرسنگی بر ایشان عارض شد، پاره سنگی برداشته بر شکم نهاد و فرمود:
296 - «اَلا رُبَّ مُكرِمٍ لِنَفسِهِ وَهُوَ لَها مُهينٌ ، اَلا رُبَّ مُهينٌ لِنَفسِهِ وَهُوَ لَها مُكرِمٌ».
- « بسا افرادی که نفس خود را احترام می کنند ولی در واقع به او اهانت کرده اند، و بسا کسانی که به نفس اهانت می کنند ولی در واقع او را احترام نموده اند».
ص: 221
- «اَلا رُبَّ نَفسٍ جائِعَةٍ عارِيَةٍ فُی الدُّنيا، طاعِمَةٍ فِی الآخِرَةِ ، ناعِمَةٍ يَومَ القِيامَةِ . اَلا رُبَّ نَفسٍ کاسِيَةٍ ناعِمَةٍ فِی الدُّنيا، جائِعَةٍ عاړِيَةٍ يَؤمَ القِيامَةِ».
- «بسا افرادی که در دنیا گرسنه و برهنه اند ولی در آخرت متنعم وبسا افرادی که در دنیا متنعمند و در آخرت گرسنه و برهنه».
- «اَلارُبَّ مُتَخَوَّضٍ مُتَنَعَّمٍ فيما اَفاءَ اللهُ عَلى رَسُولَهُ ما لَهُ فِی الأخِرةِ مِن خَلاقِ».
- «بسا افرادی که در داده های خدا به رسولش، غرق هستند ولی در آخرت برایشان بهره ای نیست».
- «اَلا اِنَّ عَمَلَ اَهلِ الجَنَّةِ حُزنَةٌ بِرَبوَةٍ ، اَلا اِنَّ عَمَلَ اَهلِ النّارَ سَهلَةٌ بِسَهوَةٍ».
- «آگاه باشید که عمل اهل بهشت چون کوه سخت است و عمل اهل جهنم چون زمین پست و نرم».
- «اَلا رُبَّ شَهوَةِ ساعةٍ اَؤرَثَت حُزناً طَويلاً يَومَ القِيامَةِ».
- «بسا شهوت ولذت یک لحظه ای که موجب حزن و اندوه طولانی در قیامت گردد».
احوال آن بزرگ وار آشکار تر از این است که بخواهیم بیان کنیم.
«سوید بن غفله» گوید: پس از آن که مردم با على علیه السلام برای خلافت بیعت کردند، بر آن جناب وارد شدم، دیدم حضرت بر حصیر کوچکی نشسته، در
ص: 222
حالی که در اطاقش غیر از آن، چیز دیگری نبود، عرض کردم:
ای امیر مؤمنان ؛ اکنون بیت المال در دست توست و در خانه هم چیزی که به آن احتیاج داری نیست (پس چرا از بیت المال رفع احتیاج نمی کنی ؟) فرمود:
297 - «یَابنَ غَفلَةٍ، اِنَّ اللَّبيبَ لا يَتَأَثَّثُ في دارِ النَّقلَةِ وَلَنا دارُ اَمنٍ قَد نَقَلنا اِلَيها خَيرَ مَتاعِنا وَاِنّا عَن قَليلٍ اِلَيها صائِرُونَ».
- «ای پسر غفله ؛ فرد خردمند هرگز در خانه ای که باید از آنجا کوچ کند اثاث بسیار ترتیب نمی دهد، برای ما خانه امنی است که بهترین متاع وكالای خود را به آنجا فرستادیم و به زودی خود نیز به آن محل خواهیم رفت».
هرگاه وجود مقدس امیر المؤمنین علیه السلام می خواست جامه ای تهیه کند، به بازار می رفت و در لباس می خرید، بهتر را به «قنبر » می داد و آن دیگری را خود می پوشید، آنگاه نزد نجار آمده می فرمود:
298 - «خُذهُ بِقُدُومِكَ وَيَقُولُ هذِهِ تَخرُجُ في مَصلَحَةٍ اُخرى».
- « یکی از دو آستینش را کوتاه کن. آنگاه فرمود: از این برای کار دیگری استفاده می کنیم».
و آستین دیگر را به حال خود واگذاشته می فرمود:
- «هذِهِ نَأخُذُ فيها مِنَ السُّوقِ لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهما السلام ».
- « در این آستین برای حسن و حسین علیهما السلام چیزی از بازار تهیه می کنیم».
انسان عاقل باید با چشم باز نظر کند و فکر سالمش را به کار بیندازد و تحقیق نماید که اگر در دنیا و فزون طلبی و ازدیاد آن خیری بود، این نوابغ عالم
ص: 223
بشریت که خاصان درگاه حق و حجت الهی بر مردمند، آن را از دست نمی دادند، بلکه بر عکس، از طریق دوری از دنیا می خواستند به خدا نزدیک تر گردند تا جایی که امير المؤمنين علیه السلام به دنیا بفرماید:
- «قَد طَلَّقتُكِ ثَلاثاً لا رَجعَةَ فيها»(1).
- «تو را سه بار طلاق دادم که دیگر نمی توان به تو رجوع کرد».
ورسول حق صلی الله علیه وآله وسلم بفرماید:
299 - «ما تُعُبَّدَ اللهُ بِشَيءٍ مِثلِ الزُّهِد فِی الدُّنيا».
- « تاکنون ذات اقدس الهی به چیزی مانند زهد در دنیا، بندگی نشد».
وحضرت عیسی علیه السلام به حواريين بفرماید:
300 - «اِرضَوا بِدَنِیَّ الدُّنيا مَعَ سَلامِةِ دينُکَم کَما رَضِىَ اَهلُ الدُّنيا بِدَنبَّ الدُّنیا مَعَ سَلامَةِ دُنياهُم، وَتَحَبَّبُوا اِلَى اللهِ بِالبُعدِ مِنهُم وَارضَوُا اللهَ في سَخَطِهِم».
- « به اندکی از دنیا همراه با سلامت دینتان راضی شوید، همچنان که اهل دنیا به اندکی از دین با سلامت دنیایشان راضی اند، از طریق دوری از اهل دنیا با خدا رابطه دوستی برقرار کنید و رضایت الهی را در نارضایتی اینان بجویید».
پرسیدند: ای روح الله ؛ با چه کسی نشست و برخاست داشته باشیم؟ فرمود:
- «مَن تُذَکَّرُکُمُ اللهَ رُؤيَتُهُ وَيَزيدُ في عِلمِکُم مَنطِقُهُ ، وُیُرَ غَّبُکُم فِي الآخِرَةِ عَمَلُهُ».
ص: 224
- «کسی که دیدنش شما را به یاد خدا می اندازد، سخن گفتنش موجب ازدیاد علمتان می گردد، وعملش شمارا به آخرت علاقمند می کند».
با این اوصاف، چگونه شخص عاقل می تواند فقر ومسکنت را دوست نداشته باشد در حالی که می بینیم اولیا و اوصیا به آن متصف بودند؟ بلکه از روز خلقت حضرت آدم علیه السلام تازمان رسول خاتم صلی الله علیه وآله وسلم بار سنگین خدمت گزاری در درگاه الهی و فرمانبری فرامین انبیا علیهم السلام ، و احیای دین خدا، و عزیز ساختن آیینش ویاری پیامبران صلی الله علیه وآله وسلم ، ومنتشر کردن دعوت آن بزرگان، تنها به دوش فقرا و مساکین بود و بس.
مگر نشنیدی قصه های قرآنی را ؟! و مگر برایت آشکار نگردید که منکرین خدا و شرایع او معمولا اغنيا ومترفين واشراف ومتکبرین بودند؟
نظر به آیات قصص، این حقیقت را برایمان آشکار می سازد که :
- اغنيا و متکبران قوم نوح علیه السلام به آن حضرت عرضه داشتند:
- «أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ»(1)
- ما چگونه به تو ایمان بیاوریم در حالی که پیروانت مردمی فرومایه اند؟».
- و نیز گفتند :
- «وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ»(2)
- « آنان که پیرو تواند جز اشخاصی پست و بی قدر نیستند » .
ص: 225
- همان گروه به حضرت شعیب علیه السلام گفتند:
- «وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ»(1)
- تو در میان ما شخصیتی بی ارزش و ناتوانی و اگر ملاحظه طایفه تو نبود، سنگسارت می کردیم ؛ که تو را نزد ما عزت و احترامی نیست ».
- مستکبرین از قوم حضرت صالح علیه السلام به مستضعفان با ایمان گفتند:
- «أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ»(2)
- «آیا شما اعتقاد دارید که «صالح» را خداوند به رسالت فرستاد؟ مؤمنان پاسخ دادند: بلی، ما به آیینی که از طرف خدا بر او فرستاده شده ایمان داریم. متکبران بی ایمان گفتند: ما هم به آنچه شما ایمان دارید، کافریم »
- فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام سخنشان چنین بود:
- «وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ»(3)
- «با متاعی ناچیز وبی قدر حضور تو آمدیم، محبت فرما وبر قدر احسانت نسبت به ما بیفزا، و از ما دستگیری کن ؛ که خدا صدقه دهندگان را نیکو پاداش می دهد».
ص: 226
- فرعون در حالی که از موسی و عیب می گرفت و بر او فخر می فروخت ، گفت:
- «فَلَوْلَا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ؟»(1)
- « چرا دست بند طلا در دست ندارد؟».
- مشرکین به حضرت رسول خاتم به این چنین می گفتند :
- «لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ»(2)
- « چرا گنج و مالی ندارد و یا فرشته آسمان همراه او نیست؟».
- «أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا؟»(3)
- «چرا باغی ندارد که از میوه هایش تناول کند؟».
- «أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا»(4)
- « یا تورا باغی از خرما و انگور باشد که در میان آن باغ ، نهرهای آب جاری گردد».
- «وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ»(5)
- چرا این قرآن بر بزرگی از این دو قریه نازل نشد».
منظورشان از دو قریه، «مکه و طائف » و آن دو مرد هم، «مغيره» یا «ولید
ص: 227
بن مغيره» از مکه و « ابو مسعود عروة بن مسعود ثقفی» یا «حبیب بن عمرو ثقفی » از طائف بود. واین که دو نفر را کاندیدا کردند به خاطر این بود که این دو ، بزرگان قومشان بودند و اموال بسیاری در مکه و طائف داشتند.
این مقدار آیه و خبر در مدح مسکنت و کم داری و مذمت شرف و دارایی . کفایت می کند، چگونه این خبرها کفایت نکند در حالی که خداوند متعال به
پیامبرش حضرت عیسی علیه السلام می گوید:
301- « يا عيسى ، اِنّي قَد وَهَبتُ لَكَ حُبَّ المَساكينَ وَرَحمَتَهُم، تُحِبُّهُم وَيُحِبُّونَکَ، یَرضَؤنَ بِكَ اِماماً وَقائِداً، وَتَرضى بِهِم صَحابَةً وَ تَبَعاً ، وَهُما خُلقانِ مَن لَقِيَني بِهِما لَقِيَنی بِاَز کَی الاَعمالِ وَاَحَبَّها اِلَىَّ».
- «ای عیسی : من دوستی با مساکین و بیچارگان و ترحم به آنان را به عنوان هدیه ای به تو بخشیدم، تو آنان را دوست داری آنان هم تو را دوست دارند. آنان به امامت و رهبری توراضی اند و تو نیز به یاری و پیروی اینان راضی. اگر کسی با این دو څلق نیکو (یعنی حب مساکین و ترحم به ایشان) مرا ملاقات کند با پاک ترین و محبوب ترین اعمال ، مرا ملاقات نموده است».
پیامبر ما صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
302 - «الفَقرُ فَخری وَبِهِ اَفتَخِرُ».
- « فقر، فخر من است و به آن افتخار می کنم» .
از حضرت عیسی علیه السلام نقل است که فرمود:
303 - «بِحَقًّ اَقُولُ لَكُم : اِنَّ اَکنافَ المسَّاءِ لَخالِيَةٌ مِنَ الاَغنِياءِ، وَلَدُ خُولُ جَمَلٍ في سَمَّ الخِياطِ اَيسَرُ مِن دُخُولِ غَنِیًّ في الجَنَّةِ».
ص: 228
- « به حق به شما می گویم که اطراف آسمان از اغنيا خالی است و داخل شدن یک شتر در سوراخ سوزن، راحت تر از داخل شدن یک غنی در بهشت است».
از رسول خدا صلی الله عليه وآله وسلم نقل است که فرمود:
304 - «اِطَّلَعتُ فِی الجَنَّةِ فَوَجَدتُ اَكثَرَ اَهلِهَا الفُقَراءَ وَالمَساكينَ ، وَاِذا لَيسَ فيها اَحَدٌ اَقَلُّ مِنَ الاَغنِياءِ وَالنَّساءِ».
- «در بهشت اطلاع حاصل کردم که اکثر اهلش از فقرا و مساکین بوده واغنیا و زنان در آن کم بودند».
اگر غنا فقط یک خطر که آن ترک همراهی و کمک به فقراست داشته باشد ، کافی است (که انسان از آن بگریزد.).
اگر غنی بخواهد نقایص را بزداید وهمه ضرورت هایی را که از آن اطلاع دارد بر طرف نماید، باید تمام اموالش را در این راه مصرف کند و خود ضعیف و زمین گیر گردد و فقیری همانند دیگر فقرا شود، به همین خاطر است که «اویس قرنی» رحمه الله گفت: «حقوق الهی برای ما طلا و نقره ای باقی نگذاشت».
نقل است که حضرت علی علی باغی داشت که درختانش را پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم کاشته و آن حضرت با دستان خودش آن را آبیاری کرده بود، این باغ را به دوازده هزار درهم فروخت و تمام آن پول ها را در راه خدا صدقه داد و به خانه برگشت . در این حال، همسر گرامش حضرت فاطمه علیها السلام به او گفت:
305 - «تَعلَمُ اِنَّ لَنا اَیّاماً لَم نَذُق فيها طَعاماً وَقَد بَلَغَ بِنَا الجُوعُ وَلا اَظُنُّکَ اِلّا كَاَحَدِنا فَهَلا تَرَكتَ لَنا مِن ذلِكَ قُوتاً؟».
ص: 229
- «می دانی که چند روز است غدایی نخورده ایم و گرسنگی می کشیم ، فكر میکنم تو نیز همانند ما گرسنه ای پس چرا چیزی از آن همه پول ها برایمان نگه نداشتی؟».
حضرت على علیه السلام فرمود:
306 - «مَنَعَنی عَن ذلِكَ وُجُوهٌ اَشفَقتُ اَن اری عَلَيها ذُلَّ السُّؤالِ».
- «چهره هایی که نخواستم خواری سؤال و درخواست بر آنها سایه افکند، مرا از این کار بازداشت».
گویند علت این که «معاویه فرزند یزید» از خلافت کنار کشید، این بود که شنید دو کنیزش - که یکی زیباروی بود - باهم مشغول گفتگویند، آن دیگری به کنیز زیبا گفت : جمالت تو را به ملوک داد (وگرنه تو خودت هیچ ارزشی نداری).
کنیز زیبا پاسخ داد: چه حکومتی شبیه حکومت جمال است؟ این جمال و زیبایی است که بر حاکمان حکومت می کند، پس حاکم حقیقی اوست.
کنیز دیگر گفت: حکومت چه خیری دارد؟ حاکم یا حقوق مردم را ادا می کند و شکر الهی را به جای می آورد که در این صورت لذت وقراری برایش باقی نخواهد ماند، ويا مطيع شهوات ولذات است و حقوق دیگران را ضایع کرده، شكر الهی را ترک می نماید، که در این صورت جایگاهش آتش جهنم خواهد بود.
این سخنان در «معاویه» بسیار مؤثر واقع افتاد در نتیجه خود را از حکومت خلع نمود.
اطرافیان گفتند: لا اقل حکومت را به دیگری بسپار.
گفت : گناه دیگری را من به دوش بگیرم، در حالی که تلخی دوری آن را
ص: 230
می چشم ؟! اگر بخواهم کسی را معین کنم ، خودم به آن سزاوارترم.
این را گفت و به درون خانه رفته ، در را از درون بست و کسی را به درون راه نداد ، بیست و پنج شب گذشت که جان داد.
گویند مادرش وقتی این ماجرا را شنید گفت: ای کاش لگه خونی بودی (و هرگز به دنیا نمی آمدی).
فرزند جواب داد: ای کاش همین طور که می گویی بودم و نمی دانستم بهشت و جهنمی در کار است .
سخن در این باب به درازا کشید و از موضوع اصلی کتاب به حاشیه رفتیم، علتش درخواست یکی از یاران بود که نخواستیم بر خلاف آن عمل کنیم(1)
ص: 231
بحث در موقع دعا بود که پس از اعمال مخصوصی ، مستجاب می گردد:
ج - دعا بعد از قرائت قرآن .
د- دعا بين اذان و اقامه .
ه- دعا هنگام سوختن دل .
و - دعا هنگام جاری شدن اشک .
« ابو بصير»از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
307 - «اِذا رَقَّ اَحَدُكُم فَليَدعُ فَاِنَّ القَلبَ لا يَرِقُّ حَتّى يَخلُصَ».
- «هرگاه دل یکی از شما سوخت، دعا کند؛ چون قلب تا صاف و پاک نگردد، نمی سوزد».
ص: 232
الف - در حال جنگ .
ب - در حال حج.
ج - در حال عمره .
د- در حال مریضی .
عیسی بن عبدالله قمی گوید: شنیدم حضرت امام صادق علیه السلام می گوید:
308 - «ثَلاثَةٌ دَعوَتُهُم مَستَجابَةٌ : الحاجُّ وَالمُعتَمِرُ وَالغازی فی سَبيلِ اللهِ. فَانظُرُوا كَيفَ تَخلُفُونَهُم، وَالمُريضُ فَلا تُعَرَّضُوهُ وَلا تُضجِرُوهُ».
ا - سه نفر دعایشان مستجاب است: اول : حاجی ومعتمر (کسی که حج وعمره انجام می دهد) دوم : جنگ کننده در راه خدا به دقت کنید که در آنچه از او باقی مانده چگونه عمل می کنید - سوم: مريض، مبادا متعرض او شوید یا دل تنگش نمایید .
ه- دعای مریض برای عیادت کننده .
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:
309 - «لِلمَريضِ اَربَعُ خِصالٍ : يُرفَعُ عَنهُ القَلَمُ، یَأمُرُ اللهُ المَلِکَ فَليَكتُب لَهُ اَفضَلَ ما كانَ يَعمَلُهُ في صِحَّتِهِ ، وَيَنفي عَن كُلَّ عُضوٍ مِن
ص: 233
جَسَدِهِ ما عَمِلَهُ مِن ذَنبٍ ، فَاِن ماتَ ماتَ مَغفُوراً لَهُ وَاِن عاشَ عاشَ مَغفُوراً لَهُ».
۔ مریض چهار خصلت دارد :
اوّل - به گناه برایش نوشته نمی شود (البته در اموری که نسبت به آنها اضطرار دارد).
دوم - خداوند متعال به فرشته فرمان می دهد که بهترین عملی را که در زمان صحتش انجام می داد در حال مرض نیز برایش بنویسند.
سوم - هرگناهی که با اعضای بدنش مرتکب شده، پاک می گردد .
چهارم - چه بمیرد و چه زنده بماند، آمرزیده شده است ».
- «وَاِذا مَرِضَ المُسلِمُ كَتَبَ اللهُ لَهُ كَاَحسَنِ ما كانَ يَعمَلُهُ في صِحَّتِهِ ، وَتَساقَطَت ذُنُوبُهُ كَما يُتَساقَطُ وَرَقُ الشَّجَرِ».
- «وقتی مسلمان مریض می شود، خداوند متعال بهترین عملی را که در زمان صحتش انجام می داد به حسابش می نویسد وگناهانش بسان ریزش برگ از درخت می ریزد».
- «وَمَن عادَ مَريضاً فِی اللهِ لَم يَسأَلِ المَريضُ لِلعائِدِ شَيئاً اِلاً استَجابَ لَهُ».
- «کسی که مریضی را عبادت می کند، اگر آن مریض برایش دعا کند، مستجاب می شود».
- «وَيُوحِى اللهُ تَعالى اِلى مَلَكِ الشَّمالِ اَن لا تَكتُب عَلى عَبدى شَيئاً ما دامَ في وِثاقی ، وَاِلى مَلَكِ اليَمينِ اَنِ اجعَل اَنينَ عَبدی حَسَناتٍ».
ص: 234
- «خداوند متعال به فرشته جانب چپ این گونه وحی می فرستد: مادامی که بنده ام در پناه من است برایش چیزی ننویس وبه فرشته جانب راست این گونه وحی می کند: برای ناله بنده ام حسنه بنويس».
- «وَاِنَّ المَرَضَ يُنَقَّى الجَسَدَ مِنَ الذُّنُوبِ كَما يُذهِبُ الكِيرُ خُبثَ الحَديدِ».
- «مرض، جسد را از گناه پاک می کند همچنانکه دم آهنگران، جرم هارا از آهن می زداید».
- «وَاِذا مَرِضَ الصَّبِیُّ کانَ مَرَضُهُ كَفُارَةً لِوالِدَيهِ».
- «مریض شدن کودک ، کفاره گناهان پدر و مادر اوست».
از حضرت صادق علیه السلام مروی است که فرمود:
310 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : الحُمّى رائِدُ المَوتِ، وَسِجنُ اللهِ في اَرضِهِ ، وَحَرُّها مِن جَهَنَّمَ، وهِيَ حَظُّ كُلَّ مُؤمِنٍ مِنَ النّارّ».
- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: تب، پیش قراول مرگ، وزندان خدا در زمین است. گرمای آن از جهنم می باشد و همین مقدار گرما بهره مؤمن از آتش است ».
- «وَنِعمَ الوَجَعُ الحُمّى ، تُعطى كُلَّ عُضوٍ حَظَّهُ مِنَ البَلاءِ، وَلا خَيرَ في مَن لا يُبتَلى».
- «تب چه درد خوبی است که سهم هر عضو بدن از بلا را به او می دهد و کسی که بلا نبيند خیری در او نیست».
- «وَاِنَّ المُؤمِنَ اِذا حُمَّ حُمًّی واحِدَةً تَناثَرَتِ الذُّنُوبُ عَنهُ کَؤَرَقِ
ص: 235
الشَّجَرِ ، فَاِن اَنَّ عَلى فِراشِهِ فَاَنينُهُ تَسبيحٌ، وَصِياحُهُ تَهليلٌ، وَتَقَلُّبُهُ عَلى فِراشِهِ ؛ کَمَن يَضرِبُ بِسَيفِهِ في سَبيل اللهِ ، فَاِن اَقبَلَ يَعبُدُ اللهَ كانَ مَغفُوراً لَهُ وَطُوبى لَهُ»
- « وقتی مؤمن یک مرتبه تب کند، گناهان از او چون برگ درختان پاشیده می شود. اگر در رختخوابش ناله بزند، ناله هایش سبحان الله است و فریادش لا اله الا الله ، جابه جایی مریض در رختخوابش، مانند آن است که در راه خدا با شمشیرش (دشمنان دین را می زند، اگر باقی بماند وبندگی حق کند آمرزیده شده است. خوشا به حالش ! »
- «وَحُمّی يَومٍ كَفّارَةُ سَنَةٍ ، فَاِنَ اَلَمَها يَبقى فِی الجَسَدِ سَنَةً، وَهِیَ كَفّارَةٌ لِما قَبلَها وَما بَعدَها».
- «تب یک روزه، کفاره یک سال گناه است ، ورنجش تا آن مدت در بدن باقی می ماند، این رنج كفاره گذشته و آینده است».
- «وَمَنِ اشتَكي لَيلَةً فَقَبِلَها بِقَبُولِها وَاَدّى اِلى اللهِ شُكرَها كانَت لَهُ كَفّارَةُ سَنَتَينِ ؛ سَتَةٍ لِقَبُولِها وَسَنَةٍ لِلصَّبرِ عَلَيها».
- کسی که یک شب بنالد ونه تنها آن را بپذیرد و شکایت نکند، بلکه به خاطر آن شکر گزاری نیز بنماید، کفاره دو سالش خواهد بود، یک سال به خاطر پذیرفتن آن درد، وسال دیگر به خاطر صبر بر آن». .
- «وَالمَرَضُ لِلمُؤمِنِ تَطهيرٌ وَرَحمَهٌ وَلِلكافِرِ تَعذيبٌ وَلَعنَةٌ».
- «مرض برای مؤمن پاکی ورحمت است و برای کافر عذاب ولعنت».
- «وَلا يَزالُ المَرَضُ بِالمُؤمِنِ حَتّى لايُبقى عَلَيهِ ذَنباً، وَ صُداعُ لَيلَةٍ يحُطُّ كُلَّ خَطيئَةٍ اِلَّا الكَبائِرَ».
ص: 236
- «مرض آن قدر در مؤمن می ماند تا گناهی در او باقی نگذارد. یک شب دردسر ، موجب محو شدن هر نوع خطاست ، مگر گناهان کبیره».
از حضرت امام باقر علیه السلام نقل است که فرمود:
311- «لَو يَعلَمُ المُؤمِنُ ما لَهُ فِي المَصائِبِ مِنَ الاَجرِ لَتَمَنّى اَنَّهُ یُقرَضُ بِالمَقاريضِ».
- «اگر مؤمن بداند که مصیبت ها چه اجر عظیمی دارند. آرزو خواهد کرد با قیچی تکه تکه اش کنند »
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:
312- «اِذا كانَ العَبدُ عَلى طَريقَةٍ مِنَ الخَيرِ فَمَرِضَ اَو سافَرَ اَو عَجَزَ عَنِ العَمَلِ بِكِبَر كَتَبَ اللهُ لَهُ مِثلَ ما كانَ يَعمَلُ».
- «اگر مؤمن در راه خیر و درست حرکت کند و مریض شود یا به مسافرت برود یا در اثر پیری، نتواند اعمالش را چون گذشته انجام دهد، خداوند متعال همانند اعمال ایام عادی را برایش خواهد نوشت».
آنگاه حضرت ، این آیه را تلاوت فرمود:
- «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ».(1)
- «برای آنان پاداشی است دائمی».
از حضرت صادق علیه السلام این گونه نقل شده است که :
313 - «اِذا ماتَ المُؤمِنُ صَعَدَ مَلِكاهُ فَقال: يا رَبَّنا، اَمتَّ فُلاناً ، فَيَقُولُ: اَنزِلا فَضَلَّيا عَلَيهِ عِندَ قَبرِهِ وَهَلَّلانی وَاکبَّرانی وَاكتُبا ما تَعمَلانِ لَهُ».
ص: 237
- «وقتی مؤمن می میرد، دو فرشته او بالا رفته می گویند: پروردگارا ؛ فلانی را قبض روح کردی. خداوند متعال می فرماید: پایین بروید وبر قبرش نماز بگزاريد ولا اله الا الله والله اکبر بگویید، آنگاه این اعمال را به حساب او بنویسید .
از «جابر» نقل است که مردی کر و لال نزد رسول الله ه آمده با دستش اشاره ای نمود. آن حضرت فرمود:
314 - «اُعطُوهُ صَحيفَةً حَتّى يَكتُبَ فيها ما يُريدُ».
- «کاغذی به او بدهید تا مقصودش را بنویسد».
آن مرد کاغذرا گرفت و نوشت: «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ».
در اینجا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
- «اَكتُبُوا لَهُ كِتاباً تُبَشَّرُونَهُ بِالجَنَّةِ فَاِنَّهُ لَيسَ مِن مُسلِم يَفجَعُ بِکَريمَتِهِ اَؤ بِلِسانِهِ اَو بِسَمعِهِ اَو بِرِجلِهِ اَؤ بِيَدِهِ فَيَحمَدُ اللهَ عَلى ما اَصابَهُ وَيَحتَسِبُ مِن عِندِ اللهِ ذلِكَ اِلّا نَجّاهُ اللهُ مِنَ النّارِ وَاَدخَلَهُ الجَنَّةَ».
- « چیزی برایش بنویسید و او را به بهشت بشارت دهید، چون هرگاه مسلمانی چشم با زبان یا گوش یا پا یا دستش از او گرفته شود و او در همان حال نسبت به آن مصیبت ، شاکر وسپاس گزار باشد و اجرش را از خدا طلب کند، خداوند متعال او را از آتش، نجات داده وارد بهشتش می نماید » آنگاه فرمود:
- «إنَّ لِأهلِ البَلايا فِی الدُّنيا دَرَجاتٌ وَفِی الآخِرَةِ ما لا تُنالُ بِالاَعمالِ حَتّى اَنَّ الرَّجُلَ لَيَتَمَنّی اَنَّ جَسَدَهِ فِی الدُّنيا كانَ يُقرَضُ بِالمَقاريضِ مِمّا
ص: 238
يَرى مِن حُسنِ ثَوابِ اللهِ لِأهلِ البَلاءِ مِنَ المُوَحَّدينَ فَاِنَّ اللهَ لا يَقبَلُ العَمَلَ في غَير الاِسلامِ».
- «اهل بلا در دنیا درجاتی دارند و در آخرت مقاماتی که با عمل (صالح) نمی توان به آن رسید تا جایی که انسان آرزو می کند که ای کاش ، بدنش در دنیا با قیچی تکه تکه می گردید. این خواهش از آنجا ناشی می شود که اینان در قیامت ثواب نیکوی الهی به موحدین بلا دیده را تماشا می کنند (اختصاص این پاداش به موحدین به خاطر این است که) چون خداوند متع" عملی را در غیر اسلام نمی پذیرد».
و - در حال روزه:
امام صادق علیه السلام می فرماید:
315 - «نَومُ الصّائِمِ عِبادَةٌ، وَصَمتُهُ تَسبيحٌ ، وَعَمَلُهُ مُتَقَبَّلٌ ، وَدُعاؤُهُ مِستَجابٌ».
- «خواب روزه دار عبادت . سکوتش تسبیح حق، عملش قبول و دعایش مستجاب است».
پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
316 - «لا تُرَدُّ دَعوَةُ الصّائِمِ».
- «دعای روزه دار ، رد نمی شود».
امام باقر علیه السلام هم فرمود:
317 - «الحاجُّ وَالمُعتَمِرُ وَالصّائِمُ وَفدُ اللهِ اِن سَأَلُوهُ اَعطاهُم، وَاِن دَعَوهُ اَجابَهُم، وَاِن شَفَعُوا شَفَّعَهُمُ اللهُ، وَاِن سَكَتُوا اِبتَدَ أَهُم، وَيُعَوَّضُونَ بِالدُّرهَمِ اَلفِ اَلفِ دِرهَمٍ».
ص: 239
- «حاجی ومعتمر (کسی که عمره به جای می آورد) و روزه دار، هر سه نمایندگان الهی اند. اگر درخواست کنند، به آنان می دهد. اگر دعا کنند، اجابت می نماید. اگر شفاعت کسی را بکنند، ذات اقدس الهی شفاعتشان را می پذیرد . اگر ساکت شوند، او سخن گفتن را آغاز می کند، و به جای یک درهم (که در راه خدا داده شده) یک میلیون درهم عوض می گیرند».
ز - کسی که برای چهل برادر دینی خود دعا کند و نام آنان را بر زبان جاری نماید.
ح - کسی که در دستش انگشتری از فیروزه یا عقیق باشد : از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود:
318 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : قالَ اللهُ تَعالى : اِني لَاَستَحيی مِن عَبدٍ يَرفَعُ يَدَهُ وَفيها خاتَمُ فیرُوزٍ فَاِرُدُّها خائِبَةً».
- «رسول خدا و فرمود که ذات اقدس الهی می فرماید: بنده ای که دستش را به سوی من بالا بیاورد و در آن دست، انگشتر فیروزه باشد، من شرم می کنم آن را نا امید برگردانم».
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
319 - «ما رُفِعَت كَفٌّ اِلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ اَحَبُّ اِلَيهِ مَن کَفًّ فيها خاتَمُ عَقيق».
- «دستی محبوب تر از دستی که در آن انگشتر عقیق باشد به سوی خداوند عزیز و جلیل بالا نرفته است».
در باب آداب دعا نیز ان شاء الله تعالی مطالبی در این زمینه خواهد آمد(1)
ص: 240
از امام رضا علیه السلام نقل است که فرمود:
320 - «قالَ اَبُو عَبدِ الله صلی الله علیه وآله وسلم : مَنِ اتَّخَذَ خاتَماً فَصُّهُ عَقیقٌ لَم يَفتَقِر وَلَم يُقضَ لَهُ اِلا بِالَّتي هِیَ اَحسَنُ».
- امام صادق علیه السلام فرموده: «هر کس انگشتری به دست کند که نگینش عقیق باشد ، اولا فقیر نمی شود و ثانيا قضا و قدر الهی در مورد او نیک خواهد بود».
روزی فردی از نزدیکان حضرت به همراه یکی از غلامان والی از کنارش می گذشتند، فرمود:
321 - «اِتَّبِعُوهُ بِخاتَمِ عَقيقٍ».
- «انگشتری عقیق به او بدهید».
اطرافیان چنین کردند، دیدند هیچ آسیبی به آن فرد نرسید.
و فرمود:
322 - «العَقيقُ جِرزٌ فِی السَّفَرِ».
- «عقیق در سفر، موجب حفاظت است».
نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود:
323 - «مَن اَصبَحَ وَفی يَدِهِ خاتَمٌ فَصُّهُ عَقيقٌ مُتَخَتَّماً بِهِ فی یَدِهِ اليُمني وَاَصبَحَ مِن قَبلِ اَن يَراهُ اَحَدٌ فَقَلَّبَ فَصَّهُ اِلى باطِنِ کَفَّهِ․ وَقَرأَ «اِنّا اَنزلناه» اِلى اخِرِها ثُّمَّ يَقُولُ»
ص: 241
- «کسی که در دستش انگشتری - که نگینش از عقیق است - باشد و آن را در دست راستش قرار داده باشد، اگر هنگام صبح قبل از آن که کسی او را ببیند نگینش را به طرف کف دست برگرداند وسوره «انا انزلناه» په را بخواند و سپس بگوید:»
- «آمَنتُ بِاللهِ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَکَفَرتُ بِالجِبتِ وَالطّاغُوتِ آمَنتُ بِسِرَّ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله وسلم وَعَلانِيَتِهِم وَوِلايَتِهُم».
- «ایمان آوردم به خدایی که یکی است و شریکی ندارد وكفر ورزیدم به سایر معبودها وایمان آوردم به آنچه در مورد آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم مخفی است و آنچه آشکار است و ایمان آوردم به ولایت ایشان.
«وَقاهُ اللهُ تَعالى في ذلِكَ اليَومِ مِن شَرَّ ما يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وَما يَعرُجُ فيها وَما يَلِجُ فِی الاَرضِ وَما يَخرُجُ مِنها وَ كانَ في حِرزِ اللهِ وَحِرزِ رَسُولِهِ حَتّى يَمسي».
- «خداوند متعال در آن روز این فرد را از بلاهای آسمانی وزمینی نگاه داری می فرماید و تا شب در پناه خدا و رسولش خواهد بود».
امير المؤمنین علیه السلام فرمود:
324 - «تَخَتَّمُوا بِالعَقيقِ یُبارِك اللهُ عَلَيكُم، وَتَكُونُوا في اَمنٍ مِنَ البَلاءِ».
- «انگشر عقیق به دست کنید تا خداوند متعال به شما برکت بدهد و از بلا در امان باشید».
فردی نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمد و از راه زنان شکایت کرد، حضرت فرمود:
325 - «هَلّا تَخَتَّمتَ بِالعَقيقِ ؟ فَاِنَّهُ يَحرُسُ مِن کُلَّ سُوءٍ ، وَمَن تَخَتَّمَ
ص: 242
بِالعَقيقِ لَم يَزَل يَنظُرُ فّي الحُسنی ما دامَ في يَدِهِ ، وَلَم يَدِهِ عَلَيهِ مِنَ اللهِ واقِيةٌ ، وَمَن صاغَ خاتَماً مِن عَقيق وَنَقَشَ فيهِ : «مُحَمَّدٌ نَبِيٌ اللهِ وَعَلِيٌّ وَلِيُّ اللهِ» وَقاهُ اللهُ مَيتَةَ السُّوءِ، وَلَم يَمُت اِلّا عَلَى الفِطرَةِ ، وَما رُفِعَت كَفُّ اِلَى اللهِ اَحَبُّ اِلَيهِ مِن کَفًّ فيها عَقيقٌ ، وَمَن شاهَمَ بِالعَقيقِ كانَ حَظُّهُ فيهِ الاَوفَرَ».
- «چرا انگشتر عقیق به دست نکردی؟ این انگشتر (انسان را) از هر بدی حراست می کند. هرکس عقیق بر دست کند تا وقتی که در دستش باشد، نظرش به عواقب نیک است، و نگاه دار همیشگی اش خداست. هرکس انگشتر عقیق بسازد، و روی آن جمله : « محمد نبي الله وعلى ولي الله » را نقش کند، خداوند متعال او را از مرگ بد نگاه داری می فرماید و با ایمان از دنیا می رود. هیچ دستی به سوی خدا بالا نرفت که محبوب تر باشد از دستی که در آن عقیق است و کسی که در حال قرعه زدن در دستش عقیق باشد، بهره اش بیشتر خواهد بود».
پس از مناجات حضرت موسی علیه السلام بر طور سینا، خداوند متعال عقیق را خلق کرد و فرمود:
326 - «اَلَيتُ عَلى نَفسی اَن لا اُعَذَّبَ كَفّاً لَبِسَتهُ بِالنّارِ اِذا تُوالی عَلِيّاً صَلَواتُ اللهِ عَلَيهِ».
- «سوگند می خورم به خودم، که دستی را که در آن عقیق باشد با آتش عذاب نکنم، به شرط آن که دارای ولایت علی - درود خدا بر او باشد».
و فرمود:
327 - «صَلاةُ رَكعَتَينِ بِفَصَّ عَقيقٍ تَعدِلُ اَلفَ رَكعَةً بِغَيرِهِ».
- «دو رکعت نماز با نگین عقیق ، مساوی با هزار رکعت بدون آن است».
ص: 243
328 - «التَّخَتُّمُ بِالفيرُوزَجِ وَنَقشُهُ «اللهُ المَلِكُ» النَّظَرُ اِلَيهِ حَسَنَةٌ، وَهُوَ مِنَ الجَنَّةِ اَهداهُ جِبرَئيلُ اِلَى النَّبي صلی الله علیه وآله وسلم فَوَهَبَهُ لِاَمير المُؤمِنينَ ، وَاِسمُهُ بِالعَرَبِيَّةِ الظَّفَرُ».
- «نگاه کردن به انگشتر فیروزه ای که بر آن «اللهُ المَلِكُ» نوشته شده باشد ، حسنه است. فیروزه، اصلش از بهشت است که جبرئیل آن را برای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هدیه آورد، و ایشان هم آن را به امير المؤمنين علیه السلام هدیه نمود که در عربی به آن «ظفر» می گویند».
امير المؤمنين علیه السلام نية فرمود:
329 - «تَخَتَّمُوا بِالجَزعِ اليَماني فَاِنَّهُ یَرُدُّ كَيدَ مَرَدَةِ الشَّياطينَ».
- «جزع یمانی (1) را انگشتر کنید که حیله های شیطان را بر می گرداند».
نیز فرمود:
330 - «التَّخَتُّمُ بِالزُّمُرُّدِ يُسرٌ لا عُسرَ فيهِ ، وَالتَّخَتُّمُ بِالیَواقیتِ یَنفِی الفَقرَ».
- «انگشتر زمرد در دست کردن، موجب سهولت (کارهاست)، وسختی (به همراه) ندارد. وانگشتر یاقوت ، فقر را از بین می برد».
و فرمود:
331 - «نِعمَ الفَصُّ اَلبِلُّورُ».
- «بلور، خوب نگینی است».
ص: 244
اوصاف دعا کننده
- کسانی که دعایشان مستجاب است
تنبيه
نصیحت
- کسانی که دعایشان مستجاب نیست
ص: 245
ص: 246
الف - روزه دار.
ب - حاجی (کسی که اعمال حج انجام می دهد).
ج - معتمر (کسی که عمره به جای می آورد).
د. جنگ کننده (در راه خدا).
ه - امام و رهبر عادل.
و - مظلوم.
ز - کسی که پشت سر برادر مؤمن، برایش دعا کند .
ح - دعای فرزند صالح برای پدر و مادرش .
ط - دعای پدر ومادر صالح برای فرزند.
«عبدالله بن سنان» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
332 - «خَمسُ دَعواتٍ لا يَحجُبنَ عَنِ الرَّبَّ تَبارَکَ وَتَعالی : دَعوَةُ الاِمامِ المُقسِطِ، وَدَعوَةُ المَظلُومِ ، یَقُولُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ : لَاَنتَقِمَنَّ لَكَ وَلَو ذبَعدَ حينٍ، وَالوَلَدِ الصّالِحِ لِوالِدِيهِ ، وَالوالِدِ الصّالِحِ لِوَلِدِهِ ، وَدَعوَةُ المُؤمِنِ لِاَخيهِ بِظَهرِ الغَيبِ فَيَقُولُ : وَلَكَ مِثلُهُ».
- «پنج دعاست که از پروردگار متعال مخفی نمی ماند:(1)
- دعای امام و رهبر عادل .
- دعای مظلوم، که خداوند عزیز و جلیل می گوید: حتماً انتقامت را خواهم
ص: 247
گرفت ولو بعد از گذشت مدتی.
- دعای فرزند صالح برای پدر و مادرش.
- دعای پدر یا مادر صالح برای فرزند.
- دعای مؤمن برای برادر مؤمن پشت سرش ، که خداوند متعال می فرماید : برای تو نیز مانند آن خواهد بود ».
روایت شده است که:
333 - «اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ قالَ لِمُوسى : اَدعُني عَلى لِسانٍ لَم تَعصِنی بِهِ ، فَقالَ : يا رَبَّ ، اَنّی لی بِذلِكَ ؟ فَقالَ : اُدعُنى عَلى لِسانِ غَيرِكَ».
- « خداوند سبحان به حضرت موسی به فرمود: ای موسی ؛ مرا بر زبانی که با آن گناه نکردی بخوان، گفت: این چنین زبانی کجا دارم؟ فرمود: مرا بر زبان دیگران بخوان».
ی - کسی که دعایش را تعمیم بدهد، (یعنی تنها برای خود دعا نکند).
یا - کسی که قبل از نزول بلا دعا کرده باشد.
«هارون بن خارجه» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
334 - «اِنَّ الدُّعاءَ فِی الرَّخاءِ لِيَستَخرِجَ الحَوائِجَ فِی البَلاءِ».
- « دعا در زمان راحتی و آسایش، برای برآورده شدن حوایج روز نیاز مندی است».
«محمد بن مسلم» نیز از آن حضرت روایت کرده است که فرمود:
335 - «كانَ جَدّي يَقُولُ : تَقَدَّمُوا فِي الدُعاءِ ا العَبدَ اِذا دَعا فَنَزَلَ بِهِ البَلاءُ فَدَعا قيل : صَوتٌ مَعرُوفٌ ، فَاِذا لَم يَكُن دَعا فَنَزَلَ بِهِ البَلاءُ قيلَ : اَینَ کُنتَ قَبلَ اليَومِ؟».
ص: 248
- «جدم می فرمود: در دعا پیشی بگیرید؛ چون هر وقت بنده ای دعا کند. بعد بلایی نازل شود، پس از بلا نیز دعا کند، گفته می شود: صدایی آشنا است. اما اگر دعا نکرده، بلا نازل گردد، گفته می شود: تا امروز کجا بودی؟» .
و از آن حضرت نقل شده است که فرمود:
336 - «مَن تَخَوَّفَ مِنَ بَلاءٍ يُصيبُهُ فَتَقَدَّمَ فيهِ بِالدُّعاءِ لَم يُرِهِ اللهُ ذلِکَ البَلاءَ اَبَداً».
۔ «کسی که از رسیدن بلایی هراس ناک است، اگر قبل از آن دعا کند، خداوند متعال هرگز آن بلا را به او نشان نخواهد داد».
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:
337 - «يا اَبا ذَرًّ، اَلا اُعَلَّمُكَ كَلِماتٍ يَنفَعُكَ اللهُ بِها ؟ قُلتُ : بَلى يا رَسُولَ اللهِ ، قالَ : اِحفَظَ اللهَ يَحفَظكَ اللهَ، اِحفَظِ اللهَ تَجِدهُ اَمامَكَ، تَعَرَّف اِلى اللهِ فِی الرَّخاءِ يَعرِفكَ فِی الشَّدَّةِ ، وَاِذا سَأَلتَ فَاسأَلِ اللهَ ، وَاِذا استَعَنتَ فَاستَعِن بِاللهِ ، فَقَد جَرَى القَلَمُ بِما هُوَ كائِنٌ، وَلَو اَنَّ الخَلقَ كُلَّهُم جَهَدُوا اَن يَنفَعُوكَ بِشَيءٍ لَم يَكتُبهُ اللهُ لَكَ ما قَدَرُوا عَلَيهِ».
- «ای ابا ذر ؛ آیا کلماتی به تو بیاموزم که برایت منفعت داشته باشد؟ (ابا ذر می گوید:) گفتم: بلی ای رسول خدا. فرمود: تو از خدا حفاظت کن تا خدا از تو حفاظت کند، اگر از خدا حفاظت نمایی ، او را در جلو خود خواهی یافت. در روز راحتی و آسایش ، معروف و شناخته شده درگاه حق باش تا او تورا در روز شدت و نیازت ، بشناسد. اگر درخواستی داری از خدا بطلب ، واگر کمک می خواهی از او بخواه. همانا مقدرات عالم تحت قلم ذات اقدس الهی است، اگر تمام خلق بکوشند تا نفعی به تو برسانند که خدا آن را برایت ثبت
ص: 249
نکرده است، هرگز قدرت چنین کاری را نخواهند داشت».
«سکونی» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
338 - «قال رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : اِيّاكُم وَدَعوَةَ المَظلُومِ فَاِنَّها تُرفَعُ فَوقَ السَّحابِ حَتّى يَنظُرَ اللهُ اِلَيها فَيَقُولُ ارفَعُوها حَتّى اَستَجيبَ لَهُ، وَاِیّاکُم وَدَعوَةَ الوالِدِ فَاِنَّها اَحَدُّ مِنَ السَّيفِ».
- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: خودرا از نفرین مظلوم دور نگه دارید (یعنی مبادا مظلومی علیه شما دعا کند)، چون این دعا از ابرها فراتر خواهد رفت، تا جایی که خداوند متعال به آن نظر کرده، می فرماید: آن را بالا بیاورید تا برایش اجابت کنم. و خود را از نفرین پدر یا مادر نیر نگه داری نمایید ، چون این دعا از شمشیر برنده تر است».
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:
339 - «ثَلاثُ دَعَواتٍ لا يَحجُبنَ عَنِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ : دُعاءُ الوالِدِ اِذا بَرَّهُ ، وَعَلَيهِ اِذا عَقَّهُ، وَدُعاءُ المَظلُومِ عَلى ظالِمِهِ ، وَدُعاؤُهُ لِمَنِ انتَصَرَ لَهُ مِنهُ، وَرَجُلٌ مُؤمِنٌ دُعا لاَخيه المُؤمِنِ اِذا واساهُ فينا، وَدُعاؤُهُ عَلَيهِ اِذا لَم یُواسِهِ مَعَ القُدرَةِ عَلَيهِ وَاضطِرارِ اَخيهِ اِلَيهِ».
- «سه دعاست که از خداوند عزیز و جلیل مخفی نمی ماند:
اول - دعای پدر یا مادر برای فرزندش، زمانی که به او نیکی کند و نفرینش بر او وقتی که ایشان را بیازارد.
دوم - نفرین مظلوم عليه ظالم ودعایش برای کسی که وی را عليه ظالم یاری کرده است.
ص: 250
سوم - دعای مؤمن برای برادر مؤمنی که او را در راه ما یاری کرده باشد، ونفرینش عليه او زمانی که او را یاری نکرده باشد، با این که هم او قدرت این کار را داشت، و هم برادر مؤمنش به آن نیازمند بود».
در حدیث دیگر آمده است:
340 - «اتَّقُوا دَعوَةَ الوالِدِ فَاِنَّها تُرفَعُ فَوقَ السَّحابِ ، وَاتَّقُوا دَعوَةَ الوالِدِ فَاِنَّها اَحَدُّ مِنَ السَّيفِ».
- « خودرا از نفرین پدر یا مادر نگه داری کنید؛ چون این نفرین به بالای ابرها می رود، خود را از نفرین پدر یا مادر نگه داری کنید؛ برای این که این نفرین از شمشیر تیز تراست».
در روایت آمده است:
341 - «اِنَّ الوَلَدَ اِذا مَرِضَ تَرَقّی اُمُّهُ السَّطحَ وَتَكشِفُ عَن قِناعِها حَتّى يَبرُزَ شَعرُها نَحوَ السَّماءِ فَتَقُولُ:».
- «وقتی فرزند مریض می شود، مادرش به پشت بام برود وروسری را از سر خود بردارد تا موهایش به سوی آسمان آشکار شود، آنگاه بگوید:»
- «اللّهُمَّ اَنتَ اَعطَيتَنيه وَاَنتَ وَهَبتَهُ لي اللّهُمَّ فَاجعَل هِبَتَكَ اليَومَ لی جَدیدَةً اِنَّكَ قادِرٌ مُقتَدِرٌ».
- « خدایا ؛ تو این فرزند را به من عطا کردی و بخشیدی، خدایا؛ امروز هدیه ات را تجدید کن که تو قادری».
- «ثُمَّ تَسجُدُ فَاِنَّها لا تَرفَعُ رَأسَها اِلا قَد بَرَأَ ابنُها».
- « سپس سجده کند که از آن سجده سر بر نمی دارد مگر این که فرزندش از
ص: 251
آن مرض بهبودی یافته است».
يب - کسی که در حوايجش بر غیر خداوند سبحان تكیه نمی کند.
پروردگار متعال می فرماید:
- «وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا»(1)
۔ کسی که بر خدا توکل کند، خداوند او را کافی است، او کار خود را به اجرا می رساند و برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است .
«حفص بن غیاث» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
342 - «اِذا اَرادَ اَحَدُكُم اَن لا يَسأَلَ رَبَّهُ شَيئاً اِلا اَعطاهُ فَليَیأَس مِنَ النّاسَ كُلَّهِم وَلا يَکُونُ لَهُ رَجاءٌ؛ اِلا مِن عِندِ اللهِ ، فَاِذا عَلِمَ اللهُ ذلِكَ مِن قَلبِهِ لَم يَسأَ لهُ شَيئاً اِلا اَعطاهُ».
- «اگر کسی خواست طوری باشد که هرگاه از خدا چیزی درخواست نمود به او بدهد، باید از همه مردم قطع امید کند و تنها امیدش به درگاه او باشد، وقتی خداوند این حالت را در قلب کسی یافت، هرگاه چیزی بخواهد به او عطا می کند ».
از جمله موعظه های خداوند متعال به حضرت عیسی علیه السلام این است که فرمود:
343 - «یا عیسی ، اَدعُنی دُعاءَ الحَزينِ الغَريقِ الَّذي لَيسَ لَهُ مُغيثٌ، یا عیسی ، سَلنى وَلا تَسأَل غَيرى فَيَحسُنَ مِنکَ الدُّعاءُ وَمِنَّی
ص: 252
الاِجابَةُ، وَلا تَدعُني اِلّا مُتَضَرَّعاً اِلى وَهَمُّكَ هَمّاً وحِداً فَاِنَّكَ مَتى تَدعُنی كَذلِكَ اُجِبکَ».
- «ای عیسی ؛ مرا مانند انسان محزون در حال غرق شدن که هیچ دادرسی برایش نیست بخوان. ای عیسی ؛ از من بخواه واز غير من نخواه تا از تو دعای نیک بر آید و از من اجابت . دعا مكن مگر با حالت تضرع، و تمام همتت را صرف این امر بنما که هرگاه این گونه مرا خواندی تورا اجابت خواهم نمود».
سزاوار است بنده مؤمن در تمام حوایج - چه بزرگ و چه کوچک - به پروردگارش مراجعه کند و از درخواست چیزهای کوچک، خجالت نکشد؛ چون چنین حالتی نشانه غایت توکل بر اوست. در حدیث قدسی آمده است:
344 - «یا مُوسی ؛ سَلنی ;کُلَّما تَحتاجُ اِلَيهِ حَتّى عَلَفَ شاتِکَ وَمِلحَ عَجینِکَ».
- «ای موسی؛ هرچه به آن نیاز داری از من بخواه ، حتى علف گوسفند و نمک غذایت را».
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:
345 - «عَلَيكُم بِالدُّعاءِ فَاِنَّكُم لا تَتَقَرَّبُونَ اِلَى اللهِ بِمِثلِهِ ، وَلا تَترُكُوا صَغيرَةٌ لِصِغَرِها اَن تَدعُوا بِها فَاِنَّ صاحِبَ الصَّغارِ هُوَ صاحِبُ الكِبارِ»
- «بر شما باد به دعا کردن ، که چیزی مانند آن شما را به خدا نزدیک نمی سازد. مبادا در امور کوچک دعارا ترک کنید و بگویید چیزی نیست ؛ چون همان کس که کارهای کوچک در دست اوست ، کارهای بزرگ را نیز در دست دارد».
ص: 253
وقتی فهمیدی که نجات و رستگاری در گرو اعتماد بر خداست، پس بدان که روی گردانی از او به طرف دیگران، همراه با بدبختی و فضاحت، و موجب ذلت و محروم ماندن از رحمت حق خواهد بود. مگر حکایت «محمد بن عجلان» را نمی دانی که در اثر مشکلات زمان به تنگنا افتاده بود؟ از زبان خودش بشنوید که می گوید:
در تنگ دستی ومضیقه شدیدی گرفتار شدم. در آن حال رفيقی نداشتم. بدهی سنگینی هم برگردنم بود وطلب کار هر لحظه در مطالبه خود اصرار می ورزید. در این حال، به سمت خانه « حسن بن زید» که در آن زمان امیر مدینه بود رفتم چون او مرا می شناخت ، پسر خاله ام محمد بن عبدالله - نوه امام علی بن الحسین علیهما السلام - وقتی این را فهمید در راه مرا دید، دستم را گرفت و گفت: فهمیدم چه کار می خواهی بکنی ؛ بگو ببینم به در خانه چه کسی برای گشایش مشکلت دل بستی؟
گفتم: «حسن بن زيد».
گفت: اگر این کار را انجام بدهی، نیازت برطرف نخواهد شد، بلکه باید به سوی کسی روی کنی که قدرت و توان این کار را دارد، و او همان خدائی است که بخشنده ترین بخشندگان است. پس امید و آرزویت به درگاه او باشد؛ چون
من از پسر عمویم امام جعفر صادق علیه السلام شنیدم و او از پدرش از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده است که فرمود:
346 - «اَؤحَى اللهُ اِلى بَعضِ أُنبيائِهِ فی بَعضَ وَحيِهِ: وَعِزَّتی وَجَلالي لَاُقَطَّعَنَّ اَمَلٍ کُلَّ اَمَّلٍ اَمَّلَ غَيري بالاِياسِ ، وَلَاَکسُوَنَّهُ ثَؤبَ المَذَلَّةِ فِي النّاسِ ، وَلَاَ بعُدَنَّهُ مِن فَرَجی وَ فَضلی»
ص: 254
- «از جمله چیزهائی که خداوند متعال بر یکی از پیامبران وحی فرستاد این بود که فرمود: به عزت و جلالم سوگند، هرکس به غير من دل ببندد امیدش را مبدل به یأس می کنم و بر تنش لباس مذلت می پوشانم، و از فضل و گشایش خود به دورش می سازم».
- «اَيَأمُلُ عَبدى فِي الشَّدائِدِ غَيري وَالشَّدائِدُ بِیَدی؟! وَيَرجُو سِوایَ وَاَنَا الغَنِيُّ الجَوادُ بِیَدی مَفاتيحُ الاَبوابِ وَهِيَ مُغَلَّقَةٌ؟! وَبابی مَفتُوحٌ لِمَن دَعانی».
- «آیا بنده من در شداید و سختی ها به دیگران دل بسته است، در حالی که گرفتاری ها همه به دست من است، آیا به دیگران امیدوار است ؟ در حالی که منم آن بی نیاز بخشنده ای که کلیدهای تمامی درهای بسته در دست اوست؟! در خانه من، برای هرکس که مرا بخواند گشوده است».
- «اَلَم تَعلَمُوا اَنَّ مَن دَهَتهُ نائِبَةٌ لَم يَملِك کَشفَها عَنهُ غَيري ؟ فَمالی اَزاهُ يَأمُلُهُ مُعرِضاً عَنّى وَقَد اَعطَيتُهُ بِجُودی وَکَرَمی ما لَم يَسأَلنی فَأَعرَضَ عَنّي وَلَم يَسألنی وَسَأَلَ في نائِبَتِهِ غَیری؟!».
- «آیا نمی دانید اگر بر کسی حادثه ای وارد شود، غیر از من کسی نمی تواند آن را بردارد، پس چه شده است که او را در حال إعراض از خود می بینم، من بر اساس جود و کرمم چیزهایی به او دادم که حتی از من درخواست هم نکرده بود، با این حال در مشکلاتش به غير من رجوع نمود و از او طلب کرد و از من روی برگرداند ؟!».
- «وَأَنَا اللهُ اَبتَدِي بِالعَطِيَّةِ قَبلَ المَسأَلَةِ أَفَاُساَلُ فَلا اَجُودَ؟كَلّا اَلَيسَ الجُودُ وَالكَرَمُ لی ؟ اَلَيسَ الدُّنيا وَالآخِرُةُ بِيُدی ؟ فَلُو اَنَّ اَهلَ سَبعِ
ص: 255
سَماواتٍ وَاَرَضينَ سَأَلُوني جَميعاً وَأَعظَيتُ كُلَّ واحِدً مِنهُم مسأَلَتَهُ ما نَقَصَ ذلِكَ مِن مِلکی مِثلَ جِناحَ البَعوُضَةِ وَ کَيف یَنقُصُ مِلکٌ اَنَا قَيَّمُهُ؟».
- «من آن خدایی هستم که ابتدا به بخشش نمودم قبل از این که از من چیزی بخواهند. اما اگر چیزی خواستند به آنان نمی دهم ؟ نخیر (این چنین نیست) آیا مگر جود و کرم، مخصوص من نیست؟ آیا مگر دنیا و آخرت در دست من نیست ؟ اگر ساکنین زمین و آسمان های هفت گانه همگی از من چیزی بخواهند و من تمام خواسته هایشان را بر آورده سازم، چیزی حتی به اندازه بال یک پشه هم از ملکم کم نخواهد شد. چگونه کم شود ملکی که من قيم آن هستم؟».
- «فَيا بُؤساً لِمَن عَصاني وَلَم يُراقِبنی».
- « بنابر این، بدا به حال آن کس که مرا معصیت کرد و مراقبم نبود».
به « محمد بن عبدالله » گفتم این حدیث را تکرار کن، او سه مرتبه تکرار کرد، آنگاه گفتم: نه، به خدا قسم، از این به بعد هرگز از کسی حاجتی طلب نمی کنم، مدتی نگذشت که خداوند متعال از خزانه غیبی اش به من روزی رسانید.
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:
347 - «قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ : ما مِن مَخلُوقٍ يَعتَصِمُ بِمَخلُوقٍ دُونی اِلّا ذقَطَعتُ اَسبابَ السَّمواتِ وَاَسبابَ الاَرضِ مِن دُونِهِ ، فَإِن سَأَلَنی لَم اُعطِهِ ، وَاِن دَعانی لَم اُجِبهُ ، وَما مِن مَخلُوقٍ يَعتَصَمُ بی دُونَ خَلقى اِلّا ضَمِنتُ السَّمواتِ وَالاَرضَ رِزقَهُ، فَاِن دَعاني اَحَبتُهُ، وَاِن سَأَلَنی اَعطَيتُهُ، وَاِنِ
ص: 256
استَغفَرَنی غَفَرتُ لَهُ».
- «خداوند عزیز و جلیل می فرماید: هرگاه مخلوقی به جای این که به من تکیه کند به سمت مخلوق دیگری برود، اسباب و علل آسمانی و زمینی را بر او قطع می نمایم. آنگاه اگر از من چیزی بخواهد به او نمی دهم، واگر دعایم کند اجابتش نخواهم نمود. و اگر مخلوقی به جای روی آوردن به خلق ، به من تکیه کند، خود ضمانت می کنم که آسمان و زمین روزی اش را بدهند، چنین فردی اگر دعایم کند. اجابتش می کنم، و اگر از من چیزی بخواهد، به او می دهم، واگر طلب آمرزش کند، او را می آمرزم»
از امام حسن عسکری علیه السلام روایت شده است که فرمود:
348 - «اِرفَعِ المَسأَلَةَ ما وَجَدتَ التَّحَمُّلَ يُمكِنُك فَاِنَّ لِکُلَّ يَومٍ رِزقاً جَديداً، وَاعلَم اَنَّ الاِلحاحَ فِي المَطالِب يَسلُبُ البَهاءَ، وَیُورثُ التَّعَبَ الصُّنعاءَ، فَاصبِر حَتّى يَفتَحَ اللهُ لَكَ باباً يَسهُلُ الدُّخُولُ فيه، فَما اَقرَبَ الصُّنعَ مِنَ المَلهُوفِ، وَالاَمنَ مِنَ الهارِبَ المَخُوفِ ، فَرُبَّما كانَتِ الغِيَرُ نَوعاً مِن اَدَبِ اللهِ».
- « تا می توانی چیزی نخواه: چون هر روز را روزی تازه ای است. بدان که اصرار در طلب ، ارزش و بهای آدمی را زایل می سازد و رنج و سختی را بر جای می گذارد. پس صبر کن تا خداوند متعال دری برتو بگشاید که ورود در آن آسان باشد. چه نزدیک است نیکی و احسان به انسان اندوهگین و مظلوم، وامن وامان به فرد ترسیده. و چه بسا تغییر حالات انسان (از غنا به فقر، از صحت به مرض و ...) نوعی از تربیت الهی باشد»
- «وَالحُظُوظُ مَراتِبُ فَلا تَعجَل عَلى ثَمَرَةٍ لَم تُدرِك ؛ فَإِنَّما تُنالُها في
ص: 257
اَوانِها وَاعلَم اَنَّ المُدَبَّرَ لَكَ اَعلَمُ بِالوَقتِ الَّذي يَصلَحُ حالُكَ فيهِ فَثِق بِخَيرَتِهِ في جَميع اُمورِكَ يَصلَح حالُكَ وَلا تَعجَل بِحَوائِجِكَ قَبلَ وَقتِها فَيَضيقَ قَلبُكَ وَصَدرُكَ وَیَغشاكَ القُنُوطُ».
- «بهره وروزی ، مراتبی دارد پس نسبت به ثمره وحاصلی که به تو نرسیده عجله نکن؛ چون هرگاه وقتش برسد، به آن خواهی رسید. آن کس که کارگردان تواست بهتر می داند که چه وقتی برای تو مناسب تر است؛ بنابر این، به اختیار وانتخاب او در تمام کارهایت اعتماد کن تا حالت اصلاح شود و در حاجات خود، قبل از رسیدن زمانش، تعجيل ننما که در این صورت، قلبت گرفته ، سینه ات تنگ خواهد شد و نا امیدی تورا در بر می گیرد».
- «وَاعلَم اَنَّ لِلحَياءِ مِقداراً فَاِنَ زادَ عَلَيهِ فَهُوَ سَرَفٌ. وَاَنَّ لِلحَزمِ مِقداراً فَاِن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ تَهَؤُّرٌ. وَاحذَر كُلَّ ذَكِیًّ ساکِنِ الطَّرفِ وَلَو عَقَلَ اَهلُ الدُّنيا خَرَبَت».
- «بدان که حیا را اندازه ای است که زیاده بر آن اسراف است. و برای احتیاط و محکم کاری هم حدی است که بیش از آن، کار را خراب می کنند. مبادا افراد باهوش که چشم برهم نمی گذارند، به تو آسیبی برسانند. اگر اهل دنیا عقل داشتند دنیا خراب می گشت».
ای عزیز ؛ در این حدیث نظر کن که چه آداب دقیقی را در بردارد و چگونه انسان را به سوی زهد در دنیا گرایش می دهد که می فرماید: اگر اهل دنیا عقل می داشتند، دنیا خراب می شد، بنابر این، عقل سالم حکم به خراب ساختن دنیا و بی اعتنایی به آن دارد، هرکس به آن اهمیت بدهد وآبادش سازد، معلوم می شود که عقل ندارد.(1)
ص: 258
الف - ب - ج - د - « جعفر بن ابراهیم» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
349 - «اَربَعَةٌ لا يُستَجابُ لَهُم دَعوَةٌ : رَجُلٌ جالِسٌ في بَيتِهِ يَقُولُ : اللّهُمَّ ارزُقنی ، فَيُقالُ لَهُ: اَلَم أمُركَ فِي الطَّلَبِ؟ وَرَجُلٌ كانَت لَهُ اِمرَأَةٌ فاجِرَةٌ قَدَعا عَلَيها، فَيُقالُ لَهُ: اَلَم اَجعَل اَمرَها اِلَيكَ ؟ وَرَجُلٌ كانَ لَهُ مالٌ فَاَفسَدَهُ ، فَيَقُولُ : اللّهّمَّ ارزُقنی ، فَيُقالُ لَهُ: اَلَم اَمُركَ بِالاقتِصادِ اَلَم اَمُرکَ بِالإِصلاحِ؟».
- «چهار کس اند که دعایشان مستجاب نیست:
اول - کسی که در خانه اش می نشیند و می گوید: خدایا به من روزی بده ، به او گفته می شود: مگر من به تو دستور دادم که به دنبال روزی بروی؟
و دوم - مردی که زن بدکاره ای دارد و بر او نفرین می کند، به چنین فردی گفته می شود: مگر زمام کار او طلاق یا نگهداری اش به دست تو نیست؟
سوم - مردی که مالی دارد و آن را تباه کرده ، سپس می گوید: خدایا به من روزی بده، به او گفته می شود: مگر به تو فرمان ندادم که میانه روی پیشه کنی؟ مگر به تو فرمان ندادم که مصلحت اندیشی نمایی؟».
سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود:
ص: 259
- «وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا»(1)
- کسانی که در مخارجشان اسراف نمی کنند و تنگ هم نمی گیرند بلکه میان این دو، راه اعتدال را می پیمایند .
- «وَرَجُلٌ كانَ لَهُ مالٌ فَاَدانَهُ رَجُلاً وَلم يَشهَد عَلَيهِ فَجَحَدَهُ، فَيُقالُ لَهُ : اَلَم اَمُركَ بِالإِشهادِ؟»
چهارم - کسی که مالی داشت و به فردی قرض داد، ولی در این قرض دادن . شاهدی نگرفت، آن بده کار هم این قضیه را انکار نمود، به این فرد گفته می شود مگر به تو نگفتم که به هنگام قرض دادن شاهد بگیر؟».
ه- پنجمین این افراد در روایت «ولید بن صبيح» آمده است که :
350 - «وَرَجُلٌ يَدعُو عَلى جارِهِ وَقَد جَعَلَ اللهُ لَهُ السَّبيلَ اِلى اَن يَتَحَوَّلَ عَن جِوارِهِ بِبَيعِ دارِهِ».
«پنجم - مردی که بر همسایه اش نفرین می کند در حالی که خداوند متعال راهش را باز گذاشته که خانه اش را بفروشد و از آنجا کوچ کند » .
يونس بن عمار » گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود:
351 - «اِنَّ العَبدَ لَيَبسُطُ يَدَيهِ وَيَدعُو اللهَ وَيَسأَلُهُ مِن فَضلِهِ؛ ما فَیَرزُقُهُ فَیُنفِقُهُ فيما لا خَيَر فيهِ ثُمَّ يَعُودُ فَيَدعُو اللهَ ، فَيَقُولُ : اَلَم اَعطِكَ ؟ اَلَماَفعَل بِكَ كَذا وَ كَذا؟».
- « بنده ای دستش را به سوی خدا می گشاید، او را می خواند و از فضلش، مال طلب می کند، خداوند متعال هم آن مال را به وی می دهد، اما او آن را درسوره فرقان، آیه 67
ص: 260
راهی که خیری در آن نیست خرج می کند، مجددا از خدا درخواست می نماید، در اینجا خداوند به او می گوید: مگر به تو ندادم؟ مگر با تو چنین و چنان نکردم؟»
و - کسی که خدا را در حال قساوت قلب یا بی توجهی بخواند:
« سلیمان بن عمر» گوید: شنیدم حضرت امام جعفر بن محمد صادق ؟ می فرمود:
352 - «اِنَّ اللهَ لا يَستَجيبُ دُعَاءً بُظَهرِ قَلبٍ ساهٍ؛ فَإِذا دَعَوتَ فَاَقبِل بِقَلبِكَ ثُمَّ استَيقِن بِالاِجابَةِ».
- «خداوند متعال دعای کسی را که قلبش متوجه او نیست ، مستجاب نخواهد کرد، پس هرگاه خواستی دعا کنی، با قلبت به او روی بیاور، آنگاه يقين به اجابتش داشته باش».
«سيف بن عميره» به واسطه عده ای از آن حضرت نقل کرده است که فرمود:
353 - «اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لا يَستَجيبُ دُعاءً بِظَهرِ قَلبٍ قاس».
- «خداوند عزیز و جلیل ، دعای صاحب قلب قاسی را مستجاب نمی کند» .
ز - کسی که قبلا دعا نکرده باشد ، دعایش هنگام بلا شنیده نخواهد شد.
« هشام بن سالم » نیز از آن حضرت روایت کرده است که فرمود:
354 - «مَن تَقَدَّمَ فِي الدُّعاءِ استُجيبَ لَهُ اِذا نَزَلَ بِهِ البَلاءُ، وَقيلَ: صَوتٌ مَعرُوفٌ ، وَلَم يَحجُب عَنِ المسَّاءِ ، وَمَن لَم يَتَقَدَّمَ فِي الدُّعاءِ لَم
ص: 261
يُستَجَب لَهُ اِذا نَزَلَ بِهِ البَلاءُ، وَقالَتِ المَلائِكَةُ: اِنَّ الصَّوتِ لا نَعرِفُهُ».
۔ «کسی که قبل از نزول بلا دعا کند، دعایش هنگام بلا اجابت خواهد شد و گفته می شود: صدایی آشنا است واز آسمان پوشیده نمی ماند. و کسی که در دعا پیشی نگیرد، دعایش هنگام نزول بلا مستجاب نخواهد گردید و ملائکه می گویند: این صدارا نمی شناسیم».
ح - کسی که در حال اصرار بر گناهان، دعا می کند:
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
355 - «مَثَلُ الَّذي يَدعُو بِغَيرِ عَمَلٍ كَمَثَلِ الَّذي یَرمی بِغَيرِ وَتَرٍ».
- «کسی که بدون کار نیک ، تنها دعا می کند، مانند تیراندازی است که بدون وتر(1) می خواهد تیراندازی نماید».
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:
356 - «كانَ رَجُلٌ في بَني اِسرائيلَ يَدعُو اللهَ تَعالى اَن يَزُقَهُ غُلاماً ثَلاثَ سِنينَ ، فَلَما رَأى اَنَّ اللهَ لا يُجيبُهُ قالَ : يارَبَّ ، اَبَعيٌ اَنَا مِنکَ فَلا تَشمَعُنی اَم قَریبٌ فَلا تُجيبُنی ؟ فأَتاهُ اَتٍ في مَنامِهِ قالَ : اِنَكَ تَدعُو اللهَ مُنڈُ ثلاثِ سِنينَ بِلِسانٍ بَذِئّ وَقَلبٍ عاتٍ غَيرِ نَقِي وَنِيَّةٍ غَيرِ صافِيَةٍ فَاقلَغ عَن بَذائِكَ وَليَتَّقِ اللهَ قَلبُكَ وَلتُحسِن نِیَّتُکَ، فَفَعَلَ الرَّجُلُ ذلِكَ عاماً فَوُلِدَ لَهُ غُلامٌ».
- « مردی از بنی اسرائیل سه سال تمام دعا کرد که خداوند متعال پسر بچه ای به او بدهد، وقتی مشاهده کرد که دعایش مستجاب نمی شود. گفت :
ص: 262
پروردگارا! آیا من از تو دور هستم و صدای مرا نمی شنوی یا می شنوی ولی جوابم را نمی دهی؟
در خواب دید فردی به او می گوید: تو سه سال است که خداوند متعال را با زبانی آلوده، و قلبی چرکین ، ونیتی دروغین می خوانی، باید آلودگی را از زبانت بزدایی، قلبت تقوای الهی را پیشه خود سازد و نینت درست شود. آن مرد یک سال چنین کرد آنگاه برایش پسر بچه ای به دنیا آمد».
این حدیث، چهار شرط را در بردارد:
اول - بد زبانی را ترک کردن .
دوم - قساوت قلب نداشتن.
سوم - نیت پاک داشتن که در اینجا عبارت از محسن ظن است.
چهارم - توبه و بازگشت از گناه که از جمله «فَاقلَع عَن بَذائِكَ وَليَتَّقِ اللهَ قَلبُكَ» فهمیده می شود.
ط - دعای انسان حرام خوار :
در حدیث قدسی آمده است:
357 - «فَمِنكَ الدُّعاءُ وَعَلَىَّ الاِجابَةُ لا تَحجُب عَنّی دَعوَ اِلّا دَعوَةُ آكِلِ الحَرامِ».
- «از تو دعا کردن است و بر من اجابت نمودن ؛ که هیچ دعایی از من محجوب نمی ماند مگر دعای انسان حرام خوار».
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:
358 - ((مَن اَحَبَّ اَن يُستَجابَ دُعاؤُهُ فَليَطَيَّب مَطعَمَهُ وَکَسبَهُ)).
ص: 263
- «کسی که دوست دارد دعایش مستجاب شود، خوراک و کسبش را پاک گرداند».
نیز به کسی که گفت دوست دارم دعایم مستجاب شود، فرمود:
359 - «طَهَّر مَا کَلَكَ وَلا تُدخِل بَطنَكَ الحَرامَ».
«مرکز تأمین غذایت را پاک کن و در شکمت، حرام داخل ننما».
«على بن اسباط » از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
360 - «مَن سَرَّهُ اَن يُستَجابَ دُعاؤُهُ فَليُطَيَّب کَسبَهُ».
به کسی که از مستجاب شدن دعایش مسرور می شود، کار و کسبش را پاک نماید .
نیز فرمود:
361 - «تَرکُ لُقمَهَ حَرامٍ اَحَبُّ اِلَى اللهِ مِن صَلاةِ اَلفَی رَكعَةً تَطَوُّعاً».
- «ترک یک لقمه حرام نزد خدا، محبوب تر از هزار رکعت نماز داوطلبانه است».
362 - «رَدُّ دانِقٍ حَرامٍ يَعدِلُ عِندَ اللهِ سَبعينَ حِجَّةً مَبرُورَةً»
- « برگرداندن یک دانگ (1) حرام ، برابر با هفتاد حج پاک و مخلصانه است» .
ی - کسی که حقوق بندگان خدا بر عهده اوست:
از معصومین علیهم السلام روایت شده است که:
ص: 264
363 - «فيما وَعَظَ اللهُ بِهِ عیسئ علیه السلام : يا عیسی، قُل لِظَلَمَةَ بَنی اِسرائیلَ : غَسَلتُم وَجُوهَكُم وَدَنَّستُم قُلُوبَكُم اَبي تَغتَرُّونَ ؟ اَم عَلَىَّ تَجتَرؤُونَ ؟ تَتَطَيَّبُونَ بِالطّيبِ لِاَهلِ الدُّنيا وَاَجو افُكُم عِندی بِمَنزِلَةِ الجِيَفِ المُنِتِنَةَ کَاَنَّکُم اَقوامٌ مَيَّتُونَ».
- « از جمله چیزهایی که خداوند متعال بر حضرت عیسی علی وحی فرستاد این بود که: أي عیسی! به ظالمان بنی اسرائیل بگو: صورتهایتان را شستید در حالی که قلوبتان را چرکین و آلوده کرده اید، آیا مرا گول می زنید؟ یا بر من جرئت نشان می دهید؟ با بوهای خوش، خود را برای اهل دنیا آراستید در زحالی که اندرونتان نزد من مانند مرداری گندیده است، شما همانند مردمی مرده اید».
- «یا عیسئ، قُل لَهُم : قَلَّمُوا اَظافِرَ کُم مِن کَسبِ الحَرامِ، وَاَصِمُّوا اَسماعَكُم عَن ذِكرِ اللخِناءِ، وَأَقبِلُوا عَلَىَّ بِقُلُوبِكُم فَإِنّي لَستُ اُريدُ صُوَرَ کُم».
- «ای عیسی ؛ به آنان بگو چنگال هایتان را از کسب حرام کوتاه کنید ، وگوش هایتان را از شنیدن سخنان زشت بپوشانید. با قلب هایتان به سوی من روی کنید، که من صورت های شما را نمی خواهم».
- «یا عیسی ؛ قُل لِظَلَمَۃِ بَنی اسرائیلَ : لا تَدعُوني وَالسُّحتُ تَحتَ اَقدامِكُم، وَالَأصنامُ في بُيُوتِكُم، اِني اَلَيتُ اَن اُجيبَ مَن دَعانی ، وَاِنَّ اِجابَتی اِیّاهُم لَعناً لَهُم حَتّى يَتَفَرَّقُوا».
- «ای عیسی؛ به ظالمان بنی اسرائیل بگو: مرا نخوانید در حالی که احکام کسب های حرام را لگدکوب می کنید، و بتها در خانه هایتان جای کرده است
ص: 265
چون من قسم یاد کردم که هر کس مرا خواند، او را اجابت کنم (اگر اینان نیز بخواهند مرا بخوانند اجابتشان خواهم کرد)و اجابت من برای اینان ، لعن و نفرین آنان است تا جمعشان پراکنده گردد».
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:
364 - «اَؤحَى اللهُ اِلَىَّ اَن يا اَخا المُرسَلينَ ، وَيا اَخَا المُنذِرينَ ، اَنذِر قَومَكَ لا يَد خُلُو بَيتاً مِن بُيُوتي وَلِاَحَدٍ مِن عِبادی عِندَ اَحَدٍ مُنهُم مَظلِمَةٌ ، فَاِنّى اَلعَنُهُ ما دامَ قائِماً يُصَلّی بَينَ يَدَئَّ حَتّى يَرُدَّ تِلكَ المَظلِمَةَ فَاَکُونَ سَمعَهُ الّذي يَسمَعُ بِهِ ، وَاَکُونَ بَصَرَهُ الَّذي يَبصُر بِهِ ، وَيَكُونَ مِن اَولِيائی وَاَصفِيائي ، وَيَكُونَ جاری مَعَ النَّبِيّينَ وَالصَّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحين فِي الجَنَّةِ».
- « خداوند متعال بر من وحی فرستاد که ای برادر انبيا : وای برادر بیم دهندگان، قومت را بترسان از این که وارد خانه ای از خانه های من شوند در حالی که حتی از بندگان من بر عهده آنان است؛ چون مادامی که این فرد در برابر من نماز می گزارد، او را لعنت می فرستم تا زمانی که آن حق را برگرداند، اگر چنین کند من گوشش می شوم که با آن می شنود، و چشمش می شوم که با آن می بیند. او جزو دوستان و برگزیدگان من می گردد، وهمراه با پیامبران وصديقين و شهدا و صالحین در بهشت ، همسایه من می شود ».
از امير المؤمنین علیه السلام روایت شده است که فرمود:
365 - «اَوحَى اللهُ اِلى عيسى قُل لِبَنی اسرائیلَ : لا يَد خُلوا بَيتاً مِن بُيُوتي اِلّا بِأَبصارٍ خاشِعَةٍ، وَقُلُوبٍ طاهِرَةٍ ، وَاَيدٍ نَقِيَّةٍ ، وَأَخبِرهُم اَنَّی لا اَستَجيبُ لِاَحَدٍ مِنَهُم دَعوَةً وَلِاَ مِن خَلقى لَدَيهِ مَظلِمَةٌ».
ص: 266
- « خداوند متعال بر حضرت عیسی علیه السلام وحی فرستاد که به بنی اسرائیل بگو: داخل خانه ای از خانه های من نشوید مگر با چشم های خاشع ، و قلب های پاک، و دست های بی گناه. و به آنان خبر بده که من دعای احدی از آنان را مستجاب نخواهم کرد، در حالی که حق یکی از مخلوقات من بر عهده اوست».
ص: 267
ص: 268
کیفیت دعا
- آداب قبل
- آداب همراه
- آداب بعد
- مباهله
-خاتمه
ص: 269
ص: 270
الف - طهارت
ب - استعمال بوی خوش
ج - رو به قبله بودن
د - صدقه دادن
خداوند متعال می فرماید:
- «فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً»(1)
- «پیش از نجوا کردنتان ، صدقه بدهید».
ه - اعتقاد به قدرت خداوند سبحان بر انجام کارش که در قرآن کریم می فرماید:
- «وَلْيُؤْمِنُوا بِي»(2)
- « باید برایشان محقق شود که من قدرت بر اعطای درخواستشان را دارم».
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:
366 - «يَقُولُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ : مَن سَأَلَني وَهُوَ يَعلَم اَنّي اَضُرُّ وَاَنفَعُ اَستَجيبُ لَهُ».
ص: 271
- « خداوند عزیز و جلیل می فرماید: هر که از من چیزی بخواهد ويسقين داشته باشد که ضرر و منفعت در دست من است ، اجابتش خواهم نمود).
و۔ حسن ظن به اجابت خدا داشتن.
خداوند متعال می فرماید:
- «وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا»(1)
- « خدای را از روی بیم و امید بخوانید ».
367 - «اَنَا عِندَ ظَنَّ عَبدی بی فَلا يَظُنُّ عَبدی بی اِلّا خَيراً».
«گمان بنده ام به من هر چه باشد، من نیز همان طور هستم، پس سزاوار نیست که بنده ام به من جز حسن ظن داشته باشد».
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
368 - «اَدعُوا اللهَ وَاَنتُم مُوقِنُونَ بِالاِجابَةِ».
- « در حالی که یقین به اجابت خدا دارید، او را بخوانید » . در آنچه خداوند متعال بر حضرت موسی علیه السلام وحی فرستاد آمده است :
369 - «یا مُوسى ، ما دَعَوتَني وَرَجَوتَنی فَاِنّی سَاَغفِرُ لَکَ».
- «ای موسی؛ اگر در حالت امیدواری مرا بخوانی، بزودی تو را خواهم آمرزيد».
«سلیمان بن فراء» از راویان حدیث از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
ص: 272
- «اِذا دَعَوتَ فَظَنَّ حاجَتَكَ بِالبابِ»(1)
- «هر گاه دعا می کنی ، گمانت این باشد که حاجتت پشت در آماده است».
در روایت دیگر آمده است که فرمود:
370 - «فَاِقبِل بِقُلبِكَ وَظُنَّ حاجَتَكَ بِالبابِ».
- « با قلبت به او روی کن وگمانت این باشد که حاجتت پشت در آماده است .
چگونه انسان سن ظن به خدا پیدا نکند در حالی که او اكرم الأكرمين وارحم الراحمین می باشد و اوست که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است.
روایت شده است که:
371 - «اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ لَمّا نَفَخَ آدَمَ مِن رُوحِهی وَصارَ بَشَراً فَعِندَمَا استَوى جالِسا عَطَسَ فَأُلهِمَ اَن قالَ : الحَمدُ لِلّهِ رَبَّ العالَمينَ ، فَقالَ اللهُ تَعالى : يَرحَمُكَ اللهُ يا آدَمُ».
- «هنگامی که خداوند متعال از روحش در آدم دمید و آدم به صورت بشر در آمد، نشست و عطسه ای کرد، به او الهام شد که بگوید: الحمد لله رب العالمين. خداوند متعال در پاسخش گفت: يرحمك الله يا ادم؛ یعنی : ای آدم، خدا تو را رحمت کند».
بنابر این، اولین خطاب خداوند متعال به حضرت آدم عليه توأم با رحمت بود.
در روایت آمده است که :
ص: 273
372 - «اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ قالَ لِمُوسى حَينَ اَرسَلَهُ اِلَى فِرعَونَ يَتَوَعَّدَهُ وَاَخبِرهُ اَني اِلَى العَفوِ وَالمَغفِرَةِ اَسرَعُ مِنّي اِلَى الغَضَبِ وَالعُقُوبَةِ».
- « خداوند سبحان حضرت موسی علیه السلام را به سوی فرعون فرستاد تا به او وعده بدهد و بگوید: سرعت من به رحمت و مغفرت بیشتر است تا به خشم وعقوبت».
در روایت دیگر آمده است:
373 - «اِنَّهُ استَغاثَ بِمُوسى حينَ اَدرَكَهُ الغَرَقَ وَلَم يَستَغِث بِاللهِ فَاَوحَى اللهُ اِلَيهِ : يا مُوسى، لَم تُغِث فِرعُونَ لِاَنَّكَ لَم تَخلُقهُ وَلَوِ استَغاثَ بی لَاَغَثتُهُ».
- « فرعون هنگام غرق شدن ، به جای کمک خواستن از خداوند متعال ، از حضرت موسی علیه السلام کمک خواست، خداوند متعال به او وحی کرد که: ای موسی؛ او را یاری ننمودی، چون تو او را خلق نکرده ای اما اگر از من یاری می طلبید، کمکش می کردم».
« محمد بن خالد» در کتابش از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده است که فرمود:
374 - وقتی حضرت یونس علیه السلام به دریایی رسید که « قارون» در آن بود، قارون» به فرشته ای که مأمور او بود گفت: این صدا و ترس و وحشت چیست که می شنوم؟
فرشته گفت: این یونس است که خداوند او را در شکم ماهی زندانی کرده ، و در دریاهای هفت گانه او را گردانده ، تا به این دریا رسیده است ، این صدا ووحشت به خاطر وجود اوست.
ص: 274
قارون گفت: آیا اجازه می دهی با او سخن بگویم؟
فرشته گفت: اجازه دادم.
آنگاه قارون به حضرت یونس علیه السلام گفت: چرا به سوی پروردگارت توبه نمی کنی؟
یونس در جواب گفت: چرا تو به سوی پروردگارت توبه نکردی؟ قارون گفت: من به سوی موسی علیه السلام توبه کردم ولی از من نپذیرفت ، اما اگر تو به سوی خدا توبه کنی و بازگردی، در اولین قدمی که به سویش برداری، رحمتش را می یابی.
مگر نمی بینی که او با بندگانش چه نیک رفتار می کند و چگونه احسان ورحمتش را بر آنان ارزانی می دارد؟
از جمله نشانه های رحمتش این است که مؤمنین را تحریک کرده که برای برادران ایمانی خود دعا کنند و فرموده است که: «با زبانی که مرا با آن معصیت نکرده ای دعا کن که زبان دیگران است»(1)
هم آن دعارا مستجاب می کند وهم چندین برابرش را به تو می دهد، که این مطلب ان شاء الله به طور مفصل خواهد آمد(2).
از دیگر نشانه های رحمتش ، روایاتی است که در ترغیب اهدای ثواب طاعات و عبادات برای مردگان آمده، و ثواب آن را چندین برابر قرار داده، تا جایی که از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:
ص: 275
375 - «مَن دَخَلَ المَقابِرَ فَقَرَأَ سُورَةَ يس خَفَّفَ اللهَ عَنهُم يَؤمَئِذٍ وَكانَ لَهُ بِعَدَدِ مَن فيها حَسَناتٌ».
- «اگر کسی وارد قبرستان شود و سوره «یس» بخواند، خداوند متعال در آن روز (عذاب را) بر مردگان آن قبرستان تخفیف می دهد و در مقابل ، به تعداد آن مرده ها برای این فرد حسنه خواهد بود».
امام صادق علیه السلام فرمود:
376 - «تَدخُلُ عَلَى المَيَّتِ في قَبرِهِ الصَّلاةُ وَالصَّومُ وَالحَجُّ وَالصَّدَقَهُ وَالدُّعاءُ وَالبِرُّ وَيُكتَبُ اَجرُهُ لِلَّذي يَفعَلُهُ وَلِلمَيَّتِ».
- « بعد از مرگ ، ثوابهای نماز و روزه و حج وصدقه ودعا و نیکی هایی که برای میت انجام می گیرد به او می رسد، و پاداشش هم برای کسی که آنهارا انجام داده، نوشته می شود و هم برای آن مرده».
نیز فرمود:
377 - «مَن عَمِلَ مِنَ المُسلِمينَ عَن مَیِټٍ عَمَلَ خَيرٍ اَضعَفَ اللهُ لَهُ
اَجرَهُ، وَنَفَعَ اللهُ بِهِ المَيَّتَ».
- « هر مسلمانی که به نیابت از طرف میتی، عمل خیری انجام دهد، خداوند متعال پاداش او را دو برابر کرده به آن مرده نیز بهره ای می رساند».
علامت سوم برای رحمت واسع حق، فرمان او به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است که فرمود
- «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ»(1)
ص: 276
- «پس بدان که هیچ خدایی جز الله نیست ، برای گناه خود وگناه مردان و زنان با ایمان، آمرزش بخواه».
در این آیه دقت کن و ببین که چگونه ذات اقدس الهی ، فرمان به استغفار را در کنار شهادت به توحيد - که اساس اسلام است، واحکام الهی حول آن محور دور می زند - قرارداد؟ آیا این جز نهایت عنایت و توجه وكمال رحمت و تفضل اوست؟ به این مقدار هم اکتفا نکرد و در جای دیگر فرمود:
- «اَنَا عِندَ ظَنَّ عَبدی بی»(1)
- «گمان بنده ام هرچه باشد، من همان هستم».
همچنین کسی را که به او سوء ظن داشته باشد و بر او غضب کند، ترسانیده است.
واضح تر از همه دليل ها بر فراوانی لطف و محبتش نسبت به کسی که به او حسن ظن دارد، و این که اگر گمان بنده به او نیک باشد، هرگز خلافش را انجام نمی دهد، آیه شریف قرآن است که فرمان به توکل می دهد و می فرماید:
- «وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»(2)
- «تنها بر خدا توکل کنید اگر مؤمن هستید».
اگر جز این آیه، چیز دیگری مارا بر توکل تحریک نمی کرد، کافی بود، چون توكل را شرط ایمان قرارداده است.
سپس این کلام را با بشارت به جزای نیک و تفضل و... برای کسانی که گرد
ص: 277
آن جمع شوند تأکید کرد و فرمود:
- « وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُفَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ»(1)
- «گفتند: خدا ما را بس است و نیكو باوری است. آنگاه از جنگ بازگشتند در حالی که نعمت و فضل خدا را به همراه داشتند، و هیچ آسیبی به آنان نرسیده بود. اینان به راه خشنودی ورضایت خدا رفتند».
علاوه بر آن بشارت داده که متوکلین را دوست دارد :
- «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ»(2)
- « خدا توکل کنندگان را دوست دارد».
از حضرت صادق علیه السلام سؤال شد: میزان توکل چیست؟ فرمود:
378 - «اَلّا يَخافَ معَ اللهِ شَيئاً».
- «وقتی با خدا بود، دیگر از غیر او هراسی نداشته باشد».
بنابر این، مدار و مرکز توكل ، حسن ظن به خداست، چون تنها کسی که به خدا حسن ظن داشته باشد، از غیر او ترسی ندارد.
پس از بررسی آیات قرآنی ، نظری به روایات وارده از معصومین - عليهم صلوات الله اجمعین - نما که در این باره چه فرموده اند؟
از امام کاظم علیه السلام روایت شده است که فرمود:
379 - «وَاللهِ ما اُعطِىَ مُؤمِنٌ قَطُّ خَيرَ الدُنيا وَالاخِرَةِ اِلّا بُحُسنِ ظَنَّهِ
ص: 278
بِاللهِ عَزَّوَجَلَّ وَرجائِهِ؛ لَهُ وَحُسنِ خُلقِهِ وَالكَفَّ عَنِ اغتِيابِ المُؤمِنينَ ، وَاللهُ تَعالى لا يُعذَّبُ عَبداً بَعدَ التَّوبَةِ وَالاِستِغفارِ اِلّا بِسُوء ظَنَّه وَتَقصيرِهِ فی رَجائِهِ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ وَسُوءِ خُلقِهِ وَاغتِيابِهِ المُؤمِنين».
- « به خدا قسم به هیچ مؤمنی، خیر دنیا و آخرت داده نشد، مگر به خاطر :
- حسن ظن به خداوند عزیز وجليل وامیدش به او .
۔ اخلاق نیکویش.
- و دست برداشتن از غیبت مؤمنین .
و خدا بنده ای را بعد از توبه و استغفارش عذاب نکرد مگر به خاطر :
- سوء ظن و امید نداشتن به خداوند عزیز وجليل.
- بد اخلاقی
- و غیبت مؤمنین را نمودن».
- «وَلَيسَ یَحسُنُ ظَنُّ عَبدٍ مَؤمِنً بِاللهِ عَزَّ وَجَلَّ اِلّا كانَ اللهُ عِندَ ظَنَّهِ لِاَنَّ اللهَ كَريمٌ یَستَحيي اَن يُخلِفَ ظَنَّ عَبدِهِ وَرَجاءَ فَاِحسِنُوا الظَّنَّ بِاللهِ وَارغَبُوا اِلَيهِ؛ فَاِنَّ اللهَ تَعالى يَقُولُ:».
- «هرگز بنده مؤمنی به خداوند عزيز وجليل حسن ظن نشان نمی دهد مگر آنکه خداوند متعال با او بر اساس همان ظن و گمان نیکش رفتار می نماید؛ چون خداوند، کریم است و شرم دارد از اینکه با گمان و امید بنده اش مخالفت کند. بنابر این گمانتان را به خداوند نیک گردانید و به سوی او میل و رغبت نشان دهید، که خودش می فرماید:».
ص: 279
- «الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ»(1)
- «(منافين ومشرکین)بر خدا گمان بد دارند و (به این سبب) بدی برگردشان حلقه زد و خداوند نیز بر آنان خشم گرفت».
در روایت آمده است که :
380 - «اِنَّ اللهَ تَعالى اِذا حاسَبَ الخَلقَ يَبقى رَجُلٌ قَد فَضَلَت سَیَّئاتُهُ عَلى حَسَناتِهِ فَتَاخُذُهُ المَلائِكَهُ اِلَى النّارِ وَهُوَ يَلتَفِتُ ، فَيَأمُرُ اللهُ تَعالى بِرَدَّهِ فَيَقُولُ لَهُ : لِمَ تَلتَفِتُ - وَهُوَ اَعلَمُ بِهِ ؟ فَيَقُولُ : يا رَبَّ ؛ ما كانَ هذا حُسنَ ظَنّی بِکَ. فَيَقُولُ اللهُ تَعالى : مَلائِكَتي وَعِزَّتي وَجَلالي ما اَحسَنَ ظَنَّهُ بی يَوماً ، وَلكِنِ انطَلِقُوا بِهِ اِلَى الجَنَّةِ لِإدَّعائِهِ حُسنَ الظَّنَّ بی».
- «خداوند متعال حساب خلق را که رسید، یک نفر باقی می ماند که سيئاتش بر حسناتش فزونی دارد، ملائکه او را می گیرند تا به سوی آتش ببرند در حالی که او پشت سر خود را نگاه می کند، در این هنگام خداوند متعال فرمان می دهد او را برگردانند آنگاه به او می گوید: چرا پشت سر خود را نگاه کردی؟ البته خداوند خود علت آن را می داند - آن فرد می گوید: خدایا؛ گمان نیکوی من به تو این نبود که (مرا به آتش بسوزانی). در اینجا خداوند سبحان می فرماید: ملائکه من، به عزت و جلالم سوگند، این بنده حتی یک روز هم به من حسن ظن نداشت، اما او را به بهشت ببرید، چون ادعا کرد که به من سن ظن دارد».
«عطاء بن يسار» می گوید: امير المؤمنين - عليه افضل صلوات المصلين - فرمود:
ص: 280
381 - «يُوقَفُ العَبدُ يَومَ القِيامَةِ بَينَ يَدَيَ اللهِ سُبحانَهُ وَتَعالى فَيَقُولُ: قیسُوا بَينَ نِعمَتي عَلَیهِ؛ وَبَينَ عَمَلِهِ ، فَيَستَغرِقُ النَّعَمُ العَمَلَ ، فَيَقُولُ اللهُ : وَقَد وَهَبتُ لَهُ نِعمَتی عَلَیهِ فَقيسُوا بَينَ الخَيرِ وَالشَّر، فَاِنِ استَوَى العَمَلانِ اَذهَبَ اللهُ تَعالى الشَّرَ بِالخَيرِ وَاَدخَلَهُ الجَنَّةَ، وَاِن كانَ لَهُ فَضلٌ اَعطاهُ اللهُ بِفَضلِهِ ، وَاِنَ كانَ عَلَيهِ فَضلٌ وَهُوَ مِن اَهلِ التَّقوى لَم يُشرِك بِاللهِ تَعالى وَاتَّقَي الشَّركَ فَهُوَ مِن اَهلِ المَغفِرُ یَغفِرُ لَهُ رَبُّهُ بِرَحمَتِهِ وَيُد خِلُهُ الجَنَّةَ اِن شاءَ بِعَفوِهِ».
- روز قیامت بنده ای را در برابر خداوند سبحان نگه می دارند، آنگاه (به ملائکه )فرمان می دهد: نعمت های مرا با عمل او بسنجید. که نعمت بر عمل می چربد و آن را در بر می گیرد. در اینجا ذات اقدس الهی می فرماید: تمام نعمت هایم را به او بخشیدم. کارهای خیر وشرش را باهم بسنجید ، در این هنگام اگر این دو مساوی بودند، خداوند متعال کارهای شر را به واسطه کارهای خیر می برد و او را داخل بهشت می نماید، و اگر کارهای خیرش برتر بود. خداوند متعال او را می بخشد، و اگر کارهای شرش برتر بود، ولی با این حال ، او در دنیا انسانی با تقوا بوده و چیزی را شریک خداوند متعال قرار نمی داد، و از آن پرهیز داشته، پروردگار منان به واسطه رحمتش او را بخشیده ، از اهل مغفرتش قرار می دهد. و اگر بخواهد، به واسطه عفوش او را داخل بهشت می نماید .
در روایت آمده است که:
382 - «اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ وَتَعالى يَجمَعُ الخَلقَ يَومَ القِيامَةِ وَلِبَعضِهِم عَلى بَعضٍ حُقُوقٌ وَلَهُ تَعالى قِبَلَهُم تَبِعاتٌ. فَيَقُولُ: عِبادی ما كانَ لي قِبَلَكُم فَقَد وَهَبتُهُ لَكُم فَهُبُوا بَعضُکُم تَبِعاتِ بَعضٍ وَادخُلُوا الجَنَّةَ جَميعاً
ص: 281
بِرَحمَتی».
- «خداوند سبحان روز قیامت تمام خلق را جمع می کند، در حالی که هم آنان بر یک دیگر حقوقی دارند و هم خداوند متعال بر آنان. در این هنگام می فرماید: بندگانم؛ من حق خودرا بخشیدم، شما نیز حقوق یک دیگر را به هم ببخشید وهمگی به واسطه رحمت من وارد بهشت شوید».
از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:
383 - «يُنادِى مُنادٍ يَومَ القِيامَةِ تَحتَ العَرشِ : یا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ ما كانَ لی قِبَلَكُم فَقَد وَهبتُهُ لَكُم وَقَد بَقِيَتِ التَّبِعاتُ بَينَكُم فَتَواهَمُوا وَادخُلُوا الجَنَّةَ بِرَحمَتی».
- «روز قیامت از عرش الهی ندا می رسد که : ای امت محمد صلی الله علیه وآله وسلم : هر حقی از من برگردنتان بود آن را به شما بخشیدم، باقی می ماند حقوق خودتان، پس هم دیگر را ببخشید و به واسطه رحمت من وارد بهشت شوید » .
« محمد بن خالد برقی » به واسطه ای از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
384 - «مرد عابدی در میان بنی اسرائیل بود، خداوند متعال بر حضرت داوود علیه السلام وحی فرستاد که او ریاکاراست، پس از گذشت مدتی، آن مرد از دنیا رفت. حضرت داوود علیه السلام بر جنازه اش حاضر نشد ، اما چهل نفر از بنی اسرائیل بر جسدش ایستاده و گفتند:
خدایا؛ ما از او جز خیر چیز دیگری نمی دانیم، اما تو از ما داناتری و بهتر می دانی ، اورا بیامرز .
ص: 282
بعد از غسل دادن ، چهل نفر دیگر ایستادند و گفتند:
خدایا؛ ما از او جز خیر چیز دیگر نمی دانیم اما تو از ما داناتری و بهتر می دانی ، او را بیامرز.
و پس از آنکه در قبر گذاشته شد نیز، چهل نفر دیگر آمدند و گفتند:
خدایا؛ ما از او جز خیر چیز دیگر نمی دانیم، اما تو از ما داناتری و بهتر می دانی، او را بیامرز
در اینجا خداوند متعال بر داوود علیه السلام وحی فرستاد که چرا بر او نماز نگزاردی؟ داوود علیه السلام جواب داد: به خاطر این که خودت به من گفتی او ریاکار است.
وحی آمد: چون عده ای به نیکو کاری او شهادت دادند، من شهادتشان را قبول کردم و آنچه را که من می دانم و آنان نمی دانند، برایش آمرزیدم»
سزاوار است که امیدواری همراه با خوف باشد که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
385 - «اِنِ استَطَعتُم اَن يَحسَنَ ظَنُّکُم بِاللهِ وَيَشتَدَّ خَؤفُکُم مِنهُ فَاجمَعُوا بَينَهُما فَاِنَّما يَكُونُ حُسنُ العَبدِ بِرَبَّهِ عَلى قَدرِ خَوفِهِ مِنهُ، وَاِنَّ اَحسَنَ النّاسَ بِاللهِ ظَنّاً لَاَشَدُّهُم مِنهُ خَوفاً».
- سعی کنید هم به خداوند حسن ظن، وهم از او هراس داشته باشید ؛ چون حسن ظن هرکس به خدا به اندازه ترس او از خداست . بنابر این، کسانی گمانشان به او نیک تراست که از او هراس بیشتری دارند».
« حسن بن ابی ساره » گوید: شنیدم حضرت صادق علیه السلام می فرمود:
ص: 283
386 - «لا يَكُونُ العَبدُ مُؤمِناً حَتّى يَكُونَ راجِياً خائِفاً، وَلا يَكُونُ راجِياًخايِفاً حَتّى يَكُونَ عامِلاً لِما يَخافُ وَيَرجُو».
- « بنده به درجه ایمان نمی رسد مگر آن که هم امیدوار باشد وهم خائف ؛ و امیدوار و خائف نمی گردد مگر آن که بر طبق ترس ورجائش عمل کند».
«علی بن محمد» روایت کرده است که یکی از اصحاب گوید: به حضرت صادق علیه السلام گفتم: عده ای از دوستان شما مرتکب گناه می شوند و می گویند (به رحمت حق) امیدواریم ، حضرت فرمود:
387 - «کَذَبُوا اُولئِكَ لَيسُوا لَنا بِمَوالٍ. اُولئِکَ قَومٌ رَجَّحَت بِهِمُ الاَمانِي ، وَمَن رَجا شَيئاً عَمِلَ لَهُ ، وَمَن خافَ شَيئاً هَرَبَ مُنهَ».
- « دروغ می گویند، هرگز دوستان ما نیستند. اینان افرادی هستند که آرزوهایشان بر آنان چیره شده است. کسی که به چیزی امید دارد، کاری می کند که به آن برسد و کسی که از چیزی می ترسد، از آن فرار می نماید».
اول - در روایت آمده است که :
388 - صدای حزن وناله حضرت ابراهیم علیه السلام تا حدود یک میل(1) به گوش می رسید. تا جایی که خداوند متعال او را این گونه مدح کرد:
- «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ»(2)
- «همانا ابراهیم (سه صفت داشت): بردبار بود، ناله های بسیار داشت
ص: 284
واهل توبه وانابه بود».
هنگام نماز، از او صدایی چون صدای دیگ جوشان شنیده می شد.
دوم - از سینه مبارک رسول خاتم صلی الله علیه وآله وسلم نیز چنین صدایی شنیده می شد.
سوم - امیر مؤمنان علیه السلام هرگاه وضو ساختن را آغاز می کرد، رنگ چهره اش از ترس خداوند متعال تغییر می کرد.
چهارم - حضرت فاطمه علیها السلام در نماز از ترس خداوند متعال به هیجان می آمد.
پنجم - امام حسن مجتبی علیه السلام وقتی از وضویش فارغ می شد، رنگش بر می گشت و چون سببش را از حضرت می پرسیدند، می فرمود:
389 - «حَقٌّ عَلى مَن اَرادَ اَن يَدخُلَ عَلى ذِى العَرشِ اَن يَتَغَيَّرَ لَؤنُهُ».
- «کسی که می خواهد بر صاحب عرش وارد شود، سزاوار است که رنگش تغییر کند».
ششم - مانند همین، از امام زین العابدين علیه السلام نیز روایت شده است.
هفتم - «مفضل بن عمر» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
390 - «حَدَّثَني اَبي عَن اَبيه علیه السلام اَنَّ الحَسَنَ بنَ عَلِيًّ علیه السلام كانَ اَعبَدَ النّاسِ في زَمانِهِ؛ وَاَزَهَدَهُم وَاَفضَلَهُم، وَ كانَ اِذا حَجَّ حَجَّ ماشِياً وَ رُبَّما مَشى حافِياً، وَكانَ اِذا ذَكَرَ المَوتَ بَکی، وَاِذا ذَكَرَ البَعثَ وَالنُّشُورَ بَکی، وَاِذا ذَكَرَ المُرُورَ عَلَى الصَّراطِ بَكی، وَاِذا ذَكَرَ العَرضَ عَلَى اللهِ شَهِقَ شَهقَةً يُغشى عَلَيهَ مِنها، وَكانَ اِذا قامَ في صَلاتِهِ تَرتَعِدُ فَرائِضُهُ بَينَ يَدَي رَبَّهِ
ص: 285
عَزَّوَجَلَّ وَ كانَ اِذا ذَکَرَ الجَنَّةَ وَالنّارَ اضطَرَبَ اِضطِرابَ السَّليم ، وَسَأَلَ اللهَ الجَنَّةَ ، وَتَعَوَّذَ بِاللهِ مِنَ النّارِ».
- « پدرم از پدرش روایت کرده است که فرمود: حسن بن علی علیهما السلام عابد ترین و زاهدترين وفاضل ترین مردم در روزگار خود بود، اگر به حج می رفت با پای پیاده، و بسا با پای برهنه می رفت.
هرگاه به یاد مرگ می افتاد، گریه می کرد. وقتی برانگیخته شدن در قیامت را به یاد می آورد، گریه می کرد. به یاد گذشتن بر صراط که می افتاد، گریه می کرد. و آنگاه که به یاد عرضه اعمال در برابر خداوند می افتاد، نعره ای می زد و خاموش می شد. وقتی در برابر پروردگار عزیز وجليلش به نماز می ایستاد، گوشت های دو پهلویش می لرزید. و هر وقت بهشت و جهنم را یاد می کرد، مانند انسان مارگزیده، به اضطراب می آمد؛ از خدا آرزوی بهشت می کرد و از جهنم به او پناه می برد».
هشتم - عایشه می گوید:
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ما سخن می گفت و ما با او حرف می زدیم، اما همینکه وقت نماز فرا می رسید، گویا نه او ما را می شناسد و نه ما او را .
وقتی مقربین در درگاه الهی و انبیا ومرسلین این گونه هراس در دل داشته باشند، امثال ما که غرق در گناهیم، وعيوب مارا فرا گرفته چه باید بکنیم؟
ز - ادب دیگر این است که از خدا چیز حرام یا قطع رحم درخواست نکند.
ح - چیزی که متضمن قلت حيا و بی ادبی باشد، از خداوند نخواهد. در تفسیر آیه شریف:
ص: 286
- «ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»(1)
- « پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانید که او متجاوزان را دوست ندارد».
مفسرین گفته اند: «تضرعا وخفية» یعنی با حالت خشوع و فروتنی از خدا چیز بخواهید معتدين کسانی اند، که در دعا از حدود خود تجاوز می کنند؛ مثلا از خداوند منازل ودرجات انبيا علیهم السلام را می طلبند.
امير المؤمنين علیه السلام فرمود:
391 - «یا صاحِبَ الدُّعاءِ، لا تَسأَل ما لا يَكُونُ وَلا يَحِل».
- «ای که اهل دعایی؛ چیزی را که امکان ندارد یا حلال نیست، نخواه».
نیز فرمود:
392 - «مَن سَأَلَ فَوقَ قَدرِهِ استَحَقَّ الحِرمانَ».
۔ کسی که بیش از قدر واندازه خود طلب کند، مستحق محروم شدن است».
ط - پاک سازی شکم از طریق روزه ، گرسنگی، و توبه مجدد نمودن .
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:
393 - «مَن اَكَلَ الحَلالَ اَربَعينَ يَوماً نَؤَّرَ اللهُ قَلبَهُ».
۔ کسی که چهل روز حلال بخورد، خداوند متعال قلبش را نورانی می گرداند».
394 - «اِنَّ اللهِ مَلَكاً يُنادي عَلى بَيتِ المَقدِسِ کُلَّ لَيلَةٍ: مَن اَكَلَ
ص: 287
حَراماً لَم يَقبَلِ اللهُ مِنهُ صَرفاً وَلاعَدلاً».
- « خداوند متعال فرشته ای دارد که هر شب بر بیت المقدس این گونه ندارمی دهد : کسی که حرامی بخورد، نه عمل مستحبی از او قبول می شود و نه عمل واجبی».
395 - «لَو صَلَّيتُم حَتّى تَكُونُوا كَالاَوتارِ، وَصُمتُم حَتّى تَكُونُوا کَالحَنايا ، لَم يَقبَلِ اللهُ مِنكُم اِلّا بِوَرَعٍ حاجِزٍ».
- «اگر آن قدر نماز بگزارید تا مانند زه کمان گردید، و آن قدر روزه بگیرید تا چون کمان شوید، خداوند قبول نمی کند مگر آن که از محرمات دوری کنید » .
396 - «العِبادَةُ مَعَ اَكَلَ الحَرامِ کَالبِناءِ عَلَى الرَّملِ وَقبلَ : عَلَی الماءِ».
- «عبادت همراه با حرام خواری مانند ساختن ساختمان بر روی ریگ است. و در روایتی آمده: مانند ساختن ساختمان بر آب است »
397 - «يَكفي مِنَ الدُّعاءِ مَعَ البِرَّ ما يَكفِی الطَّعامَ مِنَ المِلحِ».
- «آن مقدار نمک که در غذا کافی است، همان مقدار دعا در کنار عمل کفایت می کند »(1)
باید دانست: بعضی از این شروطی که ذکر شد ، همچنان که جزو مقدمات دعاست، تداوم آن تا بعد از دعا نیز لازم است.
ص: 288
الف - درنگ نمودن در حال دعا و عجله نکردن :
در وحي قديم آمده است که :
398 - ((وَلا تَمَلَّ مِنَ الدُّعاءِ فَإِنّي لا اَمَلُّ مِنَ الاجابَةِ)).
- «از دعا کردن، ناراحت و ملول نشو ؛ چون من از اجابت کردن ناراحت نمی شوم».
«عبدالعزيز طویل» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
399 - «اِنَّ العَبدَ اِذا دَعالَم يَزَلِ اللهُ تَعالى في اِجابَتِهِ ما لَم يَستَعجِل».
- « بنده وقتی دعا می کند اگر عجله نکنند خداوند متعال حاجتش را خواهد داد .
و از آن حضرت مروی است که فرمود:
400- «اِنَّ العَبدَ اِذا عَجِلَ فَقامَ لِحاجَتِهِ یَقُوُلُ اللهُ تَبارَکَ وَتَعالی :اَما يَعلَمُ عَبدی اَنّی اَنَا اللهُ الَّذي اَقضِى الحَوائِجَ؟».
- «اگر بنده ای عجله کند و به دنبال حاجتش بر خیزد، خداوند تبارک و تعالی می گوید: آیا بنده ام نمی داند که من باید حوایج را بر آورده سازم ؟ »
در روایت دیگر آمده است که:
401 - «اِذا استَعجَلَ العَبدُ في صَلاتِهِ يَقُولُ سُبحانَهُ : استَعجَلَ عَبدی اَیَراهُ يَظُنُّ اَنَّ حَوائِجَهُ بِيَد غَيری؟».
ص: 289
- «هرگاه بنده در نمازش عجله کند، خداوند سبحان می گوید: بنده ام عجله به خرج داد، آیا گمان می کند حوایجش در دست غیر من است ؟»..
از امام باقر علیه السلام روایت است که :
402 - «یا باغِیَ العِلمِ، صَلَّ قَبلَ اَن لا تَقِدِرَ عَلى لَيلٍ وَلا نَهارٍ تُصَلّي فيهِ ، اِنَما مَثَلُ الصَّلاةِ لِصاحِبِها كَمَثَلِ رَجُلٍ دَخَلَ عَلى ذی سُلطانٍ فَاَنصَتَ لَهُ حَتّى فَرغَ مِن حاجَتِهِ فَكَذلِكَ المَزءُ المُسلِمُ بِاُذُنِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ ما دامَ فِي الصَّلاةِ لَم يَزَلِ اللهُ عَزَّوَجَلَّ يَنظُرُ اِلَيهِ حَتّى يَفرُغَ مِن صَلاتِهِ».
- «ای کسی که در طلب دانشی ؛ نماز بگزار قبل از آن که نه شب ، قدرت بر نماز داشته باشی ونه روز . نمازگزار چون کسی است که بر سلطانی وارد شود. وأن سلطان به سخنان وی گوش فرا دهد، تا از ذکر خواسته هایش فارغ گردد ؛ انسان مسلمان نیز این چنین است، تا وقتی که در نماز است ، خداوند متعال به او گوش می دهد و نظر و توجه می کند تا از نمازش فارغ گردد».
امام صادق علیه السلام فرمود:
403 - «اِذا صَلَّیتَ فَريضَةً فَصَلًّها لِوَقتِها صَلاةَ مُوَدَّع يَخافُ اَن لا يَعُودَ اِلَيها اَبَداً ثُمَّ اصرِف بَصَرَكَ اِلى مَوضِعِ سُجُودِكَ فَلَو تَعلَمُ مِن عَن يَمينِكَ وَشِمالِکُ لُآُحسَنتَ صَلاتكَ، وَاعلَم اَنَّكَ بَينَ يَدَی مَن يَراکَ وَلا تَراهُ».
- «هرگاه خواستی نماز واجبی به جای بیاوری، مانند کسی باش که می خواهد با نماز وداع کند، و دیگر هرگز به آن بر نخواهد گشت (چون مرگش فرا رسیده است). چشمت را به سجدگاه متوجه کن، اگر بدانی که افرادی در راست و چپت ، تورا می بینند. نماز بهتر به جای می آوری اما بدان در برابر کسی
ص: 290
هستی که تو را می بیند، ولی تو او را نمی بینی».
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
404 - «یا اَبا ذَرًّ ، ما دُمتَ فِي الصَّلاةِ فَاِنَّکَ تَقرَعُ بابَ المَلِكَ وَمَن يُكثِر قَرعَ بابِ المَلِكَ يُفتَح لَهُ.
یا اَبا دَرًّ، ما مِن مُؤمِنٍ يَقُومُ اِلَى الصَّلاةِ اِلا تَناثَرَ عَلَيهِ البِرُّ ما بَينَهُ وَبَينَ العَرشِ وَوَ کَّلَ اللهُ بِهِ مَلَكاً يُنادی : یَابنَ آدَمَ، لَو تَعلَمُ ما لَكَ في صَلاتِكَ وَلِمَن تُناجي لَما سَئِمتَ وَلَا التَفَتَّ اِلَى شَيءٍ».
- «ای ابا ذر ؛ ما دام که در نمازی ، مشغول کوبیدن در خانه پادشاه عالمی، و هر کس که در خانه چنین پادشاهی را بکوبد، حتما آن دز بر رویش گشوده خواهد شد. ای ابا ذر ؛ هرگاه مؤمنی به نماز می ایستد. به اندازه فاصله اش تا عرش الهی بر او نیکی می ریزد و خداوند متعال فرشته ای را بر او وکیل می کند که ندا بدهد: ای فرزندم آدم ؛ اگر بدانی که در نمازت چه هست و با چه کسی مشغول مناجاتی، هرگز خسته نمی شوی، و به چیز دیگری روی نخواهی کرد».
در آنچه خداوند متعال بر فرزند عمران وحی فرستاده آمده است که:
405 - «یا مُوسی ، عَجَّلِ التَّؤبَةَ ، وَاَخَّرِ الذَّنبَ ، وَتَأَنَّ فِي المَكثِ بَينَ يَدَئَّ فِي الصَّلاةِ ، وَلا تُرَجَّ غَيري ، وَاتَّخِذنی جُنَّةً لِلشَّدائِدِ، وَحِصناً لِمُلِمّاتِ الاُمُور».
- «ای موسی ؛ توبه را پیش بینداز وگناه را پس . وقتی در برابرم به نماز ایستاده ای، دقت به خرج بده ، به غير من دل نبندی و مرا چون سپری در برابر سختی ها و قلعه ای در برابر حوادث قرار ده».
ص: 291
ب - اصرار و پافشاری در دعا:
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
406 - «اِنَّ اللهَ يُحِبُّ السَّائِلَ اللَّحُوحَ».
- «خداوند درخواست کننده مصر را دوست دارد».
«لید بن عقبه هجری» گوید شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود:
407 - «وَاللهِ لا يُلِحُّ عَبدٌ مُؤمِنٌ عَلَى اللهِ في حاجَتِهِ اِلّا قَضاهَا اللهُ لَهُ».
- « به خدا قسم ؛ هرگز بنده مؤمنی در حاجتش بر خدا اصرار نکرد، مگر آن که خداوند متعال آن حاجت را برآورده نمود».
«ابو الصباح» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
408 - «اِنَّ اللهَ كَرِهَ اِلحاحَ النّاسِ بَعضِهِم عَلى بَعضٍ فِي المَسأَلَةِ، وَاَجَبَّ ذلِكَ لِنَفسِهِ ، اِنَّ اللهَ يُجِبُّ اَن يُسأَلَ وَيُطلَبَ ما عِندَهُ».
- « خداوند متعال دوست ندارد مردم هنگام درخواست از یک دیگر، اصرار ورزند؛ اما این را برای خودش دوست دارد. خدا دوست دارد که مردم آنچه را که نزد اوست . بخواهند وطلب کنند».
ج - نام بردن حاجت :
« ابو عبدالله فراء » از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
409 - «اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَتَعالى يَعلَمُ ما يُريدُ العَبدُ اِذا دَعا وَلکِنَّهُ يُحِبُّ اَن يَبُثَّ اِلَيهِ الحَوائِجَ».
ص: 292
- «خداوند تبارک و تعالی می داند که بنده هنگام دعا چه می خواهد، ولی دوست دارد حوایج را به درگاهش شرح دهد».
از «کعب الاحبار» مروی است که در تورات نوشته شده:
- «یا مُوسی، مَن اَحَبَّني لَم يَنسَنی ، وَمَن رَجا مَعرُوفی اَلَحَّ في مَسأَلَتی . یا مُوسى ، اِني لَستُ بِغافِلٍ عَن خَلقى وَلكِن اُحِبُّ اَن تَسمَعَ مَلائِكَتي ضَجيجَ الدُّعاءِ مِن عِبادی ، وَتَری حَفَظَتی تَقَرُّبَ بَنی آدَمَ اِلَىَّ بِما اَنَا مُقَوّيِهِم عَلَيهِ وَمُسَبَّبُهُ لَهَم»(1)
- «ای موسی ؛ کسی که مرا دوست دارد، فراموشم نمی کند، و کسی که به نیکی های من امیدوار است ، در درخواستش اصرار می نماید. ای موسی : من از مخلوقاتم غافل نیستم (و خبر دارم ولی دوست دارم ملائکه ام صدای ضجه دعارا از بندگانم بشنوند، و ملازمان من ببینند که چگونه بنی آدم به خاطر چیزهایی که قدرت و اسبابش در دست من است ، به من تقرب می جویند» .
د - مخفی دعا کردن :
اولا این دعا از آفت ریا دو راست .
ثانيا خداوند متعال به آن فرمان داده است که :
- «ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً»(2)
- «پروردگارتان را با حالت تضرع وخفا بخوانید».
وثالثا روایاتی در این باب آمده است از جمله :
«اسماعیل بن همام» از امام رضا علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
ص: 293
410 - «دَعُوةُ العَبدِ سٍرًاً دَعوَةً واحِدَةً تَعدِلُ سَبعینَ دَعوَةً عَلانِيَةً».
- «یک دعای مخفی بنده ، برابر است با هفتاد دعای علنی».
در روایت دیگر آمده است که:
411 - «دَعوَةٌ تُخفيها اَفضَلُ مِن سَبعينَ دَعوَةً تُظهِرُها».
- «دعایی که آن را مخفی بداری از هفتاد دعایی که آشکارش نمایی ، برتراست».
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:
412 - «اِنَّ رَبَّکَ یُباهِي المَلائِكَةَ بِثَلاثَةِ نَفَرٍ : رَجُلٍ يُصبحَ في اَرضٍ قَفرٍ فَيُاَذَّنُ وَيُقيمُ ثُمَّ يُصَلّى ، فَيَقُولُ رَبُّكَ لِلمَلائِكَةِ : انظُرُوا اِلى عَبدی یُصَلّی وَلا يَراهُ اَحَدٌ غَيري . فَيَنزلُ سَبعُونَ اَلفَ مَلَكٍ يُصَلُّونَ وَراءَهُ وَيَستَغفِرونَ لَهُ اِلَى الغَدِ مِن ذلِكَ اليُومِ. وَرَجُلٌ قامَ مِنَ اللَّيلِ یُصَلّی وُحدَهُ فَسَجَدَ وَنامَ وَهُوَ ساجِدٌ فَيَقُولُ: اُنظُرُوا اِلى عَبدی رُوحُهُ عِندی وَجَسَدُهُ ساجِدٌ لي . وَرَجُلٌ في زَحفٍ فَيَفِرُّ اَصحابُهُ وَيَثبُتُ وَهُوَ يُقاتِلُ حَتّى قُتِلَ».
- «پروردگار منان به واسطه وجود سه نفر، بر ملائکه مباهات می کند :
اول - کسی که در بیابان بی آب و علف و خالی از سکنه واقع شده ، اذان واقامه می گوید و نماز می خواند، در اینجا پروردگار به ملائکه می گوید: به بنده ام نظر کنید، نماز می خواند در حالی که احدی جز من او را نمی بیند. در این حال هفتاد هزار فرشته فرود آمده پشت سرش نماز می گزارند، و تا فردای آن روز برایش استغفار می کنند .
دوم - کسی که از خوابش بر می خیزد تا به تنهایی نماز بخواند، به سجده
ص: 294
می رود و در همان حال خواب او را فرا می گیرد؛ در اینجا خداوند متعال می گوید: به بنده ام نظر کنید، روحش نزد من است و جسدش در برابرم ساجد
سوم - کسی که در حال جنگ، یارانش فرار کنند ولی او ثابت قدم بماند ونبرد کند تا کشته شود».
ه - دعا را نسبت به دیگران گسترش دادن:
« ابن قداح » از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
413 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : اِذا دَعا اَحَدُكُم فَليُعَمَّم فَاِنَّهُ اَوجَبُ لِلدُّعاءِ».
- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرگاه یکی از شما خواست دعا کند، آن را تعميم بدهد (و برای دیگران نیز دعا کند) که این عمل در دعا شایسته است».
و - اجتماع کردن برای دعا:
خداوند متعال می فرماید:
و-«وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ»(1)
- « در کنار کسانی که پرودگارشان را می خوانند، صبر کن».
علاوه بر این، برای مباهله (که خود یک دعاست) فرمان به اجتماع داده است ، « ابو خالد » گوید: حضرت صادق ال فرمود:
414 - «ما مِن رَهطٍ اَربَعينَ رَجُلاً اجتَمَعُوا فَدَعَوُا اللهَ في اَمرٍ اِلَّا استَجابَ اللهُ لَهُم، فَإِن لَم يَكُونُوا اَربعينَ فَاَربَعةٌ يَدعُونَ اللهَ عَشرَ مَرّاتٍ اِلَّا
ص: 295
استَجابَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُم فَاِن لَم يَكُونُوا اَربَعَةً فَواحِدٌ يَدعُو اللهَ اَربَعينَ مَرَّةً يَستَجيبُ اللهُ العَزيزُ الجَبّارُ لَهُ».
- «نشده است که چهل نفر در یک جا جمع شوند، و خداوند متعال را در کاری بخوانند مگر آنکه ذات اقدس الهی آنان را اجابت فرمود. اگر چهل نفر نشدند، می شود چهار نفر جمع شوند و ده بار خدای را بخوانند تا اجابتشان کند. واگر چهار نفر هم نبودند، حتی یک نفر هم می تواند خداوند را چهل مرتبه بخواند و دعا کند، تا آن ذات عزیز و جبار، اجابتش نماید».
«عبدالاعلی» نیز از آن حضرت روایت کرده است که :
415 - «ما اجتَمَعَ اَربَعَةٌ قَطُّ عَلى اَمرٍ فَدَعَوُا اللهَ تَعالى اِلّا تَفَرَّقُوا عَن اِجابَةٍ».
- «هرگز نشده است که چهار نفر برای یک کاری اجتماع کنند و خداوند متعال را بخوانند مگر آن که با اجابت دعا، متفرق گردیدند».
ص: 296
آن کس که «آمین » می گوید: در دعا شریک است .
آنجا که خداوند متعال به موسى وهارون علیهما السلام می فرماید :
- «وَقَالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونِي بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ»(1)
- « دعای شما دو نفر اجابت شد».
دعارا حضرت موسی علیه السلام کرده بود، وهارون «آمین » گفته بود، اما خداوند، آن را به هر دو نسبت می دهد.
« على بن عقبه » از مردی، واو از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
416 - «کانَ اَبی اِذا حَزِنَهُ اَمرٌ جَمَعَ النَّساءَ وَالصَّبيانَ ثُمَّ دَعا وَاَمَّنُوا».
- « هرگاه پدرم از چیزی محزون می شد (و مشکلی برایش پیش می آمد) زنان و کودکان را جمع کرده دعا می نمود و آنان آمین می گفتند».
«سکونی» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
417 - «الدّاعي وَالمُؤَمَّنُ شَريكانِ»
- «دعا کننده و آمین گو، باهم شریکند».
ص: 297
ز - اظهار خشوع:
خداوند متعال می فرماید:
- «ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً»(1)
- «پروردگارتان را در حال تضرع وخفا بخوانید».
در دعای معصومین علیهم السلام آمده است که :
418 - «وَلا يُنجي مِنكَ اِلَّا التَّضَرُّعُ اِلَيكَ».
- «تنها تضع به درگاه تو موجب نجات است».
در آنچه به موسی علیه السلام وحی شده آمده است:
- «یا مُوسی ؛ کُن اِذا دَعَوتَنی خائِفاً مُشفِقاً وَجِلاً، وَعَفَّر وَجهَكَ فِي التُّرابِ ، وَاسجُد لی بِمکارِمَ بَدَنِکَ ، وَاقنُت بَينَ يَدَئَّ فِي القِيامِ ، وَناجِنی حَيثُ تُناجيني بِخَشيَةٍ مِن قَلبٍ وَجِلٍ»(2)
- «ای موسی : به هنگام دعا باید خائف ، سوخته دل، وبيم ناک باشی . صورتت را به خاک بمال ، و با بهترین اعضایت در برابرم سجده کن . در مقابل من که ایستاده ای دست های گادایی را به قنوت بلند کن، و به هنگام مناجاتت با حالتی هراس ناک و قلبی بیم ناک مناجات بنما».
در آنچه که بر عیسی علیه السلام وحی فرستاد آمده است که:
419 - « يا عيسى ، اُدعُنى دُعاءَ الغَريقِ الحَزينِ الَّذي لَيسَ لَهُ مُغيثُ. يا عيسى ، اَذِلَّ لي قَلبَكَ وَاَکثِر ذِكرى فِي الخَلَواتِ وَاغلَم اَنَّ
ص: 298
سُرُوری اَن تُبَصبِصَ اِلَى وَكُن في ذلِكَ حَيّاً وَلا تَكُن مَيَّتاً وَاَسمِعنی مِنکَ صَوتاً حَزيناً».
- «ای عیسی ؛ همچون انسان غريق ومحزونی که هیچ نجات دهنده ای ندارد، مرا بخوان. ای عیسی ؛ قلبت را در برابر من خوار و ذلیل کن، و در خلوت ها بسیار به یاد من باش . بدان خوشحالی من در این است که با خوف ورجا به سوی من بیایی ، اما مبادا با قلبی مرده چنین کنی ، بلکه باید قلبت زنده و با نشاط باشد و از جانب خودت صوت حزینی را به گوش من برسان».
در روایت آمده است که:
420 - «لَمّا بَعَثَ اللهُ مُوسى وَهارونَ علیهما السلام اِلى فِرعَونَ، قالَ لَهُما : لأيُرَوَّعکُما لِباسُهُ فَاِنَّ ناصِيَتَهُ بِيَدي . وَلا یُعجِبکُما ما مُتَّعَ بِهِ مِن زَهرَةِ الحَياةِ الدُّنيا وَزينَة المُترَفينَ . فَلَو شِئتُ زَیَّنتُما بِزينَةٍ یَعرِفُ فِرعَونُ حينَ یَراها اَنَّ مَقدُرَتَهُ تَعجِزُ عَنها».
- «آنگاه که خداوند متعال موسى وهارون علیهما السلام را به سوی فرعون فرستاد به آن دو گفت: مبادا لباس های فاخرش شما را بترساند که زمام کار او در دست من است . ومبادا از بهره وری دنیایی وزینت های او تعجب کنید، که اگر می خواستم شما دو نفر را طوری زینت می کردم، که هر وقت فرعون شما را ببیند بفهمد که قدرتش در برابر آن عاجزاست».
- «وَلکِنی اَرغَبُ بِکُما عَن ذلِكَ فَاَزوِى الدُّنيا عَنکُما ، وَكَذلِكَ اَفعَلُ بِاَؤلِیائی اِنی لَأُذَوَّدُهُم عَن نَعيمِها كَما يُذَوَّدُ الرّاعي غَنَمَهُ عَن مَراتِعِ الهَلَكَةِ ، وَاِني لَأُجَنَّبُهُم سُلُوكَها كَما يُجَبُ الرّاعيِ الشَّفيقُ اَبِلَهُ عَن مَوارِدِ العَثرَةِ وَما ذاكَ لِهَو انِهِم عَلَىَّ وَلكِن لِيَستَكمِلُوا نَصيبَهُم مِن کَرامَتی سالِماً مُوَفَّراً».
ص: 299
- «ولی من شما را بر آن ترجیح می دهم، بنابر این دنیا را از شما دور کردم. این روش برخورد من با دوستانم است. آنان را از نعمت های دنیا دور می کنم همچنان که چوپان گوسفندانش را از علف های هلاک کننده دور می دارد. من دوستانم را از سلوک در دنیا دور نگه می دارم همچنانکه چوپان مهربان . شترهایش را از لغزش گاه ها و پرتگاه ها نگاه داری می نماید. بنابر این، دور نگه داشتن دوستانم از دنیا به خاطر این نیست که آنان نزد من بی ارزشند بلکه به خاطر این است که در حال سلامت . به کمال کرامت نزد من برسند».
- «اِنَّما يَتَزَیَّنُ لی اَولِیائی بِالذُّلَّ وَالخُشُوعِ وَالخَوفِ الَّذي يَنبُتُ في قُلُوبِهِم فَيَظهَرُ مِن قُلُوبِهِم عَلى اَجسادِهِم ، فَهُوَ شِعارُهُم وَدِثارُ هُمُ الَّذي بِهِ يَستَشعِرُونَ، وَنَجاتُهُمُ الَّتي بِها يَفُوزُونَ و، ودَرَجاتُهُمُ الَّتي لَها يَأمُلُونَ، وَمَجدُهُمُ الَّذي بِهِ یَفخَرُونَ، وَسيماهُمُ الَّتي بِها يَعرَفُونَ».
- «زینت اولیایم در برابر من، فروتنی و خشوع وهراسی است که در قلبهاشان ریشه دوانده، و از آنجا در بدن هاشان آشکار شده است. این چنین حالتی ظاهر و باطن آنان را تشکیل می دهد، وموجب نجاتشان است تا به درجاتی که آرزویش را می کشند، نایل آیند. مجد وعظمت آنان در همین فروتنی و خشوع است و به آن افتخار هم می کنند، این حالت علامت آنان است که به آن شناخته می شوند».
- «فَاِذا لَقيتَهُم يا مُوسی ، فَاخفِض لَهُم جَناحَكَ، وَاَلِنَ لَهُم جانِبَكَ، وَذَلَّل لَهُم قَلبَكَ وَلِسانَكَ، وَاعلَم اَنَّهُ مَن اَخافَ لي وَلِيًاً فَقَد بارَزَنی بِالمُحارَبَةِ ثُمَّ اَنَا الثّائِرُ لَهُم يَومَ القِيامَةِ».
- «ای موسی ؛ هرگاه اینان را دیدی، برایشان بال گسترده، با نرمش
ص: 300
وملاطفت رفتار کن وقلب وزبانت را برایشان فروتن قرار بده، و بدان که هر کس دوست مرا بترساند با من به جنگ و مبارزه برخاسته است، و در قیامت عليه او غضبناک خواهم بود».
ح - مقدم داشتن مدح و ثنای الهی بر هر چیز :
- « حارث بن مغیره » روایت کرده است که شنیدم امام صادق علیه السلام می گفت:
421 - «اِیّا کُم اِذا اَرادَ اَن يَسأَلَ اَحَدُ کُم رَبَّهُ شَيئاً مِن حَوائِجِ الدُّنيا حَتّى يَبدَأَ بِالثَّناءِ عَلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَالمِدحَةٍ لَهُ، وَالصَّلاةِ عَلَى النَّبِيَّ ، ثُمَّ یَسأَلُ اللهَ حَوائِجَهِ».
- «اگر یکی از شما حاجتی از حوایج دنیایی داشت، قبل از هر چیز اول خداوند عزیز و جلیل را ثنا کند و مدح گوید، بعد صلوات بر پیامبر بفرستد ، سپس حاجات خود را طلب کند».
و فرمود:
422 - «اِنَّ رَجُلاً دَخَلَ المَسجِدَ وَصَلّى رَكعَتَينِ ، ثُمَّ سَأَلَ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ ، فَقالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : اَعجَلَ العَبدُ رَبَّهُ، وَجاءَ اَخَرُ فَصَلّی رَكعَتَينِ ثُمَّ اَثني عَلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ ، وَصَلّى عَلَى النَّبِئَّ صلی الله علیه وآله وسلم ، فَقالَ رَسُولُ الله صلی الله علیه وآله وسلم : سَل تُعطَهُ».
- « فردی داخل مسجد شد، دو رکعت نماز گزارد و از خدا چیزی طلب کرد، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: این بنده در درگاه الهی عجله به خرج داده است. فرد دیگری آمد و دو رکعت نماز گزارد، سپس خداوند عزیز و جلیل را ثنا کرد وصلوات بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرستاد، در این هنگام حضرت فرمود: بخواه که حاجتت داده خواهد شد».
ص: 301
«محمد بن مسلم» گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:
423 - «اِنَّ فی کِتابِ اَميرِ المُؤمِنينَ علیه السلام اَنَّ المَسأَلَةَ بَعدَ المِذحَةِ فَاِذا دَعَوتَ فَمَجَّدهُ، قالَ : قُلتُ : كَيفَ نَمَجَّدُهُ ؟ قالَ : تَقُولُ:».
- «در کتاب امير المؤمنین علیه السلام آمده است: درخواست ، جای گاهش، بعد از مدح الهی است، پس هرگاه خواستی دعا کنی، او را به بزرگی یادکن.
راوی گوید: از حضرت پرسیدم چگونه او را به بزرگی یاد کنم؟ فرمود: می گویی :».
- «یا مَن هُوَ اَقرَبَ اِلَىَّ مِن حَبلِ الوَريدِ، یا مَن یَحُولُ بَینَ المَرءِ وَقَلبِهِ ، يا مَن هُوَ بِالمَنظَرِ الاعَلى ، یا مَن لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ».
- «ای کسی که از رگ گردن به من نزدیکتری ؛ ای کسی که میان انسان و قلبش، حایل می شوی؛ ای کسی که در نظرها برتری ؛ ای کسی که چیزی مانند تو نیست».
«معاوية بن عمار» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
424 -«اِنَما هِیَ المِدحَةُ ثُمَّ الثَّناءُ ثُمَّ الاِقرارُ بِالذَّنبِ ثُمَّ المَسأَلَةُ. اِنَّهُ وَاللهِ ما خَرَجَ عَبدٌ مِن ذنبِ اِلّا بِالاِقرارِ».
- « اول مدح وثنا، سپس اعتراف به گناه ، آنگاه طرح سؤال و درخواست . به خدا قسم، بنده ای از گناه نجات نیافت مگر به واسطه اقرار».
«عيص بن أبي القاسم » گوید: امام صادق ع فرمود:
425 - «اِذا طَلَبَ اَحَدُكُم الحاجَةَ فَليُثنِ عَلى رَبَّهِ وَليَمدَحهُ، فَاِنَّ
ص: 302
الرَّجُلَ مِنكُم اِذا طَلَبَ الحاجَةَ مِن سُلطانٍ هَيَّاَ لَهُ مِنَ الَكلامِ اَحسَنَ ما يَقدِرُ عَلَيهِ ، فَإِذا طَلَبتُمُ الحاجَةَ فَمَجَّدُوا اللهَ العَزيزَ الجَبّارَ وَامدَحُوهُ وَاَثنُوا عَلَيهِ تَقُولُ:»
- «هرگاه یکی از شما خواست حاجتی طلب کند، اول پروردگارش را مدح وثنا نماید؛ چون اگر فردی از سلطانی چیزی بخواهد، تا آنجا که می تواند، کلام نیک به کار می برد، پس هنگام طلب حاجت ، اول خداوند عزیز و جبار را به بزرگی یاد کنید و این گونه مدح وثنا نمایید:».
- « يا اَجودَ مَن اَعطى ، وَيا خَيرَ مَن سَئِلَ ، وَيا اَرحَمَ مَنِ استُرحِمَ، یا واحِدُ، يا اَحَدُ، یا صَمَدُ، یا مَن لَم يَلِد وَلَم يُولَد، وَلَم يَكُن لَهُ كُفُواً اَحَدٌ، یا مَن لَم يَتَّخِذ صاحِبَةً وَلا وَلَداً، يا مَن يَفعَلُ ما يَشاءُ وَيَحکُمُ مايُريدُ وَيَقضي ما اَحَبَّ ، يا مَن يَحُولُ بَينَ المَرءِ وَقَلبِهِ ، يا مَن هُوَ بِالمَنظَرِ الأَعلى ، يا مَن لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ ، يا سَميعُ، یا بَصیرُ ،...».
- «ای کسی که در میان بخشندگان ، بخشنده تری ؛ ای کسی که از هر سؤال شونده ای بهتری؛ ای رحیم تر از هر رحم کننده ای ؛ ای تنها؛ ای بی همتا؛ ای کسی که همه به تو نیازمندند؛ ای کسی که نمی زایی وزائیده نشده ای ؛ ای کسی که هیچ کس با تو برابری نمی کند؛ ای کسی که همسر و فرزندی برای خود اختیار نکرده ای؛ ای کسی که هرچه بخواهی انجام می دهی؛ ای کسی که هر چه اراده کنی بر طبق آن حکم می کنید ای کسی که هر چه دوست داشته باشی آن را مقدر می نمایی؛ ای کسی که بین انسان و قلبش حایل می شوی ؛ ای کسی که در چشم اندازی والائی ای کسی که چیزی چون تو نیست؛ ای شنونده؛ ای بیننده؛ ....».
ص: 303
- « وَأَكثِر مِن اَسماءِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ ، فَاِنَّ اسماءَ اللهِ تَعالى كَثيرَةٌ ، وَصَلَّ عَلى مُحَمَّدَ؛ وَآلِ مُحَمَّدَ، وَقُل :».
- « و نام های خداوند عزیز و جلیل را هرچه بیشتر بر زبان جاری کسن، چون او نام های فراوانی دارد، بعد بر محمد وآل محمد صلوات بفرست و آنگاه بگو:».
- « اللّهُمَّ اَوسِع عَلَىَّ مِن رِزقِكَ الحَلالِ ما آَکُفُّ بِهِ وَجهی ، وَاُوَدّی بُهِ اَمانَتی ، وَاَصِلُ بِهِ رَحِمی ، وَيَکُونُ لی عَوناً عَلَى الحَجَّ وَالعُمرَةِ».
-«بار الها، روزی حلالت را بر من بگستران آن مقدار که بتوانم آبرویم را حفظ کرده ، دیونم را ادا کنم ، صله رحم بنمایم، وکمکی برای من باشد تا بتوانم حج وعمره به جای آورم».
ط - تقديم صلوات بر پیامبر و آلش علیه السلام.
«ابو بصير» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
426 - «قالَ رَسُولُ اللهصلی الله علیه وآله وسلم : مَن ذُکِرتُ عِندَهُ فَنَسِيَ اَن يُصَلَّيَ عَلَىَّ خَطَاَ اللهُ بِهِ طَريقَ الجَنَّةَ».
- پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«کسی که در برابرش نام من برده شود و فراموش کند بر من صلوات بفرستد، خداوند متعال او را از راه بهشت به سرای دیگری می برد».
«ابن القداح» نیز از آن حضرت روایت کرده است که فرمود:
427 - «سَمِعَ اَبی رَجُلاً مُتَعَلَّقاً بِالبَيتِ يَقُول : اللّهُمَّ صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ ، فَقالَ : لا تُبتِرها وَلا تَظلِمنا حَقَّنا ، قُل : اللّهُمَّ صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وَاَهلِ بَيتِهِ»
ص: 304
- «پدرم از فردی که خود را به خانه کعبه آویزان کرده بود شنید که می گوید: اللّهُمَّ صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ ، به او گفت: آن را آبرودم بریده نکن و نسبت به حق ما ظلم روامدار بلکه بگو : اللّهُمَ صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وَاَهلَ بَيتِهِ».
«عبدالله بن نعيم » گوید به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: من داخل خانه خدا شدم در حالی که هیچ دعایی به خاطرم نمی آمد مگر صلوات بر محمد و آل محمد، حضرت فرمود:
428 - «اَما اِنَّهُ لَم يَخرُجَ اَحَدٌ بِأفضَلَ مِما خَرَجتَ بِهِ».
- «آگاه باش که کسی بهتر از آنچه تو کردی انجام نداده است».
«جابر» از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
429 - «اِنَّ عَبداً مَكَثَ فِي النّارَ يُناشِدُ اللهَ سَبعينَ خريفاً وَسَبعينَ خَريفاً وَالخَريفُ سَبعُونَ سَتَهً . وَسَبعُونَ سَنَةً ثُمَ قالَ علیه السلام: اِنَهُ سَأَلَ اللهَ بِحَقَّ مُحَمَّدَ․ وَاَهلِ بَيتِهِ لِمّا رَحِمتَنی . قالَ علیه السلام : فَاَوحَى اللهُ اِلَى جَبرَئیلَ علیه السلام اَنِ اهبِط اِلَى عَبدی فَاَخرِجهُ اِلىَّ . قالَ : يا رَبَّ ، كَيفَ لى بِالهُبُوطِ فِي النّارِ؟ قالَ : اِني قَد اَمُرُها اَن تَكُونَ عَلَیکَ بَرداً وَسَلاماً . قالَ : يا رَبَّ ، فَما عِلمی بِمَوضِعِهِ ؟ قالَ : اِنَّهُ في جِبًّ مِن سّجّينٍ . قالَ : فَهَبَطَ اِلَيهِ وَهُوَ مَعقُولٌ عَلى وَجهِهِ بِقُدُومِهِ ، قالَ : قُلتُ : كَم لَبِثتَ فِي النّارَ ؟ قالَ : ما اُحصی کُم تَرَکتُ فيهاِ خَلفاً ، قَالَ : فَأَخرَجَهُ اِلَيهَ . قالَ : فَقالَ لَهُ: يا عَبدی ، کَم کُنتَ تُناشِدُنی فِي النّارَ ؟ قَالَ : ما اُحصی یا رَبَّ . قالَ : اَما وَ عِزَّتی وَجَلالى لَؤلا ما سَأَلتَني بِهِ لأطَلتُ هُوانَكَ فِي النّارِ لكِنَّهُ حَتمٌ حَتَمتُهُ عَلى نَفسي لا یَسأَلُني عَبدُ بِحَقَّ مُحَمَّدَ وَاَهلَ بَيتِهِ اِلا غَفَرتُ لَهُ ما كانَ بَيني وَبَينَهُ، فَقَد غَفَرتُ لَكَ اليَومَ».
ص: 305
- «بنده ای در آتش جهنم صد و چهل خريف خدارا می خواند که هر خريف. صد و چهل سال است ، آنگاه خدا را به حق محمد واهل بیتش قسم می دهد که : بر من ترحمی بنما. در اینجا خداوند متعال به جبرئیل وحی می فرستد که : به سوی بنده ام پایین برو واورا از جهنم خارج کرده به سوی من بیاور.
جبرئیل می گوید: پرودگارا ؛ من چگونه درون آتش بروم؟ خداوند متعال می فرماید: من به آتش امر کردم که برای تو خنک و سلامت باشد. جبرئیل می گوید: پروردگارا: نمی دانم بنده ات کجاست. خداوند سبحان می فرماید: او در گودالی در سجين قراردارد.
امین وحی به سوی او می رود و می بیند پاهایش بسته، به صورت آویزان است، به او می گوید: چه مدتی است که در آتشی؟ می گوید: نمی دانم چه مدتی را در جهنم پشت سر گذاشته ام. جبرئیل او را به سوی پروردگار عالم می برد، آنگاه ذات اقدس الهی به او می گوید:
ای بنده من ؛ چه مدتی است که مرا میان آتش صدا می زنی؟ می گوید: حساب ندارم ای پروردگار من!
می فرماید: آگاه باش، به عزت و جلالم سوگند، اگر این جملاتی را که گفتی بر زبان جاری نمی کردی، تو را در جهنم نگاه می داشتم، لکن برخودم لازم و حتمی کردم که بنده ای مرا به حق محمد واهل بیتش سوگند ندهد مگر آن که هرچه بین من و اوست را برایش بیامرزم و به همین خاطر امروز تورا آمرزیدم »
از «سلمان فارسی » روایت شده است که گوید: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرمود:
ص: 306
430 - «اِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ : يا عِبادی ، اُولَيسَ مِن لَهُ اِلَيكُم حَوائِجَ کِبارٌ لا تَجُودُونَ بِها اِلا اَن يُتَحَمَّلَ عَلَيکُم بِاَحَبَّ الخَلقِ اِلَيكُم تَقضُونَها كِرامَةً لِشَفيعِهِم ؟ اَلا فَاعلَمُوا اِنَّ أَكرَمَ الخَلقِ عَلَىَّ وَاَفضَلَهُم لَدَىَّ مُحَمَّدَ وَاَخُوهُ عَلِيٌّ وَمِن بَعدِهِ الَأَئِمَّةُ الَّذينَ هُمُ الوَساَئِلُ اِلَى . اَلّا فَليَدعُني مَن هَمَّتهُ حاجَةٌ يُريدُ نَفعُها ، اَودَهَتهُ ذاهِيَةٌ یُریدُ کَشفَ ضَرَرِها بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّيَّبينَ الطاهِرينَ، اَفضِها لَهُ اَحسَنَ ما يَقضيها مَن یَستَشفِعُونَ بِاَعَزَّ الخَلقِ عَلَيهِ».
- «خداوند عزیز وجلیل می گوید: ای بندگان من؛ آیا اتفاق نیفتاده که: فردی از شما حاجت های بزرگی بخواهد که شما آن حوایج را نمی دهید مگر این که محبوب ترین خلق نزد شمارا حاضر کند و شما به احترام آن شفیع محبوب و دوست داشتنی درخواست های او را بدهید؟
آگاه باشید و بدانید که با کرامت ترین و برترین خلق نزد من ، محمد و برادرش علی و پس از آن ائمه هستند؛ آنانی که وسیله تقرب به من می باشند . آگاه باشید که هر کس حاجت مهمی دارد و می خواهد نفعی به او برسد، با مشکلی برایش پدید آمده خواهان دفع ضرر آن است، اگر مرا به محمد وآل پاکش بخواند، آنچنان حاجتش را بر آورده می سازم که بهتر وبرتر باشد از برآورده ساختن کسی که محبوب ترین خلق را نزد او شفيع قرار می دهید».
سخنان سلمان که به اینجا رسید، عده ای از مشرکین و منافقین در حالی که او را مسخره می کردند گفتند: ای سلمان؛ چرا خدارا به اینها قسم نمی دهی تا تورا بی نیاز ترین و پول دار ترین فرد مدینه قرار دهد؟
سلمان پاسخ داد: من خدارا خواندم و از او خواستم که چیزی به من بدهد
ص: 307
که از حکومت بر کل دنیا برتر و با منفعت تر باشد. من از خدا خواستم و او را به این بزرگواران قسمش دادم که به من زبانی ذاکر بدهد که او را حمد وثنا کند . قلبی بدهد که شاکر نعمتهای او باشد. بدنی بدهد که در برابر سختی ها صبر نماید. و آن خدای عزیز و جلیل این التماس های مرا اجابت فرمود.
این چیزهایی که من از خدا خواستم از حکومت بر تمام دنیا وهرچه در آن است ، هزار هزار بار برتر و بالاتر است .
«محمد بن علی بابویه» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
431 - «زلیخا از يوسف علیه السلام اجازه ملاقات خواست. عده ای به او گفتند ما به خاطر آن بلاهایی که بر سر آن حضرت آوردی ، می ترسیم تورا نزد او ببریم (شاید مجازاتت کند).
زلیخا گفت: من از کسی که از خدا می ترسد، نمی ترسم، بالأخره وارد شد.
يوسف علیه السلام به او گفت: ای زلیخا، چه شده که رنگت تغییر کرده است؟
زلیخا گفت: سپاس خدایی را که پادشاهان را به سبب گناهانشان برده می کند و بردگان را به سبب طاعتشان پادشاه می نماید.
یوسف گفت علیه السلام : ای زلیخا؛ چه چیزی باعث شده آن کار را انجام بدهی؟
زلیخا گفت: زیبایی چهره تو، ای یوسف.
يوسف علیه السلام گفت: پس چگونه خواهی بود اگر پیامبر آخر الزمان را که نامش محمد صلی الله علیه وآله وسلم است ببینی که هم از من زیباتر است ، هم خوش اخلاق تر وهم بخشنده تر.
ص: 308
زلیخا گفت: راست می گویی (خنت را تأیید می کنم).
يوسف علیه السلام گفت: از کجا دانستی راست می گویم؟
زلیخا گفت: چون تا نامش را بردی، محبتش در قلب من جا گرفت .
در اینجا خداوند عزیز وجليل بر يوسف علیه السلام وحی فرستاد که زلیخا راست می گوید، و چون او محمد او را دوست دارد، من هم او را دوست دارم. آنگاه خداوند متعال به يوسف علیه السلام امر کرد که با زلیخا ازدواج کند».
«جابر» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که:
432 - «اِنَّ مَلَكاً مِنَ المَلائِكَةِ سَأَلَ اللهَ اَن يُعطِيَهُ سَمعَ العِباد فَاَعطاهُ اللهُ. فَذلِكَ المَلَكِ قائِمٌ حَتّى تَقُومَ السّاعَة، لَيسَ اَحَدٌ مِنَ المُؤمِنينَ يَقُولُ: صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وُاَهلِ بَيتِهِ اِلّا وَقالَ المَلَكُ : وَعَلَيكَ السَّلامُ. ثُمَّ يَقُولُ المَلَكَ: يا رَسُولَ اللهِ ، اِنَّ فُلاناً يَقرَؤُكَ السَّلامُ. فَيَقُولُ رَسُولُ الله صلی الله علیه وآله وسلم : وَعَلَيهِ السَّلامُ».
- « فرشته ای از فرشتگان از خدا خواست که قدرت شنیدن سخنان بندگانر را به او بدهد، خداوند متعال هم این کار را کرد. تا روز قیامت هرگاه یکی از مؤمنین بگوید: خدایا؛ بر پیامبر و اهل بیتش صلوات و درود بفرست، این ملک او می گوید: «وعلیک السلام» وثانيا به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می گوید: ای رسول حق. فلانی به تو سلام می رساند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هم می گوید: وعليهالسلام».
امير المؤمنين علیه السلام فرمود:
433 - «اُعطِىَ السَّمَعَ اَربَعَةٌ : النَّبئُّ صلی الله علیه وآله وسلم ، وَالجَنَّةُ ، وَالنّارُ، وَالحُورُ
ص: 309
العينُ ، فَإِذا فَرَغَ العَبدُ مِن صَلاتِهِ فَليُصَلَّ عَلَى اِلنَّبِئَّ صلی الله علیه وآله وسلم ، وَليَسأَلِ اللهَ الجَنَّةَ ، وَليَستَجِر بِاللهِ مِنَ النّارَ، وَليَسأَلَهُ اَن يُزَوَّجَهُ مِنَ الحُورَ العينَ . فَاِنَّهُ مَن صَلّى عَلَى النَّبِئَ رُفِعَت دَعوَتُهُ. وَمَن سَأَلَ اللهَ الجَنَّةَ ، قالَتِ الجَنَّةُ یا رَبَّ ؛ اعطِ عَبدَكَ ما سَأَلَكَ . وَمَنِ استَجارَ بِاللهَ مِنَ النّارَ، قالَتِ النِارَ : یا رَبَّ ؛ اَجِر عَبدَکَ مِمَّا استَجارَ مِنهُ. وَمَن سَأَلَ الحُورَ العينَ ، قُلنَ : يا رَبَّ ؛ اَعطِ عَبدَکَ ما سَأَلَ».
- « به چهار شخص قدرت شنوایی داده شده است: پیامبر، بهشت ، جهنم، وحور العين. آنگاه که بنده از نمازش فارغ شد، بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم درود بفرستد، از خدا بهشت طلب کند، از جهنم به او پناه ببرد، و بخواهد که حور العين را به ازدواج وی در آورد چون هرکس که بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم درود بفرستد، دعایش حتما بالا می رود.
کسی که از خدا بهشت طلب کند، بهشت می گوید: پروردگارا! آنچه را که بنده ات می خواهد به او بده . کسی که از جهنم به خدا پناه می برد، جهنم می گوید: خدایا؛ بنده ات را از آنچه که به تو پناه می برد، پناه بده . و کسی که از خدا حور العين می خواهد، حور العين می گویند: پروردگارا، خواهش بنده ات را عطا کن».
« محمد بن مسلم » از امام باقر یا امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
434 - «ما فِي الميزانِ شَيءٌ اَثقَلُ مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وَاَلِ مُحَمَّدٍ. اِنَّ الرَّجُلَ لَيُوضَعُ عَمَلُهُ فِي الميزانِ فَیَميلُ بِهِ فَيُخرِجُ النَّبئُّ صلی الله علیه وآله وسلم الصَّلاةَ عَلَيهِ وَالِهِ فَيَضَعُها في ميزانِهِ فَیُرَ جَّحُ بِهِ».
ص: 310
- « چیزی در ترازوی اعمال، سنگین تر از صلوات بر محمد وآل محمد نیست. (در قیامت) اعمال فردی (بدون صلواتش) را می آورند و در میزان قرار می دهند می بینند سبک است. آنگاه پیامبر اکرم صلوات ها را آورده، در میزان این فرد قرار می دهد که موجب سنگینی آن می گردد».
« هشام بن سالم » از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
435 - «لا يَزالُ الدُّعاءُ مَحجُوبَاً حَتّى يَصَلَّىَ عَلى مُحَمَّدٍ؛ وَ آلِ مُحَمَّدٍ».
«در دعا از خداوند متعال پوشیده می ماند (یعنی اجابت نمی شود). تا آن که دعا کننده بر محمد وآل محمد صلوات بفرستد» .
نیز فرمود:
436 - «مَن دَعا وَلَم يَذكُرِ النَّبُئَّ صلی الله علیه وآله وسلم رَفرَفَ الدُّعاءُ عَلى رَأسِهِ ، اِذا ذَكَرَ النَّبِئَّ رُفِعَ الدُعاءُ».
- «کسی که دعا کند بدون آن که نامی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ببرد، آن دعا بالای سرش پرواز می کند، تا وقتی که این فرد ذکری از آن حضرت بنماید، که در این هنگام، دعایش بالا می رود .
437 - «مَن كانَت لَهُ اِلَى اللهِ حاجَةٌ فَليَبدَأ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ صلی الله علیه وآله وسلم ، ثُمَّ يَسأَل حاجَتَهُ، ثُمَّ يَختِم بِالصَلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ . فَاِنَ اللهَ عَزَّوَجَلَّ اَكرَمُ مِن اَن يَقبَلَ الطَّرَفَينَ وَيَدَعَ الوَسَطَ، اِذا كانَتِ الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ لا تَحجُبُ عَنهُ».
۔ «کسی که حاجتی به درگاه الهی دارد قبل از آن صلوات بر محمد و آلش
ص: 311
بفرستد، آنگاه حاجتش را بخواهد، بعد دعایش را با صلوات بر محمد و آلش به پایان ببرد؛ چون خداوند عزیز وجليل ، کریم تر از آن است که دو طرف دعارا قبول کند، و وسطش را رها نماید، که صلوات بر محمد وآل محمد از او پوشیده نمی ماند (و مستجاب می گردد)».
ی - گریه در حال دعا:
این عمل ادبی بزرگ و مقامی عالی است به چند دلیل :
اولا :گریه دلالت بر رقت قلب دارد ورقت قلب هم دلیل بر اخلاص است که هرگاه اخلاص آمد، اجابت هم می آید. امام صادق بر فرمود:
438 - «اِذا اقشَعَرَّ جِلدُكَ ، وَدَمَعَت عَيناکَ ، وَوَجِلَ قَلبُکَ ، فَدُونَكَ
دُونَكَ فَقَد قُصِدَ قَصدُ کَ».
- «آنگاه که پوست بدنت لرزید، و چشمانت پر از اشک گردید وقلبت هراس برداشت، آن حال را خوب نگه دار که مقصودت حاصل شده است ».
در مقابل، خشکی چشم، و نیامدن اشک ، دلیل بر قساوت قلب است که در خبر به آن اشاره شده است، چنین حالتی دو اثر دارد:
اول - نشانه دوری از خداست که خداوند متعال به حضرت موسی علیه السلام وحی فرستادن
«یا مُوسى، لا تُطَوَّل فِي الدُّنيا اَمَلَكَ فَيَقسُو قَلبُكَ ، وَقاسِي القَلبِ مِنّی بَعیدٌ»(1)
- «ای موسی: در دنیا آرزویت طولانی نباشد که قلبت را سخت می کند
ص: 312
وقلب سخت هم از من دور است ».
دوم - چنین کسی دعایش پذیرفته نیست ، که حضرت صادق علیه السلام فرمود:
439 - «لا يَقبَلُ اللهُ دَعاءً بِظَهرِ قَلبِ قاسٍ».
- « خداوند متعال دعارا از قلب قاسي وسخت، قبول نمی کند».
ثانيا - گریه، نشانه منقطع شدن بنده از غیر خدا به سوی او و نشانه خشوع بسیار است که رسول حق صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
440 - «اِذا اَحَبَّ اللهُ عَبداً نَصَبَ في قَلبِهِ نائِحَةً مِنَ الحُزنِ ، فَاِنَّ اللهَ يُحِبُّ کُلَّ قَلبٍ حَزينٍ . وَاِنَّهُ لا يَدخُلُ النّارَ مِن بَكى مِن خُشيَةِ اللهّ تَعالى حَتّى يَعُودَ اللَّبنُ اِلَى الضَّرعِ. وَاِنَهُ لا يَجتَمِعُ غُبارٌ في سَبيلِ اللهِ وَدُخانَ جَهَنَّمَ في مُنخُرِى المُؤمِن اَبَدأً. وَاِذا اَبغَضَ اللهُ عَبداً جَعَلَ في قَلبِهِ مِزماراً مِنَ الضَحکِ ، وَاِنَّ الضَّحَكَ يَميتُ القَلبَ وَاللهُ لا يُحِبُّ الفَرِحينَ».
- «هرگاه خداوند بنده ای را دوست داشته باشد، در قلب او نوحه واندوه جای می دهد ؛ چون او قلب محزون را دوست دارد. کسی که از ترس خداوند متعال گریه کرده باشد، داخل آتش جهنم نخواهد شد، مگر آن که شیر به پستان مادر برگردد(1) ، گرد و خاک خوردن در راه خدا با دود آتش جهنم در بینی مؤمن، هرگز جمع نخواهد شد. هرگاه خدا بنده ای را دشمن بدارد، در قلبش سرودی از خنده قرار می دهد که قلبش را می میراند، خداوند هم افراط کنندگان در شادی و فرح را دوست ندارد».
ص: 313
ثالثا - گریه موافق است با فرمان خداوند سبحان به انبیایش که به عیسی علیه السلام فرمود:
441 - «یا عیسی؛ هَب لي مِن عَينَيكَ الدُّمُوعَ، وَمِن قَلبِكَ الخَشيَةَ. وَقُم عَلى قُبُورِ الأمواتِ ، فَنادِهِم بِالصَّوتِ الرَّفيعِ فَلَعَلَّكَ تَأخُدُ مَوعِظَتَکَ مِنهُم. وَقُل : اِنّي لا حِقٌ فِي اللّاحِقينَ ، صُب لی مِن عَینَیکَ الدُّموعَ وَاخشَع لى بِقَلبِكَ.
یا عیسی ؛ اشتَغِث بي في حالاتِ الشَّدَّةِ فَإِنّی اُغيثُ المَكرُوبينَ ، وَاُجيبُ المُضطَرّينَ ، وَاَنا اَرحَمُ الرّاحِمين».
- «ای عیسی؛ اشک چشمان وخشیت و هراس قلبت را در درگاه من به هدیه بیاور. بر سر قبور مردگان بایست، و آنان را با صدای بلند بخوان، تا شاید پند و موعظه ات را از آنان دریافت داری، و با خود بگو: من نیز به آنان ملحق خواهم شد. به خاطر من از چشمانت اشک بریز، وقلبت را برای من خاشع گردان . ای عیسی؛ در روزگار سختی از من کمک بخواه که من گرفتاران را نجات می دهم و پریشان ها را اجابت می کنم؛ چون من ارحم الراحمين هستم».
و در وحی خود به موسی علیه السلام فرمود:
442 - «یا مُوسی ؛ کُن اِذا دَعَوتَنی خائفاً مُشفِقا وَجِلاً، وَعَفَّر وَجهَكَ فِي التُّرابِ ، وَاسجُد لي بِمَكارِمِ بَدَنِکَ، وَاقتُت بَينَ يَدَیَ فِي القِيامِ ، ووَناجِنی حَيثُ تُناجيني بِخَشيَةٍ مِن قَلبٍ وَجِلٍ ، وَاَحيِ بِتَوراتی اَیّامَ الحَياةِ ، وَعَلَّمِ الجُهّالَ مَحامِدی ، وَذُکَّرهم اَلائى وَنِعَمی ، وَقُل لَهُملا يَتَمادَونَ في غَئَّ ما هُم فيهِ فَاِنَّ اَخدي اَليمٌ شَديدٌ.یا مُوسی؛ لا تُطَوَّل فِي الدُّنيا اَمَلَكَ فَيقسُو قَلبُكَ، وَقاسِي القَلبِ
ص: 314
مِنّى بَعيدٌ. وَاَمِت قَلبَكَ بِالخَشيَةِ . وَکُن خَلَقَ الثَّيابِ ، جَديدَ القَلبِ ، تُخفى عَلى اَهلِ الاَرضِ ، وَتُغرَفُ في اَهلِ السَّماءِ، جَليسَ البُيُوتِ مِصباحَ اللَّيلِ، وَاقنُت بَينَ يَدَىَّ قُنُوتَ الصابِرينَ ، وَصِح اِلَئَّ مِن كَثرةِ الذُنُوبِ صِياحَ الهارِبِ مِن عَدُوَّهِ ، وَاستَعنَ بي عَلى ذِلِكَ فَاِنّی نَعمَ العَونُ وَنِعمَ المُستَعانُ».
- «ای موسی؛ هنگام دعا باید خائف ، سوخته دل، وبيم ناک باشی . صورتت را به خاک بمال و با بهترین اعضایت برایم سجده کن. در برابر من که ایستاده ای ، دستهای گدائی را به قنوت بلند نما، وهنگام مناجات با حالتی هراس ناک و قلبی بیم ناک مناجات کن. در مدت عمرت ، باید تورات مرا زنده نمایی. به نادانان خوبی های مرا بیاموزان ، ونعمت های مرا به یادشان بیاور، وبه آنان بگو: مبادا در این گمراهی که به سر می برید، بیشتر بمانید، که مؤاخذه من دردناک و شدیداست.
ای موسی ؛ در دنیا آرزویت طولانی نباشد که موجب سختی قلبت می گردد، وسخت دلان هم از من به دورند. قلبت را با هراس از من بمیران، لباست کهنه ، وقلبت تو باشد. میان اهل زمین پنهان باش، و در بین اهل آسمان آشنا. خانه نشین باش وچراغ شبها(1). در برابر من همچون صابرین، فرمانبرداری کن. از زیادی گناهان به سوی من فریاد بر آور، همچون کسی که از ترس دشمن فرار کرده، فریاد می زند. و بر این کارها از من کمک بخواه که من بهترین کمک دهنده هستم».
نیز فرمود:
ص: 315
443 - «یا مُوسَی ، اجعَلنی حِرزَکَ، وَضَع عِندی کَنزَکَ مِنَ الباقِياتِ الصّالِحاتِ».
- «ای موسی؛ مرا سپر خود کن وگنجت را که عبارت از اعمال صالح است، نزد من بگذار». .
رابعة - خصوصیات و فضایلی در گریه کردن و اشک ریختن هست که در سایر اقسام عبادات، یافت نمی شود. در روایت آمده است:
444 - «بَينَ الجَنَّةِ وَالنّارِ عَقَبَةٌ لا يَجُوزُها اِلَّا البَكاؤُونَ مِن خَشيَةِ اللهِ تَعالی».
- «بین بهشت و جهنم گردنه ای است که غیر از گریه کنندگان از ترس خداوند متعال ، از آن رد نمی شوند».
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:
445 - «اَنَّ رَبّي تَبارَکَ وَتَعالی خَبَّرَنی فَقالَ : وَعِزَّتي وَجَلالي ما اَدرَكَ العابِدُونَ مِمّا اَدرَكَ البَكاؤُونَ عِندي شَيئاً، وَاِني لَآَبنی لَهُم فِي الرَّفيقِ الأَعلى قَصراً لا يُشارِكُهُم فيهِ غَيرُهُم».
- «پروردگارم من به من خبر داد و گفت: به عزت و جلالم سوگند، هرگز آنچه را که گریه کنندگان نزد من دریافت می دارند، عابدان دریافت نخواهند کرد، من در مقامات بالا برایشان قصری بنا می کنم که دیگران با آنان شریک نخواهند بود».
و به موسی علیه السلام وحی کرد و فرمود:
446 - «وَابكِ عَلى نَفسِکَ ما دُمتَ فِي الدُّنيا ، وَتَخَوَّفِ العَطَبَ
ص: 316
وَالمَهالِكَ، وَلا تَغُرَّنَّكَ زينَةُ الحَياةِ الدُّنيا وَزَهرَتُها».
- «تا وقتی در دنیا هستی برخودت گریه کن، از چیزهایی که موجب هلاکت می شود بترس مبادا زینت و زیبائی زندگانی دنیایی ، تورابفریبد» .
و به عیسی علیه السلام فرمود:
447 - «یا عیسَی بنَ البِكر البَقُول ، ابكِ عَلى نَفسِکَ بُكاءَ مَن قَد وَدَّعَ الأَهلَ وَقَلَي الدُّنيا ، وَتَرَكَها لأهلِها ، وَصارَت رَغبَتُهُ فيما عِندَ اِلَهِهِ».
- «ای عیسی بن مریم؛ بر خودت گریه کن ، مانند گریه کسی که می خواهد با خانواده اش خدا حافظی ووداع کرده ، دنیارا رها، و آن را برای اهلش ترک نماید، و میل و رغبتش در چیزهایی است که نزد خدایش دارد».
از امير المؤمنين علیه السلام نقل است که فرمود:
448 - «لَمّا كَلَّمَ اللهُ مُوسى علیه السلام قالَ : اِلهي ما جَزاءُ مَن دَمَعَت عَيناهُ مِن خَشيَتِكَ ؟ قالَ : يا مُوسی ، اَقي وَجهَهُ مِن حَرَّ النّارِ ، وَاَمَنُهُ يَومَ الفَزَعِ الأَكبَرِ».
- «هنگامی که خداوند متعال با موسی علیه السلام سخن می گفت، کلیم حق پرسید: خدایا؛ پاداش کسی که اشک چشمانش از هراس تو بریزد چیست؟ فرمود: ای موسی؛ چهره اش را از گرمای آتش جهنم حفظ می کنم، وروزی که فریادها در آن روز بلند است او را امان می دهم».
امام صادق علیه السلام فرمود:
449 - «کُلُّ عَينٍ با كِيَهٌ يَومَ القِيامَةِ اِلّا ثَلاثَ عُیُونٍ: عَینٌ غَضَّت عَن مَحارِمِ اللهِ، وَعَینٌ سَهَرَت في طاعَةِ اللهِ، وَعَینٌ بِکَت في جَوفِ اللَّيلِ مِن خَشيَةِ اللهِ».
ص: 317
- « هر چشمی روز قیامت گریان است مگر سه چشم: چشمی که محارم الهی را نبیند، چشمی که در راه اطاعت خدا شب را به صبح برساند، و چشمی که در میان شب ، از ترس خدا بگرید».
450 - «ما مِن شَیءٍ وَ اِلّا وَلَهُ كَيلٌ اَو وَزنٌ اِلَّا الدُّمُوعُ فَاِنَّ القَطرَةَ تُطفِی بِحاراً مِن النّارِ ، فَاِذا اغرَورَقَتِ العَينُ بِمائِها لَم يُزهِق وَجهَه قَتَرٌ وَلا ذِلَهُ ، فَإِذا فاصَت حَرَّمَهُ اللهُ عَلَى النّارِ ، وَلَؤ اَنَّ با کِيا بِکی فی اُمَّةٍ لَرُحِمُوا».
- «هر چیزی وزن واندازه ای دارد مگر اشک که یک قطره از آن دریاهایی از آتش را خاموش می کند. آنگاه که چشم از اشک پر شود، آن صورت در قیامت به سختی می بیند و نه خواری را. وقتی آن اشک از چشم ها جاری شد ، خداوند متعال آن صورت را بر آتش حرام می کند. اگر گریه کننده ای بر امتی بگرید ، خداوند متعال تمام آنان را مشمول رحمت خویش می گرداند».
451 - «ما مِن عَينٍ اِلا وَهِيَ باكِيَةٌ يَومَ القِيامَةِ اِلا عَينٌ بِكَت مِن خَوَفِ اللهِ . وَما اغرَورَقَت عَينٌ بِمائِها مِن خَشيَةِ اللهِ اّلّا حَرَّمَ اللهُ سائِرَ جَسَيدِهِ عَلَى النّارِ، وَلا فاضَت عَلى خَدَّهِ فَزَهِقَ ذلِكَ الوَجةَ قَتَرٌ وَلا ذِلَّةٌ. وَما مِن شَيءٍ اِلا وَلَهُ كَیلٌ اَو وَزنٌ اِلا اَلدَّمعَةُ فَاِنَّ اللهَ يُطفِيء بِاليَسيرِ مِنهَا البِحارَ مِنَ النّارِ . وَلَو اَنَّ عَنداً بَكى في اَمَّةٍ لَرَحِمَ اللهُ تِلكَ الأُمَّةَ بِبُكاءِ ذلِكَ العَبدِ»
- «هیچ چشمی نیست مگر آن که در روز قیامت گریان است به جز چشمی که از ترس خدا گریه کرده باشد. هرگز چشمی از ترس خدا با اشک پر نشد مگر آن که ذات اقدس الهی سایر اعضای بدنش را بر آتش حرام گردانید، و نشد این اشک جاری شود و آن چهره سختی وذلت ببیند.
هر چیزی وزن و اندازه ای دارد مگر اشک ، که خداوند متعال با مقدار کمی از آن، دریاهایی از آتش را خاموش می کند. اگر بنده ای درباره امتی بگرید ،
ص: 318
خداوند منان آن امت را به واسطه گریه همین بنده مشمول رحمت خویش می نماید».
از « معاوية بن عمار» نقل شده است که گفت: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم:
452 - «كانَ في وَصِيَّةِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم لِعَلِئَّ علیه السلام اِنَهُ قالَ : يا عَلي ، اَوصيكَ في نَفسِكَ بِخصالِ فَاحفَظها ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ اَعِنهُ - وَعَدَّ خِضالاً - وَالرّابِعَةُ كَثرَةُ البُكاءِ مِن خَشيَةِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ يُبنى لَكَ بِكُلَّ دَمعَةٍ اَلفُ بَيتٍ فِي الجَنَّةِ».
- « در وصیت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به على علیه السلام آمده است که: ای علی ؛ تورا به چند خصلت سفارش می کنم که باید آنهارا حفظ نمایی. سپس فرمود: خدایا؛ علی را بر این کار کمک کن. آنگاه حضرت آن خصال را بر شمرد تا این که فرمود: صفت چهارم ؛ گریه زیاد از ترس خداوند عزیز و جلیل است که در برابر هر قطره اشکی، برایت هزار خانه در بهشت ساخته می شود» .
«ابو حمزه» از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
453 - «ما مِن قَطرَةٍ اَحَبُّ اِلَى اللهِ مِن قَطرَةِ دُمُوعٍ في سَوادِ اللَّيلِ مَخافَةَ مِنَ اللهِ لا يُرادُ بِها غَيرُهُ».
- «قطره ای نزد خدا دوست داشتنی تر نیست از قطره اشکی در سیاهی شب که فقط به خاطر ترس از او باشد».
«کعب الاحبار» می گوید: قسم به آن کس که جانم در دست اوست ، اگر از ترس خدا بگریم واشكم بر رخسارم شیلان کند، نزد من محبوب تر از آن است که یک کوه طلا را در راه خدا صدقه بدهم.
ص: 319
«ابن ابی عمیر» از یکی از یارانش روایت کرده است که امام صادق علیه السلام فرمود:
454 - «اَوحَى اللهُ عَزَّوَجَلَّ اِلَى مَوسی علیه السلام : اِنَّ عِبادي لَم يَتَقَرَّبُوا اِلَىَّ بِشَيءٍ اَحَبَّ اِلَىَّ مِن ثَلاثِ خِضالٍ . قالَ مُوسى : یا رَبً ، وَماهُنَّ ؟ قالَ : یا مُوسی ؛ الزُّهدُ في الدُّنيا ، وَالوَرَعَ عَنِ المَعاصي ، وَالبُكاءُ مِن خَشیَتی. قالَ مُوسی: یا رَبَّ ؛ فَلِمَن صَنَعَ ذا؟ فَاَوحَى اللهُ اِلَيهِ : يا مُوسی ؛ اَمَّا الزّاهِدُونَ في الدُّنيا فَفِي الجَنَّةِ ، وَاَما البَكّاؤُونَ مِن خَشيَتى فَفِى الرَّفيعِ الأَعلى لا يُشارِكُهُم فيهِ اَحَدٌ غَيرُهُم، وَاَمَّا الوَرِعُونَ عَنِ مَعاصِيَّ فَاِنَّی اُفَتَشَّ النّاسَ وَلا اُفَتَّشُهُم».
- « خداوند عزیز و جلیل به موسی * وحی کرد که : بندگان من به چیزی محبوب تر از سه صفت به من تقرب نجستند. موسی علیه السلام گفت: پروردگارا؛ آن سه صفت چیست؟ فرمود: ای موسی؛ آن سه: زهد در دنیا، دوری از گناهان ، و گریه از ترس من است.
موسی علیه السلام گفت: پروردگارا! برای کسی که این چنین باشد چه خواهد بود؟ فرمود: ای موسی زاهدان دنیا، در بهشت من به سر می برند، گریه کنندگان از ترس من ، در مقام برتری قرار دارند که غیر از آنان احدى شریکشان نیست ، و آنان که گناه را ترک کرده اند، من(در قیامت) همه را تفتیش و بازرسی می کنم، اما آنان را بازرسی نخواهم کرد».
در خطبه وداع رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آمده است که :
455 - «وَمَن ذَرَفَت عَيناهُ مِن خَشيَةِ اللهِ كانَ لَهُ بِكُلَّ قَطرَةٍ مِن دُمُوعِهِ مِثلُ جَبَلِ اَخِي تَكُونُ في ميزانِهِ مِنَ الأَجرِ ، وَكانَ لَهُ بِكُلَّ قَطرَةٍ عَينٌ مِنَ
ص: 320
الجَنَّةِ عَلى حافَّتَيها مِنَ المَدائِنِ وَالقُصُورِ ما لا عَينٌ رَأت وَلا اُذُنٌ سَمِعَت وَلا خَطَرَ بِقَلبِ بَشَرٍ».
- کسی که از ترس خدا اشک چشمش جاری گردد، در برابر هر قطره از آن اشکها به مقدار کوه أحد در پرونده اعمالش اجر و پاداش ثبت می گردد، و در مقابل هر قطره، چشمه ای در بهشت برای او خواهد بود، در دو طرف این چشمه، شهرها و قصرهایی قرار دارد که نه چشمی آن را دیده ونه گوشی شنیده ونه به قلب بشری خطور کرده است».
از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود:
456 - «اِنَّ اِبراهيمَ النَّبِیَ صلی الله علیه وآله وسلم قال : اِلهي ما لِعَبدٍ بَلَّ وَجهَهُ بِالدُّموعِ مِن مَخافَتِكَ ؟ قالَ اللهُ تَعالى : جَزاءُهُ مَغفِرَتی وَرِضوانی يَومَ القِيامَةِ».
- « ابراهیم نبی علیه السلام از ذات اقدس الهی پرسید: خدایا؛ برای بنده ای که چهره اش را با اشک هایی که از خوف تو ریخته شده ، تر گرداند چه خواهد بود؟ خداوند متعال پاسخ داد: پاداشش، آمرزش ومقام رضوان من در قیامت خواهد بود ».
«اسحاق بن عمار» گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: دعا می کنم و دلم می خواهد گریه بکنم ولی اشکی نمی آید، اما وقتی بعضی از نزدیکانم که وفات یافته اند را به یاد می آورم، دلم می شکند و اشکم جاری می گردد، آیا چنین کاری جایز است؟، فرمود:
457 -((نَعَم، تَذَکَّرهُم، فَإِذا رَقَقتَ فَابكِ وَادعُ رَبَّكَ تَبارَکَ وَتَعالی)).
- « بله جایز است ، آن اموات را به یاد بیاور ووقتی قلبت شکست ، گریه کن و خداوند تبارک و تعالایت را بخوان».
ص: 321
تباکی(1)
اگر گریه ای نکردی ، خودت را وادار کن وسعی نما تا شاید اشکی بیاید، این حالت را «تباکی » گویند که امام صادق علیه السلام فرمود:
458 - «وَاِن لَم يَكُن بِكَ بُکاءٌ فَتَباکِ».
-«اگر گریه ای نکردی لا اقل تباکی داشته باش»
«سعید بن يسار » گوید به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: اگر در حال دعا اشکی از چشمانم جاری نشد، آیا می توانم تباکی داشته باشم؟ فرمود:
459 - «نَعَم، وَلَو مِثلَ رَأسِ الذُّبابِ»
- «بله، حتی اگر به اندازه سر مگسی باشد».
از «ابی حمزه» نقل شده است که امام صادق علیه السلام به «ابی بصير» فرمود:
460 - «اِن خِفتَ اَمر یَکُونُ اَؤ حاجَةٌ تُريدُها فَابدَأ بِاللهِ فَمَجَّدهُ وَاَثنِ عَلَيهِ كَما هُوَ اَهلُهُ، وَصَلَّ عَلَى النَّبِي وَاَلِهِ علیه السلام وَتَباکِ وَلَو مِثلَ رَأسِ الذُّبابِ ، اِنَّ اَبی کانَ یَقُولُ : اِقرَبُ ما يَكُونُ العَبدُ مِن الرَّبَّ وَهُوَ ساجِدٌ یَبکی».
- «اگر از وقوع حادثه ای می ترسی یا حاجتی داری، اول خداوند متعال را تمجید کن و آنچنان که سزاوار است او را حمد وثنا نما، بعد بر پیامبر والش صلوات بفرست، و پس از آن، اشکی بریز حتی اگر به مقدار سر مگسی باشد ؛
ص: 322
چون پدرم می فرمود: نزدیک ترین حالات بنده به پروردگارش این است که به سجده رود و در آن حال گریه کند».
و از آن حضرت نقل شده است که فرمود:
461 - «اِن لَم يُجبكَ البُكاءُ فَاِن خَرَجَ مِنكَ مِثلُ رَأسِ الذُّبابِ فَبَخَّ بَخًّ».
- «اگر گریه به تو پاسخ مثبت نمی دهد و اشکی نمی آید، تباکی داشته باش که اگر به اندازه سر مگسی هم اشک از تو خارج شد، خوشا به حالت»
هنگام دعا می توانی از راه های زیر چشمانت را با خود همراه کرده تا اشکهایت سرازیر شود:
- به یاد گناهان بزرگ و آبروریزی های روز قیامت خویش باش که همه مخلوقات عالم از خدایی که هم حاکم آن روز است، وهم عالم به همه چیز می هراسند.
- صحنه قيامت در برابرت تمثل پیدا کند که زبانها لال می شوند وسخنرانان فصيح خاموش می گردند، ولی اعضای بدن شهادت می دهند و صحبت می کنند. آنان که در دنیا صداهایی نرم و نازک داشتند، در آنجا صدایشان بزرگ وگوش خراش می شود، در این حال عرق، سر و روی مردم را می گیرد، به طوری که از نرمی گوش ها بر زمین می ریزد.
روزی که رازهای نهان فاش می شود، و باطن واندرون انسان آشکار می گردد، از زشتی ها پرده برداری می شود و کسی به کسی توجهی ندارد .
ص: 323
- از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت است که فرمود:
462 - «يُحَشَرُ النّاسُ يَومَ القِيامَةِ حُفاةً عُراةً عَزلاءَ قَد اَلجَمَهُمُ العَرَقُ وَبَلَغَ شُحُومَ الآذانِ».
- «روز قیامت مردم با پای برهنه ، عریان ، و دست خالی از هر سلاحی محشور می شوند، در حالی که عرق سر و رویشان را گرفته، به نرمی گوش ها رسیده است ».
«سوده» همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم تا این را شنید گفت: ای وای! پس مردم هم دیگر را می بینند؟! فرمود:
- «شَغَلَ النّاسُ عَن ذلِكَ».
- « مردم به این توجهی ندارند». آنگاه به این آیه قرآن استناد کرد که می فرماید:
-«لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ»
- «هر کس را در آن روز، کاری است که به خود مشغولش میدارد».
سپس فرمود:
- «وَكَيْفَ وَأَنّى لَهُمْ بِالنَّظَرِ ؟ وَمِنْهُمُ الْمَسْحُوبُ عَلَى وَجْهِهِ وَالْمَاشِي عَلَى بَطْنِهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ يُوطَأَ بِالْأَقْدَام مِثْلُ الدَّرِّ ، وَمِنْهُمُ الْمَصْلُوبُ عَلى شَفِيرِ النَّارِ حَتَّى يَفْرُغَ النَّاسُ مِنَ الْحِسَابِ ، وَمِنْهُمُ الْمُطَوَّقُ بِشِجَاعَ فِي رَقَبَتِهِ تَنْهَشُهُ حَتَّى يَفْرُغَ النَّاسُ مِنَ الْحِسَابِ ، وَمِنْهُمْ مَنْ تَسَلَّطَ عَلَيْهِ الْمَاشِيَةُ ذَوَاتُ الْأَخْفافِ فَتَطَأَهُ بِأَخْفافِهَا وَذَوَاتُ الْأَخْلَافِ فَتَنْطَحُهُ بِقُرُونِها وَتَطَأُهُ بِأَخْلافِها».
ص: 324
- «چگونه می توانند بر هم دیگر نظر کنند؟ در حالی که عده ای را به صورت بر زمین می کشند، عده ای روی شکمشان حرکت می کنند. دسته دیگر چون خاک زیر دست وپا لگد مال می شوند، گروه دیگر را در کنار آتش بر صلیب می کشند تا مردم از حساب فارغ گردند، عده دیگر برگردنشان مارهایی آویزان می کنند که اینان را بگزند تا حساب رسی مردم تمام شود، گروه دیگر زیر دست و پای چهار پایان لگدمال می شوند و حیوانات شاخ دار به آنان شاخ می زنند و لگدکوبشان می نمایند».
باید در احوال مردم در روز قیامت، و قبل، وبعد از آن فکر کنی که چه کسانی اهل سعاد تند و چه کسانی اهل شقاوت ، در این صورت حتما برایت سبب خوف و انگیزه اشک ورقت و اخلاص قلب ، حاصل می شود.
هرگاه به چنین حالتی رسیدی، آن را غنیمت بشمار و بدان که چنین ساعاتی از نفیس ترین لحظات عمر توست . در این حالت است که باید سؤالات و نیازهایت را به درگاه خداوند صاحب جلال ، عرضه بداری و از مهم ترین
حاجاتت این باشد که :
اولا - اقبال و توجه خداوند سبحان به تو دوام یابد.
ثانية - اقبال و توجه تو به او نیز ادامه داشته باشد.
ثالثا - ادب حضورش را به نیکوترین وجه درک کرده باشی .
ورابعة - اگر حاجاتت را خواستی طلب کنی ، چیزی بخواه که جمال وزیبایی واقعی و حقیقی برایت بیاورد ، وگرفتاری ووبال را از تو دفع کند. نه این که مال (دنیا ) طلب کنی؛ چون نه او برای تو باقی می ماند ونه تو برای آن .
ص: 325
بدان که گریه کردن و ضجه و ناله زدن به درگاه الهی از گناهان ، وطلب رها شدن از آن، صفت خوبی است ، اما تا جدایی از گناه و توبه از معاصی نباشد ، فایده ای ندارد که جناب سید العابدین علی بن الحسين علیه السلام فرمود:
463 - «وَلَيسَ الخَوفُ مَن بَكى وَجَرَت دُمُوعُهُ ما لَم يَكُن لَهُ وَرَعٌ يَحجُزُهُ عَن مَعاصِي اللهِ، وَاِنَّما ذلِكَ خَؤفٌ کاذُبٌ».
- «خوف این نیست که کسی گریه کند واشک بریزد، أما ورعی که اورا از گناهان دور کند، در وی نباشد. این خوف دروغ است ».
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:
464 - «مَرَّ مُوسی بِرَجُلٍ مِن اَصحابِهِ وَهُوَ ساجِدٌ وَانصَرَفَ مِن حاجَتِهِ وَهُوَ ساجَدٌ، فَقالَ علیه السلام لَو كانَت حاجَتُكَ بِيَدي لَقَضَيتُها لَكَ، فَاَوحَى اللهُ عَزَّوَجَلَّ الَيهِ: یا مُوسی ؛ لَو سَجَدَ حَتّى ينَقَطِعَ عُنُقُهُ ما قَبِلتُهُ اَو يَتَحَوَّلَ عَمّا آَكرَهُ إِلَى ما اُحِبُّ».
- «حضرت موسی علیه السلام بر سر راهی، فردی از یارانش را دید که در سجده است.(از آنجا رفت و) کارش را انجام داد و برگشت، دید هنوز در سجده است. گفت: اگر حاجت تو در دست من بود آن را برایت برآورده می ساختم. خداوند عزیز و جلیل به او وحی کرد که: ای موسی؛ اگر آن قدر سجده کند تا گردنش قطع شود، او را نخواهم پذیرفت، مگر آن که دست از کارهای زشتش برداشته ، به چیزهایی که من آن را دوست دارم، روی نماید».
در روایت دیگر آمده است:
ص: 326
465 -«اِنَّ مُوسی مَرَّ بِرَجُلٍ وَهُوَ يَبكى ثُمَ رَجَعَ وَهُوَ يَبكي قالَ : اِلهي عَبدُکَ یَبکی مِن مَخافَتِكَ . قالَ اللهُ تَعالى : یا مُوسی ، لَو بَكی حَتَّى نَزَلَ دِماغُهُ مَعَ دُمُوعِ عَينَيهِ لَم اَغفِر لَهُ وَهُوَ يُحِبُّ الدُنيا».
- «حضرت موسی علیه السلام بر سر راهش مردی را دید که گریه می کند، رفت و برگشت ، دید هنوز گریه می کند. گفت: خدایا بنده ات از ترس تو است که اشک می ریزد. خداوند متعال فرمود: ای موسی : اگر این فرد آن قدر گریه کند تا مغز سرش به همراه اشک چشمش خارج شود، تا وقتی که دنیا را دوست دارد، او را نخواهم آمرزيد».
در آنچه که بر حضرت موسی علیه السلام وحی فرستاد، آمده است:
466 - «یا مُوسى ، اُدعُنى بِالقَلبِ النَّقِئَّ وَاللَّساني الصّادِقِ».
- «ای موسی ؛ مرا با قلبی بی گناه و پاک، وزبانی صادق و راستگو بخوان».
از امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام نقل است که فرمود:
467 - «الدُّعاءُ مَفاتيحُ النَّجاحِ وَمَقاليدُ الفَلاحِ. وَخَيرُ الدُّعاءِ ما صَدَرَ عَن صدرٍ نَقِيًّ وَقَلبٍ تَقِيًّ . وَفِي المُناجاةِ سَبَبُ النَّجاةِ ، وَبِالإِخلاصِ يَکُونُ الخَلاصُ ، فَإِذا اشتَدَّ الفَزَعُ فَاِلَى اللهِ المَفزَعُ».
- « دعا، کلید کام یابی و رستگاری است. بهترین دعا آن است که از سینه ای پاک و قلبی دارای تقوا صادر شود. مناجات، سبب نجات است ، واخلاص موجب خلاصی. پس آنگاه که سختی ها شدت یافت، باید به سوی خدا فزع وزاری نمود».
یا به اعتراف به گناه قبل از درخواست وذکر حاجات :
ص: 327
اولا - این عمل نشانه این است که بنده از همه چیز غیر از خدا قطع امید کرده است .
ثانية - این عمل نشانه تواضع است، و هر کس تواضع پیشه کند، خداوند متعال درجاتش را بالا می برد. در روایت آمده:
468 - « عابدی هفتاد سال خدا را بندگی کرد، روزها را روزه ، وشبها را به نماز می ایستاد . آنگاه حاجتی از خداوند متعال طلب نمود ولی روانگردید. رو به خود کرد و گفت: اشکال از خود تو است؛ چون اگر در تو خیری می بود، حاجتت روا می شد. در این هنگام خداوند متعال فرشته ای برای او فرستاد و گفت: ای فرزند آدم ؛ این یک لحظه ای که خودت را کوچک شمردی ، از تمامی عبادت های گذشته ات بهتر است».
از امام باقر علیه السلام روایت است که فرمود:
469 - «اَؤحَى اللهُ تَعالى اِلى مُوسى علیه السلام اَتَدَري لِم اصطَیتُکَ بِكَلامی مِن دُوني خَلقي ؟ قالَ : لا يا رَبَّ . قالَ : يا مُوسى ، اِنّي قَلَّبتُ عِبادی ظَهراً لِبَطنٍ ، فَلَم آَرَ اَذَلَّ ہی نَفساً مِنکَ. اِنَّكَ اِذا صَلَّيتَ وَضَعتَ خَدَّیکَ عَلَى التُّرابِ».
- « خداوند متعال بر حضرت موسی علیه السلام وحی فرستاد که: آیا می دانی چرا تورا برای سخن خود انتخاب کردم نه دیگران را؟ گفت: نه، ای پروردگار من . فرمود: ای موسی؛ من بندگانم را زیرورو کردم، ولی کسی را نیافتم که در برابر من از تو خاضع تر باشد؛ چون تو هرگاه نماز می گزاری، چهره ات را نیز بر خاک قرار می دهی».
در روایت دیگر آمده است:
ص: 328
470 - «اِني قَلَّبتُ عِبادي ظَهراً لِبَطنٍ ، فَلَم اَرَ اَذَلَّ لی نَفَساً مِنكَ، فَأَحبَبتُ اَن أَرفَعَکَ مِن بَينِ خَلقی».
- « من بندگانم را زیر و رو کردم، ولی کسی را نیافتم که در برابر من از تو خاضع تر باشد، به همین خاطر دوست دارم از میان مخلوقاتم مقام تورا برتر گردانم».
در روایت آمده است که :
471 - «خداوند سبحان بر حضرت موسی علیه السلام وحی فرستاد که بالای کوهی برو و با من مناجات کن. در آنجا چندین کوه بودند، هر یک طمع داشتند که کلیم حق بر روی آن برود، مگر کوه کوچکی که خودرا څرد وکوچک شمرد و گفت: من کمتر از آنم که پیامبر خدا برای مناجات با رب العالمين، بر من بالا برود. در این هنگام خداوند متعال بر موسی علیه السلام وحی فرستاد که بالای همان کوه برو؛ چون او خودرا چیزی به حساب نیاورد».
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:
472 - « ثَلاثَةٌ لا يَزيدُ اللهُ بِهِنَّ اِلّا خَيراً : التَّواضُعُ لا يَزيدُ اللهُ بِهِ اِلَّا ارتِفاعاً ، وَذُلُّ النَّفسِ لا يَزيدُ اللهُ بِهِ اِلّا عِزّا، وَالتَّعَفُّفُ لا يَزيدُ اللهُ بِهِ إِلّا غِنىً».
- «سه چیز است که خداوند متعال در برابر آن، جز خیر نمی دهد: تواضع : خداوند سبحان در برابرش مقام انسان را رفیع می گرداند .
فروتنی : خداوند منان در برابرش عزت نفس عطا می کند. دست کشیدن از محرمات : ذات اقدس الهی در برابرش ، غنا و بی نیازی می دهد».
همچنین در تواضع وشكاندن نفس و نارضایتی او، رضای خدای سبحان نهفته است .
ص: 329
در آنچه خداوند متعال بر حضرت داوود علیه السلام وحی فرستاده، آمده است:
473 - «یا داؤُدُ، اِني وَضَعَتُ خَمسَةً في خَمسَةٍ وَالنّاسُ يَطلُبُونَها في خَمسَةٍ غَيرِها فَلا يَجِدُونَها».
- «ای داوود؛ من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم، ولی مردم آنهارا در پنج چیز دیگر می جویند و نمی یابند:».
- «وَضَعتُ العِلمَ فِی الجُوعِ وَالجُهدِ، وَهُم يَطلُبُونَهُ فِی الشَّبَعِ وَالرّاحَةِ ، فَلا يَجدُونَهُ».
۔ «علم را در گرسنگی و تلاش و کوشش قرار دادم، ولی مردم آن را در سیری و راحتی می جویند و نمی یابند».
- «وَوَضَعَتُ العِزَّ في طاعَتی ، وَهُم يَطلُبُونَهُ في خِدمَةِ السُّلطانِ ، فَلا يَجِدُونَهُ».
- «عزت را در اطاعت از خودم نهاده ام ، ولی مردم آن را در خدمت به سلاطین طلب می کنند و نمی یابند».
- «وَوَضَعتُ الغِنى فِي القَناعَةِ، وَهُم يَطلُبُونَهُ فی کَثَرةِ المالِ ، فَلا يَجِدُونَهُ».
۔ «بی نیازی را در قناعت قرار دادم، ولی مردم آن را در مال زیاد می جویند و نمی یابند».
- «وَوَضَعتُ رَضائي في سَخَطِ النَّفسِ ، وَهُم يَطلُبُونَهُ في رِضَا النَّفسِ ، فَلا يَجِدُونَهُ».
۔ «رضایت خودم را در نارضایتی نفس نهاده ام، ولی مردم آن را در رضایت نفس طلب می کنند و نمی یابند».
ص: 330
- «وَوَضَعتُ الرّاحَةَ فِي الجَنَّةِ ، وَهُم يَطلُبُونَها فِي الدُّنيا ، فَلا يَجِدُونَها».
- « و راحتی و آسایش را در بهشت قرار داده ام، اما مردم آن را در دنیا می جویند و نمی یابند».
ثالثا : دیگر از فواید ذکر گناهان ، خوف و ترس از ذات اقدس الهي ورقت قلب است که حضرت صادق علیه السلام فرمود:
- «اِذا رَقَّ اَحَدُكُم فَليَدعُ ، فَاِنَّ القَلبَ لا يَرِقُّ حَتّى يَخلُصَ».(1)
- «هر یک از شما آن گاه که قلبش شکست، حتما دعا کند؛ چون قلب تا صاف نشود، نمی شکند».
رابعة - بسا شکستن قلب موجب ریزش اشک گردد، که این نیز خود ادبی از آداب دعاست. بنابراین، ادبی موجب فراهم شدن ادب دیگر گردید.
خامسا - فرمان امام صادق علیه السلام است که فرمود:
- «اِنَما هِيَ المَدحَةُ ثُمَّ الثَّناءُ ثُمَّ الاِقرارُ بِالذَّنبِ ثُمَّ المَسأَلَةُ اِنَّهُ وَاللهِ ما خَرَجَ عَبدٌ مِن ذَنبٍ اِلا بِالإِقرارِ»(2)
- «اول مدح الهی، بعد ثنا وستایش، سپس اقرار به گناهان، آنگاه سؤال و درخواست . به خدا سوگند، هیچ بنده ای از گناه خارج نشد، مگر به سبب اقرار به آن»
بنابر این، اقرار به گناه پنج فایده دارد
ص: 331
اول - منقطع شدن به سوی خداوند متعال .
دوم به شکسته شدن قلب (که فضایلش گذشت).
سوم - سبب رقت قلب است که خود دلیل بر اخلاص است، و در نتیجه موجب اجابت دعا می گردد.
چهارم - بسا موجب گریه نیز گردد که گریه کردن، خود سید الآداب است.
پنجم - موافقت نمودن با فرمان حضرت صادق علیه السلام .
يب - با قلب به سوی خدا روی آوردن:
بسیار واضح است که اگر کسی با تو صحبت کند و بدانی او از صحبتش غافل بوده، فقط یک سری کلماتی را از بر کرده (یا از رو می خواند)، ولی توجهش به جای دیگر است، چنین فردی سزاوار این است که توهم از خطاب با او روی برگردانی و جوابش را ندهی که صادق آل محمد علیهم السلام فرمود:
474 - «مَن أَرادَ اَن يَنظُر مَنزِلَتَهُ عِندَ اللهِ فَليَنظُر مَنزِلَةَ اللهِ عِندَهُ ، فَاِنَّ اللهَ یَنَزَّلُ العَبدَ مِثلَ ما يُنَزَّلُ العَبدُ اللهَ مِن نَفسِهِ».
- «کسی که می خواهد ببیند رتبه اش نزد خدا چگونه است ، ببیند رتبه خدا نزد او چطور می باشد؛ چون خداوند سبحان ، بنده را در همان مقامی جای می دهد، که بنده آن مقام را به خدا می دهد»
امير المؤمنين علیه السلام فرمود:
475 - «لا يَقبَلُ اللهُ دُعاءَ قَلبٍ لاهٍ»
- «خداوند متعال دعای قلب غافل را قبول نمی کند».
«سيف بن عمیره» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
ص: 332
476 - «اِذا دَعَوتَ اللهَ فَاَقبِل بقَلبِكَ».
-« هرگاه خدا را می خوانی، با قلبت به او روی کن».
در آنچه خداوند سبحان بر حضرت عیسی علیه السلام وحی فرستاد، آمده است:
- «لا تَدعُني اِلا مُتَضَرَّعاً اِلَىَّ، وَهَمُّكَ هَمّاً وَاحِداً فَاِنَّکَ متی تَدعُنی كَذلِكَ اَجِبكَ»(1).
- «دعا نکن مگر با حالت تضرع، وتمام همتت را صرف این امر بنما که هرگاه این گونه مرا خواندی ، تورا اجابت خواهم نمود» .
از معصومین علیهم السلام روایت شده است که:
477 - «صَلاةُ رَكعَتَينِ بِتَدَبُّرَ خَیرٌ مِن قِيامِ لَيلَةٍ وَالقَلبُ ساهٍ».
- «دو رکعت نماز با تفکر و تدبر ، بهتر است از نماز در طول شب در حالی که دل به غیر حق مشغول باشد».
478 - «لَيسَ لَكَ مِن صَلاتِكَ اِلّا ما اَحضَرتَ فيهِ قَلبَكَ».
- «از نماز فقط آن مقدار که حضور قلب داشتی، بهره ات خواهد بود».
از سنن حضرت ادریس علیه السلام نقل شده است که:
479 - «اِذا دَخَلتُم فِی الصَّلاةِ فَاصرِفُوا اِلَيها خَواطِرَ کَم وَاَفكارَ کَم وَادعُوا اللهَ دُعاءَ طاهِراً مُتَفَرَّغاً مُتَفَرَّجاً، وَاسأَلُوهُ مَطالِحَكُم وَمَنافِعَكُم بِخُضَوعٍ وَ خُشُوعٍ وَطاعَةٍ وَاستِكانَةٍ».
- «وقتی وارد نماز شديد، خاطرات وافکارتان را از چیزهای دیگر، به نماز برگردانید. خدا را با طهارت و فراغت (از کارهای دنیایی) بخوانید واز او
ص: 333
اصلاح و منفعت خودرا خاضعانه ، خاشعانه، مطیعانه و در حالت فروتنی بخواهید».
480 - «اِذا دَخَلتُم فِي الصَّيامِ فَطَهَّرُ وَا اَنفُسَكُم مِن کُلَّ دَنَسٍ وَنَجِسٍ ، وَصُومُوا لِلّهِ بِقُلُوبٍ خَالِصَةٍ صافِيَةٍ مُنَزَّهَةٍ عَنِ الاَفكارِ السَّيَّئَةِ وَالهَواجِسِ المَنكَرَةِ ، فَاِنَّ اللهَ یَستَنجِسُ القُلُوبَ اللَّطِخَةَ وَالنَّیّاتِ المَدخُولَةَ».
- «از هرگاه روزه می گیرید، جان خود را از هر پلیدی ونجاستی پاک سازید، و برای خدا با قلب هایی خالص وصاف روزه بگیرید، حتی خود را از فکر گناهان نیز پاک گردانید؛ چون خداوند متعال ، قلب های آلوده ونیتهای ناخالص را نجس می داند».
يج - دعا کردن قبل از آن که احتیاجی پیدا شود (یعنی در دوران بی نیازی):
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به «ابی ذر» فرمود:
- «یا اَباذَرًّ ، اَلا اَعَلَّمُكَ كَلِماتٍ يَنفَعُكَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِنَّ ؟ قالَ : بَلى یا رَسُولَ اللهِ . قالَ : احفَظِ اللهَ يَحفَظُكَ، احفَظِ اللهَ تَجِدهُ اَمامَكَ، تَعَرَّف اِلَى اللهِ فِي الرَّخاءِ يَعرِفكَ فِي الشَّدَّةِ . وَاِذا سَأَلتَ فَاسأَلِ اللهَ، وَاِذا استَعَنتَ فَاستَعِن بِاللهِ . فَقَد جَرَى القَلَمُ بِما هُوَ كائِنٌ اِلى يَومِ القِيامَةِ ، وَلَو أَنَّ الخَلقَ کُلَّهُم جَهَدُوا عَلى اَن يَنفَعُوكَ بِما لَم يَكتُبهُ اللهُ لَكَ ما قَدَرُوا عَلَيهِ»(1)
- «ای ابا ذر؛ آیا کلماتی به تو بیاموزم که برایت منفعت داشته باشد؟ (ابا ذر می گوید:) گفتم: بلی ای رسول خدا . فرمود: تو از خدا حفاظت کن تا خدا از تو
ص: 334
حفاظت کند. اگر از خدا حفاظت نمایی، او را در جلوی خود، خواهی یافت. در روز راحتی و آسایش ، معروف و شناخته شده درگاه حق باش تا او تورا در روز شدت و نیازت بشناسد. اگر درخواستی داری از خدا بطلب واگر کمک می خواهی از او بخواه ، همانا مقدرات عالم تا روز قیامت تحت قلم ذات اقدس الهی است ، اگر تمام خلق بکوشند تا نفعی به تو برسانند که خدا آن را برایت ثبت نکرده است ، هرگز قدرت چنین کاری را نخواهند داشت».
«هارون بن خارجه» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
- «اِنَّ الدُعاءَ فِي الرَّخاءِ لِيَستَخرِجَ الحَوائِجَ فِي البلاءِ »(1)
- «دعا در زمان راحتی و آسایس، برای بر آورده شدن حوایج در روز نیازمندی است».
از آن حضرت است که فرمود:(2)
-«کسی که از رسیدن بلایی هراسناک است، اگر قبل از آن دعا کند. خداوند متعال هرگز آن بلا را به او نشان نخواهد داد».
امام زین العابدين علیه السلام فرمود:
481 - «الدُّعاءُ بَعدَ ما يَنزِلُ البَلاءُ لا يُنتَفَعُ بِهِ».
- « دعا کردن بعد از نزول بلا، فایده ای ندارد».
ص: 335
يد - دعا برای برادران دینی و التماس دعا از ایشان :
«ابن ابی عمیر» از «هشام بن سالم» و او از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود:
482 - «مَن قَدَّمَ اَربَعينَ مِنَ المُؤمِنينَ ثُمَّ دَعا اُستُجيبَ لَهُ».
- «کسی که اول برای چهل مؤمن دعا کند و سپس برای خودش، دعایش مستجاب می شود».
تأکید شده که بعد از پایان نماز شب ، در حال سجده بگوید:
483 - «اَللهُمَّ رَبَّ الفَجرِ وَاللَّيالِي العَشرِ وَالشَّفعِ وَالوَترِ وَاللَّيلِ اِذا يَسرِ ، وَرَبَّ كُلَّ شَيءٍ ، وَاِلهَ كُلَّ شَيءٍ وَمَلیکَ کُلَّ شَيءٍ صَلَّ عَلى مَحَمَّدٍ وَاَلِهِ وَافعَل بی وَبِفلانِ وَفُلانٍ (به جای فلان وفلان ، اسامی مؤمنین را ذکر کند) ما اَنتَ اَهلُهُ، وَلا تَفعَل بِنا ما نَحنُ اَهلُهُ يا اَهلَ التَّقوى وَاَهلَ المَغفِرَةِ».
- «ای پروردگار صبح ، و شب های ده گانه ، و جفت و تک، و شب به هنگام رفتنش؛ ای پروردگار و معبود و پادشاه هر چیز؛ بر محمد و آلش درود فرست ، و برای من و فلان وفلانی آنچه را که خود سزاوارش هستی انجام بده ، نه آنچه را که ما سزاوار آنیم. ای نگه دارنده و آمرزنده بندگان»
در روایت آمده است:
- «اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ وَتَعالى اَوحى اِلى مُوسى: يا مُوسي ؛ اَدعُني عَلى لِسانٍ لَم تَعصِني بِهِ ، فَقالَ علیه السلام : اَنّی لی بِذلِكَ ؟ فَقالَ : اَدعُنى عَلى لِسانِ غَيرِكَ»(1)
ص: 336
- « خداوند سبحان به حضرت موسی علیه السلام وحی فرستاد که ای موسی؛ مرا با زبانی بخوان که با آن گناه نکرده باشی . گفت: چنین زبانی را کجا می توانم بیابم؟ فرمود: مرا با زبان دیگران بخوان».
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
484 - «لَيسَ شَيءٌ اَسرَعَ اِجابَةً مِن دَعوَةِ غائِبٍ لِغائبٍ» .
- «چیزی سریع تر از دعای غایبی برای غایب دیگر اجابت نمی شود».
«فضل بن يسار » از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
485 - «اَؤ دَعوَةٍ وَاسرَعُ اِجابَةٍ دَعوَةُ المُؤمِنِ لِاَخِيهِ بِظَهرِ الغَيبِ».
- «نزدیک ترین خواندن و سریع ترین اجابت در دعایی است که مؤمن برای برادر مؤمنش در غیاب او می کند».
486 - «اَسرَعُ الدُّعاءِ نَجاحاً لِلاِجابَةِ دُعاءُ الاَخِ لِاَخيهِ بِظَهرِ الغَيبِ ، يَبدَأُ بِالدُّعاءِ لِاَخيهِ فَيَقُولُ لَهُ مَلَكٌ مَوَ کَلٌ بِهِ : آمينَ ، وَلَكَ مِثلاهُ».
- «دعای برادر برای برادر مؤمن در غیابش، سریع تر از دیگر دعاها به اجابت می رسد. وقتی این دعارا شروع می کند، فرشته ای مأموراست که بگوید: آمین ، برای تو در برابرش هست».
«عبدالله بن سنان » از حضرت صادق به روایت کرده است که فرمود:
487 - «دُعاءُ الرَّجُلِ لِاَخيهِ بِظَهرِ الغَيبِ يَدُرُّ الرَّزقَ وَیَدفَعُ المَكرُوهَ».
- «دعای انسان برای برادر مؤمن در غیاب او موجب فراوانی روزی و دفع بدی ها می شود».
ص: 337
نیز فرمود:
488 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم ما مِن مُؤمِنٍ دَعا لِلمُؤمِنينَ اِلّا رَدَّ اللهُ عَلَيهِ مِثلَ الَّذي دَعا لَهُم بِهِ مُن کُلَّ مُؤمِنٍ وَمُؤمِنَةٍ مَضى مِن اَوَّلِ الدَّهرِ اِلى ما هُوَ آتٍ اِلى يَومِ القِيامَةِ . وَاِنَّ العَبدَ لَيُؤمَرُ بِهِ اِلَى النّارِ يَومَ القِيامَةِ فَيُسحَبُ فَيَقُولُ المُؤمِنُونَ وَالمُؤمِناتُ : یا رَبَّ ؛ هذَا الَّذي كانَ يَدعُو لَنا. فَیَشفَعُوا فيهِ، فَیُشَفَّعُهُمُ اللهُ فيهِ ، فَيَنجُو».
- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرگاه مؤمنی برای مؤمنین دعا کند، خداوند متعال همان دعا را به تعداد هر مرد و زن مؤمنی که از ابتدای خلقت تا قیام قیامت می آیند، به او بر می گرداند. روز قیامت بنده ای را می آورند فرمان می رسد : اورا به آتش ببرید، ملائکه او را کشان کشان به سوی آتش می برند، در این حال مردان و زنان با ایمان می گویند: پروردگارا ؛ این همان فردی است که برای ما دعا کرده است. اینجاست که آنان برای این فرد شفاعت می کنند، خداوند متعال هم شفاعت آنان را می پذیرد و او نجات می یابد».
«علی بن ابراهيم» از پدرش نقل کرده است که: «عبدالله بن جندب » را در عرفات در حالی دیدم که کسی چون او در آنجا یافت نمی شد. دست هایش به سوی آسمان بلند بود، واشک از گونه هایش بر زمین می ریخت، وقتی مردم رفتند به او گفتم:
ای ابا محمد؛ من کسی را چون تو غرق در ذکر ودعا وسوز وگداز) ندیدم. گفت: به خدا قسم، دعا نکردم مگر برای برادران دینی ام ؛ چون امام کاظم علیه السلام به من خبر داد که:
489 - «مَن دَعا لِأخيهِ بُظَهرِ الغَيبِ نُودِيَ مِنَ العَرشِ : وَلَكَ مائَةُ اَلفِ ضِعفٍ».
ص: 338
- «کسی که برای برادران دینی در پشت سرشان دعا کند، از عرش الهی ندا می رسد: صد هزار برابرش برای تو باد»
من فکر کردم صلاح نیست صد هزار دعای عرشی را که حتما مستجاب می شود، در برابر یک دعا برای خود رها کنم، در حالی که نمی دانم آن یک دعا مستجاب می شود یا خیر؟
«ابن ابی عمیر » از «زید پرسی » روایت کرده است که گفت: من و « معاوية بن وهب » در عرفات باهم بودیم، او در حال دعا بود که اشک هایش را مشاهده نمودم، دقت کردم دیدم برای خودش حتی یک دعا هم نکرد بلکه برای افرادی از گوشه و کنار جهان دعا می کند، و نامشان و نام پدرانشان را می برد. وقتی مردم . از عرفات کوچ کردند، به او گفتم: ای عمو ؛ از تو چیز عجیبی دیدم.
گفت: چه چیز عجیبی دیدی؟
گفتم : در این محل حساس ، برادرانت را بر خود مقدم داشتی، و برای دیگران دعا کردی؟
گفت: ای برادر زاده از این کارم تعجب نکن؛ چون من از مولای خود - که مولای هر مرد و زن با ایمان است و مد وآقای گذشتگان و آیندگان بعد از پدران معصومش علیهم السلام نیز می باشد - شنیدم که اگر از آن حضرت نشنیده بودم (و دروغ بگویم دو گوش من کر گردند، دو چشم من کور شوند، و از شفاعت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم محروم گردم. شنیدم که می فرمود:
490 - «مَن دَعا لِاَخيهِ في ظَهرِ الغَيبِ ناداهُ مَلَكٌ مِنَ السَّماءِ الدُّنيا: یا عَبدَاللهِ ، وَلَكَ ماِئَةُ اَلفِ ضِعفٍ مِمّا دَعَوتَ . وَناداهُ مَلَكٌ مِنَ السَّماءِ الثّانِيَةِ : يا عَبدَ اللهِ ، وَلَكَ مِائَتا اَلفِ ضِعفٍ يا دَعَوتَ. وَاذاهُ مَلَكٌ مِنَ
ص: 339
السَّماءِ الثّالِثَةِ : يا عبدَ اللهِ، وَلَكَ ثَلاثُمِائَةِ اَلفِ ضِعفٍ ما دَعَوتَ. وَناداهُ مَلَكٌ مِنَ السَّماءِ الرّابِعَةِ: يا عَبدَ اللهِ ، وَلَكَ اَربَعُمِائَةِ اَلفِ ضِعفٍ مِمّا دَعَوتَ. وَناداهُ مَلَكٌ مِنَ السَّماءِ الخامِسَةِ : يا عَبدَ الله ، وَلَكَ خَمسُ مِائَةِ اَلفِ ضِعفٍ مِمّا دَعوتَ. وَناداهُ مَلَكٌ مِنَ السَّماءِ السّادِسَةِ : يا عَبدَ اللهِ ، وَلَكَ سِتُمِائَةِ اَلفِ ضَعفٍ مِمّا دَعَوتَ. وَناداهُ مَلَكٌ مِنَ السَّماءِ السّابِعَةِ : يا عَبدَاللهِ ، وَلَكَ سَبعُمِائَةِ اَلفِ ضِعفٍ ما سَأَلتَ ، ثُمَّ يُناديهِ اللهُ تَبارَکَ وَتَعالى : اَنَا الغَنِيُّ الَّذي لا اَفتَقِرُ، يا عَبدَ اللهِ ، لَكَ اَلفُ الفِ ضِغفٍ مِمّا دَعَوتَ».
- «کسی که برای برادر مؤمنش در غیاب او دعا کند، فرشته ای از آسمان دنیا به او ندا می دهد : ای بنده خدا؛ صد هزار برابر آن دعا برای تو باد . و فرشته ای از آسمان دوم ندا می دهد: ای بنده خدا؛ دویست هزار برابر آن دعا برای تو باد. وفرشته ای از آسمان سوم ندا می دهد: ای بنده خدا؛ سیصد هزار برابر آن برای تو باد و فرشته ای از آسمان چهارم ندا می دهد : ای بنده خدا؛ چهار صد هزار برابر برای تو باد، و فرشته ای از آسمان پنجم ندا می دهد: ای بنده خدا ؛ پانصد هزار برابر برای تو باد. و فرشته ای از آسمان ششم ندا می دهد: ای بنده خدا؛ ششصد هزار برابر برای تو باد. و فرشته ای از آسمان هفتم ندا می دهد: ای بنده خدا؛ هفتصد هزار برابر برای تو باد . آنگاه خداوند تبارک و تعالی به او ندا می دهد: من آن بی نیازی هستم که فقیر و محتاج نمی شوم، ای بنده خدا؛ یک میلیون برابر برایت باد».
ای برادر زاده ؛ کدام یک از این دو بزرگتر است: آنچه من انجام دادم یا آنچه تو می گویی؟
ص: 340
سزاوار است به همراه دعا برای برادر مؤمن، او را از درون قلبت دوست رداشته باشی، ودعایت از روی اخلاص بوده ، آرزویت این باشد که خداوند متعال آن را در حقش مستجاب کند در این صورت است که هم دعای تو در حق او مستجاب می شود : وهم آن پاداش های چندین برابر به تو داده خواهد شد؛ چون دوست داشتن تو خود حسنه ای است، و خیر خواهی در حق او حسنه ای دیگر. بنابراین، دعای تو مشتمل بر سه حسنه خواهد بود: محبت ، خیر خواهی، ودعا.
اگر از خدای کریم برای او چیزی طلب می کنی، از درون قلبت طلب کن ، و با دعایت در درگاه خدایی که کریم ترین کريمان وبخشنده ترین بخشندگان است برای او شفاعت بنما؛ چون او بدون شک در منفعت رساندن به بنده اش از تو کریم تر وقادر تر وسزاوار تراست.
در تفسیر آیه شریف:
- «فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»(1)
- «خداوند دعای اهل ایمان و عمل صالح را اجابت می کند واز فضل خویش، آنان را افزون می دهد».
ص: 341
«جابر» از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
491 - «هُوَ المُؤمِنُ يَدعُو لِاَخيهِ بَظَهرِ الغَيبِ ، فَيَقُولُ لَهُ المَلَكُ : وَلَكَ مِثلُ مَأَلتَ ، وَقَد اُغطيتَ بِكَ اِيّاهُ».
- «منظور آیه، مؤمنی است که برای برادرش در غیاب او دعا می کند، در اینجا فرشته الهی به او خطاب می گوید: به خاطر محبتت نسبت به او همانند آنچه برایش خواستی، به توهم عطا گردیده است».
حکایت کرده اند فرد صالحی در مسجد بعد از نماز برای برادرانش دعا می کرد، از آنجا که خارج شد، دید پدرش از دنیا رفته، وقتی از تجهیزش فارغ گردید، شروع کرد اموال و میراث باقی مانده از پدرش را برای همان برادرانی که در حقشان دعا کرده بود، تقسیم کردن . به او گفتند: این چه کاری است؟ گفت: من در خانه خدا برای آنان بهشت (جاودانی) طلب نمودم، اما نسبت به مالی که از بین رفتنی است ، بخل بورزم.
ای برادر ؛ در سخن امام جعفر بن محمد صادق علیه السلام فکر کن که فرمود:
492 - «اِذا تصافَحَ المُؤمِنانِ قُسَّمَ بَينَهُما ماِئَةُ رَحمَةٍ تِسعٌ وَتِسعُونَ منها لِاَشَدَّهِما حُبّاً لِصاحِبِهِ».
-«وقتی دو مؤمن با یک دیگر دست می دهند، صد رحمت بینشان تقسیم می گردد، نود و نه تای آن برای کسی است که رفیقش را بیشتر دوست داشته باشد».
ببین خداوند سبحان چه قدر به مؤمن عنایت داشته ، به خاطر محبت بنده نسبت به برادران ایمانی او را دوست دارد. اما مبادا دعایت در حق آنان به خاطر تجارت و معامله باشد، تا به آن پاداش هایی که وعده داده شده برسی ولی در
ص: 342
قلبت نسبت به او رحم و عطوفتی نباشد واستجابت دعا در حق او را دوست نداشته باشی ؛ که می ترسم اگر چنین کنی، خداوند متعال آن اجرهارا به تو ندهد؛ چون در روایت جابر ، از قول فرشته الهی آمده بود: پاداش دادن به تو به خاطر محبتت نسبت به برادر مؤمنت می باشد.
چگونه می شود برادر مؤمنت را دوست نداشته باشی در حالی که او در برابر دشمن کمک کار، و در راه دین بار، ودر دوستی اوليا ودشمنی اعداء هم کیش وهم آئین تواست.
از معصومین علیهم السلام روایت شده است که :
493 - «لا يُكمِلُ عَبدٌ حقيقَةَ الإيمانِ حَتّی يُحِبَّ اخاهُ».
- « هیچ بنده ای ، ایمانش را حقیقتأ كامل نمی کند مگر آن که برادر دینی اش را دوست داشته باشد».
494 - «شيعَتُنا المُتحابُّونَ المُتَباذِلُونَ فينا».
- «شیعیان ما کسانی هستند که همدیگر را دوست داشته باشند و از هر چیزی در راه ما بگذرند».
«عبد المؤمن انصاری» گوید: بر امام موسی بن جعفر علیهما السلام وارد شدم،
«محمد بن عبدالله جعفری» هم آنجا بود ، همین که بر او تبسمی کردم امام علیه السلام فرمود:
495 - « اَتُحِبُّهُ؟»
- «آیا او را دوست داری؟» گفتم: آری، فقط به خاطر شما او را دوست دارم. فرمود:
ص: 343
- «هُوَ اَخُوكَ وَالمُؤمِنُ اَخو المُؤمِنِ لِاَبيهِ وَاُمَّهِ . مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَنِ اتَّهَمَ اَخاهُ ، مَلعُونٌ مَلعُون مَن غَشَّ اَخاهُ ، مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَن لَم يَنصَح اَخاهُ ، مَلعُونٌ مَلعُونٌ مِن استَأثَرَ عَلى اَخيهَ ، مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَنِ احتَجَبَ عَن اَخيهِ ، مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَنِ اغتابَ اَخاهُ».
- «او برادر تو است ، مؤمن برادر پدری و مادری مؤمن است. ملعون است ملعون است کسی که برادرش را متهم به چیزی) کند. ملعون است ملعون است کسی که برادر مؤمنش را فریب دهد. ملعون است معلون است کسی که خیرخواه برادر مؤمنش نباشد. ملعون است ملعون است کسی که خودش را بر برادر مؤمنش مقدم بدارد. ملعون است معلون است کسی که خود را از برادر مؤمنش پنهان کند. ملعون است معلون است کسی که برادرش را غیبت نماید».
و از آن حضرت است که فرمود:
496 - «اَؤثَقُ عُرَى الإيمانِ الحُبُّ فِی اللهِ وَالبُغضُ فِی اللهِ».
- «محکم ترین ریسمان ایمان ، دوستی و دشمنی در راه خداست» .
امام صادق علیه السلام فرمود:
497 - «لَكُلَّ شَيءٍ ، شَيءٌ يَستَريحٌ اِلَيهِ، وَا المُؤمِنَ يَستَريحٌ اِلى اَخيهِ المَؤمِنِ كَما يَستَريحُ الطَّيرُ اِلى شَكلِهِ ، وَما رَأَيتَ ذلِكَ؟».
- «هر چیزی در کنار چیز دیگری استراحت می کند، مؤمن هم در کنار برادر مؤمنش به استراحت می پردازد، همچنان که پرنده در کنار همجنس خود استراحت می نماید، آیا این را ندیدی؟».
498 - «المُؤمِنُ اَخُ المُؤمِنِ، وَهُوَ عَينُهُ وَمِراتُهُ وَدَليلُهُ، لا يَخُونُهُ وَلا يَخدَعُهُ وَلا يَظلِمُهُ وَلا يُكَذَّبُهُ وَلا يَغتابُهُ»
ص: 344
- «مؤمن برادر مؤمن است ، چشم اوست ، آینه اوست ، راهنمای اوست ، به او خیانت نمی کند، نیرنگ نمی نماید، ستم روا نمی دارد ، نسبت دروغ به وی نمی دهد، و غیبتش نمی کند».
499 - «اَیُّما مُؤمِنَينِ اَو ثَلاثَةٍ اجتَمَعُوا عِندَ اَخٍ لَهُم یَأمَنُونَ بَوائِقَهُ وَلا يَخافُونَ غَوائِلَهُ وَيَرجُونَ ما عِندَهُ، اِن دَعَوُا اللهَ اَجابَهُم، وَاِن سَأَلُوهُ اَعطاهُم، وَاِني استَزادُوا زادَهُم، وَاِن سَكَتُوا ابتَدَاَهُم».
- «هرگاه دو یا سه مؤمن برگرد برادر مؤمنی جمع شوند که از بلای او در امان بوده، ترس از ایجاد شرارتش نداشته، و به او امیدوار باشند، اگر این چنین دوستانی خدا را بخوانند، اجابتشان می کند. اگر از او چیزی بطلبند عطایشان می نماید. اگر افزون تر بخواهند ، افزون می کند. و اگر سکوت کنند، خداوند منان خودش شروع به بخشش می نماید » .
500 - «مَن زارَ اَخاهُ لِلّهِ لِشَیءٍ غَيرِهِ بَل لِالتِماسِ ما وَعَدَ اللهُ وَتَنَجُّزِ ماعِندَهُ، وَکُّلَ اللهُ بِهِ سَبعينَ اَلفَ مَلَکٍ يُنادُونَهُ : اَلاطِبتَ وَطابَت لَكَ الجَنَّةُ».
- «کسی که فقط به خاطر رضای خدا - نه به خاطر چیزهای دیگر - به دیدار برادرش برود، وامیدش رسیدن به پاداش هایی که خداوند متعال وعده کرده باشد، ذات اقدس الهی هفتاد هزار ملک را مأمور می کند که به او بگویند: خوش باش که بهشت برای تو سر سبز و خرم باشد».
501 - «یَرفَعُهُ اِلَى النَّبِيَّ صلی الله علیه وآله وسلم مَن عامَلَ النّاسَ فَلَم يَظلِمهُم، وَحَدَّثَهُم فَلَم يَكذِبهُم، وَوَعَدَهُم فَلَم يُخلِفهُم كانَ مِمَّن حُرَّمَت غيبَتُهُ، وَ کَمُلَت مُرُوءَتُهُ، وَظَهَرَت عَدالَتُةُ، وَوَجَبَت اُخُوَّتُهُ».
ص: 345
- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: کسی که با مردم معامله کند ولی به آنان ظلم نکند، با آنان گفتگو بنماید ولی دروغ نگوید، و به آنان وعده بدهد اما خلف وعده نکند، از کسانی خواهد بود که غیبتش حرام، مروتش کامل، عدالتش آشکار، و برادری با او واجب است ».
امام باقر علیه السلام فرمود:
502 - «اِنَّ للهِ جَنَّهً لا يَدخُلُها اِلّا ثَلاثَةً : رَجُلٌ حَكَمَ عَلى نَفسِهِ بِالحَقً ، ورَجُلٌ زارَ اَخاهُ المُؤمِنَ فِي اللهِ ، وَرَجُلٌ آثَرَ اَخاهُ المُؤمِنَ فِي اللهِ».
- « خداوند متعال بهشتی دارد که فقط سه نفر حق وارد شدن در آن را دارند: کسی که قضاوت به حق می کند حتی بر علیه خودش، کسی که برادر مؤمنش را به خاطر رضای خدا دیدار نماید، و کسی که ایثار کرده، برادر مؤمنش را بر خود مقدم بدارد».
503 - «اِنَّ المُؤمِنَينِ اِذا التَقَيا وَتَصافَحا ، آدخَلَ اللهُ يَدَهُ بَينَ اَيديهِما فَيُصافِحُ اَشَدَّهُما حُبّاً لِصاحِبِهِ».
- «هرگاه دو مؤمن باهم ملاقات می کنند و با هم دست می دهند، خداوند سبحان دستش را میان دست های آن دو قرار داده، دست آن کسی را که بیشتر نسبت به رفیقش محبت دارد، می فشارد».
504 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم اِذا تَلاقَيتُم فَتَلاقُوا بِالتَّسليمِ وَالتَّضافُحِ، وَاِذا تَفَرَّقتُم فَتَفَرَّقُوا بِالاستِغفارِ».
- رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: وقتی باهم ملاقات می کنید به هم سلام کنید ،
ودست بدهید. و وقتی از هم جدا می شوید، با استغفار پراکنده گردید» .
امير المؤمنین علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده که فرمود:
ص: 346
505 - «لَقِيَ مَلَكٌ رَجُلاً عَلى بابِ دارٍ كانَ رَبُّها غائِباً ، فَقالَ لَهُ المَلَكُ: ما جاءَ بِكَ اِلى بابِ هذِهِ الدّارِ؟ فَقالَ : لى اَرَدتُ زِیارَتَهُ. قالَ : لِرَحِمٍ ماسَّهٍ بَينَكَ وَبَينَهُ اَم نَزعَتكَ اِلَيهِ حاجَهٌ ؟ قالَ : ما بَينَنا رَحِمٌ ماسَّةٌ اَقرَبُ مِن رَحِمِ الاِسلامِ، وَما نَزَعَتني اِلَيهِ حاجَةٌ، وَلکِن زُروتُهُ فِي اللهِ رَبَّ العالَمينَ . قالَ : فَاَبشِر فَاِنّی رَسُولُ اللهِ اِلَيكَ وَهُوَ يَقرَؤُكَ السَّلامَ وَيَقُولُ لَکَ، اِیّایَ قَصَدتَ ، وَما عِندی اَرَدتَ بِصَنیعِکَ ، فَاِنّی اَؤجَبتُ لَكَ الجَنَّةَ ، وَعافيتُكَ مِن غَضَبي ، وَاَجِرتُكَ مِنَ النّارِ حَيثُ اَتَيتَهُ».
- « فرشته ای مردی را بر در خانه ای دید که صاحبش در آن نبود، ایستاد و به او گفت: برای چه به در این خانه آمده ای ؟ گفت: برادری دارم و می خواهم او را ببینم. فرشته گفت: آیا نسبتی بین تو و اوست یا چیزی می خواهی که به اینجا آمدهای؟ گفت: نسبتی نزدیک تر از اسلام بین ما نیست ، وحاجتی هم از او ندارم، فقط به خاطر رضای پروردگار عالميان می خواهم او را دیدار کنم. فرشته گفت: من فرستاده خدا به سوی تو هستم ، به تو بشارت می دهم که خداوند متعال برایت سلام می رساند و می گوید: مرا قصد کردی و با عملت از من اجر و پاداش می خواهی ؟ من بهشت را بر تو واجب کردم، تورا از غضبم دور نمودم، واز آتش جهنم نجاتت دادم».
506- «النَّظَرُ اِلَى العالِمِ عِبادَةٌ، وَالنَّظَرُ اِلَى الاِمامِ المُقسِطِ عِبادَةٌ، وَالنَّظَرُ اِلَى الوالِدَينِ بِرِأفَةٍ وَرَحمَةٍ عِبادَةٌ، وَالنَّظَرُ اِلَى الاَخِ تَوَدُّهُ فِي اللهِ عِبادُةٌ».
- « دیدن عالم عبادت است ، دیدن رهبر عادل عبادت است ، نظر رحمت ورأفت به پدر و مادر نمودن عبادت است. با نگاه محبت آمیز برادر مؤمن را در راه خدا مشاهده کردن نیز عبادت است » .
ص: 347
507 - «ما اَحدَثَ اللهُ اِخاءً بَينَ مُؤمِنَينَ اِلّا اَحدَثَ لِكُلًّ مِنهُما دَرَجَةً».
- «خداوند متعال برادری واخوت را بین دو مؤمن ایجاد نکرد، مگر آن که به هر یک از آن دو درجه ای عطا فرمود».
508 - «مَنِ استَفادَ فِي اللهِ اَخاً استَفادَ بَيتاً فِي الجَتَّةِ»-
«کسی که در راه خدا برادری بگیرد، در بهشت برای خود خانه ای گرفته است».
509 - «مَن اَكرَمَ اَخاهُ اِنَّما یُكرِمُ اللهَ ، فَما ظَنُّكُم بِمَن يُكرِمُ اللهَ اَن يَفعَلَ اللهُ بِهِ ؟».
- «کسی که برادرش را احترام و تکریم کند، خدارا احترام کرده، به نظر شما خداوند متعال با کسی که خدارا احترام کند چه می کند؟»..
«عمرو بن حریث» از «جابر» واو از پدرش از امام باقر علی روایت کرده است که فرمود:
510 - «اِنَّ المُؤمِنَينِ المُتَواخَينِ فِي اللهِ لَيَكُونُ اَحَدُهُما فِي الجَنَّةِ فَوقَ الاَخَرِ بِدَرَجَةٍ فَيَقُولُ : يا رَبَّ ، اِنَّهُ اَخي وَصاحِبي قَد كانَ يَأمُرُنی بِطاعَتِكَ، وَيُثَّبَّطُني عَن مَعصِيَتِكَ، وَيُرَغَّبُني فَيما عِندَكَ - يَعنِي الاَعلى مِنهُما يَقُولُ ذلِكَ . فَاجمَع بَيني وَبَينَهُ في هذِهِ الدَّرَجَةِ . فَيَجمَعُ اللهُ بَينَهُما ، وَاِنَّ المُنافِقَينِ لَيَكُونُ اَحَدُهُما اَسفَلَ مِن صاحِبِهِ بِدَرَکٍ مِنَ النّارِ فَيَقُولُ : يا رَبَّ ، اِنَّ فُلاناً كانَ يَأمُرُنی بِمَعصِيَتِكَ، وَیُثَبَّطُني عَن طاعَتِكَ، وَیُزَ هَّدُنی فيما عِندَكَ، وَلا يُحَذَّرُنی لِقاءَ كَ فَاجمَع بَيني وَبَينَهُ في هذَا الدَّركِ ، فَيَجمَعُ اللهُ بَينَهُما».
ص: 348
-« دو مؤمنی که در راه خدا با یک دیگر برادر شدند، همین که یکی شان در بهشت درجه ای از دیگری بالاتر می رود، می گوید: پروردگارا: او برادر و دوست من بود، مرا به طاعت تو فرمان می داد، و از معصیت تو باز داشته ، نسبت به پاداش هایت ترغیب و تشویقم می نمود . این سخنان را آن که بالاتر قرار گرفته می گوید - (پروردگارا ) اورا نیز در همین درجه در کنار من قرار بده .
خداوند متعال تقاضایش را پذيرفته هر دو را در یک جا قرار می دهد.
اما دو منافق همین که یکی در جایگاه پایین تری از جهنم قرار می گیرد ، می گوید: پروردگارا ؛ فلانی مرا فرمان به معصیتت می داد، و از اطاعت تو بازم می داشت، نسبت به اجرهایت مرا بی میل می کرد، وهرگز مرا از دید تو نمی هراساند، حال که چنین است) پس من و او را در این جایگاه پایین، یک جا قرار بده. خداوند متعال این دو را نیز در یک محل قرار می دهد».
آنگاه حضرت ، این آیه را تلاوت فرمود که:
- «الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ».
- «روز قیامت دوستان با یک دیگر دشمنند مگر متقین».(1)
ص: 349
از ابان بن تغلب » از امام صادق علی روایت کرده است که فرمود:
511 - «اَيُّما مُؤمِنٍ سَأَلَ اَخاهُ المُؤمِنَ حاجَهً وَهُوَ يَقدِرُ عَلى قَضائِها فَرَدَّهُ عَنها سَلَّطَ اللهُ عَلَيهِ شُجاعاً في قَبرِهِ يَنهَشُ مِن اَصابِعِهِ»
- «هرگاه مؤمنی از برادر مؤمنش چیزی بخواهد و او ردش نماید در حالی که قدرت بر انجام آن را داشته ، خداوند متعال در قبرش ماری را بر او مسلط می کند تا انگشتانش را بگزد».
از «اسماعیل بن عمار» روایت شده است که گوید به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: آیا مؤمن، رحمت است؟ فرمود:
512 - «نَعَم. وَاَیُّما مُؤمِنٍ اَتاهُ اَخُوهُ فِي حاجَتِهِ؛ فَاِنَّما ذلِكَ رَحمَةٌ ساقَهَا اللهُ اِلَيهِ وَسَبَّبَها لَهُ، فَاِن قَضاها كانَ قَد قَبِلَ الرَّحمَةَ بِقُبُولِها ، وَاِن رَدَّهُ وَهُوَ يَقدِرُ عَلى قَضائِها فَاِنَّما رَدَّ عَلى نَفسِهُ الرَّحمَةَ الَّتي شاقَهَا اللهُ اِلَيهِ وَسَبَّبَها لَهُ وادُّخِرَتِ الرَّحمَةُ لِلمَرُدُودِ عَن حاجَتِهِ».
- «بله. مراجعه مؤمن به برادر مؤمنش برای رفع نیاز، خود رحمتی است که خداوند متعال برای او فرستاد و آن رحمت را سبب ووسیله تقربش قرار داده است ، که اگر آن نیاز را بر آورده سازد، رحمت را پذیرفته و اگر رد کند در حالی که قدرت انجامش را دارد، رحمت ووسيله الهی را باز گردانده است، در این صورت این رحمت برای آن فردی که حاجتش پذیرفته نشده، ذخیره می گردد».
ص: 350
- «وَمَن مَشى في حاجَةِ اَخيهِ وَلَم يُناصِحهُ بِكُلَّ جَهدِهِ ، فَقَد خانَ اللهَ وَرَسولَهُ وَالمُؤمِنينَ».
- «واگر برای بر آوردن حاجت برادر مؤمنش حرکت کند ولی به مقدار توان، سعی و تلاش ننماید ، به خدا و رسول و مؤمنین خیانت کرده است».
- «وَاَیُّما رَجُلٍ مِن شيعَتِنا اَتاهُ رَجُلٌ مِن اِخوَتِهِ وَاستَعانَ بِهِ فی حاجَتِهِ فَلَم يُعِنهُ وَهُوَ يَقدِرُ، ابتَلاهُ اللهُ تَعالى بِقَضاءِ حَوائِجِ اَعدائِنا لِیُعَذَّيَهُ بِها)).
- «اگر مؤمنی نزد برادر مؤمنش برود و از او حاجتى طلب کند ولی آن یکی با داشتن قدرت کمکش ننماید، خداوند متعال او را مبتلا به بر آوردن حوایج دشمنان ما می کند، تا با این عمل او را عذاب نماید».
- «وَمَن حَقَّرَ مُؤمِناً فَقيراً اَوِ استَخَفَّ بِهَ وَاحتَقَرَةُ لِقِلَّةِ ذاتِ يَدِهِ وَفَقَرِهِ، اَشهَرَهُ اللهُ يَومَ القِيامَةِ عَلى رُؤُوسِ الخَلائِقِ ، وَحَقَّرَهُ وَلا يَزالُ ماقِتاً لَهُ».
- «هرکس مؤمن فقیری را به خاطر فقر و نداری، تحقیر کند و کوچکش بشمارد، خداوند متعال روز قیامت او را در منظر دید خلایق، خوار وحقير می کند و تا ابد دشمنش می دارد».
- «وَمَنِ اغتيبَ عِندَهُ اَخَوُهُ المُؤمِنُ فَنَصَرَهُ وَاَعانَهُ، نَصَرَهُ اللهُ فِي الدُّنيا وَالآخِّرَةِ . وَمَن لَم يَنصُرهُ وَلَم يَدفَع عَنهُ وَهُوَ يَقدِرُ، لَهُ اللهُ وَحَقَّرَهُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ».
- «کسی که در حضور او برادر مؤمنش را غیبت کنند، اگر او را یاری نماید ، خداوند منان در دنیا و آخرت وی را یاری خواهد کرد. واگر یاری ننماید با این که
ص: 351
قدرتش را داشته ، خداوند سبحان هم در دنیا، و هم در آخرت ، او را خوار و حقیر می کند».
«حسین بن ابی علاء» می گوید: به همراه بیست و چند نفر به طرف مکه حرکت کردیم، من در هر منزلی گوسفندی ذبح می کردم. وقتی خدمت حضرت
صادق علیه السلام رسیدم فرمود:
513- «ؤاهاً یاحُسَينُ ! اَتُذِلُّ المُؤمِنينَ؟».
- «وای بر تو ای حسین! آیا مؤمنین را ذلیل می کنی؟» .
گفتم: از این عمل به خدا پناه می برم. فرمود:
- «بَلَغَنی اَنَّکَ کُنتَ تَذبَحُ لَهُم في كُلَّ مَنزِلٍ شاةً؟».
- به من خبر دادند که تو در هر منزلی، گوسفندی برای همراهانت ذبح می کنی؟».
گفتم : مولای من ؛ به خدا قسم از این کارم هدفی جز رضای خدای تعالی نداشتم. فرمود:
- «اَما كُنتَ تَری اَنَّ فيهِم مَن يُحِبُ اَن يَفعَلَ مِثلَ فِعالِكَ لا تَبلُغُ مَقدُرَتُهُ ذلِكَ فَتَتَقاصَرُ اِلَيهِ نَفسُهُ؟».
- «آیا نمی بینی در بین اینان ممکن است فردی باشد که بخواهد مانند تو عمل کند، ولی پولش را ندارد، در نتیجه خرد و کوچک می شود؟ »
عرض کردم: یابن رسول الله ؛ . که درود خدا بر او والش وبر تو باد - استغفار می کنم و دیگر این عمل را انجام نخواهم داد . فرمود:
- «لا تَزالُ اَمَّتي بِخَيرٍ ما تَحابُّوا وَاَدُّوا الامانَةَ وَاثُوا الزَّكاةَ، وَاِذا لَم
ص: 352
يَفعَلُوا ابتَلَوا بِالقَحطِ وَالسَّنينَ . وَسَيَأتي عَلى اُمَّتي ما تَخبُثُ فيهِ سَرائِرُهُم، وَتَحسُنُ فيهِ علانِيَتُهُم، طمَعا فِي الدُّنيا ، يَكُونُ عَمَلُهُم رِياءً لا يُخالِطُهُم خَؤفُ اَن يَعُمَّهُمُ اللهُ يِبَلاءٍ فَيَدعُونَهُ دُعاءَ الغَريقَ فلا يَستَجيبُ لَهُم».
۔ «امت من در مسیر خیرند تا وقتی که همدیگر را دوست داشته، امانت را ادا کرده، و زکات را پرداخته باشند که اگر چنین نکنند، به قحطی و خشک سالی مبتلا می گردند. به زودی بر امت من زمانی فرا خواهد رسید که به خاطر طمع در دنیا، باطنشان پلید و ظاهرشان نیکو می گردد ، عملشان به خاطر خودنمایی است، و هرگز نمی ترسند که خداوند متعال بلایی عمومی و فراگیر نازل کند، که در آن حال مردم همانند انسان غريق او را بخوانند ولی اجابتشان نکند».
« ابراهیم تیمی» گوید: حضرت امام جعفر بن محمد صادق علیهما السلام در مسجد الحرام در حالی که بر من تکیه داده بود، فرمود:
514 - «اَلا اُخبِرُكَ - يا اِبراهيمُ - مالِكَ في طَوافِكَ هذا؟»
- «برای ابراهیم ؛ آیا نمی خواهی به تو خبر بدهم که چه اجرهایی در این طوافت داری؟»..
گفتم : آری، فدایت شوم ! فرمود:
- «مَن جاءَ اِلى هذَا البَيتِ عارِفاً بِحَقَّهِ، فَطافَ بِهِ اَسبُوعَاً، وَصَلّى رَكعَتَينِ في مَقامِ اِبراهيمَ ، كَتَبَ اللهُ لَهُ عَشرَةَ اَلافِ حَسَنَةٍ ، وَرَفَعَ لَهُ عَشرَةَ اَلافِ دَرَجَةٍ».
- «کسی که به این خانه بیاید و حقش را درک کند، هفت بار طواف نماید، و دو رکعت نماز در مقام حضرت ابراهیم علیه السلام بگزارد، خداوند متعال برای او ده
ص: 353
هزار حسنه می نویسد و ده هزار درجه بالایش می برد» .
آنگاه فرمود:
- «اَلا اَخبِرُ َک بِخَيرٍ مِن ذلِكَ؟».
- « آیا نمی خواهی بهتر از این را به اطلاع تو برسانم؟».
گفتم : بلى ، فدایت شوم! فرمود:
- «مَن قَضى اَخاهُ المُؤمِنَ حاجَةً كانَ کَمَن طافَ طَوافاً وَطوافاً - حَتّى عَدَّ عَشراً وَقالَ : . اَیُّما مُؤمِنٍ سَأَلَ اَخَوهُ المَؤمِنُ حاجَهً وَهُوَ يَقدِرُ عَلى قَضائِها وَلَم يَقضِها لَهُ، سَلَّطَ اللهُ عَليهِ في قَبرِهِ شُجاعاً يَنهَشُ اَصابِعَهُ».
۔ «کسی که حاجت برادر مؤمنش را بر آورده سازد، مانند کسی است که طواف کرده باشد، یک طواف، دو طواف . تا ده طواف شمرده آنگاه فرمود: . هرگاه مؤمنی از برادر مؤمنش چیزی طلب کند که او قادر به انجامش باشد ولی انجام ندهد، خداوند متعال در قبرش بر او ماری را مسلط می کند تا انگشتانش را بگزد».
«ابن عباس » گوید: به همراه امام حسن مجتبی علیه السلام در مسجد الحرام بودم، آن حضرت معتکف بوده برگرد کعبه طواف می نمودند، در این حال مردی از پیروان ایشان آمد و گفت: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم من به فردی بدهکارم، اگر می توانی آن را از طرف من پرداخت فرما. حضرت فرمود:
515- «وَرَبَّ هذَا البَيتِ ما اَصبَحُ وَعِندي شَيءٌ».
- « به صاحب این خانه سوگند، که امروز چیزی ندارم» .
آن مرد گفت: اگر می توانی برایم مهلت بگیر؛ چون او مرا تهدید به زندان
ص: 354
کرده است.
«ابن عباس» گوید: دیدم امام علیه السلام طواف را رها کرده به همراه آن مرد حرکت کردند.
گفتم: ای فرزند رسول خدا، صلی الله علیه وآله وسلم آیا شما در اعتکاف نبودید. فرمود:
- «بَلی ، وَلكِن سَمِعتُ اَبي يَقُولُ: سَمِعتُ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم يَقُولُ : مَن قَضى اَخاهُ المُؤمِنَ حاجَةً كانَ کَمَن عَبدَ اللهَ تِسعَةَ آلافِ سَنَةٍ ضايِما نَهارَهُوَقائِماً لَيلَهُ».
- «بلی (در اعتکاف بودم)، ولی از پدرم شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکس حاجت برادر مؤمنش را بر آورده سازد، مانند کسی خواهد بود که نه هزار سال خدا را عبادت کرده، در حالی که روزها را روزه و شب ها را به نماز ایستاده باشد».
ص: 355
وقتی برایت روشن شد که خداوند متعال چقدر نسبت به محبت و دوستی بین برادران دینی عنایت دارد، بدان که از برترین کارها نزد خدا ، خوشحال نمودن آنان است .
« حسین بن يقطين » از پدرش، و او از جدش حديث کرده است که گفت : در «اهواز» بودیم که مردی از کاتبان «یحیی بن خالد»، والى ما شد. من مقداری خراج بدهکار بودم که اگر می خواستم آن را بپردازم، همه چیز از دستم می رفت
حتی از خانه ام آواره می شدم . به من گفتند او از پیروان اهل بیت علیهم السلام است اما من ترسیدم نزد او بروم، مبادا آنچه می گویند درست نباشد، که در این صورت باید خانه و زندگی ام را ترک نمایم. تنها راه چاره را در این دیدم که از خدا کمک بخواهم، لذا نزد حضرت صادق علیه السلام آمده از او یاری طلبیدم، حضرت در کاغذ کوچکی نوشتند:
516- «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، اِنَّ للهِ في ظِلَّ عَرشِهِ ظِلّاً لا يَسكُنُهُ اِلّا مَن نَفَّسَ عَن اَخيهِ کُربَهً ، اَو اَغانَهُ بِنَفَسِهِ ، اَو صَنَعَ اِلَيهِ مَعرُوفاً وَلَو بِشِقَّ تَمرَةٍ ، وَهذا اَخُوکَ. وَالسَّلامُ »
- « بسم الله الرحمن الرحیم ، همانا برای خدا زیر عرشش سایه ای است که در آن سایه ، فقط کسی ساکن می شود که غم واندوه را از برادر مؤمنش بر طرف سازد، یا با جان کمکش نماید، یا خیری به او برساند ولو به مقدار نصف خرمایی ، این فرد (یعنی حامل نامه) برادر تو است. والسلام» .
ص: 356
حضرت نامه را مهر کرده، به دست من دادند و فرمودند که آن را به وی برسانم. وقتی به شهرم برگشتم، شبانه به منزلش رفتم، اجازه ورود خواستم و گفتم: فرستاده حضرت صادق علیه السلام بر در خانه است. ناگاه دیدم با پای برهنه از درون خانه به سوی من آمد، چون مرا دید بر من سلام کرد و میان دو چشمم را بوسید. سپس گفت : ای آقای من؛ تو فرستاده مولای من هستی؟
گفتم: آری .
گفت: اگر راست گفته باشی، مرا از آتش نجات داده ای .
آنگاه دست مرا گرفته به درون خانه برد و در محل مخصوص خودش نشاند، و خود در برابر من نشست و گفت: ای آقای من؛ وقتی مولای مرا ترک کردی ، حالش چگونه بود؟
گفتم: خوب بود.
گفت: به خدا قسم ؟!
گفتم: به خدا قسم.
مجددا گفت: به خدا قسم ؟!
گفتم: به خدا قسم
برای مرتبه سوم گفت: به خدا قسم ؟!
گفتم: به خدا قسم
آنگاه نوشته امام علیه السلام را در آوردم. آن را خواند و بوسید و بر روی دو چشمانش گذاشته، گفت: برادرم ؛ کار خود را بگو.
گفتم: در نامه ای که برایم نوشتی، هزار درهم بر من مقرر نمودی که پرداخت آن مساوی با هلاكت من خواهد بود.
ص: 357
نامه را خواست، آن را گرفته ، هرچه را در آن بود از بین برد ومرا از آن معاف نمود. سپس دستور داد صندوقهای اموالش را آورده، نصفش را برای خود برداشت، ونصف دیگر را به من داد. بعد دستور داد تا چهار پایان را بیاورند، نصف آنها را هم به من بخشید. سپس دستور داد غلامان را حاضر کردند، یک غلام به من می داد و یک غلام نیز خودش بر می داشت. بعد فرمان داد لباس هایش را آوردند، شروع کرد لباسی را به من داده ولباسی را خود می گرفت. تا این که در تمام اموالش این کار را کرد. آنگاه گفت: آیا تورا خوشحال کردم؟
گفتم: به خدا قسم آری، بلکه بالاتر از خوشحالی. این ماجرا گذشت تا این که ایام حج فرا رسید. با خود گفتم: به خدا سوگند ، این شادمانی را با هیچ چیز نمی شود جبران کرد مگر آن که به حج رفته برای این مرد دعا کنم، و نزد مولا و آقایم حضرت صادق علیه السلام رفته، تشکر نمایم، و از آن حضرت بخواهم که برای این مرد دعا کند. لذا به طرف مکه حرکت کردم و مسیر را طوری تنظیم نمودم که مولایم را ببینم. وقتی بر او وارد شدم، خوشحالی را در چهره اش مشاهده کرده، فرمود:
- «ما كانَ خَبَرُكَ مَعَ الرَّجُلِ؟».
- « از کار تو با آن مرد چه خبر داری؟».
من ماجرا را عرض کردم، دیدم حضرت صورتش درخشید و خوشحال شد. گفتم: آقای من؛ از برخورد او با من خوشحال شدید ؟ خدا او را در تمامی کارهایش خوشحال کند، فرمود:
- «ای وَاللهِ، لَقَد سَرَّني وَلَقَد سَرَّ آبائی، وَاللهِ لَقَد سَرَّ اَميرَ المُؤمِنينَ علیه السلام ، وَاللهِ لَقَد رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم ، وَاللهِ لَقَد سَرَّ اللهَ في عَرشِهِ»
ص: 358
- « آری ، به خدا قسم ؛ مرا خوشحال کرد، پدران مرا خوشحال کرد، به خدا قسم ؛ أمير المؤمنين علیه السلام را خوشحال کرد، به خدا قسم!؛ رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : را خوشحال کرد، به خدا قسم ؛ خدارا در عرشش خوشحال کرد».
***
نگاه کن - ای که رحمت خدا بر تو باد - ببین این مؤمن چگونه با فرستاده امامش برخورد کرد، و چگونه در تکریم و برخورد وسلامش، نهایت احترام را نمود. بعد نگاه کن ببین که چگونه به مصرف برخورد محترمانه هم راضی نشد، بلکه او را در تمامی اموالش شریک نموده ، از سخن حضرت . که فرمود: این مرد، برادر تو است . این گونه برداشت کرد که دو برادر در اموال هم حق متساوی دارند. (اگر دقت کنی در می یابی که این حدیث بر چند چیز دلالت دارد:
اول - خوشحالی مؤمن، خوشحالی خداوند متعال ورسول صلی الله علیه وآله وسلم ، وائمه علیهم السلام است .
دوم - مؤمن، وقتی برادرش به او نیاز مند شد تا آنجا که توان دارد کمکش می نماید، حتی با آبرو ودعا کردن. همچنان که حضرت صادق علیه السلام چنین کرد و خودش هم فرمود: «اَؤ اَعانَهُ بّنَفسِهِ».
سوم - سزاوار است که انسان در کارهای مهمش ، به درگاه خدا وابواب آن درگاه که آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم می باشند، برود؛ چون راوی گفت: ... چاره را در این دیدم که از خدا کمک بخواهم، به همین منظور نزد حضرت صادق علیه السلام آمده از او یاری طلبیدم .....
چهارم به این عمل موجب کام یابی است، همچنان که نتیجه اش را دیدی.
***
ص: 359
خداوند متعال بر حضرت داوود علیه السلام وحی فرستاد که :
517 - «اِنَّ العَبدَ مِن عِبادی يَأتيني بِالحَسَنَةِ فَأُبيحَهُ جَنَّتی. فَقالَ داؤُدُ : یا رَبَّ، وَما تِلكَ الحَسَنَةَ ؟ قالَ : يَدخُلُ عَلى عَبدِيَ المُؤمِنَ سُرُوراً وَلَو بِتَمرَةٍ . فَقالَ داؤُدُ علیه السلام : حَقّاً عَلى مَن عَرَفَكَ اَن لا يَقطَعَ رَجاءَهُ مِنكَ».
- «بنده ای از بندگان من کار خیری انجام می دهد که در اثر آن بهشتم را برای او مباح می کنم . داوود گفت: پروردگارا؛ آن کار خیر چیست؟ فرمود: بنده مؤمن مرا خوشحال می کند، اگر چه از طریق بخشیدن یک عدد خرما باشد. داوود گفت: بر کسی که تو را شناخت سزاوار است امیدش را از تو قطع ننماید».
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
518 - «اَیُّما مُؤمِنٍ عادَ مَريضاً خاضَ فِي الرَّحمَةِ ، فَإِذا قَعَدَ عِندَهُ استَنقَعَ فيها ، فَاِذا عاده غُدوَةً صَلّى عَلَيهِ سَبعُونَ اَلفَ مَلَكٍ حَتّى يُمسی، وَاِذا عاده عَشِیَّةً صَلّى عَلَيهِ سَبعُونَ اَلفَ مَلَکٍ حَتّى يُصبحُ».
- « هر مؤمنی مریضی را عیادت کند، در دریای رحمت حق وارد می شود . اگر نزد آن مریض بنشیند، در رحمت استوار می گردد، اگر هنگام صبح اورا عیادت کند، هفتاد هزار ملک تا شب بر او صلوات می فرستند، و اگر شب عیادت نماید، هفتاد هزار ملک تا صبح بر او صلوات خواهند فرستاد » .
از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود:
519 - « قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : قالَ اللهُ تَبارَکَ وَتَعالى : لِيَأذَن بِحَزبٍ مِنی مَن آذى عَبدِيَ المُؤمِنَ ، وَليَأمَن مِن غَضَبي مَن اَكرَمَ عَبدِىَ المُؤمِنَ ، وَلَو لَم يَكُن في خَلقي فِي الاَرضِ بَينَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ اِلّا مُؤمِنٌ واحِدٌ مَعَ اِمامٍ عادِلٍ لَاستَغنَيتُ بِعِبادَتِهِما عَن جَميعِ ما خَلَقتُ في اَرضی،
ص: 360
وَلَقامَت سَبعُ اَرَضينَ وَسَبعُ سَماواتٍ بِهِما ، وَلَجَعَلتُ لَهُما مِن ايمانِهِما اُنساً لا يَحتاجانِ اِلى اُنسِ سِؤاهُما».
- « پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از قول خداوند تبارک و تعالی نقل کرده است که فرمود: آن کس که بنده مؤمن مرا آزار می دهد، باید اعلام جنگ با من بنماید. و آن کس که بنده مؤمن مرا تکریم می نماید، باید از غضب من در امان باشد. اگر در بین تمام مخلوقاتی که در زمین بین مشرق و مغرب دارم ، تنها یک مؤمن به همراه امام ورهبر عادلی باشند، با بندگی آنان از تمام مخلوقاتی که در زمین دارم، بی نیاز می گردم(1)، که هفت زمین وهفت آسمان به آن دو بر پایند. از ایمانشان أنس والفتی در آنان نسبت به هم ایجاد می کنم که نیاز به الفت دیگران نداشته باشند » .
یه-بالا بردن دو دست به هنگام دعا:
نقل است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هنگام دعا وتضرع به درگاه خدا، دستهایش را بالا می برد، آن گونه که مسکين دستش را جهت طلب غذا بالا می برد.
خداوند متعال بر حضرت موسی علیه السلام وحی فرستاد که :
520 - «اَلقِ کَفَّیکَ ذُلّاً بَينَ يَدَئَّ کَفِعلِ العَبدِ المُستَصرِخِ اِلى سَیَّدِهِ. فَإِذا فَعَلتَ ذلِكَ ،رَحمتَ ، وَاَنا أَكرَمُ الأَكرَمينَ وَاَقدَرُ القادِرينَ . یا مُوسی ؛ سَلني مِن فَضلی وَرَحمَتى فَاِنَّهُما بِيَدي لا يَملِكُها غَيري ، وَانظُر جینَ تَسأَلُنی کَیفَ رَغبَتُكَ فيما عِندی . لِکُلَّ عامِلً جَزاءٌ وَقَد يُجرَي الكَفُورُ بِما سَعی».
ص: 361
- «کف دو دستت را ذلیلانه در برابر من بلند کن مانند برده ای که فریاد می زند و از آقای خود کمک می خواهد، هرگاه چنین کردی ، مشمول رحمت من می گردی، که من کریم ترین کریمان وقادر ترین قادرين هستم. ای موسی ؛ از فضل ورحمتم درخواست کن که این دو فقط در دست من است و غیر من آنها را ندارد. وقتی از من چیزی طلب می کنی، ببین تمایلت نسبت به آنچه در دست من است چگونه می باشد، هر کسی مطابق عملش پاداش دارد، بسا انسان ناسپاس هم در برابر سعی و کوشش خود، جزائی دریافت دارد».
«ابو بصير» از حضرت صادق علیه السلام در مورد دعا و بالا بردن دستها سؤال کرد، فرمودند:
521 - «عَلى خَمسَةِ اَوجُهٍ: اَمَّا التَّعَوُّذُ فَتَستَقبِلُ القِبلَةَ بِباطِنِ کَفَّیکَ ، وَاَما الدُّعاءُ فِي الرَّزقِ فَتَنسُطُ کَفَّيكَ وَتُفضی بِباطِنِهما اِلَى السَّماءِ ، وَاَمَّا التَّبَتُّلُ فَایماؤُکَ بِاِضبَعِكَ السَّبّابَةِ ، وَاَما الاِبتِهالُ فَتَرفَعُ یَدَیکَ مُجاوِزاً بِهِما رَأسَكَ، وَاَمَّا التَّضَرُّ اَن تُحَرَّكَ اِصَبَعَكَ السَّبّابَةِ مِمّا یَلی وَجَهَكَ وَهُوَ الدُّعاءُ الخيقَةِ».
- « پنج صورت دارد:
اول - برای پناه بردن به خدا ، کف دو دست را باید رو به قبله قرار دهی .
دوم - برای طلب روزی، دستهایت را می گشایی وکف آن را به طرف آسمان می گیری.
سوم - برای انقطاع به درگاه خدا، با انگشت سبابه اشاره می کنی.
چهارم - برای زاری کردن، دستهایت را کشیده از سرت هم بالاتر می بری »
پنجم - برای تضرع، انگشت سبابه را در برابر رویت حرکت می دهی، که
ص: 362
این دعای ترس است» .
از « محمد بن مسلم » روایت است که امام صادق علیه السلام فرمود:
522 - «مَرَّبی رَجُلٌ وَاَنا اَدعُو في صَلاتی بِیَساری فَقالَ : يا عَبدَ اللهِ ، بِیَمینِکَ فَقُلتُ : يا عَبدَ اللهِ اِنَّ اللهِ تَبارَكَ وَتَعالى حَقّاً عَلى هذِهِ کَحَقَّهِ عَلى هُذِهِ» .
- « مردی از کنارم گذشت در حالی که من در نماز بوده ، دست چپم را برای دعا بلند کرده بودم ، به من گفت: ای بنده خدا ؛ با دست راستت دعا کن. گفتم: ای بنده خدا ؛ ذات اقدس الهی حقی بر این دست دارد همانند حقی که بر آن دست دارد».
نیز فرمود:
523 - «الرَّغبَةُ تَبسُطُ يَدَيكَ وَتَظهَرُ باطِنَهُما، وَالرَّهَبَةُ تَبسُطُ یَدَیکَ وَتَظهَرُ ظاهِرَهُما، وَالتَّضَرُّعُ تُحَرَّكُ السَّبّابَةَ اليُمني يَميناً وَشِمالاً ، وَالتَّبَتُّلُ تُحَرَّکُ السَّبّابَةَ اليُسری تَرفَعُها اِلَى السَّماءِ رَسلاً وَتَضَعُها رِسلاً، وَالاِبتِهالُ تَبسُطُ يَدَيكَ وَذِراعَيكَ اِلى السَّماءِ ، وَالاِبتِهالُ حَينَ تَری اَسبابَ البُكاءِ».
- «رغبت (و میل) آن است که در دست را گشوده ، باطنش را ظاهر سازی .
رهبت (وترس) آن است که دو دست را گشوده ، پشتش را ظاهر نمایی .
تضرع آن است که انگشت سبابه دست راست را به سمت راست و چپ، حرکت دهی .
تبتل (وانقطاع) آن است که انگشت سبابه دست چپ را به آهستگی بالا و پایین ببری .
وابتهال (وزاری) آن است که هر دو دست و هر دو ذراع را به سوی آسمان
ص: 363
بگشایی که ابتهال در وقت فراهم شدن وسایل گریه است ». از «سعید بن يسار » نقل شده است که حضرت صادق علیه السلام فرمود:
524 - «هكَذَا الرَّغبَةُ . وَاَبرَزَ باطِنَ راحَتَیهِ اِلَى السَّماءُ - وَهكَذَا الرَّهبَةُ - وَجَعَلَ ظَهرَ کَفيهِ اِلى السَّماءِ - وَهکَذَا التَّضَرُّعُ - وَحَرَّكَ اَصابِعَهُ يَميناً وَشِمالاً - وَهكَذَا التَّبَیُّلُ يَرفَعُ اَصابِعَهُ مَرَّةً وَيَضَعُها اَخرى - وَهكَذَا الإبتِهالُ - وَمَدَّ يَدَهُ تِلقاءَ وَجهِهِ؟ - وَقالَ : لا تَبتَهِل حَتّى تَرى الدَّمعَةَ».
- «رغبت این گونه است: در حالی که حضرت باطن دو دست خود را به سوی آسمان آشکار کرده بود.
رهبت این گونه است: در حالی که پشت دو دست خود را به سوی آسمان گرفته بود.
تضرع این گونه است: در حالی که انگشتانش را به سمت راست و چپ حرکت می داد.
تبتل این گونه است: در حالی که انگشتانش را بالا و پایین می برد.
ابتهال این گونه است: در حالی که دستش را در برابر صورتش کشیده بود. آنگاه فرمود: ابتهال نکن مگر آن که اشک را ببینی» .
در حدیث دیگر آمده است:
525 - «اَلاِستِكانَةُفِی الدُّعاءِ اَن يَضَعَ يَدَيهِ عَلى مِنكَبَيهِ».
- « فروتنی در دعا، قرار دادن دست هاست بر دوش ها» .
ممکن است گفته شود این کارها صرف تعبد است وما علت وحکمتش را نمی دانیم، و ممکن است وجوهی برای آن ذکر کرد:
ص: 364
- در «رغبت » که کف دست ها به سوی آسمان قرار می گیرد: انسان در این حال امید دارد که به آمال و آرزوهایش برسد، و حسن ظن به بخشش پروردگارش دارد. پس انسان راغب آمالش را طلب می کند، و دست هایش را می گشاید، به امید آن که احسان حق در آن قرار گیرد.
- در «رهبت » که پشت دست ها به سمت آسمان واقع می شود: گویا بنده با این عمل، با زبان ذلت وحقارت به خدایی که به خفيات واسرار، عالم است می خواهد بگوید: (خدایا ؛) من به خود جرأت نمی دهم دست هایم را در برابرت بگشایم بلکه از روی خجالت وذلت، باطنش را به طرف زمین قرار داده ام.
- در «تضرع » که انگشتان را به سمت راست و چپ می گرداند: شاید بنده می خواهد خودرا چون انسان جوان مرده قلمداد کند، که هنگام مصیبت های ناگوار، دست هایش را به چپ و راست می گرداند، و به همراهش نوحه سر می دهد.
- در «تبتل » که انگشتان را بالا و پایین می برد: «تبتل » به معنای قطع شدن است ، بنده با این حالت می خواهد به خدایش بگوید: از همه چیز قطع امید کردم و فقط به سوی تو آمدم، چون تورا یگانه معبود می دانم . در این حال با یک انگشت اشاره بر وحدانیت خداوند می کند.
- در «ابتهال » که رو به سمت قبله، دو دستش را در برابر چهره اش می کشد: این عمل خود نوعی بندگی و حقیر شمردن خود وذلت و خردی است. یا این که بنده می خواهد خود را همچون غریقی قلمداد کند که دست هایش را برای نجات بالا آورده، تا به دامن رحمت الهی چنگ زند، وبه ریسمان رأفت او آویخته گردد، که تنها ناجی هلاک شده ها و کمک کار گرفتاران بوده، عالم را
ص: 365
تحت سیطره خود قرار داده است.
این مقامی بس بزرگ است که بنده سزاوار ادعای آن نیست مگر آن هنگام که اشکش جاری شده، ناله و فریادش بالا رود. چون بنده ای ذلیل در برابر آن ذات یگانه قرار گرفت، و به جای سؤال و درخواست آرزوهای خود، به خالق جلیلش مشغول، و در آن حال غرق گردیده است .
- این که در حال استكانت وفروتنی، دست ها را بر دوش بگذارد، برای این است که خود را همچون بنده جنایت کاری قرار دهد که او را به طرف مولايش می برند، در حالی که بندهای هوای نفس ، او را محکم به هم بسته با زبان حالش این گونه مناجات می کند: (پروردگار من!) این دو دست من است که به خاطر ظلم وجرأت بر تو، آن دورا غل و زنجیر کردم.
یکی از علما می گفت: دعا کننده هنگام مدح وثنای خداوند سبحان آن اسم هایی که با خواسته او مناسبت دارد را متذکر شود. مثلا اگر روزی می خواهد ، این اسامی را بر زبان جاری کند: «رَزّاق ، وَهّاب ، جَواد ، مُغنی ، مُنَعِم ، مُفضِل ، مُعطى ، کَریم ، واسِع ، مُسَبَّبُ الاَسباب ، مَنّان ، رازقُ مَن يَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ».
اگر خواسته اش آمرزش و توبه از گناهان است، این اسامی را متذکر شود: تَوّاب ، رَحمن ، رَحیم ، رَؤُوف ، عَطُوف ، صَبُور، شَکُور، عَفُوّ ، غَفُور، سَتّار ، غَفّار ، فَتّاح ، مُرتاح ، ذِی المَجد ، سَمّاح، مُحسِن ، مُجمِل ، مُنعِم، مُفضِل».
اگر انتقام از دشمن، مطلوب اوست، متذکر این اسامی گردد: «عزیز،
ص: 366
جَبّار ، قَهّار ، مِنتَقِم ، بَطّاش ، ذِي البَطشِ الشّديد ، فَعّالٌ لِما يُريد ، مَدَوَّخُ الجَبابِرَة ، قاصِمُ المَرَدَةَ ، طالِب ، غالِب ، مُهلِک ، مُدرِک ، الَّذي لا يُعجِزُهُ شَيءٌ الَّذي لا يُطاقُ انتِقامُهُ».
واگر طالب «علم» است این اسامی را بگوید: « عالِم ، فَتّاح ، هادی ، مُرشِد ، مُعِزّ ، رافِع»(1)
ص: 367
الف - همیشه اهل دعا بودن ، چه اجابت شده باشد و چه نشده باشد.
- اما در صورت اجابت :
ترک دعا در این حال، جفاست بلکه سزاوار است در مقابل اجابت الهی ، مدح و ثنایش را تکرار نماییم؛ چون خداوند متعال در چند موضع از قرآن ، کسانی را که خلاف این عمل را انجام داده اند، سرزنش نموده است.
- «وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ»(1)
- «چون به آدمی گزندی برسد، به پروردگارش روی می آورد، و او را می خواند، آنگاه چون به او نعمتی بخشد، همه آن دعاهایی را که پیش از این کرده بود، از یاد می برد .
- «وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»(2)
- « چون به آدمی گزندی رسد، چه بر پهلو خفته باشد چه نشسته با ایستاده ، ما را به دعا می خواند، و چون آن گزند را از او دور سازیم، چنان
ص: 368
می گذرد که گویی مارا برای دفع آن گزندی که به او رسیده بود، هرگز نخوانده است، اعمال اسراف کاران این چنین در نظرشان آراسته شده است ».
از حضرت امام باقر علیه السلام روایت است که فرمود:
526- «يَنبَغي لِلمُؤمِنِ اَن يَكُونُ ُعاؤُهُ فِي الرَّخاءِ نَخواً مِن دُعائِهِ فِی الشَّدَّةِ ، لَيسَ اِذا اُعطِىَ فَتَرَ وَلا يَمَلَّ مِنَ الدُّعاءِ فَاِنَّهُ مِن اللهِ بِمكانٍ»
- «بر مؤمن سزاوار است همان گونه که در شدت و سختی دعا می کند، در روزگار آسایش و نعمت نیز دعا نماید. و شایسته نیست که چون حاجتش بر آورده شد، سست شود و از دعا خسته گردد، زیرا دعا نزد خداوند سبحان منزلت دارد ».
- واما در صورت عدم اجابت :
چه بسا تاخیر اجابت به خاطر این باشد که خداوند سبحان صدای بنده اش را دوست دارد و می خواهد او هر چه بیشتر مشغول به دعا باشد، در این صورت سزاوار است آنچه را که خدا دوستش دارد ترک ننماید.
مگر روایت «احمد بن محمد بن ابی نصر » را نشنیدی که گفت:
به امام رضا علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم ؛ چند سال است از خدا چیزی خواستم (ولی اجابت نشد) و در اثر تأخیر آن، در قلبم نگرانی پدید آمد، فرمود:
527 - «یا اَحمَدُ، ایّاکَ وَالشَّيطانَ اَن يَكُونُ لَهُ عَلي سَبيلٌ حَتّى یُقَنَّطَکَ ، اِنَّ اَبا جَعفَرٍ علیه السلام كانَ يَقُولُ : اِنَّ المُؤمِنَ لَيَسأَلُ اللهَ حاجَةً فَيُؤَخَرُ عَنهُ تَعجيلُ اِجابَتِهِ؛ حُبّاً لِصَؤتِهِ وَاستِماعِ تَحيبِهِ ، ثُمَّ قالَ : وَاللهِ ما اَخَّرَ اللهُ عَنِ المُؤمِنينَ ما يَطُلُبُونَ في هذِهِ الدُّنيا خَيرٌ لَهُم مِمّا عَجَّلَ لَهُم فيها ، وَأَیُّ شَيءٌ الدُّنيا؟».
ص: 369
- «ای احمد؛ خودرا از شیطان دور کن، مبادا راهی بر تو بیابد و نا امیدت کند که امام باقر علیه السلام می فرمود:
بسا مؤمن از خدا حاجتی بخواهد ولی اجابتش به تأخیر بیفتد، چون خداوند صدای دعا وآواز گریه اش را دوست دارد. آنگاه فرمود: به خدا سوگند؛ تأخیر آنچه مؤمنین در این دنیا طلب می کنند از جانب ذات اقدس الهی، از تعجیلش بهتر است ، دنیا چه ارزشی دارد؟». .
از حضرت صادق علیه السلام روایت است که فرمود:
528 - «اِنَّ العَبدَ الوَلِىَّ لِلّهِ يَدعُو اللّه في اَمرٍ یَنُوبُهُ فَيُقالُ لِلمَلَكِ المُوَکُّلَ بِهِ : اِقضِ لِعَبدی حاجَتَهُ وَلا ثُعَجَّلها فَاِنّي اشتَهي اَن اَسمَعَ نِداءَهُ وَصَوتَهُ . وَاِنَّ العَبدَ العَدُوَّ للهِ لَيَدعُو اللهَ في اَمرٍ وَیَنُوبُهُ فَقالَ لِلمَلَكَ المُوَکَّلِ بِهِ : اِقضِ لِعَبدی حاجَتَهُ وَعَجَّلها فَاِنّي اَكرَهُ اَن اَسمَعَ دُعاءَهُ وَصَوتَهُ. قالَ : فَیَقُولُ النّاسُ : ما اُعطِىَ هذا اِلّا لِكَرامَتِهِ ، وَما مُنِعَ هذا اِلا لِهَوانِهِ».
- «بنده ای که دوست خداست، در بلا و مصیبت دعا می کند و خداوند متعال به فرشته ای که مأمور آن کار است می گوید: حاجت بنده ام را بده اما عجله نکن، چون من خوش دارم صدایش را بشنوم. اما یک وقت بنده ای که دشمن خداست در مصیبتی دعا می کند، در اینجا ذات اقدس الهی به آن فرشته مأمور می گوید: با عجله حاجت این بنده ام را بر آور، چون من خوش ندارم صدایش را بشنوم. آنگاه حضرت فرمود: اما مردم می گویند: این که حاجتش داده شد، حتما صاحب کرامت بود، و آن که حاجتش داده نشد، فرد پست و خواری بوده است ».
529 - «لا يَزالُ المُؤمِنُ بَخَيرٍ وَرَخاءٍ وَرَحمَةٍ مِنَ اللهِ ما لَم يَستَعجِل
ص: 370
فَیَقنَطُ فَيَترُكُ الدُّعاءَ. فَقُلتُ لَهُ : كَيفَ يَستعجِل ؟ قالَ : يَقُولُ: قَد دَعَوتُ اللهُ مُنذَ كَذا وَكَذا وَلا ارى الإِجابَةَ».
- « مؤمن همیشه در مسیر خیر و آسایش و رحمت الهی است تا وقتی که عجله به خرج ندهد، که در اثر آن نا امید می شود و دعارا ترک می نماید. راوی می گوید عرض کردم: چگونه عجله به خرج می دهد؟ فرمود: اینکه می گوید: مدتی است خدارا می خوانم ولی اجابت را نمی ببینم».
530 - «اِنَّ المُؤمِنَ لَيَدعُو اللهَ عَزَّ وَجَلَّ في حاجَتِهِ فَيَقُولُ عَزَ وَجَلَّ : اَخَّرُوا اِجابَتَهُ شَوقاً اِلى صَؤتِهِ وَدُعائِهِ ، فَاِذا كانَ يَومُ القِيامَةِ قالَ اللهُ تَعالى : عَبدی دَعَوتَنی وَاَخَّرتُ اِجابَتَكَ وَثَوابُكَ كَذا وَكَذا، وَدَعَوتَنی فی کَذا وَكَذا فَاَخَرتُ اِجابَتَكَ وَثَوابِكَ كَذا وَكَذا. قالَ علیه السلام ؟ فَيَتَمَنَّى المُومِنُ اَنَّهُ لَم يَستَجِب لَهُ دَعوَةً في الدُّنيا مِمّا يَری مِن حُسنِ الثَّوابِ».
- «مؤمن ، خداوند عزیز وجليل را برای حاجتش می خواند و او در جواب می گوید: اجابتش را به تأخیر بیندازید، چون من مشتاق صدا ودعای اویم. و آن گاه که قیامت برپا شد می گوید: بنده من : مرا خواندی اما من اجابتت را به تأخیر انداختم، ثواب تو چنین و چنان است. نیز در فلان کار هم مرا خواندی و آنجا هم اجابت تو را به تأخیر انداختم، ثواب تو چنین و چنان است. آنگاه حضرت فرمود: در اینجا مؤمن به خاطر دیدن پاداش های عظیم الهی، آرزو می کند که ای کاش! در دنیا خدا هیچ یک از دعاهایش را مستجاب نمی کرد».
531 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : رَحِمَ اللهُ عَبداً طَلَبَ اِلَى اللهِ حاجَةً فَاَلَحَّ فِي الدُّعاءِ اُستُجيبَ لَهُ اَو لَم يُستَجَب لَهُ».
- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: رحمت کند خدا بنده ای را که از او حاجتی
ص: 371