نگاه علمی قرآن به طبیعت : مجموعه مقالات

مشخصات کتاب

سرشناسه : آقایانی چاوشی، جعفر، 1330 -

عنوان و نام پديدآور : نگاه علمی قرآن به طبیعت [کتاب] : مجموعه مقالات/گردآوری، ویرایش و مقدمه جعفر آقایانی چاوشی.

مشخصات نشر : تهران: دانشیاران ایران، 1394.

مشخصات ظاهری : 142ص.

شابک : 978-600-8118-03-9

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه.

موضوع : طبیعت در قرآن

موضوع : قرآن و تاریخ طبیعی

رده بندی کنگره : BP104 /ط25 آ7 1394

رده بندی دیویی : 297/159

شماره کتابشناسی ملی : 4052833

ص: 1

اشاره

ص: 2

نگاه علمی قرآن به طبیعت

مجموعه مقالات

گردآوری، ویرایش و مقدمه

دکترجعفر آقایانی چاوشی

«عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف»

انتشارات دانشیاران ایران

ص: 3

ص: 4

تقدیم به رهبر انقلاب و افتخار مرجعیت حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای (مدّ ظلّه العالی)

جعفر آقایانی چاوشی

ص: 5

ص: 6

فهرست مطالب

پیشگفتار / حجت الاسلام والمسلمین محمد تقدیری رئیس مرکز نجوم حضرت عبدالعظیم... 9

مقدمه / دکتر جعفر آقایانی چاوشی................................. 11

قرآن و مطالعه علمی طبیعت / دکتر مهدی گلشنی.................. 22

مقدمه............................................................................... 22

مسائل اصلی در ارتباط با مطالعه طبیعت................................... 23

1. مبدأ اشیاء و پدیده ها و چگونگی تحول آنها...................... 24

2. کشف اتقان صنع و هدفمندی در طبیعت.......................... 25

3. بهره مندی مشروع از امکانات طبیعی............................... 26

4. طرق شناخت طبیعت................................................... 28

5. موانع شناخت............................................................. 33

ص: 7

6. بعد علمی قرآن........................................................... 37

7. پاسخ به سؤالات بنیادی انسان........................................ 41

نتیجه گیری........................................................................ 42

منابع................................................................................ 43

ماه و سال شمسی و قمری در قرآن کریم / دکتر علیرضا موحدنژاد....45

مقدمه............................................................................... 45

ماه در قرآن کریم................................................................. 46

سال در قرآن کریم............................................................... 47

سال شمسی و قمری در قرآن کریم.......................................... 49

فلسفه تأکید بر سال قمری در قرآن کریم................................... 59

نتیجه گیری........................................................................ 62

منابع................................................................................ 63

آسمان های هفتگانه در قرآن و نقد شبهه راهیافت خطا در این زمینه/ دکتر علی نصیری 65

مقدمه............................................................................... 65

بررسی دیدگاه عبدالکریم سروش در زمینه آسمان های هفتگانه....... 66

آسمان های هفتگانه در قرآن................................................... 69

نکات برگرفته از آیات ناظر به آسمان های هفتگانه....................... 72

نکته اول: موضوعیت داشتن عدد هفت................................ 72

نکته دوم: ویژگی های آسمان های هفتگانه............................. 73

نکته سوم: آسمان دنیا شاخص آسمان های هفتگانه.................. 75

نکته پنجم: احتمال غیر مادی بودن آسمان های ششگانه............ 82

ص: 8

نکته ششم: آمیخته بودن ترسیم آسمان های هفتگانه با آموزه های معرفتی 87

نکته هفتم: فراتر بودن آموزه های ناظر به آسمان های هفتگانه از سطح دانش عصر رسالت 88

بررسی دیدگاه های مفسران در باره آسمان های هفتگانه................. 92

نتیجه بررسی دیدگاه مفسران در تحلیل آسمان های هفتگانه............ 96

نقد دیدگاه عبدالکریم سروش در باره آسمان های هفتگانه............. 99

تحلیل نظریه ی «سرعت نور در قرآن» و بررسی برخی ابعاد آن / علی مولائی، سیدحسین امیدیانی 111

مقدمه............................................................................. 111

سرعت نور در قرآن........................................................... 115

نحوه استدلال دكتر حسب النبي............................................ 115

نقد و بررسي.................................................................... 125

الف) اشکالات علمی..................................................... 128

ب) اشکالات اعتقادی.................................................... 134

نتیجه گیری...................................................................... 137

منابع.............................................................................. 139

ص: 9

ص: 10

پیشگفتار / حجت الاسلام والمسلمین محمد تقدیری رئیس مرکز نجوم حضرت عبدالعظیم

همایش های سالانه ای که تا کنون در مرکز نجوم حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) برگزار گردیده، همگی به منظور آشنا کردن جوانان ایرانی با پیشینه درخشان فرهنگ و تمدن اسلامی و انگیزش آنان به پژوهش و تحقیق صورت گرفته؛ که استقبال گسترده استادان به ویژه دانشجویان سراسر کشور را در پی داشته است. در سال های اخیر که محور بحث ها شخصیت های علمی جهان اسلام از قبیل محمدبن زکریای رازی، ابوریحان بیرونی و خواجه نصیر و غیره بودند، سخنرانی های ارزشمندی از سوی استادان و دانشجویان دانشگاه ها ارائه گردید که ما را شگفت زده و به آینده جوانان ایرانی بسیار امیدوار کرده است. کتابی که اینک تقدیم

ص: 11

خوانندگان ایرانی می گردد، حاصل یکی از این همایش ها است؛ که تحت عنوان «نگاه قرآن و دانشمندان اسلامی – ایرانی به طبیعت» در سال 1392 برگزار شد.

این کتاب تنها مقالات قرآنی را در برمی گیرد و شامل چهار مقاله فارسی و یک مقاله به زبان فرانسه است. لازم به یادآوری است که در همایش مذکور هشتاد مقاله به دبیرخانه همایش ارسال شده بود که پس از داوری بیست مقاله به صورت سخنرانی و پانزده مقاله به صورت پوستر ارائه شدند.

در اینجا وظیفه خود می دانم تا از زحمات جناب آقای دکتر آقایانی چاوشی دبیر علمی این همایش و آقای مهدی دانشیار مدیر اجرایی آن سپاسگزاری کنم. همچنین مراتب امتنان خود را از آقایان سید مهدی مؤمنی، علی اصغر لطفی، سید حسن سلطانی، سعید مجد، ملک خزائی، حسین رسولی و سایر دست اندرکاران مرکز نجوم و آستان حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) که در مراحل مختلف همایش به ما یاری رساندند ابراز می دارم.

محمد تقدیری

رئیس مرکز نجوم حضرت عبدالعظیم حسنی

ص: 12

مقدمه / دکتر جعفر آقایانی چاوشي

دینی، ابدی و جاودان است که معجزه ای ابدی داشته باشد و قرآن کتاب آسمانی ما مسلمانان همان معجزه ابدی است که قرون و اعصار را درهم شکسته و جسورترین و سرسخت ترین دشمنان و معارضان خود را از آوردن سوره ای همانند سوره هایش ناتوان ساخته و آنان را به خاموشی واداشته است. بلاغت و شیوه بیان آن در چنان جایگاهی از زیبایی است که ادبیات عرب هرگز نظیرش را ندیده است. این الگوی بلاغت نه شعر است و نه نثر و بالطبع با کلام بشری تفاوت ماهوی دارد. شعر نیست از آن سبب که فاقد وزن و قافیه و هرگونه تخیل شاعرانه است!مگر نه این است که لازمه شعر اغراق و خیال پردازی است؟!

ص: 13

قرآن، مبرا از هرگونه خیال پردازی است و تنها از حق و واقعیت سخن می گوید و بس. اگر در قرآن با «قصص» مواجه می شویم. این کلمه جمع قصه به معنی داستان خیالی نیست بلکه «قَصَص» بر وزن «عَسَس» به فتح قاف و عین به معنی گزارش حال و سرگذشت واقعی است. قرآن نثر هم نیست زیرا از آهنگ و موسیقی خاصی برخوردار است که در هیچ نثری دیده نشده و نخواهد شد.

هماهنگی لفظ و معنی در این وحی آسمانی به درجه ای است که گاهی همچون صخره کوبنده و سهمگین و زمانی نیز بسان آب وهوا، روان و لطیف جلوه می کند. از باب مثال در آیات 10 تا 12 سوره قمر چنین می خوانیم:

"فَدَعٰا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ (10) فَفَتَحْنٰا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمٰاء مُّنْهَمِرٍ (11) وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْمٰاء عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ (12)"

پروردگارش را خواند كه من مغلوب شدم(10)، به داد من برس. پس درهاى آسمان را به آبى ريزان گشوديم(11) و از زمين چشمه ها جوشانيديم تا آبِ [زمين و آسمان] براى امرى كه مقدر شده بود به هم پيوستند(12).

سمفونی تولید شده از تکرار حرف «ر» در این آیات، صدای ریزش آب و جریان سیل را تداعی می کند چنانکه گویی رودی خروشان جریان دارد که طغیان گر و ویران کننده است.

ص: 14

یا در سوره التکاثر چنین می خوانیم:

« أَلْهٰكُمُ التَّكَاثُرُ (1) حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقٰابِرَ (2) كَلّٰا سَوْفَ تَعْلَمُونَ (3) ثُمَّ كَلّٰا سَوْفَ تَعْلَمُونَ (4) »

تفاخر در باره فزونی اموال و اولاد و افراد قبیله ،شما را سخت سرگرم و از ياد خداوند غافل کرده است. (1) تا آنجا که به ملاقات (اهل) قبور رفتيد (و به جاي آنکه عبرت گيريد آنجا هم به قبرهاي مردگان خود بر هم مفاخرت کرديد.). (2) نه چنين است، به زودي خواهيد دانست «که پس از مرگ به برزخ چه سختيها در پيش داريد». (3) باز هم چنين نيست، حقا خواهيد دانست «که به قيامت با چه عذابها مواجهيد». (4)

در آیات 1و2 این سوره آیه ها کوتاه و ضربه ای است که با تکرار حروف «آ»، «ک» و «ر» لحن هراسناک و کوبنده ای را تولید می کنند چنانکه گویی بیم دهنده ای در جایگاهی بلند ایستاده و بر هوا پرستانِ بی بصیرت که در لبه آتش دوزخ قرار گرفته اند فریاد می زند تا بخود آیند. در آیات 3 و4 اما، لحن سخن متناسب با پیام تغییر می کند و تکرار « كَلّٰا سَوْفَ تَعْلَمُونَ» تصویری هولناک در ذهن مخاطبان از آینده آنها ترسیم می کند تا زمینه تنبه و تفکرشان را فراهم نموده و به آنان بفهماند که بزودی هوا و هوسی که در جانشان نهادینه شده دامنگیرشان خواهد شد. در حقیقت هدف از تکرار تاکید در انذار و تهدید است.

ص: 15

قرآن خرد آدمی را پرورش می دهد، مشکلات روحی او را چاره جویی و زندگی اش را بر اساس عقل و فطرت الهی بنا می کند. گر چه هدف اصلی قرآن رهانیدن انسان از شقاوت و راهبریش به سعادت ابدی است، بااین حال بی شمارند علما، فلاسفه و شُعرایی که از منبع لایزال آن خوشه چیده و توشه گرفته اند. حافظ شاعر شیرین سخن ما یکی از همین شُعراست که گفت: «هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم». از آنجائی که در این جهان «چراغ مصطفوی با شرار بولهبیست» معاندینی که اخلاق والای قرآنی را برنتافتند، سرِ ستیز با آن را آغاز کردند و به نقد و تخطئه آن پرداختند تا آن را شبهه ناک و تردید آمیز جلوه دهند. زهی خیال محال! چرا که اراده الهی بر حفظ و حراست آن تعلق گرفته است. مطلبی که ملّای روم نیز به خوبی در ابیات زیر منعکس نموده است:

تا قيامت باقيش داريم ما *** تو مترس از نسخ دين اي مصطفي

اي رسول ما تو جادو نيستي *** صادقي هم خرقۀ موسيستي

هست قرآن در كفت همچون عصا *** كفرها را در كِشَد چون اژدها

تو اگر در زيرِ خاكي خفته ای *** چون عصايش دان تو آنچه گفته ای

گر چه باشي خفته اندر زير خاك *** چون عصا آگه بُوَد آن جانِ پاك

در گذشتۀ دور قاضي عبدالجبار همداني متكلّم برجسته معتزلي پاره ای از طعن و تعريض معاندين قرآني معاصرش را در كتاب تنزيه القرآن عن

ص: 16

المطاعن، مورد نقادي عميق قرارداد و به آن ها پاسخ های منطقي داد. ضديت با قرآن به موازات استثمار ممالك اسلامي به وسیله غربيان شدت گرفت، در اين ضديت مستشرقان غربي با غرب گرایان شرقي همداستان شدند و به نشر اكاذيب درباره قرآن پرداختند. يكي از اين آثار اهانت بار و آكنده از دروغ و تحريف كتاب بیست و سه سال نوشته علي دشتي است كه توسط علينقي منزوي در اواخر قرن بيستم ميلادي در خارج از ايران چاپ و با شمارگان بالا منتشر شد. خوشبختانه آقاي مصطفي حسيني طباطبايي آن را بدون پاسخ نگذاشت و در كتاب خيانت در گزارش تاريخ، به نقادي آن پرداخت و تناقضات و تحريفاتش را آشكار ساخت. پس از انقلاب اسلامي ايران كه با گسترش اسلام خواهی در جهان همراه بود، گروهي كه خود را روشنفكر ديني می نامیدند و در حقيقت نه روشنفكر به معني واقعي كلمه بودند و نه دغدغه دين داشتند، به بهانه نگاه علمي به قرآن و شريعت سر نا سازگاري را با اين دو آغاز كردند. تا جوانان پرشور ايراني را به شك و ترديد در قرآن و شريعت وا دارند و آنان را مجذوب ليبراليسم و فرهنگ غربي كنند.

قافله سالار اين گروه آقاي عبدالكريم سروش بود كه قرآن و شريعت را آماج حملات خود قرار داده بود. اين شخص كه با نگارش قبض و بسط تئوريك شريعت، از نسبيت معرفتي اسلام سخن گفت و با انتشار صراط های مستقيم، حقانيت انحصاري اسلام را نفي و از تكثرگرايي ديني

ص: 17

دفاع كرد و سرانجام تجربه نبوي را پيش كشيد و قرآن را محصول تجربه ديني پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) قلمداد نمود. خوشبختانه پژوهشگران برجسته از حوزه و دانشگاه به نقد اين آراء و عقايد پرداختند و حقيقت را براي جوانان ايراني روشن نمودند.

غرض از اين مقدمه، آشنايي با پيشينه آقاي سروش و نوع نگاه او به قرآن است تا بهتر بتوانيم به يكي از شبهات او درباره قرآن و طبيعت پاسخ دهيم. وی در یکی از آثار خود معتقد است كه قرآن آنجا كه از هفت آسمان سخن گفته نظر به نجوم يوناني داشته و از اين نجوم متأثر بوده است. چنين اظهاراتي دالّ بر آن است كه گوینده اش نه با قرآن آشنايي لازم را دارد و نه با نجوم و تاريخ آن. چراکه هفت آسمان قرآني هیچ گونه سنخيتي با نُه فلک بطلمیوسی ندارد به این دلیل که اولاً کتاب المجسطی بطلمیوس چند قرن بعد از نزول قرآن یعنی در زمان مأمون عباسی به عربی ترجمه شد و عربستان زمان پیامبر هیچگونه آگاهی ازعلم نجوم نداشت. ثانیاً واژه قرآنی سما به معنی آسمان معادل فلک نیست که قرآن از آن به مدار تعبیر کرده است:

« لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهٰا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهٰارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ »(1)

ص: 18


1- یس / 40

نه خورشيد را سزد كه به ماه رسد، و نه شب به روز پيشي جويد و هر كدام در مداری شناورند.

و در جای دیگر می خوانیم:

« وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهٰارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ »(1)

اوست آن كسي كه شب و روز و خورشيد و ماه را پديد آورده است. هر كدام از اين دو در مداري [معين] شناورند.

ثالثاً عدد 7 در قرآن در اغلب موارد مبین کثرت و عظمت است مثلاً در آیه 27 از سوره لقمان خداوند چنین می فرماید:

« وَلَوْ أَنَّ مَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللهِ إِنَّ اللهِ عَزِيزٌ حَكِيمٌ »

یعنی اگر درختان زمین همه قلم شوند و دریاها همه جوهر وهفت دریای دیگر بر آن افزوده شود باز شمارکلام الهی افزون از ابزار تحریر است زیرا خداوند آن قدرت بی همتا در علم و حکمت است.

افزون بر اختلافات فوق قرآن در آيات متعددي به هنگام بحث از پدیده های نجومي مطالبي بيان كرده كه هیچ یک با نظام نجومي يونانيِ

ص: 19


1- انبیاء / 43

منسوخ شده، همخواني ندارند. از باب مثال می دانیم كه در جهان شناسی ارسطويي كه نظام بطلميوسي نيز متأثر از آن است. همه اجرام فلكي بالاتر از ماه از «كون و فساد» مبري هستند. حال آنکه قرآن در آيات متعدد خود عكس اين موضوع را بيان می کند. مثلاً در سوره تكويرآیات اول ودوم چنين آمده است:

« إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ، وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ »

هنگامی که خورشيد بی فروغ شود و ستارگان تیره گردند و فروریزند.

اين همان حقيقتي است كه قرن ها بعد به وسیله دانشمندان علوم طبيعي مورد تأييد قرار گرفت. يا در نجوم يوناني زمین مرکز عالم و ثابت انگاشته شده، حال آنکه قرآن از حركت زمين سخن گفته است. مثلاً در آیه 25 از سوره مرسلات «أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا» که ترجمه فارسی آن چنین می شود: «مگر زمين را كفات نگردانيديم»

از سوی دیگر لغویون واژه کفات را اینگونه معنی کرده اند؛ حالت پرنده ای که با جمع كردن بال هایش با سرعت به پرواز در آمده است. در نتیجه معنی این آیه چنین می شود: «مگر زمین را با سرعت به پرواز در نیاوردیم» كه اشاره به حركت زمين به دور خورشيد و حركات ديگر است كه در زمان نزول قرآن مسلماً كشف نشده بودند. و نیز زمين كفات است از حيث اینکه با سرعت در مدار خود حركت مي كند و در همان حال ساكنان خود را در حال زندگی و مرگ بر پشت خود نگاه مي دارد.

ص: 20

با توجه به مطالب فوق سست بودن شبهات آقای سروش مبرهن می شود.

ما با مسلک فکری نامبرده کاری نداریم لیکن نیک میدانیم که ارائه چنین شبهاتی تلاشی در مسیر مبهم جلوه دادن قران کریم است تلاشی که بسیاری از مستشرقین نیز هم و غم خود را بر آن نهادند و در نهایت سر خورده از آن بیرون آمدند .

از طرف دیگر در حدیث شریفی از امام باقر ) ع(

مندرج در کتاب المحاسن چنین میخوانیم: «مَنْ زَعَمَ أَنَ کِتابَ اللّٰهِ مُبْهَمْ فَقَدْ هَلَکَ و اَهْلَکَ».

یعنی هر کس گمان برد که کتاب خدا مبهم است نه تنها خود را هلاک کرده بلکه موجبات هلاکت دیگران را نیز فراهم می کند.

در مقدمه حاضر نمی توان بیش از این وارد جزئیات شد بنابر این بهتر است خوانندگان را به مطالعه مقالات كتاب دعوت کنیم كه به همين منظور تدوین شده اند. اين مقالات همگي ابتكاري بوده و هر يك نکته ای از نكات بی شمار قرآني را مورد بررسی قرار داده اند.

از خداوند می خواهیم ما را بیش ازپیش با مفاهيم عاليه قرآني آشنا كرده و توفيق خدمت به اين كتاب مقدس را بدهد. در اينجا وظيفه خود می دانم از همه کسانی که ما را در تدوین این کتاب یاری کرده اند به ویژه آقایان حجت الاسلام والمسلمین تقدیری، مهدی دانشیار و کاظم افشین پور تشکر کنم.

جعفر آقایانی چاوشي

عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتي شريف

ص: 21

ص: 22

قرآن و مطالعه علمی طبیعت / دکتر مهدی گلشنی

اشاره

استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف

مقدمه

منظور ما از طبیعت، جهان فیزیکی است که از طریق حواس مان با آن ارتباط داریم. قرآن از پدیده های طبیعت به عنوان نشانه های خداوند نام می برد و مطالعه آنها را وسیله شناخت او تلقی می کند:

« وَمِنْ آيٰاتِهِ خَلْقُ السَّمٰواتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوٰانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ »(1)

و از نشانه های اوست آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانها و رنگ های شما؛ براستی که در این امر نشانه هائی برای عالمان وجود دارد.

ص: 23


1- الروم / 22

قرآن متذکر می شود که انسانها واجد استعداد شناخت هستند و آنها باید این ظرفیت را در حدَ توانائی شان بکار برند:

« وَاللهُ أَخْرَجَكُمْ مِّنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ »(1)

خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد، در حالیکه هیچ نمی دانستید، و برای شما چشم و گوش و دل قرار داد؛ شاید سپاسگزاری کنید.

قرآن آدمی را به مطالعه شگفتی های خلقت و احوال موجودات مختلف و نحوه پیدایش آنها، و به طور کلی نظام آفرینش، دعوت می کند، و این کار را وسیله شناخت عظمت صنع الهی می شمارد:

«... وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمٰواتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا... »(2)

و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند [و می گویند] پروردگارا این را بیهوده نیافریده ای...

مسائل اصلی در ارتباط با مطالعه طبیعت

اشاره

چنانکه گفتیم در قرآن ارجاعات زیادی به پدیده های طبیعی شده است. اما به عقیده برخی از اندیشمندان مسلمان اینها برای تعلیم دانش علمی نیست، بلکه برای جهت دادن به مطالعه طبیعت، از

ص: 24


1- النحل / 78 .
2- آل عمران / 191

راه های مناسب، است. امَا در مطالعه طبیعت، قرآن تاکید روی چند مسئله دارد:

1. مبدأ اشیاء و پدیده ها وچگونگی تحول آنها

در قرآن آیات زیادی هست که در آنها خداوند از انسانها می خواهد که درباره مبدا اشیاء و پدیده های طبیعی وچگونگی تحوَل آنها بیندیشند:

« قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ... »(1)

بگو در زمین سیر کنید و بنگرید که خداوند چگونه خلقت را آغاز کرد...

« أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ ، وَإِلَى السَّمٰاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ ، وَإِلَى الْجِبٰالِ كَيْفَ نُصِبَتْ ، وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ »(2)

آیا در شتر نمی نگرند که چگونه خلق شده است، و اینکه آسمان چگونه برافراشته شده است، و اینکه کوه ها چگونه برقرار گردیده است، و اینکه زمین چگونه گسترده شده است.

ص: 25


1- العنکبوت/20
2- الغاشیه /20 – 17

2. کشف اتقان صنع و هدفمندی در طبیعت

قرآن مکرراً به وجود اتقان صنع و هدفمندی در طبیعت اشاره دارد :

«... وَكُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ »(1)

و هر چیز نزد او مقداری دارد.

« ... وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ »(2)

و آسمان را بر افراشت و میزان را قرارداد.

« وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهٰا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ...»(3)

و کوه ها را می بینی و می پنداری که ساکن هستند، در حالیکه همچون ابر در حرکتند. این صنع خداست که همه چیز را متقن آفریده است...

« وَمَا خَلَقْنٰا السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لاعِبِينَ »(4)

و ما آسمان و زمین و آنچه را که بین آنها است، به بازیچه نیافریده ایم.

ص: 26


1- الرعد / 8
2- الرحمن / 7
3- نمل / 88
4- الانبیاء /16

3. بهره مندی مشروع از امکانات طبیعی

قرآن مکرراً به امکاناتی که خداوند برای بشر در طبیعت فراهم کرده است اشاره دارد:

« وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ »(1)

و ما شما را در زمین مستقر کردیم و برای شما در آن امکانات معیشتی فراهم نمودیم. [امَا] اندکی از شما سپاسگزاری می کنید.

« وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا...»(2)

و اوست که دریا را برای شما رام کرد تا از [صید] آن گوشتی تر و تازه بخورید و از آن زیوری استخراج کنید و بپوشید ...

خداوند همه مواهب طبیعی را در اختیاربشر قرار داده تا با بهره گیری از آنها نقش خلیفه اللهی خود را در زمین ایفا کند. در مقابل از او خواسته که از این مواهب در جهت فساد و تباهی بهره نگیرد همانگونه که ناسپاسان به هنگام تصدی امور بدان می پردازند:

« وَإِذَا تَوَلّىٰ سَعىٰ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ

ص: 27


1- الاعراف /10
2- النحل/14

وَاللهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ »(1)

و چون متصدی امور شود از هیچ فتنه و فسادی کوتاهی نمی کند و زراعتها و چارپایان را نابود می سازد ، البته خداوند فساد را دوست نمی دارد.

«.. وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ »(2)

تو نیکی کن همانگونه که خداوند در حق تو نیکی کرده است و در زمین در پی فساد مباش که خداوند مفسدان را دوست نمی دارد.

یعنی بشر در حالی که از مواهب طبیعت بهره می برد، نباید از حدود الهی تجاوز کند:

« وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ، أَلّٰا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ »(3)

آسمان را بر افراشت و ترازو را بر نهاد. پس در ترازو از حد تجاوز نکنید.

از طرف دیگر، چون قرآن بر اعتلای جوامع اسلامی تاکید دارد:

ص: 28


1- البقره / 205
2- القصص / 77
3- الرحمن / 8-7

«... وَلَنْ يَجْعَلَ اللهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا »(1)

و خداوند هر گز کافران را بر مؤمنان سلطه نمی دهد.

بنابر این بر جوامع اسلامی واجب است که با بهره گیری از همه امکانات، از جمله دانش و فناوری روز، خود را در برابر دسیسه های دشمنان آماده کنند:

« وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبٰاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَعَدُوَّكُمْ...»(2)

و در برابر آنها تا آنجا که می توانید نیرو و اسب های ورزیده آماده سازید تا به وسیله آنها دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید...

4. طرق شناخت طبیعت

اشاره

از دیدگاه قرآن سه طریق برای شناخت طبیعت وجود دارد:

الف) حواس پنجگانه که بوسیله آنها مشاهدات و تجارب علمی صورت می گیرد.

ب) عقل سلیم یعنی عقلی که به حجاب های نفسانی مبتلا نگردیده است.

ج) وحی و الهام

ص: 29


1- النساء / 141
2- الانفال / 60
4-1. نقش مشاهده و استدلال

با آیه زیر شروع می کنیم که اشاره صریح به نقش حواس در کسب دانش دارد:

« وَاللهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصٰارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ »(1)

خداوند شما را از شکم های مادرانتان بیرون آورد در حالیکه چیزی نمی دانستید و برای شما گوش و چشم و دل قرار داد؛ باشد که شکرگزاری کنید.

آیاتی در قرآن وجود دارند که انسان ها را تشویق می کنند که حواس خود را در فهم حقایق خلقت به کار برند. مثلاً:

« قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ...»(2)

بگو در زمین سیر کنید و بنگرید که خداوند چگونه خلقت را آغاز کرد...

این آیه به نقش توامان مشاهده و تفکر در فهم حقایق خلقت اشاره دارد، و البته تردیدی نیست که قرآن حواس آدمی را ابزارهای اولیه می داندکه در فهم جهان خارجی به کار می آیند . امَا مشاهده ای که با حواس شروع می شود، باید با تعقل و استدلال نیز همراه باشد

ص: 30


1- نحل / 78
2- عنکبوت / 20

تا به نتیجه مطلوب منجر شود وگر نه تنها به اتکا ی حواس، نمی توان درک درستی از عالم خارج داشت. از اینرو قرآن درآیات متعددی متذکر می شود که حواس ما برای فهم مشاهدات کافی نیست. مثلاً:

« وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ »(1)

و مثل کسانی نباشید که می گویند شنیدیم، اما نمی شنوند.

به علاوه قرآن متذکر می شود که ما نمی توانیم تمامی واقعیات جهان را از طریق حواسما ن درک کنیم:

« اللهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمٰواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا...»(2)

خداوند آن ذات اقدسی است که آسمانها را بدون ستونهائی که آنها را بتوانید ببینید بر افراشت...

« سُبْحٰانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوٰاجَ كُلَّهَا مِمّٰا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ وَمِمّٰا لَا يَعْلَمُونَ »(3)

پاک و منزه است آن ذات اقدسی که خود واحد است و احد ولی مخلوقات را زوج آفرید چه گیاهان که از زمین می رویند و چه آدمیان و چه موجوداتی که نزد انسانها نا شناخته اند.

ص: 31


1- انفال / 21
2- رعد / 2
3- یس / 36
4-2. نقش وحی و الهام در درک طبیعت
اشاره

بعضی از آیات قرآنی حاکی از این هستند که غیر از طرق معمولی یعنی مشاهده و تفکر، راه دیگری برای درک واقعیات جهان خارج وجود دارد. امَا این یک وسیله همگانی و در همه اوقات نیست. بلکه در شرایطی بعضی از بندگان خاص خدا از آن بهره مند می شوند:

4-2-1. وحی به پیامبران

خداوند خطاب به حضرت مسیح (علیه السلام) می فرماید:

« ذٰلِكَ مِمّٰا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ »(1)

این از جمله حکمت هایی است که خداوند به تو وحی کرده است...

و نیز در مورد حضرت خضر ع می فرماید:

« فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا »(2)

آنگاه بنده ای از بندگان ما [خضر] را یافتند که به او رحمتی از سوی خویش ارزانی داشته و از پیشگاه خود به او علم آموخته بودیم.

ص: 32


1- اسراء / 39
2- کهف / 65
4-2-2. الهام به افراد معمولی

خداوند بعضی امور را به بندگان خاص خود الهام می کند:

« وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ...»(1)

و به مادر موسی وحی کردیم که به او شیر بده...

باید توجه داشت که بالاترین سطح وحی مخصوص پیامبران است و از طریق القای معنا در قلب آنها و یا خلق واژه ها یا ارسال فرشتگان به نزد ایشان صورت می گیرد. سطوح پائین تر وحی به انبیا و اولیای خدا اختصاص دارد.

بعضی از فیلسوفان مسلمان، نظیر ابن سینا، بر این باورند که افرادی که از این گونه علوم برخوردارند ، دارای قوه ای قدسیه هستند. در تفکر معمولی، ذهن یک حرکت دوگانه بین معلوم و مجهول دارد و برای رسیدن به نتیجه به یک حد وسط نیاز هست که به کمک آن می توان مجهول را شناخت. امَا در بعضی افراد نتیجه بدون تشکیل قیاس به دست می آید. این توانائی ذهنی که فرد را به هدف می رساند، بدون آنکه از مراحل منطقی عبور کند، شهود نام دارد، که بالاترین مرتبه آن همان قوه قدسیه است. افرادی که از این قوه بهره مند هستند می توانند بعضی از واقعیت ها را بدون

ص: 33


1- قصص / 7

توسل به حواس یا استدلال عقلی درک کنند. امَا در دیدگاه قرآنی، شهود و بصیرت طرق معمولی برای کسب دانش نیستند و همه افراد نمی توانند در همه مواقع از این موهبت بهره مند شوند:

« ذٰلِكَ فَضْلُ اللهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشٰاءُ...»(1)

این فضل خداوند است که آنرا به هرکس که بخواهد عطا می کند...

تنها راهی که بر همگان باز است مشاهده همراه با تعقل است.

5. موانع شناختی

اشاره

بعضی عوامل بر عقل انسانها مسلط و بدینگونه کارایی آن را مختل می کنند . مهمترین آنها از نگاه قران از قرار زیرند .

5-1. تبعیت از هوای نفس

«... وَإِنَّ كَثِيرًا لَيُضِلُّونَ بِأَهْوٰائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ...»(2)

چه بسیارند کسانی که از روی هوی وهوس و ازسر جهل دیگران را به گمراهی می کشانند...

ص: 34


1- جمعه / 4
2- انعام / 119
5-2. تعصبات بیجا

« ذٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللهُ فَأَحْبَطَ أَعْمٰالَهُمْ »(1)

زیرا آنها آنچه را که خداوند نازل کرده ناخوش می پندارند. پس خداوند اعمالشان را نابود کرده است.

5-3. کبر

« فَلَمّٰا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنٰا مُبْصِرَةً قَالُوا هٰذَا سِحْرٌ مُبِينٌ ، وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهٰا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا...»(2)

پس وقتی که آیات روشنی بخش ما به آنها رسید، گفتند این سحری آشکار است، و آن را از سر ستم و کبر انکار کردند، در حالیکه در دلشان به آن یقین داشتند...

5-4. تقلید کورکورانه از صاحبان قدرت

« وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا »(3)

و گویند خدایا ما از سروران و بزرگانمان اطاعت کردیم. پس آنها ما را به گمراهی کشاندند.

ص: 35


1- محمد / 9
2- نمل / 14-13
3- احزاب/ 67
5-5. شتابزدگی در قضاوت

« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ »(1)

ای کسانیکه ایمان آورده اید، اگر فاسقی برایتان خبری آورد، پس آن را دقیقاً بررسی کنید تا مبادا از سر غفلت به مردم اسیب برسانید و سپس از آنچه کرده اید پشیمان شوید...»

5-6. جهل

«... فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ...»(2)

پس چرا در مورد آنچه که علم بدان ندارید جر و بحث می کنید.

5-7. تأیید و تکذیب های بی مبنا

«وَلاٰتَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا »(3)

و از آنچه که بدان علم نداری پیروی مکن، زیرا گوش و چشم و دل، از همه آنها، پرسش خواهد شد.

ص: 36


1- حجرات / 6
2- آل عمران / 66
3- اسراء / 36
5-8. دنبال حقیقت نبودن

« فَقَدْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ...»(1)

پس آنان حق را که سراغشان آمده بود دروغ پنداشتند...

«وَمَن اَظلَمُ مِمِّنِ افتَریٰ عَلیٰ الله کَذِباً أَو کَذَّبَ بِالحَقِّ لَمّٰا جٰائَهُ...»(2)

کیست ستمکار تر از آنکه بر خدا دروغ می بندد و یا حق را که به سوی او آمده دروغ می شمارد...

در مقابل این، قرآن دنبال حق بودن را قویاً توصیه می کند:

« فَبِشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ...»(3)

پس بشارت بده بندگانی را که سخن را می شنوند و نیکو تر آن را پیروی می کنند.

5-9. سطحی نگری

قرآن آدمی را از سطحی نگری بر حذر می دارد:

« وَكَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّمٰوَاتِ وَالْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ »(4)

ص: 37


1- انعام / 5
2- عنکبوت / 89
3- زمر / 18
4- یوسف / 105

و انسانها چه بسیار نشانه ها ی قدرت آفریدگار را که در آسمانها و زمین مشاهده می کنند و از سر جهل با بی تفاوتی از کنار آنها می گذرند و روی می گردانند.

6. بعد علمی قرآن

بیش از 750 آیه در قرآن در باره پدیده های طبیعی آمده است. موضوع مهم این است که کشف کنیم پیام این گونه آیات برای ما چیست، و چگونه می توانیم از آنها بهره بگیریم. در این مورد دو نظر هست:

الف) یک نظر بر این است که قرآن تمامی دانش ها را در بر دارد و بنا بر این تمام عناصر اساسی علوم طبیعت را شامل است. پیروان این نظر به آیاتی نظیر آیه زیر متوسل می شوند:

« وَلا رَطْبٍ وَلا يٰابِسٍ إِلّٰا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ »(1)

و تر وخشکی نیست مگر آنکه در کتابی مبین [مسطور] است.

«... مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ »(2)

ما در این کتاب چیزی را فرو گذار نکرده ایم.

ص: 38


1- انعام / 59
2- انعام / 38

انگیزه دانشمندان قدیم در توجه به قرآن به عنوان منبع دانش ها ناشی از اعتقاد آنها به جامعیت قرآن بود. امَا بعضی از عالمان متاخر ضمن اعتقاد به این جامعیت در صددند که سرشت اعجاز آمیز قرآن در حوزه علم را نیز اثبات کنند. بنابراین، آنها می کوشند که قرآن را با یافته های علم معاصر تطبیق دهند. به عنوان نمونه عبد الرحمن کواکبی، از دانشمندان سوری قرن سیزدهم هجری، می گوید:

«در قرن جدید علم حقایقی را روشن کرده است و اینها به کاشفین آنها که اروپائی وآمریکائی هستند نسبت داده می شود. آما آنهائی که در قرآن تدبر می کنند می یابند که غالب این حقایق به طور صریح یا ضمنی در سیزده قرن قبل در قرآن آمده است.» (1)

عبد الرزاق نوفل، عالم مصری معاصر، نیز همین را می گوید:

«ما وقتی به غیر عرب ثابت کنیم که قرآن شامل اصول علم جدید است و از هر پدیده علمی سخن گفته ، آیا این معجزه قرآنی برای گرایش آنان به قران کافی نیست .» (2)

ب) گروه دوم بر این هستند که قرآن یک کتاب هدایت است، نه یک دایره المعارف علم و فناوری. در واقع، معنای آیاتی نظیر آیه اخیرالذ کر (الانعام / 38) این است که قرآن آنچه را که برای هدایت

ص: 39


1- عبد الحمن کواکبی، طبائع الاستبداد و مصارع الاستبعاد (بیروت: دار القرآن الکریم، 1393 ق.)، ص 42.
2- عبد الرزاق نوفل، القرآن الکریم و العلم الحدیث (بیروت: دار الکتاب العربی، 1393 ق.)، ص26.

و سعادت دنیوی و اخروی ما لازم است در بردارد. بعلاوه، علم به نهایت خود نرسیده است و بنابراین درست نیست که قرآن را با نظریه های موقت علم تطبیق دهیم. تطبیق قرآن با نظریه های ناپایدار، حقایق قرآنی را در معرض تهدید قرار می دهد و راه را برای تعابیر متنوع ناسازگار باهم باز می کند. افزون بر اینکه مشیت الهی براین قرار گرفته که بشر اسرار طبیعت را خود با استفاده از حواس و عقلش کشف کند تا عظمت خلقت را درک نماید. اگر قرآن تمامی علوم طبیعت را در بر می داشت عقل انسانی عاطل و آزادی انسانی بی معنا می بود.

ما نیز همراه با این گروه دوم معتقدیم که قرآن کتاب هدایت برای رشد انسانها است و آنچه را که بشر در حوزه ایمان و عمل لازم دارد، در بر گرفته است. از طر ف دیگر نمی توانیم انکار کنیم که از قرآن می توان بصیرت های زیادی در مورد طبیعت فرا گرفت. ولی عمدتاً نظر قرآن این بوده که ما ازطریق مطالعه طبیعت به عظمت خلقت پی بریم و از نعمات الهی بهره مشروع بگیریم. به قول علامه طباطبائی:

«قرآن مجید در آیات بسیاری... به تفکر در آیات اسمان و ستارگان درخشان و اختلافات عجیبی که در اوضاع آنها پدید

ص: 40

می آید و نظام متقنی که بر آنها حگومت می کند دعوت می کند به تفکر در آفرینش زمین و دریاها و کوه ها و بیابان ها و آنچه از عجایب در شکم زمین قرار گرفته و اختلاف شب و روز و تبدیلات فصول تحریض و ترغیب می نماید...

و بدین ترتیب به تعلم علوم طبیعی و ریاضی و فلسفی و فنون ادبی و بالاخره علومی که در دسترس فکر انسانی است و تعلم آنها به نفع جهان بشری می باشد دعوت می کند.» (1)

ما همچنین اعتقاد داریم که پیشرفت علم فهم بعضی آیات قرآنی را آسان تر می کند. مثلا آیه:

« وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ »(2)

و هر چیزی را به صورت جفت آفریدیم. شاید پند گیرید.

از عمومیت زوجیت در مخلوقات سخن می گوید، چیری که در پرتو علم قدیم عمومیت آن قابل فهم نبود، اما فیزیک جدید فهم آن را آسان تر ساخته است.

ص: 41


1- سید محمد حسین طباطبائی، قرآن در اسلام (تهران: دار الکتب الاسلاميه، 1350 ش.)، ص 94.
2- الذاریات / 49

7. پاسخ به سؤالات بنیادی انسان

برای همه انسانها بعضی سؤالات بنیادی مطرح هستند - سؤالاتی از قبیل اینکه ما از کجا آمده ایم و به کجا می رویم و هدفمان در زندگی چیست؟ تفكر دربارة اين گونه سؤالات مى تواند تأثير درازمدت بر روى ما و تصميماتمان - از جمله تصميماتى كه در حوزة علم و فناورى مى گيريم - بگذارد.

در مورد این گونه سؤالات، که پوپر آنها را «سؤالات بنیادی» می نامد، نظر بعضی از عالمان طراز اول معاصر این است که علم تجربی نمی تواند به آنها پاسخ گوید. به قول پوپر:

«این اهمیت دارد که درک کنیم علم اظهاراتی در مورد سؤالات نهائی ندارد - در باره معمای وجود، یا در باره وظیفه انسان در جهان.» (1)

و به قول پیتر مداوار (برنده جایزه نوبل در پزشکی):

«اینکه علم محدودیتی دارد از آنجا محتمل می شود که سؤالاتی وجود دارند که علم نمی تواند پاسخ دهد و هیچگونه پیشرفت قابل تصوری از علم هم آن را قادر به پاسخ دادن به آنها نمی کند. اینها سؤالاتی هستند که کودکان می پرسند. من سؤالاتی از قبیل: چگونه هر چیزی آغاز شد؟ ما برای چه اینجا

ص: 42


1- Karl R. Popper, "Natural Selection and the Emergence of Mind", in Evolutionary Epistemology, Rationality, and the Sociology of Knowledge, ed. Gerard Radnitzky and William W. Bartley (La Salle, Ill.: Open Court, 1987), p. 141.

هستیم؟ ما از چه ساخته شده ایم؟ و هدف از زیستن چیست؟ را در نظر دارم.» (1)

اما برخی از بزرگان علم اذعان دارند که پاسخ به این سؤالات را باید از دین گرفت چارلز تاونز برنده جایزه نوبل در فیزیک می گوید:

«به عقیده من، مسئله مبداء آفرینش را اگر صرفاً از دید علمی دنبال کنیم به جواب نمی رسیم . ولی، من معتقدم اگر قرار است در این باره به نوعی توضیح دست یابیم باید به دین ومتافیزیک متوسل شویم.» (2)

فریمن دایسون فیزیکدان برجسته معاصر نیز چنین می گوید:

«بزرگترین اسرار حل نشده، رازهای وجود ما به عنوان موجودات هشیار در گوشه ای از یک جهان وسیع است. چرا ما اینجا هستیم؟ آیا جهان هدفی دارد؟ دانش ما در باره خیر وشر از کجا می آید؟ این رازها و صدها راز دیگر مثل آنها وراء دسترس علم هستند. آنها در آن طرف دیگر مرز قرار دارند - در حوزه صلاحیت دین هستند.» (3)

جهان بینی مبتنی بر قرآن به این قبیل سؤالات پاسخ می دهد.

ص: 43


1- Peter Medawar, The limits of science (Oxford: Oxford University Press, 1984), P. 66.
2- H. Margeneau Roy A. Varghese, Cosmos, Bios, Theos (La Salle, Illinois: Open Court, 1992), p. 123.
3- F. Dyson, “New Mysteries: The Price and Promise of Human Progress” , Science and Spirit, July / August 2000 , Vol. 11, No. 3.

نتیجه گیری

قرآن انگیزه فراوانی را برای مطالعه طبیعت فراهم می کند . آیات نورانی آن می توانند الهام بخش علما در پژوهش های نظری و عملی باشند. اما از مهم ترین درس هائی که ما از آن می گیریم در ارتباط با جهان بینی و معرفت شناسی جامع قرانی است. اغلب کج فهمی های ناشی از علم جدید ریشه در جهان بینی مادی ویکسونگر و یا معرفت شناسی محدود و تنگ نظرانه حاکم بر غالب محافل علمی جهان معاصر دارد.

قرآن ابزار شناخت طبیعت و اصول یک جهان بینی جامع را به ما معرفی می کند، در مورد موانع شناخت صحیح آگاهی بخش است، به سؤالات بنیادی انسان پاسخ می دهد، و جوامع اسلامی را به کوشش در جهت اعتلای همه جانبه جهان اسلام می خواند.

ص: 44

ص: 45

ص: 46

ماه و سال شمسی و قمری در قرآن کریم / علیرضا موحد نژاد

اشاره

ماه و سال شمسی و قمری در قرآن کریم(1)

علیرضا موحد نژاد

عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف

مقدمه

مسئله تقویم و استخراج آن، همیشه یکی از مسائل مهم برای بشریت بوده است چرا که او با تقویم، بهتر برنامه ریزی و پیش بینی می نماید. همچنین حساب ایام گذشته را بهتر نگه می دارد. با توجه به ارتباط دین و زندگی و از سوی دیگر نقش تقویم در زندگی انسان، می خواهیم بررسی کنیم که منظور خداوند متعال در قرآن کریم از ماه و سال به ماه و سال شمسی باز می گردد یا قمری؟

ص: 47


1- تنقیح این مقاله و تبدیل آن از سخنرانی به مقاله توسط آقای حجت الله حاجی کاظم انجام گردیده است.

ماه در قرآن کریم

لفظ مورد استفاده در قرآن کریم برای ماه، «شهر» است. برای مثال در آیه شریفه «لَيْلَةُ اَلْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»(1) سخن از مدت یک ماه شده است. این لغت در میان فارسی زبان ها برای بیان حقوق یا هزینه یک ماه در قالب لغت «شهریه» استفاده می شود. تردیدی نیست که مقصود از این واژه، ماه قمری است. شاهد اول این است که تنها ماه تقویمی که در قرآن بدان اشاره شده، ماه مبارک رمضان است.

«شَهْرُ رَمَضٰانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ»(2)

ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده است.

شاهد دیگر اینکه قرآن در آیه ای می فرماید تعداد ماه ها نزد خداوند، دوازده ماه است که چهار ماه آن از ماه های حرام است. روشن است که ماه های حرام، در سال قمری تعیین می شده و سال های شمسی دارای ماه حرام نیست:

«إِنَّ عِدَّةَ اَلشُّهُورِ عِنْدَ اَللهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اَللهِ يَوْمَ خَلَقَ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ»(3)

ص: 48


1- قدر/ 3
2- بقره/ 185
3- توبه/ 36

یقیناً شماره ماه ها در پیشگاه خدا از روزی که آسمان ها و زمین را آفریده در کتاب [علم] خدا دوازده ماه است؛ از آنها چهار ماهش ماه حرام است؛ این است حساب استوار و پایدار؛ پس در این چهار ماه [با جنگ و فتنه و خونریزی] بر خود ستم روا مدارید.

شاهد دیگر این است که احکامی از دین که با مدت زمانی بر حسب ماه سر و کار دارد، از نظر فقهای مسلمان به ماه قمری بر می گردد. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می گوید:

«سال در عرف قرآن به قمرى حساب مى شود كه از ماه هاى هلالى تركيب مى يابد و در شريعت اسلامى هم همين معتبر است.»(1)

سال در قرآن کریم

در قرآن کریم، از واژه های مختلفی برای بیان سال استفاده شده است: واژه های «سَنَﺔ» (که جمع آن سِنون یا سنوات است)، «عام» و «حول» در معنای سال به کار رفته است. خداوند در هنگام توصیف یهودیان واژه « سَنَﺔ » را به کار برده است و می فرماید:

«يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ»(2)

ص: 49


1- ترجمه الميزان، ج 13، ص: 384
2- بقره / 96

«هر یک از آنان آرزومند است که ای کاش هزار سال عمر کند.»

واژه عام نیز در معنای سال به کار رفته است:

«أَوَلاٰ يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ في كُلِّ عاٰمٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لاٰيَتُوبُونَ وَ لاٰ هُمْ يَذَّكَّرُونَ»(1)

«آیا نمی بینند که آنان در هر سال یک یا دو بار آزمایش می شوند سپس توبه نمی کنند و متذکر نمی شوند؟»

واژه «حول» نیز به معنای سال استفاده شده است:

«وَ الْوٰالِدٰاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كاٰمِلَيْنِ لِمَنْ أَرٰادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضٰاعَةَ»(2)

«و مادرانی که می خواهند شیردهی را کامل کنند، باید فرزندانشان را دو سال کامل شیر دهند.»

اما واژه دیگری نیز برای اشاره کردن به سال در قرآن آمده است که ظاهراً کمتر بدان توجه شده است. جایی که حضرت شعیب (علیه السلام) می خواهد حضرت موسی )ع) را به عنوان داماد خود بگیرد و می خواهد برای او مهریّه (یا شرط ازدواج) مشخص کند، مهریّه اش را هشت سال کار نزد خودش تعیین می نماید. برای این منظور از تعبیر

ص: 50


1- توبه / 126
2- بقره / 233

«ثَمانِيَ حِجَجٍ» استفاده می کند و می فرماید:

«إِنِّي أُريدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَيَّ هاٰتَيْنِ عَلي أَنْ تَأْجُرَنی ثَماٰنِيَ حِجَجٍ...»(1)

«من می خواهم این دخترم را به ازدواج تو در آورم در قبال آنکه برای من هشت سال کار کنی.»

در این آیه شریفه، «حِجَجٍ» جمع «حجّه» است که با «حج» معنای نزدیکی داشته و ظاهراً یعنی مدت زمانی که در آن، هشت حج انجام گیرد؛ چون حج در زمان خاص خود یعنی ذی الحجّه انجام می گرفته است.

سال شمسی و قمری در قرآن کریم

محل سوال اینجاست که آیا مقصود قرآن کریم از سال، (با واژه هایی که برای سال بیان شد) سال شمسی است و یا سال قمری؟ اساساً قرآن کریم بر کدام سال تاکید بیشتری دارد و آیا از هر دو سال سخنی گفته است یا خیر؟ اگر از هر دو سال سخن گفته، آیا لفظ خاصی را برای سال شمسی و لفظ خاصی را برای سال قمری استفاده کرده است یا خیر؟

ص: 51


1- قصص / 27

آنچه روشن است، این است که عنایت قرآن کریم به سال قمری زیاد است. یکی از شواهد آن، آیه 36 سوره مبارکه توبه است که نشان می دهد اساس اشارات خداوند به ماه ها، ماه های قمری می باشد که در قسمت های قبل دلیل آن از آیه مربوطه بررسی شد. اما دیگر سوالات نیز باید بررسی گردند. با توجه به اینکه سال شمسی و قمری با یکدیگر تفاوتی حدود 11 روز دارند، در طول چندین سال این تفاوت بیشتر بارز می شود. برای مثال در مورد قول قرآن کریم درباره اصحاب کهف، تأمل می کنیم:

قرآن کریم می فرماید:

«وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِئَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعاً»(1)

«در غار خود سیصد سال ماندند و نه سال هم اضافه کردند.»

اول اینکه چرا فرموده 309 سال در حالی که طبق روایتی که بیان خواهد شد، در منابع یهودیان آمده که اصحاب کهف سیصد سال در غار خود بودند. دوم اینکه چرا اینگونه می فرماید سیصد سال ماندند و نه سال اضافه کردند؟ می توانست یکسره بفرماید: «وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِئَةٍ و تِسْع سِنِينَ»: سیصد و نه سال در غار خود ماندند» در حالی که چنین نفرمود. روایت یاد شده چنین است:

ص: 52


1- کهف/ 25

رَوَى الطَّبْرِسِيُّ (ره) وَ غَيْرُهُ أَنَّ يَهُودِيّاً سَأَلَ عَلِيّاً (علیه السلام) عَنْ مُدَّةِ لَبْثِهِمْ فَأَخْبَرَ بِمَا فِي الْقُرْآنِ فَقَالَ إِنَّا نَجِدُ فِي كِتَابِنَا ثَلَاثَمِائَةٍ فَقَالَ ذَلِكَ بِسِنِي الشَّمْسِ وَ هَذَا بِسِنِي الْقَمَر

از طبرسی (صاحب مجمع البیان) نقل شده است که مردی یهودی از علی (علیه السلام) درباره مدت ماندن اصحاب کهف پرسید. حضرت قول قرآن را فرمود. یهودی گفت: در کتاب ما آمده سیصد سال بوده است. حضرت فرمود: آن (عدد) بر اساس سال های شمسی است و این بر اساس سال های قمری.(1)

البته برای روایت یاد شده در منابع شیعی سندی غیر از نقل مجمع البیان (ج 6، ص 463) پیدا نکردیم.

حال برای محاسبه تفاوت میان مدت ماندن اصحاب کهف در غار به تقویم شمسی و قمری، باید تعداد روزهای سال شمسی و تعداد روزهای سال قمری را در نظر بگیریم. سال قمری 354 یا 355 روز و سال شمسی 365 یا 366 روز است. بنابراین تفاوت میان سال قمری و شمسی، بسته به کبیسه بودن یا نبودن سال شمسی و قمری، 4 حالت دارد که در نهایت 10، 11 و یا 12 روز می تواند باشد. ولی منجّمین برای محاسبه دقیق تر و منطقی تر، میانگین طول یک سال را در مدتی

ص: 53


1- بحار الانوار، ج 55، ص 352

طولانی استخراج می کنند. برای مثال تعداد روزهای صد سال شمسی را محاسبه و بر صد تقسیم می کنند. در مورد سال قمری نیز همین کار را انجام می دهند. با این محاسبه، میانگین سال قمری را 354/367068 (تا شش رقم دقت) و میانگین سال شمسی 365/242191 (تا شش رقم دقت) محاسبه کرده اند. اگر سیصد و نه را در عدد اول و سیصد را در عدد دوم ضرب کنیم، به ترتیب اعداد 109499/4 و 109572/7به دست می آید که تفاوت آنها 73/3 روز است. یعنی سیصد سال شمسی تقریباً دو ماه و نیم بیش از سیصدو نه سال قمری است که نادیده گرفتن آن در بیان برابری سال ها، غیر منطقی نیست.(1)

در تفسیر کبیر از فخر رازی، به خاطر همین تفاوت چند ماهه، در

ص: 54


1- در اینجا باید اشاره کرد که اصحاب کهف طبق شواهد تاریخی در جنوب غربی آسیای صغیر می زیسته اند و در آنجا از تقویم شمسی استفاده می شده است. یک سال شمسی همانگونه که می دانیم معادل 365/25 روز است. قرآن اما بین مردمی نازل شد که از تقویم قمری بهره می بردند و ماه قمری به طور متوسط 29 روز و 12 ساعت و 44 دقیقه و 8/2 ثانیه است. یعنی در یک سال قمری354/53 روز وجود دارد. بنابراین نسبت یکسال شمسی به یکسال قمری برابر است با: 1/03=354/53÷365/25 اگر در یک تقویم شمسی 300 سال داشته باشم در یک تقویم قمری این مدت برابر خواد بود با: 309 =1/03×300 و تفاوت دقیقاً 9 سال خواهد بود. یعنی همان چیزی که قرآن معلوم کرده است. (جعفر آقایانی چاوشی)

این قول مناقشه شده زیرا آن را مخالف با محاسبه دانسته است.(1) اما علامه طباطبایی، بیان چنین تقریبی را معقول دانسته است و بیان حدود هشت سال و ده ماه به عنوان نه سال را روا و منطقی می داند.(2) به هر حال این موضوع نیز که تعداد سال های ماندن اصحاب کهف در غار در منابع یهودیان چه قدر است، نیاز به بررسی بیشتر دارد. به این نکته هم باید توجه شود که داستان اصحاب کهف در تورات نباید جایی داشته باشد چرا که این واقعه بعد از حضرت موسی (علیه السلام) اتفاق افتاده است.

ولی نکته دیگری نیز در اینجا وجود دارد و آن اینکه در گذشته نسبت به اعمال کبیسه ها به طور منظم توجه نداشتند. این عدم اعمال یا به علت ضعف علمی بود و یا برای حفظ نظم خاصی که مورد نظر ایشان بود. گاهی هم هر چند سال یکبار، اعمال کبیسه می نمودند. حال فرض کنید یهود بر اساس تقویم شمسی و بدون اعمال کبیسه پیش رفته باشند. اگر بر این مبنا محاسبه کنیم یعنی باید سال شمسی را همان 365 روز بگیریم. در این صورت، عدد 109500 به دست می آید که تفاوت محاسبه، یک روز خواهد بود. آن یک روز تفاوت هم به علت

ص: 55


1- تفسير فخر رازى، ج 21، ص 453
2- ترجمه الميزان، ج 13، ص 384

امکان جابجایی ماه قمری در یکی از روزهای آن سال ها، به دقت موضوع لطمه نمی زند. بدین ترتیب بر اساس این محاسبه، 300 سال طبق محاسبه یهودیان (اگر واقعاً یهودیان 300 سال محاسبه کرده باشند) به طور دقیق با قول 309 سال برابر می گردد. البته برخی همچون علامه طباطبایی در این موضوع تردید کرده و نقل کرده اند که نظر یهود 200 سال و کمتر است.(1) البته همین دقت در انطباق را می توان دلیلی بر بالا بودن احتمال این تحلیل دانست چرا که احتمال تطابق تصادفی این مسئله بسیار کم است.

نکته دیگر اینکه عرب به سال شمسی نیز عنایت داشت. در قرآن کریم، به فصل های تابستان و زمستان اشاره شده است و این نشان می دهد که آنها فصول شمسی را می شناختند. ضمناً خواهیم گفت که آنان سعی داشتند تقویم را طوری جابجا کنند که حج در فصول معتدل واقع شود. قرآن کریم می فرماید:

«إِيلاَفِهِمْ رِحْلَةَ اَلشِّتٰاءِ وَ اَلصَّيْفِ»(2)

[و نیز] به سفرهای [تجاری] زمستانی و [سفرهای تجاری] تابستانی پیوند و انس دهد [تا در آرامش و امنیت، امر معاششان را تأمین کنند.]

ص: 56


1- همان
2- قریش / 2

در تعبیر خوابی که حضرت یوسف (7) از خواب پادشاه مصر ارائه می فرماید ظاهراً از سال زراعی که سال شمسی است تعبیر به سنه و عام شده است و در سوره یوسف آمده است:

«قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً فَمَا حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلّا قَلِيلاً مِمَّا تَأْكُلُونَ (47) ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ سَبْعٌ شِدَٰادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قََلِيلاً مِمَّا تُحْصِنُونَ (48) ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ (49)»

گفت: هفت سال با تلاش پى گير زراعت مى كنيد، پس آنچه را درو كرديد جز اندكى كه خوراك شماست در خوشه اش باقى گذاريد. سپس بعد از آن هفت سال سخت و دشوار [پيش] مى آيد كه آنچه را براى آن [سال ها] ذخيره كرده ايد مگر اندكى كه براى كاشتن نگهدارى مى كنيد، مى خوريد. آن گاه بعد از آن [دوره سخت و دشوار] سالى مى آيد كه مردم در آن بارانِ [فراوان] يابند و در آن [سال از محصولات كشاورزى] عصاره ميوه مى گيرند.

بنظر می آید وقتی از 7 سال پی در پی کاشتن سخن به میان می آید چون کاشت هر محصول زمان مشخصی را در فصل مشخص دارد بعید است که بتوان مقصود از سال را سال قمری دانست زیرا در 7 سال قمری تقریباً 77 روز سال قمری با سال شمسی اختلاف پیدا می کند

ص: 57

که زمان کاشت محصولات تغییر می کند. بنابراین مناسب و عرفی این است که در اینجا مقصود از 7 سال، سال شمسی باشد. جالب این است که یکبار برای سال در اولین آیه از کلمه سنین که جمع سنﺔ است استفاده شده و در سومین آیه ذکر شده از کلمه عام بهره برده است. محتمل است که قرآن کریم از کلمات مربوط به سال مثل عرف مردم استفاده می کند و با قرائن باید فهمید که منظورش سال شمسی است یا قمری. مثلاً اگر بگویند چراغانی نیمه شعبان سه سال پیش از امسال خیلی با شکوه تر بود متوجه می شویم منظور سال قمری است. مگر اینکه گفته شود وقتی مردم ایران کلمه سال را به کار می برند چون غالباً مربوط به تقویم شمسی است اگر قرینه ای بر قمری بودن آن نباشد منظور همان سال شمسی است.

در قرآن کریم در مورد طول زمان نبوت یا عمر حضرت نوح (علیه السلام) نیز سخن به میان آمده است.

«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلىٰ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلّا خَمْسِينَ عَاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَ هُمْ ظَالِمُونَ»(1)

«و همانا نوح را به سوى قومش فرستاديم پس هزار سال، پنجاه سال کم (نهصد و پنجاه سال) در ميانشان درنگ كرد [ولى بيشتر

ص: 58


1- عنکبوت/14

مردم به او ايمان نياوردند]، سرانجام طوفان آنان را در حالى كه ستمكار بودند، فرا گرفت.»

در تورات نیز چنین آمده است:

« نوح بعد از طوفان سیصد و پنجاه سال زندگانی کرد پس جمله ایام نوح نهصد و پنجاه سال بود که درگذشت.»(1)

سؤال این است که 950 سال شمسی مورد نظر است یا 950 سال قمری؟ زیرا سال های یهودیان سال شمسی است و سال های مذهبی مسلمانان سال قمری است. 950سال شمسی تقریباً برابر با 979 سال قمری می باشد. ممکن است مقصود از 950 سال در هر دو متن سال شمسی باشد یا در هر دو سال قمری شاید هم بتوان گفت که حضرت نوح در 29 سالگی مبعوث شد و 950 سال قمری نیز پیامبر بود. شاید تا قبل از طوفان در بین مردم 950 سال قمری بود و پس از آن 29 سال دیگر زندگی کرد. اما روایات و نظر مفسرین در مورد طول نبوت و عمر حضرت نوح (علیه السلام) بسیار مختلف است بطوری که یک پژوهشگر را به هیچ مطلب قابل اعتمادی رهنمون نمی سازد.

همچنین در قرآن کریم داستان ظاهراً یکی از پیامبران نقل شده که

ص: 59


1- تورات، سِفر پیدایش، باب نهم آیه 28 و 29

100 سال از دنیا رفت و سپس دوباره زنده شد:

«أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلىٰ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خَاوِيَةٌ عَلىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنّىٰ يُحْيِي هٰذِهِ اللهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ»(1)

يا چون آن كسى كه به دهكده اى گذر كرد، در حالى كه ديوارهاى آن بر روى سقف هايش فرو ريخته بود [و اجساد ساكنانش پوسيده و متلاشى به نظر مى آمد] گفت: خدا چگونه اينان را پس از مرگشان زنده مى كند؟ پس خدا او را صد سال ميراند، سپس وى را برانگيخت، به او فرمود: چه مقدار [در اين منطقه] درنگ كرده اى؟ گفت: يك روز يا بخشى از يك روز درنگ كرده ام.

سؤال این است که این صد سال، صد سال شمسی است که برابر 103 سال قمری است؟ یا صد سال قمری است که 97 سال شمسی می شود؟ تلاش برای یافتن این داستان در کتاب مقدس به جایی نرسید. برخی روایات او را عُزَیر و برخی إرمیا معرفی کرده اند.

ص: 60


1- بقره / 259

فلسفه تأکید بر سال قمری در قرآن کریم

قرآن کریم تأکید غلیظی بر ثابت نگه داشتن تعداد ماه های قمری دارد:

«إِنَّ عِدَّةَ اَلشُّهُورِ عِنْدَ اللهِ اِثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اَللهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ»(1)

یقیناً شماره ماه ها در پیشگاه خدا از روزی که آسمان ها و زمین را آفریده در کتاب [علم] خدا دوازده ماه است.

در میان اعراب جاهلی تمایل به تغییر و جابجا کردن ماه های قمری وجود داشت. شاید این دستکاری را آنان از یهودیان و نحوه تنظیم تقویم آنان آموخته بودند. لازم است توضیحاتی درباره تقویم یهودیان ارائه گردد.

یهودیان برای استفاده از مزایای تقویم شمسی و قمری (و برخی دلایل دیگر)، سال را به شمسی و ماه ها را قمری در نظر می گرفتند.(2) طبیعی است که با توجه به اختلاف 10 تا 12 روز میان سال شمسی و قمری، باید تدبیری می اندیشیدند. آنان برای اصلاح این مورد، هر چند سال یکبار، سال را 13 ماهه درنظر می گرفتند. این کار آنان بر اساس

ص: 61


1- توبه/36
2- ترجمه آثار الباقیه، ص 80؛ ماههای عبرانیان

قراردادهای خاصی بود که منجر به پیچیده شدن تقویم یهود می شد. مسیحیان نیز در تقویم خود مشکلاتی داشته اند که ناشی از درست اعمال نکردن کبیسه می باشد. در سال 1582 پاپ گریگوری سیزدهم تقویم میلادی را تصحیح کرد اما سال ها این موضوع در میان مسیحیان محل اختلاف بود مثلاً در تاریخ کریسمس بیش از ده روز تفاوت میان مسیحیان مختلف وجود داشت. بالاخره بعد از حدود چهارصد سال اختلاف، مسیحیان بر تقویم واحدی اجماع کردند. به نظر می رسد این مشکلات ناشی از امکان دستکاری بشری در تقویم بوده است. نمونه چنین دستکاری در میان عرب جاهلی به طور بارز وجود داشت. آنان برای آنکه زمان حج در ماه های خیلی گرم یا خیلی سرد واقع نشود و اقتصاد حج با مشکل مواجه نگردد، همانند یهود سعی می کردند با جابجایی ماه ها، زمان حج را در فصول خوش آب و هوا نگه دارند. خداوند در این مورد آنان را مورد عتاب قرار می دهد:

«إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيٰادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عٰاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عٰاماً لِيُوٰاطِؤُا عِدَّةَ مٰا حَرَّمَ اللهُ فَيُحِلُّوا مٰا حَرَّمَ اللهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمٰالِهِمْ وَ اللهُ لا يَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرِينَ»(1)

بی تردید به تأخیر انداختن [حرمت ماهی به ماه دیگر] افزایشی در

ص: 62


1- توبه / 37

کفر است؛ [و این بدعتی است که سردمداران کفر] کافران را به سبب آن [نسبت به ماه های حرام واقعی] گمراه می کنند، یک سال ماه حرام را حلال می شمارند و در دیگر سال آن را حرام می دانند تا با شماره ماه هایی که خدا حرام کرده هماهنگ و مطابق سازند ولی [در نهایت] آنچه را خدا حرام کرده از پیش خود حلال می کنند؛ زشتی کارهایشان در نظرشان آراسته شده و خدا گروه کافران را هدایت نمی کند.

شاید یکی از علت های تعیین ماه های حرام و پراکندگی آن ها در طول سال، غیر از حفاظت از زمان حج، کاهش جنگ و خصومت باشد. گاهی اوقات عرب ها برای ادامه دادن به جنگ، تلاش می کردند ماه ها را جا به جا نمایند.

حال شاید فلسفه تاکید خداوند بر اینکه ماه ها نزد خداوند 12 ماه (قمری) است را بتوان تا حدودی درک کرد. اگر چنین نسبت به تعداد و ترتیب ماه ها سخت گیری نمی شد، احتمال دست کاری تقویم با اغراض مختلف وجود داشت که خود می توانست زمینه اختلاف میان مسلمانان قرار گیرد. و البته فلسفه ترجیح ماه قمری بر شمسی، می تواند قابل مشاهده بودن اهله مختلف ماه در کلیه نقاط زمین باشد. هرچند شاید ترجیح ماه قمری، دلایل دیگری نیز داشته باشد.

ص: 63

نتیجه گیری

قرآن کریم هم به سال شمسی و هم به قمری توجه دارد. این موضوع را می توان در نوع بیان طول مدت ماندن اصحاب کهف در غار ملاحظه نمود. اما ظاهراً پیش فرض قرآن کریم در مورد سال و ماه، سال و ماه قمری است. یکی از جهات این پیش فرض، حفظ تقویم از تحریف و دستکاری انسانی و ایجاد نوعی وحدت میان مسلمانان است اگر چه کاربرد دو کلمه سنﺔ و عام این احتمال را تقویت می کند که ممکن است این دو واژه در سال شمسی نیز در قرآن کریم به کار رفته باشند. و اگر پیش فرض مذکور پذیرفته نشود هر جا این دو واژه به کار روند باید قرینه ای وجود داشته باشد تا بتوان آن را بر سال قمری (یا شمسی) حمل کرد.

ص: 64

منابع

1. ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد، آثار الباقیه، ترجمه ی اکبر داناسرشت، تهران، انتشارات ابن سینا، 1352 ش

2. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372 ش

3. طباطبایی، محمد حسین، تفسير الميزان، قم، ترجمه فارسی، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1374 ش

4. فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1420 ق

5. کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید)، انجمن کتاب مقدس ایران، 1987 م

6. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ق

ص: 65

ص: 66

آسمان های هفتگانه در قرآن و نقد شبهه راهیافت خطا در این زمینه / دکتر علی نصیری

اشاره

دانشیار دانشگاه علم و صنعت

مقدمه

یکی از مدعیات عجیب عبدالکریم سروش رهیافت خطا در قران کریم و بویژه در آیات ناظر به آسمان های هفتگانه است. گر چه چنین کاری تازگی ندارد و شماری از ملحدین و مستشرقین مغرض از دیرباز برای تخریب و تخطئه قرآن به اینگونه شبهات توسل جسته اند، لیکن ارائه مجدد آن از سوی کسی که ادعای مسلمانی دارد شگفت انگیز به نظر می رسد. در بررسی دیدگاه آقای سروش در باره خطا پذیری آیات قرآن در زمینه

ص: 67

آسمان های هفتگانه، نخست گفتار وی را در این باره نقل می کنیم، آنگاه آیات ناظر به آسمان های هفتگانه را مورد بررسی قرارمی دهیم و سپس دیدگاه مفسران را در این موضوع بازکاوی می کنیم و در آخرین گام در سایه بررسی آیات قران و نظریات مفسرا ن، دیدگاه آقای سروش را مورد نقادی قرار می دهیم.

بررسی دیدگاه عبدالکریم سروش در زمینه آسمان های هفتگانه

آقای سروش در باره آسمان های هفتگانه چنین ابراز رأی کرده است:

«ماجراي هفت آسمان از اينها هم روشن تر است. بدون استثنا همه مفسران پيشين، آن را به رواني و آساني بر تئوري هاي هيئت بطلميوس تطبيق مي کردند (و چرا نکنند؟ همه ظواهر بر آن دلالت دارد) و فقط در قرن نوزدهم و بيستم است که مفسران جديد قرآن (عرب و غيرعرب) به فکر تفسير تازه اي از اين آيات، آنهم در پرتو معارف جديد، مي افتند و معاني مشکوک و تازه اي پيش مي نهند. باري از قبول ناسازگاري (گاه شديد) ظواهر قرآني با علم گريزي نيست.»(1)

بر اساس این اظهار نظر، ظواهر آیات قرآن در باره آسمان های

ص: 68


1- نامه اول آقای سروش خطاب به آیت الله سبحانی.

هفتگانه با هیئت بطلمیوس سازگار است از این جهت مفسران قرآن نیز این آیات را بر اساس همین هیئت تفسیر کرده اند. اما با آمدن نظریه های جدید، یعنی نظریه کپرنیک و کپلر، مفسران قرآن در فکر ارائه تفسیر جدیدی از این آیات برآمده اند.

ادعای تعارض ظواهر آیات با دستاورد های علمی راه را برای تخطئه دیدگاه های تفسیری هموار می کند نه تخطئه قرآن. اما آقای سروش در نامه دوم خطاب به آیت الله سبحانی، پا را فراتر گذاشته و بر مخالفت دلالت قطعی آیات با دستاوردهای علمی پای فشرده و در نتیجه بر رهیافت خطا در آموزه های قرآن تاکید کرده است! دلیل وی بر این مدعا آن است که پس از گذشت هزار و چهارصد سال باید معنای این دست از آیات بر مفسران روشن می شد. او می گوید:

«آخر اگر مراد جدی متکلم پس از هزار و چهار صد سال هنوز معلوم نشده، پس این مراد جدی برای که و کجا است؟ و اگر باید بانتظار نشست تا علم تجربی معلوم کند که مراد از هفت آسمان چیست، پس چرا اینهمه بر سر علم باید کوفت؟... و اگر یافتن مراد جدی متکلم این همه دیریاب و دشوار یاب است، آن هم در مسائل خردی چون آسمان های هفت گانه که با سعادت و شقاوت مومنان پیوندی ندارد، پس در مورد مسائل مهمتری چون مبداء و معاد چگونه میتوان به یافتن مراد جدی متکّلم

ص: 69

اطمینان یافت؟»(1)

او آنگاه چنین نتیجه گرفته است که اصرار بر انطباق آیات قرآن با دستاوردهای دانش بشری با وجود ابهام در کشف مراد جدّی خداوند و عدم توفیق مفسران در ارائه تفسیری مقبول از این آیات، امن واعتماد از قرآن به عنوان سخن خداوند و از خداوند به عنوان صاحب سخن را سلب می کند. او می گوید:

«آیا این شیوه در فهم و استفاده از قرآن رخنه های رفو ناپذیر نمی افکند؟ و بر همه چیز غبار تردید و تیرگی نمی افشاند؟ و امن و اعتماد به کلام و متکلّم را نمی ستاند؟ آیا سنّت معتزلیان راه بهتری را نشان نمی دهد که چنین پاره های ناسازگار از قرآن را سازگار با عقاید عامیانه اعراب بدانیم و از تکلفات و تاویلات نالازم و ناسالم رهایی جوئیم؟ و جواهر آموزه های قرآن را از غبار این ابهامات پاکیزه نگه داریم؟ (خواه آن آیات از سر همزبانی با اعراب وارد شده باشند، خواه به سبب دانش محدود پیامبر)»(2)

به استناد این گفتار، آقای سروش در باره آسمان های هفتگانه قرآن دو مدعا دارد که صغرا و کبرای قیاس اقترانی را شکل می دهد،

ص: 70


1- نامه دوم آقای سروش خطاب به آیت الله سبحانی.
2- همان.

بدین شرح:

1. دلالت ظاهری و بلکه قطعی این آیات همصدا با دانش رایج در عصر رسالت، بر هیئت بطلمیوس منطبق است. از این جهت مفسران در برخورد با این آیات آنها را بر این هیئت تطبیق داده اند.

2. هیئت بطلمیوس با آمدن نظریه های جدید کیهان شناسی در سده های اخیر فرو پاشید و خطای آن آشکار گردید.

آقای سروش از انضمام این دو مقدمه چنین نتیجه می گیرد که در آیات قرآن خطا راه یافته و این خطا ناشی از آن است که دانش پیامبر متاثر از دانش عصر رسالت شکل گرفته بود و از آنجا که قرآن تولید پیامبر است، خطای دانش عصر رسالت در قرآن راه یافته است!

چنان که اشاره کردیم برای نقد این مدعا نخست باید دلالت آیات ناظر به آسمان های هفتگانه را مورد بررسی قرار دهیم.

آسمان های هفتگانه در قرآن

واژه سماء از ریشه سمو به معنای بلندی است و در قرآن 120 بار به صورت مفرد و 190 بار به صورت جمع بکار رفته است. که از آن میان 100 بار به تنهایی و 173 بار در کنار کلمه ارض آمده است(1).

ص: 71


1- دائره المعارف قرآن، ج 1، ص 228.

بررسی منظر قرآن در باره پدیده آسمان نیازمند بررسی تمام آیات در این زمینه است که در حال حاضر از بحث ما خارج است. از آنجا که گفتار آقای سروش در باره آسمان های هفتگانه است، آیات ناظر به آسمان های هفتگانه را مورد بررسی قرار می دهیم. قرآن هفت بار از آسمان های هفتگانه به صورت صریح و دو بار به صورت غیر صریح یاد شده است. آیات مورد اشاره بدین قرار است:

1. هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَیٰ إِلَی السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ(1)

2. تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَی ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلٰکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کٰانَ حَلیمًا غَفُورًا(2)

3. وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلینَ(3)

4. قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ(4)

ثُمَّ اسْتَوَیٰ إِلَی السَّمَاءِ وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعًا أَوْکَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَینِ وَأَوْحَیٰ فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَزَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیا بِمَصَابِیحَ وَحِفْظاً ذٰلِکَ تَقْدِیرُ

ص: 72


1- بقره / 29.
2- اسراء / 44.
3- مومنون / 17.
4- مومنون / 86.

1. الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ(1)

2. الله الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمٰاوٰاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ عَلَیٰ کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْماً(2)

3. اَلَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقاً مَا تَرَیٰ فِی خَلْقِ الرَّحْمَانِ مِنْ تَفٰاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَیٰ مِنْ فُطُورٍ(3)

4. أَلَمْ تَرَوْا کَیْفَ خَلَقَ الله سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقاً(4)

5. وَبَنَیْنَا فَوْقَکمْ سَبْعاً شِدَاداً(5)

در نگریستن به این آیات متوجه می شویم که به استثنای مورد سوم و نهم، در سایر آیات از هفتگانه بودن آسمان ها به صراحت یاد شده است. حال مناسب است با امعان نظر به این آیات، مهم ترین نکات قابل استفاده از آنها را که به ما برای شناخت هرچه بیشتر نظر قرآن در باره آسمان های هفتگانه کمک می کند، مورد بررسی قرار دهیم.

ص: 73


1- فصلت / 11 – 12.
2- طلاق، 12.
3- ملک، 3.
4- نوح، 15.
5- نبأ، 12.

نکات برگرفته از آیات ناظر به آسمان های هفتگانه

اشاره

از نگریستن در آیاتی که در باره آسمان های هفتگانه نازل شده است، هفت نکته قابل استفاده است که با امعان نظر به آنها ضعف عموم شبهات مربوط به آسمان های هفتگانه و ادعای خطاپذیری آیات قرآن در این زمینه آشکار می گردد. این نکات عبارتند از:

نکته اول: موضوعیت عدد هفت؛

نکته دوم: ویژگی های آسمان های هفتگانه؛

نکته سوم: آسمان دنیا شاخص آسمان های هفتگانه؛

نکته چهارم: ترسیم صفات چهارگانه خداوند از رهگذر آسمان های هفتگانه؛

نکته پنجم: غیر مادی بودن آسمان های ششگانه؛

نکته ششم: آمیخته بودن ترسیم آسمان های هفتگانه با آموزه های معرفتی؛

نکته هفتم: فراتر بودن آموزه های ناظر به آسمان های هفتگانه از سطح دانش عصر رسالت؛ اینک به بررسی این نکات می پردازیم.

نکته اول: موضوعیت داشتن عدد هفت

در تمام آیات پیشگفته از هفتگانه بودن آسمان ها یاد شده است نه کمتر و نه بیشتر. چنان که در آیه ششم از زمین نیز با همین

ص: 74

ویژگی هفتگانه بودن یاد شده که بررسی آن از حوصله بحث ما خارج است. تاکید بر هفتگانه بودن آسمان ها نشان می دهد که عدد هفت به عنوان شمار آسمان ها موضوعیت داشته، نمی تواند صرفاً ناظر به کثرت آنها باشد.

نکته دوم: ویژگی های آسمان های هفتگانه

برای آسمان های هفتگانه بر اساس آیات پیشگفته پنج ویژگی برشمرده شده است که عبارتند از:

1. آسمان ها محل حضور ذوی العقول است. این امر از آیه: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ»(1) قابل استفاده است. حرف موصوله «من» برای ذوی العقول بکار می رود. افزون بر آن در این آیه از تسبیح خداوند توسط موجودات در آسمان ها و زمین یاد شده است و چنان که علامه طباطبایی معتقد است از اعلام عدم درک تسبیح آنان می توان دریافت که این تسبیح تکوینی و زبان حال نیست و با درک و شعور همراه است(2).

2. از آسمان های هفتگانه به عنوان راه یاد شده است:«َلَقَدْ خَلَقْنَا

ص: 75


1- اسراء 44.
2- المیزان، ج 12، ص 108.

فَوْقَکمْ سَبْعَ طَرَائِقَ» این امر نشان می دهد که آسمان ها محل آمد و شد است. از سوی دیگر به کمک سایر آیات و روایات می توان دریافت که خداوند از بیان این نکته آمد و شد فرشتگان در آسمان ها را اراده کرده است.

1. در آیه هفتم و هشتم از آسمان ها با وصف «طباقاً» یاد شده است به این معنا که آسمان ها به صورت طبقات بر روی یکدیگر قرار گرفته اند. البته این سخن لزوماً به معنای طبقات مادی و ظاهری نیست. چنان که در توصیف مردم در قیامت از چینش آنان به صورت طبقات یاد شده است: «لَتَرْکبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ»(1)

2. در آیه نهم آسمان ها با صفت «شدّاد» یاد شده که بیان گر استحکام و اتقان آنها است.

3. در آیه سوم و نهم آسمان ها فوق سر ما معرفی شده اند. از اینرو فوق بودن آسمان ها که به معنای بلندی است، با مفهوم سماء سازگار می شود.

ص: 76


1- انشقاق، 19.

نکته سوم: آسمان دنیا شاخص آسمان های هفتگانه

در آیه پنجم پس از ذکر آسمان های هفتگانه از آسمان دنیا به صورت جداگانه یاد کرده است. دنیا در این آیه از ریشه دون و به معنای نزدیک است و از آنجا که آسمان دنیا در مقایسه با آسمان های دیگر به ما نزدیکتر است از آن به آسمان نزدیک یاد شده است. از سوی دیگر برای آسمان دنیا سه ویژگی بر شمرده شده است:

1. زینت کردن آسمان دنیا با ستارگان؛ این امر در آیات دیگر نیز مورد تاکید قرار گرفته است. در سوره حجر پس از آن که از وجود برج ها در آسمان دنیا یاد شده، اعلام شده که خداوند آن را برای بینندگان زینت داده است: «وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاءِ بُرُوجاً وَزَینَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ»(1) زینت دهی آسمان دنیا با ستارگان در آیاتی دیگر نیز مورد تاکید قرار گرفته است. چنان که در سوره صافات چنین آمده است: «إِنَّا زَینَّا السَّمَاءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ»(2)

2. قابل رویت بودن آسمان دنیا؛ در برخی از آیات در ترسیم

ص: 77


1- حجر / 16.
2- صافات / 6.

زینت گری آسمان دنیا با ستارگان از قید ناظرین استفاده شده، که از قابل رویت بودن آسمان دنیا برای ساکنان زمین حکایت دارد. و از آن جا که نظر می تواند شامل چشم سر و چشم مسلح باشد، از این آیه می توان دریافت که تمام سیارات و ستاره های مشهود برای آدمیان مربوط به آسمان دنیا است. در آیه: «أَفَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَی السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَزَیَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ»(1) نیز از واژه «ینظرون» استفاده شده که به معنای مشهود بودن زینت آسمان برای مردم است.

3. محافظت آسمان دنیا از استراق سمع شیاطین؛ در این آیه توضیح داده نشده که خداوند آسمان دنیا را از چه چیز محافظت می کند. اما در آیات دیگر پرده از این امر برداشته و مقصود از آن را محافظت از شیاطین دانسته است. چنان که در سوره صافات چنین آمده است: «إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ وَحِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ مَارِدٍ لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلَیٰ وَیُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ»(2) طبق این آیات شیاطین که علی

ص: 78


1- ق / 6.
2- صافات / 6-10.

القاعده از اجنه اند(1)،

در صدد استراق سمع از اخبار آسمانیان و امور تدبیر اهل زمین بر می آیند و خداوند آنان را با شهابی آشکار از آسمان می راند. (ما در بررسی دومین آیه از آیات مورد استشهاد آقای سروش مبنی بر راهیافت خطا در قرآن، درباره مساله شهاب های آسمانی گفتگو خواهیم کرد.) در سوره حجر نیز پس از اعلام زینت گری آسمان برای بینندگان چنین آمده است: «وَحَفِظْنَاهَا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِینٌ»(2) که هم چنان بر حفظ آسمان دنیا از شیاطین تاکید شده است. در سوره ملک نیز چنین می خوانیم: «وَلَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِلشَّیَاطِینِ»(3) چنان که پیداست تمام این آیات براساس یک انسجام و همآوایی کامل و طبق اصل: «یُصَدِّقُ بَعضُهُ بَعضًا»(4)

مساله زینت گری آسمان دنیا با ستارگان و حفظ آن را از شیاطین به خوبی ترسیم کرده اند.

ص: 79


1- آیات سوره جن این مدعا را تایید می کند آنجا که آمده است: «وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِیدًا وَشُهُبًا وَأَنَّا کنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یسْتَمِعْ الْآنَ یجِدْ لَهُ شِهَابًا رَصَدًا» جن، 8 – 9.
2- حجر / 17-18
3- ملک / 5.
4- نهج البلاغه / خطبه 18

4. ترسیم صفات چهارگانه خداوند از رهگذر آسمان های هفتگانه

از مجموع این آیات بدست می آید که خداوند از تذکار آفرینش آسمان ها، ترسیم چهار صفت از صفات الهی را برای شناساندن بهتر خود به ما دنبال می کند که عبارتند از:

الف) تدبیر حکیمانه در مهندسی عالم؛ به این معنا که آفرینش و تنظیم عالم به صورت زمین و آسمان های هفتگانه بر اساس مهندسی خاص طراحی شده. بر این اساس در آیه نخست اعلام شده که خداوند در کنار آفرینش زمین، آسمان ها را به صورت هفت آسمان تنظیم کرد. جمله «فَسَوَّاهُنَّ» به مرحله تعدیل،تنظیم و سامان دهی کامل و حکیمانه ناظر است. چنان که قرآن در باره آفرینش انسان نیز از این واژه کمک گرفته است(1). در آیه پنجم این امر با تبیین بیشتری انعکاس یافته است. زیرا در این آیه آمده که قضا و تقدیر الهی بر این تعلق گرفت که آسمان ها را به صورت هفتگانه در دو روز بیافریند و در این بین آسمان دنیا را با زیور ستارگان مزین کند و آن را از آسیب استراق سمع شیاطین که در آیات دیگر به آن تصریح شده، در امان نگاه دارد.

آیه هفتم مهندسی کامل، بی بدیل و بی نقص خداوند را به صورت

ص: 80


1- «الَّذِِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ» انفطار / 7.

روشن تری به تصویر کشیده است. در این آیه پس از آن که از آفرینش آسمان ها به صورت طبقه طبقه یاد شده، عقل مخاطبان به داوری گرفته شده، که آیا در آفرینش الهی تشوش، بهم ریختگی و بی سامانی مشاهده می کنند! آیات هشتم و نهم نیز بیان گر چنین پیامی هستند.

ب) ربوبیت و مدیریت مستمر هستی؛ به این معنا که خداوند پس از آفرینش نظام مند هستی و صورت بندی آن به صورت آسمان های هفتگانه، مدیریت آنها را رها نکرده است و همواره هستی تحت اشراف خداوند اداره می شود. آیه چهارم به این امر اشاره دارد. از این جهت از مردم خواسته تا داوری کنند که مدیریت و تدبیر آسمان ها و در کنار آنها تدبیر عرش بدست چه کسی انجام می گیرد.

افزون بر این در این آیات تصریح شده که خداوند برای هر یک از آسمان های هفتگانه برنامه خاصی مقرر کرده و به آنها اعلام شده است. از این در آیه پنجم چنین آمده است:

«وَأَوْحَیٰ فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا» ( فصّلت 12)

چنانکه در آیه ششم تصریح شده که فرامین خداوند برای تدبیر سراسر هستی از میان آسمان ها انجام می گیرد:

«یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ»

( طلاق 12)

ص: 81

که با امعان نظر به سایر آیات می توان دریافت که عرش الهی در مرحله ای فراتر (و نه لزوماً به معنای مادی بالاتر) از آسمان ها قرار داشته و محل حضور فرشتگان مدبر عالم همین آسمان های هفتگانه است.

تاکید بر استمرار تدبیر خداوند بر هستی، در پاسخ به مشرکان است که به رغم باور به آفرینش هستی توسط خداوند، بر این اعتقاد بودند که خداوند تدبیر هستی را به فرشتگان، اجنه و... واگذار کرده است. این امر در آیات زیادی از قرآن مورد تاکید قرار گرفته است.

ج) قدرت بی بدیل الهی؛ افزون بر آن که همه آیات پیشگفته به نوعی قدرت الهی را در آفرینش و تدبیر آسمان های هفتگانه مورد تاکید قرار می دهد، در برخی از این آیات بر این امر تصریح شده است(1). در آیه دوم تاکید بر تسبیح خداوند از سوی همه هستی بیانگر قدرت و قیومیت مطلق خداوند بر سراسر هستی است. در آیه پنجم اعلام شده که خداوند در هنگام آفرینش آسمان ها و زمین، آنان را برای پذیرش از روی میل یا اکراه مورد خطاب قرار داد. و آنان اعلام کردند که از روی میل آماده اطاعت اند. گر چه میان

ص: 82


1- نظیر آیه: «قُلْ مَنْ یَرْزُقُکمْ مِنْ السَّمَاءِ وَالْاَرْضِِ اَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالْاَبْصَارَ وَمَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنْ الْحَیِّ وَمَنْ یُدَبِّرُ الْاَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ اَفَلَا تَتَّقُونَ» یونس/ 31.

مفسران در باره این که این آیه ناظر به زبان قال یا حال است، و اصطلاحاً از زبان تمثیل و نمادین استفاده شده، اختلاف وجود دارد(1)، اما با صرف نظر از این مسئله آیه در مقام بیان این نکته است که سرتاسر هستی بی چون و چرا گردن به اطاعت فرامین الهی خم کرده اند. در آیه پنجم از خداوند با عنوان «عزیز» یعنی قادر نفوذ ناپذیر یاد کرده است. در آیه ششم به صراحت یکی از اهداف از آفرینش آسمان های هفتگانه را این دانسته که مردم بدانند که خداوند بر هر چیزی قادر است:

«لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ عَلَیٰ کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ»

(طلاق 12)

ص: 83


1- در تفاسيرى همچون: تفسير تبيان، ج 6، ص 4896؛ تفسير اثناعشرى، ج 11، ص 353؛ تفسير جامع، ج 6، ص 158؛ حجّة التفاسير، ج 6، ص 79؛ كشف الحقايق، ج 3، ص 195؛ أحسن الحديث، ج 9، ص 404؛ تفسير نمونه، ج 2، ص 227. بر فقدان شعور در برخى از اجزاء وجود همچون جمادات و نباتات تاكيد شده و در نتيجه تسبيح به تسبيح تكوينى حمل شده است. در تفاسيرى همچون: تفسير القرآن الكريم، ج 6، ص 141؛ أطيب البيان، ج 11، ص 416؛ مخزن العرفان، ج 7، ص 315؛ من هدى القرآن، ج 12، ص 183؛ الميزان، ج 12، ص 108؛ تفسير القرآن الكريم (سيد مصطفى خمينى)، ج 5، ص 343. بر سريان شعور در تمام اجزاء هستى تاكيد شده است. از اين رو تسبيح موجودات را حقيقى مى دانند. امام خمينى نيز بر سريان شعور در تمام اجزاء هستى تاكيد دارد. ر.ك: شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 259-260. نیز ر. ک: مکتب تفسیری صدر المتالهین، ص 221 – 223.

د) علم بی کرانه الهی؛ از جمله اهدافی که در این آیات دنبال شده تاکید بر علم و احاطه خداوند بر تمام ارکان هستی است. یعنی همان گونه که مهندسی و تدبیر آسمان های هفتگانه بر اساس علم الهی تحقق یافته، چنین علمی با نظارت و احاطه علمی خداوند بر همه هستی همچنان استمرار یافته است. در آیه نخست پس از آن که مهندسی هستی توسط خداوند سخن به میان آورد، علم الهی به همه چیز را مورد تاکید قرار داد. یعنی چنین علم بی کرانه به افرینش نظام مند هستی می انجامد. در آیه سوم پس از ذکر آفرینش هفت راه در بالای سر ما، از احاطه علمی خداوند بر همه هستی سخن به میان آورده است. در آیه پنجم در پایان آیه، در کنار صفت عزت از صفت علم خداوند یاد کرده است. در آیه ششم یکی از اهداف آفرینش آسمان های هفتگانه را گوشزد کردن علم الهی به مردم دانسته است. چنان که پیداست در تمام این آیات نخست از قدرت و علم الهی در کنار یکدیگر یاد شده است. این امر نشان می دهد میان این دو صفت تلازم برقرار است.

نکته پنجم: احتمال غیر مادی بودن آسمان های ششگانه

ما در بررسی آراء مفسران خواهیم آورد که از نگاه برخی از آنان آسمان های ششگانه با استثناء کردن آسمان دنیا، غیر مادی و معنوی هستند. با صرف نظر از این آراء، امعان نظر در آیات ناظر به

ص: 84

آسمان های هفتگانه با کمک سایر آیات ما را به این نتیجه رهنمون می سازد. دلایل و شواهد این امر بدین شرح است:

1. چنان که در بررسی تصویری که قرآن از آسمان دنیا ترسیم کرده، آوردیم قرآن آسمان دنیا را قابل شهود برای مردم دانسته و از این جهت از زینت گری آن توسط خداوند سخن به میان آورده است. چنان که بر حفظ آن از استراق سمع اجنه که از آنها به عنوان موجودات مادی لطیف یاد می شود، تاکید کرده است. ذکر سه صفت پیشگفته به صورت انحصاری در باره آسمان دنیا و عدم تسرّی آنها به سایر آسمان ها می تواند نشانه ای بر غیر مادی بودن شش آسمان دیگر باشد. زیرا به عنوان مثال اگر غیر آسمان دنیا برای ساکنان زمین مشهود بود، قرآن می بایست از آن نیز یاد می کرد و صرفاً از این ویژگی برای آسمان دنیا یاد نمی کرد.

قرآن در باره کسانی که آیات الهی را تکذیب کرده و در برابر دعوت آن گردن کشی نموده اند، چنین آورده است: «إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّیٰ یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ وَکَذٰلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ»(1) در

ص: 85


1- اعراف، 40

1. این آیه بر این نکته تاکید شده که درهای آسمان بر روی کافران مستکبرگشوده نمی شود؛ چنان که اعلام کرده که آنان به بهشت وارد نخواهند شد. عدم امکان این دو امر نیز به عدم امکان خارج شدن شتر از ته سوزن تشبیه شده است که بر قطعی بودن استحاله آنها اشاره دارد. که اصطلاحاً به آن تعلیق به محال می گویند. یعنی همانطور که خارج شدن شتر از ته سوزن محال است، گشوده شدن آسمان برای کافران مستکبر و ورود آنان به بهشت محال است.

از سویی دیگر اگر همه آسمان های هفتگانه مادی باشند، استحاله گشوده شدن درب های آسمان برای کافران مستکبر معنا نخواهد داشت. آیا با وجود پا گذاشتن انسان بر روی کره ماه و ورود به شماری دیگر از کرات با فضا پیما ها و تاکید بر امکان فتح سایر کرات آن هم از سوی کسانی که لزوماً نمی توان بر آنان مومن نام نهاد، می توان گشوده شدن در های آسمان را امری محال دانست؟! این آیه به خوبی گواهی می دهد که مقصود از آسمان، آسمان مادی قابل نفوذ نیست.

از دیگر سو، از آیات پیشگفته چنین به دست می آید که آسمان ها محل حضور فرشتگان و تدبیر عالم و آمد و شد

ص: 86

1. اسرار است. چنان که در آیه: «یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ»(1) به فرود آمدن تدبیر الهی از میان آسمان ها اشاره کرده است و در آیه: «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ»(2) با صراحت بیشتری بر این نکته تاکید شده است. در سوره فرقان آمده که با فرارسیدن قیامت آسمان شکاف برداشته و فرشتگان از آن فرود می آیند که می تواند به حضور فرشتگان پیش از آن در آسمان ها اشاره داشته باشد: «وَیَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلَائِکَةُ»(3). پیداست که این ویژگی ها با مادی بودن آسمان ها سازگاری ندارند.

علامه طباطبایی در این باره چنین آورده است:

«وذلِكَ أَنَّ مِنَ الضَروري اليَوم أَنَّ لِهَذِه الأَجرام العُلويَّة كائنه ما كانت كَينُونةً عنصريةً جسمانيةً تجري فيها نظائرُ الاحكام والآثار الجَاريﺔ في عالَمنا الأرضيّ العُنصريّ والنظام الذي يَثبتُ للسماء وأهلِها والأمورِ الجَاريﺔِ فِيها مِما أشرِنا إليهِ يُباين هذا النِظام العُنصريّ المَشهُود. أضِف إلى ذلك مَا وَرَدَ أن الملائكة خُلِقُوا مِن نور، وأنَّ غِذاءَهم التَسبِيحُ، ومَا وَرَدَ مِن تَوصِيفِ خَلقِهِم، ومَا وَرَدَ فِي تَوصِيفِ خَلقِ السَمَاوَات ومَا خَلَقَ فِيها إلى غَيرِ ذَلِكَ.

ص: 87


1- طلاق، 12.
2- سجده، 5.
3- فرقان، 25.

فللمَلائِكةِ عَوالِمَ مَلَكُوتِيَّةٌ سبعةٌ مُتَرَتِبةٌ سُمِّيَت سَماواتٌ سَبعاً و نُسِبَت مَا لَها مِن الخَواص والآثار إلى ظاهرِ هَذهِ السَماواتِ بِلَحاظ مَا لَها مِن العُلوّ والإحاطَةِ بِالنسبة إلى الأرض تَسهِيلاً لِلفَهمِ السَاذجِ»(1)

با فرض غیر مادی بودن آسمان های ششگانه و مستثنا کردن آسمان دنیا، آیات هفتگانه قرآن از عداد آیات علمی اصطلاحی خارج خواهد بود و تمام تحلیل ها و تفسیرهای ارایه شده در این باره مردود خواهد بود. چه تفسیر هایی که متاثر از دستاورد های علمی، در تلاش اند تا میان این آیات و دستاورد های علمی هماهنگی و همصدایی برقرار کنند و چه تحلیل هایی که بر خطا پذیری این آیات پای می فشارند. زیرا با معنوی دانستن آسمان های ششگانه، بحث و گفتگو از این پدیده از حوزه دخالت علم خارج خواهد بود. چنان که حتی پوزیتویست ها بر این مساله اذعان دارند که علم در مسائل فرا مادی قادر به اظهار نظر در دفاع یا رد نیست. چنانکه نمی تواند از عهده این مهم برآید. و این نکته مهمی است که در تحلیل آیات ناظر به آسمان های هفتگانه کمتر به آن توجه می شود.

ص: 88


1- المیزان، ج 17، ص 370. البته جای شگفتی است که ایشان با این ویژگی که برای آسمان های هفتگانه برشمرده، آنها را مادی می داند.

نکته ششم: آمیخته بودن ترسیم آسمان های هفتگانه با آموزه های معرفتی

در نگریستن به برخی از نکاتی که در بررسی آیات ناظر به آسمان های هفتگانه برشمردیم نظیر نکته پنجم، نشان از یک حقیقت دیگری نیز دارد و آن این که این دست از آیات را نمی توان صرفاً در عداد آیات علمی قرآن برشمرد و آنها را از گستره سایر آموزه های قرآن همچون آموزه های معرفتی خارج ساخت.

به عبارت روشن تر قرآن در کنار تصویری که از آسمان ها و هفتگانه بودن آنها بدست داده، نکات و آموزه های مهمی را در عرصه خداشناسی، ملکوت شناسی و فرشته شناسی در اختیار ما قرار داده است. اگر قرار باشد که کسی در باره این دست از آیات اظهار نظر کند باید همه پیام ها و آموزه های آنها را مد نظر قرار دهد. زیرا آموزه های علمی و معرفتی به صورت تنیده در هم در این آیات انعکاس یافته است.

براین اساس، کسانی همچون آقای سروش که ادعا می کنند آیات مربوط به آسمان های هفتگانه تحت تاثیر دانش رایج در عصر رسالت و برخاسته از علم خطا آلود پیامبر در قرآن منعکس شده است، باید خطا آمیز بودن را به تمام مباحث معرفتی که در این آیات منعکس شده توسعه دهند.

ص: 89

مثلا در آیه:

«تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلٰکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا»(1)

در کنار یادکرد آسمان های هفتگانه، از تسبیح خداوند توسط این آسمان ها و ساکنان آنها سخن به میان آورده است. خطا دانستن هفتگانه بودن آسمان ها با خطا دانستن تسبیح موجودات هستی تلازم خواهد داشت. این در حالی است که آقای سروش منحصراً بر خطا پذیری آیات علمی قرآن و صحت سایر حوزه های مورد توجه آیات تاکید دارد!

نکته هفتم: فراتر بودن آموزه های ناظر به آسمان های هفتگانه از سطح دانش عصر رسالت

از جمله نکاتی که با تامل در آیات ناظر به آسمان های هفتگانه قابل استفاده است، این نکته است که آموزه های این دست از آیات به هیچ وجه با سطح دانش و آگاهی مردم حجاز در عصر رسالت قابل قیاس نیست. دلایل مدعا از این قرار است:

یک: با فرض این که هیئت بطلمیوس و تصویری که بر اساس

ص: 90


1- . اسراء، 44.

1. این هیئت از آسمان ها ترسیم می شود، به حجاز راه یافته و پیامبر از آن اطلاع یافته باشد، آیات پیش گفته قابل تطبیق به این نظریه نمی باشد؛ زیرا بر اساس نظریه بطلمیوس جهان از سیزده کره به هم پیوسته تشکیل شده است؛ نَُه فلک عِلوی و چهار عنصر سِفلی که پایین تر از همه زمین است و در وسط عالم قرار دارد؛ سپس کره آب که بر زمین احاطه تام ندارد. سپس افلاک نه گانه، که به ترتیب عبارتند از: ماه، عطارد، زهره، خورشید، مریخ، مشتری، زحل، فلک ثوابت و فلک اطلس یا فلک الافلاک که چرخش همه افلاک به چرخش فلک الافلاک بسته است.(1)

این در حالی است که در تمام آیات مربوط به آسمان ها چنان که بررسی آنها گذشت، از آسمان های هفتگانه یاد می شود نه آسمان های نه گانه! با توجه به این نکته چگونه می توان مدعی شد که آسمان های هفتگانه قرآن از دانش خطا آلود عصر رسالت بر گرفته شده است؟!

چنان که در بررسی آیات پیش گفته آوردیم قرآن همزمان با ترسیم آسمان های هفتگانه، آموزه های مختلف در عرصه

ص: 91


1- تشریح الافلاک، ص 5-6.

1. خداشناسی همچون: تسبیح موجودات، علم و قدرت بی پایان الهی، تدبیر عالم از مسیر آسمان ها، وجود عرش الهی را مورد توجه قرار داده است. آیا این آموزه ها که برخی از آنها حتی در کتب آسمانی پیش از قرآن سابقه ندارد، برای مردم روزگار جاهلیت که در میان آنها تنها هفده تن وجود داشته که قادر به خواندن و نوشتن بودند، شناخته شده بوده است؟!

در بررسی بند دوم از نکته پنجم آوردیم که قرآن در ذیل برشمردن آفرینش آسمان های هفتگانه، بر تدبیر و ربوبیت مستمر خداوند نسبت به هستی تاکید کرده است و هدف از این آیات مردود دانستن تفکر حاکم بر مشرکان حجاز بوده است که میان آفرینش و تدبیر هستی فاصله می انداختند. بدین جهت قرآن عموماً از آفرنش خداوند در کنار ربوبیت او یاد کرده است. چنان که در نخستین آیات نازل شده بر پیامبر این امر مورد توجه قرار گرفته است، آنجا که آمده است: «إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ»(1) چنان که پیداست خداوند در این آیه نخست از تدبیر و ربوبیت الهی و بلافاصله

ص: 92


1- علق، 1-2.

1. پس از آن، از آفرینش انسان سخن به میان آورده است.(1) مقصود بیان این نکته است که همه باید بدانند همان خدایی که انسان را از خون بسته آفریده، ربوبیت و تدبیر او را بر عهده دارد.

حال پس از بررسی آیات ناظر به آسمان های هفتگانه لازم است دیدگاه های مفسران در این باره را مورد بررسی قرار دهیم. زیرا آقای سروش از عدم توفیق مفسران در ارایه تفسیر قابل قبول از این آیات در صدد اثبات این نکته برآمده که اشکال از ناکامی مفسران در این بحث نیست؛ بلکه این خطا آمیز بودن آیات قرآن در باره آسمان های هفتگانه است که باعث ناکام ماندن مفسران در ارایه تفسیر قابل قبول از این آیات شده است.

ص: 93


1- علامه طباطبایی در تفسیر این آیه چنین آورده است: «وفي قوله: "ربك الذي خلق" إشارة إلى قصر الربوبية في الله عز اسمه وهو توحيد الربوبية المقتضية لقصر العبادة فيه فإن المشركين كانوا يقولون: إن الله سبحانه ليس له إلا الخلق والايجاد وأما الربوبية وهي الملك والتدبير فلمقربي خلقه من الملائكة والجن والانس فدفعه الله بقوله: "ربك الذي خلق" الناص على أن الربوبية والخلق له وحده.» المیزان، ج 20، ص 323.

بررسی دیدگاه های مفسران در باره آسمان های هفتگانه

مجموع دیدگاه ها در باره تحلیل آسمان های هفتگانه را به شرح ذیل می توان خلاصه کرد:

1. دانش محدود انسانی قادر به درک مفهوم آسمان های هفتگانه نیست. از این رو باید در باره تفسیر این دست از آیات توقف کرد و فقط بر اساس ظواهر آیات باید معتقد بود که هفت آسمان، عرش و کرسی وجود دارند.(1)

2. عدد هفت مجازی بوده و مقصود قرآن وجود شمار زیادی از ستارگان و سیارات است؛ بر این اساس، برخی از مفسران همچون طنطاوی معتقداند که عدد هفت که در توصیف آسمان ها در قرآن آمده موضوعیت نداشته و هدف از آن بیان کثرت است. زیرا عدد مفهوم مخالف نداشته و نفی ما عدا نمی کند. بنابراین نباید لزوماً این آیات را بر نظریه بطلمیوس تطبیق کرد. از نظر طنطاوی بر اساس دستاوردهای علوم جدید تا کنون 500 سیاره شناسایی شده اند که همه آنها می تواند در آسمان های هفتگانه قصد شده باشند(2).

3. عدد هفت حقیقی است؛ مدافعان این نظریه خود در تحلیل آسمان های هفتگانه مورد نظر قرآن، بر چند دسته تقسیم می شوند:

ص: 94


1- تفسیر القرآن الکریم، ج 2، ص 289-290.
2- الجواهر، ج 1، ص 46 – 47؛ تفسیر نمونه، ج1، ص 159؛ ج 18، ص 438.

3-1. غیر از آسمان دنیا، سایر آسمان ها غیر مادی و دور از دسترس و دانش بشرند. از ظاهر آنچه در تفسیر نمونه آمده،گرایش به نظریه بدست می آید(1). علامه طباطبایی گرچه آسمان های هفتگانه را مادی می داند اما با این حال معتقد است که مقصود از آنها اجرام آسمانی یا خصوص برخی از آنها همچون خورشید و ماه نیست(2).

3-2. شماری از مفسران آسمان های هفتگانه را بر نظریه بطلمیوس تطبیق داده اند. بر اساس نظریه بطلمیوس جهان از سیزده کره به هم پیوسته تشکیل شده است؛ نه فلک عِلوی و چهار عنصر سِفلی که پایین تر از همه زمین است و در وسط عالم قرار دارد؛ سپس کره آب که بر زمین احاطه تام ندارد. سپس افلاک نه گانه، که به ترتیب عبارتند از: قمر، عطارد، زهره، شمس، مریخ، مشتری، زحل، فلک ثوابت و فلک اطلس یا فلک الافلاک که چرخش همه افلاک به چرخش فلک الافلاک بسته است(3). از سویی دیگر بر اساس این نظریه زمین مرکز عالم معرفی شده که خورشید و سایر سیارات و ستارگان به دور

ص: 95


1- تفسیر نمونه، ج 1، ص 165-167.
2- المیزان، ج 17، ص 370.
3- تشریح الافلاک، ص 5-6.

آن می چرخند و ستارگان و سیّارات نیز بسان پوست پیاز بر هم چیده شده اند.

کسانی که هفت آسمان قرآن را بر هیئت بطلمیوس که بر نه فلک تاکید دارد، تطبیق کرده اند ناگزیر شدند مقصود از کرسی و عرش که در قرآن از آنها یاد شده را همان فلک هشتم و نهم در هیئت بطلمیوسی حمل کنند. بوعلی سینا(1)، خواجه نصیر الدین طوسی(2)، علامه مجلسی(3)، و ملا هادی سبزواری(4) و فخر رازی(5) از این دست از صاحب نظران به شمار می روند.

3-3. مقصود از هفت زمین عبارت است از: عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشتری، زحل و اورانوس است و مقصود از هفت آسمان جو اتمسفری است که این سیّارت هفتگانه را در بر گرفته است.(6) یا مقصود هفت لایه مجزّا از اتمسفر است که زمین را در بر گرفته اند(7).

ص: 96


1- التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 426. به نقل از رسائل ابن سینا، ص 128-129.
2- به نقل از هفت آسمان، ص 8.
3- بحار الانوار، ج 57، ص 5.
4- شرح منظومه، ص 269.
5- تفسیر فخر رازی، ج 2، ص 158.
6- الهیئت و الاسلام، ص 178-179.
7- التفسیر العلمی فی المیزان، ص 384.

3-4. مقصود از هفت آسمان، سیّاره ها و ستاره های منظومه شمسی است.(1) در حقیقت در این دست از آیات به سایر کهکشان ها اشاره ای ندارد.

3-5. مقصود عناصر و عوالم موجود در عالم است که عبارتند از: عالم جماد، عالم نبات، عالم حیوانی، عالم انسانی، آسمان های محسوس، عالم برزخ، عالم ملکوت، عقل و جبروت(2).

3-6. مقصود مدار سیاراتی است که به دور خورشید می گردند(3).

3-7. فندی آسمان های هفتگانه را این گونه تقسیم کرده است:

1. آسمان اول منظومه شمسی است.

2. آسمان دوم کهکشان راه شیری است.

3. آسمان سوم مجموعه ای از کهکشان ها به نام «المجموع المحلیة» است.

4. آسمان چهارم فلک «عناقید الدرجة الاولی» است که 20 - 50 میلیون سال نوری با ما فاصله دارد.

5. فلک «عناقید الدرجة الثانیه» است که 100-150 میلیون سال نوری از ما دور هستند.

ص: 97


1- هفت آسمان، ص 10.
2- التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 5، ص 220.
3- التفسیر العلمی فی المیزان، ص 384.

6. فلک «عناقید الدرجة الثانیه» است که 2-3 بیلیون سال نوری با ما فاصله دارند.

7. آسمانی است که از امواج رادیویی آن خبر داریم(1).

نتیجه بررسی دیدگاه مفسران در تحلیل آسمان های هفتگانه

از مجموع دیدگاه هایی که در تحلیل آسمان های هفتگانه ارایه کردیم، می توان چنین برداشت کرد که سه رویکرد عمده در برخورد با آیات ناظر به آسمان های هفتگانه وجود دارد که عبارتند از:

رویکرد سکوت و توقف؛ شماری از مفسران و صاحب نظران با تصریح و اشاره بر این نکته تاکید دارند که آموزه های قرآن در باره آسمان های هفتگانه فراتر از دانش و دستاورد های علوم بشری است و بهتر آن است که در این باره سکوت کرده و دانش آن را به اهل آن واگذارند تا در سایه تحقیقات بیشتر این اسرار هویدا گردد. بیشترین اشاره این دست از اندیشمندان مربوط به آسمان های ششگانه به استثنای آسمان اول یا همان آسمان دنیا است. به این معنا که انسان می تواند تا حدودی به اسرار آسمان دنیا پی برد، چنان که قرآن برای

ص: 98


1- مع القرآن فی الکون، ص 189 – 193. به نقل از پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص 132.

1. آن توصیفاتی نظیر زینت گری آن با ستارگان برشمرده که برای آدمیان مشهود است.

2. شماری از اندیشمندان آسمان های هفتگانه قرآن را بر هیئت بطلمیوسی تطبیق داده اند؛ بی آنکه توجه داشته باشند که این تطبیق نا روا است. زیرا اولاً: افلاک در هیئت بطلمیوسی بر عدد نه استوارند، در حالی که قرآن پیوسته از شمار هفت برای آسمان ها استفاده کرده است. از این رو اندیشمندان مسلمان به ناگزیر کرسی و عرش مورد نظر قرآن را به شمار آسمان های هفتگانه افزوده اند. در حالی که هیچگاه قرآن از کرسی و عرش در عداد آسمان ها یاد نکرده است. ثانیاً: افلاک مورد نظر در هیئت بطلمیوسی سراسر مادی و محسوس اند در حالی که احتمال داده می شود که غیر از آسمان دنیا سایر آسمان های هفتگانه قرآنی غیر مادی باشند و با فرض آنکه همه آسمان های هفتگانه مادی باشند، کرسی و عرش بنا به دیدگاه مشهور مفسران امور غیرمادی به شمار می روند. بنا براین نمی توان با افزودن آن دو به عدد آسمان های هفتگانه، میان دیدگاه قرآن در باره آسمان های هفتگانه و هیئت بطلمیوس هماهنگی برقرار کرد.

ص: 99

1. شماری از اندیشمندان براساس حدس و گمان خود کوشیده اند آسمان های هفتگانه قرآن را با دستاورد های علمی در باره کیهان شناسی جدید تطبیق دهند حال یا با ادعای اشاره داشتن عدد هفت به کثرت، یا با ادعای تطبیق آسمان های هفتگانه با سیارات منظومه شمسی یا ادعای انطباق آن با طبقه بندی کهکشان ها در فضای بی نهایت هستی مادی، طرفداران این دست از دیدگاه ها غالباً می کوشند که شواهدی از ظواهر آیات و از دستاورد های علمی دست و پا کرده و میان آنها نوعی انطباق و همصدایی ایجاد کنند.

حال پس از بررسی آیات قرآن و دیدگاه مفسران لازم است دیدگاه آقای سروش در باره آسمان های هفتگانه را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.

نقد دیدگاه عبدالکریم سروش در باره آسمان های هفتگانه

دیدگاه آقای سروش در باره آسمان های هفتگانه و تاکید بر رهیافت خطا در آموزه های قرآن در این باره، با دو اشکال اساسی روبروست بدین شرح:

اشکال اول: ادعای تناقض میان آیات قرآن در باره آسمان های هفتگانه با دستاورد های علمی، منوط به اثبات دو مقدمه است که

ص: 100

عبارتند از: یک: دلالت آیات بر هیئت بطلمیوس صریح و قطعی باشد؛ دو: دستاورد های علمی در خطا بودن نظریه بطلمیوس قطعی باشد.

ما در باره قطعیت مقدمه دوم بحثی نداریم. زیرا بر اساس کشفیات کیهان شناسی و رصد منظومه شمسی، اثبات شده که زمین مرکز عالم نبوده و کرات به صورت پوست پیازی بر روی یکدیگر انباشته نشده اند. اما مقدمه اول با اشکالات عدیده ای روبرو است بدین شرح:

یک: چنان که اشاره کردیم اساساً سخن گفتن در باره انطباق یا عدم انطباق آسمان های هفتگانه مورد نظر قرآن با هیئت بطلمیوسی یا هیئت کپرنیکی، متفرّع بر آن است که این آسمان ها را مادی بدانیم. اما با فرض این که غیر از آسمان دنیا سایر آسمان ها غیر مادی هستند، دیگر مقایسه آسمان های هفتگانه با دستاورد های دانش بشری که مربوط به نظام مادی است، از اساس نا صواب خواهد بود. زیرا با این فرض آموزه قرآن در باره شش آسمان فراتر از حوزه دخالت علم خواهد بود.

دو: با فرض مادی دانستن همه آسمان های هفتگانه مورد نظر قرآن، هم چنان ادعای انطباق این آیات با هیئت بطلمیوسی مردود

ص: 101

است. زیرا چنان که توضیح دادیم هیئت بطلمیوس بر اساس آسمان های نه گانه شکل گرفته است، در حالی قرآن از آسمان های هفتگانه سخن به میان آورده است. باری، شماری از مفسران و دانشمندان مسلمان به اشتباه تلاش کردند آیات ناظر به آسمان های هفتگانه را بر هیئت بطلمیوسی تطبیق دهند و حتی آنان برای این کار ناگزیر شدند کرسی و عرش را به شمار آسمان ها بیافزایند! و این خطایی بود که شماری از آن ها و نه همه آنان آن گونه که آقای سروش ادعا کرده است، در این زمینه مرتکب شدند. و رهیافت خطا در برداشت مفسران از آیات قرآن، ربطی به رهیافت خطا در متن قرآن ندارد. آیا با آشکار شدن خطای بطلمیوس در تفسیر صورت کیهانی را کسی به معنای وجود خطا در نظام کیهانی دانسته است؟!

باری، اگر قرار باشد خطای برخی از مفسران در تفسیر آیات ناظر به آسمان های هفتگانه را به حساب خطای قرآن بدانیم، باید خطای بطلمیوس و تمام کیهان شناسانی که قرن ها با تفکر او همراه شده و بر آن صحه گذاشتند، را به پای خطا در نظام کیهانی بنویسیم!

سه: چنان که در بررسی دیدگاه ها ی مفسران در باره آسمان های هفتگانه آوردیم، با صرف نظر از دیدگاهی که این آیات را بر هیئت بطلمیوس تطبیق می کند، دیدگاه های متنوع و مختلف دیگری نیز

ص: 102

در این باره وجود دارد که بر اساس برخی از آنها باید در برخورد با این آیات توقف کرد. آیا با وجود چنین اختلاف دامنه داری در تفسیر این آیات، می توان دلالت این آیات را منطبق با هیئت بطلمیوس قطعی دانست و آنگاه بی مهابا و بدون توجه به لوازم سخن، بر رهیافت خطا در آیات قرآن پای فشرد؟!

اشکال دوم: آقای سروش مدعی است که مراد جدّی خداوند می بایست با گذشت هزار و چهارصد سال از نزول این آیات روشن شده باشد. بنا براین یا باید آیات ناظر به آسمان های هفتگانه را منطبق با هیئت بطلمیوس دانست و رهیافت خطا در آموزه های قرآن را پذیرفت و یا باید مدعی بود که معنای این آیات هنوز بر ما روشن نشده است. و این خود محذور دیگری در بر خورد با قرآن پدید می آورد و آن استمرار ابهام در آیات پس از گذشت قرن ها از نزول آنها است! این مدعا باعث می شود که اعتماد از قرآن و خلق آن یعنی خداوند سلب شود! این مدعای آقای سروش نیز از دو جهت مخدوش است:

یک: ما نظیر همین پرسش را می توانیم از دانش بشری داشته باشیم. به این معنا از دانشمندان در عرصه های مختلف از جمله عرصه کیهان شناسی می پرسیم که میلیون ها سال است که بر اساس ادعای شما از عمر نظام کیهانی می گذرد و حداقل بیش از سه هزار

ص: 103

سال است که دانشمندان برای کشف و پرده برداری از تاریکی ها و ابهام ها در نظام کیهانی به تلاش و تکاپو می پردازند. با گذشت این همه زمان چرا ما هنوز با هزاران پرسش بی پاسخ در باره نظام کیهانی روبرو هستیم؟ باری، میان عدم کشف مراد جدّی خداوند از ظواهر آیات با عدم کشف اسرار در متن هستی که خود سراسر کتاب خواندنی است، چه تفاوت وجود دارد؟!

آیا جز آن است که به رغم تحولات چشمگیر در عرصه دانش بشری و کشف اسرار فراوان در عرصه کیهان شناسی، این دانش از هستی و اسرار آن در آغاز راه قرار دارد و چه بسا ممکن است بسیاری از نظرات و دیدگاه های مورد اعتنای امروز در این عرصه در سایه تحقیقات بیشتر فرو پاشد؟!

در این جا مناسب می بینم گفتاری را از یک اختر شناس مشهور جهان نقل کنم تا فقر و محدودیت دانش بشر در این حوزه آشکارتر گردد. رولف ديتر هوير(1) می گوید:

« ما هنوز قادر به تشريح و توضيح کيفيت 95 درصد از انرژي و ماده در کيهان و کائنات نيستيم. هوير با تاکيد بر اين که فيزيکدانان در آغاز سومين هزاره هنوز نمي دانند که 95 درصد از

ص: 104


1- فيزيکدان آلماني که قرار است از سال ( 2009) رياست سازمان اروپايي پژوهش هاي هسته اي موسوم به «سي.اي.آر.ان.» و يا «سرن» را به عهده بگيرد.

جهان و کيهان از چه ساخته شده است، افزود: بشر در دهه هاي گذشته موفقيت هاي جالب و شگفت آوري در بخش فيزيک ذرات داشته و کيفيت ماده در محيط اطراف خود را تشريح کرده ايم. اما ماده ای را که ما به این نحو می شناسیم، صرفاً 5 درصد از کیهان و گیتی را تشکیل می دهد و ما 95 درصد از عالم گیتی و جهان وجود و جهان هستی را نمی شناسیم. ما صرفاً می دانیم که حدود یک چهارم از جهان هستی از ماده تاریک و تیره تشکیل شده است که ما آنها را نمی بینیم. به علاوه ما می دانیم سه چهارم از کیهان و جهان هستی اصطلاحاً از «انرژی تاریک» تشکیل است که گیتی را به حرکت در آورده است. که ما هنوز مقدار اندکی از آن را درک کرده ایم. ما هم اکنون در آستانه درک اين 95 درصد ناشناخته قرار داريم. رئيس آينده سازمان «سي.اي.آر.ان» در پاسخ به اينکه آيا گهگاهي اين ترديد را دارد که بشر قادر به درک و فهميدن همه مسائل نيست، گفت: من نسبت به ميزان درک بشر دائما ترديد مي کنم. هوير 59 ساله افزود: من مي دانم که قدرت پذيرش و قدرت درک و شعور بشر محدود است اما اعتقاد دارم که بايست از اين قدرت و توانايي تا مرز نهايي استفاده کنيم.»(1)

ص: 105


1- به نقل از سایت تابناک، کد خبر 14173. تاریخ انتشار: 31 تیر 1387.

دو: معارف و آموزه های قرآن گاه به قدری عمیق و گسترده است که نمی توان به سادگی جوانب آن فراچنگ انسان در آید. و اساساً یکی از ویژگی های قرآن همین نکته است که معارف و آموزه های آن بی پایان است که افزون بر خود قرآن در روایات مورد تاکید قرار گرفته است. به عنوان نمونه حضرت امیر که پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که باید از ایشان به عنوان بهترین قرآن شناس یاد می شود، در معرفی قرآن چنین آورده است:

«وَ بَحْرٌ لَا يَنْزِفُهُ الْمُسْتَنْزِفُونَ وَ عُيُونٌ لَا يُنْضِبُهَا الْمَاتِحُونَ وَ مَنَاهِلُ لَا يَغِيضُهَا الْوَارِدُونَ... جَعَلَهُ الله رِيّاً لِعَطَشِ الْعُلَمَاءِ وَ رَبِيعاً لِقُلُوبِ الْفُقَهَاءِ وَ مَحَاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحَاءِ وَ دَوَاءً لَيْسَ بَعْدَهُ دَاءٌ وَ نُوراً لَيْس»(1)

توصیف قرآن به:

«دریایی است که با کشیدن آب آن پایان نمی پذیرد، و چشمه هایی است که با کشیدن آب های آن کم نمی شود، آبشخور هایی است که وارد شدگان آن نمی توانند آبش را به پایان رسانند. کتابی که خداوند آن را وسیله سیرابی عطش دانشمندان قرار داده است»

همگی نشانگر بی پایانی و بی کرانگی معارف و آموزه های قرآن

ص: 106


1- نهج البلاغه، خطبه 198.

است. امام سجاد (علیه السلام) نیز در گفتاری معروف اعلام نمود که خداوند واکاوی برخی از اسرار قرآن را به آمدن مردمی ژرف اندیش در آخر الزمان احاله کرده است:

«سُئِلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع عَنِ التَّوْحِيدِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ الله تَعَالَى قُلْ هُوَ الله أَحَدٌ وَ الْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِكَ فَقَدْ هَلَكَ »(1).

بر این اساس، اسراری ناظر به عالم ملک و ملکوت در قرآن در ظاهر عبارت های عربی آمده که نباید آنها را ساده انگاشت و تفسیری محتوم و نهایی از آنها ارایه کرد. بدون تردید یکی از مصادیق این امر آیات ناظر به آسمان های هفتگانه است که می تواند به اسراری بس فراتر از آنچه ما از نظام کیهانی در می یابیم، اشاره داشته باشد. بویژه آن که اگر آسمان های مورد اشاره در این آیات به استثنای آسمان دنیا را آسمان های غیر مادی بدانیم، اسرار مورد نظر این آیات فراتر از محدوده دانش بشری است.

با چنین نگاهی، که از یک سو بر محدودیت دانش ما از اسرار هستی تاکید می شود، و از سویی دیگر بی کرانگی معارف قرآن مورد

ص: 107


1- کافی، ج 1، ص 91 «باب النسبة».

تاکید قرار می گیرد، نباید از تحیر و پراکنده گویی مفسران در برخورد با این دست از آیات شگفت زده بود و عدم توان آنان در ابهام زدایی این دست از آیات، را بر راهیافت خطا قرآن حمل نمود! این سخن از آقای سروش جای شگفتی دارد:

«آخر اگر مراد جدی متکلم پس از هزار و چهار صد سال هنوز معلوم نشده، پس این مراد جدی برای که و کجا است؟ و اگر باید به انتظار نشست تا علم تجربی معلوم کند که مراد از هفت آسمان چیست، پس چرا این همه بر سر علم باید کوفت؟ آنهم علمی که در برهان نظم برای اثبات وجود خدا از آن بهره می جوئیم، و علمی که آقای طباطبایی با استناد به آن، معنای پرتاب شهاب به شیاطین را پاک عوض می کند و بر خلاف همه مفسران فتوا می دهد؟ و اگر یافتن مراد جدی متکلم این همه دیریاب و دشوار یاب است، آن هم در مسائل خردی چون آسمان های هفت گانه که با سعادت و شقاوت مومنان پیوندی ندارد، پس در مورد مسائل مهمتری چون مبداء و معاد چگونه می توان به یافتن مراد جدی متکّلم اطمینان یافت؟»(1)

ص: 108


1- نامه دوم آقای سروش خطاب به آیت الله سبحانی.

براین سخنان آقای سروش چند نقد وارد است:

1. با توجه به گفتاری که از حضرت امیر (علیه السلام) و حضرت سجاد (علیه السلام) در توصیف قرآن آوردیم، مشخص نشدن مراد جدی خداوند در پاره ای از آیات، جای هیچ شگفتی ندارد. باری، ممکن هزار سال دیگر نیز بگذرد و ما باید چشم به تحقیقات و ژرف بیشتر برای دستیابی به اسرار قرآن باشیم.

2. می دانیم که قرآن به عنوان معجزه جاوید پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مطالعه و تدبر پیرامون سه کتاب را مورد تأکید قرار داده است که عبارتند از:

1. قرآن؛(1)

2. کتاب طبیعت؛

3. کتاب نفس آدمی.(2)

ویژگی هرسه کتاب آن است که توسط خداوند آفریده و تولید شده اند. آیا براستی همه اسرار طبیعت و نفس آدمی برای بشر آشکار شده است که در باره قرآن این گونه شتاب آمیز از ضرورت آشکار

ص: 109


1- «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبِ أَقْفَالُهَا» محمد، 24.
2- در آیه: «وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِلْمُوقِنِینَ وَفِی أَنْفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (ذاریات/20 21) به تفکر در دو کتاب هستی و نفس آدمی توصیه شده است.

شدن مراد جدّی متکلم پس از هزار و چهارصد سال سخن می گوییم؟! آیا سخن صاحب نظرانی همچون رولف ديتر هوير که بارها از زبان کیهان شناسان عنوان شده، نشان از ناشناخته ماندن بسیاری از اسرار در نظام طبیعت ندارد؟! آیا اسرار کیهانی پس از هزار و چهارصد سال از نزول قرآن برای بشریت هویدا شده است که انتظار داریم تفسیر آیات در سایه آن روشن شود؟!

3. چنان که اشاره کردیم یکی از احتمالات در باره آسمان های هفتگانه در قرآن آن است که غیر از آسمان دنیا، سایر آسمانها غیر مادی اند. در این صورت اساساً انتظار آن که تفسیر این آیات در سایه دستاورد های علمی روشن شود بی معنا است. زیرا چنان که توضیح دادیم علم در حوزه های غیر مادی قادر به ارائه نظریه ای در جهت موافقت یا مخالفت نیست.

4. ما در بررسی نکات برگرفته از آیات ناظر به آسمان های هفتگانه و در نکته ششم مبرهن ساختیم که آموزه های قرآن در زمینه آسمان های هفتگانه از هر جهت با آموزه های در عرصه خداشناسی نظیر تبیین اسماء و صفات الهی و تاکید بر توحید ربوبی پیوند تام دارند. بنابر این خرد انگاشتن آیات ناظر به آسمان های هفتگانه! و جدا دانستن آنها با آموزه های قرآن در عرصه

ص: 110

مبدأ شناسی، نادرست و از عدم مطالعه جامع از آیات در این عرصه ناشی شده است.

آیا با وجود این نقدها و اشکالات که بر دیدگاه آقای سروش در باره آسمان های هفتگانه وارد است، جایی برای مدعای وی باقی می ماند که چون برخی از تفاسیر به استناد ظواهر آیات، آنها را بر هیئت بطلمیوس تطبیق کرده و در نتیجه به خطا رفته اند، پس در قرآن خطا راه یافته است!

ص: 111

ص: 112

تحلیل نظریهء سرعت نور در قرآن و بررسی برخی ابعاد آن / علی مولائی - سید حسین امیدیانی

اشاره

علی مولائی(1) - سید حسین امیدیانی(2)

مقدمه

اندازه سرعت نور در كنار سؤال از ماهيت نور، از سؤالات اولیه فيزيك دانان بوده است. آزمايش هاي متعددي برای اندازه گيري سرعت نور، در طول تاريخ علم انجام گردیده است. نور آن چنان سريع حركت مي كند كه در تجربيات روزمره، قادر نیستیم بفهمیم كه سرعت نور حدّي دارد و نامتناهي نيست. حتي طرح اين سؤال كه نور با چه سرعتي حركت مي كند، فراست زيادي مي خواهد.

ص: 113


1- پژوهشگر علوم قرآنی در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
2- عضو هیئت علمی دانشکده علوم قرآنی تهران

اولين كسي كه اين سؤال را مطرح و براي اندازه گيري آن آزمايشی طراحي كرد، گاليله فیزیکدان ايتاليايي در سال 1638 ميلادي بود اما در اين زمينه موفقيتي به دست نياورد. در سال 1675 رومر(1) كه در پاريس كار مي كرد، بر اساس رصدهايي از اقمار مشتري سرعت نور را برابر با 8^10×2 m/s نتيجه گرفت. تقريباً پنجاه سال بعد «برادلي»(2) با رصدهاي نجومی متفاوتي، براي سرعت نور، مقداري برابر با 8^10×3 m/s به دست آورد.

در سال 1849 فيزو(3) براي اولين بار سرعت نور را با يك روش غير نجومي اندازه گيري كرد و مقداري برابر با 8^10×3.13 m/s به دست آورد. او در اين روش از چرخ دندانه و چند آينه و عدسي، در مسافتي هشت كيلومتري استفاده كرد. بعدها فوكو(4) با نشاندن يك آينه دوار به جاي چرخ دندانه دار، روش فيزو را بهبود عمده اي بخشيد و مقدار 8^10×2.98 m/s را براي سرعت نور به دست آورد. مايكلسون(5) طي مجموعه آزمايش هاي مفصلي كه در اصل برای

ص: 114


1- Ole Cristensen Romer، (1646-1710) منجم دانماركي.
2- James Brady، (1693-1762) منجم انگليسي.
3- Armand Hippolyte Louis Fizeau، (1819-1896) فيزيك دان فرانسوي.
4- Jean Bernard Léon Foucault، (1819-1868) فيزيك دان فرانسوي.
5- Albert Abraham Michelson، (1852-1931) فيزيك دان آمريكايی.

بررسی وجود «اتر» ترتیب داده بود و به مدت پنجاه سال ادامه داشت، براي اندازه گيري سرعت نور از همين روش استفاده كرد.

در اواخر قرن نوزدهم میلادی با پیوند الکتریسیته و مغناطیس توسط ماكسوِل(1)، فیزیک دانان پی بردند که سرعت نور را بايد به طور عام در زمينة وسيع تر تابش الكترومغناطيسي ملاحظه كرد؛ چرا كه متوجه شدند نور، جزء مرئي طيف تابش الكترومغناطيس است و گسترة طول موجي برابر با 430 نانومتر براي نور بنفش تا 690 نانومتر را براي نور قرمز، شامل مي شود. يك تأييد تجربي مهمِ نظرية الكترومغناطيس ماكسول، اين است كه سرعت امواج در فضاي تهي براي تمام طول موج ها در طيف الكترومغناطيسي يكسان و برابر با c است.

دقيق ترين مقداري كه براي c تاكنون اندازه گيري شده است، مربوط به آزمايش اِوِنسون(2) و همكارانش در مؤسسه استانداردها واقع در بولدر، كلرادوي آمريكا است كه در سال 1972 ميلادي با استفاده از ليزر هليوم- نئون و ساعت اتمي سزيوم كه براي تعريف ثانيه به كار مي رود مقدار را به دست آورند. (ر.ک: هاليدي و رزنيك، 2-8)

ص: 115


1- James Clerk Maxwell، (1831-1879) فيزيك دان اسكاتلندي.
2- Keneth M. Evanson (1932-2002) فیزیک دان آمریکایی.

c=299799.4774 ± 0.0012 km/s

از سوی دیگر، بعد از مطرح شدن نظريه نسبيت خاص توسط اينشتين در سال 1905 ميلادي، سرعت نور (c) در فيزيك دارای اهمیت بنیادی شد. در این نظریه، زمان به مثابه بُعد چهارم در كنار ابعاد سه گانه فضايي مطرح شده است. به اين ترتيب برای توصیف صحیح یک رویداد باید آن را در دستگاه فضا-زمان چهار بعدی در نظر بگیریم.

در اين نظريه، ثبات سرعت نور به عنوان دومين اصل موضوعي، مطرح شده است. این اصل موضوعي می گوید: «سرعت نور در خلأ مقداري ثابت و مستقل از دستگاه لَخت، چشمه و ناظر است». (وایدنر و سلز، 50)

از نتايج اين اصل در نظريه نسبيت خاص، اين است كه زمان سپري شده براي اشياء، طول و جرم آنها تابع سرعت آن شيء و سرعت نور باشد و اين سه كميت بنيادي، مقاديري نسبي باشند كه نسبت به ناظرهاي مختلف، مقادير مختلفي خواهند داشت؛ چيزي كه با درك عمومي ما از طبيعت نا همخوان است، اما آزمايش هاي بسيار، درستي اين نظريه را نشان داده اند.

از طرف ديگر، در رابطه بسيار معروف هم ارزي جرم و انرژي اينشتين (E=mc^2)، فاكتور سرعت نور، نقش اساسي ايفاء مي كند.

ص: 116

سرعت نور در قرآن

نحوه استدلال دكتر حسب النبي

نحوه استدلال دكتر حسب النبي(1)

استاد فقید دكتر منصور حَسَب النبي که دکترای فیزیک خود را از آلمان غربی در 1962 میلادی دریافت نمود و سپس در دانشگاه عين شمس مصر به سمت استادی به تدریس اشتغال ورزید و به ارائه نظریه ای درباره سرعت نور در قرآن پرداخت که موضوع این مقاله است. این نظریه در دسامبر 1989 ميلادي در چاپ اول کتاب الكون و الاعجاز العلمي في القرآن مطرح گردید. همچنین مشار الیه در کتاب دیگرش تحت عنوان اعجاز القرآن في آفاق الزمان و المكان، مفصلاً، نظریه اش را تشریح کرد. (همو، اعجاز القرآن في آفاق الزمان و المكان: 75).(2)

او در نظریه خود ادعا می کند كه سرعتي برابر با سرعت نور در قرآن كريم مطرح شده است. او با انجام يك سري محاسبات بر

ص: 117


1- Dr. Mansour Hassab-Elnaby (1931-؟)، دکترای فیزیک از آلمان غربی در 1962 میلادی، استاد فيزيك دانشگاه عين شمس مصر، رئیس جمیعیت اعجاز علمی قرآن کریم در مصر و دبیر گروه فیزیک و نجوم و زمین شناسی آن.
2- علاوه بر آن در سایت www.islamicity.com مقاله ای به زبان انگلیسی با عنوان"A New Astronomical Quranic Method for The Determination Of The Greatest Speed C" از او چاپ شده است که به شرح این نظریه می پردازد (http://www.islamicity.com/Science/960703A.SHTML).

اساس آيه 5 سوره مباركه سجده، به اين نتيجه مي رسد كه سرعت «امر الهي» هنگام عروج از زمين، سرعتي برابر با سرعت سير نور دارد (همو، الكون و الاعجاز العلمي في القرآن: 389 به بعد و اعجاز القرآن في آفاق الزمان و المكان: 75 به بعد). در ادامه، نحوه استدلال او را همراه با توضيحات و تصاویر تکمیلی ذکر می نماییم.

همانگونه که گفته شد، استدلال او بر آيه 5 سوره مباركه سجده استوار است. در اين آيه آمده است:

«يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»

امور اين جهان را از آسمان به سوى زمين تدبير مى كند سپس در روزى كه مقدار آن هزار سال از سال هايى است كه شما مى شمريد به سوى او بالا مى رود.

مطابق اين آیه، مسافتی که «أمر الهي»(1) هنگام عروج از زمين در يك روز طی می کند، برابر است با مسافت طي شده توسط ماه (يعني قمر كره زمين) در 1000 سال يا همان 12000 ماه؛ پس:

c×t=12000×L

(رابطه 1)

ص: 118


1- در اينجا فعلاً به ماهيت امر الهي هنگام عروج از زمين نمی پردازیم.

كه در این رابطه، c : سرعت امر ياد شده در قرآن، t : مدت زمان يك روز نجومي و L : طول مسير حركت كره ماه در مدت زمان يك ماه نجومي است (شكل 1).

شکل 1: مسير حركت ماه در مدت زمان يك ماه نجومي، يك منحني به طول L است.

در اين جا ناچار به ارائه توضيحاتي هستيم تا مطلب واضح شود.بر اساس وضعيت كره ماه (قمر) دو نوع سيستم تقويمي عمده، وجود دارد:

الف) سيستم هلالی (synodic): در اين سيستم، يك ماه هلالي برابر است با فاصله زمانی بین دو بدر متوالی است. در اين مدت، كره ماه از ديد ناظر زميني، نسبت به زمين و خورشيد دقيقاً به همان موقعيتي برمي گردد كه در ابتداي ماه قرار داشت. به عبارت ساده تر، ماه نسبت به يك خط فرضي كه زمين را به خورشيد وصل مي كند،

ص: 119

يك دور مي چرخد.

طبق اين سيستم، يك ماه هلالي برابر با 29 روز و 12 ساعت و 44 دقیقه يا 29.53059 روز خورشیدی متوسط، مي باشد (هر روز متوسط خورشيدي، 24 ساعته است)(1)

ب) سيستم نجومي (sidereal): در اين سيستم موقعيت اجرام سماوي نسبت به ستارگان دوردست سنجيده مي شود. به اين ترتيب، يك روز نجومي، مقدار زماني است كه طول مي كشد زمين به وضعيت سابق خود نسبت به يك ستارة دوردست بازگردد و همين طور يك ماه نجومي، مدت زماني است كه طول مي كشد ماه به وضع سابق خود نسبت به يك ستاره دوردست برگردد. در حقيقت اين سيستم بر اساس ديد ناظري است كه خارج از منظومه شمسي، به حركات زمين و ماه مي نگرد.

طبق اين سيستم، يك روز نجومي برابر با 23 ساعت و 56 دقيقه و 4.0906 ثانيه يا 86164.0906 ثانيه و يك ماه نجومي برابر با 27.321661 روز متوسط خورشيدي يا 27 روز و 7 ساعت و 43 دقيقه و 11.5 ثانيه يا 2360591.5 ثانيه و يك سال نجومي برابر با 365.25636 روز يا 365 روز و 6 ساعت و 9 دقيقه و 9.5 ثانيه يا

ص: 120


1- http://en.wikipedia.org/wiki/Month

31558149.5 ثانيه است.(1)

همان طور كه ملاحظه مي كنيد، مدت يك ماه هلالي بيشتر از يك ماه نجومي است. اين مسأله به اين علت است كه زمين در مدار خود به دور خورشيد گردش مي كند و این امر باعث مي شود كه ماه براي رسيدن به موقعيت مشابهش نسبت به زمين و خورشيد، مسافت بيشتري را نسبت به موقعيت مشابهش نسبت به ستاره دوردست، بپيمايد.

اگر از اثر خورشيد بر روي حركت زمين و ماه صرف نظر كنيم يعني فرض كنيم كه زمين در سر جاي خود ساكن است و دور خورشيد حركت نمي كند، در اين صورت، سيستم هلالي بر سيستم نجومي منطبق مي شود و شكل حركت ماه به دور زمين تقريباً دايره اي خواهد شد كه شعاع ميانگين R=384264 Km آن است و ماه آن را در 27.321661 روز مي پيمايد.

در شكل 2 به طور شماتيك، موقعيت كره ماه را در انتهاي ماه هاي نجومي و هلالي با فرض مشترك بودن ابتداي هر دو بازه زماني مشاهده مي كنيد.

ص: 121


1- http://www.britannica.com/EBchecked/topic/43024/sidereal-month

شکل 2: موقعيت كره ماه بعد از گذشت يك ماه نجومي و هلالي

دكتر حسب النبي در نظریه خود خاطر نشان می کند که باید در محاسبات خودمان از سيستم نجومي استفاده كنيم. او در این باره مي گويد كه ما سيستم هاي تقويمي متعددي را براي محاسبه به كار برديم و تنها سيستمي كه ما را به این جواب رساند، سيستم نجومي بود. اكنون ادامه محاسبات را پي مي گيريم.

ص: 122

بر اساس رابطه 1، مقدار سرعت امر الهي هنگام عروج از زمين برابر است با:

c=12000×L/t

(رابطه 2)

در اين رابطه t يك روز نجومي و مقدار آن برابر با 86164.0906 ثانيه است و تنها كافي است مقدار L را محاسبه و جايگزين كنيم.

L مسافتي است كه كره ماه در مدت يك ماه نجومي (T=2360591.5 s) طي مي كند. پس براي محاسبه آن نيازمند دانستن سرعت كره ماه (v) هستيم.

L=V×T

(رابطه 3)

بايستي توجه كرد كه دو نوع سرعت براي ماه وجود دارد:

الف) سرعت ماه نسبت به زمين (Ve) كه از رابطه ی زير مي توان آن را محاسبه كرد:

Ve=2πR/T

(رابطه 4)

در اين رابطه R=38426400m شعاع ميانگين گردش ماه به دور زمين است و T=2360591.5 s مدت گردش يك دور ماه به دور زمين يعني همان ماه نجومي است. پس:

Ve=2×3.141593×38426400m/2360591.5s=1022.7954m/s

ص: 123

ب) سرعت ماه نسبت به جهان يا همان ناظري كه در خارج از منظومه شمسي قرار دارد (V). اين همان سرعتي است كه ما به آن نياز داريم.

در شرايط واقعي، همزمان با چرخش ماه به دور زمين، زمين نيز به دور خورشيد مي چرخد. پس اگر زمين در بازه يك ماه نجومي، به اندازه θ درجه به دور خورشيد گشته باشد، در اين صورت، بردار سرعت ماه (Ve)، نيز به اندازه θ درجه، از راستاي اصلي اش نسبت به ستاره دوردست، منحرف خواهد شد. در حالي كه اگر خورشيد را حذف كرده و سيستم مجزاي زمين- ماه را در نظر بگيريم، بردار سرعت ماه (Ve) در هر ماه نجومي دقيقاً به همان راستاي اصلي اش نسبت به ستاره دوردست باز خواهد گشت.

با توجه به شكل هاي 3 و 4، مشخص مي شود كه V، مؤلفه بردار سرعت Ve در امتداد راستاي اصلي حركت ماه نسبت به ستاره ی دوردست مي باشد. يعني:

V=Vecosθ

(رابطه ی 5)

ص: 124

شکل 3: با گردش زمين به دور خورشيد به اندازه زاويه θ ماه هم به همان اندازه به دور خورشيد مي چرخد.

شکل 4: ماه به اندازه زاويه θ از راستاي اصلي اش نسبت به ستاره دوردست منحرف شده است.

ص: 125

اندازه زاويه θ نيز بر اساس نسبت یک ماه نجومی به سال نجومی قابل محاسبه است:

θ=(27.321661/365.25636) × 360=26.92848

با توجه به مقادير Ve و θ، از روی رابطه 5، مقدار V قابل محاسبه است:

V=1022.7954 m/s × cos26.92848=1022.7954 m/s × 0.89157=911.894 m/s

حال با توجه به رابطه 3 مي توانيم L را محاسبه كنيم:

L=V×T=911.894 m/s × 2360591.5 s = 2152609225 m

اكنون مي توانيم با توجه به رابطه 2، c را محاسبه كنيم:

c=12000 × L/t = (12000×2152609225m)/86164.0906 s

c=2997922065.6 m/s = 299792.0656 km/s

اگر اين مقدار را با مقدار سرعت نور بسنجيم، تطابق شگفت انگيزي را بين آن دو مشاهده مي كنيم. در واقع مي توان اين دو عدد را مساوي دانست. تفاوت اين دو عدد، كمتر از km/s 0.4 كه نسبت به مقدار بسيار زياد سرعت نور خيلي ناچيز است. اين تفاوت ناچیز ممكن است از خطاي محاسباتی در گرد كردن اعداد يا دايره فرض كردن مدارهای بيضوي زمين و ماه يا تأثیر گرانش زمین

ص: 126

و ماه یا عوامل دیگر ناشي شده باشد که در کل تأثیر آن چنانی در نتیجه به دست آمده ندارد.

c = 299792.4574 ± 0.0012 km/s

ملاحظه می شود که مقدار به دست آمده از این محاسبات، در تطابق حیرت انگیزی با سرعت نوری است که توسط فیزیکدانان اندازه گیری شده است.

نقد و بررسي

اشاره

آیه 5 سوره مبارکه سجده، یکی از بحث برانگیزترین آیات قرآن کریم می باشد که تفاسیر متعددی برای آن از زمان های دور تا به امروز وجود داشته است. در کنار این آیه، آیه 47 سوره حج:

«وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَ لَنْ يُخْلِفَ الله وَعْدَهُ وَ إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»

و آیه 4 سوره معارج:

«تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَة»

نیز با مضمونی مشابه، جزو سخت ترین آیاتی هستند که مفسران در درک آنها دچار مشکل بوده اند و اقوال متعددی پیرامون این آیات، مطرح شده است.

ص: 127

مهم ترین مباحثی که درباره این آیه مطرح شده است، عبارتند از:

الف) منظور از «یوم» در این آیه چیست؟

ب) منظور از «تدبیر امر» و «عروج آن به سوی خدا» چیست؟

ج) آیا عدد «هزار» سال، به صورت حقیقی به کار رفته است یا مجاز؟

پاسخ برخی از مفسرین به این سؤالات را مرور می کنیم.

برخی از مفسرین، «یوم» را به «روز قیامت» تفسیر کرده اند و «فی یوم» را ظرف زمان برای انجام عروج گرفته اند (مراغى، 105) در نتیجه «يَعْرُجُ إِلَيْه» را به معنای بازگشت همه چیز به سوی خداوند در قیامت و مقام قرب و حضور دانسته اند همان گونه که در آیاتی مانند «انا لله و انا الیه راجعون» آمده است. در این تفسیر، هزار سال، معادل یک روز از روزهای قیامت است که طول مدت یک موقف از مواقف پنجاه گانه قیامت است و آیه 4 سوره معارج به مدت تمام این مواقف اشاره دارد (قمی، 168؛ طباطبائی، 247-248؛ مکارم، 114-117؛ مدرسی، 210). این تفسیر، روایاتی به عنوان مؤید، دارد (ر.ک: حویزی، 222، بحرانی، 896)

برخی از مفسرین، «فی یوم» را ظرف زمان برای وقوع تدبیر و عروج با هم گرفته و واسطه این کار را فرشتگان دانسته اند که به تدبیر امور این عالم مشغول هستند و اعمال بندگان را در

ص: 128

مصحف هایی می نویسند (زمخشری، 508) و منظور از عروج را، عروج فرشتگان به مکانی دانسته اند که خداوند برای آن ها معین کرده است (طوسی، 294؛ طبرسی، 510) و هزار سال، زمانی است که اگر غیر فرشتگان این قوس نزول و صعود را طی می کردند باید وقت صرف می کردند: پانصد سال برای نزول و پانصد سال برای عروج (طوسی، 294؛ طبرسی، 510؛ ابوالفتوح رازى، 311-312؛ طبری، 59). به نظر می رسد این قول مبتنی بر اقوال برخی از صحابه و تابعین باشد (ر.ک: سیوطی، 171).

در این تفسیر عدد «هزار» سال به نحو حقیقت به کار رفته است اما برخی دیگر از مفسرین این عدد را کنایه گرفته اند که برای رساندن «مقدار زمان طولانی» به کار رفته است و خصوصیتی ندارد (بیضاوی، 219؛ فخر رازى، 140؛ آلوسی، 118؛ مراغى، 105؛ ابن عاشور، 148؛ مکارم، 117) و کل آیه، برای رساندن عظمت باری تعالی می باشد.

با ملاحظه این اقوال و مقایسه آن با نظریه دکتر منصور حسب النبی، باید پذیرفت که این نظریه، با شیوه ای کاملاً متفاوت، به بررسی آیه فوق پرداخته است و طبیعی است که مانند هر نظر دیگری، موافقان یا منتقدانی داشته، اشکالاتی بر آن وارد شود. از

ص: 129

آنجا که این نظریه، جزء تفاسیر علمی قرآن، محسوب می شود، برای نقد این نظریه، بحث بررسی تطابق یا عدم تطابق آن با قواعد تفسیر علمی معتبر را پیشنهاد می کنیم(1) تا به شیوه ای منظم و منصفانه این کار انجام بگیرد؛ اما از آن جا که این کار از حوصله این نوشتار، خارج است، به تحلیل دو مورد از مهم ترین اشکالات، می پردازیم.

الف) اشکالات علمی

طبیعی است که اگر این نظریه، نتواند به اشکالات علمی مطرح شده، پاسخ دهد، از درجه اعتبار ساقط شده، نوبت به دیگر اشکالات نمی رسد. تا آنجا که امکان پذیر است این اشکالات را مطرح و در صدد پاسخ گویی بر می آییم.

1. عدم استفاده از سيستم هلالي به جاي سيستم نجومي

چرا در این نظریه، به جاي اين كه از سيستم هلالي استفاده شود، يعني از ديد ناظر زميني، از سيستم نجومي استفاده شده است، يعني از ديد ناظر خارج از زمين؟ اين کار در حالي صورت گرفته

ص: 130


1- برای آشنایی با ضوابط و معیارهای تفسیر علمی معتبر، ر.ک: رضایی اصفهانی، محمدعلی، منطق تفسیر قرآن 5 (قرآن و علوم طبیعی و انسانی)، قم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، 1392، ص 239.

است كه در خود آيه، فرموده است:

«أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»

هزار سال از آن سال هايي كه شما مي شماريد.

لذا ظهور در سال هاي هلالي دارد كه همان سال قمري معهود و آشناي عرب ها است.

امکان دارد که اين اشكال مد نظر دكتر حسب النبي هم بوده باشد. او مي گويد كه ما سيستم هاي تقويمي متعددي را براي محاسبه به كار برديم و تنها سيستمي كه این جواب را داد، سيستم نجومي بود؛ یعنی اگر از سیستم هلالی استفاده می کرد، با توجه به تغییر ارقام در فرمول های محاسباتی، این نتیجه حاصل نمی شد.

او برای تأیید عمل خود در استفاده از سیستم هلالی به جای سیستم نجومی، بیان می کند كه فرق گذاري بين «شمردن سال ها» با «محاسبات نجومي» بر اساس حركت ماه، در خود قرآن تصريح شده است؛ آنجا که در سوره يونس آيه 5 مي فرمايد:

«هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسَابَ»

او كسى است كه خورشيد را روشنايى و ماه را نور قرار داد و براى آن منزلگاه هايى مقدّر كرد تا عدد سال ها و حساب را بدانيد.

ص: 131

بنا به گفته ايشان، در اين آيه، عطف «عَدَدَ السِّنينَ» به «الْحِساب» از نظر ادبي، نشان دهنده مغايرت و عدم وحدت اين دو است. پس در اين آيه، دو كاربرد مجزا براي حالت هاي مختلف ماه بيان شده است: يكي سال شماري است كه بر اساس سيستم هلالي يا همان سال قمري صورت مي گيرد و ديگري انجام محاسبات است كه بر اساس سيستم نجومي است. امروزه اساس محاسبات دقيق در رصدهاي نجومي بر اساس اندازه گيري هايي است كه در سيستم نجومي انجام مي شود. در اين تحقيق نيز در محاسبات نجومی، سيستم نجومي است که جواب مي دهد.

شايد بتوان اين نكته را برای تکمیل جواب دكتر حسب النبي اضافه كرد كه در آيه 5 سوره سجده، بيان رويدادها از ديد ناظري خارج از زمين است؛ چرا كه لفظ «يوم» در آيه 47 سوره حج که مشابه این آیه است، برای «يك روز نزد پروردگار» به کار رفته است. بنابراين استفاده از سيستم نجومي، خالی از وجه نيست.

همچنین شاید بتوان مؤيدی از طرف نظريه نسبيت اينشتين براي توجیه عمل دکتر حسب النبی در استفاده از سیستم نجومی، پیدا کرد. بر اساس نظریه نسبیت عام اینشتین، حضور اجرام سماوی سنگین همانند خورشيد، خصوصيات هندسي فضا-زمان را تغيير

ص: 132

مي دهد. مطابق این نظريه، این قبیل اجرام، سبب خميدگي در فضا می شوند و ما این اثر را به صورت نیروی گرانش احساس می کنیم. پس چهار چوب مختصات ناظر زمینی به دلیل وارد شدن نیروی جانب مرکز گرانشی و شتاب به آن، نالَخت بوده، در نتيجه، سرعت نور بر اساس اصل دوم نسبيت خاص براي این ناظر نمي تواند ثابت و برابر با c باشد.

با توجه به اين نكته، براي اين كه سرعت نور از ديد ناظر زمینی، مقداري ثابت و برابر با c باشد، بایستی نیروی گرانشی خورشید و در اصل، وجود آن را ناديده گرفت. این صورت، همان گونه که در توضیح سیستم نجومی گفتیم، به معنای صرف نظر کردن از اثر خورشيد بر روي حركت زمين و ماه و ساکن فرض کردن زمين در سر جاي خود و کنار گذاشتن حرکت انتقالی زمین به دور خورشيد است. در اين صورت، سيستم هلالي بر سيستم نجومي منطبق مي شود و مدار حركت ماه به دور زمين تقريباً دايروي خواهد شد که ماه آن را در طول 27.321661 روز، مي پيمايد.

2. تغییر سرعت چرخش زمین به دور خود و تغییر طول مدت شبانه روز

اشکال دیگری که به این نظریه، می توان وارد کرد، این است که از نظر علمی ثابت شده است که طول مدت شبانه روز، از زمان

ص: 133

پیدایش کره زمین تا به امروز کندتر شده و در آینده نیز این روال ادامه پیدا خواهد کرد.

در ابتداي عمر 4.5 ميليارد ساله زمين، سرعت چرخش كامل زمين به دور خودش در حركت وضعي، برابر با 4 ساعت بوده است؛ يعني به طور متوسط شب و روز 2 ساعت بيشتر دوام نداشتند. كم كم سرعت دوران وضعي، كُند شده و بعد از 4 ميليارد سال به 22 ساعت رسيد و بعد از 4.5 ميليارد سال به حدود 24 ساعت رسيده است. البته اين كند شدن تدريجي سرعت چرخش زمين، بسيار آهسته صورت مي گيرد و بر طبق محاسبات انجام گرفته در حدود 0.001 تا 0.002 ثانيه در هر قرن تخمين زده مي شود (حسب النبي، الكون و الاعجاز العلمي في القرآن: 408). از اين رو اصلاً براي انسان محسوس نيست و تنها به كمك ساعت هاي اتمي بسيار دقيق پيشرفته قابل اندازه گيري است. این مسأله به معنای تغییر «طول مدت شبانه روز» خواهد بود که تحت عنوان t در رابطه 1 به کار رفته است. با تغییر در مقدار t در گذشته یا آینده، مقدار به دست آمده برای c نیز متفاوت خواهد شد.

در پاسخ به این اشکال، گفته می شود که آهسته تر شدن چرخش زمين، خود ناشی از اثراتی است که ماه و خورشید، بر روی آن

ص: 134

داشته اند. از جمله این عوامل، اثر تدريجي جزر و مد اقيانوس ها است كه خود ناشي از جاذبه ماه است.(1)

بنا بر قانون بقای اندازه حرکت زاویه ای در سیستم زمین- ماه، اثر متقابل کاهش سرعت چرخش زمین به دور خود، افزایش فاصله کره ماه از زمین است که هر سال به اندازه 3.8 سانتی متر می باشد.(2)

این افزایش فاصله، به منزله افزایش L در رابطه 1 می شود. همچنین سرعت چرخش ماه به دور زمین نیز افزایش می یابد. از این رو، احتمالاً افزایش t با افزایش L و V خنثی خواهد شد؛ البته اثبات این مسأله نیاز به محاسبات جدید دارد.

3. متغییر بودن زاويه θ و ثابت انگاشتن آن در محاسبات

اشکالی که مطرح است این است که طبق شکل 4، زاويه θ از ابتدای ماه نجومی، از صفر درجه تا 26.92848 متغیر است. به چه دلیل، صرفاً اندازه آن در آخر ماه نجومی، لحاظ شده است؟

به نظر می رسد این اشکال وارد می باشد، مگر این که از طریق محاسباتی به روش انتگرالی یا دیگر روش ها، بتوان پاسخی برای این

ص: 135


1- حسب النبي، إعجاز القرآن في آفاق الزمان و المكان: 63 http://www.space.com/3373-earth-moon-destined-disintegrate.html.
2- http://en.wikipedia.org/wiki/Orbit_of_the_Moon

اشکال پیدا کرد.

البته امروزه با پیشرفت ابزارهای محاسباتی و دقیق تر شدن اطلاعات نجومی، با افزودن پارامترها و برنامه نویسی رایانه ای می توان محاسبات مطرح در این نظریه را دقیق تر انجام داد که به این ترتیب اشکال فوق و دیگر اشکالاتی که به ذهن خطور می یابد، یا بر کرسی نشسته یا رد خواهد شد.

ب) اشکالات اعتقادی

1. خلط امر الهی مجرد با نور مادی

در اين آيه صحبت از نور نشده بلكه صحبت از امر الهي یا فرشتگان است و قطعاً اين دو، مفهوم هاي متفاوتي دارند که یکی مجرد و غیر مادی و دیگری مادی است و مسلماً نمي توان این دو را با هم يكي دانست. آیا می توان این حرف را زد که امر الهی از زمين با سرعت نور به سمت پرودگار عروج می کند؟ اگر این عروج، مربوط به فرشتگان باشد، آیا صحیح است که این سرعت را به فرشتگان نسبت دهیم؟

در جواب مي توان گفت كه در اين تحليل، ادعا نشده است كه امر الهي همان نور مادي و از جنس امواج الكترومغناطيس است بلكه نشان داده شده است كه بر امر الهي یا هر واقعیت دیگر فاعل عمل

ص: 136

عروج، همان شرايطي حاكم است كه بر رفتار نور حاكم است و اين مشابهت را مي رساند نه همانندي را.

2. لزوم تعیین جا و مکان برای ذات باری تعالی در این نظریه

آیا این گونه تفسیر کردن آیات متشابه، به معنای تعیین جا و مکان برای خداوند متعال نیست؟ اگر این نظریه درست باشد، مفهوم آن این است که خداوند به اندازه هزار سال نوری از زمین فاصله دارد در حالی که کائنات بسیار وسیع تر از این مقدار است و بنابر نظر اکثر مفسرین، تمام این کائنات محصور در آسمان اول است و عرش الهی در آسمان هفتم و ماورای عالَم مادی است. اگر موجوداتی در کهکشان های دیگر باشند، آیا عروج امر الهی برای آن ها به سوی خداوند، طولانی تر از ما خواهد بود؟ آیا یک روز طول می کشد تا امور بندگان ساکن در روی زمین به خداوند رسانده شود و برای سایر موجودات با زمان های متفاوت؟

در پاسخ باید گفت که اولاً عین این اشکال، در وهله اول، به قول دوم از نظر مفسرین که عروج را به فرشتگان نسبت داده اند و برای رفت و برگشت آنها زمان تعیین کرده اند، وارد می شود. چرا کسی بر نظرات آنها که در تفاسیر فراوانی آمده است، اشکالی نمی گیرد؟

ثانیاً این نظریه، هیچ ادعایی راجع به مباحث کلامی و فلسفی

ص: 137

ندارد؛ هر چند بر روی این مباحث، اثر گذار است. اين كه واقعيت امر الهي چيست، عروج به سمت ربّ يعني چه و آيا براي خدا مكان و زمان معني دارد يا نه، سؤال هايي است كه متكلمين و فلاسفه اسلامي بايد به آن پاسخ بدهند.

این نظریه، صرفاً با انجام محاسباتی طبق فرمولی که از ظاهر الفاظ قرآن، الهام گرفته است، به سرعتی می رسد که برابر با سرعت نور است. حال اگر درستی این محاسبات، اثبات شود، درک ارتباط داشتن یا نداشتن محصول این نظریه به عنوان یک واقعیت هستی شناسانه با مباحث اعتقادی، کلامی، فلسفی و... نیازمند کار میان رشته ای در این حوزه ها است و چه بسا سعه صدر نشان دادن درباره نظریه های نوین، به گسترش مرزهای دانش و تولید علم در آن عرصه ها منجر شود. نهایت امر این است که اگر تبعات و لوازم یک نظریه، منجر به تالی فاسد شود، با دلیل و برهان آن را کنار می گذاریم؛ نه صرفاً بر اساس معلومات پیشین.

ثالثاً ما اعتقاد داریم که در آیات قرآن کریم، علاوه بر بحث بطون، امکان استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا وجود دارد که این معانی متعدد همزمان مورد اراده و صادق می باشند. این مسأله باعث می شود که الفاظ قرآن، تاب و تحمل معانی متعددی را دارا باشند

ص: 138

که این خود، عظمت قرآن را می رساند.

چه بسا این نظریه که فرمول اصلی آن از ظاهر الفاظ آیه استنباط شده اما نتیجه آن جزو دلالت های التزامی است، در صورت پاسخ دادن به اشکالات علمی و اثبات نهایی آن، خود یکی از معانی آیه باشد که تاکنون مغفول مانده بوده و در کنار دیگر معانی، همانند تفسیر یوم در آیه به روز قیامت، قرار بگیرد و معلومات اضافه تری را در اختیار بشریت قرار دهد.

نتیجه گیری

دایره تفسیر علمی قرآن کریم، هر روز گسترده تر می شود و این کتاب آسمانی، با معلومات علوم تجربی بیشتر از قبل مورد کنکاش قرار می گیرد و برخی از آن ها منجر به اثبات اعجاز علمی قرآن می شود اما بایستی در این راه قواعد تفسیر علمی معتبر، مراعات شود. در مقام نقد و بررسی این نظریات هم بایستی رعایت یا عدم رعایت این قواعد به طور منصفانه مورد قضاوت قرار گیرد و به تبعات و لوازم آن ها دقت شود.

در خصوص نظریه دکتر منصور محمد حسب النبی، برخی اشکالات مطرح می شود که برخی قابل جواب دادن است و برخی دیگر برای پاسخگویی، نیازمند تحقیق بیشتر است و بدون آن،

ص: 139

قضاوت درباره این نظریه، دور از انصاف خواهد بود.

بدون لحاظ کردن ایرادات و پاسخ ها، صرف این که از آیات قرآن، بتوان ایده ای گرفت که منشأ محاسبات و استنتاج های فراوان شود و در نهایت منجر به جوابی شود که ابعاد فراوانی دارد، هیجان انگیز و قابل تأمل است و نقطه عطفی در روش بررسی مسائل علمی قرآن کریم می باشد و نشان دهنده عظمت این کتاب آسمانی و وجود ابعاد نامکشوف برای آن است.

ص: 140

منابع

1. قرآن کریم، ترجمه ناصر مكارم شيرازى، چاپ دوم، قم، دار القرآن الكريم (دفتر مطالعات تاريخ ومعارف اسلامى)، 1373.

2. آلوسى سيد محمود، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، ج 11، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415 ق.

3. ابن عاشور محمد بن طاهر، التحرير و التنوير، ج 21، چاپ اول، بيروت، موسسه التاريخ العربی، بی تا.

4. ابوالفتوح رازى، حسين بن على، روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج 15، چاپ اول، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1408 ق.

5. بحراني، سيد هاشم، البرهان في تفسير القرآن، ج 3، چاپ اول، تهران، انتشارات بنياد بعثت، 1416 ق.

6. بيضاوى، عبد الله بن عمر، أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ج 4، چاپ اول، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1418 ق.

7. حسب النبي، منصور، اعجاز القرآن في آفاق الزمان و المكان، قاهره، دارالفكر العربي، 1996 م.

8. ------------، الكون و الاعجاز العلمي في القرآن، چاپ سوم، قاهره، دارالفكر العربي، 1996 م.

9. حويزى، عبد على بن جمعه، نور الثقلين، ج 4، چاپ چهارم، قم، انتشارات

ص: 141

اسماعيليان، 1415 ق.

10. زمخشرى، محمود بن عمر، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج 3، چاپ سوم، بيروت، دار الكتاب العربي، 1407 ق.

11. سيوطى، عبدالرحمن بن ابى بكر، الدر المنثور فى تفسير المأثور، ج 5، چاپ اول، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، 1404 ق.

12. طباطبائى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 16، چاپ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1417 ق.

13. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج 8، چاپ سوم، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1372 ش.

14. طبرى، ابو جعفر محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 21، چاپ اول، بيروت، دار المعرفه، 1412 ق.

15. طوسى، محمد بن الحسن، التبيان فى تفسير القرآن، ج 8، چاپ اول، بيروت، دار احياء التراث العربى، بی تا.

16. فخر رازى، محمد بن عمر، مفاتيح الغيب (تفسیر کبیر)، ج 25، چاپ سوم، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1420 ق.

17. قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمى، ج 2، چاپ سوم، قم، دار الكتاب، 1367 ش.

18. مدرسي، سيد محمد تقي، من هدی القرآن، ج 10، چاپ اول، تهران، دار

ص: 142

محبى الحسين، 1419 ق.

19. مراغى، احمد بن مصطفى، تفسير المراغى، ج 21، چاپ اول، بيروت، داراحياء التراث العربى، بی تا.

20. مكارم شيرازى ناصر، تفسير نمونه، ج 17، تهران، دار الكتب الإسلاميه، 1374.

21. وایدنر، ریچارد و سلز، رابرت، مبانی فیزیک نوین، ترجمه علی اکبر بابایی و مهدی صفا، چاپ چهارم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1379 ش.

22. هاليدي، ديويد و رزنيك، رابرت، فیزیک، ج 4، ترجمه محمدرضا بهاري، چاپ دوم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1376 ش.

23. Adam Hadhazy, "Fact or Fiction: The Days (and Nights) Are Getting Longer", scientific american, June 14, 2010; Visible on the: http://www.scientificamerican.com/article/earth-rotation -summer-solstice

24. http://www.britannica.com/EBchecked/topic/543024/sidereal-month

25. http://en.wikipedia.org/wiki/Month

26. http://en.wikipedia.org/wiki/Orbit_of_the_Moon

27. http://www.islamicity.com/Science/960703A.SHTML

28. http://www.space.com/3373-earth-moon-destined-disintegrate.htm.

ص: 143

References:

[1]Steven Weinberg, The First Three Minutes, a Modern

View of the Origin of the Universe (Les trois premières

minutes, une vision moderne sur l’origine de l’univers),

USA 1977

[2] Lorsque la lumière émise par un objet se décale vers le

rouge du spectre. http://bjp.org.cn/apod/glossary.htm

ص: 144

qu’expliquer le sens de chaque mot, en arabe, de même

que le sens général du verset.

Dans le verset ci-dessus, les termes arabes ratq et fataq

sont utilisés. Le motratq peut être traduit comme «entité»,

«cousu à», «réunis» ou «rapprochés». Ces différentes

traductions possibles font toutes référence à quelque chose

qui est hétérogène tout en ayant une existence distincte en

soi. Le verbe fataq peut se traduire comme «nous avons

décousu», «nous les avons séparés et éloignés», «nous

avons séparé» ou «nous les avons ouverts». Ces

significations laissent entendre qu’une chose devient

existante après qu’il y ait eu une séparation ou une

déchirure. La germination d’une graine, dans le sol, est un

bon exemple qui peut illustrer la signification du verbe

fataq.

Avec l’apparition de la théorie du Big Bang, il devint clair,

pour les érudits musulmans, que les détails de cette théorie

allaient de pair avec la description de la création de

l’univers que l’on retrouve au verset 30 de la sourate 21 du

Coran. Cette théorie stipule que toute la matière de

l’univers est issue d’une seule et même masse qui, à un

certain moment, fut extrêmement dense et chaude, avant

d’exploser et de marquer ainsi le commencement de

l’univers. Ce qui va tout à fait dans le même sens que le

verset 30:21, qui mentionne que les cieux et la terre (donc

l’univers) formaient une masse compacte, puis se

séparèrent. Encore une fois, la seule explication possible à

ce verset est que le prophète Mohammed (que la paix et

les bénédictions de Dieu soient sur lui) reçut une

révélation de la part de Dieu, le Créateur de l’univers.

ص: 145

Dans le Coran, Dieu dit:

«[Il est le] Créateur des cieux et de la terre»

(Coran 6:101)

«Celui qui a créé les cieux et la terre ne serait-Il pas

capable de créer leurs pareils? Oui, bien sûr! Car Il

est le Créateur suprême, l’Omniscient. Quand Il décide

une chose, Son commandement se résume à dire:

«Sois», et elle est aussitôt!» (Coran 36:81-82)

Ces versets démontrent que l’univers a connu un

commencement, que Dieu est derrière sa création et que

tout ce que Dieu a besoin de faire pour créer est de dire

«Sois» et la chose est aussitôt. Voilà l’explication de ce

qui a provoqué l’explosion initiale, qui a mis en branle

l’expansion de l’univers.

Dieu dit également, dans le Coran:

«Ceux qui ne croient pas ne savent-ils pas que les cieux

et la terre ne formaient, à l’origine, qu’une masse

compacte? Puis, Nous les avons séparés et fait de l’eau

toute chose vivante. Ne croiront-ils donc pas?» (Coran

21:30)

Selon les érudits musulmans qui tentèrent d’expliquer ce

verset, il y a eu un moment où les cieux et la terre ne

formaient qu’une masse compacte, que Dieu sépara pour

en faire sept cieux et une terre. Mais comme les

connaissances scientifiques étaient très limitées, à

l’époque de la révélation du Coran, aucun d’entre eux ne

put fournir de plus amples détails sur la façon exacte dont

les cieux et la terre furent créés. Ils ne pouvaient

ص: 146

laquelle il était dense et chaud et où survint alors un genre

d’explosion qui marqua le début de l’expansion de

l’univers, laquelle expansion s’est toujours poursuivie, à

partir de ce point.

Plus tard, en 1965, les radioastronomes Arno Penzias et

Robert Wilson firent une découverte qui confirma la

théorie du Big Bang et pour laquelle ils reçurent le prix

Nobel de physique. Avant leur découverte, la théorie du

Big Bang laissait supposer que si le point à partir duquel

l’univers avait débuté son expansion était dense et très

chaud, alors nous devions pouvoir trouver des vestiges de

cette chaleur. Ces vestiges sont exactement ce que Penzias

et Wilson découvrirent, en 1965: un rayonnement fossile

(rayonnement électromagnétique issu de l’époque dense et

chaude de l’univers, connu sous l’abréviation CMB, en

anglais, pour Cosmic Microwave Background Radiation)

de 2,725 degrés Kelvin, qui traverse l’univers. De nos

jours, la théorie du Big Bang est acceptée par la quasi

totalité des scientifiques et astronomes de par le monde.

Une carte micro-ondes des vestiges du Big Bang qui donna naissance à

l’univers. (Photo: courtoisie de la NASA)

ص: 147

À l’époque où le Coran fut révélé, le mot «espace» n’était

pas encore connu. C’est pourquoi les gens utilisaient le

mot «ciel» pour faire référence à ce qui se situe au-dessus

de la Terre. Dans le verset ci-dessus, le mot «ciel» fait

référence à l’espace et à l’univers. Le verset souligne que

l’espace, et donc l’univers, s’étend constamment, exactement

comme le stipule la loi de Hubble.

Le fait que le Coran ait mentionné un tel fait des siècles

avant l’invention du premier télescope, à une époque où

les connaissances scientifiques en étaient à leurs premiers

balbutiements, est extraordinaire. Et cela l’est d’autant

plus que, comme beaucoup de gens de son époque, le

prophète Mohammed était illettré et ne pouvait posséder

ce genre de connaissances (qui n’étaient de toute façon pas

disponibles, à ce moment-là). Se pourrait-il qu’il ait donc

reçu une révélation divine, de la part de Celui qui a créé

l’univers?

Le Coran et la théorie du Big Bang

Peu après que Hubble eut publié sa théorie de l’univers en

expansion, il découvrit que non seulement les galaxies

s’éloignent de la Terre, mais qu’elles s’éloignent également

les unes des autres. Ce qui signifie que l’univers s’étend

dans toutes les directions, de la même façon que les parois

d’un ballon s’éloignent les unes des autres lorsqu’on le

remplit d’air. Ces nouvelles découvertes de Hubble

établirent ainsi les fondations de la théorie du Big Bang.

Selon la théorie du Big Bang, l’univers a connu, il y a de

cela 12 à 15 milliards d’années, une période au cours de

ص: 148

vitesse approximativement proportionnelle à leur distance

de la Terre (loi de Hubble). La seule explication à cette

observation était que l’univers était en constante expansion.

La découverte de Hubble est considérée comme l’une des

plus importantes de l’histoire de l’astronomie. En 1929,

Hubble publia un ouvrage sur le lien entre la vitesse et le

temps, qui est à la base de la cosmologie moderne. Dans

les années qui suivirent et au gré de nouvelles observations

et découvertes, la théorie de l’expansion de l’univers

devint généralement acceptée dans les milieux scientifiques

et astronomiques.

À l’aide du télescope Hooker, Hubble découvrit que les galaxies

s’éloignent de nous. Ci-dessus, des photos de galaxies connues.

(Photo: courtoisie de la NASA)

Et pourtant, étonnamment, longtemps avant l’invention

même des télescopes et avant que Hubble ne parle de ses

découvertes, le prophète Mohammed récitait à ses

compagnons un verset du Coran affirmant que l’univers

est en expansion:

«Le ciel, Nous l’avons édifié par Notre puissance, et

c’est Nous qui l’étendons [constamment]» (Coran 51:47)

ص: 149

Le Coran et la théorie du Big Bang

Sherif Alkassimi

Introdution

Durant des milliers d’années, les astronomes ont débattu

sur diverses questions fondamentales au sujet de l’univers.

Jusqu’au début des années 20, on croyait que l’univers

avait toujours existé et que sa dimension était fixe et

inchangeable. Mais en 1912, un astronome américain du

nom de Vesto Slipher fit une découverte qui allait

modifier à tout jamais les croyances des astronomes au

sujet de l’univers. Slipher remarqua que les galaxies

s’éloignaient de la Terre à grande vitesse. Ces observations

fournirent les premières preuves à l’appui de la théorie de

l’expansion de l’univers.[1]

En 1916, Albert Einstein formula sa théorie générale de la

relativité, qui indiquait que l’univers devait soit prendre de

l’expansion, soit se contracter. C’est finalement en 1929

que vint la confirmation de l’expansion de l’univers, par le

réputé astronome américain Edwin Hubble.

En observant les redshifts (décalages vers le rouge)[2] des

ondes lumineuses émises par les galaxies, Hubble

découvrit que les galaxies n’étaient pas immobiles, comme

on l’avait cru, mais qu’elles s’éloignaient de nous à une

ص: 150

ص: 151

Au Nom de Dieu le Clément ,

Miséricordieux

ص: 152

ص: 153

Le regard scientifique du Coran

sur la nature

(collection des articles)

Edition et Introduction par :

Dr.Jafar Aghayani-Chavoshi

Professeur à l’Université Technologique de Sharif

Teheran

2015

ص: 154

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109