مطلع عشق: گزیده ای از رهنمودهای حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی به زوجهای جوان

مشخصات کتاب

سرشناسه : خامنه ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، ‫1318 -

عنوان و نام پديدآور : مطلع عشق: گزیده ای از رهنمودهای حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی به زوجهای جوان / گردآورنده محمدجواد حاج علی اکبری.

مشخصات نشر : تهران : موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، انتشارات انقلاب اسلامی ‫، 1392.

مشخصات ظاهری : ‫218 ص.

شابک : ‫100000 ریال ‫ : 978-964-2951-75-8 ؛ ‫100000 ریال (چاپ دوم) ؛ ‫100000ریال (چاپ سوم)

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

يادداشت : چاپ دوم و سوم: 1392.

يادداشت : این کتاب در سال های 1392-1399 تجدید چاپ شده است .

يادداشت : چاپ شانزدهم: 1399.

يادداشت : چاپ چهاردهم: 1399.

يادداشت : چاپ هفدهم و هجدهم: 1400.

موضوع : خامنه ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، ‫1318 - ‫-- نظریه درباره زناشویی

شناسه افزوده : حاج علی اکبری ، محمدجواد، ‫‫ 1345 - ، گردآورنده

شناسه افزوده : موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی. دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای"مد ظله العالی". انتشارات انقلاب اسلامی

رده بندی کنگره : ‫DSR1692 /ز93 ‫ م6 1392

رده بندی دیویی : ‫ 955/0843 ‮

شماره کتابشناسی ملی : 3228926

اطلاعات رکورد کتابشناسی : ركورد كامل

ص: 1

اشاره

مطلع عشق

گزیده ای از رهنمودهای حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی به زوجهای جوان

گردآورنده محمدجواد حاج علی اکبری.

موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی

انتشارات انقلاب اسلامی ‫، 1392

ص: 2

تصویر

ص: 3

ص: 4

مطلع عشق

گزیده ای از رهنمودهای حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی به زوجهای جوان

گردآورنده محمدجواد حاج علی اکبری.

موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی

انتشارات انقلاب اسلامی ‫، 1392

ص: 5

سرشناسه : خامنه ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، ‫1318 -

عنوان و نام پديدآور : مطلع عشق: گزیده ای از رهنمودهای حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی به زوجهای جوان / گردآورنده محمدجواد حاج علی اکبری.

مشخصات نشر : تهران : موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، انتشارات انقلاب اسلامی ‫، 1392.

مشخصات ظاهری : ‫218 ص.

شابک : ‫100000 ریال ‫ : 978-964-2951-75-8 ؛ ‫100000 ریال (چاپ دوم) ؛ ‫100000ریال (چاپ سوم)

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

يادداشت : چاپ دوم و سوم: 1392.

يادداشت : این کتاب در سال های 1392-1399 تجدید چاپ شده است .

يادداشت : چاپ شانزدهم: 1399.

يادداشت : چاپ چهاردهم: 1399.

يادداشت : چاپ هفدهم و هجدهم: 1400.

موضوع : خامنه ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، ‫1318 - ‫-- نظریه درباره زناشویی

شناسه افزوده : حاج علی اکبری ، محمدجواد، ‫‫ 1345 - ، گردآورنده

شناسه افزوده : موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی. دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای"مد ظله العالی". انتشارات انقلاب اسلامی

رده بندی کنگره : ‫DSR1692 /ز93 ‫ م6 1392

رده بندی دیویی : ‫ 955/0843 ‮

شماره کتابشناسی ملی : 3228926

اطلاعات رکورد کتابشناسی : ركورد كامل

ص: 6

سخن ناشر

نياز انسان به زندگى اجتماعى و تشكيل خانواده، نيازى فطرى است؛ و تطابقِ نيازهاى درونى و امكانات بيرونى - كه از مصاديقِ تامِّ حكمتِ الهى است - اين امكان را فراهم آورده تا انسانها با روى آوردن به ازدواج، به اين ميل باطنى و خواستۀ طبيعى خويش پاسخ دهند. تعليمات دينى، از جمله آياتِ قرآنى، در تبيين فلسفۀ ازدواج به همين اصل توجّه داشته و پيوند زناشويى را كه از زيباترين لحظاتِ زندگى زنان و مردان است، از آيات الهى و منشأ آرامش و آسايش مى داند:

وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها...(1)

و بقاى نسل را نتيجۀ اين امر مبارك و ميمون مى شمارد:

وَ اَللّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَنِينَ وَ حَفَدَةً ...(2)

رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) نيز ازدواج را سنّت خويش خوانده تا با انتساب اين كار به خود، بر ارزش آن بيفزايد و اهميّت آن را بر پيروانِ خويش بيشتر بنُمايد و بر انجام دادنِ به موقعِ آن تأكيد ورزد؛ و اين سنّت طبيعى را با سنّت الهى به هم آميزد تا مسلمانان به انگيزۀ پاداش و ثواب نيز به اين كار رغبت مضاعف ورزند و با تشكيل خانواده، در تربيت انسانهاى بافضيلت، متديّن، سالم و عاطفى بكوشند.

دينى شدن ازدواج در مكتب اسلام، پيوند زناشويى زن و مرد را از ساير اقوام و ملل ممتاز گردانيده است؛ خواندن صيغۀ عقد اگرچه از سوى مرد و زن مى تواند جارى شود، امّا اعتقاد عموم مؤمنين بر آن است كه براى تحكيم پيوند و افزايش

ص: 7


1- . سورۀ روم، آيۀ 21.
2- . سورۀ نحل، آيۀ 72.

بركت زندگى، اين كار را به وكالت به عالِمى آشناىِ با شريعت و صاحبْنَفَسى اهلِ حقيقت بسپارند تا به بركات اَنفاسِ قُدسى آن وجود الهى، خاطره اى خوش از آغاز زندگانى در دل نگاه دارند و نصايح و پندهاى او را آويزۀ گوش جان نمايند.

اين كتاب، مجموعه اى است از پندها و نصايح مقام معظّم رهبرى به زوجهاى جوانى كه توفيق يافته اند پيوند زناشويى خود را با آهنگ كلام ايشان، هماهنگ كنند و در آغاز زندگى از سرچشمۀ فيض و حكمت آن عالِم عارف بهره گيرند.

ايشان در مقام پدرى مهربان، مرادى دستگير، انديشمندى دورنگر و ژرف انديش و رهبر و راهنمايى فرزانه، در پس و پيشِ خواندنِ خطبۀ عقد، آميخته اى از حكمتهاى نظرى و عملى را با زبانى ساده و صميمانه به هم آميخته و شربتى به شيرينى زندگىِ اهل ايمان برايشان تدارك ديده و حكيمانه در كام تشنۀ آنها فرو ريخته است.

به منظور بهره مندى همگان از اين جارىِ زلال، مؤسسۀ پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى مصمّم گرديد تا نسبت به تدوين و تنظيم، چاپ و انتشارِ سخنان معظّمٌله در اين گونه «مراسم» اقدام نمايد، كه اين تصميم با همّتِ والاى حجت الاسلام والمسلمين آقاى محمّدجواد حاج على اكبرى، عملى گرديد و اينك آن مجموعه با عنوان «مطلع عشق» به نسل جوان و خواهندگان زندگى بانشاط تقديم مى گردد.

ص: 8

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله اقراراً بنعمهً و لااله الّا الله اخلاصاً لوحدانيته و الصّلوهًْ والسّلام على اشرف بريته و على الأصفياء من عترته. و بعد فقد كان من فضل الله على الأنام أن أغناهم بالحلال عن الحرام فقال و انكحوا الايّامى منكم و الصّالحين من عبادكم و امائكم إن يكونوا فقراءَ يغنهم الله من فضله و الله واسع عليم. و قال رسول الله (صلی الله علیه و آله):

من تزوّج احرز نصف دينه، فليتق الله فى النّصف الآخر.

و قال (صلی الله علیه و آله):

النّكاح سنّتى فمن رغب عن سنّتى فليس منّى.

ص: 9

ص: 10

فهرست مطالب

ديباچه 17

كلام اوّل: ازدواج؛ ناموس طبيعت، دستور شريعت 21

اشاره 23

هدف زندگى 25

ازدواج، يك ارزش اسلامى 26

خدواند اصرار دارد 27

خداوند از زن و مرد تنها خوشش نمى آيد 28

سنّت پيامبر: ازدواج به موقع 29

ازدواج در حال شور و شوق 30

ازدواج در آغازِ احساس نياز 31

بركات و فوايد ازدواج 32

شرايط كمالىِ ازدواج 33

كُفوْ بودن از نظر اسلام 34

هشيارِ عاقل يا مستِ غافل 35

شُكر نعمت ازدواج 36

مال و جمال، يا كمال ؟ كدام انگيزه ؟ 37

روش اسلام بهتر است 38

به همين آسانى! 39

مهم ترين فايده 40

كلام دوّم: كانون گرم خانواده 43

اشاره 45

كلمۀ طيّبه يا نهاد پاك 47

سلّول اصلى پيكرۀ اجتماع 48

ص: 11

خانوادۀ سالم، جامعۀ سالم 49

جامعۀ بى خانواده، خاستگاه مشكلات روانى 50

نسلهاى بى حفاظ 51

مختصّات خانوادۀ خوب 53

خانوادۀ سالم، انتقال فرهنگ 54

خانوادۀ سالم، آرامش افراد 55

انسان كه ماشين نيست! 57

خانوادۀ آرامتر با بهره ورى بيشتر 59

فرصتى براى تجديد قوا 60

احترام به قرارداد زناشويى 61

غريزۀ جنسى، نياز متقابل 62

تديّن؛ رمز مانايى خانواده 63

نقشِ زن و شوهر 64

خانواده در جوامع اسلامى 65

خانوادۀ ايرانى، الگوى جهانى 66

كلام سوّم: غروب عشق و قحطى عاطفه در غرب 67

اشاره 69

نسل بى هويّت 71

گناه كبيرۀ غرب 72

نه اُنسى، نه همسرى،... 73

آزادى جنسى، فروپاشى خانواده 74

عشق مصنوعى 75

پيامدهاى ازدواج به سبك غربى 76

غرب، در سراشيبى سقوط 77

دربه در به دنبال آرامش 78

گوش شنوا كو؟! 79

هدف شوم؛ راهكار شيطانى 80

فقط يك كلمه دربارۀ خانواده 81

كلام چهارم: حقوق متقابل زن و شوهر 83

اشاره 85

مثل دو نفر شريك، مثل دو نفر رفيق 87

مرد قوّام است و زن ريحان 88

ص: 12

جابه جايى نقشها ممنوع! 89

زن، گُل است نه كارپرداز شما 90

مرد بايد برود كار كند 91

نه مردسالارى و نه زن سالارى 92

تفاوت طبيعى زن و مرد 93

دو نگاه متفاوت، هر دو زيبا 94

حقّ واقعى، حقّ خيالى 95

بازى غرب 96

مرد بايد ضرورتهاى زن را درك كند 97

زنِ هوشمند، مرد را اداره مى كند 99

رهنمود اوّل: همسفر تا بهشت 101

اشاره 103

مفهوم خوشبختى 105

همديگر را بهشتى كنيد! 106

همديگر را خوشبخت كنيد! 108

تواصَوا بالحقّ و تواصَوا بالصّبر 109

مثل يك پرستار نه آقا بالاسر 110

مراقبت اخلاقى 111

رهنمود دوّم: بالاتر از واقعيت 113

اشاره 115

بالاتر از واقعيات زندگى... 117

اصل قضيه، عشق است 118

هر چقدر بيشتر، بهتر 119

از محبّت خارها گل مى شود 120

محبّت، دستورى و سفارشى نيست 121

عشق بازى دِگر و نفس پرستى دِگر است 122

گام اوّل: احترام متقابل 123

گام دوّم: اعتمادسازى 124

وفادارى كن تا جلب اعتماد كنى! 125

اعتماد، قراردادى نيست 126

ذوب كدورتها در لابه لاى محبّتها 127

بزرگ ترها هم كمك كنند 128

ص: 13

رهنمود سوّم: هنر تقسيم كار 129

اشاره 131

تقسيم كارها 133

به هم روحيه بدهيد 134

زمينه سازى براى موفقيت 135

شرط مهمِّ فعاليّت اجتماعى خانمها 136

تشويق يكديگر در ميدان مسابقۀ خيرات 137

غمخوارى، كمك واقعى 139

اهميّت فراوان مديريت كدبانو 140

بچه دارى، هنر بزرگ 141

جمعِ بين كار و زندگى 142

زن، قوى تر از مرد است! 143

به حضرت زهرا (علیها السلام) بنگريد 144

رهنمود چهارم: سازش و سازگارى 145

اشاره 147

امام (ره) فرمودند: برويد با هم بسازيد 149

سازگارى يعنى چه ؟ 150

يك تعبيرِ خوب اروپايى 152

هيچ انسانى بى عيب نيست! 153

علّت متلاشى شدن بنيان خانواده 154

سازگارى دوطرفه 155

رهنمودپنجم: زندگيشيرين 157

اشاره 159

شُكر عملى مهم است 161

اسرار زندگى را محكم نگهداريد 162

غمخوار هم باشيد 163

ساده زيستى و ميانه روى 164

مسابقۀ بدون برنده 165

قناعت براى همه مفيد است 167

از مراسم عروسى آغاز كنيد 169

حال پدر و مادر را رعايت كنيد 170

حجاب و عفاف 171

ص: 14

رهنمود ششم: هشدارها و يادآوريها 173

اشاره 175

حسادت و غيرت يكديگر را تحريك نكنيد! 177

تحقيرِ همسر، آغاز فروپاشى خانواده 178

ايده آل خواهى افراطى 179

معاشرتهاى غيرشرعى 180

حريم دارى و عفاف، سِپَر خانواده 181

رهنمود هفتم: آسان گيرى 183

اشاره 185

الف: مراسم (تشريفات) 189

تشريفات سادۀ ازدواج اسلامى 189

عقد اسلامى يا عقد جاهلى 190

آسان بگيريد، خداوند كفايت مى كند 191

با شادى و ميهمانى موافقيم، با اسراف نه 192

اين هتلها و سالنهاى پرخرج، عروسى را شيرين نمى كند 193

اشتباه بعضى از مسئولين 195

اين، آبرو و عزّت نيست 196

اهل تجمّل حسابشان خيلى سخت است 197

زحمت بيخودى 198

از خاندان پيامبر (صلی الله علیه و آله) تقليد كنيد 199

لباس عروس كرايه اى 200

ب: مهريّه، نشان ارادت يا قيمت گذارى ؟ 201

پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) سنّت مهريۀ جاهلى را شكست 201

چرا اصرار بر 14 سكه 203

مهريّۀ بالا بى احترامى به دختر است 204

مهرم حلال، جانم خلاص 205

مهريّۀ بالا، سدّ راه ازدواج جوانان 206

ج: جهيزيّه، توشۀ زندگى يا بهانۀ فخرفروشى ؟ 207

عزّت دختر به اخلاق است نه جهيزيّه 207

چشم و هم چشمى و معضل جهيزيّه 208

به فكر ديگران هم باشيد 210

جهيزيۀ بهترين عروس عالم 211

ص: 15

عروس خانمها شما نگذاريد 213

سخن آخر 215

جلسۀ عقد به پايان مى رسد! 217

پى نوشتها 219

ص: 16

ديباچه

هوالكريم الودود...

لحظات سخت انتظار رو به پايان است، انتظارى شيرين در آستانۀ دو رؤياى شورانگيز كه يك جا تعبير خواهد شد.

جوانانى مؤمن و نورانى كه در آستانۀ پيوند الهى و آسمانى خود قرار دارند. ميثاقى كه همۀ فرداهاى آنان را به هم پيوند خواهد زد. گرهى كه دو سرنوشت را به هم درمى آميزد. در يك سو، جمعى از عروسهاى جوان، لبريز از عاطفه و احساس و پُر از ناز و حيا، چشم به جادۀ زندگى با آرزوهاى رنگارنگ، در يك سو دامادهاى جوان، مصمّم و پراميد، غرق عشق و شيدايى، چشم به هدفهاى دور و دغدغه مند فراز و نشيبهاى زندگى و در سوى ديگر چشمان پر از مهر و آكنده از اشك شوق و دلهاى غرق شادمانى و سرور پدران و مادرانى كه لحظۀ پيوند گلهاى بوستان زندگى شان را انتظار مى كشند.

و همه منتظر و چشم به راه آمدن «او» هستند. «او» كه با سرانگشت كلام آسمانى خود دلهاى اين دلبران را براى هميشه به هم پيوند خواهد زد.

چه ميثاق پرفروغى! انجام فرمان الهى(1) و تماشاى يكى از زيباترين نشانه هاى خالق زيباييها(2)، هماهنگ با سنّت نبوى (صلی الله علیه و آله) و شيوۀ علوى (علیه السلام)(3).

دلهاى لبريز از مودّت خاندان پيامبر (صلی الله علیه و آله) كه در روزهايى ميمون و مبارك، براى فلاح و خوشبختى با يكديگر پيمان مى بندند. دو پرستو كه بال در بال هم، پروازى را تا آشيان قدس

ص: 17


1- . وَ أَنْكِحُوا اَلْأَيامى مِنْكُمْ وَ اَلصّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ ... سورۀ نور، آيۀ 23
2- . وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً ... سورۀ روم، آيۀ 21
3- . ألنّكاح سنّتى فمن رغب عن سنّتى فليس منّى. بحارالانوار، ج 100، ص 220.

و بهشت رضوان آغاز مى كنند.

همچنان كه در شريعت مصطفوى (صلی الله علیه و آله)، بناى «ازدواج» بر آسان گرفتن است، در عقد نيز تكلّفى وجود ندارد. عروس و داماد هم مى توانند با رعايت شرايط، صيغۀ عقد را بخوانند؛ امّا همه معتقدند كه براى تحكيم پيوند و افزايش بركت و شگون زندگى چه خوب است اين مرحله را به كسى بسپارند كه هم عارف به آداب شريعت باشد و هم صاحب جانى پاك و نَفَسى مقدّس، تا ميمنت وجود او چراغ عشقشان را روشن تر و حلاوت حضور «او» صحنۀ زندگى شان را شيرين تر نمايد.

و چه سعادتى! اگر مؤسّس اين بنيان، ولىّ فقيه زمان، محبوب دلهاى مؤمنان و نايب امام عصر - عجل الله تعالى فرجه شريف - باشد.

سالهاست كه اين افتخار بزرگ شامل حال جماعتى از زوجهاى جوان مى شود. و بدينسان براى آنها كه اين توفيق شامل حالشان مى شود، به يك كرشمه دو كار برمى آيد و به يك غمزه دو شكار!

شخص باصفايى جلوى جماعت قرار مى گيرد. همۀ عقدنامه ها همراه با يك دفتر همراه اوست. يك به يك نام همۀ عروسها و دامادها را مى خواند و تذكّرات لازم را مى دهد. وجه مشترك همۀ عقدنامه ها در ميزان مهريّه است. «14 سكه» فقط. و البتّه برخى به همراه آن، سفر به خانۀ خدا و عتبات عاليات و يا هديه اى معنوى را نيز مطابق سليقه و توافق آورده اند. اين، شرط حضور در چنين مجلسى است. او به تذكّرات خود ادامه مى دهد: «آقا، وكيل عقد از سوى عروس خانمها هستند و جناب آقاى محمّدى گلپايگانى، از دامادها وكالت خواهند گرفت.» عروسها از اين موهبت الهى احساس كرامت و سرافرازى مى كنند و زير چشم به دامادها فخر مى فروشند. دامادها اندكى دلخور مى شوند، ولى بعد با توجّه به اينكه اصل قضيه همان «أنكحت» است كه «آقا» مى گويد، خودشان را آرام مى كنند. به هر حال معلوم مى شود از همين اوّل بايد هواى خانم را داشت!

همه چيز مهيّاست...!

و لحظاتى بعد... پرده كنار زده مى شود و سيماى پرنور نايب مهدى - عجل الله تعالى فرجه الشريف - با هاله اى زهرايى (علیها السلام) و لبخندى آسمانى بر جمع طلوع مى كند. سرود جاودانى صلوات

ص: 18

بر لبها و جارىِ اشك شوق در چشمها حكايت دلهاى شيدايى است كه شاكرانه لحظه هاى شيرين وصال را جشن گرفته اند. «آقا» با چشمان مهربانشان همه جمع را سِير مى كنند و به حاضران خوش آمد مى گويند.

مطابق با شيوۀ اين محافل، ابتدا رهبر حكيم در جملاتى كوتاه و نغز، پدرانه و مُشفِقانه، گوهرهايى پرارج از حكمتهاى ناب و درسهاى زندگى را به رهروان جاده خوشبختى هديه مى دهند.

و من، سرخوش از جامهاى حكمت و شادكام از توفيق حضور در اين محفل عرشى، با خود مى گويم، كاش همۀ عروسها و دامادهاى سرزمين ايمان - كه فرزندان معنوى اين پدر مهربان و حكيم اند - در آغاز راه زندگى از اين حكمتها بهره مى بردند و براى سفر طولانى و پرمخاطرۀ خود از اين خوان كرم توشه اى برمى گرفتند.

بعد از بيان نكته ها، محبوب دلها، از يك يك عروس خانمها وكالت مى گيرند. اين جا ديگر كسى براى «بله» گفتن ناز نمى كند. بعد از چند نفر، آقا نام عروس ديگرى را مى خوانند و با ذكر مهريّه و يادآورى شروط، از او وكالت مى خواهند... برخلاف رويه دختر سكوت مى كند. جمع در حيرتى سنگين فرومى رود. آقا اندكى درنگ مى كنند؛ «اگر وكالت ندهيد عبور مى كنم...» دختر در حالى كه بغض گلويش را مى فشارد، لب باز مى كند: «آقا جون شرط داره!» تعجّب حاضران بيشتر مى شود. «چه شرطى دخترم ؟» «به شرط اينكه شما من و پدرم را در روز قيامت شفاعت كنيد.» و كسى از كنار جلسه ادامه مى دهد: «آقا! ايشان دختر سردار رشيد سپاه اسلام، شهيد... هستند.» جمع منقلب مى شود. آقا متواضعانه مى فرمايند: «دخترم! پدر عزيزِ شهيدِ شماست كه بايد از همه ما شفاعت كند!» مجلس با ياد لاله هاى زهرايى (علیها السلام) حال و هواى ديگرى مى گيرد. بهتر از هميشه مى توان حضور آن عرشيان را احساس كرد. اكنون آقاى محمّدى هم از دامادها وكالت گرفته اند و همه چيز براى اجراى صيغۀ عقد آماده است.

بسم الله و باالله و على سنّهًْ رسول الله و على منهاج اميرالمؤمنين...

اينك خداوند مهربان را شاكرم كه آرزوى مرا در آن محفل

ص: 19

شيرين به فضل و كرمش برآورده ساخت و با همّت دوستان عزيزم «مطلع عشق» براى همۀ طالبان نيك بختى مهيّا و در دسترس قرار گرفت. و امّا چند نكته دربارۀ اين مجموعه:

اوّل: اين «مجموعه» شامل چهار كلام و هفت رهنمود است. كلامها در حقيقت ره توشۀ نظرى به شمار مى روند. در كلامها، با دانستنيهاى ضرورى دربارۀ ازدواج و خانواده آشنا مى شويم. و در رهنمودها، مهارتهاى زندگى شيرين در پرتو آموزه هاى اسلامى را فرا مى گيريم. در آغازِ هر كلام و رهنمود، پنجره اى (اشاره) گشوده ايم تا به تماشاى بهترِ اين بوستانِ معانى كمك كند. در انتخاب عنوان براى فرازهاى گوناگون نيز كوشيده ايم تا در حدّ امكان منعكس كنندۀ مقصود اصلى متن باشد، و در همه حال سعى بر اين بوده است تا حال و هواى صميمى جلسات حفظ و منتقل شود.

دوّم: نكته هاى حاضر از مجموعه سخنان رهبر عالى قدر در جلسات عقد، طىّ يك دهۀ گذشته، فراهم آمده است و گزارشى از اين خطبه ها به حساب مى آيد. رهبر عزيز ما در اين مجالس در مقام بيان همۀ ديدگاههاى خود دربارۀ ازدواج و خانواده نبوده اند، بلكه به مناسبت آغاز زندگى جمعى از فرزندانشان، آنچه را كه اسرار كاميابى آنان مى دانسته اند، صميمانه تذكّر داده اند.

اگرچه مخاطب اين نكته ها در اكثر موارد جوانان آغازگر راه زندگى مشترك هستند، در عين حال، براى آنان كه سالهايى از شروع زندگى شان مى گذرد نيز سودمند و راهگشاست. در اين مجموعه پدران و مادران نيز با نگاه ناب اسلامى دربارۀ ازدواج، بيشتر آشنا مى شوند و به ويژه مخاطب رهنمود هفتم، آنان هستند.

سوّم: در پايان از همۀ عزيزانى كه اينجانب را در تدوين اين مجموعه گران بها يارى رساندند، به ويژه از مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى كه منابع اصلى را در اختيار نهادند، تشكّر مى كنم. تلاش خالصانۀ اين عزيزان را ارج مى نهم و برايشان آرزوى موفقيت مى كنم.

محمّدجواد حاج على اكبرى

ص: 20

كلام اوّل ازدواج: ناموس طبيعت، دستور شريعت

اشاره

ص: 21

ص: 22

اشاره

اينك لحظۀ پرشكوه يك پيوند آسمانى از راه رسيده است.

دو رهروِ جوان مى خواهند بر اساسِ خواست و رضاى خداوند، دست در دست هم، راه زندگى را به سوى هدف والاى آن سِير كنند.

راستى! اين چه ميثاق عميق و مهمّى است!

طبع و غريزه، «زوج» مى خواهد. روانِ پُرتلاطم «همسر» مى طلبد. روحِ بى قرار، بدون «او» احساس نقصان و كمبود مى كند. خداوند هر يك را بدون ديگرى نمى پسندد و پيامبر (صلی الله علیه و آله) «ازدواج» را سنّت خويش و راه رسيدن به رضاى الهى و صيانت بخشيدن به نيمى از دين معرفى مى كند.

مى خواهند بيشتر بدانند تا با هشيارى «بله» بگويند.

شنيدن از اين «سيّد» چقدر مغتنم است.

خوشا به حالشان!

ص: 23

ص: 24

هدف زندگى

زندگى يك كاروان طولانى است كه منازل و مراحلى دارد، هدف والايى نيز دارد. هدف انسان در زندگى بايد اين باشد كه از وجود خود و موجودات پيرامونش براى تكامل معنوى و نفسانى استفاده نمايد.

اصلاً ما براى اين به دنيا آمده ايم. ما در حالى وارد اين دنيا مى شويم كه از خود اختيارى نداريم. كودكيم و تحت تأثير هستيم، امّا تدريجاً عقل ما رشد مى كند و قدرت اختيار و انتخاب پيدا مى كنيم. اين جا، آن جايى است كه لازم است انسان درست بينديشد و درست انتخاب كند و براساس اين انتخاب حركت كند و به جلو برود.

اگر انسان اين فرصت را مغتنم بشمرد و از اين چند صباحى كه در اين دنيا هست خوب استفاده كند و بتواند خودش را به كمال برساند، آن روزى كه از دنيا خارج مى شود، مثل كسى است كه از زندان خارج شده و از اين جا زندگى حقيقى آغاز مى شود. (1)

ص: 25


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1380/11/18

ازدواج، يك ارزش اسلامى

مطلب اصلى و اوّل، اين است كه اين ازدواجى كه خداى متعال سنّت قرار داده و آفرينش هم آن را اقتضا مى كند، يكى از نعمتها و اسرار الهى و يكى از پديده هاى اجتناب ناپذير زندگى بشرى است.

مى شد كه خداوند در قوانين آسمانى، اين موضوع را لازم، واجب و حتمى و يا مجاز كند و مردم را رها كند تا يكى يكى بروند و با هم ازدواج كنند، امّا اين كار را نكرده است. بلكه ازدواج را يك ارزش قرار داده، يعنى كسى كه ازدواج نمى كند خود را از اين ارزش محروم نموده است. (1)

ص: 26


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/10/6

خدواند اصرار دارد

از نظر اسلام، تشكيل خانواده يك فريضه است. عملى است كه مرد و زن بايد آن را به عنوان يك كار الهى و يك وظيفه انجام بدهند. اگرچه شرعاً در زمرۀ واجبات ذكر نشده، امّا به قدرى تحريص و ترغيب شده است كه انسان مى فهمد خداى متعال بر اين امر اصرار دارد، آن هم نه به عنوان يك كارگزارى، بلكه به عنوان يك حادثۀ ماندگار و داراى تأثير در زندگى و جامعه. لذا اين همه بر پيوند ميان زن و شوهر تحريص كرده و جدايى را مذمّت نموده است. (1)

ص: 27


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/12/11

خداوند از زن و مرد تنها خوشش نمى آيد

خداوند متعال از زن و مردِ تنها خوشش نمى آيد، مخصوصاً آنهايى كه جوانند و بار اوّلشان است. مخصوص جوانها هم نيست. خداى متعال از زندگى مشترك و مزدوج خوشش مى آيد. (1)

آدمِ تنها، مرد تنها و زن تنها كه همۀ عمر را به تنهايى مى گذرانند، از ديد اسلام يك چيز مطلوبى نيست. مثل يك موجود بيگانه است در مجموعه پيكرۀ انسانى. اسلام اين طور خواسته كه خانواده، سلّول حقيقى مجموعۀ پيكرۀ جامعه باشد نه فرد تنها. (2)

ص: 28


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/11/20
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/10/5

سنّت پيامبر: ازدواج به موقع

روايت معروفى داريم كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده اند: نكاح سنّت من است. البتّه اين سنّت آفرينش است، سنّت ميان انسانها و همۀ اقوام و اديان است. پس چرا فرموده اند سنّت من ؟ چه اختصاصى وجود دارد؟ شايد از اين جهت باشد كه اسلام بر اين امر تأكيد بيشترى ورزيده و اين تأكيد در اديان الهى ديگر كمتر است. شما ملاحظه مى كنيد اين تأكيدى كه اسلام بر ازدواج كرده در اين مكاتب اجتماعى و فلسفه هاى رايج اجتماعى و سياستهاى معمولى دنيا، وجود ندارد. اسلام اصرار دارد كه پسرها و دخترها در همان سنينى كه براى ازدواج آماده اند ازدواج نمايند. (1)

نكاح، علاوه بر يك تقاضاى طبيعى، يك سنّت دينى و اسلامى نيز هست. بنابراين خيلى آسان است كه كسى از طريق اين اقدام و عمل كه طبيعت و نياز او آن را ايجاب مى كند، ثواب هم ببرد؛ چون سنّت است و به قصد اداى سنّت پيامبر و اطاعت امر ايشان به اين كار اقدام نمايد. (2)

ازدواج يك سنّت طبيعى و الهى است. اين را پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) به سنّت خودشان تعبير مى كنند. معنايش اين است كه در اسلام بر روى اين مسأله تأكيد ويژه اى شده. چرا؟ به خاطر اهميّت اين مسأله، به خاطر تأثير عميق تشكيل خانواده در تربيت انسان، در رشد فضايل، در ساخت و ساز انسان سالم از لحاظ عاطفى، روحى و تربيتهاى بعدى. (3)

ص: 29


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/6/28
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/11/9
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/4/29

ازدواج در حال شور و شوق

پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) اصرار داشتند جوانها زود ازدواج كنند - چه دخترها و چه پسرها - البتّه با ميل خودشان و با اختيار خودشان، نه اينكه ديگران برايشان تصميم بگيرند. ما هم بايد در جامعۀ خودمان اين را رواج دهيم. جوانها در سنين مناسب، وقتى از دوران جوانى خارج نشده اند، در همان حال گرمى و شور و شوق، بايد ازدواج كنند. اين برخلاف برداشت و تلقّى خيلى از افراد است كه خيال مى كنند ازدواجهاى دوران جوانى، ازدواجهاى زودرس است و ماندگار نيست. درست برعكس است، اين طور نيست. اگر درست صورت بگيرد، ازدواجهاى بسيار ماندگار و خوبى هم خواهد بود و زن و شوهر در چنين خانواده اى كاملاً با هم صميمى خواهند بود. (1)

ص: 30


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/12/23

ازدواج در آغازِ احساس نياز

اسلام اصرار دارد بر اينكه اين پديده در اوان خود، هرچه زودتر از آغاز احساس نياز انجام گيرد. اين هم از اختصاصات اسلام است، هرچه زودتر بهتر. زود كه مى گوييم يعنى از همان وقتى كه دختر و پسر احساس نياز مى كنند به داشتن همسر؛ هرچه اين كار زودتر انجام بگيرد، بهتر است. علّت چيست ؟ علّت اين است كه اوّلاً بركات و خيراتى كه در امر ازدواج وجود دارد در وقت خود و زودتر از اينكه زمان بگذرد و عمر تلف بشود، براى انسان حاصل خواهد شد. ثانياً جلوى طغيانهاى جنسى را مى گيرد. لذا مى فرمايد: من تزوّج احرز نصف دينه(1). طبق اين روايت معلوم مى شود كه نصف تهديدى كه انسان دربارۀ دين خود مى بيند از طرف طغيانهاى جنسى است كه خيلى رقم بالايى است. (2)

ص: 31


1- . بحارالانوار، ج 100، ص 219
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1380/12/9

بركات و فوايد ازدواج

فرصت ازدواج و آرام گرفتن در يك مجموعۀ خانواده، يكى از فرصتهاى مهم زندگى است. براى زن و مرد - هر دو - اين يك وسيلۀ آرامش و آسايش روحى و وسيلۀ دلگرم شدن به تداوم فعّاليّت زندگى است. وسيلۀ تسلّى، وسيلۀ پيدا كردن يك غمخوارِ نزديك كه براى انسان در طول زندگى لازم است. قطع نظر از نيازهاى طبيعى انسان كه نيازهاى غريزى و جنسى مى باشد، مسألۀ توليد نسل و داشتن فرزند هم خود از دلخوشيهاى بزرگ زندگى است.

پس مى بينيد از هر دو طرف كه انسان نگاه مى كند، ازدواج يك امر مبارك و يك پديدۀ بسيار مفيد است. البتّه مهم ترين فايدۀ ازدواج، همان تشكيل خانواده است و بقيۀ مسائل، فرعى و درجۀ دو و يا پشتوانۀ اين مسأله است؛ مثل توليد نسل يا ارضاى غرايز بشرى، اينها همه درجۀ دو است، درجۀ اوّل همان تشكيل خانواده است. (1)

بناى نسل بشرى به ازدواج است. قوام عالم به ازدواج است. انتقال تمدّنها و فرهنگها به ازدواج است. بقاى استقلال جوامع - چه از لحاظ سياسى و چه از جهات ديگر - به ازدواج است. بركات فراوانى بر ازدواج وارد است. (2)

ص: 32


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1380/12/9
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/1/26

شرايط كمالىِ ازدواج

در شرع آمده كه پيوند ازدواج را محكم نگه داريد. بعد هم شرايط زيادى براى ازدواج در همۀ زمينه ها معيّن كرده است. در زمينۀ اخلاق و رفتار گفته: وقتى زن گرفتيد، وقتى شوهر كرديد، بايد اخلاقتان را خوب كنيد، بايد همكارى كنيد، بايد گذشت كنيد، بايد محبّت كنيد، بايد او را دوست بداريد و بايد به او وفادارى كنيد، اينها همه اش احكام شرع است، اينها همه اش دستورات است. (1)

و البتّه از لحاظ شرايط مادّى سهل ترين است. آنچه كه در ازدواج مهم است، رعايتهاى بشرى و انسانى است. رعايتهاى اخلاقى است كه دختر و پسر بايد با همديگر تا آخر عمرشان رعايت كنند و رعايت اصلى حفظ اين پيوند است. (2)

شرع مقدّس اسلام در روابط اجتماعى، اين امر انسانى را امضا كرده، امّا شرايطى براى آن قرار داده است. يكى از اين شروط اين است كه اين امر انسانى از حالت رابطۀ انسانى به يك معاملۀ تجارى و بده بستان مالى تبديل نشود. اين را شرع مقدّس دوست نمى دارد. البتّه اين شرايط، شرايط كمالند نه صحّت، امّا واقعاً شرطاند. (3)

ص: 33


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/10/6
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/10/6
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/9/4

كُفوْ بودن از نظر اسلام

در شرع مقدّس اسلام، آنچه كه معيّن شده است اين است كه دختر و پسر بايد كفو يكديگر باشند. و عمدۀ مسأله در باب كفو، عبارتست از ايمان؛ يعنى هر دو مؤمن، هر دو داراى تقوا و پرهيزگارى و هر دو معتقد به مبانى الهى و اسلامى و عامل به آنها باشند، اينكه تأمين شد، بقيۀ چيزها اهميّتى ندارد... وقتى تقوا و پاكدامنى و طهارت دختر و پسر معلوم شد، ساير چيزها را خداى متعال تأمين مى فرمايد.

در اسلام، ملاك اين همكارى كه اسمش زوجيّت است، عبارتست از دين و تقوا كه: المؤمن كفو المؤمنهًْ و المسلم كفو المسلمهً (1). اين ملاك دينى است.

البتّه در اين زمينه، هر كس در راه خدا جلوتر، پيشقدم تر، فداكارتر، آگاه تر و به دردبخورتر و براى بندگان خدا نافع تر باشد، اين بالاتر و بهتر است؛ ممكن است زن در آن حد نباشد، ايرادى ندارد. زن، خودش را به سمت او بكشاند. يا زن ممكن است بالا باشد، مرد بقدر او نباشد، پس مرد بايد خود را به سمت او بكشاند. (2)

ص: 34


1- . وسائل الشيعه، ج 20، ص 67
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/6/11

هشيارِ عاقل يا مستِ غافل

يك وقت انسان ازدواج مى كند و مى گويد: پروردگارا من ازدواج مى كنم - يا روحيه اش اين است، حالا ولو به زبان هم نياورد يا به ذهن هم نگذراند، با اين روحيه - يك نياز طبيعى خودم را برآورده مى كنم. اين نياز طبيعى هم فقط نياز جنسى نيست، بلكه زن و مرد هر دو به اين ازدواج، به اين با هم زندگى كردن، با هم تشكيل خانواده دادن و يك جمع به وجود آوردن، احتياج دارند. اين هم يك نياز است مثل نيازهاى ديگرى كه وجود دارد. مى گويد: پروردگارا من اين نياز را برآورده مى كنم، از تو هم متشكّرم كه اين امكان را در اختيار من گذاشتى، اين اجازه را دادى، و اين وسيله را فراهم كردى، همسر خوبى براى من پيدا شد و بعد از اين هم در زندگى جديد، در اين وضع جديد، سعى مى كنم كه آن طور كه تو مى خواهى عمل كنم. اين يك جور ازدواج كردن است. يك وقت هم نه، كسى كه ازدواج مى كند نه قدر خدا را مى داند، نه قدر آن همسر را مى داند، نه قدر اين فرصتى كه برايشان پيش آمده مى داند. مثل آدم مست و غافل. اين جور زندگى اگر هم پايدار بماند، شيرين نخواهد بود، همراه با انجام وظيفه نخواهد بود. (1)

ص: 35


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/11/28

شُكر نعمت ازدواج

اين مرحله از زندگى را كه وارد زندگى مزدوج مى شويد و تشكيل خانواده مى دهيد، يكى از نعمتهاى بزرگ الهى به حساب بياوريد و آن را شُكر بگذاريد. همۀ آنچه كه ما داريم از خداست ما بنا من نعمهٍ فمن الله(1)، امّا توجّه به اين نعمت خيلى اهميّت دارد. خيلى از نعم را انسان توجّه ندارد. بعضيها ازدواج مى كنند همه نوع خوبى هم گيرشان مى آيد، زندگى شيرين و خوبى را هم مى گذرانند ولى نمى فهمند كه اين چه نعمت بزرگى است، چه حادثۀ تعيين كننده و مهمى در زندگى است. وقتى نفهميدند، شكر آن را هم به جا نمى آورند و از رحمت الهى كه با شُكر متوجّه انسان مى شود، محروم مى مانند. لذا بايد انسان توجّه كند به اينكه چه نعمت بزرگى است و شُكر اين نعمت چگونه است ؟ يك وقت انسان در شُكر، فقط به زبان مى گويد كه خدايا شكر و در دل او هم خبرى نمى شود. اين لقلقۀ زبان است و ارزشى ندارد... امّا يك وقت هست كه انسان در دلش حقيقتاً از خداى متعال، سپاسگزار و متشكّر است. اين خيلى ارزش دارد. مى فهمد كه خداى متعال نعمتى به او داده و حقيقتاً ابراز تشكّر مى كند. اين همان شُكرِ خوب است. منتها وقتى ما از خداى متعالى متشكّر شديم، يك عملى، يك حركتى، يك موضع گيرى هم براساس اين تشكّر لازم مى آيد كه انجام دهيم. خيلى خوب، حالا كه خداى متعال اين نعمت را به شما داده است، شما بايد چكار كنيد؟ هيچ توقّع زيادى از ما نكرده اند... توقّعى كه از ما در مقابل اين نعمت دارند اين است كه با اين نعمت خوب رفتار كنيم... اين رفتار خوب را در اسلام معيّن كرده اند، كه همان اخلاق خانواده و حكمت خانواده است. اينكه در درون زندگى بايد چگونه رفتار كرد كه اين زندگى خوب باشد. (2)

ص: 36


1- . بحارالانوار، ج 49، ص 269
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1381/3/29

مال و جمال، يا كمال ؟ كدام انگيزه ؟

اگر چنانچه كسى به خاطر مال و جمال ازدواج كند، طبق روايت ممكن است خداى متعال مال و جمال را به او بدهد و ممكن هم هست ندهد. امّا اگر چنانچه براى تقوا و عفاف قدم بگذارد و ازدواج بكند، خداى متعال به او مال هم خواهد داد، جمال هم خواهد داد. ممكن است كسى بگويد جمال كه اعطاكردنى نيست؛ يك كسى يا جمال دارد يا ندارد! معنايش اين است كه چون جمال در چشم شما و در دل شما و در نگاه شماست، اگر انسان كسى را كه خيلى جميل هم نباشد، دوست داشت او را جميل مى بيند. وقتى كسى را دوست نداشت هر چقدر هم جميل باشد به نظر او جميل نمى آيد. (1)

ص: 37


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/10/13

روش اسلام بهتر است

هم در مسيحيّت و هم در يهوديّت و هم در اديان ديگر، اين انضباط [ازدواج] به شكلى ديگر البتّه هست. اسلام آنها را هم معتبر دانسته است. آنها را زن و شوهر دانسته است و فرزندان آنها را حلال زاده دانسته است. (1)

نحوه و نوع ازدواج در اسلام، بهتر از ازدواج بقيۀ اديان و بقيۀ ملل است. هم مقدّماتش، هم اصلش و هم ادامه و استمرارش طبق مصلحت انسان گذاشته شده است. البتّه ازدواجهاى بقيۀ اديان هم از نظر ما معتبر و محترم است، يعنى، همان عقدى كه يك مسيحى در كليسا يا يك يهودى در كنيسه انجام مى دهد يا در هر قوم و ملّتى، هر طورى انجام مى شود از نظر ما معتبر است و ما آن را براى خودشان باطل نمى دانيم وليكن اين روشى كه اسلام معيّن كرده، بهتر است. براى مرد حقوقى، براى زن حقوقى، براى زندگى آدابى، براى ازدواج روش و شيوه اى معيّن كرده است. اصل هم اين است كه خانواده بماند و خوشبخت باشد. (2)

ص: 38


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/5/11
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/1/19

به همين آسانى!

در اين عقدى كه ما مى خوانيم، در حقيقت دو طرف بيگانه از هم را با همين چند كلمه، با يكديگر متّصل و مرتبط مى كنيم، بطورى كه از همۀ عالم به هم، محرم تر و نزديك تر و مهربان تر مى شوند.

ثانياً؛ با اين عقد يك سلّول جديدى در پيكرۀ اجتماع، ايجاد مى كنيم كه اين پيكرۀ اجتماع از سلّولهاى خانواده ها تشكيل شده است.

ثالثاً؛ شما دو نفر هستيد، يكى خانم و ديگرى آقا كه هركدام نيازهايى داريد به جنس مخالف. آن نيازها را با اين چند كلمه «عقد» برطرف مى كنيم.

اين سه كار را ما انجام مى دهيم. اين اوّل كار است و پايۀ كار.

از اين جا به بعدش به عهدۀ خود شماست. (1)

ص: 39


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1373/12/11

مهم ترين فايده

مسأله ازدواج و تشكيل خانواده در شرع مقدّس امر بسيار مهمّى است و فوايد بسيارى هم دارد اما، مهم ترين فايده و هدف ازدواج، عبارتست از تشكيل خانواده. نفس اين علقۀ زوجيّت و تشكيل يك واحد جديد، مايۀ آرامش زن و مرد و مايۀ كمال و اتمام شخصيّت آنهاست. بدون آن هم زن و هم مرد ناقصند. همۀ مسائل ديگر فرع اين است. اگر اين كانون سالم و پايدار شد، بر روى آينده و بر روى همين وضع فعلى جامعه تأثير خواهد گذاشت. (1)

ازدواج، در حقيقت دروازۀ ورود به تشكيل خانواده است و تشكيل خانواده اساس همۀ تربيتهاى اجتماعى و انسانى است (2)

اصل در ازدواج عبارتست از پيوند زناشويى دختر و پسر و تشكيل خانواده. همين قدر كه دختر و پسر همديگر را ببينند و عقد شرعى جارى بشود و اينها با هم زن و شوهر بشوند، يك كانون خانواده بوجود آمده و يك خانوادۀ جديدى تشكيل شده است. شارع مقدّس خانوادۀ مسلمان و سالم را دوست دارد. وقتى خانواده تشكيل شد، بركات زيادى در آن هست، نيازهاى زن و شوهر تأمين مى شود، نسل بشرى ادامه پيدا مى كند... امّا اصل قضيه، فرزند، زيبايى و ثروت نيست. اصل قضيه اين است كه دو نفر با هم زندگى مشتركى را تشكيل مى دهند و اين محيط بايد يك محيط سالمى باشد. (3)

نفس ايجاد كانون خانوادگى و يك كانون جديد، از همه چيز مهمتر است. اساس خلقت بشر چه زن و چه مرد، اين طورى

ص: 40


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/2/10
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/5/18
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1373/9/23

است كه بايد يك زن و مرد مجتمعاً يك واحدى را تشكيل بدهند، تا زندگى راحت، بى دغدغه و آماده براى جوابگويى به نيازهاى بشر پيش برود. اگر اين نشد، يك پايه مهم از زندگى لنگ است. (1)

ص: 41


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/5/16

ص: 42

كلام دوّم: كانون گرم خانواده

اشاره

ص: 43

ص: 44

اشاره

اينك دختر و پسر عزيز جوان ما خوب مى دانند كه هدف اصلى در «ازدواج» و نتيجۀ عالى اين پيوند مقدّس «تشكيل خانواده» است.

در روزگار ما همه از خانواده مى گويند و دغدغۀ خانواده را دارند. جامعه شناسان اوّلين حلقۀ شكل گيرى بنيان جامعه را خانواده مى دانند. روانشناسان ريشۀ حالات روانى انسانها را در خانواده جستجو مى كنند. دانشمندان تربيت، نقطۀ عزيمت تربيت را خانواده مى دانند و مصلحان اجتماعى هر نوع تحوّل صلاح گرايانه را منوط به خانواده مى دانند و...

به راستى خانواده چقدر اهميّت دارد؟

نظر اسلام در اين باره چيست ؟

چگونه مى توان شالودۀ خانواده را محكم كرد؟

و...

شنيدن سخنان رهبر عزيز به عنوان يك دانشمند برجستۀ اسلامى و متفكّر زمان شناس در ترسيم جايگاه خانواده و نقشهاى گوناگون آن براى جوانانى كه در آغازِ تشكيل اين نهاد پُرارج هستند، راهگشاست:

ص: 45

ص: 46

كلمۀ طيّبه يا نهاد پاك

خانواده، كلمه اى طيّبه(1) است. كلمۀ طيّبه هم خاصيتش اين است كه وقتى يك جايى بوجود آمد، مرتب از خود بركت و نيكى مى تراود و به پيرامون خودش نفوذ مى دهد. كلمۀ طيّبه همان چيزهايى است كه خداى متعال آن را با همان اساس صحيح به بشر اهدا كرده. اينها همه كلمۀ طيّبه است؛ چه معنويّات و چه مادّيات. (2)

ص: 47


1- . اشاره به آيۀ كريمۀ: ضَرَبَ اَللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ ... سورۀ ابراهيم، آيۀ 24
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/12/15

سلّول اصلى پيكرۀ اجتماع

همچنان كه بدن انسان از سلّولها تشكيل شده كه نابودى و فساد و بيمارى سلّولها بطور قهرى و طبيعى، معنايش بيمارى بدن است و اگر توسعه پيدا كند به جاهاى خطرناكى براى كلّ بدن انسان منتهى مى شود، همين طور جامعه هم از سلّولهايى تشكيل شده، كه اين سلّولها خانواده اند. هر خانواده اى يكى از سلّولهاى پيكرۀ اجتماع و بدنۀ اجتماع است. وقتى اينها سالم بودند، وقتى اينها رفتار درست داشتند، بدنۀ جامعه، يعنى آن پيكرۀ جامعه سالم خواهد بود. (1)

ص: 48


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1381/3/8

خانوادۀ سالم، جامعۀ سالم

اگر در جامعه اى خانواده مستحكم شد و زن و شوهر حقوق يكديگر را رعايت كردند و با هم اخلاق خوش داشته و سازگارى نمودند و با همكارى هم مشكلات را برطرف نموده و فرزندان را تربيت كردند، جامعه اى كه اين طور خانواده ها را داشته باشد، به صلاح خواهد رسيد و نجات پيدا خواهد كرد و اگر مصلحى در جامعه باشد مى تواند اين طور جوامع را اصلاح نمايد. اگر خانواده اى نبود، بزرگترين مصلحين هم بيايند نمى توانند جامعه را اصلاح كنند. (1)

هر كشورى كه در آن بنيان خانواده مستحكم باشد، بسيارى از مشكلات آن كشور، بخصوص مشكلات اخلاقى و معنوى آن به بركت خانوادۀ سالم و مستحكم برطرف مى شود يا اصلاً بوجود نمى آيد. (2)

اين پيوند ازدواج و زناشويى، يكى از نعمات بزرگ الهى و يكى از اسرار آفرينش است و يكى از موجبات بقا و ماندگارى و صحّت و صلاح جوامع است. (3)

تشكيل خانواده اگر به شكل سالمى صورت بگيرد و اخلاق حاكم بر زوجين، صحيح و منطقى و منطبق با اصول شرع، با آنچه كه خداوند معيّن فرموده باشد، اين پايۀ اصلاح جامعه است و پايۀ سعادت همۀ افراد جامعه است. (4)

تشكيل بناى خانواده، يك نياز اجتماعى است، اگر چنانچه در يك جامعه اى، خانواده ها درست بودند، سالم بودند، استحكام داشتند، تزلزل نداشتند، حدود و ثغور خانواده محفوظ بود، اين جامعه مى تواند به خوبى اصلاح بشود. افرادش مى توانند رشد فكرى پيدا كنند و از لحاظ روحى كاملاً سالم باشند، مى توانند انسانهايى بدون عقده باشند. (5)

ص: 49


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/6/14
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/9/2
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/12/23
4- خطبۀ عقد مورخۀ 1381/3/8
5- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/5/11

جامعۀ بى خانواده، خاستگاه مشكلات روانى

جامعۀ بى خانواده جامعۀ آشفته اى است، جامعۀ نامطمئنى است. جامعه اى است كه در آن مواريث فرهنگى و فكرى و عقايد نسلها به يكديگر آسان منتقل نمى شود. جامعه اى كه در آن تربيت انسان به راحتى و روانى صورت نمى گيرد. اگر جامعه اى خانواده نداشته باشد يا خانواده در آن متزلزل باشد، انسان در بهترين پرورشگاههاى خود پرورش پيدا نخواهد كرد. (1)

خانواده كه نبود، نوجوان نيست، كودك نيست، انسان نيست، مرد و زن صالح نيست، اخلاق نيست، انتقال تجربيات مثبت و خوب و باارزش نسل گذشته به نسل بعد نيست. (2)

خانواده كه نبود، مركز توليد ايمان و دين باورى ديگر نيست. (3)

جوامعى كه در آن خانواده سست و بى بنياد است يا خانواده اى اصلاً تشكيل نمى شود يا كم تشكيل مى شود، يا اگر تشكيل شد متزلزل است و در معرض نابودى و فناست. در اين جوامع مشكلات روانى و عصبى بسيار بيشتر از آن جوامعى است كه در آنها خانواده هايى مستقر هستند و زن و مرد به يك نقطه و كانونى متّصلند. (4)

ص: 50


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/10/29
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/3/30
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/11/12
4- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/12/21

نسلهاى بى حفاظ

خانواده بنياد بسيار مهم و حائز اهميّتى است. فايدۀ خانواده در تربيت نسل بشر و ايجاد انسانهاى سالم از لحاظ معنوى و فكرى و روانى يك فايدۀ منحصربه فردى است. هيچ چيز جاى خانواده را نمى گيرد... وقتى نظام خانواده وجود داشته باشد، اين ميلياردها انسان، هركدامشان دو موكّل و دو پرستار ويژه دارند كه هيچ چيز جاى آن دو پرستار را نمى گيرد. (1)

خانواده يك محيط امنى است كه در آن چه فرزندان و چه خود پدر و مادر مى توانند روح و فكر و ذهن خود را در اين محيط امن و قابل اعتماد، سالم نگهدارند و رشد بدهند. وقتى خانواده سست شد، نسلهايى كه همين طور پشت سر هم مى آيند، بى حفاظاند. (2)

انسان براى تربيت است؛ انسان براى هدايت و تعالى و كمال است. اين نمى شود مگر در يك محيط امن؛ محيطى كه در آن عقده به وجود نيايد، انسان اشباع بشود، در آن تعليمات هر نسلى به نسل بعد منعكس بشود و از كودكى يك انسان تحت تعليم صحيح، روان، طبيعى و فطرى دو معلم كه نسبت به او از همۀ انسانهاى عالم مهربان ترند يعنى پدر و مادر قرار بگيرد. (3)

اگر خانواده اى در جامعه نباشد، همۀ تربيتهاى بشرى و همۀ نيازهاى روحى انسانها ناكام خواهد ماند زيرا طبيعت و ساخت بشرى اين گونه است كه جز در آغوش خانواده و در محيط خانواده و در آغوش پدر و مادر آن تربيت سالم و كامل و بى عيب و بى عقده و آن بالندگىِ لازم روحى پيدا نخواهد شد. انسان زمانى از لحاظ روحى و عاطفى، صحيح و سالم و كامل بار خواهد آمد كه در خانواده بار بيايد و در خانواده تربيت شود. اگر محيط زندگى آرام و مناسبى در خانواده حكم فرما باشد، مى توان خاطرجمع شد كه فرزندان از لحاظ ساختار عاطفى و

ص: 51


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1381/10/4
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/12/18
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/5/20

روانى سالم هستند. (1)

در خانواده، سه دسته انسان اصلاح مى شوند، يكى مردها كه پدران اين خانواده هستند، يكى زنها كه مادران اين خانواده اند و ديگر كودكان كه نسل بعدى اين جامعه هستند. (2)

ص: 52


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/5/11
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/2/19

مختصّات خانوادۀ خوب

خانوادۀ خوب يعنى، زن و شوهرى كه با هم مهربان باشند، باوفا و صميمى باشند و به يكديگر محبّت و عشق بورزند، رعايت همديگر را بكنند، مصالح همديگر را گرامى و مهم بدارند، اين در درجه اوّل.

بعد، اولادى كه در آن خانواده بوجود مى آيد، نسبت به او احساس مسئوليّت كنند، بخواهند او را از لحاظ مادّى و معنوى سالم بزرگ كنند. بخواهند از لحاظ مادّى و معنوى او را به سلامت برسانند، چيزهايى به او ياد بدهند؛ به چيزهايى او را وادار كنند، از چيزهايى او را بازدارند و صفات خوبى را در او تزريق كنند. يك چنين خانواده اى اساس همه اصلاحات واقعى در يك كشور است. چون انسانها در چنين خانواده اى خوب تربيت مى شوند، با صفات خوب بزرگ مى شوند. با شجاعت، با استقلال عقل، با فكر، با احساس مسئوليّت، با احساس محبّت، با جرأت، جرأت تصميم گيرى، با خيرخواهى - نه بدخواهى - با نجابت، خب وقتى مردم جامعه اى اين خصوصيّات را داشته باشند، يعنى خيرخواه و نجيب و شجاع و عاقل و متفكّر باشند و قدرت اقدام داشته باشند، اين جامعه ديگر روى بدبختى را نخواهد ديد. (1)

ص: 53


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/9/12

خانوادۀ سالم، انتقال فرهنگ

انتقال فرهنگها و تمدّنها و حفظ اصول و عناصر اصلى يك تمدّن و يك فرهنگ در يك جامعه و انتقالش به نسلهاى پى درپى، به بركت خانواده انجام مى گيرد. (1)

اساس ازدواج و مهم ترين مصلحت ازدواج، عبارتست از تشكيل خانواده. علّت هم اين است كه اگر خانوادۀ سالمى در يك جامعه اى وجود داشته باشد، آن جامعه سالم خواهد شد و مواريث فرهنگى خودش را به صورت صحيح منتقل خواهد كرد. در آن جامعه تربيت كودكان به بهترين وجه صورت مى پذيرد. لذاست كه در آن كشورها و جوامعى كه خانواده دچار اختلال مى شود معمولاً اختلالات فرهنگى - اخلاقى بوجود مى آيد. (2)

اگر نسلها بخواهند فرآورده هاى ذهنى و فكرى خود را به نسلهاى بعدى منتقل كنند و جامعه از گذشته خودش بخواهد سود ببرد، اين فقط با خانواده ممكن است. در محيط خانواده است كه اوّل بار، همۀ هويّت و شخصيّت يك انسان براساس فرهنگ آن جامعه شكل مى گيرد و اين پدر و مادرند كه بطور غيرمستقيم و بدون اينكه تحميلى باشد، بدون اينكه خود آنها تصنّعى به كار ببرند، بطور طبيعى محتواى ذهن و فكر و عمل و معلومات و اعتقادات و مقدّسات و اينها را به نسل بعدى منتقل مى كنند. (3)

ص: 54


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/1/26
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/1/16
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/10/15

خانوادۀ سالم، آرامش افراد

نگرش اسلام به خانواده، نگرشى درست، نگرشى اصيل و يك نگاه همراه با اهتمام است كه خانواده اصل قرار داده شده و به هم زدن بنيان خانواده يا آشفته نمودن آن جزو بدترين كارهاست. (1)

خانواده در اسلام يعنى محل سكونت دو انسان، محلّ آرامش روانى دو انسان، محلّ انس دو انسان با يكديگر، محلّ تكامل يك نفر به وسيلۀ يك نفر ديگر، آن جايى كه انسان در آن صفا مى يابد، راحتى روانى مى يابد، اين محيط خانواده است. كانون خانواده در اسلام اين قدر اهميّت دارد. (2)

اسلام در بيان قرآن، در چندجا، اين آفرينش زن و مرد و همزيستى اينها و در نهايت زوجيّت آنها را براى آرامش و سكن براى زن و مرد شناخته است. (3)

در قرآن، آيۀ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها(4) آمده است. دو جا در قرآن، تعبير سكن - تا آن جايى كه من يادم هست - وجود دارد.(5) خداى متعال، زوج آدمى را از جنس او قرار داد، زوج زن را، زوج مرد را از جنس خود او قرار داده، «لِيَسْكُنَ إِلَيْها» تا اينكه آدمى بتواند - چه زن و چه مرد - در كنار شوهر يا همسر، احساس آرامش كند. (6)

اين آرامش، سكونت و نجابت از تلاطمهاى روحى و اضطرابهاى زندگى است. ميدان زندگى، ميدان مبارزه است و انسان در او دائماً در معرض نوعى اضطراب است، اين بسيار چيز مهمى است. اگر اين آرامش و سكونت به نحو صحيحى تحقّق پيدا كند، زندگى سعادتمندانه مى شود، زن خوشبخت

ص: 55


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/10/15
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/10/4
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/9/6
4- . سورۀ اعراف، آيۀ 189
5- . وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها... سورۀ روم، آيۀ 21
6- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/10/5

مى شود، مرد خوشبخت مى شود، بچه هايى كه در اين خانه متولّد مى شوند و پرورش مى يابند، بدون عقده رشد خواهند يافت و خوشبخت خواهند شد. يعنى از اين جهت، زمينه براى خوشبختى همۀ اينها فراهم است. (1)

ص: 56


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/4/31

انسان كه ماشين نيست!

وقتى كه زن و شوهر در پايان كار روزانه يا در وسط روز بهم مى رسند، و همديگر را مى بينند، هر دو از هم توقّع دارند كه توانسته باشند محيط را شاد، سرزنده، قابل زيست و رفع كنندۀ خستگى ساخته باشند. اين توقّع بجايى است. اگر چنانچه بتوانيد اين كار را بكنيد، زندگى شيرين مى شود. (1)

انسان در تلاطمهاى زندگى كه ناشى از برخوردهاى ناگزير است، به دنبال يك فرصت مى گردد تا به آن پناه برد. اگر يك زوج باشند، در اين تلاطمها به يكديگر پناه مى برند، زن به شوهرش پناه مى برد و شوهر هم به زنش پناه مى برد. مرد در كشاكش زندگى مردانۀ خود، احتياج به يك لحظۀ آرامشى دارد تا بتواند راه را ادامه بدهد. آن لحظۀ آرامش كِى است ؟ همان وقتى است كه او در محيط سرشار از محبّت و عطوفت خانوادگى خودش قرار مى گيرد. با همسر خودش كه به او عشق مى ورزد، با اوست، در كنار اوست و با او احساس يگانگى مى كند. وقتى با همسر خود مواجه مى شود، اين همان لحظه آسايش و آرامش است. (2)

زن هم در كشاكش زندگى زنانۀ خود، با بحرانها و با تلاطمهايى مواجه مى شود. چه در محيط بيرون از خانه مشغول تلاش و فعّاليّت و كارهاى گوناگون سياسى و اجتماعى و... باشد يا در داخل خانه مشغول باشد كه زحمت و اهميّتش كمتر از كار بيرون نيست. حالا زن در اين كشاكش به تلاطمهايى برخورد مى كند و چون روح او ظريفتر است، بيشتر به آرامش، به آسايش، به تكيه كردن به يك شخص مطمئن احتياج دارد. او كيست ؟ او شوهر است. (3)

انسان كه ماشين نيست، انسان روح است، انسان معنويّت است، انسان عواطف و احساسات است. حالا مى خواهد آرامش

ص: 57


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/1/24
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1381/6/6
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1381/6/6

پيدا كند. اين آرامش كجاست ؟ محيط خانواده است. (1)

محيط خانواده، محيط آرامش است. بايد محيط آرامش باشد. اين عاطفه اى كه در زن و مرد نسبت به هم وجود دارد، به اين آرامش درونى كمك مى كند. اين سكونت، اين آرامش، به معناى آرامش در مقابل حركت نيست، حركت خوب است؛ اين به معناى آرامش در مقابل تلاطم است.

انسان گاهى در زندگى اش دچار تلاطم مى شود. همسر، يك آرامشى به انسان مى دهد كه متلاطم نباشد. اين در صورتى است كه فضاى خانه، فضاى متلاطمى نباشد. (2)

ص: 58


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/11/16
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1381/3/8

خانوادۀ آرامتر با بهره ورى بيشتر

هر انسانى - هم زن و هم مرد - در طول زندگى، در شبانه روز مشكلاتى دارد و با پيش آمدها و حوادثى مواجه است. اين حوادث اعصاب را مى كوبد و خسته مى كند. انسانها را دچار ناآرامى و سراسيمگى مى كند. وقتى وارد محيط خانواده شد، اين محيط امن و امان به او تجديد قوا مى بخشد. او را آمادۀ يك روز ديگر و يك شبانه روز ديگر مى كند. خانواده براى تنظيم زندگى انسان خيلى مهم است. البتّه خانواده بايد خوب اداره بشود، بايد سالم اداره بشود. (1)

اين بهره اى كه مرد و زن از اين خانوادۀ آرام مى برند، بهرۀ كارى آنها را در بيرون خانواده بالا مى برد، به آن اهميّت و ارزش مى دهد، آن را باارزش و باكيفيّت مى كند. (2)

فرصت ازدواج و آرام گرفتن در يك مجموعۀ خانواده، يكى از فرصتهاى مهم زندگى براى مرد و زن است. اين يك وسيلۀ آسايش، آرامش روحى، وسيلۀ دلگرم شدن به تداوم فعّاليّت زندگى است، وسيلۀ تسلى، وسيلۀ پيدا كردن يك غمخوار نزديك است، كه براى انسان در طول زندگى بسيار لازم است (3)

ص: 59


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/10/29
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/12/15
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1380/12/9

فرصتى براى تجديد قوا

در داخل خانواده است كه مرد و زن - كه زوجين هستند - مى توانند تجديد قوا كنند، مى توانند همّت خودشان را براى ادامۀ راه آماده كنند. مى دانيد كه زندگى يك مبارزه است، كل زندگى عبارتست از يك مبارزۀ بلندمدّت، مبارزه با عوامل طبيعى، مبارزه با موانع اجتماعى، مبارزه با درون خود انسان كه مبارزۀ با نفس است. دائم انسان در حال مبارزه است. بدن انسان هم در حال مبارزه است. جسم انسان هم دائم دارد با عوامل مضر مبارزه مى كند، قدرت اين مبارزه وقتى در جسم باشد، جسم سالم است. در انسان، اين مبارزه بايد صحيح، منطقى، در جهت درست، با رفتارهاى صحيح و با ابزارهاى درست باشد.

اين مبارزه گاهى يك استراحت و يك باراندازى لازم دارد. اين يك سفر و يك حركت است. اين نقطۀ استراحت، داخل خانواده است. (1)

ص: 60


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1381/3/8

احترام به قرارداد زناشويى

خانواده يك قرارداد است، يك امر طبيعى نيست كه دو چيز را به هم وصل كرده باشند. نه! يك قرارداد است. يك امر اعتبارى است. ماندن او بسته به اين است كه طرفين قضيه و جامعه و قانون آن را محترم بشمارند. اگر به آن بى اعتنايى كردند، باقى نمى ماند. (1)

ص: 61


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/1/19

غريزۀ جنسى، نياز متقابل

اسلام همين غريزۀ جنسى را پشتوانۀ بناى خانواده قرار داده است، يعنى، وسيلۀ استحكام خانواده قرار داده است. يعنى چه ؟ يعنى وقتى زن و مرد عفيف اند و متدين و خداترس اند و طبق دستور اسلام از گناه در باب غريزۀ جنسى اجتناب مى كنند، طبعاً نياز زن و مرد به يكديگر در اين مورد بيشتر خواهد شد. وقتى به هم زيادتر احتياج داشتند، اين بناى خانواده كه پايه اصلى اش زن و مرد است، مستحكم تر خواهد شد. (1)

اسلام مى خواهد اين پشتوانه را از خانواده نگيرد. اسلام مى خواهد اين انسانها بيرون از محيط خانواده اين غريزه را اشباع نكنند، تا نسبت به خانواده بى قيد و بى اعتنا و لاابالى بشوند، لذاست كه جلوى راه را سد مى كند. (2)

ص: 62


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1380/12/9
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/12/18

تديّن؛ رمز مانايى خانواده

در بنا و تشكيل خانواده و در حفظ خانواده، بايد اين احكام اسلامى را رعايت كرد تا خانواده باقى بماند. لذا شما در خانواده هاى متدين كه زن و شوهر به اين حدود اهميّت مى دهند، مى بينيد كه سالهاى متمادى با هم زندگى مى كنند. محبّت زن و شوهر به يكديگر باقى مى ماند و جداييشان از هم سخت است و دل در گرو محبّت يكديگر دارند. اين حسن و اين محبّتهاست كه بناى خانواده را ماندگار مى كند و لذا اسلام به اين چيزها اهميّت داده است. (1)

اگر روشهاى اسلامى رواج پيدا كند، خانواده ها مستحكم خواهد شد. همچنان كه در گذشته هاى ما - نه در دوران منحوس پهلوى - آن وقتهايى كه هنوز ايمان مردم سالمتر و كاملتر و دست نخورده تر بود، در زمان قديم، خانواده مستحكمتر بود. زن و شوهر به هم علاقه مندتر بودند، فرزندان در محيطهاى امن و امان بيشترى پرورش پيدا مى كردند. حالا هم راه همين است. آن خانواده هايى كه جهات اسلامى را رعايت مى كنند، اينها غالباً خانواده هايى محكم تر، بهتر، قوى تر و محيط امن ترى براى فرزندان و كودكان خواهند بود. (2)

ص: 63


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/12/23
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/1/15

نقشِ زن و شوهر

دختر و پسر بايد سعى كنند اين پيوند را پاسدارى كنند. وظيفۀ يكى از آنها هم نيست كه بگوييم هر كارى يكى كرد ديگرى تحمّل كند. نه، بايد هر دو به هم كمك كنند تا اين كار صورت گيرد. (1)

نمى شود بگوييم شوهر سهم بيشترى دارد يا زن سهم بيشترى دارد، نه، هر دو در حفظ اين بنيان و در حفظ اين اجتماع دو نفره، كه بعدها به تدريج زياد مى شود، نقش دارند (2)

از هر چيزى كه محيط خانواده را متشنّج و دچار افسردگى و هيجانهاى بى مورد نمايد، اجتناب كنيد. هم زن و هم مرد بنا را بر سازش و همزيستى و همراهى بگذارند. آنچه در خانواده خيرات وجود دارد، مال زن و شوهر است و در نهايت مال فرزندان است، مال يك طرف نيست. اگر خداى ناكرده در محيط خانواده بى محبّتى و عدم اطمينان و صميميت باشد، رنجش مال هر دو طرف است. (3)

در استحكام بنيان خانواده، خود زن و شوهر بيشترين نقش را دارند. با گذشت خودشان، با همكارى خود، با مهربانى و محبّت و اخلاق خوب خودشان - كه از همه مهمتر هم محبّت است - مى توانند اين بنا را ماندگار و اين سازگارى را هميشگى بكنند. (4)

ص: 64


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/7/30
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/5/16
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/9/6
4- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/11/17

خانواده در جوامع اسلامى

در محيط اسلامى، زن و شوهر با هم اند، متعلّق به هم اند، در مقابل هم مسئول اند، در مقابل فرزندان مسئول اند، در مقابل محيط خانواده مسئول اند. ببينيد از نظر اسلام خانواده اين قدر مهم است. (1)

در محيطهاى اسلامى، خانواده آنچنان مستحكم است كه گاهى دو نسل هم مى گذرد و مى بينيد پدربزرگ و پدر و نوه در يك خانه دارند با هم زندگى مى كنند. اين چقدر ارزش دارد؟ نه اينها از آنها سير مى شوند، نه آنها با اينها بد مى شوند. همه به كمك هم مى آيند. (2)

در جوامع اسلامى، يعنى جوامع متديّن و مذهبى، مشاهده مى كنيم كه دو نفر آدم مدّت طولانى با هم زندگى مى كنند و اصلاً از هم سير نمى شوند، بلكه دلبستگى شان به هم بيشتر مى شود، انس و محبّت و وفايشان به همديگر بيشتر مى شود، اين همان خاصيت تدّين و ديندارى و مذهبى بودن و جهات خدايى را رعايت كردن است. (3)

در اسلام و در فرهنگ اسلامى، خانواده با دوام است. توى خانواده پدربزرگها و مادربزرگها و پدر و مادر هستند، نوه ها و نتيجه هايشان را مى بينند... سنّتها را به هم منتقل مى كنند. نسل گذشته مواريث خودش را به نسل بعد تحويل مى دهد. بريده و بى ريشه و تنها و بى عاطفه بار نمى آيند. (4)

ص: 65


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/6/18
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/10/20
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1380/1/2
4- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/5/24

خانوادۀ ايرانى، الگوى جهانى

بحمدالله، در كشور ما و در بسيارى از جوامع شرقى، بخصوص جوامع اسلامى، هنوز كمربند خانواده محفوظ است. آن پيوند خانوادگى، بحمدالله هست. آن صميميت و صفا و محبّت هست. زن دلش براى مرد خود مى تپد، مرد هم دلش براى زن خودش مى تپد، يكديگر را از اعماق دل دوست دارند و زندگى صميمى دارند. در جاهاى ديگر اين چيزها خيلى كم است. در كشورهاى ما بخصوص در ايران، اين زياد است. اين را تأمين كنيد. (1)

ص: 66


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/4/31

كلام سوّم: غروب عشق وقحطى عاطفه در غرب

اشاره

ص: 67

ص: 68

اشاره

براى تقويت حسّ قدرشناسى و سپاسگزارى نسبت به آنچه داريم، يك راه ميان بُر وجود دارد و آن ديدن حال و روز كسانى است كه از آن بى بهره و يا كم بهره اند.

براى پاسداشت نعمت بزرگى كه هنوز از آن بهره منديم، خوب است نيم نگاهى داشته باشيم به جوامعى كه به اين نعمت ممتاز خداوندى با عناوينى گوش نواز و دل فريب چوب حراج زدند و امروز تازيانۀ عذاب اين گناه كبيره بر سر و روى افسرده شان نواخته مى شود. «غرب» را مى گويم! يعنى همان سرزمين تاريكى كه مدّتها است خورشيد عشق از آسمان زندگى مردمانش غروب كرده است، و تمنّاى يك جرعه عاطفه را در چشمان كم فروغشان مى توان ديد. بحران خانواده، طوفان خشم الهى است كه طومار خوشبختى مردمان اين غربتكده را درهم مى پيچد. دلمان برايشان مى سوزد. كاش مى شد برايشان كارى كرد. امّا خيلى دير شده است. بهتر است به فكر خودمان باشيم و از حال كسانى كه حرمت خانواده را شكستند و با طوفان شيطانى شهوت مهار نشده تار و پود سعادت خود را گسستند، عبرت بگيريم. آنها به ما حسودى مى كنند. از حسود بايد ترسيد. از حسود بايد به خداوند پناهنده شد: وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ(1) .

ديدن عمق فاجعه آسان نيست. هنر غربيان در بَزَك كردن و سانسور و پوشش نامرئى پشت صحنۀ زندگى تباهشان زبانزد است.

نگاهى عميق مى خواهد و ديده ورى ژرف نگر تا از عمق فاجعه پرده بردارد! چه كسى بهتر از «آقا» ى عزيزمان!

ص: 69


1- . سورۀ فلق، آيۀ 5

ص: 70

نسل بى هويّت

امروز آنچه در كشورهاى غربى مشاهده مى شود عبارتست از نسلهاى بى هويت، نسلهاى درمانده و سرگشته، پدر و مادرهايى كه از فرزندانشان سالها خبر ندارند؛ در يك شهر هم زندگى مى كنند چه برسد به اينكه در شهر ديگرى باشند. خانواده هاى متلاشى شده، انسانهاى تنها... (1)

در كشورهاى اروپايى و آمريكايى... از زنهاى بى شوهر، مردهاى بى زن، آمارهاى بسيار بالا وجود دارد كه تبعاً بچه هاى بى پدر و مادر، بچه هاى ولگرد، بچه هاى جنايتكار حاصل آن است، در آن جا فضا، فضاى جنايت است. همين حرفهايى كه در خبرها مى شنويد: يك بچه ناگهان در مدرسه، خيابان، توى قطار قتل انجام مى دهد، تعدادى را مى كشد. يكبار و دوبار و يكى دو تا هم نيست. همين طور سطح جنايتكارها از لحاظ سنّى دارد پايين مى آيد. جوانهاى بيست ساله بودند، شدند جوانهاى شانزده - هفده ساله، حالا بچه هاى سيزده - چهارده ساله در آمريكا جنايت مى كنند. راحت آدم مى كشند. اين جامعه وقتى به اين جا مى رسد، ديگر تقريباً غيرقابل جمع كردن است. (2)

ص: 71


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/2/28
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/11/9

گناه كبيرۀ غرب

يكى از مشكلات دنياى غرب كه به تدريج پايه هاى تمدّن غرب را مثل موريانه مى خورد و عليرغم پيشرفتهاى صنعتى و علمى اش مشرف به سقوط و هلاكت است - البتّه در بلندمدت - همين قضيۀ بى توجّهى به خانواده است. نتوانستند خانواده را حفظ كنند. در غرب، خانواده، غريب، مورد بى اعتنايى و تحقير شده است. (1)

يكى از گناهان كبيرۀ تمدّن غرب نسبت به بشريت، اين است كه ازدواج را در چشم مردم سبك كرد. تشكيل خانواده را كوچك كرد، مثل لباس كه عوض مى كنند... قضيۀ زن و شوهرى را اين طور كردند. (2)

آن كشورهايى كه در آن خانواده دارد ضايع مى شود، در واقع پايه هاى مدنيّت آنها دارد مى لرزد و نهايتاً فرو خواهد ريخت. (3)

ص: 72


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/12/1
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/1/24
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/11/9

نه اُنسى، نه همسرى،...

در دنياى غرب با اينكه بسيارى از آنها از علم و ثروت و سياستهاى قوى در صدر حكومتها برخوردار هستند، ليكن زندگى آحاد مردم در مقياس خانواده، زندگى بسيار رقّت بارى است. اين اجتماعات فاميلى، اينكه بزرگترهاى فاميل و كوچكترهاى فاميل دور هم جمع شوند، به هم محبّت ورزند، با هم تبادل عاطفى داشته باشند، به هم كمك كنند، به هم برسند، همديگر را از خود بدانند، برادر با برادر، خانواده ها با هم يگانه و يكى باشند، اين طور چيزهايى كه الآن بين ماها رايج و معمولى است، در غرب از اين چيزها خبرى نيست. چقدر زنها تنها زندگى مى كنند. زنى كه تنهاست، از خانواده بريده و توى يك آپارتمان زندگى مى كند. شب برمى گردد توى خانه تنهاست، صبح برمى خيزد تنهاست. نه انسى، نه همسرى، نه فرزندى، نه نوه اى، نه خويشاوندى كه با او گرم بگيرد. انسانها در آن محيط اجتماعى، تك زندگى مى كنند. غالباً تنها هستند. چرا؟ چون محيط خانوادگى در آن جوامع فراموش شده است. (1)

امروز متأسفانه در غرب، انسان مشاهده مى كند كه كم كم كانونهاى خانواده يكى پس از ديگرى دارد از هم مى پاشد و از بين مى رود. آثارش هم همين بى هويّتىِ فرهنگى و فسادى است كه امروز دچارش شده اند. روزبه روز هم دارد بيشتر مى شود و بقاياى آنچه را كه داشته اند دارد از بين مى رود. (2)

ص: 73


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/8/5
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/4/18

آزادى جنسى، فروپاشى خانواده

در دنياى غرب و بخصوص در آمريكا و بعضى از كشورهاى اروپاى شمالى معروف است كه بنيان خانواده خيلى متزلزل است. چرا؟ علّت اين است كه در آن جاها آزادى جنسى و بى بند و بارى جنسى زيادتر است. وقتى بى عفتى رايج شد، يعنى مرد و زن اين نياز غريزى را در جايى ديگر غير از خانواده، غير از كانون خانواده، تأمين كردند، اين كانون خانواده در واقع يك چيز بى معناست: يك چيز تحميلى و تشريفاتى است. لذا از نظر عاطفى از هم جدا مى شوند. حالا ظاهراً جدايى بينشان نيست امّا به هم علاقه و دلبستگى ندارند. (1)

اگر انسانها رها بودند كه غريزۀ جنسى را هر طور مى خواهند اشباع كنند، يا خانواده تشكيل نمى شد يا يك چيز سست و پوچ و تهديدپذير و ويرانى پذيرى مى شد و هر نسيمى آن را به هم مى زد. لذا در هر جاى دنيا كه مى بينيد آزاديهاى جنسى هست، به همان نسبت خانواده ضعيف است؛ چون مرد و زن براى اشباع اين غريزه، احتياجى به اين كانون ندارند. امّا در آن جاهايى كه دين حاكم است و آزادى جنسى نيست، همه چيز براى مرد و زن هست، لذا اين كانون خانواده حفظ و نگهداشته مى شود. (2)

ص: 74


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1380/12/9
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1370/4/20

عشق مصنوعى

در بعضى از كشورهاى دنيا كه پيشرفت علم و تمدّن هم خيلى سريع است، زندگى بر آنها اين طور تحميل كرده كه اعضاى خانواده به هم چندان كارى ندارند. پدر يك جا مشغول، مادر يك جا مشغول؛ نه همديگر را مى بينند، نه براى هم غذا مى پزند، نه براى هم محبّتى و عاطفه اى نثار مى كنند، نه از هم دلجويى مى كنند، نه با هم كار واقعى دارند. آن وقت براى اينكه به سفارش روان شناسان امور كودكان عمل كرده باشند، با هم قرار مى گذارند يك ساعت معيّنى را، پدر و مادر بيايند خانه و يك محفل خانوادگى داشته باشند. براى اينكه بتوانند اين اجتماع خانوادگى را كه در يك خانوادۀ سالم بطور طبيعى وجود دارد، اينها به صورت تصنّعى براى خود بوجود بياورند. آن وقت اين خانم يا آقا مرتب ساعتش را نگاه مى كند كه ببيند اين ساعت كى تمام مى شود، چون مثلاً ساعت 6 يك جاى ديگر قرار دارد. اين طورى محفل خانوادگى درست نمى شود و بچه ها هم احساس انس نمى كنند. (1)

خانواده ها، آن جا گرم نيستند. خانواده اصلاً آن جا واقعيّت ندارد. يك مرد و زن با هم توى يك فضايى زندگى مى كنند امّا از هم جدايند. آن نشست و برخاستهاى خانوادگى، آن محبّتهاى خانوادگى، آن اُنسهاى فراوان به هم، اينكه مرد خودش را محتاج به زنش ببيند و زن خودش را محتاج به شوهرش ببيند، اينها ديگر نيست. دو نفرند به صورت قراردادى كه فقط در يك خانه اى زندگى مى كنند. اسمش هم هست كه با عشق شروع مى شود! (2)

ص: 75


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/4/22
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1373/9/2

پيامدهاى ازدواج به سبك غربى

در جوامع غربى جوانها، دورۀ نشاط جوانى و تندى احساسات و غرايز را آزادانه مى گذرانند و وقتى به خانواده و به ازدواج مى رسند كه در واقع بخش زيادى از ميل طبيعى آنها و غرايز آنها فرو نشسته است. آن شوق و محبّت و عشقى كه بايد در اعماق روح زن و شوهر جايگزين شود، در اينها نيست يا كم است. (1)

اينكه بعضى سن ازدواج را براى سالهاى ميانى عمر كه در غرب و تمدّن غرب معمول است، مى گذارند مثل اغلب چيزهايشان، غلط و برخلاف فطرت و مصلحت بشر و ناشى از اين است كه به شهوترانى و بى بند و بارى اقبال دارند. مى خواهند جوانى خود را به اصطلاح خودشان، با خوشى سپرى كنند، هوسرانيهايشان را بكنند، بعد كه از كار افتاده شدند و آتشهايشان فرو نشست، حالا سراغ خانواده بروند. ملاحظه مى كنيد كه در غرب زندگى خانوادگى اين طورى است. طلاقهاى زياد، ازدواجهاى ناموفّق، مرد و زنهاى بى وفا، تخطّيهاى جنسى فراوان، غيرتِ كم، زندگى خانوادگى به اين معناست. (2)

ص: 76


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/11/17
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/1/26

غرب، در سراشيبى سقوط

اگر شما امروز به بعضى از جوامع غربى نگاه كنيد، بخصوص آنهايى كه بيشتر آميخته به مسائل صنعت و ارتباطات صنعتى و ماشينى هستند، خواهيد ديد كه روزبه روز آلودگيها در آن جا زياد خواهد شد. آلودگىِ اخلاقى و فساد هم كه در جامعه اى رايج شود، آن جامعه را از هم خواهد پاشاند. حالا اينها مثل زلزله و سيل، بلاياى دفعى نيست. بلكه اينها بلاياى تدريجى است؛ منتها بى علاج. بلايايى است كه وقتى بر جامعه اى نازل شد، به زودى نمى فهمند، به تدريج مى فهمند.

آن وقتى كه بيمارى ضربه خودش را تا اعماق فرود آورد، آن وقت مى فهمند. آن وقت هم ديگر هيچ علاجى نخواهد داشت. الآن، جوامع غربى دارند به اين سمت حركت مى كنند، آن هم به سرعت. يعنى، حقيقتاً به نقطه هاى بسيار خطرناكِ سراشيبى رسيده اند... اين همه اش به اين خاطر است كه دخترها و پسرها در سنين مناسب، ازدواجهاى كامياب و ماندگار انجام نمى دهند. بعد هم محيطهاى خانوادگى كه آن جا تشكيل مى شود، محيطهاى محبّت نيست. (1)

در دنياى غرب، بنيان خانواده متزلزل شده است، خانواده ها دير تشكيل مى شوند، زود هم منهدم مى شوند. فساد و فحشا روزبه روز بيشتر مى شود، اگر اين اتفاق بطور كامل بيفتد، آن جامعه به بليّات عظيمى دچار خواهد شد، البتّه اين طور بيماريها و گرفتاريها، چيزهايى نيست كه ظرف 5 سال يا 10 سال خودش را نشان بدهد، لكن بعد از گذشت سالهاى متمادى وقتى كه اثر گذاشت، يك جامعه را به كلّى منهدم و نابود مى كند، ثروتهاى علمى و فكرى و مادّى و همه چيز را از بين مى برد. اين آينده در انتظار بسيارى از كشورهاى غربى است. (2)

ص: 77


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/12/23
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/8/3

دربه در به دنبال آرامش

الآن دنياى اروپا و آمريكا را نگاه كنيد، ببينيد اينها چقدر دچار اضطرابند. چقدر ناآرامى دارند. چقدر دنبال آرامش مى گردند. چقدر مصرف قرصهاى مسكن و خواب آور زياد است، چقدر جوانها به كارهاى بى قاعده دست مى زنند، موها را بلند مى كنند، لباسهاى تنگ مى پوشند. براى اين است كه از وضع جامعه ناراحتند. عصبانى و خشمگين اند. مى خواهند خودشان را به آرامش برسانند؛ آخرش هم با ناكامى مى ميرند. پيرمردها و پيرزنها در خانۀ سالمندان مى ميرند. بچه هايشان همراهشان نيستند. زنهايشان از آنها خبر ندارند. زن و شوهر از هم دورند (1)

در غرب فرزندانى كه نمى دانند پدر و مادرهايشان چه كسانى هستند، زيادند. زنان و مردانى كه با هم اسماً زن و شوهرند ولى سالهاى متمادى از همديگر هيچ اطلاعى ندارند، فراوانند. زنانى كه خاطرشان جمع باشد تا آخر عمرشان، تا دوران پيرى آنها، سايه اين مرد بر سرشان هست و با هم زندگى خواهند كرد، كم اند. مردانى كه خاطرشان جمع باشد كه اين همسرشان كه مورد علاقه شان هم هست، فردا نمى گذارد برود سراغ يك زندگى مستقل، كم هستند. (2)

ص: 78


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/1/22
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/5/11

گوش شنوا كو؟!

در خود آمريكا، نسبت رشدِ فساد، (انواع فسادهاى اخلاقى و جنسى و جنايت و قتل و...) در بين مردم و حتى كودكان زياد است. مطبوعات و هوشمندان جوامع غربى، دارند فرياد مى زنند، مقاله ها مى نويسند، حرفها مى زنند، هشدارها مى دهند، امّا به گوش كسى فرو نمى رود؛ يعنى علاج ندارد. وقتى كه وضعيت را از پايه و بنيان خراب كردند و سى، چهل يا پنجاه سال بر همين وضع گذشت، با هشدار و فرياد و فلان سياست اين مشكلات حل نخواهد شد. (1)

جوامع غربى خوشبختى ندارند. اين حرفى نيست كه من بزنم. حرفى است كه حالا ديگر متفكّرانشان، دلسوزانشان و كسانى كه صاحب درايت اند، صاحب عقل اند - نه سياستمدارها - آنهايى كه در متن جامعه هستند، الآن صدايشان بلند شده است. چرا؟ چون در آن جامعه وسايل خوشبخت زندگى كردن نيست. خوشبختى كه عبارتست از آرامش و احساس سعادت و امنيت. (2)

الآن هم كسانى كه با معارف جهانى آشنا هستند، مى دانند كه بخصوص بيشتر از همه جا آمريكا - البتّه كشورهاى اروپايى هم هستند - فرياد خيرخواهان و مصلحان و چيزفهمهايشان بلند شده كه بياييم يك فكرى بكنيم. البتّه به اين آسانى هم نه مى توانند فكر كنند و نه اگر فكر كنند به اين آسانى به علاج مى رسند. (3)

ص: 79


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/6/3
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/3/30
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/11/9

هدف شوم؛ راهكار شيطانى

آن كسانى كه مى خواهند در يك كشور يا جامعه اى نفوذ پيدا كنند فرهنگ آن جامعه را در مشت خود بگيرند و فرهنگ خود را به آنها تحميل نمايند، يكى از كارهايشان، معمولاً متزلزل كردن بنيان خانواده است. كما اينكه در خيلى از كشورها اين كار را متأسفانه انجام داده اند. مردها را بى مسئوليّت و زنها را بداخلاق كرده اند. (1)

انتقال فرهنگها و تمدّنها و حفظ اصول و عناصر اصلى يك تمدّن و يك فرهنگ در جامعه و انتقالش به نسلهاى بعد، به بركت خانواده انجام مى پذيرد. خانواده كه نبود، همه چيز متلاشى مى شود. اينكه مى بينيد غربيها در داخل كشورهاى شرقى و اسلامى و آسيايى، اين همه سعى مى كنند شهوترانى و فساد را رواج دهند، براى چيست ؟ يكى از علل آن همين است كه مى خواهند با اين كار خانواده ها را متلاشى كنند تا فرهنگ اين جوامع تضعيف شود؛ تا بتوانند سوار اينها شوند. چون تا فرهنگ يك ملّتى تضعيف نشود، كسى نمى تواند او را مهار كند، به دهان او دهنه بزند و سوار دوش او بشود. آن چيزى كه ملّتها را بى دفاع كرده است و در دست اجانب اسير مى كند، از دست دادن هويت فرهنگى است. اين كار هم با برهم خوردن بنيان خانواده ها در جامعه آسان مى شود.

اسلام مى خواهد اين را حفظ كند. اين خانواده را نگهدارد. زيرا در اسلام يكى از مهم ترين كارها براى رسيدن به اين اهداف، تشكيل خانواده و سپس حفظ بنيان خانواده است. (2)

ص: 80


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/12/18
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/1/26

فقط يك كلمه دربارۀ خانواده

من در يك سخنرانى در سازمان ملل، حدود يك ساعت و اندى راجع به خانواده صحبت كردم. بعد به من اطلاع دادند كه تلويزيونهاى آمريكا با اصرارى كه در سانسور كردن و خراب كردن حرفهاى ما دارند، روى اين صحبتها تكيه كرده و آن را چند بار پخش كرده و تفسير هم گذاشته اند. فقط به خاطر گفتن يك كلمه دربارۀ خانواده.

يعنى پيام متضمن مسأله خانواده، امروز براى غرب يك پيامى است مثل آب خنكِ گوارا. چون كمبود آن را حس مى كنند.

چقدر زنهايى كه تا آخر عمر تنها زندگى مى كنند. مردهايى كه تا آخر عمر تنها زندگى مى كنند. غريب و بى انس زندگى مى كنند. چقدر جوانانى كه به خاطر نبودِ خانواده، ولگرد مى شوند. در آن جا يا خانواده نيست يا اگر باشد، مثل نبودن است! (1)

ص: 81


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/9/24

ص: 82

كلام چهارم: حقوق متقابل زن و شوهر

اشاره

ص: 83

ص: 84

اشاره

با اجراى صيغۀ عقد و قبول پيمان ازدواج، دختر و پسر ديروز، زن و شوهر امروز مى شوند. خانوادۀ جديدى شكل مى گيرد و سلّول تازه اى در پيكر جامعه مى رويد. گرچه در نگاه خالق حكيم، زن و مرد در گوهر انسانى و روح آسمانى همتا و همسان اند، و سهم هر يك از حقيقت آدميّت به يك اندازه است، ولى حكمت الهى اين گوهر ملكوتى را در دو صدف زمينى با پيكره هاى متفاوت و ساختى ممتاز و البتّه نيازمند به يكديگر جاى داده است.

اين «زوجيّت» همان قانون فرازمند و سنّت جامع و زيبايى است كه بر سراسر آفرينش اين جهان حكم فرما است، و يكى از پرشكوه ترين نشانه هاى جمال معمار هستى به شمار مى رود.

«ازدواج» يعنى به هم رسيدن دو ستون براى برافراشتن بناى خانواده و به هم پيوستن اين دو كفه براى فراهم آمدن ترازوى زندگى انسانى!

حكمت تفاوتهاى طبيعى و اين جهانى در ساخت جسم و روان زن و مرد را در نقش مكمّل هر يك براى تشكيل اين واحد نوين - يعنى خانواده - مى توان يافت.

به راستى نقش هر يك از زوجين در ساختن خانواده چيست ؟ نقش كداميك مهم تر است ؟ آيا جاى هر يك را مى شود با ديگرى عوض كرد؟ حقوق متقابل آنان چگونه است ؟ و سهم هر يك از مواهب زندگى چه ميزان است ؟ و بالاخره... زن سالارى خوب است يا مردسالارى يا هيچ كدام ؟

و سؤالاتى از اين دست كه جز پاسخى استادانه، ذهنِ نگران عروس و داماد جوان ما را آرام و آسوده نمى كند. در آغاز راهِ زندگى چشم اميدشان به كلمات راهگشاى «استاد» ى است كه آشناى راه است و محرم دل!

ص: 85

ص: 86

مثل دو نفر شريك، مثل دو نفر رفيق

ما ديده بوديم كه گاهى مرد، زن را موجود درجۀ دو حساب مى كرد! امّا موجود درجۀ دو نداريم. هر دو مثل هم هستند، هر دو از حقوق برابرى در زمينۀ امور زندگى - مگر در جاهايى كه خداى متعال بين زن و مرد فرقى گذاشته كه آن هم روى مصلحتى است و به نفع مرد و به ضرر زن هم نيست - برخوردارند. بايد مثل دو نفر شريك، مثل دو نفر رفيق، در خانه با هم زندگى كنند... (1)

ص: 87


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/3/19

مرد قوّام است و زن ريحان

اسلام مرد را قوّام(1) و زن را ريحان(2) مى داند. اين نه جسارت به زن است نه جسارت به مرد. نه ناديده گرفتن حق زن است و نه ناديده گرفتن حق مرد؛ بلكه، درست ديدن طبيعت آنهاست. ترازوى آنها هم اتفاقاً برابر است؛ يعنى وقتى جنس لطيف و زيبا و عامل آرامش و آرايش معنوى محيط زندگى را در يك كفه مى گذاريم، و اين جنس مديريت و كاركرد و محلّ اعتماد و اتكا بودن و تكيه گاه بودن براى زن را هم در كفۀ ديگر ترازو مى گذاريم، اين دو كفه با هم برابر مى شود. نه آن بر اين ترجيح دارد و نه اين بر آن. (3)

ص: 88


1- . اشاره به آيۀ كريمۀ: اَلرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى اَلنِّساءِ ... سورۀ نساء، آيۀ 34
2- . اشاره به حديث معروف اميرالمؤمنين (علیه السلام): ألمرأهً ريحانهً و ليست بقهرمانهً ، بحارالانوار، ج 100، ص 253
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/12/22

جابه جايى نقشها ممنوع!

بعضى از مسلكهاى غلط كه مخصوص زنها هم نيست - مردها هم گاهى همان مسلكها را دنبال مى كنند - دنبال اين هستند كه بگويند: نه! بياييم اجناس اين ترازو (نقشهاى زن و مرد) را جابه جا كنيم. حالا اگر اين كار را بكنيم چه مى شود؟ جز اينكه اشتباه مى كنيد و جز اينكه بوستان به زيبايى و نيكى پرداخته شده را خراب مى كنيد؟ غير از اين، كار ديگرى نمى كنيد. فوايد همديگر را مى بريد، محيط خانواده را هم بى اعتنا مى كنيد. زن و مرد را نسبت به هم دچار ترديد و دودلى مى كنيد. آن محبّت و عشقى را كه مايه اصلى كار است، از دست مى دهيد.

گاهى اتفاق مى افتد مرد در خانه نقش زن را پيدا مى كند. زن حاكم مطلق مى شود و به مرد دستور مى دهد اين كار را بكن، آن كار را نكن. مرد هم دست بسته تسليم است. خب چنين مردى ديگر نمى تواند تكيه گاه زن باشد. زن يك تكيه گاه خوب را دوست مى دارد.

گاهى اوقات از اين طرف مرد چيزهايى را به زن تحميل مى كند؛ فرض كنيد كه تمام خريد و كار و سر و كله زدن با مراجعان با خانم است. چرا؟ چون من كار دارم، وقت ندارم. مبنا وقت نداشتن است! مى گويد بايد بروم اداره، كارها را بايد آن خانم انجام دهد. يعنى كارهاى بى جاذبه و سنگين براى زن. البتّه ممكن است چند صباحى سرگرمش كند، امّا كار او نيست. (1)

ص: 89


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/12/22

زن، گُل است نه كارپرداز شما

در روايات داريم المرأهًْ ريحانهًٌْ (1)، زن گل است. حالا شما ببينيد، اگر مردى با يك گُلى با خشونت و بى اعتنايى رفتار كند و پاسِ گُل بودن او را ندارد، چقدر ظالم و بد است. مثل تحميل كردن، زياده روى كردن، زياده خواهى كردنِ مردها از زنها، توقّعات بى جا و زيادى.

المَرأَهًُْ رَيحانَهًْ و لَيسَت بقَهرِمانَهًٍْ قهرمان، يعنى همين كارپرداز امروز زندگى... اين زن، كارپرداز شما نيست كه همۀ كارهاى زندگيتان را روى دوش او بگذاريد و بعد هم از او مؤاخذه كنيد. نه! اين يك گُلى است در دست شما... حتى اگر دانشمند يا سياستمدار باشد، در بحث معاشرت خانوادگى، او گُل است. (2)

ص: 90


1- . كافى، ج 5، ص 510
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/6/28

مرد بايد برود كار كند

قرآن مى فرمايد: اَلرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى اَلنِّساءِ ؛(1) يعنى سرپرستى امور خانواده به عهدۀ مرد است. مرد بايد برود كار كند. معيشت خانواده به عهدۀ اوست. زن هرچه ثروت دارد مال خودش است. امّا معيشت خانواده بر دوش او نيست. (2)

ص: 91


1- . سورۀ نساء، آيۀ 34
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/6/28

نه مردسالارى و نه زن سالارى

اين طور هم نيست كه بگوييم همه جا خانم بايد از آقا تبعيت كند؛ نخير. چنين چيزى نه در اسلام داريم و نه در شرع اَلرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى اَلنِّساءِ معنايش اين نيست كه زن بايستى در همۀ امور تابع شوهر باشد. نه! يا مثل برخى از اين اروپانديده هاى بدتر از اروپا و مقلِّد اروپا، بگوييم كه زن بايستى همه كاره باشد و مرد بايد تابع باشد. نه اين هم غلط است. بالاخره دو تا شريك و دو تا رفيق هستيد. يك جا مرد كوتاه بيايد، يك جا زن كوتاه بيايد. يكى اين جا از سليقه و خواست خود بگذرد، ديگرى در جاى ديگر، تا بتوانيد با يكديگر زندگى كنيد. (1)

ص: 92


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/1/19

تفاوت طبيعى زن و مرد

خداى متعال طبيعت زن را ظريف قرار داده است. بعضى از انگشتها خيلى درشت و گنده هستند و براى كندن يك سنگ از زمين خيلى خوبند، امّا اگر بخواهند يك جواهر خيلى ريز را لمس كنند، معلوم نيست بتوانند بردارند.

امّا بعضى انگشتها ظريف و باريك اند، آن سنگ را نمى توانند بردارند امّا آن خرده جواهر و خرده طلا را مى توانند از روى زمين جمع كنند. زن و مرد اين طورند. هر كدام يك مسئوليتى دارند. نمى شود هم گفت كدام يك مسئوليتش سنگين تر است. مسئوليت هر دو سنگين است. هر دو لازم است.

روح زن چون لطيف تر است، احتياج به آرامش بيشترى دارد. او نياز به آسايش و تكيه كردن به يك جاى مطمئن دارد. اين تكيه گاه كيست ؟ او شوهر است. خدا اينها را اين طور كنار هم قرار داده است. (1)

ص: 93


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1381/6/6

دو نگاه متفاوت، هر دو زيبا

نوع نگاه زن به مرد با نگاه مرد به زن بطور طبيعى مختلف است، بايد هم مختلف باشد، ايرادى هم ندارد. مرد به زن به صورت يك الگوى زيبايى، الگوى ظرافت، الگوى حساسيت نگاه مى كند. او را لطيف مى بيند. اسلام هم همين را تأكيد كرده: «المرأهًٌْ ريحانهًٍْ » يعنى زن گُل است. در اين نگرش، زن، يك موجودى است رقيق، مظهر زيبايى و لطافت و رقّت و مرد به اين چشم به او مى نگرد. محبّت او را در اين قالب ترسيم و مجسم مى كند.

مرد در چشم زن، مظهر اعتماد، نقطۀ اتكا و اعتماد است و محبّت خودش را به او در اين قالب ترسيم مى كند.

اين دو تا، دو نقش جداگانه است از يكديگر و هر دو نقش لازم است. زن وقتى به مرد نگاه مى كند، با همان چشم محبّت و عشق، او را در نقش يك تكيه گاه مى بيند كه مى تواند از نيروهاى جسمى و فكرى او براى پيشبرد كار زندگى استفاده كند؛ مثل يك موتور. مرد وقتى به زن نگاه مى كند، به چشم مظهر انس و آرامش مى نگرد كه مى تواند به انسان آرامش بدهد. اگر مرد نقطۀ اتكا در زمينه مسائل ظاهر زندگى است، زن هم به نوبه خود نقطۀ اتكا است براى مسائل روحى و معنوى زندگى. دريايى است از انس و محبّت. مى تواند مرد را در اين فضاى سرشار از محبّت، از همۀ غصّه ها و غمهاى خودش خارج كند. اينها تواناييهاى مرد و زن است. تواناييهاى روحى آنهاست (1)

ص: 94


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1381/6/6

حقّ واقعى، حقّ خيالى

حق، يك منشأ طبيعى دارد. حقّ واقعى آن است كه منشأ طبيعى داشته باشد. اين حقوقى كه در بعضى محافل تعريف مى شود، بر اساس توهّمات و خيالات است. آن حقوقى كه براى زن و مرد وجود دارد، بايد متّكى باشد به طبيعت زن و مرد، به قواره و ساخت زن و مرد. (1)

اين فمينيستهاى امروز دنيا كه همه جور مرد و زن در آنها هست و با ادّعاى دفاع از حقوق زن وارد مى شوند، اصلاً به نظر من حقوق زن را نمى شناسند. چون حق، يك امر انتزاعى نيست. حق يك منشأ طبيعى دارد... (2)

ص: 95


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/12/22
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/12/22

بازى غرب

اين غربيهايى كه مى بينيد اين قدر جنجال مى كنند و سر مسأله زن اين قدر بازى درمى آورند، همين جا گرفتارند. مى گويند ما احترام زن را نگه مى داريم. بله، احترام زن را توى مجالس رسمى و توى فروشگاهها و خيابانها نگه مى دارند آن هم به معناى تلذّذ از او. امّا توى خانواده هم شوهر با زنش همين طور است ؟ چقدر زن آزارى، چقدر كتك زدنِ زنها به دست مردها، چقدر فاجعه آفرينى در داخل خانه، قُلدرمآبى و... (1)

ص: 96


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/6/28

مرد بايد ضرورتهاى زن را درك كند

از طرف مرد وظيفه اين طور است كه ضرورتهاى زن را درك كند، احساسات او را بفهمد، نسبت به حال او غافل نباشد و خود را صاحب اختيار مطلق العنان او در خانه نداند.

زن و شوهر دو نفرند، دو شريك اند، دو رفيق اند، هر كدام يك وسعى از لحاظ فكرى و روحى دارند.

مرد بايد به زن كمك كند تا عقب ماندگيهايى را كه در جامعه ما دارند، جبران كند. البتّه مراد از اين عقب ماندگيها، آن چيزهايى نيست كه امروز به تقليد از فرنگيها در جامعه ما مطرح مى شود. بلكه مراد معرفت است. مراد تحصيلات است. مراد پيدا شدن روح انديشه و تأمل و فكر در زن است. مراد اينهاست كه هرچه مرد بتواند بايد در اين زمينه به همسرش كمك كند. اگر زن مى خواهد كارى انجام بدهد يا در فعاليتهاى اجتماعى سهيم باشد، در حدّ اقتضاى وضع زندگى خانوادگى، مانع او نشود. (1)

مرد نبايد خيال كند چون مى رود توى كوچه و بازار و با اين و آن سر و كلّه مى زند و يك شاهى - صنّار پول مى آورد خانه، همه چيز ديگر مال اوست، نه! آنچه او مى آورد نصف موجودى همۀ اين خانواده است. نصف ديگر اين خانم است. اختيارات خانم، كدبانويى خانم، رأى و نظر و نيازهاى روحى خانم، اينها را بايد رعايت كند.

اين طور نباشد كه مرد چون در دوران مجردى، ساعت ده شب مى آمده خانۀ پدر و مادرش، حالا هم كه زن گرفته اين طور ادامه بدهد، نه! حالا بايد ملاحظۀ همسرش را بكند. (2)

در قديم، بعضى مردها خود را مالك زن مى دانستند... نه! همان قدرى كه شما در محيط خانواده ذى حق هستيد او هم

ص: 97


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/2/10
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1373/9/2

ذى حق است. نبايد به زن زور بگوييد و تحميل كنيد، چون به حسب جسم، او ضعيف تر است، بعضيها خيال مى كنند كه بله، حالا بايد زور بگويند، صدايشان را كلفت كنند و دعوا كنند و تحميل كنند... (1)

ص: 98


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1373/12/11

زنِ هوشمند، مرد را اداره مى كند

زن بايد ضرورتهاى مرد را درك كند و بر او فشار روحى و اخلاقى وارد نسازد. كارى نكند كه او در امر زندگى مستأصل شود و خداى ناكرده متوسّل به راههاى خلاف و نادرست شود. بايد او را به ايستادگى و مقاومت در ميادين زندگى تشويق كند و اگر چنانچه كار او مستلزم اين است كه مثلاً نمى تواند يك مقدارى به وضع خانواده رسيدگى كند، اين را مرتّب به رخ او نكشد. (1)

اگر مرد خانه، فعاليتى چه علمى و چه جهادى و سازندگى و چه براى كسب روزى و چه براى كارهاى عمومى دارد، زن سعى كند فضاى خانه را براى او مساعد كند كه او بتواند با روحيۀ خوب سر كار برود و با شوق به خانه برگردد. (2)

همۀ مردها دوست دارند وقتى وارد خانه شدند، خانه به آنها آرامش و امنيّت بدهد و احساس راحتى و آسودگى كنند. اين وظيفۀ زن است. (3)

زن يك وظايفى دارد كه عاقلانه بايد آن وظايف را تشخيص دهد. زنها بدانند كه اگر زنى، عقل و هوشمندى به خرج دهد، مرد را اداره خواهد كرد. درست است كه مرد از لحاظ هيكل قوى تر است، امّا خداى متعال طبيعت زن را طورى آفريده كه اگر زن و مرد، طبيعى و سالم باشند و زن عاقل باشد، كسى كه در ديگرى بيشتر نفوذ دارد، زن است كه البتّه با زرنگى به خرج دادن و رندى كردن و تحكّم و زورگويى نمى توان به آن رسيد. بلكه با ملايمت، استقبال خوب، خوشرويى، يك مقدار تحمّل كردن - البتّه اندكى؛ خيلى هم لازم نيست تحمّل كند - كه خداى متعال در طبيعت زن، اين تحمّل را قرار داده است... زن بايد با شوهر خود اين طور برخورد كند... (4)

بعضى از زنها نسبت به مردها سخت گيرى مى كنند. مثلاً بايد اين را حتماً بخرى! بايد اين جور خانه اى حتماً فراهم كنى!

ص: 99


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/2/10
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1373/9/2
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/1/24
4- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/3/19

فلان كس اين طور خريده، من اگر نخرم مايه سرشكستگى مى شود. با اين حرفها شوهر خود را اذيت مى كنند كه اين درست نيست. (1)

ص: 100


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/5/18

رهنمود اوّل: همسفر تا بهشت

اشاره

ص: 101

ص: 102

اشاره

چند روزى از آغاز زندگى مشترك على و فاطمه (علیها السلام) مى گذشت. پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) نظر على (علیه السلام) را دربارۀ همسرش جويا شد: على جان! فاطمه را چگونه همسرى يافتى ؟

على (علیه السلام) هم با كلامى كه حكايت از اوج شُكر و سپاس او داشت، نظر خود را دربارۀ عشق جاودانى اش اين گونه خلاصه كرد كه: نعم العون على طاعهًْ الله. (1)

سرورم، او بهترين يار در انجام طاعت پروردگار است.

و بدين سان بهترين داماد عالم از سرّ عشق الهى خويش پرده برمى دارد و راه سعادت ابدى را در زندگى مشترك به همۀ عروسها و دامادها نشان مى دهد. يعنى اى دامادهاى علوى و اى عروسهاى فاطمى! دست يكديگر را به خاطر خداوند و براى انجام طاعت او بگيريد و تا بهشت رضوان خداى مهربان همسفر هم باشيد! وقت كم است و دنيا براى همه زود مى گذرد. به همين مجلس عقد نگاه كنيد. پدران و مادران عزيز شما، دامادها و عروسهاى «ديروز» ى نه چندان دور هستند. و «فردا» يى نزديك، شما هستيد كه در مجلس عقد و ازدواج فرزندانتان شركت مى كنيد و اين يعنى عبور سريع ابر فرصتها از آسمان زندگى.

آنچه زندگى و پيوند دنيايى شما را به زندگى هميشگى در پرتو خورشيد مهر الهى متّصل مى كند، تنها و تنها «تقوا» و «طاعت حق» است.

در تقويت ايمان هم بكوشيد و از دست يكديگر جام ذكر بنوشيد و در برابر حملات شيطان سِپَر هم باشيد و در انجام وظايف دينى مشوّق و يار يكديگر! مى پرسيد چگونه ؟

ص: 103


1- . بحارالانوار، ج 43، ص 117

مى گويم از كسى بپرسيد كه پير راه است و واقف سرّ عشق. از «او» كه چهرۀ آسمانى اش ياد حق را ميهمان دلهايمان مى كند:

ص: 104

مفهوم خوشبختى

خوشبختى عبارتست از آرامش، احساس سعادت و احساس امنيت. (1) جشن و اسراف و زياده روى، كسى را خوشبخت نمى كند. مهريّه و جهيزيّه هم كسى را خوشبخت نمى كند. پايبندى به روشِ شرع است كه انسان را خوشبخت و سعادتمند مى كند. (2)

ص: 105


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/3/30
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/2/10

همديگر را بهشتى كنيد!

ازدواج و اختيار همسر، گاهى در سرنوشت انسان مؤثّر است. خيلى از زنها هستند كه شوهرانشان را بهشتى مى كنند. خيلى از مردها هم هستند كه زنهايشان را بهشتى مى كنند. عكس آن هم هست. اگر زن و شوهر اين كانون خانوادگى را قدر بدانند و براى آن اهميّت قائل باشند، زندگى، امن و آسوده خواهد شد و كمال بشرى براى زن و شوهر در سايۀ ازدواج خوب ممكن خواهد شد. (1)

گاهى هست كه مرد در فعاليتهاى زندگى سر دوراهى مى رسد. انتخاب بايد بكند يا دنيا را و يا راه صحيح و امانت و صداقت را، يكى از اين دو تا را بايد انتخاب كند؛ اين جاست كه زن مى تواند او را به راه اوّل يا به راه دوّم بكشاند. متقابلاً طرف عكس آن هم هست. شوهرها هم در مورد همسرانشان مى توانند اين طور تأثيرات را داشته باشند. سعى كنيد با هم اين طور باشيد. هر دو كوشش كنيد كه يكديگر را متديّن، در راه خدا، در راه اسلام، در راه حقيقت، در راه امانت و صداقت، نگه داريد و مانع از انحراف و لغزش شويد. (2)

در دوران بسيار دشوار سالهاى مبارزات و همچنين سالهاى انقلاب، خيلى از زنها شوهران خود را با صبر و همكارى شان بهشتى كردند. مردها رفتند در جبهه هاى گوناگون و خطرات را متحمّل شدند. اين زنها در خانه ها لرزيدند و دچار تنهايى و غربت گشتند. امّا زبان به شِكوه باز نكردند، شوهران خود را تشويق هم كردند. اينها شوهران خود را بهشتى كردند والّا مى توانستند طورى عمل كنند كه شوهرهايشان از رفتن به جبهه و از ورود در ميدان مبارزه، از ادامۀ مبارزه پشيمان شوند. مى توانستند اين طورى عمل كنند ولى نكردند. بى صبرى نشان ندادند. شوهرانى هم بودند كه همسرانشان را بهشتى كردند،

ص: 106


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/2/10
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/12/21

هدايت آنها، همكارى آنها، دستگيرى و كمك آنها موجب شد كه اين زنها بتوانند در راه خدا حركت كنند. عكس آن را هم داشته ايم. زنهايى بوده اند كه شوهران خود را اهل جهنّم كرده اند و مردهايى هم بوده اند كه زنهاى خود را جهنّمى كرده اند. مى توانيد با هم همكارى كنيد، همديگر را اهل بهشت كنيد، همديگر را سعادتمند كنيد، همديگر را در راه تحصيل علم، تحصيل كمال، پرهيزگارى، تقوى و ساده زيستى كمك كنيد. (1)

ص: 107


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/12/23

همديگر را خوشبخت كنيد!

خيلى از زنها هستند كه شوهر خودشان را بهشتى مى كنند. خيلى از مردها هستند كه همسر خود را حقيقتاً سعادتمند مى كنند. موارد عكس اين هم هست. ممكن است مردهاى خوبى باشند، زنهايشان آنها را اهل جهنّم كنند و زنهاى خوبى باشند كه مردهايشان آنها را اهل جهنّم كنند. اگر چنانچه زن و مرد هر دو توجّه داشته باشند، با توصيه هاى خوب، با همكاريهاى خوب، با مطرح كردن دين و اخلاق در محيط خانه - آن هم بيشتر از مطرح كردن زبانى، مطرح كردن عملى - اين طور يكديگر را كمك مى كنند. آن وقت زندگى كامل و حقيقتاً وافى و شافى خواهد شد. (1)

انسان با راهنمايى و دلسوزى و تذكّر بجا، با مانع شدن از زياده رويها و بعضى از كج رفتاريهاى همسرش، مى تواند او را اهل بهشت كند. البتّه عكس آن هم هست. با افزون طلبيها، با توقّعات و با روشهاى غلطى كه وجود دارد، مى تواند همسر خود را جهنّمى كند... (2)

ص: 108


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/12/11
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/4/9

تواصَوا بالحقّ و تواصَوا بالصّبر

همدلى و همكارى كردن، معنايش اين است كه همديگر را در راه خدا حفظ كنيد. تواصى به صبر و تواصى به حق كنيد. اگر خانمِ خانه مى بيند شوهرش دارد دچار يك انحرافى مى شود، فرضاً در يك معاملۀ نامشروعى دارد قرار مى گيرد، توى يك جريان غلطى دارد مى افتد، توى رفيق بازيهاى ناسالم دارد مى افتد، اوّل كسى كه بايد او را حفظ كند، اوست، اگر متقابلاً مرد اين احساسها را به نوع ديگرى از زنش كرد، اوّلين كسى كه بايد زن را حفظ كند شوهر اوست. البتّه حفظ كردن هم، با محبّت كردن و با زبان خوش و با منطق صحيح و با برخورد مدبّرانه و حكيمانه حاصل مى شود نه با بداخلاقى و قهر و اين چيزها. يعنى هر دو مراقب باشند تا آن ديگرى را در راه خدا حفظ كنند. (1)

با هم همكارى كنيد، به هم كمك كنيد خصوصاً در امر دين. اگر مى بينيد طرف شما، شوهر يا زن شما كاهل نماز است، به نماز كم اهميّت مى دهد، به راستگويى كم اهميّت مى دهد، به مال مردم كم اهميّت مى دهد، به شغل دولتى كم اهميّت مى دهد، او را بيدار كنيد، به او بگوييد، به او بفهمانيد و كمك كنيد كه خودش را اصلاح كند يا اگر مى بينيد كه در امر محرم و نامحرم، در امر پاكى و نجسى، در امر حلال و حرام آدم بى اعتنا و بى مبالاتى است، به او توجّه بدهيد، او را آگاه كنيد، كمك كنيد كه خوب شود. دروغ گوست، غيبت كن است، به او تفهيم كنيد، نه اينكه دعوا كنيد، نه اينكه اوقات تلخى كنيد، نه اينكه مثل يك منتقد بداخلاق بنشينيد يك كنارى هى نق بزنيد. (2)

ص: 109


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/8/21
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/6/13

مثل يك پرستار نه آقا بالاسر

زن و شوهر بايد همديگر را در راه صحيح و صراط مستقيم الهى حمايت كنند. اگر هر كدام از اينها مشاهده مى كنند يك عمل خير و يك كار شايسته اى از همسرشان سر مى زند، آن را تشويق كنند و اگر برعكس، احساس كردند كه خطايى، يك انحرافى - خداى نخواسته - وجود دارد، سعى در اصلاح آن بكنند. يكديگر را در راه خدا كمك و تشويق كنند. (1)

زن و شوهر بايد سعى كنند كه يكديگر را اصلاح كنند. نه مثل يك آقا بالاسر كه مرتب به ديگرى نيش بزند؛ نه! مثل يك پرستار، يك مادر و پدر دلسوز. (2)

وجه مشترك زوجين در زندگى بايد عبارت باشد از توجّه به خدا و اطاعت دستورات الهى و عمل به فرامين خدا. زن و شوهر بايد همديگر را در اين جهت حفظ كنند. اگر زن مى بيند كه شوهر او بى اعتنا به مسائل دينى است، او را با حكمت و اخلاق خوش و ظرافت و زيركى زنانه، وادار به آمدن در راه خدا كند. مرد هم اگر مى بيند زنش بى اعتناست، او هم بايد همين تكليف را انجام دهد. اين از كارهاى اساسى در زندگى است. (3)

ص: 110


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/6/4
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/12/22
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/2/13

مراقبت اخلاقى

مهم ترين كمك به همسر، اين است كه سعى كنيد همديگر را دين دار نگه داريد. مراقب باشيد همسرتان خطاى دينى نكند. اين مواظبت هم به معناى پاسبانى و ديده بانى نيست. اين مراقبت، مراقبت اخلاقى است، مراقبت مهربانانه و مراقبت پرستارانه است. اگر چنانچه خطايى از همسرتان ديديد، آن را بايد با شيوۀ بسيار لطيف و عاقلانه اى در او از بين ببريد و برطرف كنيد. يا با تذكّر و يا با بعضى از مراعاتها نسبت به هم مسئوليت داريد.

زن اگر مى بيند شوهرش در معاملات بد افتاده، در رفيق بازيهاى بد و معاشرتهاى بد افتاده، يا مرد مى بيند زنش افتاده در بعضى تجمّل پرستيهاى غلط يا ولنگاريهاى غلط، نبايد بگويد: حالا او خودش است. نه، شما هر كدام نسبت به هم وظيفه داريد. بايد همّت خود را متمركز كنيد. زن و مرد مى توانند بر روى هم اثر بگذارند... (1)

ص: 111


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/8/3

ص: 112

رهنمود دوّم: بالاتر از واقعيت

اشاره

ص: 113

ص: 114

اشاره

تشكيل خانواده در نگاه خداوند، يعنى خيمه زدن در كنار چشمۀ «مودّت» و مودّت يعنى محبّت عميق، باطراوت، آشكار و پُرسروصدا.

وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً (1)

سرمنشأ اين چشمۀ جوشان، اقيانوس بى ساحلِ مهرِ الهى است. خداى رحمنِ رحيم و رئوفِ لطيف، به ارادۀ حكيمانه خود، جذبه اى از اين شعلۀ آسمانى را ميان زوجِ جوان قرار مى دهد تا از آينه اى نزديك و به مدد انديشه اى بادوام، هر يك به تماشاى نشانه اى برجسته از آيات جمال و لطف الهى بنشينند. و از دست يار خويش جام مهر الهى بگيرند و كامياب شوند.

إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (2)

اين محبّت، گِرهى است كه خداوند به دست لطف خويش بين دو قلب جوان مى اندازد و مهريۀ عرشى يك پيوند ماندگار و باطراوت است. سرمايه اى است كه اگر حفظ شود، زندگى را حفظ مى كند و اگر به كار افتد، آن را رونق مى بخشد. تلخيها را شيرين و سختيها را آسان مى كند و اگر به شايستگى سپاس اين نعمت بزرگ گذارده شود، راه دست يابى به كيمياى محبّت الهى را هموار مى سازد.

زن و شوهر با اين دستمايه پُرارج مى توانند به همۀ آرزوهاى ديگر خود برسند و بهشت آسمانى را در زمين به تجربه بنشينند. به شرط آن كه قدرش را بدانند و با هنرمندى از آسيبها نگهدارى اش كنند. چگونه ؟ رهنمود «پيرِ مهر» بهترين راهنما براى عاشقان جوان است:

ص: 115


1- . سورۀ روم، آيۀ 21
2- . سورۀ روم، آيۀ 21

ص: 116

بالاتر از واقعيات زندگى...

بالاتر از واقعيات زندگى، آرزوها و عشقها و احساسات انسانى در زندگى نقش دارند. نقششان هم نقش تبعى و درجه دوّم نيست، بلكه نقش اصلى است و مى تواند ملات اين بناى فخيم و بسيار مستحكم قرار بگيرد.

اين را چگونه بايد تنظيم كرد؟ زن و مرد بايد هر كدام جايگاه خودشان را بشناسند. مرد نسبت به زن و زن نسبت به مرد، نگاهى محبّت آميز و همراه با يك عشق پاك داشته باشند و اين عشق را حفظ كنند؛ چرا كه زايل شدنى است، مثل همه چيزهاى ديگر. بايد نگهش دارند و حفظ كنند كه زايل نشود... (1)

ص: 117


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/12/22

اصل قضيه، عشق است

اگر در زندگى محبّت وجود داشت، سختيهاى بيرون خانه آسان خواهد شد. براى زن هم سختيهاى داخل خانه آسان خواهد شد. (1)

در ازدواج، اصل قضيه محبّت است. دخترها و پسرها اين را بدانند. اين محبّتى را كه خدا در دل شما قرار داده، حفظ كنيد. (2)

اين رابطۀ انسانى، براساس محبّت و رابطۀ عاطفى استوار است. يعنى زن و شوهر بايد به هم محبّت داشته باشند و همين محبّت، همزيستى آنها را آسان خواهد كرد. عامل محبّت هم به پول و تشريفات و اين چيزها بستگى ندارد. (3)

محبّت، خانواده را پايدار مى كند. محبّت مايۀ آبادى زندگى است. كارهاى سخت به بركت محبّت براى انسان آسان مى شود. در راه خدا هم اگر انسان با محبّت وارد شود، همۀ كارها آسان خواهد شد. مشكلات آسان خواهد شد. (4)

دختر و پسر، عروس و داماد به هم محبّت بورزند؛ چون محبّت آن ملاطى است كه اينها را براى هم حفظ مى كند، در كنار هم نگه مى دارد و نمى گذارد از هم جدا شوند. محبّت خيلى چيز خوبى است. محبّت كه بود، وفادارى هم هست.

بى وفايى و بى صفايى و خيانت به يكديگر، ديگر نخواهد بود. محبّت كه بود، فضا، فضاى انس مى شود. فضاى قابل تحمّل و مورد استفاده و شيرين ايجاد مى گردد. (5)

ص: 118


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/8/11
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/10/17
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/9/4
4- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/7/30
5- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/9/24

هر چقدر بيشتر، بهتر

زن و شوهر هرچه بيشتر به هم محبّت كنند، زيادى نيست. آن جايى كه محبّت هرچه زياد شود، ايرادى ندارد، محبّت زن و شوهر است. هرچه به هم محبّت كنيد، خوب است و خود محبّت هم اعتماد مى آورد.

اين محبّت زن و شوهر هم جزو محبّتهاى خدايى است. اين از آن محبّتهاى خوب است. هرچه بيشتر شود بهتر است. 146

ص: 119

از محبّت خارها گل مى شود

زن و شوهر بايد به هم محبّت بورزند. اين اساس خوشبختى است. خوشبختى در اين است كه زن و شوهر همديگر را دوست داشته باشند. (1)

وقتى محبّت باشد، از محبّت خارها گُل مى شود. اگر چيز ناخوشايندى هم در همسر وجود داشته باشد، وقتى محبّت بود، آن چيزهاى ناخوشايند، به كلّى رنگ مى بازد و محبّت همۀ چاله ها را صاف مى كند. (2)

ص: 120


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/1/19
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/1/15

محبّت، دستورى و سفارشى نيست

محبّت، دستورى و فرمايشى و سفارشى نيست. دست خود شماست. شما مى توانيد محبّت خودتان را روزبه روز در دل همسرتان زياد كنيد. چطورى ؟ با اخلاق خوب، با رفتار مناسب، با محبّت ورزيدن به او، با وفادارى. (1)

اگر زن بخواهد شوهرش به او محبّت بورزد، بايد حركت و تلاش كند. اگر مرد بخواهد زنش او را دوست داشته باشد، بايد يك تلاشى انجام بدهد. محبّت محتاج تلاش و ابتكار است. (2)

محبّت در صورتى خواهد ماند كه طرفين حقوق يكديگر و حدود خود را رعايت كنند و از آن تخطّى و تجاوز نكنند. يعنى در واقع هر كدام از اين دو طرف كه دو شريك هستند و با هم زندگى را بنا مى كنند، سعى كنند كه جايگاه خود را در دل و ذهن و فكر طرف مقابل، جايگاه راسخ و نافذى قرار دهند. يعنى همان نفوذ معنوى؛ همان ارتباط و پيوند قلبى زن و شوهر. حقوق اسلامى براى اين است. (3)

اگر بخواهيد اين محبّت باقى بماند، به جاى اينكه از طرف مقابلتان توقّع كنيد كه او مرتب به شما محبّت كند از دل خودتان بخواهيد كه تراوش محبّت او روزبه روز بيشتر شود. محبّت بطور طبيعى، محبّت مى آفريند. (4)

ص: 121


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/7/30
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/1/19
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/12/11
4- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/7/19

عشق بازى دِگر و نفس پرستى دِگر است

امروز در دنيا تعبير بدى از محبّت مى كنند، اين عشقى كه تعبير مى كنند، اينها، آن محبّت واقعى نيست. اين، همان حالت هيجان جنسى است كه به يك شكل خاصى آن را ظاهر مى كنند. اين ممكن است در خيلى از موارد پيش بيايد، ارزشى هم ندارد. آن چيزى كه باارزش است، آن محبّت عميق و صميمى و خدايى و همراه با احساس مسئوليت متقابل بين دختر و پسر است كه بدانند حالا بعد از اين، يك واحدند و يك هدف را دنبال مى كنند. اين، آن محبّتى است كه خانواده براساس آن شكل مى گيرد. (1)

آن محبّتها و عشقهايى كه براساس مبانى انسانى نيست و از روى مسائل ظاهرى و شهوات زودگذر است، اينها خيلى پايه و بنيادى ندارد. امّا محبّتى كه براساس آن اصل انسانى است كه خداى متعال آن را قرار داده، بخصوص اگر چنانچه با شرايطى كه در همين ازدواج اسلامى رعايت شده و توصيه شده است، اگر با اينها همراه باشد، اين محبّت روزبه روز بيشتر مى شود. (2)

ص: 122


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/10/15
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1380/1/2

گام اوّل: احترام متقابل

زن و شوهر بايد به يكديگر احترام بگذارند، نه احترام ظاهرى و تشريفاتى، بلكه احترامى واقعى. (1)

احترام به اين معنا نيست كه مثلاً همديگر را با القاب و آداب صدا كنند. بلكه قلباً مرد نسبت به زن خود و زن نسبت به مرد خود، احساس احترام داشته باشند.

احترام را در قلب خود نگهداريد، براى هم حرمت قائل باشيد. اين در ادارۀ زندگى مهم است. بين زن و شوهر، اهانت و تحقير و تذليل نباشد. (2)

ص: 123


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1380/1/2
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1371/9/19

گام دوّم: اعتمادسازى

نگه داشتن محبّت به اين است كه زن و شوهر اعتماد يكديگر را جلب كنند. اطمينان كه پيدا شد، محبّت، پايدار مى شود و انس به وجود مى آيد. (1)

اساس محبّت، اطمينان است. اگر اعتماد بين زن و شوهر از بين رفت، محبّت آرام آرام از بين خواهد رفت. بايد به هم اعتماد داشته باشيد. (2)

اگر مى خواهيد محبّت طرف مقابلتان به شما زياد باشد، وفادارى كنيد، حسّ اعتماد او را جلب كنيد. يكى از چيزهايى كه محبّت را در خانواده به كلى به هم مى ريزد، بى اعتمادى زن و شوهر به همديگر است... (3)

محبّت يك امرى است كه بايد زمينه آن را فراهم كرد و زمينه اش اين است كه دختر سعى كند اعتماد شوهرش را به خود جلب كند، پسر هم سعى كند اعتماد زنش را به خود جلب كند. وقتى اعتماد طرفين وجود داشت، هر دو به وفادارى هم اطمينان پيدا كردند، محبّت زياد مى شود... (4)

وفادارى، خيلى مهم است. اگر زن احساس كند شوهرش به او وفادار است و شوهر احساس كند زنش به او وفادار است، اين خود بوجودآورندۀ محبّت است. محبّت كه به وجود آمد، آن وقت خانواده پايدار خواهد شد. يك بناى مستحكم و پايدارى كه سالهاى متمادى ادامه پيدا مى كند... (5)

اگر زن يا شوهر احساس كند كه دل همسرش در گروى جاى ديگر است، اگر احساس كند به او راست نمى گويد، اگر احساس كند با دورويى برخورد مى كند، اگر احساس كند صميميّتى در بين نيست، هرچه هم محبّت داشته باشد اين محبّت ضعيف خواهد شد... (6)

ص: 124


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/9/28
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/1/19
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/7/19
4- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/9/22
5- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/7/30
6- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/12/21

وفادارى كن تا جلب اعتماد كنى!

محبّت ورزيدن، يك امرى است كه در اوّل كار خداى متعال اين را به شما مى دهد، سرمايه اى است كه در اوّل ازدواج، خدا به دختر و پسر هديه مى كند. به يكديگر محبّت پيدا مى كنند. اين را بايد نگه داشت. محبّت همسرِ شما به شما، وابسته به عمل شماست. اگر بخواهيد همسرتان به شما آن محبّتش محفوظ بماند، بايد رفتار خودتان را محبّت برانگيز كنيد. حالا معلوم است كه انسان چه كار بايد بكند تا محبّتش معلوم شود. بايستى وفادارى كنيد، امانت نشان بدهيد، صفا نشان بدهيد. توقّعات خود را خيلى بالا نبريد، بايد همكارى كنيد، بايد اظهار محبّت كنيد، اينها محبّت ايجاد مى كند. هر دو نسبت به هم اين وظيفه را دارند. محبّت در زندگى بايد باشد. همكارى باشد، ايرادگيرى و زياده طلبى نباشد. (1)

ص: 125


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/12/19

اعتماد، قراردادى نيست

اعتماد، يك امر قراردادى نيست كه بيا من به تو اعتماد كنم، تو به من اعتماد كن. اين طورى نيست. اعتماد را بايد جلب كرد. با خوبى عمل، با رعايتِ اخلاق، با رعايتِ آداب، با رعايتِ حدود و ثغور و موازين شرعى... (1)

بى اعتمادى پايۀ محبّت را از بين مى برد. نگذاريد اين بى اعتمادى به وجود بيايد. احساس بى وفايى محبّت را مثل خوره مى خورد و از بين مى برد. (2)

اگر زن احساس كرد شوهرش به او دروغ مى گويد يا مرد احساس كرد كه زنش به او دروغ مى گويد و هر كدام احساس كردند ديگرى در اظهار محبّت صادق نيست، اين ديگر پايه هاى محبّت را سست خواهد نمود. اگر مى خواهيد محبّت باقى بماند، اعتماد را حفظ كنيد و اگر مى خواهيد زندگى پايدار بماند بايد محبّت را نگه داريد. (3)

ص: 126


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/2/10
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/11/16
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1381/6/6

ذوب كدورتها در لابه لاى محبّتها

زن و شوهر بايد به هم محبّت داشته باشند، همين! كارهايى كه محبّت را كم مى كند، انجام ندهيد. مواظب باشيد چيزهايى كه شما را از هم گله مند و بيزار مى كند، از شما سر نزند. درست نگاه كنيد ببينيد شوهر شما يا زن شما روى چه چيزهايى خيلى حسّاس است، از آنها اجتناب كنيد. بعضيها بى اعتنايى مى كنند. مثلاً فرض بفرماييد كه زن از يك عادتى كه مرد دارد بدش مى آيد، اين مرد هم بى اعتناست و آن عادت را باز تكرار مى كند. اين بد است. همين طور زنها. فرض بفرماييد زنهايى هستند كه هوسهاى شخصى خود را (فلان چيز را بخريم، فلان جا برويم و...) بر راحتى و آسايش شوهر ترجيح مى دهند. چه لزومى دارد؟ اصل كار، شما دو نفر هستيد. همه دنيا فرع شمايند. همديگر را داشته باشيد، با همديگر مهربان باشيد. (1)

اگر يك وقتى خداى نكرده يك كدورتى پيش آمد، بايد لابه لاى محبّت ذوبش كنيد و از بين ببريد. نبايد يك حرفِ كوچكى را بزرگ كنند و مرتّب كش بدهند، اينها نبايد باشد... (2)

اگر زن و شوهرها نسبت به احساسات يكديگر بى اعتنايى و بى توجّهى كنند و به تدريج حالت بى محبّتى از يك طرف به وجود بيايد، چون بى محبّتى مرضى مسرى است، حتماً به آن طرف ديگر هم سرايت مى كند. اين طورى است. نبايد بگذاريد، هر دو بايد تلاش و كوشش كنيد. اين پايه اصلى است. (3)

ص: 127


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1371/9/24
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/9/24
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/5/16

بزرگ ترها هم كمك كنند

بايد جوانها را هدايت كرد، امّا در جزئيات امور آنها نبايد خيلى دخالت كرد كه زندگى براى آنها مشكل شود. (1)

مبادا بعضيها با دخالتهاى خودشان، بعضيها با كم ظرفيّتى و خوى بچگى خودشان، اين بناى مستحكم را به اندك چيزى متزلزل كنند. اگر ديدند دخالتهاى آنها دارد اين زن و شوهر را نسبت به هم دل چركين مى كند، ديگر اجازه ندارند دخالت كنند. (2)

بزرگترها اگر مى خواهند اين جوانها راحت زندگى كنند، بايد آنها را نصيحت كنند و هدايت نمايند. امّا دخالت نبايد بكنند. بگذارند زندگيشان را بكنند. (3)

مبادا خداى نكرده بزرگترها بيايند پيش يكى از زوجين، از آن ديگرى بدگويى كنند، يك چيزى بگويند دلخورى درست كنند، بلكه بايد بزرگترها سعى كنند بيشتر اينها را به هم نزديك نمايند و دلهايشان را به هم متّصل تر كنند. (4)

والدين نقش زيادى در ايجاد محبّت دارند. والدين دختر و پسر بايد دائماً همّتشان اين باشد كه اين را نسبت به ديگرى بامحبّت كنند. اگر هم چنانچه يك چيزى ديدند از طرف مقابل كه برايشان خوشايند نبود، آن را براى فرزند خودشان ذكر نكنند. بگذارند اين دو با يكديگر روزبه روز مأنوس تر و بامحبّت تر باشند... (5)

پدر و مادرها بايد سعى كنند محبّت زن و شوهرها را، اين بچه هاشان را، جوانهايى را كه ازدواج مى كنند - تامين كنند. گاهى ممكن است يك دلخوريهايى پيش بيايد، پدر و مادرها كه تجربه دارتر هستند، بزرگتر هستند، عاقل تر هستند، نگذارند كه اين دلخوريها به دلسردى زن و شوهر جوان از هم منتهى شود. (6)

ص: 128


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/9/6
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/2/17
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/5/18
4- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/8/11
5- خطبۀ عقد مورخۀ 1371/6/31
6- خطبۀ عقد مورخۀ 1380/12/9

رهنمود سوّم: هنر تقسيم كار

اشاره

ص: 129

ص: 130

اشاره

دو جوان عزيز ما با هدف مشتركِ تكامل مادّى و معنوى و با سرمايه عشق خدادادى، براى آغاز زندگى جديد خويش مهيا مى شوند. خداوند حكيم، زن و شوهر را مكمّل يكديگر قرار داده است و متناسب با نيازهاى گوناگونِ ميدان زندگى، متفاوت آفريده است. در شكل گيرى يك خانوادۀ بالنده و موفّق و يك زندگى شيرين، «هنرِ تقسيم كار» از اهميّت بالايى برخوردار است. هر يك بارى را متناسب با توانايى خويش بردارند، و ضمن اهميّت دادن به نقش خويش به اهميّت و حسّاسيّت نقش طرف مقابل هم ايمان داشته باشند و كارى را كه به عهده مى گيرند، با تمام توانِ خود و با سليقه فراوان انجام دهند و هم زمان با همتاى خود در تحقّق نقش خاص او همفكرى و همكارى نمايند.

در نحوۀ تقسيم كار و نقش مخصوص بانوى خانه در ادارۀ امور داخلى و درجۀ اهميّت آن و نيز فعاليت و كار بيرون منزل ديدگاههاى متفاوت و سؤالات فراوانى وجود دارد.

«مرشد حكيم» ما در اين باره نيز نكته هايى نغز و راهگشا دارند:

ص: 131

ص: 132

تقسيم كارها

وقتى دو نفر در كنار هم قرار مى گيرند و همسر مى شوند، بعضى از وظايف وجود دارد كه بين اينها مشترك است. مانند كشيدن بارهاى خانواده، همكاريهاى گوناگونى كه در راه بردن خانواده مؤثر است. اينها بايد با هم همكارى كنند. اين كارها بين زن و مرد مشترك است. حداكثر اين است كه تقسيم كار شود. گاهى تقسيم كار هم نمى كنند امّا بهترش اين است كه تقسيم كار هم بشود. بخشى از كارها را زن انجام مى دهد، بخشى از كارها را مرد انجام مى دهد. مثل همۀ همكاريهايى كه وجود دارد؛ مثل همۀ همسنگريها. (1)

در محيط خانواده، زن و شوهر با هم همكارى كنند. اگر شوهر يك مشكلى يا مضيقه اى دارد، زن با او بسازد، اگر زن داخل خانه يا در محيط كار يا هر جور كه هست، دشوارى دارد، شوهر بايد به او كمك كند. خود را در سرنوشت همسر بايد شريك بدانند، هر دوى آنها اين را براى خاطر خدا انجام دهند. (2)

ص: 133


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/12/22
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/1/15

به هم روحيه بدهيد

همكارى و كمك گاهى به اين نيست كه وارد حجم كار يكديگر بشوند، نه. بلكه، يكديگر را روحاً تدارك كنند. مردها معمولاً با مسائل مشكل ترى در جامعه برخورد دارند، زنها مى توانند به آنها روحيه بدهند. مى توانند خستگى آنها را از تنشان بيرون كنند. به آنها تبسّم كنند و به آنها دلخوشى دهند. اگر چنانچه خانمها هم كارى بيرون از خانه دارند، باز مرد به آنها كمك كند و او را تقويت نمايد. (1)

مراد از همكارى، همكارى روحى است. اينكه زن ضرورتهاى مرد را درك كند، فشار اخلاقى روى او وارد نياورد، كارى نكند كه او در امر زندگى مستأصل شود و خداى نكرده به راههاى نادرست متوسّل بشود. او را به ايستادگى و مقاومت در ميدانهاى زندگى تشويق كند و تحريص نمايد. اگر چنانچه كار او مستلزم اين است كه يك مقدارى به وضع خانوادگى مثلاً رسيدگى كافى نداشته باشد، اين را به رخ او نكشد، اينها مهم است. اينها وظيفه هايى است از طرف زن، از طرف مرد هم وظيفه است كه ضرورتهاى زن را درك كند، احساسات او را بفهمد و نسبت به حال او غافل نباشد. (2)

ص: 134


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/1/15
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/2/10

زمينه سازى براى موفقيت

پسر اگر مى بيند دختر در راه انجام تكاليف اسلامى خودش، يك قدم خيرى مى خواهد بردارد، وسايل را برايش فراهم بكند و مانع تراشى نكند. بعضى دخترها هستند مى خواهند فرض كنيد ادامه تحصيل بدهند، درس دين بخوانند، با قرآن آشنا بشوند، كارهاى خير بكنند و در بعضى از امور خيريه شركت داشته باشند. شوهرانشان گاهى نسبت به اينها بداخلاقى مى كنند كه ما حوصله اين كارها را نداريم! ما زن گرفته ايم كه زندگى كنيم. نمى گذارند اين دختر به كار خير برسد. به عكس بعضى از مردها مى خواهند صدقات جاريه بدهند، مى خواهند شركت در مسائل گوناگون داشته باشند دختر مانع مى شود. (1)

ص: 135


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/8/5

شرط مهمِّ فعاليّت اجتماعى خانمها

بعضيها از ما مى پرسند: شما موافقيد زنها بروند كار كنند؟ ما مى گوييم: البتّه، ما با بيكارى خانمها مخالفيم؛ زن اصلاً بايد كار كند. البتّه كار دو جور است: يكى كارِ داخل خانه و يكى كار بيرون خانه، هر دو كار است؛ اگر كسى استعداد دارد در كارهاى مربوط به بيرون منزل، بايد انجام بدهد، خيلى هم خوب است. منتها يك شرط دارد، بايد جورى باشد كه اين اشتغال - حتى در داخل خانه - به پيوند زن و شوهر لطمه اى نزد. بعضى از خانمها هستند كه خودشان را از صبح تا شب مى كشند بعد كه مرد به خانه مى آيد، حوصله يك لبخند زدن به او را هم ندارند. اين هم بد است. كار خانه را بايد كرد امّا نه آنقدرى كه اين كار خانه به انهدام خانواده منتهى بشود. (1)

زن اگر خواست برود كار كند، اين اشكالى ندارد، اسلام هم مانع نيست. امّا اين وظيفه او نيست. اين بر او واجب و لازم نيست. چيزى كه بر او واجب است، عبارتست از حفظ فضاى حياتى براى مجموع اين خانواده. (2)

ص: 136


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/11/12
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1381/3/8

تشويق يكديگر در ميدان مسابقۀ خيرات

در همۀ احوال و اوضاع رعايت همديگر را بكنيد، به هم كمك كنيد، عون و بازوى همديگر باشيد، بخصوص در راه خدا و در راه انجام وظيفه. چه پسر در راه خداست، دختر به او كمك كند. چه دختر در راه انجام وظيفه و در راه خداست، پسر به او كمك كند. هر كدام مجاهدت مى كنند، آن ديگرى به او كمك كند. (1)

اگر پسر در كار علم و در كار تلاش و مجاهدت در ارگانهاى جمهورى اسلامى است، آن خانم با او همكارى كند كه بتواند كارش را راحت انجام بدهد. مردها و پسرها به زنهايشان فرصت بدهند تا زنها هم بتوانند در اين ميدانهاى مسابقۀ معنويت وارد شوند. اگر مى خواهند تحصيلِ علم كنند، بتوانند. اگر هم مى خواهند در كارهاى اجتماعى وارد شوند، بتوانند. (2)

زن و شوهر كوشش كنند يكديگر را به راه خدا هدايت كنند. يكديگر را در راه مستقيم نگه دارند و حفظ كنند. اين تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر(3) را كه خاصيّت مسلمانى است و مهم ترين خصوصيت ايمان است، مدّنظر داشته باشند. (4)

هر دو به يكديگر نسبت به ديندار بودنشان و رعايت تقوا كمك كنند. يعنى مرد كمك كند كه زنش بتواند ديندار باشد و رعايت تقوا را بكند. زن هم كمك كند كه مرد بتواند ديندار باشد و بتواند پاكدامن بماند و بتواند با تقوا حركت كند. (5)

منظور از كمك فقط شستن ظرف و... نيست، البتّه اينها هم كمك است ولى منظور بيشتر كمك روحى است. كمك معنوى و فكرى است. در راه اسلام يكديگر را ثابت قدم بدارند، همديگر را توصيه به تقوى و صبر و توصيه به ديندارى،

ص: 137


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/5/11
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/1/5
3- . سورۀ عصر، آيۀ 3
4- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/5/8
5- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/1/2

توصيه به عفاف، توصيه به قناعت، توصيه به ساده زيستى و... كنند. با هم همكارى كنند تا بتوانند ان شاءالله به بهترين وجهى بگذرانند. (1)

ص: 138


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/12/13

غمخوارى، كمك واقعى

كمك واقعى به ديگرى، اين است كه دو نفر غمها را از دل هم برطرف كنند. هر كسى در دورۀ زندگى اش گرفتارى پيدا مى كند، غمى پيدا مى كند، مشكلى پيدا مى كند، ابهامى پيدا مى كند، ترديدى پيدا مى كند. هر كدام از دو نفر، در چنين موقعيتى بايد به كمك همسرش بشتابد و به او كمك كند. غم را از دل او بردارد، او را راهنمايى كند. اشتباه او را برطرف كند. اگر مى بيند خطايى دارد از او سر مى زند جلوى او را بگيرد. (1)

ص: 139


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/9/2

اهميّت فراوان مديريت كدبانو

وظايف داخل خانۀ زنان، نه اهميّتش كمتر از وظايف بيرونى است و نه اينكه زحمتش كمتر است. شايد زحمتش بيشتر هم باشد. او هم براى اينكه اين محيط را اداره كند، به تلاش و كوشش احتياج دارد. چون مدير داخل خانه زنان هستند. آن كسى كه اداره مى كند، كدبانو، يعنى آن كسى كه محيط خانواده تحت اشراف اوست. تحت نظارت و تدبير و مديريت اوست. خيلى كار پرزحمتى است. خيلى كار ظريفى است. فقط هم ظرافت زنانه از عهدۀ انجام اين كار برمى آيد. هيچ مردى امكان ندارد بتواند اين ظرافتها را رعايت كند. (1)

زن توى خانه كه بيكار نيست. يك عده اى خيال مى كنند زن در خانه بيكار است. نخير، زن توى خانه، بيشترين و سخت ترين و ظريف ترين كارها را انجام مى دهد. (2)

برخى فكر مى كنند اگر زنى مثلاً كارش عبارت شد از همان كار خانه، اين اهانت به زن است؛ نه! هيچ اهانت نيست. بلكه مهم ترين كار براى زن اين است كه زندگى را سر پا نگهدارد. (3)

ص: 140


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1381/6/6
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/12/18
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1381/3/8

بچه دارى، هنر بزرگ

بعضى از كارهاى خانه خيلى سخت است. بچه دارى از آن كارهاى سخت است. شما هر كارى را در نظر بگيريد كه خيلى دشوار باشد، در مقابل بچه دارى در واقع آسان است. بچه دارى هنر خيلى بزرگى است. مردها يك روز هم نمى توانند اين كار را انجام دهند. زنها با دقّت، با حوصله و با ظرافت اين كار بزرگ را انجام مى دهند. خداى متعال، در غريزۀ آنها اين توان را قرار داده است. ولى همين بچه دارى كار سختى است كه انسان را فرسوده مى كند و واقعاً از پا مى اندازد. (1)

ص: 141


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/8/22

جمعِ بين كار و زندگى

جوانانى كه مشغول كارى در راه خدا هستند، با گرفتن همسر، با ازدواج، نبايد كارشان را متوقف كنند. (1)

ما به مردها هميشه سفارش مى كنيم وقتى كار دارند، اشتغال دارند، از خانه و زندگى قهر نكنند. بعضيها صبح اوّل وقت مى روند بيرون تا ساعت 10 شب.

نه! ما معمولاً به كسانى كه برايشان ممكن است سفارش مى كنيم حتى ظهرها را بروند با زن و بچه شان باشند. در محيطِ خانوادگى، غذايشان را بخورند، يك ساعتى با هم باشند، بعد بيايند دنبال كارشان، باز حتماً در زمان مناسب، اوّل شب بروند بچه ها را ببينند، ملاقات خانوادگى حقيقى داشته باشند. (2)

ص: 142


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1371/9/19
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/6/18

زن، قوى تر از مرد است!

اين آقايان كه مى بينيد ماشاءالله يال و كوپالى دارند، اينها همه اش ظاهر است، جسم قوى است، امّا از لحاظ پيچيدگى ذهنى و در زمينه هاى احساسى و عاطفى، زن قوى تر از مرد است، قدرت تحمّلش زياد است، راهها را بلد است... طبيعت زن اين است. اغلبِ زنها، البتّه ممكن است بعضى از زنها هم اين طور نباشند؛ غرض اينكه خانمها بهتر مى توانند در اين مصافِ دوستانه بر عواملِ سردى، فايق بيايند. با يك مقدار كوتاه آمدن، با يك مقدار خوش اخلاقى كردن، با ابزارهايى كه هست اين كار را بكنند. مرد را بكشانند به آن جايى كه بايد قرار بگيرد، تا ان شاءالله زندگى شيرين تر شود. (1)

ص: 143


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/1/24

به حضرت زهرا (علیها السلام) بنگريد

اين وضع زندگى حضرت زهرا (علیها السلام) است از لحاظ سادگى مراسم ازدواج و بعد هم زندگى آن بزرگوار، آن زندگى فقيرانه و زاهدانه، آن اتاق آنچنانى، آن فرشى كه لابد همه شما شنيده ايد. كار توى خانه، در مقابل تلاشهاى فراوان و صبر بر شوهرى مثل حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) كه در تمام مدت زندگيشان، حضرت مشغول كار و فعاليت بودند. يعنى هرچه جنگ بود، على بن ابيطالب (علیه السلام) جلوتر از همه بود. هرچه كار مهم بود اوّل از همه على بن ابيطالب (علیه السلام) جلودار بود. حدود ده سال هم با يكديگر زندگى كردند. توجّه مى كنيد؟ در ظرف اين 10 سال شما ببينيد كه اين شوهر جوان چقدر توانسته به زن و بچه اش، به معناى بشرى و معمولى برسد؟ بر يك چنين زندگى، صبر كردن، بر آن فقر و سختى صبر كردن، آن جهاد بزرگ را انجام دادن و آنچنان فرزندانى تربيت كردن و آن فداكاريهاى عظيمى كه حضرت زهرا (علیها السلام) انجام دادند و شما هم مقدارى از آنها را شنيده ايد، همگى الگوست. حالا، دختران ما بايد فاطمه (علیها السلام) را الگو قرار دهند، پسرهاى ما هم بايد حضرت زهرا (علیها السلام) و اميرالمؤمنين (علیه السلام) را الگو قرار دهند. (1)

ص: 144


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/9/24

رهنمود چهارم: سازش و سازگارى

اشاره

ص: 145

ص: 146

اشاره

در گرماگرم عشق نخستين، تفاوتها خود را نشان نمى دهند. دختر و پسر جوان، مجذوب يار خويشند و غرق درياى رؤياهاى شيرين، كه هر يك در سيماى همسر عزيز خود، آرمانها و آرزوهاى ديرين خود را مى بيند و در آيينۀ محبوب، گويا به چهرۀ خويش مى نگرد. امّا ديرى نمى پايد كه اين وحدتِ رؤيايى و اين همگونى عاشقانه، در مواجهه با واقعيّات زندگى و شخصيّت متفاوتِ همسر، رنگ مى بازد. تفاوت سليقه ها و ديدگاهها در رويارويى با مسائل گوناگونِ زندگى هر روز بيش از گذشته خود را نشان مى دهند. بى تجربگى و بى توجّهى همسرانِ جوان در مواجهۀ درست با واقعيّتها مى تواند در همين روزهاى آغازِ زندگى، آنان را با چالشهاى فراوانى روبه رو كند. و گاه تبعات آن تا سالها باعث ناراحتى و رنجش طرفين شود. جوانانِ عزيزِ ما با كوتاه آمدن از ايده آلها و پذيرش شخصيّتِ واقعى همسر، با همۀ تفاوتها و تقويت درك متقابل، مى توانند بنيان زندگىِ مشترك خود را به مدد الهى هر روز محكم تر كنند. رهنمود پير فرزانۀ ما ره توشه ديگرى براى راه پرفراز و نشيب زندگى است:

با هم بسازيد...

ص: 147

ص: 148

امام (ره) فرمودند: برويد با هم بسازيد

من يك وقت خدمت امام رفتم. ايشان مى خواستند خطبۀ عقدى را بخوانند، تا من را ديدند گفتند: شما بيا طرف عقد بشو! ايشان برخلاف ما كه طول و تفصيل مى دهيم و حرف مى زنيم، عقد را اوّل مى خواندند، بعد دو سه جمله اى كوتاه صحبت مى كردند. من ديدم ايشان پس از اينكه عقد را خواندند، رويشان را به دختر و پسر كردند و گفتند:

«برويد با هم بسازيد.»

من فكر كردم ديدم كه ما اين همه حرف مى زنيم، امّا كلام امام (ره) در همين يك جمله «برويد و با هم بسازيد» خلاصه مى شود! (1)

ص: 149


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1370/4/20

سازگارى يعنى چه ؟

سعى شما اين باشد كه در تمام دوران زندگى، بخصوص سالهاى اوّل، اين چهار، پنج سال اوّل، با هم سازگارى داشته باشيد. اين طور نباشد كه يكى اندكى ناسازگارى نشان داد، آن ديگرى هم حتماً در مقابل او ناسازگارى نشان بدهد. نه! هر دو با هم سازگارى نشان بدهيد و اگر ديديد همسرتان ناسازگارى كرد، شما سازگارى نشان دهيد. اين جا از آن جاهايى است كه سازش و كوتاه آمدن خوب است. (1)

معناى سازگارى چيست ؟ معنايش اين است كه زن ببيند اين مرد، درست ايده آل اوست تا با او سازگار باشد؟ تا مرد ببيند كه اين زن، كاملاً ايده آل اوست و همان فرد مطلوب عالى است، تا با او سازگارى داشته باشد؟ اگر يك ذرّه اين گوشه يا آن گوشه اش كج بود، قبول نيست. معناى سازگارى اين است ؟ نه! اگر سازگارى اين باشد كه اين خودش بطور طبيعى انجام مى گيرد و ارادۀ شما را نمى خواهد. اينكه مى گويند شما سازگار باشيد، يعنى شما با هر وضعيتى كه هست و پيش آمده بسازيد. معناى سازگارى اين است. يعنى چيزهايى در زندگى پيش مى آيد. خب دو نفرند با هم تا حالا آشنايى نداشتند، زندگى نكردند، ممكن است فرهنگشان دو تا باشد. ممكن است عاداتشان دو تا باشد. اوّل ممكن است يك ناسازگاريهايى ببينند، حالا اوّل ازدواج كه نه آدم هيچ متوجّه نيست. بعد از يك خرده كه گذشت، ممكن است يك ناسازگاريهايى حس كند، آيا بايد اين جا از هم سرد شوند و بگويند: اين مرد يا اين زن ديگر به درد من نمى خورد؟! نه! شما بايد خودتان را با اين مسأله تطبيق دهيد. اگر چنانچه قابل اصلاح است، اصلاحش كنيد و اگر ديديد نه، كارى اش نمى شود كرد، خب با او بسازيد. (2)

سازش كارى در محيط خانواده جزء واجبات است. نبايستى

ص: 150


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/4/31
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/1/16

زن و شوهر تصميم بگيرند كه خودشان هرچه گفتند همان شود. آنچه خودشان مى پسندند و آنچه راحتى آنها را تأمين مى كند همان بشود. نه، اين طور نبايد باشد. بايد بنا داشته باشند كه با هم سازگارى كنند. اين سازگارى لازم است. اگر ديديد مقصود شما تأمين نمى شود مگر با كوتاه آمدن، كوتاه بياييد. (1)

سازگارى در زندگى، اساسِ بقاى زندگى است و همين است كه محبّت مى آفريند. همين است كه موجب بركات الهى مى شود. همين است كه دلها را به هم نزديك كرده و پيوندها را مستحكم مى كند. (2)

ص: 151


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/4/9
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/11/19

يك تعبيرِ خوب اروپايى

اصل مسألۀ ازدواج، عبارتست از تفاهم و اُنس و اتحّادِ دو موجود در زندگى با يكديگر كه اين البتّه در اصل يك امر طبيعى است. لكن اسلام با پيرايه ها و تشريفات و آئينهايى كه قرار داده و با احكامى كه گذاشته براى ازدواج، يك استمرار و بركتى به آن داده است.

زن و شوهر بايد يكديگر را درك كنند و بفهمند. اين يك تعبير اروپايى است ولى تعبير خوبى است... يعنى هر كسى درد و خواستهاى طرف مقابل را بفهمد و با او راه بيايد، به اين مى گويند درك كردن. يعنى به قول معروف در زندگى تفاهم و درك متقابل باشد. اينها محبّت را زياد مى كند. (1)

ص: 152


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1371/6/31

هيچ انسانى بى عيب نيست!

اگر ديديد كه همسرتان يك نقطه عيبى دارد - هيچ انسانى بى عيب نيست - و مجبوريد او را تحمّل كنيد، تحمّل كنيد، كه او هم همزمان، دارد يك عيبى را از شما تحمّل مى كند. آدم عيب خودش را كه نمى فهمد، عيب ديگرى را مى فهمد. پس بنا را بگذاريد بر تحمّل.

اگر چنانچه قابل اصلاح است، اصلاحش كنيد. اگر ديديد كارى نمى شود كرد، با او بسازيد. (1)

ص: 153


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/4/9

علّت متلاشى شدن بنيان خانواده

اسلام در داخل خانواده ترتيبى داده كه اختلاف درون خانواده به خودى خود حل شود. به مرد دستور داده كه يك ملاحظاتى بكند. به زن هم دستور داده كه يك ملاحظاتى بكند. مجموع اين ملاحظات اگر انجام بگيرد، هيچ خانواده اى قاعدتاً متلاشى نخواهد شد و از بين نخواهد رفت. غالباً متلاشى شدن خانواده ها به خاطر اين بى ملاحظگيهاست. مرد بلد نيست كه رعايت كند؛ زن، بلد نيست كه عقل به خرج بدهد، او تندى و خشونت بى حد مى كند، اين بى تحمّلى به خرج مى دهد، همه اش ايراد دارد، خشونتِ او هم ايراد دارد، سركشىِ اين هم ايراد دارد. اگر او خشونت نكند، اگر يك وقتى اشتباه كرد، اين سركشى نكند، ملاحظه كنند، با همديگر بسازند، هيچ خانواده اى تا آخر متلاشى نخواهد شد و خانواده باقى مى ماند. (1)

ص: 154


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/11/20

سازگارى دوطرفه

در قديم بيشتر مى گفتند دختر بايد سازگار باشد. براى پسر كأنّه(1) وظيفه سازگارى را قائل نبودند. نه! اسلام اين را نمى گويد. اسلام مى گويد كه دختر و پسر هر دو بايد سازگار باشند. هر دو بايد بسازند. بايد بنا را بر اين بگذارند كه زندگى خانوادگى را سالم و كامل و آرام و همراه با محبّت و عشقِ متقابل اداره كنند و اين را ادامه بدهند و حفظ كنند. اگر چنانچه ان شاءالله اين فراهم شد، كه فراهم كردنش هم با تربيتهاى اسلامى مشكل نيست، اين خانواده همان خانوادۀ سالمى خواهد بود كه اسلام معتقد به اوست. (2)

ص: 155


1- . مثل اينكه
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/5/11

ص: 156

رهنمودپنجم: زندگى شيرين

اشاره

ص: 157

ص: 158

اشاره

طراوت و شيرينىِ زندگى، محصول مهارتها و رعايتهاى زن و شوهر است. جوانان عزيز ما در آغاز راه زندگى، بايد خود را نيازمند تمرين فراوان براى دستيابى به تواناييهاى ذهنى و رفتارى لازم در صحنۀ زندگى مشترك بدانند. اين گونه است كه زندگىِ آنان هر روز باصفاتر و شيرين تر خواهد شد. در اين رهنمود، مقتداى مهربانمان راههاى دست يابى به يك زندگى خواستنى را به عزيزانشان يادآورى مى كنند:

ص: 159

ص: 160

شُكر عملى مهم است

شُكر، فقط گفتن «الهى شكر» و سجدۀ شكر كردن نيست. شُكر نعمت اين است كه انسان نعمت را بشناسد. بداند كه اين نعمت را خدا به او داده و استفادۀ از آن نعمت و رفتار با آن نعمت را كه خداوند مى پسندد، انجام دهد. اين معناى شُكر نعمت است.

اگر چنانچه «شكراًلله» بگوييد امّا دلتان با مفاهيمى كه گفتم آشنا نباشد، اين شكر نيست...

ازدواج هم يك نعمت خدادادى است. خداى متعال اين همسرِ خوب را براى شما فراهم كرده است، پس بايد به شايستگى شُكر اين نعمت را بجا آوريد. (1)

ص: 161


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/1/16

اسرار زندگى را محكم نگهداريد

زن و شوهر بايد راز هم را حفظ كنند، زن نبايد راز شوهرش را پيش كسى بازگو كند. مرد هم مثلاً نرود پيش رفقايش در باشگاه يا مثلاً فلان ميهمانى و... راز همسرش را بازگو كند، حواستان جمع باشد، اسرارِ هم را محكم نگاه داريد تا زندگى ان شاءالله شيرين و مستحكم شود. (1)

ص: 162


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/1/24

غمخوار هم باشيد

كمك واقعى اين است كه دو نفر غمها را از دل هم برطرف كنند. هر كسى در دورۀ زندگيش، گرفتارى و مشكل و غمى پيدا مى كند و ممكن است دچار ابهام و ترديد بشود. آن ديگرى در چنين موقعيتى، بايد به كمك همسرش بشتابد و به او كمك كند. غم را از دل او بردارد. او را راهنمايى كند و اشتباه و خطاى او را برطرف نمايد. (1)

ص: 163


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/9/2

ساده زيستى و ميانه روى

زندگى را ساده برداريد، البتّه ما خيلى هم اهل زهد و تقوا نيستيم. خيال نكنيد. آن سادگى كه ما مى گوييم، آن سادگى زُهّاد و عُبّاد و اينها نيست. سادگى به نسبت اين كارهايى است كه مردم امروز مى كنند. والّا نه، سادگى ما را اگر چنانچه آن مردان خدا بيايند نگاه كنند شايد هزار تا ايراد هم به آنچه كه ما سادگى مى دانيم بگيرند. (1)

زندگيتان را بر پايۀ اسراف قرار ندهيد، زندگى را ساده قرار دهيد. زندگى را آن طورى كه خداى متعال مى پسندد قرار دهيد و از طيّبات الهى بهره مند شويد بر حسب اعتدال و عدالت. هم اعتدال و ميانه روى و هم عدالت. يعنى ملاحظۀ انصاف را بكنيد، ببينيد ديگران چطورى اند. خيلى بين خودتان و ديگران فاصله درست نكنيد. (2)

يكى از موجبات سعادت خانواده ها و اشخاص، اين است كه تقيّدات زايد و تجمّلات زيادى و پرداختن بيش از اندازۀ لازم به امور مادى، از زندگيها دور شود. لااقل بخش اصلىِ زندگى محسوب نشود. يك چيز حاشيه اى، يك كنار باشد. زندگى را از اوّل بايد ساده برداشت و محيط زندگى را بايد محيط قابل تحمّلى كرد. (3)

ساده زندگى كردن منافاتى با رفاه هم ندارد. آسايش هم كه اصلاً در سايۀ ساده زندگى كردن است. (4)

ص: 164


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/5/11
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/3/8
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/3/8
4- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/4/18

مسابقۀ بدون برنده

اسير تجمّلات و تشريفات و چشم و هم چشميها نشويد. خودتان را در دام مسابقۀ مادّى در امر زندگى نيندازيد. هيچ كس در اين مسابقه، خوشبخت و كامياب نمى شود. اين ظواهرِ زرق و برق دارِ زندگى شخصى، اينها هيچ كدام انسان را نه خوشبخت مى كند، نه دلشاد و راضى مى كند. اصلاً انسان هرچه گيرش مى آيد، باز چيز بيشترى را مى خواهد. در حسرت يك چيز بهترى است. در شرع مقدّس هست - العفاف و الكفاف - به همان زندگى كه بشود گذراند و انسان محتاج كسى نباشد و در عسرت نباشد. اين جور پيش ببريد. (1)

زندگى تشريفاتى، زندگى تجمّلاتى، زندگى اشراف منشى، زندگى پُرخرج و زندگى مصرفى، انسانها را بدبخت مى كند. اين خوب نيست. زندگى بايد با كفاف و راحت بگذرد نه پرخرج و مسرفانه. اين دو تا را بعضيها چرا با هم اشتباه مى كنند؟ با كفاف يعنى محتاج كسى نباشند و بتوانند زندگيشان را اداره كنند، بدون احتياج به هيچ كس. دلخوشى هم بايد داشته باشند والّا زندگى با درآمدِ زياد و مخارج زياد و تشريفات كه خوب نيست. اينها اصلاً راحتى نمى آورد. دلخوشى نمى آورد. (2)

اوّل زندگى را ساده برداريد، هرچه مى توانيد در اين جهت سعى كنيد. البتّه، اعتقاد نداريم كه افراد بايستى بر عيال خودشان، بر نزديكان خودشان سخت گيريهاى تنگ نظرانه بكنند. اين عقيده را نداريم، امّا عقيده داريم كه همه از روى عقيده و ايمان و عشق و دل خودشان به يك حدّى قانع باشند. (3)

زندگى را ساده بگيريد، خودتان را اسير تشريفات نكنيد. اگر از اوّل وارد مسابقه تشريفات شديد، ديگر رها شدن از

ص: 165


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/7/20
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/1/2
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/9/12

آن سخت است. حالا هم جمهورى اسلامى است. اگر كسى بخواهد ساده زندگى كند مى تواند. يك روزى بود كه نمى شد، سخت بود. اگرچه بعضى به دست خودشان مشكل مى كنند. در لباسشان، در مسكنشان، در تجمّلاتشان، همه را بر خودشان سخت مى كنند. (1)

ص: 166


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/10/13

قناعت براى همه مفيد است

به شما عرض مى كنم: ما شما را دعوت نمى كنيم به زُهد سلمان و ابوذر. بين امثال من و شما با سلمان و ابوذر فاصله خيلى زياد است. ما هرگز - نه من و نه شما - طاقت آن چيزها را و آن عُلوّ و عروج و آن والايى را نداريم كه بخواهيم خودمان را به آن چيزها برسانيم. يا مثلاً فرض كنيد كه آرزوى آن را حتى در دلمان بياوريم. امّا من اين را عرض مى كنم كه اگر بين ما و آنها، زندگى ما و زندگى آنها، هزار درجه فاصله است، مى شود اين هزار درجه را، ده درجه، بيست درجه، صد درجه كم كرد. خودمان را به زندگى آنها نزديك كنيم. (1)

قناعت كنيد، از قناعت خجالت نكشيد. بعضيها خيال مى كنند كه قناعت مال آدمهاى تهيدست و فقير است و اگر آدم داشت، ديگر لازم نيست قناعت كند. نه، قناعت يعنى در حدّ لازم، در حدّ كفايت، انسان توقّف كند. (2)

توقّعات مادّىِ زياد و بالا، موجب تنگى معيشت و موجب ناراحتى خود انسان مى شود، اگر انسان توقّع خودش را از زندگى توقّع كمى قرار دهد، اين مايۀ سعادت خواهد بود. نه فقط براى آخرت انسان خوب است، كه براى دنياى انسان هم خوبست. (3)

سعيتان را بگذاريد بر زندگى ساده و به دور از اشرافى گرى، بر زندگى اى كه منطبق باشد بر زندگى متوسط مردم. نمى گويم پايين ترين مردم، متوسط مردم، نگاه نكنيد به مسابقه مادّى گرى. مسابقه هست. چنانكه در راه بهشت خدا مسابقه هست، در راه بهشت خيالى دنيا هم مسابقه هست. براى تجمّلاتش، براى مقام و قدرتش، براى اسم درآوردن و معروف شدنش، مسابقه هست. اين مسابقه، مسابقه ناسالمى است... هركدام كه بخواهيد به اين مسابقه وارد شويد آن ديگرى مانع شود و به عنوان يك

ص: 167


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/11/17
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/1/1
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/12/21

ناصح با شما عمل كند. (1)

در همۀ مراحل بايستى ميانه روى و قناعت و گرايش به روش متواضعانه و فقيرانه را فراموش نكرد كه اين نظر اسلام است. (2)

ص: 168


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/6/3
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1380/9/22

از مراسم عروسى آغاز كنيد

در همۀ امور زندگيتان سادگى را رعايت كنيد. اوّلش هم از همين مراسم ازدواج است، از اين جا شروع مى شود. اگر ساده برگزار كرديد، قدم بعدى اش هم مى شود ساده والّا شما كه رفتيد آن مجلس كذايىِ مثل اعيان و اشرافهاى زمان طاغوت را درست كرديد، بعد ديگر نمى توانيد برويد توى خانۀ كوچكى مثلاً با وسايل مختصرى زندگى كنيد. اين جور نمى شود ديگر. چون خراب شده و از دست رفته است. از اوّل، زندگى را پايه اش را براساس زندگى و ساده زيستى بگذاريد تا زندگى بر خودتان، بر كسانتان و بر مردم جامعه ان شاءالله آسان شود. (1)

ص: 169


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/6/13

حال پدر و مادر را رعايت كنيد

متأسفانه اين پرداختن به تشريفات ازدواج و مهريّه هاى گران و جهيزيّه هاى سنگين و مجالس آنچنانى خيلى اخلاقها را فاسد كرده است! شما دخترها و پسرها كه عروس و داماد مى شويد، پيشقدم شويد. بگوييد ما اين جورى نمى خواهيم، به اين زيادى نمى خواهيم. وقتى جامعه مشكل دارد وقتى در جامعه فقير هست بايد انسان ملاحظه كند. (1)

ما به دخترها و پسرها سفارش مى كنيم اصرار نكنيد. زياده نخواهيد. پدر و مادرها را زير فشار قرار ندهيد تا در رودربايستى بمانند... اين چيزها را بريزيد دور. اصل، يك حادثۀ انسانى است. آن چيست ؟ زناشويى، انسانى ترين كارهاى دنياست. اين را مادّى و پولى نكنيد، آلوده اش نكنيد. (2)

اگر دختر و پسر اهل قناعت و ساده زيستى باشند، بزرگ ترها هم مجبور مى شوند از آنها تبعيت كنند. (3)

ص: 170


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/9/14
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/11/8
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/9/28

حجاب و عفاف

اسلام كه راجع به حجاب حرف مى زند، آيات قرآن كه راجع به حجاب حرف مى زند، راجع به حدود زن و مرد با يكديگر دستور دارد، اين به خاطر خود مردم است، به خاطر همين خانواده هاست. همين دخترهاى جوان كه شوهرشان را مى خواهند از دست ندهند، اين پسرهاى جوان كه زن محبوبشان را مى خواهند از دست ندهند. اين، بدون حجاب و بدون رعايت نمى شود، آيات قرآن اين طور حكمت آميز و عميق است. (1)

اين محرم و نامحرمها، اين حجاب و حفظ زن، اين قل لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ... وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ (2) ، چشمهايتان را به هر منظره اى باز نكنيد، به هر چيزى نگاه نكنيد تا به هر طرفى كشانده نشويد اين براى چيست ؟ اين براى اين است كه اين زن و شوهر به هم مهربان و وفادار بمانند. آن مردى و آن زنى كه در جوامع فاسد دنيا به هر جا رسيدند، به هر گذرگاهى كه رفتند، هر طور دلشان خواست سوءاستفاده كردند و اختلاط پيدا شد، ديگر براى آنها محيط خانوادگى چقدر اهميّت پيدا خواهد كرد؟ هيچ. اسمش را هم گذاشته اند آزادى كه اگر اين آزادى باشد، بزرگ ترين بليّه هاى بشر محسوب مى شود. آن مردى كه هر طور دلش بخواهد به هر طرف متمايل باشد به طرف زنها، عِنانى ندارد، حفاظى ندارد و آن زنى كه با حيا و عفاف و حجاب انسانى آراسته نيست، حفاظى ندارد، چنين زن و مردى براى زن خودشان، براى شوهر خودشان احترامى قائل نيستند. در اسلام، يك زن و مرد در مقابل هم مسئول هستند و به هم علاقه مندند. به هم محتاج

ص: 171


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/5/11
2- . سورۀ نور، آيات 30 و 31

و وابسته اند. يك سلسلۀ عظيم و طولانى كه از احكام ناشى مى شود از چيست ؟ از اينكه مى خواهند خانواده محكم بماند و اين زن و شوهر به هم خيانت نكنند و با هم باشند. (1)

ص: 172


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/9/12

رهنمود ششم: هشدارها و يادآوريها

اشاره

ص: 173

ص: 174

اشاره

طراوت و شيرينى زندگى، محصول مهارتها و رعايتهاى زن و شوهر است. على (علیه السلام) فرمودند: لكلّ شىءٍ آفهًٌْ (1)هر چيزى در اين عالم آفتى دارد.

براى نگاهدارى و بهره مندى شايسته از هر چيز خوب و باارزشى، بايد اوّل آفات آن را شناسايى كرد. آنگاه با درايت و هوشمندى به مقاوم سازى و ايجاد صيانت همّت گماشت. اين قاعدۀ زندگى دنياست. هرچه ارزش چيزى افزونتر باشد، آفات آن هم بيشتر و خطرناك تر است.

زندگى مشترك كه با ميثاق مقدّس ازدواج آغاز مى شود، يكى از باارزش ترين نعمتهاى الهى براى انسانهاست و از اتفاق در معرض آفتهاى فراوان قرار دارد. چشمِ باز و مراقبتِ همسران جوان و شناخت درست از آسيبها، راهِ نجات از فتنه هاى شيطان است. راهنماى بيدار و خردمندِ ما در اين باره هشدارهاى مهمى دارند:

ص: 175


1- . بحارالانوار، ج 70، ص 228

ص: 176

حسادت و غيرت يكديگر را تحريك نكنيد!

من هميشه به مردهاى جوان توصيه مى كنم، كه شما در معاشرت با نامحرم و حتى محارم كارى نكنيد و حرفى نزنيد كه زنانِ خود را وادار به حسادت كنيد. به دختران جوان هم سفارش مى كنم، كه در برخوردشان با مردهاى بيگانه، كارى نكنند و حرفى نزنند كه حسّ حسادت و غيرت شوهرانشان را تحريك نمايند.

اين حسادتها بدبينى مى آورد و پايه هاى محبّت را سست مى كند و از ريشه مى سوزاند. (1)

ص: 177


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/9/10

تحقيرِ همسر،

آغاز فروپاشى خانواده

ظلم، تبعيض و اهانت، در هر حالى غلط است. اگر شما عالى ترين مرد دنيا باشيد و زن شما مثلاً از لحاظ سواد و معلومات و... يك خانم كم سوادى باشد، يا از يك خانواده پايينى باشد، شما حقّ كمترين ظلم و اهانتى را به او نداريد، زن همان زن است تا ابد. حق كمترين اهانتى را به او نداريد. اين البتّه فقط مخصوص ما نيست. اين اروپاييهاى ادكلن زدۀ اتوكشيده، گاهى خيلى بدتر از جوامع ما به اين موجودات ظلم مى كنند. مرد حق ندارد - ولو بالاتر از زن باشد - به زنش جفا كند.

زن هم همين طور، گاهى زن، يك خانم باسواد تحصيل كرده است كه مثلاً حالا با يك مرد كارگرى ازدواج كرده است. او هم حق ندارد مرد را تحقير كند. مرد، باز هم براى او نقطۀ اتكايى است. بايد به او تكيه كند. بايد او را از لحاظ روحى چنان حفظ كند كه بشود به او تكيه كرد. اين، خانوادۀ سالم است. اگر خانواده را اين طورى تشكيل داديد، بدانيد كه يك ركن اساسى سعادتِ خودتان را تأمين كرده ايد. (1)

ص: 178


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/12/22

ايده آل خواهى افراطى

دخترها و پسرها به دنبال ايده آل نباشند. در امر ازدواج، هيچ كس ايده آل نيست. انسان نمى تواند ايده آل خود را پيدا كند. بايد بسازند و زندگى كنند. خداوند ان شاءالله زندگى را شيرين خواهد كرد و به آنها بركت خواهد داد و ان شاءالله مورد رضاى الهى قرار خواهند گرفت. (1)

آدم، اوّل كه نگاه مى كند، همه اش حُسن است. بعد كه وارد مى شود اخلاقياتى هست، نقايص و كمبودهايى هست، ضعفهايى وجود دارد كه به تدريج در يكديگر كشف مى كنند. اينها نبايد موجب سردى بشود. بايد با اين كمبودها ساخت، چون بالاخره مرد ايده آل بى عيب و زن ايده آل بى عيب در هيچ كجاى عالم پيدا نمى شود. (2)

ص: 179


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/9/6
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/1/24

معاشرتهاى غيرشرعى

آن آقايى كه با زنان نامحرم سروكار دارد، دو جا براى او امكان اشباع غرايزش در سطوح مختلف وجود دارد، اين ديگر به زن خودش آن جور پاى بند نيست. مثل مردى كه به هيچ زنى نگاه نمى كند نيست... اينكه مى گويند زن بايد خودش را در محيطهاى اجتماعى با نامحرم مخلوط نكند، براى اين است كه اين زن، دلبستگى اش به مرد خودش باشد والّا اگر زن كارش به جايى رسيد كه مرد خودش برايش عادى شد، مثل وضعيّتى كه الآن در جوامع غربى مى بينيد كه اصلاً اين مرد براى زن اهميّتى ندارد، مى گويد حالا شد، شد، نشد هم نشد. مى گويد طلاق مى گيريم، تمام مى كنيم تو برو دنبال كارت، من هم مى روم دنبال كارم. اين بد است. بعضى از خانمها امروز تلاش مى كنند كه وضع زنان را اين جورى كنند. اين به ضرر زنهاست به نفع زنها نيست؛ چون اين، بنيان خانواده را متلاشى مى كند. (1)

ص: 180


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/1/19

حريم دارى و عفاف، سِپَر خانواده

مسأله محرم و نامحرم و حجاب و نگاه كردن و نگاه نكردن و معاشرتهاى ناسالم و مضر، اين چيزهايى كه در اسلام اين قدر تأكيد شده و در بعضى از كشورها و جاهايى كه از اسلام دورند، اينها رعايت نمى شود، اينها اگرچه يك محدوديّتى براى زن و مرد به وجود مى آورد، امّا اينها را شارع مقدّس براى حفظ خانواده، براى ماندگار شدن اين بناى مهم تحكيم و تشريع كرده است كه اگر در همين چيزها هر انسانى تدبير كند و تأمل بكند، حكمتهاى بسيار بزرگى را خواهد ديد. (1)

اينكه شما مى بينيد در اسلام محرم و نامحرم و جدايى زن و مرد و اينها مطرح است، اينها مسائل ارتجاعى نيست. اينها جزو دقيق ترين مسائل انسانى و بشرى است. يكى از مهم ترينِ آن، اين است كه بنيان خانواده مستحكم مى ماند. چون زن و شوهر به هم احساس وفادارى مى كنند، در موضعِ حسادت قرار نمى گيرند، اين خيلى مسألۀ مهمى است. (2)

اين حجابى كه اسلام درست كرده است، اين نگاهى كه اسلام منع كرده است، اين معاشرتى كه اسلام ممنوع قرار داده است، براى اين است كه شما دلهايتان و محبّتهايتان روى يك نقطه متمركز شود. هم شما خانمها و هم شما آقايان. (3)

اينكه شما مى بينيد در اسلام، حجاب و روگيرى و عدم معاشرت زن و مرد و اين چيزها هست، و يك عدّه آدم كوته بين و كوته نظر خيال مى كنند اينها يك حرفهاى قشرى است، نه! اينها عميق است. اين، براى اين است كه خانواده ها و دلهاى زوجين، در جاى خود بماند، اين خانواده مستقر بماند. اين براى اينهاست. محرم است، نامحرم است، نگاه نكن، معاشرت نكن، دست نده، نخند، جلوه گرى نكن، جلوى ديگران آرايش

ص: 181


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/12/11
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/10/15
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/3/30

نكن. اين حرفهايى كه اسلام مى زند، دين مى گويد، فقه به ما مى گويد، اين براى اين است كه اگر اينها را رعايت كرديد، اين خانوادۀ كوچك شما، اين كانون كوچكى كه حالا به وجود آمده است، مستحكم خواهد ماند و از آن بلايا فارغ خواهد شد. زن و مرد احساس مى كنند كه سر و كارشان با يكديگر است. با اين خانواده است. زن احساس نمى كند كه خانه براى او يك وسيلۀ دست و پاگير است. يا مرد احساس نمى كند كه خانه و زن براى او يك وسيلۀ مزاحم است. (1)

اينكه اسلام آن قدر گفته است كه چشمتان را ببنديد، به نامحرم نگاه نكنيد. به زن يك جور گفته و به مرد يك جور ديگر گفته، براى اين است كه وقتى چشم به يك طرفى رفت، آن وقت بخشى از سهم آن كسى كه همسر شماست، آن طرف خواهد رفت. حالا چه شما مرد باشيد و چه زن باشيد فرقى نمى كند. يك قسمتى مى رود آن جا. وقتى اين جا كم گذاشتى، محبّت ضعيف خواهد شد. محبّت كه ضعيف شد، بناى خانوادگى متزلزل مى شود. آن وقت آنچه كه براى تو لازم است از دستت مى رود و آنى كه برايت مضر است به خيال خودت به دست آورده اى. (2)

ص: 182


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/12/15
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/2/17

رهنمود هفتم: آسان گيرى

اشاره

ص: 183

ص: 184

اشاره

از آفات بزرگى كه در زندگى ما انسانها فراوان ديده مى شود، آفت تكلُّف است. وقتى كارى را كه مى توان به راحتى و آسانى انجام داد، با مشقّت و كُلفَت همراه مى كنيم، در حقيقت خود و ديگران را به سختى انداخته ايم. توليد شرطهاى خيالى و وهمى و كش دادن عرض و طول كارها، يعنى افتادن به دام خطرناك تكلُّف!

ما در جريان زندگى دنيايى خود به صورت طبيعى و معمول با گرفتاريهاى فراوانى روبه رو هستيم. چقدر احمقانه است اگر خود نيز با عدم پاى بندى به قواعد خِرَد، كار را بر خويش سخت تر كنيم!

و همگان به اندك تأمُّلى درمى يابند كه: انجام دقيق، مُتقَن، منظّم و با كيفيّت هر كار، با پيچيده كردن، سخت كردن و تكلّف، زمين تا آسمان متفاوت است.

تكلُّف، فرصت سوز است، عمر را بر باد مى دهد؛ امكان موفقيت را كاهش مى دهد، دلسردى و افسردگى را دامن مى زند، سرمايه ها را نابود مى كند و زندگى را به كام آدم تلخ مى سازد. از همين روى خاتم پيامبران و افتخار مسلمانان و مؤمنان (صلی الله علیه و آله) از تكلُّف پيشگان اعلام بيزارى مى كند. و صف خود را از آنان جدا مى سازد: وَ ما أَنَا مِنَ اَلْمُتَكَلِّفِينَ (1)

از جمله امورى كه در جامعۀ ما در ميان بسيارى از خانواده ها، به اين آفت خطرناك (تكلّف) مبتلا شده است، مسالۀ مهم و سرنوشت ساز ازدواج است. به بهانۀ انجام آداب و رسوم، آبرودارى، حفظ حيثيّت و ارزش نهادن بر دختر و پسر و... اين شيرين ترين حادثۀ زندگى جوانان را به كابوسى وحشتناك تبديل كرده ايم. نتايج تلخ اين نگاهِ بيمار، تعداد زيادى از جوانان

ص: 185


1- . سورۀ ص، آيۀ 86

را از تشكيل زندگى نااميد كرده است. و تعداد فراوان ديگرى را با مشكلات فراوانى در آغاز راه روبه رو كرده است.

خانواده هاى زيادى با نزديك شدن به زمان ازدواج فرزندانشان، به جاى جشن و شادى عزا مى گيرند. آسيبهاى فرهنگى، تربيتى و اخلاقىِ ناشى از تجرّدِ طولانى مدّت و تأخير در ازدواج، غيرقابل محاسبه است. نتايج شوم يك شروع پرمشقّت و پردردسر، چه بسيار كام جوانان را در آغاز زندگى تلخ مى كند. در اين آفتِ بزرگِ اجتماعى، همه مقصّريم و البتّه از همه بيشتر خانواده هاى متكلّف بايد در پيشگاه خداوند پاسخگو باشند! و در رفع اين معضل خانمان سوز، همه بايد به ميدان بيايند و اين سنّت الهى و آسمانى را از قيد و بند زنجيرهاى جاهلى نجات بخشند و ميدان زندگى را براى خوشبختى جوانان هموار سازند.

ردّ پاى اين سختگيريهاى جاهلانه و رسوم نابخردانه را در جاى جاى اين ناموس فطرى و سنّت اسلامى مى توان ديد:

در مرحله انتخاب همسر، شرايط عجيبى را كه هرگز دخالتى در كفو بودن و همتايى دختر و پسر براى آغاز زندگى ندارند، به جاى دين و تقوا و اخلاق قرار داده ايم! مهريّه را - كه هديه اى است به نشان مهر و راستى و در سنّت پيامبر (صلی الله علیه و آله) ارزش مالى آن اصلاً مورد توجّه نبوده است، بلكه كم بودن آن نشان شگون و خوش قدمى عروس شمرده شده است - به قيمت گذارى براى دختر تبديل كرده ايم! جهيزيّه را كه هديه خانواده ها براى سهل كردن آغاز زندگى و نشان محبّت و دوستى پدران و مادران در زندگى فرزندان عزيزشان است، به سدّ راه زندگى آنها و مصيبت بزرگ خانواده ها مبدّل ساخته ايم! به نام «خريد عقد» چه هزينه هاى گزافى را به جوانان و خانواده ها تحميل كرده ايم. و براى برگزارى مراسم عقد و عروسى كه توصيه به شادمانى و سرور شده است، آن قدر تشريفات و تجمّلات و شرايط بافته ايم كه پشت صحنۀ آن، چشمهاى اشكبار و دلهاى غمديدۀ فراوان را با كاروان زندگى بچه ها همراه مى كند. و تا مدّتها آثار منفى آن مثل پرندۀ شومى بر بام زندگى عزيزانمان چرخ مى زند و...

ببينيد! بين آنچه خداوند مى خواهد و پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) را راضى مى كند و آنچه ما انجام مى دهيم چقدر فاصله است ؟! سوگمندانه بايد اعتراف كنيم كه هرچه شرع اَنوَر بر انجام صميمانه و آسان ازدواج تأكيد كرده است، ما در مقابل بر

ص: 186

سخت كردن و انجام تكلّف آميز آن همّت ورزيده ايم. به راستى! پايان اين رقابت و چشم و هم چشمى جاهلانه و شيطانى تا كجاست ؟

در تصحيح اين انحراف خطرناك و درمان اين درد جانكاه اجتماعى به محضر «او» مى شتابيم. «او» كه حكيمانه درد را مى شناسد. طبيبانه نسخۀ شفابخش مى دهد و مصلحانه مى سوزد و همگان را به بازگشت به سيرۀ پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) و على (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) فرا مى خواند:

ص: 187

ص: 188

الف: مراسم (تشريفات)

تشريفات سادۀ ازدواج اسلامى

شما اگر نگاه كنيد به تشريفات ازدواج در ميان اقوام مختلف، خواهيد ديد در اسلام تشريفات ازدواج ساده است. البتّه جشن و سرور و اينها عيبى ندارد، هر كس هر مقدارى كه مايل است، امّا اينها جزو دين و جزو تشريفات رسمى و دينى ازدواج نيست. هر كس خواست مى تواند انجام بدهد، هر كس نخواست، نه. اينكه حتماً بايستى بروند در يك معبد و زانو بزنند جلوى كسى و چه بكنند، و مراسمى كه در جاهاى ديگر وجود دارد، در اسلام نيست. در اسلام، يك صيغه اى است شرعى كه بايد خوانده شود. البتّه در اسلام براى معاملات گوناگون، معاملاتى كه اهميّتش كمتر از ازدواج است، شاهد مى گيرند... حالا هم كه مقررات ثبت است و درج در محاكم. مراكز ثبت رسمى است و هيچ تشريفاتى ندارد؛ مى توانند خيلى راحت و بدون تشريفات اين ازدواج را انجام دهند. (1)

ص: 189


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/6/28

عقد اسلامى يا عقد جاهلى

در ازدواج، شرع مقدّس اسلام، قيود جاهلى و شرايط مرسوم بين جهّال را برطرف كرد و يك سلسله حرفها و شرايط جديد و سنّتهاى تازه اى را پايه گذارى كرد. اگر ما كارى كنيم كه عقد و ازدواج ما از آن چيزهايى كه اسلام اِزاله كرده، دور و پاك باشد و به آن سنّتهايى كه اسلام بنيان گذارى كرده است آراسته و مزين باشد، عقد و ازدواج ما اسلامى خواهد شد و عقد براساس رضاى پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و رهبر عظيم الشأن بشريت خواهد شد.

اگر خداى ناكرده آن چيزهايى را كه اسلام اِزاله كرد و ريخت بيرون، اينها را ما در عقد ازدواج بياوريم، آن وقت عقد ما، عقد جاهلى خواهد شد. خودمان مسلمانيم، اسممان مسلمان است امّا كارمان كار جاهليّت خواهد شد.

يا اگر آن چيزهايى را كه اسلام بنا گذاشت در كار ازدواج، اين را رعايت نكنيم، باز عقد، عقد اسلامى كامل نخواهد بود.

اگر عقد، اسلامى بود، به سبك سنّتهاى قرآنى و بنيان گذارى شدۀ به وسيلۀ اسلام، زندگى شيرين مى شود و زن و شوهر با هم خوب زندگى مى كنند. (1)

ص: 190


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/1/22

آسان بگيريد، خداوند كفايت مى كند

جوانها وقتى صحبت مى شود مى گويند، اگر ازدواج كنيم بعدش چه كار كنيم براى خانه، براى شغل ؟ اينها همان قيودى است كه هميشه جلوى كارهاى اصلى و اساسى را مى گيرد. فرمود: إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اَللّهُ مِنْ فَضْلِهِ (1) يعنى خداى متعال اينها را كفايت خواهد كرد. ازدواج بكنيد. ازدواج در وضع معيشت آنها دشوارى خاصّى به وجود نمى آورد. بلكه به عكس خداوند آنها را از فضلش غنى هم مى كند. اين را خداى متعال فرموده است. بله، ما براى خودمان به قول معروف به جاى خَرج، بَرج درست مى كنيم. اضافه هاى زندگى و نيازهاى كاذب به وجود مى آوريم. بله، البتّه مشكل پيش مى آيد. تقصير كيست ؟ در درجۀ اوّل تقصير متمكّن است. آن كسانى كه امكانات دارند، سطوح را بالا مى برند، سطوحِ خواهشها و توقّعات و نيازهاى كاذب را بالا مى برند. بعد هم تقصير بعضى از مسئولين است، كه بالاخره بايد بگويند. بايد وسايل را فراهم كنند، فراهم نمى كنند. نمى خواهيم بگوييم كه دولتها براى جوانها و براى ازدواجشان وظايفى ندارند. امّا اين بايد براى جامعه اسلامى جا بيفتد كه ازدواج يك ضرورت است، بايد انجام بگيرد. بايد تحقّق پيدا كند. اينكه دخترها بگويند ما هنوز آمادۀ ازدواج نشده ايم، پسرها بگويند ما هنوز عقل زندگى نداريم، حرفهاى منطقى آنچنانى نيست. در خيلى از مسائل زندگى، ما مى بينيم كه نه، جوانها آمادگى هم دارند، خيلى هم خوبند. مى فهمند. منتها اين ازدواج يك مسئوليّت پذيرى هم هست. اين حسّ گريز از مسئوليّت، مقدارى مانع مى شود از اينكه اين كار انجام شود. (2)

ص: 191


1- . سورۀ نور، آيۀ 32
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/6/28

با شادى و ميهمانى موافقيم، با اسراف نه

تجمّلات براى يك جامعه، مضرّ و بد است. آن كسانى كه با تجمّلات مخالفت مى كنند، معنايش اين نيست كه از لذّتها و خوشيهايش بى اطلاعند، نه! آن را كارى مضر براى جامعه مى دانند. مثل يك دارو يا خوراكى مضر. با تجمّلات زيادى، جامعه زيان مى كند. البتّه در حد معقول و متداول ايرادى ندارد. امّا وقتى كه همين طور مرتب پاى رقابت و مسابقه به ميان آمد، اصلاً از حدّ خودش تجاوز مى كند و به جاهاى ديگر مى رود. (1)

برخى، اسراف مى كنند. مى ريزند و مى پاشند. در اين روزگار كه فقرايى در جامعه هستند، كسانى هستند كه اوّليّات زندگى هم درست در اختيارشان نيست، اين كارها اسراف است، زيادى است، بى خود است. هر كس بكند خلاف است. (2)

بعضى از مردم با اين كارى كه مى شود با آن ثواب برد، گناه مى برند. با اسرافهايى كه مى كنند، با خلافهايى كه انجام مى دهند، با آميختن اين عمل حَسن و حسنه به كارهاى حرامى كه انجام مى دهند. حرام همه اش هم اين نيست كه محرم و نامحرم و اين چيزها باشد. آنها هم البتّه حرام است، امّا ريخت و پاش زيادى هم حرام است. اسراف حرام است. سوزاندن دل مردمى كه ندارند در مواردى واقعاً حرام است. زياده روى كردن، حرام و حلال كردن براى اينكه بتواند جهيزيۀ دخترش را فراهم كند، اينها حرام است. (3)

بنده راضى نيستم از كسانى كه با خرجهاى سنگين و با اسراف در امر ازدواج، كار را بر ديگران مشكل مى كنند. البتّه با جشن و شادى و ميهمانى موافقيم ولى با اسراف مخالفيم. (4)

چقدر دخترها و پسرها كه اگر ازدواج هم مى كنند به خاطر بى بند و بارى پولدارها، احساس كمبود مى كنند. احساس غصّه مى كنند. احساس عقده مى كنند. فكر مى كنند چيزى كم دارند. احساس سركوفت مى كنند. (5)

ص: 192


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1370/4/20
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/6/11
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/11/9
4- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/5/24
5- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/10/5

اين هتلها و سالنهاى پرخرج، عروسى را شيرين نمى كند

اين هتلها و سالنها و جشنهاى پرخرج را رها كنيد. البتّه ممكن است توى يك سالنى هم كسى جشن بگذارد امّا ساده، مانعى ندارد. من نمى خواهم بگويم حتماً، چون بعضى خانه هايشان جا ندارد يا امكاناتش را ندارند ولى اسراف نكنيد. شادى و ميهمانى و دعوت كردن از دوستان و نزديكان و خويشاوندان و رفقا خوب است امّا اسراف بد است. شأن ملّت مسلمان ما نيست. (1)

عروسى و عقد و شادى چيز خوبى است. حتّى پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) هم براى دختر مكرمۀ خودشان مجلس عروسى گرفتند، شادى كردند و مردم شعر خواندند. زنها دست زدند و خوشى كردند. امّا نبايد در اين مجلس عقد و عروسى و اينها اسراف انجام بگيرد. يكى از اسرافها همين مجالس عقد و عروسى گران قيمت است. در هتلها، در اين سالنهاى گران قيمت مجالس درست مى كنند. مبالغ زيادى شيرينى و ميوه و خوراكى حرام مى شود، از بين مى رود، روى زمين ريخته مى شود و ضايع مى گردد. براى چه ؟ براى چشم و هم چشمى ؟! براى عقب نماندن از قافلۀ اسراف ؟! (2)

اسراف نبايد بشود. اسراف اگر شد هم به خودتان ضرر زده ايد هم به مردم ديگر. هم به جوانها و دخترها و پسرها ضرر زده ايد و هم خودتان را از چشم پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) انداخته ايد. از چشم امام زمان (علیه السلام) انداخته ايد. اين اسراف و زياده روى، كار خلاف محسوب مى شود. (3)

عروسىِ شيرين، آن عروسى اى نيست كه توى آن خيلى خرج مى شود و اسراف زياد در آن مى شود. عروسىِ شيرين، عروسى صميمانه است. صميمانه كه بود، عروسى شيرين مى شود. ولو مختصر باشد. يك اتاق دو اتاق توى خانه، قوم و

ص: 193


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1373/10/27
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/1/5
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1371/11/1

خويش، دوست و آشنا و رفيق دور هم بنشينند، اين مى شود عروسى. اين ميهمانيهاى مفصّل و سالنهاى آنچنانى يا توى هتلها، خرجهاى زياد، جنسهاى گران براى ميهمانى، اينها هيچ مناسب نيست. نمى گويم ازدواج را باطل مى كند، نه! ازدواج درست است. امّا اينها محيط جامعه و محيط زندگى را تلخ مى كند. (1)

مگر سابق كه اين سالنها نبود، اين چيزها نبود، توى دو تا اتاق كوچك جشن مى گرفتند، ميهمانها مى آمدند شيرينى مى خوردند، ازدواجها بى بركت تر از امروز بود؟ عزّت دخترها مگر كمتر از امروز بود، كه حالا بايد حتماً بروند توى اين سالنهاى بزرگ. عيبى ندارد، من مخالفتى نمى كنم با اين سالنها. من با «تشريفات» مخالفم. حالا بعضى مى روند توى هتل، از آن كارهاى غلط است كه لزومى ندارد. (2)

هرچه مراسم را كمتر و ساده تر بگيريم بهتر است. بگذاريد آن كسانى كه ندارند به ازدواج تشويق شوند و آن كسانى كه ندارند مأيوس نشوند. (3)

ص: 194


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/9/12
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/7/30
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1371/9/24

اشتباه بعضى از مسئولين

اينكه حالا معلوم شده كه توى باشگاههاى چنين و چنان و توى هتلها ميهمانى مى گيرند، اينها اصلاً مناسب شأنِ اهلِ علم نيست؛ مناسب شأن مردمان پرهيزگار و مؤمن نيست. اينها هم مال همان قديميهاست.

متأسفانه بعضى امروز اشتباه مى كنند. چون كه سابق مسئولين كشور و سردمداران آن طور رفتار مى كردند، حالا هم كه اينها شدند سردمدار، خيال مى كنند بايد از اين كارها بكنند. نه آقا، آنها طاغوتى بودند، آنها اهل دنيا بودند. ما روحانى هستيم، آنهايى هم كه روحانى نيستند، اهل دين هستند. ما زندگيمان جور ديگر است. رفتارمان جور ديگر است. منشمان جور ديگر است. اخلاقمان جور ديگر است. هدفمان اصلاً با آنها فرق دارد. نبايد از آنها تقليد كنيم. ما بايد كارى بكنيم كه مردم از ما تقليد كنند. (1)

ص: 195


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/5/11

اين، آبرو و عزّت نيست

بعضى خيال مى كنند كه تشريفات و توى هتل چنين و چنان رفتن، سالنهاى گران گرفتن، خرجهاى زيادى كردن، عزّت و شرف و سربلندىِ دختر و پسر را زياد مى كند. نخير عزّت و شرف و سربلندى دختر و پسر به انسانيّت و تقوا و پاكدامنى و بلندنظرى آنهاست، نه به اين چيزها... (1)

بدانيد! ساده برگزار كردن ازدواج، چه در مهريّه، چه در جهيزيّه و چه در مجلس عروسى، ننگ نيست كه بعضى خيال مى كنند اگر ما عروسى را براى دخترمان ساده برگزار كنيم دختر ما سرشكسته خواهد شد. نه! سرشكسته نخواهد شد. اين اشتباه شماست. (2)

ما به آنهايى كه ندارند نصيحت مى كنيم كه به عَرب و عجم متوسل نشوند كه پول قرض كنند براى اينكه آبرويشان را به قول خودشان بخرند! آبرو چيست! اين آبرو است ؟ اگر چشم را باز كنيم، اين آبرو نيست. بعضيها خودشان را قرض دار مى كنند. براى اينكه بتوانند مثلاً آبرومند از آب دربياورند! بيخود و بى جهت. (3)

ص: 196


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/5/11
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/9/18
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/10/5

اهل تجمّل حسابشان خيلى سخت است

من به همۀ مردم در سراسر كشور توصيه مى كنم كه ازدواجها را آسان كنند. بعضيها ازدواج را مشكل مى كنند. مهريّه هاى گران و جهيزيّه هاى سنگين ازدواج را مشكل مى كند... خانوادۀ پسرها توقّع جهيزيّه هاى سنگين بكنند؟ خانوادۀ دخترها براى چشم و هم چشمى ديگران جهيزيّه ها را و تشريفات را و مجالس عقد و عروسى را رنگين تر بكنند؟ چرا؟ اثر اين را مى دانيد چيست ؟ اثر اين كارها اين است كه دخترها و پسرها بدون ازدواج در خانه ها مى مانند، كسى جرأت نمى كند به ازدواج نزديك شود. (1)

مگر كسانى كه با تجمّل عروس و داماد مى شوند از كسانى كه ساده عروس و داماد مى شوند خوشبخت ترند؟ چه كسى مى تواند چنين چيزى را ادعا كند؟ اين كارها جز اينكه يك عدّه جوان را، يك عدّه دختر را حسرت به دل كند و زندگى را بر اينها تلخ نمايد، اگر نتوانستند آن جور آنها هم عروسى بگيرند تا ابد حسرت به دل بمانند يا اصلاً نتوانند عروسى بگيرند. چيز ديگرى نيست... تا آمدند دخترش را بگيرند، چون دستش خالى است، اين دختر بماند توى خانه. اين پسر دانشجو يا كارگر يا كاسبِ ضعيف، همين طور غيرمتأهل بماند. (2)

من گمان مى كنم آن كسانى كه با مجالس و محافل سنگين، با مهريّه ها و جهيزيّه هاى سنگين كار را بر ديگران مشكل مى كنند، حسابشان پيش خدا خيلى سخت است. نمى شود بگويند كه آقا ما پول داريم، مى خواهيم بكنيم، چون داريم. اين از آن حرفهاى غلطِ روزگار است. داريم كه دليل نشد. انسان وقتى «دارد»، كارى بكند كه ديگران نتوانند هيچ اقدامى بكنند، اين درست است ؟ جوانها جرأت نكنند بروند طرف ازدواج. نبايد كارى بشود افرادى كه نمى توانند، افرادى كه دلشان نمى خواهد، خلاف فكرشان هست، خلاف نيّتشان هست، نتوانند ازدواج كنند. (3)

ص: 197


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1373/9/2
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1373/9/23
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/5/24

زحمت بيخودى

اسرافكارى و زياده روى و... اين كارها را نكنيد، به مصلحت نيست. شارع مقدّس هم راضى نيست. شما هم يك زحمت بيخودى به خودت مى دهى. عوض اين همه خرج كردن، يك دهمش را به يك مستحقى بده، يك عالم ثواب ببر. مگر ديوانه اند اينهايى كه اين همه خرج مى كنند بدون ثواب، بدون اَجر، بدون رضاى الهى. حتّى بدون رضاى مردم. مردم همه راضى نمى شوند از آدم... خدا را راضى كنيد. (1)

اگر چنانچه در ميهمانيها، در نمى دانم فلان هتل ريخت و پاش كنيد، ميوۀ نوبر بياوريد و... ميهمانى شما سر و صورت و رونقى پيدا مى كند؟ البتّه اجر الهى هم هيچ ندارد. اين را بدانيد هيچ اجر الهى ندارد. اسراف كردن اگر گناه نباشد كه گناه است، البتّه اگر صورتى باشد كه گناه ندارد، قطعاً ثواب ندارد. امّا صدها دختر و پسر جوان ديگر را از داشتن ميهمانى عروسى محروم مى كنيد؛ چون نگاه مى كنند و مى خواهند با شما چشم هم چشمى بكنند. نمى توانند، كار عقب مى افتد. (2)

ص: 198


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/2/19
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1376/8/22

از خاندان پيامبر (صلی الله علیه و آله) تقليد كنيد

بهترين دخترهاى عالم، حضرت زهرا (علیها السلام) بود. بهترين پسرهاى عالم و بهترين دامادها هم، حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) بود. ببينيد اينها چگونه ازدواج كردند؟

هزاران جوان زيبا و بااصل و نسب و قدرتمند و محبوب به يك تار موى على بن ابيطالب (علیه السلام) نمى ارزند. هزاران دختر زيبا و بااصل و نسب هم به يك تار موى حضرت زهرا (علیها السلام) نمى ارزند. آنهايى كه هم از لحاظ معنوى و الهى آن مقامات را داشتند، هم بزرگان زمان خودشان بودند. ايشان دختر پيامبر (صلی الله علیه و آله) بود. رئيس جامعه اسلامى. حاكم مطلق. او هم كه سردار درجۀ يك اسلام بود. ببينيد چطورى ازدواج كردند؟ چه جور مهريۀ كم، چه جور جهيّزيۀ كم. همه چيز با نام خدا و با ياد او. اينها براى ما الگو هستند. همان زمان هم جاهلانى بودند كه مهريۀ دخترانشان بسيار زياد بود مثلاً هزار شتر. آيا اينها از دختر پيامبر (صلی الله علیه و آله) بالاتر بودند؟ از آنها تقليد نكنيد. از دختر پيامبر (صلی الله علیه و آله) تقليد كنيد، از اميرالمؤمنين (علیه السلام) تقليد كنيد. (1)

ص: 199


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/2/17

لباس عروس كرايه اى

بعضيها لباس عروس گران قيمت مى خرند. نه! چه لزومى دارد. حالا لباس عروس مى خواهند، بعضيها لباس عروس را مى روند كرايه مى كنند. چه مانعى دارد؟ ننگ دارد؟ نه! چه ننگى ؟ چه مانعى دارد؟ بعضيها اين را ننگ مى دانند. ننگ اين است كه انسان يك پول گزافى بدهد، يك چيزى بخرد كه يك بار آن را مصرف كند، بعد بيندازد دور. يك بار مصرف! آن هم با اين وضعى كه بعضى مردم دارند، بعضيها واقعاً نياز دارند. (1)

ص: 200


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/10/4

ب: مهريّه، نشان ارادت يا قيمت گذارى ؟

پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) سنّت مهريۀ جاهلى را شكست

خود آن كسى كه مشرِّع مهر است - كه نبى اكرم (صلی الله علیه و آله) باشد - كه از همه كائنات بالاتر است و دختر مطهره و عزيزۀ او كه از همۀ زنان عالم از اوّلين و آخرين بالاتر است و شوهر او كه اميرالمؤمنين (علیه السلام) باشد كه از جميع خلايق از اوّلين و آخرين بعد از پيامبر (صلی الله علیه و آله) بالاتر است، براى اين دو نفر كه جوان بودند، زيبا بودند، عنوان داشتند، محترم بودند، اوّل شخص مدينه بودند، ديديد پيغمبر چقدر مِهر قرار داد؟ (1)

پيامبر (صلی الله علیه و آله) آمد همه اينها را شكست، براى اينكه مانع ازدواج مى شود. اينها مانع از ازدواج دخترها و پسرها مى شود. گفت اين چيزها را رها كنيد. ازدواج شروعش آسان است. از لحاظ شرايط مادى، سهل ترين است، آنچه كه در ازدواج مهم است رعايتهاى بشرى و انسانى است. (2)

خيال نكنيد آن وقتها مهريۀ زياد و سنگين يا جهيزيّۀ زياد سرشان نمى شد. چرا آقا! آن وقتها هم بعضى، از اين بى عقليها مثل بى عقليهاى زمان ما را داشتند كه مثلاً يك ميليون مثقال طلا مهريۀ دخترشان بكنند. درست مثل همين بى عقليهايى كه امروزه بعضيها دارند. اين كارهاى مبالغه آميز اين طورى اصلاً كار جُهّال است. اسلام آمد همۀ اينها را به هم ريخت. نه اينكه پيامبر (صلی الله علیه و آله) بلد نبودند بگويند دختر من هزار شتر سرخ موى با فلان شرايط بايد مهريّه اش باشد. چرا مى شد؛ منتها اسلام همه را به هم ريخت. (3)

مهريۀ سنگين مال دوران جاهليّت است. پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله)

ص: 201


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1371/9/24
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/10/6
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/11/12

آن را منسوخ كرد. پيامبر (صلی الله علیه و آله) از يك خانوادۀ اعيانى است. خانوادۀ پيغمبر (صلی الله علیه و آله)، تقريباً اعيانى ترين خانوادۀ قريش بودند. خود ايشان هم كه رئيس و رهبر اين جامعه است. چه اشكالى داشت دختر به آن خوبى كه بهترين دختران عالم است و خداى متعال او را سيّدهًْ النّساء العالمين قرار داد من الاوّلين و الآخرين با بهترين پسرهاى عالم كه مولاى متقيان است مى خواهند ازدواج كنند، مهريۀ ايشان زياد باشد؟ چرا ايشان آمدند و اين مهريۀ كم را قرار دادند كه اسمش مهر السّنّهً (1) است. (2)

من گمان مى كنم اينكه در جهيزيۀ حضرت زهرا (علیها السلام) اين قدر سادگى رعايت شد و در مهريۀ ايشان و همۀ اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه و آله) به آن مهر كم، مهر السّنّهًْ مقيّد بودند، در حالى كه همه قبول داشتند كه بيش از مهر السّنّهًْ هم جايز است، امّا اين حد را حفظ كردند. اين يك جنبۀ نمادين داشت. براى اينكه بين مردم مبنا و پايه اى باشد براى عمل به آن، تا دچار اين مشكلاتى كه بر اثر زياده رويها پيش مى آيد، نشوند. (3) 7

ص: 202


1- . كافى، ج 5، السّنهًْ فى المهمورف ص 375، حديث 7
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/2/28
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/4/18

چرا اصرار بر 14 سكه

اينكه مى بينيد ما گفتيم 14 سكّه بيشتر را عقد نمى كنيم، نه براى اين است كه چهارده سكه بيشتر اشكالى در ازدواج ايجاد مى كند. خير. چهارده هزار سكه هم باشد، ازدواج اشكالى ندارد. فرقى ندارد. اين براى اين است كه آن جنبۀ معنوى ازدواج، غلبه پيدا كند بر جنبۀ مادّى. مثل يك تجارت و معامله نباشد. داد و ستد مادّى نباشد. اگر تشريفات را كم كرديد، جنبۀ معنوى تقويت خواهد شد. (1)

مهريّه هرچه كمتر باشد، به طبيعت ازدواج نزديكتر است، چون طبيعت ازدواج معامله كه نيست، خريد و فروش كه نيست، اجاره دادن كه نيست، زندگى دو انسان است. اين ارتباطى به مسائل مالى ندارد. ولى شارع مقدّس يك مهريّه اى را معيّن كرده كه بايد يك چيزى باشد. امّا نبايد سنگين باشد. بايستى عادى باشد جورى باشد كه همه بتوانند انجام دهند. (2)

در ازدواج، آنچه كه اتفاق مى افتد، يك حادثه و پيوند انسانى است، نه يك معاملۀ پولى و مالى، اگرچه يك مالى هم در بين هست در شرع مقدّس اسلام، آن مال جنبۀ نمادين دارد. جنبۀ رمزى دارد. خريد و فروش و بده بستان نيست. (3)

ص: 203


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/10/26
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/5/18
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1371/1/5

مهريّۀ بالا بى احترامى به دختر است

اگر كسى براى دختر خود اهميّت قائل است، يا دخترى براى خود ارزش قائل است، راهش اين نيست كه بگويد بايد مهريّۀ ما را زياد كنيد. مهريّه هر چقدر كمتر باشد، جنبۀ انسانى اين پيوند بيشتر است. (1)

هيچ پولى، هيچ ثروتى، معادل يك انسان نمى شود، نه هيچ مهريّه اى مى تواند قيمت سر انگشت يك زنِ مسلمان باشد و نه هيچ درآمدى براى يك مرد يا زن مى تواند معادل با شخصيّت او باشد. كسانى كه مهريّه هاى دخترشان را براى احترام به دخترشان بالا مى برند، اشتباه مى كنند. اين احترام نيست. اين بى احترامى است. براى اينكه با بالا بردن مهريّه، شما جنس اين معاملۀ انسانى را، يعنى يكى از دو جنس معاملۀ انسانى را - چون هر دو در مقابل هم هستند - تنزّل مى دهيد به حدّ يك كالا و يك متاع. مى گوييد دختر من آنقدر مى ارزد. نه آقا! دختر شما اصلاً با پول قابل مقايسه نيست...

اين مهريه يك سنّت اسلامى و الهى است. براى اين نيست كه در مقابل اين موجود شريف عزيزِ انسانى، انسان بخواهد يك چيزى بدهد. (2)

ص: 204


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1374/5/24
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/8/11

مهرم حلال، جانم خلاص

گاهى اوقات مرد آنچنان است كه زن هر چقدر هم مهريّه داشته باشد مى گويد: مهرم حلال، جانم خلاص. مهريّه كه كسى را خوشبخت نمى كند... روش شرعى، انسانها را خوشبخت مى كند.

محبّت هم به اين چيزها بستگى ندارد. هر چقدر كه پول در اين طور مسائل كمتر باشد، عنصر مادّى بيرون بشود، عنصر انسانى تقويت مى شود؛ محبّت بيشتر مى شود. (1)

بعضى خيال مى كنند مهريۀ سنگين به حفظ پيوند زناشويى كمك مى كند. اين خطاست. اشتباه است. اگر خداى ناكرده اين زن و شوهر نااهل باشند، مهريۀ سنگين هيچ معجزه اى نمى تواند بكند. (2)

بعضى از خانواده هاى طرف عروس مى گويند كه ما مهريۀ آن قدر بالا نمى خواهيم ولى خانوادۀ داماد براى پز دادن و تفاخر مى گويند نه نمى شود! چند ميليون يا فلان قدر. خب اينها همه دورى از اسلام است. هيچ كس با مهريّۀ بالا خوشبخت نشد. اينهايى كه خيال مى كنند اگر مهريّه نباشد ازدواج دخترشان متزلزل خواهد شد، اينها اشتباه مى كنند. ازدواج اگر چنانچه بامحبّت بود، با وضعيّت درست بود، بى مهريّه هم متزلزل نمى شود. ولى اگر چنانچه بر مبناى خباثت و زرنگى و كلاهبردارى و فريب و اين چيزها بود، مهريّه هر چقدر هم كه زياد باشد، مردِ بدجنس زورگو، كارى خواهد كرد كه بتواند از زير بار اين مهريّه هم فرار كند. (3)

بعضيها مى گويند ما مهريّه را سنگين مى كنيم براى اينكه مانع طلاق بشويم. اين خيلى خطاى بزرگى است. هيچ مهريّۀ سنگينى مانع از طلاق نمى شود و نشده است. آن چيزى كه مانع طلاق مى شود، اخلاق و رفتار است. رعايت موازين اسلامى است. (4)

ص: 205


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/2/10
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/5/11
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/9/4
4- خطبۀ عقد مورخۀ 1373/9/2

مهريّۀ بالا، سدّ راه ازدواج جوانان

كسانى كه مهريّۀ بالا براى خانمشان قرار مى دهند، به جامعه ضرر مى زنند. خيلى از دخترها توى خانه مى مانند، خيلى از پسرها بى زن مى مانند، به خاطر اينكه اين چيزها وقتى در جامعه رسم شد، سنّت و عادت شد، به جاى «مَهرُ السُّنَّه»، به جاى اينكه مهر پيغمبر (صلی الله علیه و آله) سنّت باشد، وقتى مهر جاهلى سنّت شد، اوضاع، اوضاع جاهلى خواهد شد. (1)

اگر چنانچه در ازدواج بحث مادّيات عمده شد، اين معامله عاطفى و روحى و انسانى تبديل خواهد شد به معاملۀ مادّى. اين معامله هاى گران، اين جهيزيّه هاى سنگين، اين چشم و هم چشميها و اين به رخ كشيدن ثروتها و پولها - كه برخى از افراد غافل و بى خبر مى كنند - ازدواج را در واقع خراب مى كنند. لذاست كه در شرع مقدّس مستحب است مهريّه كم گرفته شود كه «مَهرُ السُّنَّه» موردنظر است. (2)

اگر مهريّه سنگين شد، ازدواجها مشكل خواهد شد، پسرها و دخترها بى خانمان خواهند ماند. هرچه آسان تر بگيريد بهتر است. (3)

من از مردم سراسر كشور خواهش مى كنم كه آن قدر مهريّه ها را زياد نكنند. اين سنّت جاهلى است. اين كارى است كه خدا و رسول (صلی الله علیه و آله) در اين زمان بخصوص، از آن راضى نيستند. نمى گوييم حرام است. نمى گوييم ازدواج باطل است. امّا خلاف سنّت پيامبر (صلی الله علیه و آله) و اولاد ايشان و ائمه هدى (علیه السلام) و بزرگان اسلام است. خلاف روش اينهاست و بخصوص در زمان ما كه كشور احتياج دارد به اينكه همۀ كارهاى صحيح، آسان شود، هيچ مصلحت نيست كه بعضى ازدواجها را اين طور مشكل كنند. (4)

ص: 206


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/8/11
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/12/13
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/12/22
4- خطبۀ عقد مورخۀ 1373/9/2

ج: جهيزيّه، توشۀ زندگى يا بهانۀ فخرفروشى ؟

عزّت دختر به اخلاق است نه جهيزيّه

جهيزيّه براى دختر مايۀ عزّت نيست. عزّت دختر به اخلاق او و به رفتار و شخصيّت خود اوست.

بعضى از خانواده هاى عروس، خودشان را اذيّت مى كنند و به زحمت مى اندازند و اگر پول هم ندارند به زحمت پول تهيه مى كنند. اگر پول دارند خرج زيادى مى كنند، براى اينكه يك جهيزيّه مفصّل پرزرق و برقى را مثلاً در اختيار دخترشان بگذارند. (1)

مهريّه و جهيزيّۀ زياد، هيچ دخترى را خوشبخت نمى كند و هيچ خانواده اى را به آن آرامش و سكون و اعتماد لازم نمى رساند. اينها زواياى زندگى است. فضولِ (2) زندگى است و جز دردسر و اسباب زحمت و اسباب مشكل فايده اى ندارد. (3)

مبادا برويد پول قرض كنيد، جهيزيّه درست كنيد. مبادا خودتان را به زحمت بيندازيد. مبادا خانواده تان را به زحمت بيندازيد. مبادا خيال كنيد كه دخترتان اگر جهيزيّه اش كمتر از دختر همسايه و قوم و خويش بود، اين سرشكستگى است. نه اين سرشكستگى نيست. (4)

ص: 207


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1377/12/28
2- . زيادى
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/9/18
4- خطبۀ عقد مورخۀ 1381/3/29

چشم و هم چشمى و معضل جهيزيّه

خانواده ها روى چشم و هم چشمى، جهيزيّه را براى خودشان يك معضل مى كنند. بعد كه اين معضل را خودشان به يك نحوى تحمّل كردند، تازه نوبت ديگران است كه رنج اين معضل را ببرند. براى خاطر اينكه وقتى شما در جهيزيّۀ دخترتان اين همه وسايل درست كرديد، بعد كسانى كه ديدند، تكليف آنها چيست ؟ اين چشم و هم چشميها آخر به كجا خواهد رسيد؟ اين همان مشكلاتى است كه درست خواهد شد. اسلام مى خواهد اينها نباشد. (1)

بعضيها سعى مى كنند كه براى جهيزيّه بزنند روى دست همۀ قوم و خويشها و همسايه ها و دوست و آشناها كه اين هم غلط است... بايد نگاه كنيد ببينيد كه چه چيزى درست است، چه چيزى حق است آن را انجام بدهيد. چه چيزى حق است ؟ يك خانوادۀ دو نفره يك وسايلى لازم دارند كه يك زندگى ساده اى داشته باشند. (2)

انواع و اقسام ريخت و پاشها، زياده رويها، كارهاى غلط، جهيزيّه هاى سنگين. همه جور چيزى را حتماً بايد بخرند، بياورند توى جهيزيّه بگذارند، كه اقلاً يك چيز بيشتر از آن دخترخاله اش، يا نمى دانم خواهرش، يا آن همسايه شان يا آن همكلاسى شان داشته باشد. اينها از آن غلطهاى بسيار موذى و آزاردهنده است، براى خود انسان و براى مردم. خيلى از دخترها نمى توانند به خانۀ بخت بروند، خيلى از پسرها نمى توانند ازدواج كنند، به خاطر همين چيزها. به خاطر همين گرفتاريها. اگر ازدواج آسان بود، اگر مردم آن قدر سخت گيرى نكرده بودند، بعضيها اگر مهريّه شان سنگين نبود، اگر اين جهيزيّه هاى جاهلانه نبود و پدر و مادرها به خيال خودشان براى اينكه مبادا

ص: 208


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1373/3/16
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/8/3

دل دخترشان بشكند، خودشان را به آب و آتش نمى زدند، اين گرفتاريها براى خيلى از خانواده ها پيش نمى آمد. (1)

از اوّل، بعضيها، همۀ ريز و درشت لازم و غير لازم را براى دخترشان به عنوان جهيزيّه فراهم مى كنند كه مبادا از دختر فلانى، از نمى دانم دخترعمويش، يا از خواهرش يا از جارى اش مثلاً، كمتر باشد. اينها درست نيست. اين كارها غلط است. اسباب زحمت شماست. آن هم زحمتى كه هيچ اجرى پيش خدا ندارد، مايۀ تشكّر هم نمى شود. (2)

ص: 209


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1371/11/1
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1378/9/2

به فكر ديگران هم باشيد

از بعضيها وقتى مى پرسيم كه شما چرا براى دو نفرى كه مى خواهند زندگى بكنند، بازار را مى خواهيد خالى كنيد كه جهيزيّه براى دخترتان درست كنيد؟ مى گويند: خب ما داريم. چون داريم مى خواهيم بكنيم. آيا اين استدلال، كافى است ؟ چون داريم! نه. اين استدلال به هيچ وجه كافى نيست. استدلال غلطى است. در يك جامعه همه جور انسان زندگى مى كند. شما بايد كارى كنيد كه آن دخترى هم كه ندارد، اگر خواست شوهر بكند بتواند والّا اين جهيزيّه اى كه شما داريد براى دخترتان درست مى كنيد، اين مهريّه اى كه شما داريد به عروستان مى دهيد، اين ديگر درِ ازدواج را براى ديگران خواهد بست... اين روش انسانى نيست. اين روش اسلامى نيست. (1)

ص: 210


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/8/5

جهيزيۀ بهترين عروس عالم

شما نگاه كنيد به دختر پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله)، بهترين دخترهاى عالم، فاطمه زهرا (علیها السلام) بود. بهترين زنهاى اوّلين و آخرين، فاطمه زهرا (علیها السلام) بود. هرگز دخترى و زنى به آن خوبى، به آن شرافت و به آن عظمت نيامده است. همه زنهاى عالم از اوّل تا آخر در مقابل او مثل خدمت كارهايى هستند. مثل ذرّاتى هستند در مقابل خورشيد جهان افروز. شوهرش هم اميرالمؤمنين (علیه السلام)، بهترين مردان عالم. اگر چنانچه همۀ فضائل و مكارمشان را جمع كنيم. همۀ مردان عالم به يك ناخن او هم نمى رسند؛ اين دو مظهر عظمت، مظهر زيبايى و فضيلت، با همديگر ازدواج كردند. جهيزيّه شان همان چند قلم ارزان قيمتى بود كه در كتابها نوشته اند و ضبط كرده اند: يك تكّه حصير، يك تكّه ليف خرما، يك دست رختخواب و يك دستاس، يك كوزه، يك كاسه.(1) همه اش را اگر چنانچه به پول امروز روى همديگر بگذارند، معلوم نيست كه چند هزار تومان مختصرى بيشتر بشود. همان مهريّه را از اميرالمؤمنين (علیه السلام) گرفتند و پولش را دادند جهيزيۀ مختصرى را فراهم كردند و بردند خانۀ شوهر. حالا ما نمى گوييم دخترهاى ما مثل فاطمه زهرا (علیها السلام) جهيزيّه بگيرند. نه دخترهاى ما مثل فاطمه زهرا (علیها السلام) هستند و نه خود ماها مثل پدر ايشان هستيم و نه پسرهاى ما مثل اميرمؤمنان (علیه السلام)، شوهر فاطمه زهرايند. ما كجا و آنها كجا؟! زمين تا آسمان با هم فرق داريم. امّا معلوم مى شود راه، آن راه است. جهت، آن جهت است. جهيزيّه را مختصر بگيريد. به اين و آن نگاه نكنيد، خرج زيادى نكنيد. كار را براى كسانى كه ندارند مشكل نكنيد. (2)

جهيزيۀ فاطمه زهرا (علیها السلام)، به قدرى بود كه شايد دو نفر

ص: 211


1- . بحارالانوار، ج 43، باب 5، ص 94
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/1/5

آدم با دست مى توانستند از اين خانه بردارند ببرند آن خانه. ببينيد افتخار اينهاست. ارزش اينهاست. آيا پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) نمى توانستند يك جهيزيۀ مفصل تشكيل دهند؟ اگر پيامبر (صلی الله علیه و آله) اشاره اى مى كردند، اين مسلمانانى كه در اطراف ايشان بودند، بعضيهايشان هم آدمهاى متمكّنى بودند، پول هم داشتند، از خدا مى خواستند كه بيايند يك هديه اى بدهند، كمكى بكنند. نكردند. چرا نكردند؟ اين براى اين است كه من و شما ياد بگيريم. والّا بنشينيم و تعريف كنيم و خوشمان بيايد و بعد هم ياد نگيريم، چه فايده اى دارد؟ استفاده اش را نمى بريم. نسخۀ طبيب را كه انسان نبايد بگذارد روى طاقچه تماشا كند. بايد عمل كنيم تا بهره اش را ببريم. رژيم غذايى را بايد عمل كنيد تا فايده اش را ببريد. اينها رژيم غذايى روح است، رژيم غذايى صحّت جامعه است. صحّت خانواده است. بايد عمل شود. ساده برگزار كنيد. (1)

ص: 212


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1375/9/5

عروس خانمها شما نگذاريد

نگذاريد جهيزيّه ها را سنگين كنند. دخترها نگذارند. عروسها، شما نگذاريد. پدر و مادرها هم اگر مى خواهند، شما نگذاريد. اين همه جنس گران را مى خواهيد چه كنيد؟ (1)

مادرهاى عروسها در تهيه جهيزيّه دست نگه دارند، خيلى افراط و اسراف نكنند. نگويند حالا مثلاً دخترمان است، دلش مى شكند. نه. دخترها خوبند. دخترها نمى خواهند. ما بيخود نبايد دل آنها را بكشانيم به اين سمت كه هر چيزِ قشنگ و لوكس و... حتماً بايد برايش تهيه شود. (2)

اين دخترخانمها كه مى خواهند جهيزيّه درست كنند، براى خريد اسباب سر عقد و جهيزيّه، توى اين دكانهاى گران قيمت بعضى از جاهاى تهران، آن محلّات گران قيمت كه معروف است - نمى خواهم البتّه اسم بياورم - من مى شناسم كجاهاست كه دكانهايش معروف است به جنس گران، اصلاً طرف آنها پا نگذارند. بروند آن جاهايى كه معروف به گرانى نيست. اين طور نباشد كه داماد بيچاره را دنبالشان راه بيندازند براى خريد عروس و خريد عقد. متأسفانه از اين كارها مى كنند. (3)

ص: 213


1- خطبۀ عقد مورخۀ 1373/9/23
2- خطبۀ عقد مورخۀ 1379/11/16
3- خطبۀ عقد مورخۀ 1372/3/19

ص: 214

سخن آخر

اشاره

ص: 215

ص: 216

جلسۀ عقد به پايان مى رسد!

اينجا نقطه آغاز يك پيوند مقدّس است، خوشا به حالشان. چشمها در هم گره مى خورند. «ان شاءالله مبارك باشد!» و دوباره سرود صلوات است كه مجلس زمينيان را با عرشيان همنوا مى كند. و اين دستهاى پرمهر «سيّد» است كه در محضر خداى مهربان به دعا و اميد برداشته مى شود و آرزوهاى پدرانه اى است كه از صميم قلب براى فرزندانِ به هم پيوسته به آستان لطفِ كريمِ مهربانِ بنده نواز عرضه مى شود:

«پروردگارا! دلهاى اينها را هميشه به هم مهربان و بامحبّت بدار.

پروردگارا! فرزندان و ذريّۀ طيّب و طاهرى به آنها عنايت كن.

پروردگارا! آنها را موفّق بدار كه آنچه رضاى تو و اولياى توست بر طبق آن عمل كنند.

پروردگارا! كسانى را كه مسبب اين كارهاى نيك مى شوند، از طرف خود اجر و مزد شايسته اى عنايت كن».

چه مجلس پرفيضى و چه ضيافت پربركتى!... چقدر زود تمام شد...

آقا برمى خيزند. مجلس از جا مى كند. و لحظاتى بعد اين عروسهاى جوانند كه با حسرت دامادها را در آغوش گرم رهبر مهربان مشاهده مى كنند. و «آقا» با اين كلمات آنان را تا دروازۀ بهشت خوشبختى بدرقه مى كند:

«خداوند ان شاءالله مبارك كند، خداوند ان شاءالله شماها را به پاى هم پيرتان كند. خداوند دلهايتان را شاد كند. ان شاءالله بتوانيد براى خودتان، براى خانواده تان، براى كشورتان و براى دنياى اسلام مايۀ عزت و افتخار باشيد.»

ص: 217

و ما همچنان سرمست از عنايات ويژۀ بانوى زمين و آسمان و سرور نيكان و صالحان و مادر اوليا و معصومان عرضه مى داريم: اى كوثر اسلام و پيامبر (صلی الله علیه و آله) اى فاطمۀ بزرگ و اى زهراى اطهر (علیها السلام) در اين راه پرفراز و نشيب ياورشان باش!

والسّلام

ص: 218

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109