روايات تفسيرى در كلام امام صادق عليه السلام (برگرفته از مسند امام صادق عليه السلام)

مشخصات کتاب

سرشناسه : عطاردی قوچانی ، عزیزالله ، 1307 - 1393.

عنوان و نام پديدآور : روایات تفسیری در کلام امام صادق علیه السلام (برگرفته از مسند امام صادق علیه السلام)/ تالیف عزیزالله عطاردی؛ ترجمه محمدرضا عطائی؛ تلخیص سیدمجید نبوی؛ تدوین سمیه خلیلی آشتیانی؛ تحت نظارت عبدالحسین طالعی.

مشخصات نشر : تهران: موسسه فرهنگی نبأ ، 1401.

مشخصات ظاهری : 756 ص. ؛ 5/14×5/21 س م.

شابک : 1800000 ریال : 978-600-264-147-2

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع : جعفربن محمد(ع)، امام ششم، 83 - 148ق. -- احادیث

موضوع : Jafar ibn Muhammad، Imam VI, 702- 765 -- Hadiths

موضوع : تفاسیر شیعه -- قرن 14

Qur'an -- Shiite hermeneutics -- 20th century

شناسه افزوده : عطائی ، محمدرضا، 1315 - ، مترجم

شناسه افزوده : نبوی، سیدمجید، 1366 خرداد-

شناسه افزوده : خلیلی آشتیانی، سمیه، 1360 -

شناسه افزوده : طالعی ، عبدالحسین ، 1340 -

رده بندی کنگره : BP45/2

رده بندی دیویی : 297/9553

شماره کتابشناسی ملی : 8812757

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فیپا

ص: 1

اشاره

روايات تفسيرى در كلام امام صادق عليه السلام (برگرفته از مسند امام صادق عليه السلام)

تأليف: عالم محقق مرحوم شيخ عزيز اللّه عطاردى

ترجمه: حجت الاسلام و المسلمين محمد رضا عطائى

تلخيص: سيد مجيد نبوى

تدوين و تنظيم: دكتر سميه خليلى آشتيانى(عضو هيئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى - واحد تهران غرب)

انتشارات نبأ

ص: 2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 3

ص: 4

فهرست مطالب

تصویر

ص: 5

تصویر

ص: 6

تصویر

ص: 7

تصویر

ص: 8

تصویر

ص: 9

تصویر

ص: 10

تصویر

ص: 11

تصویر

ص: 12

تصویر

ص: 13

تصویر

ص: 14

تصویر

ص: 15

تصویر

ص: 16

تصویر

ص: 17

تصویر

ص: 18

تصویر

ص: 19

تصویر

ص: 20

تصویر

ص: 21

تصویر

ص: 22

تصویر

ص: 23

تصویر

ص: 24

تصویر

ص: 25

تصویر

ص: 26

تصویر

ص: 27

تصویر

ص: 28

تصویر

ص: 29

تصویر

ص: 30

تصویر

ص: 31

تصویر

ص: 32

تصویر

ص: 33

تصویر

ص: 34

تصویر

ص: 35

تصویر

ص: 36

تصویر

ص: 37

تصویر

ص: 38

تصویر

ص: 39

تصویر

ص: 40

تصویر

ص: 41

تصویر

ص: 42

تصویر

ص: 43

تصویر

ص: 44

تصویر

ص: 45

ص: 46

مقدمه

تفسير و تبيين قرآن كريم شيوه ها و روش هاى مختلفى را در طول رشد و بالندگى خود از سرگذرانده است، روش هاى تفسيرى متأثر از منبعى است كه مفسر در تفسير آيات از آن بهره مى گيرد، يكى از اين منابع كه تا امروز هم از آن استفاده مى شود، روايات صادره از پيامبر اكرم و ائمه عليهم السلام است كه با نام تفسير روايى يا تفسير مأثور شناخته مى شود.

تفسير روايى با نزول نخستين آيات قرآن كريم بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم متولد شد، از آن جا كه آياتى از قرآن كريم وظيفه ى تبيين آيات الهى را بر عهده ى پيامبر مى گذارد و مى فرمايد:

«وَ أَنْزَلْنَا اِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ اِلَيْهِمْ»(1)

ص: 47


1- . نحل، 44 : « و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم، تا براى مردم آن چه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى »

و پس از ايشان نيز بنا به آيه تطهير «اِنَّما يُرِيدُ اللّه ُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا»(1)، تنها كسانى كه شايستگى تبيين قرآن كريم را دارند ائمه معصومين عليهم السلام هستند و حديث ثقلين نيز بر عِدل بودن ايشان نسبت به قرآن كريم در هدايت امت اسلامى تأكيد مى كند.

آن چه امروز در تفاسيرى مانند تفسير قمى، نورالثقلين و البرهان و تفاسيرى مانند آن ها مى بينيم، ما حصل جمع آورى روايات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم و اهل بيت ايشان عليهم السلام در تفسير آيات قرآن كريم است.بنابراين نخستين مرحله از تفسير روايى در عصر نبوى تبلور يافت و مخاطبان آن نيز صحابه بودند، از جمله على عليه السلام كه تفسير نبوى را مكتوب مى نمود، چنان كه خود آن حضرت مى فرمايد:

«آيه اى از قرآن نبود كه بر پيامبر نازل شد، مگر آن كه بر من مى خواند و آن را بر من املا مى كرد و من با خط خود آن را مى نوشتم و آن حضرت تأويل و تفسير و ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه و خاص و عام آن را به من ياد داد، و براى من دعا نمود كه خداوند فهم و حفظ آن را به من عطا كند؛ و من هيچ آيه و هيچ علمى كه بر من املا شده بود،فراموش نكردم و آن را نوشتم...»(2).

نگارش و جمع آورى روايات تفسيرى از سياست منع نقل و نگارش حديث در دوره ى سه خليفه ى اول، متأثر شد اما تعطيل نشد چنانچه روايات تفسيرى برجاى مانده از ابن عباس كه شاگرد تفسيرى حضرت

ص: 48


1- . احزاب، 33 : « خدا فقط مى خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند. »
2- . كلينى، الكافى، ج 1 ، ص 64 .

على عليه السلام است و شاگردان او مانند مجاهدبن جبر و سعيدبن جبير نشان دهنده ى فعاليت هاى در اين زمينه است. اين نكته را بايد متذكر شد كه تفسير روايى از روش هاى مشترك بين مفسران شيعه و اهل تسنن است و از اين ميان تفاسير مشهورى هم چون جامع البيان فى تأويل آى القرآن از طبرى و الدرالمنثور اثر سيوطى را مى توان برشمرد.

در ميان شيعيان اين شيوه ى تفسيرى هم چنان با پشت سر گذاشتن نزديك به يك قرن فراز و نشيب، دوره اى جديد از حيات خود را آغاز كرد كه دو دوره ى نشأت گرفته ازفرهنگ اهل بيت عليهم السلام را شامل مى شود:

1 . دوره ى امام باقر و امام صادق عليهماالسلام، 2 . دوره ى امام كاظم تا امام حسن عسكرى عليهماالسلام.

با توجه به موضوع اين نوشتار كه روايات تفسيرى امام صادق عليه السلام است، به توضيح اندكى درباره ى دوره ى نخست اكتفا مى كنيم، اين دوره تقريبا از سال 85ق - دهه ى آخر حيات امام سجاد عليه السلام - آغاز مى شود و تا سال 150 ق - اندكى پس از شهادت امام صادق عليه السلام - ادامه مى يابد.

شاخصه هاى اين دوره را چنين برمى شماريم، روايات تفسيرىبسيارى از صادقين عليهماالسلام در اين دوره بيان شده است، در اين دوره شاگردان ائمه عليهم السلام به جمع آورى روايات تفسيرى مبادرت كردند، مفسران بزرگ روايى نيز پا به وادى قرآن گذاشته و درخشيدند، هم چون جابربن يزيد جعفى (م 128 ق)، اسماعيل بن عبدالرحمن معروف به سُدّى كبير (م 127 ق)، محمدبن سائب كلبى (م 146 ق) و ابن بن تغلب (م 141 ق) و صادقين عليهماالسلام به ويژه امام صادق عليه السلام، اصول

ص: 49

فقه استدلالى را به شاگردان خود تعليم دادند كه زمينه ساز اجتهاد در دوره هاى بعد شد.

بخش قابل توجهى از روايات تفسيرى امام صادق عليه السلام كه خلاصه اى از آن را در ادامه از نظر مى گذرانيد، به مسائل فقهى و آيات الاحكام مربوط است، اما به اين سبب كه بسيارى از احكام روايى نياز به تبيين دارند، اين روايات در ادامه ذكر نشده است.

روايات تفسيرى حاضر تلخيصى از مسند امام صادق عليه السلام است كه توسط محقق عطاردى رحمه الله در 22 مجلد به عربى نوشته و انتشار داده و توسط جناب عطايى به فارسىبرگردانده شده است. در ترجمه ايشان اسناد روايات حذف و روايات فقهى نقل نشده است. لازم به توضيح است مرحله اول تلخيص توسط آقاى نبوى انجام شد، در مرحله دوم روايات را باز بينى كردم و به هر روايت عنوان داده شد، روايات مربوط به مقدمات تفسير در فصلى جداگانه قرار گرفت و در آخر رواياتى كه فهمش نياز به مقدماتى داشت و در اين مجال بيان آن مقدمات ممكن نبود، از تلخيص حذف شد و روايات يا عباراتى كه نياز به توضيح داشت، در پاورقى تبيين شد.هدف اصلى تدوين و نشر اين كتاب دسترسى و آشنايى عموم با روايات تفسيرى امام صادق عليه السلام است كه به سفارش مؤسسه ى فرهنگى نبأ و با همكارى مركز فرهنگى خراسان انجام شده و به زيور طبع درآمده و اميد است در بهره مندى از معارف برجاى مانده از امام صادق عليه السلام مفيد و راهگشا باشد.

در اين مجال از زحمات آقاى مهندس شهرى ناشر محترم اين اثر و

ص: 50

ويراستار آن آقاى دكتر عبدالحسين طالعى كه مشفقانه براى اعتلاى اين اثر ارزشمند مرا راهنمايى كردند تشكر مى كنم.

و الحمدللّه ربّ العالمين آذرماه 1400 5 جمادى الاول 1443 هجرى مصادف با سالروز ميلاد حضرت زينب كبرى عليهاالسلام سميه خليلى آشتيانى

ص: 51

ص: 52

مقدمات و مبانى تفسيرى

نزول قرآن

آيات قرآن چهار بخش است:

1 . امام صادق عليه السلام فرمود: «همانا قرآن در چهار بخش نازل شده است، يك چهارم حلال، يك چهارم حرام، يك چهارم سنّت ها و يك چهارم اخبار پيش از شما و بعد از شما و حل اختلاف ما بين شماست.»(1)

نخستين آيه

2 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«نخستين چيزى كه به رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نازل شد: «بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» و آخرين (سوره كامل) آن «اِذا جاءَ نَصْرُ اللّه » بود.(2)

ص: 53


1- . كلينى، الكافى، ج 2 ، ص 627 .
2- . همان.

نزول قرآن در بيست سال

3 . حفص بن غياث نقل مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداى عزّوجلّ: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ»(1) پرسيدم؛ آيا نزول قرآن بين اوّلين (آيه) و آخرين (آيه) بيست سال طول كشيد؟ فرمود:

«قرآن يك جا در ماه رمضان به بيت المعمور(2) نازل شد سپس در طول بيست سال فرود آمد.» آن گاه فرمود:

«رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: صحف ابراهيم شب اول ماه رمضان و تورات شب ششم ماه رمضان و انجيل شب سيزدهم ماه رمضان و زبور شب هيجدهم و قرآن شب بيست و سوم ماه رمضان نازل شد».

قرآن و فرقان

4 . عبداللّه بن سنان مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قرآن و فرقان پرسيدم، فرمود:

«قرآن تمام كتاب (خدا) و اخبار آن چه هست و فرقان آن بخش محكمى است كه مورد عمل است و هر محكمى فرقان است.»(3)

ص: 54


1- . بقره، 185 : « ماه رمضان همان ماهى است كه قرآن در آن ماه نازل شد. »
2- . بيت المعمور، خانه اى در آسمان چهارم يا هفتم، مُحاذى برابر يا مقابلِ خانه ى كعبه است كه فرشتگان در آن جا همواره مشغول عبادت و طواف اند. طبرسى، مجمع البيان، ج 9 ، 247 ؛ فخر رازى، مفاتيح الغيب، ج 4 ، ص 46 ؛ عروسى حويزى، نورالثقلين، ج 5 ، ص 136 .
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 9 .

زبان قرآن

5 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«قرآن به گونه (كِنائى) به در مى گويم ديوار بشنو، نازل شده است.»(1) 6. امام صادق عليه السلام شنيدم فرمود:

«قرآن بازدارنده و فرمان دهنده است؛ فرمان به بهشت مى دهد و از دوزخ باز مى دارد.»(2)

فضيلت قرآن

خانه صلح و سازش

1 . امام صادق از قول پدرانش عليهم السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

«اى مردم! شما هم اكنون در سراى صلح و سازش هستيد وآماده سفريد، شما را با شتاب مى برند در حالى كه شب و روز و خورشيد و ماه هر تازه اى را كهنه مى كنند و هر دورى را نزديك و هر وعده اى را به سر مى آورند، شما هم آماده باشيد براى گذرگاهى دور! مِقدادبن اسود با شنيدن اين سخنان از جا بلند شد و عرض كرد: يا رسول اللّه ! خانه صلح و سازش چيست؟ فرمود: خانه اى كه رسيدن و كوچ كردن است. هرگاه آشوب ها چون شب تيره شما را فرا گرفت به قرآن چنگ بزنيد، زيرا شفيعى است كه شفاعتش پذيرفته است و گزارشگرى است باور

ص: 55


1- . همان، ج 1 ، ص 10 .
2- . همان، ج 1 ، ص 9 .

شده، هركه آن را رهبر خود سازد به بهشت كشاند و هركه آن را پشت سر نهد به دوزخ راند. راهنمايى است كه بهترين راه را نشان مى دهد، كتابى است داراى تفصيل و بيان و تحصيل، شوخى و ياوه نيست. ظاهرى دارد و باطنى، ظاهرش استوار و باطنش دانش؛ ظاهرش زيبا و باطنش ژرفا، اخترانى دارد و اخترانش اخترانى، شگفتى هايش بى شمار و تازه هايش كهنه نشدنى، داراى چراغ هاى هدايت و مشعل حكمت و راهنماى معرفت براى راه شناسى كه ديدگان خود را به هر سوى آن بگرداند و نظرى دقيق براى درك صفت آن نمايد. نجات بخش كسى است كه در معرض هلاكت است ورهايى بخش آن كه گرفتار چنگال (اهريمن) است.

به راستى انديشه باعث حيات دل بيناست چنان كه روشنى خواه به وسيله ى نور در تاريكى ها راه مى رود بر شما باد به خوش برآمدن و كم توقّف كردن!»(1)

خبر از گذشته و آينده

2 . امام صادق عليه السلام آورده است فرمود:

«به راستى كه خداى عزيز جبّار كتاب خود را بر شما فرو فرستاد و آن است كه راستگو و خيرخواه است، خبر شما و خبر پيشينيان و پسينيان شما و خبر آسمان و زمين در آن است و اگر كسى نزدشما بيايد از آن گزارش دهد شما شگفت زده مى شويد.»(2)

ص: 56


1- . كلينى، الكافى، ج 2 ، ص 598 .
2- . همان، ج 2 ، ص 599 .

حيات دل

3 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«به راستى در اين قرآن مشعل هدايت و چراغ هاى شب تار است بايد هر جوينده اى ديده اش را در آن بگرداند و براى روشنى آن نظر خود را بگشايد به راستى انديشه، حيات دل بينا است همان طورى كه طالب روشنى به وسيله نور در تاريكى ها راه مى رود.»(1)

رهبر و رهنما

4 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«در سفارش اميرالمؤمنين عليه السلام به يارانش آمده است: بدانيد كه قرآن رهبر روز و روشنايى شب تار دربرابر هر سختى و تنگدستى است.»(2)

سه ديوان در قيامت

5 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«روز قيامت سه ديوان و دفتر وجود دارد: دفترى كه در آن نعمت ها ثبت شده و دفترى كه در آن حسنات است و دفترى كه در آن سيّئات است. دفتر نعمت ها را با دفتر حسنات مقابله كنند، نعمت ها تمام حسنات را فراگيرد و دفتر سيّئات بجا ماند. فرزند آدم مؤمن را براى حساب فراخوانند، قرآن در زيباترين صورت جلوى او مى آيد و مى گويد: پروردگارا من قرآنم و اين بنده مؤمن تو خود را براى خواندن من به زحمت انداخت و شبش را در

ص: 57


1- . همان.
2- . همان، ج 2 ، ص 600 .

تمرين با من به درازا كشاند، چون مشغول نماز مى شد اشك از چشمانش جارى بود. او را خشنود گردان همان طورى كه او مرا خشنود كرد.

فرمود:

پس خداى عزيز جبّار مى فرمايد: اى بنده ى من دست راستت را باز كن! خداوند دست راست او را از رضوان عزيز جبار و دست چپش را از رحمت الهى پُر سازد. سپس گفته مى شود: اين بهشت ارزانيت باد! بخوان و بالا رو، هرگاه آيه اى بخواند مرتبه اى بالا رود.»(1)

صورتى زيبا

6 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«هرگاه خداى عزّوجلّ خَلق اولين و آخرين را در محشر گرد آورد، ناگاه همگى ببينند شخصى پيش آمد كه هرگز صورتى زيباتر از او ديده نشده است، چون چشم مؤمنان به او افتد كه قرآن است گويند: از ماست اين بهترين چيزى است كه ما ديديم و چون به آن ها رسد از آن ها بگذرد، شهيدان آن را ببينند، تا اين كه به آخر آن ها رسيده و از آن ها نيز بگذرد گويند: اين قرآن است تا به فرشتگان برسد، مى گويند: اين قرآن است و از آن ها نيز بگذرد به سمت راست عرش بايستد خداى جبّار بفرمايد: به عزّت و جلالم و به مرتبه والايم سوگند كه امروز گرامى دارم هركه را كه تو را گرامى داشته و خوارسازم آن كه تو را خوار ساخته است.»(2)

ص: 58


1- . همان، ص 601 .
2- . كلينى، الكافى، ج 2 ، ص 602 .

از قرآن درس بگيريد

7 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«بر شما باد به قرآن! هر آيه اى در آن يافتيد كه پيشنيان بدان وسيله نجات يافته اند بكار بنديد و آن چه را كه ديديد باعث هلاكت افراد پيش از شما شده است، از آن اجتناب كنيد!»(1)

ولايت اهل بيت، مدار قرآن

8 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«همانا خداوند ولايت ما اهل بيت عليهم السلام را محور و مدار قرآن و همه كتاب ها(ى آسمانى) قرار داده است، محكمات قرآن بر آن محور مى گردد و به وسيله آن ها كتاب ها(ى آسمانى) بلند وپرآوازه شوند و ايمان تجلّى نمايد. رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم دستور داد به قرآن و آل محمّد صلى الله عليه و آله وسلم اقتدا كنند؛ اين مطلب را در آخرين خطبه اى كه ايراد كرد فرمود: همانا من در بين شما دو چيز گرانقدر مى گذارم: ثقل اكبر و ثقل اصغر؛ امّا ثقل اكبر كتاب پروردگار من است و اما ثقل اصغر عترتم، اهل بيت من است حق مرا در آن دو پاس داريد و تا وقتى كه به آن دو چنگ زنيد هرگز گمراه نخواهيد شد.»(2)

عمل به قرآن و سنّت

1 . امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:

ص: 59


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 2 .
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 6 .

«هركه با سنّت محمّد صلى الله عليه و آله وسلم مخالفت كند محقّقاً كافر است.»(1) 2. امام صادق عليه السلام از قول رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

«هرگاه از قول ما حديثى نقل گرديد، گواراترين، آسان ترين و هدايت گرترين آن را بپذيريد، اگر با كتاب خدا موافق بود من آن را گفته ام ولى اگر با كتاب خدا موافق نبود، من آن را نگفته ام.»(2)

حامل (حافظ) قرآن

اهل قرآن

1 . امام صادق عليه السلام از قول رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

«به راستى اهل قرآن در بالاترين درجه از آدميانند، جز پيامبران و رسولان. حقوق اهل قرآن را كوچك نشماريد، زيرا كه ايشان از طرف خداى عزيز جبّار مقام ارجمندى دارند.»(3)

همراه فرشتگان

2 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«حافظ قرآن كه به آن عمل كند با فرشتگان نيكوكار گرامى است.»(4)

شايسته احترام

3 . امام صادق عليه السلام از قول رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم آورده است، فرمود:

ص: 60


1- . برقى، المحاسن، ص 220 .
2- . همان.
3- . كلينى، الكافى، ج 2 ، ص 603 .
4- . همان.

«سزاوارترين مردم به خشوع در برابر خدا در نهان و عيان حامل قرآن است. به راستى كه سزاوارترين مردم در نهان و آشكار به نماز و روزه عالم به قرآن است. آن گاه با صداى بلند فرياد زند: اى حامل قرآن! بدان وسيله تواضع پيشه كن تا خدايت بالا برد و آن را وسيله تكبّر نگردان كه خدا خوارت كند. اى حامل قرآن! خود را به خاطر خدا با آن بياراى تا خدا تو را بدان وسيله بيارايد. خود را با آن براى مردم آراسته نكن تا خدا بدان وسيله تو را زشت نمايد.

هركه تمام قرآن را حفظ كند، گويا نبوّت را در دل خود جا داده، ولى به او وحى نمى شود. هركه جامع قرآن باشد و آن را بفهمد، در برابر كسى كه به او نادانى ورزد اوبردبار باشد و در برابر هركه به او خشم گيرد او شكيبا باشد و در برابر آن كه با او تندى كند، او تند نشود بلكه چشم پوشى نمايد و ببخشد و به خاطر تعظيم قرآن بردبار باشد. هركه قرآن به او داده شده است، گمان بَرَد به كسى بهتر از او را داده اند هر آينه آن چه را كه خدا كوچك شمرده او بزرگ دانسته و آن چه را كه خدا بزرگ شمرده، او كوچك دانسته است!»(1)

مردم چهار دسته هستند

4 . ابان بن تغلب از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه فرمود:

«مردم چهار دسته اند.»گفتم:

فدايت شوم! آن ها كيستند؟ فرمود:

«مردى كه ايمانش دادند ولى قرآنش ندادند. مردى كه قرآنش

ص: 61


1- . كلينى، الكافى، ج 2 ، ص 605 .

داده اند ولى ايمانش نداده اند. مردى كه هم قرآن داده اند و هم ايمان. مردى كه نه قرآن داده اند و نه ايمان.» گفتم:

فدايت شوم! آن ها را براى من بيان كن! فرمود:

«آن كه ايمان داده اند ولى قرآن نداده اند چون ميوه ى شيرين بى بو است و آن كه قرآن داده اند ولى ايمان نداده اند مانند ميوه ى خوشبو و تلخ مزه است و آن كه هم قرآن داده اند و هم ايمان بمانند ترنج خوشبو و خوشمزه است، امّا آن را كه نه قرآن داده اند و نه ايمان چون حَنظَل تلخ بى بوست.»(1)

بى نيازى

5 . معاويه بن عمّار نقل كرده است: امام صادق عليه السلام به من فرمود:«هركه قرآن را بخواند، چنان بى نياز شود كه پس از آن نيازمندى نباشد و اگرنه به هيچ وسيله به بى نيازى دست نيابد.»(2)

عرفاى بهشتيان

6 . سَكّونى به نقل از امام صادق عليه السلام از قول رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم آورده است، فرمود:

«حاملان قرآن عرفاى بهشتيانند و مجتهدان رهبران اهل بهشت و سفيران سروران بهشتيان هستند.»(3)

ص: 62


1- . همان، ج 2 ، ص 606 .
2- . همان.
3- . همان.

اهميت حفظ قرآن و آموزش آن به ديگران

همدم قرآن

1 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«به راستى كسى كه با قرآن همدم شد، قرآن را با زحمت و اندك اندك حفظ مى كند، او را دو پاداش است.»(1)

معلم يا دانشجوى قرآن

2 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«بر مؤمن سزاست كه قرآن را بياموزد و يا در راه فراگيرى آن باشد.»(2)

تمسك به قرآن

3 . يعقوب بن احمر مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: فدايت شوم! مرا غم هايى رسيده و هيچ خيرى نمانده، مگر بخشى از آن را از دستم ربوده است حتّى قرآن را كه قسمتى از آن يادم رفته است. مى گويد: همين كه نام قرآن را بردم امام عليه السلام ناراحت شد، فرمود:

«به راستى كسى كه سوره اى از قرآن را فراموش مى كند، روز قيامت آن سوره نزد او مى آيد تا بر او اشراف يابد از درجه اى از درجات بهشتى به او سلام مى دهد و او پس از جواب سلام مى پرسد: تو كيستى؟ مى گويد: من فلان سوره ام كه مرا ضايع و ترك كردى، اما اگر به من چنگ زده بودىتو را به اين درجه مى رساندم.»

ص: 63


1- . كلينى، الكافى، ج 2 ، ص 606 .
2- . همان، ص 607 .

سپس با انگشتش اشاره كرد و فرمود:

«به قرآن تمسّك جوييد و آن را بياموزيد! به راستى بعضى از مردم قرآن را ياد مى گيرند براى شهرت، تا بگويند فلانى قارى قرآن است، بعضى آن را مى آموزند و طالب صوتند تا مردم بگويند: فلانى خوش صداست در اين آموختن خيرى نيست و بعضى آن را مى آموزند تا شب و روز به آن عمل كنند و توجه ندارند كه كسى از آن آگاه باشد يا نباشد.»(1)

قرآن بياموز

4 . امام صادق عليه السلام فرمود:«مؤمن را سزاست كه نميرد تا قرآن را بياموزد يا در راه آموختن آن باشد.»(2)

بالاتر از ذكر

5 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«قرائت قرآن بالاتر از ذكر و ذكر بالاتر از صدقه و صدقه بالاتر از روزه دارى است و روزه سپرى در برابر دوزخ است.»(3)

نگاه بر قرآن

6 . اسحاق بن عمّار نقل مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: فدايت شوم من قرآن را به خاطر سپرده و حفظ كرده ام، از حفظ بخوانم بهتر است يا در مصحف نگاه كنم؟ فرمود:

ص: 64


1- . همان، ص 609 .
2- . حلّى، احمدبن محمد، عدّالدّاعى، ص 269 .
3- . همان.

«نه، بلكه آن را در مصحف نگاه كن و بخوان كه بهتر است مگر نمى دانى نگاه كردن به قرآن عبادت است؟»(1)

خواندن قرآن

شكايت سه چيز

1 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«سه چيز است كه به خداى عزيز جليل شكايت مى كند: مسجد خرابى كه اهل آن در آن نماز نمى خوانند، عالِمى كه بين جاهلان است، قرآنى كه معلّق است و گردوغبار روى آن نشسته كسى نمى خواند.»(2)

خواندن از روى خط قرآن

2 . امام صادق عليه السلام فرمود:«هركه از روى قرآن بخواند، چشمش سود بَرَد و از گناهان والدينش كم شود، هرچند كه كافر باشند.»(3)

طرد شيطان

3 . امام صادق عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم نقل كرده است، كه فرمود:

«هيچ چيزى بر شيطان سخت تر از خواندن قرآن از رو نيست، وجود قرآن در خانه، شيطان را طرد مى كند.»(4)

ص: 65


1- . حلّى، احمدبن محمد، عده الداعى، ص 272 .
2- . همان.
3- . همان.
4- . همان.

عهد الهى

4 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«قرآن پيمان خدا به خلق اوست، از اين رو سزاوار است كه مسلمان به عهد الهى نگاه كند و هر روز پنجاه آيه را بخواند.»(1)

خانه مورد توجه اهل آسمان

5 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«چون در خانه اى مسلمانى باشد كه قرآن بخواند اهل آسمان آن خانه را به يكديگر نشان دهند همان طورى كه اهل زمين ستاره پُر نور آسمان را به هم نشان مى دهند.»(2)

هر حرف يك حسنه

6 . امام صادق عليه السلام فرمود:«هركس يك حرف از قرآن را گوش كند و نخواند، يك حسنه براى او نوشته شود و يك سيّئه از او محو گردد و يك درجه بالا رود. هركه با نگاه كردن بدون تلفّظ و صدا بخواند ، به هر حرفى براى او يك حسنه بنويسند و يك سيّئه محو نمايند و يك درجه بالا برند و هركه يك حرف ظاهر آن را بياموزد خداوند ده حسنه براى او بنويسد و ده سيّئه از او را محو كند و ده درجه بالا برد.

فرمود: نمى گويم به هر آيه بلكه به هر حرف با يا تا و مانند اين ها. فرمود: هركه يك حرف ظاهر آن را در نماز نشسته بخواند خداوند براى او پنجاه حسنه بنويسد و پنجاه سيئه محو نمايد و

ص: 66


1- . همان.
2- . همان.

پنجاه درجه بالا برد و هركه آن را ايستاده در نمازش بخواند خداوند به هر حرفى صد حسنه براى او بنويسد و صد سيّئه او را محو گرداند و صد درجه بالا برد و هركه آن را ختم كند دعاى اجابت شده اى دير يا زود دارد.» راوى عرض كرد: فدايت شوم! تمام قرآن را ختم كند، فرمود:

«تمام آن را ختم كند.»(1)

هر خانه يك مصحف

7 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«مرا خوش آيد كه در خانه مصحفى باشد خداى عزّوجلّ بدان وسيله شيطان را طرد كند و سزاوار است كه در آن قرائت كنند، اگرچه از حفظ به خوبى قرائتمى شود آن را ترك نكنند.»(2)

شمرده خواندن و ختم قرآن

عجله نكن

1 . عبداللّه بن سليمان مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به تفسير قول خداى عزّوجلّ: «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً»(3) پرسيدم، فرمود:

«اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده است: (يعنى) آن را خوب بيان كن و كلماتش را ادا كن، مثل شعر با عجله نخوان و مانند ريگ پراكنده

ص: 67


1- . كلينى، الكافى، ج 2 ، ص 609 .
2- . حلّى، احمدبن محمد، عدة الداعى، ص 273 .
3- . مزمّل، 4 ، « قرآن را به ترتيل بخوان. »

نكن! بلكه دل هاى سخت خود را با آن به هراس اندازيد! مبادا همّ شما آن باشد كه سوره را به آخر برساند!»(1)

با لحن و صوت عرب

2 . امام صادق عليه السلام از قول رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

«قرآن را با لحن و صوت هاى عرب بخوانيد، زنهار از لحن بدكاران و صاحبان گناهان كبيره دورى كنيد! زيرا كه پس از من مردمانى بيايند كه قرآن را چون آوازخوانى، نوحه خوانى و رهبانيت در حنجره بگردانند و از گلوگاهشان نگذرد، دل هاى ايشان واژگونه است و دل آن كه از خواندنآن ها خوشش آيد نيز وارونه است.»(2)

زيور قرآن

3 . امام صادق عليه السلام به نقل از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرموده است:

«هر چيزى را زيورى است و زيور قرآن آواى خوش است.»(3)

آرام و به ترتيل

4 . علىّ بن حمزه مى گويد: من حاضر بودم، ابوبصير به امام صادق عليه السلام گفت: فدايت شوم! من قرآن را يك شبه بخوانم؟ فرمود: «نه» گفت: در دو شب بخوانم؟ فرمود: «نه» تا رسيد به شش شبامام عليه السلام با دست خود اشاره كرد: بخوان! سپس امام عليه السلام فرمود:

«اى ابومحمّد! به راستى كه اصحاب محمّد صلى الله عليه و آله وسلم پيش از شما

ص: 68


1- . كلينى، الكافى، ج 2 ، ص 610 .
2- . همان، ص 611 .
3- . همان، ص 613 .

قرآن را در يك ماه و كمتر مى خواندند. قرآن را نبايد با عجله خواند بلكه بايد آرام و به ترتيل خواند، چون به آيه اى رسيدى كه در آن از دوزخ ياد شده است بايست و از آتش دوزخ به خدا پناه ببر!» ابوبصير گفت: در ماه رمضان همه ى قرآن را يك شبه بخوانم؟ فرمود: «نه» گفت: در دو شب؟ فرمود: «نه» گفت: در سه شب؟ فرمود: بله، با دست خود اشاره كرد:

«آرى ماه رمضان است هيچ كدام از ماه ها چون او نيست آن را حق و حرمتى است؛ هرچه مى توانى نماز زياد بخوان!»(1)

قرآن كلام خداست

كتابى با عزت

1 . على بن سالم از پدرش نقل كه مى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم و گفتم: يابن رسول اللّه ! چه مى فرماييد درباره ى قرآن؟ فرمود:

«قرآن كلام خدا، سخن خدا، كتاب خدا و وحى و تنزيل خداست و آن كتاب باعزّتى است كه نه از پيش رو و نه از پشت سر باطل كننده اى آن را نيايد، تنزيلى است از جانب حكيم ستوده.»(2)

قرآن مخلوق است؟

2 . از عبدالرّحيم قصير نقل كرده، مى گويد: نامه اى به دست عبدالملك بن اَعيَن براى امام صادقعليه السلام فرستادم و عرض كردم: فدايت

ص: 69


1- . كلينى، الكافى، ج 2 ، ص 617 .
2- . شيخ صدوق، التوحيد، ص 224 .

شوم! مردم درباره چيزهايى اختلاف دارند كه من خدمت شما آن ها را نوشته ام فدايت شوم! اگر صلاح دانستيد تمام آن چه را كه نوشته ام برايم شرح دهيد! فدايت شوم مردم در عراق بين دو گروه معترف و منكر اختلاف دارند! مرا خبر دهيد كه آيا آن دو (قرآن و معرفت) مخلوقند؟ و درباره ى قرآن اختلاف دارند؛ گروهى برآنند كه قرآن كلام خدا غير مخلوق است و ديگران گويند: كلام خدا مخلوق است. و راجع به استطاعت آيا پيش از انجام كار يا با انجام آن است؟ اصحاب ما (شيعيان) درآن بارهاختلاف دارند و در آن باره روايت دارند.

راجع به خداى تبارك و تعالى آيا به شكل و شمايل قابل وصف است؟ فدايت شوم! اگر صلاح دانستيد عقيده ى صحيح را به من بنويسيد و راجع به حركات، آيا مخلوقند يا غيرمخلوق و راجع به ايمان كه ايمان چيست؟ امام عليه السلام به وسيله عبدالملك بن اعين (در پاسخ وى) نوشت:

«راجع به معرفت پرسيده بودى كه چيست؟ بدان! خدايت رحمت كند! معرفت از صُنع خداى عزّوجلّ در دل، مخلوق است و انكار (جُحُود)، صنعِ خدا در قلب مخلوق است و بندگان هيچ دخالتىدر آن دو ندارند و مردم درباره ى آن دو اختيار اكتساب دارند بنابراين به ميل خودشان معرفت را برگزينند و بدان وسيله مؤمن عارفند و با ميل كفران خود جحود و انكار را برگزينند پس بدان وسيله كافر منكر گمراه باشند و آن وسيله توفيق الهى به ايشان و خوار ساختن كسى است كه خداوند او را خوار ساخته است. براساس همين اختيار و اكتساب ايشان، خداوند آنان را كيفر و

ص: 70

پاداش مى دهد.

خدايت بيامرزد! راجع به قرآن و اختلاف مردم پيش از شما پرسيده بودى؛ براستى قرآن كلام خدا پديده ى غير مخلوق و غيرازلى با خداى تعالى است، خداوند بسى از اين حرف ها بالاتر است! خداوند بود و چيزى جز خدا؛ شناخته و ناشناخته نبود، خداوند عزّوجلّ بود نه گوينده اى نه با اراده اى، نه متحركى و نه فاعلى بود، پروردگار ما بالاتر و عزيزتر از اين ها است! پس همه ى اين صفات پديده است به هنگام حدوث فعل از او. پروردگار ما والا و باعزّت است و قرآن، كلام خدا، مخلوق نيست در آن خبر پيش از شما و خبر پس ازشماست.

از جانب خدا بر محمّد رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نازل شده است.

خدايت بيامرزد! تو از استطاعت براى انجام كارى پرسيده بودى، خداى عزّوجلّ بنده را آفريد و ابزار و تندرستى را براى او قرار داد و آن نيرويى است كه بنده بدان وسيله متحرِّك مستطيع براى انجام عملى مى گردد. و هيچ متحركى نيست مگر قصد انجام كارى را دارد و آن صفتى است مربوط به ميلى كه خداى عزّوجلّ در وجود انسان آميخته است، چون آن ميل در انسان بجنبد، چيزى را بخواهد و آن را اراده كند از اين رو انسان را «مُريد» گفته اند. بنابراين چون اراده ى انجام كارى را بكند و انجام دهد با استطاعت و حركت است، از اين رو به اينبنده مستطيع و متحرّك گويند ولى چون انسان بى حركت و بدون اراده انجام كارى باشد و ابزار كار را داشته باشد يعنى همان توانمندى و سلامتى كه حركات انسان و فعلش به وسيله آن ها صورت

ص: 71

مى گيرد، سكونش به علّت سكون ميل اوست، او را ساكن گويند و به سكون وصف شود.

و هرگاه انسان مايل شود و ميلى كه در او آميخته است به حركت درآيد، مايل به انجام كار شده و به وسيله قوه عجين شده در او تحرّك يابد و آن ابزارى را كه بدان وسيله فعلى را انجام مى دهد به كار اندازد پس در وقت تحرّك، فعل از او سرزند و آن را فراهم سازد، گويند: فاعل، متحرّك، مكتسب و مستطيع. مگر نمى بينى كه تمام اين ها صفاتى است كه انسان بدان ها متّصف مى شود.

خدايت بيامرزد! راجع به توحيد و عقيده مردم پيش از خود پرسيده بودى! خداوند تعالى، بى نظير است و شنوا و بينا و برتر ازآن است كه وصف كنندگان وصف كنند و تشبيه كنندگان دروغ پرداز بر خداى عزّوجلّ، او را به خلق خود تشبيه نمايند.

پس خدايت بيامرزد. بدان كه مذهب صحيح در توحيد همان است كه قرآن از صفات خداى عزّوجلّ نازل كرده است بنابراين از خداوند بطلان و تشبيه را نفى كن! كه نفى و تشبيهى در كار نيست او خداوند ثابت موجود است، خداوند از آن چه توصيف كنندگان وصف كنند بالاتر است! و از قرآن تجاوز نكن كه پس از بيان آن گمراه مى شوى! خدايت بيامرزد! از ايمان پرسيده بودى، ايمان همان اقرار به زبان، اعتقاد به قلب و عمل به اركان است. بنابراين ايمان درهماست و گاهى بنده اى مسلمان است، پيش از اين كه مؤمن باشد و مؤمن نمى شود تا مسلمان شود. پس اسلام پيش از ايمان و با ايمان شريك است، و چون بنده اى مرتكب گناه كبيره اى از

ص: 72

گناهان بزرگ شود يا صغيره اى از گناهان كوچك كه خداى عزّوجلّ از آن ها نهى فرموده است از ايمان خارج شده و نام ايمان از او ساقط ولى نام اسلام بر او ثابت است.

بنابراين اگر او توبه و استغفار كند دوباره به ايمان برگردد و به كفر و انكار و اباحى گرى نيافتد و هرگاه به حلالى بگويد: اين حرام است و به حرامى بگويد: اين حلال است و به آن معتقد باشد از ايمان و اسلام به كفر درآمده و به منزله ى كسى خواهد بود كه وارد حرم (مسجد الحرام) سپس وارد كعبه شده و در كعبه مدفوع كرده باشد و او را از كعبه و حرم بيرونكرده و گردنش را بزنند و راهى آتش دوزخ گردد.»(1)

قرآن و ائمّه عليهم السلام

شناخت امر ائمه عليهم السلام

1 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«كسى كه شناختى از امر ما نسبت به قرآن را ندارد از فتنه ها دورى نمى كند.»(2)

آغاز تا انجام

2 . عمربن حنظله مى گويد: چون امام صادق عليه السلام مرا ديد كه درباره قول خداى تعالى: «قُلْ كَفَى بِاللّه ِ شَهِيد بَيْنِى وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُالْكِتَابِ»(3) و نظاير آن از قرآن پى گير هستم فرمود:

ص: 73


1- . شيخ صدوق، التوحيد، ص 224 - 226 .
2- . همان، ج 1 ، ص 13 .
3- . رعد، 43 : « بگو همين بس كه بين من و شما دوكس شاهد باشد: يكى اللّه و ديگرى كسانى كه علم كتاب قرآن نزد او باشد. »

«در اين كتاب (قرآن) همه چيز از آغاز تا انجامش مانند اين آيه تو را كفايت مى كند، چرا كه مقصود آن درباره ى ائمّه عليهم السلام است.»(1)

علم يكسان به قرآن

3 . ايّوب بن حرّ مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: بعضى از امامان از بعضى عالم ترند؟ فرمود:

«آرى ولى علم آن ها به حلال و حرام و تفسير قرآن يكسان است.»(2)

تفسير به رأى

4 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركه قرآن را به رأى خود تفسير كند، اگر درست هم باشداجرى ندارد و اگر خطا كند، گناهش به گردن اوست.»(3) . از امام صادق عليه السلام راجع به حكومت و داورى پرسيدند، فرمود:

«هركه بين دو نفر به رأى خود حكم كند، كافر شده است و هركه آيه اى از كتاب خدا را به رأى خود تفسير كند كافر است.»(4)

ص: 74


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 15 .
2- . همان.
3- . همان.
4- . همان.

معناى «بسم اللّه الرحمن الرحيم»

سرآغاز تمام نوشته ها

1 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«هيچ نوشته اى از آسمان نازل نشد مگر اوّل آن «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» بوده است.»(1)

ورود به خانه با «بسم اللّه »

2 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«آنان(2) بسم اللّه الرّحمن الرّحيم را كتمان كردند، آرى به خدا كه آن ها اسماء الهى را كتمان كردند. رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم چنان بود كه هر وقت وارد منزلش مى شد و قريش براو وارد مى شدند، «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» را آشكارا با صداى بلند مى گفت، قريش روگردانده فرار مى كردند، از اين رو خداى عزّوجلّ درآن باره اين آيه را نازل كرد: «اِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِى الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورا»(3)و(4)

آغاز امور با «بسم اللّه »

3 . مردى به امام صادق عليه السلام گفت: يابن رسول اللّه ! مرا بر خدا راهنمايى كنيد كه مجادله كنندگان با من زيادند و مرا سرگردان كرده اند!

ص: 75


1- . برقى، المحاسن، ص 40 .
2- . با توجه به عبارت هاى بعدى روايت، مقصود امام از آنان، قريش است.
3- . اسراء، 46 : « هنگامى كه پروردگارت را در قرآن به يگانگى ياد مى كنى آن ها پشت مى كنند و رو برمى گردانند. »
4- . كلينى، الكافى، ج 8 ، ص 266 .

امام عليه السلام فرمود:

«اى بنده خدا هرگز به كشتى سوار شده اى؟» عرض كرد: آرى. فرمود:

«آيا در جايى كشتى تو شكسته است كه كشتى ديگرى نبود تا تو را نجات دهد و نه شنا بلد بودى كه تو را از كشتى بى نيازت كند؟» گفت:

آرى. فرمود:

«آيا در آن حال و آن جا به چيزى از اشيا دل بسته بودى كه بتواند تو را از آن هلاكت نجات دهد؟» عرض كرد: آرى. امام عليه السلام فرمود:

«همو خدايى است كه بر نجات بخشيدن درجايى كه راه نجاتى نيست و بر يارى كردن آن جا كه يارى كننده اى نيست، تواناست.» سپس امام صادق عليه السلام فرمود:«چه بسا برخى شيعيان ما در آغاز كارش «بسم اللّه الرّحمان الرّحيم» را ترك كرده است، پس خداوند او را گرفتار امر ناگوارى كرده است، تا بر شكر و سپاس خداى تبارك و تعالى و ثناگويى او توجه دهد و از او عيب كوتاهيش را در وقت ترك «بسم اللّه الرّحمان الرّحيم» محو گرداند.»(1)

گشودن درهاى رحمت

4 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«به وسيله پناه بردن به خدا (استعاذه) درهاى معصيت را به روى

ص: 76


1- . شيخ صدوق، التوحيد، ص 231 .

خود ببنديد و درهاى رحمت را با «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» بگشاييد!»(1)

ويژگى اهل بهشت

5 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«چون روز قيامت شود گروه هايى سوار بر مركب هاى نخبه اى(2) از نور بيايند، در حالى كه با صداى بلند مى گويند: سپاس خدا را كه وعده خودش را با ما قطعى كرد! سپاس خدا را كه ما را وارثان زمين خود ساخت هرجاى از بهشت را بخواهيم ساكن مى شويم! مردمان مى گويند: اين گروه پيامبران است، ناگهان ندايى از درگاه خدا رسد: اين ها شيعيان علىّ بن ابى طالبعليه السلام هستند كه برگزيده ى من از ميان بندگان و گزيدگانم هستند. پس خلايق مى گويند: خداى ما و آقاى ما! آن ها به چه وسيله به اين مقام رسيده اند؟ ندايى از درگاه خداى عزّوجلّ آيد آن ها با انگشترى به دست راست كردن و به جا آوردن پنجاه و يك ركعت نماز و غذا دادن به مستمندان و پيشانى به خاك ساييدن و در نماز « بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» را آشكارا گفتن به اين مقام رسيده اند.»(3)

بزرگ ترين آيه

6 . امام صادق عليه السلام فرمود:

ص: 77


1- . مجلسى، بحارالانوار، ج 92 ، ص 216 .
2- . نخبه به معناى برگزيده و منتخب است. ن.ك: فرهنگ معين، فرهنگ دخدا ذيل كلمه نخبه خ
3- . مجلسى، بحارالانوار، ج 85 ، ص 81 .

«چه شده است آن ها را خدا بكشد! كه به بزرگ ترين آيه در كتاب خدا (قرآن) توجه نكرده اند و پنداشته اند كه آن را اگر اظهار كنند بدعت است! و آن آيه «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم است.»(1)

خواندن «قل هو اللّه احد»

اهتمام به قرائت سوره توحيد

1 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«هر كه سه روز بر او بگذرد و قل هو اللّه احد را نخواند در حقيقت خوار گشته و رشته ايمان را از گردن خود برداشته است و اگر در اين سه روز بميرد به خداى بزرگ كافر بوده است.»

فضيلت خواندن سوره توحيد در روز جمعه

2 . در روايت اسحاق بن عمّار است مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:

«هركس جمعه اى بر او بگذرد كه (قل هو اللّه احد) را نخوانده باشد، سپس بميرد بر آيين ابولهب مرده است!»(2)

خواندن (قل هو اللّه ) در بيمارى

3 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركس را بيمارى يا سختى پيش آيد درحال بيمارى يا سختى

ص: 78


1- . طبرسى، مجمع البيان، ج 1 ، ص 19 . (در مسئله بسم اللّه الرحمن الرحيم (آشكار در نماز گفتن يا جزء سوره حمد دانستن) بين شيعه و اهل سنت اختلاف هست.)
2- . برقى، المحاسن، ص 95 .

«قل هو اللّه احد» را نخواند، سپس درحال بيمارى يا سختى كه پيش آمده است بميرد، در آتش دوزخ است.»(1)

على عليه السلام مانند (قل هو اللّه )

4 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم به اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: مَثَل تو مثل (قل هو اللّه احد) است كه هر كس آن را بخواند گويا يك سوم قرآن را خوانده و هر كس دوبار آن را بخواند، گويا دو سوم قرآن را خوانده و هركه سه بار بخواند، گويا تمام قرآن را خوانده است، هم چنين هركه تو را به قلب دوست بدارد بمانند يك سوم ثواب اعمال بندگان را دارد و هركه به قلب تو را دوستبدارد و به زبانش تو را يارى كند به مانند دوسوم اعمال بندگان را دارد، و هركه تو را به قلب دوست بدارد و به زبان و دست ياريت كند بمانند ثواب اعمال بندگان را دارد.»(2)

استمرار بر قرائت سوره توحيد

5 . امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم بر جنازه ى سعدبن مُعاذ نماز خواند و پس از آن فرمود:

«هفتاد هزار فرشته از جمله جبرئيل آمدند، بر جنازه ى او نماز خواندند، گفتم: اى جبرئيل! براى چه او سزاوار نماز خواندن شما بر خود شده است؟ گفت: براى خواندن «قل هو اللّه احد» در حالايستاده، نشسته، سواره و پياده و در حال راه رفتنش.»(3)

ص: 79


1- . همان.
2- . همان، ص 152 .
3- . كلينى، الكافى، ج 2 ، ص 623 .

دورى از شرك

6 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركه در بستر خوابش «قل يا ايّها الكافرون و قل هو اللّه احد» را بخواند خداى عزّوجلّ برايش دورى از شرك را مقرّر فرمايد.»(1)

خواندن آيه الكرسى

امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركه «آيه الكرسى» را بخواند خداوند هزار غم و اندوه دنيوى را از او برطرف كند كه آسان ترينش تنگدستى باشد و هزار غم از شدايد آخرت را از او دفع كند، كه آسان ترينش عذاب قبر باشد.»(2)*

ثواب خواندن برخى سوره ها

1 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«هيچ بنده اى نيست كه آيه آخر سوره ى كهف را بخواند جز اين كه هر ساعتى كه بخواهد از خواب بيدار شود.»(3) 2. ابن عباس مى گويد: هركه سوره ى انعام را در هر شب بخواند از جمله امان يافتگان روز قيامت است و به چشم خود هرگز آمدن آتش را نخواهد ديد. امام صادق عليه السلام فرمود:

«سوره ى انعام يك جا نازل شد در حالى كه هفتاد هزار فرشته آنرا بدرقه مى كردند تا بر محمّد صلى الله عليه و آله وسلم فرود آمد، بنابراين آن را

ص: 80


1- . همان، ص 627 .
2- . اصل حنّاط كوفى ضمن الاصول الستة عشر، ص 93 .
3- . كلينى، الكافى، ج 2 ، ص 632 .

بزرگ داريد و احترام كنيد، زيرا كه نام خدا در هفتاد موضع آن آمده و اگر مردم مى دانستند كه چه فضيلتى دارد آن را ترك نمى كردند.»(1) 3. امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركس به خواندن سوره ى مريم مداومت كند، نميرد تا به حدى برسد كه در خود و مال و اولادش بى نياز گردد و در آخرت از اصحاب عيسى بن مريم عليهماالسلام باشد و هم چنين در آخرت مثل مُلك سليمان بن داود عليهماالسلام در دنيا را به او دهند.»(2).

4. امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركه سوره ى انبيا را به خاطر دوست داشتن آن بخواند هم چون كسى خواهد بود كه با تمام انبيا همراه بوده و در زندگى دنيا به چشم مردم باشكوه باشد.»(3) 5. امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركه سوره ى مؤمنون را بخواند خداوند عاقبت او را به سعادت ختم كند و اگر در هر جمعه به قرائت آن مداومت كند، منزل وى در فردوس اعلى (بهشت برين) با پيامبران و مرسلين خواهد بود.»(4) 6. امام صادق عليه السلام فرمود:«اموال و ناموستان را با تلاوت سوره ى نور، هم چنين زنانتان را با

ص: 81


1- . شيخ صدوق، ثواب الاعمال، ص 131 .
2- . همان. ص 136 .
3- . شيخ صدوق، ثواب الاعمال، ص 137 .
4- . همان، ص 138 .

آن در دژ محكم قرار دهيد. فرمود: «هركس در هر روز يا هر شب بر قرائت آن مداومت كند هرگز از خاندان او كسى زنا نكند تا بميرد و چون بميرد، هفتاد هزار فرشته تا قبر او را تشييع كنند كه همگى براى او دعا و از خدا طلب آمرزش نمايند تا داخل قبرش شود.»(1) 7. امام صادق عليه السلام فرمود:

«اموال، زنان و كنيزانتان را با قرائت «اِنّا فَتَحنا لَكَ فتحا مُبينا»» از تلف شدن نگه داريد، زيرا كه شخصى چون خواندن آن را ادامه دهد روز قيامت مناديى ندا دهد به طورى كه خلايق بشنوند! تو از بندگان مخلصِ منى، او را بهبندگان شايسته من ملحق سازيد و وارد بهشت پرنعمت نماييد و از شربت سربسته آميخته به كافور سيرابش كنيد!»(2) 8. امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركس در هر شب يا هر روز سوره ى «حجرات» را بخواند از جمله زائران محمّد صلى الله عليه و آله وسلم باشد.»(3) 9. امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركه در هر روز يا هر شب به خواندن [سوره ى ]«النّجم» مداومت كند، بين مردم پسنديده زندگى كند و نعمتش فراوان گردد و محبوب ميان مردم باشد.»(4)

ص: 82


1- . همان، ص 139 .
2- . همان، ص 147 .
3- . همان.
4- . شيخ صدوق، ثواب الاعمال، ص 148 .

10. امام صادق عليه السلام فرمود:

«خواندن سوره «الرحمان» و اقدام به آن را ترك نكن! زيرا كه اين سوره در دل منافقان آرام نگيرد و روز قيامت پروردگارش آن را در صورت آدمى به بهترين صورت و خوشبوترين حال بياورد تا جايى در پيشگاه خدا بايستد كه هيچ كس نزديك تر از او نباشد پس به او بگويد: چه كسى در زندگى دنيا تو را اقامه كرد و به خواندنت ادامه داد؟ بگويد: پروردگارا فلان و فلان پس صورت آن ها سفيد شود. به آن ها گويند: هركه را دوست داريد شفاعت كنيد! آن ها شفاعت مى كنند حتى خواسته اى براى آن ها نماند و نه كسى كه شفاعت كنند. پس بهايشان بفرمايد: وارد بهشت شويد و در آن جا هرجا خواستيد ساكن گرديد.»(1) 11. امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركه سوره الرّحمان را بخواند، در نزد هر «فبأىّ آلا ربّكُما تكذِّبانِ»بگويد «لاشَيى مِن آلائِكَ رَبِّ اُكَذِّبُ»؛ اگر شب بخواند، سپس بميرد شهيد مرده است و اگر روز بخواند سپس بميرد، شهيد مرده است.»(2) 12. امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركه در شب جمعه سوره ى واقعه را بخواند، خداوند او را دوست بدارد و محبوب همه مردم گرداند، وى در دنيا هرگز بدىو فقر و فاقه و آفتى از آفت هاى دنيا را نبيند و از همراهان

ص: 83


1- . همان.
2- . همان، ص 149 .

اميرالمؤمنين عليه السلام باشد و اين سوره مخصوص اميرالمؤمنين است و كسى با او شريك نيست.»(1) 13. امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركه مشتاق بهشت و وصف آن است بايد سوره ى واقعه را بخواند و هركه دوست دارد اوصاف دوزخ را بنگرد سوره ى سجده و لقمان را قرائت كند.»(2) 14. امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركه سوره ى جن را زياد بخواند او را در زندگى دنيا از شرّ گروه جنّيان و دَم آن ها و سِحر ايشان و كِيدشان حفظ كند و با محمّد صلى الله عليه و آله وسلم خواهد بود. بگويد: يا ربّ! به جاى او كسى رانمى خواهم و از او دگرگونى را نمى جويم!»(3) 15. امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:

«هركه اين دو سوره «الشمس و عبس» را بخواند و آن ها را در نماز واجب و مستحب نصب العين خود قرار دهد، خداوند او را از هيچ حاجتى و هيچ مانعى حاجب و حاجز نشود و همواره به او توجه كند تا از حساب مردم فارغ شود.»(4) 16. امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركس قرائت نمازهاى واجبش سوره «الطّارق» باشد، روز قيامت در پيشگاه خدا جاه و مقامى دارد و از همراهان پيامبران و

ص: 84


1- . همان.
2- . همان.
3- . همان.
4- . شيخ صدوق، ثواب الاعمال، ص 149 .

اصحاب آنان در بهشت باشد.»(1) 17. امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركس بر قرائت « الغاشيه» در نماز واجب يا نافله مداومت كند خداوند او را در دنيا و آخرت به رحمت خود پوشش دهد و روز قيامت در حالى بيايد كه از آتش دوزخ در امان است.»(2) 18. امام صادق عليه السلام فرمود:

«سوره ى فجر را در نمازهاى واجب و مستحبّتان بخوانيد كه آن سوره حسين بن على عليهماالسلام است، هركه آن را بخواند در روز قيامت با حسين عليه السلام در بهشت در درجه او خواهد بود، خداوند به راستى كه باعزّت و حكيم است.»(3) 19. امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركه در نماز واجب قرائتش سوره ى «البلد» باشد، در دنيا معروف خواهد شد كه با صالحان است و در آخرت معروف خواهد شد كه در پيشگاه خدا جايگاهى دارد و روز قيامت از همراهان پيامبران و شهيدان و صالحان خواهد بود.»(4) 20. امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركه سوره «التّين» را در نمازهاى واجب و مستحب خود بخواند از بهشت به قدرى ان شاءاللّه او را عطا كنند كه راضى شود.»(5)

ص: 85


1- . همان، ص 153 .
2- . همان، ص 154 .
3- . همان.
4- . همان.
5- . شيخ صدوق، ثواب الاعمال، ص 154 .

21. امام صادق عليه السلام آورده است، فرمود:

«هركس در شب و يا روزش «علق» را بخواند سپس همان روز يا همان شب بميرد، شهيد مرده است و خداوند او را شهيد مبعوث كند و شهيد زنده نمايد و هم چون كسى باشد كه در راه خدا با رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم شمشير زده باشد.»(1) 22. امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركه سوره ى «العاديات» را بخواند و به خواندن آن مداومت كند خداى عزّوجلّ روز قيامت او را با اميرالمؤمنين عليه السلام به طورخاصّ مبعوث گرداند و در كنار وى و همراهانش باشد.»(2) 23. امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركه سوره «العصر» را در نمازهاى مستحبى خود بخواند خداوند او را روز قيامت با چهره نورانى، لب خندان، چشم روشن برانگيزد تا وارد بهشت شود.»(3) 24. امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركس سوره ى «هُمَزه» را در نمازهاى واجبش بخواند خداوند فقر را از او دور، روزى را بر او جلب و مرگ بد را از او برطرف سازد.»(4) 25. امام صادق عليه السلام فرمود:«هركه در نمازهاى واجب و مستحبّى خود سوره ى «كوثر» را

ص: 86


1- . شيخ صدوق، ثواب الاعمال، ص 155 .
2- . همان.
3- . همان.
4- . همان.

بخواند، خداوند روز قيامت او را از آب كوثر بياشاماند و سخن او در كنار درخت طوبى نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم باشد.»(1) 26. امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركس شب اول ماه دو ركعت نماز بخواند كه پس از حمد، «سوره انعام» را در هر ركعت قرائت كند و از خدا بخواهد كه او را از هر بيم و دردى نگاه دارد خداوند در اين ماه او را از هرچه ناخشنودى است حفظ كند.»(2)

ص: 87


1- . همان.
2- . مجلسى، بحارالانوار، ج 97 ، ص 133 .

ص: 88

تفسير آياتى از سوره ى فاتحه

تفسير مختصر از سوره حمد

1 . ابوبصير به نقل از امام صادق عليه السلام درباره قول خداى تعالى: «اَلْحَمْدُ للّه ِ» فرمود:

«سپاس خداى را» درباره «رَبِّ الْعالَمِينَ» فرمود: «خدايى كه مخلوقات را آفريده است». «الرَّحْمنِ» به همه ى آفريدگانش، «الرَّحِيمِ» تنها به مؤمنان، «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» فرمود: «مالكروز حساب و دليل بر آن قول خداى تعالى: «وَ قَالُوا يَا وَيْلَنَا هذَا يَوْمُ الدِّينِ»(1) يعنى روز حساب. «اِيِّاكَ نَعْبُدُ» مخاطب خداى عزّوجلّ است و «وَ اِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» نيز همان طور. «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» صِرَاطَ يعنى راه و شناخت امام.».(2)

ص: 89


1- . صافّات، 20 : « گفتند: واى بر ما امروز، روز حساب است. »
2- . . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 28 .

على عليه السلام، صراط مستقيم

2 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«صراط مستقيم اميرالمؤمنين عليه السلام و شناختن اوست و دليل بر اين كه منظور اميرالمؤمنين عليه السلام است، قول خداى تعالى: «وَ اِنَّهُ فِى أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِىٌّ حَكِيمٌ»(1) يعنى اميرالمؤمنين عليه السلام و در امّ الكتاب (فاتحه) و در قول خدا: «الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»».(2)

اولش ستايش و آخرش دعا

3 . امام صادق عليه السلام به ابوحنيفه فرمود:

«كدام سوره است كه اوّلش ستايش و وسطش اخلاص و آخرش دعاست؟»ابوحنيفه سرگردان ماند، سپس گفت: نمى دانم. امام صادق عليه السلام فرمود:

«سوره اى كه آغازش ستايش كردن، وسطش اخلاص و پايانش دعاست سوره حمد است.»(3)

سَبعُ المَثانى

4 . امام صادق عليه السلام تفسير آيه «وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعا مِنَ الْمَثَانِى وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ»(4) پرسيده شد، ايشان فرمود:

«آن سوره حمد است و آن هفت آيه دارد كه از جمله (بسم اللّه

ص: 90


1- . زخرف، 4 : « به راستى كه آن در امّ الكتاب نزد ما بلند مقام داناست. »
2- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 28 .
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 20 .
4- . حجر، 87: « و ما به تو سوره حمد و قرآن عظيم داديم. »

الرّحمان الرّحيم) است و تنها از اين جهت آن را مثانى ناميده اند كه در دو ركعت [نماز ]دو بار خوانده مى شود.»(1)

چهارمين فرياد ابليس

5 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«ابليس چهار بار فرياد كشيد: اولين فريادش روزى بود كه لعنت شد و روزى كه از آسمان پايين آمد و موقعى كه محمّد صلى الله عليه و آله وسلم پس از مدتى از رسولان برانگيخته شد و موقعى كه امّ الكتاب؛ «الحمدللّه ربّ العالمين» نازل شد.»(2)

طلب حاجت

6 . امام صادق عليه السلام فرمود:«هرگاه حاجتى داشتى سوره مثانى (حمد) و سوره ديگرى را بخوان و دو ركعت نماز به جا آور و از خداوند درخواست كن!».

گفتم:

خداوند امر شما را اصلاح كند! منظور از مثانى چيست؟ فرمود:

«فاتحه الكتاب؛ «بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للّه ِ رَبِّ الْعالَمِينَ».(3)

به راه راست ارشاد كن

7 . امام صادق عليهم السلام فرمود درباره ى قول خداى عزّوجلّ: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»فرموده:

است

ص: 91


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 21 .
2- . همان، ص 22 .
3- . همان.

«مى گويد: ما را به راه راست ارشاد كن و به پايبندى آن راهى راهنما باش، كه به محبّتِ تو انجامد و به آيين تو رساند و مانع از پيروى هواى نفسمان باشد تا نابود شويم يا به رأى و نظر خود عمل كنيم و هلاك گرديم.»(1)

ص: 92


1- . شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، ج 1 ، ص 305 .

تفسير آياتى از سوره بقره

ولايت ائمه عليهم السلام

1 . امام صادق عليه السلام درباره ى قول خداى تعالى: «ادْخُلُوا فِى السِّلْمِ كَافَّةً»(1) فرمود:

«درباره ى ولايت ماست.»(2)

وفاى به عهد

2 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداى تعالى: «أُوفِ بِعَهْدِكُمْ»(3) فرمود:

«به عهد ولايت على عليه السلام كه از طرف خدا واجب است، وفا كنيد تا من هم براى شما به بهشت وفا كنم.»(4)

ص: 93


1- . بقره، 208 : « همگى در صلح و آشتى درآييد. »
2- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 4 .
3- . بقره، 40 : « به عهد من وفا كنيد تا من نيز به عهد شما وفا كنم! »
4- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 5 .

باب علم

3 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداى تعالى: «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ»(1) و قول خدا: «وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرِّ مَنِ اتَّقَى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِن أَبْوَابِهِا»(2) فرمود:

«مدينه را باران فراگرفت، همين كه ابرها از آسمان پراكنده شد و آفتاب درآمد، رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم ميان مردم مهاجر و انصار بيرون شد و نشست و آن ها هم اطرافش نشستند، ناگهان علىّ بن ابى طالب عليه السلام جلو آمد و رسول خداصلى الله عليه و آله وسلم به افراد اطرافش فرمود: اين على عليه السلام با دلى پاك، دست هاى پاكيزه نزد شما آمد، او جز حق را نمى گويد؛ كوه ها نابود مى شوند ولى او از دينش دست برنمى دارد.

چون على عليه السلام به رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نزديك شد، او را جلوى خودش نشاند و فرمود: يا على! من شهر علمم و تو دروازه ى آن شهرى، بنابراين هركه از دروازه وارد شهر شود به مقصود برسد! مردم به يكديگر گفتند: پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم از اين حرف ها چه منظورى دارد، از او بخواهيد درآن باره آيه اى از قرآن براى ما بياورد! پس خداوند اين آيه: «ليسَ الْبِرُّ...» قرآن را نازل كرد.»(3)

ص: 94


1- . بقره، 177 : « نيكى تنها آن نيست كه به هنگام نماز صورت خود را به سمت شرق و غرب كنيد! »
2- . همان، 189 : « نيكى آن نيست كه از پشت خانه ها وارد شويد، بلكه نيكى آن است كه تقوا پيشه كنيد و از در خانه ها وارد شويد! »
3- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 7 .

رنگ مؤمنان به ولايت

4 . امام صادق عليه السلام درباره ى قول خداى تعالى: «صِبْغَةَ اللّه ِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّه ِ صِبْغَةً»(1) فرمود:

«رنگ آميزى مؤمنان به ولايت در پيمان و ميثاق است.» به اسناد خود آورده است، كه آن حضرت درباره ى قول خداى تعالى: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّه ِ»(2) فرمود:

«درباره ى اميرالمؤمنين عليه السلام نازل شده است».

و قول خداى تعالى: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَط لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَىالنَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدا»(3) فرمود:

«ماييم امّت وسط و ماييم گواهان خدا بر خلق و حجّت هاى او در زمينش.»(4)

هدايت چهارگونه است

5 . ابوبصير در تفسير: «الم ذلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ»(5) به نقل از امام صادق عليه السلام آورده است كه فرمود:

«منظور از كتاب، على عليه السلام است و بى ترديد در او هدايت است براى پرهيزكاران.»

ص: 95


1- . بقره، 138 : « تنها رنگ خدايى را بپذيرد! چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است؟! »
2- . همان، 207 : « از ميان مردم كسانى هستند كه براى رضاى خدا جان خود را مى فروشند. »
3- . همان، 143 : « و هم چنين شما را يك امّت ميانه قرار داديم تا شما گواه بر مردم و پيامبر هم گواه بر شما باشد. »
4- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 11 - 13 .
5- . بقره، 1 و 2 ، « الم، آن كتاب بى ترديد مايه هدايت پرهيزكاران است. »

فرمود:

«بيان است براى شيعيان ما».

«الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»(1) فرمود:

«از آن چه ما ايشان را تعليم داده ايم، خبر مى دهند و از آن چه ياد داده ايم مى خوانند.» فرمود:

«الم، حرفى از حروف اسم اعظم خداست، در قرآنى كه بدان وسيله پيامبر و امام مخاطب قرار گرفته اند، جدا آمده است؛ هرگاه به وسيله آن درخواست شود اجابت گردد.هدايت در قرآن به چهارگونه است: از جمله براى بيان به كسانى است كه ايمان به غيب دارند، بعث و نشور، وعد ووعيد را باور دارند. ايمان در كتاب خدا (قرآن) به چهار صورت است: از جمله اقرار به زبان كه خداوند آن را ايمان ناميده است. از جمله تصديق به قلب است و از جمله انجام عمل است و از جمله تأييد (آن ها) مى باشد.

اول، ايمانى كه اقرار به زبان است و خداى تعالى آن را ايمان ناميده و با اين فرموده اش اهل آن ايمان را ندا داده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُوا جَمِيعا وَ اِنَّ مِنكُمْ لَمَن لَيُبَطِّئَنَّ فَاِنْأَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللّه ُ عَلَيَّ اِذْ لَمْ أَكُن مَعَهُمْ شَهِيد وَ لَئِنْ أَصَابَكُمْ فَضْلٌ

ص: 96


1- . همان، 3 : « كسانى كه به غيب ايمان دارند و نماز را برپاى مى دارند و از تمام مواهبى كه به آن ها روزى داده ايم انفاق مى كنند. »

مِنَ اللّه ِ لَيَقُولَنَّ كَأَن لَم تَكُنْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يَا لَيْتَنِى كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزا عَظِيما»(1) امام صادق عليه السلام فرمود: «اگر اين كلمه را مردم مشرق و مغرب مى گفتند، بدان وسيله از ايمان بيرون شده بودند ولى خداوند آنان را به خاطر اقرارشان مؤمنان ناميده است. و قول خداى تعالى: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللّه ِ وَ رَسُولِهِ»(2) خداوند آنان را به دليل اقرارشان مؤمن ناميده سپس به ايشان مى فرمايد: باور كنيد! دوم، ايمانى كه باور قلبى است، قول خداى تعالى: «الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرَى فِى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فِى الآخِرَةِ»(3) يعنى: راست گويند. و قول خداى متعال: «(قالوا) لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللّه َ جَهْرَةً»(4) يعنى باور نداريم. و قول خدا: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا» يعنى اى كسانى كه اقرار داريد باور كنيد! پس ايمان راستين، همان باور است و براى باور داشتن

ص: 97


1- . نساء، 72 و 73 : « اى كسانى كه ايمان آورده ايد! با كمال دقّت مراقب دشمن باشيد مبادا غافلگير شويد و از ناحيه آن ها خطرى به شما برسد. در دسته هاى متعدّد به صورت اجتماع، براى دفع دشمن حركت كنيد! اين افراد دو چهره كه در ميان شما هستند اصرار دارند از شركت در جهاد خوددارى كنند ولى در صورت شكست يا شهادت شما مى گويند چه نعمت بزرگى خدا به ما داد كه همراه آن ها حضور نداشتيم! ولى اگر بفهمند مؤمنان پيروز شده اند مانند بيگانه اى كه هيچ ارتباطى نداشته گويند: كاش ما هم با مجاهدان بوديم و سهم بزرگى عايد ما مى شد؟! »
2- . نساء، 136 : « اى كسانى كه ايمان آورده ايد به خدا و پيامبرش و كتابى كه بر او نازل شد... ايمان بياوريد! »
3- . يونس، 63 و 64 : « آن ها كسانى هستند كه ايمان آورده اند و همواره تقوا و پرهيزكارى دارند براى آن ها در زندگانى دنيا و آخرت بشارت است. »
4- . بقره، 55 : « گفتند: اى موسى! ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم تا خدا را آشكارا با چشم ببينيم! »

شرايطى است كه باور كامل نمى شود مگر به وسيله آن ها.

قول خداى تعالى: «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَلكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّه ِ وَ الْيَومِ الآخِرِ وَ الْمَلاَئِكَةِ وَ الْكِتَابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوى الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينَ وَ ابْنَ الْسَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِى الرِّقابِ وَ أَقَامَ الصَّلاَةَ وَ آتَى الزَّكَاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ اِذَا عَاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِى الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوْا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»(1) بنابراين هركس اين شرايط را بپا دارد او مؤمن با باور است.سوم، ايمانى است كه همان انجام عمل باشد، همان است گفته ى خداوند موقعى كه قبله ى پيامبرش را به سمت كعبه تغيير داد، اصحاب گفتند: يا رسول اللّه ! نماز ما به سمت بيت المقدس باطل بود! خداى تبارك و تعالى اين آيه را نازل كرد: «وَ مَا كَانَ اللّه ُ لِيُضِيعَ اِيمَانَكُمْ»(2) از اين رو نماز را ايمان ناميدند.

چهارم، از جمله ايمان تأييد و پشتيبانى است كه خداوند آن را در دل هاى مؤمنان به صورت روح ايمان قرار داد، و فرموده است: «لاَ تَجِدُ قَوْما يُؤْمِنُونَ بِاللّه ِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّه َ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْأَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ اِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الاِْيمَانَ وَ أَيَّدَهُم

ص: 98


1- . بقره، 177 : « نيكى تنها آن نيست كه هنگام نماز صورت خود را سوى شرق و غرب كنيد بلكه نيكوكار كسى است كه به خدا و روز واپسين و فرشتگان و كتاب آسمانى و پيامبران ايمان آورده است و مال خود را با وجود علاقمندى به خويشان، يتيمان، مستمندان، در راه ماندگان و سائلان و بردگان مى دهد، نماز را برپا مى دارد و زكات را مى پردازد و چون عهد كند به عهد خويش وفادار است و در فقر، بيمارى و درد و موقع جنگ صبور است، اينان راستگو و پرهيزكارانند. »
2- . بقره، 143 : « خدا هرگز ايمان نماز شما را ضايع نمى گرداند. »

بِروحٍ مِنْهُ»(1) سپس فرمود: «هيچ دلى نيست مگر دو گوش دارد، كه بر يكى از آن ها فرشته اى راهنما و بر ديگرى شيطانى فريبكار است، اين يكى او را فرمان مى دهد و آن ديگرى او را باز مى دارد. از جمله ايمان چيزى است كه خداوند در قرآن ياد كرده است، آن جا كه فرموده است: «مَا كَانَ اللّه ُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ»(2) و از جمله ايشان كسى است كه مؤمنِ باوردار است ولى ايمانش را به ستمى آلوده مى كند: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا اِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُم مُهْتَدُونَ».(3)بنابراين كسى كه مؤمن بود، سپس وارد گناهانى شد كه خداوند از آن ها نهى فرموده است، در حقيقت ايمانش را به ظلم آميخته است، ديگر ايمان سودى به حال او ندارد تا به درگاه خدا از ظلمى كه ايمانش را پوشانده است توبه كند، تا براى خدا خالص شود. اين بود گونه هاى ايمان در كتاب خدا (قرآن)».(4)

ايمان به كتب آسمانى

6 . قول خداى تعالى: «وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ اِلَيْكَ وَ مَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِكَ»(5) فرمود:

ص: 99


1- . مجادله، 22 : « هيچ گروهى را كه به خدا و روز واپسين ايمان دارند نمى يابى كه با دشمنان خدا و رسولش دوستى كنند هرچند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندانشان باشند، آن هايند كه خداوند ايمان را بر دلشان نشانده و با روحى از جانب خود آن ها را تأييد كرده است. »
2- . آل عمران، 179 : « چنين نيست كه خداوند مؤمنان را به همان صورت كه شما هستيد واگذارد مگر ناپاك را از پاك جدا سازد. »
3- . . انعام، 82 : « آن ها كه ايمان آوردند و ايمان خود را به ظلم نياميختند امنيّت براى آن هاست و هدايت مخصوص ايشان است. »
4- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 30 .
5- . بقره، 4 : « و كسانى كه به آن چه بر تو نازل شده و آن چه پيش از تو نازل شده ايمان دارند. »

«به آن چه از قرآن به سوى تو نازل شده و آن چه از كتاب ها بر پيامبران پيش از تو نازل شده است (ايمان دارند).»(1)

كفر بر پنج وجه است

7 . در تفسير قول خداى تعالى: «اِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ»(2) از ابوعمر زبيدى به نقل از امام صادق عليه السلام آمده است، فرمود:

«كفر در كتاب خدا پنج گونه است: از جمله كفر با حق كشى و انكار، كه خود بر دو قسم است: انكار از روى آگاهى و انكار بدون آگاهى؛ اما كسانى كه انكار بدون آگاهى كنند،همان كسانى هستند كه خداوند در اين كلام خود آن ها را بيان كرده است: «وَ قَالُوا مَا هِيَ اِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَ نَحْيَا وَ مَا يُهْلِكُنَا الاَّ الدَّهْرُ وَ مَا لَهُم بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ اِنْ هُمْ اِلاَّ يَظُنُّونَ»(3) و قول خداى تعالى: «اِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ»(4) پس اينان بدون علم كفر ورزيدند و انكار كردند. امّا كسانى كه كافر شدند و از روى آگاهى انكار كردند آن ها كسانى هستند كه

ص: 100


1- . فرات كوفى، تفسير فرات، ج 1 ، ص 31 .
2- . بقره، 6 : « براى آن ها كه كافر شدند و در كفر و بى ايمانى سخت و لجوج اند براى آن ها تفاوت نمى كند كه آنان را از عذاب الهى بترسانى يا نترسانى آن ها ايمان نخواهند آورد. »
3- . جاثيه، 24 : « و آن ها گفتند: چيزى جز همين زندگى ما در دنيا در كار نيست گروهى از ما مى ميريم و گروهى زنده مى شويم و چيزى جز روزگار ما را هلاك نمى نكد، اين ها به اين حرف يقين ندارند بلكه تنها گمان مى برند. »
4- . بقره، 6 .

خداى تبارك و تعالى فرموده است: «وَ كَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ»(1) اينان كفر ورزيدند و با آگاهى حق كشى كردند».

حَريز از امام صادق عليه السلام نقل كرده است:

«اين آيه «وَ كَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ...» درباره يهود و نصارا نازل شده است».

خداى تبارك و تعالى مى فرمايد: «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ - يعنى تورات و انجيل - يَعْرِفُونَهُ - يعنى رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم را - كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ»(2) زيرا كه خداى عزّوجلّ درتورات، زبور و انجيل صفات محمّد صلى الله عليه و آله وسلم و اصحاب او را و مبعث و هجرت او را بر ايشان نازل كرده بود، از اين رو مى فرمايد: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه ِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعا سُجَّدا يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّه ِ وَ رِضْوَانا سِيَماهُمْ فِى وُجُوهِهِم مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِى التَّوْرَاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِى الاِْنجِيلِ»(3) اين صفت رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم و اصحاب او در تورات و انجيل است و چون

ص: 101


1- . بقره، 89 : « با اين كه پيش از اين خود را به ظهور اين پيامبر نويد مى دادند و اميد پيروزى بر دشمنان داشتند آرى چون اين كتاب و پيامبرى كه از قبل شناخته بودند، آمد نسبت به او كافر شدند. »
2- . آن هايى كه كتاب آسمانى بر آن ها نازل كرديم به خوبى پيامبر را مى شناسند همان گونه كه فرزندان خود را مى شناسند.
3- . فتح، 29 : « محمّد صلى الله عليه و آله وسلم فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شديدند و در بين خود مهربانند، پيوسته آن ها را در حال ركوع و سجود مى بينى. آن ها همواره فضل خدا و رضاى او را مى طلبند، نشانه هاى آن ها در صورتشان از اثر سجده نمايان است؛ اين توصيف آنان در تورات و توصيف آن ها در انجيل است. »

او را مبعوث كرد، اهل كتاب او را شناختند، همان طورى كه خداوند فرموده است: «فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ»(1) از اين رو يهود به عرب ها پيش از آمدن پيامبر مى گفتند: اى مردمِ عرب! اينك زمان پيامبرى است كه از مكه خروج مى كند و هجرتش به مدينه است و او آخرين و برترين پيامبران است. در چشمانش قرمزى و بين دو شانه اش مهر نبوّت است، عبا بر تن دارد و به گِرده ى نانى و چند خرما بسنده مى كند و به الاغ برهنه سوار مى شود، قدرتش را مى رساند، بند كفش و نعلش كنده است. اى توده ى عرب! خداوند بهوسيله او شما را هم چون كشتن قوم عاد مى كشد. چون خداوند پيامبر خود را با همين اوصاف مبعوث كرد بر او رشك بردند و به او كافر شدند، همان طورى كه خداوند فرمود: «وَ كَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللّه ِ عَلَى الْكَافِرِينَ»(2) از جمله ى كفر، بيزارى است همان كه در قول خداى تعالى آمده است: «ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُم بِبَعْضٍ»(3) يعنى از يكديگر بيزارى مى جويند.

از جمله ى كفر، شرك است بدان چه خدا فرمان داده است و آنفرموده خدا: «وَ للّه ِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَيْهِ سَبيلاً و مَنْ كَفَرَ»(4) است، يعنى با اين كه مستطيع بوده حج را ترك كرده، كافر است

ص: 102


1- . بقره، 89 .
2- . بقره، 89 .
3- . عنكبوت، 25 : « سپس روز قيامت از يكديگر بيزارى مى جوييد ».
4- . آل عمران، 97 : « و براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه او كنند آن ها كه توانايى رفتن به سوى آن دارند و هركس كفر بورزد. »

.از جمله كفران نعمت هاست و آن قول خداى تعالى: «لِيَبْلُوَنِى ءَأَشْكُرُ أَم أَكْفُرُ وَ مَن شَكَرَ فَاِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن كَفَرَ»(1) يعنى و كسى كه نعمت خدا را شكر نكند، در حقيقت كافر است. اين بود اقسام كفر در كتاب خدا.

اين كلام خدا: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللّه ِ وَ بِالْيَوْمِ الاْخِرِ وَ مَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ»(2) درباره ى قوم منافقى نازل شده است كه به رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم اظهار اسلام كردند در صورتى كه هر وقت كافران را مى ديدند مى گفتند: ما با شماييم و چون مؤمنانرا مى ديدند مى گفتند: ما مؤمنيم و همواره به كافران مى گفتند: «اِنَّا مَعَكُمْ اِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ» از اين رو خداوند حرف آن ها را رد كرد و فرمود: «اللّه ُ يَسْتَهْزِىُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِى طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ».(3) قول خداى تعالى: «أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى»(4) ضلالت همان سرگردانى و هدايت همان بيان و روشنى است. آن ها سرگردانى و گمراهى را بر هدايت و بيان برگزيدند از اين رو خداوند درباره ى آن ها مثلى زد و فرمود: «مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِى اسْتَوْقَدَ نَار فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُذَهَبَ

ص: 103


1- . نمل، 40 : « تا مرا بيازمايد كه آيا شكر نعمت او را بجا مى آورم يا كفران مى كنم؟! هركه شكر كند به سود خود كرده و هركه كفران كند. »
2- . بقره، 8 : « بعضى از مردم هستند كه مى گويند به خدا و روز قيامت ايمان آورده ايم در حالى كه ايمان ندارند. »
3- . بقره، 14 و 15 : « ما با شماييم (و اگر مى بينيد ما در برابر مؤمنان اظهار ايمان مى كنيم) ما آن ها را مسخره مى كنيم، خدا آن ها را مسخره مى كند و آن ها را در طغيانشان نگاه مى دارد تا بكلّى سرگردان شوند. »
4- . بقره، 16 : « آن ها كسانى هستند كه در تجارتخانه اين جهان هدايت را با گمراهى دادوستد كردند. »

اللّه ُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِى ظُلُمَاتٍ لاَيُبْصِرُونَ» و كلام او: «صُمٌ بُكْمٌ عُمْىٌ».(1) «صُمّ» كسى است كه نمى شنود، «بُكم» كسى است كه كور مادرزاد است و «عُمى» كسى است كه بينا بوده، بعد نابينا شده است.

قول او: «اَو كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ» يعنى چون باران آسمانى، آن مثل كافران است. «يَخْطِفُ اَبْصارَهُمْ»(2) يعنى كور مى كند. قول او «اِنْ كُنْتُمْ فى رَيبٍ مِمّا اَنْزَلنا عَلى عَبْدِنا» يعنى در شك هستيد «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ» يعنى كسانى را كه عبادت و اطاعت مى كنيد «مِنْ دُونِ اللّه ِ اِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ»(3) قول خداى تعالى: «كُلَّمَا رُزِقُوْا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقا قَالُوا هَذَا الَّذِيْ رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشَابِه» فرمود: «از يك ميوه با رنگ هاى مختلف و متفاوت داده مى شود. «وَ لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ»(4) يعنى نه عادت ماهيانه مى بينند و نه مدفوعى دارند.

اما قول خداى تعالى: «اِنَّ اللّه َ لاَ يَسْتَحْيِى أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا

ص: 104


1- . همان، 17 و 18 : « آن ها مانند كسى هستند كه آتشى افروخته، همين كه شعله آتش اطراف آن را روشن ساخت خداوند آن را خاموش سازد و در تاريكى ها رها سازد به گونه اى كه چيزى را نبينند، كر و گنگ و نابينا. »
2- . همان، 19 و 20 : « يا چون بارانى كه در شب تاريك همراه رعدوبرق و صاعقه ببارد... نور برق نزديك است كه چشمان آن ها را بربايد! »
3- . همان، 23 : « اگر درباره آن چه بر بنده خود نازل كرده ايم شك و ترديد داريد دست كم سوره اى مانند آن را بياوريد! بلكه تمام گواهان خود را جز خدا فراخوانيد اگر در ادّعاى خود صادقيد كه اين قرآن از طرف خدا نيست. »
4- . بقره، 25 : « هر زمان از آن باغ ها ميوه اى به آن ها داده مى شود مى گويند: اين همان است كه از قبل به ما داده شده است و ميوه هايى آورند كه با يكديگر شبيهند و براى آن ها در بهشت همسران پاك و پاكيزه اى است. »

فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللّه ُ بِهذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيرا»(1) امام صادق عليه السلام فرموده است: «اين سخن از جانب خداى عزّوجلّ رد بر كسى است كه پنداشته خداى تعالى بندگان را گمراه مى كند، سپس به خاطر گمراهيشان آن ها را عذاب مى كند، از اين رو خداوند فرموده است: «اِنَّ لا يَسْتَحيى اَن...»(2)

حسد ابليس

8 . درباره ى تفسير قول خداى تعالى: «وَ اِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُوْا لاِدَمَ فَسَجَدُوا اِلاَّ اِبْلِيسَ أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ»(3) از جميل نقل شده كه مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به آن چه خداوند خلق را برانجام آن تشويق كرد، آيا گمراهى را نيز در آن وارد كرد؟ پرسيدند، فرمود:

«آرى و كافران در آن وارد شدند، زيراكه خداى تعالى فرشتگان را به سجده بر آدم فرمان داد و فرشتگان در امر او وارد شدند و ابليس هم وارد شد، زيرا كه ابليس در آسمان با فرشتگان، خدا را عبادت مى كرد و فرشتگان گمان مى كردند كه او از جمله ايشان

ص: 105


1- . بقره، 26 : « خداوند از اين كه به موجوداتى ظاهراً كوچك مانند پشه يا بالاتر از آن مثال بزند هرگز شرم نمى كند امّا كسانى كه كافرند گويند: خدا چه منظورى از اين مثال داشته كه مايه تفرقه شده گروهى را بدان وسيله هدايت و گروهى را گمراه كرده است. »
2- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 32 .
3- . بقره، 34 : « به خاطر بياوريد هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد! همگى سجده كردند جز ابليس كه خوددارى كرد و تكبّر ورزيد. »

است در حالى كه از آن ها نبود. همين كه فرشتگان را دستور سجده براى آدم عليه السلام داد، آن چه در دل ابليس از حسد بود برآورده شد، آن وقت فرشتگان دانستند كه ابليس مانند ايشان نيست.» به آن حضرت گفتند: چگونه اين فرمان بر ابليس تعلّق گرفت در صورتى كه خداوند تنها فرشتگان را براى سجده كردن به آدم فرمان داده بود؟ فرمود:

«ابليس به سبب سرپرستى از جمله فرشتگان بود ولى از جنس فرشتگان نبود؛ توضيح اين كه خداوند پيش از آدم خلقى را آفريد و ابليس از جمله ى ايشان در زمين حاكم بود پس سركشى وفساد كردند و خونريزى نمودند، خداوند فرشتگان را گسيل داشت، آن ها را كشتند و ابليس را اسير كردند و او را به آسمان بالا بردند، فرشتگان خدا را مى پرستيدند تا اين كه خداى تعالى آدم عليه السلام را آفريد.»(1)

بهشت آدم

9 . درباره ى قول خداى: «وَ قُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلاَ مِنْهَا رَغَدا حَيْثُ شِئْتَما وَ لاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ»(2) از امام صادق عليه السلام از بهشتى كه آدم عليه السلام بود، پرسيده شد آيا از باغ هاى دنيا بود يا از بهشت هاى آخرت؟ فرمود:

ص: 106


1- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 37 .
2- . بقره، 35 : « به آدم گفتيم: تو و همسرت در بهشت ساكن باشيد و هرچه مى خواهيد از نعمت هاى آن گوارا بخوريد، ولى به اين درخت مخصوص نزديك نشويد! كه از ستمگران خواهيد شد. »

«از باغ هاى دنيا بود كه خورشيد و ماه در آن طلوع مى كرد، درصورتى كه اگر از بهشت هاى آخرت بود هرگز آدم را از آن جا بيرون نمى كردند و ابليس وارد آن جا نمى شد.» فرمود: «خداوند او را در آن بهشت (باغ) جا داد ولى او از روى ناآگاهى به سراغ آن درخت رفت! از اين رو بيرون كرد، زيرا كه او (آدم) مخلوقى است كه در آفرينش بقايش بدون امر و نهى و پوشش و مسكن و ازدواج ممكن نيست و سود و زيانش را جز به آگاهى دادن درك نمى كند. از اين رو ابليس به سراغ او آمد و گفت: شما دوتا (آدم و حوّا) اگر از اين درختى كه خدا شما را نهى كرده است، بخوريد دو فرشته مى شويد و هميشه در بهشت باقىمى مانيد، ولى اگر نخوريد خداوند شما را از اين بهشت بيرون مى كند و سوگند ياد كرد كه او خيرخواه آن هاست همان طورى كه خداوند از وى حكايت كرده است:

«مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ اِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الخَالِدِينَ وَ قَاسَمَهُمَا اِنِّى لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ»آدم عليه السلام حرف او را قبول كرد و از آن درخت خوردند، پس چنان شد كه خداوند نقل كرده است: «بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا» و پوشش آن ها كه خداوند از لباس بهشتى بر تنشان پوشانده بود، افتاد و شروع كردند با برگ درختان باغ، خود را پوشاندن «وَ نَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْأَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُل لَكُمَا اِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌ مُبِينٌ»آن ها همان طورى كه خداى عزّوجلّ از ايشان گزارش كرده است، گفتند: «رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَ اِن لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا

ص: 107

لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ»(1) پس خداوند به ايشان فرمود: «اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوى وَ لَكُمْ فِى الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌ وَ مَتَاعٌ اِلَى حِينٍ»(2) آدم عليه السلام روى كوه صفا فرود آمد، از اين رو آن را صفا گفتند كه برگزيده ى خدا روى آن فرود آمد و حوا بر روى كوه مروه فرود آمد و از آن رو آن را مروه گفتند كه زنى روى آن فرود آمد. و آدم عليه السلام چهل روز به حال سجده ماند هم چنان بر فراق بهشت مى گريست تا اين كه جبرئيل عليه السلام بر او نازل شد و گفت: اى آدم!مگر خداوند تو را به دست قدرت خود نيافريد، و در تو از روح خود دميد و ملائكه را به سجده تو واداشت؟ گفت:

چرا؟ جبرئيل عليه السلام گفت: تو را فرمان داد تا از آن درخت نخورى چرا نافرمانى كردى؟ گفت: اى جبرئيل! ابليس براى من به خدا سوگند خورد كه من خيرخواه توام! من گمان نكردم كه خداوند خلقى را آفريده باشد كه به دروغ بر خدا سوگند ياد كند!»(3)

ص: 108


1- . اعراف، 20 - 23 : « ابليس گفت: خداوند شما را از آن جهت نهى نكرده، جز اين كه اگر از آن بخوريد يا فرشته خواهيد شد و يا عمر جاويدان پيدا مى كنيد و سوگند ياد كرد كه من خيرخواه شما هستم... بلافاصله لباس هايشان از تنشان فروريخت، اندامشان عورتشان آشكار گشت... در اين موقع از طرف خداوند ندا رسيد كه مگر من شما را از آن درخت نهى نكردم و به شما نگفتم كه شيطان دشمن آشكار شماست؟! گفتند: پروردگارا! ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر ما را نيامرزى و رحمت خود را شامل حال ما نكنى از زيانكاران خواهيم بود. »
2- . بقره، 36 : « به زمين فرود آييد در حالى كه دشمن يكديگر خواهيد بو و براى شما تا مدّت معيّنى در زمين قرارگاه و وسيله بهره بردارى است. »
3- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 39 - 40 .

توبه آدم عليه السلام

10 . امّا قول خداى تعالى: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ اِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»(1) از ابان بن عثمان به نقل از امام صادق عليه السلام آورده است، فرمود:

«همانا آدم عليه السلام چهل روز به حال سجده روى كوه صفا ماند، در حالى كه بر دورى از بهشت و بيرون شدنش از آن جا از جوار رحمت خداى عزّوجلّ مى گريست. جبرئيل عليه السلام بر او نازل شد و گفت: اى آدم! چرا گريه مى كنى؟ گفت: چرا گريه نكنم در حالى كه خداوند مرا از بهشت؛ از جوار رحمت خود بيرون كرد و به دنيافرود آورد! جبرئيل گفت: به درگاه خدا توبه كن! آدم گفت: چگونه توبه كنم؟ خداوند قبّه اى از نور را بر او فرود آورد كه در آن محل خانه (كعبه) بود پس نور آن در كوه هاى مكه ساطع شد از اين جهت آن جاها حرم است. پس خداوند به جبرئيل عليه السلام دستور داد كه بر آن ها نشانه هايى بگذارد. جبرئيل عليه السلام گفت: اى آدم برخيز! او را روز تَرويه(2) بيرون كرد و دستور داد تا غسل كند و مُحرم شود.

از بهشت روز اول ذيقعده بيرون شد و چون روز هشتم ذيحجه فرا رسيد، جبرئيل عليه السلام او را به مِنا برد آن جا شب را به سر بردهمين كه آفتاب روز عرفه به نيمروز رسيد تلبيه را قطع كرد و

ص: 109


1- . بقره، 37 : « آدم از پروردگار خود كلماتى دريافت داشت، سخنانى مؤثّر و دگرگون كننده، و با آن توبه كرد و خدا نيز توبه او را پذيرفت زيرا كه خداوند بسيار توبه پذير و بخشاينده است. »
2- . روز هشتم ماه ذى حجّه كه حج آغاز مى شود و حجاج از مكه به عرفات مى روند. خ

دستور داد غسل كند، چون نماز عصر را خواند او را در عرفات نگهداشت و كلماتى را به او آموخت كه از پروردگارش آموخته بود و آن كلمات اين بود: «پروردگارا منزّهى تو و سپاس تو را سزاست هيچ معبود بحقّى جز تو نيست. من كار بدى كردم و به خود ستم نمودم و به گناه خويش اعتراف دارم پس مرا بيامرز! زيرا كه تو بسيار آمرزنده و بخشاينده اى! خداوندا! تو منزّهى و سپاس تو را، هيچ خداى به حقى جز تو نيست، من بد كردم و به خود ستم نمودم و به گناهم اقرار دارم، مرا بيامرز كه تو بهترين آمرزندگانى! خداوندا تو منزّهى و سپاس تو را سزاست، هيچ معبود راستينى جز تو نيست من بد كردم و بهخود ستم نمودم و به گناهم اعتراف دارم پس مرا بيامرز! زيرا كه تو بسيار توبه پذير و بخشاينده اى! پس از آن هم چنان ماند تا آفتاب غروب كرد، دست ها را به طرف آسمان بلند نمود، به درگاه خدا مى ناليد و گريه مى كرد. پس از غروب خورشيد او را به مشعر بازگرداند، آن جا شب را سپرى نمود همين كه صبح شد از مشعرالحرام بپا خاست و با كلماتى خدا را خواند و به درگاه او توبه كرد سپس به منا رفت.

جبرئيل عليه السلام او را دستور داد تا موهايش را بتراشد، تراشيد. سپس به مكّه بازگرداند، او را نزد جمره اولى آورد، ابليس در آن جا خود را به وى عرضه كرد و گفت: اى آدم! قصدكجا را دارى؟ جبرئيل به وى دستور داد تا با هفت سنگريزه او را بزند، او سنگريزه ها را زد و با هر سنگريزه اى تكبير بگويد، گفت. سپس رفت، باز كنار جمره دوّم ابليس به او عرضه شد و جبرئيل او را دستور داد با هفت سنگريزه بزند و او زد و با هر سنگريزه اى تكبيرى گفت، باز

ص: 110

رفت، ابليس كنار جمره سوم به او عرضه شد، جبرئيل عليه السلام دستور داد با هفت سنگريزه او را بزند و با هر سنگريزه تكبيرى بگويد! (او انجام داد) ابليس - خدايش لعنت كند - به راه خود رفت. جبرئيل عليه السلام گفت: البتّه بعد از امروز هرگز او را نخواهى ديد.

او را به بيت اللّه الحرام برد و دستور داد هفت دور طواف كند، او كرد. پس به او گفت: خداوند توبه تو را قبول كرد و همسرت به تو حلال شد.

امام عليه السلام فرمود: «چون آدم عليه السلام حج خود را پايان داد، فرشتگان او را در ابطح (بيابان حجاز) ديدند و گفتند: اى آدم، حجّ تو قبولاست، اما ما اين خانه را دوهزار سال پيش از تو حج كرديم.»(1)

دعاى مستجاب

11 . اما قول خداى تعالى: «يَا بَنِى اِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِى أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ اِيَّايَ فَارْهَبُونِ»(2) از جميل نقل شده است كه مردى به امام صادق عليه السلام گفت: فدايت شوم! خداى تعالى مى فرمايد: «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ»(3) و ما دعا مى كنيم ولى براى ما اجابت نمى شود؟ فرمود:«چون شما به پيمان خدا وفا نمى كنيد، در حالى كه خداوند مى فرمايد: «أَوْفُوا بِعَهْدِى أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» به خدا سوگند كه اگر شما براى خدا وفا كنيد خداوند براى شما وفا خواهد كرد.»

ص: 111


1- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 42 و 43 .
2- . بقره، 40 : « اى بنى اسرائيل! به خاطر بياوريد نعمت هاى مرا كه به شما بخشيدم، به عهد من وفا كنيد تا من نيز به عهد شما وفا كنم و تنها از من بترسيد. »
3- . غافر، 60 : « مرا بخوانيد تا دعاى شما را بپذيرم. »

اما قول خداى تعالى: «أَتَأْمُرُونَ الْنَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ»(1) فرمود:

«درباره ى قصاص نازل شده است و آن فرموده اميرالمؤمنين عليه السلام است كه بالاى هر منبرى از ايشان خطيبى سخنور است، بر خدا و رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم و بر كتاب خدا دروغ مى بندد.» قول خداى تعالى: «وَ اسْتَعِينُوا بِالصَبْرِ وَ الصَّلاَةِ» فرمود: «صبر همان روزه است.» «وَ اِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ اِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ» يعنى نماز. و قول خدا: «الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُلاَقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ اِلَيْهِ رَاجِعُونَ»(2) فرمود: «ظنّ (گمان)در كتاب خدا دو گونه است: از جمله ى ظنّ، يقين است و از جمله ى ظنّ، شكّ است و در اين جا ظن، يقين است و شك در قول تعالى: «اِن نَظُنُّ اِلاَّ ظَنّا وَ مَا نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ»(3) و «وَ ظَنَنتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ»(4). اما قول خداى تعالى: «يَا بَنِى اِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ»(5) فرمود: «لفظ عالمين عام است، ولى معنايش خاص، و به يقين آنان را بر همه ى مردم زمان خودشان - به خاطر چيزهايى كه

ص: 112


1- . بقره، 44 : « آيا مردم را به نيكى دعوت مى كنيد ولى خودتان را فراموش مى نماييد! »
2- . همان، 45 و 46 : « از صبر روزه و نماز يارى بجوييد! اين كار جز براى خاشعان سنگين و گران است همانا كه مى دانند پروردگار خود را ملاقات خواهند كرد و به سوى او باز مى گردند. »
3- . جاثيه، 32 : « ما تنها گمانى در اين باره داريم، به هيچ وجه يقين نداريم. »
4- . فتح، 12 : « و گمان بد كرديد. »
5- . بقره، 47 : « اى بنى اسرائيل نعمت هايى را كه به شما دادم به خاطر بياوريد، من شما را به جهانيان برترى دادم. »

اختصاص به آن ها داده بود، مانند مَنُّ و سَلوى (غذاى لذيذ و نيروبخش) و آن سنگى كه دوازده چشمه از آن جارى شد - برترى داد.

و قول خداى تعالى: «وَ اتَّقُوا يَوْما لاَ تَجْزِى نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئا وَ لاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَ لاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ»(1) و همان است قول آن حضرت كه فرمود:

«به خدا سوگند اگر همه ى فرشتگان مقرّب يا پيامبران مُرسَل، درباره ى يك ناصبى (مخالف ولايت) شفاعت كنند پذيرفته نخواهد شد.» قول خداى تعالى: «وَ اِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِيُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ»(2) و چون به فرعون رسيد كه بنى اسرائيل مى گويند: در بين ما مردى به دنيا مى آيد كه هلاكت فرعون و اصحابش به دست اوست، از اين رو پسران آن ها را مى كشت و دختران را وامى گذاشت.

امّا قول خداى تعالى: «وَ اِذْ وَاعَدْنَا مُوسى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً...»(3) خداى تبارك و تعالى به موسى عليه السلام وحى كرد كه من به تو تورات را كه در آن احكامى است تا چهل روز نازل مى كنم، يعنى ماه ذيقعده و ده روز از ذيحجه. موسى عليه السلام به اصحابشگفت: همانا خداوند به من وعده داده

ص: 113


1- . بقره، 48 : « از آن روزى بترسيد كه هيچ كس از ديگرى دفاع نمى كند و نه شفاعت و غرامتى پذيرفته مى شود. »
2- . همان، 49 : « به خاطر بياوريد زمانى را كه شما را به شديدترين وجهى آزار مى دادند؛ پسرانتان را سر مى بريدند و زنان شما را براى كنيزى و خدمت زنده نگه مى داشتند. »
3- . همان، 51 : « با موسى چهل شب وعده گذاشتيم. »

است كه تا سى روز تورات روى تخته هايى بر من فرو فرستد و خداوند به وى فرمان داد تا چهل روز به آن ها نگويد، پس سينه هاى آن ها تنگ شد.

قول خداى تعالى: «وَ اِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ اِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا اِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ»(1) به راستى موسى عليه السلام به ميقات رفت و نزد قومش برگشت، در حالى كه گوساله را مى پرستيدند به آن ها گفت: «يَا قَوْمِ اِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ» گفتند: و چگونه ما خودمان را بكشيم؟ موسى عليه السلام گفت: فردا صبحهر يك از شما به بيت المقدّس برويد و با خود كاردى يا آهن يا شمشيرى داشته باشيد همين كه من روى منبر بنى اسرائيل رفتم، همگى رويتان را پوشيده باشيد تا كسى همراهيش را نشناسد پس يكديگر را بكشيد! پس هفتاد هزار مرد در بيت المقدّس از آن كسانى كه گوساله را پرستيده بودند گرد آمدند. همين كه موسى عليه السلام با ايشان نماز گزارد، بالاى منبر رفت، مردم رو به كشتن يكديگر آوردند تا اين كه جبرئيل عليه السلام نازل شد و گفت: اى موسى به ايشان بگو: خداوند محقّقا توبه ى شما را پذيرفت، ده هزارنفر كشته شده است و اين دستور را خداوند نازل كرد: «ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ اِنَّهُ هُوَ الْتَّوَّابُ الْرَّحِيمُ» و اين آيه را «وَ اِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ

ص: 114


1- . بقره، 54 : « و هنگامى كه موسى به قوم خود گفت: اى مردم! شما با انتخاب گوساله به خود ستم كرديد اكنون توبه كنيد و به سوى آفريدگارتان بازگرديد! بايد توبه شما چنين باشد كه يكديگر را بكشيد، اين كار در پيشگاه خالقتان براى شما بهتر است. »

حَتَّى نَرَى اللّه َ جَهْرَةً...»(1) آنان هفتاد تن بودند كه موسى عليه السلام انتخاب كرده بود تا كلام خدا را بشنوند، چون شنيدند گفتند: اى موسى! ما به تو ايمان نمى آوريم تا خدا را آشكارا ببينيم از اين رو خداوند صاعقه اى را بر ايشان فرستاد، آن ها را سوزاند.

سپس آن ها را پس از سوختن دوباره زنده كرد و پيامبرانى را برايشان مبعوث نمود، اين خود دليل بر رجعت در امّت محمّد صلى الله عليه و آله وسلم است، زيرا كه خود آن حضرت فرمود: چيزى در بنى اسرائيل نبودمگر در امّت من نيز مانند آن وجود دارد.

قول خداى تعالى: «وَ ظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى»(2) به راستى بنى اسرائيل را چون موسى از دريا عبور داد در بيابانى فرود آمدند، گفتند: يا موسى! ما را هلاك ساختى و كشتى را از جاى آباد به بيابانى درآوردى كه نه سايه دارد، نه درختى و نه آبى! چنان شد كه روز، ابرى مى آمد آن ها را از خورشيد سايه مى كرد و شب منّ (غذاى لذيذ) برايشان نازل مى شد و آن روى گياهان، درخت و سنگ قرار مى گرفت و مردم آن رامى خوردند و شامگاه مرغ بريانى براى

ص: 115


1- . بقره، 54 و 55 : « اين كار در پيشگاه خالقتان براى شما بهتر است و پس از آن خداوند توبه شما را پذيرفت كه او بسيار توبه پذير و بخشاينده است. هنگامى كه گفتيد: اى موسى! ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم مگر اين كه خدا را آشكارا به چشم خود ببينيم. »
2- . بقره، 57 : « ما ابر را براى شما سايبان قرار داديم منّ و سَلوى غذاى لذيذ و نيروبخش را بر شما نازل كرديم، از اين خوراك هاى پاكيزه اى كه به شما داديم بخوريد و از فرمان خدا سرپيچى نكنيد. »

ايشان مى آمد و روى سفره هاى ايشان واقع مى شد. و چون مى خوردند و سير مى شدند، مى پريد.

همراه موسى عليه السلام سنگى بود كه آن را در وسط سپاه مى گذاشت. سپس با عصايش آن را مى زد و از آن دوازده چشمه جارى مى شد؛ آن طورى كه خداوند نقل كرده است، هر گروهى با وسائلشان آن جا مى رفتند و دوازده گروه بودند. همين كه اين مدّت بر آن ها به درازا كشيد، گفتند: يا موسى: «لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَ قِثَّائِهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا»: ما هرگز با يك نوع غذا نمى توانيم صبر كنيمبنابراين از خدا بخواه تا از آن چه از زمين مى رويد از سبزى ها، خيار، سير، عدس و پياز براى ما قرار دهد»(1) فُوم يعنى گندم. موسى عليه السلام در پاسخ آن ها فرمود: «أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِى هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْر فَاِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ»(2) گفتند: «يَا مُوسى اِنَّ فِيهَا قَوْما جَبَّارِينَ وَ اِنَّا لَن نَدْخُلَهُا حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِن يَخْرُجُوا مِنْهَا فَاِنَّا دَاخِلُونَ»(3) بنابراين نيمى از آيه در سوره بقره و تمام جواب آن براى موسى عليه السلام در سوره ى مائده است. وقول خداى تعالى «وَ قُولُوا حِطَّةٌ» يعنى گناهان ما را از ما بزداى! ولى آن ها عوض آن گفتند: «حِنطَةٌ» و خداوند فرمود: «فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَيْرَ الَّذِى قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى

ص: 116


1- . بقره، 61 .
2- . بقره، 61 : « آيا شما غذاى پست تر را در مقابل آن چه بهتر است انتخاب مى كنيد؟ اكنون كه چنين است از اين بيابان بيرون شويد و كوشش كنيد وارد شهرى شويد، زيرا آن چه مى خواهيد در آن جاست. »
3- . مائده، 22 : « گفتند: اى موسى! تو مى دانى در آن جا قومى زورمند زندگى مى كنند ما هرگز در آن گام نخواهيم گذاشت تا آن ها آن سرزمين را تخليه كنند هنگامى كه آن ها رفتند ما وارد مى شويم. »

الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزا مِنَ السَّماءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ»(1) و قول خداى تعالى: «اِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هَادُوا وَ النَّصَارى وَ الصَّابِئِينَ»(2) فرمود: «صابئون گروه خاصى بودند، نه يهودى بودند، نه نصرانى و نه مسلمان بلكه ستارگان ثابت و سيار را مى پرستيدند.» قول خداى تعالى: «وَ اِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَ رَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ»(3) چون موسى عليه السلام نزد بنى اسرائيل برگشت و تورات را به همراه داشت، از او نپذيرفتند. خداوند كوه طور سينا را بالا سر ايشانبلند كرد و موسى عليه السلام به ايشان گفت: هر آينه اگر نپذيريد كوه بر سر شما مى افتد و به يقين شما را مى كشد! آن ها سرها را به زير انداختند و گفتند: آن را مى پذيريم.»(4)

تشخيص قاتل

12 . امّا قول خداى تعالى: «وَ اِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اِنَّ اللّه َ يَأْمُرُكُمْ أَن تَذْبَحُوا بَقَرَةً»(5) از ابن ابى عُمَير با يك واسطه از امام صادق عليه السلام نقل كرده است، فرمود: «مردى از برگزيدگان و دانشمندان بنى اسرائيل زنى را از ايشان خواستگارى كرد با او موافقت كرد و پسرعموى آن مرد نيز

ص: 117


1- . بقره، 59 : « اما آن ها كه ستم كرده بودند اين سخن را به غير آن چه گفته شده بود تغيير دادند ما نيز بر اين ستمگران. بر حق آل محمّد. به خاطر فسق و گناهشان از آسمان عذابى فروفرستاديم. »
2- . همان، 62 : « كسانى كه ايمان آورده اند و هم چنين يهوديان، نصارا و صائبان. »
3- . بقره، 63 : « زمانى را كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بالاى سر شما قرار داديم و گفتيم آن چه از آيات به شما داده ايم با قدرت بگيريد. »
4- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 44 - 46 .
5- . بقره، 67 : « هنگامى كه موسى به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان مى دهد كه بايد گاوى را سر ببريد. »

خواستگارى كرده بود، كه مرد فاسق و رذلى بود با او موافقت نكردند، پسرعموى وى با او كه موافقت كرده بودند، حسد ورزيد و بر سر راه او نشست و او را ناگهانى به قتل رساند سپس كشته ى او را نزد موسى عليه السلام برد و گفت: اى پيامبر خدا اين پسرعموى من است كه كشته اند! موسى عليه السلام فرمود: چه كسى او را كشته است؟ گفت: من نمى دانم. و قتل در بين بنى اسرائيل بسيار مهم بود، اين موضوع بر موسى عليه السلام گران آمد، بنى اسرائيل برايشان جمع شدند، گفتند: اى پيامبر خدا چه مى فرماييد؟ در بين بنى اسرائيل مردى بود، ماده گاوى داشت و پسر نيكوكارىداشت و نزد آن پسر كالايى بود كه مردم به سراغ كالاى او مى آمدند و كليد خانه اش زير سر پدرش بود و او خوابيده بود، پسر او نمى خواست او را بيدار كند و خوابش را بشكند، مردم برگشتند و كالاى او را نخريدند، پدرش همين كه بيدار شد، گفت: پسرم! با كالايت چه كردى؟ گفت: سر جايش هست، آن را نفروخته ام چون كليد زير سر شما بود نخواستم از خواب بيدارت كنم و خوابت را درهم بشكنم! پدر گفت: اين ماده گاو را عوض سودى كه از كالايت از دست داده اى به تو دادم و خداوند از پسر او به خاطر كارى كه با پدرش كرد شاكر شد و بهبنى اسرائيل دستور داد تا همان ماده گاو را سر ببرند، همين كه پيرامون موسى عليه السلام جمع شدند و گريه و زارى كردند، موسى عليه السلام به ايشان گفت: «اِنَّ اللّه َ يَأْمُرُكُمْ أَن تَذْبَحُوا بَقَرَةً» تعجب كردند و گفتند: «أَتَتَّخِذُنَا هُزُوا»(1) كشته اى را نزد تو مى آوريم مى گويى: ماده گاورى را بكشيد؟! موسى گفت: «أَعُوذُ بِاللّه ِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ»(2) پس دانستند كه آن ها اشتباه

ص: 118


1- . بقره، 67 : « گفتند: آيا ما را به مسخره گرفته اى؟! »
2- . همان: « موسى گفت: به خدا پناه مى برم كه از جاهلان باشم. »

كرده اند گفتند: «ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ قَالَ اِنَّهُ يَقُولُ اِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَ فَارِضٌ وَ لاَ بِكْرٌ»(1) فارض حيوانى است كه حيوان نر با او آميزش كرده ولى باردار نشده است و بكر حيوانى است كه حيوان نر با او آميزش نكرده باشد. «قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ اِنَّهُ يَقُولُ اِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا - يعنى زرد پررنگ - تَسُرُّ النَّاظِرِينَ قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ اِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَ اِنَّا اِنْ شَاءَ اللّه ُ لَمُهْتَدُونَ قَالَ اِنَّهُ يَقُولُ اِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَ ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ - يعنى رام و آماده نباشد - وَ لاَ تَسْقِى الْحَرْثَ - يعنى: زراعت راآبيارى نكند - مُسَلَّمَةٌ لاَ شِيَةَ فِيهَا - يعنى خالى جز زردى نداشته باشد - قَالُوا الاْنَ جَئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَ مَا كَادُوا يَفْعَلُونَ»(2) آن ماده گاو براى فلانى است. پس رفتند كه آن را بخرند، گفت: نمى فروشم مگر پوست او را پر از طلا كنيد! دوباره پيش موسى عليه السلام برگشتند و به او خبر دادند، موسى به ايشان فرمود: شما ناگزير از سر بريدن همان ماده گاويد (به بهاى) پر كردن پوست او از طلا، پس آن را

ص: 119


1- . همان، 68 : « گفتند: اكنون كه چنين است از پروردگارت بخواه براى ما مشخّص كند كه اين چگونه گاوى باشد؟ موسى گفت: خداوند مى فرمايد: ماده گاوى باشد نه پير از كار افتاده و نه بكر جوان بلكه بين اين دو باشد. »
2- . همان، 69 - 71 : « گفتند: از پروردگارت بخواه تا براى ما روشن كن كه رنگ آن چگونه باشد؟ گفت: خداوند مى فرمايد: گاو ماده اى باشد زرد يكدست كه رنگ آن بينندگان را شادمان سازد. باز گفتند از پروردگارت بخواه براى ما روشن كند اين چگونه گاوى باشد از نظر كار كردن؟ چرا كه آن براى ما مبهم است و اگر خدا بخواهد ما هدايت خواهيم شد. موسى گفت: خدا مى فرمايد: گاوى باشد كه براى شخم زدن رام نشده و براى زراعت آبكشى نكند، از هر عيبى بر كنار هيچ رنگ ديگرى نداشته باشد. گفتند: حالا حق مطلب را ادا كردى و آن را سر بريدند ولى مايل به انجام آن نبودند. »

سر بريدند، سپس گفتند: اى پيامبر خدا اكنون به ما چه فرمان مى دهى؟ خداى تعالى به او وحى كرد: به آن ها بگو: با قسمتى از بدن گاو مقتول را بزنيد و بگوييد: چه كسى تو را كشت؟ پس دُم گاو را گرفتند و بدان وسيله او را زدند و گفتند: فلانى چه كسى تو را كشته است؟ گفت: فلان كس پسر فلانى؛ پسر عموى من كه او را آورد و آن است، قول خداى تعالى: «فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذلِكَ يُحْيِى اللّه ُ الْمَوْتَى وَ يُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»(1) قول خداى تعالى: «أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّه ِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَاعَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ...»(2) اين آيه درباره ى يهود نازل شده است در حالى كه آن ها اظهار اسلام مى كردند ولى منافق بودند و چنان بودند كه هرگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم را مى ديدند، مى گفتند: ما با شماييم و چون يهوديان را مى ديدند مى گفتند: با شماييم و به مسلمانان آن چه در تورات از اوصاف رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم و اصحابش آمده بود خبر مى دادند، بزرگان و دانشمندان ايشان به آن ها گفتند: «أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ اللّه ُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ»(3)پس خداوند بر ردّ ايشان فرمود: «أَوَلاَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللّه َ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَ

ص: 120


1- . بقره، 73 : « سپس گفتيم: قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد! آرى خداوند اين گونه مردگان را زنده مى كند و اين گونه آيات خود را به شما نشان مى دهد تا تعقّل كنيد. »
2- . همان، 75 : « شما چگونه انتظار داريد كه اين قوم به دستور آيين شما ايمان بياورند با اين كه گروهى از ايشان سخنان خدا را مى شنيدند و پس از فهم آن را تحريف مى كردند در حالى كه علم داشتند. »
3- . همان، 76 : « چرا مطالبى را كه خداوند در تورات به شما گفته است به مسلمانان مى گوييد تا در قيامت بر ضد شما در پيشگاه خدا استدلال كنند، آيا نمى فهميد؟ »

مَا يُعْلِنُونَ وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لاَيَعْلَمُونَ الْكِتَابَ اِلاَّ أَمَانِيَّ وَ اِنْ هُمْ اِلاَّ يَظُنُّونَ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللّه ِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنا قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ»(1) و قول خداى تعالى: «وَ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ اِلاَّ أَيَّاما مَعْدُودَةً» بنى اسرائيل گفتند: هرگز آتش دوزخ به ما نمى رسد و هرگز جز چند روزى كه ما گوساله را پرستيديم. پس خداوند بر ردّ گفته آن ها فرمود: «وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا...» يا محمّد به آن ها بگو: «أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللّه ِ عَهْدَ فَلَنْيُخْلِفَ اللّه ُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّه ِ مَا لاَتَعْلَمُونَ»(2) و اين قول خدا: «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا»(3) درباره ى يهود نازل شد سپس با اين كلام خدا: «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ»(4) نسخ شد.

اما قول خداى تعالى: «وَاِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَتَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ...»(5) تنها درباره

ص: 121


1- . همان، 77 - 79 : « آيا آن ها نمى دانند كه خداوند از اسرار درون و بيرون آن ها آگاه است، گروهى از آن ها از دانش بى بهره اند و از كتاب خدا جز يك مشت آرزوها نمى دانند و تنها به پندارهايشان دلبسته اند. واى بر آن ها كه مطالب خود را به دست خود مى نويسند و بعد مى گويند از سوى خداست و هدفشان اين است كه با اين كار بهاى كمى به دست آورند، واى بر آن ها از آن چه با اين خيانت ها به دست مى آورند! »
2- . همان، 80 : « آن ها گفتند: هرگز آتش دوزخ جز چدن روزى بما نخواهد رسيد! بگو: آيا پيمانى نزد خدا بسته ايد كه هرگز خداوند از پيمانش تخلّف نخواهد كرد، يا اين كه چيزى را به خدا نسبت مى دهيد كه نمى دانيد؟ »
3- . همان، 83 : « با سخنان نيكو با مردم سخن گوييد! »
4- . توبه، 5 : « بت پرستان را هركجا يافتيد بكشيد! »
5- . بقره، 84 : « چون از شما پيمان گرفتيم كه خون يكديگر را نريزيد و از خانه هاى خود بيرون نكنيد... شما به همه اين ها اقرار كرديد و بر اين پيمان گواه بوديد... »

ابوذر رحمه الله و عثمان بن عفّان نازل شده است. علّت آن هم اين بود كه چون عثمان دستور داد، ابوذر را به ربذه تبعيد كنند، ابوذر بر او وارد شد، بيمار بود به چوب دستيش تكيه داده بود در حالى كه جلوى عثمان صدهزار درهم از بعضى نواحى آورده بودند و اصحابش در پيرامون او داشتند به پول ها نگاه مى كردند و منتظر بودند كه بين آن ها تقسيم كند. ابوذر به عثمان گفت: اين مال چيست؟ عثمان گفت: صدهزار درهم است، از يكى از نواحى براى من آورده اند؛ مى خواهم همان قدر هم بر آن ها بيافزايم تا بعد ببينمچه كنم؟ ابوذر گفت: يا عثمان! صدهزار درهم بيشتر است يا چهار دينار؟ عثمان گفت: البته كه صد هزار درهم. ابوذر گفت: به خاطر دارى كه شامگاهى من و تو بر رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم وارد شديم ديديم افسرده و غمگين است، به او سلام داديم جواب سلام ما را نداد چون صبح كرديم خدمتش رفتيم ديديم خندان و مسرور است عرض كرديم: پدران و مادرانمان به فدايت! ديشب خدمت شما آمديم ديديم ناراحت و غمگين هستيد، سپس امروز برگشته ايم مى بينيم خوشحال و شادمانيد؟فرمود:

آرى در نزد من از ماليات مسلمان ها چهار دينار مانده بود كه نتوانستم تقسيم كنم ترسيدم كه مرگ به سراغم بيايد و آن مبلغ نزد من بماند ولى امروز آن را تقسيم كردم و از آن بابت راحت شدم.

عثمان نگاهى به كعب الأحبار كرد و گفت: يا ابااسحاق! چه مى گويى درباره مردى كه زكات واجب مالش را داده است، آيا چيزى بر او واجب است؟ او گفت: نه، اگر خشتى از طلا و خشتى از نقره داشته باشد، چيزى بر او واجب نيست. ابوذر چوب دستيش را بلند كرد و آن را

ص: 122

بر سر كعب زد سپس فرمود: يهودى زاده كافر! تو را چه به اظهارنظر در احكام مسلمانان، قول خدا راست تر از حرف تو است آن جا كه فرموده است: «وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لاَ يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ اللّه ِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَاكُنْتُمْ تَكْنِزُونَ»(1) عثمان گفت: اى ابوذر! تو پير نادانى هستى و عقلت را از دست داده اى و اگر صحابى رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نبودى هر آينه كشته بودمت!ابوذر گفت: عثمان! دروغ گفتى. حبيبم رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

ابوذر! نه تو را مى توانند منحرف كنند و نه مى توانند بكشند! اما عقل من به قدرى مانده است كه حديثى را كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم درباره ى تو و اصحاب تو شنيده ام به خاطر داشته باشم! عثمان گفت: از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم درباره ى من و قوم من چه شنيده اى؟ گفت: شنيدم كه مى فرمود: چون خاندان ابوالعاص به سى مرد برسند، مال خدا را دست به دست بگردانند و كتاب خدا را درهم پيچند و بندگان او را به بردگى بگيرند و باتبهكاران هم دسته شده و با شايستگان بجنگند! عثمان گفت: اى توده ى اصحاب محمّد! آيا كسى از شما اين را از

ص: 123


1- . توبه، 34 و 35 : « و كسانى كه طلا و نقره را جمع آورى و گنجينه و پنهان مى كنند و در راه خدا انفاق نمى نمايند آن هارا به عذاب دردناكى بشارت بده! روزى فراخواهد رسيد كه اين سكّه ها را در آتش سوزان دوزخ داغ و گداخته كرده و پيشانى و پهلو و پشتشان را با آن داغ مى كنند مى گويند: اين همان چيزى است كه براى خودتان اندوختيد و به صورت كنز درآورديد، اكنون بچشيد آن چه را كه براى خود اندوخته بوديد. »

رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم شنيده است؟ گفتند:

ما اين حرف را از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نشنيده ايم! عثمان گفت: على را فراخوان! اميرالمؤمنين عليه السلام آمد، عثمان گفت: يا اباالحسن! ببين اين پيرمرد دروغگو چه مى گويد؟ اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «يا عثمان! ساكت باش! نگو: دروغگو! كه من از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم شنيدم كه مى فرمود: «آسمان سايه نيافكنده و زمين حمل نكرده است، كسى را راستگوتر از ابوذر! اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم پس از شنيدن سخن اميرالمؤمنين عليه السلام گفتند: ابوذر راست گفت؛ ما اين را ازرسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم شنيديم! آن جا بود كه ابوذر گريه كرد و گفت: واى بر شما، همه ى شما گردنتان را به سمت اين مال دراز كرده ايد، گمان كرديد كه من دروغ بر رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم مى بندم! سپس نگاهى به ايشان كرد و گفت: كدام يك بهترين شماست؟ آن ها گفتند: (تو بگو) چه كسى بهترين ماست؟ ابوذر گفت: من. آن ها گفتند: تو مى گويى بهترين ما هستى؟ فرمود: آرى من حبيبم رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم را در همين لباسِ تنم پشت سر گذاشتم در حالى كه او از من راضى بود، در حالى كه شما كارهاى (ناشايست) فراوانى داشتيد! و خدا شما را از آن هابازخواست مى كند ولى از من بازخواست نمى كند.

عثمان گفت: يا اباذر! به حق رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم كه چيزى را از تو مى پرسم بايد خبر دهى! ابوذر گفت: به خدا كه اگر به حق محمّد رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم هم نپرسيده بودى، تو را خبر مى دادم.

پرسيد: كدام يك از شهرها را بيشتر دوست دارى كه آن جا باشى؟ ابوذر گفت: مكّه حرم خدا و هم چنين حرم رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم را كه خدا

ص: 124

را عبادت كنم تا مرگم فرا رسد! عثمان گفت: نه، مناسب تو نيست. فرمود: مدينه حرم رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم ، عثمان گفت، نه، مناسب تو نيست. ابوذر سكوت كرد، عثمان گفت: از كدام يك از شهرها بيشتر ناراحتى كه در آن جا باشى؟ فرمود: ربذه كه من در آن جا بر غير دين اسلام بودم! عثمان گفت: پس به همان جا برو! ابوذر گفت: تو از من پرسيدى و من به تو راست گفتم، پس من هم از تو مى پرسم، جواب مرا راست بگو! عثمان گفت: آرى. ابوذر گفت: به من بگو، اگر مرا به همراه اصحابت به سراغ مشركان فرستاده بودى وآن ها مرا اسير مى گرفتند و مى گفتند: ما عوض او را جز يك سوم ثروتت نمى پذيريم چه مى كردى؟ عثمان گفت: فديه مى دادم. گفت: اگر مى گفتند: قبول نمى كنيم مگر نصف ثروت خود را بدهى؟ گفت: فديه مى دادم. باز ابوذر گفت: اگر مى گفتند: عوض او را نمى پذيريم مگر تمام ثروت خود را بدهى؟ گفت: مى دادم. ابوذر گفت: اللّه اكبر روزى حبيبم رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: يا اباذر چگونه خواهى بود وقتى كه به تو بگويند: كدام يك از شهرها را بيشتر دوست دارى كه در آن جا باشى مى گويى مكه حرم خدا و رسولش كه خدا را در آن عبادت كنم تا مرگبه سراغ من بيايد! پس به تو گفته شود: نه و كرامتى براى تو نيست. باز مى گويى مدينه حرم رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم را. گويند: نه و كرامتى براى تو نيست. سپس به تو گفته مى شود: كدام يك از شهرها برايت مبغوض تر است كه در آن جا باشى؟ مى گويى ربذه كه در آن جا به غير دين اسلام بودم! به تو گويند: به آن جا برو

ص: 125

!عرض كردم: به راستى اين شدنى است؟ فرمود: آرى به خدايى كه جان من دست اوست، حتمى مى شود.

... در حالى كه خداوند درباره ى تو و عثمان آيه اى نازل كرده است. گفتم: كدام آيه را يا رسول اللّه ؟ فرمود: قول خداى تعالى: «وَ اِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ لاَتُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاَءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ اِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ اِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ اِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ اِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَ مَااللّه ُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»(1) و اما قول خداى تعالى: «وَ أُشْرِبُوا فِى قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ».(2) آن ها گوساله را دوست داشتند تا آن جا كه پرستيدند. سپس گفتند: ما دوستداران خداييم، از اين رو خداى عزّوجلّ فرمود: اگر شما اولياى خدا هستيد آن طورى كه مى گوييد: «فَتَمَنَّوا الْمَوْتَ اِنْ كُنْتُمْ

ص: 126


1- . بقره، 84 و 85 : « هنگامى كه از شما پيمان گرفتيم خون يكديگر را نريزيد يكديگر را از خانه هاى خود بيرون نكنيد! شما به همه اين مواد اقرار كرديد و بر اين پيمان گواه بوديد. سپس شما بوديد كه يكديگر را به قتل مى رسانديد و جمعى از خودتان را از سرزمين شان آواره مى كرديد و در انجام اين گناه يكديگر را كمك مى كرديد. ولى در اين ميان هنگامى كه بعضى از آن ها به صورت اسيران نزد شما بيايند فديه مى دهيد و آن ها را آزاد مى سازيد در حالى كه بيرون كردن آن ها از خانه شان از اوّل بر شما حرام بود. آيا به بعضى از فرمان هاى كتاب خدا ايمان داريد و نسبت به بعضى كافر مى شويد؟! جزاى كسى از شما كه چنين باشد آيا چيزى جز رسوايى در زندگى اين دنيا و در رستاخيز به اشد عذاب نخواهد بود؟ و خداوند از اعمال شما غافل نيست ».
2- . بقره، 93 : « آرى، دل هاى آن ها به خاطر كفرشان بامحبّت گوساله اى آبيارى شده بود. »

صَادِقِينَ»(1) چون در تورات نوشته شده است كه اولياى خدا آرزوى مرگ دارند و از مردن نمى ترسند.قول خداى تعالى: «قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوا لِجِبْرِيلَ فَاِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِاِذْنِ اللّه ِ مُصَدِّقا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرَى لِلْمُؤْمِنِين» چون اين آيه درباره ى يهوديانى نازل شد كه به رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم گفتند: به راستى ما را در بين فرشتگان، دوستان و دشمنانى است. رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

چه كسى دوست شما و چه كسى دشمن شماست؟ گفتند: جبرئيل دشمن ماست؛ زيرا كه او عذاب را مى آورد و اگر آن كه قرآن را بر تو نازل مى كند، ميكائيل بود ما به تو ايمان مى آورديم! چرا كه ميكائيل دوست ما و جبرئيل فرشته ى جدايى و عذاب و ميكائيل فرشته ىرحمت است. از اين رو خداوند اين آيه را نازل كرد: «قُلْ مَنْ كَانَ عَدُواً لِجِبْرِيلَ فَاِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِاِذْنِ اللّه ِ مُصَدِّقا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ مَنْ كَانَ عَدُواً للّه ِ وَ مَلاَئِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكَالَ فَاِنَّ اللّه َ عَدُوٌ لِلْكَافِرِينَ»(2)و(3)

ص: 127


1- . همان، 94 : « اگر راست مى گوييد، آرزوى مرگ كنيد. »
2- . همان، 97 - 98 : « به آن ها بگو: هركس دشمن جبرئيل باشد در حقيقت دشمن خداست چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل كرده است. قرآنى كه كتاب هاى آسمانى پيشين را تصديق مى كند، قرآنى كه مايه هدايت و بشارت براى مؤمنان است. هركس دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او جبرئيل و ميكائيل باشد خداوند دشمن اوست، خداوند دشمن كافران است. »
3- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 47 - 50 .

شب هاى ماه رمضان

اوقات شناخته شده

13 . قول خداى تعالى: «وَ اِذَا سَأَلَكَ عِبَادِى عَنِّى فَاِنِّى قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ اِذَا دَعَانِ»(1) از حمّاد نقل كرده شده كه مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: خودم را به دعا كردن براى برادران و اهل ولايت سرگرم كرده ام، در اين باره نظر شما چيست؟ فرمود: «خداى تبارك و تعالى دعاى غايب براى غايب و دعاى كسى كه براى مردان و زنان مؤمن و اهل مودّتِ ما دعا كند اجابت مى كند و اززمان آدم عليه السلام تا روز قيامت براى هر مؤمنى حسنه اى به او باز مى دهد.

سپس فرمود: «خداى تعالى نمازها را در بهترين ساعات واجب كرده است، بر شما باد به دعاى پس از نماز!» آن گاه براى من و حاضران دعا كرد.

قول خداى تعالى: «وَ لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَ تُدْلُوا بِهَا اِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالاِْثْمِ»(2) امام صادق عليه السلام فرمود:

«به راستى خداوند مى دانست كه حاكمانى به غير حق حكم مى كنند از اين رو از مراجعه به حكم آن ها نهى فرمود، زيرا كهآن ها به حق حكم نمى كنند پس اموال باطل (و حرام) مى گردد.»

ص: 128


1- . بقره، 186 : « هنگامى كه بندگانم از تو درباره من سؤال كنند، بگو: من نزديكم من دعاى دعاكننده را هنگامى كه مرا مى خواند اجابت مى كنم! »
2- . بقره، 188 : « اموال يكديگر را در ميان خود به باطل و ناحق نخوريد و براى خوردن بخشى از اموال مردم به گناه بخشى از آن را به قضات ندهيد درحالى كه مى دانيد. »

قول خداى تعالى: «يَسْألونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الحَجِّ».(1) چون اوقاتى از آن ها معلوم و مشهور است در وقت هاى شناخته شده ولى قسمتى از آن ها مبهم است. امّا اوقات معروف و مشهور چهارتاست: ماه هاى حرام كه خداوند در كلام خود آن ها را ياد كرده است: «مِنْها اَرْبَعَةٌ حُرُمٌ»(2) و دوازده ماهى كه خداوند آن ها را آفريده و معروف به هلال است؛ اول آن ها محرّم و آخر آن ها ذيحجه است و چهار ماه حرام: ماه رجب و ماه هاى ذيقعده و ذى حجه و محرمكه به هم پيوسته است؛ خداوند پيكار در آن ها را حرام كرده و گناهان و هم چنين حسنات در آن ها دو برابر است.

ماه هايى كه به ماه هاى جهانگردى معروف است، عبارتند از: بيست روز از ماه ذيحجه، محرّم، صفر و ماه ربيع الاوّل و بيست روز از ماه ربيع الثانى كه خداوند در آن ها پيكار با مشركان را حلال شمرده است در كلام خود: «فَسِيحُوا فِى الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ»(3) و ماه هايى كه به ماه هاى حج معروف است و آن ماه شوال، ذيقعده و ذيحجه است، از اين جهت آن ها را ماه هاى حج گفته اند كههركس در اين ماه ها؛ در شوال يا ذيقعده و يا ذيحجه عمره بجا آورد و نيّت كند كه در مكه بماند تا حج را به جا آورد، در حقيقت عمره را تا حج تمتّع بجا آورده است. ولى اگر كسى در غير اين ماه ها عمره انجام دهد سپس نيت كند كه تا موسم حج اقامت كند يا نيّت نكند از جمله كسانى نخواهد بود كه عمره را تا حج

ص: 129


1- . همان، 189 : « درباره هلال هاى ماه از تو مى پرسند بگو اين ها بيان اوقات طبيعى براى مردم و حج است. »
2- . توبه، 36 : « از دوازده ماه چهار ماه حرام است. »
3- . توبه، 2 : « چهار ماه آزادانه به هر كجا مى خواهيد برويد. »

تمتّع بجا آورده است، زيرا كه او در ماه هاى حج وارد مكه نشده است، پس اين ها را ماه هاى حج ناميده و خداى تعالى فرموده است: «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ»(1) و ماه رمضان معروف است و اما اوقات مبهمى كه هرگاه پيش آمدى شود بايد انتظار آن ماه ها را كشيد، مانند عدّه زنان در وقت طلاق و زنى كه شوهرش فوت كرده است. بنابراين زنى را كه شوهرش طلاق داده است اگر در عادت ماهيانه باشد پاك شدن هايش را عده نگاه مى دارد ،كه خداوند فرموده است و اگر عادت ماهيانه نمى بيند سه ماه پاكبودن را بدون خون و عدّه زنى كه شوهرش وفات يافته است، چهار ماه و ده روز است و عدّه زن طلاق داده شده باردار وضع حمل اوست و مدّت ايلا (مردى كه سوگند به عدم تماس با همسرش خورده است) چهار ماه است و هم چنين در وام هايى كه بين اشخاص تا مدّت معينى است و دو ماه پياپى در مورد ظِهار(2) و دو ماه روزه پياپى در كفّاره قتل غير عمد و ده روز روزه گرفتن در حج، براى كسى كه به قربانى دسترسى نداشته است و سه روز روزه واجبدر كفّاره قَسم، اين ها اوقات شناخته شده و مبهمى است كه خداى عزّوجلّ در كتاب آن ها را ياد كرده، مى فرمايد: «يَسْألونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الحَجِّ»(3)

ص: 130


1- . بقره، 197 : « حج در ماه هاى معيّنى است. »
2- . نوعى از طلاق است كه در دوره ى جاهيلت رواج داشت و مرد در اين نوع طلاق به همسرش مى گويد: «ظَهركِ عَليّ كَظَهر أمّي عَليّ» يعنى، همان طور كه آميزش با مادر حرام است، انجام اين عمل با تو نيز بر من حرام است و با گفتن اين عبارت زن تا ابد بر همسرش حرام مى شود. قمى، على بن ابراهيم؛ تفسير قمى، ج 1 ، ص 14 ؛ فيض كاشانى، تفسير صافى، ج 5 ، ص 143 . خ
3- . بقره، 189 .

امّا قول خداى تعالى: «لَيْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرِّ مَنِ اتَّقَى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِن أَبْوَابِهِا»(1) فرمود:

«درباره اميرالمؤمنين عليه السلام نازل شده است به دليل قول رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم : من شهر علمم و علىّ عليه السلام دروازه ى آن شهر است و وارد شهر نشويد جز از دروازه ى آن.» قول خداى تعالى: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ للّه ِ فَاِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْى وَ لاَ تَحْلِقُوا رُؤُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَن كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضا أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ»(2)زيرا كه چون شخصى براى عمره تا حج تمتّع احرام ببندد و مُحرِم شود، سپس در بين راه پيش از رسيدن به مكه اتّفاقى براى او بيفتد كه نتواند برود، او در جاى خودش كه محاصره شده مى ماند و از طرف خود يك قربانى؛ اگر توانگر است شترى و اگر متوسّط الحال است گاوى و اگر تنگدست است گوسفندى مى فرستد و هم چنان در لباس احرام خود مى ماند و اگر در سرش دردى يا زخمى باشد، سرش را بتراشد و از احرام درآيد و لباس هايش را بپوشد و يك قربانى دهد يا شش روز روزه بگيرد يا ده مستمند را صدقهدهد يا نُسُك؛ و آن خون، يعنى ذبح گوسفند است. بنابراين كسى كه عمره ى حج تمتّع را به جا آورد، لازم

ص: 131


1- . همان، « كار نيك آن نيست كه از پشت خانه ها وارد شويد بلكه نيكى آن است كه تقوا پيشه كنيد و از درِ خانه ها وارد شويد! »
2- . همان، 196 : « حج و عمره را براى خدا به اتمام رسانيد! اگر محصور شديد موانعى پس از احرام باعث عدم ورود به مكه شد آن چه از قربانى فراهم شود. سرهاى خود را نتراشيد تا قربانى به محلّش برسد. اگر كسى از شما مريض بود يا ناراحتى در سر داشت بايد فديه اى از قبيل روزه يا صدقه يا گوسفندى بدهد. »

است كه در وقت احرام شرط كند و بگويد: خداوندا! من قصد عمره تا حج تمتّع را دارم براساس كتاب تو و سنّت پيامبرت، بنابراين اگر مانعى مرا بازدارد يا بازدارنده اى مرا باز بدارد، تو مرا به قدرت خودت كه بر من قادرى هر وقت مرا بازداشتند آزاد كن! سپس از ميقاتى كه رسول خدا تعيين كرد و تلبيه گفت، تلبيه بگويد، مى گويد: «لبّيك الّلهمّ لبّيك، لبّيك لا شريك لك لبّيك اِنَّ الْحمد و النّعمة لك و الملك لاشريك لك لبّيك حجّة بعمرة تمامها و بلاغها عليك».

چون وارد مكه شد دو چشمش به خانه هاى مكه افتاد تلبيه را قطعكند و هفت شَوط(1)، اطراف كعبه طواف نمايد و نزد مقام ابراهيم عليه السلام دو ركعت نماز بخواند و بين صفا و مروه هفت شوط سعى كند سپس از احرام درآيد و از جامه ها و زنان (همسران) و بوى خوش بهرمند شود و تا روز ترويه (هشتم ذى الحجه) اقامه حج مى كند و چون روز ترويه شد، موقع ظهر از همان اقامتگاه محرم مى شود سپس تلبيه گويان به سمت منا بيرون آيد و هم چنان تا نيمروز روز عرفه تلبيه گويد. چون آفتاب روز عرفه به نيمه رسيد، تلبيه را قطع كرده و در عرفات براى دعاوقوف مى كند: (اللّه اكبر و لااله الاّ اللّه والحمدللّه ) مى گويد. همين كه آفتاب غروب كرد به مُزدَلَفه برمى گردد و آن جا شب را سپرى مى كند چون صبح شد در مشعرالحرام مى ايستد و دعا و تهليل، تسبيح و تكبير مى گويد سپس از آن جا به سمت منا حركت كند و رَمى جمرات و قربانى كند سر بتراشد؛ اگر توانگر است شترى و اگر متوسط الحال است

ص: 132


1- . شَوط اصطلاحى است كه در باب حج و به هر دور چرخيدن دور خانه كعبه گفته مى شود. خ

گاوى و اگر تنگدست است گوسفندى قربانى كند و كسى كه دسترسى به قربانى نداشت سه روز در مكه روزه بگيرد و چون به خانه اش برگشت هفت روز، روزه مى گيرد و اين ده روز جاى قربانى را مى گيرد كه بر او واجب بود، همان است قول خداى تعالى: «فَمَن لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ فِى الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ اِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ»(1) اين ها براى كسى است كه مقيم مكّه و اهل مكه نباشد، اما اهل مكه و هركه اطراف مكه تا چهل و هشت ميلى باشد، حج تمتع ندارد بلكه حج اِفراد بجا مى آورد به دليل قولخداى تعالى: «لِمَن لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِى الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ»(2) اما قول خدا: «فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجِّ»؛(3) رَفَث به معنى آميزش و فسوق يعنى دروغ و جدال به معنى خصومت است.»(4)

آمرزش گناهان

14 . قول خداى تعالى: «فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِى الدُّنْيَا وَ مَا لَهُ فِى الاْخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ»(5) از سُفيان بن عُيَينه نقل كرده است، مى گويد: مردى از امام صادق عليه السلام پس از بازگشت وى از موقف پرسيد و گفت: آيا به نظر شما خداوند از همه ى اين خلقاجابت مى كند؟ امام صادق عليه السلام

ص: 133


1- . بقره، 196 : « كسى كه ندارد، بايد سه روز در ايّام حج و هفت روز به هنگام بازگشت روزه بدارد، اين ده روز كامل است. »
2- . همان، اين برنامه حج تمتّع براى كسى است كه خانواده او نزد مسجدالحرام نباشد.
3- . همان، 197 : « آن ها كه حج را بر خود فرض كرده اند محرم شده اند در حج آميزش و گناه و جدال نيست. »
4- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 60 - 65 .
5- . بقره، 200 : « گروهى از مردم مى گويند: خداوندا! در دنيا به ما نيكى عطا كن! ولى در آخرت بهره اى ندارند. »

فرمود: «هيچ كسى از مردم در اين موقف چه مؤمن و چه كافر نايستد، مگر خداوند او را بيامرزد! جز اين كه آن ها در آمرزششان بر سه جايگاهند: مؤمنى كه خداوند گناهان گذشته و آينده او را بيامرزد و او را از آتش دوزخ آزاد كند و آن است قول خداى تعالى: «وَ مِنْهُمْ مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»(1) و مؤمنى كه خداوند گناهان گذشته او را بيامرزد و به او گفته شود: در باقيمانده عمرت خوش كردار باش! و آن است قول خداى تعالى: «فَمَن تَعَجَّلَ فِىيَوْمَيْنِ فَلاَ اِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَن تَأَخَّرَ فَلاَ اِثْمَ عَلَيهْ لِمَنِ اتَّقَى» (از گناهان كبيره بپرهيزند»(2) امّا توده ى مردم، آن ها مى گويند: هركه تعجيل كند در دو روز انجام دهد، گناهى بر ايشان نيست و هركه تأخير كند، گناهى بر او نيست؛ براى كسى كه از شكار خوددارى كند! آيا ديده اى كه خداوند متعال شكار را پس از اين كه حلال كرده است، حرام گرداند؟ به دليل قول او: «وَ اِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا»(3) در تفسير عامه معناى اين جمله چنين آمدهاست:

هرگاه از احرام بيرون آمديد، از صيد بپرهيزيد! اما كافر كه در اين موقف وقوف كرده، طالب زينت دنياست، خداوند گناهان گذشته او را بيامرزد اگر از شرك توبه كند و اگر توبه نكند، مزد او را در دنيا مرحمت مى كند و از پاداش اين موقف او را

ص: 134


1- . بقره، 201 : « و گروهى مى گويند: پروردگارا! به ما نيكى عطا فرما و در آخرت نيكى عطا كن! و ما را از عذاب آتش نگاه دار! »
2- . همان، 203 : « كسانى كه تعجيل كنند و ذكر خدا را در دو روز انجام دهند گناهى بر آنان نيست و كسانى كه تأخير كنند گناهى بر آنان نيست؛ براى كسانى كه تقوا پيشه كنند. »
3- . مائده، 2 : « چون از احرام بيرون شديد صيد بر شما حلال است. »

محروم نمى سازد.

آن است قول خداى تعالى: «مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا نُوَفِّ اِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَ هُمْ فِيهَا لاَ يُبْخَسُونَ أُولئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِى الاْخِرَةِ اِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَ بَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»(1) و قول خدا: «وَ اذْكُرُوا اللّه َ فِى أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ»(2) فرمود:

«سه روز تشريق (سه روزِ پس از عيد قربان) و ده روز معلوم از ذيحجه است.» قول خداى تعالى: «وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ»(3) فرمود:«حرث در اين جا آيين و نسل، مردم است و اين آيه درباره فلانى نازل شده - و به قولى درباره معاويه - است.» قول خداى متعال: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّه ِ»(4) فرمود:

«آن شخص اميرالمؤمنين عليه السلام است و معناى يشرى يعنى نثار مى كند.» قول خداوند: «اُدْخُلُوا فِى السِّلْمِ كَافَّةً»(5) فرمود:

«در ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام».

ص: 135


1- . هود، 15 و 16 : « كسى كه هدفش زندگى دنيا و زينت آن باشد نتيجه اعمالش را در همين دنيا بطور كامل مى دهيم. بدون اين كه چيزى از آن كم شود، اين افراد در آخرت بهره اى جز آتش ندارند و تمام آن چه را كه در اين جهان انجام داده اند در آن جهان محو شود. »
2- . بقره، 203 : « خدا را در روزهاى معيّنى ياد كنيد! »
3- . همان، 205 : « زراعت و چهارپايان را نابود كند. »
4- . همان، 207 : « از ميان مردم كسانى هستند كه جان خود را در برابر خشنودى خدا مى فروشند. »
5- . همان، 208 : « همگى در صلح و آشتى درآييد. »

قول خداى تعالى: «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً» فرمود:

«پيش از (نبوّت) نوح مردم بر يك مذهب بودند، بينشان اختلاف افتاد، از اين رو «فَبَعَثَ اللّه ُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيَما اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ»».(1) و قول خداى تعالى: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ»(2) در مدينه نازل شد و آيه: «كُفُّوا اَيْدِيَكُمْ»(3) را كه در مكه نازل شده بود نسخ كرد.»اما قول خداى تعالى: «يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌ عَن سَبِيلِ اللّه ِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ اِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللّه ِ وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ»(4) سبب نزول اين آيه آن بود كه چون رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم به مدينه مهاجرت كرد، جمعى از مبارزان را به جاده هايى فرستاد كه وارد مدينه مى شد تا متعرض كاروان هاى قريش گردند تا اين كه عبداللّه بن جحش را با جمعى از اصحابش جانب نخله فرستاد و آن باغى بود متعلّق به بنى عامر تا كاروان قريش را موقعى كه از طائفبا خود كشمش و مواد غذايى و طعام مى آورند بگيرند، در حالى كه كاروان

ص: 136


1- . همان، 213 : « خداوند پيامبرانى برانگيخت تا مردم را بشارت دهند و انذار نمايند و با ايشان كتاب آسمانى به حق نازل كرد تا در ميان مردم در آن چه اختلاف داشتند حكم كند. »
2- . بقره، 216 : « بر شما جنگ مقرّر شده است در حالى كه از آن اكراه داريد. »
3- . نساء، 77 : « فعلاً دست نگهداريد! »
4- . بقره، 217 : « از تو درباره جنگ كردن در ماه هاى حرام مى پرسند، به آن ها بگو: جنگ در آن ها گناه بزرگى است ولى جلوگيرى از راه خدا و كفر ورزيدن نسبت به او و هتك حرمت مسجدالحرام و بيرون كردن ساكنان آن نزد خدا مهم تر است و ايجاد فتنه از قتل هم بالاتر است. »

فرود آمده بود همه آن ها را گرفتند، در بين آن ها عبداللّه حضرمى بود كه هم پيمان عتبه بن ربيعه بوده است، همين كه چشم حضرمى به عبداللّه بن جَحش و يارانش افتاد، بى تابى كردند و آماده جنگ شدند و گفتند: اينان اصحاب محمّد صلى الله عليه و آله وسلم هستند.

عبداللّه بن جحش به يارانش فرمان داد، فرود آيند و سرهايشان را بتراشند، فرود آمدند و سرهايشان را تراشيدند. ابن حضرمى گفت: اين ها گروهى هستند اهل عبادت ما ترسى از آن ها نداريم. همين كه آرام گرفتند اسلحه برداشتند، عبداللّه بن جَحش بر ايشان حمله برد و ابن حَضرمى را به قتل رساند واصحابش فرار كردند و تمام كاروان را با آن چه داشتند گرفتند و به مدينه بردند و اين رويداد در نخستين روز ماه رجب از ماه هاى حرام بود، از كاروان و آن چه داشتند فاصله گرفتند و چيزى ار آن ها برنداشتند، قريش طى نامه اى به رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نوشتند تو حُرمت ماه حرام را شكستى و در ماه حرام خونريزى كردى و مال را برگرفتى و حرف هاى زيادى در آن باره نوشتند، اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم آمدند و گفتند: يا رسول اللّه ! آيا قتل در ماه حرام جايزاست؟ اين آيه «يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ...»(1) نازل شد.

به پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: «قتال (جنگ) در ماه حرام گناه بزرگى است، ولى آن چه را كه قريش با تو اى محمّد! از بستن راه مسجدالحرام و كفر به خدا و بيرون كردن تو بسى از آن بزرگ تر است در نزد خدا و ايجاد فتنه يعنى كفر به خدا از قتل هم بالاتر است، سپس اين آيه نازل شد: «الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ...»(2) و قول خداى تعالى: «وَ يَسْأَلُونَكَ

ص: 137


1- . بقره، 217 .
2- . بقره، 194 : « ماه حرام در برابر ماه حرام است و حُرمات قصاص دارد (اين خود نوعى قصاص است كه هرگز مشركان به فكر سواستفاده از احترام ماه هاى حرام يا سرزمين محترم نباشند.) بنابراين هركس به شما تجاوز كند بمانند آن بر او تجاوز كنيد ولى از خدا بپرهيزيد (زياده روى نكنيد) و بدانيد كه خدا با پرهيزكاران است. »

مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ»(1) فرمود: «يعنى: نه خِسّت و نه اسراف و ولخرجى.» و اين آيه: «وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَى قُلْ اِصْلاَحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَ اِن تُخَالِطُوهُمْ فَاِخْوَانُكُمْ»(2)و(3) راندن يتيم 15 . امام صادق عليه السلام فرمود: «چون اين آيه نازل شد: «الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْما اِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَار وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيرا»(4) هركس يتيمى در نزد خود داشت بيرون كرد و از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم درباره ىبيرون كردن آن ها پرسيدند، پس خداوند اين آيه را نازل كرد: «وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَى...» امام صادق عليه السلام فرمود:

«اشكالى ندارد غذاى خود را با غذاى يتيم مخلوط كنى، زيرا كه بزرگسال شايد با خردسال هم خوراك شود، اما پوشاك و ديگر چيزها به قدر نياز بر هر يك از خردسال و بزرگسال محاسبه مى شود.»

ص: 138


1- . بقره، 219 : « از تو مى پرسند چه چيز را انفاق كنند؟ بگو از مازاد نيازمندى هايشان. »
2- . همان، 220 : « از تو درباره يتيمان مى پرسند، بگو اصلاح كار آنان بهتر است و اگر زندگى خود را با آنان بياميزيد مانعى ندارد آن ها برادر شما هستند. »
3- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 78 .
4- . نساء، 10 : « كسانى اموال يتيمان را بناحق تصرّف مى كنند درحقيقت در شكمشان تنها آتش مى خورند و به زودى در آتش برافروخته وارد مى شوند. »

امّا قول خداى تعالى: «وَ لاَ تَنكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِن مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لاَ تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا»(1) و قول خداى تعالى: «وَلاَ تَنكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ» به وسيله اين آيه نسخ شده است: «وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوْتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ»(2) ولى قول خداوند: «وَ لاَ تَنكِحُوا الْمُشْرِكينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا» به حال خود باقى است و نسخ نشده است.» و قول خداى تعالى: «وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ المَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِى الْمَحِيضِ وَ لاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ- يعنى زنان تا [قبل از اين كه] غسل كنند نبايد با آن ها آميزش كنيد - فَاِذَا تَطَهَّرْنَ - يعنى غسل كردند - فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللّه ُ»(3) و قول خداى تعالى: «نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتوْا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ»(4) يعنى هر زمان كه خواستيد ولى عامه در مورد اين كلام خدا: «أَنَّى شِئْتُمْ» تأويل كردند به هركجا خواستيد در جلو و عقب. امام صادق عليه السلام فرمود: «أَنَّى شِئْتُمْ» يعنى هر زمان خواستيد در فَرْج آميزش كنيد. دليل بر فرموده ايشان «در فرج» اين قول خداست: «نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌلَكُمْ» حَرْث يعنى كشت در فرج، در محلّ زايش. امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركس در نخستين روزهاى عادت ماهيانه همسرش با او

ص: 139


1- . بقره، 221 : « با زنان مشرك تا وقتى كه ايمان نياورده اند ازدواج نكنيد و كنيزان با ايمان از زنان آزاد مشرك بهترند هرچند زيبايى آن ها شما را شگفت زده كند و دختران خود را به مردان مشرك ندهيد تا وقتى كه ايمان نياورده اند. »
2- . مائده، 5 : « زنان پاكدامن از مسلمانان و اهل كتاب براى شما حلال هستند. »
3- . بقره، 212 : « از زنان در حالت قاعدگى كناره گيرى كنيد و با آن ها آميزش نكنيد تا پاك شوند و چون پاك شوند از راهى كه خدا به شما فرمان داده آميزش كنيد. »
4- . همان، 223 : « همسران شما محل بذرافشانى شما هستند بنابراين هر زمان بخواهيد مى توانيد با آن ها آميزش كنيد ».

آميزش كند، بايد يك دينار صدقه دهد و يك چهارم حد زناكار يعنى بيست و پنج تازيانه بخورد و اگر در آخرين روزهاى عادت ماهيانه همسرش باشد، بايد نصف دينار صدقه دهد و دوازده و نيم ضربه مى خورد.» قول خداى تعالى: «وَ لاَ تَجْعَلُوا اللّه َ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ أَن تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ»(1) فرمود: «آن سخن مرد است در هر حال: نه به خدا و آرى به خدا. امّا قول خداى تعالى: «لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِن نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَاِن فَاؤُوا فَاِنَّ اللّه َ غَفُورٌ رَحِيمٌوَ اِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَاِنَّ اللّه َ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»(2)و(3)

ايلاء و طلاق

16 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«ايلاء آن است كه مرد درباره ى همسرش سوگند ياد كند كه با او هم بستر نشود، در آن صورت اگر زن صبر كرد كه مى تواند صبر كند ولى اگر به حاكم (امام) شكايت نمود، مرد را تا چهار ماه مهلت مى دهد، سپس مى گويد: يا به آميزش با زنش بازگردد و يا او را طلاق دهد، اگر نه زندان ابد شود.» از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل كرده اند كه آن حضرت خانه اى از نِى

ص: 140


1- . بقره، 224 : « خداوند را در معرض سوگندهاى خود براى ترك نيكى، تقوا و اصلاح بين مردم قرار ندهيد. »
2- . همان، 226 : « كسانى كه از زنان خود ايلا مى كنند[ براى ترك آميزش سوگند مى خورند] حق دارند چهارماه انتظار بكشند، اگر در اين فرصت تصميم به بازگشت گرفتند، خداوند آمرزنده و مهربان است. »
3- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 79 و 80 .

ساخته بود و مردى را در آن قرار داده بود كه نسبت به زنش ايلاء داشت پس از چهارماه به او گفت: يا به هم بسترى با او بازمى گردى يا او را طلاق مى دهى و اگر نه اين خانه [از] نى را بر سرت مى سوزانم! قول خداى تعالى: «وَ الْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوءٍ»فرمود: «زن طلاق داده شده سه پاكى از عادت ماهيانه را اگر عادت مى شود، عدّه نگاه مى دارد «وَ لاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّه ُ فِى أَرْحَامِهِنَّ اِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّه ِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ»(1) فرمود: «بر زن روا نيست كه باردارى خود را يا عادت ماهيانه و يا پاكىخود را كتمان كند، در حالى كه خداوند سه چيز را بر زنان ضرورى ساخته است: پاك بودن از عادت و عادت ماهيانه و باردارى را» و قول خداى تعالى: «وَ لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ»(2) فرمود: «حق مردان بر زنان بالاتر از حق زنان بر مردان است.»(3)

امتحان سپاهيان طالوت

17 . قول خداى تعالى: «فَشَرِبُوا مِنْهُ اِلاّ قَليلاً مِنْهُم» آن ها كه از آن آب آشاميدند شصت هزار نفر بودند و اين آزمونى بود چنان كه خداوند فرموده است آن ها بدان وسيله آزمايش شدند.از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود:

«افراد كمى كه نياشاميدند و مشتى از آن آب نخوردند سيصد و

ص: 141


1- . بقره، 228 : « زنان مطلقه بايد به مدّت سه بار پاك شدن انتظار بكشند. براى آن ها حلال نيست كه آن چه را در رحم آن ها آفريده شده است كتمان كنند اگر به خدا و روز واپسين ايمان دارند. »
2- . بقره، 228 : « و مردان را بر آن ها بر زنان برترى است. »
3- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 81 .

سيزده تن بودند. و چون از رود عبور كردند و چشمشان به سپاهيان جالوت افتاد، آن ها كه از آن آب آشاميده بودند، گفتند: «لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ»(1) و آن ها كه نياشاميده بودند گفتند: «رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ»(2) و داوود عليه السلام آمد تا در مقابل جالوت ايستاد در حالى كه جالوت سوار بر فيلى و تاجى بر سر داشت و در رأس تاج ياقوتى كه نورش مى درخشيد و سپاهيانش جلوى او بودند. داوود عليه السلام از آن سنگ ها يك سنگ برداشت و آن را به سمتراست جالوت انداخت، در هوا بالا رفت و روى آن ها افتاد، آن ها به هزيمت رفتند و سنگ ديگرى برداشت و در سمت چپ جالوت پرت كرد، روى سر آن ها افتاد آن ها نيز فرار كردند و سنگ سومى را به سمت جالوت انداخت، آن ياقوت در پيشانى وى فرورفت و به مغزش رسيد، او مرده روى زمين افتاد و آن است قول خداى تعالى: «فَهَزَمُوهُم بِاِذْنِ اللّه ِ وَ قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَ آتَاهُ اللّه ُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ»»(3)و(4)

ص: 142


1- . بقره، 249 : « آن ها همگى جز عدّه كمى از ايشان از آن آب نوشيدند... گفتند: امروز ما توانايى مقابله با جالوت و سپاهيان او را نداريم. »
2- . همان، 250 : « پروردگارا! صبر و استقامت را بر ما فروريز! گام هاى ما را استوار بدار و ما را بر جمعيت كافران پيروز گردان! »
3- . همان، 251 : « آن ها به فرمان خدا سپاهيان دشمن را شكست دادند و به هزيمت واداشتند و داوود جوان نوخاسته جالوت را شكست داد، خداوند حكومت و دانش را به او بخشيد. »
4- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 83 .

دفاع از شيعيان

18 . اما قول خداى تعالى: «وَ لَوْ لاَ دَفْعُ اللّه ِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلكِنَّ اللّه َ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ»(1) امام صادق عليه السلام فرمود:

«به راستى كه خداوند به وسيله ى نمازگزاران از شيعيان ما از كسانى از شيعيان ما كه نماز نمى گزارند، دفاع مى كند و اگر همگى نماز را ترك كنند، هلاك شوند. و محقّقا خداوند به وسيله كسانى از شيعيان ما كه زكات مى دهند از كسانى كه از شيعيان ما زكات نمى دهند، دفاع مى كند در صورتى كه اگر همگى زكات را ترك كنند به يقين هلاك شوند و خداوند به وسيله كسى از شيعيان ماكه حج بجا مى آورد، از كسى كه حج بجا نمى آورد از شيعيان ما دفاع مى كند و اگر همگى حج را ترك كنند به يقين هلاك شوند و همان است قول خداى تعالى: «وَ لَوْلاَ دَفْعُ اللّه ِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ...»».(2)

زنده شدن مردگان

19 . قول خداى تعالى: «وَ اِذْ قَالَ اِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِى كَيْفَ تُحْيِى الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلكِن لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِى قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ اِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْء ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِيَنَّكَ سَعْيا وَ اعْلَمْ أَنَّ اللّه َ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»(3) امام صادق عليه السلام فرمود

ص: 143


1- . بقره، 251 : « و اگر خداوند بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نكند سراسر زمين فاسد شود، ولى خداوند نسبت به همه جهانيان احسان دارد. »
2- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 84 .
3- . بقره، 260 : « به خاطر بياور هنگامى را كه ابراهيم عليه السلام گفت: پروردگارا! به من نشان ده چگونه مردگان را زنده مى كنى؟ فرمود: آيا ايمان نياورده اى؟ عرض كرد: آرى ايمان آورده ام ولى مى خواهم قلبم آرامش يابد. فرمود: حال كه چنين است چهار نوع از پرندگان را بگير و آن ها را پس از ذبح قطعه قطعه كن درهم بياميز سپس بر هر كوهى قسمتى از آن را قرار ده و بعد آن ها را فراخوان! به سرعت سوى تو آيند و بدان خداوند توانا و داناست. »

:«ابراهيم عليه السلام نگاهى به مردارى كرد كه بر ساحل دريا افتاده بود، درندگان صحرا و دريا آن را مى خوردند سپس درندگان به يكديگر حمله مى بردند و يكديگر را مى خوردند، ابراهيم عليه السلام درشگفت شد و گفت: «رَبِّ اَرِنى...» پس ابراهيم عليه السلام طاووس، خروس، كبوتر و كلاغ را گرفت. خداى عزّوجلّ فرمود: «فَصُرْهُنَّ اِلَيْكَ» يعنى آن ها را قطعه قطعه كن، سپس گوشت آن ها را در هم بياميز و بر روى ده كوه جداجدا قرار ده و بعد منقار آن پرندگان را بگير و آن ها را فراخوان، به سرعت سوى تو مى آيند! ابراهيم عليه السلام چنان كرد و روى ده كوهجداگانه قرار داد سپس آن ها را فراخواند و فرمود: «به اذن خدا مرا اجابت كنيد! پس گرد آمده و گوشت و استخوان هر كدام به سمت سر خود آمده و به سمت ابراهيم عليه السلام پرواز كردند. اين جا بود كه ابراهيم عليه السلام گفت:

خداوند توانا و حكيم است.»(1)

انفاق بدون منّت

20 . درباره قول خداى تعالى: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِى سَبِيلِ اللّه ِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنّا وَ لاَ أَذىً...»(2) امام صادق عليه السلام فرمود: «رسول

ص: 144


1- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 91 .
2- . بقره، 262 : « كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند سپس به دنبال آن منّت نمى گذارند و آزارى نمى رسانند پاداش آن ها نزد پروردگارشان است. »

خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: هر كه به مؤمنى احسانى بكند و سپس با سخنى يا منّتى بر او، او را بيازارد، صدقه خود را بر باد داده است. آن گاه خداوند در آن باره مثلى زده و فرمود: «كَالَّذِى يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لاَيُؤْمِنُ بِاللّه ِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدا لاَ يَقْدِرُونَ عَلَى شَىْ ءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللّه ُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ»(1) فرمود:

«هركه انفاق بسيار بكند ولى كسى را كه صدقه داده است بيازارد، صدقه اش را باطل كرده است همان طورى كه خاكى كه روىسنگ صاف است - صفوان، سنگ بزرگى است كه در بيابان قرار دارد - بارانى بيايد و آن خاك را از روى سنگ بشويد و آن را بِبَرد. پس خداوند اين مثل را براى كسى زده است كه كار نيكى بكند سپس در پى آن منّت و آزار داشته باشد.» امام صادق عليه السلام فرمود:

«چيزى در نزد من محبوب تر از مردى از پيشينيان نيست كه او دست كمك به سوى ديگرى و آن ديگرى نيز به سوى او داشت زيرا كه من ديدم، منع پسينيان را كه زبان شكر پيشينيان را مى بُرَد!» سپس خداوند مثل مؤمنان را زده، مى فرمايد: «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّه ِ وَتَثْبِيتَا مِنْأَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ

ص: 145


1- . همان، 264 : « مانند كسى است كه مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى كند و به خدا و روز رستاخيز ايمان ندارد كار او مانند قطعه سنگ صافى است كه روى آن كمى خاك باشد (و بذرى در آن افشانده شود) و باران درشت به آن برسد، آن را صاف رها سازد. آن ها از كارى كه كرده اند چيزى به دست نياورند و خداوند كافران را هدايت نمى كند. »

فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَاِن لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌ وَاللّه ُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»(1) فرمود:

مَثَلِ ايشان بمانند باغى است كه در نقطه بلندى باشد و باران هاى درشت و پياپى به آن برسد، پس ميوه خود را دوچندان دهد، همان طور است پاداش كسى كه مالش را براى خشنودى خدا بدهد. «طَلّ» بارانى است كه شب هنگام روى درخت و گياه ببارد.

امام صادق عليه السلام فرمود:

«خداوند براى هر كه مالش را در راه خشنودى خدا انفاق كند دوچندان مى دهد.»فرمود:

«هر كه جهت رضاى خدا انفاق كند سپس بر آن كه صدقه داده است، منّت گذارد، هم چون كسى است كه خداوند فرموده است: «أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِن نَخِيلٍ وَ أَعْنَابٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِن كُلِّ الث-َّمَرَاتِ وَ أَصَابَهُ الْكِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا اِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ».(2) گويد: «اعصار» بادهاست، كسى بر آن كه صدقه داده منّت گذارد، مانند كسى است كه باغى پرميوه دارد ولى خود پير ناتوان و

ص: 146


1- . بقره، 265 : « مثل كسانى كه اموال خود را براى رضاى خدا و استوار كردن در روح خود انفاق مى كنند مانند باغى است كه در نقطه بلندى باشد و باران هاى درشت و پى درپى به آن برسد، ميوه خود را دوچندان دهد. »
2- . بقره، 266 : « آيا هيچ يك از شما دوست دارد كه باغى از درختان خرما و انواع انگور داشته باشد كه از زير درختانش نهرها جارى باشد و براى او در باغ از تمام انواع تاك ها موجود باشد در حالى كه به سنّ پيرى رسيده و فرزندانى خردسال و ضعيف دارد، ناگهان در اين هنگام گردبادى شديد كه در آن آتش سوزانى است به آن بخورد و بسوزد؟! »

فرزندانش خردسال ناتوان هستند، باد يا آتشى مى آيد و تمام مال او مى سوزد.» اما قول خداى تعالى: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِنَ الْأَرْضِ وَ لاَ تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُم بِآخِذِيهِ»(1) سبب نزول اين آيه آن است كه گروهى بودند چون ميوه ى درختان خرما را جمع مى كردند، به سراغ بدترين خرماهاى خشكيده مى رفتند و آن ها را صدقه مى دادند، از اين رو خداوند آن ها را از اين كار منع كرد و فرمود: «لاتَيَمَّمُوا الْخَبيثَ...» يعنى اگرهمان ها را به خودِ شما بدهند نمى گيريد! امّا قول خداى تعالى: «الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ» به راستى كه شيطان مى گويد: انفاق نكن فقير مى شوى! «وَ اللّه ُ يَعِدُكُم مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً»(2) يعنى خدا شما را مى آمرزد اگر به خاطر خدا انفاق كنيد، فزونى مى دهد.

قول خداى تعالى: «يُؤْتِى الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَ مَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْر كَثِيرا»(3) فرمود:«خير كثير معرفت اميرالمؤمنين و امامان عليهم السلام است.»

ص: 147


1- . همان، 267 : « اى كسانى كه ايمان آورده ايد از اموال پاكيزه اى كه به دست آورده و آن چه از زمين براى شما خارج كرده ايم انفاق كنيد به سراغ قسمت هاى ناپاك نرويد تا انفاق كنيد در حالى كه خود شما حاضر نيستيد آن ها را بپذيريد! »
2- . بقره، 268 : « شيطان به شما هنگام انفاق وعده تنگدستى مى دهد و او شما را وادار به معصيت و گناه مى كند ولى خداوند وعده آمرزش و فزونى به شما مى دهد. »
3- . بقره، 269 : « خداوند دانش را به هر كس بخواهد و شايسته بداند مى دهد و هركه به او دانش داده شد خير فراوانى داده شده است. »

قول خداى تعالى: «اِن تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِىَ» فرمود:

«زكات واجب را آشكارا بيرون مى كنى و آشكارا مى پردازى و پس از آن، غير زكات واجب را اگر پنهانى بدهى بهتر است.» قول خداى تعالى: «لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِى سَبِيلِ اللّه ِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبا فِى الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيَماهُمْ لاَ يَسْأَلُونَ النَّاسَ اِلْحَافا»(1) بنابراين آن ها يا اصرار از راضيان و تجمّل گرايان در دين چيزى درخواست نمى كنند؛ آن ها كه با اصرار درخواست نمى كنند ونمى توانند در زمين سفر كنند، افراد نادان آن ها را از شدّت عفاف بى نياز تصوّر مى كنند.(2)

احوال رباخوار در آخرت

21 . قول خداى متعال: «الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ اِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِى يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ»(3) از هشام به نقل از امام صادق عليه السلام از قول رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم آورده است، فرمود:

«چون مرا شبانه به آسمان سير دادند [شب معراج]، قومى را ديدم كه يكى از آن ها مى خواست بلند شود از بزرگى شكمش نمى توانست از جا بلند شود! گفتم: جبرئيل!اين ها كيستند؟ گفت:

ص: 148


1- . همان، 273 : « براى تنگدستانى باشد كه در راه خدا محصور باشد، آن ها كه نمى توانند سفر كنند، افراد نادان آن ها را از شدّت عفاف بى نياز مى پندارند آن ها را از چهره هايشان مى شناسى هرگز چيزى را با اصرار از مردم نمى خواهند. »
2- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 92 و 93 .
3- . بقره، 275 : « كسانى كه ربا مى خورند برنمى خيزند مگر مانند كسى كه بر اثر تماس شيطان با او ديوانه شده است. »

اين ها كسانى هستند كه ربا مى خوردند، نمى توانند برخيزند مگر مانند كسى كه شيطان با او تماس گرفته و ديوانه مى باشد.»(1)

گناه ربا بزرگ تر از...

22 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«گناه يك درهم ربا در نزد خدا بزرگ تر از هفتاد زناى با محارم در بيت اللّه الحرام است.» فرمود: «ربا هفتاد جز دارد كه آسان ترينش زناى مرد با مادر خود در بيت اللّه الحرام است.»(2)

فضيلت قرائت سوره بقره و آل عمران

23 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«هركه سوره ى بقره و آل عمران را بخواند، آن دو سوره در روزقيامت در حالى بيايند كه بر سر او مانند دو ابر يا دو سايبان سايه مى افكنند.»(3)

آدم چه آموخت؟

24 . ابوالعباس نقل مى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّهَا»(4) خداوند چه چيز را به آدم آموخت؟ فرمود: «زمين ها، كوه ها، درّه ها و دشت ها را» سپس نگاهى به فرش زيرش كرد، فرمود: «اين فرش هم از جمله آموخته هاى او بود.»(5)

ص: 149


1- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 94 .
2- . همان.
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 25 .
4- . بقره، 31 : « خداوند به آدم همه اسما را ياد داد. »
5- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 29 .

آيا ابليس از فرشتگان بود؟

25 . جميل بن دراج مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به ابليس پرسيدم آيا از فرشتگان بود يا عهده دار چيزى از امر آسمان؟ فرمود:

«او از فرشتگان نبود، ولى فرشتگان تصور مى كردند از آن هاست و خداوند مى دانست كه او از فرشتگان نيست و عهده دار هيچ امر آسمانى هم نبود و كرامتى نداشت.».(1)

نخستين كفر، حسد و حرص

26 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«نخستين كفرى كه نسبت به خدا سرزد از زمانى بود كه خداوند آدم را خلق كرد، كفر ابليس بود كه فرمان خدا را بر او رد كرد ونخستين حسدى كه صورت گرفت همان حسد فرزند آدم (قابيل) به برادرش (هابيل) بود و اوّلين حرصى كه آدم ورزيد خداوند او را از خوردن آن درخت نهى كرد، ولى او خورد و حرص او، او را از بهشت بيرون كرد.»(2)

زكات فطره (فطريه)

27 . اسحاق بن عمّار مى گويد: از امام صادق عليه السلام درباره قول خداى تعالى: «وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الْزَّكَاةَ»(3) پرسيدم، فرمود:

«آن زكات فطره است كه خداوند بر مؤمنان واجب كرده است.»(4)

ص: 150


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 32 .
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 34 .
3- . بقره، 43 : « نماز را بپا داريد و زكات را ادا كنيد. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 32 .

زمان پرداخت فطريه

28 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«فطره را پيش از نماز (عيد فطر) بده! و آن است قول خداى تعالى «وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الْزَّكَاةَ»(1) و كسى كه از او گرفته مى شود بايد از خود و از افراد نانخور خود را بپردازد و اگر ندهد تا از نمازش برگردد، با فطره [قبل از پرداخت نماز عيد در ثوابش] برابرى نمى كند!»(2)

غمى از غم هاى دنيا

29 . مسمع مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود:

«يا مسمع! وقتى كه يكى از شما را غمى از غم هاى دنيا واردمى شود، چه مانعى دارد كه وضو بگيرد، سپس وارد مسجد شود و دو ركعت نماز بخواند و از خداوند در آن ركعت نماز بخواهد! مگر اين سخن خدا را نشنيده اى كه مى فرمايد: «وَ اسْتَعِينُوْا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاَةِ»»(3)و(4)

نيروى بدنى يا قوت قلبى

30 . اسحاق بن عمار مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداى تعالى: «خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ»(5) پرسيدم كه آيا منظور نيروى بدنى است يا قوّت قلبى آن هاست؟

ص: 151


1- . بقره، 43 .
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 38 .
3- . بقره، 45 : « از صبر روزه و نماز يارى بجوييد! »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 40 .
5- . بقره، 63 : « آن چه از آيات الهى به شما داده ايم با قدرت بگيريد! »

فرمود:

«هر دو مورد نظر است.»(1)

دوستى و دشمنى با اهل بيت

31 . بُرَير مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: به مرد مستمندى كه نمى دانم مسلمان است، آيا غذا بدهم؟ فرمود:

«آرى تا وقتى كه او را به ولايت و عداوت (ما اهل بيت) نمى شناسى اطعام كن! چرا كه خداوند مى فرمايد: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا»(2) ولى كسى را كه نسبت به چيزى از خلق مخالفت مى ورزد يا به چيزى از باطل ادّعا دارد، اطعام نكن!»(3)

يهود پيرو گذشتگانش

32 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«خداوند در كتاب خود حكايت از قول يهود، مى فرمايد: «اِنَّ اللّه َ عَهِدَ اِلَيْنَا أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ...»(4) پس فرمود: «لِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللّه ِ مِنْ قَبْلُ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»(5) اين آيه تنها درباره ى قوم يهود نازل شد كه در زمان محمّد صلى الله عليه و آله وسلم بودند، پيامبران را به دست خود نكشته بودند و نه در زمان آن ها كشته شدند، بلكه پيشينيان كه قبل از آن ها بودند كشته بودند و آن

ص: 152


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 43 .
2- . بقره، 83 : « و با سخنان نيكو با مردم سخن گوييد! »
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 46 .
4- . آل عمران، 183 : «خداوند از ما پيمان گرفته است كه دعوت هيچ پيامبرى را نپذيريم تا براى ما قربانى بياورد كه آتش آن را بخورد! »
5- . بقره، 91 : « پس چرا آن ها را كشتيد اگر راست مى گوييد و ايمان داريد؟! »

قاتلان به ايشان وارد شدند، از اين رو خداوند ايشان را از آن ها قرار داد و عمل پيشينيان آن ها را به خاطر پيروى از آن ها و دوست داشتن آن ها به ايشان نسبت داد.»(1)

عالمان به قرآن

33 . ابوولاد مى گويد: از امام صادق عليه السلام درباره آيه: «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ»(2) پرسيدم، فرمود:

«آنان ائمه عليهم السلام هستند.»(3)

نافله و واجب

34 . اسباط زطّى مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: اين قول خداى تعالى:

«لاَ يُقْبَلُ مِنْهُ صِرْفا وَ لاَ عَدْلاً»(4) (يعنى چه)؟ فرمود:

«صرف يعنى نافله [مستحب] و عدل يعنى واجب.»(5)

نماز مقام ابراهيم عليه السلام

35 . حلبى مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به مردى پرسيدم كه در حج يا عمره، طواف واجب اطراف خانه را انجام داده است ولى نمى دانست كه نزد مقام ابراهيم دو ركعت نماز را بخواند؟ فرمود:

«اگر چه پس از مدّتى باشد آن را بخواند! زيرا كه خداى تعالى

ص: 153


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 51 .
2- . بقره، 121 : «كسانى را كه كتاب آسمانى داديم از روى دقت تلاوت كرده و حق آن را ادا كنند آنان ايمان دارند ».
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 53 .
4- . بقره، 123 .
5- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 55 .

مى فرمايد:

«وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ اِبْرَاهِيمَ مُصَلىً»(1)و(2)

پاكيزگى در طواف

36 . حلبى مى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: آيا زنان وقتى كه كنار خانه بيايند بايد غسل كنند؟ فرمود:

«آرى، زيراكه خداوند مى فرمايد: «طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْعَاكِفِينَ وَ الرُكَّعِ السُّجُودِ»(3) سزاوار است بنده اى وارد نشود مگر پاكيزه باشد در حالى كه از خود عرق و آن چه باعث آزار است شسته وخود را پاك كرده است.»(4)

امت محمد صلى الله عليه و آله وسلم چه كسانى هستند؟

37 . ابوعمرو زبيرى مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: بفرماييد امّت محمّد صلى الله عليه و آله وسلم چه كسانى هستند؟ فرمود:

«امت محمّد صلى الله عليه و آله وسلم به طور خاص بنى هاشم است».

گفتم: حجّت در ميان امّت محمّد چيست؟ آيا اهل بيت آن حضرت است كه ياد كردى نه ديگران؟ فرمود:

«قول خداى تعالى: «وَ اِذْ يَرْفَعُ اِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ اِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا اِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَ تُبْ

ص: 154


1- . بقره، 125 .
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 58 .
3- . بقره، 125 : « خانه مرا براى طواف كنندگان و مجاوران و ركوع و سجودكنندگان پاكيزه دارند. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 58 .

عَلَيْنَا اِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»(1) پس چون خداوند پاسخ ابراهيم و اسماعيل را داد و از ذرّيه آن ها امّتى مسلمان قرار داد و در بين آن ها رسولى از خودشان را مبعوث كرد، يعنى از همان امت كه برايشان آياتش را بخواند و آن ها را پاكيزه سازد و كتاب و حكمت را به آن ها تعليم دهد. ابراهيم در رديف درخواست نخستين خود، درخواست ديگرى كرد و از خداوند براى ايشان پاكى از شرك و از بت پرستى را تقاضا كرد تا امر وى در بين آن ها سامان بگيرد و از ديگران پيروى نكنند و عرضه داشت: «وَ اجْنُبْنِى وَ بَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ رَبِّ اِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثيرا مِنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِى فَاِنَّهُ مِنِّى وَ مَنْ عَصَانِى فَاِنَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»(2) بنابراين، آيه شريفه دلالت بر آن دارد كه امامان و امّت مسلمان و تسليمى كه محمّد صلى الله عليه و آله وسلم در بين آن ها مبعوث شده است نمى شود مگر از ذرّيه ابراهيم به دليل قول وى «وَ اجْنُبْنِى وَ بَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ»(3)

ص: 155


1- . بقره، 127 و 128 : « به يادآوريد هنگامى را كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاى خانه كعبه را بالا مى بردند و مى گفتند: پروردگارا از ما بپذير! تو شنوا و دانايى، پروردگارا ما را تسليم فرمان خود قرار ده! از دودمان ما نيز امتى مسلمان و تسليم در برابر فرمانت قرار ده! و طرز پرستش خودت را به ما نشان ده و ما را از آن آگاه ساز، توبه ما را بپذير كه تو توبه پذير و بخشاينده اى. »
2- . ابراهيم، 36 : « و ما را از اين كه بت ها را بپرستيم بازدار! پروردگارا اين بت ها بسيارى از مردم را گمراه ساختند، پس هر كس از من پيروى كند او از من است و هركس مرا نافرمانى كند، تو بخشاينده و مهربانى. »
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 60 .

ايمان و عمل

38 . ابوعمرو زبيرى مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: آيا به من خبر نمى دهى آيا ايمان قول و عمل است يا قول بدون عمل است؟ فرمود:

«ايمان تمامش عمل است و قول بخشى از آن است؛ از جانب خدا واجب شده و در كتابش بيان و نورش واضح و حجّتش ثابت است كتاب «قرآن» گواه آن است و به سوى آن فرا مى خواند.

چون خداوند پيامبرش را از بيت المقدس به جانب كعبه برگرداند، مسلمانان به پيامبر گفتند: آيا به نظر شما نماز ما كه به سوى بيت المقدس مى خوانديم وضع ما در آن ها چيست و حال كسانى كه از اموات ما درگذشته اند و به جانب بيت المقدس نماز مى خواندند چه مى باشد؟ اين بود كه خداوند اين آيه را نازل كرد: «وَ مَا كَانَ اللّه ُ لِيُضِيعَ اِيمَانَكُمْ اِنَّ اللّه َ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَحِيمٌ»(1) از اين رو نماز را ايمان ناميدند، بنابراين هركه خداترس باشد، اعضاى بدنش را نگاه مى دارد در حالى كه هر عضوى از اعضاى خود را به آن چه خداوند به او واجب كرده است، مشغول مى كند، خداوند را با ايمان كامل از اهل بهشت ديدار مى كند ولى هركه در چيزى از آن ها خيانت كند يا از آن چه خداوند درباره آن ها فرمان داده است، تجاوز كند خدا را ناقص الايمان ملاقات نمايد.»(2)

ص: 156


1- . بقره، 143 : « خدا هرگز ايمان شما را ضايع نمى گرداند زيرا خداوند نسبت به همه مردم رؤف و مهربان است. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 65 .

چهار چيز ...

39 . امام صادق عليه السلام از قول رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم آورده است، فرمود:

«چهار چيز است كه در هر كس باشد در پرتو [عنايت و توجه] خداى اعظم است: هركه عصمت كارش شهادت (لااله الاّ اللّه و محمّد رسول اللّه ) باشد و هركه در صورت پيش آمد مصيبتى بگويد: (انّا للّه و انّا اليه راجعون) و هركه در وقت رسيدن به خيرى بگويد: (الحمدللّه ) و آن كه در صورت برخورد با خطا بگويد: (استغفراللّه و اتوب اليه).»(1)

وام به خدا

40 . امام صادق عليه السلام از قول رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

«خداى متعال مى فرمايد: بنده مؤمنم را اگر ببخشم، عطا كنم، روزى دهم و از او وام بطلبم، اگر باگذشت به من وام دهد، من عوض يكى، صدهزار و بيشتر به او دهم و اگر اين كار را نكند، از او به وسيله گرفتارى هايى در مالش از روى جبر بازستانم، ولى اگر صبر كند سه خصلت به او عطا كنم، اگر به وسيله يكى از آن ها فرشتگان من او را بيازمايند (و از عهده آن برآيد) آن را برگزينند.».(2)

سعى صفا و مروه

41 . يكى از شيعيان از امام صادق عليه السلام راجع به سعى بين صفا و مروه پرسيد كه آيا واجب است يا سنت؟ فرمود: «واجب است» گفت: مگر

ص: 157


1- . همان، ص 67 .
2- . همان، ص 68 .

خداوند نمى فرمايد: «فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا»(1)؟ امام فرمود:

«آن درباره عمرة القضا است، توضيح اين كه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم بر ايشان (مشركان) شرط كرده بود كه بت ها را از كعبه بردارند، مردى از اصحاب آن حضرت سرگرم بود، كه بت ها را برگرداندند. خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم آمدند و از آن حضرت پرسيدند، به او گفته شد كه فلانى طواف نكرده بود كه بت ها را بازگرداندند، فرمود: «اين جا بود كه خداوند اين آيه را نازل كرد: «اِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللّه ِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا»(2) يعنى با وجود بت ها...»(3)

قبر و سؤال قبر

42 . زيد شحّام مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به عذاب قبر پرسيدند؟ فرمود:

«همانا ابوجعفر (امام باقر) عليه السلام نقل كرد كه مردى نزد سلمان فارسى آمد و گفت: حديثى برايم بگو! او ساكت ماند، سپس آن مرد دوباره پرسيد، باز ساكت ماند، آن مرد در حالى رفت كه مى گفت و اين آيه را تلاوت مى كرد: «اِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَامِنَ الْبَيِّنَاتِ وَ الْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِى الْكِتَابِ»(4) سلمان به او گفت: برگرد! ما اگر فرد امينى را بيابيم، او را حديث

ص: 158


1- . بقره، 158 : «گناهى بر او نيست كه به اين دو طواف كند. »
2- . همان، « صفا و مروه از شعائر و نشانه هاى خداست كسى كه حج خانه خدا يا عمره را به جا آورد گناهى بر او نيست كه به اين دو طواف كند. »
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 70 .
4- . بقره، 159 .

مى كنيم ولى به منكر و نكير توجه كن كه هرگاه در قبر به سراغ تو آمدند و از رسول خدا از تو پرسيدند، اگر ترديد داشتى يا انكار با گُرزى كه همراه دارند بر سرت مى زنند، به خاكستر تبديل مى شوى! گفتم: همين جا تمام است؟! گفت: بازمى گردد دوباره عذاب مى كند.

گفتم:

منكر و نكير چيستند؟ فرمود: نگهبانان قبرند. گفتم: آيا دو فرشته اند كه مردم را در قبرشان عذاب مى كنند؟ گفت: آرى.»(1)

مالى بر جاى مانده

43 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداى تعالى: «كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللّه ُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ»(2) فرمود:

«او مردى است كه مالى وامى گذارد كه به خاطر بخل در طاعت خدا انفاق نكرده است سپس مى ميرد و آن را براى كسى بجا مى گذارد كه او در طاعت خدا يا در معصيت خدا صرف مى كند؛ اگر در طاعت خدا بكار برد آن را در ميزان عمل ديگرى مى بيند و حسرتش زياد مى شود درصورتى كه مال او بوده است يا در معصيت خدا به كار برده است در حقيقت او را با آن مال تقويت كرده تا در راه معاصى خدا به كار برده است.»(3)

جاودان در آتش

44 . منصوربن حازم مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: منظور اين

ص: 159


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 72 .
2- . بقره، 167 .
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 76 .

آيه:

«وَ مَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ»(1) كيست؟ فرمود:

«دشمنان على عليه السلام كه تا ابد الآبدين و تمام روزگاران در آتش هستند.»(2)

باغى يعنى...

45 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند: «فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَ لاَ عَادٍ»(3) فرمود:

«باغى يعنى ستمكار و عادى يعنى غاصب.»(4)

عادى يعنى..

46 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداى تعالى: «فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَ لاَ عَادٍ»(5) فرمود:

«باغى كسى است كه بر امام خروج كرده و عادى يعنى دزد.»(6)

پرداخت ديه

47 . امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالمَعْرُوفِ وَ أَدَاءٌ اِلَيْهِ بِاِحْسَانٍ»(7) فرمود:

ص: 160


1- . بقره، 167 .
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 77 .
3- . بقره، 173 : « كسى كه مجبور شود، از آن ها بخورد گناهى بر او نيست به شرط اين كه ستمگر و متجاوز نباشد. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 78 .
5- . بقره، 173 .
6- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 80 . در روايت قبل عادى به غاصب تعبير شد، در اين روايت از آن به دزد تعبير شده است، شايد به اين دليل باشد كه دزدى هم نوعى غصب مال ديگرى است.(خ)
7- . بقره، 178 : « اگر كسى از جانب برادر دينى خود مورد عفو قرار گيرد بايد از روش پسنديده اى پيروى كند و در پرداخت ديه كوتاهى نكند. »

«سزاوار است آن كه حقى دارد برادر (دينى) خود را نيازارد در حالى كه بر پرداخت ديه هم توانايى دارد و سزاوار است كسى كه حقى برگردن اوست برادرش را در صورت قدرت بر پرداخت معطّل نكند و به خوبى ادا كند.» در ادامه فرمود:

«يعنى در صورتى كه از قصاص بگذرند، ديه را به اولياى مقتول در پى آن بپردازند تا خون شخص مسلمان هدر نرود.»(1)

ميزان وصيت بر مال

48 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند: «اِن تَرَكَ خَيْر الْوَصِيَّةُ»(2) فرمود:«حقى است كه خداوند آن را در اموال مردم براى صاحب اين امر قرار داده است» گفتم: آيا براى آن حدّ معيّنى است؟ فرمود: «آرى» گفتم: چقدر است؟ فرمود: «كم ترين آن يك ششم و بيش ترين آن يك سوم است.»(3)

مال وصيت شده

49 . مثنّى بن عبدالسلام مى گويد: از امام صادق عليه السلام درباره كسى پرسيدم كه برايش وصيّتى شده و پيش از دريافت، وى از دنيا رفته است و بازمانده اى هم ندارد؟ فرمود:

«از وارث يا مولاى او جستجو كن (اگر بود) به او بده! زيرا كه

ص: 161


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 85 .
2- . بقره، 180 : « اگر چيز خوبى از خود بجا گذارده است. »
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 87 .

خداوند مى فرمايد: «فَمَن بَدَّلَهُ...»(1) گفتم: آن مرد اهل فارس بود، وارد اسلام شده و كسى را نام نبرده و وليّى برايش شناخته نيست. فرمود: «كوشش كن تا ولىّ او را پيدا كنى اگر نيافتى و خداوند تلاش تو را دانست آن وقت آن مال را صدقه بده!»(2)

همه را در برمى گيرد

50 . امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ»(3) و «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصّيامَ» پرسيدم، فرمود:

«تمام اين ها شامل گمراهان و منافقان و هركه به ظاهر اقرار به دعوت كرد[مسلمان شد]، مى شود.»(4)

دعاى آغاز ماه رمضان

51 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«چون ماه رمضان فرا رسد، بگو: خدايا ماه رمضان فرارسيده در حالى كه روزه آن را بر ما واجب و قرآن را براى هدايت مردم و با نشانه هاى هدايت و معيار سنجش حق و باطل نازل فرموده اى، خدايا ما را بر روزه دارى آن يارى كن و آن را از ما بپذير و ما را در آن سالم و آن را از ما سالم بدار و ما را براى آن در راحتى و عافيت نگهدار زيرا كه تو بر هر كارى توانايى، اى مهربان ترين مهربانان.»(5)

ص: 162


1- . بقره، 181 .
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 90 .
3- . بقره، 216 : « جنگ با دشمن بر شما مقرر شده است ».
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 93 .
5- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 94 .

مسافرت در ماه رمضان

52 . صباح بن سيابه مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم:

ابن ابى يعفور مرا مأموريت داد از شما چند مسأله را بپرسم! فرمود: «آن ها چه است؟» مى گويد: چون ماه رمضان داخل شد من در خانه ام هستم مى توانم مسافرت كنم؟ فرمود: «خداوند مى فرمايد: «فَمَن شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ»(1) بنابراين كسى كه ماه رمضان بر او وارد شد و او بين خانواده خويش است، حق ندارد مسافرت كند مگر براى حج يا عمره و يا در جستن مالى كه بيم تلف شدن آن را دارد.»(2)

روزه در سفر!

53 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم در مسافرت، نه روزه مستحبى مى گرفت و نه واجب؛ بر رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم دروغ مى بستند، اين آيه در كُراع الغَميم(3) موقع نماز صبح نازل شد، پس رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم ظرفى را طلبيد و آب آشاميد و به مردم نيز فرمان داد افطار كردند، گروهى گفتند: روز فرا رسيده چه خوب بود امروز روزه داشتيم! رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم آن ها را «عُصاة» سركشان ناميد و هم چنان تا رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم زنده بود به آن نام خوانده مى شدند.»(4)

ص: 163


1- . بقره، 185 : « كسانى كه ماه رمضان در حضر باشند بايد روزه بگيرند. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 97 .
3- . به معنى سبزه نام جايى است در هشت ميلى عسفان نزديك مكه، و در راه مكه و مدينه. ترجمه الطبقات الكبرى، ج 2 ، ص 77 . خ
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 99-104 .

حاكمان جور

54 . ابوبصير مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: تفسير قول خداوند: «لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ وَ تُدْلُوا بِها اِلَى الحُكّام»(1) چيست؟ فرمود:

«ابوبصير! خداوند مى دانست كه در بين امّت حاكمانى هستند كه ستم مى كنند، البته منظور حاكمان عادل نيست، بلكه حاكمان جور مورد نظر است.

يا ابامحمّد! اگر حقى بر كسى داشتى و او را به حاكمان عدل فراخواندى سرپيچى كرد خواست به حاكمان جور مراجعه دهد تا به نفع او حكم كنند، از كسانى خواهد بود كهبه طاغوت مراجعه مى كند.»(2)

انفاق همه اموال؟

55 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«اگر مردى آن چه را كه در دست دارد در راه خدا انفاق كند، نه كار خوب و نه مناسبى كرده است، مگر خداوند نمى فرمايد: «وَ لاَ تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ اِلَى التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوا اِنَّ اللّه َ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»(3) يعنى (خداوند دوست مى دارد) افراد مقتصد و ميانه رو را.»(4)

ص: 164


1- . بقره، 188 : « اموال يكديگر در ميان خود به ناحق نخوريد! و بخشى از آن را به حاكمان جور بدهيد. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 105 .
3- . بقره، 195 : « خود را به دست خود به هلاكت نيندازيد، نيكى كنيد كه خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 107 - 110 .

حسنه دنيا و آخرت

56 . عبدالأعلى مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «رَبَّنَا آتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»(1) پرسيدم، فرمود:

«خشنودى خدا و بهشت در آخرت و گشايش در زندگى و حُسن خلق در دنياست.»(2)

سِلم يعنى ...

57 . ابوبصير مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه در مورد آيه: «يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِى السِّلْمِ كَافَّةً وَ لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيَطانِ»(3) فرمود:«آيا مى دانى سِلم چيست؟» گفتم: تو بهتر مى دانى. فرمود: «ولايت على و امامان اوصياى پس از وى است.» و فرمود: «خطوات شيطان به خدا كه ولايت فلانى و فلانى است.»(4)

عفو

58 . جميل بن دراج نقل كرده است، مى گويد: از امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند: «يَسْئَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ الْعَفْوَ»(5) پرسيدم، فرمود:

«عفو، حد وسط (ميانه روى) است.»(6)

ص: 165


1- . بقره، 201 : « بعضى از ايشان مى گويند: پروردگارا به ما نيكى عطا كن و در آخرت نيكى بده و ما را از عذاب دوزخ نگهدار! »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 111 .
3- . بقره، 208 : « اى كسانى كه ايمان آورده ايد همگى در صلح و آشتى زندگى كنيد و از وسوسه هاى شيطان پيروى نكنيد! »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 114 .
5- . بقره، 215 : « از تو مى پرسند: چه چيز را انفاق كنند؟ بگو هر خير و نيكى. »
6- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 119 .

نماز ظهر

59 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«صلاة وُسطى نماز ظهر است «قُومُوا للّه ِ قَانِتِينَ»(1) توجه شخص است بر نمازش و محافظت بر وقت نماز به طورى كه چيزى او را بازندارد و سرگرم خود نسازد.»(2)

نماز خوف

60 . عبدالرّحمان نقل كرده، مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداى تعالى: «فَإنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَانا» پرسيدم: كسى كه از درنده يا دزد مى ترسد، چه كند و چه بگويد، چگونه نماز بخواند؟ فرمود:«تكبير گويد و با سرش به گونه اى اشاره كند.»(3)

طالوت

61 . از محمّد حلبى به نقل از امام صادق عليه السلام آورده است، درباره اين قول خداى تعالى: «أَلَمْ تَرَ اِلَى الْمَلاَءِ مِن بَنَى اِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى اِذْ قَالُوا لِنَبِىٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكا نُقَاتِلْ فِى سَبِيلِ اللّه ِ»(4) فرمود:

«پادشاه آن زمان كسى بود كه سپاهيان را راه مى برد و پيامبر امر او را بپامى داشت و از جانب پروردگارش او را خبر مى داد، چونآن را به پيامبرشان گفتند، فرمود: نه شما وفاداريد، نه صداقت و

ص: 166


1- . بقره، 238 : « با خشوع و توجّه كامل براى خدا بپا خيزيد! »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 129 .
3- . همان، ج 1 ، ص 131 - 134 .
4- . بقره، 246 : « آيا نديدى جمعى از اشراف بنى اسرائيل را بعد از موسى عليه السلام كه به پيامبر خود گفتند زمامدارى براى ما انتخاب كنى تا در راه خدا پيكار كنيم. »

نه ميل جهاد. آن ها گفتند: ما از جهاد مى هراسيم، چون ما و فرزندان ما را از سرزمين خود بيرون كنند، ما ناگزير به پيكاريم و پروردگارمان را در برابر دشمنمان اطاعت مى كنيم.

فرمود:

«فَاِنَّ اللّه َ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكا»(1) بزرگان بنى اسرائيل گفتند: طالوت چه جايگاهى دارد كه بر ما سلطنت كند و او نه از خاندان نبوّت و نه سلطنت بوده است؟ در حالى كه تو مى دانى نبوّت و پادشاهى در خاندان لاوى و يهودا از نوادگان ابن يامين پسر يعقوب بود.«فَقَالَ لَهُم نَبيّهُم اِنَّ اللّه َ (قَدْ) اصْطَفَاهُ (عَلَيْكُمْ) وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»(2) و مُلك در دست خداست، هرجا بخواهد قرار مى دهد، شما حق نداريد آن را برگزينيد «اِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ»(3) از جانب خدا «تَحْمِلُهُ الْمَلاَئِكَةُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَ آلُ هَارُونَ»(4) و او كسى است كه بدان وسيله شما با هركه برخورد كنيد شكست مى دهيد! گفتند: اگر تابوت را بياورد ما راضى هستيم و تسليم مى باشيم.»(5)

ص: 167


1- . بقره، 247 : « خداوند طالوت را براى زمامدارى شما برانگيخته است. »
2- . همان. « پيامبرشان به آن ها گفت: خداوند او را بر شما برگزيده و علم و جسم او را وسعت بخشيده است. »
3- . همان، 248 : « نشانه ملك او اين است كه صندوق عهد به سوى شما خواهد آمد. »
4- . همان، « در آن آرامش از سوى پروردگارتان براى شماست همان صندوقى كه يادگارهاى خاندان موسى و هارون در آن است، در حالى كه فرشتگان آن را حمل مى كنند ».
5- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 136 .

شفاعت

62 . معاويه بن عمّار مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: منظور از آيه «مَن ذَا الَّذِى يَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلاَّ بِاِذْنِهِ»(1) چيست؟ فرمود:

«ماييم آن شفيعان».(2)

وسعت كرسى

63 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ»(3) فرمود:

«آسمان ها و زمين و تمام آن چه را كه خداوند آفريده در كرسى است.»(4)

برترين آيه

64 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«ابوذر عرض كرد: يا رسول اللّه ! كدام آيه برترين آيه اى بود كه بر تو نازل شد؟ فرمود: آيه الكرسى، آسمان هاى هفت گانه و زمين هاى هفت گانه در كرسى نيست، مگر چون حلقه اى افتاده در بيابانى خشك (كوير)».(5)

ولايتِ پيشواى عادل

65 . عبداللّه بن ابى يعفور مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: من با

ص: 168


1- . بقره، 255 : « كيست كه در نزد او جز به فرمانش شفاعت كند. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 141 .
3- . بقره، 255: « كرسى حكومت او آسمان ها و زمين را فراگرفته است. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 142 .
5- . همان، ج 1 ، ص 143 .

مردم معاشرت دارم و تعجّبم از مردمانى است كه داراى امانت و صداقت و وفادارى هستند، شما را دوست نمى دارند و فلانى و فلانى را دوست مى دارند! و گروه هايى نيز شما را دوست مى دارند كه نه امانت دارند و نه وفا و صداقت! مى گويد:

امام صادق عليه السلام راست نشست وخشمگين نگاهى به من كرد، سپس فرمود:

«دين ندارد كسى كه معتقد به ولايت و پيشواى ستمگرى شود كه از جانب خدا نيست و هيچ ملامتى نيست بر كسى كه به ولايت پيشواى عادل معتقد است.» گفتم:

آن ها دين ندارند و بر اين ها هم ملامتى نيست؟ فرمود:«آرى آن ها دين ندارند و بر اين ها سرزنشى نيست».

سپس فرمود:

«مگر اين قول خدا را نشنيده اى: «اللّه ُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ اِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ اِلَى الظُّلُمَاتِ».(1) راوى مى گويد: گفتم: مگر مقصود آيه كفّار نيست آن جا كه فرمود: «وَ الَّذينَ كَفَرُوا» فرمود:

«براى آن كه كافر است، كدام نور است كه از آن به تاريكى ها درآورده باشد بلكه تنها به اين جهت خداوند اين را فرموده كه بر نور اسلام بودند، چون هر پيشواى جائرىكه از جانب خدا نباشد ،

ص: 169


1- . بقره، 257 : « خداوند ولىّ و سرپرست كسانى است كه ايمان آورده اند و آن ها را از ظلمت ها به سوى نور خارج مى سازد اما كسانى كه كافر شدند اولياى آن ها طاغوت است كه آن ها را از نور به سوى ظلمت ها بيرون مى برند. »

آن ها را از نور اسلام به تاريكى هاى كفر درآورد، بر آن ها نيز با كافران آتش دوزخ واجب گردد از اين رو فرمود: «أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»(1)و(2)

حسنه هفتصد برابر

66 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«هرگاه مؤمن عمل خود را به خوبى انجام دهد خداوند عمل او را چند برابر كند، به هر حسنه هفتصد برابر دهد. همان است قول خداى تعالى: «وَ اللّه ُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ»(3) بنابراين اعمالى را كه انجام مى دهيد به خاطر پاداش الهى خوب انجام دهيد!»گفتم:

خوب انجام دادن چگونه است؟ فرمود:

«هر وقت نماز مى خوانى ركوع و سجودت را خوب انجام ده! و هرگاه روزه گرفتى از هرچه كه روزه را تباه مى سازد دورى كن! و هرگاه حج رفتى از هرچه در حج و عمره بر تو حرام است اجتناب كن! فرمود: و هر عملى كه انجام مى دهى بايد از پليدى و آلودگى پاك باشد.»(4)

دو برابرى عمل

67 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«هرگاه بنده مؤمن نيكى كند خداوند عمل او را برايش دوچندان

ص: 170


1- . همان: « آن ها اهل آتشند و براى هميشه در آن خواهند بود. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 143 .
3- . بقره، 261 : « خداوند آن را براى هركس كه بخواهد دو يا چند برابر مى كند. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 156 .

و هر خوبى را هفتصد برابر نمايد و آن است قول خداوند: «وَ اللّه ُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ»(1)و(2)

كسب خشنودى خدا

68 . امام صادق عليه السلام فرمود:

««وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّه ِ»(3) اميرالمؤمنين عليه السلام برترين ايشان است و او از كسانى است كه مال خود را براى كسب خشنودى خدا انفاق مى كرد.»(4)

زكات از بهترين محصول

69 . ابوبصير مى گويد: از امام صادق عليه السلام از تفسير قول خدا: «وَ مِمَّاأَخْرَجْنَا لَكُم مِنَ الْأَرْضِ»(5) پرسيدم، فرمود:

«رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم هرگاه دستور مى داد زكات خرما را بدهند، مردم چند رنگ خرما مى آوردند كه از پست ترين خرما بود كه از زكاتشان مى دادند، به آن جعرور و معافاة مى گفتند؛ كم گوشت، هسته درشت بود و بعضى هم از خرماى خوب مى دادند. رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: اين دو نوع خرما را تخمين نزنيد و چيزى از آن ها را نياوريد و در آن باره خداوند نازل كرد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِنَ الْأَرْضِ وَ لاَ تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمبِآخِذِيهِ اِلاَّ أَن تُغْمِضُوا فِيهِ

ص: 171


1- . بقره، 261 .
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 157 .
3- . بقره، 265 : « و مثل كسانى كه اموال خود را براى خشنودى خدا انفاق مى كنند. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 158 .
5- . بقره، 267 .

وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّه َ غَنِىٌ حَمِيدٌ»(1) و اغماض آن است كه اين دو نوع خرما را بگيرند! و فرمود: «صدقه از كسب حرام به درگاه خدا نمى رسد.»(2)

غم و شادى بى دليل

70 . هارون بن خارجه مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: من بدون خوشى كه در جان، مال و در دوستانم ببينم، خوشحال مى شوم و بدون اين كه غمى در خودم، در مالم و در دوستم ببينم، غمگينم؟ فرمود:

«آرى شيطان در دل وسوسه مى كند و مى گويد: اگر نزد خداخيرى براى تو بود تو را دشمن بين و نيازمند به او نمى كرد، آيا انتظارى دارى جز مانند آن چه را كه افراد پيش از تو انتظار داشتند و آيا آن ها چيزى گفته اند؟ اين است كه بدون عاملِ اندوهى، غمگين مى سازد و اما خوشحالى، فرشته اى به دل اشاره مى كند، مى گويد: اگر خداوند دشمنت را بر تو نماياند و تو را به او محتاج كرد، تنها چند روز اندكى است تو را به آمرزش و مرحمتى از جانب خدا مژده باد! و همان است قول خداوند: «الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ وَ اللّه ُ يَعِدُكُم مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً»(3)و(4)

ص: 172


1- . بقره، 267 .
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 159 .
3- . بقره، 268 : « شيطان به هنگام انفاق به شما وعده فقر و تهى دستى مى دهد و شما را به معصيت و گناه وامى دارد ولى خداوند به شما وعده آمرزش و فزونى مى دهد. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 159 .

حكمت يعنى...

71 . سليمان بن خالد مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرا كَثِيرا»»(1) پرسيدم، فرمود:

«همانا حكمت، معرفت و بينش دينى است، بنابراين هركه از شما فقيه باشد او حكيم است و كسى نيست از مؤمنان بميرد كه در نظر ابليس محبوب تر از مرگ فقيه باشد.»(2)

صدقه

72 . حلبى مى گويد: از امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند: «وَ اِنتُخْفُوهَا وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ»(3) پرسيدم، فرمود:

«آن زكات نيست، بلكه شخصى براى خود صدقه مى دهد و زكات آشكار است نه پنهانى.»(4)

عاقبت رباخوار

73 . شهاب بن عبد ربّه مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:

«رباخوار از دنيا بيرون نمى شود تا اين كه شيطان او را هم چون ديوانه اى سازد.»(5)

ص: 173


1- . بقره، 269 : « هركس را دانش داده شده است خير فراوانى داده شده است. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 160 .
3- . بقره، 271 : « و اگر آن ها انفاقات را پنهانى به نيازمندان داشته باشيد براى شما بهتر است. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 160 .
5- . همان.

موعظه

74 . محمّدبن مسلم به نقل از امام صادق عليه السلام درباره خداى تعالى: «فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَ أَمْرُهُ اِلَى اللّه ِ»(1)، فرمود:

«موعظه همان توبه است.»(2)

صدقه در دستان خدا

75 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«خداوند مى فرمايد: هيچ چيز نيست مگر كسى را بر آن وكالت داده ام جز خودم [كه] آن را دريافت مى كند مگر صدقه را كه من آن را به نوعى با دست خود مى گيرم. حتى مرد يا زنى خرمايى و نصف خرمايى را صدقه مى دهد من آن رابالنده مى سازم، همان طورى كه مردى فرزند خردسال و كودك خود را تربيت مى كند و روز قيامت در حالى مرا مى بيند كه بمانند (كوه) احد و بزرگتر از احد شده است.»(3)

ايمان جوارح

76 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«به راستى خداوند ايمان را بر جوارح آدميزادگان فرض و تقسيم كرده و پراكنده است. بنابراين هيچ يك از جوارح او نيست مگرعهده دار بخشى از ايمان است غير از آن چه كه عضو ديگر

ص: 174


1- . بقره، 275 : « هركس اندرز الهى به او رسد و از رباخوارى دست بردارد سودهايى كه در گذشته پيش از نزول حكم ربا به دست آورده مال اوست و كار او به خدا واگذاشته مى شود. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 161 .
3- . همان.

برعهده دارد. از جمله قلب وى كه بدان وسيله درك مى كند و مى انديشد و مى فهمد و آن فرمانرواى بدن اوست كه هيچ يك از جوارح واردات و صادراتى بدون نظر و فرمان او ندارد.

اما آن چه از ايمان بر قلب واجب شده است، اقرار و معرفت و اعتقاد و رضايت و تسليم به اين است كه هيچ معبودى جز او نيست كه تنها و بى شريك؛ خداى يكتاست نه همسرى و نه فرزندى دارد و محمّد صلى الله عليه و آله وسلم بنده و فرستاده اوست و اقرار به آن چه از جانب خدا از پيامبر و كتاب آمده است، اين ها چيزهايى است از اقرار و معرفت خداوند كه بر قلبواجب كرده و كار اوست و همان است قول خداى تعالى:

«اِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌ بِالاِْيمَانِ وَلكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْر»(1) و فرموده: «أَلاَ بِذِكْرِ اللّه ِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(2) و فرمود: «الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ»(3) و فرمود: «وَ اِن تُبْدُوا مَا فِى أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبَكُم بِهِ اللّه ُ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَ يُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ»(4) اين هاست كه خداوند بر قلب واجب كرده از اقرار و معرفت و آن است عمل قلب و همانرأس ايمان است.»(5)

ص: 175


1- . نحل، 106 : « مگر آن ها كه به اجبار كفر گفته اند در حالى كه قلبشان پر از ايمان است ولى كسى كه سينه خود را براى كفر گشوده است. »
2- . رعد، 28 : « آگاه باشيد با ياد خدا دل ها آرامش مى گيرد. »
3- . مائده، 41 : « كسانى كه با زبان هايشان گويند ايمان آورده ايم و قلب آن ها هرگز ايمان نياورده است. »
4- . بقره، 284 .
5- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 162 .

معرفت امام

77 . ابوبصير مى گويد: «از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداى تعالى: «وَ مَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرا كَثِيرا»(1) پرسيدم، فرمود:

«آن اطاعت و معرفت امام است.»(2)

پدر عهده دار هدايت خانواده

78 . سليمان بن خالد مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: من خانواده اى دارم كه از من حرف شنوايى دارند، آيا آن ها را به اين امر (امامت) دعوت كنم؟ فرمود:«آرى، خداوند مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَارا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ»(3)و(4)

هدايت و حيات

79 . سماعه بن مهران مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: قول خداى تعالى: «مَن قَتَلَ نَفْسا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِى الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعا وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعا»(5) يعنى چه؟ فرمود:

«هركه ديگرى را از گمراهى به هدايت درآورد درحقيقت او را

ص: 176


1- . بقره، 269 : « هركه را دانش داده شد خير كثير داده شده است. »
2- . برقى، المحاسن، ص 148 .
3- . تحريم، 6 : « اى كسانى كه ايمان آورده ايد خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسان ها و سنگ هاست نگهداريد. »
4- . برقى، المحاسن، ص 231 .
5- . مائده، 32 : « هرگاه كسى انسانى را بدون ارتكاب قتل و فساد در زمين بكشد گويى همه انسان ها را كشته و هركه انسانى را از هلاكت نجات دهد گويا همه را نجات داده است. »

زنده كرده است و هركس ديگرى را از هدايت به گمراهىدرآورد درحقيقت او را كشته است.»(1)

عرش همان علم خداست

80 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند: «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ»(2) فرمود:

«آسمان ها و زمين و آن چه مابين آن هاست در كرسى است و عرش همان علمى است كه كسى نمى تواند اندازه ى آن را بداند.»(3)

منظور از صبغه الهى

81 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «صِبْغَةَ اللّه ِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّه ِ صِبْغَةً»(4) فرمود:

«آن (رنگ) اسلام است.»(5)

متقين، غيب و حجت

يحيى بن ابى القاسم مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداى عزّوجلّ: «الم ذلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»(6) پرسيدم، فرمود

ص: 177


1- . برقى، المحاسن، ص 261 .
2- . بقره، 255: « كرسى حكومت او آسمان ها و زمين را دربرگرفته است. »
3- . شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 3 ، ص 480 .
4- . بقره، 138 : « تنها رنگ خدايى را بپذيريد! چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است! »
5- . شيخ صدوق، معانى الاخبار، ص 30 .
6- . بقره، 1 - 3 : « الم اين همان كتاب باعظمتى است كه هيچ گونه ترديد در آن وجود ندارد، مايه هدايت مؤمنان است؛ آن ها كه ايمان به غيب دارند. »

:««متّقين» شيعيان على عليه السلام و «غيب» حجت غايب است.» و شاهد بر اين مطلب قول خداى متعال: «وَ يَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِن رَبِّهِ فَقُلْ اِنَّمَا الْغَيْبُ للّه ِ فَانتَظِرُوا اِنِّى مَعَكُم مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ»(1)و(2)

ماه رمضان

82 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«اِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّه ِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرا فِى كِتَابِ اللّه ِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضَ»(3) بنابراين سرآغاز ماه ها، ماه خداى عزّوجلّ يعنى ماه رمضان است و قلب ماهرمضان شب قدر است و قرآن در نخستين شب ماه رمضان نازل شد...»(4)

ولايت على عليه السلام

83 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداى تعالى: «ادْخُلُوا فِى السِّلْمِ كَافَّةً» فرمود:

«در ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام وارد شويد «وَ لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيَطانِ»(5) فرمود: «از ديگران پيروى نكنيد.»(6)

ص: 178


1- . يونس، 20 : « مشركان مى گويند: چرا معجزه از طرف پروردگارش بر او نازل نشد، بگو: معجزه مخصوص خداست، شما در انتظار باشيد من هم با شما منتظرم. »
2- . شيخ صدوق، التوحيد، ص 328 .
3- . توبه، 36 : « تعداد ماه ها در نزد خدا در كتاب آفرينش روزى كه خدا آسمان ها و زمين را آفريد دوازده ماه است. »
4- . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ص 340 .
5- . بقره، 208 : « همگى در صلح و آشتى درآييد و از گام هاى شيطان پيروى نكنيد. »
6- . طبرى، عمادالدين، بشارالمصطفى، ص 243 .

مقصود از كلمات چيست؟

84 . مفضّل بن عمر مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «وَ اِذِ ابْتَلَى اِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ»(1) پرسيدم: اين كلمات چه بود؟ فرمود:

«كلماتى كه آدم آن ها را از پروردگارش دريافت كرد و خداوند توبه اش را پذيرفت، اين بود كه عرض كرد: پروردگارا تو را به حق محمّد، على، فاطمه، حسن و حسين درخواست مى كنم كه توبه مرا بپذيرى! «فَتَابَ عَلَيْهِ اِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»(2) گفتم: مقصود از قول خدا: «فَأَتَمَّهُنَّ» چيست؟ فرمود: «آن هارا وسيله قائم دوازدهمين امام تمام كرد.»(3)

حق تلاوت

85 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداى تعالى: «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ»(4) فرمود:

«آيات خدا را به ترتيل مى خوانند و معانى آن را مى فهمند و به احكامش عمل مى كنند و به وعده اميدوار و از عذابش بيمناكند و داستان هايش را در نظر تجسّم مى كنند و از مثل هايش عبرت مى گيرند و دستورهايش را انجام و از زنهارهايش اجتناب

ص: 179


1- . بقره، 124 : « هنگامى كه خداوند ابراهيم را با وسايل گوناگون آزمود و او از آزمايش به خوبى درآمد. »
2- . همان، 37 : « و با آن توبه كرد و خداوند توبه او را پذيرفت. »
3- . ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 1 ، ص 202 .
4- . بقره، 121 : « كسانى كه كتاب آسمانى را به آن ها داديم و آنان از روى دقّت آن را تلاوت كردند. »

مى كنند.

به خدا كه اين ها به حفظ كردن آيات قرآن و مرتب خواندن حروف آن و تلاوت سوره ها و آموختن ده جز و پنج جزئش نيست. آنان حروف قرآن را حفظ كردند ولى حدود آن را ضايع نمودند! بلكه تدبّر آيات قرآن مورد توجه است، خداى تعالى مى فرمايد: «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ اِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ»»(1)و(2)

صدقه از كسب حلال

86 . امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِنَالْأَرْضِ وَلاَ تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ»(3) فرمود:

«نزد مردم در وقتى كه اسلام آوردند، درآمدهايى از ربا و مال هاى ناپاك بود و شخصى از بين مالش همان ها را برمى داشت و صدقه مى داد خداوند ايشان را از آن كار منع كرد.»(4)

زن در عدّه

87 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداى عزّوجلّ: «وَ لاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِى أَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللّه ُ أَنَّكُمْ

ص: 180


1- . ص، 29 : « اين كتابى پربركت است كه بر تو نازل كرديم تا در آيات آن تدبّر كنند. »
2- . حلّى، ورّام بن ابى فراس، تنبيه الخواطر، ج 2 ، ص 236 .
3- . بقره، 267 : « اى كسانى كه ايمان آورده ايد از اموال پاكيزه اى كه به دست آورده ايد و از آن چه از زمين براى شما بيرون آورده ايم انفاق كنيد و از قسمت هاى ناپاك انفاق نكنيد. »
4- . مغربى، نعمان، دعائم الاسلام، ج 1 ، ص 249 .

سَتَذْكُرُونَهُنَّوَلكِن لاَ تُوَاعِدُوهُنَّ سِراً اِلاَّ أَن تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفا»(1) فرمود:

«شايسته نيست كه مردى از زنى كه در عده است خواستگارى كند».(2)

رزق معنوى

88 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداى تعالى: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»(3) فرمود:

«معنايش آن است كه از آن چه به ايشان تعليم داده ايم، نشر مى دهند.»(4)گفتم:

يابن رسول اللّه ! پس معناى «فَأَتَمَّهُنَّ» چيست؟ فرمود: تا قائم عليه السلام آن ها (كلمات) را [با] دوازده امام تمام كرد كه نُه تن از ايشان از فرزندان حسين عليه السلام هستند.

مفضّل گويد: گفتم: يابن رسول اللّه ! مرا از (كلمة اللّه ) خبر دهيد كه خداوند آن را در نسل وى ماندگار ساخت؟ فرمود: «منظور امامت است كه خداوند آن را در نسل حسين عليه السلام تا روز قيامت قرار داد.» عرض كردم: يابن رسول اللّه ! چگونه امامت در فرزندان حسين عليه السلام شد، نه در فرزندان حسن عليه السلام درصورتى كه هردوى آن ها فرزندان و نوادگان رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم

ص: 181


1- . بقره، 235 : « گناهى بر شما نيست كه از روى كنايه از زنان در عدّه خواستگارى كنيد و يا در دل تصميم داشته باشد، خدا مى داند كه شما به ياد آن ها هستيد ولى در تنهايى و با صراحت وعده ازدواج نگذاريد مگر اين كه به طرز شايسته اى اظهار كنيد. »
2- . مغربى، نعمان، دعائم الاسلام، ج 2 ، ص 203 .
3- . بقره، 3 : « و از تمام مواهبى كه به آن ها روزى داده ايم انفاق مى كنند. »
4- . طبرسى، مجمع البيان، ج 1 ، ص 20 .

و سروران اهل بهشتند؟ فرمود:

«موسى و هارون دو برادر بودند، خداوند نبوت را در صلب هارون قرار داد، نه در صلب موسى عليه السلام و كسى را نمى رسيد كه بگويد: چرا خداوند آن طور قرار داد. و امامت جانشينى خداى عزّوجلّ است، كسى را نمى رسد كه بگويد: چرا خداوند آن را در صلب حسين قرار داد، نه در صلب حسن! زيرا كه خداى عزّوجلّ در كارهايش حكيم است، از آن چه انجام مى دهد سؤال نمى شود ولى آن ها (بندگان) مورد سؤال قرار مى گيرند.»(1)

روزى مؤمنان

89 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند: «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ»(2) فرمود:

«آن ثمرات دل هاست يعنى آنان را محبوب مردم قرار داد تا به وسيله ايشان به پاداش برسند و به يقين هركه به خدا ايمان داشته باشد به اين موهبت اختصاص دارد، زيرا كه خداى تعالى در پاسخ درخواست او (ابراهيم) از خداوند امامت را براى فرزندانش به او اعلام كرد كه در نسل وى ستمگرانى هستند با اين كلام خود: «لاَ يَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ»(3) از اين رو ابراهيم درخواست خود را به روزىِ مؤمناناختصاص داد از باب تأدّب به ادب الهى.»(4)

ص: 182


1- . طبرسى، مجمع البيان، ج 1 ، ص 22 .
2- . بقره، 126 : « از ثمرات گوناگون اهل او را روزى ببخش. »
3- . بقره، 124 : « پيمان من به ظالمان هرگز نخواهد رسيد. »
4- . طبرسى، مجمع البيان، ج 1 ، ص 22 .

روح مؤمنان در بهشت

90 . ابوبصير مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به ارواح مؤمنان پرسيدم، فرمود:

«در بهشت به صورت هاى بدن هاى خويش هستند، چنان كه اگر آن ها را ببينى گويى: فلانى است.»(1)

ص: 183


1- . بقره، 156 : « كسانى هستند كه هرگاه مصيبتى به آن ها رسد. »

تفسير آياتى از سوره آل عمران

ولايت على عليه السلام

1 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«در آن بين كه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم ميان جمعى از اصحابش نشسته بود، ناگهان مردى باديه نشين وارد شد، گفت: يا رسول اللّه ! من شنيده ام كه خداوند در كتاب خود مى فرمايد: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّه ِ جَمِيعا وَ لاَ تَفَرَّقُوا»(1)اين ريسمانى كه ما را به چنگ زدن به آن فرمان داده است چه چيز است؟ پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم دست خود را بر شانه ى على عليه السلام زد و فرمود: ولايت على عليه السلام است، مرد باديه نشين برخاست و تمام انگشتانش را بست سپس گفت: گواهى مى دهم كه معبود بحقّى جز خدا نيست و گواهى مى دهم كه محمّد صلى الله عليه و آله وسلم رسول خداست و به ريسمان خدا چنگ مى زنم و انگشتانش را باز كرد.»(2)

ص: 184


1- . آل عمران، 103 : « همگى به ريسمان الهى چنگ بزنيد و از هم پراكنده نشويد! »
2- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 15 .

شيعيان در قيامت

2 . از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود:

«شيعيان على عليه السلام روز قيامت درحالى بيايند كه سيراب و اشباع شده اند، صورت هايشان سفيد است و دشمنان على عليه السلام در حالى محشور مى شوند كه چهره هايشان سياه است و تشنه هستند. سپس اين آيه را قرائت فرمود: «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ»(1)و(2)

محكم و متشابه

3 . عبداللّه بن سنان مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداىتعالى:

«الم اللّه ُ لاَ اِلهَ اِلاَّ هُوَ الحَيُّ الْقَيُّومُ نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَ الاِْنجِيلَ مِن قَبْلُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقَانَ»(3) پرسيدم، فرمود:

«فرقان هر امر محكم است ولى كتاب همه قرآن است كه پيامبران پيش از آن، تصديقش مى نمايند.

قول خداوند: «هُوَ الَّذِى يُصَوِّرُكُمْ فِى الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ»(4) يعنى مرد، زن، سياه، سفيد، سرخ، تندرست و بيمار همه را تصويرمى كند.

ص: 185


1- . آل عمران، 106 : « روزى كه چهره هايى سفيد و چهره هايى سياه است. »
2- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 18 .
3- . آل عمران، 1 - 4 : « الم خداوندى كه جز او معبودى نيست يكتاى پايدار قرآن را برتو فرستاد كه با نشانه هاى كتاب هاى آسمانى مطابق، تورات و انجيل را از پيش براى هدايت و فرقان را فرستاد. »
4- . آل عمران، 6 : « او كسى است كه شما را در رحم مادران آن گونه كه مى خواهد تصوير مى كند. »

و قول خداوند: «هُوَ الَّذِى أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرَ مُتَشَابِهاتٌ»(1) اما محكم از قرآن آيه اى است كه تأويل آن در تنزيل آن است مثل قول خداوند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اِذَا قُمْتُمْ اِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ اِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ اِلَى الْكَعْبَيْنِ»(2) و مثل قول خدا: «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَ بَنَاتُكُمْ وَ أَخَوَاتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خَالاَتُكُمْ وَ بَنَاتُ الْأَخِ وَ بَنَاتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهَاتُكُمُ اللاَّتِىأَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَوَاتُكُم مِنَ الرَّضَاعَةِ وَ أُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَ رَبَائِبُكُمُ اللاَّتِى فِى حُجُورِكُم مِن نِسَائِكُمُ اللاَّتِى دَخَلْتُم بِهِنَّ فَاِن لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَ حَلاَئِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلاَبِكُمْ وَ أَن تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ اِلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ اِنَّ اللّه َ كَانَ غَفُورا رَحِيما»(3) مثل اين فراوان آيه محكم است كه تأويل آن در تنزيل آن است».

اما متشابه، هر آن چه در قرآن از كلماتى كه با يك لفظ آمده، معانى متفاوتى دارد، از جمله آن چه از انواع كفر، گفتيم كه به پنج گونه استو

ص: 186


1- . آل عمران، 7 : « او كسى است كه اين كتاب را بر تو نازل كرد كه بخشى از آن آيات محكم است كه اساس اين كتاب است و بخشى از آن متشابه است. »
2- . مائده، 6 : « اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه براى نماز بپا خاستيد صورت و دست هاى خود را تا آرنج بشوييد و قسمتى از سر و هم چنين پا را تا برآمدگى مسح كنيد! »
3- . نساء، 23 : « مادران، دختران، خواهران و عمه ها و خاله هايتان بر شما حرام است و مادرانى كه شما را شير داده و خواهران رضاعى شما و مادران همسرتان و دختران همسرتان كه در دامن شما قرار دارند به شرط آن كه با همسرتان آميزش كرده باشيد. »

ايمان چهارگونه و مانند فتنه و ضلالت كه اقسامى دارد.(1)

وعده الهى

4 . ابوبصير از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه فرمود:

«اگر ما به شما درباره مردى از خودمان (اهل بيت) چيزى بگوييم و در آن مرد نباشد، در فرزند يا فرزند فرزندش خواهد بود بنابراين آن را انكار نكنيد! خداوند به عمران وحى كرد كه محقّقا به تو پسرى با ميمنت خواهم داد كه كور مادرزاد و مبتلا به پيسى را بهبود مى بخشد و به اذن من مرده را زنده مى كند و من او را سوى بنى اسرائيل مى فرستم. آن را به همسرش «حَنَّه»يعنى مادر مريم نقل كرد، همين كه وى باردار شد، از نظر وى بارش پسر بود: «فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ اِنِّى وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَ اللّه ُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَى» زيرا كه دختر، رسول خدا نمى شود، خداوند مى فرمايد: «وَ اللّه ُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ»(2) و چون خداوند به مريم، عيسى عليه السلام را داد، وى همان بود كه خداوند به عمران بشارت او و وعده او را داده بود. بنابراين هر وقت به شما درباره كسى از ما (اهل بيت) چيزى را گفتيم، در فرزند يا فرزندِ فرزندش خواهد بود، آن را انكار نكنيد! چون مريم به حد بلوغ رسيد، وارد محراب شد و پرده اى بر خودافكند و كسى او را نمى ديد ولى زكريّا در محراب نزد وى مى رفت؛ در نزد وى ميوه تابستانى را در زمستان و ميوه زمستانى

ص: 187


1- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 97 .
2- . آل عمران، 36 : « هنگامى كه فرزند خود را به دنيا آورد او را دختر يافت گفت: پروردگارا دختر آوردم، البته خداوند از آن چه به دنيا آورده بود آگاه تر بود. »

را در تابستان مى ديد. همواره به او مى گفت: اين ميوه ها را از كجا آوردى؟ او در جواب مى گفت: «هُوَ مِنْ عِندِ اللّه ِ اِنَّ اللّه َ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ هُنالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِى مِن لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً اِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِكَةُ وَ هُوَ قَائِمٌ يُصَلِّى فِى الْمحْرَابِ أَنَّ اللّه َ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللّه ِ وَ سَيِّدا وَ حَصُورا وَ نَبِيّا مِنَ الصَّالِحِينَ»(1) «حَصور» كسى است كه ميل به زنان ندارد. «قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِى غُلاَمٌ وَ قَدْ بَلَغَنِى الْكِبَرُ وَامْرَأَتِى عَاقِرٌ». عاقِر زنى است كه ازعادت ماهيانه نااميد (و نازا)ست. «قَالَ كَذلِكَ اللّه ُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ قَالَ رَبِّ اجْعَل لِى آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ اِلاَّ رَمْزَا»(2) و اين بدان جهت بود كه زكريّا گمان كرد آن كه او را مژده داد، از شياطين بودند، عرض كرد: «قَالَ رَبِّ اجْعَل لِى آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ اِلاَّ رَمْزَا» از اين رو سه روز قادر به تكلم نبود.

و قول خدا: «وَ اِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ اِنَّ اللّه َ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ

ص: 188


1- . آل عمران، 37 - 39 : « اين از طرف خداست و اوست كه هركس را بخواهد بى حساب روزى مى دهد، در اين هنگام زكريّا پروردگار خويش را خواند و گفت: پروردگارا! فرزند پاكيزه اى از سوى خودت به من نيز عطا فرما! كه تو دعا را مى شنوى! در اين موقع فرشتگان بهنگامى كه او در محراب ايستاده و مشغول نيايش بود، وى را صدا زدند كه خداوند تو را به يحيى بشارت مى دهد در حالى كه كلمه خدا مسيح را تصديق مى كند و او رهبر خواهد بود، از هوا بركنار و پيامبرى از صالحان است ».
2- . همان، 40 و 41 : « عرض كرد: پروردگارا! چگونه ممكن است، براى من فرزندى باشد در حالى كه من پيرم و زنم نازاست؟ فرمود: اين گونه خداوند هركارى را كه بخواهد انجام مى دهد. عرض كرد: پروردگارا! نشانه اى براى من قرار ده! فرمود: نشانه تو آن است كه سه روز جز با اشاره و رمز با مردم سخن نگويى. »

وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ»(1) فرمود: «خداوند مريم را دو باربرگزيد:

بار اول او را برگزيد، يعنى او را انتخاب كرد، اما بار دوم او بدون شوهر باردار شد پس بدان وسيله او را بر زنان جهانيان برگزيد.

و قول خداوند: «يَا مَرْيَمُ اقْنُتِى لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِى وَ ارْكَعِى مَعَ الرَّاكِعِينَ»(2) البته آن گزينش «وَ ارْكَعِى وَ اسْجُدِى»است. سپس به پيامبرش فرمود: «ذلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ اِلَيْكَ وَ مَا كُنتَ لَدَيْهِمْ اِذْ يُلْقُونَ أَقلاَمَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ اِذْ يَخْتَصِمُونَ».(3) امام عليه السلام فرمود: «همين كه مريم وضع حمل كرد، خاندان عمران در آن باره با هم به ستيزبرخاستند هركدام از آن ها گفتند: ما كفالت او را برعهده مى گيريم، پس درآمدند با تيرها بين خود قرعه انداختند، تير زكريا درآمد و زكريا او را تكفّل كرد.» «اِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ اِنَّ اللّه َ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيها فِى الْدُّنْيَا وَ الاْخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ»(4)

ص: 189


1- . آل عمران، 42 و 43 : « هنگامى كه فرشتگان گفتند: اى مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان برترى داده است، اى مريم! براى پروردگارت سجده كن و با ركوع كنندگان ركوع كن! »
2- . همان.
3- . همان، 44 : « اين خبر مريم و زكريّا از اخبار غيبى است كه به تو وحى كرديم. آن ها كه قلم هاى خود را براى قرعه جهت سرپرستى مريم به آب مى افكندند، تو نبودى آن ها باهم كشمكش داشتند. »
4- . همان، 45 : « هنگامى كه فرشتگان گفتند: اى مريم! خداتو را به كلمه اى از سوى خود بشارت مى دهد به نام مسيح، عيسى بن مريم درحالى كه هم در اين جهان و هم در آخرت از مقرّبان خدا خواهد بود. »

- يعنى صاحب وجهه و مقام - و زاد روز و خبر او را در سوره مريم مى نويسيم.

و قول خداوند: «أَنِّى أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ»(1) يعنى قدرت داريم و آن آفرينش تقدير است.»(2)

...بر بنى اسرائيل حلال شد

5 . على بن ابراهيم درباره قول خداوند: «وَ لِأُحِلَّ لَكُم بَعْضَ الَّذِى حُرِّمَ عَلَيْكُمْ»(3) مى گويد: و آن روز شنبه و (پاره اى از) چربى هاى حيوانات و بعضى از (پرندگان) بود كه خداوند بر بنى اسرائيل حرام كرده بود] حلال شد]همو مى نويسد: ابن ابى عمير از قول مردى درباره قول خداوند: «فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ»(4) يعنى همين كه شنيد و ديد آن ها كفر مى ورزند. حواس پنجگانه كه خداوند آن ها را در مردمان مقدر فرموده است: شنوايى براى صدا، بينايى براى رنگ ها و تشخيص آن هاست، بويايى براى درك بوهاى خوش و ناخوش، چشائى براى مزه ها و تشخيص آن ها و بسائى براى شناخت گرما و سرما و نرم و درشتى است.»(5)

ص: 190


1- . آل عمران، 49 : « من از گِل چيزى به شكل پرنده مى سازم سپس بر آن مى دمم به فرمان خدا پرنده اى مى گردد. »
2- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، 98 - 100 .
3- . آل عمران، 50 : « و براى اين كه حلال كنم بر شما بعضى چيزهايى كه بر شما حرام شده بود. »
4- . آل عمران، 52 : « چون عيسى عليه السلام از آن ها احساس كفر كرد. »
5- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 101 .

مسيحيان نجران

6 . قول خداى تعالى: «اِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّه ِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ الْحَقُّ مِن رَبِّكَ فَلاَ تَكُن مِنَ الْمُمْتَرِينَ فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ»(1) از ابن سنان به نقل از امام صادق عليه السلام آورده است، فرمود: «چون نصاراى نجران دسته جمعى (نمايندگانشان) نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم آمدند، بزرگ آن ها اهتمّ، عاقب و سيد بود، وقت نمازشان رسيد، شروع به نواختن ناقوس كردند و نماز خواندند، اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم گفتند: اين عمل در مسجد شما اتّفاق افتاد! پيامبر فرمود:آن ها را واگذاريد! چون فارغ شدند، به رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نزديك شدند و گفتند: شما به چه چيز دعوت مى كنيد؟ فرمود: به شهادت اين كه معبود به حقى نيست جز خدا و اين كه من فرستاده خدايم و عيسى بنده اى است مخلوق خدا كه مى خورد و مى آشامد و دفع مى كند.

پرسيدند:

پدر او كيست؟ به رسول خدا وحى نازل شد؛ به آن ها بگو: آن چه شما درباره آدم عليه السلام مى گوييد: آيا آدم بنده آفريده خدا بود، مى خورد و مى آشاميد و با همسرش آميزش مى كرد.

پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم از ايشان پرسيد، گفتند: آرى. فرمود: پدرش كه بود؟سرگردان شدند و ساكت ماندند! اين بود كه خداوند آيه: «اِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّه ِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ الْحَقُّ مِن رَبِّكَ فَلاَ تَكُنمِنَ الْمُمْتَرِينَ فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ

ص: 191


1- . آل عمران، 59 - 61 : « به راستى مثل عيسى نزد خدا مثل آدم است كه او را از خاك آفريد سپس فرمود: باش! بلافاصله موجود شد. اين ها را كه بر تو مى خوانيم حقى است از سوى پروردگار و چون حق است مبادا از ترديدكنندگان باشى. هرگاه بعد علم و دانشى كه براى تو آمده كسانى با تو در آن محاجّه كنند. »

أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّه ِ عَلَى الْكَاذِبِينَ»(1) را نازل كرد.

و اما قول خداوند: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّه ِ عَلَى الْكَاذِبِينَ»(2) رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: با من مباهله كنيد اگر من راست گويم، لعنت بر شما نازلخواهد شد و اگر دروغ بگويم بر من نازل خواهد شد. گفتند: انصاف دادى پس قرار مباهله گذاشتند. همين كه به منزل هايشان برگشتند، سيد، عاقب و اهتم گفتند اگر وى با قوم خودش با ما مباهله كند، ما هم مباهله مى كنيم زيرا كه وى (در آن صورت پيامبر نيست) ولى اگر با اعضاى مخصوص خانواده ى خود مباهله كند ما با وى مباهله نمى كنيم، زيرا كه بر اهل بيت خود چنين اقدامى را نمى كند، آن ها را جلو نمى اندازد مگر راستگو باشد.

چون صبح كردند، رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم درحالى آمد كه اميرالمؤمنين،فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام به همراه او بودند، نصارا پرسيدند: اين ها كيستند؟ به ايشان گفتند: اين پسرعمو، وصىّ و داماد او علىّ بن ابى طالب و اين زن، دختر او فاطمه و اين دو پسران او حسن و حسين عليهم السلام هستند.

پس آن ها را شناختند و گفتند: يا رسول اللّه ، ما رضايت تو را جلب

ص: 192


1- . آل عمران، 59 - 61 .
2- . آل عمران، 61 : « هرگاه پس از علم و دانشى كه درباره مسيح براى تو آمده باز كسانى با تو در آن باره محاجّه و ستيز نمايند به آن ها بگو بياييد ما فرزندان خود را دعوت مى كنيم و شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را شما هم زنان خويش را دعوت كنيد، ما از نفوس خود (كسانى كه به منزله جان ما هستند) دعوت مى كنيم، شما هم از نفوس خود دعوت كنيد سپس مباهله مى كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار مى دهيم. »

مى كنيم ما را از مباهله معاف بدار! از اين رو رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم بر جزيه با آن ها مصالحه كرد و برگشتند.

قول خداى تعالى: «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِى اِبْرَاهِيمَ وَ مَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَ الاِْنْجِيلُ اِلاَّ مِنْ بَعْدِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ هَا أَنْتُمْ هؤُلاَءِ» - يعنى شما - اى حاضران «حَاجَجْتُمْ»- يعنى به آن چه در تورات و انجيل است - «فَلِمَ تُحَاجُّونَ... بِهِ عِلْمٌ» - يعنى به آن چه در صحف ابراهيم است - «وَاللّه ُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ مَا كَانَ اِبْرَاهِيمُ يَهُودِيّا وَ لاَ نَصْرَانِيّا وَلكِن كَانَ حَنِيفا مُسْلِما وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ».(1) سپس خداىعزّوجلّ كسى را كه سزاوارتر به ابراهيم عليه السلام است بر او احتجاج كرده، توصيف مى نمايد.»(2)

رجعت و ايمان

7 . اما قول خداى تعالى: «وَ اِذْ أَخَذَ اللّه ُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُم مِن كِتَابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنصُرُنَّهُ»(3) محققا خداوند عهد و پيمان پيامبرش محمّد صلى الله عليه و آله وسلم را بر انبيا گرفت كه به او ايمان آورند و او را يارى كنند و به امت هاى خويش خبر او را

ص: 193


1- . آل عمران، 65 - 67 : « اى اهل كتاب! چرا درباره ابراهيم به گفتگو و نزاع مى پردازيد هركدام او را از خود مى دانيد درحالى كه تورات و انجيل بعد از او نازل شده است او پيش از موسى و عيسى بود آيا انديشه نمى كنيد؟ شما كسانى هستيد كه درباره آن چه نسبت به آن آگاهى داشتيد بحث و گفتگو كرديد ولى چرا درباره آن چه به او آگاهى نداريد بحث و گفتگو مى كنيد؟ خدا مى داند و شما نمى دانيد. ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى، بلكه موحّد خالص و مسلمان بود. »
2- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 101 و 102 .
3- . آل عمران، 81 : « هنگامى كه خداوند پيمان مؤكد از پيامبران و پيروانشان گرفت كه هرگاه كتاب و دانش به شما دادم سپس پيامبرى به سوى شما آمد كه آن چه را با شما است تصديق مى كند، حتما به او ايمان آوريد و او را يارى كنيد. »

گزارش نمايند.

از ابن مسكان به نقل از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «خداوند هيچ پيامبرى را از آدم تا به آخر مبعوث نفرمود مگر به دنيا رجعت كند و اميرالمؤمنين عليه السلام را يارى نمايد و همان است قول خداوند: «لَتُؤمِنَنَّ بِهِ» يعنى به رسول خدا «ولَتَنْصُرَنَّهُ» يعنى اميرالمؤمنين عليه السلام را، سپس در عالم ذرّ به ايشان فرمود: «ءَأَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلَى ذلِكُمْ اِصْرِى» - يعنى عهد مرا - «قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ»(خداوند به فرشتگان گفت) «فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُم مِنَ الشَّاهِدِينَ»(1) اين با آيه اى كه درسوره احزاب است در قول خداوند: «وَ اِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّين مِيثَاقَهُمْ وَ مِنكَ وَ مِن نُوحٍ وَ اِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنَا مِنْهُم مِيثَاقا غَلِيظا»(2) و آيه اى كه در سوره اعراف است؛ قول خداوند: «وَ اِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِى آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ»(3) اين سه آيه در سه سوره نوشته شده است.

سپس خداى عزّوجلّ فرمود: «أَفَغَيْرَ دِينِ اللّه ِ يَبْغُونَ» فرمود: «آيا غير از اين كه به شما گفتم: به محمّد و وصيّش ايمان آوريد «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعا وَ كَرْها»(4)يعنى جداى از شمشير [يعنى ايمان از روى اختيار].

ص: 194


1- . آل عمران، 81 : « آيا اقرار به اين موضوغ داريد و پيمان مؤكّد مرا بر آن گرفتيد؟ گفتند: آرى. اقرار داريم. فرمود: بر اين پيمان گواه باشيد و من هم با شما گواهم ».
2- . احزاب، 7 : « هنگامى كه از پيامبران پيمان گرفتيم و از تو و از نوح، ابراهيم، موسى و عيسى بن مريم و ما از همه آن ها پيمان محكمى گرفتيم. »
3- . اعراف، 172 : « موقعى كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريّه آن ها را برگرفت. »
4- . آل عمران، 83 : « آيا آن ها غير از دين خدا را مى جويند؟ درحالى كه همه كسانى كه در آسمان ها و زمينند چه از روى اختيار يا اجبار اسلام آورده اند. »

سپس به پيامبرش دستور داد تا به پيامبران و رسولان و كتاب هاى (آسمانى) اقرار كند، فرمود: «يا محمّد بگو: «آمَنَّا بِاللّه ِ وَ مَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَ مَا أُنزِلَ عَلَى اِبْرَاهِيمَ وَ اِسْمَاعِيلَ وَ اِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ وَ مَا أُوتِيَ مُوسَى وَ عِيسَى وَ النَّبِيُّونَ مِن رَبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»(1) و قول خداوند: «وَ مَن يَبْتَغِ غَيْرَ الاِْسْلاَمِ دِينا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ» زيرا كه اين آيه محكم است. سپس خداى عزّوجلّ كسانى را ياد مى كند كه عهد خدا را درباره اميرالمؤمنين عليه السلام شكستند و پس از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم كافر شدند و فرمود: «كَيْفَ يَهْدِى اللّه ُ قَوْماكَفَرُوا بَعْدَ اِيمَانِهِمْ وَ شَهَدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللّه ُ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ أُولئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللّه ِ وَ المَلاَئِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ خَالِدِينَ فِيهَا لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَ لاَ هُمْ يُنْظَرُونَ اِلاَّ الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَاِنَّ اللّه َ غَفُورٌ رَحِيمٌ اِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ اِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْر لَن تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ اِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ مَاتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَن يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِم مِلْ ءُ الْأَرْضِ ذَهَبا وَ لَوِ افْتَدَى بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَ مَا لَهُم مِن نَاصِرِينَ»(2)

ص: 195


1- . آل عمران، 84 : « بگو: به خدا و به آن چه بر ما و ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، يعقوب و اسباط نازل شده و آن چه به موسى و عيسى و همه پيامبران نازل شده است ايمان آورديم، ما در بين آن ها فرقى نمى گذاريم و در برابر او خدا تسليم هستيم. »
2- . آل عمران، 85 - 91 : « هركس غير از اسلام آيينى براى خود انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از زيانكاران است. چگونه خداوند جمعيتى را هدايت مى كند بعد از ايمان و گواهى به حقانيت رسول و نشانه هاى روشن كافر شدند، خداوند جمعيت ستمكاران را هدايت نمى كند آن ها كيفرشان اين است كه لعن خدا، فرشتگان و همه مردم بر آن هاست؛ درحالى كه آن ها در لعن و نفرت مى مانند و مجازات آن ها تخفيف نمى يابد و به آن ها مهلت داده نمى شود جز كسانى كه پس از آن توبه كنند و اصلاح نمايند زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است. كسانى كه پس از ايمان آوردن كافر شدند سپس بر كفر خود افزودند هيچگاه توبه آنان قبول نمى شود و آن ها گمراهند. كسانى كه كافر شدند و در حال كفر مردند اگر تمام روى زمين پر از طلا را به عنوان فديه دهند هرگز از آن ها پذيرفته نخواهد شد، آن ها مجازات دردناكى دارند و ياورى ندارند. »

همه اين آيات درباره دشمنان آل محمّد صلى الله عليه و آله وسلم است. سپس فرمود: «لَن تَنَالُوا البِّرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنفِقُوا مِن شَىْ ءٍ فَاِنَّ اللّه َ بِهِ عَلِيمٌ»(1) يعنى هرگز به پاداش نمى رسند تا حقّ آل محمّد صلى الله عليه و آله وسلم را از خمس، انفال و فيئى بازنگردانند.

اما قول خداوند: «كُلُّ الطَّعامِ كَانَ حِلاً لِبَنِى اِسْرَائِيلَ اِلاَّ مَا حَرَّمَ اِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ» فرمود: «يعقوب عليه السلام مبتلا به بيمارى سياتيك شد و گوشت شتر را بر خود حرام كرد، يهود گفتند: گوشت شتر در تورات حرام شده است.خداى عزّوجلّ فرمود: «فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا اِن كُنْتُمْ صَادِقِينَ»(2) بلكه اين را اسرائيل (يعقوب) بر خود حرام كرد و بر مردم حرام نكرد و اين بود داستانى از يهود و عبارت عين عبارت خبر است.»(3)

ص: 196


1- . همان، 92 : « شما هرگز به حقيقت نيكى نمى رسيد تا از آن چه دوست داريد در راه خدا بدهيد. »
2- . آل عمران، 93 : « تمام اين غذاها بر بنى اسرائيل حلال بود جز آن چه اسرائيل يعقوب پيش از نزول تورات بر خود حرام كرده بود. بگو: اگر راست مى گوييد، تورات را بياوريد و بخوانيد. »
3- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 105 .

تمرد از دستور

8 . قول خداوند: «وَ اِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّى ءُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَ اللّه ُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»(1) از ابوبصير به نقل از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «سبب نزول اين آيه آن بود كه قريش از مكّه به قصد جنگ با رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم بيرون شدند و آن حضرت از شهر در جستجوى جاى مناسبى براى جنگ بيرون شد.

و قول خداوند: «اِذْ هَمَّت طَائِفَتَانِ مِنكُمْ أَن تَفْشَلاَ» درباره عبداللّه بن اُبَى نازل شده است و گروهى از اصحابش در ترك خروج از شهر وخوددارى از يارى رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم از نظر او پيروى كردند.

فرمود:

«علّت جنگ احد آن بود كه قريش چون از بدر به مكه مراجعت كردند، درحالى كه بر سر آن ها از قتل و اسارت آمده بود، آن چه آمده بود! زيرا كه از آن ها هفتاد تن كشته و هفتاد نفر هم اسير شده بود. همين كه به مكه برگشتند، ابوسفيان گفت: اى توده ى قريش! نگذاريد زنانتان بر كشته هايتان بگريند زيرا كه گريه و اشك چون درآيد، غم و سوز و عداوت محمّد را از بين ببرد و محمّد و اصحابش ما را سرزنش مى كنند!و چون آن ها با رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم در روز احد به نبرد پرداختند، به زنانشان پس از جنگ اجازه گريه و ندبه دادند و چون خواستند با رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم به جنگ احد بروند به سراغ هم پيمانانشان از قبيله كنانه و ديگران رفتند و افراد و سلاح جمع كردند و از مكه با سه هزار سواره و دو هزار پياده درآمدند و زنان را با خود درآوردند كه آن ها را

ص: 197


1- . آل عمران، 121 : « روزى كه از مدينه از ميان بستگان خود بيرون آمدى تا براى مؤمنان پايگاهى براى نبرد دشمن آماده كنى، خداوند شنوا و داناست. »

نام مى بردند و به جنگ با رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم تشويق مى كردند و ابوسفيان هند دختر عتبه را بيرون آورد و همراه آن ها عمره دختر علقمه حارثيّه درآمده بود.چون آن خبر به رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم رسيد اصحابش را جمع كرد و به آن ها خبر داد كه خداوند به وى خبر داده است كه قريش گرد آمده و آهنگ مدينه را دارند. و اصحاب خود را به جهاد و قيام واداشت. عبداللّه بن ابى سَلول و قوم وى گفتند: يا رسول اللّه از داخل مدينه بيرون نرو تا در كوچه هاى مدينه با آن ها بجنگيم! يك مرد ناتوان و زن و غلام و كنيز همگى بر دهانه كوچه ها و پشت بام ها مى جنگند. به اين ترتيب هيچ قومى هرگز با ما نخواهد جنگيد كه بر ما پيروز شوند درحالى كه ما داخل سنگرها و خانه هايمان هستيم و هرگز ما بهدشمنانمان خروج نكرديم مگر پيروزى از آنِ ايشان بود.

سعدبن معاذ - خدايش بيامرزد! - و ديگران از قبيله اوس برخاستند و گفتند: يا رسول اللّه ! كسى از عرب به ما طمع نبست درحالى كه ما مشرك بوديم و بت ها را مى پرستيديم، اكنون كه شما در بين ما هستيد چگونه آن ها طمع مى كنند، نه! بلكه ما بيرون مى شويم و با آن ها مى جنگيم؛ هركه از ما كشته شود، شهيد است و هركه از ما نجات يابد، در راه خدا جهاد كرده است! رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم قول او را قبول كرد و با جمعى از اصحابش بيرون آمد،در جستجوى پايگاه قتال، همان طورى كه خداوند، فرموده است: «وَ اِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّى ءُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَ اللّه ُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ اِذْ هَمَّت طَائِفَتَانِ مِنكُمْ أَن تَفْشَلاَ»(1) يعنى

ص: 198


1- . آل عمران، 121 : « روزى كه صبحگاهان از مدينه از ميان بستگان و اهل خود بيرون آمدى تا براى مؤمنان پايگاه هايى براى نبرد آماده سازى! خداوند شنوا و داناست در آن هنگام دو طايفه از مسلمانان تصميم گرفتند سستى به خرج دهند به مدينه بازگردند. »

عبداللّه بن اُبَى و اصحابش.

رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم پايگاه سپاهش را پشت جاده عراق بپا كرد و عبداللّه بن ابى و قومش از قبيله خزرج به پيروى از نظر او در خانه نشستند. قريش به اُحُد رسيد و رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم اصحاب خود را شمرد؛ هفتصد مرد بودند. عبداللّه بن جبير را با پنجاه تيرانداز به دروازه ى شِعب (درّه) قرار داد و بيمناك بود از اين كه در آن جا كسى كمين ايشان را بكند.

رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم به عبداللّه بن جبير و همراهانش فرمود: «اگر ديديد دشمن را شكست داديم حتى آن ها را وارد مكه كرديم، مبادا شمااز اين جا بيرون شويد و اگر ديديد آن ها ما را شكست دادند حتى وارد مدينه كردند، نبايد شما جاى خودتان را ترك كنيد و هم چنان پابرجا بمانيد! و ابوسفيان خالدبن وليد را با دويست سواره در كمين قرار داد و به آن ها گفت: هرگاه ديديد ما درهم آميختيم از آن دره بر آن ها درآييد تا در پشت سر آن ها باشيد! چون سپاه جلو آمد و آراسته شدند و رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم اصحاب خود را آماده جنگ كرد، پرچم را به دست اميرالمؤمنين عليه السلام داد، انصار به مشركان قريش حمله كردند و شكست بدى خوردند و اصحاب رسول خدا با عجله به سراغوسايل و ابزار آن ها رفتند و خالدبن وليد با دويست سواره سرازير شد عبداللّه بن جبير ديد فورى با تيرها آن ها را هدف قرار داد. ولى اصحاب عبداللّه بن جبير نگاهى به

ص: 199

اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم كردند، ديدند دارند وسايل و ابزار آن قوم را غارت مى كنند به عبداللّه بن جبير گفتند: تو ما را اين جا نگاه مى دارى درحالى كه اصحاب ما غنايم را مى برند و ما بدون غنيمت مى مانيم! عبداللّه گفت: از خدا بترسيد! همانا رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم به ما پيشنهاد كرد كه مبادا جاى خودمان را ترك كنيم! حرف او را قبول نكردند و يكى يكى رفتند تا مركزشان را خالى كردند و عبداللّه بن جبير با دوازده نفر باقى ماند و پرچم قريش دست طلحه بن طلحه عدوى(1) از قبيله عبدالدّار بود مبارز طلبيد و صدا زد:يا محمّد! گمان مى كنى كه شما با شمشيرهايتان ما را راهى دوزخ مى كنيد و ما با شمشيرهايمان شما را به بهشت مى فرستيم، بنابراين هركس مايل است به بهشت خود برسد، به مبارزه ى من بيايد، پس اميرالمؤمنين عليه السلام به مبارزه ى او رفت، درحالى كه مى فرمود:

اى طلحه اگر چنان است كه تو مى گويى ما را سوارانى و شما را سرنيزه هاست! پس بمان تا ببينيم كدام يك از ما كشته مى شويمو كدام يك از ما به آن چه مى گويى شايسته تريم! اينك سوى تو شيرى غران با شمشيرى آمد كه هرگز كُند نمى شود، با يارى خداى غالب و رسول خدا طلحه پرسيد: آى پسر! تو كيستى؟ فرمود: من علىّ بن ابى طالبم. گفت: من دانستم. كسى جز تو جرأت روبرو شدن با من را ندارد. پس طلحه بر او حمله كرد و ضربتى زد و اميرالمؤمنين عليه السلام آن را فورى رد

ص: 200


1- . او را كبش الكتيبه يعنى مرد شماره يك پيش قراولان لشكر مى گفتند. م.

كرد، سپس ضربتى بر ران هاى او زد كه هر دو ران او را قطع كرد و او به پشت سر سقوط كرد و پرچم بر زمين افتاد و على عليه السلام رفت تا كار او را يك سره كند، او على عليه السلام را به خويشاوندى سوگند داد، از او روگرداند، مسلمانان گفتند: چرا كار او را تمام نكردى؟ فرمود: من او را ضربتى زدم كه هرگز با آن زنده نخواهد ماند.

پرچم را ابوسعيدبن ابى طلحه برداشت پس على عليه السلام او را هم كشت و پرچم به زمين افتاد، شافع بن ابى طلحه آن را برداشت، باز على عليه السلام او را كشت و پرچم به زمين افتاد،حارث بن ابى طلحه آن را برداشت و على عليه السلام او را هم به قتل رساند و پرچم به زمين افتاد و ابوعذيربن عثمان آن را برداشت و على عليه السلام او را هم كشت و پرچم به زمين افتاد و اميرالمؤمنين عليه السلام نهمين نفر از پسران عبدالدّار يعنى ارطاه بن شرحبيل را در حال مبارزه كشت، و پرچم به زمين افتاد پس از آن غلام آن ها به نام صواب پرچم را برداشت. اميرالمؤمنين عليه السلام ضربتى به دست راست او زد و آن را قطع كرد و پرچم به زمين افتاد، آن را به دست چپش گرفت، اميرالمؤمنين عليه السلام ضربتى به دست چپ او زد و آن را قطع كرد و پرچم به زمين افتاد ولى آن را با دست هاى بريده اش برداشت، سپس گفت: اى فرزند عبدالدّار! آيا بين خود و شما كوتاهى كردم؟! پس اميرالمؤمنين عليه السلام ضربتى بر سر او زد و او را كشت و پرچم بر زمين افتاد و آن را عمره دختر علقمه حارثيّه برداشت و نگه داشت.

خالدبن وليد بر عبداللّه بن جبير فرود آمد، درحالى كه يارانش فرار كرده بودند و با عدّه كمى مانده بود آن ها را بر دروازه ى شعب (درّه) كشت و مسلمانان را تعقيب كرد و شمشير ميان آن ها نهاد و قريش در حال شكست خود به پرچم نگاه كردندكه برافراشته است پس به آن

ص: 201

پناه بردند و خالدبن وليد آهنگ كشتن مسلمانان را كرد، اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم شكست بدى خوردند و در هر طرف رو به رفتن بالاى كوه ها كردند! چون رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرار آن ها را ديد كلاه خود از سر برداشت و فرمود: من رسول خدايم، به كجا از خدا و رسولش فرار مى كنيد؟!»(1)

اموالِ بخيل

9 . اما قول خداوند: «وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِى سَبِيلِ اللّه ِ أَمْوَاتا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّه ُ مِن فَضْلِهِ» از ابوبصير به نقل ازامام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود:

«به خدا سوگند كه آن ها شيعيان ما هستند (كه در راه خدا كشته شده اند)، چون وارد بهشت شوند و از جانب خداوند باكرامت استقبال شوند، به كسانى از برادران مؤمنشان كه در دنيا هستند مژده دهند «فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّه ُ مِن فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم مِن خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ»(2) و آن ردّ بر كسى است كه ثواب و عقاب پس از مرگ را باطل مى داند.»اما قول خداوند: «وَ لاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللّه ُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْر لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ» فرمود:

«كسى كه بخل ورزد و مال خود را در طاعت خداوند صرف نكند،

ص: 202


1- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 118 - 120 .
2- . آل عمران، 169 - 171 : « اى پيامبر هرگز گمان مبر آن ها كه در راه خدا كشته شده اند مرده اند بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند آن ها به خاطر نعمت هايى كه خداوند از فضل خود داده خوشحالند و به آن ها كه ملحق نشده اند شادمانند نه ترسى بر آن هاست و نه غمى. »

روز قيامت همان مال طوقى از آتش در گردن او شود و همان است قول خداوند: «سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»(1) امّا قول خداوند: «لَقَدْ سَمِعَ اللّه ُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا اِنَّ اللّه َ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِيَاءُ»(2) فرمود:

«به خدا كه آن ها خداى تعالى را نديده اند كه او نيازمند است بلكه آن ها اولياى خدا را ديده اند كه تهى دستانند و گفتند: اگر خدا توانگر بود هر آينه اولياى خود را توانگر كرده بود.» اما قول خداوند: «الَّذِينَ قَالُوا اِنَّ اللّه َ عَهِدَ اِلَيْنَا أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّىيَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ» چون قومى از يهود به رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم گفتند:

ما به تو ايمان نمى آوريم مگر ما را قربانيى دهد كه آتش آن را بخورد. نزد بنى اسرائيل طشتى بود كه قربانى را انجام مى دادند و آن را داخل طشت قرار مى دادند، آتشى مى آمد و در آن مى افتاد، او را مى سوزاند از اين رو به رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم گفتند: ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم تا ما را قربانيى بياورى كه آتش آن را بخورد همان طورى كه براى بنى اسرائيل بود، پس خداوند فرمود: يا محمّد! به ايشان بگو: «قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِن قَبْلِى بِالْبَيِّنَاتِ وَ بِالَّذِى قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ اِن كُنتُمْ صَادِقِينَ».(3)

ص: 203


1- . آل عمران، 180 : « كسانى كه بخل مى ورزند از آن چه خداوند از فضل خود به آن ها داده در راه او نمى دهند تصور نكنند به سود آن هاست بلكه به زيان آن هاست. به زودى در قيامت آن چه را كه نسبت به آن بخل ورزيدند مانند طوقى در گردنشان مى افكنند. »
2- . آل عمران، 181 : « خداوند سخن كفرآميز آنان يهود را كه گفتند: خداوند فقير است و ما غنى هستيم، شنيد. »
3- . آل عمران، 183 : « خداوند از ما پيمان گرفته است كه دعوت هيچ پيامبرى را نپذيريم تا براى ما قربانيى بياورد كه آتش آن را بخورد. بگو گروهى از پيامبران بنى اسرائيل پيش از من آمدند و نشانه هاى روشنى با خود آوردند و چنين قربانى چيزى كه گفتيد براى شما آوردند، اگر راست مى گوييد چرا به آن ها ايمان نياورديد؟! »

پايدار باشيد

10 . در تفسير قول خداوند: «اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا»(1) از ابن مسكان به نقل از امام صادق عليه السلام آمده است كه فرمود:

«در برابر مصائب پايدار باشيد و بر واجبات استقامت كنيد و در برابر امامان عليهم السلاممرزبانى نماييد!»(2)

تقوا

11 . ابوبصير مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداى عزّوجلّ: «اتَّقُوا اللّه َ حَقَّ تُقَاتِهِ»(3) پرسيدم، فرمود:«خدا را اطاعت كنند و نافرمانى نكنند به ياد خدا باشند او را فراموش نكنند و سپاسگزار او باشند، كفران نكنند.»(4)

حنيف يعنى...

12 . از عبداللّه بن مسكان به نقل از امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداى تعالى: «حَنِيفا مُسْلِما»(5) آورده است، فرمود

ص: 204


1- . آل عمران، 200 : « ايستادگى كنيد و در برابر دشمنان استقامت كنيد از مرزهاى خود مراقبت نماييد. »
2- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 126 - 129 .
3- . آل عمران، 102 : « آن گونه كه حق پرهيزكارى است از خدا بپرهيزيد! »
4- . برقى، المحاسن، ص 204 .
5- . همان، 67 : « بلكه موحّد خالص و مسلمان پاك نهادى بود. »

:«خالص، مخلص بدون آميختگى به چيزى باشد.»(1)

رضوان خدا

13 . عمار ساباطى مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداى عزّوجلّ: «أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّه ِ كَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللّه ِ وَ مَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ هُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ اللّه ِ»فرمود:

«منظور از «اَلَّذينَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللّه »(2) امامان عليهم السلامهستند. اى عمّار! به خدا سوگند كه هم ايشان باعث درجاتى براى مؤمنانند و به خاطر ولايت و معرفت ايشان ما را، خداوند اعمال ايشان را دوبرابر مى كند و براى آن ها درجات بلندى را بالا مى برد.»(3)

غصب حكومت

14 . عبدالأعلى آزاد شده آل سام مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم:

«قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِى الْمُلْكَ مَن تَشَاءُ وَ تَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاءُ»(4) مگر خداوند به بنى اميه ملك و سلطنت نداده است؟ فرمود:

«چنان نيست كه تو تصوّر مى كنى، همانا خداى عزّوجلّ ملك را به ما داده بود ولى بنى اميه از ما گرفتند، بمانند مردى كه جامه

ص: 205


1- . برقى، المحاسن، ص 251 .
2- . آل عمران، 162 و 163 : « آيا كسانى كه فرمان خدا را اطاعت كردند و از خشنودى او پيروى نمودند مانند كسانى هستند كه به خشم خدا بازگشتند و جايگاه آن ها دوزخ و سرانجام آن ها بد است؟! هريك از آن ها براى خود درجه اى در نزد خدا دارند. »
3- . كلينى، الكافى، ج 1 ، ص 430 .
4- . آل عمران، 26 : « بگو: بارالها! مالك ملك ها تواى، تو هستى كه به هر كس خواهى شايسته بدانى مى دهى و از هر كس بخواهى جدا مى سازى. »

مال اوست ولى ديگرى مى گيرد امّا آن لباس مال او نيست.»(1)

راسخان در علم

15 . ابوبصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود:

«ما راسخان در علم هستيم و ماييم كه تأويل آن (قرآن) را مى دانيم.»(2)

تيرگى دل

16 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«زياد بگوييد: «رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَنَا»(3) و از تيرگى دل ايمن نباشيد (خود را ايمن ندانيد)!»(4)

استغفار در نماز وتر

17 . از ابوبصير مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: تفسير اين قول خدا: «وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالأسْحارِ»(5) چه مى شود؟ فرمود:

«رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم در نماز وَتر خود هفتاد بار استغفار مى كرد.»(6)

يكسال مداومت

18 . عمربن يزيد نقل كرده كه از امام صادق عليه السلام شنيدم، مى فرمود:

ص: 206


1- . كلينى، الكافى، ج 8 ، ص 266 .
2- . همان، ج 1 ، ص 165 .
3- . آل عمران، 8 : « پروردگارا! دل هاى ما را پس از آن كه ما را هدايت نمودى منحرف نگردان. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 166 .
5- . آل عمران، 16 : « استغفاركنندگان در سحر. »
6- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 168 .

«هركس هفتاد مرتبه در نماز وتر پس از ركوع از خدا طلب آمرزش كند و يك سال بر آن ادامه دهد از جمله استغفار كنندگان در سحرهاست.»(1)

دين، محبت معصومين است

19 . رِبعى بن عبداللّه مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتند: فدايت شوم! ما نام شما و نام پدران شما را برخود مى گذاريم آيا سودى به حال ما دارد؟ فرمود: «آرى به خدا قسم و آيا دين چيزى جز محبّت است، خداوند فرموده است: «وَ مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا».(2)و(3)

دعاى زكريا

20 . ابوبصير به نقل از امام صادق عليه السلام آورده است كه فرمود:

«چون زكريّا از پروردگارش خواست كه به او پسرى دهد، پس فرشتگان او را به وسيله ى نداى خاص خود، او را ندايى دادند بهتر آن است كه دانسته شود آن صدا از درگاه خدا بود، به او وحى فرمود: نشانى، آن كه زبانش را سه روز از حرف زدن باز دارد. فرمود: چون زبانش را بازداشت و حرفى نزد، دانست كه كسى جز خدا را چنان توانى نيست و آن است، قول خداى تعالى: «رَبِّ اجْعَللِى آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ اِلاَّ رَمْزَا»(4)و(5)

ص: 207


1- . همان، ص 169 .
2- . آل عمران، 31 .
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 171 .
4- . همان، 41 : « پروردگارا نشانه اى براى من قرار ده! فرمود: نشانه تو آن است كه سه روز با مردمجز به رمز سخن نگويى. »
5- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 174 .

استجابت دعاى زكريا در نماز

21 . امام صادق عليه السلام فرمود: شنيدم كه مى فرمود:

«طاعت خدا خدمت خدا در زمين است و هيچ چيزى از خدمت او با نماز برابرى نمى كند، از اين رو فرشتگان زكريّا را درحالى ندا دادند كه او در محراب نماز مى خواند.»(1)

شهادت زمين

22 . رفاعه بن موسى مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه درباره قول خداوند «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعا وَ كَرْها»(2) مى فرمود:«چون قائم عليه السلام قيام كند، هيچ زمينى نماند مگر در آن به شهادت اين كه معبودى جز خداى يكتا نيست و محمّد رسول خداست، ندا داده شود.»(3)

پرداخت زكات

23 . مفضّل بن عمر نقل مى گويد: روزى خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم، همراه من چيزى بود كه در مقابل آن حضرت گذاشتم، فرمود: «اين چيست؟» عرض كردم: تقديمى مواليان و بندگان شماست. فرمود:

«يا مفضّل! من اين را قبول نمى كنم و با همه نيازم من آن را

ص: 208


1- . همان.
2- . آل عمران، 83 .
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 183 .

نمى پذيرم مگر زكات آن را بپردازند.

سپس فرمود: من از پدرم شنيدم كه مى فرمود: هركه يك سال بر او بگذرد از مالش كم يا زياد به ما نرسد روز قيامت خداوند بر او نظر نكند مگر اين كه خداوند از او بگذرد. آن گاه فرمود: يا مفضّل! البته آن واجبى است كه خداوند در كتاب خود آن را بر شيعيان ما واجب كرده است، زيرا كه مى فرمايد: «لَن تَنَالُوا البِّرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»(1)، ماييم آن برّ و تقوا و راه هدايت و دروازه تقوا و دعاى ما در درگاه خدا محجوب نمى ماند. بر حلال و حرامتان بسنده كنيد و زنهار مبادا از كسى از فقيهان چيزى را بپرسيد كه بهشما مربوط نمى شود و خداوند از شما پنهان داشته است.»(2)

خوردن گوشت شتر

24 . عبداللّه بن ابى يعفور مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند «كُلُّ الطَّعامِ كَانَ حِلاً لِبَنِى اِسْرَائِيلَ اِلاَّ مَا حَرَّمَ اِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ»(3) پرسيدم، فرمود:

«اسرائيل (يعقوب عليه السلام) هرگاه گوشت شتر مى خورد، درد خاصره بر او عارض مى شد از اين رو گوشت شتر را به خود حرام كرد. و اين مطلب پيش از نزول تورات بود، چون تورات نازل شد، آن را حرام نكرد ولى خود نخورد.»(4)

ص: 209


1- . آل عمران، 92 .
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 184 .
3- . آل عمران، 93 : « در آغاز تمام اين غذاها براى بنى اسرائيل حلال بود جز آن چه اسرائيل يعقوب پيش از نزول تورات بر خود حرام كرده بود. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 185 .

خريد زمين براى مسجد

25 . عبدالصّمدبن سعد مى گويد: ابوجعفر (منصور) خواست از مردم مكه خانه هايشان را بخرد و به مسجد بيافزايد، آن ها خوددارى كردند، آن ها را تشويق كرد بازهم خوددارى كردند، ناراحت شد. خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و گفت: من از اين ها مقدارى از خانه هايشان و فضاى منزلشان را خواستم تا در مسجد اضافه كنيم از من بازداشتند، مرا سخت غمگين كرده است! امام صادق عليه السلام فرمود:

«آيا اين كار با وجود حجّت و دليل روشنى در آن باره تو را غمگين نمودهاست؟» پرسيد: به چه چيز استدلال كنم؟ فرمود: «به كتاب خدا» عرض كرد: به كدام مورد؟ فرمود: «به قول خداوند: «اِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ»(1) خداوند خبر داده است كه نخستين خانه اى كه براى مردم قرار داده شده همان است كه در بكّه (مكه) است، بنابراين اگر آن ها پيش از خانه (كعبه) ولايت داشتند پس حياط منزل هايشان مال آن هاست ولى اگر خانه (كعبه) پيش از آن ها از قديم بوده پس حياط خانه ها مال كعبه است». پس ابوجعفر آن ها را خواست و هميناستدلال را كرد، گفتند: هرچه خواهى انجام ده!(2)

آيات روشن

26 . ابن سنان مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ»(3) پرسيدم كه اين آيات روشن چيست؟ فرمود:

ص: 210


1- . آل عمران، 96 : « نخستين خانه اى كه براى مردم و نيايش خداوند قرار داده شده همان است كه در سرزمين مكه است. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 186 .
3- . آل عمران، 97 : « در آن نشانه هاى روشن است ».

«مقام ابراهيم عليه السلام موقعى كه روى آن ايستاد ردّ پاهايش در آن ماند و آن حجر مى باشد.»(1)

پناهندگى در حرم

27 . عبداللّه بن سنان مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: به نظر شما در قول خداوند: «وَ مَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنا» منظور خانه است يا حرم؟ فرمود:

«هركه به قصد پناهندگى وارد حرم شود، درامان است. و هركه از مؤمنان وارد خانه (كعبه) شود به قصد پناه جويى از خشم خدا در امان است. و هركه از حيوانات وحشى، درّندگان و پرندگان وارد حرم شود، از اذيّت و آزار در امان است تا از حرم بيرون شود.»(2)

معرفت به حق ما

28 . هشام بن سالم به نقل از امام صادق عليه السلام آورده است كه فرمود:

«هركه وارد مكه؛ مسجدالحرام شود درحالى كه به حق ما و حرمت ما معرفت دارد، همان را از حق و حرمت آن بدارد خداوند گناه او را بيامرزد و مهمات از امر دنيا و آخرت او را كفايت كند و آن است قول خداوند: «وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنا»(3)».(4)

استطاعت در حج

29 . امام صادق عليه السلام درباره ى قول خداوند: «وَ للّه ِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ اِلَيْهِ سَبِيلاً» فرمود:

ص: 211


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 188 .
2- . همان، ج 1 ، ص 188 .
3- . آل عمران، 97 .
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 189 .

«هركس تندرست و خاطرجمع باشد زاد و راحله داشته باشد براى حج استطاعت دارد.»(1)

نسبت كفر به اهل قبله

30 . امام صادق عليه السلام درباره ى قول خداوند: «وَلِتَكُن مِنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ اِلى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»(2) فرمود:

«در اين آيه نسبت كفر به اهل قبله به خاطر گناهان است، زيرا هركه از مسلمانان، ديگران را به سوى نيكى ها فرانخواند و امر به معروف و نهى از منكر نكند، از جمله امّتى نمى باشد كه خداوند توصيف كرده است، چرا كه شما گمان مى بريد تمام مسلمانان ازامّت محمّدند در حالى كه اين آيه فاش كرده و امت محمّد صلى الله عليه و آله وسلم را به فراخوانى به سوى نيكى و امر به معروف و نهى از منكر توصيف كرده است، بنابراين در هر كه اين صفتى كه توصيف فرموده يافت نشود چگونه مى تواند از امت باشد درحالى كه بر خلاف شرط و وصفى است كه خداوند براى اين امت تعيين كرده است؟!»(3)

ريسمانى از جانب خدا

31 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند: «اِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّه ِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ»(4) فرمود

ص: 212


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 194 .
2- . آل عمران، 104 : « در ميان شما بايد كسانى باشند كه مردم را به نيكى ها دعوت كنند و از بدى ها بازدارند. »
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 199 .
4- . آل عمران، 112 : « مگر وسيله ريسمانى از جانب خدا و ريسمانى از جانب مردم با بازگشت و پيوند با خدا و وابستگى به مردم ».

:«ريسمانى از جانب خدا كتاب خدا (قرآن) و ريسمانى از مردم على بن ابى طالب عليه السلام است.»(1)

نجات از پستى

32 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«خدا بيامرزد كسى را كه از خود راضى نباشد زيرا كه ابليس در دينش نظير اوست و در كتاب خدا (قرآن) است نجات از پستى و نكبت و بصيرت از نابينايى و راهنمايى به سوى هدايت و شفاى آن چه در دل هاست. در دستورى كه خداوند از درخواست آمرزش به وسيله توبه داده، فرموده است:

«وَ الَّذِينَ اِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّه َ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اللّه ُ وَلَمْيُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ»(2) و «مَن يَعْمَلْ سُو أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّه َ يَجِدِ اللّه َ غَفُور رَحِيما»(3) بنابراين آن چه خدا از طلب آمرزش فرمان داده، اين است و با آن توبه را شرط كرده است و نيز دل كندن از آن چه خداوند حرام كرده است، مى فرمايد: «اِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ

ص: 213


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 201 .
2- . آل عمران، 135 : « آن ها كه چون مرتكب كار زشتى شوند يا به خود ستم كنند به ياد خدا مى افتند و براى گناهانشان طلب آمرزش مى كنند. كيست جز خدا كه گناهان را بيامرزد، آن ها هرگز با علم و آگاهى بر گناه خويش اصرار نمى ورزند. »
3- . نساء، 110 : « كسى كه به خود يا ديگرى ستم كند و بعد پشيمان شود و از خداوند طلب آمرزش كند خدا را آمرزنده و مهربان خواهد يافت. »

الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»(1) اين آيه دلالت دارد بر اين كه استغفار را به درگاه خدا بالا نمى بردمگر عمل صالح و توبه.»(2)

دولتى براى خدا

33 . امام صادق عليه السلام درباره ى قول خداوند: «تِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ»(3) آورده است، فرمود:

«از زمانى كه خداوند آدم عليه السلام را آفريده است همواره دولتى براى خدا و دولتى از آنِ ابليس بوده است ولى دولت خداوند كجا؟ آرى آن جز به تنهايى سرپا نمى ماند.»(4)

مجاهدت در راه خدا

34 . داوود رقّى مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند:«أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللّه ُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ»(5) پرسيدم، فرمود:

«خداوند به آن چه ساخته اوست پيش از آن كه آن را بسازد آگاه تر بوده است، در حالى كه آن ها به صورت ذراتى بودند و كسى را كه مجاهدت مى كند، از آن كه مجاهدت نمى كند به خوبى مى دانست.

ص: 214


1- . فاطر، 10 : « سخنان پاكيزه سوى او بالا مى رود و عمل صالح را او بالا مى برد. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 202 .
3- . آل عمران، 140 : « خداوند اين ايام را بين مردم به طور مداوم گردش مى دهد. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 202 .
5- . آل عمران، 142 : « آيا شما چنين پنداشتيد كه بدون جهاد و استقامت در راه خدا مى توانيد در بهشت برين جاى گيريد درحالى كه هنوز خداوند مجاهدان از شما را مشخّص نساخته است؟ »

همان طورى كه به ميراندن خلق خود آگاه است پيش از آن كه آن ها را بميراند ولى مرگ آن ها را درحالى كه زنده اند به آن ها ننمايانده است.»(1)

درجاتى براساس دوستى اهل بيت

35 . عماربن مروان مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّه ِ كَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللّه ِ وَ مَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ» پرسيدم، فرمود:

«آنان امامانند، به خدا سوگند اى عمار! مؤمنان را در پيشگاه خدا و به خاطر دوستى و معرفتشان ما را درجاتى است كه خداوند براى مؤمنان حسناتشان را دوچندان و براى آن ها درجات بلندىرا بالا مى برد و اما قول خداوند: «كَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللّه ِ وَ مَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ»(2) اى عمّار! به خدا آن هايى هستند كه حق على بن ابى طالب و امامان از ما اهل بيت را انكار كردند و به سوى خشم خدا بازگشتند.»(3)

عاقبت زكات ندادن

36 . ابن سنان به نقل از امام صادق از پدر و نياكانش عليهم السلام از قول رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم آورده است، فرمود:

«هيچ صاحب زكات مال؛ شتر، گاو و گوسفندى نيست كه زكات

ص: 215


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 204 .
2- . آل عمران، 162 : « آيا كسانى كه فرمان خدا را اطاعت كردند و از خوشنودى او پيروى نمودند مانند كسانى هستند كه به سوى خشم خدا بازگشتند؟ و جايگاه آن ها جهنّم و پايان كار آن ها زشت و ناراحت كننده است. »
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 209 .

مال خود را ندهد، مگر روز قيامت روى زمين بى آب و علفى بپا داشته شود؛ هر شاخدارى با شاخ و هر نيش دارى با نيشش او را بزند و هر سمدارى او را با سمش لگدكوب كند تا خداوند از حساب خلق خود خلاص شود. و هيچ صاحب زكات مال از درخت خرما و زراعت و درخت انگور نيست كه مانع زكات مالش شود مگر زمين در هفت طبقه، طوقى در گردن او تا روز قيامت انداخته شود.»(1)

مصيبت زده

37 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«چون رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم از دنيا رفت، جبرئيل عليه السلام نزد ايشان آمددرحالى كه روى بدن پيامبر روكشى بود و در خانه على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلامبودند، گفت: السّلام عليكم يا اهل بيت الرّحمه «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَ اِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَ مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا اِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ»(2) همانا در پيشگاه خدا تسليتى از هر مصيبت و جبرانى از هر دست رفته اى و جايگزينى از هر هلاك شده اى است. به خدا اعتماد كنيد و به او اميدوار باشيد. مصيبت زده تنها آن كسى است كه از پاداش محروم باشد، اين آخرين نزول من به

ص: 216


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 209 .
2- . آل عمران، 185 : « همه زندگان روزى خواه و ناخواه مرگ را خواهند چشيد و شما پاداش خود را به طور كامل روز قيامت خواهيد گرفت. كسانى از آتش دوزخ دور و وارد بهشت گردند نجات يافته و مطلوب خود را پيدا كرده اند و زندگى دنيا چيزى جز متاع غرورآميز نيست. »

دنياست. (اهل بيت)گفتند:

ما صدايى را شنيديم ولى شخص را نديديم.»(1)

توحيد آسمان و زمين

38 . زراره مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه درباره ى قول خداوند: «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعا وَ كَرْها»(2) مى فرمود:

«منظور توحيد ايشان براى خداى عزّوجلّ است.»(3)

فراموشى استغفار

39 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«چون اين آيه: «وَ الَّذِينَ اِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوااللّه َ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ»(4) نازل شد ابليس بالاى كوهى در مكه رفت به نام كوه ثور و با بلندترين فريادش عفريت هاى خود را صدا زد، به گرد او جمع شدند، گفتند: سرور ما براى چه ما را خواستى؟ گفت: اين آيه نازل شده است، چه كسى حريف آن است؟ عفريتى از شيطان ها بپا خاست، گفت: من به اين ترتيب و آن ترتيب حريف آنم. ابليس گفت: تو حريف آن نيستى، عفريت ديگرى برخاست، همان حرف را زد به او هم گفت: كار تو نيست.

ص: 217


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 211 .
2- . آل عمران، 83 : « تمام كسانى كه در آسمان ها و زمينند چه به اختيار يا اجبار اسلام آوردند در برابر فرمان او تسليم شدند »
3- . شيخ صدوق، التوحيد، ص 46 .
4- . آل عمران، 135 : « و آن ها كه چون مرتكب عمل زشتى شوند يا به خود ستم كنند به ياد خدا افتند و براى گناهان خود طلب آمرزش كنند. »

پس وسواس خنّاس بلند شد و گفت: من عهده دار مى شوم، پرسيد: به چه وسيله؟ گفت: آن ها را آماده و ايمن مى كنم تا مرتكب گناه شوند و چون مرتكب گناه شدند، طلب آمرزش را از خاطر آن ها مى برم، ابليس گفت: تو حريف آنى، پس او را تا روز قيامت بر آن گمارد.»(1)

دشمن نادان

40 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ»(2) نقل كرده است، فرمود:«ماييم آن كسانى كه مى دانند و دشمن ما كسانى است كه نمى دانند و شيعيان ما خردمندانند.»(3)

سرپرستى غيرخدا

41 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداى تعالى: «وَ لاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضا أَرْبَابا مِنْ دُونِ اللّه ِ»(4) فرمود:

«آن ها غير خدا را نپرستيدند ولى حلالى را بر خود حرام، و حرامى را بر خود حلال كردند؛ اين عمل آن ها غير خدا را ارباب خود گرفتن است.»(5)

ص: 218


1- . شيخ صدوق، امالى، ص 278 .
2- . زمر، 9 : « آيا كسانى كه مى دانند با كسانى كه نمى دانند برابرند. »
3- . ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 2 ، ص 456 .
4- . آل عمران، 64 : « و بعضى از ما بعضى ديگر را غير از خداى يگانه به خدايى نپذيرد. »
5- . طبرسى، مجمع البيان، ج 1 ، ص 392 .

بيم و اميد

42 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداى تعالى: «يَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ»(1) آورده است، فرمود:

«اگر بيم و اميد مؤمن را وزن كنند، به يقين برابر است.»(2)

ص: 219


1- . آل عمران، 129 : « هركس را بخواهد شايسته بداند مى بخشد و هركه را بخواهد مجازات مى كند. »
2- . طبرسى، مجمع البيان، ج 1 ، ص 393 .

تفسير آياتى از سوره نساء

دستور به خويشتن دارى

1 . حسن بن زياد عطّار مى گويد: از امام صادق عليه السلام از قول خداى عزّوجلّ: «أَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ»(1) پرسيدم، فرمود:

«درباره حسن بن على عليهماالسلام چه نازل شد كه خداوند او را مأمور به خويشتن دارى كرده است» راوى مى گويد:گفتم:

پس «فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ»(2) چه؟ فرمود: «درباره حسين بن على عليهماالسلامنازل شده؛ خداوند بر او و بر اهل زمين مقرّر داشته است كه همراه او قتال كنند!»(3)

ص: 220


1- . نساء، 77 .
2- . نساء، 77 : « آيا نمى بينى كسانى را كه به آن ها گفته شد: خوددارى كنيد و نماز بخوانيد و زكات بدهيد! و چون قتال بر آن ها نوشته شد. »
3- . اصل على بن اسباط الاصول الستة عشر، ص 133 .

اطاعت رسول خدا

2 . ابومريم مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «أَطِيعُوا اللّه َ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(1) پرسيدم كه آيا اطاعت على عليه السلام واجب است؟ فرمود:

«اطاعت خاص رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم واجب است به دليل قول خداوند: «مَن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّه َ»(2) و طاعت على بن ابى طالب عليه السلام از طاعت رسول خداست.»(3)

وارثان پيامبران

3 . ابراهيم مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: درباره اين آيه چه مى فرماييد: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّه ُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ اِبرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْنَاهُم مُلْكا عَظِيما»(4)؟ فرمود:

«ماييم آن مردمى كه خداوند فرموده و ما مورد حسديم و ما اهل ملك و وارثان پيامبرانيم و عصاى موسى عليه السلام نزد ماست و ماييم خزانه داران خدا در زمين، نه گنجداران طلا و نقره! و به راستى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم و حسن و حسين عليهما السلام از ما هستند.»(5)

ص: 221


1- . نساء، 59 : « اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول خدا و اولى الأمر اوصياى پيامبر را. »
2- . همان، 80 : « هركه پيامبر را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است. »
3- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 28 .
4- . نساء، 54 : « يا اين كه نسبت به مردم پيامبر و خاندانش در برابر آن چه خدا از فضلش به آنان داده حسد مى ورزند درحالى كه ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت داديم و حكومت عظيمى در اختيارشان قرار داديم. »
5- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 30 .

پايه هاى اسلام

4 . عيسى بن سرى مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: مرا از پايه هاى اسلام آگاه سازيد كه هيچ كس را نمى رسد از معرفت چيزى از آن ها كوتاهى كند، هركه از معرفت يكى از آن ها كوتاهى كند دينش فاسد و عملش پذيرفته نيست [و هركه آن ها را بشناسد و عمل كند دينش درست و عملش پذيرفته است] و آن چه از آن ها را ندانسته است، بر او تنگ گرفته نشود! فرمود:

«شهادت بر اين كه معبودى جز خدا نيست و ايمان به رسول او و اقرار بدان چه او از جانب خدا آورده و زكات و ولايتى كه خداوند به آن فرمان داده يعنى ولايت آل محمّد صلى الله عليه و آله وسلم ».

گفتم:

آيا در دوستى چيزى غير از چيز ديگر فضيلتى است كه دارنده آن مشخّص مى شود؟ فرمود:

«آرى، قول خداوند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّه َ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(1) كه اميرالمؤمنين عليه السلام است.»(2)

هفت گناه كبيره

5 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«بزرگ ترين گناهان كبيره هفت تاست: 1 . شرك به خداى بزرگ، 2 . كشتن كسى كه خداوند حرام كرده 3 . خوردن اموال يتيمان 4 . عقوق والدين 5 . نسبت زنا به زنان پاك 6 .فرار از جبهه، 7 . انكار آن چه خدا نازل كرده است. اما شرك به خداى بزرگ به شما

ص: 222


1- . نساء، 59 .
2- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 30 .

آن چه را كه خدا نازل كرده و آن چه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرموده است به شما رسيده پس به خدا و به رسول او بازگردانيد و اما قتل نفس حرام، قتل حسين عليه السلام و ياران او [خدايشان بيامرزد] است و اما خوردن مال يتيمان، آن ها ماليات مربوط به ما را به ستم گرفتند و از بين بردند ... و اما نسبت ناروا به زن پاك و پاكيزه اى چون فاطمه عليهماالسلامدختر رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم روى منبرهايشان دادند. اما فرار از جبهه، با اميرالمؤمنين على [بن ابى طالب عليه السلام] از روى ميل بدون اجبار بيعت كردند، سپس از او فرار كردند و او را تنها گذاشتند و اما انكار آن چه خداوند نازل كرده است، حق ما را انكار و منع كردند درحالى كه هيچ كس از آن ناآگاه نبود. خداوند در كتاب خود مى فرمايد: «اِن تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُم وَ نُدْخِلْكُم مُدْخَلاً كَرِيما»(1)و(2)

سروران آسمان و زمين

6 . امام صادق عليه السلام مى گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

«خداى تعالى مرا و اهل بيت و دوستان ما را از خاكى آفريد كه غير ما را نيافريد، بنابراين ما نخستين كسانى هستيم كه آفرينش با ما شروع شده است و چون ما خلق شديم هر سرشت پاكى از نور ما برآمد و هر طينت پاكى به وسيله ما زنده شد. سپسخداوند فرمود: «اينان برگزيدگان خلق و حاملان عرش من و گنجداران علم من و سروران اهل آسمان و زمينند. اينان

ص: 223


1- . نساء، 31 : « اگر گناهان كبيره اى كه از آن ها نهى شده است ترك گوييد گناهان كوچك شما را مى پوشانيم و در جايگاه نيكويى شما را وارد مى كنيم. »
2- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 30 .

راهنمايان هدايت جويانند و به وسيله ايشان هدايت شوند. هركه با ولايت ايشان بيايد بهشتم را واجب و كرامتم را روا دارم و هركه با دشمنى ايشان به درگاهم آيد، آتشم را بر او واجب و عذابم را بر او مقرر گردانم.

سپس فرمود: «اصل ايمان به خدا و فرشتگان او و تمام او ماييم و رقيب بر خلق خدا از ماست و بدان وسيله است، بنياد اعمال صالحان و ماييم قسمت الهى كه بازخواست مى شود و ماييم وصيّت خدا در اوّلين وآخرين و همان است قول خداوند: «وَ اتَّقُوا اللّه َ الَّذِى تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ اِنَّاللّه َ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبَا»(1)و(2)

صالحان

7 . سليمان ديلمى مى گويد: خدمت امام صادق عليه السلام بودم كه ابوبصير وارد شد نفس نفس مى زد، همين كه جاى خودش آرام گرفت، امام عليه السلام فرمود:

«يا ابامحمّد! اين نفس كشيدن بلند چيست؟» عرض كرد: فدايت شوم! يابن رسول اللّه ! سنّم بالا رفته و استخوانم نرم شده و اجلم نزديك، نمى دانم امر آخرت من چه مى شود؟! امام صادق عليه السلام فرمود:«ابومحمّد! خداوند شما را در كتاب مبين خود ياد كرده است، مى فرمايد: «فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّه ُ عَلَيْهِم مِنَ النَّبِيِّينَ وَ

ص: 224


1- . نساء، 1 : « از خدايى بپرهيزيد كه هرگاه مى خواهيد از كسى چيزى طلب كنيد نام او را مى بريد و از خويشان خود بپرهيزيد كه خدا مراقب شماست. »
2- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 34 .

الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقا»»(1) پس رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم در اين آيه «نبيّين» و ما در اين جا «صدّيقين و شهدا» و شما «صالحان» هستيد. يا ابامحمّد آن ها به خير و صلاح مشخّص شدند همان طورى كه خداوند شما را مشخّص كرد.»(2)

ميگسار

8 . امام صادق عليه السلام از قول رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم آورده است، كه فرمود:

«قول ميگسار را چون ميگسارى كند، باور نكنيد و چون خواستگارى كرد، او را همسر ندهيد و وقتى كه بيمار شد، عيادت نكنيد و چون بميرد تشييع نكنيد و بر امانتى او را امين نشماريد و هركه او را به امانتى امين داند، امانتش را نابود كرده است و بر خدا لازم نيست كه آن (مال) را جايگزين كند و نه او را اجرى دهد. زيرا كه خداوند مى فرمايد: «وَ لاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ»(3) كدام نادان نادان تر از ميگسار است؟!»(4)

مال يتيم

9 . اما قول خداى تعالى: «اِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْما اِنَّمَا

ص: 225


1- . نساء، 69 : « آنان هم نشين كسانى خواهند بود كه خداوند نعمت خود را بر ايشان تمام كرده است؛ از پيامبران و صديقان و شهيدان و صالحان، آن ها رفيق هاى خوبى هستند. »
2- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 32 .
3- . نساء، 5 : « اموال خود را به دست افراد سفيه نسپاريد. »
4- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 32 و 33 .

يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَارا وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيرا»(1) از هشام بن سالم به نقل از امام صادق عليه السلام از قول رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم آورده است، فرمود:

«چون مرا به آسمان بردند، قومى را ديدم كه در درونشان آتش مى ريزند و از نشيمنگاهشان بيرون مى آيد، گفتم: جبرئيل! اين ها كيستند؟ گفت: اين ها همان كسانى هستند كه اموال يتيمان را به ستم مى خورند».(2)

پوستى ديگر

10 . قول خداوند: «كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ اِنَّ اللّه َ كَانَ عَزِيزا حَكِيما»»(3) به امام صادق عليه السلام گفتند: چگونه پوست هاى ديگر بجاى آن ها قرار مى گيرد؟ فرمود:

«آيا ديده اى اگر خشتى را بردارى و بشكنى و آن را به صورت خاك درآورى سپس آن را دوباره در قالب بيندازى، آيا آن همان است كه بود؟ آن هم همين طور است.» و تفسير ديگرى فرمود كه اصل هر دو يكى است. سپس خداوند مؤمنان معتقد به ولايت آل محمّد صلى الله عليه و آله وسلم را ياد كرده است به قولخود:

«وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدا لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاً ظَلِيلاً»(4) آن گاه

ص: 226


1- . نساء، 10 : « كسانى كه اموال يتيمان را به ستم تصرّف مى كنند در حقيقت در شكمشان تنها آتش مى خورند و به زودى داخل آتش برافروخته اى مى شوند. »
2- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 39 .
3- . نساء، 56 : « هرگاه پوست هاى تنشان بريان گردد، پوست هاى ديگرى بجاى آن قرار مى دهيم تا كيفر الهى را بچشند، خداوند توانا و حكيم است. »
4- . نساء، 57 : « و كسانى كه ايمان آورده و عمل شايسته انجام دهند به زودى وارد باغ هاى بهشت مى كنيم كه نهرها از زير درختانش جارى، هميشه در آن جا خواهند بود و همسرانى پاكيزه دارند و در سايه اى گسترده فرحبخش جاى مى دهيم. »

امامان عليهم السلام را مخاطب قرار داده و فرموده است: «اِنَّ اللّه َ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ اِلَى أَهْلِهَا»(1) فرمود:

«خداوند بر امام واجب كرده است كه بين مردم به عدالت داورى كند و فرموده است: «وَ اِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ»(2) سپس طاعت ايشان را بر مردم واجب كرده و فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّه َ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ»»(3)و(4)

تحمل چيست؟

11 . على بن ابراهيم درباره قول خداوند: «لاَ خَيْرَ فِى كَثِيرٍ مِن نَجْوَاهُمْ» گويد:

خيرى در بسيارى از سخنان و محاورات مردم نيست، مگر امر به صدقه يا نيكى و يا آشتى بين مردم باشد. «وَ مَن يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّه ِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرا عَظِيما».

از حمّاد به نقل از امام صادق عليه السلام آورده است، فرمود: «خداوند در قرآن تحمّل را واجب كرده است.» گفتم: فدايت شوم تحمّل چيست؟ فرمود: «صورتت گشاده تر از

ص: 227


1- . نساء، 58 : « خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبانش بازدهيد! »
2- . نساء، 58 : « هنگامى كه بين مردم داورى مى كنيد از روى عدالت حكم كنيد. »
3- . همان، 59 .
4- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 40 .

صورت برادر باشد و او را تحمّل كنى، همان است قول خداى تعالى: «وَ لاَ خَيْرَ فِى كَثِيرٍ مِن نَجْوَاهُمْ»(1)

عدالت در چند همسرى

12 . و قول خداوند: «وَ لَن تَسْتَطِيعُوا أَن تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاء»(2)، نقل كرده اند كه مردى از زنديقان به ابوجعفر (مؤمن طاق) گفت: مرا از قول خداوند: «فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ فَاِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً»(3) آگاه كن در حالى كه آخر سوره مى گويد: «وَ لَن تَسْتَطِيعُوا أَن تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَ لَوْحَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ»(4) بين اين دو كلام تفاوت است؟ ابوجعفر گفت: در آن باره من پاسخى نداشتم از اين رو به مدينه رفتم. خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم، از هر دو آيه پرسيدم، فرمود: «اما قول خداوند: «فَاِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً» منظورش عدالت در هزينه است ولى قول خداوند: «وَ لَن تَسْتَطِيعُوا أَن تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ» منظور محبّت قلبى است. كسى را توان آن نيست كه بين دو زن در محبّت قلبى عدالت ورزد» ابوجعفر برگشت و به آن مرد خبر داد.(5)

ص: 228


1- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 131 .
2- . نساء، 129 : « عدالت از نظر محبت قلبى بين زنان و همسرانتان امكان پذير نيست. »
3- . نساء، 3 : « اگر مى ترسيد عدالت را رعايت نكنيد به يك همسر اكتفا كنيد. »
4- . نساء، 129 : « عدالت بين همسران از نظر محبت غيرممكن است هرچند بكوشيد! حداقل تمام تمايل قلبى خود را متوجّه يكى نسازيد. »
5- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 134 .

مال يتيم

13 . سماعه بن مهران مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به مردى پرسيدم كه مال يتيم را خورده است آيا راه توبه دارد؟ فرمود:

«آن مال را به اهلش بدهد! زيرا كه خداوند مى فرمايد: «اِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْما اِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَارا وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيرا»(1) و فرموده است: «اِنَّهُ كَانَ حُوبا كَبِيرا»(2)

اموال زنان اسير

14 . سماعه بن مهران مى گويد: از امام صادق يا امام كاظم عليهماالسلام راجع به قول خداوند: «فَاِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍمِنْهُ نَفْسا فَكُلُوهُ هَنِيئا مَرِيئا»(3) پرسيدم، فرمود:

«مقصود اموال زنانى كه از طريق اسارت مالك شده اند، در دست آن هاست.»(4)

سفها

15 . يونس بن يعقوب مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خدا: «وَ لاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ»(5) پرسيدم، فرمود:

«يعنى به كسى كه اطمينان نداريد.»(6)

ص: 229


1- . نساء، 10 : « كسانى كه اموال يتيمان را بناحق تصرّف مى كنند در شكمشان تنها آتش مى خورند و به زودى وارد آتش افروخته مى شوند. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 217 .
3- . نساء، 4 : « اگر زنان با رضايت كامل خواستند مقدارى از مهر خود را ببخشند بر شما حلال و گواراست. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 219 .
5- . نساء، 5 : « اموال خود را به دست افراد سفيه نسپاريد. »
6- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 222 .

سفيه يعنى؟

16 . على بن حمزه مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ» پرسيدم، فرمود:

«آنان يتيمانند كه نبايد تا رشد و كمالشان را نفهميديد، اموالشان را به آن ها دهيد.» گفتم: چگونه اموال ايشان اموال ما مى شود؟ فرمود: «وقتى است كه تو وارث براى ايشان باشى.»(1)

مراقبت از اموال يتيم

17 . ابواسامه به نقل از امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند: «فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ»(2) آورده است، فرمود:«آن مردى است كه خود را وقف اموال يتيمان مى كند و درباره ى آن اموال و براى ايشان كار مى كند، از كسب معيشت خود را باز داشته، اشكالى ندارد كه مطابق عرف بخورد در صورتى كه اموال ايشان را سامان مى دهد ولى اگر مال اندكى است نبايد چيزى بخورد.»(3)

سرپرستى يتيم

18 . عجلان مى گويد: از امام صادق عليه السلام حكم كسى را پرسيدم كه مال يتيم را بخورد؟ فرمود: «او چنان است كه خداوند فرمود: «اِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَارا وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيرا»(4) راوى مى گويد: بدوناين كه

ص: 230


1- . همان.
2- . نساء، 6 : « با رعايت عدالت از مال يتيم بردارد. »
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 226 .
4- . نساء، 10 .

من بپرسم فرمود:

«كسى كه يتيم را سرپرستى كند تا يتيميش سر آيد يا خودكفا شود خداوند بهشت را براى او واجب كند، همان طورى كه براى خوردن مال يتيم دوزخ را واجب كرده است.»(1)

توبه كننده

19 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند: «وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى اِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ اِنِّى تُبْتُ الآنَ»(2) آورده است، فرمود:«او فراريى است كه در وقتى توبه كرده است كه توبه اش سودى ندارد و از او پذيرفته نيست.»(3)

نبايد آرزو كند

20 . عبدالرّحمان بن ابى نجران مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «وَ لاَ تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللّه ُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ»(4) پرسيدم، فرمود:

«نبايد مردى آرزوى همسر و دختر كسى را كند بلكه مانند آن ها را آرزو كند.»(5)

ص: 231


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 233 .
2- . نساء، 18 : « كسانى كه در آستانه مرگ قرار مى گيرند و مى گويند اكنون توبه كرديم توبه آنان پذيرفته نيست. »
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 237 .
4- . نساء، 32 : « برترى هايى كه خداوند براى بعضى از شما بر بعضى ديگر قائل شده هرگز آرزو نكنيد. »
5- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 245 .

تقسيم روزى

21 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«خداوند روزى ها را بين بندگان تقسيم كرده است و ارزاق زيادى دارد كه بين كسى تقسيم نكرده است، خداوند فرموده است: «وَ سْأَلُوا اللّه َ مِن فَضْلِهِ»(1)و(2)

اختيارات حكم

22 . زيد شحام به نقل از امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند: «فَابْعَثُوا حَكَما مِنْ أَهْلِهِ»(3) آورده است، كه فرمود:«آن دو حَكَم (داور) حق ندارند تا مرد و زن اجازه نداده اند آن ها را جدا كنند (حكم طلاق صادر كنند).»(4)

كم ترين دليل شرك

23 . ابوالعباس مى گويد: از امام صادق عليه السلام از كم ترين چيزى كه باعث مشرك شدن انسان مى شود پرسيدم، فرمود:

«هركه مطلبى را بدعت گذارى كند بخواهد يا نخواهد (مشرك است)!».(5)

بى حساب مى بخشد

24 . قتيبه اعشى مى گويد: از امام صادق عليه السلام از تفسير قول خداوند:

ص: 232


1- . نساء، 32 : « به جاى آرزوى تفاوت ها تمنّا كنيد به شما از فضل خود ارزانى دارد! »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 246 .
3- . نساء، 35 : « يك داور از خانواده شوهر و يكى از خانواده زن انتخاب كنيد. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 246 .
5- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 248 .

«اِنَّ اللّه َ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِكَ لِمَن يَشَاءُ»(1) پرسيدم، فرمود:

«همه چيز در اين استثنا وارد است.»(2)

امانت

25 . ابن ابى يعفور به نقل از امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «اِنَّ اللّه َ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ اِلَى أَهْلِهَا وَ اِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ»(3) آورده است، كه فرمود:«خداوند فرمان داده است امام را كه آن چه در نزد اوست به امام پس از خود بدهد و به امامان عليهم السلام دستور داده است كه به عدالت حكم كنند و به مردم امر فرموده است تا از ايشان اطاعت نمايند.»(4)

پايه هاى ايمان

26 . يحيى بن سرى مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: مرا از پايه هايى خبر دهيد كه دين بر آن ها استوار است و كسى را نمى رسد كه درباره ى چيزى از آن ها كوتاهى كند، هركه از شناخت چيزى از آن ها كوتاهى كند، دينش نادرست و عملش پذيرفته نيست و اگر عمل كند، دينشدرست و عملش پذيرفته است و ندانستن چيزى از امور اگر نداند زيانى به حال او ندارد! فرمود

ص: 233


1- . نساء، 48 : « خداوند هرگز شرك را نمى بخشد و پايين تر از آن را براى هركس بخواهد شايسته بداند مى بخشد. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 248 .
3- . نساء، 58 : « خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبانش بدهيد و به هنگامى كه ميان مردم داورى مى كنيد به عدالت حكم كنيد. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 251 .

:«آرى، شهادت بر اين كه معبودى جز خداى يگانه نيست و ايمان به فرستاده ى او و اقرار به آن چه او از نزد خدا آورده و حقى از اموال به نام زكات است و ولايتى كه خداوند به آن فرمان داده ولايت آل محمّد صلى الله عليه و آله وسلم است.» راوى مى گويد: امام عليه السلام فرمود:

«رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرموده است: هركه بميرد و امامش را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است. بنابراين امام، على عليه السلام و پس از او حسن بن على، سپس حسين بن على و بعد على بن حسين، آن گاه ابوجعفر محمّدبن على است. شيعه پيش از ابوجعفر (امام باقر) مناسك حج و حلال و حرامشان را نمى شناختند تا اين كه ابوجعفر براى آن ها حج انجام داد ومناسك حجّشان و حلال و حرام آن ها را بيان كرد تا از مردم ديگر بى نياز شدند و مردم ديگر - با اين كه قبلاً آن ها از مردم مى آموختند - از ايشان آموختند و امر بر همين روال است و زمين بدون امام نمى شود».

دوستى اهل بيت

27 . ابواسحاق نحوى مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:

«خداوند پيامبرش را بر محبّت خود تربيت كرد و فرمود: «اِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ»(1) سپس امر را بر او واگذارد و فرمود: «ما آتاكُمُ الرَّسولُ... فَانْتَهُوا»(2) و فرمود: «مَن يُطِعِالرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّه َ»(3)

ص: 234


1- . قلم، 4 : « تو اخلاق عظيم و برجسته اى دارى. »
2- . حشر، 6 : « آن چه را كه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم براى شما آورده است بگيريد و آن چه را كه نهى كرده خوددارى نماييد. »
3- . نساء، 80 : « هركس اطاعت پيامبر كند اطاعت خدا را كرده است. »

و رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نيز به على عليه السلام واگذارد و او را امين شمرد، از اين رو شما تسليم شديد، ولى مردم انكار كردند. پس به خدا سوگند كه ما شما را دوست داريم كه هرگاه ما بگوييم شما هم مى گوييد و هرگاه ما ساكت باشيم، شما هم ساكتيد. و ما، بين شما و خدا واسطه ايم و خداوند خيرى در مخالفت امر ما قرار نداده است.»(1)

دليل سكوت على عليه السلام

28 . سليمان بن خالد مى گويد: به امام صادق عليه السلام اين گفته مردم را درباره على عليه السلام گفتم كه اگر حقىداشت چه چيز مانع از قيام به آن شد؟ فرمود:

«همانا خداوند جز رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم كسى را مكلّف به اين نكرده است، فرمود: «فَقَاتِلْ فِى سَبِيلِ اللّه ِ... وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ»(2) بنابراين چنين دستورى جز براى رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نيست و درباره ى ديگران فرموده است: «اِلاَّ مُتَحَرِّفا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزا اِلى فِئَةٍ»(3) و در آن روز گروهى كه او را بر امر خود يارى كنند، نبودند.»(4)

ص: 235


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 258 .
2- . نساء، 86 : « در راه خدا پيكار كن! تو تنها مسئول وظيفه خود هستى و مؤمنان را بر اين كار تشويق كن! »
3- . انفال، 16 : « مگر هدف از كناره گيرى از ميدان جنگ يك روش جنگى بوده يا به قصد پيوستن به گروهى از مسلمانان و حمله مجدّد. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 259 .

رفتار رسول خدا

29 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«هرگز چيزى را از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نخواستند كه بگويد: نه، اگر داشت عطا مى كرد و اگر نداشت مى فرمود: اگر خدا بخواهد فراهم مى شود و هرگز به بدى برابرى نكرد و از زمانى كه آيه «فَقَاتِلْ فِى سَبِيلِ اللّه ِ لاَ تُكَلَّفُ اِلاَّ نَفْسَكَ»(1) نازل شد هيچ جنگ كوچكى اتّفاق نيفتاد مگر خود سرپرستى كرد.»(2)

بنى مُدلَج

30 . سيف بن عميرمى گويد: از امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند:«اَنْ يُقاتِلُوكُمْ... فَلقاتَلوكُمْ» پرسيدم، فرمود:

«پدرم مى فرمود: اين آيه درباره بنى مُدلَج نازل شد؛ آن ها كناره گرفته بودند، نه با پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم مى جنگيدند و نه با قوم خود بودند» گفتم: پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم با آن ها چه كرد؟ فرمود: «با ايشان پيكار نكرد تا از دشمنانش فارغ شد سپس با آن ها رفتارى برابر داشت» و فرمود: «حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ»(3) يعنى در تنگنا قرار داشتند.»(4)

ص: 236


1- . نساء، 84 .
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 259 .
3- . نساء، 90 : « نه قدرت مبارزه با شما را و نه توانايى همكارى با شما و مبارزه با قبيله خود را دارند. اگر خداوند بخواهد مى تواند آن جمعيّت ضعيف را بر شما مسلّط گرداند تا با شما پيكار كند. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 260 .

مستضعف چه كسى است؟

31 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ»(1) آورده است، فرمود:

«آن ها نه توان يافتن راه حق را دارند تا در آن وارد شوند و نه راه چاره ى اهل دفع را تا از خود دفاع كنند. فرمود: «اينان با اعمال حسنه و دورى از حرام هايى كه خداوند نهى كرده است وارد بهشت مى شوند ولى به جايگاه هاى نيكان نمى رسند.»(2)

وجوب نماز

32 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «اِنَّ الصَّلاَةَ.. مَوْقُوتا» آورده است، كه فرمود:

«تنها مقصود وجوب نماز بر مؤمنان است و نه ديگرى.»(3)

غيبت كردن

33 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«غيبت آن است كه درباره ى برادرت چيزى را بگويى كه خداوند بر او پوشانده است ولى اگر چيزى را بگويى كه در او نباشد مشمول قول خداوند: «فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانا وَ اِثْما مُبِينا»»(4) است.»(5)

ص: 237


1- . نساء، 98، « مردان و زنان و كودكانى كه هيچ چاره اى براى هجرت و راهى براى نجات از آن محيط آلوده ندارند. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 265 .
3- . همان.
4- . نساء، 112 : « بهتان و گناه آشكارى انجام داده است. »
5- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 270 .

اميرالمؤمنين

34 . از امام صادق عليه السلام نقل شده است، كه مردى بر آن حضرت وارد شد و عرض كرد: سلام بر تو اى اميرالمؤمنين! و سرپا ايستاد! امام عليه السلام فرمود:

«ساكت باش! اين نام را جز اميرالمؤمنين عليه السلام كسى شايسته نيست، خداوند او را به اين نام ناميد و فرد ديگرى جز او به اين نام ناميده نشود و آن است قول خداوند در كتاب خود: «اِن يَدْعُونَ... شَيْطَانا مَرِيدا»»(1) راوى مى گويد: عرض كردم: پس قائم شما را چه مى خوانند؟ فرمود: «به او گفته مى شود: درود برتو اى بقيّة اللّه ! درود بر تو يابن رسول اللّه !»(2)

ايمان اعضا

35 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«خداوند ايمان را بر تمام اعضاى بنى آدم واجب كرده و بين آن ها تقسيم نموده است، بنابراين هيچ عضوى نيست مگر عهده دار ايمان به غير چيزى است كه عضو ديگر عهده دار است؛ از جمله گوش هايش كه با آن ها مى شنود، بر شنوايى واجب كرده است كه منزّه از شنيدن محرمات، و دور باشد از آن چه حلال نيست در چيزهايى كه خداوند از آن ها نهى كرده و گوش دادن به آن چهباعث خشم خداست و فرموده است: «وَ قَد نَزَّلَ... غَيْرُهُ».(3)

ص: 238


1- . نساء، 117 : « آن چه غير از خدا مى خوانند هيچ اثرى ندارد و يا شيطان سركش و ويرانگر است. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 272 .
3- . نساء، 140 .

سپس مورد فراموشى را استثنا كرده و فرموده است: «وَ اِمَّا يُنسِيَنَّكَ... الظَّالِمِينَ»(1) و فرموده: «فَبَشِّرْ عِبَادِىَ... أُولُوا الْأَلْبَابِ»(2) و فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ... مُعْرِضُونَ»(3) و فرموده است: «وَ اِذَا سَمِعُوا... عَنْهُ»(4) و فرمود: «وَ اِذا مَرَّوا... كِراما»(5) اين بود آن چه را كه از ايمان بر شنوايى واجب كرده است و نبايد به آن چه حلال نيست گوش فرادهد و آن استرفتار آن و آن بخشى از ايمان است.»(6)

درباره اهل بيت عليهم السلام

36 . از امام صادق عليه السلام راجع به قول خدا: «وَاِن مِنْ أَهْلِ الكِتابِ...» پرسيدم، فرمود:

«اين آيه به طور خاص درباره ما (اهل بيت) نازل شده است، زيرا كه هيچ مردى از فرزندان فاطمه عليهاالسلام نمى ميرد و از دنيا نمى رود تا براى امامى به امامتش اقرار كند همان طورى كه فرزندان

ص: 239


1- . انعام، 68 : « اگر شيطان تو را به فراموشى افكند به مجرد اين كه متوجه شدى فورى از آن مجلس برخيز و با آن ستمگران منشين. »
2- . زمر، 17 و 18 : « پس بندگان مرا بشارت ده همان كسانى را كه سخنان را مى شنوند و از نيكوترين آن ها پيروى مى كنند آن هايند كه خداوند هدايتشان كرده و خردمندانند. »
3- . مؤمنون، 1 - 3 : « مؤمنان رستگار شدند، آن ها كه در نمازشان خشوع دارند و آن ها كه از لغو و بيهودگى روگردانند. »
4- . قصص، 55 : « هرگاه سخن بيهوده را بشنوند از آن روگردانند. »
5- . فرقان، 52 : « آن ها وقتى كه با بيهودگى برخورد كنند بزرگوارانه از كنار آن مى گذرند. »
6- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 276 .

يعقوب عليه السلام براى يوسف عليه السلام اقرار كردند موقعى كه گفتند: «تَاللّه ِ لَقَدْ آثَرَكَ اللّه ُ عَلَيْنَا».(1)و(2)

صراط مستقيم

37 . عبداللّه بن سليمان مى گويد: به امام صادق عليه السلام قول خداوند: «قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ... نُور مُبِينا»(3) گفتم؟ فرمود:

«صراط مستقيم على عليه السلام است.»(4)

دورى از گناه

38 . احمدبن عمر حلبى مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قولخداى عزّوجلّ: «اِن تَجْتَنِبُوا... سَيِّئَاتِكُم»(5) پرسيدم، فرمود:

«هركه دورى كند از آن چه خداوند درباره ى آن وعده آتش دوزخ داده است در صورتى كه مؤمن باشد خداوند از گناهان او بگذرد و او را به جايگاه نيكويى وارد سازد.»(6)

احسان به والدين

39 . ابوولاّد حنّاط مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «وَ بِالْوالِدَيْنِ اِحْسانا»(7) پرسيدم: اين احسان چيست؟ فرمود

ص: 240


1- . يوسف، 91 : « به خدا سوگند خداوند تو را بر ما مقدّم داشته است. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 281 .
3- . نساء، 174 - 175 : « اى مردم! از طرف پروردگار شما پيامبرى آمده است كه براهين آشكارى دارد و هم چنين نور واضحى به نام قرآن. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 284 .
5- . نساء، 31 : « اگر گناهان كبيره اى كه از آن نهى شده ترك كنيد گناهان كوچك شما را مى بخشيم. »
6- . شيخ صدوق، ثواب الاعمال، ص 158 .
7- . اسراء، 23 : « نسبت به پدر و مادر نيكى كنيد. »

:«آن است كه همراهى با آن ها را نيكو شمارى و آن ها را وادار نكنى تا از تو چيزى از نيازمندى هاى خود را بخواهند، هرچند كه بى نياز و توانگر باشند. زيرا كه خداى متعال مى فرمايد: «لَن تَنَالُوا البِّرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»(1) سپس فرمود: «اِمّا يَبْلُغُنَّ... اُف»اگرچه آن ها تو را برنجانند تو نبايد بر سر آن ها فرياد بزنى، هرچند كه آن ها تو را بزنند «وَ قُل لَهُمَا قَوْلاً كَرِيما» قول كريم آن است كه به آن ها بگويى: خدا شما را بيامرزد! اين قول كريم از جانب تو است «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ»(2) و آن چنين استكه نبايد به آن ها خيره نگاه كنى بلكه با رحمت و مهربانى بر آن ها نگاه كنى و مبادا صدايت را از صداى آن ها بلندتر و دست خود را از دست آن ها بالاتر ببرى و جلوتر از آن ها راه بروى!»(3)

مُحصَنات

40 . از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «وَالُمحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ»(4) پرسيدند، فرمود:

«آنان زنان همسردارند.» گفتم: «وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوْتُوا

ص: 241


1- . آل عمران، 92 : « شما هرگز به حقيقت نيكى نمى رسيد، مگر اين كه از آن چه دوست مى داريد در راه خدا انفاق كنيد. »
2- . اسراء، 23 و 24 : « هرگاه يكى يا هردوى آن ها نزد تو به سن پيرى برسند سبك ترين تعبير بى ادبانه يعنى اف به آن ها نگو و با آن ها بزرگوارانه سخن بگو و بال هاى تواضع را در برابرشان فرود آر. »
3- . شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 4 ، ص 407 .
4- . نساء، 24 : « نكاح با زنان شوهردار حرام است. »

الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ»(1)؟ فرمود: «آنان زنان پاكدامنند.»(2)

مهريه

41 . عبداللّه بن بكير مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «وَ لاَ جُنَاحَ... بَعْدِ الْفَرِيضَةِ»(3) پرسيدم، فرمود:

«پس از نكاح زن و شوهر به هر مقدار (از مهر) راضى شدند، جايز است؛ ولى پيش از نكاح (آميزش) جز با رضايت زن جايز نيست.»(4)

مرگ جاهليت

42 . از امام صادق عليه السلام نقل كرده اند كه از قول رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:«هركه بميرد امامِ زنده ى روزگار خودش را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است» پرسيدند، گفتند: آيا هركه امام از آل محمّد صلى الله عليه و آله وسلم يا ديگرى را نشناسد به مرگ جاهليّت مرده است؟ فرمود: «هركس منكر امام باشد به مرگ جاهليّت مرده است، از آل محمّد صلى الله عليه و آله وسلم باشد يا ديگران.»(5)

ص: 242


1- . مائده، 5 : « زنان پاكدامن از اهل كتاب بر شما حلال هستند مى توانيد با آن ها ازدواج كنيد. »
2- . شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 3 ، ص 427 .
3- . نساء، 24 : « اگر طرفين عقد با رضايت خود مقدار مهر را بعدا كم و زياد كنند مانعى ندارد. »
4- . مجلسى، بحارالانوار، ج 103 ، ص 316 .
5- . همان، ص 26 .

فضل و رحمت

43 . امام باقر و امام صادق عليهماالسلام در تفسير قول خداوند: «وَ لَوْ لاَ فَضْلُ اللّه ِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ»(1) نقل كرده است، فرمودند:

«فضل و رحمت خدا پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و على عليه السلام است.»(2)

ص: 243


1- . نساء، 83 : « اگر فضل و رحمت الهى شامل حال شما نمى شد. »
2- . طبرسى، مجمع البيان، ج 3 ، ص 74 .

تفسير آياتى از سوره مائده

اكمال دين

1 . امام صادق عليه السلام در تفسير: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ ... نِعْمَتِى»(1) فرمود:

«به وسيله على عليه السلام».(2)

درباره على عليه السلام

2 . امام صادق عليه السلام فرمود:«آيه «اِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّه ُ... آمَنُوا»(3) درباره على بن ابى طالب عليه السلام نازل شده است.»(4)

ص: 244


1- . مائده، 3 : « امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم. »
2- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 37 .
3- . مائده، 55 : « ولى و سرپرست امور شما خدا و پيامبر و كسانى هستند كه ايمان آورده اند. »
4- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 40 .

ولايت

3 . جعفربن محمّد خزاعى از قول پدرش نقل كرده است، كه مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم، مى فرمود:

«چون روز جمعه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم در عرفات فرود آمد جبرئيل عليه السلام نازل شد و گفت: يامحمّد خداوند تو را سلام مى رساند، مى فرمايد: به امّتت بگو: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ ... الاِسْلامَ دينا»(1) پس از اين (چيزى) بر شما نازل نخواهم كرد، نماز، زكات، روزه، حج و آن پنجمى است كه بر شما نازل كردم و اين چهار را جز بدان وسيله نخواهم پذيرفت.»(2)

دست خدا باز است

4 . امام صادق عليه السلام درباره ى قول خداوند: «قالَتِ اليَهودُ... مَبْسوطَتانِ»(3) فرمود:

«يهود مى گويند: خداوند از كار (آفرينش) فارغ شده، چيزى جز آن چه در تقدير نخستين مقدّر فرموده بود، به وجود نمى آورد! از اين رو خداوند در ردّ گفته آن ها فرمود: بلكه دست هاى خدا باز است هرچه را بخواهد انفاق مى كند، يعنى مقدّم و مؤخّر و زياد و كم مى كند و او را بدا و اراده است.» و درباره ى قول خداوند

ص: 245


1- . مائده، 3 : « امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين شما پذيرفتم. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 292 .
3- . مائده، 64 : « يهود گفتند: دست خدا به زنجير بسته است، دست آن ها به زنجير بسته باد! به خاطر اين سخن ناروا از رحمت خدا دور باشند! بلكه هر دو دست خدا گشاده است. »

:«كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَار لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّه ُ»(1) فرمود: «هر ستمگرى از ستمگران كه قصد نابودى آل محمّد صلى الله عليه و آله وسلم را داشته باشد خداوند او را درهم شكند.»(2)

ترك نماز

5 . عبيدبن زراره مى گويد: از امام صادق عليه السلام تفسير قول خداوند: «وَمَن يَكْفُرْ بِالاِْيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ»(3) پرسيدم، فرمود:

«ترك عملى كه به آن اقرار كرده است از جمله ترك نماز بدون بيمارى و گرفتارى است» گفتم: كبائر بزرگ ترين گناهان است؟ فرمود: «آرى» گفتم: از ترك نماز بزرگ تراست؟ فرمود: «هرگاه نماز را بى دليل ترك كند وارد يكى از هفت مورد (گناهان كبيره) است.»(4)

كم ترين چيز

6 . عبدالرّحمان مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:

«كم ترين چيزى كه شخص بدان وسيله از اسلام بيرون مى شود آن است كه عقيده اى برخلاف حق داشته باشد و بر آن پافشارى كند، خداوند فرموده است: «وَ مَن يَكْفُرْ بِالاِْيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ

ص: 246


1- . مائده، 64 : « هر زمان آتش جنگى برافروختند خداوند خاموش ساخت و شما را حفظ كرد. »
2- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 64 .
3- . مائده، 5 : « كسى كه نسبت به آن چه بايد به آن ايمان بياورد كفر بورزد، اعمال او بر باد مى رود و در آخرت از زيانكاران است. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 299 .

عَمَلُهُ»(1) و فرمود: كسى كه كفر ورزد به ايمان كسى است كه بهدستور خدا عمل نكند و به آن راضى نباشد.»(2)

امّ الكتاب

7 . مسعده بن صدقه مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِى كَتَبَ اللّه ُ لَكُمْ»(3) پرسيدند، فرمود:

«آن را بر ايشان مقرّر فرمود سپس محو ساخت، بعدها براى فرزندانشان مقرّر كرد و آن ها وارد شدند. خداوند هرچه را بخواهد محو مى كند و هرچه را بخواهد اثبات مى كند و امّ الكتاب نزد اوست.»(4)

اختيار امام

8 . جميل بن درّاج مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «اِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ...» پرسيدم: چه حدى از اين حدود نامبرده بر ايشان است؟ فرمود:

«امام اگر خواست دست و پا قطع كند و اگر خواست دار بزند و اگر خواست بكشد و اگر خواست تبعيد كند!» گفتم: تبعيد به كجا؟ فرمود: «از شهرى به شهر ديگر» و فرمود: «على عليه السلام دو مرد را از كوفه به بصره تبعيد كرد.»(5)

ص: 247


1- . مائده، 5 .
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 300 .
3- . مائده، 21 : « شما به سرزمين مقدسى كه خداوند برايتان مقرر كرده است وارد شويد و از مشكلات نترسيد و از فداكارى مضايقه نكنيد! »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 306 .
5- . همان.

هدايت الهى

9 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«هرگاه خداوند درباره بنده اى اراده خير كند، در دلش نقطه سفيدى مى اندازد و شنوايى هاى قلبش را مى گشايد و فرشته اى را بر او بگمارد تا او را پشتيبانى كند و چون نسبت به بنده اى اراده بدى كند، نقطه سياهى در دلش اندازد و شنوايى هاى قلبش را ببندد و شيطانى را بر او بگمارد تا گمراهش كند. سپس اين آيه را تلاوت كرد: «فَمَن يُرِدِ اللّه ُ... حَرَجا...»»(1) و فرموده است: «اِنَّ الَّذِينَ... لاَ يُؤْمِنُونَ»(2) و فرموده: «أُولئِكَالَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللّه ُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ»(3)و(4)

عرضه ى ايمان

10 . ابن ابى يعفور مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: دينم را كه بر آن پايبندم بر شما عرضه كنم؟ فرمود: «بگو!» گفتم: گواهى مى دهم كه معبود راستينى جز خداى يكتا نيست و گواهى مى دهم كه محمّد صلى الله عليه و آله وسلم رسول خداست و بدانچه او از جانب خدا آورده است اقرار دارم.مى گويد: سپس امامان عليهم السلام را براى او توصيف كردم تا به امام

ص: 248


1- . انعام، 125 : « هركس را خدا بخواهد هدايت كند سينه اش را براى پذيرش حق گشاده سازد و هر كه را بخواهد گمراه سازد سينه اش را چنان تنگ كند كه گويا به آسمان بالا رود. »
2- . يونس، 96 : « كسانى كه فرمان پروردگارت بر آن ها مسجّل شده ايمان نخواهند آورد. »
3- . مائده، 41 : « آن ها كسانى هستند كه خداوند نمى خواهد، قلب آن ها را شستشو دهد. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 324 .

باقر عليه السلام رسيدم و گفتم: به امامت شما اقرار دارم همان طورى كه درباره آن ها اقرار دارم. فرمود: «من تو را از اين كه نام مرا در بين مردم ببرى نهى مى كنم. ابان مى گويد: ابن ابى يعفور گفت: با همان سخنان اوّل به امام عليه السلام گفتم: و من معتقدم آن ها كسانى هستند كه خداوند در قرآن فرموده است: «أَطِيعُوا اللّه َ... مِنْكُمْ»(1) امام عليه السلام فرمود: «و آيه ديگر را بخوان!» گفتم: فدايت شوم! كدام آيهرا؟ گفت: «اِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّه ُ... وَهُمْ رَاكِعُونَ».(2) مى گويد:

امام عليه السلام فرمود: «خدا تو را بيامرزد!» گفتم: شما به خاطر اين امر مى فرماييد: خدايت بيامرزد؟ فرمود: «خدايت [تو را ]به خاطر اين امر بيامرزد!»(3)

حديث غدير

11 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«چون آيه درباره ولايت نازل شد، رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم در دوحات (جاى درختان خار) غدير خم فرمان داد: توقّف كردم سپس نداى اجتماع عمومى (الصّلاة جامعه) دادند. بعد فرمود: اى مردم! آيامن به مؤمنان از خودشان سزاوارتر نيستم؟ گفتند: آرى. فرمود: هركه را من مولا و سرپرستم على مولا و سرپرست اوست. پروردگارا دوست بدار هركه او را دوست بدارد و دشمن بدار هركه

ص: 249


1- . نساء، 59 : « اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا را و اطاعت كنيد اولوالأمر را. »
2- . مائده، 55 : « ولىّ و سرپرست شما خدا و پيامبر و كسانى است كه ايمان آورده اند و نماز را برپا مى دارند و در حال ركوع زكات صدقه مى دهند. »
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 331 .

او را دشمن بدارد! آن گاه دستور داد مردم با وى بيعت كنند، مردم بيعت كردند كسى نيامده بود مگر با او بيعت كرد و چيزى نگفت تا اين كه ابوبكر آمد. پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: ابوبكر! با على به عنوان ولايت بيعت كن! گفت: از طرف خدا يا از رسول خداست؟ فرمود: هم از طرف خدا و هم رسول خداست. سپس عمر آمد، فرمود: با على به ولايت بيعت كن! گفت: دستور خداست يا از رسول خدا؟ فرمود: هم از طرف خدا و هم رسول خداست. بعد كه صورتش را برگرداند با هم ملاقات كردند، به ابوبكر گفت: او با تمام وجود از پسرعمويش حمايت مى كند! سپس از ميان جمع مردم با سرعت بيرون شد، طولى نكشيدخدمت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم برگشت و گفت: يارسول اللّه براى حاجتى از ميان جمع بيرون شدم، مردى را با لباس سفيد ديدم كه بهتر از او نديده بودم، آن مرد از خوش سيماترين و خوشبوترين مردم بود، گفت: پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم پيمانى براى على عليه السلام بست كه جز كافران آن را نشكند.

پيامبر فرمود: عمر! آيا دانستى او كه بود؟ گفت: نه. فرمود: «او جبرئيل بود، زنهار مبادا نخستين كسى باشى كه بيعت او را بشكنى و كافر شوى!» آن گاه امام صادق عليه السلام فرمود: «در روز غدير دوازده هزار مرد حضورداشتند و گواهى به (ولايت) على عليه السلام مى دادند ولى او نتوانست حق خودش را بگيرد درصورتىكه يكى از شما مالى دارد، دو شاهد داشته باشد حقش را مى گيرد، البتّه حزب خدا درباره ى على عليه السلام غالب و پيروزند.»(1)

ص: 250


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 331 .

مشرك

12 . زراره مى گويد: با يكى از شيعيان در مورد روايتى كه مردم از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم نقل مى كنند كه فرمود:

«هركه به خدا مشرك شود آتش دوزخ بر او واجب گردد و هركه مشرك نشود بهشت بر او واجب گردد.» نوشتيم، فرمود: «اما كسى كه شرك به خدا آورد، منظور شرك آشكار است و آن است قول خداوند: «مَن يُشْرِكْ بِاللّه ِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّه ُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ»(1) و اما قول آن حضرت: هركه به خدا مشرك نشود، بهشت بر او واجب است، امام صادق عليه السلام فرمود: «اين جانظرى است كه كسى معصيت خدا را نكند.»(2)

صدقه در ركوع

13 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداى عزّوجلّ: «اِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّه ُ... آمنُوا» فرمود:

«يعنى نسبت به شما سزاوارتر و شايسته تر به كارهاى شما و خود شما و اموالتان، خداست و رسولش و كسانى كه ايمان آورده اند؛ يعنى على و اولاد او امامان عليهم السلام تا روز قيامت. سپس خداى عزّوجلّ آن ها را وصف نمود و فرمود: «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»(3) اميرالمؤمنينعليه السلام در نماز ظهر بود

ص: 251


1- . مائده، 72 : « هركه شريكى براى خدا قرار دهد خداوند بهشت را بر او حرام كرده است. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 333 .
3- . مائده، 55 : « ولىّ و سرپرست و متصرّف در امور شما خدا و پيامبر و كسانى است كه ايمان آورده اند و نماز را برپا مى دارند و در حال ركوع زكات صدقه مى دهند ».

،دو ركعت خوانده بود و در حال ركوع بود و بر تن حلّه اى داشت به بهاى هزار دينار كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم بر او پوشانده بود و نجاشى آن جامه را براى وى فرستاده بود.

سائلى آمد و گفت: السلام عليك يا ولىّ اللّه و اولى به مؤمنان از خودشان! بر مستمندى صدقه اى مرحمت كن! على عليه السلام آن جامه را (از تن بيرون كرد و) نزد وى انداخت و با دست اشاره كرد آن را بردارد و خدا هم اين آيه را براى او نازل كرد و به وسيله انعام به او به فرزندانش نيز انعام داد و هركدام از فرزندانش كه به امامت برسند به واسطه اين صفت بوده است كه بمانند او بدان متّصفند (گويى) كه در حال ركوع صدقه داده اند و آن سائلى كه ازاميرالمؤمنين درخواست كرد، از فرشتگان بود و سائلى كه از ديگر امامان سؤال كند نيز از ملائكه مى باشد.»(1)

مولاى او على است

14 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«معناى سخن خدا: «بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ اِلَيْكَ مِن رَبِّكَ» - فى فَضْلِ عَلىِ بن ابى طالب عليه السلام(2) - چون اين آيه نازل شد پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: هركه را من مولا و صاحب اختيارم، پس على مولا و صاحب اختيار اوست.»(3)

ص: 252


1- . كلينى، الكافى، ج 1 ، ص 288 .
2- . مائده، 67 : « اى پيامبر آن چه را كه از طرف پروردگارت .در فضيلت على عليه السلام. بر تو نازل شده است به مردم برسان! »
3- . ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 1 ، ص 516 .

كسى كه صدقه مى دهد

15 . امام صادق عليه السلام در باره قول خداوند: «فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ»(1) فرمود:

«گناهانش را از او محو مى كند و آن چه را كه از او بخشيده است مقرر مى نمايد».(2)

اهل بصره

16 . امام باقر و امام صادق عليهماالسلام درباره قول خداوند: «وَمَن يُشَاقِقِ اللّه َ وَرَسُولَهُ»(3) فرمودند:

«درباره اهل بصره و كسانى نازل شده است كه با على عليه السلام جنگيدند.»(4)

ص: 253


1- . مائده، 45 : « اگر كسى از حق خود بگذرد و عفو كند كفاره اى براى گناهان او محسوب مى شود. »
2- . مغربى، نعمان، دعائم الاسلام، ج 1 ، ص 178 .
3- . انفال، 13 : « هر كس از درِ مخالفت با خدا و رسولش درآيد. »
4- . شيخ طوسى، التبيان فى تفسير القرآن، ج 3 ، ص 446 .

تفسير آياتى از سوره انعام

روح ايمان

1 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«قلب را دو گوش است، سمت راست آن روح ايمان (مأمور به) خير است و سمت چپ آن شيطان كه (عامل) شر است هر كدام از آن ها كه بر صاحب قلب ظاهر شود، غالب خواهد بود.» راوى گويد: امام عليه السلام فرمود:«هر گاه مردى زنا كند خداوند روح ايمان را از بدن او بيرون سازد» گفتم: همان روحى كه خدواند متعال فرموده است: «وَأَيَّدَهُم بِروحٍ مِنْهُ»(1) فرمود: «آرى».(2)

ص: 254


1- . مجادله، 22 : « و با روحى از جانب خود آن ها را تقويت فرموده است. »
2- . حميرى، قرب الاسناد، ص 17 .

نيكى و بدى

2 . اسحاق بن عمار صرّاف مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: يابن رسول اللّه مرا از تفسير قول خداوند: «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَ مَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَى اِلاَّ مِثْلَهَا»(1) خبر دهيد! فرمود:

«نيكى، پوشاندن و بدى فاش كردن سخن ماست.»(2) [توضيح آن كه به دليل اين كه اهل بيت در زمان حكومت جور بودند به پيروان خود دستور به تقيه و فاش نكردن اسرار خود مى كردند، چرا كه وقتى پيروان اسرار اهل بيت رافاش مى كردند حاكمان جور آن ها را به قتل مى رساندند.]

ايمانش را آلوده نكرد

3 . ابومريم مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا اِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُم مُهْتَدُونَ»(3) پرسيدم، فرمود:

«ابومريم! اين آيه به طور خاص درباره على بن ابى طالب عليه السلام نازل شده است كه ايمانش را به شرك، ظلم، دروغ، دزدى، و خيانت آلوده نكرد، به خدا سوگند كه درباره او به طور خاص نازل شده است.»(4)

ص: 255


1- . انعام، 160 : « هر كس كه كار نيكى بجا آورد ده برابر به او پاداش مى دهند و هر كه كار بدى انجام دهد جز به همان مقدار كيفر داده نمى شود. »
2- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 42 .
3- . انعام، 82 : « آن ها كه ايمان آوردند و ايمان خود را با ظلم و ستم نياميختند امنيت براى آن ها و هدايت مخصوص آنان است. »
4- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 44 .

نيكى همراه با ولايت

4 . امام صادق عليه السلام آيه: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشثرُ اَمْثالِها» را قرائت كرد (و فرمود:) هرگاه خوبى را با ولايت انجام دهد، ده برابر پاداش دارد «وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِى النَّارِ جَهَنَّمَ»(1) از آن جا بيرون نمى شود و عذاب آن كم نمى گردد «وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ» از ديگران مجازاتى جز مانند آن را ندارد. قول خداوند: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةَ آمَنَ»(2) ايمن از فزع روز قيامت است.فرمود:

«حسنه، ولايت و محبت ماست «وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِى النَّارِ»(3) عمل و انفاق و عدالت آن ها پذيرفته نمى شود، پس (سَيّئَه) همان دشمنى ما اهل بيت است، آيا پاداشى جز عمل خويش داده مى شوند؟!»(4)

اجل حتمى و مسمّى

5 . على بن ابراهيم درباره ى قول خداوند: «هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِن طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلٌ مُسَمّىً عِندَهُ»(5) از عبداللّه بن مسكان به نقل از امام صادق عليه السلام آورده است، فرمود:«اجلى كه در قضاى الهى گذشته است، همان اجل حتمى است

ص: 256


1- . نمل، 90 : « كسانى كه كار بدى انجام دهند به رو در آتش افكنده مى شوند. » آخر آيه: فى النّار است. م.
2- . در آيه كلمه آمَنَ ندارد، نقل به مضمون است. م.
3- . نمل، 90 .
4- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 45 .
5- . انعام، 2 : « اوست خدايى كه شما را از گل آفريد سپس مدّتى را مقرر ساخت و اجل مسمّى در نزد خداست. »

كه خداوند مقرر و حتمى كرده است ولى اجل مسمّى اجلى است كه در آن بدا هست، آن چه را خداوند بخواهد مقدّم مى دارد و آن چه را بخواهد مؤخّر مى گرداند ولى در قضاى حتمى پس و پيش ندارد.»(1)

صبر كن

6 . راوى مى گويد: آيه «قَدْ نَعْلَمُ اِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِى يَقُولُونَ فَاِنَّهُمْ لاَيُكَذِّبُونَكَ وَلكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللّه ِ يَجْحَدُونَ»(2) را بر امام صادق عليه السلام قرائت كردم، فرمود:«آرى، به خدا كه او را به بدترين صورت تكذيب كردند و تنها خداوند اين كلام «لايَأْتُونَكَ»(3) را نازل كرد، يعنى حقى را نخواهند آورد تا حق را باطل كند!». حفص بن غياث بخترى مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: اى حفص! هر كس صبر كند، اندكى صبر كند اندكى صبر كرده و هر كه بى تابى كند مدت كمى بى تابى كرده است!» سپس فرمود: «بر تو باد صبر و استقامت در همه كارهايت! زيرا خداوند محمّد صلى الله عليه و آله وسلم را مبعوث كرد و او را فرمان استقامت و مدارا داد و فرمود: «وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرا جَمِيلاً»(4) و فرمود: «ادْفَعْبِالَّتِى هِيَ أَحْسَنُ فَاِذَا

ص: 257


1- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 194 .
2- . انعام، 33 : « ما مى دانيم كه سخنان آن ها تو را غمگين مى كند ولى بدان كه آن ها در حقيقت تو را تكذيب نمى كنند بلكه آيات ما را انكار مى كنند. »
3- . فرقان، 33 : « آن ها هيچ حقى را نخواهند آورد. »
4- . مزّمّل، 10 : « در برابر آن چه دشمنان مى گويند به طور شايسته شكيبا باش از آنان دورى كن! »

الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيمٌ»(1) از اين رو رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم به قدرى صبر كرد كه حتى با بزرگ ترين حوادث مقابله كردند و هدف قرار دادند، پس سينه اش تنگ شد و خداوند اين آيه را نازل كرد! «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ»(2) باز او را تكذيب كردند و نسبت ناروا دادند از آن بابت غمگين شد و خداوند اين آيه را نازل كرد: «قَدْ نَعْلَمُ اِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِى يَقُولُونَ فَاِنَّهُمْ لاَيُكَذِّبُونَكَ وَلكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللّه ِ يَجْحَدُونَ وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِن قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَاكُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْنَصْرُنَا»(3) پس صبر پيشه كرد و آن ها (باز ايستادند و) خوددارى كردند و خداى تعالى را به بدى ياد كردند و او را تكذيب نمودند، رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: من درباره ى خود و خانواده و آبرويم صبر كردم، ولى بر بد گفتن ايشان به خدايم نمى توانم صبر كنم. از اين رو خداوند آيه: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا فِى سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِن لُغُوبٍ فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ»(4) را نازل فرمود، پس از آن رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم در تمام حالاتش صبر كرد، سپس درباره ى امامان از عترتشبشارت داد و آنان را

ص: 258


1- . فصّلت، 34 : « بدى را با نيكى دفع كن! ناگاه خواهى ديد همان كه ميان تو و او دشمنى است گويى دوست صميمى است. »
2- . حجر، 97 : « ما مى دانيم كه سخنان آن ها سينه تو را تنگ مى كند. »
3- . انعام، 33 و 34 : « ما مى دانيم كه سخنان آن ها تو را اندوهگين مى كند ولى آن ها تو را تكذيب نمى كنند در حقيقت آيات ما را انكار مى كنند، رسولانى پيش از تو تكذيب شدند امّا در برابر تكذيب ها استقامت كردند تا يارى ما به سراغشان آمد. »
4- . ق، 38 و 39 : « ما آسمان ها و زمين و آن چه را كه در ميان آن ها است در شش روز شش دوران آفريديم و هيچ گونه رنج و سختى به ما نرسيد، در برابر آن چه آن ها مى گويند شكيبا باش! »

به صبر توصيف كرد: «وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَ كَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ»(1) در آن هنگام فرمود: «صبر از ايمان هم چون سر نسبت به بدن است و خدا را از آن بابت سپاس گفت و خداوند اين آيه را: «وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِى اِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا وَ دَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ مَا كَانُوا يَعْرِشُونَ»(2) نازل فرمود و رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

«اين آيه بشارت و انتقام است» از اين رو خداوند كشتن مشركان را هر جا يافتند، روا شمرد و به دست رسولخدا صلى الله عليه و آله وسلم و دوستانش آن ها كشته شدند و خداوند پاداش صبر او را به علاوه آن چه در آخرت براى او اندوخته است، بزودى مرحمت كرد.»(3)

ورع يعنى....

7 . فضيل بن عياض مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به ورع پرسيدم فرمود:

«كسى كه از محرمات الهى بپرهيزد و از شبهات هم خوددارى كند ولى اگر از شبهات نپرهيزد ناخودآگاه در حرام افتد. و چون كار بدى را ببيند و نهى از منكر نكند در حالى كه مى توانست، پس دوست داشته است كه از روى اختيار معصيت خدا انجام گيرد وهر كه دوست بدارد نافرمانى خدا شود، خدا را به دشمنى فراخوانده و هر كس بقاى ستمگران را بخواهد در حقيقت دوست

ص: 259


1- . سجده، 24 : « و از آن ها پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما امر هدايت خلق را بر عهده گرفتند زيرا آن ها شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند. »
2- . اعراف، 137 : « وعده نيك پروردگار درباره پيروزى بنى اسرائيل به خاطر صبرشان تحقق يافت، ما كاخ هاى فرعون و باغات پرشكوهشان را نابود ساختيم. »
3- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 195 .

دارد كه خدا را معصيت كنند! خداى تبارك و تعالى خود را به خاطر نابود ساختن ستمگران ستوده است، مى فرمايد: «فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ للّه ِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»(1) و اين فرموده خدا: «قُلْ أَرَأَيْتُمْ اِنْ أَخَذَ اللّه ُ سَمْعَكُمْ وَ أَبْصَارَكُمْ وَ خَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُم مَنْ اِلهٌ غَيْرُ اللّه ِ يَأْتِيكُم بِهِ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ» و فرمود:به قريش بگو: «اِنْ أَخَذَ اللّه ُ سَمْعَكُمْ وَ أَبْصَارَكُمْ وَ خَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُم»(2) چه كسى آن را جز خدا مى تواند به شما بازگرداند؟!»(3)

ملكوت

8 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند: «وَ كَذلِكَ نُرِى اِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ»(4) سؤال شد، ايشان فرمود:

«براى وى (ابراهيم) از زمين و آسمان و هر كه در آن ها بود و فرش حامل آن ها و عرش و هر كه بر آن است پرده برداشت و همين كار را براى رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم و اميرالمؤمنين عليه السلام انجام داد».(5)

ص: 260


1- . انعام، 45 : « به اين ترتيب جمعيت ستمكاران ريشه كن شد و نسل ديگرى بپا نخاست ستايش و حمد مخصوص خداوند پروردگار جهانيان است. »
2- . همان، 46 : « اگر خداوند نعمت هايش را چون گوش و چشم از شما بگيرد و بر دل هايتان مهر زند به طورى كه نتوانيد بين خوب و بد تميز دهيد چه كسى جز خدا مى تواند اين نعمت ها را بازگرداند؟! »
3- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 197 .
4- . انعام، 75 : « و هم چنين ملكوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا از اهل يقين گردد. »
5- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 197 .

ابراهيم بت شكن

9 . اما قول خداوند: «فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَبا قَالَ هذَا رَبِّى فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لاَأُحِبُّ الآفِلِينَ»(1) از ابن مسكان نقل كرده است، كه مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود:

«آزر پدر ابراهيم عليه السلام ستاره شناس نمرودبن كنعان بود به وى گفت: من در حساب نجوم مى بينم كه در اين زمان مردى پديد مى آيد كه اين آيين را از بين مى برد و آيين ديگرى مى آورد. نمرود گفت: در كدام سرزمين اين اتفاق مى افتد؟ گفت: در همين سرزمين.نمرود به وى گفت: آيا او به دنيا آمده است؟ آزر گفت: نه. گفت: پس سزاوار است كه بين مردان و زنان جدا شود. از اين رو بين مردان را با زنان جدا كرد در حالى كه مادر ابراهيم عليه السلام باردار بود ولى معلوم نبود همين كه زمان زايمانش شد گفت: آزر! من آزرده ام و مى خواهم از تو كناره گيرى كنم! در آن زمان چنان بود كه هرگاه زنى مريض و آزرده بود از شوهرش فاصله مى گرفت.

مادر ابراهيم عليه السلام بيرون شد و از شوهرش فاصله گرفت و در غارى عزلت جست و ابراهيم عليه السلام را به دنيا آورد و او را آماده كرد و قنداقشكرد؛ به خانه اش بازگشت و در غار را با سنگى بست. خداوند براى ابراهيم عليه السلام از انگشت شستش شيرى جارى ساخت و مادرش به سراغ او مى رفت، در حالى كه نمرود به هر زن باردارى مأمورى گذاشته بودكه هر نوزاد پسر را سر مى بريدند. مادر ابراهيم عليه السلام ابراهيم را از سر

ص: 261


1- . انعام، 76 : « هنگامى كه پرده تاريكى شب جهان را پوشاند ستاره اى خودنمايى كرد ابراهيم عليه السلام صدا زد: اين خداى من است و چون غروب كرد با قاطعيت گفت: من غروب كنندگان را دوست نمى دارم. »

بريدن فرارى داد و ابراهيم عليه السلام در آن غار هر روز بقدرى رشد مى كرد كه ديگران در يك ماه رشد مى كردند تا اين كه سيزده سال داخل آن غار بر او گذشت. مادرش پس از آن، همين كه از او ديدن كرد خواست برود ابراهيم عليه السلام به او چسبيد و گفت: مادر! مرا از اين غار بيرون كن! مادر گفت: پسرم! اگر پادشاه بداند كه تو در اين زمان به دنيا آمده اى تو را خواهد كشت.همين كه مادر از غار بيرون شد او نيز بيرون آمد در حالى كه آفتاب غروب كرده بود، نگاهى در آسمان به ستاره زهره (ناهيد) كرد، گفت: اين پروردگار من است ولى چون غروب كرد، گفت: اگر اين پروردگار من بود كه حركت نمى كرد و از بين نمى رفت، سپس گفت: «لاَ أُحِبُّ الآفِلِينَ»(1) چون به سمت مشرق نگاه كرد، ماه را ديد برآمده است گفت: اين پروردگار من، اين بزرگتر و بهتر است. همين كه حركت كرد و نابودشد، گفت: «لَئِن لَمْ يَهْدِنِى رَبِّى لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ».(2) همين كه صبح شد و آفتاب طلوع كرد و روشنايى آن را ديد كه تمام دنيا را با طلوع خود روشن كرده است، گفت: اين است پروردگار من، اين بزرگتر و بهتر است و چون آن هم حركت كرد و نابود شد، خداوند براى او درهاى آسمان ها را گشود به حدى كه عرش و هر كه بر آن بود مشاهده كرد و ملكوت آسمان ها و زمين را ديد. در آن جا بود كه گفت: «يَا قَوْمِ اِنِّى بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ اِنِّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّماوَاتِوَ

ص: 262


1- . انعام، 76 : « من هيچگاه غروب كنندگان را دوست نمى دارم. »
2- . همان، 77 : « اگر پروردگارم مرا به سوى خود رهنمون نشود در صف گمراهان قرار خواهم گرفت. »

الْأَرْضَ حَنِيفا وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ»(1) نزد مادرش آمد و مادر او را وارد خانه اش كرد و بين فرزندانش قرار داد.»(2) از امام صادق عليه السلام راجع به سخن ابراهيم عليه السلام پرسيدند كه او با اين سخن مشرك شد؟ امام عليه السلام فرمود: «نه، امروز اگر كسى اين حرف را بزند او مشرك است ولى از ابراهيم شرك نبود بلكه او در جستجوى پروردگارش بود و آن سخن از ديگرى شرك است. همين كه مادر ابراهيم عليه السلام او را وارد خانه اشكرد، آزر نگاهى به او كرد، پرسيد: اين كيست كه از سلطه ى پادشاه دور مانده است در حالى كه پادشاه فرزندان مردم را مى كشد؟ مادر ابراهيم گفت: اين پسر تو است كه من در فلان زمان موقعى كه از تو دورى جستم او را به دنيا آوردم! آزر گفت: واى بر تو! اگر شاه اين را بداند مقام من نزد او از بين مى رود. آزر مشاور و وزير نمرود بود كه بت ها را براى او و مردم فراهم مى كرد و به فرزندانش مى داد، آن ها مى فروختند.

مادر ابراهيم عليه السلام گفت: اگر شاه نداند، باكى بر تو نيست؛فرزندمان براى ما مى ماند و اگر دانست، من با استدلال از او تو را بازمى دارم! و آزر چنان بود كه هر گاه به ابراهيم عليه السلام نگاه مى كرد به شدت او را دوست مى داشت و بت ها را به او مى داد تا مثل برادرانش

ص: 263


1- . انعام، 78 و 79 : « اى جمعيّت! من از همه اين معبودهاى ساختگى كه شريك خدا قرار داده ايد بيزارم! من روى خود را به سوى كسى مى كنم كه آسمان ها و زمين را آفريد و در اين عقيده خود كم ترين شرك را راه نمى دهم، من يكتاپرست خالصم و از مشركان نيستم. »
2- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 199 - 200 .

ببرد و بفروشد! ابراهيم عليه السلام نخ هايى به گردن بت ها مى بست و روى زمين آن ها را مى كشيد و مى گفت: چه كسى مى خرد چيزى را كه نه سودى دارد و نه زيان! و آن ها را داخل آب و لجن مى برد و به آن ها مى گفت: بخوريد و بنوشيد و حرف بزنيد! برادرانش اين را به پدرشان گزارش دادند، پدر او را از اين كار نهى كرد ولى او خوددارى ننمود پس او را در خانه بازداشت كرد و اجازه بيرون رفتن نداد.

«وَ حَاجَّهُ قَوْمُهُ - پس ابراهيم - قَالَ أَتُحَاجُّونِّى فِى اللّه ِ وَقَدْ هَدَانِ - يعنى برايم روشن كرد - وَ لاَ أَخَافُمَاتُشْرِكُونَ بِهِ اِلاَّ أَن يَشَاءَ رَبِّى شَيْئا وَسِعَ رَبِّى كُلَّ شَىْ ءٍ عِلْما أَفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ»(1) سپس به آن ها گفت: «وَ كَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَ لاَ تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللّه ِ مَالَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ اِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ»(2) يعنى من سزاوارتر به امنيتم كه خدا را مى پرستم يا شما كه بت ها را مى پرستيد؟»(3)

ص: 264


1- . انعام، 80 : « قوم ابراهيم عليه السلام با او به گفتگو و محاجّه پرداختند، گفت: چرا درباره خداى يگانه با من مخالفت و محاجّه مى كنيد در صورتى كه او مرا به توحيد هدايت كرده است من هرگز از بت هاى شما نمى ترسم زيرا آن ها نمى توانند به كسى زيان برسانند مگر اين كه پرودگار من چيزى را بخواهد، علم او گسترده است و همه چيز را دربرمى گيرد، آيا متذكر نمى شويد. »
2- . انعام، 81 : « چگونه من از بت ها بترسم و شما از خشم خدا نمى ترسيد و به خدا شرك آورده ايد در حالى كه هيچ دستورى به شما نازل نكرده است! پس كدام يك از ما سزاوار ايمنى است، اگر مى دانيد؟ »
3- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 201 .

شرك

10 . قول خداوند: «وَ لاَ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّه ِ فَيَسُبُّوا اللّه َ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ»(1) از مسعدبن صدقه نقل كرده است، مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به اين سخن پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم «شرك پنهان تر از راه رفتن مورچه روى سنگ صاف سياه در شب تيره است» پرسيدند؟ فرمود:

«مؤمنان چيزهايى را كه مشركان جز خدا مى پرستيدند، دشنام مى دادند. خداوند مؤمنان را از دشنام به خدايان آن ها نهى كرد تا كافران خداى مؤمنان را دشنام ندهند، مباداكه مؤمنان ندانسته شرك به خدا آورده باشند!».(2)

فضيلت سوره انعام

11 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«سوره ى انعام يك جا نازل شد و هفتاد هزار فرشته آن را موقعى كه بر رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نازل شد بدرقه كردند و آن را تعظيم و تكريم كردند زيرا كه نام «اللّه » تبارك و تعالى در هفتاد جاى آن آمده است. و اگر مردم بدانند كه در قرائت آن، چه فضيلتى است آن را ترك نخواهند كرد.» سپس امام صادق عليه السلام فرمود:

هر كه حاجتى به درگاه خدا داشت، بخواهد برآورده شود بايد چهار ركعت با سوره حمد و انعام بخواند وچون از قرائت فارغ شد در نماز خود بگويد:

ص: 265


1- . انعام، 108 : « هيچ گاه معبودها بت هاى مشركان را دشنام ندهيد زيرا اين عمل شما سبب مى شود تا آن ها نيز از روى ظلم و جهل و نادانى به خدا ناسزا گويند. »
2- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 205 .

يا كريم، يا كريم، يا كريم و يا عظيم، يا عظيم، يا عظيم و يا عظيم من كل عظيم يا سميع الدعا يا من لاتغيّره الايّام و اللّيالى صلّ على محمّد و آل محمّد و ارحم ضعفى و فقرى و فاقتى و مسكنتى فانك اعلم بها مِنّى و انت اعلم بحاجتى يا من رحم الشّيخ يعقوب حين ردّ عليه يوسف قرة عينه يا من رحم ايّوب بعد حلول بَلائِه يا من رحم محمّدا صلى الله عليه و آله وسلم و من اليَتْمِ آواهُ و نصره على جبابرة قريش و طواقيتها و اَمْكَنَهُ منهم يا مُغِيثُ يا مُغِيثُ يا مُغِيثُ.

چندين بار اين كلمات را بگويد. به خدايى كه جان من در دست اوست اگر بدان وسيله خدا را پس از خواندناين نماز درپى اين سوره بخوانى، سپس حوائج خود را بخواهى خداوند بر تو بخل نخواهد كرد و اگر بخواهد تو را عطا خواهد نمود.»(1)

اجل مسمّى و غير مسمّى

12 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «ثُمَّ قَضَى اَجلاً و أَجَلٌ مُسَمّىً عِندَهُ»(2) فرمود:

«اجل غير مسمّى موقوف بر مشيّت خداست؛ هر چه را بخواهد مقدّم و هر چه را بخواهد مؤخّر مى دارد و اما اجل مسمّى همان است كه از آن چه خداوند خواسته از شب قدر تا سال آينده آن شب نازل مى شود. و آن است قول خداوند:«فَاِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ

ص: 266


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 352 و 353 .
2- . انعام، 2 : « پس از آن مدّتى را مقدّر ساخت كه در آن مدّت انسان تكامل پيدا كند و اجل مسمّى نزد خداست. »

لاَيَستَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ»(1)و(2)

او مى بخشد

13 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«خداوند روز قيامت چنان بخششى دارد كه بر فكر كسى خطور نكرده است تا آن جا كه مشركان مى گويند: «وَاللّه ِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ»(3)و(4)

پرهيز از معصيت

14 . فضيل بن عياض مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به پرهيز از مردم پرسيدم، فرمود:«كسى كه از محرمات الهى پرهيز مى كند و از اين ها اجتناب مى ورزد و چون از موارد شبهه ناك نپرهيزد، ناخودآگاه در حرام مى افتد و چون منكر را ببيند و نهى از آن نكند، در حالى كه بر آن توانايى داشت در حقيقت معصيت خدا را دوست داشته و هر كه معصيت خدا را دوست بدارد به دشمنى خدا برخاسته است و هر كه بقاى ستمگر را دوست بدارد در حقيقت معصيت خدا را دوست داشته است، در حالى كه خداى تعالى خود را به خاطرهلاك ستمگران ستوده و فرموده است: «فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ

ص: 267


1- . اعراف، 34 : « و به هنگامى كه اجل آن ها فرارسد نه لحظه اى تأخير و نه لحظه اى پيشى گيرد. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 354 .
3- . انعام، 23 : « به خداوندى كه پروردگار ماست سوگند كه ما هيچگاه مشرك نبوديم. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 357 .

ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ للّه ِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»(1)و(2)

توبه پيش از مرگ

15 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«خداوند بيامرزد بنده اى را كه پيش از مرگ توبه كند، زيرا كه توبه پاك كننده از پليدىِ گناه و نجات بخش از نگون بختى هلاكت است؛ خداوند آن را براى بندگان شايسته اش بر خود واجب كرده و فرموده است: «كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنكُمْ سُوء بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»(3)، «وَمَنيَعْمَلْ سُوء أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّه َ يَجِدِ اللّه َ غَفُور رَحِيما».(4)

كتاب مبين

16 . ابوالربيع شامى مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ اِلاَّ يَعْلَمُهَا وَ لاَ حَبَّةٍ فِى ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَ لاَ رَطْبٍ وَ لاَ يَابِسٍ اِلاَّ فِى كِتَابٍ مُبِينٍ»(5) پرسيدم، فرمود:

«ورقه سقط (جنين) و «حَبَّةٍ» فرزند و «ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ» رحم ها

ص: 268


1- . انعام، 45 : « پس جمعيّت ستمكاران ريشه كن شد و نسل ديگرى از آن ها بپا نخاست ستايش مخصوص خداوند پروردگار جهانيان راست. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 359 .
3- . انعام، 54 : « پروردگار شما رحمت را بر خود فرض كرده است، هر كس از شما كارى را از روى جهالت انجام دهد، سپس توبه كند و جبران نمايد خداوند آمرزنده و مهربان است. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 359 .
5- . انعام، 59 : « هيچ برگى از درختى نمى افتد مگر خداوند آن را مى داند و هيچ دانه اى در تاريكى هاى زمين و هيچ تر و خشكى نيست مگر در كتاب مبين علم خدا ثبت است. »

و «رَطب» چيزهايى است كه زنده مى باشد «يابس» چيزهايىاست كه خشك مى شود و همه اين ها در كتاب مبين است.»(1)

مانند بت پرست است

17 . ابوبصير مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: «وَلَمْ يَلْبِسُوا اِيمَانَهُم بِظُلْمٍ»(2) آيا زنا از آن جمله است؟ فرمود:

«به خدا پناه مى برم از آن! نه، ولى آن گناه است اگر توبه كند خداوند آن را مى پذيرد» و فرمود: «كسى كه مداومت بر زنا و دزدى كند و مى گسار مانند بت پرست است.»(3)

دانش اهل بيت

18 . عبداللّه بن سنان مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِى جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورا وَ هُدىً لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا»(4) پرسيدم، فرمود:

«آن ها هر چه را مى خواستند پنهان مى كردند و آن چه را مى خواستند آشكار مى ساختند!». و در روايت ديگرى از آن حضرت آمده است: «آن ها در كاغذها مى نوشتند سپس آن چه را مى خواستند پنهان مى كردند.» و فرمود: «هر كتابى كه نازل شده در نزد اهل دانش (اهل بيت) است».(5)

ص: 269


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 360 .
2- . انعام، 82 .
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 364 .
4- . انعام، 91 : « بگو چه كسى كتابى را كه موسى آورد و نور و هدايت براى مردم بود، نازل كرد؟ كتابى كه به صفحات پراكنده اى تبديل كرده ايد بعضى را كه به سود شماست آشكار مى كنيد! »
5- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 366 .

تشنگى در قيامت

19 . فضيل مى گويد از امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهونِ»(1) شنيدم فرمود:

«(آن عذاب) تشنگى است».(2)

مستقر و مستودع

20 . سعيدبن ابى الاصبغ مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه از مستقر و مستودع پرسيدند، فرمود:

«مستقرّ در رحم و مستودع در صلب و گاهى شخص ايمانش امانى است، سپس از او جدا مى شود. زبير موقعى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم از دنيا رفت در روشنايى ونور ايمان حركت مى كرد تا آن جا كه دست به شمشير حركت كرده، مى گفت: جز با على عليه السلام بيعت نمى كنم!»(3)

تولد امام

21 . يونس بن ظبيان مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:

«چون خداوند اراده كند كه امامى را در پشت امامى قرار دهد، هشت برگ بهشتى را بياورد آن ها را پيش از آميزش تناول كند و چون در رحم قرار گيرد در شكم مادر، صدا را بشنود و چون مادر او را به دنيا آورد ستونى از نور برايش بين آسمان و زمين

ص: 270


1- . انعام، 93 : « جان خود را امروز خارج سازيد، گرفتار مجازات خواركننده خواهيد شد. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 367 .
3- . همان.

برافرازد كه مابين مشرق و مغرب را ببيند و بر بازوى راستش بنويسد: «وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقا وَ عَدْلاً».(1) وَشّا مى گويد: موقعى كه اين حديث گذشت، امام عليه السلام فرمود:

«اين حديث را براى شما نقل نخواهم كرد، شما هم از من نقل نكنيد!»(2) [توضيح اين كه به دليل وجود شرايطى كه بايد تقيه مى كردند؛ امام، اصحاب را از نقل اسرار منع مى كرد]

پليدى

22 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند: «كَذلِكَ يَجْعَلُ اللّه ُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَيُؤْمِنُونَ»(3)، فرمود:

«آن (پليدى) شك است.»(4)

سه روز روزه در ماه

23 . امام صادق عليه السلام از قول اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

«روزه يك ماه همان صبر و بردبارى است و روزه سه روز در ماه، غم هاى دل را مى زدايد و روزه سه روز در ماه برابر روزه روزگاران است، چرا كه خداوند مى فرمايد: «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا».(5)و(6)

ص: 271


1- . انعام، 115 : « كلام پروردگار تو با صدق و عدل تكميل شد. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 369 .
3- . انعام، 125 : « خداوند اين چنين پليدى را بر افراد بى ايمان قرار مى دهد. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 371 - 380 .
5- . انعام، 160 .
6- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 386 .

روزه روزگاران (روزه ى دهر)

24 . ابن يسار به نقل از پدرش آورده است كه امام صادق عليه السلام فرمود:

«يسار! چه مى دانى سه روز روزه دارى چيست؟!» مى گويد: گفتم: فدايت شوم! نمى دانم. فرمود: «آن را در زمان رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم آوردند: پنجشنبه اول ماه و چهارشنبه وسط ماه و پنجشنبه آخر ماه است، همان است قول خداوند: «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» او روزگارى مداوم روزه دار است.» سپس فرمود: چقدر از نظر من روزه دار مورد رشك است كه در سايه ى طاعت خداست در حالى كه راه مى رود و ميل به خوردنىو آشاميدنى دارد! براستى كه روزه يار و ياور و نگهبان پيكر و پاسدار آن است!»(1)

حَرَج يعنى...

25 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداى عزّوجلّ: «وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقا حَرَجا»(2) فرمود:

«گاهى سينه تنگ است، ولى روزنه اى دارد كه از آن مى شنود و مى بيند و «حَرَجْ» آن بهم آمده اى است كه هيچ منفذى ندارد كه بشنود و ببيند.»(3)

ص: 272


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 387 .
2- . انعام، 125 : « هر كس را خدا بخواهد گمراه سازد سينه اش را تنگ و محدود كند. »
3- . شيخ صدوق، معانى الاخبار، ص 145 .

حجت بالغه

26 . مسعدبن زياد مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه در پاسخ سؤال از قول خداى تعالى: «فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ»(1) فرمود:

«خداى تعالى در روز قيامت مى فرمايد: بنده ى من! آيا عالم بودى؟ اگر بگويد: آرى، بفرمايد: پس چرا بدانچه مى دانستى عمل نكردى؟ و اگر بگويد: جاهل بودم، بفرمايد: چرا نرفتى ياد بگيرى تا عمل كنى؟ پس او را مغلوب مى كند و آن است حجت بالغه! و درود خدا بر سرور ما و پيامبرمان محمّد صلى الله عليه و آله وسلم و وصىّ او و سلامى ويژه بر ايشان باد!»(2)

شفاعت قرآن

27 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُوا اِلَى رَبِّهِمْ»(3) فرمود:

«به وسيله قرآن بيم ده كسانى را كه اميد وصول به (رحمت) پروردگارشان را با اشتياق در آن چه نزد اوست دارند، زيرا كه قرآن شفاعت كننده، شفاعت پذير است براى آن ها.»(4)

ص: 273


1- . انعام، 149 : « حجّت رسا از آن خداست. »
2- . شيخ مفيد، امالى، ص 41 .
3- . انعام، 51 : « به وسيله قرآن كسانى را بترسان كه از قيامت بيم دارند. »
4- . طبرسى، مجمع البيان، ج 2 ، ص 304 .

تفسير آياتى از سوره اعراف

عالم ذَر

1 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «وَ اِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِى آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى»(1) فرمود:

«خداوند از پشت آدم عليه السلام تا روز قيامت هر چه از فرزندان او رادرآورد، هم چون ذره اى بيرون آمدند و خود را به آن ها شناساند و بر آن ها نماياندكه اگر چنين نبود كسى پروردگار خود را نمى شناخت.

فرمود:

آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آرى هستى.فرمود: محمّد صلى الله عليه و آله وسلم بنده ى من و فرستاده ى من است و اميرالمؤمنين على عليه السلام خليفه و امين من است. و رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: هر

ص: 274


1- . اعراف، 172 : « و موقعى كه پروردگار تو از پشت فرزندان آدم ذريّه آن ها را برگرفت و آن ها را گواه بر خويشتن ساخت پرسيد: آيا من پروردگار شما نيستم؟ همگى گفتند: آرى گواهى مى دهيم. »

نوزادى بر اساس شناخت (خدا) به دنيا مى آيد؛ همانا خداوند متعال آفريدگار اوست و آن است قول خداوند: «وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللّه ُ»(1)و(2)

سوگند دروغ

2 . على بن ابراهيم در تفسير قول خداوند: «اِنّى لَكما لَمِنَ النّاصِحِينَ»(3) از امام صادق عليه السلام روايت كرده است، كه فرمود:

«چون آدم عليه السلام را از بهشت بيرون كردند، جبرئيل عليه السلام نازل شد و گفت: اى آدم! مگر خدا تو را به دست قدرت خود نيافريد؟ و از روح خود بر تو دميد و فرشتگان را فرمان داد تا تو را سجده كردند و ... حوا عليهاالسلام را به همسرى تو درآورد و تو را در بهشت جاى داد و آن را بر تو روا دانست و به زبان تو را از خوردن اين شجره نهى فرمود، ولى تو خوردى و نافرمانى خدا را كردى!آدم عليه السلام گفت: جبرئيل! ابليس به خدا سوگند خورد كه خيرخواه من است و من گمان نداشتم كه كسى از خَلق خدا به دروغ، بر خدا سوگند ياد كند.»(4)

اعراف

3 . على بن ابراهيم در تفسير قول خداوند: «وَ بَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَ عَلَى

ص: 275


1- . زخرف، 87 : « و اگر از آن ها بپر سى چه كسى آن ها را آفريده است به طور مسلّم گويند: اللّه . »
2- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 49 .
3- . اعراف، 21 : « البتّه كه من خيرخواه شما دو نفر هستم. »
4- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 241 .

الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيَماهُمْ»(1) از بريد به نقل از امام صادق عليه السلام آورده است، فرمود:

«اعراف دو تپه بين بهشت و دوزخ است و (منظور از) رجال امامان عليهم السلامهستند كه بر اعراف به خاطر(گنهكاران از) شيعيان خود مى ايستند، در حالى كه مؤمنان بدون حساب به طرف بهشت روانند، به شيعيان گنهكار خود مى گويند:به برادران خود در بهشت نگاه كنيد كه بى حساب به آن جا روانند! و آن است قول خداوند: «سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَ هُمْ يَطْمَعُونَ»(2) سپس به آن ها گفته مى شود: به دشمنانتان در آتش دوزخ نگاه كنيد! و همان است قول خداى تعالى: «وَ اِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَ نَادَى أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ رِجَالاً يَعْرِفُونَهُم بِسِيَماهُم - فِى النّارِ - قَالُوا مَاأَغْنَى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَ مَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ».(3) سپس به كسانى كه در دوزخند از دشمنان ايشان مى گويند: آيا اين شيعيان و برادران من بودند كه شما در دنيا سوگند ياد مى كرديد خداوند آن ها را به رحمت خود نمى رساند؟!آن گاه ائمه عليهم السلام به شيعيان خود مى گويند: «ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لاَ خَوْفٌ

ص: 276


1- . اعراف، 46 : « ميان آن دو گروه حجابى است و بر اعراف مردانى هستند كه هر كدام از بهشتيان و دوزخيان را از سيمايشان مى شناسند. »
2- . همان، « درود بر شما! امّا وارد نشده اند ولى طمع بسته اند. »
3- . اعراف، 47 و 48 : « امّا چون به سوى ديگر نگاه كنند دوزخيان را در دوزخ مى بينند و مى گويند: پروردگارا ما را با جمعيّت ستمگران قرار نده! و اصحاب اعراف مردانى از دوخيان را كه از سيمايشان مى شناسند صدا مى زنند. گردآورى اموال، نفرت و تكبّر به شما سودى نداد. »

عَلَيْكُمْ وَ لاَ أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ»(1) سپس «نَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّه ُ»(2)و(3)

پيمان الهى

4 . امام صادق عليه السلام در تفسير «وَ اِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِى آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى»(4) فرمود:

«نخستين كسى از رسولان به گفتن «بلى» پيشى گرفت،محمّد صلى الله عليه و آله وسلم بود چه آن كه او نزديكترينِ خلق به خدا و در جايگاهى است كه جبرئيل در شب معراج گفت: يا محمّد! جلو برو! در جايى گام نهاده اى كه هيچ فرشته مقرب و پيامبر مرسل گام ننهاده است. و اگر روح و جان او از آن جايگاه نبود نمى توانست به آن جا برسد! نسبت به خداى عزّوجلّ چنان بود كه خداوند فرمود: «قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى»(5) يعنى بلكه نزديكتر! او چون به فرمان خدا (پيامبر) از دنيا رفت، امر خدا به اولياى او (امامان) عليهم السلام قرار گرفت.

امام صادق عليه السلام فرمود: «پيمان الهى از مردم به ربوبيت خدا و نبوت رسول خدا و امامت اميرالمؤمنين وامامان عليهم السلام بود،

ص: 277


1- . اعراف، 49 : « وارد بهشت شويد، نه ترسى بر شماست و نه غم و اندوهى. »
2- . اعراف، 50 : « دوزخيان بهشتيان را صدا مى زنند كه مقدارى آب يا از آن چه خدا به شما روزى داده است، به ما ببخشيد! »
3- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 243 .
4- . اعراف، 172 : « هنگامى كه پروردگارت از فرزندان آدم، ذريّه آن ها را برگرفت و آن ها را گواه بر خويشتن ساخت از آن ها پرسيد: آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آرى. »
5- . نجم، 9 : « تا اين كه فاصله ميان او به اندازه دو كمان يا كم تر شد. »

فرمود: آيا من پروردگار شما و محمّد پيامبر شما و على امام شما و امامانِ هدايتگر، امامان شما نيستند؟ گفتند: آرى ما شاهد بوديم. خداى تعالى فرمود: «اَنْ تَقُولُوا يَومَ الْقِيامَةِ - تا روز قيامت نگوييد - اِنّا كُنّا عَنْ هذا غافِلِينَ»(1) بنابراين نخستين پيمانى كه خداوند متعال گرفت از انبيا بر ربوبيت خود بود و همان است قول خداوند: «وَاِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّين مِيثَاقَهُمْ»(2) پس همه ى پيامبران را ذكر كرده، سپس برترين آن ها را با نامشان مشخّص نمود فرمود:يا محمّد! رسول خدا را جلوانداخت، زيرا كه او برترين انبيا است از نوح، ابراهيم، موسى و عيسى بن مريم كه اين پنج تن، بالاترين پيامبران و رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم برترين همه است.

آن گاه پس از آن، پيمان رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم را بر انبيا به ايمان به وى و يارى اميرالمؤمنين عليه السلام گرفت و فرمود: «وَ اِذْ أَخَذَ اللّه ُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُم مِن كِتَابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ - يعنى رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم - لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنصُرُنَّهُ»(3) يعنى اميرالمؤمنين عليه السلام و بهامت هاى ايشان خبر او و خبر ولى او از امامان عليهم السلام را داد.»(4)

ص: 278


1- . اعراف، 172 : « روز قيامت نگوييد ما از اين موضوع توحيد غافل بوديم. »
2- . احزاب، 7 : « و هنگامى كه از پيامبران پيمان گرفتيم و هم چنين از تو و... »
3- . آل عمران، 81 : « و چون خداوند پيمان مؤكّد از پيامبران گرفت كه هر گاه كتاب و دانش به شما دادم سپس پيامبرى سوى شما آمد كه آن چه با شماست تصديق كند حتماً به او ايمان آوريد و او را يارى كنيد. »
4- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 245 .

رجعت

5 . از ابوبصير به نقل از امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنصُرُنَّهُ»(1) آورده است، فرمود:

«خداوند هيچ پيامبرى را از آدم عليه السلام تا آخر (تا پيامبر خاتم) مبعوث نكرد، مگر اين كه به دنيا برگردد و بجنگد و رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم و اميرالمؤمنين عليه السلام را يارى كند. وانگهى براى انبيا عليهم السلام بر رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نيز پيمان گرفت و فرمود: يا محمّد! بگو: «آمَنَّا بِاللّه ِ وَ مَا أُنْزِلَ عَلَيْنَاَ وَ مَا أُنزِلَ عَلَى اِبْرَاهِيمَ وَ اِسْمَاعِيلَ وَ اِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ وَ مَا أُوتِىَ مُوسَى وَعِيسَى وَ النَّبِيُّونَ مِن رَبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»(2)و(3)

فراموشى پيمان

6 . ابن مِسكان مى گويد: راجع به تفسير قول خداوند: «وَ اِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِى آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى»(4) از امام صادق عليه السلام پرسيدم:

آيا اين (گفتگو) علنى بود؟ فرمود:

«آرى، پس شناسايى ثابت شد، ولى آن جايگاه را فراموش كردند و بزودى يادآور خواهند شد و اگر چنين نبود كسى خالق و رازق

ص: 279


1- . آل عمران، 81 .
2- . آل عمران، 84 : « بگو به خدا و به آن چه بر ما و ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، يعقوب و اسباط نازل شده و آن چه به موسى و عيسى و همه پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده، ايمان آورده ايم و ميان آن ها فرقى نمى گذاريم و در برابر خدا تسليميم. »
3- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 246 .
4- . اعراف، 172 .

خود را نمى شناخت. بعضى از آن ها در عالم ذر به زبان اقرار كردن، ولى به قلب خود ايمان نداشتند از اين رو خداوند فرمود: «فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا مِن قَبْلُ»(1)و(2)

ابليس از فرشتگان نيست

امام صادق عليه السلام فرمود:

«فرشتگان گمان داشتند كه ابليس از ايشان است، در صورتى كه در علم خدا بود كه وى از ايشان نيست. از اين رو خداوند باطن او را وسيله نخوت و كبر او درآورد و گفت: «خَلَقْتَنِى مِن نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِينٍ»(3)و(4)

تعليم حج

7 . امام صادق عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم آورده است، فرمود: موسى عليه السلام از پروردگارش خواست تا بين او را با پدرش آدم عليه السلام آن موقعى كه او را در امر نماز به معراج برد، جمع كند! خداوند هم جمع كرد. موسى عليه السلام گفت: اى آدم! خداوند تو را به دست قدرت خود آفريد و از روح خود در تو دميد و فرشتگانش را براى سجده تو واداشت و بهشت را بر تو ارزانى فرمود و در جوار خود تو را جا داد و قبلاً با تو سخن گفت سپس تو را از يك درخت نهى فرمود، تو از آن درخت خوددارى نكردى تا بدان جهت به زمين فرود آورد، تونتوانستى از آن خويشتن دارى كنى تا

ص: 280


1- . اعراف، 101 .
2- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 247 .
3- . اعراف، 12 : « مرا از آتش آفريده اى و او را از خاك و گِل. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 5 .

اين كه ابليس فريبت داد و از او اطاعت كردى. بنابراين تويى كه به خاطر نافرمانيت خداوند از بهشت بيرون كرد! آدم عليه السلام گفت: پسر عزيزم با پدرت در غم آن چه در امر آن درخت آمده، مدارا كن! پسرم! دشمنم از راه مكر و فريب به سراغ من آمد و به خداوند براى من سوگند ياد كرد كه او در رايزنى اش بر من از خيرخواهان است. به اين ترتيب كه به من خيرخواهانه گفت: اى آدم! من غمخوار توام! گفتم: چگونه؟ گفت: من با تو همدم بودم و به خاطرنزديكى تو به من! در حالى كه از جايى كه هستى به جايى كه خوش ندارى بيرون خواهى رفت.

گفتم: راه چاره چيست؟ گفت: راه چاره اينك همراه تو است. آيا نمى خواهى تو را بر درخت جاودانگى و سلطنت پايدار راهنمايى كنم؟ بنابراين هر دو، تو و همسرت از آن درخت بخوريد تا با من در بهشت هميشه باشيد! و به دروغ برايم به خدا سوگند ياد كرد كه از جمله خيرخواهان است، و اى موسى! من گمان نمى كردم كه كسى به دروغ بر خدا سوگند بخورد و به سوگند او اعتماد كردم. اين است عذر من. بنابراين پسرم! آيا در آن چه خداوند بهتو نازل كرده است راهى پيدا مى كنى كه خطاى من پيش از آفرينشم رقم خورده باشد؟ موسى عليه السلام گفت: مدت درازى است. رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: آدم عليه السلام حج را به موسى عليه السلام آموخت».(1)

ص: 281


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 7 .

اصحاب اعراف

8 . طيار مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم:اصحاب اعراف چه كاره اند؟ فرمود:

«خوبى ها و بدى هاى آن ها برابر است، اگر خدا آنان را وارد بهشت كند به رحمت خود كرده و اگر عذابشان كند به ايشان ستم نكرده است.»(1)

روز نداى يكديگر

9 . امام صادق عليه السلام فرمود:

««يَومَ التَّناد»(2) روزى است كه دوزخيان اهل بهشت را ندا مى كنند كه بر ما از آن آب مرحمت نماييد!»(3)

اصحاب موسى

10 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«موسى عليه السلام هفتاد مرد از قوم خود را برگزيد و چون ايشان را زلزله ى عظيمى گرفت، گفت: پروردگارا! اصحابم! اصحابم! خطاب رسيد: من عوض آن ها را به تو مى دهم، كسانى را كه از ايشان براى شما بهتر است. گفت: من ايشان را شناختم و بوى ايشان را دريافتم. فرمود: پس خداوند آن ها را برانگيخت و بر ايشان پيامبرانى فرستاد.»(4)

ص: 282


1- . همان، ج 2 ، ص 21 .
2- . غافر، 32 : « روز نداى يكديگر. »
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 23 .
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 31 .

برترين پيامبران

11 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«يكى از قريش به رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم گفت: به چه چيزى شما بر پيامبران پيشى گرفتى در حالى كه آخرين فردى بودى كه مبعوث شدى و پايان بخش آن ها بودى؟ فرمود: من نخستين كسى بودم كه به پروردگارم اقرار نمودم و اولين كسى كه جواب دادم، موقعى كه از پيامبران پيمان گرفت و آنان را گواه بر خودشان قرار داد (فرمود:) آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند:آرى، من نخستين كسى بودم كه گفتم: آرى. بنابراين در اقرار به خدا، من برايشان پيشى گرفتم.»(1)

ميثاق ذر

12 . زراره مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «وَ اِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِى آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ...»(2) پرسيدم، فرمود:

«محمّد صلى الله عليه و آله وسلم نخستين كسى بود كه آرى گفت.» گفتم:آيا آن ديدار به چشم بود؟ فرمود: «شناخت را در دل آن ها استوار كرد ولى آن ها اين پيمان را فراموش كردند و به زودى يادآور خواهند شد و اگر چنين نبود كسى آفريدگار و روزى دهنده ى خود را نمى شناخت».(3)

ص: 283


1- . همان.
2- . اعراف، 172 : « ... و آن ها را گواه بر خويشتن نمود؛ آيا من پروردگار شما نيستم؟ همگى گفتند: آرى گواهى مى دهيم. »
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 37 .

من پروردگار شما نيستم؟

13 . ابوبصير مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: مرا از عالم ذر خبر دهيد! آن موقعى كه خداوند آن ها را بر خودشان گواه گرفت و (گفت:) آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آرى و بعضى خلاف آن چه را كه اظهار كردند، در دل پنهان داشتند! گفتم: چگونه آن ها سخن (خدا) را فهميدند وقتى كه به ايشان گفته شد: آيا من پروردگار شما نيستم؟ فرمود:

«خداوند در ايشان چيزى (نيرويى) قرار داده بود كه هر گاه از آن ها سؤال شود، پاسخ دهند.»(1)

سوء يعنى ...

14 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«خداوند در كتاب خود مى فرمايد: «وَ لَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ مَا مَسَّنِىَ السُّوءُ»(2) يعنى فقر و تنگدستى.»(3)

گناه ترك شده

15 . زيدبن ابى اسامه مى گويد: از امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند: «اِنّ الَّذِينَ اتَّقَوا اِذا مَسَّتْهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيطانِ تَذَكَّرُوا فَاِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»(4) پرسيدم، فرمود:

ص: 284


1- . همان، ص 39 .
2- . اعراف، 188 : « زيرا اگر از اسرار نهان آگاهى داشتيم منافع فراوانى براى خود مى ساختيم و هيچ گونه زيانى به من نمى رسيد. »
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 40 .
4- . اعراف، 201 : « كسانى كه تقوا پيشه كردند، هرگاه وسوسه هاى شيطانى آن ها را احاطه كند به ياد خدا مى افتند و در اين هنگام راه حق را به روشنى مى بينند. »

«آن گناهى است كه بنده اى قصد آن را مى كند، ولى به خود مى آيد و آن را ترك مى گويد.»(1)

خير و نيكى به دست اوست

16 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «وَ اذْكُر رَبَّكَ فِى نَفْسِكَ تَضَرُّعا وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ و الآصَالِ»(2) آورده است، فرمود:

«شامگاهان مى گويى: هيچ معبودى نيست جز خداى يگانه بى شريك، ملك و ستايش او را سزاست، زنده مى كند و مى ميراند و مى ميراند و زنده مى كند و او بر هر كارى تواناست.»گفتم:

«بيده الخير» خير به دست اوست؟ فرمود: «خير و نيكى به دست اوست، ولى همان طورى كه به تو مى گويم: ده مرتبه (بگو:) و به خداى شنواى دانا پناه مى برم، از وسوسه هاى شياطين و پروردگارا به تو پناه مى برم از اين كه آن ها نزد من حاضر شوند. به راستى كه خداوند شنوا و داناست. ده مرتبه موقع طلوع و ده بار موقع غروب آفتاب مى گويى.»(3)

علم الكتاب

17 . عبداللّه بن وليد مى گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود:

«اصحاب تو درباره اميرالمؤمنين عليه السلام و عيسى و موسى عليهماالسلامچه

ص: 285


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 41 .
2- . اعراف، 205 : « پروردگارت را در دل خود از روى تضرّع و خوف ياد كن و آهسته و آرام نام او را بر زبان جارى كن صبحگاهان و شامگاهان! »
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 1 ، ص 44 .

مى گويند؟ آيا آن ها داناترند؟» عرض كردم:آن ها كسى را بر پيامبران اولوالعزم مقدّم نمى دارند. فرمود: «اما تو اگر بخواهى با آن ها به كتاب خدا احتجاج كنى مى توانى دليل بياورى!» مى گويد:پرسيدم: آن دليل كجاى كتاب خداست؟ فرمود: «خداوند درباره ى موسى عليه السلام فرمود: «وَ كَتَبْنَا لَهُ فِى الْأَلْوَاحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً»(1) و نفرمود: همه چيز و درباره عيسى عليه السلام فرمود: «وَ لِأُبَيِّنَ لَكُم بَعْضَ الَّذِى تَخْتَلِفُونَ فِيهِ...»(2) و نفرمود: همه چيز. ولى درباره صاحب شما(على عليه السلام) فرمود: «كَفَى بِاللّه ِ شَهِيد بَيْنِى وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»(3)و(4)

اعراف ما هستيم

18 . امام صادق عليه السلام فرمود: ابن كوّاء خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام آمد و گفت: يا اميرالمؤمنين! «وَ عَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيَماهُمْ»(5) (يعنى چه؟) فرمود:

«آن اعراف ما هستيم كه ياران خود را به سيمايشان مى شناسيم و ماييم آن اعرافى كه خداى عزّوجلّ شناخته نشود، مگر بر

ص: 286


1- . اعراف، 145 : « در الواحى كه بر موسى نازل كرديم از هر موضوعى اندرز كافى و مسائل مورد نياز را شرح داديم. »
2- . زخرف، 63 : « هنگامى كه عيسى با در دست داشتن بيّنات آمد، گفت: من براى شما حكمت آورده ام تا بعضى امورى را كه پيوسته در آن ها اختلاف داريد براى شما بيان كنم. »
3- . رعد، 43 : « (اين كافران مى گويند: تو پيامبر نيستى، بگو:) همين كافى است كه ميان من و شما خدا و كسانى گواه باشند كه علم كتاب نزد آن هاست. »
4- . صفار قمى، بصائر الدرجات، ص 229 .
5- . اعراف، 46 : « بر اعراف مردانى هستند كه هر يك از دوزخيان را از سيمايشان مى شناسند. »

صراط.

بنابراين وارد بهشت نكند مگر كسى را كه ما را بشناسد و ما او را بشناسيم و وارد دوزخ نگرداند مگر كسى را كه ما را نشناسد و ما او را نشناسيم! همانا خداوند اگر مى خواست خود را به بندگان بشناساند، مى شناساند ولى ما را درهاى (شناخت خود) و جاده و راه و جهتى قرار داد كه از آن سو به درگاه او بيايند. بنابراين هر كس از ولايت ما منحرف شود يا ديگرى را بر ما برترى دهد به يقين از راه راست منحرف است و آن كه مردم بر او چنگ زنند با آن كه برود هر جا كه مردم رفتند، برابر نيست.

مردمان به سراغ چشمه هاى كدر و لاى بروند در حالى كه برخى حق برخى را هدر كنند. و رفت آن كه بهسوى ما رفت؛ به جانب چشمه هاى پاك و زلال كه به امر پروردگارشان روانند كه پايان و انقطاع ندارند.»(1)

معرفت امامان

19 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند: «وَللّه ِ الْأَسْماءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا»(2) فرمود:

«به خداسوگند كه ماييم آن اسماء حسنى كه هيچ عملى از بندگان پذيرفته نمى شود، مگر به معرفت ما».(3)

در راه ولايت

20 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «الْحَمْدُ للّه ِ الَّذِى هَدَانَا

ص: 287


1- . صفار قمى، بصائر الدرجات، ص 497 .
2- . اعراف، 180 : « براى خدا نام هاى نيكوست خدا را به آن ها بخوانيد! »
3- . كلينى، الكافى، ج 1 ، ص 143 .

لِهذَا وَ مَا كُنَّا لِنَهْتَدِىَ لَوْلاَ أَنْ هَدَانَا اللّه ُ»(1) فرمود:

«چون روز قيامت شود، پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم اميرالمؤمنين و امامان از فرزندان او عليهم السلامفراخوانده شوند و براى مردم آن ها مشخّص كردند و چون آنان را شيعيانشان ببينند، گويند: سپاس خدايى را كه ما را به اين راه راهنمايى كرد در حالى كه ما خود توان راهيابى را نداشتيم اگر خداوند ما را راهنمايى نكرده بود!» يعنى خداوند ما را در راه ولايت اميرالمؤمنين و امامان از فرزندان وى عليهم السلامراهنمايى كرد.(2)

مردم سه دسته اند

21 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ»»(3) آورده است، فرمود:

«مردم سه دسته اند؛ يك دسته فرمان بردند و فرمان دادند، پس نجات يافتند. دسته اى فرمان بردند ولى ديگران را فرمان ندادند به صورت ذراتى درآمدند و دسته اى نه فرمان بردند و نه فرمان دادند، آن ها هلاك شدند.»(4)

خدا فرمان داده

22 . امام صادق عليه السلام راجع به قول خداوند: «وَ اِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةًقَالُوا

ص: 288


1- . اعراف، 43 : « سپاس مخصوص خداوندى است كه ما را به اين نعمت رهنمون شد و اگر خدا ما را راهنمايى نمى كرد هرگز هدايت نمى يافتيم. »
2- . كلينى، الكافى، ج 1 ، ص 418 .
3- . اعراف، 165 : « امّا هنگامى كه تذكّراتى به آن ها داده شده بود، فراموش كردند. نهى كنندگان از بدى را رهايى بخشيديم ».
4- . كلينى، الكافى، ج 8 ، ص 158 .

وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَ اللّه ُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ اِنَّ اللّه َ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللّه ِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»(1) پرسيدم، فرمود:

«آيا كسى را ديده اى كه معتقد باشد خداوند او را به زنا و مى گسارى يا چيزى از اين قبيل محرمات، فرمان داده باشد؟» گفتم: نه. فرمود: «پس اين زشتى هايى كه مدعى هستند خداوند آنان را بدان ها فرمان داده، چيست؟!» گفتم: خدا و ولىّ خدا بهتر مى دانند. فرمود: «براستى كه اين روش در بين دوستداران رهبران جور است كه مدّعى هستند خداوند آن ها را به رهبرى قومى فرمان داده است در حالى كه خداوندبه ايشان رهبرى آنان را فرمان نداده است. از اين رو خداوند در ردّ بر ايشان فرموده و خبر داده است كه آن ها به او دروغ بسته اند وآن را نسبت به ايشان (فاحشه) زشت كارى ناميده است.»(2)

وفاى به پيمان ازلى

23 . امام صادق عليه السلام آورده است، فرمود:

«هر كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم درود فرستد، معنايش آن است كه من بر سر پيمان و وفاى به عهدى كه قبول كرده ام هستم؛ موقعى كه فرمود: «اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى»»(3)و(4)

ص: 289


1- . اعراف، 28 : « هنگامى كه عمل زشتى را انجام دهند، گويند: اين راه و رسمى است كه نياكان خود را بر آن يافته ايم و خدا ما را به آن دستور داده است! بگو: خداوند هرگز به كارهاى زشت فرمان نمى دهد، آيا به خدايى نسبتى مى دهيد كه نمى دانيد؟! »
2- . نعمانى، الغيبة، ص 131 .
3- . اعراف، 172 .
4- . شيخ صدوق، معانى الاخبار، ص 116 .

استغفار پس از گناه

24 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«چون خداوند به بنده اى اراده خير فرمايد، او مرتكب گناهى شده در پى آن گرفتارى و سختى ببيند و او را به ياد استغفار و طلب آمرزش اندازد و هر گاه خداوند به بنده اى اراده شر نمايد، گناهى مرتكب شود و به دنبال آن نعمتى ببيند تا استغفار را فراموش كند و با آن، گناه را ادامه دهد و همان است قول خداوند متعال: «سَنَسْتَدْرِجُهُم مِنْ حَيْثُ لاَيَعْلَمُونَ».(1) به وسيله نعمت ها در وقت ارتكاب گناهان.»(2)

دوازده نفر

25 . امان بن عمر داماد آل ميثم مى گويد: خدمت امام صادق عليه السلام بودم، سفيان بن مصعب عبدى خدمت آن حضرت شرفياب شد و عرض كرد: خداوند مرا فداى شما گرداند! چه مى فرماييد درباره قول خداوند: «وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ...»؟ فرمود:

«آنان اوصياى آل محمّد صلى الله عليه و آله وسلم دوازده تن هستند كه خدا را نشناسند، مگر كسى كه آن ها را بشناسد وآن ها نيز او را بشناسند.» گفت:

فدايت شوم! اعراف چيست؟ فرمود:

«تپه هايى از مُشك است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم و اوصيا برآنند «يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيَماهُمْ».(3)

ص: 290


1- . اعراف، 182 : « به تدريج از راهى كه نمى دانند در دام مجازات گرفتارشان مى كنيم. »
2- . شيخ صدوق، علل الشّرايع، ج 2 ، ص 248 .
3- . اعراف، 46 .

سفيان گفت: پس من چيزى در آن باره نگويم! پس شعرى از قصيده اى را گفت:

اى سرزمين خرم ايشان! آيا امروز مرا جاى خرمى هست؟ و آيا شب هاى مرا در تو بازگشتى وجود دارد؟ و در همان قصيده مى گويد:

شماييد صاحبان حشر و نشر و پاداش و شما براى روز گرفتارى و ترس پناهگاهيد! و شما بر اعراف يعنى بالاى آن تپه هاييد كه از مشك است، ناز و نعمتش به وسيله شما پراكنده مى شود هشت تن (از ايشان) حاملان عرش هستندو پس از آن ها چهارتن راهنمايان در زمين مى باشند.(1)

سكوت در حال قرائت قرآن

26 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداى تعالى: «وَ اِذَا قُرِى ءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا»(2) آورده است، فرمود:

«آن در حال نماز(3) و غير نماز است.»(4)

ص: 291


1- . مجلسى، بحارالانوار، ج 24 ، ص 252 .
2- . اعراف، 204 : « هنگامى كه قرآن تلاوت مى شود با توجّه گوش دهيد و ساكت باشيد. »
3- . منظور نماز جماعت است.
4- . شيخ طوسى، التبيان فى تفسير القرآن، ج 5 ، ص 81 .

تفسير آياتى از سوره انفال

انفال از آن ماست

1 . ابان بن تغلب از امام صادق عليه السلام تفسير قول خداوند: «يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ للّه ِ وَ الرَّسُولِ»(1) را پرسيد كه درباره ى چه كسى نازل شده است؟ فرمود:«به خدا سوگند كه مخصوص ما نازل شده و كسى در آن شريك ما نيست».(2)

انفال چيست؟

2 . على بن ابراهيم در تفسير خود (مى نويسد:) «بِسْمِ اللّه ِ الرّحمان الرّحيم يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ للّه ِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّه َ وَ أَصْلِحُوا ذَاتَ

ص: 292


1- . انفال، 1 : « از تو درباره ى انفال مى پرسند، بگو: انفال مخصوص خدا و پيامبر است. »
2- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 49 .

بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللّه َ وَ رَسُولَهُ اِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ»(1) پدرم از اسحاق بن عمار نقل كرد كه از امام صادق عليه السلام از انفال پرسيدم، فرمود:

«آن ها آبادى هايى است كه ويران شده و اهل آن ها، آن ها راترك كرده اند. پس به خداو رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم تعلق دارند و هر چه در اختيار شاهان است، مال امام است و هر چه از زمين هاى خَراج است كه با جنگ و سپاه گرفته نشده و هر زمين بدون صاحب و معادن آن ها و هر كه بميرد و سرپرستى نداشته باشد، مال وى از جمله انفال است.» فرمود: «اين آيه در روز بدر موقعى كه مردم به هزيمت رفتند [شكست خوردند]،نازل شد؛ اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم سه دسته بودند: دسته اى كنار خيمه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم بودند و دسته اى سرگرم غارت اموال دشمن بودند و دسته اى هم در پى دشمن كه آن ها را اسير كرده و غنايمى گرفتند. همين كه غنايم و اسيران را جمعكردند، انصار درباره ى اسيران سخن گفتند. خداى تعالى اين آيه را: «مَا كَانَ لِنَبِى أَن يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِى الْأَرْضِ»(2) نازل كرد و چون خداوند، اسيران و غنايم را بر ايشان مباح كرد، سعدبن مُعاذ كه از جمله ايستادگان كنار خيمه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم بود گفت: يا رسول اللّه ! ما را خوددارى از جهاد و ترس از دشمن مانعپيگيرى و تعقيب دشمن نشد بلكه ما ترسيديم از كنار شما برويم، سپاه مشركان به سمت شما بيايد! در حالى كه بزرگان مهاجرين و

ص: 293


1- . انفال، 1 : « از خدا بترسيد و بين خود اصلاح كنيد و برادرانى را كه با هم ستيزه كرده اند آشتى دهيد و خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد اگر ايمان داريد. »
2- . انفال، 67 : « هيچ پيامبرى حق ندارد اسيران جنگى داشته باشد تا جاى پاى خود را در زمين محكم بكند و ضربه هاى كارى بر پيكر دشمن وارد سازد! »

انصار كنار خيمه ايستاده بودند و كسى از ايشان ترديدى نداشت، در حالى كه يا رسول اللّه ! مردم زيادند و غنايم اندك! هر گاه به اينان مرحمت كنيد، چيزى براى اصحابتان نماند! و از آن بيم داشت كه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم غنايم و آن چه را كه از كشتگان غارت شده بين قاتلان تقسيم كند و به كسانى كه كنار خيمه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم در عقب بودند، چيزى نرسد.

از اين رو مابين آن ها اختلاف افتاد تا آن جا كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم پرسيدند: اين غنايم مالكيست؟ خداوند آيه: «يَسْأَلُونَكَ...»(1) را نازل كرد و مردم برگشتند در حالى كه چيزى از غنايم براى آن ها نبود. پس از آن اين آيه نازل شد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَىْ ءٍ فَأَنَّ للّه ِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ»(2) آن گاه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم بين آن ها تقسيم كرد.

سعدبن ابى وقاص گفت: يا رسول اللّه ! آيا به سواران قوم كه پشتيبانى مى كردند، به قدر افراد ناتوان (پيادگان) مرحمت مى كنى؟ پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: مادرت بهعزايت بنشيند! آيا كسى جز ناتوانان را يارى مى كنيد؟!» امام عليه السلام فرمود: «رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم در جنگ بدر، خمس غنايم را جدا نكرد و همه را بين اصحاب خود تقسيم كرد. پس از جنگ بدر، شروع به گرفتن خمس فرمود. و اين قول خداوند:

ص: 294


1- . انفال، 1 .
2- . انفال، 41 : « و بدانيد هرگونه غنيمتى نصيب شما مى شود يك پنجم آن از آنِ خدا و پيامبر و ذى القربى امامان اهل بيت و يتيمان، مسكينان و واماندگان در راه مى باشد. »

« يَسْأَلُونَكَ عَنِ الاَنْفالِ » پس از پايان جنگ بدر نازل شد وآن را در آغاز سوره نوشتند و رفتن پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم به آن جنگ را پس از آن».(1)

فضيلت قرائت سوره ى توبه و انفال

3 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«هر كس در هر ماهى، سوره ى برائت (توبه) و انفال را بخواند هرگز نفاق بر (دل) او وارد نشود و به حق از شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام بوده و روز قيامت با شيعيان على عليه السلام از غذاهاى بهشتى خورد تا مردم از حساب خلاص شوند.»(2)

ثبات قدم در ولايت

4 . جابر مى گويد: از امام صادق عليه السلام از باطن اين آيه: «وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِنَ السَّماءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُم بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ»(3) پرسيدم، فرمود:

«آن (آب) على عليه السلام است كه قلب دوستانش را پاكيزه كند، و اما قول خداوند: «وَ يُذْهِبٌ عَنْكُمُ رِجْزَ الشَّيْطانِ» هر كه على عليه السلام را دوست بدارد، آلودگى را از او برطرف مى كند و دلش را قوت مى بخشد. «وَ لِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ» مقصود على عليه السلام است، هر كه على عليه السلام را دوست بدارد، خداوند دل او را

ص: 295


1- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 254 .
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 46 .
3- . انفال، 11 : « آبى از آسمان براى شما مى فرستد تا بدان وسيله شما را پاكيزه كند و پليدى شيطان را از شما دور سازد. خداوند مى خواست با اين نعمت دل هاى شما را محكم و گام هاى شما را استوار گرداند. »

به على پيوند مى دهد، در نتيجه بر ولايت او ثابت قدم مى گردد.»(1)

خواص آب باران

5 . ابوبصير به نقل از امام صادق از قول پدر و نياكانش از اميرالمؤمنين عليهم السلامآورده است، فرمود:

«از آب آسمان بياشاميد كه بدن را پاك و بيمارى ها را برطرف مى كند. خداوند فرموده است: «وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِنَ السَّماءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُم بِهِ...»(2)و(3)

در دل خود منكر بوده است

6 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءُ قَلْبِهِ»(4) فرمود:

«آن عبارت است از اين كه كسى چيزى را با گوش، چشم، زبان و دستش مايل است، اما اگر چيزى از اين خواسته ها او را به خود مشغول كند در حقيقت آن چيز را انجام نمى دهد، مگر در دل خود منكر آن بوده است. آن چه را كه انجام مى دهد، قبول ندارد و خود او مى داند كه در آن خبرى از حق و راستى نيست.»(5)

ص: 296


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 59 .
2- . انفال، 11 .
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 61 .
4- . انفال، 24 : « خداوند ميان انسان و قلب او حايل مى شود. »
5- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 63 .

اولياى خدا

7 . امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند: «وَ هُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا كَانُوا أَوْلِيَائَهُ»، فرمود:

«مشركان سرپرستان خانه خدا نبودند «اِنْ أَوْلِياؤُهُ اِلاَّ الْمُتَّقُونَ» بلكه اولياى خدا هر جا باشند، به خانه خدا سزاوارتر از مشركانند «وَ مَا كَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَيْتِ اِلاَّ مُكَاءً وَ تَصْدِيَةً»(1) فرمود: «نماز آن ها جز سوت و كف زدن نبود.»(2)

قيام امام عصر(عج)

8 . از امام صادق عليه السلام تفسير قول خداوند: «قَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَايُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً»(3) و «حَتَّى لاَتَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ للّه ِ»(4) را پرسيدند، فرمود:

«(وقت) تأويل اين آيه نرسيده است، پس از قيام قائم ما (عج) هر كه او را درك كند، آن چه را كه مربوط به تأويل اين آيه است، خواهد ديد و آيين محمّد صلى الله عليه و آله وسلم همان شب به جايى كه بايد برسد، مى رسد به طورى كه طبق فرموده ى خداوند بر پشت زمين، شركى نخواهد بود.»(5)

ص: 297


1- . انفال، 34 و 35 : « و حال اين كه آن ها مانع رفتن مؤمنان به مسجدالحرام مى شوند، آن ها هرگز سرپرستان اين مركز مقدس نبودند، تنها كسانى حق سرپرستى را دارند كه پرهيزكار باشند، نماز آن ها كنار خانه خدا چيزى جز صوت كشيدن و كف زدن نبود. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 66 .
3- . توبه، 36 : « با مشركان دسته جمعى پيكار كنيد همان گونه كه با شما مى جنگند. »
4- . انفال، 39 : « تا فتنه برچيده شود و دين يك پارچه براى خدا باشد. »
5- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، 67 .

ورود در ولايت

9 . از امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «وَاِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا»(1) پرسيدند: سِلم چيست؟ فرمود:

«ورود شما در امر (ولايت)».(2)

ميراث

10 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«چون على بن ابى طالب عليه السلام با عثمان بن عفان درباره ى مردى كه بميرد و كسى از بستگانش نباشد تا از او ارث ببرد و خويشاوندانى باشند كه وارث او نيستند و سهم واجبى ندارند، اختلاف نظر پيدا كردند. على عليه السلام فرمود: ميراث وى مال خويشاوندان اوست به اين دليل كه خداوند مى فرمايد: «و أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِى كِتَابِ اللّه ِ»(3) و عثمان مى گفت: من ارث او را در بيت المال مسلمين مى گذارم و كسى از خويشاوندان او از او ارث نمى برد.»(4)

ذى القربى

11 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداى تعالى: «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَىْ ءٍ فَأَنَّ للّه ِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبَى»(5) فرمود:

ص: 298


1- . انفال، 61 : « اگر آن ها تمايل به سازش نشان دادند تو نيز تمايل نشان ده! »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 85 .
3- . انفال، 75 .
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 95 .
5- . انفال، 41 : « و بدانيد هرگونه غنيمتى نصيب شما مى شود يك پنجم آن مال خدا و پيامبر و ذى القربى امامان اهل بيت است. »

(ذى القربى) اميرالمؤمنين و امامان عليهم السلاماست.»(1)

طلب آمرزش

12 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: براستى كه شما را حيات و ممات من خير است. گفتند: يا رسول اللّه ! اما در زمان حيات شما را مى دانيم، بفرماييد در وفات شما چه خيرى براى ماست؟ فرمود: اما در حيات من، خداى عزّوجلّ فرموده است: «وَ مَا كَانَ اللّه ُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ»(2) و اما در ممات من، اعمال شما را به من عرضه مى كنند و من براى شما طلب آمرزش مى كنم.»(3)

او حائل مى شود

13 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّه َ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»(4) فرمود:

«خداوند بين (قلب) آدمى و بين اين كه او باطل را حق بداند حايل مى شود. و بعضى گفته اند خداى تعالى بين شخص و قلب او به وسيله مرگ حايل مى شود.

امام صادق عليه السلام فرمود:

«خداى متعال بنده را از شقاوت به سعادت منتقل مى كند، ولى از سعادت به شقاوت منتقل نمى كند».(5)

ص: 299


1- . كلينى، الكافى، ج 1 ، ص 414 .
2- . انفال، 33 : « هيچگاه خداوند آن ها را مجازات نخواهد كرد در حالى كه تو ميان آن ها هستى. »
3- . كلينى، الكافى، ج 8 ، ص 254 .
4- . انفال، 24 .
5- . شيخ صدوق، التوحيد، ص 358 .

تفسير آياتى از سوره توبه

مُهر شدن قلب

1 . جابر نقل مى گويد: از امام صادق عليهم السلام شنيدم مى فرمود:

«رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم اصحاب خود را فرا مى خواند، هر كه را خداوند اراده خير كرده بود، آن چه را كه او را به سمت آن فراخوانده بود، مى شنيد و مى فهميد و هر كه را خداوند (در اثر نالايقى خود او) اراده شر داشت بر قلبش مهر مى زد، او نه مى شنيد و نهمى فهميد و همان است قول خداى تعالى: «اِذَا خَرَجُوا مِنْ عِندِكَ قَالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَاذَا قَالَ آنِفا أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللّه ُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاَهُمْ»(1) و فرمود: «اِنَّكَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَ لاَتُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ اِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ وَ مَا أَنتَ بِهَادِى الْعُمَيِ عَن

ص: 300


1- . محمّد، 16 : « هنگامى كه از نزد تو خارج مى شوند به كسانى كه خداوند علم و دانش بخشيده، مى گويند: الآن چه گفت: آن ها كسانى هستند كه خداوند بر قلب هايشان مهر نهاده است. »

ضَلاَلَتِهِمْ اِن تُسْمِعُ اِلاَّ مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُسْلِمُونَ»(1)و(2)

شهادت حسين عليه السلام

2 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«حسين عليه السلام همراه مادرش بود، او را حمل مى كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم او را گرفت و فرمود: «خداوند قاتل تو و غارت كننده ى لباس هاى تو را لعنت كند و خداوند هم يارى كنندگان بر ضد تو را نابود سازد و بين من و كسانى را كه بر ضد تو هم يارى كردند، حكم كند!فاطمه زهرا عليهاالسلام عرض كرد: پدر! چه مى فرماييد؟ پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: دخترم به ياد آزار و ستم (يا مكر) و تجاوزى كه پس از من و تو به او مى رسد، افتادم و او در آن روز با جمعى است كه گويى ستارگان آسمانند؛ بر يكديگر در شهادت سبقت مى گيرند و گويى من سپاه ايشان را مى بينم و تا محل رحلت و تربت آن ها را مشاهده مى كنم! فاطمه عليهاالسلام گفت: پدر! جايى كه شما توصيف مى كنيد كجاست؟ پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: جايى به نام كربلا كه سراى گرفتارى و بلا براى من و امّت من است كه (در برابر ايشان) بدان امّت من، خروج مى كنند و اگر يكى از آن ها را اهل آسمان ها و زمين هاشفاعت كنند، شفاعت شان پذيرفته نشود و آن ها هميشه در آتش دوزخند.

فاطمه عليهاالسلام گفت: پدرجان! بنابراين او (حسين) كشته مى شود؟

ص: 301


1- . نمل ،80 و 81 : « چراكه تو نمى توانى سخنت را به گوش مردگان برسانى حتّى كسانى كه گوش هاى آن ها كر است مخصوصاً هنگامى كه پشت كنند و از تو دور شوند و تو نمى توانى نابينايان را از گمراهيشان بازگردانى... »
2- . اصل حضرمى الاصول الستة عشر، ص 67 .

پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: آرى دخترم در حالى كه هيچ كشته اى پيش از او نبوده است كه آسمان ها و زمين ها و فرشتگان (و حيوانات بيابان) و گياهان، درياها و كوه ها بر او بگريند و اگر براى آن ها اذن بود، روى زمين جاندارى نمى ماند! گروهى از دوستداران ما به (زيارت) او بيايند كه در زمين داناتر به خدا و استوارتر به حق ما از ايشان باشد و روى زمين كسى جز ايشان متوجه وى نباشد. آنانند چراغ ها در تاريكى هاى ستم و آن ها شفاعت كنندگانند و فرداى قيامت واردحوض من مى شوند كه من به سيمايشان آن ها و هر ديندار را (كه طالب امامان خود هستند) و طالب ما و جز ما را نمى طلبند، مى شناسم و همان ها قوام زمين هستند و به خاطر ايشان، باران نازل مى شود.

فاطمه عليهاالسلام گفت: پدرجان! اِنا للّه و گريه كرد پيامبر فرمود: اهل بهشت همان شهيدان در دنيا هستند كه «خداوند جان و مالشان را خريدارى مى كند و در برابر اين، متاع بهشت را به آنان مى دهد. آن ها در راه خدا مى جنگند و دشمنان را مى كشند و خود كشته مى شوند.»(1) بنابراين آن چه در نزد خداست بهتر از دنيا و هر چه در دنياست مى باشد؛ كشته شدن (در راه خدا)بهتر از مرگ طبيعى است. هر كه را قتل مقرر شده باشد به بستر قتل (شهادت) خود درآيد و كسى هم كه كشته نشود به زودى خواهد مُرد.

يا فاطمه، دختر محمّد! دوست ندارى كه فردا(ى قيامت) (تو را فرمان رسد) و تو در وقت حساب درباره اين خلق، فرمان خدا را ببرى؟ آيا نمى خواهى كه پسرت از حاملان عرش باشد؟ آيا نمى پسندى كه به سراغ پدرت بيايند و از او درخواست شفاعت

ص: 302


1- . برگرفته از سوره توبه، 11 . م.

كنند؟ آيا راضى نيستى كه همسرت، خلق را در روز تشنگى از حوض كوثر دور سازد و دوستانش را از آن سيراب كند و دشمنانش را از آن دور كند؟ آيا نمى پسندى كه شوهرت تقسيم كننده ى دوزخ باشد و به آتش دستور دهد و او اطاعت كند؛ هر كه را بخواهد از آن بيرون كند و هر كه را بخواهد واگذارد. آيا نمى خواهى كه ببينى فرشتگان در اطراف آسمان به تو مى نگرند و به سوى آن چه تو فرمان دهى و به همسرت نگاه كنند در حالى كه مردمان حاضرند و او با ايشان در پيشگاه خدا، مخاصمه مى كند. پس به نظر تو، خداوند با قاتل فرزندانت و قاتلين تو وقتى كه حجت او بر خلايق پيروز شود،چه مى كند و آتش مأمور باشد كه از او فرمان ببرد. آيا تو راضى نيستى كه فرشتگان بر مصيبت پسرت بگريند و همه چيز بر او افسوس خورد؟ آيا نمى خواهى تا هر كه به زيارت (قبر) او آيد در ضمانت و حمايت خدا باشد و به منزله كسى باشد كه حج خانه خدا و عمره را بجا آورده است و از رحمت خدا، چشم برهم زدنى دور نباشد. و چون بميرد، شهيد از دنيا رود و اگر بماند همواره فرشتگان نگهبان تا باقى است براى او دعا كنند و پيوسته در حفاظت و امنيت الهى باشد تا دنيا را ترك كند.

فاطمه عليهاالسلام گفت: پدرجان! من تسليم و راضيم و بر خدا توكل مى كنم! پس پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم دست بر قلباو و بر چشمانش كشيد و فرمود: من و همسرت و تو و دو پسرت در جايگاهى هستيم كه تو خرسند و دلخوشى.»(1)

ص: 303


1- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 55 .

لباس طواف

3 . على بن ابراهيم (قمى) در تفسير قول خداوند: «بَرَاَةٌ مِنَ اللّه ِ وَ رَسُولِهِ اِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُم مِنَ الْمُشْرِكِينَ»(1) از ابوالصباح به نقل از امام صادق عليه السلام آورده است، فرمود:

«اين آيه پس از مراجعت رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم از جنگ تبوك در سال هفتم هجرى نازل شد و رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم چون مكه را فتح كرد، در آن سال مشركان را از حج، مانع نشد. و در بين عرب، سنتى بود كه هر كس وارد مكه مى شد و با لباس، خانه [كعبه] را طواف مى كرد، روا نبود كه آن لباس ها را نگه دارد، آن ها را صدقه مى دادند و پس از طواف، آنلباس ها را نمى پوشيدند و هر كس به مكه مى آمد، لباس عاريه مى گرفت و با آن طواف مى كرد سپس باز مى گرداند و هر كس هم عاريه پيدا نمى كرد، جامه هايى كرايه مى گرفت. و آن كه عاريه و كرايه، پيدا نمى كرد، جز يك جامه نداشت و برهنه، خانه را طواف مى كرد.

زنى از عرب ها آمد، خوشگل و زيبا، جامه عاريه يا كرايه خواست، بدست نياورد. به او گفتند:اگر با لباس هايت طواف كنى بايد آن ها را صدقه دهى. گفت: چگونه آن ها را صدقه دهم در حالى كه من جز آن ها لباسى ندارم. از اين رو برهنه طواف كرد در حالى كه مردم او را مى ديدند...»(2)

ص: 304


1- . برائت، 1 : « اين اعلام برائت و بيزارى خداوند و پيامبرش از مشركانى است كه با آن ها عهد بسته ايد. »
2- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 28 .

حد جِزيه

4 . در تفسير قول خداوند: «قَاتِلُوا الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّه ِ وَ لاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَ لاَيُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّه ُ وَ رَسُولُهُ وَ لاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَ هُمْ صَاغِرُونَ»(1) از زراره نقل شده است كه مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: حد جزيه بر اهل كتاب چقدر است؟ و آيا بر ايشان چيز قابل توصيف (و مشخّصى) است كه قابل تجاوز به غير آن نيست؟ فرمود:

«آن در اختيار امام است. از هر فرد ايشان، هر مقدار كه بخواهد مى گيرد به اندازه ى توانايى هاى مالى او.آن ها قومى هستند كه عوض خودشان را مى پردازند مبادا به بردگى كشيده شوند يا كشته شوند. از اين رو به قدر توانايى آن ها از ايشان گرفته مى شود تا اسلام بياورند. زيرا كه خداوند فرموده است: «حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَ هُمْ صَاغِرُونَ».

گفتم:

چگونه خضوع دارد در حالى كه به آن چه از او گرفته مى شود، اهميت نمى دهد؟ فرمود: «نه، تا احساس ذلت كند در برابر آن چه از او مى گيرند و از آن بابت رنجيده شده و تسليم گردد.»(2)

ص: 305


1- . توبه، 29 : « با كسانى كه به خدا و روز قيامت ايمان ندارند پيكار كنيد و آن چه را كه خدا و پيامبرش تحريم كرده حرام نمى شمرند و به طور كلى آيين حق را قبول ندارند؛ اين حكم درباره آن هاست كه اهل كتاب اند، اين مبارزه تا زمانى خواهد بود كه جزيه را با دست خود با خضوع بپردازند. »
2- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 308 .

پنهان در غار

5 . در تفسير قول خداوند: «اِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّه ُ اِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ اِذْ هُمَا فِى الْغَارِ اِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَتَحْزَنْ اِنَّ اللّه َ مَعَنَا»(1) در حديث مرفوعى تا امام صادق عليه السلام آورده است، فرمود:

«چون رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم در غار به فلانى گفت: من گويى كشتى جعفر (طيار) را مى بينم كه در دريا با اصحابش حضور دارد و به انصار مى نگرم كه در آستانه خانه هايشان به خاطر خدا ايستاده اند.

فلانى گفت: يا رسول اللّه ! آيا شما مى بينيد؟ فرمود: آرى. گفت: آن ها را به من هم نشان دهيد! پيامبرصلى الله عليه و آله وسلم دست بر چشمان او كشيد و آن ها را ديد. با خود گفت: اكنون باور كردم كه تو جادوگرى! رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: تو راست گفتى!»(2)

يكى از دو نيكى

6 . على بن عقبه به نقل از پدرش مى گويد: من با مُعلّى خدمت امام صادق عليه السلام رسيديم، فرمود:

«مژده باد شما را به يكى از دو نيكى؛ خداوند دل هاى شما را شفا بخشيد و خشم دل هايتان را از بين ببرد و شما را بر دشمنانتان پيروز گرداند. و آن است قول خداى تعالى: «وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ»(3) و اگر پيش از ديدار آن ها درگذشتيد بر آيين خدا از

ص: 306


1- . توبه، 40 : « اگر او را يارى نكنيد خداوند او را يارى كرده است آن هنگامى كه كافران او را بيرون كردند اين در حالى بود كه او دومين نفر بود وقتى كه دونفرى به غار پناه بردند، در آن موقع به همسفرش گفت: غم مخور خدا با ماست. »
2- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 308 .
3- . توبه، 14 : « دل هاى گروهى از مؤمنان را كه تحت فشار بودند شفا مى دهد. »

دنيا رفته ايد كه خداوند آن را براى پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و على عليه السلام پسنديده است.»(1)

فضيلت على عليه السلام

7 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«به اميرالمؤمنين عليه السلام گفتند: ما را از بالاترين فضايل خود خبر ده! فرمود: آرى من و عباس و عثمان بن ابى شيبه در مسجد الحرام بوديم. عثمان بن ابى شيبه گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم اختيار خزانه يعنى كليدهاى كعبه را به من داده. عباس گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم اختيار آب دادن يعنى زمزم را به من مرحمت كرده، يا على به تو چيزى نداده است؟ فرمود: اين آيه نازل شد: «أَجَعَلْتُمْسِقَايَةَ الْحَاجِّ وَ عِمَارَةَ الْمَسْجِدِالْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّه ِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ وَ جَاهَدَ فِى سَبِيلِ اللّه ِ لاَيَسْتَوُونَ عِندَاللّه ِ»»(2)و(3)

اَحبار و رُهبان

8 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَانَهُمْ أَرْبَابا مِن دُونِ اللّه ِ»(4) فرمود:

«بدانيد به خدا سوگند كه آن ها نه براى ايشان روزه گرفتند و نه

ص: 307


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 82 .
2- . توبه، 19 : « آيا سيراب كردن حاجيان و عمران مسجدالحرام را همانند كار كسى قرار داديد كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد و در راه خدا جهاد كرده است؟ اين دو هيچگاه نزد خدا يكسان نيستند. »
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 85 .
4- . توبه، 31 : « يهود و نصارى دانشمندان و راهبان خود را خدايانى در برابر پروردگار قرار دادند! »

نماز گزاردند، بلكه حرامى را براى آن ها حلال و حلالى را حرام كردند و آن ها هم پيروى نمودند.»(1) در حديث ديگرى امام فرمود:

«بلكه آن ها در نافرمانى خدا از ايشان اطاعت كردند.»(2)

وقتى مهدى قيام كند

9 . از سماعة در تفسير قول خداوند: «هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(3) از امام صادق عليه السلام نقل كرده است، فرمود:

«چون قائم عليه السلام قيام كند، هيچ مشرك به خداى بزرگ و كافرىنماند، مگر از قيام آن حضرت ناراضى است.»(4)

نماز بى ولايت

10 . يوسف بن ثابت مى گويد: به امام صادق عليه السلام چون وارد شديم، گفته شد: ما شما را به خاطر خويشاوندى با رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم دوست داريم و چون خداوند حق شما را واجب كرده است، نه براى دنيا كه از شما بهره دنيايى ببريم مگر به خاطر خدا و سراى آخرت و براى اين كه مردى از ما دين خود را اصلاح كند. امام صادق عليه السلام فرمود:

«راست گفتيد، راست گفتيد! و هر كه ما را دوست بدارد، روزقيامت - بين دو انگشت سبابه اش را جمع كرد - اين چنين با ما

ص: 308


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 90 .
2- . همان، ج 2 ، ص 91 .
3- . توبه، 33 : « او خدا كسى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر تمام اديان پيروز گرداند و هر چند كافران را خوش آيند نباشد. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 95 .

بيايد.

فرمود: «به خدا سوگند اگر كسى روز را روزه بگيرد و شب را نماز بخواند سپس بدون ولايت ما، خدا را ملاقات كند، او را ناخشنود يا خشمگين بر او ملاقات كند. سپس فرمود: «و آن است قول خداوند: «وَ مَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ اِلاَّ أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللّه ِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لاَ يَأْتُونَ الصَّلاَةَ اِلاَّ وَ هُمْ كُسَالَى وَ لاَ يُنفِقُونَ اِلاَّ وَ هُمْ كَارِهُونَ فَلاَ تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَ لاَ أَوْلاَدُهُمْ اِنَّما يُرِيدُ اللّه ُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كَافِرُونَ»».(1) سپس فرمود:«و هم چنين هيچ عملى با وجود ايمان به او زيان نرساند و هم چنين هيچ عملى با وجود كفر، سودى نخواهد داشت.»(2)

پيمان شكنى

11 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«چون پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم در غدير خم فرمود آن چه را كه بايد بفرمايد و داخل خيمه ها رفتند. مقداد به گروهى از ايشان گذر كرد كه مى گفتند: به خدا سوگند اگر ما با قيصر (پادشاه روم) بوديم، هرآينه لباس ابريشمى پر نقش و نگار، حرير و انواع بافتنى مى پوشيديم در صورتى كه با وى زندگى سخت و خشنى داريم. خوراك خشن مى خوريم و لباس خشنمى پوشيم، اكنون كه

ص: 309


1- . توبه، 54 و 55 : « چيزى مانع انفاقات آن ها نشده جز اين كه به خدا و پيامبرش كافر شدند و نماز را بجا نمى آورند مگر از روى كسالت و انفاق نمى كنند مگر از روى كراهت. فزونى اموال و اولاد آن ها تو را متعجّب نكند، خداوند مى خواهد بدان وسيله آن ها را در دنيا معذّب و در حال كفر بميراند. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 97 - 105 .

مرگش نزديك و روزگارش سپرى شده و اجلش فرا رسيده مى خواهد على را پس از خود والى كند! به خدا كه بايد آن ها بدانند! مقداد رفت و آن خبر را به پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم رساند، پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: همگى جمع شوند. پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود، آن ها گفتند: مقداد به ما تهمت زده است. برخاستند، گفتند: ما قسم مى خوريم. آمدند تا در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم قرار گرفتند و گفتند: يا رسول اللّه ! پدران و مادران ما فداى شما باد! نه به خدايى كه تو را به حق فرستاده است و تو را به وسيله نبوت گرامى داشته، آن چه به شما رسيده است ما نگفته ايم! نه به خدا كه تورا بر بشر گزيده است! پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: به نام خداوند بخشنده مهربان «يَحْلِفُونَ بِاللّه ِ مَا قَالُوا وَ لَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ اِسْلاَمِهِمْ وَ هَمُّوا - يا محمّد! در شب عقبه قصد جان تو را داشتند - وَ مانَقَمُوا اِلاّ اَنْ اَغْناهُمُ اللّه ُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ».(1) يكى از آن ها كله پاچه فروش و ديگرى چاروا فروش(2) بود و موتابى مى كرد، خدا و رسولش آن ها را به حد بى نيازى رساند، بعد آن ها شدت عمل و تيزىشمشيرشان را به طرف آن حضرت گرفتند.»(3)

ص: 310


1- . توبه، 74 : « منافقان سوگند ياد مى كنند كه چنان مطلبى را نگفته اند اين ها به طورمسلّم سخنان كفرآميزى گفته ند، پس از قبول اسلام راه كفر را پيش گرفته اند در شب عقبه تصميم خطرناكى داشتند كه به آن نرسيدند. آن ها در حقيقت انتقام نعمت هايى را مى گرفتند كه خدا و پيامبر به فضل و كرم خود آن ها را بى نياز كرده بود. »
2- . چهارپا.
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 111 .

هفتاد بار استغفار پذيرفته نيست

12 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِى الْصَّدَقَاتِ»(1) فرمود:

«اميرالمؤمنين عليه السلام خود را در برابر هر سطل آبكشى يك خرما، مزدور كرد؛ خرماها را جمع كرد، خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم آورد. عبدالرحمان بن عوف جلوى در بود او را بد گفت. پس اين آيه: «الَّذِينَ يَلْمِزُونَ » نازل شد تا «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ اِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللّه ُ لَهُمْ»».(2)و(3)

صدقه را خدا دريافت مى كند

13 . معلّى بن خنيس مى گويد: امام صادق عليه السلام در شب بارانى بيرون آمد، قصد سايبان هاى بنى ساعده را داشت. من هم دنبال آن حضرت مى رفتم، ناگهان چيزى از دست آن حضرت افتاد. فرمود: «به نام خدا، خداوندا! آن را به ما بازگردان! جلو آمدم، سلام دادم. فرمود: «معلّى!» گفتم: آرى فدايت شوم! فرمود: «با دست جستجو كن! اگر چيزى يافتى به من بده!» ناگهان نان زيادى را ديدم پراكنده شده است. شروع كردم يك گرده و دو گرده به او مى دادم، ديدم انبانى دارد كه قادر به حمل آن

ص: 311


1- . توبه، 79 : « آن ها كه به افراد نيكوكار مؤمن در پرداخت صدقات و كمك هاى صادقانه عيب مى گيرند ».
2- . همان، 79 و 80 : « ... مخصوصاً افراد تنگدست را به خاطر كمك مختصرشان مسخره مى كنند خداوند آن ها را مسخره مى كنند و براى آن ها عذاب دردناكى است! چه براى آن ها استغفار كنى و چه نكنى اگر هفتاد بار استغفار كنى هرگز خدا آن ها را نمى بخشد. »
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 112 .

نيست. گفتم: فدايت شوم آن را پشت من بدهيد! فرمود: «من خود از تو به حمل آن سزاوارترم ولى با هم برويم! به سايبان هاى بنى ساعده رسيديم. ناگهان گروهى راديدم خوابيده اند. پس امام عليه السلام شروع كرد يك نان و دو نان زير پوششى گذاشتن تا آخرين نفرشان. همين كه برگشتيم، پرسيدم: آيا اين ها امر ولايت را مى شناسند؟ فرمود: «نه، اگر مى شناختند كه بر ما واجب بود تا با آن ها از آرد و نمك برابر باشيم! همانا خداوند چيزى را نيافريده است، مگر خازنى دارد كه آن را نگاه مى دارد جز صدقه كه پروردگار متعال خود آن را عهده دار است. پدرمهر گاه چيزى را صدقه مى داد تا آن را دست مستمند قرار مى داد، پس از باز گرداندن آن را مى بوسيد و مى بوييد، بعد به دست مستمند باز مى گرداند. اين بدان جهت است كه صدقه در دست خدا قرار مى گيرد پيش از آن كه در دست مستمند قرار گيرد. از اين رو من هم دوست داشتم چون خدا عهده دار آن است و پدرم آن را دوست داشت، آنرا ببوسم. همانا صدقه شبانه، آتش خشم خدا را خاموش و گناه بزرگ را محو مى كند و حساب را آسان مى گرداند. و صدقه در روز مال رازياد و عمر را مى افزايد.»(1)

صدقه در دست خداست

14 . امام صادق عليه السلام از قول على بن حسين عليهماالسلام آورده است، فرمود:

«من بر اعتماد به پروردگارم ضمانت مى كنم كه صدقه در دست بنده واقع نمى شود تا در دست پروردگار واقع نشود و همان است

ص: 312


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 114 .

قول خداوند: «هُوَ الّذى يَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ يَأْخُذُ الْصَّدَقَاتِ»».(1)و(2)

شش دسته

15 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«مردم شش دسته اند كه به سه گروه؛ ايمان، كفر و گمراهى خلاصه مى شوند. آنان را وعده اى است از جانب خدا كه وعده ى بهشت و دوزخ داده است. همانان مؤمن و كافر و مستضعف و كسانى هستند كه كارشان متوقف به امر خداست يا آن ها را عذاب مى كند و يا توبه ايشان را مى پذيرد. و كسانى كه به گناهانشان اعتراف دارند و عمل شايسته و ناشايست رادر هم آميخته و اهل اعراف اند».(3)

استوار بر تقوا

16 . حلبى مى گويد: از امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ»(4) پرسيدم، فرمود:

«مسجد قُباست.»(5)

ص: 313


1- . توبه، 104 : (در سوره توبه اِنَّ اللّه هُوَ آمده است): « تنها خداوند توبه آن ها را مى پذيرد و صدقات را نيز خدا مى پذيرد. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 115 .
3- . همان.
4- . توبه، 108 : « مسجدى كه شالوده آن از روز نخست براساس تقوا گزارده شده است. »
5- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 117 .

وعده ى ابراهيم

17 . ابراهيم بن ابى البلاد با يك واسطه آورده است، كه امام صادق عليه السلام فرمود:

«مردم درباره ى اين قول خداوند: «وَ مَا كَانَ اسْتِغْفَارُ اِبْرَاهِيمَ لأَبِيهِ اِلاَّ عَن مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا اِيَّاهُ»(1) چه مى گويند؟ گفتم: مى گويند: ابراهيم عليه السلام به پدرش وعده داده بود تا برايش طلب آمرزش كند. فرمود: «چنين نيست، ابراهيم عليه السلام او را وعده داده بود كه او اسلام بياورد [يعنى موحد باشد] ، پس برايش طلب آمرزش كند و چون معلوم شد كه او دشمن خداست از وى بيزارى جست.»(2)

مخالف كتاب خدا را ترك كنيد

18 . عبدالاعلى مى گويد: از امام صادق عليه السلام تفسير قول خداوند: «وَ مَا كَانَ اللّه ُ لِيُضِلَّ قَوْما بَعْدَ اِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُم مَايَتَّقُونَ»(3) را پرسيدم، فرمود:

«تا به ايشان آن چه را كه خوش دارد و آن چه را كه ناخوش دارد بشناساند.» سپس فرمود: «اما من براى مؤمن نمى پسندم آن چه را كه خداوند به دليل نادانى، عذر مردم را نمى پذيرد. توقف در برابر شبهه بهتر از افتادن در هلاكت است و ترك نقل حديثى كه به خاطر ندارى، براى تو بهتر از نقل حديث بيشمار است. به

ص: 314


1- . توبه، 114 : « و استغفار ابراهيم عليه السلام براى پدرش [عمويش] به خاطر وعده اى بود كه به او داد. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 117 .
3- . توبه، 115 : « چنين نبوده كه خداوند گروهى را پس از هدايت گمراه سازد تا اين كه آن چه را كه بايد از آن بپرهيزند براى آن ها بيان كند. »

راستى كه هر حقى، حقيقتى دارد و بر هر پاداشى، نورى است. بنابراين آن چه موافق كتاب خداست، بگيريد (عمل كنيد) و آن چه مخالف كتاب خداست، ترك كنيد در صورتى كه هرگز بسيارى از مردم اين دنيا، فرو گذار نيستند!.»(1)

اجتهاد و وَرع

19 . عمروبن سعيدبن هلال مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: مرا سفارشى كنيد! فرمود:

«تو را به تقواى الهى و پرهيزكارى و تلاش توصيه مى كنم و بدان كه هيچ عملى بدون اجتهاد و ورع سودى نداد. و به كسى كه پايين تر از تو است نگاه كن، نه به بالاتر زيرا كه چه بسيار،خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: «فَلاَ تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَ لاَ أَوْلاَدُهُمْ»(2) و فرمود: «وَلاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ اِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا»(3) بنابراين اگر هواى نفست تو را به جانب چيزى از آن ها كشاند، بدان كه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم خوراكش نان جوين و شيرينى اش خرما و فرشش بوريا بود. و هر گاه به مصيبتى برخوردى از مصيبت هاى رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم ياد كن كه مردم هرگز به مانند مصيبت او را نديده و نخواهند ديد.»(4)

ص: 315


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 117 .
2- . توبه، 55 : « فزونى اموال و اولاد آن ها نبايد تو را در شگفتى فروبرد. »
3- . طه، 131 : « و هرگز چشمان خود را به نعمت هاى مادى كه به گروه هايى از آن ها داده ايم ميفكن كه اين ها شكوفه هاى زندگى دنياست. »
4- . شيخ طوسى، امالى، ج 2 ، ص 294 .

فقير و مسكين

20 . ابوحنيفه مغربى به نقل از امام صادق عليه السلام آورده است كه از تفسير قول خداوند: «اِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَ الْمَسَاكِينِ»(1) پرسيدند، فرمود:

«فقير كسى است كه روى سؤال ندارد و مسكين از او ناتوان تر است و بائسِ فقير از هر دوى آن ها بد حال تر است. زكات داده نمى شود مگر به اهل ولايت از مؤمنان». گفتند: اگر چنين كسى در محل نبود در صورتى كه نيازمند زكات داريم؟ فرمود: «زكات را به جايى بفرستيد تا بين اهل ولايت تقسيم شود و نبايد به گروهى دهى كه اگر آن ها را فراخوانى تو را اجابتنكنند هر چند كه به قتل انجامد - با دست، اشاره به حلقش كرد - ». گفتند: اگر مؤمن مستحق پيدا نشد؟ فرمود: «به مستضعفانى كه مخالف ولايت نيستند داده شود. و به مؤمن از زكات به قدرى داده شود كه بخورد، بياشامد و بپوشد، ازدواج كند و حج رود و صدقه دهد.»(2)

جمع آورى زكات

21 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها»(3) فرمود:

«آنان تلاشگران بر جمع آورى زكات هستند كه امام از زكات به قدرى كه مصلحت بداند، بدون محدوديّت بهايشان مرحمت مى كند.»(4)

ص: 316


1- . توبه، 60 .
2- . مغربى، نعمان، دعائم الاسلام، ج 1 ، ص 265 .
3- . توبه، 60 .
4- . مغربى، نعمان، دعائم الاسلام، ج 1 ، ص 349 .

تفسير آياتى از سوره يونس

فاروق اكبر

22 . امام صادق عليه السلام به نقل از پدرش از قول جدش آورده است، فرمود:

«على عليه السلام روى منبر كوفه سخنرانى كرد و ضمن سخنانش فرمود: به خدا سوگند كه من روز جزا، جزا دهنده مردم و تقسيم كننده بهشت و دوزخم. كسى وارد آن ها نشود مگر يكى از دوقسم باشد. منم فاروق اكبر و منم جميع رسولان، فرشتگان و ارواح، آنان براى آفرينش ما، آفريده شده اند. براستى مرا نُه ويژگى داده شده كه كسى به آن ها بر من، پيشى نگرفته است: مرا فصل الخطاب آموخته اند و راه كتاب را نشان داده اند و من به خداى سبحان، وارد مى شوم. به من علم منايا و بلايا و قضايا را تعليم داده اند و كمال آيين به وسيله من است. و منم آن نعمتى كه خداوند بر خلق خود مرحمت كرده است.

ص: 317

همه اين ها از جانب خدا، احسانى است به من. و از ماست، مراقبى بر خلق و ماييم قسمت الهى و حجت او در بين بندگان. آن جا كه مى فرمايد: «اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِير وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللّه َ الَّذِى تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ اِنَّ اللّه َ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبَا».(1) بنابراين ما خاندانى هستيم كه خداوند ما را از اين كه آشوبگر يا دروغگو و يا جادوگر و يا متكبر باشيم، بازداشته است. بنابراين در هر كس از اين ويژگى ها باشد، نه او از ما و نه ما از او هستيم.همانا ما خاندانى هستيم كه خداوند از هر پليدى ما را پاك داشته است. ما چون سخن گوييم، راستگويانيم و هر گاه از ما بپرسند، ما دانايانيم. خداوند ما را ده ويژگى داده است كه براى كسى پيش از ما نبوده است و پس از ما نخواهد بود: شكيبايى، دانايى، خردورزى، پيامبرى، دلاورى، بخشندگى، بردبارى، پاكدامنى و پاكيزگى. ماييم كلمه تقوا و راه هدايت و مَثَل اعلى و حجت عُظمى و رشته محكم و حقى كه خداوند به آن مُهر قبولى نهاده است: «فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ اِلاَّ الضَّلاَلُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ»»(2)و(3)

ص: 318


1- . نساء، 1 : « از خدايى كه در نظر شما عظمت دارد بترسيد و به هنگامى كه مى خواهيد چيزى از ديگرى طلب كنيد نام او را مى بريد و از خويشاوندان خود بترسيد كه خداوند مراقب شماست. »
2- . يونس، 32 : « اكنون كه حق را شناختيد آيا پس از حق چيزى جز گمراهى وجود دارد؟ با اين حال چگونه از عبادت خدا رو بر مى گردانيد؟! »
3- . فرات كوفى، تفسير فرات، ص 61 .

مرگ فرعون

23 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«جبرئيل عليه السلام خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نيامد مگر اندوهگين و غمناك و همواره چنان بود از زمانى كه خداوند، فرعون را هلاك كرد ولى چون دستور نزول اين آيه را داد: «آلاْنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ»(1) جبرئيل عليه السلام بر آن حضرت در حالى نازل شد كه خندان و خرسند بود.

رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: جبرئيل! هيچ وقت نيامدى مگر اثر غم در چهره ات تا امروز نمودار بود؟ گفت: يا محمّد! چون خداوند، فرعون را غرق كرد، گفت: ايمان آوردم كه خدايى جز خدايى كهبنى اسرائيل به او ايمان دارند، نيست و من از مسلمانانم! پس من، گل سياهى برداشتم و در دهان وى نهادم. سپس به او گفتم: حالا! در صورتى كه تو از قبل نافرمانى كردى و از جمله تبهكاران بودى! اين كار را بدون فرمان خدا، انجام دادم. ترسيدم كه رحمت خدا، شامل حال او شود و مرا به خاطر عملم، عذاب كند. و چون اكنون خداوند مرا مأمور كرد آن چه را كه به فرعون گفته بودم به شما بازگو كنم، ايمن شدم و دانستم كه آن كار مورد رضايت پروردگار بود.

قول خداوند: «اَلْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ»(2) چون موسى عليه السلام به بنى اسرائيل خبر داد كه خداوند، فرعون راغرق كرده است او را

ص: 319


1- . يونس، 91 : اكنون ايمان مى آورى در صورتى كه پيش از اين نافرمانى كردى و از جمله تبهكاران شدى.
2- . يونس، 92 : « امروز بدن تو را از امواج رهايى مى بخشيم تا درس عبرتى براى آيندگان باشد. »

باور نكردند، از اين رو خداوند به دريا دستور داد پيكر او را به ساحل دريا اندازد تا آن را ببينند. و قول خداوند: «وَ لَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِى اِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ»(1) فرمود: آنان را به مصر بازگرداند و فرعون را غرق كرد. و قول خداوند: «فَاِن كُنْتَ فِى شَك مِمَّا أَنْزَلْنَا اِلَيْكَ فَسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ»(2) يعنى پيامبران.(3)

يونس و اهل كشتى

24 . در تفسير قول خداوند: «فَلَوْلاَ كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها اِيمَانُهَا اِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَالْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ اِلَى حِينٍ»(4) از جميل نقل كرده است، مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود:

«خداوند عذاب را بازنگرداند مگر از قوم يونس؛ يونس ايشان را به اسلام دعوت مى كرد و آن ها خوددارى مى كردند، پس تصميم به نفرين ايشان گرفت ولى در بين آن ها دو مرد عابد و عالِم بود، اسم يكى از آن ها مليخا و ديگرى روبيل بود.

عابد به يونس پيشنهاد نفرين بر ايشان داشت ولى آن عالم او را منع مى كرد و مى گفت: بر ايشان نفرين نكن، زيرا كه خداوند دعاى تو را مستجاب مى كند ولى نابودى بندگانش را دوست نمى دارد

ص: 320


1- . يونس، 93 : « ما بنى اسرائيل را در مكان صدق و راستى جا داديم. »
2- . همان، 94 : « اگر از آن چه بر تو نازل كرديم شك دارى از كسانى كه كتاب آسمانى را پيش از تو مى خوانند بپرس! »
3- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 312 .
4- . يونس، 98 : « چرا اقوام گذشته به موقع ايمان نياوردند تا ايمانشان سودمند باشد مگر قوم يونس كه چون ايمان آوردند مجازات خوارساز را در اين دنيا از آن ها برطرف كرديم و آن ها را تا وقت معلوم پايان عمر بهرمند كرديم. »

.يونس قول عابد را قبول كرد و حرف عالم را نپذيرفت و بر ايشان نفرين كرد، پس خداوند به او وحى كرد كه در سال فلان و ماه و روز فلان بر ايشان عذاب نازل مى شود، همين كه آن زمان نزديك شد يونس با آن عابد از بين آن ها بيرون شد ولى عالم ميان آن ها ماند، چون آن روز فرارسيد عذاب نازل شد، عالم به مردم گفت: اى مردم! به درگاه خدا بناليد شايد به شما رحم كند و عذاب را از شما بازدارد! گفتند:

چه كنيم؟ گفت: جمع شويد و به بيابان برويد، بين زن ها و بچه ها و بين شتران و بچه شتران، بين گاوها و گوساله ها و بين گوسفندان و بره هايشان را جدا كنيد سپس بگرييد و دعا كنيد!آن ها رفتند و همان كار را كردند و ناليدند و گريه كردند، خداوند آن ها را مورد رحمتش قرار داد و عذاب را از آن ها برداشت، يونس آمد تا ببيند خداوند آن ها را چگونه هلاك كرده است، ديد كشاورزان در زمينشان كشاورزى مى كنند، پرسيد: قوم يونس چه كردند؟ درحالى كه نمى شناختند او يونس است. به او گفتند: يونس بر آن ها نفرين كرد و خداوند استجابت فرمود و عذاب نازل شد ولى آن ها جمع شدند، گريستند و دعا كردند خداوند مشمول رحمتش قرار داد و عذاب را از آن ها بازداشت و عذاب را به كوه ها پراكند و آنان اينك در پى يونس هستند تا به او ايمان آورند! يونس خشمگين شد و به رو بر زمين افتاد ازخشم خدا همان طورى كه خداوند نقل كرده است تا به ساحل دريا رسيد، ديد يك كشتى پر شده، مى خواهند آن را حركت دهند، يونس از آن ها خواست تا او را سوار كنند! او را سوار كردند همين كه وسط دريا رسيدند، خداوند نهنگ بزرگى را برانگيخت كشتى را از حركت

ص: 321

بازداشت.

يونس نگاهى به او كرد و از او ترسيد به عقب كشتى رفت و نهنگ دور زد و دهانش را گشود، اهل كشتى بيرون آمدند، گفتند: دربين ما گنهكارى است! قرعه زدند و قرعه به نام يونس درآمد و همان است قول خداوند: «فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ»(1) پس او را درآوردند و داخل دريا انداختند و نهنگ او را گرفت و او را داخل آب برد.»(2)

آيات و نُذُر

25 . داوودبن كثير رقّى مى گويد: از امام صادق عليه السلام تفسير قولخداوند:

«وَ مَا تُغْنِى الاْيَاتُ وَ النُّذُرُ عَن قَوْمٍ لاَ يُؤْمِنُونَ»(3) پرسيدم، فرمود:

«آيات ائمّه عليهم السلام و نُذُر پيامبران اند.»(4)

اثر سه چيز

26 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«سه چيز است كه به صاحبش برمى گردد: پيمان شكنى، ستمكارى و فريبكارى؛ خداى تعالى فرموده است: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنفُسِكُم»».(5)و(6)

ص: 322


1- . صافات، 141 : « و با آن ها قرعه افكند پس مغلوب شد. »
2- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 315 .
3- . يونس، 101 : « اما اين آيات و انذارها به حال گروهى كه ايمان ندارند مفيد نخواهد بود. »
4- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 316 - 318 .
5- . يونس، 23 : « اى مردم بدانيد هرگونه ظلم و ستمى كنيد زيانش براى خود شماست. »
6- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 124 .

چيزى را كه نمى دانى نگو

27 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«دو آيه در قرآن است كه خداوند مردم را محدود كرده است تا چيزى را كه نمى دانند نگويند: قول خداوند: «أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثَاقُ الْكِتَابِ أَن لاَيَقُولُوا عَلَى اللّه ِ اِلاَّ الْحَقَّ»(1) و قول خداوند: «بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ»».(2)و(3)

اجل مقدر

28 . حمران مى گويد: از امام صادق عليه السلام تفسير قول خداوند: «اِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَستَقْدِمُونَ»(4) پرسيدم، فرمود:

«آن اجلى است كه شب قدر به فرشته مرگ گفته اند.»(5)

مؤمن در هنگام مرگ

29 . عُقبه بن خالد مى گويد: من و مُعَلّى خدمت امام صادق عليه السلام بوديم، فرمود:

«اى عقبه! خداوند در روز قيامت از بندگان نمى پذيرد مگر همين آيينى را كه شما داريد و بين فردى از شما و ديدن آن چه كه

ص: 323


1- . اعراف، 169 : « آيا اين ها به وسيله كتاب آسمانيشان تورات پيمان نبسته بودند كه به خدا دروغ نبندند و جز حق چيزى نگويند؟ »
2- . يونس، 39 .
3- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 128 .
4- . يونس، 49 : « هنگامى كه اجل آن ها فرا رسد نه ساعتى از آن تأخير خواهند كرد و نه ساعتى پيشى خواهند گرفت. »
5- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 129 .

باعث شادمانى اوست فاصله اى نيست مگر جانش - با دست اشاره به رگ گردن - به اين جا برسد» سپس تكيه داد و معلّى با چشم به من اشاره كرد كه بپرس! گفتم: يابن رسول اللّه ! وقتى كه جان وى به اين جا برسد چه چيز را مى بيند؟ فرمود: «مى بيند» بيش از ده بار گفتم: چه چيز را مى بيند؟ در آخر فرمود: «يا عقبه!» گفتم: لبيك و سعديك. فرمود: «خوددارى نكردم مگر اين كه تو بدانى!» گفتم: آرى يابن رسول اللّه ! دين من به خونم آميخته است؛ چون دينم برود چنين خواهد شد تا چه رسد به شما يابن رسول اللّه همه ساعت را گريه كردم دلش به حال من سوخت، فرمود: «به خداكه آن دو را مى بينى» گفتم: پدر و مادرم به فدايت! آن ها كيستند؟ فرمود:

«رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم و على عليه السلام اى عقبه هرگز مؤمنى نمى ميرد تا آن دو را ببيند».

گفتم:

چون مؤمن آن ها را ببيند، به دنيا بازمى گردد؟ فرمود: «نه، پيشاپيش درگذرد [چون آن دو را ببيند، پيشاپيش درگذرد]، عرض كردم: فدايت شوم! آيا آن دو چيزى به او مى گويند؟ فرمود: «آرى هر دو با هم بر آن مؤمن وارد مى شوند، رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم بالاى سرش و على عليه السلام زير پاهايش مى نشيند، پس رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم خود را روى او مى اندازد و مى گويد: اى ولىّ خدا! بشارت باد تو را كه من رسول خدايم،من براى تو بهتر از تمام آن چيزى هستم كه در دنيا واگذاشتى! سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم برمى خيزد و على عليه السلام بلند مى شود تا خود را روى او مى افكند و مى گويد: اى ولىّ خدا مژده باد تو را من على بن

ص: 324

ابى طالبم كه دوستم داشتى بدان كه من تو را سودمندم! سپس فرمود: «بدان كه اين ها در كتاب خداست». گفتم: فدايت شوم! در كجاى كتاب خدا؟ فرمود: در سوره يونس: «الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرَى فِى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِى الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللّه ِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»».(1)و(2)

اقرار به ولايت و انكار آن

30 . امام صادق عليه السلام آورده است، فرمود:

«همانا خداوند خلق را آفريد پس هركه را دوست داشت از آن چه دوست داشت آفريد و آن چه را كهمى خواست از دوستانش را از خاك بهشتى آفريد و هركه را خوش نداشت از آن چه خوش نداشت آفريد و آن چه را كه ناخوش داشت از خاك جهنم آفريد سپس آن ها را در سايه ها برانگيخت» گفتم: سايه ها چيست؟ فرمود: «مگر سايه خود را در مقابل آفتاب نمى بينى كه چيزى نيست. سپس در بين آن ها پيامبران را مبعوث كرد تا آن ها را بر اقرار به خدا فراخواند، بعضى اقرار كردند و بعضى انكار. سپس به ولايت ما فراخواندند پس خداوند آن ها را به اقرار بر ولايت ما - آن كه را خدا دوست داشت - واداشت و آن كه را دشمن داشت ولايت ما را انكار كرد و همان است قولخداوند:

«فَمَا كَانُوا

ص: 325


1- . يونس، 63 و 64 : « كسانى هستند كه ايمان آورده اند و همواره تقوا را پيشه خود ساخته اند براى آنان در زندگى دنيا و آخرت بشارت است، سخنان پروردگار و وعده هاى او تغييرناپذير است و اين پيروزى بزرگى است. »
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 131 .

لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا بِهِ مِن قَبلُ».(1) سپس امام باقر عليه السلام فرمود:

«تكذيب همين جا بود».(2)

دعاى موسى و هارون

31 . امام صادق عليه السلام آورده است، فرمود:

«بين اين سخن خدا: «قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُمَا»(3) و بين نابود ساختن فرعون چهل سال فاصله شد.»(4)

ستيز نكنيد

32 . امام صادق عليه السلام فرمود:

«اين امر (ولايت) خود را براى خدا قرار دهيد، نه براى مردم زيرا آن چه براى خدا باشد براى خداست و آن چهبراى مردم باشد به درگاه خدا بالا نمى رود. و با مردم درباره آيين خود ستيز نكنيد كه ستيز دل را مى ميراند همانا خداوند به پيامبرش فرمود: (يا محمّد!) «اِنَّكَ لاَ تَهْدِى مَنْ أَحْبَبْتَ وَلكِنَّ اللّه َ يَهْدِى مَن يَشَاءُ»(5) و فرمود: «أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ»(6) مردم را به حال خود بگذاريد چرا كه مردم از مردم مى گيرند ولى شما از

ص: 326


1- . يونس، 74 : « ولى آن ها كه در گذشته به تكذيب پيامبران پيشين برخاسته بودند، ايمان نياوردند ».
2- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 132 .
3- . يونس، 89 : « دعاى شما مستجاب شد. »
4- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 132 .
5- . قصص، 56 : « تو نمى توانى كسى را كه دوست دارى هدايت كنى ولى خداوند هركه را بخواهد هدايت مى كند. »
6- . يونس، 99 : « با اين حال آيا تو مى خواهى مردم را اكراه كنى كه ايمان آورند. »

رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم و على عليه السلام و اين دو نوع برابر نيستند. همانا من از پدرم عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: هرگاه خداوند مقرر فرمايد كه مؤمنى وارد اين امر (ولايت) شود، او بدان سمت شتابان تر از پرنده به سمت آشيانه خود مى رود.»(1)

بشارت بهشت

33 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ»(2) فرمود:

«(منظور) آن است كه آن دو - محمّد و على - به هنگام مردن او را به بهشت بشارت مى دهند.»(3)

عبادت خالصانه

34 . ابوحنيفه مغربى مى نويسد: براى ما از امام صادق عليه السلام نقل كرده اند كه در تفسير قول خداوند متعال: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفا»(4) فرمود:

«خداوند به پيامبرش دستور داد كه رو به قبله با خلوص اقامه نماز كند. خالص و مخلص، چيزى از پرستش بت ها در آن نباشد».(5)

ص: 327


1- . عياشى، تفسير عياشى، ج 2 ، ص 134 .
2- . يونس، 2 .
3- . ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 2 ، ص 20 .
4- . يونس، 105 : « روى خود را به آيين مستقيمى بدار كه از هر نظر خالص و پاك است » اول آيه: اَنْ اَقِمْ بجاى فَاَقم است. م.
5- . مغربى، نعمان، دعائم الاسلام، ج 1 ، ص 132 .

تفسير آياتى از سوره هود

مغرور نشو

35 . على بن يعقوب مى گويد امام صادق عليه السلام به من فرمود:

«مردم نبايد تو را به خود مغرور كنند، زيرا كه پاداش از جانب ديگرى به تو مى رسد و مبادا روزت را به چنين و چنان بگذرانى! زيرا كه به همراه تو كسى مراقب تو است و خير اندك را كوچك نشمار، زيرا كه تو فردا (در قيامت) آن رامى بينى و شر اندك را ناچيز نشمار زيرا كه تو آن را به گونه اى مى بينى كه باعث ناراحتى تو مى شود. نيكى كن كه من چيزى را مطلوب تر و زود جبران كننده تر از نيكى براى گناه پيشين نديده ام! همانا خداى تعالى مى فرمايد: «اِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ»».(1)و(2)

ص: 328


1- . هود، 114 : « نيكى ها بدى ها گناهان را از بين مى برد و اين تذكر و يادآورى است براى آن ها كه توجه دارند. »
2- . اهوازى، حسين بن سعيد، الزّهد، ص 16 .

جاودانگى دوزخ

36 . حمران نقل مى كند:

به امام صادق عليه السلام گفتم: محقّقا به ما رسيده است كه جهنم نابود مى شود، به طورى كه درهايش هموار مى گردد! فرمود: «نه به خدا سوگند كه او هميشگى است» گفتم: «خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّماوَاتُ وَ الْأَرْضُ اِلاَّ مَا شَاءَ رَبُّكَ»(1) فرمود: «اين در مورد كسانى است كه از آتش دوزخ بيرون مى آيند.»(2)

وزير، خليفه و وصى

37 . امام صادق عليه السلام فرمود:«سبب نزول اين آيه آن بود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم روزى بيرون آمد و به على عليه السلام گفت: يا على! من امشب از خدا خواستم كه تو را وزير من قرار دهد و قرار داد و از او خواستم كه تو را وصىّ من قرار دهد و او چنان كرد و خواستم كه تو را خليفه من در بين امّتم قرار دهد كه قرار داد. پس مردى از اصحاب وى از منافقان گفت: به خدا كه ده سير خرما داخل انبان پوسيده از آن چه محمّد صلى الله عليه و آله وسلم از پروردگارش درخواست كرده است نزد من محبوب تر است، مگر او فرشته اى را درخواست مى كرد كه او را يارى كند يا مالى كه در برابر نيازمندى هايش از آن كمك بگيرد! به خدا كه او هرگزعلى را به حق يا باطلى فرانخواند مگر اجابت كرد!

ص: 329


1- . هود، 107 : « آن ها جاودانه در آتش خواهند ماند تا زمانى كه آسمان ها و زمين برپاست، مگر آن چه را كه پروردگارت اراده كند. »
2- . اهوازى، حسين بن سعيد، الزّهد، ص 98 .

از اين رو خداوند اين آيه را بر پيامبرش نازل كرد: «فَلَعَلَّكَ تَارِكُ بَعْضَ مَا يُوحَى اِلَيْكَ وَضَائِقُ بِهِ صَدْرُكَ أَن يَقُولُوا لَوْلاَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ اِنَّمَا أَنتَ نَذيرٌ وَاللّه ُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ»(1) و اين آيه را: «أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِن دُونِ اللّه ِ اِن كُنتُمْ صَادِقِينَ»(2) يعنى حرف آن ها كه گفتند: خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمان ولايت على عليه السلام را نداده بود بلكه از پيش خود آن را مى گفت! از اين رو خداى عزّوجلّ فرمود: «فَاِن لَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْفَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنزِلَ بِعِلمِ اللّه ِ» - يعنى ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام از جانب خدا - «مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ اِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لاَ يُبْخَسُونَ أُولئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِى الاْخِرَةِ اِلاَّ النَّارُ»(3) فرمود:

«هركه كار نيك انجام دهد به خاطر اين كه خداوند پاداش آن را در دنيا دهد، خداوند در دنيا او را پاداش دهد و در آخرت جز آتش براى او نباشد.»(4)

ص: 330


1- . هود، 12 : « گويا ابلاغ بعضى از آياتى را كه بر تو وحى مى شود ترك مى كنى و سينه تو از آن نظر تنگ و ناراحت مى شود. »
2- . هود، 13 : « آن ها مى گويند: او پيامبر آن ها را به خدا افترا بسته است، به آن ها بگو: اگر راست مى گوييد شما هم ده سوره همانند اين سوره هاى دروغين بياوريد و از هر كس مى توانيد جز خدا براى اين كار دعوت كنيد! »
3- . همان، 14 - 16 : « اما اگر آن ها دعوت شما مسلمانان را اجابت نكردند بدانيد كه تنها با علم الهى نازل شده است و هيچ معبودى جز خدا نيست. آيا با اين حال در برابر فرمان الهى تسليم مى شويد؟ هركه هدفش زندگى و زينت دنيا باشد در اين جا نتيجه اعمالش را به طور كامل مى دهيم بى كم وكاست، اين افراد در آخرت جز آتش بهره اى ندارند. »
4- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 324 .

نفرين نوح

38 . در تفسير قول خداوند: «وَ أُوحِيَ اِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ اِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ»(1) از ابن سنان به نقل از امام صادق عليه السلام آورده است، فرمود:

«نوح عليه السلام در ميان قوم خودش سيصد سال ماند، آن ها را به خدا دعوت مى كرد آن ها اجابتش نكردند تصميم گرفت بر ايشان نفرين كند، موقع طلوع آفتاب دوازده هزار قبيله از قبايل فرشتگان آسمان دنيا كه از بزرگان فرشتگان بودند نزد او آمدند. نوح عليه السلام به ايشان گفت: شما كه هستيد؟ گفتند: ما دوازده هزار قبيله از قبايل فرشتگان آسمان دنيا هستيم.محققا مسير ضخامت آسمان دنيا پانصد سال و از آسمان دنيا تا دنيا مسير پانصد سال راه است، ما به هنگام طلوع آفتاب بيرون شديم و اينك به نزد تو رسيده ايم تا از تو درخواست كنيم كه قوم خود را نفرين نكنى، نوح گفت: من آن ها را سيصد سال مهلت دادم. چون ششصد سال بر آن ها گذشت ايمان نياوردند تصميم گرفت بر آن ها نفرين كند، دوازده هزار قبيله از قبايل فرشتگان آسمان دوم آمدند، فرمود: شما كه هستيد؟ گفتند: ما دوازده هزار قبيله از قبايل فرشتگان آسمان دوم هستيم و ضخامت آسمان دوم مسير پانصد سال و از آسمان دوم تا آسمان دنيا مسير پانصد سال وحجم آسمان دنيا مسير پانصد سال و از آسمان دنيا تا دنيا مسيرپانصد سال است موقع طلوع آفتاب درآمده ايم، اكنون رسيده ايم

ص: 331


1- . هود، 36 : « به نوح وحى شد كه غير از افرادى كه از قوم تو ايمان آورده اند ديگر هيچ كس به تو ايمان نخواهد آورد بنابراين اندوهناك و محزون نباش! »

از تو درخواست داريم كه بر آن ها نفرين نكنى! نوح عليه السلام گفت:

من سيصد سال مهلت دادم، چون نهصد سال بر آن ها گذشت تصميم گرفت بر آن ها نفرين كند.

خداوند اين آيه را نازل كرد: «أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ اِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ»(1) نوح عليه السلام عرضه داشت: «رَبِّ لاَ تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّار اِنَّكَ اِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلاَ يَلِدُوا اِلاَّ فَاجِر كَفَّار».(2) پس خداوند به او دستور داد درخت خرما بكار، مردم از كنار اومى گذشتند و او را مسخره و استهزا مى كردند و مى گفتند: پيرمرد نهصد سال عمر كرده، درخت خرما مى كارد و او را با سنگ مى زدند! چون پنجاه سال گذشت و درختان خرما رشد كرد و استحكام يافت، دستور داد آن را ببرد، باز از اين بابت او را مسخره كردند و گفتند: درختان خرما به حد رشد رسيده است، همان است قول خداوند:

«وَ كُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِن قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ اِن تَسْخَرُوا مِنَّا فَاِنَّا نَسْخَرُ مِنكُم كَمَا تَسْخَرُونَ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ»(3) پس خداوند دستور

ص: 332


1- . هود، 36 .
2- . نوح: 26 - 27 : « نوح گفت: پروردگارا! هيچ يك از كافران را روى زمين باقى نگذار! زيرا اگر آن ها را باقى گذارى بندگانت را گمراه مى كنند و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمى آورند. »
3- . هود، 38 - 39 : « و هر زمان كه گروهى از قومش از كنار او مى گذشتند، او را مسخره مى كردند، او مى گفت: اگر امروز مسخره مى كنيد ما نيز شما را در آينده نزديكى مسخره خواهيم كرد و به زودى خواهيد دانست. »

داد تا كشتى را درست كند، به جبرئيل عليه السلام فرمان داد بر نوح نازل شود و به او بياموزد كه چگونه فراهم كند؛ هزار و دويست ذراع طول و هشتصد ذراع عرض و ارتفاع آن در فضا هشتاد ذراع تعيين شد.

نوح عليه السلام عرضه داشت: پروردگارا چه كسى در ساختن كشتى مرا كمك مى كند؟ از جانب خدا به او وحى شد در بين قوم خود جار بكش چه كسى مرا يارى مى كند و بخشى از آن را تراشيد، تراشه هاى آن طلا و نقره شد.

نوح عليه السلام در بين مردم بدان وسيله ندا داد و او را يارى دادند درحالى كه او را مسخره مى كردند ومى گفتند:

در خشكى كشتى مى سازد!»(1)

طوفان نوح

39 . ابوبصير به نقل از امام صادق عليه السلام آورده است، فرمود:

چون خداوند متعال نابودى قوم نوح را اراده كرد رحم زنان را چهل سال نازا ساخت و در بين مردم نوزادى به دنيا نيامد.

همين كه نوح عليه السلام از ساختن كشتى فارغ شد خداوند او را فرمان داد تا به زبان سريانى ندا دهد! هيچ چهارپا و جاندارى نماند مگر حاضر شد، نوح عليه السلام از هر جنسى از اجناس حيوان جفتى را وارد كشتى كرد و از همه مردم دنيا هشتاد نفر بهاو ايمان آورده بودند. خداى عزّوجلّ فرمود:

«احْمِلْ فِيهَا مِن كُل زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَ أَهْلَكَ اِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ

ص: 333


1- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 325 .

وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ اِلاَّ قَلِيلٌ»(1) و تراش كشتى در محل مسجد كوفه بود، چون روزى فرا رسيد كه خداوند مى خواست آن ها را هلاك سازد همسر نوح درجايى كه معروف به «فارالتّنور» است داشت نان مى پخت و نوح عليه السلام براى هر نوعى از اجناس جانداران داخل كشتى جايى را تعيين كرد و براى آن ها در كشتى آن چه از خوراك لازم داشت گرد آورد. همسر نوح عليه السلام چون تنور جوشيد فرياد برآورد، نوح به سراغ تنور آمد و روى آن را گل نهاد و آن را مهر كرد تا اين كه همه جانداران را وارد كشتى كرد سپس به سراغ تنور آمد و مهر را شكاند و گل رابرداشت و خورشيد گرفت و آب نه به صورت ريزش قطره اى، سيل آسا از آسمان جارى شد و از زمين چشمه ها جوشيدن گرفت و آن است قول خداوند: «فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّماءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونا فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ وَ حَمَلْنَاهُ عَلَى ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَ دُسُرٍ»(2) خداى عزّوجلّ فرمود: «وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللّه ِ مَجْريها وَمُرْسَاهَا»(3) مى فرمايد: «مَجراها» يعنى مسير آن و «مرساها» يعنى ايستگاه آن. پس كشتى دور زد، نوحعليه السلام نگاهى به سمت پسرش كرد كه مى افتاد و بلند مى شد

ص: 334


1- . هود، 40 : « فرمان داديم كه از هر نوعى از انواع حيوانات يك جفت نر و ماده بر كشتى سوار كن! اما جز افراد كمى به او ايمان نياورده بودند. »
2- . قمر، 11 - 13 : « در اين هنگام درهاى آسمان را با آبى فراوان و پى درپى گشوديم و زمين را شكافتيم و چشمه هاى زيادى بيرون فرستاديم و اين دو آب به اندازه مقدّر درهم آميختند و او را بر مركبى از الواح و ميخ ها سوار كرديم. »
3- . هود، 41 : « خداوند به آن ها دستور داد كه به نام خدا بر كشتى سوار شويد به هنگام حركت و توقف كشتى نام خدا را بر زبان جارى سازيد. »

!فرمود: «يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلاَ تُكُن مَعَ الْكَافِرِينَ»پسرش، آن طورى كه خداوند نقل كرده است: «قَالَ: سَآوِى اِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنى مِنَ الْمَاءِ» نوح گفت: «قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّه ِ اِلاَّ مَن رَحِمَ (اللّه )»(1) سپس نوح گفت: «رَبِّ اِنَّ ابْنِى مِنْ أَهْلِى وَ اِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ»خداوند فرمود: «يَانُوحُ اِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ اِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِى مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ اِنِّى أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ»نوح عليه السلام - آن طورى كه خداوند حكايت كرده است - گفت: «رَبِّ اِنِّى أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَمَا لَيْسَ لِى بِهِ عِلْمٌ وَاِلاَّ تَغْفِرْ لِى وَتَرْحَمْنى أَكُن مِنَ الْخَاسِرِينَ»پس آن طورى كه خداوند نقل كرده است، شد: «وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ»(2) امام صادق عليه السلام فرمود: «كشتى دور زد و امواج آن را زد (رفت) تا به مكه رسيد و دور خانه (كعبه) طواف كرد و همه دنيا زير آب غرق شد جز محلّ خانه (كعبه) و از آن جهت «بيت العتيق» نام گرفت كه از غرق شدن نجات يافت و

ص: 335


1- . هود، 42 - 43 : « نوح فرياد زد: پسرم! با ما سوار شو و با كافران مباش! او گفت: به زودى به كوهى پناه مى برم كه مرا در دامان خود پناه خواهد داد. نوح گفت: امروز هيچ قدرتى در برابر فرمان خدا پناه نخواهد داد مگر كسى مشمول رحمت خدا باشد. »
2- . همان، 75 - 47 : « پروردگارا فرزندم از خاندان من است و وعده تو در مورد نجات خاندانم حق است و تو از همه حكم كنندگان برترى. خداوند گفت: اى نوح! او از اهل تو نيست بلكه عملى است غير صالح. حال كه چنين است چيزى را كه علم ندارى نپرس، تو را موعظه مى كنم تا از جاهلان نباشى. نوح گفت: پروردگارا به تو پناه مى برم از اين كه چيزى را از تو بخواهم كه آگاهى ندارم و اگر مرا نبخشى از زيانكاران خواهم بود. در اين هنگام موج ميان آن دو حايل شد و او در زمره غرق شدگان قرار گرفت. »

آب هم چنان بود، چهل روز از آسمان مى ريخت و چشمه ها از زمين مى جوشيد تا كشتى بالا آمد و آسمان را شكافت.

امام عليه السلام فرمود: «نوح عليه السلام دست به طرف آسمان (به زبان سريانى) گفت: يا (رهمان اخفرس)! يعنى پروردگارا احسان كن! پس خداوند دستور داد كه زمين آبش را فروخورد و آن است قول خداى تعالى: «يَا أَرْضُ ابْلَعِى مَاءَكِ وَ يَا سَماءُ أَقْلِعِى وَ غِيضَ الْمَاءُ وَ قُضِى الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلى الْجُودِيِّ»(1) پس زمين آبش را فروكشيد و آب آسمانى خواست وارد زمين شود، زمين از قبول آن خوددارى كرد و گفت: خداوند به منفرمان داده است كه آبم را فرو برم، از اين رو آب آسمان بر روى زمين ماند و كشتى بر دامنه كوه جودى پهلو گرفت و آن كوه بزرگى در موصل است.

پس خداوند جبرئيل را فرستاد، آب را بر درياهاى اطراف دنيا راند و خداوند بر نوح نازل كرد: «يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِنَّا وَ بَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَ عَلَى أُمَمٍ مِمَّن مَعَكَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ».(2) پس نوح در موصل با هشتاد تن از كشتى فرود آمد و شهر هشتاد را بنا كرد و نوح عليه السلام دخترى داشت كه با او كشتى

ص: 336


1- . هود، 44 : « به زمين دستور داده شد اى زمين! آبت را در كام فرو ببر و به آسمان دستور داده شد اى آسمان دست نگهدار و آب فرونشست و كار پايان گرفت و كشتى بر دامنه كوه جودى پهلو گرفت. »
2- . همان، 48 : « به نوح خطاب شد كه اى نوح به سلامت و بابركت از ناحيه ما بر تو و بر آن ها كه همراه تواند، فرود آى! امّت هايى به وجود مى آيند كه از انواع نعمت ها به آن ها مى بخشيم سپس عذاب دردناكى از سوى ما به آن ها مى رسد. »

سوار شد و مردم از او به دنيا آمدند و آن است قول پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم كه فرمود: نوح يكى از دو پدر است. سپس خداى عزّوجلّ به پيامبرش گفت: «تِلْكَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيها اِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَ لاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هذَا فَاصْبِرْ اِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ»(1) در خبر آمده است كه اسم نوح عبدالغفّار بود و بدان جهت نوح گفتند كه بر حال خود گريه و ندبه مى كرد.»(2)

پسر نوح

40 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «وَ نَادَى نوحٌ ابْنَهُ»(3) فرمود:«او پسر وى نبود بلكه پسر او از همسرش بود كه به زبان طى به پسر همسر، پسر گويند».(4)

شعيب و قومش

41 . امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداوند: «وَ أَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِن سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ مُسَوَّمَةً»(5) فرمود: «وَاِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّه َ مَا لَكُم مِنْ اِلهٍ غَيْرُهُ وَلاَ تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ اِنِّى أَرَاكُم بِخَيْرٍ

ص: 337


1- . همان، 49 : « اين ها همه از اخبار غيب است كه به تو وحى مى كنيم، هيچ گاه نه تو و نه قوم تو قبل از اين از آن آگاهى نداشتيد تو هم صبر كن سرانجام پيروزى براى پرهيزگاران است. »
2- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 326 - 328 .
3- . هود، 42 : « نوح پسرش را صدا زد. »
4- . قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 1 ، ص 329 .
5- . هود، 82 : « و بارانى از سنگ از گل هاى متحجّر متراكم بر روى هم بر سر آن ها فروريختيم. »

وَاِنِّى أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِوَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِى الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ»(1) خداوند شعيب عليه السلام را به مدين فرستاد و آن آباديى بر سر راه شام است و آن ها به وى ايمان نياوردند و خداوند قول آن ها را حكايت كرده است: «قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَو أَن نَفْعَلَ فِى أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ اِنَّكَ لأنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ».(2) گفتند: تو سفيه نادانى ولى خداوند متعال از قول آن ها كنايه آورده است: «اِنَّكَ لأنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ» و خداوند آن ها را به خاطر كمدادن پيمانه و وزن نابود ساخت.

«قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ اِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِن رَبِّى وَرَزَقَنِى مِنْهُ رِزْقا حَسَنا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ اِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ اِنْ أُرِيدُ اِلاَّ الاِْصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِى اِلاَّ بِاللّه ِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ اِلَيْهِ أُنِيبُ»(3) آن گاه آن ها را يادآور شده و به

ص: 338


1- . همان، 84 و 85 : « و به سوى مدين برادرشان شعيب را فرستاديم، گفت: اى قوم من! خداى يگانه را بپرستيد كه جز او معبودى براى شما نيست، به هنگام خريد و فروش پيمانه و وزن را كم نكنيد! من خيرخواه شمايم و من از آن مى ترسم كه عذاب روز فراگير همه شما را فراگيرد. و اى قوم من پيمانه و وزن را با عدالت وفا كنيد و بر اشيا مردم عيب نگذاريد و از حق آن ها نكاهيد و در روى زمين به فساد نكوشيد. »
2- . هود، 87 : « گفتند: اى شعيب! آيا نماز تو به تو دستور مى دهد كه ما آن چه را پدرانمان مى پرستيدند ترك كنيم و يا نتوانيم به دلخواهمان در اموالمان تصرّف كنيم تو كه ادم بردبار فهميده اى؟! »
3- . همان، 88 : « گفت: اى قوم من هرگاه من دليل آشكارى از پروردگارم داشته باشم و رزق خوبى به من داده باشد، من هرگز نمى خواهم چيزى را كه شما را از آن بازمى دارم، خود مرتكب شوم، من چيزى نمى خواهم جز اصلاح شما تا آن جا كه قدرت دارم تنها از خدا توفيق مى طلبم و بر او تكيه دارم و به او بازمى گردم. »

وسيله آن چه به امّت هاى گذشته نازل كرده است، بيم داده و فرموده است: «وَ يَا قَوْمِ لاَ يَجْرِ مَنَّكُمْ شِقَاقِى أَن يُصِيبَكُم مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَ مَا قَوْمُ لُوطٍ مِنكُم بِبَعِيدٍ وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَيْهِ اِنَّ رَبِّى رَحِيمٌ وَدُودٌ قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِير مِمَّا تَقُولُ وَ اِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفا - بينائيش ضعيف بود - وَ لَوْلاَ رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَ مَا أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِى أَعَزُّ عَلَيْكُم مِنَ اللّه ِ وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيّا اِنَّ رَبِّى بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ وَ يَا قَوْمٍ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ اِنِّى عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا اِنِّى مَعَكُمْ رَقِيبٌ».(1)يعنى منتظر باشيد! پس خداوند صيحه ى آسمانى را بر ايشان فرستاد همگى مردند و آن است قول خداوند: «وَ لَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِى دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ كَأَن لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلاَ بُعْد لِمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ»(2) سپس خداوند داستان موسى عليه السلام را نقل كرد و گفت: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُبِينٍ اِلَى فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ

ص: 339


1- . هود، 89 - 93 : « اى قوم من! مبادا دشمنى با من شما را به گناه وادارد مبادا همان مجازات ها كه به قوم نوح يا قوم هود، يا قوم صالح رسيد به شما هم برسد و قوم لوط از شما چندان دور نيستند. از خداوند آمرزش بطلبيد سپس سوى او بازگرديد كه پروردگار من رحيم و مهربان است... »
2- . همان، 94 - 95 : « چون فرمان ما رسيد نخست شعيب و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند به رحمت خود از آن سرزمين نجات داديم، سپس صيحه عظيم ستمگران را فرا گرفت، قوم شعيب در اثر آن در خانه هايشان به رو افتادند و مردند گويا هرگز آن جا نبودند، دور باد سرزمين مدين چنان كه قوم ثمود دور شدند! »

فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُالْمَوْرُودُ وَأُتْبِعُوا فِى هذِهِ لَعْنَةً - يعنى هلاكت و غرق شدن - وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ - يعنى خداوند آن ها را وسيله عذاب از رحمت خود دور مى كند. سپس به پيامبرش فرمود: - ذلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْقُرَى - يعنى اخبار آن هاست - نَقُصُّهُ عَلَيْكَ - يا محمّد - مِنْهَا قَائِمٌ وَحَصِيدٌ وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلكِن ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَ