مرجعيت دينى: نگرشى به شيوه ها و آرمان ها

مشخصات کتاب

سرشناسه : حسینی شیرازی، سیدمحمد، 1307 - 1380.

عنوان و نام پديدآور : مرجعیت دینی؛ نگرشی به شیوه ها و آرمان ها [کتاب]/ سیدمحمد حسینی شیرازی؛ مترجم مهدی حسینیان قمی.

مشخصات نشر : تهران: پروهان؛ [بی جا]: نشر و پخش زهره، 1392.

مشخصات ظاهری : 156 ص.؛ 5/11×5/16 س م.

شابک : 35000 ریال:978-964-8639-18-6

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع : مرجعیت

موضوع : اجتهاد و تقلید

شناسه افزوده : حسینیان قمی، مهدی، 1342 - ، مترجم

رده بندی کنگره : BP167/ح56م4 1392

رده بندی دیویی : 297/31

شماره کتابشناسی ملی : 3339698

ص: 1

اشارة

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

ص: 2

مرجعيت دينى؛ نگرشى به شيوه ها و آرمان ها

آية اللّه العظمى سيّد محمّد حسينى شيرازى قدس سره

ص: 3

شناسنامه كتاب

* نام كتاب:مرجعيت دينى؛ نگرشى به شيوه ها و آرمان ها

* مؤلف: آية اللّه العظمى سيدمحمد حسينى شيرازى قدس سره

* مترجم: مهدى حسينيان قمى

* ويرايش و كنترل ترجمه: مهدى محمدى راد

* صفحه آرايى: سجاد ناصرى

* ناشر:

* زير نظر: گروه ترجمه آثار آية اللّه العظمى شيرازى

شابك:

كليه حقوق طبع و نشر براى بنياد جهانى

آية اللّه العظمى شيرازى محفوظ است.

www.iswf.net

ص: 4

فهرست مندرجات

پيشگفتار... 13

مقدّمه مؤف... 19

فصل اول: مرجعيت و خودسازى

* خداترسى... 31

* تربيت روحى... 34

* زهد... 35

* بدگمانى به خويش... 36

* پيروى از سيره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم... 37

* شرح صدر... 38

* توجه نخست به ديگران... 39

ص: 5

* پاسخ مثبت به مردم... 40

* بهاى سنگين مسئوليت... 41

* مرجع؛ انديشه و تفكر... 42

* صيانت از قلم و زبان... 44

* توان اثرگذارى... 45

فصل دوم: مرجعيت؛ مسئوليت ها و شيوه هاى اجرايى آن

* سازمان مرجعيت... 49

* مراقبت از عملكرد اطرافيان... 50

* نظارت بر وكلاء... 51

* انتقاد سازنده... 52

* گسترش روحيه عزّتمندى... 53

* مشورت در امور سرنوشت ساز... 54

* پيامدهاى خطرآفرين تزوير ديگران... 55

* بزرگداشت عالمان گذشته... 57

* جبهه دفاعى... 58

* تناقض در عملكرد؟... 59

* پاسخ گويى به مسائل شرعى... 60

* توجّه به اولويّت ها... 61

* برنامه ريزى مالى... 62

* تقسيم بيت المال، متناسب با فعاليتها... 63

ص: 6

فصل سوم: مرجع و مديريت

* مديريّت مركزى... 67

* مرجعيّت و سازماندهى امور... 68

* بهره گيرى از نيروهاى غير فعّال... 69

* پذيرش مردم... 70

* آسان گيرى... 72

* ايجاد انجمن ها... 74

* بازتاب كارها... 75

* تشكيل گروه هاى تخصصى و فعال در امور مختلف... 76

* موضع گيرى در قبال رويدادها... 77

* راهبردهاى اساسى در زندگى... 78

* مصلحان... 79

* تلاش پيگير... 80

* گسترش فعاليّت ها... 81

* احتياط لازم... 83

* رها كردن جمود و تقليد... 84

* بهره گيرى از فرصت ها... 84

* بهره گيرى از مناسبت هاى زمانى... 86

* اجراى احكام پنج گانه... 86

* همه چيز براى هدف... 87

ص: 7

* اعلان مرجعيّت... 88

* ارائه گزارش فعاليتها... 90

* مقابله با چالش ها... 91

* تفاوت افراد... 93

* مرجع و افراد منحرف... 94

فصل چهارم: مرجعيت و ايجاد تحول در حوزه هاى علميه

* بالا بردن سطح معيشتى و دانش طلاّب... 99

* مراعات شئون اهل علم... 100

* بازسازى شيوه هاى آموزشى... 102

* اهتمام به قرآن... 103

* تطور فقه... 104

* منابع فقهى... 106

* توجّه به كتاب هاى خطى... 107

* توجه به خطبا... 108

* ترغيب به فراگيرى زبان عربى... 109

* فراگيرى زبان خارجى... 110

* بهسازى و توسعه تشكيلات دينى... 110

* علم و دين... 112

* رساله عمليّه... 114

* مسائل جديد... 116

ص: 8

فصل پنجم: مرجع و پيوندهاى اجتماعى

* برآوردن نيازهاى مردم... 119

* كارگر و كشاورز... 121

* توجه به افكار عمومى... 122

* نيازمندان... 123

* جوانان، نيروهايى كه بايد به كار گرفته شوند... 124

* رضايت مردم... 126

* مراقبت از اجتماع و جلوگيرى از گرايشهاى انحرافى... 127

* مبارزه با انحرافات... 128

* مبارزه پى گير... 129

* انتشار كتب به زبانهاى مختلف... 129

* انتشار نامه هاى مفيد... 130

* علما و جامعه... 131

* نگارش خاطرات... 132

فصل ششم: مرجعيت در مسير ترقى و پيشرفت

* ارتباط با جهان... 135

* نگرش جهانى... 136

* تحولات جهانى... 136

* آينده نگرى... 137

* نفوذ در كانون هاى قدرت [جهانى]... 138

ص: 9

* اثر گذارى مداوم... 139

* اقليت هاى غيرمسلمان در كشورهاى اسلامى... 140

* تهيه نقشه اى براى فعاليت ها در جهان اسلام... 141

* اضطراب در تقدّم... 143

* اعزام مبلغان به كشورهاى غير اسلامى... 144

* به كارگيرى قدرت هاى سياسى... 147

* توجه پيوسته به هدف... 148

* بهره گيرى از فن آورى روز... 149

* صلح خواهى... 150

* مبارزه با انحرافات بزرگ... 151

* شرك و بى دينى... 152

* سخن آخر... 155

ص: 10

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

قال الامام الحجّة - عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف - أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلى رواة حديثنا، فإنّهم حجّتي عليكم وأنا حجّة اللّه عليهم.

در پيش آمدها به راويان حديث ما رجوع كنيد، كه آنان حجّت من بر شمايند و من حجّت خدا بر آنان هستم.

«كمال الدين، ص 483»

ص: 11

ص: 12

پيشگفتار

پيشگفتار(1)

عالمان وارثان پيامبران اند؛

از آنان مال و زمين به ارث نمى برند... ؛

بلكه وارث خصلت هاى اخلاقى و مسئوليت هاى آنانند؛

علم و تقوا و مسؤليت هاى اجتماعى آنان را ارث مى برند.

عالمان مسئوليّتى را كه پيامبران در راستاى سامان بخشى به امور مردم و حفاظت آنان از ابتلا به دردهاى اجتماعى و روحى بر عهده داشتند، به ارث مى برند. و از اين رو، عالمان در جامعه اسلامى داراى منزلت بوده و شخص مرجع، به جهت برترى اش بر ديگر عالمان در حوزه اهل علم، از موقعيّت ويژه اى برخوردار است.

پس اگر نبوت، با برترين آنان، محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله خاتمه يافت و در زمان غيبت كبرى نيز دست ما از امام زمان(عجل اللّه تعالى فرجه الشريف)؛ كوتاه

ص: 13


1- . پيش گفتار، ترجمه مقدمه ناشر نسخه عربى كتاب است.

است، ولى عالمان، حاضر و آماده دستگيرى از مايند. آنان ادامه دهنده راه پيامبران و اماماند. و داراى همان حقوق ائمه عليهم السلام بر امت و همان مسئوليت هايند؛ زيرا ايشان وارثان پيامبران و نايبان ائمه اطهار عليهم السلام هستند. هرگاه حادثه اى رخ دهد، ديده ها به سوى عالمان دوخته مى شود و آن زمان كه نااميدى دنيا را فرا گيرد، درخششى نورانى از وجود عالِم بر امّت پرتو مى افكند و اميد را در ميان آنان زنده مى سازد و از نو، شور و نشاط را در ميانشان بر پا مى دارد.

هنگامى كه به تاريخ نظرى بيفكنيم، كارنامه اى را مى نگريم سرشار از صفحات نورانى از زندگانى عالمانى كه نقش بزرگى در احياى امّت اسلامى ايفا كرده اند.

عالمانى كه امّت را از تباه شدن در سردرگمى هاى جريانات انحرافى نجات بخشيده اند؛

عالمانى كه به علم و عالِم هويّت بخشيده اند، همانند شيخ الطائفه محمّد بن حسن طوسى(اعلى اللّه مقامه)؛

عالمانى كه پاسدار وحدت مسلمانان بوده اند؛ چون علاّمه حلّى(قدّس اللّه روحه)؛

عالمانى كه با دشمنان دين به جهاد پرداختند؛ چون سيّدمحمّد مجاهد و ميرزا محمّدتقى شيرازى(اعلى اللّه مقامهما)؛

ص: 14

عالمانى كه در برابر حاكمان ستمگر و شرارت استعمارگران ايستادند؛ چون ميرزا محمدحسن شيرازى معروف به مجدّد(رضوان اللّه تعالى عليه).

تاريخ مرجعيت شيعه پر است از موضع گيرى هاى سرفرازانه و جلوه هاى تابناك كه نشان گر اصالت مراجع و موقعيّت ممتاز و مورد توجّه آنان در جامعه اسلامى است.

تاريخ شيعه، انديشه متكاملى درباره مرجعيت شيعه، مبانى، اهداف، صفحات مرجع، ارتباط مرجع و امت، صفات كارگزاران در حوزه مرجعيت را تجسم مى بخشد و اين ها امور مهمى است كه توضيح آن ضرورى است.

لذا بايد روزى كارنامه مرجعيت گشوده شود تا با شخصيت مرجع، مسئوليت ها و حقوق وى و شيوه هايى كه مرجع بايد در عمل به كار گيرد آشنا شويم.

بايد چهره كاملى از مرجعيت نمونه، كه نجات بخش امت از حيرت بوده و توانايى رهبرى امت تا ساحل سلامتى را دارا است، ترسيم نمود.

بايد امت را با رهبرى شايسته، صفات، روش ها و برنامه ريزى هاى او در راه اصلاح امت آشنا ساخت.

چه كسى مى تواند اين پرونده را بگشايد؟

چه كسى مى تواند درباره مرجعيت با صدايى رسا و قلمى توانا

ص: 15

سخن بگويد؟

قاعدتا بهتر است، آن كه درباره مرجعيّت سخن مى گويد، خود نيز مرجع باشد تا از تجربه خويش در مسئوليّت مرجعيّت نيز سخن گويد و گفته اش مورد قبول ديگران افتد و اگر مى نويسد، نوشته اش مورد توجه واقع شود.

نوشتارى كه پيش روى شماست، كتابى است در باره مرجعيّت، به قلم مرجعى كه طبيعتا آشنا به مسئوليتها و وظايف آن است. كتابى كه مجموعه گسترده اى از موضوعات مرتبط با مرجعيّت، صفات و وظايف مرجع، برنامه ها، اهداف، مؤسسات، ارتباطات و راه هاى پيشرفت مرجعيّت را به بحث كشيده است.

اين كتاب به قلم مرجعى است كه كارنامه درخشانى در تاريخ مرجعيت دينى داشته؛ چرا كه اين مسئوليت را بيش از چهل سال به عهده داشته و موفقيت وى در عرصه هاى گوناگون دينى و اجتماعى، گواه لياقت و كاردانى علمى و قدرت مديريّتى اوست.

آية اللّه العظمى شيرازى، بى نياز از معرفى است؛ فقيهان، او را از درس هاى خارج وى، كه سال ها در حوزه هاى علميه كربلا و كويت و قم ارائه كرده است، شناخته اند، و حوزه هاى علميه از طريق موسوعه هاى فقهى و اصولى وى، با او آشنا شده اند. فرهيختگان نيز او را با كتاب هاى

ص: 16

بسيارش در موضوعات مختلف شناخته اند و عموم افراد جامعه نيز از طريق فعاليتهاى اجتماعى و مؤسسه هايى كه بنيان نهاد، با وى آشنايند. او در اين كتاب تجربه مرجعيت خويش را تقديم مى كند تا مشعلى فروزان باشد براى هركس كه مى خواهد اين مسئوليت را برعهده گيرد، و اين ويژگى تأليفات آية اللّه شيرازى است؛ او از سرچشمه جوشان معرفت مى نويسد؛ او در خويش، آگاهى و تجربه هاى پيمودن راه طولانى كار در ميدان هاى گوناگون مرجعيت: فرهنگ، آموزش، تربيت و مديريّت را جمع كرده است.

منبع اصلى اين كتاب و برخى ديگر از كتاب هايى كه آيت اللّه العظمى شيرازى نگاشته، همان تجاربى است كه ايشان در طول دهه هاى پربار زندگى اش كسب كرده است و اين سال ها مهم ترين دوره از تاريخ معاصر مى باشد؛ چرا كه اين دوره، شاهد تحولاتى بنيادين و ريشه اى، گسترده و فراگير بوده است. تحوّلاتى كه همه جهان اسلام و همه بخش هاى جامعه اسلامى را فرا گرفته است. بنابراين، قلم او آينه اى است كه تجربه امت اسلامى در تاريخ معاصر را به درستى نشان مى دهد و همچنين تدوين حوادثى تاريخى است كه براى هميشه باقى خواهد ماند.

ص: 17

ص: 18

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

مقدّمه مؤلف

الحمدللّه ربّ العالمين والصّلاة والسلام على محمّد وآله الطّيبين الطاهرين واللّعنة الدّائمة على أعدائهم إلى قيام يوم الدين.

ش-ايد بتوان گفت م-رج-عيّت، كه در وج-ود ع-ال-م-ان م-نص-وب به نيابت [عامه] از سوى امام زمان(عجل اللّه تعالى فرجه الشريف) تجسم يافته است، يكى از سخترين دوره هاى خود در طول تاريخ طولانيش را سپرى مى كند. و چه بسا زمان ما از دشوارترين دوره هايى است كه امّت اسلامى در تاريخ معاصر به خود ديده است؛ چرا كه جهان كفر نيروهاى خود را بسيج كرده و خويش را آماده ساخته تا ارزش هاى معنوى امّت اسلامى را نابود سازد.

به هركجا كه بنگرى، صحنه اى دردناك و ترس آلود را مى بينى؛ كشتار برنامه ريزى شده، چيزى است كه مسلمانان در هر سوى عالم اسلام انتظارش را مى كشند. در هر لحظه، شخصيت ستاره گونه اى از مسلمانان در اين كشورها ذبح مى شود و در كنار اين كشتارها زندانها و بازداشتگاههايى است كه برپا مى شود تا فرزندان شايسته اسلام را زير شكنجه قرار دهند.

دشمنان اسلام به ايجاد ترس و وحشت در اين حدّ بسنده نكرده اند؛

ص: 19

بلكه در بلاد اسلامى، به نشر فساد و لاأبالى گرى و پوچ گرايى پرداخته اند؛ به گونه اى كه نمى توان برخى از شبكه هاى تلويزيونى كشورهاى اسلامى را از شبكه هاى ماهواره هاى كشورهاى غربى تشخيص داد.

در برخى از پايتخت هاى كشورهاى اسلامى، تجارت فحشا مانند خريد و فروش مواد غذايى مجاز است. شراب كالاى رايجى شده كه حكومت ها در رواج آن مى كوشند و زمينه تبليغ آن را در صفحه تلويزيون ها و انظار عمومى و خيابان ها فراهم مى سازند. در برخى از كشورهاى اسلامى، به دختران جوان اجازه مى دهند تا در برابر چشم مردان نامحرم شنا كنند، و در بعضى ديگر استخرهاى مختلط وجود دارد كه دختر و پسر در آن به كامجويى حرام مى پردازند.

در عرصه اجتماعى نيز ارزش هاى انسانى اى كه مسلمانان را به هم پيوند مى داد و از آنان پيكر واحدى مى ساخت، آن گونه كه اگر يك عضو ناراحت مى شد، اعضاى ديگر با بيدارى و تب با آن هم نوايى مى كردند، فرو ريخت(1).

پس از آن كه مؤنان چون دندانه هاى شانه پشتوانه يكديگر بودند،

ص: 20


1- . اشاره است به اين روايت از امام صادق عليه السلام: المؤمنون فى تبارّهم و تراحمهم و تعاطفهم كمثل الجسد اذا اشتكى تداعى له سائره بالسهر والحمّى؛ مؤمنان در نيكى، مهرورزى و عطوفت به يكديگر همانند يك بدنند كه چون عضوى به درد آيد، ديگر اعضاى بدن گرفتار ناآرامىِ شبانه و تب مى شوند. بحار الأنوار، ج 74، ص274، ح 19.

امروز برادر، برادر خويش را خوار مى سازد و هيچ گونه تعهدى را نسبت به وى رعايت نمى كند.

ارزش هاى، تعاون و هميارى، برادرى و مساوات از بين رفته و ارزش هاى سست جاهلى است كه كشورهاى اسلامى را يكى پس از ديگرى در مى نوردد و بر آن ها حاكم مى شود.

در عرصه خانواده، كانون مقدّسى كه اسلام بين همسران، پدر و پسر و نيز مادر و دختر ايجاد كرده بود، فرو ريخته است و زن به عنوان شريك زندگى، با اين احساس كه به خودكفائى رسيده و نياز به همسر ندارد، كانون خانواده را رها كرده است. و به اين ترتيب نظام خانواده كه به مرد حقّ سرپرستى در خانه را واگذار مى كرد، از هم گسيخته است و هرج و مرج و اضطراب و بى ثباتى جايگزين آن شده است. فرزند راه خود را در بيرون خانه انتخاب كرده، به مقدّسات خانواده، اهانت و به راهنمايى هاى پدر و هدايت هاى مادر بى اعتنايى مى كند و ارزش ها در دل فرزندان بر اثر درگيرى مداوم در درون خانواده، مُرده است.

امّت اسلامى، هدف طمع ورزى هاى دولت هاى استعمارگرى قرار گرفته كه چراگاه سبز و خرّمى را براى اهداف خود در درون مرزهاى كشورهاى اسلامى يافته اند؛ چرا كه سرزمين هاى اسلامى، ذخاير فراوانى را در خود جاى داده كه بدون آن، چرخ تمدّن غرب از حركت باز مى ماند.

از يك سو، منابع اوّليه انرژى به وفور و با حجم زيادى در سرزمين هاى

ص: 21

اسلامى، موجود است و از سوى ديگر، كارگاه ها و كارخانه هاى غربى، مواد اوّليه مثل آهن، آلومينيوم، نيكل و مانند آن را به هر اندازه كه بخواهند در كشورهاى اسلامى مى يابند؛ معادنى كه در صنعت هاى پيشرفته از قبيل هواپيماسازى، اتومبيل سازى و راه آهن به كار گرفته مى شود. و كشورهاى اسلامى علاوه بر مواد اوليّه، از مقدار زيادى محصولات زراعى استراتژيك نيز برخوردارند؛ مانند، گندم، جو، ذرّت، پنبه، قهوه و...، اجناسى كه پس از تبديل به محصولات تركيبىِ ديگر، سود سرشارى براى غرب خواهد داشت.

غرب به واسطه دست يابى به مواد اوّليّه معدنى و زراعى توانسته به رتبه بالايى از پيشرفت صنعتى در امور نظامى، ارتباطات و الكترونيك دست يابد و كارخانه هاى توليد سلاح، فزونى يابد؛ همان ها كه در درجه اول به سوى كشورهاى اسلامى سرازير مى شود تا در كشتار مسلمانان به كار گرفته شود، چه در ميدان هاى جنگ ميان دولت هاى اسلامى و چه در ميدان هاى درگيرى حكومت هاى ستمگر با مردم خويش؛ و اين چنين است كه مسلمانان دو خسارت را متحمّل مى شوند: اول آنكه دولت هاى استعمارگر بر مواد اوّليّه زراعى و معدنى آنان مسلطّ مى شوند و ديگر آنكه مسلمانان اموال خويش را به استعمارگران مى دهند تا توليدات كارخانه هاى غربى كه عمدتا جديدترين سلاح هاى كشنده است را خريدارى كنند.

ص: 22

مسلمانان در برابر اين سياست ويران گر كه دولت هاى استعمارى عليه آنان به كار مى گيرند، چه كرده اند؟ آيا بدون دست يابى به ابزار لازم مى توان در برابر اين ويران گرى مداوم آنان ايستادگى كرد؟

پيامبرانى كه بر دشمنانشان پيروز شدند، همان هايى بودند كه ياران و امكاناتى داشتند و بواسطه آن توانمند شدند، امّا آن دسته كه از اين قدرت محروم بودند، در نهايت به شهادت رسيدند؛ گرچه شهادت نيز خود پيروزى است. پس هم اكنون لازم است تلاش جدّى كرد و ابزار قدرت را به دست گرفت كه تنها با اين شيوه مى توان با دشمنان رويارويى كرد.

گويند: هنگامى كه دولت صفوى در معرض هجوم بيگانگان قرار گرفت. از سلطان حسين، پادشاه وقت، پرسيدند: براى درگيرى با دشمن متجاوز چه اندازه لشكر، امكانات و وسايل جنگى آماده كرده اى؟

گفت: از مردم خواسته ام تا آيه «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ...»(1) را پس از نماز ده بار بخوانند!

و نتيجه اين بود كه سلطان حسين شكست خورد؛ چرا كه امكانات لازم را براى جنگ فراهم نياورده بود.

البته ما منكر تأثير دعا و تلاوت قرآن در رسيدن به پيروزى نيستيم و اين تأثير در قرآن نيز ياد شده است. در آنجا كه فرموده:

ص: 23


1- . نمل، آيه 62.

«قُل ماَ يَعْبَؤا بِكُم رَبّي لَولا دُعاؤُكُم»(1)؛ بگو: اگر دعاى شما نباشد، پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمى كند.

«وَقالَ رَبُّكُمُ اُدْعُوني اَستَجِب لَكُم»(2)؛ و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم.

ولى آيا تنها خدا ما را به دعا دستور داده است؟

مگر خداى سبحان نمى فرمايد:

«وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا استَطَعتُم مِن قُوَّة»(3)؛ و هر نيرويى كه در توان داريد براى مقابله با دشمنان آماده سازيد.

و نيز مى فرمايد:

«وَلَو أَرَادُوا الخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدّةً»(4)؛ و اگر [به راستى] اراده بيرون رفتن (به سوى ميدان جهاد) داشتند، قطعا براى آن ساز و برگى تدارك مى ديدند.

و مى فرمايد: «كُلُّ امرِءٍ بِمَاكَسَبَ رَهِينٌ»(5)؛ هركس در گرو دستاورد خويش است.

ص: 24


1- . فرقان، آيه 77.
2- . غافر، آيه 60.
3- . انفال، آيه 60.
4- . توبه، آيه 46.
5- . طور، آيه 21.

و مى فرمايد: «انِفُروا خِفَافا وَ ثِقَالاً وَ جاهِدُوا بِأَموالِكُم وَ أَنفُسِكُم»(1)؛ سبك بار و گران بار، بسيج شويد و با مال و جانتان در راه خدا جهاد كنيد.

و مى فرمايد: «وَ أَن لَيسَ لِلإنسانِ إِلَّا ماسَعى وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى»(2)؛ و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست و [نتيجه] كوشش او به

زودى ديده خواهد شد.

و مى فرمايد: «وَ قُل اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللّه ُ عَمَلَكُم وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤمِنُونَ»(3)؛ و بگو: [هر كارى مى خواهيد] بكنيد، كه به زودى خدا و پيامبر او و مؤمنان در كردار شما خواهند نگريست.

و مى فرمايد: «وَالَّذِينَ جاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُم سُبُلَنَا»(4)؛ و كسانى كه در راه ما كوشيده اند، به يقين راه هاى خود را بر آنان مى نماييم.

نخستين كلمه اى كه از آسمان بر قلب پيامبر ما، حضرت محمّد صلى الله عليه و آله نازل شد، واژه «اقْرَأْ»(5) (بخوان) بود و اين كلمه، دستور انجام كار است.

در برابر اين مجموعه بزرگ از آيات قرآن و اين سيره عطرآگين پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و اهل بيتش عليهم السلام، ما جز اين كه آماده اقدام و عمل شويم و ابزار

ص: 25


1- . توبه، آيه 41.
2- . نجم، آيات 39 و 40.
3- . توبه، آيه 105.
4- . عنكبوت، آيه 69.
5- . علق، آيه 1.

سازندگى را برگيريم تا با صلابت ايمان در برابر لشكر كفر بايستيم، راهى نداريم. و وسيله ما در اين راه قدرت [رهبرىِ اجتماعى و دينى] جمع شده در مرجعيّت است.

ما معتقديم، اگر چه راه طولانى است و دشمنان بسيار، اما اگر مسلمانان با هم متحد شوند و تحت رهبرى مرجعيّت قرار گيرند، قدرت بزرگى خواهند بود كه هيچ كس نمى تواند در برابر آن بايستد. همانطور كه امواج پرقدرت درياها و اقيانوس هاى بزرگ از قطرات كوچك آب كه به هم پيوسته اند تشكيل شده است. خداى متعال به مؤنان وعده داده است كه آنان را جانشينان خويش در زمين سازد و هرچه را در زمين است، به آنان بسپارد(1)؛ و همچنين فرموده است: «وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَ كَلِمَةُ اللّه ِ هِيَ الْعُليا»(2)؛ و كلمه كسانى را كه كفر ورزيدند پست تر گردانيد، و كلمه خداست كه برتر است. و اين بر خداوند دشوار نيست.

«اِنَّهُ لايَيْأَسُ مِن رَوْحِ اللّه ِ اِلَّا الْقَومُ الْكَافِروُنَ»(3)؛ جز گروه كافران كسى از رحمت خدا نااميد نمى شود.

آنچه را مى گوييم تنها بيان الفاظ نيست؛ چرا كه بر گفته خويش شاهدى آشكار و تجربه اى موفق در رويارويى با قدرت هاى كفر داريم كه در

ص: 26


1- . قصص، آيه 2.
2- . توبه، آيه 40.
3- . يوسف، آيه 87.

مرجعيّت تجسّم يافت.

من با كسانى كه براى سامان دهى مرجعيّت از زمان مرحوم ميرزا محمّد حسن شيرازى قدس سره تلاش و همكارى داشته اند، نزديك بوده ام و افتخار همكارى و تلاش در سايه مرجعيّت دينى مرحوم والدم قدس سره كه با وفات مرحوم سيدابوالحسن اصفهانى قدس سره و حاج آقا حسين قمى قدس سره شروع شد داشته ام و اين همكارى تا زمان نوشتن اين كتاب ادامه دارد.

مرجعيّت در تاريخ طولانى اش در سخت ترين درگيريها بر ضدّ دشمنان اسلام وارد شده است و مسئوليت امور مختلف امّت اسلام را به عهده گرفته و مسئوليّت دينى، سياسى، اجتماعى و حتّى اقتصادى را در برخى زمان ها بر دوش داشته و نقشى اساسى و كليدى در مسائل مختلف جامعه اسلامى در ايران، هند، فلسطين، پاكستان و عراق داشته است. بيت مرحوم والد (آل شيرازى) نيز نقش مهمى در تصميم گيرى ها و موضع گيرى هاى سياسى و اجتماعى از بدو نهضت تنباكو تا قضاياى اخير و پيش آمد ثورة العشرين(1) در عراق داشته است. و چقدر آرزو مى كردم كه در آن زمان مى بودم؛ دوره مهمى از تاريخ كه شاهد شكل گيرى نهضت اسلام بر ضد كفر جهانى، به رهبرى مرجعيّت بود؛ و حال كه اين هم زمانى نصيبم نشد و

ص: 27


1- . اشاره به انقلاب عراق و مقاومت در برابر انگليسيها در سال 1920 ميلادى به رهبرى آية اللّه العظمى شيخ محمّدتقى شيرازى قدس سره است.

آن روزگار نبوده ام، ولى اين توفيق را داشته ام كه با تعداد بسيارى از علما و مراجع كه در آن دوره و در آن قضايا نقش مهمّى داشته اند، همراه شوم و از تجربه ها و اطلاعات آنان بهره فراوان ببرم.

معاشرت دائمى با تصميم گيرندگان آن زمان، گنجينه اى از تجربه ها و آگاهى هايى را در زمينه مرجعيّت برايم پديد آورد كه هميشه در اين فكر بودم تا آن را بصورت كتابى در آورم، تا اوّلاً اين تجارب به فراموشى سپرده نشوند و ثانيا، براى كسانى كه به اين ميدان مقدّس پا مى نهند، سودمند باشد و ثالثا،ً اين اطلاعات را در اختيار كسانى قرار دهم كه مى خواهند به عنوان بخشى از تاريخ با آن آشنا شوند. و به همين دلايل و غير آن اين كتاب تدوين شد تا در اختيار خوانندگان گرامى قرار گيرد.

اميدم در اين نوشته و تقديم و ارائه برخى از انديشه ها در حوزه اين نهاد با اهمّيت، كه مسئوليّت دفاع از امّت اسلامى و اداره شئون آن را به عهده دارد، دست يابى به خشنودى خداى تبارك و تعالى است. اميدوارم كه خداى متعال اين كتاب را مشعلى فروزان در راه حق قرار دهد؛ كه او خوب سرپرست و نيكو ياورى است.

محمد شيرازى

كربلاى معلاّ

ص: 28

فصل اول : مرجعيت و خودسازى

اشاره

ص: 29

ص: 30

* خداترسى

مرجع تقليد، به عنوان نائب امام معصوم عليه السلام براى سعادتمند كردن مردم در دنيا و آخرت، بايد به زينت خشوع و ترس از خدا آراسته گردد و بدون تقوا و خداترسى، اين نقش را نخواهد داشت؛ چرا كه راهبرى مردم، نيازمند اخلاص و مقدّم داشتن مصلحت عموم بر مصلحت شخصى است، و اين جز با خوف از خدا پا نمى گيرد؛ همان گونه كه هدايت صحيح مردم به سوى خدا، جز با معرفت كامل نسبت به خدا تحقق نمى يابد و معرفت كامله نيز ملازم با خوف از خداست و در حقيقت، معرفت خدا و خوف از او به مانند دو شاخه يك درختند كه از هم جدا نمى شوند.

عدالت نيز يكى از شرايط فقيه است و فقيه با دارا بودن ملكه عدالت(1)،

ص: 31


1- . مرحوم سيدمحمد كاظم يزدى قدس سره در كتاب عروة الوثقى، ج 1، ص 12، مسأله 23، عدالت را اين گونه تعريف كرده است: «عدالت عبارت است از ملكه روحى بر انجام واجبات و ترك محرّمات و عدالت با حُسن ظاهر فرد، كه به يقين و يا ظن كاشف از عدالت وى باشد، شناخته مى شود، و نيز با گواهى دو عادل و شهرتى كه يقين آور باشد، ثابت مى گردد».

جامع شرايط براى تقليد(1) مى شود.

ترس و خشيت از خدا، درجاتى دارد: يك مرتبه آن اين است كه انسان خدايش را در هر حركت و سكونى با چشم دل، در برابر خويش حاضر ببيند و بداند كه حتى در مقابل كوچكترين اعمال، از او حساب مى كشند: «فَمَن يَعْمَل مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَل مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ»(2).

و اين ممكن است كه انسان در وجود خويش، خصلت پايدار خشيت و خداترسى را پرورش دهد تا در نتيجه از هر گناه و خطايى پرهيز كند.

مؤمنان آن گونه كه خداى سبحان در وصفشان فرموده است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ ءَايَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»(3) «هرگاه نام خدا برده شود، دل هايشان ترسان مى گردد و هنگامى كه آيات او بر آنان خوانده مى شود، ايمانشان فزون تر مى شود و تنها بر پروردگارشان توكل دارند». چرا كه مؤمن با خوف و رجا زنده است و ترس و اميد، دور كن ايمان راستين است كه انسان را به توكل و عمل صالح وا مى دارد.

بهترين راه براى رسيدن به مرتبه خشيت، انديشيدن پيوسته به مرگ و

ص: 32


1- . مرحوم سيد محمد كاظم يزدى قدس سره در كتاب عروة الوثقى، ج 1، ص 11 و 12 در مسأله 22، آورده است: «در مجتهد، امورى شرط است: بلوغ، ايمان، عدالت، مَرد بودن، آزاد بودن بنابر قولى، مجتهد مطلق بودن (در تمام ابواب فقه) و زنده بودن...».
2- . زلزله، آيات 7 و 8.
3- . انفال، آيه 2.

قبر و ياد آخرت است؛ دائما به ياد تنهايى و وحشت قبر باشد و توجه داشته باشد كه در گروِ عمل خويش است و تمام اعمال او در آخرت، در برابر مردم و خداى سبحان آشكار خواهد شد و بايد پاسخگو باشد.

پدرم رحمه الله هميشه به من مى فرمود:

آن گونه باش كه اگر عملت را در برابر مردم بگشايند، در آن، چيزى كه موجب خجلت تو گردد، پيدا نشود.

از راه هاى تقويت خداترسى، مواظبت بر عبادت و طاعت با اخلاص و انجام نمازهاى مستحبّ، به ويژه نماز شب و تلاوت قرآن و زيارت اهل قبور است. البته به شرط تحقق اخلاص در انجام اين عبادات؛ زيرا اخلاص قلب مؤمن را در حالت حضور دائم قرار مى دهد و آنچه را از عبادات انجام مى دهد درك مى كند و آنچه در اثناء عبادت مى گويد مى فهمد.

و از راه هاى تعميق خداترسى، گريه و تضرع به درگاه الهى است. خصوصا در ساعات نيمه شب، كه انسان آمادگى گريه و تضرع به درگاه الهى را دارد؛ زيرا در آن ساعات اعماق ضمير و وجدان انسان بيدار مى شود و با توجه خاصى به درگاه الهى رو مى كند.

همچنين بايد براى تضرع به درگاه الهى مكان مناسبى را برگزيند، مانند صحراهايى كه هيچ كس در آنجا نباشد و با عمل خويش خلوت كند و جز خود و عمل خود را نيابد و بداند كه به زودى با خدايى ديدار مى كند كه او را براى هر كار كوچك و بزرگى محاسبه مى نمايد.

موعظه نيز تأثير بزرگى در كاشت بذر خشيت دارد و بالاترين موعظه،

ص: 33

توجّه به حالات پيامبران و امامان معصوم عليهم السلام و تدبّر در مواعظ آنان است كه بسيارى از اين موعظه ها در كتاب هايى چون: كافى، محاسن برقى، بحارالأنوار و جامع السعادات و... ذكر شده است.

* تربيت روحى

با توجه به اين كه مرجع، پيشوا و مقتداى جامعه است و مردم به او تأسى مى كنند، لازم است به بُعد معنوى و روحى خويش توجه ويژه داشته باشد؛ بيش از همه، قرآن و دعا تلاوت كند و نيز به اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام، خصوصا حضرت ولى عصر(عجل اللّه تعالى فرجه الشريف) توسل جويد؛ چرا كه مرجع، وكيل و نماينده امام زمان(عجل اللّه تعالى فرجه الشريف) است كه همه چيز [ما را] مى داند و مى بيند و زنده و حاضر است. چگونه مرجع تقليد از امامى كه نماينده و وكيل اوست استمداد نكند، و در مشكلات و سختى ها و رفع حوائجش از آن حضرت يارى نجويد؟

و سزاوار است كه مرجع [مرتبا] در امور مهمه و سختى ها و مشكلاتش به محضر آن حضرت عريضه(1) بنويسد تا شامل لطف و عنايت آن بزرگوار گردد؛ و البته و صد البته كه آن حضرت دست ردّ بر سينه درخواست كننده نمى زند.

ص: 34


1- . نامه اى كه براى عرض حال و استمداد امام زمانعجل اللّه تعالى فرجه الشريف نوشته مى شود. براى تفصيل بيشتر ر.ك: الدعا والزيارة، ص 105، اثر مؤلف.

* زهد

زهد يكى از بزرگ ترين عوامل تربيتى است كه انسان را به سوى عمل صالح سوق مى دهد و او را در راه حق و تلاش براى خدا قرار مى دهد. لذا مرجع، بايد در زندگى دنيا زاهد و راغب به آخرت باشد و قبر و قيامت، هميشه در برابرش مجسم باشد.

زهد، تنها كم خوردن و كم نوشيدن و كم پوشيدن نيست؛ زهد آن است كه از درون قلب انسان بجوشد، و مرجع بايد ملكه زهد را در نفس خود پرورش داده و تقويت نمايد.

هنگامى كه زهد واقعى در روح و جان و ظاهر و باطن مرجع پديدار گشت، سبب هدايت مردم مى گردد؛ چرا كه ديدارش، مردم را به ياد پيامبران و صالحان مى اندازد و اثر آن، در ايمان و عقيده مردم نمايان مى گردد.

زهد بهره مند نشدن از زندگى نيست؛ خداى متعال مى فرمايد: «قُل مَنْ حَرّم زينَةَ اللّه التّي أَخرجَ لِعبادِه و الطَّيِبات ِمِن الرِّزق»(1)؛ «بگو چه كسى

زينت هاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده، و روزى هاى پاكيزه را حرام كرده است» بلكه زهد، عدم وابستگى به دنيا و فرو نرفتن در شهوات حيوانى و احتياط در موارد شبهه ناك است.

زهد علاوه بر اين كه براى جلاى روح سودمند است، سبب مى شود تا

ص: 35


1- . اعراف، آيه 32.

بسيارى از مردم بر محور دين گرد آيند؛ چرا كه مى بينند نماينده دين، فردى است كه در ادعاى ديندارى صادق است و با اين كه اموال زيادى در اختيار دارد، همانند فقرا و بلكه پايين تر از زندگى آنان است.

* بدگمانى به خويش

در دعاى معروف مكارم الاخلاق از امام زين العابدين عليه السلام آمده است:

الّلهم صلّ على محمّد و آل محمّد و حلّني بحلية الصّالحين... و إستقلال الخير و إن كثر من قولي و فعلي؛(1) خداوندا بر محمّد و آل محمّد درود فرست و مرا به زيور صالحان بيارا؛ تا آنجا كه مى فرمايند:

و كم شمردن خوبى[هايم]؛ گرچه خوبىِ گفتار و رفتارم فراوان باشد.

مرجع هميشه بايد خود را مقصّر بداند و كارهايى را كه انجام مى دهد، در برابر آنچه كه بايد انجام دهد، كم ببيند؛ و اين سبب تقدم و پيشرفت و تعالى خواهد شد. ولى اگر كارهاى خود را بزرگ و بسيار بداند، به آن اكتفا مى كند و به كارهاى بيشترى كه از او انتظار مى رود، دست نمى يازد.

به راستى كه هرچه انسان در راه خدا كار كند، نسبت به آنچه از وى خواسته شده كم است؛ چرا كه از انسان خواسته شده تا همه بشر را هدايت كند و تمام پهنه گيتى را آباد سازد. و لذا مرجع بايد فعاليتهاى خود را با اين

ص: 36


1- . صحيفه سجاديّه، ص 104؛ و نيز ر.ك: الدعاء و الزيارة، ص 214 اثر مؤف.

هدف بزرگ مقايسه كند. مرجع بايد هميشه از خويش عيب جويى كند و هميشه در انديشه تعالى و تقدم باشد و دائما در تلاش براى سربلندى پرچم اسلام و كلمه لاإله الا اللّه بكوشد.

* پيروى از سيره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم

چون مرجع نماينده امام عليه السلام و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است، سزاوار است كه روش رسول اكرم صلى الله عليه و آله را در رفتار خود الگو قرار دهد؛ چرا كه روش نورانى پيامبر، از مهم ترين دلايل توجّه مردم به اسلام و همچنين از پايه هاى پيشرفت اسلام است.

مردم به اين دليل گِرد پيامبر صلى الله عليه و آله جمع شدند كه مى ديدند ايشان، سرشار از نشاط و شادابى روحى در عبادت و اطاعت خدا، اخلاقى زيبا، هم زيستى نيكو با مردم، رفتار خوب با خانواده، جود و بخشش، شجاعت، دعوت مردم به خير و هدايت آنان به حق، مبارزه با باطل و دارا بودن صفات ارزشمند براى ساختن و اصلاح جامعه در همه ابعادش و... بود.

بنابراين، آراسته شدن مرجع به صفات پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، حتى در امور دنيايى، موجب مى شود كه مردم به او نزديك شوند و گِرد او جمع گردند و اين سبب مى شود كه راه براى اجراى احكام اسلام آسان شود.

البته آراسته شدن به اين خصلت هاى والا، گرچه مشكل است،

ص: 37

خصوصا در بعضى موارد آن؛ اما بايد توجه داشت كه فايده اى كه بر آن مترتب است، بسيار بزرگ است، و چون دشوار است نمى توان مقدار ممكن آن را از دست داد؛ چرا كه «الميسور لايترك بالمعسور»(1).

* شرح صدر

اين بسيار مهمّ است كه مرجع پيوسته لبخند بر لب داشته باشد؛ چرا كه تبسّم و لبخند، نشانه شادابى و نشاط است.

تبسّم همچون آينه اى است كه توان شخصيتى مرجع را نشان مى دهد. تبسّم بيانگر آن است كه مرجع از شرايط سخت متأثر نمى شود. افزون بر اين، تبسم از فشارهايى كه هميشه به دليل كار بسيار و سختى هاى آن، سلامتى مرجع را تهديد مى كند، مى كاهد. اگر مرجع، شادابى و نشاط و تبسم و كوچك شمردن سختيها را عادت خويش نسازد، قواى او از دست مى رود و پيوسته عبوس و گرفته خواهد بود، و اين باعث ضعف در انجام امور و چه بسا ركود و از كار افتادگى و اضمحلال را به دنبال داشته باشد.

فلذا ضرورى است كه مرجع، گشاده دلى و گشاده رويى و تبسم هميشگى را در خود حفظ كند و نعمت هايى كه خداى متعال به وى ارزانى داشته را به خود يادآور شود و قصص كسانى را كه از وى تلاش و فعاليت بيشتر كرده اند و در عين حال كمتر گرفته و عبوس بوده اند ياد كند و از همه مهمتر به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كه اخلاق بسيار بزرگى داشتند اقتدا كند، تا بتواند

ص: 38


1- . وسائل الشيعه، ج 13، ص 368، ح 13.

وظايف خويش را با تمام نيرو و شادابى كامل انجام دهد.

از مهم ترين عوامل شرح صدر و حفظ نشاط، توكل بر خدا، مداراى با مردم، گذشت از كسى كه بدى كرده، برآوردن نياز نيازمندان، آمادگى براى كار مداوم و توجه به ثواب و پاداش الهى است.

* توجه نخست به ديگران

«وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ»(1)؛ با اين كه خود در سختى و تنگدستى هستند ديگران را بر خويش مقدم مى دارند.

الجار ثم الدار(2)؛ ابتدا همسايه و سپس خانه. اين حديثى است از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كه حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام آن را روايت كرده اند.

اين آيه و حديث، اصل مهمى را براى انسان بيان مى كنند كه در بهره ها و نعمت ها، ديگران را بر خود مقدم بداريم و البته كسانى كه به اين اصل عمل مى كنند، از خير دنيا و آخرت بهره مند خواهند شد و مرجع به عنوان

ص: 39


1- . حشر، آيه 9.
2- . وسائل الشيعه، ج7، ص 112، باب 42، ح 8884؛ نقل حديث از امام حسن عليه السلام از مادرشان حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام است. ايشان مى فرمايند: مادرم فاطمه عليهاالسلام را ديدم كه در شب جمعه اى در محراب عبادت ايستاده بود و تا طلوع فجر همچنان به ركوع و سجود مشغول بود و شنيدم كه براى مردان و زنان با ايمان دعا مى كرد و آنها را نام مى برد و بسيار دعايشان مى نمود، ولى براى خود دعائى نمى كرد. گفتم: چرا براى خود دعا نمى كنى آن گونه كه براى ديگران دعا مى كنيد. مادرم فرمود: اى فرزندم، اول همسايه و آنگاه خانه.

خدمتگزار مردم نيز شامل اين امر است.

بهره اى كه مرجع از اين ايثار، در دنيا به دست مى آورد، علاوه بر اجر و پاداش اخروى، تجمع مردم بر محور دين خواهد بود.

* پاسخ مثبت به مردم

شايسته است مرجع، خويش را به گفتن واژه «آرى» عادت دهد. فرزدق در وصف امام سجاد عليه السلام مى گويد:

ما قال لا قطّ إلّا في تشهّده *** لولا التشهّد كانت لاؤ نعم(1)

«او هرگز جز در هنگام تشهّد نماز، نه نگفته است و اگر در تشهّد نه نبود، به جاى آن هم، آرى به كار مى برد».

تا آنجا كه ممكن است نبايد مرجع، از واژه نه استفاده كند؛ بلكه همواره بايد خواهان حل مشكلات مردم باشد و از رنج هايشان بكاهد. به كار بردن واژه نه از طرف مرجع به اين معناست كه راه ها به سوى گرفتار و حاجتمند بسته است.

همچنين مرجع، از جهات مختلف مورد هجوم و مخالفت واقع مى شود، اما بايد به اين امر خداى متعال توجه داشته باشد كه: «ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ»؛ بدى را به بهترين راه و روش دفع كن (پاسخ بدى را به نيكى بده).

ص: 40


1- . بحارالأنوار، ج 46، ص 126.

* بهاى سنگين مسئوليت

مردم يكسان نيستند و حتّى در بهترين جوامع، افراد بد رفتارى را در ميان مردمان نيكو رفتار، بسان علف هاى هرز و مضرّ كه در ميان شكوفه ها و گُل ها مى رويند، مى بينيم.

از آن رو كه مرجع در ميان جامعه، شخصيّت سرآمدى است، افراد زيادى به دليل حسادت، در صدد ضربه زدن به او بر مى آيند و در برابر وى شمشير قلم و زبان را از نيام مى كشند و براى اين كه مردم به او نزديك نشوند، اتهامات بسيارى نسبت به او روا مى دارند. از اين رو مرجع بايد به صبر و آرامش و خويشتن دارى آراسته گردد و عكس العمل سريع نشان ندهد؛ عكس العمل هايى كه تأثيرى در بازدارى حسودان ندارد و تنها بر هجوم و استمرار حسادت و كينه توزى آنان خواهد افزود(1).

همچنين كسانى كه عهده دار كارهاى مرجعيّت مى شوند، بايد از عكس العمل هاى منفى پرهيز كرده و در مقابل بديهايى كه نسبت به آنها روا داشته مى شود، رفتارى مثبت و ايجابى داشته باشند؛ همانطور كه خداى متعال مى فرمايد:

«اِدفَع بِالَّتي هِى أَحسَنُ فإذَا الَّذي بَينَكَ وَ بَينَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ

ص: 42


1- . و همچنين باعث متزلزل ساختن موقعيت مرجع نيز مى شود.

وَليٌّ حَميمٌ»(1)؛ [بدى را] به آنچه خود بهتر است دفع كن؛ آنگاه كسى كه ميان تو و ميان او، دشمنى است، گويى دوستى يكدل مى گردد.

اميرمؤنان عليه السلام نيز فرموده اند:

عاتب أخاك بالإحسان إليه؛(2) برادرت را با نيكى به او، سرزنش كن.

در دعاى مكارم الاخلاق از امام سجّاد عليه السلام آمده است:

وسدّدني لأن أعارض من غشّني بالنصح؛(3) مرا تأييد كن تا با خيرخواهى با كسى كه به من خيانت كرده، مقابله كنم.

مرجع بايد سيره پيامبران و اوصياى آنان را اسوه نيكى براى زندگى و برخورد خود با حسودان و دشمنان قرار دهد؛ چرا كه آنان بهترين برخورد را با دشمنان خود داشته اند.

* مرجع؛ انديشه و تفكر

پيشرفت در جهان امروز بر پايه انديشه و تفكر است.

رهبرى و هدايت امت، منهاى تفكّر، مساوى با شكست و اضمحلال است. امور امّت، جز با انديشه و برنامه ريزى پاى نمى گيرد.

ص: 43


1- . فصّلت، آيه 34.
2- . نهج البلاغه، حكمت 158.
3- . صحيفه سجاديّه، دعاى مكارم الاخلاق.

لذا بر مرجع است كه با برنامه ريزىِ بر پايه تفكر و انديشه صحيح، راهبرى جامعه را بعهده گيرد و بتواند در ارتباط با شئون مختلف فقه، سياست، امور اجتماعى و فرهنگى و... ديدگاه هاى كاملى ارائه دهد.

آن كس كه اهل تفكر و انديشه نباشد و طرح و برنامه مشخصى از خود نداشته باشد، اطرافيانش بر او مسلط مى گردند و به جاى آن كه مرجع، آنان را هدايت كند، آنان مرجع را حركت مى دهند؛ و اين از خطرناك ترين امورى است كه مرجع دچار آن شود؛ چرا كه در اين صورت به شخصيتى تبديل شده كه ديگران از او بهره مى برند.

همان گونه كه در عرصه مرجعيت نيازمند انديشه و تفكر عميق هستيم، در عرصه هاى ديگر نيز به تفكر و طرح و برنامه نيازمنديم. امور أمت، دولت ها، مؤسسات و...، جز به دست تواناى مفكران توانا سامان نمى گيرد.

در گزارشى از چگونگى اداره يكى از دولت ها مى خواندم كه تنها سه هزار نظريه پرداز و طراح و برنامه ريز در وزارت دفاع آن كشور مشغول به كار هستند. همچنين در كتابى خواندم كه رژيم دست نشانده اسرائيل چهارهزار مؤسسه مطالعات و تحقيقات و طرح و برنامه دارد كه در تمام موضوعات سياسى، اقتصادى، نظامى، اجتماعى و فرهنگى مشغول به كار هستند. و موارد بسيار ديگرى از اين دست در امور اقتصادى و... در كشورها و مؤسسات ديگر.

ص: 44

* صيانت از قلم و زبان

هر سخنى كه مرجع مى گويد و يا مى نويسد، اهميت ويژه اى دارد؛ در نتيجه بايد سنجيده سخن گويد و بنويسد.

چه بسيار كه انسان از گفته اش پشيمان مى شود؛ چرا كه گفتنش بنايى را منهدم ساخته است. و همين طور چه بسا كه نگفتن مطلبى، او را پشيمان سازد كه اگر گفته بود، امّتى را زنده مى كرد.

مرجعى را ديدم كه با يك كلامش، مدرسه دينى اى ساخته شد و مرجع ديگرى را مشاهده كردم كه به سبب نوشته اى از او، مردم منطقه بزرگى از تقليد وى عدول كردند.

همين نكته درباره رفتار مرجع نيز صادق است؛ چه بسا كارى مى كند كه باعث هدايت گروهى مى گردد و يا عملى انجام مى دهد كه گمراهى مردمى را در پى دارد و همين حالت در عدم انجام كارى از سوى مرجع نيز صادق است. بعنوان نمونه بعضى از فقها به زيارت بعضى از قبور[ى كه به امام زاده ها نسبت داده مى شد، اما نسبت آن مشكوك بود] نمى رفتند؛ چون زيارت مرجع، نزد مردم، دليل درستىِ انتساب آن قبر مى شد؛ در حالى كه مرجع از آن مطمئن نبود.

ص: 45

* توان اثرگذارى

مرجع، بايستى در جامعه، مؤر و با نفوذ باشد؛ وگرنه مرجعى ضعيف و ناتوان خواهد بود و چنين مرجعى در جوامع كنونى، مكانت و موقعيّتى نخواهد يافت.

اين قدرت نفوذ و اثرگذارى، تنها در سايه قدرت روحى و همّت بلند و ايمان كامل به خداى بزرگ فراهم مى آيد؛ به گونه اى كه سخن اميرمؤنان عليه السلام بر او تطبيق كند كه:

عظم الخالق في أنفسهم فصغر مادونه في أعينهم؛(1) خداى را بزرگ يافتند، از همين رو، غير خدا را كوچك و ناچيز ديدند.

مرجع بايد تلاش كند تا اين قدرت روحى را به دست آورد و اين از راه عبادت و بندگى خدا و تفكّر در عظمت خدا و عبرت گيرى از زندگى پيامبران و امامان عليهم السلام ميسر خواهد بود.

و نيز ضرورى است كه اين نفوذ هم در دستگاه حكومتى باشد و هم در ساحت اجتماعى جامعه. ولى بايد مواظب بود كه مبادا نفوذ سخنش در بين مردم، نشأت گرفته از سلطه حكومتى باشد كه احكام خدا را اجرا نمى كند؛

ص: 46


1- . نهج البلاغه، خطبه 193.

چرا كه در اين صورت، پايگاه مردمى اش را از دست خواهد داد و چونان كارمند دولت خواهد شد.

بنابراين، بايد توان اثرگذارى مرجع از توان شخصى و درونى خويش نشأت گيرد و قدرت او نزد حكومت ها نيز از قدرت مردمى اش سرچشمه بگيرد. در اين صورت است كه مرجع مى تواند احكام اسلام را اجرا كند. سنّت و روش مراجع بزرگ گذشته نيز بر همين اساس بوده است.

ص: 47

فصل دوم : مرجعيت؛ مسئوليت ها و شيوه هاى اجرايى آن

اشاره

ص: 48

ص: 49

* سازمان مرجعيت

در دستگاه مرجعيّت، بايد از شخصيت هاى شناخته شده به پاكى، علم، شجاعت و توانا در اداره امور بهره گرفت و به چنين افرادى براى انجام امور مختلف اعتماد كرد؛ اين افراد رابط ميان مرجع و مردم هستند و مرجع را در جريان مسائل مهم مرتبط به مسلمانان قرار مى دهند. همچنين مرجع را در انجام وظايفش يارى مى دهند.

براى اينكه نيروهاى مرتبط با دستگاه مرجعيت همراهى لازم را با مرجع داشته باشند، بايد امور زير انجام گيرد:

الف. تنها به جنبه مادى آنان توجه نداشته باشد؛ بلكه از نظر معنوى و روحى نيز به آنها رسيدگى نمايد؛

ب. اگر از آنان خطايى سر زد و يا كار زشتى را مرتكب شدند، آنان را مؤخذه كند؛

ج. تصميم هايى را كه مى گيرد، براى آنان توجيه كند تا آمادگى فكرى و روحى براى اجراى تصميم هاى وى را پيدا كنند.

ص: 50

* مراقبت از عملكرد اطرافيان

اميرمؤنان على عليه السلام مى فرمايد:

من فسدت بطانته كان كمن غصّ بالماء فإنّه لوغصّ بغيره لأساغ الماء غصّته؛(1) هركس كه اطرافيانش فاسد شوند، چونان كسى است كه آب گلوگيرش شده است؛ چرا كه اگر چيز ديگرى در گلويش گير كرده بود، آب اين گرفتگى را بر طرف مى كرد (ولى هم اكنون راهى براى نجات وى نيست).

فاسد بودن اطرافيان، سبب مى شود وجهه مرجعيّت خراب گردد و اميدى براى اصلاح باقى نماند.

بعضى از مراجع به اطرافيانى مبتلا مى شوند كه در حدّ شايسته اى نيستند و موجبات آزار مردم را فراهم مى آورند و در نتيجه باعث نفرت مردم از مرجعيّت مى شوند.

بنابراين، مرجع بايد مراقب اطرافيان خود باشد و براى اصلاح خطاها و لغزشهاى آنان تلاش كند. در سيره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى بينيم، اگر كار خلافى از اطرافيانش سر مى زد، به اصلاح آن مى پرداخت و جبران مى كرد. نمونه آن را در ارتباط با آيه «وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنا»(2)؛ و

ص: 51


1- . ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 308.
2- . نساء، آيه 94. «به كسى كه نزد شما اظهار اسلام مى كند، مگوييد: تو مؤمن نيستى».

يا در آيه «عَبَسَ وَ تَوَلَّى»(1) مى توان مشاهده كرد، كه اين آيه درباره فردى از بنى أميه، هنگامى كه با ديدن يك نابينا[ى فقير ]چهره اش را درهم كشيد، نازل شد.

* نظارت بر وكلاء

مرجع، از طريق شبكه گسترده وكلائى كه در مناطق مختلف جهان دارد، كارهاى خود را انجام مى دهد. اينان سفيران مرجعيّتند؛ بنابراين مراقبت از اعمال و رفتارشان در نهايت اهميّت است.

يكى از مسئوليّت هاى مرجع اين است كه وكلاى خود را تحت كنترل و نظارت شديد داشته باشد، كه چه مى كنند؟ چه نياز دارند؟ نظر مردم درباره آنان چيست؟ چرا كه نظارت و مراقبت مرجع بر كار وكلا و تأمين نياز آنان و گوشزد كردن نقاط ضعفشان، از مهم ترين عوامل موفقيّت مرجع در جامعه است. انجام اين كار، بسته به درايت و حكيمانه عمل كردن مرجع است، كه چگونه و با شيوه اى درست اشكالات را اصلاح و ترميم كند، به گونه اى كه وضع خراب تر و بدتر نشود.

مرحوم سيد ابوالحسن اصفهانى قدس سره هنگامى كه خطائى از وكلايش

ص: 52


1- . عبس، آيه 1، «چهره درهم كشيد و روى برتافت».

مى ديد، كسى را مى فرستاد و از او مى خواست تا نزد سيد بيايد و در نجف مشغول به كار شود. و درباره خطا و يا لغزش او هيچ نمى گفت و اين گونه وكيل را از ميان مردم بيرون مى آورد. افزون برآن، با ارتباط مستمرى كه با او داشت، كم كم او را اصلاح مى كرد.

* انتقاد سازنده

بشر ناگزير از خطاست و تنها كسانى كه دچار خطا و لغزش و اشتباه نمى شوند معصومين عليهم السلام هستند. حتى اگر شخصى در اوج فضايل اخلاقى نيز قرار گيرد، باز در معرض خطاست.

بنابراين، بر مرجع لازم است به انتقادهايى كه متوجه او و يا دستگاه مرجعيتش مى شود، توجه كند.

توجه به نقدها و تلاش براى از بين بردن اشتباهات، موجب اصلاح دستگاه مرجعيّت است؛ در حالى كه اگر به نقد انتقادگران مخلص توجه نكند، خطاهايش بيشتر خواهد شد و چه بسا اين اشتباهات موجب انحراف دستگاه مرجعيّت وى، كه به انحراف مردم نيز مى انجامد، منجر شود.

اين به آن معنا نيست كه هر انتقادى به مرجع و يا اطرافيان وى مى شود حق است و بايد آن را پذيرفت؛ چرا كه برخى از انتقادها وارد نيست، ولى

ص: 53

به نقدهايى كه از طرف افراد صادق و صالح بيان مى شود بايد توجه كرد. توجه به اين نقدها راهى به سوى پيشرفت مرجعيّت و در نتيجه، وسيله اى براى پيشرفت اسلام و مسلمين است.

از سوى ديگر، مرجعى كه به انتقادها توجه مى كند، از استبداد به رأى و عدم توجه به افكار ديگران، منزّه مى گردد و به يك فضيلت اخلاقى اس-لام-ى، ي-عنى اح-ترام ب-ه آرا و اعتنا به گ-فته هاى سازنده ديگران، آراسته مى گردد.

* گسترش روحيه عزّتمندى

خداوند متعال مى فرمايد:

«وَللّه ِ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِه وَلِلمُؤِمنينَ»(1)؛ و عزّت، از آنِ خدا و از آنِ پيامبر او و از آنِ مؤنان است.

عزّت و ارجمندى، احساس والايى است كه در درون انسان مى بالد و او را ارزشمند مى سازد تا در پستى ها سقوط نكند و براى باطل كُرنش ننمايد؛ و درست در مقابل انسانِ خود بزرگ بين، كه متكبّر و خود برتر بين است و خود را تافته اى جدا بافته از مردم مى داند، انسان عزتمند و ارجمند، با مردم

ص: 54


1- . منافقون، آيه 8.

متواضع و فروتن است.

مرجع، بايد با بيان احاديث و داستانهايى كه عزت برانگير است و... اين فضيلت و ارزش را در ميان مردم، به ويژه همكاران خود در دستگاه مرجعيّتش بگستراند. همچنين مى توان از خطيبان و نويسندگان خواست تا بر اين ارزش تأكيد نمايند، كه بسيار سودمند خواهد بود.

* مشورت در امور سرنوشت ساز

كارهايى را كه مرجع بدان ها مى پردازد به دو دسته تقسيم مى شود:

1. كارهايى كه جنبه فردى دارد؛ در اين گونه امور، مرجع شخصا تصميم گيرى مى كند و پس از تصميم، به اجراى آن همت مى گمارد.

2. كارهايى كه جنبه عمومى و اجتماعى دارد، مانند صلح و جنگ و مانند آن؛ در اين امور بايد با شخصيّت ها (و افراد تأثيرگذار در جامعه) و همچنين كارشناسان و متخصصين امور مشورت كند، و اين امر به استناد اين آيه است كه:

«وَشَاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ»(1)؛ و در كار[ها] با آنان مشورت كن، و چون تصميم گرفتى بر خدا توكّل كن.

ص: 55


1- . آل عمران، آيه 159.

و بنا به فرموده اميرمؤنان على عليه السلام:

ماضلّ من إستشار؛(1) هركس كه مشورت كند گمراه نمى شود.

و فرمودند:

من إستبدّ برأيه هلك(2)؛ هركس كه تنها به رأى خويش تكيه كند، نابود مى گردد.

كارى كه نتيجه يك فكر است، در معرض شكست است، اما كارى كه برآمده از انظار جمعى از عقلاست، به پيروزى نزديكتر است. البته بايد معيار و ميزانى تعيين شود تا به وسيله آن، كارهايى را كه نيازمند مشورت است، از كارهايى كه مشورت لازم ندارد، تفكيك گردد و در مرحله بعد، هنگام مشورت، با كارشناسان و اهل خبره موضوع مورد نظر شور و مشورت شود و آراى آنان را سنجيده و بهترين نظر را برگزيند.

* پيامدهاى خطرآفرين تزوير ديگران

مرجع در جايگاه رهبرى أمت، موقعيّت والا و ارزشمندى نزد مردم دارد؛ از اين رو در معرض نيرنگ بازى فرصت طلبان است.

و امورى هستند كه در معرض جَعل و تحريف قرار مى گيرند كه عبارتند

ص: 56


1- . غرر الحكم و دررالكلم، ص 442.
2- . نهج البلاغه، حكمت 161.

از: امضاى مرجع، مُهر، خط ، نامه ها، فتواها، نوار و عكس هاى او، كه ممكن است به شكلى دلخواه مونتاژ گردد.

مرجع بايد نسبت به اين امور توجه داشته باشد؛ زيرا توجه مرجع، فرصت را از دست اشرارى كه مى خواهند او را وسيله اى براى تحقق اهداف سياسى و مالى و... قرار دهند، مى گيرد.

اما در اين باره كه چگونه در برابر اين فرصت طلبيها و فريب كاريها موضع گيرى كند، بايد گفت اين گونه امور بر دو قسم است:

الف. جَعل اسنادى كه دامنه دار و ادامه دار نيست و اثرى در جامعه ندارد؛ مانند كسى كه نامه اى را به نام مرجع جعل مى كند تا نياز محدود خويش را، مثلاً به مبلغ ده دينار برطرف سازد، يا به كارى يا قطعه زمينى دست يابد. در چنين صورتى اگر مرجع بداند كه اين شخص دوباره به اين كار دست نمى زند - و تنها از روى نياز دست به اين كار زده - بهتر آن است كه آن را آشكار نسازد.

ب. جعل اسناد مهم، كه در پى آن اهداف سياسى و اجتماعى معينى دنبال مى شود؛ مثل اين كه از مُهر مرجع براى مورد حمله قرار دادن يك مصلح خدوم و يا متعرض شدن و مقابله با يك امر صحيح دينى استفاده شود. اين كار از گناهان بزرگ است كه بايد در برابرش ايستاد و آن را اعلام و مردم را از آن آگاه نمود.

ص: 57

* بزرگداشت عالمان گذشته

يكى از مسئوليّت هاى مرجع، بزرگداشت عالمان پيشين است. موارد ذيل در اين خصوص پيشنهاد مى شود:

1. تعمير قبور آنان و اينكه اگر بتواند مقابر آنان را محل مدرسه و يا كتابخانه نمايد.

2. تلاش براى تأليف كتاب هاى مستقلى درباره زندگانى، مواقف و فداكارى هايشان در راه دين و خدمت به مردم.

3. تشويق مردم براى زيارت مراقد علما و درس گرفتن از سيره آنان.

4. احياى تأليفات خطى علما، پس از جمع آورى آن ها.

5. بزرگداشت و بيان خدمات آنان در رسانه هاى عمومى (روزنامه ها، مجلات، راديو و تلويزيون).

6. احترام و تكريم فرزندان آنان و به عهده گرفتن مسئوليت آن ها.

7. تبديل منازل آنان به مدرسه، كتابخانه و مسجد (البته با رضايت خانواده هايشان).

8 . نامگذارى خيابانها به نام آنان.

9. برگزارى همايشهايى در تبيين نظرات و مواقف علمى و اجتماعى و سياسى آنان.

ص: 58

10. تشويق دولت براى انتشار تمبرهاى يادبود براى آنان.

اين امور و امثال آن، خدمت به علم و دين است و سبب مى شود تا مردم علما را الگوى خويش برگيرند و راه آنان را بپيمايند.

* جبهه دفاعى

مرجع بايد جبهه اى قدرتمند در دفاع از اسلام تشكيل دهد؛ چرا كه دشمنان اسلام جبهه گسترده اى تشكيل داده و با برنامه ريزى دقيق به اسلام حمله مى كنند و در صورتى كه مرجع در برابر آنان نيرويى تشكيل ندهد، تلاش وى در نخستين رويارويى با جبهه كفر درهم خواهد شكست.

هجوم به مراجع، يكى از شيوه هاى مقابله دشمنان با اسلام است؛ چرا كه اين هجوم به معناى آسيب رسانى به اسلام و مسلمانان است و در روايت آمده است كه: «والرّاد عليهم كالرّاد على اللّه؛(1) كسى كه ردّ بر مراجع كند، چونان كسى است كه ردّ بر خدا كرده است». و اين ردّ به معناى

ص: 59


1- . ابوبصير مى گويد به امام صادق عليه السلام عرض كردم: آيا نظر شما چنين است كه اگر كسى اين امر [ رجوع به عالمان صالح و صادق ]را ردّ كند، مانند كسى است كه رد بر شما كرده است؟ امام عليه السلام فرمودند: «اى ابومحمّد، هركس كه اين امر را بر تو رد كند مانند كسى است كه بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و بر خداى عزّ و جلّ رد كرده است». ر.ك: وسائل الشيعه، ج 1، ص 38، ح 59.

بى اعتنايى و كنار زدن مراجع و صدمه زدن به آنان است و نه اختلافات شخصى، كه اين گونه اختلافات فردى در معيارهاى اسلامى ارزشى ندارد.

و لازم است كه مرجع، جبهه دفاعى (فرهنگى و سياسى و اجتماعى) خود در مقابل دشمنان اسلام و منحرفين و فريب خوردگان را از جهت كمّى و كيفى تقويت كند، به گونه اى كه اگر مثلاً هجوم دشمنان از جبهه هاى متعددى انجام شد، مرجع نيز آمادگى دفاعى چند جبهه اى داشته باشد؛ مثلاً اگر هجوم دشمن توانسته دانشجويان و كارگران و كارمندان را به سوى خود جلب كند، مرجع نيز از دانشجويان و كارگران و كارمندان، جبهه اى تشكيل دهد تا بتواند پاسخ گوى حمله آنان باشد.

* تناقض در عملكرد؟

در موارد بسيارى گمان مى شود كه مرجع متناقض عمل مى كند؛ مثلاً دو كارى كه شبيه به هم است، يكى را انجام مى دهد و ديگرى را ترك مى كند و يا در جايى چيزى مى گويد و در مورد ديگر خلافش را. اما اگر در عمق قضيه دقت كنيم، كوچك ترين تناقضى نمى يابيم.

اين كه مردم در كارهاى مرجع و گفته هاى وى تناقض ببينند، از بزرگ ترين عواملى است كه موجب بى اعتبارى وى مى شود؛ بنابراين

ص: 60

مرجع بايد به اين جهت توجه كامل داشته باشد تا مردم در گفتار و روش وى تناقض نبينند؛ حال يا با بيان علل و انگيزه هايى كه اين دوگانگى را ايجاب كرده و يا با بيان جهات مسئله كه موجب اختلاف فتوا شده و يا اينكه يكى از دو كارى را كه سبب مى شود مردم در رفتار مرجع تناقض ببينند، ترك كند.

* پاسخ گويى به مسائل شرعى

همه روزه مسائل بسيارى كه مورد ابتلاى مردم است از مناطق مختلف جهان، براى پاسخ گويى، به مرجع مى رسد، كه البته پاسخ دادن به آن ها و رساندن آن بدست صاحبان آن ها ضرورى است. و چه بهتر كه اين پرسش ها و پاسخ ها (البته آنهاييكه جنبه عمومى دارند) در اختيار عموم مردم قرار گيرد.

براى انجام اين كار مى توان يك نشريه ماهانه منتشر كرد كه اين سؤال و جواب ها را به ترتيب در خود جاى دهد.

برخى از نامه هاى رسيده به مرجع هم، بيان مسائل مهم و مشكلات موجود در جامعه اسلامى است، كه خوب است اين گونه نامه ها نيز در كتابى جداگانه چاپ و منتشر شود؛ چه بسا چنين كتابى با توجه به محتواى

ص: 61

آن راه گشاى ديگران باشد و اذهان را با مسائلى كه در جهان اسلام مطرح است آشنا كند. و اين خدمت بزرگى است كه مرجع به أمت اسلامى مى كند.

* توجّه به اولويّت ها

اميرمؤنان على عليه السلام مى فرمايد:

من انشغل بالمهم ضيّع الأهم(1)؛ كسى كه به كار مهم بپردازد كار

مهم تر را از بين برده است.

امام عليه السلام با اين عبارت كوتاه، يك قانون مهمّ را براى كارگزاران، مديران، رهبران و در رأس همه، مراجع بيان كرده اند. و آن، قانون اهتمام به أهم و عدم اشتغال به مهم در فرض وجود أهم است.

مرجع بايد اساس كارهايش را بر مبناى رعايت «الأهمّ ثم المهم» بگذارد و بر همين اساس، كارهاى مهم تر مانند: مديريّت و نظارت كلى بر امور، برنامه ريزى براى آينده، تصميم گيرى هاى مهم، تعيين مسئوليت هاى مهم و ... را شخصا به عهده گيرد، و كارهاى ديگرى كه از اهميت كمترى برخوردارند، به ياران و همكاران خود واگذار كند؛ از قبيل نوشتن نامه ها و

ص: 62


1- . غررالحكم و دررالكلم، ص 477.

پاسخ گويى به پرسش ها و گرفتن أجرت نماز و روزه استيجارى و دادن آن به افراد مورد اطمينان كه آن را انجام دهند، و ديد و بازديدهاى عمومى و حضور در محافل و مجالس و... .

* برنامه ريزى مالى

مرجع بايد به برنامه ريزى در تمام امورش، از جمله امور مالى، اهتمام ورزد؛ چرا كه او به پيروى از وصيّت اميرمؤنان عليه السلام كه فرمودند: «و نظم أمركم؛ شما را به نظم در كارتان سفارش مى كنم»(1) سزاوارتر است.

او بايد همه امور را مورد محاسبه قرار دهد:

- به چه تعداد طلبه براى تحصيل و يا امور مربوط به مديريت نياز دارد.

- چه اندازه امكانات مالى براى تأمين هزينه هاى طلاب علوم دينى لازم است؟

- مقدار منابع مالى از قبيل خمس، زكات، نذر و مانند آن كه به او مى رسد چقدر است.

پس از اين بررسى و محاسبه، مرجع مى تواند كمبود مبالغ مورد نياز را با

ص: 63


1- . از وصاياى امير مؤنان عليه السلام به فرزندان خود در بستر شهادت. ر.ك: نهج البلاغه، نامه 47.

يكى از راه هاى مشروع، مانند مضاربه؛ ايجاد صندوق هاى خيريّه؛ حيازت مباحات و مانند آن فراهم سازد.

قاعدتا اين كار، متوقف برآن است كه گروهى تشكيل دهد تا در آن، افراد كارشناس و متخصص گِرد آيند و براى انجام آن، طرح و برنامه ارائه دهند.

نيز بر مرجع ذى نفوذ دشوار نيست كه از افراد نيكوكار بخواهد تا صندوق قرض الحسنه اى براى تأمين بودجه كارهايى كه مى خواهد انجام دهد، ايجاد كنند.

* تقسيم بيت المال، متناسب با فعاليتها

اموالى كه به مرجع مى رسد از منابع مالىِ مختلفى همچون حقوق شرعى، تبرّعات و يا غير آن نزد مرجع جمع مى شود؛ لازم است كه اندازه اين اموال فراهم آمده مشخص باشد و براى فعاليتهاى مختلف دينى، بنا بر اهميت و ضرورت هر مورد، تقسيم گردد تا از صرف اموال در مواردى و عدم توجه به فعاليتهاى ديگر جلوگيرى شود. مثلاً بخشى براى اداره امورات اهل علم، بخشى براى ايجاد و اداره مؤسساتِ دينى، بخشى براى دفاع از حريم اسلام و بخشى براى اعزام مبلغان و مانند آن.

ص: 64

بايد توجه داشت كه اموال، در دستگاه مرجعيت بسان سلاح در دستگاه يك لشكر نظامى است و همان گونه كه اگر يك لشكر، تنها تانك و يا هواپيما داشته باشد، شكست خواهد خورد، همين طور اگر مرجع اموال را به يك جهت اختصاص دهد، معنايش شكست نيروهاى اسلامى در عرصه هاى تبليغ و هدايت خواهد بود.

ص: 65

فصل سوم : مرجع و مديريت

اشاره

ص: 66

ص: 67

* مديريّت مركزى

از مواردى كه مرجع بايد به آن توجّه كند، برنامه ها و فعاليتهايى است كه در مركز انجام مى شود؛ كه لازم است با تشكيل مديريت مركزى، بر تمام آنچه در مركز و همچنين مراكز و مؤسسات ديگر انجام مى گيرد، از جهات كمىّ و كيفى نظارت نمايد. اهتمام به پرورش و تربيت طلاب، مؤلفان، خطبا و مبلّغان موجب پيشرفت كيفى مركز و بالتبع مؤسسات ديگر مربوط به مرجع مى شود.

متمركز سازى، وظيفه دشوارى است، ولى آثار بسيار مثبت و سودمندى دارد.

اگر مركز ضعيف بماند، نمى تواند حتى امور خود را اداره كند، چه رسد به اين كه از مراكز ديگر حمايت و پشتيبانى نمايد.

نيز لازم است معايب و عوامل تفرقه و اسباب انحراف و كژى را در مركز از بين برد.

ص: 68

* مرجعيّت و سازماندهى امور

شايسته است امور مرجعيّت به گونه اى نظام و سازمان يابد كه استمرار و پايدارى مرجعيّت براى مدتى طولانى پس از فوت مرجع نيز تضمين گردد، تا هنگامى كه مرجع بعدىِ پس از وى مى آيد، به راحتى بتواند امور مرجعيّت را اداره كند؛ زيرا در اين صورت مرجع بعدى تمام امور را منظم و سازمان دهى شده يافته و تنها ادامه راه مرجع قبلى بر عهده او خواهد بود (و لازم نيست كه همه كارها را دوباره از ابتدا شروع كند). بعنوان مثال: اگر فرض كنيم كه مرجع قبلى هزار وكيل را با اداره همه نيازهايشان، از خانه و حقوق مستمر، از راه موقوفات آماده كرده است. هنگامى كه مرجع بعدى مى آيد همين راه را دنبال مى كند و تنها كارش تأييد وكالت آنان است، و همچنين بايد - براى گسترش اداره مرجعيت - بكوشد هزار وكيل ديگر به دستگاه مرجعيت اضافه كند.

اين چنين، مرجعيّت بدون برخورد به مشكلى، پيش مى رود؛ و مرجع بعدى كه مى آيد همه چيز را به شكلى زيبا در جاى خود چيده شده مى بيند، به گونه اى كه جز ادامه راه و توسعه نهاد مرجعيّت چيزى بر عهده او نخواهد بود.

ص: 69

* بهره گيرى از نيروهاى غير فعّال

در جامعه نيروهاى ارزشمندى وجود دارند كه به دلايل مختلفى استفاده مناسب از آنها نمى شود؛ مسئوليّت بزرگى در به كارگيرى اين نيروها بر دوش عالِم است، تا اين نيروها در راه خدمت به جامعه قرار گيرند.

چه بسيارند مؤفانى كه به دلايلى منزوى شده اند؛

چه بسيارند سخنرانان موفّقى كه به دليلى كنار رفته اند؛

چه بسيارند مدرّسان نوآورى كه عرصه تدريس را رها كرده و به دليلى خانه نشين شده اند؛

و چه بسيارند تلاش گران در حوزه دين كه به دليلى كار را رها كرده اند.

انجام اين وظيفه مهم جز با تشكيل گروه هايى كه اين امر ضرورى را انجام دهند، فراهم نمى شود.

به عنوان مثال، اگر مرجع، هيئتى براى رسيدگى به امور مؤّفان تأسيس كند، مؤّف به تأليف ترغيب مى شود؛ چرا كه مى بيند كسى در كنار او ايستاده، يا كتاب او چاپ مى شود. و يا اگر هيئتى براى رسيدگى به امور خطبا فراهم آورد، به طور حتم خطيب با قدرت و قوت به كار مى پردازد؛ چرا كه مجلس مناسب (شأن او) و رسيدگى كامل و امكاناتى كه براى اقامه مجالس لازم است را مهيّا مى بيند. و همچنين وقتى مدرسى خانه نشين مى بيند كه مكان و موقعيت مناسب تدريس و طلاب آماده براى تعلّم وجود دارند و از طرف مرجع، از او حمايت مى شود، يقينا مشغول به تدريس شده

ص: 70

و نقش خود را در پيشبرد علمى جامعه ايفا مى كند. و همين طور نسبت به ديگر نيروهاى معطل مانده جامعه، از قبيل امام جماعت، تاجر، كشاورز و... .

به طور قطع پاى بندى عالِم دين به اين مهم و التزام به لوازم آن، ضامن بكارگيرى تمام نيروها خواهد بود.

* پذيرش مردم

يكى از درس هاى بزرگى كه از سيره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى گيريم اين است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله هركس كه شهادتين مى گفت و اسلامش را اظهار مى كرد، ايمانش را مى پذيرفت و آنان را بر گذشته شان محاسبه و مؤاخذه نمى كرد و اين آيه، شعار مسلمانان بود:

«وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا»(1)؛ و به كسى كه نزد شما [اظهار] اسلام مى كند، مگوييد: تو مؤمن نيستى.

رسول خدا صلى الله عليه و آله همواره مى فرمود:

الإسلام يجبّ ما قبله؛(2) اسلام گذشته را از بين مى برد.

پذيرش مردم و عدم طرد آنان، در حقيقت هدايت مردم به سوى فضيلت، تقوا و ايمان است. امّا توجه به وسوسه ها، و در نظر گرفتن سوابق

ص: 71


1- . نساء، آيه 94.
2- . غوالى اللئالى، ج 2، ص 54، ح 145.

[احتمالاً بدِ ]مردم، و تشكيك در اخلاص اطرافيان و پذيرفتن گفته هاى كسانى كه لباس خيرخواهى به تن كرده اند و توصيه طرد مردم را دارند، حتى اگر اخلاص در خيرخواهى نيز داشته باشند، نتيجه خوبى نخواهد داشت. بدگمانى به هركس كه به ما روى مى آورد، نتيجه اش جز عقب ماندگى و پس رفت نيست.

بر فرض كه فردى گذشته سياهى دارد، حال چه بايد كرد؟ آيا بايد تلاش كرد او را بر همان گذشته بدش نگاه داشت، يا بايد دست او را بگيريم و از پرتگاه ها نجاتش دهيم؟

فرض كنيم در اخلاص فردى كه به سمت ما آمده شك داشته باشيم، حال چه بايد كرد؟ آيا او را در همان جبهه مقابل خود نگه داريم، يا بهتر آن است كه او را بر پايه ظاهرش بپذيريم، و به نيت باطنى او كارى نداشته باشيم؟

بعضى ها مى پرسند: چرا رسول خدا صلى الله عليه و آله ابوسفيان و مروان بن حكم را پذيرفت؟

در پاسخ مى گوييم: اوّلاً، اگر رسول خدا صلى الله عليه و آله مى خواست ابوسفيان و

مروان را، چون باطن امور را مى دانست طرد كند، لازم بود بسيارى از كسانى را كه اسلام آوردند و حضرت باطن آنان را مى شناخت، نپذيرد و در اين صورت، چه كسى در زمانى كه بسيارى در معرض طرد بودند، باقى مى ماند.

ثانيا، ورود اين عناصر به محيط اسلام با اين كه گذشته بدى داشتند، به

ص: 72

بسيارى از آنان اين فرصت را مى داد كه خود را تغيير دهند؛ همان طور كه بسيارى از مسلمان هايى كه در جاهليّت بودند، در دامن اسلامِ زيبا، تربيت و پس از عمرى شرارت و خون ريزى، از مجاهدان در راه خدا شدند. وقتى افراد منحرف، خود را در ميان افراد صالح ببينند، اين خود سبب مى شود كه بسيارى از آنان تغيير هويّت دهند و صالح شوند.

ثالثا، طرد افرادى چون ابوسفيان ضررش بيش از نفعش خواهد بود؛ چرا كه حضور آنان در صف مسلمانان ضرر آنان را از زمانى كه در صف دشمنان بودند كمتر مى كند. حال آيا عاقلانه است كه ما ضرر كمتر را رها كنيم و ضرر بيشتر را متحمل شويم؟!

* آسان گيرى

اسلام دينى است موصوف به سماحت و نرمى. در علم فقه قاعده اى وجود دارد كه فقها به آن استدلال مى كنند و آن، قاعده «يُسر» (آسانى) است.(1) با استناد به اين قاعده، مردم از مرجع متوقّع اند كه آسان گير و نرم خو باشد.

بعنوان مثال، اگر ثروتمندى مى خواهد زكات مال خويش را به يك سيّد بدهد؛ مرجع به او مى گويد: زكات واجب را در صورتى كه زكات دهنده سيّد نباشد نمى توانى به سيّد بدهى. اما همين مطلب را مى توان به شكل

ص: 73


1- . ر.ك: سيد محمد شيرازى، القواعد الفقهيه.

ديگرى هم بيان كرد: اين مال را به من بده و من به همان مقدار به اين سيّد خواهم داد؛ و از حق ساداتى كه نزد او موجود است به آن سيّد مى دهد، و اين زكات را مى گيرد تا به مصارفش برساند.

نمونه اى ديگر، گاهى ممكن است فقيرى نزد مرجع رفته و از او كمك بخواهد؛ و ممكن است مرجع به دليل اين كه فعلاً پولى براى كمك به فقرا نزدش نيست، او را ردّ كند؛ اما ممكن است كه توجه كند و ببيند كه اين فقير صلاحيت انجام نماز و روزه استيجارى را دارد، لذا از اين گونه اموال به او بدهد و او هم بجا آورد و در نتيجه دست خالى برنگردد.

همچنين است برخى مسائل كه فقيه، راه شرعى صحت آن را مى داند ولى شخصى كه براى استفتاء آمده نمى داند و مسئله را به گونه اى طرح مى كند كه از نظر شرع درست نيست، در اين صورت فقيه مسئله را بر طريق صحيحش و در عين حال ساده اش براى او بيان كند. ما در كتاب «شرح مكاسب» بيان كرده ايم كه در يك مسئله، چه بسا دو راه كه هر دو به يك نتيجه منجر مى شوند، اما يكى در اسلام حرام و ديگرى مجاز شمرده شده است، مثلاً معامله صلح(1) با جهالت مجاز است اما بيع مجهول جايز

ص: 74


1- . عقد صلح، يعنى: انسان با ديگرى سازش كند كه مقدارى از مال يا منفعت مال خود را مِلك او نمايد، يا از طلب و يا حق خود بگذرد كه او نيز در مقابل، مقدارى از مال، يا منفعت مال خود را به او واگذار نمايد، يا از طلب و حقى كه دارد بگذرد؛ بلكه اگر بدون گرفتن عوض، مقدارى از مال يا منفعت مال خود را به كسى واگذار كند، يا از طلب و يا حق خود بگذرد، صلح صحيح است. رساله توضيح المسائل.

نيست، با اين كه هر دو به يك هدف، كه همان انتقال مال از فردى به ديگرى است، منتهى مى شوند.

* ايجاد انجمن ها

از كارهاى ضرورى اى كه بايد مرجع به آن بپردازد، ايجاد هيئتها و تشكل هايى در ارتباط با امور مختلف است، از جمله:

- هيئت نشر قرآن و ترويج حفظ و قرائت آن، در مناطق مختلف؛

- هيئت آموزش احكام شرعى براى همه مردم در سطوح و مقاطع مختلف؛

- هيئتى براى دعوت و تشويق به تحصيل علم و ورود به حوزه هاى علميّه؛

- بنيادها و مؤسسه هاى فرهنگى كه به فعاليتهاى فرهنگى بپردازند؛

- بنياد عمران شهرها؛

- بنياد تزويج جوانان؛

- تأسيس موسّسه هاى بهداشتى (از قبيل درمانگاه ها و بيمارستانها)؛

- انجمن تأسيس خانه هاى سالمندان، ايتام و بيماران صعب العلاج؛

- مؤسسه هاى ايجاد اشتغال براى بيكاران؛

- انجمن حمايت از خانواده ها، كه به حل مشكلات خانوادگى بپردازد؛

- انجمن هاى مربوط به امور اجتماعى، كه در جهت حل مشكلات مختلف اجتماعى مردم تلاش كنند؛

ص: 75

- انجمن رسيدگى به امور جوانان و جلوگيرى از به انحراف كشيده شدن آنان؛

- انجمن نوسازى و ساخت مدارس و كتابخانه ها و چاپ كتاب هاى اسلامى؛

- انجمن بهسازى و توسعه روستاها و بالابردن سطح معيشتى آنان؛

- انجمن حمايت از حقوق حيوانات و محيط زيست؛

- و ... .

* بازتاب كارها

مرجع بايد پيامد و عكس العمل فتاوا، گفته ها و نوشته هاى خود را در جامعه بررسى كند و تنها پس از در نظر گرفتن همه جوانب، كارى را انجام دهد، يا سخنى بگويد و يا فتوايى صادر كند؛ و گرنه چه بسا ضرر چنين فتوايى بيش از نفعش باشد. مثلاً اگر عالمى اعتقاد دارد كه فلان خانه غصبى است، لازم است دقت كند كه آيا فتواى او به اين كه اين خانه غصبى است، ضرر مهمترى بدنبال ندارد؟ اگر اين گونه است در دادن فتوا تأمل كند؛ البته لازم است كارى نكند كه از آن، غصبى نبودن، استفاده شود، چرا كه در اين صورت حق كسى را از بين برده. گاه ممكن است كه بگويد: من به مقلدانم اجازه مى دهم كه در اين مسئله از عالم ديگرى تقليد كنند.

ص: 76

* تشكيل گروه هاى تخصصى و فعال در امور مختلف

مسائل دنياى امروز بسيار پيچيده است، لذا يك فرد، هر اندازه هم كه باهوش و زيرك باشد، نمى تواند به طور كامل همه مسائل دنيا را مدّ نظر قرار دهد.

و چون مرجع، مسئول امور مردم است و در امور مختلف جامعه وارد مى شود، لازم است گروههايى را براى همكارى با خود تشكيل دهد تا اين گروه ها هركدام در حيطه مخصوص خود كارهاى مناسب را انجام داده و نتيجه را در اختيار مرجع قرار دهند؛ از جمله:

- تشكيل گروهى از علما براى اداره امور اهل علم؛

- گروه فرهنگى، تبليغاتى؛ كه وظيفه تبليغ اسلام و نشر و دفاع از ارزشهاى آن را بعهده دارد؛

- گروه اجتماعى؛ كه با توده هاى مردم ارتباط داشته و از احتياجات اجتماع و همچنين احوال فقيران و محتاجان آگاهى بگيرد؛

- گروه سياسى؛ كه وظيفه جمع آورى اخبار و اطلاعات و تحليل آن را به عهده گيرد و خلاصه آن را در اختيار مرجع قرار دهد؛

- گروه اقتصادى؛ كه تلاش كنند سرمايه لازم براى اداره امور را فراهم سازند؛

ص: 77

* موضع گيرى در قبال رويدادها

جهان امروز آكنده از وقايع مهم سياسى، اجتماعى و فرهنگى است. مانند ارسال سفينه هاى فضايى به فضا و كرات ديگر؛ جنگ ويتنام(1) و كنترل سلاح هاى كشتار جمعى و استراتيژيك. ضرورى است كه مرجعيّت دينى درباره اين امور اطلاع كافى داشته و موضع مشخصى، نفيا يا اثباتا، در ارتباط با آنها اتخاذ كند(2).

ضرورت اين امر به دلايل زير است:

1. دخالت در اين مسائل بخشى از منصب فقيهى است كه عهده دار وظايف نايب عام امام عليه السلام است و امام عليه السلام آن گونه كه مى دانيم، شخصيتى است كه با همه امور دين و دنياى مردم در ارتباط است.

2. مردم با مرجعى ارتباط برقرار مى كنند كه به آنچه در اطراف اوست اهتمام داشته و نظر مشخصى درباره حوادث و وقايع مهم جهان دارد و بدين وسيله با دين ارتباط پيدا مى كنند، و اگر مرجع نسبت به وقايع اجتماعى و سياسى و علمى و فرهنگى در سطح جهان توجه نداشته باشد، بخشى از مردم، آن مرجع را رها مى كنند و از كسى كه در اين امور صاحب موضع و ديدگاه است پيروى خواهند كرد.

ص: 78


1- . اشاره به جنگ آمريكا در ويتنام است كه در هنگام تأليف اين كتاب در سال 1391 هجرى، برپا بوده است.
2- . به ويژه كه بر بعضى از اين امور، مسائل شرعى خاصى مترتب است؛ مانند حكم اسلام درباره جنگ يا دفاع و نماز در كرات ديگر و... .

گاه ممكن است بعضى اعتراض كنند كه مناسب شأن مرجعيت نيست كه در امورى كه مربوط به مسائل صرف فقهى مصطلح نيست، دخالت كند.

در پاسخ مى گوييم: منشأ اين شبهه توجه برخى از علماى گذشته به مسائل صِرف فقهى مصطلح و بى توجهى به اين بخش از مسائل اسلام است، و لذا اگر علما به اين امور نيز توجه درخور نشان دهند [و موضع گيرى مناسب در هر مورد اتخاذ كنند]، سيره علما خواهد شد و مردم نيز كم كم آن را مى پذيرند.

* راهبردهاى اساسى در زندگى

لازم است مرجع، از پيش، اصول و قواعدى را براى خود معين كرده باشد تا هنگامى كه در انجام يا ترك كارى شك كند و دلايل و شواهد هر طرف، اطمينان مرجع را فراهم نسازد به آن اصول رجوع كند. بعنوان نمونه:

اصل، در نزد وى شجاعت باشد و هر زمان كه در اقدام و يا عقب نشينى شك كند، به اصل اقدام، عمل كند؛

اصل، نزد وى، مردم باشند، نه حكومت و نه اطرافيان؛

اصل، نزد وى، بخشيدن باشد و هر زمان كه در بخشيدن و امساك شك كند، به اصل بخشش عمل كند؛

اصل، حسن ظن باشد و هر زمان كه درباره كسى شك كند، اصل حُسن ظنّ را جارى سازد؛

و ... .

ص: 79

اين امر كمك مى كند كه در مواقع لازم تصميم هاى قاطع گرفته شود و انسان از حالت ترديد درآيد؛ چرا كه ترديد در كارها موجب واماندگى و ضعف شخصيّت مى شود و از همين جا ضرر، دامنگير مرجع مى شود و بالتبع مصائب و مشكلات بر مسلمانان روى مى آورد.

در روايات آمده است كه يكى از ائمه اطهار عليهم السلام در پاسخ پرسش آن كس كه پرسيد: كارتان را بر چه مبتنى ساخته ايد، اصولى كلى را بر شمردند(1).

و اين اشاره اى به اهميت تدوين اصول كلى و فراگير در زندگى است.

* مصلحان

به طور طبيعى در جهان شيعه، مراجع متعدّدى خواهند بود و چون هر مرجعى نگاه ويژه و روش متفاوتى در نشر اسلام و پاسدارى از كيان مسلمانان دارد، اين ديدگاه ها باهم اختلاف پيدا مى كنند. و البته اختلاف نظرها هميشه برخاسته از حسن نيت است. و در بسيارى از موارد، بعضى نادانان و يا مغرضان از اين اختلاف ديدگاهها سوء استفاده كرده و آشوبى بين مراجع به پا مى كنند كه آثار بدى براى مرجعيّت دينى و امّت اسلامى دارد.

از اين رو ضرورى است كه مراجع، اشخاص مناسبى را براى ايجاد

ص: 80


1- . بحارالأنوار، ج 78، ص 288، باب 23، ح 100. به امام صادق عليه السلام گفته شد: كارتان را بر چه مبنايى قرار داده ايد؟ حضرت فرمود: بر چهار چيز: دانستم كه كار مرا ديگرى انجام نمى دهد، بنا بر اين خودم تلاش كردم؛ و دانستم خداوند بر من واقف است، پس شرم كردم؛ و دانستم كه روزى ام را ديگرى نمى خورد، پس آرامش يافتم؛ و دانستم كه آخر كار من مرگ است، پس آماده شدم.

نزديكى و تفاهم فكرى بين خود تعيين كنند؛ تا واسطه اى براى ايجاد وحدت نظر و جلوگيرى از برخورد باشند، كه گاه از سوى عوامل بيرونى ايجاد مى شود.

هر اندازه كه افراد مصلح و هماهنگ ساز، مسئوليّت هاى خود را به خوبى انجام دهند و به نفع يك مرجع و عليه طرف مقابل نباشند، بهتر مى توانند مشكل احتمالى اى را كه در فضاى اسلامى ايجاد شده بگشايند و در نتيجه، مرجعيّت سد استوارى در برابر توطئه هاى قدرت هاى خارجى و داخلى و عناصر اخلال گر خواهد شد.

* تلاش پيگير

چون مرجع نماينده امام معصوم عليه السلام است، مسئوليّت بزرگى دارد و اين مسئوليّت، تلاش بى وقفه و خستگى ناپذير در موقعيت هاى مختلف حتى در حالت سختى و خفقان و ترس را بر او واجب مى سازد. اگر در داخل كشورى به دليل اوضاع سياسى نتواند كار كند، لازم است كه شيوه كتمان را در پيشبرد برنامه هايش در پيش گيرد. راهى كه در سايه آن مى توان كار كرد، بدون آن كه ضررى به خود يا مؤّسه هاى وابسته به خود بزند.

مؤن آل فرعون، ايمان خويش را كتمان مى داشت،(1) و در حديث نيز

ص: 81


1- . غافر، آيه 28: يكتم ايمانه.

آمده است: «التّقيّة ديني و دين آبائي؛(1) تقيه، دين من و دين پدران من است». البته منظور ما از كتمان در اين كار، سرّىِ به مفهوم غربى اش نيست.

و اگر دركشورهاى استبدادى به هيچ وجه نتواند فعاليّت كند، بايد به كشورهايى هجرت كند كه در آنها آزادى هست و كارش را از آنجا دنبال كند؛ گرچه بهتر آن است كه در همان كشورهاى استبدادى، به رغم رنجى كه برايش دارد بماند؛ البته به شرط اين كه پايگاه اصلى و مركز ثقل مبارزه را، به كشورهاى آزادتر منتقل نمايد و خود نيز اين مبارزه را رهبرى نمايد. و اما اين كه در چنين شرايطى چگونه عمل كند، بسته به زمان و مكان و شرايط خاص آن است، كه با در نظر گرفتن تمام جوانب تصميم مى گيرد.

* گسترش فعاليّت ها

ضرورى است كه مرجع به كارها و فعاليت هاى موجود بسنده نكرده و در فكر گسترش فعاليت ها از نظر كمّى و كيفى باشد و اين گسترش با امور زير تحقق مى يابد:

1. افزايش مدارس علمى؛ تا در هر شهرى يك حوزه علميّه متناسب با جمعيت آن باشد؛

ص: 82


1- . الصراط المستقيم، ج 3، ص 71؛ مشكاة الأنوار، ص 40؛ جامع الاخبار، ص 95؛ دعائم الاسلام، ج 1، ص 110 و 160؛ محاسن، ص 155؛ غوالى اللئالى، ج 2، ص 104.

2. افزايش تعداد سخنوران، واعظان، هدايت گران و اهل منبر؛

3. ترغيب و تشويق شعراى اسلامى و ايجاد انجمن هايى در راستاى حمايت از امور آنان؛

4. حمايت از مؤفان و نويسندگان و تأسيس دوره هاى آموزشى ويژه در رشته هاى تخصصى آن براى علاقه مندان به اين تأليف و نويسندگى؛

5. تشكيل گروه هايى براى تحقيق و به دست آوردن اطلاعات درباره مسلمانان در كشورهاى مختلف اسلامى و كمك به اين گروه ها تا بتوانند در داخل كشورهاى اسلامى سفرهاى كارى داشته باشند؛

6. تشويق و ترغيب به وقف هايى كه طلاب علوم دينى از آن بهره مند شوند؛

7. ايجاد مؤّسه ها و بنيادهاى فرهنگى، بهداشتى، اجتماعى و تربيتى و مانند آن و تقويت جنبه دينى آنها؛

8. ايجاد كميته ها و گروه هايى در جهت اصلاح دستگاه هاى مختلف دولت و مراكز عمومى، آن گونه كه در بند هفت بدان اشاره شد؛

9. بالا بردن سطح آموزش در حوزه هاى علميّه و ترغيب و تشويق جوانان تحصيل كرده براى ورود به حوزه هاى علميّه؛

10. توجه به امور عتبات مقدّسه، مساجد، كتابخانه ها، مدارس و آموزشگاه ها و حمايت از آنها؛

ص: 83

11. به روز كردن ابزار دعوت به اسلام با ايجاد ايستگاه هاى راديويى و تلويزيونى كه از اين طريق بطور گسترده تر معارف دينى را در همه اطراف جهان بگستراند(1).

* احتياط لازم

بر كسانى كه فعاليت هاى اجتماعى را رهبرى مى كنند لازم است كه احتياطات لازم را نسبت به وقايعى كه در آينده بوقوع مى پيوندند، در نظر گرفته و پيش بينى هاى لازم را بنمايد.

مرجع تقليد به لحاظ اين كه در رأس هرم اصلاح اجتماعى قرار دارد و مسئول پاسدارى و حفاظت از ارزش هاى اسلامى است، لازم است كه اقدامات و تدابير احتياطى نسبت به وقايع آينده را مدّنظر قرار دهد. مثلاً اگر در كشور اسلامى زندگى مى كند كه با برخى مجلات، روزنامه ها، خبرگزارى ها، انتشاراتى ها و شخصيت هايى كه در سطح جهانى نقش دارند، ارتباط دارد، از اين امكانات در هنگام نياز استفاده نمايد.

درست است كه اين ارتباطات، نيازمند صرف وقت و هزينه است، ولى فايده اى كه از آن به دست مى آيد، بسيار زياد است. چه بسا اگر اين ارتباط و استفاده از آن نباشد، صدمه شديدى بر اسلام وارد آيد.

ص: 84


1- . همچنين به كارگيرى وسايل ارتباطى جديد مانند اينترنت و ماهواره.

* رها كردن جمود و تقليد

همان گونه كه هدف، تغيير و تحول واقعى و بنيادين، در چهارچوب شرع و دين است، ايجاد تغيير و تحول ظاهرى نيز مورد نظر است.

مرجع بايد تقليد را رها كند و با جمود مقابله، و در امور مختلف نوآورى داشته باشد.

مثلاً در تدوين رساله عمليّه، لازم است كه ابواب و مسائل جديد مورد نياز دنياى امروز مطرح شود و تنها به شكل و مسائل سنّتى موجود در آن اكتفا نشود، تا بتواند پاسخگوى مسائل جامعه باشد و مردم بيشتر از آن استفاده كنند. و يا اينكه لازم است روش تدريس را تغيير داده و از پيشرفت فن آورى جهت تدريس فقه و اصول كمك گرفت، و اين كار ما را در جهت رساندن معلومات، توانمندتر و موفق تر مى سازد.

* بهره گيرى از فرصت ها

اميرمؤنان عليه السلام فرموده اند:

اضاعة الفرصة غصّة؛ از دست دادن فرصت، اندوهبار است(1).

هنگامى كه فرصتى بدون بهره بردارى از آن بگذرد، اين فرصت در زندگى انسان تبديل به غصه و اندوه مى گردد و انسان در طول عمر، همواره

ص: 85


1- . نهج البلاغه، حكمت 118.

خود را سرزنش مى كند. در روايت آمده است:

الفرصة تمرّ مرّ السحاب فانتهزوا فرص الخير؛ فرصت ها چون ابرها مى گذرند، فرصت هاى خوب را غنيمت شمريد(1).

فرصت ها در زندگى انسان زياد است، ولى استفاده از اين فرصت ها مشخصّه زندگى افراد و جوامع است.

همان گونه كه هر فردى بايد از فرصت هاى پديد آمده در زندگى اش بهره ببرد، جامعه نيز بايد از فرصت هايى كه برايش پديد مى آيد بهره مند گردد.

مناسبت ها در واقع فرصت هاى طلايى است كه بايد از آن استفاده كرد.

بر مرجع دينى است كه هر زمان فرصتى فرا مى رسد، چه زمان حُزن و عزا و چه زمان شادى و سرور، وارد عمل شود. در فرصت هاى اندوهبار مانند بلاياى طبيعى مثل زلزله، مرجع مردم را براى هم بستگى، هميارى، برادرى و كمك به هم نوع و يادآورى كردن قدرت خدا و عظمت او و يادآورى مرگ، حساب، عقاب و آخرت و... دعوت كند.

در مناسبت هاى شادى آفرين نيز مانند عيد قربان و عيد غدير و... معانى بلند اين اعياد را يادآورى كند. و به اين شكل مرجعيت، نقش و حضور

ص: 86


1- . نهج البلاغه، حكمت 21؛ ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 283؛ بحارالانوار، ج 31، ص 337، باب 81، ح 23؛ وسائل الشيعه، ج 16، ص 84، باب 91، ح 21044.

مؤثر و پيوسته اى را در مناسبت ها و فرصت هاى مختلف در جامعه ايفا خواهد كرد.

* بهره گيرى از مناسبت هاى زمانى

مناسبت ها، فرصت هاى خوبى براى بسيج جامعه به سوى كارهاى خير است و بهتر است كه برنامه هاى اين مناسبت ها، بيش از يك روز ادامه داشته باشد.

مسئوليت ويژه اى براى استفاده از اين مناسبت ها متوجّه مرجع است تا امّت را براى پيوند با اسلام بسيج كند. مثلاً در ماه ربيع الاوّل، هفته اى را براى نمايش و ارايه كتاب ها، تأليفات و پژوهش هاى ويژه ولادت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اختصاص دهد. و يا در هفته اول ماه رجب، تبليغات وسيعى براى جمع آورى انفاقهاى مردم صورت گيرد و... .

و روشن است كه تحرك و نظم و حركت پيوسته، كه موجب فعاليت روزافزون مى گردد، از فوائد بزرگ اين تخصيص ايام مى باشد.

* اجراى احكام پنج گانه

چون مرجع عهده دار اجراى احكام شرعى است، بر او لازم است كه اگر منكرى را ديد، آن را تغيير دهد يا اگر معروفى متروك شده، آن را تثبيت كند، يا اگر سنتى از شعائر اسلامى را كه قوام اسلام و مسلمانان به آن است را فراموش شده ديد، آن را به پاى دارد. و پس از اين ها نوبت به مستحبات

ص: 87

و مكروهات مى رسد.

* همه چيز براى هدف

هدف، بالاترين مرتبه اهميت را براى انسان دارد، و انسان همه چيز را فداى هدف خويش مى سازد.

بنا بر اين بر مرجع لازم است هدف خويش را بر همه عادت ها و راحتى ها مقدم بدارد. و چون هدف، خدمت به اسلام و اعتلاى كلمه اللّه در زمين و پيش بردن مسلمين است، حتى اگر اين هدف متوقف بر بيدارى، رنج و گرسنگى و امثال آن باشد، بايد اين همه را براى رسيدن به هدف به جان بخرد.

و نيز لازم است كه فرد هدف دار، فاصله بين خود و هدفش را دقيقا بداند، همان گونه كه يك راننده مسافت خويش تا مقصد را اندازه مى گيرد و به اندازه اى كه او را تا مقصد برساند بنزين مى زند و مقدمات رسيدن به مقصد را در نظر مى گيرد.

اما اين كه فقط بگوييم هدف من اجراى اسلام است و به اين امور توجهى نداشته باشيم، سخنى بى نتيجه خواهد بود.

خداى متعال مى فرمايد:

«وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً»(1)؛ اگر قصد حضور در

ص: 88


1- . توبه، آيه 46.

جنگ را داشتند، امكانات آن را فراهم مى ساختند.

كسى كه مى گويد من مى خواهم به هدفم برسم، ولى در سطح آن هدف كار نمى كند، بسان كسى است كه مى گويد من مى خواهم به شهر نجف اشرف بروم، ولى مركب ديگر لوازم سفر را آماده نمى سازد.

* اعلان مرجعيّت

برخى مى پندارند كه اعلان مرجعيت، تبليغاتى است كه انگيزه اش حبّ شهرت طلبى و معروف شدن است و اين خصلت، زيبنده مرجعيّت، كه شايسته است بى اعتنا و بريده از دنيا و زينت و زخارف آن باشد، نيست.

اين گمان درستى نيست و ريشه اش خلط بين حبّ شهرت طلبى و اعلام در راه اقامه حق است. ما در تاريخ مى بينيم كه انبياء خود را معرفى و نام خويش را بر فراز جايگاه هاى رفيع اعلام مى كردند تا اوامر الهى را اجرا كنند. مى بينيم كه در اذان، كه جبرئيل آن را از سوى خداى متعال آورده است آمده:

اَشْهَدُ اَنَّ محمداً رسولُ اللّه؛ گواهى مى دهم كه محمّد، رسول خداست.

و رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله دستور داده اند كه اين جمله را در اوقات نمازها اعلام كنند.

اميرمؤنان عليه السلام در خطبه شقشقيه فرموده اند:

اما واللّه لقد تقمصها ابن ابي قحافه و أنّه ليعلم إنّ محلّي منها

ص: 89

محلّ القطب من الرحى ينحدر عنّي السيل و لايرقى اليّ الطير؛(1) به خدا سوگند، ابن ابيقحافه (ابوبكر) پيراهن خلافت را بر تن كرد، در حالى كه خوب مى دانست موقعيّت من در مسئله خلافت، چون محور سنگ آسياب است (كه بدون آن هرگز نمى گردد)، سيل خروشان (علم و فضيلت) از دامنه كوهسار وجودم پيوسته جارى است و مرغ (دورپرواز انديشه) به قله (وجود) من نمى رسد.

و باز امام در توصيف خويش مى فرمايد:

و إنّ امامكم قد اكتفى من دنياه بطمريه و من طعمه بقرصيه(2)؛ امام شما از دنيايش به دو لباس كهنه و از غذايش، به دو قرص نان بسنده كرده است.

انگيزه امام عليه السلام از بيان اين فرمايشات، شهرت طلبى نيست بلكه تنها هدفش اظهار حقّ است تا مردم بين حق و باطل را تميز دهند. هدف امام عليه السلام اين است كه مردم شخصيت ائمه را بشناسند و در نتيجه از آنان پيروى كنند و به گفته هاى آنان تمسك جويند؛ چرا كه پيروى از فردى كه انسان او را نمى شناسد و امتيازهاى او را نمى داند ممكن نيست.

اعلان مرجعيت براى اشاعه حق و نشر اسلام از برترين كارهايى است كه انسان را به خدا نزديك مى كند و در سايه آن، بهتر مى توان مردم را

ص: 90


1- . نهج البلاغه، خطبه 3.
2- . نهج البلاغه، نامه 45.

هدايت كرد و يار و ياور بيشترى در راه خدا پيدا كرد تا بتواند كار و فعاليت بيشترى كند.

رهبر انقلاب 1920 م عراق، ميرزا محمد تقى شيرازى قدس سره در زير نامه هايش، عنوان «رئيس الأمة الاسلاميّة» (رئيس امت اسلامى) را امضا مى كرد و اين بدان معنا نيست كه ايشان حبّ زعامت داشته است، بلكه در صدد زنده كردن حق بوده. البته آنچه اين دو را از هم جدا مى سازد، همان قصد و نيّت قلبى است كه آثار آن در رفتار فرد آشكار مى گردد.

* ارائه گزارش فعاليتها

ضرورى است كه مرجع گزارش سالانه اى درباره كارها و فعاليت هايى كه انجام داده است، تهيه كند. اين كار باعث مى شود كه توجه مردم به فعاليتهاى دينى جلب شود و همچنين باعث حمايتهاى مادى و معنوى مردم جهت فعاليتهاى دينى ديگر مى شود.

افزون بر آن، اين كار تهمت بى كارى و بى تفاوتى و يا افراط و تفريط را از ساحت عالمان دين دور مى سازد.

مى توان اين گزارشها را با اسناد و عكس ها و آمار، مثلاً در هر پنج سال، جمع كرده و طى كتابى آن را نشر داد تا كارنامه اى براى فعاليتهاى انجام شده و همچنين نقطه عطفى براى پيروى ديگران از وى گردد.

ص: 91

* مقابله با چالش ها

زندگى آميخته با چالش هايى گوناگون است. خداى متعال مى فرمايد:

«وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الْأَرْضُ»(1)؛ اگر خداوند بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نمى كرد، زمين را فساد فرا مى گرفت.

زندگى عرصه آزمايش و امتحان است كه در آن مراتب ايمان و بندگى انسان ها شناخته مى شود.

مرجع تقليد، از آن جهت كه نايب امام زمان(عجل اللّه تعالى فرجه الشريف) است از سوى قدرت هاى مختلف مورد تعرض و دشمنى قرار مى گيرد؛ بنابراين لازم است كه در اين مبارزه مقاومت كرده و با نيروى ايمان و اراده در برابر دشمنان بايستد.

همچنين مرجع تقليد نبايد بپندارد كه ورود به مبارزه وظيفه وى نيست و يا خيال كند كه درگيرى او موجب ضعف اسلام مى شود؛ بلكه برعكس، ورود او به ميدان مبارزه با قدرت هايى كه با اسلام مى جنگند، باعث توانمندى اسلام و تقويت مسلمانان مى گردد. اما در عين حال لازم است كه هوشيارانه و با احتياط عمل كند و غافلگير نشود و با شيوه هاى هجوم

ص: 92


1- . بقره، آيه 251.

دشمنان و خباثت هاى آنان در جنگ روانى آشنا باشد.

البته لازم است كه مرجع شروع به حمله نكند و در ابتدا مدافع باشد؛ چرا كه تجاوز از صفات مؤمنان نيست. اما هنگامى كه به او حمله شد، براى دفاع از حوزه اسلام در جايگاه قهرمانان و دليران قرار گيرد. و چون بر دشمن چيره گشت عفو كند؛ زيرا عفو در هنگام قدرت، فضيلت و ارزش است.

همچنين احسان و رفتار نيكو راه ديگرى است براى از بين بردن درگيرى با كسانى كه در مواردى اختلاف و در مواردى با مرجع وحدت نظر دارند. اميرمؤمنان عليه السلام مى فرمايد:

عاتب أخاك بالإحسان اليه(1)؛ با احسان به برادرت او را سرزنش و مؤاخذه كن.

براى اين كه با قدرت و اقتدار در درياى درگيرى و مبارزه وارد شود، بايد با شيوه هاى مبارزه، مانند جنگ روانى و جنگ سرد سازمان يافته كه بر پايه هاى جديد استوار است، آشنا باشد.

و همچنين لازم است كه كمال احتياط را در اعلان مبارزه و هر كلمه اى كه مى گويد، رعايت كند.

ص: 93


1- . نهج البلاغه، حكمت 158.

هدفى كه مرجع براى آن تلاش مى كند، هدف مقدسى است. او براى تقويت اسلام و مسلمانان و يا حتى براى جلب و جذب دشمن به سراى دين مى جنگد؛ بنابراين ضرورى است كه جنگ او تا بالاترين درجه ممكن پاك و منزه [از حيله و خباثت و بى رحمى] باشد و نيز به اندازه اضطرار و ضرورت مبارزه كند؛ آن گونه كه انسان به خوردن گوشت مردار مجبور مى شود. در هر حال، معركه او با دشمنانش هرگز به قصد انتقام گيرى نبوده و برخاسته از كينه و دشمنى شخصى نخواهد بود.

* تفاوت افراد

مرجع، در برخورد با افرادى كه با او همكارى مى كنند با دو مشكل مواجه است: يكى اين كه افراد از جهت كارآيى و سطح تحصيلات و... باهم متفاوتند، و دوم اين كه گاه كسانى كه از جهت كارآيى و تخصص پايين ترند توقع دارند كه بسان بالاترها به آنان نيز احترام و توجه شود و [آنها را در تمام تصميم گيرى هاى مهم شركت دهند] يا اگر تقسيم حقوق را به اساس رتبه آنان قرار دهند، خشمگين مى شوند، و اگر به طور مساوى بين همه تقسيم شود به كارآترها ستم مى شود. و همچنين در واگذار كردن امور و مسئوليت ها.

ص: 94

بنابراين لازم است كه مرجع كاردان و با تدبير باشد تا از اين تنگناها به سلامت بيرون آيد و به طريقى حق كارآترها را بدهد و خشم و كينه ديگران را برنينگيزد. چه بسا اين كار نيازمند رعايت كمى كتمان باشد، و يا اينكه حق را به مستحق آن با واسطه و بدون خبر به ديگران برساند.

* مرجع و افراد منحرف

بنابر بيان تاريخ و روش عملى بزرگان ما، مرجعيّت، تا به امروز به عنوان رهبرى دينى شناخته مى شود كه مردم را به سوى خير و سعادت سوق مى دهد.

در مقابل، تعدادى از افراد جامعه، مسلمانانى هستند كه اسلام را نفهميده اند يا هواهاى نفسانى بر آنان چيره گشته، و يا از غير مسلمانانى هستند كه مصالحشان در تضاد با اسلام است؛ اينان تلاش مى كنند كه رهبرى را از مرجعيت دينى بگيرند و او را در خودش محصور كنند؛ انگيزه اينان نيز، يا دعوت مردم به يك عقيده مشخص و يا تمايل به قدرت و برترى خود است.

اين گروه ها، پيوسته ايجاد هرج و مرج، دروغ، تهمت و عيب جويى را ابزارى براى تثبيت پايگاه خويش مى سازند و گاه از مال و قدرت نيز در اين

ص: 95

راستا كمك مى گيرند. در برخى موارد نيز گِرد مردم پاكى مى روند كه فريب شعارهاى گمراه كننده آنان را خورده اند. مرجع بايد شيوه هاى اين گروه ها را بشناسد و بازيگران آنان بر وى مسلّط نشوند و بايد:

اوّلاً، ياران و همكاران و مقلدان و به طور كلى پايگاه خويش را استحكام بخشد و از عوامل ضعف پاك سازد و از آنان در برابر تبليغات، تهمت ها و شيوه هاى شيطانى اى كه منحرفان به كار مى گيرند حمايت كند؛

ثانيا، راه هاى نفوذ در مرجعيّت را سدّ كند، تا دشمنان از آن نفوذ نكرده و سوء استفاده نكنند؛

ثالثا، خلأهايى را كه طمع ورزان مى توانند از راه آنها بر رهبرى جامعه سلطه يابند، پركند. مثلاً اگر مرجع به موضوع نشر و پخش كتاب توجهى نكند، كسانى كه هدف در دست گرفتن رهبرى نادرست فرهنگى جامعه را دارند، مى توانند سلطه خود را از طريق چاپ و نشر كتاب، تحكيم بخشند. و اگر جنبه تبليغاتى را ناديده بگيرد، كسانى كه اميد به اين هدف دارند، تلاش مى كنند تا از روزنامه ها و رسانه ها براى نفوذ در جامعه بهره گيرند؛

رابعا، عناصر بيگانه و فرصت طلب را از محدوده مرجعيّت دور سازد. بعضى از منحرفان در بدو امر تلاش مى كنند تا با مرجع همراهى كنند، ولى به مجرد آن كه قدرتى يا جايگاهى مى يابند جدايى خود را از مرجعيت

ص: 96

اعلام مى كنند؛

خامسا، استقامت و پايدارى در موضع مرجعيّت و عقب نشينى نكردن و كوتاه نيامدن در زمانى كه فشارها شديد مى شود؛ چرا كه مرجعيّت، امانت است و لازم است كه مرجع حق اين امانت را با مقابله با جريانهاى نادرست، ادا كند.

ص: 97

فصل چهارم : مرجعيت و ايجاد تحول در حوزه هاى علميه

اشاره

ص: 98

ص: 99

* بالا بردن سطح معيشتى و دانش طلاّب

طلاّب علوم دينى، در حكم قاعده اى هستند كه مرجعيّت بر آن قائم است. از سوى همين طلاب، دانش و فضيلت در جامعه منتشر مى شود؛ و از ميان هم اينان سخنوران، نويسندگان و عالمان و مراجع برمى خيزند؛ بنابراين اهتمام به شئون طلاب ضرورى است؛ چرا كه توجه و اهتمام به امور طلاب، مرجعيّتى نيرومند و كارا در جامعه اسلامى پديد مى آورد.

بالا بردن سطح علمى از نخستين مسئوليت هاى مرجع است. و البته اين مسئوليت منحصر به جنبه علمى طلاب نيست، بلكه ارتقاء سطح فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، بهداشتى و... طلاب علوم دينى را نيز در بر مى گيرد.

لازم است به كيفيت معيشتى و بهداشتى طلاب توجه شود تا در آينده، غناى نفس، قوت روح و صحت بدن داشته باشند و موقعيّت مناسبى در جامعه به دست آورند، آن گونه كه با تكريم و تقدير به آنان نگريسته شود. و بسان صاحبان فضيلت و ملكات بلند نفسانى بوده و نيكى و فضيلت را در جامعه، با نقشى كه به عنوان يك عالم دينى و يا يك خطيب حسينى و يا يك مؤلف اسلامى دارند، نشر دهند. و هرجا كه بروند اسوه اى نيكو بوده و مردم به آنان اقتدا مى كنند، و اين موجب تقويت دين و عزّت مسلمانان و

ص: 100

نشر فضايل و ارزش ها و نجات جامعه از پرتگاه هاى سقوط مى شود.

در اين صورت مرجع مى تواند توسط اين طلاب، كه موفقيت بالايى كسب كرده اند، رس-الت خويش را در ح-يات ج-امعه ايفا كند و البته ذخيره اى براى آخرت وى نيز خواهد بود. و اين همه جز با تلاش هاى بسيار و برنامه ريزى دقيق ممكن نخواهد بود و مرجع بايد تمام توان و امكانات خود را در اين راستا قرار دهد؛ و گرنه عوامل اضمحلال به سراغ آنان آمده تا ايشان را به انحطاط بكشاند، كه در اين صورت، كار اصلاح بسيار دشوار خواهد بود.

* مراعات شئون اهل علم

طلاب، بسيارى از وقت و تلاش خود را جهت تهيه مسكن، اجاره آن، پرداخت قبض آب و برق و كرايه رفت و آمدها به كار مى گيرند. بنابراين ضرورى است كه مرجع، به طريقى اين نيازها را برآورده سازد، تا طلاب بتوانند براى تحصيل علم و دانش فارغ شوند.

از جمله لازم است در اين موارد تلاش شود:

* تهيه مسكن طلاب؛ براى اين كار بايد گروهى فراهم آورد تا اموالى كه براى اسكان طلاب مورد نياز است، از طريق تبرّعات و يا استقراض، در صورتى كه بتوان آن را از حقوق شرعيه پرداخت كرد، جمع آورى كنند.

* سبك كردن بار مالى اهل علم؛ كه با انجام امور ذيل ممكن مى گردد:

1. اقناع دولت ها، مبنى بر اينكه بهاى آب و برق را از طلاب و

ص: 101

مؤسسه هاى دينى نگيرند - البته اگر محذور أهمى نباشد - .

2. متقاعد كردن سازمان حمل و نقل عمومى براى دادن تخفيف به طلاب.

3. قانع كردن سازمانهاى بهداشتى و آموزشى، جهت نگرفتن يا تخفيف هزينه درمانى و آموزشى طلاب و خانواده و فرزندانشان.

4. فراهم آوردن امكان اشتغال خانواده هاى طلاب، مانند تهيه چرخ خياطى و گلدوزى و يا قاليبافى و ... براى كمك به اقتصاد خانواده.

5. پرداخت وام هاى قرض الحسنه بلند مدت تا در كارهاى مضاربه اى از آن بهره گيرند و آنگاه اصل مال را برگردانند.

6. به كارگيرى طلاب علوم دينى در كارهايى كه با مسير علمى آنان نيز سازگار باشد، مانند تحقيق كتاب هاى خطى، تصحيح كتاب هايى كه مى خواهد چاپ شود و... .

7. ايجاد مراكز خدماتى و فروشگاههايى كه لوازم مورد نياز زندگى را با قيمتى مناسب در اختيار طلاب قرار دهند.

8. ايجاد اشتغال براى فرزندان طلاب در زمينه هاى مناسب، به ويژه در ايام تعطيلى.

9. تعيين جوايز نقدى براى طلاب ممتاز علوم دينى.

* ايجاد اماكن تفريحى براى طلاب و خانواده هايشان؛

طلبه نيز، مانند مردم ديگر دچار رنج و خستگى روحى مى شود. لذا لازم است برنامه هاى تفريحى نيز داشته باشد تا خود و خانواده اش در يك

ص: 102

محيط و فضاى سالم رنج و خستگى اى را كه بر جانشان نشسته، بشويند.

بنابراين مرجع بايد درباره ايجاد چنين اماكن تفريحى سالم، كه طلاب علوم دينى و خانواده آنان از آن بهره مند شوند بينديشد؛ زيرا طلاب علوم دينى به دلايل اجتماعى و يا اخلاقى نمى توانند به بسيارى از اماكن تفريحى بروند. به همين دليل بايد مكانهاى ويژه اى براى طلاب ايجاد شود تا سلامت روح و روان آنان و فرزندان و خانواده هايشان حفظ شود. و اگر چنين مكانهايى نباشد، محصل علوم دينى، يا دچار فشارهاى روانى مى گردد و يا به ناچار اوقات ارزشمند خود را در امور بى فايده و گاه مضر صرف مى كند.

* بازسازى شيوه هاى آموزشى

شيوه آموزشى حوزه هاى علميّه بر كتاب هاى درسى اى استوار است كه عمر برخى از آنها به حدود هفتصد سال مى رسد(1)؛ ترديدى نيست كه اين كتاب ها امتيازات مهمّى دارند؛ چرا كه در سطح بالايى از دقّت و استحكامِ استدلال هاى علمى تأليف شده اند. ولى اين كتاب ها به اسلوب قديم نوشته شده و روش تدريس آن مناسب اين زمان نيست. لذا يكى از مسئوليت هاى مرجع، تلاش در جهت تغيير شيوه هاى تدريس و نگارش كتاب هاى

ص: 103


1- . مانند كتاب شرح التجريد علامه حلّى رحمه الله و حداقل به هفتاد سال، مانند كفاية الأصول آخوند خراسانى رحمه الله.

درسى به شكل جديد است و اين كار بسيار سختى است كه زمانى طولانى و تلاشى بزرگ مى طلبد، ولى همت مرجع و همكاران وى، اين مسافت را كوتاه و زمان انجام آن را كم مى كند.

افزون بر آن، ضرورى است دانش هاى جديدى، در حوزه هاى علميه وارد و تدريس شود، مانند سياست و اقتصاد؛ تا اينكه طلاب علوم دينى از قافله تمدن معاصر عقب نمانند.

بايد توجه داشت كه حوزه را به حال قديمش نگاه داشتن و تغيير ندادن شيوه ها و روش ها، سبب جمود فكرى طلاب و به خود مشغول شدن و عدم توانايى بر همراهى با پديده هاى دنياى معاصر خواهد شد؛ چيزى كه طلاّب را از جامعه جدا مى سازد و در نتيجه ديگر قادر به حل مشكلات دينى مردم نيز نخواهند بود.

* اهتمام به قرآن

قرآن برترين كتاب آسمانى است و پلى است به سوى سعادت مسلمانان در دنيا و آخرت، و آنچه ما امروز از سختى و ظلم و مانند آن، در بين جوامع مسلمان مى بينيم، به دليل دورى آنان خصوصا، و تمام بشريت عموما، از قرآن كريم است. از اين رو بر مسلمانان به طور عموم و بر مرجع به لحاظ تصدّى اش نسبت به امور مسلمانان به طور خاص، واجب است كه به قرآن توجه ويژه داشته باشند؛ به چاپ، نشر، تفسير و ترجمه آن به زبان هاى زنده دنيا كه تاكنون ترجمه نشده است اهتمام ورزد.

ص: 104

نكته ديگر، تدريس علوم قرآنى و تفسير به عنوان موادّ اصلى درسى در حوزه هاى علميه، همانند فقه و اصول است.

پس بر ما واجب است نسبت به اين كتاب بزرگ اهتمام قائل شويم و گرنه به پيامدهاى واپس ماندگى و ذلت گرفتار خواهيم شد. در عدم اهتمام ما به قرآن همين بس كه ترجمه قرآن كريم به زبان هاى ديگر به بيش از بيست زبان نرسيده، در حالى كه به عنوان نمونه كتاب يكى از رؤساى يك كشور به پانصد زبان ترجمه شده و تنها از ترجمه يك زبان آن دو ميليون نسخه چاپ و منتشر شد.

* تطور فقه

از كارهاى واجب مرجعيّت، تلاش براى تطور وتوسعه فقه است، به گونه اى كه پاسخ گوى نيازهاى دنياى معاصر نيز باشد، البته با صيانت و تحفظ بر جوهره اصلى فقه.

با نظر در كتب فقهى در مى يابيم كه فقه، در دوره هاى مختلف، تحوّلات و تطوراتى داشته است:

مرحله اوّل: شكل گيرى فقه در كتب أربعه(1) و غير آن؛

مرحله دوم: تطور فقه به كتاب شرايع و مانند آن؛

ص: 105


1- . الكافى، شيخ محمد بن يعقوب كلينى؛ من لايحضره الفقيه، محمد بن على بن بابويه قمى؛ تهذيب الاحكام، شيخ محمد بن الحسن الطوسى؛ الاستبصار، شيخ محمد بن الحسن الطوسى.

مرحله سوم: تطوّر فقه به دست شيخ مرتضى انصارى قدس سره در كتاب هاى

مكاسب و رسائل؛

مرحله چهارم: تطوّر فقه به دست مرحوم سيد محمدكاظم يزدى قدس سره و ديگران در كتاب عروة الوثقى و مانند آن.

لازم است كه گام پنجمى نيز در راه پيشبرد فقه برداشته شود تا با پديده ها و تحولات معاصر هماهنگ گردد. اين تطوّر متوقف بر امور زير است:

1. شناخت كامل فقه با همه گستردگى اش در ابواب مختلف آن.

2. شناخت كامل از شرايط كنونى جهان معاصر از لحاظ پيشرفتهاى علمى، فرهنگى، سياسى، اقتصادى.

3. توان ارايه شيوه اى مناسب كه جامع هر دو مورد فوق باشد.

اين گام ها نيز متوقف بر اين امور است:

الف. شناخت از علم و كتب حقوق و قانون؛

ب. شناخت و تخصص در شيوه هاى نويسندگى جديد.

بنابراين تطور و توسعه فقه، بايد شامل تدوين شيوه طرح مسائل و محتوا، در كنارهم باشد.

مضمون و محتوا، همراه با پيشرفت هاى علمى، اجتماعى، سياسى و اقتصادى و با تكيه بر اصول ثابت شرع، و شيوه و روش تدوين مسائل فقهى نيز بر اساس روش تدوين قوانين خواهد بود.

ص: 106

* منابع فقهى

منابع كهن فقهى بسيارند و همه آنها مورد نياز، ولى برخى از آنها به دليل چاپ نامناسب قديمى، و عدم سهولت استفاده از آنها، متروك شده اند. بنابراين لازم است به چاپ جديد آنها به شكل امروزى توجه شود تا به طور گسترده متداول گردد، كه اينكار بخشى از كار تطوّر در علوم فقهى است.

براى اين كار پيشنهادهاى زير ارائه مى شود:

1. همت به چاپ و نشر آنها به شكل و شيوه جديد؛

2. افزودن شرح و توضيح و حاشيه هاى مناسب براى پى گيرى تطور مسائل فقهى؛

3. قراردادن خلاصه و تمرين در پايان هر فصل؛

4. اخراج فهرست آيات، احاديث، أعلام، قبائل، مكان ها، اشعار و مهم تر از همه، تهيه فهرست موضوعىِ مسائل فقهى؛

5. توجه به تطور و تحول ايجاد شده در فقه؛ مثلاً در اول يا آخر كتاب فهرستى براى ابواب فقه، البته عناوين جديد آن از قبيل سياست، اقتصاد، اجتماع و... گذارده شود و ذيل هر عنوان ابواب فقهى مربوط به آن قرار داده شود. به عنوان نمونه ذيل عنوان «سياست»، به «كتاب الجهاد» و «كتاب القضاء» اشاره مى شود و تحت عنوان «اقتصاد»، كتاب «التجاره» و «إحياء الموات» و... گذارده مى شود.

ص: 107

* توجّه به كتاب هاى خطى

لازم است به ميراث علماء گذشته(رضوان اللّه تعالى عليهم) و كتابهاى خطّى

آنان توجه داشت. به گمان من كتاب هاى خطى كه در كتابخانه هاى شخصى و يا عمومى داخل يا خارج كشور وجود دارد، از يك ميليون نسخه كمتر نيست.

همچنين - با توجه به شواهدى كه در دست است - فكر مى كنم كتاب «الذريعة إلى تصانيف الشيعة» تأليف علامه بزرگ آية اللّه حاج شيخ آقا بزرگ طهرانى قدس سره، به رغم آن كه كتاب هاى بسيارى را در خود جاى داده، ولى كمتر از يك دهم كتب علماى بزرگ، را توانسته است فهرست كند.

شمار بسيارى از كتابخانه هاى عمومى و شخصى در نقاط مختلف جهان، از يمن تا روسيه، هند، پاكستان، تركيه، ايران، قفقاز، آلمان و انگلستان وجود دارد كه بسيارى از مخطوطات شيعه را در خود جاى داده است.

مسئوليت مرجع دينى از آن جهت كه حافظ علوم اهل بيت عليهم السلاماست، ايجاب مى كند كه اين مخطوطات را از اقصى نقاط جهان جمع آورى كند. و ال-ب-ته اين كار به تشكيل گروهى پژوهشگر متخصص در امور كتب خطى نياز دارد.

اين گروه بايد به كشورهايى كه كتب خطى در آنها يافت مى شود مسافرت كند تا به اين مخطوطات يا ميكروفيلم و يا كپى آن دست يابد و پس از تحقيق و آماده سازى، اقدام به چاپ آنها نمايد.

ص: 108

* توجه به خطبا

يكى از گروه هايى كه تأثير بسزايى در جامعه دارند، خطبا و سخنوران مى باشند كه فرهنگ اسلامى را در ميان أمت نشر مى دهند. و همان طور كه خطيب و سخنران خوب فرهنگ ساز است، به همان نسبت خطيب و سخنران كم سواد و كم مطالعه موجب جمود و عقب ماندگى فرهنگى جامعه مى شود.

لذا رسيدگى و توجه به خطبا اهميت بسيار دارد و مرجع، نقش بزرگى در تحكيم و تقويت اين قشر مهم و تأثيرگذار دارد. اهتمام به اين امر با توجه به نكات زير سامان مى يابد:

1. ترغيب و تشويق افراد لايق در حوزه هاى علميه براى ورود به رشته خطابه؛

2. تشكيل دوره هاى آموزشى تخصصى، در زمينه هاى تبليغى؛ فرهنگى، سياسى، اجتماعى، براى خطبا؛

4. انجمن خطبا و يا مؤسسه اى براى رسيدگى به شئون زندگى آنان؛

ت-وج-ه و اه-ت-مام ن-سبت ب-ه خ-طبا و ام-ور آن-ان، براى اين است كه اي-نان زب-ان گ-ويا و ن-يروى پ-يش ب-رنده اس-لام و ي-اوران م-رجع در خ-دمت به اسلام و مسلمين هستند. مرجعى كه بتواند خطيبى را ترغيب كند، گويى نيرويى به نيروهاى قدرتمند اسلام و سربازى ب-ه س-رب-ازان ام-ام زمان(عجل اللّه تعالى فرجه الشريف) افزوده است.

اسلام، در طول تاريخ بر شانه مبلغان تكيه كرده و امروز نيز بيش از

ص: 109

هميشه به خطيبان پيشرو و سرآمد در فن خطابه و آشنا به اصول امر تبليغ دين نيازمند است.

* ترغيب به فراگيرى زبان عربى

مطابق روايات، زبان عربى، كه زبان قرآن است زبان بهشتيان است.

زبان عربى يكى از ابزارهاى وحدت بخش امت اسلامى است؛ البته اين بدان معنا نيست كه غير عرب، زبان خود را رها سازند و فقط با زبان عربى باهم گفت وگو كنند، بلكه منظور آن است كه افزون بر زبان اصلى خود، زبان عربى را نيز بياموزند.

زبان اصلى همان زبان تفاهم در چارچوب يك دولت و يا يك ملّيت است، ولى زبان عربى زبان تفاهم در چارچوب امت اسلام است؛ بنابراين ضرورى است كه مرجع دينى به زبان قرآن اهتمام داشته و فرزندان امت اسلام را بر فراگيرى آن تشويق كرده و آموزشگاه هايى براى آن تأسيس نمايد، كه با شيوه هاى جديد و ساده به آموزش آن بپردازند. هدف از اين كار، زدن پل تفاهم بين فرزندان امت اسلام است. و اگر در منهج اسلام دقت كنيم، در مى يابيم كه آن بر اساس تحكيم زبان عربى، به عنوان زبان تفاهم بين امت اسلامى است. قرآن، سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله، نماز و...، همه به زبان عربى است و اين به معناى آن است كه اسلام از مسلمانان مى خواهد زبان عربى را بياموزند تا زبان تفاهمشان باشد.

ص: 110

* فراگيرى زبان خارجى

اسلام دينى جهانى است و جامعه اسلامى، جامعه اى گسترده است و مليّت هاى مختلف را در خود جاى داده، كه با زبان هاى مختلف سخن مى گويند؛ بنابراين ضرورى است كه در كنار زبان اصلى، زبان هاى ديگر را نيز آموخت. افزون برآن، در جهان، مليّت هاى غير مسلمان نيز هستند كه بيشتر از همه به شناخت اسلام نيازمندند.

لذا يادگيرى زبان هاى خارجى و آماده سازى مبلغانى كه قادرند صداى اسلام را به كشورها و ملت هاى مختلف برسانند، ضرورى است. و مرجعيّت، بيشترين مسئوليت را در راستاى توجيه و تشويق مردم، خصوصا طلاب علوم دينى، به فراگيرى زبان هاى خارجى و ايجاد دوره هايى براى آموزش زبان هاى مختلف را دارد. و هنگامى كه عالِم به بهترين ها در اين دوره ها، جايزه و هديه بدهد و مورد تشوق قرارشان دهد، براى ديگران هم انگيزه مى شود كه در اين دوره هاى آموزشى شركت كرده و زبان هاى مختلف را بياموزند.

* بهسازى و توسعه تشكيلات دينى

بر مرجع لازم است كه با تدوين برنامه اى دستگاه و مؤسسات دينى را به شكلى كه مناسب عصر حاضر باشد، توسعه دهند، البته با توجه و تحفظ بر اصول ثابت و چارچوب شرع مقدس. چرا كه اگر اسلام در لباس زمان عرضه شود، مردم از آن استقبال خواهند كرد، چون قوت، اصالت و تطابق

ص: 111

با فطرت انسانى در اسلام نهفته است. و اگر در برخى كشورها نفرتى از اسلام مشاهده مى شود به دليل عدم شناخت آنان از اسلام است؛ نابينايى كه زيبايى گُل را نمى بيند، طبيعتا اعتنايى به گُل ندارد، اما اگر چشمش باز شود و زيبايى گُل را ببيند، بدان رو خواهد آورد.

و منظور از اجهزه دينى عبارت است از مساجد و ائمه جماعت آن، مدارس و طلاب علوم دينى، منابر و خطباى آن، عالمان دين و راه ارتباطى آنان با مردم.

لازم است عرضه اسلام و اجراى برنامه هاى آن، به گونه اى باشد كه با زمان و ابزار جديد هماهنگ باشد. و برنامه ريزى و جهت دهى مرجعيت در اين باره بسيار مهم و سازنده است.

مثلاً نماز جماعتى كه در مسجدى با ساختمانى زيبا و پاكيزه و امكانات مناسب برپا مى شود، با امام جماعتى كه قرائت و تجويدى زيبا دارد و از بلندگو صدايش پخش مى شود و كوتاه و مناسب با حال مأمومين نماز مى خواند، بطور قطع از نماز جماعت در مسجدى عادى كه چيزى از اين امور در آن نيست جذاب تر خواهد بود.

پيداست كه مردم در فرض اول به نماز جماعت توجه بيشترى مى كنند، و زمانى كه وقت نماز مى شود، شيفته و با شتاب براى اداى نماز واجب به سوى مسجد مى روند، در حالى كه در شكل دوّم، اگر از آنها خواسته شود كه به نماز در آن مسجد حاضر شوند، كندى و تأمل دارند.

اين مسئله در تمام احكام و مسائل دينى جارى است، كه بايد مورد

ص: 112

توجه مرجع قرار گيرد.

* علم و دين

يكى از شيوه هاى غرب براى سلطه بر جهان اسلام، تبليغاتى است كه براى جدايى و ضديّت دين با علم دارند و علّت اين امر از نظر تاريخى به درگيرى كليساى مسيحيّت با دانشمندان هيئت و فيزيك و... باز مى گردد. از جمله جريان نظريه كرويّت زمين و اين كه زمين به دور خورشيد مى گردد، كه با مخالفت شديد كليسا روبرو گرديد؛ چون در تعاليم كليسا، زمين مسطح و مركز عالم شناخته مى شد و خورشيد به دور زمين مى گشت و... . كليسا مخالفت با نظراتش را كفر و خروج از دين مى دانست و معتقد بود، زمين كه شاهد تولد عيسى عليه السلام بوده بايد مركز عالم باشد. و لذا دانشمندانى كه معتقد به كرويّت زمين و محور نبودن زمين بودند را به اعدام محكوم كرد. اين قبيل مواضع كليسا در مقابل دانشمندان، موجب دشمنى و خصومت دين مسيحيت و علم گرديد، كه تا به امروز نيز ادامه دارد.

غرب در تلاش است تا اين درگيرى را به جهان اسلام نيز بكشاند، اما خوشبختانه موفق نبوده است؛ چرا كه اسلام براى علم و دانش، اهميت فراوانى قائل است، بلكه اسلام علم را ملاكى از ملاك هاى برترى مى داند.

ص: 113

خداى سبحان مى فرمايد:

«هَلْ يَستَوي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لايَعْلَمُون»(1)؛ آيا كسانى كه مى دانند و كسانى كه نمى دانند يكسانند؟

بعنوان نمونه، در قرآن كريم به تفكر درباره علت اختلاف شب و روز دعوت شده: «إِنَّ فِى خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ الَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَأَيَاتٍ لأِّولِى الْأَلْبَابِ»(2)؛ «مسلما در آفرينش، آسمان و زمين و آمد و رفت شب و روز نشانه هاى روشنى براى خردمندان است».

تفكر در اين موضوع، انسان را به حقيقت كرويّت زمين و اين كه زمين به دور خورشيد مى گردد، مى رساند.

بنابراين براى قوت بخشيدن به ارتباط بين علم و دين، مسئوليت مرجع بسيار مهم است. و اين مسئوليت با انجام دو برنامه انجام مى شود:

1. فرستادن طلاب علوم دينى به دانشگاه ها، براى تحصيل علوم جديد و مرتبط به واقعيت اجتماع عصر حاضر، و عدم اكتفا به علوم حوزوىِ صِرف.

2. تدريس معارف دين و تفسير و شرح قرآن و نهج البلاغه و احاديث

ص: 114


1- . زمر، آيه 9.
2- . آل عمران، آيه 190.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام در دانشگاه ها.

اگر اين برنامه ها اجرا شود، علم و دين به هم آميخته مى گردد و علم از دين فضيلت و برترى كسب مى كند و دينداران از پيشرفت هاى علمى روز بهره مند مى گردند و عالمان مصداق اين آيه كريمه مى شوند كه:

«يَرفَع اللّه ُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُم وَالَّذِينَ اُوتُوا العِلمَ دَرَجاتِ»؛(1) خداوند كسانى را كه ايمان آورده اند و كسانى را كه علم به آنان داده شده، درجات عظيمى مى بخشد.

* رساله عمليّه

رساله عمليه يكى ديگر از ضرورياتى است كه بايد با تحوّلات زمان متحول شود تا با نيازهاى انسان امروز، البته در چارچوب دين، هماهنگ شود و ضرورى است كه رساله عمليه تنها مشتمل بر احكام شرعى نباشد؛ بلكه ابواب ديگرى از معارف اسلام را نيز در خود داشته باشد؛ از جمله:

1. اصول دين؛

2. اخلاق و آداب؛

3. واجبات و محرّمات؛

ص: 115


1- . مجادله، آيه 11.

4. مواعظ كوتاه؛

5. بيان مسئوليت مكلفان در برابر نشر اسلام و احكام آن و مقابله با كفر و ضلالت؛

6. استفاده از بعضى آيات و روايات در جهت تشويق و ترغيب به دين و توضيح برخى مسائل و يا استدلال بر بعضى احكام - البته به اختصار - و اين بدان معنا نيست كه رساله عمليه پس از آن كه مشتمل بر اين ابواب شد، از طبيعت خود كه رساله عمليه است بيرون آيد، يا آن كه ذكر آيات و روايات باعث شود كه صفحات رساله فزونى يابد و در نتيجه، نتوان به راحتى از آن استفاده برد.

حل اين دو مشكل به دست فقيه است كه بتواند با مهارت، هدفى را كه از ذكر بعضى آيات و روايات دنبال مى شود، تحقق بخشد، بى آن كه سبب شود كتاب، از رساله عمليه بودن، بيرون آيد و يا آن كه بيش از حدّ طولانى و مفصل گردد.

شكى نيست كه رساله اى با اين كيفيت مى تواند مردم را به راه دين هدايت كرده و به آنان آگاهى هرچه بيشتر دينى بدهد، و مفهوم اصل و مصدر بودن كتاب (قرآن) و عترت را در هر موضوع كوچك و بزرگى، آشكار گرداند.

ص: 116

* مسائل جديد

رساله عمليه بايد مسائل جديدى را كه مورد ابتلاى مردم در ابواب مختلف عبادات و معاملات است، در خود جاى دهد؛ چرا كه اين مسائل مورد سؤل و ابتلاى مردم، و همچنين مورد مناقشه در محافل علمى است. بنابراين لازم است كه موضع اسلام درباره آنها روشن گردد تا مكلفان و مقلدان با احكام اسلام آشنا شوند، و نيز باعث سكوت كسانى شود كه مى خواهند اسلام را اين گونه معرفى كنند كه دينى ارتجاعى است و نمى تواند با تحولات جديد همگام بوده و پاسخى براى پرسش هاى جديد داشته باشد.

ص: 117

فصل پنجم : مرجع و پيوندهاى اجتماعى

اشاره

ص: 119

ص: 120

* برآوردن نيازهاى مردم

علما و مراجع تقليد محل رجوع مردمند؛ چرا كه مردم به كسانى پناه مى برند كه با محبت، آنان را بپذيرند و نيازهاى آنان را پاسخ گويند و با آنان آزادانه به گفتگو بنشينند و اسلام نيز همين را مى طلبد و تأكيد شديد بر پاسخ دادن به حوائج مردم دارد.

اميرمؤنان عليه السلام در وصف رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده اند:

طبيب دوّار بطبّه قد أحكم مراهمه و أحمى مواسمه يضع ذلك حيث الحاجة إليه(1)؛ پيامبر صلى الله عليه و آله پزشكى است كه در ميان بيماران مى گردد تا دردشان را درمان كند. داروها و مرهمهاى خود را آماده ساخته، و ابزار جراحى خويش گداخته است. تا هر زمان كه نياز افتد آن را بر دلهاى نابينا و گوشهاى ناشنوا و زبانهاى ناگويا بر نهد.

اميرمؤنان عليه السلام به كميل بن زياد مى فرمايند:

ص: 121


1- . نهج البلاغه، خطبه 108.

يا كميل مر أهلك أن يروحوا في كسب المكارم و يدلجوا في حاجة من هو نائم(1)؛ اى كميل خانواده ات را فرمان ده كه روز، در به دست آوردن مكارم و شب ها در رفع نياز خفتگان بكوشند.

و نيز فرمودند:

من كثرت نعم اللّه عليه كثرت حوائج الناس إليه؛(2) هركس كه نعمت هاى خدا به او روى آورد، نيازهاى مردم به او زياد مى شود.

در حديث است كه: «سيّد القوم خادمهم؛ رئيس قوم، خدمتگذار آنان است»(3) و مرجع به اين دليل كه با دين و دنياى مردم مرتبط است، حوائج و نيازمندى ها و مشكلات و مسائل آنان به او متوجه مى شود؛ بنابراين ضرورى است كه خود را براى انجام حوائج مردم آماده سازد.

شايسته است كه مرجع اشخاصى را در قالب گروه هايى سازمان دهى كند تا براى اين هدف فراغت داشته باشند و براى هر موضوعى از نيازها گروهى خاصى تشكيل دهد. و البته افرادى را برگزيند كه خدمت به مردم را دوست دارند و به امور مسلمانان اهتمام مى ورزند و از اين كار جز پاداش اخروى انتظارى ندارند.

ص: 122


1- . نهج البلاغه، حكمت 257.
2- . نهج البلاغه، حكمت 372.
3- . مكارم الاخلاق، ص 251.

* كارگر و كشاورز

انديشه هاى ويرانگر تلاش مى كنند تا از قشر كارگر و كشاورز با سر دادن شعار يارى آنان، بهره ببرند؛ در حالى كه اسلام به اين دو قشر فعال جامعه، بالاترين عنايت را داشته است.

براى بيان اهتمام اسلام به اين دو قشر، اين حديث كافى است كه:

الكادّ على عياله كالمجاهد في سبيل اللّه (1)؛ كسى كه براى [امرار

معاش] خانواده اش رنج و سختى مى كشد، چونان كسى است كه در راه خدا جهاد مى كند.

اسلام، كارگر و كشاورز را در صف مجاهدانى كه جان و خون خويش را در راه خدا مى دهند قرار داده است. در حديث آمده است:

الفلاّحون كنوز اللّه في الأرض(2)؛ كشاورزان گنج هاى الهى در زمين هستند.

ص: 123


1- . من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 168، باب 2، ح 3631.
2- . تهذيب الاحكام، ج 6، ص 384، باب 22، ح 259؛ در وسائل الشيعه، ج 17، ص 42، باب 10، ح 21933 اين حديث آمده كه: سُئل الامام الصادق عليه السلام عن الفلاّحين فقال: هم الزارعون كنوز اللّه في أرضه و ما في الأعمال شيء احبّ للّه من الزراعة و ما بعث اللّه نبيّا إلاّ زارعا الاّ إدريس عليه السلامفإنّه كان خيّاطا؛ از امام صادق عليه السلام درباره كشاورزان سوال شد حضرت فرمودند: كشاورزان گنج هاى خدا در زمين اويند و در كارها چيزى محبوب تر از كشاورزى نزد خدا نيست و خداوند پيامبرى را برنيانگيخت، مگر آن كه كشاورز بود؛ جز ادريس عليه السلام كه خيّاط بود.

كشاورزان بزرگ ترين ثروت اقتصادى را به ارمغان مى آورند كه هيچ ثروتى معادل آن نخواهد بود و اگر قانون اسلام درباره كارگر و كشاورز اجرا شود، اقتصاد كشورها با شتاب زيادى رشد خواهد كرد و ديگر دستمان را به سوى شرق و غرب دراز نخواهيم كرد.

* توجه به افكار عمومى

لازم است مرجع سه مطلب را مدّ نظر داشته باشد:

1. رضايت و خشنودى خدا در هر كارى كه انجام مى دهد و يا ترك مى كند؛ چرا كه خداوند برتر از هر چيزى است؛

2. اهدافى كه در انجام و يا ترك هر عملى در نظر دارد؛

3. افكار عمومى؛ و آن تركيبى است از عُرف، فرهنگ عمومى، عادت ها و سنتهاى جامعه؛ كه هنگام انجام هر كارى بايد بدان توجه داشت.

مرجعى كه متصدى رهبرى جامعه است، بايد به افكار عمومى تا جائى كه در تعارض با احكام شرعى نباشد توجه كند.

اگر تاريخ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام را بررسى كنيم، مى بينيم كه آنان جز در مواردى كه با دين مخالف بوده، افكار عمومى جامعه را رعايت كرده اند. و در حديث است كه:

و عليك بمداراة الناس(1)؛ بر تو باد به مدارا كردن با مردم.

ص: 124


1- . از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است: «أمرني ربّي بمداراة الناس؛ پروردگارم به من دستور داده كه با مردم مدارا كنم». وسائل الشيعه، ج 12، ص 200، باب 121، ح 10681.

* نيازمندان

اميرمؤنان عليه السلام در عهدنامه خود به مالك اشتر مى نويسد:

ثمّ اللّه اللّه في الطبقة السفلى من الذين لا حيلة لهم من المساكين و المحتاجين و اهل البؤى و الزمنى فانّ في هذه الطبقة قانعا ومعترا(1)؛ خدا را، خدا را، در خصوص طبقه پايين و محروم جامعه، كسانى كه درمانده اند، از مستمندان، نيازمندان، بينوايان، كه در ميان آنان كسانى هستند كه در عين نياز روى سؤال ندارند.

و باز حضرت عليه السلام به مالك مى فرمايد:

واجعل لذوي الحاجات منك قسما تفّرغ لهم فيه شخصك و تجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فيه للّه الذي خلقك(2)؛ براى كسانى كه به تو نياز دارند، زمانى معين كن كه فارغ از هر كارى به آنان بپردازى. براى ديدار با آنان به مجلس عام بنشين و در برابر خدايى كه تو را آفريده، فروتن باش.

صاحبان حاجت بسيار و نيازهايشان متفاوت است؛ گاه نياز مالى و گاه نياز به ازدواج و گاه نياز به وساطت و .... بنابراين شايسته است مرجع

ص: 125


1- . نهج البلاغه، نامه 53.
2- . نهج البلاغه، نامه 53.

آمادگى داشته باشد تا به همه اينها رسيدگى كند، به ويژه قشرى كه امام عليه السلام از آنان با تعبير «الطبقة السفلى؛ قشر پايين» ياد كرده است مانند فقيران، بيماران، دردمندان، بيوه زنان و يتيمان. اينان نيازمند حمايت و عنايت اند و دل هاى شكسته و دعاى مستجاب دارند.

و بهتر اين است كه مرجع، مؤّسه ها و بنيادهايى براى پناه دادن به آنان ايجاد كند، مانند: خانه سالمندان، مدرسه نابينايان و خانه هايى براى فقيران و امورى از اين دست.

* جوانان، نيروهايى كه بايد به كار گرفته شوند

دو مطلب درباره جوانان:

مطلب اوّل: جوان، قدرتى است پر هيجان و پر تحرك؛ پرتوان هنگام ساختن و سخت براى كوبيدن؛ بنابراين بايد به آن اهتمام و توجّه ويژه داشت. اهتمام مرجع به جوانان در محورهاى زير ممكن است:

1. ازدواج آنان؛ چرا كه بسيارى از انحرافات از بى همسرى ناشى مى شود.

2. بالا بردن رشد فكرى و فرهنگى جوانان؛ چرا كه جهل، آنان را به عناصرى مضر در جامعه تبديل مى كند.

3. پاك سازى آنان از رذائل اخلاقى؛ زيرا بيشتر جرايم بزرگ، نخست انحرافات اخلاقى ساده اى بوده است.

ص: 126

4. ايجاد اشتغال براى آنان؛ چرا كه بيكارى در زندگى جوان، بزرگ ترين عامل فساد است، آن گونه كه در گفته شاعر آمده است:

إنّ الشباب و الفراغ و الجدة *** مفسدة للمرء أيّ مفسدة

جوانى، بيكارى و دارايى براى فرد، فساد انگيز است و چه فساد انگيزى!

بنابراين ضرورى است كه مرجع سه گروه را براى رسيدگى به امور جوانان تأسيس كند: يك گروه براى سعى در امر ازدواج آنان؛ گروه ديگر براى فرهنگ سازى و پرورش روح و فكر آنان و گروه سوم براى ايجاد اشتغال براى جوانان.

مطلب دوم: جوانان، همانطور كه گفته شد، قدرت و نشاط و حركت اند، ولى از جهت فكرى و تربيتى احتياج به توجه بيشترى دارند.

پيران صاحبان فكر و تجربه اند؛ امّا قدرت اقدام و حركت، غالبا در آنان خاموش شده است. و معمولاً بين اين دو قشر درگيرى است كه به نام درگيرى نسل ها مشهور است. پيران مى خواهند بر امور مسلط شوند و به اين دليل كه جوانان درك بالايى از مسائل ندارند، مى خواهند آنان را دور سازند. و جوانان نيز مى خواهند كارها را به دست گيرند و پيران را دور كنند، به اين دليل كه آنان كارى نمى كنند.

مرجع بايد به اين مسئله توجه داشته و تلاش كند تا از انديشه پيران و تلاش جوانان، توأما بهره گيرد؛ زيرا انديشه بدون قوّت و نشاط، سودمند نيست و حركت و نشاط بدون جهت دهى انديشه سودمند نخواهد بود.

ص: 127

* رضايت مردم

از قديم گفته اند: «رضى الناس غاية لاتدرك؛ رضايت مردم، هدفى دست نايافتنى است» و «أفئدة الشعب لا تملك؛ دل هاى مردم را نمى شود مالك شد».

جامعه، افراد مختلف مردم را در بر دارد و گروه هاى مختلف جامعه، گاهى با هم تقابل پيدا مى كنند و پيامدهاى آن در جامعه آشكار مى گردد.

گاه با ناراحتى بعضى افراد جامعه و يا نارضايتى عده زيادى مواجه مى گردد و چون وظيفه مرجع، هدايت مردم و رساندن آنان به ساحل سلامتى و نيكبختى است، و چون رهبرى جز با رضايت مردم پا نمى گيرد، بر مرجع فرض است كه در جهت دست يابى به رضايت مردم، حتى نوجوانان جامعه، تلاش كند؛ ولى بايد توجه داشت كه هر چيزى حدودى دارد و براى رضايت مردم هم حدّى است؛ بنابراين مرجع بايد رضايت مردم را با رضايت خدا بسنجد تا رضايت مردم بر خلاف احكام دين نباشد.

از سوى ديگر، مرجع نبايد كارى كند كه خشم مردم را بر انگيزد؛ مثلاً در شرايط فعلى، مردم به دارندگان خانه هاى مجلل و ماشين هاى آخرين سيستم و مانند آن با ديد كراهت و استنكار نگاه مى كنند، از اين رو بر مرجع لازم است كه اين جهت را در نظر داشته باشد و خود و اطرافيان و اعضاى مؤسه هايى كه مربوط به او هستند، زندگى معمولى داشته باشند و كارى نكنند كه خشم و بدگويى مردم را برانگيزند.

ص: 128

* مراقبت از اجتماع و جلوگيرى از گرايشهاى انحرافى

جوامع دائما در حال تغيير و تحول هستند و همراه آن، شيوه هاى انحراف نيز در جامعه شكل هاى گوناگون پيدا مى كند. در گذشته انحراف، امرى فردى به شمار مى آمد و افرادى مسئله دار بدان مى پرداختند، امّا امروز ما با انحرافات سازمان يافته و فساد برنامه ريزى شده مواجه هستيم. فسادى كه سرمايه گذارى بسيارى براى آن صورت گرفته است و از سوى دولتهاى قدرتمندى كه با همه شيوه هاى نفوذ، به اضافه امكانات عظيمى كه در اختيار دارند، رهبرى مى شود.

روشن است كه فرد يا جمعيّتى پراكنده نمى تواند در برابر اين تلاش سازمان يافته، جز با فعاليّتى سازمان يافته بايستد. هر كارى را بايد با همانندش، از نظر شكل و قوّت، پاسخ داد.

انحرافاتى كه در جامعه پديد مى آيد را، مى توان به سه دسته تقسيم كرد:

1- انحرافات اعتقادى؛

2- انحرافات عملى؛

3- انحرافات اخلاقى.

كفر و الحاد، نمونه اى از انحرافات اعتقادى است؛ و تدوين قوانينى بر خلاف اسلام، انحرافى در شيوه هاى عملى است؛ و مواردى از قبيل ورود جوانان در كارهاى زشت، مانند اعتياد و امثال آن، انحراف اخلاقى است.

ص: 129

بنابراين بر مرجع لازم است سازمان هاى ويژه اى ايجاد كند تا با اين انحرافات مبارزه كنند و هر انحرافى در برابر خود، سازمانى با تخصص در مقابله با موضوع آن داشته باشد. اين سازمان ها نيز با بررسى دقيق منشأ انحراف پديد آمده و ميزان گستردگى و راه هاى گسترش آن و همچنين راه هاى مقابله با آن و چگونگى نجات گرفتارشدگان در آن و در نهايت ريشه كنى آن، به طور كاملاً تخصصى تلاش مى كنند.

* مبارزه با انحرافات

مرجع بايد در مقابله با انحرافات بسيار محكم و سرسخت باشد؛ چه انحرافات اعتقادى كه ملحدان بدان دامن مى زنند و چه انحرافات اخلاقى كه پرده دارانِ متهتك شايع مى كنند و يا انحرافاتى كه از عدم التزام به شريعت مقدس اسلام سرچشمه مى گيرد، و آن هم خواه از طرف دولت ها باشد يا در سطح جامعه.

بنابراين، اولاً بر مرجع لازم است كه با اين گونه انحرافات آشنا و با شيوه هاى نشر و گسترش آن آشنا باشد؛ چرا كه شناخت مشكل، آغاز حل آن است و وجود اطلاعات روشن و تفصيلى از انواع انحرافات، مرجع را به سمت انديشيدن به درمان و اصلاح آن سوق مى دهد. و اگر عالِم خودش را از عالَم جدا كرده و نداند كه در دنيا چه مى گذرد، روزى چشم باز مى كند و مى بيند كه فساد در جامعه گسترش پيدا كرده و زمام آن از دست رفته است.

ص: 130

* مبارزه پى گير

مدت مديدى است كه اسلام به طور كامل اجرا نشده است؛ چرا كه رويارويى بين جبهه خير، كه متمثل در مرجعيت است و جبهه شرّ كه در وجود نيروهاى شرور و دشمن اسلام نمودار است، همچنان پابرجاست.

مدت طولانى است كه شراب خوارى، قماربازى، ظلم، ربا، احتكار، فقر، خفقان، استبداد، فساد و گناه و قوانين مخالف اسلام وجود دارد. لذا اين ميدان درگيرى هنوز برپاست و بايد امكانات لازم را فراهم ساخت و براى مبارزه اى طولانى در جهت فكرى و عملى، كه در آن قلم، كتاب و مبلغان و... بكار گرفته شوند، آماده شد.

مقابله با انحرافات مسئوليت هر مسلمانى است، ولى از آن جا كه مرجع به عنوان نايب عام امام معصوم عليه السلام در جامعه اعتبار دارد، بخش اعظم اين مبارزه برعهده اوست. فلذا بايد براى اين مبارزه خود را آماده كند و بيشترين تلاش را براى جلوگيرى از گسترش فساد در سرزمين هاى اسلامى به كار گيرد.

* انتشار كتب به زبانهاى مختلف

مسلمانان در همه سوى جهان گسترده اند و با زبان هاى مختلف سخن مى گويند؛ بنابراين لازم است كتب مفيد اخلاقى و اعتقادى و خصوصا رساله عمليه به زبانهاى مختلف ترجمه و در دسترس آنان قرار گيرد.

ص: 131

* انتشار نامه هاى مفيد

نامه هاى بسيارى در شئون مختلف براى مرجع مى آيد و برخى از آنها براى غير مرجع تقليد نيز بسيار سودمند و مفيدند، مانند نامه هايى كه در آن توصيف اوضاع مسلمانان در مناطق مختلف كشورهاى اسلامى شده و يا استفتائاتى كه مى تواند مورد استفاده بسيارى از مردم قرار گيرد.

بنابراين شايسته است مرجع، اين نامه ها را جمع آورى و چاپ و نشر دهد. اين نامه ها اولاً، ارتباط و پيوند مرجع با مردم را نشان مى دهد و ثانيا، حوادث مهمى را ثبت مى كنند كه مى تواند جزء اسناد تاريخى قرار گيرد. مثلاً نامه هايى كه بين ميرزا محمد تقى شيرازى قدس سره و وكلاى ايشان در مناطق مختلف رد و بدل شده، بسيار مهم و ارزشمند است؛ اين نامه ها امروز اسناد تاريخى ارزشمندى به شمار مى آيند.

ثالثا، در اين نامه ها اطلاعات مهمى درباره اوضاع مختلف اقتصادى و اجتماعى مسلمانان تقرير شده است.

اين نامه ها كارنامه اى جامع است كه هر كس بخواهد با اوضاع و احوال مسلمانان آشنا شود، مى تواند از آن بهره ها ببرد.

رابعا، در خواندن نامه ها لذّت و بهره اى است كه گاه از مطالعه كتاب هاى مختلف به دست نمى آيد(1).

ص: 132


1- . البته لازم است اين نامه ها گزيده شود و چيزى كه رسوايى فردى يا مانند آن را سبب مى شود درج نگردد و امضاى آنها نيز حذف شود.

* علما و جامعه

دشمنان اسلام براى جداسازى جامعه از علما و اهل علم، با ايجاد شبهات و موانع غير واقعى، تلاش بسيار مى كنند. از يك سو عوامل نفرت از علماى دين را با اتهام به ارتجاع، جهل، چشم داشت به اموال ديگران و تملق ثروتمندان و... در افراد جامعه ايجاد مى كنند و همزمان در بعضى از علما و طلاب علوم دينى، فكر كناره گيرى و دورى از جامعه و... را. نتيجه اين كار جدايى عالمان و طلاب علوم دينى با فرزندان جامعه است، به گونه اى كه پيوند و نزديكى جامعه با علما نزديك به محال مى شود و تا جايى كه ديگر زبان مشتركى بينشان باقى نماند؛ و تلاش استعمار تشديد جدايى در هر دو سو است، تا اين جدايى كم كم منجر به رويارويى و ضدّيت شود. هرچه توطئه هاى مستعمرين در ترسيم چهره مشوه و غير واقعى از اسلام، به اين كه اين دين ارتجاعى و ضد پيشرفت است بيشتر شود، اين رويارويى گسترده تر مى شود.

لذا بر مرجع است كه با بكار گرفتن شيوه هاى تبليغى مناسب و مؤثر، براى زدودن اين جدايى ها تلاش كند و نظر جامعه را درباره اسلام اصلاح نمايد. همچنين از طلاب علوم دينى بخواهد تا داخل اجتماع شده و مردم را ارشاد نمايند و آنان را به تمسك به اسلام به عنوان تنها راه نجات برانگيزانند.

بنابراين، بر مرجع واجب است پندارهاى مستعمرين كه در صدد القاء اين تفكراتند كه اسلام دينى ارتجاعى و علماى دينى، انسانهايى بى سوادند،

ص: 133

را از بين ببرد و اهميت دين و وجود علما را به عنوان محور حركت اجتماعى، براى جامعه بيان كرده و اثبات نمايد.

* نگارش خاطرات

در زندگى مسئولان و كسانى كه از موضع مسئوليت با جامعه در ارتباطند، درسها و عبرتهاى فراوانى وجود دارد. افزون برآن، يادآورى اين پندها براى خود آنان نيز فوائد بسيارى دارد؛ چرا كه طبيعت انسان فراموشى است.

بنابراين لازم است حوادث و رخدادها، روزانه تدوين شود تا در حافظه خود و تاريخ بمانند؛ زيرا خاطرات به مانند چراغى است كه راه سالكين اين راه را روشن مى سازد و بر زواياى تاريك مسير مرجعيت [براى مراجع آينده] نورافشانى مى كند.

لذا مرجع نبايد در بيان نكات مهم كوتاهى كند؛ چرا كه بازگو نكردن اين امور، هرچند از روى تواضع باشد، موجب ضايع شدن خود و راهى است كه ديگران مى خواهند آن را بپيمايند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند:

من أرّخ مؤمنا فقد أحياه(1)؛ هر كسى كه تاريخ زندگى مؤنى را بازگو كند، او را زنده ساخته است.

ص: 134


1- . كشف الظنون، ج 1، ص 30.

فصل ششم : مرجعيت در مسير ترقى و پيشرفت

اشاره

ص: 135

ص: 136

* ارتباط با جهان

جهان در مسير پيشرفت علم و فن آورى است، و اين بهترين فرصت ها را براى نشر اسلام در اختيار مسلمانان قرار مى دهد. لذا مرجع بايد با استفاده از تمام وسايل و امكانات علمى و تكنولوژى جديد به معرفى اسلام و رساندن حقيقت اسلام به فرزند آن و نيز به ناآشنايان با اسلام، اهتمام ورزد.

اين كار با كمترين تلاش و مقدار كمى مال ممكن است. و بهترين راه آن تشكيل گروه و يا مؤسسه اى است كه عهده دار ارتباط با شخصيت ها، دانشگاه ها، نويسندگان، متفكران، رهبران سياسى و اجتماعى، ثروتمندان، سياستمداران، حقوق دانان، اصحاب رسانه هاى ارتباط جمعى مانند روزنامه ها و مجلات و راديو و تلويزيون و... در سرتاسر جهان، شود و فرهنگ اسلام را به هر شكل مناسب و ممكن براى ايشان معرفى نمايد (كه آشنا ساختن اين گونه افراد كه داراى تأثيرات زيادى در اجتماع هستند، براى معرفى اسلام به تمام مردم بسيار مفيد و مؤثر خواهد بود).

فراهم سازى اين برنامه، هزينه و انرژى و وقت زيادى نمى طلبد و چه بسا هزينه آن از هزينه تأسيس يك مؤسسه بيشتر نباشد، ولى بازدهى و

ص: 137

تأثير آن بسيار مهم و بزرگ است.

* نگرش جهانى

مرجع بايد در بُعد فكرى و اجتماعى، به نگاه دين محور آراسته گردد؛ يعنى خود را در محيطى گسترده تر از محيط كشورى كه در آن زندگى مى كند ببيند؛ خود را در ميان جهان اسلام، با تمام گستردگيش ببيند. محيط پيرامون وى، در مقلدان و طرفداران او خلاصه نمى شود، بلكه همه امت اسلامى در اين دايره قرار مى گيرند.

اگر مرجع با اين ديدگاه همراه شود، تصميمات او در برگيرنده مصالح تمام امت و جهان اسلام خواهد بود و نه تنها محدود به يك كشور و يا يك منطقه از جهان و يا يك مليّت و نژاد. و اين خود يكى از راه هاى موفقيت مرجع است.

* تحولات جهانى

جهان اسلام در معرض فشارهاى مختلف جهانى براى از هم پاشيدن آن است.

بيش از يك مؤسسه و يك ارگان و يك دولت، براى تغيير ساختار جامعه اسلامى و تغيير آن به شكل جامعه اى غربى در تلاشند.

به عنوان نمونه، در ايران، برهنگى و بى حجابى زنان، چند دهه پيش و در زمان رضاخان، در نتيجه تلاش بسيارى از سفارت خانه هاى دول

ص: 138

خارجى در تهران آشكار گشت. سفارت خانه ها اتباع خود را تشويق مى كردند تا در خيابان هاى تهران بدون حجاب بگردند، و اين كار باعث تحريك بعضى زنان و دختران كه متأثر از فرهنگ غرب بودند مى شد و آنان هم تشويق به اين كار مى شدند. اين حركت ها زاييده برنامه ها و تصميم گيرى هايى است كه دول غربى در بيرون جهان اسلام گرفته اند.

بنابراين اصلاح جهان اسلام نياز به شناخت از اين طرح و برنامه ها و همچنين برنامه ريزى براى مقابله با آن ها را دارد. و مرجع بايد طرح اين وقايع را در مناطق و كشورهايى كه در آن طرح ريزى شده اند دنبال كند؛ يعنى در كشورهاى غير اسلامى. چرا كه شناخت درد، كار درمان را آسان مى كند و بلكه امكان پيش گيرى كامل از دردهاى وارداتى را به ما مى دهد. لذا مرجع با پى گيرى تحولات جهانى و كشف دسيسه ها و توطئه هاى دشمنان اسلام مى تواند جامعه اسلامى را از افتادن در توطئه ها و نقشه هاى آنان حفظ و حراست كند.

* آينده نگرى

ضرورى است كه مرجع طرح و برنامه اى مشخص براى آينده تدوين كند؛ مثلاً طراحى برنامه اى پنج ساله:

- چه اندازه مدرسه علميه لازم است كه در اين مدت تأسيس شود؟

- چه اندازه طلبه لازم است كه در حوزه هاى علميه اضافه شود؟

- چه اندازه مبلّغ لازم است در ظرف اين مدت تربيت شود؟

ص: 139

- چه اندازه كتاب (با امكانات موجود) مى تواند در اين چند سال منتشر شود؟

- و... .

پس از آن كه برنامه ريزى انجام شد، بايد چند گروه، اين طرح و برنامه را بر حسب تخصصشان اجرا كنند.

* نفوذ در كانون هاى قدرت [جهانى]

نظام هاى حكومتى در كشورهاى غربى، بر پايه توازن مراكز قدرت استوارند، لذا تأثيرگذارى در اين مراكز، ممكن است. طبعا اين نفوذ و تأثيرگذارى از طريق كار فكرى و ارتباطات در داخل اين دولت ها شكل مى گيرد و مرجع مى تواند فعاليتهاى زيادى در اين راستا انجام دهد و اين برنامه از دو راه، شدنى است:

1. تشويق و ترغيب نويسندگان، خطيبان، استادان شايسته و با لياقت دانشگاه، براى هجرت به آن كشورها.

2. تلاش در راستاى متشكل كردن مسلمانان پراكنده در آن كشورها و توجيه آنان براى حركتى هماهنگ.

مرجع مى تواند براى انجام هركدام از اين دو امر، شخصيتى فرزانه و جدّى در اين كار را به كمك بگيرد، كه در اين صورت مرجع، نيروى بسيار بزرگى ايجاد خواهد كرد.

ص: 140

* اثر گذارى مداوم

زمانى كه سنگى به هوا پرتاب مى شود، ابتدا با قدرت زيادى حركت مى كند، ولى كم كم حركتش ضعيف شده، به جايگاه اولش باز مى گردد و بى حركت روى زمين مى افتد.

دولت ها و تمدن ها نيز با قدرت زياد آغاز مى شوند، و پس از حركت و اوج اوّليه، كم كم ضعيف شده، تا آنكه از حركت باز مى ايستند و بى حركت مى شوند.

همينطور افراد و جوامع نيز حركت خود را با نيروى عظيمى شروع مى كنند ولى كم كم اين قدرت كاهش مى يابد تا در نهايت، در سكون و بى حركتى قرار مى گيرند.

اين مطلب در مورد مرجع، نيز صادق است. چون به ميدان مرجعيّت پا مى نهد، با قدرت و توان بسيار آغاز مى كند، ولى كم كم اين قدرت كاستى مى گيرد تا به كمترين درجه مى رسد. بنابراين بايد مراقبت مستمر داشته باشد و نمودار فعاليت ها در زندگى اش را ملاحظه كند تا هميشه رو به تصاعد و اوج باشد. بهترين ملاك براى شناخت اندازه اوج اين نمودار در زندگى، توجه به اين قانون است كه در اين روايت بيان شده است:

مَنْ تَساوى يَوْماه فَهُو مَغْبُون(1)؛ هر كس كه دو روزش يكسان باشد، زيان كرده است.

ص: 141


1- . معانى الأخبار، ص 342.

بنابراين اگر مرجع دائما در پى آن باشد كه به داشته هاى گذشته، چيزى بيفزايد، اين حالت ضامن پيشرفت و تلاش پى گير او خواهد بود.

مثلاً اگر مرجع توانست صد مدرسه علميه تأسيس كند، بايد به فكر اين باشد كه در آينده مدرسه ديگرى به اين مدارس تأسيس شده بيفزايد، كه در اين صورت موفقيت خود را در كار تضمين كند.

آمادگى روحى براى مرجع، راهى است به سوى پيشرفت؛ به اين معنا كه مرجع بر اين باور باشد كه پيشرفت، نهايت و پايانى ندارد و هر كارى كه مى كند، گرچه بزرگ باشد، ولى پايان راه نيست و آنچه از او مطلوب است، بيش از اينهاست.

* اقليت هاى غيرمسلمان در كشورهاى اسلامى

در اين بند، درباره گروه هاى غير مسلمان كه در كشورهاى اسلامى زندگى مى كنند سخن مى گوييم. اينان جمع بزرگى هستند كه در ميان ما زندگى مى كنند و بايد به آنان توجه داشته باشيم. مثلاً در عراق، لبنان و سوريه گروه هاى مسيحى و يهودى اى در بين مسلمانان زندگى مى كنند و برخى از آنان در مناسبت هاى مختلف اسلامى با مسلمانان همكارى دارند.

مسيحيان لبنان در برگزارى مراسم عزادارى ايام عاشورا با شيعيان

ص: 142

همكارى دارند و بعضى از آنان با همان نگاه قدسى اى كه به پيامبرشان، عيسى بن مريم عليه السلام دارند، امام حسين عليه السلام را تقديس مى كنند.

اين تأثير گذارى مربوط به پيوند ميان مسلمانان و غير مسلمانان است و همان گونه كه مسيحى تحت تأثير مسلمان قرار مى گيرد، مسلمان ضعيف نيز از مسيحى اثرپذير است كه بايد مراقب اين جهت و تبليغات آنان نيز بود.

بنابراين مرجع بايد به اين گروه ها اهتمام ويژه داشته باشد تا بتواند آنان را به دايره اسلام وارد نمايد. براى اين كار بايد گروهى از مبلغان را آماده ساخت و آنان را در محيطهايى كه اين اقليّتها هستند، وارد كرد تا اسلام را به آنان بشناسانند. همانطور كه توجه به مسلمانانى كه متأثر از افكار غرب شده اند ضرورى است. به ويژه كسانى كه از اسلام جدا شده و در آغوش مذاهب ساختگى غرب، همچون بهائيت و امثال آن در آمده اند.

* تهيه نقشه اى براى فعاليت ها در جهان اسلام

لازم است نقشه اى از جهان تهيه شود كه مراكز مسلمانان، در آن معين شده باشد و افزون بر مناطق جغرافيايى، مؤسسه هاى اسلامى، فعاليت هاى دينى، تعداد مساجد و ائمه جماعت مساجد و تعداد علماى هر منطقه و ديگر اطلاعات مطلوب در اين زمينه را نيز در خود داشته باشد.

ص: 143

همچنين در اين نقشه، مراكز فعاليت هاى ضد اسلام و ضد تشيّع مشخص شده باشد.

اهميت اين نقشه در اين است كه به واسطه آن، مرجع همه مناطقى را كه مى توان در آن فعاليت كرد، زير نظر مى گيرد و خلأهايى را كه در برخى مناطق پديد آمده، پُر مى كند و تبليغات در مناطق مختلف صورت مى گيرد.

اين نقشه به دو بخش تقسيم مى شود:

1. مناطق اسلامى: در اين بخش، مراكز اسلامى، تعداد مسلمانان، تعداد مساجد و... شمارش و مكان آنها مشخص مى شود. همچنين اگر مرجع در منطقه اى وكيل ندارد، وكيلى براى آن محل گسيل دارد و يا اگر در اين مناطق كتابخانه و يا مؤسسه فرهنگى وجود ندارد، براى تأسيس آن ها اقدام كند.

2. مناطق غير اسلامى: مرجع بايد نسبت به وضعيت جغرافيايى، سطح فرهنگى و وضعيت اجتماعى آنان و راه هاى رساندن اسلام به آنان و همچنين چگونگى برقرارى ارتباط با مسلمانان ساكن در آن مناطق آشنايى پيدا كند و افرادى را براى تحقيق از اين مناطق و تشخيص نيازها و شناسايى مراكز و پايگاههاى ضد اسلامى و تعيين راه هاى تقويت مسلمانان بفرستد. اين فعاليت ها با تشكيل گروه هايى كه هركدام به طور تخصصى به يكى از اين امور بپردازند، صورت مى گيرد.

ص: 144

* اضطراب در تقدّم

هنگامى كه انسان پا به ميدان عمل مى گذارد، در ابتدا اضطراب و دلهره اى در خود احساس مى كند. هميشه تقدّم و توسعه، همراه با حالتى از دلهره و اضطراب است، كه البته براى پيشرفت و توسعه امور، چاره اى از آن نيست، و گرنه ركود و عدم حركت چيزى جز جمود و ركود ببار نخواهد آورد.

اگر از درون وجود مخترعان و مكتشفان سؤال كنيم حالتى از اضطراب و نگرانى كه علت آن تفكر مداوم به كار و ترس از عدم موفقيت است را در پاسخ خواهيم يافت.

اصولاً اضطراب و دلهره دو قسم است: اضطراب و دلهره پسنديده و اضطراب و نگرانى مذموم.

اضطراب مذموم، آن است كه نتيجه اى در برنداشته و هدفى را دنبال نمى كند؛ و اضطراب و نگرانى ممدوح، آن است كه به پيشرفت و ترقى مى انجامد.

بنابراين اگر مرجع در وجود خويش نگرانى و در تلاشش اضطرابى حسّ نكند، نشانه جمود و ايستايى اوست و با تحرك و اقدام به كار، اين اضطراب ممدوح در او ايجاد مى شود.

و قطعا اين تلاش براى كار، عيب جويى بى خبران را بر مى انگيزد، كه البته اين از عوارض و هزينه اى است كه مرجع بايد آن را بپذيرد و بپردازد.

براى اين منظور كافى است به حركت هاى انسانى و اصلاحى كه در

ص: 145

طول تاريخ از طرف انسان هاى بزرگ و فرهيخته صورت گرفته، و از همه بالاتر و سخت تر و بزرگتر حركت پيامبران و ائمه اطهار عليهم السلام نظرى بيافكنيم، آن گاه خواهيم ديد هزينه اى كه آن بزرگواران در اين راه پرداخت كردند، فداى جان و ريخته شدن خونشان در مبارزه اى بود كه انسانهاى شرور بر عليه آنان به پا مى كردند.

* اعزام مبلغان به كشورهاى غير اسلامى

ضرورى است كه مرجع نسبت به اعزام مبلغان به كشورهاى مختلف جهان، براى نشر اسلام و هدايت مردم اهتمام ورزد.

اسلام يك دين جهانى و پيامش نورافشانى به همه مردم جهان است، و براى يك منطقه و مردم محدودى نيست، امّا متأسفانه در قلمرويى محدود و در داخل ديوارهاى كشورهاى اسلامى زندانى شده است. من در اين باره كتابى نگاشته ام و مطالبى را در اين باره توضيح داده ام(1).

آن چه مهم است، اينكه سزاوار است مرجع تقليد به هيچ وجه نگران سختى اين كار و دشوارى راه آن نباشد؛ زيرا نگرانى اين امر يا از جهت قبول و پذيرش اسلام از طرف مردم است، كه در اين صورت بايد گفت:

ص: 146


1- . مؤف محترم، كتاب «حول التبليغ فى الغرب» را در بيان بايستگى و چگونگى تبليغ اسلام در غرب تأليف نموده اند، ولى متأسفانه نسخه خطى آن، بر اثر فشارهايى كه از طرف حكومت بعث عراق براى ايشان پيش آمد، از بين رفته است.

مردم با دعوت فطرت خود به آغوش اسلام مى آيند؛ چرا كه اسلام ويژگى هايى دارد كه هركس آن را بداند و از نزديك لمس كند، براى پيوستن به آن تلاش مى كند. و يا اينكه نگرانى و مشكل از جهت نبود نيروهاى فعال تبليغى است، بايد گفت: تعداد بسيارى از مبلغان، با تمام وجود آماده انجام فعاليتهاى تبليغى در كشورهاى ديگر هستند.

خلاصه اين كه: اين وظيفه پس از فراهم آمدن زمينه كافى براى تبليغ كه در امور زير بيان مى شود تحقق خواهد يافت:

اولاً، آماده سازى كادر تبليغى با برگزارى دوره هاى فشرده آموزش زبان هاى خارجى و تدريس اصول تبليغ.

ثانيا، فراهم آوردن پشتوانه مالى مناسب.

- مى توان با ابزار زير اين پشتوانه را فراهم ساخت:

1. اختصاص بخشى از اموال موقوفه به اين امر؛

2. ايجاد صندوق ويژه براى جمع آورى حقوق شرعى براى اين هدف؛

3. اختصاص مقدار معينى از سهام شركت ها، كه سود آن براى اين جهت مصرف شود؛

4. آموزش برخى شيوه هاى تجارت و يا فعاليتهاى اقتصادى به مبلّغان، تا در آن كشورها از اين روش ها بهره گيرند و بخشى از مخارج خود را تأمين كنند.

5. آموزش بعضى از كارهاى دستى كه مبلّغ مى تواند به واسطه آن قسمتى از مخارج زندگى خود را اداره كند؛

ص: 147

6. ايجاد فعاليتهاى اقتصادى كه از سود آن بتوان در تقويت امر تبليغ بهره گرفت.

لازم به ذكر است كه بند چهار و پنج، براى طلاب و مبلغانى كه همه وقتشان را در امر تبليغ مى گذرانند و فرصتى براى كارهاى اقتصادى ندارند، مناسب نيست. و اصولاً در كشورهاى اسلامى اين امور امكان پذير نيست، اما در كشورهاى غربى، اشتغال طالبان علم به فعاليت هاى اقتصادى، يا كار كردن در بعضى مشاغل، امرى عادى و معمول است. در فرمايشى از اميرمؤمنان عليه السلام آمده است:

إن اللّه يحبّ المؤمن المحترف(1)؛ خداوند مؤمنى كه حرفه اى داشته باشد را دوست مى دارد.

بنابراين لازم است كه اين كار تبليغى، به طريقى در برنامه هاى بلند مدت مرجع گنجانده شود و تنها به فرستادن يك يا چند مبلّغ بسنده نشود، بلكه بايد آن قدر مبلّغ فرستاده شود كه بتوان مراكزى براى نشر اسلام در كشورهاى غربى تأسيس كرد. همچنين لازم است مؤسه ها و بنيادهاى فرهنگى و خدماتى در آن كشورها ايجاد كرد تا سخن ما با عمل همراه گردد.

چه بسا اين كار و تلاش، وسيله اى براى نشر اسلام در كشورهايى شود كه هنوز اسلام به آنها راه نيافته و آن كشورها نيز به كشورهاى اسلامى

ص: 148


1- . فروع كافى، ج 5، ص 113، ح 1.

تبديل گردند؛ آن گونه كه اندونزى و مالزى و ... به كشورهاى اسلامى تبديل شدند.

اسلام از ويژگى هايى برخوردار است كه آن را مورد علاقه و اقبال عمومى قرار مى دهد:

1. جهانى بودن دين اسلام؛

2. توان حل مشكلاتى [مادى و معنوى] كه ملت هاى آن كشورها با آن دست به گريبان هستند؛

3. سقوط و انحطاط اديان و مكاتب اعتقادى حاكم بر آن كشورها.

* به كارگيرى قدرت هاى سياسى

حكومت ها امكانات بسيارى در اختيار دارند، و در صورتى كه مرجع بتواند از آنها به شكل خوبى بهره بردارى كند، وسيله خوبى براى خدمت به اسلام خواهد بود. بسيارى از عالمان دين، اين امر را دنبال كرده و از قدرت هاى حاكم در راه ترويج دين، يارى گرفته اند. از اين دسته مى توان علامه مجلسى و علامه كركى و شيخ حسين عبدالصمد (پدر شيخ بهايى) و نيز خود شيخ بهايى - قدس اللّه أسرارهم - را نام برد.

حكومتها به دو دسته تقسيم مى شوند:

دسته اوّل، حكومتهايى كه كاملاً منحرف اند؛

دسته دوّم، قدرت هايى كه نسبتا سالم هستند؛

در نوع اوّل، مرجع مى تواند وسايلى را فراهم آورد كه اين قدرت ها در

ص: 149

خدمت اسلام قرار گيرند، بى آن كه خود به آنها نزديك شود؛ كه در اين صورت توانسته است، قدرت حكومت را در خدمت اسلام در آورد و در عين حال، از ضررهاى نزديك شدن به حكومت محفوظ بماند.

در نوع دوّم نيز بر مرجع لازم است كه حكومت را به تعاون و همكارى دعوت كند و تلاش نمايد تا از آن، در جهت خدمت به اسلام بهره گيرد.

* توجه پيوسته به هدف

بزرگ ترين هدفى كه مرجع براى آن تلاش مى كند، اجراى احكام الهى در عرصه هاى مختلف زندگى است و هيچ عذرى براى اجرا نكردن احكام اسلامِ به طور كامل، از هيچ كس پذيرفته نيست؛ چرا كه اسلام دين فطرت است و اجراى احكام اسلام منشأ نيكبختى دنيا و سعادت آخرت است. و تنها برخى موانع، از اجراى كامل آن جلوگيرى مى كند.

يكى از اين موانع، حكومت هايى هستند كه نمى خواهند اسلام بر روى كره زمين زنده باشد. در اين حال يكى از وظايف مرجع اين است كه اين حكومت ها را قانع كند (اگر امكان آن باشد) كه مصلحت آنان در اجراى اسلام است؛ چرا كه اسلام امنيت و رفاه و آسايش را به ارمغان مى آورد و ريشه هاى جرم و فساد را از روى زمين بر مى كند.

ضعف مسلمانان و فهم ناقص آنان از اسلام، از ديگر موانع اجراى

ص: 150

شريعت است. برخى، اسلام را تنها نماز و روزه معرفى كرده اند و نمى دانند كه ابواب معاملات در فقه اسلامى، گسترده تر از ابواب عبادات است. لذا مرجع بايد زمينه لازم را براى رشد فكرى در ميان مردم ايجاد نمايد تا مردم با تمام اسلام آشنا شوند.

از ديگر موانع اجراى اسلام، تبليغات مغرضانه اى است كه دشمنان اسلام به آن دامن مى زنند و اسلام را دينى قديمى و از كار افتاده معرفى مى كنند.

مسئوليت رفع اين اتهامات به عهده مرجع است كه بايد سستى و بى پايگى آنها را روشن و زيبايى هاى اسلام را آشكار سازد و تبيين نمايد كه اسلام دين پيشرفت و دين رحمت است.

* بهره گيرى از فن آورى روز

ابزار و وسايل پيشرفته ارتباط جمعى مى تواند فرصت هاى بزرگى را در جهت نشر اسلام فراهم سازد. راديو مى تواند وسيله اى براى رساندن احكام دين به مردم و امر به معروف و نهى از منكر قرار گيرد. همچنين روزنامه ها و تلويزيون و ... .

آيا بهتر نيست پيش از آن كه دشمنان اسلام به بهره بردارى از اين ابزار و جهت دهى آنها براى هدف هاى ويرانگر خود بشتابند، ما از اين ابزار بهره گيريم؟

ص: 151

* صلح خواهى

سِلم و دوستى، هم شعار و هم عمل اسلام است. خداوند متعال در قرآن مى فرمايد:

«ادخُلُوا في السِّلْمِ كَافَّةً»(1) همگى در صلح و آشتى درآييد.

سِلم و آشتى، ساحت گسترده اى از اقدامات عملى را در بر مى گيرد؛ از دورى از سخن چينى، غيبت، عيب گويى و عيب جويى گرفته تا درخواست جدّى براى جلوگيرى از به كارگيرى سلاح هاى كشنده و فراخوانى حكومت هاى در حال جنگ براى دست كشيدن از جنگ و خونريزى.

البته اين بدين معنا نيست كه اگر اسلام مجبور به جنگ شود، نمى جنگد، اما آنچه امروز مشاهده مى شود اين است كه جهان پر شده از انديشه جنگ و خشونت، به گونه اى كه سرشار از سلاح هاى كشنده مخوف شده است به طورى كه گفته مى شود سلاح هايى كه امروز در اختيار دولت هاست، براى چهار بار نابود كردن كره زمين كافى است(2).

در اوض-اع و اح-وال ج-هان ام-روز، م-رج-ع به دل-يل ن-يابت از

ص: 152


1- . بقره، آيه 208.
2- . اين مربوط به زمان تأليف كتاب بوده است، اما امروزه با وجود سلاح هاى اتمى و كشتار جمعى موجود در عالم، براى ده ها بار نابودسازى بشر كفايت مى كند.

ام-ام معصوم عليه السلام، چون مسئول زندگى ميليون ها انسانى است كه جنگ ها آنان را نابود مى سازد، بايد علَم سِلم و صلح و دوستى را بلند كرده و جهان را به صلحى عادلانه دعوت نمايد كه حدّى براى اختلافات و جنگ ها قائل باشد.

* مبارزه با انحرافات بزرگ

انحراف در عقيده، اخلاق و حكومت، از انحرافات بزرگى است كه مرجع بايد در برابر آنها قاطعانه و سرسختانه بايستد. و متأسفانه اين گونه انحرافات رو به گسترش مداوم است. بنابراين لازم است كه مرجع برنامه اى تدريجى و دائمى براى مبارزه با اين انحرافات داشته باشد. اين برنامه بر گام هاى زير استوار است:

1. مرحله اول: تقويت دستگاه هاى مرتبط با مرجعيت، به گونه اى كه از نظر اخلاقى دچار مشكل نشوند.

2. مرحله دوم: تلاش براى متوقف كردن دستگاه هاى انحراف ساز.

3. مرحله سوم: ايجاد مانع در كار دستگاه هاى انحرافى.

4. مرحله چهارم: هجوم فرهنگى و سياسى و اجتماعى به اين دستگاه ها و پاكسازى آن ها.

بعنوان مثال اگر فرض كنيم يك سازمان قوى و قدرتمند، جوانان را به

ص: 153

الحاد و لاأبالى گرى دعوت مى كند؛ در مرحله اول، مرجع بايد سازمانى براى جوانان تشكيل دهد و ابزار قدرت و قوت و رشد را برايشان فراهم آورد.

و در مرحله دوم جامعه را به قطع رابطه و جدايى از اين دستگاه منحرف دعوت مى كند، تا اينكه تأثيرگذارى آن مركز منحرف در جامعه از بين برود، كه در نتيجه باعث ضعف و ناتوانى آن خواهد شد.

و در مرحله سوم تلاش كند كه افراد با فرهنگ و انديشه و اهل فكر از آن دستگاه بيرون آيند، و البته هراندازه كه آگاهى آنان بيشتر باشد، زودتر از آن جدا خواهند شد و در صف مخالفين با انحراف درخواهند آمد.

و در مرحله چهارم، سعى كند تا آن دستگاه انحراف را نابود و امكاناتش را از بين ببرد، كه اين پايان وجود و حضور دستگاه هاى انحرافى خواهد بود. اين برنامه، استراتيژى علمى است كه در عرصه هاى مختلف تجربه شده، و لذا براى مبارزه با انحراف نيز بايد از آن استفاده كرد.

* شرك و بى دينى

در جهان امروز، صدها ميليون كافر و مشرك وجود دارد كه به جديدترين ابزار تبليغاتى و اطلاع رسانى با بيشترين پشتوانه مال و قدرت مسلح اند.

ص: 154

مرجع بايد تهاجم پيوسته و عميق و پر قدرتى را بر ضد اين جبهه سازمان دهى كند. و گرنه اين جبهه كفر و شرك و الحاد بر جبهه توحيد چيره خواهد گشت، كه اين بزرگترين خسارت ها است. بر مرجع واجب است كه با هر قدرت و مكنتى كه دارد، از ايمان مردم دفاع كند. بنابراين لازم است كه مرجع، دو جبهه براى مبارزه در اين راه تشكيل دهد: جبهه مبارزه مثبت و جبهه مبارزه منفى.

مبارزه مثبت، همان هدايت كافران و مشركان با ابزار و راه كارهاى مناسب است، و مبارزه منفى، مانع شدن از نفوذ و تسلط شرك و الحاد به عقائد مردم است.

ص: 155

ص: 156

* سخن آخر

آنچه در اين كتاب آمد، خلاصه افكار و انديشه هايم و نيز چكيده تجربه هاى تعداد بسيارى از مراجع (چه آنان كه معاصرشان بودم و چه آنان كه در باره آنان مطالعه كرده بودم) در اين موضوع بود.

نيز اين محصولِ تجربه شخصى خودم بود، افزون بر آنچه كه از نظرها و مشاوره با دوستان(حفظهم اللّه تعالى) به دست آورده ام.

در پايان بايد اين نكته را متذكر شوم كه منظورم از واژه هاى «ينبغى» (سزاوار است) «يجب» (واجب است)، و «يلزم» (لازم است) كه در كتاب از آنها استفاده شده، معانى لغوى آنهاست و وجوب يا استحباب شرعى

ص: 157

مستفاد از اين كلمات نيست و اين كه كدام يك از اين ها واجب و كدام يك مستحب شرعى است، به نظر خود مرجع باز مى گردد.

از خداى متعال خواهانيم تا همه ما را به آنچه خير دنيا و آخرت است، موفق بدارد و تنها از او يارى مى جوييم.

سبحان ربّك ربّ العزّة عمّا يصفون

و سلام على المرسلين و الحمد للّه ربّ العالمين.

كربلاء مقدسه

1/3/1391 هجرى(1)

محمّد شيرازى

ص: 158


1- . مطابق با 7/2/1350 شمسى.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109