سرشناسه:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40 ق.
'Ali ibn abiTalib, Imam I, 600-661
عنوان قراردادی:نهج البلاغه .فارسی- عربی .برگزیده. شرح
NahjolBalaghah .Persian- Arabic . Selection. Commantries
پیام امام امیرالمومنین علیه السلام: شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه .برگزیده
ترجمه نهج البلاغه حضرت امیرالمومنین علیه السلام .برگزیده
عنوان و نام پديدآور:نهج البلاغه/ مولف سیدمهدی طباطبایی.
مشخصات نشر:اصفهان: سلام سپاهان، 1401 -
مشخصات ظاهری:ج.
شابک:ج.1 978-964-218-431-6:
وضعیت فهرست نویسی:فیپا
يادداشت:فارسی- عربی.
يادداشت:کتاب حاضر برگزیده از کتاب " پیام امام امیرالمومنین علیه السلام" نوشته مکارم شیرازی و همچنین کتاب " ترجمه نهج البلاغه حضرت امیرالمومنین علیه السلام" ترجمه محمد دشتی است.
موضوع:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. -- کلمات قصار
موضوع:Ali ibn Abitalib, Imam I, 600-661 -- Quotations
موضوع:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق . نهج البلاغه -- نقد و تفسیر
موضوع:Ali ibn Abitalib, Imam I. Nahjol - Balaghah -- Criticism and interpretation
موضوع:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. . نهج البلاغه -- کلمات قصار
موضوع:Ali ibn Abitalib, Imam I. Nahjol - Balaghah -- Quotations
شناسه افزوده:طباطبایی پور، سیدمهدی، 1330 -، گردآورنده
شناسه افزوده:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق . نهج البلاغه. شرح
شناسه افزوده:Ali ibn Abitalib, Imam I Commantries.Nahjol - Balaghah .
شناسه افزوده:مکارم شیرازی، ناصر، 1305 - . پیام امام امیرالمومنین علیه السلام: شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه
شناسه افزوده:دشتی، محمد، 1330- 1380. ترجمه نهج البلاغه حضرت امیرالمومنین علیه السلام
رده بندی کنگره:BP38/0422
رده بندی دیویی:297/9515
شماره کتابشناسی ملی:9019339
اطلاعات رکورد کتابشناسی:فیپا
ص: 1
ص: 2
عکس
ص: 3
عکس
ص: 4
عکس
ص: 5
ص: 6
ص: 7
ص: 8
ص: 9
ص: 10
ص: 11
ص: 12
بسم الله الرحمن الرحیم
در مقدمه دفتر دوم نهج البلاغه با توفیقات الهی و عنایات خاص امیر بیان امیرالمومنین علی علیه السلام کتاب دفتر اوّل نهج البلاغه که در نیمۀ اول دی ماه 1401 به دست علاقه مندان حضرتش رسید مورد استقبال شگرف و کم نظیر خوانندگان قرار گرفت به گونه ای که تا روزهای پایان سال 1401 چاپ بیستم آن به زیور طبع آراسته گشت. این علاقه مندی کم سابقه که ناشر کتاب را هم به تلاش و تکاپوی مضاعف واداشت (تا بتواند جوابگوی درخواست خوانندگان باشد) دلایل مختلفی دارد که مهّمترین و بنیادی ترین آن کلامی است که از خود مولا علی علیه السلام در خطبۀ کوتاه 57 نهج البلاغه ذکر شده است.
آنجا که حضرت علیه السلام می فرمایند:
أَمَّا إِنَّهُ سَيَظْهَرُ عَلَيْكُمْ بَعْدِي رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ مُنْدَحِقُ الْبَطْنِ يَأْكُلُ مَا يَجِدُ وَ يَطْلُبُ مَا لَا يَجِدُ فَاقْتُلُوهُ وَ لَنْ تَقْتُلُوهُ أَلَا وَ إِنَّهُ سَيَأْمُرُكُمْ بِسَبِّي وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَأَمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِي فَإِنَّهُ لِي زَكَاةٌ وَ لَكُمْ نَجَاةٌ وَ أَمَّا الْبَرَاءَةُ فَلَا تَتَبَرَّءُوا مِنِّي فَإِنِّي وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إِلَى الْإِيمَانِ وَ الْهِجْرَةِ .
ص: 13
همانا پس از من مردى بر شما چيره شود، كه گلويى گشاده دارد و شكمى فراخ و برون افتاده. بخورد هر چه يابد و بجويد آن چه نيابد. اگر توانيد او را بكشيد، و نتوانيدش كشت. او شما را فرمان دهد تا مرا دشنام گوييد و از من بيزارى جوييد. امّا دشنام، مرا دشنام دهيد كه براى من زكات است و براى شما نجات. اما بيزارى، از من بيزارى مجوييد كه من بر فطرت مسلمانى زادم، و در ايمان و هجرت از همه پيش افتادم.
بنابراین میزان اقبال هر انسان پاک طینت از کلام امام علی علیه السلام را باید در فطری بودن این سخن جستجو کرد. کلام امام علیه السلام نماد فطرت کامل توحیدی است آن گونه که سراسر وجود خود امام علیه السلام نیز در تمام ابعاد انسانی منطبق بر فطرت الهی و توحیدی می باشد.
قرآن در آیه ی 30 سوره روم می فرماید:
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ.
پس تو مستقیم روی به جانب آیین پاک اسلام آور در حالی که از همه کیشها روی به خدا آری، و پیوسته از طریقه دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است پیروی کن که هیچ تغییری در خلقت خدا نباید داد، این است آیین استوار حق، و لیکن اکثر مردم (از حقیقت آن) آگاه نیستند.
جایی که یک دانشمند مسیحی بیش از 200 بار نهج البلاغه را می خواند و حفظ می کند و بر عمل بر آن می جوشد و
ص: 14
یک عالم معتزلی که تنها یک خطبه آن را در طول 50 سال بیش از هزار بار می خواند و سوگند یاد می کند که هربار با مطالعه آن لفظی تازه و معنایی عمیق تر و مفاهیم نو نو یافتم و در خود حرکتی خداجویی پیدا کردم، دلیل آن فطری بودن کلام امام علی بن ابیطالب علیه السلام است.
شخصی نقل می کند برای دیدار با جرج جرداق مسیحی در لبنان به منزلش رفتم. در کتابخانه مشغول مکالمه تلفنی بود، با خود گفتم یک نهج البلاغه پیدا کنم و در این لحظات مطالعه نمایم، امّا هرچه پرداختم بدان دست نیافتم. جرج پس از اتمام مکالمه به من گفت چه می خواهی و چه می جویی؟ گفتم نهج البلاغه.!
جرج لبخندی زد و گفت: جای نهج البلاغه که در طاقچه و قفسه کتابخانه نیست، جایش اینجاست و آنگاه از جیب بغل پالتو نهج البلاغه را درآوردبیرون آورد و به من داد.
از هزاران نکته بیدارکننده برای اثبات این موضوع اینکه نه تنها جامعه ما به نهج البلاغه، به علی علیه السلام ، به نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و اسلام ظلم کرده، بلکه به بشریّت و آفرینش ظلم کرده که انسانیّت را آنگونه که باید و شاید با این گنج نهان و این ذخیره پنهان در زیر خاک آشنا نکرده است.
درخانه اگر کس است یک حرف بس است
گر بگریم تا قیامت چون سحاب *** می نگردد سرد این قلب کباب
اینک در نوروز سال 1402 که همزمان گشته با بهار قرآن ربیع العبادات ماه مبارک رمضان دفتر دوم نهج البلاغه که شامل مجموعه بیشتری از حکمت ها می باشد، تقدیم می گردد.
ص: 15
با تقدیم این مجلّد کلمات قصار پایان می یابد و چنانچه توفیق حاصل شد در مجلّدات بعدی به حول و قوه الهی به نامه ها خواهیم پرداخت. انشاالله
از همکاری همه دوستان نشر سلام که مخلصانه در این عرصه تلاش کردند و در این راه گام برداشتند و همکارانشان و به ویژه از صبوری خانواده که علیرغم بیماری بنده و اشتغالات فراوان بهترین مددکار برای این حرکت فرهنگی بودند تشکر می نمایم.
کمترین خادمان علی علیه السلام
سید مهدی طباطبایی
شب نیمه شعبان 1444 هجری قمری
ص: 16
امام علی علیه السلام فرمود:
كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ، لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ َوَ لٰا وَبَرَءٌ فَتُسْلَب.(1)
در فتنه ها همچون شتر کم سن و سال باش، نه پشت او قوى شده که سوارش شوند نه پستانى دارد که بدوشند و نه پشمی دارد که آن را بچینند!
توضیح :
هدف امام علیه السلام این است که انسان به هنگام شورش های اهل باطل و فتنه های ناشی از خصومت آنها با یکدیگر، نباید آلت دست این و آن شود؛ باید خود را دور نگه دارد و به هیچ یک از دو طرف که هر دو اهل باطلاند کمک نکند.
باش همچون بچه اُشتر در فِتَن *** تا بماند ایمن از آن جان و تن
بچه اُشتر را نه پستان است و شیر *** تا از آن فتنه گران گردند سیر
هم ورا پُشتی نباشد استوار *** تا برآن فتنه گری گردد سوار
هم ندارد پشم و موئی بر بدن *** تا ببافد فتنه گر ز آن پیرهن
پس مکن در فتنه خرج از آبرو *** رو که با فتنه نگردی رو برو
ص: 17
مال خود از فتنه گرها دور دار *** خویش را از این کمک معذور دار
در زمان فتنه رو عزلت گزین *** ورنه بازی می خوری از آن و این
یاری باطل نه کار عاقل است *** فتنه گر ابزار دستش جاهل است
«مهدی»
داخل نشوید در فتنه ای که به شما روی آورده و از جاده ای که به آن منتهی شود به یک سو شوید و از میانه راه کنار گیرید و آن را خالی بگذارید.
غرر ج2ش7749
ص: 18
امام علی علیه السلام فرمود:
أَفْضَلُ الزُّهْدِ، إِخْفَاءُ الزُّهْدِ.(1)
برترين نوع پارسايى مخفى داشتن پارسايى است.
توضیح:
زاهد واقعی آن کس نیست که به سراغ دنیا رفته، ولی چون آن را به چنگ نیاورده ناچار لباس زهد به خود پوشیده است. زاهد واقعی کسی است که دنیا به سراغش آمده و او، آن را نپذیرفته و زندگی زاهدانه را بر نعیم دنیا ترجیح داده است.
در کلام دیگری حضرت علیه السلام فرمود :
زهد و پارسایی کمیاب ترین چیزها و ارزشمندترین آن هاست، همگان آن را می ستایند ولی اکثر مردم به آن عمل نمی کنند.(2)
زاهد آن نیست که پشمینه ردائی دارد *** لیک در دل هوس نان و نوائی دارد
زاهد آن است که مخفی بنماید زهدش *** ورنه او اهل فریب است و ریائی دارد
(مهدی)
زهد پیدا کفر پنهان بود اندر روزگار *** پرده از سر برگرفتیم آن همه تزویر را
(سعدی)
ای مردم در دنیا زهد ورزید که به راستی زندگی آن کوتاه ،خیر آن اندک و به راستی که این دنیا سرای رفتن و جایگاه برهم خوردن است و به راستی که دنیا اجل ها را نزدیک و آرزوها را قطع می کند .آگاه باشید که این دنیا همچون زن روسپی هوس انگیزی است که خود را نشان دهد و سپس با نفرت پشت کند و همچون مرکب سرکشی که هنگام دویدن از رفتن باز ایستد و دروغگویی است خیانت پیشه.
غرر ج1ش3867
ص: 19
امام علی علیه السلام فرمود:
إِذَا كُنْتَ فِي إِدْبَارٍ وَ الْمَوْتُ فِي إِقْبَالٍ، فَمَا أَسْرَعَ الْمُلْتَقَى.(1)
در حالى که تو به زندگى پشت مىکنى و مرگ به تو روى مى آورد ملاقات (با يکديگر) چه سريع خواهد بود.
توضیح:
نکتۀ مهمّی در این سخن پرمحتوای امام علیه السلام است که نخست همۀ انسانها را در حال حرکت به سوی پایان عمر معرفی می کند و این یک واقعیّت است. از لحظه ای که انسان متولّد می شود و هر ساعتی که بر او می گذرد بخشی از سرمایۀ عمر او کاسته و هر نفسی که می زند یک گام به پایان زندگی نزدیک می گردد. از طرف مقابل نیز مرگ هم به سوی انسان می شتابد بنابراین سرعت به هم رسیدن انسان و مرگ مضاعف می گردد.
تو به سرعت سوی مرگ و او به سرعت سوی تو *** تا شتابان روی او بینی و ببیند روی تو (مهدی)
بسیار به یاد مرگ باش و به یاد آنچه به سوی آن می روی و پس از مرگ در آن جایی می گیری تا در نتیجه هنگامی که مرگ به نزد تو آید خود را از هر جهت آماده کرده باشی و کمر خود را محکم بسته باشی نکند ناگهان بر تو درآید و تو را مغلوب خود سازد.
غرر ج2ش7749
ص: 20
امام علی علیه السلام فرمود:
الْحَذَرَ الْحَذَرَ، فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ، حَتَّى كَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ.(1)
(از مجازات الهى) برحذر باش، برحذر باش، به خدا سوگند آن قدر پرده پوشى کرده، که گويى آمرزيده است.
توضیح :
اشاره به اینکه یکی از صفات پروردگار، ستّار العیوب بودن است. با رحمت واسعه اش گناهان پنهانی بندگان را افشا نمی کند تا آبروی آنها در نزد دوست و دشمن ریخته نشود، شاید بیدار شوند و به سوی خدا باز گردند و از گناهان خویش توبه کنند و دست بردارند. امّا بسیار می شود که افراد از این لطف و رحمت الهی سوء استفاده می کنند و گمان دارند گناهی نکرده اند یا اگر گناهی مرتکب شده اند خداوند بدون توبه آنها را مشمول عفو خود قرار داده است.
ز بس پرده پوشی نموده اِله *** تو گوئی که هرگز نکردی گناه
مشو غرّه از لطف پروردگار *** مبادا گناهانت کند آشکار (مهدی)
هرگاه دیدی خداوند نعمت هایش را در کنار گناهان تو پی در پی برایت می فرستد بدان که این استدراجی است برای تو که می خواهد تدریجاً تو را به عذاب نزدیک کرده و ناگهان تو را بر گیرد.
غرر ج1ش2722
ص: 21
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ سُئِلَ علیه السلام عَنِ الْإِيمَانِ،
فَقَالَ
الْإِيمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى 1-الصَّبْرِ 2-وَ الْيَقِينِ 3-وَ الْعَدْلِ و َ4-وَ الْجِهَادِ.
الف- وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ:
عَلَى 1-الشَّوْقِ 2-وَ الشَّفَقِ 3-وَ الزُّهْدِ 4 -وَ التَّرَقُّبِ؛
فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ
وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ
وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِيبَاتِ
وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَى الْخَيْرَاتِ.
ب- وَ الْيَقِينُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ:
عَلَى تَبْصِرَةِ 1-الْفِطْنَةِ 2-وَ تَأَوُّلِ الْحِكْمَةِ وَ مَوْعِظَةِ 3-وَ الْعِبْرَةِ 4-وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِينَ؛
فَمَنْ تَبَصَّرَ فِي الْفِطْنَةِ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ
وَ مَنْ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ عَرَفَ الْعِبْرَةَ
وَ مَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ فَكَأَنَّمَا كَانَ فِي الْأَوَّلِينَ.
ج-وَ الْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى غَائِصِ 1-الْفَهْمِ 2-وَ غَوْرِالْعِلْمِ 3-وَ زُهْرَةِ الْحُكْمِ 4-وَ رَسَاخَةِ الْحِلْمِ؛
فَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ
وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ الْحِلْمِ
وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ يُفَرِّطْ فِي أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِي النَّاسِ حَمِيداً.
د-وَ الْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى 1-الْأَمْرِ
ص: 22
بِالْمَعْرُوفِ 2-وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ 3-وَ الصِّدْقِ فِي الْمَوَاطِنِ 4-وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِينَ؛
فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِينَ
وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ الْكَافِرِينَ
وَ مَنْ صَدَقَ فِي الْمَوَاطِنِ قَضَى مَا عَلَيْهِ
وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِينَ وَ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَ أَرْضَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
وَ الْكُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى 1-التَّعَمُّقِ 2-وَ التَّنَازُعِ 3-وَ الزَّيْغِ 4-وَ الشِّقَاقِ؛
فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ يُنِبْ إِلَى الْحَقِّ
وَ مَنْ كَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ
وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّيِّئَةُ وَ سَكِرَ سُكْرَ الضَّلَالَةِ
وَ مَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَيْهِ طُرُقُهُ وَ أَعْضَلَ عَلَيْهِ أَمْرُهُ وَ ضَاقَ عَلَيْهِ مَخْرَجُهُ.
وَ الشَّكُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى 1-التَّمَارِي 2-وَ الْهَوْلِ و 3-وَ التَّرَدُّدِ 4 -وَ الِاسْتِسْلَامِ؛
فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَيْدَناً لَمْ يُصْبِحْ لَيْلُهُ
وَ مَنْ هَالَهُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ
وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِي الرَّيْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِكُ الشَّيَاطِينِ
وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَكَةِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ هَلَكَ فِيهِمَا.(1)
از امام علیه السلام درباره ايمان سؤال شد فرمود:
ايمان بر چهار پايه استوار است: بر «صبر» و «يقين» و «عدالت» و «جهاد».
صبر از ميان آنها، بر چهار شعبه استوار است، بر اشتياق،
ص: 23
ترس، زهد و انتظار.
آن كس كه مشتاق بهشت باشد، شهوات و تمايلات سركش را به فراموشى مى سپارد.
و آن كس كه از آتش جهنّم بيمناك باشد از گناهان دورى مى گزيند.
و كسى كه زاهد و بى اعتنا به دنيا باشد مصيبت ها را ناچيز مى شمرد.
و آن كس كه انتظار مرگ را مىكشد براى انجام اعمال نيك سرعت مى گيرد.
يقين نيز بر چهار شاخه استوار است: بر بينش هوشمندانه و عميق و پى بردن به دقايق حكمت و پند گرفتن از عبرت ها و اقتدا به روش پيشينيان (صالح).
كسى كه بينايى هوشمندانه داشته باشد حكمت و دقايق امور براى او روشن مىشود.
و كسى كه دقايق امور براى او روشن شود عبرت فرا مىگيرد
و كسى كه درس عبرت گيرد چنان است كه گويا هميشه با گذشتگان بوده است.
عدالت نيز چهار شعبه دارد: فهم دقيق، علم و دانش عميق، قضاوت صحيح و روشن و حلم و بردبارى راسخ.
كسى كه درست بينديشد به اعماق دانش آگاهى پيدا مى كند.
و كسى كه به عمق علم و دانش برسد از سرچشمۀ احكام، سيراب مىگردد.
و آن كس كه حلم و بردبارى پيشه كند گرفتار تفريط و كوتاهى در امور خود نمى شود و در ميان مردم با آبرومندى زندگى خواهد كرد.
جهاد (نيز) چهار شاخه دارد: امر به معروف، نهى از منكر، صدق و راستى در معركه هاى نبرد، و دشمنى با فاسقان.
آن كس كه امر به معروف كند پشت مؤمنان را محكم ساخته
ص: 24
و آن كس كه نهى از منكر كند بينى كافران (و منافقان) را به خاك ماليده .
و كسى كه صادقانه در ميدان هاى نبرد با دشمن (و هرگونه مقابله با آنها) بايستد وظيفه خود را (در امر جهاد) انجام داده.
و كسى كه فاسقان را دشمن دارد و براى خدا خشم گيرد خداوند به خاطر او خشم و غضب مى كند (و او را در برابر دشمنان حفظ مىنمايد) و روز قيامت وى را خشنود مىسازد.
امام علیه السلام فرمود: كفر نیز بر چهار پايه قرار دارد: تعمّق (رفتن به دنبال اوهام به گمان كنجكاوى از اسرار) و ستيزه جويى و جدال، و انحراف از حق (به سبب هوا و هوسها و تعصب ها) و شقاق (و دشمنى با حق و لجاجت در برابر آن).
آن كس كه تعمّق و كنجكاوى ناصواب پيشه كند هرگز به حق باز نمى گردد.
آن كس كه بر اثر جهل، بسيار به نزاع و ستيزه برخيزد، نابينايى او نسبت به حق پايدار خواهد ماند.
و كسى كه از راه حق منحرف شود (و به دنبال هوس ها برود) خوبى در نظرش بدى و بدى نزدش خوبى جلوه مىكند و گرفتار مستى گمراهى مىشود.
و آن كس كه به عناد و لجاج پردازد طرق رسيدن (به حق) براى او ناهموار مى گردد و كارها بر او سخت و پيچيده مىشود و در تنگنايى كه خارج شدن از آن مشكل است گرفتار خواهد شد.
شك نيز بر چهار پايه استوار است: بر «مراء» (گفت و گوى بى حاصل)، ترس (از كشف حقيقت) ترديد (در تصميم گيرى)، و تسليم (خودباختگى).
آن كس كه مراء و گفت و گوى بى حاصل را عادت خود قرار دهد ظلمت و تاريكى شبهاى شك او را به روشنايى روزِ يقين نمى رساند.
ص: 25
و آن كس كه از حقايق پيش روى خود وحشت كند (و از تصميم گيرى صحيح بپرهيزد) به قهقرا باز مى گردد.
و آن كس كه در ترديد و دودلى باشد (و در تصميم گيرى وسواس به خرج دهد) زير سم شياطين له مىشود.
و كسى كه در برابر عوامل هلاكت خويش در دنيا و آخرت تسليم گردد (و به مبارزه بر ضدّ اسباب شك و شبهه بر نخيزد) در هر دو جهان هلاك خواهد شد.
توضیح:
امام علیه السلام در این کلام جامع ،تفسیری برای ایمان ذکر کرده که در هیچ منبع دیگری به این گستردگی و وضوح دیده نمی شود؛ ایمان را فراتر از جنبه های عقیدتی،از جنبه های علمی و رفتاری نیز مورد توجه قرار داده است و تمام ریزه کاری ها و نکات دقیقی را که در تشکیل ایمان مؤثر است بر شمرده است. دربارۀ کفر نیز با بیانی رسا ابعاد آن را موشکافانه بیان فرمود و همچنین دربارۀ شک به نکات ریزی اشاره نموده است. شایسته است بارها و بارها انسان براین حکمت دقّت کند و با عمق جان پذیرای آن باشد. الحق که باید گفت:
کلامٌ الامامٌ، امامٌ الکلام *** به الفاظ کوته به معنی تمام
ای که نعمت های فردوس برینت آرزوست *** در جهان تا می توانی از حرام، امساک کن
(رجاء اصفهانی)
از وقار و حلم، رستن می توان از انقلاب *** کشتی از گرداب موج ،ایمن ز لنگر می شود
(لامع)
ص: 26
به کشوری که در آن ماه، زشت است *** اگر که مرگ ببارد، کسی مخالف نیست
(ملک الشهراء بهار)
به چشم تو اگر آن ماه، زشت است *** به چشم من چو حوری از بهشت است
به چشم خویش کار خویشتن بین *** به چشم من جمال یار من بین
(عطار نیشابوری)
ص: 27
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا يَكْرَهُونَ، قَالُوا فِيهِ بِمَا لَا يَعْلَمُون.(1)
كسى كه در نسبت دادن كارهاى بد به مردم شتاب كند، مردم (نيز) نسبت هاى ناروايى به او مى دهند.
توضیح:
عیب جویی وذکر عیوب مردم هرچند آشکار باشد کاری است بسیار ناپسند، و اگر کسی نیّت امربه معروف و نهی از منکر داشته باشد نباید منکراتی را که از بعضی سرزده آشکارا و در ملأ عام بگوید، بلکه این گونه تذکّرات باید خصوصی و مخفیانه باشد؛ ولی به هرحال از آنجا که مردم از گفتن عیوب و کارهای زشتشان به صورت آشکارا ناراحت می شوند و در مقام دفاع از خود بر می آیند یکی از طرق دفاع این است که گوینده را متّهم به اموری می کنند که چه بسا واقعیّت هم نداشته باشد تا از این طریق ارزش سخنان او را بکاهند و بگویند: فرد آلوده حق ندارد دیگران را به آلوده بودن متّهم کند.
امام علیه السلام در کلام دیگری فرمود:
کسی که در جمع تو را نصیحت کند (در حقیقت) تو را تحقیر کرده است.
آن که افشا کرد عیب مردمان را نابجا *** دیگران نسبت دهندش با کلام ناروا
(مهدی)
بدترین مردم کسی است که به هیچ کس اعتماد و وثوق ندارد به خاطره بدگمانی و هیچکس نیز به او اعتماد ندارد به خاطر بدکرداری او .
غررج2ش5921
ص: 28
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسِيرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِينُ الْأَنْبَارِ فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَيْنَ يَدَيْهِ،
فَقَال َعلیه السلام:مَا هَذَا الَّذِي صَنَعْتُمُوهُ؟
فَقَالُوا خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا.
فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا يَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُكُمْ، وَ إِنَّكُمْ لَتَشُقُّونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ فِي دُنْيَاكُمْ وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِي آخِرَتِكُمْ؛ وَ مَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ، وَ أَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الْأَمَانُ مِنَ النَّار.(1)
اين سخن را امام علیه السلام زمانى بيان فرمود كه در مسير حركتش به شام كشاورزان و دهبانان شهر «انبار» با او ملاقات كردند (و به عنوان احترام) از مركب پياده شده و با سرعت پيش روى او حركت كردند (و اين مراسمى را كه نشانه خضوع فوق العاده در برابر امراى ستمگر بود انجام دادند).
امام علیه السلام فرمود: «اين چه كارى بود كه كرديد؟»
عرض كردند: اين رسوم و آدابى است كه ما اميران خود را با آن بزرگ مىداريم.
امام علیه السلام فرمود:
به خدا سوگند زمامداران شما از اين عمل بهرهاى نمى برند و شما با اين كار در دنيا مشقّت زياد بر خود هموار مى سازيد و در قيامت بدبخت مى شويد. چه زيان بار است مشقّتى كه به دنبال آن عقاب الهى باشد و چه پرسود است آرامشى كه با آن امان از آتش دوزخ فراهم گردد.
ص: 29
توضیح:
چنانکه در متن حکمت آمده ، این سخن را امام علیه السلام زمانی بیان فرمود ؛که در مسیر حرکتش به شام کشاورزان و دهبانان شهر « انبار» با او ملاقات کردند ( و به عنوان احترام) از مرکب پیاده شده و با سرعت پیش روی او حرکت کردند ( و این مراسم را که نشانۀ خضوع فوق العاده در برابر امرای ستمگر بود انجام دادند.)
امام علیه السلام با آن همه عظمت و بلندی مقام که هیچ کس را با او قیاس نتوان کرد. از اینکه مردم کوچه و بازار در برابرش کوچکی کنند،ناراحت می شود و آنان را از این اعمال باز می دارد.(دقت کنید)
کوچکی در برابر اُمرا *** که نباشد در آن رضای خدا
نه از آن سود می برد سلطان *** بَهر مردم مشقّت است و زیان
(مهدی)
به دست آهن تفته کردن خمیر *** به از دست بر سینه پیش امیر
(سعدی)
کسی که کار نیک و احسان خود را بزرگ و بخشش کند شایسته ریاست و سرکردگی است.
غرر ج1 ش3448
ص: 30
امام علی علیه السلام فرمود :
وَ قَالَ علیه السلام لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ فِي عِلَّةٍ اعْتَلَّهَا:
جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ، فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ، وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِي الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ وَ الْعَمَلِ بِالْأَيْدِي وَ الْأَقْدَامِ. وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّيَّةِ وَ السَّرِيرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّة.(1)
امام علیه السلام هنگامى كه يكى از ياران خود را بيمار مىبيند (ضمن احوال پرسى) به او مى فرمايد:
خداوند اين درد و بيمارى تو را سبب ريزش گناهانت قرار داد. زيرا در بيمارى پاداشى نيست، ولى گناهان را مى ريزد، همچون ريزش برگ درختان.
اجر و پاداش، تنها در گفتار به زبان و عمل با دست و پاست.
خداوند سبحان از بندگانش کسانی را كه بخواهد (و لايق بداند)، به موجب صدق نيّت و پاكى باطن داخل بهشت مى كند.
مرحوم سيّد رضى در ذيل اين كلام حكمت آميز نياز به توضيح ديده و با عبارات شيوايى آن را شرح مىدهد و مىگويد: آنچه امام علیه السلام در اينجا فرموده، راست و درست است، بيمارى اجر و پاداش ندارد، هر چند از قبيل امورى است كه استحقاق عوض دارد (نه اجر و ثواب) زيرا انسان عوض را در مقابل كارهاى خداوند نسبت به بندگانش مانند بيمارى ها و مانند آن مستحق مى شود، امّا اجر و ثواب، در مقابل فعل بندگان است، بنابراين بين اين
ص: 31
دو فرق است، فرقى كه امام علیه السلام با آن علم نافذ و نظريه صائب خود به آن اشاره فرموده است.
توضیح :
این بشارت بزرگی بود که امام علیه السلام به آن یار بیمار داد که قطعاً سبب شادی او شد، و فشار درد و بیماری را برای او کاست و روحیه ای را که بیمار برای مبارزه با مرض باید پیدا کند در او دمید.
می دانیم درد و رنج ها و بلاها و حوادث ناگوار فلسفه های متعدّدی دارد، یکی از آن فلسفه ها آمرزش گناهان است؛ یعنی خداوند می خواهد بندۀ صالحش را که لغزشی داشته در همین دنیا پاک کند تا حساب او به قیامت نیفتد.
امام علیه السلام در کلام نغز دیگری فرمود:
مؤمن چون بیمار شود شکایت نمی کند، ولی چون بهبودی یافت حکایت می کند!
نیست در بیماری ات اجر و ثواب *** جُز که اعمالت شود عین صواب
لیک می بخشد گناهت را خدا *** پس به شکر حق تعالی کن شتاب
(مهدی)
قول زیبا نیست بی کردار نیکو ، سودمند *** قول با کردار زیبا ، دلکش و زیباستی
گفتن نیکو به نیکوئی(نه چون کردار هست) *** نام حلوا بر زبان بردن نه چون حلواستی
(میرفندرسکی)
دو چیز است که نباید آنها را عار دانست و از آنها استنکاف کرد بیماری و خویشاوند فقیر .
غرر ج2ش9179
ص: 32
امام علی علیه السلام فرمود:
يَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ، فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً، وَ هَاجَرَ طَائِعاً، وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ، وَ عَاشَ مُجَاهِداً.(1)
خدا رحمت كند «خباب بن الارت» را او از روى رغبت اسلام آورد و براى اطاعت خداوند هجرت كرد، به زندگى ساده قناعت نمود، از خدا خشنود و در تمام دوران عمرش مجاهد بود.
توضیح :
امام علیه السلام در این گفتار پرمایۀ خود تعریف و تمجیدی از یکی از مجاهدان اسلام و مسلمانان راستین به نام « خبّاب بن الارتّ» دارد، اوصافی که می تواند برای همه الگو باشد و از آن پند و اندرز گیرند.
عبدالله پسر خبّاب هم، همچون پدرش از وفاداران و شیعیان مخلص امام علیه السلام بود که به دست گروهی از خوارج نهروان همراه با همسرش شهید شد، خوارج به کشتن او و همسرش اعتراف کردند؛ و گفتند ما همه او را کشته ایم و تو را (امام علیه السلام ) نیز خواهیم کشت!
امام علیه السلام پس از شنیدن این اعتراف خوارج فرمود:«به خدا سوگند، اگر همۀ مردم دنیا چنین، به قتل او اعتراف کنند و من بتوانم همۀ ایشان را بکُشم، چنین کنم.»(2)
خوشا « خباب» که اسلام او ز رغبت بود *** همیشه اهل اطاعت ،جهاد و هجرت بود
ص: 33
رضا ز حضرت حق بود و حق رضا از او *** همیشه زاهد و پیوسته در قناعت بود
(مهدی)
ص: 34
امام علی علیه السلام فرمود:
إِنَّ الْأُمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتْ، اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا.(1)
هنگامى كه كارها مشتبه شوند (و آينده روشن نباشد) آخرشان را بايد به اوّلشان سنجيد.
توضیح:
اشاره به اینکه همیشه آغاز و انجام کارها با یکدیگر پیوند ناگسستنی دارند و در واقع شبیه علّت و معلولاند، بنابراین اگر ما در چگونگی پایان کاری شک و تردید داشتیم باید ببینیم آغازش چگونه بوده است؛ هرگاه در مسیر صحیح بوده عاقبت آن نیز چنین است و مطابق ضرب المثل فارسی: «سالی که نکوست از بهارش پیداست» و اگر آغاز آن در مسیر نادرستی قرار گرفته باید بدانیم که عاقبت آن نیز نادرست و خطرناک است و به گفتۀ معروف:«بار کج به منزل نمی رسد.»
صائب تبریزی نیز خوش سروده است:
چون گذارد خشت اوّل بر زمین معمار کج *** گر رساند بر فلک باشد همان دیوار کج
می کند یک جانب از خوان تهی سرپوش را *** هر سبک مغزی که بر سر می نهد دستار کج
نیست جز بیرون در جای اقامت حلقه را *** راه در دل ها نیابد چون بود گفتار کج
راست شو صائب نخواهی کج اگر آثار خویش *** سایه افتد بر زمین، کج، چون بود دیوار کج
ص: 35
شبهه را شبهه نامیدند برای آنکه با حق مشابه و همانند است اما اولیای الهی روشنی بخش آنها در شبهه ناکها یقین است و تا یقین کنند دست به دامان نزنند و راهنمای ایشان آهنگ هدایت یافتن راه راست است و اما دشمنان خدا را گمراهی به سویش به دعوت کرده و راهنمای ایشان کوری باطن است .
غرر ج1 ش4297
ص: 36
زمانی که امام علیه السلام برای سرکوب معاویه و جلوگیری از جنایات او به طرف شام حرکت کرد، و بازگشت و به کوفه رسید یک نفر شامی از امام علیه السلام پرسید: آیا رفتن ما به شام قضا و قدر الهی بود؟
حضرت علیه السلام در جواب فرمود:
وَيْحَكَ، لَعَلَّكَ ظَنَنْتَ قَضَاءً لَازِماً وَ قَدَراً حَاتِماً! لَوْ كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ وَ سَقَطَ الْوَعْدُ وَ الْوَعِيدُ. إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَمَرَ عِبَادَهُ تَخْيِيراً وَ نَهَاهُمْ تَحْذِيراً، وَ كَلَّفَ يَسِيراً وَ لَمْ يُكَلِّفْ عَسِيراً، وَ أَعْطَى عَلَى الْقَلِيلِ كَثِيراً، وَ لَمْ يُعْصَ مَغْلُوباً وَ لَمْ يُطَعْ مُكْرِهاً، وَ لَمْ يُرْسِلِ الْأَنْبِيَاءَ لَعِباً وَ لَمْ يُنْزِلِ الْكُتُبَ لِلْعِبَادِ عَبَثاً، وَ لَا خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا؛ «ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ».(1)
واى بر تو شايد گمان كردى منظورم قضاى لازم و قدر حتمى است (و مردم در كارهايشان مجبورند و اختيارى از خود ندارند.) اگر چنين بود، ثواب و عقاب الهى به يقين باطل مىشد و وعده و وعيد ساقط مىگشت. خداوند سبحان، بندگانش را امر كرده، و آنها را اختيار بخشيده، و نهى كرده و برحذر داشته، تكاليف آسانى بر دوش آنان نهاده و هرگز تكليف سنگينى (به كسى) نكرده. در برابرِ (اطاعت اندك) پاداش كثيرى قرار داده، و هرگز كسى از روى اجبار، او را معصيت نكرده، و از روى اكراه اطاعت ننموده است، خدا پيامبران را بيهوده نفرستاده و كتب آسمانى را براى بندگانش عبث نازل نكرده، و آسمان ها و زمين و آنچه در
ص: 37
ميان آن هاست باطل و بى هدف نيافريده است. اين گمان كافران است. واى بر كافران از آتش دوزخ!
توضیح:
این کلام گهربار امام علیه السلام از سخنان مهّم و معروفی است که از امیر مؤمنان علی علیه السلام در زمینۀ قضا و قدر ( و جبر و اختیار) نقل شده و یکی از بهترین طرق حل این مسئله است. بخشی از این کلام که در نهج البلاغه نیامده است درکتاب شریف کافی ذکر شده است. که شرح و تفسیر کامل آن توسط حضرت آیت اله مکارم شیرازی در 12 صفحه در جلد دوازدهم پیام امام آمده است. (خواهران و برادران علاقمند به آن مراجعه فرمائید.)
کار ما تدبیر و تقدیر از خداست *** مبطل تدبیر ما تقدیر ماست
(مهدی)
مثنوی مولوی
این که فردا این کنم یا آن کنم *** این دلیل اختیار است ای صنم
وان پشیمانی که خوردی زان بدی *** ز اختیار خویش گشتی مهتدی
جمله قرآن امر و نهی است و وعید *** امر کردن سنگ مرمر را که دید
عقل کی حکمی کند بر چوب و سنگ *** عقل کی چنگی زند بر نقش چنگ
قضا و قدر الهی بر طبق مقدرات و بر خلاف اختیار و تدبیر بندگان جاری گردد.
غرر ج2 ش8124
ص: 38
امام علی علیه السلام فرمود:
بَقِيَّةُ السَّيْفِ أَبْقَى عَدَداً وَ أَكْثَرُ وَلَداً.(1)
باز ماندگان شمشير، دوام و بقايشان فزون تر و فرزندانشان بيشترند.
توضیح:
این کلام امام علیه السلام اشاره به طوایفی است که دشمنان بی رحمانه از آنها قربانی گرفتند؛ ولی باقی ماندگانشان بقای بیشتر دارند و فرزندانشان فزونتر خواهند بود. تجربه های تاریخی این حقیقت را تأئید می کند، و مورّخان به طوایفی اشاره کرده اند که عدد کثیری از آنها کشته شدند، ولی چندان نگذشت که فرزندانشان به طور چشمگیری فزونی یافتند. نمونه بارز آن ، فرزندان امیرمؤمنان علی علیه السلام (علویّون) بودند که بنی امیه آنها را هرجا یافتند از دم شمشیر گذراندند و بنی عباس نیز بی رحمانه از آنها قربانی گرفتند ولی نسل آنها به قدری فزونی یافته که بحمدالله در تمام بلاد عدد کثیری از آنها دیده می شوند.
هرجا که رسید شیعیان را کشتند *** یک سوم سادات جهان را کشتند
امّا شده پر جهان ز اولاد بتول *** هرچند که زهرای (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ) جوان را کشتند
(مهدی)
بر تو باد پیمودن راه روشن و راست زیرا این کار برای تو کرامت و بزرگواری کسب کند و از سرزنش دیگران تو را کفایت کند.
غرر ج2 ش8576
ص: 39
امام علی علیه السلام فرمود:
رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ
رُوِيَ مِنْ مَشْهَدِ الْغُلَامِ.(1)
رأى و تدبير پير نزد من بهتر از چالاكى جوان است.
در روايت ديگرى آمده است: رأی بزرگان از جنگجويى جوان بهتر است.
توضیح:
بدیهی است برای پیروزی در نبرد با دشمن در درجۀ نخست نقشه های صحیح لازم است و در درجۀ بعد دلاوری و چالاکی جنگجویان و به یقین تا نقشۀ صحیحی نباشد دلاوری ها به نتیجه ای نمی رسد، از این رو امام علیه السلام می فرماید: تدبیر پیران نزد من از شجاعت و چالاکی جوانان بهتر است.
ز تدبیر شیخ و ز تیغ شباب *** بود رای و تدبیر عین صواب
(مهدی)
مترس از جوانان شمشیر زن *** حذر کن ز پیران بسیار فن
جوانان پیل افکن شیر گیر *** ندانند دستانِ روباهِ پیر
جوانان شایستۀ بخت وَر *** ز گفتار پیران نپیچند سر
(سعدی)
ص: 40
اساس اصلاح در زندگی تدبیر است.
غرر ج1 ش2713
ص: 41
امام علی علیه السلام فرمود:
كَانَ فِي الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا، فَدُونَكُمُ الْآخَرَ، فَتَمَسَّكُوا بِهِ؛ أَمَّا الْأَمَانُ الَّذِي رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم ،وَ أَمَّا الْأَمَانُ الْبَاقِي فَالاسْتِغْفَارُ؛ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ».(1)
در زمين دو امان (دو وسيله نجات) از عذاب الهى بود كه يكى از آنها برداشته شد دومى را دريابيد و به آن چنگ زنيد، امّا، امانى كه برداشته شد وجود رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بود (كه خداوند به بركت وجود او هرگز عذابى بر اين امّت نازل نكرد، ولى او از ميان ما رفت)
و امانى كه باقى مانده «استغفار» است، همان گونه كه خداوند متعال مىفرمايد:«تا تو در ميان آنها هستى خداوند آنان را عذاب نمى كند و تا آنان نيز از گناهان خود استغفار مى كنند، خداوند عذابشان نخواهد كرد.»
توضیح:
امام علیه السلام می فرماید: بعد از رحلت پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و سلم و رفتن آن حضرت به دیار باقی مسلمانان می توانند خود را به وسیلۀ توبه و انابه و استغفار از عذاب الهی مصون دارند و امام علیه السلام با استنباطی که در بالا آمد راه را به آنها نشان داده و بر آن تأکید ورزیده است.
ص: 42
دو امان دادۀ حضرت دادار *** امّت حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را
اوّلی خود وجود احمد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بود *** دومی هست ذکر استغفار
(مهدی)
میوه توبه بازیافت کردن تقصیرات نفس و جبران و تدارک آن است.
غرر ج1 ش1062
ص: 43
امام علی علیه السلام فرمود:
الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ، وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ، وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ.(1)
فقيه و بصير در دين در حدّ كمال، كسى است كه مردم را از رحمت الهى نوميد نسازد و از لطف او مأيوس نكند و از مجازات هاى او ايمن ننمايد.
توضیح:
همیشه برای رسیدن به مقصد باید از دو نیرو استفاده کرد: نیروی محرّک و نیروی بازدارند؛ به کمک نیروی محرّک، حرکت آغاز می شود و هر چه قویتر باشد سرعت بیشتری به خود می گیرد؛ امّا نیروی بازدارنده برای حفظ تعادل و پیشگیری از خطرات مخصوصاً در مسیرهای پرخطر ضرورت دارد.
گرچه همراهم بود سیل گناه *** می روم در بحر الطاف اِله
(مهدی)
اگر جادّه ای بایدت مستقیم *** ره پارسایان امید است و بیم
(سعدی)
هرکس در دین دانا و فهیم شود شخصیت او بسیار گردد.
غرر ج2 ش7946
ص: 44
امام علی علیه السلام فرمود:
لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفِتْنَةِ، لِأَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ؛ وَ لَكِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ؛ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ»، وَ مَعْنَى ذَلِكَ أَنَّهُ [سُبْحَانَهُ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ] يَخْتَبِرُهُمْ بِالْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ، لِيَتَبَيَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ وَ الرَّاضِيَ بِقِسْمِهِ، وَ إِنْ كَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ، وَ لَكِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِي بِهَا يُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ؛ لِأَنَّ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ الذُّكُورَ وَ يَكْرَهُ الْإِنَاثَ، وَ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ تَثْمِيرَ الْمَالِ وَ يَكْرَهُ انْثِلَامَ الْحَالِ.(1)
هيچ كس از شما نگويد خداوندا! به تو پناه مى برم از اين كه مرا امتحان كنى، زيرا هيچ كس نيست مگر اين كه امتحانى دارد. ولى اگر كسى مى خواهد به خدا پناه برد و دعا كند، از آزمون هاى گمراه كننده به خدا پناه برد، خداوند سبحان مى فرمايد:«بدانيد اموال و اولاد شما وسيله آزمايش شماست». معناى اين سخن آن است كه خداوند مردم را با اموال و اولادشان آزمايش مىكند تا آن كس كه از روزى اش خشمگين است از آن كه شاكر و راضى است شناخته شود، هرچند خداوند سبحان به مردم از خودشان آگاه تر است، ولی این به دلیل آن است که کارهایی که موجب استحقاق ثواب و عقاب می شود ظاهر گردد، زیرا بعضی از مردم (مثلاً) پسر را دوست
ص: 45
دارند و از فرزندان دختر ناخشنودند و بعضی افزایش مال را می خواهند و از نقصان آن ناراحتند (هیچ یک از این نیات سبب پاداش و کیفر نمی شود مگر زمانی که در میدان عمل آشکار گردد).
توضیح:
اصولاً دنیادار امتحان، تکالیف و مسئولیت هاست و بشر برای تکامل آفریده شده و تکامل ها از مسیر امتحان می گذرد و بی امتحان راهی به سوی کمال نیست، بنابراین چنین دعایی مثل این است که انسان بگوید: خداوندا مرا به هیچ تکلیفی مکلّف نکن. بدیهی است چنین دعایی دور از استجابت است. ولی باید از آزمایش های سخت و گمراه کننده به خدا پناه بریم.
خدایا از خطا و از گناه خویش می ترسم *** از آن فتنه که قلبمرا نماید ریش می ترسم
کسی را نیست جز آنکه نمائی امتحانش، لیک *** از آن فتنه که باشد از توان و طاقت من بیش می ترسم
(مهدی)
داخل نشوید در فتنه ای که به شما روی آورده و از جاده ای که به آن منتهی شود به یک سو شوید و از میانه راه کنار گیرید و آن را خالی بگذارید.
غرر ج2ش7749
ص: 46
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ سُئِلَ عَنِ الْخَيْرِ مَا هُوَ؟
فَقَالَ :لَيْسَ الْخَيْرُ أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ، وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ وَ أَنْ تُبَاهِيَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّكَ؛ فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ؛ وَ لَا خَيْرَ فِي الدُّنْيَا إِلَّا لِرَجُلَيْنِ، رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدَارَكُهَا بِالتَّوْبَةِ، وَ رَجُلٍ يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَاتِ.(1)
از آن حضرت پرسيدند: خير و نيكى چيست؟
امام علیه السلام فرمود:
خير و خوبى در آن نيست كه مالت فراوان و فرزندانت زياد شوند، خير در اين است كه علمت زياد وحلمت فزون گردد و با پرستش پروردگار به مردم مباهات كنى، هر گاه كار نيكى از تو صادر شد خدا را سپاس گويى و اگر گناهى سر زد استغفار نمايى.
دنيا فقط براى دوكس خوب است: كسى كه گناهانى كرده مىخواهد با توبه جبران كند، و كسى كه با سرعت به سراغ كارهاى خيرمى رود.
توضیح:
درواقع امام علیه السلام در این عبارات پرمعنا نظام ارزشی اسلام را بیان می کند و بر خلاف آنچه در دنیای مادّی دیده می شود که ارزش را در مال و ثروت و قدرت ناشی از نفرات خلاصه می کنند، امام علیه السلام ارزش را در علم و حلم و عبادت و شکر و استغفار خلاصه می فرماید، زیرا مال و
ص: 47
ثروت و قدرت اگر جدا از علم و حلم و بندگی پروردگار باشد مایۀ فساد و تباهی و ابزاری است که در مسیر شرّ قرار خواهد گرفت.
خیر در اموال بسیار تو نیست *** یا به فرزندان و اقمار تو نیست
خیر باشد در زیاد علم تو *** گر شود همراه علمت، حلم تو
در نکوئی شکر حق بسیار کن *** گر گنه کردی تو استغفار کن
(مهدی)
از جمله چیزهایی که بر هر عالم و دانشمندان فرض و لازم است آنکه جانب خود را با پارسایی نگه دارد و علم و دانش خود را به طالب آن بذل و بخشش کند.
غرر ج2ش7026
ص: 48
امام علی علیه السلام فرمود:
يَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ وَ تَذِلُّ بِهِ النَّفْسُ وَ يَقْتَدِي بِهِ الْمُؤْمِنُونَ. إِنَّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ وَ سَبِيلَانِ مُخْتَلِفَانِ، فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْيَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا؛ وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ، وَ مَاشٍ بَيْنَهُمَا كُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ، وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ.(1)
قلب به سبب آن خاضع مىشود، و نفس سركش با آن رام مى گردد، و مؤمنان به آن اقتدا مى كنند. (و از آن سرمشق مى گيرند). دنيا و آخرت دو دشمن متفاوت و دو راه مختلف اند، لذا كسى كه دنيا را دوست بدارد و به آن عشق ورزد آخرت را دشمن مىدارد و با آن دشمنى مى كند. اين دو به منزلۀ مشرق و مغرب اند و انسان همچون كسى كه در ميان اين دو در حركت است هر زمان به يكى نزديك مىشود، از ديگرى دور مىگردد و اين دو همچون دو همسر يك مردند (كه معمولاً با هم رقابت شديد دارند).
توضیح:
در عصر خلفا(ابوبکر، عمر، عثمان) دامنۀ فتوحات اسلامی به شرق و غرب و شمال و جنوب کشیده شد و کشورهای مهمّی همچون ایران و روم و مصر زیر پرچم اسلام قرار گرفتند و غنائم فراوان و اموال خراجی بسیاری نصیب مسلمین شد. این امر آثار زیان بار فراوانی داشت.گروهی به مسابقۀ در ثروت روی آوردند، خانه های مجلّل، لباس های گران بها، سفره های رنگارنگ و مرکب های زیبا
ص: 49
برای خود انتخاب نمودند و گروه عظیمی از مردم در دنیا و ارزش های مادّی فرو رفتند و نظام ارزشی جامعۀ اسلامی دگرگون شد. در این موقعیّت امام علیه السلام برای این که مسلمانان منحرف را به صراط مستقیم اسلام و سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بازگرداند مظاهر زهد خویش را کاملاً آشکار ساخت که از جملۀ پوشیدن لباس های ساده و کم ارزش و وصله دار بود. مردم از این اقدام امام علیه السلام در شگفت بودند که ایشان سه دلیل مهم اقدام خود را بیان فرمود.
تا چنین طالبی تو دنیا را *** کی توانی بدید عقبی را
(سنایی غزنوی)
کسی که از خدا بیم داشته باشد علم او کامل است.
غرر ج1 ش2
ص: 50
امام علی علیه السلام فرمود:
إِنَّ اللَّهَ[تَعَالَى] افْتَرَضَ عَلَيْكُمْ فَرَائِضَ فَلَا تُضَيِّعُوهَا، وَ حَدَّ لَكُمْ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا، وَ نَهَاكُمْ عَنْ أَشْيَاءَ فَلَا تَنْتَهِكُوهَا، وَ سَكَتَ لَكُمْ عَنْ أَشْيَاءَ وَ لَمْ يَدَعْهَا نِسْيَاناً فَلَا تَتَكَلَّفُوهَا.(1)
خداوند فرايضى را بر شما واجب كرده، آنها را ضايع نكنيد ،و حدود و مرزهايى براى شما تعيين كرده از آن فراتر نرويد، و شما را از امورى نهى كرده است حرمت آنها را نگاه داريد، و از امورى ساكت شده است نه به علّت فراموش كارى (بلكه به جهت مصالحى كه در سكوت نسبت به آنها بوده است) بنابراين خود را در مورد آنها به زحمت نيفكنيد. (و با سؤال و پرسش درباره آنها بار تكليف خود را سنگين نگردانيد.)
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانۀ خود وظائف ما را در چهار بخش خلاصه کرده و تکلیف ما را در هر بخشی روشن ساخته است.
1-واجباتی که باید حتماً به آنها عمل شود. (نماز، روزه، حج، جهاد، زکات و ... )
2-حدود و وظائفی که از آن تجاوز نکنیم. (صلۀ رحم، وظائف زن و مرد نسبت به یکدیگر، وظائف اجتماعی نسبت به مردم و ... )
3-آنچه نهی فرموده که باید حرمت آنها را نگاه داریم. (ستم به مردم،رباخواری، احتکار، گرانفروشی و ... )
ص: 51
4-اموری را تعیین نفرموده که انجام یا ترک آن در اختیار ماست. (سفرکردن، نوع و زنگ لباس، انتخاب تفریحات سالم و نوع ورزش،انتخاب دوست و همسر ...)
ای که عمری را عبادت کرده ای *** ساعتی آیا اطاعت کرده ای
حق چه خواهد از قیام و از صیام *** او بخواهد بنده باشی والسلام
رو عمل کن آنچه گفته کردگار *** ز آنچه نافرموده ، داری اختیار
(مهدی)
خدای تعالی فرض کرد ایمان را برای تطهیر از شرک، و نماز را برای پاکیزگی از تکبّر، و زکات را به خاطر وسیله شدن برای روزی و روزه را برای آزمایش اخلاص مردم، و حج را به منظور تقویت دین و جهاد را برای عزّت اسلام، و امر به معروف را به خاطر مصلحت توده، و نهی از منکر را برای بازداشتن سفیهان، و صله رحم را برای زیاد شدن عدد و نفرات، و قصاص را برای حفظ خون ها، و برپا داشتن حدود را برای بزرگداشت حرام ها، و دستور ترک شراب خواری را برای حفاظت عقل، و اجتناب نمودن از دزدی را برای واجب ساختن پاکدامنی، و دستور ترک زنا را به منظور نگهبانی از نسب ها، و دستور ترک لواط را به منظور تکثیر نسل صادر فرمود و گواهی را برای پشت گرمی بر انکار ها،و دستور ترک دروغ را برای شرافت دادن به راستی، و اسلام را برای ایمنی از چیز های ترسناک، و امامت را برای نظام دادن به احوال امّت اسلامی، و فرمان برداری را به منظور تعظیم مقام امامت مقرر فرمود .
غرر ج2 ش7827
ص: 52
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ، فَلْيَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً.(1)
هركس ما اهل بيت را دوست دارد، بايد پوشش فقر را براى خود مهيّا سازد (و آماده انواع محروميّت ها و گرفتارى ها) گردد.
توضیح:
امام علیه السلام اشاره به بی وفایی و ناپایداری طبیعت دنیا و از دست رفتن عزیزان دارد که هم آزمونی برای مردان خداست و هم هشداری برای همگان.
از خرمن الطاف علی نان جوی را *** بر سفرۀ گستردۀ حاتم نفروشیم
ما گرد و غبار قدم قنبر او را *** بر افسر شاهنشهی جَم نفروشیم
(مهدی)
خشنودم از خدای بدین نیستی که هست *** گز صد هزار گنج رمان، گنج فقر به
(خاقانی)
نیکبخت ترین مردم کسی است که فضیلت و برتری ما را شناخته و به وسیله ما به خداوند تقرّب جسته و دوستی و محبت ما را پاک و خالص داشته و آنچه را ما بدان ترغیب کرده انجام دهد و از آنچه ما از آن نهی کرده ایم باز ایستد چنین کسی از ماست و در سرای ماندنی در کنار ما است.
غرر ج1 ش712
ص: 53
کسی به امام علیه السلام عرض کرد ای امیرمؤمنان حال شما چگونه است؟
امام علی علیه السلام فرمود:
كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِهِ، وَ يَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ، وَ يُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ؟!(1)
چگونه خواهد بود حال کسی که با بقای خود فانی می شود و با سلامت خود بیمار مىگردد و در حالى (يا در جايى) كه خود را در امان مى بيند مرگ دامانش را مىگيرد.
توضیح:
امام علیه السلام در سه مورد هشدار می دهند:
1-ناپایداری سکونت در این دنیای فانی
2-ناپایداری سلامتی دراین دنیای پر بلا و درد
3-ناپایداری امنیّت حیات با بی خبر رسیدن مرگ
نه بر سلامتی خود می توان شوم مغرور *** نه در برابر مرگم توان شوم معذور
من از قضا و قدر های حق چه می دانم؟ *** همین بس است که او آمر است و من مأمور (مهدی)
کجایند آنها که آثارشان نیکوتر و کردارشان عادلانهتر و پادشاه ایشان بزرگتر بود؟
غرر ج2ش9309
ص: 54
امام علی علیه السلام فرمود:
عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِي مِنْهُ هَرَبَ وَ يَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِي إِيَّاهُ طَلَبَ، فَيَعِيشُ فِي الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ وَ يُحَاسَبُ فِي الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِيَاءِ؛ وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الَّذِي كَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً وَ يَكُونُ غَداً جِيفَةً؛ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَكَّ فِي اللَّهِ وَ هُوَ يَرَى خَلْقَ اللَّهِ؛ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِيَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى [مَنْ يَمُوتُ] الْمَوْتَى؛ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى؛ وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ الْفَنَاءِ وَ تَارِكٍ دَارَ الْبَقَاءِ.(1)
از بخيل تعجّب مىكنم كه به استقبال فقرى مىرود كه از آن گريخته و غنايى را از دست مىدهد كه طالب آن است. در دنيا همچون فقيران زندگى مىكند ولى در آخرت بايد همچون اغنيا حساب پس دهد.
و تعجّب مىكنم از متكبرى كه ديروز نطفهاى بىارزش بوده و فردا مردار گنديدهاى است.
و از كسى كه در خدا شك مىكند در شگفتم در حالى كه «خلق» او را مىبيند (و مى تواند از هر مخلوق كوچك و بزرگ، ساده و پيچيده به ذات پاك آفريدگار پى برد.)
و تعجّب مىكنم از كسى كه مرگ را فراموش مىكند با اين كه مردگان را با چشم خود مى بيند.
و تعجّب مىكنم از كسى كه جهان ديگر را انكار مىكند در حالى كه اين جهان را مى بيند.
و تعجّب مىكنم از كسى كه دار فانى را آباد مىكند ولى دار باقى را به فراموشى مى سپارد.
ص: 55
توضیح:
امام علیه السلام در این کلام حکمت آمیزش به شش رذیلۀ اخلاقی اشاره فرموده که سرچشمۀ غالب بدبختی های انسان است و اگر بتواند از آنها فاصله بگیرد دنیا و آخرت خود را آباد کرده و سامان بخشیده است.
هر که بر خویشتن نبخشاید *** گر نبخشد کسی بر او ، شاید
(سعدی)
نشاید بنی آدم خاک زاد *** که در سر کند کبر و تندی و باد
تو را با چنین گرمی و سرکشی*** نپندارم از خاک ، از آتشی
(سعدی)
برگ درختان سبز در نظر هوشیار *** هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
(سعدی)
دریغا که بی ما بسی روزگار *** بروید، گل و بشکفد، نوبهار
بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت *** برآید که ما خاک باشیم و خشت
(سعدی)
آمد صدای بانگ جنازه ز صعب شهر *** ما و تو را به خوان اجل آن صدا صلاست
(دیوان جامی)
ص: 56
وای بر بخیل که از فقیری که می گریخت در آمدنش شتاب کرده و توانگری و توانمندی را که در جستجوی آن بود از دست داده است.
غررج1ش819
ص: 57
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْ قَصَّرَ فِي الْعَمَلِ ابْتُلِيَ بِالْهَمِّ، وَ لَا حَاجَةَ لِلَّهِ فِيمَنْ لَيْسَ لِلَّهِ فِي مَالِهِ وَ نَفْسِهِ نَصِيبٌ.(1)
كسى كه در عمل كوتاهى كند به اندوه گرفتار مى شود و خدا به كسى كه در مال و جانش نصيبى براى او (جهت انفاق در راه خدا) نيست اعتنايى ندارد.
توضیح:
امام علیه السلام به دو مورد کوتاهی در دو موضوع مهم اشاره می فرماید:
اوّل اینکه کوتاهی در عمل و انجام تکالیف و وظائف، غم و اندوه به دنبال دارد.
و دوم اینکه کسی که از اموال و داشته های خود بخشش و انفاق نکند مورد بی اعتنایی خداوند متعال قرار می گیرد.
علم با کار سودمند بود *** علم بی کار پاپبند بود
(دیوان حدیقه الحقیقه)
بر عمر رفته از سر غفلت مکن حساب *** اوراق باد برده نگردد دگر کتاب
دامن مکن ز حسرت بگذشته پر ز اشک *** آتش به استخوان رسد از گریۀ کباب
(مهدی)
راهنمایی شود بر عقل مرد به آراستگی او به عفت و قناعت.
غرر ج2ش6814
ص: 58
امام علی علیه السلام فرمود:
تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِي أَوَّلِهِ وَ تَلَقَّوْهُ فِي آخِرِهِ، فَإِنَّهُ يَفْعَلُ فِي الْأَبْدَانِ كَفِعْلِهِ فِي الْأَشْجَارِ، أَوَّلُهُ يُحْرِقُ وَ آخِرُهُ يُورِقُ.(1)
از سرما در آغاز آن (در پاييز) بپرهيزيد و در آخرش (نزديك بهار) از آن استقبال كنيد، زيرا در بدن هاى شما همان مى كند كه با درختان انجام مى دهد؛ آغازش مى سوزاند و آخرش مى روياند و برگ مى آورد.
توضیح:
امام علیه السلام در این کلام حکیمانۀ خود دستور طبّی مهّم و کارسازی را بیان می کند که مراعات آن می تواند از بسیاری از بیماری ها پیش گیری کند و بر نشاط و نمو جسم و روح انسان بیفزاید.
گفت پیغمبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) به اصحاب کبار *** تن مپوشانید از باد بهار
ز آن که با جان شما آن می کند *** کان بهاران، با درختان می کند
پس غنیمت باشد آن سرمای او *** در جهان، بر عارفانِ وقت جو
در بهاران جامه از تن بر کنید *** تن برهنه جانب گلشن روید
لیک بگریزید از باد خزان *** کان کند کان کرد با باغ ورزان
( دیوان مثنوی مولوی ص42)
ص: 59
ص: 60
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَدْ رَجَعَ مِنْ صِفِّينَ فَأَشْرَفَ عَلَى الْقُبُورِ بِظَاهِرِ الْكُوفَةِ:
يَا أَهْلَ الدِّيَارِ الْمُوحِشَةِ وَ الْمَحَالِّ الْمُقْفِرَةِ وَ الْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ، يَا أَهْلَ التُّرْبَةِ، يَا أَهْلَ الْغُرْبَةِ، يَا أَهْلَ الْوَحْدَةِ، يَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ، أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ سَابِقٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ لَاحِقٌ؛
أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُكِنَتْ، وَ أَمَّا الْأَزْوَاجُ فَقَدْ نُكِحَتْ، وَ أَمَّا الْأَمْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ.
هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا، فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَكُمْ؟ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ:
أَمَا [وَ اللَّهِ] لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِي الْكَلَامِ لَأَخْبَرُوكُمْ أَنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى.(1)
امام علیه السلام از ميدان (پرغوغا و مملو از تأسف) صفيّن باز گشته بود، به كنار قبرستانى كه پشت دروازه كوفه بود رسيد(رو به سوى قبرها كرده) فرمود:
اى ساكنان خانه هاى وحشتناك و سرزمين هاى خالى و قبرهاى تاريك! اى خاك نشينان! اى غريبان! اى تنهايان! و اى وحشت زدگان! شما در اين راه پيشگام ما بوديد و ما نيز به دنبال شما خواهيم آمد؛
اما خانه هايتان را ديگران ساكن شدند، همسرانتان (اگر جوان بودند) به نكاح ديگران درآمدند و اموالتان (در ميان ورثه) تقسيم شد. اينها خبرهايى است كه نزد ماست، نزد شما چه خبر؟
سپس امام علیه السلام رو به سوى اصحاب و ياران كرد و فرمود:
ص: 61
آگاه باشيد اگر به آنها اجازه سخن گفتن داده مىشد به شما خبر مىدادند كه بهترين زاد و توشه (براى سفر آخرت) تقوا و پرهيزگارى است.»
توضیح:
امام علیه السلام در واقع با این تعبیرات نشان داد که هر انسانی سرانجام در این دنیا به چه سرنوشتی دچار می شود؛ امروز در میان دوستان و عزیزان در خانه های زیبا و مرفّه زندگی می کند، جمع آنها جمع و اسباب نشاطشان فراهم است، می گویند و می خندند و از بادۀ غرور سرمستند؛ ولی فردا جایگاهشان گورستان وحشتناک و قبرهای تاریک در وحدت و تنهایی خواهد بود. شادی ها و خوشی ها پایان می گیرد و لذّات، خاتمه می یابد، جمعشان به پراکندگی می کشد و دوستیها به فراموشی سپرده می شود.
چند باشی بهر این،حلوا و نان *** زیر منّت از فلان و از فلان
نیست جُز تقوی در این ره توشه ای *** نان و حلوا را به هِل در گوشه ای
نان و حلوا چیست جاه و مال تو *** باغ و راغ و حشمت و اقبال تو
نان و حلوا چیست این طول اَمَل *** وین غرور نفس و علم بی عمل
نان و حلوا چیست فرزند و زنت *** اوفتاده همچو غل در گردنت
برد این حلوا و نان آرام تو *** شُست از لوح توکل، نام تو
هرچه غیر از دوست باشد ای پسر *** نان و حلوا نام کردن سر بسر
ص: 62
گر همی خواهی که باشی تازه جان *** رو کتاب نان و حلوا را بخوان
(دیوان شیخ بهائی)
راه طویل و پر خطری پیش روی ماست *** وا حسرتا که توشۀ ما لب گزیدن است
ما را که هست ظلمت دریا و بیم موج *** فانوس راه پند علی علیه السلام را شنیدن است
فرموده است توشۀ تقوی بر این سفر *** بستان که خیر زاد به تقوی گزیدن است
(مهدی)
کسی که در افتد در میانه دریا و گرداب های آن و مهلکه های زندگی غرق شود.
غرر ج2ش8074
ص: 63
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَال علیه السلام وَ قَدْ سَمِعَ رَجُلًا يَذُمُّ الدُّنْيَا:
أَيُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْيَا ،الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا، الْمَخْدُوعُ بِأَبَاطِيلِهَا، أَ تَغْتَرُّ بِالدُّنْيَا ثُمَّ تَذُمُّهَا؟ أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَيْهَا، أَمْ هِيَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَيْكَ؟ مَتَى اسْتَهْوَتْكَ، أَمْ مَتَى غَرَّتْكَ؟ أَ ِمَصَارِعِ آبَائِكَ مِنَ الْبِلَى، أَمْ بِمَضَاجِعِ أُمَّهَاتِكَ تَحْتَ الثَّرَى؟ كَمْ عَلَّلْتَ بِكَفَّيْكَ، وَ كَمْ مَرَّضْتَ بِيَدَيْكَ! تَبْتَغِي لَهُمُ الشِّفَاءَ وَ تَسْتَوْصِفُ لَهُمُ الْأَطِبَّاءَ، غَدَاةَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ دَوَاؤُكَ، وَ لَا يُجْدِي عَلَيْهِمْ بُكَاؤُكَ، لَمْ يَنْفَعْ أَحَدَهُمْ إِشْفَاقُكَ، وَ لَمْ تُسْعَفْ فِيهِ بِطَلِبَتِكَ، وَ لَمْ تَدْفَعْ عَنْهُ بِقُوَّتِكَ !وَ قَدْ مَثَّلَتْ لَكَ بِهِ الدُّنْيَا نَفْسَكَ، وَ بِمَصْرَعِهِ مَصْرَعَكَ. إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا، وَ دَارُ عَافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا، وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا، وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا؛ مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ، وَ مُصَلَّى مَلَائِكَةِ اللَّهِ،وَ مَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ، وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللهِ اكْتَسَبُوا فِيهَا الرَّحْمَةَ، وَ رَبِحُوا فِيهَا الْجَنَّةَ فَمَنْ ذَا يَذُمُّهَا وَ قَدْ آذَنَتْ بِبَيْنِهَا، وَ نَادَتْ بِفِرَاقِهَا، وَ نَعَتْ نَفْسَهَا وَ أَهْلَهَا، فَمَثَّلَتْ لَهُمْ بِبَلَائِهَا الْبَلَاءَ، وَ شَوَّقَتْهُمْ بِسُرُورِهَا إِلَى السُّرُورِ؟! رَاحَتْ بِعَافِيَةٍ، وَ ابْتَكَرَتْ بِفَجِيعَة،ٍ تَرْغِيباً وَ تَرْهِيباً، وَ تَخْوِيفاً وَ تَحْذِيراً فَذَمَّهَا رِجَالٌ غَدَاةَ النَّدَامَةِ، وَ حَمِدَهَا آخَرُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ذَكَّرَتْهُمُ الدُّنْيَا فَتَذَكَّرُوا، وَ حَدَّثَتْهُمْ فَصَدَّقُوا وَ وَعَظَتْهُمْ فَاتَّعَظُوا.(1)
ص: 64
امام علیه السلام شنيد مردى در محضرش نكوهش دنيا مىكند (در حالى كه از غافلان بود) به او فرمود:
اى كسى كه نكوهش دنيا مىكنى (و دنيا را به خدعه و نيرنگ و فريبندگى متّهم مىسازى) تو خودت تن به غرور دنيا داده اى و به باطل هاى آن فريفته شده اى (عيب از توست نه از دنيا) تو خود فريفته دنيا شده اى سپس دنيا را مذمّت مىكنى (و گناه را به گردن آن مى افكنى؟) تو ادّعا مىكنى كه دنيا بر تو جرمى روا داشته يا دنيا چنين ادّعايى بر تو دارد؟ چه زمانى دنيا تو را به خود مشغول ساخت، يا كى تو را فريب داد؟ آيا به محلّى كه پدرانت به خاك افتادند و پوسيدند تو را فريب داده؟ يا به خوابگاه مادرانت در زير خاك؟ چه قدر با دست خود به بيماران پرداختى و چه قدر آنها را پرستارى كردى؟ درخواست شفا براى آنها مىكردى و از طبيبان، راه درمان آنها را مى خواستى، در آن روزهايى كه داروىِ تو به حال آنها سودى نداشت و گريه تو فايده اى نمى بخشيد، و دلسوزى آميخته با ترس تو براى هيچ يك از آنها سودى نداشت و كوشش ها و كمك هايت براى آنها نتيجه اى نمى داد و با نيرويت دفاعى از آنها نكردى (و سرانجام با همه اين تلاش و كوشش ها مرگ گريبانشان را گرفت و به همه چيز پايان داد). دنيا با اين نمونه ها (كه براى تو گفتم) وضع تو را نيز مجسّم ساخته و با قربانگاه هاى او (براى ديگران)، قربانگاه تو را!
دنيا سراى صدق و راستى است براى آن كس كه به راستى با آن رفتار كند، و جايگاه عافيت است براى كسى كه از آن چيزى بفهمد، و سراى بىنيازى است براى آن كس كه از آن توشه برگيرد، و محلّ موعظه و اندرز است براى كسى كه از آن اندرز گيرد. دنيا مسجد دوستان خدا
ص: 65
و نمازگاه فرشتگان پروردگار، و محل نزول وحى الهى، و تجارت خانه اولياى الهى است. آنها در دنيا رحمت خدا را به دست آورده و بهشت را از آن بهره گرفتند. با اين حال (كه براى تو شرح دادم) چه كسى دنيا را نكوهش مىكند؟ دنيا جدايى خود را اعلام داشته و فراق خويش را با صداى بلند خبر داده و از مرگ خود و اهلش همه را با خبر ساخته است. دنيا با نمونهاى از بلاهايش بلاهاى آخرت را به آنها نشان داده و با صحنه هايى از سرور و خوشحالى اش به سرور آخرت متوجّه ساخته است (در حالى كه همه مى دانند نه بلاى آخرت قابل مقايسه با بلاى دنيا و نه سرور آخرت شايسته مقايسه با سرور دنياست). گاه مىبينند هنگام عصر در عافيّت اند و صبحگاهان در مصيبت (و به اين ترتيب) گاه تشويق مىكند و گاه مىترساند و گاه انسان را به خوف مى افكند وبرحذر مىدارد با اين اوصاف، گروهى آن را در «روز پشيمانى» (روز قيامت) نكوهش مىكنند و گروه ديگرى در آن روز آن را مدح و ستايش مى نمايند؛ همان گروهى كه دنيا به آنها تذكّر داد و متذكّر شدند و براى آنها (با زبان حال) سخن گفت و تصديقش كردند و به آنان اندرز داد و اندرزش را پذيرا شدند.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار شفاف و بسیار روشن صحنه های عبرت انگیز دنیا را به طرز بسیار آموزنده ای ترسیم فرموده و به پرستارانی اشاره می کند که حال بیمارشان روز به روز سختتر می شود، گاه به دعا متوسّل می شوند، گاه به طبیب و دارو، گاه بیتابی می کنند و دلسوزی و گاه سیلاب اشک از چشمشان سرازیر می شود؛ ولی هیچکدام
ص: 66
از آنها سودی نمی بخشد و بیمار در برابر چشمان اشک آلود آنها جان می سپارد. اینها اموری است که بسیاری از مردم تجربه کرده اند و آنها که تجربه نکرده اند از دیگران شنیده اند. آیا این صحنه ها کافی نیست که انسان به وسیلۀ آن پی به بی اعتباری و بی وفایی دنبا ببرد؟
باده تو خوردی گنه زهر چیست *** جرم تو کردی خِلل دهر چیست
دهر نکوهی مکن ای نیک مرد *** دهر به جای من و تو بد نکرد
(نظامی گنجوی)
واعظت، مرگِ هم نشینان بس *** اوستادت، فراقِ اینان بس
(اوحدی)
راست کن لفظ و استوار بگو *** سرَه کن راه و پس دلیر، بتاز
تا نیابی مراد خویش بکوش *** تا نسازد زمانه با تو ، بساز
همه فردای تو به از امروز *** همه فرجام تو به از آغاز
(مسعود سعد سلمان)
صائب گهر به سنگ زدن بی بصیر نیست *** ضایع مکن، به مردم بیهوده، پند را
ناصح بیهوده گویی آبروی خویش بُرد *** بوی خون آید ز افغان مرغ بی هنگام را
(صائب تبریزی)
ص: 67
عمرها تخم هوس، در مزرع دل کاشتم *** جُز ندامت بهره یی زین سرزمین، حاصل نشد
(دیوان لامع)
چگونه شاد زِیَد آن که بهر مردان زاد *** به خانه یی که همی انهدام کرده بناست
(دیوان جامی)
هر که آمد هر که آید بگذرد *** این جهان محنت سرایی بیش نیست
دیگران رفتند و ما هم می رویم *** کیست کو را منزلی در پیش نیست
احمد جامی ترا پندی دهد *** آخرت را باش دنیا هیش نیست
(جامی)
دنیا زمانی است کوتاه و آخرت ابدی است و جاویدان.
غرر ج1 ش2770
ص: 68
امام علی علیه السلام فرمود:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ، أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ، لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ. يَا كُمَيْلُ، الْعِلْمُ خَيْرٌ مِنَ الْمَالِ، الْعِلْمُ يَحْرُسُكَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ، وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعِلْمُ يَزْكُوا عَلَى الْإِنْفَاقِ، وَ صَنِيعُ الْمَالِ يَزُولُ بِزَوَالِهِ. يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ دِينٌ يُدَانُ بِهِ، بِهِ يَكْسِبُ الْإِنْسَانُ الطَّاعَةَ فِي حَيَاتِهِ وَ جَمِيلَ الْأُحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفَاتِهِ، وَ الْعِلْمُ حَاكِمٌ وَ الْمَالُ مَحْكُومٌ عَلَيْهِ. يَا كُمَيْلُ هَلَكَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ، أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ. هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً -وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ- لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً؛ بَلَى [أُصِيبُ] أَصَبْتُ لَقِناً غَيْرَ مَأْمُونٍ عَلَيْهِ، مُسْتَعْمِلًا آلَةَ الدِّينِ لِلدُّنْيَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِيَائِهِ؛ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ الْحَقِّ، لَا بَصِيرَةَ لَهُ فِي أَحْنَائِهِ، يَنْقَدِحُ الشَّكُّ فِي قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَةٍ، أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاكَ؛ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ الْقِيَادِ لِلشَّهْوَةِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ؛ لَيْسَا مِنْ رُعَاةِ الدِّينِ فِي شَيْءٍ، أَقْرَبُ شَيْءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَةُ؛ كَذَلِكَ يَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِيهِ. اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ، وَ كَمْ
ص: 69
ذَا وَ أَيْنَ أُولَئِكَ؟ أُولَئِكَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً، يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ، حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ؛ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْيَقِينِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ، وَ صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى؛ أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ؛ آهِ آهِ، شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِمْ. انْصَرِفْ يَا كُمَيْلُ إِذَا شِئْتَ.(1)
از سخنان امام علیه السلام به كميل بن زياد نخعى است. كميل بن زياد مىگويد:
اميرمؤمنان على بن ابى طالب علیه السلام دست مرا گرفت و به سوى صحرا (خارج شهر كوفه) برد هنگامى كه به صحرا رسيد آه پردردى كشيد و فرمود:
اى كميل بن زياد! دل ها همانند ظرف هاست پس بهترين آنها ظرفى است كه مقدار بيشترى را بتواند نگهدارى كند بنابراين آنچه را به تو مىگويم حفظ كن و در خاطر خود بسپار. مردم سه گروهند: علماى ربانى، دانش طلبان در طريق نجات و احمقانِ بى سر و پا و بى هدف كه دنبال هر صدايى مى روند و با هر بادى حركت مى كنند، آن هايى كه با نور علم روشن نشده و به ستون محكمى پناه نبرده اند.
اى كميل! علم از مال بهتر است (چرا كه) علم، تو را پاسدارى مى كند ولى تو بايد مال را پاسدارى كنى. مال با هزينه كردن كاستى مى گيرد در حالى كه علم، با انفاق افزون مى گردد. دست پروردگانِ مال، با زوال آن از بين مىروند. (ولى دست پروردگان علوم پايدارند)
اى كميل بن زياد! آشنايى با علم و دانش آيينى است كه
ص: 70
انسان به آن جزا داده مىشود و بايد به آن گردن نهد، به وسيله آن در دوران حيات، كسب طاعت فرمان خدا مىكند و بعد از وفات نام نيك از او مى ماند. (در حالى كه مال به تنهايى نه وسيله طاعت است نه سبب نيك نامى بعد از مرگ) علم حاكم است و مال محكوم عليه (علم فرمانده است و مال فرمان بردار)
اى كميل! ثروت اندوزان هلاك شده اند در حالى كه ظاهراً در صف زندگانند، ولى دانشمندان تا جهان برقرار است زنده اند خود آنها گرچه از ميان مردم بيرون رفته اند، ولى چهره و آثارشان در دلها ثبت است.
سپس امام علیه السلام فرمود:
(درست است كه عالمانِ با عمل اندک اند و علم و دانش با مرگ حاملانش مىميرد) ولى بار خدايا! آرى هرگز روى زمين از كسى كه به حجّت الهى قيام كند خالى نمىشود، خواه ظاهر و آشكار باشد و يا ترسان و پنهان. وجود آنها به اين سبب است كه دلائل الهى و نشانه هاى روشن او هرگز باطل نگردد و از دست نرود. آنها چند نفرند و كجا هستند؟ به خدا سوگند تعدادشان كم و قدر و مقامشان نزد خدا بسيار والاست. خداوند به واسطۀ آنها حجّت ها و دلايلش را حفظ مى كند تا به افرادى كه نظير آنها هستند بسپارند و بذر آن را در قلوب افرادى شبيه خود بيفشانند. علم و دانش با حقيقتِ بصيرت به آنها روى آورده و روح يقين را لمس كرده اند. آنها آنچه را دنياپرستانِ هوس باز مشكل مىشمردند آسان يافته اند. و به آنچه جاهلان از آن وحشت دارند انس گرفته اند. آنها در دنيا با بدن هايى زندگى مى كنند كه ارواحشان به عالم بالا تعلّق دارد، خلفاى الهى در زمين اند و دعوت كنندگان به سوى آئينش. آه آه چقدر اشتياق ديدارشان
ص: 71
را دارم. اى كميل! (همين قدر كافى است) هر زمان كه مىخواهى باز گرد.
توضیح:
امام علیه السلام در این کلام بسیار شریف و پربار و پرمعنا نخست برای آماده کردن مخاطب خود کمیل، او را به مکانی می برد که خالی از اغیار و نامحرمان باشد تا بتواند آزادتر و پربارتر حقایق را برای او بیان کند.
همۀ انسان ها بخصوص شیعیان علی علیه السلام لازم است این حکمت را بارها و بارها بخوانند و دربارۀ آن تفکّر و تعمّق کنند.
چو دانش تنش را نگهبان بود *** همه زندگانیش ، آسان بود
(فردوسی)
به از دینار و گوهر ، علم و حکمت *** که را دل روشن است و جسم بیدار ؟
(ناصر خسرو)
وجود مردم دانا مثال زرّ طلاست *** که هر کجا برود قدر و قیمتش دانند
بزرگزادۀ نادان به شهر واماند *** که در دیار غریبش به هیچ نستانند
(سعدی)
مالی که ز تو کس نستاند علم است *** حِرزی که تو را به حق رساند علم است
جز علم، طلب مکن تو اندر عالم *** چیزی که تو را ز غم رهاند، علم است
(شیخ بهائی)
ص: 72
خُنُک ، نیکبختی که در گوشه ای *** به دست آرد از معرفت توشه ای
بر آنان که شد سِرِّ حق آشکار *** نکردند باطل بر او اختیار
تو خود را از آن در چه انداختی *** که چَه را زِ رَه باز نشناختی
(سعدی)
زین عمر فانی در جهان دانش طلب تا جاودان *** ماند تو را نام و نشان ملک سکندر بگذرد
(الهی قمشه ای)
که حکیمان جهانند درختان خدای *** اگر این خلق همه خار و خسانند و قُماش
(ناصر خسرو)
تیغ دادن بر کف زنگی مست *** به که افتد ، علم ، ناکس را بدست
(سعدی)
دانش ار نیست همدم و تقوی *** تیغ بران به دست مستان است
(عطار نیشابوری)
صد هزاران مرد، گم گردد مدام *** تا یکی اسرار بین گردد تمام
کاملی باید در او جانی شگرف *** تا کند غواصیِ این حرف ژر
(عطار نیشابوری)
ص: 73
چه می داند کسی تا درد من چیست *** چه دردی دارم و هم در من کیست
نه هم دردی که درد خویش گویم *** از او درمان درد خویش جویم
(وحشی بافقی)
در میان جان و جانان رازهاست *** خامه و دفتر وَرا محرم کجاست
دوست را با دوست باشد صد سخن *** کی توانش گفت: در هر انجمن
راستی در خلوت جانان و جان *** جسم هر محرم نباشد در میان
(نراقی)
تو دو دیده فرو بندی و گوئی روز روشن مگو *** زند خورشید بر چشمت که اینک من! تو در بگشا
(مولوی)
مردان خدا ز خاکدان دگرند *** مرغان هوا ز آشیان دگرند
منگر تو از این چشم بدیشان کایشان *** فازغ ز دوکون و در مکان دگرند
(ابوسعید ابوالخیر)
عشّاق جهان جمله تماشای تو دارند *** عالم ز تماشای تو چون خَلد ارم شد
(عطار نیشابوری)
مرا چشمی ست زان هر دم براهی *** که دارم انتظار وصل ماهی
(وحشی بافقی)
ص: 74
ص: 75
امام علی علیه السلام فرمود:
لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ، وَ [يَرْجُو] يُرَجِّي التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ؛ يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ، وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ؛ إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ، وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ؛ يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ، وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ؛ يَنْهَى وَ لَا يَنْتَهِي، وَ يَأْمُرُ [النَّاسَ بِمَا لَمْ يَأْتِ] بِمَا لَا يَأْتِي؛ يُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لَا يَعْمَلُ عَمَلَهُمْ، وَ يُبْغِضُ الْمُذْنِبِينَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ؛ يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ، وَ يُقِيمُ عَلَى مَا يَكْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ؛ إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً، وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِياً؛ يُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِيَ، وَ يَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِيَ؛ [وَ] إِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً، وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً؛ تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا يَظُنُّ، وَ لَا يَغْلِبُهَا عَلَى مَا يَسْتَيْقِنُ؛ يَخَافُ عَلَى غَيْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ، وَ يَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَكْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ؛ إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ، وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ؛ يُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ، وَ يُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ؛ إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِيَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ، وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ؛ يَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا يَعْتَبِرُ، وَ يُبَالِغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ لَا يَتَّعِظُ، فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ؛ يُنَافِسُ فِيمَا يَفْنَى، وَ يُسَامِحُ فِيمَا يَبْقَى؛ يَرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً، وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً؛ يَخْشَى الْمَوْتَ، وَ لَا يُبَادِرُ الْفَوْتَ؛ يَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِيَةِ غَيْرِهِ مَا يَسْتَقِلُّ أَكْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ؛ وَ يَسْتَكْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا يَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَيْرِهِ، فَهُوَ عَلَى النَّاسِ
ص: 76
طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ؛ [اللَّغْوُ] اللَّهْوُ مَعَ الْأَغْنِيَاءِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الذِّكْرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ؛ يَحْكُمُ عَلَى غَيْرِهِ لِنَفْسِهِ، وَ لَا يَحْكُمُ عَلَيْهَا لِغَيْرِهِ؛ [يُرْشِدُ نَفْسَهُ وَ يُغْوِي غَيْرَهُ] يُرْشِدُ غَيْرَهُ، وَ يُغْوِي نَفْسَهُ، فَهُوَ يُطَاعُ وَ يَعْصِي، وَ يَسْتَوْفِي وَ لَا يُوفِي؛ وَ يَخْشَى الْخَلْقَ فِي غَيْرِ رَبِّهِ، وَ لَا يَخْشَى رَبَّهُ فِي خَلْقِهِ.(1)
از كسانى نباش كه بدون عمل اميد سعادت اخروى دارد و توبه را با آرزوهاى دور و دراز به تأخير مىاندازد، دربارۀ دنيا همچون زاهدان سخن مىگويد، ولى در آن همچون دنياپرستان عمل مىكند. اگر چيزى از دنيا به وى برسد سير نمىشود و اگر نرسد هرگز قانع نخواهد بود. از شكر آنچه به او داده شده عاجز است، ولى باز هم فزونى مىطلبد. ديگران را از كار بد باز مىدارد ولى خود نهى نمىپذيرد و ديگران را به كار خوب وا مىدارد، ولى خودش به آن عمل نمىكند. صالحان را دوست دارد ولى عمل آنها را انجام نمىدهد و گنهكاران را دشمن مىشمارد ولى يكى از آن هاست.
از مرگ به سبب زيادى گناهان متنفّر است، اما به اعمالى ادامه مىدهد كه مرگ را به سبب آن ناخوش مىدارد. هرگاه بيمار مىشود (از اعمال بد خود) پشيمان مىگردد و هرگاه تندرست شود احساس امنيّت مىكند و به لهو و لعب مىپردازد. به هنگام سلامت خودخواه و مغرور مىشود و به هنگام گرفتارى نااميد مىگردد. اگر بلايى به وى برسد همچون بيچارگان دست به دعا بر مىدارد و اگر وسعت و آرامشى به او دست دهد با غرور از خدا روى گردان مىشود. نَفسِ او وى را در امور دنيا به آنچه
ص: 77
گمان دارد وادار مى كند ولى در امور آخرت به آنچه يقين دارد بى اعتناست. نسبت به ديگران به كمتر از گناه خود مىترسد و نسبت به خويشتن بيش از آنچه عمل كرده انتظار دارد.
پس امام علیه السلام ( فرمود: از كسانى مباش كه) به هنگام بى نيازى مغرور و فريفتۀ دنيا مىشود و به هنگام فقر مأيوس و سست مىگردد. به هنگام عمل كوتاهى مىكند و به هنگام درخواست و سؤال اصرار می ورزد. هرگاه شهوتى برايش حاصل شود گناه را جلو مىاندازد و توبه را به تأخير و اگر محنت و شدتى به او برسد (بر اثر نداشتن صبر و شكيبايى) از دستورات دين به كلى دور مىشود. عبرت آموختن را مىستايد (و به ديگران آموزش مىدهد) ولى خود عبرت نمىگيرد و موعظه بسيار مىكند امّا خود موعظه و اندرز نمىپذيرد. در گفتار به خود مىنازد و در عمل بسيار كوتاهى مىكند. براى دنياى فانى تلاش و كوشش فراوان دارد، ولى براى آخرتِ باقى مسامحه كار است. غنيمت را غرامت و غرامت را غنيمت مىشمرد. از مرگ مىترسد، ولى فرصتها را از دست مىدهد.
معصيتهاى كوچك را از ديگران بزرگ مىشمارد در حالى كه بزرگتر از آن را از خود ناچيز مىبيند، آنچه را از طاعات ديگران كوچك مىشمرد از خودش بزرگ و بسيار مىپندارد. (مرتباً) به (كارهاى) مردم خُرده مىگيرد، اما از كارهاى خود با مسامحه و مجامله مىگذرد. لهو و لعب با ثروتمندان نزد او از ذكر خدا با فقيران محبوبتر است. همواره به نفع خود و به زيان ديگران حكم مىكند،اما هرگز حق را به ديگران نمىدهد. ديگران را هدايت مىكند و خود را گمراه مىسازد و در نتيجه مردم از آن هدایت مىكنند اما خود معصيت خدا مى كند. حق خود را
ص: 78
به طور كامل مىگيرد ولى حقوق ديگران را نمىپردازد. از خلق خدا از آنچه معصيت خدا نيست مىترسد ولى خود از خدا (در مورد ستم كردن) درباره مخلوقش پروا ندارد.
توضیح:
این کلام حکمت آمیز که نصایح بسیار گرانقدر ومواعظ گرانبهائی در آن هست دستورالعملی است برای تمام زندگی بشر که در سایۀ آن می تواند سعادت دنیا و آخرت را برای خود به دست آورد. مرحوم سید رضی(ره) بعد از ذکر این کلام شریف، تصریح می کند که اگر در مجموعۀ کتاب نهج البلاغه جز این کلام شریف نبود برای وعظ و اندرز و موعظۀ نجات بخش کافی بود، و چه بسیار از افرادی که از جای جای این کلام شریف برای اثبات مقاصد خود بهره گرفتند و سخنان خود را به وسیلۀ آن آراسته اند.
ایها الناس جهان جای تن آسائی نیست *** مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست
دست حسرت گزی اریک درمت فوت شود *** هیچت از عمر تلف کرده پشیمانی نیست
(سعدی)
از توبه حرف می زنی و باده می خوری *** بیدار می شوی و سپس خواب می کنی
چون عقل و هوش و دین و دلت را اسیر کرد *** آهنگ این سفر به چه اسباب می کنی؟
(صائب تبریزی)
فکر صید خلق دارد زاهدان را گوشه گیر *** خاکساری پردۀ تزویر باشد دام را
(صائب تبریزی)
ص: 79
در بند خلق مانده ای و زهد از آن کنی *** تا کویدت کسی که فلانی است پارسا
این زهد کی بود که تو را شرم باد از این *** گویی تو را نه شرم بماد و نه حیا
(عطار نیشابوری)
خدائی که رزاق انس است و جان *** مرا از کرم گسترانیده خوان
چگونه کنم شکر احسان تمام *** ز عاجر بود عجز ختم کلام
(رفعت اصفهانی)
ملک اقلیمی بگیرد پادشاه *** همچنان در بند اقلیمی دگر
(سعدی)
از فقر مکن شکوه که آزاد روان را *** بی برگی ایّام، عجب برگ و نوائی است
(صائب تبریزی)
نبرده رنج طلب، جامیا وصال مجوی *** نگشت صاحب خَرمَن کسی که تخم نکشت
(جامی)
ترک شهوت ها و لذّت ها سخاست *** هر که در شهوت فرو شد برنخاست
عروة الوثقی است این ترک هوا *** بر کشد این شاخ جان را بر سَما
مار شهوت را بکُش در ابتدا *** ورنه اینک گشت مارت اژدها
(مثنوی معنوی)
فعل و گفتارم نمی باشد چو باهم آشنا *** کی اثر بخشد بگوش دیگران افسانه ام
ص: 80
باید عمل بگفتۀ خود کرد و رنه حرف *** چون دود آید از دهن و برهوا رود
(رجاء اصفهانی)
هنر بیار و زبان آوری مکن سعدی *** چه حاجت است بگوید شکر، که شیرینم
(سعدی)
مده به راحت فانی حیات باقی را *** به محنت دو سه روز، از غم ابد بگریز
(جامی)
ص: 81
امام علی علیه السلام فرمود:
عَاتِبْ أَخَاكَ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ، وَ ارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَيْه.ِ(1)
برادرت را (به هنگامى كه خطايى از او سر مىزند) با نيكى كردن به او سرزنش كن! و شر وى را از راه بخشش به او دور ساز!
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانۀ خود بهترین راه رفع مزاحمت های بعضی از دوستان را بیان کرده.
ببخش ای پسر کادمی زاده صید *** به احسان تواند کرد و وحشی به قید
عدو را به الطاف گردن ببند *** که نتوان بریدن به تیغ این کم-ند
چو دشمن کرم بیند و لطف وجود *** نیاید دگر خبث ازو در وجود
(سعدی)
ص: 82
امام علی علیه السلام فرمود:
إِنَّمَا الْمَرْءُ فِي الدُّنْيَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِيهِ الْمَنَايَا وَ نَهْبٌ تُبَادِرُهُ الْمَصَائِبُ، وَ مَعَ كُلِّ جُرْعَةٍ شَرَقٌ وَ فِي كُلِّ أَكْلَةٍ غَصَصٌ؛ وَ لَا يَنَالُ الْعَبْدُ نِعْمَةً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى، وَ لَا يَسْتَقْبِلُ يَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا بِفِرَاقِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ؛ فَنَحْنُ أَعْوَانُ الْمَنُونِ وَ أَنْفُسُنَا نَصْبُ الْحُتُوفِ، فَمِنْ أَيْنَ نَرْجُو الْبَقَاءَ؛ وَ هَذَا اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ لَمْ يَرْفَعَا مِنْ شَيْءٍ شَرَفاً إِلَّا أَسْرَعَا الْكَرَّةَ فِي هَدْمِ مَا بَنَيَا وَ تَفْرِيقِ مَا جَمَعَا.(1)
انسان در اين دنيا هدفى است كه تيرهاى مرگ همواره به سوى او نشانه گيرى مى كند و ثروتى است كه مصائب، در غارت آن شتاب دارند و بر يكديگر سبقت مىگيرند. همراه هر جرعه اى، گلوگير شدنى و همراه هر لقمهاى (نيز) گلوگرفتنى است. انسان به نعمتى از آن نمىرسد جز با فراق نعمت ديگر. به استقبال هيچ روز از عمرش نم ىرود جز اين كه از روز ديگرى از عمرش جدا مى شود، بنابراين ما اعوان و ياران مرگيم و جانمان هدف (عوامل) مرگبار و با اين حال چگونه مى توانيم اميد بقا داشته باشيم. اين شب و روز هرگز ارزش چيزى را بالا نبرده جز اين كه پراكنده مى كنند.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار نورانی چهرۀ واقعی دنیا را به همگان نشان داده و از بی وفایی و ناپایداری و مشکلات گوناگون آن سخن می گوید؛ سخنی که از جان مولا برخاسته و بر
ص: 83
جان می نشیند حضرت در آن به شش نکتۀ مهم اشاره کرده است.
مرا در منزل جانان چه امن و عیش چون هر دم *** جرس فریاد می دارد که بر بندید محمل ها
(حافظ)
بیدار شو ای خواجه که خوش خلق بکشد *** حمال زمانه رخت از خانۀ عمر
(حافظ)
غافل مشو که عمر تو بر باد می رود *** بر رَخش عمر هر نفسی تازیانه ایست
(مفرد همدانی)
موی سپید نامۀ دعوت رسیدن است *** پیغام ارجعی به کنایت شنیدن است
این رشتۀ محبّت دنیا گسسته به *** هنگام دل ز مکنت دنیا بریدن است
بودیم دلخوش از قفس تن یکی دو روز *** ای مرغ خوش خیال زمان پریدن است
( مهدی)
فخر و ارزشی در مال نیست جز با جود و بخشش آن مال.
غرر ج1ش1273
ص: 84
امام علی علیه السلام فرمود:
مَتَى أَشْفِي غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ؟ أَ حِينَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ، فَيُقَالُ لِي لَوْ صَبَرْتَ؛ أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ، فَيُقَالُ لِي لَوْ عَفَوْتَ؟من كى.(1)
آتش خشمم را فرو نشانم آيا هنگامى كه از انتقام ناتوانم كه به من مىگويند: اگر صبر كنى (تا توانا شوى) بهتر است يا هنگامى كه قادر بر انتقامم كه به من گفته مىشود: اگر عفو كنى بهتر است.
توضیح:
این یک واقعیّت است که انسان خشمگین در برابر ظلم و ستمی که بر او می رود دو حالت دارد: گاه می خواهد انتقام بگیرد؛ امّا توان آن را ندارد و چه بسا به پرخاشگری و گفتن سخنان درشت و تهدید شخص ظالم برخیزد و گاه با او گلاویز شود؛ امّا هنگامی که ناتوانی خود را می بیند عقب نشینی می کند. در این هنگام همه به او می گویند: اگر می خواهی انتقام بگیری بگذار توانایی پیدا کنی و این گونه که مایۀ رسوایی و آبرو ریزی است به میدان دشمنت مرو، بنابراین در چنین حالتی مردم، او را به صبر و شکیبائی دعوت می کنند؛ امّا اگر توان بر انتقام داشته باشد و طرف مقابل در برابر ضعیف و ناتوان گردد همین که دست به انتقام بلند می کند مردم به او می گویند: شایسته است عفو کنی که زکات قدرت عفو است.
ص: 85
در ضعیفی صبر کن تا قدرتی پیدا کنی *** عفو کن تا نزد مردم عزّتی پیدا کنی
خشم کن خاموش هنگام غضب *** تا ز خاموشیِ آتش لذّتی پیدا کنی
(مهدی اصفهانی)
صبر شکیبایی رفعت و بلندی است و بی تابی و ناشکیبایی پستی و نقصان.
غرر ج1 ش4772
ص: 86
امام علی علیه السلام فرمود:
لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ:
كَلِمَةُ حَقٍّ، يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ.(1)
هنگامى كه اين سخن خوارج را كه مىگفتند «لا حكم الا للّه» (حكم مخصوص خداست) شنيد فرمود:
«سخن حقى است كه معنى باطلى از آن اراده شده است.»
توضیح:
اشاره به اینکه سخن حق است و برگرفته از آیات قرآن مجید؛ ولی خوارج معنای آن را تحریف می کنند به گونه ای که سر از باطل بیرون می آورند.
گرچه از شب تا سحر پیوسته قرآن خوانده اند *** جملگی از فهم آیات خدا درمانده اند
حرف حق گویند، امّا نیّت باطل کنند *** این خوارج، خویش از اسلام بیرون رانده اند
کسی که بخاطر حق مغلوب شده در حقیقت غالب است.
غرر ج1ش1932
ص: 87
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام فِي صِفَةِ الْغَوْغَاءِ: هُمُ الَّذِينَ إِذَا اجْتَمَعُوا غَلَبُوا، وَ إِذَا تَفَرَّقُوا لَمْ يُعْرَفُوا.
وَ قِيلَ بَلْ قَالَ علیه السلام : هُمُ الَّذِينَ إِذَا اجْتَمَعُوا ضَرُّوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا نَفَعُوا. فَقِيلَ قَدْ عَرَفْنَا [عَلِمْنَا] مَضَرَّةَ اجْتِمَاعِهِمْ، فَمَا مَنْفَعَةُ افْتِرَاقِهِمْ؟ فَقَالَ علیه السلام يَرْجِعُ أَصْحَابُ [أَهْلُ] الْمِهَنِ إِلَى مِهْنَتِهِمْ [مِهَنِهِمْ]، فَيَنْتَفِعُ النَّاسُ بِهِمْ، كَرُجُوعِ الْبَنَّاءِ إِلَى بِنَائِهِ وَ النَّسَّاجِ إِلَى مَنْسَجِهِ وَ الْخَبَّازِ إِلَى مَخْبَزِه.
امام علیه السلام در بيان صفت توده هاى بى بند و بارى كه گاه دست به دست هم مى دهند و مفاسدى در جامعه ايجاد مىكنند فرمود: آنها كسانى هستند كه هر وقت هماهنگ شوند غالب مىگردند و هنگامى كه پراكنده شوند شناخته نخواهند شد. آنها كسانى هستند كه هرگاه متحد شوند زيان مىرسانند و هر زمان متفرق گردند سود به بار مى آورند. كسى سؤال كرد: زيان آنها را به هنگام متحّد شدن دانستيم، منفعت آنها به هنگام پراكنده شدن چيست؟
امام علیه السلام فرمود: پيشه وران و اهل كسب (از آنها) به كارهاى خود باز مى گردند و مردم از كار آنها بهره مند مىشوند؛ بنّا به سراغ بنّايى مىرود و بافنده مشغول بافندگى مىشود و نانوا به پخت نان مى پردازد.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار پرمعنای خود از توده های بی بند و
ص: 88
باری که گاه دست به دست هم می دهند و مفاسدی در جامعه ایجاد می کنند، سخن می گوید.
جمع یاغی چو ملخ مزرعه نابود کند *** چون پراکنده شود، خلق از آن سود کنند
(مهدی)
بدی در وجود و سرشت هر کسی نهفته است که اگر صاحب آن است بر آن غلبه کرد پنهان شود و اگر بر آن غالب نشد آشکار شود.
غرر ج1 ص4335
ص: 89
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام وَ [قَدْ] أُتِيَ بِجَانٍ وَ مَعَهُ غَوْغَاءُ، فَقَالَ: لَا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَا تُرَى إِلَّا عِنْدَ كُلِّ سَوْأَةٍ.(1)
هنگامى كه جنايتكارى را به همراه جمعى از اوباش خدمت امام علیه السلام آوردند.
امام علیه السلام فرمود: خوش آمد مباد بر چهره هايى كه جز به هنگام «حوادث بد» ديده نمى شوند.
توضیح:
همواره گروهی در جوامع بشری در پی جنجال آفرینی با حضور در حوادث جنجالی هستند؛ به محض این که نگاه کنند دو نفر با هم در گوشۀ خیابان دعوا می کنند از اطراف جمع می شوند؛ نه برای میانجیگری، بلکه برای این که آن صحنۀ زشت را بنگرند و یا هنگامی که بشنوند بنا هست فلان کس را در ملأ عام مجازات کنند، دوان دوان به سوی آن صحنه می روند.
جنایت پیشه ای را خوش مبادا *** که در هنگامۀ بد دیده گردد
خوشا آن چهرۀ زیبای مؤمن *** که دل از دیدنش فرخیده گردد
خصلت هایی که از آنها شر و بدی به بار آید عبارتند از: دروغ، بخل، ستم، نادانی.
غرر ج1 ش4334
ص: 90
امام علی علیه السلام فرمود:
إِنَّ مَعَ كُلِّ إِنْسَانٍ مَلَكَيْنِ يَحْفَظَانِهِ، فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّيَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ؛ وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّةٌ حَصِينَةٌ.(1)
همراه هر انسانى دو فرشته است كه وى را (از خطرات) محافظت مى كنند، اما هنگامى كه روز مقدّر فرا رسد او را در برابر حوادث رها مى سازند و (بنابراين) اجل و سرآمد زندگى (كه از سوى خداوند تعيين شده) سپرى است محافظ و نگهدار.
توضیح:
از مجموع آیات و روایات اسلامی به خوبی استفاده می شود که انسان دارای دو اجل و سرآمد عمر است: یکی اجل معلّق یا مشروط که اگر در برابر آن دقّت شود می توان از آن پرهیز کرد، مانند انواع بیماری های قابل علاج، خطرات رانندگی که بر اثر بی احتیاطی پیش می آید، خطرات زلزله ها و طوفان ها که بر اثر سستی ساختمان خانه ها دامن انسان را می گیرد تمام اینها از اموری است که ممکن است به زندگی انسان پایان دهد ولی در عین حال قابل اجتناب است.
چون قضا آید نماند فهم ورای *** کس نمی داند قضا را جز خدای
چون قضا آید فرو پوشد بصر *** تا نداند عقل ها پا را ز سر
ص: 91
زان امام المتّقین داد این خبر *** گفت:«اذا جاء القضاء عَمیَ البَصَر»
(مثنوی معنوی)
ص: 92
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام وَ قَدْ قَالَ لَهُ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ نُبَايِعُكَ عَلَى أَنَّا شُرَكَاؤُكَ فِي هَذَا الْأَمْرِ:
[فَقَالَ]لَا وَ لَكِنَّكُمَا شَرِيكَانِ فِي الْقُوَّةِ وَ الِاسْتِعَانَةِ، وَ عَوْنَانِ عَلَى الْعَجْز وَ الْأَوَدِ.(1)
در پاسخ طلحه و زبير آنجا كه به امام پيشنهاد خلافت شورايى كردند و گفتند با تو بيعت مى كنيم به اين شرط كه در حكومت شريك باشيم؛
فرمود: نمىشود (زيرا شركت در خلافت معنا ندارد) شما شريك در تقويت و كمك و يار و ياور به هنگام ناتوانى و سختى و مشكلات باشيد.
توضیح:
طلحه و زبیر به هنگام بیعت و طبق بعضی از روایات مدتی بعد از بیعت خدمت امام علیه السلام آمدند و گفتند: ما بیعت کرده ایم که با تو شریک باشیم منظورشان این بود که حکومت بصره و کوفه را امام به آنها بسپارد و به این ترتیب بر تمام عراق مسلّط شوند و دست به دست معاویه بدهند شام را هم در اختیار بگیرند تا قسمت عمدۀ کشور اسلام تحت سیطرۀ آنها واقع شود. با این توضیح می فهمیم چرا امام علیه السلام دست رد بر سینۀ آنها گذاشت و این جواب حکیمانۀ پرمعنا را به آنها داد.
اعتماد کردن بر قضا و قدر برای برطرف کردن اندوه چیز خوبی است.
غرر ج2 ش8118
ص: 93
امام علی علیه السلام فرمود:
لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيَا عَلَيْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا، عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا؛ وَ تَلَا عَقِيبَ ذَلِكَ: «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ».(1)
دنيا همچون شتر بدخويى است كه بعد از چموشى به ما روى مى آورد و همچون شترى است كه دوشنده شير را گاز مى گيرد تا شير را براى فرزندش نگهدارى كند، سپس امام اين آيه را تلاوت فرمود: ما مىخواهيم بر مستضعفان زمين منت گذاريم و آنها را پيشوايان و وارثان آن قرار دهيم.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانۀ خود خبر مسرّت بخشی از آیندۀ اهل بیت و پیروان مکتب آنها می دهد.
صف بیارائید رندان رهبر دل آمده *** جان برای دیدنش منزل به منزل آمده
طور سینا را بگو ایام « صعق» آخر رسید *** موسی حق در پی فرعون باطل آمده
بانگ زن بر جمع خفاشان پست کوردل *** از ورای کوهساران شمس کامل آمده
بازگو اهریمنان را فصل عشرت بار بست *** زندگی بر کامتان زهر هلاهل آمده
ص: 94
دلبر مشکل گشا از بام چرخ چارمین *** با دم عیسی برای حلّ مشکل آمده
(امام خمینی)
خوشحالی و شادمانی شدن به دنیا حماقت و کم عقلی است .
غرر ج1ش2785
ص: 95
امام علی علیه السلام فرمود:
اتَّقُوا اللَّهَ تَقِيَّةَ [تُقَاةَ] مَنْ شَمَّرَ تَجْرِيداً وَ جَدَّ تَشْمِيراً، وَ كَمَّشَ [أَكْمَشَ] فِي مَهَلٍ وَ بَادَرَ عَنْ وَجَلٍ، وَ نَظَرَ فِي كَرَّةِ الْمَوْئِلِ وَ عَاقِبَةِ الْمَصْدَرِ وَ مَغَبَّةِ الْمَرْجِعِ.(1)
تقواى الهى پيشه كنيد؛ تقواى كسى كه براى اطاعت خدا دامن به كمر زده در حالى كه خود را از (علائق مادى) جدا ساخته و سخت (در اين راه) مىكوشد و با بصيرت در راه خدا با چابكى گام بر مىدارد و از ترس اعمالِ خود، به سرعت (به سوى مغفرت الهى) پيش مىرود و در بازگشت به پناهگاه اصلى (آخرت) وبه سرانجام زندگى و عاقبت كار مى انديشد.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه دستور به تقوا می دهد ولی تقوا را با پنج وصف همراه می سازد که در واقع انگیزه های تقوا و نتایج آن را در بردارد.
1-همّت برای ورود به مسیر تقوی
2-با جدّیت در این مسیر حرکت کردن
3-حرکت با دقّت و بصیرت
4-ترس از تمام شدن عمر و نداشتن زاد و توشۀ آخرت
5-اندیشه دربارۀ منزل آخرت و جایگاه او در آن
ص: 96
امام علی علیه السلام فرمود:
الْجُودُ حَارِسُ الْأَعْرَاضِ، وَ الْحِلْمُ فِدَامُ السَّفِيهِ، وَ الْعَفْوُ زَكَاةُ الظَّفَرِ، وَ السُّلُوُّ عِوَضُكَ مِمَّنْ غَدَرَ، وَ الِاسْتِشَارَةُ عَيْنُ الْهِدَايَةِ، وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْيِهِ، وَ الصَّبْرُ يُنَاضِلُ الْحِدْثَانَ، وَ الْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ الزَّمَانِ، وَ أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْكُ الْمُنَى، وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِيرٍ، وَ مِنَ التَّوْفِيقِ حِفْظُ التَّجْرِبَةِ، وَ الْمَوَدَّةُ قَرَابَةٌ مُسْتَفَادَةٌ، وَ لَا تَأْمَنَنَّ مَلُولاً.(1)
بخشش حافظ آبروهاست و حلم دهان بند سفيه است و زكات پيروزى، عفو است و دورى و فراموشى كيفر پيمان شكنان است و مشورت عين هدايت است و آن كس كه به رأى خود قناعت كند خويشتن را به خطر افكنده است و صبر با مصائب مىجنگد و جزع و بىتابى به حوادث دردناك زمان كمك مىكند و برترين بىنيازى ترك آرزوهاست و چه بسيار عقلها كه در چنگالِ هوا و هوسهاى حاكم بر آنها اسيرند و حفظ تجربه ها بخشى از موفقيت است و دوستى، نوعى خويشاوندى اكتسابى است و به انسانى كه ملول و رنجيده خاطر است اعتماد مكن.
توضیح:
امام علیه السلام در این مجموعه اندرزهای گرانبها که هرکدام از آنها گوهر پرارزشی است، به بخش های مهمی از فضائل اخلاقی اشاره فرموده است؛
همان فضائلی که دنیا و آخرت انسان را آباد می کند و
ص: 97
جامعۀ بشری را از گرفتار شدن در امواج بلا حفظ می نماید. این مجموعه در سیزده جمله بیان شده است.
شرف مرد به جود است و کرامت به سجود *** هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود
(سعدی)
سخاوت پیشه کن تو از کم و بیش *** کزان بیگانگان گردند چون خویش
(ناصر خسرو)
کسی کو به بخشش توانا بود خردمند و بیدار و دانا بود *** و گر چند بخشی ز گنج سخن بر افشان که دانش نیاید به من
(فردوسی)
کس نبیند بخیل فاضل را که نه در عیب گفتنش کوشد *** ور کریمی دو صد گنه دارد کرمش عیب ها فرو پوشد
(سعدی)
بپوش، چشم ز اوضاع روزگار که نیست *** لباس عافیتی به ز چشمپوشیدن
(صائب تبریزی)
دلت گر به راه خطا مایل است *** تو را دشمن اندر جهان خود دل است
هوا را مبر پیش رای و خرد *** کز این پس خِرد سوی تو ننگرد
(فردوسی)
ص: 98
بازیچۀ نسیم شود کاسۀ سرش *** هر دل که چون حجاب اسیر هوب شود
(صائب تبریزی)
آفت دو نان به عالی همّتان هم می رسد *** دائماً از کج نهادن پای، سردارد خط
(لامع)
بس کن این یاوه سرائی بس کن *** تا به کی خویش ستائی؟ بس کن
(امام خمینی)
ص: 99
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْ نَالَ، اسْتَطَالَ.(1)
كسى كه به نوايى رسد طغيان مى كند.
توضیح :
عبارت امام علیه السلام مفهوم وسیع و گسترده ای دارد و تمام کسانی را که به مال یا مقام و یا هرگونه قدرت دیگری می رسند شامل می شود و این سیره ای ناپسند در بسیاری از مردم است؛ هنگامی که مال و ثروت فراوانی پیدا می کنند می کوشند خود را برتر از دیگران نشان دهند و هنگامی که مقامی پیدا کنند اصرار دارند دیگران را زیر سلطۀ خود قرار دهند.
یا ربّ روا مدار که گدا معتبر شود *** گر معتبر شود ز خدا بی خبر شود
توانگری سرکشی و طغیان آورد .
غرر ج2 ش7668
ص: 100
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِيَ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ، وَ مَنْ أَطَاعَ الْوَاشِيَ ضَيَّعَ الصَّدِيقَ.(1)
آن كس كه از سستى اطاعت كند حقوق افراد را ضايع مى سازد و كسى كه از سخن چين پيروى كند دوستان خود را از دست خواهد داد.
توضیح :
روشن است که سستی در انجام کارها در موقع مناسب سبب تراکم آنها می گردد و تراکم آنها سبب ضایع شدن بخشی از آن می شود. به یقین چنین کسی هم حق خالق را ضایع می کند و هم حق مخلوق را که سادهترین نمونۀ آن کاهل بودن در نماز است؛ کسی که نماز را به تأخیر می اندازد بسیار می شود که آن را ضایع می کند. در مورد حقوق مخلوق نیز همین گونه است.
مکن با سُست عُنصر هیچ کاری *** که ضایع می کند حق کسان را
ز نمامی اگر کردی اطاعت *** دهی از دست نیکو دوستان را
هرکس مسامحه و سهل انگاری کند با نفس خود در آنچه دوست می دارد به رنج و تعب اندازد او را در آن چه ناخوش دارد .
غرر ج1 ش4218
ص: 101
امام علی علیه السلام فرمود:
إِذَا كَثُرَتِ الْمَقْدِرَةُ، قَلَّتِ الشَّهْوَةُ.(1)
هنگامى كه قدرت بر چيزى فزونى يابد علاقه به آن كم مىشود.
توضیح:
دلیل این حکمت روشن است؛ چیزی که در دسترس انسان باشد و هر زمان بخواهد به آن برسد، نه برای ذخیره کردن آن دست و پا می زند، نه به علّت از دست دادنش اضطراب دارد و ای بسا با بی اعتنایی به آن نگاه کند و حتّی گاه از آن سیر و ملول شود؛ ولی به عکس، چیزی که در دسترس او نیست یا به زحمت پیدا می شود به آن علاقه نشان می دهد و گاه اصرار دارد بیش از مقدار حاجت خود از آن ذخیره کند.
به یوسف چون رسد (بانو زلیخا) می شود ساکن *** وصال افزون کند شوق طلبکار معانی را
(صائب تبریزی)
تمایل کم شود آنگه که مطلوبی بدست آید *** عطش کمتر شود با آب عطشان را
(مهدی)
کسی که سربلندی و سرکشی کند در مردم به خاطر توانایی و قدرتی که دارد قدرت و توانایی از او سلب گردد.
غرر ج2ش8096
ص: 102
امام علی علیه السلام فرمود:
فَرَضَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ، وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ، وَ الزَّكَاةَ تَسْبِيباً لِلرِّزْقِ، وَ الصِّيَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ، وَ الْحَجَّ [تَقْوِيَةً] تَقْرِبَةً لِلدِّينِ، وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ، وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ، وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ، وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ، وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ، وَ إِقَامَةَ الْحُدُودِ إِعْظَاماً لِلْمَحَارِمِ، وَ تَرْكَ شُرْبِ الْخَمْرِ تَحْصِيناً لِلْعَقْلِ، وَ مُجَانَبَةَ السَّرِقَةِ إِيجَاباً لِلْعِفَّةِ، وَ تَرْكَ الزِّنَى [الزِّنَا] تَحْصِيناً لِلنَّسَبِ، وَ تَرْكَ اللِّوَاطِ تَكْثِيراً لِلنَّسْلِ، وَ الشَّهَادَاتِ اسْتِظْهَاراً عَلَى الْمُجَاحَدَاتِ، وَ تَرْكَ الْكَذِبِ تَشْرِيفاً لِلصِّدْقِ، وَ السَّلَامَ أَمَاناً مِنَ الْمَخَاوِفِ، وَ الْأَمَانَةَ [الْإِمَامَةِ[ نِظَاماً لِلْأُمَّةِ، وَ الطَّاعَةَ تَعْظِيماً لِلْإِمَامَةِ.(1)
خدا ايمان را براى تطهير دل از شرك، واجب كرده است، و نماز را براى پاك شدن از كبر و غرور، و زكات را سبب روزى قرار داده است، و روزه را به عنوان آزمايشى براى اخلاص بندگان، و حج را براى تقويت دين، و جهاد را براى عزت و سربلندى اسلام (ومسلمانان)، و امر به معروف را براى اصلاح توده مردم، و نهى از منكر را براى باز داشتن بى خردان، و صله رحم را براى افزايش نفوس، و قصاص را براى حفظ خونها (جان ها)، و اقامه حدود را براى بزرگ شمردن محرمات الهى، و ترك شرب خمر را براى حفظ و سلامت عقل، و دورى از سرقت را براى حفظ عفّت (و پرهيز از آلودگى به اموال مردم)، و ترك زنا را براى حفظ نسب ها،
ص: 103
و ترك لواط (و همجنسگرايى) را براى افزايش نسل، و شهادت و گواهى را براى اظهار حق در برابر انكارها، و ترك دروغ را براى احترام و بزرگداشت صدق و راستى، و سلام را امان در برابر ترسها، وامامت را براى نظم و نظام امّت، و اطاعت و فرمانبردارى (از امام مسلمانان) را براى تعظيم و تحكيم مقام امامت قرار داده است.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانۀ مبسوط اشاره به فلسفه های بخش مهمی از احکام اسلامی کرده است که در بیست بخش خلاصه می شود که تمامی آنها سزاوار دقّت و تعمّق است.
درون خلوت ما غیر دُر نمی گنجد *** برو،که هرکه نه یار من است بار من است
(سعدی)
عقل ضعیف خویش، نگهدار از شراب *** در زیر بال موج مَنِه بیضه، چون حباب
دل خانۀ خداست چو قرآن عزیز دار *** زان پیش تر که سیل شرابش کند خراب
(صائب تبریزی)
هر آنکس که بسیار گوید دروغ *** به نزدیک (مردم) نگیرد فروغ
(فردوسی)
هرکس درباره ایمان خود شک و تردید داشته باشد مشرک شده است.
غرر ج1ش4400
ص: 104
امام علی علیه السلام فرمود:
أَحْلِفُوا الظَّالِمَ - إِذَا أَرَدْتُمْ يَمِينَهُ- بِأَنَّهُ بَرِيءٌ مِنْ حَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ، فَإِنَّهُ إِذَا حَلَفَ بِهَا كَاذِباً، عُوجِلَ الْعُقُوبَةَ؛ وَ إِذَا حَلَفَ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ، لَمْ يُعَاجَلْ، لِأَنَّهُ قَدْ وَحَّدَ اللَّهَ تَعَالَى.(1)
هرگاه خواستيد ظالمى را سوگند دهيد اين گونه سوگند دهيد كه از حول و قوه الهى برى است (اگر فلان كار را انجام داده باشد) زيرا اگر اين قسم دروغ باشد مجازات او به سرعت فرا مىرسد (يا به درد سختى مبتلا مى گردد و يا مىميرد) ولى هرگاه چنين سوگند ياد كند: به خدايى كه جز او خدايى نيست (اين كار را نكرده ام) در كيفرش تعجيل نمىشود؛ زيرا خدا را به يگانگى ستوده است.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار نورانی دستوری دربارۀ سوگندهای مؤثر در برابر کارهای که ظالمی مرتکب شده می دهد. از این سخن امام علیه السلام روشن می شود که تعبیرات سوگندها بسیار متفاوت است؛ تعبیرهایی که مدح و ثنای الهی در آن است سبب تعجیل عقوبت نمی شود امّا تعبیرات خشنی که بر ضدّ آن باشد، عقوبت را تعجیل می کند.
قسمها به هنگام درماندگی *** نماید تو را غافل از بندگی
مبادابه حقّش بگوئی دروغ *** که عمرت نماید خدا بی فروغ
(مهدی)
ص: 105
امام علی علیه السلام فرمود:
لَمَّا بَلَغَهُ إِغَارَةُ أَصْحَابِ مُعَاوِيَةَ عَلَى الْأَنْبَارِ، فَخَرَجَ بِنَفْسِهِ مَاشِياً حَتَّى أَتَى النُّخَيْلَةَ وَ أَدْرَكَهُ النَّاسُ وَ قَالُوا يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ نَحْنُ نَكْفِيكَهُمْ. فَقَالَ علیه السلام مَا تَكْفُونَنِي أَنْفُسَكُمْ، فَكَيْفَ تَكْفُونَنِي غَيْرَكُمْ؟ إِنْ كَانَتِ الرَّعَايَا قَبْلِي لَتَشْكُو حَيْفَ رُعَاتِهَا، وَ إِنَّنِي [فَإِنِّي] الْيَوْمَ لَأَشْكُو حَيْفَ رَعِيَّتِي؛ كَأَنَّنِي الْمَقُودُ وَ هُمُ الْقَادَةُ، أَوِ الْمَوْزُوعُ وَ هُمُ الْوَزَعَةُ.(1)
اين سخن را هنگامى امام علیه السلام بيان فرمود كه خبر حمله اصحاب معاويه به انبار (يكى از شهرهاى شمالى عراق) و غارت كردن آنجا را شنيد. امام علیه السلام شخصا پياده به طرف نخيله (منزلگاهى نزديك كوفه كه محل اجتماع لشكر بود) حركت كرد. مردم خود را به امام علیه السلام رساندند و عرض كردند: اى اميرمؤمنان ما از عهده آنان برمى آييم (و آنها را سر جاى خود مى نشانيم).
امام علیه السلام فرمود:
شما از عهده مشكلات خود برنمى آييد چگونه مىتوانيد مشكل ديگران را از من دفع كنيد. رعاياى پيش از من از ستم فرمانروايانشان شكايت داشتند؛ اما من امروز از ستم رعيتم شكايت دارم. گويى من پيروم و آنها پيشوا و من محكومم وآنها حاكم مرحوم سيّد رضى(ره) در اينجا مى افزايد: «هنگامى كه امام علیه السلام اين سخن را در ضمن يك گفتار طولانى - كه قسمت برگزيدهاى از آن ضمن خطبه ها گذشت - بيان كرد، دو نفر از يارانش جلو آمدند. يكى از آنها عرض كرد: من جز اختيار خودم و برادرم را ندارم. امر فرما تا اطاعت كنيم.
ص: 106
امام علیه السلام فرمود:
شما دو نفر در برابر آنچه من مىخواهم (كه بسيج يك سپاه است)، چه كارى مىتوانيد انجام دهيد؟
توضیح:
این سخن را هنگامی امام علیه السلام بیان فرمود که خبر حملۀ اصحاب معاویه به انبار (یکی از شهرهای شمالی عراق) و غارت کردن آن جا را شنید. امام علیه السلام شخصاً پیاده به طرف نخیله (منزلگاهی نزدیک کوفه که محل اجتماع لشکر بود) حرکت کرد. مردم خود را به امام علیه السلام رساندند و عرض کردند: ای امیرمؤمنان ما از عهدۀ آنان بر می آییم (و آنها را سرجای خود می نشانیم.)
زین مردم دل سیاه، رخ دارم زرد *** بی دردی خلق، دردم افزود، به درد
جُز خوردنِ خون، اگرچه می شاید کرد *** خون باید خورد و باز خون باید خورد
بهترین مردم کسی است که از اصلاح نفس خویش عاجز باشد.
غرر ج2ش6059
ص: 107
امام علی علیه السلام فرمود:
يَا حَارِثُ [حَارِ] إِنَّكَ نَظَرْتَ تَحْتَكَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَكَ، فَحِرْتَ؛ إِنَّكَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ، فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ [أَهْلَهُ]، وَ لَمْ تَعْرِفِ الْبَاطِلَ، فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ. فَقَالَ الْحَارِثُ فَإِنِّي أَعْتَزِلُ مَعَ [سَعْدِ] سَعِيدِ بْنِ مَالِكٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ. فَقَالَ علیه السلام إِنَّ [سَعْداً] سَعِيداً وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ لَمْ يَنْصُرَا الْحَقَّ وَ لَمْ يَخْذُلَا الْبَاطِلَ.(1)
بعضى گفته اند: (شخصى به نام) «حارث بن حوط» (كه از ياران آن حضرت علیه السلام محسوب مىشد؛ ولى راه خطا را مى پيمود) خدمت حضرت علیه السلام آمد و عرض كرد : شما فكر مىكنيد من هم لشكر جمل را گمراه مىدانم؟ (چنين نيست) امام علیه السلام فرمود: «اى حارث! تو به پايين نگاه كردى نه به بالاى سرت به همين دليل حيران و سرگردان شدى (اگر به من و جمعيت مهاجران و انصار پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم نگاه مىكردى در شناخت حق گرفتار سرگردانى نمىشدى) تو حق را نشناختى تا كسانى را كه به سراغ حق آمده اند بشناسى. باطل را نيز نشناخته اى تا كسانى را كه به سراغ باطل رفته اند شناسايى كنى».
حارث (براى تبرئه خود) گفت: «من همراه سعيد بن مالك (سعد بن مالك، مشهور به سعد ابى وقاص) و عبدالله بن عمر كناره گيرى مىكنم (و بى طرف مىمانم)».
امام علیه السلام فرمود:
«سعيد(سعد) و عبدالله بن عمر حق را يارى نكردند و باطل را نيز خوار نساختند (آنها راه خطا پيمودند، چگونه به آنها اقتدا مىكنى؟).»
ص: 108
توضیح:
امام علیه السلام در این حکمت والا به اصل کلی و مهم اشاره کرده می فرماید: راه صحیح این است که اول حق را بشناسی و آن را معیار قرار دهی. هرکس به سراغ آن آمد آن را خوب بدانی، خواه از افراد برجسته باشد یا از افراد ناشناخته. همچنین باطل را خوب بشناسی و بر اساس آن طرفداران باطل را شناسایی کنی، خواه از افراد برجسته باشند یا از مردم عادی.
حق را بشناس و اهل حق را بشناس *** باطل بشناس و اهل باطل بشناس
حق را نتوان به مردمانش بشناخت *** حق را بشناس و مردمانش بشناس
(مهدی)
بشناسید حق کسی که حق شما را می شناسد کوچک باشد یا بزرگ، از نظر رتبه پست باشد یا بلند.
غرر ج1ش1939
ص: 109
امام علی علیه السلام فرمود:
إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله و سلم وَ الْأَمْوَالُ أَرْبَعَةٌ: أَمْوَالُ الْمُسْلِمِينَ، فَقَسَّمَهَا بَيْنَ الْوَرَثَةِ فِي الْفَرَائِضِ، وَ الْفَيْءُ فَقَسَّمَهُ عَلَى مُسْتَحِقِّيهِ، وَ الْخُمُسُ فَوَضَعَهُ اللَّهُ حَيْثُ وَضَعَهُ، وَ الصَّدَقَاتُ فَجَعَلَهَا اللَّهُ حَيْثُ جَعَلَهَا؛ وَ كَانَ حَلْيُ الْكَعْبَةِ فِيهَا يَوْمَئِذٍ، فَتَرَكَهُ اللَّهُ عَلَى حَالِهِ وَ لَمْ يَتْرُكْهُ نِسْيَاناً وَ لَمْ يَخْفَ عَلَيْهِ [عَنْهُ] مَكَاناً؛ فَأَقِرَّهُ حَيْثُ أَقَرَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ. فَقَالَ لَهُ عُمَرُ لَوْلَاكَ لَافْتَضَحْنَا، وَ تَرَكَ الْحَلْيَ بِحَالِهِ.(1)
سیدرضی (ره)می گوید: روايت شده است كه در ايام خلافت عمر بن الخطاب، در حضور او از زيورهاى كعبه و كثرت آن سخن به ميان آمد. گروهى (به عمر) گفتند: اگر آنها را مى گرفتى (و مى فروختى) و با آن، لشكرهاى مسلمين را مجهز مىساختى، اجر آن بيشتر بود. كعبه چه احتياجى به اين زيورها دارد؟ به دنبال آن، عمر تصميم به اين كار گرفت و از اميرمؤمنان علیه السلام دراين باره سؤال كرد.
امام علیه السلام در پاسخ او فرمود:
اين قرآن بر پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد در حالى كه چهار نوع مال وجود داشت:
1-اموال مسلمانان، كه آنها را (طبق دستورقرآن) به عنوان ارث مطابق سهام خاص در ميان ورثه تقسيم فرمود.
2-و «فىء» (غنائمى كه از طريق جنگ يا غير جنگ به دست آمده بود) كه آن را بر مستحقانش تقسيم كرد.
3-و خمس، كه آن را در موارد خود قرار داد.
ص: 110
4-وصدقات (زكوات)، كه آنرا درآنجا كه لازم بود مقرر داشت (ودر ميان مستحقانش تقسيم فرمود).
توضیح:
و در آن زمان زيورهاى كعبه وجود داشت و خدا آن را بر همان حال باقى گذاشت (و حكم خاصى براى تقسيم آن بيان نكرد) و اين امر نه از روى فراموشى بود و نه به دليل مخفى بودن مكان آن، بنابراين تو نيز آن را بر همان حال كه خدا و پيامبرش آن را قرار داده اند باقى بگذار (و از تصرف در آن صرف نظر كن).
عمر(هنگامى كه گفتار امام علیه السلام را شنيد) عرض كرد: اگر تو نبودى رسوا مىشديم. و زيورهاى كعبه را به حال خود وا گذاشت.
علی علیه السلام تودلبر عشّاق سینه چاک شدی *** به یک نظر سبب کیمیا ز خاک شدی
هزار مرتبه گفتا عمر به صوت بلند *** علی علیه السلام اگر تو نبودی عمر هلاک شدی
(مهدی)
آرایش انسان به نیکویی راه درست است نه به نیکویی جامه .
غرر ج11ش3872
ص: 111
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام لِرَجُلٍ رَآهُ يَسْعَى عَلَى عَدُوٍّ لَهُ بِمَا فِيهِ إِضْرَارٌ بِنَفْسِهِ:
إِنَّمَا أَنْتَ كَالطَّاعِنِ نَفْسَهُ لِيَقْتُلَ رِدْفَهُ.(1)
امام علیه السلام مردى را ديد كه بر ضدّ دشمنش سعايت و سخن چينى مى كند، اما از طريقى كه به خودش ضرر مىزند.
به او فرمود:
تو به كسى مىمانى كه نيزه بر خود مىزند تا كسى را كه پشت سرش سوار شده به قتل برساند.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه، اشاره به نکتۀ جالبی می کند که بعضی از افراد احمق و نادان مرتکب آن می شوند: امام علیه السلام به کسی که بر ضد دشمنش سعایت می کرد؛ ولی درعین حال به خودش ضرر می زد.
منظور این است که نیزه را در شکم خود فرو کند که از پشت درآید و به شکم دشمنش که پشت او سوار است برسد. این نهایت بی عقلی و حماقت است که برای صدمه زدن به دیگری، خودش را از میان بردارد.
آن کس که سعایت از عدویش بکند *** بر خویش زنده نیزه که دشمن بکشد
(مهدی)
دشمنی کردن از روی سفاهت و سبکسری مرد پرده بردارد و گرنه در حق او چیزی نیافزاید .
غرر ج1ش2397
ص: 112
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْ بَالَغَ فِي الْخُصُومَةِ أَثِمَ، وَ مَنْ قَصَّرَ فِيهَا ظُلِمَ، وَ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَتَّقِيَ اللَّهَ مَنْ خَاصَمَ.(1)
کسی كه در دشمنى با مخالفان افراط كند، آلوده گناه مىشود و كسى كه كوتاهى كند بر خود ستم كرده (و حقش ضايع مى گردد) و كسى كه در مقام خصومت برآيد نمى تواند حق تقوا را رعايت كند.
توضیح:
معمولاً خصومت و ستیز با دیگران قابل کنترل نیست، حتی بهترین افراد وقتی گرفتار آن می شوند و آتش خشم و غضب در آنان شعله ور می گردد قادر به کنترل خویش نیستند و گرفتار گناهانی از قبیل ظلم و ستم، گفتن سخنان ناروا، ریختن آبروی دیگران و اذیت و آزار مسلمانان می شوند.
درشتی و نرمی به هم در ، به است *** چونا صد که جراح و مرهم نه است
درشتی نگیرد خردمند پیش ** نه سستی که ناقص کنید قدر خویش
نه مَر خویشتن را فزونی نهد *** نه یکب-اره تن در مذلّت دهد
(سعدی)
کسی که در دشمنی از حدّ بگذراند گناهکار است و کسی که کوتاه آید شکست خورد (بلکه باید اعتدال را در این باره از دست ندهد)
غرر ج1ش2400
ص: 113
امام علی علیه السلام فرمود:
مَا أَهَمَّنِي ذَنْبٌ أُمْهِلْتُ بَعْدَهُ، حَتَّى أُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ وَ أَسْأَلَ اللَّهَ الْعَافِيَةَ.(1)
گناهى كه پس از آن به اندازه دو ركعت نماز مهلت برايم باشد مرا نگران نمىكند چراكه (در اين نماز يا پس از آن، عفو و) عافيت را از خدا مى طلبم (و توبه مى كنم.)
توضیح:
امام علیه السلام راه نجات از گناه را در این گفتار حکیمانۀ خود نشان می دهد.
توبه، دری از درهای مهم رحمت الهی است که به روی بندگان خطاکار گشوده شده است و اگر این باب رحمت گشوده نمی شد، گنهکاران در یأس و نومیدی و سپس گناه بیشتر فرو می رفتند. باید توجه داشت که توبه شامل حال حتّی انبیاء و اولیاء می شود، ولی هرکدام توبۀ خاص خود را دارند.
گر گنه ها کرده ام ، ای بی نیاز *** توبه، توفیقم بده وقت نماز
چون بجا آرم نماز بی ریا *** حق ببخشاید مرا از هر خطا
(مهدی)
چه بسا قیام کننده بر نماز که از قیام و ایستادن خود جز رنج و تعب بهره ای نخواهد برد.
غرر ج1ش5210
ص: 114
امام علی علیه السلام فرمود:
مَا زَنَى غَيُورٌ قَطُّ.(1)
انسان غيرتمند هرگز زنا نمىكند. (زيرا كارى كه دوست ندارد ديگران در حق او كنند او در حق ديگران روا نخواهد داشت).
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به نکتۀ دقیقی اشاره کرده می فرماید:
«انسان غیرتمند هرگز زنا نمی کند.»
زیرا کسی که کاری را در حق دیگران می پسندد به ناچار در حق خود نیز خواهد پسندید و کسی که دربارۀ محارم خود عملی را روا نمی دارد دربارۀ محارم دیگران نیز روا نخواهد داشت.
مروّت نباشد که با دیگران *** کنی آنچه داری کراهت از آن
(مهدی)
مقبوض ترین مخلوق نزد خدای تعالی پیر مرد زناکار است.
غرر ج1ش3782
ص: 115
امام علی علیه السلام فرمود:
كَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً.(1)
اجل و سرنوشت قطعى، براى حفظ انسان كافى است.
(تا عمر به پايان نرسد هيچ حادثهاى نمىتواند انسان را از پاى درآورد).
توضیح
اشاره به اینکه هرکس سرنوشت حتمی معیّنی دارد و تا آن زمان فرا نرسد جان او محفوظ است؛ اما هنگامی که فرمان نهایی رسید هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند در برابر او مقاومت کند.
تو را حافظی هست اندر جهان *** که کافی تو را هست بر حفظ جان
چو تقدیر یزدان رساند اجل *** به سرعت کند ترک حافظ محل
(مهدی)
مدّت عمر مقّرر استوار و محکم است .
غرر ج1ش40
ص: 116
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام لِأَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، وَ قَدْ كَانَ بَعَثَهُ إِلَى طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرِ لَمَّا جَاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ يُذَكِّرُهُمَا شَيْئاً مِمَّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فِي مَعْنَاهُمَا، فَلَوَى عَنْ ذَلِكَ، فَرَجَعَ إِلَيْهِ فَقَالَ إِنِّي أُنْسِيتُ ذَلِكَ الْأَمْرَ، فَقَالَ علیه السلام إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ. (1)
هنگامى كه امام علیه السلام وارد بصره شد «انس بن مالك »را خواست تا نزد «طلحه و زبير» برود و آنچه را از پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم درباره آنها شنيده بود(منظور پيشگويى پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم درباره ظلم آنها نسبت به على علیه السلام است) به آنها يادآورى كند (تا از مخالفت خود با على علیه السلام خوددارى كنند). انس از اين مأموريت سرپيچى كرد و به نزد امام علیه السلام برگشت و گفت: من آن را فراموش كردهام. امام علیه السلام فرمود:
اگر دروغ مى گويى خدا تو را به سفيدى آشكارى (پيسى) مبتلا كند آنگونه كه حتى عمامه نتواند آن را بپوشاند.
توضیح:
هنگامی که امام علیه السلام وارد بصره شد «انس بن مالک» را فرا خواند و او را مأموریّت داد که به سوی طلحه و زبیر برود و چیزی را که از پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم دربارۀ آنها شنیده بود بیان کند.(اشاره به جمله ای است که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم دربارۀ آن دو فرموده بود که « شما به زودی با علی علیه السلام جنگ خواهید کرد در حالی که ظالمید ») انس از این کار خودداری کرد و نزد حضرت علیه السلام آمد و عرض کرد : من این سخن را فراموش کرده ام.
ص: 117
این نفرین امام علیه السلام محقّق شد و انس بن مالک تا آخر عمر مبتلا به پیسی شد که نمی توانست با عمّامه بپوشاند.
ص: 118
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ فِي الْقُرْآنِ نَبَأُ مَا قَبْلَكُمْ، وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ، وَ حُكْمُ مَا بَيْنَكُمْ.(1)
در قرآن، اخبار پيشينيان و حوادث آينده و حكم و دستور مربوط به شما آمده است.
توضیح:
منظور از اخبار پیشینیان روشن است، زیرا بخش مهمی از قرآن مجید، تارخ انبیا و اقوام گذشته است؛ از آفرینش آدم تا حالات حضرت مسیح و اصحاب و یارانش، قرآن دست ما را می گیرد و در تمام قرون و اعصار گذشته همراه انبیا و پیغمبران و اقوام آنها حرکت می دهد و تلخ و شیرین زندگی آنها را بیان می کند و تجارب فراوان و حوادث عبرت انگیز بسیاری را که در زندگانی آنها بوده یکجا پیش روی ما می نهند آن گونه که گویا ما همراه آنها بوده ایم و با آنها میزیسته ایم.
از گذشته با تأمل درس ها باید گرفت *** با بصیرت، عبرت از این درسها شاید گرفت
هرکه از قرآن بگیرد درس های پُربها *** از گذشت و حال و آینده خبر خواهد گرفت
(مهدی)
برترین ذکرها قرآن است که به وسیله آن سینه ها گشوده شود و درون ها روشنی گیرد .
غرر ج2ش8129
ص: 119
امام علی علیه السلام فرمود:
رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ، فَإِنَّ الشَّرَّ لَا يَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّر.(1)
سنگ را از همانجا كه آمده بازگردانيد، چراكه شر و بدى را جز با (همان) شر و بدى نمى توان دفع كرد.
توضیح:
ولی نباید تردید داشت که کلام امام علیه السلام منحصر به قصاص نیست، بلکه قانونی کلی در برابر افرادی است که جز با توسل به زور از کارهای خلاف خود بر نمی گردند. دشمنانی که با تمام قوا به مسلمانان حمله می کنند جز با مقابلۀ به مثل دست از شیطنت خود بر نمی دارند و این شبیه چیزی است که قرآن مجید در آیات فراوانی بیان فرموده است.
خبیث را چو تعهّد کنی و بنوازی *** به دولت تو گنه می کند به انبازی
(سعدی)
ترحّم بر پلنگ تیز دندان *** ستمکاری بود بر گوسفندان (سعدی)
کسی که در میدان بدی خویش مرکب براند در همان میدان بر زمین خورده و به رو در افتد.
غرر باب الاساه
ص: 120
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام لِكَاتِبِهِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي رَافِعٍ: أَلِقْ دَوَاتَكَ، وَ أَطِلْ جِلْفَةَ قَلَمِكَ، وَ فَرِّجْ بَيْنَ السُّطُورِ، وَ قَرْمِطْ بَيْنَ الْحُرُوفِ، فَإِنَّ ذَلِكَ أَجْدَرُ بِصَبَاحَةِ الْخَطِّ.(1)
امام علیه السلام به كاتب خود، عبيدالله بن أبى رافع فرمود: مركّب دوات خود را با گذاشتن ليقه در آن تنظيم كن و شكاف نوك قلمت را طولانى نما وميان سطرها فاصله بينداز و فاصله بين حروف را كم كن كه اين به جلوه وزيبايى خط مى افزايد.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار جالب خود چهار دستور برای حُسن خط می دهد؛ به کاتبش عبیدالله بن ابی رافه می فرماید.
امام علی علیه السلام فرمود: به خوشنویسی بپردازید که از کلیدهای رزق و روزی است و خط زیبا و نیکو برای فقیر در آمد، برای توانگر جمال و برای بزرگان کمال است.
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فرزندانتان را به کتابت (خط و خوشنویسی) اکرام کنید و بدانید آنکه بسم الله الرحمن الرحیم را زیبا بنویسد؛ خداوند گناهانش را خواهد بخشید و به بهشت درآید و خدا به او پاداش نیکو دهد.
داند آنکس که آشنای دل است *** که صفای خط از صفای دل است
زیبایی برون به زیبایی صورت است و زیبایی درون به زیبایی نهاد یا خلق و خوی است.
غرر ج1ش1184
ص: 121
امام علی علیه السلام فرمود:
أَنَا يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَ الْمَالُ يَعْسُوبُ الْفُجَّارِ.(1)
من، يعسوب (و پيشواى) مؤمنانم، و مال و ثروت، يعسوب (و پيشواى) بدكاران است.
توضیح:
در واقع امام علیه السلام فرق میان افراد با ایمان را که به معنویّات می اندیشند با افراد مادّی و بی ایمان که تنها به ثروت می اندیشند، بیان کرده، می گوید: من پیشوای مؤمنانم؛ ولی پیشوای فاجران مال و ثروت است. در عصر آن امام علیه السلام این معنا به خوبی آشکار شد: عدّه ای دنیا پرست از اطرافیان آن حضرت علیه السلام ، او را رها کرده و به دلیل وعده های هنگفت مالی معاویه به شام رفتند و به او پیوستند و با این عمل باطن خود را آشکار کردند.
مسند آرای ایالت، عَلیِّ علیه السلام عالی قَدر *** والی ملک و ملل پادشه دین و دُوَل
(وحشی بافقی)
مدح بر نام تو سرمایۀ مداح بود *** شعر در مدح تو پیرایۀ اشعار بود
(معزّی)
بی روی تو خورشید جهانسوز مباد *** هم بی تو چراغ عالم افروز مباد
ص: 122
با وصل تو کس، چو من بدآموز مباد *** روزی که تو را نبینم آن روز مباد
(رودکی)
هر زبانی گفته مدح بوتراب *** شمع روشن کرده پیش آفتاب
با عنایتش سخندان گشته است *** باشد از خورشید نور ماهتاب
(مهدی)
امام و پیشوایی از ما خاندان نیست جز آنکه او دانا و عالم است به کسانی که بر آنها ولایت دارد و این به خاطر گفتار خدای تعالی است که فرموده« به راستی که تو بیم دهنده هستی و هر قومی را راهنمایی است»
غرر ج1ش720
ص: 123
بعضی از یهودیان به آن حضرت علیه السلام گفتند: هنوز پیامبرتان را دفن نکرده بودید درباره اش اختلاف کردید!
امام علی علیه السلام در جواب فرمود:
إِنَّمَا اخْتَلَفْنَا عَنْهُ لَا فِيهِ، وَ لَكِنَّكُمْ مَا جَفَّتْ أَرْجُلُكُمْ مِنَ الْبَحْرِ حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِيِّكُمْ «اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ، قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»(1)
ما درمورد آنچه از (وصاياى) او رسيده بود اختلاف كرديم، نه درباره خودش؛ اما شما پس از عبور از دريا (و غرق شدن فرعونيان) هنوز پاهايتان خشك نشده بود به پيامبر خود گفتيد: براى ما هم بتى بساز همانگونه كه اين قوم بت پرست (اشاره به بت پرستانى است كه مشاهده كردند) بتهايى دارند و موسى به شما گفت: شما مردم نادانى هستيد (كه بعد از اين همه معجزات الهى در توحيد شك مىكنيد.)
توضیح:
از حدیث شریف بالا استفاده می شود که اسلام، آزادی وسیعی به غیر مسلمانان در محیط اسلام داده بود که حتّی افراد عادی یهودی می توانستند رئیس مسلمانان را به چالش بکشند، و سؤال معناداری بیان کنند و حتّی مسلمانان را سرزنش کنند که چرا هنوز پیغمبرتان مدفون نشده بود اختلاف کردید؛ امّا هنگامی که با پاسخ دندان شکنی روبرو می شدند گاه چنان تحت تأثیر قرار
ص: 124
می گرفتند که دین اسلام را بر می گزیدند، چنان که در بعضی از کتاب ها پس از نقل این روایت می خوانیم: مرد یهودی مسلمان شد.
ص: 125
از امام علیه السلام سؤال شد: به چه وسيله در ميدان نبرد بر همتايان خود غالب آمدى؟
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قِيلَ لَهُ بِأَيِّ شَيْءٍ غَلَبْتَ الْأَقْرَانَ؟
فَقَالَ علیه السلام مَا لَقِيتُ رَجُلًا، إِلَّا أَعَانَنِي عَلَى نَفْسِهِ.(1)
امام علیه السلام فرمود:
من با هيچكس روبرو نشدم جز اينكه مرا بر ضدّ خود كمك كرد!
توضیح:
بدون شک یکی از مهمترین عوامل پیروزی و شکست، مسئلۀ قدرت روحیه و ضعف آن است. لشکری که خود را غالب و پیروز می داند و دارای روحیه ای بالاست به یقین بر دشمن غلبه می کند و هرگاه گرفتار ضعف و شکست روحی گردد غالباً گرفتار شکست می شود، هرچند از نظر عِدّه و عُدّه بر دشمن فزونی داشته باشد.
تمام عرب آوازۀ شجاعت علی علیه السلام را شنیده بودند به خصوص بعد از جنگ خندق و شکست قویترین مرد عرب «عمرو بن عبدود» این آوازه بلندتر شد و همه جا را فرا گرفت. به همین دلیل هنگامی که قدم به میان میدان نبرد می گذاشت کسانی که در برابر آن حضرت قرار می گرفتند از همان آغاز خود را می باختند و همین خودباختگی ضربه ای بر قوای آنها وارد می کرد به گونه ای که از مقابله با مولا ناتوان می شدند.
ص: 126
به هردشمنی گشته ام روبرو *** نموده ز حق مرگ خود آرزو
من آن شیر غرّان حق حیدرم *** که زنده نرفت دشمنی از بَرَم
ص: 127
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام لِابْنِهِ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِيَّةِ:
يَا بُنَيَّ، إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ الْفَقْرَ، فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ؛ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ، مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ.(1)
امام علیه السلام به فرزندش محمد بن حنفيه فرمود:
فرزندم! از فقر بر تو مى ترسم پس از آن به خدا پناه ببر، چراكه فقر، هم دين انسان را ناقص مىكند و هم عقل را مشوش مى سازد و هم مردم را به او و او را به مردم بدبين مىكند.
توضیح:
امام علیه السلام در این کلام حکیمانه، آثار سوء و وحشتناک فقر را برای فرزندش محمد بن حنفیه بر شمارد.
کامل فرزانه را دیوانه سازد احتیاج *** عاقلان را از خرد بیگانه سازد احتیاج
ساغر چرخ افتد از دور از هجوم بی خودی *** جُرعه ای از فقر اگر پیمانه سازد احتیاج
(دیوان لامع)
با گرسنگی قوّت پرهیز نماند *** افلاس، عنان، از کف تقوی بستاند
(سعدی)
پریشانی و توانگری واقعی پس از آن است که بر خدای سبحان عرضه شود.
غرر ج2 ش7913
ص: 128
امام علی علیه السلام فرمود:
سَلْ تَفَقُّهاً، وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً؛ فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِيهٌ بِالْعَالِمِ، وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ [الْمُتَعَنِّتَ] شَبِيهٌ بِالْجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ.(1)
همواره براى كسب آگاهى پرسش كن، نه براى ايجاد زحمت، زيرا جاهلى كه در طريق فراگيرى علم گام برمىدارد شبيه به عالم است و عالمى كه همواره اصرار بر مسائل پر پيچ و خم دارد شبيه جاهلى است كه خود را به زحمت مى افكند.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه روش سؤال صحیح را بیان کرده و فرق میان جست و جو گران حق طلب را با پرسش کنندگان بهانه جو بیان می دارد.
آنچه خود دانی، روشن کن بر آن *** و آنچه نی می پرس از دانشوران
(نظامی)
به پرسش به دست آید ، علم زیاد *** کز استاد خود دارم این پند یاد
نشستن به مکتب بود عاقلی *** بر استاد زحمت بود، جاهلی
(مهدی)
کسب علم کن که اگر ثروتمند باشی تو را بیاراید و اگر فقیر و بینوا باشی خرج زندگی تو را به عهده گیرد.
غرر ج2 ش 6896
ص: 129
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ، وَ قَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ فِي شَيْءٍ لَمْ يُوَافِقْ رَأْيَهُ: لَكَ أَنْ تُشِيرَ عَلَيَّ وَ أَرَى، فَإِنْ عَصَيْتُكَ فَأَطِعْنِي.(1)
هنگامى كه ابن عباس نظر خود را به عنوان مشاور در محضر امام علیه السلام ارائه كرد امام علیه السلام با عقيده او موافقت ننمود و فرمود: تو حق دارى نظرمشورتى خود را به من بگويى و من روى آن بينديشم وتصميم نهايى را بگيرم اما اگر با تو مخالفت كردم (و نظر تو را نپذيرفتم) بايد از من اطاعت كنى.
توضیح:
شأن ورود این گفتار حکیمانه مطابق آنچه طبری و مسعودی در تاریخ خود نوشته اند چنین بوده است که ابن عباس به امیرمؤمنان علی علیه السلام پیشنهاد کرد معاویه را در حکومت شام ابقا کند تا بیعت نماید سپس بتواند او را از آن مقام عزل کند. امام علیه السلام این گفتار حکیمانه را به او فرمود.
هرگاه نشناسی از عقل خود چیزی را (و به شناخت صواب و صحیح راهی نداشته باشی) پیروی کن از رای عاقل و دانایی که نادانی تو را برطرف کند.
غرر ج1 ش4603
ص: 130
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ رُوِيَ أَنَّهُ علیه السلام لَمَّا وَرَدَ الْكُوفَةَ قَادِماً مِنْ صِفِّينَ مَرَّ بِالشِّبَامِيِّينَ، فَسَمِعَ بُكَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّينَ. وَ خَرَجَ إِلَيْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِيلَ الشِّبَامِيِّ وَ كَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ، فَقَالَ علیه السلام لَهُ: أَ تَغْلِبُكُمْ نِسَاؤُكُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ؟ أَ لَا تَنْهَوْنَهُنَّ عَنْ هَذَا الرَّنِينِ؟وَ أَقْبَلَ حَرْبٌ يَمْشِي مَعَهُ وَ هُوَ علیه السلام رَاكِبٌ، فَقَالَ علیه السلام : ارْجِعْ، فَإِنَّ مَشْيَ مِثْلِكَ مَعَ مِثْلِي فِتْنَةٌ لِلْوَالِي وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ.(1)
روايت شده است امام علیه السلام هنگامى كه از «صفين» بازمىگشت به «كوفه» وارد شد و از محله قبيله «شباميان» گذشت مشاهده فرمود كه زنان آن قبيله بر كشتگانشان در صفين گريه مىكنند. (امام علیه السلام ناراحت شد) در اين هنگام «حرب بن شرحبيل شبامى» كه از شخصيت هاى آن قبيله بود خدمت آن حضرت رسيد. امام علیه السلام به او فرمود:
آيا زنان شما آنگونه كه مى شنوم بر شما چيره شده اند؟ آيا آنها را از اين ناله هاى بلند باز نمی داريد؟
در اين هنگام «حرب بن شرحبيل» پياده همراه امام علیه السلام حركت مى كرد در حالى كه امام علیه السلام سوار بر مركب بود.امام علیه السلام به او فرمود:
باز گرد، زيرا پياده حركت كردن شخصى مانند تو در ركاب مثل من، مايۀ فتنه و غرور بر والى و ذلت و خوارى براى مؤمن است.
به راستی که زنان همّت و اندوهشان زیور زندگی دنیا و فساد در آن است.
غرر ج2 ش 9563
ص: 131
امام علی علیه السلام فرمود:
بُؤْساً لَكُمْ، لَقَدْ ضَرَّكُمْ مَنْ غَرَّكُمْ. فَقِيلَ لَهُ مَنْ غَرَّهُمْ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ؟ فَقَالَ الشَّيْطَانُ الْمُضِلُّ وَ الْأَنْفُسُ الْأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ؛ غَرَّتْهُمْ بِالْأَمَانِيِّ وَ فَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِي وَ وَعَدَتْهُمُ الْإِظْهَارَ، فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّارَ.(1)
بدا به حال شما. به يقين كسى كه شما را فريب داد به شما ضرر زد. به امام علیه السلام عرض كردند: اى اميرمؤمنان! چه كسى آنها را فريب داد؟ امام علیه السلام فرمود: شيطان گمراه كننده و نفس اماره به سوء. آنها را به وسيله آرزوها فريفتند، راه گناه را بر آنان گشودند، نويد پيروزى به آنها دادند و آنان را به سرعت به جهّنم فرستادند.
توضیح:
می دانیم خوارج، گروهی متعصّب و خشک و بسیار نادان و احمق بودند. خود را برترین خلق خدا می پنداشتند و آیندۀ درخشانی به خود نوید می دادند. آنها در برابر امیرمؤمنان علی علیه السلام قیام کردند و فکر حکومت عراق و تمام بلاد مسلمین را در سر می پروراندند. امام علیه السلام به آنها نصیحت جالب و جامعی کرد به گونه ای که اکثریت آن ها از خواب غفلت بیدار شدند و به سوی امام علیه السلام بازگشتند؛ ولی اقلیّتی به شدّت مقاومت کردند و تقریباً همگی به استثنای چند نفر در میدان نبرد نهروان به خاک افتادند. گفتار فوق را امام علیه السلام زمانی بیان کرد که با یاران خود از کنار کشته های آنها گذشت، این حکمت را فرمود.
ص: 132
آنچه ما را فریفت صد باره *** همه باشد ز نفس امّاره
خدعۀ نفس و مکر شیطانی *** برده از یاد ما مسلمانی
(مهدی)
نفس فرمان دهنده و آرایشگر همانند منافق چاپلوسی کند و به شیوه دوست صمیمی رفتار کنند تا آنگاه که فریب دهد و جایگیر شود آن وقت است که همانند دشمن مسلّط گردد و با تکبّر تحقیق کنند و انسان را به جایگاه های بد درآورد.
غرر ج2 ش 9736
ص: 133
امام علی علیه السلام فرمود:
اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِي الْخَلَوَاتِ، فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ.(1)
از عصيان خداوند در خلوتگاه ها بپرهيزيد، چراكه شاهد، همان حاكم و دادرس است.
توضیح:
بسیاری از مردم به خصوص آن هایی که به پاکی و تقوا مشهورند یا موقعیّت اجتماعی خاصّی دارند از انجام معاصی آشکار پرهیز می کنند؛ ولی در خلوتگاه از آن ابا ندارند. امام علیه السلام به این گونه افراد هشدار می دهد که از عصیان خدا در خلوتگاه نیز به شدّت بپرهیزید، زیرا در آن جا نیز خدا شاهد و ناظر آن هاست؛ همان خدایی که افزون بر شاهد و ناظر بودن، حاکم و قاضی نسبت به اعمال آنها نیز هست.
گنه کرده خلوت ، مگو نیست کس *** که حق حاکم است و هم او دادرس
علی علیه السلام داده ما را همی نیک درس *** کسی خانه باشد همین حرف بس
(مهدی)
به خلوت احترام خویشتن دار *** که انسان جوهر فرد است ای یار
تو در خلوت روی گوئی که کس نیست *** تو خود آنجائی ای جان باز و بس نیست
(رفعت اصفهانی)
ص: 134
بپرهیزید از انجام گناهان در خلوت ها که شاهد بر آن همان خدایی است که حاکم و قاضی است .
غرر ج1 ش 3399
ص: 135
امام علی علیه السلام فرمود:
إِنَّ حُزْنَنَا عَلَيْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ، إِلَّا أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِيضاً، وَ نَقَصْنَا حَبِيباً.(1)
اندوه ما بر او به اندازه شادى شاميان است، زيرا آنها دشمن بزرگى را از دست داده اند و ما دوست بزرگى را.
توضیح:
در تاریخ طبری و همچنین کتاب الغارات ابن هلال ثقفی شأن ورودی برای ای سخن ذکر شده و آن این که یکی از مأموران اطلاعاتی امیرمؤمنان علی در شام به نام «عبدالرحمن بن شیب فرازی» خدمت امام علیه السلام آمد و گفت: هرگز جمعیّتی را آن قدر خوشحال ندیدم که مردم شام را به هنگام آگاه شدن از شهادت محمد بن ابی بکر خوشحال دیدم. این مسئله به قدری برای آنها مهم بود که از فراز منبر به اطلاع عموم رساندند.
غم مردن یار بر دل مباد که ما خون جگر گشته و خصم شاد
(مهدی)
ای که اندوه تو را به شادمانی همیشگی درآورد (مانند کسی که اندوهش برای آخرتش باشد و به دنبال آن عمل کند) .
غرر ج1 ش 1718
ص: 136
امام علی علیه السلام فرمود:
الْعُمُرُ الَّذِي أَعْذَرَ اللَّهُ فِيهِ إِلَى ابْنِ آدَمَ، سِتُّونَ سَنَة.(1)
عمرى كه خداوند نسبت به فرزندان آدم در آن اتمام حجّت مى كند (و عذرش را مى پذيرد) شصت سال است. (بعد از آن عذرى پذيرفته نيست).
توضیح:
شک نیست که انسان در دوران های مختلف عمر تحت تأثیر انگیزه های گوناگونی است؛ در کودکی به بازی ها سرگرم می شود و در جوانی به شهوات. هنگامی که دوران جوانی می گذرد و بخشی از شهوات رو به افول می گذارد، شهوت مال و مقام و مانند آن در انسان زنده می شود و به آن می پردازد؛ امّا هنگامی که به دوران پیری می رسد که لااقل از شصت سالگی شروع می شود آن انگیزه ها نیز در بسیاری از افراد ضعیف می گردد مخصوصاً اگر به وضع جسمانی خود توجه کنند که قوای آن به سرعت رو به کاهش می رود، موهای سرو صورت سفید می شوند، استخوان ها ضعیف می گردند، به تدریج قامت خمیده می شود و نشانه های ارتحال از دنیا یکی پس از دیگری آشکار می گردند. با توجّه به این مسائل، هوس های پیری در او طغیان نخواهند کرد و اوبه فکر آیندۀ خویش و سرای آخرت خواهد افتاد.
ز جا خیز انتهای عمر شصت است *** چو شصت آید نه هنگام نشست است
(الهی قمشه ای)
ص: 137
به قبل از شصت باید کرد همّت *** که حق با آن کند اتمام حجّت
(مهدی)
به راستی که عمر مفید تو همان زمانی است که تو در آن هستی.
غرر ج2 ش 7139
ص: 138
امام علی علیه السلام فرمود:
مَا ظَفِرَ مَنْ ظَفِرَ الْإِثْمُ بِهِ، وَ الْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوبٌ.(1)
كسی كه با توسل به گناه پيروز شود پيروز نيست و كسى كه با ستم غلبه كند (درواقع) مغلوب است.
توضیح:
بسیارند کسانی که برای رسیدن به پیروزی بر دشمن از اسباب نامشروع استفاده می کنند، ظلم و ستم روا می دارند و مرتکب انواع گناهان می شوند. آنها می خواهند به هر قیمت ممکن به هدف خود برسند، امام به آنها هشدار می دهد که این نوع پیروزی، پیروزی نیست، بلکه در واقع در چنگال گناه مغلوب شدن است و همچنین کسانی که با استفادۀ از شر، غلبه می کنند ظاهراً غالبند و در واقع مغلوب شیطان و شر و هوای نفس هستند.
شکستی که باشد بَری از گناه *** به از سلطۀ بی رضای اِله
اگر از خداوند فرمان بری *** از آن به که از دشمنان جان بری
(مهدی)
سرمست پیروزی مشو که از پیروز شدن زمانه بر تو در امان نخواهی بود.
غرر ج2 ش 5716
ص: 139
امام علی علیه السلام فرمود:
إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ، فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ، وَ اللَّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِكَ.(1)
خداوند سبحان قُوت (و نيازهاى) فقرا را در اموال اغنيا واجب و معين كرده است، ازاين رو هيچ فقيرى گرسنه نمى ماند مگر به سبب بهره مندى غنى (وممانعت او از پرداخت حق فقير) و خداى متعال (روز قيامت) دراين باره از آنها سؤال و بازخواست مىكند.
توضیح:
امام علیه السلام به یکی از اصول مهم اسلام در این کلام نورانی اشاره کرده و بیان می کند که نظام اقتصادی اسلام نظامی بسیار حساب شده است به گونه ای که اگر مطابق آن رفتار شود در سراسر کشور اسلام فقیر و نیازمندی باقی نخواهد ماند.
دستی به سوی خالق و دستی به سوی خلق *** گامی به کوی خالق و گامی به کوی خلق
از حق بخواه تا که به دست آوری همی *** کسب رضای خالق و لبخند روی خلق
(مهدی)
نظری کن به من خسته که ارباب کرم *** به ضعیفان نظر از بهر خدا نیز کنند
(سعدی)
درهم فقیر پاکیزه تر یا فزاینده تر است در پیشگاه خداوند از دینار ثروتمند.
غرر ج2 ش 7922
ص: 140
امام علی علیه السلام فرمود:
الِاسْتِغْنَاءُ عَنِ الْعُذْرِ، أَعَزُّ مِنَ الصِّدْقِ بِهِ.(1)
بى نياز بودن از عذرخواهى، بهتر از عذر صادقانه و مقبول است. (اشاره به اينكه اگر خطايى نكنى كه نياز به عذرخواهى داشته باشى بهتر از ارتكاب خطاى توأم با عذر مقبول است.)
توضیح:
اشاره به اینکه چرا انسان مرتکب خطایی شود که ناچار دست تقاضا به درگاه خدا یا بندگان خدا بردارد و از آنها عذرخواهی کند، هرچند عذر، عذر قابل قبولی باشد تا چه برسد به این که عذر ساختگی و غیر قابل قبول باشد.
ملازم راستگویی باش اگرچه از زیان آن بترسی، زیرا راستگویی برای تو بهتر است از دروغی که امید سود در آن داشته باشی.
غرر ج1 ش 5072
ص: 141
امام علی علیه السلام فرمود:
أَقَلُّ مَا يَلْزَمُكُمْ لِلَّهِ، أَلَّا تَسْتَعِينُوا بِنِعَمِهِ عَلَى مَعَاصِيهِ.(1)
كمترين حقى كه خدا بر شما دارد اين است كه با استمداد از نعمت هايش او را معصيت نكنيد.
توضیح:
نافرمانی مولا همیشه زشت است، ولی زشت ترین حالات نافرمانی و عصیان این است که انسان نعمت های او را وسیلۀ نافرمانی وی قرار دهد.
کمتر چیزی که در برابر نعمت دهنده لازم است این است که با نعمت او نافرمانی نشود.
غرر ج2 ش 9713
ص: 142
امام علی علیه السلام فرمود:
إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الطَّاعَةَ غَنِيمَةَ الْأَكْيَاسِ، عِنْدَ تَفْرِيطِ الْعَجَزَةِ.(1)
خداوند سبحان طاعت خود را غنيمت زيركان قرار داده هنگامى كه افراد ناتوان(و هوس باز)كوتاهى مى كنند.
توضیح:
امام علیه السلام در این کلام نورانی مقایسه ای میان هوشمندان مطیع و عاجزان بدکار کرده و این چنین می فرماید.
عزیز حقیقی کسی است که به وسیله فرمانبرداری خداوند عزّت یافته است.
غرر ج2 ش 5597
ص: 143
امام علی علیه السلام فرمود:
السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه.(1)
سلطان (عادل) پاسدار الهى در زمين اوست.
توضیح:
اشاره به این که وجود قوانین و دستورات الهی به تنهایی برای جلوگیری از نافرمانی ها و گناهان و ظلم ظالمان و تجاوز متجاوزان کافی نیست، بلکه نیروی بازدارنده ای لازم است که افراد متخلّف را از کار خود باز دارد و آن قدرت حاکم عادل است.
پیشوای عادل بهتر است از باران بسیار تند و ریزان .
غرر ج2 ش 6132
ص: 144
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام فِي صِفَةِ الْمُؤْمِنِ: الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ، أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً، يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ، طَوِيلٌ غَمُّهُ، بَعِيدٌ هَمُّهُ، كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ، شَكُورٌ، صَبُورٌ، مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ، سَهْلُ الْخَلِيقَةِ، لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ، نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْد.(1)
امام علیه السلام درباره صفات مؤمن فرمود: انسان با ايمان شادى اش در چهره و اندوهش در درون قلب اوست، سينه اش از هرچيز، گشاده تر و هوس هاى نفسانى اش از هرچيز خوارتر (و تسليم تر) است، از برترى جويى بيزار و از رياكارى متنفر است، اندوهش طولانى و همتش بلند، سكوتش بسيار و تمام وقتش مشغول است، شكرگزار و صبور، بسيار ژرف انديش است و دست حاجت به سوى كسى دراز نمى كند، طبيعتش آسان (و سختگيرى در كار او نيست) و برخوردش با ديگران توأم با نرمش است، دلش از سنگ خارا (در برابر حوادث سخت و دشمنان خطرناك) محكمتر و سخت تر و (در پيشگاه خدا) از بَرده تسليم تر است.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار نورانی صفات مؤمنان راستین را بیان فرموده و هجده وصف برای آنها بر می شمارد. جالب این که هر دو فقره، هماهنگی خاصی با هم دارند که یکی جنبۀ مثبت را بیان می کند و دیگری جنبۀ منفی
ص: 145
را و اگر در کسی این اوصاف جمع شود به یقین سزاوار است که نام مؤمن مخلص بر او بنهند.
در گلستان جهان چون غنچه های صبحدم *** با درون پُر ز خون، در حال لبخندیم ما
(فرخی)
گرچه خون دل بسی خوردیم از جور زمان *** کرده غم در دل نهان و لیک خود خوشروئی عیان
(مهدی)
دریای فراوان نشود تیره به سنگ *** عارف که برسجده تنگ آب است هنوز
(سعدی)
تا چند در حجابید ای صوفیان محجوب *** ما پردۀ خودی را در نیستی دریدیم
(امام خمینی (ره))
تا نگردانی هلاک این مار را *** کی شوی شایسته این اسرار را
گر خلاصی باشدت زین مار زشت *** آدمت با خاص گیرد در بهشت
(عطار نیشابوری)
زنهار مبادا خوشحالی کنید به افتادن دیگران زیرا تو نمی دانی زمان با تو چه خواهد کرد.
غرر ج2 ش 7797
ص: 146
امام علی علیه السلام فرمود:
لَوْ رَأَى الْعَبْدُ الْأَجَلَ وَ مَصِيرَهُ، لَأَبْغَضَ الْأَمَلَ وَ غُرُورَه.(1)
زمانى بر مردم فرا مى رسد كه تنها حيله گرانِ سخن چين، مقرّبند وتنها فاجرانِ بدكار، ظريف و لطيف شمرده مى شوند و افراد با انصاف، ضعيف و ناتوان محسوب خواهند شد. در آن زمان كمك به نيازمندان خسارت و ضرر، و صلۀ رحم (كه حّق مسلّم خويشاوندان است) منّت، و عبادت (كه وظيفۀ هر انسانى در پيشگاه خداست) وسيلۀ برترى جويى بر مردم خواهد بود. در آن زمان حكومت به مشورت زنان و فرمانروايى كودكان و تدبير خواجه هاست.
توضیح:
سرآمد زندگی و پایان عمر بر هیچ کس روشن نیست؛ خواه جوان باشد یا پیر، سالم باشد یا زمین گیر، زیرا هر روز ممکن است حادثه ای رخ دهد و حتّی جوانان و افراد سالم و نیرومند را با خود از این جهان ببرد؛ ولی با توجّه به این که انسان از پایان عمر خویش به طور دقیق آگاه نیست همین امر گاهی سبب اشتباه او می شود و زندگی را جاودانه می پندارد، دامنۀ آرزوهایش گسترش پیدا می کند و غرور ناشی از آن تمام وجود او را فرا می گیرد.
گر عاقبتت به فهم بینی *** آمال خودت چو خصم ببینی
(مهدی)
ص: 147
چون برسی بکوی ما خامُشی است خوی ما *** ز آنکه ز گفت و گوی ما گرد و غبار می رسد
(مولوی)
دل از نور ایمان گر آکنده ای *** تو را خامشی بِه، که تو بنده ای
(فردوسی)
وای اگر پرده ز اسرار بیفتد روزی *** فاش گردد که چه در خرقۀ این مهجور است
(امام خمینی (ره))
به دریای غمت دل غوطه ور بی *** مرا داغ فراقت بر جگر بی
سری دارم که سامانش نمیبو *** غمی دارم که پایانش نمیبو
اگر باور نداری سوی من آی *** بَوین دردی که درمانش نمیبو
(بابا طاهر عریان)
ناخوشایندی که سرانجامش پسندیده باشد بهتر است از آنچه محبوب باشد ولی سرانجام آن مذموم و نکوهیده است.
غرر ج2 ش 6587
ص: 148
امام علی علیه السلام فرمود:
لِكُلِّ امْرِئٍ فِي مَالِهِ شَرِيكَانِ، الْوَارِثُ وَ الْحَوَادِث.(1)
هر انسانى در اموالش دو شريك دارد: وارثان و حوادث!
توضیح:
اشاره به اینکه افراد بخیل به چه می اندیشند؟ آیا تصوّر می کنند این اموال را با خود می برند با این که از دو حال خارج نیست: یا به وسیلۀ حوادث و پیش آمدهای روزگار از قبیل ورشکست شدن در تجارت، ربوده شدن به وسیلۀ سارقان، سیل و آتش سوزی و امثال آن بر باد می رود و یا در صورت مصون ماندن از حوادث به دست وارث می رسد. وارثی که غالباً دلش به حال صاحب مال نسوخته و آن را تملک می کند و از آن برای منافع خود و عیش و لذّت بهره می گیرد، بی آن که به فکر صاحب اصلی مال باشد.
هر که مالی و اموالی است نیک *** همرهاش باشد همیشه دو شریک
این شریکان سهم خود را می برند *** بی مهابا سهم او را می خورند
اوّلی باشد حوادث ناگهان *** دومی در وقت مردن وارثان
(مهدی)
به راستی که به رهی تو از مال خود همان است که برای آخرت خود از پیش فرستاده اید و آنچه را به جای نهاده ای بهره وارث است.
غرر ج2 ش 9465
ص: 149
امام علی علیه السلام فرمود:
الْمَسْئُولُ حُرٌّ، حَتَّى يَعِدَ.(1)
كسى كه از او درخواستى شده، تا وعده نداده آزاد است. (ولى پس از وعده دادن در گرو وعده خويش است و تا به آن وفا نكند آزاد نمى شود).
توضیح:
اشاره به این که پس از وعده دادن در گرو وعدۀ خویش است و تا به آن وفا نکند آزاد نمی شود. روشن است که حریّت و بردگی در این گفتار حکیمانه جنبۀ مجازی دارد و منظور این است که اشخاص حر از هر نظر آزادند و در قید اسارت، دیگری است و انسان تا وعده نداده آزاد است ؛ امّا هرگاه وعده ای به دیگری بدهد گویا زنجیر اسارتی را بر گردن خود نهاده و تا به وعده اش وفا نکند از گردن او برداشته نخواهد شد.
زبان بسته داری نباشی اسیر *** چو آزاد شد روبهی نزد شیر
زبان خودت را نگهدار باش *** به نزد کسان آبرو دار باش
(مهدی)
وفا کردن به وعده یکی از دو بخش آزادی است.
غرر ج2 ش 10243
ص: 150
امام علی علیه السلام فرمود:
الدَّاعِي بِلَا عَمَلٍ، كَالرَّامِي بِلَا وَتَرٍ.(1)
آنكس كه مردم را (به نيكى ها) فرا مى خواند؛ ولى خود به آن عمل نمى كند مانند كماندارى است كه با كمان بدون زه مىخواهد تيراندازى كند.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار نورانی به کسانی اشاره می کند که مردم را به چیزی فرا می خوانند که خود عامل به آن نیستند و بدون شک دعوت آنها بی اثر است.
نصیحت کنی، باش مرد عمل *** و گرنه بدانند هستی دَغَل
نصیحت اگر بی عمل می دهی *** کمان دار هستی ولی بی زهی
(مهدی)
عمل شعار و جامه زیرین مؤمن است .
غرر ج2 ش 7167
ص: 151
امام علی علیه السلام فرمود:
الْعِلْمُ عِلْمَانِ: مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ؛ وَلاَ يَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ، إِذَا لَمْ يَكُنِ الْمَطْبُوعُ.(1)
علم و دانش دو گونه است: فطرى و شنيدنى (اكتسابى) و دانش شنيدنى سودى نمى دهد هنگامى كه هماهنگ با فطرى نباشد.
توضیح:
نخست اینکه از منظر علم مطبوع، دانش های غریزی و وجدانیات است که انسان از آغاز با الهام الهی در درون جان خود دارد و علم مسموع علومی است که از طریق شنیدن از دانشمندان و صاحبان تجربه و آگاهی به دست می آید و اگر این دسته از علوم با علوم فطری انسان هماهنگ نباشد نه تنها موجب هدایت نمی شود؛ بلکه گاه موجب گمراهی است.
علم ودانش بود یکی مطبوع *** دیگری اکتسابی و مسموع
می نگردد به دانشت افزون *** گر نباشد به فطرتت موزون
(مهدی)
دانشجو است که نفس خود را بالا دارد به طلب علم و از یاد گرفتن خسته نشود و آنچه را یاد گرفته زیاد نشمارد چون علم نهایت ندارد.
غرر ج2 ش 6978
ص: 152
امام علی علیه السلام فرمود:
صَوَابُ الرَّأْي بِالدُّوَلِ؛ يُقْبِلُ بِإِقْبَالِهَا، وَيَذْهَبُ بِذَهَابِهَا.(1)
رأى صائب همراه با قدرت و حكومت است؛ با آن مى آيد و با آن مى رود.(تا راى صائب نباشد قدرت به دست نمى آيد، يا تا قدرت در دست نباشد رأى صائب حاصل نمى شود.)
توضیح:
نخست اینکه تا انسان آراء صحیح و صائبی نداشته باشد نمی تواند حکومت خوبی تشکیل دهد، مدیریت های عالی و قوی سرچشمۀ حکومت های نیرومند و صالح است همراه این مدیریت ها آن حکومت ها شکل می گیرد و با از بین رفتن آن، حکومت ها رو به زوال می نهند.
مملکت را کسی که صاحب شد *** رای و فکرش همیشه صائب شد
مملکت را اگر که داد ز دست *** لا جرم گوشه گیر و غائب شد
(مهدی)
کسی که رای هایش ناتوان باشد دشمنانش قدرتمند شوند.
غرر ج2 ش 3472
ص: 153
امام علی علیه السلام فرمود:
الْعَفَافُ زِينَةُ الْفَقْرِ، وَ الشُّكْرُ زِينَةُ الْغِنَى.(1)
عفّت و خويشتندارى، زينت فقر است و شكر و سپاس، زينت غنا و توانگرى است.
توضیح:
شخص فقیر به حسب ظاهر و به تصوّر تودۀ مردم دارای نقطۀ ضعفی است، چرا که دست او از مال دنیا تهی است؛ امّا هرگاه عفّت و خویشتن داری داشته باشد، چشم به مال مردم ندوزد، از طریق حرام به دنبال کسب مال نگردد و در مقابل اغنیا سر تعظیم فرود نیاورد، این حالت خویشتن داری که در عرف عرب «عفّت» نامیده می شود زینت او می گردد و نقطۀ ضعف ظاهری او را می پوشاند.
زینت فقر تو عفاف بود *** قسمت روزیت کِفاف بود
گر خدا داده روزیت وافر *** عزم شکر تو خلاف بود
(مهدی)
صبر و شکیبایی بر فقر و نداری با عزّت از توانگری با خواری و ذلّت زیباتر است .
غرر ج2 ش 7916
ص: 154
امام علی علیه السلام فرمود:
يَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ، أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُوم.(1)
روز اجراى عدل بر ستمگر، سخت تر است از روز ظلم كردن ستمگر بر مظلوم.
توضیح:
منظور از آن روز، رستاخیز است که بسیاری از شارحان نهج البلاغه آن را پذیرفته اند و در این صورت شدّت این روز نسبت به روز ظلم و جور آشکار است؛ دنیا و ستم های ستمگران هرچه باشد به سرعت می گذرد؛ امّا مجازات آنها در قیامت پایدار و برقرار است. هم از نظر طول زمان بیشتر است و هم از نظر کیفیّت مجازات الهی، شدیدتر.
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد *** که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش است *** که جان دارد و جان شیرین خوش است
سپاه اندرون باشد و سنگدل *** که خواهد موری شود تنگدل
مَزن بر سر ناتوان دست زور *** که روزی به پایش در افتی چو مور
مکن خیره، بر زیر دستان ستم *** که دستی است بالای دست تو هم
(سعدی)
ص: 155
روز سرد میشه (روز قیامت) بر ستمگر سخت تر است از روز ستمگر بر سرد میشه (که دنیا باشد)
غرر ج2 ش 5723
ص: 156
امام علی علیه السلام فرمود:
الْغِنَى الْاَكْبَرُ، الْيَأْسُ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ.(1)
برترين بى نيازى، يأس و چشم پوشى است از آنچه در دست مردم است.
توضیح:
این یک واقعیّت است که هرکس چشم داشتی به اموال و امکانات و مقامات دیگران داشته باشد به همان نسبت کوچک و موهون می شود؛ خواه دست نیاز به سوی آنها دراز کند و یا این حالت را به سوی دیگری نشان دهد و تا انسان به اموال و امکانات دیگران بی اعتنا نباشد حقیقت غنا و بی نیازی را درک نمی کند.
با هوسناکان به یک پیمانه می نتوان کشید *** سعی کن صائب شهید تیغ استغنا شوی
آشنا جویان عالم خویش را گم نکرده اند *** فارغم از آشنایان تا به خود پیوسته اند
(صائب)
جان دهی گر بهر یک نان منّت دونان مکش *** بی نیازی خش نماید با وجود احتیاج
(لامع)
توانگری و بی نیازی جستن به خداوند و توکّل و اعتماد بر او در کارها بزرگترین توانگری و بی نیازی است.
غرر ج2 ش 7674
ص: 157
امام علی علیه السلام فرمود:
الْأَقَاوِيلُ مَحْفُوظَةٌ، وَ السَّرَائِرُ مَبْلُوَّةٌ، وَ كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ؛ وَ النَّاسُ مَنْقُوصُونَ مَدْخُولُونَ، إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ؛ سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ، وَ مُجِيبُهُمْ مُتَكَلِّفٌ؛ يَكَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْياً، يَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْيِهِ الرِّضَى وَ السُّخْطُ؛ وَ يَكَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً، تَنْكَؤُهُ اللَّحْظَةُ وَ تَسْتَحِيلُهُ الْكَلِمَةُ الْوَاحِدَة.(1)
گفتار انسان ها نگهدارى مىشود و باطن آنها آزموده خواهد شد و هركس در گرو اعمال خويش است. مردم همگى در نُقصانند و داراى عيوبى هستند جز كسى كه خدا او را حفظ كند (زيرا) سؤال كنندگان آنان درپى بهانه جويى و آزارند و پاسخ دهندگان، توجيه گر و گرفتار تكلفند. حتى برترين آنها ازنظر فكر و انديشه، به سبب حب وبغض، از رأى خود بازمىگردد و با استقامت ترين آنها (گاه) با يك نگاه يا يك كلمه دگرگون مىشوند (از چنين افرادى بايد به خدا پناه برد).
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه دربارۀ چند خطر که در انتظار انسان هاست هشدار می دهد:
1-گفتار انسانها
2- باطن و نیّت انسان ها
3-اعمال انسان ها
4-نقصان و عیوبی که در انسان وجود دارد.
عمل کنید در این زمانی که عمل سود دهد و دعا شنیده و مستجاب گردد و توبه بالا رود و پذیرفته شود.
غرر ج2 ش 7197
ص: 158
امام علی علیه السلام فرمود:
مَعَاشِرَ النَّاسِ، اتَّقُوا اللَّهَ، فَكَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ مَا لَا يَبْلُغُهُ، وَ بَانٍ مَا لَا يَسْكُنُهُ، وَ جَامِعٍ مَا سَوْفَ يَتْرُكُهُ، وَ لَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ، أَصَابَهُ حَرَاماً وَ احْتَمَلَ بِهِ آثَاماً، فَبَاءَ بِوِزْرِهِ وَ قَدِمَ عَلَى رَبِّهِ آسِفاً لَاهِفاً، قَدْ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ «ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ.(1)
اى مردم! تقواى الهى را رعايت كنيد. چه بسيار آرزومندانى كه به آرزوى خود نرسند و چه بسيار سازندگانى كه در آنچه ساخته اند سكونت نمى كنند و چه بسيار جمع آورى كنندگان اموال كه به زودى اندوخته هاى خود را ترك مىگويند و اى بسا از طريق باطل گردآورى كرده و يا حق آن را نپرداخته اند يا از راه حرام به آن رسيده وبه سبب آن، گناهانى بر دوش كشيده و وزر آن را بر عهده دارند، درنتيجه وزر و وبالش به گردن آن هاست و با افسوس و دريغ بر پروردگار خود وارد مىشوند و مصداق اين آيه شريفه هستند: «(خَسِرَ الدُّنْيا وَالاْخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ)؛ هم دنيا را از دست داده هم آخرت را و اين است زيان آشكار».
توضیح:
امام علیه السلام در این حکمت به دنیا پرستان هشدارهای کوبنده و جدّی می دهد که با غفلت شامل این آیۀ قرآن می گردند:
« خَسرَ الدُّنیا وَ الأخِرَةِ ذلِکَ هُوَ الخُسْرانُ الْمُبین »
قدری از خدا بترس اگر چه اندک باشد و میان خود و خدا پرده ای قرار ده اگرچه رقیق و نازک باشد .
غرر ج2 ش 7197
ص: 159
امام علی علیه السلام فرمود:
مِنَ الْعِصْمَةِ، تَعَذُّرُ الْمَعَاصِي.(1)
عدم توانايى بر گناه، نوعى عصمت است.
توضیح:
می دانیم عصمت معنای عامی دارد که به معنای محفوظ ماندن، به ویژه محفوظ ماندن از گناه است. گاه این حالت در حدّ کمال دیده می شود که مقام والای انبیاء و امامان است. آنها ملکه ای نفسانی دارند که از هر گناه و خطا آنان را باز می دارد و همین مقام سبب اعتماد همۀ مردم به آنها می شود که گفتار و رفتارشان حجت و سرمشق برای همگان باشد.
هنگامی که ناتوان و ضعیف شدی از نافرمانی های خدا ناتوان شو نه از اطاعت او.
غرر ج2 ش 3355
ص: 160
امام علی علیه السلام فرمود:
مَاءُ وَجْهِكَ جَامِدٌ، يُقْطِرُهُ السُّؤَالُ؛ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ.(1)
آبرويت جامد است و تقاضا آن را آب كرده، فرو مىريزد. ببين آن را نزد چه كسى فرو مىريزى.
توضیح:
امام علیه السلام می فرماید: آب صورت تو در حال عادی جامد است هنگامی که از دیگری تقاضا می کنی مایع شده و فرو می ریزد. بنگر نزد چه کسی آن را فرو می ریزی.
اشاره به اینکه انسان تا می تواند نباید از کسی تقاضا کند و آبروی خود را در آن را ه بریزد؛ امّا اگر روزی ناچار شد، باید کسی را برای تقاضا کردن برگزیند که شایستۀ آن باشد و لااقل آبروی خود را نزد انسان با شخصیّتی فرو ریخته باشد.
به خواری تن داده کسی که آشکار کند بدی حال خود را برای دیگران.
غرر ج2 ش 3301
ص: 161
امام علی علیه السلام فرمود:
الثَّنَاءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ، وَ التَّقْصِيرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِيٌّ أَوْ حَسَد.(1)
مدح و ستايشِ بيش از حدّ استحقاق، تملّق است و كمتر از استحقاق، عجز ودرماندگى و يا حسد است.
توضیح:
شک نیست که مدح و ستایش در حدّ اعتدال کاری است بسیار پسندیده، زیرا از یک سو سبب تشویق شخصی می شود که کاری در خور ستایش انجام داده و یا فضیلتی از نظر اوصاف انسانی دارد، و احساس می کند که افراد، قدردانِ کارها و صفات او هستند و همین امر او را در ادامۀ راه دلگرم می سازد، به گونه ای که مشکلات را به راحتی تحمّل می کند.
کسی که تملّق و چاپلوسی او بسیار شد خوش رویی حقیقی او معلوم نشود (چون پیوسته برای چاپلوسی خوشرویی می کند).
غرر ج2 ش 9241
ص: 162
امام علی علیه السلام فرمود:
أَشَدُّ الذُّنُوبِ، مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُه.(1)
شديدترين گناهان گناهى است كه صاحبش آن را كوچك بشمارد.
توضیح:
دلیل آن روشن است کسی که گناهی را کوچک می شمرد به آسانی به آن گرفتار می شود وگاه آن را آن قدر تکرار می کند که به صورت ملکۀ او در می آید و غرق در آن می شود و سرانجام به عذاب الهی در دنیا و آخرت گرفتار خواهد شد.
سخت بپرهیز از اینکه ارتکاب گناهان را آسان بشماری، زیرا گناهان در دنیا جامه خواری بر اندامت بپوشاند و در آخرت خشم الهی را برای تو به بار آورد.
غرر ج2 ش 3345
ص: 163
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ، وَ مَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ، وَ مَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ، وَ مَنْ كَابَدَ الْأُمُورَ عَطِبَ، وَ مَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ، وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ، وَ مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ، وَ مَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَيَاؤُهُ، وَ مَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ، وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ؛ وَ مَنْ نَظَرَ فِي عُيُوبِ [غَيْرِهِ] النَّاسِ فَأَنْكَرَهَا، ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ، فَذَلِكَ الْأَحْمَقُ بِعَيْنِهِ؛ وَ الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ، وَ مَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ رَضِيَ مِنَ الدُّنْيَا بِالْيَسِيرِ، وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ كَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ، قَلَّ كَلَامُهُ إِلَّا فِيمَا يَعْنِيهِ.(1)
هركس به عيب خود بنگرد از عيبجويى ديگران بازمى ماند و هركس به آنچه خدا به او روزى داده راضى شود بر آنچه از دست داده، اندوهناك نمى گردد، و آنكس كه تيغ ستم بركشد (سرانجام) خودش با آن كشته مىشود و كسى كه (بى مقدمه) به سراغ كارهاى سخت رود هلاك مى شود و هركس خود را در گرداب هاى خطرناك بيفكند غرق مىشود و آنكس كه در موارد سوءظن وارد شود متهّم مىگردد.
(امام علیه السلام فرمود:) آنكس كه زياد سخن مى گويد زياد اشتباه مىكند و آنكس كه زياد اشتباه كند حيائش كم مىشود و كسى كه حيائش كم شود تقوايش نقصان
ص: 164
مى يابد و كسى كه تقوايش نقصان يابد قلبش مى ميرد و كسى كه قلبش بميرد داخل آتش دوزخ مىشود. كسى كه به عيوب مردم بنگرد و آن را بد شمرد ولى براى خويش آن را خوب بداند، احمق واقعى است و قناعت، سرمايه اى است فناناپذير و آنكس كه فراوان ياد مرگ كند به اندكى از دنيا راضى مىشود. آنكس كه بداند گفتارش جزء اعمال او محسوب مىشود سخن كم مىگويد مگر در آنجا كه به او مربوط است.
توضیح:
بی شک انسان بی عیب غیر از معصومان: وجود ندارد.بعضی عیوب کمتری دارند و بعضی بیشتر، بنابراین عقل و درایت ایجاب می کند انسان به جای این که به عیب دیگران بپردازد به اصلاح عیب خویش بپردازد. اصولاً کسی که به اصلاح عیب خویش می پردازد مجالی برای عیب جوئی دیگران نمی بیند و اگر مجالی هم داشته باشد شرم می کند و به خود می گوید: من با داشتن این عیوب چگونه به عیب جوئی دیگران بپردازم.
عاقل ترین مردم کسی است که به عیب خود بینا و از عیب دیگران نابینا.
غرر ج2 ش 7395
ص: 165
امام علی علیه السلام فرمود:
لِلظَّالِمِ مِنَ الرِّجَالِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ: يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ، وَ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ، وَ يُظَاهِرُ الْقَوْمَ الظَّلَمَةَ.(1)
مردان ستمگر سه نشانه دارند: به مافوق خود از طريق نافرمانى ستم مى كنند و با قهر و غلبه، به زيردستان خويش ستم روا مىدارند و پشتيبان گروه ظالمانند.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه نشانه های ظالمان و ستمگران را روشن می سازد و نشان می دهد که ظالم، تنها کسی نیست که حق دیگران را ببرد و آنها را در فشار قرار دهد،بلکه ظالم معنای وسیعی دارد که سه نشانۀ آن را امام علیه السلام را بیان فرموده است. البته کسانی که هر سه نشانه در آنها باشد در مرحلۀ بالای ظلم و ستم قرار دارند؛ ولی هریک از این سه نشانه نیز به تنهایی می تواند دلیل بر ظالم بودن باشد.
از جفا کاری بپرهیز که جفا کاری برادری را تباه سازد و خشم خدای سبحان و مردمان را برای انسان به بار آورد .
غرر ج2 ش 1163
ص: 166
امام علی علیه السلام فرمود:
عِنْدَ تَنَاهِي الشِّدَّةِ، تَكُونُ الْفَرْجَةُ؛ وَ عِنْدَ تَضَايُقِ حَلَقِ الْبَلَاءِ، يَكُونُ الرَّخَاءُ.(1)
هنگامى كه سختى ها به آخرين درجه شدت برسد فرج حاصل مىشود و در آن هنگام كه حلقه هاى بلا تنگ مى گردد نوبت آسايش و راحتى فرا مى رسد.
توضیح:
این حقیقت به کرّار تجربه شده که پایان شب های سیاه سپید است و عاقبت گرفتاری ها راحتی و استراحت است. به همین دلیل انسان هرگز نباید به هنگام هجوم مشکلات و درد و رنجها مأیوس گردد و دست به کارهای نامعقول بزند و یا زبان به ناشکری بگشاید و بی تابی کند، بلکه پیوسته امیدوار باشد که به دنبال این شدّت ها و تنگی حلقه های بلا، گشایش حاصل می شود، طوفان بلا فرو می نشیند و ابرهای نومیدی کنار می رود و آفتاب شفاف امید، آشکار می گردد.
زمان فراخی و وسعت خود را ذخیره ای برای روزهای گرفتاری ات قرار ده.
غرر ج1 ش 3567
ص: 167
امام علی علیه السلام فرمود:
لَا تَجْعَلَنَّ أَكْثَرَ شُغُلِكَ بِأَهْلِكَ وَ وَلَدِكَ؛ فَإِنْ يَكُنْ أَهْلُكَ وَ وَلَدُكَ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ، فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَوْلِيَاءَهُ؛ وَ إِنْ يَكُونُوا أَعْدَاءَ اللَّهِ، فَمَا هَمُّكَ وَ شُغُلُكَ بِأَعْدَاءِ اللَّهِ.(1)
بيشترين دل مشغولى خود را به خانواده و فرزندان (و تأمين زندگى آنها) اختصاص مده، زيرا اگر آنها از دوستان خدا باشند خدا دوستان خود را تنها نمى گذارد و اگر از دشمنان خدا هستند چرا همّ خود را صرف دشمنان خدا مىكنى؟!
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه برای جلوگیری از حرص حریصان و دنیا پرستی که علاقۀ شدیدی به زن و فرزند خویش دارند به یکی از یاران خود این حکمت را فرمود.
بزرگترین اندوه خود را خانواده و فرزندانت قرار نده، زیرا آنها اگر دوستان خدای سبحان باشند که خداوند دوست خود را وانگذارد و اگر دشمن خدا هستند پس چه اندوهای در مورد دشمنان خدا داری؟
غرر ج2 ش 10548
ص: 168
امام علی علیه السلام فرمود:
أَكْبَرُ الْعَيْبِ، أَنْ تَعِيبَ مَا فِيكَ مِثْلُهُ.
بزرگترين عيب آن است كه آنچه را در خود توست براى ديگران عيب بشمارى.
توضیح:
اشاره به این که چنین انسانی خود دارای عیبی است و آن را نادیده می گیرد حتّی ممکن است به آنها افتخار کند؛ امّا هنگامی که این عیب را در دیگران می بیند زبان به نکوهش می گشاید و صاحب آن عیب را ملامت و سرزنش می کند و گاه بر سر او فریاد می زند. چنین انسانی گرفتار تناقش آشکاری است و در آن واحد چیزی را هم خوب می داند و هم بد.
اگر در دیگران اخلاق نکوهیده ای را دیدی از دچار شدن به همسالان در خود پرهیز کن.
غرر ج2 ش 7399
ص: 169
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ هَنَّأَ بِحَضْرَتِهِ رَجُلٌ رَجُلًا بِغُلَامٍ وُلِدَ لَهُ، فَقَالَ لَهُ لِيَهْنِئْكَ الْفَارِسُ. فَقَالَ علیه السلام لَا تَقُلْ ذَلِكَ، وَ لَكِنْ قُلْ شَكَرْتَ الْوَاهِبَ، وَ بُورِكَ لَكَ فِي الْمَوْهُوبِ، وَ بَلَغَ أَشُدَّهُ، وَ رُزِقْتَ بِرَّهُ.(1)
در حضور امام علیه السلام كسى به ديگرى با اين عبارت، نوزادش را تبريك گفت: «قدم اين نوزاد يكه سوار مبارك باد».
امام علیه السلام فرمود:
اين سخن را مگو، لكن بگو: شكرگزار بخشنده باش و مبارك باد بر تو اين بخشوده الهى (إنشاءالله) بزرگ شود و از نيكى هايش بهره مند گردى.
توضیح:
بی شک فرزند، موهبتی الهی است و پیش از هر چیز باید به فکر شکر واهب بود، نه این که آن را جدای از برکات الهی شمرد و به شجاعت آینده و یا غارتگری او اندیشید و بعد از آن باید دعا کرد که خدا این فرزند را از خطرات حفظ کند تا مسیر تکامل را طی کند و به حدّ کمال برسد و مبدأ خیرات و برکات شود و نه تنها برای خودش بلکه خیر و نیکی او به دیگران هم برسد و چه خوب است که به هنگام تبریک گفتن برای مولود جدید به تمام این نکته ها توجّه شود.
بهترین مردم در مورد نعمت های الهی کسی است که نعمت موجود را به وسیله شکر، مستدام و پایدار بدارد و نعمت از دست رفته را به وسیله بردباری و صبر بازگرداند. غرر ج1 ش 4456
ص: 170
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ بَنَى رَجُلٌ مِنْ عُمَّالِهِ بِنَاءً فَخْماً، فَقَالَ علیه السلام
أَطْلَعَتِ الْوَرِقُ رُءُوسَهَا، إِنَّ الْبِنَاءَ يَصِفُ لَكَ الْغِنَى.(1)
يكى از عاملان (فرمانداران) حكومت امام علیه السلام : خانه باشكوهى ساخت، امام علیه السلام به او فرمود:
دِرهم ها (و دينارهاى) تو از اين بنا سر برآورده و چنين بنايى به يقين نشانه غنا و ثروت توست!
توضیح:
شرح کامل این کلام امام علیه السلام در نامۀ سوم نهج البلاغه آمده است علاقمندان مراجعه کنند.
بسا جمع کننده و گردآورنده چیزی که آن را به زودی واگذارد و از این جهان برود .
غرر ج2 ش 9492
ص: 171
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قِيلَ لَهُ علیه السلام : لَوْ سُدَّ عَلَى رَجُلٍ بَابُ بَيْتِهِ وَ تُرِكَ فِيهِ، مِنْ أَيْنَ كَانَ يَأْتِيهِ رِزْقُهُ؟ فَقَالَ علیه السلام : مِنْ حَيْثُ يَأْتِيهِ أَجَلُه.(1)
از امام علیه السلام پرسيدند: اگر درِ خانه كسى را به روى او ببندند و در همان جا محبوس گردد از كجا روزى اش مى رسد؟ امام علیه السلام در پاسخ فرمود:
از همان جا كه اجل به سراغ او مى آيد!
توضیح:
اگر مشیّت الهی بر حیات کسی تعلّق گیرد اسباب حیات او را حتّی در اتاق در بسته یا در زندان و غاری که کسی در آن راه نمی یابد فراهم می سازد و همان گونه که فرشتۀ مرگ می تواند از این موانع عبور کند فرشته ای که اسباب حیات را فراهم سازد نیز می تواند از آن عبور نماید.
به زودی به تو خواهد رسید آنچه برای تو مقدّر شده پس کسب و کار را آسان بگیر و آهسته تر کار کن .
غرر ج1 ش 3581
ص: 172
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ عَزَّى قَوْماً عَنْ مَيِّتٍ مَاتَ لَهُمْ، فَقَالَ علیه السلام : إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَيْسَ لَكُمْ بَدَأَ وَ لَا إِلَيْكُمُ انْتَهَى؛ وَ قَدْ كَانَ صَاحِبُكُمْ هَذَا يُسَافِرُ، فَعُدُّوهُ فِي بَعْضِ أَسْفَارِهِ؛ فَإِنْ قَدِمَ عَلَيْكُمْ، وَ إِلَّا قَدِمْتُمْ عَلَيْهِ.(1)
امام علیه السلام به گروهى از بازماندگان كسى كه از دنيا رفته بود اينگونه تسليت گفت: اين امر (مرگ) نه آغازش از شما بوده و نه به شما پايان خواهد يافت. اين دوست شما سابقا هم گاهى مسافرت مىرفت اكنون نيز تصور كنيد به سفرى رفته است. اگر او از سفر بازگردد چه بهتر و اگر بازنگردد شما به سوى او خواهيد رفت (ويكديگر را ملاقات خواهيد نمود)!
توضیح:
امام علیه السلام به سبب لطف و محبّتی که به همه داشت از جزئیات زندگی افراد نیز غافل نمی شد و سعی داشت مشکلات مردم را از هر قبیل حل کند؛ از جمله هنگامی که از مرگ یکی از مسلمانان باخبر شد به بازماندگانش چنین تسلیت گفت.
این سخن را هر مصیبت زده ای بشنود آرامش می یابد، زیرا به این نکته توجّه پیدا می کند که نه عزیز از دست رفتۀ آنها نخستین کسی بوده که مرگ،دامانش را گرفته و نه آخرین کس است.
ص: 173
امام علی علیه السلام فرمود:
أَيُّهَا النَّاسُ! لِيَرَكُمُ اللَّهُ مِنَ النِّعْمَةِ وَجِلِينَ، كَمَا يَرَاكُمْ مِنَ النِّقْمَةِ فَرِقِينَ؛ إِنَّهُ مَنْ وُسِّعَ عَلَيْهِ فِي ذَاتِ يَدِهِ، فَلَمْ يَرَ ذَلِكَ اسْتِدْرَاجاً، فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفاً؛ وَ مَنْ ضُيِّقَ عَلَيْهِ فِي ذَاتِ يَدِهِ، فَلَمْ يَرَ ذَلِكَ اخْتِبَاراً، فَقَدْ ضَيَّعَ مَأْمُولًا.(1)
اى مردم! بايد خداوند، شما را به هنگام نعمت ترسان ببيند همانگونه كه از بلا ونقمت ترسان مىبيند؛ زيرا كسى كه خدا به او نعمت گسترده اى بخشيده و آن را (احتمالا) استدراج (مقدمه مجازات تدريجى) نشمرد از امر خوفناكى خود را ايمن دانسته و (به عكس) كسى كه خدا بر او تنگ گيرد (ونعمتهايى را از او سلب كند) وآن را آزمايش (و مقدمه ترفيع مقام) نداند، پاداش اميدبخشى را از دست داده است.
توضیح:
منظور از نعمت های« استدراجی »که در قرآن به آن اشاره شده: این است که خدا افرادی که طغیان را به مرحلۀ شدید رسانده اند نخست مشمول نعمت های خودش قرار می دهد و هنگامی که غرق نعمت شدند ناگهان نعمت را از آنها می گیرد و به سختی آنها را مجازات می کند، که این مجازات بعد از نعمت، بسیار دردناک است.
همچون کسی که از درختی بالا می رود هرچه بالاتر رود به هنگام سقوط بر اثر طوفان یا لغزشی، به زمین خوردن او دردناکتر است و به گفتۀ شاعر:
ص: 174
نردبان این جهان ما و منی است *** عاقبت این نردبان افتادنی است
لا جرم هر کس که بالاتر نشست *** استخوانش سخت تر خواهد شکست
به زودی به تو خواهد رسید آنچه برای تو مقدّر شده پس کسب و کار را آسان بگیر و آهسته تر کار کن.
غرر ج1 ش 2723
ص: 175
امام علی علیه السلام فرمود:
يَا أَسْرَى الرَّغْبَةِ أَقْصِرُوا، فَإِنَّ الْمُعَرِّجَ عَلَى الدُّنْيَا لَا يَرُوعُهُ مِنْهَا إِلَّا صَرِيفُ أَنْيَابِ الْحِدْثَانِ. أَيُّهَا النَّاسُ تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِكُمْ تَأْدِيبَهَا، وَ اعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَةِ عَادَاتِهَا.(1)
اى اسيرانِ حرص و رغبت در دنيا! بس كنيد، زيرا افراد دلبسته به دنيا را جز صداى برخورد دندان های حوادث سخت، به خود نياورد. اى مردم! تربيت نفس خويش را بر عهده بگيريد و آن را از كشش عادات (بد) بازداريد.
توضیح:
امام علیه السلام در این جا تشبیه شگفتی کرده، حوادث سخت را به حیوانات درنده ای شبیه می داند که به هنگام حمله دندان هایشان را به هم می سایند و «دندان قروجه» می کنند به گونه ای که صدای دندان های آنها شنیده می شود. امام علیه السلام می فرماید:
حوادث خطرناک هنگامی که دامان آنها را گرفت و همچون حیوان درنده ای که لحظه ای پیش از حمله دندان هایش را به هم می ساید به آنها حمله ور می شود و هنگامی بیدار می شود که کار از کار گذشته است.
نفس تو مثل شُتُر ،خود پرور است *** خود پرست و خود سوار و خود سَر است
مرد شو، آور زمام او به کف *** تا شوی گوهر، اگر باشی خَزَف
ص: 176
هرکه بر خود نیست فرمانش روان *** می شود فرمان پذیر از دیگران
(اقبال لاهوری)
مایۀ ظلمت ، ز صور دور کن *** تا شنود گوش دلت نفخ صور
ز آینۀ دل، اگرت رفت زنگ *** زنگیت اندر نظر آید چو حور
(حاج ملا هادی سبزواری)
برای نابودی انسان همان حرص کافی است .
غرر ج1 ش 1598
ص: 177
امام علی علیه السلام فرمود:
لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً، وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مُحْتَمَلًا.(1)
هر سخنى كه از دهان كسى خارج مىشود، تا احتمال خير و نيكى در آن مى يابى حمل بر فساد مكن.
توضیح:
سرمایۀ اصلی یک جامعه، اعتماد عمومی مردم نسبت به یکدیگر است، از این رو امام در این گفتار حکیمانه، دستوری در این زمینه می دهد،که سبب می شود عُلقه و محبّت و دوستی و مودّت در میان افراد جامعه بیشتر و از پراکندگی و سلب اعتماد جلوگیری شود و در نتیجه زمینه های همکاری که بر پایۀ اعتماد قرار دارد بیشتر گردد و برکات فزونتری بهرۀ فرد و جامعه شود.
به دل ، اندر ، اندیشۀ بد مدار *** بد اندیش را بد بود ، روزگار
(فردوسی)
جهان خوش بود بر دل خوش نگر *** همی بود بر دل بد نظر
خدا بین، دل آرام و خوش بین بُود *** هوا پیشه ناکام و بد بین بود
(فردوسی)
به هر اندازه مصاحبت طولانی شود، حرمت (میان آن دو) پایدار و محکم شود .
غرر ج1 ش 4985
ص: 178
امام علی علیه السلام فرمود:
إِذَا كَانَتْ لَكَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ حَاجَةٌ، فَابْدَأْ بِمَسْأَلَةِ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله و سلم ، ثُمَّ سَلْ حَاجَتَكَ، فَإِنَّ اللَّهَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُسْأَلَ حَاجَتَيْنِ، فَيَقْضِيَ إِحْدَاهُمَا وَ يَمْنَعَ ْأُخْرَى.(1)
هرگاه حاجتى به درگاه حق داشتى، نخست با صلوات بر پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم شروع كن، سپس حاجت خود را بخواه، زيرا خداوند، كريم تر از آن است كه دو حاجت از او بخواهند، يكى را قبول و ديگرى را رد كند.
توضیح:
امام علیه السلام در این کلام شریف به نکتۀ مهمی در مورد اسباب اجابت دعا اشاره می نماید.
آغاز دعا به امر سرمد صلوات *** پایان دعا بر آل احمد صلوات
الله و فرشتگان فرستند درود *** مؤمن بفرست بر محمد صلوات
(مهدی)
ای خدائی که چو حاجات به تو بر گیرند *** هر مرادی که بودشان همه در برگیرند
(مولوی)
خواهی که به آسمان دعایت برسد *** پیغام اجابت از خدایت برسد
بر احمد و آل او درودی بفرست *** تا آنچه طلب کنی برایت برسد
(مهدی)
ص: 179
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْ ضَنَّ بِعِرْضِهِ، فَلْيَدَعِ الْمِرَاء.(1)
كسى كه به آبروى خود علاقه مند است، بايد بحث هاى لجاجت آميز را با مردم رها كند.
توضیح:
مفهوم کلام امام علیه السلام این می شود: هرکس می خواهد آبرو، شخصیّت،اصالت و قداست نفس خویش و آنچه مربوط به اوست را حفظ کند باید «مِراء» را کنار بگذارد. زیرا به هنگام مِراء افراد بر سر لجاجت می افتند و گاه انواع توهین ها را به طرف مقابل روا می دارند و عیوب پنهانی او را بر ملا می کنند و هتک حرمت می نمایند. گاه دربارۀ خودش و گاه دربارۀ کسانی که مورد علاقۀ او هستند. بنابراین افرادی که علاقه مند به آبرو و شخصیّت خود باشند باید همین که بحث آنها با طرف مقابل، به مرحلۀ مِراء رسید کلام را قطع کنند و او را رها سازند و از محل و مجلس بحث خارج شوند.
نه در هر سخت بحث کردن رواست *** خطا بر بزرگان گرفتن خطاست
(سعدی)
مکن با کسان گفتگو با جَدَل *** که ریزد تو را آبرو در محل
(مهدی)
با آدم لجوج در هیچ محفلی جدال نکن.
غرر ج2 ش 9005
ص: 180
امام علی علیه السلام فرمود:
مِنَ الْخُرْقِ الْمُعَاجَلَةُ قَبْلَ الْإِمْكَانِ، وَ الْأَنَاةُ بَعْدَ الْفُرْصَة.(1)
عجله كردن پيش از فراهم شدن امكانات، و از دست دادن امكانات و سستى كردن پس از فرصت، از حماقت و نادانى است.
توضیح:
امام علیه السلام دو چیز را در این جا نشانۀ حماقت و نادانی می شمرد، نخست تعجیل کردن قبل از فراهم شدن امکانات، مثل این که کسی در فصل غوره کردن درختان انگور اصرار بر چیدن داشته باشد که نشانۀ نادانی است و دیگر این که وقتی فرصت ها فراهم می شود سستی کند و به اصطلاح این دست و آن دست نماید تا فرصت از دست برود؛ فرصتی که شاید هرگز باز نگردد این هم نشانۀ بی خبری و نادانی است.
عجولی مکن تا شود پخته خام *** چو آماده شد کار را کن تمام
نه افراط و تفریط در کار کن *** نه خود را بدین دو گرفتار کن
(مهدی)
شتاب کردن در کار پیش از وجود امکانات و فراهم شدن زمینه و وسائل آن موجب غم و اندوه شود .
غرر ج2 ش 6081
ص: 181
امام علی علیه السلام فرمود:
لَا تَسْأَلْ عَمَّا لَا يَكُونُ، فَفِي الَّذِي قَدْ كَانَ لَكَ شُغُلٌ.364
درباره آنچه تحقق يافتنى نيست سؤال مكن، چراكه در آنچه تحقق يافته به اندازۀ كافى اسباب دل مشغولى تو وجود دارد.
توضیح:
سؤال کردن کار خوبی است و کلید گنجینۀ علم و دانش است به همین دلیل در قرآن مجید و روایات اسلامی کراراً به آن دستور داده شده است و حتّی حیا کردن از سؤال دربارۀ اموری که مربوط به سرنوشت انسان در دین و دنیاست به عنوان «حیاء حمق» (حیاء احمقانه) شمرده شده است. ولی سؤال باید دربارۀ اموری باشد که مربوط به حیات مادّی یا معنوی انسان است و اموری که امکان تحقّق در آن تصوّر شود. امّا اگر کسی خود را به سئوالاتی دربارۀ امور غیر ممکن یا بسیار نادر مشغول کند، از مسائل مهم زندگی باز می ماند. در حالی که صدها مسئله مورد ابتلا وجود دارد.
سئوالی مکن ز آنچه ناممکن است *** مزخرف نه شایستۀ مؤمن است
سئوالِ خود از آفرینش نما *** وز آن بیشتر کسب بینش نما
(مهدی)
روش و شیوه ای بهتر از تحقیق نیست.
غرر ج1 ش 2044
ص: 182
امام علی علیه السلام فرمود:
الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ؛ وَ الِاعْتِبَارُ مُنْذِرٌ نَاصِحٌ؛ وَ كَفَى أَدَباً لِنَفْسِكَ، تَجَنُّبُكَ مَا كَرِهْتَهُ لِغَيْرِكَ.(1)
فكر، آينۀ شفّاف و درخشندهاى است، و حوادث عبرت انگيز، بيم دهنده و نصيحت كننده است، و براى ادب آموزى خويشتن همين بس كه از آنچه براى ديگران ناخوش مى دارى بپرهيزى.
توضیح:
صد بار اگر در بر آیینه نشینی *** عیبی است تو را، آنکه ز خود عیب نبینی
اندیشه بود آیینۀ روشن و شفاف *** تا عیب ز خود بینی و از غیر نبینی
(مهدی)
آن کس که نداند و نداند که نداند *** در جهل مرکّب ابد الدهر بماند
آن کس که نداند و بداند که نداند *** لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که بداند و نداند که بداند *** بیدارش نمائید که در خواب نماند
آن کس که بداند و بداند که بداند *** اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
(عطار نیشابوری)
تفکّر و اندیشه کردن در نعمت های خداوند، خوب عبادتی است.
غرر ج2 ش 7956
ص: 183
امام علی علیه السلام فرمود:
الْعِلْمُ مَقْرُونٌ بِالْعَمَلِ، فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ؛ وَ الْعِلْمُ يَهْتِفُ بِالْعَمَلِ، فَإِنْ أَجَابَهُ، وَ إِلَّا ارْتَحَلَ عَنْه.(1)
علم با عمل همراه است، و هركس (به راستى) عالم باشد عمل مىكند. علم، عمل را فرا مىخواند اگر اجابت كرد و آمد، علم مىماند و اِلاّ كوچ مى كند.
توضیح:
علم و عمل رفیق شفیقند و همسفر *** پیوسته با همند و کمک کار یکدگر
عالم اگر عمل نکند شاخ بی بر است *** شاخ بدون میوه بود در خور تَبَر
(مهدی)
علم یکتا گوهر است و کاهلی کام نهنگ *** تا بری این گوهر از کام نهنگ آماده شو
(ملک الشعرای بهار)
فضل و دانش بی عمل کی می برد کس را به منزل *** اسب چوبین است جسمی دارد امّا جان ندارد
(رجاء اصفهانی)
علم چندان که بیشتر خوانی *** چون عمل در تو نیست نادانی
نه محقّق بود نه دانشمند *** چارپایی بر او کتابی چند
ص: 184
آن تُهی مغز را چه علم و خبر *** که بر او هیزم است یا دفتر
(سعدی)
عالم بی عمل بود جاهل *** که ندارد ز کشت خود حاصل
بی عمل علم را نباشد سود *** چون حماری که بار خود افزود
(مهدی)
علم بی عمل همچون درخت بی ثمر و بی میوه است.
غرر ج2 ش 7260
ص: 185
امام علی علیه السلام فرمود:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ، مَتَاعُ الدُّنْيَا حُطَامٌ مُوبِئٌ، فَتَجَنَّبُوا مَرْعَاهُ، قُلْعَتُهَا أَحْظَى مِنْ طُمَأْنِينَتِهَا وَ بُلْغَتُهَا أَزْكَى مِنْ ثَرْوَتِهَا؛ حُكِمَ عَلَى مُكْثِرٍ مِنْهَا بِالْفَاقَةِ، وَ أُعِينَ مَنْ غَنِيَ عَنْهَا بِالرَّاحَةِ؛ مَنْ رَاقَهُ زِبْرِجُهَا أَعْقَبَتْ نَاظِرَيْهِ كَمَهاً، وَ مَنِ اسْتَشْعَرَ الشَّغَفَ بِهَا مَلَأَتْ ضَمِيرَهُ أَشْجَاناً، لَهُنَّ رَقْصٌ عَلَى سُوَيْدَاءِ قَلْبِهِ هَمٌّ يَشْغَلُهُ وَ غَمٌّ يَحْزُنُهُ، كَذَلِكَ حَتَّى يُؤْخَذَ بِكَظَمِهِ، فَيُلْقَى بِالْفَضَاءِ مُنْقَطِعاً أَبْهَرَاهُ، هَيِّناً عَلَى اللَّهِ فَنَاؤُهُ وَ عَلَى الْإِخْوَانِ إِلْقَاؤُهُ؛ وَ إِنَّمَا يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الدُّنْيَا بِعَيْنِ الِاعْتِبَارِ وَ يَقْتَاتُ مِنْهَا بِبَطْنِ الِاضْطِرَارِ وَ يَسْمَعُ فِيهَا بِأُذُنِ الْمَقْتِ وَ الْإِبْغَاضِ؛ إِنْ قِيلَ أَثْرَى، قِيلَ أَكْدَى، وَ إِنْ فُرِحَ لَهُ بِالْبَقَاءِ، حُزِنَ لَهُ بِالْفَنَاءِ؛ هَذَا وَ لَمْ يَأْتِهِمْ « يَوْمٌ فِيهِ يُبْلِسُون»َ.(1)
توجه! توجه! اى مردم! متاع دنيا همچون گياهان خشكيدۀ «وبا خيز» است ،بنابراين از چنين چراگاهى دورى كنيد. دل كندن از آن لذّت بخشتر است از دل بستن و اعتماد به آن، و استفاده از آن به مقدار نياز بهتر است از جمع كردن و انباشتن ثروت آن. كسى كه از آن بسيار گردآورى كند محكوم به فقر و نيازمندى است، و هر آن كس از آن بى نيازى جويد به آسايش و آرامش خود كمك كرده است. كسى كه زر و زيورهاى دنيا در نظرش شگفت انگيز باشد، قلب او نابينا مىشود، و آن كس كه عشق آن را به دل بگیرد، در درونش پر از غم و اندوه می شود، اندوه ها بر کانون قلبش پیوسته می رقصند و همواره غم های
ص: 186
سنگینی او را مشغول می سازد و غمی جانکاه او را محزون می نماید. این وضع همچنان ادامه می یابد تا آن جا که (پنجۀ مرگ) گلویش را می فشارد و او را به گوش های می افکند در حالی که رگ های حیاتش قطع شده، مرگ او در پیشگاه خداوند بى اهميّت و افكندنش به گورستان براى دوستانش آسان است.
انسان مؤمن، تنها با چشم عبرت به دنيا مىنگرد، از مواهب آن به مقدار ضرورت بهره مىگيرد و آهنگ دلرباى آن را با بغض و نفرت مىشنود. هرگاه گفته شود فلان كس توانگر شد (ديرى نمىپايد كه) گفته مىشود بدبخت و بى نوا گشت و هرگاه مردم از فكر بقاى او (در اين جهان) شاد شوند (چيزى نمى گذرد كه) خبر مرگ او آنها را محزون مىكند. اين حال دنياى آن هاست و هنوز روزى كه در آن به راستى غمگين و مأيوس شوند (روز رستاخيز) فرا نرسيده است.
توضیح:
امام علیه السلام دراین کلام نورانی در دو بخش که هرکدام دیگری را تکمیل می کند سخن می گوید. در بخش نخست، بی ارزش بودن دنیا را با تعبیرات قاطع و کوبنده بیان کرده و داد سخن را در این قسمت داده و برای دنیا به هفت عیب بزرگ اشاره می کند.
امام علیه السلام در بخش دوم این حکمت به بیان حالات مؤمنانی می پردازد که به عکس دنیاپرستان، قناعت پیشه و ساده زیست هستند.
مال را عاریه دادن، در کف خود، تا دم مرگ *** زن و فرزند، رفیق اند به تو تا لب گور
(لامع)
ص: 187
تا به کی این سان نفس در جمع سیم و زر زنیم *** یک نفس بنشین که حرف دل به یکدیگر زنیم
(مهدی)
اگر دنیا متاع عافیّت داشت *** در او کافر نه می زاد و نه می زیست
ولی سرمایۀ وزر و بالی است *** که سودش جز زیان آخرت نیست
دلبستگی به عالَمِ دنیای ِ بی ثبات *** بر روی آب نقش عمارت کشیدن است
(مهدی)
اهل دنیا جملگی زندانی اند *** انتظار مرگ داری فانی اند
جز مگر نادر یکی فردا نیی *** تن به زندان جان او کیوا نیی
(مولوی)
ص: 188
امام علی علیه السلام فرمود:
إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَضَعَ الثَّوَابَ عَلَى طَاعَتِهِ، وَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ، ذِيَادَةً لِعِبَادِهِ عَنْ نِقْمَتِهِ، وَ حِيَاشَةً لَهُمْ إِلَى جَنَّتِهِ.(1)
خداوند سبحان ثواب را بر اطاعتش و كيفر را بر معصيتش قرار داده است تا بندگانش را از عذاب خود بازدارد و آنها را به سوى بهشتش سوق دهد.
توضیح:
امام علیه السلام در این کلام نورانی و فشرده و کوتاه به فلسفۀ ثواب و عقاب در برابر اطاعت و معصیت اشاره می فرماید.
در حکمت مورد بحث مفهومش این است که خداوند ثواب را بر طاعت و عقاب را برگناه قرار داده تا بندگانش را به طاعت و عمل صالح تشویق و از عذاب خود باز دارد.
در حدیثی از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است که فرمود: «هیچ کس را عملش وارد بهشت نمی سازد.
عرض کردند: حتّی خود شما ای رسول خدا؟!
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آری من هم چنین هستم. مگر این که رحمت خداوند شامل من شود.(2)»
بهشت را به تفضّل دهند نه استحقاق *** خوشا کسی که بود بر رضای او مشتاق
(مهدی)
زنهار که اهتمام نورزی در کاری مگر در کاری که برای تو پاداشی را به دست آورد، و تلاش و کوشش مکن مگر آنجا که ثوابی را به غنیمت گیری .
غرر ج1 ش 1076
ص: 189
امام علی علیه السلام فرمود:
يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يَبْقَى فِيهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ؛ وَ مَسَاجِدُهُمْ يَوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ مِنَ الْبِنَاءِ، خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى، سُكَّانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الْأَرْضِ؛ مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ، وَ إِلَيْهِمْ تَأْوِي الْخَطِيئَةُ، يَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِيهَا، وَ يَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَيْهَا؛ يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: فَبِي حَلَفْتُ لَأَبْعَثَنَّ عَلَى أُولَئِكَ فِتْنَةً تَتْرُكُ الْحَلِيمَ فِيهَا حَيْرَانَ، وَ قَدْ فَعَلَ، وَ نَحْنُ نَسْتَقِيلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ.(1)
روزگارى بر مردم فرا مىرسد كه در ميان آن ها از قرآن چيزى جز خطوطش و از اسلام جز نامش باقى نخواهد ماند، مساجد آنها در آن زمان از جهت بنا آباد و محكم ولى از جهت هدايت خراب و ويران است، ساكنان آن مساجد و آبادكنندگانش بدترين مردم روى زمين اند، فتنه و فساد از آنها برمى خيزد و خطاها به آنها بازمى گردد، آن كس كه در آن زمان از فتنه ها كناره گيرى كند او را (به اجبار) به آن بازمى گردانند و هر كسى كه از آن جا وامانده است به سوى آن سوقش مى دهند، خداوند سبحان مى فرمايد: «به ذاتم سوگند خورده ام فتنه اى بر آنان مى فرستم كه عاقل بردبار در آن حیران بماند.» (سپس امام علیه السلام فرمود:). هم اکنون این کار را انجام شده و ما از خداوند خواستاريم كه از لغزشها و غفلتهاى ما درگذرد.
ص: 190
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار پرمعنایِ خویش از زمانی خبر می دهد که اسلام و قرآن به فراموشی سپرده می شود و اهل آن زمان غرق گناه می گردند، و نُه ویژگی از مفاسد برای آن زمان ذکر می کند. در آن هنگام نور هدایت به خاموشی می گراید، آفتاب عالم تاب اسلام رو به افول می نهد و مسلمانان راستین کم می شوند و بر اثر فشارها خانه نشین می گردند. دقّت و تعمّق در این پیشگوئی انسان را به شگفتی وا می دارد!
خاصیّت قرآن تو ندانی شاید *** خوانی و معانیش ندانی شاید
قرآن ز برای بندگی، شاید باشد *** تو از پی جا مگیش خوانی شاید
(اوحدی)
دلم از ظلمت شب های غفلت سخت فرسوده *** فروغی یا ربش از فیض نور صبحگاهی ده
(لامع)
مسجد که جای طاعت و ذکر خدا بود *** روزی سرای خدعه و مکر و ریا بود
(مهدی)
نشستن در مسجد و جایگاه نماز پس از طلوع سپیده دم تا طلوع خورشید به منظور اشتغال به ذکر خدای سبحان، شتابان تر است برای آسان کردن روزی از گام برداشتن و رفتن در اطراف زمین.
غرر ج1 ش 3920
ص: 191
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ رُوِيَ أَنَّهُ( علیه السلام )، قَلَّمَا اعْتَدَلَ بِهِ الْمِنْبَرُ إِلَّا قَالَ أَمَامَ الْخُطْبَةِ:
أَيُّهَا النَّاسُ اِتَّقُوا اللَّهَ، فَمَا خُلِقَ امْرُؤٌ عَبَثاً فَيَلْهُوَ، وَ لَا تُرِكَ سُدًى فَيَلْغُوَ؛ وَ مَا دُنْيَاهُ الَّتِي تَحَسَّنَتْ لَهُ، بِخَلَفٍ مِنَ الْآخِرَةِ الَّتِي قَبَّحَهَا سُوءُ النَّظَرِ عِنْدَهُ؛ وَ مَا الْمَغْرُورُ الَّذِي ظَفِرَ مِنَ الدُّنْيَا بِأَعْلَى هِمَّتِهِ، كَالْآخَرِ الَّذِي ظَفِرَ مِنَ الْآخِرَةِ بِأَدْنَى سُهْمَتِهِ.(1)
روايت شده كه كمتر اتفاق مى افتاد كه امام علیه السلام بر منبر بنشيند و پيش از خطبه چنين نفرمايد:
«اى مردم! تقواى الهى پيشه كنيد (و بدانيد) هيچكس بيهوده و عبث آفريده نشده كه دائماً به لهو (و سرگرمى هاى مختلف) بپردازد، و هيچكس مهمل و بى هدف رها نشده تا به كارهاى لغو و بى ارزش مشغول شود. (هرگز) دنياى دلپسندش جاى آخرتى را كه با بدنگرى، زشت در نظرش جلوه كرده است نخواهد گرفت و آن فريب خورده اى كه با برترين كوشش بر دنيا ظفر يافته همچون كسى نيست كه به كمترين سهم خود از آخرت دست يافته است.»
توضیح:
هنگامی که به این جهان پهناور با این همه نظامات و این همه بدایع نگاه می کنیم و سپس به مواهب زیاد ونعمت های گوناگونی که در وجود ما به ودیعت نهاده شده می نگریم، یقین پیدا می کنیم که آفرینندۀ آن دستگاه
ص: 192
با عظمت و این موجود عجیب ،هدف مهمی در نظرداشته است. هرگز نه این عالم پهناور بیهوده آفریده شده است و نه خلقت این اعجوبۀ جهان هستی که نامش انسان است بی هدف می باشد.
گذشت عمر تو امسال همچو پار عَبَث *** چرا چنین گذرانند روزگار عبث
بسی نماند ز عمر و بسی نماند ز کار *** هزار حیف که بگذشت وقت کار عبث
گمان مبر که تو را آفرید حق باطل *** گمان مدار تو را ساخت کردگار عبث
تو آمدی به جهان تا روی بَرِ جانان *** بکوش تا برسی خویش را مدار عبث
تو جان هر دو جهانی و مقصد ایجاد *** عزیز من چه کنی خویش را تو خوار عبث
تو خویش را مفروش ای پسر چنین ارزان *** که بهر جنّتی و می روی به نار عبث
گران بها و عزیز الوجود و بی بَدَلی *** نشی چنین سبک و بی بها و خوار عبث
(مهدی)
دل چه بندی در این سرای مجاز *** همّت پست تا کی رسد بفراز
(سنائی غزنوی)
ذرّه را تا نبود همّت عالی حافظ *** طالب چشمۀ خورشید درخشان نشود
(حافظ)
مردمان با تقوا دل هاشان اندوهناک است و مردم از بدی ها و شرارت آنها در امان هستند .
غرر ج2 ش 10388
ص: 193
امام علی علیه السلام فرمود:
لَا شَرَفَ أَعْلَى مِنَ الْإِسْلَامِ، وَ لَا عِزَّ أَعَزُّ مِنَ التَّقْوَى، وَ لَا مَعْقِلَ أَحْسَنُ مِنَ الْوَرَعِ، وَ لَا شَفِيعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ، وَ لَا كَنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَةِ، وَ لَا مَالَ أَذْهَبُ لِلْفَاقَةِ مِنَ الرِّضَى بِالْقُوتِ، وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى بُلْغَةِ الْكَفَافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَةَ وَ تَبَوَّأَ خَفْضَ الدَّعَةِ، وَ الرَّغْبَةُ مِفْتَاحُ النَّصَبِ وَ مَطِيَّةُ التَّعَبِ، وَ الْحِرْصُ وَ الْكِبْرُ وَ الْحَسَدُ دَوَاعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِي الذُّنُوبِ، وَ الشَّرُّ جَامِعُ مَسَاوِئِ الْعُيُوبِ.(1)
هيچ شرافتى برتر از اسلام نيست، و هيچ عزتى گران بهاتر از تقوا، هيچ پناهگاهى بهتر ونگهدارندهتر از ورع (وپرهيزاز شبهات) نمىباشد، هيچ شفيعى نجات بخشتر از توبه، هيچ گنجى بى نياز كننده تر از قناعت و هيچ سرمايه اى براى از بين بردن فقر بهتر از رضا به مقدار حاجت نمى باشد. آنكس كه به مقدار نياز اكتفا كند به آسايش و راحتى هميشگى دست يافته و در فراخناى آسودگى جاى گرفته است در حالى كه دنياپرستى كليد رنج و بلا و مَركب تعب و ناراحتى است. حرص و تكبّر و حسد انگيزه هايى هستند براى فرو رفتن در گناهان، و شر و بدكارى، جامع تمام (اين) عيب هاست.
توضیح:
امام علیه السلام در این جمله های کوتاه و پر معنا اشاره به ده موضوع مهم می کند که هفت موضوع مربوط به فضائل اخلاقی و سه موضوع مربوط به رذایل اخلاقی است.
ص: 194
هست دین مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم دین حیات *** شرع او تفسیر آیین حیات
گر زمینی آسمان سازد تو را *** آنچه حق می خواند آن سازد تو را
صیقلش آیینه سازد سنگ را *** از دل آهن رباید زنگ را
تا شعار مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم از دست رفت *** قوم را رمز بقا از دست رفت
آن که از تکبیر او سنگ آب گشت *** از صغیر بلبلی بی تاب گشت
آن که عزمش کوه را کاهی شمرد *** با توکّل دست و پای خود سپرد
کوشش او با قناعت ساز کرد *** تا به کشکول گدائی ناز کرد
ای برادر این نصیحت گوش کن *** پند آن آقای ملّت گوش کن
(اقبال لاهوری)
ور نبود مشربه از زر ناب *** با دو کف دست توان خورد آب
ور نبود بر سرخوان آن و این *** هم بتوان ساخت به نان جوین
ور نبود جامۀ اطلس تو را *** دلق کهن ساتر تن بس تو را
شانۀ عاج ار نبود بهر ریش *** شانه توان کرد به انگشت خویش
(شیخ بهائی)
ص: 195
از قناعت دامن مقصود می آید به کف *** دانه، چون عزلت گزین شد مایه بک خرمن است
(لامع)
کیمیایی تو را کنم تعلیم *** که در اکسیر و در ضاعت نیست
رو قناعت گزین که در عالم *** کیمیائی به از قناعت نیست
(انوری)
حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوی *** کاین خاک بهتر از عمل کیمیاگری
(حافظ)
کامل نشود شرافت انسان مگر به جود و بخشندگی و فروتنی.
غرر ج1 ش 4395
ص: 196
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ ( علیه السلام ) لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ:
«يَا جَابِرُ، قِوَامُ الدِّينِ وَ الدُّنْيَا بِأَرْبَعَةٍ: عَالِمٍ مُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ، وَ جَاهِلٍ لَا يَسْتَنْكِفُ أَنْ يَتَعَلَّمَ، وَ جَوَادٍ لَا يَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ، وَ فَقِيرٍ لَا يَبِيعُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ. فَإِذَا ضَيَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ اسْتَنْكَفَ الْجَاهِلُ أَنْ يَتَعَلَّمَ، وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ. يَا جَابِرُ، مَنْ كَثُرَتْ نِعَمُ اللَّهِ عَلَيْهِ، كَثُرَتْ حَوَائِجُ النَّاسِ إِلَيْهِ؛ فَمَنْ قَامَ لِلَّهِ فِيهَا بِمَا يَجِبُ فِيهَا، عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ الْبَقَاءِ، وَ مَنْ لَمْ يَقُمْ فِيهَا بِمَا يَجِبُ، عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَ الْفَنَاء.(1)»
امام علیه السلام به جابر بن عبدالله انصارى چنين فرمود:
اى جابر! قوام و استوارى دين و دنيا به چهار چيز است: عالم و دانشمندى كه علم خود را به كار گيرد و نادانى كه از فراگيرى سر باز نزند و سخاوتمندى كه در بذل وبخشش بخل نورزد و نيازمندى كه آخرتش را به دنيا نفروشد. ازاين رو هرگاه عالم علمش را ضايع كند (و به كار نگيرد)، جاهل از فراگيرى علم خوددارى خواهد كرد (زيرا به علم عالم بدبين مىشود) و هرگاه اغنيا در نيكى بخل ورزند، نيازمندان آخرت خود را به دنيا مى فروشند (و به اموال اغنيا حمله مىكنند).
اى جابر! كسى كه نعمت فراوان خداوند به او روى آورد نياز مردم به او بسيار خواهد شد. در اين حال آن كس كه وظيفه واجب خود را در برابر اين نعمت هاى الهى
ص: 197
انجام دهد زمينه دوام و بقاء آنها را فراهم ساخته و آن كس كه به وظيفه واجب خود در برابر آنها عمل نكند آنها را در معرض زوال و فنا قرار داده است.
توضیح:
امیرمؤمنان علی علیه السلام در این کلام جامع و نورانی خطاب به جابر بن عبداله انصاری (آن یار وفادار و با شخصیّت) دربارۀ قوام دین و دنیا سخن می گوید .امام علیه السلام اشاره می فرماید؛ که چهارچیز اگر در جای خود قرار گیرد، هم دین سامان می یابد و هم دنیای آنها.
دقّت در این کلام امام علیه السلام الحق راهگشای همۀ مشکلات انسان در دنیا و موجب رستگاری او در آخرت می گردد.
ترک دنیا به مردم آموزند *** خویشتن سیم و غلّه اندوزند
عالمی را که گفت باشد و بس *** هر چه گوید نگیرد اندر کس
عالم آن کس بود که بد نکند *** نه بگوید به خلق و خود نکند
(سعدی)
طریقه و مسلکی سالم تر از استقامت و پیمودن راه راست و درست نیست.
غرر ج2 ش 8581
ص: 198
امام علی علیه السلام فرمود:
أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ، إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْوَاناً يُعْمَلُ بِهِ وَ مُنْكَراً يُدْعَى إِلَيْهِ، فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ، فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ، وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرٌ،وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ، وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ، لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَ كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ هِيَ السُّفْلَى، فَذَلِكَ الَّذِي أَصَابَ سَبِيلَ الْهُدَى وَ قَامَ عَلَى الطَّرِيقِ وَ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ.(1)
اى مومنان! هركس ظلم و ستمى را مشاهده كند كه در حال انجام گرفتن است يا كار زشت و منكرى را ببيند كه مردم را به سوى آن فرا مىخوانند، اگر تنها با قلبش آن را انكار كند راه سلامت را برگزيده و گناهى بر او نيست (به شرط اينكه بيشتر از آن در توان نداشته باشد) و آنكس كه با زبان و بيان به مبارزه برخيزد و آن را انكار كند، پاداش الهى خواهد داشت، و مقامش از گروه نخست، برتر است. امّا آنكس كه با شمشير (در آنجا كه راهى جز آن نيست) براى اعلاى نام خدا و سرنگونى ظالمان، به انكار برخيزد او كسى است كه به مسیر هدايت راه يافته و بر جاده حقيقى گام نهاده و نور يقين در قلبش تابيده است.
توضیح:
امام علیه السلام مراحل سه گانه ای را برای مبارزۀ با ظلمِ ظالم و نهی از منکر بیان فرموده که نخستین مرحلۀ آن، انکار با قلب و بیزاری از آن در دل است. البته اگر بیش از این در توان شخص نباشد این مقدار بر او واجب است و خداوند
ص: 199
از او می پذیرد ولی امام علیه السلام پاداشی برای آن ذکر نکرده است شاید به این دلیل که کاری از او سرنزده تنها آلودۀ به گناه نشده و رضایت به گناه نداده است.
مرحلۀ دوم مبارزۀ با زبان و بیان است که پاداش الهی دارد.
و مرحلۀ سوم که از همۀ مراحل بالاتر است مبارزۀ عملی با شمشیر است که برای نابودی و سرنگونی ستمگران اقدام شود. عمل کنندگان در این مرحله مؤمنین واقعی می باشند.
تا توانی از ستمگر دور باش *** منزجر از او ولی مستور باش
گر توانی با زبان و با بیان *** کن برائت پیشگی از ظالمان
ور خدا زور و توانت داده است *** بر ستمگر گیر شمشیری به دست
(مهدی)
ص: 200
امام علی علیه السلام فرمود:
فَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ، فَذَلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ؛ وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ، فَذَلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ وَ مُضَيِّعٌ خَصْلَةً؛ وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ، فَذَلِكَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلَاثِ وَ تَمَسَّكَ بِوَاحِدَةٍ؛ وَ مِنْهُمْ تَارِكٌ لِإِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ، فَذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ، إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ؛ وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ، لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ؛ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ.(1)
گروهى از مردم با دست و زبان و قلب به مبارزه با منكرات و انكار منكر برمى خيزند. آنها تمام خصلت هاى نيك را به طور كامل در خود جمع كرده اند.
گروهى ديگر تنها با زبان و قلب به مبارزه برمى خيزند اما با دست كارى انجام نمى دهند آنها به دو خصلت از خصلت هاى نيك تمسك جسته اند و يكى را ضايع كرده اند.
گروهى ديگر تنها با قلبشان نهى از منكر مىكنند (و از آن بيزارند) ولى مبارزه با دست و زبان را ترك مىگويند اين گروه بهترين خصلت هاى از اين سه را ترك گفته و تنها به يكى چنگ زده اند.
گروهى ديگر نه با زبان نهى از منكر مى كنند و نه با قلب و نه
ص: 201
با دست، اينها (در حقيقت) مردگانى در ميان زندگان هستند.
(بدانيد) تمام اعمال نيك و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر همچون آب دهان است در برابر دريايى عميق و پهناور.
امر به معروف و نهى از منكر، نه مرگ كسى را نزديك مىكند و نه از روزى كسى مىكاهد (و بدانيد) از همه اينها مهمتر سخن حقى است كه در برابر سلطانِ ستمگرى گفته شود.(و از مظلومى در مقابل آن ظالم دفاع گردد).
توضیح:
امام علیه السلام تقسیم سه گانه ای در این گفتار حکیمانه و پرمعنا برای آمرین به معروف و ناهیان از منکر بیان کرده، که قسم اوّل آن اشاره به کسانی است که با تمامِ وجودِ خود و با استفاده از تمام وسایل به مبارزۀ با منکرات بر می خیزند.
گروه دوم تنها با زبان و قلب به مبارزه می پردازند. امّا با دست کاری انجام نمی دهند و گروه سوم که تنها با قلبشان نهی از منکر می کنند ولی مبارزه با دست و زبان را ترک می گویند. که اگرچه یک وظیفۀ اسلامی و انسانی است، ولی ارجمندی دو مرحلۀ قبلی را ندارد.
سوگند به خدا اگر از شمشیر دنیا فرار کنید از شمشیر آخرت سالم نمی مانید، شما بزرگان عرب و سرکردگان برجسته اید، از گریختن شرم کنید که در آن پیراهن عار به تن کرده و به دوزخ درمیاد.
غرر ج1 ش 1307
ص: 202
امام علی علیه السلام فرمود:
أَوَّلُ مَا تُغْلَبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْجِهَادِ، الْجِهَادُ بِأَيْدِيكُمْ، ثُمَّ بِأَلْسِنَتِكُمْ، ثُمَّ بِقُلُوبِكُمْ؛ فَمَنْ لَمْ يَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً وَ لَمْ يُنْكِرْ مُنْكَراً قُلِبَ، فَجُعِلَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ وَ أَسْفَلُهُ أَعْلَاهُ.(1)
نخستين مرحله اى از جهاد كه از شما مى گيرند و در آن مغلوب مى شويد جهاد با دست (جهاد عملى) است سپس جهاد با زبان و بعد جهاد با قلب. آنكس كه حتى با قلبش به طرفدارى معروف و مبارزه با منكر برنخيزد قلبش واژگونه مىشود! بالاى آن پايين و پايين آن بالا مى رود (و حس تشخيص نيك و بد را از دست مى دهد).
توضیح:
این کلام نورانی در واقع تکمیل بر دو گفتار حکیمانه ای است ک قبلاً تحت شمارۀ 112 و113 آمد و ناظر به مراحل سه گانۀ امر به معروف و نهی از منکر است و در واقع هرکدام از زاویه ای به این مسئلۀ مهم می نگرد.
حامی حق باش و خصم ناحقان *** با دل و با دستها و با زبان
از ستمگر قلب خود پُر کینه کن *** بهر مظلومان چنان آیینه کن
گر توانی با ستمگر با زبان *** کن ستیزه پیش مردم با بیان
چون دهد حق زور باروئی چنان *** تیغ بُرّان کش علیه ظالمان
(مهدی)
ص: 203
درهای آسمان به روی مجاهدان باز شود.
غرر ج1 ش 1300
ص: 204
امام علی علیه السلام فرمود:
إِنَّ الْحَقَّ ثَقِيلٌ مَرِيءٌ، وَ إِنَّ الْبَاطِلَ خَفِيفٌ وَبِيءٌ.(1)
حق، سنگين اما گواراست، و باطل، سبك است اما بلاخيز و مرگ آور.
توضیح:
این کلام را امیرمؤمنان علی علیه السلام هنگامی بیان فرمود که عثمان تمام فرمانداران خود را از نقاط مختلف کشور اسلام گردآوری کرده بود تا دربارۀ شکایات مردم از آنها صحبت کند. از امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز در این مجلس دعوت به عمل آمد حضرت خطاب به عثمان این جمله را بیان فرمود.
حق بود سنگین امّا خوشگوار *** باطل است خوشروی امّا مرگ بار
(مهدی)
کسی که هدفش کار باطل باشد به حق نرسد اگر چه شهرتش از خورشید بیشتر باشد.
غرر ج1 ش 953
ص: 205
امام علی علیه السلام فرمود:
لَا تَأْمَنَنَّ عَلَى خَيْرِ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَذَابَ اللَّهِ، لِقَوْلِهِ تَعَالَى «فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ»؛ وَ لَا تَيْأَسَنَّ لِشَرِّ هَذِهِ الْأُمَّةِ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ، لِقَوْلِهِ تَعَالَى «إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ».(1)
بهترين افراد اين امت را از عذاب الهى ايمن ندانيد زيرا خداوند مىفرمايد: جز زيانكاران هيچكس در برابر مجازات الهى احساس امنيت نمىكند. (ممكن است يك روز لغزشى پيدا كند و در صف بدكاران قرار گيرد) و براى بدترين افراد اين امت نبايد از رحمت خدا مأيوس شويد زيرا خداوند مى فرمايد: از رحمت خدا جز كافران مأيوس نمىشوند.
توضیح:
« مَکر» در فارسیِ امروز به معنای توطئۀ مخفیانه برای انجام کارهای خلاف است و جنبۀ ضد ارزش دارد در حالی که در لغت عرب به معنای هر نوع چاره اندیشی برای بازداشتن دیگری از کار یا از چیزی است خواه خوب باشد یا بد.
بنابراین هنگامی که «مکر» به خداوند نسبت داده می شود به معنای چاره اندیشی برای بازداشتن است که گاه در مورد گنهکاران به کار می رود و مفهومش همان مجازات های الهی است و گاه در مورد نیکوکاران به کار می رود که مفهمومش بازداشتن از خطرهاست.
ص: 206
راضی به قضا باش که در خاطر خورشید *** چندان که نظر کار کند ناز و نعیم است
هر نقش امیدی که بدان شاد شود دل *** در پشت سراپردۀ زنبوری بیم است
صائب به گناه دوجهان از کرم او *** نومید نگردی که خداند کریم است
(صائب تبریزی)
بی چاره کسی که از تو ببرید *** آسوده تنی که با تو پیوست
(سعدی)
گفتم ای بخت بِخُسبیدی و خورشید دمید *** گفت با این همه از سابقه نومید مشو
(حافظ)
تا منزلش آدمی سرای دنیاست *** کارش همۀ جرم و کار حق لطف و عطاست
خوش باش که آن سرا چنین خواهد بود *** سالی که نکوست از بهارش پیداست
(شیخ بهائی)
کسی که ایمن گرداند ترسناکی را از آنچه می ترسد خدای سبحان او را از عقاب خود در امان دارد .
غرر ج1 ش 759
ص: 207
امام علی علیه السلام فرمود:
الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُيُوبِ، وَ هُوَ زِمَامٌ يُقَادُ بِهِ إِلَى كُلِّ سُوءٍ.(1)
بخل، جامع تمام عيوب است و وسيله اى است كه انسان را به هر بدى اى مى كشاند.
توضیح:
دانشمندان برای «بخل» انواع و اقسامی شمرده اند. کمترین آن این است که انسان نخواهد دیگران از امکانات او استفاده کنند و بالاترین آن این است که نخواهد دیگران از اموال یکدیگر، یا از اموال خودشان بهره مند گردند، و گاه بخل به قدری شدید می شود که انسان در برابر خویشتن هم بخیل می گردد و حاضر نیست خودش از امکاناتش بهره مند شود.
قرآن کریم دربارۀ بخل می فرماید:
الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا.(2)
آنها کسانی هستند که بخل می ورزند، و مردم را به بخل دعوت می کنند، و آنچه را که خداوند از فضل (و رحمت) خود به آنها داده، کتمان می نمایند. (این عمل، در حقیقت از کفرشان سرچشمه گرفته؛) و ما برای کافران، عذاب خوارکننده ای آماده کرده ایم.
ص: 208
بخیل آنچه را به خاطر بخل از آبروی خود خرج می کند زیادتر است از کالا و متاعی که از روی بخل نگه می دارد، و آنچه را از دین خود تباه می کند چندین برابر آن مال و دارایی است که نزد خود حفظ می کند.
غرر ج1 ش 772
ص: 209
امام علی علیه السلام فرمود:
يَا ابْنَ آدَمَ، الرِّزْقُ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ يَطْلُبُكَ، فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاكَ؛ فَلَا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِكَ عَلَى هَمِّ يَوْمِكَ، كَفَاكَ كُلُّ يَوْمٍ عَلَى مَا فِيهِ؛ فَإِنْ تَكُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ، فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى سَيُؤْتِيكَ فِي كُلِّ غَدٍ جَدِيدٍ مَا قَسَمَ لَكَ، وَ إِنْ لَمْ تَكُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ، فَمَا تَصْنَعُ بِالْهَمِّ فِيمَا لَيْسَ لَكَ؛ وَ لَنْ يَسْبِقَكَ إِلَى رِزْقِكَ طَالِبٌ، وَ لَنْ يَغْلِبَكَ عَلَيْهِ غَالِبٌ، وَ لَنْ يُبْطِئَ عَنْكَ مَا قَدْ قُدِّرَ لَكَ.122
اى فرزند آدم! روزى دو گونه است؛ يكى آن روزى كه تو به دنبالش مى روى و ديگرى آن روزى كه به دنبال تو مى آيد و اگر به دنبالش نروى باز هم به سراغ تو خواهد آمد بنابراين غم و اندوه تمام سال را بر همّ و غمّ امروزت اضافه مكن.
غم هر روز براى آن روز كافى است.
اگر در تمام سال زنده بمانى و جزء عمر تو باشد خداوند هر روز آنچه از روزى براى تو معين كرده است به تو مى دهد و اگر تمام آن سال جزء عمر تو نباشد چرا غم و اندوه چيزى را بخورى كه مربوط به تو نيست؟
(بدان) هيچ كس پيش از تو نمى تواند روزى تو را دريافت كند و يا آن را از دست تو بيرون ببرد و آنچه براى تو مقدر شده است بدون تأخير به تو مىرسد.
توضیح:
هدف اصلی امام علیه السلام این است که انسان ها را از حرص به
ص: 210
دنیا باز دارد و به گونه ای نباشند که تمام تلاش و کوشش آنها برای به دست آوردن رزق و روزی باشد و از وظائف دیگر دور بمانند و لزوم تحصیل روزی را بهانۀ خود برای حرص به دنیا قرار دهند.
به یقین همۀ روزی ها مقدّر است ولی بعضی مشروط است به تلاش و کوشش مانند تولید و برخی مشروط به این شرط نیست بلکه ناخواسته می رسد مانند ارث و یا سودهایی که بدون تلاش و کوشش عاید انسان می شود.
روزی تو می رسد از خان غیب *** پس گریبان چاک کردن هست عیب
کن به تکلیفت عمل بی هم ّ و غم *** حق رساند روزی ات را بیش و کم
(مهدی)
ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را *** اختیار آن است کو قسمت کند درویش را
آن که مکنت بیش از آن خواهد که قسمت کرده اند *** گو طمع کم کن که زحمت بیش باشد بیش را
(سعدی)
به راستی که خدای تعالی قرار نداده است برای بنده خود هرچند سخت باشد چاره اندیشی او و بزرگ باشد خواسته او و نیرومند باشد تدبیر بیش از آنچه برای او مقرّر فرموده در ذکر حکیم و لوح محفوظ و همچنین مانع نشده میان بنده خود با وجود ناتوانی و کمی چاره اش از اینکه برسد به کمتر از آنچه مقرّر شده برای او در همان ذکر حکیم و به راستی آن کس که این حقیقت را بشناسد و بدان عمل کند و از همه مردم در بردن سود راحت تر است و آن که ترک کند بدین راه در آن شک و تردید داشته باشد گرفتار شدنش در زیان از همه بزرگتر خواهد بود.
غرر ج1 ش 3578
ص: 211
امام علی علیه السلام فرمود:
رُبَّ مُسْتَقْبِلٍ يَوْماً لَيْسَ بِمُسْتَدْبِرِهِ، وَ مَغْبُوطٍ فِي أَوَّلِ لَيْلِهِ قَامَتْ بَوَاكِيهِ فِي آخِرِهِ.(1)
چه بسيار كسانى كه در آغاز روز زنده بودند، امّا روز را به پايان نبردند. و چه بسيار كسانى كه در آغاز شب زندگى شان مورد غبطه مردم بود، امّا در پايان همان شب عزاداران به سوگشان نشستند!
توضیح:
هدف امام علیه السلام از این کلام حکیمانه بیان بی اعتباری دنیاست و بیدار کردن غافلان از خواب غفلت.
بسیارند کسانی که خیال می کنند اگر امروز سالم و شاداب و سرخوشاند ماه ها یا سالها این وضع ادامه پیدا می کند و یا اگر امروز در مجلس جشن و سروری حضور دارند این مجالس تا مدت ها ادامه خواهد یافت.
به شب بودی به پا قصر سرورش *** سر و کارش سحر با قبر و گورش
به وقت شام بودش تاج بر سر *** شفق چون زد کشیدش خاک در بَر
(مهدی)
رساترین پندها نظر به آرامگاه مردگان و پند گرفتن به جایگاه بازگشت پدران و مادران است.
غرر ج2 ش 5957
ص: 212
امام علی علیه السلام فرمود:
الْكَلاَمُ فِي وَثَاقِكَ مَا لَمْ تَتَكَلَّمْ بِهِ؛ فَإِذَا تَكَلَّمْتَ بِهِ، صِرْتَ فی وَثَاقِهِ. فَاخْزُنْ لِسَانَكَ، كَمَا تَخْزُنُ ذَهَبَكَ وَ وَرِقَكَ؛ فَرُبَّ كَلِمَة سَلَبَتْ نِعْمَةً وَ جَلَبَتْ نِقْمَةً.(1)
سخن را تا نگفته اى اسير توست اما همين كه گفتى تو اسير او خواهى بود. زبانت را همچون طلا و نقره ات حفظ كن. اى بسا گفتن يك كلمه نعمت بزرگى را از انسان سلب كرده يا بلا و مصيبتى را فراهم ساخته است.
توضیح:
چه تشبیه و تعبیر جالبی ! به راستی، سخن قبل از آن که از دهان گوینده اش بیرون آید همچون اسیری در نزد اوست ولی همین که از دهان گوینده بیرون آمد نه تنها قادر بر مهار کردنش نیست بلکه در اسارت آن خواهد بود، و تمام مسئولیت هایش را باید به عهده بگیرد. پس چه بهتر که انسان کم سخن بگوید و سنجیده بگوید.
خردمند باش و بی آزار باش *** همیشه زبان را نگهدار باش
(فردوسی)
به نطق آدمی بهترست از دَواب *** دَواب از تو به گر نگوئی صواب
(سعدی)
نگاه دار زبان تا به دوزخت نبرد *** که از زبان بَتَر اندر جهان زیانی نیست
(سعدی)
ص: 213
ببر در نیام و نگهدار تیغ زبان *** مبادا به تندی به یاران رساند زیان
(مهدی)
بپرهیز از سخن گفتن درباره چیزی که راه آن را نشناسی به حقیقت آن را ندانی زیرا گفتار تو راهنمای عقل تو است و سخن تو خبر می دهد از شناخت تو پس نگه دار از درازی زبان خود آنچه ایمن هستی از آن و کوتاه کن سخن خود را بدان چه آن را نیکو دانی که این کار برای تو زیباتر و بر فضیلت و برتری تو راهنماتر است.
غرر ج2 ش 8392
ص: 214
امام علی علیه السلام فرمود:
لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ، بَلْ لَا تَقُلْ كُلَّ مَا تَعْلَمُ؛ فَإِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِكَ كُلِّهَا فَرَائِضَ يَحْتَجُّ بِهَا عَلَيْكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.(1)
چيزى را كه علم به آن ندارى مگو، بلكه همه آنچه را كه مىدانى نيز مگو، زيرا خداوند بر تمام اعضاى تو واجباتى قرار داده كه روز قيامت از آنها بازخواست خواهد كرد.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به دو نکتۀ مهم اشاره می فرماید: نخست این که انسان باید از گفتن چیزی که دربارۀ آن آگاهی ندارد بپرهیزد.
زیرا در آیات متعدّدی در قرآن از این کار نهی شده ثانیاً از نظر عقل نیز کار قبیحی است و گاهی دروغ هم خواهد بود. دلیل کلام دوم (همه آنچه را می دانی مگو) این است که گاه افشای اسرار مؤمنین و جامعۀ اسلامی و گاه غیبت و عیب جوئی دیگران است و گاه سبب اهانت به دیگران.
سخن گرچه دلبند و شیرین بود *** سزاوار تصدیق و تحسین بود
چو یک بار گفتی مگو باز پس *** که حلوا چو یک بار خوردند بس
(سعدی)
سخن را سر است ای خردمند و بن *** میاور سخن در میان سخن
ص: 215
خداوند تدبیر و فرهنگ و هوش *** نگوید سخن تا نبیند خموش
(سعدی)
دربند زبانت را پیش از آنکه زندانت را طولانی کند و تو را به هلاکت اندازد زیرا چیزی برای زندانی کردن طولانی آن سزاوارتر نیست از زبانی که از راستی و درستی عدول کند و به پاسخ دادن شتاب کند.
غرر ج2 ش 8385
ص: 216
امام علی علیه السلام فرمود:
احْذَرْ أَنْ يَرَاكَ اللَّهُ عِنْدَ مَعْصِيَتِهِ، وَ يَفْقِدَكَ عِنْدَ طَاعَتِهِ، فَتَكُونَ مِنَ الْخَاسِرِينَ. وَ إِذَا قَوِيتَ، فَاقْوَ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ، وَ إِذَا ضَعُفْتَ، فَاضْعُفْ عَنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ.(1)
برحذر باش از اين كه خدا تو را نزد معصيتش حاضر ببيند و نزد طاعتش غايب، كه از زيان كاران خواهى بود، و هرگاه قوى و قدرتمند مىشوى قدرت بر اطاعت خداوند داشته باش و هرگاه ضعيف و ناتوان مىگردى در برابر معصيت خداوند ضعيف و ناتوان باش.
توضیح:
اشاره به اینکه عالَم محضر خداست و خداوند از ما به ما نزدیک تر است حتّی افکار و خیالاتی را که در ذهن ما نقش می بندد می داند و می بیند، بنابراین چگونه به خود اجازه می دهیم که در صحنه های معصیت در حضور خداوند، حضور داشته باشیم و در صحنه های اطاعت که خاصّان و مقرّبان پروردگار و مؤمنان صالح حضور دارند جای ما خالی باشد؟
مبادا به وقت اطاعت تو غایب شوی *** به هنگام جرم و معاصی تو طالب شوی
چو قدرت بیابی به تن ، بر اطاعت بکوش *** شدی ناتوان ز آتشِ معصیتها مجوش
(مهدی)
ص: 217
مبادا به هشیاری و بیهشی *** کسی را ز فرمان او فرمشی
(نظامی)
حکمت و فرزانگی نیست مگر به عصمت و نگهداری از گناهان.
غرر ج2 ش 6435
ص: 218
امام علی علیه السلام فرمود:
الرُّكُونُ إِلَى الدُّنْيَا مَعَ مَا تُعَايِنُ مِنْهَا جَهْلٌ؛ وَ التَّقْصِيرُ فِي حُسْنِ الْعَمَلِ إِذَا وَثِقْتَ بِالثَّوَابِ عَلَيْهِ غَبْنٌ؛ وَ الطُّمَأْنِينَةُ إِلَى كُلِّ أَحَدٍ قَبْلَ الِاخْتِبَارِ لَهُ عَجْزٌ.(1)
اعتماد به دنيا با وجود آنچه با چشم خود از (تحوّلات و دگرگونى هاى) آن مشاهده مىكنى جهل و نادانى است و كوتاهى در حُسن عمل با وجود اطمينان به پاداش (الهى) براى آن، غبن و خسارت است و اطمينان به هركس قبل از آزمايش و امتحان او دليل عجز و ناتوانى است.
توضیح:
همۀ افراد، بدون استثنا یا در تواریخ خوانده اند و یا دربارۀ پیشینیان شنیده اند و یا با چشم خود دیده اند که افراد قدرتمند یا ثروتمند و پرتوان ناگهان قدرت و ثروت و توان خودرا از دست داده و به صورت فردی ضعیف و ناتوان در آمده اند. یک روز امیر بود و فردای آن اسیر است، یک روز جوانی نیرومند و فردا بیمار ناتوانی در بستر، یک روز ثروتمند و روز دیگر فقری نیازمند. با این تحولات سریع و دگرگونی هایی که در امور دنیا می بینیم اگر به امکانات آن اعتماد کنیم آیا نشانۀ جهل و نادانی نیست؟
آن عقل کل که تکیۀ دنیای ما بدو است *** گفت: دیوانگی است تکیه به دنیا کندکسی
(شهریار)
ص: 219
دست من گیر و از این خرقۀ سالوس رهان *** که در این خِرقه به جز جایگه جاهل نیست
(امام خمینی)
اوقات دنیا اگرچه به درازا کشد کوتاه است و بهره مندی از آن اگرچه بسیار باشد اندک خواهد بود .
غرر ج1 ش 2817
ص: 220
وَ امام علی علیه السلام فرمود:
مِنْ هَوَانِ الدُّنْيَا عَلَى اللَّهِ أَنَّهُ لَا يُعْصَى إِلَّا فِيهَا، وَ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلَّا بِتَرْكِهَا.(1)
براى پستى اين دنيا (ى فريبنده پر زرق و برق) همين بس كه تنها جايى است كه معصيت خدا در آن مى شود، و براى رسيدن به پاداش هاى الهى راهى جز ترك آن نيست.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار نورانی به دو نکته در پستی دنیا اشاره می کند:
نخست این که جای معصیت الهی تنها اینجاست و دوم این که وسیلۀ رسیدن به سعادت جاویدان، ترک آن است.
حضرت سجاد علیه السلام می فرماید:
ما با امام حسین (پدرم به سوی کربلا) خارج شدیم. امام هر زمان در منزلی پیاده می شد و یا از آن حرکت می کرد به یاد یحیی بن زکریا و قتل او می افتاد و روزی فرمود: در پستی دنیا همین بس که سر یحیی بن زکریا (پیامبرخدا) برای زن آلوده ای در بنی اسرائیل هدیه فرستاده شد.(2)
بدانید که امروز روز تمرین و آمادگی و فردا روز مسابقه است جایزه برندگان بهشت و سرانجام عقب ماندگان دوزخ است.
غرر ج1 ش 2833
ص: 221
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْ طَلَبَ شَيْئاً، نَالَهُ أَوْ بَعْضَهُ.(1)
هركس براى رسيدن به چيزى تلاش كند يا به همه آن مىرسد يا به قسمتى از آن چیز(خواهد رسید.)
توضیح:
بدون شک برای رسیدن به مقصود، عوامل زیادی باید دست به دست هم بدهند، ولی در میان همۀ آن عوامل، نقش تلاش و کوشش از همه پررنگ تر است و تجربه نیز همین را نشان می دهد که بزرگان دنیا که به مقاصد عالی دست یافته اند بر اثر کار و کوشش و تلاش فراوان بوده و حتّی مخترعان و مکتشفان که توانسته اند نیروهای مختلف جهان طبیعت را به تسخیر خود در آورند، بر فراز آسمان پرواز کنند و یا به بعضی از کرّات بالا برسند، در اعماق دریاها سیر کرده و ذخایر آن را کشف نمایند، نیروی اتم را در اختیار بگیرند و از آن برای مقاصد صلح جویانه استفاده کنند، به کشفیّات فراوانی در علوم مختلف دست یابند و درهای گنجینه های علوم را بگشایند، همۀ اینها در سایۀ تلاش و کوشش و استقامت و پشتکار است.
جامیا بر در طلب بنشین *** کافر این در ، تو را گشاده شود
(جامی)
مأیوس ز لطف حق نگردد بنده *** البته که جوینده بود یابنده
(مهدی)
ص: 222
مردم دنیا دو گروه طالب و جوینده هستند همه مطالب هستند و هم مطلوب که دیگری در طلب آن هاست آنکه دنیا را می طلبد مرگ نیز او را می طلبد تا او را از دنیا ببرد و آن که آخرت را می طلبد دنیا نیز او را می طلبد تا روزی او را به طور کامل به او برساند.
غرر ج2 ش 5461
ص: 223
امام علی علیه السلام فرمود:
مَا خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ، وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ؛ وَ كُلُّ نَعِيمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُورٌ، وَ كُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِيَة.(1)
آن خوبى و نعمتى كه به دنبالش جهنم باشد خوبى نيست و آن بدى و مشكلى كه بعد از آن بهشت باشد بدى نيست، هر نعمتى در مقايسه با بهشت، حقير و كوچك است و هر رنج و بلايى در مقايسه با جهنم، تندرستى و عافيت محسوب مىشود.
توضیح:
امیرمؤمنان علی علیه السلام این خطبه را در مدینه بعد از هفت روز از وفات پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ایراد کرد و مواعظ بسیار مهمّی در آن بیان شده که اگر مردم آن را به کار می بستند وضع مسلمانان بسیار بهتر از امروز بود. بسیاری از انسانها فریب لذّت های زودگذر می خورند و از عواقب خطرناک آن بی خبرند و البته عقلای از انسانها سختی های زودگذر را تحمّل می کنند تا به نتایج مطلوب آن به دو دنیا و چه در آخرت دست یابند.
دلی که حور بهشتی ربود و یغما برد *** کی التفات کند بر بتان یغمائی
(سعدی)
ما را امید دیدنِ روی علی علیه السلام بود *** از لذّت تمام جهان دل بریده ایم
(مهدی)
ص: 224
کار خیر را انجام بده و کار بد را انجام نداده زیرا بهتر از کار خیر کسی است که آن را انجام دهد و بدتر از کار بد کسی است که به انجام آن می پردازد.
غرر ج1 ش 2671
ص: 225
امام علی علیه السلام فرمود:
أَلَا وَ إِنَّ مِنَ الْبَلَاءِ الْفَاقَةَ، وَ أَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ، وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ؛ أَلَا وَ إِنَّ مِنْ صِحَّةِ الْبَدَنِ تَقْوَى الْقَلْبِ.(1)
آگاه باشيد كه يكى از بلاها فقر و تنگدستى است و بدتر از آن بيمارى جسم است و از آن بدتر بيمارى قلب (فساداخلاق و انحراف عقيدتى) مىباشد و بدانيد كه تقواى قلب به دليل صحّت بدن است.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار نورانی در چهار جمله به چهار نکتۀ مهم اشاره می کند. در جمله های سه گانۀ نخست اشاره به سه بلا کرده که یکی از دیگری شدیدتر و رنج آورتر است و در مرحلۀ چهارم به بیماری ای اشاره می فرماید که از همۀ مراحل قبلی بدتر است و آن مرضِ قلب است.
ز بیماری در آید کوه از پای *** چه سنجد کاه برگی بار پیمای
به رنجوری شکر شیرین نیاید *** که لب را از شکر تلخی فزاید
(عطار نیشابوری)
عاشقی پیداست از زاری دل *** نیست بیماری چو بیماری دل
(عمان سامانی)
مداوا کنید جور و ستم را به عدالت و مداوا کنید فقر و نداری را به صدقه و بخشش .
غرر ج2 ش 7924
ص: 226
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ، لَمْ يُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ.(1)
كسى كه اعمالش او را عقب براند نسبش او را پيش نخواهد برد.
توضیح:
اشاره به این که ارزش و شخصیّت در انسان به صفات و فضایل شخصی اوست، علم و دانش، شجاعت و سخاوت، بزرگواری و امانت و صفات برجستۀ دیگر. و آنها که از این صفات بی بهره اند و تنها به مقام پدران خود افتخار می کنند در اشتباه بزرگی هستند.
در کلام دیگری می فرماید:
مَنْ فَاتَهُ حَسَبُ نَفْسِهِ، لَمْ يَنْفَعْهُ حَسَبُ آبَائِه.(2)
آن كس كه از ارزش هاى وجودى بى بهره است ارزش پدران و نياكان سودى به او نخواهد بخشيد.
گیرم پدر تو بود فاضل *** از فضل پدر ، تو را چه حاصل
عالم و دانشمند واقعی کسی است که کارهایش گواهی به درستی گفتارش دهد.
غرر ج2 ش 7162
ص: 227
امام علی علیه السلام فرمود:
لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ؛ فَسَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ، وَ سَاعَةٌ يَرُمُّ مَعَاشَهُ، وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ بَيْنَ لَذَّتِهَا فِيمَا يَحِلُّ وَ يَجْمُلُ. وَ لَيْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ شَاخِصاً إِلَّا فِي ثَلَاثٍ: مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ خُطْوَةٍ فِي مَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ.(1)
انسان با ايمان ساعات شبانهروز خود را به سه بخش تقسيم مىكند: قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش مىكند و قسمت ديگرى را براى ترميم معاش و كسب و كار زندگى قرار مىدهد و قسمت سوم را براى بهره گيرى از لذات حلال و دلپسند مى گذارد. و سزاوار نيست كه انسان عاقل حركتش جز در سه چيز باشد: مرمت معاش، گامى در راه معاد و لذت در غير حرام.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه برنامه ای به منظور نظم زندگی پربرکت برای انسان ها،ارائه داده است. که باید اوقات هر انسانی به سه بخش تقسیم گردد. مناجات و عبادات، تأمین معاش و کسب و کار، بهره گیری از لذّات حلال و دلپسند.
بخش کن روز خویش و شب را نیز *** مگذران بر فسوس عمر عزیز
(اوحدی)
عمر از کف گذشته نیاید دست *** از تلف کردنش نما پرهیز
(مهدی)
ص: 228
حسابرسی نفس خود کن برای خودت زیرا برای کسان دیگر حسابرسی جز تو خواهد بود.
غرر ج2 ش 9874
ص: 229
امام علی علیه السلام فرمود:
ازْهَدْ فِي الدُّنْيَا، يُبَصِّرْكَ اللَّهُ عَوْرَاتِهَا، وَ لَا تَغْفُلْ فَلَسْتَ بِمَغْفُولٍ عَنْكَ.(1)
زهد و بى اعتنايى به (زرق و برق) دنيا پيشه كن تا خداوند چشم تو را براى ديدن عيوب آن بينا سازد و غافل مباش كه (فرشتگان الهى و از آن بالاتر ذات پاك پروردگار) مراقب تواند.
توضیح:
روشن است که انسان هرگاه دل بسته و عاشق چیزی باشد هرگز عیوب آن را نمی بیند بلکه بسیار می شود که عیوب را محاسن و صفات برجسته می شمرد.
در حدیث مشهوری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است: «علاقۀ تو به چیزی، نابینا و کرت می کند.»
این مسأله با تجربه های شخصی کاملاً به اثبات رسیده است که در واقع محبّت افراطی و عشق به چیزی، از حجاب های معرفت محسوب می شود و تا این حجاب کنار نرود انسان حسنها و عیبها را از هم تشخیص نمی دهد.
تو برو زاویه زهد نگهدار و مترس *** که خداوند سزا را به سزاوار دهد
(منوچهری)
شهپر طاووس را آخر مگس ران می کنند *** چون خود آرایان تلاش جامۀ رنگین مکن
(صائب تبریزی)
ص: 230
هر که او نور را حصار کند *** تیر شیطان بر او چیکار کند ؟
زهد چون قلعه ایست پاس تو را *** قلعۀ آهنین هراس تو را
هر که را زهد پرده دار شود *** محرم وحی کردگار شود
(اوحدی)
دنیا مطلقه و همسر طلاق داده زیرکان است .
غرر ج1 ش 2783
ص: 231
امام علی علیه السلام فرمود:
تَكَلَّمُوا تُعْرَفُوا، فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه.(1)
سخن بگوييد تا شناخته شويد زيرا انسان در زير زبان خود پنهان است.
1-هر كس به حساب خود برسد سود مى برد.
2-و آن كس كه غافل بماند زيان مى بيند.
3-كسى كه (از خدا) بترسد ايمن مى گردد.
4-و كسى كه عبرت گيرد بينا مى شود.
5-و آن كس كه بينا گردد (حقايق را) مى فهمد.
6-و آن كس كه (حقايق را) بفهمد دانا مى شود.
توضیح:
در این کلام حکیمانه شش جمله وجود دارد که سه جملۀ از آن مستقل از یکدیگر و سه جمله مرتبط با یکدیگر است و هر کدام نکته ای را بیان می کند. در حقیقت شش چراغ راه است که انسان را به سعادت برساند.
زبان درندّه ای است اگر رهایش کنی زخم می زند.
غرر ج2 ش 8358
ص: 232
امام علی علیه السلام فرمود:
خُذْ مِنَ الدُّنْيَا مَا أَتَاكَ، وَ تَوَلَّ عَمَّا تَوَلَّى عَنْكَ؛ فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ، فَأَجْمِلْ فِي الطَّلَبِ.(1)
از دنيا همان قدر را بگير كه به سراغ تو مى آيد، و از آنچه از تو روى گردانده روى بگردان (و به دنبال آن مشتاب) و اگر چنين نمى كنى لااقل در طلب دنيا به صورت معقول تلاش كن (و تندروى مكن).
توضیح:
اشاره به این که هر انسانی در شرایط معمولی و کسب و کار عادی، در آمدی دارد که این درآمد خواه ناخواه به سراغ او می آید. مثلاً هنگامی که زراعت می کند معمولاً این زراعت درآمدی دارد و همچنین دامداری و تجارت و صنعت. ولی بسیار می شود که اضافه بر آن به سراغ انسان نمی آید.
امام علیه السلام می فرماید: چه بهتر که تو هم به سراغ آن نروی و این حقیقت زهد و بی اعتنایی به دنیاست.
ز دنیا مکن بیش از حدّ طمع *** که عاقل بود در جهان «مَن قَنَع»
(مهدی)
به راستی که دنیا پرفریب و پر نیرنگ است در عین بخشندگی جلوگیر و در عین پوشانندگی برهنه کننده است فراخی زندگی اش پایدار نیست و رنج و دردش به سر آمدنی نبوده و گرفتاری و بلایش ایستادنی نیست .
غرر ج1 ش 2873
ص: 233
امام علی علیه السلام فرمود:
رُبَّ قَوْلٍ أَنْفَذُ مِنْ صَوْلٍ.(1)
چه بسيار سخنهايى كه از حمله كردن (و اعمال قدرت) نافذتر است.
توضیح:
این کلام حکمت آمیز ممکن است هم ناظر به تأثیرات مثبت سخن باشد هم تأثیرات منفی آن، زیرا گاهی سخن به قدری نافذ و مؤثر است که ممکن است دشمن یا دشمنانی را مغلوب سازد و مردم را بر ضدّ آنها بشوراند و آنها را به فرار وادارد. نیز گاه ممکن است تأثیر سخن در آزردن اشخاص و ناراحت کردن آنها از حمله کردن با سلاح بیشتر باشد.
شاعر عرب می گوید:
جراحات نیزه ها ممکن است بهبود یابد ولی ای بسا که جراحات زبان هرگز بهبودی نیابد.
جِراحاتُ السِّنانِ لَها اِلتیامٌ *** و َلا یَلتامُ ماجَرَح اللِّسانٌ
یا حَریصاً قَطَعَ الایّام فی *** بُؤسِ عَیشٍ وَ عَناءٍ وَ تَعَب
لَیسَ یَعدُوکَ مِن الرِّزقِ الَّذی *** قَسَمَ اللهُ فَأجِمل فی الطَّلَب
ای کسی که تمام روزها را در ناراحتی و رنج و تعب می گذرانی.
(بدان) آن رزقی که خدا برای تو مقرّر کرده است از تو دریغ نخواهد کرد بنابراین در طلب دنیا عاقلانه عمل کن.(2)
گنگی بهتر از درماندگی در گفتار است.
غرر ج2 ش 8359
ص: 234
امام علی علیه السلام فرمود:
كُلُّ مُقْتَصَرٍ عَلَيْهِ، كَافٍ.(1)
به هرمقدار (از دنيا) قناعت كنى همان براى تو كافى است.
توضیح:
اشاره به این که نیاز آدمی با نحوۀ تفکّر و روحیّات او متفاوت می شود. انسان قانع می تواند با زندگی ساده ای بسازد در حالی که افراد غیر قانع فکر می کنند نیاز آنها با این گونه زندگی تأمین نمی شود و باید امکانات فراوان در اختیار داشته باشند؛ منزل وسیع همچون یک قصر، وسایل گسترده و در حدّ آن، خادمان فراوان، مرکب های سواری، سفره های رنگین و امثال آن.
امام علیه السلام در کلام دیگری فرمود:
کل مازاد علی الافتصاد اسرافٌ
آنچه ما فوق میانه روی است اسراف می باشد.(2)
و باز فرمود: کسی که مقدار کم او را قانع نسازد، با مقدار زیاد هم قانع نخواهد شد.(3)
آن شنیدستی که در اقصای غور *** بار سالاری بیفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنیا دوست را *** یا قناعت پر کند یا خاک گور
(سعدی)
هرگاه در طلب بی نیازی و توانگری بودی آن را با قناعت طلب کند زیرا اگر همه دنیا را هم بگیری و قانع نباشی بی نیاز نخواهی بود.
غرر ج2 ش 8287
ص: 235
امام علی علیه السلام فرمود:
الْمَنِيَّةُ وَ لَا الدَّنِيَّةُ، وَ التَّقَلُّلُ وَ لَا التَّوَسُّلُ؛ وَ مَنْ لَمْ يُعْطَ قَاعِداً، لَمْ يُعْطَ قَائِماً؛ وَ الدَّهْرُ يَوْمَانِ، يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ، فَإِذَا كَانَ لَكَ فَلَا تَبْطَرْ، وَ إِذَا كَانَ عَلَيْكَ فَاصْبِرْ.(1)
مرگ آرى اما تن دادن به پستى هرگز! و قناعت به مقدار كم آرى ولى دست نياز به سوى ديگران دراز كردن، نه. آن كس كه با تلاش معتدل و صحيح چيزى را به دست نياورد با تلاش نادرست و بى رويه چيزى به دست نخواهد آورد.
توضیح:
یعنی انسان با شخصیّت اگر بر سر دو راهی قرار بگیرد که یک راه به سوی مرگ و شهادت می رود و راه دیگر به سوی ذلّت و پستی، هرگز دومی را بر اوّلی ترجیح نمی دهد؛ با قامتی رسا به سوی خدا می رود و با قامتی شکسته و پست، زیر دست افراد دون همّت و پست قرار نمی گیرد.
چو روزگار نسازد ستیزه نتوان بُرد *** ضرورت است که با روزگار درسازی
(سعدی)
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت *** دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور
(حافظ)
هر چه از دونان به منّت خواستی *** در تن افزودی و از جان کاستی
(سعدی)
ص: 236
گردون دون اگر دو سه روزی به کام تو *** دوری زند مباش بدان غرّه زینهار
(حافظ)
چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر *** که یک جو منّت دونان دو صد من زر نمی ارزد
(حافظ)
گرسنگی بهتر از خواری خضوع و فروتنی در برابر مردمان است.
غرر ج1 ش 3294
ص: 237
امام علی علیه السلام فرمود:
نِعْمَ الطِّيبُ الْمِسْكُ؛ خَفِيفٌ مَحْمِلُهُ، عَطِرٌ رِيحُهُ.(1)
مشك، عطر خوبى است حملش سبك و عطرش بسيار خوب است.
توضیح:
بوی خوش در اسلام و مخصوصاً احادیث پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمۀ هدی: بسیار مدح شده است و به مسلمانان دستور داده اند که از عطریات استفاده کنند و همیشه خوشبو باشند و مخصوصاً به هنگام نماز از بوی خوش استفاده نمایند.
امام سجاد علیه السلام :
ظرفی که در آن مُشک بود کنار سجاده می گذاشت و هنگام نماز خودرا معطّر می فرمود.(2)
ص: 238
امام علی علیه السلام فرمود:
ضَعْ فَخْرَكَ، وَ احْطُطْ كِبْرَكَ، وَ اذْكُرْ قَبْرَكَ.(1)
فخرفروشى خود را كنار بگذار و تكبرت را (از خود) فرو ريز و به ياد قبرت باش (و براى آن آماده شو).
توضیح:
ممکن است انسان امتیازاتی داشته باشد که مایۀ افتخار است چه از نظر علم و دانش و چه از نظر موقعیّت اجتماعی و حسن ظاهر و صفات برجستۀ اخلاقی. اینها واقعیّت است ولی آنچه نکوهیده است این است که انسان افتخارات خود را ذکر کرده و به آنها افتخار کند و خود را به این وسیله از دیگران برتر بشمارد.
از کبر مدار هیچ در دل هوسی *** کز کبر بجایی نرسیده است کسی
چون زلف بتان شکستگی عادت کن *** تا صید هزار دل کنی در نفسی
(بابا افضل)
خاکساران جهان را به حقارت بنگر *** تو چه دانی که در این گرد سواری باشد
(اوحدی)
فخر کردن در زمان توانگری تخم خواری زمان فقر نداری را می کارد.
غرر ج2 ش 7776
ص: 239
امام علی علیه السلام فرمود:
إِنَّ لِلْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ حَقّاً، وَ إِنَّ لِلْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ حَقّاً؛ فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ أَنْ يُطِيعَهُ فِي كُلِّ شَيْءٍ إِلَّا فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ؛ وَ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ أَنْ يُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ يُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ يُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ.(1)
فرزند بر پدر حقى دارد و پدر را نيز بر فرزند حقى است.
حق پدر بر فرزندان اين است كه در همه چيز جز در معصيت خداوند سبحان از او اطاعت كنند.
و حق فرزند بر پدر اين است كه نام نيك بر او بگذارد و او را به خوبى ادب آموزد (و تربيت كند) و قرآن را به او تعليم دهد.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به بخشی از حقوق پدران بر فرزندان و حقوق فرزندان بر پدران اشاره می کند. برای حق پدر بر فرزند، تنها یک مورد را بیان می فرماید و برای حق فرزند بر پدر سه مورد.
به پور خویش دین و دانش آموز *** که تابد چون مد و النجم نگینش
بدست او اگر دادی هنر را *** ید بیضا است اندر آستینش
ندارم آن مسلمان زاده را دوست *** که در دانش فزود و از ادب کاست
(اقبال لاهوری)
ص: 240
اَلا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور *** پدر را از پسر آخر کجا شد مهر فرزندی
(حافظ)
از جمله عقوق (نافرمانی و آزار پدر و مادر) ضایع کردن و تباه ساختن حقوق آن هاست.
غرر ج1 ش 2047
ص: 241
امام علی علیه السلام فرمود:
الْعَيْنُ حَقٌّ، وَ الرُّقَى حَقٌّ، وَ السِّحْرُ حَقٌّ، وَ الْفَأْلُ حَقٌّ؛ وَ الطِّيَرَةُ لَيْسَتْ بِحَقٍّ، وَ الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ؛ وَ الطِّيبُ نُشْرَةٌ، وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ، وَ الرُّكُوبُ نُشْرَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ.(1)
چشم زخم» حق است و تعويذ (دعايى كه براى دفع چشم زخم است) نيز حق است و سِحر حق است و فال (نيك) نيز حق است اما طيره (فال بد) حق نيست و عدوى (اثرگذارى كسى بر ديگرى در امور خرافى نيز) حق نيست. بوى خوش، عسل، سوار شدن بر مركب و نگاه كردن به سبزه، مايه قوت و نشاط است.
توضیح:
بسیاری از مردم معتقدند که چشم های برخی از افراد، دارای اثر مخصوصی است و یا به تعبیر دیگر، انرژی خاص و فوق العاده ای دارد که هرگاه از روی تعجّب به چیزی بنگرند ممکن است آن را درهم بشکنند و یا تأثیر بدی در آن بگذارند. این نیروی مغناطیسی و انرژی فوق العاده و یا هرچه نام آن بگذاریم مطلب قابل انکاری نیست که در بعضی از چشمها به طور طبیعی و گاه با تمرین به وجود می آید و بسیاری نقل می کنند که با چشم خود افرادی را دیده اند که دارای چنین نیروی مرموزی بوده اند که به حیوانات یا انسان ها یا اشیا از طریق چشم زدن آسیب رسانده اند.
ص: 242
مزن فال بد کاورد حال بد *** مبادا کسی کو زند فال بد
(نظامی)
ز یک در هر دو تن گردند داخل *** که بد چشمی مباد آید مقابل
ز بد چشمان حذر باید، حذر کن *** حذر از تنگ چشمان ای پسرکن
(رفعت اصفهانی)
ص: 243
امام علی علیه السلام فرمود:
مُقَارَبَةُ النَّاسِ فِي أَخْلَاقِهِمْ، أَمْنٌ مِنْ غَوَائِلِهِمْ.(1)
هماهنگى (معقول) با مردم در اخلاقشان سبب ايمنى از كينه توزى و دشمنى آن هاست.
توضیح:
شک نیست که هر قوم و جمعیّت بلکه هر انسانی صفات و اخلاق ویژۀ خود را دارد و به کسانی علاقه مند است که در صفات و اخلاق با او هماهنگ باشند، به آداب و رسومش احترام بگذارند و مطابق خواسته های او عمل کنند. هماهنگی با مردم در این امور، البته در مواردی که برخلاف شرع و عقل نیست، سبب می شود که آنها انسان را از خود بدانند و با او رابطۀ دوستی برقرار کنند و همین امر سبب امنیت از کینه توزی و دشمنی آنها می شود.
خواهی اربا کس در آمیزی به رنگ او درآی *** بین چسان همرنگ گل پروانه دارد بال(و پر)
(ملک الشعراء بهار)
با بد و نیک جهان در ساز تا خرّم شوی *** در نگاه خار و گل گلزار می باید شدن
(لامع)
نرمخویی و مهربانی به آشتی و دوستی منتهی می شود .
غرر ج1 ش 3683
ص: 244
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام لِبَعْضِ مُخَاطِبِيهِ وَ قَدْ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ يُسْتَصْغَرُ مِثْلُهُ عَنْ قَوْلِ مِثْلِهَا: لَقَدْ طِرْتَ شَكِيراً وَ هَدَرْتَ سَقْباً.(1)
امام علیه السلام به شخصى كه در حضورش سخنى بالاتر از شأن خود گفت، فرمود:
پيش از پردرآوردن پرواز كردى و هنوز بالغ نشده بانگ برآوردى.
توضیح:
از مقدمۀ این کلام استفاده می شود که شخصی در حضور امام علیه السلام سخنی بیش از حد و مقدار خود گفت (و به تعبیر رایج میان مردم: بزرگتر از دهانش حرف زد) امام علیه السلام برای اینکه او را بر سر جایش بنشاند و او دیگر زیاد از حد خود سخن نگوید با تعبیر بسیار زیبا و ذکر دو مثال جالب اشتباه او را به او گوشزد کرد. یکی پر در نیاورده پرواز کردن و دیگر بالغ نشده آواز سر دادن.
اندازه نگه دار که اندازه نکوست *** هم لایق دشمن است و هم لایق دوست
(مهدی)
نرمخویی و مهربانی به آشتی و دوستی منتهی می شود .
غرر ج1 ش 3683
ص: 245
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْ أَوْمَأَ إِلَى مُتَفَاوِتٍ، خَذَلَتْهُ الْحِيَلُ.(1)
كسى كه به كارهاى مختلف بپردازد نقشه ها و تدبيرهايش به جايى نمىرسد.
توضیح:
افراد زیادی را در جامعه می بینیم که قانع به یک یا چند شغل نیستند و حتّی گاهی شغل های متضاد و مختلف برای خود انتخاب می کنند و با این که از استعداد خوبی برخوردارند و گاه ممکن است جزء نخبه ها و نابغه ها باشند باز می بینیم به موفقیت چشمگیری نائل نمی شوند.
شیخ بهائی می گوید: « بر تمام دانشمندانی که مثل من در علوم مختلف کار کرده بودند غلبه کردم امّا دانشمندی که تنها در یک علم فعالیّت داشت بر من غلبه نمود.»
از این شاخه به آن شاخه پریدن *** نباشد شرط بهتر میوه چیدن
یه یک حرفه اگر مشغول باشی *** به نزد اهل فن مقبول باشی
(مهدی)
آنکس که بدون آگاهی از احکام شرعی تجارت داد و ستد کند در ربا غوطه ور شود.
غرر ج1 ش 1047
ص: 246
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِمْ وقَالَ علیه السلام
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»: إِنَّا لَا نَمْلِكُ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً، وَ لَا نَمْلِكُ إِلَّا مَا مَلَّكَنَا؛ فَمَتَى مَلَّكَنَا مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنَّا كَلَّفَنَا، وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَكْلِيفَهُ عَنَّا.(1)
امام علیه السلام در پاسخ به سوالي درباره معناي «لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللّهِ» چنين فرمود:
ما در برابر خداوند با مالکيت او شريک نيستيم بلکه ما چيزي را مالک نيستيم جز آنچه او به ما تمليک کرده و هرگاه قدرتي يا مالي را به ما ببخشد، در حالي که او از ما به آن مال سزاوارتر است- ما را مکلف به وظايفي (درباره آن) فرموده و هرگاه آن را از ما پس گيرد تکليفش را نيز از ما برداشته است.
توضیح:
این همان نکتۀ باریک و دقیق و بسیار جالب «الامر بین الامرین» است. نه چنان است که ما از خود استقلال تام داشته باشیم و صاحب قدرتی در برابر خدا و مالکیتی در برابر مالکیت او گردیم و نه چنان است که در اعمال خود مطلقاً اراده و اختیاری نداشته باشیم. بلکه او به ما قدرت و قوت و اختیار داده و هماهنگ با آن تکالیفی بر عهدۀ ما گذاشته است و تا زمانی که آن قدرت و قوت وجود دارد تکالیف هم هست هنگامی که گرفته شد تکالیف از بین می رود.
ص: 247
مؤثر در وجود الّا یکی نیست *** درین حرف شگرف اصلاً شکی نیست
ولی جز زیرکان این را ندانند *** دریغا زیر گردون زیرکی نیست
(جامی)
در دلم بود که جان در ره جانان بدهم *** جان ز من نیست که در مقدم او جان بدهم
(امام خمینی (ره))
کسی که سربلندی و سرکشی کند بر مردم به خاطر توانایی و قدرتی که دارد قدرت و توانایی از او سلب گردد.
غرر ج2 ش 8096
ص: 248
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام لِعَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ، وَ قَدْ سَمِعَهُ يُرَاجِعُ الْمُغِيرَةَ بْنَ شُعْبَةَ كَلَاماً:
دَعْهُ يَا عَمَّارُ، فَإِنَّهُ لَمْ يَأْخُذْ مِنَ الدِّينِ إِلَّا مَا قَارَبَهُ مِنَ الدُّنْيَا، وَ عَلَى عَمْدٍ لَبَسَ عَلَى نَفْسِهِ، لِيَجْعَلَ الشُّبُهَاتِ عَاذِراً لِسَقَطَاتِهِ.
امام علیه السلام هنگامى كه شنيد عمار ياسر با مغيرة بن شعبه (آن مرد منافق لجوج) جرّ و بحث مىكند، فرمود:
اى عمار! رهايش كن، چراكه او از دين خدا آن مقدار گرفته كه به دنيا نزديكش سازد و از روى عمد حق را بر خود مشتبه ساخته تا شبهات را بهانه لغزش ها و خلاف هايش قرار دهد.
توضیح:
از مقدمۀ این کلام استفاده می شود که عمار یاسر، آن صحابی پاکباز و شجاع و مخلص با مغیره بن شعبه در مسائل مهم دینی گفتگو داشت و مغیره، آن مرد منافق و کوردل نمی پذیرفت. امام علیه السلام گفتگویی را که میان این دو نفر رد و بدل می شد شنید و چند جملۀ کوتاه و پرمعنا دربارۀ مغیره بن شعبه فرمود که تمام روحیات و برنامۀ زندگی او در آن خلاصه شد.
امام علیه السلام روی دو نکتۀ اساسی تکیه فرموده است. یکی مربوط به دنیای مغیره و دیگری مربوط به اعتقادات و آخرتش در مورد اعتقادات می فرماید: به مسائل اسلامی اعتقادی ندارد و در مورد دیگر می فرماید: عمداً حقایق را برخورد مشتبه می سازد و این روش منافقین است.
ص: 249
بدترین دردها لاف زدن و گزافه گویی است.
غرر ج1 ش 5203
ص: 250
امام علی علیه السلام فرمود:
مَا أَحْسَنَ تَوَاضُعَ الْأَغْنِيَاءِ لِلْفُقَرَاءِ، طَلَباً لِمَا عِنْدَ اللَّهِ؛ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ تِيهُ الْفُقَرَاءِ عَلَى الْأَغْنِيَاءِ، اتِّكَالًا عَلَى اللَّه.(1)
چه زيباست تواضع و فروتنى ثروتمندان در برابر فقرا، براى رسيدن به پاداش هاى الهى، و از آن بهتر بى اعتنايى و بزرگ منشى مستمندان است در برابر اغنيا براى توكّل بر خدا.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار نورانی به دو نکته اشاره می کند که اگر در جامعه پیاده شود بسیاری از نابسامانی ها سامان می یابد. زیرا دو چیز است که باعث تباهی جامعه و شکاف وسیع طبقاتی می شود: تکبر صاحبان ثروت و خضوع ذلّت بار مستمندان در برابر آنها.
در واقع این دو رذیلۀ اخلاقی علاوه بر این که چهرۀ جامعۀ انسانی را زشت و نفرت انگیز می کند سرچشمۀ انواع نابسامانی ها، عداوت ها و کینه ها و بی ثباتی هاست.
نظر کردن به درویشان منافی با بزرگی نیست *** سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
(حافظ)
جان دهی گر بهر یک نان منّت دونان مکش *** بی نیازی خوش نماید با وجود احتیاج
(لامع)
ص: 251
هرگاه به هدف و مقصود خود راهنمایی شدی فروتنی ات در پیشگاه پروردگار بیشتر باشد .
غرر ج1 ش 2381
ص: 252
امام علی علیه السلام فرمود:
مَا اسْتَوْدَعَ اللَّهُ امْرَأً عَقْلًا، إِلَّا اسْتَنْقَذَهُ بِهِ يَوْماً مَا.(1)
خداوند هيچ نوع عقلى را در وجود كسى به وديعت ننهاده جز اين كه روزى به وسيلۀ آن وى را نجات خواهد داد.
توضیح:
از تعبیر امام علیه السلام استفاده می شود که عقل، شاخه های مختلفی دارد و خداوند در هر کسی شاخه یا شاخه هایی از آن را به ودیعت می نهد. تعبیر امام علیه السلام به « عقلا» به صورت نکره اشاره به همین نکته است. آری، بعضی عقل معاد دارند، بعضی عقل معاش و بعضی هر دو. عقل معاد نیز شاخه های متعددی دارد؛ کسانی از طریق ادلۀ عقلی وارد می شوند و افرادی از طریق ادلۀ نقلی که هرکدام نیز شاخه های متعددی دارد و در عقل معاش نیز بعضی عقل صنعت دارند، بعضی استعداد خوبی برای کشاورزی و بعضی برای امور دیگر و هرکدام از اینها نیز برای خود شاخه هایی دارد.
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد *** ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای *** خرد دست گیرد به هر دو سرای
خرد تیره و مرد روشن روان *** نباشد همی شادمان یک زمان
کسی کو خرد را ندارد ز پیش *** دلش گردد از کردۀ خویش ریش
(فردوسی)
کار زشت عاقل بهتر است از کار نیک نادان.
غرر ج2 ش 6596
ص: 253
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْ صَارَعَ الْحَقَّ، صَرَعَهُ.(1)
آن كس كه با حق درافتد، حق او را بر زمين خواهد زد.
توضیح:
آنچه امام علیه السلام در این گفتار نورانی بیان فرموده همان چیزی است که بارها تجربه شده و تاریخ شواهد فراوانی برای آن دارد. زیرا حق به معنای واقعیت است و در برابر آن، باطل چیزی است که برخلاف واقع است و طرفداران آن می خواهند با زور و فشار آن را سرپا نگاه دارند و طبیعی است روزی فرا می رسد که آن زور و فشار کم می شود و بساط باطل برچیده خواهد شد.
چراغی را که ایزد برفروزد *** هر آن کس پُف زند ریشش بسوزد
(مولوی)
یاری دادن و همیاری برای اقامه حق و برپا داشتن آن ادای امانت و دین داری است.
غرر ج1 ش 1935
ص: 254
امام علی علیه السلام فرمود:
الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ.(1)
قلب، كتاب چشم است. (و آنچه را انسان با چشم مىبيند و مى آزمايد در قلبش نقش مى بندد).
توضیح:
به یقین قسمت بسیار مهمّی از علوم و دانش های ما از طریق چشم حاصل می شود اعم از آنچه مستقیماً با چشم می بینیم و یا آنچه در آثار گذشتگان می خوانیم. بنابراین اگر گفته شود قلب، مصحف و کتاب چشم است سخنی حکیمانه است و گویی چشم به منزلۀ قلمی است که پیوسته در کتال قلب می نویسد و رقم می زند.
همه شب با دل دیوانۀ خود در حرفم *** چه کنم جز دل خود نامه بری نیست مرا
خاطر امن به ملک دو جهان می ارزد *** نیستم دَرهم اگر سیم و زری نیست مرا
(صائب تبریزی)
دل کتاب و دفتر فکر و اندیشه است.
غرر ج2 ش 8214
ص: 255
امام علی علیه السلام فرمود:
التُّقَى، رَئِيسُ الْأَخْلَاقِ.(1)
پرهيزكارى، رئيس صفات پسنديده است.
توضیح:
تقوا رئیس اخلاق است زیرا این ملکۀ درونی، انسان را از بخل و حسد و کینه و عداوت و غیبت و ظلم و ستم و کبر و غرور و مانند آن باز می دارد و به همین دلیل امام آن را رئیس اخلاق شمرده است و نیز به همین دلیل آنها که از تقوای الهی بی بهره اند آلودۀ انواع رذایل اخلاقی می شوند.
تقوا پاکیزه ترین زراعت و کشت کاری است .
غرر ج2 ش 10378
ص: 256
امام علی علیه السلام فرمود:
لَا تَجْعَلَنَّ ذَرَبَ لِسَانِكَ عَلَى مَنْ أَنْطَقَكَ، وَ بَلَاغَةَ قَوْلِكَ عَلَى مَنْ سَدَّدَكَ.(1)
تندى و تيزى زبانت را بر ضد كسى كه سخن گفتن را به تو آموخته به كار مگير و (نيز) بلاغت سخنت را بر ضد كسى كه سخنورى به تو آموخت صرف مكن.
توضیح:
این سخن شامل پدر و مادرها و همۀ استادان و معلم ها می شود؛ انسان نباید در برابر پدر و مادری که یک حرف و دو حرف بر زبانش گذاشته اند تا شیوۀ سخن گفتن را فرا گیرد درشتی و خشونت کند. این کار گذشته از این که از نظر شرعی منفور و زشت است، از نظر وجدانی نیز کاری ناپسند و ناجوانمردانه می باشد.
مکن پیش استاد اظهار فضل *** که تو شاخه باشی و استاد اصل
به نزد سخندان سخنور مباش *** تو را سروری داد ،سرور مباش
زبان بسته و گوش ها باز دار *** سزاوار بشنیدن راز دار
(مهدی)
تقوا پاکیزه ترین زراعت و کشت کاری است .
غرر ج1 ش 395
ص: 257
امام علی علیه السلام فرمود:
كَفَاكَ أَدَباً لِنَفْسِكَ، اجْتِنَابُ مَا تَكْرَهُهُ مِنْ غَيْرِكَ.(1)
براى اصلاح (و تربیت) خويشتن همين بس كه از آنچه براى ديگران نمى پسندى اجتناب ورزى.
توضیح:
بسیاری از افراد دوست دارند واقعاً خود را اصلاح کنند ولی اصلاح خویشتن و زدودن صفات رذیله از خود، کار آسانی نیست زیرا در این جا حجابی وجود دارد که نمی گذارد انسان عیوب خود را ببیند و آن حجاب حبّ ذات است، و گاهی حتّی نقاطِ ضعف خود را بر اثر این حجاب نقاط قوت پندارد و به جای آن که آنها را از نفس خویشتن بزداید سعی در تقویت آن کند.
ادب نیست بر دیگری تاختن *** خرابیّ خود، دیگری ساختن
تو اوّل ادب از خود آغاز کن *** سپس بر نصیحت دهان باز کن
(مهدی)
عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس *** که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن
(حافظ)
به راستی که مردم آن به ادب شایسته نیازمند ترند از نیاز به طلا و نقره.
غرر ج1 ش 400
ص: 258
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْ صَبَرَ صَبْرَ الْأَحْرَارِ، وَ إِلَّا سَلَا سُلُوَّ الْأَغْمَار.(1)
هركس همچون آزادگان شكيبا باشد (به اجر و پاداش صابران خواهد رسيد و آرامش خواهد يافت) و گرنه همچون جاهلان، خود را به غفلت مىزند (و بى نصيب خواهد بود).
توضیح:
افراد عاقل و بزرگوار و با شخصیت در برابر مصائب شکیبایی پیشه می کنند، جزع و فزع به خود راه نمی دهند و می دانند زندگی دنیا به هر حال، آمیخته با درد و رنج هاست که بسیاری از آنها اجتناب ناپذیر است، و همگان گرفتار آن می شوند، خواه یک فرد ضعیف باشد یا رئیس نیرومند یک کشور و فرماندۀ یک لشکر.
به هنگام سختی شکیبا شدن *** به از غرق اندوه بیجا شدن
به وقت بلا صابری پیشه کن *** به پاداش رحمان اندیشه کن
(مهدی)
ایمان عبارت است از صبر در بلا و گرفتاری و شکر در وسعت و فراخی.
غرر ج1 ش 4797
ص: 259
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ فِي خَبَرٍ آخَرَ أَنَّهُ علیه السلام قَالَ لِلْأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ مُعَزِّياً عَنِ ابْنٍ لَهُ:
إِنْ صَبَرْتَ صَبْرَ الْأَكَارِمِ، وَ إِلَّا سَلَوْتَ سُلُوَّ الْبَهَائِم.(1)
امام علیه السلام در خبر ديگرى (همين مضمون را) به اشعث بن قيس به عنوان تسليت درگذشت فرزندش فرمود:
هرگاه همچون بزرگواران صبر پيشه كنى (پيروز خواهى شد) و گرنه همچون چهارپايان، خود را به غفلت خواهى زد (و بى نصيب مى مانى).
توضیح:
روشن است که منظور امام علیه السلام این نیست که یکی از این دو راه را انتخاب کنید بلکه منظور این است که اگر راه اوّل را نپذیرفتید به راه دوم خواهید افتاد، که رهبر شما در این راه، شیطان و هوای نفس است.
البته بعضی از جاهلان راه سومی انتخاب می کنند؛ آنقدر جزع و فزع و بی تابی می کنند و سخنان ناموزون می گویند تا خسته شوند و با گذشت زمان به تدریج فشار مصیبت کاسته شود؛ این راه نیز راه عاقلان و افراد با ایمان نیست.
به وقت مصیبت صبوری کنی *** از آن به که کار ستوری کنی
(مهدی)
به گرداب غم کوشش آغاز کن *** چو مرغان پرو بال خود باز کن
(مهدی)
ص: 260
صبر، ساز و برگ مهیّا شده ای برای روبرو شدن با بلا و گرفتاری است.
غرر ج1 ش 4782
ص: 261
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَال علیه السلام فِي صِفَةِ الدُّنْيَا:
تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ؛ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِيَائِهِ، وَ لَا عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ؛ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ، بَيْنَا هُمْ حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ، فَارْتَحَلُوا.(1)
امام علیه السلام در وصف دنيا فرمود:
مي فريبد و زيان مي رساند و مي گذرد. خداوند به (بخشيدن) آن به عنوان پاداش براي دوستانش، رضايت نداده و (گرفتن) آن را به عنوان کيفر دشمنانش نپذيرفته است. اهل دنيا همچون کارواني هستند که هنوز رحل اقامت نيفکنده اند که قافله سالار فرياد ميزند (کوچ کنيد): و آنها کوچ ميکنند.
توضیح:
فریبندگی دنیا از طریق ظواهر پر زرق و برق آن است؛ اموال و ثروتها، کاخ ها و زینت ها، مقام ها قدرت ها؛ همه از مظاهر فریبندۀ دنیاست که گروه زیادی را به سوی خود جلب کرده و می کند. و زیان رساندن دنیا از طریق ناکامی ها، درد و رنج ها، شکست ها و مصیبت هاست. هنوز انسان دوران جوانی را طی نکرده برف پیری بر سر و روی او می نشیند و هنوز از قدرتش استفاده نکرده، دیگران آن را از چنگ او در می آورند. هنوز از سلامتی اش بهرهمند نشده امواج بیماری و درد و رنج او را احاطه می کند.
ص: 262
عمری گذشت در غم هجران روی دوست *** مرغم، درون آتش و ماهی، برون آب
حالی نشد نصیبم از این رنج و زندگی *** پیری رسید غرق بطالت پس از شباب
از درس و بحث ِ مدرسه ام حاصلی نشد *** کی می توان رسید به دریا از این سراب
هر چه فرا گرفتم و هرچه ورق زدم *** چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب
( امام خمینی (ره))
دنیا گمراه می کند.
غرر ج1 ش 2771
ص: 263
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ (عليهماالسلام):
لَا تُخَلِّفَنَّ وَرَاءَكَ شَيْئاً مِنَ الدُّنْيَا، فَإِنَّكَ تَخَلِّفُهُ لِأَحَدِ رَجُلَيْنِ:
إِمَّا رَجُلٌ عَمِلَ فِيهِ بِطَاعَةِ اللَّهِ، فَسَعِدَ بِمَا شَقِيتَ بِهِ؛
وَ إِمَّا رَجُلٌ عَمِلَ فِيهِ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ، فَشَقِيَ بِمَا جَمَعْتَ لَهُ، فَكُنْتَ عَوْناً لَهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ؛
وَ لَيْسَ أَحَدُ هَذَيْنِ حَقِيقاً أَنْ تُؤْثِرَهُ عَلَى نَفْسِكَ.(1)
امام علیه السلام به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود:
چيزى از مال و ثروت دنيا را بعد از خود باقى مگذار زيرا آنچه باقى مى گذارى براى يكى از دو كس خواهد بود:
يا كسى كه آن را در راه اطاعت خداوند مصرف مى كند كه در اين صورت او به چيزى سعادتمند شده كه تو به سبب آن محروم شده اى.
يا براى كسى مى گذارى كه آن را در راه معصيت خداوند به كار مى گيرد در نتيجه تو به سبب چيزى كه براى او اندوخته اى شقاوتمند، و محروم از سعادت مى شوى و در واقع او را در گناهش يارى كرده اى.
و سزاوار نيست هيچ يک از اين دو كس را بر خويشتن مقدم دارى.
توضیح:
مخاطب امام علیه السلام حریصانی هستند که به نام تأمین آیندۀ فرزندان به هر دری می زنند و حلال و حرام را به هم می آمیزند و خود را به زحمت و درد و رنج فراوان و مسئولیت های سنگین گرفتار می کنند. امام علیه السلام به این
ص: 264
گونه افراد می فرماید: برای چه کسی این اموال را ذخیره می کنید؟ برای افراد صالح که از آن در راه اطاعت خداوند بهره می گیرند؟ در این صورت آنها خوشبخت می شوند و شما محروم و زیان کار؛ در حالی که زحمت جمع کردن مال را شما کشیده اند.
و اگر این اموال به دست افراد ناصالح و فاسد بیفتد و از آن در مسیر معصیت پروردگار کمک بگیرند سرنوشت بدتری خواهید داشت زیرا علاوه بر این که از برکات مال خود محروم شده اید، اعانت به خطا و کمک به گناه کرده اید.
از بعد خودت بگو اگر که مالی داری *** اندیشۀ اولاد و عیالی داری
آنها ببرند ارثُ خوشبخت شوند *** لیکن تو از آن ورز و وبالی داری
(مهدی)
دنیا جابجا شونده و نابود شدنی است که اگر فرضاً برای تو پایدار بماند تو برای آن پایدار نخواهی ماند .
غرر ج1 ش 2085
ص: 265
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام لِقَائِلٍ قَالَ بِحَضْرَتِهِ «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ»:
ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ، أَ تَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَارُ؟
اَلِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ:
1-أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى،
2-وَ الثَّانِي الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً،
3-وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ،
4-وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ ضَيَّعْتَهَا فَتُؤَدِّيَ حَقَّهَا،
5-وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيدٌ،
6-وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِيَةِ؛ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَقُولُ«أَسْتَغْفِرُاللَّهَ»(1)
امام علیه السلام به شخصى كه در حضور او (از روى غفلت و بى خبرى) استغفرالله گفت، فرمود:
مادرت به عزايت بنشيند آيا مى دانى استغفار چيست؟ استغفار مقام بلندمرتبه گان است و واژه اى است كه بر شش معنا اطلاق مىشود (مراحل شش گانه اى دارد):
1-نخست پشيمانى از اعمال گذشته،
2-دوم تصميم بر ترك هميشگى آنها در آينده.
3- سوم اين است كه حقوقى را كه از مردم ضايع كرده
ص: 266
اى به آن ها بازگردانى تا به هنگام ملاقات پروردگار (به هنگام مرگ يا محشور شدن در قيامت) حق كسى بر تو نباشد.
4-و چهارم اين كه هر واجبى كه از تو فوت شده است حق آن را ادا كنى (و قضاى آن را به جاى آورى).
5-پنجم، گوشت هايى را كه براثر حرام بر اندامت روييده با اندوه بر گناه آب كنى تا چيزى از آن باقى نماند و پوست به استخوانت بچسبد و گوشت تازه در ميان آنها برويد .
6-و ششم آن كه به همان اندازه كه لذّت و شيرينى گناه را به جسمت چشانده اى زحمت و مرارت طاعت را نيز به آن بچشانى. پس از انجام اين مراحل مىگويى: استغفر الله.
توضیح:
امام امیرمؤمنان علی علیه السلام در حکمت مورد بحث شرایط توبۀ کامل و جامع را در عباراتی کوتاه و بسیار پرمعنا بیان فرموده که چیزی فراتر از آن در امر توبه وجود ندارد.
چنین توبه ای است که انسان را از هرگونه گناه و از تمام آثار وضعی و تکوینی آن پاک و پاکیزه می کند و از نفوذ گناه در اعماق وجود انسان جلوگیری می نماید. البته گاه آلودگی انسان به اندازه ای است که تصمیم به توبه گرفتن کار آسانی نیست؛ زندگی او آلوده به انواع اموال حرام شده، شغل او و فکر او آلوده به گناه است. در این گونه موارد تصمیم شجاعانه ای لازم است که توأم با امدادهای الهی شود و انسان را از منجلاب گناه بیرون آورد.
اگر به راستی مردم در وقتی که نافرمانی خدا کنند بازگردند و استغفار کنند، عذاب نشوند و نابود نگردند.
غرر ج2 ش 7605
ص: 267
امام علی علیه السلام فرمود:
الْحِلْمُ عَشِيرَةٌ.(1)
حلم همچون يك قوم و قبيله است (در يارى كردن انسان در مقابل سفيهان).
توضیح:
حقیقت حلم همان بردباری در برابر اهانت ها و سخنان درشت و سخیف و بی ادبانۀ افراد نادان است و همیشه درجوامع انسانی چنین افرادی بوده و هستند که گاهی از سر حسادت و یا نادانی، افراد با شخصیّت را مورد اهانت قرار داده و می دهند.
امام علیه السلام می فرماید: هرگاه افراد با شخصیّت در مقابل نادانی که ناسزا می گوید و اهانت می کند، سکوت نمایند و بردبار باشند، مردم به یاری آنها بر می خیزند و شخص نادان و بی ادب را سرجایش می نشانند، و چه بهتر که دشمن انسان به دست دیگران تنبیه شود.
معنای دیگر این است که؛ همان گونه که فرد هتاک از قبیله ای می ترسد و فرار می کند، در مقابل تَحَلُّم و صبوری شخص مورد اهانت هم عقب نشینی می کند و پیروزی از آن مرد با شخصیّت می شود.
شجاع ترین مردم کسی است که با کمک حلم و بردباری بر جهل و نادانی غالب و پیروز آید.
غرر ج2 ش 2111
ص: 268
امام علی علیه السلام فرمود:
مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ؛ مَكْتُومُ الْأَجَلِ، مَكْنُونُ الْعِلَلِ، مَحْفُوظُ الْعَمَلِ؛ تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ، وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ، وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَة.(1)
بيچاره فرزند آدم، سرآمد زندگياش نامعلوم، عوامل بيمارياش ناپيدا و (تمام) اعمالش در جايي محفوط است. پشه او را آزار ميدهد و گلوگير شدن (آب يا غذا) موجب مرگ او مىشود و عرق، او را متعفن و بدبو مىسازد.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه پرده از روی ضعف انسان برداشته وغرور و غفلت او را در هم می شکند و نشان می دهد که در برابر تمام نقطه های قوّت وتواناهایی که انسان دارد نقاط ضعف عجیبی را نیز داراست و در مجموع به شش نقطه از این نقاط ضعف اشاره می فرماید، سه قسمت از درون انسان سرچشمه می گیرد و سه قسمت از بیرون.
بیچاره آدمی که نداند سرآمدش *** یا کی مرض به خانه و کاشانه آیدش
ثبت است جمله خوب و بدکارهای او *** تا روز حشر جمله خدا پیش آردش
(مهدی)
در سختیها بسیار شکیبا باش و در پیشامدهای ناگوار که مردم را بلرزاند پروقار و پابرجا.
غرر ج1 ش 4318
ص: 269
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ رُوِيَ أَنَّهُ علیه السلام كَانَ جَالِساً فِي أَصْحَابِهِ، فَمَرَّتْ بِهِمُ امْرَأَةٌ جَمِيلَةٌ فَرَمَقَهَا الْقَوْمُ بِأَبْصَارِهِمْ،
فَقَالَ عَلی علیه السلام
إِنَّ أَبْصَارَ هَذِهِ الْفُحُولِ طَوَامِحُ، وَ إِنَّ ذَلِكَ سَبَبُ هِبَابِهَا؛ فَإِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ إِلَى امْرَأَةٍ تُعْجِبُهُ، فَلْيُلَامِسْ أَهْلَهُ، فَإِنَّمَا هِيَ امْرَأَةٌ كَامْرَأَتِهِ.
فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ: قَاتَلَهُ اللَّهُ كَافِراً، مَا أَفْقَهَهُ! فَوَثَبَ الْقَوْمُ لِيَقْتُلُوهُ،
فَقَالَ علیه السلام
رُوَيْداً، إِنَّمَا هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ، أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ.(1)
روايت شده است كه آن حضرت در ميان اصحابش نشسته بود. زن زيبايى (كه تمام چهره اش را نپوشانده بود) از آن جا عبور كرد و چشم حاضران را به خود جلب نمود.
امام علیه السلام فرمود:
چشمان اين مردان، طغيانگر است و آنچه نظرشان بر آن افتاد مايه تحريک و هيجان آن هاست. هرگاه يكى از شما نظرش به زنى افتاد كه زيبا و صاحب جمال بود، برود و با همسر خود آميزش كند زيرا او هم زنى است مانند همسرش!
در اين هنگام مردى از خوارج گفت: خداوند اين كافر را بكشد چقدر دانا و فقيه است!! هنگامى كه حاضران اين سخن را شنيدند از جاى پريدند تا او را به قتل برسانند،
ولى امام علیه السلام فرمود:
آرام باشيد جواب دشنام، بدگويى است و يا گذشت از گناه (نه كشتن مرد بدزبان).
ص: 270
توضیح:
این گفتار حکیمانه زمانی از امام علیه السلام صادر شد که روایت شده است آن حضرت در میان اصحابش نشسته بود. زن زیبایی (که تمام چهره اش را نپوشانده بود) از آن جا عبور کرد و چشم حاضران را به خود جلب نمود.
در این جا امام علیه السلام تصریح می کند که افتادن چشم اصحاب بر چنین زنی خواه ناخواه سبب تحریک آنها می شود. سپس به عنوان یک حکیم آگاه و مهربان راه حل مشکل را به آنها نشان می دهد.
ز دست و دیده و دل هر دو فریاد *** که هرچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد *** زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
(باباطاهر)
تو را شهوت درون دل عجب نیست *** نمایان کردن آن ، از ادب نیست
به شب خاموش کن این آتش روز *** که وقتی بهتر از هنگام شب نیست
(مهدی)
دشنام ندهند دو نفر به یکدیگر جز آن که هر کدام پست تر است بر آن دیگری چیره شود.
غرر ج1 ش 3914
ص: 271
امام علی علیه السلام فرمود:
كَفَاكَ مِنْ عَقْلِكَ، مَا أَوْضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ مِنْ رُشْدِكَ.(1)
اين مقدار از عقل تو براى تو كافى است كه راه هاى گمراهى را از راه سعادت براى تو واضح و روشن سازد.
توضیح:
می دانیم عقل شاخه های متعدد و آثار فراوانی دارد و حتی گاهی شیطنت با عقل اشتباه می شود. امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه نشانۀ عقلی را که مایۀ نجات انسان است را به روشنی بیان می کند.
در آدم شد از عقلِ تمییز *** که تا دانست از آن اصل همه چیز
(شیخ محمود شبستری)
نهایت عقل و خرد آن است که اعتراف به نادانی خود کند یعنی آنچه را نداند اعتراف کند که نمی داند.
غرر ج2 ش 6595
ص: 272
امام علی علیه السلام فرمود:
افْعَلُوا الْخَيْرَ وَ لَا تَحْقِرُوا مِنْهُ شَيْئاً، فَإِنَّ صَغِيرَهُ كَبِيرٌ وَ قَلِيلَهُ كَثِيرٌ. وَ لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ إِنَّ أَحَداً أَوْلَى بِفِعْلِ الْخَيْرِ مِنِّي، فَيَكُونَ وَ اللَّهِ كَذَلِكَ؛ إِنَّ لِلْخَيْرِ وَ الشَّرِّ أَهْلًا، فَمَهْمَا تَرَكْتُمُوهُ مِنْهُمَا، كَفَاكُمُوهُ أَهْلُهُ.(1)
کار نيک انجام دهيد و هيچ مقدار از آن را کم مشماريد چرا که کوچک ان بزرگ و کمش بسيار است. هيچ يک از شما نگويد: فلان کس در انجام (اين) کار خير از من سزاوارتر است که به خدا سوگند چنين خواهد شد. هر کدام از خير و شر را اهلي است كه اگر شما آن را رها كنيد ديگران به جاى شما انجام مى دهند.
توضیح:
بسیارند اشخاصی که وقتی به کارهای نیک کوچک برخورد می کنند بی اعتنا از کنار آن می گذرند در حالی که گاهی همین کارهای کوچک، سرنوشت ساز است؛ ممکن است جرعۀ آبی تشنه ای را از مرگ نجات دهد یا مقدار کمی دوا مایۀ نجات انسانی از مرگ شود. اضافه بر این اگر همۀ مردم حتّی به کارهای نیک کوچک اهمیت دهند، قطره قطره جمع می شود و تبدیل به دریایی از خیر و خیرات می گردد.
از این گذشته هرگاه کار خیر به نیت اطاعت فرمان خدا انجام گیرد بزرگ خواهد بود همان گونه که گناه، هرقدرکوچک باشد به دلیل جایگاه عظیم پروردگار بزرگ خواهدبود.
ص: 273
اضافه بر این، رفتن به سوی کارهای خیر کوچک انسان را به تدریج آماده برای خیرات بزرگ می کند و این خود نکتۀ مهمی است.
کار نیک آسان تر است از کار بد.
غرر ج1 ش 2666
ص: 274
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ، أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِيَتَهُ؛ وَمَنْ عَمِلَ لِدِينِهِ، كَفَاهُ اللَّهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ؛ وَ مَنْ أَحْسَنَ فِيَما بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ، أَحْسَنَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ.(1)
آن كس كه درون و باطن خويش را اصلاح كند خداوند ظاهرش را اصلاح مىنمايد و هركس براى دين خود كار كند خداوند كار دنيايش را سامان مى بخشد و آن كس كه رابطه ميان خود و خدايش را اصلاح كند خداوند رابطه ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد.
توضیح:
مردم معمولاً خواهان سه چیزند: آراستگی ظاهر، تأمین امر معاش و حسن رابطه با سایر مردم. امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه و نورانی طرق معنوی رسیدن به این خواسته های سه گانه را در سه جملۀ کوتاه و پرمعنی بیان فرموده است.
صلاح ظاهر مردمان نشانه و نمودار درستی درون های آن هاست.
غرر ج2 ش 5936
ص: 275
امام علی علیه السلام فرمود:
الْحِلْمُ غِطَاءٌ سَاتِرٌ، وَ الْعَقْلُ حُسَامٌ قَاطِعٌ؛ فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِكَ بِحِلْمِكَ، وَ قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ.(1)
حلم پرده اى است ساتر و عقل شمشيرى است برنده، بنابراين، عيوب اخلاقى خود را با حلمت بپوشان و با هوى و هوس هاى سركش با شمشير عقل مبارزه كن.
توضیح:
انسان برای حفظ خود در برابر خطرات مادی و معنوی احتیاج به دو چیز دارد: یکی وسیله ای که خود را در برابر خطرات بپوشاند مانند زره و دژهایی که در سابق وجود داشت و وسایل نقلیۀ محکمی که امروز در جنگ ها در آن خود را حفظ می کنند و دیگری سلاحی که به وسیلۀ آن با دشمن مبارزه کند و او را از خود دورسازد.
این زمین از حلم حق دارد اثر *** تا نجاست بُرد و گل ها داد بَر
تا بپوشد آن پلیدی های ما *** در عوض بَر روید از وی غنچه ها
حلم حق، گرچه مواساها کند *** چون که از حدّ بگذرد رسوا کند
(مولوی)
از جهالت تو را رهاند عقل *** به حقیقت تو را رساند عقل
ص: 276
که خدای تن بشر عقل است *** از همه حال باخبر عقل است
عقل هم قادر است و هم مقدور *** عقل هم آمر است و هم مأمور
(سنائی غزنوی)
شخص معیوب و کسی که نقصی در اخلاق او است عیبش از او پوشیده است.
غرر ج2 ش 7389
ص: 277
امام علی علیه السلام فرمود:
إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً يَخْتَصُّهُمُ اللَّهُ بِالنِّعَمِ لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ، فَيُقِرُّهَا فِي أَيْدِيهِمْ مَا بَذَلُوهَا؛ فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ، ثُمَّ حَوَّلَهَا إِلَى غَيْرِهِمْ.(1)
خداوند بندگانى دارد كه نعمت هاى خاصى را به آنان بخشيده تا بندگان ديگر از آن بهره گيرند، به همين دليل مادامى كه از اين نعمت ها به ديگران مى بخشند خدا آن را در دستشان نگه مى دارد اما هنگامى كه آن نعمت ها را از ديگران دريغ داشتند از آن ها مى گيرد و آن را به گروهى ديگر مى دهد (كه اين شكرانه را انجام مى دهند).
توضیح:
در بین مردم بندگان ضعیفی پیدا می شوند که توانایی مدیریت اموال خود را ندارند خداوند این مدیریت را به افرادی می سپارد که توان آن را دارند و در واقع سهم بندگان ضعیف را در اختیار بندگان قوی قرار می دهد تا آن را مدیریت کنند و به هنگام نیاز به آنها بپردازند.
برترین فضیلتها بذل عطاها و کمک کردن به حاجت خواهان و میانه روی در کارها است.
غرر ج1 ش 855
ص: 278
امام علی علیه السلام فرمود:
لَا يَنْبَغِي لِلْعَبْدِ أَنْ يَثِقَ بِخَصْلَتَيْنِ: الْعَافِيَةِ وَ الْغِنَى؛ بَيْنَا تَرَاهُ مُعَافًى إِذْ سَقِمَ، وَ بَيْنَا تَرَاهُ غَنِيّاً إِذِ افْتَقَرَ.
سزاوار نيست انسان به دو چيز اطمينان پيدا كند: سلامتى و ثروت. چراكه در همان حال كه انسانى را تندرست مىبينى ناگهان بيمار مىشود و در همان حال كه او را ثروتمند مشاهده مىكنى ناگهان فقير و مستمند مىگردد.
توضیح:
آنچه را امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه بیان فرموده همه یا غالب ما در طول عمر خود نمونه های متعددی از آن را دیده ایم؛ افرادی سالم، قوی پیکر و قهرمان را مشاهده کرده ایم که ناگهان به ما اطلاع دادند بیمار شده در بستر بیماری افتاده و قادر به حرکت نیست.
مال و ثروت پادشاه و فرمانروای فاجران و تبهکاران است.
غرر ج2 ش 9433
ص: 279
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْ شَكَا الْحَاجَةَ إِلَى مُؤْمِنٍ، فَكَأَنَّهُ شَكَاهَا إِلَى اللَّهِ، وَ مَنْ شَكَاهَا إِلَى كَافِرٍ، فَكَأَنَّمَا شَكَا اللَّهَ.(1)
كسى كه مشكل و نياز خود را نزد مؤمنى بازگو كند گويا نزد خدا بازگو كرده و كسى كه آن را نزد كافرى بازگو كند گويى از خدا شكايت كرده است.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه در واقع به مؤمنان توصیه می کند که مشکلات و گرفتاری های خود را تنها با برادران مؤمن خود در میان نهند نه با دشمنان و کافران. روشن است کسی که نزد برادر ایمانی خود برود و از گرفتاری ها و مشکلات خویش سخن می گوید هرگز تعبیراتی را که دلیل پرخاشگری و ناسپاسی باشد به کار نمی برد بلکه هدفش این است که با طرح مشکل خود از آن برادر کمک بطلبد و پناه بردن برادران ایمان به یکدیگر در مشکلات، کار خلافی نیست بلکه مفهوم تعاون و همکاری همین است که هر کس در مشکلات به یاری دیگری برخیزد. امروز این برادر از آن برادر کمک می طلبد، فردا به عکس.
اعتماد مکن به دوست پیش از آزمایش.
غرر ج2 ش 9106
ص: 280
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام فِي بَعْضِ الْأَعْيَادِ: إِنَّمَا هُوَ عِيدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِيَامَهُ وَ شَكَرَ قِيَامَهُ؛ وَ كُلّ ُ يَوْمٍ لَا يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ فَهُوَ عِيدٌ.(1)
امام علیه السلام در يكى از اعياد (عيد فطر) فرمود: امروز تنها براى كسانى روز عيد است كه روزه آنها مقبول درگاه پروردگار و عبادت هاى شبانه آنان مورد پذيرش او قرار گرفته است و (بنابراين) هر روزى كه در آن عصيان خداوند نشود آن روز، عيد است.
توضیح:
حقیقت این است که همۀ مردم جهان برای خود روزهای شادی خاصّی دارند که آن را عید می نامند. این روزها یا مانند عید نوروز است که تحوّل جالبی در جهان طبیعت رخ می دهد؛ گیاهان می خندند، درختان شکوفه می کنند و حیات و زندگی در طبیعت تجدید می شود یا این که در آن روز، فتح مهمی در تاریخ مردم یک منطقه واقع شده و یا تحّول اجتماعی و علمی صورت گرفته که یاد و خاطرۀ آن را زنده می دارند و عید می شمرند. جالب اینکه در اسلام، اعیاد به دنبال اطاعت اوامر مهم الهی قرار دارد.
یا رب مددی که ما تباهی نکنیم *** در عید سعید اشتباهی نکنیم
فرمود علی (علیه السلام) همیشه عید است اگر *** در محضر حق جرم و گناهی نکنیم
(مهدی)
ص: 281
عید است اگر دلی زما شاد شود *** مرغی ز قفس رها و آزاد شود
شادی نبود اگر که همسایه و دوست *** از دست و زبان دوست ناشاد شود
(مهدی)
ص: 282
امام علی علیه السلام فرمود:
إِنَّ أَعْظَمَ الْحَسَرَاتِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، حَسْرَةُ رَجُلٍ كَسَبَ مَالًا فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ، فَوَرِثَهُ رَجُلٌ فَأَنْفَقَهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَدَخَلَ بِهِ الْجَنَّةَ، وَ دَخَلَ الْأَوَّلُ بِهِ النَّارَ.(1)
بزرگترين حسرت ها در قيامت حسرت كسى است كه ثروتى را از راه حرام به دست آورده و كسى آن را از او به ارث برده كه در راه خداوند سبحان انفاق نموده است و خداوند به سبب اين مال او را داخل بهشت مىكند و شخص اول را به سبب همان مال، وارد جهنّم مى گرداند.
توضیح:
گاه می شود که انسان مالی به دست می آورد ولی نمی تواند از آن استفاده کند و از دست می رود. چنین کسی واقعاً گرفتار حسرت می شود که چرا از این مال برای دنیا و آخرتم استفاده نکردم ولی از آن فراتر حسرت کسی است که مال حلالی را به دست آورده ولی خودش از آن به نفع آخرتش بهره نگرفته و وارثان از آن بهره گرفته اند و در قیامت می بیند آنها با اموالی که او با تلاش و زحمت به دست آورده بود به جایی رسیده اند و خودش محروم مانده است.
ص: 283
امام علی علیه السلام فرمود:
إِنَّ أَخْسَرَ النَّاسِ صَفْقَةً وَ أَخْيَبَهُمْ سَعْياً، رَجُلٌ أَخْلَقَ بَدَنَهُ فِي طَلَبِ مَالِهِ، وَ لَمْ تُسَاعِدْهُ الْمَقَادِيرُ عَلَى إِرَادَتِهِ؛ فَخَرَجَ مِنَ الدُّنْيَا بِحَسْرَتِهِ، وَ قَدِمَ عَلَى الْآخِرَةِ بِتَبِعَتِهِ.(1)
زيانكارترين مردم در داد و ستد و نااميدترين آن ها در تلاش و سعى، كسى است كه بدن خود را براى رسيدن به آرزوهاى درازش فرسوده كرده ولى مقدّرات، او را براى رسيدن به خواسته هايش يارى ننموده است؛ با حسرت از دنيا بيرون رفته و با گناهانش در سراى آخرت گام نهاده است.
توضیح:
حاصل کلام امام علیه السلام این است که گروهی از انسانها را به معامله گرانی تشبیه می کند که در این دنیا تمام نیروهای خود را برای رسیدن به آمال و آرزوها به کار می گیرند و در عین حال، مقدرات به آنها اجازۀ رسیدن به مقصود را نمی دهد و هنگامی که از دنیا خارج می شوند چیزی نیندوخته اند در حالی که تمام نیروهای خود را از دست داده اند و با دست خالی و کوشش های بیهوده وارد عرضۀ محشر می شوند؛ کفۀ حسنات آنها بسیار سبک و کفۀ سیئاتشان سنگین است. چرا که برای رسیدن به آمال و آرزوها علاوه بر هدر دادن نیروهای خدادادی، سیئاتی در نامۀ اعمال خود ثبت کرده و بار سنگینی بر دوش خود نهاده اند.
ص: 284
اگر تنها نیروهای خود را از دست داده بودند و گناهی مرتکب نمی شدند حسرت آنها کمتر بود امّا شدیدترین حسرت ها به فرمودۀ امام علیه السلام حسرت گروهی است که زبان حالشان این است:
افسوس که عمری پی اغیار دویدیم *** از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم *** جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم
(میرزای نوغانی خراسانی)
تا به کی این سان نَفَس در جمع سیم و زر زنیم *** یک نَفَس بنشین که حرف دل به یکدیگر زنیم
(مهدی)
نیک دانی نیست سیم و زر متاع آخرت *** سعی باید کرد تا بار سفر کمتر کنیم
(مهدی)
بیشتر جان کن و ز جمع کن و خوش دل باش *** که همه سیم و زر و مال تو مار سَقَر است
(مولوی)
دنیا به تصادف و اتّفاق داده شده ولی آخرت از روی استحقاق و شایستگی است.
غرر ج1 ش 2775
ص: 285
امام علی علیه السلام فرمود:
الرِّزْقُ رِزْقَانِ، طَالِبٌ وَ مَطْلُوبٌ؛ فَمَنْ طَلَبَ الدُّنْيَا، طَلَبَهُ الْمَوْتُ، حَتَّى يُخْرِجَهُ عَنْهَا؛ وَ مَنْ طَلَبَ الْآخِرَةَ، طَلَبَتْهُ الدُّنْيَا، حَتَّى يَسْتَوْفِيَ رِزْقَهُ مِنْهَا.(1)
روزى بر دو گونه است: يكى آن كه به دنبال انسان مى آيد و ديگر آن كه انسان به دنبال آن مى رود. كسى كه دنيا را بطلبد، مرگ، او را مى طلبد تا او را از دنيا خارج كند (و به تمام خواسته هايش نخواهد رسيد) و كسى كه طالب آخرت باشد دنيا در طلب او برمى آيد تا وى روزى اش را به طور كامل از دنيا برگيرد.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه برای این که دنیا پرستان را از راهی که می روند باز دارد و طالبان آخرت را در مسیری که دارند تشویق کند این حکمت را می فرماید.
تجربه های ما نیز در زندگی به ما نشان داده است که گاه روزی های فراوانی بی آن که انسان به دنبال آن برود و یا تلاش زیادی داشته باشد به او می رسد و گاه به عکس، تمام تلاش خود را برای رسیدن به اموال و ثروت هایی به کار می گیرد و گاه بخش مهمی از عمر خودش را در این راه صرف می کند ولی هرگز به آن نمی رسد و ناکام از دنیا می رود.
گفت رو امر ما به جای آور *** هیچ اندوه رزق خویش، مخور
تو جناب مرا ملازم شو *** روزیت بر من است هرزه مرو
ص: 286
هر که تقوا گزید در ره دوست *** حَیثُ لا یَحتَسِب خزینۀ اوست
(شیخ محمود شبستری)
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن *** که دوست خود روش بنده پروری داند
(حافظ)
اُدخلوا لا بیات مِن ابوابِها *** واطلبوا الارزاق مِن اسبابُها
(مولوی)
هنگامی که خدا به تو روزی داد توهم (به نان خواران و دیگران) توسعه بده .
غرر ج1 ش 3579
ص: 287
امام علی علیه السلام فرمود:
إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ هُمُ الَّذِينَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْيَا إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا، وَ اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا إِذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا؛ فَأَمَاتُوا مِنْهَا مَا خَشُوا أَنْ يُمِيتَهُمْ، وَ تَرَكُوا مِنْهَا مَا عَلِمُوا أَنَّهُ سَيَتْرُكُهُمْ؛ وَ رَأَوُا اسْتِكْثَارَ غَيْرِهِمْ مِنْهَا اسْتِقْلَالًا، وَ دَرَكَهُمْ لَهَا فَوْتاً؛ أَعْدَاءُ مَا سَالَمَ النَّاسُ، وَ سَلْمُ مَا عَادَى النَّاسُ؛ بِهِمْ عُلِمَ الْكِتَابُ وَ بِهِ عَلِمُوا، وَ بِهِمْ قَامَ الْكِتَابُ وَ بِهِ قَامُوا؛ لَا يَرَوْنَ مَرْجُوّاً فَوْقَ مَا يَرْجُونَ، وَ لَا مَخُوفاً فَوْقَ مَا يَخَافُونَ.(1)
اولياء الله (دوستان واقعى خدا) كسانى هستند كه به باطن دنيا مى نگرند آنگاه كه مردم (دنياپرست) به ظاهر آن نگاه مى كنند، آنها به آينده آن مشغولاند در حالى كه دنياپرستان به امروز آن سرگرم اند، و امورى را كه بيم دارند سرانجام قاتلشان خواهد شد از ميان مى برند، آنچه را كه مى دانند سرانجام آنها را ترك مى گويد، رها مى سازند، و آنچه را ديگران از دنيا بسيار مى شمارند اولياء الله كم مى شمرند و رسيدن به آن را از دست دادن آن محسوب مىكنند، آنان با آنچه دنياپرستان با آن در صلح اند دشمن اند و با آنچه دنياپرستان با آن دشمن اند در صلح اند، كتاب خدا (قرآن مجيد) به وسيله آن ها فهميده مىشود و آن ها نيز به وسيله قرآن حقايق را درك مىكنند، قرآن به وسيله آن ها برپاست همان گونه كه آنها به وسيله قرآن برپا هستند، برتر از آنچه به آن
ص: 288
اميد دارند و دل بسته اند اميدوار كننده اى نمى بينند و برتر از آنچه از آن مى ترسند مايه ترس سراغ ندارند.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار بسیار پرمعنا و حکیمانه،دوستان خاص خدا را با اوصاف دوازده گانه ای معرفی می کند.
فروغ مهر در پیشانی دیوار می بینم *** صفای طلعت آیینه از ز نگار می بینم
فریب دانه نتواند مرا در دام آوردن *** که از آغاز هر کار آخر آن کار می بینم
نم یگردد حجاب بینش من پردۀ ظاهر *** که در سر هر چه نرگس دارد از دستار می بینم
سرانجام دل سرگشتۀ حیران چه خواهد شد *** که من این نقطه را بسیار بی پرگار می بینم
(صائب تبریزی)
به چشم نهان، بین نهانِ جهان را *** که چشم عیان بین، نبیند نهان را
(ناصرخسرو)
برون آی از حجاب تن بپر بر ساحت گلشن *** کنی تا چند از روزن نظر بر طرف گلشن ها
تو سیمرغ همایونی که عالَم زیر پر داری *** چسان با این شکوه و فر گزیدی کنج گلخن ها
در آن باغ و در آن ها مون بَرَت حاصل ز حد افزون *** ز بهر دانه ای دون نمودی ترک خرمن ها
(حاج ملاهادی سبزواری)
ص: 289
هر که سودای تو دارد چه غم از هرکه جهانش *** نگران تو چه اندیشه ز بیم دگرانش
(سعدی)
از دشمنم چه بیم که با دوست همدمیم *** و از هر من چه باک که با اسم اعظمم
(فروغی)
کورترین مردم کسی است که نابینا شده از دوستی ما و برتری و فضیلت ما و دشمنی با ما را آشکار کرده بی آنکه جرم و گناهی از ما به او رسیده باشد جز آن که ما او را به سوی حق دعوت کرده و دیگران او را به سوی فتنه و دنیا خوانده اند و این آن دنیا را برگزیده و پرچم دشمنی ما را برافراشته اند .
غرر ج1 ش 711
ص: 290
امام علی علیه السلام فرمود:
اذْكُرُوا انْقِطَاعَ اللَّذَّاتِ، وَ بَقَاءَ التَّبِعَاتِ.(1)
به ياد داشته باشيد كه لذّات (معاصى به سرعت) پايان مى گيرد و تبعات و آثار سوء آن (مدّتها) باقى مى ماند.
توضیح:
این یک واقعیّت است که معاصی و گناهان لذّت بخش، لذّاتی ناپایدار و زودگذر دارند؛ یک فرد شراب خوار چقدر از آنچه می نوشد لذّت می برد و یا زناکار لذّتش از این گناه چقدر زمان می برد؟ و این در حالی است که آثار گناه و تبعات آن بسیار طولانی و پایدار است.
امّا تبعات اخروی آن تا دامنۀ قیامت و در عرصۀ قیامت باقی و برقرار است.
دوست داشتن شهرت اساس و سر هر بلا و گرفتاری است.
غرر ج1 ش 4649
ص: 291
امام علی علیه السلام فرمود:
أخْبُرْ، تَقْلِه.(1)
آزمايش كن تا دشمنش دارى.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانۀ بسیار کوتاه و پرمعنا به یک اصل مهم اجتماعی اشاره کرده، می فرماید: به ظاهر اشخاص قناعت نکنید، آنها را بیازمایید و ای بسا با آزمودن، آنها را دشمن بدارید و در یک عبارت کوتاه: «آزمایش کن تا دشمنش داری»
کارها به کار آزمودگی است.
غرر ج1 ش 2345
ص: 292
امام علی علیه السلام فرمود:
مَا كَانَ اللَّهُ لِيَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الشُّكْرِ، وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الزِّيَادَةِ؛ وَ لَا لِيَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الدُّعَاءِ، وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْإِجَابَةِ؛ وَ لَا لِيَفْتَحَ لِعَبْدٍ بَابَ التَّوْبَةِ، وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْمَغْفِرَةِ.(1)
چنين نيست كه خداوند درِ شكر را به روى بنده اى بگشايد و درِ فزونى نعمت را به رويش ببندد، و چنين نيست كه خداوند باب دعا را به روى كسى بگشايد و باب اجابت را به رويش ببندد، و نيز چنين نيست كه خداوند در توبه را به روى كسى باز كند و در آمرزش را به رويش ببندد.
توضیح:
در واقع شکر و دعا و توبه، سه موضوع سرنوشت ساز انسان است و سعادتمند و خوشبخت کسانی هستند که بتوانند از هر سه استفاده کنند؛ در برابر نعمت ها شاکر باشند، در مشکلات دست به دعا بردارند و به هنگام لغزش ها و گناهان از در توبه وارد شوند.
تائب ذنب را بداده پناه *** پاک کرده صَحائفش ز گناه
(سنائی غزنوی)
نعمت پیوند خورده به شکر، و شکر نیز پیوند خورده به افزونی و این دو بسته به یکدیگرند در شاخی همانند ریسمان پیوسته ای که به شاخ می بندند و افزونی نعمت از سوی خدای سبحان بریده نشود تا وقتی که شکر از سوی شکرگزار بریده شود که در آن وقت فزونی نعمت هم قطع می شود.
غرر ج1 ش 4444
ص: 293
امام علی علیه السلام فرمود:
أَوْلَى النَّاسِ بِالْكَرَمِ، مَنْ عُرِفَتْ بِهِ الْكِرَامُ.(1)
شايسته ترين مردم به كَرَم، آن كسى است كه افراد كريم به واسطه او شناخته شوند.
توضیح:
اشاره به این که وقتی کسی اشخاص کریم و با شخصیّت و بزرگوار را معرفی می کند مفهومش این است که او این اشخاص را دوست می دارد و کَرَم و کرامت را ارزش می شمرد اگر چنین است خودش از همه بیشتر باید به این موضوع اهمیّت بدهد.
کسی که حاتم طایی را مدح و ستایش می کند باید خودش سهمی از سخاوت و کرم داشته باشد.
نیست چندان کرم این جان چنین افشاندن *** جان بقربان کریمی که کرم زنده از اوست
(شهریار)
اگرچه دست کرم نزد حق بزرگوار است *** به مدح آن که معروف شود سزاوار است
(مهدی)
بهترین اخلاقی آن است که تو را به کارهای نیک وا دارد .
غرر ج2 ش 8729
ص: 294
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ سُئِلَ علیه السلام أَيُّهُمَا أَفْضَلُ، الْعَدْلُ أَوِ الْجُودُ؟ فَقَالَ علیه السلام الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا؛ وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ؛ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا.(1)
از امام علیه السلام سؤال شد كه كدام يك از اين دو برترند: «عدالت» يا جود و بخشش؟
امام علیه السلام در جواب فرمود: عدل، هرچيزى را در جاى خود قرار مى دهد ولى سخاوت و بخشش آن را از مسيرش فراتر مى برد. (اضافه بر اين) عدالت، قانونى است همگانى ولى جود و بخشش جنبه خصوصى دارد بنابراين، عدل، شريف تر و برتر است.
توضیح:
در واقع امام علیه السلام به دو نکتۀ اساسی اشاره فرموده است: نخست این که نتیجۀ عدالت این است که هرکسی در جامعه به حق خویش برسد و هر چیز در جای خود باشد. اصولاً بعضی عدالت را چنین معنا کرده اند: «وضع الشیء فی موضعه؛ هر چیز را در جای خود قرار دادن».
امّا جود و بخشش چنین نیست زیرا چیزی اضافه بر استحقاق افراد است که البته در جای خود بسیار خوب و شایسته است ولی ای بسا همین صفت خوب و شایسته سبب شود که عدّه ای به تنبلی روی آورند و تلاش و کوشش را کم کنند و به انتظار جود و بخشش سخاوتمندان بنشینند.
ص: 295
عدالت کن، که در عدل آنچه یک ساعت به دست آید *** میسّر نیست در هفتاد سال اهل عبادت را
(صائب تبریزی)
خرمن بی داد اهل جور را سوزد یقین *** از فروغ عدل اگر تابد شهابی در میان
(لامع)
میزان عدل میل به یک سو نمی کند *** عارف بود به کعبه و بتخانه آشنا
(صائب تبریزی)
عدالت برپادارنده رعایت و زیور و زیبایی زمامداران است.
غرر ج2 ش 6136
ص: 296
امام علی علیه السلام فرمود:
الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ، قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ»؛ وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي، فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ.(1)
تمام زهد در دو جمله از قرآن مجيد آمده است. خداوند سبحان مى فرمايد: «تا بر گذشته تأسف مخوريد و به آنچه در دست داريد دلبسته و شادمان نباشيد».
بنابراين آن كس كه بر گذشته تأسف نمى خورد و به آينده (و آنچه در دست دارد) دلبستگى ندارد هر دو طرف زهد (از آغاز تا پايان آن) را در اختيار گرفته است.
توضیح:
می دانیم زهد از اموری است که در آیات و روایات دربارۀ اهمیّت و فضیلت آن سخن بسیار آمده است ولی ماهیّت و حقیقت آن برای گروهی ناشناخته است تا آن جا که گاه کارهای ریاکارانه و گاهی ابلهانه را به حساب زهد می گذارند.
امام علیه السلام در این کلام حکیمانه زهد را به عالی ترین صورت توصیف کرده و از آیه ای از قرآن برای این تفسیر کمک گرفته است.
آدمی صورت اگر دفع کند شهوت نفس *** آدمی خوی شود ورنه همان جانور است
(سعدی)
ص: 297
دلا تا بزرگی نیاری به دست *** به جای بزرگان نشاید نشست
بزرگیت باید در این دسترس *** به یاد بزرگان برآور نفس
(نظامی گنجوی)
مهر و دقّت وصف انسانی بود *** خشم و شهوت وصف حیوانی بود
(مولوی)
زهد چه؟ تجرید قلب از حبِّ غیر *** تا تعّق نایدت مانع ز سیر
گر رسد مالی نگردی شادمان *** ورود آن نبودت باکی از آن
لطف دانی آنچه آید از خدا *** خواه ذل و فقر خواه عزّ و فنا
هرکه او را این صفت حالی نشد *** دل ز حبّ ماسوا خالی نشد
نفی لا تأسوا علی ما فاتکم *** یأس آوردش شده از راه گم
(شیخ بهائی)
از نشانه های عقل است توشه بر گرفتن برای معاد و روز رستاخیز.
غرر ج1 ش 3785
ص: 298
امام علی علیه السلام فرمود:
مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ، لِعَزَائِمِ الْيَوْمِ.(1)
چه شكننده است خواب براى تصميم هايى كه (انسان) در روز مىگيرد.
توضیح:
هدف امام علیه السلام از بیان این سخن این است که نمی توان به تصمیم ها و وعده های افراد زیاد خوش بین بود، زیرا بسیار می شود که تصمیم های محکمی امروز می گیرند ولی شب می خوابند و صبح بیدار می شوند و به کلی آن را رها می سازند. گویی نه تصمیمی گرفته بودند نه وعده ای داده بودند.
این سخن، هم می تواند اشاره به این باشد که زیاد نباید به قول و قرارهای افراد اعتماد کرد و روی آن برنامه ریزی نمود و نتیجۀ آن را سریع الوصول پنداشت و هم این که اگر کسانی بر اثر عصبانیت یا عدم مطالعۀ کافی تصمیم سوئی گرفتند نباید زیاد از آن وحشت کرد ای بسا خواب شبانه آن را برهم زند و فردا از آن خبری نباشد.
گوش دل وا کن به پند بو تراب *** عزم خود را بست بنما وقت خواب
خواب را کم کن حذر کن از خیال *** تا نگردد عمر، کوته ای جناب
(مهدی)
کسی که در شب خوابش بسیار باشد از دستش برود کاری که در روز جبرانش نتواند.
غرر ج2 ش 10029
ص: 299
امام علی علیه السلام فرمود:
الْوِلَايَاتُ، مَضَامِيرُ الرِّجَال.(1)
مقامات حكومتى، ميدان آزمون و مسابقه مردان است.
توضیح:
انسان ها را در میدان های مختلفی می توان آزمود؛ گروهی به وسیلۀ مال و ثروت، گروه دیگری به وسیلۀ فقر و ناتوانی، گروهی دیگر به وسیلۀ مصائب و حوادث سخت و دردناک.
ولی در میان میدان های آزمون و مسابقه به خصوص برای شخصیّت های برجسته حسّاس ترین میدان، میدان حکمرانی است. آن جاست که معلوم می شود چه کسانی را غرور فرا می گیرد و پا از گلیم خود فراتر می نهند و چه کسانی به واسطۀ داشتن ظرفیت کامل تغییری در وضع آنها رخ نمی دهد. چه کسانی برای اندوختن مال و ثروت از طریق حکومت، به ظلم و ستم به دیگران می پردازند و چه کسانی تقوا را از دست نمی دهند. چه افرادی به نفع طرفداران خود حکم ظالمانه می کنند و چه اشخاصی همگان در برابر آن ها یکسان اند.
تکبّر تو در دوران حکومت موجب خواری زمان عزل تو خواهد بود.
غرر ج2 ش 10550
ص: 300
امام علی علیه السلام فرمود:
لَيْسَ بَلَدٌ بِأَحَقَّ بِكَ مِنْ بَلَدٍ، خَيْرُ الْبِلَادِ مَا حَمَلَك.(1)
هيچ شهرى براى تو سزاوارتر از شهر ديگر نيست، بهترين شهرها شهرى است كه تو را پذيرا شود (و وسيله آرامش و پيشرفت تو را فراهم كند).
توضیح:
اشاره به این که گرچه حب وطن یک میل باطنی عمیق است و در احادیث اسلامی برآن تأکید شده ولی بسیار می شود که ماندن در وطن باعث عقب ماندگی و ذلّت است در این گونه موارد انسان باید شجاعت به خرج دهد و از وطن خویش به جای دیگر مهاجرت کند؛ جایی که در آن اسباب پیشرفت و ترقی و آرامش خاطر او فراهم است و تعصّب کور و کر به وطن در اینگونه موارد نه منطقی است و نه کمکی به زندگی انسان می کند. بارزترین نمونه پذیرا بودن شهری برای دیگری شهر یثرب است که پذیرای پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم شد و آنگاه به « مدینۀ الرسول» تغییر نام یافت و مرکز حکومت اسلام شد، و اسلام از این شهر به سراسر جهان پرتو افکند.
سعدیا حبّ وطن گرچه حدیثی است صحیح *** نتوان مُرد به سختی که من این جا زادم
(سعدی)
بدترین شهرها شهری است که نه در آن امنیّت است و نه فراخی و ارزانی وجود دارد .
غرر ج1 ش 1016
ص: 301
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَال علیه السلام وَ قَدْ جَاءَهُ نَعْيُ الْأَشْتَرِ رَحِمَهُ اللَّهُ:
مَالِكٌ، وَ مَا مَالِكٌ! وَ اللَّهِ لَوْ كَانَ جَبَلًا لَكَانَ فِنْداً، وَ لَوْ كَانَ حَجَراً لَكَانَ صَلْداً؛ لَا يَرْتَقِيهِ الْحَافِرُ، وَ لَا يُوفِي عَلَيْهِ الطَّائِرُ.(1)
هنگامى كه خبر شهادت مالك اشتر رحمه الله به امام علیه السلام رسيد، امام علیه السلام درباره او چنين فرمود:
مالك، اما چه مالكى! به خدا سوگند اگر كوه بود يكتا بود و اگر سنگ بود سرسخت و محكم بود. هيچ مركبى نمى توانست از كوهسار وجودش بالا رود و هيچ پرنده اى به قله آن راه نمى يافت.
توضیح:
امام علیه السلام در این توصیف فشرده و پرمعنا دربارۀ شخصیّت مالک سنگ تمام گذاشته است. از یک طرف او را به کوه بی نظیری تشبیه می کند که هیچ انسان و پرنده ای نمی تواند به قلّۀ آن برسد و از سوی دیگر او را به سنگ محکمی تشبیه می نماید که در برابر حوادث بسیار مقاوم است.
در واقع دو وصف مهم در این عبارت دربارۀ مالک بیان شده است: یکی اوج افکار بلند و همّت عالی او و دیگر استقامت و پایداری اش در برابر دشمنان. و مالک در طول عمر خود که در صحنه های مختلفی ظاهر شد هر دو معنا را به اثبات رساند.
ابن ابی الحدید می گوید: مالک اشتر تک سوار شجاعی بود و رئیسی از بزرگان شیعه و شخصیّت های برجسته
ص: 302
محسوب می شد، بسیار به امیرمؤمنان علی علیه السلام و یاری آن حضرت علاقه مند بود.(و به او عشق می ورزید.)
ص: 303
امام علی علیه السلام فرمود:
إِذَا كَانَ فِي رَجُلٍ خَلَّةٌ رَائِقَةٌ، فَانْتَظِرُوا أَخَوَاتِهَا.(1)
هرگاه در انسانى خوى و خصلت خوشايندى باشد انتظار همانندهايش را نيز (در او) داشته باشيد.
توضیح:
طبیعی است که وقتی بر شاخۀ درختی میوۀ خوب و جالبی ببینیم دور از انتظار نیست که همانند آن در شاخه های دیگر نیز یافت می شود. همچنین هرگاه انسان در جایی به قطعه سنگ قیمتی ای برخورد کند چه بسا که نشانۀ وجود معدنی از آن در آن جا باشد.
این سخن در وجود انسان دلیل روشنی دارد و آن این که کارهایی که انسان به طور مکرر انجام می دهد یک ریشۀ باطنی سبب می شود که مشابهات آن نیز در وی ظاهر گردد.
کار نیک را انجام دهد و چیزی از آن را حقیر و کم مشمار که کم آن نیز بسیار و انجام دهنده اش شادمان است.
غرر ج1 ش 2669
ص: 304
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام لِغَالِبِ بْنِ صَعْصَعَةَ أَبِي الْفَرَزْدَقِ فِي كَلَامٍ دَارَ بَيْنَهُمَا:
مَا فَعَلَتْ إِبِلُكَ الْكَثِيرَةُ؟
قَالَ دَغْدَغَتْهَا الْحُقُوقُ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ. فَقَالَ علیه السلام
ذَلِكَ أَحْمَدُ سُبُلِهَا.(1)
امام علیه السلام در سخنى كه بين او و مردى به نام «غالب بن صعصعه»، پدر فرزدق، رد و بدل شد چنين فرمود:
شتران فراوانت چه شدند؟
غالب عرض كرد: اى اميرمؤمنان! حقوق واجب (اداى زكات)، آن ها را پراكنده ساخت (و چيز چندانى براى من باقى نمانده است).
امام علیه السلام فرمود: اين بهترين راه مصرف آن ها بود.
توضیح:
شاید منظور «غالب بن صعصعه» این بوده که من پیوسته زکات شترانم را پرداختم و چیزی بر آن نیفزودم تا از آخرین نصاب گذشت.
امام علیه السلام می فرماید: چه مصرفی بهتر از این که آنها را ذخیرۀ یوم المعاد خود ساخته ای و به نیازمندان کمک کرده ای و سلامت و عافیت را برای خود خریداری نموده ای.
قرآن مجید می فرماید: «ما عِندَکُم یَنفَدُو ما عِندَاللهِ باق»
آنچه نزد شماست سرانجام از بین می رود ولی آنچه نزد خدا ذخیره شده باقی و برقرار است. (2)
ص: 305
کسی که زکات مالش را بپردازد از بخل نفس خود در امان مانده است.
غرر ج1 ش 3751
ص: 306
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ فِقْهٍ، فَقَدِ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا.(1)
كسى كه بدون آگاهى (از احكام الهى) به تجارت پردازد در رباخوارى غوطه ور مىشود.
توضیح:
روشن است که ورود در هر کاری بدون آگاهی از مسائل مربوط به آن، مشکل آفرین است به خصوص ورود در تجارت با عدم آگاهی از فقه اسلامی انسان را گرفتار معاملات حرام و اعمال نامشروع می کند و دلیل آن این است که فقه اسلامی در امر تجارت و خرید و فروش دستورات دقیقی دارد که بخشی از مهمترین آن دستورات مربوط به رباست.
ربا خواری مکن این پند بنیوش *** که با شیر ربا خور کرد خرگوش
(نظامی گنجوی)
ص: 307
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْ عَظَّمَ صِغَارَ الْمَصَائِبِ، ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِكِبَارِهَا.(1)
كسى كه مصيبت هاى كوچك را بزرگ شمارد خداوند او را به مصائب بزرگ مبتلا مىسازد.
توضیح:
زندگی این جهان خالی از مصائب نیست منتها هر کسی به یک شکل گرفتار مصیبت می شود. آیا می توان کسی را پیدا کرد که در تمام عمر مصیبتی ندیده باشد؟ آیا طول عمر که یکی از مواهب الهی است همواره توام با تلخی مصائب دوستان و بستگان و آشنایان نیست؟ آیا افرادی که از عمر طولانی برخوردارند در پایان کار که مصداق ارذل العمر است گرفتار انواع بیماری ها نمی شوند؟
شکست در ازدواج، بیماری فرزندان، مشکلات کسب و کار، از دست دادن عزیزان، عوارض ناشی از خشکسالی ها و مانند آن، مصائبی است که هر کس به یک یا چند مورد از آن گرفتار است.
هرکس به مصیبتی دچار است اینجا *** آن کیست که از بلا کنار است اینجا
آرامش و راحتی فقط باغ بهشت *** بر شاخۀ گل همیشه خار است اینجا
(مهدی)
محنت و رنج همراه و پیوسته است با دوستی دنیا.
غرر ج2 ش 9108
ص: 308
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ، هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَوَاتُهُ.(1)
كسى كه براى خود شخصيت قائل است شهواتش را خوار شمارد.
توضیح:
بدیهی است کسی که می خواهد شخصیّتش در میان مردم و یا حتی برای خودش محفوظ بماند باید از بسیاری از خواسته های نفس صرف نظر کند و به تعبیر امام علیه السلام آن خواسته ها در نظرش خوار و بی ارزش باشد زیرا در میان این دو تضاد روشنی است. افراد هوی پرست که جز شکم و شهوت چیزی نمی فهمند در نظر عموم مردم افرادی پست و بی ارزش اند و به همین دلیل مطرود هستند. بنابراین، عواقب سوء شهوت پرستی تنها مربوط به زندگی آخرت نیست در دنیا هم شهوت پرستان زندگی بدی دارند و در نظر مردم، پست و خوارند.
آدمی صورت اگر دفع کند شهوت نفس *** آدمی خوی شود، ورنه همان جانور است
(سعدی)
دلا تا بزرگی نیاری به دست *** به جای بزرگان نشاید نشست
بزرگیت باید در این دست رس *** به یاد بزرگان بر آور نَفَس
(نظامی گنجوی)
ص: 309
تا به دنیا پایبند شهوتی *** خوار و بی مقدار و بی شخصیّتی
باز کن از پای زنجیر هوس *** پس ببین با شوکت و با عزّتی
(مهدی)
کرم و بزرگواری به این است که انسان عرض و آبروی خود را بر مال ترجیح دهد و مال را فدای آبرو کند نه بالعکس.
غرر ج2 ش 8752
ص: 310
امام علی علیه السلام فرمود:
مَا مَزَحَ امْرُؤٌ مَزْحَةً، إِلَّا مَجَّ مِنْ عَقْلِهِ مَجَّةً.(1)
هيچ كس شوخى (نامناسبى) نكرد مگر اين كه مقدارى از عقل خود را فرو ريخت.
توضیح:
حقیقت مزاح آن است که انسان سخنی غیر واقعی بگوید (البته با قرائن حالی یا مقالی) که مایۀ انبساط خاطر و تفریح شود ولی این کار با این که در بسیاری از موارد پسندیده است و در اخبار به آن توصیه شده گاه مشکلات عظیمی به بار می آورد. برخی از شوخیها دشمنی و عداوت به بار می آورد، و در دل کینه ایجاد می کند، گاهی موجب انتقام جوئی می شود و نظائر آن.
به حرف تلخ خود را در نظرها می کند شیرین *** بلای جان بود شوخی که خوش دشنام می افتد
(صائب تبریزی)
گر بخندند گروهی که ندارند خِرَد *** تو چه دیوانه به خندۀ دگران نیز مخند
ز شوخی بپرهیز ای با خرد *** که شوخی تو را آبرو می بَرَد
(ناصر خسرو)
نزاع و شوخی سبب جدایی است و کینه در پی دارد .
غرر ج2 ش 9197
ص: 311
امام علی علیه السلام فرمود:
زُهْدُكَ فِي رَاغِبٍ فِيكَ، نُقْصَانُ حَظٍّ؛ وَ رَغْبَتُكَ فِي زَاهِدٍ فِيكَ، ذُلُّ نَفْسٍ.(1)
اظهار بى ميلى به كسى كه به تو علاقه مند است سبب كاستى بهره تو در دوستى اوست و اظهار ميل به كسى كه به تو بى اعتناست سبب خوارى تو خواهد بود.
توضیح:
این یک واقعیّت مسلم است که اگر انسانی به ما اظهار محبّت کند و ما به او بی اعتنایی کنیم خود را از دوستی و محبت و کمک های احتمالی او در مشکلات محروم ساخته ایم و به این ترتیب بهرۀ کمی برده ایم. انسان عاقل و هشیار کسی است که دست های افراد لایقی را که به عنوان دوستی به سوی او دراز می شود بفشارد و روز به روز بر دوستان خود بیفزاید چرا که مشکلات زندگی به قدری زیاد است که انسان به تنهایی از عهدۀ حل آنها بر نمی آید ولی اگر دوستان فراوانی داشته باشد آنها می توانند به حل مشکلات او کمک کنند و این جاست که در ضرب المثل گفته اند: هزار دوست کم است و یک دشمن بسیار.
چون هزاران دوست کم باشد یکی دشمن زیاد *** رو که این یک را کنی با آن هزاران همطراز
(مهدی)
به پای دار رغبت و اشتیاق مردم را به سوی خود به جای محرومیّت و ناامیدی به تو.
غرر ج1 ش 3675
ص: 312
امام علی علیه السلام فرمود:
الْغِنَى وَ الْفَقْرُ، بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّه.(1)
غنا وفقر آن گاه آشكار مى شود كه اعمال (انسان ها) به پيشگاه خدا عرضه شود.
توضیح:
حقیقت غنا بی نیازی و حقیقت فقر نیازمندی است ولی می دانیم که این دو عنوان گاه جنبۀ مادی دارد و گاه جنبۀ معنوی. جنبۀ مادی آن نیز شاخه هایی دارد: غنا از نظر مال و ثروت، غنا از نظر مقام و جاه و جلال و غنا از نظر علوم و دانش های مادّی. اینها همه زودگذر و زوال پذیر است ولی فقر و غنای واقعی آنگاه معلوم می شود که در عالم برزخ و قیامت جلوی دیدگان دیگران قرار می گیرد و انسانها می فهمند که سود برده یا زیان کرده اند.
چنین گفتند دانایان هشیار *** که نیک و بد به مرگ آید پدیدار
(نظامی)
هر چه کنی به خود کنی *** گر همه نیک و بد کنی
گور بهتر از فقر است (یعنی فقری که صبر با آن نباشد و موجب بدبختی دنیا و آخرت گردد).
غرر ج2 ش 7902
ص: 313
امام علی علیه السلام فرمود:
مَا زَالَ الزُّبَيْرُ رَجُلًا مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ، حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْئُومُعَبْدُ اللَّه.(1)
زبير همواره از ما اهل بيت (و از ياران خاص ما) بود تا آن كه فرزند شومش عبدالله نشو و نما كرد (و پدر را گمراه ساخت).
توضیح:
مطابق آنچه در تاریخ طبری آمده این گفتار پرمعنا را امام علیه السلام زمانی فرمود که در جنگ جمل دو لشکر در مقابل هم قرار گرفتند. علی علیه السلام بر اسب سوار شد و زیبر را صدا زد و او در مقابل امام علیه السلام ایستاد. حضرت علیه السلام فرمود: چه چیز تو را به این جا آورده؟ گفت: تو سبب شدی زیرا من برای تو اهلیّت خلافت قائل نیستم و تو اَولی از ما نمی باشی. علی علیه السلام فرمود: آیا بعد از عثمان شایستۀ خلافت نیستم؟ ما تو را از طائفۀ بنی عبدالمطلب ( از طائفه خودمان) می دانستیم تا این که فرزند بد تو به وجود آمد و بین ما و تو جدایی افکند. سپس امام علیه السلام سخنانی از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم دربارۀ خودش و زبیر نقل کرد و زبیر از خواب غفلت بیدار شد و علیرغم اصرار پسرش (عبدالله) بر ادامۀ جنگ، از نبرد با علی علیه السلام کناره گیری کرد. زبیر بعداً به وسیلۀ فردی به نام «ابن جرموز» کشته شد. و امام علیه السلام از قتل او ناراحت گشت.
ص: 314
امام علی علیه السلام فرمود:
مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ؟! أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ، وَ لَا يَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا يَدْفَعُ حَتْفَهُ.(1)
انسان را با تكبر چه كار؟ در آغاز، نطفه بى ارزشى بود و سرانجام مردارى (گنديده) است. نمىتواند خود را روزى دهد و نه مرگ را از خود دور سازد.
توضیح:
شک نیست که انسان امتیازات فراوانی دارد و نسبت به مخلوقات دیگر برتر است و بسیاری از انسانها از نظر مال و ثروت و جاه و مقام و شرافت خانوادگی و قدرت جسمانی بر دیگران برتری دارند ولی این امتیازات دلیل بر آن نمی شود که انسان موقعیّت خود را فراموش کند و به این و آن فخر بفروشد و به خویشتن ببالد و گرفتار صفت رذیله ای شود که مردم را از او و او را از خدا دور سازد.
ای هست وجود تو ز یک قطره منی *** معلوم نمی شود که تو چند منی
تا چند منی ز خود که کو همچو منی *** نیکو نبود منی ز یک قطره منی
(شیخ بهائی)
نبیند مدعی جز خویشتن را *** که دارد پردۀ پندار در پیش
گرت چشم خدا بینی ببخشد *** نبینی هیچ کس عاجز تر از خویش
(سعدی)
ص: 315
تکبّر با گدایانِ در میخانه کمتر کن *** که اینجا مور برهم می زند تخت سلیمان را
(فروغی بسطامی)
آفت ریاست و آقایی فخر کردن است.
غرر ج2 ش 7779
ص: 316
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ سُئِلَ مَنْ أَشْعَرُ الشُّعَرَاءِ؟ فَقَالَ علیه السلام إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يَجْرُوا فِي حَلْبَةٍ، تُعْرَفُ الْغَايَةُ عِنْدَ قَصَبَتِهَا؛ فَإِنْ كَانَ وَ لَا بُدَّ، فَالْمَلِكُ الضِّلِّيلُ.(1)
از امام علیه السلام پرسيدند: برترينِ شعراى عرب كيست؟ امام علیه السلام فرمود:
شاعران همه يک روش نداشتند و در يک ميدان به مسابقه نپرداختند تا پيشگام آنها مشخص شود و اگر ناگزير بايد به اين سوال پاسخ داد بايد گفت: برترين آنها، همان سلطان گمراه بود.
توضیح:
در یکی از شب های ماه مبارک رمضان که امام علیه السلام مجلس اطعامی برای مؤمنان فراهم کرده بود سخن از شعر و شاعران به میان آمد. بعضی از حاضران از امام علیه السلام پرسیدند: برترین شعرای عرب کیست؟ امام علیه السلام در یک جواب کوتاه حکیمانه فرمود: «شاعران همه یک روش نداشتند و در یک میدان به مسابقه نپرداختند تا پیشگام آنها مشخص شود و اگر ناگزیر باید به این سؤال پاسخ داد باید گفت: او همان سلطان گمراه بود.» منظور امام علیه السلام امرؤالقیس، شاعر معروف عرب است ( که امام علیه السلام او را بر همه از نظر قدرت شعری مقدم شمرد هرچند اشعار او محتوای جالبی ندارد.)
در شعر مپیچ و در فن او *** چون اکذب اوست احسن او
نظم ارچه به مرتبت بلند است *** آن علم طلب که سودمند است
ص: 317
یک دستۀ گل دماغ پرور *** از خرمن صد گیاه بهتر
(نظامی گنجوی)
ص: 318
امام علی علیه السلام فرمود:
أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا؟ إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ، فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا.(1)
آيا آزادمردى پيدا نمى شود كه اين ته مانده غذا را به اهلش واگذارد؟ بدانيد وجود شما بهايى جز بهشت ندارد آن را به چيزى جز بهشت نفروشيد.
توضیح:
اشاره به اینکه اقوام زیادی به این دنیا آمده اند و از مواهب آن بهره برده اند و غذاهای آن را خورده اند گویا ته ماندۀ آن به شما رسیده است، اصل آن ارزشی نداشته تا چه رسد به ته ماندۀ آن.
تعبیر به «حّر» اشاره به این دارد که تنها آزادگان می توانند خود را از قید و بند دنیای مادّی رها سازند ولی آنها که اسیر شهوات و زرق و برق ها هستند هرگز نمی توانند به آسانی خود را از عشق به دنیا رها سازند و برای رسیدن به آن دست به هر کاری می زنند.
اگر خواهی که گردی مرغ پرواز *** جهان جیفه نزد کرکس، انداز
(شیخ محمود شبستری)
همین بس است ز آزادگی نشانۀ ما *** که زیر بار فلک هم نرفته شانۀ ما
ز دست حادثه پامال شد به صد خواری *** هر آن سری که نشد خاک آستانۀ ما
(فرخی)
ص: 319
قدسیان را نرسد تا که به ما فخر کنند *** قصۀ عَلَّم الاسماء به زبان است هنوز
(امام خمینی (ره))
کمترین قدر تو شد باغ بهشت *** از چه جان بفروختی برخاک و خشت
از چه ارزان می فروشی این متاع *** کم فروشی هست از اعمال زشتت
(مهدی)
آزاد آزاد است اگرچه به او سختی و زیان برسد و بنده بنده است اگرچه مقدّرات الهی با او همراهی کند.
غرر ج1 ش 1531
ص: 320
امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْهُومَانِ لَا يَشْبَعَانِ؛ طَالِبُ عِلْمٍ، وَ طَالِبُ دُنْيَا.(1)
دو گرسنه اند كه هرگز سير نمى شوند: طالب علم و طالب دنيا.
توضیح:
امام علیه السلام در این حکمت به دو گروه اشاره می فرماید که هرگز سیر نمی شوند گروه طالب علم(عالمان راستین) و گروه دنیا طلب شیفتگان مال و ثروت و شهوت. آنهائی که زرق و برق فریبندۀ دنیا آنها را اسیر خود کرده است.
عارفی از منعمی کرد این سئوال *** کای تو را دل در پی مال و منال
سعی تو از بهر دنیای دَنی *** تا چه مقدار است ای مرد غنی
گفت بیرون است از حدّ شمار *** کار من این است در لیل و نهار
(شیخ بهائی)
برتری می یابند مردم به خاطر عمل ها و عقل هاشان، نه برای مال ها و ریشه ها و نجات هایشان.
غرر ج2 ش 6819
ص: 321
امام علی علیه السلام فرمود:
الْإِيمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُكَ، وَ أَلَّا يَكُونَ فِي حَدِيثِكَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِكَ، وَ أَنْ تَتَّقِيَ اللَّهَ فِي حَدِيثِ غَيْرِكَ.(1)
ايمان آن است كه راست گويى را در آن جا كه به زيان توست بر دروغ گويى در آن جا كه به سود توست مقدم دارى و اين كه گفتارت بيش از عملت نباشد و به هنگام سخن گفتن درباره ديگران تقواى الهى را پيشه كنى.
توضیح:
بسیار می شود که انسان اگر در بیان حقیقتی، راستی را برگزیند زیان هایی دامن او را می گیرد. مثل این که سؤال کنند: تو چیزی به فلان شخص که از دنیا رفته است بدهکاری ؟ و او حقیقتش را بگوید که آری فلان مبلغ را بدهکارم. این اعتراف گرچه ظاهراً به زیان گوینده است و دروغ گفتن به سود اوست ولی قطعاً این صدق و راستی از نشانه های ایمان به خدا و روز قیامت می باشد.
یا این که تصادفی موجب خسارت شده و شخص می داند مقصّر بوده است اگر تقصیر خود را بپوشاند و دروغ بگوید نفع مادّی می برد ولی اگر حق را آشکار سازد گرفتار زیان می شود ولی این زیان در حقیقت منفعت است و از نشانه های ایمان می باشد.
ایمان گفتن به زبان است و عمل به وسیله ارکان و اعضای بدن.
غرر ج1 ش 773
ص: 322
امام علی علیه السلام فرمود:
يَغْلِبُ الْمِقْدَارُ عَلَى التَّقْدِيرِ، حَتَّى تَكُونَ الْآفَةُ فِي التَّدْبِيرِ.(1)
مقدّرات بر تقدير و تدبير (ما) غلبه مىكند تا آن جا كه (گاه) آفت انسان در تدبير اوست.
توضیح:
این حکمت سه پیام مهم دارد:
1-ما را با مسئلۀ خداشناسی و توحید افعالی پروردگار آشناتر می کند.
2-توکل ما بر خداوند تقویت می کند که در همه جا و همه موضوعات به خدا توکل کنیم.
3-غرور و تکبّر برما غلبه نکند هنگامی که فکر می کنیم قدرت ظاهری پیدا کرده ایم.
با چرخ فلک نمی توان کرد ستیز *** از حکم قضا کجا توان یافت گریز
تغییر قضا به سعی ممکن نشود *** از آمد و شد رنجۀ بی هوده مباش
به روی خود در تقدیر را کی می توان بستن *** به زور عقل از دست قضا کی می توان رَستَن
(لامع)
کار ما تدبیر و تقدیر از خداست *** مبطل تدبیر ما تقدیر ماست
(مهدی)
ص: 323
تدبیر کند بنده و تقدیر نداند *** تدبیر به تقدیر خداوند چه ماند
(مولوی)
هنگامی که قضا و قدر فرود آید، بیم و پرهیز بی اثر گردد.
غرر ج2 ش 8103
ص: 324
امام علی علیه السلام فرمود:
الْحِلْمُ وَ الْأَنَاةُ تَوْأَمَانِ، يُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّة.(1)
بردبارى و ترك شتاب، فرزندان دوقلويى هستند كه از همّت بلند متولد مى شوند.
توضیح:
این حکمت تاریخچه ای دارد و آن این که؛ یکی از بزرگان ایران خدمت امام علیه السلام رسید.
آن حضرت علیه السلام پرسید: بهترین پادشاهان ایران نزد شما چه کسی بود؟
او پاسخ داد: اردشیر در کشورداری پیشگام بود ولی بهترین روش را انوشیروان داشت.
امام علیه السلام سؤال کرد: کدام یک از فضایل اخلاقی در وی برجسته بود؟
عرض کرد: بردباری و عدم شتاب درکارها. امام علیه السلام فرمود:
این دو، همچون فرزندان دو قلویی هستند که از همّت بلند متولّد می شوند.
همّت هر کسی که گشت بلند *** دو قلو آورد ز خود فرزند
بردباری یکی ز فرزندان *** صبر و ترک شتاب دوم آن
(مهدی)
برترین بردباری ها فرو بردن خشم و در اختیار گرفتن نفس در هنگام قدرت بر تلافی و انتقام است.
غرر ج1 ش 2113
ص: 325
امام علی علیه السلام فرمود:
الْغِيبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ.(1)
غيبت كردن، آخرين تلاش شخص ناتوان است.
توضیح:
اشاره به این که تنها فرومایگان و افراد پست و ناتوان به سراغ غیبت می روند چرا که اگر انسان درخود، توانایی و استعداد پیشرفت ببیند به جای این که با غیبت مقام کسی را خدشه دار کند خودش می کوشد و به آن مقام و برتر از آن می رسد ولی چون عاجز و ناتوان و فرومایه است سعی می کند به وسیلۀ غیبت آبروی دیگری را در انظار عموم بریزد. از این رو امام علیه السلام می فرماید:
غیبت،آخرین تلاش افراد ناتوان است.
کند هر آینه غیبت ،حسود کوته دست *** که در مقابله گنگش بُوَد زبان مقال
(سعدی)
به غیر از زبان نیست در خود فروشی *** اگر سود خواهی ببند این دکان را
بود غیبت خلق ، مردار خواری *** به پرواز از ین لقمۀ کام و زبان را
(صائب تبریزی)
آن را که حرامزادگی عادت و خوست *** عیب دگران به نزد او سخت نکوست
(صائب تبریزی)
ص: 326
معیوب؛ همه عیب کسان می طلبد *** از کوزه همان برون تراود که در اوست
(اوحدی)
زنهار بپرهیز از غیبت که تو را نزد خدای تعالی و نزد مردم مبغوض گرداند و پاداش تو را از بین می برد.
غرر ج2 ش 7715
ص: 327
امام علی علیه السلام فرمود:
رُبَّ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيه.(1)
بسيارند كسانى كه به سبب تعريف و تمجيد ديگران فريب مى خورند.
توضیح:
درست است که باید افراد نیکوکار را تشویق کرد و عالمانی را که علم آنها سبب پیشرفت جامعۀ انسانی اسلامی شده مورد تمجید قرار داد ولی گاه این تعریف و تمجیدها آفاتی را نیز به دنبال دارد که باید از آن پرهیز کرد.
چون شهرت است آفت مردان در این زمان *** کن سعی آن که گم شودت نام بیشتر
شهرت است آفت مردان به جهان، دل، زنهار *** گوشه یی گیر در این عرصه و شهرت مطلب
(لامع)
کسی که وانگذارد در حالی که ستوده و ممدوح است، واگذارد در حالی که نکوهیده است.
غرر ج1 ش 3315
ص: 328
امام علی علیه السلام فرمود:
الدُّنْيَا خُلِقَتْ لِغَيْرِهَا، وَ لَمْ تُخْلَقْ لِنَفْسِهَا.(1)
دنيا براى غيرش آفريده شده نه براى خودش.
توضیح:
گاه در نظر بعضی افراد، روایاتی که در مدح دنیا آمده و آن را مزرعۀ آخرت یا دار عافیت و یا به منزلۀ دانشگاه شمرده، با روایاتی که در ذم آن آمده متناقص است.در حالی که هرگر چنین نیست. اگر دنیا را برای دنیا بخواهیم، دنیای مذموم و نکوهیده است و اگر دنیا را ابزاری برای رسیدن به آخرت و مزرعه ای برای کشت بذر نیکی ها و معارف بدانیم ممدوح است و سرای نمونه.
زندگانی چیست دانی جان منّور داشتن *** بوستان معرفت را تازه و تر داشتن
عرش و فرش پای کوب تست همّت بلند کن *** تا کی از این خاکدان بالین و بستر داشتن
بگسل این دام هوس ای مرغ قدسی آشیان *** گردو عالم بایدت در زیر شهپر داشتن
(عمان سامانی)
دنیا سایه ای است رفتنی.
غرر ج1 ش 2776
ص: 329
امام علی علیه السلام فرمود:
إِنَّ لِبَنِي أُمَيَّةَ مِرْوَداً يَجْرُونَ فِيهِ، وَ لَوْ قَدِ اخْتَلَفُوا فِيمَا بَيْنَهُمْ، ثُمَّ كَادَتْهُمُ الضِّبَاعُ لَغَلَبَتْهُمْ.(1)
بني اميه تا زمان معيني مهلت دارند که به تاخت و تاز مشغول باشند و همين که بين آنها اختلاف افتاد دشمنانِ ضعيفِ كفتارصفتشان آنها را فريب مى دهند و بر آنان پيروز مى شوند.
توضیح:
این حکمت که از پیشگوئی های امام محسوب می گردد. شرح مفصّل و طولانی دارد که درکتاب ارزشمند پیام امام در چند صفحه آمده است علاقمندان مراجعه کنند.
ص: 330
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام فِي مَدْحِ الْأَنْصَارِ: هُمْ وَ اللَّهِ رَبَّوُا الْإِسْلَامَ كَمَا يُرَبَّى الْفِلْوُ، مَعَ غَنَائِهِمْ بِأَيْدِيهِمُ السِّبَاطِ وَ أَلْسِنَتِهِمُ السِّلَاطِ. (1)
امام علیه السلام در مدح و ستايش انصار چنين فرمود:
به خدا سوگند آنها اسلام را همچون فرزندى در دامانشان پرورش دادند با دست هاى گشاده و پرسخاوت و زبان هاى گويا و فصيح، با اين كه نياز مادى به آن نداشتند.
توضیح:
در این گفتار حکیمانه، امام هم اشاره به نقش انصار در پیشرفت اسلام کرده و هم دو صفت برجستۀ آنها را بیان نموده است.
1-پرورش اسلام چون فرزند خودشان
2-ایستادگی در مقابل دشمنان اسلام و دفاع از آن با جان و مال
اگر میان تو و دشمنت داستانی اتّفاق افتاد که به خاطر آن قرارداد صلحی بستی و پیمانی منعقد کردی به قرارداد خود وفا کن و پیمان خود را رعایت کن و نفس خود را سپری قرار ده میان خود و میان پیمانی که بسته ای.
غرر ج2 ش 10333
ص: 331
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام فِي كَلَامٍ لَهُ:
وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ، فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ، حَتَّى ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِهِ.(1)
امام علیه السلام در كلام خويش فرمود:
يك والى (الهى) بر مسلمانان حكومت كرد و حق را برپا داشت و خود در جاده حق گام برداشت تا آن جا كه شتر دين گلوگاه خود را بر زمين نهاد و اسلام استقرار يافت
(اين سخن اشاره زيبايى است به وضع شتران هنگامى كه به مقصد مى رسند و از پيمودن راه راحت مى شوند، استراحت مى كنند آن گونه كه گلوگاه خود را بر زمين مى نهند).
توضیح:
در تفسیر این سخن و این که امام علیه السلام اشاره به چه کسی نموده؟ نظرات مختلفی در میان شارحان نهج البلاغه وجود دارد که نظر غالب آن است که منظور، پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم است که بر مردم حکومت کرد و امور را سامان داد و خود در مسیر صحیح الهی گام برداشت تا زمانی که اسلام سراسر جزیرۀ العرب را فرا گرفت و آرامشی پیدا شد آن گونه که شتر هنگامی که به مقصد می رسد می خوابد و گلوگاه خود را بر زمین می نهد.
بشناسید حق کسی که حق شما را می شناسد کوچک باشد یا بزرگ از نظر رتبه پست باشد یا بلند.
غرر ج1 ش 1939
ص: 332
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ عَضُوضٌ، يَعَضُّ الْمُوسِرُ فِيهِ عَلَى مَا فِي يَدَيْهِ وَ لَمْ يُؤْمَرْ بِذَلِكَ، قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ «وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ»؛ تَنْهَدُ فِيهِ الْأَشْرَارُ وَ تُسْتَذَلُّ الْأَخْيَارُ وَ يُبَايِعُ الْمُضْطَرُّونَ، وَ قَدْ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم عَنْ بَيْعِ الْمُضْطَرِّينَ.(1)
امام علیه السلام فرمود:
زمانى بر مردم فرا مى رسد كه ثروتمندان بر آنچه در دست دارند دندان مى فشارند در حالى كه چنين دستورى به آن ها داده نشده است (بلكه به عكس) خداوند سبحان مى فرمايد: «احسان و بخشش را در ميان خود فراموش نكنيد» (و در آن زمان) اشرار و بدان بر مردم مسلط مى شوند و نيكان و پاكان را خوار مى كنند و مردم بينوا، هستى خود را از روى اضطرار (به قيمت كم) مى فروشند در حالى كه پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم از چنين معامله اى نهى فرموده است.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار پرمعنا که جنبۀ پیشگویی زمان آینده را دارد اشاره به زمانی می کند که مردم در فشار شدید قرار می گیرند و ارزش های اسلامی به فراموشی سپرده می شود. و به چهار موضوع می پردازد:
1-بخل ثروتمندان
2-فساد اوضاع سیاسی
3-انزوای نیکان
4-اضطرار مردم و فروش اموال به ثمن نجس
ص: 333
بخشش کن مال خود را به کسی که آبروی خود را به تو بذل کرده( و از تو چیزی طلب کرده) که به راستی چیزی با بذل آبرو برابری نمی کند.
غرر ج1 ش 852
ص: 334
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام : يَهْلِكُ فِيَّ رَجُلَانِ؛ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ، وَ بَاهِتٌ مُفْتَرٍ.(1)
امام علیه السلام فرمود:
دو كس در مورد من هلاك خواهند شد: دوستى كه در حق من افراط و غلو مى كند و دشمنى كه بهتان مى زند و افترا مى بندد.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به دو گروه از منحرفان اشاره کرده و همۀ آنها را اهل هلاکت می شمرد.
1-آنهائی که در دوستی امام علیه السلام غلو کردند و او را به مقام الوهیت رساندند.
2-آنهائی که با بغض و حسادت فضائل او را کتمان کردند.
امام علیه السلام این تعبیر را در حکمت 117 که در جلد اوّل این مجموعه (دفتر اوّل نهج البلاغه) ذکر بصورت دیگری بیان فرموده است.
هَلَکَ فیَّ رَجُلانِ : مُحِبٌّ غالٍ وَ مُبغِضٌ قالٍ
دو کس در مورد من هلاک خواهد شد محبّی که غلو می کند و دشمنی که با زبان با من دشمنی می کند.
امام علیه السلام گروهی از غلو کنندگان که امام علیه السلام را خدا می دانستند پس از نصیحت های فراوان چون دست از عقاید باطلشان برنداشتند دستور سوزاندن آنها را صادر کرد.
کسی که حالت مخاصمه و دشمنی با مردم دارد نمی تواند تقوای الهی داشته باشد.
غرر ج1 ش 2401
ص: 335
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ سُئِلَ عَنِ التَّوْحِيدِ وَ الْعَدْلِ، فَقَالَ علیه السلام :
التَّوْحِيدُ أَلَّا تَتَوَهَّمَهُ، وَ الْعَدْلُ أَلَّا تَتَّهِمَه.(1)
از آن حضرت درباره توحيد و عدل سؤال شد، امام علیه السلام فرمود:
توحيد آن است كه خدا را در وهم و انديشه نياورى و عدل آن است كه او را متهم نسازى (اشاره به اين كه ذات خداوند در انديشه هيچ كس نمى گنجد و بدانيم در تقسيم نعمت هايش عدالت و حكمت را رعايت مى فرمايد).
توضیح:
امام علیه السلام در این کلام کوتاه و بسیار پرمعنا دو اصل مهم دین را به عالیترین وجهی بیان می کند. یکی توحید و دیگری عدل.
توحید در این جا به معنی خداشناسی است و خداشناسی در صورتی کامل می شود که او را برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم بدانیم از هرچه دیده ایم و شنیده ایم و گفته ایم فراتر بشماریم.
و امّا جملۀ دوم که امام علیه السلام می فرماید:
«حقیقت عدل(عدالت خداوند) آن است که او را متّهم نسازی»
اشاره به این است که کسی عقیدۀ کامل به عدالت خداوند دارد که همۀ کارهای او را بر وفق حکمت و عدالت بداند.
هرچه در صورت عقل آید و در وهم و قیاس *** آنکه محبوب من است از همه ممتاز آید
(سعدی)
ص: 336
جهان پر سماع است و مستی و شور *** و لیکن چه بیند در آیینه کور
(سعدی)
هرکجا عدل روی بنموده است *** نعمت اندر جهان بیفزوده است
هرکجا ظلم رخت افکنده است *** مملکت را ز بیخ بر کنده است
(سنائی غزنوی)
عدل بازوی شه قوی دارد *** قامت ملک مستوی دارد
عدالت جان گواهی دادن است یعنی گواهی اگر غیر از عادل بود روح ندارد.
غرر ج2 ش 6118
ص: 337
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قَالَ علیه السلام فِي دُعَاءٍ اسْتَسْقَى بِهِ:
اللَّهُمَّ اسْقِنَا ذُلُلَ السَّحَابِ، دُونَ صِعَابِهَا.(1)
امام علیه السلام در دعايى كه براى درخواست باران كرده، عرضه مىدارد:
خداوندا! به وسيله ابرهاى رام به ما باران عنايت كن نه به وسيله ابرهاى سركش (و خطر آفرين).
توضیح:
باران یکی از نعمت های بزرگ الهی است که در قرآن مجید بارها به عنوان نعمت و همچنین به عنوان آیتی از آیات حق به آن اشاره شده است. این نعمت الهی گاهی خالی از ضایعات است، ابرها نرم نرم می بارند بی آن که طوفان و صاعقه و گردبادی همراه داشته باشد. امام علیه السلام در کلام خود آنها را ابرهای رام و تسلیم شمرده، و گاه با طوفان ها و صواعق و گردبادها همراه است که در عین باریدن، ضایعات فراوانی همراه دارد. آتش صاعقه انسان ها و خانه هایی را می سوزاند و خاکستر می کند و گردباد و طوفان سبب ویرانی خانه ها و امارت ها و ریشه کن شدن درختان می شود. (امام علیه السلام از خداوند درخواست باران مفید می نماید.)
ص: 338
امام علی علیه السلام فرمود:
وَ قِيلَ لَهُ علیه السلام لَوْ غَيَّرْتَ شَيْبَكَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ. فَقَالَ علیه السلام
الْخِضَابُ زِينَةٌ، وَ نَحْنُ قَوْمٌ فِي مُصِيبَةٍ.(1)
به حضرت علیه السلام عرض كردند: چه خوب بود محاسن خود را رنگ و خضاب مى كرديد.
امام علیه السلام در پاسخ فرمود:
خضاب و رنگ بستن زينت است ولى ما عزاداريم.
توضیح:
خضاب کردن و زدن رنگ مناسب به موهای سفید در هنگام کهنسالی یا میانسالی، هم از نظر عرف عقلا کار مطلوبی است و هم در شریعت اسلام بر آن تأکید شده است. ولی امام علیه السلام می فرماید چون عزادار رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستیم به احترام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زینت نمی کنم و خضاب نمی کنم.
تجمّل و آراستگی از اخلاق مؤمنان است.
غرر ج1 ش 1191
ص: 339
امام علی علیه السلام فرمود:
مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِيدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ؛ لَكَادَ الْعَفِيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ.(1)
مجاهد شهيد راه خدا اجر و پاداشش بيشتر از كسى نيست كه قدرت بر گناه دارد اما خويشتن دارى مى كند، اين فرد عفيف و خويشتن دار نزديك است كه فرشته اى از فرشتگان خدا شود.
توضیح:
امام علیه السلام در کلام کوتاهی مقایسه ای میان مجاهد شهید و فرد عفیف و پاکدامن کرده و عفیف را کمتر از مجاهد شهید نمی شمرد.
خود نگهداری که قادر بود بر جرم و گناه *** نیست کمتر ز آنکه جان داد است در راه خدا
(مهدی)
بزرگترین گناهان نزد خداوند گناهانی است که انجام دهنده اش بر آن اصرار ورزد.
غرر ج1 ش 3419
ص: 340
امام علی علیه السلام فرمود:
الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ.(1)
قناعت ثروتى است پايان ناپذير.
توضیح:
مال و ثروت، مهمترین وسیله برای زندگی مادّی است که انسان به کمک آن به تمام خواسته های ضروری و رفاهی خود می رسد و حتّی وسیله ای است برای رسیدن هوس بازان به هوس هایشان. امّا این مال و ثروت هر قدر زیاد باشد باز هم پایان پذیر است به همین دلیل بسیار دیده شده جوانانی که از پدرانشان مال و ثروت هنگفتی به ارث می برند ولی بعد از مدّتی همۀ آن را در راه شهوات و عیش نوش و شراب و قمار و مانند آن تلف کرده و به روز فلاکت باری گرفتار می شوند و حتّی اگر انسان ثروتش را در راه های غلط مصرف نکند امّا زندگی را بسیار مرفه بسازد اموال رو به فنا می روند.
بی نیازترین بی نیازی ها قناعت و تحمّل و صبر در نداری است.
غرر ج2 ش 8278
ص: 341
امام علی علیه السلام فرمود:
اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ، وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَيْفَ؛ فَإِنَّ الْعَسْفَ يَعُودُ بِالْجَلَاءِ، وَ الْحَيْفَ يَدْعُو إِلَى السَّيْف.(1)
عدالت را پيشه كن و از خشونت و سختگيرى و ستمگرى بپرهيز زيرا سختگيرى سبب فرارمردم از منطقه مى شود و ظلم و ستم، مردم را به شورش مسلحانه دعوت مى كند.
توضیح:
از سخن بعضی از شارحان نهج البلاغه استفاده می شود که والیانی که از طرف خلفا به منطقۀ فارس می رفتند گاه اصرار داشتند که خراج را قبل از موعد یعنی قبل از به دست آمدن محصول کشاورزی و باغداری از مردم بگیرند و علّت آن این بود که توجّه نداشتند که برای گرفتن خراج باید سال شمسی را در نظرگرفت زیرا فرا رسیدن زمان محصول، مطابق سال شمسی است نه سال قمری. امّا آنها سال قمری را معیار قرار می دادند و مردم را در فشار شدید گرفتار می ساختند به گونه ای که مردم مجبور بودند محصولات خود را به صورت پیش فروش به قیمت نازلی بفروشند و مال الخراج را بپردازند و همین، سبب نارضایی شدید مردم می شد.
هر کجا عدل روی بنموده است *** نعمت اندر جهان بیفزوده است
هر کجا ظلم رخت افکنده است *** مملکت را ز بیخ برکنده است
(سنائی غزنوی)
ص: 342
عدالت آسوده می سازد عمل کننده به آن را از به گردن گرفتن حقوق پایمال شده مردم.
غرر ج2 ش 6131
ص: 343
امام علی علیه السلام فرمود:
أَشَدُّ الذُّنُوبِ، مَا اسْتَخَفَّ بِهَا صَاحِبُهُ.(1)
بدترين و خطرناكترين گناهان گناهى است كه مرتكب شونده آن، آن را كوچك بشمرد.
توضیح:
بعضی معتقدند که گناهان را نباید به صغیره و کبیره تقسیم کرد؛ همۀ گناهان نسبت به مقام شامخ الهی کبیره است زیرا هر قدر شخصی که معصیتش می شود بزرگتر باشد معصیت، بزرگتر خواهد بود و چون خداوند از هرچه برتر و بالاتر است هر معصیتی در پیشگاهش عظیم است.
البته این سخن از یک نظر صحیح است ولی از یک نظر می توان میان گناهان تفاوت گذاشت. گاهی ذات گناهان با هم متفاوت است؛ تفاوتی که مثلاً در میان سیلی زدن به یک شخص بی گناه یا کشتن او می باشد و تفاوتی که میان زنای با غیر محارم و زنای با محارم است.
گناهان را ز خوردی سهل مشمار *** که خرمن های عالَم دانه دانه است
آن را که روزگار نگیرد به هر گناه *** چون جمع شد گناه خدا گیر می شود
خرد مشمار گنه را که گیاهی است بزرگ *** گندمی، کرد ز فردوس برون آدم کرد
(صائب تبریزی)
چه بسا گناه بزرگی را که انجام داده ای و آن را کوچک می شماری.
غرر ج1 ش 3367
ص: 344
امام علی علیه السلام فرمود:
مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ يَتَعَلَّمُوا، حَتَّى أَخَذَ عَلَى أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ يُعَلِّمُوا.(1)
خداوند از افراد جاهل پيمان نگرفته كه دنبال علم و دانش بروند، مگر اين كه قبل از آن از علما و دانشمندان پيمان گرفته كه به آن ها علم بياموزند.
توضیح:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه اشاره به دو پیمان الهی می کند: پیمانی که در درجۀ اوّل است پیمانی است که از دانشمندان گرفته که علم خود را کتمان نکنند و در اختیار مردم بگذارند، و پیمانی که از افراد جاهل گرفته که به دنبال تحصیل علم بروند. و اگر این دو پیمان در جامعۀ انسانی لباس عمل به خود بپوشد، جهل و نادانی ریشه کن خواهد شد.
خواهی که بهین کار جهان کار تو باشد *** زین هر دو یکی کار کن،از هر چه کنی بس
یا قائده ده آنچه بدانی دگری را *** یا فایده گیر آنچه ندانی ز دگر کس
(انوری)
نادانی ریشه و اساس هر بدی است.
غرر ج1 ش 1317
ص: 345
امام علی علیه السلام فرمود:
شَرُّ الْإِخْوَانِ، مَنْ تُكُلِّفَ لَهُ.(1)
بدترينِ برادران (دوستان) كسى است كه براى پذيرايى از او (ناچار باشى) خود را به زحمت افكنى.
توضیح:
اصولاً زندگی پرتکلّف و پر دردسر، همیشه مایۀ بدبختی و اضطراب و ناراحتی است بنابراین اگر دوستانی پیدا شوند که توقّع زیادی در پذیرایی یا کمک رسانی دارند و انسان مجبور شود به خاطر آنها خود را به زحمت بیفکند، دوستان بدی هستند.
به دور انداختن تکلّف های زندگی شریف ترین اندوخته است.
غرر ج2 ش 8907
ص: 346
امام علی علیه السلام فرمود:
إِذَا احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ، فَقَدْ فَارَقَهُ.(1)
هنگامى كه مؤمن، برادر با ايمانش را به خشم آورد و شرمگين سازد اسباب جدايى از او را فراهم كرده است.
توضیح:
برای این گفتار حکیمانه مورد بحث سه تفسیر به نظر می رسد و ممکن است همۀ آنها در مفهوم کلام امام علیه السلام جمع باشد. نخست خشمگین ساختن دوستان، دوم، شرمنده نمودن آنها و سوم، برتری جویی و تکبّر در برابر آنها. هر کدام از این امور سه گانه برای جدا شدن دوستان از انسان کافی است البته ممکن است انجام یک مرتبه و دو مرتبۀ این کارها تأثیر گذار نباشد ولی به یقین اگر تکرار شود سبب جدایی از دوستان خواهد شد.
در گذر از آنچه تو را به خشم آورد به خاطر آنچه تو را خشنود سازد.
غرر ج2 ش 7524
ص: 347
ص: 348
الف
آبروی خود را نزد هر کس مریز.......... 161
آثار دوستی اهل بیت علیه السلام .......... 53
آخر کارها را با آغازش بسنجید.......... 35
آداب و رسوم غلط بین مردم و امیران .......... 28
آزاد مرد دنیا را وا می نهد.......... 319
آزمایش الهی از مردم حتمیست.......... 45
آزمایش کن تا بشناسی.......... 292
آفت انسان در تدبیر اوست.......... 323
آنچه بر خود نمی پسندی بر دیگری مپسند .......... 258
آنچه ندانی مگو، آنچه دانی همه را مگو.......... 215
اتمام حجّت خداوند تا سن 60 سالگی است.......... 137
اجرو پاداش فردعفیف وخویشتندار.......... 340
ادب در برابر استاد .......... 257
از ارتکاب گناه در خلوت بپرهیزید.......... 134
از استدراج ترسان باشید.......... 174
از بحث لجاجت آمیز دوری کن.......... 180
از سرمای آغاز بهار استقبال کنید.......... 59
از فقر به خدا پناه ببرید.......... 128
از مسائل تحقّق نایافتنی سوال نکن.......... 182
اسباب جدایی مؤمن از برادر با ایمانش.......... 347
استواری دین و دنیا بر چهار چیز است.......... 197
اسیران حرص و رغبت به دنیا.......... 176
افراط در دشمنی گناه آلود است.......... 113
افراط و تفریط در مورد امام علیه السلام .......... 335
امام علی علیه السلام پیروز همۀ میدانها.......... 126
امام علیه السلام یعسوب مؤمنین.......... 122
اندیشه آیینۀ شفاف و درخشنده.......... 183
اندیشه در سرانجام امور.......... 147
انسان در دنیا همواره هدف تیرهای مرگ است.......... 83
انسان غیرتمند زناکار نیست.......... 115
اوّلین مرحلۀ جهاد .......... 203
ایمان بر چهار پایه استوار است.......... 22
-صبر بر چهار پایه استوار است .......... 22
- یقین بر چهار پایه استوار است .......... 22
- عدل بر چهار پایه استوار است .......... 22
- جهاد بر چهار پایه استوار است .......... 22
- کفر بر چهار پایه استوار است .......... 23
- شک بر 4پایه استوار است .......... 23
اینچنین مبارک باد بگویید .......... 170
ب
با آنچه می بینی به دنیا اعتماد نکن .......... 219
با نعمت خداوند نافرمانی او نکنید .......... 142
بازماندگان شمشیر بقای بیشتری دارند .......... 39
بالاترین شرافت اسلام است .......... 194
ببخش تاخداوند برتو ببخشاید .......... 278
بخل جامع تمام عیوب است .......... 208
بدترین برادران .......... 346
بدترین گناهان .......... 344
بر ثروت و سلامتی خود تکیه مکن .......... 279
برادرت را با نیکی به آن سرزنش کن .......... 82
برای آدم با شخصیّت شهوت خوار است .......... 309
برای تقوای الهی دامن همّت به کمر زنید.......... 96
برای غیر از خود چیزی وامگذار.......... 264
برای کسب دانش پرسش کن نه برای ایجاد زحمت .......... 129
برترین پارسایی .......... 19
برترین شعرای عرب .......... 317
بزرگترین حسرت در قیامت .......... 283
بزرگترین عیب هر کسی .......... 169
بسا سخنی که از قدرت شمشیر نافذتر است.......... 234
بعد از سختیها آسانی آشکار می شود .......... 167
بلای فقر و بیماری جسم و جان .......... 226
ص: 349
به کارهای مختلف پرداختن تو را به هدف نمی رساند .......... 246
بهترین راه مصرف مال .......... 305
بهترین شهر، شهری است که پذیرای تو باشد.......... 301
بیاعتنایی به دنیا، عیوب آن را آشکار می کند.......... 230
بی نیاز بودن از عذرخواهی بهتراست .......... 141
بی نیاز واقعی .......... 157
بیچاره فرزند آدم .......... 269
بیست اندرز آموزنده .......... 103
بیماری سبب ریزش گناهان است .......... 31
پ
پانزده اندرز بازدارنده .......... 164
پایان لذّات و آغاز آثار سوء آنها .......... 291
پر نیاورده فکر پرواز نباش .......... 245
پرده پوشی خداوند از گناهان .......... 22
پرهیز ازجرّو بحث با انسان های لجوج .......... 249
پرهیزگاری رئیس صفات پسندیده است .......... 256
پشت کردن زندگی و ملاقات مرگ سریع است.......... 20
پیروزی با گناه پیروزی نیست .......... 139
پیشگویی امام علیه السلام درباره قرآن، اسلام مساجد و.......... 190
پیمان علما و دانشمندان .......... 345
ت
تا وعده نداده ای آزادی .......... 150
تجارت بدون علم، احتمال رباخواری دارد.......... 307
تحقّق نفرین علیه السلام به انس بن مالک .......... 117
تعریف بیجا فریب می دهد .......... 328
تکبّر شایسته انسان نیست .......... 315
تمام زهددردوجمله قرآن آمده است .......... 297
تواضع ثروتمندان در برابر مستمندان، بزرگ منشی مستمندان در برابر اغنیا.......... 251
توصیۀ مؤکد به رعایت تقوای الهی.......... 159
توصیف مالک اشتر نخعی .......... 302
توصیف یاران باوفای پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم .......... 331
توصیه امام علیه السلام به تقوا .......... 192
توصیه به آرام نمودن زنان درمصیبتها.......... 131
ث
ثواب بر طاعت است و کیفر بر گناه .......... 189
ج
جمعی که ازحّل مشکلات خودعاجزند چگونه توان حلّ مشکل دیگری را دارند؟ .......... 106
جواب دشنام، دشنام یا عفو است .......... 270
جوینده یابنده بود .......... 222
چ
چشم زخم ،حق است .......... 242
چون آزادگان شکیبا باش .......... 259
ح
حاجت خود از خداوند را با صلوات توأم کن .......... 179
حال کسی که به خود ضربه می زند تا دشمن را نابود کند .......... 112
حق پدر و فرزند بر یکدیگر .......... 240
حق را بشناس آنگاه اهل حق را خواهی شناخت.......... 108
حق گوارا و باطل مرگ آور است .......... 205
حلم دو گونه است .......... 152
خ
خصلت های خوب پی در پی است .......... 304
خضاب نمودن .......... 339
خواب شکننده تصمیم ها است .......... 299
خوبی که جهّنم در پی دارد خوبی نیست.......... 224
خود را اسیر سخنت نکن .......... 213
خوش آمد مباد .......... 90
خوف و رجا دو بال پرواز .......... 206
خیر و نیکی در چیست؟ .......... 47
د
درشوخی بیجا شخصیّت فرومی ریزد .......... 311
در طلب دنیا معقول تلاش کن .......... 233
در فتنه ها کنارگیری کن .......... 17
در مصیبت شکیبا باش و گرنه چون حیوانات غافل باش.......... 260
ص: 350
در مصیبتها اندوه دوستان به اندازۀ شادی دشمنان است.......... 136
در وقت معصیت خداوند غایب و در وقت اطاعت حاضر باش .......... 217
درهم و دینار از ساختمان سر بر می آورد.......... 171
دعای باران.......... 338
دعوت کنندۀ بی عمل کماندار بدون زه است.......... 151
دلیل پستی دنیا.......... 221
دندان فشردن برای جمع مال بیجا .......... 333
دنیا برای غیرش آفریده شده .......... 329
دنیا می فریبد و می گذرد .......... 262
دنیا همچون شتر بدخو است .......... 94
دو امان مردم زمین از عذاب الهی .......... 42
دوگرسنه که سیر نمی شوند .......... 321
ر
رأی پیر از چالاکی جوان بهتر است .......... 40
رای صائب با قدرت همراه است .......... 153
روز مظلوم علیه ظالم، سخت تر از روز ظالم علیه مظلوم است.......... 155
روزی دو گونه است .......... 210
روزی هرکس به دست اوخواهدرسید .......... 172
ز
زبیر با ما بود تا پسرش بزرگ شد.......... 314
زیانکارترین مردم .......... 284
زیورهای کعبه را به همان حال واگذارید.......... 110
س
ساعات شبانه روز را به سه بخش تقسیم کن.......... 228
ستایش بیش از حدّ تملّق است .......... 162
سخن افراد را حتیّ المقدور حمل بر فساد مکن .......... 178
سخن بگو تا شناخته شوی .......... 232
سخنان امام علیه السلام با کمیل بن زیاد .......... 69
سرنوشت قطعی حافظ انسان است .......... 116
سستی در اطاعت تضییع حقوق دیگران است.......... 101
سلطان عادل پاسدارخدا در زمین است.......... 144
سه نشانه ستمگران.......... 166
سی هشدار اخلاقی امام علیه السلام به مردم .......... 76
سیزده اندرز آموزنده و آثار آن.......... 97
ش
شادی مؤمن در چهرۀ او و اندوهش در سینه اوست .......... 145
شایسته ترین مردم به کرم معرّف کریمان است.......... 294
شتاب و سستی در عمل هر دو غلط است .......... 181
شرایط استغفار .......... 266
شرایط ایمان واقعی .......... 322
شش عامل شگفتی از انسان.......... 55
شکر و فزونی نعمت دعا واجابت، توبه آمرزش.......... 293
شکیبایی همچون قبیله پشتوانه است .......... 268
ص
صحبت امام علیه السلام با اهل قبور .......... 61
صفت شورشگران .......... 88
ط
طاعت خداوند غنیمت زیرکان است .......... 143
ع
عدالت پیشه کن .......... 342
عدل هر چیزی را در جای خود قرار می دهد.......... 295
عدم اعتماد به بی اعتباری دنیا.......... 212
عدم توانایی بر گناه مصونیت است .......... 160
عفّت زینت فقر است .......... 154
عقل آن مقدار که راه را از چاه باز شناسی کافیست.......... 272
عقل موجب نجات است.......... 253
علم پیوسته با عمل همراه است .......... 184
عمل،شرط موفقّیت است نه نسب.......... 227
عیوب اخلاقی خودرا باحلم بپوشانید .......... 276
غ
غیبت نمودن، تلاش شخص ناتوان است.......... 326
ص: 351
ف
فخر فروشی را کنار بگذار.......... 239
فرصت دو رکعت نماز پس از ارتکاب گناه.......... 114
فقر و غنی در پیشگاه خداوند آشکار می شود.......... 313
فقیه واقعی کیست؟ .......... 44
فلسفۀ لباس ساده پوشیدن امام علیه السلام .......... 49
فلسفه قضا و قدر .......... 37
فنا در بقا، بیماری در سلامت و فقر در دارایی در کمین انسان است.......... 54
ق
قدرت یافتن بر چیزی علاقه را کم می کند.......... 102
قرآن جامع اخبار پیشینیان و آیندگان .......... 119
قسمت و روزی دو گونه است .......... 286
قلب ،کتاب چشم است .......... 255
قناعت برای تو کافیست .......... 235
قناعت ثروتی پایان ناپذیر .......... 341
قوانین خوش خطی .......... 121
ک
کار نیک را کم ندانید .......... 273
کسی که در تمام عمرش مجاهد بود .......... 33
کسی که درونش را اصلاح کند خداوند ظاهرش را اصلاح نماید.......... 275
کلمۀ حقّی که ارادۀ باطل از آن می شود .......... 87
کوتاهی در عمل، اندوه درپیدارد .......... 58
گ
گاهی بدی را تنها با بدی باید جبران کرد .......... 120
گرسنگی فقیر از زیاده خواهی ثروتمند است .......... 140
گفتوگوی امام علیه السلام با کشته شدگان خوارج .......... 132
گناه هرچه باشد کوچک مشمار .......... 163
م
مبارزه با ظلم و ستم با قلب و زبان و دست و جوارح.......... 199
متاع دنیا وباخیز است .......... 186
محافظت دو ملک از انسان .......... 91
محکوم شدن یهودی بااستدلال امام علیه السلام .......... 124
مراحل سه گانۀ جهاد و مبارزه بامنکرات.......... 201
مرزحلال وحرام الهی راحفظ کنید .......... 51
مرگ آری، تن به ذلّت دادن نه .......... 236
مرگ را همچون سفر تلقی کنید .......... 173
مشارکت در خلافت معنا ندارد .......... 93
مشک عطر خوبی است .......... 238
مشکل خود را جز به مؤمن مگو .......... 280
مشورت با رهبر و اطاعت از او .......... 130
مصیبت های کوچک را بزرگ نشمارید.......... 308
معنی توحید و عدل.......... 336
معنی لا حول و لا قوة الا بالله .......... 245
مقامات حکومتی میدان مسابقه مردان است.......... 300
مهلت بنی امیّه برای حکومت.......... 330
میل و بی میلی نسبت به دیگران را اندازه نگه دار .......... 312
ن
نحوۀ سوگند دادن ظالم .......... 105
نسبت دادن کارهایی بد به مردم عکس العمل مشابه دارد .......... 28
و
وصف یکی از حاکمان مسلمان .......... 332
ویژگی اولیاء الهی .......... 288
ویژگی روز عید .......... 281
ه
هرکس به نوایی رسید طغیان می کند .......... 100
هرکس در اموالش دو شریک دارد .......... 149
هرکس در گرو اعمال خویش است .......... 158
هرکه با حق در افتد برافتد .......... 254
هشدار امام علیه السلام به مذّمت کنندۀدنیا.......... 64
هماهنگی با مردم موجب رفع کینه هاست.......... 244
همّت بلند، بردباری و ترک شتاب تولید می کند.......... 325
همه دل مشغولیهایت برای اهل و عیال نباشد .......... 168
هنگام خشم باید خود را فرو نشاند .......... 85
ص: 352