سرشناسه:رامین، فاطمه، 1338 -
عنوان و نام پديدآور:پاسخ به پرسش هایی پیرامون زن و حجاب/ فاطمه رامین.
مشخصات نشر:اصفهان: نورالحیات، 1401.
مشخصات ظاهری:270 ص.
شابک:1500000 ریال: 978-622-5985-15-5
وضعیت فهرست نویسی:فیپا
یادداشت:کتابنامه: ص.263 - 270.؛ همچنین به صورت زیرنویس.
موضوع:حجاب -- پرسش ها و پاسخ ها
Hijab (Islamic clothing)-- Qu estions and answ e rs
رده بندی کنگره:BP230/17
رده بندی دیویی:297/636
شماره کتابشناسی ملی:9117584
اطلاعات رکورد کتابشناسی:فیپا
ص: 1
پاسخ به
پرسش هایی پیرامون زن و حجاب فاطمه رامین.
ص: 2
عکس
ص: 3
ص: 4
مقدمه..... 9
سؤال اوّل:..... 12
مگر رنگ مشكی مكروه نيست، پس چه لزومی دارد كه زنان چادر مشكی به سر كنند؟..... 12
سؤال دوّم:..... 22
اگر همۀ مثل جوامع غربي بي حجاب باشند، آیا مسئله عادی نمی شود تا دیگر نیازی به حجاب نباشد؟..... 22
سؤال سوّم:..... 26
آیا علت واقعی بی حجابی و بدحجابی محيط و جامعه نیست؟..... 26
سؤال چهارم:..... 41
اگر زنی به خاطر اطاعت از پدر و شوهر بی حجاب یا بد حجاب باشد باز هم گناهكار است ؟..... 41
سؤال پنجم:..... 46
آيا با پای بدون جوراب یا با جوراب نازك در برابر نامحرم ظاهر شدن اشكال دارد؟..... 46
سؤال ششم:..... 52
با توجه به حد پوشش معین شده براي زن آيا بيشتر از این حدّ، خود را پوشاندن افراط نيست؟..... 52
سؤال هفتم:..... 56
اصلاً چرا دين حدي را براي حجاب معين نموده و زن را محدود به آن كرده است؟..... 56
سؤال هشتم:..... 62
آیا حجاب در برابر پسری که تا قبل از زمان تکلیف مرتباً رنی را بدون حجاب دیده ، معنا دارد؟..... 62
ص: 5
سؤال نهم:..... 66
اصلاً چرا زن نبايد آزاد باشد و بايد باحجاب و پوشش در جامعه ظاهر شود؟..... 66
سؤال دهم:..... 73
آيا پوشش فقط مخصوص زن است و مرد نبايد حريمي را حفظ كند؟..... 73
سؤال يازدهم:..... 81
آيا محجب نمودن دختري كه به تكليف نرسيده كار صحيحی است؟..... 81
سؤال دوازدهم:..... 86
آيا اسلام به وسيلۀ حجاب مي خواهد زن را در خانه محصور كند؟..... 86
سؤال سيزدهم:..... 92
آیا حجاب اسلامي زنان در محیط های خارج از کشور ، لباس شهرت نيست؟..... 92
سؤال چهاردهم :..... 99
معيار برخورد و طرز پوشش زنان در برابر محارم چيست؟..... 99
سؤال پانزدهم:..... 101
آیا پاک بودن دل، بدون انجام واجبات الهی در سرنوشت افراد مؤثر است؟..... 101
سؤال شانزدهم:..... 116
آيا در تاريخ اسلام، نمونه هايي از سيرة عملي زنان بزرگ اسلام، در مورد حجاب يافت مي شود؟..... 116
سؤال هفدهم :..... 127
با وجود اينكه هنوز در جامعة ما در مورد فلسفة حجاب به مقدار کافی كار نشده، آيا باز هم مي توان انتظار داشت كه زنان ما با حجاب کامل اسلامي در جامعه حاضر شوند؟..... 127
سؤال هجدهم :..... 140
آیا زن برای دفع آزار بعضی از مردان مغرض می تواند برای مدتی حجاب را کنار بگذارد؟..... 140
سؤال نوزدهم:..... 146
با توجه به آیۀ «لا إِكْراهَ فِي الدِّين» چرا شما به زور چکش می خواهید زنان را با حجاب کنید؟..... 146
ص: 6
سؤال بيستم :..... 161
امام خمينی رحمه الله دربارۀ نماز كه از مهمترين واجبات است سختگیر نبودند، پس چرا شما این قدر در مورد مسئلۀ حجاب پافشاری می کنید و سخت می گیرید؟..... 161
سؤال بیست و یکم :..... 178
آیا پوشیدن لباس های نیمه عریان برای بانوان در مجالس زنانه، اخلاقاً ایرادی دارد؟..... 178
سؤال بیست دوم :..... 204
مگر نمی گویند «رطب خورده منع رطب کی تواند کرد» پس چرا بعضی افراد که خودشان در گذشته مرتکب هر گناهی که خواسته اند شده اند، امروز دیگران را امر به معروف و نهی از منکر می کنند ؟..... 204
سؤال بیست و سوم :..... 211
آیا اینکه بانوان زود به گریه می افتند، نقطة ضعفی برایشان محسوب می شود که بعضی از آقایان به این خاطر آنان را تحقیر می کنند و یا می گویند: « گریه، اسلحة زن است» و نباید به آن توجه کرد؟..... 211
سؤال بیست و چهارم:..... 225
آیا فقط خانه دار بودن زن مورد تأیید اسلام است؟ به طور کلی نظر اسلام نسبت به اشتغال و استقلال مالی زنان چیست؟..... 225
سؤال بیست و پنجم:..... 245
آیا اینکه قرآن کریم خطاب به پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرماید: بعد از این دیگر عقد هیچ زنی بر تو حلال نیست هر چند از حُسن او به شگفت آیی، نشان دهندة این است که برای پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ زیبایی زن معیار انتخاب همسر و ازدواج بوده است؟..... 245
منابع و مآخذ..... 263
ص: 7
ص: 8
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین».
در تابستان سال 1381 برنامه ای به نام «قرآن و زندگی» از شبکۀ قرآنِ سیما پخش می شد. در این برنامه مخاطبان می توانستند به صورت زنده سؤالات خود را مطرح کنند و کارشناس برنامه پاسخ دهد.
بعضی از این سؤالات که پیرامون زن و حجاب بود توجه مرا به خود جلب کرد چون سؤال خیلی از دختران و بانوان جامعۀ ما بود؛ لذا در ابتدا تصمیم گرفتم فقط بعضی نکاتش را یادداشت کنم و متأسفانه در این مدت نام خیلی از کارشناسان و مدارکی که برای پاسخ ها ارائه می نمودند را ثبت نمی کردم و به همین دلیل است که بعضی مطالب این نوشته بدون ذکر نام کارشناس محترم آن برنامه می باشد و از این بابت پوزش می طلبم.
همچنین فقط ترجمۀ فارسی اکثر روایات و احادیث را، آن هم بدون ذکر منبع یادداشت می نمودم. بعد از مدتی با خود فکر کردم که ممکن است پاسخ این سؤالات برای خیلی از بانوانی که به دلائل مختلف موفق به دیدن این برنامه نشده باشند، راه گشا باشد و شاید اگر مطالب به صورت نوشته درآید ماندگارتر و قابل استفاده تر باشد لذا من نیز در حدّ وسع خود سعی کردم انجام وظیفه نمایم تا سهمی هرچند خیلی ناچیز در نقش برآب کردن ترفندهای دشمنان اسلام که می خواهند با رواج بی حجابی و بدحجابی جوانان ما را به سمت فساد و فحشاء سوق دهند، داشته باشم، لذا مطالب مذکور را در قالب شانزده سؤال، منظم نموده و آنچه در حد بضاعت علمی واقعاً ناچیزم بود را نیز به آن اضافه نمودم و آن را به صورت جزوه ای تهیه و تکثیر نموده و در اختیار همکاران و دوستان و آشنایان قرار دادم. خودم نیز سعی می کردم که با استفاده از آن جزوه، حداقل پاسخ گوی
ص: 9
برخی سؤالات دانش آموزان و دختران جوان پیرامون خود، در فرصت های مناسب باشم.(1) گاهی بعضی افراد سؤالات جدیدی را نیز مطرح می نمودند که از سؤال شمارة هفده به بعد این نوشته از میان این پرسش های جدید انتخاب شده و اضافه گردیده. همچنین در بازنویسی این نوشته نهایت سعی خود را نموده ام که لااقل متن عربی احادیث مربوطه را پیدا کرده و منابع آن را ذکر نمایم(2)
اما از آنجا که فقط ترجمۀ احادیث یادداشت شده بود، نتوانستم بعضی از آنها را با ذکر منبع بنویسم.
اکنون که به فضل الهی آن نوشته دوباره بازنویسی و کامل تر شده(3) امیدوارم که از طرق مختلف به گوش تعداد بیشتری از بانوان جامعۀ ما برسد و ان شاء الله وسیله ای باشد که در بیداری هرچه بیشتر زنان مسلمان، گرچه نقشی جزئی داشته باشد
ص: 10
تا بتوانند خود را از بازیچة دست دشمنان اسلام شدن، رهایی بخشند و نگذارند که دشمنان دین خدا از طریق آنان به اهداف شوم خود نائل گردند.
در پایان این نوشته را که شاید در نزد خدای متعال به اندازۀ آن ران ملخی که مور برای حضرت سلیمان علیه السلام هدیه آورد هم نباشد، به محضر بانوی دو عالم برترین الگوی حجاب و عفاف حضرت فاطمه زهرا علیها السلام و دختر ارجمندشان حضرت فاطمه معصومه علیها السلام تقدیم می دارم(1)
و امیدوارم که ایشان گوشۀ چشمی به این بندۀ سراپا تقصیر نموده و ان شاءالله لطف و شفاعتشان شامل حال این بندۀ گنهکار و تمامی ذوی الحقوق خصوصاً مادرم که نام فاطمه را برایم برگزید، گردد.
فاطمه رامین
31/ 2 / 1402 مطابق با اول ذی القعده 1444
روز مبارک ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
ص: 11
مگر رنگ مشكی گرما را بيشتر جذب نمی كند و پوشيدن لباس مشكی مكروه نيست، از اين گذشته ما حتی در فيلم ها و نمايش نامه ها نیز معمولاً زنان بزرگ اسلام را با چادر سفيد نشان می دهيم پس چه لزومی دارد كه زنان چادر مشكی به سر كنند؟
پاسخ :
الف: اسلام براي حجاب طرح و رنگ خاصي را معيّن نكرده و فقط حدود پوشش را مشخّص نموده است. هدف از حکم حجاب، پوشاندن زينت ها، زيبايي ها و برجستگي هاي بدن زن بوده و وجوبی ندارد که این حجاب حتماً به شکل چادر و يا حتماً با رنگ مشكي باشد بلکه افراد هر منطقه و مكانی متناسب با شرایط و موقعیتشان خود، نوع حجاب خاص خود را معيّن و انتخاب مي كنند هرچند كه چادر مشکی بهترين نوع حجاب و پوشش براي زن است.
مرحوم خانم مرضيه حديده چي (دبّاغ) در این باره مي گويد:
«نظر امام (خميني رحمه الله ) در مورد حجاب روشن است .... در مهران که پايم صدمه ديده بود و با عصا راه مي رفتم، با مانتو و شلوار خدمتشان رسيدم تا گزارش بدهم. فرمودند: "شما چادر نداريد؟ بگويم احمد برايتان چادر بخرد؟" گفتم: نه حاج آقا ! چادر دارم. امّا چون به كوه مي رفتم و اسلحه روي دوشم بود و فشنگ به كمرم و قمقمه به پهلويم آويزان بود و گاهي نيز سه پايۀ تيربار را روي دوش مي گرفتم چادر سر كردن برايم خيلي مشكل بود. فرمودند:
ص: 12
"چادر براي زن بهتر است". من از همان جا آمدم و چادرم را سرم كردم و ديگر برنداشتم».(1)
لذا توجّه كنيم كه امام خمینی رحمه الله با آن وضعيّت خاص خانم دبّاغ باز هم به ايشان توصيه نمودند كه چادر به سر كنند؛ زيرا چادر را براي زن بهتر مي دانستند و بارها و بارها در پاسخ سؤالاتی که از ایشان شده به این مطلب تصریح نموده اند.(2)
ب: درست است كه پوشيدن لباس به رنگ مشكي مكروه است ولي استثنائاتی نیز در این مورد وجود دارد. حديثي از حضرت رسول اكرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ است كه می فرمایند:
«(رنگ) سياه مكروه است، مگر در سه چيز: عمّامه، عبا، چکمه (كفش ساقه بلند)»(3)
و چادر هم براي زن تقريباً همان كار عبا را مي كند.
آیت الله مکارم شیرازی دام ظله در این باره فرموده اند(4):
«پوشیدن رنگ مشکی همیشه و همه جا مکروه نیست؛ چنان که در روایات عمامه و عبا و کفش مشکی استثناء شده و در مورد مقنعه و چادر و کفش زنان هم می تواند صدق کند یا در مورد ایام عزاداری(5)
کراهت ندارد».
ص: 13
همچنین ایشان در پاسخ به این سؤال که: «گفته می شود "استفاده از چادر مشکی مناسب نیست، بلکه کراهت دارد. و خانم ها باید از پوشاک روشن و رنگ های متنوّع استفاده نمایند. و دلیلی ندارد که توصیه شود خانم ها کفش و مانتوی تیره بپوشند" نظر شما در این مورد چیست؟»
صریحاً فرموده اند:
«انتخاب چادر مشکی برای زنان مکروه نیست. و استفاده از رنگ های ساده دیگر، مادام که منشأ مفاسدی نشود، جایز است؛ البتّه رنگ های سنگین بهتر است».(1)
البته بهترين حجاب آن است كه وقار و سنگيني و هیبت زن را در برابر نامحرم برساند و او را بيشتر از آسيب هاي اجتماعي حفظ كند و رنگ مشكي بیشتر اين فايده و خاصيت را دارد چون رنگ سیاه و تیره علاوه بر این که سبب اختفاء و استتار است از جهتی رنگ هیبت و تشخّص نیز می باشد، لذا لباس رسمی شخصیت ها نوعاً سیاه یا سورمه ای سیر است(2)و یا همچنان كه شاهديم شخصيّت هاي بزرگ
ص: 14
سياسي مانند رؤساي جمهور و سفراء با ماشين هاي مشكي رفت و آمد مي كنند و يا حتی كعبه را با پردة مشكي مي پوشانند چون وقار و سنگيني و عظمت و هیبت خاصّي به آن مي بخشد.
ج - شايد به اين دليل زنان بزرگ صدر اسلام را اكثراً با چادر سفيد نشان مي دهند که چون رنگ سفيد نزديك ترين رنگ ها به رنگ نور است و پاکی و طهارت را بیشتر نشان می دهد؛ لذا به این وسیله مي خواهند نورانيّت و معنويّت و پاکی و طهارت آن بانوان بزرگ را بیشتر آشكار كنند و اين بدان معني نيست كه در آن زمان حجاب آنان الزاماً به رنگ سفید بوده و به رنگ مشکی نبوده است بلکه برعکس روایاتی(1) در این زمینه وجود دارد که نشان می دهد وقتي آیۀ حجاب(2) نازل شد، از آن به بعد زنان انصار با چادري سياه بيرون مي آمدند(3)
و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نیز این روش را عملاً تأیید می کردند و تقریر عملی ایشان هم مانند قولی حجت است.(4)
آیت الله مکارم شیرازی دام ظله نیز می فرمایند:
از واژة «جلباب» که در قرآن دربارۀ حجاب بیان شده، رنگ تیره نیز برداشت می شود. خصوصاً اینکه در احادیثی که از دورة نزول آیۀ حجاب برای ما باقی مانده، دلالت هایی بر رنگ سیاه چادرهای زنان آن عصر وجود دارد. حجاب فقط با پوشیده بودن بدن محقق نمی شود. بلکه
ص: 15
آنچه اهمیت دارد جذابیت نداشتن برای نامحرم است، که با رنگ تیره محقق می شود. چنان که روانشناسان نیز به آن تصریح کرده اند.(1)
د - البته در بعضی موارد رنگ سیاه حتی موجب آرامش نیز می گردد مثل رنگ شب که خود آرامش می آورد(2)
اما از نظر جذب گرما رنگ مشكي گرما را بيشتر جذب مي كند و خصوصاً در هوای گرم تحمّل آن مشكل است ولي بايد توجه داشت زناني که به هنگام حضور در اجتماع اين سختي و آزار را تحمّل مي كنند در واقع خود را از تعرّض و آزار بيماران دلانی که چشمي ناپاک و هرزه دارند؛ بیشتر حفظ می کنند و البته تحمل آزار و ناراحتي كه اين گونه افراد براي بانوان عفیف ايجاد مي كنند صدها بار سخت تر از تحمّل گرما است. علاوه بر اين چون اين سختي را براي اطاعت از حكم خدای متعال متحمّل مي شوند ، باشد که ان شاء الله از گرما و سوزندگي آتش جهنّم نیز در امان باشند.
در سایت دفتر آیت الله مکارم شیرازی دام ظله(3) برای این پرسش که: «آیا حجاب تیره و چادر مشکی برای زنان کراهت داشته و سبب افسردگی و مشقت آنان می شود؟» ، پاسخی به این شرح ذکر گردیده :
برخی می گویند: با وجود روایات در کراهت حجاب تیره و استفاده از لباس مشکی، چرا چادر مشکی به عنوان حجاب اسلامی مطرح شده است؟ و گاهی می گویند: چون رنگ مشکی نور را جذب می کند؛ لذا در تابستان معمولاً نمی توان دختران را به حجاب تیره مثل چادر مشکی دعوت کرد. و گاهی نیز ادعا می کنند که استفاده از لباس های تیره مانند مقنعه و چادر مشکی، روی سلامتی خانم ها
ص: 16
تأثیر منفی دارد و باعث بیماری های استخوانی می گردد. و نیز می گویند: استفاده مکرّر از لباس های مشکی و یا رنگ های تیره و سیاه می تواند به افسردگی بینجامد .
پاسخ تفصیلی :
1 - روایاتی که از ظاهر آنها کراهت سیاه پوشی استفاده می شود، از نظر سند ضعیف اند. مرحوم صاحب جواهر(1) و آیت اللَّه خویی(2)
به ضعف سند آنها تصریح کرده اند.
2 . صاحب جواهر ( رحمه الله ) روایات مربوط به کراهت سیاه پوشی را شامل زنان نمی داند، او می گوید:
« طبق تصریح کتاب های متعددی از علمای امامیه، کراهت پوشش سیاه مختص مردان است؛ زیرا شارع مقدس پوشش غلیظ تر و بیشتری برای زنان هنگام مواجهه با نامحرم قرار داده است، و رنگ مشکی در مقایسه با رنگ های دیگر به نحو بهتری پوشش غلیظ تر و بیشتر را تأمین می کند ».(3)
3 . پوشش تیره و مشکی در بعضی از مناطق که دارای تابستان گرم است، اساساً برای دسته ای از بانوان و دختران باعث مشقت نیست، و برای دسته ای دیگر بر فرض مشقّت آوردن، قابل تحمّل است.
دسته اول مؤمنانی هستند که به نقش حجاب برتر، مثل چادر مشکی اعتقاد و باور راسخ دارند؛ از این رو نسبت به بعضی از مشکلات احتمالی آن احساس مشقّت ندارند. و در روایتی از امام صادق علیه السلام رسیده که فرمودند:
ص: 17
«مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِيَتْ عَلَيْهِ النِّيَّةُ»(1) یعنی «جسم و بدن انسان در مقابل کارهایی که بر اساس نیت و اعتقاد درونی قوی انجام می گیرد، احساس ضعف و مشقت نمی کند».
در قضیۀ کشف حجاب رضا خان نقل شده است که برداشتن حجاب از سر زنان باعث گردید که عده ای از آنان، از شدت ناراحتی و ناباوری دق و فوت کردند.(2)
دسته دوم بانوانی هستند که به دلیل قرار گرفتن در محیط دینی و مذهبی خانواده و جامعه از کودکی به این گونه حجاب عادت نمودند، لذا در بزرگسالی سختی احتمالی حجاب مشکی برای آنها قابل تحمل است.
در علم روان شناسی و تعلیم و تربیت در مبحث عادت گفته می شود که اگر انسان از کودکی به انجام کاری عادت کرد نه تنها انجام آن برایش مشقّت آور نیست؛ بلکه برعکس، ترک و جدایی از آن عمل برایش مشقت دارد. همین نکته مهم، رمز و راز توصیة ائمه اطهار علیهم السلام به والدین در عادت دادن فرزندان به کارهای شایسته ای مثل نماز و اذکار آن و روزة ناقص در سنین کودکی است.(3)
4 - گرچه ممکن است حجاب مشکی در تابستان برخی از مناطق بسیار گرم برای بعضی از افراد مشقت آور باشد ولی نمی پذیریم تحمّل هر گونه مشقت و سختی به طور مطلق، غیر معقول و نامطلوب باشد. طبق آموزه های معصومین علیهم السلام که تجربة زندگی انسان ها و واقعیت خارجی نیز مؤید آن است، اساساً زندگی دنیا بدون
ص: 18
سختی و مشقت وجود خارجی ندارد. امیرمؤمنان علیه السلام دنیا را خانة محنت و سختی معرفی کرده است.(1)
فلسفه و رمز و راز آمیختگی دنیا با سختی و مشقت نیز این است که انسان در وصول به سعادت الهی که برای آن خلق شده است به تحمل سختی هایی که سازندة کمال انسانی هستند نیازمند است. و به تعبیر قرآن، چه بسا کاری دارای سختی باشد و انسان از انجام آن اکراه داشته باشد، ولی خداوند خیر و نیکی انسان را در آن قرار می دهد: «فَعَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ یجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیراً کَثِیراً».(2)
علاوه بر این، عقل نیز در مواردی که تحمل سختی در زندگی دنیا باعث دست یابی به هدف والاتر و بالاتر است، حکم به مطلوبیت آن می کند. علاوه بر عقل، ائمه علیهم السلام نیز انسان را به تحمل مشکلاتی که در راستای سعادت و تکامل جسمانی و روحانی اوست تشویق نموده اند. از امام حسن علیه السلام نقل شده که فرموند:
«عَوِّدْ نَفْسَکَ التَّصَبُّرَ عَلَى الْمَکْرُوه»(3) یعنی «نفس خود را به صبر و بردباری بر کار سخت عادت بده».
5 - در مورد ضرر داشتن لباس مشکی بر استخوان انسان، این صرف ادعایی بیش نیست و تا کنون این مطلب ثابت نشده است. بلکه برعکس، کارشناسان وجود رابطه بین پوشش لباس های مشکی و ایجاد بیماری های استخوانی را انکار کرده اند. دکتر «طباطبایی» می گوید: «استفاده از چادر و مقنعه (که مصداق بارز و رایج آن در جامعة امروزی ما چادر و مقنعة مشکی است) بیماری استخوانی ایجاد نمی کند».(4)
ص: 19
6 - در مورد ایجاد افسردگی به سبب استفاده از لباس سیاه می گوییم: این ادعایی است که برای آن هیچ مدرکی علمی ارائه نشده است، بلکه یکی از روان پزشکان معتقد است:
«این حرف که پوشش تیرة بانوان یا آقایان در جامعه دلیل افسردگی است کاملاً سخن غلطی است و هیچ پایة علمی ندارد.(1) و مطابق نظر برخی از افراد روان شناس و روان پزشک، ممکن است افسردگی بعضی از افراد، علت تمایل آنها به پوشش سیاه باشد، ولی پوشش سیاه افراد علت ایجاد افسردگی نیست.
وانگهی، افسردگی از بیماری های روحی و روانی بسیار گسترده و پیچیده ای است که دارای عوامل و علایم و تظاهرات رفتاری مختلف و حتی متضاد است؛ لذا پژوهش های میدانی نمی تواند اثبات کنندة مدعای مذکور باشد. استفاده از چادر مشکی نه تنها عارضۀ منفی ندارد بلکه با فلسفۀ حجاب و پوشش زنان در مقابل نامحرم؛ یعنی عدم تهییج و تحریک و ایجاد آرامش روانی در جامعه نیز سازگار است. امروزه در روان شناسی رنگ ها، اینکه رنگ مشکی رنگی صامت و غیرفعّال است و باعث تحریک و جلب توجه نمی شود به عنوان یک واقعیت مسلّم شناخته شده است .
در کتاب روان شناسی رنگ ها دربارة رنگ سیاه گفته شده است که «سیاه نمایانگر مرز مطلق است».(2)
بنابراین فردی که در مقابل نامحرم و در بیرون منزل، از حجاب مشکی استفاده می کند با این کار، مرز مطلق و کاملی بین خود و افراد نامحرم ایجاد می نماید. وقتی که خانمی در بیرون منزل چادر مشکی بر سر می کند می خواهد نشان دهد
ص: 20
که نامحرم حق ندارد به این حریم نزدیک شود؛ زیرا این حریم، حریم حیا و عفت است نه جای بی حیایی و هرزگی و هوس بازی. همچنین در روانشناسی رنگ ها آمده که سیاه به معنی «نه» بوده و نقطة مقابل «بله» یعنی رنگ سفید است.(1)
لذا وقتی بانوان در مقابل نامحرم از حجاب مشکی استفاده می کنند در واقع می خواهند به او «نه» بگویند و در مقابل، آنهایی که لباس سفید می پوشند در واقع راه نگاه ها را به سوی خود باز می گذارند و آنها که لباس های رنگارنگ و جذاب می پوشند، خواسته یا ناخواسته خود را در معرض نگاه های هرزه و آلوده قرار می دهند. از نظر روانی نیز وقتی انسان پارچة مشکی می بیند دیگر چندان رغبتی برای نگاه کردن ندارد و خود به خود نظر را برمی گرداند و در مقابل، نگاه به رنگ های روشن چشم را باز می کند و برای دیدن و استمرار آن رغبت ایجاد می کند لذا استفاده بانوان از لباس رنگارنگ نیز باعث جلب توجه مردان نامحرم می شود.(2)
ص: 21
اگر مانند جوامع غربی همۀ زنان بی حجاب باشند این یک امر عادی می شود، آیا در این صورت باز هم نیاز است که زنان برای حفظ خویش از آزار انسان های بيماردل خود را بپوشانند و حجاب را مراعات کنند؟
پاسخ :
الف: بي حجابي و بدحجابي قبل از نزول آيات حجاب در اسلام، نیز وجود داشته است. آیا در آن زمان كه بي حجابي عادّي بود، زنان و دختران از تجاوز و هرزگي افراد بيماردل مصون بودند؟! يا برعكس درست به دليل همين بي حجابي و بدحجابی، بيشتر دچار آزار هوسرانان واقع مي شدند و در زندگی دچار مشکلات بزرگی می گردیدند؟! با کمی جستجو در می یابیم که تاريخ پُر است از اين گونه حوادث و ظلم هايي كه نسبت به زنان روا می داشتند.
آیا در همین دوران قبل از انقلاب اسلامی خودمان که زنان بی حجاب و بدحجاب و با آن وضع کذایی بیرون می آمدند علاوه بر اینکه باعث به فساد کشیده شدن اکثر جوانان شدند، موجبات آزار و اذیت بیشتر خود را نیز فراهم نکردند؟!
ب: آيا هم اكنون كه در جوامع غربي بي حجابي حاكم است، واقعاً مسئلۀ شهوت براي مردان حل شده، به همۀ زنان به چشم خواهر و مادر خود نگاه مي كنند؟! كافي است به آماري كه گاهی در اين زمينه ها منتشر مي گردد مراجعه كنيد. براي نمونه در آمريكا هر 6 ثانيه یک زن مورد خشونت جنسي قرار می گیرد و در كانادا از هر 4 زن يك زن مورد تجاوز قرار مي گيرد و بر اساس گزارش روزنامة گاردين(1) در آمريكا هر
ص: 22
15 دقيقه يك دختر ربوده مي شود و طبق آمار 80% دختران دانشجوي انگلستان قرص ضد بارداري با خود همراه دارند ... ولي ما به بركت حكم حجاب خيلي کمتر با اين گونه امور مواجه هستيم.
ج: به گفتۀ شهيد مطهري رحمه الله (1) :
«يكي از مختصّات و امتيازات انسان از حيوانات اين است كه دو نوع ميل و تمنّا در بشر ممکن است پيدا شود: تمنّاهاي صادق، تمناّهاي كاذب.
تمنّاهاي صادق همان ها است كه مقتضاي طبيعت اصلي است؛ در وجود هر انساني تمايل به صیانت ذات، امور جنسي، غذاخوردن و ... وجود دارد، كه همۀ این ها محدودند ولي همۀ این ها ممكن است زمینۀ يك تمنّاي كاذب واقع شوند مثل اشتهاي كاذبي كه افراد در مورد خوردنی ها پيدا مي كنند و برای همه شناخته شده و معروف است.
در بعضي از میل ها و غرایز که غريزة جنسي نیز از آنها است، اين تمنّا غالباً به صورت يك عطش روحي در مي آيد يعني قناعت و پایان پذیری و سیری در آن نیست. غریزة طبیعی را می توان اشباع کرد امّا تمنّاي كاذب خصوصاً اگر شكل عطش روحي به خود بگيرد، اشباع پذير نیست. اگر انسان در زمينۀ پول، اقتصاد، سياست، حكومت، مقام و امور جنسي زمينۀ مساعدي براي پيشروي ببيند؛ در هيچ جا توقف نمي كند. بعضی خيال كردند كه ميلِ جنسي در وجود بشر مانند نياز طبيعي هر كس به ادرار و خالي كردن مثانه است. جلوگيري از ادرار از نظر پزشكي ضررهاي فراواني دارد. امّا خالي كردن آن حدود و شرايطي ندارد. اگر فرضاً كسي قدم به قدم در كوچه ها و خيابان ها محل مناسب، پاكيزه و رايگان براي ادرار بيابد، بيش از مقدار حاجت به آن توجهي نخواهد كرد. ولی نهايت جهالت است كه غريزة جنسي يا
ص: 23
قدرت طلبي يا پول پرستي بشر را از اين قبيل بدانيم ... اگر انسان در اين موارد مانند غرایز در حيوانات، ظرفيت محدود و پايان پذيري داشت، احتياجي به مقررات سياسي و اقتصادي و جنسي و حدود اخلاقي و اجتماعي نداشت و همان ظرفيت محدود طبيعي همة مشكلات را حل مي كرد».(1)
البته استاد شهيد مطهری رحمه الله بیان می دارد که:
«علت اين امر "ميل به بي نهايت" است كه خداوند در سرشت انسان قرار داده است و تنها راه حفظ اعتدال این گونه امیال و غرایز از جمله غریزۀ جنسی، مقيّد بودن و رعايت نمودن حدود و مقرّرات الهي توسط زنان و مردان می باشد».(2)
پس قضيه اين نيست كه ما فكر كنيم این گونه امور عادي مي شود، خير، غريزۀ شهوت حتي اگر به صورت تمناي صادق هم كه باشد بعد از اشباع شدن مثل قضية آب يا غذا خوردن است كه فقط تا مدتي انسان را سير نگه مي دارد و بعد از مدت كوتاهي دوباره انسان احساس نياز مي كند و اگر كه زمينه را هم مساعد ببيند و مقيد به اخلاق و احكام الهي و انساني هم نباشد در هيچ حدي متوقف نمي شود تا چه رسد به اينکه با تبليغات و تحريكات زياد جنسي كه امروزه در برخی جوامع شاهد آن هستيم، تحريك و تشويق هم بشود، لذا مي بينيم در آن جوامع زنان و دختران بيشتر دچار اين مشكلات هستند.
خلاصه اینکه با آزاد شدن گناه، گنهکار کم نمی شود همان طور که با آزاد شدن مواد مخدر، معتادین نه تنها کم نمی شوند بلکه بیشتر نیز خواهند شد.(3)
ص: 24
البته آن مردان هوسراني كه به زنان و دختران زيبا و جوان متعددی كه مورد دلخواه شان است به راحتی دسترسي دارند شايد تا مجبور نشوند به ديگر زنان كاري نداشته باشند، ولي اين واقعيت را هم نبايد از نظر دور داشت كه شرايط ظاهري و مالي همة مردان در همۀ جوامع يكسان نيست و در هر جامعه اي حتي جوامع غربي هم تعداد افرادي كه به زنان دلخواه خود به راحتی دسترسي داشته باشند، محدود است و در نتيجه براي ديگر زنان خطر همیشه در كمين است و آمارهاي فساد و فرزندان نامشروع در آن كشورها نشان دهندۀ چنين واقعيتي است. (به عبارت ديگر در اين جوامع ممكن است آثار سطحي شهوت مثل چشم چراني و متلك گويي كمتر ديده شود ولي اصل مسئله كه همان خشونت و تجاوز و فساد است پا برجاست).(1)
ص: 25
وقتي در محيط و جامعۀ ما اكثراً بد حجاب و آرايش كرده هستند، اگر ما به صورت ساده و با حجاب در ميان آنها حاضر شويم خجالت مي كشيم و مورد تمسخر واقع مي شويم و ما را اُمُّل خطاب مي كنند، پس آیا محيط و جامعه مقصّر نیست و عامل تشويق ما به بي حجابي و بدحجابي نمي باشد؟
پاسخ :
البته نقش محيط را نمي توان ناديده گرفت، ولي محيط نمي تواند انسان را مجبور به گناه كند. بله شيطان از اين طريق مي تواند انسان را وسوسه كند ولي اختيار و انتخاب با خود انسان است و با ارادۀ خود مي تواند راه درست را پيش بگيرد و عمل كند. اگر محيط، شيطان، وراثت، تعليم و تربيت و... مي توانستند از انسان سلب اختيار كنند و او را مجبور به عمل کنند ديگر بهشت و جهنّم و معاد و قيامت معنا نداشت.
جالب اينكه قرآن كريم پاسخ شيطان (و شیطان صفتانی كه انسان را تحريك و تشويق به گناه مي كنند) را به افرادي كه علّت گناه كردن خود را به گردن او مي اندازند، خيلي زيبا بيان نموده است و می فرماید:
«وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَميعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَيءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَيْناكُمْ سَواءٌ عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحيصٍ وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي فَلا تَلُومُوني وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا
ص: 26
بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ»(1) يعني «روزي كه مردم از قبرها برانگيخته و به پيشگاه خدا حاضر می شوند در آن روز ضعيفان به گردنكشان می گويند: ما در دنيا تابع رأي و پیرو شما بوديم، آيا امروز شما هم از عذاب خدا ما را كفايت می کنید؟ .... و هنگامی که کار به پایان می رسد (و اهل بهشت از اهل دوزخ جدا می شوند) در آن حال شيطان می گويد: خدا به شما وعدة حق و راست داد و من به شما وعدة خلاف حقيقت (و باطل) دادم و هيچ بحث و دليل قاطعي نياوردم و تخلف کردم (و تنها شما را به وعده هاي دروغين فريفتم) من بر شما تسلطی نداشتم جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید پس امروز شما كه سخن بي دليل مرا پذيرفتيد، مرا ملامت مكنيد بلكه نفس پر طمع خود را ملامت كنيد كه امروز نه من فريادرس شما هستم و نه شما فريادرس من، من نسبت به شرك شما دربارۀ خود، که از قبل داشتید (و اطاعت مرا هم ردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزارم و کافرم! آري در اين روز به یقین ستمكاران عالم عذاب دردناكی دارند».
يعني كار شيطان فقط در حد وسوسه است و انسان با اراده و اختيار خود مي تواند در برابر اين عوامل ايستادگي كرده و راه درست را برود ولي اگر نرفت، به خود ظلم و ستم كرده و جزء ظالميني مي گردد كه عذاب الهي شامل حالش خواهد شد. البته هر چقدر اين عوامل (شيطان، محيط، وراثت ... ) قوي تر عمل كنند، كار مبارزۀ انسان با عوامل منحرف كننده مشكل تر خواهد بود اما در عوض اين انتخاب و عمل او نيز نزد خدا ارزشمندتر است و باعث تقرب بيشتر او به خداوند متعال خواهد شد.
ص: 27
اين عوامل در تمام زمان ها و دوران ها و جوامع بوده و مي باشد و اين خود از آزمايش هاي الهي محسوب مي گردد لذا خداوند در قيامت افرادي مانند ابن سيرين ها(1)
و رجبعلي خياط ها(2)
و... را مي آورد و به وسيلۀ آنها بر ما احتجاج مي كند كه فلان انسان هم شرايط شما را داشت (و شايد هم در موقعیتی بدتر بود) ولي گناه نكرد. لذا محيط، انسان را مجبور به كاري نمي كند اگر چه تشويق و تحريك مي كند. در قيامت مردي را كه دچار گناه شده مي آورند تا عذابش كنند. او مي گويد: خودت مرا خوشگل و زيبا آفريدي و همين موجب شد تا زنان به من متمايل گردند و مرتب مرا دعوت به گناه کنند، بالاخره من هم يك بار، دوبار ... خودداري كردم اما سرانجام به گناه كشيده شدم. خدا مي گويد: اين چه حرفي است مگر حضرت يوسف عج الله تعالی فرجه الشریف خوشگل نبود؟! مگر او را دعوت به گناه نكردند؟! و يا زني را كه گمراه شده مي آورند كه عذاب كنند، او مي گويد: خودت مرا زيبا آفريدي و اين باعث شد نامحرم به من توجه كند و از من تعريف كند كه چشم و ابرو و لب و دهان و دماغت چنين و چنان است، تلفن پشت تلفن، نامۀ فدايت شوم و دعوت به گناه پشت سرهم ... لذا من هم كم كم به گناه كشيده شدم. خدا مي گويد: تو زيباتر بودي يا حضرت مريم علیها السلام (گويا ايشان خيلي زيبا بوده) پس او چطور خود را حفظ كرد؟!(3)
علاوه بر اینکه حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
ص: 28
«زَكَاةُ الْجَمَالِ الْعَفَاف»(1) یعنی «زکاتِ زیبایی، عفّت و پاکدامنی است» نه بی حیایی و بی عفتی.
بله در هر زمان و جامعه اي كم نيستند دختران و پسران با ايماني كه در شرایطی مشابه با شرایط افراد منحرف و گناهكار قرار مي گيرند ولي خود را حفظ كرده و آلوده به گناه نمي گردند و در روز قيامت هم به وسيلۀ همين افراد بر ما حجّت تمام مي شود. كافي است چشم خود را باز كنيم و تا فرصت باقي است در همین دنيا عملکرد این گونه افراد را در زندگی الگوی خود قرار دهیم و با توبه ای واقعی از منجلاب گناه نجات پیدا کنیم و ايمان خود را به خدا و روز قيامت تقويت كنيم كه تنها راه مبارزه با اين وساوس انسي و جني همين است.
امام حسین علیه السلام در روزی که شهید شدند فرمودند:
«الْمَوْتُ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْعَارِ، وَ الْعَارُ أَوْلَى مِنْ دُخُولِ النَّارِ»(2) يعنى «مرگ از مرتكب شدن عار بهتر است، و عار از داخل شدن در آتش جهنم اولى و سزاوارتر است».
ولی منظور کدام خواری و عار است که سزاوار است انسان تحمل کند؟
جواب از ادامۀ سخن حضرت مشخص است. آن عار و خواری و ذلّتی که اگر تحمل نکنی موجب می شود داخل آتش جهنم شوی. این عار است که بهتر از نار است. به بیان دیگر گاهی به خاطر رعایت حدود الهی مثل نماز خواندن، روزه گرفتن، حجاب داشتن و ... انسان مورد تمسخر و تحقیر و سرزنش و توهین و تهمت دیگران قرار می گیرد و دیگران به چشم خواری به او نگاه می کنند و به اصطلاح به او اُمّل و قدیمی و مرتجع و ... می گویند. از طرفی هم هر انسانی مایل
ص: 29
است که عزت و حرمت اجتماعی داشته باشد و در نظر دیگران خوار نباشد. پس راه چاره چیست و چه باید کرد؟
مطابق با فرمودۀ امام حسین علیه السلام اگر انسان بخواهد داخل در آتش جهنم نشود و دچار خواری و ذلت ابدی نشود در چنین مواردی باید صبور(1) باشد و این حقارت ظاهری و توهین و سرزنش افراد جاهل را تحمل کند تا بتواند به افتخار دریافت مدال عزت واقعی و ابدی و نامحدود نائل شود. تحمل این گونه تحقیر و تمسخر و توهین ها خود به نوعی آزمایش الهی است که انسان را در راه اطاعت از خدا آب دیده و مقاوم می کند و کسی که می خواهد در امتحانات الهی مردود نشود و از آنها سربلند بیرون بیاید، باید ثابت قدم(2)
باشد و نباید به خاطر این فشارها و سختی ها حدود الهی را نادیده بگیرد. چون تحمل این سختی ها خیلی آسان تر از تحمل آتش جهنم است. به عبارت دیگر اگر کسی می خواهد تا ابد عزیز و محترم باشد گاهی لازم است که ذلت و خواری ظاهری و موقت دنیا را تحمّل کند.(3)
ص: 30
قرآن کریم نیز راه چارة این گونه موارد را بیان نموده و بارها پیامبر خود صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را توصیه به صبر نموده و می فرماید:
«اِصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ»(1) یعنی «در برابر آنچه مى گويند صبر کن و شكيبا باش».
البته باید بدانیم که حتی انبیاء و اولیاء الهی نیز به این گونه امور مبتلا بوده اند و ایشان را هم مسخره می کردند و تحقیر و سرزنش می نمودند و به ایشان نیز توهین می کردند و تهمت می زدند. قرآن کریم به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرماید:
«وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ»(2)یعنی«سخن آنها تو را غمگین نکند، عزت به تمامی از آنِ خداست، او شنوای داناست».
به بیان دیگر یعنی اینکه به تو ساحر، مجنون گفتند و تهمت زدند و مسخره کردند و تحقیر و سرزنش نمودند، تو را ناراحت و محزون نکند،(3)
با این حرف ها عزت واقعی تو خدشه دار نمی شود. تو اگر صبور باشی و دستورات الهی را رعایت کنی تا ابد عزیز واقعی هستی چون خود را متصل به خدا نموده ای و عزت تماماً دست خداست. و در جای دیگر می فرماید:
ص: 31
«وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللَّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُ في ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ»(1) یعنی «صبر كن، و صبر تو فقط براى خدا و به توفيق خدا باشد! و به خاطر (كارهاى) آنها، اندوهگين و دلسرد مشو! و از توطئه هاى آنها، در تنگنا قرار مگير!».
و بالاخره راه حل نهایی برای مقابله با این گونه یاوه گویی ها را این گونه بیان می فرماید:
«وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَميلاً»(2) یعنی «و در برابر آنچه مى گويند صبر کن و شكيبا باش و به طرزى شايسته از آنان دورى گزين!».
به بیان دیگر علاوه بر صبور بودن و تحمل این گونه سرزنش ها، اگر انسان نمی تواند تأثیر مثبتی بر این افراد که همفکر و هم روش او نیستند، داشته باشد و موجب هدایت آنان شود باید کم کم با روشی شایسته خود را از محیط هایی که این گونه افراد هستند، حتی اگر از دوستان و آشنایان هم باشند، دور کند تا مبادا آنان بر او تأثیر منفی گذارند و موجبات ذلّت ابدی او فراهم کنند.
بله همۀ انسان ها عزت را دوست دارند و بسیاری از غم و غصه هایشان نیز به خاطر عزت خواهی است ولی راهش را نمی دانند. قرآن کریم در سوره یونس آیه 65 می فرماید:
«إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً». عزت در بندگی خدا و اطاعت از دستورات الهی است.
ص: 32
ما باید بدانیم نافرمانی خدا نه تنها عزت نمی آورد بلکه انسان را ذلیل می کند، گناه و معصیت برای انسان نکبت به بار می آورد، خواه گناه کوچک باشد یا بزرگ. البته به هر نسبت که بزرگتر باشد ذلت و خواری بیشتری برایمان به ارمغان می آورد و انسان را بیشتر در آتش فرو خواهد برد(1)و
بی حجابی و بدحجابی نیز گناه است .
باید باور كنيم كه :
رسد ناگهان مرگ و گيرد گريبان آن مردمان *** همان مردم چهره پرداز گردن كشِ روزگار
از آن زشت كارانِ افسرده حال *** به بانگ بلندي شود اين سؤال
چه شد چهره هايي كه آراستيد؟ *** سر و صورتي را كه پيراستيد؟
اجل چشم خوش نقشتان را ببست *** به رخسارتان خاك ذلّت نشست
نه تحسين و نه به به و چَه چهی *** نه عطر و نه زيور ، نه آرايشي
به جاي كِرِم هاي مردم پسند *** بر اين چهره ها كِرْم ها مي خزند(2)
باید به خود متذكر گرديم كسي كه صورت خود را براي نامحرم صاف و سفید می کند و رنگ و روغن مي زند و لب و دهان و چشم و ابرو و ... خود را خوش نقش تر جلوه مي دهد تا جلب توجّه كند و مورد بَه بَه و چهچه دیگران واقع شود که به او بگویند: «وای چه چشمی، چه ابرویی، بَه چه لبی، وَه چه مویی و .....»، چون گناه کرده در قيامت یکی از مصادیق اين آيه در قرآن کریم است که می فرماید:
ص: 33
« يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ »(1) آن روز از گناه چهره اش سياه می گردد و در مقابل انبياء و اولياء شرمنده خواهد بود.
باید بدانیم که به خاطر این گونه لذائذ آني و زودگذر دنيايي در واقع آسايش دائمي اُخروي خود را در معرض نابودی قرار می دهیم.
حضرت علی علیه السلام مي فرمايند:
«مَا خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ وَ كُلُّ نَعِيمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُورٌ وَ كُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِيَة»(2) یعنی «آن خوبي (و لذتي) كه پس از آن آتش است، خوبي نيست و آن بدي كه پس از آن بهشت است، بدي نيست. هر نعمتي غير از بهشت بي ارزش است و هر بلايي غير از آتش جهنّم، سلامتي است».
قرآن کریم مي فرمايد:
«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(3) يعني «و به خلق بگو كه هر عملي كنيد، خدا و رسولش و مؤمنان عمل شما را می بینند و بر آن آگاه مي شوند و به زودی به سوي خدايي كه داناي عوالم غيب و شهود است باز خواهيد گشت و شما را به آن چه عمل می کردید، خبر می دهد تا شما را به جزاي نيك و بد اعمالتان برساند».
ص: 34
مطابق روایات(1)
و تفاسیر(2) منظور از «الْمُؤْمِنُونَ» در این آیه شریفه امامان معصوم علیهم السلام می باشند که در هر پنج شنبه(3) (در برخی روایات اوقات دیگری نیز ذکر گردیده) اعمال امت بر ایشان عرضه می شود.(4)
لذا هر هفته اعمال ما را بر امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف عرضه مي دارند و ایشان از احوال ما آگاه و مطلع هستند(5) و از آنجا که محبت امام نسبت به شیعیان و محبان خود بیشتر از پدر و برادر و دوستی مهربان است(6)
و از اعمال خوب ما مسرور(7)
و از گناهان ما متأثّر مي گردند و مسلماً هر شیعه نیز امام
ص: 35
خود را دوست دارد و مایل نیست که ایشان را ناراحت و متأثّر گرداند ولی همان طور که امام باقر علیه السلام فرمودند برای شیعه محبت تنها کافی نیست و باید تقوی داشت و از دستورات الهی اطاعت نمود.(1)
لذا به قول شاعر باید توجه داشت که:
يك چشم زدن غافل از آن ماه نباشيد شايد كه نگاهي كند آگاه نباشيد
شاعر این شعر را از قول امام زمان علیه السلام چقدر زیبا سروده:
الا اي شيعه من خيرِ تو جُويم *** سحرگه رازِ خود را با تو گويم
منِ مهدي كه فرزندِ حسينم *** براي حالِ تو در شورُ شينم
نكردي تو مراعاتِ حرم را *** چه مي گويي جوابِ مادرم را
مكن كاري زِ خود دورت نمايم *** عوض شو تا كه من پيشت بيايم
مكن رزقِ دلم را غُصّه و درد *** دوباره توبه كن برگرد، برگرد
بيا تا از دِلم آگاه گردي *** شهيدان را زِ نو همراه گردي
و یا شاعر دیگر می گوید :
گفتم شبی به مهدی من یک نگاه خواهم *** گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم
ص: 36
با توجّه به آیات و احادیث مذکور آيا باز هم حاضريم به قيمت به درد آوردنِ قلب امام زمان علیه السلام و بيچاره نمودن خود در آخرت، برای رسیدن به یک لذّت آنی با گناه كردن، ديگران را ارضاء كنيم و خود را راضي؟!
البته همان طور که حضرت علی علیه السلام فرموده اند:
«مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ لَمْ يُهِنْهَا بِالْمَعْصِيَةِ»(1) اگر کسی کرامت انسانی و بزرگی خود را درک کند هیچ گاه با انجام گناه خودش را خوار و ذلیل نمی گرداند.
از نظر عقلي نیز حتي يك بچۀ 3 ، 4 ساله حاضر نیست يك آب نبات چوبي را با يك بستني خامه اي عوض كند؟! پس ما اگر فقط از نظر لذائذ جسماني هم كه حساب كنيم، چرا بايد لذائذ كوتاه و مادي را كه موجب سختي و گرفتاري ما در همین دنيا نیز مي شود، بر لذائذ اُخروي ترجيح دهيم؟! در همين دنيا هم اينگونه كارها براي ما خوشبختي نمي آورد. چون مرداني به سراغ اينگونه زناني كه زيبايي هاي جسمي خود را چندين برابر كرده و در مقابل ديدگان و استفادة نامحرمان قرار مي دهند، مي آيند و اظهار علاقه و تمايل مي كنند که معياري جز زيبايي و ارضاء هوس خود ندارند و از آنجا که همیشه زنان زیباتری نیز وجود دارند و یا به هر حال با گذر زمان به زودی از زيبايي ما نیز كاسته خواهد شد (كافي است نگاهي به عكس هاي عروسي مادران خود بكنيم كه چه بودند و چه شدند)، اين مردان بولهوسي كه ما با اين جلوه گری هایمان، به سوی خود جذب مي كنيم، خواه ناخواه به سراغ ديگري هم خواهند رفت و براي ما به جز بدبختي و بدنامي چيزي باقي نخواهند گذاشت و بر فرض هم كه ازدواجي صورت گيرد، چون اين ازدواج با معيارهاي صحيح انتخاب همسر صورت نگرفته، لذا اساس و بنيان درست و محكمی نخواهد داشت و به همان دليل باز این گونه مردان چه به صورت مشروع يا نامشروع به دنبال ديگري خواهند رفت.
ص: 37
آيا واقعاً بدحجابی که اين همه اذيّت و آزار دنيوي و عقوبت اُخروي به دنبال دارد، نشانۀ تمدن است؟! و باز هم بايد تصوّر كنيم اگر مقید به حجاب اسلامی باشیم، اُمُّل هستيم و از تمدّني كه غرب براي ما به ارمغان آورده عقب مانده ايم؟!
اگر تمدّن معنايش اين است و اين همه گرفتاري و دردسر دارد، پيش كش خودشان باشد. چرا از تمدن فقط همین بي حجابي كه مقدمۀ بي بند و باري است و یا فقط آنچه موجب فساد و انحراف است را براي ما به ارمغان مي آورند و ما نيز متاسفانه ناآگاهانه مقلّد و پيرو بي قيد و شرط مُدها و نسخه هاي از قبل پيچيدة آنها مي شويم. چرا نبايد از علم آنان تقليد كنیم و در صنعت پيشرفت نماییم و خود را از استعمار نجات دهیم؟! واقعاً سخن درستي است كه به پهلوي گفتند:
«تو لابراتورهاي غرب را وارد نكردي، بلكه بلوارها را (كه محل عيش و نوش بود) وارد كردي».
ما بايد سعي كنيم در زندگي خود مثل ماهي شناگر باشيم يعني خودمان جا و مكان را انتخاب نمائیم و راه درست و حق را انتخاب كنيم و مثل بشكه نباشيم كه هر چند بزرگ است ولي خود شنا نمي كند و امواج آب او را به حركت در مي آورد و به هر جا كه بخواهد مي برد. نبايد بگذاريم محيط و ... براي ما تصميم بگيرند و مُد انتخاب كنند و حتّي نوع رفتار و حرف زدن ما را از قبل رقم بزنند ... و با اين كارها هويّت ملّي و اسلامي ما را به ابتذال بكشانند تا از خود اصول و مبادی و فلسفه ا ي ارزشمند نداشته باشيم. به بيان ديگر هدف دشمنان ايجاد استعمار فكري است كه به گفتة شهيد مطهري رحمه الله خطرناكتر از انواع ديگر استعمار است چون در اين نوع استعمار، شخص مثل دشمن فكر مي كند و مانند او مي بيند و اصلاً احساس نمي كند كه استعمارزده شده است و به طرف آن كه مي دَرد، مي دَود.
ارزش استقلال فكري و اعتماد به فلسفۀ زندگي خود و احترام به سنن و نظامات خود، از علم بالاتر است. ملّت عالم ممكن است در ملّت ديگر هضم شود ولي ملّتي كه احساس شخصيّت و استقلال مي كند، قابل هضم شدن نيست.(1)
ص: 38
البتّه آنچه بیان شد مربوط به وظیفۀ فردی هر شخص نسبت به خودش بود که تفكّر و اعتقادش بايد چگونه باشد تا هضم در فرهنگ بيگانه نشود، ولي بدان معنا نيست كه حكومت اسلامي و حتّي افراد جامعه اسلامي نسبت به دیگران در برابر شايع شدن گناه وظيفه اي ندارند بلكه برعكس مهمترين وظيفه بر عهدة حكومت اسلامي است که باید تمامی قوانين مجازات و تعزيرات اسلامي که در زمینه های مختلف وجود دارد را برای همۀ افراد مشمول اجراء کند(1)
از جمله مجازات هایی که قانون برای تخلفات گوناگون معین نموده در رابطه با زناني است كه بدون حجاب شرعي در معابر و انظار عمومي ظاهر مي شوند و مجازات آن نیز حبس و جزاي نقدي می باشد.(2)
همچنين در رساله های عملی نیز بیان شده که مسلمانان موظّف به انجام امر به معروف و نهي از منكر هستند.(3) و حتی امام خمینی رحمه الله در مورد زنی که موی سرش معلوم و بیرون باشد صریحاً فرموده اند:
«حجاب از نامحرم واجب است و کسی که دانسته تخلّف می کند باید او را نهی از منکر نمایند».(4)
همچنین آیت الله مکارم شیرازی دام ظله در پاسخ به این سؤال که: «بنده دانشجو هستم، چندی قبل استاد در کلاس این شُبهه را مطرح کرد، و مدّعی شد که هیچ دلیل فقهی وجود ندارد که حکومت را ملزم کند تا مواظب حجاب خانم ها باشد، همان طور که وظیفه ندارد مواظب نماز صبح افراد باشد. لذا آیا واقعاً حکومت می تواند، یا بر او لازم است، از بدحجابی یا بی حجابی بعضی از خانم هایی که در این امر مهم کوتاهی می کنند، جلوگیری نماید؟». صریحاً فرموده اند:
ص: 39
«حکومت اسلامی و مسلمانان نسبت به گناهان پنهانی افراد وظیفه ای ندارند، ولی بدون شک نسبت به گناهانی که به طور علنی و آشکار، در سطح جامعه انجام می شود وظیفة نهی از منکر دارند، و الاّ جایی برای انجام این وظیفة مهم باقی نمی ماند. البتّه با این تفاوت که مردم باید به نهی از منکر زبانی اکتفا کنند. و از هرگونه برخورد فیزیکی اجتناب ورزند، ولی حکومت می تواند وارد این مرحله نیز شود».(1)
بنابراین هم حكومت و هم مردم در شايع نشدن گناه نقش مؤثّر دارند و بايد تا حدّ امكان وظيفة خود را انجام دهند و در صورت كوتاهي بايد در مقابل خداوند متعال پاسخگو باشند.
ص: 40
پدر يا شوهرِخانمي از او مي خواهد كه در جامعه با آرايش و حجابي غيراسلامي در كنارش حاضر باشد، آيا اگر زن به حرف آنان عمل كند باز هم گناه كرده و به خاطرش عذاب مي شود؟
پاسخ :
البته پدر و مادر نسبت به انسان حقّ عظيمي دارند و خداوند در قرآن كريم بعد از مسئلۀ توحيد، احسان به پدر و مادر را مطرح نموده كه از مهمترين وظايف فرد مسلمان است، در سوره نساء آيه 36 مي فرمايد:
«وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» يعني «خداي يكتا را بپرستيد و هيچ چيزي را شريك وي نگيريد و نسبت به پدر و مادر نيكي و مهرباني كنيد».
اطاعت امر پدر و مادر تا آنجا لازم است كه در رساله هاي عمليّه آمده است:
«اگر پدر يا مادر به فرزند خود امر كنند كه نماز را به جماعت بخواند، چون اطاعت پدر و مادر واجب است، بنابر احتياط واجب بايد نماز را به جماعت بخواند و قصد استحباب نمايد».(1)
و همچنين زن در بعضي از موارد بايد از شوهر خود اطاعت كند.
امّا همچنان كه در آية كريمه شاهد هستيم خداوند قبل از دستور نيكي به والدين، مسئلۀ اطاعت و عبادت خود را بيان نموده يعني حقّ خداوند بالاتر و برتر
ص: 41
از حق پدر و مادر است، لذا اگر دستور پدر يا مادر و يا حتي شوهر برخلاف فرمان خداوند باشد بر انسان واجب است كه دستور خدا را اطاعت كند و قرآن کریم نیز مي فرمايد:
«وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون»(1) يعني «اگر پدر و مادر سعی کنند که تو چیزی را كه از آن آگاهی نداری (بلکه می دانی باطل است) همتای من قرار دهی (شرك به خدا) در اين صورت ديگر امر آنها را اطاعت مكن ولی در دنيا با آنها به طرز شایسته ای رفتار كن و راه كسی را پیروی کن که به من روی می آورد (توبه کنان) و (سرانجام) بازگشت شما به سوي من است و من شما را به (پاداش) اعمالتان آگاه خواهم ساخت ».
اگر گفته شود خداوند در آيۀ مذکور فرموده فقط در شرك اطاعت مكن ولي آرايش و بدحجابي كه شرك نيست؟!
پاسخ این است که علامه طباطبايي رحمه الله در تفسیر المیزان ذيل آيه 23 سوره بني اسرائيل(2) مي فرمايد:
«برگشت تمامي گناهان به شرك است زيرا اگر انسان غير خدا يعني شيطان هاي جنّي و انسي و يا هواي نفس و يا جهل را اطاعت نكند هرگز اقدام به هيچ معصيتي نمي كند و هیچکدام از اوامر و نواهی خدا را نافرمانی نمی کند. پس هر گناهي، اطاعتي است از غير خدا».(3)
ص: 42
و همچنين ايشان در ذيل آيه 15 سوره لقمان مي فرمايند:
«بر انسان واجب است كه در امور دنيوي، نه در احكام شرعي كه راه خداست، با پدر و مادر خود به طور پسنديده و متعارف مصاحبت كند ... به خلاف دین، که نبايد به خاطر پدر و مادر از آن چشم پوشید، چون راه سعادت ابدي است پس اگر پدر و مادر از آنهایی باشند که راهشان به سمت خدا است، بايد راهشان را پيروي كني و در غیر این صورت نه تنها اطاعتشان در احکام شرعی بر تو واجب نيست بلکه بايد راه غير آن دو را يعني راه كساني را كه با خدا هستند پيروي نمايي».(1)
امام خمینی رحمه الله نیز می فرمایند:
«در رعایت حجابِ واجب، رضایت پدر و مادر معتبر نیست و اگر او را امر می کنند که حجاب نداشته باشد دستور آنها را مخالفت کند و حجاب را مراعات نماید».(2)
پس اگر از پدر و مادر که احسان و اطاعت آنها بعد از مسئلة توحید واجب ترین واجبات است (همچنان که مسئلۀ عقوق والدین بعد از شرک ورزیدن به خدا از بزرگترین گناهان کبیره است)،(3)
در اموری که خلاف فرمان خدا باشد نباید اطاعت نمود، به طور يقين ديگر افراد مثل شوهر نیز مانند پدر و مادر اطاعتشان در اموري كه خلاف احكام شرع است، منجر به نافرماني خداي متعال است و نبايد در اين موارد تابع آنها بود. امام خمینی رحمه الله در این زمینه فرموده اند:
ص: 43
«مرد حق ندارد در این جهت (مراعات نکردن حجاب) زن را تکلیف کند».(1)
در احکام اسلامی ذکر گردیده که منکر حجاب محکوم به کفر است.(2)
روایت نیز می فرماید: قلب مردي كه غيرت ندارد « قلب منکوس» است یعنی قلب او همچون قلب مشرک و کافر سیاه و وارونه است.(3)
شاید به این دلیل که مرد فطرتاً(4)
غيرتش اجازه نمي دهد كه زن و دختر خود را در برابر ديدگان نامحرمان جلوه دهد و هوسرانان به چشم شهوتراني به آنها بنگرند(5) چون هر
ص: 44
فطرت پاک و سالمی بايد خود و خانواده خود را حفظ كند تا به پرتگاه هاي هلاكت نيفتند. قرآن كريم نیز می فرماید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ»(1) يعني «اي كساني كه ايمان آورده ايد خودتان و خانواده تان را از آتشی که هیزم آن انسان و سنگ است (دوزخ) نگاه داريد».
و لذا مرد نسبت به حجاب خانواده اش مسئول است چون اگر در این زمینه محافظت نکند خود و خانواده اش را به آتش و هلاکت می کشاند. لذا با این بیان غيرتی را هم که دین برای مرد پسندیده می داند معنا می گردد و نباید تعصبات بی جا و افراط و تفریط از حدود الهی که با عنوان غیرت اِعمال می شود به پای دین گذاشته شود.
توجه به اين مطلب نیز كه قرآن كريم در انتهای آیه 15 سوره لقمان متذكّر گردیده واقعاً تكان دهنده است كه می فرماید سرانجام بازگشت همگی ما به سوي خداست.(2) همين پدر و شوهر و دوست و ... كه به خاطر خوش آمد و رضايت آنها حاضر به انجام هرگونه گناه و مخالفت با خداي منّان مي شويم، بعد از مرگ حداكثر فقط می توانند انسان را تا بالاي قبر همراهي كنند و بعد از آن انسان مي ماند و اعمالش. آيا واقعاً فکر می کنید در هنگام محاسبة اعمال اين عذر را از ما مي پذيرند كه براي اطاعت از پدر يا شوهر، بي حجابي و گناه كرديم؟!! در حاليكه خود خداوند فرموده در احكام شرع فقط بايد مرا اطاعت كنيد.
ص: 45
آيا حاضر شدن زن در برابر نامحرم، با پاي بدون جوراب و يا با جوراب نازك اشكال دارد؟ در حالیکه با پاي بدون جوراب نماز خواندن اشكالي ندارد؟!
پاسخ:
البته در احكام اسلامي نمي توان بدون دليل، حكم شرعي يك مسئله را به مسئلۀ ديگر تعميم داد و شيوۀ قياس را به کار برد. علاوه بر این به فتواي تمام فقهای امامیه، زن در برابر نامحرم بايد تمام بدن و موي سرِ خود را بپوشاند فقط صورت و دست ها تا مچ (آن هم اگر بدون زينت و آرايش باشد)(1)
پوشاندنش واجب نيست.(2) و اين مطلب را در رساله هاي عمليه در باب «احكام نگاه كردن» مي توان يافت.
در رسالۀ امام خمینی رحمه الله ذكر شده كه:
«نگاه كردن مرد به بدن(3)
زن نامحرم چه با قصد لذّت و چه بدون آن حرام است و نگاه كردن به صورت و دست ها اگر به قصد لذّت باشد حرام است، بلكه احتياط واجب آن است كه بدون قصد لذّت هم نگاه نكند».(4)
ص: 46
البته این مسئله وظیفۀ مرد نامحرم را در مورد نگاه کردن به پای زن در صورت مذکور در سؤال معین می نماید.
اما وظیفۀ زن نیز در این رابطه کاملاً مشخص است چون همچنین ذکر گردیده که:
«زن بايد بدن(1)
و موي (سرِ) خود را از مرد نامحرم بپوشاند».(2)
با توجه به اين دو مسئله كاملاً آشكار مي شود كه بر زن نیز پوشاندن تمام بدن در برابر نامحرم لازم است و فقط جايز است كه صورت و دست هاي خود را نپوشاند،(3) لذا بدون ترديد پوشاندن پا در برابر نامحرم واجب است.(4)
و امّا وظيفة زن و مرد از نظر پوشش در حال نماز و غير نماز فرق مي كند. بعضي از فقهاء از جمله امام خميني رحمه الله پوشش پاها تا مچ را در نماز لازم و واجب نمي دانند.(5) ولي اين در زماني است كه هنگام نماز خواندن، نامحرم حضور نداشته و آن زن را نبيند و تنها در اين صورت است كه بدون اشكال است و نظر امام خمینی رحمه الله نیز با توجه به مسائلي كه از رساله و استفتائات ایشان ذکر گردید، به طور قطع این است که حتّي در هنگام نماز نیز، اگر نامحرمي حضور داشته باشد زن وظيفه دارد كه پاي خود را بپوشاند و مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای دام ظله نیز
ص: 47
در پاسخ به این سؤال که: «آیا بر زنان پوشاندن روی پاها هنگام نماز واجب است؟» فرموده اند:
«پوشاندن پاها تا مفصل ساق در صورتی که نامحرم حاضر نباشد، واجب نیست».(1)
همچنین ایشان در پاسخ به این سؤال که: «زنان چه مقدار از بدن خود را باید هنگام نماز بپوشانند؟» صریحاً فرموده اند:
«بر زنان واجب است در نماز تمام بدن و موی خود را به غیر از صورت به مقداری که شستن آن در وضو واجب است و دست ها تا مچ و پاها تا مفصل ساق با پوششی که کاملاً بدن را می پوشاند، بپوشانند و در حضور نامحرم پاها را نیز باید بپوشانند».(2)
اگر دقت شود در مورد پوشیدن جوراب نازک نیز، مقام معظم رهبری دام ظله در پاسخ به سؤال قبل فرموده اند حتی در هنگام نماز نیز باید بدن (و از جمله پا در هنگام حضور نامحرم) با پوششی که کاملاً بدن را می پوشاند، پوشانده شود در حالیکه جوراب نازک پا را کاملاً نمی پوشاند. علاوه بر این ایشان در پاسخ به این سؤال که: «آیا بافندگی و خرید و فروش جوراب نازک شرعاً جایز است؟» می فرمایند:
«اگر تولید و خرید و فروش آن به قصد پوشیدن زنان در برابر مردان اجنبی ( نامحرم ) نباشد، اشکال ندارد».(3)
لذا قطعاً پوشیدن جوراب نازک در برابر مرد نامحرم برای زن جایز نیست(4) که حتی تولید و خرید و فروش آن، نیز اگر به این نیت باشد اشکال دارد.
ص: 48
از طرفی همان طور که گفته شد امام خمینی رحمه الله فرموده اند: بر زن واجب است تمام بدن (به غیر از صورت و دست ها تا مچ) خود از جمله پاها را از نظر و دید نامحرم بپوشاند(1) و البته کیفیت لباس نیز نباید توجه نامحرم را جلب کند،(2)
در حالیکه جوراب نازك نه تنها پا را نمي پوشاند و با وجود آن پا برای نامحرم قابل دیدن است بلکه چه بسا باعث زیباتر جلوه دادن پا نیز می گردد و لذا می تواند توجه نامحرم را نیز جلب کند.
همچنین آیت الله مکارم شیرازی دام ظله در پاسخ به این سؤال که: «آیا پوشیدن جوراب های نازک، در صورتی که پا در آن پیدا باشد، برای زنان جایز است؟» صریحاً فرمودند: «اگر پا در آن پیدا باشد جایز نیست».(3)
در ضمن هر فردي به راحتي با تماس گرفتن با دفتر مرجع تقليد خویش مي تواند براي برطرف شدن شك و شبهه پاسخ مسئله را جويا شده تا به درستی مطلب مورد نظر پي ببرد.
حجابي كه اسلام آن را واجب و لازم مي داند، حجابي است كه زيبايي ها و برجستگي هاي بدن زن را از ديد نامحرم مخفي می كند(4)
و مانند صدفي مرواريد وجود زن و گوهر عفاف او را از آسيب، محفوظ می دارد.
ص: 49
در فرهنگ اسلامي، انسان لباس نمي پوشد كه تن را عرضه كند، بلكه لباس مي پوشد تا خود را بپوشاند. لباس براي او يك حريم است؛ به منزلة دژي است كه تن را از دستبرد چپاولگران محفوظ مي دارد و كرامت او را حفظ مي كند. لباس براي آن است كه تحريك جنسي را كم كند نه آن كه بر قدرت تحريك بيفزايد.(1)
امّا متاسّفانه بعضي از زناني كه پي به ارزش گوهرِ وجود خويش نبرده اند نه تنها زیبایی های ظاهری خود را از ديد بيماردلان و هوسرانان پنهان نمي كنند بلكه علاوه بر آشکار نمودنش(2)
با تزيين و آرايش و جلوه دادن بيشتر آن، باعث جلب اينگونه افراد به خود مي شوند(3) و آنان نيز اگر نتوانند به راحتي به خواستة دل و هوس خود برسند با هزاران ترفند و نقشه موجبات آزار و اذيّت و بي آبرويي زنان و
ص: 50
دختران بي گناه و با گناه را فراهم مي كنند تا آتش شهوتي را كه یکی از مهمترین عوامل شعله ور شدنش همین بي حجابی ها و بدحجابی ها است، خاموش و آرام گردانند.
ص: 51
با توجه به اينكه پوشش صورت و دست ها براي زن واجب نيست و با توجه به اینکه حتّي پوشاندن صورت در حال احرام براي زن حرام است، آيا اينكه بعضي خيلي بيشتر از حدّي كه خدا براي حجاب معين نموده خود را مي پوشانند و پوشیه (روبند) مي زنند و يا دستكش به دست مي كنند، اين خود افراط نيست؟
پاسخ :
بله بر زن حرام است كه در حال اِحرام، صورت خود را با روبند و نقاب بپوشاند چون معمولاً با بشرة (پوست) صورت تماس پيدا مي كند ولي «جايز است براي روگرفتن از نامحرم (در حال احرام) چادر يا جامه را كه بر سر افكنده پايين بيندازد تا محاذي (مقابل) بيني، یا چانه، بلكه در صورت احتياج تا گردن».(1)
فقط بعضي مانند امام خميني رحمه الله مي فرمايند:
«بهتر آن است كه آن چيزي را كه در موقع حاجت از سر پايين مي اندازد با دست و يا چيز ديگر دور از صورت نگه دارد كه به صورت نچسبد، بلكه اين كار احوط است».(2)
پس مسئلة روگرفتن با این کیفیت از نامحرم حتّي در حال احرام، اجماع تمام فقهاء است. اما اینکه فلسفة این طور نپوشاندن صورت چیست، مسئلة دیگری
ص: 52
است. بعضی می گویند زن در حال احرام اگر نامحرم او را نمی بیند باید در برابر آفتاب صورت خود را باز بگذارد.(1)
علاوه بر اینکه نپوشاندن صورت در حال احرام برای زن یک استثناء است، مانند دیگر امور نظیر استعمال بوی خوش و نپوشاندن روی پا برای مردان و ... که فقط در ایام حج بر مُحرم حرام است.
دیگر اینکه همان طور که فرمودید پوشاندن صورت و دست ها بر زن، (فقط) واجب نیست اما همان طور که ما برای قبولی در دروس یک نمرة حداقل و حداکثر داریم (مثلا ده و بیست) و اگر کسی نمره ای بالاتر از حداقل قبولی را بگیرد، این افراط نیست بلکه خیلی هم خوب و مطلوب است، در اینجا هم مسئله همین است. در پوشش نیز يك حد مقبول داریم و يك حد مطلوب. حدّ مقبول (حدّاقل) همان است كه واجب است (يعني فقط صورت و كفين اگر بدون زينت و آرايش باشد، پوشاندنش واجب نيست)، حال اگر كسي خواست بالاتر از حدّ واجب را رعايت كند و خود را به حدّ مطلوب برساند، نمي توان او را نفي كرد و برچسب اِفراطي بر او زد، بلكه كار او ارزشمندتر و مورد رضايت بيشتر حق تعالي است. امام خمینی رحمه الله در پاسخ به این سؤال که: «آیا بر زن جوان واجب است صورت و کفّین خود را از أجنبی بپوشاند؟ و آیا بر مرد جائز است نگاه کردن بدون قصد به صورت و کفّین أجنبیه؟ فرموده اند:
در صورت نبودن مفسده پوشاندن واجب نیست و نگاه کردن هم جائز است و رعایت ستر و عفاف هر چه بیشتر، بهتر است».(2)
ص: 53
و در پاسخ به سؤال دیگری به طور کلی فرموده اند پوشاندن وجه و کفین خوب است.(1)
و به قول استاد شهید مطهری رحمه الله این قانون کلی را می توان استباط کرد که از نظر اسلام هر چقدر زن جانب عفاف و ستر را بیشتر مراعات کند پسندیده تر است.(2)
در روایت است که حضرت زهرا علیها السلام نیز هنگام خروج از خانه علاوه بر چادر از پوشیه هم استفاده می کردند. «...فَتَجَلَّلَتْ بِجَلَالِهَا وَ تَبَرْقَعَتْ بِبُرْقُعِهَا وَ أَرَادَت النبِی»(3) یعنی «ایشان چادرش را سر نمود، و روبندش را انداخت و به طرف منزل پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ حرکت نمود». و همچنین از آنچه در مورد حضور حضرت زینب علیها السلام و دیگر زنان اهل بیت علیهم السلام بعد از واقعة عاشورا در مجلس یزید و ابن زیاد نقل شده، این طور فهمیده می شود که ایشان نیز علاوه بر چادر از روبند هم استفاده می کرده اند.(4)
لذا پوشاندن صورت و دست ها، حدّ كمال است نه جلوتر افتادن از خدا و رسولش.(5) قضيّه مثل نماز واجب و مستحب است و فردي که از روي شناخت و معرفت كار مستحب مي كند يك حركت كمالي انجام مي دهد نه افراطي.
ص: 54
البته چنين فردي نمي تواند ديگران را به پوشیه زدن به عنوان كاري واجب امر به معروف كند همان طور كه نمي توان ديگران را به خواندن نماز مستحب به عنوان کاری واجب امر به معروف نمود بلكه اگر فرد با اختيار و شعور و فهم خود به آن درجه رسيد كه راه كمال را طي كند، مطلوب است و موجب رشد او مي گردد.
ص: 55
اصلاً چرا دين يك حدي را براي حجاب معين نموده و ما را محدود كرده تا اگر كسي كمي آن طرف تر برود بگوئيم بايد عقاب شود مثلاً اگر دو تا، تار مو پيدا باشد چه اثر سوئی دارد كه شما مي گوئيد عذاب مي شوید؟
پاسخ :
اولاً : حجاب بیشتر از آن که محدوديت باشد، مصونيت است. شما حتی وقتي كفشي را هم به پا مي كنيد، پاي خود را تا حدودی محدود نیز کرده اید ولی در واقع از خیلی خطرات احتمالی هم حفظش نموده ايد. یا پوستی که خداوند بر روی میوه ها خلق نموده، تا میوه ای پوست بر تن دارد، مدت های زیادی دوام خواهد داشت ولی وقتی پوست میوه ای گرفته شد بیش از دقایقی تازگی و طراوت و دوام نخواهد داشت. حجاب همانند همان پوست میوه است که حافظ سلامت و طراوت زن است. شما کتاب و دفترتان را که جلد می کنید، این جلد برای دفتر، محدودیت ایجاد کرده یا مصونیت؟! آیا موجب حفاظت و دوام آن نمی شود؟! همچنین تا زمانی که سر شیشة عطر بسته است، عطر داخل آن محفوظ خواهد بود. ولی با باز گذاشتن سر شیشه، در عرض چند ساعت عطر داخل آن می پرد و هدر می رود. حجاب برای زن همانند جلد کتاب و پوشش سر شیشة عطر است. اگر محدودیتی هم می آورد، مصونیتی را نیز با خود به همراه دارد و زن را از خیلی خطرات حفظ می کند.(1)
ص: 56
ثانياً : رعایت حدود الهی موجب سعادت می گردد همان طور كه ما براي سلامت و بهداشت جسمي خود بايد اموري را به طور دقيق رعايت كنيم و اگر اين حدود دقيقاً رعايت نگردند، سلامتي انسان به خطر مي افتد. مثلاً هر فردي بايد مقدار معيّني در روز پروتئين، ويتامين ... مصرف كند و اگر كمتر يا زيادتر مصرف كند، بيمار مي شود يا اگر به شخصي بگويند براي اينكه دچار فلان آسيب جسمي نگردي، نبايد فلان غذا را بخوري و فلان مواد غذايي را بايد بيشتر مصرف كني، حال اگر او در این زمینه اطلاعات و علم کافی نداشته باشد، شايد رعایت این امور را برای خود محدودیت بداند و یا چون علّت اين دستورات را نمی فهمد حتی اين حرف ها را مسخره هم بكند. يا برای مثال روي بعضی از داروها نوشته شده: بچّة 1 تا 2 سال: 1 قاشق چاي خوري و10 تا 12 سال: 1 قاشق مربّاخوري ... يعني دکتر داروساز برای مصرف آن دارو حدودي را معيّن كرده و ما هم عقلاً موظّف به رعايت آنها هستيم چرا كه او سازندة دارو است و علم و آگاهي لازم در اين زمینه را دارا می باشد و ما چون آن علم و آگاهي را نداريم، به خاطر سلامتي خود، محدوديّت هاي او را مي پذيريم و دستوراتش را اطاعت مي كنيم؛ همان طور هم خداوند كه خالق و سازندة جسم و روح ما است و عالم و دانا به سعادت دنيا و آخرت ما می باشد براي به كمال رسيدن و سعادت انسان حدودي را از جمله حدود حجاب را معيّن نموده ، عقل نیز حُكم مي كند انساني كه هنوز نتوانسته حتی تمامي ابعاد جسماني خود را بشناسد(1)
و اطلاع چندانی نسبت به ابعاد روحي و قوانيني كه منجر به سعادت او می گردد را ندارد، اين حدود الهي را رعايت كند تا از آسيب ها در اَمان بماند و سعادتمند گردد.
البتّه بايد به این قوانین الهی، دقيق هم عمل نمود هر چند كه به فلسفۀ آن نیز آگاه نباشيم همان طور كه به قول استاد ارجمند محسن قرائتي، اگر شما نقشه اي براي رسيدن به گنجی داشته باشيد که فرضاً باید 4 متر به طرف راست،
ص: 57
5 متر به بالا بروید و بعد زمين را بِكنید تا به آن گنج برسید، اگر به جای 4 متر، 6 متر برويد به گنج مورد نظر نخواهيد رسيد، در اين موارد هم اگر دقيقاً به حدود الهي مقيّد نباشيم به نتيجۀ مطلوب نخواهیم رسيد.(1)
لذا شايد ما علت و فلسفۀ خيلي از احكام الهي را ندانيم ولي چون خداوند را خالق خود می دانیم، خالقی مهربان که عالم و آگاه به اُمور دنيوي و اُخروي ماست و رعایت دستوراتش منجر به سعادت انسان مي گردد، لذا مطيع او هستيم.(2)
آيا هيچ انسان عاقلي مي گويد چرا مثلاً پدر و مادر به فرزندشان امر و نهي مي كنند كه فرضاً مدرسه برو، فلان كار بد را نكن و ...؟ مسلّم است كه خير، چون آگاهی پدر و مادر نسبت به این امور بیشتر از فرزند است و از روي محبّت و خيرخواهي
ص: 58
اين اوامر و نواهي را براي فرزند خود مطرح مي كنند و البته با این وجود اگر فرزند به خطا برود، باز به خاطر سعادتش پدر و مادر او را به انواع مختلف و متناسب با خطایش تنبيه نیز مي كنند. ما حتّي در قوانين بشري خود نیز شاهد هستيم که اگر فرضاً راننده اي حتّي نيم متر جلوتر از خط كشي توقّف كند، طبق قوانين جريمه خواهد شد و این مجازات را دور از عقل و حكمت و... هم نمي دانيم.
بنابراين شايد عمداً بيرون گذاردن دو تار مو ظاهراً كوچك به نظر برسد ولي چون مخالفت با امر خداوندِ بزرگ است، گناهي عظيم است. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند:
«لَا تَنْظُرُوا إِلَى صِغَرِ الذَّنْبِ وَ لَكِنِ انْظُرُوا إِلَى مَنِ اجْتَرَأْتُمْ»(1) يعني «به كوچكي گناه منگريد لكن به (بزرگي) كسي بنگريد كه نسبت به او گستاخي كرده ايد».
و حضرت علي علیه السلام نیز فرموده اند:
«أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهِ صَاحِبُهُ»(2)يعني «بزرگترين گناهان گناهي است كه مرتكب آن، آن را سبك بشمارد».
و امام صادق علیه السلام فرمودند:
«اتَّقُوا الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّهَا لَا تُغْفَر. قُلْتُ: وَ مَا الْمُحَقَّرَاتُ؟ قَالَ: الرَّجُلُ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَقُولُ طُوبَى لِي لَوْ لَمْ يَكُنْ لِي غَيْرُ ذَلِكَ»(3)یعنی «از گناهان محقر بپرهيزيد كه آمرزيده نمی شوند. عرض كردم: گناهان محقر چيست؟ فرمودند: اين است كه مردى گناه كند و بگويد خوشا به حال من اگر غير از اين گناه نداشته باشم».
ص: 59
به بیان دیگر نباید هیچ گناهی را کوچک شمرد و ناچیز دانست و لذا کسی هم که مثلاً یکی، دو تار موی خود را بیرون گذاشته نباید خیال کند که مرتکب گناهی نشده و یا گناه خود را کوچک بداند چرا که از احاديث چنين استنباط مي شود كه كوچك شمردن گناه سبب مي شود گناه صغيره تبديل به گناه كبيره گردد.(1)
در اینجا شاید ذکر این روایت نیز مناسب باشد که امام علی علیه السلام فرمودند:
«دَخَلْتُ أنا و فاطمَةُ عَلی رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ .... فقالَ، یا علیُّ، ... رایتُ اِمرَاَةً معلَّقَةً بشَعْرِها یَغْلی دماغُ راسها ...... فانّها لا تُغَطّی شَعْرَها من الرّجالِ»(2) یعنی «(روزی) من و فاطمه خدمت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ رسیدیم، دیدم که ایشان شدیداً گریه می کنند. عرض کردم: پدر و مادرم فدایت، ای رسول خدا، چه چیزی شما را به گریه انداخته است؟ حضرت فرمودند: ای علی شبی که مرا به آسمان ها بردند (شب معراج). زنانی از امت خود را دیدم که در عذاب های بسیار سختی به سر می بردند، به یاد عذاب سخت آنها افتادم و گریه بر من غلبه نمود. زنانی را دیدم که از موهای سر خود آویزان هستند و از آتش جهنم مغز سرشان می جوشید ... پس آنها کسانی هستند که در دنیا موهای سرشان را از مردان نامحرم نمی پوشانند».
البته علت چنین عذاب سختی این است که ایشان با بیرون گذاشتن موی سر خود موجبات تحریک و به هیجان آمدن شهوت جنسی در مردان را فراهم می کنند و
ص: 60
در نتیجه باعث می شوند که اشخاص (هم خودشان و هم دیگر افراد جامعه) به سمت فساد و چیزهایی که حلال نیست کشانده شوند.(1)
موی سر تأثیر بسیار زیادی بر زیبایی چهره دارد همچنان که نقش پَر طاووس در زیبایی و جلب توجه ناظران وصف ناشدنی است. در واقع اسلام با حکم حجاب برای زن حرمت و احترام قائل شده تا توجه نامحرمان به بُعد انسانیت زن جلب شود و او را به دید انسانی بنگرند نه دید حیوانی.(2)
یکی از منافع عمل نمودن به حکم حجاب، همان طور که قرآن کریم فرموده، مورد اذیت و آزار واقع نشدن زن است چون به وسیلة حجاب به حیاء و عفاف و پاکدامنی شناخته می شود و افراد ناپاک معمولاً به چنین زنانی طمع نمی کنند.(3)
ص: 61
چگونه پسری كه قبل از زمان تكليف، زن يا دختری را بدون حجاب ديده و تصوير او كاملاً در ذهنش مجسم است و يا حتّی در بعضی موارد در آغوش زنی (مثل زن برادر) بزرگ شده، همين پسر اگر فردا به تكليف برسد، نسبت به همان زن نامحرم می شود؟ آيا اصلاً حجاب در برابر چنين مردی، واقعاً ديگر بی معنا نيست؟
پاسخ :
اولاً: چقدر به جاست كه پاسخ اين سؤال را از زبان پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بشنويم. سوده زني هيكل دار بود كه قبل از نزول آيات حجاب، مثل ديگر زنان در مقابل نامحرمان نمايان مي شد ولي بعد از نزول آيات مربوطه، او با حجاب اسلامي در جامعه حاضر مي گرديد و اين سؤال در ذهنش بود كه همين مردان كوچه و بازار مرا با وضع قبلي ديده اند، قيافه و هيكل من در نظر آنها مجسّم است پس ديگر اين حجاب من چه فايده اي دارد؟ سؤال خود را با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مطرح مي كند. حضرت به او مي فرمايند:
«شما امر الهي را اطاعت كنيد، انجام وظيفه كنيد».(1)
يعني اينكه نامحرمان قيافة قبلي تو را در ذهن خود دارند، مانع از انجام تكليف فعلي شما نمي شود و بايد تسليم فرمان الهي بود. در واقع این پاسخ، همان پاسخ
ص: 62
سؤال قبلي است يعني ممكن است ما فلسفة خيلي از اوامر و نواهي الهي را ندانيم ولي بايد تسليم خداوند داناي حكيم بود تا به سعادت برسيم.
ضمناً برخورد عملی امام خمینی رحمه الله در این زمینه به عنوان عالم و مجتهدی اعلم و آگاه که به یقین احیاء کنندة اسلام ناب محمدی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در زمانة ما محسوب می گردند، می تواند برای همۀ ما بهترین الگوی عملی به شمار آید. عروس ایشان خانم فاطمه طباطبایی در این باره می فرمایند: «در خانۀ خودشان هم وقتی یکی از نوه هایشان مکلّف می شد، دیگر با ما در یک اتاق نمی نشست. چون امام در این کار ضرورتی نمی دیدند. جالب اینجاست که وقتی ما نزدشان بودیم به آنها می گفتند که بیرون بروند نه به ما. یا اگر من نزد ایشان بودم و نوة مکلف شده شان، که مثل پسر خود من است، می خواست وارد اتاق شود، می گفتند که کسی اینجاست ».(1)
ثانياً: عيناً همين مسئله در مورد زن مطلقه ای که از شوهر خود جدا مي شود، یا زن کافری که مسلمان می شود و یا زن مسلمانی که حدّ حجاب را رعایت نمی کرده و بعد از توبه می خواهد محجّبه شود و یا دختری که به سن تکلیف می رسد و باید حجاب را رعایت کند نیز وجود دارد. پس اگر آنجا حجاب زن بي معنا باشد، در تمامی این موارد نیز حجاب بي معنا است!! گذشته از اینکه شبیه چنین شبهه ای در بسیاری از احکام دیگر نیز می تواند مطرح باشد مثلاً گاهی حکمی مباح و جایز و حتی حرام است و نه تنها روز بعد بلکه در ساعتی بعد و یا حتی لحظه ای بعد همان حکم برایش واجب می شود. مانند کسی که تا دیروز عذری داشته و روزه گرفتن برایش حرام بوده ولی فردا که عذرش برطرف می شود روزه گرفتن برایش واجب می شود و یا کسی که تا دیروز باید نماز چهار رکعتی را دو رکعت می خوانده ولی فردا یا حتی ساعاتی دیگر نماز را باید کامل بخواند و یا تا ساعتی قبل عذری داشته که نباید وضو و غسل انجام می داده ولی ساعتی بعد با رفع عذرش وضو و غسل بر او واجب می شود و..... خلاصه اینکه باید تسلیم دستورات الهی بود همان طور که
ص: 63
خدا حتی به پیامبر خود صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ (1) نیز می فرماید پیرو ابراهیمی باش که تسلیم خدا بود(2)
و به دیگران نیز بگو پیرو ابراهیم باشند.(3)
چون تسلیم خدا بودن بهترین دین و آیین و روش زندگی است(4) و کسی که عاقل و دانا باشد از بهترین آیین و روش زندگی که همان آیین ابراهیم است پیروی می کند.(5)
ثالثاً: اين طور نيست كه بي حجاب بودن زن در مقابل پسران به تكليف نرسيده، به طور مطلق بي اشكال باشد چون قرآن کریم بعد از بیان نمودن حکم حجاب می فرماید:
«قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ .... وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ .... أَوِ الطِّفْلِ الَّذينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ».(6) یعنی یکی از مواردی که زنان می توانند در آنجا بدون حجاب باشند و زینت پنهان خود را آشکار کنند در مقابل کودکانی است که از امور جنسی آگاه نیستند. پس جایز نیست زنان در مقابل کودکانی که از امور جنسی آگاه هستند، بی حجاب باشند.
ص: 64
امام خميني رحمه الله نيز در رسالۀ خود مي فرمايند:
«زن بايد بدن و موي خود را از مرد نامحرم بپوشاند، بلكه احتياط واجب آن است كه بدن و موي سر خود را از پسري هم كه بالغ نشده ولي خوب و بد را مي فهمد و به حدی رسیده که مورد نظر شهوانی است (از مسائل جنسی آگاه است)، بپوشاند».(1)
ص: 65
اصلاً چرا زن نبايد (از نظر میزان پوشش) مانند مردان آزاد باشد و بايد باحجاب بیشتری در جامعه ظاهر شود؟
پاسخ : علاوه بر پاسخ هايي كه در سؤال هفتم ذكر گردید، بايد بدانیم كه کلاً لباس شأنی از شئون فقط انسان است و حيوان تمايل به پوشاندن خود ندارد. جالب اينكه انسان هاي اوليّه در ابتدا تقريباً عريان بوده اند و در هر زماني با پيشرفت تمدّن، تكّه اي بر تكه هاي پوشش انسان اضافه گردیده و متأسّفانه فقط در قرن اخير بوده كه در اثر تبليغات سوء و غلط، برهنگي را دليل متمدّن بودن عنوان مي كنند آن هم با قصد و هدفي خاص که می توان از کلام گوهر بار رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به آن پی برد، ایشان فرموده اند:
«مَن تَشَبَّه بِقَومٍ فَهُو مِنهُم»(1)يعني «هر كس ظاهر خود را شبيه قومي كُند از آنها است».
به بیان دیگر چون كم كم تابع افکار و عقاید و سلایق آنها می شود، مثل آنها خواهد شد و به مرور دیگر برای باید و نبایدهای دینی خود اهمیتی قائل نخواهد بود، به این دلیل که ایمان و عمل تأثیر متقابل بر هم دارند. به بیانی دیگر آنان که از ایمان به خدا تنها به یک باور ذهنی اکتفا کرده و در عمل از هوی و هوس خود پیروی می کنند به تدریج ایمان خود را نیز از دست می دهند و اینکه قرآن کریم غالباً هر جا که سخن از اهل ایمان به میان آورده «الَّذينَ آمَنُوا» به دنبالش «عَمِلُوا
ص: 66
الصَّالِحات» را نیز آورده، نشان دهندة اهمیت در کنار یکدیگر بودن این دو عامل سعادت انسان است.(1)
امام صادق علیه السلام نیز می فرمایند:
«فَإِذَا أَتَى الْعَبْدُ كَبِيرَةً مِنْ كَبَائِرِ الْمَعَاصِي أَوْ صَغِيرَةً مِنْ صَغَائِرِ الْمَعَاصِي الَّتِي نَهَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهَا كَانَ خَارِجاً مِنَ الْإِيمَانِ سَاقِطاً عَنْهُ اسْمُ الْإِيمَانِ وَ ثَابِتاً عَلَيْهِ اسْمُ الْإِسْلَامِ»(2)یعنی «اگربنده ای، گناه کبیره یا صغیره ای را که خداوند آن را نهی کرده، مرتکب شود، از مرز ايمان خارج می شود و ديگر نام مؤمن بر او صدق نمی کند، اما از مرز اسلام بيرون نشده و نام مسلمان بر او باقى است».
اين مطلب را دشمن خيلي بهتر از ما فهميده كه سعي دارد ملت هاي ديگر را در ابتدا از نظر لباس و وضع ظاهري مثل خود كند و به شكل خود درآورد چرا كه خوب مي داند انتخاب ظاهري در لايه هاي دروني وجود اثر مي كند و زمانی که باطن و درون مردمی تغییر دلخواه آنان را پیدا کند آنوقت است که به هر سازی بزنند برایشان خواهند رقصید. لذا در مرحلة اول فقط پيروي از مُد را به صورت ارزش و ترقّي و تمدن مطرح مي كند، آن هم نه به صورتي كه با آداب و سنن و خُلقيات و دين افراد مغاير باشد (مثلاً در كشور خود ما در ابتدا مانتوي بلند و گشاد را بدون چادر، كه پوشيدنش اشكال شرعی هم نداشت رايج كردند) فقط به اين هدف كه مردم تابع مُد گردند و در واقع مبنایشان در زندگی مُد شود. وقتي اين به عنوان يك اصل در جامعه شايع شد و مورد قبول واقع گرديد، آن وقت است كه می توان دستورات دینی را از صحنة زندگی آنها کم کم خارج کرد و هر نوع لباس و پوشش و آرايش ... را تبلیغ و رایج نمود (مثل مانتو و شلوارِ تنگ و كوتاه، آستين هاي گشاد و چاكدار كه وقتي كمي دست بالا رود تا زير بغل هم نمايان مي شود، جوراب و چادر نازك، پاي بي جوراب با ناخن هاي لاك زده، فلان
ص: 67
رنگ جلب توجه کننده براي لباس و سايه چشم و رژ لب و ...) تا آنها را به بهانة تنوّع و مُد تابع خود كنند چرا كه خوب مي دانند كسي كه به دنبال مُد برود، اسير است چون اجازه می دهد ديگران برايش انتخاب كنند و كم كم به جايش فكر كنند، عقايد خود را به او تحميل كنند. او اسير كساني است كه مي خواهند هويّت و شخصيّت او را تغيير دهند ولی کسی که در زندگی دین را به عنوان مبنای زندگی خود انتخاب نموده در واقع می خواهد خود را از قید بندگی غیر خدا آزاد کند و در همة امور از جمله پوشش ظاهری بدن تسلیم فرامین الهی باشد(1) تا بتواند مراحل رشد و تکامل انسانی را طی کند.
حضرت علي علیه السلام به فرزند خود مي فرمايند:
«وَ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّا»(2) يعني «بندة ديگري مباش كه خدا تو را آزاد آفريده است».
اين بي هويتي است كه ما حتّي در لباس و وضع ظاهر هم تابع ديگران باشيم (بدون هيچ دليل موجّه و عقلي). ديگران حتّي در فوتبال پرچم خود را نشان
ص: 68
مي دهند و افتخار هم مي كنند، پوشش خاص به خود را نشان مي دهند و افتخار هم مي كنند.
انسان باید در زندگی حداقل از یک ماهی کوچک کمتر نباشد که هر چند کوچک است ولی خودش مسیر حرکتش را با شنا کردن معین و انتخاب می کند. نباید مانند بُشکه بود که هر چند بزرگ است ولی خود شناگر نیست بلکه امواج آب او را به حرکت درمی آورد و مکانش را معین می کند.
حجاب گذشته از بُعد اسلامي بودنش، براي ما يك هويّت ملّي در ايران است. در سال 1906یک پروفسور روسي، فرشي را كشف كرد كه متعلق به زمان هخامنشي بود. روي اين فرش، نقش چهار زن ايراني بود (چون فرش مال ايران بود) همگي اين زن ها، پوششي از سر تا غوزك پا داشتند، يعني چيزي مانند چادر، ولي حکومت پهلوي كه يكي از اهدافش برانداختن حجاب بود نگذاشت اعلام شود كه نقش اين قالي کشف شده چه بوده، چون با اهدافش منافات داشت.(1)
در يكي از مجلّات خارجي،(2)
با يك مرد طراح لباس در مورد پوشش و سكس، مباحثه كرده و از او پرسيده بودند: شما كه براي خانم ها انواع لباس هاي مختلف را طراحي مي كنيد، به نظرتان چه زني جذاب تر است؟ او پاسخ داده بود كه به نظر من زنان مسلمان جذاب ترند. مي پرسند چرا؟ او مي گويد: به دليل نوع حجاب و پوششي كه دارند جدّي تر و ارزشمندتر به حساب مي آيند!!
ص: 69
نكتۀ ديگر اينكه با توجه به آيات قرآن كريم اين طور فهميده مي شود كه اوّلين اثر تبعيت از وسوسه و مكر شيطان نیز، ریختن پوشش انسان است چرا که می فرماید:
«فَدَلاَّهُما
بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ»(1) يعني «وقتي آدم و حوا نافرماني كردند عورتشان نمايان شد و اولين حركت آنها هم پوشاندن خود با برگ هاي درختان بهشت بود».
لذا ریختن پوشش، اولین اثر وسوسۀ شیطان است.(2)
اصلاً پوشش و خصوصاً پوشش سر و بدن براي انسان فطري است و پيش از اسلام هم حجاب بوده و بشر در بدو خلقت، مأمور به پوشش خود گردیده. ابن عباس نقل می کند كه آدم و حوّا وقتي به زمين هبوط كردند برهنه و عريان بودند،(3) خداوند امر كرد تا يكي از هشت جفت قوچي را كه از بهشت به ايشان عطا كرده بود، ذبح كنند، سپس حوا پشم آن را ریسید و با یاری آدم از تابيده هاي آن يك جامة بلند براي آدم و يك پيراهن و روسري جهت خود بافت و بدين وسيله بدن انسان هاي نخستين پوشيده
ص: 70
گرديد و از برهنگي و شرمندگي آن نجات يافتند.(1)
مسلّم است که قبل از اسلام نیز حجاب در جهان وجود داشته است(2) و پوشش بدن زن از مسلّمات تمام شرايع آسماني است.(3) ما حتی امروزه نیز شاهد لباس گشاد و پوشيده بر تن راهبه هاي مسيحي هستيم. همچنین در دین یهود نیز برای زنان حجابی سخت تر و مشکل تر از حجاب اسلامی معمول بوده.(4)
در آئین زردشت نیز حجاب زن واجب بوده و اگر زنی موی سرش را می دیدند، گنهکار محسوب می شده و از توجه و رحمت اهورامزدا دور دانسته می شده. همین الآن نیز زنان متدین زردشتی که در یزد هستند حجاب محکمی دارند.(5)
در ايران باستان،(6)
قبل از اسلام هم حجاب مطرح بوده.(7) لذا حجاب در واقع سير تاريخي دارد و مي توان گفت كه حجاب براي زن از
ص: 71
آغاز خلقت و قبل از شرایع آسمانی نیز يك امر طبيعي و فطري بوده است.(1) يكي از خانم هايي كه در خارج از کشور زندگي مي كرد تعريف می كرد: روزي كه دخترم به تكليف رسيد، برايش جشن گرفتم و به او گفتم:
«دخترم تو از فردا بايد با لباس گشاد و پوشش اسلامي به مدرسه بروي» او هم با ذوق و خوشحالي قبول كرد، ولي فردا وقتي از مدرسه برگشت با ناراحتي گفت: «من ديگر با اين لباس به مدرسه نمي روم». علّت را پرسيدم.
او گفت: «بچّه ها مرا مسخره مي كنند و مي گويند تو حتماً كچل شده اي».
من به دخترم گفتم: فردا كه به مدرسه رفتي، به بچّه ها بگو من از شما سه سؤال مي كنم اوّل جواب مرا بدهيد و بعد هر چه خواستيد بگوئيد. پرسيده بود:
1 - آيا كسي در جمع شما مسيحي هست؟ گفته بودند: بله هست (اكثراً مسيحي بودند).
2 - آيا شما تا به حال تمثال يا عكس و مجسمه اي از حضرت مريم علیها السلام را ديده ايد؟ گفته بودند: بله زياد ديده ايم.
3 - آيا من بيشتر شبيه حضرت مريم علیها السلام هستم يا شما؟ بعد از كمي فكر كردن گفته بودند: تو.
(چون معمولاً در آنجا بچه ها با لباس هاي مناسب به مدرسه نمي آمدند) و ديگر نه تنها از آن به بعد دخترم را مسخره نمي كردند بلكه به او احترام نيز مي گذاشتند.(2)
يعني حتّي بچه هاي خردسال خود غربي ها نیز تشخيص مي دهند كه حجاب يك ارزش است و فطرت پاك هر انساني خود به تنهايي گواه بر اين مطلب است.
ص: 72
آيا پوشش فقط مخصوص زن است و مرد نبايد حريمي را حفظ كند؟
پاسخ : پوشش و حريم نگه داشتن فقط مخصوص زن نيست. در رسالة امام خميني رحمه الله ذكر گرديده كه: «نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم حرام مي باشد» و اين مطلب را همۀ علماء نیز مي گويند،(1) امّا در اينكه آيا مرد هم وظيفه دارد بدن خود را از زن نامحرم بپوشاند يا خير، اقوال مختلف است. مثلاً آيت الله خامنه اي دام ظله مي فرمايند: پوشش مرد در مقابل زن باید به گونه ای باشد که موجب مفسده نشود.(2)
و يا آيت الله بهجت رحمه الله فرموده اند: «احتياط واجب(3)
آن است كه مرد هم بدن خود را از زن نامحرم بپوشاند اگر چه كمك بر حرام نباشد و اگر كمك بر حرام باشد، پوشاندن بدن قطعاً واجب است، همان طور كه پوشاندن عورت از زن نامحرم واجب است و نيز احتياط واجب آن است كه مرد بدن خود را از دختر نامحرمي كه نُه سالش تمام نشده ولي خوب و بد را مي فهمد بپوشاند، اگر چه قصد لذّتي در بين نباشد».(4) و یا آیت الله مکارم شیرازی دام ظله در پاسخ به سؤال: «حجاب مرد را در برخورد با زن
ص: 73
نامحرم بیان فرمایید؟ یا مردان در مقابل زنان چه مقدار از بدن خود را باید بپوشانند؟» فرموده اند:
«مردان مى توانند سر و گردن و مقدارى از سينه و دست ها و پاها را در مقابل نامحرم نپوشانند، ولى بقيّه بدن را بايد بپوشانند».(1)
علاوه بر اين اگر دقّت كنيد لباس روحانيون نه تنها در دين اسلام بلكه مسيحيت، يهوديت و حتّي اديان ديگر نیز بلند و پوشيده و گشاد است و حتّي در روايات است كه پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و ائمّة هدي علیهم السلام به مردان توصيه مي كردند كه لباس هايشان بلندتر از قوزك پا نباشد و بر زمين كشيده نشود(2) و يا بلندي آستين لباس ایشان از سرِ انگشتان نمي گذشت.(3) از این احاديث چنين استنباط می شود كه مردان در صدرِ اسلام و حتّي
ص: 74
قبل از اسلام نیز لباس هايشان پوشيده و بلند بوده، حتّي هم اكنون هم تعداد بسيار زيادي از مردان عرب، هندي، پاكستاني ... لباس هايي بلند، گشاد و پوشيده بر تن دارند. البته نمي خواهيم بگوئيم كه همة مردان در زمان کنونی نیز بايد اين چنين پوششي داشته باشند بلكه منظور توجه به این نکته است كه اين طور هم نيست كه مردان به طور مطلق موظف به رعايت هيچ گونه نكاتي در مورد پوشش نباشند بلكه برعكس امام خميني رحمه الله تصريح فرموده اند كه:
«پوشيدن لباسي كه آدمي (چه زن و چه مرد) را انگشت نما سازد بنابر احتياط حرام است و همچنين پوشيدن مردان لباس مخصوص زنان را و پوشيدن زنان لباس مخصوص مردان را بنابر احتياط حرام است»(1)
و در روايات است كه:
«لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ الْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ - وَ لَعَنَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَال»(2) یعنی «رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لعنت كرد مرداني را كه شبيه به زنان شوند و زناني را كه شبيه به مردان شوند».
ص: 75
لذا مرد نیز بايد نكاتي را در پوشش رعايت كند منتهي نوع پوشش و حريم نگه داشتن مرد و زن تفاوت مي كند(1) چون زن تمام بدنش عورت است(2)
و بايد پوشانده شود چرا كه تمام اندام زن براي مرد تحريك كننده است(3)
و اين امر
ص: 76
لازمة خلقت بوده تا نسل بشر تداوم يابد. حال اگر مانند جوامع غربي زن بدون رعايت حدود و پوشش در اجتماع حاضر شود ديگر اكثريّت قريب به اتّفاق روابط زن و مرد در جامعه، رابطه اي انساني نخواهد بود بلكه روابطشان برخاسته از شهوت و تحريكات جنسي است كه در نتيجه آن چنان فساد و فحشايي به بار خواهد آمد كه در جوامع غربی شاهد آن هستيم.
البتّه قابل ذكر است كه اگر زن بايد خود را بپوشاند، نه فقط به خاطر مردان است بلكه براي حفظ خود و مصون بودن از چشم و دل و دست و زبان افراد هوسران و مريض است و به قول آيت الله خامنه اي دام ظلهبي حجابي، خود، مرد سالاري است.(1)
یعنی اینکه زن برای ارضاء شهوت مرد نامحرم طوری لباس بپوشد و آرایش کند که او خوشش بیاید و لذا از زن نابجا استفاده كردن، اين خود مرد سالاري است. در حجّة الوداع فضل بن عباس كه مردی جوان بود، پشت سر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ سوار بود. يك خانم جواني خدمت پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ آمد تا سؤالي بپرسد وقتي او داشت سؤال مي كرد، فضل همين طور به چهرة زن خيره خيره نگاه مي كرد. پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ متوجه شد. در اينجا حضرت به زن نفرمودند كه حالا برو و بعداً بيا سؤال كن بلكه صورت فضل را گرفتند و به طرف ديگر برگرداندند و فرمودند:
ص: 77
«رجل شابّ و امرأة شابّة فخشیت أن یدخل بینهما الشّیطان»(1) یعنی «رويت را برگردان، مرد جوان و زن جوان، من نگرانم كه شيطان بين شما فساد كند».
بله قسمتي از بار حجاب بر روي دوش زن است ولي مرد هم بايد حدودي از حجاب را رعايت كند. خصوصاً در مورد نگاه كردن، چون درست است كه قرآن هم به زن و هم به مرد مي گويد چشم خود را نگه داريد
«قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ ... وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَ»(2)
ص: 78
امّا انجام اين تكليف الهي به مراتب براي مردان دشوارتر است زيرا آنان با نگاه كردن بيشتر به گناه تحريك مي شوند در حاليكه كمتر زني است كه با نگاه عادّي به گناه كشيده شود (امّا با اين حال زن نيز موظّف به پوشاندن چشم از نامحرم است) در حاليكه همين نگاه عادّي براي مرد خيلي خطرناكتر است. لذا حجاب چشم، خود از مراتب مهمّ حجاب است و در روايات نيز به آن تأكيد زيادي شده است.
امام باقر علیه السلام از پدر بزرگوارش نقل فرموده:
«براي نخستين نگاه (ناگهاني و غير عمدي) بر تو باكي نيست، دوّمي به زيان توست و در سوّمي هلاكت است».(1)
نگاه از جمله چيزهايي است كه مي تواند مثل دريا عمل كند يعني يك مرتبه و ناگهاني زير پاي انسان خالي مي گردد و او غرق مي شود. البته پاداش رعايت كنندة آن نیز عظيم است. امام صادق علیه السلام فرمودند:
«نگاه كردن تيري از تيرهاي زهرآلود ابليس است و هر كه آن را براي خدا رها كند، خداوند مزه و شيريني ايمان و امنيّت را به او مي چشاند».(2)
همچنين امام باقر علیه السلام فرمودند:
ص: 79
«هر چشمي روز قيامت گريان است جز سه چشم: چشمي كه در راه خدا شب را بيدار باشد و چشمي كه از ترس خدا گريان شود و چشمي كه از محرّمات خدا بسته شود».(1)
خلاصه اینکه زن و مرد از نظر روحیات و خصوصیات جنسی و جسمی، در خلقت متفاوتند و هر دو جنس مرد و زن مخاطب دین هستند و در دین یک جنس به نفع جنس دیگر محدود و محصور نگردیده، به مرد نگفته تو باید اینقدر خود را کنترل کنی تا مبادا یکوقت چشمت به قیافة زنی بیفتد و بینی خود را هم کنترل کنی که بوی ادکلن زنی به مشامت نرسد و گوش خود را هم حفظ کنی که نوای زنی را هم نشنوی تا زنان آزاد باشند و بتوانند با هر وضعی که دلشان می خواهد در جامعه حاضر شوند و به زن هم نگفته که باید از خانه بیرون نیایی و در جامعه حاضر نشوی تا مرد آزاد باشد و بتواند خود را حفظ کند بلکه به مرد می گوید نگاه خود را کنترل کن و خودنگهدار باش و به زن می گوید حیاء و عفت را رعایت کن و حدود را رعایت کن چون اجتماع محل تجمع و تعارض منافع آدم هاست و افراد باید از منافع خود بگذرند تا جامعه شکل بگیرد. قوانین برای همة افراد جامعه است و تبعیض نارواست ولی چون زن و مرد در روح و جسم تفاوت دارند باید متناسب با تفاوت های خود عمل کنند. مرد حظ بصری بیشتری دارد و زن جذابیت بیشتری دارد لذا پوشش زن باید بیشتر باشد همان طور که در موضوع اقتصاد تکلیف مرد بیشتر است.(2)
ص: 80
آيا اينكه شما به دختر بچه اي كه هنوز به تكليف نرسيده و درك درستي از حجاب ندارد و حتی هنوز نمي تواند مفاهيم را درست بفهمد، مي گوئيد حجاب داشته باش، كاري صحيح است؟
پاسخ : اسلام برای تربیت فرزند برنامة منظم و تدریجی ارائه می دهد که حتی قبل از تولد، و از انتخاب همسر شروع می شود و حتی برای انعقاد نطفه و دوران بارداری و زمان شیردهی ... نیز برنامه های خاصی را ارائه می دهد.
عادات پسنديده يا ناپسند در هفته هاي اول زندگي در روان كودك پي ريزي مي شود. صفاتي كه طفل از كودكي به آنها عادت مي كند در اعماق جان او نفوذ مي نمايد و تغيير آنها بسيار مشكل است.(1)
لذا پرورش مذهبي انسان از همان روزهاي اول تولّد بايد آغاز شود مثلاً در روايات است كه حتّی قبل از بريدن ناف كودك در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بخوانيد(2)
و يا كام او را با تربت امام حسين علیه السلام (3) و يا با آب فرات(4)
و یا با تربت امام حسين علیه السلام و آب فرات و
ص: 81
اگر نبود با آب باران بردارید(1)
و همچنين غسل دادن طفل در وقت ولادت سنّت مؤكّد است(2)
و يا از وظايف اولياء اطفال است كه در سنين مختلف براي تربيتِ دینی او اعمالي را به طفل بياموزند: در سه سالگي كلمه توحيد «لا اله الا الله»، در سه سال و هفت ماه و بیست روز «محمّد رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ »، در چهار سالگی «صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» و در پنج سالگي بگویند سجده كند و در شش سالگی سجده و ركوع صحيح را یادش دهند و در هفت سالگي نماز خواندن را به او بياموزند و او را به نماز امر كنند.(3) تا قبل از سن تكليف با فرائض مأنوس شود. امام خمینی رحمه الله نیز در این باره می فرمایند:
ص: 82
«مستحب است بچة ممیز یعنی بچه ای که خوب و بد را می فهمد به نماز خواندن و عبارت های دیگر عادت دهند. بلکه مستحب است او را به قضای نمازها هم وادار نمایند».(1)
و یا در مورد غریزة جنسی با اینکه شاید کودکان 6 تا 12 سال حتی معنا و مفهوم آن را نیز هنوز نتوانند درک کنند و با وجود آن که نیروی جنسی دختر و پسر در سن بلوغ است که بيدار مي شود، ولي در روایات اسلامی به دلائلی(2)
تعالیم خاصی در این زمینه برای سنین قبل از بلوغ ارائه شده که مراعات این روش تربیتی اسلام موجب می شود زمينة خيلي از انحرافات از بين برود و کودکان از خيلي خطرات احتمالي در امان باشند.
براي نمونه در روایت است كه نامحرم، دختر6 ساله را نبوسد و بر دامن ننشاند(3)
و او را در آغوش نگیرد(4)
و حتی رسول اكرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مي فرمود :
ص: 83
دختر بچة 6 ساله را، پسر بچه نبوسد و همچنين زن ها از بوسيدن پسر بچه اى كه سنش از هفت سال تجاوز كرده است خوددارى كنند.(1)
و یا دختر 6 ساله را مادر نزد خود به صورت برهنه نخواباند.(2)
و يا بستر خواب بچّه ها در سن10 سالگي (دختر يا پسر) بايد از هم جدا باشد.(3) و حتی در بعضي احاديث است كه از سن 6 سالگي بستر خواب كودكان از هم جدا باشد.(4)
در ضمن ما عملاً نیز شاهد هستيم دختري كه فرضاً 2 سال قبل از زمان تكليف با روش تربیتی عادت دادن، حجابي داشته، در زمان تکلیف نیز خيلي راحت تر مي تواند حجاب كاملي را كه اسلام از دختران و بانوان خواسته مراعات نماید.(5)
البتّه اشتباه برداشت نشود منظور اين نيست كه اين گونه اعمال فقط بايد بر اساس عادت انجام پذيرد بلكه منظور اين است كه اگر عادات پسنديده اي كه در كودكي پايه ريزي شده با تعاليم صحيحی مانند شركت در مجامع ديني، مطالعة كتب اعتقادي و
ص: 84
بيان فلسفة احكام (تا حدّ امكانی كه براي عقل بشر ميسّر است) و ... از سنی که کودک می فهمد و قدرت تشخیص دارد (البته با بیانی که برای کودک شیرین و قابل درک باشد و متناسب با سن او باشد) همراه شود، موجب بينش و شناختي عميق برای او در آینده خواهد شد که در اعماق جانش نفوذ کرده و به سادگی قابل تغییر نیست(1)و
همین امر باعث سعادت دنيوي و اُخروي او خواهد شد. البته قابل ذكر است كه بايد در مراحل اوليه سعي كنيم دختر بچه ها به حجاب علاقمند گردند، مثلاً لباس هاي زيبايي را با پارچه هاي جالب و زينت هايي متفاوت كه در عين حال محجّبانه نيز هستند برايشان تهيه كنيم تا در عين اينكه ميل به زيبايي طلبي در آنها ارضاء مي شود، كم كم بعد از مدّتي بچّه به حجاب علاقمند گردد و به آن مأنوس شود.
ص: 85
آيا اسلام به وسيلۀ حُكم حجاب نمي خواهد زن را در خانه محصور كند و مانع فعاليّت هاي اجتماعي او شود؟ مسلّم است زني كه حجاب ندارد خيلي راحت تر و آزادتر مي تواند فعاليّت هاي اجتماعي را انجام دهد؟!
پاسخ : اصلاً همين كه اسلام براي زن احكام حجاب را معين نموده، نشان دهندة اين مطلب است كه زن مي تواند در جامعه حاضر شود، چرا كه در محيط خانه نيازي به حجاب نيست لذا حجاب، نشانة حضور زن در جامعه است ولي به همراه تعهّدات اخلاقي و رعايت حدود پوشش اسلامي. در اسلام زن برای انجام وظايف خود در خانواده مجبور نشده كه از فعاليت هاي اجتماعي دور باشد. در تاريخ صدر اسلام و بعد از آن نمونه هاي فراواني از زناني وجود دارند كه با رعايت عفّت و پاكدامني و پوشش كامل اسلامي در زمينۀ علم، ادب، سياست، عرفان، جنگ و جهاد ... فعّال بوده اند كه دركتاب هايي مانند دُرُّ المنثور و رياحين الشّريعه و ... نام آنان مذكور است. و البته علاوه بر حضرت فاطمه علیها السلام كه حتّي در پایان عمر شریفشان نيز عليه ظلم مبارزه مي کردند و همچنین حضرت زينب(1)
و حضرت خديجه علیهما السلام و ... که از بزرگ ترین زنان دین اسلام محسوب می شوند، نام تعداد بسياري از زنان دیگر نيز در این کتب مطرح شده است كه اگر بخواهیم شرح حال هر كدام را ذكر كنيم مطلب به درازا می کشد. لذا فقط نام تعدادی از آنها را در چند مورد بيان مي كنيم:
ص: 86
1 - سميّه مادر عمّار ياسر كه حتي در مبارزه با كفر به فيض عظيم شهادت نائل شد. 2 - سوده دختر عماربن الأسك همداني كه شركت در صحنة اجتماعي و سياسي را وظيفة خود مي دانست. 3 - عمّة رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خواهر حمزه عموي پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ كه علاوه بر حضور در صحنة سياست از ادبيات والايي برخوردار بود و شعر و قطعات ادبی قابل توجّهي مي سروده است. 4 - دخترِ حرث بن عبدالمطلّب كه بانويي سخنور و خطيب و عالم بود. 5 - اُمُّ الخير، كه سخنان خود را با منطق شيوا و با روش قرآني و عقلي در برابر ظلم، ايراد مي فرمود. 6 - اُمّ خالد از زنان محدّث صدر اسلام كه علاوه بر خدمت در صحنة جنگ و جهاد، از سيرة رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، حديث نقل مي کرد. 7 - اميمه كه علاوه بر تدارك امور جبهه از قبيل تخلية مجروحين، دفن شهدا ،... عهده دار وظايف تبليغاتي و ترغيب و ايجاد شور و شوق در رزمندگان از طريق ايراد شعر و خطابه بود و روايات زيادي را هم نقل نموده است. 8 - خنساء نیز شاعري شهيد پرور بود ... .(1)
پس حجاب داشتن مانع فعاليّت اجتماعي زن نمي شود. در قرآن کریم 15 مرتبه از حجاب سخن گفته شده كه شايد بتوان از كلمات و آيات آن به بعضي از دلايل ضرورت به صورت محجّب ظاهر شدن زن در جامعه پي بُرد. مثلاً در سوره احزاب آيه 33 آمده كه: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولی» يعني زن در جامعه كه حاضر مي شود بايد زيبايي هاي خود را آشکار نكند بلکه باید آنها را بپوشاند و مثل زمان جاهليّت در ميان مردم ظاهر نشود. كلمة «تَبَرُّج» در اصل به معناي «ظهور» بوده و برج را هم به دليل اينكه براي همه هويدا و ظاهر است، برج ناميده اند(2)
و يا در سوره نور آيه 31 مي فرمايد: «وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ» يعني لباس زن بايد طوري باشد كه زينت هاي او را مخفي كند، زن نبايد در برابر نامحرمان آرايش و خودآرايي كند و به طور كلّي كاري نكند كه در جامعه جلوه كند و توجّه مردان
ص: 87
را به حيوانيّت خود جلب كند، لباس او طوري باشد كه در برخورد با نامحرم، آنان به انسانيّت او توجّه داشته باشند و خودش و ديگران را از راه كمال باز ندارد و همان طور كه در پاسخ به سؤال دهم بیان شد در رسالة عملیه نیز ذکر گردیده كه زن و مرد، بنابر احتياط حرام است لباس شهرت بپوشند، يعني لباسي كه باعث انگشت نما شدن شود(1)
و يا در سوره احزاب آيه 59 مي فرمايد:
«قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْن» يعني ای پیامبر: به زنان و دخترانت و زنان مؤمن بگو خود را بپوشانند، این کار برای آن که به عنوان اهل عفت و حجاب و صلاح و سداد شناخته شوند تا دیگر اذیت نشوند (یعنی اهل فسق و فجور متعرض آنان نگردند)، بهتر است.(2)
بنابراین ممكن است رعایت حجاب از نظر تحمّل گرما و حفظ پوشش و راحتي عمل، كمي مشكل باشد ولي تحمّل اين مشكل، زنان را از رنج مشكلات بزرگتري حفظ خواهد نمود و هدف شارع مقدّس هم به هيچ وجه محصور كردن زنان در خانه نبوده است.(3)
در روايات است که زنان از خانه بيرون مي آمدند تا دنبال رسول
ص: 88
خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در مسجد نماز بخوانند، وقتي كه شب برای خواندن نماز مغرب و عشاء بيرون مي آمدند جوانان سرِ راه آنان مي نشستند و به ايشان متلك مي گفتند و يا متعرّض ایشان مي شدند. امّا خدا و رسولش به زنان نگفتند شما ديگر نمي خواهد شب ها به مسجد بياييد بلكه آيه 59 سوره احزاب در اين رابطه نازل شد كه خود را بپوشانيد تا شناخته شويد و مورد آزار و اذیّت قرار نگیرید(1) و يا در زمان رسول اكرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ زن و مرد از يك در، وارد مسجد مي شدند و گاهي به هم برخورد می نمودند، اما در آنجا نیز باز حضرت نفرمودند كه زنان ديگر به مسجد نيايند بلكه فرمودند:
دو در بسازيد يكي مخصوص مردان و ديگري مخصوص زنان.(2)
حتّي اهل سنّت هم نقل كرده اند كه در زمان پيغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، زنان نماز صبح را با آن حضرت مي خواندند و در حالیكه كاملاً خود را با عبا مي پوشانيدند، پيش از آن که شناخته شوند (هوا روشن شود) به خانه هايشان بازمي گشتند.(3)
ص: 89
در عصر خود ما نیز نظرات امام خميني رحمه الله كه برخاسته از اسلام ناب محمّدي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ است، در این زمینه ها واقعاً شنيدني است. ایشان حتي فرزندان و نوه هاي دختري خود را به تحصيل در دانشگاه ها تشويق مي كردند و مخالف اشتغال زنان در ادارات و یا مراکز دیگر نبودند و زنان را از فعالیت های سیاسی اجتماعی منع نمی کردند ولی می فرمودند: حدود شرعی را رعایت کنید.(1)
لازم به ذکر است که زن و مرد، دو بُعد دارند: انساني و حيواني. و زن با حفظ حجاب در جامعه بُعد انساني وجودش شناخته مي شود و با او برخورد انساني مي شود(2) نه برخوردي شهواني كه برخاسته از بُعد حيواني است و بُعدي ناپايدار است. البته كساني كه با لباس شُهرت در جامعه ظاهر مي شوند و عفّت عمومي را مي شكنند، بدانند که هم در قيامت با خواري باید لباسی از آتش بپوشند و هم در اين دنيا در واقع خود را خوار مي كنند و ارزش انساني خود را پايمال كرده و شخصيّت خود را در حدّ حيوانيت تنزّل می دهند. امام حسین علیه السلام مي فرمايند:
«كسي كه در دنيا لباس شهرت و خودنمايي بپوشد، خدا در قيامت به او لباس آتش را مي پوشاند».(3)
امام صادق علیه السلامفرمودند:
«از خواري شخص همين بس كه از لباس و مَركبي استفاده كند كه وسيلة شهرت او شود».(4)
و باز از آن حضرت است كه:
ص: 90
«خداوند لباس شُهرت را دشمن مي دارد».(1)
در اينجا بسيار مناسب است كه سخنان شهيد مظلوم آيت الله بهشتي علیه السلام را نیز در این رابطه متذكّر شويم که مي فرمايد:
«اي بانوان مسلمان، اي دختران و خواهران من هوشيار باشيد. پوشش شما نشانة آن است كه ديگر حاضر نيستيد جاذبه هاي زنانگي خود را با چاشني كارآئي ها و مهارت هايتان (همراه) كنيد تا مردان را خوش آيد. مي خواهيد كرامت و عزّت و والايي و ارزشتان در همان "ارزش هاي متعالي انساني" باشد. در كارتان، در كارآئي تان، در هنرتان، درتقوايتان، در بينش و آگاهي تان، در مهر و انسان دوستي و در خدا دوستي تان، ديگر اجازه ندهيد كساني قيّم مآبانه براي شما دل بسوزانند كه "چرا آزاد نيستيد؟!" يعني چرا نمي توانيد بدون پوشش خود را در معرض ديدِ اين قيّم هاي به ظاهر دلسوز قرار دهيد. به آنها بگوئيد: آزادي راستين من و تو در آن است كه روابط ما در جامعه از هر نوع شائبة بهره بري هاي جنسي به دور باشد. و پوشش زن عامل مؤثّري است در اين جهت، نمي گويم تنها پوشش كافي است، پوشش يك عامل است و عامل بهتر، طرز رفتار و برخورد كردن زن است و قرآن بر روي آن سخت تكيه دارد ... نگاهت، آهنگ سخنت،(2) طرز برخوردت و ... همۀ اين ها بايد پاك و متعالي باشد».(3)
ص: 91
شما گفتيد لباس انسان نبايد لباس شهرت باشد كه باعث جلب توجّه نامحرم گردد. پس در محيط هاي خارج از كشور اسلامي كه اغلب زنان بي حجاب هستند، آیا نوع پوشش خانمي که با حجاب اسلامي و خصوصاً با چادر در آن جوامع ظاهر شود، چون بيشتر جلب توجّه مي كند، لباس شهرت نيست؟ و بهتر نيست كه از نظر حجاب مانند بانوان آن جوامع باشد تا براي مردان آنجا عادي جلوه كند و خود او نیز كمتر اذيّت شود؟ و به طور كلی در انجام امور اجتماعي روابط زن و مرد چگونه بايد باشد؟
پاسخ : همان طور كه در سؤال قبل نیز توضيح داده شد، لباس شهرت لباسي است كه انسان را از كمال باز مي دارد و باعث مي شود كه توجه انسان هاي ديگر، به بُعد حيواني او جلب شود و رابطة آنان با او در چهارچوب انسانيت او خلاصه نگردد. پس هر گونه جلب توجهی ملاک لباس شهرت نیست بلکه مهم این است که لباس ما چگونه توجهی را به خود جلب می کند؟ اگر توجه شهوانی دیگران را به سوی ما جلب نمود، می شود لباس شهرت، که زمینه ای را فراهم می کند تا روابط دیگران با ما بیشتر بر اساس بُعد مادّی و جسمانی باشد.
کارشناس یکی از برنامه ها ی تلویزیونی(1) نقل مي كرد كه:
يكي از دوستان من در يكي از كشورهاي خارجي در دانشگاه درس مي خواند و با حجاب اسلامي چادر هم به آن مكان رفت و آمد مي كرد، او تعريف مي كرد كه يك روز سه، چهار نفر پسر نزد من آمدند و گفتند: از رفتارتان اين طور فهميده
ص: 92
مي شود كه با اين طرز حجاب مي خواهيد كسي به شما توجّهي نكند ولي حجاب شما در اين محيط، بيشتر جلب توجّه مي كند؛ پس بهتر نيست مثل ديگر زنان اينجا لباس بپوشيد تا جلب توجّه نكنيد؟ من كمي فكر كردم، اوّل به نظرم رسيد كه اينها درست مي گويند و شايد اگر اين كار را بكنم، بهتر باشد ولي يك مرتبه همان جا مطلبي به ذهنم رسيد كه بعدها هم فهميدم درست بوده و قرآن کریم نیز همين را مي گويد(1)
و آن مطلب اين بود كه:
به آنها گفتم: بله حقيقتش اين است كه من مي دانم با اين پوشش جلب توجّه مي كنم. ولي شما چطور توجّهي به من مي كنيد؟ وقتي به من نگاه مي كنيد مي فهميد كه نبايد نگاه جنسي و از بُعد حيواني به من داشته باشيد و رابطة شما با من بايد فقط در حدّ روابط انساني باشد و رفتاری جدّي داشته باشيد و متوجّه مي شويد كه من از آن دسته زناني نيستم كه شما بتوانيد از او بهرة جنسي ببريد و رابطة نامشروع با او برقرار كنيد. (چون زنان ديگر خواسته يا ناخواسته، آگاهانه يا ناآگاهانه در واقع با طرز لباس و آرايش و رفتار خود مردان را به بهره بُردن از زيبايي خود و بهرة جنسي از خود دعوت مي كنند) و نوع پوشش و چادر من است كه اين حريم را برايم ايجاد كرده. آن پسران وقتي سخنان مرا شنيدند، تصديق كردند و گفتند: بله اتّفاقاً همين است و حرف شما درست است. ما با ديدن زنان بي حجاب، به خاطر
ص: 93
طرز پوششان به فكر بهرة جنسي از آنها مي اُفتيم و آنان خود با طرز رفتارشان ما را به اين فكر مي اندازند ولي پوشش شما را كه مي بينم، مي فهميم بايد با شما جدّي باشيم و فقط در محدودة روابط انساني با شما رابطه داشته باشيم. به آنها گفتم: بله اين طرز پوشش است كه اين حريم را براي من قائل شده است.
برای اینکه روابط زن و مرد در اجتماع فاقد ارتباطات جنسی باشد و برخوردها بر اساس انسانیت شکل بگیرد، باید حفاظ و حجابی در بین باشد. سیم های مثبت و منفی برق را در نظر بگیرید که هیچ گونه اتصال و اصطکاک با هم نمی کنند چرا؟ چون پوششی از پلاستیک آنها را پوشانیده است و بین دو دسته از سیم های مثبت و منفی، حجاب ایجاد کرده است، اگر صدها سیم از سیم های مثبت کنار هم قرار بگیرند نیازمند به پوشش نمی باشند اما اگر پای یک سیم منفی در میان باشد باید پوششی بین این سیم منفی و آن سیم های مثبت ایجاد شود.(1)
رابطة زن و مرد نامحرم در جامعه نبايد رابطه اي صميمي و خيلي خودماني باشد مثلاً نباید مانند دو زن كه با هم شوخي و خنده مي كنند و اُنس مي گيرند، با هم رفتار كنند. پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مي فرمايند:
اگر زن و مرد نامحرم با یکدیگر شوخی كنند در قیامت به ازای هر كلمه هزار سال در آتش دوزخ حبس می شوند.(2)
زن بايد وقار و سنگيني خود را حفظ كند و مطالبي كه ضرورت ندارد را مطرح نكند حتي در قرآن کریم مي فرمايد كه ُتن صداي شما به صورت نرم و نازك نباشد با عشوه و ناز با نامحرم سخن نگویيد:
ص: 94
«فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً».(1) و در مورد نگاه كردن همان طور كه گفتيم زن و مرد وظيفه دارند كه چشم هاي خود را حفظ كنند.(2)
و همچنين مي فرمايد:
«وَ قَرْنَ في بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولی»(3) در خانه هايتان بنشینید و بي جهت و بدون ضرورت بيرون نيايید و اين طور نباشد كه بدون ضرورت در خيابان و بازار ريخته باشید و مانند بُرج كه هويدا و ظاهر است و جلب نظر می کند، خود را مثل زمان جاهليّتِ نخستین(4)
با خودآرايي و آرايش جلوه ندهید و در جامعه به
ص: 95
نمایش نگذارید و زینت های خود را برای همگان هویدا و آشکار نکنید و در واقع مردم را به دیدن خود دعوت نکنید و در غير ضرورت با نامحرم تماس نداشته باشيد و اگر هم ضرورت پيدا كرد رفتار شما با آنان جدّي و بدون خودنمايي و جلوه دادن زيبايي ها باشد.(1)
لذا با اين اَراجيف كه دشمنان در جامعه منتشر مي كنند و دوستان جاهل نيز متأسّفانه به آن دامن مي زنند كه: «موقعيّت زمان ما با صدر اسلام فرق مي كند، الآن ديگر قديم نيست كه همه بپسندند زنان چادر و چاقچور كنند، در زمان ما اين گونه بودن را عقب بودن از تمدّن و زمانه و اُمُّل بودن مي پندارند»،(2) باید هوشيارانه برخورد
ص: 96
نمود و نگذاشت كه دشمن با پُركردن فكر و ذهن جوانان با اين سخنان پوچ و بيهوده به اهداف شوم خود نائل گردد. زيرا همان طور كه گفتيم مُحجّب بودن با فعاليّت اجتماعي داشتن و اجتماعي بودن زن منافات ندارد و لازمة اجتماعي بودن مختلط شدن زن و مرد و رفتارهاي غيرمُحجّبانه نيست و جوانان عزيز ما بايد بدانند كه اگر به دستورات اسلام عمل كنند، نه تنها عقب مانده نمي شوند بلكه از همة استعدادها و نيروهايي كه خداوند در وجودشان نهاده است به نحو اَحسن مي توانند استفاده كنند تا موجب رشد تمدن و علم در كشورهاي اسلامي باشند، همچنان كه درگذشتة نه چندان دور مسلمانان اين چنين بودند و علاوه بر اين در آخرت نيز سعادتمند خواهند بود.
پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند:
«إنّ اللَّه تعالى يُباهِي بِالشَّابِ العَابِدِ الملَائكَةَ، يَقُولُ أُنظُرُوا إِلى عَبدِي تَرَكَ شَهوَتَهُ مِن أَجلِي»(1) یعنی «خداوند بر ملائكه به جواني كه عابد است و به خاطر او ترك شهوات كرده مباهات مي كند».
نتيجة بي حجابي و بدحجابي چيزي به جز بي بند و باري و فساد و فحشاء نيست كه براي نمونه مي توان به آماري كه هر از چند گاهی در خود جوامع غربي منتشر مي شود رجوع كرد كه چه تعداد زن مورد تجاوز قرار مي گيرد و چه تعداد فرزند نامشروع از روابط به اصطلاح آزادانة زن و مرد به وجود مي آيد و يا چند درصد
ص: 97
دختران در آن جوامع از قرص ضدّ بارداري استفاده مي كنند و چه تعداد به بيماري هايي نظير ايدز و اعتياد و ... مبتلا مي گردند.(1) آيا معناي تمدّني كه ما را به عقب ماندن از آن متهّم مي كنند همين نيست؟! اگر غير از اين بود آنان به جاي اينكه زنان و مردان ما را به رفتارهاي غيراخلاقي و عشق و عاشقي هایی که برانگیخه از هوی و هوس است، تشويق كنند مي بايست به آموختن علم و دست زدن به اختراع و ابتكار و ... تشويق مي نمودند!!
ص: 98
معيار برخورد و طرز پوشش زن در برابر محارمي چون فرزند، برادر، دايي ... چيست؟
پاسخ : اين مُسلّم است كه طرز برخورد زن با محارمي غير از شوهر، نبايد مانند شوهر باشد ولی محدودة رفتار و پوشش در برابر غير همسر را هر چند كه مَحرم باشد، عوامل و شرايط خاص هر فرد است که معین می کند. البته هر چند که ما در برابر آنان موظف به رعايت حجاب در حدّ مقبول اسلام نيستيم ولی اگر در خانه اخلاق و آداب اسلامی حاکم باشد، مادر جلوی پسرش و همچنین پدر جلوی دخترش نمی تواند مثلاً با مایو راه برود.(1) یعنی مسلّماً زن آن گونه كه در برابر شوهر می تواند بدون پوشش باشد، در برابر محارم دیگر نمي تواند ظاهر شود.
چگونگي و نوع پوشش در برابر محارم غير از شوهر، چهارچوب خاصّي ندارد و بستگي به محيط خانه كه آن هم برگرفته از جامعه و اجتماع و اخلاق است، دارد. به طور مثال ممكن است پوشيدن لباس آستين كوتاه و يا دامن، در محيطي، عادّي باشد امّا در محيط ديگري ممكن است همين نوع پوشش غير عادّي و تحريك كننده باشد پس اوّلين عامل تعيين كننده، محيط خانواده است. دوّمين عامل، تشخيصش به عهدة خود زن است. چون مردان مَحرم از اين نظر، در سنين مختلف با هم فرق مي كنند. مسلّم است كه پوشش مادر و خواهر در برابر پسر چهار، پنج ساله با پسر ده، یازده ساله و يا بيست ساله فرق مي كند ولي اين خود زن است كه بايد تشخيص دهد در هر موقعيت و در برابر هر مَحرمی وضع پوشش او چگونه باشد مثلاً گاهي پسر 17 ساله به اين گونه مسائل حسّاس است و گاهي هم جوان 20 ساله چندان هم در اين
ص: 99
موارد حسّاسيتي ندارد لذا خود زن بايد موقعيت را تشخيص دهد و طبق آن عمل كند.
شايد بي مناسبت نباشد كه در اينجا مسئله اي را هم ذكر كنيم و آن اينكه حتّي «مرد نبايد با قصد لذّت به بدن مرد ديگر نگاه كند و نگاه كردن زن هم به بدن زن ديگر با قصد لذّت حرام است»(1) با اينكه هم جنس هم هستند. لذا شايد بتوان از مسئلة مزبور نیز به اهميّت موضوع مورد بحث پي برد.
ص: 100
اينكه بعضي مي گويند: «آدم بايد دلش پاك باشد، نمي دانيد همين با حجاب ها چه كارها كه نمي كنند، من فلان شخص را مي شناسم با اينكه جانماز هم آب نمي كشد و باحجاب هم نيست ولي خدا مي داند كه چقدر قلبش پاك است و به ديگران كمك مي كند و چقدر انفاق مالي مي كند. آدم كه نبايد براي تظاهر جانماز آب بكشد». تا چه حد صحيح است؟
پاسخ :
اولاً- بله ما هم معتقديم كه عمل بي اخلاص نه تنها مقرّب نيست يعني شخص را به خدا نزديك نمي نمايد بلكه ُمبعد هم هست و موجب دور شدن از بساط قُرب ربوبي جلّ و اعلي است و آيات شريف قرآني در اين موضوع بسيار است از جمله خداوند متعال در سوره زمر آية 14 می فرماید:
«قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِينِي» يعني «بگو من خدا را مي پرستم و دينم را براي او خالص مي گردانم».
و یا در آیة آخر سوره کهف می فرماید:
«فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» یعنی «پس هر كه به لقاى پروردگارش اميد دارد، بايد كارى شايسته انجام دهد، و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نكند».
ص: 101
و البته ریاء نیز از عوامل شرک است(1)
و مستفاد از روايات نیز آن است كه شخص رياكار، مشرك و منافق و مغضوب پروردگار عالم و اهل عذاب است، خواه ريايش در واجبات باشد يا مستحبات.(2)
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«روز قيامت بنده اي را مي آورند كه اهل نماز بوده به او مي گويند در دنيا كه نماز مي خواندي قصدت اين بوده كه مَدحت كنند و بگويند چه خوب نماز مي خواند ، پس او را به آتش مي برند. بندة ديگري را مي آورند كه اهل قرآن بوده و به او مي گويند قصدت اين بوده كه بگويند فلاني نيكو قرآن مي خواند، پس او را هم به آتش مي برند. ديگري را مي آورند كه جهاد كرده و كشته شده، مي گويند قصدت اين بوده كه بگويند فلاني شجاع بوده، پس او را به آتش مي برند. ديگري را مي آورند كه اهل انفاق بوده و مي گويند قصدت اين بوده كه مردم بگويند فلاني با سخاوت است. پس او را به آتش مي برند».(3)
ص: 102
و از اين بالاتر حتّي اگر عمل را خالص انجام دهد ولي بعداً ريا به خرج دهد عمل را تباه كرده.(1) لذا ما هم نمي گویيم انسان به خاطر ريا و خودنمايي به احكام شرعي مقيّد شود و ریا را باطل كنندة كار نيك می دانیم(2) ولي شما چگونه مي توانيد
ص: 103
قضاوت كنيد كه همة باحجاب ها به خاطر ريا حجاب دارند؟! برفرض كه چند نفري هم چنين باشند آيا دليل مي شود كه همه را با يك چشم نگاه كرد؟!! يعني نفسِ با حجاب بودن، نمازخواندن، جهاد كردن، انفاق كردن و ... كه ريا نيست بلكه به نيّت فرد عامل به آنها بستگي دارد. اگر به قصد امتثال امر خداوند انجام دهد، عبادت است و اگر به قصد نمايش دادن به خلق باشد، ريا است.(1) به بیان دیگر قصد و نيّت يك امر دروني است كه فقط خدای متعال مي تواند ادّعا كند كه نيت همة افراد را مي تواند تشخيص دهد و يا كساني كه از اولياء الهی باشند و به اذن وي آگاه به اين امور گردند و افراد عادي به هيچ وجه نمي توانند از ظاهر عمل دیگران، به طور صد در صد پي به نيّت آنان ببرند.
ثانياً- ما كه قسم نخورديم تمامی افراد باحجاب از همه نظر و همة ابعاد مختلف، كامل هستند و هيچ گناه ديگري را انجام نمي دهند. بلكه آنچه مي بينيم اين است كه فرد محجّبه حدّاقل اين يك حكم الهي را عمل مي كند و از این نظر که عامل به این حکم الهی است عملش حُسن فعلی را دارا می باشد اما اینکه آیا حُسن فاعلی(2)
را نیز دارد تا نزد خداوند ارزشمند باشد، و اینکه دلش پاك است يا نه و يا از جنبه هاي ديگر نیز بر افراد بي حجاب برتري دارد يا نه را فقط خداوند مي داند و بس.
ص: 104
ثالثاً- معمولاً منظور افرادي كه اين گونه سخنان را مطرح مي كنند اين است كه چرا من خود را محدود به حجاب يا خمس يا نماز و ...كنم، بلكه عبادت به جز خدمت خلق نيست و بعضي ديگر اين طور مي گويند كه هدف خدا و دين از انجام اين دستورات اين بوده كه من آدم خوبي باشم و به ديگران خدمت كنم و فلان صفت بد را نداشته باشم ... و من هم اين طور هستم پس ديگر چه لزومی دارد كه اين دستورات را انجام دهم، انسان بايد قلبش پاك باشد. حتماً كه نبايد مثل كلاغ سياه ها چادر مشكي به سر كُند و فقط چشمانش را بيرون بگذارد يا فرضاً حتماً یک پنجم مالش را به فلان مرجع تقليد بدهد، من خودم خيلي بيشتر از اين مقدار را به فقرا كمك مي كنم و .... !!
اين مسلك بعضي از افراد عارف نما نیز هست كه خدا و عشق به خدا را جداي از احكام الهي مي خواهند. آنها خود گمراهند و ديگران را نیز گمراه مي كنند.
قرآن كريم در سوره ذاريات آية 56 می فرمايد:
«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» يعني «و من جنّ و انس را نيافريدم مگر براي اينكه عبادتم كنند».
لذا هدف از خلقت انسان «عبادت» است. منتهي خدمت به خلق بر فرض هم كه خالصانه براي خدا انجام گيرد، يكي از مصاديق عبادت است، نه اينكه معناي عبادت فقط خدمت به خلق باشد. علامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر المیزان ذیل این آیه می فرماید:
حقيقت عبادت اين است كه بنده خود را در مقام ذلّت و عبوديت واداشته و رو به سوي مقام ربّ خود آورد.(1)
از امام کاظم علیه السلام روایت است که:
ص: 105
«خدای عزوجل جن و انس را آفرید برای اینکه بندگی اش کنند، نیافرید که نافرمانی اش کنند، چون خودش فرموده: "وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ"».(1)
لذا عبادت خدا يعني اطاعت از او(2) (كه البته راه به كمال رسيدن انسان تنها در اطاعت از خداوند است يعني سود عبادت و بندگی عايد انسان مي گردد نه اينكه سود آن عايد خداوند گردد)(3) که البته رحمت خاصة الهيه، تنها به وسيلة عبادت حاصل مي شود(4) كه اين عبادت شامل اعمالي كه بنده با اعضاء و جوارح خود انجام مي دهد و برمي خيزد و مي ايستد و ركوع و سجده مي كند نيز مي شود.(5)
ما مي دانيم رسول اكرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و ديگر معصومين علیهم السلام با وجود اينكه انسان هاي كامل هستند، از همه نظر و از نظر خدمت به خلق نيز بالاترين خدمات را انجام داده اند و آراسته به همه گونه حُسن و نيكي و خير و صفات انساني در حدّ اعلي بوده اند ولي همواره تا آخرين لحظات حيات خود، مقيّد به انجام احكام الهي از جمله نماز، روزه و... بوده اند و هيچ وقت خود را بي نياز از انجام آنها نمي دانسته و به هيچ كس هم نگفته اند كه مثلاً اگر تو به هدفِ اقامة نماز، زكوه و... رسيدي ديگر لازم نيست اعمال ظاهري آن را انجام دهي و از آن بي نياز خواهي شد. همچنین
ص: 106
ایشان علاوه بر اينکه هیچ گاه واجبی را ترک نکردند بلكه حتی از آنان ترك اولي هم سر نزده است.
و قرآن کریم نیز مي فرمايد:
«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُم»(1) يعني «بگو اي پيغمبر اگر خدا را دوست مي داريد مرا پيروي كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناه شما را ببخشد».
لذا انسان بايد تابع احكامي كه توسّط رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نازل شده، باشد و خدا را همان گونه که خودش فرموده عبادت و اطاعت کند و نبايد تابع احساس و افكار به ظاهر معقول و مُوجّه مسلك عارف نماها و روش جديد آنان باشد و در واقع بايد تسليم امر خدا و فقط بندة او باشد.
لذا انسان اگر واقعاً بندة خدا باشد و به اين هدف عالي خلقت رسيده باشد بايد از معبود خود اطاعت كند و تسليم او باشد و خودِ معبود فرموده بايد از رسولش تبعيت كرد که در واقع يعني از احكامي كه او توسط رسول خود فرستاده باید تبعیت نمود و خداوند در اين احكام، بعضي امور را واجب و بعضي را مستحب كرده كه اگر فرد مكلّف واجب را انجام ندهد مورد غضب خداوند قرار خواهد گرفت و بندة واقعي اولين هدفش رضاي معبود و محبوبش است نه كاري كه خود فكر مي كند خير است و به صلاح، هر چند در آن نارضايتي معبود باشد و لذا واجب را رها نمي كند و به مستحب بچسبد.
البته قابل ذكر است که اگر همين اعمال مستحب و خير را نیز حتي فقط براي اهداف انسان دوستانه انجام دهند، در سرنوشت دنیوی(2)و اخروي آنان بي تأثير نيست
ص: 107
مثلاً در برخي احاديث وارد شده است مشركاني نظير حاتم طائي با اينكه مشركند به خاطر كارهاي خيري كه در دنيا كرده اند، معذّب نخواهند بود و يا تخفيفي در عذاب آنها داده مي شود(1)
(اگر چه وارد بهشت نمي شوند).
از امام کاظم علیه السلام روایت است که:
در بنی اسرائیل مردی مؤمن همسایه ای کافر داشت. آن مرد کافر نسبت به همسایة مؤمن خود همواره نیکی و نیک رفتاری می کرد، وقتی مُرد، خداوند برای او خانه ای از نوعی گِل بنا کرد که مانع از گرمای آتش بود و رزق و روزی او از خارج محیط او که محیط آتش بود به او می رسید. به او گفته شد: این به سبب نیکی و نیک رفتاری تو نسبت به همسایة مؤمنت می باشد.(2)
و یا از امام باقرعلیه السلام روايت است كه:
یک مرد مؤمني در كشور پادشاه ستمگري مي زيست، آن ستمگر قصد آن مؤمن كرد و او فرار كرد و به برخي از بلاد غير اسلامي رفت و بر مردي مشرك فرود آمد، آن مرد مشرك او را در کنار خود جاي داد و پذيرایي نمود، همين كه آن مشرك مُرد به او خطاب رسيد:سوگند به عزّت و جلالم كه اگر در بهشت جايي براي مشرك بود، تو را در آن جای مي دادم، امّا اي آتش او را بترسان ولي آسيب نرسان.
ص: 108
آن گاه امام علیه السلام فرمودند: و هر صبح و شام برای او از خارج آن محیط رزق و روزی آورده می شود، از امام سؤال شد: از بهشت؟ حضرت فرمودند: از جایی که خدا خودش می خواهد.(1)
لذا عملي پذيرفتة درگاه الهی مي گردد كه از شخص با ايمان و پرهيزكار سرزده باشد و فقط در اين صورت است كه باعث نجات و سعادت فرد مي گردد و به قول قرآن كريم:
«إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين»(2) يعني «خداوند فقط از متقين كار خير را قبول مي كند».
ص: 109
به بیان دیگر شرط نجات از جهنّم و ورود به بهشت و سعادت اُخروي، ايمان و عمل صالح است چون قرآن کریم می فرماید:
«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»(1)يعني «همانا انسان در خسارت و زيان است مگر آنان كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند».
پس نه ايمان به تنهايي و نه عمل صالح به تنهايي هيچ كدام نمي توانند موجب سعادت واقعي انسان گردند مگر اينكه انسان هم ايمان آورد و خدا ترس و متّقي گردد و هم براي اطاعت از خدا عمل صالح انجام دهد همان طور که گفته شد
ص: 110
ایمان و عمل تأثیر متقابل بر هم دارند(1) به این معنا که به نسبتی که انسان مؤمن مرتکب عمل غیرصالح و گناه شود به همان نسبت بر درون و دل و ایمانش تأثیر منفی می گذارد(2)
و به نسبتی که عمل صالح خالصانه انجام دهد به همان نسبت موجب افزایش ایمان در دلش می گردد و شاید به همین خاطر باشد که امام صادق علیه السلام فرمودند :
«فَسَادُ الظَّاهِرِ مِنْ فَسَادِ الْبَاطِنِ» یعنی «فساد ظاهر ناشی از فاسد بودن باطن است».(3)
بنابراين، اينكه مي گويند: انسان فقط بايد دلش پاك باشد حال مي خواهد عمل به احكام الهي بكند يا نكند نيز حرفي ناصحيح است، اين گونه سخنان بايد با قرآن سنجيده شوند تا صحّت و سقم آنها مشخص گردد اين تفكّرات از القائات شياطين است. قرآن صريحاً مي فرمايد:
«وَ بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»(4) یعنی «بشارت ده به كساني كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند كه جايگاه آنها باغ هايي است كه نهرها در آن جاري است».
ص: 111
بنابراين دلي كه واقعا پاك باشد و ايمان داشته باشد، خدا ترس و متّقي است و فردي كه پرهيزكار است از خداوند اطاعت مي كند و تسليم فرمان اوست نه تسليم اوهام و افكار خود و ديگران كه به بهانه هاي مختلف مي خواهند از انجام تكاليف الهي سر باز زنند و اعمال خود را توجيه كنند. مؤمنان و پيروان واقعي اسلام از جمله امام خميني رحمه الله كه خود علاوه بر اينكه از علماء بزرگ اسلام و مجاهدان واقعي بود از عرفاي بزرگ اسلام نيز بود، حتي تا آخرين لحظات حيات خود هيچ گاه خود را بي نياز از انجام واجبات و حتی مستحبات نيز نمي دانست و در آن لحظاتي كه درد تاب و توانش را ربوده بود باز هم در حد توان خود مقيد به انجام واجبات و مستحبّات بود.(1)
بارها از تلويزيون شاهد بوديم كه ايشان درآن اوقات نیز نماز واجب خود را در حالي كه سِرُم به دست داشتند و به تنهايي توان خواندن نداشتند ترك نكردند همچنین نماز شب و قرآن خواندن و حتّي عمل مستحب شانه زدن ريش هایشان را هنگام نماز ترك نمي كردند. پس چه شده كه ما و امثال ما و بعضي از عارف نماها از خدا و رسولش و ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین و عُلماء و پيروان و مجاهدان واقعي صدر اسلام و زمان كنوني جلو افتاده، خود و ديگران را بي نياز از انجام احكام الهي مي پنداريم؟!!
در پايان باز متذكّر مي گردم ما نمي خواهيم بگوئيم كه افراد باحجاب تمام اعمالشان درست است و آخر سر هم، حتماً بهشتي هستند. نه چه بسا افراد مؤمن و مقید به احکام اسلام كه عاقبت به خير نمي شوند و بي ايمان از دنيا مي روند و يا اعمال بدشان، موجب جهنمي شدن آنها مي گردد مانند طلحه و زبیر و شمر بن ذی الجوشن و ابن ملجم مرادی و بلعم باعورا و قارون(2)
.... و چه بسا افراد بي حجاب
ص: 112
ص: 113
و یا منحرف و گمراهی كه به واسطة بعضی اعمال خيرشان كه برخاسته از ايمان باشد نجات مي يابند و عاقبت به خير مي گردند و بهشتي مي شوند مانند حُر بن یزید ریاحی و فضیل بن عیاض و رسول تُرک و طیب حاج رضایی و شاهرخ ضرغام(1)
و ..... ولي اين دليل نمي شود كه به طور كلّي با حجاب بودن مذموم
ص: 114
شمرده شود و بي حجابي ارزش محسوب گردد، خير اين دو عمل، بدون در نظر گرفتن اعمال ديگر و نيّات صاحبان آن، به تنهايي، هر كدام كه موافق حكم خداست، پسنديده است و ديگري مذموم است.
ص: 115
آيا در تاريخ اسلام، نمونه هايي از سيرة عملي زنان بزرگ اسلام، در مورد حجاب يافت مي شود؟
پاسخ : نه تنها در تاريخ اسلام نمونه هاي فراواني در اين مورد وجود دارد بلكه همان طور كه در پاسخ به سؤال نهم بیان شد، در قبل از اسلام و در اديان آسماني ديگر نیز حجاب بوده و بشر از آغاز خلقت مأمور به پوشش خود بوده(1)و چگونگي حجاب زنان بعد از نازل شدن آيات حجاب نیز از تفسیر المیزان در پاسخ به سؤال اوّل ذكر گردید.(2)
همچنين در جوامع الجامع از ام سلمه علیها السلام روايت شده كه فرمود :
نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بودم، و ميمونه هم حاضر بود، كه پسر ام مكتوم آمد، و اين در موقعي بود كه ما را به حجاب امر کرده بود، به ما فرمود: در پرده شويد. عرضه داشتيم یا رسول الله! ابن مكتوم كه نابيناست، ما را نمي بيند؟ فرمود: شما هم نابينائيد؟ مگر شما او را نمي بينيد؟(3)
ص: 116
همچنین در روایت است که حضرت زهرا علیها السلام از مرد نابینا نیز خود را پوشانید و فرمود:
«اگر او مرا نمی بیند من که او را می بینم».(1)
و نیز ایشان فرموده اند:
«صلاح زن در اين است كه مردان بيگانه را نبيند، مردان بيگانه هم او را نبينند».(2)
و شاعر در این شعر چه زیبا و رسا پیام حجاب را از قول حضرت زهرا علیها السلام سروده که:
ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است
ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است
البته كاملاً واضح است كه اگر ضرورت ايجاب كند مسئله فرق مي كند لذا مي بينيم كه حضرت زهرا علیها السلام براي دفاع از ولايت در مسجد حاضر مي شود و حتّي ابوبكر را استيضاح مي كند و با دلیل و بُرهان و آيات قرآن او را محكوم مي نمايد و آن چنان خطبة آتشيني دربارة قضيّة فدك ايراد مي كند(3) كه ابوبكر به حربة جعل حدیث و عوام فريبي و زور متوسّل می گردد.(4)
ص: 117
در مورد نرجس خاتون علیها السلام مادر بزرگوار امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف نیز آمده است كه وقتي مي خواستند ايشان را به عنوان كنيز به مشتريان عرضه كنند، ایشان خود را از معرض فروش و دسترس مشتريان حفظ مي نمود و با ناله از پس پرده بر اسارت و هَتك احترام خود مي ناليد كه حتي بعضي از مشتريان به خاطر عفّت این بانوی بزرگوار حاضر به پرداخت مبالغ هنگفتي شدند.(1)
حجاب آن چنان با جسم و روح زنان بزرگ اسلام عجين بوده كه حتي فاطمه بنت اسد علیها السلام مادر بزرگوار امام علي علیه السلام وقتي از پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مي شنود كه «مردم در روز قيامت عريان حضور پيدا مي كنند» با آنكه فقط دنيا دارِ تكليف است باز از چنين وضعي شرم دارد و ناراحت مي شود تا جايي كه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از خداوند متعال درخواست مي كند كه او را پوشيده برانگيزاند و (با لباس) محشور کند.(2)
از اين گذشته زناني از اهل بيت علیهم السلام كه در واقعة عاشورا حضور داشتند با اعمال و گفتار خود در اين زمينه به ما درس ها داده اند و جزء بهترين الگوها هستند. چرا كه امام حسين علیه السلام فرمودند:
«فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي»(3) یعنی «من بهتر از اصحاب و ياران و اهل بيت خود در عالم سراغ ندارم».
ص: 118
براي نمونه:
طبق نقل علامه مجلسي رحمه الله در كربلا بعد از كشته شدن امام و يارانش، فاطمه صغري دختر امام حسین علیه السلام مي گويد:
كنار خيمه ايستاده بودم و پيكرهاي پاره پارة شهيدان را مي نگريستم، در اين فكر بودم كه بر سر ما چه خواهد آمد، آيا ما را مي كشند يا اسير مي كنند؟ ناگاه سواري از دشمن به سوي ما آمد، با گرة نيزه اش به بانوان مي زد و چادر و روسري آنها را مي كشيد و غارت مي كرد و آنها با فريادهاي خود پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و علي و حسن و حسين علیهم السلام را به ياري مي طلبيدند، بسيار پريشان بودم و برخود مي لرزيدم، به عمّه ام زينب علیها السلام پناه بردم. در اين هنگام ديدم، ستمگري به سوي من آمد، فرار كردم و گمان نمودم كه از دستش نجات مي يابم، ولي او در حالي كه گريه مي كرد، با كعب نيزه بر میان شانه هايم زد، از طرف صورت به زمين افتادم، گوشواره ام را كشيد و گوشم را دريد و گوشواره و مقنعه ام را غارت کرد. خون از ناحية گوش بر صورت و سرم جريان يافت. به او گفتم: چرا گريه مي كني؟ گفت: چرا گريه نكنم، در حالي كه دختر پيامبر را غارت مي كنم! گفتم: خوب غارتم نكن. گفت: مي ترسم ديگري بيايد و آن را ببرد (يعني جواهر و مال دنيا، مرا و نفس مرا وادار به اين كار مي كند) در اين موقع من بي هوش شدم، وقتي كه به هوش آمدم، ديدم سرم بر دامن عمه ام زينب علیها السلام است. اولين حرفي كه فاطمة صغري علیها السلام مي گويد اين است كه: «يا عمتاه هل من خرقة أستر بها رأسي عن أعين النظار» یعنی «اي عمّه جان! آيا پارچه اي هست تا با آن سرم را از نگاه ناظران بپوشانم؟».(1) نمي گويد گوشواره ام
ص: 119
را بردند، گوشم مجروح است، مي گويد سرم مكشوفه (بي حجاب) است آیا پارچه ای هست که سرم را بپوشانم؟».(1)
البته بعداً زنی از اهل کوفه برایشان جامه و مقنعه می آورد(2) و وقتی وارد شهر شام می شوند، پوشش کامل داشتند ولی پوشیه و روبندی نداشتند که چهره های خود
ص: 120
را بپوشانند(1) و نگاه نامحرم برای ایشان آزار دهنده بود و یکی از مصائب بزرگ بانوان بنی هاشم بالاخص عقیله بنی هاشم، زینب مظلومه علیها السلام در آن مسافرت طاقت فرسا، این بود که گاهی زنان، با وجود پوشش کامل، مجبور بودند بدون چادر باشند.(2)
همچنين وقتي خواستند اسيران را وارد دمشق كنند، ام كلثوم علیها السلام كه جزء اسيران بود، نزد شمر رفت و گفت: خواسته اي دارم. گفت: چيست؟ گفت:
ص: 121
«إِذَا دَخَلْتَ بِنَا الْبَلَدَ فَاحْمِلْنَا فِي دَرْبٍ قَلِيلِ النَّظَّارَةِ وَ تَقَدَّمْ إِلَيْهِمْ أَنْ يُخْرِجُوا هَذِهِ الرُّءُوسَ مِنْ بَيْنِ الْمَحَامِلِ وَ يُنَحُّونَا عَنْهَا فَقَدْ خُزِينَا مِنْ كَثْرَةِ النَّظَرِ إِلَيْنَا وَ نَحْنُ فِي هَذِهِ الْحَال» یعنی وقتي ما را وارد شهر مي كني از دروازه اي وارد كن كه تماشاگران كمتري باشند و بگو اين سرها را هم از بين محمل ها كنار ببرند، بس كه ما را در اين حال تماشا كردند، خوار شديم. ولي شمر از روي دشمني و طغيان دستور داد سرها را بر نيزه ها وسط كجاوه ها قرار دهند و آنان را همان طور از ميان تماشاچيان ببرند تا به دروازة دمشق رسيدند.(1)
و در شام نیز، سكينه علیها السلام دختر امام حسين علیه السلام از سهل بن سعد يكي از صحابي پيامبر اكرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و راوي حديث مي خواهد كه به نيزه داري كه سر امام حسين علیه السلام را دارد، بگويد كه: «أَنْ يُقَدِّمَ الرَّأْسَ أَمَامَنَا حَتَّى يَشْتَغِلَ النَّاسُ بِالنَّظَرِ إِلَيْهِ وَ لَا يَنْظُرُوا إِلَى حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ » سر را در جلوي آنها ببرد تا مردم مشغول نگاه به آن شوند و به زنان نگاه نكنند و سهل هم با دادن 400 دينار به آن شخص اين كار را مي كند(2)
و يا در كوفه ام كلثوم علیها السلام به دربان ابن زياد گفت:
«وَيْلَكَ هَذِهِ الْأَلْفُ دِرْهَمٍ خُذْهَا إِلَيْكَ وَ اجْعَلْ رَأْسَ الْحُسَيْنِ أَمَامَنَا وَ اجْعَلْنَا عَلَى الْجِمَالِ وَرَاءَ النَّاسِ لِيَشْتَغِلَ النَّاسُ بِنَظَرِهِمْ إِلَى رَأْسِ الْحُسَيْنِ عَنَّا» اين هزار درهم را بگير و سر امام حسين علیه السلام را
ص: 122
پيشاپيش ما قرار بده و ما را سوار بر شتران، پشت مردم قرار بده تا مردم مشغول نگاه به سر امام شوند و به ما ننگرند.(1)
در اينجا توجّه به دو نكته خيلي مهم است :
الف - اين خانواده با وجود عزّت نفسي كه داشتند و در حالي كه بچّه ها از گرسنگي چهره هايشان زرد و لب هايشان خشك شده بود، وقتي كوفيان به كودكان نان و خرما و گردو مي دادند، آنها را از دست و دهان كودكان مي گرفتند و به زمين مي انداختند و می گفتند صدقه بر ما حرام است.(2)
چون مخالف شخصيّت آنها بود. اما گرفتن جامه و مقنعه را به خاطر اهمیت حفظ حدود الهی و رعایت حجاب قبول می کنند حتی اگر به صورت صدقه هم بوده باشد.(3)
ص: 123
ب - با وجود اينكه اگر سرهای شهدا در بين محمل ها و بين اُسرا باشد، بالاخره همة كودكان و خانم ها، تمام سرها را نمي بينند و كمتر ناراحت مي شوند و رنج مي كشند اما باز هم ناراحتي را به جان مي خرند و مي خواهند كه سرها در جلوي مَحمل ها حركت داده شوند تا آنها كمتر در معرض ديد نامحرم باشند، چون مردم فكر مي كردند كه اين بانوان را مي توانند به عنوان كنيز بخرند. لذا نگاه مي كردند تا بهترين و زيباترين ايشان را انتخاب كنند.(1) و اگر هم اشخاصي نمي خواستند كه به آنها نگاه كنند، چون سرهای شهدا در بين اُسرا بود با نگاه كردن به سرها، ناخواسته چشمشان به بانوان مي اُفتاد. لذا با وجود اینکه مسلماً درخواست کردن از چنین دشمنان ناجوانمردی برای ایشان بسیار سخت و ناخوشایند و مخالف شخصيّت آنها بوده، شاید به دلیل «وَ الْعَارُ أَوْلَى مِنْ دُخُولِ النَّارِ»(2)، نزد شخص پَست و لعینی مانند شمر رفته و درخواست می کنند که
ص: 124
سرها را جلو ببرند تا توجه نامحرمان به سرهای شهدا جلب شود و كمتر به زنان و كودكان نگاه كنند.
باز نقل است زماني كه اسراء را وارد مجلس يزيد كردند، با وجود اينكه در آنجا ديگر پوشش بانوان کامل بوده (اما همان طور که قبلاً نیز گفته شد روبند و پوشیه نداشتند) حضرت زينب علیها السلام به يزيد فرمود: اي فرزند آزاد شدگان!(1)
آيا از عدالت است كه زنان و كنيزان خود را پشت پرده ها جا داده اي و دختران پيامبر را به اسيري گرفته و مي گرداني، پرده هاي حُرمتشان را دريده و چهره هاشان را آشكار ساخته اي و دشمنان، آنان را شهر به شهر مي گردانند و مردم بياباني و كوهستاني به آنان مي نگرند و دور و نزديك و غايب و حاضر و شريف و پست به چهرة آنان چشم مي دوزند، اينها همه از روي طغيان تو بر خدا و انكارت نسبت به پيامبر و دين خداست و از تو شگفت نيست.(2)
و امّا چقدر براي حضرت زينب علیها السلام اين ايام زجرآور و دردناك بوده، زينبي كه قبل از اين وقايع يحيي مازني مي گويد: من مدّت ها در مدينه در خدمت حضرت علي علیه السلام به سر بردم و خانه ام نزديك خانة زينب دختر اميرالمومنين علیه السلام بود. به خدا سوگند هيچ گاه چشمم به او نيفتاده، صدايي از او به گوشم نرسيد. به هنگامي كه مي خواست به زيارت جدّ بزرگوارش رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برود، شبانه از خانه بيرون مي رفت، در حاليكه حسن علیه السلام در سمت راست او و حسين علیه السلام در سمت چپ او و
ص: 125
اميرالمؤمنين علیه السلام پيش رويش راه مي رفتند. هنگامي كه به قبر شريف رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نزديك مي شد، حضرت علي علیه السلام جلو مي رفت و نور چراغ را كم مي كرد، يكبار امام حسن علیه السلام از پدر بزرگوارش دربارة اين كار سؤال كرد، حضرت فرمود:
«أخشی أن ینظر أحد الی شخص أُختک». مي ترسم كسي به خواهرت زينب نگاه كند.(1)
واقعاً با وجود الگوهايي اين چنين با حياء و عفت كه گوشه هايي ارزنده از زندگي آنان در تاريخ اسلام ما ثبت است آيا جاي هيچ گونه عذر و بهانه براي بدحجابي و بي حجابي زن مسلمان باقي مي ماند؟!! و در زمان ما هم كم نيستند دختران و زناني كه شايد در شرايطي سخت تر از ما نیز زندگي مي كنند ولي با اين وجود، با الگو قرار دادن زنان بزرگ اسلام، در جامعه با حجاب اسلامي ظاهر مي شوند و خداوند به وسيلة آنان حجت را بر ديگران تمام مي كند و در روز قيامت به آنها احتجاج كرده و براي كسي عذري باقي نخواهد ماند.
ص: 126
با وجود اينكه هنوز در جامعة ما در مورد حجاب و فلسفة آن به مقدار کافی كار نشده و زنان و دختران ما در اين زمينه توجيه نگرديده اند، آيا باز هم مي شود از آنان انتظار داشت كه مقيّد به حجاب اسلامي باشند؟
پاسخ : توجيه شدن و آگاهي نسبت به فلسفة احكام الهي و ازجمله حجاب اسلامي، خيلي خوب است و باعث مي شود كه انسان، با ايمان بيشتر و عزمي راسخ تر به احكام الهي عمل كند. ولي آيا اگر ما فلسفة احكام الهي را ندانيم، اين مجوّز مي شود تا به آنها عمل نكنيم و از نظر خداوند هم عذر ما پذيرفته است و عقابي در انتظار ما نخواهد بود؟! آيا فردي كه به تكليف مي رسد، مي شود به او بگويند: درست است كه تو از امروز مكلّف شده اي اما تا زماني كه علّت و فلسفة هر حكمي (مثل نماز، روزه، حجاب و...) را نفهميدي، لازم نيست به آن عمل كني؟! هر وقت و هر حُكمي كه فلسفه اش را فهميدي فقط همان را عمل كن!! همان طور كه در پاسخ به سؤال يازدهم نیز بيان شد، در تعاليم اسلامي به ما آموخته اند كه حتي فرزندان خود را چند سال قبل از زمان تكليف به انجام احكام الهي مقيّد كنيد تا با آن اُنس و اُلفت بگيرند و در خصوص حجاب و نماز از نزديكان امام خميني رحمه الله نقل است كه ايشان هم معتقد بودند قبل از رسيدن به سن تكليف، بچّه را بايد با احكام الهي خصوصاً نماز و حجاب (كه مورد نظر ماست) مأنوس نمود.(1)
از اين گذشته احكام الهي و از جمله حجاب از اصول دين نيست تا هر مسلماني براي اعتقاد به آن موظّف باشد كه خود را مجهّز به دلايل عقلي كُند. البته دانستن فلسفة احكام الهي نه تنها هيچ اشكالي ندارد بلكه علم به آن ترجيح
ص: 127
هم دارد ولي دانستن فلسفة احكام، شرط لازم براي عمل به آنها نيست. هر مسلمان كه به خدا و رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و قيامت يعني به اصول دين ايمان آورد مي فهمد كه تنها راه سعادت واقعي او تسليم امر خدا بودن است و بايد دستوراتش را اطاعت كند هر چند كه علت و فلسفة آن را نداند. قرآن کریم در سوره بقره آية 208 مي فرمايد:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً» یعنی «اي كساني كه ايمان آورده ايد بدون هيچ اختلافي همگي تسليم خدا شويد».
علامه طباطبايي رحمه الله در تفسير اين آيه مي فرمايد:
«سِلمي كه همگان بدان دعوت شده اند، عبارت است از تسليم شدن براي خدا، بعد از ايمان به او. پس بر مؤمنين واجب است كه امر را تسليم خدا كنند و براي خود صلاح ديد و استبداد قائل نباشد كه هيچ قومي هلاك نشد مگر به خاطر همين كه راه خدا را رها كرده و راه هواي نفس را پيمودند».(1)
همان طور كه هر انسان عاقلي وقتي به پزشك متخصّص رجوع مي كند، چون مي داند او علم لازم را دارد و هدفش هم درمان مريض است لذا حتّي اگر علّت مصرف دارو هاي تجويز شده و دستورات پزشک را نداند كه اكثر اوقات هم نمي داند، باز هم به آنها عمل مي كند و داروها را نيز مصرف مي كند. در اجراي دستورات الهي هم چون ايمان داريم كه خالق ما عالم است و هدف او از خلقت ما، رسيدن انسان به كمال و سعادت است ديگر لازم نيست كه حتماً براي اجراي احكام الهي به علت و فلسفة آنها نیز آگاهی داشته باشیم و لذا خود را تسليم اوامر او می كنيم.(2)
ص: 128
از اين گذشته آيا سيره و روش پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و ائمه معصومين علیهم السلام در بيان احكام الهي اين بوده كه اول به طور مفصل براي تك تك مسلمانان، فلسفة هر حكمي را بيان مي كردند و بعد مي گفتند حالا كه علتش را فهميديد، به آن عمل كنيد؟! يا اينكه چون مسلمين به خدا و رسولش ايمان آورده بودند و نسبت به اصول اسلام، اعتقادي عميق و بنيادي داشتند تسليم احكام الهي بودند، هر چند كه دليل و فلسفة تك تك آن را هم نمي دانستند؟!! البته در بعضي از سخنان و خطبه هاي معصومين علیهم السلام از جمله حضرت زهرا علیها السلام فلسفة بعضي از احكام بيان شده ولي آن هم به صورت خيلي اجمالي و مختصر و مفيد مطرح گرديده است.(1)
علاوه بر اين آيا واقعاً در مورد تمامي قوانين جامعة خود، نیز چنين اعتقادي داريم كه مثلاً بايد تك تك افراد جامعه دليل و فلسفة هر يك از قوانين راهنمايي و رانندگي را بدانند تا بشود از آنها انتظار عمل كردن به آن قوانين را داشت؟! و اگر كسي دليلش را نمي دانست و به آن عمل نكرد، آيا متخلف به حساب نمي آيد و پليس هم او را جريمه نمي كند؟! يا حتّي وقتي شما فرضاً براي ثبت نام به مدرسه ای مراجعه كنيد و مدارکی را از شما مطالبه کنند، بايد حتماً بدانيد هر كدام از مدارك را به چه دليل می خواهند و در چه موردی استفاده می شود و فایده و کاربرد آنها چیست تا به اولياء مدرسه تحويل دهيد؟! و اگر تحويل ندهيد آنان موظّفند كه علت نياز هر كدام از مدارك را به طور جداگانه برای شما بازگو کنند؟!! و اصلاً مگر علم به فلسفة احكام هميشه و صد در صد باعث عمل به آن احكام مي گردد؟ چه بسيار افراد عالم و دانشمند و با سوادي كه كاملاً نسبت به فوايد و مضرات اموري آگاهند ولي عامل به آنها نيستند به طور مثال شايد همگي در طول عمر خود شاهد بوده ايم كه بسیاری از دانشمندان و دكترها با وجود آگاهي نسبت به مضرات سيگار و ... خود معتاد به آن بوده اند.
ص: 129
لذا دانستن فلسفة احكام، شرط لازم عمل به آنها نيست. بلكه اين ايمان و يقين است كه موجب عمل مي شود و یکی از دلایل تأکید اسلام بر تقليدي نبودن اصول دين نیز همین است، که موجب می شود شخص از اعماق وجودش به امور اساسي ايمان آورد و به يقين برسد و در نتیجه قلباً تسليم امور الهي گردد.
پس جامعة اسلامي نیز مانند هر جامعة ديگري قوانين و مقرّراتي دارد كه افرادش ملزم به اجراي آنها مي باشند. البته همان طور كه ذكر شد، چه بهتر كه متخصصين با بيان فلسفة احكام و توجيه بيشتر افراد در اين زمينه، هر چه بيشتر موجبات شناخت و ازدياد و تقويت ايمان افراد را فراهم كنند، تا در آنها گرایش ایجاد شود و در نتیجه به رفتار برسند(1) كه انصافاً هم تا كنون در اين زمينه كم كار نشده و ان شاء الله از اين به بعد نیز باز هم تلاش های بيشتري صورت بگيرد، ولي در اين ميان نبايد «اختيار انسان» كه يكي از مهمترين عوامل اساسي است را ناديده گرفت خداوند متعال نیز به رسولش می فرماید:
وظيفة تو فقط رساندن پیام(2)
و انذار و تبشير است(3) و تو را نگهبان ايشان نگردانديم و تو وكيل آنها نيستي.(4)
و در سوره ق آیة 45 مي فرمايد:
ص: 130
«وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخافُ وَعيدِ» یعنی «و تو مأمور نیستی که آنها را مجبور (به ایمان) کنی (و با قهر و اجبار به سوی اسلام بکشانی وظیفة تو تنها ابلاغ رسالت و دعوت به سوی حق و بشارت و انذار است، چون چنین است) آنان را که از عذاب و عقاب من می ترسند، به وسیلة قرآن متذکر ساز (و پند و اندرز ده)».(1)
و نیز می فرماید:
اگر ما مي خواستيم مي توانستيم كاري كنيم كه همة مردم ايمان بياورند و هدايت شوند.(2) ولي خدا اراده كرده است كه انسان مختار باشد.(3)
و درست به دليل همين اختيار است كه هميشه انسان هاي خلاف كار و گمراه وجود داشته و خواهند داشت و به همين جهت است كه اسلام هم مجازات هايي همچون ديه، كفّارات، قصاص، حدود و تعزيرات... را معيّن نموده. پس وجود افراد متخلّف، دليل بر کم کاری كساني كه مأمور به انجام رسالت الهي بوده اند، نیست. تاريخ نمایان گر این واقعیت است که متأسفانه معمولاً تعداد دفعاتي كه اكثريت
ص: 131
افراد جامعه مؤمن بوده و راه حق را بروند و تابع دين خدا باشند، خيلي كم بوده است.(1)
قرآن کریم نیز در مورد مخالفان و دشمنان پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرماید:
«وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنينَ»(2) یعنی «بیشترشان ایمان آورنده نیستند».
همچنین در مورد قوم انبياء گذشته مانند حضرت ابراهیم و موسی و نوح و هود و صالح و لوط و شعیب علیهم السلام نیز قرآن کریم می فرماید:
«وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنينَ»(3) یعنی «اکثر آنان ایمان آورنده نبودند».
مثلاً حضرت نوح علیه السلام 950 سال مردم را به دین خدا دعوت نمود(4) اما طبق نقل تواریخ حدود 80 نفر ایمان آوردند یعنی به طور متوسط هر دوازده سال فقط یک نفر،(5)
و حضرت يونس علیه السلام سی و سه سال مردم را دعوت به دین حق نمود و فقط دو نفر ایمان آوردند(6)
و طبق بعضی از روایات چهل سال تبلیغ کرد و تنها
ص: 132
گروه اندکی که شاید از دو نفر تجاوز نکردند («عابد» و «عالمی») به او ایمان آوردند،(1) و حضرت صالح علیه السلام نیز حدود صد و چهار سال(2)
قوم خود را دعوت به ایمان نمود و فقط چهار هزار نفر ایمان آوردند.(3) در زمان ائمه معصومين علیهم السلام نیز تعداد مؤمنان واقعی بسیار کم بوده است.
امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید:
«الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ ذَهَبُوا إِلَّا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ ثَلَاثَة»(4) یعنی «مهاجرین و انصار (پس از پیغمبر از حقیقت ایمان) بیرون رفتند مگر – با انگشت اشاره کردند – سه تن».
مگر ائمه معصومين علیهم السلام تعداد كم ياران واقعي را علّت قيام نكردن مطرح نمي كردند؟!(5) حضرت علی علیه السلام فرمودند :
«اگر در آن روز که همة بنو تیم بن مره با ابوبکر بیعت کردند چهل نفر گوش به فرمان می یافتم حقاً با آنان جهاد می کردم».(6)
ص: 133
و یا امام حسن علیه السلام فرمودند:
«اگر یارانی داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکاری می کردند هرگز خلافت را به معاویه واگذار نمی کردم زیرا خلافت بر بنی امیه حرام است».(1)
و همچنین امام صادق علیه السلام با نگاه کردن به سمت جوانی که بزغاله می چراند، به سدیر صیرفی فرمودند:
« به خدا اگر شیعیانم به شمارة این بزغاله ها (هفده عدد) می بودند خانه نشستن برایم روا نبود».(2)
مگر قرآن کریم نیز در آيات زیادی تصریح ننموده که:
«أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُون، أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُون، أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُون، فَقَليلاً ما يُؤْمِنُونَ، قَليلاً ما تَذَكَّرُونَ، قَليلاً ما تَشْكُرُونَ و ...»(3).
اين عبارات همه به دليل وجود اختيار در انسان است که او مطابق هواي نفس خود عمل مي كند و راه هوي و هوس كه آسان تر است و زودتر او را به لذات دنيايي مي رساند را برمي گزيند. هميشه اين طور نبوده و نيست كه اگر مسائل و دلايل به طور درست و صحيح بيان گردد منجر به اين شود كه اكثريت افراد راه درست را انتخاب كنند. آيا امام حسين علیه السلام نعوذ بالله مسائل را بيان نكردند و يا
ص: 134
درست توجيه ننمودند و در انجام رسالت و وظيفة خود كوتاهي کردند كه اكثر افراد زمانش به دنبال يزيد و يزيديان رفتند؟!! مگر عملكرد پيامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نعوذ بالله درست نبود كه قرآن کریم خطاب به کسانی که ایمان نمی آوردند مي فرمايد:
«قَليلاً ما تُؤْمِنُون ... قَليلاً ما تَذَكَّرُونَ»(1) یعنی «چه اندک ایمان می آورید ..... چه اندک متذکر می شوید».
همان پیامبری که قرآن کریم درباره اش می فرماید:
«لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنينَ .... وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنينَ»(2) یعنی «گویی می خواهی جان خود را از شدّت اندوه از دست دهی به خاطر اینکه آنها ایمان نمی آورند .... ولی بیشترشان ایمان آورنده نیستند».
از همة اين مطالب كه بگذريم، بر فرض كه شرط عمل نمودن به احكام الهي، دانستن فلسفة آنها باشد، آيا فقط ديگران هستند كه وظيفه دارند فلسفة احكام را به مكلّفين بفهمانند؟! و خود فرد مكلف، وظيفه ندارد براي فهم مطالب سعي و تلاش كند؟! و اگر در فهميدن دليل كوتاهي كرد، ديگر مُقصّر نيست و تكليف از او ساقط مي شود و در برابر عمل نكردن به احكام الهي عذاب نخواهد شد؟! و يا برعكس حُكم جاهل مُقصّر(3)
را خواهد داشت؟
اين همه كتاب و مقاله و جزوه و سخنراني و نوار و فیلم و ... و برنامه هاي آموزشي و تربيتي كه در تلويزيون و مدارس و ... در اين زمينه اجرا شده و مي شود، هر مقدار
ص: 135
که مطالب و بیان ها گویا و هر قدر که سخن ها رسا و دلنشین هم که باشد(1) آيا اگر كسي نخواهد مطلبي را بشنود و بفهمد، مي شود مطلبي را به او فهماند؟ آيا مي شود اين مطالب را به او تزريق نمود؟!! قرآن كريم در آيات مختلف مثلاً سوره يونس آية 99 مي فرمايد:
«أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنين»(2)یعنی «تو كِي مي تواني مردم را به جبر و اكراه، همه را مؤمن و خداپرست گرداني».
و تو اصلاً مأمور نیستی که آنها را مجبور (به ایمان) کنی(3)
و در سوره یوسف آیة 103 می فرماید:
«وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنينَ» یعنی «و تو هر چند جهد و ترغیب در ایمان مردم کنی باز اکثر آنان ایمان نخواهند آورد».
و به بیان دیگر انسان خواب را می توان بیدار کرد ولی انسانی که خود را به خواب زده و نمی خواهد بیدار شود را نمی توان بیدار نمود. و به بیان قرآن کریم:
«إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرينَ وَ ما أَنْتَ بِهادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ»(4)
ص: 136
یعنی «مسلماً تو نمی توانی صدای خود را به گوش مُردگان برسانی و نه سخنت را به گوش کَران هنگامی که روی برگردانند و دور شوند. و نیز نمی توانی نابینایان را از گمراهی شان هدایت کنی، تو فقط می توانی سخن خود را به گوش کسانی برسانی که آمادة پذیرش ایمان به آیات ما هستند و مسلمانند (در برابر حق تسلیمند)».
اگر گفته شود آیه مربوط به کافران است نه مسلمانانی که گناه می کنند. پاسخ این است که:
اولاً – کفر مراتبی دارد و یکی از مراتب کفر، ترک واجبات و انجام محرمات است. قرآن کریم نیز می فرماید:
«أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْض»(1) یعنی «آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مى آوريد، و به بعضى كافر مى شويد؟!».
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: در قرآن کفر پنج نوع است و نوع اول آن انکار ربوبیت و بهشت و جهنم است (که بالاترین درجة کفر است) تا اینکه فرمودند:
«وَ الْوَجْهُ الرَّابِعُ مِنَ الْكُفْرِ تَرْكُ مَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ..."أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ"».(2)
یعنی نوع چهارم کفر ترک کردن چیزی است که خداوند به آن امر فرموده، چنان که خداوند فرموده: «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْض» بعد ایشان فرمودند: «خدا (در این آیه) آنها را کافر دانسته به واسطة ترک آنچه خدا به آنها فرمان داده است و نسبت ایمان به آنها داده ولی از آنها نپذیرفته و ایمان شان را سودمند برای آن در
ص: 137
نزد خودش ندانسته و فرموده است: نیست جزای ایشان جز رسوایی در دنیا و عذاب سخت تر در آخرت.
همچنین ابو بصیر از امام صادق علیه السلام در مورد تفسیر آیة 137 سوره نساء روایت می کند که ایشان فرمودند:
«"إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً" مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْخَمْرَ حَرَامٌ ثُمَّ شَرِبَهَا وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الزِّنَا حَرَامٌ ثُمَّ زَنَى وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الزَّكَاةَ حَقٌّ وَ لَمْ يُؤَدِّهَا»(1) یعنی «منظور آیة شریفه از کسانی که ایمان آوردند، سپس کافر شدند .... كسى است كه شراب را حرام مي داند ولى آن را مى آشامد، زنا را حرام مي داند ولى مرتكب مي گردد، و زكات را حق مي داند اما آن را نمي دهد».
به بیان دیگر در عین حرام دانستن عملی، مرتکب آن می شوند و یا در عین واجب دانستن عملی از انجام آن سر باز می زنند. بنابراین در عین مسلمان بودن و ایمان به بعضی از احكام و قوانين الهى، کفر به بعضی دیگر از آنها، برای همگان و برای ما مسلمانان امروز نیز نه تنها ممکن است بلکه بسیار هم شایع است. در طول تاریخ اسلام نیز کم نبوده و نیستند کسانی که به اسم مسلماند ولی بر اثر اصرار در گناه و پیروی از هوای نفس و غوطه ورشدن در تعصب و عناد و ظلم و فساد کم کم دلشان زنگار گرفته و قلبشان سیاه می گردد تا جایی که دیگر مانند مردگان در قبر ها مطلب و سخن حق را نه می شنوند و نه در آنها اثری می کند.(2)
حتی پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرمایند: فرو رفتن در گناهان و سبک شمردن آنها موجب مبتلا شدن انسان به بالاترین مرتبة کفر نیز می گردد.
ص: 138
«یا عباد اللَّه، فاحذروا الإنهماك فی المعاصی و التهاون بها، فإنّ المعاصی یستولی بها الخذلان علی صاحبها، حتّی یوقعه فیما هو أعظم منها، فلایزال یعصی و یتهاون و یخذل ویوقع فیما هو أعظم ممّا جنی، حتّی یوقعه فی ردّ ولاية وصیّ رسول اللَّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ودفع نبوّة نبیّ اللَّه، ولایزال أیضاً بذلک حتّی یوقعه فی دفع توحید اللَّه، و الإلحاد فی دین اللَّه»(1) یعنی «اي بندگان خدا از فرو رفتن در گناهان و سبک شمردن آنها بپرهیزید، زیرا گناهان خواري و پستی را بر گنهکار چیره می سازد تا آنکه او را به ارتکاب گناهان بزرگتر مبتلا می کند، پس پیوسته نافرمانی می کند و آن را سبک می شمارد و خود را ذلیل می کند و به انجام گناهان بزرگتر مبتلا می شود تا اینکه به مرحلة انکار ولایت جانشین رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می رسد، و نبوّت پیغمبر خدا را رد می کند، و کم کم در شقاوتش ادامه می دهد تا توحید پروردگار را هم منکر می گردد و یک آدم ملحد و کافري در دین خدا می شود».
ثانیاً - در مورد رعایت نکردن همین حکم حجاب نیز اگر کسی کارش به جایی برسد که منکر حجاب شود، به فتوای همة مراجع عظام چون حجاب جزء ضروریات دین است، منکر هر یک از ضروریات دین، مرتد است و بنابر نظر بعضی از علماء مانند علامه مجلسی رحمه الله و امام خمینی (2)6و آیات عظام خامنه ای دام ظله و بهجت رحمه الله و سیستانی دام ظله و مکارم شیرازی دام ظله اگر کسی علم به ضروری بودن آن داشته باشد و انکارش به انکار رسالت یا تکذیب پیامبر اکرم اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، منجر شود، باعث کفر و ارتداد است.(3)
ص: 139
مي گويند كه در بعضي از شهرها اگر كسي با حجاب كامل اسلامي در كوچه و خيابان برود، مردان مريض دل، بيشتر توجّهشان به او جلب مي شود و او را مورد اذيّت و آزار قرار مي دهند. آيا براي دفع آزار چنين افرادي مي توان براي مدّتي حجاب را كنار گذاشت؟
پاسخ :
اولاً- دشمن با انتشار چنين شايعاتي مي خواهد با رُعب و وحشتي كه ايجاد مي كند، دختران و زنان ما را وادار كند كه خود با دست خود حجاب را كنار گذاشته، تا آنان به اهداف شُوم خود كه از طريق اشاعة فساد و فحشاء، سريعتر به آن مي رسند، نزديك شوند.
ثانياً- بر فرض كه اين مطلب حقيقت هم داشته باشد، آيا واقعاً راه چاره اين است كه زنان و دختران ما، خود به دست خود و از روي ترس كشف حجاب كنند؟!! در اين صورت كه از نظر خداوند عذرش پذيرفته نيست و خود مُقصّر است و گناهكار به حساب مي آيد و دچار عذاب الهي خواهد شد. امّا اگر براي اجراي اين حكم الهي مانند ديگر احكام، ثبات قدم از خود نشان دهد، حتّي اگر در اين راه آزار و صدمه اي هم ببيند براي او پاداش الهي منظور مي گردد و تكليف الهي خود را انجام داده و براي كساني كه مرتكب آزار به افراد باحجاب مي شوند، عذاب الهي در پيش خواهد بود. قرآن کریم مي فرمايد:
ص: 140
«إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»(1)یعنی «آنان كه گفتند آفرينندة ما خداست و بر اين سخن پايدار و ثابت ماندند بر آنها هيچ ترس و اندوهي نخواهد بود».
هميشه و در همه جا ممكن است افراد مريض و بيماردل وجود داشته باشند ولي اگر ما در انجام وظايف الهي خود كوتاهي نكنيم و تقصيري نداشته باشيم، حتي اگر بيمار دلان، موجبات آزار و اذيّت ما را نیز فراهم كنند، خداوند اين رنج و سختي را که به خاطر اجراي دستورات او متحمّل شده ايم بي پاداش نخواهد گذاشت. لذا بر فرض صحّت چنين مطالبي در درجة اول بايد زنان و دختران به اين شهرها و نقاط خاص تا حد امكان رفت و آمد نكنند مگر در صورت ضرورت، آن هم با احتياط كامل، همچنان كه در زمان رضا شاه كه به زور چادر از سر زنان مي كشيدند زنان سعي مي كردند مخفيانه رفت و آمد كنند هر چند كه كاري مشكل بوده ولي آنها حاضر به تحمّل چنين رنجي بودند تا مبادا پردة حيا و حجاب آنان توسط دشمنان دين دريده شود و در مرحلة بعد، اگر با همة اين احتياطات باز هم به ناچار با چنين افرادي برخورد نمودند بايد به هر وسيله اي كه مي توانند از خود دفاع كنند و تسليم نشوند و تن به ظلم ندهند.
حتی به خاطر دارم زمانی یکی از دختران دانش آموز پرسید: «کسی که در معرض خطر جّدی تجاوز به عنف (که یکی از شنیع ترین مصادیق آزار و اذیت افراد بیماردل است) قرار گرفته، اگر برای حفظ آبرو خودکشی کند، آیا گناهی مرتکب شده است؟».
من پس از تحقیق در مورد این سؤال به این نتیجه رسیدم که: واضح است که خودکشی هم مثل کشف حجاب به دست خود، گناه است و تخلّف از احکام الهی
ص: 141
محسوب می گردد و شخص با ایمان و مؤمن خودکشی نمی کند(1)
و قرآن کریم نیز می فرماید:
«لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحيماً وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْليهِ ناراً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيراً»(2) یعنی «خودکشی نکنید خداوند نسبت به شما مهربان است و هر کس از روی تجاوز و ستم چنین کند به زودی او را در آتشی وارد خواهیم ساخت و این کار برای خدا آسان است».
در بیان یکی از وجوه این آیه بیان شده که «عدواناً» اشاره به کشتن دیگران و «ظلماً» اشاره به خودکشی است.(3)
و چنین فردی نه فقط در آتش وارد می شود بلکه مخلد در آتش است و برای همیشه در آتش خواهد ماند.(4)
و امام صادق علیه السلام نیز در این باره فرموده اند:
ص: 142
«مَن قَتَلَ نَفسَهُ مُتعَمِداً فَهُوَ فِی نَارِ جَهَنَّم خَالِداً فِیهَا»(1) یعنی «کسی که عمداً خود را بکشد، همیشه در آتش جهنم خواهد بود».
و اما در مورد کسی که در معرض خطر جّدی تجاوز به عنف است گفته شده به هر وسیله ای که می تواند از خود دفاع نماید و بر او واجب است با آن فرد متجاوز مبارزه کند و حتی اگر در این میان ضرورتاً فرد مهاجم نیز صدمه ببیند یا کشته شود، فرد دفاع کننده ضامن نخواهد بود و قانون هم او را مجرم نمی داند و مجازات نمی کند،(2) و چنانچه خود فرد دفاع کننده نیز در این میان کشته شود، خداوند برای او درجه ای از شهادت را منظور می گرداند.(3)
لذا انسان بايد در عمل به دستورات دین استوار و ثابت قدم باشد و احکام الهی را ارج نهد، نه اينكه از ترس خلاف کاران و بدكاران، به دست خود و از روی اختیار، حُكم خدا را زير پا بگذارد.
ص: 143
اگر جايز بود كه مردم كوفه از ترس جان و مال و ... به خاطر تهديدات عبيدالله بن زياد، امام حسين علیه السلام را ياري نکنند و یا با او بجنگند (خلاف حكم خدا عمل كنند) پس بر ما هم جايز خواهد بود که مثل آنان از ترس دشمنان و افراد شرور، حُكم الهي را زير پا نهيم!!
فقط ادّعاي دين و ايمان داشتن كفايت نمي كند. انسان ها در شرايط سخت است که محک زده می شوند تا معلوم شود در عمل تا چه حد حاضرند براي اسلام و اجراي احكامش از خود گذشتگي كنند. قرآن کریم در این زمینه مي فرمايد:
«أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ»(1) یعنی «آيا مردم گمان کردند همین كه بگویند ايمان آورديم به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟!».
در جاي ديگر مي فرمايد:
«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا»(2) یعنی «آیا گمان كرديد داخل بهشت مي شويد بدون آنکه حوادثی (امتحاناتی) همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که رنج و زیان ها به آنها رسيد و همواره پريشان خاطر و هراسان بودند ..».
و هيچ انساني از اين قاعده مستثني نيست. خداوند حتي ابراهيم خليل الرّحمن علیه السلام را نيز امتحان نمود.(3)
مگر ائمة دين علیهم السلام و اهل بيت پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ همگي به علت پايداري و استقامت براي برپايي احكام الهي در برابر ظالمان و مخالفان دين، به شهادت نرسيدند و متحمّل رنج و سختي نشدند؟! مگر حجاب را از سر زنان و دختران امام حسين علیه السلام نكشيدند؟(4) آيا آنان تسليم شدند؟! پس
ص: 144
معناي این عبارت معروف «کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا» چیست؟!(1)
لذا انسان نبايد آن قدر ضعيف باشد كه با يك شايعه خود به دست خود حكم الهي را زير پا بگذارد. بايد بدانيم ما هم مانند هر انسان ديگري در هر مرحله از ايمان و يقين هم كه باشیم با امتحان و آزمايش است كه درجة ايمان و پايداري مان به اسلام رقم زده مي شود تا سزاوار بهشت يا جهنم شويم. همچنان كه هر دانش آموزي با امتحان است كه قابليت ارتقاء به كلاس بالاتر و يا ماندن در كلاس پايين تر را پيدا مي كند. قرآن کریم می فرماید:
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ»(2) یعنی «و به یقین همة شما را با سختي هايي همچون ترس، گرسنگي، کاهش در اموال، جان ها و آفات زراعت آزمایش می کنیم و بشارت و مژدة آسايش از آن سختي ها را به صابران بده».
ص: 145
مگر شما معتقد نيستيد كه انسان در انتخاب راه سعادت و گمراهي آزاد است و با اختيار خود مي تواند هر راهي را كه مي خواهد انتخاب كند(1) و مگر خداوند حتي در مورد دين نمي فرمايد كه: «لا إِكْراهَ فِي الدِّين»(2) یعنی «در دين هيچ اجباري نيست». پس چرا در مورد مسئلۀ حجاب مي خواهيد زنان و دختران را به زور چكش و اجبار وادار به داشتن حجاب اسلامي كنيد؟
پاسخ : بله همان طور كه در پاسخ به سؤال هفدهم نیز ذكر شد، ما معتقديم اگر خداوند مي خواست همة مردم مؤمن مي شدند ولي او اراده كرده كه انسان در ايمان آوردن مختار باشد و همچنين معتقديم كه «لا إِكْراهَ فِي الدِّين»(3)، چون دین
ص: 146
ص: 147
و مذهب با روح و فکر مردم سر و کار دارد و شالوده اش بر ایمان و یقین استوار است و به بیان دیگر دین عبارت است از یک سلسله معارف علمی که معارفی عملی را به دنبال دارد و آن معارف همان اعتقادات است و اعتقاد و ایمان از امور قلبی است، و از آنجا که کاربرد اکراه و اجبار تنها در مرحلة اعمال ظاهری است
و مذهب با روح و فکر مردم سر و کار دارد و شالوده اش بر ایمان و یقین استوار است و به بیان دیگر دین عبارت است از یک سلسله معارف علمی که معارفی عملی را به دنبال دارد و آن معارف همان اعتقادات است و اعتقاد و ایمان از امور قلبی است، و از آنجا که کاربرد اکراه و اجبار تنها در مرحلة اعمال ظاهری است
لذا فقط بر حرکات مادی و افعال بدنی و جسمانی ما می تواند اثر بگذارد نه در افکار و اعتقادات قلبی ما. البته اعتقاد قلبي نیز براي خود علل و اسباب ديگری از سنخ خودِ اعتقاد و ادراک دارد همچون منطق و استدلال و ایمان. در ادامة همین آیة کریمه خدای متعال علت اینکه در دین اکراه نیست را چنین بیان فرموده:
ص: 148
«قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» یعنی «(زیرا) راه هدایت و رشد از راه گمراهی روشن شده است».
به بیان دیگر در پرتو دلائل روشن و معجزات آشکار، حقایق دین روشن و راهش با بیانات الهیه واضح است و همچنین سنت نبویه، آن بیانات را روشن تر کرده پس راه حق از باطل آشکار شده و خوبی و بدی آن نیز واضح است و آثار خیر و شرش نیز معلوم است و روشن شده که هدایت در پیروی دین و گمراهی در ترک و روگردانی از آن است و مسلّم است که همة انسان های سلیم الفطره خواهان هدایت هستند. لذا در چنین جایی دیگر نیازی به اکراه و اجبار نیست. و اين خود انسان است كه يكي از دو طرف خير و شر را انتخاب مي كند و عاقبت آن را هم چه خوب و يا چه بد مي پذيرد.(1)
بنابراین اكراه در مرحلة ايمان و اعتقاد كه از امور قلبي است معنا ندارد ولی بدیهی است که اكراه در مرحلة اعمال ظاهری مادی و بدنی، در مورد اجراء بعضی از احکام دین، گاهی اوقات نه تنها جایز بلکه واجب و لازم است، به عنوان نمونه لزوم این اکراه در مراحل مختلف امر به معروف و نهي از منكر، حدود و ديات و ... قابل انکار نیست و اين طور نيست كه در انجام احكام الهي هيچ اكراه و اجباري در كار نباشد بلكه براي سعادت جامعه لازم است كه در اجرای بعضی امور، اكراه و اجبار باشد و براي همين است كه در تمام جوامع بشري نیز به نوعی، این اجبار و اكراه وجود دارد.(2)
ص: 149
به عبارت ديگر در ايمان آوردن به اسلام كه از امور دروني و قلبي است اشخاص مجبور نيستند(1)
اما در مقيد بودن به بعضی از احكام اسلامي در جامعة اسلامي مانند هر جامعة ديگر بشري اجبار وجود دارد هرچند كه اشخاص معتقد به آن نباشند. در اسلام حتي كفّار ذمّي (اهل كتاب) كه نمي خواهند به اسلام ايمان بياورند ولي مي خواهند در سرزمین اسلام بمانند و در پناه بسر برند و از حمايت اسلام برخوردار شوند بايد مبلغي به عنوان جزيه به حكومت اسلامي پرداخت كنند و شرايطي را هم رعايت كنند(2)
مثلاً عليه حكومت توطئه نكنند و دست به جنگ نزنند و نبايد به آنچه پيش مسلمین منكر و زشت است مثل شرابخواری، خوردن گوشت خوک و ... تظاهر كنند و بايد احكام مسلمين را قبول نمایند مانند اداء حق و ترك حرام و اجراي حدود الهي يعني اگر تخلف كردند بايد طبق قانون اسلام حد يا تعزير بر آنان جاري گردد و اگر از اين شرايط و پرداخت جزيه امتناع نمودند جزء كفار حربي محسوب مي شوند و بايد از سرزمين اسلام بروند.(3) لذا حتي چنين افرادي هم بايد مقرراتي را رعايت كنند
ص: 150
تا چه رسد به كسي كه مي گويد من مسلمان هم هستم و بايد تسليم اوامر الهي باشد.(1)
آيا وجداناً واقعاً اين حرف عاقلانه است كه كسي بگويد: مگر انسان آزاد نيست، پس بايد خوب و بد هر عملي را خودش درك كند تا انجام بدهد يا ندهد؟! و نبايد براي اموري چون شراب خواري، دزدي، زنا، قتل و ... اسلام مجازات هايي مثل حدود، ديات و كفّارات، تعزيرات و يا قصاص را معين می نمود؟! در حاليكه ما شاهد هستيم حتي همان مكتب ها و كشورهاي ضدّ اسلامي كه اين افكار را در ميان مسلمانان رواج مي دهند و اين قوانين را خشن و مخالف آزادي انسان مي نامند، خود براي ادارة جامعة خودشان، ناچار به وضع و اجراي قوانين و مجازات متخلفين مي باشند!! پس اين طور نيست كه در جامعه هر فردي هر كار كه دلش خواست بتواند انجام دهد.
بله خيلي خوب است كه زن مسلمان بداند بي حجابي چه مضّرات و مفاسدي براي خودش و ديگر افراد جامعه اش به بار مي آورد تا از جان و دل طالب اجراي اين حكم الهي باشد، اما اگر اين امور را نفهميد و يا نخواست كه بداند و بفهمد، آن وقت چه بايد كرد؟ مگر این قرآن کریم نيست كه مي فرمايد:
«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»(2) یعنی «بسياري از جن و انس را براي جهنّم واگذارده ايم چون آنها داراي دل هستند ولي با آن چيزي را درك نمي كنند و معرفتي را كسب نمي كنند و چشم دارند ولی با آن
ص: 151
نمي بينند و گوش دارند ولی با آن نمي شنوند. حقيقتاً آنان مانند چهارپايان هستند بلكه گمراه تر و اينان جزء غافلانند».
آيا اين افراد در دنيا بايد رها شوند تا هر چه مي خواهند بر سر خود و ديگران بياورند؟! اگر انسان ديوانه يا مست يا كودكي از روي جهل بخواهد خانه اي را به آتش بكشد آيا شما او را رها مي كنيد تا هر چه مي خواهد انجام بدهد ؟! يا سعي مي كنيد اول با زبان خوش، اگر نشد حتّي به اجبار و زور مانع او شويد؟ در اينجا آيا هيچ انسان عاقلي مي گويد چرا به زور چكش مانع كار او شديد مگر انسان آزاد نيست؟!! آيا انسان عاقل مثلاً در مورد اجراي قوانين راهنمايي و رانندگي مي گويد كه چرا كسي را كه از چراغ قرمز گذشت، روي خط كشي توقّف كرد و يا با بي مبالاتي موجب آسيب رساندن به ديگران شد جريمه و مجازات مي كنيد؟ مگر اينها اجبار نيست؟! پس بايد همه آزاد باشند و هر كس هر كاري دلش خواست بتواند انجام دهد؟ آيا در اين صورت جامعه دچار هرج و مرج، نا امني، فحشاء و فساد و ..... نمی شود؟!!
لذا اسلام برای رسیدن به جامعه ای که هرج و مرج و فساد و ناامنی و ... در آن نباشد قوانيني وضع نموده و حتي براي پيشگيري از اين آسيب ها امر به معروف و نهي از منكر را با شرایطی خاص، واجب نموده و برای آن مراحل مختلفي که شامل بهترین شیوه ها براي هشدار دادن به فرد خطاکار است را مدبّرانه تدوین نموده(1)
تا شاید خودِ فرد قبل از رسیدن به مرحلة مجازات پی به خطایش بُرده و به راه درست باز گردد. اما به هر حال هر جامعه اي مقرّراتي دارد و افراد آن جامعه ملزم به رعايت آن مقررات و قوانين هستند. شما حتّي وقتي وارد كشورهاي غيرمسلمان هم که مي شويد، آنان مقراراتی دارند که ملزم به رعایت آنها هستيد و
ص: 152
اگر رعايت نكنيد با شما به عنوان متخلّف برخورد خواهند كرد. لذا در اسلام هم براي جوامع اسلامي مقرراتي وضع شده كه همه بايد اجرا كنند. حتي در قوانين فعلي جامعة ما كه برگرفته از اسلام است نيز قوانيني مخصوص به حجاب وضع شده (هرچند که امروزه عملاً هیچیک از این قوانین اجراء نمی شود). مثلاً در مادّة 638، فصل «جرايم ضدّ عفّت و اخلاق عمومي»، كتاب «قانون تعزيرات و مجازات هاي بازدارنده»(1) چنین آمده:
«هركس علناً در انظار و اماكن عمومي و معابر، تظاهر به عمل حرامي نمايد، علاوه بر كيفر عمل، به حبس از ده روز تا دو ماه يا تا 74 ضربه شلّاق محكوم مي گردد و در صورتي كه مرتكب عملي شود كه نفس آن عمل داراي كيفر نباشد ولي عفّت عمومي را جريحه دار نمايد، فقط به حبس از ده روز تا دو ماه يا تا 74 ضربه شلاق محكوم خواهد شد».
و به طور صريح در ذيل همين مادة از قانون به عنوان تبصره ذكر گردیده:
«زناني كه بدون حجاب شرعي در معابر و انظار عمومي ظاهر شوند به حبس از ده روز تا دو ماه و يا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ريال جزاي نقدي محكوم خواهند شد».
حتّي در قانون رسيدگي به تخلّفات اداري به تأييد شوراي نگهبان، رعايت نكردن حجاب اسلامي، جزء تخلفات اداري محسوب مي شود(2)،
و مراحل مختلفي
ص: 153
نیز براي تنبیه و مجازات این تخلفات بیان شده(1)، که از اخطار و توبیخ كتبي شروع می شود تا اخراج از دستگاه متبوع و حتی انفصال دائم از خدمات دولتی.(2)
حتّي در مسائل فقهي ما كه در رساله های عملیه مذكور است، يكي از مراتب امر به معروف و نهي از منكر را توسّل به زور و جبر بيان مي كند و مي فرمايد:
«اگر (کسی که می خواهد امر و نهی کند) بداند يا اطمينان داشته باشد كه (عاصي) ترك منكر نمي كند يا واجب را به جا نمي آورد مگر به اِعمال زور و جبر، (توسل به زور و جبر) واجب است، لكن بايد تجاوز از قدر لازم نكند».(3)
ص: 154
البته چون حجاب از واجبات اسلام است اما شرع مقدّس براي كسي كه در انظار مردم و معابر بدون حجاب اسلامي ظاهر شود مجازات معيني را مشخص نكرده، لذا تعیین مقدار مجازات آن بستگي به نظر قاضي دارد و شخص متخلّف بايد تعزير شود(1)
(هر چند كه در قانون تعزيرات يك حدّاكثر و حدّاقلي در قانون مصوب مجلس شوراي اسلامي برای آن معيّن شده ولي قاضي در تعيين آن حداكثر و حداقل مختار است) و اين گونه مجازات (تعزيرات) از زمان صدرِ اسلام هم موجود بوده. ضمناً توجّه داشته باشيد منظور اين نيست كه اين كار از اول فقط بايد به وسيلة جبر و زور انجام پذيرد بلكه همان طور كه در پاسخ به سؤال هفدهم نیز ذكر گردید، نبايد در موعظه و تذكّر و نصيحت و توجيه افراد در اين زمينه و كارهاي فرهنگي مختلف در مورد حجاب كوتاهي شود و تا آنجا كه ممكن است بايد با زبان استدلال و منطق افراد را بر اجراي احكام الهي مشتاق نمود ولي هميشه كم نبوده و نيستند كساني كه به دنبال لذائذ آني و هواي نفس مي روند و نمي خواهند تسليم اوامر
ص: 155
الهي باشند. آيا در این گونه موارد راه چاره اين است كه بگذاريم به بهانة آزادي و مختار بودن انسان، رها باشند تا موجب هرگونه فساد و بي بند و باري در جامعه شوند يا به حُكم عقل هم كه شده بايد مانع آنان شد و جامعه را از آسيب حفظ نمود؟
خلاصه اینکه: در پاسخ به کسانی که می گویند جلوگيري نمودن از بي حجابي و بد حجابي، در واقع زنان را به اجبار و به زور چکش باحجاب نمودن است و خلاف آزادي انسان است و با قانون نمی شود بی حجابی را ممنوع کرد.
می گوییم: پس همة مجازات هاي قانوني ديگر نیز كه در قبال تخلفات مختلف افراد وجود دارد مثل مجازات های راهنمايي و رانندگي یا مجازات هایی که در مورد مواد مخدر، دزدي، زنا، شراب خواري و ...... و حتي قتل صورت می گیرد همه و همه در واقع مانع شدن از ارتکاب خطا به زور چکش و از روی اجبار است و خلاف آزادي و اختيار انسان است!!(1)
ص: 156
ص: 157
در حالي كه قرآن کریم مي فرمايد:
«وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْباب»(1) يعني «اي خردمندان، حكم قصاص براي شما مایة حيات (و امنیت) است».
و پيامبر اكرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرمودند:
اگر خودم هم مرتكب اشتباهي شدم تن به قصاص خواهم داد.(2)
در حالي كه قرآن کریم مي فرمايد:
«وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْباب»(3) يعني «اي خردمندان، حكم قصاص براي شما مایة حيات (و امنیت) است».
و پيامبر اكرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرمودند:
اگر خودم هم مرتكب اشتباهي شدم تن به قصاص خواهم داد.(4)
همچنان كه در برابر شخصي که مدعی شده بود عصاي رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در حين حركت به شانه اش اصابت نموده، حاضر شدند كه آن شخص ایشان را قصاص نماید.(5)
ص: 158
لذا همان طوركه براي جلوگيري از پيشرفت مرض و بيماري گاهي لازم است، داروي تلخ خورد و به درمان هاي حتي سخت و دردناك تن داد و گاهي نيز حتی كار به جراحي منتهي مي گردد و فرد براي نجات كل بدن راضي مي شود عضوي را مجروح كند، شرع و عقل حكم مي كند كه براي حفظ سلامت جامعه و افرادش نیز اگر لازم باشد به جبر و زور هم متوسل شد تا موانع رشد و ترقي و كمال مسلمانان را تا حد ممكن در جامعه كاهش یابد و افراد جامعه سريع تر و راحت تر مراحل رشد و كمال را طي كنند. دشمنان اسلام چون مي دانند كه كوتاه ترين راه براي سقوط ملّت ها و بهره كشي از آنها رواج فساد و صفات زشت و بي بند و باري در جامعه است(1)
يكي از اوّلين
ص: 159
قدم هايي كه براي رسيدن به چنين اهدافي برمي دارند بد حجابي و بي حجابي و برهنگي زنان است همچنان كه علّت سقوط اندلس نیز، رواج فساد در بين جوانان بود.(1) و همچنين در ايران قبل از انقلاب و در الجزاير استعمارگران تلاش كردند كه زنان را از حجاب جدا كنند و آنان را از ارزش هاي اسلامي دور كنند و با فرهنگ غربي آلوده سازند.
ان شاءالله كه خداوند به همگي ما بينش و بصيرت در دين را عطا فرمايد: «اللَّهُمَّ اجْعَلِ ..... الْبَصِيرَةَ فِي دِينِی».(2)
ص: 160
در مورد حجاب خيلي هم نبايد سخت گرفت. امام خمينی رحمه الله حتّي نسبت به نماز كه يكي از مهم ترين واجبات الهي است و نخستين عملي است كه در روز قيامت از آن باز خواست مي شود و در صورتي كه پذيرفته نشود، هيچ عملي از انسان پذيرفته نخواهد شد، نیز خيلي سخت نمي گرفتند چنان كه عروس ایشان مي گويد: «(امام) هيچ وقت صبح بچّه ها را از خواب بيدار نمي كردند كه نماز بخوانند»(1) و يا دختر ایشان مي گويد: امام يك بار هم به ما نگفتند بيائيد نماز بخوانيد.(2) پس چرا شما طرفدار سخت گيري دربارة حجاب هستيد؟
پاسخ :
اولاً- همان طور که گفته شد(3) برخی از احکام اسلامی، فردی است مانند نماز و کسی که به آن عمل نمی کند آسیب و زیانش متوجه خودش می شود ولی برخی دیگر از احکام اسلامی، فردی اجتماعی است مانند حجاب و کسی که به آن عمل نمی کند هم موجب آسیب و زیان خود و هم دیگر افراد جامعه می گردد، همانطور که رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی توسط راننده، هم موجب آسیب و ضرر و زیان خود راننده می شود و هم دیگر افراد جامعه.
ثانیاً- قضية حجاب با مطالب ذكر شده در مورد نماز، خيلي تفاوت دارد، چرا كه در كتاب پا به پاي آفتاب خانم فاطمه طباطبائي، عروس امام خميني رحمه الله در ادامة همان مطلب فوق (که از قول ایشان نقل شده) می فرمايد:
ص: 161
«( امام ) معتقد بودند كه خواب تكليف ندارد».(1)
يعني انسان چون خواب است مثل شخص بيهوش، تا زماني كه در اين حال است، تكليف ندارد(2)
و در حديث مشهور رفع قلم نیز آمده که:
«از سه گروه تكليف برداشته شده: از شخص خواب تا زمانی که بیدار شود و از دیوانه تا هشیار گردد و از صغیر تا زمانی که بزرگ شود (و به سن بلوغ برسد)».(3)
امّا قضية حجاب كه در مورد انسان در حین خواب نيست بلكه دربارة انساني است كه در حالت بيداري و با اختيار کامل در مقابل نامحرم، بی حجاب و يا بدحجاب ظاهر مي شود در حالي كه خداوند او را مكلّف به اجراي حكم حجاب نموده است.
ثالثا- اگر خانم فریده مصطفوی دختر امام رحمه الله می فرماید که: «(ایشان) در مورد نماز با ما هیچ سخت گیری نکردند»،(4) به این معنا نیست که ایشان به خواندن و نخواندن و یا قضا شدن و نشدن نماز بچّه ها و نوه هايشان کاری نداشتند و اجباری در کار نبوده بلکه منظور این است که ایشان در مسائل شرعی سخت گیری افراطی که پا را فراتر از شرع بگذارند، نداشتند، ولی در مورد واجبات و از جمله نماز و دوری از محرّمات خيلي هم سخت گير بودند به این معنا که به طور جدّی پایبند تکالیف الهی بودند، چرا که خود خانم فریده مصطفوی در چند سطر قبل از این جمله می فرماید:
ص: 162
«امام به جز در مسائل شرعی در بقیة مسائل خیلی سخت گیری نمی کردند. ایشان همیشه مقید بودند که ما دستورات خدا را انجام دهیم تا بتوانیم از گناهان دور باشیم».(1)
و باز خود ایشان می فرماید:
«در منزل حق انجام هيچ گونه گناهي از جمله غيبت، دروغ، بي احترامي به بزرگتر و توهين به مسلمان را نداشتيم».(2)
همچنین ایشان در مورد نماز نیز می فرماید:
وای به حال کسی بود اگر نماز نخواند آن وقت باید از خانه بیرون برود یعنی برخورد امام با او این گونه بود که اصلاً اولاد آقا نباشد.(3)
و یا خانم فاطمه طباطبایی عروس امام رحمه الله مي فرمايند:
«آقا در مسائل شرعي با كسي شوخي نداشتند. البته كاملاً در چهارچوب شرع بودند ..... امّا بعد از سنّ تكليف مگر كسي جرأت مي كرد بيدار باشد و نمازش را نخواند؟!».(4)
رابعا- در این مورد نیز که خانم فاطمه طباطبایی عروس امام رحمه الله می فرماید:
«(امام) هیچ وقت صبح بچه ها را از خواب بیدار نمی کردند که نماز بخوانند. معتقد بودند که خواب تکلیف ندارد».(5)
اما در مورد اینکه دختر ایشان خانم فریده مصطفوی می فرماید:
«صبح هم کسی را از خواب بیدار نمی کردند و می گفتند: خودتان اگر بیدار می شوید، بلند شوید نماز بخوانید».(6)
چند نکتة مهم را باید مد نظر داشت:
ص: 163
1- امام خمینی رحمه الله معتقد بودند: پیش از رسیدن به سن تکلیف باید کارهای خوب و بد و مسائل شرعی را به بچه آموخت و کودکان را به انجام آن عادت داد(1)
و در خصوص نماز می فرمودند:
«بچه ها قبل از سن تكليف بايد رو به نماز بايستند تا عادت كنند».(2)
و يا دربارة همان مسئلة مورد نظر ما، يعني «حجاب» نیز، ايشان معتقد و مقّید بودند كه دخترها از بچگي حجاب شرعي خود را باید حفظ كنند.(3)
البته فرزند بعد از تکلیف اگر کوتاهی کرد و یا مرتکب خطایی شد باید به شیوه ای مناسب تنبیه شود. خانم فریده مصطفوی دختر امام رحمه الله دربارة روش تربیتی امام خمینی رحمه الله ، زمانی که فرزندان ایشان کاری از روی بچگی یا شیطنت انجام می دادند، می فرماید:
«شیوة تربیتی شان این گونه نبود که صدایمان کنند و بگویند: "من به شما نگفتم این کار را نکنید، چرا کردید؟..." و ما را تنبیه کنند و ما هم بگوییم: " آقا! ببخشید". حضرت امام، آنچنان جذبه ای داشتند که ما خود به خود از ایشان حساب می بردیم و مواظب رفتارمان بودیم. در صورتی که ایشان تغیّر نداشتند و کتکی نمی زدند. گاهی اوقات یک تشر
ص: 164
می زدند یا تندی می کردند و همان برای چندین روز کافی بود. اگر کار خلافی می کردیم که می دانستیم چنانچه ما را ببیند ناراحت می شوند دو ، سه روز خودمان را از ایشان مخفی می کردیم که مبادا ما را ببینند و ما را دعوا کنند». سپس ایشان نمونه ای از برخورد حضرت امام رحمه الله را از سن ده یازده سالگی خودش نقل می کند که در خیابان صورتش را خیلی خوب نگرفته بوده و حضرت امام هم ایشان را می بینند و او به قدری می ترسد و وحشت می کند که دو روز در منزل پنهان می شود و امام رحمه الله نیز طوری با او رفتار نموده بودند که قبح قضیه از بین نرود و آن وحشت برایش باقی بماند تا تکرار نکند. البته دختر حضرت امام رحمه الله می گوید: من مکلف بودم. تا مکلف نبودیم هیچ تکلیفی بر ما بار نمی کردند، و در ادامه می گوید: این روش ایشان اثر خوبی داشت و باعث می شد ما کار خلافی انجام ندهیم، نه اینکه دائماً انجام دهیم یا تنبیه شویم یا ببخشید بگوییم و باز دو مرتبه همان کار را انجام دهیم.(1)
همچنین ایشان خاطره ای را از دورانی که تازه مکلف شده بودند نقل مي كند كه:
«شب خوابیده بودم که آقا با اخوی وارد شدند. خیلی سرحال و خوشحال بودند. از من پرسیدند که آیا نماز خواند ام؟ من فکر کردم چون الآن آقا سرحالند، دیگر نماز خواندن من هم برایشان مسئله ای نیست. گفتم: نه. ایشان به قدری تغییر حالت دادند و عصبانی شدند که ناراحتی سراسر وجودشان را فرا گرفت و من خیلی ناراحت شدم که چرا با حرف و عملم مجلس به آن شادی را تلخ کردم». (2)
البته حتماً ايشان بعدش بلند مي شود و مي رود نمازش را مي خواند.(3)
ص: 165
2- امام خمینی رحمه الله در مورد نماز و اهمیت آن و حتي نماز اول وقت (كه واجب هم نيست، بلكه مستحب است) به فرزندان و نزدیکان خود بسیار تاکید و توصیه می نمودند. به عنوان نمونه: عروس و نوه هاي حضرت امام رحمه الله نقل مي كنند که ایشان:
«هر وقت كه بچه ها را مي ديدند مي پرسيدند: نمازت را خوانده اي؟ اگر نخوانده بودند، جا نمازشان را مي دادند و مي گفتند: "برو وضويت را بگير و بيا نمازت را بخوان" و بعد از نماز نصيحت مي كردند: "ببين كه اگر همين نماز را سر موقع مي خواندي چقدر بهتر بود، خدا هم خوشش مي آيد"».(1)
ص: 166
در مورد اهمیت دادن به نماز خانم فاطمه طباطبائي عروس حضرت امام رحمه الله مي فرمايند:
«روایتی از امام جعفر صادق رحمه الله نقل مي كردند که اگر كسي نمازش را سبك بشمارد از شفاعتشان محروم مي شود.(1) من یکبار به ایشان (امام خمینی رحمه الله ) عرض کردم: "سبک شمردن نماز، شايد به اين معني باشد كه شخص نمازش را يك وقت بخواند و يك وقت نخواند". (ایشان) گفتند: "نه اينكه خلاف شرع است، منظور امام صادق علیه السلام اين بوده است
كه وقتي ظهر مي شود و فرد در اول وقت نماز نمي خواند، در واقع به چيز ديگري رجحان داده است"».(2)
و همچنین خانم فریده مصطفوی دختر امام خمینی رحمه الله می فرماید:
«امام خیلی به نماز اهمیت می دادند، خیلی سفارش نماز را می کردند، همیشه مي گفتند: "در مورد نمازتان اهمال نكنيد" و به ما می گفتند: "همين كه شما مي گویيد اول اين كار را بكنم، بعد نماز بخوانم، اين خلاف است، نگویید اين حرف را، به نمازتان اهميت دهيد، اوّل نماز"».(3)
البته خود ایشان نیز تا آخرین لحظات زندگی برای نماز اول وقت اهمیت ویژه ای قائل بودند و این نه تنها فقط برای فرزندان و نزدیکان ایشان بلکه برای تمام مسلمانان عصر ما، درسی عملی از بزرگمردی است که اگر نگوییم بی نظیر، از کم نظیرترین مردان تاریخ معاصر ماست. خانم نعيمه اشراقي نوه امام رحمه الله در این باره مي گوید كه امام رحمه الله در آخرین روز عمرشان در بيمارستان با آن وضع جسماني خود، چون ساعت دم دستشان نبود و آنقدر هم قدرت نداشتند كه به ساعت نگاه كنند، يك ربع
ص: 167
به يك ربع از ما دربارة وقت نماز مي پرسيدند، نه به خاطر اينكه نمازشان قضا نشود بلكه به خاطر اينكه نماز را اول وقت بخوانند.(1)
3- امام خمینی رحمه الله با عمل نمودن به تکالیف الهی و خصوصاً نماز، از نظر تربیتی برای فرزندان و نزدیکان خود الگویی مجسم بودند. خانم فریده مصطفوی دختر امام رحمه الله در این زمینه می فرماید: «کارهای دینی به ما دیکته نمی شد. در خانواده وقتی ما رفتار امام را می دیدیم، خود به خود در ما تأثیر می گذاشت و همیشه سعی می کردیم که مثل ایشان باشیم، ولو اینکه مثل ایشان نمی شدیم. از نظر تربیتی، خود ایشان برای ما یک الگو بودند. وقتی کاری را به ما می گفتند: "انجام ندهید" و ما می دیدیم ایشان در عمرشان آن کار را نمی کنند، قهراً ما هم انجام نمی دادیم. مثلاً به ما مي گفتند: "بايد نماز بخوانيد" خودشان از نيم ساعت به ظهر وضو مي گرفتند و مشغول نماز خواندن مي شدند و ما هم داخل حياط مشغول بازي كردن بوديم. يك مرتبه هم نيامدند صدا كنند كه: "دخترها! بايستيد براي نماز. بياييد من ايستاده ام، پشت سر من يا خودتان نماز بخوانيد". ايشان تمام سال، اوّل اذان، نماز مي خواندند ولي يك بار هم به ما نگفتند كه: "الان دست از كارتان برداريد، موقع اذان است، دست از بازي تان برداريد و بايستيد براي نماز". ولي مي گفتند: "شما بايد در طول اين ساعت نماز بخوانيد، واي به حال كسي كه در طول اين ساعت نماز را نخواند، آن وقت اگر آن نماز را نخواند، بايد از خانه بيرون برود". يعني اصلاً اولاد آقا نباشد. اين گونه با او برخورد مي شد».(2)
ص: 168
بنابراین فرزندی که با چنین روش های تربیتی بزرگ شده و به تکلیف رسیده باشد، خود به خود نماز برایش اهمیت خواهد داشت و قاعدتاً دیگر نیاز چندانی نیست که دیگران او را برای نماز از خواب بیدار کنند، چون برای خودش مهم خواهد بود که نمازش قضا نشود.
اما اگر به هر دلیل بیدار نکردن افراد خانواده (مکلف کم سن و سال باشند یا بزرگسال) برای نماز موجب سهل انگاری و سبک شمردن به امر نماز باشد، خود امام خمینی رحمه الله صریحاَ می فرمایند: «اگر بیدار نکردن آنها موجب سهل انگاری و استخفاف به امر نماز باشد، باید آنها را بیدار نماید».(1)
لذا از افرادی که چنین شبهاتی را مطرح می کنند باید پرسید: آیا انصافا فرزندان خود را از کودکی با نماز مأنوس کرده اید و آنان را به اندازة لازم به ارزش و اهمیت نماز آگاه نموه اید و خودتان واقعاً در عمل نیز برایشان الگوی مناسبی بوده اید که حالا فقط يكي، دو جمله را (آن هم بدون در نظر گرفتن و اشاره نمودن به مطالب قبل و بعدش) در بوق و كرنا می کنید و آن را دست آويزي براي ترك واجبات ديني از جمله حجاب اسلامي قرار می دهید؟!(2)
ص: 169
تذكّر مهم : مبادا از مطالبی که در پاسخ به این سؤال بیان گردید، اين طور تصوّر شود كه چون «انسان در حین خواب تكليف ندارد» پس اگر فرد مكلف عمداً هم بخوابد تا نمازش قضا شود، اشکالی ندارد و مرتکب هیچ خطا و خلافی نشده!!
خير مطلب چنين نيست، بلكه اگر در واقع فرد مكلفي براي نماز خواب بماند (نه اينكه از قبل هم با تصمیم خواب ماندن و نماز نخواندن، بخوابد و یا تمهیدات لازم برای بیدار شدن در وقت نماز را انجام نداده باشد) و نمازش قضا شود، مرتکب گناهی نشده (كه البته در این صورت هم امام خمینی رحمه الله ، باز می فرمودند مقید باشید در اولين فرصت يعني قبل از نماز واجب بعدي، آن نماز قضا شده را بخوانید).(1) اما اگر كسي از روي بي اعتنايي به نماز و اهميّت ندادن و اهمال كردن نمازش قضا شود، مسلّم است كه از ضایع کنندگان و سبک شمارندگان نماز محسوب می شود و آنچه در روایات در این زمینه بیان گردیده شامل حالش خواهد شد(2)و شیطان بر او جرأت پیدا می کند تا او را داخل در گناهان بزرگ کند.(3)
ص: 170
حتّي اگر کسی براي عزاداري امام حسين علیه السلام نیز كه اين همه به آن سفارش و تاكيد شده، دیر بخوابد و بداند که چنانچه دير بخوابد، صبح براي نماز بيدار نمي شود، بايد شب زود بخوابد تا نمازش قضا نشود. چون همان طور که امام خمینی رحمه الله فرموده اند خود سید الشهداء علیه السلام در همان جنگ بزرگ ظهر عاشورا که همه در معرض خطر بودند، وقتی یکی از اصحاب گفت: ظهر شده است، حضرت فرمود:
«ذكرت الصلاة جعلك الله من المصلين»(1) نماز را یاد من آوردی، خدا تو را از نمازگزاران حساب کند، و ایستاد همان جا نماز خواند.
نگفت که ما می خواهیم جنگ بکنیم. خیر، جنگ را برای نماز کردند.(2)
پس در جایی که خود جنگ حضرت برای برپایی نماز است(3) دیگر مسلم است که یکی از مهمترین اهداف آن همه سفارش به اقامة عزاداری برای آن حضرت نیز برای برپایی نماز است چرا كه عزاداري مستحب و اقامة نماز يوميّه واجب است. البته در اداء هيچ يك از واجبات دين نمي توان سهل انگاري نمود (تا چه رسد به نماز که از مهمترین واجبات الهی است و بعد از ولایت از همة ارکان دیگر دین اسلام افضل است(4)و اگر در قیامت پذیرفته شود، اعمال دیگر هم پذیرفته می شوند و
ص: 171
چنانچه قبول نشود، کارهای دیگر را هم نمی پذیرند(1)).
مثلاً امام خميني رحمه الله در رسالۀ عملیه خود مي فرمايند:
كسي كه در شب ماه رمضان جنب است و مي داند که اگر بخوابد تا صبح بيدار نمي شود، نباید قبل از غسل کردن بخوابد و اگر بخوابد و بيدار نشود روزه اش باطل است و قضا و كفاره هم بر او واجب مي شود.(2) و كسي كه در شب ماه رمضان جنب است و می داند یا احتمال می دهد که اگر بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود، اگر تصميم داشته باشد كه بعد از بيدار شدن از خواب (قبل از اذان صبح) غسل كند و با اين تصميم بخوابد، ولي تا اذان صبح خواب بماند، روزه اش صحيح است.(3)
ولي اگر نخواهد بعد از بيدار شدن غسل كند يا ترديد داشته باشد كه غسل كند يا نه، در صورتي كه بخوابد و بيدار نشود، روزه اش باطل است.(4)
و يا در كتاب «عُروِة» در مورد نماز آيات كه از نمازهاي واجب است، چنين آمده است که :
اگر كسي در خواندن آن اهمال كند، هم معصيت كرده و هم بايد قضاي آن را به جا آورد.(5)
ص: 172
حتّي امام خمینی رحمه الله در مورد نماز جماعت كه مستحب است، نه واجب مي فرمايند:
«حاضر نشدن به نماز جماعت از روي بي اعتنايي جایز نیست، و سزاوار نیست که انسان بدون عذر نماز جماعت را ترک کند».(1)
خود امام خمینی رحمه الله در عمل نیز واقعاً مقيد به این بودند که مبادا نمازشان قضا نشود، به طوري كه حتّي يك شب قبل از وفاتشان در بیمارستان با وجود نهايت درد و شدت بيماري که داشتند، آقاي حسين سليماني نقل می کند که: امام رحمه الله از ساعت ده شب تا پنج صبح چند بار از خواب بيدار شدند و ساعت را پرسيدند و مرتب مي گفتند:
«مواظب باشيد، نكند آفتاب بزند و نمازم قضا شود».(2)
بله نماز در هيچ شرايطي نبايد عملاً ترك شود و به طور کلی نسبت به هیچ یک از واجبات ديني نبايد سستی نمود. در روايت است كه حضرت علي علیه السلام در جنگ صفين در حال نبرد مراقب خورشيد بودند، ابن عباس علت را پرسيد، حضرت فرمودند:
«براي اينكه نماز اول وقت از دستم نرود». ابن عباس گفت: آیا در این گیرودار که مشغول جنگ هستیم وقت نماز خواندن است؟ حضرت فرمودند: «ما برای چه با آنها می جنگیم؟ جنگ ما با آنها براي این است که نماز برپا شود».(3)
ص: 173
همچنين امام حسين علیه السلام و يارانش در ميدان نبرد روز عاشورا در حالیكه تيرهاي دشمن مانند قطرات باران به سوي آنها سرازير بود و با وجود اینکه تعداد یاران حضرت بسیار معدود بود، چند تن از آنان به هنگام اقامة نماز ظهر شهید شدند و به خاك و خون غلتيدند.(1)
خلاصه اینکه شخص مكلّف اگر خود از روی عمد و با تصميم به اينكه براي نماز صبح بيدار نشود، بخوابد و نمازش قضا شود، مقصر و گناهکار است. فردی که به تکلیف رسیده بايد به نماز اهميت دهد و به نماز بي اعتنا نباشد. البته اين وظيفة هر فرد مکلف نسبت به خودش است، اما نسبت به ديگران وظيفه فرق
ص: 174
مي كند يعني ما تكليف نداريم انساني را كه براي نماز خواب مانده و از قبل هم به ما نگفته كه مرا براي نماز بيدار كن، بيدار كنيم، چون وظیفة ما در مورد نماز دیگران چنین است (البته همان طور که گفته شد این نیز در صورتی است که موجب سهل انگاری و استخفاف به امر نماز نباشد)(1) ولی این بدان معنا نیست که خود فرد مکلف نیز شرعاً اجازه داشته باشد عمداً و از روی اهمال و سهل انگاری آنقدر بخوابد تا نمازش قضا شود.
گذشته از مطالبی که در مورد نماز بیان شد، در مورد حجاب نیز که مسئلة اصلی مورد بحث ما می باشد، کافی است که نظرات و طرز برخورد خود امام خمینی رحمه الله را در این رابطه بیشتر بررسی کنیم ، تا به اهمیت این مسئله واقف گردیم :
خانم فاطمه طباطبایی عروس امام خمینی رحمه الله می فرماید:
«در برخورد با پدیدة بدحجابی، امام شدیداً از کسی که خلاف شرع انجام می داد، ناراحت می شدند و خیلی برانگیخته می شدند. (حتی) اگر سر سفره دست ما (در برابر نامحرم) بیش از حد مجاز از آستین بیرون می آمد، تذکر می دادند».(2)
البته عروس امام رحمه الله در مورد نظر ایشان دربارة رعایت حدود حجاب، می فرماید:
«حضرت امام معتقد بودند که پوشش زن نباید مفسده انگیز باشد و نباید برجستگی های بدن را نمایان کند. رنگ لباس هم باید سنگین باشد. به این معنی که مثلاً قرمز تند ممکن است مفسده ای داشته باشد. بیرون بودن گردی صورت (شرعاً) اشکال ندارد،(3) منتها نباید آرایش شده
ص: 175
باشد.(1)
دربارة کار کردن خانم ها، امام می گفتند تا جایی که ممکن است نباید با نامحرم صحبت کنند. این را که خانمی بگوید من تمام موازین را رعایت کرده ام و عفیفم، پس مسئله ای نیست اگر با نامحرم صحبت کنم، قبول نداشتند. چون ضرورتی برای صحبت بی مورد نمی دیدند. در خانة خودشان هم وقتی یکی از نوه هایشان مکلّف می شد، دیگر با ما در یک اتاق نمی نشست. چون امام در این کار ضرورتی نمی دیدند. جالب اینجاست که وقتی ما نزدشان بودیم به آنها می گفتند که بیرون بروند نه به ما. یا اگر من نزد ایشان بودم و نوة مکلف شده شان، که مثل پسر خود من است، می خواست وارد اتاق شود، می گفتند که کسی اینجاست. از یک طرف، به حق، این سخت گیری ها را از ایشان می دیدیم، و از طرف دیگر وقتی نزدشان می رفتم و می گفتم که در دانشگاه با استاد صحبت کردم و مسئله ای را از او پرسیدم و جواب گرفتم، نمی گفتند که چرا با او حرف زدی، چون احساس می کردند که ضرورت علمی مطرح بوده است.
معتقد بودند که لحن و نگاه باید پاک باشد. در محیط کار خنده های بلند و صحبت های بی جا را اصلاً مناسب نمی دانستند و در کل توصیه شان بر حفظ عفاف و حجاب بود ».(2)
نوه امام رحمه الله خانم عاطفه اشراقی می فرماید:
ص: 176
«(حتی امام) خیلی تأکید می کردند که در خارج از منزل، هیچ گونه عطری مصرف نشود. یادم است که در یکی از عیدها، امام به نوادة
دختری دیگرشان عطر هدیه دادند و به من یک چیز دیگر، و فرمودند: "چون تو ازدواج نکرده ای، بنابراین احتیاجی به عطر نداری"».(1)
در مورد نوع حجاب، به طور کلی از سخنان عروس امام خمینی رحمه الله و خانم مرضیه حدیدچی (دباغ)، برمی آید که نظر امام رحمه الله این بوده که اگر پوشیدن مانتو و روسری و مقنعه، طوری باشد که پوشش و حجاب را حفظ کند، کافی است و ایرادی ندارد ولی با این حال ایشان چادر را برای زن بهتر و برازنده تر می دانستند و مکرراً نیز به این مطلب تصریح نموده اند.(2)
بنابراین واقعاً اگر برای ما رفتار و نظرات امام رحمه الله مِلاک است، از مطالب گذشته به خوبی می توان به نظرات ایشان در مورد حجاب و رعایت حدّ و حدود آن، پی برد.
ص: 177
آیا پوشیدن لباس های نیمه عریان برای بانوان در مجالس زنانه، اخلاقاً ایرادی دارد؟
پاسخ :
1 - البته پاسخ این سؤال برای هر فطرت پاک و وجدان بیداری کاملاً واضح است و هر انسانی در اعماق وجود خود می تواند پاسخ صحیح این پرسش را به روشنی درک کند. اما علاوه بر این یادآوری این نکته لازم است که ما مسلمانان و خصوصاً بانوان در اسلام بانویی داریم که می توانند در تمامی زمینه ها برای ما الگو باشند چون شخصی مانند رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ (1)، دربارة ایشان فرموده اند:
«لَوْ كَانَ الْحُسْنُ شَخْصاً [هَيْئَةً] لَكَانَتْ فَاطِمَةَ بَلْ هِيَ أَعْظَمُ إِنَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِي خَيْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ عُنْصُراً وَ شَرَفاً وَ كَرَماً»(2) یعنی «اگر حُسن و نیکی به صورت شخصی درآید (اگر خوبی ها و زیبائی ها و حُسن های گفتاری و رفتاری و کرداری عالم و هر آنچه خوبان عالم همه دارند را بخواهیم در شخصی جمع کنیم) آن شخص فاطمه است بلکه او فوق این است. به راستی که دخترم فاطمه علیها السلام از جهت ریشه و شرافت و کرم، بهترینِ اهل زمین است».
ص: 178
همچنین در جایی که امامِ حاضر و پیشوای ما امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در توقیع خود می فرمایند:
«فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لِي أُسْوَةٌ حَسَنَة»(1)یعنی «در خصوص دختر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ همین بس که برای من الگویی نیکو است».
و همچنین منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام است که به بُعد دیگری در خصوص نقش الگویی حضرت زهرا علیها السلام برای همة معصومین علیهم السلام اشاره نموده و می فرمایند:
«نحن حجج الله علی خلقه و جدّتنا فاطمة حجة الله علینا»(2) یعنی «ما حجت و راهنمای الهی بر مردم هستیم و مادر ما فاطمه حجت و راهنمای خدا بر ماست».
لذا مسلّم است که حضرت زهرا علیها السلام الگوی تمام زنان مسلمان است و حداقل تمام بانوان شیعه دوست دارند که پیرو ایشان باشند. پس بیایید بیشتر و عمیق تر در زندگی ایشان بیندیشیم و ان شاء الله رفتارهای حضرتش را در عمل نیز الگوی خویش قرار دهیم:
ما همه می دانیم که حضرت زهرا علیها السلام در شب زفاف، لباس عروسی خود را که به تن داشتند به زن فقیری بخشیدند(3) حال جا دارد از خود سؤال کنیم این لباس
ص: 179
که مناسب جشن عروسی بوده، چگونه لباسی بوده که ایشان آن را به زن فقیری بخشیده اند که مسلّماً می خواهد در همه جا (کوچه و خانه و ...) از آن استفاده کند؟!!! و حضرت زهرا علیها السلام هم به همین منظور لباس خود را از تن درآوردند و به او دادند؟!! به نظر می رسد این قضیه بسیار واضح است و هر کس می تواند بفهمد که آن زن فقیر برای نیازهای عادی و روزمرة خود در همه جا (نه فقط مراسم جشن زنانه) محتاج به لباس بوده و آن لباس هم لباسی بوده که اندام ظاهری بدن را می پوشانده و نیمه عریان نبوده و این در حالی است که برای جشن عروسی تدارک شده بوده.
2 - همچنین همه می دانیم فاطمه بنت اسد علیها السلام ، مادر حضرت علی علیه السلام یکی از بانوان نمونة اسلام و از زنان بهشتی است(1)
که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در مورد ایشان فرمودند:
«جبرئیل از جانب پروردگار خبر داد که او اهل بهشت است و نیز خبر داد که خداوند تعالی هفتاد هزار فرشته را امر کرده است تا بر (جنازة) او نماز بخوانند».(2)
ص: 180
و رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در نمازی که بر جنازة ایشان خواندند چهل تکبیر و به نقلی هفتاد تکبیر(1) گفتند و وقتی از حضرت علتش را سؤال کردند: نمازى بر او خواندى كه بر احدى پيش از او نخواندى؟ فرمودند:
«الْتَفَتُّ عَنْ يَمِينِي فَنَظَرْتُ إِلَى أَرْبَعِينَ صَفّاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ فَكَبَّرْتُ لِكُلِّ صَفٍّ تَكْبِيرَةً»(2)یعنی «به سمت راست خود نگريستم چهل صف فرشته حاضر بودند براى هر صفى تكبيرى گفتم».
همچنین پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ پس از تدفین فاطمه بنت اسد علیها السلام فرمودند:
«إِنَّ الْمَلَائِكَةَ قَدْ مَلَأَتِ الْأُفُقَ وَ فُتِحَ لَهَا بَابٌ مِنَ الْجَنَّةِ وَ مُهِّدَ لَهَا مِهَادٌ مِنْ مِهَادِ الْجَنَّةِ وَ بُعِثَ إِلَيْهَا بِرَيْحَانٍ مِنْ رَيَاحِينِ الْجَنَّةِ فَهِيَ فِي رَوْحٍ وَ رَيْحَانٍ وَ جَنَّةٍ وَ نَعِيمٍ وَ قَبْرُهَا رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ»(3) یعنی «فرشتگان افق را پُر کردند و درِ بهشت را برای او (فاطمه) گشودند و فرش های بهشتی را برای او گستردند و ریحان بهشتی به ملاقات او آمدند و او در روح و ریحان و نعمت بهشتی غوطه ور است و قبرش باغی از باغ های بهشت است».
پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دربارة این بانوی بزرگوار فرمودند:
«إِنِّي ذَكَرْتُ الْقِيَامَةَ وَ أَنَّ النَّاسَ يُحْشَرُونَ عُرَاةً فَقَالَتْ وَا سَوْأَتَاهْ فَضَمِنْتُ لَهَا أَنْ يَبْعَثَهَا اللَّهُ كَاسِيَةً»(4) یعنی «فاطمه بنت اسد شنید که من از
ص: 181
روز قیامت یاد کردم و گفتم: مردم برهنه محشور می شوند. او گفت: وای از این رسوایی (از این عریانی ناراحت شد). من ضامن شدم که خدا او را با لباس محشور کند». و ابن دَأب گفته: «فاطمه بنت اسد کسی است که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ او را در پیراهن خود کفن کردند و در ردای مبارکشان او را پیچیدند و از جانب خداوند بزرگ بر او تضمین گرفتند که کفنش پوسیده نشود».(1)
این احادیث نشان دهندة این است که این بانوی بهشتی و نمونه حتی از عریانی قیامت هم ناراحت می شود در صورتی که می داند آنجا دیگر اصلاً دارِ تکلیف نیست و علاوه بر این در قیامت همة افراد زن یا مرد به قدری درگیر عمل خود هستند که دیگر توجهی به عریانی دیگران ندارند و این امور در آنجا برایشان اهمیتی ندارد قرآن کریم در این باره می فرماید:
«يَوْمَ
يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنيهِ لِكُلِّ
امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنيهِ»(2) یعنی «روزی که آدمی از برادرش و مادر و پدرش و همسر و پسرانش می گریزد و در آن روز هر کدام از آنان وضعی دارد که او را کاملاً به خود مشغول می سازد».
ولی با این وجود حیای این بانو باعث ناراحتی او از عریانی قیامت می گردد که البته این نشان دهندة تقوای درونی ایشان است و قرآن کریم هم داشتن چنین تقوایی را تأیید می کند، آنجا که می فرماید:
«وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ»(3) یعنی «لباس تقوی بهتر است».
ص: 182
و مفسران در اینکه منظور از لباس تقوی چیست؟ در ذیل همین آیه می گویند «حیا» یکی از مصادیق تقوا است.(1) پس به بیان دیگر اگر گفته شود «لباس حیا برای شما بهتر است» هم درست و هم صحیح است چون تقوا شامل حیا نیز می شود. همچنین در روایات نیز حیا داشتن یک ارزش محسوب می گردد.
امام حسن علیه السلام فرمودند:
«لَا حَيَاءَ لِمَنْ لَا دِينَ لَهُ»(2) یعنی «حیا ندارد کسی که دین ندارد».
و امام صادق علیه السلام نیز فرمودند:
«لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ»(3) یعنی «ایمان ندارد کسی که حیا ندارد».
و همچنین فرمودند:
«الْحَيَاءُ وَ الْإِيمَانُ مَقْرُونَانِ فِي قَرَنٍ فَإِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُهُ»(4)یعنی «حیا و ایمان هم سنگ و هم دوش یکدیگرند هنگامی که یکی از آن دو برود دیگری هم به دنبال آن خواهد رفت».
به بیان دیگر این دو تأثیر متقابل بر هم دارند. حتی حضرت علی علیه السلام فرمودند:
«مَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ فَلَا خَيْرَ فِيهِ»(5) یعنی «هرکس حیا ندارد، خیری در او نیست».
ص: 183
این روایات در مقام بیان ارزش حیا داشتن برای حفظ دین و ایمان و خوبی ها است. به بیان دیگر می خواهد بگوید لازمة دین و ایمان، حیا داشتن است و اینکه اگر کسی می خواهد خوبی ها در وجودش حفظ شوند باید حیا داشته باشد. اگر حیا کنار گذاشته شود، کم کم دین و ایمان و خوبی ها در وجود انسان پایدار نمی ماند و از بین می رود، تا آنجا که امام علی علیه السلام می فرماید:
«مَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَ وَرَعُهُ وَ مَنْ قَلَ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ»(1)یعنی «کسی که حیای او کم باشد، پرهیزکاریش کم گردد و کسی که پرهیزکاری کمتر کند، قلبش بمیرد و کسی که قلبش بمیرد، وارد جهنم می شود».
نکتة دیگر اینکه همان طورکه ایمان و عمل صالح از هم جدا نیستند و اصولاً میوة درخت ایمان، عمل صالح است(2) و ایمان باید در عمل انسان آشکار شود تا نجات دهنده باشد،(3) حیا هم باید در اعمال ما و از جمله لباس ظاهری ما نمودار باشد،(4) همچنان که در مورد بانوانی که باید الگوی زندگی ما باشند نیز، چنین بوده چون با
ص: 184
وجود اینکه مسلّماً ایشان در مجالس زنانه شرکت می کرده اند ولی حتی یک روایت هم وجود ندارد که بیان کنندة این باشد که لباس ایشان در این گونه مجالس نیمه عریان بوده باشد بلکه برعکس همان طور که ذکر گردید در تاریخ به مواردی اشاره شده که نشان دهندة این است که ایشان در این گونه مجالس لباسی به تن داشتند که بدن را بطور کامل می پوشانده.(1)
بعضی افراد مطرح می کنند که پوشیدن این گونه لباس های نیمه عریان، منافاتی با حیا داشتن ندارد همچنان که در گذشته نیز بانوان در حمام های عمومی اندام های یکدیگر را مشاهده می کرده اند و این دو با هم تفاوتی ندارند!!!
در حالیکه باید توجه داشت در آن زمان به دلیل ضرورت از حمام های عمومی استفاده می کردند چرا که یا هنوز حمام های خصوصی وجود نداشت و یا در اثر نداشتن بودجة کافی مجبور به استفاده از حمام عمومی می شدند و یا ... لذا آنجا مسئلة اضطرار و ضرورت مطرح بوده. همان طور که اگر ضروری باشد حتی دکتر مرد نامحرم هم می تواند اعضای بدن زن را لمس کند و یا اگر خوردن گوشت میته برای حیات فردی ضروری باشد و چاره ای نداشته باشد، خوردنش به قدر ضرورت بر او حلال می گردد. گذشته از اینکه معصومین علیهم السلام ما را حتّی از حمّام رفتن بدون لُنگ نیز نهی کرده اند و در احادیث معتبر وارد شده:
«هرکه ایمان به خدا و روز قیامت دارد باید که بی لنگ داخل حمّام نشود»(2)
و امام صادق علیه السلام فرمودند:
«هر که با لنگ به حمّام رود خدا گناهان او را می پوشاند»(3).
ص: 185
و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرمایند:
« اى على بپرهيز از اينكه بدون لنگ وارد حمام شوى زيرا هر كه بدون لنگ وارد حمام شود، و دیگری که به او نگاه کند هر دو لعنت شده و ملعونند».(1)
حتی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرمایند:
«ای علی! خدا عریان شدن و بدون لنگ زیرآسمان غسل کردن و ورود در نهر آب و حمام را نمی پسندد».(2)
و به طور کلّی امام علی علیه السلام فرموده اند:
«هرگاه برهنه می شوید، شیطان با چشم طمع به شما می نگرد، پس خود را بپوشانید».(3)
3 - در ضمن شاید دقت در قضیّة آدم و حوّا (4) نیز برای روشن شدن پاسخ سؤال مذکور، بی مناسبت نباشد.
قرآن کریم داشتن پوشش را برای آدم و حوّا نشانة شخصیت و کرامت و اطاعت و بندگی خدا معرفی می کند و شیطان هم که به دنبال راهی بود تا آنان را به مخالفت با فرمان الهی بکشاند، انواع دام ها را بر سر راهشان گسترد و فرمان الهی را در نظرشان به گونة دیگری جلوه داد و آنقدر وسوسه کرد تا از درخت ممنوع چشیدند و جالب
ص: 186
اینکه قرآن کریم اولین اثر نافرمانی و غفلت از یاد خدا را، فروریختن لباس ها از تنشان و آشکار شدن اندامشان بیان می کند و آنها که ذاتاً و فطرتاً زشتی بدون پوشش بودن را درک می کردند، با برگ درختان خود را پوشاندند(1)
و توبه هم کردند ولی از بهشت اخراج شدند و دچار رنج و سختی زندگی دنیا شدند.(2)
در اینجا توجه به چند نکته حائز اهمیت است:
الف – آدم و حوا قبل از نافرمانی خدا برهنه نبودند و پوشش داشتند، آن هم پوششی که نشانة اطاعت و بندگی خدا بوده و مایة شخصیت و احترام و کرامت در نزد ملکوتیان برایشان محسوب می شده.(3)
مسلماً در اینجا منظور از پوشش فقط پوشش معنوی که همان تقوی و بندگی خدا بوده نمی باشد بلکه شامل پوشش ظاهری هم می شود(4) و این دو با هم است که از آثار طاعت و بندگی خداست و باعث شخصیت و کرامت انسان می گردد و همان طور که گفته شد نخستین نتیجة نافرمانی خدا و تسلیم وسوسه های شیطان شدن هم علاوه بر اینکه پوشش معنوی را فرو می ریزد، باعث فروریختن همین لباس ظاهری از تن و آشکار شدن اندام هم می شود،(5) چرا که قرآن کریم می فرماید با برگ درختان خود را پوشاندند.(6)
ص: 187
پس بترسیم و احتمال بدهیم که اگر لباس و پوشش ظاهری ما نیز کم کم دارد رو به برهنگی می رود، شاید در اثر اغوای شیطان باشد که آن را نه تنها زشت نمی دانیم بلکه آن را آنچنان برایمان جلوه داده که به نظرمان زیبا هم می آید(1)و آن گونه به ذهنمان القا می کند تا بتوانیم با توجیهات گوناگون مسئله را برای خود و دیگران عادی جلوه دهیم!! و این در حالی است که قرآن کریم می فرماید پوشش و لباسی که اندام ها را آشکار نکند، موجب زینت و زیبایی بیشتر اندام انسان است(2)
و آن را نشانة اطاعت و بندگی خدا و مایة شخصیت انسان می داند.(3)
بر سر زنان ما چه آمده که فکر می کنند هر چه در مجالس، لباس آنها عریان تر باشد و اندام شان آشکارتر، در نظر دیگران از شخصیت بیشتری برخوردار خواهند بود و دیگران آنان را متمدن تر و متجددتر می دانند در صورتی که اگر این طرز فکر صحیح باشد حیوانات از ما با شخصیت تر، متمدن تر و متجددتر بوده و هستند!!!
ب – این نکته خیلی حائز اهمیت است که کسانی که تورات را تحریف کرده اند تا مردم را گمراه کنند نیز اقرار دارند که «بدون پوشش بودن زشت است و درک نکردن این زشتی از کم خردی است».(4) این نشان می دهد که این مطلب به قدری واضح و روشن است که نه تنها فطرت پاک و وجدان بیدار بلکه عقل و خرد هم این زشتی را درک می کند. البته این مطلب با بیان دیگری در روایات هم بیان شده:
ص: 188
حضرت علی علیه السلام فرمودند:
«جبرئیل برآدم نازل شد و گفت: من مأمورم تو را در انتخاب یکی از سه چیز مخیّر سازم و آن سه عبارتند از: عقل و حیا و دین. آدم گفت: عقل را برگزیدم. جبرئیل به حیا و دین گفت: شما بازگردید و او را واگذارید، آن دو گفتند: ای جبرئیل ما مأموریم هرجا که عقل باشد، با او باشیم. جبرئیل گفت: خود دانید و بالا رفت».(1)
و به قول کلینی ( رحمه الله ) از این روایت چنین استفاده می شود که عقل با حیا و دین لازم و ملزومند و از یکدیگر جدا نمی شوند و کسی که دین و حیا دارد باید او را عاقل هم بدانیم و همان طور که در صفحات قبل گفته شد پوشش جسمانی یکی از مصادیقی است که نمایانگر حیا و تقوای درونی انسان است(2)
و قرآن کریم نیز لباس حیا را برای انسان بهتر می داند.(3)
ص: 189
همچنین عملکرد فاطمه زهرا علیها السلام که یکی از مصادیق بارز عقل کامل(1) در جهان خلقت است در رابطه با پوششِ برخاسته از حیای درونی، بسیار واضح و روشن است و در صفحات قبل بیان شد.
ص: 190
ج – قرآن کریم در شرح دادن چگونگی آسایش بهشت، به حضرت آدم علیه السلام می فرماید:
«فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى إِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فيها وَ لا تَعْرى»(1) یعنی «مبادا شیطان شما را از بهشت بیرون کند که به زحمت و رنج خواهی افتاد. تو در اینجا گرسنه نخواهی شد و برهنه نمی شوی».
پس طبق این آیات برهنگی مایة رنج و زحمت است و پوشش از نعم بهشتی است، و در جای دیگر می فرماید:
«ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ»(2) یعنی «این لباس هایی که خدا برای شما قرار داده (اعم از لباس مادی و معنوی، لباس جسمانی و لباس تقوا) همگی از آیات و نشانه های خداست تا بندگان متذکر نعمت های پروردگار شوند».
و یا می فرماید:
«كَذلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ»(3) یعنی «لباس را بر شما مقرر گردانید تا اینچنین نعمت های خود را بر شما کامل گرداند».
لذا قرآن کریم طبق این آیات همین لباس ظاهری دنیا را هم نعمت الهی معرفی می کند.
ص: 191
پس لباس و پوشش، نعمت الهی است و ما باید شکرگزار نعم الهی باشیم و کفران نعمت نکنیم و شکر نعمت تنها به زبان نیست و انسان در عمل هم باید شکرگزار باشد و شکر عملی آن است که درست بیاندیشیم که هر نعمتی برای چه هدفی به ما داده شده و آن را در همان مورد صرف کنیم و اگر نکردیم، کفران نعمت کرده ایم.(1)
قرآن کریم در مورد لباس می فرماید:
«يَا بَني آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُواري سَوْآتِكُمْ وَ ريشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ»(2) یعنی «ای فرزندان آدم لباسی برای شما فرستادیم که اندام شما را می پوشاند و مایة زینت شماست، اما لباس پرهیزگاری بهتر است!».
پس اگر بخواهیم عملاً شکرگزار خدا در مورد لباس که یکی از نعمت های الهی است باشیم باید آن را برای پوشاندن اندام و زینت به کار بریم چون خدا لباس را به همین منظور برای انسان قرار داده.
اگر گفته شود آن لباس های مذکور (نیمه عریان) نیز به نوعی زینت محسوب می شود!
در پاسخ گفته می شود: برای اینکه بدانیم قرآن کریم چگونه لباسی را مایة زینت می داند، توجه به سه نکته ضروری است:
اول – شاید بتوان گفت یکی از عللی که قرآن کریم بلافاصله بعد از سخن گفتن در مورد لباس ظاهری، همین لباسی که برای زینت هم به کار می رود، می فرماید:
ص: 192
«لباس تقوی بهتر است»، این باشد که در همین لباس ظاهری که برای زینت هم به کار می رود، نباید از مرز تقوی خارج شد و بهتر است همان نیز نمایانگر تقوی و از جمله حیا که یکی از مصادیق تقوی است،(1) باشد.
دوم – لباس با پوشش دادن به بدن است که باعث زینت و زیبایی انسان می گردد و نمایان نمودن اندام عریان در لباس ها که امروزه در اوهام و خیالات بعضی زینت و مایة زیبا جلوه نمودن بدن به شمار می آید، اگر واقعاً باعث زیبایی و زینت انسان بود اصلاً لزومی نداشت که خداوند متعال برای بشری که خود عریان به دنیا می آید لباس را بفرستد. شاید به همین دلیل است که در قرآن کریم ابتدا مسئلة پوشاندن اندام به وسیلة لباس مطرح شده و بعد فرموده که لباس مایة زینت است.(2)
پس می توان نتیجه گرفت: لباسی که اندام را بپوشاند مایة زینت است نه لباسی که اندام های عریان را بیشتر جلوه دهد. (البته منظور از زینت، زینتی است که خدا آن را زینت می داند نه آن اوهام و القائات شیطانی که بعضی آن را زینت می پندارند).
سوم – برفرض که لباس های مذکور باعث زیباتر جلوه کردن بدن باشند و زینت هم محسوب شوند ولی اگر این زینت برخلاف مصالح فرد و جامعه به کار گرفته شود و به جای اینکه مایة آسایش و راحتی باشد،(3)
ایجاد مفسده و رنج و زحمت نماید، مسلّماً آن زینتی نیست که منظور خدای متعال در قرآن بوده. چون واضح است آن زینت مایة تجمل گرایی و اسراف و تبذیر و تکبر و خودنمایی و تفاخر و فخرفروشی، حسادت و چشم و هم چشمی و مدپرستی و ... نباید باشد، زیرا اسلام با این امور سخت مخالف است.
ص: 193
ولی متأسفانه در عصر ما این جنبه های نامطلوب و زنندة لباس به قدری گسترش یافته که دارد فلسفة اصلی لباس را تحت الشعاع قرار می دهد. همین مبالغی که از طریق لباس های گوناگون و مدپرستی های مختلف و چشم و هم چشمی ها در مسئلة لباس، نابود می شود اگر همه با هم جمع شود، رقم بسیار مهمی را تشکیل می دهد که اگر صرفه جویی می شد بسیاری از مشکلات اجتماعی را حل می کرد و مرهم های مؤثری بر زخم های جانکاه جمعی از محرومان جامعه می گذاشت. علاوه بر این پرداختن به این مسائل قسمت مهمی از وقت ها و نیروهای انسانی را نیز بر باد می دهد.(1)
همچنین واضح است آن زینتی که قرآن می گوید، نباید باعث توسعة فساد و تحریک شهوات شود و ایجاد مفسده در جامعه کند. برای نمونه اسلام به زنان مسلمان می گوید که باید حجاب خود را در مقابل زنان غیرمسلمان حفظ کنند و امام صادق علیه السلام علت و فلسفة این حکم اسلام را این طور بیان می کنند که ممکن است آنان بروند و آنچه را دیده اند برای شوهر و مردان خود توصیف کنند و این برای زنان مسلمان صحیح و شایسته نیست.(2) البته به قول استاد شهید مطهری رحمه الله باید توجه داشت که در اینجا مسئله ای وجود دارد و آن این است که چون برای هیچ زن
ص: 194
مسلمانی جایز نیست که زیبایی ها و محاسن زن دیگر را برای شوهر و مردان خود توصیف کند،(1)
به خاطر وجود این تکلیف، قرآن کریم برای زنان مسلمان در برابر یکدیگر امنیت قائل است و آنان را ملزم به حفظ حجاب در برابر یکدیگر نمی کند ولی در مورد زنان غیر مسلمان اطمینانی نیست و ممکن است آنان برای مردان خود از وضع زنان مسلمان سخن بگویند.(2) ولی متأسفانه شما ببینید همین مسئلة توصیف از زنان نامحرم در مقابل مردان نامحرم در بین خود زنان مسلمان یا به خاطر جهالت و یا مقید نبودن به دستورات اسلامی چقدر شایع است(3)
و چه مفسده ها که از آن درست نمی شود
ص: 195
و چه خانواده هایی که بنیان شان متزلزل و از هم گسیخته نمی گردد و در نتیجة آن چه بسیار مشکلاتی که در سطح جامعه ایجاد می شود و چه بسا همین به اصطلاح تعریف و تمجیدهای رایج بین خانم ها که از اندام و لباس های نیمه عریان همدیگر صورت می گیرد حتی در بین خودشان هم در بعضی باعث تحریک شهوت و ایجاد مفسده نماید تا چه رسد به اینکه به گوش مردان نامحرم برسد که بعضی از این مردان به اقرار خودشان حتی از دیدن کفش های زنانه هم تحریک می شوند!
یا نمونة دیگر اینکه امروزه شاهد هستیم که چگونه با موبایل و کامپیوتر و ... به طرق گوناگون از عکس ها و فیلم های همین مجالس زنانه هم برای تحریک شهوات و ایجاد فساد و فحشاء، به طور گسترده در سطح جوامع گوناگون سوء استفاده می شود.
این موارد و موارد دیگر فقط نمونه ای از زحمت و رنج و سختی و مشقت هایی است که خودآگاهانه یا ناآگاهانه مسبب ایجاد آنها در زندگی و جامعة خود هستیم چون از یاد خدا غافل شده ایم و توجه نداریم انسانی که می خواهد واقعاً بندة خدا باشد، در تمام حرکات و سکنات خود باید رضای خدا را در نظر بگیرد و از اطاعت فرمان الهی دور نشود. قرآن کریم نیز در این رابطه می فرماید: «هرکس از یاد من غافل و رویگردان شود، زندگی سخت و پرمشقتی خواهد داشت».(1)
همان طور که آدم و حوا غافل شدند و در نتیجه بر خلاف فرمان الهی عمل کردند و به مشقت دچار شدند.
پس خلاصه ا ینکه: لباس از نعم الهی در دنیا و آخرت است و شکر عملی این نعمت آن است که در مسیر هدفی که خدا خواسته از آن استفاده شود و آن هدف این است که برای پوشش و زینت به کار رود که این زینت مسلماً نباید بر خلاف مصالح فرد و جامعه باشد که در این صورت کفران نعمت است و بر خلاف فرمان الهی عمل شده و در نتیجه فرد و جامعه دچار رنج و زندگی سخت و پرمشقت خواهند شد.
ص: 196
هر چند که ممکن است افراد جامعه به طور انفرادی متوجه این رنج ها و مشکلات، برای مدتی نباشند ولی کم کم به قدری شدت می گیرد که گریبان همه را فرا می گیرد و خواهی نخواهی در زندگی همگان تأثیر خواهد گذاشت. در ضمن این نکته نیز قابل توجه است که آدم و حوا با وجود اینکه متوجه اشتباه خود شدند و توبه کردند و توبة آنها هم پذیرفته شد ولی باز هم از بهشت بیرون شدند و گرفتار رنج و زحمت دنیا و زندگی سخت شدند.(1) پس بر سر ما چه خواهد آمد که نه تنها اصلاً توجه نداریم که کارهایمان در جهت اطاعت فرمان خدا نیست بلکه «اعمال زشت را زیبا هم می دانیم»(2)و این همان غفلت از یاد خداست که نتیجتاً حتی ممکن است توبه ای را هم در پی نداشته باشد.
اگر گفته شود: قرآن کریم از نیمه عریان شدن آدم و حوا سخنی به میان نیاورده بلکه مطالبش دلالت بر برهنگی کامل و آشکار شدن عورت های آنان دارد، ولی نکاتی که در اینجا پیرامون قضیة آدم و حوا بیان شد و نتایجی که از این قضیه با استفاده از آیات گرفته شد بر مسئلة نیمه عریان بودن انطباق داده شده! و به بیان دیگر موضوع مورد بحث دربارة نیمه عریانی است نه برهنگی کامل؟!
در پاسخ لازم به ذکر است که :
اولاً – مشهور است که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند: «اَلْمَرْأَةُ عَوْرَةٌ»(3) یعنی «تمام قسمت های بدن زن عورت است». پس آشکار شدن عورت برای آدم و حوا ممکن است
ص: 197
یکسان منظور نبوده باشد چون طبق این حدیث فقط به یک قسمت خاص از بدن زن عورت نمی گویند. بنابراین نیمه عریان بودن هم مصداقی برای آشکار شدن عورت می باشد.
ثانیاً – برای روشن شدن مطلب بهتر است به پاسخ این سؤال بپردازیم که اصلاً چه لزومی داشت که قرآن کریم قضیة برهنگی آدم و حوا را برای مسلمانان بیان فرماید؟! چون اهل ایمان و مخصوصاً زنان مسلمان و مؤمن که مسئلة پوشش را رعایت می کنند و برهنه در جامعه حاضر نمی شوند؟!!
با دقت در آیات مذکور می توان مطالبی را استنباط نمود که شاید تا حدودی ضرورت مطرح شدن مسئلة برهنگی را برای اهل ایمان و مخصوصاً بانوان مسلمان و مؤمن، بتواند روشن سازد:
1 – بله قرآن کریم می توانست فقط بگوید که آدم و حوا در اثر نافرمانی از نعم بهشتی محروم شدند و از بهشت اخراج گشتند ولی نه تنها قضیة برهنگی را مطرح می کند بلکه بر آن تأکید هم می کند و می فرماید بعد از برهنه شدن خود را با برگ درختان پوشاندند و همچنین لباس را از نعم الهی به شمار می آورد و فلسفة خلق لباس را مطرح می فرماید و می گوید چه لباسی برای شما بهتر است!!
قرآن کریم خود در ادامة آن مطالب، علت این همه تأکید را ذکر می کند و می فرماید:
«يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما ...»(1) یعنی «ای فرزندان آدم! شیطان شما را فریب ندهد آن چنان که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون کرد و لباس آنها را از تنشان جدا ساخت ...».
منظور اینکه خداوند خواسته که به تمام افراد بشر هشدار دهد تا فریب شیطان را نخورند و جالب اینکه در این هشدار دادن هم، باز مسئلة جدا شدن
ص: 198
لباس (ظاهر و معنوی) را یادآور می شود تا به انسان باز تأکید کند نخستین نتیجة تسلیم شدن در برابر وسوسه های شیطان و شیطان صفتان، فروریختن لباس از اندام آدمی است(1) و در ضمن، این هشدار مسلماً برای اهل ایمان ضروری تر است چون شیطان این افراد را صریحاً به گناه دعوت نمی کند بلکه بیشتر با وسوسة رسیدن به مقامات معنوی آن هم به وسیلة عواملی که در نظرشان مقدس است، فریب می دهد. همان طور که در قضیة آدم و حوا نیز شیطان به آنها گفت با چشیدن از درخت ممنوعه، هر دو فرشته می شوید و برای همیشه در بهشت می مانید و گرنه از بهشت بیرون خواهید شد(2) و برای اینکه بتواند بیشتر آنها را فریب دهد قسم نیز خورد که خیرخواه آنها هست!!(3)
بنابراین هرکسی به راحتی نمی تواند تشخیص دهد عملی که حتی برای رسیدن به مقامات معنوی انجام داده است تحت تأثیر القائات شیطانی بوده یا در اثر الهامات ربّانی و خدای مهربان برای اینکه در این موارد هم ما را راهنمایی کند و ملاک تمیز و تشخیص را به ما بیاموزد می فرماید که اگر عمل در جهت نافرمانی خدا باشد، اولین نتیجة آن افتادن لباس از اندام های بدن است و این علامت و نشانه است برای تشخیص درستی و نادرستی اعمال. (البته در اینجا منظور از لباس در اکثر موارد لباس تقوی است و بعضاً شامل لباس ظاهری نیز می شود).
ص: 199
پس با توجه به جنبة هشدار دهندگی این آیات، آیا واقعاً نباید احتمال داد که مبادا ارتکاب اعمالی که اثرش افتادن تدریجی لباس از اندام ها است، در واقع فریب شیطان باشد که با توجیهات به ظاهر عقلی و شرعی آن را برایمان جلوه داده؟!! به طوری که آن را نه تنها زشت نمی دانیم بلکه زیبا هم می بینیم!!
2 – البته این آیات هشداری به تمام افراد بشر است ولی شاید بتوان گفت ضرورت آن برای زنان مسلمان و مؤمن بیشتر است چون مسئلة لباس و پوشش اندام برای بانوان از حساسیت بیشتری برخوردار است. در ضمن واضح است که یک زن مؤمن بدون هیچ ضرورتی یک مرتبه به طور کامل عریان نمی شود ولی شیطان هم گام به گام انسان پاکدامن و با ایمان را فریب می دهد. قرآن کریم در این مورد می فرماید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر»(1) یعنی «ای کسانی که ایمان آورده اید، از گام های شیطان پیروی نکنید، که هرکس قدم به قدم از پی شیطان برود، به انحراف و گمراهی و فحشاء و منکر کشیده می شود».
در توضیحِ «خطوات شیطان» گفته شده که هرگز یک انسان پاکدامن و با ایمان، یک مرتبه در آغوش فساد قرار نمی گیرد، بلکه گام به گام این راه را سپری می کند: اول معاشرت و دوستی با آلودگان است بعد شرکت در مجالس آنان و گام بعدی فکر گناه است و بعد از آن ارتکاب مصادیق مشکوک و شبهات و گام بعد انجام گناهان صغیره و بالاخره در گام های بعد گرفتار بدترین کبائر می شود.(2)
همان طور که ما خود شاهد بوده ایم از سال های ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون، شیاطین چگونه در مورد لباس و پوشش بانوان در جامعه، گام به گام
ص: 200
عمل کردند: در ابتدا فقط کمی مانتوها را کوتاه تر کردند بعد دم آستین ها را گشاد کردند تا مچ و مقداری از ساعدها نمایان شد و بعد کمی یقة لباس ها بازتر شد و کم کم روپوش ها و لباس ها تنگ و تنگ تر و کوتاه و کوتاه تر شد و ... وضع پوشش بانوان به شکل فعلی درآمد. این کار به قدری ماهرانه و آرام آرام صورت گرفت که الان در این زمان آن چنان عادی و معمولی به نظر می رسد که شاید خیلی از بانوان جامعة ما این نوع پوشش را حتی بدون اِشکال و ایراد هم می دانند!!(1)
ص: 201
و یا اگر مروری بر همین مسئلة «پوشیدن لباس های نیمه عریان در مجالس زنانه»، از ابتدای پیروزی انقلاب داشته باشیم، متوجه خواهیم شد که مقدار پوشیدگی اندام ها به وسیلة لباس در این گونه مجالس چگونه بود و کم کم و گام به گام وضع این چنین شد و اگر به همین صورت هم پیش رود شاید فقط همان عورت به معنای قسمت خاص بدن، باشد که پوشیده بماند چون آشکار شدن بقیة قسمت های بدن را اصلاً برهنگی و عریانی نمی دانند!!!
نتیجه :
پس لااقل می توان آیات مورد نظر را در مورد مسئلة «نیمه عریانی» از جهت هشدار دهندگی آنان مورد بررسی و دقت بیشتری قرار داد، باشد که ان شاء الله خداوند متعال همگی ما را با نور خود هدایت فرماید.
ضمناً ممکن است از نظر حکم شرعی، پوشیدن لباس های نیمه عریان در مجالس زنانه، حرام نباشد ولی قدر مسلم این است که نپوشیدن این گونه لباس ها به حیا نزدیک تر است و بانوانی که خود را مقید به رعایت این امور می کنند، از نظر ظاهر هم که باشد، به حضرت زهرا علیها السلام شبیه ترند و این شباهت هر چند که کافی نیست ولی به
ص: 202
طور قطع فطرتاً نوعی فضیلت محسوب می شود(1)
که ایشان را به شفاعت حضرتش نزدیک تر می گرداند و البته این فضیلت وقتی به کمال خود می رسد که همچون امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که فاطمه زهرا علیها السلام را اُسوه و الگوی خود می دانند، ما نیز سعی کنیم در تمام امور زندگی پیرو این بانوی شفیعة محشر باشیم و ایشان را در همة زمینه ها الگوی خود قرار دهیم و به این وسیله شباهت و سنخیت بیشتری با حضرتش پیدا کنیم تا ان شاء الله مورد شفاعت ایشان قرار بگیریم.
ص: 203
مگر نمی گویند «رطب خورده منع رطب کی تواند کرد» پس چرا بعضی افراد که خودشان در هنگام جوانی هر کاری که خواسته اند کرده اند و مرتکب گناهان متعدد مثل بی حجابی یا بدحجابی شده اند، امروز به دیگران و یا فرزندان خود تذکر می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند که انجام دادن فلان کار گناه و خلاف شرع است و یا انجام ندادن فلان کار عقوبت دارد؟
پاسخ: البته «رطب خورده منع رطب کی تواند کرد» ضرب المثلی است که از قول مشهوری(1) برگرفته شده و آن اینکه می گویند: مادری کودکش را نزد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ آورد تا حضرت به او امر کند که خرما نخورد. حضرت فرمودند: برو فردا بیا و فردا به آن کودک فرمودند: خرما نخور. علت را از ایشان جویا شدند که چرا دیروز نفرمودید؟ حضرت گفتند: چون دیروز خودم خرما خورده بودم.
بر فرض که این ضرب المثل واقعاً برگرفته از حدیث معتبری هم باشد ولی متأسفانه عموماً از آن برداشت اشتباهی می کنند و آن این است که فکر می کنند اگر کسی خودش در زمانی مرتکب عمل اشتباه یا کار خلاف و گناهی شد، دیگر
ص: 204
هیچ وقت نباید در آن مورد به دیگران تذکر دهد و یا حتی امر به معروف و نهی از منکر کند!!!
در حالیکه اگر دقت کنیم در همین قضیه نیز که از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نقل می شود، حضرت فقط در همان روزی که خود، خرما خورده بودند کودک را منع نکردند، بلکه فردای آن روز که دیگر خودشان رطب نخورده بودند، کودک را نیز منع نمودند.(1)
پس این اشتباه است اگر فکر کنیم کسی که زمانی خودش مرتکب عمل خلافی شده و بعد به خطای خود پی برده و حتی توبه کرده، نباید به دیگران تذکر دهد و یا امر به معروف و نهی از منکر کند. چون امام صادق علیه السلام فرموده اند:
«مَنْ رَأَى أَخَاهُ عَلَى أَمْرٍ يَكْرَهُهُ فَلَمْ يَرُدَّهُ عَنْهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ فَقَدْ خَانَهُ»(2) یعنی «هرکه برادرش را در کاری ناپسند ببیند و بتواند او را از آن باز دارد و چنین نکند، به او خیانت کرده است».
و اگر مِلاک، ضرب المثل است، در مقابل آنچه ذکر شد، ضرب المثل دیگری هم هست که می گوید: «چو می بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است».(3)
یعنی حتی اگر خودت ته چاه هم که باشی باز وقتی فهمیدی مسیر و کار تو اشتباه بوده وظیفه داری عقلاً و شرعاً به خاطر خیرخواهی هم که شده اگر می بینی
ص: 205
دیگران دارند به همان چاه می افتند، به آنها هشدار دهی تا آنها مبتلا به آن گرفتاری که تو شدی، نشوند و اگر هم دین و شرع ملاک است، خداوند وظیفة امر به معروف و نهی از منکر را به عهدة هر مسلمانی قرار داده و واجب نموده، هر چند که خودش در گذشته مرتکب همان خلاف شده باشد و بعد به اشتباه خود پی برده باشد، تا چه رسد به اینکه توبه هم کرده باشد. چون اگر غیر از این بود این فریضة مهم الهی باید تعطیل می شد.
برای نمونه مگر در زمان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عدة بسیار زیادی از اصحاب و تابعین حضرت در دوران جاهلیت مشرک و کافر نبودند مثل سلمان، عمار یاسر و اویس قرنی و ابوذر و ... آیا این افراد بعد از ایمان آوردن در رکاب پیامبر خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برای نابودی و مبارزه با کفر و شرک جهاد نکردند؟! که خود بالاترین امر به معروف و نهی از منکر است و یا حُر بن یزید ریاحی مگر در لشکر عمر سعد نبود و خودش آب را بر امام حسین علیه السلام و یارانش نبست، پس چرا بعد از پیوستن به لشکر حق در مقابل لشکر یزیدیان ایستادگی و مبارزه کرد تا شهید شد؟! مبارزه ای که در راستای هدف امام حسین علیه السلام بود و خود حضرت فرمودند:
«إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ»(1)یعنی «من برای اصلاح در امت جدّم خارج شدم و می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم».
از این گذشته مگر بشر با استفاده از تجربة گذشتگان در علوم مختلف مثل علوم تجربی، (که اصلاً به همین خاطر آن را علوم تجربی نامیده اند) صنعت، تمدن و .... پیشرفت نکرده است به این معنا که تجارب غلط را تکرار نکرد و تجارب صحیح را وسیلة پیشرفت این علوم قرار داد و حتی در تاریخ نیز باید تجارب گذشتگان مایة عبرت قرار گیرد و اگر غیر از این باشد نقل تاریخ کاری عبث خواهد بود. در حالی که قرآن کریم که کتابی هدایت گر است و به بشر درس زندگی می دهد وقتی تاریخ
ص: 206
گذشتگانی مثل قوم عاد و ثمود یا افرادی مثل فرعون، نمرود، یا حتی حضرت آدم و حوا و ... را ذکر می کند، اشتباهات آنان را نیز نقل می کند و عاقبت و نتیجة عملشان را نیز بازگو می کند تا آیندگان مرتکب همان اشتباهات نشوند و به همان عاقبت گرفتار نگردند و بعضی مواقع حتی صریحاً می گوید شما مرتکب فلان عمل خطا نشوید و هشدار می دهد.(1)
پس قطعاً اگر کسی در گذشته تجربة تلخ و اشتباهی داشت و به دیگران گفت شما از آن عبرت بگیرید و مرتکب نشوید تا از عواقب دنیوی و اخروی آن در امان باشید، عملی درست و صالح را مرتکب شده.
علاوه بر این مسلماً نزد خداوند کسی که عملی را ندانسته و از روی جهالت انجام دهد و در این جهالت و نادانی مقصر نباشد و کوتاهی نکرده باشد با کسی که همان عمل را با آنکه می دانسته اشتباه و خطاست و یا حداقل می توانسته خطا بودن آن را بفهمد ولی کوتاهی کرده و انجام داده، یکسان نیستند و عقوبت و جزای آنها نیز فرق می کند. مثلاً فردی که در زمان طاغوت زندگی می کرده و به علت تبلیغات مخالفان دین و تحت تأثیر شرایط محیط و جامعه تبعاً از دستورات دینی و عقاید اسلامی چندان اطلاعی نداشته و غافل بوده و نتیجتاً آلوده به بعضی گناهان بوده با فردی که در دوران حکومت اسلامی رشد و نمو کرده و در این دوران مکلّف شده که رادیو و تلویزیون و افراد مؤمن و عالم، آزادی عمل دارند و همه برای آگاهی و نجات انسان از گمراهی در حال تلاشند، خصوصاً در شهرهای مذهبی مثل قم و مشهد که هر کسی به راحتی می تواند از غلط یا درست بودن اعمال و افکار خود مطلع گردد، یکسان است؟! و چنین فردی اگر باز هم آلوده به گناهان شود، کوتاهی نکرده و نزد خدا با فرد گناهکار
ص: 207
دوران طاغوت، یکسان محاسبه می شود؟! مَثَل این دو مِثل مَثَل تاریکی به نور و کور به بینا و جاهل به دانا است که قرآن کریم دربارة آن می فرماید: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّورُ»(1)یعنی «بگو آیا چشم نابینای جاهل و دیدة بینای عارف یکسان است یا ظلمات جاهلیت با نور معرفت و خداپرستی یکسان و مساوی است».
و باز می فرماید:
«قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ»(2)یعنی «بگو آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند یکسانند».
و حتی فرض کنید فردی آگاهانه و از روی عمد کار اشتباه و خلافی را مرتکب شده مثلاً وارد یک منطقة ممنوعه و خطرناک شده که حشرات آنجا برای سلامتی انسان بسیار مضرند و دچار بیماری صعب العلاجی شده ولی همین فرد به فرزندش یا کسانی که دوستشان دارد می گوید : تو وارد آن منطقه نشو.
حالا به نظر شما اگر آن فرزند بگوید: تو خودت به حرف هیچ کس گوش نکردی و هر کار که خواستی کردی حالا نوبت ما که شده، به ما می گویی این کار را نکن!! این حرف درست است؟! و یا فکر می کنید اگر هم آن فرزند به حرف او گوش نکند و هر کار بخواهد بکند، چه کسی ضرر خواهد کرد؟!
همچنین سخن حضرت علی علیه السلام نیز پاسخ مناسبی برای سؤال مورد نظر ماست. ایشان می فرمایند:
«خُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِن اَهلِ الضَّلَال»(3) یعنی «گفتار حکیمانه را از هرکس بگیر ولو گویندة آن از نظر مذهبی گمراه باشد»
ص: 208
که شاید یک مصداق از این حدیث شریف نیز، این باشد که «گفتار درست و صحیح را از هر که گفت قبول کن و بپذیر ولو اینکه خودِ آن فرد به آن گفته عمل نکند و فردی گمراه باشد»(1)
تا چه رسد به آنکه در گذشته گمراه بوده و الآن که این سخن را می گوید به اشتباه خود پی برده باشد و می خواهد عزیزان و دوستان خود را هشدار دهد تا دچار همان اشتباه نشوند و به آن عقوبت مبتلا نگردند. و از این واضح تر اینکه باز حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
«لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ»(2)یعنی «نگاه نکن به گویندة سخن، به گفتار و آنچه می گوید توجه کن».
البته تذکر این نکته لازم است که در این گونه موارد، روی خطاب فقط با شنوندگان است و منظور این است که اگر می خواهید سعادتمند شوید باید این گونه باشید که سخن حق را از هرکس بپذیرید و از طرفی به گویندگان گفتارها نیز در قرآن و روایات تذکر داده شده که باید با عمل خود (علاوه بر گفتار) مردم را به کار نیک دعوت کنند. قرآن کریم در این رابطه می فرماید:
«يَا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ»(3)یعنی «ای کسانی که ایمان آورده اید چرا چیزی را به زبان می گویید که خودتان در عمل به خلاف آن می کنید».
و امام صادق علیه السلام نیز فرمودند:
ص: 209
«كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ»(1) یعنی «مردم را با غیر زبانتان به راه حق دعوت کنید».
اما توجه داشته باشید که در هیچ یک از این موارد منظور این نیست که اگر در گذشته هم مرتکب عمل خلافی شدید، هیچ وقت نباید دیگران را در آن مورد به راه حق دعوت کنید. بلکه اگر دقت کنید افعال این جملات از نظر زمان، به صورت امر یا مضارع است که دلالت بر حال یا آینده می کند در نتیجه منظور این است که اگر در حال حاضر خودتان مشغول به انجام آن کار اشتباه هستید یا در آینده واقعاً تصمیم دارید آن را انجام دهید، نباید در این مورد خاص به دیگران تذکر دهید.
البته در اینجا نیز لازم به ذکر است که در این گونه موارد نیز روی خطاب فقط با گویندگان است نه شنوندگان. به بیان دیگر گوینده وظیفه دارد خودش به سخنی که می گوید عمل کند (در زمان حال و آینده) و اگر نکرد، خدا او را مؤاخذه خواهد نمود. اما شنونده هم باید سخن حق را بپذیرد ولو گویندة آن، خود به آن سخن عمل نکند. چرا که شاید خدا آن گوینده را به عنوان وسیله ای بر سر راه دیگران قرار داده تا باعث نجات آنان از گمراهی باشد ولو اینکه خودش به خاطر عمل نکردن (و احتمالاً باعث بدبین نمودن عده ای از مردم به دین) سزاوار عقوبت باشد.
ص: 210
آیا اینکه بانوان زود به گریه می افتند، نقطة ضعفی برایشان محسوب می شود که بعضی از آقایان به این خاطر آنان را تحقیر می کنند و یا می گویند: « گریه، اسلحة زن است» و نباید به آن توجه کرد؟
پاسخ :
اولاً – صِرف زود گریه کردن و پُر اشک بودن نه تنها نشانة ضعف و نقص نیست بلکه قرآن کریم می فرماید سجده و گریه کردن یکی از خصوصیات اولیاء الهی است: «سُجَّداً وَ بُكِيًّا»(1)و امام علی و امام حسین علیهما السلام می فرمایند:
«بُكَاءُ الْعُيُونِ وَ خَشْيَةُ الْقُلُوبِ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»(2)یعنی «گریة چشم ها و ترس دل ها از رحمت خداست».
در روایات و ادعیه بسیار به پُر اشک بودن و زیاد گریه کردن توصیه شده و ما در اینجا فقط به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
امام صادق علیه السلام فرمودند:
خدا به حضرت عیسی علیه السلام وحی نمود كه اى عيسى از ترس من گريه كن.(3)
ص: 211
پيغمبر اكرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نیز در وصیت خود، حضرت علی علیه السلام را به زیاد گریه کردن توصیه نمودند(1)و
باز ایشان صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند:
هر مؤمنى كه به اندازة بال مگسى اشك از چشمش بيرون آيد و به گونه اش برسد خدا آتش دوزخ را بر او حرام گرداند.(2)
و امام باقر علیه السلام فرمودند:
هر چيزى وزن و اندازه اى دارد مگر اشك كه يك قطره از آن، درياهايى از آتش را خاموش مى كند.(3)
اشک در درگاه الهی به قدری ارزشمند است که حتی فرشتگان الهی نیز گریه می کنند.(4)
ص: 212
در مقابل، بیان شده که خشکی چشم و نیامدن اشک بر اثر قساوت قلب است(1) و در روایت است که رقت قلب از جانب فرشته به دل انسان خطور می کند و قساوت قلب از جانب شیطان(2) و خشک شدن چشم و قساوت قلب نشانة شقاوت و بدبختی است.(3) و لذا حضرت علی علیه السلام در مورد حالات پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرماید:
آن حضرت با آنكه جرم و گناهی نداشت آن چنان از ترس خداى عزّ و جلّ گریه می کرد كه محل نماز ايشان از آن تَر می شد.(4)
همچنین ضِرَارُ بْنُ ضَمْرَةَ که از اصحاب بسیار خوب و یاران با وفای حضرت علی علیه السلام است دربارة ایشان می گوید:
حضرت علی علیه السلام «غَزِيرَ الْعِبْرَةِ» یعنی «پُر اشک» بود.(5)
ص: 213
و امام حسين علیه السلام نیز فرموده اند:
هرگاه بر پدرم وارد مى شدم مي ديدم كه او گريه مي كند.(1)
همچنین حضرت فاطمه علیها السلام و امام سجاد علیه السلام و پیامبرانی همچون آدم و يعقوب و يوسف(2) علیهم السلام از کسانی بودند که زیاد گریه می کردند. حضرت یحیی نیز از کسانی بود که زیاد گریه می کرد.(3)
لذا چون زن مظهر رأفت حق(4) و موجودی عاطفی و رقیق القلب تر از مرد است، زودتر گریه می کند و به همین دلیل می تواند نصیب او از دعا و مناجات و موعظه نیز بیشتر باشد، چون در راه ذات اقدس اله رقّت دل و عاطفه و احساس نقش مؤثری دارد. بنابراین زن می تواند با این وسیله (استعداد الهی) حتی در راه رسیدن به تکامل از مردها موفق تر نیز باشد.(5) پس پُراشک بودن و زیاد گریه کردن نقطه ضعفی برای زن محسوب نمی شود بلکه برعکس، نقطة قوّت و امتیاز محسوب می شود.
ثانیاً – بله واقعاً از گریه می توان به عنوان اسلحه استفاده کرد همان طور که امام علی علیه السلام نیز در فقراتی از دعای کمیل فرموده اند:
«اِرحَم مَن رَأسُ مَالِهِ الرَّجَاء وَ سِلَاحُهُ البُکَاء» یعنی «خدایا رحم کن بر کسی که تمام سرمایه اش امید به توست و اسلحه اش گریه کردن است».(6)
ص: 214
معصومین علیهم السلام در واقع با زبان ادعیه به ما نیز آموخته اند که این سِلاح کارآمد را از درگاه الهی طلب کنیم، همان طور که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نیز در دعاهای خود از خداوند دو چشم پر اشک طلب می کردند(1) و امام سجّاد علیه السلام از خدا می خواستند که ایشان را در فراهم نمودن این سِلاح کمک کند و در دعای ابوحمزه ثمالی می فرمایند:
«وَ اَعنّی بِالبُکاء عَلَی نَفسی» یعنی «مرا در گریه بر نفسم اعانت کن».(2)
و باز ایشان در نهمین مناجات از مناجات های خمس عشر می فرمایند:
«خدایا ما را از کسانی قرار ده که اشکشان روان است».(3)
و همچنین ایشان به ما می آموزند از چشمی که خشک است و اشک ندارد به خدا شکایت کنیم(4) و با گریه و زاری به درگاه حق، عواطف رحمت الهی را به سوی خود جلب کنیم.(5)
پس معلوم می شود دل شکسته و گریه و ناله، اسلحة خیلی مهمی برای تهذیب نفس و جهاد اکبر که همان مبارزة با دشمن درون است، می باشد و انسان (مرد یا
ص: 215
زن) تا گریه نکند نجات نمی یابد و الحمدلله که خداوند این سلاح کارآمد را به زنان بیشتر از مردان عنایت فرموده(1)و
شاید به همین جهت هم باشدکه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند:
«اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی الإنَاثِ اَراَفُ مِنهُ عَلَی الذُّکُورِ»(2) یعنی «خدای بزرگ به زنان مهربان تر از مردان است».
چون طبق روایات گریه موجب خاموش کردن غضب پروردگار(3)
و نجات از آتش جهنم است(4) و خدا کسانی را که بسیار گریه می کنند، دوست دارد(5) و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نیز فرمودند:
«هیچ قطره ای در نزد خدا از این دو قطره محبوبتر نیست: قطره خونی که در راه خدا ریخته شود و قطره اشکی که در دل شب از خوف خدا ریخته شود».(6)
ص: 216
بنابراین اگر عواملی مانند تحجر فکری جامعه و تربیت محیط و خانواده و سنت و عادت .... مانع رشد فرهنگی زن نشود(1)
و اگر زنان نیز از اشک این موهبت الهی درست و بجا استفاده کنند، می توانند از راه دل (که البته اساس، هم همان راه دل است) با زحمت کمتری به سعادت برسند(2)
و در این راه اگر موفق تر از مردها نباشند، کمتر از آنان نیستند،(3) هرچند که ممکن است در نزد خلقِ دنیا کمتر شناخته شده باشند چون در تاریخ به دلائلی جریان زنانِ تاریخی همانند جریان مردان تاریخ ثبت نشده است، ولی این دلیل نمی شود که در رسیدن به قرب الهی که اصل کمالات است کمتر از مردان سهم داشته باشند.(4)
در اسلام زنانی همچون حضرت خدیجه علیها السلام و سمیه و عمة رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و سوده و .... در یاری دین خدا نسبت به اکثریت مردان آن دوره پیشگام بودند(5)
و عدّه ای از آنان در حالی اسلام آوردند که حتی شوهران آنها کافر بودند مانند دختر ولید بن مغیره که شوهرش صفوان بن امیه بود و ام حکیم دختر حارث بن هشام که شوهرش عکرمه بن ابی جهل بود.(6) در عصر ما نیز کم نیستند زنانی که با ایمانی استوارتر از پدران و همسران و برادران و پسران خود ندای رهبران انقلاب اسلامی را لبیک گفته اند و در یاری دین خدا پیشگام هستند.
ص: 217
اگر سخنی از رهبران آسمانی برسد، نه آن سخن مخصوص مرد صادر شده و نه مخصوص صدر اسلام است.(1)
پس از کجا معلوم که تعداد زیادی از زنان، مصداق این حدیث امام علی علیه السلام نبوده و نباشند که می فرمایند:
«اِنَّ اللَّهَ اَخفَی وَلِیَّهُ فِی عِبَادِهِ فَلَاتَستَصغِرُوا شَیئاً مِن عِبَادِهِ فَرُبَّمَا کَانَ وَلِیَّهُ وَ اَنتَ لَاتَعلَم»(2) یعنی «خداوند ولیّ خودش را در میان بندگان خود مخفی داشته پس کسی را کوچک نشمارید، چه بسا (ممکن است) که او ولیّ خدا باشد و شما ندانید».
و شاید زنانی باشند که با همین اسلحة اشک موجب رشد خود و دیگر افراد جامعة خود باشند، چون پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند:
«وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً بَكَى مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ فِي أُمَّةٍ لَرَحِمَ اللَّهُ تِلْكَ الْأُمَّةَ بِبُكَائِهِ»(3) یعنی «اگر بنده اى در ميان قومى اشك بريزد خدا بواسطة گرية او تمام آن مردم را نجات عنايت فرمايد».
حتی بانویی همچون حضرت فاطمه علیها السلام با همین سلاح اشک موجبات بیداری و رشد و هدایت نسل های آیندة امت اسلام را فراهم نمود، چرا که مضامین روایات و اشعار(4) مستند به حضرت زهرا علیها السلام نشان می دهد که بکارگیری اسلحة گریه یکی از
ص: 218
ص: 218
شیوه های مبارزاتی حضرت فاطمه علیها السلام پس از رحلت رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، در دفاع از حریم ولایت بوده و ایشان اعتراض خود را در دوران خفقان پس از رحلت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ که حق و حقیقت به فراموشی سپرده شده بود، در قالب گریه و حزن و اندوه به مخالفان و هیئت حاکمه که غاصبانه بر مسند جانشینی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ تکیه زدند نمایان ساخت تا فریاد مظلومانة خود را به دیگران برساند. حضرت فاطمه علیها السلام از این طریق می خواست بر علیه وضعیت موجود بشورد تا شاید با اشک و ناله هاى جانکاه خویش روح و احساس مردة امت اسلامى را جان تازه بخشد و وجدان خفتة آنان را بیدار سازد و انسان ها ی طول تاریخ(1) را در مسیر بصیرت افزایی و روشنگری به تأمل
ص: 219
شیوه های مبارزاتی حضرت فاطمه علیها السلام پس از رحلت رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، در دفاع از حریم ولایت بوده و ایشان اعتراض خود را در دوران خفقان پس از رحلت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ که حق و حقیقت به فراموشی سپرده شده بود، در قالب گریه و حزن و اندوه به مخالفان و هیئت حاکمه که غاصبانه بر مسند جانشینی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ تکیه زدند نمایان ساخت تا فریاد مظلومانة خود را به دیگران برساند. حضرت فاطمه علیها السلام از این طریق می خواست بر علیه وضعیت موجود بشورد تا شاید با اشک و ناله هاى جانکاه خویش روح و احساس مردة امت اسلامى را جان تازه بخشد و وجدان خفتة آنان را بیدار سازد و انسان ها ی طول تاریخ(1) را در مسیر بصیرت افزایی و روشنگری به تأمل
ص: 220
وادارد و از این طریق موجبات هدایتشان را به صراط مستقیم فراهم نماید.(1)
بنابراین اگر احیاناً کسانی زن را به خاطر عاطفی بودن که لازمة خلقت است(2)و موهبت الهی اشکِ زیاد داشتن تحقیر می کنند سخت در اشتباهند و در واقع باید به زن از جهت داشتن این نعمت عظیم غبطه بخورند.
ثالثاً - سوء استفادة عدّه ای از نعم الهی، اختصاصی به این نعمت خاص ندارد همچنان که مختص به جنس خاصی نیز نمی باشد برای نمونه در طول تاریخ بشری کم نبودند و نیستند افرادی از مرد یا زن که نعمت های معنوی یا مادی همچون عقل، هوش، شجاعت، فصاحت، ثروت، زیبایی و قدرت و .... را نادرست و نابجا بکار گرفته و از آنها در راه رسیدن به اهداف شیطانی خود استفاده کرده اند ولی این دلیل نمی شود که بعضی به این خاطر، اصل آن نعمت را هم زیر سؤال برده و یا تمامی صاحبان آن نعم را مورد تحقیر و تمسخر قرار دهند. لذا شاید
ص: 221
بعضی از خانم ها از اسلحة اشک نیز در راه درست و بجا استفاده نکنند(1) ولی آیا به این دلیل می توان به هر چشم گریانی با دید بدبینی نگریست و صاحبانش را با این گونه دلایل واهی تحقیر نمود؟! پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند:
«ما أكرم النّساء إلّا كريم و لا أهانهنّ إلّا لئيم»(2) یعنی «بزرگ مردان زنان را گرامى می شمارند و فرومايگان زنان را حقیر و خوار می دارند».
خصوصاً بعضی از آقایانی که به زنی ظلم می کنند و به این بهانه ها با قساوت به آه و اشک او نیز توّجهی نمی کنند، بدانند که آنها نیز در واقع به طریقی می خواهند پیرو کسانی باشند که پس از رحلت پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، دوباره نگاهشان نسبت به زن تقریباً به دوران جاهلیت برگشت؟!!(3)
آیا این افتخار است که عدّه ای می خواهند در
ص: 222
قساوت قلب روی افراد ی همچون عمر سعدها و مروان بن حکم ها(1)
را نیز سفید کنند؟!! چرا که تاریخ می گوید حزن و گریة زن حتی آنان را نیز تحت تأثیر قرار
ص: 223
داده و اشک آنان را نیز جاری ساخته. البته هر چند که باز هم حبّ دنیا در دلشان مانع از بازگشتشان به راه حق و حقیقت بوده ولی لااقل دیگر اشک زنان مظلوم را به تمسخر نگرفته و تحقیر ننمودند. لذا این گونه آقایان واقعاً باید مواظب باشند تا کاری نکنند که زن با همین سلاح کارآمد و بُرّان شکایت ظلم آنان را به درگاه الهی بَرد.(1)
ص: 224
آیا فقط خانه دار بودن زن مورد تأیید اسلام است؟ به طور کلی نظر اسلام نسبت به اشتغال و استقلال مالی زنان چیست؟
پاسخ:
اولاً – بزرگترین وظیفة زن، کوشش در انجام وظایف شوهرداری و تربیت صحیح و اسلامی فرزندان است.(1)
امام خمینی رحمه الله می فرمودند:
«خانه را دست کم نگیرید. تربیت بچه ها کم نیست. اگر کسی بتواند یک نفر را تربیت کند خدمت بزرگی به جامعه کرده است.(2)
ایشان به نوة دختری خود که از شیطنت بچه اش گله می کرد ، می فرمودند:
«من حاضرم ثوابی را که تو از تحمل شیطنت حسین می بری، با ثواب تمام عبادات خودم عوض کنم».(3)
خانه داری و شوهرداری و بچه داری ممکن است نفع اقتصادی نداشته باشد(4)
ولی از نظر اسلام کاری بسیار با ارزش است و پاداش اخروی آن نیز وصف ناشدنی است تا جایی که پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند :
ص: 225
«جِهَادُ المَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ»(1)یعنی «جهاد زن خوب شوهر داری کردن است».
ص: 226
و همچنین فرمودند:
«ما من إمرأة دهنت رؤوس أولادها. و سرحت شعورهم. و غسلت ثیابهم. و قتلت قملهم. إلا کتب الله لها -بکل شعرة- حسنة. و محا عنها - بکل شعرة- سيئة»(1) یعنی «زنی که سر فرزندان خود را روغن مالی می کند و موهای سر فرزندان خود را شانه می کند. و لباس های فرزندان خود را می شوید و به نظافت فرزندان خود رسیدگی نموده و آنها را تمیز می نماید خدای متعال در نامة اعمال چنین زنی- به عدد هر تار موئی- حسنه ای می نویسد و - به عدد هر تار موئی - گناهی از او را محو می فرماید».
حتی برای دوران بارداری و زایمان و شیردهی زن نیز پاداش های بسیار بزرگی منظور گردیده. برای نمونه:
پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به حولاء عطاره فرمودند:
ص: 227
«مَا مِنِ امْرَأَةٍ تَحْمِلُ مِنْ زَوْجِهَا وَلَداً إِلَّا كَانَتْ فِي ظِلِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى يُصِيبَهَا طَلْقٌ يَكُونُ لَهَا بِكُلِّ طَلْقَةٍ عِتْقُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَإِذَا وَضَعَتْ حَمْلَهَا وَ أَخَذَتْ فِي رَضَاعِهِ فَمَا يَمَصُّ الْوَلَدُ مَصَّةً مِنْ لَبَنِ أُمِّهِ إِلَّا كَانَ بَيْنَ يَدَيْهَا نُوراً سَاطِعاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُعْجِبُ مَنْ رَآهَا مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ كُتِبَتْ صَائِمَةً قَائِمَةً وَ إِنْ كَانَتْ مُفْطِرَةً كُتِبَ لَهَا صِيَامُ الدَّهْرِ كُلِّهُ وَ قِيَامُهُ فَإِذَا فَطَمَتْ وَلَدَهَا قَالَ الْحَقُّ جَلَّ ذِكْرُهُ يَا أَيَّتُهَا المَرْأَةُ قَدْ غَفَرْتُ لَكِ مَا تَقَدَّمَ مِنَ الذُّنُوبِ فَاسْتَأْنِفِي الْعَمَلَ رَحِمَكِ اللَّه»(1) یعنی « زنی که از شوهرش باردار می گردد (تا هنگام زایمان) زیر سایة خدای متعال قرار دارد و وقتی که درد زایمان می گیرد برای هر دردی که می کشد ثواب آزاد کردن بندة مؤمنی را خواهد داشت و پس از بدنیا آمدن فرزند، وقتی به او شیر می دهد خدای متعال برای هر بار مکیدن نور درخشانی در روز قیامت به او عنایت می فرماید و درخشش این نور همگان را به تعجب وا خواهد داشت و خدای متعال این زن را جزء زنانی که روزها را روزه و شبها را به شب زنده داری مشغول بودند، به شمار خواهد آورد و ثواب روزه و اجر شب زنده داری یک عمر را در نامة عمل او خواهد نوشت و آن هنگام که به فرزندش شیر می دهد خدای متعال به او می فرماید: ای زن گناهان گذشتة تو آمرزیده شد، پس زندگی را از نو شروع کن و خدای عز و جل تو را مورد رحمت خود قرار داده است».
همچنین فرمودند:
ص: 228
«إذا هي حملت كتب الله لها أجر الصائم القائم فإذا أخذها الطلق لم يدر ما لها من الأجر إلا الله الواحد القهار فإذا وضعت كتب الله لها بكل مصة يعني من الرضاع حسنة و محي عنها سيئة و قال النفساء إذا ماتت من النفاس جاءت يوم القيامة بغير حساب لأنها تموت بغمها»(1) یعنی «هنگامی که زنی باردار می شود خدای متعال در نامة عمل او ثواب شخصی را که روزها را روزه و شب ها را به شب زنده داری مشغول است می نویسد و هنگامی که درد زایمان می گیرد هیچ شخصی غیر از خدای متعال مقدار و اندازة اجر و ثواب او را نمی داند و هنگامی که فرزند خود را شیر می دهد برای هر مکیدنی حسنه ای (در نامة عمل او) ثبت می شود و گناهی از او پاک می گردد و اگر زن در حال نفاس (خونریزی بعد از زایمان) بمیرد روز قیامت بدون حساب می آید (گناهانش بخشیده شده و بدون حساب به بهشت می رود) چون با ناراحتی و اندوه فوت کرده».
و باز فرمودند:
«يَا أُمَّ سَلَمَةَ إِنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا حَمَلَتْ كَانَ لَهَا مِنَ الْأَجْرِ كَمَنْ جَاهَدَ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا وَضَعَتْ .... فَإِذَا أَرْضَعَتْ فَلَهَا بِكُلِّ رَضْعَةٍ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ»(2) یعنی «ای ام سلمه! زنی که باردار می شود اجر و ثواب او مانند شخصی است که با جان و مال خود در راه خدا جهاد می نماید و پس از آن که وضع حمل نمود .... برای هر باری که فرزندش را شیر می دهد ثواب آزاد کردن فرزندی از فرزندان در بند حضرت اسماعیل علیه السلام را خواهد داشت».
و باز ایشان فرمودند:
ص: 229
«لِلْمَرْأَةِ مَا بَيْنَ حَمْلِهَا إِلَى وَضْعِهَا إِلَى فِطَامِهَا مِنَ الْأَجْرِ كَالْمُرَابِطِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ هَلَكَتْ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ كَانَ لَهَا مِثْلُ مَنْزِلَةِ الشَّهِيد»(1) یعنی «هنگامی که زنی باردار می شود از هنگام بارداری تا وقتی که زایمان نماید و تا پایان دوران شیردهی به فرزند مانند مجاهدی است که در راه خدا جهاد می نماید و چنانچه در این مدت از دنیا برود ثواب و اجری مانند شهید به او داده خواهد شد».(2)
و خلاصه اینکه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند:
«اَلْجَنَّةُ تَحْتَ أَقْدَامِ الْأُمَّهَاتِ»(3) یعنی «بهشت زیر پای مادران است».
البته از نظر اسلام خانه داری و انجام کارهای خانه بر زن واجب نیست(4) ولی برای انجام دهندة آن اجر عظیمی در نظر گرفته شده. از جمله اینکه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرمایند:
ص: 230
«أَيُّمَا امْرَأَةٍ رَفَعَتْ مِنْ بَيْتِ زَوْجِهَا شَيْئاً مِنْ مَوْضِعٍ إِلَى مَوْضِعٍ تُرِيدُ بِهِ صَلَاحاً نَظَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهَا وَ مَنْ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ لَمْ يُعَذِّبْه»(1)یعنی «هر زنى در خانة شوهر براى اصلاح، چيزى را جا به جا كند خداى عز و جل به او نظر كند و هر كه خدا به او نظر كند عذابش نكند».
و نیز فرمودند:
«أَيُّمَا امْرَأَةٍ خَدَمَتْ زَوْجَهَا سَبْعَةَ أَيَّامٍ غَلَقَ اللَّهُ عَنْهَا سَبْعَةَ أَبْوَابِ النَّارِ وَ فَتَحَ لَهَا ثَمَانِيَةَ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ تَدْخُلُ مِنْ أَيْنَمَا شَاءَتْ»(2)یعنی «هر زنى هفت روز به همسرش خدمت كند خدا هفت در جهنم را به روى او ببندد و هشت در بهشت را به رويش باز كند، از هر درى كه بخواهد وارد بهشت شود».
و همچنین فرمودند:
«مَا مِنِ امْرَأَةٍ تَسْقِي زَوْجَهَا شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ إِلَّا كَانَ خَيْراً لَهَا مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ صِيَامِ نَهَارِهَا وَ قِيَامِ لَيْلِهَا وَ يَبْنِي اللَّهُ لَهَا بِكُلِّ شَرْبَةٍ تَسْقِي زَوْجَهَا مَدِينَةً فِي الْجَنَّةِ وَ غَفَرَ لَهَا سِتِّينَ خَطِيئَةً»(3) یعنی «هر زنى كه همسرش را سيراب كند به جرعة آبى، ثواب عبادت يك سال نماز و روزه و شب زنده دارى برايش باشد و براى هر شربت آبى كه به شوهرش داده خدا شهرى در بهشت براى او بنا كند و شصت گناه او را بيامرزد».
ضمناً تذکر این نکته لازم است که گر چه در دین اسلام زن از نظر کار کردن در خانه وظیفه ای در قبال شوهر بر عهده ندارد و خود امام خمینی رحمه الله نیز تا آخر عمر رفتارشان با همسرشان این طور بود که هرگز به ایشان نمی گفتند «فلان کار را برای
ص: 231
من انجام بده» و یا حتی «یک چای برای من بریز» و حتی هرگز نگفتند «یک لیوان آب به من بده »، (در حالی که خودشان مکرراً این کار را برای خانمشان انجام می دادند و در کارهای منزل کمک نیز می کردند) و به پسر و نوه هایشان نیز القا می کردند که از زنشان انتظار کار نداشته باشند و اگر آنان کار کردند در واقع محبت کرده اند. اما از طرفی به دخترها نیز توصیه می کردند که کار کنند و در ابتدای عقد نصیحت می کردند که «سعی کنید با هم رفیق باشید».(1)
همچنان که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام که «سیدة نساء العالمین» است نیز با داشتن چند بچة نسبتاً کوچک، در خانه سخت کار می کرد(2) و حتی زمانی هم که فضه به ایشان خدمت می نمود، به توصیة پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ کارهای خانه را تقسیم کرده بودند و یک روز فضة خادمه در منزل کار می کرد و یک روز هم حضرت زهرا علیها السلام .(3)
ص: 232
البته مقررات حقوقی و موازین اخلاقی چه در کانون خانواده و چه در عرصة زندگی، هر یک نقش و ارزش خود را دارد، و ازدواج و زندگی مشترک نیز که در یک قالب شرعی و مسؤولیت و تعهد متقابل شکل گرفته و آغاز می شود، در سایة محبت و دلدادگی، سجایای اخلاقی زن و مرد و مدارا و گذشت آنان است که شیرین و پر ثمر و قابل پذیرش و بادوام می گردد و برای رسیدن به آرامش و آسایش و سعادت و موفقیت در زندگی مشترک، انجام مسؤولیت زن و مرد در امور منزل نیز، باید با توجه و اهتمام به فضیلت ها و ارزش های اخلاقی صورت پذیرد.(1)
ثانیاً – در اسلام به طور کلی اشتغال و فعالیت بانوان چه در داخل منزل یا خارج منزل باشد و چه جنبة اقتصادی داشته یا نداشته باشد، جایز است و اشکالی ندارد. البته در صورتی که حدود اسلامی مراعات گردد.(2)
خانم فاطمه طباطبایی عروس امام خمینی رحمه الله در این رابطه می فرماید: امام بارها از دست کسانی که نظرات ارتجاعی داشتند، نالیدند. البته ممکن است برخی از آن افراد، عمدی در کارشان نبوده باشد اما امام اعتقادشان بر این بود که بعضی از آنها عامدانه این عقاید را القا می کنند. یادم می آید در همان اوایل انقلاب، یکی از آقایانی که وجهه ای نیز
ص: 233
داشت نزد امام آمده بود و گفته بود: «شما در حال حاضر قدرت زیادی دارید و هر کاری بخواهید می توانید انجام دهید. بیایید از این قدرتتان استفاده کنید و دستور بدهید تمام خانم ها از ادارات به خانه هایشان برگردند و کار نکنند». امام به دلیلی این موضوع را با من در میان گذاشتند و گفتند: «الآن فلان آقا اینجا بود و چنین خواسته ای در مورد شما زنان داشت». و بعد فرمودند: «ولی واقعاً چطور اینها متوجه نیستند؟ مگر از نظر ادارة مملکت امکان دارد که فردا بگویند همة زنها در خانه بنشینند، برخی وزارتخانه ها نصف پرسنلشان زن است. اینها چون توجه به مسائل ندارند، یک مرتبه حکم می کنند».(1)
البته در قرآن کریم و روایات و تاریخ اسلام نیز نمونه هایی در مورد اشتغال زنان بیان گردیده برای مثال:
1- در قرآن کریم قضیة دختران حضرت شعیب علیه السلام بیان شده که آنها کار مراقبت از گوسفندان را به عهده داشتند و در خارج از خانه، در گوشه ای منتظر ایستاده بودند تا از آب چاه، گوسفندان را سیراب کنند(2)
و در واقع چوپانی می کردند و خدای متعال در قرآن کریم کار آنها را نهی نفرموده ولی در کنارش صفت حیا
ص: 234
داشتن آنها را نیز بیان نموده(1)و
این یعنی اشتغال و کار کردن خارج از منزل با رعایت حیا و عفاف برای زن اشکالی ندارد.(2)
2- حضرت خدیجه علیها السلام همسر پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نیز تاجر بود و از طریق مضاربه تجارت می نمود و دامنة تجارت ایشان به مصر و حبشه نیز کشیده شده بوده و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نیز مدتی برای ایشان کار می کردند که این خود به نوعی تأیید شغل و درآمد ایشان به حساب می آید.(3)
3- ام الحسن زنی بود که در خانه پشم ریسی می کرد و امام علی علیه السلام نه تنها کار او را منع نکردند بلکه به نوعی تأیید نیز نمودند.(4)
ص: 235
4- زینب عطر فروش که از بهترین و نیکوکارترین زنان زمان خودش بود،(1)
به خانوادة رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عطر می فروخت و حتی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ یکی از شرایط صحت بیع را نیز به او آموخت و سفارش نمود که از غش در معامله بپرهیزد.(2)
ضمناً زنان فاضل و دانشمند زیادی نیز بوده اند که اشتغال به تعلیم و تدریس و درمان و پرستاری و قابلگی و .... داشته اند که در اینجا فقط به ذکر چند نمونه از آنان اکتفا می شود:
1- در روایات نمونه هایی از پاسخگویی حضرت زهرا علیها السلام ، به سؤالات بانوان نقل گردیده:
امام حسن عسکرى علیه السلام فرمودند: روزی زنی نزد حضرت فاطمه زهرا علیها السلام آمد و سوال پرسید و ایشان پاسخ داد، سپس آن زن سؤال دیگری مطرح کرد و حضرت پاسخ داد و به طور مرتب آن زن سؤالات دیگری را مطرح کرد تا آنکه به ده مرتبه رسید و حضرت زهرا علیها السلام بدون هیچ گونه اظهار ناراحتى و بلکه با عطوفت پاسخ او را بیان مى نمود. پس از آن، زن خجالت زده شد و گفت شما را خسته و ناراحت کردم، بیش از این مزاحم شما نمى شوم .... و بعد حضرت زهرا علیها السلام فرمود: من براى هر سؤال که جوابش را بگویم اجیر تو هستم و مزد و پاداش آن
ص: 236
نزد خداوند متعال به ارزشى بیش از آنچه که در این جهان است مى باشد. پس اکنون آنچه مى خواهى سؤال کن و براى من ناراحت مباش که از پدرم رسول الله ( صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ) شنیدم که فرمود:
«إِنَّ
عُلَمَاءَ شِيعَتِنَا يُحْشَرُونَ فَيُخْلَعُ عَلَيْهِمْ مِنْ خِلَعِ الْكَرَامَاتِ عَلَى قَدْرِ كَثْرَةِ عُلُومِهِمْ وَ جِدِّهِمْ فِي إِرْشَادِ عِبَادِ اللَّهِ ...» یعنی «علماء پیرو ما، هنگامی که در روز قیامت محشور می شوند، به اندازة دانش های آنها و نیز کوشش آنها در راهنمایی بندگان خدا به آنها خلعت های کرامت داده می شود ...».(1)
حتی در روایت است که زنی از طرف شوهرش از حضرت فاطمه علیها السلام سؤال مهمی را پرسید. امام حسن عسکری علیه السلام در این باره فرمودند:
آن زن پرسید که او و (شوهرش) از شیعیان فاطمه علیها السلام هستند یا خیر؟ حضرت فاطمه علیها السلام پاسخ داد:
«إِنْ كُنْتَ تَعْمَلُ بِمَا أَمَرْنَاكَ، وَ تَنْتَهِي عَمَّا زَجَرْنَاكَ عَنْهُ فَأَنْتَ مِنْ شِيعَتِنَا، وَ إِلَّا فَلَا» اگر به آنچه ما امر می کنیم عمل کنید و از آنچه تو را نهی می کنیم پرهیز کنی از شیعیان ما هستی و الا خیر.
زن بازگشت و سخن فاطمه علیها السلام را به شوهرش بازگو نمود، شوهر گفت وای بر من زیرا کسی خالی از گناهان و خطاها نیست. آن زن نزد زهرا علیها السلام بازگشت و سخن شوهرش را منتقل کرد. صدیقه طاهره علیها السلام نیز برای او بیان کرد که
ص: 237
شیعیان در صورت گناهکار بودن توسط سختی ها یا شداید مرگ و قیامت و قرار گرفتن در جهنم تطهیر شده و بعد داخل در بهشت خواهند شد.(1)
2- در مورد حضرت زینب علیها السلام نیز، جزائری در خصائص ص 27 می نویسد: در ایامی که امیر المؤمنین علیه السلام در کوفه تشریف داشتند آن مکرمه در منزل خود مجلسی داشته که برای زنها تفسیر قرآن بیان می فرموده.(2)
3- امیمه دختر قیس ابن ابی الصلت الغفاری که علاوه بر محدثه بودن و اینکه تعدادی از تابعین شاگردش بوده اند، در جنگ ها نیز حضور داشته و یک نیروی رزمی نیز بوده و در مداوای مجروحین و تخلیة شهداء سهم مؤثر و به سزایی داشته و معلمة گروهی از زنانی بوده که در جنگ خیبر در تخلیة مجروحین و دفن شهداء همکاری می نمودند.(3)
4- نسیبه دختر کعب المازنیه که در غزوات پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ حضور داشته و مجروحین را مداوا می نموده و زخم های زیادی بر بدنش وارد شده بود. حتی در یکی از این جنگ ها یکی از مردان دشمن را می کشد و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به او می فرمایند:
«بَارَكَ اللَّهُ عَلَيْكِ يَا نُسَيْبَةُ».(4)
او در جنگ یمامه که بعد از ارتحال پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با مسیلمه کذاب واقع شد حضور یافت و به جنگ پرداخت و بدنش دوازده زخم برداشت و یک دست وی قطع گردید «فتعرض لي رجل فضرب يدي فقطعه».(5) و از
ص: 238
جمله بانوانی است که در روزگار ظهور امام زمان علیه السلام هم حضور می یابد و به مداوا و معالجة مجروحین جنگی در رکاب آن حضرت می پردازد.(1)
همچنین از بانوانی مانند اسماء دختر عمیس، بانوی مجاهدی که علاوه بر خدمات فرهنگی، در موقع ولادت امام حسن و امام حسین علیهما السلام برای حضرت فاطمه علیها السلام قابلگی نمود.(2) و اسماء دختر یزید بن سکن، ام ایمن، ام سلیم دختر ملحان که عبدالله بن عباس را یکی از شاگردان او به حساب آورده اند، ام درداء، ام عطیه انصاری، خوله همسر حمزه، لیلا غفاری، زینب همسر عبدالله بن مسعود، زینب ربیبه که او را از فقیه ترین زنان عصر خویش در مدینه معرفی کرده اند، را نیز می توان نام برد و بسیاری دیگر از زنان که در این مختصر حتی ذکر نام آنها نیز نمی گنجد و لذا به همبن مقدار اکتفا می شود.(3)
در قرن معاصر ما نیز در اسلام بانویی فقیه و عارف و مفسر شیعی به نام سیده نصرت بیگم امین در ایران پرورش یافت که علاوه بر مجتهده بودن به تألیف کتب و پاسخ گویی به پرسش های دینی و تدریس نیز اشتغال داشت. بانو امین رحمه الله خدمات اجتماعی و فرهنگی ارزنده ای را نیز انجام داد مانند تأسیس مدرسة علمیه ای به نام مکتب فاطمه علیها السلام و چند دبیرستان دخترانه. ایشان با حکومت پهلوی علیه قانون منع حجاب نیز مبارزه نمود. همچنین این بانوی مجتهده شاگردان زیادی را نیز تربیت نمود(4)
از جمله شاگرد برجسته ای همچون خانم زینب السادات علویه همایونی
ص: 239
که ایشان نیز از دانشمندان شیعه است و به عنوان چهرة ماندگار جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد و آیت الله خامنه ای دام ظله ایشان را از مفاخر جامعة زنان ایران اسلامی خواندند.(1)
در همین دوران معاصر ما که الحمدلله جمهوری اسلامی بر ایران حاکم است نیز یکی دیگر از زنان شیعة ایرانی، بانویی به نام زهره صفاتی نائل به درجة اجتهاد است. ایشان از بنیان گذاران و اساتید سطوح عالی حوزة علمیة خواهران قم نیز می باشد و از خدمات اجتماعی فرهنگی دیگر ایشان علاوه بر تألیف کتب، می توان مشاور فقهی معاون امور زنان رئیس جمهور در دولت دهم جمهوری اسلامی ایران را نیز نام برد.(2)
هم اکنون نیز در ایران اسلامی فعالیت های چشم گیر برخی بانوان دانشمند و برجسته را در زمینه های مختلف، جدّاً نمی توان نادیده گرفت، مانند علم ژنتیک، جراحی مغز و اعصاب، کشف پادتن بیماری ها و .... که برخی از این بانوان حتی در سطوح بین المللی نیز مطرح می باشند.
به طور کلی در ایران اسلامی اشتغال بانوان در مشاغل گوناگون به قدری گسترده است که اگر بخواهیم تنها عناوین این مشاغل را نام ببریم، شاید صفحات متعددی را فقط باید به نام آنها اختصاص دهیم.
خلاصه اینکه اسلام نه تنها با اشتغال بانوان، البته با رعایت حدود شرعی مخالف نیست بلکه با استقلال اقتصادی که به زن داده، به او فرصت کافی و کامل داده که خود را از نظر مال و ثروت و امکانات یک زندگی آبرومندانه از مرد مستغنی نماید (تا بتواند از آیندة خود مطمئن باشد)(3) اما اکثریت قریب به اتفاق زنان به خاطر اعتمادی که به شوهران خود دارند در خانة آنها فداکاری می کنند و
ص: 240
دلشان می خواهند حساب من و تو در کار نباشد و سخن من و تو در میان نباشد از این رو نیروی خود را صرف کار در خانة شوهر می کنند و حتی چنانچه مال و درآمدی نیز از خود داشته باشند با آنکه شرعاً به شخص خودشان تعلق دارد و مرد حق هیچ گونه مطالبه ا ی در مورد آن ندارد، باز آن را نیز در اختیار شوهر قرار داده و یا صرف مخارج زندگی مشترک می کنند در حالیکه اسلام هزینة زندگی او و فرزندانش را نیز به عهدة مرد گذاشته، حتی اگر زن بی نیاز و ثروتمند باشد. اما مردان نیز باید توجه داشته باشند که «چه خوش بی مهربانی از دو سر بی» یعنی اگر بناست زن از حق شرعی خود در اندوختن مال و ثروت و تشکیل لانه و آشیانه به نام خود صرف نظر کند و نیروی کار خود را هدیة مرد نماید، مرد هم در عوض به حکم «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها»(1)یعنی «هرگاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید یا (لااقل) به همان گونه پاسخ دهید»، باید به همان اندازه یا بیشتر به عنوان هدیه و بخشش نثار زن نماید. همچنان که در میان مردان با وفا همیشه معمول بوده و هست که در عوض فداکاری ها و خدمات صادقانة زن، اشیاء گران بها و خانه و یا مستغل دیگری به زن خود هدیه کرده اند.(2)
ص: 241
ص: 241
واقعاً چنانچه اکثریت مردان، چه آنها که می توانند و چه آنهایی که نمی توانند و در طول زندگی مشترک به توان مالی می رسند، به قول شهید مطهری رحمه الله با وفا بودند و در قبال احسان و از خودگذشتگی که اکثریت قریب به اتفاق زنان در زندگی انجام می دهند، چنین احسان هایی می نمودند،(1)یکی از آثار و نتایجش این واقعاً چنانچه اکثریت مردان، چه آنها که می توانند و چه آنهایی که نمی توانند و در طول زندگی مشترک به توان مالی می رسند، به قول شهید مطهری رحمه الله با وفا بودند و در قبال احسان و از خودگذشتگی که اکثریت قریب به اتفاق زنان در زندگی انجام می دهند، چنین احسان هایی می نمودند،(2)یکی از آثار و نتایجش این
ص: 243
بود که اگر زنان در آینده در شرایطی قرار بگیرند که ناچار از تأمین هزینه های زندگی خود باشند، لااقل بعد از یک عمر خدمات صادقانة توأم با ایثاری که در دوران جوانی و توانمندی در منزل برای همسر و فرزندانش متحمل گردیده اند ، بتوانند بدون نیاز به کمک مالی دیگران، زندگی خود را اداره کنند و شاید از این طریق کمتر شاهد باشیم که زنانی در دوران میان سالی و یا حتی پیری که مسلماً دیگر جوانی و توان کار گذشته را نیز ندارند، ناچار از کار کردن باشند و حتی بعضاً مجبور به انجام کارهایی از نوع کارهای خدماتی در منازل دیگران باشند و یا محتاج کمک مالی بعضی از نزدیکان و بستگان خود تؤام با منّت یا تحقیر و توهین باشند. البته ممکن است یکی از علل این قبیل مشکلات به قول شهید مطهری رحمه الله ناشی از عدم آگاهی برخی از زنان نسبت به قوانین اسلام و استقلال اقتصادی که اسلام به آنها داده، نیز باشد که در نتیجه از فرصت هایی که اسلام در این زمینه در اختیارشان نهاده استفاده نمی کنند و دچار چنین مشکلاتی می گردند.(1)
ص: 244
آیا اینکه قرآن کریم خطاب به پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرماید بعد از این دیگر عقد هیچ زنی بر تو حلال نیست هر چند از حُسن او به شگفت آیی،(1) نشان دهندة این است که برای پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ زیبایی زن معیار انتخاب همسر و ازدواج بوده است؟
پاسخ:
اولاً - بر فرض که این جمله از قرآن کریم که خطاب به پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرماید:
«لا يَحِلُّ لَكَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ» اینطور معنا شود که: «بعد از این (زنان)، دیگر نه عقد هیچ زن بر تو حلال است و نه مبدّل نمودن این زنان به زن دیگر، هر چند از زیبایی و جمالش به شگفت آیی».
آیا دلیل بر این می شود که ممکن است پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نیز به خاطر زیبایی با زنی ازدواج نموده باشد و ملاکش در انتخاب همسر جمال زن بوده؟!! پس در این صورت باید پرسید: آیا اینکه قرآن کریم به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرماید:
«وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ»(2) یعنی «به تو و همة پيامبران پيشين وحى شده كه اگر مشرك شوى، تمام اعمالت تباه مى شود و از زيانكاران خواهى بود!»
ص: 245
دلیل بر این می شود که امکان دارد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و دیگر انبیای بزرگ الهی علیهم السلام نیز مشرک شوند، که این آیه خطاب به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ چنین فرموده؟!! روشن است که انبیاء هرگز مشرک نخواهند شد چون معصومند و سطح معرفت آنها، و ارتباط مستقیم و مستمرشان با مبدأ وحی، مانع از این است که آنها حتی در یک لحظه فکر شرک را نیز به خود راه دهند. بلکه هدف آیه این است که خطر شرک به همگان گوشزد شود تا مردم بدانند وقتی خداوند با پیامبران بزرگش این چنین سخن می گوید، تکلیف دیگران روشن است. به تعبیر دیگر همان طور که امام رضا علیه السلام فرمودند:
«هر چند مخاطب رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ است ولی منظور از این گونه آیات، امت است».(1)
البته علتش نیز این است که اگر تکلیف را به جای اینکه متوجة کسانی کنیم که هم ممکن است آن را اطاعت کنند و هم ممکن است مخالفت و معصیت کنند، متوجة کسی کنیم که حتماً آن را اطاعت می کند، مؤثرتر خواهد بود، همان طور که گفته اند: کنایه بلیغ تر و رساتر از صریح گفتن است.(2)
همچنین آیا این آیة قرآن کریم هم که در مورد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرماید:
«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ، لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ، ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ»(3) یعنی «اگر او سخنى دروغ بر ما مى بست، ما او را با قدرت مى گرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع مى كرديم».
دلیل بر این است که پس ممکن بوده واقعاً پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ این کار را بکند و بر خدا دروغ ببندد؟!!
ص: 246
علامه طباطبایی رحمه الله در این باره می فرماید:
«این آیات تهدیدی است به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بر فرضی(1) که آنجناب سخنی را که از خدا نیست، به خدا نسبت دهد، (ولی) چگونه ممکن است این فرض تحقق یابد با اینکه او فرستاده ایست از ناحیة خدا، و خدای تعالی او را به نبوت گرامی داشته و به رسالت خود برگزیده؟!»(2)
به بیان دیگر ایشان معصوم بوده و به احتمال عقلائی اصلاً چنین امری ممکن نیست و در واقع خداوند با این آیات پاسخ افرادی را می دهد که قرآن را تکذیب می کردند و به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ تهمت شاعر و کاهن(3) و دروغگو بودن می زدند، همچنان که این تهمت ها در آیات قبلی مطرح گردیده است.
همچنین آیاتی که خطاب به پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرماید:
«وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ، وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ»(4) یعنی «و از پليدى دورى كن، و منّت مگذار و فزونى مطلب».
آیا دلیل بر این است که رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دارای این صفات بودند؟! در حالیکه قطعاً رهبران الهی هنگامی می توانند نفوذ کلمه داشته باشند که دامانشان از هر گونه آلودگی پاک باشد و تقوا و پرهیزکاریشان از هر نظر مسلّم گردد، و لذا در
ص: 247
این آیات خدای متعال به دنبال فرمان قیام و انذار، فرمان پاکدامنی می دهد. البته مسلّم است پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ حتی قبل از نبوت نیز از این امور پرهیز و هجران داشت، و تاریخ زندگی او که دوست و دشمن به آن معترفند نیز گواه بر این معنی است. ولی در اینجا به عنوان یک اصل اساسی در مسیر دعوت الی الله، و نیز به عنوان یک الگو و اسوه برای همگان، روی آن تکیه شده است.(1) یعنی در واقع خطاب به همة کسانی است که پیرو پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ هستند و می بایست دعوت کنندة دیگران به دین خدا باشند و باید سعی کنند دارای این صفات شوند و با تقوا باشند و از آلودگی ها دوری کنند.
همچنین خداوند خطاب به پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرماید:
«إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً»(2) یعنی «هر گاه يكى از آن دو (پدر و مادر)، يا هر دوى آنها، نزد تو به سن پيرى رسند، كمترين اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فرياد مزن! و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو!».
در حالیکه تاریخ می گوید پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قبل از تولد، پدر و در کودکی مادر خود را از دست داده بود و قرآن کریم نیز می فرماید:
«أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى»(3) یعنی «آيا او تو را يتيم نيافت و پناه داد؟!».
پس در هنگام نزول قرآن کریم ایشان اصلاً پدر و مادری نداشت. لذا در اینجا نیز هرچند ظاهراً مخاطب پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ است ولی در واقع حکم احترام به پدر و مادر
ص: 248
به عنوان یک قانون کلی بیان شده. (1)
البته در بسیاری از آیات با اینکه خطاب به پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ است ولی منظور افراد دیگر هستند(2) و آیه مورد بحث، یعنی آیة 52 سورة احزاب نیز از همین قبیل است، با این توضیح که:
طبق شواهدی که از تواریخ استفاده می شود پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از ناحیة افراد و قبایل مسلمان تحت فشار بود که (با وجود داشتن همسران متعدد) از آنها همسر بگیرد، و هر یک از قبایل مسلمان افتخار می کردند که زنی از آنها به همسری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ درآید، حتی بعضی از زنان که بدون شک تنها خواهان کسب افتخار معنوی این ازدواج بودند حاضر بودند بدون هیچ گونه مهریه، خود را به عنوان «هبه» در اختیار آن حضرت بگذارند و بی هیچ قید و شرطی با ایشان ازدواج کنند.(3)
حتی در بعضی از تواریخ می خوانیم: در ازدواج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با بعضی زنان جز مراسم عقد انجام نشد و هرگز با آنها آمیزش نکرد، حتی در مواردی تنها به خواستگاری بعضی از زنان قبائل قناعت کرد و آنها به همین قدر خوشحال بودند و مباهات می کردند که زنی از قبیلة آنان به نام همسر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نامیده شده، و
ص: 249
این افتخار برای آنها حاصل گشته است، و به این ترتیب رابطه و پیوند اجتماعی آنها با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ محکمتر و در دفاع از او مصمم تر می شدند.(1)
البته پیوند زناشویی با این قبائل و اقوام، تا حدّی برای پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و اهداف اجتماعی و سیاسی او مشکل گشا بود(2) ولی طبیعی است، اگر از حدّ بگذرد، خود، مشکل آفرین می شود، و هر قوم و قبیله ای چنین انتظاری را دارد و اگر حضرت می خواست به انتظارات آنها پاسخ گوید و زنانی را هر چند به صورت عقد، و نه به صورت عروسی، در اختیار خود گیرد، دردسرهای فراوانی ایجاد می شد.
در این وسط شاید افرادی هم بودند که برای رسیدن به مقصود خود، به این بهانه متوسل می شدند که همسران تو غالباً بیوه هستند، و در میان آنها زنان مسنی یافت می شوند که هیچ بهره ای از جمال ندارند، شایسته است که با زنی صاحب جمال ازدواج کنی. لذا خداوند حکیم با این قانون، محکم جلوی انتظارات این اقوام و قبائل که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را تحت فشار شدید قرار داده بودند گرفت و حضرت را از هر گونه ازدواج مجدد و یا تبدیل زنان موجود نهی نمود و مخصوصاً روی این مسأله نیز تکیه و تأکید کرد که حتی اگر زنان صاحب جمالی نیز باشند،
ص: 250
حق ازدواج با آنها را نخواهی داشت(1) و در واقع با این آیه مشکلاتی را که این قبائل ایجاد کرده بودند، رفع شد و خدا کار پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را راحت کرد.
در این گونه آیات هر چند که ظاهراً خطاب آیه به شخص پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ است ولی هدف واقعی، دیگران هستند حضرت صادق علیه السلام نیز فرمودند: (این گونه آیات) قرآن مانند اين ضرب المثل عربى نازل شده «اِیَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ»(2) یعنی «به تو مي گويم ولى اى همسايه تو گوش كن». و در فارسى به جاى اين مثل عربى می گويند: «به در مى گويند كه ديوار بشنود». البته علت آن نیز همان طور که بیان شد این است که: به کنایه سخن گفتن مؤثرتر و بلیغ تر و رساتر از صریح گفتن است.
ص: 251
شاید بتوان قضیة نزول آیه 52 سوره احزاب، خطاب به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را به قضیة خیاطی تشبیه نمود که با وجود کار فراوان و سفارشات متعدد، باز افرادی او را تحت فشار قرار دهند و به او بگویند: «هر چه پول بخواهی به تو می دهیم که تو کار ما را قبول کنی» و این افراد برای خیاط به خاطر اصرار زیاد مشکل ساز شده باشند، چون خیاط مسلّماً دیگر نمی تواند کار همة آنان را قبول کند. حال اگر ولی و سرپرست این خیاط جلوی دیگران به او بگوید: «دیگر از این به بعد حق نداری سفارش کار قبول کنی و برای کسی خیاطی کنی، حتی اگر دستمزد خیلی خوبی هم به تو بدهند». واضح است که در اینجا هر چند خطاب ظاهری ولی، به خیاط است اما در واقع خطاب اصلی متوجه مشتری هایی است که ایجاد مشکل نموده اند و معنای آن این نیست که خیاط خودش مایل است اگر پول زیادی به او بدهند، کار مشتری را قبول کند. پس آن ولی و سرپرست در واقع کار خیاط را راحت کرده و مشکل او را رفع نموده. در آیة مذکور نیز مطلب همین است یعنی آیه نشان دهندة این نیست که پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اگر زن زیبایی را ببیند، علاوه بر ازدواج های قبلی، باز هم مایل باشد با او ازدواج کند تا از آن نتیجه گرفته شود که پس مِلاک حضرت برای ازدواج فقط زیبایی زنان بوده! بلکه همان طور که گفته شد چون حضرت را برای ازدواج مجدد زیاد تحت فشار قرار داده بودند، آن هم همان طور که گفته شد، احتمالا ً به بهانة زیبا نبودن زنان بیوه و مسن قبلی که دیگر طبیعتاً زیبایی چندانی نداشتند، لذا خدای متعال با این آیه و خصوصاً تأکید بر همان مسئلة زیبایی، در واقع راه بهانة آنها را بسته تا حضرت را تحت فشار قرار ندهند. چرا که رعایت عدالت حتی در بین 4 زن، که از شرایط تعدد زوجات است برای هر فردی که مسئولیت مهم اجتماعی دارد واقعاً مشکل است تا چه رسد به پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ که می بایست عدالت را در بین 9 زن مراعات می کرد و علاوه بر این فکر خود را متوجة مسئولیت های بزرگ و سنگین رسالت نیز می نمود، و این کار راحتی نبود، هر چند که رعایت حق قَسْم(1)که یکی از احکام اسلام در مورد
ص: 252
همسران متعدد است، از ایشان ساقط بود، چون شرائط خاص زندگی طوفانی و بحرانی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در مدینه، تقریباً در هر ماه یک جنگ را بر ایشان تحمیل می کرد و در همین زمان زنان متعدد نیز داشت. ولی با این حال که در تقسیم اوقات خود ما بین همسرانش مخیر بود (چنان که در تواریخ اسلامی صریحاً آمده)(1) حتی الامکان مساوات و عدالت را حتی در همین مورد نیز رعایت می کرد.(2) تا جایی که در زمان بیماریی که منجر به فوت ایشان شد و توانایی حرکت نداشت نیز برای اینکه عدالت و نوبت را رعایت کرده باشد، هر روز بسترش را از اتاقی به اتاق دیگر منتقل می کرد، تا آنکه یک روز همه را جمع کرد و اجازه خواست در یک اتاق بماند و همه اجازه دادند در خانة عایشه بماند.(3)
ثانیاً - کلمة «حُسن» در لغت،(4) هم به معنای جمال و هم به معنای خوبی و نیکوئی است، یعنی کلمة عامی است که می تواند شامل همة خوبی ها و از جمله جمال و زیبایی نیز باشد و جالب اینکه در ترجمة تفسیر المیزان این قسمت از آیه که می فرماید:
«وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ» این طور معنا شده: «هر چند از کمال وی خوشت آید»
ص: 253
و همچنین در قرآن کریم با ترجمة آیت الله مکارم شیرازی دام ظله نیز این طور ترجمه شده: «هر چند خوبی آنها مورد توجه تو واقع شود»(1) یعنی کلمة «حُسن» را به معنای «کمال و خوبی» گرفته اند که در این صورت اصلاً دیگر شبهة مطرح شده، منتفی است چون کمال، صفت عامی است که شامل تمام صفات خوب ظاهری و باطنی می شود مثل با ایمان و دیندار بودن، اخلاق خوب و خانوادة اصیل داشتن و ..... و یا زیبا بودن و ..... .
بنابراین اگر آیه این طور ترجمه شود که خدا به رسولش صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرماید: «بعد از این (زنان) دیگر بر تو حلال نیستند و نمی توانی همسرانت را به همسران دیگری مبدل کنی هر چند از کمال او خوشت بیاید و یا خوبی او مورد توجه تو واقع شود»، یعنی هر چند آن زن تمام شرایط مناسب و لازم و صفات کمالیه را هم دارا باشد (نه فقط زیبایی ظاهری به تنهایی)، باز نمی توانی با او ازدواج کنی. و لذا این احتمال نیز که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برای انتخاب همسر فقط ملاکش زیبایی زن بوده ، منتفی است چون مسلّماً هر فردی برای ازدواج به دنبال کسی است که هر چه بیشتر صفات کمالیة ظاهری و باطنی را توأماً داشته باشد و این از نظر دین نیز امر ناپسندی نیست. ولی اگر در انتخاب همسر امر دائر شود بین اینکه یا باید دین و ایمان و صفات کمالیة باطنی را در نظر گرفت و یا زیبایی و دیگر صفات ظاهری را، اینجاست که اسلام می گوید اصل، صفات باطنی و معنوی است و نباید فقط صفات ظاهری فرد ملاک انتخاب باشد. اما اگر فرد مورد نظر هر دو را با هم دارا باشد، چه بهتر که نورٌ علی نوراست.(2)
ص: 254
اما بر فرض که کلمة «حُسن» در این آیه، به «جمال و زیبایی ظاهر» نیز معنا شود، مسلّم است که همانند آیات 44 تا 46 سورة حاقه، در اینجا نیز خدای متعال با نزول این آیه فقط احتمال عقلی این مسئله را منتفی نموده و گر نه از نظر احتمال عقلائی اصلاً ممکن نیست(1) که شخصی همچون پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فقط به
ص: 255
خاطر ملاک زیبایی با زنی ازدواج نماید. فردی که برگزیدة خداوند برای به سعادت رساندن انسان ها است و مکرراً خودش و اهل بیت طاهرینش علیهم السلام به امت توصیه نموه اند که در انتخاب همسر، ملاک اصلی شما دین و ایمان باشد و با زن به خاطر زیبایی ظاهری اش ازدواج نکنید(1)
و حتی زنی را که فقط زیبایی ظاهری
ص: 256
دارد ولی فاقد شرایط لازم و مهم برای ازدواج است را به سبزة مزبله تشبیه نموده اند،(1)حال چگونه ممکن است چنین پیامبری که قرآن کریم نیز او را به عنوان الگو و اسوه برای دیگران معرفی نموده،(2) خود در عمل کاری خلاف آنچه می گوید را انجام دهد؟!! و مصداق آیة «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ»(3) واقع گردد؟!!
ثالثاً - معمولاً کسی که مجذوب جمال زنان است، خصوصاً در دوران جوانی که اوج غرائز انسان است، اگر پیشنهاد مناسبی در این زمینه به او بشود، سعی می کند به هر بهانه ای هم که شده آن را رد نکند. ولی پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در همین سنین، هنگامی که کفار قریش می خواستند حضرت را تطمیع کنند و پیشنهاد کردند که به ایشان منصب و ثروت و هدایای مختلف بدهند و زنان ماهرو و پری پیکر را تسلیمش کنند، در پاسخ فرمودند:
ص: 257
«وَ اللَّهِ لَوْ وُضِعَتِ الشَّمْسُ فِي يَمِينِي وَ الْقَمَرُ فِي شِمَالِي مَا تَرَكْتُ هَذَا الْقَوْلَ حَتَّى أُنْفِذَهُ أَوْ أُقْتَلَ دُونَ» یعنی «هرگاه آفتاب را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند (سلطنت تمام عالم را در اختیار من بگذارند) از تبلیغ آئین و تعقیب هدف خود دست برنمی دارم و هدف خود را دنبال می کنم تا آن را به انجام برسانم و یا کشته شوم».(1)
همچنین عملکرد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در طول زندگی مبارکشان در مورد ازدواج های ایشان، کاملاً نشان دهندة این است که معیار اصلی انتخاب همسر برایشان زیبایی زن نبوده است:
معمولاً فردی که به خاطر زیبایی با زنان ازدواج می کند، زنان و دختران جوان و کم سن و سال را برای همسری انتخاب می کند اما پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ تا سن 25 سالگی که اوج جوانی و دوران طغیان و سرکشی غرائز است، اصلاً با زنی ازدواج نکرد و در آن سن نیز با حضرت خدیجه علیها السلام به خاطر مراتب ایمان و تقوی و کمالات معنوی این بانو ازدواج نمود(2) و حضرت خدیجه علیها السلام نیز به دلیل یک سلسله جهات
ص: 258
معنوی بود که با ایشان ازدواج نمود.(1) در حالیکه خود رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در عنفوان جوانی بود، و همسر ایشان زن بیوة چهل ساله ای بود که قبلاً نیز دو بار ازدواج نموده بود و 15 سال از پیامبر بزرگتر بود. پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از 25 سالگی تا 53 سالگی یعنی مدت بیست سال و اندی با حضرت خدیجه علیها السلام زندگی کرد و به این ترتیب دوران جوانی خود را پشت سر گذاشت و به سن کهولت رسید و تا این بانو در قید حیات بود زن دیگری نگرفت، با اینکه ازدواج های متعدد برای پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در سنین جوانی نه مانع اجتماعی داشت و نه شرائط سنگین مالی و نه کمترین نقصی محسوب می شد، زیرا مسئلة ازدواج متعدد در میان عرب، در آن روز بسیار ساده و عادی بود، به طوری که گاهی همسر اول به خواستگاری همسر دوم می رفت و هیچ گونه محدودیتی برای گرفتن همسر قائل نبودند.(2)
ص: 259
پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در سن پیری و در ده سال آخر عمر خود که مصادف با دورة جنگ های اسلامی در مدینه بود و زنان بی سرپرست در میان مسلمین زیاد بودند به دلائل اجتماعی و سیاسی زنان متعدد اختیار نمود و اکثریت این زنان نیز کم سن و سال نبودند و بزرگسال بودند و سنی از آنان گذشته بود و بیوه بودند و غالباً از شوهران سابق خود فرزندانی داشتند. تنها دوشیزه ای که پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با او ازدواج نمود عایشه بود و او به همین جهت همیشه تفاخر می کرد و می گفت من تنها زنی هستم که جز پیغمبر شوهر دیگری او را لمس نکرده است. البته عایشه نیز هنگامی که به همسری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ درآمد بسیار کم سن و سال بود و سال ها گذشت تا توانست یک همسر واقعی برای ایشان باشد و این نشان می دهد که ازدواج با چنین دختری نیز انگیزه های دیگری داشته و هدف اصلی چیز های دیگری بوده که قبلاً اشاره کردیم.(1)
همچنین معمولاً کسانی که مجذوب زیبایی زن می گردند و به این دلیل با زن زیبا و جوان ازدواج می کنند. با هر بار ازدواج مجدد، زنی زیباتر و جوانتر از زن قبلی را به همسری می گیرند، ولی روش پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با این گونه افراد خیلی متفاوت است. حضرت پس از عایشه که دوشیزه و باکره بود با زنان غیر باکره ازدواج نمود و پس از زنان جوانی مثل عایشه و ام حبیبه (که البته او نیز قبلاً ازدواج کرده بود) با ام سلمه که زنی سال دار و زینب دختر جحش که بیش از پنجاه سال داشت ازدواج نمود.(2)
ص: 260
رابعاً - نکتة قابل توجه دیگر اینکه حکم تحریم ازدواج در آیة 52 سورة احزاب، برای پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فقط در مورد زنان آزاد بود و در ادامة آیه ازدواج با کنیز برای ایشان استثنا شده و جایز بود، چون قرآن کریم می فرماید:
«إِلاَّ ما مَلَكَتْ يَمينُكَ» یعنی «مگر آنچه که به صورت کنیز در ملک تو درآید».
ولی با این حال، به گواهی تاریخ ایشان از آن به بعد از این استثناء نیز استفاده نکرد.(1) در حالیکه اگر واقعاً مِلاک ایشان برای ازدواج منحصراً زیبائی بود، براحتی می توانست با کنیزان زیبا ازدواج کند.
بنابراین با دقت در این نکات و خصوصیات روش پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، دیگر هیچ جای شک و شبهه ای برای شخص منصف باقی نمی ماند که هر یک از ازدواج های پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دارای حکمت و مصلحتی خاص بوده. قرائن زیادی در دست داریم که نشان می دهد ازدواج های پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لااقل در بسیاری از موارد جنبة سیاسی داشته است. ایشان با برخی از این زنان برای کسب نیرو و زیاد کردن کمک قبیله های آنان به جهت شکستن اتحاد نامقدس دشمنان اسلام ازدواج نمود و برخی دیگر از این ازدواج ها برای کاستن از عدوات، یا طرح دوستی و جلب محبت اشخاص و یا اقوام متعصب و لجوج بود و برخی دیگر برای شکستن سنت جاهلی و اجراء عملی حکم شرعی بود مثل ازدواج با زینب دختر جحش که مطلقة پسر خواندة پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بود و در نظر آنها زن پسر خوانده همچون زن پسر صلبی بر پدر حرام بود. و با برخی بیوه ها و پیرزن ها ازدواج نمود تا روشی شود برای تأمین مخارج زندگی این قبیل زنان که بیچاره و درمانده نشوند. گر چه دشمنان اسلام خواسته اند ازدواج های متعدد پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را دستاویز شدیدترین حملات مغرضانه قرار دهند و از آن افسانه های دروغین بسازند، ولی سن بالای پیامبر به هنگام این ازدواج های متعدد از یک سو، و شرایط خاص سنی و قبیله ای این زنان
ص: 261
از سوی دیگر، و قرائن مختلفی که به آن اشاره شد نیز از سوئی، حقیقت را آفتابی می کند و توطئه های مغرضان را فاش می سازد.(1)
« وَ السّلام ُعلي من اتّبع الهُدي »
4 / 10 / 1401 مطابق با ایام فاطمیه، اول جمادی الثانی 1444
ص: 262
1- قرآن کریم، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی دام ظله، خط مرحوم تبریزی، چاپ مشعر، قم، چاپ اول، 1387.
2- قرآن کریم، ترجمه الهی قمشه ای، خطاط احمد نیریزی، انتشارات دهاقانی، قم، چاپ چهارم، 1369.
3- قرآن کریم، ترجمه ابوالفضل بهرام پور، خطاط عثمان طه، چاپخانه بزرگ قرآن کریم، قم، چاپ دوم، 23/5/1390.
4- تفسیر المیزان، علامه طباطبایی رحمه الله، مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی رحمه الله، کانون انتشارات محمّدی، تهران (جلد 9 - مترجم: محمد جواد حجتی کرمانی، موسسه مطبوعات دارالعلم، قم، 1348 و جلد 7 - مترجم: محمد رضا صالحی کرمانی و جلد 6 - مترجم: عبدالکریم نیّری بروجردی).
5- تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی دام ظله،دار الکتب الاسلامیه، تهران.
6- مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی رحمه الله، ترجمه: موسوی کلانتری دامغانی، خوشنویس: افشاری، انتشارات ریحانه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، قم، چاپ اول، 1381.
7- مفاتیح الحیاة، آیت الله جوادی آملی، تحقیق و تنظیم: حجج اسلام محمد حسین فلاح زاده و یدالله مقدسی و محمود لطیفی و جعفر آریانی، مرکز نشر اسراء، قم، چاپ پنجاه و چهارم، پاییز 1391.
8- نهج الفصاحه، گردآورنده ابوالقاسم پاینده، با تصحیح و تنظیم عبدالرسول پیمانی و محمد امین شریعتی، انتشارات خاتم الانبیاء صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، اصفهان، چاپ پنجم، 1385.
9- نهج البلاغه امام علی علیه السلام ، مرحوم سید رضی، مترجم مصطفی زمانی، انتشارات نبوی، تهران، چاپ دوازدهم، پاییز 1377.
10- اصول کافی، کلینی رحمه الله، ترجمه و شرح حاج سید جواد مصطفوی، انتشارات مسجد چهارده معصوم علیهم السلام .
11- حلية المتقین، علامه مجلسی رحمه الله ، انتشارات قائم، تهران.
ص: 263
12- سخنان برگزیده از برگزیدگان جهان و تاریخ چهارده معصوم علیهم السلام ، سید ابراهیم میانجی، انتشارات کتاب فروشی مرتضوی، ذیقعدة الحرام 1394 هجری قمری.
13- یک هزار حدیث، هادی موحدی، انتشارات ارم، قم، چاپ هشتم، زمستان 1385.
14- تحریر الوسیله، سید روح الله موسوی خمینی رحمه الله، مکتبة العلمية الاسلامية، تهران.
15- ترجمه تحریر الوسیله، سید محمد باقر موسوی همدانی رحمه الله ، انتشارات دارالعلم، قم، چاپ پنجم، زمستان 1370 (جلد 2 - بهار 1368) و (جلد 4 - چاپ اول 1370).
16- رساله توضیح المسائل، امام خمینی رحمه الله، ناشر حوزه علمیه قم.
17- استفتائات حضرت امام خمینی رحمه الله ، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، پاییز 1380 (جلد 3 – چاپ اول 1382).
18- رساله نوین امام خمینی رحمه الله، جلد 4، ترجمه و توضیح عبد الکریم بی آزار شیرازی، مؤسسه انجام کتاب، دی ماه 1360.
19- رساله اجوبة الاستفتائات (ترجمه فارسی)، حضرت آیت العظمی حاج سید علی خامنه ای دام ظله، شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، چاپ هفتم، زمستان 1382.
20- رساله توضیح المسائل ،آیت الله محمد تقی بهجت رحمه الله ، انتشارات شفق، قم، 1375.
21- رساله توضیح المسائل، آیت الله بروجردی با حواشی مراجع بزرگ شیعه، انتشارات ایران، گردآورنده غلام حسین رحیمی اصفهانی.
22- مناسک عمره مفرده با حواشی مراجع تقلید، تهیه و تنظیم محمد حسین فلاح زاده، نشر مشعر، چاپ دوم، تابستان 1381.
23- پرسش ها و پاسخ های دانشجویی، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دام ظله در دانشگاه ها، جلد 13، ویژه محرم.
24- جواهر، محمد حسن نجفی، چاپ بیروت.
ص: 264
25- منتهی الآمال، شیخ عباس قمی رحمه الله ، تک جلدی، آدینه سبز، تهران، چاپ چهارم، 1390.
26- اخلاق محمدی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، عباس عزیزی، انتشارات صلاة، تهران، چاپ چهارم، 1386.
27- فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، مرکز انتشارات دار التبلیغ اسلامی، قم، چاپ سوم، 18/10/1351.
28- سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، مؤسسه امام صادق علیه السلام ، قم، چاپ بیست و دوم، بهار 1389.
29- سیری در سیرة نبوی، استاد شهید مطهری، انتشارات صدرا، قم، چاپ دهم، پاییز 1371.
30- بانوی نمونه اسلام، ابراهیم امینی، مرکز انتشارات دارالتبلیغ اسلامی، قم، چاپ سوم، شهریور 1349.
31- فاطمه زهراء علیها السلام ، علامه امینی، به کوشش حبیب چایچیان (حسان)، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، چاپ دوم، 1363.
32- زندگانی فاطمه زهرا علیها السلام ، آیت الله شهید دستغیب، انتشارات ناس، تهران، چاپ دوم، پائیز 1369.
33- تحلیل سیرة فاطمه زهراء علیها السلام ، تحقیق و نگارش علی اکبر بابا زاده، انتشارات انصاریان، قم، چاپ اول، زمستان 1374.
34- صدای فاطمی فدک، محمد باقر انصاری و سید حسین رجایی، انتشارات دلیل ما، قم، چاپ یازدهم، بهار 1389.
35- چشمه در بستر، مسعود پور سید آقایی، انتشارات حضور، قم، چاپ دوم، پاییز 1375.
36- حماسه حسینی، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، چاپ نوزدهم، بهار 1374 (جلد سوم – چاپ هفدهم ).
ص: 265
37- سید الشهداء، شهید آیت الله دستغیب، مؤسسه دارالکتاب (جزایری)، قم، چاپ چهارم، تابستان 1373.
38- لمعات الحسین علیه السلام ، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی، انتشارات علامه طباطبایی، مشهد مقدس، چاپ سعدی، طبع سوم، ذی الحجة الحرام 1416 هجری قمری.
39- مقتل امام حسین علیه السلام ، گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم علیه السلام ، مترجم: جواد محدثی، شرکت چاپ و نشر بین الملل وابسته به مؤسسه انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ اول، زمستان 1381.
40- فضایل و سیرة امام حسین علیه السلام در کلام بزرگان، عباس عزیزی، انتشارات صلاة، چاپ بیست و یکم، پاییز 1381.
41- زندگانی حضرت زینب علیها السلام ، شهید آیت الله دستغیب، انتشارات کاوه، چاپ آرمان.
42- 200 داستان از فضایل و کرامات و مصایب حضرت زینب علیها السلام ، عباس عزیزی، انتشارات سلسله، قم ، چاپ اول، فروردین 1378.
43- نجم الثاقب، آیت الله حاج میرزا حسین طبری نوری، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپخانه الهادی، قم، چاپ اول، 1410 هجری قمری.
44- مهدی موعود (ترجمه جلد 13 بحارالانوار)، ترجمه علی دوانی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ بیست و ششم، بهار 1373.
45- فاطمه بنت اسد علیها السلام ، علی محمد علی دخیّل، ترجمه صادق آئینه وند، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ چهارم، 1365.
46- فاطمه دختر امام حسین علیه السلام ، علی محمد علی دخیّل، ترجمه صادق آئینه وند، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ چهارم، 1366.
47- ام البنین علیها السلام نماد از خود گذشتگی، محمد رضا عبدالامیر انصاری، ترجمه موسی دانش، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ چهارم، 1384.
48- مادران مسیح، سیمیندخت بهزادپور، به سفارش دفتر امور زنان سپاه، چاپ قلم گستر، تهران، چاپ اول، 1385.
ص: 266
49- حجاب در اسلام، حاج شیخ قوام وشنوی، ترجمه احمد محسنی گرگانی، چاپخانه حکمت، قم، چاپ چهارم، مرداد 1352.
50- مسئلة حجاب، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، چاپ هفتادم، اسفند 1385.
51- نظام حقوق زن در اسلام، استاد شهید مرتضی مطهری رحمه الله ، انتشارات صدرا، قم، چاپ هشتم، تیر ماه 1357.
52- عدل الهی، شهید مرتضی مطهری، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ هشتم، 1398 هجری قمری.
53- اخلاق جنسی، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، قم.
54- داستان راستان، شهید مرتضی مطهری، دفتر انتشارات اسلامی، قم، آبان 1343.
55- جلوه های معلمی استاد مطهری، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، انتشارات مدرسه، تهران، چاپ سوم، زمستان 1369.
56- بصیرت مطهر، عباس حیدرزاده، بیت الاحزان فاطمه علیها السلام ، قم، چاپ اول، 1389.
57- گناهان کبیره، شهید آیت الله دستغیب، مؤسسه مطبوعاتی دارالکتاب، قم، مرداد 1361 (جلد دوم – انتشارات صبا، تهران، چاپ ششم، 21 رجب 1399).
58- تمثیلات، آیت الله حائری شیرازی، انتشارات شفق، قم، چاپ اول، فروردین 1372
59- پرتوی از اسرار نماز، استاد محسن قرائتی، ستاد اقامه نماز، قم، چاپ هفدهم، بهار 1378.
60- نماز شناسی، حسن راشدی، ستاد اقامه نماز، قم، چاپ اول، زمستان 1378.
61- نقش اجتماعی و حقوقی زن از دیدگاه شهید بهشتی، به کوشش علی محمدی گرمساری، نشر قدس، قم، چاپ نمونه .
62- زن در آئینه جلال و جمال، آیت الله جوادی آملی، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ اول، 1369.
ص: 267
63- جایگاه بانوان در اسلام، آیت الله العظمی حسین نوری همدانی، انتشارات مهدی موعود علیه السلام ، چاپ هشتم، زمستان 1389.
64- ریاحین الشریعة، ذبیح الله محلاتی، ناشر چاپی: دارالکتب الاسلامیه، ناشر دیجیتالی: مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان .
65- ازدواج در اسلام، علی مشکینی، ترجمه احمد جنّتی، چاپخانه مهر استوار ، چاپ دوم ، 5/9/1352.
66- رسول تُرک آزاد شدة امام حسین علیه السلام ، محمد حسن سیف اللهی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم، چاپ اول، زمستان 1379.
67- تندیس اخلاص، محمد محمدی ری شهری، انتشارات دارالحدیث، چاپ دوم، 1376.
68- کودک از نظر وراثت و تربیت، دانشمند معظم جناب آقای فلسفی، هیئت نشر معارف اسلامی، تهران، چاپ دوازدهم، آذر 1342.
69- پرورش مذهبی کودک، دکتر علی قائمی، انتشارات رشاد، قم، اسفند 1358.
70- پا به پای آفتاب، امیررضا ستوده، نشر پنجره، تهران، چاپ اول، بهار 1373.
71- صعود چهل ساله، سید محمد حسین راجی و سید محمد رضا خاتمی، انتشارات معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، 1397.
72- ماهنامه فرهنگی اجتماعی دیدار آشنا، صاحب امتیاز: دکتر علی مصباح، شماره مخصوص، تاریخ 6/1381، قم.
73- (مجله) گلچین میلاد 3، ویژه دانش آموزان دوره تحصیلی راهنمایی، کمیته فرهنگی ستاد بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی (ره)، تهیه و تنظیم: دبیرخانه مسابقات سراسری میلاد، چاپ مؤسسه اطلاعات شرکت ایرانچاپ، سال 1378.
74 - (بروشور) گل عفاف، جواد محدثی، مسجد مقدس جمکران.
75- (بروشور) یک میدان و دو هجوم، جواد محدثی، مسجد مقدس جمکران.
76- بینش اسلامی سال اول و دوم و سوم دبیرستان، محمد علی سادات و محمد علی جواهریان و دفتر برنامه ریزی و تألیف کتب درسی، شرکت چاپ و نشر ایران، تهران، 1372.
ص: 268
77- عربی دوم تجربی، عیسی متقی زاده، حمید رضا میرحاجی، عبدالعلی آل بویه لنگرودی، شرکت چاپ و نشر کتاب های درسی ایران، تهران، 1378.
78- قانون تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده، مصوب خرداد 1375، احمد حقانی، انتشارات مؤسسه فرهنگی آفرینه، تهران، چاپ اول، تابستان 1375.
79- قانون جدید مجازات اسلامی: کلیات - حدود - قصاص - دیات، مصوب 1/2/1392، تدوین جهانگیر منصور، نشر دیدار، تهران، چاپ چهارم، 1392.
80- قوانین و مقررات استخدامی، تدوین جهانگیر منصور، نشر دیدار، تهران، چاپ دوم، 1387.
81- فرهنگی جامع عربی - فارسی ، احمد سیاح ، کتابفروشی اسلام بازار شیرازی ، تهران ، چاپ هشتم ،اسفند 1354.
نرم افزارهای مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی:
1- اندرویدی جامع الاحادیث نور (2.0.1).
2- ویندوزی گنجینه روایات نور 2/1.
3- ویندوزی جامع الاحادیث نور 2 (نور 2).
4- ویندوزی جامع الاحادیث 5/3 (نور 3).
5- ویندوزی جامع تفاسیر نور (نور الانوار 3).
سایت ها:
1- جامع امام خمینی رحمه الله.
2- دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای دام ظله.
3- پرسمان دانشگاهیان (ستاد نمایندگی مقام معظم رهبری دام ظله در دانشگاهها، اداره تبلیغ نوین).
4- سایت رسمی دفتر مرجع عالیقدر آقای سید علی حسینی سیستانی دام ظله.
5- دفتر آیت الله مکارم شیرازی دام ظله.
6- پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله مکارم شیرازی دام ظله.
7- پایگاه نشر آثار و اندیشه های حضرت آیت الله حائری شیرازی رحمه الله.
ص: 269
8- پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله حسینی بوشهری دام ظله.
9- کانون فرهنگی بانو امین رحمه الله .
10- مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام .
11- مدرسه فقاهت.
12- جامعة المصطفی العالمية، مجتمع آموزش عالی قرآن و حدیث.
13- حدیث نت.
14- اسلام کوئست نت.
15- خبرگزاری رسمی حوزه.
16- پایگاه اطلاع رسانی حوزه.
17- سازمان تبلیغات اسلامی.
18- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
19- اداره کل پژوهش های اسلامی رسانه ای، گزیده های معارفی.
20- زندگینامه علمای عرفان.
21- ویکی فقه.
22- ویکی شیعه.
23- ویکی پدیا.
24- گناه شناسی.
25- مشرق نیوز.
26- افکار نیوز.
27- پایگاه خبری (تحلیلی قدس آنلاین).
28- احزاب (جامعه و سیاست).
29- تبیان.
30- پرتال امام خمینی ( رحمه الله ).
31- پرتال جامع علوم انسانی.
32- وبلاگ زینبیه.
ص: 270