آیین بندگی و نیایش (ترجمه عدة الداعی)

مشخصات کتاب

ابن فهد حلی، احمد بن محمد ، 757 -841 ق.

( عدة الداعی ونجاح الساعی ، فارسی)

آیین بندگی و نیایش (ترجمه عدة الداعی)/ تأليف أحمد بن فهد حلی ؛ ترجمه حسین غفاری

ساروی . - قم بنیاد معارف اسلامی، 1384.

672 ص ISBN: 978-964 - 7777-56-8

فهرست نویسی بر اساس اطلاعات فیپا.

چاپ ، پنجم، تابستان 1391

1. دعا. 2. خدا - نامها . الف . غفاری ساروی، حسین ، مترجم. ب. بنیاد معارف اسلامی. ج.

عنوان : عدة الداعي ونجاح الساعی. فارسی

4041 ع 12 الف /267/63 BP

297/772

کتابخانه ملی ایران 17905 -297م

محل نگهداری:

شناسنامه کتاب :

نام کتاب :....آیین بندگی ونیایش

مؤلف : ....مال السالکین شیخ احمد بن فهد حلّي

ترجمه:...حجت الاسلام حسین غفاری ساروی

ناشر: ....بنیاد معارف اسلامی - قم

چاپ :....پنجم ، تابستان 1391

تیراژ:....3000 جلد

چاپخانه:....عترت

قیمت :....25000 تومان

777-56-8....ISBN

شابک: ....8-56-7777-962-978

کلیه حقوق چاپ ونشر متعلق است به

بنیاد معارف اسلامی قم

قم - ص.پ 37185/768 - تلفن 7732009091272882980- فاکس 7743701

www.maaref islami.com

ص: 1

اشاره

آیین بندگی و نیایش

(ترجمه عُدَّة الداعی)

تأليف:جمال السالكين شيخ احمد بن فهد حلی قُدَّسَ سِرُهُ

متوفای سال 841 ه ق

ترجمه:حسین غفاری ساروی

بنياد معارف اسلامی قم

ص: 2

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»

ص: 3

ص: 4

جملاتی چند از حضرت استاد آیت الله علامه جوادی آملی مد ظله العالی در مورد مؤلف كتاب

ابن فهد در بین علماء نظير بحر العلوم، نظیر سید بن طاووس از آن علمای طراز اولند یعنی بعد از ائمه علیهم السلام وقتی علماء را بررسی می کنند خیلی فاصله دارد تا نوبت به صاحب جواهر وشیخ مرتضی انصاری ها برسد آنچه که در صف مقدم دیده می شود سید بحرالعلوم است ابن طاووس است ابن فهد حلی است اینها کسانی هستند که مدعی اند ما شب قدر را شناخته ایم اینها کسانی اند که بزرگان فقهای ما روی عظمت اینها صحه گذاشته اند وقتی شیخ مرتضی انصاری - اعلى الله مقامه الشريف - درباره عظمت های این گونه از علماء صحه می گذارند آنگاه نوبت به دیگران که می رسد يقينا باید با خضوع بیشتری سخن بگویند این چند نفر جزء ستاره های صدر اول آسمان فقاهتند سید بحرالعلوم ، ابن طاووس ، ابن فهد ، اینها که ارتباط تنگاتنگی با ولی عصر - ارواحنا فداه - دارند، به حضور حضرت مشرف می شوند سخنان حضرت را می شنوند ، پیام حضرت را برای مردم نقل می کنند ، آنها یک راههای خاص دارند ، آنها کسانی اند که اهل ناله اند ، اهل لابه اند ، اهل سوزند ، اهل دردند ، آنها نه تنها عالمند که عاملند ، نه تنها عاملند که حرفشان پیام علم و عمل را به دیگران منتقل می کند .

ص: 5

جملاتی چند از حضرت استاد آية الله علامه حسن زاده آملی مدّظله العالی در مورد کتاب عدة الداعی ومؤلّفش

استدعا کردیم که آقایان محصّلین در حوزه های علمی وقتی به زبان عربی آشنا شدند، دوره هایی را گذراندند، یک مقدار بالا آمدند و بال و پری در آوردند، چه خوب است که به فهمیدن زبان ادعیّه و اوراد واذکار و مناجات وسائط فیض الهی هم آشنایی پیدا کنند.

حالا بنده روی بینش خودم گفتم چه خوب است به این ترتیب باشد:

اولین کتاب ، کتاب «مفتاح الفلاح» شیخ بهایی باشد، و پیش استاد زبان فهم بخوانند. بعد از آن کتاب «عُدّة الداعی» «ابن فهد» باشد که بسیار کتاب عظيم الشأن است. چنان که خود «ابن فهد» هم.

مرحوم استاد «عّلامه طباطبایی» می فرمود که: جناب «ابن فهد» و «سید بحرالعلوم» و«سید بن طاووس» از کُمّلین اند. بعد از آن «قوت القلوب» «ابو طالب مکّی» باشد، بعد از آن «اقبال» «سید بن طاووس» باشد. و بعد از آن «صحیفه سجادیه» . که آن اسرار ولطائفی که در ادعیه ، در مناجات ، و در اذکار ا پیدا می شود، در روایات پیدا نمی شود.

ص: 6

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»

سخن ناشر

خدای را بر این نعمت شکر گزاریم که مارا موفق داشت تا خدمتی دیگر به کتابخوانان پارسی زبان مؤمن و متعهد نموده و نیاز معنوی عمیقی را بر آورده سازیم و برای اولین بار ترجمه کتاب نفیس وپر ارج اخلاقی وتربیتی (عدّة الداعی) را که نوشته علامه و محقق مشهور، ابن فهد حلی یکی از بزرگان علمای شیعه در قرن هشتم هجری است، به چاپ رسانده و منتشر سازیم که جناب حجت اسلام غفاری مترجم محترم علاوه بر تلاش در بیان سلیس و قابل فهم برای همگان، در چاب جدید بازنگری و ویرایش نیز انجام دادند تا خواننده ای که با اصطلاحات زبان عربی آشنانیست، نیز بتواند از آن استفاده کند. شكر الله مساعيه الجميلة.ما خواندن و تشویق این کتاب را به همه طالبان کمال و مشتاقان به اخلاق والای اسلامی بخصوص طلاب علوم دینی که خود باید مجسمه اخلاق حسنه باشند سفارش می کنیم و امیدواریم که به خواندن آن اکتفا نشود بلکه همگی سعی در به کار بستن دستورات اخلاقی آن داشته باشیم که همه الهام گرفته از قرآن کریم و احادیث رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم وسیره و سنت آن حضرت وائمه معصومین سلام الله عليهم اجمعین است.

بنیاد معارف اسلامی قم

ص: 7

مقدمه مترجم

«اخلاق» به معنای وسیعش، از دیر باز یکی از لوازم حوزه های علمیّه وبه دنبال آن ، مورد نیاز جوامع بشری بوده و هست ، چون انبیای عظیم الشان به ویژه نبیّ اعظم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم هم، به آن آراسته بودند(1)، وهم مأموریت آراستن جامعه به آن را به عهده داشته اند(2).

از ابتدای ورود به حوزه مقدّس علميه - مانند سایر طلاب و فضلای حوزه - یکی از بهترین لحظات وساعات عمرم، حضور در کلاسهای اخلاق وزانو زدن در برابر اساتیدی بود که صفا و نور حاصل بارز یک عمر جهاد با نفس، از رخسار مبارکشان پدیدار بوده لذتی که از آن جلسات می بردم قابل توصیف نیست و قلم و زبان از بیان آن عاجزند. در همان جلسات بود که با نام کتاب ارزشمند « عٌدَّةُ الدّاعی» و نویسنده اش مرحوم « ابن فهد حلی » آشنا شدم ؛ چون اساتید اخلاق در اغلب موارد از مطالب و روایات این کتاب نقل و یاد می کردند و ما را به خواندن آن سفارش می نمودند . و حتی برخی از آنان عمیقاً معتقد بودند که باید کتاب «عدّة الدّاعی» جزو کتابهای درسی حوزه ها قرار گیرد.

مدتی در بازار دنبال این کتاب ، جستجو و تفحص نمودم ولی آن را نیافتمتا این که در نمایشگاه بین المللی کتاب، در غرفه یکی از ناشران بیروتی آن را

ص: 8


1- (1) خداوند متعال درباره رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: «وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ »، (سوره قلم، آیه 4)
2- (2) رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به فرمود:«اِنَّما بُعِثتُ لِاُتَمَّمَ مَکارمِ الاَ خلاقِ» ؛ بحار الانوار، ج 68، ص 382.

يافتم، خوشحال شدم و فوراً نامش را در فرم درخواستی نوشتم، پس از یک سال و نیم انتظار، سرانجام کتاب به دستم رسید، در اولین فرصت مناسب ، شروع به خواندن آن کردم. هر قدر بیشتر می خواندم، علاقه ام به آن افزون تر می شد، اکثر اوقات پس از فراغت از مطالعه، تا آن را نبوسیده بر زمین نمی گذاشتم. در اتاق مطالعه آن را در محلّی قرار دادم که دایم در معرض دیدم باشد تا با مشاهده آن یاد مطالبش افتاده از خاطرم محو نشود.

هر وقت چشمم به جلد آن می افتاد، شور و شعفی در قلبم ایجاد می گشت تا جائی که بعضی از قسمتهایش را مکرّر با دقت، مطالعه و مورد بررسی قرار دادم و هرگاه مطالبش را برای دیگران نقل می کردم در آنان نیز حالتی نظير من ایجاد می شد.

بالاخره پس از گذشت مدتی، تصمیم به ترجمه آن گرفتم تا پارسی زبانانهم از فضایل آن محروم نگردند، لذا با توکل به قدرت لا يزال پروردگار متعال ، این کار را شروع کردم.

پس از هجده ماه تلاش شبانه روزی، و پشت سر گذاشتن مشکلات فراوانی که به خاطر عظمت هدف و انگیزه، همه اش در ذائقه ام شیرین تر از عسل بود کار به پایان رسیده ، بنیاد محترم معارف اسلامی قم (1) چاپ و نشرش را بر عهده گرفت ، که تاکنون در دو نوبت چاپ و منتشر گردیده است. ولی عظمت مؤلف ووزانت کتاب بررسی مجّددی را می طلبید که مورد موافقت

ص: 9


1- (1) بنیاد محترم معارف اسلامی قم توسط حضرت آية الله حاج سید عباس مُهری رحمه الله علیه - نماینده حضرت امام خمینی رحمه الله علیه در کویت - تأسیس گردیده ، تا کنون خدمات شایسته یی در ترویج آثار قرآن و اهل بیت علیهم السلام انجام داده است. در بخش کتاب های عربی ، تحقیق و چاپ ونشر مجموعه احادیث امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشريف) از منابع شیعه و سنّی گرفته ، تا مسالک شهید ثانی و ... و در بخش کتاب های فارسی از کتاب های دکتر تیجانی و دیگر مستبصرینی که به مکتب اهل بیت علیهم السلام گرویده اند می توان نام برد، که تنها کتاب «آنگاه هدایت شدم» دکتر تیجانی تا این تاریخ سی نوبت زیر چاپ رفته است .

مسؤولین محترم بنیاد معارف اسلامی قرار گرفت. واینک چاپ سوم و چاپ های بعدی با اصلاحات و ویرایشی نو حضورتان تقدیم می گردد.

در مقدمه تذکر چند نکته لازم است:

1- ممکن است بعضی از روایات نقل شده، از نظر سند غیر معتبر باشند نظیر آنچه از «ابو هریره» یا «کعب الاحبار» نقل گردیده است، ولی عمل به آنها بی اشکال است، به خاطر وجود همان مضمون در روایات معتبر، یا از باب عمل کردن به روایات «مَن بَلَغ»(1).

2- از نکات لازم و ضروری که حتماً باید مورد توجه قرار گیرد این است که مبادا تنها بعضی از ابواب کتاب مورد مطالعه قرار گیرد و از ابواب دیگر صرف نظر گردد چون چه بسا مفید نبوده که هیچ، بلکه مضرّ هم باشد؛ مثلاً در بخش حُسن ظن بندگان به خداوند متعال : نخست روایات «رجاء» ذکر شده و بعد از آن روایات «خوف»، که قهراً صرف اتکا به روایات دسته اول، شاید موجب ایجاد جرأت بندگان بر ارتکاب معاصی گردد، بنابراین، زمانی بهره کامل و مورد نظر، نصیب می گردد که تمام کتاب با دقت کافی مورد مطالعه قرار گیرد.

3- پاورقی ها و مطالبی که در متن، بین دو پرانتز آمده، از مترجم است.

4- پس از مطالعه کتاب شما نیز همانند مترجم و دیگر عزیزانی که با عدّة الدَاعی مأنوسند این چنین قضاوت خواهید کرد که با یک دور مطالعه نمی توان دست از آن کشید و پرونده اش را مختوم دانست بلکه باید دایم با آن اُنس داشت و هر سال دست کم یک بار در محضرش تلمُّذ نمود.

حسین غفاری ساروی

26/ شوال المکرم /1426

1389/9/9 ه ش

ص: 10


1- (1) رجوع شود به روایات شمارهٌ 1، 2، 3 و 4 در همین کتاب .

مختصری از زندگی نامهٌ مؤلّف

نام شریفش «احمد بن محمد بن فهد اسدی حِلّی» کنیه اش ابوالعباس ولقبش جمال الدين يا جمال السالكين است.

در سال 757 هجری قمری در شهر حلّه عراق دیده به جهان گشود و در همان جاشروع به تحصیل و کسب مدارج علمی و عملی نمود(1) پس از کسب معارف وفضایل، خود به صورت مرجعی برای علما در آمد و حوزه تدریس را در مدرسه «زینیهٌ حلّه» دایر نمود و طلّاب از چشمه های علوم وانوار وفيوضات معرفتش، بهره ها بردند.

شیخ ما علاوه بر تدریس، به کار تألیف نیز اشتغال داشت که تاکنون 47 کتاب ورساله به نام ایشان در موضوعات مختلف مانند: فقه، اخلاق، کلام و تاریخ، به ثبت رسیده است.

در احوالاتش آورده اند که حضرت على علیه السلام را در عالم خواب دید، در حالی که دست سیّد مرتضی علم الهدی رحمه الله را گرفته، در صحن مطهر نجف

ص: 11


1- بعد از حمله مغولها وسقوط بغداد، «حلّه» به صورت مرکز علمی در آمد که از ثمراتش، محقّق حلّی، علامه حلی، فرزند علّامه فخر المحقّقين ، شهید اول، ابن طاووس و...... می باشند.

اشرف، مشغول راه رفتن هستند و لباسی از ابریشم سبز بر تن دارند.

ابن فهد رحمه الله علیه جلو رفت و سلام کرد. آنان جوابش را دادند. آنگاه سید مرتضی رحمه الله علیه رو به وی کرد و گفت: آفرين بر یاری کننده ما اهل بیت .

سپس از اسامی کتابهایش سؤال کرد، وقتی ابن فهد رحمه الله علیه نام کُتُبش را شرح داد، سیدرحمه الله علیه به او گفت:

کتابی بنویس که حاوی تحریر مسائل و آسان کننده راهها و دلایل باشد وان کتاب را با این جملات آغاز کن: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلحَمُد لِلّهِ المُقَدَّسِ بِكَمالِهِ عَن مُشابَهَةِ المَخلُوقاتِ».

وقتی از خواب بیدار شد شروع به نوشتن کتاب «تحریر» نموده افتتاحش راهمان جملات سید مرتضی رحمه الله قرار داد.

ابن فهد ؛ وكتاب عدَة الدّاعی ونجاح الساعي

در این کتاب، آداب و کیفیت دعا از نظر زمان، مکان، شخص دعا کننده و... بررسی شده و یکی از سؤالهای عمدهٌ این باب که «چرا دعاهایمان مستجاب نمی شود و حال آنکه خداوند متعال وعدهٌ اجابت داده؟» به بهترین وجه پاسخ داده شده است. مضافاً به اینکه به مناسبت، مباحثی از جمله: آداب صدقه دادن، فضیلت کسب علم، وظیفه علما، وظيفه دانش پژوهان، وظایف متقابل فرزند و والدين، آداب کسب و کار، حق همسر بر شوهر و ... نیز در آن آمده است خلاصه کلام این که: خواننده محترم در پایان، قضاوت خواهد کرد که این کتاب اگر در نوع خود بی نظیر نباشد، لااقل کم نظیر است.

همان گونه که در پایان کتاب خواهد آمد، مؤلف محترم در شب دوشنبه شانزدهم جمادى الأولى، سال 801 هجری قمری یعنی در سن 44 سالگی» از

ص: 12

نوشتن آن فارغ شده اند.

ناگفته نماند که ایشان، کتاب «عدّة الداعی» را تلخيص نیز نموده اند.

وفات و مدفن شریفش

علّامه ابن فهد حلى رحمه الله در سال 841 هجری یعنی در سن 84 سالگی، آفتاب وجرد شریفش در عالم دیگر طلوع کرد. پیکر پاکش در جوار خیمه گاه سالارش، حضرت ابا عبد الله الحسين علیه السلام در کربلا به خاک سپرده شد.

برمزارش بارگاهی بنا گردیده، عاشقان مکتب اهل بیت علیهم السلام را به زیارت خویش فرا می خواند.

حقیر تاکنون در هر نوبت که توفیق زیارت تربت پاک سید و سالار شهیدان حضرت ابي عبدالله الحسين علیه السلام نصیبم شد از زیارت مزار شیخ غفلت نورزیده، در بارگاهش عرض ادب نمودم و از روح پاکش برای موفقیت در مكتب «عدَة الدَاعی» مدد طلبیدم؛ چرا که بر سر در مزارش این کتیبه نوشته شده است:

«الامام الشيخ احمد بن فهد الحلّی صاحب الكرامات المشهورة».

ص: 13

ص: 14

بسم الله الرحمن الرحيم

سپاس و ستایش

بسم الله الرحمن الرحيم

سپاس و ستایش مخصوص خدایی است که نداها را می شنود، بلاها را دفع می کند، تاریکی را برداشته نور می بخشد. به دل امید میدهد ونعمتهایش را ناقص نگذاشته کامل می نماید. بخشش او بسیار وروزی هایش بی شمار است.

آسمان را بر افراشت و زمین را (برای زندگی بشر) هموار نگاه داشت.

درود بر خاتم پیامبران محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم که خداوند او را از میان سایر انبیا برگزید و حجّت خود در بین اهل آسمان و زمین قرار داد.و بر خاندان او که از پدران و مادرانی پاک زائیده شدند، و مردم به پیروی از ایشان مأمور گردیده اند.

درود بر آنان تا آسمان و زمین برجاست و تا روزی که قیامت برپا می شود.

***

مسلّماً یکی از بزرگترین نعمت ها والطاف ذات اقدس الهی این است که ، نه تنها دعا کردن و سخن گفتن با خودش را به ما آموخت، بلکه به آن دعوت و تحریک هم نمود. میل و کشش درونی را در انسان جهت اقدام به این کار قرار داد. وعلاوه بر آن، اسباب نجات از شیطان درون و برون را در مناجات، و کلیدهای بخشش ها و هدایایش را در سؤال و درخواست از او، به ودیعت نهاد .

ص: 15

و برای اجابت دعا و پذیرفته شدن خواسته های بندگان ، اسباب و عللی همچون دعاهای مخصوص، خصوصیات دعا کنندگان ، حالات دعا و مکان ها وزمان هایی که در آن باید دعا کرد، مقرّر نمود.

این کتاب را به همین جهت (یعنی تبیین آن اسباب و علل) در یک مقدمه و شش باب ، نگاشتیم و نامش را «عُدَّةُ الدّاعي وَنَجاحُ السّاعی » (1) نهادیم.

ص: 16


1- یعنی: سرمایه دعا کننده و راه پیروزی انسان تلاش گر و كوشنده .

مقدمه

اشاره

تعریف دعا و ترغیب به آن

ص: 17

ص: 18

تعریف دعا وترغیب به آن

دعا یک معنای لغوی و یک معنای اصطلاحی دارد .

در لغت به معنای «ندا و صدا زدن » است: «دَعوت فُلاناً؛ یعنی: او را صدا زدم ». و در اصطلاح به این معناست که فرد پست و پایین ، از فرد برتر وبالا، با حالت خضوع و سرافکندگی، چیزی را طلب کند.

چون هدف و مقصود از نوشتن کتاب حاضر، این است که خواننده محترم نسبت به دعا کردن ، تشویق شود و به پروردگار و عطایایش حُسن ظنّ پیدا کند لذا در اینجا چند حدیث ، پیرامون همین موضوع ذکر می کنیم:

شیخ صدوق رحمه الله ائمه اطهارعلیهم السلام روایت کرده که فرمودند:

1- « مَن بَلَغَهُ شَيٌ مِنَ الخَيرِ فَعَمِلَ بِهِ كانَ لَهُ مِنَ الثَّوابِ ما بَلَقَهُ وَاِن لَم يَكُنِ الأَمرُ كَما نُقِلَ إلَيهِ ».

- « اگر به کسی خبر برسد که فلان عمل، فلان مقدار ثواب دارد و او آن را انجام بدهد، خداوند متعال همان مقدار ثواب را خواهد داد، اگر چه در واقع این چنین نباشد».

نیز صفوان از امام صادق علیه السلام روایت کرده که حضرت فرمود:

. 2- «مَن بَلَغَهُ شَيءٌ مِنَ الخَيرِ فَعَمِلَ بِهِ كانَ لَهُ اَجرُ ذلِكَ وإِن كانَ رَسُولُ الله صلی الله علیه وآله وسلم لَم يَقُلهُ »

ص: 19

- اگر به کسی خبر برسد که فلان کار چه مقدار ثواب دارد و به آن عمل کند، همان ثواب برایش خواهد بود اگر چه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آن را نگفته باشد »

شیخ کلینی رحمه الله از حضرت صادق علیه السلام این چنین روایت کرده است:

3- « مَن سَمِعَ شَيئاً مِنَ الثَّوابِ عَلى شَي ؤٍ فَصَنَعَهُ ، كَانَ لَهُ أجرُهُ وَإَن لَم يَكُن عَلى ما بَلَغَهُ».

۔ اگر کسی ثوابی را بر چیزی بشنود و آن را انجام دهد، ثوابش برای او خواهد بود، اگر چه در واقع، خبر مطابق آنچه شنیده، نباشد »

اهل سنت نیز از جابر بن عبدالله رحمه الله انصاری رحمه الله علیه به روایت کرده اند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

4- « مَن بَلَغَهُ عَنِ الله فَضيلَةٌ فَاَخَذَ بِها وَعَمِلَ بِما فيها اِيماناً بِاللهِ وَرَجاءَ ثَوابَهُ ، اَعطاهُ اللهُ تَعالى ذلِكَ وَاِن لَم يَكُن كَذلِكَ »

- «اگر به فردی بگویند فلان عمل نیک نزد خداوند متعال فلان اندازه فضیلت و ثواب دارد و او هم آن را به قصد رسیدن به این فضیلت ، انجام بدهد، ذات اقدس الهی، آن ثواب را به او خواهد داد، اگر چه واقع امر، این چنین نباشد )).

بنابر این، هم شیعه و هم اهل سنت بر این مطلب اتفاق نظر دارند(1).

ص: 20


1- ناگفته نماند منظور، اعمالی است که از نظر شرع مقدّس اسلام، رجحان و فضیلت داشتند باشد؛ مثلاً بشنود که روزه آخر هر ماه ، این قدر ثواب دارد که در واقع این روزه گرفتن خوب است ، ولی مقدار ثوابش شاید به این میزان که شنیده ، نباشد ؛ اینجا ذات اقدس الهی ، از فضل وکرمش همان مقدار ثواب را که شنیده به او خواهد داد .

باب أوّل : تشویق به دعا

اشاره

- تحريص بر دعا وتشويق عقل بر آن

.تشويق بر دعا در آیات و روایات

* آیات

اسرار محرومیت از اجابت دعا

تلفظ غلط در دعا

فواید دعا

تنبيه

نصيحت (اگر دعا اجابت نشد)

* روایات

ص: 21

ص: 22

تحریص بر دعا و تشویق عقل بر آن

عقل هر عاقلی حکم می کند که وقتی انسان قدرت دارد، باید ضرر را از خودش دفع نماید و از طرف دیگر می دانیم که زندگی در این دنیا برای هیچ انسانی بدون ضرر و زیان و تشویش خاطره نیست چون:

- یا درد و مرضی در اندرون خود دارد.

- يا ظالمی از خارج او را می آزارد.

- یا در شغل وکارش گرفتاری دارد .

- یا همسایه به او آزار می رساند.

- یا ..

واگر فعلاً هیچ یک از این گرفتاری ها پیش نیامده باشد، باز عقل محال نمی داند که در آینده گرفتاری هایی برایش پدید آید، چگونه پدید نیاید و حال آن که دنیا محل حوادث است و هیچ وقت بر یک منوال، ثابت و برقرار نمی ماند و کسی از سختی ها و مصیبت های آن در امان نیست. منتها سختی هایش برای برخی به فعلیت رسیده و محقق شده، و برای عده دیگر در آینده محقق خواهد شد؛ اما عقل حکم به وجوب ولزوم برطرف نمودن هر دو قسم از مصیبت ها وگرفتاری ها می کند، این از یک سوی.

از سوی دیگر، دعا وسیله یی ایست که می تواند این مشکل را برطرف سازد، و آن را برای انسان حل کند. پس عقلاً لازم است که دست به دامان دعا

ص: 23

بیاویزیم و از آن برای حلّ مشکلاتمان کمک بگیریم.

همین معنا در کلام امیر المؤمنين وسيد الوصيّين - عليه و على آله افضل صلوات المصلّين - آمده، آنجا که می فرماید:

5- « ما مَن اَحَدٍ ابتٌلِيَ وَاِن عَظُمَت بَلواهُ بِاَحَقَّ بِالدُّعاءِ مِنَ المُعافَی الَّذی لا يَأمَنُ البَلاءَ »

- « مبادا کسی که فعلاً بلایی به او روی نیاورده و در عافیت زندگی می کند (ولی در آینده از آن در امان نیست) گمان کند که انسانِ گرفتار - هرچند گرفتاری اش بزرگ باشد . بیشتر از او به دعا نیازمند است. (بلکه وی نیز برای دفع بلاهای آینده به دعا نیاز دارد) »

از این حدیث فهمیده می شود که هر فردی به دعا نیاز دارد، چه آن کسی که در عافیت است و چه آن کس که مبتلاست، منتها دومی برای برطرف ساختن بلایی که هست و اوّلی برای جلوگیری از نزول آن.

علاوه بر این، دعا سبب جلب منفعت ویا بقای نعمتهای موجود نیز می گردد ، چون معصومین علیهم السلام از آن به «سلاح و تُرس » تعبیر کردند، «سلاح » وسیله ای است که انسان را به منفعتی برساند، یا ضرری را از او دفع کند و« تُرسه به «سپر» می گویند که موجب حفظ و نگهداری انسان از مشکلات و سختی هامی شود.

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به فرمود:

6- « اَلا اَدُلُّكُم عَلى سِلاحٍ يُنجيكُم مِن اَعدائِكُم وَيُدِرُّ اَرزاقَكُم ؟ قالُوا: بَلى يا رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم ؟ قالَ: تَدعُونَ رَبَّكُم بِاللَّيلِ والنَّهارِ فَإنَّ سِلاحَ المُؤمِنِ الدُّعاءُ »

ص: 24

- « آیا اسلحه ای را به شما معرفی کنم که هم شمارا از شر دشمنانتان نجات می دهد و هم روزیتان را زیاد می نماید؟ گفتند: بلی .

فرمود: پروردِگارتان را شب و روز بخوانید و دعا کنید؛ چون دعا، اسلحهٌ مؤمن است )).

امام على علیه السلام می فرماید:

7- « الدُّعاءُ تُرسُ المُؤمِنِ وَمَتى تُكثِر قَرعَ البابِ يُفتَح لَكَ »

- دعا، سپر مؤمن است، اگر باب رحمت الهی را زیاد بکوبی (ونا امید تشوی ، عاقبت آن در ، به رویت گشوده خواهد شد».

امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:

8- « الدُّعاءُ اَنفَذُ مِنَ السَّنانِ الحَديدِ »

- «دعا از سر نیزه آهنی ، برّنده تر و نافذتر است »

امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود:

9- « اِنَّ الدُّعاءَ يَرُدُّ ما قَدَّرَ وَما لَم يُقَدَّر . قَالَ : قُلتُ : ما قُدَّرَ فَقَد عَرَفتُهُ فَما لَم يُقَدَّر؟ قَالَ : حَتّى لا يَكُونَ».

- «دعا، هم آنچه مقدَّر شده و هم آنچه مقدر نشده ، هر دو را بر می گرداند و سبب تغییرش می شود. راوی (یعنی عمر بن یزید) می گوید، گفتم: آنچه مقدر شده، معین و معلوم است که دعا موجب تغییرش می شود، اما آنچه مقدّر نشده ، چطور؟ فرمود: دعا موجب می شود که اصلا مقدّر نشود».

نیز آن حضرت فرمود:

10- « عَلَيكُم بِالدُّعاءِ فَاِنَّ ِالدُّعاءِ وَالطَّلَبَ اِلَى اللهِ تَعالى يَرُدُّ البَلاءَ

ص: 25

وَقَد قُدَّرَ وَ قُضِيَ فَلَم يَبقَ اِلّا إمضاؤُهُ فَاِذا دُعِیَ اللهُ وَسُئل صَرفُهُ صَرَفَهُ » .

- دعا کنید؛ چون دعا و طلب کردن از خداوند تعالی ، بلارا دفع می کند حتّی اگر مقدر شده و به آن حکم گردیده و جز اجرایش چیزی نمانده باشد، در این صورت اگر از خدا بخواهید که آن را برگرداند، بر می گرداند».

زرارهّ از امام محمد باقر علیه السلام نقل می کند که فرمود:

11 - «اَلا اَدُلُّكُم عَلى شَيءٍ لَم يَستَثنِ فيهِ رَسُولُ اللهِ ؟ قُلتُ : بَلى ، قالَ : الدُّعاءُ يَرُدُّ القَضاءَ وَقَد اُبرِمَ اِبرِاماً - وَضَمَّ اَصابِعَهُ - ».

- «آیا می خواهید چیزی را به شما معرفی کنم که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از آن استثناء نکرد (یعنی نفرمود ان شاء الله). زراره می گوید گفتم: بلى فرمود: آن چیز، دعاست که قضای الهی را بر می گرداند اگر چه محکم و حتمی شده باشد . آنگاه حضرت از بابِ تشبيهِ قضای حتمى الهی، انگشتان دستهایشان را در هم فرو بردند».

امام زین العابدين علیه السلام فرمود:

12 - «اِنَّ الدُّعاءَ وَالبَلاءَ لَيَتَوافَقانِ اِلى يَومِ القِيامَةِ اِنَّ الدُّعاءَ لَیَرُدُّ البَلاءَ وَقَد اُبرِمَ اِبراماً »

- « دعا وبلا. تا روز قیامت باهم در مبارزه اند و در این میدان، دعا پیروزمندانه بیرون می آید اگر چه آن بلا حتمی بوده باشد».

نیز از آن حضرت است که فرمود:

13 - « الدُّعاءُ يَرُدُّ البَلاءَ النّازِلَ وَما لَم يَنزِل »

- دعا، هم بلای فرود آمده را بر می دارد و هم، بلای نیامده را »

ص: 26

با توجه به این احادیث و احادیث مشابه دیگری که به خاطر پرهیز از طولانی شدن بحث از ذکر آنها خودداری کردیم، روشن می شود که باید ضررهارا به واسطه دعا دفع کرد.

دفع ضرر به وسیله دعا، از طریق اخبار معصومین علیهم السلام که علم به راستگویی آنان داریم، ثابت می شود.

ص: 27

تشویق بر دعا در آیات و روایات

آیات:

-«قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ » (1)

- «ای پیامبر؛ بگو اگر دعایتان نبود، پروردگار من به شما اهمیتی نمی داد »

- «وَقالَ رَبُّكُمُ ادعُونی أَستَجِب لَكُم اِنَ الَّذينَ يَستَكبِرُونَ عَن عِبادَتی سَيَدخُلُونَ جَهَنَّمَ ذاخِرين »(2)

- «پروردگارتان می گوید: مرا بخوانید تا اجابتان کنم. مسلّماً آنانی که از پرستش و عبادت من سرکشی می کنند، به زودی با خواری به جهنّم در می آیند».

در این آیه شریف، خداوند متعال «دعا» را عبادت خوانده (یعنی اگر کسی با خدایش سخن بگوید، عبادت کرده و سرکشانِ از عبادت را به منزله کافر قرار داده است.

- «وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا»(3)

- « خدای را از روی بیم و امید، بخوانید».

- «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ

ص: 28


1- سوره فرقان، آیه 77.
2- سوره مؤمن، آیه 60.
3- سوره اعراف ، آیه 56.

فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»(1)

- «هرگاه بندگانم درباره من از تو سؤال کردند (بگو که من نزدیکم وبه ندای کسی که مرا بخواند، پاسخ می دهم، پس اینان باید مرا بخوانند و به من ایمان بیاورند تا ارشاد گردند».

حال که کلام به این آیه شریف از قرآن کریم رسید، خوب است نکاتی را درباره ی آن متذکر شویم:

اوّل - جمله ی: «هرگاه بندگانم از تو درباره من سؤال کردند» ، کنایه است به این که خوب است بندگان من، از من سؤال کنند.

دوم . خداوند متعال در پاسخ نفرمود: «بگو من نزدیکم » ( به مناسبت این که اوّل آیه خطاب به پیامبراست) بلکه جهت تسریع در پاسخ بندگان ، کلمه بگو » را حذف کرده مستقیما فرمود: «من نزدیکم».

سوّم - بر سر جواب ، حرف «فاء » در آورد که دلالت بر عدم فاصله دارد.

چهارم - پروردگار سبحان خودش مستقیماً پاسخ داد و این نشانه منزلت و شرف دعا نزد ذات اقدس الله است. در همین باره امام باقر علیه السلام می فرماید :

« وَلا تَمُلَّ مِنَ الدُّعاءِ فَاِنَّهُ مِنَ اللهِ بِمَكانٍ »(2)

- « از دعا خسته مشو ، چون نزد خدا ارزش دارد).

و در پاسخ « برید بن معاویه » که از آن حضرت پرسیده بود آیا دعای بیشتر بهتر است با قرائت قرآن بیشتر؟ فرمود:

14- «كَثرَةُ الدُّعاءِ اَفضَلُ ثُمَّ قَرَأَ :( قُل ما يَعبَؤُا بِكُم رَبّی لَولا

ص: 29


1- سوره بقره، آیه 186.
2- در حدیث 526 خواهد آمد.

دُعاؤُ کُم)»(1)

- « دعای بیشتر بهتر است ؛ چون خداوند فرمود: ای پیامبر بگو اگر دعایتاننبود، پروردگار من به شما اهمیتی نمی داد »

پنجم: این آیه دلالت دارد بر این که ذات اقدس الهی، مکان ندارد، چون اگر مکان می داشت به هر مناجات کننده ای نزدیک نبود، (یعنی اگر به فردی در شرق عالم نزدیک بود، می بایست از فردی که در غرب است دور بوده باشد، چون خاصیت موجودات مکان دار این است و حال آنکه او به هر دو نزدیک است ، پس مکان ندارد).

ششم - پروردگار متعال در این آیه با جمله (فَليَستَجيبُوا لی) به امر به دعا کردن بندگان نموده است.

هفتم - امام صادق علیه السلام در تفسیر جمله (وَليُؤمِنُوا بی) به فرمود:

15 - « وَليَتَحَقُّقُوا اَنّی قادِرٌ عَلى اِعطائِهم ما سَألُوُهُ».

- « بندگان من بدانند که من قدرت بخشش درخواست های ایشان را دارم » این فرمان حق ، دو فایده دارد:

فایده اوّل: به بندگان اعلام می دارد که او قادر است .

فایده دوّم : بندگان را در رسیدن به حاجات و درخواست هایشان امیدوار می کند. چون انسان اگر بداند طرف معامله اش قدرت بر تسلیم و تحویل آنچه بر عهده اوست را دارد، در او میل و رغبت ایجاد می شود که دست به آن معامله بزند، همچنان که اگر بداند طرف معامله اش این قدرت را ندارد اقدام نخواهد کرد، به همین خاطر می بینید که مردم از معامله با افراد ورشکسته پرهیز می کنند.

ص: 30


1- سوره فرقان، آية 77.

هشتم : با ذکر جمله « يَرشُدُونَ » گویا به بندگان بشارت می دهد که دعایتان اجابت شد، چون «رشاد » به راه هدایتی گویند که به مطلوب و مقصود می رسد.

در این مورد امام صادق علیه السلام می فرماید:

16- « مَن تَمَنّى شَيئاً وَهُوَ لِلّهِ رِضاً لَم يَخرُج مِنَ الدُّنيا حَتّى يُعطاهُ »

- «اگر کسی از خداوند متعال چیزی بخواهد که مورد رضای حق هم باشد، تا از دنیا نرفته ، آن را دریافت می کند ».

این حدیث از پیامبر اکرم و نیز روایت شده است. آن حضرت در جای دیگر می فرماید:

17 - «اِذا دَعَوتَ فَظُنَّ حاجَتَكَ بِالبابِ »

- «هرگاه دعا کردی، گُمانت این باشد که حاجتت نزد دَز آماده و حاضر است »

اسرار محرومیت از اجابت دعا

حتماً خواهید گفت: ما بسیاری از مردم را می بینیم که دعا می کنند ولی اجابت نمی شود و این در ظاهر، با آیه شریفه مورد بحث(1) منافات دارد.

در پاسخ باید گفت: اجابت نشدن دعا، حتما به خاطر کوتاهی و اخلال در شرایط دعاست، و آن هم در صورت دارد:

اوّل این که: آداب آن را مراعات نکرده است؛ چون دعا دستوراتی دارد

ص: 31


1- (واِذا ساَلک ...)( سوره بقره، آیه 186).

که إن شاء الله تعالی در ابواب بعدی خواهد آمد. عثمان بن سعید می گوید: فردی به من گفت که من به خدمت امام صادق علیه السلام شرف یاب شده ، عرض کردم: دو آیه در قرآن کریم هست که هنوز آن دو را درست درک نکرده ام.

فرمود: «آن دو آیه کدامند؟».

گفتم: یکی آیه شریف: :(اُدعُوني اَستَجِب لَكُم) (1) است که ما دعا می کنیم ولی اجابتی نمی بینیم.

فرمود: «آیا خداوند متعال خلف وعده می کند؟» .

گفتم : خیر.

فرمود: «پس چرا اجابت نمی شود؟» .

گفتم: نمی دانم.

فرمود: «اما من تو را با خبر می کنم:

18 - مَن اَطاعَ اللهَ فيما اَمَرَهُ ثُمَ دَعاهُ مِن جَهَةِ الدُّعاءِ اَجابَه قُلتُ : وَما جَهَةُ الدُّعاءِ ؟ قالَ علیه السلام : تَبدَأُ فَتَحمَد اللهَ وَتَذكُرُ نِعَمَهُ عِندَکَ ثُمَ تَشَکُرُهُ ثُمَّ تُصَلّی عَلَى النَّبیَّ وَآلِهِ صلی الله علیه وآله وسلم ثُمَّ تَذکُرُ ذُنُوبَكَ فَتُقِرُّ بِها ثُمَّ تَستَغفِرُ اللهَ مِنها فَهذِهِ جَهَةُ الدُّعاءِ »

کسی که اوامر الهی را اطاعت نماید و سپس از راهش دعا کند، مستجاب می شود. گفتم: راه دعا کدام است؟

فرمود: ابتدا خداوند متعال را حمد می کنی، بعد نعمتهایش را به یاد می آوری، سپس آنها را شکر می گزاری، بعد بر پیامبر و آلش صلی الله علیه و آله وسلم صلوات می فرستی، آنگاه گناهان خود را یاد آور شده به آن اقرار می کنی، پس از آن، از

ص: 32


1- سوره مؤمن، آیه 60

گناهانت استغفار می نمائی ، این طریق دعاست ».

آنگاه فرمود: «آیه بعدی چیست ؟».

گفتم: آیه : «وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ»(1)

اگر چیزی انفاق کنید ، او عوضش را خواهد داد، چون او بهترین روزی دهنده هاست». ولی من اتفاق می کنم، اما عوضی نمی بینم.

فرمود: «آیا خداوند متعال خُلف وعده می کند؟» .

گفتم: خیر .

فرمود: «پس چرا عوض نمی دهد؟» .

گفتم: نمی دانم.

فرمود: «لَو اَنَّ اَحَدَكُم اِكتَسَبَ المالَ مِن حِلَّهِ وَاَنفَقَهُ فی حَقَّهِ لَم يُنفِق رَجُلٌ دِرهَماً اِلّا اُخلِفَ عَلَيهِ».

- «اگر کسی مالی را از راه حلال به دست بیاورد و در موردی که سزاوار است انفاق کند، حتماً عوضش را خواهد دید، حتی اگر یک درهم ببخشد )).

دوّم این که : چیزی را طلب کرده که به صلاح او نیست یا مفسده ای برای خودش با دیگران در بردارد؛ چون محال است کسی چیزی از خدا بخواهد و مطابق حکمت هم باشد، ولی ذات اقدس الهی آن را اجابت نکند. بنابر این، شایسته است که دعا کننده به هنگام دعا این شرط را (2) بر زبان بیاورد و اگر این

ص: 33


1- سوره سبا ، آیه 39.
2- منظور، مطابقت مطلوب با حکمت و مصلحت است، مثلاً بگوید: خدایا : اگر صلاح است ، چنین و چنان کن

کار را نکرد، لا اقل مقصود قلبی اش این باشد که خدایا این حاجت را اگر خیر و مصلحت باشد، عطا کن، بنابر این، اگر در واقع چنین باشد، حتماً پروردگار متعال آن را اجابت می کند و اگر مصلحت در تأخیر باشد، آن را به تأخیر می اندازد؛ چون خودش می فرماید:

-«وَلَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجَالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ»(1)

- «اگر همان مقدار که مردم در طلب خیر عجله به خرج می دهند، خداوند سبحان نیز در شر، عجله نشان می داد، مرگ آنان فرا می رسید »

در دعای ائمه علیهم السلام می خوانیم:

19 - « يا مَن لا تُغَیَّرُ حِكمَتَهُ الوَسائِلُ ».

- «ای کسی که وسیله ها (مانند دعا) موجب تغییر حکمتش نمی شوند».

بنابر این، چون علم غیب بر بندگان پوشیده است، چه بسا شخصی از روی غلبه قوای شهوانی بر عقلش، چیزی را از خدا طلب کند یا خیالاتش باعث شود که کار فاسدی را نیک ببیند و آن را درخواست کرده و حتی اصرار و پافشاری نیز بکند.(2)

ص: 34


1- سوره یونس ، آیه 11.
2- کما این که بسیاری از بندگان ، در درخواست حوایج مادی و دنیایی ، این چنین اند. ثقة الاسلام کلینی رحمه الله از امام باقر علیه السلام در حدیث معروف قرب نوافل ، روایت می کند که در شب اسراء ، خداوند متعال به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و فرمود: « ... اِنَّ مِن عِبادِیَ المُؤمِنينَ مَن لا يُصلِحُهُ اِلَّا الغِنى وَلَو صَرَفتَهُ اِلى غَيرِ ذلِكَ لَهَلَکَ و اِنَّ مِن عِبادِیِ المُؤمِنينَ مَن لاَ يُصلِحُهُ اِلَّا الفَقرُ وَلَو صَرَفتَهُ اِلى غَيرِ ذلِکَ لَهَلَکَ ... »، ( کافی ،کتاب الايمان والكفر ، باب من اذی المسلمين ، حدیث 8).« ... برخی از بندگان مؤمن من کسانی هستند که جز غنا چیز دیگر به صلاحشان نیست و اگر آنان را از این حالت برگردانم، هلاک می شوند . در مقابل ، بعضی از بندگان من کسانی اند که فقط فقر به صلاح آنان است و اگر فقر را از آنان بگیرم، هلاک می شوند (و بی ایمان می گردند ) ...».

در این صورت، اگر خداوند منّان ، پاسخ مثبت به او بدهد و خواهشش را بر آورده سازد، موجب هلاکت او خواهد شد.

این مسئله بسیار واضح و روشن است و نیازی به توضیح ندارد که یک وقت چیزی را طلب می کنیم، اما پس از مدتی از شر آن به خدا پناه می بریم. و در مقابل، از چیزی فرار می کنیم، اما پس از گذشت مدتی، به دنبالش می گردیم.

سخن على علیه السلام نیز همین معنا را می رساند، آنجا که می فرماید:

20 - «رُبَّ اَمرٍ حَرَصَ الانسانُ عَلَيهِ فَلَمّا اَدرَکَهُ وَدَّ اَن لَم يَكُن اَدرَ کَهُ).

- «چه بسا انسان نسبت به چیزی حریص است و آن را می طلبد و چون به آن دست رسی پیدا کرد، دوست می دارد که ای کاش ! اصلا به آن نمی رسید » .

جان کلام در آیه شریفه سوره بقره نهفته است، که ما را از دیگر سخن ها بی نیاز می سازد، می فرماید:

-«وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»(1)

ص: 35


1- سوره بقره، آیه 216.

- ((و چه بسا از چیزی بدتان می آید، در حالی که آن چیز برایتان خیراست. و چه بسا چیزی را خوش دارید و حال آنکه برایتان شرّ می باشد، خدا می داند ولی شما نمی دانید »

اصل تشريع دعا و ثواب دادن بر آن از باب رحمت خدایی است که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته ، بنابر این نباید چنین دعایی را اجابت نماید؛ چون غرض بنده از دعا این است ، که خیری به او برسد و حالش اصلاح گردد، نه این که روزگارش بدتر شود.

بنابر این، اگر چیزی را طلب می کند، منظورش این نیست که هرچه هست (چه خوب و چه بد) می خواهم، بلکه مقصودش این است که اگر برای من نفع دارد می خواهم، پس این شرط در خاطره او استوار است، اگر چه به زبان نیاورده باشد حتی اگر در ذهنش هم این شرط خطور نکرده باشد اگر کسی از او سؤال کند که این مطلب برای تو فلان مفاسد و مضرات را در پی خواهد داشت، آیا بازهم آن را می خواهی؟ مسلما جوابش منفی خواهد بود).

مانند کسی که بخواهد با زبان بیگانه، چیزی را به کسی بفهماند، اگر در ایراد سخن ، کلمه یا کلماتی را اشتباه به کار ببرد، در این صورت برداشت شنونده باید آن چیزی باشد که گوینده قصد کرده نه آن چیزی که به زبان آورده است.

تلفظ غلط در دعا

تلفظ غلط در دعا(1)

از آنچه گفته شد می توان این گونه نتیجه گرفت که در روایات (2)

ص: 36


1- در اصطلاح آن را « دعای ملحون یا لحن در دعا » می گویند .
2- ر ، ک : روایات شماره 21 و 22.

آمده است: خداوند متعال دعایی را که غلط تلفظ گردد، قبول نمی کند، یعنی آن را به شکل درستش می پذیرد. توضیح مطلب این که : از امام جواد علیه السلام روایت شده است که فرمود:

21 - « مَا استَوى رَجُلانِ فی حَسَبٍ وَدينٍ قَطُّ اِلّا كانَ اَفضَلُهُما عِندَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ ادَبَهُما. قالَ : قُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ قَد عَلِمتُ فَضلَهُ عِندَ النّاسِ فِی النّادي وَالمَجالِسِ ، فَما فَضلُهُ عِندَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ ؟ قاَل علیه السلام : بِقِراءَةِ القُراَنِ کَما اُنزِلَ وَ دُعائِهِ اللهَ عَزَّوَجَلَّ مِن حَيثُ لا يَلحَنُ وَذلِكَ اَنَّ الدُّعاءَ المَلحُونَ لا يَصعَدُ اِلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ »

- «اگر دو نفر در دیانت و مفاخر آبا و اجدادی(1) برابر باشند، آن یک که ادبش بیشتراست، نزد خداوند متعال برتر و با فضیلت تراست. راوی می گوید پرسیدم: فدایت شوم! برتری فرد مؤدب نزد مردم و در مجالس معلوم می باشد ، اما نزد خداوند عزیز و جلیل چگونه است؟ فرمود: فضیلتش به این است که قرآن را همان گونه که نازل شده قرائت می کند و در دعا کردن، از غلط گوئی پرهیز دارد؛ چون دعای غلط به سوی خداوند متعال بالا نمی رود »

شبیه همین مضمون، سخن امام صادق علیه السلام است که فرمود:

22 - نَحنُ قَومٌ قُصَحاءُ اِذا رَوَيتُم عَنّا فَأَعرِبُوها »

- «ما قومی فصیح و خوش سخن هستیم، هرگاه از ما سخنی را نقل می کنید، درست نقل کنید ).

همین جا اشکال می شود که اگر مراد این دو حديث همان معنای

ص: 37


1- مثلا هر دو از اولاد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم باشند؛ چون وراثت ، در انسان مؤثر است .

ظاهرشان باشد، ما در واقع خلاف آن را مشاهده می کنیم، چون بسا افرادی که دعایشان از نظر ادبی غلط است . اما مستجاب می شود و بسا انسان های پاک و اهل تقوا و پرهیز کار از گناه را می بینیم که امید اجابت دعایشان می رود، ولی اصلا چیزی از ادبیات (فعل ، فاعل، مفعول و...) نمی دانند.

علاوه بر این، اگر خداوند متعال به چنین دعائی توجّه نمی کند، پس چه فایده ای دارد که انسان را مأمور به دعا کردن نموده بنابر این، باید بگوئیم تنها ادیبان سخنور مأمور به دعا هستند، حتی آنان نیز از اشتباه و غلط در امان نیستند، زیرا بسا هنگام دعا، غرق در ذکر و توجه به ذات اقدس الهی باشند که در آن حالت ، از توجه به قواعد ادبی غافل بمانند(1)

ولی ما یقین به بطلان تمامی این سخنان داریم، زیرا هم به روشنی خلاف آن را مشاهده می کنیم و هم ائمه اطهار علیهم السلام بر ضد این پندارها فرمان داده اند.

اهل بیت علیهم السلام در آداب و شروط دعا، امور زیادی را ذکر کرده اند که ان شاء الله تعالی خواهد آمد. اما از رعایت نکات ادبی ودستوری، هیچ سخنی به میان نیاورده اند. بنابر این معنای آن دو حدیثی که در این رابطه از امام جواد و امام صادق علیهما السلام نقل شد، چه می باشد؟

در حل این شبهه سخنانی گفته شده:

ص: 38


1- از اینجا مقامات عالی ائمه علیهم السلام آشکار می شود که حتی در عرفانی ترین لحظات عمرشان و در سوزوگدازها و مناجاتشان با آن حالات و توجهات کامل به خدای سبحان که از ایشان نقل شده، یک کلمه یا یک جمله اشتباه و غلط در سراسر ادعیه شان - چه کوتاه و چه بلند - نمی یابید، رجوع کنید به دعاهایی نظیر : کمیل، ابی حمزه، عرفه امام حسین علیه السلام ، دعاهای صحیفه سجادیه و ....

- بعضی گفته اند: منظور، دعای انسان عليه خود است؛ چون هنگام گرفتاری و پریشانی، ناراحت شده ، خودش را نفرین می کند. این دعا غلط است و خداوند متعال آن را نپذیرفته، مستجابش نمی کند. دلیل بر این مطلب، آیه یازدهم از سوره مبارکه یونس است که ذکرش گذشت ، اینان آیه را این گونه تفسیر کرده اند که:

اگر همان مقدار که خداوند متعال در بر آوردن دعای خیر مردم عجله می کند، در بر آوردن دعاهای شر نظير : خدا مرا بکشد، خدا مرا از میان شما بردارد و ... عجله می کرد، مرگشان به زودی فرا می رسید، ولی پروردگار منّان چنین کاری نمی کند بلکه به اینان مهلت می دهد تا توبه کنند و از کردارشان پشیمان گردند.

- برخی دیگر گفته اند: منظور از دعای غلط، نفرین پدر بر فرزند است ؛ چون پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و از خداوند متعال خواست که نفرین انسان در حق دوست و محبوبش را مستجاب نکند.

- عده ای نیز گفته اند: منظور دعایی است که دارای شرایط نباشد.

اما هیچ یک از این سخنان درست نیست، زیرا ابتدای کلام امام صادق علیه السلام که فرمود: « ما قومی فصیح و خوش سخن هستیم» اشاره به رعایت کردن قواعد ادبی است؛ چون مراعات نمودن این قواعد، از شرایط فصاحت است.

سخن حق آن است که منظور این دو روایت یک چیز نیست، بلکه هر یک معنای خاصی دارند. اما روایت اول که فرمود: «دعای غلط به سوی خداوند متعال بالا نمی رود »، یعنی ذات اقدس الهی، مطابق ظاهر لفظ غلط ، جزا نمی دهد و اجابت نمی کند، بلکه مطابق مقصود گوینده، پاداش عطا می نماید. برای این تفسیر دو دلیل داریم:

ص: 39

دلیل اوّل این که : افرادی، زیارت امام معصوم علیه السلام را این گونه قرائت می کنند: «اَشهَدُ اَنَّكَ قَتَلتَ وَظَلَمتَ وَغَصَبتَ (به صورت فعل معلوم)).

- «(نعوذ بالله) شهادت می دهم که تو کُشتی وظلم کردی و غصب نمودی!! »(1)

اگر بخواهیم همین ظاهر لفظ را نظر کنیم و به موجب آن، حکم نماییم ، باید بگوئیم که این فرد کافر شده و حال آن که احدی این چنین حکم نمی کند . بنابر این، پاداش دعا مطابق ظاهر لفظ نمی باشد، بلکه مطابق مقصود گوینده خواهد بود.

دلیل دوم این که : اگر کسی سخن زشتی به دیگری بگوید به طوری که این سخن در عرف و زبان دیگران ، دلالت بر نسبت ناروای جنسی کند، اما در عرف و زبان گوینده، چنین نباشد، در اینجا هیچ فقیهی نمی گوید که باید بر گوینده «حّد»(2) جاری گردد .بنابر این، دانسته می شود که رعایت امور ادبی ، در اجابت و ثواب دادن بر دعا شرط نیست بلکه فقط موجب فضیلت و برتری آن می شود.

پس منظور امام جواد علیه السلام مدح وستایش فردی است که در دعا اصول ادبی را مراعات می کند. و امّا فضیلت و برتری سخنی که واضح و روشن است و

ص: 40


1- و حال آنکه صحیح این است که بگوید : « اَشهَدُ اَّنَكَ قُتِلتَ وَظُلِمتَ وَ غصِبتَ (به صورت فعل مجهول) » . - « شهادت می دهم که تو کشته شدی و مظلوم بودی وحقّت غصب گردید » .
2- یکی از مقررات عالی اسلامی این است که اگر فردی به دیگری نسبت عمل جنسی نامشروع بدهد (مثلا بگوید تو زنا کرده ای) و نتواند نزد قاضی این نسبت را ثابت کند ، در اینجا قاضی حکم می کند که بر گوینده حد قذف جاری کنند ، یعنی هشتاد ضربه تازیانه بزنند.

به وضوح دلالت بر معنای گوینده دارد، بر سخنی که این چنین نیست و نیاز به تأویل و توجیه دارد. بر کسی پوشیده نیست.

اضافه بر این که : دعای. موافق با قواعد ادبی ، فصاحت دارد و دعا خصوصاً اگر منقول از معصومین علیهم السلام باشد، باید فصیح ادا گردد تا دلالت بر فضایل آن بزرگواران کند.

به علاوه، اگر سخن درست ادا شود و از غلط پرهیز گردد ، طبع انسان به سویش کشیده می شود و در غیر این صورت، موجب تنفّر میگردد که قضایایی هم در این رابطه نقل شده است:

الف - أعمش (از دانشمندان ادبیات عرب) فردی را دید که کلامش درست نبود و غلط حرف می زد، به او گفت: این کیست که سخن می گوید و قلب مرا ناراحت کرده است ؟!

ب - گویند فردی به دیگری گفت: آیا این لباس را می فروشی؟

گفت : « لا . عافاكَ اللهُ: نه، خدا تورا ببخشد »

گفت: اگر سخن گفتن را یاد بگیری بهتر است؛ چون باید می گفتی «لا . عافاكَ اللهُ»(1)

ج - فردی به یکی از بزرگان که از او سؤالی کرده بود، گفت: «لا، وَاَطالَ

ص: 41


1- در صورت اوّل ممکن است توهّم شود که «لا» بر سر فعل « عافا » در آمده و گوینده ،مخاطب خود را نفرین کرده است ، چون معنایش می شود : « خدا تورا نبخشد » ، به خلاف صورت دوّم که «لا» خودش جمله مستقلی است در جواب مخاطب و جمله « و عافاک اللّه » جمله مستقل دیگر که دعاست و عطف بر جمله قبلی می شود. وهمچنین است: «وَ أَطالَ اللهُ بَقاکَ » در ماجرای بعدی .

اللهُ بَقاکَ »: نه ، خدا تورا باقی بدارد».

آن بزرگ گفت: جایگاهی زیباتر از اینجا برای «واو» ندیدم .

بنابر این، همان طور که گفتیم ، معنای حدیث اول این است که دعای غلط به همان صورت غلطش بالا نمی رود و ملائکه به همان شکل به آن شهادت نمی دهند و به همان صورت غلط جزاء داده نمی شود، بلکه طبق مقصود و مراد گوینده به او پاداش می دهند. شاهد ما روایتی است که شیخ کلینی رحمه الله در کتاب شریف «کانی» از امام صادق علیه السلام بیان کرده که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

23 - « اِنَّ الرَّجُلَ الاَ عجَمِیَّ مِن اُمَّتی لَيَقرَأُ القُراَنَ بِعُجمَتِهِ فَتَرفَعُهُ المَلائِكَةُ عَلى عَرَبِيَّتِهِ» .

- «فردی غیر عرب از امت من اگر با همان زبان خودش قرآن بخواند، ملائکه آن را به صورت عربی صحیح، بالا می برند».

گذشته از اینها، در ادعیه معصومین علیهم السلام الفاظی نظیر : اِسم ها، قَسَم ها، حاجت ها و ... وجود دارد که ممکن است معانی آنها را ندانیم با این وصف آنها را بر زبان جاری می کنیم و حال آن که کسی نگفته چنین دعائی مردود است . بسا یک فرد عامی و بی سواد، معنای کلمه ای را از یک ادیبی که تنها به ترکیبات الفاظ توجه دارد بهتر بفهمد، پس راهی باقی نمی ماند جز این که بگوییم : ذات اقدس الهی مطابق قصد دعا کننده جزا می دهد. دلیل ما احادیثی است که از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم صادر شده که فرمود:

24 - «اَلأَعمالُ بِالنَّیّاتِ» .

- کارها وابسته به نیت هاست».

25 - «نِيَّةُ المُؤمِنِ خَیرٌ مِن عَمَلِهِ».

ص: 42

- قصد و نیت مؤمن از کارش بهتراست».

این بهترین حدیث برای اثبات مدّعای ماست که ذات اقدس الهی مطابق قصد دعا کننده پاداش عطا می کند، چون اگر بخواهد مطابق کارش جزا بدهد، موجب بدبختی بنده خواهد شد (زیرا دعایی کرده که در معنای ظاهر، به ضرر اوست).

26 - (اِنَّ سین بِلال عِندَ اللهِ شین» .

- «حرف «سین» بلال نزد خداوند «شین» حساب می شود).(1)

فردی نزد على علیه السلام آمد و عرض کرد: یا أمير المؤمنين: فردی با بلال مشغول گفتگوست اما چون بلال قدرت تلفظ صحیح کلمات را ندارد، به همین خاطر بر وی می خندد ، حضرت فرمود:

27 - « يا عَبدَ اللهِ !اِنَّما یُرادُ اِعرابُ الكَلامِ وَتَقويم لّتَقويمِ الأَعمالِ وَتَهذيبها ما يَنفَعُ فُلانًا اِعرابُهُ وَتَقويمُهُ لِکَلامِهِ اِذاكاَنت اَفعالُهُ مَلحُونَهّ اَقبَحَ لَحنٍ وَماذا يَضُرُ بِلالاً لَحنُهُ فی كَلامِهِ اِذا كانَت اَفعاُلُه مُقَوَّمَةً اَحسَنَ تَقويمٍ وَمُهَذَّ بَهَّ اَحسَنَ تَهذيبٍ ).

- «ای بنده خدا؛ منظور از درست ادا کردن کلام وسخن این است که کارها واعمال انسان در ست و پاک گردد، بنابر این آن کس که کردارش بد است ، کلام خوب چه نفعی برایش خواهد داشت؟! وبلال که افعالش نیک و زیباست ، لُكنت زبان چه ضرری به حالش دارد!»

از این حديث شريف نتیجه گرفته می شود: همچنان که «سخن»

ص: 43


1- نقل است که «بلال» مؤدن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با قدرت تلفظ حرف «شین» را نداشت و در اذان به جای «اشه» می گفت : «آه» .

ممکن است غلط باشد، «اعمال» نیز احتمال خرابی دارد و خرابی اعمال مضرّ است نه غلط بودن لفظ و کلام(1)

تا اینجا مربوط به روایت اول از امام جواد علیه السلام بود.

اما روایت دوم از امام صادق علیه السلام ، این خبر مربوط به احکام است همچنان که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

28 - «رَحِمَ اللهُ مَن سَمِعَ مَقالَتی فَوَعاها وَاَدّاها کَما سَمِعَها فَرُبُّ حامِلِ عِلمٍ لَيسَ بِفَقيهٍ).

- «رحمت کند خداوند کسی را که سخن مرا بشنود، آن را فرا بگیرد، سپس همان گونه که شنیده نقلش کند. بسا کسی علمی را حمل کند ولی آن را نفهمد» .

چون با تغيير لفظ روایات، احکام الهی نیز تغییر خواهد کرد، به عنوان

مثال: از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سؤال شد که ما شتر وگاو و گوسفند را ذبح می کنیم و بعد معلوم می شود فرزندی در شکم این حیوان بوده، آیا این فرزند را می توانیم بخوریم؟ فرمود:

29 - «کُلُوهُ اِن شِئتُم فَاِنَّ ذَ كاةَ الجَنينِ ذَ كاةُ اُمًهِ».

بعضى ذكاة دوم را با ضمه خواندند و بعضی دیگر با فتحه(2)، در صورت اول با ضمه معنا چنین می شود: «اگر خواستید، بخورید؛ چون تذكيه مادر تذکیه خود جنین هم هست و او را نیز پاک می کند» .

اما در صورت دوم (با فتحه) معنا چنین خواهد شد: «اگر خواستید ،

ص: 44


1- ناگفته نماند که در برخی موارد آموختن تلفظ صحیح کلمات (جهت رعایت حرکات و مخارج حروف) واجب است مانند نماز که در این زمینه باید به فقه رجوع شود.
2- که منصوب به نزع خافض باشد ، یعنی در اصل چنین بوده: «... کَذَكاةِ أمَّهِ».

بخورید، چون تذكيه جنین مانند تذكيه مادر است».

یعنی همچنان که مادر با ذبح، پاک و حلال می شود، فرزند نیز باید ذبح شود تا پاک و حلال گردد، پس اگر جنین بعد از ذبح مادر و قبل از ذبح خودش جان داده باشد، طبق قرائت اول پاک و حلال است ، ولی طبق قرائت دوم خیر .

فواید دعا

گفته شد که خداوند حکیم بر خلاف مقتضای حکمت عمل نمی کند، و وسایلی نظیر دعا نیز نمی توانند حکمتش را تغییر بدهند. با این دو مقدمه ، ممکن است کسی گمان کند که آنچه بنده از خدا طلب می کند از دو حال خارج نیست:

- یا مصلحتی ندارد که خداوند آن را انجام نخواهد داد.

- یا مصلحت دارد که حتماً انجام خواهد داد اگر چه بنده آن را تقاضا نکند . پس دعا در این میان چه نقشی دارد؟

در پاسخ باید گفت که تأثیر دعا بسیار است من جمله:

الف - ممکن است آنچه مصلحت گردیده و ذات اقدس الهی آن را انجام خواهد داد، بعد از دعا مصلحت شده باشد، یعنی اگر بنده آن را طلب کند، فعلش مصلحت خواهد داشت در غیر این صورت خیر، پس تا نخواهی انجام نخواهد شد. سخن امام صادق علیه السلام به «میسر بن عبدالعزیز» به همین معنا اشاره دارد:

30- «یا مَیسرُ، ادعُ اللهَ وَلا تَقُل اِنَّ الاَمرَ قَد فُرغ َمِنهُ اِنَّ عِندَ اللهِ مَنزِلَةً لا تُنالُ اِلّا بِمَسأَلَة وَلَو اَنَّ عَبداً فاهُ وَلَم يَسأَل لَم يُغطَ شَيئاً فَاسأَل تُعطَ.

ص: 45

یا مَیسِرُ، اِنَّهُ لَيسَ مِن بابٍ يُقرَعُ اِلّا يُوشَكُ أَن يُفتَحَ لِصاحِبِهِ).

- «ای میسر! خدارا بخوان و نگو فرمان حق صادر شده (وطلب ، فایده ای ندارد)؛ چون نزد خداوند متعال ، درجه و منزلتی هست که انسان بدون درخواست به آن نمی رسد. اگر بنده دهانش را ببندد، و از او چیزی نخواهد ، هیچ به او داده نخواهد شد. پس از خدا بخواه تا به تو بدهد. ای میسر !هیچ در کوبیده شده ای نیست، مگر آن که به زودی باز خواهد شد».

عمرو بن جمیع» نیز از آن حضرت روایت کرده که فرمود:

31 - «مَن لَم يَسأَلِ اللهَ مِن فَضلِهِ افتَقَرَ».

- کسی که از فضل و عنایت ویژه حق ، درخواست نکند فقیر می ماند » واز على علیه السلام روایت شده است که فرمود:

32 - «ما كانَ اللهُ لِيَفتَحَ بابَ الدُّعاءِ وَيُغلِقَ عَنهُ بابَ الاِجابَةِ».

- «مبادا بپنداری که خداوند متعال، دَرِ دعارا گشوده ولی دَرِ اجابت را بسته است».

نیز فرمود:

33 - «مَن اُعطِىَ الدُّعاءَ لَم يَحرُمِ الاِجابَةَ».

. «اگر خداوند سبحان به کسی توفیق دعا بدهد، او را از اجابت محروم نخواهد ساخت » .

ب - دعا خودش ذاتاً عبادت است و مطلوب حق می باشد که بندگان از این طریق، خشوع و فقر خود را ابراز می دارند چنانچه فرمود:

«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»(1)

ص: 46


1- سوره ذاریات، آیه 56.

. «جن ها و انسانها را خلق نکردم مگر این که بنده من باشند (یعنی کمال

این دو موجود در این است که بندگی مرا بکنند).

عبادت» در لغت به معنای «فروتنی» است و در اصطلاح، بهترین

و زیباترین مظهر تذلل و خشوع در برابر معبود می باشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

«الدُّعاءُ مُخُّ العِبادَةِ»(1)

- «دعا جان و مغز عبادت است» .

از جمله مواعظ خداوند متعال به حضرت عیسی صلی الله علیه وآله وسلم این است که فرمود:

«یا عیسی ، اَذِلَّ لی قَلبَكَ وَاَكثِر ذِكرى فی الخَلَواتِ وَاعلَم اَنَّ

سُرُوری اَن تُبَصبِصَ (2) اِلَی وَكُن فی ذلِكَ حَياً وَلا تَكُن مَیَّتاً»(3)

- «ای «عیسی» قلبت را در برابر من خوار و ذلیل کن، و مرا در خلوتها

زیاد به یاد بیاور. و بدان که خوشحالی من در این است که با بیم و امید به سوی

من بیایی ، اما مبادا با قلبی مرده چنین کنی، بلکه باید قلبت زنده و با نشاط باشد» .

ج - روایت شده که :

34 - «دُعاءُ المُؤمِنِ يُضافُ اِلى عَمَلهِ ويُثابُ عَلَيهِ فی الآخِرَةِ كَما

يُثابُ عَلى عَمَلِهِ).

. «دعای مؤمن موجب اضافه شدن اعمال نیک و پاداش بردن در قیامت

می شود، همچنان که به سایر کارهای حسنه اش ثواب و پاداش می دهند» .

ص: 47


1- در حدیث 57 خواهد آمد .
2- «البصبصة»: تحریک الكلب ذنبه طمعاً أو خوفاً (مجمع البحرین) .
3- در حدیث 419 خواهد آمد.

د. می دانیم که اگر دعا مطابق مصلحت باشد و مصلحت هم در تعجیل ، حتماً تعجیل خواهد شد، و اگر مصلحت در تأخیر باشد، اجابت، تأخير می شود. در این صورت ، فایدهی دعا این است که هم حاجتش انجام می پذیرد وهم برای صبرش، ثواب می برد. اما اگر اصلاً مصلحت نداشته باشد، بلکه دارای مفسده باشد، در این حال، خود دعا کردنش ثواب دارد و حتی ممکن است موجب دفع ناگواری ها از او بشود. دلیل ما روایت ابو سعید خدری از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است که فرمود:

35 - «ما مِن مُؤمِنٍ دَعَا اللهَ سُبحانَهُ وَتَعالى دَعوَةً لَيسَ فيها قَطيعَةُ رَحِم وَلا اِثمٌ اِلّا اَعطاهُ اللهُ بِها اِحدی خِصالٍ ثَلاثٍ : اِمّا اَن يُعَجَّلَ دَعوَتَهُ وَاِمّا اَن يُؤَخَّرَ لَهُ، وَاِمّا اَن يَدفَعَ عَنهُ مِنَ السُّوءِ مِثلَها . قالُوا: يا رَسُولَ اللهِ ، اِذَن نُکثِرَ ، قالَ : اللهُ اَكثَرُ. وَفی رِوايَةِ اَنَسِ بنِ مالِکٍ : اَكثَرُ وَاَطيَبُ - ثَلاثَ مَرّاتٍ - ».

- «اگر مؤمنی خداوند سبحان را بخواند و از او اختلاف خانوادگی یا کار گناه را طلب نکند، خداوند متعال یکی از سه خصلت زیر را به او عطا خواهد فرمود:

- یا در بر آوردن دعایش تعجیل می کند.

- یا برآوردن را به تأخیر می اندازد.

- ویا یک بدی به میزان آنچه طلب کرده را از او دفع می نماید .

اصحاب گفتند: یا رسول الله پس دعایمان را زیاد کنیم.

فرمود: خدا بیشتر اجابت می کند و در روایت «انس ابن مالک» آمده که حضرت سه مرتبه فرمود: خدا بیشتر و بهتر اجابت می کند».

نیز از امیرالمؤمنین صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:

ص: 48

36 - «رُبَّما اُخَّرَت عَنِ العَبدِ اِجابَةُ الدُّعاءِ لِيَكُونَ اَعظَمَ لِاَجرِ السّائِلِ وَاَجزَلَ لِعَطاءِ الأمِلِ».

- گاهی اوقات خداوند متعال اجابت دعارا به تأخیر می اندازد تا هم اجر عظیم تری بدهد و هم عطای بیش تری ببخشد».

ه-گاهی اوقات، تأخير اجابت به خاطر مقام و منزلت رفیع بنده نزد خداوند متعال است ، چون شنیدن صدای بنده اش را دوست دارد. در این رابطه جابر بن عبدالله انصاری» از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده که فرمود:

37 - (اِنَّ العَبدَ لَيَدعُو اللَّهَ وَهُوَ يُحِبُّهُ فَيَقُولُ لِجَبرَئیلَ : اقضِ لِعَبدَی هذا حاجَتَهُ وَاَخَّرها فاِنّی اُحِبُّ اَن لا اَزالَ اَسمَعُ صَوتَهُ . وَاَنَّ العَبدَ لَيَدعُو اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ وَهُوَ يُبغِضُهُ فَيَقُولُ : يا جَبرَئیلُ ، اقضِ لِعَبدى هَذا حاجَتَه وَ عَجَّلها فَاِنّی اَكرَهُ اَن اَسمَعَ صَوتَهُ».

- «اگر بنده ای که محبوب خداست دعا کند، خداوند به جبرئیل می گوید: حاجت بنده ام را بده ولی آن را به تأخیر بینداز، چون من دوست دارم همیشه صدایش را بشنوم. واگر بنده ی مغضوب حق دعا کند خداوند متعال به جبرئیل می گوید: ای جبرئيل ؛ حاجت این بنده ام را بده ودر دادنش عجله کن، چون من خوش ندارم صدایش را بشنوم»..

تنبيه

باید آگاه باشی که اگر دعایی کردی و درخواستی نمودی ، ممکن است آثار اجابت را ببینی و ممکن است نبینی . اگر آثار اجابت را دیدی، دست نگه دار، و به خود مغرور مشو، مبادا گمان کنی که این اجابت به سبب پاکی و صالح بودن

ص: 49

تواست، بلکه چه بسا به خاطر این باشد که تو از کسانی هستی که خداوند سبحان او را خوش ندارد و از صدایش بدش می آید و روا کردن حاجت تو به خاطر این باشد که حجت را بر تو تمام کرده باشد و روز قیامت به تو بگوید:

آیا تو جزو افرادی نبودی که استحقاق روی گردانی مرا داشتند ولی با این وصف دعایت را اجابت کردم؟

بلکه وظیفه ات این است که در برابر این نعمت ولطف الهی ، او شکر آن را به جای آوری. وثانياً بر کارهای نیکت بیفزایی و از او بخواهی که این تعجیل در اجابت را دری از درهای لطف و رحمتش قرار بدهد و تو را در شکر گزاری نعمتی که اهلیت آن را نداشتی، کمک فرماید و آن را موجب استدراج قرار ندهد (1)

بنابر این، دو کار باید انجام بدهی: یکی این که حمد کنی؛ چون ممکن است این اجابت از باب إنعام الهی بوده؛ ودیگر این که استغفار نمایی ؛ چون ممکن است از باب استدراج وبغض الهی باشد.

واگر آثار اجابت را ندیدی، مبادا نا امید گردی، بلکه باید امیدت به کرم حق، بیشتر شود؛ چون ممکن است این عدم اجابت . به خاطر این باشد که او دوست دارد صدایت را بشنود، پس در اینجا وظیفه ات اصرار در دعا وتكرار آن است به چند دلیل:

اول این که : با اصرار کردن، مشمول دعای معصوم علیهم السلام گردی که فرمود:

ص: 50


1- از امام حسین علیه السلام در تحف العقول نقل شده است که حضرت فرمود: «الاِستِدراجُ مِنَ اللهِ سُبحانَهُ لِعَبدِدِ اَن يُسبِغَ عَلَيهِ النَعَمَ وَيَسلُبَهُ الشُّكرَ». - «استدراج خداوند متعال این است که نعمت بنده را فراوان کند و توفیق شکر را از او سلب نماید».

38 - «رَحِمَ اللهُ عَبداً طَلَبَ مِنَ اللهِ شَيئاً فَاَلَحَّ عَلَيهِ».

- «خدا رحمت کند بنده ای را که از خدا چیزی بخواهد و بر آن اصرار بنماید».

دوّم این که: جزو محبوبین و دوستان خدا گردی؛ چون خودش به تو خبر داده که صدایت را دوست دارد، پس مبادا این صدارا قطع کنی.

سوّم این که: ممکن است با تکرار دعا در بر آورده شدن حاجتت تعجيل گردد، همچنان که در روایت آمده است. اما به هر حال باید خوف از ذات اقدس اله را ملاک قرار داده با خودت بگویی:

- شاید عدم اجابت ، به خاطر این باشد که دعایم از خداوند، محجوب و در پس پرده است و فرشتگان حق، به خاطر گناهان بسیارم ویا به خاطر حقوق مردم که بر عهده دارم، اعمالم را بالا نمی برند.

شاید به خاطر غفلت و قساوت قلبم باشد.

شاید به خاطر این باشد که به خداوند سبحان ، حُسن ظن ندارم ( خواهد آمد که تمامی این امور موجب پرده افکنی بر دعا می شوند).

و شاید به خاطر این باشد که من شایستگی این مقام را ندارم، چون اگر داشتم پروردگار منان بدون این که از او درخواست کرده باشم، آن را عطا می فرمود و ...

اگر زبان حالت این گونه بود، بدان که به مقام خوف رسیدی وفهمیدی که تقصیر از جانب تو است و تو بنده کوچکی هستی که عیب هایش او را از مولایش دور ساخته وگناهانش او را از محبوبش طرد نموده است. اعمال زشتش او را زمین گیر کرده و آرزوهایش او را زندانی نموده است. شهواتش موجب محروم

ص: 51

گشتن از رحمت حق شده ، بار گناهان او را سنگین کرده، از حرکت در میدان سالكين وعروج و صعود به درجات فائزین بازداشته است .

اما باید آگاه باشی که اگر به همین حالت حقارت و دوری از مولایت وعقب ماندن از رهپویان طريق حق، بر جای خودت بنشینی و چیزی نگویی، حرکتی نکنی و در نتیجه از هدایت دور بمانی ، در این صورت شیطان بر تو طمع کرده ، فرصت می یابد تا تو را در دام خودش بیفکند و چنگال هایش را در تو فرو ببرد که در نتیجه راه فراری برایت باقی نخواهد ماند و به شقاوت وعذاب ابدی گرفتار می گردی بلکه قبل از گرفتار شدن در دام آن پلید، باید فریاد بکشی، یاری بخواهی ودر رحمت اورا بکوبی تا ان شاء الله تعالى حجاب برداشته شود. با زبان خجالت و شرم ساری با خدایت مناجات کن و بگو:

خدای من؛ آقای من ؛ مولای من ؛ اگر طلب و حاجت من مطابق مصلحت دین و دنیای من نیست بلکه مصلحت در خلاف آن است ، پس مرا راضی کن به قضای خودت ، و آنچه را که برایم تقدیر فرمودی، مبارک قرار بده؛ تا من به حالتی برسم که نه تعجيل آنچه که تو تأخیرش فرمودی، محبوب من باشد و نه تأخیر آنچه تو آن را تعجیل نمودی. نفس مرا در برابر آنچه که از جانب تو به من می رسد، راضی و مطمئن قرار ده، بلکه آن را نزد من محبوب تر از چیزهای دیگر گردان .

واگر عدم اجابت و روی گردانی تو به خاطر کثرت گناهان و خطاهای من است ، پس بارالها! ( من که دعایم به سبب گناهان بسیار - مستجاب نمی شود ولی به سوی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم واهل بيت طيبين وطاهرینش علیهم السلام دست توسل دراز می کنم و آنهارا وسیله قرار می دهم.

ص: 52

خدایا؛ تو از من بی نیازی و من به تو محتاج.

خدایا؛ من بنده تواَم و بنده باید از آقای خودش حاجت بطلبد، حال که مرا نمی پذیری به سوی چه کسی روی کنم؟ واز دَرِ خانه تو به کجا پناه ببرم؟

خدایا؛ اگر فضلت را از من بازداری، چیزی بر تو اضافه نمی شود؛ وعطا کردن هم نزد تو کار دشواری نیست، در حالی که تو کریم ترین کریمانی ورحیم ترین رحيمان.

در اینجا مناسب است مناجات امام زین العابدین وسید الساجدين علیه السلام را متذکر شوی ودر مضمونش تفکر کنی که چگونه موجب تقویت امید در انسان می شود:

و 39 - «اِلهی وَعِزَّتِکَ وَجَلالِكَ لَو قَرَنتَهي فِی الاَصفادِ وَمَتَعتَنی سَیبَکَ مِن بَينِ الاَشهادَ وَدَلَلتَ عَلى قَضائِحی عُیُونَ العِبادِ وَاَمَرتَ بی اِلَى النّارِ وَحُلتَ بَينی وَبَينَ الاَبرارِ ما قَطَعتُ رَجائي مِنكَ وَلا صَرَفتُ تَأمیلی لِلعَفوِ عَنكَ وَلا خَرَجَ حُبُّكَ عَن قَلبي اَنَا لا اَنسی اَیاډِیَکَ عِندی وَسَترَکَ عَلىَّ في دارِ الدُّنيا وَ حُسنَ صَنیعِکَ اِلَيَّ».

- «معبود من؛ به عزّت و جلالت قسم ! که اگر گردنم را با زنجیر ببندی و تنها مرا از بخششت محروم سازی ورسوائی هایم را بر چشم همگان آشکار نمایی و فرمان به در آتش افکندنم بدهی و بین من و نیکان، جدایی بیفکنی، هرگز امیدم را از تو قطع نخواهم کرد. آرزوی عفو وبخشش تورا از دلم بر نخواهم گرداند و بالأخره محبت تو از دلم خارج نخواهد شد. من هرگز نیکیها وعيب پوشیها و خوش رفتاری های تو در دنیا را فراموش نمی کنم».

با این سخنان و امثال آن، امیدت را زیاد کن تا مبادا خوف و ترس تو بر آن

ص: 53

غلبه کند و موجب نا امیدی تو گردد؛ چون:

«وَلا يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ»(1)

جز گمراهان ، کسی از رحمت پروردگارش ناامید نمی شود».

از آن طرف، مبادا رجاء وامیدت زیاد شود، و موجب غرور وحماقتت گردد که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

40 - «اَلكَيَّسُ دانَ نَفسَهُ وَعَمِلَ لمِا بَعدَ المَوتِ وَالاَحمَقُ وَالعاجِزُ مَنِ اتَّبَعَ نَفسَهُ هَواهُ وتَمَنّى عَلَى اللهِ المَغفِرَةَ».

- «فرد هوشیار کسی است که هواهای نفس خود را خوار و کوچک می نماید و برای سرای پس از مرگ، کار می کند، اما فرد احمق و عاجز آن است که از هواهای نفس پیروی کرده با این حال از خدا آرزوی آمرزش دارد» .

از معصومین علیهم السلام رسیده است که:

41 - «اِنَّمَا المُؤمِنُ کَالطّائِرِ وَلَهُ جِناحانِ الرَّجاءُ وَالخَوفُ».

- مؤمن مانند پرنده دو بال دارد یکی امید و دیگری ترس است» .

لقمان حکیم» به فرزندش «نامان» چنین گفت:

«یا بُنَىَّ ، لَؤ شُقَّ جَوفُ المُؤمِنِ لَوُجِدَ عَلى قَلبِهِ سَطرانِ مِن نُورٍ لَؤ وُزِنا لَم يُرَجَّح اَحَدَهُما عَلَى الاخَرِ مِثقالَ حَبَّةٍ مِن خَردَلٍ اَحَدُهُما الرَّجاءُ وَالاَخَرُ الخُوفُ».

- «ای پسرکم؛ اگر سینه ی مؤمن را بشکافی ، بر صفحه قلبش دو رشته

ص: 54


1- برگرفته از آیه 56 سوره حجر ، که می فرماید :«وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ »

نورانی خواهی دید که اگر کشیده شوند هیچیک بر دیگری حتی به اندازه ذره مثقالی برتری نخواهد داشت، آن دو نور، یکی امید و دیگری ترس است».

ناگفته نماند از ائمه اطهار علیهم السلام رسیده است که در حالت مرض، خصوصا مرض مرگ، سزاوار است رجاء ، بیشتر از خوف باشد.

در این مقام، مناسب است مناجاتی که جهت دفع فقر وشداید گفته شده ، ذکر گردد:

1- يا مَن يَرى ما فَی الضَّميرِ وَيَسمَعُ *** اَنتَ المُعَدُّ لِكُلً مايُتَوَقَّعُ

2- يا مَن يُرَجّى لِشَّدائِدِ كُلًها *** يامَن اِلَيهِ المُشتَكى وَالمَفرَعُ

3 - يا مَن خَزائِنُ مُلکِهِ فى قَولِ كُن *** اُمنُن فَاِنَّ الخَيرَ عِندَکَ اَجمَعُ

4- مالی سِوئ فَقري اِلَيكَ وسيلَة *** بِالافتِقارِ اِلَيکَ فَقرى اَدفَعُ

5- مالي سِوى قَرعی بِبابِکَ وَسيلَة *** وَلَئِن رُدِدتُ فَاَىَّ بابٍ اَقرَعُ

6- وَمَنِ الَّذی اَدعُو وَاَهتِفُ بِاسمِهِ *** اِن كانَ فَضلُكَ عَن فَقيرِ يُمنَعُ

7- حاشا لِّمجدِکَ اَن تُقَنَّطَ غاصِیاً *** وَالفَضلُ اَجزَلُ وَالمَواهِبُ اَؤسَعُ

ا- «ای کسی که آنچه را که ما در اندرونمان پنهان داریم می بینی و می شنوی. تویی زمینه ساز آنچه ما انتظار وقوعش را می کشیم »

2- «ای کسی که در شداید وسختیها امید مایی ، ای کسی که شکایت وزاری ستمدیدگان به سوی اوست» .

3 - «ای کسی که تمامی خزائن عالم هستی تحت فرمان اوست ، برما منَت بگذار که تمامی خبرها نزد توست».

4- «من وسیله ای به جز فقر و نداری ، ندارم، این فقر را با اظهار آن نزد تو، می خواهم دفع نمایم».

ص: 55

5- « چاره ای جز کوبیدنِ دَرِ رحمتت برای من نمانده، اگر مرا برانی ، کدام دَر را بکوبم.

6- «چه کسی را می توانم صدا بزنم اگر تو فضل وعطایت را از فقیری چون من، منع کرده باشی؟». .

7- «مجد و عظمت تو برتر از آن است که گنه کار را نا امید نمایی ، در حالی که عطای تو از هر کسی برتر، و بخشش تو از هر کسی، وسیع تر است».

مناجات دیگر:

1- اُجِلُّکَ عَن تَغذيبِ مِثلي عَلى ذَنبي *** وَلا ناصِرَ لى غَيرَ نَصرِكَ يارَبَّ

2 - اَنَا عَبدُکَ المَخقُورُ في عِظَمِ شَأنِکُم *** منَ الماءِ قَد اَنشَأتَ اَصلی وَمِن تُربِ

3. وَنَقَلتَني مِن ظَهرِ آدَمَ نُطفَةً *** اُحَدَّرُ في قَفرِ جَريحٍ مِنَ الصُّلبِ

4 - وَاَخرِجتَني مِن ضَيقِ قَعرٍ بِمَنکُم *** وَاِحسانِكُم اَهُوى اِلَى الواسِعِ الرَّخبِ

5 - فَحاشاكَ في تَعظيمِ شَأنِکَ وَالعُلى *** تُعَذَّبُ مَحقُوراً بِاِحسانِکُم رُبُّې

6- لِاَنّا رَأَينا فِي الأنامِ مُعَظَّماً *** يُخَلَّى عَنِ المَحقُور فِي الحَبسِ وَالضَّربِ

7- وَاَرًفَدَهُ مالاً وَلَؤشاءَ قَتلَهُ *** لَقَطَّعَهُ بِالسَّيفِ اِر بأعَلى اِربِ

8- وَاَيضأً اِذا عَذَّبتَ مِثلى وَطائِعاً *** تُنَعَهُ فَالعَفو مِنكَ لِمَن تَحبي

9- فَما هُوَ اِلَّالی فَمُنذُ رَأَيتُهُ *** لَكُم شيمَةُ اَعدَدتُهُ الَّمخوَلِلذَّنب

10- وَاَطمَغتَني لَمّا رَأَيتُكَ غافِراً *** وَوَهّاباً قَد سَمَّيتَ نَفسَكَ فِي الكُتبِ

11- فَّاِن كانَ شَيطاني اَغانَ جَوارِحِي *** عَصَتكُم فَمِن تَوحيدِكُم ماخَلا قَلبي

12-فَتَؤحيدُ فيهِ وآلِ مُحَمَّدٍ *** سَكَنتُم بِهِ فِی حَبَّةِ القَلبِ وَاللُّبّ

13-وَجيرانُکُم هذي الجَوارِحُ كُلُّها *** وَاَنتَ فَقَد اَوصيتَ بِالجارِ ذِی الجَنبِ

14-وَاَيضاً رَأَينَا العُزبَ تَخمِي نَزيلَها *** وَجِيرانَهَا وَالتّابِعينَ مِنَ الخَطبِ

15-فَلِيم لا اُجّي فيکَ يا غايَةَ المُنى *** حِماً مانِعاً اِذ صَحَّ هذا مِنَ العُربِ

ص: 56

1- «من تورا بزرگتر از آن می دانم که انسانی مانند مرا بر گناهش عذاب نمایی و حال آن که غیر از نصرت تو، یار و یاوری برایم نمانده است» .

2- «شأن و مقام شما عظيم ورفيع است، ولی من بنده حقیر توأم ، که مرا از آب و خاک خلق نمودی».

3- نطفه مرا از پشت آدم انتقال دادی تا این که از صلب پدر، در قعر رحم مادر قرار گرفتم»..

4- «باز بر من منت نهاده مرا از تنگ نای رحم بیرون کشیدی و به سبب لطف و احسان تو به این دنیای وسیع و فراخ پای نهادم».

5- «از مقام و مرتبه رفيع وعظيم تو دو راست که بنده ی حقیری مانند مرا که به دست تو پروریده شده - عذاب نمایی».

6- «چون در میان خلایق ، گاهی اوقات دیده می شود که شخص بزرگی، زندانی پست و حقیر خودرا از حبس وزدن، آزاد می کند (تا چه رسد به تو».

7- «علاوه بر آزادی ، مالی نیز به او بخشید و حال آن که اگر می خواست او را بکشد، می توانست با شمشیر پاره پاره اش نماید».

8- «اگر گنه کاری مانند مرا عذاب نمایی و بندهی مطیع را نعمت دهی ، پس عفو خود را برای چه کسی نگه داشته ای؟».

9- «عفو تنها برای امثال من است. من از روزی که آن را خوی و خصلت همیشگی شما يافتم، به عنوان محو کننده گناهان خود قرارش دادم».

10 - «از وقتی که خود را در کتاب ها ، غافر ووهاب (آمرزنده و بخشنده) نام نهادی ، مرا به طمع انداختی»..

ص: 57

11 - «اگر شیطان ، اعضا و جوارح مرا کمک کرد که از فرمان شما سرپیچی کنند، ولی قلب من از توحید (وایمان به شما )خالی نیست».

12 - «به آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم سوگند؛ که توحید شما در قلب من استوار است، شما خودتان آن را در قلب و اندیشه من کاشته اید».

13 - «این اعضا و جوارح من، همگی همسایه های شمایند، خودت امر فرمودی که حتی با همسایه های دور نیز ، خوش رفتاری داشته باشید).

14- «افزون بر این، عرب را می بینیم که میهمانان خود را حمایت می کنند، وهمسایه ها و توابع خود را از بلاهای بزرگ نگه داری می نمایند».

15 - «وقتی چنین حمایتی از عربها نيكو و صحیح شمرده می شود، پس چرا من حمایتی که مانع از آتش جهنم وعذاب باشد را از همچو تویی که نهایت آرزوها هستی، امیدوار نباشم».

نصیحت (اگر دعا اجابت نشد).

اگر دیدی اجابت دعایت به تأخیر افتاد، سزاوار است که به قضای الهی راضی باشی وآن را حمل برخیر کنی. و بدانی که حتماً آن حالی که فعلاً داری عين صلاح تواست، چون تنها در این صورت است که به درجه عالی، تفویض و واگذار کردن کارها به ذات اقدس الهی خواهی رسید. در این مورد از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده که فرمود:

43 - «لا تَسخَطُوا نِعَمَ اللهِ ، وَلا تَفتَر حُوا عَلَى اللهِ ، وَاِذا ابتُلِىَ اَحَدُكُم في رِزقِهِ وَمَعيشَتِهِ فَلا یُحدِثَنَّ شَيئاً يَسأَلُهُ لَعَلَّ في ذلِكَ حَتفُهُ وَهَلاكُهُ وَلكِن ، لِيَقُل :

ص: 58

اللّهُمَّ بِجاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيَّبينَ اِن كانَ ما کَرِفتُهُ مِن اَمري هذا خَيراً لي وَاَفضَلَ فی دینی فَصَبَّرني عَلَيهِ وَقَوَّني عَلَى احتِمالِهِ وَ نَشَّطني بِثِقلِهِ ، وَاِن كانَ خِلافُ ذلِكَ خَيراً لی فَجُد عَلَى بِهِ وَرَضَّنی بِقَضائِکَ عَلی کُلَّ حالٍ فَلَكَ الحَمدُ».

- «از نعمت های الهی بدتان نیاید و فکر نکرده از خدا چیزی طلب نکنید . اگر بلائی در روزی وزندگانی یکی از شما پدیدار شد ، مبادا چیز دیگری از خدا طلب کند چون شاید آن چیز جدید، موجب مرگ و نابودی او شود، بلکه این گونه بگوید:

بار خدایا؛ تو را به جاه و جلال محمد و آلش صلی الله علیه وآله وسلم سوگند می دهم ! اگر این مسئله ای که مرا ناراحت کرده ، برایم خیراست ، مرا نسبت به آن صبور گردان و نه تنها قوّت و قدرت بر تحملش عنایت کن، بلکه مرا نسبت به آن با نشاط نیز بگردان . اما اگر خلاف آن برایم خیر است، پس همان (خلاف) را به من ببخش . به هر حال مرا نسبت به قضای خود، راضی گردان که تنها تو سزاوار ستایشی».

و آنچه از امام صادق علیه السلام روایت شده نیز همین معنارا می رساند که: خدای متعال به موسی بن عمران علیه السلام این گونه وحی کرد:

44 - «یا مُوسی ما خَلَقتُ خَلقاً اَحَبَّ اِلَىَّ مِن عَبدِیَ المُؤمِنِ ، وَاِنّی اِنَّمَا ابتَلَيتُهُ لِما هُوَ خَيرٌ لَهُ، وأُعافيهِ لِما هُوَ خَيرٌ لَهُ ، وَاَنَا اَعلَم بِما يَصلَح عَبدی عَلَيهِ ، فَليَصبِر عَلى بَلائی ، وَلیَشکُر نَعمائی ، اُثَبِّتُهُ فِي الصَّدّيقينَ عِندي اِذا عَمِلَ بِرضائي وَاَطاعَ اَمری».

- «ای موسی، من احدی را محبوب تر از بنده مؤمنم خلق نکردم، اگر او را به بلایی مبتلا می سازم یا از آن معافش می دارم. حتما به خیر و صلاح اوست؛

ص: 59

چون من صلاح اورا بهتر می دانم. پس سزاوار است در موارد بلا، صابر، ودر موارد نعمت شاکر باشد، تا او را نزد خود جزو صديقين قرار بدهم. واین وقتی است که مطابق رضای من عمل کند و فرمان مرا اطاعت نماید».

همچنین از امیرالمؤمنين علیه السلام رسیده است که خداوند متعال می فرماید:

45 - «یا عِبادي اَطیعُونی فیما اَمَرتُكُم بِهِ وَلا تُعَلَّمُونی بِما يُصلِحُكُم فَاِنّی اَعلَمُ بِهِ وَلا اَبخَلُ عَلَيكُم بِمَصالِحِكُم».

- «ای بندگان من ! هر فرمانی که دادم اطاعتش کنید، مبادا بخواهید مصالح خودرا به من بیاموزید؛ چون من خود بهتر از شما آنها را می دانم وبخيل هم نیستم (تا بگویند مصلحت ما را می داند و نمی دهد)».

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:

46 - «يا عِبادَ اللهِ ، اَنتُم کَالمَرضى ، وَرَبُّ العالَمينَ کَالطَّبيب ، فَصَلاحُ المَرضى بِما يَعلَمُهُ الطَّيبُ وَیُدَبَّرُهُ لا فيما يَشتَهيهِ المَريضُ وَيُقتَرِ حُهُ، اَلأفَسَلَّمُوا اللهَ اَمرَهُ تَکُونُوا مِنَ الفائِزينَ».

- «ای بندگان خدا؛ شما همانند مریض هستید و پروردگار عالمیان همانند طبيب است. صلاح مریض در آن چیزی است که طبيب آن را می آموزاند وعاقبت اندیشی می کند، نه در اشتهای مریض و خواسته های بی جایش، پس تسلیم فرمان حق باشید تا رستگار و پیروز گرديد».

از امام صادق صلی الله علیه وآله وسلم نیز آمده است:

47 - «عَجِتُ لِلمَرءِ المُسلِمِ لا يَقضىِ اللهُ قَضائِهِ اِلّا كانَ خَيراً لَهُ، اِن قَرَّضَ بِالمَقاريضِ كانَ خَيراً لَهُ، وَاِن مَلَکَ مَشارِقَ الاَرضِ وَمَغارِبَها كانَ خَيراً لَهُ».

ص: 60

- «حالات مرد مسلمان موجب شگفتی است، هر حکمی که ذات خداوند متعال در مورد او جاری کند برایش خیر می باشد، اگر با قیچی قطعه قطعه گردد خیر اوست همچنان که اگر مالک شرق وغرب عالم گردد نیز، برای او خیر خواهد بود».

و از آن حضرت است که خداوند متعال می فرماید:

48 - «لِيَخذَر عَبدِیَ الَّذي يَستَطِی؛ رِزقی اَن اَغضّبَ فَاَفتَحُ عَلَيهِ باباً مِنَ الدُنيا».

- «آن بنده ای که گمان می کند من روزی خود فاصله را دیر به او می رسانم، باید خود را از غضب من نگه دارد و چنین گمانی را برطرف نماید) که مبادا (در اثر همین خیالش) بابی از دنیا را بر او بگشایم» .

و از جمله سخنانی که ذات اقدس الهی بر داوود نبی صلی الله علیه وآله وسلم وحی فرستاد این است که:

49 - «مَنِ انقَطَعَ اِلَىَ كَفَيتُهُ وَمَن سَأَلَني اَعطَيتُهُ وَمَن دَعاني اَجَبتُهُ).

- «هر کس به من روی کند و از غیر من قطع امید بنماید، او را کفایت می کنم و کارهایش را بر عهده گرفته ، و به انجام می رسانم) هر که از من درخواست کند به او عطا خواهم کرد و هر که مرا بخواند، جوابش را خواهم داد».

- «وَاِنَّما اُؤَخَّرُ دَعوَتَهُ وَهِيَ مُعَلَّقَةٌ وَقَدِ استَجَبتُها لَهُ حَتّى يَتُمَّ قَضائی فَاِذا تَمَّ قَضائی اَنفَذتُ ما سَأَلَ».

- «اگر دعای اجابت شده او را معلَّق می گذارم و آن را به تأخیر می اندازم به خاطر این است که حکم وقضای من به درجه اتمام و کمال برسد (وتمام مصالح آن فراهم گردد) ؛ وقتی به این درجه رسید، درخواستش را انجام خواهم داد».

ص: 61

- ((قُل لِلمَظلُومِ: اِنَّما اُؤَخَّرُ دَعوَ تَکَ وَقَدِ استَجَبتُها لَكَ عَلى مَن ظَلَمَكَ حَتى يَتُمَّ قَضائی لَكَ عَلى مَن ظَلَمَكَ لِضُرُوبٍ کَثیرَۃٍ غابَت عَنكَ وَاَنَا اَحكَمُ الحاكِمينَ».

- «ای داوود؛ به مظلوم بگو: اگر من دعای مستجاب شده ات علیه کسی که به تو ظلم روا داشته را به تأخیر می اندازم ، به خاطر کامل شدن قضا و فراهم آمدن جهات مصلحت آن است، این جهات بسیار زیاد بوده، تو آن را نمی دانی ولی من احکم الحاکمین هستم (دستوراتم بی پایه و بی اساس نیست بلکه استوارترین احکام ، از من صادر می شود)».

- ((اِمّا اَن تَكُونَ قَد ظَلَمتَ رَجُلاً فَدَغا عَلَیکَ فَتَکُونَ هذِهِ بِهذِهِ لا لَكَ وَلا عَلَیکَ)).

- به عنوان مثال، ممکن است تو در گذشته بر کسی ظلمی کرده باشی که آن مظلوم عليه تو دست به دعا برداشته باشد، در نتیجه این، در مقابل آن؛ نه طلبکاری ونه بدهکار (و حال آن که اگر دعای تو عليه ظالم را اجابت می کردم، می بایست دعای آن مظلوم عليه تورا نیز اجابت می نمودم، در نتیجه دچار عذاب وعقاب می شدی)».

- «وَاِمّا اَن تَكُونَ لَكَ دَرَجةٌ فیِ الجَنَّةِ لا تَبلُغُها عِندی اِلّا بِظُلمِهِ لَکَ لِاَنّي اَختَبِرُ عِبادي في اَموالِهِم وَاَنفُسِهِم».

- او یا این که برای تو در بهشت درجه ای فراهم کردم که بدان نمی رسی مگر این که بر تو ظلمی شود؛ چون من بندگانم را در مالها وجان هایشان مورد امتحان و آزمایش قرار می دهم» .

- «وَلَرُ بُّما اَمرَضتُ العَبدَ فَقَلَّت صلاتُهُ وَخِدمَتُهُ، وَلَصَؤتُهُ اِذا دَعانی

ص: 62

في کُربَتِهِ اَحَبُّ اِلىَّ مِن صَلاةِ المُصَلّينَ».

- «چه بسا بنده ای را مريض کنم که در اثر آن، نماز و خدمات او کم گردد، اما صدای او در حالت غم واندوهش، نزد من محبوب تر و دوست داشتنی تر از نماز نماز گزاران است».

- «وَلَرُبَّما صَلَّى العَبدُ فَاَضربُ بِها وَجهُهَ وَاَحجُبُ عَنّي صَؤتَهُاَ اَتَدری مَن ذلِکَ یا ذاوُدُ ؟ ذلِكَ الَّذي یُكثِرُ الاِلتِفاتَ اِلى حَرَمِ المُؤمِنينَ بِعَينِ الفِسقِ ، وَلِكَ الَّذي حَدَّثَتهُ نَفسُهُ لَو وُلَّىَ اَمراً لَضَرَبَ فيهِ الاَعناقَ ظُلماً».

- «بسا بنده ای نماز بگزارد ولی من همان نماز را بر چهره او بکوبم و صدایش را نشنوم و به آن اعتنایی نکنم.

ای داوؤد؟ آیا می دانی او چه کسی است؟ او فردی است که به حرم مؤمنین، با نگاه شهوت آلود و حرام، زیاد می نگرد و کسی است که اگر بر مردم حاکم شود، ظلم کرده ، گردن ها را می زند» .

- «یا داوُدُ ، نُح عَلى خطیئَتِکَ کَالمَراَةِ الثَّكلى عَلى وَلَدِها» .

- «ای داوُود؛ برای گناهانت، نوحه و زاری کن آنچنان که مادر فرزند مرده بر پسرش نوحه و زاری می کند».

- «لَو رَأيتَ الَّذينَ يُأكُلُونَ النّاسَ بِاَلسِنَتِهِم وَقَد بَسَطتُها بَسطَ الأديم ، وَضَرَبتُ نَواحِىَ اَلسِنَتِهِم بِمَقامِعَ مِن نارٍ، ثَمَ سَلَّطتُ عَلَيهِم مُوَبَّخاً لَهُم يَقُولُ : يا اَهلَ النّارِ ، هذا فُلانٌ السَّليطُ فَاعرِفُوهُ)).

- «خوب بود می دیدی حالات آن افرادی را که با زبانشان ، گوشت مردم را

ص: 63

می خورند (نظير غیبت کنندگان در حالی که زبانهایشان را مانند پوستی می گسترانم، واطرافش را با گرزهایی از آتش می زنم، سپس فردی را بر او می گمارم که توبیخش کند و بگوید: ای اهل جهنم؛ این فلان شخص بد زبان است بشناسیدش». .

- «کَم رَكعَةً طَويلَةً فِيها بُكاءٌ بِخَشیَةٍ قَد صَلاها صاحِبُها لا تُساوی عِندي فَتيلاً حینَ نَظَر في قَلبِهِ فَوَجَدتُهُ اِن سَلَّمَ مِنَ الصَّلاۃِ وَبَرَزَت لَه اِمرَأَةٌ وَعَرَضَت عَلَيهِ نَفسَها اَجابَها ، وَاِن عامَلَهُ مُؤمِنٌ خاتَلَهُ».

- «بسا رکعت های طولانی که دارای اشک وگریه از روی خشیت باشد اما نزد من ذره ای (حتی به مقدار تار باریک هسته خرما) ارزش ندارد، چون وقتی نظر به قلب او می کنم، می بینم اگر بعد از نماز ، زنی خود را به او عرضه کند . اجابتش خواهد کرد. واگر مؤمنی با وی معامله ای انجام بدهد ، آن مؤمن را فریب خواهد داد».

روایات:

اخباری که دلالت بر تشویق به دعا دارند بسیارند که ذکر همه آنها موجب طولانی شدن بحث می شود. بنابر این فقط نمونه هایی از آن عرضه می گردد:

اول - «حنان بن شدير» می گوید به امام باقر صلی الله علیه وآله وسلم عرض کردم: کدام عبادت برتراست ؟ فرمود:

50 - ((ما مِن شَيءٍ اَحَبَّ اِلَى اللهِ مِن اَن يُسأَلَ وَيُطلَبَ ماعِندَهُ، وَما اَحَدٌ اَبغَضَ اِلَى اللهِ مِمَّن يَستَكبِرُ عَن عِبادَتِهِ وَلا يَسَألُ ما عِندَهُ».

- «هیچ چیزی نزد خدا محبوب تر از این نیست که بندگان از او طلب کنند

ص: 64

وحاجت بخواهند. و هیچ کس نزد او مبغوض تر از کسی که از عبادت خدا سرکشی کند و از او چیزی نخواهد نیست» .

دوم - «زراره» از امام باقر علیه السلام روایت کرد که حضرت فرمود:

51 - ((اِنَ اللهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ : (إِنَّ الَّذِينَ يَستَكبِرُونَ عَن عِبَادَتِي سَيَد خُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ)(1) . قالَ : هُوَ الدُّعاءُ ، وَاَفضَلُ العِبادَةِ الدُّعاءُ» .

- «خداوند عزیز و جلیل می گوید: کسانی که از عبادت من استكبار بورزند، با خواری داخل در جهنّم می شوند.

منظور از عبادت، دعاست که برترین عبادت است».

«زراره» می گوید: عرض کردم معنای این آیه چیست که می فرماید:

(اِنَّ اِبراهِيمَ لأوَّاهُ حَلِيمٌ ) (2)

قال : « اَلأَوّاهُ هُوَ الدُّعاءُ»

- «هر آینه ابراهيم أواه و بردبار بود».

فرمود: «آواه یعنی بسیار دعا کننده».

سوّم - «ابن قدّاح» از امام ششم علیه السلام این گونه روایت کرد:

52 - «قالَ اَمِيرُ المُؤمِنين علیه السلام : اَحَبُّ الأَعمالِ اِلَى اللهِ فِي الأَرضِ الدُّعاءُ، وَأَفضَلُ العِبادَةِ العِفافُ. قالَ : وَكانَ اَميرُ المُؤمِنينَ علیه السلام رَجُلاً دَعّاءً).

- امير المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: محبوب ترین کارها در روی زمین ، نزد خداوند متعال ، دعاست. و برترین عبادت، پاک دامنی می باشد. بعد حضرت صادق علیه السلام فرمود: امير المؤمنین علیه السلام بسیار اهل دعا بود».

ص: 65


1- سوره مؤمن، آیه 60.
2- سوره توبه، آیه 114.

چهارم - «عبید بن زراره» از پدرش و او هم از مردی نقل کرده که حضرت صادق علیه السلام فرمود:

53 - «الدُّعاءُ هُوَ العِبادَةُ الَّتي قالَ اللهُ : ((اِنَ الَّذينَ يَستَكبِرُونَ عَن عِبادَتی ...)) الآيَة، اُدعُ اللهَ وَلا تَقَل اِنَ الأَمرَ قَد فُرغَ مِنهُ».

- «دعا همان عبادتی است که در آیه شریف آمده: کسانی که از عبادت من سرکشی کنند...

خدارا بخوان ونگو کار از کار گذشته است» .

پنجم - «عبدالله بن میمون قداح» از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود:

54 - «الدُّعاءُ كَهفُ الاِجابَةِ كَما اَنَّ السَّحابَ كُهفُ المَطَرِ».

- «دعا معدن (و موجب) اجابت است همچنان که ابر ، معدن باران می باشد »

ششم: «هشام بن سالم» گوید امام صادق علیه السلام فرمود:

55 - «اَتَعرِفُونَ طُول البَلاءِ مِن قَصرِهِ ؟ قُلنا: لا. قالَ : اِذا اُلهِمَ اَحَدُكُمُ الدُّعاءَ فَاعلَمُوا اَنَّ البَلاءَ قَصيرٌ».

- «آیا می توانید بلای طولانی را از بلای کوتاه تشخیص بدهید؟ گفتند: نه. فرمود: هرگاه به یکی از شما دعا الهام گردید و به آن موفق شد بدانید که بلا کوتاه خواهد بود».

هفتم - «ابو وَلّاد» گوید: امام موسی کاظم علیه السلام فرمود:

56 - «ما مِن بَلاءٍ يَنزِلُ عَلى عَبدٍ مُؤمِنٍ فَيُلهِمُهُ اللهُ الدُّعاءَ اِلّا كانُ کَشفُ ذلِكَ البَلاءِ وَشيكاً، وَما مِن بَلاءٍ يَنزِلُ عَلى عَبدٍ مُؤمِنٍ فَيُمسِكُ عَنِ الدُّعاءِ اِلّا كانَ البَلاءُ طَويلاً فَاِذا نَزَلَ البَلاءُ فَعَلَيكُم بِالدُّعاءِ وَالتَّضَرُّعِ اِلَى

ص: 66

اللهِ عزَّ وَجَلَّ».

- «اگر بلا بر بنده مؤمنی که خداوند او را موفّق به دعا کرده نازل شود، به زودی برطرف خواهد شد. اما اگر بر بنده مومنی که از دعا کردن دست نگه داشته، بلایی نازل گردد، طولانی خواهد گردید. پس هرگاه بلایی نازل شد، بر شماست که به درگاه خداوند عزیز و جلیل ، دعا و تضرع کنید» .

هشتم - از وجود مقدس حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم روایت گردید:

57 - «اِفزَعُوا اِلَى اللهِ في حَوائِجكُم، وَالجَأُوا اِلَيهِ في مُلِمّاتِكُم، وَتَضَرَّعُوا اِلَيهِ وَادعُوهُ الدُّعاءَ مُخُّ العِبادَةِ ، وَما مِن مُؤمِن يَدعُو اللهَ اِلَّا استَجابَ لَهُ، فاِمّا اَن يُعَجَّلَ لَهُ فِي الدُّنيا اَو يُؤَجَّلَ لَهُ فِي الآخِرَةِ، وَاِمّا اَن يُكَفَّرَ عَنهُ مِن ذُنُوبِهِ بِقَدَرِ ما دَعا ما لَم يَد بِمَأثَمٍ».

- «در حوائجتان از خدا کمک بخواهید، در شداید وگرفتاری ها به او پناه ببرید و به سوی او تضرع کنید، او را بخوانید و دعا کنید؛ چون «دعا» مغز عبادت است ، هیچ مؤمنی خدارا نمی خواند مگر آن که به یکی از این وجوه اجابت می شود:

- یا در دنیا به زودی حاجتش را خواهد گرفت.

- یا در آخرت آن را دریافت خواهد کرد.

- ویا به مقداری که دعا کرده ، گناهانش پرده پوشی خواهد شد به شرط آن که برای گناه دعا نکرده باشد».

نهم - نیز از آن حضرت نقل گردیده است که :

58 - «اَعجَزُ النّاسِ مَن عَجَزَ عَنَ الدُّعاءِ ، وَأَبخَلُ النّاسِ مَن بَخِلَ

ص: 67

بِالسَّلامِ».

- عاجز ترین مردم کسی است که از دعا درمانده باشد و بخیل ترین مردم کسی است که در سلام کردن ، بخل بورزد» .

دهم . همچنین فرمود:.

59 - «اَلا اَدُلُّكُم عَلى اَبخَلِ النّاسِ، وَاَكسَلِ النّاسِ ، وَاَسرَقِ النّاسِ ، وَاَجفَاِ النّاسِ ، وَاَعجَزِ النّاسِ ؟ قالُوا: بَلی یا رَسُولَ اللهِ . قالَ : اَمّا اَبخَلُ النّاسِ ، فَرَجُلٌ يَمُرُّ بِمُسلِمٍ وَلَم يُسَلَّم عَلَيهِ . وَاَمّا آكسَل النّاسِ ، فَعَبدٌ صَحیحٌ فارغٌ لا يَذکُرُ اللهَ بِشَفَةٍ وَلا بِلِسانٍ . وَاَمّا اَسرَقُ النّاسِ ، فَالَّذي يَسرِقُ مِن صَلاتِهِ تُلَفُّ كَمَا يُلَفُّ الثَّوبُ الخَلَق فَيُضرَبُ بِها وَجهُهُ. وَاَمّا اَجفَاُ النّاسِ ، فَرَجُلٌ ذُکِرتُ بَينَ يَدَيهِ فَلَم يُصَلَّ عَلَىَّ . وَاَمّا اَعجَزُ النّاسِ ، فَمَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاءِ».

- «آیا بخیل ترین ، کسل ترین، دزدترین، ستمکار ترین، وعاجزترین مردم را به شما معرفی کنم؟ گفتند: بلی یا رسول الله فرمود:

- بخیل ترین مردم کسی است که گذارش بر مسلمانی می افتد، ولی به او سلام نمی کند.

- «کسل ترین» مردم فردی است که از صحت و سلامت برخوردار است، ولی در اوقات بیکاری با لب وزبانش ذکر حق نمی گوید.

- «دزدترین »مردم کسی است که از نمازش می کاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در هم پیچیده شده، به صورتش زده می شود.

- «جفاکارترین »مردم کسی است که نام من در برابرش برده می شود، ولی بر من صلوات نمی فرستد.

ص: 68

- «عاجز ترین مردم کسی است، که از دعا در مانده باشد» .

یازدهم - نیز از آن حضرت روایت شده است که فرمود:

60- «اَفضَلُ العِباداتِ الدُّعاءُ. وُاِذا اَذِنَ اللهُ لِلعَبدِ فِي الدُّعاءِ فَتَحَ لَهُ بابَ الرَّحمَةِ . اِنَّهُ لَن يَهلِكَ مَع الدُّعاءِ اَحَدٌ».

- «برترین عبادت ، ذعاست. اجازه دعا کردن از سوی خداوند متعال و گفتگوی بنده با او، مساوی است با گشودن در رحمت برای وی . کسی که اهل دعا باشد، هرگز بدبخت نمی شود).

دوازدهم - «معاوية بن عمار» می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: دو نفر در یک لحظه نمازشان را آغاز می کنند، یکی از آن دو در نمازش قرآن بیشتری تلاوت می کند و دیگری بیشتر دعا می نماید و سپس هر دو در یک لحظه نمازشان را پایان می دهند، کدامیک برترند؟ فرمود:

61- «کُلٌّ فيهِ فَضلٌ وَ کُلٌّ حَسَنٌ»

- «هر دو دارای فضیلت بوده و هر دو نیکند» .

گفتم : می دانم هر دو خوبند، ولی می خواهم بدانم کدامیک بهتر است؟ فرمود:

- «الدُّعاءُ اَفضَلُ ، اَما سَمِعتَ قَولَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ : (وَقَالَ رَبُّكُمُ ادعُونِي أَستَجِب لَكُم إِنَّ الَّذِينَ يَستَكبِرُونَ عَن عِبَادَتِي سَيَدخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ) هِيَ وَاللهِ العِبادَةُ ، هِيَ وَاللهِ اَفضَلُ ؛ هِيَ وَاللهِ العِبادَةُ ، هِيَ وَاللهِ اَشَدُّهُنَّ».

- «دعا برتر است. مگر سخن خدای متعال را نشنیدی که فرمود: مرا خوانید تا اجابتتان کنم، همانا کسانی که از عبادت من سرکشی کردند، آنان را با

ص: 69

خواری داخل جهنّم خواهم کرد؟

به خدا قسم ؛ منظور از عبادت، همان دعاست ، به خدا قسم؛ دعا برتر است، به خدا قسم! دعا عبادت است، به خدا قسم دعا استوارترین عبادت است».

سیزدهم: «یعقوب بن شعيب» می گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام فرمود:

62- «اِنَّ اللهَ اَوحي اِلى آدَمَ علیه السلام : اِنّي سَاَجمَعُ لَكَ الكَلامَ في اَربَعَ كَلِماتٍ . قالَ : يا رَبَّ ما هُنَّ؟ قالَ : واحِدَةٌ لی، واحِدَةٌ لَكَ، واحِدَةٌ فيما بَيني وَبَينَكَ، واحِدَةٌ بَينَكَ وَبَينَ النّاسّ . فَقالَ ادَمُ علیه السلام : بَیَّنهُنَّ لی یارَبَّ . فَقالَ اللهُ تَعالى : اَمَّا الَّتي هِيَ لي فَتَعبُدُني وَلا تُشرِكُ بي شَيئاً، وَاَمَّا الَّتي لَكَ فَاُجز يکَ بِعَمَلِكَ اَحوَجَ ما تَكُونُ اِلَيهِ ، وَاَمَّا الَّتي بَيني وَبَينَكَ فَعَلَیکَ الدُّعاءُ وَعَلَىَّ الاِجابَةُ ، وَاَمَّا الَّتي بَينَكَ وَبَينَ النّاسَ فَتَرضئ لِلنّاسِ ما تَرضئ لِنَفسِكَ».

- «خداوند متعال بر حضرت آدم علیه السلام وحی فرستاد که من تمام سخنان را در چهار جمله برای تو گرد می آورم.

گفت: پرودگارا؛ آن چهار جمله چیست؟

فرمود: یکی مال من، دیگری مال تو، سومی مربوط به ما بین من و تو و آخری مربوط به ما بین تو و مردم است.

حضرت آدم علیه السلام گفت: پروردگارا؛ آنها را برایم روشن کن. خداوند متعال فرمود:

- آن که مال من است، این است که بنده من باشی ، و چیزی را شریک من قرار ندهی.

ص: 70

- آن که مال تو است، این است که جزای عملت را با چیزی که بیشترین احتياج را به آن داری می دهم.

- آن که مربوط به ما بین من و تو است، این است که تو دعا کن، من اجابت می نمایم.

- و آن که مربوط به ما بین تو و مردم است، این است که هر آنچه را که برای خودی پسندی برای دیگران نیز بپسند» .

چهاردهم : از کتاب دعای «محمد بن حسن صفار» از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده که فرمود:

63 -«يَدخُلُ الجَنَّةَ رَجُلانِ كانا يَعمَلانِ عَمَلاً واحِداً فَيَرى اَحِدُهُما صاحِبَهُ فَوقَهُ فَيَقُولُ : يارَبَّ ، بِما اعَطَيتَهُ وَ كانَ عَمَلُنا واحِداً ؟ فَيَقُولُ اللهُ تَبارَکَ وَتَعالی : سَأَلَني وَلَم تَسأَلني ، ثُمَّ قالَ علیه السلام : اِسأَلُوا وَاَجزِلُوا فَاِنَّهُ لا يَتَعاظَمَهُ شَيءٌ».

- «دو نفر که هر دو یک گونه عمل انجام داده اند وارد بهشت می شوند، ولی یکی دیگری را برتر از خود دیده، می گوید: پروردگارا! من و او عملمان یکی بود، این مقام برتر او در برابر چیست؟ خدای تبارک و تعالی می فرماید: او از من درخواست کرد ولی تو نخواستی. آنگاه حضرت فرمود: از خدا بخواهید و زیاد هم بخواهید؛ چون در برابر ذات اقدس احدیت، چیزی بزرگ نیست».

پانزدهم - نیز در همان کتاب آمده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

64- «لِتَسأَلُنَّ اللَّهَ أَو لَيَغضِبَنَّ عَلَیکُم، اِنَّ لِلَّهِ عِباداً يَعمَلُونَ فَيُعطيهِم، وَاخَرين يَسأَلونَهُ صادِقينَ فَيُعطيهِم ثُمَّ يَجمَعُهُم فِي الجَنَّةِ فَيَقُولُ الَّذينَ عَمِلُوا: رَبَّنا عَمِلنا فَاَعطَيتَنا فَبِما اَعطَيتَ هؤُلاءِ؟ فَيَقُولُ:

ص: 71

هؤُلاءِ عِبادی اَعطَیتُکُم اُجُورَكُم وَلَم اَلِتكُم مِن اَعمالِكُم شَيئاً، وَسَأَلَني هؤُلاءِ فَاَعطَيتُهُم، وَهُوَ فَضلى اُوتيهِ مَن اَشاءُ».

- «از خدا بخواهید تا او حکم کند، همانا خداوند متعال به یک سری از بندگانش در مقابل اعمالشان بخشش دارد و به گروه دیگر در برابر درخواست صادقانه شان، سپس هر دو گروه را در بهشت جمع می کند، گروه اول می گویند: پروردگارا؛ ما اهل عمل بودیم، به ما عطا کردی اما اینها را به چه سبب؟ می فرماید: اینان بندگان من هستند، من اجروپاداش شما را دادم و از آن چیزی کم نکردم، اما اینان از من درخواست کردند و من هم از فضل ورحمت خود به آنان دادم (بلکه) به هر کسی که بخواهم، می دهم».

ص: 72

باب دوم : اسباب اجابت

اشاره

- سبب اوّل: زمان دعا

- سبب دوّم: مكان دعا

- سبب سوّم: دعاهای مستجاب

- سبب چهارم: نقش زمان در دعا

- سبب پنجم: نقش مکان در دعا

- سبب ششم: رابطه کارهای نیک با دعا

- سبب هفتم: دعا در حالات مخصوص

ص: 73

ص: 74

اسباب اجابت

سبب اول : زمان دعا

اشاره

الف - شب و روز جمعه:

امام صادق علیه السلام فرمود:

65 - « ما طَلَعَتِ الشَّمسُ بِيَومٍ اَفضَلَ مِن يَومِ الجُمُعَةِ ، وَاِنَّ كَلامَ الطَّيرِ فيهِ اِذا لَقِيَ بَعضُها بَعضاً : سَلامٌ سَلامٌ، يَومٌ صالِحٌ».

- « خورشید بر روزی برتر از روز جمعه طلوع نکرده، وقتی پرندگان در این روز یک دیگر را ملاقات می کنند، برهم سلام می فرستند و می گویند: روز خوبی است».

66 - «گفته شده که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در ابتدای تابستان، وقتی می خواست از اتاق خارج شود، روز پنجشنبه خارج می شد و در ابتدای زمستان وقتی می خواست داخل شود، روز جمعه داخل می گردید »

در همین رابطه از «ابن عباس » روایت شده است که حضرت ، شب جمعه خارج می شد و شب جمعه داخل می گردید (1)

ص: 75


1- تابستان به جهت شدّت گرما از اتاق خارج شده ، در بیرون به سر می بردند، ولی در زمستان به جهت سرما به آنجا بر می گشتند . مرحوم طبرسی قدس سره در « مکارم الاخلاق » همین دو خبر را نقل کرده با این تفاوت که در خبر اول دارد : « عَنهُ (اَیِ الإمامِ الصّادِق علیه السلام) قالَ : كانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم اِذا خَرَجَ مِنَ البَيتِ فيِ الصَّيفِ خَرَجَ يَومَ الخَمیسِ ، واِذا اَزادَ اَن يَدخُلَ فِي الشَّتاءِ مِنَ البَردِ دَخَلَ يَومَ الجُمُعَةِ »، (الفصل التاسع في المسكن ، في وقت الدخول في البيت والخروج عنه، ص 128).

از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود:

- « اِذا اَرَدتَ اَن تَستَصَدَّقَ بِشَیءٍ قَبلَ الجُمُعَةٍ فَاَخَّرهُ اِلى يَومِ الجُمُعَة »(1).

- «اگر قبل از روز جمعه خواستی صدقه ای بدهی ، آن را تا روز جمعه به ت أخیر بینداز».

ونیز از همان حضرت روایت شده است که فرمود:

67 - « اِنَّ اللهَ تَعالی لَیُنادی کُلَّ لَيلَةِ جُمُعَةٍ مِن فَوقِ عَرشِهِ مِن اَوَّلِ اللَّيلِ اِلى اخِرِهِ : أَلأ عَبدٌ مُؤمِنٌ يَدعُونی لِدينهِ أَو دُنياهُ قَبلَ طُلُوعِ الفَجرِ فَاُجيبَةُ؟ اَلاعبَدٌ مُؤمِنٌ يَتُوبُ اِلَى مِن ذُنُوبِهِ قَبلَ طُلُوعِ الفَجرِ فَاَتُوبَ اِلَيهِ؟ اَلاعَبدٌ مُؤمِنٌ قَد فَتَّرتُ عَلَيهِ رِزقَهُ فَيَسأَلُنِي الزَّيادَةَ فِي رِزقِهِ قَبلَ طُلُوعِ الفَجرِ فَاَزيدَهُ وَاُوَسَّعَ عَلَيهِ؟ اَلأ عَبدٌ مُومِنٌ سَقيمٌ فَيَسأَلُني اَن اَشفِيَهُ قَبلَ طُلُوعِ الفَجرِ فَاُعافِيَهُ؟ اَلأ عَبدٌ مُؤمِنٌ مَحبُوسٌ مَغمُومٌ فَيَسأَلُني اَن اُطلِقَهُ مِن سِجنِهِ؛ فَاُخَلَّیَ سِربَهُ؟ اَلا عَبدٌ مُؤمِن مَظلُوٌم يَسأَلُني اَن احُذَ بِظَلامَتِهِ قَبلَ طُلُوعِ الفَجرِ فَاَنتَصِرَ لَهُ وَاخُذَ لَهُ بِظَلامَيِهِ؟ قالَ : فَلا يَزالُ يُنادي بِهذا حَتّى يَطلُعَ الفَجرُ».

«خداوند متعال هر شب جمعه از اول تا آخر شب این گونه ندا می دهد:

- آیا بنده مؤمنی نیست که تا قبل از صبح مرا برای دین یا دنیایش بخواند، تا من اجابتش کنم؟

- آیا بنده مؤمنی نیست که تا قبل از صبح از گناهانش توبه کند و برگردد،

ص: 76


1- در حدیث 258 خواهد آمد .

من نیز رحمت و مغفرتم را برگردانم؟

- آیا بنده مؤمنی نیست که روزی اش تنگ شده باشد و تا قبل از فجر از من بخواهد آن را زیاد کنم، من هم حاجتش را برآورده، روزی اش را زیاد و وسیع گردانم؟

- آیا بنده مؤمن مریضی نیست که تا قبل از طلوع فجر از من بخواهد شفایش بدهم ، و من هم او را عافیت و تندرستی عطا نمایم؟

- آیا بنده زندانی گرفتاری نیست که از من بخواهد از زندان آزادش کنم، من نیز آزادش گردانم؟

- آیا بنده مؤمن مظلومی نیست که تا قبل از صبح از من بخواهد حقش را از ظالم بستانم، من نیز او را یاری کرده حقش را برگردانم؟

آنگاه حضرت فرمود: همین طور ذات اقدس الهی ندا می دهد تا صبح شود».

از امام باقر یا امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

68- « اِنَّ العَبدَ المُؤمِنَ يَسأَلُ اللهَ الحاجةَ فَيُوَخَّرُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ قَضاءَ حاجَتِهِ الَّتی سَألَ اِلى يَومِ الجُمُعَةِ ».

- «بنده مؤمن از خدا حاجتى طلب می کند و خداوند عزیز وجليل بر آوردن آن را تا روز جمعه به تأخیر می اندازد».

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رسیده است که فرمود:

69 -« اِنَّ يَومَ الجُمُعَةِ سَيَّدُ الاَيّامِ وَاَعظَمُها عِندَ اللهِ تَعالى وَاَعظَمُ عِندَ اللهِ مِن يَومِ الفِطرِ وَيَومِ الاَضحى ، وَفيهِ خَمسُ خِصالٍ : خَلَقَ اللهُ فيهِ

ص: 77

آدَمَ، وَاَهبَطَ فيه آدَمَ اِلَى الاَرضِ ، وَفيهِ تَوَفَّى اللهُ آدَمَ ، وَفيهِ ساعَةٌ لا يَسألُ اللهَ تَعالى فيها اَحدٌ شَيئاً اِلّا اَعطاهُ ما لَم يَسأل حَراماً ، وَما مِن مَلَكٍ مُقَرَّبٍ وَلا سَماءٍ وَلا اَرضٍ وَلا رِياحٍ وَلا جِبالٍ وَلا شَجَرٍ اِلّا وَهُوَ يُشفِقُ من يَؤمَ الجُمُعَةِ اَن تَقُومَ السّاعَةُ فيه».

- « همانا جمعه آقای روزها وباعظمت ترین آنها نزد خداوند متعال است، بلکه از عید فطر و قربان هم بر تراست . این روز، پنج خصلت دارد:

اوّل: خداوند متعال حضرت آدم علیه السلام را در این روز آفريد.

دوّم : آن حضرت را در همین روز از بهشت بر زمین فرود آورده

سوّم : در چنین روزی حضرت آدم علیه السلام را قبض روح کرد.

چهارم : در این روز ساعتی هست که هر کس در آن ساعت از خداوند متعال چیزی طلب کند به او خواهد داد به شرط این که چیز حرام نخواهد.

پنجم: ملائکه مقرب ، آسمان، زمین، بادها، کوهها و درخت ها همگی هراس دارند از اینکه قیامت در این روز واقع شود».

فرزندان يعقوب از پدرشان خواستند که از خداوند متعال برایشان طلب آمرزش و بخشش کند، آن حضرت این گونه پاسخ دادند:

«سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي»(1)

- « به زودی برایتان از پرودگارم تقاضای مغفرت خواهم کرد».

در تفسير همین آیه از امام صادق علیه السلام روایت شده است که حضرت فرمود:

70 - « اَخَّرَهُ اِلَى السَّحَرِ مِن لَيلَةِ الجُمُعَةِ ».

ص: 78


1- سوره یوسف، آیه 98.

- « حضرت یعقوب علیه السلام این استغفار را تا سحرگاه شب جمعه به تأخير انداخت )) .

در روز جمعه در ساعت هست که زمان استجابت دعاست:

- یکی وقتی که خطيب (وامام)جمعه از خطبه فارغ شده تا صفوف نماز جمعه مرتب شود.

۔ دیگری آخرین لحظات روز جمعه است که در روایت آمده :

71- «زمانی که نصف قرص خورشید پنهان شد »(1)

امام باقر علیه السلام فرمود:

72- « اَوَّلُ وَقتِ الجُمُعَةِ ساعَةٌ تَزُولُ الشَّمسُ اِلى اَن تَمضِيَ ساعَةٌ يُحافَظُ عَلَيها فَاِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله عليه وآله وسلم قالَ : لا يَسأَلُ اللهَ تَعالى فيها عَبدٌ خَيراً اِلّا اَعطاهُ ».

- « در روز جمعه از اول زوال (ظهر شرعی) تا ساعتی را باید محافظت کرد، چون رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هیچ بنده ای در این ساعت از خداوند متعال خیری طلب نمی کند مگر این که آن را عطا می نماید».

ب - روز چهارشنبه بین ظهر و عصر:

« جابر بن عبدالله انصاری » رحمه اللّه این گونه روایت کرده است که: در جنگ احزاب (خندق) وجود مقدّس رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم روزهای دوشنبه

ص: 79


1- عن عبدالله بن سنان قال سألت أبا عبد الله علیه السلام عن الساعة التي يستجاب فيها الدعاء يوم الجمعة . قال : ما بين فراغ الامام من الخطبة الى ان تستوي الصفوف ، وساعة اخرى من اخر النهار الى غروب الشمس .(دعوات راوندی ح 86).

و سه شنبه عليه كفار دعا کرد و روز چهارشنبه بین ظهر وعصر مستجاب گردید که در نتیجه آن، خوشحالی در چهره حضرت نمودار شد، من هم هرگاه مشکلی برایم پیش آمد و در این وقت دعا کردم، دعایم مستجاب ومشکلم برطرف گردید.

ج - وقت نماز عشاء :

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت است که فرمود:

73 - « مَن كانَ لَهُ حاجَةٌ فَليَطلُبها فِی العِشاءِ الاَخِرَةِ فَاِنَّها لَم يُعطَها اَحدٌ مِنَ الاُمَمِ قَبلَكُم».

- « هر یک از شما حاجتی دارد آن را به هنگام نماز عشا طلب کند، زیرا این (مخصوص شماست و) به امت های پیش از شما داده نشده است »

د. یک ششم اول از نیمه شب(1):

اوّلًا: روایاتی داریم که بیانگر فضیلت نماز شب هستند در حالی که مردم در خواب می باشند.

ثانياً : روایاتی داریم که بیانگر فضیلت ذکر خداوند متعال در میان غافلینند (2)

شکی نیست که در این زمان مخصوص، اکثر مردم به خواب می روند، به خلاف نیمه اول شب که در تداوم بیداری روز، بسیاری از مردم در آن هنگام بیدارند. از طرف دیگر، آخر شب (نزدیکهای طلوع فجر) نیز چه بسا مردم

ص: 80


1- اگر تمام طول شب را به دوازده قسمت تقسیم کنیم و هفتمین قسمت آن منظوراست .
2- ر.ک: روایات شماره 651، 652 و 653.

جهت رفتن به محل کار یا حرکت برای سفر، بیدار شوند، پس لحظه ای که اکثراً درخوابند همان اوایل نیمه دوم شب است؛ بیدار ماندن در آن لحظات ، نتیجه مجاهده با نفس، ترک خواب ، دوری از بستر نرم و خلوت با مالک عباد وسلطان دنیا و معاد است.

وثالثاً: «عمر بن اُذَينه» می گوید: شنیدم حضرت صادق علیه السلام می فرمود:

74- « اِنَّ فِی اللَّيلِ ساعَةً ما يُوافِقُ فيها عَبدٌ مُؤمِنٌ يُصَلّى وَيَدعُو الله فيها اِلَّا استَجابَ لَهُ قَلتُ : اَصلَحَكَ اللهُ وَاَیُّ ساعَةِ اللَّيلِ هِیَ ؟ قالَ : اِذا مَضى نِصفُ اللَّيلِ وَبَقِیَ السُّدسُ الاَوَّلُ مِن اَوَّلِ النَّصفِ».

- «در شب ، ساعتی است که اگر بنده مؤمنی آن را درک کرده، در آن نماز بگزارد و خدا را بخواند حتما اجابت خواهد شد. گفتم: خدای توفیقت دهد، آن ساعت کدام است؟ فرمود: بعد از رفتن نصف شب، یک ششم اول از نیمه دوم آن».

ه- یک سوم آخر شب:

روایات در این مورد فراوان است از جمله: وجود مبارک رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

75 - « اِذا كانَ اَخِرُ اللَّيلِ يَقُولُ اللهُ سُبحانَهُ وَتَعالى : هَل مِن داعٍ فَاُجيبَهُ؟ هَل مِن سائِلٍ فَاَعطِيَهُ سُؤلَهُ ؟ هَل مِن مُستَغفِرٍ فَاَغفِرَ لَهُ ؟ هَل مِن تائِبٍ فَاَتُوبَ عَلَيهِ؟ ».

خداوند سبحان ، آخر هر شب این چنین می گوید:

- آیا دعا کننده ای هست تا من او را اجابت کنم؟

- آیا در خواست کننده ای هست تا خواسته اش را عطا کنم؟

ص: 81

آیا آمرزش خواهی هست تا او را بیامرزم؟

- آیا بنده توبه کاری هست تا توبه اش را بپذیریم؟».

« ابراهيم بن ابی محمود» می گوید به امام رضا علیه السلام عرض کردم: مردم می گویند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: خداوند متعال هر شب به آسمان دنیا می آید، نظر شما در این رابطه چیست؟ فرمود:

76 - «لَعَنَ اللهُ المُحَرَّفينَ الكَلِمَ عَن مَواضِعِهِ، وَاللهِ ما قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم كَذلِكَ اِنَّما قالَ صلی الله علیه وآله وسلم : اَنَّ اللهَ تَبارَكَ وَتَعالى يُنزلُ مَلَكاً اِلَى السَّماءِ الدُّنيا كُلَّ لَيلَةٍ فِی الثُّلثِ الاَخيرِ وَلَيلَةَ الجُمُعَةِ مِن اَوَّلِ اللَّيلِ فَيَأمُرُهُ فَيُنادي : هَل مِن سائِلٍ فَاَعَطِيَةُ سُؤلَهُ ؟ هَل مِن تائِبٍ فَاَتُوبَ عَلَيهِ؟ هَل مِن مُستَغفِر فَاَغفِرَ لَهُ ؟ یا طالِبَ الخَيرِ اَقبِل ، یا طالِبَ الشَّرَّ أَقصِر، فَلا يَزالُ يُنادي بِها حَتّى يَطلُعَ الفَجرُ فَاِذا طَلَعَ عادَ اِلى مَحَلَّهِ مِن مَلَكُوتِ السَّماءِ ، حَدَّثَني بِذالِکَ اَبی عَن جَدّی عَن ابائِهِ عَن رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم » .

- «خدا لعنت کند کسانی را که سخنان را تحریف می کنند، به خدا قسم؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم این گونه که می گویند) نگفت بلکه فرمود: خداوند تبارک و تعالی در یک سوم آخر هر شب و در شب جمعه از ابتدای آن فرشته ای را به آسمان دنیا می فرستد، و این چنین ندا می دهد:

- آیا درخواست کننده ای هست تا خواسته اش را بدهم ؟

. آیا توبه کننده ای هست تا توبه اش را بپذیرم ؟

- آیا استغفار کننده ای هست تا او را ببخشم؟

- ای طالب خیر؛ بیا وای طالب شرَ؛ دست بردار ...

همین طور ندا می دهد تا صبح شود، در این هنگام آن فرشته به جایگاه

ص: 82

اولش در ملکوت آسمان باز می گردد. این سخن را پدرم از پدرش از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل فرمودند».

نصیحت

کسی که ایمان و اعتقاد صحیح در تصديق رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم واولاد طاهرینش علیهم السلام دارد و می داند که هر آنچه این بزرگواران از جانب رب جليل آوردند حق است، بر او سزاوار است که در این ساعتها حوائجش را به چنین منادی عرضه بدارد وندایش را بی پاسخ نگذارد مگر نه این است که اگر حاکمی از حاکمین دنیا فرستاده ای را به در خانه کسی بفرستد و بگوید: حاجت هایت را عرضه کن چون حاکم به تو اجازه داده که آنها را بیان کنی تا برایت انجام دهد، در اینجا این فرد، فرصت را غنیمت شمرده، نه تنها نیازهای خود بلکه حوائج نزدیکان و خویشان خود را هم جدا جدا ذکر می کند؟ خصوصاً اگر این حاکم، مشهور به بخشندگی وجود وسخای بی حد باشد. و در صورتی که به او نیاز داشته باشد، هرگز از آن فرستاده روی بر نمی گرداند و او را بی جواب نمی گذارد.

بنابر این، بنده حق هم نباید پیام مولايش را سبک پندارد که در این صورت، مستحق جواب: (اِنَّ الَّذينَ يَستَكبِرُونَ عَن عِبادَتي سَيَدخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ) خواهد شد. و نباید غافل بماند که در اثر آن، در زمره محرومین از رحمت حق در می آید و بار سنگین گناهان بر دوشش باقی خواهد ماند که در حدیث آمده:

77 - « مَن تَرَکَ مَساَلَةَ اللهِ افتَقَرَ ».

- «هر کس سؤال و درخواست از خدارا ترک کند، فقير خواهد شد».

ص: 83

مناسب است در چنین لحظاتی از شب ، مناجاتی را که عارف کامل مرحوم « سید بن طاووس رحمه الله » آموخته بر زبان جاری کنی و بگویی :

« بار إلها؛ من ربوبیت تورا تصدیق می کنم، به رسالت خاتم پیامبرانت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم معتقدم، و به این فرشته ای که ندای جود وبخشش تورا می رساند، ایمان دارم. اگر گوش من ندایش را نشنید، عقل من این ندا را دریافت کرد، و اخبار و روایاتی را که دربردارنده چنین وعده هایی از جانب تواست، پذیرفت در یک چنین حال و هوایی ، سخن من این است:

ای فرشته ای که از جانب خدای مالک و حکیم وکریم و بخشنده و ... به سوی ما آمدی، سخن تورا که حاوی کام یابی ماست، با گوش عقلمان درک کردیم که گفتی : آیا درخواست کننده ای هست تا خواسته اش را بدهم؟

من سائل وگدایم وچنین نیازهایی دارم:

- هر چه موجب روی آوردن ذات اقدس الهی به من می شود.

- من نیز در مقابل توفيق روی آوردن به او را داشته باشم.

- در محضر پر برکت او ، کمال ادب را حفظ کنم.

- مرا (از لغزشها وشيطانهای درونی و بیرونی و خلاصه هر چه مرا از او دور می کند)، حفظ کند.

- توفیقاتی را که به من داده سلب ننموده ، محافظت نماید.

نیز عقل ما سخن آقایمان را درک کرده که فرمود: آیا توبه کاری هست تا توبه اش را بپذیرم؟

من از گناهانم توبه می کنم؛ چون برای پناه بردن از غضب وعقابش

ص: 84

و جلب رضایت و ثوابش، ناچارم توبه کنم. اگر نفسم توبه صادقانه نداشت ، عقلم حکم می کند که باید به سوی او توبه کرد، (ومرضها وكثافات و چرکهای گناهان را از این راه زدود و آینه دل را صاف نمود).

ای فرشته الهی؛ سخنت را شنیدیم که از طرف خداوند رحیم گفتی: آیا استغفار کُننده ای هست تا او را بیامرزم؟

من از هر چه او خوش ندارد استغفار می کنم ، وبه عفو او پناه می برم، و اگر این گفتار از روی صداقت قلبی نبود عقلم حکم می کند که باید چنین کرد. بنده مضطّر وگرفتار و ورشکسته چاره ای جز عذر خواهی نزد رب جلیل ورحيم ندارد.

ای فرشته پروردگار؛ این درخواست وتوبه و استغفار وفقر وذلّت و ورشکستگی را که گفتم، نزد تو به امانت می گذارم تا آن را به خدایی که تو را به سویمان فرستاد و راه رسیدن به کویش را بر رویمان گشود، عرضه بداری».

سید بن طاووس رحمه الله به اینجا که می رسد، می فرماید: «اگر نتوانستی این سخنان را از بر کنی ، می توانی آن را در ورقه ای بنویسی و همراه خود داشته یا زیر سرت بگذاری اما باید آن را مانند عزیز ترین وسائلت ، محافظت نمایی و وقتی آن زمان موعود از شب فرارسید، برگه را بیرون آورده این گونه بگویی :

ای فرشته ای که از جانب خدای ارحم الراحمين واكرم الأكرمين ندا در می دهی؛ این قصه من است که به تو تسلیمش می کنم، نه زبانی برایم مانده ونه روحیه ای که بتوانم با تو سخن بگویم».

در اینجا سخنان سیده رحمه الله به پایان رسید.

من می گویم:

ص: 85

اگر در یک چنین وقت حساسی، توانستی آن وظایفی را که اهل بیت علیهم السلام برایت معین فرمودند عمل کنی، پس خوشا به حالت والا می توانی این چنین بگویی :

خدایا؛ من به تو ایمان دارم و پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام را در مورد اخباری که پیرامون لطف وعفو تو گفته اند تصدیق می کنم، پس او بر آن وجودهای پاک (یعنی پیامبر وآل او درود بفرست، و بعد از آن در این شب هر دعایی که در امور دینی یا دنیایی به درگاهت عرضه می شود ، مرا در آن شریک وسهيم گردان.

بارالها؛ با ما آن چنان که سزاوارخدایی تواست رفتار کن نه آن چنان که ما بندگان روسیاه سزاوار آنیم، ای ارحم الراحمين ؛ درودت بر محمد و خاندان پاکش باد!

بدان که از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:

78 - «لا تُعطُوا العَينَ حَظَّها فَاِنَّها اَقَلُّ شَيءٍ شُكراً ».

- «نگذار چشم بهره کاملی از خواب ببرد؛ چون کمترین شکر گزاری را او دارد».

نیز از وجود مقدس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده که فرمود:

79 - « اِذا قامَ العَبدُ مِن لَذیذِ مَضجَعِهِ وَالنُّعاسُ في عَينَيهِ لِيَرضی رَبَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لِصَلاةِ لَيلِهِ باهَي اللهُ بِهِ مَلائِكَتَهُ فَقالَ : اَما تَرَونَ عَبدي هذا؟ قَد قامَ مِن مَضجَعِهِ اِلى صَلاةٍ لَم اَفرُضها عَلَيهِ ؟ اشَهدُوا اَنّی قَد غَفَرتُ لَهُ ».

ص: 86

-«وقتی بنده حق از خوابگاهش بر می خیزد تا خداوند متعال را با نماز شبش خشنود سازد در حالی که چرت، چشمانش را فرا گرفته، در این حال، خداوند به ملائکه اش مباهات کرده می فرماید: آیا این بنده مرا می بینید که از خواب گاهش برخاسته، تا نمازی را بگزارد که آن را بر او واجب نکرده ام؟! پس شاهد باشید که او را بخشیدم».

فایده

هر روز، دوازده قسمت می شود و هر قسمت آن منسوب به یکی از ائمه دوازده گانه علیهم السلام است که در آن ساعت، توسل به آن امام مناسب است. ودعایی نیز مخصوص آن ساعات در کتاب شریف «مصباح» نقل گردیده است(1)

سید بن طاووس رحمه الله نیز آورده که روزهای هفته به ائمه علیهم السلام منسوب است و در هر روز، میهمان آنها هستیم، بنابر این زیارت آن امام یا ائمه به ترتیب زیر در آن روز، مناسب است(2):

شنبه : مخصوص پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است.

یکشنبه : مخصوص امير المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام است.

دوشنبه : مخصوص امام حسن و امام حسین علیهما السلام است .

سه شنبه : مخصوص امام زین العابدین ، امام باقر و امام صادق علیهم السلام است .

چهارشنبه: مخصوص امام کاظم، امام رضا، امام جواد وامام هادی علیهم السلام عالی است.

پنجشنبه : مخصوص امام حسن عسکری عليه السلام است.

ص: 87


1- ر.ک : حاشیه کتاب مفاتیح الجنان .
2- ر.ک : متن کتاب مفاتیح الجنان .

جمعه : مخصوص وجود مبارک امام مهدی علیه السلام می باشد.

و - شب قدر:

این شب در ماه مبارک رمضان قرار دارد ولی مشخص نیست که کدام شب است. ممکن است یکی از سه شب نوزدهم یا بیست و یکم یا بیست و سوم باشد، لكن بر شب بیست و سوم تأكيد شده است.

ز - شبهای احيان ،

چهار شب است که احيا و بیداری در آن مستحب است ، این شبها عبارتند از :

1- شب اول ماه رجب .

2 - شب نیمه شعبان .

3- شب عید فطر.

4- شب عید قربان .

نقل است که :

80- «برای امیرالمؤمنین علیه السلام شگفت انگیز بود که در این شبها بیکار بماند (و عبادت نکند)»(1).

ح - روز عرفه :

این روز، روز دعا و طلب حاجت به درگاه الهی است به همین خاطر با این که روزه اش مستحب مُؤكَّد است ولی اگر کسی در اثر روزه، ضعیف شود

ص: 88


1- عن جعفر بن محمد عن أبيه عن على علیه السلام قال : كان يعجبه أن يفرغ نفسه اربع ليال من السنة : أول ليلة من رجب ، و ليلة النحر ، و ليلة الفطر ، و ليلة النصف من شعبان » ، (وسائل الشیعه، ج 5، باب 35 از ابواب صلوة العيد ، ح 3، ص 139)

و نتواند دعا کند، روزه نگرفتن ودعا خواندن بهتر است(1).

ط- هنگام وزش باد .

ی - هنگام اذان ظهر .

یا- هنگام نزول باران .

يب - هنگام ریزش اولین قطره از خون شهید:

زید شام از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که حضرت فرمود:

81- « اُطلُبُوا الدُّعاءَ فِي اَربَعَ ساعاتٍ: عِندَ هُبُوبِ الرَّياح، وَزَوالِ الاَفياءِ، وَنُزُولِ المَطَرِ، وَاَوَّلِ قَطرَةٍ مِن دَمِ القَتيلِ المُؤمِنِ ، فَاِنَّ اَبوابَ السَّماءِ تُفتَحُ عِندَ هذِهِ الاَشياءِ».

- «در چهار وقت به دنبال دعا باشید: وزش باد، زوال سایه ها (که همان ظهر شرعی است )، نزول باران ، واولین قطره از خون مؤمن کشته شده؛ چون در این اوقات، درهای آسمان گشوده خواهد شد».

نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود:

82- «اِذا زالَتِ الشَّمسُ فُتِحَت اَبوابُ السَّماءِ وَاَبوابُ الجِنانِ وَقُضِيَتِ الحَوائِجُ العِظامُ».

- «وقتی زوال آفتاب (ظهر شرعی) فرا رسید، درهای آسمان ودرهای بهشت گشوده خواهند شد وحاجتهای بزرگ بر آورده خواهند گردید».

ص: 89


1- از ادعیه معصومین علیهم السلام دعای عرفه امام حسین و دعای عرفه امام زین العایدین علیه السلام است که این روز از خواندن ان دو با توجه به معانی و مضامین عالی انها غفلت نگردد

سؤال شد از چه هنگام؟ فرمود:

- « مِقدارَ ما يُصَلَّي الرَّجُلُ اَربَعَ رَكَعاتٍ مُتَرَسَّلاً».

- « به مقداری که بتوان یک نماز چهار رکعتی، بدون عجله وسر فرصت خواند».

يج - از طلوع فجر (اذان صبح) تا طلوع آفتاب:

« أبو الصباح کنانی » از امام باقر علا این چنین روایت کرده است که:

83 - اِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ يُحِبُّ مِن عِبادِهِ کُلَّ دَعّاءٍ، فَعَلَيكُم بِالدُّعاءِ فِي السَّحَرِ اِلى طُلُوعٍ الشَّمسِ فَاِنَّها ساعَةٌ تُفتَحُ فيها اَبوابُ السَّماءِ، وَتُقَسَّمُ فيهَا الاَرزاقُ ، وَتُقضى فيهَا الحَوائِجُ العِظامُ».

- « خداوند متعال از بین بندگانش آنکه بیشتر اهل دعاست را دوست می دارد، پس دعا کنید در سحرها تا طلوع آفتاب ؛ چون درهای بهشت در این هنگام باز می شوند، روزی ها در این زمان تقسیم می گردند، وحاجتهای بزرگ در این وقت بر آورده می شوند» .

ص: 90

سبب دوّم : مکان دعا

سرزمین عرفات

در خبر آمده است که:

84 - «اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ وَتَعالى يَقُولُ لِلمَلائِكَة في ذلِكَ اليَومِ : يا مَلائِكَتي اَلا تَرَونَ اِلى عِبادی وَاِمائی جاؤُوا مِن اَطرافِ البِلادِ شَعثاءَ غَبراءَ اَتَدرُونَ ما يَسأَلُونَ؟ فَيَقُولُونَ: رَبَّنا اِنَّهُم يَسأَلُونَكَ المَغفِرَةَ فَيَقُولُ : اشهدُوا اَنّي قَد غَفَرتُ لَهُم ».

- «خداوند سبحان در این روز به ملائکه می گوید: ای فرشتگان من؛ آیا بندگان مرا نمی بینید که از سرزمین های مختلف آمده اند در حالی که موهایشان پریشان است و گرد و غبار بر چهره شان نشسته؟ آیا می دانید اینان چه می خواهند؟ ملائکه می گویند: پروردگارا! اینان از تو آمرزش گناهانشان را می طلبند. در اینجا خداوند متعال می فرماید: شاهد باشید که گناهانشان را آمرزیدم».

نیز در روایت دیگر آمده است که:

85 - « مِنَ الذُّنُوبِ مالا یُغفَرُ اِلّا بِعَرَفَةٍ وَالمَشعَرِ الحَرامِ، قالَ اللهُ تَعالى :« فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ »(1) وَلَيلَةٍ مِن لَيالِی الاِحياءِ».

- « برخی از گناهان فقط در این سه موقعیت بخشیده می شوند: عرفات ،

ص: 91


1- سوره بقره، آیه 198

مشعر الحرام - که خداوند متعال فرمود: وقتی از عرفات کوچ کردید، خدای را در مشعر الحرام به یاد بیاورید - وشبی از شبهای احیا »(1).

حرم الهی (در مکه) و کعبه

از امام رضا علیه السلام روایت شده است که:

86- « ما وَقَفَ اَحَدٌ بِتِلكَ الجِبالِ اِلّا استُجيبَ لَهُ فَاِمّا المُؤمِنُونَ فَيُستَجابُ لَهُم في اُخراهُم، وَاَمّا الكُفّارُ فَيُستَجابُ لَهُم في دُنياهُم».

- کسی در این کوهها توقف نکرد، مگر آن که (دعایش) اجابت شده ، اگر مؤمن باشد اجابت اخروی، واگر کافر باشد اجابت دنیایی دارد».

مسجد

چون آنجا خانه خداست و کسی که به آنجا می رود مقصود و مطلوبش خداست و قصد زیارت او را دارد، در حدیث قدسی آمده است:

87 - « اَلا اِنَّ بُیُوتی فِی الاَرضِ المَساجِدُ ، فَطُوبى لِعَبدِ تَطَهَّرَ في بَيتِهِ ثُمَّ زارَنی في بَيتی».

- «آگاه باشید که مساجد، خانه های من بر روی زمینند، پس خوشا به حال بنده ای که در خانه خود تطهیر کند (ووضو بسازد) سپس مرا در خانه ام زیارت کند .

واو کریم تر از آن است که قاصد و زائرش را نا امید و محروم نماید.

سعید بن مسلم » از «معاویه بن عمار» روایت کرده است که وجود مقدس آقا امام صادق علیه السلام هرگاه حاجتی داشت هنگام زوال آفتاب (یعنی ظهر) آن را

ص: 92


1- گذشت که عبارت بودند از : اول رجب ، نیمه شعبان ، عید فطر وعيد قربان .

طلب می کرد، به این ترتیب که اولا چیزی در راه خدا صدقه می داد بعد بوی خوشی استشمام می کرد و سپس به مسجد رفته، هر حاجتی داشت آن را به محضر حق تعالی عرضه می داشت.

ناگفته نماند که این خبر دلالت بر چهار مطلب به این شرح دارد:

اوّل - هنگام ظهر ، وقت طلب حاجت است .

دوّم - مستحب است ابتدا صدقه ای داده شود .

سوّم - خوب است بوی خوشی استشمام گردد.

چهارم - مسجد محل خوبی جهت طلب حاجت می باشد.

در جوار قبر مقدس حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام

بلکه شرافت این مکان از سایر مکان ها بیشتر است ، در روایت آمده است:

88 - « اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ وَتَعالى عَوَّضَ الحُسَينَ علیه السلام مِن قَتلِهِ بِاَربَعَ خِضالٍ : جَعَلَ الشَّفاءَ فی تُربَتِهِ ، وَاِجابَةَ الدُّعاءِ تَحتَ قَبَّتِهِ، وَالاَئِمَّةَ مِن ذُرَّیَّتِهِ ، وَاَن لا تُعَدَّ ايّامُ زائِريهِ مِن اَعمارِهِم».

- « خداوند سبحان، عوض شهادت آقا سيد الشهداء علیه السلام چهار خصلت عطا کرده است:

- شفا را در تربتش نهاد .

- اجابت دعارا زیر گنبدش قرارداد .

-ائمه بعدی از نسل اویند.

- مدت زمانی که زائرین آن حضرت برای زیارت می گذرانند، جزو

ص: 93

عمرشان به حساب نمی آورد».

نیز روایت شده است که بر امام صادق علیه السلام مرضی عارض شد، آن حضرت به نزدیکانش امر کرد که فردی را اجیر کنند تا برود نزد قبر امام حسین علیه السلام (وبرایش دعا کند) یکی از دوستان حضرت، جهت انجام این فرمان از خانه خارج شد، فردی را جلوی درب خانه دید و ماجرا را برایش بازگو کرد، آن مرد گفت:

من می روم ولی شبهه ای در ذهنم ایجاد شده و آن این که امام حسین علیه السلام امامی است که طاعتش واجب است و او (یعنی امام صادق علیه السلام ) نیز امامی است که طاعتش واجب است، پس این کار چه معنا دارد؟ (یعنی فرقی بین این دو امام نیست، پس چرا برای شفای این امام، نزد آن امام بروم و دعا کنم؟).

آن فرد به خانه برگشت و مطلب را خدمت امام عرضه داشت، حضرت فرمود:

89- « هُوَ كَما قالَ لکِن أَما عَرَفَ اَنَ لِلّهِ تَعالى بِقاعاً يُستَجابُ فيها الدُّعاءُ فَتِلكَ البُقعَةُ مِن تِلكَ البِقاع ».

- «سخن این مرد درست است که فرقی بین دو امام نیست) اما آیا نمی داند خداوند متعال سرزمین هایی دارد که در آنجا دعا مستجاب می شود؟ حرم حضرت سیدالشهداء علیه السلام از آن سرزمین هاست » .

ص: 94

سبب سوّم : دعاهای مستجاب

الف - دعایی که در بردارنده اسم اعظم الهی باشد، خواه آن اسم اعظم معین و مشخص باشد و خواه نباشد.

غیر از انبیا و اولیا کسی از آن اطلاعی ندارد که بگوید حتما فلان اسم، «اسم اعظم» است ، بله در روایات اشاراتی به آن شده است من جمله :

90 - « اسم اعظم در آیات آخر سوره حشر است» (1)

91 - اسم اعظم در آية الكرسي واول آل عمران است به همین خاطر گفته شده که باید حتما دو اسم « الحى القيوم » باشند؛ چون فقط این دو اسمند که هم در آية الكرسي وهم در اول سوره آل عمران وجود دارند »(2)

از رسول خدا علیه السلام روایت شده است که فرمود:

92 - «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَقرَبُ اِلَى الاِسمِ الاَعظَمِ مِن سَوادِ العَينِ اِلى بَياضِها ».

- « بسم الله الرحمن الرحيم، به اسم اعظم از سیاهی چشم به سفیدی آن

ص: 95


1- بِرِوايَةِ ابنِ عَبّاسٍ قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : «اِسمُ اللهِ الاَعظَمُ فی سِتَّ اياتٍ مِن اخِرِ الحَشرِ » ، (بحار الانوار، ج 10، ص 224).
2- بِروايَةِ اَبی اُمامَةِ قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : «اِسمُ اللهِ الاَعظَمُ الَّذی اِذا دُعِیَ بِهِ اَجابَ في سُوَرٍ ثَلاثٍ فِی البَقَرَۃِ وَ آلِ عِمرانَ وَطه . قالَ اَبُو اُمامَةٍ : فِی البَقَرَةِ آيَةُ الكُرسِیَّ ، وَفي آلِ عِمرانَ (الم اللهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الحَىُّ القَیُّومُ) ، وَفي طه: (وَعَنتِ الوُجُودُ لِلحَىَّ القَيُّومِ)» (همان).

نزدیک تراست ).

گفته شده اسم اعظم در:

« يا حَیُّ يا قَيُّومُ » است .

93 - « يا ذَا الجَلالِ وَالاِكرامِ »است(1)

« يا هُوَ يا مَن لا هُوَ اِلّا هُوَ » است (2).

94 - « اَللّه » است (3) که:

این نام مشهورترین نام پروردگاراست .

در اذکار، برترین مقام را داراست.

- در ادعیه ، برترین مقام را داراست .

- امامِ سایر اسما قرار داده شده است.

در کلمه اخلاص (یعنى لا اِله اِلّا اللهُ) تنها از این اسم نام برده شده است .

اگر کسی بخواهد با ابراز شهادتین، اسلامش را اظهار کند، باید با این اسم باشد (یعنی اگر مثلا بگوید: (( اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلِّا الرَّبُّ )) ، اسلامش پذیرفته نیست).

در اینجا دو نکته قابل توجه است:

1 - این قول آخر (که اسم اعظم کلمه «الله» باشد) بسیار قوی است؛ چون در این رابطه روایات زیادی وارد شده است.

ص: 96


1- بحار الانوار، ج 90، ص 224.
2- ر .ک : حدیث 723.
3- بحار الانوار، ج 10، ص 7- 226.

2 - این اسم مقدس، امتیازات و خواصی نسبت به سایر اسماء الهی به شرح زیر دارد:

اوّل - این اسم مخصوص ذات اقدس الهی است (یعنی اسم خاص است) و به غیر او نمی توان « الله » گفت، نه حقیقت ونه مجاز به همین خاطر فرموده :

« هَل تَعلَمُ لَهُ سَمِيّاً »(1).

- «آیا هم نامی برای او سراغ داری؟».

یعنی آیا غیر از او کسی را می شناسی که نامش « الله » باشد؟

دوّم - این اسم دلالت بر ذات اقدس الهی دارد، اما سایر نام ها هر یک دلالت بر یک معنای به خصوصی می کنند؛ مثلا اسم « قادر » : بر « قدرت » دلالت دارد، اسم «عالم»، بر «علم» دلالت دارد و ..

سوّم - سایر نام ها را می توانیم به این نام بخوانیم ، مثلا بگوییم : «صبور» اسمی از اسماء الله است، اما این نام را به آن اسماء نمی توان خواند؛ مثلا نمی توان گفت: «الله» اسمی از اسماء صبوراست.

این سه امتیاز به اضافه شش امتیاز دیگر که قبل از این گفته شد، جمعة می شود نه امتیاز برای این اسم مقدس.

در روایت آمده است که:

95 - حضرت سلیمان علیه السلام وقتی با خبر شد «بلقيس» به سوی او می آید که بین آن دو تنها یک فرسخ فاصله بود - در این حال روبه اطرافیان کرده فرمود: کدامیک از شما می تواند تخت این زن را به اینجا بیاورد قبل از این که اینان به

ص: 97


1- سوره مریم، آیه 65.

حالت تسلیم نزد من آیند؟

« عفریتی» از جن - که فردی قوی بود . گفت : من می توانم آن را بیاورم قبل از این که از مجلس قضاوت خود برخیزی - و حضرت سلیمان علیه السلام از صبح تا نیمه روز در این مجلس می نشست . علاوه بر این، نسبت به جواهراتش نیز امین هستم.

حضرت سلیمان علیه السلام فرمود: من سریع تر از این می خواهم.

در این لحظه وزیر آن حضرت و خواهر زاده اش ؛ يعني « آصف بن برخيا » که اسم اعظم می دانست و به این وسیله مستجاب الدعوه هم بود، گفت:

- «أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»(1)

در مورد معنای این جمله ، سخنانی گفته شده از جمله :

- قبل از این که آن دورترین فرد، در مقابل چشمت به تو برسد، من می توانم آن را بیاورم.

- تا آنجا که می توانی چشمت را نگه دار، وقتی که دیگر نتوانستی نگه داری و پلکهایت را بر هم گذاشتی ، قبل از این که مجددا آن را بگشایی، من تخت را نزد تو حاضر می کنم.

«کلبی» گوید در این هنگام، «آصف » به سجده افتاد و خداوند متعال را با اسم اعظمش خواند، سپس به قدرت لا يزال الهی تخت بلقیس، کنار تخت حضرت سلیمان آشکار شد.

واما آن اسم اعظمی که آصف بدان دعا کرد چه بود؟ اقوالی است، از

ص: 98


1- سوره نمل ، آیه 40

جمله:

- « اَللهُ والرَّحمنُ » بود.

- « يا حَیُّ يا قَيُّومُ » بود که در زبان عبرانی می گویند: « آهيا شراهية »

- « يا ذَا الجَلالِ وَالاِكرام » بود.

- « یا اِلهَنا وَاِلهَ كُلَّ شَيءٍ اِلهاً واحِداً لا اِلهَ اِلّا اَنتَ» بود.(1)

ب - از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

96 - « مَن قالَ يا اَللهُ يا اَللهُ، عَشرَ مَرّاتٍ قيلَ لَهُ: لَبَّيكَ عَبدی سَل

حاجَتَكَ تُعطَ ».

- کسی که ده بار بگويد يا الله يا الله ! به او ندا می رسد :

لبیک ای بنده من حاجتت را بخواه تابه تو داده شود» .

نیز روایت شده است که:

97 - « مَن قالَ يا رَبّاه ، يا رَبّاه ، عَشراً»

ص: 99


1- درست است که به واسطه اسم اعظم می توان در هر چیزی تصرف کرد (البته به اذن الله )ولی باید دانست که یک چنین اسمی از قبیل الفاظ یا مفاهیم قابل تصوری که لفظ بر آن دلالت دارد نیست ، بلکه الفاظی چون حی و قیوم و .. اسم الاسم حقند واسمای الهی در حقیقت ذات است با وصفی از اوصاف . این اسمای مراتبی دارند که هر اسم ما فوق ، محیط بر اسم ما دون است تا برسد به اسم اعظم ، اگر کسی در اثر انقطاع از اسباب مادی برای حاجتش به پروردگار سبحان متصل گردید ، در حقیقت به اسم او متصل شده ، در این صورت آن اسم اثر می گذارد، و اگر به اسم اعظم متصل گردید ، همه چیز منقاد و فرمانبردار او خواهند بود. با این توضیح، توهماتی که ممکن است در سایر ادعیه و آثار به وجود آید ، دفع می گردد (ر.ک: تفسير شريف الميزان، ذیل آیه شریفه 180 از سوره اعراف و نیز ذیل آیه شریفه 40 از سوره نمل) .

- «کسی که ده بار بگوید یا رباه (به او نیز چنین ندایی می رسد)».

و نظیر این دو است: یا رَبَّ ، یا رَبَّ ، وَيا سَيَّداه ،

ونیز روایت شده است که:

98- « مَن قالَ فی سُجُودِهِ يا اَللّهُ ، يا رَبّاه ، یا سَیَّداه ، - ثَلاثاً أُجيبَ لَهُ بِمِثلِ ذلِكَ».

- «کسی که در سجودش سه بار بگويد يا الله! یا رباه! یا سیداه! همین گونه جواب می شنود».

ج - شماعه» روایت کرده است که امام کاظم علی به من فرمود:

99 - « اِذا كانَت لَکَ یا سُماعَةُ حاجَةٌ فَقُل :

- «ای سماعه ؛ هر وقت حاجتی داری بگو :

اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ بِحَقَّ مُحَمَّدٍ وَعَلِىًّ فَاِنَّ لَهُما عِندَكَ شَأناً مِنَ الشَّانِ وَقَدراً مِنَ القَدرِ، قَبِحَقَّ ذلِكَ الشَّأنِ وَبِحَقَّ ذلِكَ القَدرِ اَن تَفعَلَ بی کَذا وَ كَذا...

- خدایا؛ تو را قسم می دهم به حق محمد وعلی علیه السلام این دو نزد تو قدر ومقامی دارند، به قدر ومقام این دو قسمت می دهم حاجات مرا بر آوری که عبارتند از چنین و چنان ؛ فَاِنَّهُ اِذا كانَ يَومُ القِيامَةِ لَم يَبقَ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَلا نَبِیٌّ مُرسَلٌ وَلا عَبدٌ مُؤمِنَ امتَحَنَ اللهُ قَلبَهُ لِلايمانِ اِلّا وَهُوَ مُحتاجٌ اِلَيهِما في ذلِكَ اليَومِ».

چون در روز قیامت هیچ فرشته مقرب وهیچ پیامبر مرسل وهیچ بنده مؤمنی که خداوند سبحان قلبش را بر ایمانش امتحان کرده باشد نیست مگر این که به این دو بزرگوار نیازمند است ».

ص: 100

د - «ابن ابی عمیر» از «معاوية بن عمار» روایت کرده است که :

100 - « مَن قالَ في دُبُرِ الفَريضَةِ : - ثَلاثاً -

هر کس بعد از نماز واجب ، سه مرتبه بگوید: يا مَن يَفعَلُ ما يَشاءُ وَلا يَفعَلُ ما يَشاءُ اَحَدٌ غَيرُهُ.

ای کسی که هر چه بخواهی انجام می دهی و غیر از تو کسی نمی تواند همه آنچه را که خواست انجام بدهد ، ثُمَ يَسألُ اللهَ اُعطِىَ ما سَألَ سپس از خدا چیزی بخواهد، خواسته اش داده خواهد شد.»(1).

ه- نیز روایت شده است برای این که بدهکاری ودین ادا گردد ، در روز جمعه یا هر روز دیگر بگوید:

101 - «اللّهُمَّ اَغنِني بِحلالِكَ عَن حَرامِكَ، وَبِفَضلِكَ عَمَّن سِواكَ ».

- « خدایا؛ مرا با روزی حلالت از حرام، وباعطا و بخشش خود از دیگران بی نیاز گردان». .

و - برای وسعت روزی بعد از نماز صبح ده مرتبه گفته شود:

- « سُبحانَ اللهِ العَظيم وَبِحَمدِهِ اَستَغفِرُ اللهَ وَاَسأَلُهُ مِن فَضلِهِ »(1)

- « منزه است خداوند عظیم وحمد و سپاس مخصوص اوست، از او طلب (2)

ص: 101


1- در کافی شریف ، کتاب الدعاء ، باب الدعاء في أدبار الصلوات ، حدیث 9 به همین شکل بدون ذکر معصوم علیه السلام آمده است ، اما در حدیث دوم همان باب دارد : عن أبي عبدالله علیه السلام : مَن قالَ اِذا صَلّي المَغرِبَ ثَلاثَ مَرّاتٍ : الحَمدُ لِلّهِ الَّذي يَفعَلُ ما يَشاءُ وَلا يَفعَلُ ما يَشاءُ غَيرُةُ اُعطِىَ خَيراً كَثيراً».
2- در حدیث 690 خواهد امد

آمرزش دارم و می خواهم که از عطایای مخصوصش مرا بهره ور بفرماید».

ز - نیز بعد از نماز عشا بخواند:

102 - « اللّهُمَّ اِنَّهُ لَيسَ لى عِلمٌ بِمَوضِع رِزقی وَاَنَا اَطلُبُهُ بِخَطَراتٍ تَخطُرُ عَلى قَلبی فَاِجُولُ فی طَلَبِهِ البُلدانَ وَاَنَا فيما اَطلُبُ کَالحَيرانِ لا اَدری اَفی سَهلٍ هُوَ اَم فی جَبَلٍ اَم في اَرضٍ اَم فی سَماءٍ اَم فی بَّرًّ اَم في بَحر ؟ وَعَلى يَدَئ مَن؟ وَمِن قِبَلِ مَن؟ وَقَد عَلِمتُ اَنَّ عَلِمتُ عِندَكَ، وَاَسبابَهُ بِيَدِكَ، وَاَنتَ الَّذی تَقسِمُهُ بِلُطفِكَ، وَتُسَبَّبُهُ بِرَحمَتِکَ. اللّهُمَّ صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجعَل لی یا رَبَّ رِزقَكَ واسِعاً ، وَمَطلَبَهُ سَهلاً ، وَمَأخَذَهُ قَريباً ، وَلا تُعَنَّنى بِطَلَبٍ ما لَم تُقَدَّر لي فيهِ رِزقاً فَاِنَّکَ غَنِیٌّ عَن عَذابی وَاَنَا فَقيرٌ اِلى رَحمَتِكَ، فَصَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَجُد عَلی عَبدِکَ اِنَّکَ ذُو فَضلٍ عَظيم ».

- بار الها؛ من محل روزی خود را نمی دانم و بر اساس گمانهایی که به قلبم خطور می کند، شهرها را جستجو می کنم تا به آن برسم)، در این قضیه حیران و سرگردان مانده ام که روزی من کجاست) آیا در دشت و صحراست یا در کوهها؟ در زمین است یا در آسمان؟ در خشکی است یا در دریا؟ به دست چه کسی است و به جانب چه کسی باید رفت؟ اما می دانم که تو هم محلش را می دانی وهم موجبات واسبابش به دست تو است. و آن را بر اساس لطف ورحمتت تقسیم می کنی.

خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست وروزی مرا وسیع گردان ، طلب آن را آسان و محل دریافتش را نزدیک قرار بده، و برای آنچه برایم مقدر نشده مرا به رنج نینداز (تا زحمت بیهوده در طلبش نکشم) همانا تو از

ص: 102

عذاب من بی نیازی ولی من به رحمت تو محتاج هستم، پس بر محمد وآل محمد درود بفرست وبر بنده ات ببخشای که تو صاحب فضل وعنایتی عظیم هستی (1)

ح - برای دفع ترس از ظالم و وارد شدن بر سلطان (جائر) خوب است خواندن این دعا که حضرت صادق علیه السلام هنگام ورود بر منصور می خواند:

103 - « یا عُدّتی عِندَ شِدّتی ، وَيا غَوثی عِندَ کُربَتی، اُحرُسنی بِعَينِكَ الَّتي لا تَنامُ، وَاكنُفهی بِرُكنِك الَّذي لا يُرامُ».

- ای ذخیره و سرمایه من در شداید؛ و ای فریاد رس من در سختیها؛ مرا با آن چشمت که خواب در آن راه ندارد حراست کن، وبا آن تکیه گاهت که شکست ندارد محافظت نما». .

ط - برای پرداخت شدن بدهکاری و ادای دین ، مناسب است خواندن آنچه « معاذ بن جبل » نقل کرده که گفت:

روز جمعه ای با رسول الله علیه السلام نماز جمعه نخواندم، به من فرمود:

104 - « یا مَعاذُ، ما مَنَعَكَ عَنِ الصَّلاةِ الجُمُعَة؟»

ص: 103


1- « عبيد بن زراره » می گوید : نزد حضرت صادق علیه السلام بودم که فردی از شیعیان حضرت وارد شد و از فقر و تنگدستی خود به ایشان شکایت برد و ابراز داشت که برای طلب روزی ، شهرها را می گردد ولی جز فقر بر او افزون نمی گردد. امام صادق علیه السلام به او فرمود: وقتی نماز عشا را گزاردی ، با دقت و حوصله بگو : اللهم انه ليس لى علم ... مدتی نگذشت که دیدیم فقر از او زایل گشته، احوالش روبه راه گردیده است »، (فلاح السائل ، سید بن طاووس فصل 26 ، تعقیبات نماز عشا ص 7- 256).

- چه چیزی مانع حضور تو در نماز جمعه شده است؟ » .

گفتم: یا رسول الله علیه السلام يوحنای یهودی از من یک اوقیه(1) طلا، طلبکاراست وکنار در منزل کشیک مرا می کشید، ترسیدم اگر بیرون بیایم مرا بگیرد و نتوانم به نماز جمعه بیایم، فرمود: « اَتُحِبُّ یا مَعاذُ اَن يَقضِىَ اللهُ دَينَكَ؟ »

- «آیا دوست داری که خدا دینت را ادا کند؟» .

گفتم بلی یا رسول الله، فرمود: بگو:

« اللّهُمَّ مالِكَ المُلكِ... بِغَيرِ حِسابٍ»(2)، یا رَحمنَ الدُّنيا وَالأخِرَةِ وَرَحيمَهُما تُعطي مِنهُما ما تَشاءُ وَتَمنَعُ مِنهُما ما تَشاءُ ، صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدِ اقضِ عَنی دَینی یا کَريمُ».

- «بارخدایا؛ ملک و حکومت در عالم هستی از آن تواست، آن را به هر که بخواهی می دهی و از هرکه بخواهی می گیری، هرکس را بخواهی عزیز و هرکس را بخواهی ذلیل می کنی. همه نیکی ها به دست تو است و بر هر چیزی قادری. شب را در روز نهان می سازی وروز را در شب . زنده را از مرده بیرون می آوری و مرده را از زنده، و به هر که بخواهی، بی حساب روزی می دهی. ای کسی که در دنیا و آخرت دو رحمت داری، (یکی رحمت واسعه که همه موجودات از آن بهره می برند و دیگر رحمتی مخصوص بندگان شایسته ات )،

ص: 104


1- تقریبا برابر است با 7/5 مثقال.
2- سوره آل عمران، آیه 26 و 27. متن کامل این دو آیه چنین است: (قُل اللّهُمَّ مالِکَ المُلکِ ، تُؤتِی المُلكَ مَن تَشاءُ، وَتَنزِعُ المُلكَ مَن تَشاءُ، وَتُعِزُّ تَشاءُ ، وَ تُذِلُ مَن تَشاءُ ، بِيَدِكَ الخَيرُ ، اِنَّكَ عَلى كُلَّ شَیءٍ قَديرُ ، تُولِجُ اللَيلِ فِی النَّهارِ، وَتُولِجُ النَّهارَ فِی اللَيلِ ، وَتُخرجُ الحَیَّ مِنَ المَيَّتِ ، وَ تُخرِجُ المَيَّتِ مِنَ الحَیَّ ، وَتَرزُقُ مَن تَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ ).

این دو رحمت را به هر که بخواهی می دهی و از هر که بخواهی منع می نمایی بر محمد وآل محمد درود فرست و دین مرا ادا کن ای کریم »

آنگاه فرمود: « فَلَو كانَ عَلَيكَ مِلءُ الاَرضِ ذَهَباً لَاَدّاهُ اللهُ عَنكَ».

- «اگر به اندازه کره زمین طلا بدهکار باشی، ذات اقدس الهی از طرف تو آن را پرداخت خواهد کرد».

ی - برای تقویت قوه حافظه و حفظ نمودن هر آنچه انسان می شنود، مناسب است دعای نقل شده از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم که فرمود:

105 - « یا عَلِیُّ » اِذا اَرَدتَ اَن تَحفَظَ کُلَّما تَسمَعُ فَقُل في دُبُر كُلَّ صَلاۃٍ : « سُبحانَ مَن لا يَعتَدي عَلى اَهلِ مَملَكَتِهِ، سُبحانَ مَن لا يُؤاخِذُ اَهلَ الاَرضِ بِاَنواعِ العَذابِ، سُبحانَ الرَّؤُوفِ الرَّحيم، اللّهُمَّ اجعَل لی فی قَلبی نُوراً وَبَصَراً وَفَهماً وَعِلماً اِنَكَ عَلى كُلَّ شَيءٍ قَديرٌ».

- «ای علی؛ هرگاه خواسته باشی آنچه را می شنوی حفظ کنی، بعد از هر نماز بگو: شبحان من .. پاک و منزه است خدایی که بر اهل مملکتش ستم روا نمی دارد. پاک و منزه است خدایی که ساکنین زمین را با عذاب های گوناگون، گرفتار نمی کند. پاک و منزه است خدای مهربان ورحیم، خدایا؛ در قلبم برای من نورودید و فهم و علم قرار بده که تو بر هر چیزی قادری »

یا - برای دفع آزار همسایه :

فردی نزد امام حسن بن علي علیه السلام شکایت کرد که همسایه ام مرا آزار می دهد، حضرت فرمود:

106- « اِذا صَلَّيتَ المَغرِبَ فَصَلَّ رَكعَتَينِ ثُم قُل : يا شَديدَ المِحالِ ،

ص: 105

يا عَزيزُ اَذلَلتَ بِعِزَّتِكَ جَميعَ ما خَلَقتَ ، اِكفِنی شَرَّ فُلانٍ بِما شِئتَ »

- « پس از نماز مغرب، دو رکعت نماز بگزار وبعد از آن بگو: یا شدید المحال ... ای آن که مکرت شدید است؛ ای آن که جميع مخلوقات را در برابر عزتت خوار و ذلیل قراردادی ؛ شر فلانی را از من بردار هر طور که خودت خواسته باشی ».

این شخص ، طبق دستور حضرت عمل کرد، نیمه شب صدای فریاد و شیون شنید، به او خبر دادند که فلان کس (یعنی همان همسایه) مُرد.

نظیر این سری ادعيه واخبار، زیاداست که با ذکر آن، بحث طولانی می شود. برای اطلاع از آنها به کتاب های دعا مراجعه شود.

ص: 106

سبب چهارم : نقش زمان در دعا

الف - دعای سمات(1):

107 - مستحب است خواندن « دعای سمات » در آخرین لحظات رو جمعه و نیز بعد از آن گفته شود:

- « اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُكَ بِحُرمَةِ هذَا الدُّعاءِ وَبِما فاتَ مِنهُ مِنَ الاَسماءِ وَبِما يَشتَمِلُ عَلَيهِ مِنَ التَّفسير وَالتَّدبيرِ الَّذي لا يُحيطُ بِهِ اِلّا اَنتَ اَن تَفعَلَ بی كَذا وَ كَذا».

- «خدایا؛ تورا به حرمت این دعا و به حرمت آن نام هایی که در آن نیامده ، و به تفسیر و تدبیر آن اسم ها که غیر از تو احدی آن را نمی داند، سوگندت می دهم که حاجات مرا به این شرح بر آوری ...».

ب - از امام باقر علیه السلام روایت شده که در ثلث دوم ماه مبارک رمضان (یعنی از یازدهم تا بیستم) قرآن کریم را گرفته می گشایی و می گویی:

108 - «اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُكَ بِكِتابِكَ المُنزَلِ وَما فيهِ وَفيهِ اسمُکَ الاَعظَمُ الاَكبَرُ وَاَسماؤُكَ الحُسنی وَما يُخافُ وَيُرجى اَن تَجعَلَني مِن عُتقائِكَ مِنَ النّارِ».

- «خدایا؛ از تو درخواست دارم و تو را سوگند می دهم به قرآنی که نازلش کردی و به هر آنچه در آن است از اسم اعظم وسایر اسمای حسنایت

ص: 107


1- ر.ک : کتاب مفاتیح الجنان

گرفته تا آیاتی که موجب خوف ورجاست که مرا جزو رهایی یافتگان از آتش جهنّم قرار دهی» .

سپس هر حاجت که می خواهی طلب کن.

ج - خواندن سوره قدر » در ثلث آخر شب جمعه :

109 - در روایت فضیلت پانزده مرتبه خواندن سوره قدر در یک سوم

باقی مانده از شب جمعه(1)، ذکر شده است و بعد از آن هر دعایی که می خواهد بنماید.

ص: 108


1- قالَ الصّادِقُ علیه السلام :«مَن قَرَأَها بَعدَ عِشاءِ الآخِرَةِ خَمسَ عَشرَةَ مَرَّةٍ كانَ فی اَمانِ اللهِ اِلى تِلكَ اللَّيلَةِ الاُخرى» (البرهان في تفسير القرآن، ج 4 سوره قدر).

سبب پنجم : نقش مکان در دعا

الف - دعای مخصوص کنار قبر امام حسین علیه السلام :

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

110 - (( مَن كانَت لَهُ حاجَةٌ اِلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ فَليَقِف عِندَ رَأسِ الحُسَينِ علیه السلام وَليَقُل:

- اگر کسی ، حاجتی دارد، برود بالای سر مقدس امام حسین علت ویگوید:

یا اَبا عَبدِاللهِ ، اَشهَدُ اَنَّكَ تَشهَدُ مَقامی، وَتَسمَعُ کَلامی، وَاَنَّکَ حَیٌّ عِندَ رَبَّکَ تُرزَقُ ، فَاسأَل رَبَّكَ وَرَبّی فی قَضاءِ حَوائِجیی »

- «ای ابا عبدالله ؛ شهادت می دهم که تو شاهد موقعیت من هستی ، سخن مرا می شنوی ، زنده می باشی و از روزی خاص الهی بهره مندی ، پس از خدا تقاضا کن که حوایج مرا بر آورده سازد»، که ان شاء الله برآورده خواهد شد».

ب - دعای مخصوص نزد قبر امام هادی علیه السلام :

روایت شده است که فردی هر سال مبلغی از خلیفه دریافت می کرد، ولی چند سال بود که خليفه آن را قطع کرده بود. این فرد، نزد امام هادی علیه السلام آمده ماجرا را نقل کرد و از او خواست هرگاه نزد خلیفه رفت، قضیه را به او بگوید وبرایش شفاعت کند. سپس از نزد امام علیه السلام خارج شد. هنگام شب، فردی از طرف خلیفه نزد او آمد و احضارش کرد، مرد آماده شد و به سوی دربار خلیفه به راه افتاد، در بین راه چند فرستاده را مشاهده کرد که همه می گفتند: نزد خلیفه

ص: 109

برو ... وقتی به دربار رسید از دربان پرسید. آیا علی بن محمد هادی علیه السلام اینجا آمد.

گفت: خير .

بالأخره وارد شد و خلیفه از او به گرمی استقبال کرد و در نزدیکی خود نشاند و دستور داد هر آنچه در مدت این چند سال از او دریغ داشته اند به او بدهند.

مرد، از نزد خلیفه به سوی خانه حرکت کرده ناگاه دید همان دربان که نامش «فتح» بود به او می گوید: به امام هادی علیه السلام بگو آن دعایی را که برای تو کرده به من نیز یاد بدهد.

آن فرد، بعداً خدمت امام علیه السلام رسید، وقتی حضرت چهره بَشّاش اورا مشاهده کرد، فرمود: خوشحال به نظر می رسی گویا راضی شدی ؟

گفت: بلی... ولی می گویند شما نزد خلیفه نرفته اید؟ فرمود:

111 - « اِنَّ اللهَ عَوَّدَنا اَن لا نَلجَأَ فِی المُهِمّاتِ اِلّا اِلَيهِ ، وَلا نَسأَلَ سِواهُ ، فَخَفتُ اَن اُغَيَّرَ فَيُغَیَّرُ ما بی ».

- «خداوند متعال با ما قرار گذاشته که در امور مهم فقط به او رجوع کنیم و از او چیز بطلبیم، من ترسیدم که اگر بر طبق وعده عمل نکنم، او نیز عمل ننماید » .

آن مرد گفت: «فتح» (دربان دربار خليفه) می گوید: آن دعایی را که شما کرده اید، به من بیاموزانید. فرمود:

- « اِنَّ الفَتحَ یُوالينا بِظاهِرِهِ دُونَ باطِنِهِ ، الدُّعاءُ لِمَن دَعا بِهِ بِشَرطِ اَن

ص: 110

یُوالِيَنا اَهلَ البَيتِ ، لكِنَّ هذَا الدُّعاءَ كَثيراً ما اَدعُو بِهَ عِندَ الحَوائِجِ

فَتُقضى ، وَقَد سَأَلتُ اللهَ عَزَّوَجَلَّ اَن لا يَدعُوَ بِهِ بَعدی اَحَدٌ عِندَ قَبري اِلَّا

استُجيبَ لَهُ، وَهُو :».

- «فتح، فقط در ظاهر ابراز دوستی مارا می کنند، اما در باطنش خیر. دعا

شرط دارد و شرطش دوستی ما اهل بیت است. اما از دعا پرسیدی ، دعایی است

که من در بسیاری از موارد با آن خداوند سبحان را خوانده ، حاجاتم را می طلبم

و بر آورده می شود. از خداوند عزیز وجليل ، خواستم که هرکس بعد از من بر سر

قبرم این دعا را خواند، اجابت شود، آن دعا این است:».

- « یا عُدَّتي عِندَ العَدَدِ، وَيا رَجائی وَالمُعتَمَدُ، وَيا كَهفي وَالسَّنَدُ،

وَيا واحِدُ يا اَحَدٌ، وَيا قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ، اَسأَلُكَ اللّهُمَّ بِحَقَّ مَن خَلَقتَهُ مِن

خَلقِكَ وَلَم تَجعَل في خَلقِکَ مِثلَهُم اَحَداً اَن تُصَلَّیَ عَلَيهِم وَاَن تَفعَلَ بی

كَذا وَ كَذا».

- «ای سرمایه روزگار پیری ام؛ ای امید و اعتمادم! ای ملجأ و تکیه گاهم ؛

ای تنهای بی همتا؛ وای که قل هو الله احد در شأن تواست ؛ خدایا؛ تورا بحق آن

دسته از مخلوقات که مانندشان نیافریده ای (یعنی محمد و آلش علیهم السلام) سوگند

می دهم که بر آنان درود فرست وحوایج مرا به این شرح برآورده ساز ...

امثال این گونه دعاها بسیار است که به همین مقدار کفایت می کنیم .

توجه: این که حضرت فرمود: دعا به شرط ولایت ما اهل بیت است،

اشاره به شرط قبولی دعاست، بلکه شرط قبولی همه ی اعمال چه واجب و چه

مستحب می باشد، و آنچه محمد بن مسلم رحمه الله از امام محمد باقر یا امام جعفر

صادق علیه السلام نقل کرده، در همین معناست که فرمود:

ص: 111

112 - «ای ابا محمد؛ مَثَل ما خاندان نبوت مَثَل آن خاندانی است که در بنی اسرائیل بودند که هرگاه یکی از آنان چهل شب در راه خدا کوشش می کرد ودعا می نمود ، اجابت می شد، ولی یکی از آنان پس از چهل شب بندگی و ترک گناه ، هر چه دعا کرد مستجاب نشد، نزد حضرت عیسی علیه السلام آمد و از این وضعش شکایت کرده از آن حضرت خواست که برایش دعا کند، حضرت عیسی علیه السلام تطهیر کرد (وضو ساخت) نماز گزارد و سپس دعا کرد، وحی رسید که ای عیسی؛ بنده ی من از راهی که می بایست بیاید نیامد و به بیراهه رفت، چون او دعا کرد در حالی که در قلبش نسبت به نبوت تو شک داشت، و اگر به همین حال دعا کند، حتی اگر گردنش هم قطع گردد و سرانگشتانش پراکنده شوند، او را اجابت نخواهم کرد.

عیسی علیه السلام به آن فرد گفت: خدای را می خوانی در حالی که نسبت به پیامبرش شک داری؟

گفت : ای روح خدا ؛ این که می گویی درست است (من نسبت به نبوت تو شک دارم ) از خدا بخواه که این شک را از من برطرف نماید.

در اینجا حضرت عیسی ع برایش دعا کرد، خداوند متعال هم تفضل نمود و او به سوی خاندانش برگشت و جزو آنان گردید.

ما اهل بیت هم همین گونه هستیم، خداوند متعال عمل بنده ای را که در ما شک داشته باشد، قبول نمی کند».

ص: 112

سبب ششم: رابطه کارهای نیک با دعا

اشاره

الف - بعد از نماز :

امیر المؤمنین علی علیه السلام نقل کرده است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به فرمود:

113 - «مَن آدّی لِلّهِ مَكتُوبَهً فَلَهُ فی اِثرِها دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ » .

- «هرکس نماز واجبی به جای آورد و پس از آن دعا کند، مستجاب خواهد شد».

« ابن فحام » گوید: امير المؤمنین علیه السلام را در عالم خواب دیده از او در مورد صحت این خبر سؤال کردم، فرمود: صحیح است ، هر وقت نماز واجبی به جای آوردی به سجده برو و بگو:

- « اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُكَ بِحَقَّ مَن رَواهُ، وَبِحَقَّ مَن رُوِىَ عَنهُ ، صَلَّ عَلى جَماعَتِهِم وَافعَل بی کَیتَ وَ کَیتَ ».

- «خدایا؛ از تو درخواست دارم و تو را سوگند می دهم به حق کسی که این حدیث را روایت کرد (یعنی علی علیه السلام) و به حق کسی که حدیث از او روایت شده یعنی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ) که بر گروه آنان درود بفرستی واین کارهارا برایم انجام دهی ... ) .

از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود:

114 - (اِنَّ اللهَ فَرَضَ عَلَيکُمُ الصَّلاةَ في اَحَبَّ الاَوقاتِ اِلَيهِ ، فَاسأَلُوا الله حَوائِجَكُم عَقيبَ فَرائِضِکُم».

ص: 113

- «خداوند متعال در ساعاتی نماز را بر شما واجب ساخت که محبوب ترین اوقات نزد اوست ، پس بعد از انجام نماز، از خدا حاجاتتان را درخواست کنید».

از امير المؤمنين على علیه السلام نقل است که فرمود:

115 - «لا يَنفَتِلُ العَبدُ مِن صَلاتِهِ حَتّى يَسألَ اللهَ الجَنَّةَ ، وَيَستَجيرَ بِهِ مِنَ النّارِ، وَاَن يُزَوَّجَهُ الحُورَ العينِ».

- « بنده از نماز بر نگردد مگر این که : از او بهشت را طلب کند، از آتش جهنم به او پناه ببرد و از او بخواهد که حوریان را به تزویجش در آورد».

«ابی حمزه» گوید: شنیدم که ابا جعفر امام محمد باقر علیه السلام می فرمود:

116 - «اِذا قامَ المُؤمِنُ فِی الصَّلاةِ بَعَثَ اللهُ الحُورَ العينِ حَتّى يَحدِ قنَ بِهِ ، فَاِذَا انصَرَفَ وَلَم يَسأَلِ اللهَ مِنهُنَّ شَيئاً تَفَرَّقنَ مُتَعجَّباتٍ ».

- « وقتی مؤمنی به نماز می ایستد ، خداوند متعال حوریان را مأمور می کنند که دور او را بگیرند، اگر این مؤمن بعد از نماز برخیزد و از خدا آنان را طلب نکند، آن حوریان با تعجب متفرق می شوند».

« فضل بقباق » از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

117 - «یُستَجابُ الدُّعاءُ فی اَربَعَةِ مَواطِنَ : فِی الوَترِ ، وَبَعدَ الفَجرِ، وَبَعدَ الظُّهرِ ، وَبَعدَ المَغرِبَ».

- «دعا در چهار موقعیت مستجاب می شود: در نماز وتر، بعد از صبح، بعد از ظهر، وبعد از مغرب ».

و در روایتی آمده که بعد از مغرب ، سجده کند و در سجودش دعا نماید .

ص: 114

ب - دعای فقیر :

وقتی چیزی به فقیر می دهند اگر فقیر در حق آن دهنده دعا کند، مستجاب است، اما اگر در همان حال در حق خودش دعا نماید، مستجاب نیست .

امام زین العابدین عالی به خادم منزلشان - که مأمور دادن صدقه به فقرا بود می فرمودند:

118 - « اَمسِک قَليلاً حَتّى يَدعُوَ ».

- «مقداری نزد فقیر مَکث کن تا دعا کند».

نیز فرمود:

119 - «دَعوَةُ السّائِلِ الفَقير لا تُرَدَّ».

- «دعای فقیر برگشت ندارد».

نیز گفته شده است که آن حضرت به خادمی که مأمور صدقه دادن به فقير بود، امر می کرد که به فقیر بگوید دعا کند.

از امام باقر یا امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود:

120 - « اِذا اَعطَيتُمُوهُم فَلَقَّنُوهُمُ الدُّعاءَ فَاِنَهُ يُستَجابُ لَهُم فيكُم وَلا يُستَجابُ لَهُم في اَنفُسِهِم».

- « وقتی به فقرا چیزی می دهید به آنان تلقین کنید که دعا کنند، چون دعای اینان در حق شما مستجاب می شود ولی در حق خودشان، خیر».

ص: 115

صدقه و آداب آن

امام زین العابدین علیه السلام وقتی صدقه ای می داد، دست خود را می بوسید، علت آن را از حضرت جویا شدند، فرمود:

121 - « اِنَّها تَقَعُ فی يَدِ اللهِ قَبلَ اَن تَقَعَ فی يَدِ السّائِلِ».

- « قبل از این که صدقه در دست سائل نهاده شود، در دست خداوند قرار می گیرد».

امير المؤمنین علیه السلام فرمود:

122 - (( اِذا ناوَلتُمُ السّائِلَ فَلیَرُدَّ الَّذي يُناوِلُهُ يَدَهُ اِلى فيهِ فَيُقَبَّلها ، فَاِنَّ الله عَزَّ وَجَلَّ يَأخُذُها تَقَعَ في يَدِ السّائِلِ ، فَاِنَّهُ عَزَّ وَجَلَّ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ )).

- «وقتی به فقیری چیزی می هید، کسی که داده ، دست خود را به طرف لبان خویش برده آن را ببوسد، چون قبل از این که صدقه در دست سائل قرار گیرد، خداوند متعال آن را تحویل می گیرد که او تحویل گیرنده صدقات است ».

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

123 - «ما تَقَعُ صَدَقَهُ المُؤمِنِ فی يَدِ السّائِلِ حَتّى تَقَعَ فی يَدِ اللهِ تَعالی ».

- «صدقه ای که مؤمن آن را می دهد، قبل از این که در دست فقير واقع شود ، در دست خداوند متعال قرار می گیرد .

ص: 116

سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود:

«أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»(1)

- « آیا نمی دانید خداوند متعال خودش توبه را از بندگانش می پذیرد وصدقات را تحویل می گیرد. و آیا نمی دانید او توبه پذیر و مهربان است».

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

124 - «اِنَّ اللهَ تَبارَكَ وَتَعالى يَقُولُ : ما مِن شَيءٍ اِلّا وَقَد وَکَّلتُ مَن يَقبِضُهُ غَيرى اِلّا الصَّدَقَةَ فَاِنّی اَتَلَقَّفُها بِیَدی تَلَقٌّفاً حَتّى اَنَّ الرَّجُلَ لَيَتَصَدَّقُ ، اَوِ المَرأَةَ لَتَصَدَّقُ بِالتَّمرةِ ، اَو بِشِقِ تَمرَةٍ ، فَاُربيها لَهُ كَما یُربِی الرَّجُلُ فَلُوَّهُ وَفَصيلَهُ فَيَلقاني يَومَ القِيامَةِ وَهِیَ مِثلُ جَبَلِ اُحُدٍ».

- « برای هر عمل خیری ، کسی را وکیل کرده ام که آن را تحویل بگیرد، غير از صدقه که خودم با دستم فوراً آن را می گیرم (2) ممکن است مردی با زنی یک دانه با یک نصف دانه خرما صدقه بدهد، من آن را آن قدر بزرگش می کنم مانند بزرگ کردن کرّه اسب یا بچه شتر (که چگونه در ابتدا بسیار کوچک است ولی بعدها به صورت حیوان عظیم الجثه در می آید تا جایی که روز قیامت مرا ملاقات می کند در حالی که آن یک دانه یا نیم دانه خرما به اندازه کوه أحد گردیده است (یعنی کوه احد چند برابر یک دانه خرماست؟ به همین نسبت روز قیامت به او پاداش خواهم داد ) ».

امام صادق علیه السلام فرمود:

ص: 117


1- سوره توبه، آیه 104.
2- «تَلَقُّف» بمعنای قاپیدن است .

125 - « استَنزِلُوا الرَّزقَ بِالصَّدَقَةِ ».

- «از راه صدقه دادن روزیتان را بجویید».

روزی آن حضرت به فرزندش «محمد» فرمودند:

126 - «فرزندم چه مقدار از آن خرجی نزد تو هست؟».

گفت: چهل دينار.

فرمود: «آن را بیرون بیاور و در راه خدا صدقه بده».

گفت: غیر از این چیز دیگری نداریم، فرمود:

- « تَصَدَّق بِها فَاِنَّ اللهَ تَعالى يُخلِفُها ، اَما عَلِمتَ اَنَّ لِکُلَّ شَیءٍ مِفتاحاً وَمِفتاحُ الرَّزقِ الصَّدَقَةُ ؟ فَتَصَدَّق بِها ».

- « آن را در راه خدا بده تا خداوند متعال عوضش را به ما بدهد، مگر نمی دانی که هر چیزی کلیدی دارد و کلید روزی ، صدقه است؟ پس آن را صدقه بده .

فرزندِ؛ حضرت آن کار را انجام داد، ده روز نگذشت که از طریقی، چهل هزار دینار به حضرت رسید.

ونیز فرمود:

127 - « الصَّدَقَهُ تَقضِى الدَّینَ وَتَخلُفُ بِالبَرَكَةِ ».

- «بخشش در راه خدا موجب پرداخت بده کاری می شود و برکت برجای می گذارد »

همچنین فرمود:

ص: 118

128 - «اِذا اُملِقتُم فَتاجِرُوا اللهَ بِالصَّدَقَةِ ».

- «هرگاه فقیر و بی چیز شدید، از طریق صدقه دادن با خدا معامله کنید (یعنی شما در راه خدا صدقه بدهید تا خداوند به شما بیشتر بدهد)».

امام باقر علیه السلام فرمود:

129 - «اِنَّ الصَّدَقَةَ لَتَدفَعُ سَبعينَ عِلَّهً مِن بَلايَا الدُّنيا مَعَ مَيتَةِ السُّوءِ، اِنَّ صاحِبَها لا يَمُوتُ ميتَةَ السُّوءِ اَبَداً».

- «همانا صدقه هفتاد بلا ومرض از بلاهای دنیا را دفع می کند به اضافه مرگ بد؛ صدقه دهنده هرگز با مرگ بد، نمی میرد».

گفته شده روزی حضرت عیسی علیه السلام با اصحابش نشسته بودند که مردی از کنار آنان گذشت، حضرت به یاران خود فرمود:

130 - «این مرد خواهد مرد».

پس از گذشت زمانی ، دیدند آن مرد برگشت در حالی که یک بار هیزم حمل می کند. اصحاب پرسیدند: ای روح الله؛ به ما خبر دادی که او می میرد ولی الآن می بینیم زنده است.

عیسی علیه السلام به آن مرد گفت: «بار خود را بر زمین بگذار».

آن مرد بارش را بر زمین گذاشت و آن را باز کرد، ناگاه دیدند مار بزرگِ سیاهی در حالی که سنگی در دهان دارد در بین هیزمهاست. حضرت به آن مرد گفت: «امروز چه کار کرده ای ؟».

او گفت: ای روح الله؛ دو قرص نان داشتم، گدایی از کنارم گذشت، یکی از آن دو قرص را به او دادم (یعنی اگر تصدق آن یک قرص نان نبود، آن مار

ص: 119

سیاه ، این مرد را می گزید ومی کشت) »

امام صادق علیه السلام فرمود:

131«ما اَحسَنَ عَبدٌ الصَّدَقَةَ اِلّا اَحسَنَ الخِلاقَةَ عَلى وَلَدِهِ مِن بَعدِهِ ».

- «هرکس نیکو صدقه بدهد، خداوند متعال بعد از مرگ او بهتر از آن را برای فرزندانش جایگزین می نماید».

نیز از آن حضرت نقل شده است که در مورد آیه « وَاَطعِموُا القانِعَ وَالمُعتَرَّ ».(1) یعنی گوشت قربانی را به قانع ومعتر بدهید تا بخورند، فرمود:

132 - «القانِعَ الَّذی يَساَلُ وَالمُغَرُّ صَدیقُکَ».

- «قانع، آن فقیری است که درخواست می کند و معتر، دوست تو می باشد».

133 - امام صادق علیه السلام در سرزمین «منا» بودند که فقیری نزد آن حضرت آمد، ایشان دستور دادند یک خوشه انگور به او بدهند. فقیر گفت: به این نیازی ندارم، پول می خواهم.

حضرت فرمودند: «خدا برایت گشایشی قرار بدهد». آن فرد با دست خالی رفت.

فقیر دیگری آمد، حضرت سه دانه انگور به او دادند، فقير آن سه دانه را گرفت و گفت: الحَمدُ لِلّهِ رَبَّ العالَمین که به من روزی داد.

حضرت که این صحنه را دیدند، به او گفتند: «صبر کن» ، آنگاه به اندازه دو

ص: 120


1- سوره حج، آیه 36.

کف دستشان به او انگور دادند، آن مرد گرفت و گفت : الحَمدُ لِلّهِ رَبَّ العالَمينَ .

حضرت فرمودند: «صبر کن». به خدمت کارشان فرمودند. «چند درهم همراه تو است ؟ »

گفت: حدود بیست درهم.

فرمود: «همه را به او بدهید .

آن مرد درهم هارا گرفت و گفت: الحَمدُ لِلّهِ رَبَّ العالَمينَ خدایا؛ این بخشش از جانب تواست، تو واحدی و شریکی برایت نیست.

باز حضرت فرمود: «بایست». آنگاه پیراهنی که بر تن داشتند را در آورده به او گفتند: «این را بپوش».

آن مرد پیراهن را پوشید و گفت: الحَمدُ لِلّهِ که مرا پوشانید و خوشحالم کرد، ای بنده خدا؛ خدایت پاداش دهد. با همین جمله خداحافظی کرد ورفت .

راوی می گوید: گمان ما این بود که اگر خدا حافظی نمی کرد، حضرت همین طور به او می بخشید، چون هر وقت می گفت الحَمدُ لِلّهِ حضرت چیزی به او می داد.

امام صادق عطا فرمود:

134 «مَن تَصَدَّقَ ثُمَّ رُدَّت فَلا يَبِعها وَلا يَأكُلها لِاَنَّهُ لِاَ شَريكَ لَهُ فی شَيءٍ مِمّا جُعِلَ لَهُ انَّما هِیَ بِمَنزِلَةِ العِتافَةِ لا يَصلَحُ لَهُ رَدُّها بَعدَ ما يُعتِقُ».

- «اگر کسی صدقه ای داد و آن صدقه به خودش برگشت مبادا با آن

ص: 121

معامله ای انجام دهد و مصرفش نماید؛ چون (این صدقه مال خداست و) کسی را نباید شریک خدا ساخت. این مال ، نظیر برده آزاد شده ای است که بردگی مجدّدش صحیح نیست ».

و از آن حضرت در مورد فردی که تا مالش را جهت دادن صدقه خارج کند، فقير رفته بود، نقل است که فرمود:

135 - «فَليُعطِها غَيرَهُ وَلا یَرُدَّها في مالِهِ»

- «به آن مال را به دیگری بدهد و به اموال خودش بر نگرداند».

ص: 122

اقسام صدقه

صدقه بر پنج قسم است:

اوّل - «صدقه مال» که گذشت .

دوّم - «صدقه جاه و مقام» است، که انسان دارای مقام، برای نجات مؤمنين ، شفاعت کند. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

136 - «اَفضَلُ الصَّدَقَةِ صَدَقَةُ اللَّسانِ . قيلَ : یاسُولَ اللهِ ، وَما صَدَقَةُ اللَّسانِ ؟ قال : الشَّفاعَةُ تَفُكُّ بِهَا الاَسيرَ، وَتَحقِنُ بِهَا الدَّمَ، وَتَجُرُّ بِهَا المَعرُوفَ اِلى اَخیکَ ، وَتَدفَعُ بِهَا الكَريهَةَ».

- « برترین صدقه، صدقه زبان است. سؤال شد یا رسول الله، صدقه زبان چیست؟ فرمود: شفاعت است که از این طریق می توانی اسیر را آزاد کنی، از خون ریزی جلوگیری نمایی، به برادر مؤمنت نیکی برسانی، وبدی را از او دفع کنی».

اگر در مال و آبرو، با برادر دینیات مواسات(1) داشته باشی ، موجب بقای آن دو می شود.

سوّم- «صدقه دانایی وصاحب رأي و نظر بودن» است که «مشورت» می باشد. از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمود:

137 - «تَصَدَّقُوا عَلى اَخیکُم بِعِلمٍ يُرشِدُهُ ، وَرَأیٍ يُسَدَّدُهُ».

ص: 123


1- «مواسات» یعنی برادر مؤمن را مانند خود دانستن است .

- «با دانشتان برادر مؤمنتان را راهنمایی کنید و با رأی و نظرتان او را حفظ نمائید که این دو خود صدقه می باشند».

چهارم - «صدقه زبان» است که میان مردم واسطه شود و سعی نماید آتش اختلافات را خاموش کرده ، بین آنان صلح برقرار کند. خداوند متعال می فرماید:

«لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ»(1)

- «در بسیاری از گفتگوهای خصوصی اینان، خیر و فایده ای نیست، مگر آنان که به صدقه، یا امر نیک، یا اصلاح بين مردم، فرمان دهند».

پنجم: - «صدقه علم» است از طریق بذل وانتشار آن در بین کسانی که صلاحیت واستحقاقش را دارند. از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمود:

138 - « مِنَ الصَّدَقَةِ اَن يَتَعَلَّمَ الرَّجُلُ العِلمَ وَيُعَلَّمَهُ النّاسَ».

به یکی از انواع صدقات این است که انسان دانش بیاموزد و بعد به مردم بیاموزاند».

نیز فرمود:

139 - « زكاةُ العِلمِ تَعليمُهُ مَن لا يَعلَمُهُ».

- «زکات دانش این است که آن را به کسی که نمی داند، بیاموزی» .

از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود:

140 - «لِكُلَّ شَيءٍ زَكاةٌ وَزَكاةٌ العِلمِ اَن يُعَلَّمَهُ اَهلَهُ».

- «هر چیزی زکات و مالیاتی دارد و زکات و مالیات علم این است که آن را به اهلش بیاموزد» .

ص: 124


1- سوره نساء، آیه 114.

فضیلت دانش و وظایف دانشمندان

صاحب كتاب ((منتهی الیواقیت)) حدیثی را از امام هشتم، علی بن موسى الرضا علا از پدرش از پدرانش تا امير المؤمنین علیه السلام و آن حضرت از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده است که فرمود:

141 - « طَلَبُ العِلمِ فَرِيضَةٌ عَلى كُلَّ مُسلِمٍ وَمُسلِمَةً» .

- «کسب دانش بر هر مرد و زن مسلمان، واجب است »

- «فَاطلُبُوا العِلمَ مِن مَظانَّهِ وَاقتَبِسُوهُ مِن اَهلِهِ».

- « پس علم را از مواضعش طلب کنید و از اهلش فرا بگیرید » .

- «فَاِنَّ تَعليمَهُ لِلّهِ سُبحانَهُ حَسَنَةٌ، وَطَلَبَهُ عِبادَةٌ، وَالمُذاكَرَةَ بِهِ تَسبيحٌ ، وَالعَمَلَ بِهِ جِهادٌ »

- «چون یادگیری آن علم اگر برای خدا باشد، حسنه است (وثواب دارد) وطلب علم عبادت است، و گفتگو و بحث در مسائل علمی تسبیح حق می باشد و عمل کردن به آن، خود جهاد است».

- « وَتَعليمَهُ مَن لا يَعلَمُهُ صَدَقَةٌ، وَبَذلَهُ لِاهلِهِ قُربَةٌ اِلَى اللهِ تَبارَکَ وَتَعالى».

- «آموختن علم به نادانان یک نوع صدقه است و بخشیدنش به کسانی که اهلیتش را دارند، موجب نزدیکی وتقرب به خداوند متعال می باشد».

- «لِاَنَّهُ مِن مَعالِمِ الحَلالِ وَالحَرامِ، وَمَنارُ سَبیلِ الجَنَّةِ، وَالمُونِسُ

ص: 125

فِی الوَحشَّةِ، وَالصّاحِبُ فِی الغُربَةِ وَالوَحدَةِ ، وَالمُحُدُّثُ فِی الخَلوَةَ ، وَالدَّليلُ عَلَى السَّرَّاءِ وَالضَّرّاءِ ، وَالسَّلاحُ عَلَى الاَعَداءِ، وَالزَّينُ عَلَى الاَخِلّاءِ )).

- «چون حلال وحرام را به واسطه علم می توان تمیز داد، روشنگر راه بهشت است ، مونس در وقت وحشت، یار و همراه در غربت و تنهایی ، هم صحبت در خلوت ها، راهنما هنگام خوشحالی ها وغمها، سلاح بر علیه دشمن، و موجب زینت و زیبایی نزد دوستان می باشد ».

- «یَرفَعُ اللهُ بِهِ اَقواماً فَيَجعَلُهُم فِی الخَيرِ قادَةً يُقتَبَسُ آثارُهُم، وَيُهتَدي بِفِعالِهِم، وَيُنتَهي اِلى رَاَيِهِم».

- « خداوند متعال به وسیله علم اقوامی را برتر می سازد و بالا می برد، تا جایی که آنان را در مقام رهبری قرار می دهد که دیگران باید از ایشان پیروی کنند، واعمال اینان را سرمشق خود قرار دهند، و در نظرات و آراء به اینان رجوع نمایند».

- « وَتَرغَبُ المَلائِكَةُ فی خِلَّيِهِم وَبِاَجنِحَتِها تَمسَحُم، وَفی صَلاتِهِم تَبارِكُ عَلَيهِم».

- «ملائکه آرزوی دوستی با ایشان را دارند و بال هاشان را بر آنان می مالند و در نمازشان بر اینان درود و تبریک می فرستند».

- « وَيَستَغفِرُ لَهُم كُلُّ رُطبٍ وَیابِسٍ حَتّى حيتانُ البَحِر وَهَوامُّهُ، وَسِباعُ البَرَّ وَاَنعامُهُ».

- «هر موجود تر و خشکی برای اینان طلب مغفرت و آمرزش می کند، حتى ماهیان دریا و درندگان و چهار پایان صحرا».

ص: 126

- «وَاِنَّ العِلمَ حَياةُ القُلُوبِ مِنَ الجَهلِ ، وَضِياءُ الاَبصارِ مِنَ الظُّلمَةِ ، وَقُوَّةُ الاَبدانِ مِنَ الضَّعفِ».

- «علم موجب زنده شدن قلب ها از (مرگِ) جهالت و نادانی است ، روشنی چشم ها در تاریکی، وسبب قوی شدن بدن در برابر ضعف هاست».

- « يَبلُغُ بِالعَبدِ مَنازِلَ الاَخيارِ، وَمَجالِسَ الاَبرارِ، وَالدَّرَجاتِ العُلى فِی الدُّنيا وَالاَخِرَةِ ».

- «علم بنده را به درجات برگزیدگان و مجالس نیکان می برد، و در دنیا وآخرت موجب علو درجات می گردد».

- « وَالفِكرَةُ فيهِ يَعدِلُ بِالصّيامِ، وُمُدارُسَتُهُ بِالقِيامِ».

- «فکر را به علم مشغول داشتن معادل روزه است، وبحث ودرسش مساوی با شب زنده داری ».

((وَبِهِ يُطاعُ الرَّبُّ عَزَّ وَجلَّ وَيُعبَدُ، وَبِهِ تُوصَلُ الاَرحامُ، وَیُعرَفُ الحَلالُ وَالحَرامُ)).

- «بندگی خدای عزیز و جلیل ، پیوند خویشاوندان و شناخت حلال و حرام الهی به واسطه دانش است».

- «وَالعِلمُ اِمامُ العَمَلُ ، وَالعَمَلُ تابِعُهُ».

- «علم پیشوای عمل است و عمل پیرو اوست» .

- « يُلهِمُهُ السُّعَداءَ، ويُحرَّمُهُ الاَشقِياءَ».

- «خداوند سبحان آن را به افراد با سعادت می دهد و افراد با شقاوت را از آن محروم می دارد».

ص: 127

- « فَطُوبی لِمَن لا يُحَرَّمُهُ اللهُ مِنهُ حَظَّهُ».

- «پس خوشا به حال کسی که خداوند او را از برکت دانش محروم نکرده باشد».

تنبيه: هماهنگی علم و عمل

خواننده گرامی ؛ . که خداوند تو را از رحمتش محروم نفرماید . نظر به سخن حضرت بینداز که می فرماید: «عمل تابع علم است» چگونه این دورا همراه هم قرار داده و بیان فرموده که هیچ یک از آن دو بدون دیگری نفعی نمی رسانند. پس عالم باید اهل عمل باشد، و بداند که علم به تنهایی (بدون عمل) موجب نجات او نخواهد شد. به این مطلب تصریح دارد سخن حضرت که می فرماید:

142 - «مَنِ ازدادَ عِلماً وَلَم يَزدَد هُدًی لَم يَزدَد مِنَ اللهِ اِلّا بُعداً».

- «کسی که علمش زیاد شود اما هدایت (و عملش) افزون نگردد، نفعی جز دوری از خدا نبرده است »

وعمل بدون علم نیز نفعی ندارد، به دلیل کلام آن حضرت که می فرماید:

143 - « اَلعامِلُ عَلى غَيرِ بَصيرَةٍ کَالسّائِرِ عَلى غَيرِ طَريقٍ لا يَزيدُهُ سُرعَةُ السَّيرِ مِنَ الطَّريقِ اِلّا بُعداً».

- «کسی که بدون آگاهی و بصیرت عمل می نماید، مانند کسی است که در بی راهه حرکت می کند : هرچه سریعتر برود از راه اصلی دورتر می گردد».

پس علم و عمل، هماهنگ هستند، هیچ یک از آن دو نمی تواند بدون دیگری روی پای خود بایستد. هر کتابی که نوشته شد، هر سخنرانی و موعظه ای

ص: 128

که گردید، و هر نظریه ای که داده شد، حول محور این دو گوهر بوده و هست . بلکه کتب آسمانی به این خاطر نازل گردیده اند، وانبیا نیز به همین سبب فرستاده شده اند. حتی آسمانها و زمین و مخلوقاتی که بین آن دو هستند هم به همین خاطر خلق گردیده اند. خوب است در دو آیه از قرآن کریم تأملی بکنی تا این مطلب درست برایت جا بیفتد، اول این که می فرماید:

- «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا» (1)

- «خدایی که هفت آسمان و همانند آنها، زمین را آفريد، فرمانش بین آنها فرود می آید (و اجرا می گردد) تا شما بدانید که او بر هر چیزی قادر است وعلمش به هر چیزی احاطه دارد».

همین یک آیه در شرف علم خصوصا «علم توحید» بسنده می کند .

آیه دیگر آنجاست که می فرماید:

- «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»(2)

- «جن وانسان را خلق نکردم مگر این که عبادت کنند (وبنده من باشند)». همین یک آیه در شرف بندگی و عبادت کافی است، پس سزاوار است که بنده جز به این دو کار (یعنی علم و عمل) مشغول نگردد و جز برای این دو زحمت نکشد و به چیز دیگر دل نبندد ؛ چون غیر از این دو همه باطل و بیهوده اند و هیچ خیر و حاصلی در آنها نیست .

این را که فهمیدی بدان که در بین این دو گوهر، «گوهر علم» برتر از

ص: 129


1- سوره طلاق، آیه 12.
2- سوره ذاریات، آیه 56 .

«گوهر عبادت » است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:.

144 - «فَضلُ العِلمِ اَحَبُّ اِلَى اللهِ مِن فَضلِ العِبادَةِ».

- «فضیلت علم نزد خداوند سبحان ، محبوب تر از فضیلت عبادت است » .

145 - «فَضلُ العالِمِ عَلَى العابِدِ کَفَضلِ القَمَر عَلى سائِرِ النُّجُومِ لَيلَةَ البَدرِ».

- «برتری عالم بر عابد مانند برتری مهتاب بر ستارگان در شب بدراست».

146 - «یا عَلِیُّ، نَؤمُ العالِم اَفضَلُ مِن عِبادَةِ العابِدِ. یا عَلِیُّ ؛ رَکعَتَانِ يُصَلَّيهمَا العالِمَ اَفضَلُ مِن سَبعينَ رَكعَة يُصَلّيهَا العابِدُ».

- «ای علی؛ خواب عالم برتر از عبادت عابد است » ای علی؛ دو رکعت نمازی که عالم بگزارد از هفتاد رکعت نماز عابد برتر است».

147 - «یا عَلِیُّ ؛ ساعَةُ العالِمِ يَتَّكِیءُ عَلى فِراشِهِ يَنظُرُ فِی العِلمِ خَيرٌ مِن عِبادَةِ سَبعينَ سَنَةً».

- «ای علی؛ زمانی که عالم به بستر خود تکیه می دهد و در علم خود تفکر می کند، از هفتاد سال عبادت بر تراست ».

دیدن چهره عالم بلکه دیدن درب خانه اش عبادت است .

از علی علیه السلام روایت است که فرمود:

148 - « جُلُوسُ ساعَةٍ عِندَ العُلَماءِ اَحَبُّ اِلَى اللهِ من عِبادَةِ اَلفِ سَنَةٍ، وَالنَّظَرُ اِلَى العالِمِ اَحَبُّ اِلَى اللهِ مِنِ اعتِکاف سَنَةٍ فی البَيتِ الحَرامِ، وَزِيارَةُ العُلَماءِ اَحَبُّ اِلَى اللهِ تَعالى مِن سَبعَينَ طَوافاً حَولَ البَيتِ، وَاَفضَل مِن سَبعينَ حِجَّةً وَعُمرَةً مَبرُورَةً مَقبُولَةً، وَرَفَعَ اللهُ تَعالى لَهُ سَبعينَ دَرَجَةً

ص: 130

وَاَنزَلَ اللهُ عَلَيهِ الرَّحمَةَ، وَشَهِدَت لَهُ المَلائِكَهُ اَنَّ الجَنَّةَ وَجَبَت لَهُ».

- «یک ساعت نزد علما نشستن در پیشگاه خداوند از هزار سال عبادت برتر است. دیدن عالم، نزد خدا از یک سال به اعتكاف نشستن در مسجد الحرام محبوب تر است. زیارت علما، دوست داشتنی تر از هفتاد طواف گردخانه کعبه می باشد، و از هفتاد حج و عمره قبول شده بر تراست. خداوند عالم را هفتاد درجه بالا می برد و رحمت را بر او نازل می کند و ملائکه شهادت می دهند که بهشت بر او واجب شده است».

اما باید توجه شود که مبادا عالم به علمش اكتفا کند و از عبادت و بندگی باز بماند که در این صورت، علمش بر باد خواهد رفت؛ چون علم به منزله درخت است و عبادت به منزله میوه آن، وارزش و اهمیت درخت به میوه آن می باشد. وگر نه برای هیزم شدن و در نهایت سوختن خوب است، بنابر این بنده خدا باید هر دو را داشته باشد، ولی بین این دو، علم، مقدم است؛ چون هم علم اصل و اساس عمل است و هم در آن حدیث شریف فرمودند علم پیشوای عمل است و عمل پیرو او، این امامت و پیشوایی، دو وظیفه بر عهده ات می گذارد:

اوّل این که: باید معبودت را بشناسی؛ چون معبود ناشناخته را که نمی توان پرستید و از او فرمانبرداری کرد. دلیل های عقلی مؤید همین معناست .

دوّم این که : بدانی وظیفه ات در برابر آن معبود چیست؟ و چگونه باید عبادت و اطاعت کنی تا مبادا عملی را که او خوش ندارد. به عنوان اطاعتش انجام دهی؟

این را از آیات و روایات می توان استفاده کرد .

ص: 131

از عالمی پرسیدند علم برتراست یا عمل ؟ گفت: علم برای جاهل برتراست و عمل برای عالم.

علاوه بر اینها، می دانی که علم بدون عمل در فردای قیامت، نفعی نخواهد داشت بلکه موجب گرفتاری صاحبش خواهد گردید. مگر سخن رسول حق صلی الله عليه وآله وسلم را نشنیدی که فرمود:

149 - «اِنَّ اَهلَ النّارِ لَيَتَاَذُّونَ مِن ريحِ العالِم التّارِكَ لِعِلمِهِ، وَاِنَّ اَشَدَّ اَهلِ النّارِ نَدامَةً وَحَسرَةً رَجُلٌ دَعا عُبداً اِلَى اللهِ فَاستَجابَ لَهُ وَقَبِلَ مِنهُ فَاَطاعَ اللهَ فَاَدخَلَهُ الجَنَّةَ وَاَدخَلَ الدَّاعِىَ النّارَ بِتَر کِهِ عِلمَهُ وَاتَّباعِهِ الهَوى ».

- «اهل جهنّم از بوی بد عالمی که اهل عمل نبود، در آزارند. بیشترین پشیمانی و حسرت در بین اهل جهنم مخصوص کسی است که فردی را به راه خدا خواند و آن فرد پذیرفت و عمل کرد و خداوند او را وارد بهشت نمود، اما خودش داخل جهنم گردید؛ چون علمش را ترک و از هوای نفسش تبعیت نمود ».

«سعيد بن هشام» روایت کرده است که شنیدم حضرت صادق علیه السلام در مورد آیه:

-«فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ (94)»(1)

- «معبودهای دروغین وغاوون را در جهنّم سرنگون می کنند» فرمود:

150 - «الغاوُونَ هُمُ الَّذينَ عَرَفُوا الحَقَّ وَعَمِلُوا بِخِلافِهِ».

- «غاوون ، کسانی هستند که حق را شناختند ولی بر خلافش عمل کردند » نیز فرمود:

ص: 132


1- سوره شعراء، آیه 94.

151 - «اَشَدُّ النّاسِ عَذاباً عالُمٌ لا يَنتَفِعُ مِن عِلمِهِ بِشَیءٍ».

- «شدید ترین عذاب را عالمی دارد که از علمش هیچ بهره ای نبرده است »

همچنین فرمود:

152 - «تَعَلَّمُوا ما شِئتُم اَن تَعلَمُوا فَلَن يَنفَعَكُمُ اللهُ بِالعِلمِ حُتّى تَعمَلُوا بِهِ ، لِاَنَّ العُلَماءَ هِمَّتُهُمُ الرَّعايَةُ ، وَالسُّفَهاءُ هِمَّهُمُ الرَّوايَةُ».

- «هر چه می خواهید بیاموزید. ولی خداوند در برابر عملتان به شما بهره می رساند، نه علمتان ؛ چون علما سعیشان در به کار بستن دانسته هاست ، ولی بی خردان وسفيهان ، همتشان جمع آوری و نقل سخنان می باشد .

در رابطه با فضیلت علم و علما آیات و روایات بسیاری وارد شده از جمله :

-«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ»(1)

- «خداوند شهادت می دهد که جز او معبودی نیست و ملائکه واهل علم نیز (این چنین شهادت می دهند) ».

- «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ»(2)

- «آیا آنان که می دانند با آنان که نمی دانند برابرند؟ ».

امام صادق علیه السلام فرمود:

153 - «اِذا كانَ يَومُ القِيامَةِ جَمَعَ اللهُ النّاسَ فی صَعيدٍ وَوُضِعَتِ المَوازينَ فَتُوزَنُ دِماءُ الشُّهَداءِ مَعَ مِدادِ العُلماءِ فَيُرَجَّحُ مِدادُ العُلَماءِ

ص: 133


1- سوره آل عمران، آیه 18 .
2- سوره زمر، آیه 9.

عَلى دِماءِ الشُّهَداءِ».

- « وقتی روز قیامت فرا برسد، همه مردم در یک سرزمین جمع شده ترازوهای سنجش اعمال نهاده می شود، آنگاه خونهای شهدا را با جوهر قلم علما می سنجند که در این سنجش، جوهر قلم علما بر خون های شهدا برتری می یابد».

یکی از علما در تفسیر این حدیث گفته است: «سرّ برتری این است که خون شهید بعد از مرگش، نفعی نمی رساند، ولی جوهر قلم عالم، پس از مرگ او، برای دیگران نفع دارد »(1)

نیز فرمود:

154 - «اِذا ماتَ المُؤمِنُ وَتَرَکَ وَرَقَةً واحِدَةً عَلَيها عِلمٌ تَکُونُ تِلکَ الوَرَقَةُ سَتراً بًينَهُ وَبَينَ النّارِ ، وَاَعطاهُ اللهُ بِكُلَّ حَرفٍ عَلَيها مَدينَةً اَوسَعَ مِنَ الدُّنيا سَبعَ مَرّاتٍ».

- اگر مؤمن هنگام مرگش یک برگه از او باقی بماند که در آن علمی گنجانده شده باشد، این برگ مانع و پوششی می شود بین او و آتش جهنم، و خداوند متعال در مقابل هر یک حرفی که بر آن ورقه نوشته شده، یک شهر در بهشت به او می دهد که هفت برابر دنیاست ».

باید توجه داشت که منظور از این علم، فقط حاضر ساختن مسائل علمی در صفحه ذهن یا بحث و جدل واستدلال نیست، بلکه علمی است که خوف بنده از خداوند متعال را زیاد کند و نسبت به اعمالی که در آخرت نافع است، نشاط

ص: 134


1- ممکن است بتوان گفت : چون مداد علماست که شهید می سازد.

ایجاد نماید و موجب ازدیاد زهدش گردد.

امام موسی بن جعفر علیهما السلام فرمود:

155 - «اَؤلَى العِلمِ بِكَ ما لا يَصلَحُ لَكَ العَمَلُ اِلّا بِهِ، وَاَوجَبُ العِلمِ عَلَیکَ ما اَنتَ مَسؤُولٌ عَنِ العَمَلِ بِهِ ، وَاَلزَمُ العِلمِ لَكَ ما دَلّكَ عَلى صَلاحِ قَلبِكَ وَاَظهَرَ لَكَ فَسادَةُ وَاَحمَدُ العِلمِ عاقِبَةً ما زادَکَ فی عَمَلِکَ العاجِلِ ، فَلا تَشتَغِلَنَّ بِعِلمِ ما لا يَضُرُّكَ جَهلُهُ، وَلا تَغفُلَنَّ عَن عِلمِ ما يَزيدُ فی جَهلِکَ تَركُهُ».

- «سزاوارترین علمی که باید به دنبالش باشی آن علمی است که بدون آن عملت خراب می شود. واجب ترین علم آن است که فردای قیامت در مورد عمل به آن از تو سؤال خواهند کرد. لازم ترین علم آن است که صلاح وفساد جانت را به تو بنمایاند. و پسندیده ترین عاقبت و سرانجام را علمی دارد که موجب ازدیاد اعمال نیک دنیای تو شود. پس مبادا وقت وعمر خود را صرف آموختن چیزی کنی که اگر ندانی ضرری به حال تو ندارد، ومبادا از علمی که ترکش موجب ازدیاد جهلت می گردد غافل بمانی».

اگر به قرآن کریم نظر کنی می بینی که این کتاب انسان سازی، علما را این چنین توصیف می کند:

- «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»(1)

- «از بین بندگان ، تنها علما هستند که از خدا می ترسند».

در این آیه خداوند متعال علما را متصف به وصف خشیت نمود؛ یعنی آن

ص: 135


1- سوره فاطر ، آیه 28.

که خشیت ندارد، عالم نیست.

- «أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ»(1)

- «آیا آن کس که در همه ساعات شب به عبادت پرداخته، یا در سجود است یا در قیام، واز آخرت بیمناک است، و به رحمت پروردگارش امیدوار (با آن که چنین نیست یکسان است)؟ بگو آیا آنانی که می دانند با آنانی که نمی دانند برابرند؟».

در این آیه علما را توصیف نموده است به :

- شب زنده داری ،

- نماز شب خواندنی

- راكع وساجد بودن ،

- و خوف و رجا داشتن .

- «ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ»(2)

- «چون بعض از اینان قيس هستند و بعض دیگر رهبانی که تكبر نمی ورزند (قبل از این می فرماید: دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنين يهودند و مهربانترین آنان نصارا هستند).

منظور از «قسّیس»، عالم مسیحی است که نباید تکبر داشته باشد .

امام صادق علیه السلام فرمود:

156 - «الخَشيَةُ ميراثُ العِلمُ، وَالعِلمُ شُعاعُ المَعرِفَةِ وَقَلبُ

ص: 136


1- سوره زمر، آیه 9.
2- سوره مائده، آیه 82.

الايمانِ ، وَمَن حَرُمَ الخَشيَةَ لا يَکُونُ عالِمانَ وَاِن شَقَّ الشَّعرَ بِمُتَشابِهاتِ العِلمِ ، كَما قالَ اللهُ تعَالى : (اِنَّما يخسَى اللهَ مِن عِبَادِهِ العُلَمَاءُ)

- «هراس از پروردگار میراث دانش است، و دانش شعاع نور معرفت و جان ایمان . آن کس که خشیت وهراس ندارد، عالم نیست اگر چه با دانسته های شبیه به علمش مو را بشکافد(1)، چون خداوند متعال فرمود: در بین بندگان خدا تنها علمایند که از او هراسناکند».

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

157 - «لا تَجلِسُوا عِندَ كُلَّ داعٍ مُدَّع يَدعُوكُم مِنَ اليَقينِ اِلَى الشَّكَّ ، وَمِنَ الاِخلاصِ اِلَى الرَّياءِ ، وَمِنَ التَّواضُعِ اِلَى التَّکَبُّرِ، وَمِنَ النَّصيحَةِ اِلَى العَداوَةِ ، وَمِنَ الزُّهدِ اِلَى الرَّغبَةِ . وَتَقَرَّبُوا مِن عالِمِ يَدعُوکُم مِنَ الكِبرِ اِلَى التَّواضُع ، وَمِنَ الرَّياءِ اِلَى الاِخلاصِ ، وَمِنَ الشَّكَ اِلَى اليَقينِ ، وَمِنَ الرَّغبَةِ اِلَى الرُّهدِ ، وَمِنَ العُداوُةِ اِلَى النَّصيحَةِ».

- «نزد هر صاحب ادعایی که شمارا به گرد خویش می خواند ننشینید که يقين شمارا به شک تبدیل می کند واخلاصتان را مبدل به ریا می نماید. تواضع را از شما گرفته ، متکبر تان می کند. و نصیحت و خیر خواهی را زدوده ، تخم عداوت و دشمنی را در دلتان می کارد و بالأخره زهدتان تبدیل به دنیاگرایی می گردد. بلکه به عالمی نزدیک شوید که به عکس، بخواهد بر شما را به تواضع تبدیل کند، وریایتان را به اخلاص مبدل نماید، شکتان بدل به يقين گردد و از دنیا گرایی به زها روی نمایید، و دشمنی وعداوت را مبدل به خیر خواهی و نصیحت گرداند».

ص: 137


1- در این عصر می توان گفت : اگر چه دانه اتم یا کوچک تر از آن را بشکافد .

حضرت عیسی علیه السلام فرمود:

158 - «اَشقَى النّاسِ مَن هُوَ مَعرُوفٌ عِندَ النّاسِ بِعَلمِهِ، مَجهُولٌ بِعَمَلِهِ».

- «بدبخت ترین مردم کسی است که تنها به علمش معروف، و نسبت به عملش ناشناخته باشد».

نیز از آن حضرت نقل است که فرمود:

159 - «رَأَيتُ حَجَراً مَكتُوباً عَلَيهِ اَقلِبنی فَقَلَبتُهُ فَاِذا عَلَيهِ مِن باطِنِهِ : مَن لا يَعمَل بِما يَعلَمُ مَشُومٌ عَلَيهِ طَلَبُ ما لا يَعلَمُ، وَمَرودٌ عَلَيهِ؛ ما عَلِمَ».

- «سنگی را دیدم که بر رویش نوشته بود: مرا برگردان، وقتی برگرداندم، دیدم در اندرونش نوشته شده: کسی که به دانسته ها و علومش عمل نمی کند، علم آموزی اش به ضررش تمام می شود و هر چه می داند علیه او به کار گرفته خواهد شد»(1).

خداوند متعال بر داوود نبی این گونه وحی فرستادن

160 - «اِنَّ اَهونَ ما اَنَا صانِعٌ بِعَبدٍ غَيرِ عامِلٍ بِعِلمِهِ مِن سَبعينَ عُقُوبَةً باطِنِیَّةً اَن اُخرِجَ مِن قَلبِهِ حَلاوَةَ ذِكرى».

- «اگر عالم به علمش عمل نکند، او را به هفتاد عقوبت وعذاب باطنی

ص: 138


1- یعنی در روز قیامت به او گفته میشود که چرا به دانسته هایت عمل نکردی ، در تفسیر آیه شریف : «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ»، (سوره انعام، آیه 149) آمده که روز قیامت خداوند متعال به بنده اش می گوید: آیا تکلیف خود را می دانستی؟ اگر بگوید بله، می گوید چرا عمل نکردی ؟ و اگر جاهل باشد، می گوید : پس چرا یاد نگرفتی تا عمل کنی ؟ ( تفسیر صافی ).

و درونی دچار می کنم، که کمترین و کوچک ترینش این است که شیرینی ذکرم را از قلبش می برم».

واز رسول خدا صلی الله عليه وآله وسلم نقل است که فرمود:

161 - «العِلمُ الَّذی لا يُعمَلُ بِهِ كَالكَنزِ الَّذی لا يُنفَقُ مِنهُ اَتعَبَ صاحِبُهُ نَفسَهُ في جَمعِهِ؛ وَلَم يَصِل اِلى نَفعِهِ».

- « علمی که به آن عمل نشود مانند گنجی است که خرج نگردد، صاحبش خود را در جمع آوری آن به زحمت انداخته ولی به نفعش نرسیده است ».

از امیرالمؤمنین صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که:

162 - «العِلمُ مَقرُونٌ اِلَى العَمَلِ ، فَمَن عَلِمَ عَمِلَ ، وَمَن عَمِلَ عَلِمَ، وَالعِلمُ يَهتِفُ بِالعَمَلِ فَاِن اَجابَهُ وَاِلّا ارتَحَلَ».

- اعلم همراه عمل است، هر کس که می داند عمل می کند و هر کس که عمل می کند، می داند. علم صاحبش را با صدای بلند به عمل می خواند، اگر او این دعوت را بپذیرد، علمش باقی می ماند، اما اگر این دعوت را رد نماید، علمش کوچ خواهد کرد».

از امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه: « إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» آمده است:

163 - «یَعنی مَن یُصَدَّقُ قَولَهُ فِعلُهُ، وَمَن لَم يُصَدَّق قَولَهُ فِعلُهُ فَلَيسَ بِعالِم».

- « عالم کسی است که کردارش ، گفتارش را تصدیق نماید. کسی که گفتارش به وسیله کردارش تصدیق نگردد، عالم نیست».

ص: 139

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمود:

164 - «اَؤحَى اللهُ اِلَى بَعضِ اَنبِيائِهِ : قُل لِلَّذينَ يَتَفَقَّهُونَ لِغَيرِ الدّينِ ، وَيَتَعَلَّمُونَ لِغَيرِ العَمَلِ، وَيَطلُبُونَ الدُّنيا لِغَيرِ الآخِرَةِ، يَلبَسُونَ للنّاسِ مَسُوكَ الكِباشِ وَقُلُوبُهُم کَقُلوبُهُم الذَّئابِ ، اَلسِنَتُهُم اَحلَى مِنَ العَسَلِ، وَاَعمالُهُم اَمَرُّ مِنَ الصَّبرِ : اِیّایَ یُخادِعُونَ؟! وَبی يَستَهزِوُونَ؟! وَلَاُتِيحَنَّ لَكُم فِتنَةً تَذُرُ الحَكيمَ حَیراناً».

- «خداوند متعال بر پیامبری این چنین وحی فرستاد: به کسانی که فهمشان را در غیر راه دین صرف می کنند، علم می آموزند نه برای آن که عمل نمایند، دنیا را طلب می کنند نه آخرت را، پوست میش بر تن می کنند ولی در واقع مانند گرگ درنده اند، زبانشان شیرین تر از عسل است و کارهایشان تلختر از بر(1)، بگو که : آیا با من خُدعه و نیرنگ می کنند آیا مرا مسخره می نمایند؟ شمارا به فتنه ای دچار کنم که حکما و دانشمندان از آن به حیرت بیفتند».

نیز فرمود:

165 - «مَثَلُ الَّذی يُعَلَّمُ وَلا يَعمَلُ بِهِ مَثَلُ السَّراجِ يَضيءُ لِلنّاسِ وُيُحرِقُ نَفسَهُ».

- «آن کس که می آموزد ولی عمل نمی کند، مانند چراغی است که به مردم نور می رساند، ولی خود را به آتش می دهد».

ص: 140


1- نوعی داروی تلخ گیاهی است که در هند ، به آن «ایلوا» می گویند، از دسته سوسن هاست و در نقاط گرم می روید (دهخدا).

وظایف شاگرد در برابر استاد

تا اینجا تكاليف عالم در برابر پروردگارش بیان گردید. در اینجا مناسب است تکالیف عالم در برابر استادش نیز ذکر گردد. «عبدالله بن حسن » از جدّش علیه السلام نقل کرده است که فرمود:

166 - «اِنَّ مِن حَقَّ المُعَلَّمِ عَلَى المُتَعَلَّم اَن لا يُكثِرَ السُّؤالَ عَلَيهِ ، وَلا يَسبِقَهُ فِی الجَوابِ ، وَلا يَلِحَّ عَلَيهِ اِذا اَعرَضَ عَنهُ، وَلا يَأخُذَ ثَؤبَهُ اِذا کَسِلَ ، وَلا يُشيرَ اِلَيهِ بِيَدِهِ ، وَلا يَخزُرهُ بِعَينِهِ ، وَلا يُشاوِرَ فی مَجلِسِهِ ، وَلا يَطلُبَ عَوراتَهُ، وَاَن لا يَقُولَ : قالَ فُلانٌ خِلافَ قَولِكَ، وَلا يُفشِیَ لَهُ سِرّاً ، وَلا يَغتابَ عِندَهُ، وَاَنَ يَخفَظَهُ شاهِداً وَغائِباً ، وَيَعُمَّ القَومَ بِالسَّلامِ، وَيَخَصَّهُ بِالتَّحِيَّةِ ، وَيَجلِسَ بَينَ يَدَيهِ ، وَاِن كانَ لَهُ حاجَةٌ سَبَقَ القَومَ اِلى خِدمَتِهِ ، وَلا يَمُلَّ مِن طُولِ صُحبَتِهِ ، فَاِنَّما هُوَ مَثَلُ النَّخلَةِ يُنتَظَرُ مَتى تَسقُطُ عَلَيكَ مِنها مَنفَعَةٌ. وَالعالِمُ بِمَنزِلَةِ الصّائِمِ القائِمِ المُجاهِدِ فی سُبيلِ اللهِ . وَاِذا ماتَ العالِمُ اِنثَلَمَ فِی الاِسلامِ ثُلمَةً لا تَنَسَدُّ اِلَى يَومِ القِيامَةِ . وَاِنَّ طالِبَ العِلمِ لَيُشَیَّعُهُ سَبعُونَ اَلفاً مِن مَقَرَّبِی السَّماءِ».

- «از حقوق استاد بر شاگرد این است که :

- زیاد از او سؤال نکند.

۔ اگر کسی سؤال کرد، او پیش از استاد جواب نگوید.

- اگر استاد رویش را برگرداند، وی پافشاری وسماجت نکند.

- اگر استاد حالش مناسب نیست . دست به دامن او نگردد.

ص: 141

- با دستش به سوی او اشاره نکند .

- با گوشه چشم به او نگاه نکند.

- در محضر استاد با دیگران گفتگو و مشورت ننماید .

- از استاد عیب جویی نکند.

- نزد استاد نگوید: فلانی بر خلاف گفته شما چنین گفت .

- اسرار اورا فاش ننماید.

- در محضرش غیبت نکند.

- هم در حضور وهم در غیاب ، حافظ او باشد.

- غیر از سلامی که به جمع می کند، تحیتی مخصوص خدمت استاد عرضه بدارد .

- در مقابلش بنشیند.

۔ اگر استاد چیزی خواست برای انجامش از دیگران پیشی بگیرد.

- از طولانی شدن سخنانش دل گیر نشود، چون استاد نظیر درخت خرمایی است که باید در انتظارش نشست که چه وقتی منفعتی از او تراوش کند.

- عالم نظیر روزه دار شب زنده دار مجاهد در راه خداست. وقتی عالمی بمیرد، شکافی در اسلام ایجاد می شود که تا روز قیامت، مسدود نخواهد گردید. طالب علم را هفتاد هزار از مقربین آسمان همراهی می کنند».

از «ابن عباس» نقل شده است که گفت: «کوچکی طلب علم را تحمل کن تا بعدها به صورت بزرگی در آیی که دیگران به تو مراجعه کنند »

حکیمی گفت: «کسی که در کوچکی دوران دانش آموزی را تحمل نکند تا ابد در جهلش باقی خواهد ماند».

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:

ص: 142

167 - «لَيسَ مِن اَخلاقِ المُؤمِنِ المَلَقُ اِلا فی طَلَبِ العِلمِ».

- « تملّق از اخلاق انسان با ایمان نیست، مگر در راه کسب دانش».

انواع علوم

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

168 - «وَجَدتُ عُلُومَ النّاسِ كُلَّها فی اَربَع خِصالٍ : اَوَّلُها اَن تَعرِفَ رَبَّكَ، وَالثّانِيَةُ اَن تَعرِفَ ما صَنَعَ بِكَ، وَالثّالِثَةُ اَنَّ تَعرِفَ ما اَرادَ مِنکَ، وَالرّابِعةُ اَن تَعرِفَ ما يُخرِجُکَ مِن دینِکَ».

- « تمام دانش های مردم را در چهار خصلت یافتم:

اوّل این که: پروردگارت را بشناسی.

دوم این که : بدانی او با تو چه کرده است .

سوّم این که :بدانی از تو چه می خواهد .

چهارم این که :بدانی چه چیزی تورا از دینت خارج می سازد».

و از آن حضرت نقل شده است که فرمود:

169 - «ما بَعَثَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ نَبِیّاً قَطُّ حَتّى يَأخُذَ عَلَيهِ ثَلاثاً : اَلاِقرارَ بِالعُبُودِيَّةِ وَخَلعَ الأَنَدادِ وَاَنَّ اللهَ تَبارَكَ وَتَعالى يَمحُو ما يَشاءُ وَيُثبِتُ ما يَشاءُ».

- «خداوند متعال پیامبری را مبعوث نکرد مگر این که از او سه پیمان گرفت : اقرار به بندگی، ترک شرک، و اعتقاد به این که همه چیز دست خداست؛ هرچه را بخواهد محو کرده، و هر چه را بخواهد نگه می دارد».

ص: 143

آداب کسب و کار

اشاره

پس از درک فضیلت وارزش دو گوهر گران بهای «علم و عمل» باید بدانی که غیر از این دو، بقیه همه باطلند و هیچ خیری در آنها نیست ولغو و بیهوده اند وحاصلی ندارند؛ چون غیر از این دو، یا ضروریات زندگی است یا اضافه بر آن. برای روشن شدن مطلب، ناچار از شرح این دو هستیم.

قسم اوّل
اشاره

قسم اوّل(1): ضروریات زندگی

طلب آن گناه نیست بلکه از عبادات شمرده شده است، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

170 - «اَلكادُّ عَلى عِيالِهِ كالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللهِ».

- کسی که در راه تأمین مخارج خانواده اش زحمت می کشد، مانند مجاهد در راه خداست » .

امير المؤمنین علیه السلام فرمود:

171 - «اِتَّجِرُوا بارَكَ اللهُ لَكُم فَاِنّی سَمِعتُ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم يَقُولُ :اِنَّ الرَّزقَ عَشرَةٌ اَجزاءَ: تِسعَةٌ فِی التَّجارَةِ وَاحِدَةٌ فی غَيرِها».

- « معامله کنید - خداوند به شما برکت بدهد . چون من از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که می فرمود: روزی ده جزء دارد، به جزء آن در معامله هست و یک جزء در چیزهای دیگر».

امام صادق علیه السلام فرمود:

ص: 144


1- قسم دوّم این بحث ، در صفحه 189 خواهد آمد.

172 - «كَفى بِالمَرءِ اِثماً اِن يُضَيَّعَ مَن يَعُولُ»

- «همین یک گناه مرد را بس است که حق خانواده خود را ضایع کند».

و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

173 - «مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَن يُضَيَّعُ مَن يَعُولُ».

- «ملعون است، ملعون است کسی که حق خانواده خویش را ضایع نماید».

باید توجه داشت که در کسب و کار ، اموری باید مراعات گردد:

اوّل این که : به دنبال حلال باشد و از حرام بلکه امور شبهه ناک بپرهیزد چون اقدام در مواردی که معلوم نیست حلالند یا حرام، انسان را به حرام می اندازد. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

174 - « مَن لَم يُبالِ مِن اَينَ اكتَسَبَ المالَ ، لَم يُبالِ اللهُ مِن اَینَ اَدخَلَهُ النّارَ».

- «کسی که اهمیت نمی دهد از چه راهی مال به دستش بیاید، خداوند سبحان نیز اهمیت نمی دهد که از چه راهی او را به جهنم بیندازد».

دوّم این که: به قدر کفایتش قناعت کند، بنابر این، اگر مثلا، می تواند تمام روز را به اندازه یک دینار کارکند ولی می داند که مخارجش به اندازه یک سوم دينار است یک سوم روز را کار کند ... و بقیه روز را در عبادت صرف نماید و می تواند یک روز را کار کند و دو روز مشغول عبادت گردد. ذخیره ساختن مخارج یک سال نیز جایز است اما بیش از آن خطرناک می باشد(1).

شیخ صدوق رحمه الله از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده است که فرمود:

175 - «مَن اَصبَحَ مُعافیً فی جَسَدِهِ امِناً فی سِربِهِ وَعِندَهُ قُوتُ يَومِهِ

ص: 145


1- به پاورقی صفحه 148 رجوع شود.

وَلَيلَتِهِ؛ فَكَاَنَّما حيزَت لَهُ الدُّنيا، يَا ابنَ جُعشُم؛ يَكفيكَ مِنها ما سدَّ جُوعَتَکَ وَواری عَورَتَكَ، فَاِنَ يَكُن بَيتٌ يَكُنُّکَ فَذاكَ، وَاِنَ تَكُن ذابَّةٌ تَركَبُها فَبَخًّ بَخًّ، وَاِلّا فَالخُبزُ وماءُ الجَرَّةِ ما بَعدَ ذلِكَ حِسابٌ عَلَیكَ اَو عَذابٌ».

- کسی که بدنش سالم ، دارای امنیت ، ومالک مخارج یک روز و شب خود باشد، گویا تمام دنیا را داراست. ای پسر جعشم؛ مخارجی که بر تو لازم است، اول غذایی است که گرسنگی تورا برطرف سازد، دوم لباسی است که بدنت را بپوشاند. اگر خانه هم داشتی که خوب است، و اگر وسیله سواری هم بر اینها اضافه شد که خیلی عالی است. اما اگر اینها فراهم نشد، نان و آبت که باشد، کافی است ؛ چون غیر از آن، یا حساب دارد یا عذاب ».

سومّ این که: حرص را که امر مذمومی است، ترک نماید؛ چون موجب ارتکاب کارهای مشتبه و در نتیجه، گاهی اوقات حرام می گردد. باید دانست که روزی بندگان خدا تقسیم گردیده، نه تلاش حریص آن را زیاد می کند، ونه کوتاهی و نشستن آن را کم می نماید.

از معصومین علیهم السلام روایت شده است که فرمودند:

176 - «مَن لَم يُعطَ قاعِداً لَم يُعطَ قائِماً » .

- «اگر به کسی که نشسته وتلاش ندارد، عطایی نشود ، چنانچه تلاش بیهوده هم بکند، به او عطا نخواهد شد. (یعنی تلاش بیهوده و حرص زدن ، روزی حلال و عطای الهی را زیاد نمی کند) »

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در حجة الوداع فرمود:

177 - « اَیُّهَا النّاسُ، ما اَعلَمُ عَمَلاً يُقَرَّبُكُم اِلَى الجَنَّةِ وَيُباعِدَ کُم مِنَ النّارِ اِلّا وَقَد نَبَّأتُكُم بِهِ وَحَثَثتُكُم عَلَى العَمَلِ بِهِ ، وَما مِن عَمَلٍ يُقَرَّ بُکُم مِنَ النّارِ وَيُباعِدُ کُم مِنَ الجَنَّةِ اِلّا وَقَد حَذَّر تُكُمُوهُ وَنَهَيتُكُم عَنهُ. اَلاوَاِنَّ الرُوحَ

ص: 146

الاَمين نَفَثَ فی رَوعی اَنَّهُ لا تَمُوتُ نَفسٌ حَتّى تَستَكمِلَ رِزقَها ، فَاَجمِلُوا فِيی الطَّلَبَ وَلا يَحمِلَنَّکُمُ استِبطاءُ شَيءِ مِنَ الرَّزقِ اَن تَطلُبُوهُ بِمَعصِيَةَ اللهِ ، اِنَّ اللهَ قَسَّمَ الاَرزاقَ بَينَ خَلقِهِ حَلالاً وَلَم يُقَسَّم حَراماً فَمَنِ اتَّقی وَصَبَرَ اَتاهُ رِزقُ اللهِ ، وَمَن هَتَکَ حِجابَ السَّترِ وَعَجَّلَ فَاَخَذَهُ مِن غَیرِ حِلَّهِ ، قُوصِصَ بِهِ مِن رِزقِهِ الحَلالَ وَحُوسِبَ بِهِ يَومَ القِيامَةِ».

- « مردم؛ آنچه را به بهشت نزدیکتان می کند و از جهنم دورتان می سازد، به اطلاعتان رساندم و شما را بر عمل به آن تشویق نمودم. و آنچه به جهنم نزدیکتان می کند و از بهشت دورتان می سازد، شما را از آن برحذر داشتم و نهیتان نمودم. آگاه باشید که روح امین در قلب من دمید که:

هیچ کس نمی میرد مگر آن که روزی اش را کاملا دریافت می دارد، پس کمتر دنبال طلب دنیا باشید، اگر روزیتان به تأخیر افتاد ، مبادا از طریق معصیت آن را بجویید، همانا خداوند متعال، روزی حلالی را بین مردم تقسیم نمود، ولی حرامی را تقسیم نکرد. کسی که صبر کند و تقوارا مراعات نماید، روزی حلال خدایی به او می رسد، و کسی که پرده دری کرد و عجله نمود و از غير طريق حلال آن را دریافت کرد، در دنیا از روزی حلالش به همان مقدار کم خواهد گردید و در آخرت نیز نسبت به آن به میز محاکمه کشیده خواهد شد».

روزی آن حضرت به یکی از اصحاب خود فرمودند:

178 - «كَيفَ بِكَ اِذا بَقيتَ فی قَومٍ يَجمَعُونَ رِزقَ سَنَتِهِم، وَيَضعُفُ اليَقينُ فَاِذا اَصبَحتَ فَلا تُحَدَّث نَفسَكَ بّالمَساءِ، وَاِذا اَمسَيتَ فَلا تُحَدَّث نَفسَكَ بِالصَّباحِ فَاِنَّكَ لا تَدری مَا اسمُکَ غَداً».

- و حالت چگونه خواهد بود اگر زنده بمانی و ببینی قومی را که خرج یک سالشان را ذخیره می کنند و حال آنکه يقينشان (به مبدأ و معاد) ضعیف است ؟

ص: 147

مبادا هنگام صبح، غصه شب را بخوری (وفكرت را به آن مشغول سازی) و مبادا هنگام شب ، غصه صبح را بخوری، توکه نمی دانی فردا نامت چیست (آیا نامت زنده است یا مرده؟)».

تا اینجا مربوط به در آمد بود(1)واما مخارج:

ص: 148


1- در اینجا ذکر دو نکته ضروری است. اوّل این که : احادیث شماره های 176، 177 و 178 دلالتی بر تنبلی و یکجانشستن و منتظر مائده آسمانی بودن ندارند، بلکه احادیثی پیرامون نکوهش بر ذمّ تنبلی ووجوب طلب رزق برای کسی که مخارج عده ای بر عهده اوست و مالی ندارد که صرف آنان نماید ، وجود دارد که حتی فقهای عظام نیز به این وجوب ، فتوا داده اند، به عنوان مثال احادیث شماره 170 ، 171 ، 172 و 173 دلالت روشنی بر این مطلب دارند اگر چه روایت ، پیرامون این موضوع بیش از این است . بنابراین ، احادیث شماره 176، 177 و 178 ناظر به ذم حرص می باشند ، همچنان که مؤلف محترم فرمودند . دوّم این که: عبادت، دامنه وسیعی دارد که در یک کلمه به معنای « بندگی » است . نیز الفاظی نظیر آخرت. به عنوان مثال مرحوم شیخ حرّ عاملی در وسائل از کافی و تهذیب روایت می کند که : « قالَ رَجُلُ لِاَبی عَبدِ اللهِ علیه السلام : وَاللهِ اِنّا لَنَطلُبُ الدُّنيا وَنُحِبُّ اَن نُؤتاها ، فَقالَ : تُحِبُّ اَن تَصنَعَ بِها ماذا ؟ قالَ : اَعُودُ بِها عَلى نَفسى وَعِيالی وَاَصِلُ بِها وَاَتَصَدَّقُ بِها ، وَاَحُجُّ وَاَعتَمِرُ ، فَقالَ اَبُو عَبدِالله علیه السلام : لَيسَ هذا طَلَبُ الدُّنيا ، هذا طَلَبُ الاخِرَةِ». - « به خدا قسم؛ ما طالب دنیاییم و دوست داریم که به آن برسیم . حضرت پرسید : دوست داری با آن، چه بکنی ؟ گفت : برای خود و عیالم خرج کنم، به بستگانم برسم، به فقرا کمک کنم ، حج بروم وعمره انجام بدهم. امام علیه السلام فرمود: این که طلب دنیا نیست، این طلب آخرت است » . (وسائل، ج 12، باب سوم از ابواب مقدمات تجارت ، ص 19، حدیث 3). نیز سیره معصومین علا خصوصا امیرالمؤمنین علیه السلام شاهد صادقی بر اهل کار و تلاش بودن آن حضرات دارد. نقل است که حضرت على علیه السلام پانصد درخت خرما وقف کرد و یا وقتی با زحمت پس از کاوش بسیار ، همین که سنگ را کنار زد و آب چشمه جوشید ، فورا گفت : «هذِهِ صَدَقَةٌ جارِيَةٌ». بنابر این، در زمان ما اگر مسلمانان نیاز به کار بیشتر خصوصا در مسائل تخصصی جهت رفع احتیاج از اجانب و دفع سلطه کفار داشته باشند که دارند - کار زیاد، نه تنها مذموم نیست بلکه ممدوح است ، حتی در برخی موارد، واجب هم می شود .

باید در آنچه به دست آوردی قانون کتاب وسنت را که همان اقتصاد و میانه روی است، رعایت نمایی. مبادا اسراف وزیاده روی کنی که خداوند متعال می فرماید:

- «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ»(1)

- « اسراف کاران ، برادران شیاطینند».

ورسولش صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

179 - «مَن بَذَّرَ، اَفقَرَهُ اللهُ».

- «کسی که ریخت و پاش داشته باشد، خداوند متعال اورا فقیر خواهد ساخت».

نیز فرمود:

180 - «ما عالَ مَنِ اقتَصَدَ».

- «آن که میانه روی داشته باشد، نیاز مند نخواهد شد».

در قبال افرادی که باید مخارج آنان را بر عهده گرفت ، وظایف و تکالیفی هست به شرح ذیل:

اوّل به خود انسان :

باید از پرخوری اجتناب نمود، چون از رسول خدا به روایت شده است که:

181 - «حَسبُ ابنِ آدَمَ لُقَيماتٌ يَقُمنَ صُلبَهُ فَاِن كانَ وَلابُدَّ فَليَكُنِ الثُّلثُ لِلطَّعامِ وَالثُّلثُ لِلشَّرابِ وَالثُّلثُ الآخَرُ لِلنَّفَسِ».

- « برای فرزند آدم چند لقمه که بتواند او را سرپا نگه دارد کافی است ، پس

ص: 149


1- سوره اسراء، آیه 27

وقتی احتیاج به غذا پیدا کرد (مبادا شکم را از غذا پُر کند بلکه) یک سوم را به غذا اختصاص بدهد، یک سوم دیگر را به نوشیدنی ها و یک سوم آخر را برای نفس کشیدن».

نیز فرمود:

182 - «اَكثَرُ النّاسِ شَبَعاً ، اَطوَلُهُم جُوعاً يَومَ القِيامَةِ».

- « طولانی ترین گرسنگی در قیامت، مخصوص کسانی است که در دنیا سیر ترند».

علاوه بر این، پرخوری آفاتی به دنبال دارد از جمله :

- موجب قساوت قلب می شود.

- اعضای بدن را از عبادت باز می دارد .

- مانع از شب زنده داری و تهجد می گردد.

- مانع از نماز شب می شود.

- آنان که برخورند برگرد مزبله ها می گردند، ولی کسانی که شکمشان از غذا سبک است ، در مساجد دور می زنند.

دوّم - خانواده :

در این مورد باید میانه روی را مراعات نموده، بر آنان تنگ نگیرد، بلکه مستحب است وسعت دهد. وهرگاه و عده ای داد به آن وفا نماید تا خوشحال شوند.

از امام موسی کاظم علیه السلام روایت شده است که فرمود:

183 - «اِذا وَعَدتُمُ الصَّغارَ فَاَوفُوا لَهُم فَاِنَّهُم يَرَونَ اَنَّكُم اَنَّتُمُ الَّذينَ تَرزُقُونَهُم، وَاَنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَيسَ يَغضِبُ لِشَیءٍ کَغَضَبِهِ لِلنَّساءِ وَالصَّبيانِ».

ص: 150

- « هر وقت به بچه ها وعده دادید، به آن وفا کنید، چون اینها گمان می کنند که شما روزی رسان هستید خداوند عزیز وجليل برای چیزی آن قدر غضبناک نمی شود که به خاطر زنان و کودکان (بر مردان) غضب می کند».

از سنت های مستحب این است که مرد برای خانواده اش میوه تهیه کند، خصوصا در جمعه ها که امير المؤمنين علیه السلام فرمود:

184 - «اَطرِقُوا اَهاليكُم في كُلَّ لَيلَةِ جُمُعَةٍ بِشَيءٍ مِنَ الفاكِهَةِ كَي يَفرَحَوا بِالجُمُعَةَ».

- « هر شب جمعه با میوه، نزد خانواده هایتان بیائید تا اینها به خاطر جمعه خوشحال شوند».

سوّم - پدر و مادر:

اکرام پدر و مادر خصوصا مادر مستحب است(1). امام صادق علیه السلام فرمود:

185 - «اَفضَلُ الاَعمالِ الصَّلاةُ لِوَقتِها ، وَبِرُّ الوالِدَينِ، وَالجِهادُ فی سَبيلِ اللهِ».

- « بهترین کارها سه چیزاست : نماز در اول وقت ، نیکی به والدین وجهاد در راه خداوند».

ص: 151


1- از نظر فقهی اگر والدین تنگ دست شدند و از عهده مخارجشان بر نیامدند، بر فرزندانشان واجب است که مخارج آنان را تأمین کنند. و کوتاهی یک فرزند، موجب سلب تکلیف از دیگر فرزندان نخواهد شد. بنابر این، باید منظور مؤلف محترم از استحباب اکرام والدین - همانند دیگر فقهاء - استحباب زیاده بر مقدار واجب باشد همچنان که خود ایشان در کتاب شریف « المهذب البارع، ج 3، ص 6- 435، چاپ دفتر انتشارات اسلامی » ، این سخن را پذیرفته اند .

در روایت آمده است که :

186 - «اِنَّ مُوسى لَمّا ناجی رَبَّهُ رَای رَجُلاً تَحتَ ساقِ العَرشِ قائِماً یُصَلّی فَغَبَطَهُ بِمَكانِهِ وَقالَ : يا رَبَّ، بِما بَلَّغتَ عَبدَكَ هذا ما اَرئ ؟ قالَ : يا مُوسی ، اِنَّهُ كانَ بارّاً بِوالدَيهِ وَلَم يَمشِ بِالنَّميمَةِ».

- «وقتی حضرت موسی علیه السلام با پروردگارش مناجات می کرد، مردی را دید که زیر عرش الهی به نماز ایستاده است، بر او غبطه خورد و گفت: پروردگارا؛ به چه سبب این بنده را به این مقام رساندی که می بینم؟ گفت: این بنده دو خصلت نیکو داشت که به این مقام رسید: اولا به پدر و مادرش نیکی می کرد وثانية سخن چین نبود (و حرف مردم را نزد دیگران نقل نمی کرد)».

فردی نزد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آمده عرضه داشت: یا رسول الله ، هیچ کار زشتی نیست که انجام نداده باشم، آیا راه توبه ای برایم هست ؟ فرمود:

187 «هَل بَقِيَ مُن والِدَيكَ اَحَدٌ؟».

- «آیا از پدر و مادرت کسی باقی مانده است؟ »

گفت: بلی، پدرم .

فرمود: «اِذهَب وَابرَرهُ».

- « برو و به او نیکی کن».

وقتی این مرد برگشت، حضرت فرمود: «لَؤ كانَت اُمَّهُ».

۔ اگر مادر می داشت، بهتر بود».

نیز فرمود:

188 - «مَن سَرَّهُ اَن يُمَدَّ لَهُ فی عُمرِهِ وَيُبسَطَ لَهُ فی رِزقِهِ فَليَصِل اَبَوَيهِ فَاِنَّ صِلَتَهُما مِن طاعَةِ اللهِ».

ص: 152

- «کسی که دلش می خواهد عمرش طولانی شود و روزی اش فراخ و گسترده گردد، باید به پدر و مادرش نیکی کند؛ چون رسیدگی به آنان، طاعت حق محسوب می گردد».

فردی به امام صادق علیه السلام عرضه داشت: پدر کهنسالی دارم که هر وقت حاجتی دارد او را حمل می کنیم. حضرت فرمود:

189 - «اِنِ استَطَعتَ اَن تَلِىَ ذلِكَ مِنهُ فَافعَل ، فَاِنَّهُ جُنَّةٌ لَكَ غَداً».

- «اگر توانستی این کار را ادامه بده چون این عمل تو سپری خواهد شد در برابر آتش قیامت».

نیز فرمود:

190 - «ما يَمنَعُ اَحَدَ کُم اَن يَبَرَّ والِدَيهِ حَيَّینِ وَمَیَّتَينِ ؟ یُصَلَّیَ عَنهُما ، وَيَصُومَ عَنهُما، وَيَتَصَدَّقَ عَنهُما ، فَيَكُونَّ الَّذي صَنَعَ لَهُما وَلَهُ مِثلُ ذلِكَ فَيزيدَهُ اللهُ بِبِرَّهِ خَيراً كَثيراً».

- « چرا به پدر و مادر زنده یا مرده خود نیکی نمی کنید؟ از طرف آنان نماز بگزارید، روزه بگیرید. صدقه دهید که هم به آنان بهره برسد و هم به شما ؛ که خداوند به واسطه همین اعمال نیکتان ، پاداش خیر شما را زیاد خواهد نمود .

ص: 153

حقوق فرزند و والدین در قبال یک دیگر

چون سخن به اینجا کشید، مناسب است قدری از وظایف فرزند و پدر و مادر قبال همدیگر و نیز کیفیت ارتباطشان مطالبی گفته شود:

فرزند نباید پدر و مادرش را به اسم ، صدا بزند و نباید جلوتر از آنان راه برود و یا قبل از ایشان بنشیند. فردی به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد: حق این فرزندم چیست؟ فرمود:

191 - «تُحسِنُ اِسمَهُ وَاَدَبَهُ ، وَتَضَعَهُ مَوضِعاً حَسَناً».

- نام نیک برایش اختیار کنی، در ست ادبش نمایی ، و آینده خوبی را برایش در نظر بگیری»

از سخنان آن حضرت است که فرمود:

192 - «مِن سَعادَةِ الرَّجُلِ اَلوَلَدُ الصّالِحُ».

- « فرزند صالح از نشانه های سعادت انسان است».

193 - وفرمود : «اَلوَلَدُ لِلوالِدِ رَیحانَةٌ مِنَ اللهِ يَشُمُّها بَينَ عِبادِهِ ، وَاِنَّ رَيحانَتیَّ اَلحَسَنُ وَالحُسَینُ علیه السلام سَمَّیتهما بِاسمِ سِبطَی بَنی اِسرائِیلَ شَبَّراً وشُبَيراً».

- « فرزند برای پدر همانند گلی است از جانب خدا که او را می بوید. وهمانا دوگُل من حسن و حسین هستند که آنها را هم نام دو سبط بنی اسرائیل (فرزندان هارون) شبر و شبير قراردادم».

«فضل بن ابی قره» از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود:

ص: 154

194 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : مَرَّ عِیسَی بنُ مَریَمَ علیه السلام بِقَبرٍ یُعَذَّبُ صاحِبُهُ ، ثُمَّ مَرَّ بِهِ مِن قابِلٍ فَاِذا هُوَ لا يُعَذَّبُ فَقالَ : يارَبَّ مَرَرتُ بِهذَا القَبرِ عامَ اَوَّلٍ وَ كانَ يُعَذَّبُ وَمَرَرتُ بِهِ العامَ فَاِذا هُوَ لَيسَ يُعَذَّبُ ؛ فَاَوحَى اللهُ اِليهِ اَنَّهُ اُدرِكَ لَهُ وَلَدٌ صالِحٌ فَاَصلَحَ طَريقاً وَاوی یَتیماً فَلِهذا غَفَرتُ لَهُ بِما عَمِلَ ابنُةُ. ثُمَّ قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : میراثُ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ مِن عَبدِهِ المُؤمِنِ وَلَدٌ یَعبُدُهُ مِن بَغدِهِ».

- «حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: عیسی بن مریم علیهما السلام روزی گذارش بر قبری افتاد که صاحبش در عذاب بود، سال بعد که از همان قبر گذر کرد، مشاهده نمود عذاب برطرف گردیده است. عرض کرد: بار خدایا؛ سال قبل که از اینجا می گذشتم این فرد در عذاب بود، اما امسال در عذاب نیست! پس خداوند متعال وحی فرستاد: فرزند صالحی از این فرد باقی مانده که : راه را اصلاح می کند(1)ویتیم را پناه می دهد، به همین خاطر (یعنی عمل فرزندش) او را بخشیدم .

سپس رسول حق صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ارثی که بنده مؤمن برای خدا به جای می گذارد، فرزندی است که پس از او بندگی خدا کند».

آنگاه حضرت صادق علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود که خداوند متعال از زبان حضرت زکریا می فرماید:

- «رَبَّ...هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا»(2)

ص: 155


1- شاید منظور این باشد که جاده هارا درست می کند و شاید منظور، هدایت و اصلاح مردم به طريق حق باشد که هر دو نیک است ، اگر چه دو می افضل است.
2- سوره مریم، آیات 4 تا 6.

- « پروردگارا ؛ از جانب خود به من فرزندی عطا کن تا وارث من و خاندان يعقوب باشد و او را راضی قرار بده».

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمود:

195 - «مَن وُلِدَ لَهُ اَربَعَةُ اَولادٍ وَلَم يُسَمً اَحَدَهُم بِاسمى ، فَقَد جَفانی».

۔ «کسی که صاحب چهار فرزند شود ولی هیچ یک را به اسم من ننامد، به من جفا کرده است».

«سلیمان جعفری» نقل می کند که می گوید: شنیدم امام کاظم علیه السلام می فرمود:

196 - «لا يَدخُلُ الفَقرُ بَيتاً فيهِ اِسمُ مُحَمَّدٍ اَؤ اَحمَدَ اَو عَلِىًّ اَوِ الحَسَنِ اَوِ الحُسَینِ اَؤ جَعفَر أَو طالِبٍ اَؤ عَبدِ اللهِ اَو فاطِمَةَ مِنَ النَّساءِ».

- «به خانه ای که نام محمد، یا احمد، یا علی، یا حسن ، یا حسین، یا جعفر، یا طالب ، یا عبدالله، یا فاطمه - از بین زنان - باشد، فقر وارد نمی شود».

از امام باقر علیه السلام نقل است که فرمود:

197 - «اِنَّ الشَّيطانَ اِذا سَمِعَ مُنادِياٌ يُنادي : يا مُحَمَّدُ ، یا عَلِیُّ ، ذابَ كَما يُذُوبُ الرَّصاصُ».

- «هر وقت شیطان بشنود کسی نام محمد یا علی را صدا می زند، مانند سُرب یا قلع ، ذوب می شود».

امام رضا علیه السلام فرمود:

198 - «لا يُولَدُ لَنا مُولُودٌ اِلّا سَمَّيناهُ مُحَمَّداً ، فَاِذا مَضى سَبعَةُ اَيامٍ

ص: 156

فَاِن شِئنا غَيَّرنا وَاِلّا تَرَ کنا».

- «هرگاه فرزندی برایمان به دنیا آید تا یک هفته نامش را «محمد » می گزاریم، پس از آن، اگر خواستیم تغییر می دهیم وگر نه همان نام را اختیار می نماییم».

نیز فرمود:

199 - «اِستَحسِنُوا اَسماءَ كُم فَاِنَّكَم تُدعَونَ بِها يَومَ القِيامَةِ : قُم يا فَلانُ ابنُ فُلانٍ اِلى نُورِكَ، قُم يا فَلانٍ ابنُ فُلانٍ لا نُورَ لَکَ».

- « برای فرزندانتان نام نیکو انتخاب کنید ؛ چون روز قیامت با همان نام هاخوانده می شوید که صدا می رسد): ای فلانی پسر فلانی؛ به سوی نورت برخیز ، ای فلانی فرزند فلانی؛ برخیز تو نوری نداری».

«محمد بن يعقوب» از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود:

200 - «اِذا كانَ بِامرَأَةِ أَحَدِکُم حَملٌ فَاَتى لَها اَربَعَةُ اَشهُرٍ فَليَستَقبِل بِهَا القِبلَةَ وَليضرِب عَلى جَنبِها وَليَقُل : اللّهُمَّ اِنّی قد سَمَّيتُهُ مُحَمَّداً فَاِنَّهُ يَجعَلُهُ ذَکَراً فَاِن وَفی بالاِسمِ بارَكَ اللهُ فيه ، وَاِن رَجَعَ عَنِ الاِسمِ كانَ لِلّهِ فيهِ الخِيارُ، اِن شاءَ اَخَذَهُ وَاِنَ شاءَ تَرَکَهُ».

۔ اگر همسرتان باردار است ، چهار ماه که گذشت ، او را رو به قبله قرار داده بر پهلویش بزنید و بگویید: خدایا؛ نامش را « محمد » گذاشتم. در این صورت خداوند متعال او را پسر قرار خواهد داد. پس اگر به این اسم وفا کرده، او را همین گونه نامید ، خداوند در او برکت قرار می دهد، و اگر از آن برگشته اسم دیگری انتخاب کردید، ذات اقدس الهی در این صورت مختار است که او را بگیرد یا بگذارد ».

ص: 157

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمود:

201 - «مَن كانَ لَهُ حَملٌ فَنَون اَن يُسَمَّيَهُ مُحَمَّداً اَو عَلِيّاً وُلِدَ لَهُ غُلامٌ».

- «کسی که فرزندی در راه دارد اگر نیت کند که نامش را محمد یا علی بگذارد خداوند متعال به او پسر خواهد داد».

هر وقت به امام زین العابدین علیه السلام بشارت می دادند که فرزندی برایتان به دنیا آمده ، سؤال نمی فرمود که آیا پسراست یا دختر؟ بلکه می فرمود. آیا سالم و بی عیب است؟ اگر می گفتند آری، می فرمود:

202 - «اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی لَم يَخلُق مِنّى شَيئاً مُشَوَّهاً».

- « سپاس خدایی را که از من فرزندی ناهنجار به دنیا نیاورد».

امام کاظم علیه السلام می فرمود:

203 - «سَعِدَ امرُؤٌ لَم يَمُت حَتّى یَری خَلَقَهُ مِن نَفسِهِ وَلَداً ، ثُمَّ قالَ : فَقَذ اَرانِی اللهُ خَلَفی مِن نَفسی».

- «مردی که قبل از مرگ، فرزند جانشینش را ببیند سعادت مند است . سپس فرمود: خداوند متعال جانشین مرا به من نشان داده است».

در همین حال، حضرت به سوی فرزندشان امام رضا علیه السلام اشاره کردند. حضرت صادق علیه السلام فرمود:

204 - «اِنَّ اللهَ لَيَرحَمُ الوالِدَ لِشِدَّةِ حُبَّهِ لِوَلَدِهِ».

- « خداوند بر پدر به خاطر شدت محبت به فرزندش رحمت می فرستد».

فردی از حضرت صادق علیه السلام پرسید: به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود:

ص: 158

205 - «والِدَيكَ».

- « به پدر و مادرت ». گفت: آن دو (از دنیا رفته اند، فرمود:

- «بِرَّ وَلَدَكَ».

- «با فرزندت خوش رفتاری نما».

نیز از آن حضرت نقل است که فرمود:

206 - «اَحِبُّوا الصَّبيانَ وَار حَمُوهُم، وَاِذا وَعَدتُمُوهُم شَيئاً فَفُوا لَهُم فَاِنَّهُم لا يَرَونَ اِلّا اَنَّكُم تَرزُفُونَهُم».

- به بچه ها محبت کنید و بر آنان ترحم نمایید، و هرگاه به آنان وعده ای دادید، به آن وفا کنید؛ چون اینان شمارا روزی رسان خویش می دانند».

وهمچنین آن حضرت فرمود:

207 - «مَن قَبَّلَ وَلَدَهُ لَهُ حَسَنَةٌ. وَمَن فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللهُ يوم القِيامَةِ. وَمَن عَلَّمَهُ القُرانَ دُعِىَ الاَبوانِ فَکُسِیا حُلَّتَينِ يُضيءُ مِن نُورهما وُجُوهُ اَهلِ الجَنَّةِ».

- «کسی که فرزندش را ببوسد، حسنه ای برایش خواهد بود. هرکس شادش کند، خداوند متعال روز قیامت او را شاد خواهد نمود. هر که به فرزندش قرآن بیاموزد پدر و مادر را صدا زده، دو جامه بر تنشان خواهند کرد که از نور آن دو، چهره اهل بهشت روشن می گردد».

فردی نزد رسول خاتم صلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: من تاکنون هیچ بچه ای را نبوسیده ام! وقتی این مرد برگشت، حضرت فرمود:

208 - «هذا رَجُلٌ عِندَنا مِن اَهلِ النّارِ».

- «این مرد نزد ما اهل آتش است».

ص: 159

روزی آن حضرت، مردی از انصار را دید که یکی از دو فرزندش را بوسید و دیگری را رها ساخت، فرمود:

209 - «هَلّا واسَيتَ بَينَهُما؟».

- «چرا بین این دو مساوات برقرار نمی کنی؟».

فردی گوید: نزد امام ابو الحسن موسی کاظم علیه السلام از فرزندم شکایت کردم، فرمود:

210 - «لا تَضرِبهُ وَاهجُرهُ وَلا تُطِل».

- «او را زن، بلکه از او دوری نما (وقهرکن) ولی این را نیز طول نده».

رسول خدا هر روز صبح بر سر فرزندانش و فرزندان فرزندانش دست می کشید. یک روز که با مردم نماز گزارد، دو رکعت آخررا کوتاه نمود، وقتی نماز پایان پذیرفت، به آن حضرت عرض کردند: ای رسول خدا صلی الله عليه وآله وسلم نماز را کوتاه خواندی ، آیا در این رابطه دستور تازه ای رسیده است؟ فرمود:

211 - «وما ذاك؟».

- « مگر چه شده؟ »

گفتند: دو رکعت آخر را با تخفیف خواندی ؟ فرمود:

- «اَوَما سَمِعتُم صُراخَ الصَّبِیَّ؟».

- « مگر صدای ناله و فریاد کودک را نشنیدید؟».

در حدیث دیگری نقل شده است که فرمود:

- «خَشيتُ اَن يَشتَغِلَ بِهِ خاطِرُ اَبیه».

- « ترسیدم که خاطر پدرش به او مشغول گردد (واز توجه در نماز غافل بماند)».

ص: 160

برکات دختر

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

212 - «اِنَّ اِبراهيمَ سَأَلَ رَبَّهُ اَن يَرزُقَهُ بِنتاً تَبكيهِ وَتَندُبُهُ بَعدَ المَوتِ».

۔ « حضرت ابراهيم علیه السلام از پرودگارش درخواست نمود که دختری به او عطا کند تا پس از مرگش بر پدر گریه و زاری نماید».

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

213 - «نِعمَ الوَلَدُ البَناتُ مُلَطَّفاتِ ، مُجَزاتٍ، مُونِساتٍ،مُبارَکاتٍ ، مُفَلَّياتٍ».

- «دختران، چه فرزندان خوبی هستند: مهربان، با جهاز، اهل اُنس واُلفت، با برکت و با نظافت می باشند».

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

214 - «مَن تَمَنّى مَؤتَهُنَّ حُرِمَ اَجرَهُنَ وَلَقِىَ اللهَ عاصِياً».

- « هر کس آرزوی مرگ دختران را داشته باشد، از ثواب دختر داری محروم می ماند و با بار گناه ، خداوند را ملاقات خواهد نمود».

همچنین فرمود:

215 - «اَیُّما رَجُلً دَعا عَلى وَلَدِهِ اَورَثَهِ اللهُ الفَقرَ».

ص: 161

- « هر کس بر فرزندش نفرین کند، خداوند متعال او را دچار فقر خواهد نمود».

وفرمود:

216 - «البَناتُ حَسَناتٌ وَالبَنُونَ نِعمَةٌ وَاِنَّما يُثابُ عَلَى الحَسَناتِ، وَيُسأَلُ عَنِ النَّعمَةِ».

- «دختران . حسنه اند و پسران نعمت. (روز قیامت) برای حسنه پاداش خواهد بود و از نعمت سؤال خواهد شد».

رسول خدا به فرمود:

217 - «مَن عالَ ثَلاثَ بَناتٍ أَو ثَلاثَ اَخَواتٍ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ».

- «کسی که سه دختر یا سه پسر داشته باشد ، بهشت بر او واجب است » .

سؤال شد: یا رسول الله صلی الله عليه وآله وسلم دوتا چطور ؟ فرمود:

- «وُاثنَتَينِ».

- دو تا هم همین طور است)». سؤال شد: یا رسول الله صلی الله عليه وآله وسلم يكی چطور؟

فرمود.

- «وَواحِدَةً».

- « یکی (هم همین طور است) ».

همچنین فرمود:

218 - «مَن عالَ ثَلاثَ بَناتٍ اَو مِثلَهُنَّ مِنَ الاَخَواتِ وَصَبَرَ عَلى إيوائِهِنَّ حَتّى يَبِنَّ اِلى اَزواجِهِنَّ، اَو يَمُتنَ فَيَصِرنَ اِلَى القُبُورِ، کُنتُ اَنَا

ص: 162

وَهُوَ فِی الجَنَّةِ كَهاتَينِ».

- کسی که سه دختر یا سه خواهر داشته باشد و در نگه داری از اینان صبور باشد، تا زمانی که ازدواج کنند، یا از دنیا بروند و وارد قبر شوند، من و او در بهشت مانند این دو انگشتيم». در این حال حضرت اشاره کردند به انگشت سبابه وانگشت وسط.

سؤال شد: یا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم اگر دوتا باشند چطور ؟ فرمود:

- «وَاثنَتَينِ».

- « دوتا هم (همین طور)».

باز سؤال شد: یکی چطور؟ فرمود:

«وَواحِدَةً».

- «یکی نیز (همین طور است)».

حضرت صادق علیه السلام مردی را دید که برایش دختری به دنیا آمد؛ به همین خاطر ناراحت و غضبناک بود، فرمود:

219 - «اَرَاَيتَ لَو اَنَّ اللهَ تَبارَكَ وَتَعالى اَوحی اِلَيكَ اَنّی اَختارُ لَكَ اَو تَختارُ لِنَفسِكَ ما كُنتَ تَقُولُ؟».

- «اگر خداوند متعال به تو بگوید: من برایت انتخاب کنم یا تو؟ چه می گویی؟».

گفت: می گویم: پروردگارا: تو انتخاب کن. فرمود:

- «فَاِنَّ اللهَ قَدِ اختارَ لَكَ».

ص: 163

- «الان خداوند برایت (دختر) انتخاب کرده است (پس چرا ناراحتى ؟)».

سپس فرمود: «پسر بچه ای که حضرت خضر به امر پروردگار او را کشته

بود که قرآن کریم می فرماید:

- «فَأَرَدْنَا أَنْ يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا»(1)

- «اراده کردیم که برای پدر و مادرش، فرزندی پاکتر و مهربان تر نصيب گردد».

خداوند متعال به جای آن پسر، دختری به آنان داد که از نسل آن دختر، هفتاد پیامبر به دنیا آمدند».

چهارم - خویشاوندان

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

220 - «اُوصِى الشّاهِدَ مِن اُمَتي وَالغائِبَ مِنَهُم وَمَن في اَصلابِ الرَّجالٍ وَاَر حامِ النَّساءِ اِلى يَومِ القِيامَةِ اَن يَصِلَ الرَّحِمَ وَاِن كانَ مِنهُ عَلى مَسيرَةِ سَنَةٍ فَاِنَّ ذلِكَ مِنَ الدّينِ».

- «شاهدان وغایبان و هر کس از امت من را که در صلب های مردان ورحمهای زنان هستند تا روز قیامت به صله رحم سفارش می کنم، اگر چه بینشان به اندازه یک سال فاصله باشد. چون صله رحم، جزو دین است »..

نیز فرمود:

221 - «حافَّتَا الصَّراطِ يَومَ القِيامَةِ الاَمانَةُ وَالرَّحِمُ. اِذا مَرَّ الوَصُولُ لِلرَّحِمِ المُؤَدّی لِلاَمانَةِ نَفَذَ اِلَى الجَنَّةِ ، وَاِذا مَرَّ الخائِنُ لِلاَمانَةِ القَطُوعُ

ص: 164


1- سوره کهف، آیه 81.

لِلرَّحِمِ لَم يَنفَعهُ مَعَهُما عَمَلٌ وَتكَفَّاٌ بِهِ الصَراطُ فِی النّارِ».

- « یک طرف صراط در قیامت ، امانت است و طرف دیگرش، رحم وقتی انسانی که به ارحام و بستگانش رسیدگی داشت و امانت دار بود؛ بخواهد عبور کند، به بهشت می رسد. اما اگر فرد خائن در امانت و بی اعتنا به بستگان ، بخواهد عبور نماید ، اعمال دیگرش برایش فایده ای نداشته، صراط او را به آتش می اندازد».

ص: 165

حقّ همسر

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

222 - «ما زالَ جَبرَئیلُ یُو صینی بِالمَرأَةِ، حَتّى ظَنَنتُ اَنَّهُ لا يَنبَغی طَلاقُها اِلّا مِن فاحِشَةٍ مُبَتَّنَةٍ».

- «جبرئيل دائما مرا در مورد زنان سفارش می کرد، تا جایی که گمان کردم طلاق آنان جایز نیست مگر آن که فحشای آشکاری را مرتکب گردند».

و فرمود:

223 - «اِتَّقُوا اللهَ فِی الضَّعيفَینِ النَّساءِ وَاليَتيمِ».

- « تقوای الهی را در مورد دو طایفه ضعیف، مراعات کنید: زنان ويتيم».

همچنین فرمود:

224 - «حَقُّ المَرأَةِ عَلى زَوجِها اَن يَسُدَّ جُوعَتَها ، وَاَن يَستُرَ عَورَتَها ، وَلا يُقَبَّحَ لَها وَجهاً ، فَاِذا فَعَلَ ذلِكَ فَقَد اَدّئ وَاللهِ حَقَّها».

- «حق زن بر شوهرش این است که گرسنگی اش را بر طرف کند، بر او لباس بپوشاند، و از کارش عیب نگیرد، وقتی این کارهارا انجام داد، به خدا قسم حقش را ادا نموده است».

***

تا اینجا آداب کسب و کار و خرج کردن معلوم شد که عبارت بود از اقتصاد

ص: 166

و میانه روی . این یک قانون کلی است که شرع مقدس اسلام به آن فرمان داده است. «عمر بن یزید» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

225 - «اِنّی اَرکَبُ فِی الحاجَةِ الَّتی کَفاهَا اللهُ ما اَركَبُ فيها اِلَّا التِماسَ اَن يَرانِیَ اللهُ اُضحی فی طَلَبِ الحَلالِ اَما تَسمَعُ قَولَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ:»

- « من اگر از خدا حاجت طلب کنم، از او می خواهم که به من قدرت کار کردن وروز را در طلب حلال سپری نمودن، عنایت کند (نه این که یک جا بنشینم وروزی طلب کنم) مگر قول خداوند عزیز وجليل را نشنیدی که فرمود:»

- «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ»(1)؟

- «وقتی نماز انجام شد، در زمین متفرق شوید و به دنبال روزی خدا باشید».

- « اَرَأَيتَ لَو اَنَّ رَجُلاً دَخَلَ بَيتاً وَطَيَّنَ عَلَيهِ بابَهُ ثُمَّ قالَ : رِزقی یُنَزَّلُ عَلَىَّ کَاَن يَكُونَ هذا اِمّا اَنَّهُ اَحَدُ الثَّلاثَةِ الَّذينَ لا يُستَجابُ لَهُم دَعوَةٌ».

۔ «اگر کسی وارد اطاقش شود و در اطاق را گل بگیرد، پس از آن بگوید: روزی من می آید، او جزو یکی از سه گروهی است که دعایشان مستجاب نمی گردد».

راوی می گوید: از حضرت پرسیدم آن سه گروه کیانند؟ فرمود:

- «رَجُلٌ تَكُونُ عِندَهُ المَرأَةُ فَيَدعُو عَلَيها فَلا يُستَجابُ لَهُ لِاَنَّ عِصمَتَها فی يَدِهِ لَو شاءَ اَن يُخَلَّىَ سَبيلَها، وَالرَّجُلُ يَکُونُ لَهُ الحَقُّ عَلَى

ص: 167


1- سوره جمعه، آیه 10.

الرَّجُلِ فَلا يَشهَدُ عَلَيهِ فَيَجحَدَهُ حَقَّهُ فَيَدعُو عَلَيهِ فَلا يُستَجابُ لَهُ لِاَنَّهُ تَرَکَ ما اُمِرَ بِهِ ، وَالرَّجُلُ يَكُونُ عِندَهُ الشَّيءُ فَيَجلِسُ فِی بَيتِهِ فَلا يَنتَشِرُ وَلا يَطلُبُ وَلا يَلتَمِسُ حَتّى يَأكُلَهُ ثُمَّ يَدعُو فَلا يُستَجابُ لَهُ».

- « اوّل : کسی که همسری دارد و (از او راضی نیست) و درباره اش نفرین می کند، این نفرين مستجاب نمی شود، چون اختيار نگه داری این زن به دست خود اوست، اگر خواست رهایش می کند (و طلاقش می دهد).

- دوّم : آن که بر دیگری حقی دارد و چیزی از او طلب کاراست ، اما کسی را به عنوان شاهد قرار نداده ، آن بدهکار هم انکار نمود، در اینجا اگر طلب کار بر علیه بده کار دعا کند، مستجاب نخواهد شد، چون خداوند متعال امر کرده که در وقت تحویل دین، شاهد بگیرید اما او این فرمان الهی را ترک نموده است.

- سوّم: فردی که مالی دارد، در خانه می نشیند و حرکت نمی کند تا آن مال را می خورد، آنگاه دعا می کند (که خداوند به او روزی بدهد) این دعا نیز مستجاب نمی گردد .

آنچه تا اینجا گفته شد، تکلیف عامه مردم است ، اما بندگان خاص خدا دو دسته اند:

دسته اوّل : که مکلف به کسب و کارند.

دسته دوّم : کسانی که اهل توکل هستند.

برای شناخت این دسته، ناچار از شرح «توكل» و ذکر نمونه هایی از متوکلین حقیقی هستیم.

ص: 168

فضیلت توكّل و معنای آن

این درجه ی عظیم، وصفی از اوصاف «صديقين » است. کسی که به این درجه برسد ، از قیود رهایی می یابد، ابرهای غم از او برطرف گشته، به جایش ابرهای امنیت، جای گزین می گردند. بر خوان رضا می نشیند و از چشمه های طمأنینه آب می نوشد که ذات اقدس الهی می فرماید:

- «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»(1).

- « هر کس بر خدا توکل کند، همان خدا برایش بس است».

- «الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ»(2)

- «وقتی به مؤمنین گفتند: دشمن برای حمله به شما اجتماع کرده، از آنان بترسید، مؤمنین ایمانشان زیادتر شد و گفتند: مارا خدا کافی است و او بهترین حامی ماست. به همین خاطر، از این میدان با نعمت بازگشتند در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسیده بود».

در وحی قدیم آمده است که :

226 - «يَابنَ آدَمَ، خَلَقتُكَ مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ فَلَم أَعیَ بِخَلقِکَ

ص: 169


1- سوره طلاق، آیه 3.
2- سوره آل عمران آیه 173 و 174.

اَوَیَعیینی رَغيفٌ اَسُوقُهُ اِلَيكَ فی حينِهِ».

- «ای آدمی زاده؛ من ابتدا که تو را از خاک و سپس از نطفه آفریدم، برایم دشوار و سخت نبود، اما قرص نانی که بخواهم به تو برسانم، برای من دشوار و گران تمام می شود؟».

نیز برای حضرت عیسی علیه السلام این گونه وحی فرستاد:

227 - «اَنزِلنی مِن نَفسِکَ کَهَمَّکَ، وَاجعَل ذِكرى لِمَعادِكَ، وَتَقَرَّب اِلَىَّ بِالنَّوافِل وَتَوَكَّل عَلَىَّ اَکفِكَ وَلا تَوَلَّ غَیری فَاخُذُ لَكَ. یا عيسى اِصبِر عَلى البَلاءِ، وَارضَ بِالقَضاءِ ، وَ کُن کَمَسَرَّتی فیکَ، فَاِنَّ مَسَرَّتي اَن اُطاعَ فَلا اُعصی . یا عیسى اَخیِ ذِکری بِلِسانِکَ ، وَلیَکُن وَدّی فی قَلبِكَ».

- «توجه من به تو به اندازه همت تو است. برای روز بازگشت به یاد من باش. به وسیله نوافل ومستحبات، به من نزدیک شو. بر من توکل کن تا تورا کفایت کنم (واموراتت را بر عهده بگیرم ). مبادا بر غير من تکیه کنی که مؤاخذه خواهی شد. ای عیسی ؛ در بلا صبور، و در قضای الهی راضی باش. به دنبال جلب شادی من باش که شادی من در اطاعت است و ترک معصیت . ای عیسی ؛ ذکر و یاد مرا با زبانت احیا کن و محبت مرا در قلبت نگاه دار».

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

228 - «مَنِ اهتَمَّ لِرِزقِهِ كُتِبَ عَلَيهِ خَطيئَة».

- «کسی که غصه روزی را بخورد، برایش گناه نوشته می شود».

در روایت آمده است که :

ص: 170

229 - «حضرت دانیال علیه السلام در زمان پادشاه مستکبری زندگی می کرد که وی را دستگیر کرده در چاهی قرار داد، به همراه او درندگان را نیز به چاه انداخت، اما آن حیوانات به وی نزدیک نمی شدند و جراحتی بر او وارد نمی کردند، در این زمان خداوند متعال بر پیامبری وحی فرستاد که برای دانیال غذایی ببرد. پرسید: پروردگارا؛ مگر دانیال کجاست ؟ فرمود: از محل خارج شو، گفتاری به استقبال تو می آید، به دنبالش برو ، تو را به او خواهد رساند.

آن پیامبر چنین کرد تا به آن چاه رسید، غذا را به درون چاه هدایت کردی وقتی دانیال آن غذا را در برابر خود دید گفت:

الحَمدُ لِلّهِ الَّذي لا يَنسى مَن ذَكَرَهُ، وَالحَمدُ لِلّهِ الَّذي لا يَخيبُ مَن دَعاهُ ، وَالحَمدُ لِلّهِ الَّذي مَن تَوَكَّلَ عَلَیهِ كَفاهُ ، وَالحَمدُ لِلّهِ الَّذی مَن وَثِقَ بِهِ لَم يَكِلهُ اِلى غَيرِهِ ، وَالحَمدُ لِلّهِ الَّذی يَجزى بِالاِحسانِ اِحساناً وَبِالسَّيَّئاتِ غُفراناً وَبِالصَّبرِ نَجاةً.

- سپاس خدایی را که ذاکرش را فراموش نمی کند. حمد مخصوص خدایی است که دعا کننده را نا امید نمی نماید. ستایش از آن خدایی است که اگر کسی بر او توکل کند، همو برایش کافی است. سپاس از آن خدایی است که اگر کسی بر او اطمینان کرد به دیگری موکولش نمی کند. حمد مخصوص خدایی است که نیکی را با نیکی پاسخ می دهد، گناه را با آمرزش و صبر را با نجات».

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

230 - «اِنَّ اللهَ اَبى اِلّا اَن يَجعَلَ اَرزاقَ المُتَّقينَ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُونَ، وَلا يَقبَلُ لِاَولِيائِهِ شَهادَةً فی دَولَةِ الظّالِمين».

ص: 171

خداوند متعال روزی متقین را تنها در جایی قرار می دهد که آنان اصلا گمانش را نمی کنند(1)وحضور اولیایش را در دستگاه حکومت ظالمان ، نمی پذیرد».

از جمله چیزهایی که خداوند متعال بر حضرت داوود علیه السلام وحی فرستاد این بود:

- «مَنِ انقَطَعَ اِلَى كَفَتُهُ »(2).

- «هرکس از دیگران به سوی من قطع امید کند، من کفایتش می کنم».

از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

231 - «جاءَ جَبرَئيلُ اِلَى النَّبِیَّ صلی الله علیه وآله وسلم فَقالَ : يا رَسُولَ اللهِ ، اِنَّ اللهَ اَرسَلَنی بِهَدِيَّةٍ لَم يُعطِها اَحَداً قَبلَكَ ، فَقالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : فَقُلتُ: وَما هِیَ ؟ قالَ : الصَّبرُ».

- « جبرئیل نزد رسول حق صلی الله علیه وآله وسلم آمد و عرضه داشت: یا رسول الله ؛ خداوند متعال به همراه من هدیه ای برای تو فرستاد که آن را به احدی قبل از تو نداده است. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پرسید: آن هدیه چیست؟ گفت: صبر است».

- «وَاَحسَنُ مِنهُ. قَلتُ: وَما هُوَ ؟ قالَ : القَناعَةُ».

- «بهتر از صبر هم هست. گفتم: چیست؟ گفت : قناعت».

- «وَاَحسَنُ مِنها: قُلتُ: وَما هُوَ ؟ قالَ : الرَّضا».

ص: 172


1- اشاره است به آیه شریفه «مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ» (سوره طلاق آیات 2 و 3).
2- در حدیث 49 گذشت .

- «بهتر از آن هم هست ، گفتم: چیست ؟ گفت : رضا» .

- «وَاحسَنُ مِنهُ ، قُلتُ : وَما هُوَ ؟ قالَ : الزُّهدُ».

- «بهتر از آن نیز هست. گفتم: چیست؟ گفت: زهد».

- «وَاَحسَنُ مِنهُ ، قُلتُ : وَما هُوَ ؟ قالَ : الاِخلاصُ».

- «بهتر از آن هم هست. گفتم: چیست؟ گفت : اخلاص».

- «وَاَحسَنُ مِنهُ ، قُلتُ : وَما هُوَ ؟ قالَ : اليَقینُ».

- «از آن بهتر باز هم هست. گفتم: چیست؟ گفت: يقين».

- «وَاَحسَنُ مِنهُ ، قُلتُ : وَما هُوَ ؟ قالَ : اِنَّ مَدرَجَةَ ذلِكَ التَّوَکُّلُ عَلَى اللهِ».

- «باز از آن بهتر نیز هست. گفتم چیست؟ گفت: راه رسیدن به همه اینها توکل بر خداست».

- «قُلتُ : يا جَبرَئيلُ ، وَما تَفسيرُ التَّوکُّلِ عَلَى اللهِ ؟ قالَ : العِلمُ بِاَنَ المَخلُوقَ لا يَضَرُّ وَلا يَنفَعُ، وَلا يُعطي وَلا يَمنَعُ. وَاستِعمالُ اليَأسِ مِنَ المَخلُوقِ . فَاِذا كانَ العَبدُ کَذلِكَ لَم يَعمَل لِاَحَدً سِوَى الله ، وَلَم يَزغ قَلبُهُ، وَلَم يَخَف سِوَى اللهِ ، وَلَم يَطمَع اِلَى اَحَدٍ سِوَى اللهِ ، فَهذا هُوَ التَّوکُّلُ».

- «گفتم: ای جبرئیل ؛ تفسير « توکل»بر خدا چیست ؟ گفت: دانستن این که مخلوقاتش نه ضرری می رسانند نه نفعی، نه چیزی می دهند، نه مانع چیزی می گردند، باید از مخلوقاتش مأيوس گشت. وقتی بنده به این درجه رسید ، آنگاه برای غیر خدا کار نمی کند، وقلبش به بیراهه نمی رود، و از غیر او نمی هراسد و به غیر او دل نمی بندد، این است معنای توکل».

ص: 173

- «قالَ : قُلتُ : يا جَبرَئیلُ ، فَما تَفسيرُ الصَّبرِ ؟ قالَ : يَصبِرُ فِی الضَّرّاءَ كَما يَصبِرُ فِی السَّرّاءِ، وَفِی الفاقَةِ كَما يَصبِرُ فِی الغِنى ، وَفِی العَناءِ كَما يَصبِر في العافِيَةِ ، وَلا يَشكُو خالِقَهُ عِندَ المَخلُوقِ بِما يَصيبُهُ مِنَ البَلاءِ».

- رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: گفتم: ای جبرئیل ؛ معنای «صبر» چیست؟ گفت: بنده باید در ناخوشی ها صبر کند (و آن را پذیرا باشد. همچنان که در خوشی ها صبر می کند و آن را می پذیرد). هنگام نداری صبور باشد، همچنان که هنگام دارایی صبور است . در سختی ورنج صابر باشد، آن طور که زمان عافیت صابر است. و هرگز به خاطر بلاهای روزگار نزد مخلوق، لب به شکایت از خالقش نگشايد».

- «قُلتُ : فَما تَفسيرُ القَناعَةِ ؟ قالَ : يَقنَعُ بِما يُصيبُ مِنَ الدُّنيا ، يَقنَعُ بِالقَليلِ وَيَشكُرُ بِاليَسير».

- «گفتم: تفسير «قناعت» چیست؟ گفت : هر قدر از نعمت دنیا که به او رسید، به آن قانع باشد. با کم بسازد و اندک را شکر گزاری کند».

- «قُلتُ فَما تَفسيرُ الرَّضا ؟ قالَ : الرّاضی الَّذی لا يَسخَطُ عَلى سَیَّدِهِ، اَصابَ مِنَ الدُّنيا اَم لَم يُصِب. وَلا يَرضى مِن نَفسِهِ بِاليَسير مِنَ العَمَلِ».

- «گفتم: تفسير «رضا» چیست؟ گفت: راضی کسی است که از خدایش ناراحت نمی شود. چه به دنیا برسد و چه نرسد. و از عمل اندک خود نیز هرگز خشنود نیست (و خود را مکلف به عمل بسیار می داند )».

- «قُلتُ : يا جَبرَئیلُ ، فَما تَفسيرُ الزُّهدِ ؟ قالَ : الزّاهُدُ يُحِبُّ مَن يُحِبُّ خالِقُهُ، وَيُبغِضُ مَن يُبغِضُ خالِقُهُ. وَيَتَحَرَّجُ مِن حَلالِ الدُّنيا، وَلا يَلتَفِتُ اِلى حَرامِها، فَاِنَّ حَلالَها حِسابٌ وَحَرامَها عِقابٌ . وَيَرحَمُ جَميعَ

ص: 174

مُسلِمينَ كَما يَرحِم نَفسَهُ. وَیَتَخَرَّجُ مِنَ الكَلامِ فيما لا يُغنيهِ كَما يَتَحَرجُ مِنَ الحَرامِ، وَیَتَخَرَّجُ مِن كَثرَةٍ الأَكلِ کَما یَتَحَرَّجُ مِنَ المَيتَةِ الَّتی قَدِ اشتَدَّ تَنَنُها. وَیَتَحَرَّجُ مِن حُطام الدُّنيا وَزينَتِها كَما يَتَجَنَّبُ النّارَ اَن يَغشاها وَاَن يَقصُرَ اَمَلَهُ وَ كانَ بَينَ عَينَيهِ اَجَلُهُ».

- «گفتم: ای جبرئیل ؛ تفسير «زهد » چیست؟ گفت: زاهد ، دوست دارد هر کسی را که خالقش دوست دارد، و بد دارد هر کسی را که خالقش بد دارد. از تلال دنیا داری می کند و توجهی به حرامش ندارد، چون حلالش حساب دارد رحرامش عقاب . بر هر مسلمانی ترحم می ورزد آنچنان که برخود ترحم می کند، همان طور که از حرام پرهیز دارد از سخنان بیهوده و بی فایده نیز دوری می کند. از پرخوری پرهیز می نماید چنان که از مرداری که بوی گندش شدت یافته ، دوری می کند. از نعمت ها وزينت های دنیا دوری دارد آنچنان که از فراگرفتن آتش، دوری می ورزد. آرزویش کوتاه و مرگ در برابر چشمانش حاضر است».

- «قُلتُ : يا جَبرَئیلُ ، فَما تَفسيرُ الاِخلاصِ ؟ قالَ : المُخلِصُ الَّذی لا يَسأَلُ النّاسَ شَيئاً حَتّى يَجِدَ، وَاِذا وَجَدَ رَضِىَ ، وَاِذا بَقِيَ عِندَهُ شَيءٌ اَعطاهُ لِلّهِ. فَاِن لَم يَسأَلِ المَخلُوقَ فَقَد اَقَرَّ لِلّهِ بِالعُبُودِيَّةِ ، وَاِذا وَجَدَ فَرَضِیَ فَهُوَ عِنِ اللهِ راضٍ ، وَاللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی عَنهُ راضٍ . وَاِذا اَعطاهُ لِلّهِ فَهُوَ جَديرٌ بِهِ».

- «گفتم: ای جبرئیل ؛ تفسير «اخلاص » چیست؟ گفت: مخلص ، کسی است که از مردم چیزی طلب نمی کند تا آن که خودش آن را بیابد و وقتی یافت، به آن راضی است. و اگر نزدش چیزی اضافه آمد، در راه خدا می دهد.اد

ص: 175

درخواست نکردن او از دیگران ، خود اقراری است به بندگی خدا، ووقتی چیزی یافت، به آن راضی می گردد (واز کم یا زیادش شکایت نمی کند). هم او از خدا راضی است هم خدا از او بخشیدنش در حالی است که خود به آن نیازمندتر و سزاوارتراست».

- «قُلتُ: فَما تَفسيرُ اليَقينِ ؟ قالَ : المُوقِنُ يَعمَلُ لِلّهِ كَاَنَّهُ يَراهُ ، وَاِنَّ لَم يَكُن يَرَى اللهَ فَاِنَّ اللهَ يَراهُ، وَاَن يَعلَمَ يَقيناً اَنَّ ما اَصابَهُ لَم يَكُن لِيَخطئَهُ ، وَاَنَّ ما اَخطَأَهُ لَم يَكُن لِيُصيبَهُ ، وَهذا كُلُّهُ اُغصانُ التَّوَكُلِ وَمَدرَجَةٌ الزُّهدِ».

- «گفتم: تفسير «يقين» چیست؟ گفت : انسان اهل یقین، طوری برای خدا کار می کند که گویا او را می بیند. و اگر به این درجه نرسید که خدایش را ببیند، این قدر می داند که او وی را می بیند. ویقین داشته باشد که آنچه به او رسیده می بایست برسد، و آنچه به او نرسیده نمی بایست برسد. این همه که گفتیم، شاخه های توکُل وطريق زهد بود »

خواننده محترم

ببین این حدیث چه مضامین بالا و مطالب عالی را در بردارد، وبيان کرده است که صبر ، قناعت، رضا، زهد ، اخلاص ويقين، همه از توکل سرچشمه می گیرند. اگر نبود جز همین یک حدیث در مدح و ستایش توکل، کافی بود .

در این حدیث شریف، پنج ستون برای «توكل» ذکر گردیده است:

- مخلوقات ، ضرری نمی رسانند .

- مخلوقات ، منفعتی نمی رسانند.

- مخلوقات ، چیزی نمی دهند .

ص: 176

- مخلوقات، مانع چیزی هم نمی توانند بشوند.

- از غیر او باید مأیوس شد.

چهار ستون اوّل علمی، و پنجمی عملی است ، که اگر این پنجمی نباشد، آن چهارتا قوام واثری ندارند، همچنان که علم بدون عمل قوام ندارد. این امری است بسیار واضح و روشن، مثلا کسی که دندانش درد می کند و می داند که غذای ترش برایش مضر است، با این حال اگر برود رشی بخورد، مسلما دندانش درد خواهد گرفت وصرف دانستن این که ترشی برایش مضر است ، بدون عمل به مقتضای آن، نفعی برایش نخواهد داشت.

نکته دیگری که در این حديث شريف نهفته است، سه اثر مهم

« توكل » است:

اوّل - اخلاص : وقتی بنده فهمید، که مخلوقات هیچ نفعي وضرری ندارند، در نتیجه برای هیچ یک از آنها عملی انجام نمی دهد، بنابر این، انگیزه ریا برچیده می شود، وقلبش از انحراف و کجی نجات می یابد، وطاعات و عبادات را با اخلاص انجام می دهد.

دوّم - عزت: وقتی فهمید غير ذات اقدس الهی همه محتاجند، از آنان قطع طمع می کند، و به آنان دل نمی بندد، و فقط به معبودش تکیه می کند ولاغير .

سوّم - امنیت : از دیگر آثار این است که انسان متوکل ، از مخلوقات و موجودات آزار دهنده نمی هراسد، چون آنها را در برابر عظمت حق هیچ می داند. بر همین اساس است که گاهی اوقات در حالات برخی افراد مخلص و بندگان پاک درگاه الهی ، می شنویم که گذرشان به حیوانات درنده می افتاد ولی

ص: 177

به آن اهمیت نمی دادند، چون یقین داشتند که مخلوق ضرری نمی رساند، یک حیوان درنده در برابرشان با چیزهای دیگر (نظیر سنگ و درخت و...) فرقی نداشت.

در حدیث آمده است که حضرت امام صادق به یک وقتی وارد کوفه شدند. هنگام برگشت ، جمیعتی از کوفه جهت بدرقه پیشاپیش حضرت . از شهر خارج گردیدند. در بین راه، ناگهان به شیری برخورد کردند. « ابراهیم ادهم » که در بین آنان بود، گفت: صبر کنید تا حضرت تشریف بیاورند. آنان نیز چنین کردند. وقتی امام علا به آنان رسید، ماجرا را به ایشان اطلاع دادند، حضرت به شیر نزدیک شدند تا جایی که گوش شیر را گرفته از وسط جاده خارجش کردند سپس فرمودند:

232 - «اَما اِنَّ النّاسَ لَو اَطاعُوا اللهَ حَقَّ طاعَتِهِ لَحَمَلُوا عَلَيهِ اَثقالَهُم».

- «اگر مردم خدارا آن گونه که باید اطاعت می کردند، می توانستند بارهایشان را بر شیر حمل کنند »

«جُوَيرية بن مُسهِر» می گوید: من وامير المؤمنین علیه السلام به طرف کوفه حرکت می کردیم، شخص دیگری همراهمان نبود تا به زمین شوره زاری رسیدیم. در آنجا به شیر نری برخورد کردیم که در بین راه روی زمین نشسته بود. جفتش هم پشت سرش، و بچه شیرها نیز پشت سر آن دو بودند، من که این صحنه را دیدم لجام اسبم را کشیدم که برگردم، ناگاه دیدم امام علم می فرماید:

233 - «اَقدِم یا جُويرِيَّةُ فَاِنَّما هُوَ كَلبُ اللهِ ، وَما مِن دابَّةٍ إلَّا اخِذٌ بِناصِيتِها لا يَكفي شَرَّها اِلاّ هُوَ».

ص: 178

ای جویریه ؛ جلو برو، این حیوان در درگاه الهی سگی است چون سایر حیوانات که زمامش به دست خداوند متعال است، غیر از او احدی نمی تواند شر این حیوان را دفع نماید».

ناگاه دیدم آن شیر در حالی که دم خود را می جنبانید به طرف حضرت آمد، آن امام پای خود را به صورت شیر مالیدند، در اینجا ذات اقدس الهی با قدرت مطلقه اش، شیر را به سخن آورده چنین گفت:

سلام بر تو ای امير المؤمنين ووصی خاتم النبيين؛

حضرت فرمود: و علیک السلام ای شیر؛ تسبیح تو چیست؟

گفت: می گویم: منزه است پروردگار من؛ منزه است معبود من، منزه است آن کس که هیبت و ترس مرا در دل بندگانش نهاد، منزه است او، منزه است او ، حضرت از آنجا گذشتند در حالی که من همراه او بودم، زمین شوره زار طولانی شد ووقت نماز عصر ضيق گشت، من از فوت شدن نماز عصر دل تنگ شدم ولی با خود گفتم:

وای بر تو ای جوریه؛ آیا تو از امير المؤمنين علیه السلام به نماز حریص تری در حالی که قضیه شیر را با چشمانت دیدهای؟

باهم رفتیم تا زمین شوره زار به پایان رسید. از مرکب فرود آمد و اذان واقامه گفت، آنگاه آهسته با لب چیزی گفت و با دستش اشاره ای فرمود، ناگاه به قدرت الهی، آفتاب به جایگاه عصر بازگشت، باهم نماز عصر را خواندیم، بعد از نماز سر را بالا کردم، دیدم خورشید در یک چشم برهم زدن به محل اولش بازگشت وستارگان ظاهر گشتند، مجددا حضرت اذان و اقامه گفتند و نماز مغرب را اقامه فرمودند و سوار بر مرکب شده رو به من کردند و گفتند:

- ای جویریه : آیا می گویی این مرد جادوگر است؟ آیا می گویی من مانند

ص: 179

این طلوع و غروب را تاکنون از آفتاب ندیده ام؟ جادوست با چشم من خطا می کند؟ بزودی وسوسه شیطان را از نفست بیرون می کنم: آیا نمی دانی که خداوند متعال می فرماید:

- «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا»(1)

- از نام های نیک، همه مخصوص خداست، شما او را با آن نام ها بخوانید» .

- ای جویریه؛ روزی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در حال نزول وحی، سر مبارکش بر دامان من بود که خورشید غروب کرد، در حالی که من هنوز نماز عصر را نخوانده بودم، از من پرسید: آیا نماز عصر را خوانده ای ؟ گفتم: نه، فرمود: خداوندا؛ علی در طاعت تو به سر می برد و نیاز پیامبرت را بر آورده می ساخت. آنگاه با اسم اعظم، خدارا خواند، ناگاه خورشید برای من برگشته، نماز را با آرامش به جای آوردم و بعد غروب کرد. سپس آن حضرت . که پدر ومادرم فدایش باد - آن اسم را به من آموخت و هم اکنون من با همان اسم دعا کردم.

ای جویریه؛ حق در قلوب مؤمنين، واضح تر و آشکار تر از القائات شیطان است. من از خدا خواستم که این القائات را از قلبت بزداید، حالا چه می یابی؟

گفتم: ای آقای من؛ آن القائات از قلبم محو گردید.

نكوهش درخواست از دیگران

از جمله نکات حدیث امام صادق علیه السلام(2) این بود که فرمود: «بنده اگر از

ص: 180


1- سوره اعراف ، آیه 180 .
2- در حدیث 231 گذشت .

مخلوقات چیزی نخواست ، اقرارش به بندگی خدا ثابت می شود .

این کلام، دلالت بر ضعف ایمان فردی دارد که از دیگران درخواست می کند و نیز دلالت بر قوت ایمان فردی دارد که به خدا امیدوار است، چون وقتی بخشندگی غیر خدارا نفی کرد، دیگر به آنها رجوع نمی کند، در نتیجه توحیدش خالص وعبودیتش تام و کامل می گردد.

در این معنا روایاتی آمده است از جمله در تفسیر آیه:

- «وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ»(1)

- «ایمان اکثر اینان آمیخته به شرک است».

امام صادق علیه السلام فرمود:

234 - «هُوَ قَولُ الرَّجُلِ : لَؤلا فُلانٌ لَهَلَكتُ، وَلَؤلا فُلانٌ لَما أصَبتُ كَذا وكَذا، وَلَولا فُلانٌ لَضاعَ عِيالی. اَلا تَرى اَنَّهُ قَد جَعَلَ لِلّهِ شَريكاً في مُلکِهِ یَرزُقُهُ وَيَدفَعُ عَنهُ ؟ قُلتُ : فَيَقُولُ: لَولا اَنَّ اللهَ مَنَّ عَلَىَّ بِفُلانٍ لَهَلَكتُ. قالَ : نَعَم، لا بَأسَ بِهذا ونَحوِهِ».

- «این شرک همان سخن مردم است که می گویند: اگر فلانی نبود، کار من زار بود. اگر فلانی نبود ، به چنین و چنان نمی رسیدم. اگر فلانی نبود، خانواده ام گرفتار می شدند... مگر نمی بینی که چنین افرادی برای خداوند در حکومتش شریک قرارداده اند که به خیالشان آن شریک به اینان روزی می رساند و ضرر را از اینان دفع میکند؟!

راوی می گوید: گفتم: پس بگوید: اگر خداوند متعال به واسطه فلانی بر

ص: 181


1- سوره یوسف ، آیه 106.

من منت نمی گذاشت، هلاک و گرفتار می شدم (این چگونه است ؟)، فرمود: بله ، أمثال این سخنان اشکالی ندارد».

نیز فرمود:

235 - «شيعَتُنا مَن لا يَسأَلُ النّاسَ شَيئاً وَلَو ماتَ جُوعاً».

- «شیعیان ما کسانی اند که از مردم چیزی طلب نمی کنند، اگر چه از گرسنگی بمیرند».

و به همین خاطر است که شهادت سائل پذیرفته نیست .

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

236 - «شَهادَهُ الَّذی يَسأَلُ فی كَفَّهِ؛ تُرَدُّ».

- «شهادت کسی که دست نیاز به سوی دیگران دراز می کند، پذیرفته نیست ».

نقل است که حضرت امام زین العابدین علیه السلام در روز عرفه افرادی را دیدند که نزد مردم ابراز نیاز می کنند، به آنان فرمودند:

237 - «هؤُلاءِ شِرارُ مَن خَلَقَ اللهُ، النّاسُ مُقبِلُونَ عَلَى اللهِ وَهُم مُقبِلُونَ عَلَى النّاسِ».

- «اینان بدترین مخلوقات حق اند؛ چون مردم همه رو به سوی خدا دارند و اینان روی به سوی مردم».

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

238 - «لَو يَعلَمُ السّائِلُ ما عَلَيهِ مِنَ الوِزرِ ما سَأَلَ اَحَدٌ اَحَداً، وَلَو يَعلَمُ المُسؤُولُ ما عَلَيهِ اِذا مَنَعَ ما مَنَعَ اَحَدٌ اَحَداً».

ص: 182

۔ اگر سائل بداند که در خواستش چه بار سنگینی دارد، هرگز کسی از کی دیگر ، چیزی طلب نمی کند. و آن کس که از او چیزی می خواهند، اگر بداند که ممانعت هم چه بار عظیمی دارد ، هرگز کسی را رد نخواهد کرد».

امام صادق علیه السلام فرمود:

239 - «مَن يَسأَلُ مِن غَيرِ فَقرٍ فَكَاَنَّما يَأكُلُ الجَمرَ».

- «کسی که درخواست می کند ولی نیاز ندارد، گویا آتش می خورد».

حضرت امام باقر علیه السلام فرمود:

240 - «اُقسِمُ بِاللهِ وَهُوَ حَقٌّ ما فَتَحَ رَجُلٌ عَلى نَفسِهِ بابَ مَسأَلَةٍ اِلا فَتَحَ اللهُ عَلَيهِ بابَ فَقرٍ».

- « به خدا قسم می خورم قسم حق، که کسی باب سؤال و درخواست را بر روی خود نگشود مگر آن که ذات اقدس الهی، باب فقری را بر او گشود ».

حضرت امام زین العابدين علیه السلام فرمود:

241 - «ضَمِنتُ عَلى رَبّی اَنَّهُ لا يَسأَلُ اَحَدٌ اَحَداً مِن غَيرِ حاجَةٍ اِلّا اضطَرَّتهُ حاجَةُ المَسأَلَةِ يَوماً اِلى اَن يَسأَلَ مِن حاجَةٍ».

- من از طرف خدا ضمانت می کنم که اگر کسی بدون نیاز، از دیگری چیزی بخواهد، روزی ناچار خواهد شد که از سر نیاز مندی از او چیزی طلب کند».

روزی حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم به یارانش فرمود:

242 - «اَلا تُبايِعُونی؟».

- «آیا با من بیعت نمی کنید؟ »

گفتند: یا رسول الله: ما با تو بیعت کردیم.

ص: 183

فرمود : «تُبايِعُوني عَلى اَن لا تَسألُوا النّاسَ شَيئاً».

- « با من بیعت کنید بر این که از مردم چیزی نخواهید».

بعد از آن روز، اگر چیزی از دست کسی بر زمین می افتاد ، خودش خم می شد و آن را برداشته، به کسی نمی گفت آن را به من بده.

نیز فرمود:

243 - «لَؤ اَنَّ اَحَدَ کُم يَأخُذُ حَبلاً فَيَأتي بِحَزَمَةِ حَطَبٍ عَلى ظَهرِهِ فَيَبيعُها فَيَکُفُّ بِها وَجهَهُ خَيرٌ لَهُ مِن اَن يَسأَلَ».

- «اگر هر یک از شما ریسمانی بگیرد و با آن بر پشتش هیزم بکشد تا مخارجش را تأمین کند، بهتر از آن است که از دیگران چیزی طلب نماید».

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

244 - یکی از اصحاب رسول خدا دست تنگ شد، همسرش گفت: نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برو و از او حاجتت را طلب کن، آن مرد نزد حضرت آمده شنید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:

- «مَن سَأَلَنا اَعطيناهُ ، وَمَنِ استَغنى اَغناهُ اللهُ».

- «هر کس از ما طلب کند به او می دهیم، ولی کسی که اظهار نیاز نکند، خداوند او را بی نیاز می سازد».

آن مرد با خود گفت: حتما مقصود حضرت من بودم . آنگاه به سوی همسرش بازگشت و ماجرا را به اطلاعش رساند. زن گفت: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بشری است مانند دیگران (از حال تو چه خبر دارد ) برو وضع خودت را برای او بگو. آن مرد مجددا نزد حضرت آمد، چون رسول حق صلی الله علیه وآله وسلم او را دید، همان جمله سابق را بیان فرمود.

ص: 184

این مرد، رفت وآمد، تا سه مرتبه این کار تکرار گردید. آن مرد که صحنه را این چنین دید رفت و تبری به عاریه گرفت و به طرف کوه روانه گردید . از کوه بالا رفت و قدری هیزم جمع کرده، به شهر آورد و به اندازه پنج سیر آرد، آن را فروخت .

روز بعد مجددا به طرف کوه رفت، این بار هیزم بیشتری آورد و فروخت همین کار را تکرار کرد تا این که تبری خرید، پس از گذشت مدتی ، دو شتر ویک برده نیز خریداری نمود تا این که دارایی اش زیاد شد و روزگارش روبه راه گردید ، سپس نزد رسول خدا ع آمد، ماجرای خود را به اطلاع حضرت رساند که چگونه قصد ابراز نیاز به محضر حضرت را داشت و از ایشان چه شنید.

حضرت فرمود: «من که به تو گفتم هر که از ما طلب کند به او می دهیم ولی کسی که اظهار نیاز نکند، خداوند او را بی نیاز می سازد» .

امام باقر علیه السلام فرمود:

245 - «طَلَبُ الحوائجِ اِلَى النّاسِ اِسيِسلابٌ لِلعِزَّةِ ، وَمُذهِبَهٌ لِلحَياءِ، وَاليَأسُ مِمّا فی اَيدِی النّاسِ عِزٌّ للمُؤمنينَ ، وَالطَّمَعُ هُوَ الفَقرُ الحاضِرُ».

- «طلب حاجت از مردم، موجب از بین رفتن عزت وحیا می گردد . ومأیوس شدن از آنچه در دست مردم است، موجب عزت مؤمنین می شود . وطمع . همان فقر نقداست ».

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمود:

246 - «مَنِ استَغنى اَغناهُ اللهُ، وَمَنِ استَعَفَّ اَعَفَّهُ اللهُ، وَمَن سَأَلَ اَعطاهُ اللهُ، وَمَن فَتَحَ عَلى نَفسِهِ بابَ مَسأَلَةٍ فَتَحَ اللهُ عَلَيَهِ سَبعينَ باباً مِنَ

ص: 185

الفَقرِ لا يَسُدُّ اَدناها شَیءٌ».

- «کسی که اظهار نیاز نکند، خداوند او را بی نیاز می گرداند. و کسی که طالب عفت باشد، پروردگار متعال او را عفیف می نماید. کسی که از خدا چیزی بخواهد، خداوند به او عطا می کند. کسی که باب سؤال و درخواست را بر خود بگشاید، خداوند متعال هفتاد باب از فقر به رویش می گشاید که هیچ چیز نمی تواند حتی کوچک ترین بابش را مسدود نماید».

نقل است که گدایی از وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم چیزی خواست و او را به «وجه الله» قسم داد، حضرت دستور فرمودند پنج تازیانه بر او نواختند، آنگاه به وی فرمود:

247 - «سَل بِوَجهِكَ اللَّئيمِ وَلا تَسأَل بِوَجهِ اللهِ الكَريم».

- «مردم را به روی پشت خودت قسم بده ، نه به وجه خداوند کریم».

نکوهش ردّ سائل

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

248 - «لا تَقطَعُوا عَلَى السّائِلِ مَسأَلَتَهُ اَنَّ المَساكينَ يَكذِبُونَ ما اَفلَحَ مَن رَدَّهُم»

- « درخواست سائل را رد نکنید که اگر دروغ مساکین و بیچارگان نبود، ود کنندگان آنان بدبخت می شدند».

249 - «رُدُّوا السّائِلَ بِبَذلٍ يَسيرٍ اَؤ بِلينٍ وَرَحمَتهٍ فَاِبَّهُ يَأتيكُم مَن لَيسَ بِانسٍ وَلا جانَّ لِيَنظُرَ كَيفَ صُنعُکُم فيما خَوَّلَكُمُ اللهُ».

- « به سائل یا چیز کمی بدهید یا با نرمی و ترحم، ردش کنید، چون چه بسا فردی که نه انسان است و نه جن، نزد شما بیاید تا ببیند با نعم الهی چه

ص: 186

می کنید ؟ »

فردی می گوید من هنگام صبح بر در منزل امام صادق علیه السلام نشسته بودم که گدایی آمد و چیزی خواست ، اطرافیان او را رد کردند. امام علیه السلام آنان را بسیار سرزنش کرد و فرمود:

250 - (اَوَّلُ سائِلٍ قامَ عَلى بابِ الدّارِ فَسَأَلَ فَرَدَدتُمُوهُ ؟ اَطعِمُوا

تَلاتَةً ثُمَّ اَنتُم بِالخِيارِ عَلَيهِ اِن شِئتُم اَن تَزدادُوا فَازدادُواوَاِلّا فَقَد اَدَّيتُم حَقَّ يَؤمِکُم»

- «اولین گدایی که بر در خانه ما آمد او را رد کردید؟ تا سه نفر را غذا بدهید آنگاه اختیار با شماست ، اگر خواستید بیش از سه نفر را هم بدهید وگرنه حق این روز را ادا نموده اید».

نیز فرمود:

251 - «اُعطُوا الواحِدَ وَالاِثنَينِ وَالثَّلاثَةَ ثُمَّ اَنتُم بِالخِيارِ».

- «گدای اول، دوم و سوم را (چیزی) بدهید، پس از آن، اختیار با شماست».

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:

252 - «اِذا طَرَقَکُم سائِلٌ ذَکَرَ بِاللَّيلِ فَلا تَرُدُّوهُ»

- « هر وقت گدایی، شبانه در خانه شما را کوبید و چیزی خواست، مبادا ردش کنید».

253 - «اَنّا لَنُعطی غَيرَ المُشتَحِقَّ حَذّراًمِن ردَّ المُستَحِقَّ».

- « ما به غیر مستحق عطا می کنیم تا مبادا در این میان، مستحق واقعی را رد کرده باشیم».

ص: 187

گوشه ای از آداب انفاق

امام علی بن الحسين علیهما السلام فرمود:

254 - «صَدَقَةُ اللَّيلِ تُطفِيءُ غَضَبَ الرَّبَّ».

- صدقه شبانه ، غضب پروردگار را خاموش می نماید». و به «ابی حمزه» فرمود:

255 - «اِذا اَرَدتَ اَن يَطيبَ اللهُ مَيتَتَكَ وَيَغفِرَ لَكَ ذَنبَكَ يَومَ تَلقاهُ فَعَلَیکَ بِالبِر، وَصَدَقةِ السَّرَّ ، وَصِلَةِ الرَّحِمِ؛ فَاِنَّهُنَّ يَزِدنَ فِی العُمرِ ، وَيَنفينَ الفَقرَ ، وَيَدفَعنَ عَن صاحِبِهِنَّ سَبعينَ مَيتَةَ سُوءٍ».

- «اگر می خواهی خداوند تورا پاک بمیراند وروز ملاقاتش گناهانت را ببخشاید، نیکی کن، و در خفا صدقه بده ، وصله رحم بنما؛ چون این سه عمل عمر را زیاد می کنند، فقر را نفی می نمایند، و از صاحبانشان هفتاد نوع مرگ بدرا دفع می کنند».

از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم سؤال شد: کدام صدقه برتر است؟ فرمود:

256 - «عَلى ذِى الرَّحِمِ الكاشِحِ».

- «بر خویشانی که دشمنی خود را از تو پنهان می کنند».

از حضرت صادق علیه السلام سؤال شد: به چه کسی صدقه بدهیم به کسی که بر در خانه می آید یا نگه داریم و به بستگان نیازمند خود بدهیم؟ فرمود.

257 - «لا يَبعَث بِها اِلّا اِلى مَن بَينَهُ وَبَينَهُ قَرابَةٌ فَهُو اَعظَمُ لِلاَجرِ».

- « جز به بستگان و نزدیکانش ندهد که اجر عظیم تری دارد».

ص: 188

از امام باقر علیه السلام نقل است که فرمود:

258 - «اِذا اَرَدتَ اَن تَتَصَدَّقَ بِشَيءٍ قَبلَ الجُمُعَةِ بِيَومٍ فَاَخَّرهُ اِلى يَومَ الجُمُعَةٍ».

- « اگر یک روز قبل از جمعه می خواهی صدقه بدهی، آن را تا روز جمعه به تأخیر بینداز».

259 - «مَن سَقى ظَماَناً ماءً سَقاهُ اللهُ مِنَ الرَّحیقِ المَختُومِ».

- «کسی که تشنه ای را سیراب کند، خداوند متعال او را از شراب دست نخورده، سیراب می نماید».

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

260 - «اَفضَلُ الصَّدَقَةِ اِبرادُ الكَبِدُ الحَرَّی ، وَمَن سَقى کَبداً حَرَّی مّن بَهيمَةِ اَو غَيرِها اَظَلَّهُ اللهُ يَومَ لا ظِلَّ لا ظِلُّهُ».

- «بهترین صدقه خنک ساختن جگر عطشان است، هرکس جگر تفتیده یی را سیراب سازد، چه چهارپا باشد چه غیر آن، خداوند متعال در روز قیامت - که سایه ای جز سایه او نیست - برایش سایبانی قرار می دهد».

قسم دوّم: اضافه ضروریات زندگی
اشاره

این اضافه بار سنگینی است بر دوش صاحبش ؛ چون حرام دنیا عقاب دارد، وحلالش حساب. «عبدالله بن عمر» می گوید: شنیدم که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم می فرمود:

261 - «تَكُونُ اُمَّتی فِی الدُّنيا ثَلاثَةَ اَطباقٍ:».

- «امت من در دنیا سه طبقه اند:»

ص: 189

- «اَمَّا الطَّبَقُ الاَوَّلُ فَلا يُحِبُّونَ جَمعَ المالِ وَلادَّخارَهُ، وَلا يَسعَونَ فِی اقتِنائِهِ وَاحتِكارِهِ، وَاِنَّما رِضاهُم مِنَ الدُّنيا سَدُّجُوعَةً، وَسَترُ عَؤرَةٍ ، وَغِناهُم مِنها ما بَلَغَ بِهِمُ الاخِرَةَ، فَاُولئِكَ هُمُ الامُنُونَ الَّذينَ لا خَؤفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنُونَ».

- «طبقه اول ، کسانی اند که جمع مال و ذخیره سازی آن را دوست ندارند، و در به دست آوردن واحتکار آن تلاش نمی کنند به مقداری که سد جوع وستر عورت کنند، راضی اند. هر مقدار که اینان را به آخرت برساند، برایشان بس است. این گروه در امنیت به سر می برند، و برایشان خوف واندوهی نیست ».

- «وَاَمَّا الطَّبَقُ الثّانی فَاِنَّهُم یُحِبُّونَ جَمعَ المالِ مِن اَطيَبِ وَجُوهِهِ وَاَحسَنِ سُبُلِهِ ، يَصِلُونَ بِهِ اَرحامَهُم، وَيَبَرُّونَ بِهِ اِخوانَهُم، وَيُواسُونَ بِهِ فُقَراءَ هُم وَلَعَضُّ اَحَدِهِم عَلَى الرَّضفِ اَيسَرُ عَلَيهِ مِن اَن يَكتَسِبَ دِرهَماً مِن غَيرِ حِلَّهِ اَو يَمنَعَهُ مِن حَقَّهِ اَو يَكُونَ لَهُ خازِناً اِلى يَومِ مَؤتِهِ ، فَاُولئِکَ الَّذينَ اِن نُوقِشُوا عُذَّبُوا، وَاِن عُفِىَ عَنهُم سَلِمُوا».

- «گروه دوم کسانی اند که دوست دارند از راه حلال و پاکیزه مال به دست بیاورند تا به بستگان خود رسیدگی کنند؛ به برادرانشان نیکی کنند و به فقرا سرکشی نمایند. برای اینان سنگ آتشین به دندان گرفتن راحت تر است از این که یک درهمی را از راه حرام به دست بیاورند یا به مستحقش نرسانند، تا برای روز مرگ آن را پس انداز کنند. اگر در قیامت با اینان مناقشه شود، گرفتار عذاب می شوند؛ و اگر عفو گردند، در سلامت خواهند بود».

- «وَاَمَّا الطَّبَقُ الثّالِثُ فَاِنَّهُم يُحِبُّونَ جَمعَ المالِ مِمّا حَلَّ وَحَرُمَ،

ص: 190

وَمَنعَهُ مِمَّا افتَرَضَ وَوَجَبَ، اِن اَنفَقَوهُ اِسرافاً وَبِذاراً ، وَاِن اَمسَكُوهُ بُخلاً وَاحتِكاراً ، اُولئِكَ الَّذينَ مَلَكَتِ الدُّنيا زِمامَ قُلُوبِهِم حَتّى اَورَدَتهُمُ النّارَ بِذُنُوبِهِم».

- دسته سوم؛ جمع آوری مال را دوست دارند، حلال و حرام برایشان فرقی ندارد، واجبات را ترک می کنند و در مصرف ، اسراف کارند. اگر دست نگه دارند و خرج نکنند از روی بخل واحتکاراست (نه به خاطر ترک اسراف ). اینان کسانی اند که دنیا زمام قلبهاشان را مالک گردیده، تا به سبب گناهان وارد جهنمشان گرداند».

نیز فرمود:

262 - «لا يَكتَسِبُ العَبدُ مالاً حَراماً فَيَتَصَدَّقُ مِنهُ فَيُؤجَرَ عَلَيهِ، وَلا يُنفِقُ مِنهُ فَيُبارَكَ لَهُ فيهِ ، وَلا يَترُكُهُ خَلفَ ظَهرِهِ اِلّا كانَ زادَهُ اِلَى النّارِ».

- « نمی شود کسی مالی را از حرام به دست بیاورد و آن را صدقه بدهد واجر ببرد. اگر از آن مال خرج کند، برایش برکت ندارد؛ و اگر آن مال پس از مرگش باقی بماند توشه آتشینی برایش خواهد بود».

از حضرت على علیه السلام در مورد بزرگترین «شقاوت » سؤال شد، فرمود:

263 - «رَجُلٌ تَرَكَ الدُّنيا لِلدنيا فَاتَتهُ الدُّنيا وَ خَسِرَ الآخِرَةَ ، وَرَجُلٌ تَعَبَّدَ وَاجتَهَدَ وَصامَ رِياءَ النّاسِ فَذلِكَ الَّذي حَرُمَ لَذّاتِ الدُّنيا مِن دَناياهُ وَلَحِقَهُ التَّعَبُ الَّذي لَو كانَ بِهِ مُخلِصاً لاَ ستَحَقَّ ثَوابَهُ فَوَردَ الاَخِرَةَ وَهُوَ يَظُنُّ اَنَّهُ قَد عَمِلَ ما يَثقَلُ بِهِ میزانُهُ فَيَجِدُهُ هَباءً مَنثُوراً».

- کسی که دنیارا به خاطر دنیا ترک کند، در نتیجه، هم دنیا از دستش رفته و هم در آخرت زیان کار است. کسی که زحمت بکشد، عبادت انجام بدهد

ص: 191

و روزه بگیرد، ولی برای نشان دادن به مردم باشد، این فرد، کسی است که از لذت های دنیا محروم است و رنجی برایش باقی مانده که اگر در آن اخلاص می ورزید، استحقاق ثواب داشت. چنین فردی، وارد صحنه قیامت می شود در حالی که گمان می کند عملی به همراه دارد که موجب سنگینی اعمال نیکش گردید، ولی آن را بر باد رفته می یابد».

سؤال شد: بیشترین «حسرت» مخصوص کیست ؟ فرمود:

- «مَن رَأى مالَهُ في ميزانِ غَيرِهِ فَاَدخَلَهُ اللهُ بِهِ النّارَ وَاَدخَلَ وارِثَهُ بِهِ الجَنَّةَ».

- کسی که مالش را در ترازوی دیگران ببیند در حالی که او به سبب (کسب حرام) آن مال ، وارد جهنم می شود، ووارثش به سبب (مصرف حلال وانفاق وادای حقوق) آن، به بهشت می رود».

گفتند: چگونه چنین چیزی ممکن است؟ فرمود:

- «كَما حَدَّثَنی بَعضُ اِخوانِنا عَن رَجُل دَخَلَ اِلَيهِ وَهُوَ يَسُوقُ فَقالَ لَهُ: يا فُلانُ، ما تَقُولُ في مِائَةِ اَلفٍ في هذَا الصُّدُوقِ ؟ ما اَدَّتُ مِنها كاةً قَطُّ قالَ : قُلتُ : فَعَلامَ جَمَعتَها ؟ قالَ : لِحُقُوقِ السُّلطانِ ، وَمُكاثِرةِ العَشيرَةِ ، وَلِخَوفِ الفَقرِ عَلَى العِيالِ ، وَلِرَوعَةِ الزَّمانِ قالَ : ثُمَّ لَم يَخرُج مِن عِندِهِ حَتّى فاضَت نَفَسُهُ».

- « برادری برایم نقل کرد: نزد مردی رفتم که در حال جان کندن بود، به من گفت: صد هزار (سکه) در این صندوق دارم که زکاتش را پرداخت نکرده ام به نظر تو چه کنم؟ آن مرد می گوید: گفتم برای چه آن را جمع کرده ای ؟ گفت : برای پرداخت مالیات سلطان ، فخر فروشی بر بستگان، هراس فقر بر خانواده

ص: 192

و ترس از اتفاقات روزگار .

سپس فرمودند: این مرد از نزد او بیرون نیامده ، جان داد » .

بعد حضرت فرمودند:

- « الحَمدُ لِلّهِ الَّذي اَخرَجَهُ مِنها مَلُوماً مُليماً بِباطِلٍ جَمَعَها وَمِن حَقًّ مَنَعَها فَأَوعاها وَشَدَّها فَأَو كاها فَقَطَعَ المَفاوِزَ وَالقِفارَ وَلَجَّجَ البِحارَ ، اَیُّهَا الواقِفُ لا تُخَدَع کَما خُدِعَ صُوَيحِبُكَ بِالاَمسِ ، اِنَّ مِن اَشَدَّ النّاسِ حَسَرَةً يَومَ القِيامَةِ مَن رَأى مالَهُ في ميزانِ غَيرِهِ اَدخَلَ اللهُ هذا بِهِ الجَنَّةَ وَاَدخَلَ هذا بِهِ النّارَ».

- «سپاس مخصوص خدایی است که او را با ملامت از دنیا برد در حالی که مال را از راه باطل جمع کرد و حق حق دار را منع کرده بود، سرش را هم محکم بسته بود (که دزد نبرد). مالی که ، دشت های خشک و سوزان و شهرها و دریاهارا برای جمع آوری آن در نوردیده بود. ای کسی که در دنیا مانده ای ؛ مبادا گول بخوری همچنان که دیروز آن مرد گول خورد، همانا شدید ترین حسرت را در قیامت کسی دارد که می بیند مالش در میزان دیگری است، و به واسطه آن به بهشت رفته، ولی خودش را به سبب همین مال به جهنم می برند».

امام صادق علیه السلام فرمود:

264 - «وَاَعظَمُ مِن هذا حَسرَةً رَجُلٌ جَمَعَ مالاً عظيماً بِكَدًّ شَديد ، وَمُباشَرَةِ الاَهؤالِ ، وَتَعَرُّضِ الاَخطارِ، ثُمَّ اَفنی مالَهُ بِصَدَقاتٍ وَمَبَرّاتٍ ، وَاَفنى شَبابَهُ وَقُوَّتَهُ في عِباداتٍ وَصَلَواتٍ وَهُوَ مَعَ ذلِكَ لا يَرى لِعَلِىَّ بنِ اَبی طالبٍ علیه السلام حَقَّهُ ، وَلا يَعرِفَ لَهُ مِنَ الاِسلامِ مَحَلَّهُ، وَيَرى اَنَّ مَن لا بِعُشرِهِ وَلا بِعُشرِ عُشرِ مِعشارِهِ اَفضَلُ مِنهُ، یُواقَفُ عَلَى الحُجَج فَلا يَتَأَمَّلُها ،

ص: 193

وَيُحتَجُّ عَلَيهِ بِالآياتِ وَالاَخبارِ فَيَأبى اِلا تَمادِياً في غَيَّهِ ، فَذاكَ اَعظَمُ مِن کُلَّ حَسرَةٍ، وَيَأتي يَومَ القِيامَةِ وَصَدَقاتُهُ مُمَثَّلَةٌ لَهُ في مِثالِ الافاعی تَنهَشُهُ، وَصَلَواتُهُ وَعِباداتُهُ مُمَثَّلَةٌ لَهُ في مِثالِ الزَّبانِيةِ تَدفَعُهُ حَتّى تَدَعُهُ اِلى جَهَنَّمَ دَعّاً».

- « حسرت بیشتر از این مرد را کسی دارد که مال بسیاری را با زحمات زیاد و رنج ها و مشقت ها فراهم کرد، و بعد آن مال را با صدقات و مبرات از بین برد. جوانی و (شادابی) وقوت و نیرویش را نیز در عبادات ونمازها گذارد، ولی برای على بن ابی طالب علیه السلام حقی قائل نبود و محل و مقامی در اسلام برای آن حضرت نمی شناخت. اما در مقابل، کسانی را که یک دهم یا یک صدم آن حضرت هم نمی شوند. برتر از آن جناب پنداشت. در مورد حجت های الهی (وائمه علیهم السلام) توقف می کرد و فکرش را به کار نمی انداخت و وقتی با آیات و روایات برایش استدلال می نمودند ، نمی پذیرفت چون در گمراهی خود فرورفته بود. این فرد، بیشترین حسرت را دارد. روز قیامت وارد می شود در حالی که صدقاتش به صورت مارها تمثل یافته، او را می گزند؛ ونمازها وعباداتش چون فرشتگان دوزخ هستند که او را به سوی جهنم خواهند راند».

- «يَقُولُ : يا وَيلي اَلَم اَكَ مِنَ المُصَلّينَ ؟ اَلَم اَكَ مِنَ المُزَكّينَ ؟ اَلَم اَكَ عَن اَموالِ النّاسِ وَنِسائِهِم مِن المُتَعَفَّفينَ ؟ فَلِماذا دُهیتُ بِما دُهیتُ ؟».

- « در همین حال می گوید: ای وای ؛ مگر من از نماز گزاران نبودم ؟ آیا من از زکات دهندگان نبودم؟ آیا من نبودم که چشم طمع به اموال وزنان مردم نداشتم؟ پس چرا به این مصیبت عظیم گرفتار شدم؟».

ص: 194

- «فَيُقالُ لَهُ: يا شَقِئُّ ؛ ما يَنفَعُکَ ما عَمِلتَ وَقَد ضَیَّعتَ اَعظَمَ الفُرُوضِ بَعدَ تَوحيدِ اللهِ وَالايمانِ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله وسلم ، وَضَیَّعتَ ما اَلزَمتُکَ مِن مَعرِفَةِ حَقَّ عَلِيّ وَلِي اللهِ علیه السلام ، وَالتَزَمتَ عَلَيكَ مِنَ الائتِمامِ بِعَدُوَّ اللهِ فَلَو كانَ لَکَ بَدَلَ اَعمالِكَ هذِهِ عِبادَةُ الدَّهرِ مِن اَوَّلِهِ اِلى آخِرِهِ وَبَدَلَ صَدَقاتِكَ الصَّدَقَةُ بِكُلَّ اَموالِ الدُّنيا بَل بِمِلءِ الاَرضِ ذَهَباً لَمَا زادَكَ ذلِكَ مِنَ اللهِ الّابَعداً، وَمِن سَخَطِهِ اِلا قُرباً».

- به او گفته می شود: ای بدبخت ؛ عملت برایت نفعی ندارد ؛ چون تو بزرگ ترین واجب الهی پس از توحيد و نبوت را ضایع ساختی، تو ولی حق على بن ابی طالب بالا را آن طور که باید نشناختی و بر عکس، به دشمن خدا تن در دادی .

اگر به جای این اعمال که انجام دادی ، تمام روزگار از اول تا آخر عالم را عبادت می کردی و به جای صدقات و بخشش هایت، تمام اموال دنیا بلکه به اندازه کره زمین طلا در راه خدا انفاق می کردی (هیچ فایده ای برایت نمی داشت) و جز دوری از خدا و نزدیکی به غضبش ، برایت حاصلی نمی داد».

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:

265 - «از مال حذر کنید، چون درگذشته مردی اموالی را برای فرزندانش جمع کرده بود که ناگاه ملک الموت (در چهره انسانی با لباس فقیرانه بر در خانه اش آمد و در را کوفت، دربانان بیرون آمدند، ملک الموت گفت: آقای خودرا بگوئید تا بیاید، من با او کار دارم. گفتند: آقای ما نزد فردی مانند تو بیاید (که فقیر هستی) ؟ با این جواب آن مرد را از در خانه دور کردند.

فرشته مرگ، مجددا با همان شکل آمد و گفت: آقایتان را بگوئید بیاید

ص: 195

و به او خبر بدهید که من فرشته مرگم . صاحب خانه چون این صدارا شنید، ترس وجودش را فراگرفت. در همان حال نشست وبه یارانش گفت: با او به نرمی گفتگو کنید و بگوئید: خدا به تو برکت دهد، شاید اشتباهی آمدی و) فرد دیگری را می خواهی؟ گفت: خير ودر همین حال وارد خانه شد وبه صاحب خانه گفت: وصیت خودرا بکن که من باید هر چه زودتر روح تو را قبض کنم.

در اینجا اطرافیان، شروع به گریه و زاری نمودند، مرد برخاست و دستور داد تا صندوق ها را بگشایند و هرچه طلا و نقره در آن است، صورت برداری کنند. بعد رو به مال ها نمود و شروع به دشنام دادن به آنها کرد و گفت:

خدا تو را لعنت کند، تو باعث شدی که من یاد خدا را فراموش کردم، تو باعث شدی که من از آخرتم غافل ماندم تا وقتی که خبر مرگم را به من دادند. در این هنگام خداوند متعال، مال را به سخن در آورده به صاحبش گفت: چرا مرا دشنام می دهی ؟ خودت از من به ملامت و نکوهش سزاوارتری، تو در چشم مردم حقیر و پست بودی ، من بودم که تو را بالا آوردم. مگر نبود که بر در دربار ملوک و بزرگان حاضر می شدی و افراد صالح هم آنجا بودند، ولی تورا زودتر از دیگران به درون راه می دادند؟

مگر نبود که تو دختران بزرگان را خواستگاری می کردی، مردمان پاک نیز خواستگاری می کردند، ولی آنها تو را می پذیرفتند؟

اگر تو مرا در راه خیر مصرف می کردی، آیا من قدرت ممانعت و جلوگیری داشتم؟

اگر تو مرا در راه خدا خرج می کردی ، مالت کم نمی شد (و خداوند به آن

ص: 196

برکت می داد) حال که وضع این گونه خراب است، مرا دشنام می دهی در حالی که خودت به نکوهش سزاوارتری؟ من و تو، هر دو از خاک آفریده شدیم، من دوباره به آن خاک بر می گردم ولی تو به سوی گناهانی می روی که به واسطه من آنها را کسب نمودی.

آنگاه فرمود: مال با صاحبش این گونه سخن می گوید. (یعنی هر مالی، چنین گفتگویی را با صاحبش دارد ولی کو گوش شنوا؟!) »

ص: 197

ره آورد شوم ثروت اندوزی

باید بدانی آن کس که سعی و تلاشش در جمع آوری مال است، زیان کار وكم عقل می باشد. این مطلب با چند دلیل بیان می گردد

اوّل - به خود ظلم کرده که هم وغم خویش را صرف طلب آن نموده است؛ چون این فرد اگر بین مردم باشد، فکرش به آن مال ها مشغول است و اگر تنها باشد، از ترس دزد خواب راحتی ندارد.

عالمی می گفت: فقرا سه خصلت دارند: یقین (به رزاقیت الهی) دارند، فکر و خیالشان همیشه آرام و راحت است، وحسابشان در روز قیامت خفيف واندک می باشد.

اغنیا نیز سه خصلت دارند: رنج هایی که در طلب مال کشیدند، قلبشان به آن مشغول است ، و حسابشان شدید خواهد بود.

دوم - فکرشان مشغول به این است که : با این مال ها چه کنند و از چه راهی آن را زیادتر نمایند، چگونه آن را از شر دزد و مانند آن نگاه داری کنند و چگونه از آن مال ها استفاده نمایند.؟

این گروه، در همین حالات به سر می برند که ناگاه مرگشان فرا می رسد و آرزوهایشان را بر باد داده ولی بار سنگین آن مال ، بر دوششان می ماند.

حضرت عیسی علیه السلام فرمود:

266 - «وَيلٌ لِصاحِبِ الدُّنيا كَيفَ يَمُوتُ وَيَترُكُها، وَيَأمَنُها وَتَغُرُّهُ ، وَيَثِقُ بِها وَتَخذُلُهُ؟».

ص: 198

- «وای بر صاحب دنیا ؛ که چگونه می میرد و آن را رها می سازد. او (به خیالش خودش) از شر دنیا در امان بود، ولی دنیا او را فریب داد. او به دنیا اعتماد و اطمینان داشت، ولی دنیا اورا خوار و ذلیل کرده بود ».

سوم - جمع آوری مال ، آرزوهای طولانی می آورد، قلب را تیره می کند ، و شیرینی عبادت را از قلب خارج می نماید که این از بزرگ ترین بدبختی های انسان است. حضرت عیسی علیه السلام فرمود:

267 - «بِحَقًّ اَقُولُ لَكُم: کَما يَنظُرُ المَريضُ اِلَى الطَّعامِ فَلا يَلتَذُّ بِهِ مِن شِدَّةِ الوَجَعِ كَذلِكَ صاحِبُ الدُّنيا لا يَلتَذُّ بِالعِبادَةِ وَلا يَجِدُ حَلاوَتَها مَعَ ما يَجِدُ مِن حَلاوَةِ الدُّنيا».

- «به حق به شما می گویم: همچنان که مریض به غذا نظر می کند، ولی به خاطر شدت دردش از آن لذت نمی برد، هم چنین صاحب دنیا از عبادتش لذت نخواهد برد. و تا وقتی که دنیا در ذایقه اش شیرینی می کند، از شیرینی عبادت بهره ای نصیبش نمی گردد » .

- «بِحَقًّ اَقُولُ لَكُم: كَما اَنَّ الدّابَّةَ اِذا لَم تُرکَب وَتُمتَهَنُ تُصعِبُ وَتُغَيَّرُ خَلقُها كَذلِكَ القُلُوبُ اِذا لَم تُرَقَّ بِذِكرِ المَوتِ وَنَصَبِ العِبادَةِ تَقسُوا وَتَغلُظُ».

- و به حق می گویم همچنان که اگر مدتی بر حیوان سوار نشوند و او را رها کنند، پس از آن سوار شدنش مشکل می شود و حیوان ضعیف می گردد ، هم چنین قلوب انسان ها اگر با یاد مرگ و عبادات ، رقيق ونرم نشوند، دچار قساوت می گردند و سخت می شوند».

- «وَبِحَقً اَقُولُ لَكُم: اِنَّ الزَّقَّ اِذا لَم يَنخَرِق يَوشَكُ اَن يَكُونَ وِعاءَ

ص: 199

العَسَلِ كَذلِكَ القُلُوبُ اِذا لَم تَخرُقهَا الشَّهَواتُ اَو يُدَنَّسهَا الطَّمَعُ اَو يَقسُهَا النَّعَمُ فَسَوفَ تَکُونُ اَوعِيةَ الحِكمَةِ».

- «و به حق می گویم که اگر مشک پاره نگردد، ممکن است ظرف عسل گردد، هم چنین دل ها اگر به وسیله شهوات پاره نگردند، یا با طمع ، چرکین نشوند، یا نعمت های بسیار، موجب قساوتش نگردند، می توانند ظروف خوبی برای حکمت باشند .

چهارم - طالب مال، نه تنها به مرادش نمی رسد، بلکه به عکس آن دست می یابد؛ چون مقصود از سعی و تلاش و جمع آوری آن، رسیدن به راحتی بود، بلکه بر عکس موجب ازدیاد هم وغم و مشکلاتش می گردد ؛ تا جایی که آنچنان که از مال فرار می کند، از مارهای سیاه و سگهای درنده فرار نمی نماید.

عالمی می گفت : فقير از سه چیز در راحتی و آسایش به سر می برد وغنی به آن مبتلاست. پرسیدند آن سه چیز چیست؟ گفت: ظلم حاکمان (که به زور مال را بگیرند) حسادت همسایگان وچاپلوسی برادران که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

268 - «الفَقرُ خَيرٌ مِن حَسَدِ الجيرانِ ، وَجَورِ السُّلطانِ، وَتَمَلَّقِ الأخوانِ»

- « فقیر بودن بهتر است از حسادت همسایگان وستم حاکمان و چاپلوسی برادران (و نزدیکان) »

شاعری می گوید:

وَطالِبُ المالِ فِی الدُّنيا لِیَحرُسَهُ *** وَلَم يَخَف عِندَ جَمعِ المالِ عُقباها

کَدُودَةِ القَزَّ ظَنَّت اَنَّ سَترَتها *** تُعينُها وَالَّذى ظَنَّتهُ اَرداها

ص: 200

«آن کس که در دنیا در طلب مال به سر می برد و آن را حراست می کند اما از عاقبتش نمی هراسد، مانند کرم ابریشم است که خیال می کند پیله هایش او را کمک می کنند ولی همان ها موجب هلاکتش می گردند » .

پنجم - دنیارا در برابر فروختن عمرش خریداری کرد و حال آن که عمر، نفیس ترین چیز است هم برای دنیا و هم برای آخرت . اگر به عاقلی بگویند: عمرت را به ملک دنیا بفروش، نخواهد پذیرفت، بلکه هنگام حضور فرشته مرگ حاضر است تمام اموالش را در برابر یک روز عمر اضافی بدهد.

اما تو این عمر را به تدریج به چیزهای پست و کم ارزشی می فروشی که هیچ قیمت ندارند، فکرت را به کار بینداز که بر فرض، عمر یک انسان معمولی صد سال باشد، اگر به او بگویند این صد سال را در مقابل اندازه کره زمین طلا بفروش ، او هرگز این معامله را انجام نخواهد داد. بعد ببین هر یک سال، چقدر ارزش دارد (که برابر است با یک صدم طلا به اندازه زمین) آنگاه با تقسیم بر دوازده ، ارزش هر ماه و با تقسیم مجدد بر سی، ارزش هر روز را به دست خواهی آورد که قابل شمارش نخواهد بود، اما تو این یک روز را به یک درهم یا یک دینار یا نصف دیناری می فروشی ، چه ضرری عظیم تر از این است ؟

ممکن است گفته شود: انسان برای بقای حیات ، به غذا نیازمند است و آن هم فراهم نمی شود مگر با کارکردن، وحاصل کار (با رعایت جهات شرعی وحقوق دیگران معمولا در یک روز ، یک درهم یا یک دینار بیشتر نمی شود،

پس خواهی نخواهی انسان ضرر کرده است.

می گوییم: اگر مقصود بنده از کسب و کار، این باشد که قوتش را فراهم کند تا بتواند برای آخرتش عمل نماید ، هرگز چنین فردی یک روز را به یک درهم یا

ص: 201

یک دینار نفروخته بلکه آن روزش سراسر عبادت بوده است، چون چنین عملی خود، نوعی عبادت است ، و کمترین عبادت ارزشش قابل قیاس با چند برابر کل دنیا نخواهد بود؛ چون نعمت آخرت دائمی، و نعمت دنیا زوال پذیر است، پس چگونه می توان چیز دائم را با چیز زایل شدنی سنجید؟

ذکر برخی از نعمت های بهشتی

مگر سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را نشنیدی که فرموده است:

269 - «مَن قالَ : «سُبحانَ اللهِ»، غَرَسَ اللهُ بِها عَشرَ شَجَراتٍ فِی الجَنَّةِ فيها مِن اَنواعِ الفَواکِهِ»

- «هر کس یک سبحان الله بگوید، خداوند متعال ده درخت در بهشت برایش می کارد که تمامی انواع میوه ها را داراست».

طعم های این میوه ها گوارا ، وانواع مختلف است. حتی روایت شده که خورنده آن، وقتی از طب خوردن (مثلا)، سیر شده ، انگور می شود و از خوردن انگور هم که سیر شد، انجير وانار می گردد؛ و همین طور در برابر انسان به رنگ های گوناگون در می آید. یعنی میوه این درخت بسته به خواست انسان است و هیچ گونه رنج و سختی نیز در تهیه آن وجود ندارد.

اگر چنین درختی را به دنیا بیاورند و بخواهند آن را بفروشند، خیال می کنی پادشاهان چه مبلغی برای خریداری اش می پردازند؟ اضافه بر این که این درخت نیاز به آبیاری و رسیدگی ندارد. به علاوه، اگر چنین درختی حتی ده هزار سال هم عمر کند، یک چنین رقمی در برابر حیات ابدی وجاوید، قابل قیاس نیست.

ص: 202

رسول خدا فرمود:

270 - «لَؤ اَنَّ ثَؤباً مِن ثِيابِ اَهلِ الجَنَّةِ اُلقِىَ اِلى اَهلِ الدُّنيا لَم تَحتَمِلُهُ اَبصارُهُم وَلَماتُوا مِن شَهوَةِ النَّظَرِ اِلَيهِ».

- « اگر لباسی از لباس های اهل بهشت برای اهل دنیا فرستاده شود، چشمهایشان قدرت نگاه کردنش را ندارد و از لذت نظر به آن، جان خواهند داد ».

وقتی حال لباس، این چنین است، دیگر حال پوشنده لباس چگونه می باشد ؟ (خدا می داند) سخن امير المؤمنین - عليه افضل صلوات المصلين رساننده همین معناست که :

271 - «لَو رَمَيتَ بِبَصَرَ قَلبِكَ نَحوَ ما يُوصَفُ لَكَ مِن نَعيمِها لَزَهَقَت نَفسُكَ وَلَتَحَمَّلتَ مِن مَجلِسي هذا اِلى مُجاوَرَةِ اَهلِ القُبُورِ اِستِعمالاً لَها وَشَوقاً اِلَيها».

- «اگر چشمان قلبت را متوجه اوصاف نعمت های بهشت کنی، جان خواهی داد و از همین جا به همسایگی اهل قبور خواهی شتافت و در رسیدن به آنان عجله وشوق نشان می دهی».

وقتی توجه به اوصاف نعمت های بهشتی این گونه اثر دارد، پس چگونه خواهد بود دیدن خود آن نعمت ها؟ از معصومین علیهم السلام روایت شده است که فرمودند:

272 - «کُلُّ شَيءٍ مِنَ الدُّنيا سَماعُهُ اَعظَمُ مِن عِيانِهِ ، وَكُلُّ شَيءٍ مِنَ الأخِرَةِ عِيانُهُ اَعظَمُ مِن سَماعِه».

ص: 203

- « هر آنچه در دنیاست، شنیدنش بهتر است از دیدنش، و هر چه در آخرت هست ، دیدنش بهتر است از شنیدنش».

خداوند متعال می فرماید:

- «وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا»(1).

- «چون آن جایگاه نیکو را مشاهده کنی ، عالمی پر نعمت وکشوری بی نهایت بزرگ خواهی یافت »

در وحی قدیم آمده است:

273 - «اَعدَدتُ لِعِبادي ما لا عَينٌ رَأَت، وَلااُذُنٌ سَمِعَت ، وَلا خَطَرَ بِقَلبِ بَشَرٍ».

- «برای بندگانم چیزهایی فراهم کردم که نه چشم کسی دیده، ونه گوشی شنیده، و نه به قلب بشری خطور کرده است».

ای عزیز؛ اگر مشتاق این نعمت ها هستی باید دنیا را ترک کنی ؛ چون ترک دنیا مهریه آخرت است. دنیا و آخرت مانند دو هوویند که هر قدر یکی را راضی کنی، دیگری ناراضی می گردد. یا مانند مشرق و مغربند که هرچه به یکی نزدیک گردی ، از دیگری دور می شوی . سخن حضرت صادق علیه السلام در همین زمینه است که می فرماید:

274 - «اِنّا لَنُحِبُّ الدُّنيا ، وَإن لا نُؤتاها خَيرٌ لَنا مِن اَن نُؤتاها، وَما اُوتِيَ ابنُ اَدَمَ مِنها شَيئاً اِلّا نَقَصَ حَظُّهُ مِنَ الآخِرَةِ».

- ما (انسانها) دنیارا دوست داریم، ولی اگر به آن نرسیم بهتر از آن است

ص: 204


1- سوره انسان، آیه 20.

که به آن برسیم. هرگز به فرزندان آدم چیزی از دنیا داده نشد، مگر آن که از بهره اخروی شان کم گرديد».

البته باید توجه داشت که منظور حضرت از جمله: «ما دنیا را دوست داریم » . اشاره به حال نوع انسان هاست که دنیا را دوست دارند نه این که منظور حضرت ، بيان حال خود یا آباء وأبناء طاهرینش عان باشد که شأن آن بزرگان ، از این سخنان بسیار بالاتر است. چگونه چنین چیزی ممکن است در حالی که جبرئیل سه مرتبه نزد رسول اکرم ا آمد و کلیدهای بهشت را نزد حضرت آورده، چنین گفت:

275 - «هذِهِ مَفاتيحُ كُنُوزِ الدُّنيا وَلا يُنقَصُ مِن حَظَّكُ عِندَ رَبَّکَ شَيءٌ».

- «این کلیدهای گنج های دنیاست (اگر آنها را بپذیری) از مقامات تو نزد پروردگارت ذره ای کم نخواهد شد».

اما حضرت ابا فرمودند و چیزی را که خداوند متعال آن را کوچک کرده ، بزرگش ننمودند.

دنیایی که در برابر این نعمت عظیم آن را می خری ، جز یک لحظه بیش نیست؛ چون نه لذت های گذشته اش فعلا یافت می شود و نه سختی ها و دردهایش. آینده هم که هنوز نیامده، پس دنیا ولذت های آن، تنها عبارت از همین یک لحظه ای که در آن قرار داری است. به همین خاطر است که على علیه السلام به سلمان فارسی» فرمود:

276 - «وَضَع عَنكَ هُمُومَها لِما اَيقَنتَ مِن فِراقِها».

- «همت تو دنیا نباشد؛ چون یقین داری که از تو جدا خواهد شد».

ص: 205

علاوه بر این، می بینیم کسی دنیا را به خاطر آخرت نفروخت مگر این که نسبت به هر دو سود برد. و کسی آخرت را به خاطر دنیا نفروخت مگر این که نسبت به هر دو زیان دید. اگر سخن مارا باور ندارید، سخن خدارا باور کنید که به دنیا می فرماید.

277 - «اَخدمي مَن خَدَمَنی ، وَاَتعِبی مَن خَدَمَكَ».

- «خادم آن گس باش که خادم من است و به رنج بینداز آن کس را که خادم تواست».

اگر به کاری مشغول هستی، ذکر خدارا غنیمت شمار و نامه اعمالت را از حسنات پر کن. مگر نشنیدی حکایت عابد دربان ، وجلالت قدرش را ؟ با این که در بازار مشغول کارش بوده است ، که ان شاء الله تعالی ماجرایش در همین کتاب در باب ذكر خواهد آمد(1)

روایت شده که آقای ما أمير المؤمنين علیه السلام هرگاه از جهاد فارغ می شد، به کار تعلیم مردم و قضاوت بین آنان مشغول می گردید و از آن هم که فارغ می شد، در باغش با دستان مبارک خود مشغول به کار می گردید، ولی با این حال ذکر خداوند جلیل را به همراه داشت.

«حکم بن مروان »، از «جبير بن حبیب » روایت کند که برای «عمر»، مشکلی پیش آمده بود که از حل آن عاجز شده رو به مهاجرین کرد و گفت: نظر شما چیست؟

گفتند: ای امیر المؤمنين؛ تو ملجأ وپناه مایی (از ما سؤال می کنی؟)

ص: 206


1- ر.ک : حديث شماره 637.

عمر ناراحت شد و گفت:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا»(1)

- «ای اهل ایمان ؛ متقی و درست گفتار باشید».

به خدا قسم، هم من وهم شما، همه می دانیم که راه گشای این مشکل کیست؟

گفتند: منظورت علی بن ابی طالب علیه السلام است؟

گفت : چرا مردم برای مشکلشان به او رجوع نکردند و به سو آیا تاکنون هیچ زنی، فرزندی مانند او به دنیا آورده است؟

گفتند: به دنبالش بفرست.

عمر آهی کشید و گفت: وی مردی است از بزرگان بنی هاشم، از نزدیکان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم باقیمانده علم او ، بروید او را بیاورید .

مردم به طرف آن حضرت حرکت کردند، دیدند آن جناب در باغی مشغول بیل زدن است و این آیه را تلاوت می فرماید:

- «أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَى ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى»(2)

- «آیا انسان می پندارد به حال خود واگذاشته شده است؟ آیا ابتدایش منی نبود؟ سپس (به صورت خون بسته در آمد و آنگاه به این صورت زیبای حیرت انگیز) آراسته گردید؟ ».

ص: 207


1- سوره احزاب ، آیه 70.
2- سوره قیامت ، آیات 36 و 38.37

این را می خواند در حالی که اشک از چشمان مبارکش جاری بود. مردم از گریه آن حضرت به گریه افتادند، وقتی آرام شدند، عمر سؤال خودرا پرسید وحضرت جواب فرمود، آنگاه عمر دست هایش را به هم پیچانید وگفت: خدا تورا اراده کرده است ، اما چه کنم که این قوم آن را نپذیرفتند. حضرت به او فرمود:

278 - «يا اَبا حَفصٍ ، خَفَّض عَلَيكَ مِن هُنا وَمِن هُنا».

- «ای عمر ؛ صدایت را کوتاه کن»، آنگاه این آیه را تلاوت فرمود:

- «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِيقَاتًا»(1)

- «همانا روز قیامت، وعده گاه است».

عمر برگشت در حالی که چهره اش چون شب ، سیاه گشته بود .

ای برادر ؛ اگر عمرت را به نعمت جاودان آخرت نفروشی، آن را به بهایی اندک چون چند درهم فروخته ای ؛ چون هرچه بدوی و تلاش کنی، نهایتش این است که در تمام عمرت به اندازه یک اطاق طلایا نقره یا کمتر از آن، در آمد کسب کرده باشی، تو که راضی نبودی عمرت را به قیمت دنیا بفروشی، آیا ضرر نکرده ای؟ به همین خاطر است که شاعر می گوید:

الدَّهرُ ساوَمَنی عُمرى وَقُلتُ لَهُ *** ما بِغتُ عُمرى بِالدُّنيا وَما فيها

ثُم اشتَريهُ بِتَدریجٍ بِلاثَمَنٍ *** تَبَّت يَدا صَفقَةٍ قَد خابَ شاريها

- « روزگار در خريدن عمرم مبالغه می کرد، ولی من می گفتم آن را حتی به قیمت دنیا و آنچه در اوست هم نمی دهم.

اما به تدریج ، آن را رایگان از من خرید. نابود باد دو دست معامله گری که

ص: 208


1- سوره نبأ، آیه 17.

فروشنده اش زيان ديد».

در خبر از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمود:

279 - «يُفتَحُ للعَبدِ يَومَ القِيامَةِ عَلى كُلَّ يَوم مِن اَيامِ عُمرِهِ اَربَعٌ وَعِشرُونَ خِزانَةً عَدَدَ ساعاتِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ فَخِزانُةٌ يَجَدُها مَملُوءَةً نُوراً وَسُرُوراً فَیَنالُهُ عِندَ مُشاهَدَتِها مِنَ الفَرَحِ وَالسُّرُورِ ما لَؤ وُزَّعَ عَلى اَهلِ النّارِ لَاَ دهَشَهُم عَن الاِحساسِ بِاَلَمِ النّارِ وَهِيَ السّاعَةُ الَّتي اَطاعَ فيها رَبَّهُ».

- روز قیامت برای بندگان خدا در برابر هر روز از ایام عمر ، بیست و چهار مخزن به تعداد ساعات شبانه روز گشوده می شود، مخزنی را باز می کنند می بیند پر از نور و سرور است . صاحبش با دیدن چنین صحنه ای ، خوشحال و شادمان می شود، به حدی که اگر شادی او را بین اهل جهنم تقسیم کنند مات و مبهوت شده، درد آتش را احساس نخواهند کرد. این مخزن همان ساعتی است که در آن پروردگارش را اطاعت کرده بود ».

- «ثُمَّ تُفتَحُ لَهُ خِزانَةٌ اُخرى، فَيَراها مُظلِمَةً مُنتِنَةً مُفزِعَةً، فَيَنالُهُ مِنها عِندَ مُشاهَدَ تِها مِنَ الفَزَعِ وَالجَزَعِ مالَوقُسَّمَ عَلى اَهلِ الجَنَّةِ لَنَغَّصَ عَلَيهِم نَعيمُها، وَهِيَ السّاعَةُ الَتي عَصى فيها رَبَّهُ».

- «سپس مخزن دیگری را می گشایند، می بیند تاریک است و گندیده و ترس آور ، صاحبش با دیدن این صحنه ، آن قدر ترس و زاری او را فرا می گیرد که اگر آن را بر اهل بهشت قسمت کنند، نعمت هایش بر آنان ناخوش می گردد ، این مخزن همان ساعتی است که در آن معصیت وگناه مرتکب شده بود».

«ثُمَّ تُفتَحُ لَهُ خِزانَةٌ اُخرى فَيَراها خالِيةً لَيسَ فيها ما يَسُرُّهُ وَلا يَسُوؤُهُ ، وَهِيَ السّاعَةُ الَّتي نامَ فيها اَوِ اشتَغَلَ فيها بِشَيءٍ مِن مُباحاتِ الدُّنيا

ص: 209

فَیَنالُهُ مِنَ الغَبنِ وَالأَسَفِ عَلى فَواتِها حَيثُ كانَ مُتَمَكَّناً مِن اَن يَملاَها حَسَناتٍ ما لا يُوصَفُ».

- «سپس مخزن سومی را باز می کنند، می بیند خالی است ، نه اورا مسرور می کند ونه غمگین. این همان ساعتی است که وی در آن ساعت خوابیده یا به امور مباح دنیایی مشغول بوده است در اینجا او را تأسف و پشیمانی فرا می گیرد که چرا چنین لحظاتی را از دست داد، در حالی که می توانست آن را پر از حسناتی کند که به وصف نیایند؟».

- «وَمِن هذا قَولُهُ تَعالى : «يذَلِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ»(1)»

- « وآیه شریف قرآن نیز رساننده همین معناست ، آنجا که می فرماید: آن روز، روز پشیمانی است.

ص: 210


1- سوره تغابن ، آیه 9.
ره آورد مثبت فقر

مبادا حیله شیطان در تواثر کند و بازبانت بگوید: من در دنیا از مباحات ونعمت های الهی استفاده می کنم، واجبات را انجام می دهم وحقوق را ادا می نمایم ، خداوند هم می فرماید:

- «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ»(1)

- «بگو چه کسی زینت هایی را که خداوند برای بندگانش آفريده وروزی پاک را، حرام کرده است ؟».

بنابر این، از غذاهای لذيذ، لباس های زیبا، مرکب های فاخر، منزل های آباد و قصرهای بلند، بهره می برم. این چیزها هم هرگز مانع پیشی گرفتن من به سوی بهشت در میان سایر مؤمنین نخواهد گردید.

باید بدانی این چنین سخنی از افراد احمق ومغرور ، صادر می شود به چند دلیل:

اوّل - کسی که به دنبال اضافه بر قوت لازم برود و در آن غرق گردد، از صفت مذموم حرص نمی تواند به دور باشد و حتما مرتکب کارهایی مشتبه می گردد. وورود در مشتبهات موجب هلاکت حتمی است.

دوّم - اگر بر فرض از حرص در امان بماند که نمی ماند . از قساوت قلب وتکبر و امثال اینها چگونه می تواند نجات یابد در حالی که ذات اقدس الهی می گوید:

ص: 211


1- سوره اعراف ، آیه 32.

- «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَىأَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى»(1)

۔ انسان زمانی که مال و دارایی اش را ببیند طاغی می شود».

ورسولش صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

280 - «اِیاکُم وَ فُضُولَ المَطعَمِ فَاِنَّهُ يَسُمُّ القَلبَ بِالقَسوَةِ».

- «خودرا از غذاهای اضافی دور نگه دارید؛ چون بر قلب ، داغ قساوت می نهد».

«حسان بن یحیی» از امام صادق علیه السلام روایت کرد:

281 - «مرد فقیری نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمد در حالی که مرد پولداری کنار حضرت نشسته بود، تا این فقیر آمد، آن پولدار لباسش را جمع کرد و از او دور شد. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمود: چه شده که چنین کردی؟ آیا ترسیدی فقر او به تو برسد با پول تو به وی ؟

آن مرد گفت: حال که چنین فرمودی ، من نصف مالم را به این مرد می دهم.

حضرت رو به مرد فقیر کرد و فرمود: آیا از او می پذیری؟

گفت: نه!

فرمود: چرا؟

گفت : چون می ترسم من هم مانند او شوم » .

و از همان حضرت نقل شده است که فرمود:

ص: 212


1- سوره علق ، آیات 6 و 7.

282 - «فِی الانجيلِ : اَنَّ عیسی علیه السلام قالَ : اللّهُمَّ ارزُقنی غُدوَةً رَغيفاً مِن شَعيرٍ ، وَعَشِیَّةً رَغيفاٌ مّن شعيرٍ ، وُلا تَرزُقنی فَوقَ ذلِكَ فَاَطغی».

- « در کتاب انجیل آمده است : حضرت عیسی نه به خدا گفت: خدایا : یک قرص نان جوین صبح به من بده و یک قرص شب، بیش از این مده که موجب طغیانم می گردد».

همچنان که یک شناگر در آب حتما تر می شود، صاحب دنیا نیز بر قلبش آثار چرک و قساوت را مشاهده خواهد کرد.

سوّم - شیرینی عبادت ودعا از قلبش بیرون می رود که در کلام حضرت عیسی علیه السلام به آن اشاره شد(1)

چهارم - انسان غنی به هنگام جدا شدن از دنیا حسرت می خورد، اما فقیر بر عکس خوشحال است. از امام صادق ع روایت شده است که فرمود:

283 - «مَن كَثُرَ اشتِباكُهُ بِالدُّنيا كانَ اَشَدَّ لِحَسرَتِهِ عِندَ فِراقِها».

- «هرکس بیشتر به دنیا مشغول شود، حسرتش به هنگام جدای اش بیشتر است ».

پنجم - فقرا زودتر از دیگران به بهشت می روند در حالی که اغنیا هنوز در صحنه قیامت برای حساب رسی مانده اند» .

امير المؤمنين علیه السلام می فرماید:

284 - «تَخَفَّفُوا تَلحَقُوا اِنَّما يُنتَظَرُ بِاَوَّلِكُم آخِرُ کُم».

- «سبک بار شوید تا به قافله ملحق گردید، که پیشینیان در انتظار

ص: 213


1- ر .ک : حدیث 267.

بازماندگانند».

نقل است که جناب سلمان فارسی رحمه الله هنگام مرگ، حسرت می خورد، به او گفتند: ای پدر عبد الله ؛ بر چه چیزی تأسف می خوری؟

گفت: من بر دنیا تأسف نمی خورم، تأسف من برای این است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم با ما عهد کرد و فرمود:

285 - «لِتَكُن بُلقَةُ اَحَدِکُم کَزادِ الرّاكِبِ».

- «زندگی قانع شما به اندازه بار یک حیوان باشد».

من می ترسم که از این فرمان حضرت تجاوز کرده باشم، در حالی که این مال های فراوان در کنار من است. در این حال اشاره کرد به آنچه در اطرافش موجود بود که عبارت بود از یک بالش ، یک شمشیر و یک ظرف!

ابو ذر رحمه الله رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آنان که از خداوند متعال هراس ناکند و اهل خشوع وخضوع وذکر کثیر هستند، از همه زودتر به بهشت می روند؟ آن حضرت فرمودند:

286 - «لا وَلكِن فُقَراءُ المُؤمِنينَ يَأتُونَ فَيَتَخَطَّؤدَ رِقابَ الناسِ فَيَقُولُ لَهُم خَزَنَةُ الجَنَّةِ : كَما اَنتُم حَتّى تُحاسَبُوا؟ فَيَقُولُونَ: بِمَ نُحاسَبُ؟ فَوَاللهِ ما مَلَكنا فَنَجُورَ وَنَعدِلَ ، وَلا اُفيضَ عَلَينا فَنَقبِضَ وَنَبسُطَ وَلکِن عَبَدنا رَبَّنا حَتّى اَتانَا اليَقينُ».

- «خير ، بلکه مؤمنین فقیر در قیامت می آیند و پای برگردن مردم می گذارند، در این حال مأمورین بهشت به آنان می گویند: همان جا بایستید تا حساب رسی شوید. اینان می گویند: در برابر چه؟ به خدا سوگند! ما چیزی

ص: 214

نداشتیم که در آن ستم کرده یا عدالت را مراعات نموده باشیم، خداوند متعال به ما نداد تا ما بخشیده یا نبخشیده باشیم ، ما بندگی حق کردیم تا مرگمان فرارسید » .

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

287 - «اِنَّ فُقَراءَ المُؤمِنينَ لَيَتَقَلَّبُونَ في رِياضِ الجَنَّةِ قَبلَ اَغنِيائِهِم بِاَربَعينَ خَريفاً».

- « مؤمنین فقیر چهل پاییز قبل از اغنيا به بهشت می روند» .

سپس فرمود:

- «سَاَضرِبُ لَكُم مَثَلاً اِنَّما مَثَلُ ذلِکَ مَثَلُ سَفينَتَينِ مُرَّ بِهِما عَلى باخِسٍ فَنَظَرَ في اِحداهُما فَلَم يَجِد فيها شَيئاً فَقالَ : اَسربُوها ، وَنَظَرَ فِی الاُخرى فَاِذا هِيَ مُؤَقَّرَةٌ فقالَ : احبِسُوها».

- برای شما مثلی می زنم: این مسئله به دو کشتی می ماند که بازرسی گذرش به آن دو می افتد، یکی را می بیند چیزی در آن نیست و خالی است، می گوید: رهایش کنید برود. اما در بازرسی دیگری، می بیند پراست، در اینجا می گوید: این را نگه داريد».

و از آن حضرت نقل شده است که فرمود:

288 - «اِذا كانَ يَومُ القِيامَةِ وَقَفَ عَبدانِ مُؤمِنانِ للحِسابِ کِلأهُما مِن اَهلِ الجَنَّةِ فَقيرٌ فيِ الدُّنيا وَغَنیٌ فِی الدُّنيا . فَيَقُولُ الفَقيرُ : یا رَبَّ، عَلى ما اُوقَفُ ؟ فُوَعِزَّتِكَ اِنَكَ لَتَعلَمُ اَنَكَ لَم تُوَلَّني وِلايَةً فَأعدِلَ فيها اَو اَجُورَ وَلَم تُمَلَّكني مالاً فَاُؤدَّيَ مِنهُ حَقّاً اَؤ اَمنَعَ، وَلا كانَ رِزقي يَأتيني فيها اِلّا

ص: 215

کَفافاً عَلى ما عَلِمتَ وَقَدَّرتَ لی.

فَيَقُوُل اللهُ تَبارَكَ وَتَعالى : صَدَقَ عَبدی خَلُّوا عِنهُ حَتّى يَدخُلَ الجَنَّةَ . وَيَبقَى الاَخَرُ حَتّى يسيلَ مِنهُ العَرَقُ ما لَو شَرِبَهُ اَربَعُونَ بَعيراً لَاَصدَرها ، ثُمَّ يَدخُلُ الجَنَّةَ . فَيَقُلُ لَهُ الفَقيرُ : ما حَبَسَكَ ؟ فَيَقُولُ: طُولُ الحِسابِ ما زالَ يَجيئُنى الشَّيء فَيغفُر اللهُ بی ، ثُمَّ اُسأَلُ عَن شَيءٍ اَخَرَ حَتّى تَغَمَّدَنِی اللهُ مِنهُ بِرَحمَتِهِ وَاَلحَقَنی بِالتّائِبينَ . فَمَن اَنتَ ؟ فَيَقُولُ لَهُ : اَنَا الفَقيرُ الَّذی کُنتُ مَعَکَ اَنِفاً . فَيَقُولُ : لَقَد غَيَّرَكَ النَّعيمُ بَعدی».

- «روز قیامت دو بنده را - که هر دو بهشتی اند - برای حسابرسی می آورند یکی در دنیا فقیر بود و دیگری غنی . فقیر می گوید: پروردگارا ؛ من چرا توقف کنم؟ به عزتت سوگند، تو خود می دانی که به من حکومت ندادی تا در آن به عدالت رفتار کرده باشم یا به جور . مال ندادی تا حقوق آن را ادا کرده باشم یا نه. روزی من بر اساس علم وتقدير تو به قدر کفافم بود و بس. خداوند متعال می فرماید: بنده ام راست می گوید، راهش را باز کنید تا وارد بهشت گردد.

اما آن دیگری را آن قدر نگه می دارند تا جایی که عرقهای ریخته شده از او چهل شتر را می تواند سیراب کند، پس از آن وارد بهشت می گردد . در آنجا فقیر به او می گوید: چه چیزی باعث شد که تو را نگه داشتند؟ می گوید: حساب رسی به طول انجامید؛ دائما مسئله ای مطرح می شد و خداوند آن را می بخشید، بعد ، از چیز دیگر سؤال می شد و خداوند رحمتش را بر من گسترانیده مرا به توبه کنندگان ملحق می ساخت و ... (اما بگو ببینم) تو که هستی ؟ می گوید: من آن فقیری هستم که قبلا با تو بودم، آنگاه غنی می گوید: نعمت های بهشت ، تورا تغییر داده است».

ص: 216

ششم - فقیر در روز قیامت مورد تکریم و احترام و عطوفت الهی قرار

می گیرد که حضرت صادق علیه السلام فرماید:

289 - «اَنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ لَيَعتَذِرُ اِلى عَبدِهِ المُؤمِنِ المُحوِجِ کانَ فِی الدُّنيا كَما يَعتَذِرُ الاَخُ اِلى آَخيهِ فَيَقُولُ: وَعزَّتی وَ جَلالی ما اَفقَرتُکَ لِهَوانً کانَ بِكَ عَلَىَّ فَارفَع هذَا الغِطاءَ فَانظُر اِلى ما عَوَّضتُكَ مِنَ الدُّنيا، فَيَکشِفُ فَيَنظُرُ ما عَوَّضَهَ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الدُّنيا فَيَقُولُ: ما ضَرَّنی - یا رَبَّ - ما زَوَيتَ عَنّى مَعَ ما عَوَّضتَنی».

- آنچنان که برادری از برادر دیگرش عذر خواهی می کند ، خداوند عزیز وجليل (روز قیامت) از بنده مؤمنی که در دنیا محتاج بوده، عذر خواهی کرده می فرماید: به عزت وجلالم سوگند ؛ که من تو را به خاطر ذلت و پستی، فقیرت نساختم، پرده را بردار و ببین که چه عوضی برایت فراهم کرده ام؟

این بنده به آنچه خداوند متعال عوض قرار داده نظر می کند و می گوید: پروردگارا: من در این معامله ضرر نکرده ام».

هفتم - فقر، زینت اولیای الهی و شعار صالحين است ، ذات اقدس الهی بر حضرت موسی علیه السلام این چنین وحی فرستاده است که :

290 - «اِذا رَأَيتَ الفَقرَ مُقبلاً فَقُل : مَرحَباً بِشِعارِ الصّالِحينَ، وَإذا رَأَيتَ الغِني مُقبِلاً فَقُل : ذَنبٌ عَجَّلَت عُقُوبَتُهُ».

- «وقتی دیدی فقر به سویت می آید، بگو مرحبا، به شعار صالحين . ووقتی غنا را دیدی که روی آورده، بگو: گناهی است که عقوبتش تعجيل گردیده است (یعنی گناهی مرتکب شدم که خداوند متعال می خواهد در دنیا عقوبت آن را بدهد و به بعد از مرگ نگذارد )» .

ص: 217

شیوه زندگی انبیا و اولیا علیه السلام
اشاره

نظر کردن به شیوه زندگانی آن بزرگان ، درس های عملی بسیار سودمندی دارد که ذیلاً می آید:

حضرت موسی علیه السلام

کسی که خداوند متعال اورا از میان خلایق برای گفتگوی با خود برگزید، آن قدر لاغر بود که آثار سبزی خوردن از پوست شکمش هویدا شد. وقتی از مصر به طرف شهر «مدیَن» خارج شد، پس از مدتی سبزی خوردن ، از خداوند متعال تقاضای نان کرد که قرآن کریم از قول آن حضرت می فرماید :

- «رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ»(1)

- « پروردگارا ؛ من به خیری که تو نازل فرمایی ، محتاجم».

در روایت آمده است که:

291 - «روزی حضرت موسی علیه السلام عرضه داشت: پروردگارا؛ من گرسنه ام. خداوند متعال پاسخ داد: من خبر دارم که تو گرسنه ای. گفت: پروردگارا ؛ برای من غذایی برسان. فرمود: هر وقت که خواسته باشم » .

از جمله چیزهایی که برای آن حضرت وحی شد این بود که:

292 - «یا مُوسى ؛ اَلفَقيرُ مَن لَيسَ لَهُ مِثلی کَفيلٌ ، وَالمَريضُ

ص: 218


1- سوره قصص، آیه 24.

مَن لَيسَ لَهُ مِثلی طَبیبٌ ، وَالغَريبُ مَن لَيسَ لَهُ مِثلی مُونِسٌ - وَيُروی حَبيبٌ - يامَوسی ، اِرضَ بِكَسيرَةٍ مِن شَعير تَسُدُّ بُها جُوعَتَکَ، وَبِخِرقَةٍ تُواری بِها عَورَتَكَ، وَاصبِر عَلَى المَصائِب . وَاِذا رَأَيتَ الدُّنيا مُقبِلَةً عَلَيكَ فَقُل : «اِنِّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَيهِ راجِعُونَ» عُقُوبَةٌ قَدعُجَّلَت فِی الدُّنيا وَاِذا رَأَيتَ الدُّنيا مُدبِرَةً عَنكَ فَقُل : مَرَحباً بِشِعارِ الصالِحينَ . یا مُوسى، لا تَعجَبَن بِما اُوتِيَ فِرعَؤنَ وَما تَمَتَّعَ بِهِ فَاِنَّما هِیَ زَهرَةُ الحَيوةِ الدُّنيا».

- «ای موسی؛ فقیر کسی است ، که کفیلی چون من ندارد. مریض آن است که مانند من طبيب ندارد. غریب فردی است که مثل من مونس ندارد . در روایتی آمده : مثل من دوست ندارد . . ای موسی؛ به پاره ای از نان جو که از تو رفع گرسنگی کند، وخرقه ای که خود را با آن بپوشانی، راضی باش. در مصیبت ها صبر کن، وقتی دیدی دنیا به سویت روی می آورد، بگو: «اِنِّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَيهِ راجِعُونَ» ، این عقوبتی است که جلو افتاده و در دنیا به ما رسیده است. و اگر دیدی دنیا پشت نموده، بگو: مرحبا به شعار صالحين.

ای موسی ؛ از آنچه به فرعون داده شده تعجب نکن، نعمت هایی که او از آنها بهره می گیرد، همه زیبایی زندگانی دنیاست».

حضرت عیسی علیه السلام

سخن همیشگی آن روح خدا این بود که :

293 - «خادِمی یَدایَ، وَدابَّتی رِجلایَ، وَفِراشی الاَرضُ، وَوِسادي الحَجَرُ، وَدِفئي فِی الشَّتاءِ مَشارِقُ الاَرضِ ، وَسِراجی بِاللَّيلِ القَمَرُ، وَاِدامی الجُوعُ وَشِعاري الخَوفُ ، وَلِباسي الصُّوفُ، وَفاكِهَتی

ص: 219

وَرَيحانی ما اَنبَتَتَ الاَرضُ لِلوُحُوشِ وَالاَنعامِ، اَبيتُ وَلَیسَ لی شَئءٌ وَاُصبُحُ وَلَيسَ لى شَيءٌ، وَلَيسَ عَلى وَجهِ الاَرضِ اَحَدٌ اَغنى مِنّى».

- « نوکر من، دو دست من است ، و مرکبم دو پای من. فرشم زمین است وبالشم از سنگ . گرما بخش من در زمستان، زمین هایی است که در آن آفتاب تابیده باشد. چراغ من در شب، مهتاب است و خورشت غذای من، گرسنگی می باشد. پیراهن من ترس از پروردگار و لباسم پشمینه. میوه وريحان من آن علف هایی است که زمین برای چهار پایان ووحوش می رویاند.

روزها شب می شود و شب هایم به صبح می رسد، در حالی که مالک چیزی نیستم، با این وصف در روی زمین کسی غنی تر از من وجود ندارد».

حضرت نوح علیه السلام

پیر ترین پیامبر بود و عمر زیادی کرد که در بعضی از روایات تا دو هزار و پانصد سال هم نقل شده است، با این حال در دنیا خانه ای برای خود نساخت. صبح که می شد می گفت:

294 - «لااُمسى» ، «روز را به شب نمی رسانم».

وشب که می شد می گفت: «لااُصبحُ» ، «شب را به صبح نمی برم».

البته رسول خاتم حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه وآله وسلم نیز همین طور بود، یعنی در مدت حیاتش، خشتی برخشتی ننهاد، روزی دید یکی از یارانش خانه ای با گچ و آجر می سازد، به او فرمود:

295 - «الاَمرُ اَعجَلُ مِن هذا».

- «مرگ قبل از این خواهد رسید».

ص: 220

حضرت ابراهیم علیه السلام

آن پدر پیامبران، لباسش از پشم بود و غذایش از جو.

حضرت يحيى بن زكريا علیه السلام

لباسش از لیف خرما بود و غذایش از برگ درختان .

حضرت سلیمان علیه السلام

با اینکه آن حکومت فوق العاده را داشت، لباسش پشمینه بود. هنگام شب ، دست های خودرا به گردنش می بست و تا صبح در حالت ایستاده (از خوف الهی وشوق به لقایش) اشک می ریخت. غذای آن حضرت از راه - بافتن - زنبیل با دستان مبارک خودش، تأمین می گردید.

حضرت محمّد علیه السلام

احوال آن حضرت مشهور و معروف است، که چه می خورد و چه می پوشید. روایت شده است که روزی گرسنگی بر ایشان عارض شد، پاره سنگی برداشته بر شکم نهاد و فرمود:

296 - «اَلا رُبَّ مُكرِمٍ لِنَفسِهِ وَهُوَ لَها مُهينٌ ، اَلا رُبَّ مُهينٌ لِنَفسِهِ وَهُوَ لَها مُكرِمٌ».

- « بسا افرادی که نفس خود را احترام می کنند ولی در واقع به او اهانت کرده اند، و بسا کسانی که به نفس اهانت می کنند ولی در واقع او را احترام نموده اند».

ص: 221

- «اَلا رُبَّ نَفسٍ جائِعَةٍ عارِيَةٍ فُی الدُّنيا، طاعِمَةٍ فِی الآخِرَةِ ، ناعِمَةٍ يَومَ القِيامَةِ . اَلا رُبَّ نَفسٍ کاسِيَةٍ ناعِمَةٍ فِی الدُّنيا، جائِعَةٍ عاړِيَةٍ يَؤمَ القِيامَةِ».

- «بسا افرادی که در دنیا گرسنه و برهنه اند ولی در آخرت متنعم وبسا افرادی که در دنیا متنعمند و در آخرت گرسنه و برهنه».

- «اَلارُبَّ مُتَخَوَّضٍ مُتَنَعَّمٍ فيما اَفاءَ اللهُ عَلى رَسُولَهُ ما لَهُ فِی الأخِرةِ مِن خَلاقِ».

- «بسا افرادی که در داده های خدا به رسولش، غرق هستند ولی در آخرت برایشان بهره ای نیست».

- «اَلا اِنَّ عَمَلَ اَهلِ الجَنَّةِ حُزنَةٌ بِرَبوَةٍ ، اَلا اِنَّ عَمَلَ اَهلِ النّارَ سَهلَةٌ بِسَهوَةٍ».

- «آگاه باشید که عمل اهل بهشت چون کوه سخت است و عمل اهل جهنم چون زمین پست و نرم».

- «اَلا رُبَّ شَهوَةِ ساعةٍ اَؤرَثَت حُزناً طَويلاً يَومَ القِيامَةِ».

- «بسا شهوت ولذت یک لحظه ای که موجب حزن و اندوه طولانی در قیامت گردد».

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام

احوال آن بزرگ وار آشکار تر از این است که بخواهیم بیان کنیم.

«سوید بن غفله» گوید: پس از آن که مردم با على علیه السلام برای خلافت بیعت کردند، بر آن جناب وارد شدم، دیدم حضرت بر حصیر کوچکی نشسته، در

ص: 222

حالی که در اطاقش غیر از آن، چیز دیگری نبود، عرض کردم:

ای امیر مؤمنان ؛ اکنون بیت المال در دست توست و در خانه هم چیزی که به آن احتیاج داری نیست (پس چرا از بیت المال رفع احتیاج نمی کنی ؟) فرمود:

297 - «یَابنَ غَفلَةٍ، اِنَّ اللَّبيبَ لا يَتَأَثَّثُ في دارِ النَّقلَةِ وَلَنا دارُ اَمنٍ قَد نَقَلنا اِلَيها خَيرَ مَتاعِنا وَاِنّا عَن قَليلٍ اِلَيها صائِرُونَ».

- «ای پسر غفله ؛ فرد خردمند هرگز در خانه ای که باید از آنجا کوچ کند اثاث بسیار ترتیب نمی دهد، برای ما خانه امنی است که بهترین متاع وكالای خود را به آنجا فرستادیم و به زودی خود نیز به آن محل خواهیم رفت».

هرگاه وجود مقدس امیر المؤمنین علیه السلام می خواست جامه ای تهیه کند، به بازار می رفت و در لباس می خرید، بهتر را به «قنبر » می داد و آن دیگری را خود می پوشید، آنگاه نزد نجار آمده می فرمود:

298 - «خُذهُ بِقُدُومِكَ وَيَقُولُ هذِهِ تَخرُجُ في مَصلَحَةٍ اُخرى».

- « یکی از دو آستینش را کوتاه کن. آنگاه فرمود: از این برای کار دیگری استفاده می کنیم».

و آستین دیگر را به حال خود واگذاشته می فرمود:

- «هذِهِ نَأخُذُ فيها مِنَ السُّوقِ لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهما السلام ».

- « در این آستین برای حسن و حسین علیهما السلام چیزی از بازار تهیه می کنیم».

انسان عاقل باید با چشم باز نظر کند و فکر سالمش را به کار بیندازد و تحقیق نماید که اگر در دنیا و فزون طلبی و ازدیاد آن خیری بود، این نوابغ عالم

ص: 223

بشریت که خاصان درگاه حق و حجت الهی بر مردمند، آن را از دست نمی دادند، بلکه بر عکس، از طریق دوری از دنیا می خواستند به خدا نزدیک تر گردند تا جایی که امير المؤمنين علیه السلام به دنیا بفرماید:

- «قَد طَلَّقتُكِ ثَلاثاً لا رَجعَةَ فيها»(1).

- «تو را سه بار طلاق دادم که دیگر نمی توان به تو رجوع کرد».

ورسول حق صلی الله علیه وآله وسلم بفرماید:

299 - «ما تُعُبَّدَ اللهُ بِشَيءٍ مِثلِ الزُّهِد فِی الدُّنيا».

- « تاکنون ذات اقدس الهی به چیزی مانند زهد در دنیا، بندگی نشد».

وحضرت عیسی علیه السلام به حواريين بفرماید:

300 - «اِرضَوا بِدَنِیَّ الدُّنيا مَعَ سَلامِةِ دينُکَم کَما رَضِىَ اَهلُ الدُّنيا بِدَنبَّ الدُّنیا مَعَ سَلامَةِ دُنياهُم، وَتَحَبَّبُوا اِلَى اللهِ بِالبُعدِ مِنهُم وَارضَوُا اللهَ في سَخَطِهِم».

- « به اندکی از دنیا همراه با سلامت دینتان راضی شوید، همچنان که اهل دنیا به اندکی از دین با سلامت دنیایشان راضی اند، از طریق دوری از اهل دنیا با خدا رابطه دوستی برقرار کنید و رضایت الهی را در نارضایتی اینان بجویید».

پرسیدند: ای روح الله ؛ با چه کسی نشست و برخاست داشته باشیم؟ فرمود:

- «مَن تُذَکَّرُکُمُ اللهَ رُؤيَتُهُ وَيَزيدُ في عِلمِکُم مَنطِقُهُ ، وُیُرَ غَّبُکُم فِي الآخِرَةِ عَمَلُهُ».

ص: 224


1- ر.ک : حدیث 549.

- «کسی که دیدنش شما را به یاد خدا می اندازد، سخن گفتنش موجب ازدیاد علمتان می گردد، وعملش شمارا به آخرت علاقمند می کند».

با این اوصاف، چگونه شخص عاقل می تواند فقر ومسکنت را دوست نداشته باشد در حالی که می بینیم اولیا و اوصیا به آن متصف بودند؟ بلکه از روز خلقت حضرت آدم علیه السلام تازمان رسول خاتم صلی الله علیه وآله وسلم بار سنگین خدمت گزاری در درگاه الهی و فرمانبری فرامین انبیا علیهم السلام ، و احیای دین خدا، و عزیز ساختن آیینش ویاری پیامبران صلی الله علیه وآله وسلم ، ومنتشر کردن دعوت آن بزرگان، تنها به دوش فقرا و مساکین بود و بس.

مگر نشنیدی قصه های قرآنی را ؟! و مگر برایت آشکار نگردید که منکرین خدا و شرایع او معمولا اغنيا ومترفين واشراف ومتکبرین بودند؟

نظر به آیات قصص، این حقیقت را برایمان آشکار می سازد که :

- اغنيا و متکبران قوم نوح علیه السلام به آن حضرت عرضه داشتند:

- «أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ»(1)

- ما چگونه به تو ایمان بیاوریم در حالی که پیروانت مردمی فرومایه اند؟».

- و نیز گفتند :

- «وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ»(2)

- « آنان که پیرو تواند جز اشخاصی پست و بی قدر نیستند » .

ص: 225


1- سوره شعراء، آیه 111
2- سوره هود، آیه 27.

- همان گروه به حضرت شعیب علیه السلام گفتند:

- «وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ»(1)

- تو در میان ما شخصیتی بی ارزش و ناتوانی و اگر ملاحظه طایفه تو نبود، سنگسارت می کردیم ؛ که تو را نزد ما عزت و احترامی نیست ».

- مستکبرین از قوم حضرت صالح علیه السلام به مستضعفان با ایمان گفتند:

- «أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ»(2)

- «آیا شما اعتقاد دارید که «صالح» را خداوند به رسالت فرستاد؟ مؤمنان پاسخ دادند: بلی، ما به آیینی که از طرف خدا بر او فرستاده شده ایمان داریم. متکبران بی ایمان گفتند: ما هم به آنچه شما ایمان دارید، کافریم »

- فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام سخنشان چنین بود:

- «وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ»(3)

- «با متاعی ناچیز وبی قدر حضور تو آمدیم، محبت فرما وبر قدر احسانت نسبت به ما بیفزا، و از ما دستگیری کن ؛ که خدا صدقه دهندگان را نیکو پاداش می دهد».

ص: 226


1- سوره هود، آیه 91.
2- سوره اعراف ، آیات 75 و 76.
3- سوره یوسف ، آیه 88.

- فرعون در حالی که از موسی و عیب می گرفت و بر او فخر می فروخت ، گفت:

- «فَلَوْلَا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ؟»(1)

- « چرا دست بند طلا در دست ندارد؟».

- مشرکین به حضرت رسول خاتم به این چنین می گفتند :

- «لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ»(2)

- « چرا گنج و مالی ندارد و یا فرشته آسمان همراه او نیست؟».

- «أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا؟»(3)

- «چرا باغی ندارد که از میوه هایش تناول کند؟».

- «أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا»(4)

- « یا تورا باغی از خرما و انگور باشد که در میان آن باغ ، نهرهای آب جاری گردد».

- «وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ»(5)

- چرا این قرآن بر بزرگی از این دو قریه نازل نشد».

منظورشان از دو قریه، «مکه و طائف » و آن دو مرد هم، «مغيره» یا «ولید

ص: 227


1- سوره زخرف ، آیه 53.
2- سوره هود، آیه 12.
3- سوره فرقان، آیه 8.
4- سوره اسراء، آیه 91.
5- سوره زخرف . آیه 31.

بن مغيره» از مکه و « ابو مسعود عروة بن مسعود ثقفی» یا «حبیب بن عمرو ثقفی » از طائف بود. واین که دو نفر را کاندیدا کردند به خاطر این بود که این دو ، بزرگان قومشان بودند و اموال بسیاری در مکه و طائف داشتند.

این مقدار آیه و خبر در مدح مسکنت و کم داری و مذمت شرف و دارایی . کفایت می کند، چگونه این خبرها کفایت نکند در حالی که خداوند متعال به

پیامبرش حضرت عیسی علیه السلام می گوید:

301- « يا عيسى ، اِنّي قَد وَهَبتُ لَكَ حُبَّ المَساكينَ وَرَحمَتَهُم، تُحِبُّهُم وَيُحِبُّونَکَ، یَرضَؤنَ بِكَ اِماماً وَقائِداً، وَتَرضى بِهِم صَحابَةً وَ تَبَعاً ، وَهُما خُلقانِ مَن لَقِيَني بِهِما لَقِيَنی بِاَز کَی الاَعمالِ وَاَحَبَّها اِلَىَّ».

- «ای عیسی : من دوستی با مساکین و بیچارگان و ترحم به آنان را به عنوان هدیه ای به تو بخشیدم، تو آنان را دوست داری آنان هم تو را دوست دارند. آنان به امامت و رهبری توراضی اند و تو نیز به یاری و پیروی اینان راضی. اگر کسی با این دو څلق نیکو (یعنی حب مساکین و ترحم به ایشان) مرا ملاقات کند با پاک ترین و محبوب ترین اعمال ، مرا ملاقات نموده است».

پیامبر ما صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

302 - «الفَقرُ فَخری وَبِهِ اَفتَخِرُ».

- « فقر، فخر من است و به آن افتخار می کنم» .

از حضرت عیسی علیه السلام نقل است که فرمود:

303 - «بِحَقًّ اَقُولُ لَكُم : اِنَّ اَکنافَ المسَّاءِ لَخالِيَةٌ مِنَ الاَغنِياءِ، وَلَدُ خُولُ جَمَلٍ في سَمَّ الخِياطِ اَيسَرُ مِن دُخُولِ غَنِیًّ في الجَنَّةِ».

ص: 228

- « به حق به شما می گویم که اطراف آسمان از اغنيا خالی است و داخل شدن یک شتر در سوراخ سوزن، راحت تر از داخل شدن یک غنی در بهشت است».

از رسول خدا صلی الله عليه وآله وسلم نقل است که فرمود:

304 - «اِطَّلَعتُ فِی الجَنَّةِ فَوَجَدتُ اَكثَرَ اَهلِهَا الفُقَراءَ وَالمَساكينَ ، وَاِذا لَيسَ فيها اَحَدٌ اَقَلُّ مِنَ الاَغنِياءِ وَالنَّساءِ».

- «در بهشت اطلاع حاصل کردم که اکثر اهلش از فقرا و مساکین بوده واغنیا و زنان در آن کم بودند».

اگر غنا فقط یک خطر که آن ترک همراهی و کمک به فقراست داشته باشد ، کافی است (که انسان از آن بگریزد.).

اگر غنی بخواهد نقایص را بزداید وهمه ضرورت هایی را که از آن اطلاع دارد بر طرف نماید، باید تمام اموالش را در این راه مصرف کند و خود ضعیف و زمین گیر گردد و فقیری همانند دیگر فقرا شود، به همین خاطر است که «اویس قرنی» رحمه الله گفت: «حقوق الهی برای ما طلا و نقره ای باقی نگذاشت».

نقل است که حضرت علی علی باغی داشت که درختانش را پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم کاشته و آن حضرت با دستان خودش آن را آبیاری کرده بود، این باغ را به دوازده هزار درهم فروخت و تمام آن پول ها را در راه خدا صدقه داد و به خانه برگشت . در این حال، همسر گرامش حضرت فاطمه علیها السلام به او گفت:

305 - «تَعلَمُ اِنَّ لَنا اَیّاماً لَم نَذُق فيها طَعاماً وَقَد بَلَغَ بِنَا الجُوعُ وَلا اَظُنُّکَ اِلّا كَاَحَدِنا فَهَلا تَرَكتَ لَنا مِن ذلِكَ قُوتاً؟».

ص: 229

- «می دانی که چند روز است غدایی نخورده ایم و گرسنگی می کشیم ، فكر میکنم تو نیز همانند ما گرسنه ای پس چرا چیزی از آن همه پول ها برایمان نگه نداشتی؟».

حضرت على علیه السلام فرمود:

306 - «مَنَعَنی عَن ذلِكَ وُجُوهٌ اَشفَقتُ اَن اری عَلَيها ذُلَّ السُّؤالِ».

- «چهره هایی که نخواستم خواری سؤال و درخواست بر آنها سایه افکند، مرا از این کار بازداشت».

گویند علت این که «معاویه فرزند یزید» از خلافت کنار کشید، این بود که شنید دو کنیزش - که یکی زیباروی بود - باهم مشغول گفتگویند، آن دیگری به کنیز زیبا گفت : جمالت تو را به ملوک داد (وگرنه تو خودت هیچ ارزشی نداری).

کنیز زیبا پاسخ داد: چه حکومتی شبیه حکومت جمال است؟ این جمال و زیبایی است که بر حاکمان حکومت می کند، پس حاکم حقیقی اوست.

کنیز دیگر گفت: حکومت چه خیری دارد؟ حاکم یا حقوق مردم را ادا می کند و شکر الهی را به جای می آورد که در این صورت لذت وقراری برایش باقی نخواهد ماند، ويا مطيع شهوات ولذات است و حقوق دیگران را ضایع کرده، شكر الهی را ترک می نماید، که در این صورت جایگاهش آتش جهنم خواهد بود.

این سخنان در «معاویه» بسیار مؤثر واقع افتاد در نتیجه خود را از حکومت خلع نمود.

اطرافیان گفتند: لا اقل حکومت را به دیگری بسپار.

گفت : گناه دیگری را من به دوش بگیرم، در حالی که تلخی دوری آن را

ص: 230

می چشم ؟! اگر بخواهم کسی را معین کنم ، خودم به آن سزاوارترم.

این را گفت و به درون خانه رفته ، در را از درون بست و کسی را به درون راه نداد ، بیست و پنج شب گذشت که جان داد.

گویند مادرش وقتی این ماجرا را شنید گفت: ای کاش لگه خونی بودی (و هرگز به دنیا نمی آمدی).

فرزند جواب داد: ای کاش همین طور که می گویی بودم و نمی دانستم بهشت و جهنمی در کار است .

سخن در این باب به درازا کشید و از موضوع اصلی کتاب به حاشیه رفتیم، علتش درخواست یکی از یاران بود که نخواستیم بر خلاف آن عمل کنیم(1)

ص: 231


1- در اینجا توجه به دو نکته خالی از فایده نیست : نکته اول : باید توجه داشت که دنیا غیر از آسمان و زمین است ، آسمان، زمین ، دریا، صحرا و ... دنیا نیستند ؛ چون اگر اینها دنیای مذموم بودند ، خداوند سبحان آنها را به خود نسبت نمی داد و نمی فرمود: - من آب می فرستم نه شما؛ «أَأَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ» سوره واقعه، 69 - من درخت را می رویانم نه شما : «مَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا» سوره نمل ، آیه 60 - من کشاورزی می کنم و زارعم ، «أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» سوره واقعه ، آیه 64 نیز به موجودات این عالم قسم یاد نمی کرد. پس هستی زمین و آسمان بد نیست بلکه آیات خداوند هستند (به همین خاطر به آنها قسم می خورد) آنچه مذموم است اعتبارات وتكاثر وتفاخر قراردادی دنیاست که می فرماید : «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ» (سوره حدید، آیه 20) که گفته اند « لعب » ، بازی بی هدف دوران کودکی است ، « لهو » . خوشگذرانی و سرگرمی دوران نوجوانی، «زینت » ، دوران جوانی ، « تفاخر»، دوران میان سالی و « تکاثر » در اموال و اولاد دوران کهنسالی و فرتوتی می باشد ، ( تفسير الميزان ذیل آیه فوق) اگر کسی در مراحل زندگی این گونه بود. او اهل دنیاست وگرنه خیر . نکته دوم : مرحوم ملا مهدی نراقی در کتاب شریف جامع السعادات ، در پایان بحث حب دنیا می فرماید : کارهای انسان می تواند سه حالت داشته باشد : اول - کارهایی که نمی شود برای خدا واقع گردد ، هم ظاهر وهم باطنش هر دو برای دنیاست که عبارت است از انواع گناهان و امور ممنوع و حتی بهره بری از مباحات . دوم - کارهایی که ظاهرش دنیایی است مانند خوردن و خوابیدن و ازدواج و ...، اگر انسان اینها را برای بهره وری نفس ولذات انجام دهد، جزو دنیا به حساب می آیند، اما اگر به این قصد بخورد و بخوابد و ازدواج نماید که قدرت بر تقوا (انجام فرامین الهی و ترک محرمات) پیدا کند ، باطنش الهی می شود، اگر چه ظاهرش دنیایی است ، که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : «مَن طَلَبَ مِنَ الدُّنيا حَلالاً مُکاثرِاً مُفاخِراً لَقِىَ اللهَ وَ هُوَ عَلَيهِ غَضُبانً ، ومن طَلَبهَا اشَتغیصفافة عَنِ المَسأَلَةُ وَصِيانُهَ اِنفيه جَاءَ يَومَ القَيامَةُ وَوَجَهه كَالقَمَر لَيلَةُ البَدرِ». - « هر که از حلال دنیا استفاده کند به نیت تکاثر وتفاخر ، خداوند متعال را در حال غضب ، ملاقات خواهد کرد. و هر که به دنبال امور دنیایی باشد تا از دیگران درخواست نکند و کرامت نفسش را حفظ نماید ، روز قیامت وارد می شود در حالی که چهره اش مانند ماه شب بدر، نورانی است ». سوم-کارهایی که ظاهرش خدایی است مانند تحصیل علم ، طاعات ، عبادات و ... این امور بستگی به باطن انسان دارد اگر قصدش غیر خدا باشد (مانند ريا وطلب جاه و مقام و ...) می شود دنیا، و اگر برای خدا باشد ، ظاهر و باطن هر دو برای خدا می گردند. (جامع السعادات، ج 2، ص 44، چاپ نجف 1383 ق).

بحث در موقع دعا بود که پس از اعمال مخصوصی ، مستجاب می گردد:

ج - دعا بعد از قرائت قرآن .

د- دعا بين اذان و اقامه .

ه- دعا هنگام سوختن دل .

و - دعا هنگام جاری شدن اشک .

« ابو بصير»از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

307 - «اِذا رَقَّ اَحَدُكُم فَليَدعُ فَاِنَّ القَلبَ لا يَرِقُّ حَتّى يَخلُصَ».

- «هرگاه دل یکی از شما سوخت، دعا کند؛ چون قلب تا صاف و پاک نگردد، نمی سوزد».

ص: 232

سبب هفتم: دعا در حالات مخصوص

اشاره

الف - در حال جنگ .

ب - در حال حج.

ج - در حال عمره .

د- در حال مریضی .

عیسی بن عبدالله قمی گوید: شنیدم حضرت امام صادق علیه السلام می گوید:

308 - «ثَلاثَةٌ دَعوَتُهُم مَستَجابَةٌ : الحاجُّ وَالمُعتَمِرُ وَالغازی فی سَبيلِ اللهِ. فَانظُرُوا كَيفَ تَخلُفُونَهُم، وَالمُريضُ فَلا تُعَرَّضُوهُ وَلا تُضجِرُوهُ».

ا - سه نفر دعایشان مستجاب است: اول : حاجی ومعتمر (کسی که حج وعمره انجام می دهد) دوم : جنگ کننده در راه خدا به دقت کنید که در آنچه از او باقی مانده چگونه عمل می کنید - سوم: مريض، مبادا متعرض او شوید یا دل تنگش نمایید .

ه- دعای مریض برای عیادت کننده .

درجات و پاداش مریض

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:

309 - «لِلمَريضِ اَربَعُ خِصالٍ : يُرفَعُ عَنهُ القَلَمُ، یَأمُرُ اللهُ المَلِکَ فَليَكتُب لَهُ اَفضَلَ ما كانَ يَعمَلُهُ في صِحَّتِهِ ، وَيَنفي عَن كُلَّ عُضوٍ مِن

ص: 233

جَسَدِهِ ما عَمِلَهُ مِن ذَنبٍ ، فَاِن ماتَ ماتَ مَغفُوراً لَهُ وَاِن عاشَ عاشَ مَغفُوراً لَهُ».

۔ مریض چهار خصلت دارد :

اوّل - به گناه برایش نوشته نمی شود (البته در اموری که نسبت به آنها اضطرار دارد).

دوم - خداوند متعال به فرشته فرمان می دهد که بهترین عملی را که در زمان صحتش انجام می داد در حال مرض نیز برایش بنویسند.

سوم - هرگناهی که با اعضای بدنش مرتکب شده، پاک می گردد .

چهارم - چه بمیرد و چه زنده بماند، آمرزیده شده است ».

- «وَاِذا مَرِضَ المُسلِمُ كَتَبَ اللهُ لَهُ كَاَحسَنِ ما كانَ يَعمَلُهُ في صِحَّتِهِ ، وَتَساقَطَت ذُنُوبُهُ كَما يُتَساقَطُ وَرَقُ الشَّجَرِ».

- «وقتی مسلمان مریض می شود، خداوند متعال بهترین عملی را که در زمان صحتش انجام می داد به حسابش می نویسد وگناهانش بسان ریزش برگ از درخت می ریزد».

- «وَمَن عادَ مَريضاً فِی اللهِ لَم يَسأَلِ المَريضُ لِلعائِدِ شَيئاً اِلاً استَجابَ لَهُ».

- «کسی که مریضی را عبادت می کند، اگر آن مریض برایش دعا کند، مستجاب می شود».

- «وَيُوحِى اللهُ تَعالى اِلى مَلَكِ الشَّمالِ اَن لا تَكتُب عَلى عَبدى شَيئاً ما دامَ في وِثاقی ، وَاِلى مَلَكِ اليَمينِ اَنِ اجعَل اَنينَ عَبدی حَسَناتٍ».

ص: 234

- «خداوند متعال به فرشته جانب چپ این گونه وحی می فرستد: مادامی که بنده ام در پناه من است برایش چیزی ننویس وبه فرشته جانب راست این گونه وحی می کند: برای ناله بنده ام حسنه بنويس».

- «وَاِنَّ المَرَضَ يُنَقَّى الجَسَدَ مِنَ الذُّنُوبِ كَما يُذهِبُ الكِيرُ خُبثَ الحَديدِ».

- «مرض، جسد را از گناه پاک می کند همچنانکه دم آهنگران، جرم هارا از آهن می زداید».

- «وَاِذا مَرِضَ الصَّبِیُّ کانَ مَرَضُهُ كَفُارَةً لِوالِدَيهِ».

- «مریض شدن کودک ، کفاره گناهان پدر و مادر اوست».

از حضرت صادق علیه السلام مروی است که فرمود:

310 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : الحُمّى رائِدُ المَوتِ، وَسِجنُ اللهِ في اَرضِهِ ، وَحَرُّها مِن جَهَنَّمَ، وهِيَ حَظُّ كُلَّ مُؤمِنٍ مِنَ النّارّ».

- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: تب، پیش قراول مرگ، وزندان خدا در زمین است. گرمای آن از جهنم می باشد و همین مقدار گرما بهره مؤمن از آتش است ».

- «وَنِعمَ الوَجَعُ الحُمّى ، تُعطى كُلَّ عُضوٍ حَظَّهُ مِنَ البَلاءِ، وَلا خَيرَ في مَن لا يُبتَلى».

- «تب چه درد خوبی است که سهم هر عضو بدن از بلا را به او می دهد و کسی که بلا نبيند خیری در او نیست».

- «وَاِنَّ المُؤمِنَ اِذا حُمَّ حُمًّی واحِدَةً تَناثَرَتِ الذُّنُوبُ عَنهُ کَؤَرَقِ

ص: 235

الشَّجَرِ ، فَاِن اَنَّ عَلى فِراشِهِ فَاَنينُهُ تَسبيحٌ، وَصِياحُهُ تَهليلٌ، وَتَقَلُّبُهُ عَلى فِراشِهِ ؛ کَمَن يَضرِبُ بِسَيفِهِ في سَبيل اللهِ ، فَاِن اَقبَلَ يَعبُدُ اللهَ كانَ مَغفُوراً لَهُ وَطُوبى لَهُ»

- « وقتی مؤمن یک مرتبه تب کند، گناهان از او چون برگ درختان پاشیده می شود. اگر در رختخوابش ناله بزند، ناله هایش سبحان الله است و فریادش لا اله الا الله ، جابه جایی مریض در رختخوابش، مانند آن است که در راه خدا با شمشیرش (دشمنان دین را می زند، اگر باقی بماند وبندگی حق کند آمرزیده شده است. خوشا به حالش ! »

- «وَحُمّی يَومٍ كَفّارَةُ سَنَةٍ ، فَاِنَ اَلَمَها يَبقى فِی الجَسَدِ سَنَةً، وَهِیَ كَفّارَةٌ لِما قَبلَها وَما بَعدَها».

- «تب یک روزه، کفاره یک سال گناه است ، ورنجش تا آن مدت در بدن باقی می ماند، این رنج كفاره گذشته و آینده است».

- «وَمَنِ اشتَكي لَيلَةً فَقَبِلَها بِقَبُولِها وَاَدّى اِلى اللهِ شُكرَها كانَت لَهُ كَفّارَةُ سَنَتَينِ ؛ سَتَةٍ لِقَبُولِها وَسَنَةٍ لِلصَّبرِ عَلَيها».

- کسی که یک شب بنالد ونه تنها آن را بپذیرد و شکایت نکند، بلکه به خاطر آن شکر گزاری نیز بنماید، کفاره دو سالش خواهد بود، یک سال به خاطر پذیرفتن آن درد، وسال دیگر به خاطر صبر بر آن». .

- «وَالمَرَضُ لِلمُؤمِنِ تَطهيرٌ وَرَحمَهٌ وَلِلكافِرِ تَعذيبٌ وَلَعنَةٌ».

- «مرض برای مؤمن پاکی ورحمت است و برای کافر عذاب ولعنت».

- «وَلا يَزالُ المَرَضُ بِالمُؤمِنِ حَتّى لايُبقى عَلَيهِ ذَنباً، وَ صُداعُ لَيلَةٍ يحُطُّ كُلَّ خَطيئَةٍ اِلَّا الكَبائِرَ».

ص: 236

- «مرض آن قدر در مؤمن می ماند تا گناهی در او باقی نگذارد. یک شب دردسر ، موجب محو شدن هر نوع خطاست ، مگر گناهان کبیره».

از حضرت امام باقر علیه السلام نقل است که فرمود:

311- «لَو يَعلَمُ المُؤمِنُ ما لَهُ فِي المَصائِبِ مِنَ الاَجرِ لَتَمَنّى اَنَّهُ یُقرَضُ بِالمَقاريضِ».

- «اگر مؤمن بداند که مصیبت ها چه اجر عظیمی دارند. آرزو خواهد کرد با قیچی تکه تکه اش کنند »

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:

312- «اِذا كانَ العَبدُ عَلى طَريقَةٍ مِنَ الخَيرِ فَمَرِضَ اَو سافَرَ اَو عَجَزَ عَنِ العَمَلِ بِكِبَر كَتَبَ اللهُ لَهُ مِثلَ ما كانَ يَعمَلُ».

- «اگر مؤمن در راه خیر و درست حرکت کند و مریض شود یا به مسافرت برود یا در اثر پیری، نتواند اعمالش را چون گذشته انجام دهد، خداوند متعال همانند اعمال ایام عادی را برایش خواهد نوشت».

آنگاه حضرت ، این آیه را تلاوت فرمود:

- «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ».(1)

- «برای آنان پاداشی است دائمی».

از حضرت صادق علیه السلام این گونه نقل شده است که :

313 - «اِذا ماتَ المُؤمِنُ صَعَدَ مَلِكاهُ فَقال: يا رَبَّنا، اَمتَّ فُلاناً ، فَيَقُولُ: اَنزِلا فَضَلَّيا عَلَيهِ عِندَ قَبرِهِ وَهَلَّلانی وَاکبَّرانی وَاكتُبا ما تَعمَلانِ لَهُ».

ص: 237


1- سوره تین ، آیه 6.

- «وقتی مؤمن می میرد، دو فرشته او بالا رفته می گویند: پروردگارا ؛ فلانی را قبض روح کردی. خداوند متعال می فرماید: پایین بروید وبر قبرش نماز بگزاريد ولا اله الا الله والله اکبر بگویید، آنگاه این اعمال را به حساب او بنویسید .

از «جابر» نقل است که مردی کر و لال نزد رسول الله ه آمده با دستش اشاره ای نمود. آن حضرت فرمود:

314 - «اُعطُوهُ صَحيفَةً حَتّى يَكتُبَ فيها ما يُريدُ».

- «کاغذی به او بدهید تا مقصودش را بنویسد».

آن مرد کاغذرا گرفت و نوشت: «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ».

در اینجا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

- «اَكتُبُوا لَهُ كِتاباً تُبَشَّرُونَهُ بِالجَنَّةِ فَاِنَّهُ لَيسَ مِن مُسلِم يَفجَعُ بِکَريمَتِهِ اَؤ بِلِسانِهِ اَو بِسَمعِهِ اَو بِرِجلِهِ اَؤ بِيَدِهِ فَيَحمَدُ اللهَ عَلى ما اَصابَهُ وَيَحتَسِبُ مِن عِندِ اللهِ ذلِكَ اِلّا نَجّاهُ اللهُ مِنَ النّارِ وَاَدخَلَهُ الجَنَّةَ».

- « چیزی برایش بنویسید و او را به بهشت بشارت دهید، چون هرگاه مسلمانی چشم با زبان یا گوش یا پا یا دستش از او گرفته شود و او در همان حال نسبت به آن مصیبت ، شاکر وسپاس گزار باشد و اجرش را از خدا طلب کند، خداوند متعال او را از آتش، نجات داده وارد بهشتش می نماید » آنگاه فرمود:

- «إنَّ لِأهلِ البَلايا فِی الدُّنيا دَرَجاتٌ وَفِی الآخِرَةِ ما لا تُنالُ بِالاَعمالِ حَتّى اَنَّ الرَّجُلَ لَيَتَمَنّی اَنَّ جَسَدَهِ فِی الدُّنيا كانَ يُقرَضُ بِالمَقاريضِ مِمّا

ص: 238

يَرى مِن حُسنِ ثَوابِ اللهِ لِأهلِ البَلاءِ مِنَ المُوَحَّدينَ فَاِنَّ اللهَ لا يَقبَلُ العَمَلَ في غَير الاِسلامِ».

- «اهل بلا در دنیا درجاتی دارند و در آخرت مقاماتی که با عمل (صالح) نمی توان به آن رسید تا جایی که انسان آرزو می کند که ای کاش ، بدنش در دنیا با قیچی تکه تکه می گردید. این خواهش از آنجا ناشی می شود که اینان در قیامت ثواب نیکوی الهی به موحدین بلا دیده را تماشا می کنند (اختصاص این پاداش به موحدین به خاطر این است که) چون خداوند متع" عملی را در غیر اسلام نمی پذیرد».

و - در حال روزه:

امام صادق علیه السلام می فرماید:

315 - «نَومُ الصّائِمِ عِبادَةٌ، وَصَمتُهُ تَسبيحٌ ، وَعَمَلُهُ مُتَقَبَّلٌ ، وَدُعاؤُهُ مِستَجابٌ».

- «خواب روزه دار عبادت . سکوتش تسبیح حق، عملش قبول و دعایش مستجاب است».

پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

316 - «لا تُرَدُّ دَعوَةُ الصّائِمِ».

- «دعای روزه دار ، رد نمی شود».

امام باقر علیه السلام هم فرمود:

317 - «الحاجُّ وَالمُعتَمِرُ وَالصّائِمُ وَفدُ اللهِ اِن سَأَلُوهُ اَعطاهُم، وَاِن دَعَوهُ اَجابَهُم، وَاِن شَفَعُوا شَفَّعَهُمُ اللهُ، وَاِن سَكَتُوا اِبتَدَ أَهُم، وَيُعَوَّضُونَ بِالدُّرهَمِ اَلفِ اَلفِ دِرهَمٍ».

ص: 239

- «حاجی ومعتمر (کسی که عمره به جای می آورد) و روزه دار، هر سه نمایندگان الهی اند. اگر درخواست کنند، به آنان می دهد. اگر دعا کنند، اجابت می نماید. اگر شفاعت کسی را بکنند، ذات اقدس الهی شفاعتشان را می پذیرد . اگر ساکت شوند، او سخن گفتن را آغاز می کند، و به جای یک درهم (که در راه خدا داده شده) یک میلیون درهم عوض می گیرند».

ز - کسی که برای چهل برادر دینی خود دعا کند و نام آنان را بر زبان جاری نماید.

ح - کسی که در دستش انگشتری از فیروزه یا عقیق باشد : از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود:

318 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : قالَ اللهُ تَعالى : اِني لَاَستَحيی مِن عَبدٍ يَرفَعُ يَدَهُ وَفيها خاتَمُ فیرُوزٍ فَاِرُدُّها خائِبَةً».

- «رسول خدا و فرمود که ذات اقدس الهی می فرماید: بنده ای که دستش را به سوی من بالا بیاورد و در آن دست، انگشتر فیروزه باشد، من شرم می کنم آن را نا امید برگردانم».

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

319 - «ما رُفِعَت كَفٌّ اِلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ اَحَبُّ اِلَيهِ مَن کَفًّ فيها خاتَمُ عَقيق».

- «دستی محبوب تر از دستی که در آن انگشتر عقیق باشد به سوی خداوند عزیز و جلیل بالا نرفته است».

در باب آداب دعا نیز ان شاء الله تعالی مطالبی در این زمینه خواهد آمد(1)

ص: 240


1- بد ص 261 تا 366 و ص 288 نگاه کنید.

آداب و اوصاف انگشتر

از امام رضا علیه السلام نقل است که فرمود:

320 - «قالَ اَبُو عَبدِ الله صلی الله علیه وآله وسلم : مَنِ اتَّخَذَ خاتَماً فَصُّهُ عَقیقٌ لَم يَفتَقِر وَلَم يُقضَ لَهُ اِلا بِالَّتي هِیَ اَحسَنُ».

- امام صادق علیه السلام فرموده: «هر کس انگشتری به دست کند که نگینش عقیق باشد ، اولا فقیر نمی شود و ثانيا قضا و قدر الهی در مورد او نیک خواهد بود».

روزی فردی از نزدیکان حضرت به همراه یکی از غلامان والی از کنارش می گذشتند، فرمود:

321 - «اِتَّبِعُوهُ بِخاتَمِ عَقيقٍ».

- «انگشتری عقیق به او بدهید».

اطرافیان چنین کردند، دیدند هیچ آسیبی به آن فرد نرسید.

و فرمود:

322 - «العَقيقُ جِرزٌ فِی السَّفَرِ».

- «عقیق در سفر، موجب حفاظت است».

نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود:

323 - «مَن اَصبَحَ وَفی يَدِهِ خاتَمٌ فَصُّهُ عَقيقٌ مُتَخَتَّماً بِهِ فی یَدِهِ اليُمني وَاَصبَحَ مِن قَبلِ اَن يَراهُ اَحَدٌ فَقَلَّبَ فَصَّهُ اِلى باطِنِ کَفَّهِ․ وَقَرأَ «اِنّا اَنزلناه» اِلى اخِرِها ثُّمَّ يَقُولُ»

ص: 241

- «کسی که در دستش انگشتری - که نگینش از عقیق است - باشد و آن را در دست راستش قرار داده باشد، اگر هنگام صبح قبل از آن که کسی او را ببیند نگینش را به طرف کف دست برگرداند وسوره «انا انزلناه» په را بخواند و سپس بگوید:»

- «آمَنتُ بِاللهِ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَکَفَرتُ بِالجِبتِ وَالطّاغُوتِ آمَنتُ بِسِرَّ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله وسلم وَعَلانِيَتِهِم وَوِلايَتِهُم».

- «ایمان آوردم به خدایی که یکی است و شریکی ندارد وكفر ورزیدم به سایر معبودها وایمان آوردم به آنچه در مورد آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم مخفی است و آنچه آشکار است و ایمان آوردم به ولایت ایشان.

«وَقاهُ اللهُ تَعالى في ذلِكَ اليَومِ مِن شَرَّ ما يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وَما يَعرُجُ فيها وَما يَلِجُ فِی الاَرضِ وَما يَخرُجُ مِنها وَ كانَ في حِرزِ اللهِ وَحِرزِ رَسُولِهِ حَتّى يَمسي».

- «خداوند متعال در آن روز این فرد را از بلاهای آسمانی وزمینی نگاه داری می فرماید و تا شب در پناه خدا و رسولش خواهد بود».

امير المؤمنین علیه السلام فرمود:

324 - «تَخَتَّمُوا بِالعَقيقِ یُبارِك اللهُ عَلَيكُم، وَتَكُونُوا في اَمنٍ مِنَ البَلاءِ».

- «انگشر عقیق به دست کنید تا خداوند متعال به شما برکت بدهد و از بلا در امان باشید».

فردی نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمد و از راه زنان شکایت کرد، حضرت فرمود:

325 - «هَلّا تَخَتَّمتَ بِالعَقيقِ ؟ فَاِنَّهُ يَحرُسُ مِن کُلَّ سُوءٍ ، وَمَن تَخَتَّمَ

ص: 242

بِالعَقيقِ لَم يَزَل يَنظُرُ فّي الحُسنی ما دامَ في يَدِهِ ، وَلَم يَدِهِ عَلَيهِ مِنَ اللهِ واقِيةٌ ، وَمَن صاغَ خاتَماً مِن عَقيق وَنَقَشَ فيهِ : «مُحَمَّدٌ نَبِيٌ اللهِ وَعَلِيٌّ وَلِيُّ اللهِ» وَقاهُ اللهُ مَيتَةَ السُّوءِ، وَلَم يَمُت اِلّا عَلَى الفِطرَةِ ، وَما رُفِعَت كَفُّ اِلَى اللهِ اَحَبُّ اِلَيهِ مِن کَفًّ فيها عَقيقٌ ، وَمَن شاهَمَ بِالعَقيقِ كانَ حَظُّهُ فيهِ الاَوفَرَ».

- «چرا انگشتر عقیق به دست نکردی؟ این انگشتر (انسان را) از هر بدی حراست می کند. هرکس عقیق بر دست کند تا وقتی که در دستش باشد، نظرش به عواقب نیک است، و نگاه دار همیشگی اش خداست. هرکس انگشتر عقیق بسازد، و روی آن جمله : « محمد نبي الله وعلى ولي الله » را نقش کند، خداوند متعال او را از مرگ بد نگاه داری می فرماید و با ایمان از دنیا می رود. هیچ دستی به سوی خدا بالا نرفت که محبوب تر باشد از دستی که در آن عقیق است و کسی که در حال قرعه زدن در دستش عقیق باشد، بهره اش بیشتر خواهد بود».

پس از مناجات حضرت موسی علیه السلام بر طور سینا، خداوند متعال عقیق را خلق کرد و فرمود:

326 - «اَلَيتُ عَلى نَفسی اَن لا اُعَذَّبَ كَفّاً لَبِسَتهُ بِالنّارِ اِذا تُوالی عَلِيّاً صَلَواتُ اللهِ عَلَيهِ».

- «سوگند می خورم به خودم، که دستی را که در آن عقیق باشد با آتش عذاب نکنم، به شرط آن که دارای ولایت علی - درود خدا بر او باشد».

و فرمود:

327 - «صَلاةُ رَكعَتَينِ بِفَصَّ عَقيقٍ تَعدِلُ اَلفَ رَكعَةً بِغَيرِهِ».

- «دو رکعت نماز با نگین عقیق ، مساوی با هزار رکعت بدون آن است».

ص: 243

328 - «التَّخَتُّمُ بِالفيرُوزَجِ وَنَقشُهُ «اللهُ المَلِكُ» النَّظَرُ اِلَيهِ حَسَنَةٌ، وَهُوَ مِنَ الجَنَّةِ اَهداهُ جِبرَئيلُ اِلَى النَّبي صلی الله علیه وآله وسلم فَوَهَبَهُ لِاَمير المُؤمِنينَ ، وَاِسمُهُ بِالعَرَبِيَّةِ الظَّفَرُ».

- «نگاه کردن به انگشتر فیروزه ای که بر آن «اللهُ المَلِكُ» نوشته شده باشد ، حسنه است. فیروزه، اصلش از بهشت است که جبرئیل آن را برای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هدیه آورد، و ایشان هم آن را به امير المؤمنين علیه السلام هدیه نمود که در عربی به آن «ظفر» می گویند».

امير المؤمنين علیه السلام نية فرمود:

329 - «تَخَتَّمُوا بِالجَزعِ اليَماني فَاِنَّهُ یَرُدُّ كَيدَ مَرَدَةِ الشَّياطينَ».

- «جزع یمانی (1) را انگشتر کنید که حیله های شیطان را بر می گرداند».

نیز فرمود:

330 - «التَّخَتُّمُ بِالزُّمُرُّدِ يُسرٌ لا عُسرَ فيهِ ، وَالتَّخَتُّمُ بِالیَواقیتِ یَنفِی الفَقرَ».

- «انگشتر زمرد در دست کردن، موجب سهولت (کارهاست)، وسختی (به همراه) ندارد. وانگشتر یاقوت ، فقر را از بین می برد».

و فرمود:

331 - «نِعمَ الفَصُّ اَلبِلُّورُ».

- «بلور، خوب نگینی است».

ص: 244


1- « الجزع» یعنی نگین سیاه و سفید.

باب سوم : اوصاف دعا کننده

اشاره

اوصاف دعا کننده

- کسانی که دعایشان مستجاب است

تنبيه

نصیحت

- کسانی که دعایشان مستجاب نیست

ص: 245

ص: 246

کسانی که دعایشان مستجاب است

الف - روزه دار.

ب - حاجی (کسی که اعمال حج انجام می دهد).

ج - معتمر (کسی که عمره به جای می آورد).

د. جنگ کننده (در راه خدا).

ه - امام و رهبر عادل.

و - مظلوم.

ز - کسی که پشت سر برادر مؤمن، برایش دعا کند .

ح - دعای فرزند صالح برای پدر و مادرش .

ط - دعای پدر ومادر صالح برای فرزند.

«عبدالله بن سنان» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

332 - «خَمسُ دَعواتٍ لا يَحجُبنَ عَنِ الرَّبَّ تَبارَکَ وَتَعالی : دَعوَةُ الاِمامِ المُقسِطِ، وَدَعوَةُ المَظلُومِ ، یَقُولُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ : لَاَنتَقِمَنَّ لَكَ وَلَو ذبَعدَ حينٍ، وَالوَلَدِ الصّالِحِ لِوالِدِيهِ ، وَالوالِدِ الصّالِحِ لِوَلِدِهِ ، وَدَعوَةُ المُؤمِنِ لِاَخيهِ بِظَهرِ الغَيبِ فَيَقُولُ : وَلَكَ مِثلُهُ».

- «پنج دعاست که از پروردگار متعال مخفی نمی ماند:(1)

- دعای امام و رهبر عادل .

- دعای مظلوم، که خداوند عزیز و جلیل می گوید: حتماً انتقامت را خواهم

ص: 247


1- یعنی اجابت می شود.

گرفت ولو بعد از گذشت مدتی.

- دعای فرزند صالح برای پدر و مادرش.

- دعای پدر یا مادر صالح برای فرزند.

- دعای مؤمن برای برادر مؤمن پشت سرش ، که خداوند متعال می فرماید : برای تو نیز مانند آن خواهد بود ».

روایت شده است که:

333 - «اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ قالَ لِمُوسى : اَدعُني عَلى لِسانٍ لَم تَعصِنی بِهِ ، فَقالَ : يا رَبَّ ، اَنّی لی بِذلِكَ ؟ فَقالَ : اُدعُنى عَلى لِسانِ غَيرِكَ».

- « خداوند سبحان به حضرت موسی به فرمود: ای موسی ؛ مرا بر زبانی که با آن گناه نکردی بخوان، گفت: این چنین زبانی کجا دارم؟ فرمود: مرا بر زبان دیگران بخوان».

ی - کسی که دعایش را تعمیم بدهد، (یعنی تنها برای خود دعا نکند).

یا - کسی که قبل از نزول بلا دعا کرده باشد.

«هارون بن خارجه» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

334 - «اِنَّ الدُّعاءَ فِی الرَّخاءِ لِيَستَخرِجَ الحَوائِجَ فِی البَلاءِ».

- « دعا در زمان راحتی و آسایش، برای برآورده شدن حوایج روز نیاز مندی است».

«محمد بن مسلم» نیز از آن حضرت روایت کرده است که فرمود:

335 - «كانَ جَدّي يَقُولُ : تَقَدَّمُوا فِي الدُعاءِ ا العَبدَ اِذا دَعا فَنَزَلَ بِهِ البَلاءُ فَدَعا قيل : صَوتٌ مَعرُوفٌ ، فَاِذا لَم يَكُن دَعا فَنَزَلَ بِهِ البَلاءُ قيلَ : اَینَ کُنتَ قَبلَ اليَومِ؟».

ص: 248

- «جدم می فرمود: در دعا پیشی بگیرید؛ چون هر وقت بنده ای دعا کند. بعد بلایی نازل شود، پس از بلا نیز دعا کند، گفته می شود: صدایی آشنا است. اما اگر دعا نکرده، بلا نازل گردد، گفته می شود: تا امروز کجا بودی؟» .

و از آن حضرت نقل شده است که فرمود:

336 - «مَن تَخَوَّفَ مِنَ بَلاءٍ يُصيبُهُ فَتَقَدَّمَ فيهِ بِالدُّعاءِ لَم يُرِهِ اللهُ ذلِکَ البَلاءَ اَبَداً».

۔ «کسی که از رسیدن بلایی هراس ناک است، اگر قبل از آن دعا کند، خداوند متعال هرگز آن بلا را به او نشان نخواهد داد».

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:

337 - «يا اَبا ذَرًّ، اَلا اُعَلَّمُكَ كَلِماتٍ يَنفَعُكَ اللهُ بِها ؟ قُلتُ : بَلى يا رَسُولَ اللهِ ، قالَ : اِحفَظَ اللهَ يَحفَظكَ اللهَ، اِحفَظِ اللهَ تَجِدهُ اَمامَكَ، تَعَرَّف اِلى اللهِ فِی الرَّخاءِ يَعرِفكَ فِی الشَّدَّةِ ، وَاِذا سَأَلتَ فَاسأَلِ اللهَ ، وَاِذا استَعَنتَ فَاستَعِن بِاللهِ ، فَقَد جَرَى القَلَمُ بِما هُوَ كائِنٌ، وَلَو اَنَّ الخَلقَ كُلَّهُم جَهَدُوا اَن يَنفَعُوكَ بِشَيءٍ لَم يَكتُبهُ اللهُ لَكَ ما قَدَرُوا عَلَيهِ».

- «ای ابا ذر ؛ آیا کلماتی به تو بیاموزم که برایت منفعت داشته باشد؟ (ابا ذر می گوید:) گفتم: بلی ای رسول خدا. فرمود: تو از خدا حفاظت کن تا خدا از تو حفاظت کند، اگر از خدا حفاظت نمایی ، او را در جلو خود خواهی یافت. در روز راحتی و آسایش ، معروف و شناخته شده درگاه حق باش تا او تورا در روز شدت و نیازت ، بشناسد. اگر درخواستی داری از خدا بطلب ، واگر کمک می خواهی از او بخواه. همانا مقدرات عالم تحت قلم ذات اقدس الهی است، اگر تمام خلق بکوشند تا نفعی به تو برسانند که خدا آن را برایت ثبت

ص: 249

نکرده است، هرگز قدرت چنین کاری را نخواهند داشت».

«سکونی» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

338 - «قال رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : اِيّاكُم وَدَعوَةَ المَظلُومِ فَاِنَّها تُرفَعُ فَوقَ السَّحابِ حَتّى يَنظُرَ اللهُ اِلَيها فَيَقُولُ ارفَعُوها حَتّى اَستَجيبَ لَهُ، وَاِیّاکُم وَدَعوَةَ الوالِدِ فَاِنَّها اَحَدُّ مِنَ السَّيفِ».

- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: خودرا از نفرین مظلوم دور نگه دارید (یعنی مبادا مظلومی علیه شما دعا کند)، چون این دعا از ابرها فراتر خواهد رفت، تا جایی که خداوند متعال به آن نظر کرده، می فرماید: آن را بالا بیاورید تا برایش اجابت کنم. و خود را از نفرین پدر یا مادر نیر نگه داری نمایید ، چون این دعا از شمشیر برنده تر است».

از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

339 - «ثَلاثُ دَعَواتٍ لا يَحجُبنَ عَنِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ : دُعاءُ الوالِدِ اِذا بَرَّهُ ، وَعَلَيهِ اِذا عَقَّهُ، وَدُعاءُ المَظلُومِ عَلى ظالِمِهِ ، وَدُعاؤُهُ لِمَنِ انتَصَرَ لَهُ مِنهُ، وَرَجُلٌ مُؤمِنٌ دُعا لاَخيه المُؤمِنِ اِذا واساهُ فينا، وَدُعاؤُهُ عَلَيهِ اِذا لَم یُواسِهِ مَعَ القُدرَةِ عَلَيهِ وَاضطِرارِ اَخيهِ اِلَيهِ».

- «سه دعاست که از خداوند عزیز و جلیل مخفی نمی ماند:

اول - دعای پدر یا مادر برای فرزندش، زمانی که به او نیکی کند و نفرینش بر او وقتی که ایشان را بیازارد.

دوم - نفرین مظلوم عليه ظالم ودعایش برای کسی که وی را عليه ظالم یاری کرده است.

ص: 250

سوم - دعای مؤمن برای برادر مؤمنی که او را در راه ما یاری کرده باشد، ونفرینش عليه او زمانی که او را یاری نکرده باشد، با این که هم او قدرت این کار را داشت، و هم برادر مؤمنش به آن نیازمند بود».

در حدیث دیگر آمده است:

340 - «اتَّقُوا دَعوَةَ الوالِدِ فَاِنَّها تُرفَعُ فَوقَ السَّحابِ ، وَاتَّقُوا دَعوَةَ الوالِدِ فَاِنَّها اَحَدُّ مِنَ السَّيفِ».

- « خودرا از نفرین پدر یا مادر نگه داری کنید؛ چون این نفرین به بالای ابرها می رود، خود را از نفرین پدر یا مادر نگه داری کنید؛ برای این که این نفرین از شمشیر تیز تراست».

در روایت آمده است:

341 - «اِنَّ الوَلَدَ اِذا مَرِضَ تَرَقّی اُمُّهُ السَّطحَ وَتَكشِفُ عَن قِناعِها حَتّى يَبرُزَ شَعرُها نَحوَ السَّماءِ فَتَقُولُ:».

- «وقتی فرزند مریض می شود، مادرش به پشت بام برود وروسری را از سر خود بردارد تا موهایش به سوی آسمان آشکار شود، آنگاه بگوید:»

- «اللّهُمَّ اَنتَ اَعطَيتَنيه وَاَنتَ وَهَبتَهُ لي اللّهُمَّ فَاجعَل هِبَتَكَ اليَومَ لی جَدیدَةً اِنَّكَ قادِرٌ مُقتَدِرٌ».

- « خدایا ؛ تو این فرزند را به من عطا کردی و بخشیدی، خدایا؛ امروز هدیه ات را تجدید کن که تو قادری».

- «ثُمَّ تَسجُدُ فَاِنَّها لا تَرفَعُ رَأسَها اِلا قَد بَرَأَ ابنُها».

- « سپس سجده کند که از آن سجده سر بر نمی دارد مگر این که فرزندش از

ص: 251

آن مرض بهبودی یافته است».

يب - کسی که در حوايجش بر غیر خداوند سبحان تكیه نمی کند.

پروردگار متعال می فرماید:

- «وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا»(1)

۔ کسی که بر خدا توکل کند، خداوند او را کافی است، او کار خود را به اجرا می رساند و برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است .

«حفص بن غیاث» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

342 - «اِذا اَرادَ اَحَدُكُم اَن لا يَسأَلَ رَبَّهُ شَيئاً اِلا اَعطاهُ فَليَیأَس مِنَ النّاسَ كُلَّهِم وَلا يَکُونُ لَهُ رَجاءٌ؛ اِلا مِن عِندِ اللهِ ، فَاِذا عَلِمَ اللهُ ذلِكَ مِن قَلبِهِ لَم يَسأَ لهُ شَيئاً اِلا اَعطاهُ».

- «اگر کسی خواست طوری باشد که هرگاه از خدا چیزی درخواست نمود به او بدهد، باید از همه مردم قطع امید کند و تنها امیدش به درگاه او باشد، وقتی خداوند این حالت را در قلب کسی یافت، هرگاه چیزی بخواهد به او عطا می کند ».

از جمله موعظه های خداوند متعال به حضرت عیسی علیه السلام این است که فرمود:

343 - «یا عیسی ، اَدعُنی دُعاءَ الحَزينِ الغَريقِ الَّذي لَيسَ لَهُ مُغيثٌ، یا عیسی ، سَلنى وَلا تَسأَل غَيرى فَيَحسُنَ مِنکَ الدُّعاءُ وَمِنَّی

ص: 252


1- سوره طلاق، آیه 3.

الاِجابَةُ، وَلا تَدعُني اِلّا مُتَضَرَّعاً اِلى وَهَمُّكَ هَمّاً وحِداً فَاِنَّكَ مَتى تَدعُنی كَذلِكَ اُجِبکَ».

- «ای عیسی ؛ مرا مانند انسان محزون در حال غرق شدن که هیچ دادرسی برایش نیست بخوان. ای عیسی ؛ از من بخواه واز غير من نخواه تا از تو دعای نیک بر آید و از من اجابت . دعا مكن مگر با حالت تضرع، و تمام همتت را صرف این امر بنما که هرگاه این گونه مرا خواندی تورا اجابت خواهم نمود».

تنبيه

سزاوار است بنده مؤمن در تمام حوایج - چه بزرگ و چه کوچک - به پروردگارش مراجعه کند و از درخواست چیزهای کوچک، خجالت نکشد؛ چون چنین حالتی نشانه غایت توکل بر اوست. در حدیث قدسی آمده است:

344 - «یا مُوسی ؛ سَلنی ;کُلَّما تَحتاجُ اِلَيهِ حَتّى عَلَفَ شاتِکَ وَمِلحَ عَجینِکَ».

- «ای موسی؛ هرچه به آن نیاز داری از من بخواه ، حتى علف گوسفند و نمک غذایت را».

از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

345 - «عَلَيكُم بِالدُّعاءِ فَاِنَّكُم لا تَتَقَرَّبُونَ اِلَى اللهِ بِمِثلِهِ ، وَلا تَترُكُوا صَغيرَةٌ لِصِغَرِها اَن تَدعُوا بِها فَاِنَّ صاحِبَ الصَّغارِ هُوَ صاحِبُ الكِبارِ»

- «بر شما باد به دعا کردن ، که چیزی مانند آن شما را به خدا نزدیک نمی سازد. مبادا در امور کوچک دعارا ترک کنید و بگویید چیزی نیست ؛ چون همان کس که کارهای کوچک در دست اوست ، کارهای بزرگ را نیز در دست دارد».

ص: 253

نصیحت

وقتی فهمیدی که نجات و رستگاری در گرو اعتماد بر خداست، پس بدان که روی گردانی از او به طرف دیگران، همراه با بدبختی و فضاحت، و موجب ذلت و محروم ماندن از رحمت حق خواهد بود. مگر حکایت «محمد بن عجلان» را نمی دانی که در اثر مشکلات زمان به تنگنا افتاده بود؟ از زبان خودش بشنوید که می گوید:

در تنگ دستی ومضیقه شدیدی گرفتار شدم. در آن حال رفيقی نداشتم. بدهی سنگینی هم برگردنم بود وطلب کار هر لحظه در مطالبه خود اصرار می ورزید. در این حال، به سمت خانه « حسن بن زید» که در آن زمان امیر مدینه بود رفتم چون او مرا می شناخت ، پسر خاله ام محمد بن عبدالله - نوه امام علی بن الحسین علیهما السلام - وقتی این را فهمید در راه مرا دید، دستم را گرفت و گفت: فهمیدم چه کار می خواهی بکنی ؛ بگو ببینم به در خانه چه کسی برای گشایش مشکلت دل بستی؟

گفتم: «حسن بن زيد».

گفت: اگر این کار را انجام بدهی، نیازت برطرف نخواهد شد، بلکه باید به سوی کسی روی کنی که قدرت و توان این کار را دارد، و او همان خدائی است که بخشنده ترین بخشندگان است. پس امید و آرزویت به درگاه او باشد؛ چون

من از پسر عمویم امام جعفر صادق علیه السلام شنیدم و او از پدرش از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده است که فرمود:

346 - «اَؤحَى اللهُ اِلى بَعضِ أُنبيائِهِ فی بَعضَ وَحيِهِ: وَعِزَّتی وَجَلالي لَاُقَطَّعَنَّ اَمَلٍ کُلَّ اَمَّلٍ اَمَّلَ غَيري بالاِياسِ ، وَلَاَکسُوَنَّهُ ثَؤبَ المَذَلَّةِ فِي النّاسِ ، وَلَاَ بعُدَنَّهُ مِن فَرَجی وَ فَضلی»

ص: 254

- «از جمله چیزهائی که خداوند متعال بر یکی از پیامبران وحی فرستاد این بود که فرمود: به عزت و جلالم سوگند، هرکس به غير من دل ببندد امیدش را مبدل به یأس می کنم و بر تنش لباس مذلت می پوشانم، و از فضل و گشایش خود به دورش می سازم».

- «اَيَأمُلُ عَبدى فِي الشَّدائِدِ غَيري وَالشَّدائِدُ بِیَدی؟! وَيَرجُو سِوایَ وَاَنَا الغَنِيُّ الجَوادُ بِیَدی مَفاتيحُ الاَبوابِ وَهِيَ مُغَلَّقَةٌ؟! وَبابی مَفتُوحٌ لِمَن دَعانی».

- «آیا بنده من در شداید و سختی ها به دیگران دل بسته است، در حالی که گرفتاری ها همه به دست من است، آیا به دیگران امیدوار است ؟ در حالی که منم آن بی نیاز بخشنده ای که کلیدهای تمامی درهای بسته در دست اوست؟! در خانه من، برای هرکس که مرا بخواند گشوده است».

- «اَلَم تَعلَمُوا اَنَّ مَن دَهَتهُ نائِبَةٌ لَم يَملِك کَشفَها عَنهُ غَيري ؟ فَمالی اَزاهُ يَأمُلُهُ مُعرِضاً عَنّى وَقَد اَعطَيتُهُ بِجُودی وَکَرَمی ما لَم يَسأَلنی فَأَعرَضَ عَنّي وَلَم يَسألنی وَسَأَلَ في نائِبَتِهِ غَیری؟!».

- «آیا نمی دانید اگر بر کسی حادثه ای وارد شود، غیر از من کسی نمی تواند آن را بردارد، پس چه شده است که او را در حال إعراض از خود می بینم، من بر اساس جود و کرمم چیزهایی به او دادم که حتی از من درخواست هم نکرده بود، با این حال در مشکلاتش به غير من رجوع نمود و از او طلب کرد و از من روی برگرداند ؟!».

- «وَأَنَا اللهُ اَبتَدِي بِالعَطِيَّةِ قَبلَ المَسأَلَةِ أَفَاُساَلُ فَلا اَجُودَ؟كَلّا اَلَيسَ الجُودُ وَالكَرَمُ لی ؟ اَلَيسَ الدُّنيا وَالآخِرُةُ بِيُدی ؟ فَلُو اَنَّ اَهلَ سَبعِ

ص: 255

سَماواتٍ وَاَرَضينَ سَأَلُوني جَميعاً وَأَعظَيتُ كُلَّ واحِدً مِنهُم مسأَلَتَهُ ما نَقَصَ ذلِكَ مِن مِلکی مِثلَ جِناحَ البَعوُضَةِ وَ کَيف یَنقُصُ مِلکٌ اَنَا قَيَّمُهُ؟».

- «من آن خدایی هستم که ابتدا به بخشش نمودم قبل از این که از من چیزی بخواهند. اما اگر چیزی خواستند به آنان نمی دهم ؟ نخیر (این چنین نیست) آیا مگر جود و کرم، مخصوص من نیست؟ آیا مگر دنیا و آخرت در دست من نیست ؟ اگر ساکنین زمین و آسمان های هفت گانه همگی از من چیزی بخواهند و من تمام خواسته هایشان را بر آورده سازم، چیزی حتی به اندازه بال یک پشه هم از ملکم کم نخواهد شد. چگونه کم شود ملکی که من قيم آن هستم؟».

- «فَيا بُؤساً لِمَن عَصاني وَلَم يُراقِبنی».

- « بنابر این، بدا به حال آن کس که مرا معصیت کرد و مراقبم نبود».

به « محمد بن عبدالله » گفتم این حدیث را تکرار کن، او سه مرتبه تکرار کرد، آنگاه گفتم: نه، به خدا قسم، از این به بعد هرگز از کسی حاجتی طلب نمی کنم، مدتی نگذشت که خداوند متعال از خزانه غیبی اش به من روزی رسانید.

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:

347 - «قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ : ما مِن مَخلُوقٍ يَعتَصِمُ بِمَخلُوقٍ دُونی اِلّا ذقَطَعتُ اَسبابَ السَّمواتِ وَاَسبابَ الاَرضِ مِن دُونِهِ ، فَإِن سَأَلَنی لَم اُعطِهِ ، وَاِن دَعانی لَم اُجِبهُ ، وَما مِن مَخلُوقٍ يَعتَصَمُ بی دُونَ خَلقى اِلّا ضَمِنتُ السَّمواتِ وَالاَرضَ رِزقَهُ، فَاِن دَعاني اَحَبتُهُ، وَاِن سَأَلَنی اَعطَيتُهُ، وَاِنِ

ص: 256

استَغفَرَنی غَفَرتُ لَهُ».

- «خداوند عزیز و جلیل می فرماید: هرگاه مخلوقی به جای این که به من تکیه کند به سمت مخلوق دیگری برود، اسباب و علل آسمانی و زمینی را بر او قطع می نمایم. آنگاه اگر از من چیزی بخواهد به او نمی دهم، واگر دعایم کند اجابتش نخواهم نمود. و اگر مخلوقی به جای روی آوردن به خلق ، به من تکیه کند، خود ضمانت می کنم که آسمان و زمین روزی اش را بدهند، چنین فردی اگر دعایم کند. اجابتش می کنم، و اگر از من چیزی بخواهد، به او می دهم، واگر طلب آمرزش کند، او را می آمرزم»

از امام حسن عسکری علیه السلام روایت شده است که فرمود:

348 - «اِرفَعِ المَسأَلَةَ ما وَجَدتَ التَّحَمُّلَ يُمكِنُك فَاِنَّ لِکُلَّ يَومٍ رِزقاً جَديداً، وَاعلَم اَنَّ الاِلحاحَ فِي المَطالِب يَسلُبُ البَهاءَ، وَیُورثُ التَّعَبَ الصُّنعاءَ، فَاصبِر حَتّى يَفتَحَ اللهُ لَكَ باباً يَسهُلُ الدُّخُولُ فيه، فَما اَقرَبَ الصُّنعَ مِنَ المَلهُوفِ، وَالاَمنَ مِنَ الهارِبَ المَخُوفِ ، فَرُبَّما كانَتِ الغِيَرُ نَوعاً مِن اَدَبِ اللهِ».

- « تا می توانی چیزی نخواه: چون هر روز را روزی تازه ای است. بدان که اصرار در طلب ، ارزش و بهای آدمی را زایل می سازد و رنج و سختی را بر جای می گذارد. پس صبر کن تا خداوند متعال دری برتو بگشاید که ورود در آن آسان باشد. چه نزدیک است نیکی و احسان به انسان اندوهگین و مظلوم، وامن وامان به فرد ترسیده. و چه بسا تغییر حالات انسان (از غنا به فقر، از صحت به مرض و ...) نوعی از تربیت الهی باشد»

- «وَالحُظُوظُ مَراتِبُ فَلا تَعجَل عَلى ثَمَرَةٍ لَم تُدرِك ؛ فَإِنَّما تُنالُها في

ص: 257

اَوانِها وَاعلَم اَنَّ المُدَبَّرَ لَكَ اَعلَمُ بِالوَقتِ الَّذي يَصلَحُ حالُكَ فيهِ فَثِق بِخَيرَتِهِ في جَميع اُمورِكَ يَصلَح حالُكَ وَلا تَعجَل بِحَوائِجِكَ قَبلَ وَقتِها فَيَضيقَ قَلبُكَ وَصَدرُكَ وَیَغشاكَ القُنُوطُ».

- «بهره وروزی ، مراتبی دارد پس نسبت به ثمره وحاصلی که به تو نرسیده عجله نکن؛ چون هرگاه وقتش برسد، به آن خواهی رسید. آن کس که کارگردان تواست بهتر می داند که چه وقتی برای تو مناسب تر است؛ بنابر این، به اختیار وانتخاب او در تمام کارهایت اعتماد کن تا حالت اصلاح شود و در حاجات خود، قبل از رسیدن زمانش، تعجيل ننما که در این صورت، قلبت گرفته ، سینه ات تنگ خواهد شد و نا امیدی تورا در بر می گیرد».

- «وَاعلَم اَنَّ لِلحَياءِ مِقداراً فَاِنَ زادَ عَلَيهِ فَهُوَ سَرَفٌ. وَاَنَّ لِلحَزمِ مِقداراً فَاِن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ تَهَؤُّرٌ. وَاحذَر كُلَّ ذَكِیًّ ساکِنِ الطَّرفِ وَلَو عَقَلَ اَهلُ الدُّنيا خَرَبَت».

- «بدان که حیا را اندازه ای است که زیاده بر آن اسراف است. و برای احتیاط و محکم کاری هم حدی است که بیش از آن، کار را خراب می کنند. مبادا افراد باهوش که چشم برهم نمی گذارند، به تو آسیبی برسانند. اگر اهل دنیا عقل داشتند دنیا خراب می گشت».

ای عزیز ؛ در این حدیث نظر کن که چه آداب دقیقی را در بردارد و چگونه انسان را به سوی زهد در دنیا گرایش می دهد که می فرماید: اگر اهل دنیا عقل می داشتند، دنیا خراب می شد، بنابر این، عقل سالم حکم به خراب ساختن دنیا و بی اعتنایی به آن دارد، هرکس به آن اهمیت بدهد وآبادش سازد، معلوم می شود که عقل ندارد.(1)

ص: 258


1- به معنای دنیای مذموم در پاورقی صفحات 207 و 208 نگاه کنید .

کسانی که دعایشان مستجاب نیست

الف - ب - ج - د - « جعفر بن ابراهیم» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

349 - «اَربَعَةٌ لا يُستَجابُ لَهُم دَعوَةٌ : رَجُلٌ جالِسٌ في بَيتِهِ يَقُولُ : اللّهُمَّ ارزُقنی ، فَيُقالُ لَهُ: اَلَم أمُركَ فِي الطَّلَبِ؟ وَرَجُلٌ كانَت لَهُ اِمرَأَةٌ فاجِرَةٌ قَدَعا عَلَيها، فَيُقالُ لَهُ: اَلَم اَجعَل اَمرَها اِلَيكَ ؟ وَرَجُلٌ كانَ لَهُ مالٌ فَاَفسَدَهُ ، فَيَقُولُ : اللّهّمَّ ارزُقنی ، فَيُقالُ لَهُ: اَلَم اَمُركَ بِالاقتِصادِ اَلَم اَمُرکَ بِالإِصلاحِ؟».

- «چهار کس اند که دعایشان مستجاب نیست:

اول - کسی که در خانه اش می نشیند و می گوید: خدایا به من روزی بده ، به او گفته می شود: مگر من به تو دستور دادم که به دنبال روزی بروی؟

و دوم - مردی که زن بدکاره ای دارد و بر او نفرین می کند، به چنین فردی گفته می شود: مگر زمام کار او طلاق یا نگهداری اش به دست تو نیست؟

سوم - مردی که مالی دارد و آن را تباه کرده ، سپس می گوید: خدایا به من روزی بده، به او گفته می شود: مگر به تو فرمان ندادم که میانه روی پیشه کنی؟ مگر به تو فرمان ندادم که مصلحت اندیشی نمایی؟».

سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود:

ص: 259

- «وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا»(1)

- کسانی که در مخارجشان اسراف نمی کنند و تنگ هم نمی گیرند بلکه میان این دو، راه اعتدال را می پیمایند .

- «وَرَجُلٌ كانَ لَهُ مالٌ فَاَدانَهُ رَجُلاً وَلم يَشهَد عَلَيهِ فَجَحَدَهُ، فَيُقالُ لَهُ : اَلَم اَمُركَ بِالإِشهادِ؟»

چهارم - کسی که مالی داشت و به فردی قرض داد، ولی در این قرض دادن . شاهدی نگرفت، آن بده کار هم این قضیه را انکار نمود، به این فرد گفته می شود مگر به تو نگفتم که به هنگام قرض دادن شاهد بگیر؟».

ه- پنجمین این افراد در روایت «ولید بن صبيح» آمده است که :

350 - «وَرَجُلٌ يَدعُو عَلى جارِهِ وَقَد جَعَلَ اللهُ لَهُ السَّبيلَ اِلى اَن يَتَحَوَّلَ عَن جِوارِهِ بِبَيعِ دارِهِ».

«پنجم - مردی که بر همسایه اش نفرین می کند در حالی که خداوند متعال راهش را باز گذاشته که خانه اش را بفروشد و از آنجا کوچ کند » .

يونس بن عمار » گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود:

351 - «اِنَّ العَبدَ لَيَبسُطُ يَدَيهِ وَيَدعُو اللهَ وَيَسأَلُهُ مِن فَضلِهِ؛ ما فَیَرزُقُهُ فَیُنفِقُهُ فيما لا خَيَر فيهِ ثُمَّ يَعُودُ فَيَدعُو اللهَ ، فَيَقُولُ : اَلَم اَعطِكَ ؟ اَلَماَفعَل بِكَ كَذا وَ كَذا؟».

- « بنده ای دستش را به سوی خدا می گشاید، او را می خواند و از فضلش، مال طلب می کند، خداوند متعال هم آن مال را به وی می دهد، اما او آن را درسوره فرقان، آیه 67

ص: 260


1- سوره فرقان، آیه 67

راهی که خیری در آن نیست خرج می کند، مجددا از خدا درخواست می نماید، در اینجا خداوند به او می گوید: مگر به تو ندادم؟ مگر با تو چنین و چنان نکردم؟»

و - کسی که خدا را در حال قساوت قلب یا بی توجهی بخواند:

« سلیمان بن عمر» گوید: شنیدم حضرت امام جعفر بن محمد صادق ؟ می فرمود:

352 - «اِنَّ اللهَ لا يَستَجيبُ دُعَاءً بُظَهرِ قَلبٍ ساهٍ؛ فَإِذا دَعَوتَ فَاَقبِل بِقَلبِكَ ثُمَّ استَيقِن بِالاِجابَةِ».

- «خداوند متعال دعای کسی را که قلبش متوجه او نیست ، مستجاب نخواهد کرد، پس هرگاه خواستی دعا کنی، با قلبت به او روی بیاور، آنگاه يقين به اجابتش داشته باش».

«سيف بن عميره» به واسطه عده ای از آن حضرت نقل کرده است که فرمود:

353 - «اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لا يَستَجيبُ دُعاءً بِظَهرِ قَلبٍ قاس».

- «خداوند عزیز و جلیل ، دعای صاحب قلب قاسی را مستجاب نمی کند» .

ز - کسی که قبلا دعا نکرده باشد ، دعایش هنگام بلا شنیده نخواهد شد.

« هشام بن سالم » نیز از آن حضرت روایت کرده است که فرمود:

354 - «مَن تَقَدَّمَ فِي الدُّعاءِ استُجيبَ لَهُ اِذا نَزَلَ بِهِ البَلاءُ، وَقيلَ: صَوتٌ مَعرُوفٌ ، وَلَم يَحجُب عَنِ المسَّاءِ ، وَمَن لَم يَتَقَدَّمَ فِي الدُّعاءِ لَم

ص: 261

يُستَجَب لَهُ اِذا نَزَلَ بِهِ البَلاءُ، وَقالَتِ المَلائِكَةُ: اِنَّ الصَّوتِ لا نَعرِفُهُ».

۔ «کسی که قبل از نزول بلا دعا کند، دعایش هنگام بلا اجابت خواهد شد و گفته می شود: صدایی آشنا است واز آسمان پوشیده نمی ماند. و کسی که در دعا پیشی نگیرد، دعایش هنگام نزول بلا مستجاب نخواهد گردید و ملائکه می گویند: این صدارا نمی شناسیم».

ح - کسی که در حال اصرار بر گناهان، دعا می کند:

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

355 - «مَثَلُ الَّذي يَدعُو بِغَيرِ عَمَلٍ كَمَثَلِ الَّذي یَرمی بِغَيرِ وَتَرٍ».

- «کسی که بدون کار نیک ، تنها دعا می کند، مانند تیراندازی است که بدون وتر(1) می خواهد تیراندازی نماید».

از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

356 - «كانَ رَجُلٌ في بَني اِسرائيلَ يَدعُو اللهَ تَعالى اَن يَزُقَهُ غُلاماً ثَلاثَ سِنينَ ، فَلَما رَأى اَنَّ اللهَ لا يُجيبُهُ قالَ : يارَبَّ ، اَبَعيٌ اَنَا مِنکَ فَلا تَشمَعُنی اَم قَریبٌ فَلا تُجيبُنی ؟ فأَتاهُ اَتٍ في مَنامِهِ قالَ : اِنَكَ تَدعُو اللهَ مُنڈُ ثلاثِ سِنينَ بِلِسانٍ بَذِئّ وَقَلبٍ عاتٍ غَيرِ نَقِي وَنِيَّةٍ غَيرِ صافِيَةٍ فَاقلَغ عَن بَذائِكَ وَليَتَّقِ اللهَ قَلبُكَ وَلتُحسِن نِیَّتُکَ، فَفَعَلَ الرَّجُلُ ذلِكَ عاماً فَوُلِدَ لَهُ غُلامٌ».

- « مردی از بنی اسرائیل سه سال تمام دعا کرد که خداوند متعال پسر بچه ای به او بدهد، وقتی مشاهده کرد که دعایش مستجاب نمی شود. گفت :

ص: 262


1- اما لا« وتر » زه کمان را گویند.

پروردگارا! آیا من از تو دور هستم و صدای مرا نمی شنوی یا می شنوی ولی جوابم را نمی دهی؟

در خواب دید فردی به او می گوید: تو سه سال است که خداوند متعال را با زبانی آلوده، و قلبی چرکین ، ونیتی دروغین می خوانی، باید آلودگی را از زبانت بزدایی، قلبت تقوای الهی را پیشه خود سازد و نینت درست شود. آن مرد یک سال چنین کرد آنگاه برایش پسر بچه ای به دنیا آمد».

این حدیث، چهار شرط را در بردارد:

اول - بد زبانی را ترک کردن .

دوم - قساوت قلب نداشتن.

سوم - نیت پاک داشتن که در اینجا عبارت از محسن ظن است.

چهارم - توبه و بازگشت از گناه که از جمله «فَاقلَع عَن بَذائِكَ وَليَتَّقِ اللهَ قَلبُكَ» فهمیده می شود.

ط - دعای انسان حرام خوار :

در حدیث قدسی آمده است:

357 - «فَمِنكَ الدُّعاءُ وَعَلَىَّ الاِجابَةُ لا تَحجُب عَنّی دَعوَ اِلّا دَعوَةُ آكِلِ الحَرامِ».

- «از تو دعا کردن است و بر من اجابت نمودن ؛ که هیچ دعایی از من محجوب نمی ماند مگر دعای انسان حرام خوار».

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:

358 - ((مَن اَحَبَّ اَن يُستَجابَ دُعاؤُهُ فَليَطَيَّب مَطعَمَهُ وَکَسبَهُ)).

ص: 263

- «کسی که دوست دارد دعایش مستجاب شود، خوراک و کسبش را پاک گرداند».

نیز به کسی که گفت دوست دارم دعایم مستجاب شود، فرمود:

359 - «طَهَّر مَا کَلَكَ وَلا تُدخِل بَطنَكَ الحَرامَ».

«مرکز تأمین غذایت را پاک کن و در شکمت، حرام داخل ننما».

«على بن اسباط » از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

360 - «مَن سَرَّهُ اَن يُستَجابَ دُعاؤُهُ فَليُطَيَّب کَسبَهُ».

به کسی که از مستجاب شدن دعایش مسرور می شود، کار و کسبش را پاک نماید .

نیز فرمود:

361 - «تَرکُ لُقمَهَ حَرامٍ اَحَبُّ اِلَى اللهِ مِن صَلاةِ اَلفَی رَكعَةً تَطَوُّعاً».

- «ترک یک لقمه حرام نزد خدا، محبوب تر از هزار رکعت نماز داوطلبانه است».

362 - «رَدُّ دانِقٍ حَرامٍ يَعدِلُ عِندَ اللهِ سَبعينَ حِجَّةً مَبرُورَةً»

- « برگرداندن یک دانگ (1) حرام ، برابر با هفتاد حج پاک و مخلصانه است» .

ی - کسی که حقوق بندگان خدا بر عهده اوست:

از معصومین علیهم السلام روایت شده است که:

ص: 264


1- یک « دانگ » برابر است با یک ششم در هم .

363 - «فيما وَعَظَ اللهُ بِهِ عیسئ علیه السلام : يا عیسی، قُل لِظَلَمَةَ بَنی اِسرائیلَ : غَسَلتُم وَجُوهَكُم وَدَنَّستُم قُلُوبَكُم اَبي تَغتَرُّونَ ؟ اَم عَلَىَّ تَجتَرؤُونَ ؟ تَتَطَيَّبُونَ بِالطّيبِ لِاَهلِ الدُّنيا وَاَجو افُكُم عِندی بِمَنزِلَةِ الجِيَفِ المُنِتِنَةَ کَاَنَّکُم اَقوامٌ مَيَّتُونَ».

- « از جمله چیزهایی که خداوند متعال بر حضرت عیسی علی وحی فرستاد این بود که: أي عیسی! به ظالمان بنی اسرائیل بگو: صورتهایتان را شستید در حالی که قلوبتان را چرکین و آلوده کرده اید، آیا مرا گول می زنید؟ یا بر من جرئت نشان می دهید؟ با بوهای خوش، خود را برای اهل دنیا آراستید در زحالی که اندرونتان نزد من مانند مرداری گندیده است، شما همانند مردمی مرده اید».

- «یا عیسئ، قُل لَهُم : قَلَّمُوا اَظافِرَ کُم مِن کَسبِ الحَرامِ، وَاَصِمُّوا اَسماعَكُم عَن ذِكرِ اللخِناءِ، وَأَقبِلُوا عَلَىَّ بِقُلُوبِكُم فَإِنّي لَستُ اُريدُ صُوَرَ کُم».

- «ای عیسی ؛ به آنان بگو چنگال هایتان را از کسب حرام کوتاه کنید ، وگوش هایتان را از شنیدن سخنان زشت بپوشانید. با قلب هایتان به سوی من روی کنید، که من صورت های شما را نمی خواهم».

- «یا عیسی ؛ قُل لِظَلَمَۃِ بَنی اسرائیلَ : لا تَدعُوني وَالسُّحتُ تَحتَ اَقدامِكُم، وَالَأصنامُ في بُيُوتِكُم، اِني اَلَيتُ اَن اُجيبَ مَن دَعانی ، وَاِنَّ اِجابَتی اِیّاهُم لَعناً لَهُم حَتّى يَتَفَرَّقُوا».

- «ای عیسی؛ به ظالمان بنی اسرائیل بگو: مرا نخوانید در حالی که احکام کسب های حرام را لگدکوب می کنید، و بتها در خانه هایتان جای کرده است

ص: 265

چون من قسم یاد کردم که هر کس مرا خواند، او را اجابت کنم (اگر اینان نیز بخواهند مرا بخوانند اجابتشان خواهم کرد)و اجابت من برای اینان ، لعن و نفرین آنان است تا جمعشان پراکنده گردد».

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:

364 - «اَؤحَى اللهُ اِلَىَّ اَن يا اَخا المُرسَلينَ ، وَيا اَخَا المُنذِرينَ ، اَنذِر قَومَكَ لا يَد خُلُو بَيتاً مِن بُيُوتي وَلِاَحَدٍ مِن عِبادی عِندَ اَحَدٍ مُنهُم مَظلِمَةٌ ، فَاِنّى اَلعَنُهُ ما دامَ قائِماً يُصَلّی بَينَ يَدَئَّ حَتّى يَرُدَّ تِلكَ المَظلِمَةَ فَاَکُونَ سَمعَهُ الّذي يَسمَعُ بِهِ ، وَاَکُونَ بَصَرَهُ الَّذي يَبصُر بِهِ ، وَيَكُونَ مِن اَولِيائی وَاَصفِيائي ، وَيَكُونَ جاری مَعَ النَّبِيّينَ وَالصَّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحين فِي الجَنَّةِ».

- « خداوند متعال بر من وحی فرستاد که ای برادر انبيا : وای برادر بیم دهندگان، قومت را بترسان از این که وارد خانه ای از خانه های من شوند در حالی که حتی از بندگان من بر عهده آنان است؛ چون مادامی که این فرد در برابر من نماز می گزارد، او را لعنت می فرستم تا زمانی که آن حق را برگرداند، اگر چنین کند من گوشش می شوم که با آن می شنود، و چشمش می شوم که با آن می بیند. او جزو دوستان و برگزیدگان من می گردد، وهمراه با پیامبران وصديقين و شهدا و صالحین در بهشت ، همسایه من می شود ».

از امير المؤمنین علیه السلام روایت شده است که فرمود:

365 - «اَوحَى اللهُ اِلى عيسى قُل لِبَنی اسرائیلَ : لا يَد خُلوا بَيتاً مِن بُيُوتي اِلّا بِأَبصارٍ خاشِعَةٍ، وَقُلُوبٍ طاهِرَةٍ ، وَاَيدٍ نَقِيَّةٍ ، وَأَخبِرهُم اَنَّی لا اَستَجيبُ لِاَحَدٍ مِنَهُم دَعوَةً وَلِاَ مِن خَلقى لَدَيهِ مَظلِمَةٌ».

ص: 266

- « خداوند متعال بر حضرت عیسی علیه السلام وحی فرستاد که به بنی اسرائیل بگو: داخل خانه ای از خانه های من نشوید مگر با چشم های خاشع ، و قلب های پاک، و دست های بی گناه. و به آنان خبر بده که من دعای احدی از آنان را مستجاب نخواهم کرد، در حالی که حق یکی از مخلوقات من بر عهده اوست».

ص: 267

ص: 268

باب چهارم : کیفیت دعا

اشاره

کیفیت دعا

- آداب قبل

- آداب همراه

- آداب بعد

- مباهله

-خاتمه

ص: 269

ص: 270

آداب قبل از دعا

الف - طهارت

ب - استعمال بوی خوش

ج - رو به قبله بودن

د - صدقه دادن

خداوند متعال می فرماید:

- «فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً»(1)

- «پیش از نجوا کردنتان ، صدقه بدهید».

ه - اعتقاد به قدرت خداوند سبحان بر انجام کارش که در قرآن کریم می فرماید:

- «وَلْيُؤْمِنُوا بِي»(2)

- « باید برایشان محقق شود که من قدرت بر اعطای درخواستشان را دارم».

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:

366 - «يَقُولُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ : مَن سَأَلَني وَهُوَ يَعلَم اَنّي اَضُرُّ وَاَنفَعُ اَستَجيبُ لَهُ».

ص: 271


1- سوره مجادله، آیه 12.
2- سوره بقره، آیه 186.

- « خداوند عزیز و جلیل می فرماید: هر که از من چیزی بخواهد ويسقين داشته باشد که ضرر و منفعت در دست من است ، اجابتش خواهم نمود).

و۔ حسن ظن به اجابت خدا داشتن.

رجا وامیدواری به رحمت حق

خداوند متعال می فرماید:

- «وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا»(1)

- « خدای را از روی بیم و امید بخوانید ».

367 - «اَنَا عِندَ ظَنَّ عَبدی بی فَلا يَظُنُّ عَبدی بی اِلّا خَيراً».

«گمان بنده ام به من هر چه باشد، من نیز همان طور هستم، پس سزاوار نیست که بنده ام به من جز حسن ظن داشته باشد».

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

368 - «اَدعُوا اللهَ وَاَنتُم مُوقِنُونَ بِالاِجابَةِ».

- « در حالی که یقین به اجابت خدا دارید، او را بخوانید » . در آنچه خداوند متعال بر حضرت موسی علیه السلام وحی فرستاد آمده است :

369 - «یا مُوسى ، ما دَعَوتَني وَرَجَوتَنی فَاِنّی سَاَغفِرُ لَکَ».

- «ای موسی؛ اگر در حالت امیدواری مرا بخوانی، بزودی تو را خواهم آمرزيد».

«سلیمان بن فراء» از راویان حدیث از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

ص: 272


1- سوره اعراف ، آیه 56.

- «اِذا دَعَوتَ فَظَنَّ حاجَتَكَ بِالبابِ»(1)

- «هر گاه دعا می کنی ، گمانت این باشد که حاجتت پشت در آماده است».

در روایت دیگر آمده است که فرمود:

370 - «فَاِقبِل بِقُلبِكَ وَظُنَّ حاجَتَكَ بِالبابِ».

- « با قلبت به او روی کن وگمانت این باشد که حاجتت پشت در آماده است .

چگونه انسان سن ظن به خدا پیدا نکند در حالی که او اكرم الأكرمين وارحم الراحمین می باشد و اوست که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است.

روایت شده است که:

371 - «اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ لَمّا نَفَخَ آدَمَ مِن رُوحِهی وَصارَ بَشَراً فَعِندَمَا استَوى جالِسا عَطَسَ فَأُلهِمَ اَن قالَ : الحَمدُ لِلّهِ رَبَّ العالَمينَ ، فَقالَ اللهُ تَعالى : يَرحَمُكَ اللهُ يا آدَمُ».

- «هنگامی که خداوند متعال از روحش در آدم دمید و آدم به صورت بشر در آمد، نشست و عطسه ای کرد، به او الهام شد که بگوید: الحمد لله رب العالمين. خداوند متعال در پاسخش گفت: يرحمك الله يا ادم؛ یعنی : ای آدم، خدا تو را رحمت کند».

بنابر این، اولین خطاب خداوند متعال به حضرت آدم عليه توأم با رحمت بود.

در روایت آمده است که :

ص: 273


1- در حدیث 17 گذشت .

372 - «اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ قالَ لِمُوسى حَينَ اَرسَلَهُ اِلَى فِرعَونَ يَتَوَعَّدَهُ وَاَخبِرهُ اَني اِلَى العَفوِ وَالمَغفِرَةِ اَسرَعُ مِنّي اِلَى الغَضَبِ وَالعُقُوبَةِ».

- « خداوند سبحان حضرت موسی علیه السلام را به سوی فرعون فرستاد تا به او وعده بدهد و بگوید: سرعت من به رحمت و مغفرت بیشتر است تا به خشم وعقوبت».

در روایت دیگر آمده است:

373 - «اِنَّهُ استَغاثَ بِمُوسى حينَ اَدرَكَهُ الغَرَقَ وَلَم يَستَغِث بِاللهِ فَاَوحَى اللهُ اِلَيهِ : يا مُوسى، لَم تُغِث فِرعُونَ لِاَنَّكَ لَم تَخلُقهُ وَلَوِ استَغاثَ بی لَاَغَثتُهُ».

- « فرعون هنگام غرق شدن ، به جای کمک خواستن از خداوند متعال ، از حضرت موسی علیه السلام کمک خواست، خداوند متعال به او وحی کرد که: ای موسی؛ او را یاری ننمودی، چون تو او را خلق نکرده ای اما اگر از من یاری می طلبید، کمکش می کردم».

« محمد بن خالد» در کتابش از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده است که فرمود:

374 - وقتی حضرت یونس علیه السلام به دریایی رسید که « قارون» در آن بود، قارون» به فرشته ای که مأمور او بود گفت: این صدا و ترس و وحشت چیست که می شنوم؟

فرشته گفت: این یونس است که خداوند او را در شکم ماهی زندانی کرده ، و در دریاهای هفت گانه او را گردانده ، تا به این دریا رسیده است ، این صدا ووحشت به خاطر وجود اوست.

ص: 274

قارون گفت: آیا اجازه می دهی با او سخن بگویم؟

فرشته گفت: اجازه دادم.

آنگاه قارون به حضرت یونس علیه السلام گفت: چرا به سوی پروردگارت توبه نمی کنی؟

یونس در جواب گفت: چرا تو به سوی پروردگارت توبه نکردی؟ قارون گفت: من به سوی موسی علیه السلام توبه کردم ولی از من نپذیرفت ، اما اگر تو به سوی خدا توبه کنی و بازگردی، در اولین قدمی که به سویش برداری، رحمتش را می یابی.

مگر نمی بینی که او با بندگانش چه نیک رفتار می کند و چگونه احسان ورحمتش را بر آنان ارزانی می دارد؟

از جمله نشانه های رحمتش این است که مؤمنین را تحریک کرده که برای برادران ایمانی خود دعا کنند و فرموده است که: «با زبانی که مرا با آن معصیت نکرده ای دعا کن که زبان دیگران است»(1)

هم آن دعارا مستجاب می کند وهم چندین برابرش را به تو می دهد، که این مطلب ان شاء الله به طور مفصل خواهد آمد(2).

از دیگر نشانه های رحمتش ، روایاتی است که در ترغیب اهدای ثواب طاعات و عبادات برای مردگان آمده، و ثواب آن را چندین برابر قرار داده، تا جایی که از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:

ص: 275


1- در حدیث 323 گذشت.
2- از حديث شماره 482 تا شماره 491.

375 - «مَن دَخَلَ المَقابِرَ فَقَرَأَ سُورَةَ يس خَفَّفَ اللهَ عَنهُم يَؤمَئِذٍ وَكانَ لَهُ بِعَدَدِ مَن فيها حَسَناتٌ».

- «اگر کسی وارد قبرستان شود و سوره «یس» بخواند، خداوند متعال در آن روز (عذاب را) بر مردگان آن قبرستان تخفیف می دهد و در مقابل ، به تعداد آن مرده ها برای این فرد حسنه خواهد بود».

امام صادق علیه السلام فرمود:

376 - «تَدخُلُ عَلَى المَيَّتِ في قَبرِهِ الصَّلاةُ وَالصَّومُ وَالحَجُّ وَالصَّدَقَهُ وَالدُّعاءُ وَالبِرُّ وَيُكتَبُ اَجرُهُ لِلَّذي يَفعَلُهُ وَلِلمَيَّتِ».

- « بعد از مرگ ، ثوابهای نماز و روزه و حج وصدقه ودعا و نیکی هایی که برای میت انجام می گیرد به او می رسد، و پاداشش هم برای کسی که آنهارا انجام داده، نوشته می شود و هم برای آن مرده».

نیز فرمود:

377 - «مَن عَمِلَ مِنَ المُسلِمينَ عَن مَیِټٍ عَمَلَ خَيرٍ اَضعَفَ اللهُ لَهُ

اَجرَهُ، وَنَفَعَ اللهُ بِهِ المَيَّتَ».

- « هر مسلمانی که به نیابت از طرف میتی، عمل خیری انجام دهد، خداوند متعال پاداش او را دو برابر کرده به آن مرده نیز بهره ای می رساند».

علامت سوم برای رحمت واسع حق، فرمان او به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است که فرمود

- «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ»(1)

ص: 276


1- سوره محمد صلی الله علیه وآله وسلم آیه 19.

- «پس بدان که هیچ خدایی جز الله نیست ، برای گناه خود وگناه مردان و زنان با ایمان، آمرزش بخواه».

در این آیه دقت کن و ببین که چگونه ذات اقدس الهی ، فرمان به استغفار را در کنار شهادت به توحيد - که اساس اسلام است، واحکام الهی حول آن محور دور می زند - قرارداد؟ آیا این جز نهایت عنایت و توجه وكمال رحمت و تفضل اوست؟ به این مقدار هم اکتفا نکرد و در جای دیگر فرمود:

- «اَنَا عِندَ ظَنَّ عَبدی بی»(1)

- «گمان بنده ام هرچه باشد، من همان هستم».

همچنین کسی را که به او سوء ظن داشته باشد و بر او غضب کند، ترسانیده است.

واضح تر از همه دليل ها بر فراوانی لطف و محبتش نسبت به کسی که به او حسن ظن دارد، و این که اگر گمان بنده به او نیک باشد، هرگز خلافش را انجام نمی دهد، آیه شریف قرآن است که فرمان به توکل می دهد و می فرماید:

- «وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»(2)

- «تنها بر خدا توکل کنید اگر مؤمن هستید».

اگر جز این آیه، چیز دیگری مارا بر توکل تحریک نمی کرد، کافی بود، چون توكل را شرط ایمان قرارداده است.

سپس این کلام را با بشارت به جزای نیک و تفضل و... برای کسانی که گرد

ص: 277


1- در حدیث 367 گذشت .
2- سوره مائده، آیه 23.

آن جمع شوند تأکید کرد و فرمود:

- « وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُفَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ»(1)

- «گفتند: خدا ما را بس است و نیكو باوری است. آنگاه از جنگ بازگشتند در حالی که نعمت و فضل خدا را به همراه داشتند، و هیچ آسیبی به آنان نرسیده بود. اینان به راه خشنودی ورضایت خدا رفتند».

علاوه بر آن بشارت داده که متوکلین را دوست دارد :

- «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ»(2)

- « خدا توکل کنندگان را دوست دارد».

از حضرت صادق علیه السلام سؤال شد: میزان توکل چیست؟ فرمود:

378 - «اَلّا يَخافَ معَ اللهِ شَيئاً».

- «وقتی با خدا بود، دیگر از غیر او هراسی نداشته باشد».

بنابر این، مدار و مرکز توكل ، حسن ظن به خداست، چون تنها کسی که به خدا حسن ظن داشته باشد، از غیر او ترسی ندارد.

پس از بررسی آیات قرآنی ، نظری به روایات وارده از معصومین - عليهم صلوات الله اجمعین - نما که در این باره چه فرموده اند؟

از امام کاظم علیه السلام روایت شده است که فرمود:

379 - «وَاللهِ ما اُعطِىَ مُؤمِنٌ قَطُّ خَيرَ الدُنيا وَالاخِرَةِ اِلّا بُحُسنِ ظَنَّهِ

ص: 278


1- سوره آل عمران، آیات 173 و 174.
2- سوره آل عمران، آیه 159.

بِاللهِ عَزَّوَجَلَّ وَرجائِهِ؛ لَهُ وَحُسنِ خُلقِهِ وَالكَفَّ عَنِ اغتِيابِ المُؤمِنينَ ، وَاللهُ تَعالى لا يُعذَّبُ عَبداً بَعدَ التَّوبَةِ وَالاِستِغفارِ اِلّا بِسُوء ظَنَّه وَتَقصيرِهِ فی رَجائِهِ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ وَسُوءِ خُلقِهِ وَاغتِيابِهِ المُؤمِنين».

- « به خدا قسم به هیچ مؤمنی، خیر دنیا و آخرت داده نشد، مگر به خاطر :

- حسن ظن به خداوند عزیز وجليل وامیدش به او .

۔ اخلاق نیکویش.

- و دست برداشتن از غیبت مؤمنین .

و خدا بنده ای را بعد از توبه و استغفارش عذاب نکرد مگر به خاطر :

- سوء ظن و امید نداشتن به خداوند عزیز وجليل.

- بد اخلاقی

- و غیبت مؤمنین را نمودن».

- «وَلَيسَ یَحسُنُ ظَنُّ عَبدٍ مَؤمِنً بِاللهِ عَزَّ وَجَلَّ اِلّا كانَ اللهُ عِندَ ظَنَّهِ لِاَنَّ اللهَ كَريمٌ یَستَحيي اَن يُخلِفَ ظَنَّ عَبدِهِ وَرَجاءَ فَاِحسِنُوا الظَّنَّ بِاللهِ وَارغَبُوا اِلَيهِ؛ فَاِنَّ اللهَ تَعالى يَقُولُ:».

- «هرگز بنده مؤمنی به خداوند عزيز وجليل حسن ظن نشان نمی دهد مگر آنکه خداوند متعال با او بر اساس همان ظن و گمان نیکش رفتار می نماید؛ چون خداوند، کریم است و شرم دارد از اینکه با گمان و امید بنده اش مخالفت کند. بنابر این گمانتان را به خداوند نیک گردانید و به سوی او میل و رغبت نشان دهید، که خودش می فرماید:».

ص: 279

- «الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ»(1)

- «(منافين ومشرکین)بر خدا گمان بد دارند و (به این سبب) بدی برگردشان حلقه زد و خداوند نیز بر آنان خشم گرفت».

در روایت آمده است که :

380 - «اِنَّ اللهَ تَعالى اِذا حاسَبَ الخَلقَ يَبقى رَجُلٌ قَد فَضَلَت سَیَّئاتُهُ عَلى حَسَناتِهِ فَتَاخُذُهُ المَلائِكَهُ اِلَى النّارِ وَهُوَ يَلتَفِتُ ، فَيَأمُرُ اللهُ تَعالى بِرَدَّهِ فَيَقُولُ لَهُ : لِمَ تَلتَفِتُ - وَهُوَ اَعلَمُ بِهِ ؟ فَيَقُولُ : يا رَبَّ ؛ ما كانَ هذا حُسنَ ظَنّی بِکَ. فَيَقُولُ اللهُ تَعالى : مَلائِكَتي وَعِزَّتي وَجَلالي ما اَحسَنَ ظَنَّهُ بی يَوماً ، وَلكِنِ انطَلِقُوا بِهِ اِلَى الجَنَّةِ لِإدَّعائِهِ حُسنَ الظَّنَّ بی».

- «خداوند متعال حساب خلق را که رسید، یک نفر باقی می ماند که سيئاتش بر حسناتش فزونی دارد، ملائکه او را می گیرند تا به سوی آتش ببرند در حالی که او پشت سر خود را نگاه می کند، در این هنگام خداوند متعال فرمان می دهد او را برگردانند آنگاه به او می گوید: چرا پشت سر خود را نگاه کردی؟ البته خداوند خود علت آن را می داند - آن فرد می گوید: خدایا؛ گمان نیکوی من به تو این نبود که (مرا به آتش بسوزانی). در اینجا خداوند سبحان می فرماید: ملائکه من، به عزت و جلالم سوگند، این بنده حتی یک روز هم به من حسن ظن نداشت، اما او را به بهشت ببرید، چون ادعا کرد که به من سن ظن دارد».

«عطاء بن يسار» می گوید: امير المؤمنين - عليه افضل صلوات المصلين - فرمود:

ص: 280


1- سوره فتح، آیه 6.

381 - «يُوقَفُ العَبدُ يَومَ القِيامَةِ بَينَ يَدَيَ اللهِ سُبحانَهُ وَتَعالى فَيَقُولُ: قیسُوا بَينَ نِعمَتي عَلَیهِ؛ وَبَينَ عَمَلِهِ ، فَيَستَغرِقُ النَّعَمُ العَمَلَ ، فَيَقُولُ اللهُ : وَقَد وَهَبتُ لَهُ نِعمَتی عَلَیهِ فَقيسُوا بَينَ الخَيرِ وَالشَّر، فَاِنِ استَوَى العَمَلانِ اَذهَبَ اللهُ تَعالى الشَّرَ بِالخَيرِ وَاَدخَلَهُ الجَنَّةَ، وَاِن كانَ لَهُ فَضلٌ اَعطاهُ اللهُ بِفَضلِهِ ، وَاِنَ كانَ عَلَيهِ فَضلٌ وَهُوَ مِن اَهلِ التَّقوى لَم يُشرِك بِاللهِ تَعالى وَاتَّقَي الشَّركَ فَهُوَ مِن اَهلِ المَغفِرُ یَغفِرُ لَهُ رَبُّهُ بِرَحمَتِهِ وَيُد خِلُهُ الجَنَّةَ اِن شاءَ بِعَفوِهِ».

- روز قیامت بنده ای را در برابر خداوند سبحان نگه می دارند، آنگاه (به ملائکه )فرمان می دهد: نعمت های مرا با عمل او بسنجید. که نعمت بر عمل می چربد و آن را در بر می گیرد. در اینجا ذات اقدس الهی می فرماید: تمام نعمت هایم را به او بخشیدم. کارهای خیر وشرش را باهم بسنجید ، در این هنگام اگر این دو مساوی بودند، خداوند متعال کارهای شر را به واسطه کارهای خیر می برد و او را داخل بهشت می نماید، و اگر کارهای خیرش برتر بود. خداوند متعال او را می بخشد، و اگر کارهای شرش برتر بود، ولی با این حال ، او در دنیا انسانی با تقوا بوده و چیزی را شریک خداوند متعال قرار نمی داد، و از آن پرهیز داشته، پروردگار منان به واسطه رحمتش او را بخشیده ، از اهل مغفرتش قرار می دهد. و اگر بخواهد، به واسطه عفوش او را داخل بهشت می نماید .

در روایت آمده است که:

382 - «اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ وَتَعالى يَجمَعُ الخَلقَ يَومَ القِيامَةِ وَلِبَعضِهِم عَلى بَعضٍ حُقُوقٌ وَلَهُ تَعالى قِبَلَهُم تَبِعاتٌ. فَيَقُولُ: عِبادی ما كانَ لي قِبَلَكُم فَقَد وَهَبتُهُ لَكُم فَهُبُوا بَعضُکُم تَبِعاتِ بَعضٍ وَادخُلُوا الجَنَّةَ جَميعاً

ص: 281

بِرَحمَتی».

- «خداوند سبحان روز قیامت تمام خلق را جمع می کند، در حالی که هم آنان بر یک دیگر حقوقی دارند و هم خداوند متعال بر آنان. در این هنگام می فرماید: بندگانم؛ من حق خودرا بخشیدم، شما نیز حقوق یک دیگر را به هم ببخشید وهمگی به واسطه رحمت من وارد بهشت شوید».

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:

383 - «يُنادِى مُنادٍ يَومَ القِيامَةِ تَحتَ العَرشِ : یا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ ما كانَ لی قِبَلَكُم فَقَد وَهبتُهُ لَكُم وَقَد بَقِيَتِ التَّبِعاتُ بَينَكُم فَتَواهَمُوا وَادخُلُوا الجَنَّةَ بِرَحمَتی».

- «روز قیامت از عرش الهی ندا می رسد که : ای امت محمد صلی الله علیه وآله وسلم : هر حقی از من برگردنتان بود آن را به شما بخشیدم، باقی می ماند حقوق خودتان، پس هم دیگر را ببخشید و به واسطه رحمت من وارد بهشت شوید » .

« محمد بن خالد برقی » به واسطه ای از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

384 - «مرد عابدی در میان بنی اسرائیل بود، خداوند متعال بر حضرت داوود علیه السلام وحی فرستاد که او ریاکاراست، پس از گذشت مدتی، آن مرد از دنیا رفت. حضرت داوود علیه السلام بر جنازه اش حاضر نشد ، اما چهل نفر از بنی اسرائیل بر جسدش ایستاده و گفتند:

خدایا؛ ما از او جز خیر چیز دیگری نمی دانیم، اما تو از ما داناتری و بهتر می دانی ، اورا بیامرز .

ص: 282

بعد از غسل دادن ، چهل نفر دیگر ایستادند و گفتند:

خدایا؛ ما از او جز خیر چیز دیگر نمی دانیم اما تو از ما داناتری و بهتر می دانی ، او را بیامرز.

و پس از آنکه در قبر گذاشته شد نیز، چهل نفر دیگر آمدند و گفتند:

خدایا؛ ما از او جز خیر چیز دیگر نمی دانیم، اما تو از ما داناتری و بهتر می دانی، او را بیامرز

در اینجا خداوند متعال بر داوود علیه السلام وحی فرستاد که چرا بر او نماز نگزاردی؟ داوود علیه السلام جواب داد: به خاطر این که خودت به من گفتی او ریاکار است.

وحی آمد: چون عده ای به نیکو کاری او شهادت دادند، من شهادتشان را قبول کردم و آنچه را که من می دانم و آنان نمی دانند، برایش آمرزیدم»

خوف و ترس از خدا

سزاوار است که امیدواری همراه با خوف باشد که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:

385 - «اِنِ استَطَعتُم اَن يَحسَنَ ظَنُّکُم بِاللهِ وَيَشتَدَّ خَؤفُکُم مِنهُ فَاجمَعُوا بَينَهُما فَاِنَّما يَكُونُ حُسنُ العَبدِ بِرَبَّهِ عَلى قَدرِ خَوفِهِ مِنهُ، وَاِنَّ اَحسَنَ النّاسَ بِاللهِ ظَنّاً لَاَشَدُّهُم مِنهُ خَوفاً».

- سعی کنید هم به خداوند حسن ظن، وهم از او هراس داشته باشید ؛ چون حسن ظن هرکس به خدا به اندازه ترس او از خداست . بنابر این، کسانی گمانشان به او نیک تراست که از او هراس بیشتری دارند».

« حسن بن ابی ساره » گوید: شنیدم حضرت صادق علیه السلام می فرمود:

ص: 283

386 - «لا يَكُونُ العَبدُ مُؤمِناً حَتّى يَكُونَ راجِياً خائِفاً، وَلا يَكُونُ راجِياًخايِفاً حَتّى يَكُونَ عامِلاً لِما يَخافُ وَيَرجُو».

- « بنده به درجه ایمان نمی رسد مگر آن که هم امیدوار باشد وهم خائف ؛ و امیدوار و خائف نمی گردد مگر آن که بر طبق ترس ورجائش عمل کند».

«علی بن محمد» روایت کرده است که یکی از اصحاب گوید: به حضرت صادق علیه السلام گفتم: عده ای از دوستان شما مرتکب گناه می شوند و می گویند (به رحمت حق) امیدواریم ، حضرت فرمود:

387 - «کَذَبُوا اُولئِكَ لَيسُوا لَنا بِمَوالٍ. اُولئِکَ قَومٌ رَجَّحَت بِهِمُ الاَمانِي ، وَمَن رَجا شَيئاً عَمِلَ لَهُ ، وَمَن خافَ شَيئاً هَرَبَ مُنهَ».

- « دروغ می گویند، هرگز دوستان ما نیستند. اینان افرادی هستند که آرزوهایشان بر آنان چیره شده است. کسی که به چیزی امید دارد، کاری می کند که به آن برسد و کسی که از چیزی می ترسد، از آن فرار می نماید».

نمونه هایی از خوف اولیا

اول - در روایت آمده است که :

388 - صدای حزن وناله حضرت ابراهیم علیه السلام تا حدود یک میل(1) به گوش می رسید. تا جایی که خداوند متعال او را این گونه مدح کرد:

- «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ»(2)

- «همانا ابراهیم (سه صفت داشت): بردبار بود، ناله های بسیار داشت

ص: 284


1- هر «میل» برابر با یک سوم فرسخ است.
2- سوره هود، آیه 75.

واهل توبه وانابه بود».

هنگام نماز، از او صدایی چون صدای دیگ جوشان شنیده می شد.

دوم - از سینه مبارک رسول خاتم صلی الله علیه وآله وسلم نیز چنین صدایی شنیده می شد.

سوم - امیر مؤمنان علیه السلام هرگاه وضو ساختن را آغاز می کرد، رنگ چهره اش از ترس خداوند متعال تغییر می کرد.

چهارم - حضرت فاطمه علیها السلام در نماز از ترس خداوند متعال به هیجان می آمد.

پنجم - امام حسن مجتبی علیه السلام وقتی از وضویش فارغ می شد، رنگش بر می گشت و چون سببش را از حضرت می پرسیدند، می فرمود:

389 - «حَقٌّ عَلى مَن اَرادَ اَن يَدخُلَ عَلى ذِى العَرشِ اَن يَتَغَيَّرَ لَؤنُهُ».

- «کسی که می خواهد بر صاحب عرش وارد شود، سزاوار است که رنگش تغییر کند».

ششم - مانند همین، از امام زین العابدين علیه السلام نیز روایت شده است.

هفتم - «مفضل بن عمر» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

390 - «حَدَّثَني اَبي عَن اَبيه علیه السلام اَنَّ الحَسَنَ بنَ عَلِيًّ علیه السلام كانَ اَعبَدَ النّاسِ في زَمانِهِ؛ وَاَزَهَدَهُم وَاَفضَلَهُم، وَ كانَ اِذا حَجَّ حَجَّ ماشِياً وَ رُبَّما مَشى حافِياً، وَكانَ اِذا ذَكَرَ المَوتَ بَکی، وَاِذا ذَكَرَ البَعثَ وَالنُّشُورَ بَکی، وَاِذا ذَكَرَ المُرُورَ عَلَى الصَّراطِ بَكی، وَاِذا ذَكَرَ العَرضَ عَلَى اللهِ شَهِقَ شَهقَةً يُغشى عَلَيهَ مِنها، وَكانَ اِذا قامَ في صَلاتِهِ تَرتَعِدُ فَرائِضُهُ بَينَ يَدَي رَبَّهِ

ص: 285

عَزَّوَجَلَّ وَ كانَ اِذا ذَکَرَ الجَنَّةَ وَالنّارَ اضطَرَبَ اِضطِرابَ السَّليم ، وَسَأَلَ اللهَ الجَنَّةَ ، وَتَعَوَّذَ بِاللهِ مِنَ النّارِ».

- « پدرم از پدرش روایت کرده است که فرمود: حسن بن علی علیهما السلام عابد ترین و زاهدترين وفاضل ترین مردم در روزگار خود بود، اگر به حج می رفت با پای پیاده، و بسا با پای برهنه می رفت.

هرگاه به یاد مرگ می افتاد، گریه می کرد. وقتی برانگیخته شدن در قیامت را به یاد می آورد، گریه می کرد. به یاد گذشتن بر صراط که می افتاد، گریه می کرد. و آنگاه که به یاد عرضه اعمال در برابر خداوند می افتاد، نعره ای می زد و خاموش می شد. وقتی در برابر پروردگار عزیز وجليلش به نماز می ایستاد، گوشت های دو پهلویش می لرزید. و هر وقت بهشت و جهنم را یاد می کرد، مانند انسان مارگزیده، به اضطراب می آمد؛ از خدا آرزوی بهشت می کرد و از جهنم به او پناه می برد».

هشتم - عایشه می گوید:

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ما سخن می گفت و ما با او حرف می زدیم، اما همینکه وقت نماز فرا می رسید، گویا نه او ما را می شناسد و نه ما او را .

وقتی مقربین در درگاه الهی و انبیا ومرسلین این گونه هراس در دل داشته باشند، امثال ما که غرق در گناهیم، وعيوب مارا فرا گرفته چه باید بکنیم؟

ز - ادب دیگر این است که از خدا چیز حرام یا قطع رحم درخواست نکند.

ح - چیزی که متضمن قلت حيا و بی ادبی باشد، از خداوند نخواهد. در تفسیر آیه شریف:

ص: 286

- «ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»(1)

- « پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانید که او متجاوزان را دوست ندارد».

مفسرین گفته اند: «تضرعا وخفية» یعنی با حالت خشوع و فروتنی از خدا چیز بخواهید معتدين کسانی اند، که در دعا از حدود خود تجاوز می کنند؛ مثلا از خداوند منازل ودرجات انبيا علیهم السلام را می طلبند.

امير المؤمنين علیه السلام فرمود:

391 - «یا صاحِبَ الدُّعاءِ، لا تَسأَل ما لا يَكُونُ وَلا يَحِل».

- «ای که اهل دعایی؛ چیزی را که امکان ندارد یا حلال نیست، نخواه».

نیز فرمود:

392 - «مَن سَأَلَ فَوقَ قَدرِهِ استَحَقَّ الحِرمانَ».

۔ کسی که بیش از قدر واندازه خود طلب کند، مستحق محروم شدن است».

ط - پاک سازی شکم از طریق روزه ، گرسنگی، و توبه مجدد نمودن .

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:

393 - «مَن اَكَلَ الحَلالَ اَربَعينَ يَوماً نَؤَّرَ اللهُ قَلبَهُ».

۔ کسی که چهل روز حلال بخورد، خداوند متعال قلبش را نورانی می گرداند».

394 - «اِنَّ اللهِ مَلَكاً يُنادي عَلى بَيتِ المَقدِسِ کُلَّ لَيلَةٍ: مَن اَكَلَ

ص: 287


1- سوره اعراف ، آیه 55.

حَراماً لَم يَقبَلِ اللهُ مِنهُ صَرفاً وَلاعَدلاً».

- « خداوند متعال فرشته ای دارد که هر شب بر بیت المقدس این گونه ندارمی دهد : کسی که حرامی بخورد، نه عمل مستحبی از او قبول می شود و نه عمل واجبی».

395 - «لَو صَلَّيتُم حَتّى تَكُونُوا كَالاَوتارِ، وَصُمتُم حَتّى تَكُونُوا کَالحَنايا ، لَم يَقبَلِ اللهُ مِنكُم اِلّا بِوَرَعٍ حاجِزٍ».

- «اگر آن قدر نماز بگزارید تا مانند زه کمان گردید، و آن قدر روزه بگیرید تا چون کمان شوید، خداوند قبول نمی کند مگر آن که از محرمات دوری کنید » .

396 - «العِبادَةُ مَعَ اَكَلَ الحَرامِ کَالبِناءِ عَلَى الرَّملِ وَقبلَ : عَلَی الماءِ».

- «عبادت همراه با حرام خواری مانند ساختن ساختمان بر روی ریگ است. و در روایتی آمده: مانند ساختن ساختمان بر آب است »

397 - «يَكفي مِنَ الدُّعاءِ مَعَ البِرَّ ما يَكفِی الطَّعامَ مِنَ المِلحِ».

- «آن مقدار نمک که در غذا کافی است، همان مقدار دعا در کنار عمل کفایت می کند »(1)

باید دانست: بعضی از این شروطی که ذکر شد ، همچنان که جزو مقدمات دعاست، تداوم آن تا بعد از دعا نیز لازم است.

ص: 288


1- یعنی اصل و اساس « عمل » است، مانند « غذا » که اصل و اساس است . پس همچنان کهغذا، شکم را سیر می کند نه نمک ، همان گونه « عمل » است که موجب نجات انسان است ،نه صرف دعا کردن . بنابر این، همت اصلی باید بر « عمل » باشد، و «دعا» چون نمکیبرای آن است.

آداب همراه دعا

الف - درنگ نمودن در حال دعا و عجله نکردن :

در وحي قديم آمده است که :

398 - ((وَلا تَمَلَّ مِنَ الدُّعاءِ فَإِنّي لا اَمَلُّ مِنَ الاجابَةِ)).

- «از دعا کردن، ناراحت و ملول نشو ؛ چون من از اجابت کردن ناراحت نمی شوم».

«عبدالعزيز طویل» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

399 - «اِنَّ العَبدَ اِذا دَعالَم يَزَلِ اللهُ تَعالى في اِجابَتِهِ ما لَم يَستَعجِل».

- « بنده وقتی دعا می کند اگر عجله نکنند خداوند متعال حاجتش را خواهد داد .

و از آن حضرت مروی است که فرمود:

400- «اِنَّ العَبدَ اِذا عَجِلَ فَقامَ لِحاجَتِهِ یَقُوُلُ اللهُ تَبارَکَ وَتَعالی :اَما يَعلَمُ عَبدی اَنّی اَنَا اللهُ الَّذي اَقضِى الحَوائِجَ؟».

- «اگر بنده ای عجله کند و به دنبال حاجتش بر خیزد، خداوند تبارک و تعالی می گوید: آیا بنده ام نمی داند که من باید حوایج را بر آورده سازم ؟ »

در روایت دیگر آمده است که:

401 - «اِذا استَعجَلَ العَبدُ في صَلاتِهِ يَقُولُ سُبحانَهُ : استَعجَلَ عَبدی اَیَراهُ يَظُنُّ اَنَّ حَوائِجَهُ بِيَد غَيری؟».

ص: 289

- «هرگاه بنده در نمازش عجله کند، خداوند سبحان می گوید: بنده ام عجله به خرج داد، آیا گمان می کند حوایجش در دست غیر من است ؟»..

از امام باقر علیه السلام روایت است که :

402 - «یا باغِیَ العِلمِ، صَلَّ قَبلَ اَن لا تَقِدِرَ عَلى لَيلٍ وَلا نَهارٍ تُصَلّي فيهِ ، اِنَما مَثَلُ الصَّلاةِ لِصاحِبِها كَمَثَلِ رَجُلٍ دَخَلَ عَلى ذی سُلطانٍ فَاَنصَتَ لَهُ حَتّى فَرغَ مِن حاجَتِهِ فَكَذلِكَ المَزءُ المُسلِمُ بِاُذُنِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ ما دامَ فِي الصَّلاةِ لَم يَزَلِ اللهُ عَزَّوَجَلَّ يَنظُرُ اِلَيهِ حَتّى يَفرُغَ مِن صَلاتِهِ».

- «ای کسی که در طلب دانشی ؛ نماز بگزار قبل از آن که نه شب ، قدرت بر نماز داشته باشی ونه روز . نمازگزار چون کسی است که بر سلطانی وارد شود. وأن سلطان به سخنان وی گوش فرا دهد، تا از ذکر خواسته هایش فارغ گردد ؛ انسان مسلمان نیز این چنین است، تا وقتی که در نماز است ، خداوند متعال به او گوش می دهد و نظر و توجه می کند تا از نمازش فارغ گردد».

امام صادق علیه السلام فرمود:

403 - «اِذا صَلَّیتَ فَريضَةً فَصَلًّها لِوَقتِها صَلاةَ مُوَدَّع يَخافُ اَن لا يَعُودَ اِلَيها اَبَداً ثُمَّ اصرِف بَصَرَكَ اِلى مَوضِعِ سُجُودِكَ فَلَو تَعلَمُ مِن عَن يَمينِكَ وَشِمالِکُ لُآُحسَنتَ صَلاتكَ، وَاعلَم اَنَّكَ بَينَ يَدَی مَن يَراکَ وَلا تَراهُ».

- «هرگاه خواستی نماز واجبی به جای بیاوری، مانند کسی باش که می خواهد با نماز وداع کند، و دیگر هرگز به آن بر نخواهد گشت (چون مرگش فرا رسیده است). چشمت را به سجدگاه متوجه کن، اگر بدانی که افرادی در راست و چپت ، تورا می بینند. نماز بهتر به جای می آوری اما بدان در برابر کسی

ص: 290

هستی که تو را می بیند، ولی تو او را نمی بینی».

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

404 - «یا اَبا ذَرًّ ، ما دُمتَ فِي الصَّلاةِ فَاِنَّکَ تَقرَعُ بابَ المَلِكَ وَمَن يُكثِر قَرعَ بابِ المَلِكَ يُفتَح لَهُ.

یا اَبا دَرًّ، ما مِن مُؤمِنٍ يَقُومُ اِلَى الصَّلاةِ اِلا تَناثَرَ عَلَيهِ البِرُّ ما بَينَهُ وَبَينَ العَرشِ وَوَ کَّلَ اللهُ بِهِ مَلَكاً يُنادی : یَابنَ آدَمَ، لَو تَعلَمُ ما لَكَ في صَلاتِكَ وَلِمَن تُناجي لَما سَئِمتَ وَلَا التَفَتَّ اِلَى شَيءٍ».

- «ای ابا ذر ؛ ما دام که در نمازی ، مشغول کوبیدن در خانه پادشاه عالمی، و هر کس که در خانه چنین پادشاهی را بکوبد، حتما آن دز بر رویش گشوده خواهد شد. ای ابا ذر ؛ هرگاه مؤمنی به نماز می ایستد. به اندازه فاصله اش تا عرش الهی بر او نیکی می ریزد و خداوند متعال فرشته ای را بر او وکیل می کند که ندا بدهد: ای فرزندم آدم ؛ اگر بدانی که در نمازت چه هست و با چه کسی مشغول مناجاتی، هرگز خسته نمی شوی، و به چیز دیگری روی نخواهی کرد».

در آنچه خداوند متعال بر فرزند عمران وحی فرستاده آمده است که:

405 - «یا مُوسی ، عَجَّلِ التَّؤبَةَ ، وَاَخَّرِ الذَّنبَ ، وَتَأَنَّ فِي المَكثِ بَينَ يَدَئَّ فِي الصَّلاةِ ، وَلا تُرَجَّ غَيري ، وَاتَّخِذنی جُنَّةً لِلشَّدائِدِ، وَحِصناً لِمُلِمّاتِ الاُمُور».

- «ای موسی ؛ توبه را پیش بینداز وگناه را پس . وقتی در برابرم به نماز ایستاده ای، دقت به خرج بده ، به غير من دل نبندی و مرا چون سپری در برابر سختی ها و قلعه ای در برابر حوادث قرار ده».

ص: 291

ب - اصرار و پافشاری در دعا:

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

406 - «اِنَّ اللهَ يُحِبُّ السَّائِلَ اللَّحُوحَ».

- «خداوند درخواست کننده مصر را دوست دارد».

«لید بن عقبه هجری» گوید شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود:

407 - «وَاللهِ لا يُلِحُّ عَبدٌ مُؤمِنٌ عَلَى اللهِ في حاجَتِهِ اِلّا قَضاهَا اللهُ لَهُ».

- « به خدا قسم ؛ هرگز بنده مؤمنی در حاجتش بر خدا اصرار نکرد، مگر آن که خداوند متعال آن حاجت را برآورده نمود».

«ابو الصباح» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

408 - «اِنَّ اللهَ كَرِهَ اِلحاحَ النّاسِ بَعضِهِم عَلى بَعضٍ فِي المَسأَلَةِ، وَاَجَبَّ ذلِكَ لِنَفسِهِ ، اِنَّ اللهَ يُجِبُّ اَن يُسأَلَ وَيُطلَبَ ما عِندَهُ».

- « خداوند متعال دوست ندارد مردم هنگام درخواست از یک دیگر، اصرار ورزند؛ اما این را برای خودش دوست دارد. خدا دوست دارد که مردم آنچه را که نزد اوست . بخواهند وطلب کنند».

ج - نام بردن حاجت :

« ابو عبدالله فراء » از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

409 - «اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَتَعالى يَعلَمُ ما يُريدُ العَبدُ اِذا دَعا وَلکِنَّهُ يُحِبُّ اَن يَبُثَّ اِلَيهِ الحَوائِجَ».

ص: 292

- «خداوند تبارک و تعالی می داند که بنده هنگام دعا چه می خواهد، ولی دوست دارد حوایج را به درگاهش شرح دهد».

از «کعب الاحبار» مروی است که در تورات نوشته شده:

- «یا مُوسی، مَن اَحَبَّني لَم يَنسَنی ، وَمَن رَجا مَعرُوفی اَلَحَّ في مَسأَلَتی . یا مُوسى ، اِني لَستُ بِغافِلٍ عَن خَلقى وَلكِن اُحِبُّ اَن تَسمَعَ مَلائِكَتي ضَجيجَ الدُّعاءِ مِن عِبادی ، وَتَری حَفَظَتی تَقَرُّبَ بَنی آدَمَ اِلَىَّ بِما اَنَا مُقَوّيِهِم عَلَيهِ وَمُسَبَّبُهُ لَهَم»(1)

- «ای موسی ؛ کسی که مرا دوست دارد، فراموشم نمی کند، و کسی که به نیکی های من امیدوار است ، در درخواستش اصرار می نماید. ای موسی : من از مخلوقاتم غافل نیستم (و خبر دارم ولی دوست دارم ملائکه ام صدای ضجه دعارا از بندگانم بشنوند، و ملازمان من ببینند که چگونه بنی آدم به خاطر چیزهایی که قدرت و اسبابش در دست من است ، به من تقرب می جویند» .

د - مخفی دعا کردن :

اولا این دعا از آفت ریا دو راست .

ثانيا خداوند متعال به آن فرمان داده است که :

- «ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً»(2)

- «پروردگارتان را با حالت تضرع وخفا بخوانید».

وثالثا روایاتی در این باب آمده است از جمله :

«اسماعیل بن همام» از امام رضا علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

ص: 293


1- در حدیث 532 خواهد آمد .
2- سوره اعراف ، آیه 55 .

410 - «دَعُوةُ العَبدِ سٍرًاً دَعوَةً واحِدَةً تَعدِلُ سَبعینَ دَعوَةً عَلانِيَةً».

- «یک دعای مخفی بنده ، برابر است با هفتاد دعای علنی».

در روایت دیگر آمده است که:

411 - «دَعوَةٌ تُخفيها اَفضَلُ مِن سَبعينَ دَعوَةً تُظهِرُها».

- «دعایی که آن را مخفی بداری از هفتاد دعایی که آشکارش نمایی ، برتراست».

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:

412 - «اِنَّ رَبَّکَ یُباهِي المَلائِكَةَ بِثَلاثَةِ نَفَرٍ : رَجُلٍ يُصبحَ في اَرضٍ قَفرٍ فَيُاَذَّنُ وَيُقيمُ ثُمَّ يُصَلّى ، فَيَقُولُ رَبُّكَ لِلمَلائِكَةِ : انظُرُوا اِلى عَبدی یُصَلّی وَلا يَراهُ اَحَدٌ غَيري . فَيَنزلُ سَبعُونَ اَلفَ مَلَكٍ يُصَلُّونَ وَراءَهُ وَيَستَغفِرونَ لَهُ اِلَى الغَدِ مِن ذلِكَ اليُومِ. وَرَجُلٌ قامَ مِنَ اللَّيلِ یُصَلّی وُحدَهُ فَسَجَدَ وَنامَ وَهُوَ ساجِدٌ فَيَقُولُ: اُنظُرُوا اِلى عَبدی رُوحُهُ عِندی وَجَسَدُهُ ساجِدٌ لي . وَرَجُلٌ في زَحفٍ فَيَفِرُّ اَصحابُهُ وَيَثبُتُ وَهُوَ يُقاتِلُ حَتّى قُتِلَ».

- «پروردگار منان به واسطه وجود سه نفر، بر ملائکه مباهات می کند :

اول - کسی که در بیابان بی آب و علف و خالی از سکنه واقع شده ، اذان واقامه می گوید و نماز می خواند، در اینجا پروردگار به ملائکه می گوید: به بنده ام نظر کنید، نماز می خواند در حالی که احدی جز من او را نمی بیند. در این حال هفتاد هزار فرشته فرود آمده پشت سرش نماز می گزارند، و تا فردای آن روز برایش استغفار می کنند .

دوم - کسی که از خوابش بر می خیزد تا به تنهایی نماز بخواند، به سجده

ص: 294

می رود و در همان حال خواب او را فرا می گیرد؛ در اینجا خداوند متعال می گوید: به بنده ام نظر کنید، روحش نزد من است و جسدش در برابرم ساجد

سوم - کسی که در حال جنگ، یارانش فرار کنند ولی او ثابت قدم بماند ونبرد کند تا کشته شود».

ه - دعا را نسبت به دیگران گسترش دادن:

« ابن قداح » از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

413 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : اِذا دَعا اَحَدُكُم فَليُعَمَّم فَاِنَّهُ اَوجَبُ لِلدُّعاءِ».

- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرگاه یکی از شما خواست دعا کند، آن را تعميم بدهد (و برای دیگران نیز دعا کند) که این عمل در دعا شایسته است».

و - اجتماع کردن برای دعا:

خداوند متعال می فرماید:

و-«وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ»(1)

- « در کنار کسانی که پرودگارشان را می خوانند، صبر کن».

علاوه بر این، برای مباهله (که خود یک دعاست) فرمان به اجتماع داده است ، « ابو خالد » گوید: حضرت صادق ال فرمود:

414 - «ما مِن رَهطٍ اَربَعينَ رَجُلاً اجتَمَعُوا فَدَعَوُا اللهَ في اَمرٍ اِلَّا استَجابَ اللهُ لَهُم، فَإِن لَم يَكُونُوا اَربعينَ فَاَربَعةٌ يَدعُونَ اللهَ عَشرَ مَرّاتٍ اِلَّا

ص: 295


1- سوره کهف، آیه 28.

استَجابَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُم فَاِن لَم يَكُونُوا اَربَعَةً فَواحِدٌ يَدعُو اللهَ اَربَعينَ مَرَّةً يَستَجيبُ اللهُ العَزيزُ الجَبّارُ لَهُ».

- «نشده است که چهل نفر در یک جا جمع شوند، و خداوند متعال را در کاری بخوانند مگر آنکه ذات اقدس الهی آنان را اجابت فرمود. اگر چهل نفر نشدند، می شود چهار نفر جمع شوند و ده بار خدای را بخوانند تا اجابتشان کند. واگر چهار نفر هم نبودند، حتی یک نفر هم می تواند خداوند را چهل مرتبه بخواند و دعا کند، تا آن ذات عزیز و جبار، اجابتش نماید».

«عبدالاعلی» نیز از آن حضرت روایت کرده است که :

415 - «ما اجتَمَعَ اَربَعَةٌ قَطُّ عَلى اَمرٍ فَدَعَوُا اللهَ تَعالى اِلّا تَفَرَّقُوا عَن اِجابَةٍ».

- «هرگز نشده است که چهار نفر برای یک کاری اجتماع کنند و خداوند متعال را بخوانند مگر آن که با اجابت دعا، متفرق گردیدند».

ص: 296

آمین گفتن در دعا

آن کس که «آمین » می گوید: در دعا شریک است .

آنجا که خداوند متعال به موسى وهارون علیهما السلام می فرماید :

- «وَقَالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونِي بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ»(1)

- « دعای شما دو نفر اجابت شد».

دعارا حضرت موسی علیه السلام کرده بود، وهارون «آمین » گفته بود، اما خداوند، آن را به هر دو نسبت می دهد.

« على بن عقبه » از مردی، واو از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

416 - «کانَ اَبی اِذا حَزِنَهُ اَمرٌ جَمَعَ النَّساءَ وَالصَّبيانَ ثُمَّ دَعا وَاَمَّنُوا».

- « هرگاه پدرم از چیزی محزون می شد (و مشکلی برایش پیش می آمد) زنان و کودکان را جمع کرده دعا می نمود و آنان آمین می گفتند».

«سکونی» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

417 - «الدّاعي وَالمُؤَمَّنُ شَريكانِ»

- «دعا کننده و آمین گو، باهم شریکند».

ص: 297


1- سوره یونس، آیه 89

ز - اظهار خشوع:

خداوند متعال می فرماید:

- «ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً»(1)

- «پروردگارتان را در حال تضرع وخفا بخوانید».

در دعای معصومین علیهم السلام آمده است که :

418 - «وَلا يُنجي مِنكَ اِلَّا التَّضَرُّعُ اِلَيكَ».

- «تنها تضع به درگاه تو موجب نجات است».

در آنچه به موسی علیه السلام وحی شده آمده است:

- «یا مُوسی ؛ کُن اِذا دَعَوتَنی خائِفاً مُشفِقاً وَجِلاً، وَعَفَّر وَجهَكَ فِي التُّرابِ ، وَاسجُد لی بِمکارِمَ بَدَنِکَ ، وَاقنُت بَينَ يَدَئَّ فِي القِيامِ ، وَناجِنی حَيثُ تُناجيني بِخَشيَةٍ مِن قَلبٍ وَجِلٍ»(2)

- «ای موسی : به هنگام دعا باید خائف ، سوخته دل، وبيم ناک باشی . صورتت را به خاک بمال ، و با بهترین اعضایت در برابرم سجده کن . در مقابل من که ایستاده ای دست های گادایی را به قنوت بلند کن، و به هنگام مناجاتت با حالتی هراس ناک و قلبی بیم ناک مناجات بنما».

در آنچه که بر عیسی علیه السلام وحی فرستاد آمده است که:

419 - « يا عيسى ، اُدعُنى دُعاءَ الغَريقِ الحَزينِ الَّذي لَيسَ لَهُ مُغيثُ. يا عيسى ، اَذِلَّ لي قَلبَكَ وَاَکثِر ذِكرى فِي الخَلَواتِ وَاغلَم اَنَّ

ص: 298


1- سوره اعراف ، آیه 55.
2- در حدیث 442 خواهد آمد .

سُرُوری اَن تُبَصبِصَ اِلَى وَكُن في ذلِكَ حَيّاً وَلا تَكُن مَيَّتاً وَاَسمِعنی مِنکَ صَوتاً حَزيناً».

- «ای عیسی ؛ همچون انسان غريق ومحزونی که هیچ نجات دهنده ای ندارد، مرا بخوان. ای عیسی ؛ قلبت را در برابر من خوار و ذلیل کن، و در خلوت ها بسیار به یاد من باش . بدان خوشحالی من در این است که با خوف ورجا به سوی من بیایی ، اما مبادا با قلبی مرده چنین کنی ، بلکه باید قلبت زنده و با نشاط باشد و از جانب خودت صوت حزینی را به گوش من برسان».

در روایت آمده است که:

420 - «لَمّا بَعَثَ اللهُ مُوسى وَهارونَ علیهما السلام اِلى فِرعَونَ، قالَ لَهُما : لأيُرَوَّعکُما لِباسُهُ فَاِنَّ ناصِيَتَهُ بِيَدي . وَلا یُعجِبکُما ما مُتَّعَ بِهِ مِن زَهرَةِ الحَياةِ الدُّنيا وَزينَة المُترَفينَ . فَلَو شِئتُ زَیَّنتُما بِزينَةٍ یَعرِفُ فِرعَونُ حينَ یَراها اَنَّ مَقدُرَتَهُ تَعجِزُ عَنها».

- «آنگاه که خداوند متعال موسى وهارون علیهما السلام را به سوی فرعون فرستاد به آن دو گفت: مبادا لباس های فاخرش شما را بترساند که زمام کار او در دست من است . ومبادا از بهره وری دنیایی وزینت های او تعجب کنید، که اگر می خواستم شما دو نفر را طوری زینت می کردم، که هر وقت فرعون شما را ببیند بفهمد که قدرتش در برابر آن عاجزاست».

- «وَلکِنی اَرغَبُ بِکُما عَن ذلِكَ فَاَزوِى الدُّنيا عَنکُما ، وَكَذلِكَ اَفعَلُ بِاَؤلِیائی اِنی لَأُذَوَّدُهُم عَن نَعيمِها كَما يُذَوَّدُ الرّاعي غَنَمَهُ عَن مَراتِعِ الهَلَكَةِ ، وَاِني لَأُجَنَّبُهُم سُلُوكَها كَما يُجَبُ الرّاعيِ الشَّفيقُ اَبِلَهُ عَن مَوارِدِ العَثرَةِ وَما ذاكَ لِهَو انِهِم عَلَىَّ وَلكِن لِيَستَكمِلُوا نَصيبَهُم مِن کَرامَتی سالِماً مُوَفَّراً».

ص: 299

- «ولی من شما را بر آن ترجیح می دهم، بنابر این دنیا را از شما دور کردم. این روش برخورد من با دوستانم است. آنان را از نعمت های دنیا دور می کنم همچنان که چوپان گوسفندانش را از علف های هلاک کننده دور می دارد. من دوستانم را از سلوک در دنیا دور نگه می دارم همچنانکه چوپان مهربان . شترهایش را از لغزش گاه ها و پرتگاه ها نگاه داری می نماید. بنابر این، دور نگه داشتن دوستانم از دنیا به خاطر این نیست که آنان نزد من بی ارزشند بلکه به خاطر این است که در حال سلامت . به کمال کرامت نزد من برسند».

- «اِنَّما يَتَزَیَّنُ لی اَولِیائی بِالذُّلَّ وَالخُشُوعِ وَالخَوفِ الَّذي يَنبُتُ في قُلُوبِهِم فَيَظهَرُ مِن قُلُوبِهِم عَلى اَجسادِهِم ، فَهُوَ شِعارُهُم وَدِثارُ هُمُ الَّذي بِهِ يَستَشعِرُونَ، وَنَجاتُهُمُ الَّتي بِها يَفُوزُونَ و، ودَرَجاتُهُمُ الَّتي لَها يَأمُلُونَ، وَمَجدُهُمُ الَّذي بِهِ یَفخَرُونَ، وَسيماهُمُ الَّتي بِها يَعرَفُونَ».

- «زینت اولیایم در برابر من، فروتنی و خشوع وهراسی است که در قلبهاشان ریشه دوانده، و از آنجا در بدن هاشان آشکار شده است. این چنین حالتی ظاهر و باطن آنان را تشکیل می دهد، وموجب نجاتشان است تا به درجاتی که آرزویش را می کشند، نایل آیند. مجد وعظمت آنان در همین فروتنی و خشوع است و به آن افتخار هم می کنند، این حالت علامت آنان است که به آن شناخته می شوند».

- «فَاِذا لَقيتَهُم يا مُوسی ، فَاخفِض لَهُم جَناحَكَ، وَاَلِنَ لَهُم جانِبَكَ، وَذَلَّل لَهُم قَلبَكَ وَلِسانَكَ، وَاعلَم اَنَّهُ مَن اَخافَ لي وَلِيًاً فَقَد بارَزَنی بِالمُحارَبَةِ ثُمَّ اَنَا الثّائِرُ لَهُم يَومَ القِيامَةِ».

- «ای موسی ؛ هرگاه اینان را دیدی، برایشان بال گسترده، با نرمش

ص: 300

وملاطفت رفتار کن وقلب وزبانت را برایشان فروتن قرار بده، و بدان که هر کس دوست مرا بترساند با من به جنگ و مبارزه برخاسته است، و در قیامت عليه او غضبناک خواهم بود».

ح - مقدم داشتن مدح و ثنای الهی بر هر چیز :

- « حارث بن مغیره » روایت کرده است که شنیدم امام صادق علیه السلام می گفت:

421 - «اِیّا کُم اِذا اَرادَ اَن يَسأَلَ اَحَدُ کُم رَبَّهُ شَيئاً مِن حَوائِجِ الدُّنيا حَتّى يَبدَأَ بِالثَّناءِ عَلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَالمِدحَةٍ لَهُ، وَالصَّلاةِ عَلَى النَّبِيَّ ، ثُمَّ یَسأَلُ اللهَ حَوائِجَهِ».

- «اگر یکی از شما حاجتی از حوایج دنیایی داشت، قبل از هر چیز اول خداوند عزیز و جلیل را ثنا کند و مدح گوید، بعد صلوات بر پیامبر بفرستد ، سپس حاجات خود را طلب کند».

و فرمود:

422 - «اِنَّ رَجُلاً دَخَلَ المَسجِدَ وَصَلّى رَكعَتَينِ ، ثُمَّ سَأَلَ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ ، فَقالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : اَعجَلَ العَبدُ رَبَّهُ، وَجاءَ اَخَرُ فَصَلّی رَكعَتَينِ ثُمَّ اَثني عَلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ ، وَصَلّى عَلَى النَّبِئَّ صلی الله علیه وآله وسلم ، فَقالَ رَسُولُ الله صلی الله علیه وآله وسلم : سَل تُعطَهُ».

- « فردی داخل مسجد شد، دو رکعت نماز گزارد و از خدا چیزی طلب کرد، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: این بنده در درگاه الهی عجله به خرج داده است. فرد دیگری آمد و دو رکعت نماز گزارد، سپس خداوند عزیز و جلیل را ثنا کرد وصلوات بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرستاد، در این هنگام حضرت فرمود: بخواه که حاجتت داده خواهد شد».

ص: 301

«محمد بن مسلم» گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

423 - «اِنَّ فی کِتابِ اَميرِ المُؤمِنينَ علیه السلام اَنَّ المَسأَلَةَ بَعدَ المِذحَةِ فَاِذا دَعَوتَ فَمَجَّدهُ، قالَ : قُلتُ : كَيفَ نَمَجَّدُهُ ؟ قالَ : تَقُولُ:».

- «در کتاب امير المؤمنین علیه السلام آمده است: درخواست ، جای گاهش، بعد از مدح الهی است، پس هرگاه خواستی دعا کنی، او را به بزرگی یادکن.

راوی گوید: از حضرت پرسیدم چگونه او را به بزرگی یاد کنم؟ فرمود: می گویی :».

- «یا مَن هُوَ اَقرَبَ اِلَىَّ مِن حَبلِ الوَريدِ، یا مَن یَحُولُ بَینَ المَرءِ وَقَلبِهِ ، يا مَن هُوَ بِالمَنظَرِ الاعَلى ، یا مَن لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ».

- «ای کسی که از رگ گردن به من نزدیکتری ؛ ای کسی که میان انسان و قلبش، حایل می شوی؛ ای کسی که در نظرها برتری ؛ ای کسی که چیزی مانند تو نیست».

«معاوية بن عمار» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

424 -«اِنَما هِیَ المِدحَةُ ثُمَّ الثَّناءُ ثُمَّ الاِقرارُ بِالذَّنبِ ثُمَّ المَسأَلَةُ. اِنَّهُ وَاللهِ ما خَرَجَ عَبدٌ مِن ذنبِ اِلّا بِالاِقرارِ».

- « اول مدح وثنا، سپس اعتراف به گناه ، آنگاه طرح سؤال و درخواست . به خدا قسم، بنده ای از گناه نجات نیافت مگر به واسطه اقرار».

«عيص بن أبي القاسم » گوید: امام صادق ع فرمود:

425 - «اِذا طَلَبَ اَحَدُكُم الحاجَةَ فَليُثنِ عَلى رَبَّهِ وَليَمدَحهُ، فَاِنَّ

ص: 302

الرَّجُلَ مِنكُم اِذا طَلَبَ الحاجَةَ مِن سُلطانٍ هَيَّاَ لَهُ مِنَ الَكلامِ اَحسَنَ ما يَقدِرُ عَلَيهِ ، فَإِذا طَلَبتُمُ الحاجَةَ فَمَجَّدُوا اللهَ العَزيزَ الجَبّارَ وَامدَحُوهُ وَاَثنُوا عَلَيهِ تَقُولُ:»

- «هرگاه یکی از شما خواست حاجتی طلب کند، اول پروردگارش را مدح وثنا نماید؛ چون اگر فردی از سلطانی چیزی بخواهد، تا آنجا که می تواند، کلام نیک به کار می برد، پس هنگام طلب حاجت ، اول خداوند عزیز و جبار را به بزرگی یاد کنید و این گونه مدح وثنا نمایید:».

- « يا اَجودَ مَن اَعطى ، وَيا خَيرَ مَن سَئِلَ ، وَيا اَرحَمَ مَنِ استُرحِمَ، یا واحِدُ، يا اَحَدُ، یا صَمَدُ، یا مَن لَم يَلِد وَلَم يُولَد، وَلَم يَكُن لَهُ كُفُواً اَحَدٌ، یا مَن لَم يَتَّخِذ صاحِبَةً وَلا وَلَداً، يا مَن يَفعَلُ ما يَشاءُ وَيَحکُمُ مايُريدُ وَيَقضي ما اَحَبَّ ، يا مَن يَحُولُ بَينَ المَرءِ وَقَلبِهِ ، يا مَن هُوَ بِالمَنظَرِ الأَعلى ، يا مَن لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ ، يا سَميعُ، یا بَصیرُ ،...».

- «ای کسی که در میان بخشندگان ، بخشنده تری ؛ ای کسی که از هر سؤال شونده ای بهتری؛ ای رحیم تر از هر رحم کننده ای ؛ ای تنها؛ ای بی همتا؛ ای کسی که همه به تو نیازمندند؛ ای کسی که نمی زایی وزائیده نشده ای ؛ ای کسی که هیچ کس با تو برابری نمی کند؛ ای کسی که همسر و فرزندی برای خود اختیار نکرده ای؛ ای کسی که هرچه بخواهی انجام می دهی؛ ای کسی که هر چه اراده کنی بر طبق آن حکم می کنید ای کسی که هر چه دوست داشته باشی آن را مقدر می نمایی؛ ای کسی که بین انسان و قلبش حایل می شوی ؛ ای کسی که در چشم اندازی والائی ای کسی که چیزی چون تو نیست؛ ای شنونده؛ ای بیننده؛ ....».

ص: 303

- « وَأَكثِر مِن اَسماءِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ ، فَاِنَّ اسماءَ اللهِ تَعالى كَثيرَةٌ ، وَصَلَّ عَلى مُحَمَّدَ؛ وَآلِ مُحَمَّدَ، وَقُل :».

- « و نام های خداوند عزیز و جلیل را هرچه بیشتر بر زبان جاری کسن، چون او نام های فراوانی دارد، بعد بر محمد وآل محمد صلوات بفرست و آنگاه بگو:».

- « اللّهُمَّ اَوسِع عَلَىَّ مِن رِزقِكَ الحَلالِ ما آَکُفُّ بِهِ وَجهی ، وَاُوَدّی بُهِ اَمانَتی ، وَاَصِلُ بِهِ رَحِمی ، وَيَکُونُ لی عَوناً عَلَى الحَجَّ وَالعُمرَةِ».

-«بار الها، روزی حلالت را بر من بگستران آن مقدار که بتوانم آبرویم را حفظ کرده ، دیونم را ادا کنم ، صله رحم بنمایم، وکمکی برای من باشد تا بتوانم حج وعمره به جای آورم».

ط - تقديم صلوات بر پیامبر و آلش علیه السلام.

«ابو بصير» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

426 - «قالَ رَسُولُ اللهصلی الله علیه وآله وسلم : مَن ذُکِرتُ عِندَهُ فَنَسِيَ اَن يُصَلَّيَ عَلَىَّ خَطَاَ اللهُ بِهِ طَريقَ الجَنَّةَ».

- پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

«کسی که در برابرش نام من برده شود و فراموش کند بر من صلوات بفرستد، خداوند متعال او را از راه بهشت به سرای دیگری می برد».

«ابن القداح» نیز از آن حضرت روایت کرده است که فرمود:

427 - «سَمِعَ اَبی رَجُلاً مُتَعَلَّقاً بِالبَيتِ يَقُول : اللّهُمَّ صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ ، فَقالَ : لا تُبتِرها وَلا تَظلِمنا حَقَّنا ، قُل : اللّهُمَّ صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وَاَهلِ بَيتِهِ»

ص: 304

- «پدرم از فردی که خود را به خانه کعبه آویزان کرده بود شنید که می گوید: اللّهُمَّ صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ ، به او گفت: آن را آبرودم بریده نکن و نسبت به حق ما ظلم روامدار بلکه بگو : اللّهُمَ صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وَاَهلَ بَيتِهِ».

«عبدالله بن نعيم » گوید به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: من داخل خانه خدا شدم در حالی که هیچ دعایی به خاطرم نمی آمد مگر صلوات بر محمد و آل محمد، حضرت فرمود:

428 - «اَما اِنَّهُ لَم يَخرُجَ اَحَدٌ بِأفضَلَ مِما خَرَجتَ بِهِ».

- «آگاه باش که کسی بهتر از آنچه تو کردی انجام نداده است».

«جابر» از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

429 - «اِنَّ عَبداً مَكَثَ فِي النّارَ يُناشِدُ اللهَ سَبعينَ خريفاً وَسَبعينَ خَريفاً وَالخَريفُ سَبعُونَ سَتَهً . وَسَبعُونَ سَنَةً ثُمَ قالَ علیه السلام: اِنَهُ سَأَلَ اللهَ بِحَقَّ مُحَمَّدَ․ وَاَهلِ بَيتِهِ لِمّا رَحِمتَنی . قالَ علیه السلام : فَاَوحَى اللهُ اِلَى جَبرَئیلَ علیه السلام اَنِ اهبِط اِلَى عَبدی فَاَخرِجهُ اِلىَّ . قالَ : يا رَبَّ ، كَيفَ لى بِالهُبُوطِ فِي النّارِ؟ قالَ : اِني قَد اَمُرُها اَن تَكُونَ عَلَیکَ بَرداً وَسَلاماً . قالَ : يا رَبَّ ، فَما عِلمی بِمَوضِعِهِ ؟ قالَ : اِنَّهُ في جِبًّ مِن سّجّينٍ . قالَ : فَهَبَطَ اِلَيهِ وَهُوَ مَعقُولٌ عَلى وَجهِهِ بِقُدُومِهِ ، قالَ : قُلتُ : كَم لَبِثتَ فِي النّارَ ؟ قالَ : ما اُحصی کُم تَرَکتُ فيهاِ خَلفاً ، قَالَ : فَأَخرَجَهُ اِلَيهَ . قالَ : فَقالَ لَهُ: يا عَبدی ، کَم کُنتَ تُناشِدُنی فِي النّارَ ؟ قَالَ : ما اُحصی یا رَبَّ . قالَ : اَما وَ عِزَّتی وَجَلالى لَؤلا ما سَأَلتَني بِهِ لأطَلتُ هُوانَكَ فِي النّارِ لكِنَّهُ حَتمٌ حَتَمتُهُ عَلى نَفسي لا یَسأَلُني عَبدُ بِحَقَّ مُحَمَّدَ وَاَهلَ بَيتِهِ اِلا غَفَرتُ لَهُ ما كانَ بَيني وَبَينَهُ، فَقَد غَفَرتُ لَكَ اليَومَ».

ص: 305

- «بنده ای در آتش جهنم صد و چهل خريف خدارا می خواند که هر خريف. صد و چهل سال است ، آنگاه خدا را به حق محمد واهل بیتش قسم می دهد که : بر من ترحمی بنما. در اینجا خداوند متعال به جبرئیل وحی می فرستد که : به سوی بنده ام پایین برو واورا از جهنم خارج کرده به سوی من بیاور.

جبرئیل می گوید: پرودگارا ؛ من چگونه درون آتش بروم؟ خداوند متعال می فرماید: من به آتش امر کردم که برای تو خنک و سلامت باشد. جبرئیل می گوید: پروردگارا: نمی دانم بنده ات کجاست. خداوند سبحان می فرماید: او در گودالی در سجين قراردارد.

امین وحی به سوی او می رود و می بیند پاهایش بسته، به صورت آویزان است، به او می گوید: چه مدتی است که در آتشی؟ می گوید: نمی دانم چه مدتی را در جهنم پشت سر گذاشته ام. جبرئیل او را به سوی پروردگار عالم می برد، آنگاه ذات اقدس الهی به او می گوید:

ای بنده من ؛ چه مدتی است که مرا میان آتش صدا می زنی؟ می گوید: حساب ندارم ای پروردگار من!

می فرماید: آگاه باش، به عزت و جلالم سوگند، اگر این جملاتی را که گفتی بر زبان جاری نمی کردی، تو را در جهنم نگاه می داشتم، لکن برخودم لازم و حتمی کردم که بنده ای مرا به حق محمد واهل بیتش سوگند ندهد مگر آن که هرچه بین من و اوست را برایش بیامرزم و به همین خاطر امروز تورا آمرزیدم »

از «سلمان فارسی » روایت شده است که گوید: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرمود:

ص: 306

430 - «اِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ : يا عِبادی ، اُولَيسَ مِن لَهُ اِلَيكُم حَوائِجَ کِبارٌ لا تَجُودُونَ بِها اِلا اَن يُتَحَمَّلَ عَلَيکُم بِاَحَبَّ الخَلقِ اِلَيكُم تَقضُونَها كِرامَةً لِشَفيعِهِم ؟ اَلا فَاعلَمُوا اِنَّ أَكرَمَ الخَلقِ عَلَىَّ وَاَفضَلَهُم لَدَىَّ مُحَمَّدَ وَاَخُوهُ عَلِيٌّ وَمِن بَعدِهِ الَأَئِمَّةُ الَّذينَ هُمُ الوَساَئِلُ اِلَى . اَلّا فَليَدعُني مَن هَمَّتهُ حاجَةٌ يُريدُ نَفعُها ، اَودَهَتهُ ذاهِيَةٌ یُریدُ کَشفَ ضَرَرِها بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّيَّبينَ الطاهِرينَ، اَفضِها لَهُ اَحسَنَ ما يَقضيها مَن یَستَشفِعُونَ بِاَعَزَّ الخَلقِ عَلَيهِ».

- «خداوند عزیز وجلیل می گوید: ای بندگان من؛ آیا اتفاق نیفتاده که: فردی از شما حاجت های بزرگی بخواهد که شما آن حوایج را نمی دهید مگر این که محبوب ترین خلق نزد شمارا حاضر کند و شما به احترام آن شفیع محبوب و دوست داشتنی درخواست های او را بدهید؟

آگاه باشید و بدانید که با کرامت ترین و برترین خلق نزد من ، محمد و برادرش علی و پس از آن ائمه هستند؛ آنانی که وسیله تقرب به من می باشند . آگاه باشید که هر کس حاجت مهمی دارد و می خواهد نفعی به او برسد، با مشکلی برایش پدید آمده خواهان دفع ضرر آن است، اگر مرا به محمد وآل پاکش بخواند، آنچنان حاجتش را بر آورده می سازم که بهتر وبرتر باشد از برآورده ساختن کسی که محبوب ترین خلق را نزد او شفيع قرار می دهید».

سخنان سلمان که به اینجا رسید، عده ای از مشرکین و منافقین در حالی که او را مسخره می کردند گفتند: ای سلمان؛ چرا خدارا به اینها قسم نمی دهی تا تورا بی نیاز ترین و پول دار ترین فرد مدینه قرار دهد؟

سلمان پاسخ داد: من خدارا خواندم و از او خواستم که چیزی به من بدهد

ص: 307

که از حکومت بر کل دنیا برتر و با منفعت تر باشد. من از خدا خواستم و او را به این بزرگواران قسمش دادم که به من زبانی ذاکر بدهد که او را حمد وثنا کند . قلبی بدهد که شاکر نعمتهای او باشد. بدنی بدهد که در برابر سختی ها صبر نماید. و آن خدای عزیز و جلیل این التماس های مرا اجابت فرمود.

این چیزهایی که من از خدا خواستم از حکومت بر تمام دنیا وهرچه در آن است ، هزار هزار بار برتر و بالاتر است .

«محمد بن علی بابویه» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

431 - «زلیخا از يوسف علیه السلام اجازه ملاقات خواست. عده ای به او گفتند ما به خاطر آن بلاهایی که بر سر آن حضرت آوردی ، می ترسیم تورا نزد او ببریم (شاید مجازاتت کند).

زلیخا گفت: من از کسی که از خدا می ترسد، نمی ترسم، بالأخره وارد شد.

يوسف علیه السلام به او گفت: ای زلیخا، چه شده که رنگت تغییر کرده است؟

زلیخا گفت: سپاس خدایی را که پادشاهان را به سبب گناهانشان برده می کند و بردگان را به سبب طاعتشان پادشاه می نماید.

یوسف گفت علیه السلام : ای زلیخا؛ چه چیزی باعث شده آن کار را انجام بدهی؟

زلیخا گفت: زیبایی چهره تو، ای یوسف.

يوسف علیه السلام گفت: پس چگونه خواهی بود اگر پیامبر آخر الزمان را که نامش محمد صلی الله علیه وآله وسلم است ببینی که هم از من زیباتر است ، هم خوش اخلاق تر وهم بخشنده تر.

ص: 308

زلیخا گفت: راست می گویی (خنت را تأیید می کنم).

يوسف علیه السلام گفت: از کجا دانستی راست می گویم؟

زلیخا گفت: چون تا نامش را بردی، محبتش در قلب من جا گرفت .

در اینجا خداوند عزیز وجليل بر يوسف علیه السلام وحی فرستاد که زلیخا راست می گوید، و چون او محمد او را دوست دارد، من هم او را دوست دارم. آنگاه خداوند متعال به يوسف علیه السلام امر کرد که با زلیخا ازدواج کند».

«جابر» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که:

432 - «اِنَّ مَلَكاً مِنَ المَلائِكَةِ سَأَلَ اللهَ اَن يُعطِيَهُ سَمعَ العِباد فَاَعطاهُ اللهُ. فَذلِكَ المَلَكِ قائِمٌ حَتّى تَقُومَ السّاعَة، لَيسَ اَحَدٌ مِنَ المُؤمِنينَ يَقُولُ: صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وُاَهلِ بَيتِهِ اِلّا وَقالَ المَلَكُ : وَعَلَيكَ السَّلامُ. ثُمَّ يَقُولُ المَلَكَ: يا رَسُولَ اللهِ ، اِنَّ فُلاناً يَقرَؤُكَ السَّلامُ. فَيَقُولُ رَسُولُ الله صلی الله علیه وآله وسلم : وَعَلَيهِ السَّلامُ».

- « فرشته ای از فرشتگان از خدا خواست که قدرت شنیدن سخنان بندگانر را به او بدهد، خداوند متعال هم این کار را کرد. تا روز قیامت هرگاه یکی از مؤمنین بگوید: خدایا؛ بر پیامبر و اهل بیتش صلوات و درود بفرست، این ملک او می گوید: «وعلیک السلام» وثانيا به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می گوید: ای رسول حق. فلانی به تو سلام می رساند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هم می گوید: وعليهالسلام».

امير المؤمنين علیه السلام فرمود:

433 - «اُعطِىَ السَّمَعَ اَربَعَةٌ : النَّبئُّ صلی الله علیه وآله وسلم ، وَالجَنَّةُ ، وَالنّارُ، وَالحُورُ

ص: 309

العينُ ، فَإِذا فَرَغَ العَبدُ مِن صَلاتِهِ فَليُصَلَّ عَلَى اِلنَّبِئَّ صلی الله علیه وآله وسلم ، وَليَسأَلِ اللهَ الجَنَّةَ ، وَليَستَجِر بِاللهِ مِنَ النّارَ، وَليَسأَلَهُ اَن يُزَوَّجَهُ مِنَ الحُورَ العينَ . فَاِنَّهُ مَن صَلّى عَلَى النَّبِئَ رُفِعَت دَعوَتُهُ. وَمَن سَأَلَ اللهَ الجَنَّةَ ، قالَتِ الجَنَّةُ یا رَبَّ ؛ اعطِ عَبدَكَ ما سَأَلَكَ . وَمَنِ استَجارَ بِاللهَ مِنَ النّارَ، قالَتِ النِارَ : یا رَبَّ ؛ اَجِر عَبدَکَ مِمَّا استَجارَ مِنهُ. وَمَن سَأَلَ الحُورَ العينَ ، قُلنَ : يا رَبَّ ؛ اَعطِ عَبدَکَ ما سَأَلَ».

- « به چهار شخص قدرت شنوایی داده شده است: پیامبر، بهشت ، جهنم، وحور العين. آنگاه که بنده از نمازش فارغ شد، بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم درود بفرستد، از خدا بهشت طلب کند، از جهنم به او پناه ببرد، و بخواهد که حور العين را به ازدواج وی در آورد چون هرکس که بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم درود بفرستد، دعایش حتما بالا می رود.

کسی که از خدا بهشت طلب کند، بهشت می گوید: پروردگارا! آنچه را که بنده ات می خواهد به او بده . کسی که از جهنم به خدا پناه می برد، جهنم می گوید: خدایا؛ بنده ات را از آنچه که به تو پناه می برد، پناه بده . و کسی که از خدا حور العين می خواهد، حور العين می گویند: پروردگارا، خواهش بنده ات را عطا کن».

« محمد بن مسلم » از امام باقر یا امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

434 - «ما فِي الميزانِ شَيءٌ اَثقَلُ مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وَاَلِ مُحَمَّدٍ. اِنَّ الرَّجُلَ لَيُوضَعُ عَمَلُهُ فِي الميزانِ فَیَميلُ بِهِ فَيُخرِجُ النَّبئُّ صلی الله علیه وآله وسلم الصَّلاةَ عَلَيهِ وَالِهِ فَيَضَعُها في ميزانِهِ فَیُرَ جَّحُ بِهِ».

ص: 310

- « چیزی در ترازوی اعمال، سنگین تر از صلوات بر محمد وآل محمد نیست. (در قیامت) اعمال فردی (بدون صلواتش) را می آورند و در میزان قرار می دهند می بینند سبک است. آنگاه پیامبر اکرم صلوات ها را آورده، در میزان این فرد قرار می دهد که موجب سنگینی آن می گردد».

« هشام بن سالم » از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

435 - «لا يَزالُ الدُّعاءُ مَحجُوبَاً حَتّى يَصَلَّىَ عَلى مُحَمَّدٍ؛ وَ آلِ مُحَمَّدٍ».

«در دعا از خداوند متعال پوشیده می ماند (یعنی اجابت نمی شود). تا آن که دعا کننده بر محمد وآل محمد صلوات بفرستد» .

نیز فرمود:

436 - «مَن دَعا وَلَم يَذكُرِ النَّبُئَّ صلی الله علیه وآله وسلم رَفرَفَ الدُّعاءُ عَلى رَأسِهِ ، اِذا ذَكَرَ النَّبِئَّ رُفِعَ الدُعاءُ».

- «کسی که دعا کند بدون آن که نامی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ببرد، آن دعا بالای سرش پرواز می کند، تا وقتی که این فرد ذکری از آن حضرت بنماید، که در این هنگام، دعایش بالا می رود .

437 - «مَن كانَت لَهُ اِلَى اللهِ حاجَةٌ فَليَبدَأ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ صلی الله علیه وآله وسلم ، ثُمَّ يَسأَل حاجَتَهُ، ثُمَّ يَختِم بِالصَلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ . فَاِنَ اللهَ عَزَّوَجَلَّ اَكرَمُ مِن اَن يَقبَلَ الطَّرَفَينَ وَيَدَعَ الوَسَطَ، اِذا كانَتِ الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ لا تَحجُبُ عَنهُ».

۔ «کسی که حاجتی به درگاه الهی دارد قبل از آن صلوات بر محمد و آلش

ص: 311

بفرستد، آنگاه حاجتش را بخواهد، بعد دعایش را با صلوات بر محمد و آلش به پایان ببرد؛ چون خداوند عزیز وجليل ، کریم تر از آن است که دو طرف دعارا قبول کند، و وسطش را رها نماید، که صلوات بر محمد وآل محمد از او پوشیده نمی ماند (و مستجاب می گردد)».

ی - گریه در حال دعا:

این عمل ادبی بزرگ و مقامی عالی است به چند دلیل :

اولا :گریه دلالت بر رقت قلب دارد ورقت قلب هم دلیل بر اخلاص است که هرگاه اخلاص آمد، اجابت هم می آید. امام صادق بر فرمود:

438 - «اِذا اقشَعَرَّ جِلدُكَ ، وَدَمَعَت عَيناکَ ، وَوَجِلَ قَلبُکَ ، فَدُونَكَ

دُونَكَ فَقَد قُصِدَ قَصدُ کَ».

- «آنگاه که پوست بدنت لرزید، و چشمانت پر از اشک گردید وقلبت هراس برداشت، آن حال را خوب نگه دار که مقصودت حاصل شده است ».

در مقابل، خشکی چشم، و نیامدن اشک ، دلیل بر قساوت قلب است که در خبر به آن اشاره شده است، چنین حالتی دو اثر دارد:

اول - نشانه دوری از خداست که خداوند متعال به حضرت موسی علیه السلام وحی فرستادن

«یا مُوسى، لا تُطَوَّل فِي الدُّنيا اَمَلَكَ فَيَقسُو قَلبُكَ ، وَقاسِي القَلبِ مِنّی بَعیدٌ»(1)

- «ای موسی: در دنیا آرزویت طولانی نباشد که قلبت را سخت می کند

ص: 312


1- در حدیث 442 خواهد آمد .

وقلب سخت هم از من دور است ».

دوم - چنین کسی دعایش پذیرفته نیست ، که حضرت صادق علیه السلام فرمود:

439 - «لا يَقبَلُ اللهُ دَعاءً بِظَهرِ قَلبِ قاسٍ».

- « خداوند متعال دعارا از قلب قاسي وسخت، قبول نمی کند».

ثانيا - گریه، نشانه منقطع شدن بنده از غیر خدا به سوی او و نشانه خشوع بسیار است که رسول حق صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

440 - «اِذا اَحَبَّ اللهُ عَبداً نَصَبَ في قَلبِهِ نائِحَةً مِنَ الحُزنِ ، فَاِنَّ اللهَ يُحِبُّ کُلَّ قَلبٍ حَزينٍ . وَاِنَّهُ لا يَدخُلُ النّارَ مِن بَكى مِن خُشيَةِ اللهّ تَعالى حَتّى يَعُودَ اللَّبنُ اِلَى الضَّرعِ. وَاِنَهُ لا يَجتَمِعُ غُبارٌ في سَبيلِ اللهِ وَدُخانَ جَهَنَّمَ في مُنخُرِى المُؤمِن اَبَدأً. وَاِذا اَبغَضَ اللهُ عَبداً جَعَلَ في قَلبِهِ مِزماراً مِنَ الضَحکِ ، وَاِنَّ الضَّحَكَ يَميتُ القَلبَ وَاللهُ لا يُحِبُّ الفَرِحينَ».

- «هرگاه خداوند بنده ای را دوست داشته باشد، در قلب او نوحه واندوه جای می دهد ؛ چون او قلب محزون را دوست دارد. کسی که از ترس خداوند متعال گریه کرده باشد، داخل آتش جهنم نخواهد شد، مگر آن که شیر به پستان مادر برگردد(1) ، گرد و خاک خوردن در راه خدا با دود آتش جهنم در بینی مؤمن، هرگز جمع نخواهد شد. هرگاه خدا بنده ای را دشمن بدارد، در قلبش سرودی از خنده قرار می دهد که قلبش را می میراند، خداوند هم افراط کنندگان در شادی و فرح را دوست ندارد».

ص: 313


1- (1) یعنی همانگونه که بازگشت شیر به پستان محال است ، داخل شدن این فرد در جهنم نیز محال می باشد .

ثالثا - گریه موافق است با فرمان خداوند سبحان به انبیایش که به عیسی علیه السلام فرمود:

441 - «یا عیسی؛ هَب لي مِن عَينَيكَ الدُّمُوعَ، وَمِن قَلبِكَ الخَشيَةَ. وَقُم عَلى قُبُورِ الأمواتِ ، فَنادِهِم بِالصَّوتِ الرَّفيعِ فَلَعَلَّكَ تَأخُدُ مَوعِظَتَکَ مِنهُم. وَقُل : اِنّي لا حِقٌ فِي اللّاحِقينَ ، صُب لی مِن عَینَیکَ الدُّموعَ وَاخشَع لى بِقَلبِكَ.

یا عیسی ؛ اشتَغِث بي في حالاتِ الشَّدَّةِ فَإِنّی اُغيثُ المَكرُوبينَ ، وَاُجيبُ المُضطَرّينَ ، وَاَنا اَرحَمُ الرّاحِمين».

- «ای عیسی؛ اشک چشمان وخشیت و هراس قلبت را در درگاه من به هدیه بیاور. بر سر قبور مردگان بایست، و آنان را با صدای بلند بخوان، تا شاید پند و موعظه ات را از آنان دریافت داری، و با خود بگو: من نیز به آنان ملحق خواهم شد. به خاطر من از چشمانت اشک بریز، وقلبت را برای من خاشع گردان . ای عیسی؛ در روزگار سختی از من کمک بخواه که من گرفتاران را نجات می دهم و پریشان ها را اجابت می کنم؛ چون من ارحم الراحمين هستم».

و در وحی خود به موسی علیه السلام فرمود:

442 - «یا مُوسی ؛ کُن اِذا دَعَوتَنی خائفاً مُشفِقا وَجِلاً، وَعَفَّر وَجهَكَ فِي التُّرابِ ، وَاسجُد لي بِمَكارِمِ بَدَنِکَ، وَاقتُت بَينَ يَدَیَ فِي القِيامِ ، ووَناجِنی حَيثُ تُناجيني بِخَشيَةٍ مِن قَلبٍ وَجِلٍ ، وَاَحيِ بِتَوراتی اَیّامَ الحَياةِ ، وَعَلَّمِ الجُهّالَ مَحامِدی ، وَذُکَّرهم اَلائى وَنِعَمی ، وَقُل لَهُملا يَتَمادَونَ في غَئَّ ما هُم فيهِ فَاِنَّ اَخدي اَليمٌ شَديدٌ.یا مُوسی؛ لا تُطَوَّل فِي الدُّنيا اَمَلَكَ فَيقسُو قَلبُكَ، وَقاسِي القَلبِ

ص: 314

مِنّى بَعيدٌ. وَاَمِت قَلبَكَ بِالخَشيَةِ . وَکُن خَلَقَ الثَّيابِ ، جَديدَ القَلبِ ، تُخفى عَلى اَهلِ الاَرضِ ، وَتُغرَفُ في اَهلِ السَّماءِ، جَليسَ البُيُوتِ مِصباحَ اللَّيلِ، وَاقنُت بَينَ يَدَىَّ قُنُوتَ الصابِرينَ ، وَصِح اِلَئَّ مِن كَثرةِ الذُنُوبِ صِياحَ الهارِبِ مِن عَدُوَّهِ ، وَاستَعنَ بي عَلى ذِلِكَ فَاِنّی نَعمَ العَونُ وَنِعمَ المُستَعانُ».

- «ای موسی؛ هنگام دعا باید خائف ، سوخته دل، وبيم ناک باشی . صورتت را به خاک بمال و با بهترین اعضایت برایم سجده کن. در برابر من که ایستاده ای ، دستهای گدائی را به قنوت بلند نما، وهنگام مناجات با حالتی هراس ناک و قلبی بیم ناک مناجات کن. در مدت عمرت ، باید تورات مرا زنده نمایی. به نادانان خوبی های مرا بیاموزان ، ونعمت های مرا به یادشان بیاور، وبه آنان بگو: مبادا در این گمراهی که به سر می برید، بیشتر بمانید، که مؤاخذه من دردناک و شدیداست.

ای موسی ؛ در دنیا آرزویت طولانی نباشد که موجب سختی قلبت می گردد، وسخت دلان هم از من به دورند. قلبت را با هراس از من بمیران، لباست کهنه ، وقلبت تو باشد. میان اهل زمین پنهان باش، و در بین اهل آسمان آشنا. خانه نشین باش وچراغ شبها(1). در برابر من همچون صابرین، فرمانبرداری کن. از زیادی گناهان به سوی من فریاد بر آور، همچون کسی که از ترس دشمن فرار کرده، فریاد می زند. و بر این کارها از من کمک بخواه که من بهترین کمک دهنده هستم».

نیز فرمود:

ص: 315


1- یعنی شب زنده دار باش .

443 - «یا مُوسَی ، اجعَلنی حِرزَکَ، وَضَع عِندی کَنزَکَ مِنَ الباقِياتِ الصّالِحاتِ».

- «ای موسی؛ مرا سپر خود کن وگنجت را که عبارت از اعمال صالح است، نزد من بگذار». .

رابعة - خصوصیات و فضایلی در گریه کردن و اشک ریختن هست که در سایر اقسام عبادات، یافت نمی شود. در روایت آمده است:

444 - «بَينَ الجَنَّةِ وَالنّارِ عَقَبَةٌ لا يَجُوزُها اِلَّا البَكاؤُونَ مِن خَشيَةِ اللهِ تَعالی».

- «بین بهشت و جهنم گردنه ای است که غیر از گریه کنندگان از ترس خداوند متعال ، از آن رد نمی شوند».

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:

445 - «اَنَّ رَبّي تَبارَکَ وَتَعالی خَبَّرَنی فَقالَ : وَعِزَّتي وَجَلالي ما اَدرَكَ العابِدُونَ مِمّا اَدرَكَ البَكاؤُونَ عِندي شَيئاً، وَاِني لَآَبنی لَهُم فِي الرَّفيقِ الأَعلى قَصراً لا يُشارِكُهُم فيهِ غَيرُهُم».

- «پروردگارم من به من خبر داد و گفت: به عزت و جلالم سوگند، هرگز آنچه را که گریه کنندگان نزد من دریافت می دارند، عابدان دریافت نخواهند کرد، من در مقامات بالا برایشان قصری بنا می کنم که دیگران با آنان شریک نخواهند بود».

و به موسی علیه السلام وحی کرد و فرمود:

446 - «وَابكِ عَلى نَفسِکَ ما دُمتَ فِي الدُّنيا ، وَتَخَوَّفِ العَطَبَ

ص: 316

وَالمَهالِكَ، وَلا تَغُرَّنَّكَ زينَةُ الحَياةِ الدُّنيا وَزَهرَتُها».

- «تا وقتی در دنیا هستی برخودت گریه کن، از چیزهایی که موجب هلاکت می شود بترس مبادا زینت و زیبائی زندگانی دنیایی ، تورابفریبد» .

و به عیسی علیه السلام فرمود:

447 - «یا عیسَی بنَ البِكر البَقُول ، ابكِ عَلى نَفسِکَ بُكاءَ مَن قَد وَدَّعَ الأَهلَ وَقَلَي الدُّنيا ، وَتَرَكَها لأهلِها ، وَصارَت رَغبَتُهُ فيما عِندَ اِلَهِهِ».

- «ای عیسی بن مریم؛ بر خودت گریه کن ، مانند گریه کسی که می خواهد با خانواده اش خدا حافظی ووداع کرده ، دنیارا رها، و آن را برای اهلش ترک نماید، و میل و رغبتش در چیزهایی است که نزد خدایش دارد».

از امير المؤمنين علیه السلام نقل است که فرمود:

448 - «لَمّا كَلَّمَ اللهُ مُوسى علیه السلام قالَ : اِلهي ما جَزاءُ مَن دَمَعَت عَيناهُ مِن خَشيَتِكَ ؟ قالَ : يا مُوسی ، اَقي وَجهَهُ مِن حَرَّ النّارِ ، وَاَمَنُهُ يَومَ الفَزَعِ الأَكبَرِ».

- «هنگامی که خداوند متعال با موسی علیه السلام سخن می گفت، کلیم حق پرسید: خدایا؛ پاداش کسی که اشک چشمانش از هراس تو بریزد چیست؟ فرمود: ای موسی؛ چهره اش را از گرمای آتش جهنم حفظ می کنم، وروزی که فریادها در آن روز بلند است او را امان می دهم».

امام صادق علیه السلام فرمود:

449 - «کُلُّ عَينٍ با كِيَهٌ يَومَ القِيامَةِ اِلّا ثَلاثَ عُیُونٍ: عَینٌ غَضَّت عَن مَحارِمِ اللهِ، وَعَینٌ سَهَرَت في طاعَةِ اللهِ، وَعَینٌ بِکَت في جَوفِ اللَّيلِ مِن خَشيَةِ اللهِ».

ص: 317

- « هر چشمی روز قیامت گریان است مگر سه چشم: چشمی که محارم الهی را نبیند، چشمی که در راه اطاعت خدا شب را به صبح برساند، و چشمی که در میان شب ، از ترس خدا بگرید».

450 - «ما مِن شَیءٍ وَ اِلّا وَلَهُ كَيلٌ اَو وَزنٌ اِلَّا الدُّمُوعُ فَاِنَّ القَطرَةَ تُطفِی بِحاراً مِن النّارِ ، فَاِذا اغرَورَقَتِ العَينُ بِمائِها لَم يُزهِق وَجهَه قَتَرٌ وَلا ذِلَهُ ، فَإِذا فاصَت حَرَّمَهُ اللهُ عَلَى النّارِ ، وَلَؤ اَنَّ با کِيا بِکی فی اُمَّةٍ لَرُحِمُوا».

- «هر چیزی وزن واندازه ای دارد مگر اشک که یک قطره از آن دریاهایی از آتش را خاموش می کند. آنگاه که چشم از اشک پر شود، آن صورت در قیامت به سختی می بیند و نه خواری را. وقتی آن اشک از چشم ها جاری شد ، خداوند متعال آن صورت را بر آتش حرام می کند. اگر گریه کننده ای بر امتی بگرید ، خداوند متعال تمام آنان را مشمول رحمت خویش می گرداند».

451 - «ما مِن عَينٍ اِلا وَهِيَ باكِيَةٌ يَومَ القِيامَةِ اِلا عَينٌ بِكَت مِن خَوَفِ اللهِ . وَما اغرَورَقَت عَينٌ بِمائِها مِن خَشيَةِ اللهِ اّلّا حَرَّمَ اللهُ سائِرَ جَسَيدِهِ عَلَى النّارِ، وَلا فاضَت عَلى خَدَّهِ فَزَهِقَ ذلِكَ الوَجةَ قَتَرٌ وَلا ذِلَّةٌ. وَما مِن شَيءٍ اِلا وَلَهُ كَیلٌ اَو وَزنٌ اِلا اَلدَّمعَةُ فَاِنَّ اللهَ يُطفِيء بِاليَسيرِ مِنهَا البِحارَ مِنَ النّارِ . وَلَو اَنَّ عَنداً بَكى في اَمَّةٍ لَرَحِمَ اللهُ تِلكَ الأُمَّةَ بِبُكاءِ ذلِكَ العَبدِ»

- «هیچ چشمی نیست مگر آن که در روز قیامت گریان است به جز چشمی که از ترس خدا گریه کرده باشد. هرگز چشمی از ترس خدا با اشک پر نشد مگر آن که ذات اقدس الهی سایر اعضای بدنش را بر آتش حرام گردانید، و نشد این اشک جاری شود و آن چهره سختی وذلت ببیند.

هر چیزی وزن و اندازه ای دارد مگر اشک ، که خداوند متعال با مقدار کمی از آن، دریاهایی از آتش را خاموش می کند. اگر بنده ای درباره امتی بگرید ،

ص: 318

خداوند منان آن امت را به واسطه گریه همین بنده مشمول رحمت خویش می نماید».

از « معاوية بن عمار» نقل شده است که گفت: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم:

452 - «كانَ في وَصِيَّةِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم لِعَلِئَّ علیه السلام اِنَهُ قالَ : يا عَلي ، اَوصيكَ في نَفسِكَ بِخصالِ فَاحفَظها ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ اَعِنهُ - وَعَدَّ خِضالاً - وَالرّابِعَةُ كَثرَةُ البُكاءِ مِن خَشيَةِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ يُبنى لَكَ بِكُلَّ دَمعَةٍ اَلفُ بَيتٍ فِي الجَنَّةِ».

- « در وصیت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به على علیه السلام آمده است که: ای علی ؛ تورا به چند خصلت سفارش می کنم که باید آنهارا حفظ نمایی. سپس فرمود: خدایا؛ علی را بر این کار کمک کن. آنگاه حضرت آن خصال را بر شمرد تا این که فرمود: صفت چهارم ؛ گریه زیاد از ترس خداوند عزیز و جلیل است که در برابر هر قطره اشکی، برایت هزار خانه در بهشت ساخته می شود» .

«ابو حمزه» از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

453 - «ما مِن قَطرَةٍ اَحَبُّ اِلَى اللهِ مِن قَطرَةِ دُمُوعٍ في سَوادِ اللَّيلِ مَخافَةَ مِنَ اللهِ لا يُرادُ بِها غَيرُهُ».

- «قطره ای نزد خدا دوست داشتنی تر نیست از قطره اشکی در سیاهی شب که فقط به خاطر ترس از او باشد».

«کعب الاحبار» می گوید: قسم به آن کس که جانم در دست اوست ، اگر از ترس خدا بگریم واشكم بر رخسارم شیلان کند، نزد من محبوب تر از آن است که یک کوه طلا را در راه خدا صدقه بدهم.

ص: 319

«ابن ابی عمیر» از یکی از یارانش روایت کرده است که امام صادق علیه السلام فرمود:

454 - «اَوحَى اللهُ عَزَّوَجَلَّ اِلَى مَوسی علیه السلام : اِنَّ عِبادي لَم يَتَقَرَّبُوا اِلَىَّ بِشَيءٍ اَحَبَّ اِلَىَّ مِن ثَلاثِ خِضالٍ . قالَ مُوسى : یا رَبً ، وَماهُنَّ ؟ قالَ : یا مُوسی ؛ الزُّهدُ في الدُّنيا ، وَالوَرَعَ عَنِ المَعاصي ، وَالبُكاءُ مِن خَشیَتی. قالَ مُوسی: یا رَبَّ ؛ فَلِمَن صَنَعَ ذا؟ فَاَوحَى اللهُ اِلَيهِ : يا مُوسی ؛ اَمَّا الزّاهِدُونَ في الدُّنيا فَفِي الجَنَّةِ ، وَاَما البَكّاؤُونَ مِن خَشيَتى فَفِى الرَّفيعِ الأَعلى لا يُشارِكُهُم فيهِ اَحَدٌ غَيرُهُم، وَاَمَّا الوَرِعُونَ عَنِ مَعاصِيَّ فَاِنَّی اُفَتَشَّ النّاسَ وَلا اُفَتَّشُهُم».

- « خداوند عزیز و جلیل به موسی * وحی کرد که : بندگان من به چیزی محبوب تر از سه صفت به من تقرب نجستند. موسی علیه السلام گفت: پروردگارا؛ آن سه صفت چیست؟ فرمود: ای موسی؛ آن سه: زهد در دنیا، دوری از گناهان ، و گریه از ترس من است.

موسی علیه السلام گفت: پروردگارا! برای کسی که این چنین باشد چه خواهد بود؟ فرمود: ای موسی زاهدان دنیا، در بهشت من به سر می برند، گریه کنندگان از ترس من ، در مقام برتری قرار دارند که غیر از آنان احدى شریکشان نیست ، و آنان که گناه را ترک کرده اند، من(در قیامت) همه را تفتیش و بازرسی می کنم، اما آنان را بازرسی نخواهم کرد».

در خطبه وداع رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آمده است که :

455 - «وَمَن ذَرَفَت عَيناهُ مِن خَشيَةِ اللهِ كانَ لَهُ بِكُلَّ قَطرَةٍ مِن دُمُوعِهِ مِثلُ جَبَلِ اَخِي تَكُونُ في ميزانِهِ مِنَ الأَجرِ ، وَكانَ لَهُ بِكُلَّ قَطرَةٍ عَينٌ مِنَ

ص: 320

الجَنَّةِ عَلى حافَّتَيها مِنَ المَدائِنِ وَالقُصُورِ ما لا عَينٌ رَأت وَلا اُذُنٌ سَمِعَت وَلا خَطَرَ بِقَلبِ بَشَرٍ».

- کسی که از ترس خدا اشک چشمش جاری گردد، در برابر هر قطره از آن اشکها به مقدار کوه أحد در پرونده اعمالش اجر و پاداش ثبت می گردد، و در مقابل هر قطره، چشمه ای در بهشت برای او خواهد بود، در دو طرف این چشمه، شهرها و قصرهایی قرار دارد که نه چشمی آن را دیده ونه گوشی شنیده ونه به قلب بشری خطور کرده است».

از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود:

456 - «اِنَّ اِبراهيمَ النَّبِیَ صلی الله علیه وآله وسلم قال : اِلهي ما لِعَبدٍ بَلَّ وَجهَهُ بِالدُّموعِ مِن مَخافَتِكَ ؟ قالَ اللهُ تَعالى : جَزاءُهُ مَغفِرَتی وَرِضوانی يَومَ القِيامَةِ».

- « ابراهیم نبی علیه السلام از ذات اقدس الهی پرسید: خدایا؛ برای بنده ای که چهره اش را با اشک هایی که از خوف تو ریخته شده ، تر گرداند چه خواهد بود؟ خداوند متعال پاسخ داد: پاداشش، آمرزش ومقام رضوان من در قیامت خواهد بود ».

«اسحاق بن عمار» گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: دعا می کنم و دلم می خواهد گریه بکنم ولی اشکی نمی آید، اما وقتی بعضی از نزدیکانم که وفات یافته اند را به یاد می آورم، دلم می شکند و اشکم جاری می گردد، آیا چنین کاری جایز است؟، فرمود:

457 -((نَعَم، تَذَکَّرهُم، فَإِذا رَقَقتَ فَابكِ وَادعُ رَبَّكَ تَبارَکَ وَتَعالی)).

- « بله جایز است ، آن اموات را به یاد بیاور ووقتی قلبت شکست ، گریه کن و خداوند تبارک و تعالایت را بخوان».

ص: 321

تباکی

تباکی(1)

اگر گریه ای نکردی ، خودت را وادار کن وسعی نما تا شاید اشکی بیاید، این حالت را «تباکی » گویند که امام صادق علیه السلام فرمود:

458 - «وَاِن لَم يَكُن بِكَ بُکاءٌ فَتَباکِ».

-«اگر گریه ای نکردی لا اقل تباکی داشته باش»

«سعید بن يسار » گوید به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: اگر در حال دعا اشکی از چشمانم جاری نشد، آیا می توانم تباکی داشته باشم؟ فرمود:

459 - «نَعَم، وَلَو مِثلَ رَأسِ الذُّبابِ»

- «بله، حتی اگر به اندازه سر مگسی باشد».

از «ابی حمزه» نقل شده است که امام صادق علیه السلام به «ابی بصير» فرمود:

460 - «اِن خِفتَ اَمر یَکُونُ اَؤ حاجَةٌ تُريدُها فَابدَأ بِاللهِ فَمَجَّدهُ وَاَثنِ عَلَيهِ كَما هُوَ اَهلُهُ، وَصَلَّ عَلَى النَّبِي وَاَلِهِ علیه السلام وَتَباکِ وَلَو مِثلَ رَأسِ الذُّبابِ ، اِنَّ اَبی کانَ یَقُولُ : اِقرَبُ ما يَكُونُ العَبدُ مِن الرَّبَّ وَهُوَ ساجِدٌ یَبکی».

- «اگر از وقوع حادثه ای می ترسی یا حاجتی داری، اول خداوند متعال را تمجید کن و آنچنان که سزاوار است او را حمد وثنا نما، بعد بر پیامبر والش صلوات بفرست، و پس از آن، اشکی بریز حتی اگر به مقدار سر مگسی باشد ؛

ص: 322


1- یعنی وادار کردن خود به گریستن .

چون پدرم می فرمود: نزدیک ترین حالات بنده به پروردگارش این است که به سجده رود و در آن حال گریه کند».

و از آن حضرت نقل شده است که فرمود:

461 - «اِن لَم يُجبكَ البُكاءُ فَاِن خَرَجَ مِنكَ مِثلُ رَأسِ الذُّبابِ فَبَخَّ بَخًّ».

- «اگر گریه به تو پاسخ مثبت نمی دهد و اشکی نمی آید، تباکی داشته باش که اگر به اندازه سر مگسی هم اشک از تو خارج شد، خوشا به حالت»

نصیحت

هنگام دعا می توانی از راه های زیر چشمانت را با خود همراه کرده تا اشکهایت سرازیر شود:

- به یاد گناهان بزرگ و آبروریزی های روز قیامت خویش باش که همه مخلوقات عالم از خدایی که هم حاکم آن روز است، وهم عالم به همه چیز می هراسند.

- صحنه قيامت در برابرت تمثل پیدا کند که زبانها لال می شوند وسخنرانان فصيح خاموش می گردند، ولی اعضای بدن شهادت می دهند و صحبت می کنند. آنان که در دنیا صداهایی نرم و نازک داشتند، در آنجا صدایشان بزرگ وگوش خراش می شود، در این حال عرق، سر و روی مردم را می گیرد، به طوری که از نرمی گوش ها بر زمین می ریزد.

روزی که رازهای نهان فاش می شود، و باطن واندرون انسان آشکار می گردد، از زشتی ها پرده برداری می شود و کسی به کسی توجهی ندارد .

ص: 323

- از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت است که فرمود:

462 - «يُحَشَرُ النّاسُ يَومَ القِيامَةِ حُفاةً عُراةً عَزلاءَ قَد اَلجَمَهُمُ العَرَقُ وَبَلَغَ شُحُومَ الآذانِ».

- «روز قیامت مردم با پای برهنه ، عریان ، و دست خالی از هر سلاحی محشور می شوند، در حالی که عرق سر و رویشان را گرفته، به نرمی گوش ها رسیده است ».

«سوده» همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم تا این را شنید گفت: ای وای! پس مردم هم دیگر را می بینند؟! فرمود:

- «شَغَلَ النّاسُ عَن ذلِكَ».

- « مردم به این توجهی ندارند». آنگاه به این آیه قرآن استناد کرد که می فرماید:

-«لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ»

- «هر کس را در آن روز، کاری است که به خود مشغولش میدارد».

سپس فرمود:

- «وَكَيْفَ وَأَنّى لَهُمْ بِالنَّظَرِ ؟ وَمِنْهُمُ الْمَسْحُوبُ عَلَى وَجْهِهِ وَالْمَاشِي عَلَى بَطْنِهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ يُوطَأَ بِالْأَقْدَام مِثْلُ الدَّرِّ ، وَمِنْهُمُ الْمَصْلُوبُ عَلى شَفِيرِ النَّارِ حَتَّى يَفْرُغَ النَّاسُ مِنَ الْحِسَابِ ، وَمِنْهُمُ الْمُطَوَّقُ بِشِجَاعَ فِي رَقَبَتِهِ تَنْهَشُهُ حَتَّى يَفْرُغَ النَّاسُ مِنَ الْحِسَابِ ، وَمِنْهُمْ مَنْ تَسَلَّطَ عَلَيْهِ الْمَاشِيَةُ ذَوَاتُ الْأَخْفافِ فَتَطَأَهُ بِأَخْفافِهَا وَذَوَاتُ الْأَخْلَافِ فَتَنْطَحُهُ بِقُرُونِها وَتَطَأُهُ بِأَخْلافِها».

ص: 324

- «چگونه می توانند بر هم دیگر نظر کنند؟ در حالی که عده ای را به صورت بر زمین می کشند، عده ای روی شکمشان حرکت می کنند. دسته دیگر چون خاک زیر دست وپا لگد مال می شوند، گروه دیگر را در کنار آتش بر صلیب می کشند تا مردم از حساب فارغ گردند، عده دیگر برگردنشان مارهایی آویزان می کنند که اینان را بگزند تا حساب رسی مردم تمام شود، گروه دیگر زیر دست و پای چهار پایان لگدمال می شوند و حیوانات شاخ دار به آنان شاخ می زنند و لگدکوبشان می نمایند».

باید در احوال مردم در روز قیامت، و قبل، وبعد از آن فکر کنی که چه کسانی اهل سعاد تند و چه کسانی اهل شقاوت ، در این صورت حتما برایت سبب خوف و انگیزه اشک ورقت و اخلاص قلب ، حاصل می شود.

هرگاه به چنین حالتی رسیدی، آن را غنیمت بشمار و بدان که چنین ساعاتی از نفیس ترین لحظات عمر توست . در این حالت است که باید سؤالات و نیازهایت را به درگاه خداوند صاحب جلال ، عرضه بداری و از مهم ترین

حاجاتت این باشد که :

اولا - اقبال و توجه خداوند سبحان به تو دوام یابد.

ثانية - اقبال و توجه تو به او نیز ادامه داشته باشد.

ثالثا - ادب حضورش را به نیکوترین وجه درک کرده باشی .

ورابعة - اگر حاجاتت را خواستی طلب کنی ، چیزی بخواه که جمال وزیبایی واقعی و حقیقی برایت بیاورد ، وگرفتاری ووبال را از تو دفع کند. نه این که مال (دنیا ) طلب کنی؛ چون نه او برای تو باقی می ماند ونه تو برای آن .

ص: 325

تنبيه

بدان که گریه کردن و ضجه و ناله زدن به درگاه الهی از گناهان ، وطلب رها شدن از آن، صفت خوبی است ، اما تا جدایی از گناه و توبه از معاصی نباشد ، فایده ای ندارد که جناب سید العابدین علی بن الحسين علیه السلام فرمود:

463 - «وَلَيسَ الخَوفُ مَن بَكى وَجَرَت دُمُوعُهُ ما لَم يَكُن لَهُ وَرَعٌ يَحجُزُهُ عَن مَعاصِي اللهِ، وَاِنَّما ذلِكَ خَؤفٌ کاذُبٌ».

- «خوف این نیست که کسی گریه کند واشک بریزد، أما ورعی که اورا از گناهان دور کند، در وی نباشد. این خوف دروغ است ».

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:

464 - «مَرَّ مُوسی بِرَجُلٍ مِن اَصحابِهِ وَهُوَ ساجِدٌ وَانصَرَفَ مِن حاجَتِهِ وَهُوَ ساجَدٌ، فَقالَ علیه السلام لَو كانَت حاجَتُكَ بِيَدي لَقَضَيتُها لَكَ، فَاَوحَى اللهُ عَزَّوَجَلَّ الَيهِ: یا مُوسی ؛ لَو سَجَدَ حَتّى ينَقَطِعَ عُنُقُهُ ما قَبِلتُهُ اَو يَتَحَوَّلَ عَمّا آَكرَهُ إِلَى ما اُحِبُّ».

- «حضرت موسی علیه السلام بر سر راهی، فردی از یارانش را دید که در سجده است.(از آنجا رفت و) کارش را انجام داد و برگشت، دید هنوز در سجده است. گفت: اگر حاجت تو در دست من بود آن را برایت برآورده می ساختم. خداوند عزیز و جلیل به او وحی کرد که: ای موسی؛ اگر آن قدر سجده کند تا گردنش قطع شود، او را نخواهم پذیرفت، مگر آن که دست از کارهای زشتش برداشته ، به چیزهایی که من آن را دوست دارم، روی نماید».

در روایت دیگر آمده است:

ص: 326

465 -«اِنَّ مُوسی مَرَّ بِرَجُلٍ وَهُوَ يَبكى ثُمَ رَجَعَ وَهُوَ يَبكي قالَ : اِلهي عَبدُکَ یَبکی مِن مَخافَتِكَ . قالَ اللهُ تَعالى : یا مُوسی ، لَو بَكی حَتَّى نَزَلَ دِماغُهُ مَعَ دُمُوعِ عَينَيهِ لَم اَغفِر لَهُ وَهُوَ يُحِبُّ الدُنيا».

- «حضرت موسی علیه السلام بر سر راهش مردی را دید که گریه می کند، رفت و برگشت ، دید هنوز گریه می کند. گفت: خدایا بنده ات از ترس تو است که اشک می ریزد. خداوند متعال فرمود: ای موسی : اگر این فرد آن قدر گریه کند تا مغز سرش به همراه اشک چشمش خارج شود، تا وقتی که دنیا را دوست دارد، او را نخواهم آمرزيد».

در آنچه که بر حضرت موسی علیه السلام وحی فرستاد، آمده است:

466 - «یا مُوسى ، اُدعُنى بِالقَلبِ النَّقِئَّ وَاللَّساني الصّادِقِ».

- «ای موسی ؛ مرا با قلبی بی گناه و پاک، وزبانی صادق و راستگو بخوان».

از امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام نقل است که فرمود:

467 - «الدُّعاءُ مَفاتيحُ النَّجاحِ وَمَقاليدُ الفَلاحِ. وَخَيرُ الدُّعاءِ ما صَدَرَ عَن صدرٍ نَقِيًّ وَقَلبٍ تَقِيًّ . وَفِي المُناجاةِ سَبَبُ النَّجاةِ ، وَبِالإِخلاصِ يَکُونُ الخَلاصُ ، فَإِذا اشتَدَّ الفَزَعُ فَاِلَى اللهِ المَفزَعُ».

- « دعا، کلید کام یابی و رستگاری است. بهترین دعا آن است که از سینه ای پاک و قلبی دارای تقوا صادر شود. مناجات، سبب نجات است ، واخلاص موجب خلاصی. پس آنگاه که سختی ها شدت یافت، باید به سوی خدا فزع وزاری نمود».

یا به اعتراف به گناه قبل از درخواست وذکر حاجات :

ص: 327

اولا - این عمل نشانه این است که بنده از همه چیز غیر از خدا قطع امید کرده است .

ثانية - این عمل نشانه تواضع است، و هر کس تواضع پیشه کند، خداوند متعال درجاتش را بالا می برد. در روایت آمده:

468 - « عابدی هفتاد سال خدا را بندگی کرد، روزها را روزه ، وشبها را به نماز می ایستاد . آنگاه حاجتی از خداوند متعال طلب نمود ولی روانگردید. رو به خود کرد و گفت: اشکال از خود تو است؛ چون اگر در تو خیری می بود، حاجتت روا می شد. در این هنگام خداوند متعال فرشته ای برای او فرستاد و گفت: ای فرزند آدم ؛ این یک لحظه ای که خودت را کوچک شمردی ، از تمامی عبادت های گذشته ات بهتر است».

از امام باقر علیه السلام روایت است که فرمود:

469 - «اَؤحَى اللهُ تَعالى اِلى مُوسى علیه السلام اَتَدَري لِم اصطَیتُکَ بِكَلامی مِن دُوني خَلقي ؟ قالَ : لا يا رَبَّ . قالَ : يا مُوسى ، اِنّي قَلَّبتُ عِبادی ظَهراً لِبَطنٍ ، فَلَم آَرَ اَذَلَّ ہی نَفساً مِنکَ. اِنَّكَ اِذا صَلَّيتَ وَضَعتَ خَدَّیکَ عَلَى التُّرابِ».

- « خداوند متعال بر حضرت موسی علیه السلام وحی فرستاد که: آیا می دانی چرا تورا برای سخن خود انتخاب کردم نه دیگران را؟ گفت: نه، ای پروردگار من . فرمود: ای موسی؛ من بندگانم را زیرورو کردم، ولی کسی را نیافتم که در برابر من از تو خاضع تر باشد؛ چون تو هرگاه نماز می گزاری، چهره ات را نیز بر خاک قرار می دهی».

در روایت دیگر آمده است:

ص: 328

470 - «اِني قَلَّبتُ عِبادي ظَهراً لِبَطنٍ ، فَلَم اَرَ اَذَلَّ لی نَفَساً مِنكَ، فَأَحبَبتُ اَن أَرفَعَکَ مِن بَينِ خَلقی».

- « من بندگانم را زیر و رو کردم، ولی کسی را نیافتم که در برابر من از تو خاضع تر باشد، به همین خاطر دوست دارم از میان مخلوقاتم مقام تورا برتر گردانم».

در روایت آمده است که :

471 - «خداوند سبحان بر حضرت موسی علیه السلام وحی فرستاد که بالای کوهی برو و با من مناجات کن. در آنجا چندین کوه بودند، هر یک طمع داشتند که کلیم حق بر روی آن برود، مگر کوه کوچکی که خودرا څرد وکوچک شمرد و گفت: من کمتر از آنم که پیامبر خدا برای مناجات با رب العالمين، بر من بالا برود. در این هنگام خداوند متعال بر موسی علیه السلام وحی فرستاد که بالای همان کوه برو؛ چون او خودرا چیزی به حساب نیاورد».

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:

472 - « ثَلاثَةٌ لا يَزيدُ اللهُ بِهِنَّ اِلّا خَيراً : التَّواضُعُ لا يَزيدُ اللهُ بِهِ اِلَّا ارتِفاعاً ، وَذُلُّ النَّفسِ لا يَزيدُ اللهُ بِهِ اِلّا عِزّا، وَالتَّعَفُّفُ لا يَزيدُ اللهُ بِهِ إِلّا غِنىً».

- «سه چیز است که خداوند متعال در برابر آن، جز خیر نمی دهد: تواضع : خداوند سبحان در برابرش مقام انسان را رفیع می گرداند .

فروتنی : خداوند منان در برابرش عزت نفس عطا می کند. دست کشیدن از محرمات : ذات اقدس الهی در برابرش ، غنا و بی نیازی می دهد».

همچنین در تواضع وشكاندن نفس و نارضایتی او، رضای خدای سبحان نهفته است .

ص: 329

در آنچه خداوند متعال بر حضرت داوود علیه السلام وحی فرستاده، آمده است:

473 - «یا داؤُدُ، اِني وَضَعَتُ خَمسَةً في خَمسَةٍ وَالنّاسُ يَطلُبُونَها في خَمسَةٍ غَيرِها فَلا يَجِدُونَها».

- «ای داوود؛ من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم، ولی مردم آنهارا در پنج چیز دیگر می جویند و نمی یابند:».

- «وَضَعتُ العِلمَ فِی الجُوعِ وَالجُهدِ، وَهُم يَطلُبُونَهُ فِی الشَّبَعِ وَالرّاحَةِ ، فَلا يَجدُونَهُ».

۔ «علم را در گرسنگی و تلاش و کوشش قرار دادم، ولی مردم آن را در سیری و راحتی می جویند و نمی یابند».

- «وَوَضَعَتُ العِزَّ في طاعَتی ، وَهُم يَطلُبُونَهُ في خِدمَةِ السُّلطانِ ، فَلا يَجِدُونَهُ».

- «عزت را در اطاعت از خودم نهاده ام ، ولی مردم آن را در خدمت به سلاطین طلب می کنند و نمی یابند».

- «وَوَضَعتُ الغِنى فِي القَناعَةِ، وَهُم يَطلُبُونَهُ فی کَثَرةِ المالِ ، فَلا يَجِدُونَهُ».

۔ «بی نیازی را در قناعت قرار دادم، ولی مردم آن را در مال زیاد می جویند و نمی یابند».

- «وَوَضَعتُ رَضائي في سَخَطِ النَّفسِ ، وَهُم يَطلُبُونَهُ في رِضَا النَّفسِ ، فَلا يَجِدُونَهُ».

۔ «رضایت خودم را در نارضایتی نفس نهاده ام، ولی مردم آن را در رضایت نفس طلب می کنند و نمی یابند».

ص: 330

- «وَوَضَعتُ الرّاحَةَ فِي الجَنَّةِ ، وَهُم يَطلُبُونَها فِي الدُّنيا ، فَلا يَجِدُونَها».

- « و راحتی و آسایش را در بهشت قرار داده ام، اما مردم آن را در دنیا می جویند و نمی یابند».

ثالثا : دیگر از فواید ذکر گناهان ، خوف و ترس از ذات اقدس الهي ورقت قلب است که حضرت صادق علیه السلام فرمود:

- «اِذا رَقَّ اَحَدُكُم فَليَدعُ ، فَاِنَّ القَلبَ لا يَرِقُّ حَتّى يَخلُصَ».(1)

- «هر یک از شما آن گاه که قلبش شکست، حتما دعا کند؛ چون قلب تا صاف نشود، نمی شکند».

رابعة - بسا شکستن قلب موجب ریزش اشک گردد، که این نیز خود ادبی از آداب دعاست. بنابراین، ادبی موجب فراهم شدن ادب دیگر گردید.

خامسا - فرمان امام صادق علیه السلام است که فرمود:

- «اِنَما هِيَ المَدحَةُ ثُمَّ الثَّناءُ ثُمَّ الاِقرارُ بِالذَّنبِ ثُمَّ المَسأَلَةُ اِنَّهُ وَاللهِ ما خَرَجَ عَبدٌ مِن ذَنبٍ اِلا بِالإِقرارِ»(2)

- «اول مدح الهی، بعد ثنا وستایش، سپس اقرار به گناهان، آنگاه سؤال و درخواست . به خدا سوگند، هیچ بنده ای از گناه خارج نشد، مگر به سبب اقرار به آن»

بنابر این، اقرار به گناه پنج فایده دارد

ص: 331


1- در حدیث 307 گذشت .
2- در حدیث 424 گذشت .

اول - منقطع شدن به سوی خداوند متعال .

دوم به شکسته شدن قلب (که فضایلش گذشت).

سوم - سبب رقت قلب است که خود دلیل بر اخلاص است، و در نتیجه موجب اجابت دعا می گردد.

چهارم - بسا موجب گریه نیز گردد که گریه کردن، خود سید الآداب است.

پنجم - موافقت نمودن با فرمان حضرت صادق علیه السلام .

يب - با قلب به سوی خدا روی آوردن:

بسیار واضح است که اگر کسی با تو صحبت کند و بدانی او از صحبتش غافل بوده، فقط یک سری کلماتی را از بر کرده (یا از رو می خواند)، ولی توجهش به جای دیگر است، چنین فردی سزاوار این است که توهم از خطاب با او روی برگردانی و جوابش را ندهی که صادق آل محمد علیهم السلام فرمود:

474 - «مَن أَرادَ اَن يَنظُر مَنزِلَتَهُ عِندَ اللهِ فَليَنظُر مَنزِلَةَ اللهِ عِندَهُ ، فَاِنَّ اللهَ یَنَزَّلُ العَبدَ مِثلَ ما يُنَزَّلُ العَبدُ اللهَ مِن نَفسِهِ».

- «کسی که می خواهد ببیند رتبه اش نزد خدا چگونه است ، ببیند رتبه خدا نزد او چطور می باشد؛ چون خداوند سبحان ، بنده را در همان مقامی جای می دهد، که بنده آن مقام را به خدا می دهد»

امير المؤمنين علیه السلام فرمود:

475 - «لا يَقبَلُ اللهُ دُعاءَ قَلبٍ لاهٍ»

- «خداوند متعال دعای قلب غافل را قبول نمی کند».

«سيف بن عمیره» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

ص: 332

476 - «اِذا دَعَوتَ اللهَ فَاَقبِل بقَلبِكَ».

-« هرگاه خدا را می خوانی، با قلبت به او روی کن».

در آنچه خداوند سبحان بر حضرت عیسی علیه السلام وحی فرستاد، آمده است:

- «لا تَدعُني اِلا مُتَضَرَّعاً اِلَىَّ، وَهَمُّكَ هَمّاً وَاحِداً فَاِنَّکَ متی تَدعُنی كَذلِكَ اَجِبكَ»(1).

- «دعا نکن مگر با حالت تضرع، وتمام همتت را صرف این امر بنما که هرگاه این گونه مرا خواندی ، تورا اجابت خواهم نمود» .

از معصومین علیهم السلام روایت شده است که:

477 - «صَلاةُ رَكعَتَينِ بِتَدَبُّرَ خَیرٌ مِن قِيامِ لَيلَةٍ وَالقَلبُ ساهٍ».

- «دو رکعت نماز با تفکر و تدبر ، بهتر است از نماز در طول شب در حالی که دل به غیر حق مشغول باشد».

478 - «لَيسَ لَكَ مِن صَلاتِكَ اِلّا ما اَحضَرتَ فيهِ قَلبَكَ».

- «از نماز فقط آن مقدار که حضور قلب داشتی، بهره ات خواهد بود».

از سنن حضرت ادریس علیه السلام نقل شده است که:

479 - «اِذا دَخَلتُم فِی الصَّلاةِ فَاصرِفُوا اِلَيها خَواطِرَ کَم وَاَفكارَ کَم وَادعُوا اللهَ دُعاءَ طاهِراً مُتَفَرَّغاً مُتَفَرَّجاً، وَاسأَلُوهُ مَطالِحَكُم وَمَنافِعَكُم بِخُضَوعٍ وَ خُشُوعٍ وَطاعَةٍ وَاستِكانَةٍ».

- «وقتی وارد نماز شديد، خاطرات وافکارتان را از چیزهای دیگر، به نماز برگردانید. خدا را با طهارت و فراغت (از کارهای دنیایی) بخوانید واز او

ص: 333


1- در حدیث 343 گذشت .

اصلاح و منفعت خودرا خاضعانه ، خاشعانه، مطیعانه و در حالت فروتنی بخواهید».

480 - «اِذا دَخَلتُم فِي الصَّيامِ فَطَهَّرُ وَا اَنفُسَكُم مِن کُلَّ دَنَسٍ وَنَجِسٍ ، وَصُومُوا لِلّهِ بِقُلُوبٍ خَالِصَةٍ صافِيَةٍ مُنَزَّهَةٍ عَنِ الاَفكارِ السَّيَّئَةِ وَالهَواجِسِ المَنكَرَةِ ، فَاِنَّ اللهَ یَستَنجِسُ القُلُوبَ اللَّطِخَةَ وَالنَّیّاتِ المَدخُولَةَ».

- «از هرگاه روزه می گیرید، جان خود را از هر پلیدی ونجاستی پاک سازید، و برای خدا با قلب هایی خالص وصاف روزه بگیرید، حتی خود را از فکر گناهان نیز پاک گردانید؛ چون خداوند متعال ، قلب های آلوده ونیتهای ناخالص را نجس می داند».

يج - دعا کردن قبل از آن که احتیاجی پیدا شود (یعنی در دوران بی نیازی):

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به «ابی ذر» فرمود:

- «یا اَباذَرًّ ، اَلا اَعَلَّمُكَ كَلِماتٍ يَنفَعُكَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِنَّ ؟ قالَ : بَلى یا رَسُولَ اللهِ . قالَ : احفَظِ اللهَ يَحفَظُكَ، احفَظِ اللهَ تَجِدهُ اَمامَكَ، تَعَرَّف اِلَى اللهِ فِي الرَّخاءِ يَعرِفكَ فِي الشَّدَّةِ . وَاِذا سَأَلتَ فَاسأَلِ اللهَ، وَاِذا استَعَنتَ فَاستَعِن بِاللهِ . فَقَد جَرَى القَلَمُ بِما هُوَ كائِنٌ اِلى يَومِ القِيامَةِ ، وَلَو أَنَّ الخَلقَ کُلَّهُم جَهَدُوا عَلى اَن يَنفَعُوكَ بِما لَم يَكتُبهُ اللهُ لَكَ ما قَدَرُوا عَلَيهِ»(1)

- «ای ابا ذر؛ آیا کلماتی به تو بیاموزم که برایت منفعت داشته باشد؟ (ابا ذر می گوید:) گفتم: بلی ای رسول خدا . فرمود: تو از خدا حفاظت کن تا خدا از تو

ص: 334


1- در حدیث 337 گذشت .

حفاظت کند. اگر از خدا حفاظت نمایی، او را در جلوی خود، خواهی یافت. در روز راحتی و آسایش ، معروف و شناخته شده درگاه حق باش تا او تورا در روز شدت و نیازت بشناسد. اگر درخواستی داری از خدا بطلب واگر کمک می خواهی از او بخواه ، همانا مقدرات عالم تا روز قیامت تحت قلم ذات اقدس الهی است ، اگر تمام خلق بکوشند تا نفعی به تو برسانند که خدا آن را برایت ثبت نکرده است ، هرگز قدرت چنین کاری را نخواهند داشت».

«هارون بن خارجه» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

- «اِنَّ الدُعاءَ فِي الرَّخاءِ لِيَستَخرِجَ الحَوائِجَ فِي البلاءِ »(1)

- «دعا در زمان راحتی و آسایس، برای بر آورده شدن حوایج در روز نیازمندی است».

از آن حضرت است که فرمود:(2)

-«کسی که از رسیدن بلایی هراسناک است، اگر قبل از آن دعا کند. خداوند متعال هرگز آن بلا را به او نشان نخواهد داد».

امام زین العابدين علیه السلام فرمود:

481 - «الدُّعاءُ بَعدَ ما يَنزِلُ البَلاءُ لا يُنتَفَعُ بِهِ».

- « دعا کردن بعد از نزول بلا، فایده ای ندارد».

ص: 335


1- در حدیث 334 گذشت
2- در حدیث 326 گذشت

يد - دعا برای برادران دینی و التماس دعا از ایشان :

«ابن ابی عمیر» از «هشام بن سالم» و او از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود:

482 - «مَن قَدَّمَ اَربَعينَ مِنَ المُؤمِنينَ ثُمَّ دَعا اُستُجيبَ لَهُ».

- «کسی که اول برای چهل مؤمن دعا کند و سپس برای خودش، دعایش مستجاب می شود».

تأکید شده که بعد از پایان نماز شب ، در حال سجده بگوید:

483 - «اَللهُمَّ رَبَّ الفَجرِ وَاللَّيالِي العَشرِ وَالشَّفعِ وَالوَترِ وَاللَّيلِ اِذا يَسرِ ، وَرَبَّ كُلَّ شَيءٍ ، وَاِلهَ كُلَّ شَيءٍ وَمَلیکَ کُلَّ شَيءٍ صَلَّ عَلى مَحَمَّدٍ وَاَلِهِ وَافعَل بی وَبِفلانِ وَفُلانٍ (به جای فلان وفلان ، اسامی مؤمنین را ذکر کند) ما اَنتَ اَهلُهُ، وَلا تَفعَل بِنا ما نَحنُ اَهلُهُ يا اَهلَ التَّقوى وَاَهلَ المَغفِرَةِ».

- «ای پروردگار صبح ، و شب های ده گانه ، و جفت و تک، و شب به هنگام رفتنش؛ ای پروردگار و معبود و پادشاه هر چیز؛ بر محمد و آلش درود فرست ، و برای من و فلان وفلانی آنچه را که خود سزاوارش هستی انجام بده ، نه آنچه را که ما سزاوار آنیم. ای نگه دارنده و آمرزنده بندگان»

در روایت آمده است:

- «اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ وَتَعالى اَوحى اِلى مُوسى: يا مُوسي ؛ اَدعُني عَلى لِسانٍ لَم تَعصِني بِهِ ، فَقالَ علیه السلام : اَنّی لی بِذلِكَ ؟ فَقالَ : اَدعُنى عَلى لِسانِ غَيرِكَ»(1)

ص: 336


1- در حدیث 333 گذشت .

- « خداوند سبحان به حضرت موسی علیه السلام وحی فرستاد که ای موسی؛ مرا با زبانی بخوان که با آن گناه نکرده باشی . گفت: چنین زبانی را کجا می توانم بیابم؟ فرمود: مرا با زبان دیگران بخوان».

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

484 - «لَيسَ شَيءٌ اَسرَعَ اِجابَةً مِن دَعوَةِ غائِبٍ لِغائبٍ» .

- «چیزی سریع تر از دعای غایبی برای غایب دیگر اجابت نمی شود».

«فضل بن يسار » از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

485 - «اَؤ دَعوَةٍ وَاسرَعُ اِجابَةٍ دَعوَةُ المُؤمِنِ لِاَخِيهِ بِظَهرِ الغَيبِ».

- «نزدیک ترین خواندن و سریع ترین اجابت در دعایی است که مؤمن برای برادر مؤمنش در غیاب او می کند».

486 - «اَسرَعُ الدُّعاءِ نَجاحاً لِلاِجابَةِ دُعاءُ الاَخِ لِاَخيهِ بِظَهرِ الغَيبِ ، يَبدَأُ بِالدُّعاءِ لِاَخيهِ فَيَقُولُ لَهُ مَلَكٌ مَوَ کَلٌ بِهِ : آمينَ ، وَلَكَ مِثلاهُ».

- «دعای برادر برای برادر مؤمن در غیابش، سریع تر از دیگر دعاها به اجابت می رسد. وقتی این دعارا شروع می کند، فرشته ای مأموراست که بگوید: آمین ، برای تو در برابرش هست».

«عبدالله بن سنان » از حضرت صادق به روایت کرده است که فرمود:

487 - «دُعاءُ الرَّجُلِ لِاَخيهِ بِظَهرِ الغَيبِ يَدُرُّ الرَّزقَ وَیَدفَعُ المَكرُوهَ».

- «دعای انسان برای برادر مؤمن در غیاب او موجب فراوانی روزی و دفع بدی ها می شود».

ص: 337

نیز فرمود:

488 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم ما مِن مُؤمِنٍ دَعا لِلمُؤمِنينَ اِلّا رَدَّ اللهُ عَلَيهِ مِثلَ الَّذي دَعا لَهُم بِهِ مُن کُلَّ مُؤمِنٍ وَمُؤمِنَةٍ مَضى مِن اَوَّلِ الدَّهرِ اِلى ما هُوَ آتٍ اِلى يَومِ القِيامَةِ . وَاِنَّ العَبدَ لَيُؤمَرُ بِهِ اِلَى النّارِ يَومَ القِيامَةِ فَيُسحَبُ فَيَقُولُ المُؤمِنُونَ وَالمُؤمِناتُ : یا رَبَّ ؛ هذَا الَّذي كانَ يَدعُو لَنا. فَیَشفَعُوا فيهِ، فَیُشَفَّعُهُمُ اللهُ فيهِ ، فَيَنجُو».

- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرگاه مؤمنی برای مؤمنین دعا کند، خداوند متعال همان دعا را به تعداد هر مرد و زن مؤمنی که از ابتدای خلقت تا قیام قیامت می آیند، به او بر می گرداند. روز قیامت بنده ای را می آورند فرمان می رسد : اورا به آتش ببرید، ملائکه او را کشان کشان به سوی آتش می برند، در این حال مردان و زنان با ایمان می گویند: پروردگارا ؛ این همان فردی است که برای ما دعا کرده است. اینجاست که آنان برای این فرد شفاعت می کنند، خداوند متعال هم شفاعت آنان را می پذیرد و او نجات می یابد».

«علی بن ابراهيم» از پدرش نقل کرده است که: «عبدالله بن جندب » را در عرفات در حالی دیدم که کسی چون او در آنجا یافت نمی شد. دست هایش به سوی آسمان بلند بود، واشک از گونه هایش بر زمین می ریخت، وقتی مردم رفتند به او گفتم:

ای ابا محمد؛ من کسی را چون تو غرق در ذکر ودعا وسوز وگداز) ندیدم. گفت: به خدا قسم، دعا نکردم مگر برای برادران دینی ام ؛ چون امام کاظم علیه السلام به من خبر داد که:

489 - «مَن دَعا لِأخيهِ بُظَهرِ الغَيبِ نُودِيَ مِنَ العَرشِ : وَلَكَ مائَةُ اَلفِ ضِعفٍ».

ص: 338

- «کسی که برای برادران دینی در پشت سرشان دعا کند، از عرش الهی ندا می رسد: صد هزار برابرش برای تو باد»

من فکر کردم صلاح نیست صد هزار دعای عرشی را که حتما مستجاب می شود، در برابر یک دعا برای خود رها کنم، در حالی که نمی دانم آن یک دعا مستجاب می شود یا خیر؟

«ابن ابی عمیر » از «زید پرسی » روایت کرده است که گفت: من و « معاوية بن وهب » در عرفات باهم بودیم، او در حال دعا بود که اشک هایش را مشاهده نمودم، دقت کردم دیدم برای خودش حتی یک دعا هم نکرد بلکه برای افرادی از گوشه و کنار جهان دعا می کند، و نامشان و نام پدرانشان را می برد. وقتی مردم . از عرفات کوچ کردند، به او گفتم: ای عمو ؛ از تو چیز عجیبی دیدم.

گفت: چه چیز عجیبی دیدی؟

گفتم : در این محل حساس ، برادرانت را بر خود مقدم داشتی، و برای دیگران دعا کردی؟

گفت: ای برادر زاده از این کارم تعجب نکن؛ چون من از مولای خود - که مولای هر مرد و زن با ایمان است و مد وآقای گذشتگان و آیندگان بعد از پدران معصومش علیهم السلام نیز می باشد - شنیدم که اگر از آن حضرت نشنیده بودم (و دروغ بگویم دو گوش من کر گردند، دو چشم من کور شوند، و از شفاعت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم محروم گردم. شنیدم که می فرمود:

490 - «مَن دَعا لِاَخيهِ في ظَهرِ الغَيبِ ناداهُ مَلَكٌ مِنَ السَّماءِ الدُّنيا: یا عَبدَاللهِ ، وَلَكَ ماِئَةُ اَلفِ ضِعفٍ مِمّا دَعَوتَ . وَناداهُ مَلَكٌ مِنَ السَّماءِ الثّانِيَةِ : يا عَبدَ اللهِ ، وَلَكَ مِائَتا اَلفِ ضِعفٍ يا دَعَوتَ. وَاذاهُ مَلَكٌ مِنَ

ص: 339

السَّماءِ الثّالِثَةِ : يا عبدَ اللهِ، وَلَكَ ثَلاثُمِائَةِ اَلفِ ضِعفٍ ما دَعَوتَ. وَناداهُ مَلَكٌ مِنَ السَّماءِ الرّابِعَةِ: يا عَبدَ اللهِ ، وَلَكَ اَربَعُمِائَةِ اَلفِ ضِعفٍ مِمّا دَعَوتَ. وَناداهُ مَلَكٌ مِنَ السَّماءِ الخامِسَةِ : يا عَبدَ الله ، وَلَكَ خَمسُ مِائَةِ اَلفِ ضِعفٍ مِمّا دَعوتَ. وَناداهُ مَلَكٌ مِنَ السَّماءِ السّادِسَةِ : يا عَبدَ اللهِ ، وَلَكَ سِتُمِائَةِ اَلفِ ضَعفٍ مِمّا دَعَوتَ. وَناداهُ مَلَكٌ مِنَ السَّماءِ السّابِعَةِ : يا عَبدَاللهِ ، وَلَكَ سَبعُمِائَةِ اَلفِ ضِعفٍ ما سَأَلتَ ، ثُمَّ يُناديهِ اللهُ تَبارَکَ وَتَعالى : اَنَا الغَنِيُّ الَّذي لا اَفتَقِرُ، يا عَبدَ اللهِ ، لَكَ اَلفُ الفِ ضِغفٍ مِمّا دَعَوتَ».

- «کسی که برای برادر مؤمنش در غیاب او دعا کند، فرشته ای از آسمان دنیا به او ندا می دهد : ای بنده خدا؛ صد هزار برابر آن دعا برای تو باد . و فرشته ای از آسمان دوم ندا می دهد: ای بنده خدا؛ دویست هزار برابر آن دعا برای تو باد. وفرشته ای از آسمان سوم ندا می دهد: ای بنده خدا؛ سیصد هزار برابر آن برای تو باد و فرشته ای از آسمان چهارم ندا می دهد : ای بنده خدا؛ چهار صد هزار برابر برای تو باد، و فرشته ای از آسمان پنجم ندا می دهد: ای بنده خدا ؛ پانصد هزار برابر برای تو باد. و فرشته ای از آسمان ششم ندا می دهد: ای بنده خدا؛ ششصد هزار برابر برای تو باد. و فرشته ای از آسمان هفتم ندا می دهد: ای بنده خدا؛ هفتصد هزار برابر برای تو باد . آنگاه خداوند تبارک و تعالی به او ندا می دهد: من آن بی نیازی هستم که فقیر و محتاج نمی شوم، ای بنده خدا؛ یک میلیون برابر برایت باد».

ای برادر زاده ؛ کدام یک از این دو بزرگتر است: آنچه من انجام دادم یا آنچه تو می گویی؟

ص: 340

لزوم محبت بین برادران ایمانی

سزاوار است به همراه دعا برای برادر مؤمن، او را از درون قلبت دوست رداشته باشی، ودعایت از روی اخلاص بوده ، آرزویت این باشد که خداوند متعال آن را در حقش مستجاب کند در این صورت است که هم دعای تو در حق او مستجاب می شود : وهم آن پاداش های چندین برابر به تو داده خواهد شد؛ چون دوست داشتن تو خود حسنه ای است، و خیر خواهی در حق او حسنه ای دیگر. بنابراین، دعای تو مشتمل بر سه حسنه خواهد بود: محبت ، خیر خواهی، ودعا.

اگر از خدای کریم برای او چیزی طلب می کنی، از درون قلبت طلب کن ، و با دعایت در درگاه خدایی که کریم ترین کريمان وبخشنده ترین بخشندگان است برای او شفاعت بنما؛ چون او بدون شک در منفعت رساندن به بنده اش از تو کریم تر وقادر تر وسزاوار تراست.

در تفسیر آیه شریف:

- «فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»(1)

- «خداوند دعای اهل ایمان و عمل صالح را اجابت می کند واز فضل خویش، آنان را افزون می دهد».

ص: 341


1- سوره النساء آیه 173 .

«جابر» از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

491 - «هُوَ المُؤمِنُ يَدعُو لِاَخيهِ بَظَهرِ الغَيبِ ، فَيَقُولُ لَهُ المَلَكُ : وَلَكَ مِثلُ مَأَلتَ ، وَقَد اُغطيتَ بِكَ اِيّاهُ».

- «منظور آیه، مؤمنی است که برای برادرش در غیاب او دعا می کند، در اینجا فرشته الهی به او خطاب می گوید: به خاطر محبتت نسبت به او همانند آنچه برایش خواستی، به توهم عطا گردیده است».

حکایت کرده اند فرد صالحی در مسجد بعد از نماز برای برادرانش دعا می کرد، از آنجا که خارج شد، دید پدرش از دنیا رفته، وقتی از تجهیزش فارغ گردید، شروع کرد اموال و میراث باقی مانده از پدرش را برای همان برادرانی که در حقشان دعا کرده بود، تقسیم کردن . به او گفتند: این چه کاری است؟ گفت: من در خانه خدا برای آنان بهشت (جاودانی) طلب نمودم، اما نسبت به مالی که از بین رفتنی است ، بخل بورزم.

ای برادر ؛ در سخن امام جعفر بن محمد صادق علیه السلام فکر کن که فرمود:

492 - «اِذا تصافَحَ المُؤمِنانِ قُسَّمَ بَينَهُما ماِئَةُ رَحمَةٍ تِسعٌ وَتِسعُونَ منها لِاَشَدَّهِما حُبّاً لِصاحِبِهِ».

-«وقتی دو مؤمن با یک دیگر دست می دهند، صد رحمت بینشان تقسیم می گردد، نود و نه تای آن برای کسی است که رفیقش را بیشتر دوست داشته باشد».

ببین خداوند سبحان چه قدر به مؤمن عنایت داشته ، به خاطر محبت بنده نسبت به برادران ایمانی او را دوست دارد. اما مبادا دعایت در حق آنان به خاطر تجارت و معامله باشد، تا به آن پاداش هایی که وعده داده شده برسی ولی در

ص: 342

قلبت نسبت به او رحم و عطوفتی نباشد واستجابت دعا در حق او را دوست نداشته باشی ؛ که می ترسم اگر چنین کنی، خداوند متعال آن اجرهارا به تو ندهد؛ چون در روایت جابر ، از قول فرشته الهی آمده بود: پاداش دادن به تو به خاطر محبتت نسبت به برادر مؤمنت می باشد.

چگونه می شود برادر مؤمنت را دوست نداشته باشی در حالی که او در برابر دشمن کمک کار، و در راه دین بار، ودر دوستی اوليا ودشمنی اعداء هم کیش وهم آئین تواست.

از معصومین علیهم السلام روایت شده است که :

493 - «لا يُكمِلُ عَبدٌ حقيقَةَ الإيمانِ حَتّی يُحِبَّ اخاهُ».

- « هیچ بنده ای ، ایمانش را حقیقتأ كامل نمی کند مگر آن که برادر دینی اش را دوست داشته باشد».

494 - «شيعَتُنا المُتحابُّونَ المُتَباذِلُونَ فينا».

- «شیعیان ما کسانی هستند که همدیگر را دوست داشته باشند و از هر چیزی در راه ما بگذرند».

«عبد المؤمن انصاری» گوید: بر امام موسی بن جعفر علیهما السلام وارد شدم،

«محمد بن عبدالله جعفری» هم آنجا بود ، همین که بر او تبسمی کردم امام علیه السلام فرمود:

495 - « اَتُحِبُّهُ؟»

- «آیا او را دوست داری؟» گفتم: آری، فقط به خاطر شما او را دوست دارم. فرمود:

ص: 343

- «هُوَ اَخُوكَ وَالمُؤمِنُ اَخو المُؤمِنِ لِاَبيهِ وَاُمَّهِ . مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَنِ اتَّهَمَ اَخاهُ ، مَلعُونٌ مَلعُون مَن غَشَّ اَخاهُ ، مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَن لَم يَنصَح اَخاهُ ، مَلعُونٌ مَلعُونٌ مِن استَأثَرَ عَلى اَخيهَ ، مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَنِ احتَجَبَ عَن اَخيهِ ، مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَنِ اغتابَ اَخاهُ».

- «او برادر تو است ، مؤمن برادر پدری و مادری مؤمن است. ملعون است ملعون است کسی که برادرش را متهم به چیزی) کند. ملعون است ملعون است کسی که برادر مؤمنش را فریب دهد. ملعون است معلون است کسی که خیرخواه برادر مؤمنش نباشد. ملعون است ملعون است کسی که خودش را بر برادر مؤمنش مقدم بدارد. ملعون است معلون است کسی که خود را از برادر مؤمنش پنهان کند. ملعون است معلون است کسی که برادرش را غیبت نماید».

و از آن حضرت است که فرمود:

496 - «اَؤثَقُ عُرَى الإيمانِ الحُبُّ فِی اللهِ وَالبُغضُ فِی اللهِ».

- «محکم ترین ریسمان ایمان ، دوستی و دشمنی در راه خداست» .

امام صادق علیه السلام فرمود:

497 - «لَكُلَّ شَيءٍ ، شَيءٌ يَستَريحٌ اِلَيهِ، وَا المُؤمِنَ يَستَريحٌ اِلى اَخيهِ المَؤمِنِ كَما يَستَريحُ الطَّيرُ اِلى شَكلِهِ ، وَما رَأَيتَ ذلِكَ؟».

- «هر چیزی در کنار چیز دیگری استراحت می کند، مؤمن هم در کنار برادر مؤمنش به استراحت می پردازد، همچنان که پرنده در کنار همجنس خود استراحت می نماید، آیا این را ندیدی؟».

498 - «المُؤمِنُ اَخُ المُؤمِنِ، وَهُوَ عَينُهُ وَمِراتُهُ وَدَليلُهُ، لا يَخُونُهُ وَلا يَخدَعُهُ وَلا يَظلِمُهُ وَلا يُكَذَّبُهُ وَلا يَغتابُهُ»

ص: 344

- «مؤمن برادر مؤمن است ، چشم اوست ، آینه اوست ، راهنمای اوست ، به او خیانت نمی کند، نیرنگ نمی نماید، ستم روا نمی دارد ، نسبت دروغ به وی نمی دهد، و غیبتش نمی کند».

499 - «اَیُّما مُؤمِنَينِ اَو ثَلاثَةٍ اجتَمَعُوا عِندَ اَخٍ لَهُم یَأمَنُونَ بَوائِقَهُ وَلا يَخافُونَ غَوائِلَهُ وَيَرجُونَ ما عِندَهُ، اِن دَعَوُا اللهَ اَجابَهُم، وَاِن سَأَلُوهُ اَعطاهُم، وَاِني استَزادُوا زادَهُم، وَاِن سَكَتُوا ابتَدَاَهُم».

- «هرگاه دو یا سه مؤمن برگرد برادر مؤمنی جمع شوند که از بلای او در امان بوده، ترس از ایجاد شرارتش نداشته، و به او امیدوار باشند، اگر این چنین دوستانی خدا را بخوانند، اجابتشان می کند. اگر از او چیزی بطلبند عطایشان می نماید. اگر افزون تر بخواهند ، افزون می کند. و اگر سکوت کنند، خداوند منان خودش شروع به بخشش می نماید » .

500 - «مَن زارَ اَخاهُ لِلّهِ لِشَیءٍ غَيرِهِ بَل لِالتِماسِ ما وَعَدَ اللهُ وَتَنَجُّزِ ماعِندَهُ، وَکُّلَ اللهُ بِهِ سَبعينَ اَلفَ مَلَکٍ يُنادُونَهُ : اَلاطِبتَ وَطابَت لَكَ الجَنَّةُ».

- «کسی که فقط به خاطر رضای خدا - نه به خاطر چیزهای دیگر - به دیدار برادرش برود، وامیدش رسیدن به پاداش هایی که خداوند متعال وعده کرده باشد، ذات اقدس الهی هفتاد هزار ملک را مأمور می کند که به او بگویند: خوش باش که بهشت برای تو سر سبز و خرم باشد».

501 - «یَرفَعُهُ اِلَى النَّبِيَّ صلی الله علیه وآله وسلم مَن عامَلَ النّاسَ فَلَم يَظلِمهُم، وَحَدَّثَهُم فَلَم يَكذِبهُم، وَوَعَدَهُم فَلَم يُخلِفهُم كانَ مِمَّن حُرَّمَت غيبَتُهُ، وَ کَمُلَت مُرُوءَتُهُ، وَظَهَرَت عَدالَتُةُ، وَوَجَبَت اُخُوَّتُهُ».

ص: 345

- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: کسی که با مردم معامله کند ولی به آنان ظلم نکند، با آنان گفتگو بنماید ولی دروغ نگوید، و به آنان وعده بدهد اما خلف وعده نکند، از کسانی خواهد بود که غیبتش حرام، مروتش کامل، عدالتش آشکار، و برادری با او واجب است ».

امام باقر علیه السلام فرمود:

502 - «اِنَّ للهِ جَنَّهً لا يَدخُلُها اِلّا ثَلاثَةً : رَجُلٌ حَكَمَ عَلى نَفسِهِ بِالحَقً ، ورَجُلٌ زارَ اَخاهُ المُؤمِنَ فِي اللهِ ، وَرَجُلٌ آثَرَ اَخاهُ المُؤمِنَ فِي اللهِ».

- « خداوند متعال بهشتی دارد که فقط سه نفر حق وارد شدن در آن را دارند: کسی که قضاوت به حق می کند حتی بر علیه خودش، کسی که برادر مؤمنش را به خاطر رضای خدا دیدار نماید، و کسی که ایثار کرده، برادر مؤمنش را بر خود مقدم بدارد».

503 - «اِنَّ المُؤمِنَينِ اِذا التَقَيا وَتَصافَحا ، آدخَلَ اللهُ يَدَهُ بَينَ اَيديهِما فَيُصافِحُ اَشَدَّهُما حُبّاً لِصاحِبِهِ».

- «هرگاه دو مؤمن باهم ملاقات می کنند و با هم دست می دهند، خداوند سبحان دستش را میان دست های آن دو قرار داده، دست آن کسی را که بیشتر نسبت به رفیقش محبت دارد، می فشارد».

504 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم اِذا تَلاقَيتُم فَتَلاقُوا بِالتَّسليمِ وَالتَّضافُحِ، وَاِذا تَفَرَّقتُم فَتَفَرَّقُوا بِالاستِغفارِ».

- رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: وقتی باهم ملاقات می کنید به هم سلام کنید ،

ودست بدهید. و وقتی از هم جدا می شوید، با استغفار پراکنده گردید» .

امير المؤمنین علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده که فرمود:

ص: 346

505 - «لَقِيَ مَلَكٌ رَجُلاً عَلى بابِ دارٍ كانَ رَبُّها غائِباً ، فَقالَ لَهُ المَلَكُ: ما جاءَ بِكَ اِلى بابِ هذِهِ الدّارِ؟ فَقالَ : لى اَرَدتُ زِیارَتَهُ. قالَ : لِرَحِمٍ ماسَّهٍ بَينَكَ وَبَينَهُ اَم نَزعَتكَ اِلَيهِ حاجَهٌ ؟ قالَ : ما بَينَنا رَحِمٌ ماسَّةٌ اَقرَبُ مِن رَحِمِ الاِسلامِ، وَما نَزَعَتني اِلَيهِ حاجَةٌ، وَلکِن زُروتُهُ فِي اللهِ رَبَّ العالَمينَ . قالَ : فَاَبشِر فَاِنّی رَسُولُ اللهِ اِلَيكَ وَهُوَ يَقرَؤُكَ السَّلامَ وَيَقُولُ لَکَ، اِیّایَ قَصَدتَ ، وَما عِندی اَرَدتَ بِصَنیعِکَ ، فَاِنّی اَؤجَبتُ لَكَ الجَنَّةَ ، وَعافيتُكَ مِن غَضَبي ، وَاَجِرتُكَ مِنَ النّارِ حَيثُ اَتَيتَهُ».

- « فرشته ای مردی را بر در خانه ای دید که صاحبش در آن نبود، ایستاد و به او گفت: برای چه به در این خانه آمده ای ؟ گفت: برادری دارم و می خواهم او را ببینم. فرشته گفت: آیا نسبتی بین تو و اوست یا چیزی می خواهی که به اینجا آمدهای؟ گفت: نسبتی نزدیک تر از اسلام بین ما نیست ، وحاجتی هم از او ندارم، فقط به خاطر رضای پروردگار عالميان می خواهم او را دیدار کنم. فرشته گفت: من فرستاده خدا به سوی تو هستم ، به تو بشارت می دهم که خداوند متعال برایت سلام می رساند و می گوید: مرا قصد کردی و با عملت از من اجر و پاداش می خواهی ؟ من بهشت را بر تو واجب کردم، تورا از غضبم دور نمودم، واز آتش جهنم نجاتت دادم».

506- «النَّظَرُ اِلَى العالِمِ عِبادَةٌ، وَالنَّظَرُ اِلَى الاِمامِ المُقسِطِ عِبادَةٌ، وَالنَّظَرُ اِلَى الوالِدَينِ بِرِأفَةٍ وَرَحمَةٍ عِبادَةٌ، وَالنَّظَرُ اِلَى الاَخِ تَوَدُّهُ فِي اللهِ عِبادُةٌ».

- « دیدن عالم عبادت است ، دیدن رهبر عادل عبادت است ، نظر رحمت ورأفت به پدر و مادر نمودن عبادت است. با نگاه محبت آمیز برادر مؤمن را در راه خدا مشاهده کردن نیز عبادت است » .

ص: 347

507 - «ما اَحدَثَ اللهُ اِخاءً بَينَ مُؤمِنَينَ اِلّا اَحدَثَ لِكُلًّ مِنهُما دَرَجَةً».

- «خداوند متعال برادری واخوت را بین دو مؤمن ایجاد نکرد، مگر آن که به هر یک از آن دو درجه ای عطا فرمود».

508 - «مَنِ استَفادَ فِي اللهِ اَخاً استَفادَ بَيتاً فِي الجَتَّةِ»-

«کسی که در راه خدا برادری بگیرد، در بهشت برای خود خانه ای گرفته است».

509 - «مَن اَكرَمَ اَخاهُ اِنَّما یُكرِمُ اللهَ ، فَما ظَنُّكُم بِمَن يُكرِمُ اللهَ اَن يَفعَلَ اللهُ بِهِ ؟».

- «کسی که برادرش را احترام و تکریم کند، خدارا احترام کرده، به نظر شما خداوند متعال با کسی که خدارا احترام کند چه می کند؟»..

«عمرو بن حریث» از «جابر» واو از پدرش از امام باقر علی روایت کرده است که فرمود:

510 - «اِنَّ المُؤمِنَينِ المُتَواخَينِ فِي اللهِ لَيَكُونُ اَحَدُهُما فِي الجَنَّةِ فَوقَ الاَخَرِ بِدَرَجَةٍ فَيَقُولُ : يا رَبَّ ، اِنَّهُ اَخي وَصاحِبي قَد كانَ يَأمُرُنی بِطاعَتِكَ، وَيُثَّبَّطُني عَن مَعصِيَتِكَ، وَيُرَغَّبُني فَيما عِندَكَ - يَعنِي الاَعلى مِنهُما يَقُولُ ذلِكَ . فَاجمَع بَيني وَبَينَهُ في هذِهِ الدَّرَجَةِ . فَيَجمَعُ اللهُ بَينَهُما ، وَاِنَّ المُنافِقَينِ لَيَكُونُ اَحَدُهُما اَسفَلَ مِن صاحِبِهِ بِدَرَکٍ مِنَ النّارِ فَيَقُولُ : يا رَبَّ ، اِنَّ فُلاناً كانَ يَأمُرُنی بِمَعصِيَتِكَ، وَیُثَبَّطُني عَن طاعَتِكَ، وَیُزَ هَّدُنی فيما عِندَكَ، وَلا يُحَذَّرُنی لِقاءَ كَ فَاجمَع بَيني وَبَينَهُ في هذَا الدَّركِ ، فَيَجمَعُ اللهُ بَينَهُما».

ص: 348

-« دو مؤمنی که در راه خدا با یک دیگر برادر شدند، همین که یکی شان در بهشت درجه ای از دیگری بالاتر می رود، می گوید: پروردگارا: او برادر و دوست من بود، مرا به طاعت تو فرمان می داد، و از معصیت تو باز داشته ، نسبت به پاداش هایت ترغیب و تشویقم می نمود . این سخنان را آن که بالاتر قرار گرفته می گوید - (پروردگارا ) اورا نیز در همین درجه در کنار من قرار بده .

خداوند متعال تقاضایش را پذيرفته هر دو را در یک جا قرار می دهد.

اما دو منافق همین که یکی در جایگاه پایین تری از جهنم قرار می گیرد ، می گوید: پروردگارا ؛ فلانی مرا فرمان به معصیتت می داد، و از اطاعت تو بازم می داشت، نسبت به اجرهایت مرا بی میل می کرد، وهرگز مرا از دید تو نمی هراساند، حال که چنین است) پس من و او را در این جایگاه پایین، یک جا قرار بده. خداوند متعال این دو را نیز در یک محل قرار می دهد».

آنگاه حضرت ، این آیه را تلاوت فرمود که:

- «الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ».

- «روز قیامت دوستان با یک دیگر دشمنند مگر متقین».(1)

ص: 349


1- سوره زخرف ، آیه 67.

برآوردن حاجات مؤمن

از ابان بن تغلب » از امام صادق علی روایت کرده است که فرمود:

511 - «اَيُّما مُؤمِنٍ سَأَلَ اَخاهُ المُؤمِنَ حاجَهً وَهُوَ يَقدِرُ عَلى قَضائِها فَرَدَّهُ عَنها سَلَّطَ اللهُ عَلَيهِ شُجاعاً في قَبرِهِ يَنهَشُ مِن اَصابِعِهِ»

- «هرگاه مؤمنی از برادر مؤمنش چیزی بخواهد و او ردش نماید در حالی که قدرت بر انجام آن را داشته ، خداوند متعال در قبرش ماری را بر او مسلط می کند تا انگشتانش را بگزد».

از «اسماعیل بن عمار» روایت شده است که گوید به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: آیا مؤمن، رحمت است؟ فرمود:

512 - «نَعَم. وَاَیُّما مُؤمِنٍ اَتاهُ اَخُوهُ فِي حاجَتِهِ؛ فَاِنَّما ذلِكَ رَحمَةٌ ساقَهَا اللهُ اِلَيهِ وَسَبَّبَها لَهُ، فَاِن قَضاها كانَ قَد قَبِلَ الرَّحمَةَ بِقُبُولِها ، وَاِن رَدَّهُ وَهُوَ يَقدِرُ عَلى قَضائِها فَاِنَّما رَدَّ عَلى نَفسِهُ الرَّحمَةَ الَّتي شاقَهَا اللهُ اِلَيهِ وَسَبَّبَها لَهُ وادُّخِرَتِ الرَّحمَةُ لِلمَرُدُودِ عَن حاجَتِهِ».

- «بله. مراجعه مؤمن به برادر مؤمنش برای رفع نیاز، خود رحمتی است که خداوند متعال برای او فرستاد و آن رحمت را سبب ووسیله تقربش قرار داده است ، که اگر آن نیاز را بر آورده سازد، رحمت را پذیرفته و اگر رد کند در حالی که قدرت انجامش را دارد، رحمت ووسيله الهی را باز گردانده است، در این صورت این رحمت برای آن فردی که حاجتش پذیرفته نشده، ذخیره می گردد».

ص: 350

- «وَمَن مَشى في حاجَةِ اَخيهِ وَلَم يُناصِحهُ بِكُلَّ جَهدِهِ ، فَقَد خانَ اللهَ وَرَسولَهُ وَالمُؤمِنينَ».

- «واگر برای بر آوردن حاجت برادر مؤمنش حرکت کند ولی به مقدار توان، سعی و تلاش ننماید ، به خدا و رسول و مؤمنین خیانت کرده است».

- «وَاَیُّما رَجُلٍ مِن شيعَتِنا اَتاهُ رَجُلٌ مِن اِخوَتِهِ وَاستَعانَ بِهِ فی حاجَتِهِ فَلَم يُعِنهُ وَهُوَ يَقدِرُ، ابتَلاهُ اللهُ تَعالى بِقَضاءِ حَوائِجِ اَعدائِنا لِیُعَذَّيَهُ بِها)).

- «اگر مؤمنی نزد برادر مؤمنش برود و از او حاجتى طلب کند ولی آن یکی با داشتن قدرت کمکش ننماید، خداوند متعال او را مبتلا به بر آوردن حوایج دشمنان ما می کند، تا با این عمل او را عذاب نماید».

- «وَمَن حَقَّرَ مُؤمِناً فَقيراً اَوِ استَخَفَّ بِهَ وَاحتَقَرَةُ لِقِلَّةِ ذاتِ يَدِهِ وَفَقَرِهِ، اَشهَرَهُ اللهُ يَومَ القِيامَةِ عَلى رُؤُوسِ الخَلائِقِ ، وَحَقَّرَهُ وَلا يَزالُ ماقِتاً لَهُ».

- «هرکس مؤمن فقیری را به خاطر فقر و نداری، تحقیر کند و کوچکش بشمارد، خداوند متعال روز قیامت او را در منظر دید خلایق، خوار وحقير می کند و تا ابد دشمنش می دارد».

- «وَمَنِ اغتيبَ عِندَهُ اَخَوُهُ المُؤمِنُ فَنَصَرَهُ وَاَعانَهُ، نَصَرَهُ اللهُ فِي الدُّنيا وَالآخِّرَةِ . وَمَن لَم يَنصُرهُ وَلَم يَدفَع عَنهُ وَهُوَ يَقدِرُ، لَهُ اللهُ وَحَقَّرَهُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ».

- «کسی که در حضور او برادر مؤمنش را غیبت کنند، اگر او را یاری نماید ، خداوند منان در دنیا و آخرت وی را یاری خواهد کرد. واگر یاری ننماید با این که

ص: 351

قدرتش را داشته ، خداوند سبحان هم در دنیا، و هم در آخرت ، او را خوار و حقیر می کند».

«حسین بن ابی علاء» می گوید: به همراه بیست و چند نفر به طرف مکه حرکت کردیم، من در هر منزلی گوسفندی ذبح می کردم. وقتی خدمت حضرت

صادق علیه السلام رسیدم فرمود:

513- «ؤاهاً یاحُسَينُ ! اَتُذِلُّ المُؤمِنينَ؟».

- «وای بر تو ای حسین! آیا مؤمنین را ذلیل می کنی؟» .

گفتم: از این عمل به خدا پناه می برم. فرمود:

- «بَلَغَنی اَنَّکَ کُنتَ تَذبَحُ لَهُم في كُلَّ مَنزِلٍ شاةً؟».

- به من خبر دادند که تو در هر منزلی، گوسفندی برای همراهانت ذبح می کنی؟».

گفتم : مولای من ؛ به خدا قسم از این کارم هدفی جز رضای خدای تعالی نداشتم. فرمود:

- «اَما كُنتَ تَری اَنَّ فيهِم مَن يُحِبُ اَن يَفعَلَ مِثلَ فِعالِكَ لا تَبلُغُ مَقدُرَتُهُ ذلِكَ فَتَتَقاصَرُ اِلَيهِ نَفسُهُ؟».

- «آیا نمی بینی در بین اینان ممکن است فردی باشد که بخواهد مانند تو عمل کند، ولی پولش را ندارد، در نتیجه خرد و کوچک می شود؟ »

عرض کردم: یابن رسول الله ؛ . که درود خدا بر او والش وبر تو باد - استغفار می کنم و دیگر این عمل را انجام نخواهم داد . فرمود:

- «لا تَزالُ اَمَّتي بِخَيرٍ ما تَحابُّوا وَاَدُّوا الامانَةَ وَاثُوا الزَّكاةَ، وَاِذا لَم

ص: 352

يَفعَلُوا ابتَلَوا بِالقَحطِ وَالسَّنينَ . وَسَيَأتي عَلى اُمَّتي ما تَخبُثُ فيهِ سَرائِرُهُم، وَتَحسُنُ فيهِ علانِيَتُهُم، طمَعا فِي الدُّنيا ، يَكُونُ عَمَلُهُم رِياءً لا يُخالِطُهُم خَؤفُ اَن يَعُمَّهُمُ اللهُ يِبَلاءٍ فَيَدعُونَهُ دُعاءَ الغَريقَ فلا يَستَجيبُ لَهُم».

۔ «امت من در مسیر خیرند تا وقتی که همدیگر را دوست داشته، امانت را ادا کرده، و زکات را پرداخته باشند که اگر چنین نکنند، به قحطی و خشک سالی مبتلا می گردند. به زودی بر امت من زمانی فرا خواهد رسید که به خاطر طمع در دنیا، باطنشان پلید و ظاهرشان نیکو می گردد ، عملشان به خاطر خودنمایی است، و هرگز نمی ترسند که خداوند متعال بلایی عمومی و فراگیر نازل کند، که در آن حال مردم همانند انسان غريق او را بخوانند ولی اجابتشان نکند».

« ابراهیم تیمی» گوید: حضرت امام جعفر بن محمد صادق علیهما السلام در مسجد الحرام در حالی که بر من تکیه داده بود، فرمود:

514 - «اَلا اُخبِرُكَ - يا اِبراهيمُ - مالِكَ في طَوافِكَ هذا؟»

- «برای ابراهیم ؛ آیا نمی خواهی به تو خبر بدهم که چه اجرهایی در این طوافت داری؟»..

گفتم : آری، فدایت شوم ! فرمود:

- «مَن جاءَ اِلى هذَا البَيتِ عارِفاً بِحَقَّهِ، فَطافَ بِهِ اَسبُوعَاً، وَصَلّى رَكعَتَينِ في مَقامِ اِبراهيمَ ، كَتَبَ اللهُ لَهُ عَشرَةَ اَلافِ حَسَنَةٍ ، وَرَفَعَ لَهُ عَشرَةَ اَلافِ دَرَجَةٍ».

- «کسی که به این خانه بیاید و حقش را درک کند، هفت بار طواف نماید، و دو رکعت نماز در مقام حضرت ابراهیم علیه السلام بگزارد، خداوند متعال برای او ده

ص: 353

هزار حسنه می نویسد و ده هزار درجه بالایش می برد» .

آنگاه فرمود:

- «اَلا اَخبِرُ َک بِخَيرٍ مِن ذلِكَ؟».

- « آیا نمی خواهی بهتر از این را به اطلاع تو برسانم؟».

گفتم : بلى ، فدایت شوم! فرمود:

- «مَن قَضى اَخاهُ المُؤمِنَ حاجَةً كانَ کَمَن طافَ طَوافاً وَطوافاً - حَتّى عَدَّ عَشراً وَقالَ : . اَیُّما مُؤمِنٍ سَأَلَ اَخَوهُ المَؤمِنُ حاجَهً وَهُوَ يَقدِرُ عَلى قَضائِها وَلَم يَقضِها لَهُ، سَلَّطَ اللهُ عَليهِ في قَبرِهِ شُجاعاً يَنهَشُ اَصابِعَهُ».

۔ «کسی که حاجت برادر مؤمنش را بر آورده سازد، مانند کسی است که طواف کرده باشد، یک طواف، دو طواف . تا ده طواف شمرده آنگاه فرمود: . هرگاه مؤمنی از برادر مؤمنش چیزی طلب کند که او قادر به انجامش باشد ولی انجام ندهد، خداوند متعال در قبرش بر او ماری را مسلط می کند تا انگشتانش را بگزد».

«ابن عباس » گوید: به همراه امام حسن مجتبی علیه السلام در مسجد الحرام بودم، آن حضرت معتکف بوده برگرد کعبه طواف می نمودند، در این حال مردی از پیروان ایشان آمد و گفت: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم من به فردی بدهکارم، اگر می توانی آن را از طرف من پرداخت فرما. حضرت فرمود:

515- «وَرَبَّ هذَا البَيتِ ما اَصبَحُ وَعِندي شَيءٌ».

- « به صاحب این خانه سوگند، که امروز چیزی ندارم» .

آن مرد گفت: اگر می توانی برایم مهلت بگیر؛ چون او مرا تهدید به زندان

ص: 354

کرده است.

«ابن عباس» گوید: دیدم امام علیه السلام طواف را رها کرده به همراه آن مرد حرکت کردند.

گفتم: ای فرزند رسول خدا، صلی الله علیه وآله وسلم آیا شما در اعتکاف نبودید. فرمود:

- «بَلی ، وَلكِن سَمِعتُ اَبي يَقُولُ: سَمِعتُ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم يَقُولُ : مَن قَضى اَخاهُ المُؤمِنَ حاجَةً كانَ کَمَن عَبدَ اللهَ تِسعَةَ آلافِ سَنَةٍ ضايِما نَهارَهُوَقائِماً لَيلَهُ».

- «بلی (در اعتکاف بودم)، ولی از پدرم شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکس حاجت برادر مؤمنش را بر آورده سازد، مانند کسی خواهد بود که نه هزار سال خدا را عبادت کرده، در حالی که روزها را روزه و شب ها را به نماز ایستاده باشد».

ص: 355

خوشحال کردن برادر مؤمن

وقتی برایت روشن شد که خداوند متعال چقدر نسبت به محبت و دوستی بین برادران دینی عنایت دارد، بدان که از برترین کارها نزد خدا ، خوشحال نمودن آنان است .

« حسین بن يقطين » از پدرش، و او از جدش حديث کرده است که گفت : در «اهواز» بودیم که مردی از کاتبان «یحیی بن خالد»، والى ما شد. من مقداری خراج بدهکار بودم که اگر می خواستم آن را بپردازم، همه چیز از دستم می رفت

حتی از خانه ام آواره می شدم . به من گفتند او از پیروان اهل بیت علیهم السلام است اما من ترسیدم نزد او بروم، مبادا آنچه می گویند درست نباشد، که در این صورت باید خانه و زندگی ام را ترک نمایم. تنها راه چاره را در این دیدم که از خدا کمک بخواهم، لذا نزد حضرت صادق علیه السلام آمده از او یاری طلبیدم، حضرت در کاغذ کوچکی نوشتند:

516- «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، اِنَّ للهِ في ظِلَّ عَرشِهِ ظِلّاً لا يَسكُنُهُ اِلّا مَن نَفَّسَ عَن اَخيهِ کُربَهً ، اَو اَغانَهُ بِنَفَسِهِ ، اَو صَنَعَ اِلَيهِ مَعرُوفاً وَلَو بِشِقَّ تَمرَةٍ ، وَهذا اَخُوکَ. وَالسَّلامُ »

- « بسم الله الرحمن الرحیم ، همانا برای خدا زیر عرشش سایه ای است که در آن سایه ، فقط کسی ساکن می شود که غم واندوه را از برادر مؤمنش بر طرف سازد، یا با جان کمکش نماید، یا خیری به او برساند ولو به مقدار نصف خرمایی ، این فرد (یعنی حامل نامه) برادر تو است. والسلام» .

ص: 356

حضرت نامه را مهر کرده، به دست من دادند و فرمودند که آن را به وی برسانم. وقتی به شهرم برگشتم، شبانه به منزلش رفتم، اجازه ورود خواستم و گفتم: فرستاده حضرت صادق علیه السلام بر در خانه است. ناگاه دیدم با پای برهنه از درون خانه به سوی من آمد، چون مرا دید بر من سلام کرد و میان دو چشمم را بوسید. سپس گفت : ای آقای من؛ تو فرستاده مولای من هستی؟

گفتم: آری .

گفت: اگر راست گفته باشی، مرا از آتش نجات داده ای .

آنگاه دست مرا گرفته به درون خانه برد و در محل مخصوص خودش نشاند، و خود در برابر من نشست و گفت: ای آقای من؛ وقتی مولای مرا ترک کردی ، حالش چگونه بود؟

گفتم: خوب بود.

گفت: به خدا قسم ؟!

گفتم: به خدا قسم.

مجددا گفت: به خدا قسم ؟!

گفتم: به خدا قسم

برای مرتبه سوم گفت: به خدا قسم ؟!

گفتم: به خدا قسم

آنگاه نوشته امام علیه السلام را در آوردم. آن را خواند و بوسید و بر روی دو چشمانش گذاشته، گفت: برادرم ؛ کار خود را بگو.

گفتم: در نامه ای که برایم نوشتی، هزار درهم بر من مقرر نمودی که پرداخت آن مساوی با هلاكت من خواهد بود.

ص: 357

نامه را خواست، آن را گرفته ، هرچه را در آن بود از بین برد ومرا از آن معاف نمود. سپس دستور داد صندوقهای اموالش را آورده، نصفش را برای خود برداشت، ونصف دیگر را به من داد. بعد دستور داد تا چهار پایان را بیاورند، نصف آنها را هم به من بخشید. سپس دستور داد غلامان را حاضر کردند، یک غلام به من می داد و یک غلام نیز خودش بر می داشت. بعد فرمان داد لباس هایش را آوردند، شروع کرد لباسی را به من داده ولباسی را خود می گرفت. تا این که در تمام اموالش این کار را کرد. آنگاه گفت: آیا تورا خوشحال کردم؟

گفتم: به خدا قسم آری، بلکه بالاتر از خوشحالی. این ماجرا گذشت تا این که ایام حج فرا رسید. با خود گفتم: به خدا سوگند ، این شادمانی را با هیچ چیز نمی شود جبران کرد مگر آن که به حج رفته برای این مرد دعا کنم، و نزد مولا و آقایم حضرت صادق علیه السلام رفته، تشکر نمایم، و از آن حضرت بخواهم که برای این مرد دعا کند. لذا به طرف مکه حرکت کردم و مسیر را طوری تنظیم نمودم که مولایم را ببینم. وقتی بر او وارد شدم، خوشحالی را در چهره اش مشاهده کرده، فرمود:

- «ما كانَ خَبَرُكَ مَعَ الرَّجُلِ؟».

- « از کار تو با آن مرد چه خبر داری؟».

من ماجرا را عرض کردم، دیدم حضرت صورتش درخشید و خوشحال شد. گفتم: آقای من؛ از برخورد او با من خوشحال شدید ؟ خدا او را در تمامی کارهایش خوشحال کند، فرمود:

- «ای وَاللهِ، لَقَد سَرَّني وَلَقَد سَرَّ آبائی، وَاللهِ لَقَد سَرَّ اَميرَ المُؤمِنينَ علیه السلام ، وَاللهِ لَقَد رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم ، وَاللهِ لَقَد سَرَّ اللهَ في عَرشِهِ»

ص: 358

- « آری ، به خدا قسم ؛ مرا خوشحال کرد، پدران مرا خوشحال کرد، به خدا قسم ؛ أمير المؤمنين علیه السلام را خوشحال کرد، به خدا قسم!؛ رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : را خوشحال کرد، به خدا قسم ؛ خدارا در عرشش خوشحال کرد».

***

نگاه کن - ای که رحمت خدا بر تو باد - ببین این مؤمن چگونه با فرستاده امامش برخورد کرد، و چگونه در تکریم و برخورد وسلامش، نهایت احترام را نمود. بعد نگاه کن ببین که چگونه به مصرف برخورد محترمانه هم راضی نشد، بلکه او را در تمامی اموالش شریک نموده ، از سخن حضرت . که فرمود: این مرد، برادر تو است . این گونه برداشت کرد که دو برادر در اموال هم حق متساوی دارند. (اگر دقت کنی در می یابی که این حدیث بر چند چیز دلالت دارد:

اول - خوشحالی مؤمن، خوشحالی خداوند متعال ورسول صلی الله علیه وآله وسلم ، وائمه علیهم السلام است .

دوم - مؤمن، وقتی برادرش به او نیاز مند شد تا آنجا که توان دارد کمکش می نماید، حتی با آبرو ودعا کردن. همچنان که حضرت صادق علیه السلام چنین کرد و خودش هم فرمود: «اَؤ اَعانَهُ بّنَفسِهِ».

سوم - سزاوار است که انسان در کارهای مهمش ، به درگاه خدا وابواب آن درگاه که آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم می باشند، برود؛ چون راوی گفت: ... چاره را در این دیدم که از خدا کمک بخواهم، به همین منظور نزد حضرت صادق علیه السلام آمده از او یاری طلبیدم .....

چهارم به این عمل موجب کام یابی است، همچنان که نتیجه اش را دیدی.

***

ص: 359

خداوند متعال بر حضرت داوود علیه السلام وحی فرستاد که :

517 - «اِنَّ العَبدَ مِن عِبادی يَأتيني بِالحَسَنَةِ فَأُبيحَهُ جَنَّتی. فَقالَ داؤُدُ : یا رَبَّ، وَما تِلكَ الحَسَنَةَ ؟ قالَ : يَدخُلُ عَلى عَبدِيَ المُؤمِنَ سُرُوراً وَلَو بِتَمرَةٍ . فَقالَ داؤُدُ علیه السلام : حَقّاً عَلى مَن عَرَفَكَ اَن لا يَقطَعَ رَجاءَهُ مِنكَ».

- «بنده ای از بندگان من کار خیری انجام می دهد که در اثر آن بهشتم را برای او مباح می کنم . داوود گفت: پروردگارا؛ آن کار خیر چیست؟ فرمود: بنده مؤمن مرا خوشحال می کند، اگر چه از طریق بخشیدن یک عدد خرما باشد. داوود گفت: بر کسی که تو را شناخت سزاوار است امیدش را از تو قطع ننماید».

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

518 - «اَیُّما مُؤمِنٍ عادَ مَريضاً خاضَ فِي الرَّحمَةِ ، فَإِذا قَعَدَ عِندَهُ استَنقَعَ فيها ، فَاِذا عاده غُدوَةً صَلّى عَلَيهِ سَبعُونَ اَلفَ مَلَكٍ حَتّى يُمسی، وَاِذا عاده عَشِیَّةً صَلّى عَلَيهِ سَبعُونَ اَلفَ مَلَکٍ حَتّى يُصبحُ».

- « هر مؤمنی مریضی را عیادت کند، در دریای رحمت حق وارد می شود . اگر نزد آن مریض بنشیند، در رحمت استوار می گردد، اگر هنگام صبح اورا عیادت کند، هفتاد هزار ملک تا شب بر او صلوات می فرستند، و اگر شب عیادت نماید، هفتاد هزار ملک تا صبح بر او صلوات خواهند فرستاد » .

از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود:

519 - « قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : قالَ اللهُ تَبارَکَ وَتَعالى : لِيَأذَن بِحَزبٍ مِنی مَن آذى عَبدِيَ المُؤمِنَ ، وَليَأمَن مِن غَضَبي مَن اَكرَمَ عَبدِىَ المُؤمِنَ ، وَلَو لَم يَكُن في خَلقي فِي الاَرضِ بَينَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ اِلّا مُؤمِنٌ واحِدٌ مَعَ اِمامٍ عادِلٍ لَاستَغنَيتُ بِعِبادَتِهِما عَن جَميعِ ما خَلَقتُ في اَرضی،

ص: 360

وَلَقامَت سَبعُ اَرَضينَ وَسَبعُ سَماواتٍ بِهِما ، وَلَجَعَلتُ لَهُما مِن ايمانِهِما اُنساً لا يَحتاجانِ اِلى اُنسِ سِؤاهُما».

- « پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از قول خداوند تبارک و تعالی نقل کرده است که فرمود: آن کس که بنده مؤمن مرا آزار می دهد، باید اعلام جنگ با من بنماید. و آن کس که بنده مؤمن مرا تکریم می نماید، باید از غضب من در امان باشد. اگر در بین تمام مخلوقاتی که در زمین بین مشرق و مغرب دارم ، تنها یک مؤمن به همراه امام ورهبر عادلی باشند، با بندگی آنان از تمام مخلوقاتی که در زمین دارم، بی نیاز می گردم(1)، که هفت زمین وهفت آسمان به آن دو بر پایند. از ایمانشان أنس والفتی در آنان نسبت به هم ایجاد می کنم که نیاز به الفت دیگران نداشته باشند » .

یه-بالا بردن دو دست به هنگام دعا:

نقل است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هنگام دعا وتضرع به درگاه خدا، دستهایش را بالا می برد، آن گونه که مسکين دستش را جهت طلب غذا بالا می برد.

خداوند متعال بر حضرت موسی علیه السلام وحی فرستاد که :

520 - «اَلقِ کَفَّیکَ ذُلّاً بَينَ يَدَئَّ کَفِعلِ العَبدِ المُستَصرِخِ اِلى سَیَّدِهِ. فَإِذا فَعَلتَ ذلِكَ ،رَحمتَ ، وَاَنا أَكرَمُ الأَكرَمينَ وَاَقدَرُ القادِرينَ . یا مُوسی ؛ سَلني مِن فَضلی وَرَحمَتى فَاِنَّهُما بِيَدي لا يَملِكُها غَيري ، وَانظُر جینَ تَسأَلُنی کَیفَ رَغبَتُكَ فيما عِندی . لِکُلَّ عامِلً جَزاءٌ وَقَد يُجرَي الكَفُورُ بِما سَعی».

ص: 361


1- البته این به معنای احتیاج ذات اقدس الهی به عبادت بندگان نیست .

- «کف دو دستت را ذلیلانه در برابر من بلند کن مانند برده ای که فریاد می زند و از آقای خود کمک می خواهد، هرگاه چنین کردی ، مشمول رحمت من می گردی، که من کریم ترین کریمان وقادر ترین قادرين هستم. ای موسی ؛ از فضل ورحمتم درخواست کن که این دو فقط در دست من است و غیر من آنها را ندارد. وقتی از من چیزی طلب می کنی، ببین تمایلت نسبت به آنچه در دست من است چگونه می باشد، هر کسی مطابق عملش پاداش دارد، بسا انسان ناسپاس هم در برابر سعی و کوشش خود، جزائی دریافت دارد».

«ابو بصير» از حضرت صادق علیه السلام در مورد دعا و بالا بردن دستها سؤال کرد، فرمودند:

521 - «عَلى خَمسَةِ اَوجُهٍ: اَمَّا التَّعَوُّذُ فَتَستَقبِلُ القِبلَةَ بِباطِنِ کَفَّیکَ ، وَاَما الدُّعاءُ فِي الرَّزقِ فَتَنسُطُ کَفَّيكَ وَتُفضی بِباطِنِهما اِلَى السَّماءِ ، وَاَمَّا التَّبَتُّلُ فَایماؤُکَ بِاِضبَعِكَ السَّبّابَةِ ، وَاَما الاِبتِهالُ فَتَرفَعُ یَدَیکَ مُجاوِزاً بِهِما رَأسَكَ، وَاَمَّا التَّضَرُّ اَن تُحَرَّكَ اِصَبَعَكَ السَّبّابَةِ مِمّا یَلی وَجَهَكَ وَهُوَ الدُّعاءُ الخيقَةِ».

- « پنج صورت دارد:

اول - برای پناه بردن به خدا ، کف دو دست را باید رو به قبله قرار دهی .

دوم - برای طلب روزی، دستهایت را می گشایی وکف آن را به طرف آسمان می گیری.

سوم - برای انقطاع به درگاه خدا، با انگشت سبابه اشاره می کنی.

چهارم - برای زاری کردن، دستهایت را کشیده از سرت هم بالاتر می بری »

پنجم - برای تضرع، انگشت سبابه را در برابر رویت حرکت می دهی، که

ص: 362

این دعای ترس است» .

از « محمد بن مسلم » روایت است که امام صادق علیه السلام فرمود:

522 - «مَرَّبی رَجُلٌ وَاَنا اَدعُو في صَلاتی بِیَساری فَقالَ : يا عَبدَ اللهِ ، بِیَمینِکَ فَقُلتُ : يا عَبدَ اللهِ اِنَّ اللهِ تَبارَكَ وَتَعالى حَقّاً عَلى هذِهِ کَحَقَّهِ عَلى هُذِهِ» .

- « مردی از کنارم گذشت در حالی که من در نماز بوده ، دست چپم را برای دعا بلند کرده بودم ، به من گفت: ای بنده خدا ؛ با دست راستت دعا کن. گفتم: ای بنده خدا ؛ ذات اقدس الهی حقی بر این دست دارد همانند حقی که بر آن دست دارد».

نیز فرمود:

523 - «الرَّغبَةُ تَبسُطُ يَدَيكَ وَتَظهَرُ باطِنَهُما، وَالرَّهَبَةُ تَبسُطُ یَدَیکَ وَتَظهَرُ ظاهِرَهُما، وَالتَّضَرُّعُ تُحَرَّكُ السَّبّابَةَ اليُمني يَميناً وَشِمالاً ، وَالتَّبَتُّلُ تُحَرَّکُ السَّبّابَةَ اليُسری تَرفَعُها اِلَى السَّماءِ رَسلاً وَتَضَعُها رِسلاً، وَالاِبتِهالُ تَبسُطُ يَدَيكَ وَذِراعَيكَ اِلى السَّماءِ ، وَالاِبتِهالُ حَينَ تَری اَسبابَ البُكاءِ».

- «رغبت (و میل) آن است که در دست را گشوده ، باطنش را ظاهر سازی .

رهبت (وترس) آن است که دو دست را گشوده ، پشتش را ظاهر نمایی .

تضرع آن است که انگشت سبابه دست راست را به سمت راست و چپ، حرکت دهی .

تبتل (وانقطاع) آن است که انگشت سبابه دست چپ را به آهستگی بالا و پایین ببری .

وابتهال (وزاری) آن است که هر دو دست و هر دو ذراع را به سوی آسمان

ص: 363

بگشایی که ابتهال در وقت فراهم شدن وسایل گریه است ». از «سعید بن يسار » نقل شده است که حضرت صادق علیه السلام فرمود:

524 - «هكَذَا الرَّغبَةُ . وَاَبرَزَ باطِنَ راحَتَیهِ اِلَى السَّماءُ - وَهكَذَا الرَّهبَةُ - وَجَعَلَ ظَهرَ کَفيهِ اِلى السَّماءِ - وَهکَذَا التَّضَرُّعُ - وَحَرَّكَ اَصابِعَهُ يَميناً وَشِمالاً - وَهكَذَا التَّبَیُّلُ يَرفَعُ اَصابِعَهُ مَرَّةً وَيَضَعُها اَخرى - وَهكَذَا الإبتِهالُ - وَمَدَّ يَدَهُ تِلقاءَ وَجهِهِ؟ - وَقالَ : لا تَبتَهِل حَتّى تَرى الدَّمعَةَ».

- «رغبت این گونه است: در حالی که حضرت باطن دو دست خود را به سوی آسمان آشکار کرده بود.

رهبت این گونه است: در حالی که پشت دو دست خود را به سوی آسمان گرفته بود.

تضرع این گونه است: در حالی که انگشتانش را به سمت راست و چپ حرکت می داد.

تبتل این گونه است: در حالی که انگشتانش را بالا و پایین می برد.

ابتهال این گونه است: در حالی که دستش را در برابر صورتش کشیده بود. آنگاه فرمود: ابتهال نکن مگر آن که اشک را ببینی» .

در حدیث دیگر آمده است:

525 - «اَلاِستِكانَةُفِی الدُّعاءِ اَن يَضَعَ يَدَيهِ عَلى مِنكَبَيهِ».

- « فروتنی در دعا، قرار دادن دست هاست بر دوش ها» .

تنبيه

ممکن است گفته شود این کارها صرف تعبد است وما علت وحکمتش را نمی دانیم، و ممکن است وجوهی برای آن ذکر کرد:

ص: 364

- در «رغبت » که کف دست ها به سوی آسمان قرار می گیرد: انسان در این حال امید دارد که به آمال و آرزوهایش برسد، و حسن ظن به بخشش پروردگارش دارد. پس انسان راغب آمالش را طلب می کند، و دست هایش را می گشاید، به امید آن که احسان حق در آن قرار گیرد.

- در «رهبت » که پشت دست ها به سمت آسمان واقع می شود: گویا بنده با این عمل، با زبان ذلت وحقارت به خدایی که به خفيات واسرار، عالم است می خواهد بگوید: (خدایا ؛) من به خود جرأت نمی دهم دست هایم را در برابرت بگشایم بلکه از روی خجالت وذلت، باطنش را به طرف زمین قرار داده ام.

- در «تضرع » که انگشتان را به سمت راست و چپ می گرداند: شاید بنده می خواهد خودرا چون انسان جوان مرده قلمداد کند، که هنگام مصیبت های ناگوار، دست هایش را به چپ و راست می گرداند، و به همراهش نوحه سر می دهد.

- در «تبتل » که انگشتان را بالا و پایین می برد: «تبتل » به معنای قطع شدن است ، بنده با این حالت می خواهد به خدایش بگوید: از همه چیز قطع امید کردم و فقط به سوی تو آمدم، چون تورا یگانه معبود می دانم . در این حال با یک انگشت اشاره بر وحدانیت خداوند می کند.

- در «ابتهال » که رو به سمت قبله، دو دستش را در برابر چهره اش می کشد: این عمل خود نوعی بندگی و حقیر شمردن خود وذلت و خردی است. یا این که بنده می خواهد خود را همچون غریقی قلمداد کند که دست هایش را برای نجات بالا آورده، تا به دامن رحمت الهی چنگ زند، وبه ریسمان رأفت او آویخته گردد، که تنها ناجی هلاک شده ها و کمک کار گرفتاران بوده، عالم را

ص: 365

تحت سیطره خود قرار داده است.

این مقامی بس بزرگ است که بنده سزاوار ادعای آن نیست مگر آن هنگام که اشکش جاری شده، ناله و فریادش بالا رود. چون بنده ای ذلیل در برابر آن ذات یگانه قرار گرفت، و به جای سؤال و درخواست آرزوهای خود، به خالق جلیلش مشغول، و در آن حال غرق گردیده است .

- این که در حال استكانت وفروتنی، دست ها را بر دوش بگذارد، برای این است که خود را همچون بنده جنایت کاری قرار دهد که او را به طرف مولايش می برند، در حالی که بندهای هوای نفس ، او را محکم به هم بسته با زبان حالش این گونه مناجات می کند: (پروردگار من!) این دو دست من است که به خاطر ظلم وجرأت بر تو، آن دورا غل و زنجیر کردم.

نكته

یکی از علما می گفت: دعا کننده هنگام مدح وثنای خداوند سبحان آن اسم هایی که با خواسته او مناسبت دارد را متذکر شود. مثلا اگر روزی می خواهد ، این اسامی را بر زبان جاری کند: «رَزّاق ، وَهّاب ، جَواد ، مُغنی ، مُنَعِم ، مُفضِل ، مُعطى ، کَریم ، واسِع ، مُسَبَّبُ الاَسباب ، مَنّان ، رازقُ مَن يَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ».

اگر خواسته اش آمرزش و توبه از گناهان است، این اسامی را متذکر شود: تَوّاب ، رَحمن ، رَحیم ، رَؤُوف ، عَطُوف ، صَبُور، شَکُور، عَفُوّ ، غَفُور، سَتّار ، غَفّار ، فَتّاح ، مُرتاح ، ذِی المَجد ، سَمّاح، مُحسِن ، مُجمِل ، مُنعِم، مُفضِل».

اگر انتقام از دشمن، مطلوب اوست، متذکر این اسامی گردد: «عزیز،

ص: 366

جَبّار ، قَهّار ، مِنتَقِم ، بَطّاش ، ذِي البَطشِ الشّديد ، فَعّالٌ لِما يُريد ، مَدَوَّخُ الجَبابِرَة ، قاصِمُ المَرَدَةَ ، طالِب ، غالِب ، مُهلِک ، مُدرِک ، الَّذي لا يُعجِزُهُ شَيءٌ الَّذي لا يُطاقُ انتِقامُهُ».

واگر طالب «علم» است این اسامی را بگوید: « عالِم ، فَتّاح ، هادی ، مُرشِد ، مُعِزّ ، رافِع»(1)

ص: 367


1- شرح اسامی الهی ، در خاتمه کتاب خواهد آمد ان شاء الله .

آداب بعد از دعا

الف - همیشه اهل دعا بودن ، چه اجابت شده باشد و چه نشده باشد.

- اما در صورت اجابت :

ترک دعا در این حال، جفاست بلکه سزاوار است در مقابل اجابت الهی ، مدح و ثنایش را تکرار نماییم؛ چون خداوند متعال در چند موضع از قرآن ، کسانی را که خلاف این عمل را انجام داده اند، سرزنش نموده است.

- «وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ»(1)

- «چون به آدمی گزندی برسد، به پروردگارش روی می آورد، و او را می خواند، آنگاه چون به او نعمتی بخشد، همه آن دعاهایی را که پیش از این کرده بود، از یاد می برد .

- «وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»(2)

- « چون به آدمی گزندی رسد، چه بر پهلو خفته باشد چه نشسته با ایستاده ، ما را به دعا می خواند، و چون آن گزند را از او دور سازیم، چنان

ص: 368


1- سوره زمر، آیه 8.
2- سوره یونس، آیه 12.

می گذرد که گویی مارا برای دفع آن گزندی که به او رسیده بود، هرگز نخوانده است، اعمال اسراف کاران این چنین در نظرشان آراسته شده است ».

از حضرت امام باقر علیه السلام روایت است که فرمود:

526- «يَنبَغي لِلمُؤمِنِ اَن يَكُونُ ُعاؤُهُ فِي الرَّخاءِ نَخواً مِن دُعائِهِ فِی الشَّدَّةِ ، لَيسَ اِذا اُعطِىَ فَتَرَ وَلا يَمَلَّ مِنَ الدُّعاءِ فَاِنَّهُ مِن اللهِ بِمكانٍ»

- «بر مؤمن سزاوار است همان گونه که در شدت و سختی دعا می کند، در روزگار آسایش و نعمت نیز دعا نماید. و شایسته نیست که چون حاجتش بر آورده شد، سست شود و از دعا خسته گردد، زیرا دعا نزد خداوند سبحان منزلت دارد ».

- واما در صورت عدم اجابت :

چه بسا تاخیر اجابت به خاطر این باشد که خداوند سبحان صدای بنده اش را دوست دارد و می خواهد او هر چه بیشتر مشغول به دعا باشد، در این صورت سزاوار است آنچه را که خدا دوستش دارد ترک ننماید.

مگر روایت «احمد بن محمد بن ابی نصر » را نشنیدی که گفت:

به امام رضا علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم ؛ چند سال است از خدا چیزی خواستم (ولی اجابت نشد) و در اثر تأخیر آن، در قلبم نگرانی پدید آمد، فرمود:

527 - «یا اَحمَدُ، ایّاکَ وَالشَّيطانَ اَن يَكُونُ لَهُ عَلي سَبيلٌ حَتّى یُقَنَّطَکَ ، اِنَّ اَبا جَعفَرٍ علیه السلام كانَ يَقُولُ : اِنَّ المُؤمِنَ لَيَسأَلُ اللهَ حاجَةً فَيُؤَخَرُ عَنهُ تَعجيلُ اِجابَتِهِ؛ حُبّاً لِصَؤتِهِ وَاستِماعِ تَحيبِهِ ، ثُمَّ قالَ : وَاللهِ ما اَخَّرَ اللهُ عَنِ المُؤمِنينَ ما يَطُلُبُونَ في هذِهِ الدُّنيا خَيرٌ لَهُم مِمّا عَجَّلَ لَهُم فيها ، وَأَیُّ شَيءٌ الدُّنيا؟».

ص: 369

- «ای احمد؛ خودرا از شیطان دور کن، مبادا راهی بر تو بیابد و نا امیدت کند که امام باقر علیه السلام می فرمود:

بسا مؤمن از خدا حاجتی بخواهد ولی اجابتش به تأخیر بیفتد، چون خداوند صدای دعا وآواز گریه اش را دوست دارد. آنگاه فرمود: به خدا سوگند؛ تأخیر آنچه مؤمنین در این دنیا طلب می کنند از جانب ذات اقدس الهی، از تعجیلش بهتر است ، دنیا چه ارزشی دارد؟». .

از حضرت صادق علیه السلام روایت است که فرمود:

528 - «اِنَّ العَبدَ الوَلِىَّ لِلّهِ يَدعُو اللّه في اَمرٍ یَنُوبُهُ فَيُقالُ لِلمَلَكِ المُوَکُّلَ بِهِ : اِقضِ لِعَبدی حاجَتَهُ وَلا ثُعَجَّلها فَاِنّي اشتَهي اَن اَسمَعَ نِداءَهُ وَصَوتَهُ . وَاِنَّ العَبدَ العَدُوَّ للهِ لَيَدعُو اللهَ في اَمرٍ وَیَنُوبُهُ فَقالَ لِلمَلَكَ المُوَکَّلِ بِهِ : اِقضِ لِعَبدی حاجَتَهُ وَعَجَّلها فَاِنّي اَكرَهُ اَن اَسمَعَ دُعاءَهُ وَصَوتَهُ. قالَ : فَیَقُولُ النّاسُ : ما اُعطِىَ هذا اِلّا لِكَرامَتِهِ ، وَما مُنِعَ هذا اِلا لِهَوانِهِ».

- «بنده ای که دوست خداست، در بلا و مصیبت دعا می کند و خداوند متعال به فرشته ای که مأمور آن کار است می گوید: حاجت بنده ام را بده اما عجله نکن، چون من خوش دارم صدایش را بشنوم. اما یک وقت بنده ای که دشمن خداست در مصیبتی دعا می کند، در اینجا ذات اقدس الهی به آن فرشته مأمور می گوید: با عجله حاجت این بنده ام را بر آور، چون من خوش ندارم صدایش را بشنوم. آنگاه حضرت فرمود: اما مردم می گویند: این که حاجتش داده شد، حتما صاحب کرامت بود، و آن که حاجتش داده نشد، فرد پست و خواری بوده است ».

529 - «لا يَزالُ المُؤمِنُ بَخَيرٍ وَرَخاءٍ وَرَحمَةٍ مِنَ اللهِ ما لَم يَستَعجِل

ص: 370

فَیَقنَطُ فَيَترُكُ الدُّعاءَ. فَقُلتُ لَهُ : كَيفَ يَستعجِل ؟ قالَ : يَقُولُ: قَد دَعَوتُ اللهُ مُنذَ كَذا وَكَذا وَلا ارى الإِجابَةَ».

- « مؤمن همیشه در مسیر خیر و آسایش و رحمت الهی است تا وقتی که عجله به خرج ندهد، که در اثر آن نا امید می شود و دعارا ترک می نماید. راوی می گوید عرض کردم: چگونه عجله به خرج می دهد؟ فرمود: اینکه می گوید: مدتی است خدارا می خوانم ولی اجابت را نمی ببینم».

530 - «اِنَّ المُؤمِنَ لَيَدعُو اللهَ عَزَّ وَجَلَّ في حاجَتِهِ فَيَقُولُ عَزَ وَجَلَّ : اَخَّرُوا اِجابَتَهُ شَوقاً اِلى صَؤتِهِ وَدُعائِهِ ، فَاِذا كانَ يَومُ القِيامَةِ قالَ اللهُ تَعالى : عَبدی دَعَوتَنی وَاَخَّرتُ اِجابَتَكَ وَثَوابُكَ كَذا وَكَذا، وَدَعَوتَنی فی کَذا وَكَذا فَاَخَرتُ اِجابَتَكَ وَثَوابِكَ كَذا وَكَذا. قالَ علیه السلام ؟ فَيَتَمَنَّى المُومِنُ اَنَّهُ لَم يَستَجِب لَهُ دَعوَةً في الدُّنيا مِمّا يَری مِن حُسنِ الثَّوابِ».

- «مؤمن ، خداوند عزیز وجليل را برای حاجتش می خواند و او در جواب می گوید: اجابتش را به تأخیر بیندازید، چون من مشتاق صدا ودعای اویم. و آن گاه که قیامت برپا شد می گوید: بنده من : مرا خواندی اما من اجابتت را به تأخیر انداختم، ثواب تو چنین و چنان است. نیز در فلان کار هم مرا خواندی و آنجا هم اجابت تو را به تأخیر انداختم، ثواب تو چنین و چنان است. آنگاه حضرت فرمود: در اینجا مؤمن به خاطر دیدن پاداش های عظیم الهی، آرزو می کند که ای کاش! در دنیا خدا هیچ یک از دعاهایش را مستجاب نمی کرد».

531 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : رَحِمَ اللهُ عَبداً طَلَبَ اِلَى اللهِ حاجَةً فَاَلَحَّ فِي الدُّعاءِ اُستُجيبَ لَهُ اَو لَم يُستَجَب لَهُ».

- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: رحمت کند خدا بنده ای را که از او حاجتی

ص: 371

بخواهد و بر آن اصرار نماید، چه مستجاب شده و چه نشده باشد » .

آنگاه حضرت ، این آیه شریفه را تلاوت فرمودند:

- «وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا»(1)

- «پروردگار خودرا می خوانم، باشد که به سبب خواندن او، به بدبختی نیفتم».

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمود:

- «اِنَّ يُحِبُّ السّائِلَ اللَّحُوحَ»(2)

- « خداوند متعال، سائل اصرار کننده را دوست دارد» .

«کعب الاحبار» گوید: در تورات آمده است که :

532 - «یا مُوسی ؛ مَن اَحَبَّنی لَم يَنسِنی ، وَمَن رَجا مَعرُوفي اَلَحَّ في مَسأَلَتی. یا مُوسي ؛ اِنّی لَستُ بِغافِلٍ عَن خَلقى وَلكِن اُحِبُّ اَن تَسمَعَ مَلائِكَتي ضَجيجَ الدُّعاءِ مِن عِبادی ، وَتَری حَفَظَتی تَقَرُّبَ بَنی آدَمَ اِلَىَّ بِما اَنَا مُقَوّيهِم عَلَيهِ؛ وَمُسَبَّبُهُ لَهُم. یا مُوسی ؛ قُل لِبَني اِسرائيلَ لا تَبطَرَنَّكُمُ النَّعمَةُ فَیُعاجِلَکُمُ السَّلبُ وَلا تَغفُلوا عَنِ الشُّكرِ فَیُقارِعَكُمُ الذُّلُّ ، وَاَلِحُّوا فِي الدُّعاءِ تَشمَلَکُمُ الرَّحمَةُ بِالإِجابَةِ وَتَهنِئَكُمُ العافِيَةُ».

- «ای موسی ؛ کسی که مرا دوست دارد، فراموشم نمی کند. و کسی که به نیکی های من امیدوار است ، در درخواستش اصرار می نماید.

ای موسی؛ من از مخلوقاتم غافل نیستم (و خبر دارم، ولی دوست دارم که ملائکه ام صدای ضجه دعارا از بندگانم بشنوند، وملازمان من ببینند که

ص: 372


1- سوره مریم، آیه 48.
2- در حدیث 406 گذشت .

چگونه بنی آدم به خاطر چیزهایی که قدرت و اسبابش در دست من است ، به من تقرب می جویند.

ای موسی؛ به بنی اسرائیل بگو: مبادا نعمت شما را به طغیان بکشاند، که در این صورت، به زودی از شما گرفته خواهد شد. ومبادا از شکر آن غافل بمانید، که در نتیجه به ذلت خواهید افتاد، در دعا اصرار کنید، تا با اجابتم رحمت من شامل حالتان شود، و عافیت گوارایتان گردد».

از امام باقر علیه السلام نقل است که فرمود:

- «لا يَلِحُّ عَبدٌ مُؤمِنٌ عَلَى اللهِ في حاجَتِهِ اِلا قَضاها لَهُ».(1)

- « هرگز بنده مؤمنی در حاجتش بر خدا اصرار نکرد مگر آن که آن را بر آورده نمود».

از « منصور صیقل » نقل شده است که گوید:

533 - «قُلتُ لِاَبي عَبدِ اللهَ علیه السلام : رُبَّما دَعَا الرَّجُلُ فَاستُجيبَ لَهُ ثُمَّ اَخَّرَ ذلِكَ اِلى جينٍ ؟ قالَ : قالَ : نَعَم . قُلتُ : وَلَم ذلِكَ لِيَزدادَ مِنَ الدُّعاءِ ؟ قالَ : نَعَم».

- «به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: آیا می شود فردی دعا کند، اجابت هم بشود، اما تا مدتی به تأخیر بیفتد؟ فرمود: بله. گفتم: چرا؟ آیا برای این است که بیشتر دعا کند؟ فرمود: بله».

از «اسحاق بن عمار» نقل شده است که گفت:

534 - «قُلتُ لِاَبي عَبدِ اللهِ علیه السلام : اَیُستَجابُ لِلرَّجُلِ الدُّعاءُ ثُمَّ يُوَ خَّرُ؟ قالَ : نَعَم عِشرُونَ سَنَةً».

ص: 373


1- در حدیث 407 گذشت .

- «به امام صادق علیه السلام عرض کردم آیا می شود دعای بنده ای اجابت شود اما به تأخیر بیفتد؟ فرمود: بلی. حتی بیست سال».

از «هشام بن سالم» نقل است که آن حضرت فرمود:

535 - «كانَ بَينَ قَولِ اللهِ عَزَ وَجَلَّ : (قَد أُجيبَت دَعوَتُکُما)(1) وَبَينَ اَخذِ فِرعَونَ ، اَبَعُونَ عاماً».

- « از زمان وعده خداوند به حضرت موسی وحضرت هارون علیهما السلام که فرمود: « دعای شما اجابت شد»، تا زمان نزول عذاب بر فرعون، چهل سال فاصله بود».

از «ابی بصیر » هم نقل است که آن حضرت فرمود:

536 - «اِنَّ المُؤمِنَ لَيَدعُو فَيُوَخَّرُ بِاِجابَتِهِ اِلى يَومِ الجُمُعَةِ».

- « مؤمن دعا می کند ولی اجابتش تا جمعه به تأخیر می افتد» .

نصیحت

بر انسان عاقل سزاوار است که همیشه اهل دعا باشد و آن را به هیچ وجه قطع نکند، به چند دلیل:

اول - دانستی که دعا چقدر فضیلت دارد و عبادت به حساب می آید، بلکه دعا مغز و جان عبادت است(2)

دوم - با دعا کردن جزو افرادی می گردی که قبل از بلا دعا می کنند، در

ص: 374


1- سوره یونس، آیه 89
2- در حدیث 57 گذشت .

نتیجه اگر بلای مقدری در میان باشد که تو آن را نمی دانی، با این دعا برطرف می گردد.(1)

سوم - اگر زیاد دعا کنی، صدایت در آسمان معروف می شود، در نتیجه هنگام احتياج، دعایت محجوب نمی ماند(2).

چهارم - مشمول دعای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم میگردی که فرمود: «خدای رحمت کند بنده ای را که از او چیزی بخواهد و بر آن اصرار هم بنماید، چه اجابت شده و چه نشده باشد»(3).

پنجم - اگر صدایت محبوب حق است، با دعایت آنچه را که او دوست دارد انجام داده ای، واگر محبوب نیست یا صلاحیت اجابت نداری، پس بدان که او کریم و رحیم است، شاید به واسطه تکرار دعایت، رحمتش را شامل حالت گرداند، امیدت را نا امید نکند، استغاثه ات را بالا برد، و بالاخره دعایت را اجابت نماید، چگونه چنین نکند در حالی که منادی او هر شب ندا می دهد که :

- «هَل مِن داعٍ فَاُجيبَهُ؟»(4)

- «آیا دعا کننده ای هست تا اجابتش کنم؟ »

- « یا طالِبَ الخَيرِ اَقبِل»(5)

- «ای که به دنبال خیر می گردی ؛ بیا » .

ص: 375


1- ر.ک : احادیث شماره : 334، 325، 336 و 337.
2- در حدیث 354 گذشت .
3- در حدیث 531 گذشت .
4- در حدیث 75 گذشت .
5- در حدیث 76 گذشت .

مگر سخن امام امير المؤمنين ع را نشنیدی که فرمود:

- «مَتی تُكثِر قَرعَ البابِ يُفتَح لَكَ »(1)

- «اگر باب رحمت الهی را زیاد بکوبی (و نا امید نشوی)، آن در به رویت گشوده می شود».

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:

537 - «اِنَّ العَبدَ لَيَقُولُ : اللّهُمَّ اغفِر لى وَهُوَ مُعرِضٌ عَنهُ، ثُمَّ يَقُولُ: اللّهُمَّ اغفِر لي وَهُو مُعرِضٌ عَنهُ ، ثُمَّ يَقُولُ : اللّهُمَّ اغفِر لي ، فَيَقُولُ اللهُ سُبحانَهُ لِلمَلائِكَةِ : اَلا تَرَونَ اِلى عَبدی ؟ سَأَلَنِي المَغفِرةَ وَاَنَا مُعرِضٌ عَنهُ، ثُمَّ سَأَلَني المَغفِرَةَ وَاَنَا مُعَرِضٌ عَنهُ ، ثُمَّ سَأَلَنِي المَغفِرَةَ. عَلِمَ عَبدي اَنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّتُوبَ اِلّا اَنا. اَشهَدُكُم اَنّي قَد غَفَرتُ لَهُ».

- «بنده ای می گوید: خدایا ، مرا بیامرز، اما خداوند از او اعراض دارد، مجدداً می گوید: خدایا ؛ مرا بیامرز، باز هم در حالی است که خداوند از او اعراض دارد، برای بار سوم می گوید: خدایا ! مرا بیامرز، در اینجا خداوند به ملائکه می گوید:

آیا بنده مرا نمی بینید؟ از من آمرزش خواست در حالی که من از او اعراض داشتم، مجددا آمرزش خواست، بازهم من از او اعراض داشتم، برای بار سوم، آمرزش خواست، بنده ام فهمید که گناهان را غیر از من کسی نمی آمرزد، شمارا شاهد می گیرم که اورا آمرزیدم».

ششم - اگر صدایت محبوب درگاه الهی باشد، او اجابت را محبوس

ص: 376


1- در حدیث 7 گذشت.

می کند تا تو دعایت را ادامه دهی . در این حال اگر اهل مداومت بودی، دیگر حبس اجابت فایده ای نخواهد داشت (و حاجت تو به زودی داده خواهد شد)؛ چون او می داند که خواه حاجت تو را بدهد خواه ندهد، تو دعایت را ادامه خواهی داد مگر آن که تأخیر اجابت به خاطر ذخیره سازی اجرهای اخروی باشد، که در نتیجه خوشحالی وسرور تو بیشتر خواهد بود. چون عطای اخروی دائم است و عطای دنیوی منقطع ، و چه فاصله عظیمی است بین دائم ومنقطع ، اگر اهل تعقل باشی؟

هفتم - به این فوز عظیم می رسی که محبوب خداوند متعال می گردی؛ چون رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

538 - «اِنَّ اللهَ يُحِبَ مِن عِبادِهِ کُلَّ دَعّاءٍ».

- « خداوند متعال از بین بندگانش آن را که دایم اهل دعاست ، دوست دارد».

هشتم - از امام خود پیروی کرده ای ؛ چون حضرت صادق علیه السلام فرمود:

- «وَ كانَ اَميرُ المُؤمِنينَ رَجُلاً دَعّاءً»(1).

- « امير المؤمنين عال مردی بسیار اهل دعا بود».

***

ممکن است بگویی : چیزی مانع از دعایم می شود و آن مشروط بودن دعا به حضور قلب وقيام به مناجات با پروردگار است که امیر المؤمنین علیه السلام فرموده است:

ص: 377


1- در حدیث 52 گذشت

- «لا يَقبَلُ اللهُ دُعاءَ قَلبٍ لاهِ»(1)

- « خداوند متعال دعای قلب غافل را قبول نمی کند .

نیز امام صادق علیه السلام فرموده است:

- «لا يَقبَلُ اللهُ دُعاءَ قَلبٍ قاسٍ»(2)

- «خداوند متعال دعای کسی را که قساوت قلب داشته باشد، قبول نمی کند».

با این اوصاف ، وقتی به خودم نظر می کنم می بینم در غالب اوقات توجه وحضور برایم حاصل نیست، و قساوت بر قلبم مستولی است، و این موجب دوری من از پروردگار متعال است.

در جواب باید بدانی، با این حالاتی که بر شمردی، اگر دعارا هم ترک کنی، دشمنت را بیشتر بر علیه خود یاری کرده ای، و پیروزی اش را نزدیک تر ساخته ای . بدان این نفس اماره است که از طریق ناسازگار شمردن دعا، وسنگین دانستن گریه، و میل به شهوات ، دشمن را یاری کرده است . تو و دشمنت همچون دو «هوو» می مانید که بر هم می پرند

بنابر این، هرگاه خود را در حال کسالت و ترس از جنگ با او یافتی ، مبادا با این حال ، بدون سلاح، دشمنت را ملاقات کنی، که او فرصت را غنیمت شمرده ، با سرعت به سویت حمله می آورد، و پیروز می شود.

بنابر این بر تو لازم است که مسلح باشی، و شکیبا ودلير گردی، ودر

ص: 378


1- در حدیث 475 گذشت .
2- در حدیث 439 گذشت .

باب چهارم: کيفيت دعا....379

برابرش صف آرایی کنی ، که تو قدرت کشتن او وفرار نکردن از میدان را داری .

در این صورت چه بسا او بترسد و از میدان جا خالی کند و تسلیم شود . ممکن است با دلیری و صبوری قلبت قوی گردد، و نفست نشاط یابد، و کسالت وزبونی رخت بر بندد. و ممکن است با صبر و شکیبایی و فراهم ساختن اسلحه ، خداوند سبحان رحمتش را شامل حالت گرداند، و با نصرتش تورا تأیید فرماید. به همین خاطر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دعارا «سلاح » نامیده ، فرمود:

- «اَلا اَدُلُّكُم عَلى سِلاحِ یُنجیکُم مِن اَعدائِکُم وَيُدِرُّ اَرزاقَكُم؟ قالُوا: بَلى يا رَسُولُ اللهِ . قالَ : تَدعُونَ رَبُكُم بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ فَاِنَّ سِلاحَ المُؤمِنَ الدُّعاءُ» (1)

- « آیا اسلحه ای را به شما معرفی کنم که هم شما را از شر دشمنانتان نجات می دهد، وهم روزیتان را زیاد می نماید؟ گفتند: بلی یا رسول الله : فرمود: پروردگارتان را در شب و روز بخوانید و دعا کنید؛ چون دعا اسلحه مؤمن است»

(ای سالک سبیل حق)

بدان که تو چهار دشمن داری: هوای نفس ، دنیا، شیطان ، ونفس اماره که در دعای معصومین علیهم السلام نامشان این گونه آمده است:

539 - «فَيا غَوثاهُ ، ثُمَّ واغَوثاهُ ، بِکَ یا اللهُ، مِن هَوًى قَد غَلَبَنی، وَمِن عَدُوَّ استَكلَبَ عَلَئَّ ، وَمِن دُنيا قَد تَزَیَّنَث لی ، وَمَن تَفسي اَمّارَةٍ بِالسُّوءِ اِلّا ما رَحِمَ رَبّی».

- « خدایا؛ کمکم کن، به دادم برس، از هوایی که بر من غالب شده، از

ص: 379


1- در حدیث 6 گذشت.

دشمنی که چون سگ بر من پارس می کند، از دنیایی که خود را برایم زینت داده ، و از نفسی که دائما مرا به سوی کارهای زشت می خواند، مگر آن که تو رحمی کنی».

و به این دعا نظر کن و ببین که چگونه هنگام ذکر اینها فریاد استغاثه معصوم علیه السلام بلند است ، در حالی که می دانیم استغاثه زمانی واقع می شود که انسان از غلبه بدترین دشمنش بهراساد . اگر کسی در برابر دشمن دست تسلیم بلند کند، حتما هلاک خواهد شد، بنابر این بر تو لازم است که دعا و تضرع کنی، اگر چه قلبت اقبالی نداشته باشد. مبادا منتظر فراغت خاطر باشی که این بسیار کم است و نادر، پس هر طور که می توانی و در هر حال که هستی دعا کن، چون صرف دعا کردن وذکر خداوند سبحان نمودن ، شیطان را از تو طرد خواهد کرد.

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:

540 - «عَلی کُلَّ قَلبٍ جاثِمٌ مِنَ الشَّيطانُ ، فَاِذا كِرَ اسمُ اللهِ خَنَسَ الشَّيطانُ وَذابَ ، وَاِذا تُرِكَ الذَّكرُ التَقَمَهُ الشَّيطانُ فَجَذبَهُ وَاَغواهُ وَاسَتَزَلَهُ وَاَطغاهُ».

- «بر هر دلی ، شیطانی نشسته که اگر ذکر خدا شود، می رود وذوب می گردد. و اگر ذکر خدا ترک شود، چون لقمه ای در دهان شیطان فرو می رود، وجذب او می گردد، در نتیجه شیطان اورا خواهد فریفت و به لغزش و طغیانش وامی دارد».

بسا دغایی را با تكلف وزحمت وبدون توجه قلبی آغاز کردیم، ولی آخرش با گریه و زاری واصرار در سؤال، پایان پذیرفت. بلکه ترک دعاو درخواست از ذات اقدس الهی، موجب قساوت قلب می گردد، و آن را تیره

ص: 380

وتار می کند، که اگر این عمل به درازا بکشد، دیگر هرگز نفس میل بازگشت به آن را نخواهد داشت. اما اگر به آن عادت کند وخو بگیرد، با آن مأنوس شده ، عاشقش می گردد، و مشتاقش می شود، که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

541 - «الخَيرُ عادَةٌ»

- «کار نیک ، عادت کردنی است».

بسیار از افراد را دیده ایم که بعضی از اوقات، به دعا وگریه اشتیاق پیدا کرده بودند، مانند اشتیاق مریض به سلامتی و شفا، وتشنه به آب گوارا . وبه هنگام خلوت با پروردگار ، نفسشان در راحتی، باطنشان در فراغت، عقلشان در آسایش، و قلبشان در طمأنینه و آرامش بود. نوری ایشان را تجلیل کرده بود، و تاج قیمتی بر سرگذاشته، با خدای خود همنشین بودند. سخن دل به او می گفتند، و از راز قشان چیز طلب می کردند. او را که هم مالک دار فناست وهم مالک دار بقا صدا می کردند، وسلطان آسمان را نظر می نمودند.

از حضرت صادق علیه السلام سؤال شد: چرا شب زنده داران چهره هایشان از دیگران زیباتر است؟ فرمود:

542 - «لِاَنَّهُم خَلَوا بِاللهِ سُبحانَهُ فَکَساهُم مِن نُورِهِ».

- «چون آنان با خدای سبحان خلوت می کنند و او هم آنان را با نور خود می پوشاند».

از امام صادق علیه السلام از پدرش امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمود:

543 - «كانَ فيما اَوَحى اللهُ اِلَى مُوسَى بنِ عِمرانَ علیهم السلام : کَذِبُ مَن زَعَمَ اَنَّهُ يُحِبُّني فَاِذا جَنَّهُ اللَّيلَ نامَ. يَابنَ عِمرانَ ، لَو رَأَيتَ الَّذينَ يُصَلُّونَ

ص: 381

لي فِي الدُّجی وَقَد مَثَّلتُ تَفسی بَینَ اَعيُنِهِم يُخاطِبُوني وَقَد جَليتُ عَنِ المُشاهَدَةِ وَيُكَلَّمُونى وَقَد عَزَزتُ عَنِ الحُضَور . یَابنَ عِمرانَ ، هَب لي مِن عَينَيكَ الدُّمُوعَ وَمَن قَلبِكَ الخُشُوعَ وَمِن بَدَنِكَ الخُضُوعَ ثُمَّ ادعُني في ظُلَمِ اللَّيالي تَجِدنی قَريباً مُجيباً»

- « از جمله چیزهایی که خداوند متعال بر موسی بن عمران وحی کرد این بود: دروغ می گوید کسی که گمان می کند مرا دوست دارد، اما وقتی شب او را فراگرفت، می خوابد. ای فرزند عمران ؛ چه خوب می شد اگر می دیدی افرادی را که در تاریکی ها برای من به نماز می ایستند در حالی که خود را در برابر چشم هایشان تمثل داده ام. با این که مقام من رفيع است، اما آنان به صورت شهود با من خطاب می کنند. و با این که من عزت دارم، اما آنان به صورت حضوری با من گفتگو می نمایند. ای فرزند عمران ؛ به من از چشمانت اشک، از قلبت خشوع، واز بدنت خضوع بده ، آنگاه مرا در تاریکی های شب بخوان تا مرا

نزدیک واجابت کننده بیابی».

از «على بن محمد نوفلى» نقل است که گوید شنیدم آن حضرت می فرمود:

544 - اِنَّ العَبدَ ليَقُومُ فِي اللَّيلِ فَيَميلُ بِهِ النُّعاسُ يِميناً وَشِمالاً وَقَد وَقَعَ ذَقَنُهُ عَلى صَدرِهِ . فَيَأمُرُ اللهُ اَبوابَ السَّماءِ فَتُفتَحُ، ثُمَّ يَقُولُ لِلمَلائِكَةِ : انظُرُوا اِلى عَبدي ما يُصيبُهُ مِنَ التَّقَرُّبِ اِلَىَّ بِما لَم اَفتَرِضهُ عَلَيهِ راجِياً مِنّي ثَلاثَ خِصالً : ذَنَباً أَغفِرُلَهُ، اَو تَؤبَةً اَجَدَّدُها لَهُ، اَو رِزقاً اَزيدُهُ فيهِ ، اَشهَدُوا یا مَلائِکَتی اَنّی قَد جَمَعتُهُنَّ لَهُ».

- «بنده ای برای نماز شب بر می خیزد، ولی چرت او را به چپ و راست

ص: 382

متمایل می کند و چانه اش بر سینه می افتد، در این حال خداوند فرمان می دهد که درهای آسمان گشوده شود، آنگاه به ملائکه می گوید: به بنده من نظر کنید که در راه چیزی که بر او واجبش نکرده ام، چه مصیبت ها می کشد ؟ او از من سه امید دارد: گناهش را ببخشم، توبه اش را تجدید کنم، وروزی اش را زیاد نمایم. ای ملائکه من ؛ شاهد باشید که من هر سه را به او دادم».

روزی حضرت صادق علیه السلام به «مفضل بن صالح» فرمود:

545 - «یا مُفَضَّلُ، اِنَّ للهِ عَباداً عامَلُوهُ بِخالِصٍ مِن سِرَّهِ فَعامَلَهُم بِخالِصٍ مِن بِرَّهِ ؛ فَهُمُ الَّذينَ تَمُرُّینَ صُحُفُهُم يَومَ القِيامَةِ فَرِغاً ، وَاِذا وَقَفُوا بَينَ يَدَيهِ تَعالى مَلَأَها مِن سِرَّ ما اَسَرُّوا اِلَيهِ . فَقُلتُ : يا مُولايَ ؛ وَلَم ذلِكَ ؟ فَقالَ : اَجَلَّهُم اَن تَطَّلِعَ الحَفَظَةُ عَلى ما بَينَهُ وَبَينَهُم».

- «ای مفضل؛ خداوند متعال را بندگانی است که از روی صفای اخلاصشان با او معامله می کنند، و او نیز با خالص ترین نیکی هایش با آنان معامله می نماید. اینان کسانی اند که روز قیامت نامه اعمالشان خالی است ، و وقتی در برابر حق قرار می گیرند، آن نامه ها را از همان اسراری که با او داشتند ، پر می نماید. مفضل می گوید: عرض کردم: ای مولای من؛ چرا چنین است؟ فرمود: ذات اقدس الهی آنان را بزرگتر از آن می داند که ملائکه از اسراری که بین او وایشان هست آگاه گردند».

ای عزیز سالک؛ مبادا از این مقامات شریفی که از بهشت هم نفیس تراست، غافل بمانی، چرا نفیس تر نباشد؟ در حالی که این مقامات ، انسان را ، هم به بهشت می رساند و هم به چیزی که از بهشت برتراست وآن مقام «رضوان الهی » است که می فرماید:

ص: 383

- «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ»(1)

- «هم خدا از آنان راضی است و هم ایشان از خداوند».

- «وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»(2)

- « ورضوان و خشنودی خدا از هر چیزی برتر است که آن پیروزی بزرگی است ».

در حدیث قدسی آمده است:

546 - «عِبادِيَ الصَّديقينَ تَنَعَّمُوا بِعِبادَتي فِی الدُّنيا فَاِنَّکُم بِها تَتَنَعَّمُونَ فِی الجَنَّةِ».

- « بندگان صدیق من؛ در دنیا به نعمت عبادت من متنعم باشید؛ چون در بهشت از همین نعمت است که بهره خواهید برد».

امیر المؤمنين وسيد الوصيين علیه السلام فرمود:

547 - «الجُلسَةُ فِی الجامِعِ خَیرٌ لی مِنَ الجِسَةِ فِی الجَنَّةِ ، فَاِنَّ الجِلسَةَ فيها رِضا نَفسی وَالجامِعِ فيها رِضا رَبّی».

- از نشستن در مسجد برای من از نشستن در بهشت بهتر است؛ چون اگر در بهشت بنشینم خودم راضی شده ام، ولی اگر در مسجد بنشینم پروردگارم راضی شده است».

به «راهبی » گفتند: چگونه بر تنهایی صبر می کنی؟

گفت: (تنها نیستم بلکه) همنشین پرودگارم می باشد، هرگاه بخواهم او با

ص: 384


1- سوره مائده، آیه 119.
2- سوره توبه، آیه 72.

من سخن بگوید، کتابش را می خوانم، و هرگاه بخواهم من با او حرف بزنم، نماز می گزارم».

از حضرت امام حسن علیه السلام روایت است که فرمود:

548 - «مَن اَنِسَ بِاللهِ استَؤحَشَ مِنَ النّاسِ ، وَعَلامَةُ الأُنسِ بِاللهِ الوَحشَةُ مِنَ النّاسِ».

- «کسی که با خدا مأنوس شد، از مردم وحشت دارد، و علامت انس با او وحشت از مردم است ».

مگر نخوانده ای آنچه را که «ضرار بن ضمره لیثی» از مقامات امير المؤمنين علیه السلام بیان کرد؟ ماجرا از آنجا آغاز شد که معاویه - لعنه الله - به او گفت: على علیه السلام را برایم توصیف کن.

ضرار گفت: مرا از این کار معاف بدار.

معاویه گفت: معافت نمی کنم.

ضرار (شروع به ذکر اوصاف آن حضرت کرد و گفت: به خدا قسم، او مردی دور اندیش وقوی پنجه بود. سخنش موجب فیصله یافتن خصومت می شد و حکمش عین عدالت بود. علم از اطراف و جوانبش می بارید وسخنان حکمت آمیز از وجودش سرازیر بود. از دنیا و زیبایی هایش وحشت داشت ، وبا شب و وحشت آن مأنوس بود.

به خدا سوگند، که او اشکهای فراوان داشت و فکرهای طولانی، در حالی که کف دست خود را زیر و رو می کرد با خود سخن می گفت، و با پروردگارش مناجات می نمود. لباس سخت و غذای خشن را دوست می داشت .

ص: 385

در میانمان چون یکی از ما بود، وقتی به خدمتش می رفتیم ، به ما نزدیک می شد، و چون از او چیزی می خواستیم، اجابتمان می کرد. با این که به ما نزدیک بود و ما نیز نسبت به او احساس نزدیکی می کردیم، ولی به خاطر هیبتش با او حرف نمی زدیم، و به خاطر عظمتش چشم هایمان را به سویش بلند نمی کردیم. اگر تبسمی می کرد آن قدر کم بود که فقط دندانهای جلوی حضرت چون مروارید به رشته کشیده، پیدا بود. دین داران را بزرگ می شمرد و مساکین و بیچارگان را دوست می داشت . نه افراد نیرومند در او طمع می کردند که به باطل گرایش پیدا کند، و نه ضعفا از عدالتش مأيوس می گشتند.

خدای را شاهد می گیرم که او را در نیمه های شبی که تاریکی همه جا را فرا گرفته، و ستارگان پنهان گشته بودند دیدم، در حالی که در محرابش ایستاده ، محاسن مبارک را در دست گرفته ، چون مار گزیده ای به خود می پیچید ، وصدای گریه و ناله جان سوزی از او بلند ، گویا همین الآن می شنوم که می گوید:

549 - «یا دُنیا ؛ یا دُنیا؛ اَبی تَعَرَّضتِ ؟ اَم اِلَىَّ تَشَوَّقتِ ؟ هَيهاتَ! هَيهاتَ اِلا خانَ جَینُکِ ، غُرّی غَیری، لا حاجَةَ لي فيكِ ، قَد طَلَقتُکِ ثَلاثاً لا رَجعَةَ فيها، فَعُمرُکِ قَصيرٌ، وَخَطَرُکِ یَسیرٌ، وَاَمَلُکَ حَقیرٌ . اَهٍ ! اَهٍ مِن قِلَّةِ الزّادِ وَبُعدِ السَّفَرِ وَوَحشَةِ الطَّريقِ وَعَظيمِ المَؤرِدِ».

- ««ای دنیا ؛ ای دنیا؛ آیا خودت را بر شخصی مانند من عرضه می داری؟ یا به من اظهار علاقه می کنی؟ هيهات! هيهات! الآن وقت تو نیست، غير مرا فریب بده، من نیازی به تو ندارم، تو را سه مرتبه طلاق داده ام که بعد از آن رجوع جایز نیست. عمر تو کوتاه ، پست و مقامت بی ارزش ، و امید داشتن به تو خواری است.

ص: 386

آه! آه! از کمی توشه، ودوری سفر، ووحشتناک بودن راه ، وعظمت آنچه بر ما وارد خواهد شد».

سخن «ضرار» چون به اینجا رسید ، کم کم اشک های معاویه - لعنه الله - بر موی صورتش جاری گشت و با آستینش آن را خشک کرد، اطرافیان نیز گریه گلوگیر شان شد. آنگاه معاویه گفت: به خدا سوگند، که ابوالحسن همین گونه که می گویی بود، بگو ببینم اورا چقدر دوست داری؟

ضرار گفت: آن طور که مادر موسی، موسی علیه السلام را دوست می داشت و(البته می دانم که حق آن حضرت بیش از آن است لذا) عذر تقصیر به درگاه الهی می برم.

معاویه گفت: ای ضرار؛ چگونه بر فراق او صبر می کنی؟

ضرار پاسخ داد: همانند مادری که فرزندش را بر روی سینه اش سر بریده باشند، که چنین مادری هرگز اشکش خشک نخواهد شد، وحرارتش آرام نخواهد گرفت.

در اینجا ضرار برخاسته، در حالی که گریه می کرد از مجلس خارج شد.

معاویه به اطرافیانش گفت: اگر شما مرا از دست بدهید، یک نفر هم در میانتان یافت نمی شود که مرا این گونه ثنا گوید.

یکی از حاضران پاسخ داد: شأن هرکسی به اندازه همراه ورفيق اوست(1)

ص: 387


1- یعنی اگر ضرار را می بینی که این گونه ثنا می کند ، او همنشین کسی چون على بن ابی طالب علیه السلام بود، اما از ما که همنشین کسی چون تو هستیم ، نباید چنین انتظاری داشت .

ب - کشیدن دست ها بر صورت :

« ابن قداح» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

550 -«ما أَبرَزَ عَبدٌ يَدَهُ اِلَى اللهِ العَزيزِ الجَبّارِ اِلّا استَحیَى اللهُ عَزَّ وَجَلَّ اَن يَرُدَّها صِفراً، فَاِذا دَعا اَحَدُكُم فَلا يَرُدَّ يَدَهُ حَتّى يَمسَحَ عَلى وَجهِهِ وَرَأسِهِ».

- « هیچ بنده ای دستش را به سوی خداوند عزیز و جبار آشکار نمی کند، مگر آن که خداوند عزیز وجليل شرم دارد از این که آن را خالی برگرداند. پس هر یک از شما که دعا کرد، دستش را بر صورت وسرش نکشیده، بر نگرداند »

از حضرت باقر علیه السلام روایت است که فرمود:

551 - «ما بَسَطَ عَبدٌ يَدَهُ اِلى اللهِ عزَّوَجَلَّ اِلا استَحيَي اللهُ اَن يَرُدَّها صِفراً حَتّى يَجعَلَ فيها مِن فَضلِهِ وَرَحمَتِهِ ما يَشاءُ. فَاِذا دَعا اَحَدُکُم فَلايَرُدَّیَدهُ حتّى يَمسَحَ بِها عَلى رَأسِهِ وَ وَجهِه».

- « هیچ بنده ای دستش را به سوی خدای عزیز و جلیل نمی گشاید، مگر آن که ذات اقدس الهی شرم می کند از این که آن را خالی بر گرداند، وقدری از فضل ورحمتش - آن مقدار که خود می خواهد . در آن قرار ندهد. پس هرگاه یکی از شما دعا کرد، دستش را بر سروصورتش نکشیده ، بر نگرداند» .

در خبر دیگر آمده است که: « به صورت و سینه اش بکشد».

در دعای معصومین علیهم السلام آمده است که:

552 - «وَلَم تَرجِع طالِبَةٍ صِفراً مِن عَطاعِكَ وَلا خائِبَةً مِن نَحلِ

هِباتِکَ».

- « دست هیچ طلب کننده ای ، خالی از عطایت، و نا امید از بخشش تو بازنگشت».

ص: 388

ج - دعارا با صلوات بر پیامبر و آلش علیهم السلام پایان بدهد که حضرت صادق علیه السلام فرمود:

- «مَن كانَ لَهُ اِلَى اللهِ حاجَةٌ فَليَبدَأ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلُهُ علیهم السلام ثُمَّ يَسأَل حاجَتَهُ ثُمَّ يَختِم بِالصَلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ فَاِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ اَكرَمُ مِن اَن يَقبَلَ الطَّرَفَينِ وَيَدَعَ الوَسَطَ اِذا كانَتِ الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الأتَحجُبُ عَنهُ»(1)

- «کسی که حاجتی به درگاه الهی دارد، قبل از آن بر محمد و آلش صلوات بفرستد، آنگاه حاجتش را بخواهد، بعد دعایش را با صلوات بر محمد و آلش به پایان ببرد؛ چون خداوند عزیز و جلیل کریم تر از آن است که دو طرف دعارا قبول کند، ووسطش را رها نماید، که صلوات بر محمد وآل محمد از او پوشیده نمی ماند (و مستجاب می گردد)».

د - بعد از دعایش آنچه از حضرت صادق علیه السلام روایت شده را بگوید که فرمود:

553 - «اِذا دَعَا الرَّجُلُ فَقالَ بَعدَما يَدعُو:»

- «هرگاه فردی دعا کند و بعد از آن بگوید:»

«ما شاءَ اللهُ لا قُوَّةَ اِلا بِاللهِ العَلِىَّ العَظيمِ».

- «هر چه خدا بخواهد که هیچ قدرتی جز از طریق خداوند على وعظيم وجود ندارد.

قالَ اللهُ : استَبتَلَ عَبدی وَاستَسلَمَ لِاَمرى اقضُوا حاجَتَهُ».

ص: 389


1- در حدیث 437 گذشت .

خداوند سبحان می گوید: «بنده ام از خلق بریده، و تسلیم فرمان من گردیده است ، حاجتش را بر آورید».

در خبر دیگری از حضرت على علیه السلام روایت شده است که فرمود:

554 - «مَن اَحَبَّ اَن يُجابَ دُعاءُهُ فَليَقُل بَعدَ ما يَفرغُ»:

- « هر کس دوست دارد دعایش مستجاب شود، پس از فراغت از آن بگوید:»

- «ما شاءَ اللهُ استِكانَةً لَهُ، ما شاءَ اللهُ تَضَرُّعاً اِلَى اللهِ، ما شاءَ اللهُ تَوَجُّهاً اِلى اللهِ، ما شاءَ اللهَ لا حَولَ وَلا قُوَّة اِلا بِاللهِ العَلِىَّ العَظيمِ».

- «هر چه خدا بخواهد که ما در برابرش خاضعيم، هرچه خدا بخواهد که ما در برابرش متواضعيم، هر چه خدا بخواهد که توجه ما به اوست، هر چه خدا بخواهد که هیچ تحول و قدرتی جز به واسطه آن ذات على وعظیم وجود ندارد».

ه- حالات بعد از دعایش بهتر از قبل باشد. چون بسا گناهان بعدی مانع از نفوذ دعا گردند. مگر نشنیده ای که در دعای معصومین علیهم السلام آمده است:

555 - «وَاَعُوذُ بِکَ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتي تَرُدُّ الدُّعاءَ، وَاَعُوذُ بِکَ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتي تَحبِسُ القَسَمَ».

- «از گناهانی که دعارا بر می گرداند به تو پناه می برم، از گناهانی که قسم را حبس می کند به تو پناهنده می شوم».

«ابن مسعود» از پیامبر به روایت کرده است که فرمود:

556 - «اِتَّقَّوا الذُّنُوبَ فَاِنَّها مُمحِقَةٌ الخَيراتِ ، اِنَّ العَبدَ لَيُذنِبُ الذَّنبَ فَیَنسی بِهِ العِلمَ الَّذي كانَ قَد عَلِمَهُ، وَا العَبدَ لَيُذنِبَ الذَّنِبُ فَيَمتَنِعُ بِهِ مِن قِيامِ اللَّيلِ ، وَاِنَّ العَبدَ لذَّيبَ الذَّنبَ فَیَحرُمُ بِهِ الرَّزقَ وَقَد

ص: 390

كانَ هَيَّناً لَهُ . ثُمَّ تَلا هذِهِ: «إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ»»(1)

- «از گناهان پرهیز کنید؛ چون موجب نابودی خیرات می شوند. بنده گناه می کند و در اثر آن، علمی را که می دانسته فراموش می نماید. بنده گناه می کند و به واسطه آن از نماز شب باز می ماند. بنده گناه می کند و از آن روزی که به آسانی باید به او برسد، محروم می شود. آنگاه حضرت این آیه را تلاوت فرمود: ما ایشان را به قحطی وسختی مبتلا می کنیم همچنان که اهل آن بستان را مبتلا ساختیم...»(2)

روایت شده است که خداوند متعال در زبور حضرت داود علیه السلام فرمود:

557 - «یَابنَ آدَمَ ؛ تَسأَلُني وَأَمنَعُكَ، لِعِلمي بِما يَنفَعُكَ ثُمَّ تَلَحُّ عَلى بِالمَسأَلَةِ فَاُعطيكَ ما سَأَلَتَ، فَتَستَعينُ بِهِ عَلى مَعصِيَتی فَاَهُمُّ بِهَتكِ سِترِکَ، فَتَدعُونی فَاَستُرُ عَلَيكَ. فَكَم مِن جَميلٍ اَصنَعُ مَعَكَ وَ كَم مِن قَبيحٍ تَصنَعُ مَعي؟ يُوشَكُ اَناَغضِبَ عَلَيكَ غَضَبَةً لا اَرضی بَعدَها اَبداً».

- «ای فرزند آدم! از من درخواست می کنی ولی من چون می دانم برایت منفعت ندارد به تو نمی دهم، آنگاه اصرار می نمایی من هم آن را به تو می دهم، اما تو از آن در راه معصیت من کمک می گیری، من هم پرده دری می کنم و گناهانت را آشکار می سازم . تو دعا می کنی و من نیز گناهانت را بر تو می پوشانم ، پس چه کارهای زیبایی که من با تو انجام می دهم و چه رفتار زشتی تو با من می نمایی ؟! نزدیک است آن چنان بر تو غضب کنم که دیگر بعد از آن

ص: 391


1- سوره قلم، آیه 17 به بعد .
2- ترجمه دنباله آیات چنین است: «... که شبی قسم خوردند تا صبح گاهان میوه ها را بچینند ولی حقی برای فقرا قرار ندهند، به همین خاطر شبانه آتش عذابی از جانب خداوند متعال بر آن باغ وارد شد ... » .

هرگز از تو راضی نگردم».

در آنچه بر حضرت عیسی علیه السلام وحی شده، آمده است:

558 - «وَلا يَغَرَّنَّكَ المُتَمَرَّدُ عَلَىَّ بِالعِصيانِ يَأكُلُ رِزقي وَيَعبُدُ غَيرى ثُمَّ يَدعُوني عِندَ الكُرَبِ فَاُجيبُهُ ثُمَّ يَرجِعُ اِلى ما كانَ عَلَيهِ ، فَعَلَىَّ يَتَمَرَّدُ اَم لِسَخَطى یَتَعَرَّضُ ؟ فَبی حَلَفتُ لَأ خُذَنَّهُ اخذَةً لَيسَ مِنها مَنجاً ، وَلا دُونی مَلجَأٌ . اَینَ یَهرَبُ ؟ مِن سَمائی وَاَرضى؟».

- « مبادا فريبت بدهد که فردی با عصیان وگناه بر من گردن کشی می کند وروزی مرا هم می خورد، اما بنده غیر من است ؛ با این حال هرگاه در سختی ها مرا بخواند اجابتش می کنم ولی باز به همان تمرد وگردن کشی سابقش باز می گردد. آیا در برابر من گردنکشی می کند؟ یا خشم مرا بر می انگیزاند؟ به خودم قسم یاد می کنم که آنچنان او را بگیرم که راه گریزی نداشته، غیر از من پناهگاهی برایش نباشد! کجا فرار می کند؟ از آسمان و زمین من؟».

از حضرت باقر علیه السلام روایت است که فرمود:

559 - «اِنَّ العَبدَ لَيَسأَلُ اللهَ تَعالى حاجَةً مِن حَوائِجِ الدُّنيا فَيَكُونُ مِن شَأنِ اللهِ تَعالى قَضاؤُها اِلى اَجَلٍ قَریبٍ اَؤ بَطيءٍ، فَيَذنِبُ العَبدُ عِندَ ذلِكَ الوَقتِ ذَنباً ، فَيَقُولُ لِلمَلَكِ المُوَ کَّلِ بِحاجَتِهِ : لاتُنَجَّزها فَاِنَّهُ قَد تَعَرَّضَ لّسَخَطی وَ قَدِ استَوجَبَ الحِرمانَ مِنّی».

- « بنده ای از خدا حاجتی از حوایج دنیارا طلب می کند و از شأن ومقام خداوند متعال هم این است که آن را زود یا دیر برآورده سازد، اما در این میان آن بنده گناه می کند، در اینجا ذات اقدس الهی به فرشته ای که مأمور بر آوردن آن حاجت بوده، می گوید: حاجتش را روا نساز، چون او مرا خشمگین ساخته واستحقاق محرومیت از من را دارد».

ص: 392

آثار گناهان

معصومین علیهم السلام در دعاهایشان از انواع گناهان به ذات اقدس الهی پناه می بردند. تفسیر (و توضیح آثار) آنها در روایتی که از امام زین العابدین علیه السلام وارد شده این گونه آمده است:

560 - «اِنَّ الذُّنُوبَ الَّتي تُغَيَّرُ النَّعَمَ: البَغیُ عَلَى النّاسِ ، وَالزَّوالُ عَنِ العادَةِ فِي الخَيرِ ، وَاصطِناعِ المَعرُوفِ ، وَکُفرانُ النَّعَمِ، وَتَركُ الشُّكرِ ، قالَ اللهُ تَعالى:».

- «گناهانی که موجب تغییر نعمت الهی می شوند، عبارتند از : ظلم بر مردم، کار خیری را که به آن عادت کرده یا عمل معروفی را ترک کند، وكفران نعمت وترک شکر نماید که خداوند متعال می فرماید:».

- «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ»(1)

- «خداوند متعال حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد، تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند».

- «والذُّنُوبُ الَّتي تُورِثُ النَّدَمَ : قَتلُ النَّفسِ الَّتي حَرَّمَ اللهُ، قالَ اللهُ تَعالى في قِصَّةِ قابيلَ حينَ قَتَلَ اَخاهُ فَعَجَزَ عَن دَفنِهِ : «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ»(2)

ص: 393


1- سوره رعد، آیه 11.
2- سوره مائدة ، آیه 31.

- «گناهانی که پشیمانی بر جای می گذارند عبارتند از : کشتن کسی که قتلش حرام است، خداوند متعال در مورد قابیل که برادرش را کشت واز دفنش عاجز ماند می فرماید: (قابیل) پشیمان گردید».

- «وَتَركُ صِلَةِ الرَّحِمِ حِينَ یَقدِرُ، وَتَركُ الصَّلاةِ حَتّى يَخرُجَ وَقتُها وَتَركُ الوَصِيَّةِ ، وَرَدَّ المَظالِمِ، وَمَنعُ الزَّكاةِ حَتّى يَحضُرَ المَوتُ وَيَنغَلِقَ اللسانُ».

- «وترک صله رحم - در صورتی که به آن قادر باشد - ، نماز را نخواند تا وقتش بگذرد، ترک وصیت ورد مظالم ، وندادن زکات تا زمانی که مرگ فرا برسد و زبان بسته گردد».

- «وَالذُّنُوبَ الَّتي تُزيلُ النَّعَمَ: عِصيانُ العارِفِ ، وَالتَّطاوُلُ عَلَى النّاسِ ، وَالاِسِتِهزاءُ بِهِم، وَالسُّخِرِیَّةُ مِنهُم».

- «گناهانی که نعمت را از بین می برند عبارتند از : معصیت کردن انسان خدا شناس ، گردن کشی بر مردم و مسخره کردن و ریشخند نمودن آنان».

- «والذُّنُوبُ الَّتي تَدفَعُ القِسَمَ: اِظهارُ الاِفتِقارِ ، وَالنَّومُ عَنِ صَلاةِ العَتَمَةِ، وَعَن صلاةِ الغَداةِ ، وَاستِحقارُ النَّعَمِ وَشكوَى المَعبُودِ عَزَّ وَجَلَّ».

- «گناهانی که بهره ونصیب انسان (از فيوضات الهی) را دفع می نماید عبارتند از: اظهار فقر و احتیاج نمودن، در وقت نماز عشا ونماز صبح خوابیدن (و آن دو را به جای نیاوردن)، نعمت های الهی را کوچک شمردن، واز خداوند عزیز و جلیل ، شکایت کردن». .

- «وَالذُّنُوبُ الَّتي تَهتِكُ العِصَمَ: شُربُ الخَمرِ، وَلَعبُ القِمارِ،

ص: 394

وَتَعاطی ما يُضحِكَ النّاسَ ، وَاللَّغوُ، وَالمِزاحُ ، وَذِكرُ عُيُوبِ النّاسِ ، وَمُجالَسَةُ اَهلِ الرَّيبِ».

- «گناهانی که پرده عصمت را می درند عبارتند از : شراب خواری، قمار بازی ، انجام دادن کاری که مردم را بخنداند، سخن بیهوده ، شوخی کردن ، ذکر عیب های مردم، و با کسانی که عقاید و اعمالشان مشکوک است، نشست و برخاست داشتن».

- «وَالذُّنُوبُ الَّتی تُنزِلُ البَلاءَ: تَركُ اِغاثَةِ المَلهُوفِ، وَتَركُ اِغانَةِ المَظلُومِ، وَتَضييعُ الاَمرِ بِالمَعرُوفِ وَالنَّهیِ عِنِ المُنكَرِ».

- «گناهانی که موجب نزول بلاست عبارتند از: یاری نکردن کسی که دادرس می طلبد، کمک نکردن مظلوم، وامر به معروف و نهی از منکر را ضایع نمودن».

- «وَالذُّنُوبُ الَّتي تُدیلُ الاعداءَ: المُجاهِرِةُ بِالظُّلمِ، وَاِعلانُ الفُجُورِ، وَاِباحَةُ المَحظُورِ، وَعِصيانُ الاَخيارِ، وَالاِنقِيادُ اِلَى الاَشرارِ».

- «گناهانی که دشمنان را پیروز می کند عبارتند از : آشکارا ظلم نمودن، علنی مرتکب گناه شدن ، حرام را حلال شمردن ، در برابر نیکان سرکشی نمودن . و از اشرار وبدان اطاعت کردن».

- «وَالذُّنُوبُ الَّتي تَعَجَّلُ الفَناءَ : قَطيعَةُ الرَّحِمِ، وَاليَمينُ الفاجِرَةُ، وَالاَقُوالُ الكاذِبَةِ ، وَالزَّنا، وَسَدُّ طُرُقِ المُسلِمينَ ، وَادَّعاءُ الاِمامَةِ بِغَيرِ حَقًّ».

- «گناهانی که موجب تعجیل مرگ می گردند عبارتند از : قطع رحم نمودن ، قسم ناحق خوردن، سخن دروغ گفتن، زنا کردن، راه های مسلمانان را

ص: 395

بستن (1)و به ناحق ادعای رهبری داشتن».

- «وَ الذُّنُوبُ الَّتي تَقطَعُ الرَّجاءَ: اليَأسُ مِن رَوحِ اللهِ ، وَالقُنُوطُ مِن رَحمَةِ اللهِ ، وَالثَّقَةُ بِغَيرِ اللهِ تَعالى ، وَالتَّكذيبُ بِوَعدِ اللهِ تَعالى».

- «گناهانی که موجب قطع امید می گردد عبارتند از : مأیوس شدن از لطف خداوند، نا امید گشتن از رحمت خدا، به غیر خداوند متعال تکیه کردن، ووعده های الهی را دروغ پنداشتن».

- «وَالذُّنُوبُ الَّتي تَظلَمُ الهَواءَ: السَّخرُ، وَالكِهانَةُ، وَالاِيمانُ بِالنُّجُومِ، وَالتَّكذيبُ بِالقَدَرِ، وَعُقُوقُ الوالِدَينِ».

- «گناهانی که آسمان را تیره می سازند و موجب سلب قدرت تشخیص حق از باطل می گردند عبارتند از : جادوگری ، پیش گویی ، ایمان به ستارگان (به این معنا که آنها را در سرنوشت انسان مؤثر دانستن)، قضاو قدر الهی را دروغ خواندن ، و مطرود پدر و مادر شدن».

- «وَالذُّنُوبُ الَّتي تَكشِفُ الغِطاءَ: الاِستِدانَةُ بِغَيرِ بِيَّةِ الاَداءِ، وَالاِشرافُ فِي النَّفَقَةِ ، وَالبُخلُ عَلَى الاَهلِ وَالاَولادِ وَذَوِى الاَرحامِ، وَسُوءُ الخُلقِ ، وَقِلَّةُ الصَّرِ، وَاستِعمالُ الضَّجرِ وَالكَسَل وَالاِستِهانَةُ بِاَهلِ الدّينِ».

- «گناهانی که موجب پرده دری می گردند عبارتند از : قرض کردن با این نیت که آن را نپردازد، در مخارج زندگی زیاده روی نمودن ، در پرداخت مخارج زندگی خانواده و فرزندان و نزدیکان بخل ورزیدن ، بد اخلاقی ، کم طاقتی، بی قراری و تنبلی، ودین داران را خوار دانستن».

ص: 396


1- ممکن است منظور، سد راه خیر شدن باشد .

- «وَالذُّنُوبُ الَّتی تَرُدُّ الدُّعاءَ : سَوءُ النَّيَّةِ ، وَخُبثُ السَّريرَةِ، وَالنَّفاقُ مَعَ الاِخوانِ، وَتَركُ التَّصديقِ بِالاِجابَةِ ، وَتأخيرُ الصَّلَواتِ المَفرُوضَةِ حَتّی تَذهَبَ اَوقاتُها».

- «وگناهانی که موجب برگشتن دعا می شوند عبارتند از: نیت بد داشتن، در باطن پلید بودن، با برادران دینی دو رویی و نفاق نمودن ، برادران دینی را با ترک اجابت تصدیق نکردن، و نمازهای واجب را به تأخیر انداختن تا وقتشان بگذرد».

***

از تمام اینها به ذات اقدس الهی و لطف و کرمش پناه می بریم.

ص: 397

مباهله

مباهله(1)

در اینجا دو بحث هست:

اول - در وقت آن : اگر امکان دارد ، در وقتی که روایت شده انجام پذیرد.

«ابو حمزه ثمالی رحمه الله » از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

561 - «السّاعَةُ الَّتی تُباهَلَ فيها ، ما بَينَ طُلُوعِ الفَجرِ اِلى طُلُوعِ الشَّمسِ».

- «زمان مباهله، بین طلوع فجر وطلوع آفتاب است».

دوم - در کیفیت آن : «محمد بن ابی عمیر» از «محمد بن حکیم» از «ابی مسروق» روایت کرده است که: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: ما در بحث با مخالفين ولایت شما، آیه کریمه سوره نسا را می آوریم که می فرماید:

- «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(2)

- «فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا ورسول) را اطاعت کنید».

آنان در پاسخ می گویند: این آیه در مورد اطاعت از فرماندهان

لشکرهایی است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به جنگ می فرستادند (وربطی به مسأله امامت ائمه علیهم السلام ندارد).

ص: 398


1- یک دیگر را نفرین کردن .
2- سوره نساء، آیه 59.

با آنان به آیه سوره مائده احتجاج می کنیم که می فرماید:

- «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ»(1)

- «ولی شما تنها خدا و رسولش و آن مؤمنینی که نماز را برپا می دارند، می باشند»(2)

می گویند: خداوند متعال در این آیه دستور اطاعت از مؤمنین به طور کلی را صادر کرده نه اشخاص معین، آن گونه که شما می گویید .

و هرگاه به آیه سوره شوری استدلال می کنیم که می فرماید:

- «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»(3)

- «بگو من از شما اجر و پاداشی نمی خواهم، مگر این که به خویشاوندان محبت کنید».

می گویند: این آیه در مورد نزدیکان مسلمین است (نه خصوص نزدیکان پیامبر )(4)

«ابی مسروق» می گوید: هر دلیلی که در ذهنم بود در حضور حضرت ذکر کردم که ایشان در پاسخ به من فرمودند:

562 - «اِذا كانَ لَكُم ذلِكَ فَادعُهُم اِلَى المُباهَلَةِ».

- «هرگان چنین چیزی پیش آمد، اینان را به مباهله دعوت کن».

ص: 399


1- سوره مائده، آیه 55.
2- ایه در شأن على بلا که در رکوع نماز صدقه داده بود، نازل گردیده که در ادامه می فرماید: «... و در حال رکوع زکات می دهند».
3- سوره شوری ، آیه 23.
4- مخفی نماند که مفسرین عالی مقام ، به این توجيهات سست ، پاسخ داده اند .

گفتم: چه کار کنم؟ فرمود:

- «اَصلِح نَفسَكَ ثَلاثاً وَاَظُنُّهُ قالَ : صُم وَاغتَسِل وَاَبرِز اَنتَ وَهُوَ اِلَى الجَبّانِ فَشَبَّك اَصابِعَكَ مِن يَدِكَ اليُمني في اصابِعِهِ وَابدَء بِنَفسِكَ فَقُل:».

- «سه روز خود را اصلاح کن - گمان می کنم فرمود روزه بگیر وغسل بنما - آنگاه با هم به بیابان بروید، بعد انگشتان دست راست خود را در انگشتان دست او قرار بده واول از خود شروع کرده بگو:».

- «اللهُمَّ رَبَّ السَّمواتِ السَّبعِ وَرَبَّ الاَرَضينَ السَّبع ، عالِمَ الغَيبِ وَالشَّهادَةِ ، الرَّحمنَ الرَّحيمَ، اِن كانَ اَبُو مَسرُوقٍ جَحَدَ حَقّاً وَادَّعى باطِلاً فَاَنزِل عَلَيهِ حُسباناً مِنَ السَّماءِ اَو عَذاباً اَليماً».

- «ای خدایی که پروردگار آسمان های هفت گانه و زمین های هفت گانه ای؛ ای خدایی که هم غیب را می دانی وهم شهادت را؟! ای خدای رحمان و رحیم؛ اگر ابو مسروق حرف حقی را انکار می کند، و مدعی سخن باطلی است، بر او از آسمان تیر، یا عذابی دردناک فرود آور».

- «ثُمَّ رُدَّ الدَّعوَةَ فَقُل:».

- «آنگاه دعارا به او برگردان و بگو :».

- «وَاِن كانَ لا جَحَدَ حَقّاً وَادَّعى باطِلاً ، فَاَنزِل عَليهِ حُسباناً مِنَ السَّماءِ اَو عَذاباً اَليماً».

- «واگر فلانی حقی را انکار می کند و مدعی باطلی است، بر او از آسمان تیر یا عذابی دردناک فرود آور».

ص: 400

آنگاه حضرت فرمود:

«فَاِنَّكَ لا تَلبَثُ اَن تَرى ذلِكَ فيهِ . وَاللهِ ما وَجَدتُ خَلقاً يُجيبُنی اِلَيهِ».

- «اگر چنین کنی، به زودی عذاب بر او فرود می آید و احتیاجی به درنگ نیست. به خدا سوگند، مخلوقی را نیافتم که دعوت من برای مباهله را پاسخ مثبت گوید (و حاضر به مباهله با من شود)».

از «ابن عباس» نقل است که گوید: انگشتانت را در انگشتان او فرو ببر وباز کن ، آنگاه بگو: خدایا ؛ اگر فلانی حقی را انکار می کند یا به باطلی اعتقاد دارد، از آسمان تیری یا عذاب دردناکی از جانب خودت به او برسان. آنگاه هفتاد مرتبه او را لعنت کن.

ص: 401

خاتمه

تا اینجا، «شرایط وآداب قبل از دعا، همراه دعا، وبعد از دعا» روشن شد که از جمله آن آداب ، مخفی داشتن دعا بود. این شرط نسبت به سایر شروط وآداب ، مانند سلطانی است که بر آنها حکومت می کند، ودعارا حفظ می نماید؛ چون در این صورت است که دعا از دشمن تمام اعمال انسان، و نابود کننده آنها حفظ می ماند، بلکه دشمنی که اگر همراه اعمال انسان باشد، به جای ثواب ، عقاب نصیبش می گردد.

این دشمن، «ریا» می باشد، ای کاش ریا کار تنها ثوابش از بین می رفت واز عقاب سالم می ماند؟

دشمن و آفت دیگری هم مشابه «ریا» وجود دارد و آن «عجب» است که موجب نابودی عمل، وغضب پروردگار عالمیان می گردد، بنابر این، سزاوار است در اینجا در مورد این دو آفت بحثی داشته باشیم.

ص: 402

ریا

منظور از «ریا» - که همان شرک خفی است به آن است که انسان کارهایی را که ظاهرش اطاعت پروردگار است انجام بدهد، ولی هدفش تقرب به او نباشد، بلکه مقصود ایجاد منزلت در قلوب خلق خدا باشد تا او را احترام کنند، و نیازهایش را بر طرف سازند، که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

563 - «مَن صَلّى صَلاةً يُرائي بِها فَقَد اَشرَکَ».

- «کسی که یک نماز ریاکارانه بخواند، مشرک شده است»(1)

آنگاه حضرت این آیه را تلاوت فرمود:

- «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»(2)

- «بگو: همانا من هم بشری چون شما هستم، بر من وحی می شود که معبود شما معبود واحدی است، پس هر کس امید به دیدار پروردگارش دارد، عمل صالح انجام دهد و آحدی را شریک پروردگارش قرار ندهد».

و از آن حضرت نقل است که خداوند سبحان می فرماید:

564 - «اَنَا خَيرُ شَریکٍ ، وَمَن اَشرَکَ مَعي شَريكاً فِي عَمَلِهِ فَهُوَ لِشَریکی دُونی ؛ لِأنّي لا اَقبَلُ اِلا ما خَلَّصَ لی».

ص: 403


1- البته مشرک به شرک خفی شده ، نه این که کافر باشد تا احکام کفر بر او بار شود.
2- سوره کهف، آیه 110.

- «من بهترین شریک هستم، اگر کسی در کارهایش غیر از مرا شریکم قرار دهد، آن عمل را نپذیرفته، به شریکم واگذارش می کنم، چون من تنها چیزهایی را که پاک و خالص برای خودم باشد، می پذیریم».

در حدیث دیگر آمده است که:

565 - ««اِني اَغنَى الشُّرَكاءِ ، فَمَن عَمِلَ عَمَلاً ثُمَّ اَشرَكَ فيهِ غَيري فَاَنَا مِنهُ بَرِيءٌ ، وَهُوَ لِلّذي اَشرَكَ بِهِ دُونی».

- «من بی نیاز ترین شریک هستم ، کسی که برایم کاری انجام دهد و دیگری را در آن کار برایم شریک کند، من دست از آن عمل می کشم، و آن را به شریکم می دهم».

و فرمود:

566 - «اِنَّ لِکُلَّ حَقًّ حَقيقَةَ، وَما بَلَغَ عَبدِ حَقيقَةَ الاِخلاصِ حَتّى لا يُجِبَّ اَن يُحمَدَ عَلى شَيءٍ مِن عَمَلِ اللهِ».

- «هر چیز حقی، باطن و حقیقتی دارد، هرگز بنده ای به باطن و حقیقت اخلاص نمی رسد، مگر آن که دوست نداشته باشد در برابر عملی که برای خدا انجام داده او را ستایش کنند».

بدان که مخفی داشتن دعا همچنان که در آغاز مطلوب بود، در تداوم و بعد از دعا نیز محبوب و مطلوب است . بنابر این باید آن را مخفی داشته با اظهار کردن نابودش نکنی، و همیشه به دنبال خلوت گاهی باشی که خلوت کردن از مردم کمک بزرگی بر دفع ریا می باشد.

اما اگر در میان مردم هستی (مسئولیت تو سنگین تر است). باید اخلاصت

ص: 404

را حفظ کنی، و چیزی را با آن مخلوط نسازی. این خود بزرگترین درجه از درجات مخلصين است ، که خلوت و آشکار نزد آنان مساوی باشد. و این به دست نمی آید مگر این که انسان معرفت حقیقی به سه چیز پیدا کند:

1- به خداوند و این که همه چیز در دست اوست).

2- به خلق خداوند و این که هیچ چیزی در دست آنان نیست).

3- به شرافت و کرامت نفس و همت بلند خودش.

در این صورت است که بود و نبود مردم مساوی خواهد بود. و گویا به همین مطلب اشاره دارد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آنجا که می فرماید:

567 - «یا اَبا ذَّرًّ، لا يَفقَهُ الرَّجُلُ كُلَّ الفِقهِ، حَتّى يَرَى النّاسَ اَمثالَ الاَباعِرِ . فَلا يَحفَلُ بِؤَجُودِهِم ؛ وَلا يُغَيَّرُهُ ذلِكَ كَما لا يُغَيَّرُهُ وُجُودُ بُعِیرٍ عِندَهُ».

- «ای اباذر ؛ هرگز کسی فقیه کاملی نمی شود مگر آن که مردم نزد او چون شترانی باشند که باکی به وجود آنان نداشته باشد. بودن مردم تغییری در او ایجاد نکند، همچنان که بودن شتر تغییری در او ایجاد نمی کند».

این حديث تا اینجا این گونه معنا شده ، اما دنباله آن دلالت بر تواضع دارد؛ چون در ادامه می فرماید:

- «ثُمَّ يَرجِعُ اِلى نَفسِهِ ، فَيَکُونُ اَعظَمَ حاقِرٍ لَها».

- «آنگاه به نفس خود نظر کند، و آن را از همه پست تر قرار دهد». نظیر این ، حدیث یکی از اصحاب ماست که:

568 - «اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ اَوحي اِلى مُوسی علیه السلام : اِذا جِئتَ لِلمُناجاةِ

ص: 405

فَاصحَب مَعَكَ مَن تَكُونُ خَيراً مِنهُ. فَجَعَلَ مُوسئ لا يَعتَرِضُ اَحَداً اِلًا وَهُوَ لا يَجسُرُ اَن يَقُولُ : اِنّي خَيرٌ مَنهُ. فَنَزَلَ عَنِ النّاسِ وَشَرَعَ في اَصنَافِ الحَيواناتٍ ، حَتّى مَرَّ بِكَلبٍ اَجرَبَ فَقالَ : اَصحَبُ هذا. فَجَعَلَ في عُنُقِهِ حَبلاً ثُمَّ مَرَّ بِهَ ، فَلَما كانَ في بَعضِ الطَّريقِ شَمَّرَ الكَلبَ مِنَ الحَبلِ وَ اَرسَلَهُ ، فَلَما جاءَ اِلى مُناجاةِ الرَّبَّ سُبحانَّهُ قالَ : يا مُوسی ، اَینَ ما اَمَرتُكَ بِهِ ؟ قالَ : یا رَبَّ، لَم اَجِدهُ . فَقالَ اللهُ تَعالى : وَعِزَّتي وَجَلالي ، لَو اَتَیتَنی بِاَحَدٍ لِمُحَؤتُکَ مِن ديوانَ النُّبُؤَّةِ».

- «خداوند سبحان به حضرت موسی علیه السلام وحی کرد که: هر گاه برای مناجات نزد من می آیی، فردی را به همراهت بیاور که تو از او بهتر باشی. موسی علیه السلام هر کس را که می دید، جرأت نمی کرد بگوید من از او بهترم. لذا دست از مردم برداشت و در میان انواع حیوانات شروع به جستجو کرد، تا این که به سگ گر گرفته ای برخورد کرد، با خود گفت: این را با خود می برم. در گردنش ریسمانی انداخت و او را با خود برد، در میان راه ريسمان را گشود و سگ را رها کرد، وقتی به مقام مناجات رسید، پروردگار سبحان به او فرمود: ای موسی ؛ کجاست آنچه که ما به تو امر کردیم؟ گفت: پروردگارا ، آن را نیافتم.

خداوند متعال فرمود: به عزت و جلالم قسم: اگر حتی یک نفر را می آوردی، نام تو را از دیوان «نبوت» پاک می کردم».

خطرات ريا

ریا» سه خطر دارد:

اول - مربوط به زمان قبل از عمل است ، به این نحو که از ابتدا کارش را برای دیدن مردم شروع کند و انگیزه دینی در کارش نباشد. این چنین ریایی را

ص: 406

حتما باید ترک کرد؛ چون معصیت است، و به هیچ وجه طاعت پروردگار نمی باشد. و همان است که فرمود:

569 - «الرَّياءُ شِرکٌ خَفِیَّ»

- «ریا، شرکی است پنهان».

بنابراین، اگر انسان بتواند انگیزه ريا را بر دارد، و نفس را وادار به عمل برای خدای تعالی کند، شروع نماید. و گرنه اگر دعا را ترک کند، سالم تر می ماند (تا این که دعای ریاکارانه داشته باشد).

دوم - عزمش بر این بود که دعا را برای خداوند متعال انجام بدهد، منتها در همان ابتدای کار. ریا بر او عارض گردیده است.

در اینجا سزاوار نیست عمل را ترک کند؛ چون انگیزه او دینی بوده، بنابراین وظیفه اش این است که از طرفی عمل را آغاز کند، و از طرف دیگر با نفسش جهاد نماید تا ریا را برداشته، اخلاص را جای گزینش گرداند، که راه رسیدن به آن خواهد آمد ان شاء الله تعالى. مضافا به این که: اگر به خاطر عارض شدن ریا بخواهد عمل را ترک کند، با شیطان موافقت کرده، او را خوشحال نموده است؛ چون هدف اصلی او از مبتلا کردن انسان به ریا این است که او را از عمل باز دارد، بنابراین با ترک عمل او را به مقصود و مرادش رسانده، و پیروزش کرده است.

سوم - قلبش را بر اخلاص گره زده، منتها در بین راه ريا و انگیزه هایش بر او عارض گردیده است. در اینجا هم سزاوار است که در دفع آن مجاهده کند، و عمل را ترک ننماید، و به همان اخلاص سابقش بر گردد. راهش هم تفکر و تعقل در عاقبت ريا، و نیز توجه و تدبر در روایاتی است که در این زمینه آمده است؛ تا

ص: 407

به سلامت عمل را به پایان برساند؛ چون شیطان سعی می کند انسان را به ترک عمل را دارد، اگر موفق نشد، تو را به ریا می خواند، و اگر این ندایش را هم اجابت نکردی و او را راندی، به تو می گوید: (چه فایده) این عملت که خالص نیست، تو ریاکاری و زحمات تو ضایع است، در کاری که اخلاص در آن نیست، چه فایده ای برای تو خواهد بود؟ چون هر عملی که خالص نباشد، برای صاحبش وزر و وبال خواهد بود، پس ترکش نافع تر است.

شیطان با این گونه سخنان می خواهد ترک عمل را زینت داده، تو را به آن وادار کند که اگر چنین کنی، غرضش حاصل شده است.

کسی که کارش را از ترس ریا ترک می کند، چون کسی است که آقایش به او گندمی داده، که در آن مقداری ناخالصی، یا جو، یا کلوخ باشد و بگوید: این گندم را از خاک پاک کن و خوب خالص گردان، اما وی این کار را نکند و با خود بگوید «می ترسم اگر این کار را شروع کنم، نتوانم خوب خالص و صافش گردانم»، در نتیجه اصل عمل را ترک نماید.

از همین قبیل است کسی که عمل را ترک می کند، چون می ترسد مردم به او بگویند: ریاکار. که این خود ریایی پنهان است (و بدتر از ریای قبلی می باشد)؛ چون او عمل را رها می کند تا مردم مذمتش نکنند، او مانند کسی است که به دنبال انجام خیرات می رود تا مردم نگویند تنبل و بیکار است.

این سخن مردم (که او را ریاکار می پندارند) چه ضرری برای او دارد؟ بلکه این گونه حرفها ثوابش را بالاتر می برد، در نتیجه مانند افرادی می شود که عمل را مخفیانه و پنهانی انجام می دهند، بلکه اگر به این درجه رسید که مردم او را در این عمل به ریا کاری متهم می کنند، و او را دارای کار خیر نمی دانند، و حتى

ص: 408

کارش را څرد و پست می پندارند، در این صورت، جزو افرادی می گردد که در میان مردم مجهول و ناشناخته اند. و در آسمان معروف و شناخته شده، در نتیجه توصیف حضرت نصیبش می گردد که فرمود:

570 - «اَحَبُّ العِبادِ اِلَى اللهِ الأَتقِياءُ الاَخفِياءُ الَّذينَ اِذا ذُکِرُوا لَم یُعرَفُوا».

- «محبوب ترین بندگان نزد خداوند متعال، با تقواترین و مخفی کارترین ایشانند، کسانی که اگر نامشان برده شود، کسی آنان را نمی شناسد».

اینان جزو افرادی هستند که در سر و پنهان عملی انجام می دهند، و مردم از آن اطلاع پیدا نمی کنند.

باید بدانی که چنین خیالی از نیرنگ های شیطان است، و او در این کارش چندین دام قرار داده است:

الف - انسان به مسلمانان سوء ظن پیدا می کند، در حالی که نباید چنین گمانی داشته باشد.

ب - در همان ریایی که می خواست از آن فرار کند، قرار می گیرد؛ زیرا سخن مردم چه ضرری به حال او دارد؟ رها کردن عبادت و محروم ماندن از ثواب آن از ترس این که مبادا مردم بگویند او ریاکار است، خود عین ریا می باشد؛ چون اگر ستایش مردم را دوست نمی داشت و از مذمت آنان نمی هراسید ، عمل خود را ترک نمی کرد. او چه کار به حرف مردم دارد که بگویند ریاکار است یا اهل اخلاص؟

چه فرق است بین این که عمل را ترک کند از ترس این که مبادا بگویند: او ریاکار است، و بین این که کارهای نیک و شایسته انجام بدهد، تا نگویند او غافل

ص: 409

و تقصیر کار می باشد؟

ج - با این عمل، شیطان را اطاعت کرده، و او را خوشحال نموده، چون تمام همت او این است که مردم از او اطاعت نمایند.

تنبیه اول

نفس در این مقام نیرنگ پلیدی از نیرنگ های شیطانی دارد که باید خودت را از شرش محافظت نمایی ، و هوشیار باشی. آن نیرنگ این است که:

به خاطر دل سوزی نسبت به مؤمنین عمل را ترک کن، تا مبادا آنان با سوء ظنشان نسبت به تو در گناه واقع شوند. و چون ترک عمل از روی دل سوزی بر آنان است، و هدف این است که اینان در گناه نیفتند، پس این خود دارای ثواب و اجر عظیمی است، و می تواند قائم مقام اصل عمل ترک شده گردد؛ چون خیرخواهی برای مسلمانان، خود حسنه است که با ثواب حاصل از دعا برابری می کند بلکه از آن برتر است؛ چون نفعش به دیگران می رسد.

در پاسخ باید گفت: این خیال از آشوب های نفس اماره است، که تمایل به کسالت و تنبلی دارد، و نیرنگ بزرگی است از شیطان خبیث که چون راهی برای نفوذ در تو نیافت، از این طریق وارد شد و این گونه برایت مطلب را تزیین داد، این سخن از چند جهت باطل است:

اول این که: با عجله، تو را در گناه حتمی قرار داد، چون تو گمان داری که شاید آنان نسبت به تو سوء ظن داشته باشند و ریا کارت بدانند، همین گمان تو در مورد مؤمنین، خود سوء ظنی است که از تو صادر گردیده است. اگر (این ظن تو جامه عمل بپوشد و آنان به تو سوء ظن پیدا کنند، گناهی است که گریبان گیر

ص: 410

آنان می شود، اما همین سوء ظن تو به آنان نیز خود گناهی است که گریبان تو را هم می گیرد، اگر این ظن خلاف واقعیت باشد. بنابراین از یک گمانی که معلوم نیست عملی شود یا نه (گمان مؤمنین به تو که ریا کارت بخوانند) به یک گناه حتمی عدول کردی، و به خاطر این که مبادا دیگران گناه کنند، خود را در گناه قرار داده ای.

دوم این که با این کار خود، اراده شیطان را جامه عمل پوشاندی، و عمل را ترک کردی . این ترک عمل و تنبلی دو آفت دارد.

آفت اول این است که: شیطان بر تو جرأت پیدا می کند که در آینده نیز تو را به سوی خود بکشاند؛ چون ذکر حق تعالی و در خدمت او بودن، تو را به او نزدیک می سازد و هر قدر که به او نزدیک شوی، از شیطان دور می گردی.

آفت دوم این است که: با نفس اماره ای که انسان را به کسالب و تنبلی می کشاند نیز توافق کردی، و این دو (یعنی کسالت و تنبلی) هم خود سر چشمه ای برای آفات بسیار فراوانی هستند که اگر اهل بصیرت باشی، می توانی آنها را بشناسی.

و سوم - از چیزهایی که تو را به نفسانی بودن تخیلات و میل او به تنبلی راهنمایی می کند، این است که: تو از خود یک ثواب را نابود کردی، و از دعا و عمل باز نشستی به خاطر این که مبادا اینان در گناهی واقع شوند. یعنی ایثار کردی و فوت گناه ایشان را بر جلب ثواب خویش، مقدم نمودی.

اما اگر بین تو و آنان در منفعتی از منافع مادی دنیا اختلافی در می گرفت، مثلا بر سر خانه ای یا مالی یا...، با انصاف قضاوت کن، آیا در چنین موقعیتی آنان را بر خود مقدم می داشتی و منفعت خود را رها می نمودی؟

ص: 411

به خدا قسم خير، بلکه چون دشمن با او نزاع و دعوا می کردی، و اگر فرصت داشتی و می توانستی، خود را بر آنان مقدم می نمودی. با دوست دشمن می شوی، و نزدیکان را دور می کنی. چه بسا افرادی را دیدیم که از همنشین خود جدا شده، بر او جفا کردند. فرزند خود را دور نمودند و کنار زدند. و چه بسا رفقایی که صداقت و دوستی شان مدت ها ادامه داشت، اما چون مسئله ای دنیایی مانند معامله و شراکت در آمری، بینشان پدیدار شد، از هم جدا گشتند. علت این کار چیزی نیست جز این که هر کسی خواهان منفعت خود می باشد.

با این مثال روشن شد، که ترک عمل تو به خاطر دل سوزی و ترحم بر مؤمنین نیست؛ بلکه وسوسه ای از وساوس شیطانی و میل نفس به راحتی و تنبلی است.

تو که حاضر نیستی دیگران را در متاع دنیوی مقدم بداری، چگونه حاضر به ترک عمل اخروی میگردی؟ در حالی که عمل اخروی نفیس تر است، و در تنگدستی روز قیامت به آن محتاج تری. عمل اخروی بیشتر قابلیت بقا دارد تا بهره های دنیوی.

بنابر این آیا ترک عمل تو جز سنگین دانستن آن، و تمایل به آسایش و راحتی دلیل دیگری دارد؟ استدلال تو چیزی جز خیال های باطل شیطانی، و وسوسه های او نیست که آنها را برایت زینت داده است.

اگر به عمل مشغول شوی ، هم به خود نفع رسانده ای ، و هم دشمن (درجه یک یعنی شیطان) را سر پیچی کردهای، و هم به بندگان خدا فایده می رسانی، چون بسا که مطابق عمل تو را انجام بدهند، و تو هم مانند آنان اجر و پاداش ببری ۔ اگر سبب عملشان تو باشی - ؛ زیرا هر که سنت حسنه ای را بر پای دارد،

ص: 412

اجر و پاداش هر کس که به آن عمل کرده برای او هم خواهد بود.(1)

تو چه می دانی؟ شاید در بین مردم کسی هم باشد که بخواهد مانند تو عمل کند، در نتیجه راه را بر شیطان سد نماید، و عبادت خدای رحمان را منتشر سازد، که از ائمه معصومین علیهم السلام در این باره آمده است:

571 - «العاقِلُ لا يَفعَلُ شَيئاً مِنَ الخَيرِ رَياءً وَلا يَترُكُهُ حَياءً».

- «عاقل کسی است که نه عمل خیر را از روی ریا انجام می دهد، و نه آن را به خاطر شرم و حیاء ترک می کند».

تنبيه دوم

شیطان را در اینجا نیرنگ دیگری است ظریف تر از اول، پس باید در بستن راهش نهایت کوشش را بنمایی. مبادا او را بر فتح این باب قدرت بدهی، که اگر این باب گشوده شود، قدرت بر گشودن سایر ابواب را نیز پیدا می کند. و آن این است که به تو می گوید:

عمل را ترک کن، تا مبادا مردم به تو حسن ظن پیدا کنند، و به واسطه آن مشهور گردی؛ چون محبوب ترین بندگان نزد خدا، با تقواترین و مخفی کارترین آنان هستند(2)، بنابر این، اگر بین مردم به عبادت معروف گردی، بهره ای از آن نصیبت نخواهد شد.

ص: 413


1- «عن أبي جعفر : مَنْ سَنَّ سُنَّةَ عَدْلٍ فَاتَّبِعَ كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ غَيْرِ اَ يَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْءٌ، وَمَنْ سَنَّ سُنَّةَ جَوْرٍ فَاتَّبِعَ كَانَ لَهُ مِثْلُ وِزْرِ مَنْ عَمِلَ يَنْقُصَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَيْءٌ» . (بحار الانوار ، ج 68 ، ص 258 ، نقل از مجالس مفید و محاسن برقی).
2- ر. ک: حدیث 570.

آنچه بر تو واجب است این است که متوجه قلب خودت باشی، که هر گاه دل یکی شد، اگر مردم هم تو را ببینند و مشهور هم گردی، گناهی بر تو نیست، پس چه مردم بدانند و چه ندانند، تفاوتی نخواهد داشت.

مضافا به این که، مگر می شود مشهور نشوی؟ در حال که خداوند متعال خود فرموده است:

- «عَلَیکَ سَترُهُ وَعَلَىَّ اِظهارُهُ»(1).

- «بر تو لازم است (عمل و دعایت را بپوشانی، ولی من بر خودم اظهار آن را لازم کرده ام». .

بلکه باید قلب خودت را از تمایل به محبت اظهار عبادت حفظ نمایی، و تفکر کنی، و اهمیت ندهی به این که مردم تو را بستایند یا مذمت کنند. پس باید نسبت به آنان بی میل باشی. نیز فکر کنی که روز قیامت به عمل خود احتیاج داری، و نعمتهای آخرت را در نظر بیاوری.

بنابراین نباید عمل را ترک کنی؛ چون هر آفتی که هست، در ترک عمل است، این عمل است که شیطان را طرد کرده، موجب خشوع می شود، نفس را نشاط داده، او را به کار کردن برای آخرت تشویق می نماید، اما ترک عمل آثارش درست بر ضد اینهاست.

در اینجا ممکن است اشکالی به ذهنت بیاید و آن این که:

بسیاری از کارهای نیک مانند دعا را ترک می کنم چون نمی توانم آنها را از روی اخلاص حقیقی انجام بدهم، بنابر آنچه در معنای «اخلاص» از حضرت

ص: 414


1- در حدیث 572 خواهد آمد.

رسول صلی الله علیه وآله وسلم گذشت که فرمود:

- «ما بَلَغَ عَبدٌ حَقيقَةَ الاِخلاصِ حَتّى لا يُحِبَّ اَن يَحمَدَ عَلى شَيءٍ مِن عَمَلِ اللهِ»(1)

- «هرگز بندهای به باطن و حقیقت اخلاص نمی رسد، مگر آن که دوست نداشته باشد در برابر عملی که برای خدا انجام داده، او را ستایش کنند».

بسا انسان، عملی را مخلصا لله انجام می دهد ولی اگر مردم آن را بفهمند، صاحبش را حمد و ثنا کنند و او هم از این کار مردم خوشحال شود؛ که جز افرادی اندک، کسی از این حالت جدا نیست.

نیز گاهی اوقات انسان نماز و دعایش خالص برای خداوند سبحان است، اما اگر کسی از کار او مطلع گردد خوشحال می شود، و شما هم گفتید که ریا نه تنها موجب نابودی ثواب می گردد، بلکه خود عذابی دردناک را در پی دارد.

مفسرین قرآن کریم از «سعید بن جبير» روایت کرده اند که گفته است: مردی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت:

من در راه خدا انفاق می کنم، صله رحم می نمایم، و این را جز برای رضای خدا انجام نمی دهم، اما وقتی مردم این کارهای مرا ذکر می کنند، و ستایشم می نمایند، خوشحال می شوم و از خود، راضی می گردم. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ( این را که شنید) ساکت شد و چیزی نگفت، تا این که آیه نازل شد و فرمود:

«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»(2)

ص: 415


1- در حدیث 566 گذشت.
2- سوره کهف، آیه 110.

- «بگو همانا من هم بشری مانند شما هستم، بر من وحی می شود که معبود شما معبود واحدی است، پس هر کس امید به دیدار پروردگارش دارد، عمل صالح انجام دهد و أحدى را شریک او قرار ندهد».

تحقیق مطلب این است که: خوشحالی از اطلاع مردم دو قسم است: «محمود و پسندیده» و «مذموم و ناپسند» که محمود آن خود سه گونه است:

اول - قصد و هدفش، مخفی داشتن عمل و اخلاص برای خداوند سبحان بود، اما وقتی مردم از کارش مطلع شدند می فهمد این خداوند متعال بود که آنان را مطلع ساخت، و عمل جمیل را برایشان آشکار کرده، تا بنده اش را تحریم کند و تفضلی بر او بنماید. این از صفات اوست مگر نمی بینی او را این گونه می خوانند که :

- «یا مَن اَظهَرَ الجَميلَ وَسَتَرَ القَبيحَ»(1)

- «ای که زیبایی ها را آشکار، و زشتی ها را پنهان می داری».

در وحی خداوند آمده است که:

572 - «عَمَلُكَ الصّالِحُ عَلَیکَ سَترُهُ وَعَلىَّ اِظهارُهُ».

- «بر تو است پوشاندن عمل صالحت، و بر من است آشکار نمودن آن».

از اینجا می تواند نتیجه بگیرد که خداوند متعال چه نیکو با وی رفتار کرده، و به او لطف نموده است؛ چون بنده هم اطاعتش را می پوشاند، و هم معصیتش را اما خداوند متعال به واسطه کر مش معصیت را پوشیده نگه داشته، و اطاعت را آشکار نموده است که هیچ لطفی برتر از پوشاندن زشتی ها و اظهار نیکی ها

ص: 416


1- در حدیث 836 خواهد آمد.

نیست. در نتیجه خوشحالی بنده در این صورت به خاطر رفتار خداست، نه به خاطر ستایش مردم و حصول مقام و منزلت در قلب آنان.

- «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ»(1)

- «ای پیامبر؛ به خلق بگو که شما فقط باید به فضل و رحمت خدا شادمان شوید».

دوم - از آشکار گردیدن جمیل و پوشیده شدن قبیح در دنیا نتیجه بگیرد که پس خداوند متعال در آخرت نیز همین گونه با او رفتار خواهد کرد؛ چون رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است:

573 - «ما سَتَرَ اللهُ عَلى عَبدِ في الدُّنيا اِلا سَتَرَ عَلَيهِ فِي الآخِرَةِ».

- «خداوند سبحان در دنیا (چیزی را) بر بنده ای نپوشاند مگر آن که در آخرت هم (آن را) پوشیده می دارد».

سوم - از این که مردم اهل طاعت را ستایش می کنند، خوشحال شود(2). در برابر کسانی که اهل طاعت را دشمن می دارند، بر آنان حسادت می ورزند، و مورد تمسخرشان قرار می دهند و در نهایت به ظاهر سازی متهمشان می نمایند. چنین خوشحالی مذموم نیست، و علامت اخلاص در این خوشحالی آن است که اطلاع مردم موجب ازدیاد عمل او نگردد، و بر نشاطش نیفزاید، اگر چنین شد، بداند که ریا کار است، و باید نهایت تلاشش را در بر طرف ساختن آن به کار بندد، که در غیر این صورت از هالكين خواهد بود.

ص: 417


1- سوره یونس، آیه 58.
2- یعنی: شادی اش به خاطر این باشد که مردم، طاعت پروردگار را یک ارزش می دانند نه ضد ارزش

واما خوشحالی مذموم :

اگر شادی اش به خاطر این باشد که نزد مردم جایگاه و منزلتی داشته باشد، تا او را ستایش کنند، و نیازهایش را بر طرف سازند، و احترام و تکریمش نمایند، این خوشحالی ریای حقیقی است، و عمل را نابود ساخته، بلکه آن را از دیوان حسنات به دیوان سیئات منتقل می سازد، و به جای آن که صاحبش را به درجات بهشت بالا ببرد، او را در درکات جهنم فرو خواهد برد.

ریشه و انگیزه ریا

اصل و ریشه ریا، دوستی دنیا، فراموشی آخرت، تفکر کافی نداشتن در آنچه نزد خداست (که باقی می ماند)، و تأمل شایسته نکردن در آفات دنیا و عظمت نعمت های اخروی است. ریشه تمام اینها دوستی دنیا و شهوات است که خود سر آمد هر خطاست (1) و منبع هر گناه؛ چون اگر عبادت برای خداوند متعال باشد، از هر ناخالصی هی خواهد بود، و از آن، غیر خدا و نعمت های اخروی اراده نمی گردد، که میل انسان به حب جاه و مقام در قلوب مردم، و علاقه به نعمت های دنیوی دل را می میراند، و مانع از تفکر در عاقبت کار، و روشن شدن به نور علوم ربانی می گردد.

سؤال:

کسی که از درون و باطن خود ریا را خوش نداشته، بلکه مورد نفرتش باشد، عملش را فقط برای خدا انجام بدهد، و اطلاع مردم نشاط و تحرکی در او

ص: 418


1- (1) «عَنِ الصّادِقِ علیه السلام : رَأسُ كُلَّ خَطيئَةٍ حُبُّ الدُّنيا»، (کافی، باب حب الدنيا و الحرص عليها،ح 1).

ایجاد نکند، بلکه بود و نبود آنان نزدش مساوی باشد، نه کمیتش را تغییر بدهد، و نه کیفیتش را، چنین فردی عقلا با خبر شدن مردم را خوش ندارد، اما با این وصف طبعش به آن مایل است، و از آن خوشحال می شود، ولی همین خوشحالی و میل طبع نیز نزد او ناخوش است، و عقلش از آن کراهت دارد، و در این کار بر نفس خود عیب می گیرد، آیا چنین فردی در زمره ریاکاران است؟

جواب:

خداوند سبحان بندگان را به اندازه طاقتشان تکلیف فرمود، و جلوگیری شیطان از وسوسه کردن، در حد طاقت ووسع بشر نیست که طبعش را از آن بر گرداند، و اصلا به سوی شهوات تمایل و اشتیاق نشان ندهد، چنین چیزی برای انسان غير مقدور است و به همین خاطر است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به بندگان بشارت عفو داد تا مأيوس نشوند و در تنگنا قرار نگیرند، به خداوند متعال نزدیک گردند و در رحمت واسعش طمع ورزند، آنجا که فرمود:

574 - «عَفَا اللهُ لاُمَّتی عَمّا حَدَّثَّت بِهِ اَنفُسُها ما لَم تَنطِق بِهِ اَو تَعمَل بِهِ».

- «خداوند سبحان ، خواطر درونی را بر امت من بخشید مادام که آن را به زبان نیاورند یا به آن عمل نکنند».

علتش هم این است که حرکت زبان و اعضای بدن تحت قدرت انسان است، به خلاف خطورات و توهمات و وسوسه های قلب. این مسئله روشنی است که هر عاقلی آن را می یابد.

بله، باید با این خطورات ذهنی از طریق تفکر در اموری که بر ضد آنهاست مقابله نمود، به این شکل که عواقب کارها را سنجید و دلایل عقلی و

ص: 419

نقلی را مورد بررسی قرار داد، که اگر این کار را کرد، نهایت تکلیف خویش را انجام داده است؛ چون ابتدا از طرف شیطان توهمات و تخیلاتی القا می شود، که انسان را به سوی ریا تحریک می نماید، و در درجه بعد نفس اماره به آن میل نشان می دهد، کسی که این دو را خوش نداشته باشد، نشانه ایمان قلبی اوست.

درمان علمی ریا

«اخلاص» (که حالت سلامتی از مرض ریا می باشد) آن است که ظاهر و باطن انسان یکی باشد. به کسی گفته شد: کار تو آشکار باشد.

پرسید: چگونه آشکار باشد؟

گفت: کاری انجام بده که اگر مردم مطلع شدند، از آن شرم نکنی .

این کلام از سید اوصیاء، مکمل اولیا، مرشد علما، امام اتقیا، پدر ائمه امنا، امير المؤمنين - صلوات الله عليه وعلى آله الطيبين - گرفته شده که فرمود:

575 - «اِیاکَ وما تَعتَذِرُمِنهُ فَاِنَّهُ لا يُعتَذَرُ مِن خَيرٍ ، وَاِیّاکَ وَکُلَّ عَمَلٍ فِی السَّرَّ تَشتَجی مِنهُ فِی العَلانِيَةِ ، وَاِیّاکَ وَکُلَّ عَمَلً اِذا ذُكِرَ لِصاحِبِهِ اَنكَرَهُ».

- «عملی که بخواهی از آن عذر خواهی کنی، انجام نده، که کار خیر عذر خواهی ندارد. و در خفا کاری نکن که اگر آشکار گردد، از آن شرم داشته باشی. نیز از هر فعلی که اگر آن را به باد صاحبش بیاورند، انکارش می کند، بر حذر باش».

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

576 - «اِنَّ اَعلى مَنازِلَ الأيمانَ دَرَجَةٌ واحِدةٌ مَن بَلَغَ اِلَيها فَقَد فازَ

ص: 420

وَظَفَرَ وَهُوَ اَن يَنتَهِىَ بِسَريرَتِهِ في الصَّلاحِ اِلى اَن لا يُبالي بِها اِذا ظَهَرَت وَلا يَخافُ عُقباها اِذا استَتَرَت».

- «برترین مقام ایمان یک درجه ای است که هر کس به آن برسد پیروز و رستگار می گردد، و آن این است که آن چنان کارهای مخفیانه انسان صالح و شایسته بوده که نه باکی از آشکار گردیدن آن داشته باشد، و نه از عقوبت آن - در صورت پوشیده ماندن - بترسد».

از آن حضرت سؤال شد که «نجات» چیست؟ فرمود:

577 - «اَن لا يَعمَلَ العَبدُ بِطاعَةِ اللهِ يُريدُ بِهَا النّاسَ».

- «بنده، عملی انجام ندهد که ظاهرش طاعت خدا باشد، و باطنش برای مردم».

از آن حضرت روایت است که فرمود:

578 - «اِنَّ اللهَ لا يَقبَلُ عَمَلاً فيهِ مَثقالُ ذَرَّةٍ مِن رِياءٍ».

- «خداوند متعال عملی را که در آن مثقال ذرهای ریا باشد، قبول نمی کند».

نیز از آن حضرت در مورد سه گروه

1 ۔ کسی که در راه خدا کشته شد.

2- کسی که مالش را در راه خدا صدقه داد.

3 - کسی که کتاب خدا را قرائت نمود. (به علت این که کارهایشان برای

خدا نبود) روایت شده است که فرمود:

579 - «اِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ لِكُلَّ واحِدٍ مِنهُم : کَذِبتَ بَل أَرَدتَ اَن يُقالَ : فُلانٌ جَوادٌ. کَذِبتَ بَل أَرَدتَ اَن يُقالَ : فُلانٌ شُجاعٌ. کَذِبتَ بَل أَردتَ اَن يُقالَ : فُلانٌ قارِیءٌ»

ص: 421

- «خداوند عزیز و جلیل به هر یک از این سه گروه می گوید: دروغ می گویی بلکه می خواستی بگویند: فلانی «بخشنده» است. دروغ می گویی بلکه میخواستی بگویند: فلانی «شجاع» است. دروغ می گویی بلکه می خواستی بگویند: فلانی «قاری قرآن» است».

بنابر این، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم خبر داد که اینان برای عملشان ثوابی ندارند. و فرمود:

580 - «اِنَّ اَخوَفَ ما اَخافُ عَلَيكُم الشَّركُ الاَصغَرُ».

- «ترسناک ترین چیزی که از آن بر شما هراس دارم، شرک کوچک است»

پرسیدند: شرک کوچک چیست ای رسول خدا؟! فرمود:

«الرَّياءُ، يَقُولُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ يَومَ القِيامَةِ اِذا جازي العِبادَ بِاَعمالِهِم: اذهَبُوا اِلَى الَّذينَ کُنتُم تُزاؤونَ فِي الدُّنيا هَل تَجِدُونَ عِندَهُم ثَواب اَعمالِكُم؟».

- «رياست. روز قیامت وقتی خداوند عزیز و جلیل به بندگانش پاداش اعمالشان را می دهد، می فرماید: به طرف کسانی که در دنیا در برابرشان ریا می کردید بروید، و ببینید آیا به کارهای شما ثوابی می دهند؟».

در حدیث آمده است که:

581 - «یُومَرُ بِرجالٍ اِلَى النّارِ فَيُوحِي اللهُ سُبحانَهُ اِلى مالِكَ خازِنِ النّارُ : يا مالِكُ ، قُل لِلنّارِ: لا تُحرِق لَهُم اَقداماً فَقَد كانُوا يَمشُونَ بِها اِلَى المَساجِدِ ، وَقُل لِلنّارِ : لا تُحرِق لَهُم وَجُوهاً فَقَد كانُوا يَسبِغُونَ الوضَوءَ وَقُل لِلنّارِ : لا تُحرِق لَهُم اَيدِ ياً فَقَد كانُوا يَرفَعُونَها اِلَىَّ بِالدُّعاءِ ، وَقُل لِلنّارِ :

ص: 422

لا تُحرِق لَهُم السِنَةً فَقَد كانُوا يَكثِرُونَ تِلاوَةَ القُرآنِ ، فَيَقُولُ لَهُم مالِكُ: يا اَشقِياءَ، ما كانَت اَعمالَكُم فِي الدُّنيا ؟ فَيَقُولُونَ:کُنّا نَعمَلُ لِغَيرِ اللهِ ، فَيَقُولُ لَهُم: خُذُوا بِثَوابِكُم مِمَّن عَمِلتُم لَهُ».

- «روز قیامت فرمان می رسد که عده ای را به سوی آتش ببرند، خداوند سبحان به مالک خزانه آتش می گوید:

ای مالک؛ به آتش بگو: پاهای اینان را نسوزان؛ چون با آن پاها به مسجد می رفتند. به آتش بگو: صورت هایشان را نسوزان؛ چون وضوی کاملی انجام می دادند. به آتش بگو: دستانشان را نسوزان؛ چون آنها را برای دعا به سمت من بلند می کردند. به آتش بگو: زبان هایشان را نسوزان؛ چون بسیار قرآن تلاوت می نمودند.

در اینجا مالک خزانه آتش به اینان خطاب کرده، می گوید: ای بدبختها با این همه اوصاف) در دنیا چه کردید (که گرفتار آتش جهنم شده اید) می گویند: ما برای غیر خدا کار می کردیم. می گوید: پاداشتان را از کسی که برای او کار کرده اید، بگیرید».

(از جمله اموری که در درمان مرض ريا، مؤثر است، تفکر در عاقبت امر ریاکاری است، یک مؤمن مسلمان باید بیندیشد که:)

«ریا» موجب غضب الهی است و انسان را در دنیا و آخرت، خوار و ذلیل می سازد؛ زیرا روز قیامت در برابر دید همگان ندا می رسد

ای گنه کار؛ ای خیانت کار؛ و ای ریاکار؛ آیا شرم نداری که در برابر طاعت خداوند، متاع زودگذر دنیایی را خریدی؟ مراقب قلوب بندگان بودی، اما دیدن سلطان روز قیامت برایت هیچ ارزشی نداشت؟ خود را محبوب خلق کردی و در

ص: 423

مقابل، غضب رب العالمین را مهیا نمودی؟ با عمل به ظاهر الهی، خود را در برابر مردم زینت دادی و از طریق دوری از خدا به آنان تقرب جستی؟ رضایت مردم را طلب کردی و نارضایتی او را فراهم آوردی؟ آیا نزد تو کسی کوچک تر و پایین تر از خدا نبود؟

بنده، باید در این بدبختی فکر کند که از طرفی، وقتی خود را برای بندگان ظاهر الصلاح جلوه داد، و اعمالش را به خاطر آنان از بین برد، از آنان چه نفعی عايد او می شود؟ واز طرف دیگر، ثواب کارهایی که اگر واقعا خالصة لوجه الله باشد و با ریا فاسد نشود، چه مقدار است؟ این دو را با هم مقایسه کند. نیز بنگرد که تمام آن کارهایی که می بایست در ترازوی اعمالش در کفه حسنات قرار گیرند به واسطه ریا، فاسد شدند و در کفه سيئات و گناهان قرار گرفتند که اگر ریا جز تبدیل حسنات به سیئات، ضرر دیگری نداشت، کافی بود که انسان آن را ترک نماید.

حسناتی که می توانست به واسطه آنها به رتبه صديقين برسد، اما الان به درک سافلین پایین آمده، چه حسرتی که قطع نمی شود؟! و چه لغزشی که قابل بخشش و چشم پوشی نیست؟! اینها همه به اضافه خواری و توبیخ روز قیامت در برابر چشم تمام بینندگان و به اضافه گرفتاری های دنیاست؛ چون فرد ریاکار می خواهد قلوب همه مردم را به دست بیاورد ولی چنین چیزی هرگز به دست آوردنی نیست، اگر عده ای را راضی نگه دارد، عده دیگر ناراضی می شوند؛ چون بعضی از مردم طوری هستند که تا دیگران ناراضی و ناراحت نشوند، اینان راضی نمی گردند. و کسی هم که بخواهد در برابر نارضایتی خدا، رضایت مردم را جلب کند، هم خدا از او ناراضی می شود، وهم مردم را از خود ناراضی می گرداند.

ص: 424

علاوه بر این، غرض و انگیزه انسان از مدح دیگران چیست؟ و چرا مذمت الهی را در برابر ستایش مردم، خریدار است؟ و حال آنکه مردم هر چه او را بستایند، نه می توانند روزی او را زیاد کنند، و نه بر عمرش بیفزایند، و نه در شداید روز قیامت که انسان هیچ ندارد و فقرش در آنجا ظهور می کند، می توانند منفعتی به او برسانند.

اگر کسی به قصد طمع در اموال مردم را کند، باید بداند که روزی رسان واقعی خداست و بخشش او بهترین بخشش ها، کسی که در خلق خدا طمع می کند، از ذلت و خواری به دور نیست، و اگر به مراد هم برسد، از منت و پستی خالی نمی باشد. چگونه انسان عاقل با امید کاذب و توهم فاسد روزی الهی را ترک می کند؟

امیدی که گاهی به انجام می رسد، و گاهی خطا می رود، و اگر هم به انجام برسد لذتش به رنج منت و ذلتش نمی ارزد. به علاوه همین که از راه منت و ذلت به دست آورده خداوند متعال جزو روزی هایی که می بایست به او بدهد و سهمیه اش بوده به حساب می آورد. پس سزاوار است انسان عاقل این امور را در نظر بگیرد که در این صورت دل از آن بر می کند، و با قلبش به سوی خدا روی می آورد، چون عاقل هرگز به چیزی که ضررش زیاد است میل نشان نمی دهد.

افزون بر این، اگر مردم بدانند در باطن این فرد چه می گذرد؟ و بدانند که عملش ریایی بوده، و فقط در ظاهر اخلاص نشان داده، بر او خشم می گیرند و خداوند متعال هم از اسرار او پرده بر می دارد، تا او را مبغوض خلق نماید و به مردم بشناسانند.

اما اگر واقعا برای مردم خلوص می داشت، خداوند سبحان هم پرده از

ص: 425

اخلاص باطنی اش برداشته، او را محبوب خلق ساخته، بلکه مردم را مسخر و مطيع او قرار می داد، و زبان هایشان را به ستایش او می گشود. در روایت آمده است که:

582 - مردی از بنی اسرائیل با خود گفت: عبادتی انجام بدهم که نام من بر سر زبانها بگردد. مدتی گذشت و طاعات زیادی انجام داد، اما همین که در برابر مردم راه می رفت، می گفتند: «فرد ظاهر ساز و ریا کاری است».

در اینجا بود که به خود فرو رفت و گفت: خودت را به زحمت انداخته ای، وعمرت را در هیچ تباه کردهای، سزاوار است فقط برای خداوند سبحان کار کنی. در نتیجه نیتش را تغییر داد، و کارهایش را برای خداوند متعال خالص ساخت، آنگاه هر وقت در بین مردم راه می رفت، می گفتند: «فرد پرهیز کار و با تقوایی است».

نظیر این حدیث، سخن خداوند متعال است که می فرماید:

- «عَلَیکَ سَترُهُ وَعَلَىَّ اِظهارُهُ»(1)

- «بر توست پوشاندن عمل صالح، و بر من است آشکار نمودن آن».

نیز در قول معصومین علیهم السلام آمده است که فرمودند:

- «اِنَّ اللهَ یُقَسَّمُ الثَّناءَ كُما يُقَسَّمُ الرَّزقَ»(2)

- «خداوند متعال ستایش و ثنا را تقسیم می کند، همچنان که روزی را تقسیم می نماید».

ص: 426


1- در حدیث 572 گذشت.
2- در حدیث 599 خواهد آمد.

مضافا به این که اگر انسان نزد خداوند مذموم باشد، مدح و ستایش مردم هیچ فایده ای برای او نخواهد داشت، و بر عکس اگر نزد خداوند محمود باشد، مذمت مردم هیچ ضرری به او نخواهد رساند.

چگونه مذمت و نیرنگ مردم به او ضرر می رساند؟ در حالی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:

583 - «مَن اَثَرَ مَحامِدَ اللهِ عَلى مَحامِدِ النّاسِ ، كَفاهُ اللهُ مَؤُونَةَ النّاسِ».

۔ «کسی که به جای ستایش مردم به دنبال مدح و ستایش خدا باشد، خداوند متعال خودش او را در برابر مردم حفظ می کند، و نیازهایش را بر طرف می سازد».|

نیز فرمود:

584 - «مَن اَصلَحَ اَمرَ آخِرَتِهِ ، اَصلَحِ اللهُ اَمرَ دُنياهُ . وَمَن اَصلَحَ ما بَينَهُ وَبَينَ اللهِ ، اَصلَحَ ما بَينَهُ وَبَينَ النّاسِ».

- «کسی که کار آخرتش را درست کند، خداوند متعال کار دنیایش را درست می کند. و کسی که بین خود و خدا را اصلاح نماید، خداوند سبحان بين او و مردم را اصلاح می نماید».

دیگر از اموری که سزاوار است بنده متذكر آن شود، این است که شدت حاجت و نیازش در قیامت به ثواب اعمال را مد نظر داشته باشد، که قرآن کریم در مورد آن روز می فرماید:

ص: 427

- «يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»(1)

- «روزی که نه مال سود می دهد، ونه فرزندان، مگر آن کس که قلبی سالم را نزد خداوند بیاورد».

- «لَا يَجْزِي وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ»(2)

- « (روزی که) هیچ پدری کيفر فرزند را به عهده نمی گیرد »

روزی که حتی صدیقین به خود مشغولند، و فریاد: «نفسی نفسی» سررمی دهند تا چه رسد به دیگران.

بنابراین، باید برای آن روز پاک ترین اعمال را به همراه خود برد. چون مسافری که قصد سرزمین دور و هراسناک را دارد، فقط طلای خالص ناب، به همراه خود می برد، تا سبک بارتر باشد، و هنگام احتیاجش بیشتر به او نفع برساند. چه حاجتی بزرگتر از نیازمندی روز قیامت؟ و چه عملی نافع تر از عمل خالص برای خدا؟ چنین چیزی نفیس ترین ذخیره است، و سبک ترین بار. بلکه روز قیامت، «عمل» انسان را حمل می کند، نه انسان عمل را که در تفسیر آیه

شریف ذیل آمده است:

«وَيُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ»(3)

به خداوند سبحان متقین را به سبب راه رستگاری که در پیش گرفته بودند، می رهاند»..

585 - «اِنَّ العَمَلَ الصّالِحَ يَقُولُ لِصاحِبِهِ عِندَ اَهوالِ القِيامَةِ :

ص: 428


1- سوره شعراء، آیات 88 و 89
2- سوره لقمان، آیه 33.
3- سوره زمر، آیه 61

اِر کَبنی ، وَلَطالَما رَکِبتُکَ في الدُّنيا . فَير كَبُهُ وَيَتَخَطّى بِهِ شَدائِدَها».

- «میان ترس ها و وحشت های روز قیامت، عمل صالح به صاحبش می گوید: بر من سوار شو، که مدت زیادی در دنیا من بر تو سوار بودم. در اینجا صاحب عمل صالح، سوارش می شود، و او هم وی را از سختی های قیامت عبور می دهد».

«داوود بن فرقد» از حضرت صادق ع روایت کرده است که فرمود:

586 - (اِنَّ العَمَلَ الصّالِحَ لَيُمَهَّدُ لِصاحِبِهِ في الجَنَّةِ كَما يُرسِلُ الرَّجُلُ غُلامَهُ بِفِراشِهِ فَيَفرُشَ لَهُ).

- «عمل صالح برای صاحبش بهشت را فرش کرده و آماده می نماید، همچنان که انسان غلامش را جلوتر از خود می فرستد، تا آن محل را برایش فرش نماید».

آنگاه حضرت این آیه را تلاوت فرمودند:

«وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنْفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ»(1)

- « آنان که کاری شایسته کرده اند، برای خود آسایشگاهی فراهم نموده اند».

بنابر این اگر کسی در قلبش قیامت و سختی های آن، و منازل رفيع نزد خداوند سبحان را حاضر کند، هر چه را که در زندگی دنیا به خلق مربوط می شود که نه تنها راحتی ندارد بلکه) توأم با کدورات و ناخوشی هاست، حقیر و کوچک می شمارد، و تمام همتش را یکی می کند، و قلبش را متوجه خدا می نماید، واز ذلت ریا و قساوت قلوب خلق رهایی می یابد. در نتیجه از

ص: 429


1- سوره روم، آیه 44.

اخلاصش نورهایی بر قلبش پرتو افکن می شود، و به سبب آن سعه صدر پیدا کرده، زبانش به نطق می آید، و ابواب الطاف الهی بر او گشوده می گردد، تا جایی که هر لحظه انس و الفتش به خدا، ووحشتش از مردم بیشتر می گردد. دنیا را پست و کوچک، و آخرت را بزرگ می شمارد. دیگر خلق در قلب او جایگاهی ندارند.

خلاصه این که: انگیزه ریا از او برطرف می شود، تنهایی را اختیار می کند، و خلوت را دوست می دارد. ابرهای رحمت چون رگباری بر او می بارد، و زبانش

به حکمت های نغز گشوده می گردد، که در خبر از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم رسیده است:

587 - «مَن اَخلَصَ للهِ اَربَعينَ يَوماً فَجِرَ اللهُ يَنابيعَ الحِكمَةِ مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ».

- «کسی که چهل روز خود را برای خدا خالص کند، خداوند متعال چشمه های حکمت را از قلب او بر زبانش می جوشاند

«عبید بن زرارة» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

588 - «ما مِن مُؤمِنٍ اِلّا وَقَد جَعَلَ اللهُ لَهُ مِن إيمانِهِ اُنساً یَسکُنُ اِلَيهِ ، حَتّى لَو كانَ عَلى قُلَّةِ جَبَلٍ لَم يَستَوحِش».

- «هیچ مؤمنی نیست مگر آن که خداوند سبحان از ایمان او انس و الفتى برایش قرار می دهد تا در کنار آن آرام گیرد، که حتی اگر بر قله کوهی هم باشد، وحشت نکند).

حلبی» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

589 - «خالِطِ النّاسَ تُخبِرهُم وَمَتی تُخَبِرهُم تَقَلِهِم».

ص: 430

- «با مردم درآمیز تا آنان را آزمایش کنی، و چون آزمایششان کردی، آنان را دشمن خواهی داشت».

از امام حسن عسکری علیه السلام روایت است که فرمود:

590 - «الوَحشَةُ مِنَ النّاسِ عَلى قَدرِ الفِطنَةِ بِهِم».

- «وحشت از مردم به اندازه درک آنان است».

«کعب الاحبار» روایت کرده است که خداوند متعال به پیامبری فرمود:

591 - «اَن اَرَدتَ لِقائي غَداً في حَظيرةَ القُذسِ ، فَكُن فِي الدُّنيا غَريباً فَريداً وَحيداً مُحزُوناً مُستَؤ حِشأً كالطَّيرِ الوَحدانِیَّ الَّذي يَطيرُ في الاَرضِ المُقفِرَةِ وَيَأكُلُ مِن رُؤُوسِ الاَشجارِ المُثمِرَةِ ، فَاِذا كانَ اللَّيلُ آؤى اِلى وَکَرِهِ وَلَم يَكُن مَعَ الطَّيرَ اِلَّا استِئناساً وَاستیحاشاً مِن النّاسِ».

- «اگر می خواهی فردای قیامت مرا در بهشت ملاقات کنی، باید در دنیا غریب، تنها، محزون، و وحشت زده باشی. چون پرنده تنهایی که در سرزمین های خالی( و بی سکنه) به تنهایی پرواز می کند، و از بالای درختان میوه دار می خورد، و چون شب فرا رسید، در آشیانه خود مأوا می گیرد، که این پرنده فقط با من مأنوس و از مردم وحشت زده است».

از دختر گرامی رسول خدا و مادر ائمه اطهار علیهم السلام روایت شده که فرمود:

592 - «مَن اَصعَدَ اِلَى اللهِ خالِصَ عِبادَتِهِ ، اَهبَطَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ اِلَيهِ اَفضَلَ مَصلَحَتِهِ».

۔ «کسی که عبادت پاک و خالص خود را به بالا بفرستد، خداوند عزیز و جلیل بهترین مصالحش را بر او نازل می گرداند».

ص: 431

از امام باقر علیه السلام روایت است که فرمود:

593 - «لا يَكُونُ العَبدُ عابِداً اللهِ حَقَّ عِبادَتِهِ حَتّى يَنقَطِعَ عَنِ الخَلقِ لَهُم اِلَيهِ فَحينَئذٍ يَقُولُ : هذا خالِصٌ لی فَیَقُبَلُهُ بِكَرَمِهِ».

- «هرگز بنده ، عابد حقیقی و بنده واقعی نمی گردد، مگر آن که از تمام مخلوقات قطع نظر کرده، تنها چشم به خدا داشته باشد؛ که در این صورت خداوند متعال می گوید: (این تنها برای من است» در نتیجه با کرمش آن را می پذیرد).

نیز از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

594 - «ما اَنعَمَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ عَلى عَبدٍ اَجَلَّ مِن اَن لا يَكُونَ في قَلبِهِ مَعَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ غَيرُهُ».

- «خداوند متعال به هیچ بندهای نعمتی بزرگ تر از این که در قلبش غیر از خدای عزیز و جلیل چیز دیگری نباشد، نداده است».

به «هشام بن حکم» فرمود:

595 - «يا هِشامُ، الصَّبرَ عَلى الوَحدَةِ عَلامَةُ قُوَّۃِ العَقلِ ، فَمَن عَقَلَ عَنِ اللهِ اعتَزَلَ مِن اَهلِ الدُّنيا وَالرّاغِبينَ فيها وَرَغَبَ فيما عِندَ اللهِ ، وَكانَ اللهُ اَنیسَهُ في الوَحشَةِ ، وَصاحِبَهُ في الوَحدَةِ، وَغِناهُ في العيلَةِ، وَمُعِزَّهُ في غَيرِ عَشيرَةٍ . يا هِشامُ ؛ قَليلُ العَمَلِ مَعَ العِلمِ مَقبُولٌ مُضاعَفٌ، وَ کَثیرُ العَمَلِ مَعَ الجَهلِ مَردُودٌ».

- «ای هشام؛ بر تنهایی صبر کردن، نشانه قوت عقل است، هر کس معارف الهی را فهمید و درک کرد. از اهل دنیا و متمایلین به آن کناره می گیرد و نسبت به

ص: 432

آنچه نزد خداست میل پیدا می کند. چنین فردی در وحشت با خدا مأنوس است، و در تنهایی با او همراه در فقر او را بی نیاز می کند، و در بی یاوری ، او عزیزش می سازد. ای هشام؛ عمل کم با وجود علم مقبول است، افزون نیز می گردد؛ ولی عمل بسیار در صورت جهل، مردود می باشد».

و از امام جواد علیه السلام نقل است که فرمود:

596 - «اَفضَلُ العِبَادَةِ الاِخلاصُ».

- «برترین عبادت، اخلاص است».

نیز از امام هادی علیه السلام مروی است که فرمود:

597 - «لَو سَلَکَ النّاسُ وادِيا وَسيعاً لَسَلَكتُ وَادِئ رَجُلٍ عَبَدَ اللهَ وَحدَهُ مُخلِصاً».

- «اگر همه مردم به یک طرف بروند، من به طرف فردی می روم که از روی اخلاص، تنها بنده خداست».

از امام عسکری علیه السلام رسیده است که فرمود:

598 - «لَؤ جُعِلَتِ الدُّنيا كُلُّها لُقمَةً وَاحِدَةً لَقَّمتُها مَن يَعبُدُ اللهَ مُخلِصاً ، لَرَأَيتُ اَنَّي مُقَصَّرٌ في حَقَّهِ . وَلَو مَنَعتُ الكافِرَ مِنها حَتّى يَمُوتَ جُوعاً وَعَطَشاً ، ثُمَّ اَذَقتُهُ شَربَةً مِنَ الماءِ لَرَأَيتُ اَنّي قَد أسرَفتُ».

۔ «اگر تمام دنیا به صورت یک لقمه در آید، و آن را به خورد بنده مخلص خدا بدهم، به نظرم در حق او کوتاهی کرده ام. و اگر جلوی کافر را بگیرم تا گرسنه و تشنه جان بدهد، آنگاه یک جرعه آب به او بچشانم، به نظرم اسراف نموده ام».

تا اینجا، درمان های علمی که موجب بر کندن نهال های ریا، و مسدود سازنده راه ها و روزنه های هوس وهوا بود، بیان گردید اما:

ص: 433

درمان عملی ریا

باید نفس را به مخفی ساختن عبادات عادت داد، و درها را پشت سرش بست؛ همچنان که بدکاران را زندانی می کنند. و به علم و آگاهی خداوند قانع شود. مبادا با خود نزاع کند، که دیگران هم از اعمالش آگاهی پیدا کنند، که دارویی از این بهتر وجود ندارد.

حضرت عیسی علیه السلام به حواریین می فرمود

599 - اِذا صامَ اَحَدَكُم صَوماً فَليُدهِن رَأسَهُ وَلِحيَتَهُ ، وَيَمسَح شَفَتَيهِ بِالزّيتِ اِلا يَرَى النّاسُ اَنَّهُ صائِمٌ. وَاِذا اَعطى بِيَمينِهِ فَليَخفَ عَن شِمالِهِ . وَاِذا صَلّی فَلیُرخِ سَترَ بابِهِ ، فَاِنَّ اللهَ يُقَسَّمُ الثَّناءَ كَما يُقَسَّمُ الرَّزقَ».

- «هر گاه یکی از شما روزهای گرفت، موی سر و صورتش را روغن مالی کند و بر دو لبش زيتون بمالد تا مردم نفهمند او روزه دار است. و اگر با دست راستش چیزی بخشید، آن را از دست چپش مخفی بدارد. و اگر نماز می گزارد، پرده در را بیفکند (تا کسی او را نبیند)؛ زیرا همان خدایی که روزی را تقسیم می کند، ثنا و ستایش را نیز تقسیم می نماید».

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

600 - «اِنَّ في ظِلَّ العَرشِ ثَلاثَةٌ يَظلُّهُمُ اللهُ بِظِلُۀِ يَومَ لا ظِلَّ اِلا ظِلَّهُ: رَجُلانِ تَحابّا في اللهِ وَافتَرَقا عَلَيهِ. وَرَجُلٌ تَصَدَّقَ بِيَمينِهِ صَدَقَهً فَاَخفاها عَن شِمالِهِ . وَرَجُلٌ دَعَتهُ اِمراَةٌ ذاتُ جَمالٍ فَقالَ : اِنّی اَخافُ اللهَ رَبَّ العَالَمينَ».

- «از خداوند متعال در روزی که سایبانی جز سایبان او نیست، سه گروه را در سایه عرش قرار می دهد: دو فردی که برای رضای خدا با هم دوست شوند، و به

ص: 434

همان قصد از هم جدا گردند. فردی که با دست راستش صدقه ای بدهد، و آن را از دست چپش مخفی بدارد. و مردی که زن زیبایی او را به سوی خود بخواند، اما وی در پاسخ بگوید: من از خدای رب العالمین می ترسم».

« حفص بن بختری » روایت کرده است که گفت : شنیدم حضرت صادق علیه السلام می فرماید:

601 - «حَدَّثَني اَبي عَن آبائِهِ علیهم السلام اَنَّ اَميرَ المُؤمِنينَ علیه السلام قالَ لِكُمَيلِ بنِ زیادٍ النَّخَعِیَّ : تَبَذَّل وَلا تَشهَر، وَوارِ شَخصَكَ وَلاتُذَکَّر، وَتَعَلَّم وَاعمَل ، وَاسکُت تَسلَم، تُسِرُّ الاَبرارَ، وَتَغيظُ الفُجّارَ، وَلا عَلَيكَ اِذا عَرَّفَكَ اللهُ دينَهُ ، اَن لا تَعرِفَ النّاسَ وَلا يَعرِفُونَكَ».

- «پدرم از پدرانش از امير المؤمنين علیه السلام نقل کرده است که به «کمیل بن زیاد نخعی» فرمود: بخشش کن ولی مشهور نشو. خود را پنهان نما و در خاطره ها نینداز. علم بیاموز و عمل کن. ساکت باش تا سالم بمانی. نیکان را مسرور و تبه کاران را به خشم آور. اگر خداوند دینش را به تو بشناساند دیگر چه باک که نه تو مردم را بشناسی و نه مردم تو را بشناسند».

توجه

اگر عمل را مخفیانه انجام داده ای، و فهمیدی که خالصا لله انجام گرفته ، مبادا بعد آن را فاش سازی و با خود بگویی : «عملم از روی اخلاص بود و در دیوان حسنات نوشته شد».

آنگاه آن را علنی نمایی، وهمت و تلاشت بر کتمان آن کم گردد. بلکه محققا بدان که آشکار کردن عمل بعد از انجامش مانند آشکار نمودن از ابتدای

ص: 435

کار می باشد، پس باید از ضایع ساختن آنچه در راهش خود را به رنج انداخته ای ، جدا پرهیز کنی؛ که مبادا آن را از دیوان اعمال مخفی به دیوان اعمال آشکار منتقل سازی ، که در این صورت حتی اگر اخلاصت هم باقی و برقرار باشد، (ضرر کرده ای؛ چون شصت و نه قسمت آن را از بین برده ای؛ زیرا از معصومین علیهم السلام روایت شده است که فرموده اند:

602 - «اِنَّ فَضلَ عَمَلِ السَّرَّ عَلى الجَهرِ سَبعُونَ ضِعفاً».

- «برتری عمل مخفیانه بر عمل آشکار، هفتاد برابر است».

و از حضرت صادق علیه السلام نیز روایت است که فرمود:

603 - «مَن عَمِلَ حَسَنَةً سِأراً كُتِبَت لَهُ سِرّاً ، فَاِذا اَقَرَّ بِها مَحِيَت وَكُتِبَت جَهراً ، فَاِذا اَقَرَّ بِها ثانياً مُحِيَت وَ کُتِبَت رياءً».

- «کسی که کاری را در خفا انجام بدهد، در نامه عملش به عنوان کار مخفیانه ثبت می گردد. اگر نزد دیگران به آن اقرار کند. صفت مخفیانه اش پاک شده به عنوان عمل آشکار نوشته می شود. و اگر مرتبه دوم به آن اقرار نماید، این هم پاک شده ، به حسابش ریا نوشته می گردد».

پس چه کلام شومی و مصیبت بزرگی است؟ ای کاش انسان در آن زمان لال می شد و خاموش میگردید؟

اما اگر کسی با نقل عمل خیرش بخواهد به برادر دینی نفعی برساند، و او را به نشاط آورد، در این صورت از معصومین علیهم السلام اجازه اظهار داده شده است.

ص: 436

عُجب

عُجب (1)

این صفت موجب هلاکت انسان می گردد، چنانچه رسول خدا فرمود:

604 - «ثَلاثٌ مُهلِكاتٌ : شُحٌّ مُطاعٌ، وَهَوًی مُتَّبَعٌ، وَاِعجابُ المَرءِ

بِنَفسِهِ ، وَهُوَ مُحبِطٌ لِلعَمَلِ ، وَهُوَ داعِيَةُ المَقتِ مِنَ اللهِ سُبحانَهُ».

- «سه چیز موجب هلاكت و نابودی انسان است: تخلی که از آن اطاعت شود، هوا و هوسی که پیروی گردد، و عجب و غرور انسان به خود که موجب نابودی عمل و باعث خشم خداوند سبحان است».

نیز فرمود:

605 - «لَولا اَنَّ الذَّنبَ لِلمُؤمِنِ خَيرٌ مِنَ العُجبِ ما خَلَى اللهُ عَزَّوَجَلَّ بَينَ عَبدِهِ المُؤمِنِ وَبَينَ ذَنبٍ اَبَداً».

- «اگر گناه مؤمن از عجبش بهتر نبود، خداوند عزیز و جلیل او را هرگز در انجام گناه، آزاد نمی گذاشت».

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

606 - «سَيَّئَةٌ تَسُوء خَيرٌ مِن حَسَتَةٍ تُعجِبُكَ».

- «گناهی که تو را ناراحت کند بهتر است از عمل نیکی که تو را مغرور سازد»(2)

ص: 437


1- به معنای «خود پسندی» است.
2- روشن است که این دو روایت.. به معنای جواز ارتکاب گناه نیستند، بلکه منظور بیان شدت قباحت عجب می باشند. یعنی عجب در اثر انجام طاعت، از ارتکاب گناه و معصیت بدتر است .

یعنی موجب ایجاد غرور و خود پسندی در تو گردد.

و فرمود:

607 - «لا حَسَبَ اَعظَمَ مِنَ التَّواضُعِ، وَلا وَحدَةَ اَوحَشَ مِنَ العُجبِ».

- «هیچ اصل و تباری بزرگ تر از تواضع نیست و هیچ تنهایی، وحشتناک تر از عجب نمی باشد»(1)

از امام صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمود:

608 «اَوحَى اللهُ تَعالى اِلى داؤُدَ: یا داؤُدُ، بَشَّرِ المُذنِبينَ، وَاَنذِرِ الصَّدّیقينَ ، قالَ : كَيفَ اُبَشَّرُ المُذنِبينَ وَاَنذِرُ الصَّدّيقينَ ؟ قالَ : يا داؤُدُ ، بَشَّرِ المُذنِبينَ بِاَنّي اَقبَلُ التَّوبَةَ ، وَاَعفو عَنِ الذَّنبَ ، وَاَنذِرِ الصَّدّيقينَ اَن لا يُعجِبوا بِاَعمالِهِم فَاِنَّهُ لَيسَ عَبدٌ يَتَعَجَّبُ بِالحَسَناتِ اِلّا هَلَكَ».

- «خداوند متعال بر حضرت داود وحی فرستاد که: ای داوود ؛ به گنه کاران بشارت بده و صدیقین را انذار نما. گفت: چگونه گنه کاران را بشارت و صديقين را بیم دهم؟ فرمود: به گنه کاران بشارت بده که من توبه را می پذیرم و از گناه در میگذرم. و صديقين را بیم بده که مبادا به خاطر اعمالشان مغرور شوند، که هرگز بنده ای به حسناتش مغرور نشد مگر آن که هلاک و نابود گردید».

در روایت دیگر آمده است:

- «فَاِنَّهُ لَيسَ عَبدٌ ناقَشَتهُ الحَسَناتُ اِلّا هَلَكَ».

ص: 438


1- انسان خود پسند چون فقط از خود راضی است و از دیگران ناراضی، همیشه احساس تنهایی می کند، اگر چه جسمش در میان دیگر انسان ها باشد.

- «هرگز بندهای حسنات خود را تا آخر محاسبه نکرد، مگر آن که هلاک گرديد».

از امام باقر علیه السلام نقل است که از قول پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل فرموده است:

609- «قالَ اللهُ تَعالى : اَنَا اَعلَمُ بِما يَصلَحُ بِهِ اَمرُ عِبادی ، وَاِنَّ مِن عِبادِيَ المُؤمِنينَ لَمَن يَجتَهِدُ في عِبادَتِهِ فَيَقُومُ مِن رُقاډِهِ وَلَذيذِ وَسادِهِ فَيجتَهِدُ وَيُتعِبُ نَفسَهُ في عِبادَتی ، فَاَضرِبُهُ بِالنُّعاسِ اللَّيلَةَ وَاللَّيلَتَينِ نَظَراً مِنّی لَهُ، وَاِبقاءً عَلَيهِ فَيَنامُ حَتّى يُصبِحَ فَيَقُومُ ماقِیاً لِنَفسِهِ وَزاړِياً عَلَيها. وَلَو اُخَلّى بَينَهُ وَبَينَ ما يُريدُ مِن عِبادَتی ، لَدَخَلَهُ مِن ذلِكَ العُجبُ بِاَعمالِهِ ، فَيَأتيهِ ما فيهِ هَلاكُهُ لِعُجبِهِ بِاَعَمالِهِ وَرِضاهُ عَن نَفسِهِ حَتّى يَظُنَّ اَنَّهُ قَد فاقَ العابِدينَ وَجازَ في عِبادَتِهِ حَدَّ التَّقصيرِ، فَيَتَباعَدُ مِنّي عِندَ ذلِكَ وَهُوَ يَظُنَّ اَنَّهُ قَد تَقَرَّبَ اِلَىَّ».

- «خداوند متعال می فرماید: من مصالح بندگانم را بهتر می دانم؛ چون یک وقت بندهای از بندگان مؤمن من، نهایت تلاش و کوشش را در انجام عبادت می نماید، از خواب طویل و رختخواب لذيذش بر می خیزد، و خود را در عبادتم به زحمت می اندازد، اما من یکی، دو شب خواب را بر او مسلط می کنم، این به خاطر نظر و توجه من به اوست، تا او را (در دین و اخلاص) باقی نگه دارم، در نتیجه می خوابد (و موفق به نماز شب نمی گردد) و آنگاه که بیدار می شود، بر نفس خود غضبناک است و از آن خرده می گیرد. اگر من او را در انجام عبادتم آزاد می گذاشتم، او را عجب فرا می گرفت، و در نتیجه کاری می کرد که هلاکتش در آن بود؛ چون به خود مغرور و از خود راضی گشته تا جایی که گمان می برد بر تمام بندگان من فائق آمده، و در عبادتم کوتاهی نکرده است، و خلاصه از من

ص: 439

دور می شد، و حال آن که به گمان خویش به من نزدیک شده است».

صاحب کتاب «جواهر» همین روایت را از طریق دیگر با مقداری زیادی این گونه نقل کرده است:

- «فَلا يَتَّكِلُ العامِلُونَ عَلى اَعمالِهِم الَّتي يَعمَلُونَها ؛ فَاَنَّهُ لَوِ اجتَهَدُوا وَاتَعَبُوا اَنفُسَهُم وَاَعمارَهُم في عِبادَتی کانُوا مُقَّصَّرينَ، غَيرَ بِالِغينَ ما يَطلُبُونَ مِن کَرامَتی ، وَالتَّنَعُّم في جَنّاتی وَرَفيعِ دَرَجاتی فی جِواری . وَلكِن رَحمَتی فَلیَتَغُوا، وَالفَضلَ مِنّی فَلیَرجُوا،وَاِلَى حُسنِ الظَّنَّ بي فَليَطَمئِنُّوا، فَاِنَّ رَحمَتی عِندَ ذلِكَ تُدارِکُهُم وَهِيَ تُبَلَّغُهُم رِضوانی وَمَغفِرَتی وَاُلبِسُهُم عَفوی فَانّی اَنَا اللهُ الرَّحمنُ الرَّحیمُ بِذلِكَ تَسَمَّيتُ».

- «بنابر این مبادا آنان که اهل عمل هستند، بر عمل خود تکیه نمایند؛ چون اگر جد و جهدهم کنند، و خود را تمام عمر در راه عبادت من به زحمت وادارند، باز هم تقصیر کارند، و به آن کرامت و بهره وری در بهشت و درجات رفيع در جوار من، نخواهند رسید؛ بلکه باید رحمت مرا طلب کنند، و به فضل من امیدوار باشند و به حسن ظنی که به من دارند، مطمئن گردند، که در این صورت رحمت من جبران کار را کرده ایشان را به مقام رضوان و مغفرت می رساند، و لباس عفو مرا بر تنشان می پوشاند، که من خداوند رحمان و رحیم هستم و به همین اسم هم نامگذاری گردیده ام».

از حضرت باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود:

610- «قالَ اللهُ سُبحانَهُ : اِنَّ مِن عِبادِيَ المُؤمِنينَ لَمَن يَسأَلُني الشَّيءَ مِن طاعَتی فَاَصرِفُهُ عِنهُ مَخافَةَ الاِعجابِ».

ص: 440

- «خداوند سبحان فرمود: بعضی از بندگان مؤمن از من توفيق بعضی طاعات را می خواهند، اما من توفيق آن عمل را از اینان بر می گردانم از ترس این که مبادا گرفتار خود پسندی گردند».

حضرت مسیح علیه السلام فرمود:

611 - «يا مَعشَرَ الحَواریّینَ کَم من سِراجٍ اَطفَاَتهُ الرّيحُ ؟ وَ كَم مِن عابِدٍ اَفسَدَهَ العُجبُ؟».

- «ای جماعت حواريين ؛ بسا چراغی که باد او را خاموش کرد، و بسا عابدی که خود پسندی فاسدش نمود».

حقیقت عجیب

«حقیقت عجب» آن است که انسان عمل صالحش را بزرگ و زیاد بشمارد و از آن خوشحال گردد. ممکن است در اینجا این سوال به ذهن آید:

گاهی اوقات انسان از طاعت و عبادت خوشحال می شود، ولی آن را بزرگ نمی شمارد؛ بلکه شادی اش به خاطر این است که به آن عمل موفق گردید، و دوست دارد بیشتر از آن را انجام بدهد. چنین حالتی در هر انسانی وجود دارد که اگر شبی را به نماز ایستاد، یا روزی را روزه گرفت، یا مقام شریف و دعا و عبادتی برایش حاصل شد، بدون شک موجب شادی او می گردد، آیا چنین حالتی خود پسندی است؟ وعمل را تباه کرده، انسان را در زمره معجبين (یعنی خود پسندها) داخل می کند؟

در جواب باید گفت: «عجب» آن است که انسان از عمل صالح که خوشحال شد، به آن بنازد، آن را بزرگ بشمارد و خود را از حد تقصیر (در انجام

ص: 441

وظایف و حق عبودیت) خارج بداند، این حالت است که موجب هلاکت

می شود و عمل را از حساب حسنات ، به حساب سیئات انتقال می دهد، و آن را

از درجات رفيع، به درک اسفل می کشاند.

سعد بن ابی خلف» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

612- «عَلَيكَ بِالجِدَّ، وَلا تُخرِجَنَّ نَفسَكَ مِن التَّقصيرِ في عبادَةِ اللهِ وَطاعَتِهِ ، فَاِنَّ اللهَ تَعالى لا يُعبَدُ حَقَّ عِبادَتِهِ».

- «همیشه کوشا باش، و خود را از تقصیر در عبادت و طاعت خداوند خارج ندان، زیرا هرگز نمی توان خداوند متعال را آن گونه که سزاوار است عبادت کرد».

اما سروری که به همراهش تواضع برای خداوند جليل، ونیز شکر گزاری بر این که چنین توفیقی را عطا فرمود و از او توفيق ازدیاد عمل را خواسته باشد، نیکو و پسندیده است ، که امير المؤمنين علیه السلام فرمود:

613- «مَن سَرَّتهُ حَسَنَتَهُ، وَساءَتهُ سَيَّئَتُهُ، فَهُوَ مُؤمِنٌ».

۔ «کسی که عمل نیک خوشحالش کند، و کار بد ناراحتش سازد، او مؤمن است».

و فرمود:

614- «لَيس مِنّا مَن لَم يُحاسِب نَفسَهُ كُلَّ يَومٍ ، فَاِن عَمِلَ خَیراً حَمِدَ اللهَ وَاستَزادَهُ، وَاِن عَمِلَ سُوءً استَغفَرَ اللهَ».

- «از ما نیست کسی که خود را هر روز به حساب نکشد، که اگر خیری انجام داد خدای را حمد کند، و از او زیادی آن عمل را بطلبد، و اگر بدی مرتکب شد، از آن استغفار نماید».

ص: 442

نیز فرمود:

615 - «وَاعلَمُوا عِبادَ اللهِ - اَنَّ المُؤمِنَ لا يُصبحُ وَلا يُمسي اِلّا وَنَفسُهُ ظُنُونٌ عِندَهُ، فَلا يَزالُ زاړِياً عَلَيها وَ مُستَزيداً لَها. فَكُونُونُ کَالسّابِقينَ قَبلَكُم، وَالماضينَ اَمامَكُم، قَؤَّا مِنَ الدَّنيا تَقويضَ الرّاحِلِ، وَاطؤَوها طَىَّ المَنازِلِ».

- «بدانید ای بندگان خدا؛ که مؤمن صبح و شام نمی کند، مگر آن که خود را متهم می داند، و دائما بر آن خرده می گیرد، و می خواهد هر چه بیشتر عمل کند. مانند کسانی که قبل از شما آمدند، و پیش از شما گذشتند، باشید، خیمه را از دنیا چون مسافر بر کنید و آن را برای طی منازل درهم بپیچید».

درمان عجب

باید در عاقبت «عجب» اندیشید که موجب خشم پروردگار، و نابودی عمل می گردد. باید فکر کرد که این آیات و نشانه ها و اعضای بدن که به وسیله آنها طاعت را انجام داده، و بر آن قدرت پیدا کرده، آیا ملک خدا نیستند؟

آیا غذایی که او را بر پای داشت، روزی او نمی باشد؟

آیا نعمت سلامتی که با آن توانست مراد خود را به انجام برساند، از نعمت های او نیست؟

بسا فرد مریضی که اگر او را مخیر کنند بین این که یا عافیت را اختیار کن یا عبادت چند شبانه روزی را، او عافیت را برگزیند و در قیمت و بهایش، عبادت چندین شب را بپردازد.

اما تو برای قیام مقداری از شب خودخواهی و خود پسندی می کنی، و حال آن که چه روزها و شبها، بلکه چه ماهها و سال ها را با عافیت و سلامت

ص: 443

گذرانده ای، پس عجب تو برای چیست؟

قیام تو به واسطه توفيق اوست، قدرت تمکن بر عبادت تو به واسطه عافیت اوست، نیرو و قوت تو به واسطه روزی اوست، کارهای تو به واسطه اعضا و جوارح اوست و تمام اینها در شب و روز او واقع شده است.

اینجاست که باید عمل خود را در برابر نعمت های او قیاس کنی، آیا برابری می کند؟ حتی به اندازه یک صد مش؟

آیا توفیق تو در قیام به عبادات، نعمتی نیست که باید شکرش را به جای بیاوری؟ و بترسی از اینکه مبادا در انجام آن کوتاهی کرده، مؤاخذه گردی؟

خداوند متعال به حضرت داوود علیه السلام وحی فرستاد که:

616 - «یا داؤُدُ، اُشکُرنی ، قالَ : وَ كَیفَ اَشکُرُکَ یا رَبَّ ؟! وَالشُّكرُ مِن نِعَمِكَ تَستَحِقُّ عَلَيهِ شُكراً ، قالَ : يا داؤُدُ، رَضيتُ بِهذَا الاِعتِرافِ مِنكُ شُکراً».

- «ای داوود شکر را به جای بیاور. داوود گفت: پروردگارا؛ چگونه می توانم شکر تو را به جای آورم در حالی که شکر، خودش از نعمت های تو است که بر آن هم سزاوار شکر هستی؟ فرمود: ای داوود؛ راضی شدم که همین اعتراف را شکر تو قرار دهم».

باید تمام اعمال نیک و عبادات و طاعات خود را بر هر یک از نعمت های الهی که در آن تصرف می کنی تقسیم کنی، نظیر: غذا، آب و ... که در نتیجه، خواهی دید حتی اندکی از آن را کفاف نمی دهد.

گویند: روزی واعظی بر «هارون الرشید» وارد شد، هارون به او گفت: مرا موعظه کن.

ص: 444

واعظ گفت؛ ای خلیفه؛ اگر هنگام تشنگی شدید، به تو جرعه ای آب ندهند حاضر می شوی آن را به چه قیمتی بخری؟

هارون گفت: به نصف ملكم.

واعظ گفت: اگر نتوانی آن آب را دفع کنی، به چه قیمت حاضر می شوی این گرفتاری را از تو برطرف نمایند؟

هارون گفت: به نصف دیگر ملکم.

واعظ گفت: پس مبادا حکومتی که قیمتش یک جرعه آب است، تو را بفریبد و مغرورت بسازد.

تو در شبانه روز چقدر کاسبی می کنی؟ یک کارگر دو درهم، نگهبانی که طول شب را بیدار است و کشیک می دهد دو دانگ(1)، صنعت گران واهل حرفه مانند آشپز و نانوا و... تمام روز و مقداری از شب را در برابر چند درهم اندک کار می کنند؟ (اینها همه ارزش کارهای دنیایی است اما اگر عملی را برای خدا انجام بدهی مثلا یک روز را روزه بگیری می فرماید:

617 - «الصَّؤمُ لي وَاَنا اَجزي بِهِ» .

- «روزه، مال من است و خودم پاداش آن را می دهم».

نیز فرمود:

- «اَعدَدَتُ لِعِبادی ما لا عَينٌ رَأَت ، وَلااُذُنٌ سَمِعَتَ، وَلا خَطَرَ بِقَلبِ بَشَرٍ».(2)

ص: 445


1- هر «دانگ» مساوی است با یک ششم درهم.
2- در حدیث 273 گذشت.

- «برای بندگانم چیزهایی فراهم کرده ام که نه چشمی آن را دیده، ونه گوشی آن را شنیده، و نه به قلب بشری خطور کرده است».

همین یک روزی که با آن همه رنج تنها دو درهم می ارزید، وقتی به خداوند متعال ارتباط پیدا کرد، دارای این همه ارزش شد.

اگر یک شب را به نماز بایستی می فرماید:

- «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»(1)

- «هیچ کس نمی داند پاداش نیکو کاری اش چه نعمت ها و لذت های بی نهایتی است که روشنی بخش دیده هاست و در عالم غیب برای او ذخیره شده است».

این همان شبی است که قیمتش دو دانگ بود.

اگر برای خدا سجده ای بکنی که در آن، خواب تو را برباید، خداوند متعال به واسطه تو بر ملائکه مباهات می کند. این چند لحظه سجده توأم با خواب و غفلت (از نظر مادی) چقدر ارزش دارد؟ ولی همین که به خداوند جلیل نسبت پیدا کرد، به این قیمت بالا و نفیس رسید.

اگر ساعتی (2) را برای خداوند سبحان قرار دهی و دو رکعت نماز سبک بخوانی یا در دل خود بگویی «لا إله إلا الله» . خداوند متعال می فرماید:

- «وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى»(3)«فَاولئِکَ یَدخُلُونَ

ص: 446


1- سوره سجده، آیه 17.
2- منظور، قطعه ای از زمان می باشد، نه ساعت مصطلح فعلی که یک بیست و چهارم شبانه روز است.
3- سوره نساء، آیه 124. دنباله آیه چنین است: « وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ نَقِيرًا»

الجَنَّةَ یُرزَقُونَ فیها بِغَیرِ حِسابِ»(1)

- «هر مرد و زن با ایمانی که عمل صالح انجام بدهد»، «داخل بهشت شده در آنجا بدون حساب صاحب روزی خواهند گردید.»

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

- «مَن قالَ : سُبحانَ اللهِ ، غَرَسَ اللهُ لَهُ شَجَرَةً في الجَنَّةِ»(2)

۔ «اگر کسی بگوید (سبحان الله) خداوند متعال در بهشت درختی برای او میکارد».

این یک لحظه از نفس های تو است، اما تو چه مقدار از امثال آن را در هیچ و پوچ ضایع ساخته ای؟ و چه قدر زمان هایی مانند آن بدون فایده بر تو می گذرد، پس سزاوار است که عملت را پست و حقیر ببینی، و مقدارش را اندک بپنداری. و بدانی که خداوند کریم بر تو چه می گذاشت که قدر و منزلتت را شرافت داد، و پاداشت را بزرگ نمود. خود را بر حذر بدار از این که عملت مورد صلاح و مصلحت الهی نباشد، و او راضی نگردد، که در نتیجه آن قیمتی که دارد را از دست خواهد داد، و به همان قیمت اصلی اش که عبارت از دو درهم یا دو دانگ با کمتر است، بر گردد، بلکه علاوه بر این، از خشم و عقوبت الهی نیز در امان نیستی، پس سزاوار است که نزد خود، خداوند را مراقب (اعمال خویش) دانسته، او را صاحب متت بشناسی و بر خود عیب بگیری؛ تا ان شاء الله به رحمت حق برسی. از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:

ص: 447


1- سوره مؤمن، آیه 40، آغاز آیه چنین است: «وَمَن يَعمَل صالِحاً مِن ذَكَرٍ او اُنثى وُهِوُ مُؤمن....».
2- در حدیث 676 خواهد آمد.

618- «مَن مَقَتَ نَفسَهُ دُونَ مَقتِ النّاسِ آمَنَهُ اللهُ تَعالى مِن فَزَعِ يَومِ القِيامَةِ».

- «کسی که به جای دشمن داشتن مردم، نفس خود را دشمن بدارد.

خداوند متعال او را از وحشت روز قیامت ایمن می دارد».

در روایت آمده است که:

۔ «عابدی هفتاد سال خدا را بندگی کرد، روزها را روزه و شب ها را به نماز می ایستاد، آنگاه حاجتی از خداوند متعال طلب نمود، ولی برآورده نگردید، رو به خود کرد و گفت: اشکال از خود تو است؛ چون اگر در تو خیری می بود، حاجتت روا می شد، در این هنگام خداوند متعال فرشته ای برای او فرستاد و گفت: ای فرزند آدم! این یک لحظه ای که خود را کوچک شمردی، از تمام عبادت های گذشته ات بهتر است(1)

نیز روایت شده است که:

619- «بَيتُ اَحَدُکُم نادِماً عَلى ذَنبِهِ ، زارِياً عَلى نَفسِهِ ، خَیرٌ لَهُ مِن اَن يُصبحَ مُبتَهِجاً بِعَمَلِهِ».

- «هر یک از شما شب را در حالی به سر برد که بر گناهش پشیمان، و بر نفسش خرده گیرد، برای او بهتر است از این که صبح کند در حالی که از عملش خوشحال و مسرور (و به آن مغرور) باشد».

ای عاقل ؛ بر تو است که عملت را در حصاری قرار دهی و آن را از شر عجب و ریا و غیبت و کبر محافظت نمایی، که غیبت و کبر نیز چون ریا و عجب

ص: 448


1- در حدیث 468 گذشت.

برای عمل، مضرند، مگر خبر معاذ را نشنیده ای؟

«شیخ ابو جعفر محمد بن احمد بن على قمی» ساکن «ری» در کتابی که در آن اخبار زهد نبی آمده، از «عبد الواحد» تا برسد به «معاذ بن جبل» نقل کرده است که راوی می گوید:

-(به معاذ گفتم:) حدیثی برایم باز گو کن که آن را از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیده ، و به دقت حفظش کرده باشی.

معاذ گفت: بلی. آنگاه اشکش جاری شد. سپس گفت: به پدر و مادرم سوگند؛ در حالی که به همراهش راه می رفتم، چشمانش را سمت آسمان بالا کرده، فرمود:

620 - «الحَمدُ للهِ الَّذي يَقضي في خَلقِهِ ما اَحَبَّ . ثُمَّ قالَ : يا مَعاذُ. قُلتُ: لَبَّیکَ یا رَسُولَ اللهِ وَسَیَّدَ المُؤمِنينَ».

- «حمد و سپاس خدای راست که هر آنچه محبوبش باشد، در بین خلق حکم می کند. آنگاه فرمود: ای معاذ. گفتم: لبیک ای رسول خدا؛ وای آقای مؤمنین».

مجددا فرمود:

«یا مَعاذُ قُلتُ: لَبَّیکَ یا رَسُولَ اللهِ ؛ اِمامَ الخَيرِ وَنَبِيَّ الرَّحمَةِ».

- «ای معاذ. گفتم: لبیک ای رسول خدا ؛ ای رهبر خوبی ها و پیامبر رحمت».

«قالَ : اُحَدَّثُكَ شَيئاً ما حَدَّثَ بِهِ نَبِئُّ اُمَّتَهُ. اِن حَفِظتَهُ نَفَعَکَ عَیشُکَ ، وُاِن سَمِعتَهُ وَلَم تَحفِظهُ اِنقَطَعَت حُجَّتُك عِندَ اللهِ».

ص: 449

«خبری به تو بدهم که هیچ پیامبری به امتش نداد. اگر آن را حفظ نمایی، ندگی ات نفع خواهد داشت، و اگر بشنوی و حفظش ننمایی، حجتی نزد خداوند متعال نداری».

«ثُمَّ قالَ : اِنَّ اللهَ خَلَقَ سَبعَةَ اَملاکٍ قَبلَ اَن يَخلُقَ السَّمواتِ ، فَجَعَلَ في كُلَّ سَماءٍ مَلَكاً ، قَد جَلَّلَها بِعَظَمَتِهِ ، وَجَعَلَ عَلى كُلَّ بابٍ مِنَ اَبوابِ السَّماواتِ مَلَكاً بَوّاباً ، فَتَكتُبُ الحَفَظَةُ عَمَلَ العَبدِ مِن حينَ يَصبَحُ اِلى حينَ يُمسي ، ثُمَّ تَرتَفِعُ الحَظَةُ بِعَمَلِهِ؛ وَلَهُ نُورٌکَتُورِ الشَّمسِ حَتّى اِذا بَلَغَ سَماءَ الدُّنيا فَتَزَکّيهِ وَتُكَثَّرُهُ، فَيَقُولُ المَلَكُ : قِفُوا وَاضرِبُوا بِهذَا العَمَلِ وَجهَ صاحِبِهِ ، اَنا مَلَكَ الغَيبَةِ فَمَنِ اغتابَ لا اَعَمَلَهُ يُجاوِزُني اِلى غَیری ، اَمَرَنی بِذلِكَ رَبّی».

- «فرمود: خداوند متعال قبل از خلقت آسمانها، هفت مأمور خلق کرد و هر یک را در یک آسمان قرار داد، و با عظمت او آن آسمان را مجلل فرمود، آنگاه بر هر در از درهای آسمان ها فرشته دربانی گمارد.

فرشتگان حافظ (که اعمال را ثبت می کنند کارهای انسان را از صبح تا شام می نویسند سپس آن را به طرف بالا می برند، در حالی که چون خورشید نورانی است، به آسمان دنیا که رسیدند آن عمل را پاکیزه می کنند و زیادش می نمایند که ناگاه فرشته می گوید:

صبر کنید، این عمل را به چهره صاحبش بکوبید، من فرشته (و مأمور) غیبتم هر کس غیبتی کند از عملش دست بر نمی دارم، ونمی گذارم به دیگری برسد، این فرمان پروردگار من است».

- «قال : ثُمَّ تَجیءُ الحَفَظَةُ مِنَ الغَدِ، وَمَعَهُم عَمَلٌ صالِحٌ فَتَمُرُّ بِهِ ،

ص: 450

فَتُزَکّیهِ وَتُكَثَرُهُ حَتّى تَبلُغَ السَّماءَ الثّانِيَةِ . فَيَقُولُ المَلَكُ الَّذي في السَّماءِ الثّانِيَةِ : قِفُوا وَاضرِبُوا بِهذَا العَمَلِ وَجهَ صاحِبِهِ ، اِنَّما آرادَ بِهذَا عَرَضَ الدُّنيا ، اَنا صاحِبُ الدُّنيا لااَدَعُ عَمَلَهُ يَتَجاوَزُني اِلى غَيرى».

- «فرمود: سپس روز بعد، ملائکه در حالی که عمل صالح به همراه دارند باز می گردند، از آن فرشته قبلی می گذرند و آن عمل را پاک و زیاد می کنند تا به آسمان دوم می رسند که فرشته آن آسمان می گوید:

توقف کنید، این عمل را به چهره صاحبش بزنید؛ چون او با این عمل، اهداف پست دنیوی داشت، من صاحب دنیا هستم و اجازه نمی دهم عمل این فرد از من تجاوز کند و به دیگری برسد».

- قال :« ثُمَّ تَصعَدُ الحَفَظَةُ بِعَمَلِ العَبدِ مُبتَهِجاً بِصَدَقَةٍ وَصَلاةٍ فَتَعجِبُ بِهِ الحَفَظَةُ ، وَتَجاوَزُ بِهِ اِلَى السَّماءِ الثَّالِثَة . فَيَقُولُ المَلَكُ : قِفُوا وَاضرِبُوا بِهذَا العَمَلِ وَجهَ صاحِبِهِ وَظَهرَهُ، اَنَا مَلَكُ صاحِبِ الكِبرِ، فَيَقُولُ : اِنَّهُ عَمِلَ وَتَكَبَّرَ عَلَى النّاسِ في مَجالِسِهِم، اَمَرَني رَبّي اَن لا اَدَعَ عَمَلَهُ يَتَجاوَزُني اِلَى غَیری».

- «فرمود: مرتبه بعد فرشتگان عمل بنده را که از صدقه و نمازش خوشحال و مسرور شده اند بالا می برند، اما همین که به آسمان سوم رسیدند، فرشته می گوید: بایستید، این عمل را بر صورت و پشت صاحبش بکوبید، من فرشته صاحب کبرم، این فرد عمل کرد، اما در مجالس بر مردم تكبر نمود، پروردگارم به من فرمان داد که نگذارم عملش از من گذشته، به دیگری برسد».

- قال : «وَتَصعَدُ الحَفَظَةُ بِعَمَلِ العَبدِ يَزهَرُ كَالكَوكَبَ الدُّرَّئَّ فِي السَّماءِ، لَهُ دَوِئٌّ بِالتَّسبيحِ وَالصَّومِ وَالحَجَّ، فَتَمُرُّ بِهِ اِلَى السَّماءِ الرّابِعَةِ ،

ص: 451

فَيَقُولُ لَهُ المَلَكُ: قِفُوا وَاضرِبُوا بِهذَا العَمَلِ وَجهَ صاحِبِهِ وَبَطنِهِ ، اَنا مَلَكُ العُجبِ ، اِنَّهُ كانَ يُعجِبُ بِنَفسِهِ ، اِنَّهُ عَمِلَ وَاَدخَلَ نَفسَهُ العُجبِ ، اَمَرَنی رَبّي اَن لا اَدَعَ عَمَلَهُ يَتَجاوَزُني اِلى غَيرى».

- «بعد فرمود: باز فرشتگان حافظ عمل بنده را بالا می برند در حالی که چون ستاره درخشانی می درخشد، و صدایش به تسبیح و روزه و حج بلند است، این را تا آسمان چهارم بالا می برند که فرشته می گوید: بایستید، این عمل را بر چهره و شکم صاحبش بکوبید، من فرشته عجب هستم، او فردی خود پسند بود، کار می کرد و از خود راضی بود، پروردگارم فرمان داده که نگذارم عملش از من به دیگری تجاوز کند».

- «قال : وَتَصعَدُ الحَفَظَةُ بِعَمَلِ العَبدِ ، کَالعَرُوسِ المَزفَوفَةِ اِلى اَهلِها ، فَتَمُرُّ بِهِ اِلى مَلَكِ السَّماءٍ الخَامِسَةِ بِالجِهادِ وَالصَّلاةِ ما بَينَ الصَّلاتَينِ ، وَلِذلِكَ العَمَلِ رَنینٌ کَرَنينِ الإِبِلِ ، عَلَیهِ؛ ضَوءٌ کَضَوءِ الشَّمسِ ، فَيَقُولُ المَلَكُ : قِفُوا اَنَا مَلَكُ الحَسَدِ ، وَاضرِبُوا بِهذَا العَمَلِ وَجهَ صاحِبِهِ وَاحمَلُوهُ عَلى عاتِقِهِ ، اِنَّه كانَ يَحسُدُ مِن يَتَعَلَّمُ اُو یَعمَلُ بِطاعَتِهِ ، وَاِذا رَاَی لِأَ حَدٍ فَضلاً فِي العَمَلِ وَالعِبادَةِ حَسَدَهُ وَوَقَعَ فيهِ، فَيَحمِلُهُ عَلى عاتِقِهِ وَ يَلعَنُهُ عَمَلُهُ».

- «آنگاه فرمود: مرتبه بعد، حافظان عمل بنده را که چون عروس آماده برای زفاف زیباست، بالا می برند، وقتی به ملک آسمان پنجم می رسند که این عمل همراه است با جهاد، و نماز بین دو نماز، وصدای حزینی چون ناله شتر، و نوری چون نور خورشید، اما فرشته می گوید: توقف کنید، من ملک حساب هستم، این عمل را بر صورت صاحبش بزنید و آن را بر دوشش قرار دهید، او فردی بود که

ص: 452

نسبت به طالبان علم و مطيعان و عاملين الله حسود بود، هرگاه می دید فردی در عمل و عبادت فضیلتی کسب کرده، نسبت به او حسادت می ورزید، و خودش آن کار را شروع می کرد، در اینجا عمل آن فرد را بر دوشش بار می کنند، در حالی که خود عمل او را لعنت می کند».

- «قال : وتَصَعَدُ الحَفَظَةُ بِعَمَلِ العَبدِ مِن صَلاۃٍ وَزَ کاةٍ وَحَجًّ وَعُمرَةٍ ،فَيَتَجاوَزُونَ بِهِ اِلَى السَّماءِ السّادِسَةِ ، فَيَقُولُ المَلَكُ: قِفُوا اَنا صاحِبُ الرَّحمَةِ ، وَاضرِبُوا بِهذَا العَمَلِ وَجهَ صاحِبِهِ ، وَاطمِسُوا عَينَيهِ، لِاَنَّ صاحَبِهُ لَم يَرحَم شَيئاً ، اِذا اَصابَ عَبداً مِن عِبادِ اللهِ ذَنبٌ لِلأخِرَةِ اَو ضَرٌّ في الدُّنيا شَمِتَ بِهِ ، اَمَرَني رَبّي اَن لا اَدَعَ َمَلَهُ يُجاوِزُنی».

- «و فرمود: بار دیگر حافظان، اعمال بنده نظیر نماز و زكات و حج و عمره را بالا برده، تا به آسمان ششم می رسند که فرشته می گوید: بایستید، من صاحب رحمت هستم، این عمل را بر صورت صاحبش بزنید، و چشمانش را کور نمایید؛ چون او بر چیزی رحم نمی کرد. اگر به بندهای از بندگان خدا گناه اخروی یا ضرر دنیوی می رسید، صاحبش را شماتت می کرد. پروردگارم به من فرمان داده که نگذارم عملش از من تجاوز کند».

- «قال : وَتَصعَدُ الحَفَظَةُ بِعَمَلِ العَبدِ بِفِقهٍ وَاجتِهادٍ وَوَرَع وَلَهُ صَوتٌ کَالرَّعدِ، وَضَوءٌ کَضَوءِ البَرقِ وَمَعَهُ ثَلاثَةُ آلافِ مَلَکٍ، فَتَمُرُّ بِهِ اِلى مَلَكِ السَّماءِ السّابِعَةِ ، فَيَقُولُ المَلَكُ : قِفُوا وَاضرِبُوا بِهذَا العَمَلِ وَجهَ صاحِبِهِ ، اَنا مَلَكُ الحِجابِ ، اَځجُبُ کُلَّ عَمَلٍ لَيسَ للهِ ، اِنَّهُ اَرادَ رِفعَهً عِندَ القُوّادِ، وَذِكراً في المَجالِسِ ، وَصيتاً في المَدائِنِ ، اَمَرَني رَبّي اَن لا اَدَعَ عَمَلَهُ يَتَجاوَزُني اِلى غَيرى ما لَم يَكُن لِلّهِ خالِصاً».

ص: 453

- «فرمود: حافظان، عمل بنده را که همراه با فهم و کوشش و ورع بوده را به آسمان می برند در حالی که صدایی مانند رعد، و نوری مثل برق دارد، علاوه بر این، سه هزار فرشته هم آن را همراهی می کنند، وقتی به فرشته آسمان هفتم می رسنده می گوید: بایستید، این عمل را بر چهره صاحبش بکوبید، من ملک حجابم، هر عملی را که برای خدا نباشد از او پوشیده می دارم. این فرد هدفش این بود که نزد رهبران و پیشوایان دارای مقام و رفعتی گردد، و نامش را در مجالس ببرند، و آوازه اش به شهرها برسد، پروردگارم به من فرمان داده تا وقتی که عملش برای خدا خالص نشده، نگذارم از من بگذرد و به دیگری برسد».

- «قالُ : وَتَصعَدُ الحَفَظَةُ بِعَمَلِ العَبدِ مُبتَهِجاً بِهِ مِن صَلاةٍ وَزَكاةٍ وَصِيامٍ وَحَجًّ وَعُمرَةٍ وَحُسنِ خُلقٍ وَصَمتٍ وَذِکرٍ کَثیرٍ ، تُشَیَّعُهُ مَلائِكَةُ السَّماواتِ وَالمَلائِكَةُ السَّبعَةُ بِجَماعَتِهِ فَيَطَوُنَ الحُجُبَ کُلَّها، حَتّى يَقُومُوا بَينَ يَدَيهِ سُبحانَّهُ، فَيَشهَدُوا لَهُ بِعَمَلٍ وَدُعاءٍ ، فَيَقُولُ : اَنتُم حَفَظَةُ عَمَل عَبدي ، وَاَنا رَقيبٌ عَلى ما في نَفسِهِ ، اِنَّهُ لَم يَرِدني بِهذَا العَمَلِ، عَلَيهِ لَعنَتی ، فَتَقُولُ المَلائِكَةُ: عَلَيهِ لَعنَتُكَ وَلعنَتُنا».

- «بعد فرمود: این بار حافظان اعمال بنده را در حالی که به آن خوشحال است بالا می برند، اعمالی مانند: نماز و زكات و روزه و حج و عمره و اخلاق نیکو و سکوت و ذکر بسیار ، که ملائکه آسمانها و نیز آن هفت ملک آن را مشایعت می کنند. تمام پرده ها را میدرند تا در برابر خداوند سبحان قرار گرفته، برایش به عمل و دعا گواهی میدهند، که ذات اقدس الهی می گوید:

شما حافظان و نگهبانان عمل بنده من هستید، ولی (از قلبش خبر ندارید) من بر آنچه در نفس او می گذرد، نگهبانم، او با این عملش مرا اراده نکرده بود،

ص: 454

لعنت من بر او باد، در اینجا ملائکه هم می گویند: لعنت تو ولعنت ما بر او باد».

«معاذ» در این هنگام به گریه افتاد و به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم گفت: چه کنم که در عمل من اخلاص باشد؟ فرمود:

- «اِقتَدِ بِنَبِیَّکَ - یا مَعاذُ - في اليَقينِ».

- «ای معاذ ؛ در يقين (به توحید) به پیامبرت اقتدا کن».

معاذ» گوید: گفتم: تو رسول خدایی و من معاذم، فرمود:

- «وَاِن كانَ في عَمَلِكَ تَقصيرٌ - یا مَعاذُ - فَاقطَع لِسانِكَ عَن اِخوانِكَ وَعَن حَمَلَةِ القُرآنِ ، وَلتَكُن ذُنُوبُكَ عَلَيكَ لا تُحَمَّلها عَلى اِخوانِكَ، وَلا تُزَكَّ نَفسَكَ بِتَذميمِ اِخوانِكَ، وَلا تَرفَع نَفسَكَ بِوَضعِ اِخوانِكَ، وَلا تُراءِ بِعَمَلِكَ، وَلاتَدخُلَ مِن الدُّنيا في الآخرَةِ ، وَلا تُفحِش في مَجلِسِکَ لِکَئ يَحذَرُوكَ لِسُوءَ، خَلقِكَ، وَلا تُناجِ مَعَ رَجُلٍ وَاَنتَ مَعَ آخَرَ، وَلا تُعظِم عَلَى النّاسِ فَتَنقَطِعَ عَنكَ خَيراتُ الدُّنيا، وَلا تَمزُقِ النّاسِ فَتَمزُ قَكَ كِلابُ اَهلِ النّارِ، قالَ اللهُ تَعالى : «وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا»(1)

- «ای معاذ : اگر در عملت کوتاهی هست (آن را از این راه ها جبران کن:) زبانت را از سخن گفتن در مورد برادران دینی و حاملان قرآن کوتاه کن، گناهت را به حساب خودت بیاور و بر دوش برادرانت نینداز، مبادا از طریق مذمت برادران دینی بخواهی خودت را موجه و پاک جلوه دهی، خود را به قیمت پایین آوردن برادرانت بالا نبر، با عملت ریا نکن، ذره ای از اغراض دنیایی را در کارهای اخروی دخالت نده، در نشست و برخاست هایت، بد زبان نباش تا مردم

ص: 455


1- سوره نازعات، آیه 2.

به خاطر اخلاق بدت از تو کناره بگیرند، اگر فرد سومی در مجلس هست، «نجوا»(1)نکن، بر مردم بزرگی ننما که خیرات دنیا از تو قطع خواهد شد، بر مردم «طعنه»(2)نزن که سگ های اهل جهنم بر تو طعنه خواهند زد، خداوند متعال می فرماید: قسم به ناشطات».

- «اَفَتَدری مَا النّاشِطاتُ ؟ اِنَّها کَلابُ اَهلِ النّارِ تَنشُطُ اللّحمَ وَالعَظمَ».

- «آیا می دانی «ناشطات» کیانند؟ آنها سگ های اهل جهنمند که گوشت و استخوان را میگزند».

عرض کردم: چه کسی طاقت حمل این اوصاف را دارد؟ فرمود:

- «يا مَعاذُ ، اِنَّهُ يَسيرٌ عَلى مَن يَسَّرَهُ اللهُ تَعالى عَلَيهِ».

- «ای معاذ؛ این کارها برای کسی که خداوند آنها را برایش آسان کند، سهل خواهد بود».

راوی گوید: آن قدر که «معاذ» این حدیث را تلاوت می کرد، قرآن را تلاوت نمی نمود.

ص: 456


1- سخن پنهانی ، در گوشی صحبت کردن
2- نیزه زدن، ملامت و سرزنش کردن، کنایه زدن.

باب پنجم : ذکر

اشاره

ذکر

- تشویق به ذکر

-فصل: استحباب ذکر در هر وقت

-فصل: استحباب ذکر در هر مجلس

-فصل: تأكيد استحباب ذکر در میان غافلين

-فصل: بهترین اوقات ذكر(1)

-فصل: استحباب مخفی نمودن ذکر

-فصل: انواع ذکر

-فصل: بهترین اوقات ذكر(2)

-فصل: دعاهایی برای اوقات مخصوص

-فصل: شفا خواستن به واسطه دعا و نوشتن آن

ص: 457


1- (1 و 2) مؤلف محترم دو فصل تحت همین عنوان به همین ترتیبی که ذکر شده، آورده است.
2- (1 و 2) مؤلف محترم دو فصل تحت همین عنوان به همین ترتیبی که ذکر شده، آورده است.

ص: 458

ذکر

چون هدف از نوشتن این کتاب تنبیه بر فضیلت دعا، و اشاره به وظایف دعا کننده بود، که بر این اساس مطالب به حد کفایت بیان شد، مناسب دیدیم بعد از آن اشاره ای هم به مسئله «ذکر» داشته باشیم، که خود در فضیلت هم رتبه دعاست و تشویقاتی همانند تشویق به «دعا» برای آن رسیده است. نیز «ذکر» فواید دعا را هم در بر دارد، خواسته های انسان را بر آورده می کند، و بلاها را از او دور می نماید.

ص: 459

تشویق به ذکر

همچنان که عقل و نقل هر دو ما را به لزوم «دعا» راهنمایی می کردند، نسبت به «ذکر» نیز این حکم را دارند. گذشت که دعا موجب از بین رفتن بلاهای موجود، و دفع بدی های موعود است. به واسطه دعاست که منفعت برای انسان به دست می آید، و از همین طریق دوام می یابد، «ذکر» هم همین فواید را در بردارد، پس هم عقل و هم نقل ما را به آن تشویق می نمایند.

از نظر عقل

هر انسانی که به او نعمتی رسیده، عقلش حکم به لزوم شکر گزاری می نماید، و «شکر» هم خود قسمی از اقسام «ذکر» است. علاوه بر این «ذکر»موجب دفع ضرر احتمالی است ، از نظر عقل دفع ضرر احتمالی در صورت وجود قدرت واجب است. دفع ضرر به واسطه «ذکر» را از روایات زیر می توان به دست آورد:

«حسین بن زید» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

621 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : ما مِن قَومٍ اجتَمَعُوا في مَجلِسٍ ، فَلَم يَذكُرُوا اللهَ وَلَم يُصَلُّوا عَلى نَبِيَّهِم اِلا كانَ ذلِكَ المَجيِسُ حَسرَةً وَ وَبالاً عَلَيهِم يَومَ القِيامَةِ».

- رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هیچ قومی در مجلسی گرد هم جمع نشدند در حالی که نه خدا را یاد کنند و نه بر پیامبرشان درود بفرستند، مگر آن که در روز

ص: 460

قیامت آن مجلس موجب حسرت ووبالشان خواهد گردید.

از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود:

- «ما اجتَمَعَ قَومٌ في مَجلِسٍ لَم يَذكُرُوا اللهَ وَلَم يَذكُرُونا اِلّأكانَ ذلِکَ المَجلِسُ حَسرَةً عَلَيهِم يَومَ القِيامَةِ»(1)

- «هیچ قومی در مجلسی گردهم جمع نشدند که نه خداوند یاد شود ونه ما (اهل بیت)، مگر آن که روز قیامت آن مجلس موجب حسرتشان می گردد».

و فرمود:

622 - «یَمُوتُ المُؤمِنُ بِكُلَّ ميتَةٍ اِلَّا الصّاعِقَةَ، لا تَأخَذُهُ وَهُوَ يَذكُرُ اللهَ».

- «مؤمن به هر شکلی ممکن است بمیرد مگر صاعقه(2)، که اگر در حال ذکر خدا باشد، او را نمی گیرد».

از نظر نقل

از آیات قرآن :

- «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ»(3)

- «بگو خدا، سپس آنان را در گفتگوهای لجاجت آمیزشان رها کن تا بازی کنند».

ص: 461


1- در حدیث 648 خواهد آمد.
2- به آتشی که بر اثر رعد و برق شدید پدید آید «صاعقه» می گویند.
3- سوره انعام، آیه 91

- «وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً»(1)

- «پروردگارت را در دل خود، به تضرع و ترس یاد كن».

- «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ»(2)

- «مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم».

- «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا».(3)

- «ای کسانی که ایمان آورده اید؛ خدا را فراوان یاد کنید، و هر بامداد و شبانگاه، تسبیحش نمایید».

از سنت :

روایات زیادی در این باب هست که به خاطر طولانی نشدن مبحث، به ذکر تعدادی از آنها کفایت می کنیم:

اول - «محمد بن ابی عمیر» از «هشام بن سالم» از امام صادق ع روایت کرده است که فرمود:

623 - «اِنَّ اللهَ تَعالى يَقُولُ: مَن شَغَلَ بِذِكرِي عَن مَسأَلَتي، اَعطَيتُهُ اَفضَلَ ما اُعطي مَن سَأَلَنی».

- «خداوند متعال می فرماید: اگر کسی به جای درخواست از من، به ذکرم مشغول شود، به او بهترین چیزی که به انسان درخواست کننده می دهم، خواهم داد».

بدان که این خبر به تنهایی برای رساندن مقصود ما کافی است، چون بر

ص: 462


1- سوره اعراف، آیه 205.
2- سوره بقره، آیه 152.
3- سوره احزاب، آیات 41 و 42

فضیلت «ذکر» بر «دعا» دلالت دارد، پس هر فایده ای در دعا باشد در ذکر نیز وجود دارد.

دوم - «هارون بن خارجه از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

624 - «اِنَّ العَبدَ لَيَكُونُ لَهُ الحاجَةُ اِلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ ، فَيَبدَاُ بِالثَّناءِ وَالصَّلاةِ عَلى مُحمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، حَتّى يَنسی حاجَتَهُ، فَيَقضيهَا اللهُ مِن غَيرِ اَن يَسأَلَهُ».

- «گاهی اوقات بنده ای جهت طلب حاجت به درگاه خداوند عزیز و جلیل می رود، و شروع به ثنای الهی و صلوات بر محمد و آل محمد می کند، تا جایی که اصل حاجت خود را فراموش می نماید، در اینجا خداوند سبحان حاجتش را روا می نماید بدون این که او چیزی خواسته باشد».

سوم - از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:

625 - «مَن شَغَلَتهُ عِبادَةُ اللهِ عَن مَسأَلَتِهِ اَعطاهُ اللهُ اَفضَلَ ما يَعطِي السَّايِلينَ».

- «کسی که عبادت خداوند متعال او را از تقاضای از آن ذات مقدس باز دارد، خداوند سبحان بهترین چیزی که به درخواست کنندگان می دهد به او خواهد داد».

چهارم - از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

626- «قالَ اللهُ تَعالى : مَن ذَکَرَني في مَلَأِ النّاسِ ، ذَكَرتُهُ في مَلاٍ مِنَ المَلائِكَةِ».

- «خداوند متعال می فرماید: کسی که مرا در میان جمع انسان ها یاد آوری

ص: 463

کند، من در میان جمع ملانکه او را یاد آوری می نمایم».

پنجم - «ابن قداح» از آن حضرت روایت کرده است که فرمود:

627 - «ما مِن شَيءٍ اِلّا وَلَهُ حَدٌّ يَنتَهي اِلَيهِ اِلا الذَّكرَ ، فَلَيسَ لَهُ حَدٌّ يَنتَهى اِلَيهِ ، فَرَضَ اللهُ الفَرائِضَ فَمَن اَدّاهُنَّ فَهُوَ حَدُّهُ ، وَشَهرَ رَمَضان فَمُن صامَهُ فَهُوَ حَدُّهُ، وَالحَجَّ فَمَن حَجَّ فَهُوَ حَدُّهُ ، اِلَّا الذَّكرَ، فَاِنَّ اللهَ لَم يَرضَ فيهِ بِالقَليلِ وَلَم يَجعَل لَهُ حَدّاً يَنتَهی اِلَيهِ».

- «هر چیزی حدی دارد که به آن منتهی می گردد مگر «ذکر» که برایش حد و انتهایی نیست. خداوند متعال نمازهای واجب را قرار داد که هر کس آنها را ادا کرد، همان حدش خواهد بود. اگر کسی ماه مبارک رمضان را روزه گرفت، حدش را ادا کرده است. اگر کسی حج را انجام داد، حدش را ادا نموده است. اما «ذکر» این گونه نیست، خداوند سبحان در مورد ذکر به کم راضی نشد، و برای آن حد و انتهایی قرار نداده است».

آنگاه حضرت این آیه را تلاوت فرمود:

- «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا»(1)«فَلَم يَجعَلِ اللهُ لَهُ حَدًاً يَنتَهى اِلَيهِ».

- «ای کسانی که ایمان آورده اید؛ خداوند را فراوان یاد کنید و هر بامداد و شامگاه تسبیحش نمایید».

بنابراین، خداوند متعال برای «ذکر» حد و انتهایی قرار نداده است». سپس فرمود:

ص: 464


1- سوره احزاب ، آیات 41 و 42

- «وَ كانَ اَبی کَثیرَ الذَّكرِ ، لَقَد كُنتُ اَمشي مَعَهُ وَاِنَّهُ لَیَذكُرُ اللهَ ، وَآُكُلُ مَعَهُ الطَّعامَ وَاِنَّهُ لَیَذكُرُ اللهَ ، وَلَو كانَ يَحَدَّثُ القَومَ ما يَشغَلُهُ ذلِكَ عَن ذِكرِ اللهِ ، وَکُنتُ اَری لِسانَهُ لاصِقاً بِحَنَکِهِ يَقُولُ : لا اِلهَ اِلّا اللهُ، وَ كانَ يَجمَعُنا فَيَأمُرُنا بِالذَّكرِ حَتّى تَطلُعَ الشَّمسُ، وَكانَ يأمُرُ بِالقِراءَهِ مَن كانَ يَقرَأُ مِنّا وَمَن كانَ لا يَقرَأُ مِنّا اَمَرَهُ بِالذَّكرِ».

- «پدر من كثير الذكر بود، با او راه که می رفتم، ذکر خدا می کرد. با او غذا هم که می خوردم، ذکر خدا را داشت. و اگر با مردم هم سخن می گفت از ذکر خدا غافل نمی ماند. خودم دیدم که زبان مبارک حضرت به کامش چسبیده «لا إله الا الله» می گوید. ما را جمع می کرد و دستور می داد تا طلوع آفتاب ذکر داشته باشیم. به هر یک از ما که توانایی قرائت قرآن را داشت، دستور میداد قرآن تلاوت کند، و هر کس که این توانایی را نداشت، دستور می داد ذکر بگوید».

- «وَ البَيتُ الَّذی يُقرأُ فيهِ القُرآنُ وَ یُذكَرُ اللهُ فيهِ تَكثُرُ بَرَكَتُةُ، وَتَحصِرُهُ المَلائِكَةُ، وَتَهجَرُهُ الشَّياطينُ ، وَيُضيءُ لِاَهلِ السَّماءِ كَما تُضىءُ الكَواكِبُ لاَهلِ لاَرضِ».

- «خانه ای که در آن قرآن قرائت می شود و خدا یاد می گردد، برکتش زیاد است، ملائکه در آنجا حاضر می شوند و شیاطین آنجا را ترک می نمایند، چنین خانه ای برای اهل آسمان نور می دهد، همچنان که ستارگان برای اهل زمین نور می رسانند».

- «وَ البَيتُ الَّذي لا يُقرَأُ فيهِ القُرانُ، وَلا يُذكَرُ اللهُ فيهِ ، تَقِلُّ بَرَکَتُهُ، وَتَهجُرُهُ المَلائِكَةِ ، وَتَحضُرُهُ الشَّياطينُ

- «خانه ای که در آن قرآن قرائت نمی گردد، و خدا یاد نمی شود، برکتش کم

ص: 465

است، ملائکه آنجا را ترک کرده، شیاطین حاضر می گردند». و فرمود:

628 - «جاءَ رَجُلٌ اِلَى النَّبيَّ صلی الله علیه وآله وسلم فَقالَ : مَن خَيرُ اَهلِ المَسجِدِ؟ فَقالَ : اَكثَرُهُم ذِكراً».

- «مردی نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: در بین اهل مسجد، چه کسی بهتر است؟ فرمود: کسی که بیشتر ذکر دارد».

ششم - «ابو بصير» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

629- «شِيعَتُنا الَّذينَ اِذا خَلَوا ذَکَرُوا اللهَ كَثيراً».

- «شیعیان ما کسانی هستند که وقتی خلوت کردند، خدا را بسیار ذکر می کنند».

هفتم - از همان حضرت روایت شده است که فرمود:

630 - «قالَ اللهُ تَعالى لِمُوسى : اَكثِر ذِکری بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ وَ كُن عِندَ ذِکری خاشِعاً».

- «خداوند متعال به موسی علیه السلام فرمود: در شبانه روز مرا زیاد ذکر کن و هنگام ذکر من خاشع باش».

هشتم - نیز از آن حضرت است که:

631 - «قالَ اللهُ تَعالى : يا ابنَ آدَمَ ؛ اذكُرني في مَلأٍ اَذكُركَ في مَلَاٍ خَيرٍ مِن مَلَئِكَ».

- «خداوند متعال می فرماید: ای فرزند آدم! مرا در میان جمعیتی ذکر کن تا من تو را در میان جمعیتی بهتر از آنان ذکر نمایم».

ص: 466

نهم - از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:

632 - «اَربَعٌ لا يُصيبُهُنَّ اِلّا مُؤمِنٌ : الصَّمتَ وَهُوَ اَوَّلُ العِبادَةِ، وَالتَّواضُعُ لِلّهِ سُبحانَهُ وَتَعالى ، وَذِكرُ اللهِ عَلى كُلَّ حالٍ ، وَقِلَّةُ الشَّيءِ».

- «چهار چیز است که جز مؤمن کسی به آن نمی رسد: «سکوت» که اول عبادت است، «تواضع» برای خداوند سبحان، «ذکر خدا» در هر حالتی، و «کم چیز بودن» (یعنی کم مال بودن)»

دهم - از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

633 - «يَمُوتُ المُؤمِنُ بِکُلَّ ميتَةٍ : يَمُوتُ غَرِقاً ، وَيَمُوتُ بِالهَدمِ، وَيُبتَلى بِالسَّبُعِ، وَيَمُوتُ بِالصاعِقَةِ ، وَلا يُصيبُ ذاكِرَ الله».

- « مؤمن با هر نوع مرگی از دنیا می رود: با غرق شدن می میرد، با پرت شدن می میرد، گرفتار درندگان می شود، با صاعقه می میرد، اما چنین چیزی به ذاکر خدا نمی رسد».

در روایتی آمده است که:

- «وَلا يُصيبُهُ وَهُوَ يَذكُرُ الله».

- (چنین چیزی به مؤمنی که ذکر خدا را دارد، نمی رسد).

یازدهم - در حدیث قدسی آمده است:

634 - «اَیُّما عَبدٍ اطَّلَعتُ عَلى قَلبِهِ فَرَأَيتُ الغالِبَ عَلَيهِ التَّمَسُّكُ بِذِكری ، تَوَلَّیتُ سِیاسَتَهُ وَکُنتُ جَلیسَهُ وَمُحادِثَهُ وَانیسَهُ».

- «هر گاه در قلب بندهای بیابم که غالبا به یاد من است، تدبیر کارهایش را بر عهده می گیرم، خود همنشینش میگردم و با او گفتگو کرده، انیسش می شوم».

ص: 467

دوازدهم - از پیامبر اکرم به روایت شده است که فرمود:

635 - «قالَ اللهُ سُبحانَهُ : اِذا عَلِمتُ اَنَّ الغالِبَ عَلى عَبدى الاشتِغالُ بی نَقَلتُ شَهوَتَهُ في مَسأَلَتي وَمُناجاتی ، فَاِذا كانَ عَبدی کَذلِکَ، فَاِرادَ اَن يَسهُوَ، ځُلتُ بَينَهُ وَبَينَ اَن يَسهُوَ، اُولئِکَ اَؤلِیائی حَقاً، اُولئِكَ الأَبطالُ حَقا ، اُولئِكَ الَّذينَ ان اَرَدَتُ اَن اَهلَكَ الاَرضَ عُقُوبَةً زَوَيتُها عَنهُم مِن اَجلِ اُولئِكَ الأبطالِ».

- «خداوند سبحان فرمود: هر گاه بدانم که بنده ام غالبا به من مشغول است، او را متمایل به درخواست و مناجات با خود می نمایم، وقتی بنده این چنین شد، اگر بخواهد خطایی مرتکب شود، مانعش می شوم. آنان به حق، دوستان من هستند. آنان دلیران واقعی هستند. آنان کسانی هستند که هر گاه بخواهم (أهل) زمین را هلاک نمایم و عقاب کنم، به خاطر آن دلیران هلاکت و عقوبت را بر می دارم».

سیزدهم - از همان حضرت است که فرمود:

636 - «مَكتُوبٌ في التَّوراةِ الَّتي لَم تُغَيَّر اَنَّ مُوسى سَأَلَ رَبَّهُ فَقالَ : يا رَبَّ ؛ اَقَريبٌ اَنتَ مِنّی فَاِناجِیَکَ، اَم بَعيدٌ فَاُنادِيَكَ ؟ فَاَوحى اِلَيهِ: یا مُوسی ، اَنَا جَليسُ مَن ذَکَرَنی . فَقالَ مُوسی : فَمَن في سِترَكَ يَومَ لا سِترَاِلّا سِترُكَ ؟ فَقالَ : الَّذينَ ذَکُرُونی فَاِذا کُرُهُم، وَيَتَحابُّونَ فِيَّ فَاُحِبُّهُم، فَأولئِکَ الَّذينَ اِذا اَرَدتُ اَن اُصيبَ اَهلَ الاَرضِ بِسُوءٍ ذَكَرتُهُم فَدَفَعتُ عَنهُم بِهِم».

- «در کتاب توراتی که تغییر و تحریف) داده نشده، آمده است: موسی علیه السلام از پروردگارش پرسید: پروردگارا! آیا به من نزدیکی تا با تو نجوا کنم، یا دور هستی تا صدایت بزنم؟ بر او وحی آمد: ای موسی؛ من همنشین کسی هستم که به یاد من باشد. موسی گفت: آن روز که جز پوشش تو نیست چه کسی را تحت

ص: 468

پوشش خود قرار می دهی؟ فرمود: آنان که مرا یاد می کنند و من نیز آنان را یاد می نمایم، کسانی که به خاطر من همدیگر را دوست دارند و من نیز آنان را دوست می دارم. اینان کسانی هستند که اگر بخواهم به اهل زمین بدی برسانم، به یاد اینان که می افتم، آن بدی را از اهل زمین به خاطر اینان دفع می کنم». .

چهاردهم - «شعیب انصاری» و «هارون بن خارجه» می گویند: امام صادق علیه السلام فرمود:

637 - «حضرت موسی علیه السلام راه می رفت و در اعمال بندگان نظر می کرد، به مردی رسید که بسیار اهل عبادت بود، چون شب شد، آن مرد درختی را که در کنارش بود حرکتی داد، دید در آن دو انار هست، به موسی علیه السلام گفت: بنده خدا؛ تو کیستی؟ حتما بنده صالحی هستی؛ چون من مدتی است که در اینجا هستم ولی در این درخت بیش از یک انار نیافتم، اگر تو بنده صالح نبودی در آن دو انار یافت نمی شد.

موسی علیه السلام گفت: من مردی ساکن سرزمین موسی بن عمران هستم.

چون صبح شد از آن مرد پرسید: آیا عابد تر از خودت کسی را سراغ داری؟ گفت: بلی، فلان کس.

موسی علیه السلام به طرف آن فرد به راه افتاد تا به او رسید، دید از اولی بسیار بیشتر عبادت دارد شب که شد، دو قرص نان و آبی برایش آوردند، گفت: ای بنده خدا؛ تو کیستی؟ حتما بنده صالحی هستی، من مدتی در اینجا هستم ولی جز یک قرص نان برایم نمی آوردند، اگر تو بنده صالحی نبودی، برایم دو قرص نان نمی آمد، تو کیستی؟

موسی علیه السلام گفت: من مردی ساکن سزمین موسی بن عمران هستم.

ص: 469

آنگاه از آن مرد پرسید: آیا عابد تر از خودت کسی را می شناسی؟ گفت: بلی، فلان دربان در فلان شهر.

موسی آن مرد را پیدا کرد ولی او اهل عبادت بسیار نبود، اما «ذاكر» خداوند متعال بود، وقتی هنگام نماز رسید، نمازش را به جای آورد، چون شب شد به غله اش نظر کرد، دید دو برابر شده، گفت: ای بنده خدا؛ تو کیستی؟ تو حتما بنده صالحی هستی، من مدتی در اینجایم و غله من فلان قدر معین بود، اما امشب دو برابر شده، تو کیستی؟

موسی علیه السلام گفت: من مردی ساکن سرزمین موسی بن عمران هستم. آن مرد یک سوم آن غله را در راه خدا صدقه داد، یک سوم دیگرش را به مولايش رساند، و با یک سوم آخر غذایی خرید و به همراه موسی خورد. موسی این صحنه را که دید، تبسمی کرد. مرد گفت: برای چه تبسم می کنی؟

گفت: پیامبر بنی اسرائیل مرا به فلان فرد راهنمایی کرد، دیدم عابد ترین خلق است، او مرا به دیگری راهنمایی نمود، دیدم از اولی عابد تر است، دومی مرا به سوی تو راهنمایی کرد و گمان نمود که تو از وی عابد ترى، لكن شباهتی در تو به آنان نمی بینم.

مرد گفت: من برده هستم، اما مگر نمی بینی به یاد خدا هستم؟ آیا نمی بینی نماز را به وقتش می خوانم؟ اگر بعد از نماز در عبادتگاهم بمانم، هم به غله مولای خود و هم به کار مردم ضرر می رسانم، آیا می خواهی به سرزمین خودت باز گردی؟

گفت: آری.

در این هنگام قطعه ابری از آنجا گذشت، دربان به آن ابر گفت: ای ابر؛ بیا.

ص: 470

ابر آمد ، گفت : کجا می روی؟

گفت : فلان سرزمین.

گفت : برو .

آنگاه ابر دیگری آمد، به آن گفت: ای ابر؛ بيا۔

ابر آمد ، گفت : کجا می روی؟

گفت : فلان سرزمین.

گفت: برو.

سپس ابر دیگری آمد، گفت: ای ابر؛ بیا۔

ابر آمد، گفت: کجا می روی؟

گفت: سرزمین موسی بن عمران.

گفت: این (مرد) را به آرامی بردار، و در سرزمین موسی بن عمران بر زمین بگذار.

موسی چون به سرزمین خود رسید، گفت: پروردگارا؛ این مرد چه کرده است که به این مقام رسید؟

خداوند متعال فرمود: این بنده من در مقابل بلاهایم صبر می کند، به قضای من راضی است، و بر نعمت هایم شکر گزاری می نماید».

پانزدهم - «حسن بن أبي الحسن دیلمی» در کتابش از «وهب بن منبه » روایت کرده است که:

638 - «اَوحَى اللهُ تَعالى اِلى داودَ: یا داودُ ؛ مَن اَحَبَّ حَبيباً صَدَّقَ قَولَهُ. وَمَن رَضِيَ بِحَبیبٍ رَضِيَ بِفِعلِهِ ، وَمَن وَثِقَ بِحَبيبٍ اِعتَمَدَ عَلَيهِ، وَمَنِ اشتاقَ اِلى حَبيبٍ جَدَّ في السَّيرِ اِلَيهِ . يا داودُ،ذِکری لِلذّاکِرینَ ،

ص: 471

وَجَنَّتي لِلمُطيعينَ ، وَحُبّى لِلمُشتاقينَ ، وَاَنا خاصَّةٌ لِلمُحِبّينَ».

- «خداوند متعال بر داوود علیه السلام وحی کرد: ای داوود؛ کسی که دوستش را دوست دارد، سخنش را تصدیق می کند. کسی که از دوستش راضی است، از کار او نیز راضی می باشد. کسی که به دوستش اطمینان دارد، بر او اعتماد می کند. کسی که مشتاق دوستی است در حرکت به سوی او تلاش می کند.

ای داوود؛ من تنها ذاکر کسانی هستم که آنان نیز ذاکر من باشند. بهشت من مخصوص مطیعین بوده، دوستی ام برای مشتاقان است، و خودم به محبین و دوست داران اختصاص دارم.

خداوند متعال فرمود:

639 - «اَهلُ طاعَتي في ضيافَتي ، وَاَهلُ شُكري في زیادَتی ، وَاَهلُ ذِكرى في نِعمَتی ، وَاَهلُ مَعصِيتَي لا اَويِسُهُم مِنَ رَحمَتی . اِن تابُوا فَاَنَا حَبيبُهُم، وَاِن دَعوا فَاَنَا مُجيبُهُم، وَاِن مَرِضُوا فَاَنَا طَبيبُهُم، اَداويهِم بِالمَحَنِ وَالمَصائِبَ ، وَلأطَهَّرُهُم مِنَ الذُّنُوب وَالمَعائِبِ».

- « آنان که اهل طاعت من هستند، در میهمانی من بسر می برند، آنان که شکر مرا به جای می آورند، نعمتشان افزون است، آنان که اهل ذكر من می باشند در نعمت من به سر می برند و آنان که معصیت مرا مرتکب می شوند، از رحمتم مأيوسشان نمی نمایم. اگر توبه کنند و باز گردند، من دوستشان خواهم بود، و اگر دعا کنند، اجابتشان می نمایم. اگر مریض شوند، خود طبیبشان می شوم، و با سختی ها و مصائب ، درمانشان می نمایم. و از گناهان و عیب ها پاكشان می سازم».

شانزدهم - از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:

640 - «ما جَلَسَ قَومٌ يَذكُرُونَ اللهَ اِلّا ناداهُم مُنادٍ مِنَ السَّماءِ : قُومُوا

ص: 472

فَقَد بُدلَت سَيَّئاتُكُم حَسَناتٍ ، وَغُفِرَت لَكُم جَميعاً ، وَما قَعَدَ عِدَّةٌ مِن اَهلِ الاَرضِ يَذكَرُونَ اللهَ اِلا قَعَدَ مَعَهُم عِدَّةً مِنَ المَلائِكَةِ».

- «هیچ قومی برای ذکر خدا گرد هم ننشستند، مگر آن که منادی از آسمان به ایشان ندا در داد: برخیزید که گناهانتان به حسنات تبدیل شد، و تمام شما بخشیده شده اید. هرگز عده ای از اهل زمین برای ذکر خدا ننشستند مگر آن که عده ای از ملائکه با آنان همنشین گشتند».

هفدهم - روایت شده است که رسول خدا (از منزل) به سوی اصحابش خارج شده، فرموده است:

641- «اِرتَعُوا في رِياضِ الجَنَّةِ».

- «باغهای بهشت بچرخید».

اصحاب گفتند: یا رسول الله: باغهای بهشت چیست؟ فرمود:

- «مَجالِسُ الذَّكرِ . اَغدُوا وَرُو حُوا وَاذكُرُوا . وَمَن كانَ يُحِبُّ اَن يَعلَمَ مَنزِلَتَهُ عِندَ اللهِ، فَليَنظُر كَيفَ مَنزِلَةُ اللهِ عِندَهُ ، فَاِنّ اللهَ تَعالى يُنَزَّلُ العَبد حَيثُ اَنزَلَ العَبدُ اللهَ مِن نَفسِهِ».

- « (باغهای بهشت) مجالس ذکر است، صبح و شام کنید و ذکر نمایید، آن کس که می خواهد بداند مقام و منزلتش نزد خدا چه مقدار است، بیند خدا نزد او چه منزلتی دارد؛ که خداوند متعال به اندازه جایگاهش نزد بنده، او را مقام و منزلت می دهد».

- «وَاعلَمُوا اَنَّ خَيرَ اَعمالِكُم وَاَزكاها وَاَرفَعَها في دَرَجاتِكُم وَخَيرَ ما طَلَعَت عَلَيهِ الشَّمسَ ذِكرُ اللهِ سُبحانَهُ ، فَاِنَّهُ اَخبَرَ عَن نَفسِهِ فَقالَ : اَنا جَليسُ

ص: 473

مَن ذَکَرَنی . وَقالَ سُبحانَهُ : «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ»(1) بِنَغمَتی ، وَاذکُرُونی بِالطّاعَةِ وَالعِبادَةِ اَذکَرکُم بُالنَّعَمِ وَالاِحسانِ وَالرَّحمةِ وَالرَّضوانِ».

- «بدانید که بهترین اعمال، و پاک ترین و رفیع ترین آنها در درجات، و بهترین چیزی که آفتاب بر آن طلوع کرد، ذکر خداوند سبحان است؛ که خود فرموده: من همنشین کسی هستم که مرا ذکر کند. و فرموده: مرا به یاد بیاورید تا با نعمت شما را به یاد بیاورم، با طاعت و عبادت مرا یاد کنید، تا با نعمت ها و حسان و رحمت و رضوان به یادتان بیاورم».

هجدهم - از معصومین علیهم السلام رسیده است که:

642 - «اِنَّ في الجَنَّةُ قيعاناً ، فَاِذا اَخَذَ الذَّاکِرُ في الذَّكرِ اَخَذَتِ المَلائِكَةُ في غَرسِ الاَشجارِ، فَرُبَّما وَقَفَ بَعضُ المَلائِكَةِ فَيُقالُ لَهُ: لِمَ وَقَفتَ ؟ فَيَقُولُ : اِنَّ صاحِبی قَد فَتَرَ - يَعنی عَنِ الذَّكرِ».

-« بهشت سرزمین هایی است که وقتی ذاکر، ذکرش را شروع می کند، ملائکه شروع به کاشتن درخت می کنند، گاهی اوقات ملکی از درخت کاری باز می ایستد، به او گفته می شود: چرا ایستادی؟ می گوید: رفیق من درنگ کرد، یعنی از «ذکر» درنگ نمود».

ص: 474


1- سوره بقره، آیه 152.

فصل: استحباب ذکر در هروقت

«ذکر» در هر زمانی استحباب دارد و در هیچ حالتی مکروه نیست. «حلبی» از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

643 - «لا بَأسَ بِذِكرِ اللهِ وَاَنتَ تَبُولُ، فَاِنَّ ذِكرَ اللهَ حَسَنٌ عَلى كُلَّ خالٍ ، وَلا تَسأَم مِن ذَكرِ اللهِ».

- «اشکالی ندارد که در حال بول کردن به یاد خدا باشی ، که ذكر او در هر حالتی پسندیده است ، و مبادا از یاد خدا ملول گردی».

و از آن حضرت است که:

644- «فيما اَوحَى اللهُ تَعالى اِلى مُوسى : يا مُوسي ؛ لا تَفرَح بِكَثرَةِ المالِ ، وَلا تَدَع ذِكرى عَلى كُلَّ حالٍ ، فَاِنَّ كَثرَةَ المالِ تُنسِى الذُّنُوبَ ، وَاِنَّ تَرکَ ذِکری یُقسى القَلبَ».

- «در وحی خداوند متعال بر حضرت موسی علیه السلام بر آمده است: از مال زیاد خوشحال نشو، و ذکر مرا در هیچ حالتی ترک ننما، که مال زیاد موجب فراموشی گناهان می گردد، و ترک ذکر من موجب قساوت قلب می شود». از «ابی حمزه» از امام باقر علیه السلام آمده است که فرمود:

645 - «مَكتُوبٌ فِي التَّوراةِ الَّتی لَم تُغَيَّر اَنَّ مُوسی سَأَلَ رَبَّهُ فَقالَ: اِلَهی يَأتی عَلَىَّ مَجالِسُ اُعِزُّكَ وَاُجِلُّكَ اَن أذكُرَكَ فيها . فَقالَ : يا مُوسى ؛ اِنَّ ذِکری حَسَنٌ عَلى كُلَّ حالٍ».

ص: 475

- «در توراتی که تحریف نشده آمده است: موسی علیه السلام از خداوند متعال پرسيد: إلهاء من در مجالسی می روم که تو را عزیز تر و بزرگ تر از آن می دانم که در آنجا ذكرت نمایم. خداوند متعال فرمود: ای موسی؛ ذكر من در هر حالی نیکوست».

و بدان که خداوند سبحان چه بسا بنده را به بلایی دچار می کند، تا او خدا را به یاد بیاورد و دعا کند، البته به شرط این که ذکر چنین بنده ای را دوست داشته باشد، آنچنان که در باب دعا گذشت(1)

«ابو الصباح» می گوید به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: آیا بلایی که به مؤمن می رسد، به خاطر گناه اوست؟ فرمود:

646 - «لا وَلكِن لِيَسمَعَ اللهُ اَنينَهُ وَشَكواهُ وَدُعاءَهُ، لِيَكتُبَ لَهُ الحَسَناتِ ، وَيَحُطَّ عَنهُ السَّيَّئاتِ».

- «نه ، بلکه به خاطر این است که خداوند متعال ناله و شکایت و دعایش را بشنود، تا برایش حسنه بنویسد، و گناهانش را محو نماید».

- «وَاِنَّ اللهَ لَيَعتَذِرُ اِلى عَبدَهِ المُؤمِنِ کَما يَعتَذِرُ الآخُ اِلَى آخيهِ فَيَقُولُ : لا وَعِزَّتي ما اَفقَرتُکَ لِهَوانِکَ عَلَىَّ ، فَارفَع هذا الغِطاءَ. فَيَکشِفُ فَيَنظُرُ ما في عِوَضِهِ؟ فَيَقُولُ: ما ضَرَّنی یا رَبَّ ما زَوَيتَ عَنّى».

- «همچنان که برادر مؤمن از برادرش عذر خواهی می کند، خداوند متعال نیز از بنده مؤمنش عذر خواهی کرده، می فرماید: به عزتم قسم، که تو را به خاطر حقارت و ذلتت فقیر نکردم پرده را کنار بزن. در این هنگام پرده را کنار زده،

ص: 476


1- ر.ک: حديث 37.

پاداش الهی را که می بیند، می گوید: پروردگارا؛ آنچه را که از من باز داشتی، به ضررم تمام نشده است ».

- «وَما اَحَبَّ اللهُ قَؤماً ابتَلاهُم».

- «هیچ قومی را خداوند متعال دوست ندارد مگر آن که آنها را به بلا مبتلا می نماید».

- «وَاِنَّ عَظيمَ الأَجرِ لَمَعَ عَظيمِ البَلاءِ».

- «همانا پاداش بزرگ، با بلای بزرگ همراه است».

- «وَاِنَّ اللهَ يَقُولُ : اِنَّ مِن عِبادِیَ المُؤمِنينَ لَمَن لا يَصلَحُ اَمرُ دينِهِم اِلّا بِالغِنى وَالصَّحَّةِ فِي البَدَنِ فَاَبلُوهُم بِهِ . وَاِنَّ مِنَ العِبادِ لَمَن لا يَصلَحُ لَهُم اَمرُ دينِهِم اِلا بِالفاقَةِ وَالمَسكَنَةِ وَالسُّقمِ في اَبدانِهِم فَاَبلُوهُم فيهِ فَیَصلحُ لَهُم اَمرُ دينِهِم».

- «خداوند متعال می فرماید: برخی از بندگان من دینشان پایدار نمی ماند مگر آن که غنی و تندرست باشند، من هم از این راه آنان را می آزمایم. در مقابل برخی از بندگانم دینشان پایدار نمی ماند، مگر آن که فقیر و مَسکین و دارای بدنی مریض باشند، اینان را هم از این راه آزمایش می نمایم، در نتیجه دینشان برایشان بر قرار می ماند».

- «وَاَنَّ اللهَ اَخَذَ ميثاقَ المُؤمِنِ اَن لا يُصَدَّقَ في مَقالَيِهِ وَلا يَنتَصِرَ مِن عَدُوَّهِ».

- «خداوند سبحان از مؤمن عهد گرفت که سخنش تصدیق نشود و از دشمنش انتقام نگیرد».

ص: 477

- «وَاِنَّ اللهَ اِذا اَحَبَّ عَبداً غَتَّهُ بِالبَلاءِ ، غَتاً فَاِذا دَعا قالَ لَهُ : لَبَّیکَ عَبدى اِنّى عَلى ما سَاَلتَ لَقادِرٌ، وَاِنَّ ما ادَّخَرتُ لَكَ فَهُوَ خَيرٌ لَکَ»

- «هر گاه خداوند متعال بنده ای را دوست بدارد، او را در بلا غوطه ور می سازد، وقتی دعا کرد می گوید: لبیک ای بنده ام؛ من بر درخواست تو قدرت دارم، اما آنچه برایت ذخیره ساخته ام بهتر است».

- «وَاِنَّ حَوارِیّی عَیسی شَكَوا اِلَيهِ ما يُلقُونَ مِنَ النّاسِ فَقالَ : اِنَّ المُؤمِنينَ لا يَزالُونَ فِي الدُّنيا مُنغَصّينَ».

- «حواریین حضرت عیسی علیه السلام در مورد آزارهایی که از مردم به آنان می رسید به آن حضرت شکایت کردند، فرمود: مؤمنین در دنیا همیشه غصه دارند».

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت است که فرمود:

647 - «اِنَّ فِي الجَنَّةِ مَنازِلاً لا يَنالُهَا العِبادُ بِاَعمالِهِم، لَيسَ لَها عَلاقَةٌ مِن فَوقِهاوَ لا عِمادٌ مِن تَحتِها . قيلَ : یا رَسُولُ اللهِ ؛ مَن اَهلُها ؟ فَقالَ صلی الله علیه وآله وسلم : هُم اَهلُ البَلاءِ وَالهُمُومِ».

- «در بهشت، منزلهایی است که نه از طرف بالا به چیزی بند است و نه از طرف پایین ستونی دارد. بندگان خدا با اعمالشان به آن نخواهند رسید، سؤال شد: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم اهالی آنجا کیانند؟ فرمود: اهل بلا و سختی ها».

ص: 478

فصل: استحباب ذکر در هر مجلس

سزاوار نیست که هیچ یک از مجالس انسان، از «ذکر» خالی باشد و بدون آن از جایش برخیزد. «ابو بصير» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

648- «مَا اجتَمَعَ قَومٌ في مَجلِسٍ لَم يَذكُرُوا اللهَ وَلَم يَذكُرُونا اِلّاكانَ ذلِكَ المَجلِسُ حَسرَةً عَلَيهِم يَومَ القِيامَةِ . ثُمَّ قالَ : قالَ اَبو جَعفَرٍ علیه السلام : اِنَّ ذِكرَنا مِن ذِكرِ اللهِ ، وَذِكرَ عَدُوَّنا مِن ذِكرِ الشَّيطانِ».

- «هیچ قومی در مجلسی گرد هم جمع نشدند که نه خدا یاد شود ونه ما (اهل بیت)، مگر این که روز قیامت آن مجلس موجب حسرتشان می گردد. آنگاه گفت: امام باقر ؟ فرمود: ذكر ما، ذکر خداست، و ذکر دشمنان ما ذكر شیطان است».

و از آن حضرت است که فرمود:

649 - «مَن اَرادَ اَن يُکتالَ بِالمِكيالِ الاَوفى فَليَقُل اِذا اَرادَ القيامَ مِن مَجلِسِهِ :».

- «هر کس می خواهد پیمانه اعمالش پر باشد، هنگام برخاستن از جایش بگوید: «سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»(1)

ص: 479


1- سوره صافات، آیات 180 تا 182.

- منزه است خدای عزیز از این که به وصف در آید. سلام بر فرستادگانش. حمد و ستایش مخصوص خداوند رب العالمین است».

«حسن بن ابی الحسن دیلمی» از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده است که

فرمود:

650 - «اِنَّ المَلائِكَةَ يِمُرُّونَ عَلى حَلَقِ الذَّكرِ فَيَقُومُونَ عَلى رُؤُوسِهِم، وَيَبکُونَ لِبُكائِهِم، وَيُؤَ مَّنُونَ لِدُعائِهِم. فَاِذا صَعَدُوا السَّماءَ يَقُولُ اللهُ تَعالى : یا مَلائِکَتی ، اَینَ کُنتُم ؟ - وَهُوَ اَعلَمُ - فَيَقُولُونَ: یا رَبَّنا ، اِنّا حَضَرنا مَجلِساً مِن مَجالِسِ الذَّكرِ فَرَاَينا اَقواماً سُبَّحُونَكَ وَيُمَجَّدُونَکَ وَیُقَدَّ سُونَكَ وَيَخافُونَ نارَکَ . فَيَقُولُ اللهُ سُبحانَهُ : یا مَلائِکَتی ؛ اِزوُوها عَنهُم وَاَشهَدُ كُم اَنّی قَد غَفَرتُ لَهُم وَ اَمَنتَهُم ما يَخافُونَ ، فَيَقُولُونَ: رَبَّنا اَنَّ فيهِم فَلاناً وَاِنَّهُ لَم يَذکُرکَ. فَيَقُولُ: قَد غَفَرتُ لَهُ بِمَجالَسَتِهِ لَهُم ، فَاِنَّ الذّكِرينَ مَن لا يَشقى بِهِم جَلیسُهُم».

- «ملائكه الهی بر حلقه های ذکر که می گذرند، بالای سرشان می ایستند، با گریه آنها گریه می کنند، و بر دعاهایشان آمین می گویند. وقتی به سوی آسمان می روند، خداوند متعال می گوید: ای ملائکه من به کجا بودید؟ - با این که خود بهتر می داند . می گویند: ما در مجلسی از مجالس ذکر حاضر شدیم، گروه هایی را دیدیم که تو را تسبیح و تمجید و تقدیس کرده، از آتشت می هراسیدند. در اینجا خداوند سبحان می گوید: ای ملائکه من؛ آتش را از آنان دور کنید؛ و شاهد باشید که من اینان را آمرزیدم؛ و از آنچه که می هراسند، ایمنشان نمودم. ملائکه می گویند: پروردگارا؛ در بین اینان فلان کس هست که ذکر تو را نداشت. ذات اقدس الهی می فرماید: او را هم بخشیدم، چون با این جمعیت همنشین شد، هرگز کسی که همنشین ذاکرین باشد، به شقاوت نخواهد رسید».

ص: 480

فصل: تأکید استحباب ذکر در میان غافلین

به دو دلیل، استحباب ذکر در میان «غافلین» مؤكد است:

اولا : از بلایی که ممکن است بر آنان نازل شود در امان بماند، بسا آن غافلین نیز به برکت این فرد ذاكر نجات یابند.

و ثانيا : روایاتی در این باب آمده است از جمله:

امام صادق علیه السلام فرمود:

651 - «اَلذَّاکِرُ لِلّهِ فِي الغافِلينَ کَالمُقاتِلِ عَنِ الهارِبينَ».

- «کسی که در میان اهل غفلت، خداوند متعال را به یاد بیاورد و ذکر نماید، مانند کسی است که به جای فرار کرده ها مشغول جنگ میباشد».

و از آن حضرت است که :

652 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : ذاکِرُ اللهَ في الغافِلينَ کَالمُقاتِلِ في الفارّينَ، وَالمُقاتِلُ في الفارّينَ لَهُ الجَنَّةُ».

- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: آن کس که در میان غافلین خدا را متذکر می شود، مانند کسی است که در میان فراری ها پا برجا ایستاده، جنگ می کند. و کسی که در میان فراری ها به جنگ مشغول باشد، بهشت برای اوست».

و از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت است که فرمود:

653 - «مَن ذَكَرَ اللهَ في السُّوقِ مُخلِصاً عِندَ غَفلَةِ النّاسِ وَشُغلِهِم

ص: 481

بِما هُم فِيهِ ، كَتَبَ اللهُ لَهُ اَلفَ حَسَنَةٍ ، وَيَغفِرُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ مَغفِرَةً لَم تَخطُر عَلى قَلبِ بَشرٍ».

- «کسی که در بازار هنگام غفلت مردم و اشتغالشان به کارهای بازاری، خدا را از روی اخلاص متذکر شود، خداوند متعال هزار حسنه برایش می نویسد، و روز قیامت به آمرزشی خواهد رسید که بر قلب هیچ بشری خطور نکرده باشد».

ص: 482

فصل: بهترین اوقات ذکر

برترین اوقات «ذکر» عبارتند از: هنگام دخول در صبح، هنگام دخول در شب، بعد از صبح، و بعد از عصر.

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

654 - «قالَ اللهُ تَعالى : يا بنَ آدَمَ ؛ اذکُرنی بَعدَ الصُّبحِ ساعَةً وَبَعدَ العَصرِ ساعَةً ، اَكفِكَ ما اَهَمَّکَ».

- «خداوند متعال فرمود: ای فرزند آدم؛ لحظه ای بعد از صبح، و لحظه ای بعد از عصر مرا ذکر کن، من هم کارهای مهم تو را بر عهده می گیرم».

امام باقر علیه السلام فرمود:

655 - «اِنَّ اِبليسَ عَلَيهِ لَعائِنُ اللهِ يَبُبٌ جُنُودَ اللَّيلِ مِن حينَ تَغيبُ الشَّمسُ وَحينَ تَطلُعُ، فَاَكثِروا ذِكرَ اللهِ حينَ هاتَينِ السّاعَتَينِ ، وَتَعَوَّذُوا بِاللهِ مِن شَرَّ اِبليسَ وَجُنُودِهِ، وَعَوَّذُوا صِغارَ کُم في تِلكَ السّاعَتَينِ فَاِنَّهُما ساعَتا غَفلَةٍ».

- «همانا ابليس - که لعنتهای خدا بر او باد . هنگام غروب و طلوع خورشید، لشکریان شبش را پراکنده می سازد، پس در این دو لحظه باید زیاد خدا را ذکر کنید، و از شر ابلیس و لشکریانش به او پناهنده گردید. نیز در این دو ساعت خردسالان خود را نیز در پناه بگیرید، که این دو ساعت از لحظات غفلت هستند».

ص: 483

در تفسیر آیه شریف:

«ظِلَالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»(1)

- «سایه های (آن سجده کنندگان) در بامداد و غروب می باشد»، امام

صادق علیه السلام فرمود:

656 - «هُوَ الدُّعاءُ قَبلَ طُلُوعِ الشَّمسِ وَقَبلَ غُرُوبِها وَهِيَ ساعَةُ اِجابَةٍ».

به منظور دعای قبل از طلوع خورشید و قبل از غروبش می باشد که لحظه اجابت است».

ص: 484


1- سوره رعد، آیه 15.

فصل: استحباب مخفی نمودن ذکر

مستحب است «ذکر» مخفیانه انجام گیرد؛ چون به اخلاص نزدیک تر، واز ریا دورتر است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به «ابی ذر» فرمود:

657 - «یا اَبَا ذَرًّ؛ اذكُرِ اللهَ ذِكراً خامِلاً. قُلتُ : ما الخامِلُ ؟ قالَ : الخَفِيُّ».

- «ای اباذر؛ خدا را به صورت «خامل» ذکر کن. اباذر گوید: عرض کردم: (خامل) چیست؟ فرمود: (منظور) ذكر مخفی است».

امير المؤمنین علیه السلام فرمود:

658 - «مَن ذَكَرَ اللهَ في السَّرَّ فَقَد ذَكَرَ للهَ كثيراً ، اِنَّ المُنافِقينَ كانُوا يَذكُرُونَ اللهَ عَلانِيَةً وَلا يَذكَرُونَهُ في السَّرَّ، فَقالَ اللهُ : «يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا»(1)

- «کسی که خداوند متعال را در سر ذکر کند، ذکرش بسیار به حساب می آید، اما منافقین خداوند متعال را به صورت علنی - نه مخفی - ذکر می کردند که خداوند متعال فرمود: به مردم نشان می دهند و جز ذکر قلیلی ندارند».

امام صادق علیه السلام فرمود:

659 - «قال اللهُ تَعالى : مَن ذَکَرَنی سِرّاً ذَکَرتُهُ عَلانِيَةً».

ص: 485


1- سوره نساء، آیه 142.

- « خداوند متعال می فرماید: هر که مرا در خفا یاد کند، من او را آشکارا یاد می نمایم».

«زرارة» از امام باقر یا امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

660- «لا يَكتُبُ المَلَكُ اِلّا ما سَمِعَ. وَقالَ اللهُ : «وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً»(1)، فَلا يَعلَمُ ثَوابَ ذلِكَ الذَّكرِ في نَفسِ الرَّجُلِ غَيرُ اللهِ لِعَظَمَتُهَ».

- «فرشته نمی نویسد مگر آنچه به گوشش برسد، که خداوند متعال فرمود: پروردگار خویش را در درون جانت، به زاری و ترس یاد کن. بنابر این جز خدای متان، کسی ثواب این ذکر درونی را نمی داند، به خاطر عظمتی که این ذکر دارد».

در روایت آمده است که در جنگی، لشکر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم همین که به سرزمینی رسیدند، با صدای بلند شروع به تهلیل و تکبیر کردند، حضرت فرمود:

661 - «یا اَیُّها النّاسُ ، اِربَعُوا عَلى اَنفُسَكُم، اَما اِنَّكُم لا تَدعُونَ اَصَمّاً وَلا غَائِباً ، وَاِنَّما تَدعُونَ سَميعاً قَريباً مَعَکُم».

- «ای مردم؛ صبر کنید، آگاه باشید که شما فرد ناشنوا با غایبی را نمی خوانید، بلکه خدای شنوا و نزدیکی را می خوانید که با شماست».

ص: 486


1- سوره اعراف ، آیه 205

فصل: انواع ذکر

اشاره

«ذکر» بر چند قسم تقسیم می شود:

تحميد

سعید قماط» از «فضل» روایت کرده است که گفت: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت گردم، یک دعای جامع به من بیاموز. فرمود:

662 - «اِحمَدِ اللهَ ، فَاِنَّهُ لا يَبقى اَحَدٌ يَصَلّى اِلادَعالَكَ ، يَقُولُ : سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَهُ».

- «خدای را حمد کن، که در این صورت هر نماز گزاری برایت دعا می کند و می گوید: خداوند بشنود سخن کسی را که او را ستایش می کند».

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:

663 - «کُلُّ کَلامٍ لا يُبدَأُ فيهِ بِالحَمدِ ، فَهُوَ اَقطَعُ».

- «هر سخنی که با حمد الهی آغاز نگردد، مقطوع و بریده است».

«ابو مسعود» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

664 - «مَن قالَ اَربَعَ مَرّاتٍ اِذا اَصبَحَ: الحَمدُ للهِ رَبَّ العالَمينَ ، فَقَد اَدّى شُكرَ يُومِهِ . وَمَن قالَها اِذا اَمسى فَقَد اَدى شُكرَ لَيلَتِهِ».

- «هر کس که هنگام دخول در صبح، چهار مرتبه بگوید: «الحمد لله رب الغالبين» شکر آن روز را انجام داده. و هر کس هنگام دخول در شب آن را بگوید، شکر شبش را ادا کرده است».

ص: 487

از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

665- «مَن قالَ : الحَمدُ لِلّهِ کَما هُوَ اَهلُهُ، فَقَد شَغَلَ كُتّابَ السَّمؤاتِ، فَيَقُولُونَ : اللّهُمَ لا نَعلَمُ الغَيبَ ، فَيَقُولُ اللهُ : اُكتُبُوها كَما قالَ عَبدی ، وَعَلَىَّ ثَوابُها».

- «هر کس بگوید: الحمد لله كما هو اهله (یعنی آن گونه ستایشی مخصوص خداست که او سزاوار آن است)، نویسندگان آسمانی را از نوشتن باز داشته، می گویند: خدایا؛ ما که غیب نمی دانیم. خداوند متعال می فرماید: همان گونه که بنده ام گفته بنویسید، من خودم پاداشش را بر عهده می گیرم».

صورت تمجید

«علی بن حسان» از یکی از یارانش از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

666 - «کُلُّ دُعاءِ لا يَکُونُ قَبلَهُ تَمجیدٌ فَهُوَ اَبتَرُ . اِنَّما المتَّجيدُ ثُمَّ الثَّناءُ».

- «هر دعایی که قبل آن، تمجید نباشد ابتر و منقطع است. اول تمجید بعد ثناء».

راوی گوید: عرض کردم: کمترین چیزی که به عنوان «تمجید» کفایت می کند چیست؟ فرمود:

- «بگو: اللّهُمَّ اَنتَ الاَوَّلُ فَلَيسَ قَبلَكَ شَئءٌ، وَاَنتَ الاَخِرُ فَلَيسَ بَعدَكَ شَيءٌ، وَاَنتَ الظّاهِرَ فَلَيسَ فَوقَكَ شَيءٌ، وَاَنتَ الباطِنُ فَلَيسَ دُونَكَ شَئءٌ، وَاَنتَ العَزيزُ الحَكيمُ».

- «خدایا؛ تو آن اولی هستی که قبل از تو چیزی نیست، تو آن آخری هستی

ص: 488

که بعد از تو چیزی نیست، تو آن غالبی هستی که برتر از تو چیزی نیست، تو آن سری هستی که مخفی تر از تو چیزی نیست، تو عزیز و حکیمی».

راوی به همین سند گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم: کمترین چیزی که به عنوان تحمید کفایت می کند چیست؟ فرمود:

667 - «می گویی: اَلحَمدُ للهِ الَّذي عَلا فَقَهَرَ ، وَالحَمدُ للهِ الَّذي بَطَنَ فَخَبَرَ، وَالحَمدُ للهِ الَّذي يُحيِي المَوتى وَيَميتُ الاَحياءَ، وَهُوَ عَلى کُلَّ شَيءٍ قَديرٌ».

- «احمد مخصوص خداوند بلند مرتبه ای است که بر همه چیز چیره است، ستایش مخصوص خدایی است که از اسرار و درون با خبر است، حمد مخصوص خدایی است که مرده ها را زنده می کند و زنده ها را می میراند، و بر هر چیزی قادر است».

تهليل و تكبير

«ربعی» از «فضيل» از امام باقر یا امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

668 - «اَكثِرُوا مِنَ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ ، فَاِنَّهُ لَيسَ شَيءٌ اَحَبَّ اِلَى اللهِ مِنَ التَّكبيرِ وَالتَّهليلِ».

- «تهلیل و تکبیر را زیاد کنید، که چیزی نزد خدا محبوب تر از تكبير و تهلیل نمی باشد».

از پیامبر اکرم به روایت شده است که فرمود:

669 - «خَيرُ العِبادَةِ قُولُ لا اِلهَ اِلّا اللهُ».

- «بهترین عبادت، گفتن لا إله إلا الله است».

ص: 489

تسبيح

يونس بن يعقوب» می گوید:

670 - «قُلتُ لِاَبی عَبدِاللهِ علیه السلام : مَن قالَ : سُبحانَ اللهِ مِائةَ مَرَّةٍ، كانَ مِمَّن ذَکَرَ اللهَ كَثيراً ؟ قالَ : نَعَم».

- «به حضرت صادق ؟ عرض کردم: کسی که صد بار بگوید:شبحان الله، آیا جزو کسانی خواهد بود که خدا را زیاد ذکر کرده است؟ فرمود: آری».

در روایت آمده است:

671 - «لشکر گاہ حضرت سلیمان بن داوود علیهما السلام صد فرسخ در صد فرسخ بود که بیست و پنج فرسخش برای جن ها، بیست و پنج فرسخش برای انسان ها، بیست و پنج فرسخش برای پرندگان، و بیست و پنج فرسخش برای حیوانات بود. جناب سلیمان علیه السلام هزار خانه از شیشه داشت که بر چوب بنا شده بودند، در میان این خانه ها سیصد زن و هفتصد کنیز به سر می بردند، جنها برای آن حضرت فرشی از طلا و ابریشم بافته بودند به اندازه دو فرسخ در یک فرسخ که منبر طلایی آن حضرت را در وسط این فرش قرار می دادند. سلیمان نبی در حالی بر روی منبر می نشست که گرداگردش ششصد هزار کرسی از طلا و نقره قرار داشت، انبیا بر کرسی طلا و علما بر کرسی نقره تکیه می دادند، و گردش مردم بودند و گرد مردم جنها و شیاطین، در این حال پرندگان بال هایشان را می گشودند تا خورشید آنان را نیازارد، باد صبا این بساط را بر می داشت و مسیر یک ماه را یک روزه طی می نمود.

روایت شده که به باد فرمان می داد تا آن بساط را برداشته، حرکتش دهد. خداوند متعال در حالی که او بین آسمان و زمین در حال سیر بود - وحی

ص: 490

فرستاد: من بر حکومت تو این را افزودم که هیچ کسی سخنی نگوید، مگر آن که باد آن را به گوش تو برساند. پس حکایت شده است که آن حضرت از کنار کشاورزی گذشت که می گفت: فرزند داوود حکومت با عظمتی دارد. (تا این را گفت) باد آن سخن را به گوش سلیمان رساند، سلیمان فرود آمد و به سوی آن کشاورز رفت و گفت: من آمدم تا (به تو بگویم:) آنچه را که بر آن قدرت نداری، آرزو مکن. سپس فرمود:

یک تسبیح تو که مورد قبول خداوند متعال قرار گیرد، از آنچه به خاندان داوود داده شده، بهتر است».

در حدیث دیگر آمده است: «ثواب تسبیح برای تو می ماند، اما حکومت سلیمان از بین می رود».

تسبیح و تحمید

از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

672 - «قالَ اَميرُ المُؤمِنينَ : التَّسبیحُ نَصفُ الميزانِ ، وَالتَّحميدُ يَملَأُ الميزانَ، وَلا اِله اِلا اللهُ وَاللهُ أكبَرُ یَملَا ما بَينَ السَّماواتِ وَالاَرضِ».

- «امير المؤمنين علیه السلام فرمود: سُبحانَ الله نصف ترازو را می گیرد، وَاَلحَمدُ

اللهِ آن را پر می سازد، ولِا اِله اِلا اللهُ وَ اللهُ اَكبَرُ ما بين آسمانها و زمین را پر می کند».

ذکر

673 - «اَشهَدُ اَن لا اِله اِلا اللهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ اِلهاً وَاحِداً اَحَداً

ص: 491

فَرداً صَمَداً لَم يَتَّخِذ صاحِبَةً وَلا وَلَداً».

- «شهادت می دهم که معبودی جز الله نیست. تنهاست و شریکی ندارد، معبودی یگانه ويکتا و فرد و بی نیازی است، که نه همسری اختیار کرده و نه فرزندی».

امام صادق علیه السلام فرمود:

- «مَن قالَها خَمساً وَاَربَعينَ مَرَّةً كَتَبَ اللهُ لَهُ خَمساً وَاَربَعينَ اَلفَ اَلفِ حَسَنَةٍ ، وَمَحى عَنهُ خَمساً وَاَربَعينَ اَلفَ اَلفِ سَيَّئَةٍ، وَرَفَعَ لَهُ خَمساً وَاَربَعينَ اَلفَ اَلفِ دَرَجَةٍ ، وَكانَ کَمَن قَرَأَ القرآنَ في يَومِهِ اثنَی عَشرَ اَلفَ مَرَّةٍ، وَبَنَى اللهُ لَهُ بَيتاً في الجَنَّةِ».

- «هر کس این (اَشهَدُ اَن لا اِله اِلا اللهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ)را چهل و پنج بار بگوید، خداوند متعال برایش چهل و پنج میلیون حسنه می نویسد، و چهل و پنج میلیون سینه را از او محو می نماید، و چهل و پنج میلیون درجه او را بالا می برد. او چون فردی خواهد بود که قرآن را در یک روز دوازه هزار بار خوانده باشد، و بالاخره خداوند سبحان خانه ای در بهشت برایش می سازد».

كلمات پنج گانه

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

674 - «اَلا اُعَلَّمُكُم خَمسَ كَلِماتٍ خَفیفاتٍ عَلَى اللَّساني ، ثَقيلاتٍ فِي الميزانِ ، یُرضينَ الرَّحمنَ ، وَيَطرُدنَ الشَّيطانَ، وَهُنَّ مِن کُنُوزِ الجَنَّةِ وَمِنَ تَحتِ العَرشِ ، وَ الباقياتُ الصّالِحاتُ ؟ قالُوا: بَلى يا رَسُولَ اللهِ. فَقالَ صلی الله علیه وآله وسلم : قُولُوا:»

ص: 492

- «آیا پنج کلمه به شما بیاموزم که بر زبان سبک باشد، و در میزان عمل سنگین. کلماتی که خداوند رحمان را راضی کرده، شیطان را طرد نمایند. کلماتی که از گنج های بهشتند و از زیر عرش آمده، باقیات صالحات باشند؟ گفتند: بلی یا رسول الله؟ فرمود: بگویید:»

«سُبحانَ اللهِ ، وَالحَمدُ للهِ ، وَلا اِله اِلا اللهُ، وَاللهُ اَكبَرُ وَلا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِاللهِ العَلِى العَظيمِ».

«منزه است خداوند، سپاس و ستایش مخصوص خداوند است، معبودی جز خداوند نیست، خداوند بزرگتر است و هیچ دگرگونی و قدرتی جز به واسطه خداوند بلند مرتبه با عظمت، وجود ندارد».

«وَقالَ خَمسَ بَخًّ بَخًّ لَهُنَّ ما اَثقَلَهُنَ فِی الميزانِ».

«آنگاه پنج مرتبه فرمود: به به ؛ به این کلمات که چقدر میران را سنگین می سازند».

تسبیحات اربعه

از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود:

675 - «مَرَّ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم بِرَجُلٍ يَغرِسُ رَساً في حائِطٍ لَهُ فَوَقَفَ عَلَيهِ وَقالَ : اَلا اَدُلُّكَ عَلى غَرسٍ اَثبَتُ اَصلاً وَاسرَعُ ابناعاً وَاَطيَبُ تَمَراً وَاَبقى ؟ قالَ : فَدُلَّنی یا رَسُولُ اللهِ . فَقالَ : اِذا اَصبَحتَ وَاَمسَيتَ فَقُل: «سُبحانَ اللهِ ، وَالحَمدُ للهِ ، وَلا اِله اِلا اللهُ، وَاللهُ اَكبَرُ» فَاِنَّ لَكَ بِذلِكَ اِن قُلتَهُ بِكُلَّ تَسبيحَةٍ عَشرَ شَجَراتٍ فِي الجَنَّةِ مِن اَنواعِ الفاكِهَةِ وَلَهُ مِنَ الباقِياتِ

ص: 493

الصّالِحاتِ . قالَ : فَقالَ الرَّجُلُ : فَاِنّي اَشهَدُكَ يا رَسُولَ اللهِ ؛ اَنَّ حائِطى هذا صَدَقَةٌ مَقبُوضَةٌ عَلى فُقَراءِ المُسلِمينَ اَهلِ الصَّدَقَةِ ، فَاَنزَلَ اللهُ تَبارَکَ وَتَعالى آياتٍ مِنَ القُرآنِ : «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَىوَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى»(1)

- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از کنار مردی گذر می کردند که در باغش مشغول کاشتن درختی بود، حضرت ایستاد و به او فرمود: آیا درختی به تو معرفی کنم که ریشه اش استوارتر باشد و زودتر برسد و میوه های پاک تر و با دوام تر بدهد؟ عرض کرد: راهنمایی کن مرا ای رسول خدا.

فرمود: هر گاه وارد صبح و شام شدی، بگو: سُبحانَ اللهِ ، وَالحَمدُ للهِ ، وَلا اِله اِلا اللهُ، وَاللهُ اَكبَرُ، که اگر این را بگویی، برای تو در برابر هر یک تسبیح از هر میوه ای ده درخت در بهشت خواهد بود. و این کلام یکی از مصادیق باقیات صالحات است.

آن مرد گفت: ای رسول خدا؛ من تو را شاهد میگیرم و این باغم را تحویل تو می دهم تا برای مسلمین صدقه باشد . آنانی که اهل صدقه اند . در اینجا خداوند تبارک و تعالی این آیات از قرآن را نازل فرمود: هر کس عطا و احسان کرد و تقوا داشته، نیکی را تصدیق نمود، ما کار او را سهل و آسان می گردانیم».

«محمد بن خالد برقی» از حضرت صادق از پدرش از جدش علیهم السلام نقل کرده است که:

676 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : مَن قالَ : سُبحانَ اللهِ ، غَرَسَ اللهُ لَهُ بِها شَجَرَةً فِي الجَنَّةِ، وَمَن قالَ : الحَمدُ للهِ ، غَرَسَ اللهُ لَهُ بِها شَجَرَةً فِي الجَنَّةِ،

ص: 494


1- سوره لیل ، آیات : 5 تا 7.

وَمَن قالَ : لا اِله اِلا اللهُ، غَرَسَ اللهُ لَهُ بِها شَجَرَةً فِي الجَنَّةِ، وَمَن قالَ : اللهُ اَكبَرُ، غَرَسَ اللهُ لَهُ بِها شَجَرَةً في الجَنَّةِ. فَقالَ لَهُ رَجُلٌ مِن قُرَيشٍ : اِذاً شَجَرُنا فِي الجَنَّةِ لَكَثيرٌ . قالَ صلی الله علیه وآله وسلم : نَعَم ، وَلكِن اِیّاکُم اَن تُرسِلُوا عَلَيها نیزاناً فَتُحِرِ قُوها، وَذلِكَ قَولَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ : «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ»(1)».

- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

هر کس بگوید: «سُبحانَ اللهِ»، خداوند در برابر آن درختی در بهشت برایش می کارد.

هر کس بگوید: «الحَمدُ للهِ» ، خداوند در برابر آن درختی در بهشت برایش میکارد

هر کس بگوید «لا اِلهَ اِلا اللهُ»، خداوند در برابر آن درختی در بهشت برایش می کارد.

و هر کس بگوید: «اَللهُ اَكبَرُ»، خداوند در برابر آن درختی در بهشت برایش میکارد

در اینجا مردی از قریش به آن حضرت گفت: بنابر این، درختان ما در بهشت زیاد خواهد بود. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: بله، اما مبادا به سوی آن درخت ها آتش بفرستید و آنها را بسوزانید، که خداوند عزیز و جلیل می فرماید: ای اهل ایمان؛ خدا و رسولش را اطاعت کنید و اعمالتان را باطل ننمایید».

و از آن حضرت است که:

ص: 495


1- سوره محمد صلی الله علیه وآله وسلم،آیه : 33.

677 - «اِنَّ النَّبِیَّ قالَ لِاَصحابِهِ؟ ذاتَ يَومٍ : اَرَأَيتُم لَو جَمَعتُم ما عِندَ کُم مِنَ الثَّيابِ وَالأنِيَةِ ثُمَّ وَضَعتُم بَعضَهُ عَلى بَعضٍ اَکُنتُم تَرَونَ اَنَّهُ يَبلُغُ السَّماءَ ؟ قالوُا: لا يا رَسُولَ اللهِ . قالَ : اَفَلا اَدُلُّكُم عَلى شَيءٍ اَصلُهُ فِي الاَرضِ وَفَرعُهُ فِي السَّماءُ ؟ قالُوا: بَلى. قالَ : يَقُولُ اَحَدُكُم اِذا فَرَغَ مِنَ الفَريضَةِ : «سُبحانَ اللهِ، وَالحَمدُ للهِ ، وَلا اِله اِلا وَاللهُ، وَاللهُ أكبَرُ» ثَلاثينَ مَرَّةً ، فَاِنَّ اَصلَهُنَّ فِي الاَرضِ وَفَرعَهُنَّ فِي السَّماءِ، وَهُنَّ يَدفَعنَ الهَمَّ وَالهَدمَ، وَالحَرقَ ، وَالغَرَقَ ، وَالتَّرَدّئ فِي البِئرِ ، وَاَكلَ السَّبُعٍ ، وَمَیتَةَ السُّوءِ، وَالبَلِيَّةَ الَّتي تَنزِلُ مِنَ السَّماءِ في ذلِكَ اليَومِ عَلَى العَبدِ ، وَهُنَّ الباقياتُ الصالِحاتُ».

- «پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روزی به یاران خود فرمود: اگر تمامی لباس ها و ظرفهای خود را جمع کنید و روی هم بگذارید، آیا خیال می کنید به آسمان می رسد؟ گفتند: نه، یا رسول الله. فرمود: آیا شما را به چیزی راهنمایی کنم که ریشه اش در زمین و شاخه اش در آسمان باشد؟ گفتند: بلی. فرمود: هر یک از شما آنگاه که از نماز واجب فارغ شد، سی مرتبه بگوید: «سُبحانَ اللهِ، وَالحَمدُ للهِ ، وَلا اِله اِلا وَاللهُ، وَاللهُ أكبَر» ، که ریشه این کلمات در زمین است و شاخ برگش در آسمان. وهمین کلام است که غم، و فرو ریختن دیوار، و آتش گرفتن ، و غرق شدن، و افتادن در چاه، و خوردن درندگان، و مرگ بد، وبلاهایی که از آسمان نازل می شود را در آن روز از بنده دفع می کنند. وهمین کلمات باقیات صالحاتند».

«حماد بن عثمان» از امام صادق علیه السلام از پدرانش از حضرت على علیه السلام نقل

ص: 496

کرده است که فرمود:

678 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : لَمّا اَسرِیَ بی اِلَى السَّماءِ دَخَلتُ الجَنَّةَ فَرَأَيتُ فيها قيعاناً يَقَقاً مِن مِسکٍ ، وَرَأَيتُ فيها مَلايِكَةً يَبنُونَ لَبِنَةَ ذَهَبٍ وَلَبِنَةَ فِضَّةٍ وَرُبَّمااَمسَکُوا. فَقُلتُ لَهُم: ما لَكُم رَّبُّما بَنَيتُم وَرَبَّما اَمسَكتُم؟ فَقالُوا: اَمسَکنا حَتّى تَجيئَنَا النَّفَقَةُ. قُلتُ: وَما نَفَقَتُكُم ؟ قالُوا: قُولُ المُؤمِنِ : سُبحانَ اللهِ ، وَالحَمدُ للهِ ، وَلا اِله اِلا اللهُ، وَاللهُ اَكبَرُ . فَاِذا قالَهُنَّ بَنَينا ، وَاِذاسَكَتَ وَ اَمسَکَ اَمسَکنا».

- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: وقتی به آسمان برده شدم؛ بهشت را دیدم که در آن سرزمینی سفید و مشک بو در آن قرار داشت. ملائکه ای را دیدم که خشت هایی از طلا و خشت هایی از نقره را روی هم می چیدند، و گاهی اوقات هم دست نگه می دارند. به آنان گفتم: چرا گاهی می چینید و گاهی دست نگه می دارید؟ گفتند: دست نگه می داریم تا خرجی ما برسد. گفتم: مگر خرجی شما چیست؟ گفتند: سخن مؤمن که می گوید: سُبحانَ اللهِ، وَالحَمدُ للهِ ، وَلا اِله اِلا وَاللهُ، وَاللهُ أكبَر. هر وقت اینها را بگوید: بنا را می چینم، و هر وقت ساکت شود و دست نگه دارد، ما نیز دست نگه می داریم» .

استغفار

«سکونی» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

679 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : خَيرُ الدُّعاءِ الاِستِغفارُ».

- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: بهترین دعا استغفار است».

و فرمود:

ص: 497

680 - «اِنَّ لِلقُلُوبِ صَدأً كَصَدَاِ النُّحاسِ فَاجلُوها بِالاِستِغفارِ».

- «قلب ها را زنگاری است چون زنگ مس، که باید با استغفار جلایشپ دهید».

و فرمود:

681 - «مَن اَكثَرَ الاِستِغفارَ جَعَلَ اللهُ لَهُ مِن كُلَّ هَمًّ فَرَجاً، وَمِن كُلَّ ضيقِ مَخرَجاً ، وَرَزَقَهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ».

- «هر که استغفارش را زیاد کند، خداوند متعال برایش از هر غمی گشایشی، واز هر تنگنایی راه عبوری فراهم می کند، و از راهی که گمان نمی برد، به او روزی می رساند».

«زراره» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که:

682 - «اِذا اَكثَرَ العَبدُ مِنَ الاِستِغفارِ رُفِعَت صَحيفَتُهُ وَهي تَتَلالَاُ؟».

- «هر گاه بنده استغفارش را زیاد کند، نامه اعمالش به حالت نورانیت بالا می رود».

از حضرت رضا علیه السلام نقل شده است که فرمود:

683 - «مَثَلُ الاِستِغفارِ مَثَلُ وَرَقَةٍ عَلى شَجَرَةٍ تَحَرَّكَ قَتَناثَرُ وَالمُستَغفِرُ مِن ذَنبٍ وَهُوَ يَفعلُهُ كَالمُستَهزِیءِ بِرَبَّهِ».

- «استغفار مانند این است که درختی حرکت داده شود و برگ هایش بریزد. اما کسی که گناه را انجام می دهد، و در همان حال استغفار می نماید، مانند کسی است که پروردگارش را به تمسخر گرفته است»(1)

ص: 498


1- یعنی «استغفار»، حرکتی است که موجب ریزش گناهان می گردد، همچنان که برگ های درخت با حرکت می ریزند.

و فرمود:

684 - «کانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم لا يَقُومُ مِن مَجلِسٍ وَاِن خَفَّ حَتّى يَستَغفِر اللهَ خَمساً وَعِشرينَ مَرَّةً».

۔ «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مجلسی - ولو کم و سبک - بر نمی خاست مگر این که بیست و پنج بار از خدا طلب مغفرت می نمود».

و از آن حضرت نقل شده است که:

685 - «کانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم يَستَغفِرُ اللهَ غَداةَ كُلَّ يَومٍ سَبعينَ مَرَّةً ، وَيَتُوبُ اِلى اللهِ سَبعينَ مَرَّةً ، قُلتُ: وَكَيفَ كانَ يَقُولُ : اَستَغفِرُ اللهَ وَاَتُوبُ اِلَيهِ ؟ فَقالَ : كانَ يَقُولُ : اَستَغفِرُ اللهَ - سَبعينَ مَرَّةً - وَيَقُولُ : اَتُوبُ اِلى اللهِ - سَبعينَ مَرَّةً- ».

- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم صبح هر روز، هفتاد مرتبه استغفار و هفتاد مرتبه توبه می نمود. راوی می گوید: پرسیدم: چگونه؟ می گفت: استغفر الله وأتُوب إليه؟ فرمود: هفتاد مرتبه می فرمود: أستغفر الله و هفتاد مرتبه می فرمود: اثوب إلى الله»۔

و فرمود:

686 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : اَلاِستِغفارُ وَقُولُ لا اِله اِلا اللهُ خَيرُ العِبادَةِ . قالَ اللهُ العَزيزُ الجَبّارُ : «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ»(1)».

- «استغفار و کلام لا اله الا الله، بهترین عبادت است که خدای عزیز و جبار فرمود: بدان که معبودی جز الله نیست، و برای گناه خود طلب آمرزش نما».

ص: 499


1- سوره محمد، آیه 19.

فصل: بهترین اوقات ذکر

بهترین اوقات «ذکر» وقت سحر است و بعد از صبح و عصر. از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایت شده است که فرمودند:

687 - «اِملاُ اَوَّلَ صَحائِفَكُم خَيراً وَاَخِرَها خَيراَ يُغفَر لَكُم ما بَينَهُما».

- ابتدا و انتهای نامه های اعمالتان را پر از خیر کنید تا میانشان بخشیده گردد».

هارون بن موسى تلعکبری» از امام صادق به روایت کرده است که فرمود:

688 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : مَن قالَ بَعدَ العَصرِ في كُلَّ يَومٍ مَرَّةً وَاحِدَةً:»

- رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: کسی که در هر روز بعد از عصر، یک بار بگوید:»

- «اَستَغفِرُ اللهَ الَّذي لا اِله اِلا هُوَ الحَىُّ القَيُّومُ ، وَ الجَلالِ وَالاِكرامِ . وَاَسأَلُهُ اَن يَتُوبَ عَلَئَّ تَؤبَةَ عَبدٍ ذَلیلٍ خاضِعٍ فَقيرٍ بائِسٍ مُستَكينٍ مُستَجيرٍ ، لا يَملِكُ اِنفسِهِ نَفعاً وَلا ضَرّاً وَلا حَياة وَلا مَؤتاً وَلا نُشُوراً»

- «طلب آمرزش می کنم از خدایی که معبودی جز او نیست، زنده و پا برجاست، صاحب جلالت و تکریم است. و از او می خواهم که رحمتش را بر من برگرداند، که بنده ای خوار و خاضع و فقیر و زمین گیر و بی چیزم وهیچ ندارم. بنده ای که به نفعش به دست خویش است و نه ضررش، نه حیات، نه مرگ، ونه

ص: 500

نشر روز قیامت».

- «اَمَرَ اللهُ المَلَكَينِ بِتَحريقِ صَحيفَتِهِ كائِناً ما كانَت».

- «خداوند متعال به دو فرشته فرمان می دهد نامه اعمالش را به هر چه در آن باشد - آتش بزنند».

از معصومین علیهم السلام روایت شده است که فرمودند:

689- «اَلا صَلَواتُ اللهِ عَلى المُتَسَحَّرينَ وَالمُستَغفرينَ بِالاَسحارِ».

- «هان! درود خدا بر سحر خوران و استغفار کنندگان در سحرها».

گویند «ابا قمقام» که مرد بدبختی بود، نزد امام ابو الحسن موسی بن جعفر علیه السلام آمد و از کارش به حضرت شکایت کرد که به دنبال هر کاری رفتبرایش انجام نشد، امام علي علیه السلام او فرمود: بعد از فجر، ده مرتبه بگو:

690 - «سُبحانَ اللهِ العَظيمِ وَبِحَمدِهِ اَستَغفِرُ اللهَ وَاَسأَلُهُ مِن فَضلِهِ».

- «منزه است خدای عظیم و سپاس و ستایش او راست، از خدا طلب آمرزش می کنم، و بخششهای مخصوصش را درخواست می نمایم».

«ابو قمقام» گوید: این کار را انجام دادم به خدا قسم، اندکی نگذشت که عده ای از بادیه آمده به من خبر دادند که مردی از بستگانم مرده، و وارثی غیر از من ندارد، رفتم و میراثش را تحویل گرفتم، و (در اثر آن هنوز بی نیاز هستم.

ص: 501

فصل: دعاهایی برای اوقات مخصوص

الف - امير المؤمنين علیه السلام هنگام ورود به صبح، سه بار می فرمود:

691 - «سُبحانَ اللهِ المَلِكِ القُدُّوسِ».

- «منزه است خدواند، آن پادشاه مقدس».

(آنگاه می فرمود:)

- «اللّهُمَّ اِنّي اَعُوذُ بِكَ مِن زَوالِ نِعمَتِکَ ، وَتَحويلِ عافِيَتِكَ ، وَمِن فَجأَةِ نَقمَتِكَ ، وَمِن دَرَكِ الشَّقاءِ، وَمَن سُوءِ القَضاءِ، وَمِن شَّرَّ ما سَبَقَ في الكِتابِ . اللّهُمَّ اِنّي اَسأَلُكَ بِعِزَّۃِ مُلکِکَ، وَشِدَّةِ قُوَّتِكَ، وَبِعَظيمِ سُلطانِکَ ، وَبِقُدرَتِكَ عَلى خَلقِکَ».

- «خدایا؛ به تو پناه می برم از زایل شدن نعمت، و دگرگونی عافیت، از عقوبت ناگهانی، و رسیدن به شقاوت، از سرنوشت بد، و از شر هر آنچه برایم نوشته و مقدر گردیده است. بارالها؛ از تو درخواست می کنم و تو را قسم میدهم به عزت حکومتت، و نیروی شدیدت، و سلطنت عظيمت، و قدرت بر خلقت».

آنگاه حاجت خود را طلب نما

ب - على علیه السلام صبح که می کرد می فرمود:

692 - «مَرحَباً بُكُما مِن مَلَكَينِ حَفيظَينِ کَريمَينِ ، اُملى عَلَيكُما ما تَختارانِ اِن شاءَ اللهُ».

- «آفرين بر شما ای دو فرشته حافظ و کریم؛ به خواست خداوند چیزی را

ص: 502

بر شما املا می کنم که آن را برای من ذخیره سازید».

آنگاه تا طلوع آفتاب به تسبیح و تهلیل مشغول بود. و همین کار را بعد از عصر نیز انجام می داد.

ج - از حضرت باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود:

693 - «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : مَن سَرَّهُ اَن يَلقَى اللهَ يَومَ القيامَةِ وَفي صَحيفَتِهِ شَهادَةُ اَن لا اِله اِلا اللهِ وَاَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ، وَيُفتَحَ لَهُ ثَمانِيَةُ اَبوابِ الجَنَّةِ ، فَیُقالُ لَهُ: يا وَلِىَّ اللهِ ، اُدخُلِ الجَنَّةَ مِن اَیَّها شِئتُ ، فَليَقُل اِذا اَصبَحَ وَاِذا اَمسی:»

- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هر کسی که دوست دارد روز قيامت خدا را ملاقات کند در حالی که در نامه عملش شهادت لا اله الا الله و محمد رسول الله باشد و تمامی هشت درب بهشت به رویش گشوده گشته، به او گفته شود: ای دوست خدا؛ از هر دری که می خواهی وارد بهشت شو، وقت ورود در صبح و ورود در شب بگوید:».

- «اکتُبا : بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، اَشهَدُ اَن لا اِله اِلا اللهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَاَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَرَسُولُهُ، وَاَشهَدُ اَنَّ السّاعَةَ اتِيَةٌ لا رَيبَ فيها ، وَاِنَّ اللهَ يَبعَثُ مَن في القُبُورِ، عَلى ذلِكَ أَحيی ، وَعَلى ذلِكَ اَمُوتُ، وَعَلى ذلِكَ اَبعَثُ حَياً اِن شاءَ اللهُ، اِقرَءا مُحَمَّداً مِنّي السَّلامَ.

الحَمدُ لِلّهِ الَّذي اَذهَبَ بِاللَّيلِ مَظلِماً بِقدرَتِهِ ، وَجاءَ بِالنَّهارِ مُبصِراً بِرَحمَتِهِ خَلقاً جَديداً».

- «(ای دو فرشته؛) بنویسید: به نام خداوند رحمان و رحیم، شهادت می دهم که معبودی جز خداوند نیست، تنهاست و شریکی ندارد و محمد علیه السلام

ص: 503

بنده و فرستاده اوست، و شهادت می دهم که بی تردید لحظه قيامت آمدنی است، و خداوند هر کس که در قبر باشد را بر می انگیزاند. بر این اعتقاد زنده ام، و بر همین می میرم، و بر آن دوباره زنده شده و مبعوث می گردم ان شاء الله. از جانب من به محمد صلی الله علیه وآله وسلم سلام برسانید. ستایش مخصوص خدایی است که شب تاریک را به قدرتش برد، و روز روشن را با رحمتش آورد و خلقت جدیدی به او بخشید. آنگاه رو به سمت راست کند و بگوید: مَرحَباً بِالخافِظَينِ (آفرین بر دو حافظ) بعد رو به سمت چپ نماید و بگوید: وُحیّاکُما اللهُ مِن كاتِبَينِ (خداوند شما دو نویسنده را حیات ببخشد)».

4- «حماد بن عثمان» از امام صادق به روایت کرده است که فرمود:

694- «مَن قالَ في دُبُرِ كُلَّ صَلاةِ الفَجرِ قَبلَ کَلامِهِ : رَبَّ صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وَاَهلِ بَيتِهِ ، وَقَي اللهُ وَجهَهُ مِن نَفَحاتِ النّارِ».

- «هر کسی بعد از نماز صبح قبل از سخن گفتن، بگوید: رَبَّ صَلَّ عَلى

مُحَمَّدٍ․ وَاَهلِ بَيتِهِ، خداوند متعال چهره اش را از بادهای آتش حفظ می کند».

ه- از امام رضا علیه السلام روایت شده است که فرمود:

695 - «مَن قالَ في دُبُرُ صَلاةِ الغَداةِ لَم يَلتَمِس حَاجَةً اِلا تَيَسَّرَت لَهُ وَ كَفاهُ اللهُ مَا اَهَمَّهُ:»

- «هر کس بعد از نماز صبح این جملات را بگوید، حاجتى التماس نکند مگر آن که برایش آسان گردد، و خداوند سبحان کارهای مهمش را بر عهده خود می گیرد».

- «بِسمِ اللهِ ، وَصَلَّى الله عَلى محمَّدٍ وَآله ، «وَاُفَوَّضُ اَمري اَلى اللهِ اِنَّ اللهَ بَصِيرُ بِالعِبادِ فَوَقاهُ اللهُ سَيًئاتِ ما مكَرُوا» ، «لا اِله اِلا اَنتَ سُبحانَكَ اِنّي كُنتُ مِنَ الظّالِمينَ فَاستَجبنا لَهُ وَنَجَّيناهُ مِنَ الغَمَّ وَكَذلِكَ نُنجِي المُؤمِنينَ» ،

ص: 504

«حَسبُنا اللهُ وَنِعمَ الوَكِيلُ فَانقَلَبُوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَفَضلٍ لَم يَمسَسهُم سُوءٌ» ، ما شاءَ اللهُ لا حُولَ وَلا قُوّةَ اِلا بِاللهِ ، ما شاءَ اللهُ لا ما شاءَ النّاسُ، ما شاءَ اللهُ وَاِن کَرِهَ النّاسِ، حَسبِىَ الرّازِقُ مِنَ المَربُوبينَ، حَسبِىَ الخالِقُ مِنَ المَخلُوقينَ، حَسبِىَ الرّازِقُ مِنَ المَرزُقينَ ، حَسبِيَ اللهُ رَبُّ العالَمينَ ، حَسبِیَ مَن هُوَ حَسبی ، حَسبی مَن لَم يَزَل حَسبی ، حَسبی مَن كانَ مُنذُ کُنتُ لَم يَزَل حَسبي ، حَسبِيَ اللهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ ، عَلَيهِ تَوَ کَّلتُ ، وَهُوَ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ».

- «به نام خدا، درود خداوند بر محمد و آلش، کارم را به خدا واگذار می کنم که نسبت به بندگان بیناست. خداوند هم این فرد را از حیله های بد آنان دشمنان نگه داشت(1). معبودی جز تو نیست، تو منزهی، من به خود ظلم کردم. پس اجابتش نمودیم، و از اندوه نجاتش دادیم، و این چنین مؤمنین را نجات می دهیم (2). خدا ما را بس است، او بهترین وکیل می باشد. پس آن گروه مؤمن به نعمت و فضل خدا روی آوردند و برای آنان هیچ رنجی پیش نیامد (3)

هر چه خدا بخواهد، هیچ دگرگونی و نیرویی جز از سوی خداوند نیست.

هر چه خدا بخواهد، نه آنچه مردم بپسندند،

هر چه خدا بخواهد، اگر چه مردم را خوش نیاید. خدایی که پرورنده است، مرا بس است و نیازی به دیگران که همه پروریده اند، ندارم. خدایی که

ص: 505


1- آیات 44 و 45 سوره مؤمن است در بیان کلام فردی از آل فرعون که ایمان آورده بود و امداد الهی در خنثی ساختن حیله فرعونیان.
2- آیات 87 و 88 سوره انبیاست که بیان مناجات حضرت یونس علیه السلام در شکم ماهی و حکم خداوند می باشد.
3- آیات 173 و 174 سوره آل عمران، پاسخ شهدای جنگ احد است به وسوسه منافقان در ترک جهاد و بیان عاقبت کار آن شهدا.

خالق است مرا بس است، و نیازی به دیگران که همه مخلوقند، ندارم. خدایی که روزی رسان است مرا بس است، و نیازی به دیگران که همه روزی خورند، ندارم. خدایی که رب العالمین است، مرا بس است. بس است مرا کسی که او مرا کفایت می کند. بس است مرا کسی که همیشه مرا کفایت می کرد. بس است مرا کسی که تا کنون همیشه مرا کفایت می کرد. بس است مرا خدایی که معبودی جز او نیست. بر او توکل می کنم که او پروردگار عرش عظیم است».

و - با فضیلت ترین دعای وقت زوال(این است):

696 - «اَللّهمَّ اِنَّكَ لَستَ بِاِلهٍ استَحدَثناکَ....».(1)

ص: 506


1- متن کامل دعا چنین است: «اللَّهُمَّ (4) لَسْتَ بِإِلَهٍ اسْتَحْدَثْنَاكَ وَ لاَ بِرَبٍّ يَبِيدُ ذِكْرُكَ وَ لاَ كَائِنٍ (5) مَعَكَ شُرَكَاءُ يَقْضُونَ مَعَكَ وَ لاَ كَانَ قَبْلَكَ مِنْ إِلَهٍ فَنَعْبُدَهُ وَ نَدَعَكَ وَ لاَ أَعَانَكَ عَلَى خَلْقِنَا أَحَدٌ فَنَشُكَّ فِيكَ أَنْتَ الدَّيَّانُ (6) لاَ شَرِيكَ (7) لَكَ وَ أَنْتَ الدَّائِمُ لاَ(8) يَزُولُ مُلْكُكَ أَنْتَ أَوَّلُ الْأَوَّلِينَ وَ آخِرُ الْآخِرِينَ وَ دَيَّانُ يَوْمِ الدِّينِ يَفْنَى كُلُّ شَيْ ءٍ وَ يَبْقَى وَجْهُكَ الْكَرِيمُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ لَمْ تَلِدْ فَتَكُونَ فِي الْعِزِّ مُشَارَكاً وَ لَمْ تُولَدْ فَتَكُونَ مُوَرَّثاً(9) هَالِكاً وَ لَمْ تُدْرِكْكَ الْأَبْصَارُ فَنُقَدِّرَكَ (10) شَبَحاً مَائِلاً وَ لاَ(11) تَتَعَاوَرَكَ زِيَادَةٌ وَ لاَ نُقْصَانٌ وَ لاَ تُوصَفُ بِأَيْنٍ (12) وَ لاَ ثَمٍّ (13) وَ لاَ مَكَانٍ (14) بَطَنْتَ فِي خَفِيَّاتِ الْأُمُورِ وَ ظَهَرْتَ فِي الْعُقُولِ بِمَا نَرَى(15) مِنْ خَلْقِكَ (16) مِنْ عَلاَمَاتِ التَّدْبِيرِ أَنْتَ الَّذِي سُئِلَتِ الْأَنْبِيَاءُ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ عَنْكَ فَلَمْ تَصِفْكَ بِحَدٍّ وَ لاَ بِبَعْضٍ بَلْ دَلَّتْ عَلَيْكَ مِنْ ج.آيَاتِكَ بِمَا(1) لاَ يَسْتَطِيعُ الْمُنْكِرُ(2) جَحْدَهُ لِأَنَّ مَنْ كَانَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ مَا بَيْنَهُمَا فِطْرَتَهُ فَهُوَ(3) الصَّانِعُ الَّذِي بَانَ عَنِ الْخَلْقِ فَلاَ شَيْ ءَ كَمِثْلِهِ (4) وَ أَشْهَدُ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ مَا بَيْنَهُمَا آيَاتٌ دَلِيلاَتٌ (5) عَلَيْكَ تُؤَدِّي عَنْكَ الْحُجَّةَ وَ تَشْهَدُ لَكَ بِالرُّبُوبِيَّةِ مَوْسُومَاتٌ (6) بِبُرْهَانِ (7) قُدْرَتِكَ وَ مَعَالِمِ تَدْبِيرِكَ فَأَوْصَلْتَ إِلَى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ مَعْرِفَتِكَ مَا آنَسَهَا مِنْ وَحْشَةِ الْفِكْرِ وَ وَسْوَسَةِ الصَّدْرِ فَهِيَ عَلَى اعْتِرَافِهَا بِكَ شَاهِدَةٌ بِأَنَّكَ قَبْلَ الْقَبْلِ بِلاَ قَبْلٍ (8) وَ بَعْدَ الْبَعْدِ بِلاَ بَعْدٍ(9) انْقَطَعَتِ الْغَايَاتُ دُونَكَ فَسُبْحَانَكَ (10) لاَ شَرِيكَ لَكَ سُبْحَانَكَ وَ لاَ وَزِيرَ لَكَ سُبْحَانَكَ وَ لاَ عَدْلَ (11) لَكَ سُبْحَانَكَ لاَ ضِدَّ لَكَ سُبْحَانَكَ لاَ نِدَّ لَكَ سُبْحَانَكَ لاَ تَأْخُذُكَ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ سُبْحَانَكَ لاَ تُغَيِّرُكَ الْأَزْمَانُ سُبْحَانَكَ لاَ تَنْتَقِلُ بِكَ الْأَحْوَالُ سُبْحَانَكَ لاَ يُعْيِيكَ شَيْ ءٌ سُبْحَانَكَ لاَ يَفُوتُكَ شَيْ ءٌ - سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظّالِمِينَ - إِلاّ تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخاسِرِينَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ(12) عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ صَفِيِّكَ وَ حَبِيبِكَ (13) وَ خَاصَّتِكَ وَ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ وَ خَازِنِكَ عَلَى عِلْمِكَ الْهَادِي إِلَيْكَ بِإِذْنِكَ الصَّادِعِ بِأَمْرِكَ عَنْ وَحْيِكَ الْقَائِمِ بِحُجَّتِكَ فِي عِبَادِكَ الدَّاعِي إِلَيْكَ الْمُوَالِيط.أَوْلِيَاءَكَ مَعَكَ الْمُعَادِي أَعْدَاءَكَ دُونَكَ السَّالِكِ جُدَدَ الرَّشَادِ إِلَيْكَ الْقَاصِدِ مَنْهَجَ الْحَقِّ نَحْوَكَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ (1) وَ آلِهِ أَفْضَلَ وَ أَكْمَلَ (2) وَ أَشْرَفَ وَ أَعْظَمَ وَ أَطْيَبَ وَ أَتَمَّ وَ أَعَمَّ وَ أَنْمَى وَ أَزْكَى وَ أَوْفَى(3) وَ أَكْثَرَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِكَ وَ رَسُولٍ مِنْ رُسُلِكَ وَ بِجَمِيعِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى جَمِيعِ أَنْبِيَائِكَ وَ مَلاَئِكَتِكَ وَ رُسُلِكَ وَ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ اللَّهُمَّ اجْعَلْ صَلَوَاتِي بِهِمْ مَقْبُولَةً وَ ذُنُوبِي بِهِمْ مَغْفُورَةً وَ سَعْيِي بِهِمْ مَشْكُوراً وَ دُعَائِي بِهِمْ مُسْتَجَاباً وَ رِزْقِي بِهِمْ مَبْسُوطاً وَ انْظُرْ إِلَيَّ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ نَظْرَةً أَسْتَكْمِلُ بِهَا الْكَرَامَةَ عِنْدَكَ وَ لاَ تَصْرِفْهَا(4) عَنِّي(5) أَبَداً بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. ثم يتوجه للصلاة(6) و يستحب التوجه بسبع تكبيرات في سبعة مواضع الأول من كل فريضة و أول ركعة(7) الزوال و أول ركعة من نوافل المغرب و أول ركعة من صلاة الليل و الوتر و أول ركعتي الإحرام و أول ركعتي الوتيرة فإذا(8) أراد التوجه قام مستقبل القبلة و كبر فقال الله أكبر يرفع بها يديه إلى شحمتي أذنيه لا أكثر من ذلك ثم يرسلهما ثم يكبر ثانية و ثالثة مثل ذلك. و يقول»

و بهترین دعا برای لحظات پایانی روز جمعه، دعای سمات و دعای بعد از آن است که گذشت(1).

ز - از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود:

697 - «کانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم اِذا احمَرَّتِ الشَّمسُ عَلى رَأسِ قُلَّةِ الجَبَلِ هَمَلت عَيناهُ دُمُوعاً ، ثُمَّ قالَ:».

- «وقتی خورشید بر قله کوه سرخ می شد، اشک از چشمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روان گشته، آنگاه می فرمود:»

- «اَمسی ظُلمی مُستَجيراً بِعَفوِكَ، وَاَمسَت ذُنُوبی مُستَجيرَةً بِمَغفِرَتِكَ، وَاَمسى خَؤفی مُستَجيراً بِاَمانِكَ، وَاَمسی ذُلّی مُستَجيرَةً بِعِزَّکَ، وَاَمسي فَقرى مُستَجيراً بِغِناكَ، وَاَمسى وَجهِىَ البالِيَ الفانی مُستَجیراً بِوَجهِكَ الدّائِم الباقي . اللّهُمَّ البِسني عافِيَتَكَ ، وَغَشَّنی

ص: 507


1- ر.ک: حدیث 107.

رَحمَتَكَ ، وَجَلَّلنی کَرامَتَكَ، وَقِني شَرَّ خَلقِكَ مِنَ الجِنَّ وَالاِنسِ ، يا اللهُ ، یا رَحمنُ ، يا رَحيمُ».

- «ظلم من شب می کند در حالی که به عفو تو پناهنده شده، گناهانم شب می کنند در حالی که به آمرزش تو پناهنده گردیده، ترس من شب می کند در حالی که به آمان تو پناه گرفته، خواری من شب می کند در حالی که به عزت تو پناهنده شده، فقر من شب می کند در حالی که به بی نیازی تو پناه گرفته، صورت کهنه و مرده من شب می کند، در حالی که به چهره دائم و باقی تو پناه گرفته است. خدایا؛ لباس عافیت بر تنم بنما، و با رحمتت مرا بپوشان. مجلل به لباس کرامتم نما، و مرا از شر خلقت - از جن و انس - نگاه داری بفرما. ای خدا! ای رحمان؛ و ای رحیم».

ح - از «سلیمان جعفری» روایت شده است که می گوید: شنیدم حضرت

کاظم علیه السلام می فرمود:

698 - «اِذا اَمسَيتَ فَنَظَرتَ اِلَى الشَّمسِ في غُرُوبٍ وَاِدبارٍ فَقُل:».

به هنگام دخولت در شب، وقتی دیدی خورشید در حال غروب و پشت کردن است بگو».

- «بِسمِ اللهِ وَبِاللهِ وَالحَمدُ لِلّهِ الَّذي لَم يَتَّخِذ صاحِبةً وَلا وَلَدًا، وَلَم يَكُن لَهُ شَريكٌ فِي المُلكِ وَلَم يَكُن لَهُ وَلِىٌّ مِنَ الذُّلَّ وَ كَبَّرهُ تَكبيراً ، وَالحَمدُ لِلّهِ الَّذي يَصِفُ وَالحَمدُ لِلّهِ يُوصَفُ. وَالحَمدُ للهِ الَّذي يَعلَمُ وَلا يُعلَمُ، يَعلَمُ خائِنَةِ الاَعيُن وَما تُخفِي الصُّدُورُ، وَاَعُوذُ بِوَجهِ اللهِ الكَريمُ وَبِسمِ اللهِ العَظيمِ مِن شَرَّ ما ذَرَءَ وَبَرَءَ ، وَمِن شَرَّ ما تَحتَ الثَّرى ، وَمِن شَرَّ ما ظَهَرَ وَما بَطَنَ ، وَمِن شَرَّ ما وَصَفتُ وَما لَم اَصِف ، وَالحَمدُ لِلّهِ رَبَّ العالَمينَ».

- «به نام خدا و به کمک او، ستایش مخصوص خدایی است که نه همسری اختیار کرد، ونه فرزندی، نه شریکی در حکومتش دارد و نه از روی

ص: 508

ذلت یاوری گرفته، او را بزرگ بدان. ستایش مخصوص خدایی است که او دیگران را توصیف می کند ولی خود به وصف ناید، ستایش مخصوص خدایی است که می داند ولى ذاتش ناشناخته است، نگاه های ناروای چشم ها و (رازهای) نهان در سینه ها را می داند.

پناه می برم به روی با کرامتش، و به نام با عظمتش، از شر هر چه آفرید و خلق کرد، از شر هر چه زیر گل می باشد، از شر هر آشکار و پنهان، از شر هر چه گفتم و نگفتم. ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان می باشد».

(آنگاه) فرمود:

- «اِنَّها آمِن کُلَّ سَبُع ، وَمِنَ الشَيطانِ الرَّجيمِ ، وَمِن ذُرَّئَّتِهِ ، وَ کُّلَّ ما عَضَّ وَلَسَعَ ، وَلا يَخافُ صاحِبُها اِذا تَكَلَّمَ بِها لُصّاً وَلا غُولاً».

- «این امان است از هر درنده ای و از شیطان رانده شده و فرزندانش و از شر هر چه به دندان گیرد و بگزد. صاحب این کلام اگر آن را بگوید، نه از دزد بترسد و نه از جن و شیطان».

راوی گوید: عرض کردم: من حيوانات درنده را شکار می کنم و شب ها در خرابات می خوابم، لذا در وحشت به سر می برم، فرمود:

- «قُل اِذا دَخَلتَ : بِسمِ اللهِ وَبِاللهِ ، وَاَدخِل رَجلَكَ اليُمنى. وَاِذا خَرَجتَ فَاَخرِج رَجُلَكَ اليُسري وَسَمَّ اللهَ فَاِنَّكَ لا تَرى مَكرُوهاً».

- «وقتی وارد می شوی با پای راستت داخل شو و بگو: بِسمِ اللهِ وَبِاللهِ، و وقتی هم که خارج می گردی، نام خدا را ذکر کن و با پای چپت خارج شو، که ناگواری نخواهی دید».

ط - صدوق رحمه الله با سندش تا «عبد الله انصاری» از «خلیل بکری» نقل کرده

ص: 509

است که گفت: شنیدم یکی از یاران ما می گفت: علی بن ابی طالب علیه السلام در هر روز از دهه ذيحجه این کلمات را می گفت:

699 - «لا اِله اِلا اللهُ عَدَدَ اللَّيالي وَالذُّهُورِ، لا اِله اِلا اللهُ عَدَدَ اَمواجِ البُحُورِ، لا اِله اِلا اللهُ وَرَحمَتُهُ خَیرٌ مِمّا يَجمَعُونَ، لَا اِلهَ اِلّا اللهُ عَدَدَ الشَّؤکِ وَالشَّجَرِ، لا اِلهَ اِلّا اللهُ عَدَدَ الشَّعرِ وَالوَبَر، لا اِلهَ اِلّا اللهُ عَدَدَ القَطرِ وَ المَطَرِ، لا اِلهَ اِلّا اللهُ عَدَدَ الحَجَرِ وَالمَدَرِ، لا إِلهَ اِلَّا اللهُ عَدَدَ لَمحِ البَصَرِ ، لا اِلهَ اِلَّا اللهُ فّي اللَّيلِ اِذا عَسعَسَ وَفِي الصُّبحِ اِذا تَنَفَّسَ، لا إِلهَ اِلَّا اللهُ عَدَدَ الرَّياحِ فِي البَراری وَالصُّخُورِ، لا إِلهَ اِلَّا اللهُ مِنَ اليَومِ اِلى يَومِ يُنفَخُ في الصُّورِ».

- «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ ، به تعداد شب ها و روزها.

- «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ ، به تعداد موجهای دریاها

- «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ ، که رحمتش از آنچه دیگران جمع می کنند بهتر است.

- «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ ، به تعداد خارها و درختها.

- «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ ، به تعداد موها و کرکها.

- «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ ، به تعداد قطره ها و بارانها.

- «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ ، به تعداد سنگها و کلوخها.

- «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ ، به تعداد چشم بر هم زدنها.

- «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ ، در شب آن هنگام که می گذرد و در صبح آن هنگام که می درخشد و نور می دهد.

- «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ ، به تعداد بادها در صحراها و صخره ها.

- «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ ، از امروز تا روزی که در صور دمیده شود».

سپس فرمود:

«مَن قالَ ذلِكَ في كُلَّ يَومٍ مِن اَيامِ العَشَرَۃِ عَشَرَ مَرّاتٍ ، اَعطاهُ اللهُ

ص: 510

بِكُلَّ تَهليلَةٍ دَرَجَةً فِی الجَنَّةِ مِنَ الدُّرَّ وَالياقُوتِ، ما بَينَ کُلَّ دَرَجَتَينِ مَسيرَةٌ مِائَةِ عامٍ لِلرّاکِبَ المُسرِعِ، في كُلَّ دَرَجَةٍ مَدينَةٌ فيها قَصرٌ مِن جَوهَرٍ وَاحِدٍ لافَضلَ فيها ، فِي كُلَّ مَدينَةٍ مِن تِلكَ المَدائِنِ مِنَ الدُّورِ والمحُصُونِ وَالغُرَفِ وَالبُيُوتِ وَالفُرُشِ وَالأزواجِ وَالسُّرُرِ وَالحُورِ العينِ وَمِنَ النَّمارُقِ وَالغُرَافِ وَالمَوائِدِ وَالخَدَمِ وَالاَنهارِ وَالاَشجارِ وَالحُلِيَّ والحُلَلِ ما لا يَصفُ خَلقٌ مِنَ الواصِفينَ ، فَاِذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ اَضاءَت كُلُّ شَعرَةٍ مِنهُ ثُوراً وَابتَدَرَهُ سَبعُونَ أَلفَ مَلَكٍ يَمشُونَ اَمامَهُ وَعِنَ يَمينِهِ وَشِمالِهِ حَتّى يَنتَهى اِلَى بابِ الجَنَّةِ ، فَاِذا دَخَلَها قامُوا خَلفَهُ وَهُوَ أَمامَهُم حَتّى يَنتَهِيَ اِلى مَدينَةٍ ظاهِرُها يَاقُوتَةٌ حَمراءُ ، وَبِاطِنُها زَبَر جَدٌ خَضراءُ ، فيها مِن جَميعٍ اَصنافِ ما خَلَقَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ فِي الجَنَّةِ ، وَاِذا انتَهَوا إِلَيها قالُوا: يا وَلِىَّ اللهِ؛ هَل تَدري ما هذِهِ المَدينَةُ بِما فيها ؟ قالَ : لا ، قالَ : فَمَن اَنتُم؟ قالُوا: نَحنُ المَلائِكَةُ الَّذينَ شَهِدناكَ فِي الدُّنيا يُومَ هَلَّلتَ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ بِالتَّهليلِ ، هذِهِ المَدينَةِ بِما فيها تَو اباً لَكَ ، وَاَبشِر بِافضَلَ مِن هذا تَوابِ اللهَ عَزَ وَجَلَّ حينَ تَرى ما أَعَدَّ اللهَ لَكَ في ذاړِهِ - دار السلامَ - في جِوارِهِ عَطاءُ اللهِ لا يَنقَطِعُ اَبَدأً».

- «هر که این را در هر روز از دهه ده بار بگوید، خداوند متعال در برابر هر تهلیلش یک درجه در بهشتی از در و یاقوت به او عطا می کند که فاصله بین هر دو درجه از آن درجات به اندازه مسیری است که یک سوار کار تیز رو به مدت صد سال بپیماید، در هر درجه اش شهری است، در آن شهر قصری از گوهر یک پارچه ای که فاصله ای در آن نیست، ساخته شده است. در هر شهر از آن شهرها آن قدر خانه ها، قلعه ها، غرفه ها، اتاق ها، فرشها، همسرها، تخت ها، حور العين بالش ها، بساط ها، سفره ها، خادم ها، نهرها، درختها، زیورها و لباس ها وجود

ص: 511

دارد که هیچ توصیف کننده ای نتواند آن را به وصف آورد. چنین فردی وقتی از قبرش خارج شد، هر مویی از موهای بدنش، نوری می دهد، هفتاد هزار ملک در مقابل و سمت راست و سمت چپش به حرکت می آیند تا او را به درب بهشت برسانند. و وقتی وارد بهشت شد، آنان همه پشت سرش رفته، او در جلوشان قرار می گیرد، تا به شهری می رسند که ظاهرش یاقوت سرخ است و باطنش زبرجد سبز، در این شهر هر آنچه که خداوند عزیز و جلیل در بهشت خلق فرموده، وجود دارد، وقتی به آنجا رسیدند می گویند:

ای ولی خدا؛ آیا میدانی این شهر با محتویاتش چیست؟ می گوید: خیر، شما کیستید؟ می گویند: ما فرشتگانی هستیم که در دنیا روزی که خداوند عزیز و جلیل را تهلیل می کردی شاهد تو بودیم، این شهر با محتویاتش ثواب تو خواهد بود. تو را به برتر از این نیز بشارت بدهیم، و آن ثواب خداوند عزیز و جلیل است، هنگامی که ببینی آنچه را که خداوند در خانه خودش - که دار السلام است

- برایت در جوارش فراهم کرده، عطایی الهی که هرگز قطع نخواهد گردید.

«خليل» می گوید: پس هر قدر میتوانید بیشتر بگویید تا ثوابتان زیاد گردد.

ی - روایت شده است که روزی به «ابن درداء» گفته شد خانه ات آتش گرفت.

گفت: آتش نگرفت.

فرد دیگری آمد و گفت: خانه ات آتش گرفت.

گفت: آتش نگرفت.

فرد سومی آمد و باز این جواب را از او شنید. بعد روشن شد که هر چه دور و بر خانه او بوده آتش گرفته جز خانه ابن درداء. به او گفتند: از کجا این را

فهمیدی؟ گفت: شنیدم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ، می فرمود:

ص: 512

700 - «مَن قالَ هذِهِ الكَلِماتِ صَبيحَةَ يَومِهِ لَم يُصبهُ سُوءٌ فيهِ ، وَمَن قالَها في مَساءِ لَیلَتِه لَم يُصِبهُ سُوءٌ فيها ، وَقَد قُلتُها وَهِيَ هذِهِ:».

- «هر کس این کلمات را صبح هر روز بگوید، در آن روز بدی به اور نمی رسد. و هر کس که در ابتدای هر شب آن را بگوید، در آن شب به او بدی نخواهد رسید. من هم آن کلمات را گفتم که این چنین است:».

- «اللّهُمَّ أَنتَ رَبّي لا إِلهَ إِلّا أَنتَ عَلَیکَ تَوَ کَلتُ وَأَنتَ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ، وَلا حُول وَلا قُوةَ إِلا بِاللهِ العَلى العَظيم، ما شاءَ اللهُ كانَ وَما لَم يَشَأ لَم يَكُن، أَعلَم أَنَّ اللهَ عَلى كُلَّ شَيءٍ قَديرُ، وَأَنَّ اللهَ قَد أَحاطَ بِكُلَّ شَيءٍ عَلماً . اللّهُم إِنّي أَعُوذُ بِكَ مِن شَرَّ نَفسي وَمِن شَرَّ قَضاءِ السُّوءِ ، وَمِن شَرَّگُلَّ ذی شَرَّ، وَمِن شَرَّ الجِنَّ وَالإِنسِ، وَمِن شَرَّ كُلَّ دابَّةٍ أَنتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقیمٍ».

- «بار خدایا؛ تو پروردگار من هستی، معبودی جز تو نیست، بر تو توکل می کنم در حالی که تو رب عرش عظیمی، هیچ تحول و قوتی جز به واسطه خداوند على و عظیم نیست، هر چه او بخواهد انجام شده، و آنچه را که او نخواهد انجام نمی گیرد. می دانم که خداوند بر هر چیزی قادر است و علم او بر هر چیزی احاطه دارد.

بار الها؛ به تو پناه می برم از شر نفس خود، از شر سرنوشت بد، از شر هر صاحب شر، از شر جن و انس، از شر هر جنبنده ای که اختیار همه آنها به دست تو است، همانا پروردگار من بر صراط مستقیم است».

ص: 513

فصل: شفا خواستن به واسطه دعا و نوشتن آن

شفا خواستن به واسطه دعا بر چند قسم است:

اول - دفع امراض که خود شامل دعاهایی است:

الف - «ابو نجران و ابن فضال» از یکی از اصحاب ما از امام صادق علیه السلام روایت کرده اند که آن حضرت هنگام مریضی می فرمود:

701 - «اَللّهُمَّ اِنَّكَ غَيَّرتَ أَقواماً في كُتابِكَ فَقُلتَ :«قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلَا تَحْوِيلًا»(1)فَيا مَن لا يَملِكُ کَشفَ ضُرّي وَلا تَخويلَهُ عَنّي اَحَدٌ غَيرُه صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاکشِف ضُرّی وَحَوَّلهُ اِلى مَن يَذغُو مَعَكَ إِلهاً آَخَرَ فَاِنّي أَشهَدُ أَن لا إِله غَيرُکَ».

- «خدایا؛ تو اقوام را تغییر داده (به مرض و سختی مبتلایشان کردی و به آنان گفتی: بگو: غیر از خدا هر که را گمان دارید بخوانید که نه توان بر طرف کردن ضرر را از شما دارند و نه توان دگرگون ساختن آن را

پس ای که غیر تو کسی توان برطرف کردن سختی من و برگرداندن آن را ندارد. درود بر محمد و آلش بفرست، و سختی مرا برطرف نما، و آن را بر کسی بینداز که به همراه تو معبود دیگری هم دارد که معبودی جز تو نیست».

ب - «یونس بن عبد الرحمن» از «داوود بن زید» روایت کرده است که گفت:

ص: 514


1- سوره اسراء، آیه 56.

در مدینه مرض شدیدی مرا فرا گرفت، این خبر که به حضرت صادق ن رسید برایم نوشت:

702- «قَد بَلَغني عِلَتُكَ. فَاَشتَر ضاعاً مِن بُرًّ ، ثُمَّ استَلقِ عَلى قَفاكَ وَانثَرهُ عَلى صَدرِكَ كَيفَ ما انتَثَرَ وَ قُل:».

- «خبر بیماری تو به من رسیده است، یک صاع(1) گندم خریداری کن و بر پشت بخواب، و آن گندم ها را بر سینه ات بریز - هر طور ریخته شود - آنگاه بگو:

- «اللّهُمَ اِنّی اَسئُلُکَ بِاسمِكَ الَّذي إِذا سَئَلَکَ بِهِ المُضطَرُّ كَشَفتَ ما بِهِ مِن ضُرًّ وَمَکَّنتَ لَه فِي الأَرضِ وَجَعَلتَهُ خَليفَتَكَ عَلى خَلقِكَ أَن تُضَلَّیَ عَلى مُحَمَّدٍ وَعَلى أَهلِ بَيتِهِ وَأَن تُغافِيَني مِن عِلَّتی».

- «بار خدایا؛ از تو درخواست می کنم و تو را سوگند می دهم به آن نامت که اگر انسان مضطری تو را با آن بخواند، ضرر را از او دفع می نمایی، و بر زمین جایگاه مناسبی به او می دهی، و جانشین خود در زمینش می نمایی، بر محمد و خاندانش درود بفرست، و مرا از مرضم عافیت ببخشای».

- «ثُمَّ اشتَوِ جالِساً وَالجمَعِ البُّرَّ مِن حَولِكَ وَقُل مِثلَ ذلِكَ واقسِمهُ مُداً مُدّاً لكُلَّ مِشکينٍ ، وَقُل مِثلَ ذلِكَ».

- «آنگاه بنشین و گندم ها را از اطراف خود جمع نما و همان را دوباره بگو، بعد آن را ده سیر ده سیر تقسیم کن و به هر مسکینی بده و همان دعا را مجددا بگو».

ص: 515


1- تقریبا برابر با یک من تبریز است.

داوود می گوید: من این را گفتم، گویا از عقال(1) رهایی یافتم، و افراد دیگر نیز آن را گفتند و بهره بردند.

ج - (دعای ذیل:)

703 - «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، الحَمدُ للهِ رَبَّ العالُمينَ ، حَسبُنا اللهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ، تَبارَكَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقينَ، لا حُولَ وَلا قُوَةَ إِلا بِاللهَ العَلِىَّ العَظيمِ».

- «به نام خداوند رحمان و رحیم. سپاس مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است. خدا ما را کافی است و خوب وکیلی است. تبریک باد بر خدا که بهترین خلق کننده است. هیچ تحول و نیرویی جز به واسطه خداوند على و عظیم وجود ندارد».

این دعا را چهل مرتبه بعد از نماز صبح بخواند و بر محل درد بکشد که هر چه باشد خصوصا شکافتگی و پارگی، به اذن خداوند متعال خوب خواهد شد. این عمل انجام گردید و از آن بهره ها برده شده است.

د - «یونس بن عمار» می گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم! مردم گمان می کنند این چیزی که در چهره ام ظاهر گردیده، خداوند متعال بنده ای را که به او حاجتی دارد، به آن مبتلا نمی سازد. فرمود:

704 - «قَد كانَ مُؤمِنَ آلِ فِرعُونَ مُکَنَعَ الأَصابعِ وَكانَ يَقُولُ هكَذا وَيَمُدُّ يَدَهُ وَيَقُولُ : «يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ»(2)»

- «آن مرد مؤمن از آل فرعون، انگشتانش بریده بود، دست خود را

ص: 516


1- «عقال» ریسمانی است که با آن ساعد شتر را می بندند.
2- سوره یس، آیه 20.

می کشید و می گفت: ای مردم؛ از انبيا تبعیت کنید».

سپس فرمود:

- «اِذا كانَ الثُّلثُ الأَخيرُ مِنَ اللَّيلِ فِي اَوَّلِهِ فَتَوَضَّأ وَقُم إِلى ضلاټِکَ الَّتي تُصَليها فَاِذا كُنتَ فِي السَّجدَةِ الأخيرَةِ مِنَ الرَّكعَتَينِ الأَوليَینِ قَقُل وَاَنتَ ساجِدٌ:»

- «در ابتدای یک سوم آخر شب وضو بساز و به نمازت بایست، به آخرین سجده از دو رکعت اول که رسیدی در حال سجده بگو:».

- «يا عَلى ، یا عَظیمُ، یا رَخممنُ، يا رَحیمُ، یا شامِعَ الدَّعواتِ ، یا مُغطِیَ الخَيراتِ ، صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ، وَأَغطِني مِن خَيرِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ما أَنتَ أَهلُهُ، وَاصرِف عَنّى مِن شَرَّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ما أَنتَ أَهلُهُ، وَأَذهِب عَنّى هذَا الوَجَعَ فَاِنَّهُ قَد آَغاظَني وأَحزَنَني».

- «ای بلند مرتبه؛ ای باعظمت؛ ای رحمان؛ ای رحیم؛ ای شنونده دعاها؛ و ای بخشنده خيرها؛ بر محمد و آل محمد درود فرست، و از خیر دنیا و آخرت آنچه خودت سزاوار آنی به من عطا فرما، و از شر دنيا و آخرت نیز آنچنان که خودت سزاوار آنی از من دور بگردان و این درد را هم از من بردار که مرا خشمگین ساخته و ناراحت کرده است».

- «وَاَلِحَّ فِي الدُّعاءِ».

- «باید در دعایت مصر باشی».

«يونس بن عمار» می گوید: هنوز به کوفه نرسیده بودم که خداوند متعال تمام آن را از من برداشت.

هه - «داوود بن زربی» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

ص: 517

705 - «تَضَعُ يَدَكَ عَلَى المَوضِعِ الَّذي فيهِ الوَجَعُ وَتَقُولُ ثَلاثَ مَرّاتٍ:».

- «دست خود را بر محلی که درد در آن است بگذار و سه بار بگو:.

- «آللهُ، اللهُ ، اللهُ رَبّي حَقًاً لا أُشرِكُ بِهِ شَيئاً، اَللّهُمَّ اَنتَ لَها وَلِكُلَّ عَظيمَةٍ فَفَرقها عَنّى».

- «خدا؛ خدا؛ خدا؛ پروردگار حقیقی من است، که چیزی را شریکش قرار نمی دهم، خدایا؛ برای این کار و هر کار بزرگی، تو ملجأ و پناهی، پس آن را از من جدا نما».

و - « مفضل» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

706 -«قُل لِلأَوجاعِ : بِسمِ اللهِ وَبِاللهِ .. وَتَاخِذ بِلِحيَتِكَ بِيَدِكَ اليُمنى بَعدَ الصَّلاة المَفرُوضَةِ وَ تُقولِ : اللّهمَّ... - ثَلاثَ مَرّاتٍ . وَاخرُض أَن يَكُونُ ذلِكَ مَعَ بُكاءٍ وَدُمُوعٍ».

- «برای دردها بگو: بِسمِ اللهِ وَبِاللهِ كَم مِن نِعمَةٍ للهِ في عرقٍ شاکِن وَغَيرِ شاكِر عَلى عَبدٍ شاكِرٍ وَغَيرِ شاكِرٍ. (به نام خدا و به یاری او. چه بسا نعمتی که در رگهای ساکن و غیر ساکن بنده شاکر و غیر شاکر موجود است!). و بعد از نماز واجب، محاسنت را با دست راست خود بگیر و سه مرتبه بگو: اللّهُمَّ فَرَّج عَنّی گُربَتی، وَ عَجَّل غافِیَتی، وَاکشِف ضُرّی. خدایا؛ اندوه را از من بر طرف ساز و در سلامتی ام عجله بفرما و سختی ام را بر طرف نما). وسعی کن این کار تو با گریه و اشک همراه باشد».

ز - «ابو حمزه» می گوید در زانویم دردی عارض شد آن را به حضرت باقر علیه السلام عرضه داشتم، فرمود:

ص: 518

707 - «وَقتی نماز گزاردی بگو : یا أَجوَدَ مَن أَغطى ، وَيا خَيرَ مِن شُيِلَ ، وَ یا آَرحَمَ مَنِ استُرچِمَ، إِزحَم ضَعفي وَ قِلَّةَ حيلَتي وَاغفِنی مِن وَجَعی».

- «ای بخشنده ترين عطا کننده ای بهترین درخواست شونده؛ و ای رحیم ترین کسی که از او طلب رحمت می شود؛ بر ضعف و بیچارگی من رحم کن، و مرا از دردم معاف فرما».

»ابو حمزه» می گوید: این را گفتم و عافیت یافتم.

ح - امام باقر علیه السلام فرمود:

708 - «مَرَضَ عَلِىُّ علیه السلام فَاَتاهُ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم فَقالَ لَهُ : قُل:».

- «على علیه السلام مریض شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نزدش آمده، فرمود: بگو:».

- «اللّهُمَ اِنّي اَسالُكَ تَعجيلَ عافِيَتكَ، أَو صبرأً عَلى بِليَّتِكَ، أَو خُرُوجاً اِلَى رَحمَتِكَ».

- «بارالها؛ یا عافیتت را تسریع گردان، یا به من صبر در بلایت را عنایت کن و یا روح مرا به سوی جوار رحمتت خارج فرما».

ط - «ابراهیم بن عبد الحميد» از مردی نقل کرده است که گفت: بر حضرت صادق علیه السلام وارد شدم و از دردی که داشتم به حضرت شکایت بردم، فرمود:

709- «بگو : بِسمِ اللهِ، آنگاه دست را بر آن بکش وسپس هفت مرتبه بگو: أَعُوذُ بِعِزَةِ اللهِ، وَأَعُودُ بِقَدرَةِ اللهِ ، وَاَغُوذُ بِرحمَةِ اللهِ، وَأَعُوذُ بِجَلالِ اللهِ ، وَأَعُودُ بِعَظَمَةِ اللهِ ، وَأَعُودُ بِجَمعِ اللهِ ، وَأَغُوذُ بِرَسُولِ اللهِ ، وَأَعُوذُ

ص: 519

بِأَسماءِ اللهِ ، من شَرَّ ما آَحذَرُ وَ مِن شَرَّ ما أَخافَ عَلى نَفسي».

-«به نام خدا پناه می برم به عزت خدا، پناه می برم به قدرت خدا، پناه می برم به رحمت خدا پناه می برم به جلالت خدا، پناه می برم به عظمت خدا، پناه می برم به جمع خدا، پناه می برم به رسول خدا، و پناه می برم به اسم های خدا، از شر هر چه از آن حذر دارم و از شر هر چه که از آن بر خود بیمناكم».

آن مرد می گوید: این کار را کردم و درد از من رخت بر بست.

ی - «ابراهیم بن اسرائیل» از حضرت رضا علیه السلام نقل کرده است که فرمود:

710 - «خَرَجَ بِحاريَةٍ لَنا خَنازيرُ في عُنُقِها فَأَتاني آتٍ فَقَالَ لي : يا عَلِىُّ ، قُل لَها فَلتَقُل : یا رَؤُوفُ، یا رَحیمُ، یا رَبَّ، يا سَيَّدي . قالَ : فَقالَتهُ فَأَذهَبَ اللهُ عَنها . قالَ : وَقالَ هذَا الدُّعاءُ الَّذي دَعا بِهِ جَعفَرُ بنُ سُلَيمانَ».

- «در گردن کنیزی از کنیزان ما غده هایی پدیدار شد، ندایی غیبی به سوی من آمد و گفت: ای علی! به آن کنیز بگو که بگوید: «یا رؤوف! یا رحیم! یا رب! یا سیدی». کنیز این را گفت و خداوند سبحان نیز آن مرض را از او دفع کرد. آنگاه فرمود: این همان دعایی است که جعفر بن سليمان، خدا را با آن می خواند».

دوم - دعاهایی که به واسطه آنها اندوه ها و سختی ها دفع می گردند:

الف - «ابن مسکان» از «ابی حمزه» روایت کرده است که حضرت باقر ال به او فرمود:

711 - «یا أَبا حَمزَةٍ ، ما لَكَ إِذا نابَكَ اَمرٌ تَخافُهُ لا تَتَوَجَّهُ اِلى بَعضِ زَوايا بَيتِكَ - يَعنى القِبلَةَ - فَتُصَلّي رَكعَتَينِ ثُمَّ تَقُولُ : يا أَبصَرَ النّاظِرينَ ، وَ یا اَسمَعَ السّامِعينَ ، وَيا اَسرَعَ الحاسِبينَ، وَيا أَرحَمَ الرَّاحِمينَ . سَبعينَ مَرَّةً كَلَّما دَعَوتَ اللهَ مَرَّةً بِهذِهِ الكَلِماتِ سَل حاجَتَكَ».

ص: 520

- «ای ابا حمزه چه می شود که هر گاه امر هراس ناکی به تو رسید، به طرف گوشه ای از اتاق - یعنی به سوی قبله - نمی روی تا دو رکعت نماز بگزاری و سپس هفتاد مرتبه بگویی: یا أَبصَرَ الناظِرِينَ ، وَيا اَسمَعَ السَّامِعينَ ، وَيا اَسرَعَ الخاسِبينَ، وَيا أَرحَمَ الرّاحِمينَ.

(ای بیننده ترین نظر کننده ها؛ ای شنونده ترين شنونده ها؛ ای سریع ترین حساب رسها؛ و ای با رحمت ترین رحیمان) هر بار که با این کلمات دعا کردی، حاجت خود را درخواست نما».

ب - از حضرت باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود:

712 - «مردی که «شیبه هذلی» گفته می شد، نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آمد و عرضه داشت:

ای رسول خدا؛ من پیر مرد کهنسالی هستم و نیروی کار ندارم، تاکنون خود را به نماز و روزه و حج و جهاد، عادت داده بودم، کلامی به من بیاموز که خداوند متعال به واسطه آن به من نفع برساند و سبک هم باشد، ای رسول خدا).

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «دوباره بگو».

آن مرد سه مرتبه این را گفت. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «هیچ درخت و کلوخی در گرد تو نیست مگر آن که از باب رحمت بر تو گریه کرده است. هر گاه نماز صبح را گزاردی بگو: «سَبحانَ اللهِ العَظيمِ وَبِحَمدِهِ وَلا حَولَ وَلا قُوَةَ إِلّا بِاللهِ العَلى العَظيم»که خداوند عزیز و جلیل به واسطه آن تو را از کوری و دیوانگی و جذام و فقر و ضعف، معاف می دارد».

آن مرد گفت: یا رسول الله ؛ این برای دنیا، برای آخرت چه؟ فرمود: «بعد از هر نمازی میگویی: «اللّهُمَّ اهدِني مِن عِندِكَ، وَأَفِض عَلَىَّ مِن فَضلِكَ،

ص: 521

وَانشُر عَلَىَّ مِن رَحمَتِكَ، وَأَنزِل عَلَى مِن بَرَ کاتِکَ».

خدایا مرا از جانب خودت هدایت نما، از بخشش مخصوصت بر من افاضه فرما، رحمتت را بر من بگشای، و برکاتت را بر من نازل فرما». .

آن مرد این دستور را گرفت و بر آن مداومت نمود، فردی به «ابن عباس» گفت: این رفیقت چه محکم این دستور را گرفت.

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «اگر این مرد بتواند این عمل را در قیامت با خود بیاورد و عمدا آن را ترک نکند، هشت درب بهشت بر رویش گشوده خواهد شد به طوری که از هر کدام بخواهد می تواند داخل گردد».

ج - «شیخ کلینی» از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود:

713 - «از دعای پدرم هنگام پدید آمدن حادثه این بود:

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ، وَاغْفِرْ لی وَارْحَمْنی، وَزَکِّ عَمَلی وَیَسِّرْ مُنْقَلَبی، وَاهْدَ[ءْ] قَلْبی، وَامِنْ خَوْفی، وَعافِنی فیعُمْری کُلِّه، وَثَبِّتْ حُجَّتی، وَاغْفِرْ خَطایایَ، وَبَیِّضْ وَجْهی، وَاعْصِمْنی فی دینی، وَسَهِّلْ مَطْلَبی، وَوَسِّعْ عَلَیَّ فی رِزْقی، فَاِنِّی ضَعیفٌ، وَتَجاوَزْ عَنْ سَیِّءِ ما عِنْدی بِحُسْنِ ما عِنْدَکَ، وَلاتَفْجَعْنی بِنَفْسی وَلا تَفْجَعْ لی حَمیما، وَهَبْ لی یا اِلهی لَحْظَةً مِنْ لَحَظاتِکَ تَکْشِفُ بِها عَنّی جَمیعَ ما بِهِ ابْتَلَیْتَنی، وَتَرُدُّ بِها عَلَیَّ ما هُوَ اَحْسَنُ عاداتِکَ عِنْدی فَقَدْ ضَعُفَتْ قُوَّتی، وَقَلَّتْ حیلَتی، وَانْقَطَعَ مِنْ خَلْقِکَ رَجائی وَلَمْ یَبْقَ اِلاّ رَجاؤُکَ وَتَوَکُّلی عَلَیْکَ، وَقُدْرَتُکَ عَلَیَّ یا رَبِّ اِنْ تَرْحَمْنی وَتُعافِنی، کَقُدْرَتِکَ عَلَیَّ اِنْ تُعَذِّبْنی وَتَبْتَلِنی.اِلهی ذِکْرُ عَوائِدِکَ ی، وَالرَّجاءُ لاِِنْعامِکَ یُقَوِّینی، وَلَمْ اَخْلُ مِنْ نِعَمِکَ مُنْذُ خَلَقْتَنی، وَاَ نْتَ رَبّی وَسَیِّدی

ص: 522

وَمَفْزَعی، وَمَلْجَأی وَالْحافِظُ لی، وَالذّابُّ عَنّی، وَالرَّحیمُ بی، وَالْمُتَکَفِّلُ بِرِزْقی، وَفی قَضائِکَ وَقُدْرَتِکَ کُلُّ ما اَ نَا فیهِ، فَلْیَکُنْ یا سَیِّدِی وَمَوْلایَ فیما قَضَیْتَ وَقَدَرْتَ وَحَتَمْتَ تَعْجیلُ خَلاصی مِمّا اَ نَا فیهِ جَمیعِه وَالْعافِیَةُ لی، فَاِنّی لا اَجِدُ لِدَفْعِ ذلِکَ اَحَدا غَیْرَکَ، وَلا اَعْتَمِدُ فیهِ اِلاّ عَلَیْکَفَکُنْی اذَا الْجَلالِ وَالاْکْرامِ عِنْدَ اَحْسَنِ ظَنِّی بِکَ وَرَجائی لَکَ وَارْحَمْ تَضَرُّعی وَاسْتِکانَتی وَضَ_عْفَ رُکْنی، وَامْنُنْ بِذلِکَ عَلَیَّ وَعَلی کُلِّ داعٍ دَعاکَ، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ، وَصَلَّی اللّه عَلی مُحَمَّدٍ وَالِه اَجمَعینَ».

- «خدایا، بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا بیامرز و رحمت کن، عملم را پاک نما و بازگشتم را آسان گردان، قلبم را هدایت کن و ترسم را به ایمن مبدل فرما، در تمام عمرم به من عافیت عطا کن و حجت و دلیلم را پا برجا قرار ده(1)، خطاهایم را بشوی، چهره ام را (در قیامت) سفید گردان، مرا در دینم حف فرما و کارم را آسان بگردان، روزی ام را گشایش ده که من ضعیفم، و از بدی های من به خوبی خودت در گذر، با دستم، نه بر سر خودم مصیبت وارد کن و نه بر سر فامیلم.

ای معبود من، گوشه چشمی به من نظر کن تا با آن بلاهایت را از من برطرف سازی، و به واسطه آن مرا به سوی بهترین عادتها بکشانی. نیرویم ضعیف و چاره ام اندک گشته است، از تمام خلق تو امیدم قطع گردید. پروردگار من؛ تنها امید به تو، و توکل بر تو، و قدرتت برایم باقی مانده که بر من رحم کنی و معافم گردانی، همچنان که قدرت بر عذاب و مبتلا کردن من داری.

ص: 523


1- یعنی اعتقاداتم استوار باشد.

بار خدایا؛ یاد آوری نیکی های تو مأنوسم می کند، و امید به نعمت دادنت تقويتم می نماید، که از ابتدای خلقتم لحظه ای از نعمت تو خالی نبوده ام. تو پروردگار من، آقای من، دادرس من، پناهگاه من، حافظ من، مدافع من، رحیم بر من، و کفیل روزی من هستی.

هر آنچه بر من مقدر کردی، از قضا و قدر تو سرچشمه می گیرد، بنابراین ای آقا و مولای من؛ تعجیل در رهایی - از تمام آنچه در آنم - و عافیت را در قضا و قدر حتمیات قرار ده، که من برای دفع آن کسی جز تو را نمی یابم، و بر کسی جز تو تکیه نمی کنم، ای صاحب جلال و کرامت؛ با من بر اساس خوش گمانی و امیدم رفتار نما، و بر زاری و زمین گیری و سستی ام رحم کن، و با این کارت بر من و بر هر کس که تو را می خواند، منت بگذار. ای ارحم الراحمين؛ درود خدا بر محمد و تمام خاندانش باد». .

د - «عاصم بن حمید» از «اسماء» روایت می کند که گفت: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

714 - «مَن أَصابَهُ هَمٌّ أَو غَمٌّ اَوکَربٌ وَ بَلاءٌ اَو لَأواءٌ فَليَقُل:».

- «هر که اندوه یا غم یا سختی یا بلاء یا دشواری به او رسیده است بگوید: اللهُ رَبّي لا أُشرِكُ بِهِ شَيئاً، تَوَ کَّلتُ عَلَى الحَيَّ الَّذي لا يَمُوتُ».

- «الله پروردگار من است، چیزی را شریک او قرار نمی دهم، توکل می کنم بر زنده ای که نمی میرد».

ه- «هشام بن سالم» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است فرمود:

715 - «اِذا نَزَلَت بِرَجُلٍ نازلَةٌ أَو شَديدَةٌ أَو کُربَةُ أَمرٍ فَليَكشِف عَن رُکتَيِهِ وَذِراعَيهِ، وَليُلصِقهُما بِالأَرضِ ، وَلیُلصِق جُؤجُؤهُ بِالأَرضی ، ثُمَّ

ص: 524

ليَدعُ بِحاجَتِهِ وَهُوَ ساجِدٌ».

- «هر گاه به کسی بلایی با اندوهی یا چیز سختی رسید، دو زانو و دو ساعد خود را برهنه سازد و آنها را به زمین بچسباند، نیز سینه اش را هم بر زمین چسبانیده ، در حال سجده دعا کند و حاجتش را بطلبد».

و به جهت طلب روزی از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که (بگوید):

716- «یا اللهُ، یا اللهُ یا اللهُ ، أَسأَلُكَ بِحَقَّ مَن حَقُّهُ عَلَيكَ عَظيمٌ، أن تُصَلِي عَلى مُحَمَّدٍ؛ وَ آلِهِ ، وَأَن تَرزُقَنى العَمَلَ بِما عَلَّمتَني مِن مَغرِقَةِ حَقَکَ ، وَأَن تَبسُطَ عَلَىَّ ما حَظُرتَ مِن رِزقِكَ».

- «خدایا؛ خدایا؛ خدایا؛ از تو طلب می کنم، و به کسی که حق بزرگی بر تو دارد سوگندت می دهم، که بر محمد و آلش درود بفرستی، و کاری را روزی من کنی که بر اساس شناخت حق تو باشد که خودت آن را به من تعليم نمودی - و آن روزی را که از من بازش داشتی بر من بگسترانی».

ز - «سعید بن زید» گوید، حضرت کاظم لال؟ فرمود:

717 - «اِذا صَلَّيتَ المَغرِبَ فَلا تَبسُط رِجلَكَ وَلا تُكَلَّمِ أَحَداً حَتّى تَقُولَ ماِئَةَ مَرَّةٍ : بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَحيمِ وَلا حُولَ وَلا قُوَةَ إِلا بِاللهِ العَلِىَّ العَظيمِ مِائَةَ مَرَّةٍ فِي المَغرِبِ وَماِئَةَ مَرَّةٍ فِي الغَذاةِ ، فَمَن قالَها دُفِعَ عَنهُ مائَهُ نَوعٍ مِن أَنواعِ البَلاءِ . أَذنئ نَوعٍ مِنها البَرَصُ وَالجُذامُ وَالشَّيطانُ وَالسُّلطانُ».

- «وقتی نماز مغرب را گزاردی پایت را دراز مکن و با کسی سخن مگو تا صد بار بگویی: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَحيمِ وَلا حُولَ وَلا قُوَةَ إِلا بِاللهِ العَلِىَّ العَظيمِ.

ص: 525

صد بار مغرب، و صد بار صبح. هر کس آن را بگوید: صد بلا از هر نوعش از او دفع می گرددت که کمترین آنها پیسی (1) و جذام و شیطان و پادشاه است».

ح - برای دفع کردن عاقبت خواب های ناگوار بعد از آن که از آن خواب بیدار شدی بلا فاصله به سجده برو و هر قدر می توانی خدا را ثنا کن، سپس بر محمد و آلش صلوات بفرست و به سوی خداوند منان ناله کن، و از او بخواه که آن را از تو دفع کند، و از عاقبتش تو را در سلامت بدارد، که به فضل و رحمت الهی اثری برای آن خواب نخواهی دید.

ط - «ابو قتاده حرث بن ربعی» گوید: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:

718- «الرُّؤيا الصّالُحَةُ مِن اللهِ، فَإِذا رَأى أَحَدُكُم مایُحِبُّ قَلايُحَدَّث بِها إِلا مَن يُجِبُّ، وَإِذا رَأى رُؤياً مَكرُوهَةً فَليَتفُل عَن يَسارِهِ وَليَتَعَوَّذ مِن شَرَّ الشَّيطانِ وَشَرَّها، وَلا يُحَدَّث بِها اَحَداً فَاِنَّها لَن تَضُرَّهُ».

- «خواب های نیک از جانب خداست. پس هر گاه کسی خواب خوبی دید آن را بازگو نکند مگر برای انسان خوبی. و اگر خواب بدی دید از جانب چیش آب دهانی بیندازد، و از شر شیطان و شر آن خواب به خدا پناه ببرد، و آن را برای کسی نقل نکند که ضرری به او نخواهد رساند».

و از آن حضرت نقل شده است که فرمود:

719 - «الرُّؤيا الصّالِحَةُ مِنَ اللهِ ، واللهِ مِنَ الشَّيطانِ».

- «خواب نیک از خدا، و احتلام از شیطان است».

نیز نقل شده است که فرمود:

ص: 526


1- لکه های سفیدی است که روی پوست بدن پیدا می شود.

720 - «الرُّؤيَا الحَسَنَةُ مِنَ الرَّجُلِ الصّالِحِ جُزءٌ مِن سِتًةٍ وَاَربَعينَ جُزءً مِنَ النُّبُؤَّةِ».

- «خواب نیک از مرد صالح، یک قسمت از چهل و شش قسمت نبوت است».

ی - از اهل بیت علیهم السلام روایت است که فرمودند:

721 - «إِذا رَأى أَحَدٌ الرُّؤيَا المَكرُوهَةَ فَليَتَحَوَّل عَن شِقَّهِ الَّذي كانَ عَليهِ وَليَقُل:».

- «هر گاه یکی از شما خواب ناگواری دید از آن پهلو که بر آن خوابیده بودبرگردد و بگوید:

- «إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» (1)وَأَعُوذُ بِاللهِ بِما عاذَت بِهِ الملائِکَةُ المُقَرَّبُونَ، وَاَنبياؤُهُ المُرسلُونَ، وَالآَئِمَّةُ الراشِدُونَ المَهدِیُونَ، وَعِبادُهُ الصالِحُونَ، مِن شَرَّ ما رَأَيتُ ، وَمِن شَرَّ رُؤیایَ اَن تَضُرَّنی فی دینی اَو دُنیائَ ، وَمِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ».

- «نجوا از شیطان است تا مؤمنین را اندوہ ناک کند ولی - به اذن خدا - هیچ ضرری به آنان نمی تواند برساند.

با آنچه ملائکه مقرب، و انبیای فرستاد شده، و ائمه راهنما و هدایت گردیده، و بندگان صالح با آن پناه بردند، به خدا پناه می برم از شر آنچه دیدم و از شر خوابم - که در دینم یا دنیایم ضرری وارد کند - و از شر شیطان رجيم».

ص: 527


1- سوره مجادله، آیه 10.

یا - «على بن مهزیار» گوید: «محمد بن حمزه علوی» برای من نوشت که من برای امام باقر علیه السلام نامه ای بنویسم و آموزش دعایی را بخواهم، که با آن امید گره گشایی برود. این کار را کردم و حضرت در پاسخ برایم مرقوم فرمودند:

722 - «اَمّا ما سَأَلَكَ مُحَمَّدُ بنُ حمزةٍ العَلَویَّ مِن تَعليمِهِ دُعاءً يَرجُو بِهِ الفَرَجَ فَقُل لَهُ يَلزَم:».

- «اما آن دعایی که محمد بن حمزه علوی خواسته بود تا با آن امید گره گشایی برود، به او بگو بر این دعا مداومت کند:

يا مَن يَكفی مِن كُلَّ شَيءٍ وَلا يَكفي مِنهُ شَيءً اكفِنی ما اَهَمَّنی:

ای کسی که از هر چیزی ما را کفایت می کنی و چیزی ما را از تو کفایت نمی کند، پس کار مهم مرا بر عهده گیر و کفایت کننده اش باش.

فَاِنی اَرجُو اَن يَكفِيَ ما هُوَ فيهِ مِنَ الغَم إِن شاءَ اللهُ تَعالى.

امیدوارم که ان شاء الله خداوند متعال اندوهش را بر طرف نماید».

يب - «شیخ صدوق» گوید پدرم از پدرش از امير المؤمنین علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

723 - «رَاَیتُ الخِضرَ فِي المَنامِ قَبلَ البَدرِ بَلَيلَةٍ فَقُلتُ لَهُ: عَلَّمني شَيئاً أُنضَر بِهِ عَلى الأعداءِ

فَقالَ : قُل : یا هُو، يا مَن لا هُوَ إِلا هُوَ، فَلَمّا أَصبَحتُ قَضَضتُها عَلى رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم ، فَقالَ : يا عَلِيُّ ، عَلَّمتَ الإِسمَ الأَعظَم، فَكانَ عَلى لِسانی في يَومِ بِدرٍ».

- «یک شب قبل از واقعه بدر، حضرت خضر را در خواب دیدم، به او

ص: 528

گفتم: چیزی به من بیاموز که با آن بر دشمنان پیروز گردم، گفت بگو: یا هو، یا من لا هو الا هو، چون صبح شد آن رابرای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بازگو کردم، فرمود: ای على؛ اسم اعظم را آموختی(1). این ذکر در روز بدر بر زبان من بود».

نیز روایت شده است که امیر المؤمنين علیه السلام وقتی از قرائت «قَل هَوَ اللهُ اَحَدُ» فارغ می شد، می فرمود:

724 - «یا هُو، يا مَن لا هُوَ إِلّا هُوَ، اغفِر لی وَانصُرني عَلَى القَومِ الكافِرينَ».

- «ای همان (مطلوب حقیقی ما)؛ ای کسی که مطلوبی جز او نیست؛ مرا بیامرز، و بر گروه کافر یاری ام فرما».

نیز آن حضرت همین را در جنگ صفین» می گفت و دشمن را کنار می زد.

سوم - پناه بردن (به خدا):

الف - «عبد الله بن يحيی کاهلی» گوید: حضرت صادق علیه السلام فرمود:

725 - اِذا لَقيتَ السَّبُعَ فَاقرَأ في وَجهِهِ آيَةَ الكُرسِيَّ وَقُل:

- «وقتی حیوان درنده ای را دیدی، در برابرش آية الكرسی (2) را بخوان و بگو:

- عَزَمتُ عَلَیکَ بِعَزيمَةِ اللهِ وَعَزيمَةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله وسلم وَعَزيمَةِ سُلَيمانِ بنِ داؤُدَ وَعَزيمَةِ أَميرِ المُؤمِنينَ وَالأَئِمَةِ علیهم السلام مِنَ بَعدِهِ.

نفرینت میکنم به نفرین خدا و نفرین محمد صلی الله علیه وآله وسلم و نفرین سليمان بن

ص: 529


1- بحث پیرامون اسم اعظم گذشت، رجوع شود به ص 95 تا 99.
2- آیات 255 تا 257 از سوره بقره را «آیه الکرسی» گویند.

داوود و نفرین امیر المؤمنين وائمه بعد از او .

فَاِنَّهُ يَنصَرِفُ عَنكَ إِن شاءَ اللهُ».

ان شاء الله أن حیوان از تو باز خواهد گشت.

«کاهلی» گوید: بیرون آمدم، ناگاه درنده ای را دیدم که متعرضم گردیده، تفرینش کردم که مبادا راه را بر ما ببندد و به ما آزار رساند. ناگهان دیدم سرش را پایین آورده، بین دو پایش قرار داد و پشت کرد و از راه برگشت.

«عبد الله بن سنان» از حضرت صادق عليه روایت کرده است که فرمود:

امير المؤمنين علیه السلام فرمود:

726 - «هرگاه حیوان درنده ای را دیدی بگو:

اَعُوذُ بِرَبَّ دانیالَ وَالجُبَّ، مِن کُلَّ اَسَدٍ مُستَاسِدٍ.

پناه می برم به پروردگار دانیال و چاه از شر هر شیر درندهای»(1).

ب - حضرت صادق علیه السلام فرمود:

727 - «أَلا أُعلَّمُكَ كَلِماتٍ إِذا وَقَعتَ في وَرطَةٍ ؟ فَقُل : بِسمِ اللهِ

ص: 530


1- شیخ صدوق (رحمه الله) ضمن حدیثی طولانی، ماجرای دانیال نبی ع را این چنین نقل می کند: «بخت نصر، حضرت دانیال و عده دیگری را به اسارت گرفت و چون به فضل او پی برد و شنید که بنی اسرائیل انتظار ظهورش را می کشند ، و فرج را در او امید دارند، دستور داد که آن حضرت را در چاهی بزرگ و گود به همراه شیری بیفکنند، تا او را بخورد. اما به امر پروردگار) آن شیر به دانیال نزدیک نشد و او را نخورد. شبی «بخت نصر» در خواب دید که گویا دسته هایی از ملائکه از آسمان به چاهی که دانیال در آن بود آمده، بر وی سلام می کنند و بشارت فرج به او می دهند. این خواب در او اثر گذاشت و ) صبح که از خواب بیدار شد، از کردهاش پشیمان گشت و فرمان به آزادی دانیال داده، از آن حضرت عذر خواهی نمود، علاوه بر این، مشورت در امور مملکت و نیز قضاوت بین مردم را به او واگذار نمود که بنی اسرائیل به همین سبب از حالت اختفا و پریشانی به در آمدند ( كمال الدین و تمام النعمة، ص 157 و 158).

الرَّحمنِ الرَّحيمِ لا حِولَ وَلا قُوةَ إِلا بِاللهِ العَلِىَ العَظيمِ ، فَاِنَّ اللهَ يَضرِفُ بَها عَنكَ ما يَشاءُ مَن أَنواعِ البَلاءِ».

- «آیا برای هنگامی که در نابودی و هلاکتی افتادی که راه نجاتی از آن نیست، کلماتی به تو بیاموزم؟ پس بگو : بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ لا حِولَ وَلا قُوةَ إِلا بِاللهِ العَلِىَ العَظيمِ که خداوند به واسطه آن، هر نوع بلایی را که بخواهد از تو دفع می کند».

ج - شیخ کلینی» می گوید: در یکی از جنگها مسلمانان به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شکایت کردند که «ککها» آنها را می آزارند، فرمود:

728 - «هر یک از شما که خواست به خوابگاه برود، بگوید:

اَيُّها الأَسوَدُ الوَثّابُ، الَّذي لا يُبالي غَلَقاً وَلا باباً ، عَزَمتُ عَلیکَ بِاُمَّ الكِتابِ أَن لا تُؤدُونی وَاضحابي إِلى أَن يَذهُبَ اللَّيلُ، وَيَجِيءَ الصُبحُ بِما جاءَ.

ای سیاو جست و خیز کننده ای که نه به قفل توجه داری و نه به در؛ با ام الكتاب بر تو نفرین می کنم که من و یاران مرا نیازاری تا شب برود و صبح بیاید».

راوی گوید: ولی آنچه را که ما می دانیم این است که به جای: «الی آن يذهب الليل ...» آمده: «إلى أن یووب الطب بما أب» یعنی تا صبح آنچه را که

می خواهد بیاورد.

د- «شیخ کلینی» می گوید: «محمد بن هارون» برای حضرت باقر علیه السلام نوشت تا برای بادی که به کودکان عارض می شود، دعایی به او بیاموزد، حضرت با خط خود نوشتند:

729- «اللهُ أَكبَرُ أَشهَدُ اِنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ ، اللهُ أَكبَرُ لا إِله إِلَّا اللهُ وَلا

ص: 531

رَبَّ لي اِلَّا اللهُ لَهُ المُلكُ وَلَهُ الحَمدُ، لا شَرِیکَ لَهُ سُبحانَ اللهِ ، ما شاءَ اللهُ كانَ ، وَما لَم يَشَأ لَم يَكُن.

اللّهُمَّ يا ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ ، رَبَّ مُوسى وَعيسى وَإِبراهيمَ الَّذي وَفّي ، إِلهَ إِبراهيمَ وَإِسماعيلَ وإِسحاقَ وَيَعُقوبَ وَالأَسباطِ ، لا إِلهَ إِلّا أَنتَ سُبحانَكَ مَعَ ما عَدَدتَ مِن آياتِكَ وَبِعَظَمَتِكَ وَبِما سَأَلَكَ بِهِ النَبِيُّونَ ، وَ بِاَنَّکَ رَبُّ النّاسِ ، گُنتَ قَبلَ كُلَّ شَيءٍ، وَأَنتَ بَعدَ گُلَّ شَيءٍ ، أَسأَلَكَ بِكلِماتِكَ الَّتي تُمسِكُ السَّماءَ أَن تَقَعَ عَلَى الأَرضِ إِلا بِاِذنِکَ ، وَبِکَلُماتِکَ الَّتي تُخیی بِهَا المَؤتی ، آَن تُجيرَ عَبدِكَ فُلاناً (1) مَن شَرَّ ما يَنزِلُ مِن السَّماءِ وَما يَعرُجُ فيها ، وَما يَخرُجُ مِن الأَرضِ وَما يَلِجُ فيها ، وَالسَّلامُ عَلَى المُرسَلينَ ، وَالحَمُدُ لِلّهِ رَبَّ العالَمينَ».

- « خدا بزرگ تر است، شهادت می دهم که محمد فرستاده خداست، خدا بزرگ تر است ، معبودی جز الله نیست، جز الله پروردگاری برایم نیست که حکومت و ستایش برای اوست. شریکی ندارد، خدا منزه است، هر آنچه او بخواهد می شود، و هر آنچه نخواهد نمی شود.

بار خدایا؛ ای صاحب جلال و کرامت؛ ای پروردگار موسی و عیسی، و ابراهیمی که به وعده اش وفا کرد؛ ای معبود ابراهیم و اسماعیل و اسحق و يعقوب و نوادگانش؛ معبودی جز تو نیست، تو منزهی با آن آیاتی که بر شمردی.

به عظمت تو سوگند، و به آنچه انبيا تو را با آن می خواندند، و به این که تو پروردگار مردمی قبل از هر چیز تو بودی و بعد از هر چیزی تو هستی، به کلماتی که آسمان را نگاه داشتی تا بر زمین قرار نگیرد . مگر به اذن تو -، و به کلماتی که

ص: 532


1- به جای «فلان» نام آن مریض را بگوید .

مردگان را زنده می کنی قسمت می دهم و از تو می خواهم که بنده ات «فلانی» را از شر آنچه از آسمان فرود می آید و به آن عروج می کند و نیز از شر آنچه از زمین خارج می شود و در آن فرو می رود، نجات بدهی، درود بر پیامبران و ستایش خدایی راست که رب العالمین است».

ها نیز از آن حضرت به خط شریفش رسیده است

730 - «بِسمِ اللهِ وَبِاللهِ وَإِلَى اللهِ وَ کَما شاءَ اللهُ ، وِبِوة اللهِ وَجَبَرُوتِ اللهِ وَقُدرَةِ اللهِ ، وَمَلكُوتِ اللهِ ، هذا الكِتابُ ا للهُ يا اللهُ يا اللهُ شِفاءً لِفُلانِ بنِ فُلانٍ (1) عَبدِكَ وَابنِ أَمَتِكِ عَبدِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلى رَسُولَ اللهِ».

- «به نام خدا و به یاری او، به سوی او و آنچنان که او بخواهد، به عزت خدا و جبروت خدا و قدرت خدا و ملکوت خدا. خدایا؛ این نوشته را برای فلانی، فرزند فلانی شفا قرار ده( او که پدرش) بنده تو، مادرش کنیز تو و خودش بنده خداست، درود بر رسول خدا» .

و - امير المؤمنین علیه السلام فرمود:

731 - «رَقَی النَّبِئُّ صلی الله علیه وآله وسلم حُسَناً وَ حُسَينا فَقالَ:».

- « پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم برای حسن و حسین دعا کرد و فرمود :»

- «اَعيدُ ما بِكَلِماتِ اللهِ الثّامَّةِ وَسَمايِهِ الخُشنی غامَّةَ مِن شَرَّ السَّامَّةِ وَالهامَّةِ ، وَمِنَ شَرَّ عَينٍ لامَّةٍ، وَمِن شَرَّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ».

- « شما را در پناه کلمات تامه الهی و اسمای نیکویش قرار می دهم از شر هر چیز زهردار و حیوانات و حشرات سمی ، از شر چشم بد و از شر هر حسد

ص: 533


1- به جای «فلان بن فلان»، نام آن مریض و نام پدرش را بگوید .

کننده هنگام حسادتش».

- «ثُمَّ التَفَتَ إِلينا فَقالَ : هكَذا كانَ يُعَوَّدُ إِبراهيمُ اشخاقَ وَاِسماعيلَ».

- «آنگاه رو به ما کرد و فرمود: این گونه ابراهیم برای اسحاق و اسماعیل دعا می کرد و پناهشان می داد».

ز - از حضرت امام باقر علي نقل است که فرمود:

732 - «مَن قالَ : لاحُولَ وَلا قُوَةَ إِلا بِاللهَ العَلِىَ العَظِيمِ، دَفَعَ اللهُ بِها عَنهُ سَبعَينَ نَوعاً مِن أَنواعِ البَلاءِ آَیسَرُهُ الجُنُونَ. وَمَن خَرَجَ مِن بَيتِهِ فَقالَ : بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَحيمِ، قالَ لَهُ المَلَكانِ : هُديتَ. وَإِذا قالَ : لا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِاللهِ العَلِىَ العَظيمِ ، قالا لَهُ: وَقيتَ. وَإِذا قالَ : تَوَكَلتُ عَلَى اللهِ، قالا لَهُ : کُفيتَ . فَيَقُولُ الشَّيطانُ: كَيفَ أَصنَعُ بِمَن هُدَىَ وَوُقِىَ وَکُفِىَ؟».

-«هر کس بگوید: لا حول ولا قوة إلا بالله العلى العظيم ، خداوند متعال به واسطه آن هفتاد نوع از انواع بلا را از او دفع می نماید که ساده ترینش جنون است. هر کس از خانه اش خارج شود و پسم الله الرحمن الرحیم بگوید، دو فرشته به او می گویند هدایت شدی. و هر گاه بگويد: لا حول ولا قوة إلا بالله العلى العظيم ، به او می گویند: نگاه داشته شدی. و هر گاه بگوید: توكل على الله ، به او می گویند: کفایت شدی. در این جا شیطان می گوید: چه کار کنم با کسی که هدایت گردید، نگاه داشته ، و كفایت شد».

ح - «ابو حمزه» گوید: از حضرت باقر علیه السلام اجازه دیدار خواستم، به طرفم بیرون آمد در حالی که دو لبش حرکت می کرد، عرض کردم: چه می گفتی؟ فرمود: آیا متوجه شدی ای ثمالی ؟ گفتم: فدایت شوم، آری ، فرمود:

733 - «إِني وَاللهِ تَكَلَّمتُ بِكَلامٍ ما تَكَلَّمَ بِهِ أَحَدٌ إِلا كَفاهُ اللهُ ما أَهَمَهُ

ص: 534

مِن أَمرِ دُنياهُ وَآخِرَتِهِ».

- «من کلامی را گفتم که احدی آن را نگفت، مگر آن که خداوند متعال کارهای مهمش را به اعم از دنیایی و اخروی - بر عهده گرفت».

گفتم : مرا از آن با خبر کن.

فرمود: بلی. سپس فرمود: «هر کس هنگام خروج از منزلش بگوید:»

- «بِسمِ اللهِ ، حَسبِيَ اللهُ، تَوَکَلتُ عَلى اللهِ، اللّهُم إِنّي أَسأَلُكَ خَيرَ أُوُری گُلَها، وَأَعُودُ بِكَ مِن خِزيِ الدُنيا وَعَذابِ الآخِرَةِ».

-« نام خدا، خدا مرا بس است ، بر او توکل میکنم، بار الها؛ من از تو همه خبرهایم را می طلبم واز خواری دنیا و عذاب آخرت به تو پناه می برم.

خداوند متعال مهمات دنیایی و اخروی چنین شخصی را بر عهده می گیرد».

ط - امير المؤمنین علیه السلام فرمود:

734 - «هرگاه یکی از شما خواست بخوابد، پهلویش را بر زمین

نگذارد مگر این که بگويد: اُعیذُ نَفْسی وَدینی وَاَهْلی وَوَلَدی وَمالی وَخَواتیمَ عَمَلی وَما رَزَقَنی رَبِّی وَخَوَّلَنی،بِعِزِّةِ اللّه وَعَظَمَةِ اللّه وَجَبَرُوتِ اللّه وَسُلْطانِ اللّه ِ، وَرَحْمَةِ اللّه وَرَأْفَةِ اللّه وغُفْرانِ اللّه ِ،وَقُوَّةَ اللّه ِ، وَقُدرَةِ اللّه ِ، وَجَلال اللّه وَبِصُعِ اللّه وَاَرْکانِ اللّه ِ، وَبِجَمْعِ اللّه ِ، وَبِرَسُولِ اللّه ِ صَلَّی اللّه عَلَیْهِ وَالِه، وَبِقُدْرَةِ اللّه ِ عَلی ما یَشا مِنْ شَرِّ السّامَّةِ وَالْهامَّةِ، وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالاْنْسِ، وَمِنْ شَرِّ ما یَدُبُّ فِی الاْرْضِ وَما یَخْرُجُ مِنْها، وَمِنْ شَرِّ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَما یَعْرُجُ فیها، وَمِنْ شَرِّ کُلِّ دابَّةٍ اَ نْتَ اخِذٌ بِناصِیَتِها، اِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ وَهُوَ

ص: 535

عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه ِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ».

- «پناه می دهم خودم و دینم و خانواده ام و فرزندانم و پایان کارم و روزی هایی که پروردگارم به من داده و آنچه به من بخشیده را، به عزت خدا و عظمت خدا و جبروت خدا و سلطنت خدا و رحمت خدا و رأفت خدا و مغفرت خدا و قوت خدا و قدرت خدا و جلال خدا و صنعت خدا و ارکان خدا وجمع خدا و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می و قدرت خدا بر هر چه بخواهد، از شر هر چیز زهر دار و حيوان سمی و از شر جن و انس و از شر هر چه بر زمین می جنبد و هر چه از آن خارج می شود، و از شر آنچه از آسمان فرود می آید و آنچه به آن بالا می رود، و از شر هر جنبنده ای که زمام اختیارش به دست اوست ، که همانا پروردگار من بر صراط مستقیم است، و همو بر هر چیز قادر می باشد و هیچ دگرگونی و نیرویی جز به واسطه خداوند على و عظیم نیست».

- «فَاِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم كانَ يُعَوَّذُ الحُسَینَ وَالحُسَينَ بِذلِكَ ، وَبِذلِكَ آَمَرَ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم ».

- «همانا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم این گونه حسن و حسین را دعا می کرد و به همین نیز دستور داده است» .

ی - از امير المؤمنين علیه السلام نقل است که فرمود:

735 - «اِذا اَرادَ أَحَدَكُم النَّؤمَ فَليَضَع يَدَهَ اليُمنى تَختَ خَدَّهِ الأيمَنِ وَليَقُل:»

- «هر گاه یکی از شما خواست بخوابد دست راستش را زیر گونه راستش قرار داده بگوید:».

- «بِسمِ اللهِ وَضَعتُ جَنبى للهِ عَلى مِلَةِ إِّبراهيمَ وَدينِ مُحَمَّدٍ وَوِلايَةِ

ص: 536

مَنِ افتَرَضَ اللهُ طاعَتَهُ، ما شاءَ اللهُ كانَ ، وَما لَم يَشَأ لَم يَكُن».

- «به نام خدا، برای خدا و بنابر آئین ابراهیم و دین محمد صلی الله علیه وآله وسلم و سرپرستی کسی که خداوند طاعتش را واجب فرمود پهلویم را بر زمین قرار دادم ، که هر چه او بخواهد شدنی است و هر چه نخواهد ناشدنی می باشد».

- «فَمَن قالَ ذلِكَ عِندَ مَنامِهِ؛ حُفِظَ مِنَ اللُّصَّ المُغيرِ وَالهَدمِ، وَتَستَغفِرُ لَهُ المَلائِكَةُ».

«هر کس این را هنگام خوابش بگوید، از دزد غارتگر، و نابودی، و ریختن ساختمان حفظ گشته ، ملائکه برایش استغفار می کنند» .

یا - «ابو بصير» از حضرت باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

736- هر کس هنگام خروج از خانه اش بگوید: أَعُوذُ بِمَا عَاذَتْ بِهِ مَلائِكَةُ اللهِ ، وَمِنْ شَرِّ هَذَا الْيَوْمِ الْجَدِيدِ الَّذِي إِذَا غَابَتْ شَمْسُهُ لَمْ يَعُدْ ، وَمِنْ شَرِّ نَفْسِي ، وَمِنْ شَرِّ غَيْرِي ، وَمِنْ شَرِّ الشَّيْطَانِ ، وَمِنْ شَرِّ مَنْ نَصَبَ لِأَوْلِياءِ اللَّهِ ، وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ، وَمِنْ شَرِّ السَّباع وَالْهَوامِّ ، وَمِنْ شَرِّ رُكُوبِ الْمَحَارِمِ كُلَّهَا أُجِيرُ نَفْسِي بِاللَّهِ وَمِنْ كُلِّ سُوءٍ».

- «پناه می برم به آنچه ملائکه خدا به آن پناه بردند از شر این روز جدیدی که اگر خورشیدش پنهان شود دیگر بر نخواهد گشت و از شر نفسم و از شر دیگران و از شر شیطان و از شر کسی که با اولیای خدا دشمنی کند و از شر جنها و انسانها و از شر درندگان و حیوانات زهردار و از شر تسلط تمامی خطرها،

ص: 537

پناه می دهم خودم را به خدا از هر چیز بدی »

- «غَفَرَ اللهُ لَهُ ، وَتابَ عَلَيهِ ، وَكَفاةُ المُهِمَ ، وَحَجَزَهُ عَنِ السُوءِ ، وَعَصَمَهُ مِنَ الشَّرَّ».

- «خداوند چنین فردی را می آمرزد، رحمتش را بر او بر می گرداند، کارهای مهمش را بر عهده می گیرد، او را از بدی حفظ می کند، و از شر نگاهش می دارد».

ص: 538

باب ششم : تلاوت قرآن

اشاره

تلاوت قرآن

تشویق به خواندن قرآن

- فصل اول: قرائت قرآن قبل از خواب

- فصل دوم: داشتن قرآن در خانه و از روی آن خواندن

- فصل سوم: مداومت بر حفظ قرآن

- فصل چهارم: برخی از فواید قرآن

- فصل پنجم: خاصیت های مختلف

ص: 539

ص: 540

تلاوت قرآن

تشويق به خواندن قرآن

قرآن خود یکی از اقسام «ذکر» است و می تواند در هر فایده ای که ذکر و دعا دارند، قائم مقام آن دو گردد: تحریک، تشویق، جلب منافع ، و دفع ضررها، که در آینده نزدیک این را خواهی دید، به علاوه شرف مزیدی که بر آن دو دارد به دلیل :

1- قرآن سخن خداست.

2 - اسم اعظم در قرآن است.

3- قرآن چشمه جوشان علم است .

«حفص بن غیاث» از «زهری» نقل کرده است که گفت: شنیدم حضرت

امام زین العابدین علیه السلام می فرمود:

737 - «آیاتُ القُرآنِ خَزائِنُ العِلمِ فَكُلَّما فَتِحَت خَزانَّةَ فَيَنبَغی لَکَ أَن تَنظُرَ ما فيها».

- «آیات قرآن گنجینه های علم هستند هر گاه گنجینه ای از آن باز شد، بر تو است که بنگری در آن چه چیزی قرار داد».

4- تلاوت قرآن و ازدیادش، انتشار دادن معجزه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و موجب نگاه داشتن آن بر تواتر است.

5- در تلاوت قرآن هر حرفش بنا بر ادله ای که خواهد آمد، ثوابهایی

ص: 541

دارد. و حال آن که چنین ثوابی در مورد غیر قرآن نیامده است ، پس مناسب است مقداری از اخبار مربوط را بیاوریم:

الف - از رسول خدا و روایت شده است که فرمود:

738 - «قالَ اللهُ تَبارَکَ وَتَعالی : مَن شَغَلَهُ قِراءَةُ القُرآنِ عَن دُعائی وَمَسأَلَتي أَعطَيتُهُ أَفضَلَ ثَوابِ الشّاکِرین».

- «خداوند تبارک و تعالی فرمود: هر کس قرائت قرآن، او را از دعا کردن و سؤال از من باز دارد. به او برترین ثوابی را که به شاکرین میدهم، عطا خواهم نمود».

ب - شیخ کلینی رحمه الله از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده است که فرمود:

739 - «مَن أَعطاهُ اللهُ القُرآنَ فَرَأى أَنَّ أَحَداً أَعطِىَ أَفضَلَ مِمّا أُعطِیَ فَقَد صَغَرَ عَظيماً وَعظَّمَ صَغيراً».

-« کسی که خداوند به او قرآن داده ، اگر گمان کند احدی بهتر از آن را دارد، به تحقیق چیز با عظمتی را کوچک، و چیز کوچکی را با عظمت شمرده است» .

ج - و از آن حضرت روایت شده است که فرمود:

740 - «اِذا التَبَسَت عَلَيكُمُ الأُمُورُ كَقِطَعِ اللَيلِ المُظلِم فَعَليكُم بِالقُرآنِ ، فَاِنَهُ شافِعَ مُشَفَع، وَشاهِدٌ مُصَدَقَ ، مَن جَعَلَهُ أَمامَهُ قادَهُ إِلَى الجَنَّةِ ، وَمِن جَعَلَهُ خَلقَهُ ساقَهُ إِلَى النّارِ، وَهُوَ أَوضَحُ دَليلٍ إِلَى خَيرِ سَبيلٍ مَن قالَ بِهِ صُدَقَ ، وَوفَقَ ، وَمَن حَكَمَ بِهِ عَدَلَ ، وَمَن أَخَذَ بِهِ أُجِرَ».

- «هر گاه کارها چون شب ظلمانی برایتان مشتبه و تاریک گردید، بر شما

ص: 542

باد به قرآن، چون او شفیعی است که شفاعتش پذیرفته، و شاهدی است که تصدیق شده است. هر کس او را رهبر خویش گرداند، وی را به بهشت رهنمون می سازد، و هر کس آن را کنار بگذارد به جهنم سوقش می دهد. قرآن روشن ترین راهنما به سوی بهترین راههاست. هر کس بر اساس قرآن سخن گفت، مردم وی را تصدیق می کنند و توفیق می یابد، و هر کس بر اساس قرآن قضاوت و حکومت کرد، بر اساس عدل حکومت نمود، و هر کس که آن را گرفت (و به آن عمل کرد)، پاداش نصیبش می گردد».

د - «ليث بن سلیم» گوید: پیامبر اکرم که فرمود:

741 - «نَوَّرُوا بُيُوتَكُم بِتِلاوَةِ القُرآنِ ، وَلا تَتَخِذُوها قُبُوركَما فَعَلَتِ اليَهُودُ وَالنَصاری، صَلُوا في البَيَعِ والنّاسَ ، وَعطَلُوا بُيُوتِهُم ؛ قَاِنَ البَيتَ إِذا كَثُرَ في تَلاوَةُ القُرآنِ كَثُرَ خَيرُهُ - وَأَمتِعَ أَهلُهُ . وَأَضاءَ لِإَهَلِ السَّماءِ كَما تُضيءُ نُجُومُ السَّماءِ لِأَهلِ الأَرضِ».

- «خانه های خود را با تلاوت قرآن نورانی کنید و آنها را چون قبرستان قرار ندهید، همان طور که یهود و نصاری چنان کردند که در معابد و کنیسه ها نماز می گزاردند و خانه های خویش را تعطیل نمودند ؛ چون هر گاه در خانه ای قرآن زیاد تلاوت شود، خيرش زیاد می گردد، و آن خانواده بهره مند می گردند، و برای اهل آسمان نور می دهد، همچنان که ستارگان آسمان برای اهل زمین نور افشانی می کنند».

ه- از حضرت صادق علیه السلام روایت است که فرمود:

742 -«اِنَّ البَيتَ إِذا كانَ فيهِ المُسلِمُ يَتلُو القُرآنَ يَتَراءاهُ أَهلُ السَّماءِ كَما يَتَراءى أَهلُ الدُنيا الكَوكَبَ الدُرّیَّ فِي السَّماءِ».

ص: 543

- «هر گاه انسان مسلمان در خانه قرآن بخواند، اهل آسمان آن خانه را آن گونه می بینند که اهل دنیا ستاره درخشنده را در آسمان می نگرند».

و - از حضرت رضا علیه السلام نقل است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم كه فرمود:

743 - «اِجعَلُوا لِبُيُوتِكَّم تَصيباً مِنَ القُرآنَ ، فَاِنَّ البَيتَ إِذا قُرِیءَ فيهِ تَيَشَّرَ عَلى أَهلِهِ ، وَ كَثُرَ خَيرُهُ، وَ كانَ سُكانُهُ في زيادَةٍ . وَإِذا لَم يُقرأ فيهِ القُرآنُ عَلى أَهلِهِ ، وَقُلَ خَيرُهُ ، وَ كانَ سُكانُهُ في نُقضانٍ».

-« برای خانه هایتان بهره ای از قرآن قرار دهید، که اگر در خانه ای قرآن خوانده شود، کارها بر اهلش آسان شده ، خیرش زیاد می گردد، و ساکنینش در فزونی هستند. و اگر در خانه ای قرآن تلاوت نگردد، بر اهلش تنگ شده ، خیرش کم می گردد، و ساکنینش در نقصان قرار دارند».

ز - حضرت صادق علیه السلام فرمود:

744 - «يَنبَغی لِلمُؤمِنَ أَن لا يَمُوتَ حَتى يَتَعَلَمَ القُرانَ اَو يَكُونُ في تَعَلُمِهِ».

- «بر مؤمن سزاوار است که تا نمرده، قرآن را بیاموزد، یا در راه یادگیری آن باشد».

ح - «حسن بن ابی الحسن دیلمی» در کتابش از آن حضرت روایت کرده است که فرمود:

745 - «قِراءَةُ القُرآنَ أَفضَلُ مِن الذِكرِ ، وَالذِكرُ أَفضَلُ مِن الصَدَقَةِ ، وَالصَدَقَةُ أَفضَلُ مِنَ الصَيامِ، وَالصَيامِ جُئَّةٌ مِنَ النّارِ».

- «قرائت قرآن از ذکر برتر است ، و ذکر از صدقه، و صدقه از روزه، و روزه

ص: 544

سپر است در برابر آتش».

و فرمود:

746 - «لِقارِىَء القُرآنَ بِكُلِ حَرفٍ يَقُرأُ في الصَلاةِ قائِماً مِائَهُ حَسَنَةٍ، وَقاعِداً خَمسُونَ حَسَنَةً، وَمُتَطَهَراً في غَيرِ الصَّلاةِ خَمسُ وَعَشرُونَ حَسَنَةَ، وَغَير مُتَطَهَرِ عَشرُ حَسَناتٍ ، أَما إِنّي لا أَقُولُ : الّمر حرفٌ ، بَل لَهُ بِالألِفِ عَشرٌ وَبِالمیمِ عَشَرٌ وَبِالميمِ عَشَرٌ وَبِالرّاءِ عَشَرٌ».

- «کسی که قرآن را در حالت ایستاده در نماز قرائت کند، در برابر هر حرفی که می خواند، یکصد حسنه ، و اگر نشسته باشد پنجاه حسنه ، و اگر با وضو در غیر نماز بخواند بیست و پنج حسنه ، وبدون وضو ده حسنه دارد. آگاه باشید که من نمی گویم: «المير» یک حرف است بلکه در برابر حرف الف ده حسنه ، در برابر «لام» ده حسنه ، در برابر «میم» ده حسنه، و در برابر «راء» ده حسنه دارد» .

ط - «بشر بن غالب اسدی» از حضرت امام حسین علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

747 - «مَن قَرَأَ آيَةً مِن كَلامی اللهِ تَعالى في صَلاتِهِ قائِماً يَكُتُبُ اللهُ لَهُ بِكُلِ حَرفي مائَةَ حَسَنَةٍ ، فَإِنَ قَرَأَها في غَيرِ صَلاۃٍ كَتَبَ اللهُ لَهُ بِكُلَ حَرفٍ عَشراً ، فَاِنِ استَمَعَ القُرآنَ كانَ لَهُ بِكُلَ حَرفٍ ، وَاِن خَتَمَهُ القرانَ لَيلاً ضَلَت عَلَيهِ المَلائِكَةُ حَتّى يَصبحَ، وَإِن خَتَمَهُ تَهاراً ضَلَت عَلَيهِ الحَفَظَةُ حَتّى يُمسي، وَكانَت لَهُ دَعوَةٌ مَجابَةٌ، وَ كانَ خَيراً لَهُ مِمّا بَينَ السَّماءِ إِلَى الأَرضِ».

- «هر کس در حال ایستاده در نماز آیه ای از کلام خداوند متعال را تلاوتکند، خداوند در برابر هر حرف یکصد حسنه برایش می نویسد، و اگر در غیر

ص: 545

نماز بخواند، خداوند سبحان در برابر هر حرف ده حسنه برایش می نویسد، و اگر قرآن را گوش کند، در برابر هر حرف یک حسنه دارد. اگر در شب قرآن را ختم کند، ملائکه تا صبح بر او صلوات و درود می فرستند، و اگر در روز ختم نماید، ملائکه ای که حافظ اویند تا شب بر وی درود خواهند فرستاد. چنین کسی دعایش مستجاب است، و بهتر از آنچه میان آسمان تا زمین است برایش خواهد بود».

راوی گوید: عرض کردم این برای کسی که قرآن بخواند، اما کسی که نخواند چطور؟ فرمود:

«يا أَخا بَنی اَسَدٍ ؛ اِنَّ اللهَ جَوادٌ ماجِدٌ گَریمٌ. إِذا قَرَأَ ما مَعَهُ أَعطاهُ اللهَ ذلِكَ».

- «ای برادر بنی اسد ؛ خداوند متعال بخشنده و بزرگوار و کریم است. اگر مقدار قرآنی را که به همراه دارد (و حفظ است) بخواند، خداوند متعال همان طور به او عطا خواهد کرد».

ی - «عبدالله بن سليمان» از حضرت امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

748 - «مَن قَرَأَ القُرانَ قاِئماً في صَلاتِهِ كَتَبَ اللهُ لَهُ بِكُلِ حَرفٍ مائَةَ حَسَنَةٍ، وَمَن قَرَأَهُ في صَلاتِهِ جالِساً كَتَبَ اللهُ لَهُ بِکُلِ حَزفٍ خَمسينَ حَسَنَةً، وَمَن قَرَأَهُ في غَيرِ الصَلاةِ كَتَبَ اللهُ لَهُ بِكُلَّ حَرفٍ عَشَرَ حَسَناتٍ».

- «هر کس قرآن را در حال ایستاده در نمازش قرائت کند، خداوند در برابر هر حرف یکصد حسنه می نویسد. و هر کس در حال نشسته در نماز قرآن تلاوت نماید ، خداوند در برابر هر حرف پنجاه حسنه برایش می نویسد، و هر که

ص: 546

در غیر نماز آن را تلاوت نماید، در برابر هر حرف ده حسنه برایش خواهد نوشت».

یا - از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

749 - «مَن قَرَأَ حَرفأً وَهُوَ جالِسٌ في صَلاةٍ كَتَبَ اللهُ بِهِ خَمسينَ حَسَنَةً، وَمَحا عَنهُ خَمسينَ سَیَئَةً ، وَرَفَعَ لَهُ ځَمسَينَ دَرَجَةً. وَمَن قَرَأَ حَرفاً وَهُوَ قائِمٌ في صَلاتهِ كَتَبَ اللهُ لَهُ مِائَةَ حَسَنَةٍ ، وَمَحا عَنهُ مِائَةَ سَيَّئَةٍ ، وَرَفَعَ لَهُ مِائَةَ دَرَجَةٍ. وَمَن خَتَمَهُ كانَت لَهُ دَعوَةٌ مَستَجابَةٌ مُؤَخَّرَةٌ آَؤ مُعَجَّلَةٌ.

قالَ : قُلتُ: جَعَلَني اللهُ فِداكَ، خَتَمَهُ كُلَهُ ؟ قالَ : خَتَمَهُ کُلَهُ».

- «هر کس یک حرف را در حال نشسته در نماز قرائت کند، خداوند در برابرش پنجاه حسنه برایش می نویسد، و پنجاه گناه را از او پاک می گرداند، و پنجاه درجه برایش بالا خواهد برد. و هر کس حرفی را در حال ایستاده در نماز بخواند، خداوند یکصد حسنه برایش می نویسد، و یکصد گناه را از او پاک می کند، و يکصد درجه برایش بالا می برد. و هر کس که قرآن را ختم کند، یک دعایش مستجاب است، با تأخیر یا فوری.

راوی گوید: عرض کردم فدایت شوم! كل قرآن را ختم کند؟ فرمود: كل قرآن را ختم کند».

از «منصور» از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

750 - «سَمِعتُ آَبی قالَ : يَقُولُ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : خَتَمَ القُرآنَ إِلى حَيثُ عَلِم».

- «شنیدم پدرم می گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرمود: قرآن را تا آنجا که می داند ختم کند».

ص: 547

يب - از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

751 - «مَنِ استَمَعَ حَرفاً مِن كِتابِ اللهِ مِن غَيرِ قِراءَةٍ كَتَبَ اللهَ لَهُ حَسَنَةً، وَمَحا عَنهُ سَيَّئَةً، وَرَفَعَ لَهُ دَرَجَةً».

- «کسی که حرفی از کتاب خدا را بشنود ولی نخواند، خداوند متعال حسنه ای به او خواهد داد، وگناهی را از او پاک خواهد کرد، و برایش درجهای بالا خواهد برد».

يج - «خالد بن مارد فلانسی» از «ابی حمزه» از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که فرمود:

752 - «مَن خَتَمَ القُرانَ بِمَكَةَ مِن جُمُعَةٍ إِلَى جُمُعَةٍ أَو أَقَلَّ مِن ذلِكَ، أَو أَكثَرَ، وَخَتَمَهُ في يَومِ الجُمُعَةِ كَتَبَ اللهُ لَهُ مِنَ الأَجرِ وَالحَسناتِ مِن اَوَلِ جُمُعَةٍ كانَت فِي الدُنيا إِلى اخِرِ جُمُعَةٍ تَكُونُ فيها . وَإِن خَتَمَهُ فی سائِرِ الأَيّامِ فَكَذلِكَ».

۔ «کسی که در مکه از یک جمعه تا جمعه دیگر قرآنی ختم کند، یا کم تر یا بیش تر از آن، ولی پایانش در روز جمعه باشد، خداوند برایش از اولین جمعهای که در دنیا بود تا آخرین جمعه ای که در دنیا خواهد آمد، پاداش و حسنه می نویسد. و اگر در سایر روزها نیز قرآن را ختم نماید ، این چنین خواهد بود».

يد - «سعد بن طريف» از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

753 - « قَالَ رَسُولُ اللهِ : مَنْ قَرَأَ عَشَرَ آيَاتٍ فِي لَيْلَةٍ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الله الْغَافِلِينَ . وَمَنْ قَرَأَ خَمْسِينَ آيَةٌ كُتِبَ مِنَ الذَّاكِرِينَ ، وَمَنْ قَرَأَ مِائَةَ آيَةٍ كُتِبَ مِنَ الْقَانِتِينَ . وَمَنْ قَرَأَ مِائَتَيْ آيَةٍ كُتِبَ مِنَ الْخَاشِعِينَ . وَمَنْ قَرَأَ ثَلَاثَمِائَةِ آيَةٍ كُتِبَ مِنَ الْفَائِزِينَ . وَمَنْ قَرَأَ خَمْسَمِائَةِ آيَةٍ كُتِبَ مِنَ الْمُجْتَهِدِينَ وَمَنْ قَرَأَ.

ص: 548

اَلفَ آيَةٍ كُتِبَ لَهُ قِنطارٌ مِن بِرًّ، وَالقِنطارُ خَمسَةُ عَشَرَ أَلفَ مِثقالٍ مَنَ الذَهَبِ . وَالمِثقالُ : أَربَعَةٌ وَعَشرُونَ قيراطاً، أَضغَرُها مِثلُ جَبَلِ أُحُدٍ، وَأَكبَرُها ما بَينَ السَّماءُ وَالأَرضِ».

- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: کسی که ده آیه در یک شب بخواند، نامش جزو غافلین نوشته نخواهد شد. و هر کس پنجاه آیه بخواند، از ذاکرین خواهد بود . هر کس صد آیه بخواند، از قانتین (فرمان برداران است. هر کس دویست آیه بخواند، جزو خاشعین نوشته می شود. هر کس سیصد آیه بخواند از فائزين رستگاران) محسوب می شود. هر کس پانصد آیه بخواند از مجتهدین می باشد. هر کس هزار آیه بخواند قنطاری از نیکوکاری برایش نوشته می شود که یک قنطار پانزده هزار مثقال از طلاست و یک مثقال ، بیست و چهار قیراط است که کمترینش مانند کوه أحد و بزرگ ترینش ما بین آسمان و زمین است».

ص: 549

فصل اول : قرائت قرآن قبل از خواب

سزاوار است انسان تا چیزی از قرآن نخوانده ، نخوابد. «فضيل بن يسار» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

754- «ما يَمنَعُ التّاجِرَ مِنكُم المَشغُولَ في سُوقِهِ اِذا رَجَعَ اِلى مَنزِلِهِ أُن لا يَنامَ حَتّى يَقرَأَ سُورَهً مِنَ القُرآنِ ، فَيَكتَبُ لَهُ مَكانَ كُلَّ آيُةٍ يَقرَأُها عَشرُ حَسناتٍ وَيُمحى عَنهُ عَشرُ سَيَئاتٍ».

- «تاجر مشغول در بازار تان را چه چیز مانع می شود که وقتی به منزل بازگشت ، تا سوره ای از قرآن را نخوانده ، نخوابد ؛ که در این صورت در برابر هر آیه ای که قرائت می کند، ده حسنه برایش نوشته می شود، و ده سیئه از او محو می گردد».

ص: 550

فصل دوم: داشتن قرآن در خانه و از روی آن خواندن

داشتن قرآن در خانه مستحب است، که حضرت صادق علیه السلام فرمود:

755 - «اِئَّهُ لَيُعجِبُني أَن يَكُونَ فِي البَيتِ مَصحَفٌ يَطرُدُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهِ الشَياطينَ».

- «دوست دارم در خانه قرآنی باشد که خداوند عزیز و جلیل به واسطه آن شیاطین را طرد نماید».

سزاوار است هنگام قرائت قرآن در آن بنگرد اگر چه دارای قرائتی نیکو و حافظ قرآن باشد و غلط نخواند ، که حضرت صادق علیه السلام فرمود:

756 - «ثَلاثَةَ تَشكُو إِلَى اللهِ العَزيزِ الجَبيلِ : مَسجِدٌ خَرابٌ لا يُصَلّی فيهِ أَهلُهُ، وَعالِمٌ بَينَ جُهّالٍ ، وَمُضحَفٌ مُعَلَّقٌ قَد وَقَعَ عَلَيهِ الغُبارُ لا يُقرَأُ فيهِ».

- «سه گروه هستند که به درگاه خداوند عزیز و جلیل شکایت می برند: مسجد خرابی که اهلش در آن نماز نخوانند. عالمی که میان جاهلان باشد (و از او استفاده ای نشود). و قرآنی که رها شده ، بر آن گرد و غبار نشسته، و کسی ازرویش نخواند».

اسحاق بن عمار» گوید به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم! من قرآن را از بر هستم، آیا از حفظ بخوانم بهتر است یا از روی کتاب ؟ فرمود:

757- «لا ، بَلِ اقرَأهُ وَانظُر فِي المُصحَفٌ ، فَهُوَ أَفضلُ . أَما عَلِمتَ أَنَّ

ص: 551

النَّظَرَ في المُصحَفِ عِبادَة ؟»

- «نه ، بلکه بخوان و در قرآن نظر کن، که این بهتر است. آیا نمی دانی نگاه کردن در قرآن عبادت است ؟» .

و از آن حضرت است که :

758 - «مَن قَرَأ فِي المُصحَفِ مُتَّعَ بِبَصَرِهِ ، عَن وَالِدَيهِ وَلَو كانا كافِرَينِ».

- «کسی که از روی قرآن بخواند، عمر چشمش زیاد می گردد، و برای پدر و مادرش تخفیف داده می شود اگر چه کافر باشند».

و از آن حضرت نقل شده است که از قول پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم كه فرمود:

759 - «لَيسَ شَیِءٌ اَشَدَ عَلَى الشَّيطانِ مِنَ القِراءَةِ فِي المَصحَفِ نَظَراً . وَالمُصحَفُ فِي البَيتِ يَطرُدُ الشَّيطانَ».

- «چیزی بر شیطان سخت تر از این نیست که قرآن خوانده شود در حالی که در آن نظر می گردد. قرآن در خانه، شیطان را طرد می نماید».

11

ص: 552

فصل سوم: مداومت بر حفظ قرآن

بر کسی که قرآن را حفظ کرده ، سزاوار است بر تلاوتش مداومت داشته باشد، و آن را فراموش نکند، تا مبادا از این راه روز قیامت، تأسف و حسرت گریبان گیرش گردد.

«عبد الله بن مسكان» از «يعقوب احمر» روایت کرده است که گفت: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم! رنجها و مصیبت هایی به من می رسد که بسیاری از چیزهای خوب را فراموش می کنم و برایم باقی نمی ماند، حتی مقداری از قرآن نیز از دستم رفته است. راوی می گوید: نام قرآن را که بردم حضرت ناراحت شده، فرمودند:

760 - «إِنَّ الرَّجُلَ لَيَنْسَى السُّورَةَ مِنَ الْقُرْآنِ فَتَأْتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى تُشْرِفَ عَلَيْهِ مِنْ دَرَجَةٍ مِنْ بَعْضِ الدَّرَجَاتِ فَتَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ فَيَقُولُ وَ عَلَيْكِ السَّلَامُ مَنْ أَنْتِ فَتَقُولُ أَنَا سُورَةُ كَذَا وَ كَذَا ضَيَّعْتَنِي وَ تَرَكْتَنِي أَمَا لَوْ تَمَسَّكْتَ بِي لَبَلَغْتُ بِكَ هَذِهِ الدَّرَجَةَ ثُمَّ أَشَارَ بِإِصْبَعِهِ ثُمَّ قَالَ عَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَتَعَلَّمُوهُ فَإِنَّ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَعَلَّمُ الْقُرْآنَ لِيُقَالَ فُلَانٌ قَارِئٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَتَعَلَّمُهُ فَيَطْلُبُ بِهِ الصَّوْتَ فَيُقَالُ فُلَانٌ حَسَنُ الصَّوْتِ وَ لَيْسَ فِي ذَلِكَ خَيْرٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَتَعَلَّمُهُ فَيَقُومُ بِهِ فِي لَيْلِهِ وَ نَهَارِهِ لَا يُبَالِي مَنْ عَلِمَ ذَلِكَ وَ مَنْ لَمْ يَعْلَمْهُ»

- «فردی سوره ای از قرآن را فراموش می کند، روز قیامت همان سوره در درجه ای از درجات بر او مشرف می شود و می گوید: السلام علیک . او در جواب

ص: 553

می گوید: و علیک السلام، تو کیستی ؟ می گوید: فلان سوره و فلان سورهای هستم که مرا واگذاشتی و ترکم نمودی ، اگر نگاهم می داشتی تو را به این درجه می رساندم . در این حال با انگشتش اشاره کرد ، آن گاه فرمود: بر شما باد به قرآن آن را فرا گیرید. بعضی از مردم آن را می آموزند تا گفته شود: فلانی قاری است. برخی آن را می آموزند و هدفشان فقط صداست ، که گفته شود فلانی خوش صوت است، در اینها خبری نیست. اما برخی هم قرآن را می آموزند و شبانه روز بر این کار مداومت دارند، و برایشان فرقی نمی کند که کسی این را بداند یا نداند».

و از آن حضرت است که :

761 - «مَن نَسِیَ سُورَةً مِنَ القُرآنِ مُثَّلَث لَهُ في صُورَةٍ حَسَنَةٍ وَدَرَجَةٍ رَفيعَةٍ في الجَنَّةِ ، فَإِذا رَآها قالَ : مَن أَنتِ ؟ ما أَحسَنَكَ ! لَيتَكِ لي ! فَتَقُولُ : أَما تَعرِفُني ؟ أَنا سُورَةُ كَذا وَكَذا لَو لَم تَنسَنی لَرَفَعتُكَ إِلى هذَا».

- «کسی که سورهای از قرآن را فراموش کند، آن سوره در یک چهره زیبا و درجهای بالا در بهشت برایش تمثل می یابد، وقتی آن را دید، به او می گوید: تو کیستی ؟ چه زیبایی! ای کاش برای من بودی ! می گوید: آیا مرا نمی شناسی؟ من فلان سوره و فلان سورهام، اگر فراموشم نکرده بودی ، تو را تا این جا بالا می آوردم».

واز حضرت صادق علیه السلام نقل است که فرمود:

762 - «القُرآنُ عَهدُ اللهِ إِلى خَلقِهِ . فَيَنبَغي لِلمُسلِمِ أَن يَنظُرَ في عَهدِهِ ، وَأَن يَقرَأَ في كُلَّ يَومٍ خَمسِينَ آيَةً».

- «قرآن عهد خدا به سوی خلق اوست. پس سزاوار است برای یک

ص: 554

مسلمان که در عهدش نظر کند، و در هر روز پنجاه آیه بخواند» .

«هیثم بن عبيد» روایت کرده است که:

763 - «سَأَلتُ أَبا عَبدِ اللهِ علیه السلام عَن رَجُلٍ قَرَأَ القُرآنَ ثُمَّ نَسِيَهُ ، ثُمَّ يَتَذَكَّرُ فَرُدَّدَت عَلَيهِ ثَلاثاً ، اَعَلَيهِ فيهِ حَرَجٌ ؟ قالَ : لا».

- «از حضرت صادق علییه السلام درباره مردی سؤال کردم که قرآن را خواند، و بعد فراموشش کرد، سپس به یاد آورد، تا سه مرتبه ، آیا اشکالی دارد؟ فرمود: خير».

ص: 555

فصل چهارم: برخی از فواید قرآن

بدان که در قرآن ، بزرگترین پادزهر، و یاقوت سرخ، و خواص غريب ، و معجزات عجیب نهفته است. نه آن را می توان به کوه بلند و سر به فلک کشیده تشبیه کرد که مقامش از آن بالاتر است، و نه به اقیانوس ها که از آن عظیم تر می باشد.

اگر به موعظه ها و تهدیدها بنگری، می بینی خطیب توانا، و واعظ بلیغ و گویا از قرآن بهره برده، و اگر به احکام و دستورات حلال و حرام نظر بیفکنی، می یابی که فقیه حاذق، و مفتی صادق از دریای قرآن برداشت کرده است. و اگر به بلاغت و فصاحت توجه کنی، می فهمی که بلیغان از چشمه قرآن کسب فیض کرده اند.

ادیب بره ، و هوشیار ماهر ، افتخارشان به توجیه و تفسير معانی قرآن و شناخت روش ها و مبانی آن است.

دیگر امید نمی رود که بعد از آیات شریف ذیل، ستایشگران و ثنا کنندگان سخنی و ثنایی داشته باشند:

-«فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ»(1)

- پس به کدامین سخن بعد از این کتاب آسمانی ، ایمان خواهند آورد؟» .

ص: 556


1- سوره اعراف ، آیه 185.

-«مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ»(1)

- «ما در کتاب ، چیزی را فروگذار نکردیم».

اگر شفا می خواهی و دوا می طلبی، شفا و دوا در اوست، و همو راه بی نیازی را نشان می دهد، و وسیله ای است برای اجابت دعا. این دعا در سه بخش تقدیم می گردد:

اول - شفا یافتن از دردها و مرضها:

بر خود لازم می دانیم مقدار کمی از آن را به عنوان شاهد بر مدعای خود بیاوریم و گر نه آن قدر هست که غیر از پیامبر و اوصایایش علیهم السلام - که مبین وحی الهی اند به دیگران عاجزند.

الف - امام صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده است که فرمود:

764 - «شَکى اِلَيهِ رَجُلٌ وَجَعاً في صَدرِهِ فَقالَ علیه السلام : استَشفِ بِالقُرآنِ ؛ فَاِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ:«وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ»(2)

- «مردی از درد سینه اش نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شکایت برد، پیامبر فرمود: از قرآن شفا بطلب که خداوند عزیز و جلیل می فرماید:

(قرآن) درمان است برای آنچه در سینه هاست» .

ب - «شیخ صدوق» از پیامبر اکرم به نقل کرده است که فرمود:

765 - «شِفاءُ أُمَّتی في ثَلاثٍ : آيَةٍ مَن كِتابِ اللهِ العَزيزِ ، اَو لَعقَةٍ مِن

ص: 557


1- سوره انعام، آیه 38.
2- سوره یونس، آیه 57.

عَسَلٍ ، اَو شُرطَةِ حِجّامٍ».(1)

- «شفای امت من در سه چیز است: آیه ای از کتاب خداوند عزیز، خوردن عسل، و نیشتر حجام».

ج - از حضرت باقر علیه السلام نقل است که فرمود:

766 - «مَن لَم يَبرَأهُ الحَمدُ لَم يَبرَأةُ شَيءٌ».

- «کسی که سوره حمد او را از بیماری نجات ندهد، چیزی او را نجات نخواهد داد».

د - از حضرت کاظم علیه السلام نقل است که فرمود:

767 - «من قَرَاَ آيَةَ الكُرسِیَّ عَندِ مَنامِهِ لَم يَخَفِ الفالِجَ، وَمَن قَرَأَها في دُبُرِ كُلَّ صَلاةٍ لَم يَضُرَّهُ ذُو حُمَةٍ».

- «کسی که هنگام خوابش آية الكرسی را بخواند، از بیماری فلج نهراسد. و کسی که بعد از هر نماز آن را بخواند، هیچ صاحب نیشی به او ضرر نخواهد رساند».

ه - «اصبغ بن نباته» در حدیثی طولانی گوید: مردی در برابر امیر المؤمنين علیه السلام ایستاد و گفت: در شکم من آب زردی است آیا شفا دارد؟ فرمود:

768 - نَعَم، بِلا دِرهَمٍ وَلا دينارٍ، وَلكِن تَكتُبُ عَلى بَطنِكَ آيَةَ الكُرسِيَّ ، وَتَكتُبُها وَتَشرَبُها، وَتَجعَلُها ذَخيرَةً في بَطنِكَ فَتَبرَأُ بِإِذنِ اللهِ تَعالى».

- «بلی، بدون درهم و دینار . آیه الکرسی را بر شکمت بنویس، همچنین

ص: 558


1- بحار الأنوار : 176

آن را بنویس و بنوش ، ودر شکم خود ذخیره اش کن که به خواست خداوند متعال خوب خواهی شد» .

دوم ۔ طلب کفایت ( کارگزاری خواستن):

این نیز زیاد است، ما به مقدار کمی از آن بسنده می کنیم :

الف - «حسین بن احمد منقری» گوید: شنیدم امام کاظم علیه السلام می فرماید:

769 - «مَنِ استَكفى بِآيَةٍ مَن القُرآنِ مِنَ المَشرِقِ إِلَى المَغرِبِ کُفِيَ ، إِذا كانُ لُهِ يُقينٌ».

- کسی که یقین داشته باشد، تنها یک آیه قرآن او را از مشرق و مغرب عالم بی نیاز می سازد».

ب - «مفضل بن عمر» از آن حضرت نقل کرده است که فرمود:

770 - «یَا مُفَضِّلُ اِحْتَجِبْ مِنَ اَلنّاسِ کُلِّهِمْ بِبِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ وَ بِ قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ اِقْرَأْهَا عَنْ یَمِینِکَ وَ شِمَالِکَ وَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْکَ وَ مِنْ خَلْفِکَ وَ مِنْ تَحْتِکَ وَ مِنْ فَوْقِکَ وَ إِذَا دَخَلْتَ عَلَی سُلْطَانٍ جَائِرٍ حِینَ تَنْظُرُ إِلَیْهِ فَاقْرَأْهَا ثَلاَثَ مَرَّاتٍ وَ اِعْقِدْ بِیَدِکَ اَلْیُسْرَی ثُمَّ لاَ تُفَارِقْهَا حَتَّی تَخْرُجَ مِنْ عِنْدِهِ .».

- «ای مفضل ؛ با بسم الله الؤحمن الرحيم وبا قل هو الله أحد، خود را از تمام مردم بپوشان، آن را سمت راست و چپ و مقابل و پشت سر و پایین و بالای خودت بخوان. هر گاه بر حاکم ظالمی وارد شدی ، نگاهت به او که افتاد، آن را سه مرتبه بخوان، ودست چپ خود را گره بزن، آن را باز نکن تا از نزدش خارج شوی» .

ص: 559

ج - برای محفوظ ماندن از دزدها وقتی به سوی رختخواب می رود این آیه را بخواند:

- «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ». تا اخر سوره (1)در این مورد از امیر المؤمنين وائمه علیهم السلام روایت شده است که:

771 - «مَن قَرَأَ هاتَينِ الآيَتينِ حينَ يَأخُذُ مَضجَعَهُ، لَم يَزَل في حِفظِ اللهِ تَعالى مِن كُلَّ شَيطانٍ مَريدٍ وَجَبّارٍ عَنيدٍ إِلى أَن يُصبحَ».

- «هر کس هنگام رفتن در رختخواب این دو آیه را بخواند، تا صبح از شر هر شیطان سرکش و زورگوی لجوج، در حفظ خداوند متعال خواهد بود».

د- از ائمه علیهم السلام به این مضمون روایت شده است که:

772- «خواندن «اِنااَنزَلناهُ فی لَیلَةِ القَدرِ»بر چیزی که ذخیره و پنهان شده ، موجب حفاظت آن می شود».

773 - ه - برای محفوظ ماندن از شیطان ، وقتی به بستر می رود، «آیه شخره» را بخواند:

- «إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ -تا- رَبُّ الْعَالَمِينَ»(2)

ص: 560


1- آیات 110 و 111 سوره اسرا که کاملش این چنین است: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا»
2- آیه 54 سوره اعراف است : «إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ»

روایت شده است که مردی این را از علی علیه السلام آموخت ، بعد به قریه خرابی رفت ، در آنجا خوابید ولی این آیه را نخواند، شیاطین او را در برگرفتند طوری که شيطان محاسن او را گرفته بود، رفیقش به او گفت: مهلتش بده ، آن مرد بیدار شد و این آیه را خواند، در این جا شیطان به رفیقش گفت: خدا بینی ات را به خاک مالیده است باید تا صبح از او حراست کنی.

آن مرد نزد امير المؤمنین علیه السلام آمد و خبر را به آن حضرت رساند و گفت: در سخن تو شفا و راستی را دیدم. آن گاه بعد از طلوع آفتاب به آن محل رفت ودید موهای شیطان در آن جا پراکنده است.

و - از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:

774 - مَنْ قَرَأَ أَرْبَعَ آيَاتٍ مِنْ اَوَّلِ الْبَقَرَةِ وَآيَةَ الْكُرْسِيِّ وَآيَتَيْنِ بَعْدَهَا وَثَلاثَ آيَاتٍ مِنْ آخِرِهَا لَمْ يَرَ فِي نَفْسِهِ وَمَالِهِ شَيْئاً يُكْرِهُهُ ، وَلَا يَقْرُبُهُ شَيْطَانٌ ، وَلَا يَنْسَى الْقُرْآنَ .

- «کسی که چهار آیه از اول سوره بقره وآية الكرسي و دو آیه بعدش وسه آیه آخر آن سوره را بخواند، در خود و مالش چیز ناخوشایندی نخواهد دید و شیطان به او نزدیک نشده، قرآن را نیز فراموش نخواهد کرد».

ز - از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

775 - «مَنْ دَخَلَ عَلى سُلْطَانٍ يَخَافُهُ فَقَرَأَ عِنْدَمَا يُقابِلُهُ (كهيعص) وَيَضُمّ يَدَهُ الْيُمْنِى كُلَّمَا قَرَأَ حَرْفاً ضَمَّ اِصْبَعاً ثُمَّ يَقْرَأ (حم عسق) وَيَضُمُّ أصابعَ يَدِهِ الْيُسْرَى كَذَلِكَ ثُمَّ يَقْرَأْ (وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً وَيَفْتَحْهُمَا فِي وَجْهِهِ كُفِيَ شَرَّهُ».

- «هر گاه کسی بر پادشاهی وارد شد که از او می هراسد، آن لحظه که در

ص: 561

برابرش قرار گرفت، کهیعض(1) را بخواند و دست راستش را جمع کند ؛ به این صورت که در وقت خواندن هر حرفی، انگشتی را جمع نموده ، آنگاه حمعسق(2) را بخواند و انگشت های دست چپش را همین طور جمع نماید سپس بخواند: وقت الوجوه.(3) (رویها در برابر خداوند زنده و پاینده، خوار گردیده اند و هر کس که ستم کرد زیان نموده است).

سپس آن دو دست را در صورت باز کند که از شر آن سلطان حفظ می شود».

ح - از حضرت کاظم علیه السلام روایت شده است که فرمود:

776 - «اإِذَا خِفْتَ أَمْراً فَاقْرَأْ مِائَهَ آیَهٍ مِنَ اَلْقُرْآنِ مِنْ حَیْثُ شِئْتَ ثُمَّ قُلِ اَللَّهُمَّ اِکْشِفْ عَنِّی اَلْبَلاَءَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ .».

- «هر گاه از چیزی ترسیدی ، صد آیه - از هر جای قرآن که باشد - بخوان وبعد سه مرتبه بگو: خدایا : بلا را از من دفع کن». .

ط - «ابو عمران موسی بن عمران کسروی» گوید: «عبد الله بن کلب » برایمان حديث کرد که «منصور بن عباس» از «سعد بن جناح» از «سلیمان بن جعفر جعفری» از حضرت رضا عانی از پدرش نقل کرده است که فرمود:

777 - «ابو المنذر هشام سائب کلبی» بر امام صادق علیه السلام وارد شد، حضرت به او فرمود: آیا تو همان کسی هستی که قرآن تفسیر می کنی؟ عرض کرد: بلی. فرمود: مرا از این آیه با خبر ساز که خداوند عزیز و جلیل می فرماید :

ص: 562


1- سوره مریم: آیه 1.
2- سوره شوری : آیات 1 و 2.
3- سوره طه : آیه 111.

«وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَسْتُورًا»(1)

- «هر گاه قرآن بخوانی، میان تو و آنان که به آخرت ایمان ندارند، پرده پوشیده ای قرار می دهیم» .

کدام (آیه از) قرآن است که وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آن را می خواند، از آنان پوشیده می ماند؟

گفت: نمی دانم.

فرمود: پس چگونه ادعای تفسیر قرآن را داری؟

گفت: ای فرزند رسول خدا ؛ اگر صلاح بدانی آن را به من بیاموز و بخشش فرما .

فرمود: یک آیه در سوره کهف، یک آیه در سوره نحل و یک آیه در سوره جاثیه است که از این قرارند:

«أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ»(2)

- «آیا دیدی کسی را که هوا و هوس خویش را معبود قرار داد، و چون حق را دانست ولی آن را نپذیرفت، خداوند سبحان او را گمراه نمود، و بر گوش و قلبش ، مهر زده در برابر دیدش پرده افکند؟ پس چه کسی بعد از خدا می تواند او را هدایت کند؟ آیا متذکر نمی شوید».

«أُولَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ

ص: 563


1- سوره اسراء: آیه 45.
2- سوره جاثیه : آیه 23 .

الْغَافِلُونَ»(1)

- «آنان کسانی هستند که خدا بر قلب ها و گوشها و چشم هایشان مهر نهاد، اینان همان غافلانند».

«وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا»(2)

- کیست ستم کارتر از کسی که متذکر آیات پروردگارش گردید، اما از آن اعراض نمود، و کارهای گذشته اش را فراموش کرد؟ ما هم در مقابل بر قلب هایشان پوشش افکندیم تا نفهمند وگوش هایشان را سنگین نمودیم، اگر اینان را به هدایت بخوانی، هرگز هدایت نخواهند یافت» .

کسروی» می گوید: این را به مردی از اهل «همدان» آموختم که «دیلم» او را اسیر کرده بودند، این سه آیه را متذکر شد، می گوید: از محله ها وکمین گاه هایشان می گذشتم ولی نه مرا می دیدند و نه چیزی به من می گفتند تا به دیار اسلام وارد شدم.

ابو منذر» می گوید: آن را به قومی که در کشتی سوار شده از کوفه به بغداد می رفتند، آموختم. به همراه آن قوم هفت کشتی خارج شده بود، از آن هفت تا شش کشتی مورد دست برد راه زنها قرار گرفت ولی آن کشتی که این آیات در آن خوانده شده بود، سالم ماند.

در روایتی آمده است: مردی که از او سؤال شد این آیات در کجای قرآنند، حضرت خضر علیه السلام بود .

ص: 564


1- سوره نحل : آیه 108.
2- سوره کهف، آیه 57.

ی - برای گشوده شدن کسی که بسته شده ، این آیات بر کاغذ نوشته بر او آویزان گردد:

- «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا »(1)

- به نام خداوند رحمان و رحیم، ما برای تو فتحی آشکار قرار دادیم تا خدا نسبت گناهی که مشرکان به تو می داده اند و خواهند داد را برطرف سازد، ونعمتش را بر تو به اتمام رسانده ، تو را به صراط مستقیم هدایت نماید» .

سپس «سوره نصر»(2)و بعد از آن، آیات ذیل نوشته شود:

- «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»(3)

- «از نشانه های خدا این است که برایتان از جنس خودتان همسر آفرید تا در کنارش آرام گیرید. و میانتان دوستی و رحمت قرار داد که در آن نشانه هایی است برای قومی که فکر می کنند».

- «ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ»(4)

- «شما بر آنان از این در، در آیید، چون در آمدید محققا بر آنان غالب خواهید شد (5)

- «فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍوَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاءُ

ص: 565


1- سوره فتح، آیات 1 و 2.
2- بسم الله الرحمن الرجيم إذا جاء نصر الله والف افواجأ قبح بحمد ربک واشتغفره إنه كان توابأ .
3- سوره روم، آیه 21.
4- سوره مائده، آیه 23.
5- از سخنان یوشع و کالب است به بنی اسرائیل .

عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ»(1)

- «درهای آسمان را گشودیم، وسيلابی از آسمان فرو ریختیم، و در زمین چشمه ها جاری ساختیم، تا آب آسمان و زمین بر اساس تقدير الهی به هم پیوستند» .

- «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي َفْقَهُوا قَوْلِي»(2)

- «(موسی) گفت: پروردگارا ؛ سینه ام را فراخ گردان ، کارم را برایم آسان کن، وگره از زبانم بگشا، تا سخن مرا دریابند).

- «وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا»(3)

- «در آن روز، گروهی از ایشان را رها می کنیم، تا بر گروه دیگر موج زنند و در صور که دمیده شد ؛ آنان را جمع می نماییم».

- «كذلِكَ حَلَّلتُ فُلانَ بنَ فُلانَةٍ عَن فُلانَهٍ بُنتِ فُلانةٍ».

- «این چنین فلانی فرزند فلان زن را از فلان زن، دختر فلان زن آزاد کردم».

- «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ»(4)

ص: 566


1- سوره قمر، آیات 11 و 12.
2- سوره طه، آیات 25 تا 28 .
3- سوره کهف، آیه 99.
4- سوره توبه، آیات 128 و 129.

- «از میان خودتان پیامبری نزدتان آمد که رنج بردنتان بر او گران بوده، بر نجات شما حرص می ورزد، و نسبت به مؤمنین رئوف و رحیم است . اگر روی بر تافتند بگو: الله مرا کافی است که جز او معبودی نیست ، بر وی توکل می کنم که پروردگار عرش عظیم است».

سوم - آیاتی که مربوط به اجابت دعا است :

هر جای قرآن صلاحیت این را دارد که بعد از آن، دعا مستجاب گردد که در باب دعا گذشت (1)با این وصف، در بعضی از مواضع قرآن، استجابت دعا تأكيد شده که از این قرار است:

الف - حضرت صادق از پدرش از پدرانش از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده است که فرمود:

778 - «لَمَّا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ أَنْ يُنْزِّلَ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ ، وَآيَةَ الْكُرْسِيِّ و شَهِدَ اللهُ وَ قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ - إلى قوله : - بِغَيْرِ حِسَابٍ ، تَعَلَّقْنَ بِالْعَرْشِ وَلَيْسَ بَيْنَهُنَّ وَبَيْنَ اللهِ حِجَابٌ ، فَقُلْنَ : يَا رَبِّ ؛ تُهْبِطُنَا إِلَى دَارِ الذُّنُوبِ ، وَإِلى مَنْ يُعْصِيكَ ، وَنَحْنُ بِالطَّهُورِ وَالْقُدِسِ مَتَعَلَّقَاتٌ ! فَقَالَ سُبْحَانَهُ: وَعِزَّتِي وَجَلالِى مَا مِنْ عَبْدِ قَرَأَكُنَّ فِي دُبُرِ كُلِّ صَلَاةٍ إِلَّا أَسْكَنْتُهُ حَظِيرَةَ الْقُدْسِ، عَلى ما كَانَ فِيهِ ، وإِلَّا نَظَرْتُ إِلَيْهِ بِعَيْنِي الْمَكْنُونَة فِي كُلِّ يَوْمِ سَبْعِينَ نَظْرَةٌ ،وَإِلَّا قَضَيْتُ لَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ حَاجَةً أَدْنَاهَا الْمَغْفِرَةُ، وَإِلَّا أَعَذْتُهُ مِنْ كُلِّ عَدُوٌّ وَنَصَرْتُهُ عَلَيْهِ، وَلَا يَمْنَعُهُ دُخُولَ الْجَنَّةِ إِلَّا الْمَوْتُ».

- «چون خداوند عزیز وجليل خواست فاتحة الكتاب وآية الكرسي

ص: 567


1- رجوع شود به ص 232 و ص 562، ح 776.

وشهد الله (1) و قل اللهم مالك الملك تا بغير حساب (2)را نازل کند ، بر عرش معلق شدند، در حالی که بینشان و خدا هیچ حجابی نبود. گفتند: پروردگارا؛ ما را به دیار گناهان ، به سوی کسانی که تو را معصیت می کنند فرود می آوری، و حال آن که ما به طهارت ونزاهت معلقيم. خداوند سبحان فرمود: به عزت و جلالم قسم، هیچ بندهای بعد از هر نمازش شما را نخواند مگر آن که : او را در بهشت - با هر چه در آن است - مسکن می دهم، با نظر مخصوص خود هر روز هفتاد مرتبه به او می نگرم، هر روز هفتاد حاجت را برایش روا می کنم که کمترینش آمرزش است، از هر دشمنی پناهش داده و بر او یاری اش میدهم، وجز مرگ چیزی مانع ورود وی به بهشت نمی گردد)).

ب - در روایتی دیدم آمده است :

779 - اِنَّ الدُّعاءَ بَعدَ قِراءَةِ الجَحِد عَشرَ مَرّاتٍ عِندَ طُلُوعِ الشَّمسِ مِن يَومِ الجُمُعَةِ، مُستَجابٌ».

- دعا بعد از ده مرتبه خواندن سوره جحد (3)هنگام طلوع آفتاب روز جمعه، مستجاب است».

ص: 568


1- سوره آل عمران: آیه 18: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (18)»
2- سوره آل عمران، آیات 26 و 27: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ (27)»
3- وشم الله الرحمن الرحيم قل يا أيها الكافرو لا أعبد ما تعبدون ولا أنتم عابدون ما أعب و أنا عابد ما عبدم ولا أنتم عابدون ما أعبد لكم دينكم ولی دین .

ج - از امير المؤمنين علیه السلام نقل شده است که فرمود:

780 - «مَن قَرَأَ مائَةَ آيَةٍ مِن آَئَّ آيِ القُرآنِ شاءَ ثُمَّ قالَ : يا اللهُ - سَبعَ مَرّاتٍ - فَلَو دَغا عَلى صَخرۃٍ لَفَلَقَهَا اللهُ تَعالى».

- «هر کس صد آیه از هر جای قرآن بخواند، بعد هفت مرتبه بگوید: یا الله ؛ اگر بر صخره هم دعا کند، خداوند متعال آن را می شکافد».

ص: 569

فصل : خاصیت های مختلف

الف - «ست» از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود:

781 - «قالَ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : مَن قَرَأَ الهيکُمُ التَكاثُر عِندَ النَّومِ وَقي فِتنَةَ القَبرِ».

۔ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: کسی که هنگام خواب و الهيه التكاثره (1)را بخواند، از عذاب قبر در امان خواهد بود».

ب - از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

782 - «وَقَعَ مُصحَفٌ في البَحرِ فَوَجدُوهُ وَذَهَبَ ما فيهِ اِلّا هذِهِ

الآيَةُ : أَلا إِلَى اللهِ تَصبيرُ الأَمُورُ (2)

به نوشته ای در دریا افتاده بود، آن را گرفتند (دیدند) هر چه در آن بود رفته است مگر این آیه (که می گوید: آگاه باشید! همه چیز به سوی خدا بر می گردد» .

ج - از حضرت صادق علیه السلام سؤال شد که آیا قرآن و فرقان دو چیزند یا یک چیز ؟ فرمود:

783 - «القُرآنُ جُملَةُ الكِتابِ ، وَالفُرقانُ المُحكَمُ الواجِبُ العَمَلُ

ص: 570


1- بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْهَيْكُمُ التَّكَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيم
2- سوره شوری ، آیه 53.

- «قرآن، به تمام کتاب گفته می شود، و فرقان به آیات محکمی که عمل به آن واجب است» .

د- اولین چیزی که نازل شد این آیه است :

«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ»(1)

و آخرینش:

«إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ»(2)

ه- امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:

784 - «(مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ حِينَ يَأْخُذُ مَضْجَعَهُ ثَلاثَ مَرَّاتٍ وَكَّلَ اللهُ بِهِ خَمْسِينَ أَلْفَ مَلَكٍ يَحْرُسُونَهُ لَيْلَتَهُ». .

- «هر کس «قل هو الله أحده (3)را هنگام خواب سه مرتبه بخواند، خداوند پنجاه هزار ملک را بر او موگل می نماید تا در آن شب حراستش کنند» .

»شیخ صدوق» در کتاب «توحید» نقل کرده است که :

785 - «اِنَّها كَفّارَةُ خَمسينَ سَنَةً».

- «این کار، کفاره پنجاه سال خواهد بود».

و - «ابو بکر حضرمی» از حضرت صادق به نقل کرده است که فرمود:

786 - «مَن كانَ يَؤمِنُ بِاللهِ وَاليُومَ الآخِرِ فَلا يَدَع أَن يَقرَأَ فی دُبُرِ الفَريضَة . وَ قُل هُوَ اللهَ أَخَذُ فَاِنَّهُ مَن قَرَأَها جَمَعَ اللهُ لَهُ خَيرَ الدُّنيا وَخَيرَ

ص: 571


1- سوره علق .
2- سوره نصر .
3- منظور ، تمام سوره است .

الآخِرَةِ ، وَغَفَرَ لَهُ وَلِوالِدَيهِ وَما وَلَذا».

- «کسی که به خدا و روز آخرت ایمان دارد، خواندن وقل هو الله أحده را بعد از نماز واجب ترک نکند، که هر کس آن را بخواند، خداوند خیر دنیا و آخرت را برایش جمع کرده، خودش و والدینش و فرزندانش بخشیده خواهند شد».

ز - «حماد بن عیسی» از امیر مؤمنان علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

787 - «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: آیا دعایی به تو بیاموزم که قرآن را فراموش نکنی؟ بگو:

- اللّهُمَّ ارحَمْنی بِتَرکِ مَعاصِیکَ اَبَداً ما أبقَیتَنی ، وَارحَمْنی مِن تَکَلُّفِ ما لا یَعنِینی ، وارزُقْنی حُسنَ النَّظَرِ فیما یُرضِیکَ ، وألزِمْ قَلبی حِفظَ کتابِکَ کما عَلَّمتَنی ، وارزُقْنی أن أتلُوَهُ علَی النَّحوِ الذییُرضیکَ عَنِّی.اللّهُمّ نَوِّرْ بکتابِکَ بَصَری ، واشرَحْ بهِ صَدری ، وأطلِقْ بهِ لِسانی ، واستَعمِلْ بهِ بَدَنی ، وقَوِّنیبهِ علی ذلکَ ، وأعِنِّی علَیهِ ، إنّهُ لا یُعینُ علَیهِ إلّا أنتَ ،لا إله اِلّاأنتَ».

- «خدایا ؛ بر من رحم کن که گناهانت را تا زنده ام همیشه ترک نمایم، ورحم نما برای زحمت ورنج چیزی که برایم اهمیت و فایده ای ندارد. خوش بینی در چیزهایی که تو را از من راضی می سازد روزی ام فرما، وقلب مرا ملزم به حفظ كتاب خودت نما همان گونه که آن را به من آموختی، تلاوت آن را به شکلی که تو از من راضی باشی روزی ام کن. خدایا ، با کتابت ، دیدهام را نورانی ،

ص: 572

سینه ام را به آن گشاده، زبانم را به آن گویا، و بدنم را عامل به آن قرار ده، و بر این کار تقويتم فرما و کمکم کن که کمک کاری بر این امر جز تو نیست ، و معبودی جز تو وجود ندارد».

«حماد» گوید : یکی از یاران ما این روایت را از «ولید بن صبيح» از «حفص اعور» از حضرت صادق ل نقل کرده است.

ح - از حضرت صادق علیه السلام نقل است که فرمود:

788 - «مَن مَضى عَلَيهِ يَومٌ وَاحِدٌ وَلَم يُصَلَّ فيه قُل هُوَ اللهُ أَحَدَ قَيلَ لَهُ يَومَ القِيامَةِ : يا عَبدَ اللهِ ، لَستَ مِنَ المُصَلّينَ».

- «کسی که یک روز بر او بگذرد ولی در آن روز نمازی با وقل هو الله أكده نخواند، روز قیامت به او گفته می شود: ای بنده خدا! تو از نماز گزاران نیستی».

ط - و از آن حضرت است که :

789 - «مَن مَرَّت لَهُ جُمُعَةٌ لَم يَقرَأ فيها ب قُل هُوَ اللهُ أَحَدً ثُمَّ ماتَ، ماتَ عَلى دينَ اَبی لَهَبٍ».

- کسی که جمعه ای بر او بگذرد (و هفته اش به سر آید) ولی در آن با وقل هو الله أحد (نمازی) نخواند، بعد بمیرد، بر دین ابی لهب مرده است».

ی - نیز از آن حضرت است که فرمود:

790 - «مَن أَصابَهُ مَرَضٌ أَو شِدَّه وَلَم يَقرَأ في مَرَضِهِ أَو شِدَتُهُ قُل هُوَ اللهُ أَحَدً ثُمَّ ماتَ في مَرَضِهِ أَو شِدَتِهِ فَهُوَ مِن أَهلِ النّارَ».

- «کسی که سختی یا مرضی به او برسد و در آن مرض یا سختی ، وقل هو

ص: 573

اللهُ أَحَدُ را نخواند و در آن بمیرد، از اهل آتش خواهد بود».

یا - «ابو القاسم بن سلیمان» از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود:

791 - «قال أَبی علیه السلام : ما ضَرَبَ رَجُلٌ القُرآنَ بَعضَهُ بِبَعضٍ اِلّا كَفَرَ».

- «پدرم فرمود: کسی پاره ای از قرآن را به پاره دیگر نزد، مگر آن که کافر گشت»(1)

يب - «عامر بن عبدالله بن خزاعه» از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود:

792 - «ما مِن عَبدٍ يَقرَأُ آخِرَ الكَهف (2)وَلا يقَّظَ في السّاعَةِ الَّتي پُریدُ».

- «هیچ بندهای آخر سوره کهف را نخواند مگر آن که در هر ساعتی که خواست ، بیدار می شود».

ص: 574


1- ر رسول خدا الله عده ای را دید که بینشان راجع به قرآن گفتگو شده و بر علیه یک دیگر با آیات قرآنی مجادله میکنند حضرت خشم ناک شد و فرمود: امتهای گذشته با همین کارها گمراه شدند؛ زیرا با پیغمبران خود اختلاف کرده پاره ای از کتاب آسمانی خود را به پاره دیگر زدند بعد فرمود: قرآن نازل نشد که پاره ای از آن پاره دیگر را تکذیب کند بلکه نازل شد تا بعضی از آیات بعض دیگر را تصدیق نماید. شما به آنچه برایتان روشن است و دانایی دارید عمل نمایید و در آنچه برایتان مشتبه میباشد به ایمان تنها قناعت کنید (الدر المنثور ، ذیل آیه هفتم از سوره آل عمرانمرحوم علامه طباطبائی الله ضمن نقل این حدیث از سیوطی، حدیثی از امام صادق الااز تفسیر نعمانی آورده که در آن ضرب بعض قرآن ببعض دیگر معنا شده است.
2- قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا الْهُكُمْ إِلهُ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً) . (سوره کهف، آیه 110).

يج - از «زهری» نقل است که می گوید: به حضرت امام زین العابدین علی عرض کردم:

793 - «آَيُ الأَعمالِ أَفضَلُ ؟ قالَ : الحالُ المُرتَحِل . قُلتُ : وَما الحَالُ المُرتَجِلُ ؟ قالَ : فَتحُ القُرآنِ وَخَتمُه كَلَّما حَلَ بِاَؤلِهِ از تَحَلَ في آَخِرِهِ)).

- «کدام عمل افضل است؟ فرمود: آن عمل که می آید وکوچ می کند . عرض کردم: چه عملی است که می آید وکوچ می کند؟ فرمود: گشودن قرآن و به انجام رساندنش، طوری که هر زمان از اولش در آید، به آخرش کوچ نماید» .

يد - از حضرت باقر علیه السلام نقل است که فرمود:

794 - «مَن قَرَأَ بَنی اِسرائیلَ في كُلَّ لَيلَةِ جُمُعَةٍ لَم يَمُت حَتّى يُدرِكَ القائِم علیه السلام وَيَكُونَ مَعَهُ. وَمَن قَرَأَ سُورَةَ الكَهفَ كُلَ لَيلَةِ جُمُعَةٍ لَم يَمُت إِلّا شَهیداً وَبَعَثَهُ اللهُ مَعَ الشُّهَداءِ».

- «هر کس سوره بنی اسرائیل (اسراء) را در هر شب جمعه بخواند تا حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشريف) را ندیده نمی میرد و با آن حضرت خواهد بود. و هر کس در هر شب جمعه سوره کهف را بخواند نمی میرد مگر با شهادت ، و خداوند متعال او را با شهدا مبعوث می نماید».

یه - از آن حضرت است که :

795 - «مَن أَوتَرَ بِالمُعَوَّذَتَینِ وَ قُل هُوَ اللهُ أَحَدً قيلَ لَهُ: يا عَبَ اللهِ ، أَبشِر فَقَد قُبِلَ وَ ترُكَ».

۔ کسی که در نماز وتر، معوذتين (1)و وقل هو الله أحده را بخواند، به او

ص: 575


1- منظور دو سوره «فلق» و «ناس» است.

گفته می شود: ای بنده خدا ؛ تو را بشارت باد که (نماز) و ترت قبول گردید» .

يو - «عمر بن یزید» می گوید: حضرت صادق ؟ فرمود:

796 - «مَن قَرَأَ (قُل هُوَ اللهُ أَحَدً) حينَ يَخرُجُ مِن مَنزِلِهِ عَشرَ مَرّاتٍ لَم يَزَل مِنَ اللهِ في حِفظٍ وَكَلاءَهٍ حَتّى يَرجعَ اِلى مَنزِلِهِ».

- کسی که هنگام خروج از منزلش ده مرتبه و قل هو الله أحده را بخواند ، از جانب خدا در حفظ و حمایت خواهد بود تا به منزلش باز گردد».

يز - برای رمی که خربزه ها وزراعت را می خورد، بر چهار نی یا چهار کاغذ نوشته شده بر چهار نی در چهار جهت زمین خربزه یا مزرعه قرار داده شود:

- «اَیُّهَا الدُّودُ ، اَیُّهَا الدَوابُ وَالهَوامَ وَالحَيواناتُ، أَخرُجُوا مِن هذِهِ الأَرضِ وَالزَعِ اِلَى الخَرابِ کَما خَرَجَ ابنُ مَتّى مِن بَطنِ الحَوتِ وَ اِن لَم تَخرُجُوا اَرسَلتُ عَلَیکُم:

- «يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِنْ نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنْتَصِرَانِ»(1)

- «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا»(2)فَماتُوا.

-«قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ»(3)

-«فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ»(4)

ص: 576


1- سوره رحمن، آیه 35.
2- سوره بقره، آیه 243.
3- سوره حجر، آیه 34.
4- سوره قصص، آیه 21.

- «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى»(1)

- «كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَهَا لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا عَشِيَّةً أَوْ ضُحَاهَا»(2)

- «فَأَخْرَجْنَاهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ »(3)

- «وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ وَنَعْمَةٍ كَانُوا فِيهَا فَاكِهِينَ»(4)

۔«فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنْظَرِينَ»(5)

- «قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ »(6)

- «اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا»(7)

- «فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ »(8)

- «ای حیوان ؛ ای جنبندگان و زهرداران و حیوانات ؛ از این زمین و مزرعه

به جای خرابی بروید همچنان که فرزند متی(9) از شکم ماهی بیرون رفت که اگر

تروید بر شما می فرستم

ص: 577


1- سوره اسراء، آیه 1.
2- سوره نازعات ، آیه 46.
3- سوره شعراء، آیه 57.
4- سوره دخان ، آیات 26 و 27.
5- سوره دخان ایه 29
6- سوره العراف ایه 13
7- سوره العراف ایه 18
8- سوره نمل ایه 37
9- یعنی حضرت یونس

- شراره ای از آتش و مس که یاری نگردید.

- آیا ندیدی کسانی را که از ترس مرگ از دیار خود خارج شدند . در حالی که هزاران نفر بودند . اما خدا به آنان فرمان مرگ داد.

آنان هم مردند.

- از آنجا خارج شو که تو رانده شده ای .

- از آنجا خارج شد در حالی که می ترسید و مراقب بود .

- منزه است آن که شبانه بنده اش را از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برد .

- آن روز که اینان قیامت را ببینند، گویا نخوابیده اند مگر یک شب یا به همراه روزش.

- پس آنان را از باغ ها و چشمه ها اخراج کردیم.

- وکشتزارها و مقام کریم و نعمتی که از آن برخودار بودند .

- پس نه آسمان بر اینان گریست و نه زمین و نه مهلتی به آنان داده شد.

- از آنجا پایین بیا، تو را نسزد که در آن تكبر ورزی. از آنجا خارج شو که تو از فرومایگانی

- از آنجا با حالت نکوهیده و سرافکنده خارج شو.

- لشکرهایی بر آنان وارد آوریم که تابش را نداشته باشند، و هر آینه ایشان را از آن جا با ذلت و خواری خارج می نماییم».

يح - «سمرة بن جندب » می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

797 - کسی که وضو ساخته به سوی مسجد برود و در حال خروج از منزلش ، بگوید:

- بِسمِ اللهّ الَّذي خَلَقَني فَهُوَ يَهدينَ

ص: 578

- «به نام خدا، آن کس که مرا خلق کرد، پس همو هدایتم می کند ، خداوند متعال او را به ایمان درستی هدایت می نماید. و آنگاه که بگوید:

- وَالَّذي هُوَ يَطِعَمُني وَيَسقينِ

- «همان خدایی که مرا غذا می دهد وسیرابم می کند»، خداوند عزیز و جلیل ، او را از غذای بهشت بهره وری و از نوشیدنی آن جا سیراب می سازد. وقتی که بگوید:

- وَإذا مَرِضتُ فَهُوَ يَشفينِ

- چون بیمار شوم، او شفایم میدهد

خداوند متعال آن را کفاره گناهانش قرار می دهد. و هنگامی که بگوید:

- وَالَّذي يُميتُني ثُمَّ يُخيينِ

- «خدایی که مرا می میراند و سپس زندهام می کند» .

خداوند متعال او را چون شهدا می میراند و چون اهل سعادت زنده اش می کند. و آن گاه که بگوید:

وَالَّذي أَطمَعُ أَن يَغفِرُ لي خَطِيَئتي يَومَ الدَين

- «همان خدایی که چشم امید دارم روز قیامت خطایم را بیامرزد» .

خداوند متعال تمام خطاهایش را می بخشد اگر چه بیشتر از کف دریا باشد. و وقتی که بگوید:

رَبَّ هَب لي حَكماً وَأَلحِقني بِالصالِحينَ

- «پروردگارا: به من حکمت عطا کن و مرا به صالحين ملحق گردان» .

خداوند متعال به او حکمت میدهد و به صالحین گذشته و صالحین آینده ملحقش می نماید. و هنگامی که بگوید:

ص: 579

- وَاجعَل لي لِسان صَدقٍ في الآخِرينَ

- «زبانی راستگو میان اقوام آینده عطایم کن» .

خداوند عزیز وجليل، برایش برگه سفیدی می نویسد که فلانی فرزند فلانی از راستگویان است.

و وقتی که بگوید:

- وَاجعَلني مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَعيمِ

- «مرا از وارثان بهشت پر نعمت قرار بده» .

خداوند عزیز و جلیل منزلهایی در بهشت به وی عطا خواهد کرد. و هنگامی که بگوید:

- وُاغفِر لِأَبي إِنَّهُ كانَ مِنَ الصالِين (1)

- سرپرست مرا بیامرز که او از گمراهان است» .

خداوند متعال پدر و مادرش را می آمرزد.

يط - از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:

798 - «مَن قَرَأَ هذِهِ الآيَةَ عِندَ مَنايِهِ : قُل إِنَّما أنا بَشَرً مِثلَکُم إِلى آخِرِ السُورَةِ ، سُطِعَ لَهُ نُورٌ إِلَى المَسجِدِ الحَرامِ حَشوَ ذلِكَ النُورِ مَلائِكَةٌ يَستَغفِرُونَ لَهُ حَتّى يُصَبحَ».

- «هر کس هنگام خوابش این آیه را بخواند: قُل إِنَما أَنَا بَشَرً مثلُكُم (2)- تا آخر سوره - نوری از او تا مسجد الحرام می درخشد که در حاشیه آن نور، ملائکه هستند و تا صبح برایش استغفار می کنند» .

ص: 580


1- سوره شعراء، آیات 78 تا 86.
2- آیه 110 از سوره کهف که در صفحه 574، پاورقی شماره 2 گذشت .

ارشاد : اهمیت تقوا وترک گناه

اشاره

- ارشاد

- برترین قسم از اقسام ذکر

- تقوا وآثار آن

- اهمیت ترک گناه

- جهاد با نفس

ص: 581

ص: 582

ارشاد

تا کنون «فضیلت دعا و ذکر»، شناخته شد، و روشن گشت که بین دعاها وذكرها آن که مخفیانه باشد با فضیلت تر است ، وهفتاد برابر ذکر و دعای آشکارا می باشد. در این جا باید بدانی سخن امام علیه السلام در روایت ((زراره)) که فرمود: «کسی جز خدا ثواب این ذکر را به خاطر عظمتش نمی داند»(1)، اشاره به قسم سومی از اقسام ذکر دارد که از دو تای اولی - یعنی آشکار و نهان - برتر است و آن چیزی است که در جان انسان قرار دارد و غیر از خدا، احدی از آن آگاه نمی باشد.

ص: 583


1- ر.ک : حديث شماره 660.

برترین قسم از اقسام ذکر

به علاوه، باید بدانی که غیر از این سه، قسم چهارمی هم برای «ذکر» وجود دارد، که از تمام اقسام ذکر برتر است یعنی: به یاد خداوند سبحان بودن در مواقع امرها ونهی های او، که به خاطر خوف از خدا و مراقبت او، فرمانها را انجام دهد و نهی ها را ترک نماید.

«أبو عبيده خزاعی» از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود:

799 - «أَلا أَخبِرُ کَ بِاَشَدَّ ما فَرَضَ اللهُ عَلى خَلقِهِ؟».

- «آیا تو را از شدید ترین چیزی که خداوند بر خلقش واجب کرده با خبر سازم؟».

گفت: آری، فرمود:

«مِن أَشَدَ ما فَرَضَ اللهُ اِنصافُكَ النّاسَ مِن نَفسِكَ، وَمُواساتُكَ أَخاكَ المُسلِمَ في مالِكَ ، وَذِكرُ اللهِ كَثيراً ، آَما إِنّي لا أَغني سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُ لِلّهِ وَلا إِله إِلاَ اللهُ وَاللهُ أَكبَرُ وَإِنَ كانَ مِنهُ، وَلكِن ذِكرُ اللهِ تَعالى عِندَ ما أَحَلَّ وَحَرَمَ فَاِنَ كانَ طاعَةً عَمِلَ بِها، وَإِن كانَ مَعصيةً تَرَكَها».

- «از شدید ترین چیزهایی که خداوند سبحان بر خلقش واجب فرمود، این سه چیز است: با مردم به انصاف برخورد کنی، برادر دینی را در مالت با خود مساوی قرار بدهی، و ذکر خدا را بسیار داشته باشی. آگاه باش که منظور من، شبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله اكبر گفتن نیست، اگر چه این هم از

ص: 584

ذکر است، بلکه منظور، ذکر خداوند متعال است در برخورد با حلال ها و حرامها ، که اگر اطاعت الهی بود، آن را انجام بدهد، و اگر معصیت بود، ترکش نماید».

مانند این گفتار، سخن جدش سيد المرسلين است که فرمود:

800- «مَن أَطاعَ اللهَ فَقَدذَكَرَ اللهَ كَثيراً وَاِن قَلَت صَلاتُهُ وَصيامُهُ وَتِلاوَتُهُ القُرانَ»(1).

به کسی که خدا را اطاعت کند ذکر کثیر دارد، اگر چه نماز و روزه و تلاوت قرآنش کم باشد».

بنابراین، آن حضرت طاعت خدا را ذکر کثیر قرار داده، اگر چه نماز و روزه و تلاوت کم باشد.

نظیر این فرموده (حديث ذیل است که می فرماید):

801- ((اِنَّ اللهَ جَلَّ ثَناؤُهُ يَقُولُ : لَستُ کُلَّ كَلامِ الحَكيمِ أَتَقَبَلُ وَلكِن هَواهُ وَهَمَهُ، فَاِن كانَ هَواهُ فيما اُحِبُ وَاَرضى جَعَلتُ صَمتَهُ حَمداً لى وَوَقاراً، وَإِن لَم يَتَكَلَم)).

- «خداوند جلیل می فرماید:

هر سخن فرد حکیم را باور نمی کنم بلکه آنچه باور دارم خواهش و همت اوست اگر خواسته قلبی او چیزی باشد که محبوب و مرضى من است ، سكوتش

ص: 585


1- دنباله حدیث چنین است: «وَمَن عَصَى اللّهَ فَقَد نَسِیَ اللّهَ وَاِن كَثُرَتُ صَلاتُهُ وَصِيامُهُ وتِلاوَتُهُ الِقُرانِ». - «و کسی که معصیت خدا را مرتکب شود، او را فراموش کرده اگر چه نماز و روزه و تلاوت قرآنش زیاد باشد»، (معانی الاخبار صدوق ، باب النوادر ، ح 569) .

را حمد خود و نشانه وقار و عظمت قرار می دهم، اگر چه کلامی نگوید» .

پس ببین چگونه یاد قلبی و اطمینان و مراقبتش را محور قبولی و ثواب و پاداش قرار داده است ؟! و هر سخنی را نمی پذیرد؟ بلکه آن را می پذیرد که مطابق با کشش قلبی به سوی خداوند سبحان باشد، و منجر به برپا داشتن دستورات او و ترک چیزهایی که موجب خشم و سخطش می شود، گردد. اگر کسی به این اوصاف متصف گردید، سکوتش، حمد است.

این مانند سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است که فرمود: «اگر چه نمازش کم باشد»(1).

قریب به این مضمون، حدیث شریف آن حضرت است که فرمود: «به نسبت نمکی که غذا احتیاج دارد، عمل هم به دعا نیازمند است» (2).

پس به دعای کم همراه با کارهای نیک اکتفا گردیده است. نیز خبر داده که دعا و ذکر زیاد بدون ترک محرمات فایده ای ندارد همچنان که در حدیث شریف آمده است:

- «مَثَلُ الَّذي يَدعُو بِغَیرِ عَمَلٍ کَمَثَلُ الَّذي يَرمي بِغَيرِ وَتَرٍ»(3)

- کسی که بدون عمل (خیر) دعا می کند مانند کسی است که بدون زه کمان، می خواهد تیراندازی نماید».

نیز مانند سخن آن حضرت است که فرمود:

802- «الدُعاءُ مَعَ اَكلِ الحَزامِ کَالبِناءِ عَلى الماءِ».

ص: 586


1- در حدیث شماره 800 گذشت .
2- در حدیث شماره 397 گذشت .
3- در حدیث شماره 355 گذشت .

- دعا همراه با حرام خواری مانند ساختمان سازی بر آب است» .

در وحی قدیم آمده است:

803- «وَ العَمَلُ مَعَ اَكلِ الحَزامِ کَناقِلِ الماءِ في المُنخُلِ».

- العمل، همراه با حرام خواری مانند آب در غربال کردن است» . و فرمود:

804- ((وَاعلَم اَنَكُم لَو صَلَّيتُم حَتّى تَكُونُوا كَالحَنايا وَصَمتُم حَتّى تَكُونُوا کَالأوتارِ ما نَفَعَكُم ذلِكَ إِلا بِوَرَعٍ حاجِزٍ)).

- «بدان اگر آن قدر نماز بگذارید تا جایی که مانند کمان شوید و روزه بگیرید تا جایی که مانند زه آن گردید، هیچ نفعی برایتان نخواهد داشت مگر آن که ورعی بازدارنده از محرمات داشته باشید .

و فرمود:

805- «اَصلُ الدّينِ الوَرَعُ، گُن وَرِعاً تَكُن اَعبَدَ النّاسِ ، کُن بِالعَمَلِ بِالتَّقون أَشَدَّ اهتِماماً مِنكَ بِالعَمَلِ بِغَيرِهِ . فَإِنَهُ لا يَقِلُ عَمَلٌ بِالتَّقوي وَ كَيفَ يَقِلُ عَمَلٌ يُتَقَبَلُ ؟ لِقُولِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ : (إِنَّما يَتَقَبَلُ اللهَ مِن المَتَّقينَ)(1)» .

- «اساس و ریشه دین، ترک محرمات است. تارک محرمات باش تا عابد ترین مردم گردی . کارنیک همراه با تقوا را بیشتر اهمیت بده تا کار نیک بدون آن، که عمل همراه با تقوا كم شمرده نمی شود. چگونه کم شمرده گردد عملی که مورد قبول ذات اقدس الهی است ؟ چون خداوند عزیز و جلیل فرموده : من تنها از متقين قبول میکنم» .

پس تقوا محور قبول کار است.

ص: 587


1- سوره مائده، آیه 27.

تقوا و آثار آن

از حضرت صادق علیه السلام در مورد تفسير «تقوا» سؤال شد، فرمود:

806- «اَن لا يَفقِدَكَ اللهُ حَيثُ أَمرَكَ، وَلا يَراكَ حَيثُ نَھاکَ».

-: «در جایی که خداوند تو را امر کرد غایب نباشی، و در جایی که تو را نهی نموده پیدا نباشی».

- همین معنا را در حدیثی که ابتدای این باب آمده فرموده است که: «... بلکه یاد خدا در برخورد با حلال و حرامش ، که اگر طاعت بود انجامش بدهد و اگر معصیت بود ترکش نماید»(1).

این معنای تقواست که سرمایه ای کافی برای پیمودن راه بهشت است، بلکه سپری است که انسان را از مهلکه های دنیا و آخرت نگاه می دارد.

«تقوا» را هر زبانی می ستاید ، و برای هر انسانی شرافت می آورد . قرآن هم پر است از مدح آن، همین سخن خداوند متعال در شرافتش بس که می فرماید:

- «وَلَقَدْ وَصَّيْنَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَإِيَّاكُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ»(2)

- «هم به شما و هم به اهل کتاب قبل از شما سفارش کردیم که تقوای الهی را مراعات نمایید».

اگر در عالم برای بنده صفتی اصلح، و دارای خیری بیشتر، و منزلتی عظیم تر، وبه ایجاد بیم و ترس در بندگان سزاوارتر، و نیز حاجت روا کننده تر،

ص: 588


1- ر.ک : حديث شماره 799.
2- سوره نساء، آیه 131.

از این صفت - یعنی تقوا به وجود می داشت ، حتما خداوند سبحان به وسیله وحی به بندگانش خبر می داد ؛ زیرا او حکیم و رحیم است.

پس از این که او همه انسانها از اول تا آخر را به این خصلت سفارش کرد و به آن اکتفا نمود، معلوم می شود که «تقوا» هدفی است که از آن نمی توان گذشت کرد، و به غیر آن نمی توان اكتفا نمود.

قرآن کریم پر از مدح تقوا است و برای آن خصوصیاتی را بر شمرده ، از جمله:

1 - مدح و ثنای تقوا :

- «وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»(1)

- «اگر صبر کنید و تقوا را پیشه خود سازید، این چنین حالتی نشانه ای از قوت اراده در کارها خواهد بود».

2- حفظ و حراست از دشمنان :

-«تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا»(2)

- «اگر صبر کنید و با تقوا باشید، حیله آنان هیچ ضرری به شمانخواهد رساند».

3- تأیید و یاری:

- «...أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ»(3)

ص: 589


1- سوره آل عمران، آیه 186.
2- سوره آل عمران، آیه 120.
3- سوره بقره، آیه 194.

- «...همانا خدا با متقین است» .

4- اصلاح عمل :

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًايُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ»(1)

- «ای کسانی که ایمان آورده اید ؛ با تقوا باشید و سخنی محکم و استوار بگویید، تا خدا کارهایتان را اصلاح کند».

5- آمرزش گناهان :

- «وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»(2)

- «گناهان شما را بیامرزد» .

6- محبت خدا:

- «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ»(3)

- «همانا خدا متقین را دوست دارد».

7- قبول شدن اعمال :

- «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»(4)

- «خدا تنها از متقین قبول می کند» .

8- کرامت و بزرگواری :

«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»(5)

ص: 590


1- سوره احزاب ، آیات 70 و 71.
2- سوره احزاب ، آیه 71.
3- سوره توبه، آیه 4.
4- سوره مائده، آیه 27.
5- سوره حجرات، آیه 13.

- «با تقواترین شما با کرامت ترینتان نزد خداست» .

9- بشارت هنگام مرگ :

- «الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ»(1)

- «کسانی که ایمان آوردند و همیشه اهل تقوا بودند، هم در دنیا هم در آخرت به آنان بشارت داده می شود».

10- نجات از آتش :

- «ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا»(2)

- سپس با تقواها را (از آتش) نجات می دهیم» .

11 - باقی ماندن همیشگی در بهشت :

- «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ»(3)

- «(بهشت) برای متقین فراهم شده است».

12- آسان شدن حساب :

- «وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ»(4)

- «حساب کار بدکاران بر عهده اهل تقوا نمی باشد» .

13 - نجات از سختی ها و روزی حلال :

- «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًاوَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ

ص: 591


1- سوره یونس، آیات 63 و 64.
2- سوره مریم، آیه 72.
3- سوره آل عمران، آیه 133.
4- سوره انعام، آیه 69.

يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا»(1)

- «هر کس تقوای الهی را پیشه کند، خداوند برایش راه چاره ای قرار می دهد و از طریقی که گمان نمی برد، روزی اش می رساند. کسی که بر خدا توکل کند، همو برایش کافی است ، که خدا کارش را به انجام می رساند. خدا برای هر چیز اندازه ای قرار داده است».

ببین این خصلت شریف (یعنی تقوا) چه سعادت هایی را در خود جمع کرده ، که مبادا در بهره وری از آن غافل بمانی. خصوصا آخرین آیه که خود دلالت بر اموری دارد:

اول - «تقوا» قلعه ای است استوار ، و پناهگاهی است مطمئن ؛ چون فرمود: يجعل له مخرجا ، (خداوند برای متقی راه چاره قرار می دهد)، نظیر کلام رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

807- «لَو أَنَّ السَّمواتِ وَالأَرضَ كانَتا رَتقأً عَلى عَبدِهِ المُؤمِنِ، ثُمَّ اتَّقَى اللهَ ، لَجَعَلَ اللهُ لَهُ مِنهُما فَرَجاً وَمَخرَجاً».

- «اگر آسمانها و زمین بر بنده مؤمن دوخته شده باشند، و او تقوای الهی داشته باشد، خداوند متعال برای چنین بندهای فرج و راه خروجی از میان آن دو قرار می دهد».

دوم - «تقوا» گنجی است کافی ؛ چون فرمود: يزقه من حيث لايخته ، او را از راهی که گمان نمی کند روزی می دهد).

سوم - دلالت بر فضیلت توکل نیز دارد ؛ زیرا خداوند متعال برای متوكل

ص: 592


1- سوره طلاق، آیه 2 و 3.

تضمین نموده که کفایتش کند ؛ چون فرموده : وهو حسبهه ، (خدا او را کافی است)، (و سخن او هم صادق خواهد بود چون فرموده):

-«وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا»(1)

- «چه کسی در گفتارش از خدا راستگوتر است» .

لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است:

808- «لَو اَنَّ النّاسَ كُلَّهُم اَخَذُوا بِهذِهِ الآيَةِ لَكَفَتهُم»

- «اگر مردم به همگی شان به این آیه را بگیرند (و بدان ملتزم شوند) برایشان کافی است».

چهارم - خداوند متعال برای بندگانش توضیح داده که بر آنچه اراده کند قدرت دارد، و چیزی نمی تواند او را به عجز در آورد، و هیچ مطلوبی مانع از اراده او نمی گردد؛ چون فرمود: - وإن الله بالغ أمره ، خداوند کارش را به انجام می رساند تا مردم نسبت به وعده های او بر تقوا ۔ نظیر کفایت کردن و بخشیدن - و بر توکل - نظیر حفظ کردن و ترحم - اطمینان پیدا کنند .

تعریف «توكل» را از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند، فرمود:

809- «اَن لا يَخافَ مَعَ اللهِ شَيئاً».

- «اگر خدا را همراه خود می داند، از چیزی نهراسد» .

بنابراین، آیه مورد بحث برای بندگان رسا، و برای کسانی که ارشاد را می طلبند، کافی است.

ص: 593


1- سوره نساء، آیه 122.

«احمد بن حسین میثمی» از یکی از یارانش روایت کرده است که گفت: در پاسخی از حضرت صادق علیه السلام به یکی از اصحابش خواندم که نوشته بود:

810- «اَمّا بَعدُ ، فَإِنّی أُوصيكَ بِتَقوَىّ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ ، فَاِنَّ اللهَ قَد ضَمَنَ لِمَنِ اتَقَاهُ أَن يُحَوَلَهُ عَما يَكرَهُ إِلى ما يُجِبُ، وَ يَرزُقَهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ ، إِن اللهَ عَزَّ وَجَلَّ لا يَخدَعُ عَن جَنبِهِ ، وَلا يُنالُ ما عِندَهُ إِلّا بِطاعَتِهِ».

- «بعد از حمد و صلوات ، من تو را به تقوای خدای عزیز و جلیل سفارش می کنم ؛ چون برای متقی تضمین کرده است که وی را از آنچه ناپسند می داند به آنچه محبوب اوست متحول کند، و از راهی که گمانش را نمی برد به او روزی برساند. خدای عزیز و جلیل از طرف خود کسی را فریب نمی دهد، و آنچه در نزد اوست جز از طریق طاعتش به دست نمی آید».

از حضرت باقر علیه السلام نقل است که رسول خدا فرمود:

811- «يَقُولُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ : وَعِزَّتي وَجَلالي وَعَظَمَتی وَ کِبریائی وَنُوری وَعُلُویّ وَارتِفاعِ مَكاني، لا يُؤثِرُ عَبدٌ هَواهُ عَلى هَوایَ اِلّا شَتَتُ عَلَيهِ أَمرَهُ ، وَلَبِستُ عَلَيهِ دُنياهُ، وَشَغَلتُ قَلبَهُ بِها، وَلَم أَرزُقهُ مِنها إِلّا ما قَدَرتُ لَهُ. وَعِزَتی وَجَلالی وَعَظَمَتی وَ کِبریائی وَنُوري وَعَلَوّى وَارِتفاعِ مَکانی، لا يُؤثِرُ عَبدٌ هَوائَ عَلى هَواهُ إِلا استَخقَظتُهُ مَلائِکَتی ، وَ كَفَلتُ السَّمواتِ وَالأَرضَ رِزقَهُ، وَ کُنتُ لَهُ مِن وَراءِ تِجارَةِ كُلَّ تاجِرٍ ، وَأَتَته الدُّنيا وَهِيَ راغِمَةٌ».

- «به عزت و جلالم و عظمت و کبریایی ام و نور و برتری و مقام والایم سوگند، هیچ بندهای خواسته خودش را برخواسته من مقدم نکرد، مگر آن که

ص: 594

کارش را پراکنده میگردانم، و دنیا را برایش پذیرفته ، قلبش را به آن مشغول می سازم، و از دنیا جز به مقداری که برایش مقدر کرده ام به او روزی نخواهم داد . و به عزت و جلالم و عظمت و کبریایی ام و نور و برتری و مقام والایم سوگند، که هیچ بندهای خواسته مرا بر خواسته خویش مقدم نکرد مگر آن که ملائکه را به حفاظت او گماردم، و آسمانها و زمین را عهده دار تأمین روزی او ساختم. پشت سر معامله هر معامله گری من نفع او را در نظر می گیرم. (چنین بنده ای)دنیا به طرفش می آید و به او میل و رغبت نشان می دهد».

«ابو سعید خدری» می گوید: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هنگام بازگشتش از أحد، در حالی که مردم گردش را گرفته بودند و بر درختی در آن محل تکیه کرده بود، می فرمود:

812- «اَیُّها النّاسُ ، أَقبِلُوا عَلى ما كُلَّفتُمُوهُ مِن إِصلاحِ آخِرِ تِكُم، وَأَعرِضُوا عَما ضُمِنَ لَکُم مِن دُنیا کُم. وَلا تَستَعمِلُوا جَوارِحاً غُذِيَت بِنِغمَتِهِ في التَعَرُضِ لِسَخَطِهِ بِمَعصِيَتِهِ . وَاجعَلُوا شُغلَكُم في التِماسِ مَغفِرَتِهِ ، وَأَضرِوا هَمَكُم بِالتَّقَرُبِ اِلى طاعَتِهِ. مَن بَدَأَ بِنَصيبِهِ مِنَ الدُنيا فَاِنَهُ نَصيبُهُ مِنَ الآخِرَةِ وَلَم يَدرِك مِنها ما يُريدُ، وَمَن بَدَأَ بِنَصيبِهِ؛ مِنَ الآخِرَةِ وَصَلَ إِلَيهِ نَصيبُهُ مِنَ الدُنيا وَأَذرَكَ مِنَ الآخِرَةِ ما يُريدُ».

- «ای مردم ؛ به اصلاح آخرت که تکلیف شماست روی کنید و از دنیایی که برایتان تضمین گردیده ، اعراض نمایید. مبادا اعضا و جوارحی که با نعمت الهی تغذیه شده اند را در گناه و فراهم آوردن خشم الهی به کار بندید. به مغفرت طلبی از او مشغول باشید، و همتان را در نزدیک شدن به طاعتش صرف نمایید . هر کس که از اول به دنبال بهره های دنیایی باشد، بهره های اخروی اش نیز

ص: 595

در دنیا به او داده خواهد شد، و با این حال به آنچه می خواهد نمی رسد. اما کسی که از اول به دنبال بهره های اخروی باشد، هم بهره دنیایی به او داده خواهد شد، و هم به آنچه در آخرت خواهان آن است می رسد».

«عبدالله بن سنان» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

813- «أَیُما مُؤمِنٍ أَقبَلَ قِبَلَ ما يُحِبُ اللهُ اَقبَلَ اللهُ عَلَيهِ قِبَلَ كُلَّ مایُحِبُّ، وَمَنِ اعتَصَمَ بِاللهِ بِتَقواهُ عَصَمَهُ اللهُ، وَمَن أَقبَلَ اللهُ قِبَلَهُ وَ عَصَمَهٌ لَم يُبالِ لَو سَقَطَتِ السَّماءُ عَلَى الأَرضِ . وَإِن نَزَلَت نازَلَهٌ عَلى أَهلِ الأَرضِ فَشَمَلَتهُم بَلیَّةٌ كانَ في حِرزِ اللهِ بِالتَقوى مِن كُلَّ بَلِيَةٍ. أَلَيسَ اللهُ تَعالى يَقُولُ : «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ»(1)»

-« هر بنده ای به آنچه خداوند دوست دارد روی بیاورد، خدا هم به آنچه او دوست دارد روی خواهد آورد، و هر کس به وسیله تقوا در پناه خدا رود، خداوند پناهش دهد، و هر کس که خدا به او روی آورده و پناهش داده ، باکی ندارد اگر آسمان و زمین ساقط شوند. اگر بلایی بر اهل زمین فرود آید و همه را در بر بگیرد، او با تقوایی که دارد، از هر بلایی در پناه خداست ؛ مگر خداوند متعال نمی فرماید: متقین در مقام امنی به سر می برند؟».

«شیخ کلینی» ( رحمه الله ) از «اسحاق بن عمار» از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

814- «پادشاهی در بنی اسرائیل یک قاضی داشت و آن قاضی یک برادر، این برادر فرد درست کاری بود که همسری از فرزندان انبیا داشت. روزی پادشاه خواست مردی را پی کاری بفرستد، به قاضی گفت: مرد مطمئنی را نزد

ص: 596


1- سوره دخان، آیه 51

من بفرست. قاضی گفت: مطمئن تر از برادرم کسی را سراغ ندارم. پادشاه وی را خواند تا به دنبال کارش بفرستد. آن مرد فکر کرد و به برادر خود گفت: من خوش ندارم همسر خود را واگذارم، اما قاضی او را به آن کار مجبور کرد، او هم چاره ای جز رفتن ندید، لذا به قاضی گفت : برادرم : من چیزی مهم تر از همسرم بر جای نمی گذارم، تو را جانشین خودم کردم تا نیازهایش را برطرف سازی . قاضی قبول کرد. مرد در حالی که همسرش به آن کار راضی نبود حرکت نمود.

قاضی نزد آن زن می آمد، نیازهایش را می پرسید و انجامش می داد، تا این که از آن زن خوشش آمد و او را به سوی خودش خواند اما آن زن با کرد. قاضی قسم یاد کرد که اگر این کار را نکنی به پادشاه خبر می دهم که تو زن بدکارهای هستی.

زن گفت: هر کار می خواهی بکن ، من خواهش تو را اجابت نمی کنم.

قاضی نزد پادشاه آمد و به او گفت: همسر برادرم مرتکب فحشا شده و این امر نزد من ثابت گشته است.

پادشاه به او گفت: پاکش کن (یعنی حد را بر او جاری نما) قاضی نزد آن زن آمد و به او گفت: پادشاه فرمان سنگ ساری تو را به من داده ، حالا دیگر چه می گویی؟ قبول کن و گر نه سنگ سارت می کنم. زن گفت: قبول نمیکنم، هر چه می خواهی بکن.

قاضی دستور داد او را از خانه بیرون آورده ځفرهای کندند و در حفره اش انداختند، مردم هم جمع بودند و شروع به سنگ سارش نمودند) وقتی گمان کردند که او مرد، رهایش ساختند و به دنبال کار خود رفتند.

شب که شد، زن دید رمقی دارد، حرکتی کرد و از حفره بیرون آمد، آن

ص: 597

قدر به صورت خود را کشید تا از شهر خارج شد، به ډیری رسید و پشت در آن نخوابید.

راهب هنگام صبح در را که باز کرد، آن زن را دید، ماجرایش را پرسید ، زن قصه اش را تعریف کرد، او هم بر وی ترحم کرد و داخل ديرش نمود.

راهب پسر بچه خوش سیرتی داشت، آن زن را که مداوا نمود و خوب شد، فرزندش را به او داد تا تربیتش را بر عهده بگیرد. به علاوه، وکیلی هم در کنارش بود که کارهایش را انجام می داد.

وکیل راهب از آن زن خوشش آمد، او را به طرف خود خواند، اما زن ابا کرد، وکیل هر چه کوشش کرد نتوانست زن را راضی کند تا این که به او گفت: اگر این کار را انجام ندهی، در گشتنت نهایت کوشش را خواهم نمود.

زن گفت: هر کاری می خواهی بکن.

وکیل به سوی فرزند راهب رفته گردنش را شکاند و بعد نزد راهب آمد و به او گفت: به زن فاحشه ای اطمینان کردی و فرزندت را به او دادی ، اما او پسرت را کشت.

راهب که فرزندش را کشته دید، به آن زن گفت: این چیست ؟ تو که میدانی من با تو چگونه برخورد کردم (و نهایت نیکی و ترحم را انجام دادم).

آن زن ماجرا را بازگو کرد.

راهب گفت: دلم راضی نمی شود که نزد من بمانی، از اینجا بیرون برو.

به این ترتیب آن زن را شبانه اخراج کرد و بیست درهم نیز به او داد و گفت: این خرجی تو، خداوند تو را کفایت کند.

ص: 598

زن، شبانه خارج شد. صبح گاه به قریه ای رسید، ناگاه دید فرد زنده ای بر چوبی به صلیب کشیده شده است، ماجرایش را پرسید، به او گفتند: او بیست درهم بده کاری دارد و قانون ما این است که هر کس به دیگری بدهی داشته باشد، طلب کار ، بده کار را به صلیب می کشد، تا بده کاری اش را بپردازد. زن این را که شنید فورا بیست درهم را بیرون آورده به بده کار داد و گفت: او را نکشید .

مردم او را از صلیب پایین آوردند. آن مرد همین که پایین آمد به زن گفت کسی بر من بیشتر از تو منت ندارد، مرا از صلیب و مرگ نجات دادی به همین خاطر هر جا بروی با تو خواهم بود.

آن مرد به همراه زن به راه افتاد، رفتند تا به ساحل دریا رسیدند، دیدند عده ای در کنار چند کشتی جمع شده اند مرد به زن گفت: تو بنشين، من بروم برای اینان کار کنم تا غذایی تهیه کرده برایت بیاورم.

مرد نزد آن جمعیت رفت و به آنان گفت: در این کشتی چیست؟

گفتند در این کشتی اموال تجارتی ، جواهر، عنبر و مانند آن است ولی در این کشتی دیگر، ما خودمان سوار هستیم.

مرد گفت: این اموال که گفتید چقدر می شود؟

گفتند: خیلی زیاد است، ما آن را نشمرده ایم.

گفت: اما من چیز با ارزشی دارم که از آنچه در کشتی شماست بهتر می باشد.

گفتند با تو چیست؟

گفت : کنیزی که تا کنون هرگز مانند او را ندیده اید.

گفتند: او را به ما بفروش .

ص: 599

گفت: بله، ولی به شرط اینکه یکی از شما برود او را ببیند، بعد نزد من بیاید و آن کنیز را از من بخرد، ولی به او چیزی نگوید، بعد هم که او را خرید باز به او چیزی نگوید تا من بروم.

گفتند: قبول است.

آنان فردی را فرستادند تا او را ببیند، آن فرد (رفت و بازگشت و گفت: تا کنون هرگز مانند او را ندیده ام آنان زن را از آن مرد به چهار هزار درهم خریدند و پول ها را به او دادند، مرد پول ها را گرفت و رفت ، وقتی دور شد آنان نزد این زن آمده به او گفتند: برخیز و داخل کشتی شو.

زن گفت: چرا؟

گفتند: چون ما تو را از مولایت خریداری کرده ایم.

گفت: من مولایی ندارم.

گفتند: برخیز و گر نه تو را به زور داخل کشتی میکنیم .

زن برخاست و با آنان حرکت کرد، وقتی به ساحل رسیدند، دیدند به هم دیگر نمی توانند اعتماد بکنند، او را در آن کشتی که جواهر و مال التجاره بود قرار داده ، خود در کشتی دیگر سوار شدند.

خداوند متعال باد و طوفانی بر آنان فرستاد که موجب غرق شدنشان گشت. ولی آن کشتی که این زن در آن بود، نجات یافت و به جزیره ای از جزایر آن دریا رسید و پهلو گرفت . زن (از کشتی پیاده شده در جزیره دور زد، دید آب و درخت و میوه دارد، با خود گفت: از این آب می نوشم و از این میوه می خورم و در همین جا خدای را عبادت می کنم.

در همان ایام خداوند عزیز و جلیل به پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل علیه السلام

ص: 600

وحی فرستاد که نزد آن پادشاه برود و به او بگوید: در جزیره ای از جزایر دریا یکی از مخلوقات من هست که باید تو و تمام اهالی مملکتت نزدش رفته ، در آنجا به گناهانتان اقرار کنید، و سپس از او بخواهید که شما را ببخشد، که اگر او ببخشد، من هم شما را خواهم بخشید.

پادشاه این را که شنید به همراه اهالی مملکتش به سوی آن جزیره حرکت کرده، دیدند در آنجا زنی وجود دارد، پادشاه (برای اقرار) جلو رفت و به او گفت: این قاضی من نزدم آمد و به من خبر داد که همسر برادرش مرتکب فحشا شده ، من هم فرمان به سنگ سارش دادم در حالی که شاهدی نزد من نیاورده بود، من از این می ترسم که مبادا عمل ناروایی کرده باشم، می خواهم برایم استغفار نمایی.

زن گفت: خدا تو را ببخشد، بنشین.

بعد شوهر آن زن آمد - ولی وی را نمی شناخت . گفت: من همسری داشتم که با فضیلت و صالح بود، از نزدش خارج شدم در حالی که او به این کارم راضی نبود، بعد برادرم به من خبر داد که او فحشا مرتکب شد و سنگسارش کرد، الآن هراس من از این است که مبادا من (باعث این کار شده) او را به هلاکت رسانده باشم، لذا می خواهم برای من استغفار کنی ، خدا تو را بیامرزد.

زن گفت: خدا تو را ببخشد، بنشین. در این حال زن شوهرش را نزد پادشاه نشاند.

بعد قاضی آمد و گفت: برادر من همسری داشت که مرا به اعجاب آورده بود، او را به فحشا خواندم ولی ابا کرد، به پادشاه گفتم که این زن عمل ناروا مرتکب شده است، پادشاه هم فرمان به سنگسار این زن داد، من هم

ص: 601

سنگ سارش نمودم در حالی که بر او دروغ بسته بودم. حال می خواهم برایم استغفار کنی.

گفت : خدا تو را بیامرزد، آنگاه رو کرد به شوهر خود و به او گفت: بشنو .

سپس آن راهب آمد و ماجرای خود را بازگو کرده، گفت: او را در شب اخراج کردم، می ترسم مبادا حیوان درندهای او را گرفته و کشته باشد، لذا از تو میخواهم برایم استغفار کنی.

گفت: خدا تو را بیامرزد، بنشین.

بعد وكيل آن راهب آمد و ماجرایش را نقل کرد.

در این حال زن به راهب گفت: بشتو، خدا تو را بیامرزد.

آنگاه آن مرد به صلیب کشیده آمد و ماجرایش را بازگو نمود .

زن گفت: خدا تو را نیامرزد.

سپس رو به شوهرش نموده، گفت: من همسر تو هستم. هر آنچه شنیده ای درباره من بود، من نیازی به مردان ندارم ، دلم می خواهد این کشتی و محمولاتش را بگیری و مرا رها کنی تا خدای عزیز و جلیل را در این جزیره عبادت نمایم، اعمال این مردان را هم که مشاهده کرده ای.

مرد این کار را کرد، کشتی و محمولاتش را گرفت و پادشاه و اهل مملکتش نیز بازگشتند».

***

خدایت رحمت کند. نگاه کن به تقوای این زن که چگونه خداوند او را در سه مرحله بسیار سخت حفظ فرمود: سنگ ساری ، تهمت وکیل، و بردگی تجار .

بعد ببین چه کرامتی نزد خداوند متعال پیدا کرد که رضایت خود را به

ص: 602

رضایت او مقرون ساخت، و مغفرتش را به مغفرت وی؟ و چگونه افرادی را که با او حیله نمودند و آن بلاها را بر سرش آوردند در برابرش خاضع نمود، تا جایی که از او مغفرت و رضایت بطلبند؟ و چگونه خداوند قدر و منزلتش را بلند گردانید و یادش را رفعت داد که بر پیامبرش وحی کرد تا پادشاهان و قضات وبندگان را به سوی او ببرد و او را باب الى الله تعالی و وسیله ای به سوی رضایت خود قرار دهد؟

در همین معناست آنچه در حدیث قدسی آمده است:

815 - «يا ابنَ آدَمَ ؛ اَنا غَنِیُّ لا أَفتَقِرُ، اَطِعني فيما اَمَرتُكَ، اَجعَلکَ غَنِيّاً لا تَفتَقِرُ. يَا ابنَ آدَمَ ؛ اَنا حَيٌّ لا أَمُوتُ ، اَطَعني فيما أَمَرتُکَ، أَجعَلکَ حَياً لا تَمُوتُ. يَا ابنَ آدَمَ ؛ آَنا اَقُولُ لِلشَّيءِ کُن فَیَکُونُ ، اَطَعني فيما أَمَرتُكَ، أَجعَلكَ تَقَولُ لِلشَّیءِ كُن فَيَکُونُ».

- «ای فرزند آدم، من غنی هستم و احساس نیاز نمی کنم، تو در فرمانهایم مرا اطاعت کن، تا تو را غنی گردانم و نیازمند نشوی . ای فرزند آدم ؛ من زنده ای هستم که نمی میرم ، در فرمانهایم اطاعتم نما، تا تو را زنده ای گردانم که نمیری . ای فرزند آدم ؛ من به هر چیزی بگویم باش ، موجود می شود، تو در فرمانهایم طاعتم کن، تا تو را به مقامی برسانم که به هر چه گفتی باش ، موجود شود» .

از «ابو حمزه» نقل شده است که خداوند متعال به حضرت داوود علیه السلام وحی کرد:

816- «یا داؤُدُ، إِنَّهُ لَيسَ عَندٌ مِن عِبادی یُطیعُنی فیما آمُرُهُ إِلّا أَعَطَيتُهُ قَبلَ أَن يَسأَلَنی وَاَستَجيبُ لَهُ قَبلَ أَن يَدعُونی».

- «ای داوود ؛ هیچ بندهای از بندگان من که در اوامرم اطاعتم نماید نیست ،

ص: 603

مگر آنکه قبل از درخواستش به او عطا می کنم، و قبل از دعایش اجابتش می نمایم».

از امام باقر علیه السلام روایت است که فرمود:

817 - اِنَّ اللهَ تَعالى أَوحى إِلى داؤُدَ أَن بَلَّغ قَومَكَ أَنَّهُ لَيسَ عَبدٌ مِنهُم آمُرُهُ بِطاعَتى فَيُطيعُني اِلّا كانَ حَقّاً عَلَىَّ أَن أُطيعَهُ وأُعينَهُ عَلى طاعَتي ، وَإِن سَأَلَنی اَعطَيتُهُ، وَإِن دَعاني أَجِبتُهُ، وَإِنِ اعتَصَمَ بی عَصَمتُهُ، وَاِنَ استَکفانی کَفَیتُةُ، وَإِن تَوَکَل عَلَىَّ حَفِظتُهُ مِن وَراءِ عَوراتِهِ ، وَإِن كادَهُ جَميعُ خَلقی کُنتُ دُونَهُ».

- «خداوند متعال بر حضرت داوود علیه السلام وحی کرد که به قومش برساند : هیچ بنده ای که او را فرمان به اطاعت از خودم داده باشم و او نیز فرمان برداری نموده باشد نیست مگر آن که بر من سزاوار خواهد بود از او اطاعت کنم و بر طاعتم یاری اش نمایم. اگر از من درخواستی نمود به او بدهم، و اگر دعایی کرد اجابتش نمایم. اگر از من پناه خواست پناهش بدهم ، و اگر از من کمک خواست کمکش کنم، اگر بر من توكل نمود اسرار و قبایحش را حفظ نمایم، و اگر تمام خلق با او حیله نمایند، من پشتیبان او خواهم بود».

از «زرعة بن محمد» روایت شده است که: مردی در مدینه کنیز با ارزشی داشت، مرد دیگری از آن کنیز خوشش آمد و در قلبش جا کرد، این مرد شکایت را نزد امام صادق عل برد، حضرت به او فرمود:

818- «تَعَرَّض لرُؤيَتِها فَکُلَّما رَأَيتَها فَقُل : أَسأَلُ اللهَ مِن فَضلِهِ».

- «هر گاه او را دیدی بگو: از فضل خدا طلب می کنم».

آن مرد این کار را کرد، مدت کوتاهی نگذشت که سفری برای صاحب آن

ص: 604

کنیز پیش آمد، نزد این مرد رفت و به او گفت: فلانی ؛ تو همسایه من و مطمئن ترین فرد نزد من هستی ، برایم سفری پیش آمده ، دلم می خواهد کنیزم را نزد تو به ودیعه بگذارم.

مرد گفت: من که زن ندارم و در منزل من هم که زنی وجود ندارد، چگونه کنیز تو در منزل من می تواند بماند؟

گفت: این کنیز را قیمت می کنم، تو آن را بخر و بهایش را) ضمانت کن ، کنیز نزد تو بماند، اگر من برگشتم آن را به من بفروش تا از تو بخرم، و هر بهره ای که از او بردهای، حلالت باشد، این را گفت و قیمت سنگینی برایش در نظر گرفت و رفت.

کنیز مدتی نزد آن مرد ماند تا خواسته مرد از وی انجام پذیرفت ، پس از گذشت مدتی، فردی از طرف خلیفه اموی آمد تا تعدادی نیز برای او بخرد که این کنیز نیز در آن لیست قرار داشت، والی نماینده ای نزد آن مرد فرستاد و گفت: کنیز فلانی را بفروش.

مرد گفت: فلانی حاضر نیست.

والی او را به فروختن مجبور کرد و پول زیادی بابت قیمت آن کنیز به وی پرداخت، وقتی او را بردند، صاحبش از مسافرت برگشت و اولین چیزی که سراغش را گرفت این کنیز بود، پرسید: او چطور است؟ مرد ماجرا را بازگو کرد و تمام پول های پرداخت شده از طرف والی را نزدش گذاشت. او گفت:

این مقدار، بهای کنیز که با تو قرار گذاشتم، بقیه مال تو باشد.

مرد از گرفتن بقیه ابا کرد، اما رفیقش گفت: من جز آن قیمتی که خود معين کرده ام بر نمی دارم. اضافه آن مال تو، بگیر وگوارایت باشد.

ببین که خداوند با حسن نیت این مرد ، چگونه برخورد نمود.

ص: 605

اهمیت ترک گناه

بدان که «تقوا» دو جزء دارد: جزء اول «کسب نمودن» است، و جزء دوم دوری جستن». کسب نمودن انجام طاعات است، و دوری نمودن ترک محرمات می باشد. ولی جزء دوم ؛ یعنی دوری نمودن، مصلحتش برای بنده از جزء اول که کسب کردن باشد بیشتر و مهم تر است . چون ترک محرمات خودش فایده رسان است و انجام واجبات - و لو کم باشد . اگر در کنار ترک محرمات قرار گیرد رشد می کند، که این را قبلا شناختی. این مطلب از حديث شريف: «يَكفي مِنَ الدُّعاءِ مَعَ البِرَّ ما يَكفِي الطَّعامَ مِنَ المِلحِ»(1) برایت روشن شد و دیگر کلام را با تکرارش طولانی نمی کنیم.

اگر ترک محرمات نباشد، انجام واجبات نفعی نداد، این را تا کنون از کتاب ما دریافت کردی و شناختی، همان خبر «معاذ»(2) و سخن آن مرد قریشی تو را کافی است که به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم گفت: پس ما در بهشت درختان زیادی داریم، فرمود: «بله لكن مبادا آتشی به سوی آنها بفرستید و همه را بسوزانید»(3).

از آن حضرت است که فرمود:

819- «الحَسَدُ يأكُلُ الحَسَناتِ كَما تَأكُلُ النّارُ الحَطَبَ».

- «حسادت ، نیکیها را می خورد همان طور که آتش هیزم را».

ص: 606


1- ر.ک : حديث شماره 397.
2- ر.ک : حديث شماره 620.
3- ر.ک : حديث شماره 676.

و از معصومین علیهم السلام نقل است که فرمودند:

820 - «جِدُّوا وَاجتَهِدُوا وَإِن لَم تَعمَلُوا فَلا تَعصَوا فَاِنَ مَن يَبنی وَلا يَهدِمَ يُرتَفَعُ بِناءُهُ وَإِن كانَ يَسيراً وَاِنَ مَن يَبني ويَهدِمَ يُوشَكُ أَن لا يُرتَفَعَ لَهُ بِناءٌ».

- «جدیت کنید و تلاش نمایید اگر عمل نیک انجام نمی دهید(1) (لا اقل) معصیت نکنید ؛ زیرا کسی که ساختمان می سازد و خرابش نمی کند، بنایش بالا می رود اگر چه کم باشد، اما کسی که ساختمان می سازد و خرابش می کند، بنایش بالا نخواهد رفت».

بنابراین باید تلاش تو در تحصیل هر دو طرف باشد (هم انجام طاعات و هم ترک محرمات) تا حقیقت تقوا برایت کامل گشته، سالم بمانی و بهره ببری. اما اگر به بیش از یکی نمی توانی برسی، ترک محرمات را انتخاب کن تا سالم بمانی ، اگر چه بهره ای نبردی و گرنه در هر دو طرف زیان دیده ای که نماز شب و زحمتش به همراه چشیدن أعراض مردم، نفعی برایت نخواهد داشت.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:

821 - «اِیّاکُم وَفُضُولَ الطَّعامِ فَاِنَّهُ يَسِمُ القَلبَ بِالقَسوَةِ ، وَيُبطِىءُ بِالجَوارِحِ عَنِ الطّاعَةِ ، وَيُصِمُّ الهِمَمَ عَن سِماعِ المَوعِظَةِ . وَایاکُم وَفُضُولَ النَّظَرِ ، فَاِنَّهُ يَبذُرُ الهَوى ، وَيُولِدُ الغَفلَةَ. وَایّاکُم وَاستِشعارَ الطَّمَعِ، فَإِنَّهُ يَشُوبُ القَلبَ شِدَّةَ الحِرصِ ، وَيَختِمُ القَلبَ بِطابعِ حُبَّ الدُّنيا، وَهُوَ مِفتاحُ كُلَّ مَعصِيَةٍ ، وَرَأسُ كُلَّ خَطيئَةٍ، وَسَبَبُ إِحباطِ كُلَّ حَسَنَةٍ».

ص: 607


1- منظور انجام عمل مستحب است و گر نه ترک واجب ، خود معصیت می باشد. .

- «از غذای اضافی بپرهیزید که داغ قساوت به قلب زده ، اعضا و جوارح را از طاعت حق سست می کند، و همت ها را از شنیدن (و به کار بستن) موعظه، کر می سازد. از نظرها (و دیدنهای اضافی که بذر هوا و هوس را می کارد، و غفلت به بار می آورد، دوری کنید . طمع را شعار خود قرار ندهید، که قلب را با حرص شدید آلوده می نماید، و دل را با حب دنیا مهر می کند، که این خود کلید هر معصیت ، سر آمد هر خطا، و موجب از بین رفتن هر حسنه ای است».

این کلام نظیر همان حدیث است که فرمود: «مبادا به سوی درختهای بهشتی آتش بفرستيد»(1)

شیخ کلینی» رحمه الله از «ابی حمزه» نقل کرده است که: نزد حضرت امام زین العابدين علیه السلام بودم مردی آمد و به حضرت عرض کرد:

ای ابا محمد ؛ من فریفته زنهایم یک روز زنا می کنم و روز دیگر روزه می دارم، تا این کفاره آن باشد، فرمود:

822- «اِئَّهُ لَيسَ شَئءٌ أَحَبَّ إِلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ مِن أَن يُطاعَ فَلایُعصی فَلا تَزِنِ وَلا تَصُمُ».

- چیزی نزد خدا محبوب تر از این نیست که اطاعت شود و عصيان نگردد، پس نه زنا کن و نه روزه بگیر». .

حضرت امام باقر علیه السلام ( که در آنجا حاضر بود) دست آن مرد را گرفت و گفت:

823- «تَعمَلُ عَمَلَ أَهلِ النّارِ وَتَرجُو أَن تَدخُلَ الجَنَّةَ».

ص: 608


1- ر.ک : حدیث شماره 676.

- «عمل اهل آتش را انجام می دهی و امید داخل شدن به بهشت را داری»؟

و از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل است که فرمود:

824- «لَيجيئَنَّ أَقوامٌ يَومَ القِيامَةِ لَهُم مِنَ الحَسَناتِ کَجِبالِ تِهامَةٍ ، فَیُؤمَرُ بِهِم إِلَى النّارِ فَقيلَ : يا نَبِىَّ اللهِ ، أَمُصَلُّونَ ؟ قالَ : كانُوا يُصلُّونَ وَيَصُومُونَ وَيَأ خَدُونَ وَهنأً مِنَ اللَّيلِ، لكِنَّهُم كانُوا إِذا لاحَ لَهُم شَيءٌ مِنَالدُّنيا وَثَبُوا عَلَيهِ».

- «اقوامی روز قيامت خواهند آمد که به اندازه کوه تهامه حسنه دارند، اما فرمان می رسد که آنان را به جهنم ببرند. پرسیدند: ای پیامبر خدا ؛ آیا اینان اهل نمازند؟ فرمود: نماز می خواندند، روزه می گرفتند و نیمی از شب را به عبادت مشغول بودند، ولی اگر چیزی از دنیا برایشان عرضه می شد، به سویش خیز می گرفتند».

ص: 609

جهاد با نفس

بدان که به این مقام (یعنی مقام تقوا) نمی رسی مگر از راه جهاد با نفس اماره، او مضرترین دشمن ، پر بلا، هلاكت آور، و پر شهوت می باشد که خدای تعالی فرمود:

«فَأَمَّا مَنْ طَغَى وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى»(1)

- «هر کس که طغیان کرد و زندگی دنیا را برگزید، جهنم جایگاه اوست ، اما هر کس از عظمت پروردگارش ترسید و نفس را از خواهشش بازداشت ، بهشت جایگاه اوست».

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

825 - «أَعدئ عَدُوَّكَ نَفسُكَ الَّتی بَينَ جَنبَيكَ».

- «دشمن ترین دشمنانت، همان نفس تو است که با خود داری». از او غافل نباش، و با زنجیر «تقوا» آن را محکم ببند، و چند چیز را مرتب

بر او بخوان:

1- جلوگیری از شهوتها، که حیوان سرکش با کم شدن غذایش نرم خواهد شد.

ص: 610


1- سوره نازعات، آیات 37 تا 41.

2 - عبادت های سنگین را بر دوشش بیفکن، که حیوان اگر بارش سنگین و آذوقه اش کم گردد، خوار گشته ، رام می شود.

3- از خدا کمک بخواه، و به سوی او تضرع نما، تا تو را در جنگ با نفس یاری دهد ؛ مگر سخن یوسف صدیق را نشنیدی که فرمود:

«إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي»(1)

- «همانا نفس به بدیها بسیار فرمان می دهد، مگر آن که پروردگارم رحمی کند».

هر گاه این سه کار را انجام دادی ، به خواست خداوند متعال، نفت فرمان بردار می شود، تا جایی که می توانی مالكش شوی ، و لجام بر او افکنده ، از شش در امان بمانی . اما اگر رهایش سازی ، مگر می توانی در امان باشی و سالم بمانی؟ با این که خودت انتخاب های بد و پستی حالاتش را مشاهده می کنی. مگر او را نمی بینی که در حال شهوت حیوان، در حال غضب درنده ، در حال مصیبت بچه (و کم طاقت)، در حال نعمت فرعون (و سرکش)، در حال سیری خیال باف، و در حال گرسنگی دیوانه ای است که اگر سیرش نمایی سرپیچی و تکبر کرده، و اگر گرسنهاش بداری فریاد میکشد و جزع می نماید. پس او مانند الاغ بدی است که اگر غذایش بدهی لگد می زند، و اگر گرسنه بداری عرعر می کند.

یکی از علما می گوید: از زبونی و نادانی نفس این است که:

هر گاه به انجام گناهی همت کنند یا شهوتش بر انگیخته گردد، اگر خداوند

ص: 611


1- سوره یوسف ، آیه 53.

تعالی، پیامبر اکرم، تمام انبیا، کتاب های الهی، و همه ملائکه مقرب را در برابرش واسطه قرار دهی، و بعد مرگ و قبر و قیامت و بهشت و جهنم را بر او عرضه نمایی (تا دست از آن گناه یا شهوت بردارد)، سر فرود نیاورده، آرام نمی گردد، و شهوتش را ترک نمی کند. اما اگر با جلوگیری یا بخشش یک قرص نان با او برخورد نمایی ، آرام می گردد، و شهوتش را ترک می نماید. پس بدان پستی و جهالتش را .

مبادا چشم بر هم زدنی از او غافل بمانی همچنان که خالقش فرمود: «نفس به بدی ها بسیار فرمان می دهد مگر آن که پروردگارم رحمی نماید»(1)

همین مقدار برای آگاهاندن کسی که عقل دارد کافی است ، پس نفس را با «تقوا» لجام کن، و با ریسمان امید او را به جلو بکش، و با تازيانه هراس و خوف او را بران:

- اتقوا» برای این که او را از سر کشی و رمیدن، در بند کنی .

- «هراس و خوف» نیز برای دو چیز است:

یکی این که - با ترس، نفس را از گناهان باز داری ؛ چون او به بدی ها فرمان می دهد و به شرور بسیار متمایل است، و از کارش دست برنمی دارد مگر با ترساندن و تهدید بزرگ.

دوم - برای این که با طاعتت به «عجب» نیفتی ، که عجب هلاک کننده است بلکه با مذمت و یاد آوری عیب و نقص و بار گناهانی که موجب خواری و آتش می گردند، قلع و قمعش نمایی.

ص: 612


1- سوره یوسف ، آیه 53.

و «امید» نیز برای دو چیز است:

اول - تا نفس برای انجام طاعات برانگیخته گردد ؛ چون کار خیر ، سنگین است، و شیطان از آن مانع، و نفس هم به سوی کسالت و تنبلی متمایل می باشد .

دوم - تا تحمل سختی ها را بر تو آسان گرداند ؛ چون کسی که با شناخت به دنبال مطلوبش باشد، هر چه در آن راه خرج نماید بر او آسان خواهد بود، مگر آن کس که عسل را از کندو جمع آوری می کند را ندیده ای که توجهی به گزیدن زنبور ندارد؟ چون او در فکر شیرینی عسل است. فردی که در طول روز، کار می کند و نهایت تلاش را می نماید، (نه تنها مشقتی احساس نکرده بلکه) در گرفتن مزد، احساس لذت می نماید. کشاورز در فکر سختی گرما و سرما و رنج طول سال نیست ؛ چون او به یاد محصول خود می باشد. پس ای شنونده ؛ تلاش نما تا به کمال مطلوب برسی و در این راه بر رنج و گرفتاری صبر کن.

شاعر می گوید:

ما ضَر مَن كانَتِ الفِردَوسُ مَسكَنَهُ ***ماذا تَحَمَّلَ مِن بُؤسٍ وَإقتارٍ

تَزاهُ يَمشي کَئيباً خايِفأً وَجِلًا ***إِلَى المَساجِدِ يَمشي بَينَ أَطمارٍ

- «آن کس که بهشت مسكن اوست ، از سختی و فقری که تحمل می کند ، ضرر نمی نماید».

او را می بینی که ناراحت و هراسان در میان کهنه پوشان به سوی مسجد حرکت می کند».

تا اینجا روشن شد که اثر بندگی ، برپائی فرمان های الهی و ترک گناه است . این کار نیز با نفس اماره انجام نمی پذیرد مگر آن که تمایل و تشویق و ترس و هراسی در کار باشد، همان طوری که حیوان سرکش نیاز به کسی دارد که از جلو

ص: 613

او را بکشد. و کس دیگری که از پشت سر او را براند، تا اگر در معرض دره و سقوط قرار گرفت، از طرفی شلاق بر او بنوازند و از طرف دیگر «جو» به او بدهند تا حرکت کند و از پرتگاه نجات یابد.

و نیز کودک مغرور، به مدرسه نمی رود و درس نمی خواند مگر آن که از طرفی پدر و مادر تشویقش کنند، و از آن طرف دیگر معلم او را از تنبلی و درس نخواندن بترساند. همچنین این «نفس» که حیوانی سرکش است، در کارهای مهم دنیا قرار گرفته که ترس و خوف شلاق و راننده اوست، و «امید» مانند غذا و کشنده اش، باد بهشت و ثواب آن، نفس را تشویق کرده و به نیکی ها متمایلش می سازد، و آتش جهنم و عقوبتهایش ، موجب هراس نفس و ترس او می گردد .

ص: 614

خاتمه : اسمای حسنای الهی

اشاره

- علت ذكر اسمای حسنی

- شرح اسمای حسنی

- علت عدم ذكر ساير اسما

- توحید ذات اقدس الهی

- فضیلت دعای «یا من أظهر الجميل...)

- پایان

ص: 615

ص: 616

علت ذكر اسمای حسنی

دوست دارم این کتاب را به دو دلیل با ذکر نام های نیک خداوند خاتمه بدهم:

1- مقصود از نوشتن این کتاب آگاهی دادن بر چیزهایی است که موجب اجابت دعا می گردند و خدای تبارک و تعالی هم می فرماید:

- «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا»(1)

- «نام های نیک مخصوص خداست، پس او را با آن نام ها بخوانید و دعا کنید».

شیخ صدوق» رحمه الله از «عبدالسلام بن صالح هروی» از امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام از پدرانش از حضرت على علیه السلام نقل کرده است که فرمود:

826- «قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : إِن للهِ عَزَّ وَجَلَّ تِسعَةٌ وَتِسعُونَ اِسماً مَن دَعَا الله بِها إِستَجابَ لَهُ، وَمَن أَحصاها دَخَلَ الجَنَّةَ».

- «خداوند عزیز و جلیل نود و نه نام دارد، که هر کس او را با آن نام ها بخواند، دعایش اجابت می گردد، و هر کس آنها را بشمارد و حفظ نماید، وارد بهشت می شود».

2 - این رساله شرافت یابد و پایانش چون مشک خوش بو گردد .

ص: 617


1- سوره اعراف ، آیه 180.

بعد از ذکر آن نام ها شرحی به صورت فشرده بر آن می نگارم، نه آن قدر مختصر که به مفهوم اخلال وارد آید، و نه آن قدر طولانی که ملال آور گردد.

معانی این نام ها باید برای شنونده و گوینده و حافظ و نویسنده اش مانند عقیده ای ثابت و استوار باشد تا به حقیقت توحید برسد و شاید به همین معنا اشاره کرده باشد «شیخ صدوق» رحمه الله (در شرح حدیث فوق) که در معنای شمردن و حفظ کردن فرموده: «منظور احاطه داشتن و استوار ماندن بر معانی نام های الهی است نه این که منظور، صرف شمارش باشد».

نیز «شیخ صدوق» به باسندش تا «سليمان بن مهران» از حضرت

صادق علیه السلام از پدرش امام باقر علیه السلام از پدرش امام زین العابدین علیه السلام از پدرش حسین بن على علیهما السلام از پدرش علی بن ابی طالب بالا روایت کرده است که فرمود:

827- «قالَ رَسُولُ الله صلی الله علیه وآله وسلم :اِنَّ اللہِ تَبارَکَ وَتَعالى تیسعَةً وَتِسعينَ اِسماً مِائَةً إِلّا واحِداً مَن أَحصاها دَخَلَ الجَنَّةَ ، وَهِيَ:

الله، الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ الْأَوَّلُ الْآخِرُ، السَّمِيعُ الْبَصِيرُ، الْقَديرُ الْقَاهِرُ الْعَلِيُّ ، الأعْلى ، الباقي ، الْبَديعُ ، الْبَارِيءُ ، الْأَكْرَمُ ، الظَّاهِرُ الْبَاطِنُ الْحَيُّ الْحَكِيمُ، الْعَلِيمُ الْحَلِيمُ الْحَفِيظُ الْحَقُّ ، الْحَسِيبُ الْحَمِيدُ الحَفِيُّ ، الرَّبُّ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمُ ، الذَّارِيءُ ، الرَّازِقُ ، الرَّقِيبُ ، الرَّؤُوفُ، الزَّائي ، السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ، الْمُتَكَبِّرُ، السَّيِّدُ السُّبُوحُ الشَّهِيدُ الصَّادِقُ ، الصَّانِعُ ، الطَّاهِرُ الْعَدْلُ ، الْعَفُو ، الْغَفُورُ الْغَنِيُّ الْغِيَاتُ الْفَاطِرُ الْفَرْدُ الْفَتَاحُ ، الْفَالِقُ الْقَدِيمُ، الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ الْقَوِيُّ الْقَرِيبُ ، الْقَيُّومُ، الْقَابِضُ الْبَاسِطُ، قَاضِي الحاجاتِ الْمَجِيدُ الْمَوْلَى الْمَتانُ الْمُحِيطُ الْمُبِينُ الْمُقِيتُ ،

ص: 618

الْمُصَوِّرُ الْكَرِيمُ، الْكَبِيرُ الْكَافِي ، كاشِفُ الضُّرُ، الوَتْرُ النُّورُ الْوَهَّابُ النَّاصِرُ الْوَاسِعُ الْوَدُودُ الْهَادِى الْوَفِي الْوَكِيلُ ، الْوَارِثُ الْبَرُّ، الْبَاعِثُ ، التَّوَّابُ الْجَلِيلُ الْجَوَادُ الْخَبِيرُ الْخَالِقُ ، خَيْرُ النَّاصِرِينَ ،الدَّيَّانُ الشَّكُورُ الْعَظِيمُ اللَّطِيفُ، الشَّافِي».

- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: برای خداوند تبارک و تعالی نود و نه اسم می باشد - یکی کمتر از صدتا - که هر کس آنها را بشمارد و حفظ نماید، داخل بهشت می شود. آن اسمها از این قرارند: الله ، واحد،....».

ص: 619

شرح اسمای حسنی

1- «اللهُ» : مشهورترین نام خداوند متعال، و در مقام ذکر و دعا برترین مقام را داراست. سایر نام ها به سوی این نام متوجه اند.

2 و 3 - «الْوَاحِدُ الْأَحَدُ»: این دو اسم به معنای نفی اجزاء می باشند و با هم چند فرق دارند:

الف - «الْوَاحِدُ» به تنهای بالذات گویند و «أحد» به تنهای بالمعنی.

ب - «الْأَحَدُ» موردش اعم است، چون هم به عاقلان گفته می شود، هم به غير عاقلان ، اما «احد» فقط به عاقلان گفته می شود.

ج - «واحد» در حساب و عدد (به عنوان شماره یک) می آید اما «احد» چنین نیست.

4- «الصَّمَدُ»: آن آقایی که مقصود و تکیه گاه در تمام کارها و نیازها و گرفتاری هاست.

اصل «صَمد» به معنای قصد است که در عرب میگویند: «صَمَدتُ هذَا الأَمرِ»، یعنی آهنگ آن کار را کردم».

نیز در معنایش گفته شد: «صمد» آن کسی است که جسم و شکم ندارد.

5- «الأَوَّلَ»: آن است که بر همه چیز پیشی گرفته ، موجودی که قبل از وجود خلق دائما بوده، چیزی قبل از او نیست.)

6- «الآخِرُ»: آن که بعد از فنای خلق باقی است، (البته باید دقت کنی که :) آخر» به معنای چیزی که انتها دارد نیست ، همچنان که «اول» هم به معنای چیزی

ص: 620

که ابتدا دارد نمی باشد، پس تنها او اول و آخر است.

7- «السَّميعُ»: يعني شنونده ای که کلام مخفی و سخن در گوشی را می شنود. کلام آشکار و سخن پنهان و حرف زدن و سکوت کردن نزد او مساوی است.

گاهی اوقات شنیدن به معنای پذیرفتن و اجابت کردن نیز می آید؛ چون او کسی است که توبه را از بندگانش می پذیرد و دعا را می شنود (و اجابت می کند) .

نیز گفته شده که «سميع» یعنی عالم به شنیدنی ها که عبارتند از صداها و حروف. ثبوت این معنا برای او ظاهر است به دو دلیل:

ا. چیزی از صداهای مخلوقاتش از او غایب و پنهان نیست.

2 - او به هر چیز معلومی عالم است ، که یکی از آن معلومات صداهای مخلوقات می باشد.

8- «البَصيرُ»: او بیننده است ؛ یعنی به چیزهای مخفی آگاه است. نیز گفته شده «بصير» یعنی عالم به دیدنی ها.

9 - «القَدیرُ»: به معنای قادر و توانگر است که از قدرت و توان بر چیزی گرفته شده ، پس هیچ چیز طاقت سرپیچی از مراد او را ندارد، و نمی تواند از اراده و فرمان او سر باز زند.

10 - «القاهِرُ»: کسی است که بر گردن کشان غالب است، و بندگان را با مرگ مغلوب می سازد. در جایی که او اراده داشته باشد، چیزی طاقت سرپیچی را ندارد.

. 11 - «العَلیُّ» : کسی که از اوصاف مخلوقات منزه است و از توصیف شدن به آن اوصاف برتر.

ص: 621

گاهی اوقات نیز به معنای کسی است که به واسطه قدرت بر خلق یا برتر از آنهاست، یا برتر است از این که شبیه و مانندی داشته باشد. نیز برتر است از وسوسه های جاهلان و افکار گمراهان، پس او متعالی است از آنچه ستم کاران درباره اش می گویند.

12 - «الأَعلى»: به معنای غالب است، همانند کلام خداوند متعال (به حضرت موسی علیه السلام ):

«قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلَى»(1)

- «نترس، همانا فقط تو غالب و چیرهای».

گاهی اوقات به معنای تنه (و منزه بودن از شبیه ها و ضدها نیز می باشد.

13 - «الباقی»: کسی است که عوارض نابودی بر او پدید نمی آید، و بقایش نامتناهی است و محدود نمی باشد.

بقای خداوند متعال و دوامش همانند بقا و دوام بهشت و جهنم نیست، چون بقای او ازلی و ابدی، اما بقای آن دو ابدی غیر ازلی است.

((ازلی)) به معنای آن است که همیشه بوده و «ابدی» یعنی همیشه خواهد بود، بهشت و جهنم بعد از این که نبودند، خلق می شوند (یعنی سابقه عدم و نیستی دارند) فرق بین این دو همین است .

14 - «البَديعُ»: کسی است که مخلوقات را بدون وجود مشابه قبلی به صورت نوظهور خلق کرد.

«بديع» بر وزن «فعيل» به معنای «فعل» است ؛ نظير «الیم» به معنای «مؤلم» . «بدع» به اول در هر چیزی گویند، نظیر کلام خداوند که می فرماید:

ص: 622


1- سوره طه، آیه 68.

- «قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ»(1)

- «ای پیامبر ؛ بگو من در میان انبیا، نوظهور نیستم».

یعنی من اولین پیامبر نیستم (بلکه قبل از من پیامبرانی آمده اند).

15- «البارِیءُ» : یعنی خالق . گفته می شود: «بَرَأَ اللّهُ الخَلقَ ؛ یعنی خدا خلق را آفرید»، همچنان که درباره او گفته می شود:

بارِیءُ الم ؛ یعنی: خالق نسیم».

(هُوَ الَّذي فَلَق الحَتَّةَ وَ بَرَأَ النَسَمَةَ ؛ يعنی: او کسی است که دانه را شکافت و نسیم را خلق کرد».

((وَبارىءُ البَرايا ؛ یعنی: خالق مخلوقات». «برية» نیز به معنای مخلوقات و مردم می باشد.

16 - «الأَكرَمُ»: به معنای کریم است ؛ چون گاهی اوقات «افعل» به معنای «فعيل» می آید مانند:

- «وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ»(2)

- «آن کار (خلقت دوباره انسان در قیامت برای خدا آسان تر است» .

یعنی آسان است (نه آسان تر ؛ زیرا این گونه نیست که برخی از کارها برای خدا آسان و برخی دیگر آسان تر باشد).

- «لَا يَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَى»(3)

- «جز اهل شقاوت به جهنم در نیفتند» .

ص: 623


1- سوره احقاف، آیه 9.
2- سوره روم، آیه 27.
3- سوره لیل ، آیه 15.

- «وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى»(1)

- «اهل تقوا را از جهنم دور می دارند» .

منظور از «اشقی و اتقی» در این دو آیه، «شقى و تقی» می باشند، همچنین (دو کلمه أعز و اطول) در شعر زیر:

اِنَّ الَّذي سَمَکُ السَّماءَ بَنى لَنا *** بَيُتاً قَوائِمه اَعَزُّ وَأَطولُ

- «آن کسی که آسمان را برافراشت، برایمان خانه ای ساخته که پایه هایش سخت و بلند است» .

17 - «الظاهِرُ»: (آشکار است) با حجت های روشن و برهان های نورانی و نشان هایی که دلالت بر ربوبیت و صحت یکتایی اش دارد، که هیچ موجودی نیست مگر آن که شهادت به هستی او می دهد، و هیچ مخلوقی نیست مگر آن که پرده از توحیدش بر می دارد. شاعر می گوید:

وَفي كُلَّ شَيءٍ لَهُ آيَةً *** تَدُلُّ عَلى أَنَّهُ وَاجِدُ

- (در هر چیزی برای خداوند نشانه ای وجود دارد که دلالت بر وحدانیتش می کند).

گاهی اوقات ، ظاهر به معنای غالب و چیره نیز می آید؛ نظیر آیه قرآن :

-«فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ»(2)

- «(اهل ایمان) چیره گردیدند» .

18 - «الباطِنُ»: یعنی کسی است که از نظرها و دست رسی خاطرات و افکار، پنهان است . پس او هم «ظاهر» است و هم «مخفی» ؛ ظاهر است از طریق

ص: 624


1- سوره لیل ، آیه 17.
2- سوره صف ، آیه 14.

دلایل و نشانها، ولی ذاتش از اوهام و خیالات بشر مخفی می باشد. یعنی ذاتش محجوب و پوشیده ولی از طریق نشانه ها آشکار است . پس او مخفی است ، اما بی پرده ، و ظاهر است، ولی بدون نزدیکی.

ممکن است کلمه «باطن» از «بطون» به معنای «خبر» باشد. «بطانة الرجل به کسانی می گویند که محرم اسرار انسانند، هم آنان از سرائر او آگاهند، و هم وی از خصوصیات آنان با خبر می باشد، بنابراین ، خدا باطن است یعنی به اسرار بندگان عالم است ، پس او از رازهای قلوب آگاه و از امور غیبی با اطلاع است .

19 - «الحَیُّ»: به کسی می گویند که هم دارای فعل است و هم ادراک . بنابراین، خدا ذاتا «حی» است، نه مرگ و نیستی در او راه دارد و نه نیازمند حیاتی که به واسطه آن زنده بماند.

20 - «الحَكيمُ»: یعنی کسی که خلقت اشياء را محکم انجام داده است . محکم کردن خلقت اشیاء به معنای تدبير محکم و متقن و تصویر و اندازه گیری نیکو می باشد.

گفته شده «حکیم» یعنی عالم، و «حکم» در لغت به معنای «علم» می باشد ؛ چون ذات اقدس الهی فرموده:

- «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ»(1)

- «او به هر که بخواهد، حکمت عطا می کند» .

نیز «حکیم» کسی است که کار قبيح انجام نمی دهد و عمل لازم را ترک نمی نماید. «حکیم» کسی است که هر چیزی را در موضع مناسب خود قرار می دهد، تا در مقدراتش جای اعتراض باقی نماند، و بر تدبیرش خشم نکنند.

ص: 625


1- سوره بقره، آیه 269.

21 - «العَليمُ»: به امور مخفی و اسراری که مخلوقات عالم آنها را درک نمی کنند، آگاهی دارد، که خود فرموده است:

- «وَهُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ»(1)

- (او به آنچه در دل ها می گذرد، آگاه است).

- «لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ»(2)

- ((اندازه ذره ای در آسمانها و زمین ، از خدا پنهان نیست)).

جزئیات معلومات را هم قبل از ایجاد و هم بعد از آن می داند.

22 - «الحَلبیمُ»: کسی که اهل گذشت و مهلت دادن است، نه جهالت جاهل تغییری در او ایجاد می کند، نه غضب غضب کننده، و نه عصیان عاصي.

23 - «الحَفيظُ»: او کسی است که آسمانها و زمین و آنچه بین آن دو است را حفظ می کند. او کسی است که بنده اش را از هلاکت و تشویش حفظ می نماید، و در پرتگاهها نگاهش میدارد.

24 - «الحَقُ»: یعنی هستی و وجودش تحقق پیدا کرده است. به طور کلی هر چیزی که هستی و وجودش صحیح باشد، حق است، همچنان که گفته می شود «بهشت» حق است. یعنی وجود دارد، «جهنم» حق است ؛ یعنی وجود دارد.

25 - «الحَسیبُ»: یعنی کافی . همچنان که می گویند: سبک دزهم؛ یعنی یک درهم تو را کافی است. نیز مانند کلام خداوند متعال :

ص: 626


1- سوره حدید، آیه 6.
2- سوره سبأ ، آیه 3.

-«حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»(1)

- «ای پیامبر خدا و مؤمنانی که پیروی ات می کنند، تو را بس است» .

او تو را کافی است .

حسیب» به معنای حساب گر نیز می آید، مانند کلام خداوند متعال که می فرماید:

-«كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا»(2)

- «امروز کافی است که خودت حساب گر خودت باشی».

یعنی خودت حساب رسی کن.

(حسیب) به معنای شمارنده و عالم نیز می باشد.

26 - «الحَميدُّ»: يعني محمود ، کسی که به واسطه کارهایش استحقاق ستایش را دارد ؛ هم در خوشی ها و هم در سختی ها، هم در شداید و هم در آسایش.

27 - «الحَفِیَ»:به معنای عالم است. خداوند متعال می فرماید:

- «يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا»(3)

- «از تو درباره قیامت می پرسند ، گویا تو از آن آگاهی».

یعنی گویا تو وقت آمدنش را می دانی.

گاهی اوقات «حفی» به معنای لطف کننده است ؛ یعنی کسی که لطف و نیکی می کند.

ص: 627


1- سوره انفال ، آیه 64.
2- سوره اسراء، آیه 14.
3- سوره اعراف ، آیه 187.

28 - «الرَبُ»: هر کس که مالک چیزی باشد، او رب آن است . آیه قرآن نیز به این معناه اشاره دارد که می فرماید.

-«ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ»(1)

- (حضرت یوسف به فرستاده ملک گفت): به سوی رب خود بازگرد»: یعنی به آقا و مالكت رجوع کن.

در جنگ حنین (وقتی آثار شکست لشکر اسلام هویدا شد) یکی از مسلمانان گفت: اگر مردی از قریش رب من شود بهتر از این است که مردی از قبیله هوازن (که مشغول جنگ با لشکر اسلام بودند) رب من گردد.

منظور این فرد آن بود که اگر مردی از قریش مالک من شود بهتر از این است که مردی از هوازن مالک من گردد.

اگر به غیر از خداوند متعال «رب» گفته شود، جایز نیست بر آن «الف ولام» وارد گردد؛ زیرا الف و لام دلالت بر عموم می کنند و حال آنکه کسی مصداق ربوبیت عمومی برای تمام مخلوقات نیست، بلکه باید کلمه «رب» را به آن مملوک اضافه کرد، پس او فقط نسبت به آن مضاف اليه مالک است (نظیر رب الابل یعنی مالک اشتر).

(رَبّانيُون) منسوب به عبودیت و بندگی برای رب هستند؛ چون از همه چیز به سوی او منقطع شده اند و به خدمت در محضر او نزدیکند.

(ربَیُون) به صبر کنندگان با انبيا و همراهان آنان گفته می شود.

29 - «الرحمن» : کسی که بر تمامی خلقش رحمت دارد، چون او صاحب رحمتی است که همه مخلوقات را در روزی و وسایل زندگیشان در بر می گیرد .

ص: 628


1- سوره یوسف، آیه 50.

این رحمت عام، مؤمن و کافر و صالح وفاسق را شامل می شود.

30 - «الرَّجيمُ»: رحیم است نسبت به مؤمنین و آنان را به رحمت خود اختصاص داده که می فرماید:

-«وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا»(1)

- «خداوند با مؤمنان مهربان است» .

رحمان و رحیم» صيغه مبالغه اند و از «رحمت» مشتق می باشند. «رحمت» خود به معنای «نعمت» است ، خداوند متعال می فرماید :

-«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ»(2)

- «نفرستادیم تو را جز رحمتی برای دو جهان» .

یعنی تو را به عنوان نعمتی برای عالمین فرستادیم.

غیر از ذات اقدس الهی دیگران را می توان «رحيم» نامید، ولی «رحمان» خیر ؛ چون رحمان یعنی کسی که بر برداشتن گرفتاری ها قدرت داشته باشد، و حال آن که مخلوقاتی که رحیمند قدرت بر داشتن هر بلا و گرفتاری را ندارند.

بر قرآن و باران هم «رحمت» اطلاق می شود. انسان نازک دل را نیز «رحيم» می گویند ؛ چون به خاطر نازک دلی اش رحمت بسیار دارد که کمترین حدش دعا کردن و ناراحت شدن برای دیگران است، اما «رحمت» به معنای وقت درباره خداوند متعال معنا ندارد، بلکه به معنای ایجاد نعمت برای خلق و دفع بلاها از آنان است.

معنایی که بتواند شامل هر دو قسم گردد این است که رحمت یعنی رها

ص: 629


1- سوره احزاب ، آیه 43.
2- سوره انبیاء، آیه 107.

یافتن از اقسام آفات و رساندن خبر به نیازمندان .

31 - «الذّارِیءُ»: به معنای خالق است، «الله در الخلق وتأهم؛ یعنی : خدا خلق را آفرید».

در این کلمه بیشتر اوقات همزه آخر حذف می شود و یاء با کسره قبلش به صورت مدى تلفظ می گردد (یعنی گفته می شود الأاری).

32 - «الرّازِقُ» : کسی که عهده دار روزی است و قائم به قوت همه می باشد، تا آنها را بر پا دارد. روزی اش همه مخلوقات را در بر گرفته ، اختصاصی به مؤمن و نیکوکار ندارد، بلکه کافر وبدکار را نیز شامل می شود.

33 - «الرَقِيبُ»: نگاه دارنده ای که چیزی از او غایب نیست، آیه قرآن هم به این معناست که می فرماید:

«مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ»(1)

- «انسان هیچ کلامی نمی گوید مگر آن که در کنار او مراقبی حاضر است.

34 - «الرَؤُوفُ»: یعنی کسی که رأفت و مهرش را به بندگان می رساند. گفته شده «رأفت» از «رحمت» رساتر است، و گفته شده که «رأفت» از «رحمت» اخص است، و «رحمت» اعم از آن می باشد.

35 - «الرّائي»: به معنای «عالم» است ورُویت به علم گویند، آیه قرآن می فرماید:

-«أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ»(2)

- «آیا ندیدی که پروردگار تو با قوم عاد چه کرد؟»

ص: 630


1- سوره ق، آیه 18.
2- سوره فجر، آیه 6.

یعنی آیا نمیدانی؟

گاهی اوقات «رانی» به معنای «بیننده» و «رؤیت» به معنای «دیدن» هم آمده است.

36 - «السَلامُ»: یعنی دارای سلام است.

«سلام» که جزو اوصاف خداوند متعال است، یعنی او کسی است که از هر عیبی سالم و از هر آفت و نقصی مبرا می باشد.

گفته شده به معنای مسلمان است، چون انسان از او در سلامت است (و از جانبش آزاری نمی رساند).

سلام و سلامت» مانند «رضاع و رضاعت» است که هر دو مصدر به یک معنا می باشند).

در آیه قرآن که می فرماید:

-«لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ»(1)

- «دارالسلام برای بهشتیان است» .

جائز است منظور از «سلام»، خداوند متعال بوده و خانه به او نسبت داده شده است. و جایز است «بهشت» سلام نامیده شده باشد، چون کسی که به آنجا می رود، از تمام آفات دنیا در سلامت می باشد، پس آنجا «دار السلام» است.

37 - «المُؤِمنُ»: «ایمان» در لغت به معنای «تصديق» است، پس مؤمن یعنی تصدیق کننده، یعنی کسی که هم وعده الهی و هم گمانهای بندگان مؤمنش را تصدیق می کند و آروزوهایشان را ناامید نمی گرداند.

نیز «مؤمن» ؛ یعنی کسی که به مردم از ظلم و جور، امان می دهد.

ص: 631


1- سوره انعام، آیه 127.

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

828 - (سُمَّىَ البَارِیءُ عَزَّ وَجَلَّ مُؤمناً لِاَنَّهُ يُؤمِنَ عَذابَهُ مَن أَطاعَهُ، وَسُمَّىَ العَبدُ مُؤمِناً لِأَنَّهُ يُؤمِنُ عَلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ فَيُجيرُ اللهُ اَمانَهُ).

- «خالق عزیز و جلیل را «مؤمن» نامیدند ؛ چون او کسی را که اطاعتش نماید از عذابش در امان نگه می دارد، و بنده را «مؤمن» نامیدند ؛ چون او از خداوند متعال در امان است و خدا هم به او امان می دهد». .

38 - «المُحَيَمِن»: یعنی شاهد و گواه . آیه قرآن هم به این معناست که می فرماید:

-«مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ»(1)

- «(قرآن) تصدیق کننده کتاب هایی است که پیش از آن بوده اند و شاهد بر آنهاست».

پس خدا «مهیمن» است ؛ یعنی شاهد است بر خلق که چه می کنند و چه می گویند، حتی به اندازه مثقال ذره ای از او پنهان نمی باشد، نه در زمین و نه در آسمان . گفته شده «مهیمن» یعنی «امین»، و گفته شده «مهیمن» یعنی رقیب بر چیزی و حافظ آن.

نیز گفته شده « مهیمن» نامی از نام های خداوند عزیز و جلیل در کتاب های آسمانی گذشته است.

39 - «العَزيزُ»: به آن موجود استواری گویند که مغلوب نمی شود. در این نام هم چیزی معادل و مانند خدا نیست.

در مل گفته شده: «من عرب ؛ یعنی هر که غالب شد، ربود».

ص: 632


1- سوره مائده، آیه 48.

آیه قرآن که از دشمن حکایت می کند:

-«وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ»(1)

- «در دعوا بر من غلبه یافت» .

یعنی در پاسخ کلامی بر من چیره گشت.

گاهی اوقات به «ملک» هم گفته می شود ؛ همچنان که برادران یوسف به او گفتند:

-«يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ»(2)

- «ای عزیز مصر؟».

یعنی: ملكا.

40 - «الجَبارُ»: یعنی اوست که فقر و شکستگی خلق را جبران کرده ، وسایل زندگی و روزی را بر عهده گرفته است.

گفته شده «جبار» به معنای عالی و برتر از خلق و در هم کوبنده ستم گران است.

نیز گفته شده «جبار» به معنای چیره ای است که دست کسی به او نمی رسد؛ چنانچه به نخلی که به آن دست رسی نیست ، «جبار» می گویند.

«جبر» به این معناست که انسان را بر کاری مجبور کنند، که حضرت صادق علیه السلام فرمود:

829- «لا جَبرَ وَلا تَفويضَ وَ لكِن اَمرٌ بَينَ الأَمرَينِ».

- «نه جبر است و نه تفویض، بلکه چیزی میان آن دو است».

ص: 633


1- سوره ص، آیه 23.
2- سوره یوسف، آیه 78.

منظور حضرت این است که خداوند سبحان بندگانش را بر گناهان مجبور نساخته، امر دین را به آنان واگذار هم ننموده است، تا مردم درباره اش بر اساس نظرات و قیاس های خود سخن بگویند، بلکه خداوند عزیز و جلیل حدود را معین و توصیفش کرده، دین را تشریع و واجب، و سنت را بر آن اضافه و تکمیلش نموده است. پس با تعیین و توصیف حدود دیگر جایی برای تفویض و واگذاری باقی نمی ماند.

41 - «المُتَكَبُرُ»: یعنی خدا از اوصاف مخلوقات برتر است.

نیز در معنایش گفته شده: خداوند بر مخلوقاتی که در برابر عظمت حق سرپیچی می کنند و زیر بارش نمی روند متكبر است.

متکبر» از «کبریا» مشتق شده و «کبریا» اسم است برای تكبر و تعظم

42 - «السَيَدُ»: به معنای «ملک» می باشد. به بزرگ و عظیم قوم «سید» می گویند، که بر آنان آقایی دارد. به «قیس بن عاصم» گفتند: چه شد که آقای قومت شدی؟ گفت: به بخشش ، و آزار نرساندن، و خدا را یاری کردن .

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

830 - (عَلِىَّ سَيَّدُ العرَبِ).

یعنی: «علی آقای عرب است» .

عایشه پرسید: یا رسول الله ؛ مگر تو سید عرب نیستی؟ فرمود:

«اَنَا سَيَّدُ وُلدِ آدَمَ وَعَلِىٌّ سَيَّدُ العَرَبَ».

- «من آقای فرزندان آدمم، و على آقای عرب است» .

پرسید: یا رسول الله ؛ «سید» به چه معناست؟ فرمود:

((هُوَ مَنِ افتَرضَت طاعَتُهُ كَمَا افتُرِضَت طاعَتی)).

ص: 634

- «او کسی است که اطاعتش واجب است، همچنان که اطاعت من واجب می باشد».

بنابر این حدیث، سید یعنی آن ملکی که اطاعتش واجب است.

43 - ((السُّبُّوحُ)) : یعنی او از هر چه که سزاوار توصیف به آن نیست، منزه است.

((سبوح)) بر وزن فعول» است . در کلام عرب غير از «سبوح و قدوس» ، کلمه ای به این وزن نیامده، هر دو به یک معنا هستند.

44 - «الشَهِيدُ»: یعنی او کسی است که چیزی از او غایب نیست. به او شاهد و شهید و عالم و علیم گفته می شود؛ یعنی گویا او حاضر و شاهدی است که چیزی از او پنهان نمی باشد.

«شهید» به معنای «عليم» هم آمده است که خداوند متعال می فرماید :

-«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ»(1)

- «خدا و ملائکه شهادت می دهند که معبودی جز او نیست» .

یعنی خدا عالم است و می داند.

45 - «الصاذِقُ»: یعنی کسی که وعده اش راست است و ثواب کسی را که به وعده اش عمل کند کم نمی نماید».

46 - «الصابِعُ»: سازنده همه چیز اوست. هر مصنوعی را ساخته، یعنی خالق هر مخلوق، و ایجاد کننده هر موجود تازه است . این معنا می رساند که چیزی به خدا شباهت ندارد ؛ زیرا ما تا کنون ندیدیم فعلی به فاعل شباهت داشته باشد، هر موجودی غیر از او فعل و صنعت اوست، و تمام آنها دلیل بر یگانگی و

ص: 635


1- سوره آل عمران، آیه 18.

تنهایی اویند. نیز شاهد است بر این که او به خلاف خلقش می باشد، و شریکی ندارد.

عُيُونً في جُفُونٍ في فُنُونٍ *** بَدَت وَاَجادَ صَنعتَها المَلیکَ

بِانصارِ التَّغَنُّج طامحاتً *** کانَ حِداقَها ذَهَبُ سَبيکُ

عَلى قَصَبِ الزُمُرُّدِ مُخبِراتُ *** بِأَنَّ اللهَ لَيسَ لَهُ شَريکُ

- «چشمها در پلک ها، در فنونی که ظاهر شد و آن ملک نیک آنها را ساخته (خیره گشته است)» .

- «با چشم هایی که در حال نظر کردن، در کرشمه و نازند، گویا حدقه ایشان طلایی به قالب ریخته است» .

- «بر سړنی خبر می دهند که برای خدا شریکی نیست».

47 - «الطاهِرُ»: یعنی کسی که از امثال و اضداد و همسر و اولاد و حدوث و نابودی و سکون و انتقال و طول و عرض و نازکی و سفتی و گرما و سرما و خلاصه از اوصاف مخصوص مخلوقات پاک است، و از صفات ممکنات برتر، پس او برتر و بزرگوار و منزه است از این که دانشی بر او احاطه پیدا کند، یا در خیالی بگنجد.

48 - «العَدلُ»: او کسی است که هوا و هوس او را متمایل نمی کند که در محکمش ستم نماید.

«عدالت» وقتی به انسان نسبت داده شود ؛ یعنی کسی که سخن و کردار و قضاوتش مورد رضایت باشد.

49 - «العَفُوُّ»: یعنی محو کننده گناهانی که موجب هلاکت انسان می شود و تبدیل کننده آن به حسناتی چند برابر .

ص: 636

عفو» بر وزن «قول» از «عفو» است که به معنای گذشتن از گناه ، و ترک مجازات فرد بدکار است.

گفته شده «عفو» از «عفت الريح الأن (باد اثر را برد)» است ؛ یعنی آن را مندرس و محو نمود.

50 - «الغَفُورُ»: يعنی او کسی است که مغفرتش بسیار است، منظور از آن آمرزش گناهان در آخرت و گذشت از عقوبت می باشد، که از «غفر» به معنای پوشیدن گرفته شده است، «مغفر» (کلاه خود را نیز به همین مناسبت نام گذاری کرده اند، چون سر را می پوشاند.

باید توجه داشت که مبالغه در «عفو» از مبالغه در «غفور» بیشتر است ؛ چون پوشاندن چیزی، ممکن است همراه با بقای اصلش باشد، اما محو یعنی از بین بردن آن و نابودی تمام آثارش.

51 - «الغَنِيُ»: یعنی کسی که ذاتا از خلقش بی نیاز است و حاجتی بر او عارض نمی گردد؛ چون او کامل است و بر ابزار وآلات قادر. غیر از او همه محتاجند، لااقل در اصل وجود به او نیاز دارند، پس او غنی مطلق است (و هیچ نیازی ندارد).

52 - «الغِياثُ»: به معنای فریاد رس می باشد، او را به اسمی که مصدر است نامیدند؛ چون بسیار به فریاد بیچارگان می رسد، و دعای اهل اضطرار را اجابت می نماید.

53 - «الفاطِرُ»: کسی که بدون وجود سابقه قبلی مخلوقات را آفرید و ساختن هر چیزی را آغاز نمود پس او فاطر همه چیز است؛ یعنی خالق و مبدع آنهاست.

ص: 637

54 - «الفردُ»: یعنی کسی که در ربوبیت و خداوندی یکتاست. نیز به معنای موجود یگانه ای است که شریکی همراه او وجود ندارد.

55 - «الفَتاحُ»: یعنی حاکم بین بندگانش.

زمانی گفته می شود: «فتح الحاكم بين الخصمين (حاکم بین دو دشمن فتح کرد)» که بین آن دو قضاوت نماید. آیه قرآن به همین معناست که می فرماید:

- «رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ»(1)

- «پروردگارا؛ میان ما و قوممان به حق راهی بگشا، که تو بهترین راهگشایان هستی».

یعنی بین ما حکم کن.

نیز «فتاح» یعنی کسی که روزی و رحمت را برای بندگانش می گشاید.

56 - «الفالِقُ»: او کسی است که رم را شکافت و حیوان از آن بیرون آمد، هسته را شکافت و گیاه از آن بیرون آمد، نیز زمین را برای هر چه از آن خارج می شود شکافت. قرآن کریم می فرماید:

- «وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ»(2)

- و سوگند به زمین شکاف بردار».

تاریکی را برای صبح، و آسمان را برای باران، و دریا را برای موسی علیه السلام که می فرماید:

- «فَانْفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ»(3)

ص: 638


1- سوره اعراف، آیه 189
2- سوره طارق، آیه 12.
3- سوره شعراء، آیه 63

- «دریا شکافت و آب هر قطعه دریا مانند کوهی بزرگ بر روی هم قرار گرفت».

57 - «القَديمُ»: او در هر نوع تقدمی بر همه چیز مقدم است، البته نه به این معنا که وجودش ولی داشته باشد، او سابقه عدم و نیستی ندارد.

58 - «المَلِکُ»: کسی که مالکیتی جامع دارد، به شکلی که تمام اقسام آن را شامل می شود.

«ملکوت» هم یکی از اقسام ملک الهی است که به آخر أن حرف «تاء» اضافه گردیده است، همچنان که در دو کلمه «رهبوت و رحموت» اضاف گردیده است. عرب ها می گویند: «وهبوت ځير من رموت؛ یعنی اگر بترسی، بهتر از آن است که مورد ترحم قرار بگیری».

59-((القُدُسُ)):بروزن «قول» از «قدس» به معنای پاکیزگی است. قدوس» یعنی پاکیزه از عیب ها و منزه از مثل و فرزند

تقدیس» به معنای «تطهير» و «تنزیه» است و آیه قرآن که از قول ملائکه می فرماید:

-«وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ»(1)

- «ما به ستایش تو تسبیح می گوییم، و تو را تقدیس می کنیم.

یعنی تو را به طهارت نسبت می دهیم.

- تگ وبخ لک» به یک معناست.

حظيرة القدس» محلی است که از چرکها و دردها و مرض هایی که در دنیا می باشند پاک است

ص: 639


1- سوره بقره، آیه 30

گفته شده: قدوس نامی از نام های خدای عزیز و جلیل در کتاب های آسمانی گذشته است.

60 - «القَوِىَ»: به معنای «قادر» نیز می آید، کسی که بر چیزی قوی شد؛ یعنی بر آن قدرت پیدا کرد.

«قوی» یعنی کسی که نیرویش کامل است و عجز بر او مسلط نمی شود، پس او قوی است و درمانده نمی شود و یاری نمی طلبد.

61 - «القَريِبُ»: او اجابت کننده است که خود فرمود:

-«أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ»(1)

- «ندای کسی را که مرا بخواند اجابت می کنم».

به معنای عالم به وسوسه های قلب ها هم می آید؛ یعنی پرده و فاصله ای میان او و آن وسوسه وجود ندارد که می فرماید:

-«وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»(2)

ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم».

او نزدیک است، ولی بدون هیچ گونه تماسی، و از خلقش جداست، ولی بدون هیچ مسافتی؛ بلکه در عین جدایی اختلاط داشته، و در عین اختلاف با بندگان به آنان مشابهت دارد.

نزدیک شدن به او، با پیمودن راه و مسافت نیست، بلکه از طریق طاعت دستوراتش و اعتقاد نیک می باشد.

بنابر این خداوند تبارک و تعالی نزدیک است، ولی نزدیکی او با نقل و

ص: 640


1- سوره بقره، آیه 186.
2- سوره ق، آیه 16.

انتقال نیست، چون او از طریق قطع مسافت نزدیک نمی شود، و با گذشتن از هوا برتری نمی یابد. چگونه چنین چیزی ممکن است؟! در حالی که او قبل از خلقت پایین و بالا و قبل از توصیف به بالایی و پایینی وجود داشته است.

62 - «القَیُومُ»: يعنی او بدون نابودی برپا و با دوام است. نیز در معنایش گفته شده که او از طریق توجه و رسیدگی قيم بر هر چیز می باشد.

قيام» نیز به همان معناست. این دو بر وزن فعول و فعال می باشند. قمت بالشيء؛ یعنی خودت حفاظت و اصلاح و تدبیر آن چيز را بر عهده گرفته ای» می گویند: «ما فيها من دور ولا ديار، یعنی در آنجا دیور و دیاری نیست»(1)

63 - «القابِضُ»: يعنى او کسی است که روزی را بر اساس حکمت و لطفش از فقرا گرفته، آنان را از طريق صبر می آزماید، و پاداش گران بهایی را برایشان ذخیره می سازد.

گفته شده «قابض» یعنی کسی که از طریق مرگ، ارواح را قبضه می کند.

و گفته شده «قابض» از «قبض» به معنای ملک است، چنان که می گویند: فلانی در قبضه فلانی است؛ یعنی در ملک اوست. با این چیز در قبضه من است آیه قرآن هم به این معناست که می فرماید:

-«وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ».(2)

- ((در روز قیامت زمین یک جا در قبضه اوست)).

ص: 641


1- در اینجا «دیور و دیار» به یک معنا آمده؛ یعنی صاحب دیر .
2- سوره زمر، آیه 67

این آیه به معنای همان آیه است که می فرماید:

-«وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ»(1)

- (آن روز که در صور بدمند، فرمان روایی از آن اوست).

- «وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ»(2)

- «آن روز فرمان، از آن خدا می باشد».

64 - «الباسِطُ»: اوست که روزی را می گشاید تا به سبب رحمت و بخشش و کرم و فضلش احتیاجی باقی نماند.

65 - «القاضي»: یعنی اوست که بر بندگانش حکم می کند تا در برابر فرمان ها و نهی ها و باز داشتن ها و رضایت هایش فرمان بردار باشند که از «قضا » مشتق شده است.

نسبت دادن «قضا» به خداوند متعال، می تواند سه معنا داشته باشد:

اول - به معنای حکم کردن و ملزم نمودن؛ نظير آیه:

-«وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ»(3)

- «پروردگارت حکم کرد که جز او را نپرستید». گفته می شود: قاضی بر او فلان قضاوت را کرد؛ یعنی حکم کرد و او را به ان ملزم نمود.

دوم- به معنای خبر دادن و اعلام کردن؛ نظير آيه:

ص: 642


1- سوره انعام، آیه 73
2- سوره انفطار، آیه 19.
3- سوره اسراء، آیه 23.

-«وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ»(1)

۔ بنی اسرائیل را در کتاب خبر دادیم».

یعنی: آنان را با زبان پیامبرشان به این امر آگاه کردیم.

سوم - تمام کردن، مانند آیه:

-«فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ»(2)

- «آنگاه هفت آسمان را در دو روز به اتمام رسانید و پدید آورده .

گفته می شود فلانی حاجتش را قضا کرد، یعنی نیازش را بر اساس آنچه درخواست کرده بود، به اتمام رسانید.

66 - «المَجيدُ»: یعنی بخشایشگر و کریم

می گویند «مرد ماجد»؛ یعنی با سخاوت و بخشایشگر.

گفته شده به معنای «کریم» و «عزیز» است. و آیه قرآن هم به این معناست، آنجا که می فرماید:

۔«قُرْآنٌ مَجِيدٌ»(3)

- «(این) قرآنی است مجید».

یعنی قرآنی است کریم و عزیز.

مجد در لغت یعنی رسیدن به شرف.

«مجید» گاهی اوقات به معنای «محمد» می باشد؛ یعنی کسی که خلقش او را تمجید و تعظیم نموده اند.

ص: 643


1- سوره اسراء، آیه 4.
2- سوره فصلت، آیه 12.
3- سوره بروج، آیه 21.

67- «المَؤلى»: یعنی یاری دهنده مؤمنین . و کسی که پاداش دادن و کرامت بخشیدن به آنان را بر عهده گرفته است که خود فرمود:

-«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»(1)

- (خدا یاور مؤمنان است، ایشان را از تاریکی ها به نور می برد).

گاهی اوقات به معنای اولی (یعنی شایسته تر) می باشد . که کلام رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم (در غدیر خم) به همین معناست که فرمود:

831 - «اَلَستُ ؤَلِیُّ مِنکُم بِاَنفُسَکُم؟ قالُوا: بَلى يا رَسُولُ اللهِ قالَ : مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَولاهُ».

- «آیا من بر شما از خودتان شایسته تر و سزاوارتر نیستم؟.

گفتند: بلی ای رسول خدا.

فرمود: هر کس که من مولای او هستم، علی هم مولای اوست .

یعنی هر کس که من بر او شایسته تر از خودش هستم، علی هم چون من بر او شایسته تر از خودش می باشد.

گاهی اوقات به معنای «ولی» می باشد؛ یعنی کسی که کاری را بر عهده

گرفته و پایش ایستاده است، «ولی طفل» به کسی می گویند که اصلاح امور و قیام برای کارهایش را بر عهده دارد. خدا هم ولی مؤمنین است، چون اصلاح امور و قیام بر مهماتشان اعم از کارهای دنیایی و دینی را بر عهده دارد.

68 - «المَنَّانُ»: یعنی عطا کننده و بخشنده، آیه قرآن هم به این معناست که می فرماید:

ص: 644


1- سوره بقره، آیه 257

- «فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ»(1)

- بی حساب ببخش با نگاه دار.

69 - «المُحيطُ»: یعنی کسی که بر همه چیز احاطه دارد. هم دایره علم و هم دايره قدرتش تمام موجودات را در بر گرفته، بنابر این او موجودی است که علمش بر تمام اشیاء احاطه دارد

-«لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ»(2)

- ( به قدر ذره ای یا کوچک تر و یا بزرگ تر از آن در آسمانها و زمین از خدا پنهان نیست و همه در کتاب مبین آمده است).

-«قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا»(3)

- (بگو اگر دریا برای نوشتن کلمات پرودگار من مرگب شود، دریا به پایان می رسد ولی کلمات پرودرگار من به پایان نمی رسد، هر چند دریای دیگری به کمک آن بیاوریم).

-«وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ»(4)

۔ اگر همه درختان روی زمین قلم شوند، و دريا مركب. و هفت دریای دیگر به کمکش بیایند، کلمات خدا پایان نمی یابد».

ص: 645


1- سوره ص، آیه 39.
2- سوره سبأ، آیه 3.
3- سوره کهف، آیه 109.
4- سوره لقمان، آیه 27.

قدرتش نیز همین طور. بنابر این هیچ مقدوری - هر چه بزرگ باشد . از حیطه قدرتش خارج نیست. مورچه و زنبور، طفل شیر خوار و عرش عظیم، موجود لطیف و موجود جسمانی ، و بالاخره هر بزرگ و کوچکی نزد او مساوی است که:

-«وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»(1)

- (او بر هر کاری تواناست).

-«مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ»(2)

- «آفرینش همه شما وباز زنده کردنتان، تنها مانند زنده کردن یک تن است».

-«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»(3)

- (چون خدا بخواهد چیزی را بیافریند، فرمانش این است که می گوید: موجود شو، پس موجود می شود).

70 - «المُبينُ»: یعنی او از طريق آثار قدرت و آیاتی که ظاهر کننده حکمت اوست، آشکار و روشن است. او کسی است که تدبیرش را ظاهر و بیانش را واضح نموده است.

71 - «المُقيِتُ»: یعنی مقتدر.

درباره «زبیر بن عبد المطلب گفته شده:

وَذِي ضِغنٍ كَفَفَتُ النَفسَ عَنهُ *** وَكُنتُ عَلى مَساءَتِهِ مُقيتاً

ص: 646


1- سوره مائده، آیه 120
2- سوره لقمان، آیه 28.
3- سوره یس، آیه 82

- (بسا صاحب کینه ای که خود را از او باز داشتم و حال آن که بر بدی رساندن به او توانا بودم).

((مقیت)) در زبان قریش به این معناست.

گفته شده « مقیت» به معنای «حفيظ » است. یعنی کسی که نسبت به هر چیزی آن مقدار حفاظت را که لازم دارد، اعمال می کند.

و گفته شده «معیت» یعنی کسی که قوت و غذا، اعطا می نماید.

نیز گفته شده «مقیت» یعنی حافظ و مراقب.

72 - «المُصوِرُ»: يعنی او خدایی است که مخلوقاتش را بر صورت های مختلف آفرید، تا از این طریق هم دیگر را بشناسند که فرمود:

- ((وَصَؤكُم فَأحسَنَ صُورَکُم ))(1)

- (شما را صورت بخشید و آن صورت هایتان را نیکو ساخت).

73 - «الكَريمُ»: یعنی جواد و بخشنده.

می گویند مرد کریم؛ یعنی بخشنده.

گفته شده کریم» یعنی عزیز. همچنانکه گفته می شود فلانی نزد من از دیگری کریم تر است، یعنی عزیز تر است، آیه قرآن هم به این معناست که می فرماید:

-«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ»(2)

- «هر آینه این قرآنی است کریم»؛ یعنی عزیز .

74 - «الكَبيرُ»: یعنی آقا، به بزرگ قوم گفته می شود آقای قوم.

ص: 647


1- سوره مؤمن، آیه 64
2- سوره واقعه، آیه 77.

الكبير» اسم است برای «تكبر و عظمت» داشتن.

75 - «الكافي»: هر کس که بر خدا توکل نماید، او احتیاجاتش را بر عهده می گیرد و به دیگری واگذارش نمی نماید، که خود فرمود:

-«وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»(1)

- «هر که بر خدا توکل نماید او کفایتش می کند»؛ یعنی وی را کافی است.

76 - «کاشِفُ الضُّرَ»: یعنی او گشایش می دهد و افراد در مانده را - اگر او را بخوانند . اجابت می نماید و بدی را از آنان بر می دارد(2).

77 - «الوَتَرُ»: یعنی فرد. هر چیز فردی را «وتر» گویند.

78 - «النُّورُ»: او کسی است که نابینا به واسطه نور او بینا می شود، و گمراه به واسطه هدایت او ارشاد می گردد.

«نور» به معنای روشنایی است. در واقع خداوند «منير (یعنی نور دهنده) » است. مصدر را بر او اطلاق کرده اند، چون منشأ نور اوست. یا چون اهل آسمانها و زمین به واسطه نور او به مصالح و رشد خود هدایت می شوند؛ همچنان که به واسطه نور هدایت می شوند. و یا چون او نور را نورانی کرده و خلقش نموده، لذا این نام بر او اطلاق گرديده است.

79 - «الوَهّابُ»: یعنی کسی که زیاد می بخشد و عطا می نماید.

80 - «الناصِرُ»: ناصر و نصير به یک معناست، نصرت یعنی یاری.

81 - «الواسِعُ»: او کسی است که بی نیازی او فقرهای بندگانش را، و روزی

ص: 648


1- سوره طلاق، آیه 3.
2- برگرفته از آیه کریمه : ومن يجيب المضطر إذا دعاه ويكشف الشوو ، (سوره نمل، آیه62)

اور تمام مخلوقاتش را در بر می گیرد.

گفته شده «واسع» یعنی بی نیاز و «سِعة» (که مصادر آن است) به معنای غناه می باشد. و این که گفته می شود فلانی از سعه اش می بخشد؛ یعنی از غنایش می بخشد.

وَسع» یعنی تلاش و مقدورات انسان. می گویند: «به قدر وسعت انفاق کن».

82 - «الوَدُودُ» از «وَدَ» مشتق شده؛ یعنی او بندگان صالح خود را دوست دارد، از آنان راضی است، و اعمالشان را قبول می کند.

گاهی اوقات به این معناست که او بندگان صالح خود را نزد خلقش محبوب می کند همچنان که خود می فرماید:

-«سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»(1)

- «خداوند رحمان آنان (مؤمنین) را محبوب می گرداند».

در اینجا «فعول» به معنای مفعول آمده، همچنان که «مهیب» به معنای مهيوب » است (یعنی چیز ترس ناک) بنابر این «ودود» در اینجا به معنای مودود» یعنی «محبوب است.

83 - «الهادی»: یعنی کسی که با هدایتش بر تمام مخلوقات منت نهاد و با نور توحیدش آنها را احترام نمود؛ چون همه را بر فطرت توحید آفرید، و آنها را بر مقصود و مرام خود راهنمایی نمود، و از طریق عقل و الهام دليل ها و نشانها قدرت رسیدن به توحید را به آنان عطا فرمود. پیامبرانی فرستاد که با حجتهای اكيد تأیید گردیده اند:

ص: 649


1- سوره مریم، آیه 96.

- «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ»(1)

- «تا هر کس که هلاک می شود، به دلیلی هلاک شود، و هر کس که زنده می ماند، به دلیلی زنده بماند».

هدایت سایر بندگان را می توان از این آیه به دست آورد که فرمود:

-«فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى»(2)

- «ما آنان را هدایت کردیم، ولی آنان کوری را بیشتر از هدایت دوست می داشتند».

نتیجه آن که:

اولا - انسان را به واسطه نور توحید که بر آن خلقش فرمود، احترام نمود که خود فرمود:

-«فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا»(3)

- «فطرتی است که خداوند همه را به آن فطرت بيافريد».

و رسولش فرموده:

832- (کُلُّ مَولُودٍ يُولَدُ عَلى الفِطرَةِ وَإِنَّما أَبَواهُ يُهَوَّدانِهِ وَ یُنَصَّرانِهِ وَ يُمَجَّسانِهِ)

- هر نوزادی بر اساس فطرت توحیدی متولد می شود، این پدر و مادر اویند که وی را یهودی ، یا مسیحی و یا مجوسی می نمایند» .

ثانياً - پیامبران را فرستاد، و نور دین و هدایت را بر افراشت.

ص: 650


1- سوره انفال، آیه 42
2- سوره فصلت، آیه 17.
3- سوره روم، آیه 30.

ثالثاً - خلق را هم نسبت به دین ترغیب و تشویق نمود، وهم از ترک آن بیم داد.

ورابعاً - از طريق امداد و لطف و .. به آنان توفيق مضاعف عطا نمود. او خدایی است که سایر حیوانات را نیز به مصالحشان هدایت نمود، و چگونگی طلب روزی و جلب شادمانی و دفع ضرر را الهامشان فرمود.

84 - «الوَفِیُّ»: یعنی او به عهد ووعده خود وفا می نماید .

85 - «الوَكيلُ»: يعنی او متولی ماست و بر حفظ ما قیام کرده است، این معنای وکیل بر مال است.

گاهی اوقات به معنای تکیه گاه و پناه گاه نیز آمده ، بنابر این توکل یعنی اعتماد و التجا.

گفته شده «وکیل» یعنی «کفیل» بر روزی بندگان، و کسی که به مصالح آنان قیام نموده است که خود فرمود:

-«حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ»(1)

- «خدا ما را بس است و خوب وکیلی است».

یعنی برای کارهایمان خوب کفیلی است و خوب قيام نموده است .

86 - «الوارث»: یعنی او کسی است که تمام املاک بعد از نابودی صاحبانشان به او بر می گردد؛ چون بعد از فنای خلق تنها او باقی می ماند، و بعد از مرگشان ، مواریث و املاکشان به او باز خواهد گشت.

87 - «البرُ»: یعنی بر بندگانش عطوف و به آنان احسان نموده ، برش تمام خلق را در بر گفته است.

ص: 651


1- سوره آل عمران، آیه 173.

گاهی اوقات به معنای «صادق» هم می آید کما این که گفته می شود: «بَرُت يَمينُ فِلانٍ؛ يعنی سوگند فلانی راست بود». یا می گویند: «صَدَقَ فِلانٌ وَبَرَّ؛ یعنی فلانی راست گفت).

88 - «الباعثُ»: يعنی او کسی است که خلق را بعد از مرگشان بر می انگیزاند، و بعد از وفاتشان بر می گرداند، و برای جزا و بقا زنده شان می کند .

89 - «التَّوابُ»: یعنی کسی که توبه را می پذیرد، و از گناهان عظیم در می گذرد، به شرط آن که بنده از آن گناهان توبه نموده بازگردد، که هر گاه توبه بنده تکرار شد، قبولی خداوند نیز تکرار می گردد.

90 - «الجَليلُ»: از جلال و عظمت گرفته شده ، معنایش عظمت قدرت و بزرگی مقام است، او جلیلی است که هر جلیل دیگری غیر از اون همه کوچکند.

91 - «الجَوادُ»: یعنی بخشنده و نیکوکار، کسی که زیاد می بخشد و زیاد نیکی می رساند .

فرق بین «جواد» و «کریم» این است: «کریم ا کسی است که در صورت درخواست می بخشد ولی «جواد» کسی است که بدون درخواست عطا می نماید که عکس این نیز گفته شده است .

جود» به معنای «سخاست»، مرد جواد ؛ یعنی مرد سخي . اما به خداوند متعال «سخن» گفته نمی شود؛ چون اصل سخاوت به نرمش بر می گردد . می گویند:

زمین سخاویه یا کاغذ سخاویه ، در صورتی که آن زمین یا کاغذ نرم باشند . انسان سخی را «سخی» گفتند : چون در برابر نیازها نرم می شود.

ص: 652

92 - «الخبیرُ» یعنی کسی که دقایق اشیا و ریزه کاری هایش را می داند. می گویند: فلانی عالم خبیری است ؛ یعنی به اندرون چیزی دانا و از حقیقتش با اطلاع است. «خبر» یعنی «علم». می گویی من از آن با خبرم ؛ یعنی به آن عالم هستم.

93 - «الخالِقُ»: یعنی کسی که خلق را آغاز نمود، و آنها را بدون وجود مثل و مانند قبلی ساخت ، که خود فرمود:

-«هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ»(1)

- «آیا جز خدا آفریننده دیگری هست؟» .

گاهی مراد از خلل تقدير و اندازه گیری است، چنان که از قول حضرت عیسی علیه السلام حکایت می کند:

-«أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ»(2)

- «برایتان از گل، چون پرنده می سازم» .

یعنی من برایتان اندازه گیری می کنم، ولی در اصل خداوند خالق و ایجاد کننده آن است.

94 - «خَيرُ النّاصِرينَ»: یعنی او یاری رسانی خود را بسیار تکرار می کند ؛ همچنان که او را «خير الراحمين» نیز می نامند ؛ چون رحمتش زیاد است.

95 - «الدَّیّانُ»: یعنی او کسی است که بندگان را به سبب اعمالشان جزا می دهد.

((دین)) به معنای جزاست. می گویند: «كما ثدي ذات ؛ یعنی هر طور جزا

ص: 653


1- سوره فاطر ، آیه 3.
2- سوره آل عمران، آیه 49

بدهی جزا می گیری»، شاعر می گوید:

كَما يُدينُ الفَتى يَؤماً يُذانُ بِهِ مَن يَزرَعِ الثَّومَ لا يَقلَعُهُ ريحاناً

- «جوان هر طور جزا بدهد، روزی همان گونه جزا می بیند ؛ چون کسی که « سیر» بکارد، «ريحان» نمی چیند» .

96 - «الشَّكُورُ»: او کسی است که طاعت اندک را سپاس گزاری کرده، در برابرش ثواب زیادی می دهد، و نعمت بزرگ و بسیار عطا می نماید. از آن طرف به سپاس گزاری اندک بندگانش راضی می شود که فرمود:

-«إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ»(1)

یعنی: «همانا پروردگار ما آمرزنده و سپاس گزار است» .

شکر» در لغت به معنای اعتراف به نیکوکاری است. خداوند متعال خودش نسبت به بندگان اهل نیکی و بخشش است ، اما چون به افراد مطيع به خاطر طاعتشان ثواب فراوانی به عنوان پاداش می دهد، از باب مجاز گویی همین پاداش خود را «شکر» نامیده ، همچنان که مکافات (یعنی پاداش دادن) نیز شکر» نامیده شده است.

97 - «العظيم»: او صاحب عظمت و جلال است ؛ یعنی شأن و مقامش عظیم و قدرش جلیل می باشد.

98 - «اللطيف»: به بندگانش نیکی می کند و با آنان از طریق رفاقت و مهربانی رفتار می نماید به طوری که حتی خودشان هم نمی فهمند. الطف» یعنی نیکی و احترام . گفته می شود: فلانی نسبت به مردم «لطیف» است ؛ یعنی نیکو کار است، و با آنان از طریق نیکی و مهربانی رفتار می کند .

ص: 654


1- سوره فاطر ، آیه 34.

لطف ، گاهی اوقات به معنای ظرافت در تدبیر و فعل می باشد، اگر کسی حاذق و ماهر باشد، می گویند فلانی سازنده ای است که دستانش لطیف است .

در خبر آمده:

833 - ((مَعنَى اللَّطيفِ هُوَ أَنَّهُ خالِقٌ لِلخَلقِ اللَّطيفِ ، كَما أَنَّهُ سُمَّيَ العَظيمُ لِأَنَّهُ خالِقٌ لِلخَلقِ العَظيمِ)).

- معنای لطیف این است که او خالق خلق لطیف است ؛ همچنان که او را عظیم» نامیدند؛ چون خالق خلق عظیم می باشد) .

گفته شده: خدا «لطیف» است؛ یعنی به بندگان لطف دارد ، از این طریق که بنده را به انجام طاعات نزدیک، و از ارتکاب گناهان دور می نماید.

99 - «الشّافی»: یعنی او عافیت را روزی می کند بدون وساطت دوا، شفا می بخشد با اندک دعا، بلا را بر می دارد، و در امتحان های کوچک پاداش های بزرگی می دهد که خداوند متعال از قول حضرت ابراهيم غه می فرماید :

-«وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ»(1)

- ((چون بیمار شوم اوست که شفایم می بخشد)).

علت عدم ذكر سایر اسماء

باید بدانی که صرف ذکر این اسم های شرین ، دلالت بر نفی سایر نام ها نمی کند ؛ چون در دعاهای معصومین عالی اسامی زیادی آمده که جزو این اسم ها نمی باشند. شاید ذکر خصوص این اسم ها به خاطر مزیت و شرفی باشد که بر سایر نام ها دارند .

ص: 655


1- سوره شعراء، آیه 80

توحید ذات اقدس الهی

باید بدانی کثرت و تعددی که این اسامی متعدد بر آن دلالت دارند، به نسبت مربوط می شود نه به آن ذات مقدس، که او از جمیع جهات، وبنابر تمام اعتبارات واحد است. توضیح مطلب آن که:

صفات ذات اقدس حق ، دو قسم است: «حقیقی و اضافي».

صفت حقیقی» آن است که اگر تنها ذات اقدس حق را در نظر بگیریم بدون در نظر گرفتن هیچ چیز دیگر) آن صفت بر او حمل می شود؛ نظير : «حي، موجود، قدیم، ازلی، باقی ، ابدی و سرمدی»، که این صفات با نظر به ذات متعالی اش به او ملحق می شوند.

اما «صفت اضافی» آن است که اگر به غیر خدا هم نظر شود، می توان آن صفت را بر او حمل کرد ؛ نظیر: «قادر، خالق و رحیم» ، که باید در مقابل مقدور و مخلوق و مرحومی باشند. بنابر این، تعددی که هنگام اضافه پدید می آید به خاطر امور خارج از ذات خداست، و این موجب تعدد و تکثر در ذات متعالی او نمی گردد که او از این پندارها برتر و والاتر است.

على بن رئاب» از چند نفر از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود:

834 - «مَن عَبَدَ اللهَ بِالوَهمِ فَقَد كَفَرَ، وَمَن عَبَدَ الإِسمَ وَلَم يَعبُدَالمَعنى فَقَد كَفَرَ، وَمَن عَبَدَ الإِسمَ وَالمَغنی فَقَد أَشرَكَ ، وَمَن عَبَدَ المَعنى پِاِيقاعِ الأَسماءِ عَلَيهِ بِصِفاتِهِ الَّتي وَصَفَ بِها نَفسَهُ، فَقَدَ عَلَيهِ قَلبَهُ ، وَنَطَقَ

ص: 656

بِهِ لسانُهُ في سَرائِرِهِ وَعَلانِيَتِهِ ، فَأُولئِكَ أَضخابُ أَميرِ المُؤمِنينَ علیه السلام »

- کسی که با گمان خویش خدای را بپرستد کافر شده است. کسی که نام را بدون معنا بپرستد او هم کافر شده است. کسی که هم نام و هم معنا را با هم بپرستد، او مشرک است. و کسی که معنا را بپرستد و نام ها را بر او بار کند، آن هم از طریق اوصافی که ذات حق ، خود را به آنها توصیف کرده است ، و قلبش را بر آن گره بزند، وزبانش را هم در خفا و هم در علن به آن گویا گرداند، چنین افرادی اصحاب امير المؤمنين علیه السلام هستند».

در روایت دیگر آمده است: «آنان مؤمنان حقیقی اند» .

و در حدیثی به «هشام بن حکم » فرمود:

835 - ((لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ تِسعَةٌ وَتِسعُونَ إِسماً ، فَلَو كانَ الإِسمُ هُوَ المَعنى لَكانَ كُلُّ اسمٍ هُوَ إِلةٌ، وَلکِنَ للهِ مَعنیً واحِدٌ يُدَلُّ عَلَيهِ بِهذِهِ الأَسماءِ)).

- (( خداوند عزیز و جلیل نود و نه نام دارد، اگر اسم همان معناست باید هر اسم یک خدا باشد، ولی صحیح این است که «الله» یک معنای واحدی است و این اسم ها بر آن دلالت دارند)).

ص: 657

فضیلت دعای «یا من اظهر الجميل ...»

(عمر بن شعيب ) از پدرش او از جدش از پیامبر اکرم نی روایت کرده است که فرمود:

836 - «اَنَّ جِبرائیلَ نَزَلَ عَلَيهِ بِهذَا الدُّعاءِ مِنَ السَّماءِ ، وَ عَلَيهِ ضاحِكا مُستَبشِراً ، فَقالَ : السَّلامُ عَلَیکَ یا مُحَمَّدُ ؛ قالَ : وَعَلَيكَ السَّلامُ يا جَبرَئیلُ ، فَقالَ : اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ بَعَثَ إِلَيكَ بِهَديَّةٍ . قالَ : وَما تِلكَ الهَدِيَةُ ، يا جَبرَئيلُ ؟! قالَ : كَلِماتٌ مَعَ كُنُوزِ العَرشِ أَكرَمَكَ اللهُ بِها . قالَ : وَما هُنَّ یا جَبرئيلُ ؟! قالَ : قُل:».

- جبرئیل در حالی که خنده می کرد و خوشحال بود، از آسمان بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده، این دعا را آورد و گفت: سلام بر تو ای محمد؛ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: سلام بر تو ای جبرئیل ؛

گفت: خداوند عزیز و جلیل هدیه ای برایت فرستاده است .

فرمود: آن هدیه چیست ای جبرئیل ؛

گفت : کلماتی است همراه با گنج های عرش ، که خداوند تو را به واسطه آن کلمات تکریم نموده است.

فرمود : آنها چیست ای جبرئيل ؟

گفت: بگو :».

- «یا مَن أَظهَرَ الجَميلَ وَسَتَرَ القَبيحَ، يا مَن لَم يُؤاخِذ بِالجَريرَةِ، وَلَم

ص: 658

یا عَظيمَ العَفوِ، یا حَسَيَن التَّجاوُزِ، يا واسِعَ المَغفِرَۃِ، یا باسِطَ اليَدَينِ بِالرَحمَةِ، يا صاحِبَ کُلَ تَجوي، وَيا مُنتَهی کُلَّ شَکوی، یا کَریم الطَّفحِ، يا عَظيمَ المَنَّ، یا مُبتَدِئاً بِالتَعَمِ قَبلَ اشتِقاقِها، یا رَبَّنا ، وَيا سَيَّدنا ، وَیا مُولانا ، وَيا غايَةَ رَغبَيِنا، أَشاَلُكَ يا اللهُ أَن لا تَشَوَه خَلقي بِالنّارِ».

- «ای کسی که زیبائی را آشکار، و زشتی را می پوشانی : ای کسی که گناه کار را (فوری) مؤاخذه نمی کنی ، و پرده را نمیدری ؛ ای کسی که دارای عفو عظیمی ؛ ای کسی که دارای گذشت نیکویی ؛ ای کسی که آمرزشت وسیع است ؛ ای کسی که دست هایت را برای رحمت گشوده ای ؛ ای همراه هر نجوایی ؛ ا کسی که هر شکایتی به تو منتهی می شود ؛ ای روی با کرامت : ای کسی که دارای منت عظیمی ؛ ای کسی که قبل از استحقاق بندگان ، نعمتت را آغاز کرده ای ؛ ای آقای ما؛ ای پروردگار ما؛ ای مولای ما ؛ وای نهایت آرزوی ما ؛ از تو می خواهم ای خدا ؛ که خلقتم را با آتش، زشت نسازی).

(فَقالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم لِجَبرَئيلَ : ماثَوابُ هذِهِ الكَلِماتِ ؟ قالَ : هَيهاتَ ! هَيهاتَ ! انقَطَعَ العَمَلُ ! لَوِ اجتَمَعَ مَلائِكَ سَبعِ سَماواتٍ وَسَبعِ اَرَضينَ عَلى أَن يَصمُوا ثَوابَ ذَلِكَ اِلى يَومِ القِيامَةِ ما وَصَفُوا مِن گُلَّ جُزءٍ جُزءاً وَاحِداً !).

- «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به جبرئیل فرمود: ثواب این کلمات چیست؟

گفت : دور است! دور است! این کار شدنی نیست. اگر ملائکه هفت

آسمان و هفت زمین جمع شوند، و تا روز قیامت بخواهند ثوابش را توصیف کنند، در هر جزء (از دعا) یک ثوابش را هم نمی توانند توصیف نمایند».

(فَاِذا قالَ العَبدُ : يا مَن أَظهَرَ الجَميلَ؛ وَ سَتَرَ القَبيحَ ؛ سَتَرَهُ اللهُ

ص: 659

وَرَحِمَهُ فِي الدُنيا ، وَجَمَّلَهُ فِي الآخِرَةِ ، وَسَتَرَ اللهُ عَلَيهِ الف بيتر في الدُنيا وَالآخِرَةِ)).

- «وقتی بنده می گوید: ای کسی که زیبایی را آشکار و زشتی را می پوشانی ؛ خداوند متعال او را در دنیا پوشیده مشمول رحمت خود می گرداند، و در آخرت هم زیبایش می گرداند، و هزار پوشش در دنیا و آخرت بر او قرار می دهد» .

((وَاِذا قالَ : يا مَن لَم يُؤاخِذ بِالجَريرَةِ ، وَلَم يَهتِکِ السَّترَ ، لَم يُحاسِبةُ اللهُ يَومَ القِيامَةِ ، وَلَم يَهتِك سِترَهُ يَومَ تُهتَکُ السُّتُورُ»

- «آنگاه که بنده گفت: ای کسی که گناه کار را (فوری) مؤاخذه نمی کنی و پرده را نمیدری ؛ خداوند روز قیامت او را به حساب نمی کشد، و روزی که پرده ها دریده می گردد، پرده او را نمی درد». .

وَاِذا قالَ : يا عَظيمَ العَفو ؛ غَفَرَ اللهُ لَهُ ذُنوبَهُ وَلَو كانَت خَطيئَتُهُ مِثلَ زَبَدِ البَحرِ».

- «وقتی می گوید: ای کسی که دارای عفو عظیمی . خداوند گناهانش را می آمرزد اگر چه خطاهایش به اندازه کف دریا باشد». .

وَإِذا قالَ : يا حَسَنَ التَجاوَزِ ؛ تَجاوَرَ اللهُ عَنهُ حَتّى السَّرِقَةِ وَشُربِ الخَمرِ وَاَهاويلِ الدُنيا وَ غَيرِ ذلِكَ مِن الكبِائِرِ».

- هنگامی که می گوید: ای کسی که دارای گذشت نیکویی ؛ خداوند از او در می گذرد ؛ حتی گناهانی مانند دزدی، شراب خواری، کارهای وحشت ناک دنیا و سایر گناهان کبیره(1)

ص: 660


1- علما در جای خود گفته اند که گناهان کبیره در صورت توبه ، حتما بخشیده می گردد اما بدون توبه ، احتمال بخشودگی دارد.

«وَإِذا قالَ : يا واسِعَ المَغفِرَةِ؛ فَتَحَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ سَبعينَ باباً مِنَ الرَّحمَةِ ، فَهُوَ يَخُوضُ في رَحمَةِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ حَتّى يَخرُجَ مِنَ الدُّنيا».

- «آنگاه که گفت: ای که آمرزشت وسیع است ؛ خداوند عزیز و جلیل هفتاد در رحمت برای وی می گشاید، طوری که او در رحمت خدا غوطه می خورد تا از دنیا خارج شود».

((وَاِذا قالَ : يا باسِطَ اليَدَينِ بِالرَّحمَةِ؛ بَسَطَ اللهُ يَدهُ عَلَيهِ بِالرَّحمَةِ)).

- ((وقتی گفت : ای کسی که دست هایت را برای رحمت گشوده ای ؛ خداوند دست رحمتش را به سوی او می گشاید))

((وَإِذا قالَ: یا صاحِبَ کُلَّ نَجوی ؛ وَيا مُنتَهی کُلَّ شَکُوی ؛ أَعطاهُ اللهُ مِنَ الأَجرِ ثَوابَ کُلَ مُصابٍ ، وَ گُلَّ سالِمٍ ، وَ گُلَّ مَریضٍ ، وَ كُلَّ ضَريرٍ ، وَكُلَّ مِسکینٍ ، وَ كُلَّ فَقيرٍ ، وَ كُلَّ صاجِبِ مُصيبَةٍ إِلى يَومِ القيامَةِ)).

- «هنگامی که گفت: ای همراه هر نجوایی ؛ ای کسی که هر شکایتی به تو منتهی می شود، خداوند به اندازه هر مصیبت زده و هر سالم و هر مريض وهر ضرر دیده و هر مسکین و هر فقير و هر صاحب مصیبتی تا روز قیامت به اوثواب عطا می کند».

((وَاِذا قالَ : يا گَريمَ الصَفحِ ؛ آَكرَمَهُ اللهُ تَعالی گَرامَةَ الأَنبياءِ)).

-(( آنگاه که گفت: ای روی با کرامت ؛ خداوند متعال او را چون انبيا بزرگ وار قرار می دهد)).

((وَإِذا قالَ : يا عَظيمَ المَنَّ؛ أَعطاهُ اللهُ يَومَ القِيامَةِ أُمنِيَّتَهُ وَأُمنِيَّةُ الخَلايِقِ)).

ص: 661

- «چون گفت: ای کسی که دارای میر عظیمی ؛ ذات اقدس الهی روز قیامت هم آرزوی او وهم آرزوی خلایق را به وی می دهد».

«وَإِذا قالَ : يا مُبتَدِئاً بِالنَّعَمِ قَبلَ استِحقاقِها ؛ أَعطاهُ اللهُ مِنَ الأَجرِ بِعَدَدِ مَن شَکَرَ نَعماهُ».

-«وقتی گفت: ای که قبل از استحقاق بندگان ، نعمتت را آغاز کرده ای ؛ خداوند به تعداد هر کس که نعمت هایش را سپاس گزاری کرده ؛ به او اجر عطا می کند».

«وَإِذا قالَ : يا رَبَّنا وَيا سَيَّدَنا ؛ قالَ اللهُ تَبارَكَ وَتَعالى : اشهِدُوا مَلائِکَتی اَنّی قَد غَفَرتُ لَهُ ، وَأَغطَيتُهُ مِنَ الأَجرِ بِعَدَدِ مَن خَلَقتُهُ فِي الجَنَّةِوَالنّارِ وَالسَّماواتِ السَّبعِ وَالأَرَضينَ السَبعٍ وَالشَمسِ وَالقَمَرِ، وَالنُّجُومِ وَقَطرِ الأَمطارِ وَاَنواعِ الخَلقِ وَالجِبالِ وَالحَصى وَالثَّرى وَغَيرِ ذلِكَ وَالعَرشِ وَالكُرسِیَّ».

- «هنگامی که گفت: ای پروردگار ما ؛ و ای آقای ما ؛ خداوند تبارک و تعالی می گوید: ملائکه من ، شاهد باشید که من او را آمرزیدم، و به تعداد هر کسی که در بهشت و جهنم و آسمان های هفت گانه و زمین های هفت گانه هست و خورشید و ماه و ستارگان و قطره های باران و انواع مخلوقات و کوهها و سنگریزه ها و شبنم و غیر آنها و عرش و کرسی، به او اجر و پاداش دادم» .

«وَاِذا قالَ : يا مَولانا ، مَلأَ اللهُ قَلبَهُ مِنَ الإِيمانِ».

- «الوقتی گفت: ای مولای ما ؛ خداوند قلبش را پر از ایمان می گرداند» .

«وَاِذا قالَ : وَيا غايَةَ رَغبَتِنا ، أَعطاهُ اللهُ يَومَ القيامَةِ رَغبَتَهُ وَمِثلَ رَغبَةِ الخَلائِقِ».

ص: 662

-« آنگاه که گفت: ای نهایت آرزوی ما : خداوند روز قیامت تمایلات او و تمایلات تمام مخلوقات را به وی عطا می کند».

«وَإِذا قالَ : أَسأَلُكَ يا اللهُ أَن لا تُشَوَّه خَلقي بِالنّارَ، قالَ الجَبارُ جَلَّ جَلالَهُ : استَعتَقَني عَبدي مِنَ النّارَ ، اشهِدُوا مَلائِکَتی آَنّي قَد أَعتَقتُهُ مِنَ النّارَ ، وَاغتَقتُ أَبَوَيهِ وَإِخوَتِهِ وَأَهلَهُ وَوُلدَهُ وَجیزائَهُ ، وَشَفَّعتُهُ في ألفِ رَجُلٍ مِمَن وَجَبَت لَهُم النّارَ، وَأَجرتُهُ مِنَ النّارَ».

-«وقتی گفت: «از تو می خواهم که خلقتم را با آتش ، زشت نسازی . خداوند جبار جلیل می گوید: بنده ام از من طلب رهایی از آتش را نمود. ملائکه من شاهد باشید که او و پدر و مادر و برادران و خانواده و فرزندان و همسایگانش را از آتش آزاد کردم و شفاعت او را در باره هزار انسانی که آتش بر آنان واجب شده بوده، پذیرفتم، و از آتش نجاتش دادم».

«فَعَلَّمهُنَّ یا مُحَمَّدُ المَتَّقينَ ، وَلَا تُعَلَّمهُنَّ المُنافِقينَ ، فَاِنَّها دَعوَةٌ مُستجابَة لِقائِلِهِنَّ إِن شاء اللهُ تَعالى ، وَهُوَ دُعاءُ أَهلِ البَيتِ المَعمُورِ حَولَهُ إِذا كانُوا يَطُوفُونَ بِهِ».

- «ای محمد : از این دعا را تنها به اهل تقوا بیاموز. مبادا آن را به منافقين یاد بدهی : چون دعایی است که اگر خداوند متعال بخواهد، برای گوینده اجابتخواهد گردید. این همان دعای اهل بیت معمور است. آنگاه که بر گرد آن طواف می کنند».

ص: 663

پایان

این حدیث، آخرین گفتار ما در این رساله می باشد .

از خداوند سبحان می خواهیم که ما را جزو اولین افرادی قرار بدهد که از آن بهره برده ، به آدابش مؤدب گردیدند، بر خطاباتش. حرص ورزیدند و به آنچه در فصول و ابوابش آمده، متصف گردیدند.

و ما را با هر برادر ایمانی که از آن اطلاع پیدا کرده، راه خود را یافت، و طريق سالمين را پیمود، و توشه غنیمتش را زیاد نمود، شریک قرار دهد.

و آن را برای ما و آنان اسلحه و سرمایه و سبب رسیدن به هر مطلوب و نجات از هر سختی قرار دهد ؛ که او ولی خیرات است و هر مصلحتی با نعمت او به اتمام می رسد.

درود خدا بر محمد که اشرف جان های پاک است و بر عترتش که نیکوکار وساداتند؛ تا هر وقت که صبح گاه و شام گاه در رفت و آمد، و تاریکی ونور در تعقیب همند.

و سپاس خدایی را که پروردگار عالمين است، و درود بر آقای ما محمد وآل پاکش!

از نوشتن این رساله فارغ شد، فقير الى الله تعالى «احمد بن فهد» در شب دوشنبه ، شانزدهم جمادى الأولى ، سال 801 (هجری قمری).

والحمد لله وحده، و صلواته على محمد و آله وسلامه.

ص: 664

فهرست مطالب

مطلب....صفحه

مقدمه مترجم....8

مختصری از زندگی نامه مؤلف....12

ابن فهد له وكتاب عدة الداعي ونجاح الساعي...12

وفات ومدفن شریفش....14

سپاس و ستایش....15

مقدمه

تعريف دعا و ترغیب به آن

تعريف دعا وترغیب به آن....19

باب أول

تشویق به دعا

تحريص بر دعا و تشويق عقل بر آن....23

تشویق بر دعا در آیات و روایات....28

اسرار محرومیت از اجابت دعا....31

تلفظ غلط در دعا....36

فواید دعا....45

تنبيه....49

ص: 665

آیین بندگی ونیایش...666

نصيحت (اگر دعا اجابت نشد)....58

باب دوم

اسباب اجابت

سبب اول: زمان دعا....57

نصیحت....83

فایده....87

سبب دوم: مكان دعا....91

سرزمین عرفات....91

حرم الهی (در مکه و کعبه)....92

مسجد....92

در جوار قبر مقدس حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام....93

سبب سوم: دعاهای مستجاب....95

سبب چهارم: نقش زمان در دعا....107

سبب پنجم: نقش مکان در دعا....109

سبب ششم: رابطه کارهای نیک با دعا....113

صدقه وآداب آن....116

اقسام صدقه....123

فضيلت دانش و وظایف دانشمندان....125

تنبيه: هماهنگی علم و عمل....128

وظایف شاگرد در برابر استاد....141

انواع علوم....143

آداب کسب و کار....144

ص: 666

فهرست مطالب....667

قسم اول: ضروریات زن...144

حقوق فرزند و والدين در قبال یک د....154

بركات دختر....161

حق همسر....166

فضیلت توكل ومعنای آن ....169

نكوهش درخواست از دیگران....180

نكوهش رد سائل....186

گوشه ای از آداب انفاق....188

قسم دوم: اضافه ضروریات زندگی....189

ره آورد شوم ثروت اندوزی....198

ذکر برخی از نعمت های بهشتی....202

ره آورد مثبت فقر....211

شیوه زندگی انبيا واولياهلا....218

فيوليا علها....219

حضرت عیسی....220

حضرت نوح....221

حضرت ابراهيم....221

حضرت يحيى بن زكريا....221

حضرت سلیمان....221

حضرت محمد....221

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب عل....222

سبب هفتم: دعا در حالات مخصوص....233

درجات وپاداش مریض....233

ص: 667

668....آیین بندگی ونیایش

آداب و اوصاف انگشتر....241

باب سوم

اوصاف دعا کننده

کسانی که دعایشان مستجاب است....247

تنبيه ....253

نصیحت254

کسانی که دعایشان مستجاب نیست....259

باب چهارم

کيفيت دعا

اداب قبل از دعا....271

رجا و امیدواری به رحمت حق....272

خوف وترس از خدا....283

نمونه هایی از خوف اوليا....284

آداب همراه دعا....289

آمین گفتن در دعا...297

تباکی....322

نصیحت....323

تنبیه....326

لزوم محبت بین برادران ایمانی....341

بر آوردن حاجات مؤمن....350

خوشحال کردن برادر مؤمن....356

ص: 668

فهرست مطالب....669

تنبيه....364

نکته....366

آداب بعد از دعا....368

نصیحت...374

آثار گناهان...393

مباهله....397

خاتمه....402

ریا....403

خطرات ريا406

تنبيه اول...410

ریشه وانگیزه ریا...412

درمان علمی ریا...418

درمان عملی ریا....420

توجه....434

عجب....435

حقیقت عجب...441

درمان عجب....443

باب پنجم

ذكر

ذکر...459

تشویق به ذکر....460

ص: 669

آیین بندگی ونیایش.....671

فصل: استحباب ذکر در هر وقت....475

فصل: استحباب ذکر در هر مجلس ....479

فصل: تأكيد استحباب ذکر در میان غافلين....471

فصل: بهترین اوقات ذکر.....783

فصل: استحباب مخفی نمودن ذکر....485

فصل: انواع ذکر....487

تحمید....487

صورت تمجيد....488

تهليل و تكبير....489

تسبيح....490

تسبیح و تحمید....491

دکر....491

كلمات پنجگانه....492

تسبیحات اربعه....493

استغفار....497

فصل: بهترین اوقات ذکر....500

فصل: دعاهایی برای اوقات مخصوص....502

فصل: شفا خواستن به واسطه دعا و نوشتن آن....514

باب ششم

تلاوت قرآن

تشویق به خواند....541

فصل اول: قرائت قرآن قبل از خواب....550

ص: 670

فهرست مطالب....671

فصل دوم: داشتن قرآن در خانه و از روی آن خواندن....551

فصل سوم: مداومت بر حفظ قران....553

فصل چهارم: برخی از فواید قران....556

فصل: خاصیت های مختلف....570

ارشاد: اهمیت تقوا وترک گناه

ارشاد....583

برترين قسم از اقسام ذکر....584

تقوا و آثار آن....588

اهمیت ترک گناه....606

جهاد با نفس....610

خاتمه: اسمای حسنای الهی

علت ذكر اسمای حسنی....617

شرح اسمای حسنی....620

علت عدم ذكر سایر اسماء655

توحید ذات اقدس الهی....656

فضیلت دعای «یا من اظهر الجميل...»....658

پایان....664

ص: 671

تصویر

ص: 672

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109