امیرالمومنین علیه السلام در کلام حضرت سیدالشهدا علیه السلام

مشخصات کتاب

سرشناسه : آقابابایی، مهدی، 1362 -

عنوان و نام پديدآور : امیرالمومنین علیه السلام در کلام حضرت سیدالشهدا علیه السلام/مولف مهدی آقابابایی.

مشخصات نشر : اصفهان: نورالحیات، 1400.

مشخصات ظاهری : 38ص.؛ 14/5×22س م.

شابک : 150000 ریال 978-622-96734-9-2 :

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه: ص.38 ؛همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق.

موضوع : Hosayn ibn 'Ali, Imam III , 625-680

موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40 ق.

موضوع : 'Ali ibn abi-Talib‪, Imam I, 600-661

رده بندی کنگره : BP41/4

رده بندی دیویی : 297/953

شماره کتابشناسی ملی : 8704265

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فاپا

ص: 1

اشاره

امیرالمومنین علیه السلام در کلام حضرت سیدالشهدا علیه السلام

مولف مهدی آقابابایی

ص: 2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 3

اهداء :

به وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)

و فرزند گرامیشان

سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)

ص: 4

فهرست

مقدمه. 7

مبارزات حضرت حسین بن علی(علیهما السلام) قبل از دوران امامت 9

در جبهه های نبرد با ناکثین و قاسطین.. 9

دوران امامت امام حسین(علیه السلام) 10

1: دشنام به امیرالمؤمنین(علیه السلام). 12

2 : پنهان ساختن فضائل اهل بیت(علیهم السلام) 14

3: پرهیز از یاد کردن امام. 14

4 : برخورد با شیعیان. 15

5 : از بین بردن نیروهای متفکر. 16

الف: حُجر بن عُدی.. 16

یادداشت امام حسین(علیه السلام)(علیه

السلام) 16

ب: عمرو بن حمق خزاعی.. 17

ج: حضرمی و یارانش... 18

اعتراض امام حسین(علیه السلام) 18

6: ویران کردن خانه های شیعیان. 19

7: محروم کردن شیعیان از بیت المال. 19

8: بیعت با یزید (مخالفت با ولیعهدی یزید). 19

9: ضبط اموال مردم (بیت المال). 20

امام حسین(علیه السلام)(علیه

السلام) با معاویه بیعت نکرد. 21

سخنی با معاویه. 21

مبارزه امام حسین(علیه السلام)با مروان فرماندار معاویه در حجاز 22

ص: 5

سخنرانی کوبنده و افشاگرانه در کنگره عظیم حج و بیان فضائل حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) 23

بخش نامه های معاویه. 24

ایراد خطبه در منی توسط امام حسین(علیه السلام) 27

1 : حدیث مواخاة. 29

2 : حدیث سد ابواب.. 29

3: حديث غدير. 30

4 : حدیث منزلت.. 31

5 : حدیث مباهله. 31

6 : حديث لواى خيبر. 32

7 : ابلاغ سوره برائت .. 32

8 : على (علیه السلام) صاحب اختيار هر مؤمن .. 33

9: سؤال و خلوت پيامبر(صلی الله علیه و آله) و امير المؤمنين (علیهما السلام) 33

10 : على(علیه السلام) بهترين اهل بيت(علیهم السلام) 34

11 : سيادت پنج تن(علیهم السلام) 34

12: غسل پيامبر(صلی الله علیه و آله) به دست علىّ(علیه السلام) 35

13: حديث ثقلين .. 35

14: آيات و احاديث مربوط به اهل بيت(علیهم السلام) 36

منابع و مآخذ. 38

آثار دیگر مؤلف که به زیور طبع آراسته گردیده. 39

ص: 6

مقدمه

امام حسین(علیه السلام) مدت شش سال از دوران کودکی خود را در زمان جد بزرگوارش سپری کرد و پس از شهادت آن بزرگوار، مدت سی سال در کنار پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین(علیه السلام) زندگی کرد و در حوادث مهم دوران خلافت ایشان به صورت فعال شرکت داشت. پس از شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام) (در سال 40هجری) مدت ده سالدر صحنه سیاسی و اجتماعی در کنار برادر بزرگ خود امام حسن(علیه السلام) قرار داشت و پس از شهادت برادر بزرگوارش (در سال 50 هجری) به مدت ده سال، در اوج قدرت معاویه بن ابی سفیان، بارها با وی پنجه در افکند و پس از مرگ وی نیز در برابر حکومت پسرش یزید قیام کرد و در محرم سال 61 هجری در سرزمین کربلا به شهادت رسید. در این مقاله که به مناسبت یکهزار و چهارصدمین سال شهادت مولیالکونین، ابوالحسنین ، سیدالعرب و العجم، امیرالمؤمنین(علیه السلام) ، پیرامون مبارزات و دفاعیات حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) از پدر بزرگواراشان مطالبی که در تاریخ آمده است تا آنجا که ما توانستیم و بررسی کردیم را میآوریم باشد که مورد قبول حضرت علی(علیه السلام) واقع گردد .

ص: 7

این مقاله در فروردین ماه سال 1399 شمسی به مناسبت یکهزار و چهارصدمین سال شهادت مولی الموحدین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کتاب « امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کلام چهارده معصوم(علیهم السلام) » منتشر گردید و اکنون به صورت کتابی مستقل در اختیار محبین حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) قرار می گیرد.

مهدی آقابابایی

فاطمیه 1400

ص: 8

مبارزات حضرت حسین بن علی(علیهما السلام) قبل از دوران امامت

حضرت امام حسین(علیه السلام) از دوران نوجوانی که شاهد انحراف دستگاه حکومت اسلامی از مسیر اصلی خود بود، از موضعگیری های سیاسی پدر خود پیروی و حمایت می کرد، چنانکه در زمان خلافت عمر بن خطاب، روزی وارد مسجد شد و دید عمر بر فراز منبر نشسته است، بادیدن این صحنه، بالای منبر رفت و به عمر گفت: از منبر پدرم پایین بیا و بالای منبر پدرت برو!

عمر که قافیه را باخته بود، گفت: پدرم منبر نداشت! آنگاه او را در کنار خود نشانید، و پس از آنکه از منبر پایین آمد، او را به منزل خود برد و پرسید: این سخن را چه کسی به تو یاد داده است؟

حضرت پاسخ داد: هیچ کس!(1)

در جبهه های نبرد با ناکثین و قاسطین

حضرت در دوران خلافت پدرش، امیرالمؤمنین(علیه السلام) در کنار حضرت بود. او در هر سه جنگی که در این دوران برای پدر بزرگوارش پیش آمد، شرکت فعال داشت.(2)

ص: 9


1- . سیره پیشوایان، ص 144، به نقل از الاصابه، ج1، ص 333.
2- . الاصابه، ابن حجر عسقلانی، ج1، ص 333.

در جنگ جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امیرالمؤمنین(علیه السلام) به عهدۀ وی بود. در جنگ صفین، چه از راه سخنرانیهای پرشور و تشویق یاران حضرت علی(علیه السلام) جهت شرکت در جنگ، و چه از رهگذر پیکار با قاسطین نقشی فعال داشت. در جریان حکمیت نیز یکی از شهود این ماجرا از طرف حضرت علی (علیه السلام) بود.(1)

دوران امامت امام حسین(علیه السلام)

اشاره

در زمان امام حسین(علیه السلام) انحراف از اصول و موازین اسلام، که از «سقیفه» شروع شده و در زمان عثمان گسترش یافته بود، به اوج خود رسیده بود. در آن زمان معاویه که سالها از سوی خلیفه دوم و سوم به عنوان استاندار در منطقۀ شام حکومت کرده و موقعیت خود را کاملاً تثبیت کرده بود، به نام خلیفۀ مسلمین سرنوشت و مقدرات کشور اسلامی را در دست گرفته حزب ضد اسلامی اموی را بر امت اسلام مسلط ساخته بود و به کمک عمّال ستمگر و یغماگر خود مانند: زیاد بن ابیه، عمرو بن عاص، سُمَرَه بن جَندَب و ....حکومت سلطنتی استبدادی تشکیل داده، چهرۀ اسلام را وارونه ساخته بود.

ص: 10


1- . سیره پیشوایان، ص 145.

معاویه از یک سو، سیاست فشار سیاسی و اقتصادی را در مورد مسلمانان آزاده و راستین اعمال می کرد و با کشتار و قتل و شکنجه و آزار، و تحمیل فقر و گرسنگی بر آنان، از هرگونه اعتراض و جنبش و مخالفت جلوگیری می کرد، و از سوی دیگر، با احیای تبعیض های نژادی و رقابت های قبیله ای در میان قبائل، آنان را به جان هم می انداخت و از این رهگذر نیروهای آنان را تضعیف می کرد تا خطری از ناحیۀ آنان متوجه حکومت وی نگردد، و از سوی سوم، به کمک عوامل مزدور خود با جعل حدیث و تفسیر و تأویل آیات قرآن به نفع خود، افکار عمومی را تخدیر زده، و به حکومت خودش وجهۀ مشروع و مقبول می بخشید.

این سیاست ضد اسلامی، به اضافۀ عوامل دیگری همچون ترویج فرقه های باطل نظیر: جبریه و مرجئه که از نظر عقیدتی با سیاست معاویه همسو بودند، آثار شوم و مرگباری در جامعه به وجود آورده و سکوت تلخ و ذلتباری را بر جامعه حکمفرما ساخته بود.

در اثر این سیاست شوم، شخصیت جامعۀ اسلامی مسخ و ارزشها دگرگون شده بود، به طوری که مسلمانان، با آنکه میدانستند اسلام هیچوقت اجازه نمیدهد آنان مطیع زمامداران بیدادگری باشند که به نام دین بر آنها حکومت میکنند، با این حال بر اثر ترس و ناآگاهی، از

ص: 11

زمامداران ستمگر پشتیبانی می کردند. در اثر این سیاست، مسلمانان، بر خلاف منطق قرآن و تعالیم پیامبر(صلی الله علیه و آله) ، تبدیل به افرادی ترسو، سازشکار، و ظاهرساز گشته بودند.

ولی با این وضعیت با مطالعۀ تاریخ می بینیم که حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در برابر بدعت ها و بیدادگریهای بیشمار معاویه نمی تواند سکوت نماید و تا آنجا که توان دارد، در برابر مظالم معاویه به مبارزه و مخالفت بر میخیزد که در اینجا به جنایات معاویه که بعضی از سیاستهای عوام فریبانه وی و فرعون مآبانه اش را در طی چهل سال حکومتش بر مسلمانان اشاره می کنیم و لازم به ذکر است که او برای طرح اجرای بعضی از این سیاستهای خود از مشاور حیله گر مکاری همچون عمرو عاص بهره می برد که در اغفال مردم از شیطان درس های بزرگی گرفته بود و همچنین به مبارزات حضرت امام حسین (علیه السلام) می پردازیم:

1: دشنام به امیرالمؤمنین(علیه السلام)

معاویه در دشمنی نسبت به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) پیش رفت و دشنام و لعن آن حضرت را در مجالس عام و خاص، اعلامنمود و به همه عمّال و والیانش دستور داد تا ناسزاگویی آن حضرت را در میان مردم انتشار دهند، دشنام به امام (علیه السلام) در همه مناطق جهان اسلام سرایت یافت.

ص: 12

معاویه خود در میان مردم شام به خطبه پرداخت و به آنها گفت: «ای مردم! رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به من گفت: بعد از من، تو به خلافت خواهی رسید، پس سرزمین مقدس (شام) را انتخاب کن که صالحان در آنجا هستند و من شما را بر گزیدم [العیاذبالله] پس ابوتراب را لعن کنید.

مردم شام هم به دشنام امام پرداختند. معاویه در میان آن وحشیان به خطبه پرداخت و به آنان گفت: «چه گمانی دارید در مورد مردی که – یعنی علی(علیه السلام) - که با برادرش عقیل نیکی نمیکند! ای مردم شام! ابولهب نکوهش شده در قرآن، عموی علی بن ابیطالب است.

مورخان میگویند: هرگاه معاویه خطبه میخواند، خطبه خود را با این گفته به پایان میبرد: خداوندا ! ابوتراب در دین تو الحاد ورزید! و از راه تو برگشته است، پس او را به سختی لعن کن و به عذابی دردناک گرفتار ساز».

این کلمات را بر روی منبرها میگفتند.معاویه با این کار میخواست که دلهای مردم را از امام (علیه السلام) دور سازد و میان مردم و اصول آن حضرت فاصله بیندازد؛ اصولی که حتی در کاخهای معاویه، وی را تعقیب می نمود.

هنگامی که معاویه «مغیرة بن شعبه» را به امارت کوفه منصوب ساحت، مهمترین چیزی که به وی سفارش نمود این بود که در ناسزاگویی به

ص: 13

امام (علیه السلام) ، رحمت فرستادن بر عثمان، عیب جویی یاران علی(علیه السلام) و دور ساختن آنها کوتاهی ننماید، مغیره بن شعبه، هفت سال والی کوفه بود در این مدت مذمت حضرت علی(علیه السلام) ناسزاگویی به آن حضرت را رها ننمود.

2: پنهان ساختن فضائل اهل بیت (علیهما السلام)

معاویه با همه توانایی هایش تلاش کرد تا فضائل اهل بیت(علیهم السلام) را پنهان سازد و بزرگواری های آنان را از دید مسلمین دور سازد و از انتشار آنچه از پیامبر(صلی الله علیه و آله) در فضیلت آنها وارد شده بود ممانعت به عمل آورد.(1)

3: پرهیز از یاد کردن امام

حکومت اموی تا حد زیاد در ستیز با امیرالمؤمنین(علیه السلام) زیادهروی نمودند؛ زیرا دستور دادند تا هر نوزادی را که به نام «علی» نامیده شود به قتل برسانند.

مورخان میگویند: علما و محدثان ، از یاد کردن امام و نقل روایت از آن حضرت به خاصر ترس از بنی امیه، پرهیز داشتند و هرگاه

ص: 14


1- . زندگانی حضرت امام حسین(علیه السلام) ، شریف قرشی، ج2، ص211.

می خواستند مطلبی را از آن حضرت روایت کنند، می گفتند: پدر زینب روایت کرد.(1)

4: برخورد با شیعیان

شیعیان در زمان معاویه در همه مناطق به طور رسمی مورد ستم واقع شدند و با شدت و خشونت فراوان رو به رو گشتند؛ زیرا معاویه، با قساوت از آنان انتقامی سخت گرفت و مرکز حکومتش را بر اجساد قربانیان آنان به پیش راند. چنانچه امام باقر(علیه السلام) نمونههای هولناکی از ستم امویان نسبت به شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) را بیان کرده و می فرمایند:شیعیان ما در هر شهری کشته میشوند و دستها و پاهای آنان تنها به ظن و گمان بریده میشد، هر کس به دوستی و پیروی از ما یاد میشد، به زندان میافتاد و یا دارائیش غارت میشد و یا خانهاش ویران میگشت.(2)

ص: 15


1- . زندگانی حضرت امام حسین(علیه السلام) ، شریف قرشی، ج2، ص 214.
2- . همان، ص 216.

5: از بین بردن نیروهای متفکر

اشاره

معاویه، به نابودی نیروهای متفکر و اندیشمند شیعه پرداخت و گروهی از آنان را به میدانهای اعدام روانه ساخت و سوگ و اندوه را در خانههایشان حاکم ساخت که بعضی از آنان عبارتند از:

الف: حُجر بن عُدی

اشاره

حُجر وقتی دید در نظام حاکم، دشنام به امیرالمؤمنین(علیه السلام) را آشکارا اعلام می کند و مردم را به برائت از آن حضرت مجبور می سازد، زبان به اعتراض گشود و آشکارا به حاکمان کوفه پاسخ داد. زیاد بن ابیه خونش را مباح اعلام نموده و او را همراه با گروهی از برادرانش به اسارت نزد معاویه فرستاد و آنان را در «مرج عذراء» متوقف ساختند تا اینکه فرمان اعدام آنها از دمشق صادر شد و آنها را به شهادت رساندند.

یادداشت امام حسین(علیه السلام)

امام حسین(علیه السلام) از دریافت خبر کشته شدن حجر، بسیار پریشان گشت و یادداشت شدیداللحنی برای معاویه فرستاد و در آن، جرایم و بدعت هایش را بر شمرد که از جمله کشتن حجر و یاران درستکار وی می باشد و در آن یادداشت آمده بود: «آیا تو قاتل حجر، برادر کنده و

ص: 16

نمازگزاران پارسایی که ظلم را نمیپسندیدند و بدعتها را گناهی بزرگ میدانستند و در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش کندهای نمیهراسیدند، نیستی... آنها را به ظلم و تعدی کشتی پس از آنکه سوگندهای سخت و پیمانهای مؤکد به آنها سپردی که آنان را به خاطر حادثهای که میان تو و آنان بوده و یا به کینهای که در دل نسبت به آنها داشتی، به کیفر نرسانی...»

ب: عمرو بن حمق خزاعی

امام حسین (علیه السلام) هنگام شنیدن خبر کشته شدن عمرو، به شدت متأثر گردید و یادداشتی برای معاویه فرستاد که در آن، جنایات وی را بر شمرد و ظلم و ستمی که امت در روزگار وی متحمل میشود را متذکر شد. در آن یادداشت در خصوص عمرو آمده بود:«آیا تو قاتل عمرو بن حمق، یار رسول خدا آن عبد صالحی که عبادت او را نحیف ساخته، بدنش را رنجور گشته و رنگش زرد شده بود، نیستی، بعد از آنکه به او امان داده و از عهد و پیمانهای خدا آن قدر به وی گفته بودی که اگر به پرندهای میگفتی، از بالای کوه به

ص: 17

نزد تو فرود میآمد، سپس او را با گستاخی بر پروردگار و ناچیز شمردن آن پیمان، به قتل رساندی....».(1)

ج: حضرمی و یارانش

اشاره

وقتی که حضرمی که از شیعیان خالص امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود با یارانش مظلومانه به شهادت رسیدند امام حسین (علیه السلام) از این خبر اندوهگین شدند با فرستادن یادداشتی بر معاویه اعتراض نمود.

اعتراض امام حسین (علیه السلام)

در آن یادداشت آمده بود: «آیا تو قاتل حضرمی نبودهای که زیاد به تو نوشته بود وی بر دین علی(علیه السلام) است و تو به وی نوشتی: هر کس را بر دین علی باشد به قتل برسان. و زیاد آنان راکشت و به دستور تو آنان را تکه تکه نمود. در حالی که دین علی(علیه السلام) ، همان دین عموزاده اش(صلی الله علیه و آله) می باشد که تو را در این جایگاهی که در آن هستی نشانده است و اگر او نمی بود، شرافت تو و پدرانت، تحمل سختی دو مسافرت می بود، سفر زمستان و سفر تابستان».

و دهها نمونه دیگر که توسط معاویه و عمالش به شهادت رسیدند که تاریخ پر از اینگونه جنایات اوست.

ص: 18


1- . زندگانی حضرت امام حسین(علیه السلام) ، شریف قرشی، ج2، ص 222.

6: ویران کردن خانههای شیعیان

7: محروم کردن شیعیان از بیت المال

از فجایع اندوهباری که شیعیان در روزگار معاویه با آنها دست به گریبان بودند این بود که معاویه به همه عاملانش طی بخشنامهای چنین نوشته بود: «بنگرید هر کس را که دلیل بر او باشد مبنی بر اینکه وی علی و اهل بیتش را دوست میدارد، نام او را از دیوان محو کنید و عطا و روزی او را ساقط نمایید.»

8: بیعت با یزید (مخالفت با ولیعهدی یزید)

معاویه به انواع وسایل ددمنشانه دست زد تا سلطنت را در خاندانش موروثی سازد.از جمله آزادگان و مصلحان جهان اسلام، که ردّ قاطع خود را در مورد بیعت یزید اعلام نمودند و او را به عنوان حاکم مسلمانان نپذیرفتند حضرت امام حسین(علیه السلام) بود که یزید را حقیر شمرد و خویهای نکوهیدهاش را نمیپسندید و او را به صاحب شراب و شکار، توصیف نمود و اینکه او به طاعت شیطان در آمده، طاعت رحمان را ترک نموده و فساد را ظاهر ساخته، حدود را تعطیل نموده و

ص: 19

به خود اختصاص داده ، حرام خدا را حلال و حلال او را حرام گردانیده است.(1)

9: ضبط اموال مردم (بیت المال)

کاروانی که از یمن که حامل مقداری از بیت المال بود، از طریق مدینه، رهسپار دمشق بود. امام حسین(علیه السلام) با اطلاع از این موضوع ، آن را ضبط کرد و در میان مستمندان بنی هاشم و دیگران تقسیم کرد و نامهای بدین شرح به معاویه نوشت:

«کاروانی از یمن از اینجا عبور می کرد که حامل اموال و پارچهها و عطریاتی برای تو بود تا آنها را به خزانۀ دمشق سرازیر کنی و به خویشانت که تاکنون شکمها و جیبهای خود را از بیت المال پرکردهاند،ببخشی، من نیاز به آن اموال داشتم، و آنها را ضبط کردم، و السلام»! معاویه از این اقدام سخت ناراحت شد و نامۀ تندی به امام نوشت.(2)

بی شک این اقدام امام حسین (علیه السلام) یک گام آشکار در جهت نامشروع معرفی نمودن حکومت معاویه و مخالفت صریح با وی به

ص: 20


1- . زندگانی حضرت امام حسین(علیه السلام) ، شریف قرشی، ج2، ص 272.
2- . حیاة الامام الحسین بن علی، شریف القرشی، ج2، ص 231.

شمار میرفت، و در آن شرایط هیچ کس جز آن حضرت، جرأت چنین کاری را نداشت.

امام حسین(علیه السلام) با معاویه بیعت نکرد

ابن شهر آشوب روایت نموده: ... (بعد از صلح امام حسن(علیه السلام)) معاویه از امام حسین(علیه السلام) خواست تا با او بیعت کند. امام حسن(علیه السلام) فرمود : ای معاویه! حسین را مجبور نکن او هرگز بیعت نکند مگر آنکه کشته شود و هرگز کشته نشود مگر آنکه خاندانش کشته شوند و خاندانش کشته نشوند مگر آنکه شامیان کشته شوند.(1)

سخنی با معاویه

قاضی نورالله تستری می گوید: یک بار امام حسین(علیه السلام) در مجلس معاویه فرمود: «من فرزند آب آسمان و ریشههای خاک نمناکم، من فرزند کسی هستم که در بزرگواری برجسته ، و در شرافت والا، و در نیک نام بر همه اهل دنیا سرور است. من فرزند کسی هستم که خشنودی او خشنودی خدای رحمان و خشم او خشم خدای رحمان است».

ص: 21


1- . بحارالانوار، ج44، ص 57، فرهنگ سخنان امام حسین(علیه السلام)، ص 242، البته امام حسین(علیه السلام) به پیمان صلحی که بین امام حسن و معاویه نوشته شد احترام می گذاشت.

سپس رو به معاویه کرد و فرمود: آیا پدر تو، همچون پدر من است؟ آیا پیشینۀ تو همچنین پیشینۀ من است؟ اگر بگویی: نه، شکست خوردهای و اگر بگویی آری، دروغ گفتهای.(1)

مبارزه امام حسین (علیه السلام) با مروان فرماندار معاویه در حجاز

ابن جوزی میگوید: محمد بن اسحاق گفته است: مروان بن حکم که فرماندار بود کسی را نزد امام حسن (و امام حسین(علیهما السلام)) فرستاد به او پیام دهد: مروان میگوید: پدر تو کسی است که در جامعه تفرقه انداخت و عثمان را کشت و علما و زهاد (خوارج)را نابود کرد.... امام حسین (علیه السلام) به نامه رسان فرمودند به مروان بگو: ای فرزند زن بدکاره که در بازار (ذی المجاز) مردم را به خود فرا میخواند و در بازار عکاظ ، دارای پرچم (فاحشه گری) بود! ای فرزند آن مرد تبعیدی و نفرین شدۀ رسول خدا(صلی الله علیه و آله)(2) اکنون خود و مادر و پدرت را بشناس.(3)

ص: 22


1- . امام حسین(علیه السلام) ، وارث انبیا، ص 318 به نقل از : احقاق الحق، ج11، ص 959.
2- . حَکَم (پدر مروان) در کوچه های مدینه پشن سر پیامبر(صلی الله علیه و آله) راه میرفت و حضرت را مسخره می کرد و پیامبر او را نفرین کرده و از مدینه تبعید نمود.
3- . امام حسین(علیه السلام) وارث انبیاء، ص 320.

سخنرانی کوبنده و افشاگرانه در کنگره عظیم حج و بیان فضائل حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)

سلیم بن قیس میگوید: (معاویه پس از احتجاج ابن عباس با او ) از این تاریخ تصمیم گرفت فشار خود را بر شیعیان علی تشدید کند و آنان را بیش از پیش مورد شکنجه و آزار قرار دهد تا آنجا که مطئن شود نامی از اهل بیت و کسی از پیروان آنان باقی نمانده است و در این گیر و دار مصیبت و گرفتاری اهل کوفه بیش از دیگران بود ؛ زیرا شیعیان علی(علیه السلام) در کوفه بیش از سایر نقاط بودند و طبعاًفشار پسر ابوسفیان به این شهر بیش از نقاط دیگر بود ؛ لذا فرمانداری و حکومت کوفه را به زیاد بن سمیّه محوّل نمود و بصره را ضمیمۀ آن ساخت. زیاد هم در مقابل این محبت معاویه و لطف فوق العادۀ پسر ابوسفیان، در از بین بردن شیعیان کوتاهی روا نداشت و از هر گوشه و کنار و از زیر هر سنگ و کلوخی شیعیان علی(علیه السلام) را پیدا کرد به قتل رسانید، و در دل شیعان علی(علیه السلام) ترس و وحشت عجیبی ایجاد کرد. دست و پای آنان را قطع می کرد و چشمانشان را از کاسۀ سر بیرون میآورد. در نتیجۀ این جنایات، شیعیان علی از عراق فرار کردند و به نقاط دوردست پناهنده شدند و عقیدۀ خود را از مردم مخفی نمودند. خلاصه در کوفه از شیعیان معروف و سرشناس کسی باقی نماند.

ص: 23

بخش نامه های معاویه

سلیم بن قیس میگوید: پسر ابوسفیان به فرماندارانش دستور داد که شهادت شیعیان علی(علیه السلام) و خاندانش را قبول نکنند و مراقب باشد که اگر در محیط شان از شیعیان و طرفداران عثمان و خاندانش و از کسانی که فضایل و مناقب عثمان را نقل میکنند کسانی پیدا میشوند، در مجالس رسمی مورد احترام قرار بدهند و دراعزاز و اکرام آنان کوتاهی نکنند و آنچه از مناقب عثمان نقل می شود با مشخصات کامل ناقل آن حدیث به دربار معاویه در شام گزارش شود. فرمانداران طبق این دستور عمل نمودند و دربارۀ هر کسی که جملهای در فضیلت عثمان نقل مینمود پروندهای تشکیل دادند و حقوق و مزایایی معین نمودند و این رویه سبب گردید که دربارۀ عثمان مطالب زیادی نقل گردید؛ زیرا ناقلان اینگونه حدیثها از جایزهها و عطیه های مخصوص معاویه برخوردار میشدند! در اثر این بذل و بخشش معاویه و تشویق حکام وی، جعل حدیث در تمام شهرهای اسلامی شیوع یافت و هر شخصی مبغوض و مطرود که نزد یکی از عمال و استانداران معاویه حدیث و فضیلتی دربارۀ عثمان نقل مینمود بدون چون و چرا مقبول واقع می شد و اسم او در دفتر عطایا به ثبت میرسید و شفاعت او دربارۀ دیگران رد نمیشد.

ص: 24

سلیم بن قیس چنین ادامه می دهد: معاویه پس از یک دوره نقل حدیث دربارۀ عثمان، به استاندارانش چنین نوشت: حدیث دربارۀ عثمان زیاد گردیده و به حد کافی به تمام نقاط مملکت رسیده. با رسیدن این بخشنامه مردم را دعوت کنید که دربارۀ فضایل صحابه و دو خلیفه (عمر و ابوبکر) حدیث نقل کنند، و هر حدیث و فضیلتی که دربارۀ «ابوتراب» نقل گردیده است حدیثی مشابه آن را دربارۀ صحابهبیاورید و این کار مورد علاقه و باعث روشنی چشم من و کوبیدن «ابوتراب» و شیعیان اوست. متن این نام برای مردم خوانده شد و مضمون آن در میان عموم افراد منتشر گردید، بلافاصله اخبار زیادی در مناقب صحابه که همهاش جعلی و عاری از حقیقت بود نقل گردید و عدهای در نقل چنین اخبار جدیت و کوشش فراوان به خرج دادند تا به جایی که ابن فضائل جعلی را در منابر و در ضمن خطبۀ نمازها برای مردم خواندند و به مسلمانان دستور داده شد که آنها را به کودکان یاد بدهند و از این فضایل به مقدار زیاد به اطفال و نوباوگان تعلیم داده شد که مانند آیات قرار در حفظ آنها کوشش کردند حتی به زنان و دختران و خدمتکاران هم این فضائل را یاد دادند و مدتی نیز به این منوال گذشت.

سلیم بن قیس باز میگوید: پس از گذشت مدتی معاویه به استانداران و عمالش سومین بخش نامه را بدین مضمون صادر کرد:

ص: 25

مراقب باشید که هر کس متهم به دوستی علی(علیه السلام) و خاندانش باشد و کوچکترین دلیل بر این اتهام پیدا شود اسم او از دیوان و دفتر حقوق و مزایا محو و سهمیۀ او از بیت المال قطع شود . و در تعقیب این بخشنامه، بخشنامۀ دیگری بدین مضمون صادر نمود: هر کسی را که متهم به دوستی خاندان علی(علیه السلام) باشد، تحت فشار شدید قرار بدهید و خانه را بر سرش خراب کنید تا برای دیگران نیز عبرت باشد.

سلیم بن قیس میگوید: اهل عراق مخصوصاً اهل کوفه مصیبتی بزرگتر از این حادثه ندیدهاند؛ زیرا شیعان علی(علیه السلام) در اثر این فرمان و سختگیریهای استانداران و حکمرانان در ترس و وحشت عجیبی به سر میبردند به طوری که گاهی دو نفر دوست از شیعیان علی(علیه السلام) به خانۀ همدیگر میرفتند، صاحبخانه از ترس غلام و خدمتکارانش حاضر نبود به مهمانش مطلبی بگوید مگر پس از قسم خوردن و پیمان گرفتن از خدمتکار که راز او را فاش نکند، بدین صورت حدیثهای جعلی در نکوهش علی (علیه السلام) و خانداش پیدا شد و محدثان و قضات و فرمانداران از همان جعلیات پیروی کردند و بدترین مردم از نظر امتحان، محدثان ریاکار و سست عقیده بودند که تظاهر به ایمان و عبادت می کردند و به جهت تقرّب به حکام و نیل به ثروت و مال دنیا، جعل حدیث مینمودند تا اینکه به مرور زمان این خبرهای دروغ و

ص: 26

حدیثهای جعلی به دست افراد متدین و پرهیزکار افتاد که خود را از دروغ و بهتان پروا داشتند، اما با حُسن عقیده و سادگی همانجعلیات را قبول کردند و به دیگران نقل نمودند که اگر به بطلان و جعلی بودن آنها پی می بردند از نقل آنها اجتناب مینمودند.(1)

ایراد خطبه در منی توسط امام حسین (علیه السلام)

اشاره

سلیم بن قیس میگوید:

این فشار و اختناق همچنان ادامه داشت ولی پس از شهادت حسن بن علی(علیهما السلام) بیشتر و بلا و مصیبت بزرگتر گردید و اولیای خدا در ترس دایمی و رعب شدید قرار گرفتند، زیرا یا به قتل میرسیدند و یا در حالت خفا و دوری از شهر و دیار خویش به سر میبردند و در مقابل آنان دشمنان خدا از هر جهت پیروز و در اظهار ظلم و ستم و در اعمال بدعت، خود را آزاد میدیدند. سلیم اضافه میکند: در این اوضاع و احوال و دو سال قبل از هلاکت معاویه(2)

حضرت حسین بن علی(علیهما السلام) عزم سفر حج کرد و عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر را همسفر خود انتخاب نمود و در مکه از مردان و زنان بنی هاشم و از گروه

ص: 27


1- . کتاب سلیم بن قیس، ط دارالکتب الاسلامیه، ص 206.
2- . در بعضی از نسخ آمده: یک سال قبل از هلاکت معاویه خطبه را ایراد نمودند.

انصار افرادی را کهآن حضرت و بنی هاشم می شناختند دعوت به عمل آورد و به همه آنان مأموریت داد که از افراد ذی صلاح و متعهد از صحابۀ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و از تابعین، برای شرکت در جلسه ای که قرار است در منی تشکیل شود دعوت کنند. چون مدعوین تعدادشان به هزار نفر(یا بیشتر) بالغ می گردید، در منی و زیر خیمۀ حضرت حسین بن علی(علیهما السلام) گرد آمدند، حضرت سخن آغاز کرد و پس از حمد و ثنای خداوند چنین آغاز فرمود:

اما بعد! شما از جنایاتی که معاویه این جبار طاغیه بر ما و شیعیان ما روا داشته آگاهید و شاهد ستمگریهای او هستید، اینک من مطالبی را (دربارۀ پدرم) مطرح میکنم که اکر درست بود تصدیقم کنید و اگر نادرست بود از من نپذیرید، گفتار مرا بشنوید و سخنان مرا بنویسید و تذکرات مرا به خاطر بسپارید، آنگاه که به شهر و دیار خود مراجعت میکنید آنچه را که فرا گرفتهاید به اقوام و عشیرۀ مورد وثوق و افراد مورد اعتماد از دوستان و آشنیان خود ابلاغ کنید؛ زیرا ترس آن دارم که این آیین مندرس گردد و این مذهب حق از بین برود.P وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون O (1)

ص: 28


1- . صف / 8.

1: حدیث مواخاة

شما را به خدا آیا میدانید وقتی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در میان صحابه و یارانش پیمان «اخوت» میبست برای اخوت خویش، علی(علیه السلام) را انتخاب کند؟

گفتند: اللهم نعم. خدایا تو را گواه میگیریم که درست است.

2: حدیث سد ابواب

قَالَ أنْشُدُكُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) اشْتَرَى مَوْضِعَ مَسْجِدِهِ وَ مَنَازِلِهِ فَابْتَنَاهُ ثُمَّ ابْتَنَى فِيهِ عَشَرَةَ مَنَازِلَ تِسْعَةً لَهُ وَ جَعَلَ عَاشِرَهَا فِي وَسَطِهَا لِأبِي ثُمَّ سَدَّ كُلَّ بَابٍ شَارِعٍ إِلَى الْمَسْجِدِ غَيْرَ بَابِهِ فَتَكَلَّمَ فِي ذَلِكَ مَنْ تَكَلَّمَ فَقَالَ (صلی الله علیه و آله) مَا أنَا سَدَدْتُ أبْوَابَكُمْ وَ فَتَحْتُ بَابَهُ وَ لَكِنَّ اللَّهَ أمَرَنِي بِسَدِّ أبْوَابِكُمْ وَ فَتْحِ بَابِهِ ثُمَّ نَهَى النَّاسَ أنْ يَنَامُوا فِي الْمَسْجِدِ غَيْرَهُ وَ كَانَ يُجْنِبُ فِي الْمَسْجِدِ وَ مَنْزِلُهُ فِي مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَوُلِدَ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ لَهُ فِيهِ أولادٌ قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَم .شما را به خدا میدانید آنگاه که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) محل ساختمان مسجد و خانۀ خویش را خریداری و در کنار مسجد، ده حجره بنا کرد؛ نُه باب از این حجرهها را به خود و حجرۀ دهمی را که در وسط آنها قرار داشت به پدرم «علی» اختصاص داد سپس دستور داد درب

ص: 29

همۀ حجرههای مردم را که به مسجد باز میشد ببندند مگر درب حجرۀ علی(علیه السلام) را، و چون بعضی از صحابه در این مورد اعتراض کردند.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: من این دستور را از پیش خود صادر نکردم ، بلکه خدا چنین فرمانی به من داد، آنگاه مردم را از خوابیدن در مسجد منع نمود مگر علی(علیه السلام) را که حجرهاش در داخل مسجد و در کنار حجرۀ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قرار داشت و خداوند در همین منزلها فرزندانی را به رسول خدا و علی(علیهما السلام) عطا نمود؟

گفتند: اللهم نعم. خدایا تو را گواه میگیریم که درست است.

3: حديث غدير

قَالَ أنْشُدُكُمُ اللَّهَ أ تَعْلَمُونَ أنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) نَصَبَهُ يَوْمَ غَدِيرِخُمٍ فَنَادَى لَهُ بِالْوَلَايَةِ وَ قَالَ لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .

شما را به خدا ! آیا میدانید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) علی(علیه السلام) را در غدیر خم به مقام ولایت نصب کرد، سپس دستور داد که این جریان را حاضران به غائبان برسانند؟

گفتند: اللهم نعم. خدایا تو را گواه می گیریم که درست است.

ص: 30

4: حدیث منزلت

قَالَ أنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ لَهُ فِي غَزْوَةِ تَبُوكَ أنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ أنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .

شما را به خدا آیا میدانید که سول خدا (صلی الله علیه و آله) به هنگام حرکت به سوی «جنگ تبوک» به علی(علیه السلام) فرمود: ای علی! تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی هستی. و همچنین فرمود: تو پس از من ولی و سرپرست همه مؤمنانی؟

گفتند: اللهم نعم؛ خدایا تو را گواه میگیریم که درست است.

5: حدیث مباهله

قَالَ أنْشُدُكُمُ اللَّهَ أ تَعْلَمُونَ أنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) حِينَ دَعَا النَّصَارَى مِنْ أهْلِ نَجْرَانَ إِلَى الْمُبَاهَلَةِ لَمْ يَأتِ إِلَّا بِهِ وَ بِصَاحِبَتِهِ وَ ابْنَيْهِ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.

فرمود: شما را به خدا قسم مى دهم، آيا مى دانيد كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) وقتى مسيحيان نجران را به مباهله دعوت كرد كسى جز او و همسرش و دو پسرش را نياورد؟

گفتند: آرى به خدا قسم.

ص: 31

6: حديث لواى خيبر

قَالَ أنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أنَّهُ دَفَعَ إِلَيْهِ اللِّوَاءَ يَوْمَ خَيْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَأدْفَعُهُ إِلَى رَجُلٍ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ يَفْتَحُهَا اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .

فرمود: شما را به خدا قسم مى دهم، آيا مى دانيد كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) در روز خيبر علم را به او سپرد و فرمود: «آن را به دست كسى خواهم سپرد كه خدا و رسولش او را دوست دارند واو خدا و رسولش را دوست دارد. پشت سر هم حمله مى كند و فرار نمى كند، و خداوند خيبر را به دست او فتح مى كند».

گفتند: آرى به خدا قسم.

7: ابلاغ سوره برائت

قَالَ أ تَعْلَمُونَ أنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) بَعَثَهُ بِبَرَاءَةَ وَ قَالَ لا يُبَلِّغْ عَنِّي إِلَّا أنَا أوْ رَجُلٌ مِنِّي قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ قَالَ أ تَعْلَمُونَ أنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَمْ تَنْزِلْ بِهِ شِدَّةٌ قَطُّ إِلَّا قَدَّمَهُ لَهَا ثِقَةً بِهِ وَ أنَّهُ لَمْ يَدْعُهُ بِاسْمِهِ قَطُّ إِلَّا أنْ يَقُولَ يَا أخِي وَ ادْعُوا لِي أخِي قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .

ص: 32

فرمود: آيا مى دانيد كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) او را براى ابلاغ سوره برائت فرستاد و فرمود: « از جانب من كسى جز خودم يا كسى كه از من باشد نبايد پيامى ابلاغ كند».

گفتند: آرى به خدا قسم.

8: على (علیه السلام) صاحب اختيار هر مؤمن

قَالَ أ تَعْلَمُونَ أنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَضَى بَيْنَهُ وَ بَيْنَ جَعْفَرٍ وَ زَيْدٍ فَقَالَ لَهُ يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي وَ أنَامِنْكَ وَ أنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ [وَ مُؤْمِنَةٍ] بَعْدِي قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .

فرمود: آيا مى دانيد كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) بين او و جعفر و زيد قضاوت كرد و فرمود: «يا على! تو از من و من از توام. و تو صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى بعد از من هستى».

گفتند: آرى به خدا قسم.

9: سؤال و خلوت پيامبر(صلی الله علیه و آله) و امير المؤمنين (علیه السلام)

قَالَ أ تَعْلَمُونَ أنَّهُ كَانَتْ لَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) كُلَّ يَوْمٍ خَلْوَة وَ كُلَّ لَيْلَةٍ دَخْلَةٌ إِذَا سَألَهُ أعْطَاهُ وَ إِذَا سَكَتَ أبْدَاهُ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .

ص: 33

فرمود: آيا مى دانيد كه او در هر روز با پيامبر(صلی الله علیه و آله) خلوتى و در هر شب حضورى داشت، كه هر گاه مطلبى مى پرسيد پاسخ مى فرمود و هر گاه سكوت مى كرد خود آن حضرت شروع مى فرمود.

گفتند: آرى به خدا قسم.

10: على(علیه السلام) بهترين اهل بيت علیهم السلام :

قَالَ أ تَعْلَمُونَ أنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَضَّلَهُ عَلَى جَعْفَرٍ وَ حَمْزَةَ حِينَ قَالَ لِفَاطِمَةَ (علیهما السلام) زَوَّجْتُكِ خَيْرَ أهْلِ بَيْتِي أقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أعْظَمَهُمْ حِلْماً وَ أكْثَرَهُمْ عِلْماً قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.

فرمود: آيا مى دانيد كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) او را بر جعفر و حمزه فضيلت داد آن هنگام كه به فاطمه (علیها السلام) فرمود : « تو را به بهترين اهل بيتم و مقدّم ترين آنان در اسلام و بالاترين آنان در حلم و بيشترين آنها در علم تزويج نمودم»؟

گفتند: آرى به خدا قسم.

11: سيادت پنج تن(علیهم السلام)

قَالَ أ تَعْلَمُونَ أنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ أنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ أخِي عَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَرَبِ وَ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أهْلِ الْجَنَّةِ وَ ابْنَايَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أهْلِ الْجَنَّةِ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .

ص: 34

فرمود: آيا مى دانيد كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«من سيّد فرزندان آدم هستم، و برادرم على سيّد عرب، و فاطمهسيّده زنان اهل بهشت، و دو پسرم حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشت هستند»؟

گفتند: آرى به خدا قسم.

12: غسل پيامبر(صلی الله علیه و آله) به دست علىّ (علیه السلام)

قَالَ أ تَعْلَمُونَ أنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أمَرَهُ بِغُسْلِهِ وَ أخْبَرَهُ أنَّ جَبْرَئِيلَ يُعِينُهُ عَلَيْهِ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .

فرمود: آيا مى دانيد كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) او را دستور به غسلش داد و به او خبر داد كه جبرئيل او را در غسل كمك مى كند؟ گفتند: آرى به خدا قسم.

13: حديث ثقلين

قَالَ أ تَعْلَمُونَ أنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ فِي آخِرِ خُطْبَةٍ خَطَبَهَا [أيُّهَا النَّاسُ ] إِنِّي تَرَكْتُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ أهْلَ بَيْتِي فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .فرمود: آيا مى دانيد كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) در آخرين خطابه اى كه براى مردم ايراد كرد فرمود: «اى مردم! من در ميان شما دو چيز گرانبها باقى

ص: 35

گذاشتم: كتاب خدا و اهل بيتم. به اين دو تمسّك كنيد تا گمراه نشويد».

گفتند: آرى به خدا قسم.

14: آيات و احاديث مربوط به اهل بيت (علیهم السلام)

فَلَمْ يَدَعْ شَيْئاً أنْزَلَهُ اللَّهُ فِي عَلِيِّ بْنِ أبِي طَالِبٍ (علیهما السلام) خَاصَّةً وَ فِي أهْلِ بَيْتِهِ مِنَ الْقُرْآنِ وَ لا عَلَى لِسَانِ نَبِيِّهِ (صلی الله علیه و آله) إِلَّا نَاشَدَهُمْ فِيهِ فَيَقُولُ الصَّحَابَةُ اللَّهُمَّ نَعَمْ قَدْ سَمِعْنَا وَ يَقُولُ التَّابِعِيُّ اللَّهُمَّ قَدْ حَدَّثَنِيهِ مَنْ أَثِقُ بِهِ فُلانٌ وَ فُلان.

سلیم بن قیس میکوید: حسین بن علی(علیهما السلام) غیر از اینها فضائل زیادی را که دربارۀ علی و اهل بیت او (علیهما السلام) در قرآن نازل گردیده و یا از زبان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیده شده بود بر شمرد و از حضار مجلس (آنان که از صحابۀ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودند) میگفتند: آری. به خدا سوگند! این را شنیدهایم و تابعین (آنانکه شخص رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را ندیده بودند) میگفتند: ما هم این فضیلت را از فلان صحابه مورد وثوق و اعتماد شنیدهایم. حسین بن علی(علیهما السلام) در پایان سخنانش ، دربارۀ فضائل امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود: شما را به خدا بگویید این را هم شنیدهاید که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر کس دوستی مرا ادعا کند در

ص: 36

حالی که با علی(علیه السلام) دشمنی دارد دروغ گفته است ؛ زیرا دوستی من با دشمنی علی(علیه السلام) در یک دل میگنجد. در این هنگام شخصی سئوال کرد یا رسول الله! چگونه محبت تو با دشمنی علی(علیه السلام) نمیسازد؟

فرمود: زیرا علی(علیه السلام) از من و من از علی(علیه السلام) هستم هر که او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر کس مرا دوست بدارد خدا را دوشت داشته و هر که علی(علیه السلام) را دشمن بدارد با من دشمنی کرده و هر که با من دشمنی کند خدا را دشمن داشته است».(1)و نکتۀ آخر اینکه امام حسین(علیه السلام) در وصیت خود به برادرشان محمد حنفیه فرمودند: «أسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أبِي »(2) و نکته مهم این است که امام حسین(علیه السلام) در کنار نام جدشان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مقیّد به بردن نام پدرشان امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند و این اشاره به فرمایش خود رسول خداست که فرمود: « وَ لَوْلا أنْتَ يا عَلِيُ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدِي»(3) ، یعنی اگر نام تو نباشد سیرۀ مرا به نفع خودشان مغرضان تغییر می دهند.

ص: 37


1- . کتاب سلیم بن قیس ، ج2، ص 790.
2- . بحارالانوار، ج 44، ص 329.
3- . اقبال بالاعمال الحسنه ، ج1، ص 507.

منابع و مآخذ

قرآن کریم

اقبال بالاعمال الحسنه، ابن طاووس، على بن موسى ، ناشر: دفتر تبليغات اسلامى ، قم ، چاپ اول ، 1376 ش .

امام حسین (علیه السلام) وارث انبیاء، مجلسی کوپایی، غلامحسین، ناشر: مؤلف، چاپ اول، 1397ش.

زندگانی حضرت امام حسین(علیه السلام) ، القرشی، باقر شریف، مترجم: محفوظی حسین، نشر: بنیاد معارف اسلامی، قم، مرکز نشر، 1380ش.

سیره پیشوایان ، پیشوایی، مهدی، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، قم، چاپ پانزدهم، پائیز 1382ش.

کتاب سلیم بن قیس، هلالى، سليم بن قيس ، ناشر: الهادى ، قم ، چاپ اول ، 1405 ق .

ص: 38

آثار دیگر مؤلف که به زیور طبع آراسته گردیده

1: رازهای نهفته در شطرنج

2: خورشید مهربانی

3 : تحقیق و پژوهش در کلام مقام معظم رهبری(دام ظله)

4 : فیض ماندگار؛ شرح زندگانی و شاگردان و اساتید آیت الله فیاض (قدس سره)

5 : شمع سوزان خرابه شام. (سید مجید نبوی، مهدی آقابابایی)

6 : ساز و کارهای موفقیت در تبلیغ (سه سخنرانی از مرحوم آیت الله حاج سید حسن فقیه امامی (قدس سره))

7 : عبد رحمان، زندگینامه و خاطراتی از سردار شهید عبدالرحمان کرمی

8 : تربیت فرزند از دیدگاه حضرت زهرا (علیها السلام)

9 : نور هفتم (میلاد مبارک امام هفتم (علیه السلام) در ماه ذی الحجه)

10: آسمانی های خاکی، بر اساس زندگی برادران شهید عبدالرحمان و محمدرضا کرمی هرستانی

11: آسمانیهای خاکی، بر اساس زندگی شهید مصطفی نصراصفهانی

12: تحریف تاریخی تحلیلی پیرامون امالمؤمنین حضرت خدیجه کبری (علیها السلام)

13: سخنان ناب بزرگان درباره تحقیق، پژوهش، نگارش و قلم

14: عمل الصالح در بیان ایمان و تقوی (از آثار آیت الله طیب(قدس سره))

ص: 39

15 : دانستنیهای علمی پیرامون قاعدگی، همجنسگرایی، همجنس بازی و استمناء

16 : کتابشناسی زیارت عاشورا

17: تحریفات و تصحیفات پیرامون زیارت عاشورا

18 : رازهای نهان در موسیقی (جوان و موسیقی)

19: کتابشناسی حضرت رقیه سلام الله علیها

20 : زیارت جوادیه (یا زیارت چهارم امام رضا(علیه السلام) )

21 : انواع عزاداری در سیرۀ اهل بیت: در روایات (70 نوع عزاداری).

22 : روزه داری و کرونا ویروس .

23 . حضرت رباب (علیها السلام) ، الگوی صبر و وفا

24 . ردای سرخ ، شناختنامه شهدای مدرسه علمیه امام صادق (علیه السلام) اصفهان (چهارباغ) ، شرح مختصری اززندگانی و وصایا 145 شهید مدرسه) ، با همکاری گروه تحقیق و پژوهش مدرسه.

25 . امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کلام سیدالشهدا (علیه السلام) (کتاب حاضر) .

26. جایگاه قرض الحسنه در اندیشه اسلامی و راه کارهای احیاء آن در جامعه

تمامی آثار و اپلیکیشن مؤلف کمترین را در وب سایت قائمیه (www.ghbook.ir ) مطالعه و به صورت رایگان دانلود نمایید.

اللهم عجل لولیک الفرج

ص: 40

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109