ترجمه كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثنی عشر

مشخصات کتاب

سرشناسه:خزاز رازی، علی بن محمد، قرن4ق.

عنوان قراردادی:کفایه الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر .فارسی

عنوان و نام پديدآور:ترجمه کفایه الاثر / علی بن محمد بن علی خزاز رازی؛ تحقیق و ترجمه سید مصطفی قهاری.

مشخصات نشر:تهران: سبحان، 1401.

مشخصات ظاهری:336 ص.

ISBN:978-600-2110-80-0

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

موضوع:امامت -- احادیث

Imamate -- Hadiths

احادیث شیعه -- قرن 4ق.

Hadith (Shiites) -- Texts -- 10th century

شناسه افزوده:قهاری، سیدمصطفی، 1368-، مترجم

رده بندی کنگره:BP129

رده بندی دیویی:297/212

شماره کتابشناسی ملی:9097712

اطلاعات رکورد کتابشناسی:فیپا

ص: 1

مقدمه

ص: 2

الکفایة

فی النصوص علی عدد الائمة عَلَیهِم اَلسَلامْ

(مشهور به کفایة الاثر)

علی بن محمد بن علی خزاز رازی

(از علمای قرن چهارم و از شاگردان شیخ صدوق)

تحقیق و ترجمه:

سید مصطفی قهاری

ص: 3

ص: 4

فهرست

پیشگفتار... 9

معرفی مؤلف کتاب... 12

آثار خزاز رازی... 14

انگیزه مؤلف... 15

اعتبار کتاب «کفایة» نزد علما... 18

توضیحی در مورد نسخه­های کتاب «کفایة»... 20

نکته­ای در مورد نام کتاب... 22

مقدمه مولف... 24

باب اول (احادیث ابن عباس از پیامبرصَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ (5 حدیث)... 33

باب دوم (احادیث ابن مسعود از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(5 حدیث)... 46

باب سوم (احادیث ابوسعید خدری از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(10 حدیث) 49

باب چهارم (احادیث ابوذر غقاری از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(4 حدیث) 54

باب پنجم (احادیث سلمان فارسی از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(6 حدیث) 58

باب ششم (احادیث جابر بن سمرة از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(4 حدیث) 64

ص: 5

باب هفتم (احادیث جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(6 حدیث) 67

باب هشتم (احادیث انس بن مالک از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(9 حدیث) 81

باب نهم (احادیث ابوهریره از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(7 حدیث) 90

باب دهم (احادیث عمر بن خطاب از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(2 حدیث) 99

باب یازدهم (احادیث عثمان بن عفان از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(1 حدیث) 102

باب دوازدهم (احادیث زید بن ثابت از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(5 حدیث) 103

باب سیزدهم (احادیث زید بن ارقم از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(4 حدیث) 108

باب چهاردهم (احادیث اسعد بن زراره از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(3 حدیث) 112

باب پانزدهم (احادیث واثلة بن اسقع از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(4 حدیث) 115

باب شانزدهم (احادیث ابو ایوب انصاری از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(2 حدیث) 119

باب هفدهم (احادیث عمار بن یاسر از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(2 حدیث) 126

باب هجدهم (احادیث حذیفة بن اُسَید از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(3 حدیث) 133

باب نوزدهم (احادیث عمران بن حصین از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(2 حدیث) 136

باب بیستم (احادیث سعد بن مالک از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(1 حدیث) 138

باب بیست و یکم (احادیث حذیفة بن یمان از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(1 حدیث) 140

باب بیست و دوم (احادیث ابوقتادة بن حارث از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(2 حدیث) 144

باب بیست و سوم (احادیث امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(10 حدیث) 146

باب بیست و چهارم (احادیث امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(6 حدیث) 162

باب بیست و پنجم (احادیث امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(7 حدیث) 171

باب بیست و ششم (احادیث ام سلمه از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(5 حدیث) 182

ص: 6

باب بیست و هفتم (احادیث عایشه از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(2 حدیث) 188

باب بیست و هشتم (احادیث حضرت فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(7 حدیث) 193

سخن مؤلف... 201

باب بیست و نهم (احادیث امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ درباره امامت امامان حسنین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ)(4 حدیث)... 213

باب سی ام (احادیث امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ درباره امامت امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ)(5 حدیث)... 220

باب سی و یکم (احادیث امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ درباره امامت امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ)(5 حدیث)... 226

باب سی و دوم (احادیث امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ درباره امامت امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ)(7 حدیث)... 231

باب سی و سوم (احادیث امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ درباره امامت امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ)(7 حدیث)... 239

باب سی و چهارم (احادیث امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ درباره امامت امام کاظم عَلَيْهِ السَّلاَمُ)(5 حدیث)... 251

باب سی و پنجم (احادیث امام کاظم عَلَيْهِ السَّلاَمُ درباره امامت امام رضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ)(7 حدیث)... 265

باب سی و ششم (احادیث امام رضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ درباره امامت امام جواد عَلَيْهِ السَّلاَمُ)(6 حدیث)... 271

باب سی و هفتم (احادیث امام جواد عَلَيْهِ السَّلاَمُ درباره امامت امام هادی عَلَيْهِ السَّلاَمُ)(5 حدیث)... 277

باب سی و هشتم (احادیث امام هادی عَلَيْهِ السَّلاَمُ درباره امامت امام حسن عسکری عَلَيْهِ السَّلاَمُ)(4 حدیث)... 282

باب سی و نهم (احادیث امام حسن عسکری عَلَيْهِ السَّلاَمُ درباره امامت امام زمان عَلَيْهِ السَّلاَمُ)(6 حدیث)... 288

سخن مؤلف... 292

احادیث زید بن علی ... 294

سخن مؤلف در مورد شخصیت زید و قیام وی... 301

سخن پایانی مؤلف... 308

رساله کلامی خزاز رازی... 311

منابع و مآخذ... 335

ص: 7

ص: 8

پیشگفتار

از مهم ترین وظایف پیامبران الهی، معرفی و شناساندن و دعوت اقوام خود، به سوی مسیر حق و صواب بوده است. چنانکه خداوند در قرآن کریم فرموده است:

«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيم»(1)

و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [بتواند به وسیلۀ آن زبان، پيام وحى را به روشنی] براى آنان بيان كند. پس خدا هر كس را بخواهد [به كيفر لجاجت و عنادش] گمراه مى كند و هر كس را بخواهد، هدايت مى نمايد

و او تواناى شكست ناپذير و حكيم است.

بی شک این امر از جانب همۀ پیامبران صورت گرفته و هر پیامبری، خبر و وعده پیامبر یا جانشین بعد از خود را به قوم خود رسانیده است. ازآنجایی که مسألۀ نبوّت با پیامبری خاتم الانبیاء حضرت محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پایان یافته، به حضرت از جانب خدای متعال ابلاغ شد که ایشان نیز همانند انبیای پیشین، اوصیاء و جانشینان خود را برای قوم خود معرفی کرده و مردم را به سوی آن­ها دعوت کند. ولایت و وصایت امامان معصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ، راهی است که از جانب خداوند برای هدایت انسان­ها معرفی شده است و وظیفۀ پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

ص: 9


1- - ابراهیم: 4

این بوده که انسان­ها را به پیروی از امیرالمؤمنین و امامان بعد از ایشان عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ، دعوت کند تا همگان راه حقیقی شناخت اسلام و فهم قرآن و سنت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را بشناسند و از آن­ها، پیروی و تبعیت کنند و نسبت به خداوند و راه بندگی او، به معرفت حقیقی برسند.

ازاین رو، روایات متعددی در کتب فریقین موجود است که پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، جانشینان و اوصیای بعد از خود را معرفی کرده که از جمله کتاب­هایی که این روایات را جمع آوری و نقل کرده است، کتاب شریف «الکفایة فی النصوص علی عدد الأئمة عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ» است.

کتاب «الکفایة فی النصوص علی عدد الأئمة عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ» اثر خزاز رازی از علمای بزرگ شیعه در قرن چهارم است که در موضوع امامت و ولایت اهل بیت نگارش شده است. این کتاب در 39 باب، روایاتی را در معرفی امامان آورده است که 28 باب نخست آن، روایات رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در مورد امامان معصوم عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ است که توسط 28 نفر از صحابه ایشان نقل شده است و 11 باب دیگر آن، روایاتی است که هریک از امامان معصوم عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ، در مورد امامت و ولایت امام بعد از خود فرموده است.

کامل­ترین تحقیقی که در مورد کتاب «الکفایة» انجام شده و به زبان عربی به چاپ رسیده است، تحقیقی است که توسط اساتید محترم آقایان محمدکاظم موسوی و عقیل ربیعی انجام شده و توسط نشر دلیل ما در سال 1387 چاپ شده است که در آن به طور کامل و دقیق، به معرفی مؤلف و نسخه های این کتاب پرداخته شده است و به احادیث و اختلافاتی که در متن احادیث با نسخ مختلف و کتب حدیثی دیگر وجود دارد، اشاره شده است که محققان و پژوهشگران و علاقمندان می­توانند به آن تحقیق که به صورت کتاب با نام «کفایة الاثر فی النّص علی الأئمة الاثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ» ارائه و تنظیم شده، مراجعه کنند و ترجمۀ حاضر نیز از مطالب این کتاب برای مقدمه بهره برده است.

در ترجمۀ حاضر، سعی بر این بوده است که متن تک تک روایات کتاب «کفایة»، با نسخه­­های موجود این کتاب، مقایسه و تطابق داده شود و متن روایات با کتب روایی دیگر که این روایات را نقل کرده­اند، بررسی شود و متنی که درست تر است،

ص: 10

انتخاب شود و طبق آن متن درست تر، روایات ترجمه شوند. همچنین سعی شده است که ترجمه به صورت روان و ساده و قابل فهم و به دور از کلمات و واژگان سخت و مشکل انجام پذیرد و برای توضیح بیشتر یا قابل فهم شدن معنی احادیث، عباراتی در بین علامت­های [] و () بیان شده است.

از اساتید معظم به ویژه حجت الاسلام و المسلمین سلطانی که در ترجمه، تصحیح، روان سازی متن و... بنده­ی حقیر را راهنمایی و کمک کردند، تشکر کرده و آرزوی توفیق و سعادت و عاقبت بخیری برای ایشان را از درگاه الهی خواستارم. امید است ترجمۀ حاضر، مورد قبول درگاه خداوند متعال و ائمه معصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ قرار گرفته و برای دوستان و شیعیان امیرالمؤمنین و امامان معصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ، در راه شناخت و کسب معرفت و پیروی از آنها، مورد استفاده قرار گیرد.

سید مصطفی قهاری

آذرماه 1401

ص: 11

معرفی مؤلف کتاب

شيخ ابوالقاسم علی بن محمد بن علی الخزاز الرازی که به خزاز قمی نیز مشهور است، یکی از علمای شیعه به شمار می­آید که در نیمه دوم قرن چهارم می­زیسته است که اطلاع دقیقی از زمان تولد و زمان وفات این عالم شیعی در دست نیست؛ اما ازآنجایی که از شیخ صدوق و ابومفضل شیبانی نقل روایت کرده، نشان از این دارد که این دو عالم را درک نموده و هم عصر با ایشان بوده است.

شیخ طوسی در الفهرست، ایشان را از اهالی ری معرفی می­کند که در ری زندگی کرده و در همان منطقه نیز از دنیا رفته است.(1)

از اسانید روایاتی که در کتاب «کفایة» ذکرشده، می­توان دریافت که ایشان شاگرد افرادی بوده که بیشتر آن­ها از فقها و بزرگان شیعه، به شمار می­آمدند که ازجمله مشایخ ایشان شیخ صدوق، ابوعبدالله احمد بن محمد بن ابی عیاش الجوهری، محمد بن وهبان البصری الهنائی، محمد بن جعفر بن محمد التمیمی الکوفی معروف به ابن نجّار، ابوالحسن محمد بن الحسن بن الحسین بن ایّوب القمی، علی بن محمد بن متّویه الرازی، ابوالحسن علی بن الحسن بن علی بن الحسن البغدادی معروف به ابن رازی و... است.

ص: 12


1- - «الخزاز الرازي متكلّم جليل له كتب في الكلام و له أنس بالفقه و كان مقيما بالرّي و بها مات». طوسی، 1420، ص 290

خزاز رازی یکی از افرادی است که علمای رجال به توافق، از او به عنوان شخصی ثقه و مورد اعتماد تعبیر کرده­اند و ایشان را در کتب خود، با تعابیر مختلفی معرفی نموده­اند.

شیخ طوسی در رجال و فهرست از او به عنوان «متکلمٌ جلیلٌ» نام برده است.(1) و(2)

مرحوم نجاشی در کتاب خود از او نام برده و او را «ثقه و فقیهی مشهور و موردتوجه» معرفی کرده است.(3)

ابن شهرآشوب در معرفی خزاز رازی می­نویسد: «علی بن محمد بن علی خزاز رازی که به او خزاز قمی نیز گفته می­شود، در کلام و در فقه برای او کتاب­هایی است ازجمله: کتاب احکام الشرعیه علی مذهب الامامیة، الایضاح فی الاعتقاد، الکفایة فی النصوص است».(4)

علامه حلی از ایشان به عنوان «ثقه و فقیهی مشهور» نام می­برد.(5)

صاحب روضات الجنات درباره ایشان می­نویسد: «شیخ اجل و اقدم ابوالقاسم علی بن محمد بن علی الخزاز رازی که به او قمی نیز گفته می­شود... او فاضل، متکلم، فقیه، متقدم، محدّث، جلیل و مشهور است و در کتب رجال و فهرست از او به عنوان علی بن محمد الخزاز الفقیه تعبیر شده است».(6)

ص: 13


1- - «علی أحمد بن علی الخزاز، نزيل الری، يكنى أبا الحسن، متكلم جليل». طوسی، 1373 ش، ص 430
2- - «علی الخزاز الرازی متكلّم جليل له». طوسی، 1420، ص 290
3- - «علي بن محمد بن علي الخزاز ثقة من أصحابنا، أبو القاسم و كان فقيها وجها له كتاب الإيضاح في أصول الدين على مذهب أهل البيت». نجاشی، 1365 ش، 268
4- - «علي بن محمد بن علي الخزاز الرازي و يقال له القمي له كتب في الكلام و في الفقه من كتبه كتاب الأحكام الشرعية على مذهب الإمامية، الإيضاح في الاعتقاد، الكفاية في النصوص». ابن شهر آشوب، 1380 ق، ص 71
5- - «يكنى أبا القاسم كان ثقة من أصحابنا فقيها وجها». حلی، 1402، ص 101
6- - «الشیخ الاجل الاقدم ابو القاسم علی بن محمد بن علی الخزاز الرازی و یقال له القمیّ... هو الفاضل المتکلّم الفقیه المتقدّم المحدّث الجلیل المشهور، المعبّر عنه فی کتب الرّجال و الفهارس مرّه بعنوان علیّ بن محمّد الخزّاز الفقیه». خوانساری، 1425، ج 4، ص 313

شيخ عباس قمی در «الکنی و الالقاب» نام ایشان را نقل کرده و ایشان را شیخ مورد اعتماد و ثقه و جلیل معرفی می­کند.(1)

علامه مامقانی(2)،

محمدتقی شوشتری(3)،

وحید بهبهانی(4)

نیز بعد از ذکر نام ایشان، اقوال شیخ طوسی، نجاشی و علامه حلی را نقل کرده و وثاقت ایشان را مسلّم دانسته­اند.

آثار خزاز رازی

آثار خزاز رازی

آقا بزرگ تهرانی در کتاب الذریعة چند کتاب برای خزاز رازی نقل کرده است، ازجمله:

1- «الايضاح في أصول الدين على مذهب أهل­البيت» که نجاشی نیز از آن نام برده و ابن شهرآشوب از آن با عنوان «الإیضاح فی الإعتقاد» تعبیر کرده است.(5) این کتاب با توجه به نام آن، در مورد اصول اعتقادات مذهب تشیع نگارش شده و به تبیین و توضیح آن پرداخته شده است.

2- «الأحكام الشرعية على مذهب الإمامية» كه ابن شهرآشوب در «المعالم» از آن نام برده و در مناقب نیز به آن اسناد داده است و علامه مجلسی نیز در بحارالانوار، از آن نقل روایت کرده است.(6) این کتاب مشتمل بر روایاتی بوده است که دارای مضامین شرعی و احکام بوده است که مرحوم خزاز رازی آن­ها را جمع آوری نموده است.

3- «الأمالی» که بعضی از متأخرین نیز کتابی را با این عنوان به مرحوم خزاز رازی نسبت داده­اند.(7)

ص: 14


1- - «ابوالقاسم علی بن محمد بن علی الخزاز القمی شیخ ثقة جلیل صاحب کفایة الاثر فی النصوص علی الأئمة الإثنی عشر یروی عن الشیخ الصدوق و ابن عیاش». قمی، بی تا، ج 2، ص 206
2- - مامقانی، بی تا، ج 2، ص 307
3- - شوشتری، 1410، ج 7، ص 455
4- - وحید بهبهانی، بی تا، ص 61 و 144
5- - تهرانی، 1403، ج 2، ص 489
6- - تهرانی، ج 1، ص 298
7- - تهرانی، ج 2، ص 311

انگیزه ی مؤلف

در دوران زندگی خزاز رازی، افکار و نظریات متعددی از جانب مذاهب مختلف ازجمله معتزله مطرح شده و گسترش پیداکرده است. با گسترش عقاید و نظرات معتزله در قرن چهارم، مجالس مناظره بین شخصیت­های شاخص معتزله همچون ابوهاشم جبائی، ابوالقاسم کعبی، قاضی عبدالجبار معتزلی و... و علمای دیگر شکل گرفته و هر دو طرف در مناظره به بیان نظرات خود پرداخته و جدل می­کردند.

اعتقاد علمای شیعه و پیروان اهل بیت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ این است که در هرزمانی، امام و حجتی از جانب خداوند وجود دارد که خداوند به وسیلۀ او، نسبت به بندگان مکلف خود، احتجاج می­کند. ازاین رو از دیدگاه امامیه، حجت خدا که به عنوان پیشوای دین از جانب خدا منصوب شده است، باید از هرگونه خطا و اشتباه مصون باشد و دارای مقام عصمت باشد و نسبت به تمام علوم دین، اطلاع کافی داشته باشد و ازنظر فضیلت و جایگاه نیز، در بالاترین درجات و مراتب باشد.

همچنین به اعتقاد امامیه، امامت امام با معجزه و نصّ در مورد آن امام همراه است که این موارد، درباره امیرالمؤمنین و ائمه معصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ از جانب رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ صادرشده و ایشان در روایات مختلف، با نصّی صریح بر امامت این انوار مقدس تأکید فرموده­اند.

در مقابل، اعتقاد معتزله به مسئله امامت خلاف نظریه امامیه است؛ ایشان معتقدند که جایز است زمانی بر مردم بگذرد که زمین خالی از امام و حجت الهی باشد و اینکه جایز می­دانند که امام دارای خطا و اشتباه باشد و امامت کسی را که هیچ معجزه و نصّی در مورد او صادر نشده را نیز جایز می­دانند و اجماع ایشان است که امام می­تواند از غیر بنی هاشم باشد. از همین رو، معتزله نصوص پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مبنی بر امامت

ص: 15

امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به عنوان امام بعد از او و جانشینی ایشان را انکار می­کنند و همچنین امامت امامان بعد از امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را نیز انکار می­کنند.(1)

ازآنجایی که عقاید معتزله در مسئله امامت، با نظر امامیه متفاوت است و این وجه افتراق در دو موضوع است. اول: استمرار امامت و خالی نبودن زمین از حجت الهی و دوم: اثبات امامت و ولایت با نص. این مسئله باعث شد که علمای شیعه در قرن سوم و چهارم به نگارش کتبی بپردازند -دلیل اصلی نگارش کتاب «کفایة» توسط مرحوم خزاز نیز، موضوع دوم است- تا از این مسئله دفاع کرده و شبهات مطرح شده نسبت به مسئله امامت را پاسخ دهند. ازجمله کتاب­هایی که در این دوران نوشته شد، عبارت اند از:

1- الامامة و التبصرة من الحیرة از ابن بابویه پدر شیخ صدوق

2- المسترشد فی امامة امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب از طبری آملی کبیر

3- دلائل الإمامة از طبری آملی صغیر

4- اثبات النّص علی الأئمة عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ از شیخ صدوق

5- مقتضب الأثر فی النّص علی الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ از ابن ابی عیاش جوهری

6- الاستنصار فی النّص علی الأئمة الأطهار عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ از شیخ ابوالفتح کراجکی که در آن، نصوص وارده از طریق شیعه و سنی را در مورد امامت اهل بیت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ آورده است.

7- الکفایة فی النصوص علی الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ از خزاز رازی

مرحوم خزاز رازی در مقدمه کتاب الکفایة سبب نگارش این کتاب را بیان کرده و سعی بر این دارد که شبهات و نظریاتی که از جانب معتزله مطرح شده را پاسخ داده و رد کند. ایشان در مقدمه کتاب می­نویسد:

ص: 16


1- - أوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، 1413، ص 39

«اما بعد: پس همانا آن چیزی که انگیزه­ای در من ایجاد کرد تا به جمع آوری این روایات از اصحاب و اهل بیت معصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ در نصوص و احادیثی که اثبات کننده حقانیت ائمه معصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ است، بپردازم این بود که همانا من، گروهی از ضعیفان شیعه و علمای فاقد علم کافی را یافتم که در مورد حقانیت اهل بیت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ سرگردان و عاجز بودند و از کثرت شبهاتی که در این مورد واردشده بود و همچنین از نزاع­های معتزله که درصدد مشتبه نمودن امر و فریب دادن شیعیان در این زمینه بود، شکایت می­کردند؛ تا آنجا که وضعیت ضعیفان شیعه به جایی رسیده بود که روایات دلالت کننده بر حقانیت معصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ را انکار می­کردند و آن­ها را برای پاسخگویی به این شبهات، کافی نمی دانستند و گمان می­کردند که این روایات، نمی­تواند جوابگوی این شبهات باشد، به نحوی که برخی از ضعیفان شیعه، زیاده روی کرده و گمان می­کردند که اصلاً روایتی از صحابه در این مورد، وارد نشده و از اهل بیت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ نیز روایتی در این مورد، وجود ندارد. پس زمانی که این وضعیت را مشاهده کردم که این چنین ضعیفان شیعه دچار سرگردانی شده­اند، بر خودم لازم دانستم که به قصد کسب رضایت خداوند عزوجل و تقرّب و نزدیکی به رسول خدا و ائمه معصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ، در این باب نهایت جستجو و تلاش را انجام دهم و بیّنات و ادلّه­ای که در اختیاردارم را آشکار کنم و شبهات مطرح شده از جانب مخالفین را، باطل نمایم».(1)

ص: 17


1- - «أما بعد فإن الذي دعاني إلى جمع هذه الأخبار عن الصحابة و العترة الأخيار في النصوص على الأئمة الأبرار أني وجدت قوما من ضعفاء الشيعة و متوسطيهم في العلم متحيرين في ذلك و متعجزين يشكون فرط اعتراض الشبهة عليهم و زمرات المعتزلة تلبيسا و تمويها عاضدتهم عليه حتى آل الأمر بهم إلى أن جحدوا أمر النصوص عليهم من جهة لا يقطع بمثلها العذر حتى أفرط بعضهم و زعم أن ليس لها من الصحابة أثر و لا عن أخبار العترة فلما رأيت ذلك كذلك ألزمت نفسي الاستقصاء في هذا الباب موضحا ما عندي من البينات و مبطلا ما أورده المخالفون من الشبهات تحريا لمرضاة الله و تقربا إلى رسوله و الأئمة من بعده»

اعتبار کتاب «کفایة» نزد علما

بسیاری از علمای تشیع در کتب خود، از کتاب «کفایة» نقل روایت کرده­اند. ازجمله:

ابن شهرآشوب (متوفی 588 ق) در کتاب مناقب، بعد از نقل روایاتی در مورد امامان معصوم، به کتاب کفایة استناد می­کند و می­نویسد: «پس کفایت می­کند تو را کتاب «کفایة فی النصوص» از خزاز قمی که 155 روایت از طرق بسیار از اصحاب پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در شأن امامان معصوم نقل کرده است».(1)

علی بن حسن طبرسی (متوفی 600 ق) در کتاب «مشکات الانوار»، از این کتاب نقل روایت کرده است.(2)

سید عبدالکریم بن طاووس (متوفی 693 ق) صاحب کتاب «فرحة الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ» در فصل چهاردهم این کتاب، در بحث موضع قبر امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، به کتاب «کفایة» استناد کرده است.(3)

علامه مجلسی (متوفی 1110 ق) در «بحارالانوار»، تمام روایات «کفایة» را در ابواب مختلف نقل کرده است.(4)

علامه مجلسی در مقدمه بحارالانوار می­گوید: «و کتاب الکفایة، کتاب شریفی است که مانند آن در موضوع امامت، تألیف نشده است و نام این کتاب و مؤلف آن، در اجازه­ی علامه حلی و غیر آن ذکرشده­ است و این تألیف، بر فضل و وثاقت و دین داری مؤلف کتاب دلالت می­کند و علامه نیز در «الخلاصه» می­گوید که او از ثقات اصحاب ما و از فقیهان سرشناس است و ابن شهرآشوب نیز در «معالم العلماء» می­نویسد:

ص: 18


1- - «فكفاك كتاب الكفاية في النصوص عن الخزاز القمي نزيل الري و ذلك أنه روى مائة و خمسا و خمسين خبرا من طرق كثيرة من جهة أصحاب النبي...». ابن شهر آشوب، 1379 ق، ج 1، ص 293
2- - طبرسی، 1385 ق، ص 42، فصل حادی عشر
3- - ابن طاووس، بی تا، 135
4- - مجلسی، 1403، ج 3، ص 278، 303؛ ج 4، ص 54 و...

علی بن محمد بن علی الخزاز الرازی که به او، الخزاز القمی گفته می­شود و برای اوکتاب­هایی در کلام و در فقه است که ازجمله کتاب­های او، کفایة فی النصوص است».(1)

شیخ حر عاملی (متوفی 1104 ق) در «وسائل الشیعه» و «اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات» و «الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة» از روایات «کفایة» نقل روایت می­کند.(2)

سید بحرانی (متوفی 1107 ق) در کتاب­های «بهجة النظر في إثبات الوصاية و الإمامة للأئمة الإثني عشر»(3) و «الإنصاف في النّص على الأئمة الإثنی عشر»(4)

و «مدینة المعاجز»(5)

و «غاية المرام و حجة الخصام في تعيين الإمام من طريق الخاص و العام»(6)

از روایات «الکفایة» به طور مکرر استفاده کرده و از آن، احادیثی نقل کرده است.

سید علی خان بن احمد کبیر مدنی (متوفی 1120 ق) صاحب کتاب «رياض السالكين في شرح صحيفة سيّد الساجدين» از مرحوم خزاز رازی تعبیر به «الحافظ العلامة» کرده و از ایشان نقل روایت کرده است.(7)

محدث نوری (متوفی 1320 ق) در «مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل» از ایشان نقل روایت کرده است.(8)

ص: 19


1- - «و كتاب الكفاية كتاب شريف لم يؤلف مثله في الإمامة و هذا الكتاب و مؤلفه مذكوران في إجازة العلامة و غيرها و تأليفه أدل دليل على فضله و ثقته و ديانته و وثقه العلامة في الخلاصة قال كان ثقة من أصحابنا فقيها وجها و قال ابن شهرآشوب في المعالم علي بن محمد بن علي الخزاز الرازي و يقال له القمي و له كتب في الكلام و في الفقه من كتبه الكفاية في النصوص». مجلسی، 1403، ج 1، ص 29
2- - حر عاملی، 1409، ج 2، ص 163؛ ج 27، ص 49 و...؛ همان، 1425، ج 1، ص 213 و 242 و...؛ همان، 1362 ش، ص 109؛
3- - بحرانی، 1427، ص 65 و 69 و 78 و...
4- - بحرانی، 1378 ق، ص 29 و 30 و 60 و...
5- - بحرانی، 1413، ج 2، ص 378 و 380 و...
6- - بحرانی، 1422، ج 1، ص 116 و...
7- - کبیر مدنی، 1409، ج 1، ص 122
8- - نوری، 1408، ج 2، ص 264

شیخ عباس قمی (متوفی 1359 ق) در «انوار البهیّة فی تواریخ الحجج الإلهیة» از ایشان نقل روایت کرده است.(1)

علامه امینی (متوفی 1349 ش) در کتاب شریف «الغدیر» در مواردی از کتاب «الکفایة» نقل روایت کرده است.(2)

آیت الله صافی گلپایگانی (متوفی 1400 ش) در کتاب «منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ» در موارد متعدد از کتاب «الکفایة» نقل روایت کرده است.

توضیحی در مورد نسخه­های کتاب «کفایة»

مهم ترین و کهن ترین نسخۀ این کتاب مربوط به سال 584 ه-. ق است که این نسخه از جهات متعددی دارای اهمیت است. ازجمله می توان به اجازات و بلاغات تصحیحی که در همان قرن ششم هجری به خط مبارک بزرگ ترین مشایخ شیعه بر روی آن آمده، نام برد. اجازه­ی سماع و قرائت «شاذان بن جبرئیل قمی» به خط خودش پس از قرائت کامل کتاب توسط «محمد بن عبدالله بن علی بن زهره حلبی» در حضور پدرش که در این اجازه، طریق روایت کتاب تا مؤلف آمده است. نکتۀ مهم دیگر در این نسخه که آن را از بقیۀ نُسَخ این کتاب متمایز می کند، تصحیح و مقابلۀ آن توسط ابن ادریس حلی صاحب کتاب «سرائر» است. او این نسخه را با نسخۀ اصلی مقابله کرده است. این نسخه بعدها در اختیار شهید اول محمد بن مکی عاملی (م 786 ق) و سپس در خدمت ابن خاتون عاملی قرارگرفته است و خطوط همۀ این دانشمندان بر روی این نسخه آمده است و این ها، بیانگر اصالت این نسخه است. علاوه بر این، خصوصیاتی که از این نسخه ذکر شد، به اعتبار روایات کتاب الکفایة نیز می­افزاید.

ص: 20


1- - قمی، 1417، ص 91
2- - امینی، 1416، ج 2، ص 294

گزارش وجود این نسخه در کتابخانۀ «آل سلیمان» در لبنان در آثار متعددی چون «اعیان الشیعة» آمده است و مرحوم سید محسن امین، نصوص وارده بر روی این نسخه را به طور کامل نقل کرده است.(1)

نسخه دوم این کتاب، مربوط به سال 852 ه-. ق است که ظاهراً از روی نسخۀ اول، کتابت و مقابله و تصحیح شده است و کاتب این نسخه، تصریح می­کند که نسخۀ اصل او با نسخۀ اصل توسط ابن ادریس مقابله شده است. این نسخۀ در کتابخانۀ آیت الله مرعشی موجود است.

نسخۀ سوم در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی موجود است که مربوط به قرن دهم است و در این نسخه، اجازۀ نقل روایت کتاب «کفایة» که به ابن الجعفریه(2) ختم

می­شود، بر روی آن آمده است و طریق این روایت و سماع آن به طور کامل با طریق روایت شاذان بن جبرئیل، متفاوت است که این بیانگر تداول و انتشار این کتاب در بین قدمای مشایخ شیعه است.

نسخۀ چهارم، نسخه ای است که مرحوم شیخ حر عاملی (متوفی 1104 ق) آن را تصحیح و مقابله نموده و پایان آن نیز مختوم به ختم مبارک ایشان است و در کتابخانه آستان قدس رضوی نگهداری می­شود.

همچنین مرحوم خزاز رازی رساله ای کلامی در اثبات امامت امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ، نگاشته است که آن را در دو بخش آیات و روایات تنظیم کرده است و در بخش روایات، روایات مختصری از کتاب کفایة را آورده است و از نقل بسیاری از روایات کتاب، صرف نظر کرده است.

ص: 21


1- - امین، 1368 ق، ج 2، ص 290
2- - الشریف السید ضیاءالدین ابوالفتح محمد بن محمد بن الجعفریة الطوسی العلوی الحسینی الحلی الحائری از مشایخ سید راوندی و ابن مشهدی است که در حله ساکن بوده و نقش بسیار مهمی را در انتقال میراث مکتوب امامیه در قرن ششم ایفا نموده است.

برخی محققین، این نسخه را از نسخه های کتاب «کفایة» قلمداد کرده اند، ولی باتوجه به مقدمۀ این رساله، نگارنده به صراحت با عبارت «و بعد فهذه رسالة وجیزة فی الأدلّة الدالّة علی إمامة الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ...» نشان می دهد که در پی نگارش کتاب و رساله ای مستقل است که برخی از روایات کتاب کفایة را در آن ذکر کرده است. این نسخه در کتابخانۀ محقق طباطبایی در شهر مقدس قم موجود است.

در انتهای این ترجمه پیش رو، مقدمه و متن این رساله نیز ذکر شده است تا مورد استفاده و بهره­برداری خوانندگان محترم قرار گیرد.

نکته ای در مورد نام کتاب

این کتاب بانام «کفایة الاثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ» توسط انتشارات بیدار و دلیل ما چاپ شده است. اما متقدمین همگی از این کتاب با عنوان «الکفایة فی النصوص» یا «الکفایة فی النصوص علی عدد الأئمة عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ» تعبیر کرده اند.

همین عنوان نیز بر روی نسخۀ شاذان بن جبرئیل ذکرشده است. همچنین در نسخه شیخ حر عاملی که متعلق به قرن یازدهم است نیز همین عنوان نقش بسته است. در نسخۀ موجود در مجلس شورای اسلامی، این کتاب با عنوان «الکفایة فی النصوص علی الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ» نگاشته شده است. با بررسی صورت گرفته بین نسخ و فصل های کتاب، نام «الکفایة فی النصوص علی عدد الأئمة عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ» صحیح تر بوده و در این ترجمه نیز از این اسم، استفاده شده است.

ص: 22

الکفایة

فی النصوص علی عدد الائمة علیهم السلام

(مشهور به کفایة الاثر)

علی بن محمد بن علی خزاز رازی

ص: 23

مقدمۀ مولف

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله المتوحد بالقدم المتفرد بالأزل المتعزز بالبقاء المذل عباده بالفناء لم يصحبه في أوليته عصر و لا زمان و لم يضمنه قطر و لا مكان مبدع كل ممكن و زمان و خالق كل وقت و أوان لم يزل إلها قبل المألوه و ربا قبل المربوب و خالقاً قبل المخلوق و عالما قبل المعلوم سبق الأوقات و الدهور قدمه و كونه و الابتداء أزله و وجوده و امتنع بوحدانيته عن صفات كل محدث و جل بأزليته عن نعت كل مخلوق و كذب من زعم أن الخالق غيره و افترى من ادعى قديما معه فلا إله غيره و لا خالق سواه؛ خلق الخلق كله أشكالا و أضدادا و أزواجا و أندادا فألف بين متعادياتها و فرق بين متدانياتها ليعلم أن لا شريك له و لا ند له و لا مناوئ له و لا ضد و أشهد أن لا إله إلا الله الواحد الأحد القديم الصمد سبحانه عما يدعيه المفترون و تعالى عما يقول الظالمون

به نام خداوند بخشاینده ی بخشایشگر

سپاس مخصوص خدائی است که تنها وجود ازلی و بی ابتدا است؛ در ابدی بودنش شکست ناپذیر بوده، درحالی که فناپذیر بودن بندگانش، آن ها را در برابر او کوچک می­سازد؛ در ازلی بودنش، زمانی تصوّر نمی­شود و مکانی او را فرانمی گیرد، بلکه او آفریننده­ی هر جای و مکان و خالق هر وقت و زمانی است. قبل از اینکه توسط آفریده ای عبادت شود، پیوسته تنها اثرگذار در جهان بود و قبل از وجود هر مخلوقی که

ص: 24

نیازمند پرورش باشد، پروردگار و خالق بود و قبل از هر چیزی که متعلق علم باشد، عالِم بود؛ قدیم بودن و وجودش از زمان ها و روزگاران سبقت گرفته و ازلی بودن و وجودش از ابتدای هر چیزی پیشی گرفته و با یگانگی خود از صفاتِ هر آفریده ای، دوری گزیده و بزرگ تر از آن است که اوصاف مخلوقات را داشته باشد و دروغ گو است کسی که غیر او را آفریدگار شمارد و جز او، کسی را قدیم و ازلی بداند. پس معبود و خالقی جز او نیست. همۀ مخلوقات را آفرید، درحالی که هم شکل یا غیر هم شکل، زوج همدیگر و همسان یکدیگر هستند؛ پس بین دو دشمن، دوستی و بین دو دوست، دشمنی ایجاد فرمود تا دانسته شود که شریک و نظیری ندارد و کسی را قدرت دشمنی و مقابله با او نیست (چون همه به او نیازمندند) و شهادت می دهم که معبودی جز او نیست، یگانه و غیر مرکب از هر جزئی و ازلی و بی نیاز است؛ منزّه است ازآنچه دروغ گویان ادّعا می کنند و بسیار برتر است ازآنچه ظالمان می گویند.

و أشهد أنه خالق الخلق أجمعين المهملين منهم و المستعبدين و أنه خلق لهم: دارين دارا امتحنهم فيها بالأمر و النهي و الاستعباد و العمل و داراً للثواب و العقاب «لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى»(1) و فضّل بعضهم على بعض درجات امتحاناً و اختباراً و اختار منهم نبيّين و مرسلين و أيّدهم بوحي منه مع الملائكة المقربين و بعثهم مبشرين و منذرين ليدعوهم إلى عبادته و يعرفونهم وحدانيته و يدلونهم على سبيله «بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»(2)

و ينصرونهم طريق النجاة و المهلكة فقفا بعضهم على أثر بعض لئلا يقولوا «ما جاءَنا مِنْ بَشِيرٍ وَ لا نَذِيرٍ»(3)

و اصطفى محمدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لختم

الرسالات و أكد الحجة عليهم بما أعطاه من الآيات و أوضح المحجة لهم بما آتاه من البينات فهو سيد المرسلين و خاتم النبيين و أفضل الخلائق أجمعين فبلغ الرسالة و أدى الأمانة و بين النهج و أقام الحجج و دل على سبيل الهدى و

ص: 25


1- - النجم: 31
2- - النحل: 125
3- - المائدة: 19

بصر طريق الردى و أقام بأمر الله مجتهدا رشيدا و مضى لسبيله محمودا حميدا و ورث علمه الأئمة الراشدين من أهل بيته الأبرار الطيبين الأتقياء الطاهرين خلفاء الله في بلاده و حججه على عباده الذين جعلهم الله مصابيح في الظلام و قدوة للأنام لئلا يكونوا مهملين كالأنعام؛ صلى الله عليه و آله أفضل صلاة و أتمها و أزكاها و على جميع أنبيائه و رسله و ملائكته و سلم تسليما.

و گواهی می دهم که او آفریدگار همۀ مخلوقات است، چه آن هایی که مورد توجّه دیگران نیستند و چه آن هایی که به بندگی گرفته شده اند و همانا او دو منزل برایشان آفریده: منزلی که در آن با امر و نهی و طلب بندگی و عمل، آزمایششان فرموده و منزلی برای ثواب و عقاب «تا بدکاران را به کار بدشان پاداش و نیکوکاران را به نیکی شان جزا دهد» و درجات برخی را بر دیگران برتری داد تا آن ها را امتحان و آزمایش کند و پیامبران و رسولان را از آن ها برگزید و با وحی ای از جانب خود به همراه فرشتگان مقرّبش، یاری شان فرمود و ایشان را فرستاد تا مردم را به بهشت بشارت داده و از دوزخ بیم دهند. مردم را به عبادت او فراخوانده و با یگانگی اش آشنا سازند و با حکمت و موعظۀ نیکو، به راهش رهنمون سازند و به راه نجات و هلاکت، آگاهشان کنند. پس پیامبران را یکی پس از دیگری فرستاد تا مردم نگویند: «نه بشارت دهنده ای به سوی ما آمد نه بیم دهنده ای» و حضرت محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را برای خاتمه دادن به رسالت ها برگزید و با آیات و نشانه­هایی که به او عطا فرمود، حجّت را بر آن ها تأکید نمود و با دلیل­هایی که به او آموخت، راه را برای آنها روشن کرد. پس او سیّد و آقای رسولان و خاتم پیامبران و برتر از همۀ مخلوقات است. پس او به تبلیغ رسالت و ادای امانت و بیان راه الهی پرداخت و حجّت­ها را به پا داشت و به راه هدایت راهنمایی کرد و بازدارنده­ی از راه هلاکت شد و امر الهی را با تلاش و استقامت به پا داشت و راه او (خدا) را چنان پیمود که مورد حمد و ستایش واقع شد و علم او (پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را، امامانی هدایتگر از اهل بیت او، به ارث بردند که نیکوکار و پرهیزگار و پاکیزه بودند؛ کسانی که خدا آنها را چراغ­هایی در تاریکی و پیشوایانی

ص: 26

برای خلائق قرار داد تا خلائق مثل چهارپایان نباشند که تکلیفی متوجهشان نیست. درود خدا بر او و خاندانش! برترین و کامل ترین و تمام ترین و پاکیزه ترین درودها! و بر همۀ پیامبران و رسولان و فرشتگان و سلام بی پایان بر آن بزرگواران.

و الحمد لله الذي هدانا لدينه و وفقنا للانقياد لأوليائه الذين قرن بطاعته و طاعة رسوله طاعتهم بغير استثناء و حكم بتقديمهم على غيرهم بأمره فرد إليهم ما كان مردوداً إلى رسوله من استعمال أحكامهم و ما يصلحهم من أمور دنياهم عند استبهام ذلك على غيرهم و جعلهم حججاً على خلقه و أعلاماً في بريته و سفراء بينهم و بين عباده و خزاناً لعلمه و دعائم دينه و أركاناً لتوحيده و خلفاء في أرضه و أذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً عن الله يبلغون و إليه يدعون و بما يأمرهم به من الخيرات يعملون و عما ينهاهم عنه ينتهون و هم «عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِه يَعْمَلُونَ يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ»(1)

أولهم الصديق الأكبر و الفاروق الأعظم يعسوب المؤمنين و إمام المتقين علي بن أبي طالب أمير المؤمنين عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثم الحسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثم الحسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثم علي بن الحسين عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثم محمد بن علي عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثم جعفر بن محمد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثم موسى بن جعفر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثم علي بن موسى عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثم محمد بن علي عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثم علي بن محمد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثم الحسن بن علي عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثم الإمام المنتظر صاحب الزمان عَلَيْهِ السَّلاَمُ الذي يملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً م ح مّ د بن الحسن صلوات الله عليهم أجمعين.

و ستایش مخصوص خدائی است که ما را به دینش هدایت و برای پیروی از دوستانش موفق فرمود؛ کسانی که بدون هیچ قیدی، اطاعت از خود و رسولش را قرین اطاعت از آن ها قرار داد و به امر خود به برتری آن ها بر دیگران حکم فرمود و ایشان را مثل پیامبرش، مرجع مردم در احکام و مصالح دینشان قرار داد، درحالی که دیگران از درک این امور، عاجز بودند و آنان را حجت­هایی بر بندگان و راهنمایان انسان­ها و

ص: 27


1- - الانبیاء: 26-28

سفیر بین آن­ها و بندگانش قرار داد و [نیز آنان را] خزینه داران علمش و ستون­های دینش و رکن­های توحیدش و جانشینان خویش قرار داد و هرگونه پلیدی را از آنان دور نمود و به طهارت مطلقه رسانید. آنان فقط از خدا تبلیغ کنند و فقط به سوی او دعوت نمایند و فقط به امور خیری که به آن امر فرموده، عمل کنند و تنها، چیزی را ترک بفرمایند که از آن نهی فرموده است و آنان: «بندگانی گرامی داشته شده اند که در گفتارشان از او سبقت نگرفته و تنها به امر او عمل کنند، به آنچه در پیش رو دارند و به گذشتۀ آن ها، عالم بوده و تنها برای کسانی شفاعت کنند که او راضی باشد و تنها تحت تأثیر خشیت الهی هستند». اولین آن ها صدیق اکبر (بزرگ ترین راست گو در عقیده و گفتار و کردار) و فاروق اعظم (عظیم ترین جداکننده­ی بین حق و باطل) و یعسوب (سرور) مؤمنان و امام متقین علی بن ابیطالب امیرالمؤمنین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ است و سپس امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ سپس امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، سپس امام علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس امام محمد بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس امام جعفر بن محمد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس امام موسی بن جعفر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس امام علی بن موسی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس امام محمد بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس امام علی بن محمد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس امام حسن بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس امامی که حق جویان در انتظار او هستند، صاحب الزمان عَلَيْهِ السَّلاَمُ که زمین پر از ظلم و ستم را سرشار از عدل و داد خواهد ساخت، «م ح مّ د بن الحسن العسکری» صلوات و درود خداوند به همۀ آنها.

أما بعد؛ فإن الذي دعاني إلى جمع هذه الأخبار عن الصحابة و العترة الأخيار في النصوص على الأئمة الأبرار أني وجدت قوماً من ضعفاء الشيعة و متوسطيهم في العلم متحيرين في ذلك و متعجزين يشكون فرط اعتراض الشبهة عليهم و زمرات المعتزلة تلبيساً و تمويهاً عاضدتهم عليه حتى آل الأمر بهم إلى أن جحدوا أمر النصوص عليهم من جهة لا يقطع بمثلها العذر حتى أفرط بعضهم و زعم أن ليس لها من الصحابة أثر و لا عن أخبار العترة. فلما رأيت ذلك كذلك ألزمت نفسي الاستقصاء في هذا الباب موضحاً

ص: 28

ما عندي من البينات و مبطلاً ما أورده المخالفون من الشبهات تحرياً لمرضاة الله و تقرباً إلى رسوله و الأئمة عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ من بعده.

اما بعد؛ پس همانا آن چیزی که انگیزه­ای در من ایجاد کرد تا به جمع آوری این روایات از اصحاب و اهل بیت معصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ در نصوص و احادیثی که اثبات کننده حقانیت ائمه معصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ است بپردازم، این بود که همانا من، گروهی از ضعیفان شیعه و علمای فاقد علم کافی را یافتم که در مورد حقانیت اهل بیت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ سرگردان و عاجز بودند و از کثرت شبهاتی که در این مورد واردشده بود و همچنین از نزاع­های معتزله که درصدد مشتبه نمودن امر و فریب دادن شیعیان در این زمینه بود، شکایت می­کردند؛ تا آنجا که وضعیت ضعیفان شیعه به جایی رسیده بود که روایات دلالت کننده بر حقانیت معصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ را انکار می­کردند و آن ها را برای پاسخگویی به این شبهات، کافی نمی دانستند و گمان می­کردند که این روایات، نمی­تواند جوابگوی این شبهات باشد، به نحوی که برخی از ضعیفان شیعه، زیاده روی کرده و گمان می­کردند که اصلاً روایتی از صحابه در این مورد، وارد نشده و از اهل بیت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ نیز روایتی در این مورد، وجود ندارد. پس زمانی که این وضعیت را مشاهده کردم که این چنین ضعیفان شیعه دچار سرگردانی شده­اند، بر خودم لازم دانستم که به قصد کسب رضایت خداوند عزوجل و تقرّب و نزدیکی به رسول خدا و ائمه معصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ، در این باب نهایت جستجو و تلاش را انجام دهم و بیّنات و ادلّه­ای که در اختیاردارم را آشکار کنم و شبهات مطرح شده از جانب مخالفین را، باطل نمایم.

و أبتدئ بذكر الروايات في النصوص عليهم من جهة أصحاب رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ المعروفين مثل عبد الله بن العباس و عبد الله بن مسعود و أبي سعيد الخدري و أبي ذر الغفاري و سلمان الفارسي و جابر بن سمرة و جابر بن عبد الله و أنس بن مالك و أبي هريرة و عمر بن الخطاب و زيد بن ثابت و زيد بن أرقم و أبي أمامة و واثلة بن الأسقع و أبي أيوب الأنصاري و عمار بن ياسر و حذيفة بن أسيد و عمران بن الحصين و

ص: 29

سعد بن مالك و حذيفة بن اليمان و أبي قتادة الأنصاري و علي بن أبي طالب و ابنيه الحسن و الحسين عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ و من النساء أم سلمة و عائشة و فاطمة بنت رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. ثم أعقبه بذكر الأخبار التي وردت عن الأئمة عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ ما يوافق حديث في النصوص على الأئمة عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ و نص كل واحد منهم على الذي من بعده ليعلموا أن أنصفوا و يدينوا به و لا يكونوا كما قال الله سبحانه: «فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ»(1)

إذ مثل هذه الأخبار تزيل الشك و الريب و يقطع بها العذر و أن الأمر أوكد مما ذهبوا إليه و إلى الله أرغب في التوفيق و التسديد لما يحب و يرضى «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيم»(2)

و آغاز کردم به ذکر روایاتی در نصوص بر امامت ائمه معصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ از طرف اصحاب معروف رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مثل عبدالله بن عباس و عبدالله بن مسعود و ابو مسعود خدری و ابوذر غفاری و سلمان فارسی و جابر بن سمرة و جابر بن عبدالله و انس بن مالک و ابوهریره و عمر بن خطاب و عثمان بن عفان و زید بن ثابت و زید بن ارقم و ابوامامه و واثلة بن اسقع و ابوایوب انصاری و عمار بن یاسر و حذیفة بن اُسَید و عمران بن حَصین و سعد بن مالک و حذیفة بن یمان و ابوقتادة انصاری و علی بن ابیطالب و دو پسرش امام حسن و امام حسین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ و از زنان: ام سلمه و عایشه و فاطمه دختر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.

سپس روایاتی را ذکر می کنم که از امامان معصوم عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ واردشده و موافق با احادیثی است که از اصحاب در تصریح بر امامت امامان عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ است و از هر امامی در تصریح بر امامت امام بعدی واردشده است تا مخالفان اگر انصاف داشته باشند، بدانند و بر طبق آن عمل کنند و مثل کسانی نباشند که خداوند سبحان فرموده است: «پس دچار اختلاف نشدند مگر بعدازاین که علم و یقین به حق برایشان حاصل شد، از روی ظلمی که بینشان رواج یافته بود» چون این گونه روایات هرگونه شک و تردیدی را از بین می برد

ص: 30


1- - الجاثیة: 17
2- - الانفال: 42

و هر عذری را غیرقابل قبول می سازد؛ بلکه تأکیدی که در اینجا شده بیش از آن است که گمان می کنند و تنها در توفیق و ثبات قدم، به خداوند امید و رغبت دارم که مرا به آنچه دوست دارد و راضی است، رهنمون فرماید: «تا هر که هلاک شود از دلیلی روشن (پس از اتمام حجت بر او) باشد و هر که (به نور هدایت) زنده شود، از دلیلی روشن باشد و همانا خدا حقیقتاً شنونده و دانا است».

ص: 31

ص: 32

باب اول

باب ما جاء عن عبدالله بن العباس عن رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از عبدالله بن عباس از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- حَدَّثَنَا شَيْخُنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ حُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَارَني مِنْهَا فَجَعَلَنِي نَبِيّاً ثُمَّ اطَّلَعَ الثَّانِيَةَ فَاخْتَارَ مِنْهَا عَلِيّاً فَجَعَلَهُ إِمَاماً ثُمَّ أَمَرَني أَنْ أَتَّخِذَه أَخاً وَ وَصِيّاً وَ خَلِيفَةً وَ وَزِيراً فَعَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ زَوْجُ ابْنَتِي وَ أَبُو سِبْطَيَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ أَلَا وَ إِنَّ اللّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَنِي وَ إِيَّاهُمْ حُجَجاً عَلَى عِبَادِه وَ جَعَلَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَئِمَّةً لَيُوصُونَ(1)

بِأَمْرِي وَ يَحْفَظُونَ وَصِيَّتي التَّاسِعُ مِنْهُمْ قَائِمُ أَهْلِ بَيْتِي وَ مَهْدِيُّ أُمَّتِي أَشْبَهُ النَّاسِ بِي فِي شَمَائِلِهِ وَ أَقْوَالِهِ وَ

ص: 33


1- - در کتب دیگر، «یقومون» نیز آمده است.

أَفْعَالِهِ لَيَظْهَرُ بَعْدَ غَيْبَةٍ طَوِيلَةٍ وَ حَيْرَةٍ مُضِلّةٍ فَيُعْلِنُ أَمْرَ اللّهِ وَ يُظْهِرُ دِينَ اللّه(1) وَ يُؤَيَّدُ بِنَصْرِ اللَّهِ وَ يُنْصَرُ بِمَلَائِكَةِ اللّهِ فَيَمْلَأ الْأرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.

سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کرده که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمودند: همانا خدای پربرکت و بلندمرتبه توجّهی به سوی زمین کرد. پس از میان آن مرا برگزید، پس مرا پیامبر قرار داد. سپس دوباره [به سوی زمین] توجهّی کرد؛ پس از میان آن، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را برگزید، پس او را امام گردانید. سپس به من فرمان داد او را، برادر و وصیّ و خلیفه و وزیر خود قرار دهم؛ پس علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از من و من از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستم. او شوهر دختر من و پدر دو نوه­ی من، حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ است. آگاه باشید! همانا خدای پربرکت و بلندمرتبه، من و آنان را حجّت هایی بر بندگانش قرار داده و از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ امامانی قرار داده که حقیقتاً به امر مهمی که من مأمور به آن هستم، سفارش می­کنند و وصیّت مرا محافظت می­کنند. نهمین آن ها، قائم اهل بیت من و مهدی اُمّت من است؛ شبیه ترین مردم به من در خصوصیات ظاهری و گفتار و کردار است. همانا بعد از غیبتی طولانی و سرگردانیِ مردم به حدی که گمراهیِ آن ها را به دنبال دارد، ظهور خواهد کرد؛ پس امر [هدایت] الهی را، آشکارا انجام می­دهد و دین خدا را به روشنی بیان می­فرماید و با نصرت الهی تأیید و توسط فرشتگان یاری می­شود؛ پس زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید.

2- أَخْبَرَنِي أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُطْرِقِ بْنِ سَوَادِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْقَاضِي الْبُسْتِيُّ بِمَكَّةَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو حَاتِمٍ الْمُهَلَّبِيُّ الْمُغِيرَةُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُهَلَّبٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْغَفَّارِ بْنُ كَثِيرٍ الْكُوفِيُّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَدِمَ يَهُودِيٌّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يُقَالُ لَهُ نَعْثَلٌ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنِّي سَأَلْتُكَ عَنْ أَشْيَاءَ تَلَجْلَجُ فِي صَدْرِي مُنْذُ حِينٍ فَإِنْ کُنْتَ أَجَبْتَنِي عَنْهَا أَسْلَمَتُ عَلَى يَدِكَ قَالَ سَلْ

ص: 34


1- - در بعضی نسخ، «دین الحَقّ» آمده است.

يَا أَبَا عُمَارَةَ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ صِفْ لي رَبَّكَ فَقَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ الْخَالِقَ لَا يُوصَفُ إِلَّا بِمَاوَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ وَ كَيْفَ يُوصَفُ الْخَالِقُ الّذِي تَعْجِزُ الْحَوَاسُّ أَنْ تُدْرِكَهُ وَ الْأَوْهَامُ أَنْ تَنَالَهُ وَ الْخَطَرَاتُ أَنْ تَحُدَّه وَ الْأبْصَارُ عَنِ الْإِحَاطَةِ بِهِ جَلَّ عَمَّا يَصِفُهُ الْوَاصِفُونَ نَأَى فِي قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِي نَأْيِهِ كَيَّفَ الْكَيْفِيَّةَ فَلَا يُقَالُ لَهُ كَيْفَ وَ أَيَّنَ الْأیْنَ فَلَا يُقَالُ لَهُ أَيْنَ هُوَ مُنْقَطِعُ الْكَيْفِيَّةِ فِيهِ وَ الْأَيْنُونِيَّةِ فَهُوَ الْأَحَدُ الصَّمَدُ كَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ وَ الْوَاصِفُونَ لَا يَبْلُغُونَ نَعْتَهُ «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ»(1) قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِكَ إِنَّهُ وَاحِدٌ لَا شَبِيهَ لَهُ أَ لَيْسَ اللَّهُ وَاحِداً وَ الْإِنْسَانُ وَاحِداً فَوَحْدَانِيَّتُهُ أَشْبَهَتْ وَحْدَانِيَّةَ الْإِنْسَانِ فَقَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اللَّهُ وَاحِدٌ وَاحِدِيُّ الْمَعْنَى وَ الْإِنْسَانُ وَاحِدٌ ثَنَوِيُّ الْمَعْنَى جِسْمٌ وَ عَرَضٌ وَ بَدَنٌ وَ رُوحٌ وَ إِنَّمَا التَّشْبِيهُ فِي الْمَعَانِي لَا غَيْرُ قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَأَخْبِرْني عَنْ وَصِيِّكَ مَنْ هُوَ فَمَا مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا وَ لَهُ وَصِيٌّ وَ إِنَّ نَبِيَّنَا مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ أَوْصَى إِلَى يُوشَعَ بْنِ نُونٍ فَقَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَعَمْ إِنَّ وَصِيِّی وَ الْخَلِيفَةَ مِنْ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ بَعْدَه سِبْطَايَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ تَتْلُوه تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ قَالَ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَسَمِّهِمْ لي قَالَ نَعَمْ إِذَا مَضَى الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا مَضَى فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا مَضَى فَابْنُهُ جَعْفَرٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا مَضَى مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَبَعْدَه ابْنُهُ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ فَهَذِه إثْنَی عَشَرَ إِمَاماً عَلَى عَدَدِ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَ فَأيْنَ مَكَانُهُمْ فِي الْجَنَّةِ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَعِي فِي دَرَجَتِي قَالَ أشْهَدُ أنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهُ وَ أنَّكَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أشْهَدُ أَنَّهُمْ الْأوْصِيَاءُ بَعْدَكَ وَ لَقَدْ وَجَدْتُ هَذَا فِي الْكُتُبِ الْمُتَقَدِّمَةِ وَ فِيمَا عَهِدَ إِلَيْنَا مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذَا كَانَ آخِرُ الزَّمَانِ يَخْرُجُ نَبِيٌّ يُقَالُ لَهُ أَحْمَدُ خَاتَمُ الْأنْبِيَاءِ لَا نَبِيَّ بَعْدَه

ص: 35


1- - سوره توحید:3 و 4

يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ عَدَدَ الْأسْبَاطِ فَقَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا أَبَا عُمَارَةَ أ تَعْرِفُ الْأسْبَاطَ قَالَنَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا إثْنَی عَشَرَ قَالَ فَإِنَّ فِيهِمْ لَاوِيَ بْنَ أَرْحِيا قَالَ أَعْرِفُهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ الَّذِي غَابَ عَنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ سِنِينَ ثُمَّ عَادَ فَأَظْهَرَ شَرِيعَتَهُ بَعْدَ انْدِرَاسِهَا وَ قَاتَلَ مَعَ فريطيا الْمَلِكِ حَتَّى قَتَلَهُ وَ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَائِنٌ فِي أُمَّتِي مَا كَانَ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ وَ إِنَّ الثّانِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي يَغِيبُ حَتَّى لَا يُرَى وَ يَأْتِي عَلَى أُمَّتِي زَمَنٌ لَا يَبْقَى مِنَ الْإِسْلَامِ إِلّا اسْمُهُ وَ لَا مِنَ الْقُرْآنِ إِلّا رَسْمُهُ فَحِينَئِذٍ يَأْذَنُ اللّهُ لَهُ بِالْخُرُوجِ فَيُظْهِرُ الْإِسْلَامَ وَ يُجَدِّدُ الدِّينَ ثُمَّ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ طُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُمْ وَ طُوبَى لِمَنْ تَمَسَّكَ بِهِمْ وَ الْوَيْلُ لِمُبْغِضِهِمْ فَانْتَفَضَ نَعْثَلٌ وَ قَامَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَنْشَأَ يَقُولُ:

صَلّى الْعَلِيُّ ذُو الْعُلَى *** عَلَيْكَ يَا خَيْرَ الْبَشَرِ

أَنْتَ النَّبِيُّ الْمُصْطَفَى *** وَ الْهَاشِمِيُّ الْمُفْتَخَرُ

بِكَ اهْتَدَيْنَا رُشْدَنَا *** وَ فِيكَ نَرْجُو مَا أَمَرَ

وَ مَعْشَرٍ سَمَّيْتَهُمْ *** أَئِمَّ إثْنَی عَشَرَ

حَبَاهُمُ رَبُّ الْعُلَى *** ثُمَّ صَفَاهُمْ مِنْ كَدَرٍ

قَدْ فَازَ مَنْ وَالاهُمُ *** وَ خَابَ مَنْ عَفَا الْأَثَرَ

آخِرُهُمْ يَشْفِي الظَّمَأ *** وَ هُوَ الْإِمَامُ الْمُنْتَظَرُ

عِتْرَتُكَ الْأَخْيَارُ لِي *** وَ التَّابِعُونَ مَا أَمَرَ

مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مُعْرِضاً *** فَسَوْفَ يَصْلَى بِسَقَرَ

ابن عباس گوید: مردی یهودی به نام نعثل نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمد و گفت: ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! چند سؤال که مدت­هاست فکر مرا به خود مشغول کرده از تو می پرسم؛ اگر پاسخگوی [سؤالات] من بودی، به دست تو اسلام می آورم. فرمود: بپرس ای ابوعماره! گفت: ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پروردگارت را برای من توصیف کن. فرمود: خالق را نمی­توان توصیف نمود، جز با صفاتی که خودِ او در وصفش، بیان نموده است و چگونه توصیف

ص: 36

شود خالقی که حواس از درکش عاجز و تصورات از دستیابی به وی، ناتوان و خرد از تعیینحدّ و پایانی برای وی، درمانده و دیدگان از احاطه به وی عاجزند؟! او فراتر از وصف توصیف کنندگان است. در عین دوری نزدیک و در عین نزدیکی، دور است. آفریننده کیفیت و چگونگی است، اما خود در کیفیت نگنجد. مکان را او به وجود آورده، اما نمی­توان گفت که وی کجاست. او را نه «کیفیت» است و نه «مکان»؛ او آن گونه که خود خویشتن را وصف فرموده، احد و صمد است و توصیف کنندگان قادر نیستند او را تمام و کمال توصیف کنند؛ «كسى را نزاده و از كسى زاييده نشده است و هیچ کس همانند و همتا و شبيه او نیست».

گفت: راست گفتی ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! اکنون به من بگو، اینکه گفتی: «او یگانه ای است که مانند ندارد» یعنی چه؟ مگر این گونه نیست که خدا یکی است و انسان هم یکی؟ در این صورت وحدانیّت او به وحدانیّت انسان شبیه است؟ پس [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] فرمود: وحدت خدا به معنای مرکب نبودن و شبیه نداشتن است و انسان واحدی است که معنای ثانویه دارد و [دارای] جسم و عرَض و بدن و روح است و این است و جز این نیست که فقط تشبیه، در معناهایی راه دارد که قابل تصوّر ذهنی باشد. گفت: راست گفتی ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس مرا از [نام] جانشینت آگاه ساز که او چه کسی است؟ زیرا هیچ پیامبری نبوده که وصیّ نداشته باشد و پیامبر ما موسی بن عمران، یوشع بن نون را وصیّ خود گردانید. فرمود: آری! همانا وصی من و جانشین پس از من، علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ است و پس از وی، دو نوه­ی من حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و سپس، نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ که امامانی نیکوکارند، خواهند بود. گفت: ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس آنان را برای من نام ببر. فرمود: بله! زمانی که [دوران زندگی و امامت] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پسرش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پسرش جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پسرش موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد،

ص: 37

پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پسرش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پسرش حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پس از وی پسرش حجت بن الحسن بن علی عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ [امام] خواهد بود. پس آنان دوازده امام به تعداد نقیبان بنی اسرائیل هستند. گفت: جایگاه آن ها در کجای بهشت است؟ فرمود: با من و در مرتبه و منزلت من هستند.

گفت: گواهی می دهم خدایی جز الله نیست و تو رسول خدایی و شهادت می دهم آن ها اوصیای بعد از شما هستند. من این ها را در کتاب های پیشین، یافته بودم و ازجمله عهدهایی که موسی بن عمران از ما گرفته این است که چون آخرالزمان شود، پیامبری آید که وی را «احمد» نامند؛ او خاتم پیامبران است و پیامبری پس از وی نخواهد آمد. از نسل او، امامانی نیکوکار به عدد اسباط خواهد بود. پس [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] فرمود: ای ابوعماره! آیا اسباط را می شناسی؟ عرض کرد: آری ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آن ها دوازده نفر بودند.

فرمود: پس همانا لاوی بن ارحیا از جملۀ ایشان بود. عرض کرد: او را می شناسم ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! و او همانی است که سال ها از چشم بنی اسرائیل پنهان شد و سپس بازگشت، پس شریعت موسی را که کهنه و فرسوده شده بود، دوباره زنده کرد و با پادشاهی به نام «قرسطیا» جنگید تا وی را به قتل رسانید. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: برای اُمّت من نیز، اتفاقی که برای بنی اسرائیل پیش آمد، به وقوع خواهد پیوست؛ کاملاً شبیه به هم و قدم به قدم و موبه مو و همانا [امام] دوازدهم که از فرزندان من است، غایب می­شود به طوری که از دیده ها، پنهان خواهد شد و بر اُمّت من، زمانی خواهد آمد که از اسلام جز نامی و از قرآن جز خطی نخواهد ماند؛ پس آنگاه خداوند به وی اجازه خروج می دهد، پس او اسلام را آشکار ساخته و دین را دوباره زنده می کند. سپس فرمود: [بهره مندی از] درخت طوبی، برای کسانی است [یا خوشا به حال کسانی] که آن­ها را دوست بدارند

ص: 38

و چاه ویل، [منزلگاهی] است برای کسانی که با آنان دشمنی ورزند. پس نعثل برخاسته و در مقابل رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایستاد، درحالی که این ابیات را می­خواند:

درود خداوند علیّ متعال، بر تو باد ای بهترین بشر

تو آن پیامبر برگزیده و آن هاشمیِ صاحب افتخاری

تنها به وسیلۀ تو، به راه درست هدایت شدیم و فقط امید تحقق فرمان خدا را، در تو داریم.

و در جمعی که آن ها را دوازده امام، نام نهادی.

خداوند، علوّ منزلت را به آنان عطا فرموده و نیز از هر پلیدی، پاکشان ساخته است.

آن کس که دوستدارشان باشد، به یقین رستگار گشته

و آن کس که از آنان روی گردانَد، نومید گردد.

آخرین آنان تشنگان را سیراب می کند و او، همان امام منتظر است.

تنها انتخاب­های من، خاندان تو هستند و کسانی که از دستورات آنان، پیروی می­کنند.

هرکس از شما روی گردان باشد، پس جای او، چاه سقر در جهنم خواهد بود.

3- حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ زَكَرِيَّا الْعَدَوِيُّ النَّصْرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْمُنْذِرِ الْمَكِّيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَيْثَمِ قَالَ حَدَّثَنِي الْأَجْلَحُ الْكِنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَفْلَحُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ كَعْبٍ عَنْ طَاوُسٍ الْيَمَانِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى عَاتِقِهِ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى فَخِذِه يَلْثِمُهُمَا وَ يُقَبِّلُهُمَا وَ يَقُولُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُمَا وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُمَا ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ كَأنِّي بِهِ وَ قَدْ خُضِبَتْ شَيْبَتُهُ مِنْ دَمِهِ يَدْعُو فَلَا يُجَابُ وَ يَسْتَنْصِرُ فَلَا يُنْصَرُ قُلْتُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ شِرَارُ أُمَّتِي مَا لَهُمْ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ مَنْ زَارَه عَارِفاً بِحَقِّهِ كُتِبَ لَهُ ثَوَابُ ألْفِ حَجَّةٍ وَ ألْفِ عُمْرَةٍ ألَا وَ مَنْ زَارَه فَكَأنَّمَا زَارَني وَ مَنْ زَارَني فَكَأنَّمَا زَارَ اللّهَ وَ حَقُّ الزَّائِرِ عَلَى اللّهِ أَنْ لَا­يُعَذِّبَهُ بِالنَّارِ أَلَا وَ إِنَّ الْإِجَابَةَ تَحْتَ قُبَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِهِ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِه قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَكَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ بِعَدَدِ حَوَارِيِّ عِيسَى وَ

ص: 39

أسْبَاطِ مُوسَى وَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَكَمْ كَانُوا قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَانُوا إثْنَی عَشَرَ وَ الْأئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی ­عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ بَعْدَه سِبْطَايَالْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فَإِذَا انْقَضَى الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا انْقَضَى عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا انْقَضَى مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا انْقَضَى جَعْفَرٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا انْقَضَى مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا انْقَضَى عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا انْقَضَى مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا انْقَضَى عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا انْقَضَى الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ الْحُجَّةُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَسَامِيَ لَمْ أَسْمَعْ بِهِنَّ قَطُّ قَالَ لي يَا ابْنَ عَبَّاسٍ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي وَ إِنْ نُهِرُوا أُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ نُجَبَاءُ أَخْيَارٌ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ مَنْ أَتَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَارِفاً بِحَقِّهِمْ أَخَذْتُ بِيَدِه فَأَدْخَلَتُهُ الْجَنَّةَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ مَنْ أَنْكَرَهُمْ أوْ رَدَّ وَاحِداً مِنْهُمْ فَكَأَنَّمَا قَدْ أَنْكَرَني وَ رَدَّني وَ مَنْ أَنْكَرَني وَ رَدَّني فَكَأَنَّمَا أَنْكَرَ اللَّهَ وَ رَدَّه يَا ابْنَ عَبَّاسٍ سَوْفَ يَأخُذُ النّاسُ يَمِيناً وَ شِمَالًا فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ فَاتَّبِعْ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ حِزْبَهُ فَإِنَّهُ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ وَ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ وَلَايَتُهُمْ وَلَايَتي وَ وَلَايَتي وَلَايَةُ اللَّهِ وَ حَرْبُهُمْ حَرْبِي وَ حَرْبِي حَرْبُ اللّهِ وَ سِلْمُهُمْ سِلْمِي وَ سِلْمِي سِلْمُ اللّهِ ثُمَّ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَه وَ لَوْ كَرِه الْكافِرُونَ»(1)

ابن عباس گوید: به زیارت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مشرّف شدم درحالی که [امام] حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ بر روی شانه و [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ روی زانوی وی، نشسته بودند و [آن حضرت] ایشان را غرق بوسه نموده و می فرمود: خداوندا! دوست­دارانشان را دوست بدار و دشمنانشان را دشمن بدار! سپس فرمود: ای ابن عباس! گویی می بینم که موی وی (امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ) از خونش رنگین شده است، دعوت می کند و پاسخ نمی­یابد، یاری می طلبد و یاری نمی­شود.

ص: 40


1- - التوبه: 32

عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! چه کسی چنین کاری می کند؟ فرمود: بدترین افراد امّتم! آنان را چه می شود؟! خدا شفاعت مرا نصیبشان نکند!

سپس فرمود: ای ابن عباس! هر کس از روی معرفت، وی را زیارت کند، خداوند ثواب هزار حج تمتّع و هزار عمره، برایش خواهد نوشت. آگاه باش! هرکس او را زیارت کند،گویی مرا زیارت کرده است و هر که مرا زیارت کند، گویی خدا را زیارت کرده و حق زائر بر خدا آن است که با آتش عذابش نکند. آگاه باش! [همانا زیارت او برکات زیادی دارد، ازجمله اینکه] دعا در زیر گنبد او اجابت می شود و شفا در خاک و تربت اوست و امامان، از فرزندان وی هستند.

عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! امامان بعد از شما چند نفرند؟ فرمود: به تعداد حواریون عیسی و اسباط موسی و نقیبان بنی اسرائیل. عرض کردم: آن ها چند نفر بودند؟ فرمود: دوازده نفر و امامان بعد از من نیز، دوازده نفر خواهند بود که نخستین آن ها علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ است و پس از او، دو نوه­ی من، حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ. پس زمانی که [امامت] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ پایان یافت، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [امامت] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ پایان یافت، پسرش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [امامت] محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ پایان یافت، پسرش جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [امامت] جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ پایان یافت، پسرش موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [امامت] موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ پایان یافت، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [امامت] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ پایان یافت، پسرش محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [امامت] محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ پایان یافت، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [امامت] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ پایان یافت، پسرش حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [امامت] حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ پایان یافت، پسرش حجت عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است.

عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! هرگز این اسامی را نشنیده ام! [رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] به من فرمود: ای ابن عباس! اینان امامان بعد از من هستند، هرچند [از رسیدن به حقشان] بازداشته شوند. امانتدارانی معصوم­اند، نجیبانی برگزیده اند. ای ابن عباس! هرکس روز قیامت بیاید درحالی که حق آنان را شناخته باشد، دست او را گرفته،

ص: 41

پس او را داخل بهشت می کنم. ای ابن عباس! هرکس آن ها را انکار کند یا یکی از آنان را نپذیرد، گویی مرا انکار کرده است و نپذیرفته است و هرکس مرا انکار کند و نپذیرد، گویی خدا را انکار کرده و نپذیرفته است.ای ابن عباس! مردم به راست یا چپ پراکنده خواهند شد، پس زمانی که چنین شد، پیرو علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و گروه او باش؛ چون حقیقتاً او با حق و حق با اوست و این دو از هم جدا نگردند تا اینکه در نزد حوض کوثر، بر من وارد شوند. ای ابن عباس! ولایت آنان، ولایت من است و ولایت من، ولایت خداست؛ جنگ با آنان جنگ با من است و جنگ با من، جنگ با خداست؛ صلح با آنان، صلح با من است و صلح با من، صلح با خداست. سپس فرمود: «همواره مى خواهند نور خدا را با سخنان باطل خود خاموش كنند، ولى خدا جز اينكه نور خود را كامل كند، نمى خواهد، هرچند كافران خوش نداشته باشند».

4- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ الرَّازِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْهَيْثَمُ بْنُ أَبِي مَسْرُوقٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ.

ابن عباس گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می فرمود: من و علی و حسن و حسین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ و نُه نفر از فرزندان حسین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ، پاکیزگانی معصوم هستیم.

5- أَخْبَرَنَا الْقَاضِي أَبُو الْفَرَجِ الْمُعَافَى بْنُ زَكَرِيَّا الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَلْمَانَ أَحْمَدُ بْنُ أَبِي هَرَاسَةَ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبِي أُوَيْسٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْأَعْرَجِ عَنْ عَطَا قَالَ: دَخَلْنَا عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ وَ هُوَ عَلِيلٌ بِالطَّائِفِ فِي العِلَّةِ الّتِي تُوُفِّيَ فِيهَا وَ نَحنُ رَهْطٌ ثَلَاثُونَ رَجُلًا مِنْ شُيُوخِ الطَّائِفِ وَ قَدْ ضَعُفَ فَسَلَّمْنَا عَلَيهِ وَ جَلَسْنَا فَقَالَ لِي يَا عَطَا مَنِ الْقَوْمُ قُلْتُ يَا سَيِّدِي هُمْ شُيُوخُ هَذَا الْبَلَدِ مِنْهُمْ عَبدُ اللَّهِ بنُ سَلَمَةَ بْنِ حَضْرَمِيٍّ الطَّائِفِيُّ وَ عُمَارَةُ بْنُ أبِي الْأجْلَحِ وَ ثَابِتُ بْنُ مَالِكٍ فَمَا زِلتُ أعُدُّ لَهُ وَاحِداً بَعدَ وَاحِدٍ ثُمَّ تَقَدَّمُوا إِلَيْهِ فَقَالُوا

ص: 42

يَا ابْنَ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّكَ رَأَيْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَمِعْتَ مِنْهُ مَا سَمِعْتَ فَأَخْبِرْنَا عَنِ اخْتِلَافِ هَذِه الْأُمَّةِ فَقُومٌ قَدْ قَدَّمُوا عَلِيّاً عَلَى غَيْرِه وَ قَوْمٌ جَعَلُوه بَعْدَ ثَلَاثَةٍ قَالَفَتَنَفَّسَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ مِنْ بَعْدِي فَمَنْ تَمَسَّكَ بِهِ فَازَ وَ نَجَی وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنهُ ضَلَّ وَ غَوَى بَلَى يُكَفِّنُنِي وَ يُغَسِّلُنِي وَ يَقْضِي دَيْنِي وَ أَبُو سِبْطَيَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ تَخْرُجُ الْأئِمَّةُ التِّسْعَةُ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِه الأُمَّةِ فَقَالَ لَهُ عَبْدُ اللّهِ بْنُ سَلَمَةَ الْحَضْرَمِيُّ يَا ابْنَ عَمِّ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَهَلْ كُنْتَ تُعَرِّفُنَا قَبْلَ هَذَا فَقَالَ وَ اللّهِ قَدْ أَدَّيْتُ مَا سَمِعْتُ وَ نَصَحْتُ لَكُمْ وَ لَكِنَّكُمْ «لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ»(1) ثُمَّ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ تَقِيَّةَ مَنِ اعْتَبَرَ بِهَذَا وَ اتَّقَى فِي وَجَلٍ وَ كَمَّشَ فِي مَهَلٍ وَ رَغِبَ فِي طَلَبٍ وَ رَهِبَ فِي هَرَبٍ وَ اعْمَلُوا لِآخِرَتِكُمْ قَبْلَ حُلُولِ آجَالِكُمْ وَ تَمَسَّكُوا بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى مِنْ عِتْرَةِ نَبِيِّكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ مَنْ تَمَسَّكَ بِعِتْرَتِي مِنْ بَعْدِي كَانَ مِنَ الْفَائِزِينَ ثُمَّ بَكَى بُكَاءً شَدِيداً فَقَالَ لَهُ الْقَوْمُ أَتَبْكِي وَ مَكَانُكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَكَانُكَ فَقَالَ لِي يَا عَطَا إِنَّمَا أَبْكِي لِخَصْلَتَيْنِ هَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ فِرَاقِ الْأَحِبَّةِ ثُمَّ تَفَرَّقَ الْقَوْمُ فَقَالَ لِي يَا عَطَا خُذْ بِيَدِي وَ احْمِلْنِي إِلَى صَحْنِ الدَّارِ ثُمَّ رَفَعَ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِوَلَايةِ الشَّيخِ عَلِيِّ بنِ أَبِي طَالِبٍ(2) عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فَمَا زَالَ يُكَرِّرُهَا حَتَّى وَقَعَ إِلَى الأَرْضِ فَصَبَرْنَا عَلَيْهِ سَاعَةً ثُمَّ أَقَمْنَاه فَإِذَا هُوَ مَيِّتٌ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ.

فهذا عبد الله بن عباس روى عنه سعيد بن جبير و مجاهد و طاوس اليماني و الأصبغ بن نباتة و عطا و لو لا قصدي في إيراد هذه الأخبار الاقتصار و ترك التكرار لأوردت جملة و هذا القدر كفاية للمنصف المتدبر

ص: 43


1- - الاعراف: 79
2- - اين تعبیر «اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِوَلَايةِ الشَّيخِ عَلِيِّ بنِ أَبِي طَالِبٍ» در لحظات پایانی عمر ابن عباس در کتب اهل سنت نیز اشاره شده است: فضایل الصحابه لأحمد بن حنبل، ج 2، ص 662، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل و التوالی، ج 3، ص 38

عطا گوید: به همراه گروهی سی نفره از بزرگان طائف در شهر طائف، به دیدار عبدالله بن عباس رفتیم، در آن مریضی ای که منجر به مرگش شد، درحالی که ضعیف و ناتوان شده بود. پس به وی سلام کرده و نشستیم. پس به من گفت: ای عطا! این جماعت چهکسانی هستند؟ گفتم: سرورم! بزرگان این شهرند: عبدالله بن سلمه بن حصرم طائفی، عمّار بن ابی الاجلح، ثابت بن مالک و همه را یک به یک نام بردم. سپس همگی به وی نزدیک شده و گفتند: ای پسرعموی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! همانا تو رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را دیده و از وی، سخن بسیار شنیده ای. پس ما را از اختلاف این اُمّت آگاه کن؛ زیرا گروهی، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را بر دیگری مقدّم داشته­اند و گروهی، او را پس از سه [خلیفه] قرار داده­اند.

پس ابن عباس نفس عمیقی کشید و گفت: از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شنیدم که می­فرمود: علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ با حق و حق با علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ است و او، امام و خلیفه پس از من است. پس هرکس از او پیروی کند، رستگار گشته و نجات یابد و آنکه از او سرپیچی کند، گمراه و سرگشته است. بلکه او مرا غسل می­دهد و کفن می کند و بدهی­های مرا پرداخت می­کند و او پدر دو نوه­ی من، حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ است و نُه نفر از امامان از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند که مهدی این اُمّت، فقط از ما [اهل بیت] خواهد بود.

پس عبدالله بن سلمه حضرمی گفت: ای پسرعموی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس چرا پیش ازاین، ما را از این موضوع آگاه نکردی؟ پس گفت: به خدا سوگند آنچه را که شنیده بودم، گفتم و نصیحتتان کردم، اما شما نصیحت کنندگان را دوست نمی­دارید! سپس گفت: ای بندگان خدا! تقواپیشه کنید آن چنان که موجب عبرت شما شود و از باب ترس از خدا، پارسایی ورزید و در مهلتی که به شما داده­اند، در کار خیر شتاب کنید و در طلب [خشنودی خدا]، مشتاق باشید و فرار شما [از موجبات عذاب الهی] همراه با ترس [از عاقبت امر] باشد. پیش از رسیدن مرگتان برای آخرتتان کارکنید و به ریسمان محکم خاندان پیامبرتان، چنگ زنید؛ پس قطعاً من [از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] شنیدم که می­فرمود: هرکس پس از من به خاندانم تمسّک جوید، از رستگاران خواهد بود. سپس به سختی گریست. پس آن جماعت به وی گفتند: با آن منزلتی که نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ داری،

ص: 44

چرا گریه می کنی؟ پس به من گفت: ای عطا! همانا به دو دلیل گریه می کنم: یکی از بیم خدایی که از همه چیز باخبر است و دیگر، مفارقت کسانی که دوستشان دارم.سپس آن جماعت متفرّق شدند، پس [ابن عباس] به من گفت: ای عطا! دست مرا بگیر و به حیاط خانه ببر. [پس دست او را گرفتم و به حیاط خانه بردم]. سپس دست ها را به سوی آسمان بلند کرده و گفت: خداوندا! همانا من به وسیلۀ محمّد و آل او صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به تو تقرّب می جویم! خداوندا! همانا من به وسیلۀ ولایتِ بزرگ [ما]، علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ به تو تقرّب می جویم! پس همچنان این دعا را تکرار می کرد تا اینکه بر زمین افتاد. پس از لحظه ای، او را بلند کردیم، پس ناگهان با تن بی جان او مواجه شدیم. خدایش رحمت کند.

ص: 45

باب دوم

باب ما جاء عن عبد الله بن مسعود عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از عبدالله بن مسعود از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّيْبَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ زُهَيْرِ بْنِ الْفَضْلِ الْأُبُلِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ عُمَرُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ رُسْتُمَ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ يَسَارٍ الرَّمَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي سُفْيَانُ بْنُ عُتْبَةَ عَنْ عَطَا بْنِ السَّائِبِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: الْأئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ التَّاسِعُ مَهْدِيُّهُمْ.

ابن مسعود گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می فرمود: امامان پس از من دوازده نفرند؛ نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و نهمین نفر، مهدی آنان است.

2- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ ابْنُ بَابَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو فَرْحَةَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ خَلَفِ بْنِ يَزِيدَ الْمَرْوَزِيُّ بِالرَّيِّ فِي رَبِيعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ إثْنَيْ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ رَاهَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَحْيَى النَّيْسَابُورِيُّ عَنْ هِشَامِ بْنِ بِلَالٍ قَالَ حَدَّثَنَا هِشَامٌ الدَّسْتُوَانِيُّ عَنْ مُجَالِدٍ عَنْ سَعِيدٍ عَنِ الشَّعْبِيِّ عَنْ مَسْرُوقٍ قَالَ:

ص: 46

كُنَّا عِنْدَ عَبْدِ اللّهِ بْنِ مَسْعُودٍ وَ نَعْرِضُ مَصَاحِفَنَا عَلَيْهِ إِذْ يَقُولُ لَهُ فَتًى شَابٌّ هَلْ عَهِدَ إِلَيْكُمْ نَبِيُّكُمْ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَمْ يَكُونُ مِنْ بَعْدَه خَلِيفَةً قَالَ إِنَّكَ مُحْدَثٌ آنِسٌ وَ إِنَّ هَذَا شَيْ ءٌ مَا سَأَلَنِي عَنْهُ أَحَدٌ قَبْلَكَ نَعَمْ عَهِدَ إِلَيْنَا نَبِيُّنَا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ يَكُونُ مِنْ بَعْدَه إثْنَی عَشَرَ خَلِيفَةً بِعَدَدِ نُقْبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ.

مسروق گوید: نزد عبدالله بن مسعود بوديم و مصحف­هایمان را به او عرضه می­کردیم. در این هنگام جوانى به او گفت: آیا پيغمبرتان از شما عهد گرفته كه بعد از او، چند خليفه باشد؟ عبدالله گفت: تو تازه جوانی و اين پرسش را كسى پيش از تو، از من نپرسیده است. آرى! پيغمبر ما صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، از ما عهده گرفته كه بعد از او، دوازده خليفه به تعداد نقیبان بنی اسرائیل است.

3- حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ غِيَاثُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَافِظُ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ صَاعِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْمُفَضَّلِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُبَيْدِ بْنِ وَرَّاقٍ الثَّعْلَبِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْغَفَّارِ بْنُ الْحَكَمِ قَالَ حَدَّثَنَا مَنْصُورُ بْنُ أَبِي الْأَسْوَدِ عَنْ مُطْرِقٍ عَنِ الشَّعْبِيِّ قَالَ غِيَاثٌ وَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَنْمَاطِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا حَرِيزٌ عَنْ أَشْعَثَ بْنِ سَوَادٍ عَنِ الشَّعْبِيِّ قَالَ غِيَاثٌ وَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْجَوَّانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَيُّوبُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْوَزَّانُ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ مَسْلَمَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَشْعَثُ بْنُ سَوَادٍ عَنِ الشَّعْبِيِّ كُلُّهُمْ قَالُوا عَنْ عَمِّهِ قَيْسِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ أَبُو الْقَاسِمِ عَتَّابٌ وَ هَذَا حَدِيثٌ مُطَرِّفٌ قَالَ: بَيْنَا كُنَّا جُلُوساً فِي الْمَسْجِدِ وَ مَعَنَا عَبْدُ اللّهِ بْنُ مَسْعُودٍ فَجَاءَ أَعْرَابِيٌّ فَقَالَ فِيكُمْ عَبْدُاللّهِ بْنُ مَسْعُودٍ قَالَ نَعَمْ أَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ فَمَا حَاجَتُكَ قَالَ يَا عَبْدَاللَّهِ أَخْبَرَكُمْ نَبِيُّكُمْ كَمْ يَكُونُ فِيكُمْ مِنْ خَلِيفَةٍ فَقَالَ لَقَدْ سَأَلْتَنِي عَنْ شَي ءٍ مَا سَأَلَنِي عَنْهُ أَحَدٌ مُنذُ قَدِمْتُ الْعِرَاقَ نَعَمْ بِاثْنَی عَشَرَ عِدَّةَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ.

ابوالقاسم عتّاب گوید: در مسجد نشسته بودیم، درحالی که عبدالله بن مسعود با ما بود. پس يك عرب بيابانى آمد و گفت: عبدالله بن مسعود در ميان شما هست؟ او گفت: آرى من عبدالله بن مسعود هستم! حاجت تو چیست؟ گفت: اى عبدالله! آیا پيغمبرِ شما،

ص: 47

به شما خبر داده كه چند خليفه در ميان شما خواهد بود؟ گفت: چيزى از من پرسيدى كه از وقتى به عراق آمدم كسى از من نپرسيده است. آرى! دوازده [خلیفه] به تعداد نقیبان بنی اسرائیل.

4- وَ قَالَ حَرِيزٌ عَنْ أَشْعَثَ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ: الْخُلَفَاءُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ كَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ.

ابن مسعود گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: خلفای بعد از من، همانند تعداد نقیبان بنی اسرائیل، دوازده نفرند.

5- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ الثَّقَفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ الْعُطَارِدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَّانِ الضَّرِيرُ التُّومَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَنْصَارِيُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ يَحْيَى بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْحِمَّانِيِّ عَنْ حَبَشِ بْنِ الْمُعْتَمِرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ.

ابن مسعود گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می فرمود: امامان پس از من دوازده نفرند، همۀ آن­ها از قریش هستند.

و هذا عبد الله بن مسعود روى عنه السائب و مسروق و قيس بن سعد و حبش بن المعتمر

ص: 48

باب سوم

باب ما جاء عن أبي سعيد الخدري عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از ابوسعید خدری از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ عَلِيٍّ الْخُزَاعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الصَّفْوَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو هَاشِمٍ عُمَرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْمُقْرِي قَالَ حَدَّثَنَا أَسَدُ بْنُ مُؤْمِنٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَكِيمٍ الْهُذَلِيُّ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الرَّاهِيلِ عَنِ الْحَجَّاجِ بْنِ أَرْطَاةَ عَنْ عَطِيَّةَ الْعَوْفِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ لِلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْتَ الْإِمَامُ ابْنُ الْإِمَامِ وَ أَخُو الْإِمَامِ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِكَ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ وَ التَّاسِعُ قَائِمُهُمْ.

ابوسعید خدری گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ می­فرمود: تو امام پسر امام و برادر امام هستی. نُه نفر از نسل تو، امامان نیکوکار خواهند بود و نهمین نفر، قیام کننده­ی آنان است.

2- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ البرقوي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاضِي أَبُو إِسْمَاعِيلَ جَعْفَرُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْبَلْخِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا شَقِيقٌ الْبَلْخِيُّ عَنْ سِمَاكٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ أَبِي هَارُونَ الْعَبْدِيِّ عَنْ سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ:

ص: 49

أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهلِ السَّمَاءِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَالْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ قَالَ نَعَمْ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلبِ الْحُسَينِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ ألَا إِنَّهُمْ أهْلُ بَيْتِي وَ عِترَتي مِنْ لَحْمِي وَ دَمِي مَا بَالُ أقْوَامٍ يُؤْذُونَنِي فِيهِمْ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي.

ابوسعید خدری گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می فرمود: اهل بیت من، مایه امنیّت برای اهل زمین هستند، همان طور که ستارگان مایۀ امنیت برای اهل آسمان­اند. عرض شد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آیا امامان بعد از شما، از اهل بیت خودتان هستند؟ فرمود: آری! امامان پس از من، دوازده نفرند که نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند، امانتدارانی معصوم هستند و مهدی این اُمّت، فقط از ما [اهل بیت] خواهد بود. آگاه باشید! همانا آن ها اهل بیت من و خاندان من، از گوشت و خون من هستند. عده ای را چه می شود که با آزردن آنان، مرا می آزارند؟ خدا شفاعت مرا نصیبشان نکند!

3- أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ زَكَرِيَّا الْعَدَوِيُّ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ قَيْسٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبَّاسٍ عَنِ ابْنِ الحَجَّافِ عَنْ عَطِيَّةَ الْعَوْفِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ التَّاسِعُ قَائِمُهُمْ فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُمْ وَ الوَيْلُ لِمَنْ أَبغَضَهُمْ.

ابوسعید خدری گوید: شنیدم که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می فرمود: امامان بعد از من دوازده نفرند؛ نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ که نهمین نفر، قیام کننده­ی آنان است. پس [بهره مندی از] درخت طوبی، برای کسانی است [یا خوشا به حال کسانی] که دوستشان بدارند و چاه ویل، [منزلگاهی] برای کسانی است که با آنان دشمنی ورزند.

4- وَ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَرِيرٍ الطَّبَرِيُّ قِرَاءَةً عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى النَّحْلِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُشْهِرٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ أَبِي سُلَيْمَانَ عَنْ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ لِلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا حُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْتَ الْإِمَامُ ابْنُ الْإِمَامِ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِک

ص: 50

أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ إثْنَی عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.

ابوسعید خدری گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ می فرمود: ای حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ! تو امام، پسر امام و برادر امامی و نُه نفر از فرزندان تو، امامان نیکوکردارند و نهمین آنان، قیام کننده­ی آنان است. عرض شد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! بعد از شما، امامان چند نفرند؟ فرمود: دوازده نفر که نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند.

5- حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ أَحْمَدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ السُّلَيْمَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامِ بْنِ سُهَيْلٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو يَعْلَى مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الْكُوفِيُّ فِي الرَّحْبَةِ قَالَ حَدَّثَنَا عِمَادُ بْنُ أَبِي حَازِمٍ الْمَدَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِمْرَانُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثنَی عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ التَّاسِعُ قَائِمُهُمْ ثُمَّ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَا يُبْغِضُنَا إِلَّا مُنَافِقٌ.

ابوسعید خدری گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: امامان بعد از من، دوازده نفر هستند؛ نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و نهمین نفر، قیام کننده­ی آنان است. سپس فرمود: با ما جز منافق دشمنی نمی­ورزد.

6- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَطَّارُ الْكُوفِيُّ بِبَغْدَادَ قَالَ كُنَّا فِي مَجْلِسِ أَبِي بَكْرٍ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ مُجَاهِدٍ الْمُقْرِي فَتَذَاكَرُوا الْأَئِمَّةَ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ حَدَّثَنِي سُلَيْمَانُ بْنُ هِبَةِ اللَّهِ الشَّجَرِيُّ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَكْثَمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمَسْعُودِيِّ عَنْ كَثِيرٍ النَّوَّاءِ عَنْ عَطِيَّةَ الْعَوْفِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثنَی عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ التَّاسِعُ قَائِمُهُمْ.

ابوسعید خدری گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می فرمود: امامان پس از من، دوازده نفر هستند؛ نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و نهمین نفر، قیام کننده­ی آنان است.

ص: 51

7- حَدَّثَنِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ فِي دَارِ القَطِينِ عَنْ أَبِيهِ عَبْدِ الْحَمِيدِ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ أَبِي الْأَسْوَدِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ.

ابوسعید خدری گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می فرمود: امامان پس از من، دوازده نفر هستند؛ نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و نهمین نفر، قیام کننده­ی آنان است.

8- حَدَّثَنَا أَبُوالْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ التَّمِيمِيُّ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ النَّجَّارِ الْكُوفِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْعَلَوِيُ الزَّبِينِيُّ بِالْكُوفَةِ قَالَ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عُبَيْدَةَ عَنْ أَيَاسِ بْنِ سَلَمَةَ بْنِ الْأَكْوَعِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا سَعِيدٍ الْخُدْرِيَّ يَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: الْخُلَفَاءُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ التَّاسِعُ مَهْدِيُّهُمْ فَطُوبَى لِمُحِبِّيهِمْ وَ الْوَيْلُ لِمُبْغِضِيهِمْ.

ابوسعید خدری گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می فرمود: جانشینان بعد از من، دوازده نفر هستند؛ نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و نهمین نفر، مهدی آنان است. پس [بهره مندی از] درخت طوبی، برای دوستداران آنان است و چاه ویل، [منزلگاهی] برای دشمنان آنان است.

9- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنِ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ غِيَاثِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ أَبِي حَازِمٍ الْمَدَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِمْرَانُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ صَلَاةَ الْأُولَى ثُمَ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ الْكَرِيمِ عَلَيْنَا فَقَالَ مَعَاشِرَ أَصْحَابِي إِنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ وَ بَابُ حِطَّةٍ فِي بَنِي إِسرَائِيلَ فَتَمَسَّكُوا بِأهلِ بَيْتِي بَعدِي وَ الأَئِمَّةِ الرَّاشِدِينَ مِن ذُرِّيَّتِي فَإِنَّكُمْ لَن تَضِلُّوا أَبَداً فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ فَقَالَ إثْنَی عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي أَوْ قَالَ مِنْ عِتْرَتِي.

ص: 52

ابوسعید خدری گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نماز صبح را با ما اقامه فرمود، سپس کریمانه و با گشاده رویی به ما رو کرد و فرمود: ای جماعت صحابه من! همانا مَثَل اهل بیت من در میان شما، همانند کشتی نوح و باب حطّه در بنی اسرائیل است. پس بعد از من، به اهل بیت من و امامان هدایت شده از فرزندان من، تمسّک جویید، پس [در این صورت] حقیقتاً هیچ گاه گمراه نخواهید شد. پس عرض شد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس از شما، امامان چند نفرند؟ فرمود: دوازده نفر از اهل بیت من، یا فرمود: از خاندان من.

10- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الصَّفْوَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا فَيْضُ بْنُ الْمُفَضَّلِ الْحَلَبِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مِسْعَرُ بْنُ كِدَامٍ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ عَنْ أَبِي الصِّدِّيقِ النَّاجِي عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْهُمْ وَ

هَذَا أَبُو سَعِيدٍ الْخُدْرِيُّ رَوَى عَنْهُ عَطِيَّةُ الْعَوْفِيُّ وَ أَبُو هَارُونَ الْعَبْدِيُّ وَ سَعِيدُ بْنُ الْمُسَيَّبِ وَ سَلَمَةُ بْنُ الْأَكْوَعِ وَ أَبُو الصِّدِّيقِ النَّاجِي.

ابوسعید خدری گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می فرمود: امامان بعد از من، دوازده نفر هستند؛ نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از آنان است.

ص: 53

باب چهارم

باب ما جاء عن أبي ذر الغفاري عن النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از ابوذر غفاری از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّيْبَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ رِيَاحٍ الْأَشْجَعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ غَالِبِ بْنِ الْحَارِثِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَمْرٍو الْبَجَلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْكَرِيمِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَنْ أَبِي الْحَرْثِ عَنْ أَبِي ذَرٍّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: مَنْ أَحَبَّنِي وَ أَهْلَ بَيْتِي كُنَّا نَحْنُ وَ هُوَ كَهَاتَيْنِ وَ أَشَارَ بِالسَّبَّابَةِ وَ الْوُسْطَى ثُمَّ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَخِي خَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ وَ سِبْطَايَ خَيْرُ الْأَسْبَاطِ وَ سَوْفَ يُخْرِجُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَئِمَّةً أَبْرَاراً وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ كَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ.

ابوذر غفاری گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می فرمود: هرکس من و اهل بیت مرا دوست بدارد، ما و او چنین خواهیم بود -و به دو انگشت سبابه و میانی اشاره نمود- سپس فرمود: برادرم، بهترین اوصیاست و دو نوه­ی من، بهترین نوادگان و خداوند پربرکت و بلندمرتبه از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ امامانی نیکوکردار به دنیا خواهد آورد

ص: 54

و مهدی این اُمّت، فقط از ما [اهل بیت] خواهد بود. عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! امامانِ بعد از شما چه نفرند؟ فرمود: به تعداد نقیبان بنی اسرائیل.

2- حَدَّثَنَا الْقَاضِي أَبُو الْفَرَجِ الْمُعَافَى بْنُ زَكَرِيَّا الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامِ بْنِ سُهَيْلٍ الْكَاتِبُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُعَافًى السَّلْمَاسِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ زَاهِرٍ عَنْ عَبْدِ القُدُّوسِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ حَنَشِ بْنِ الْمُعْتَمِرِ قَالَ قَالَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ فَقَالَ يَا أَبَاذَرٍّ ايتِنِي بِابْنَتِي فَاطِمَةَ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ قَالَ فَقُمْتُ وَ دَخَلْتُ عَلَيْهَا وَ قُلْتُ يَا سَيِّدَةَ النِّسْوَانِ أَجِيبِي أَبَاكِ قَالَ فَلَبِسَتْ جِلْبَابَهَا وَ اتَّزَرَتْ وَ خَرَجَتْ حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَلَمَّا رَأَتْ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ انْكَبَّتْ عَلَيْهِ وَ بَكَتْ وَ بَكَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِبُكَائِهَا وَ ضَمَّهَا إِلَيْهِ ثُمَّ قَالَ يَا فَاطِمَةُ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ لَا تَبْكِيِنَّ فِدَاكِ أَبُوكِ فَأَنْتِ أَوَّلُ مَنْ تَلْحَقِينَ بِي مَظْلُومَةً مَغْصُوبَةً وَ سَوْفَ يَظْهَرُ بَعْدِي حَسِيكَةُ النِّفَاقِ وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّينِ وَ أَنْتِ أَوَّلُ مَنْ يَرِدُ عَلَيَّ الْحَوْضَ قَالَتْ يَا أَبَهْ أَيْنَ أَلْقَاكَ قَالَ تَلْقَيْنِي عِنْدَ الْحَوْضِ وَ أَنَا أَسْقِي شِيعَتَكِ وَ مُحِبِّيكِ وَ أَطْرُدُ أَعْدَاءَكِ وَ مُبْغِضِيكِ قَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَإِنْ لَمْ أَلْقَكَ عِنْدَ الْحَوْضِ قَالَ تَلْقَيْنِي عِنْدَ الْمِيزَانِ قَالَتْ يَا أَبَهْ وَ إِنْ لَمْ أَلْقَكَ عِنْدَ الْمِيزَانِ قَالَ تَلْقَيْنِي عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ أنَا أَقُولُ سَلِّمْ سَلِّمْ شِيعَةَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ أَبُوذَرٍّ فَسَكَنَ قَلْبُهَا ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ يَا أَبَا ذَرٍّ إنَّهَا بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي أَلَا إنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ بَعْلَهَا سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ ابْنَيْهَا الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ إِنَّهُمَا إِمَامَانِ إِنْ قَامَا أَوْ قَعَدَا وَ أَبُوهُمَا خَيْرٌ مِنْهُمَا وَ سَوْفَ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ تِسْعَةٌ مِنَ الْأَئِمَّةِ مَعْصُومُونَ قَوَّامُونَ بِالْقِسْطِ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَكَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ.

ابوذر غفاری گوید: به زیارت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در آن مریضی ای که منجر به رحلتشان شد، مشرّف شدم. ایشان فرمود: ای ابوذر! دخترم فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ را نزد من بیاور. می­گوید: پس برخاسته و نزد ایشان رفته و گفتم: ای سرور زنان! دعوت پدرتان را اجابت کنید.

ص: 55

پس ایشان (حضرت فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ) چادربه سر نمود و حجابش را کامل نمود [و با همین پوشیدگی کامل] خارج شد تا به زیارت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وارد شدند. پس زمانی که چشمش به رسول­ خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ افتاد، زانوهای مبارکش سست شد و گریست و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از گریۀ او به گریه افتاد و وی را در آغوش گرفت. سپس فرمود: ای فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ! پدرت فدایت شود، گریه مکن! پس تو اولین کسی هستی که به من ملحق می شوی، درحالی که مظلوم واقع شده و حقت غصب گشته است و پس از من، کینه توزی و نفاق آشکار خواهد گشت و رونق و زیور دین، از بین برود. تو اولین نفری هستی که نزد حوض بر من وارد می شود. [حضرت زهرا عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ] عرض کرد: پدر جان! کجا شمارا ملاقات خواهم کرد؟ فرمود: در نزد حوض کوثر مرا ملاقات می­کنی؛ درحالی که مشغول سیراب کردن شیعیان و دوستداران تو و دور کردن دشمنان و کینه ورزان به تو هستم. عرض کرد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس اگر تو را در نزد حوض ملاقات نکنم [کجا ملاقات کنم]؟ فرمود: مرا نزد میزان ملاقات می­کنی. عرض کرد: ای پدر جان! پس اگر تو را در کنار میزان ملاقات نکردم [کجا ملاقات کنم]؟ فرمود: مرا در کنار صراط ملاقات می­کنی، درحالی که می گویم: خداوندا! شیعه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به سلامت [از صراط] بگذران! ابوذر گوید: پس دل او (فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ) آرام گرفت. آنگاه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رو به من کرد، پس فرمود: ای ابوذر! همانا او جزئی از وجود من است، پس هرکس او را بیازارد، مرا آزرده است. آگاه باش! همانا او سرور زنان عالم است و همسرش، سرور اوصیاء و دو پسرش حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، دو سرور جوانان اهل بهشت­اند و آن دو امام اند، چه قیام کنند چه دست از قیام بکشند و پدرشان از آن دو، بهتر است و از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، نُه امام معصوم به پا دارندگان عدل و داد، خواهند بود و مهدی این اُمّت، فقط از ما [اهل بیت] خواهد بود. ابوذر گوید: عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! امامان پس از شما چه تعدادند؟ فرمود: به تعداد نقیبان بنی اسرائیل.

ص: 56

3- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَالِمِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَزْدِيُّ عَنِ الْحَسَنِ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ زَيْدٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلبِ الحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ ألَا إِنَّ مَثَلَهُمْ فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَن رَكِبَهَا نَجَی وَ مَن تَخَلَّفَ عَنهَا هَلَكَ وَ مَثَلُ بَابِ حِطَّةٍ فِي بَنِي إِسرَائِيلَ.

ابوذر غفاری گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: امامان بعد از من، دوازده نفر هستند؛ نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و نهمین آن ها، قیام کنند­ه­ی آنان است. آگاه باشید! همانا مَثَل آنان در میان شما مانند کشتی نوح است که هرکس سوار آن شد، نجات یافت و هرکه از آن سرپیچی کرد، هلاک شد و [مَثَل آنان] مانند باب حطّه در میان بنی اسرائیل است.

4- وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: لَا يَزَالُ الدُّعَاءُ مَحْجُوباً حَتَّى يُصَلَّى عَلَيَّ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِي عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ.

ابوذر غفاری گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: دعا پیوسته محجوب است [اجابت نمی­شود] تا بر من و بر اهل بیت من عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ، صلوات فرستاده شود.

ص: 57

باب پنجم

باب ما جاء عن سلمان الفارسي عن رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از سلمان فارسی از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبَّاسٍ الْجَوْهَرِيُّ جَمِيعاً قَالا حَدَّثَنَا لَاحِقٌ الْيَمَانِيُّ عَنْ إِدْرِيسَ بْنِ زِيَادٍ لوى قَالَ حَدَّثَنَا إِسْرَائِيلُ بْنُ يُونُسَ بْنِ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ الزُّبَيْرِ عَنِ الْقَاسِمِ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّي رَاحِلٌ عَنْ قَرِيبٍ وَ مُنْطَلِقٌ إِلَى الْمَغِيبِ أُوصِيكُمْ فِي عِتْرَتي خَيْراً وَ إِيَّاكُمْ وَ الْبِدَعَ فَإِنَّ كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ الضَّلَالَةُ وَ أَهْلُهَا فِي النَّارِ مَعَاشِرَ النَّاسِ مَنِ افْتَقَدَ الشَّمْسَ فَلْيَتَمَسَّكْ بِالْقَمَرِ وَ مَنِ افْتَقَدَ الْقَمَرَ فَلْيَتَمَسَّكْ بِالْفَرْقَدَيْنِ فَإِذَا فَقَدْتُمُ الْفَرْقَدَيْنِ فَتَمَسَّكُوا بِالنُّجُومِ الزَّاهِرَةِ بَعْدِي أَقُولُ قَوْلي هَذَا وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لي وَ لَكُمْ قَالَ فَلَمَّا نَزَلَ عَنِ الْمِنْبَرِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تَبِعْتُهُ حَتَّى دَخَلَ بَيْتَ عَائِشَةَ فَدَخَلْتُ إِلَيْهِ وَ قُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سَمِعْتُكَ تَقُولُ «إِذَا افْتَقَدْتُمُ الشَّمْسَ فَتَمَسَّكُوا بِالْقَمَرِ وَ إِذَا افْتَقَدْتُمُ الْقَمَرَ فَتَمَسَّكُوا بِالْفَرْقَدَيْنِ وَ إِذَا افْتَقَدْتُمُ الْفَرْقَدَيْنِ فَتَمَسَّكُوا بِالنُّجُوم الزَّاهِرَةِ» فَمَا الشَّمْسُ وَ مَا الْقَمَرُ وَ مَا الفَرْقَدَانِ

ص: 58

وَ مَا النُّجُومُ الزَّاهِرَةُ فَقَالَ أَنَا الشَّمْسُ وَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْقَمَرُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ الفَرْقَدَانِ فَإِذَا افْتَقَدْتُمُوني فَتَمَسَّكُوا بِعَلِيٍّ بَعْدِي وَ إِذَا افْتَقَدْتُمُوه فَتَمَسَّكُوا بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ أَمَّا النُّجُومُ الزَّاهِرَةُ فَهُمُ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ تَاسِعُهُمْ مَهْدِيُّهُمْ ثُمَّ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّهُمْ هُمُ الْأَوْصِيَاءُ وَ الْخُلَفَاءُ بَعْدِي أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ عَدَدَ أَسْبَاطِ يَعْقُوبَ وَ حَوَارِيِّ عِيسَى قُلْتُ فَسَمِّهِمْ لِي يَا رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ بَعْدَه سِبْطَايَ وَ بَعْدَهُمَا عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ زَيْنُ العَابِدِينَ وَ بَعْدَه مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ بَاقِرُ عِلمِ النَّبِيِّينَ وَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ ابْنُهُ الكَاظِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ سَمِيُّ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ وَ الَّذِي يُقتَلُ بِأَرْضِ الغُرْبَةِ ابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ الصَّادِقَانِ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْمُنْتَظَرُ فِي غَيْبَتِهِ فَإِنَّهُمْ عِتْرَتي مِنْ دَمِي وَ لَحْمِي عِلْمُهُمْ عِلْمِي وَ حُكْمُهُمْ حُكْمِي مَنْ آذَاني فِيهِمْ فَلَا أَنَالَهُ اللَّهُ شَفَاعَتِي.

سلمان فارسی -که رضایت الهی شامل حالش باد- گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در خطبه ای که برای ما ایراد نمود، فرمود: ای گروه مردم! همانا من به زودی از میان شما خواهم رفت و به عالم غیب رهسپار خواهم شد؛ شمارا درباره خاندانم، سفارش به خیر می کنم و از بدعت گذاری بر حذر باشید که هر بدعتی، ضلالت و گمراهی است و هر ضلالتی و صاحب آن، در آتش­اند. ای گروه مردم! هر که خورشید را از دست داد، پس نا گریز به ماه تمسّک جوید و هر که ماه را از دست داد، پس نا گریز به فرقدان (دوستاره جداناپذیر) تمسّک جوید، پس زمانی که فرقدان را از دست دادید، پس نا گریز به ستارگان درخشان بعد از من تمسّک جویید؛ این سخنم را می گویم و از خدا برای خود و شما، طلب بخشایش دارم. [سلمان] گوید: پس زمانی که حضرت از منبر پایین آمد، دنبالش رفتم تا اینکه به خانه عایشه رفت. پس نزد وی رفته و عرض کردم: پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! شنیدم که فرمودید: «زمانی که خورشید را از دست دادید، پس به ماه تمسّک جویید و زمانی که ماه را از دست دادید، پس به فرقدان تمسّک جوید و زمانی که فرقدان را از

ص: 59

دست دادید، به ستارگان درخشان تمسّک جویید». پس خورشید و ماه و فرقدان و ستاره های درخشان چه کسانی هستند؟ فرمود: من، خورشید هستم و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، ماه است و فرقدان، حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ هستند؛ پس زمانی که مرا از دست دادید، پس از من، به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ تمسّک جوئید؛ پس زمانی که او (علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ) را از دست دادید، پس به حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ تمسّک جوئید و اما ستارگان درخشان، پس آن ها امامان نُه گانه ای هستند که از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند که نهمین آن ها، مهدی آنان است. سپس فرمود: همانا آن ها اوصیاء و خلفای پس از من هستند، امامانی نیکوکار، به تعداد نوادگان یعقوب و حواریون عیسی. عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس آنان را برای من نام ببرید. فرمود: نخستین آن ها علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ است و بعد از او، دو نوه­ی من و بعداز آن دو، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ زینت عبادت کنندگان و پس از او، محمّد بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ شکافنده علم پیامبران و [پس از او]، صادق جعفر بن محمّد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و [پس از او]، پسرش کاظم عَلَيْهِ السَّلاَمُ همنام موسی بن عمران و [پس از او] پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، آنکه در دیار غربت کشته می شود. سپس پسرش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ و دو امام راست گو، علی و حسن عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و حجّت قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ که در غیبتش، انتظار [ظهورش را] می کشند. پس همانا آنان خاندان من، از خون و گوشت من هستند؛ علمشان علم من و حُکمشان، حُکم من است. کسی که مرا با آزردن آن ها بیازارد، پس خداوند شفاعت مرا نصیبش نکند.

2- أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَرْمَكِيُّ ابْنِ سَعِيدٍ الْخُزَاعِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا شُعَيْبُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ التَّمِيمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَيْفُ بْنُ عَمِيرَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَسَدِيِّ عَنِ الصَّبَّاحِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَازِمٍ عَنْ سَلْمَانَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ عَدَدَ شُهُورِ الْحَوْلِ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ لَهُ هَيْبَةُ مُوسَى وَ بَهَاءُ عِيسَى وَ حُكْمُ دَاوُدَ وَ صَبْرُ أَيُّوبَ.

قال الشيخ أبو عبد الله و هذا غريب قوله عدد شهور الحول

ص: 60

سلمان فارسی گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: امامان پس از من دوازده نفرند، به تعداد ماه های سال و مهدی این اُمّت، فقط از ما [اهل بیت] خواهد بود. برای او هیبت موسی و شکوه عیسی و حکم داود و صبر ایوب است.

شیخ ابوعبدالله گوید: عبارت «عدد شهور الحول»، (به تعداد ماه های سال) سخنی است غریب.

3- حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ أَبُو الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ الرُّويَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ نَهِيكٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِصَامٍ السَّمِينُ عَنْ أَبِيهِ وَ عَمِّهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مَسْعُودٍ الْعَبْدِيِّ عَنْ عُلَيْمٍ الْأَزْدِيِّ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ ثُمَّ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ ثُمَّ يَخْرُجُ قَائِمُنَا فَيَشْفِي «صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ»(1)

أَلَا إِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ فَلَا تُعَلِّمُوهُمْ أَلَا إِنَّهُمْ عِتْرَتي مِنْ لَحْمِي وَ دَمِي مَا بَالُ أَقْوَامٍ يُؤْذُونَنِي فِيهِمْ لَا أَنَالَهُمُ اللّهُ شَفَاعَتِي.

سلمان فارسی گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: امامان پس از من دوازده نفرند. سپس فرمود: همۀ آن­ها از قریش­اند. پس از مدّتی قائم ما خروج خواهد کرد و دل های گروه مؤمنان را شفا و تسکین می­بخشد. آگاه باشید! همانا آنان از شما داناترند، پس به دنبال تعلیم دادن به آن ها نباشید. آگاه باشید! همانا آنان خاندان من، از گوشت و خون من هستند. عده ای را چه می شود که با آزردن آنان مرا می آزارند؟ خدا شفاعت مرا نصیبشان نکند!

4- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَامِرِ بْنِ السَّائِبِ الثَّقَفِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عِنْدَه الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ يَتَغَدَّيَانِ وَ النَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَضَعُ اللُّقْمَةَ تَارَةً فِي فَمِ الْحَسَنِ وَ تَارَةً فِي فَمِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا فَرَغَ مِنَ الطَّعَامِ أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْحَسَنَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى عَاتِقِهِ وَ الْحُسَيْنَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى فَخِذِه ثُمَّ قَالَ يَا سَلْمَانُ! أَ تُحِبُّهُمْ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَيْفَ لَا أُحِبُّهُمْ وَ مَكَانُهُمْ مِنْكَ مَكَانُهُمْ قَالَ

ص: 61


1- - التوبه: 14

يَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّهُمْ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَحَبَّنِي فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ ثُمَّ وَضَعَ يَدَه عَلَى كَتِفِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ إِنَّهُ الْإِمَامُ ابْنُ الْإِمَامِ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِهُ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ أُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ وَ التَّاسِعُ قَائِمُهُمْ.

سلمان فارسی -که رحمت الهی شامل حالش باد- گوید: به زیارت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مشرّف شدم درحالی که که حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ مشغول غذا خوردن بودند و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گاهی لقمه ای در دهان حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ می گذاشت و گاه، لقمه ای را در دهان حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ قرار می داد و چون از غذا خوردن فارغ شدند، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ را روی دوش خود و حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را روی زانوی خود قرار داد. سپس فرمود: ای سلمان! آیا دوستشان داری؟ عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! با این جایگاهی که نزد شما دارند، چگونه دوستشان نداشته باشم؟! فرمود: ای سلمان! هرکس دوستشان بدارد، مرا دوست داشته است و هرکس مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است. سپس دست خود را روی دوش حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ قرار داده و فرمود: این امام پسر امام است. نُه نفر از نسل او امامانی درستکار، امانتدارانی معصوم هستند و نُهمین نفر، قیام کننده­ی آنان است.

5- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ خَلَفٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ إِذَا الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى فَخِذِه وَ هُوَ يُقَبِّلُ جَبِينَهُ وَ يَلْثِمُ فَاه وَ يَقُولُ أَنْتَ سَيِّدٌ ابْنُ السَّيِّدِ أَنْتَ إِمَامٌ ابْنُ إِمَامٍ أَبُو الْأَئِمَّةِ أَنْتَ حُجَّةٌ ابْنُ حُجَّةٍ أَبُو حُجَجٍ تِسْعَةٍ مِنْ صُلْبِكَ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ.

سلمان فارسی -که رحمت الهی شامل حالش باد- گوید: به زیارت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مشرّف شدم درحالی که حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ روى زانوی ایشان بود و ایشان، پیشانی و دهان وى را مى بوسيد و مى فرمود: تو آقا پسر آقا هستى، تو امام پسر امام هستى، تو پدر امامان هستى،

ص: 62

تو حجت پسر حجت هستى؛ پدر حجت های نُه گانه از نسل خود هستى كه نهمين آنان، قیام کننده­ی آنان است.

6- عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْبَزَوْفَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ الْكُوفِيُّ بِالْكُوفَةِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَسْرُوقٍ الْهِنْدِيُّ عَنْ خَالِدِ بْنِ إِلْيَاسَ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَنَانٍ عَنِ الصَّبَّاحِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي حَازِمٍ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: الْأئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي بِعَدَدِ نُقْبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ كَانُوا إثنَی عَشَرَ ثُمَّ وَضَعَ يَدَه عَلَى صُلبِ الحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُوَ قَالَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِهِ وَ التَّاسِعُ مَهْدِيُّهُمْ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً فَالْوَيْلُ لِمُبْغِضِيهِمْ وَ هَذَا سَلْمَانُ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ رَوَى عَنْهُ سُلَيْمُ بْنُ قَيْسٍ الْهِلَالِيُ وَ أَبُو حَازِمٍ وَ السَّائِبُ بْنُ أَبِي أَوْفَى.

سلمان فارسی -که رحمت الهی شامل حالش باد- گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: امامان پس از من به تعداد نقیبان بنی اسرائیل­اند که دوازده نفر بودند. سپس دست بر کمر حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ گذاشته و فرمود: نُه امام از آن ها از نسل این هستند و نهمین نفر، مهدی آنان است که زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید. پس وای بر دشمنان آنان!

ص: 63

باب ششم

باب ما جاء عن جابر بن سمرة عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از جابر بن سمرة از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ هَارُونُ بْنُ إِسْحَاقَ يَعْنِي الْهَمْدَانِيَّ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ زِيَادِ بْنِ عِلَاقَةَ وَ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عُمَيْرِ بْنِ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَبِي عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ يَكُونُ بَعْدِي إثنَی عَشَرَ أَمِيراً ثُمَّ أَخْفَى عَلَيَّ فَقُلْتُ لِأبِي مَا الّذِي يُخْفِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيشٍ.

جابر بن سمرة گوید: به همراه پدرم در حضور پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بودم. پس شنیدم که می­فرمود: پس از من، دوازده امیر است. سپس بر من چیزی مخفی ماند. پس به پدرم آنچه را که از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مخفی گشت، پرسیدم. گفت: فرمود: همۀ آنان از قریش هستند.

2- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الكربيُّ الْمَرْوَزِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ عَمَّارٍ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ رَزِينٍ قَالَ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ عَنْ سَعِيدِ بْنِ عُمَرَ الشَّعْبِيِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ: جِئْتُ مَعَ أَبِي إِلَى الْمَسْجِدِ

ص: 64

وَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَخْطُبُ فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ يَكُونُ مِنْ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ يَعْنِي أَمِيراً ثُمَّ خَفَضَ صَوْتَهُ فَلَمْ أَدْرِ مَا يَقُولُ فَقُلْتُ لِأَبِي مَا قَالَ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ.

جابر بن سمرة گوید: همراه پدرم به مسجد رفتم، درحالی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خطبه مى خواند. پس از ایشان شنيدم كه مى فرمود: پس از من دوازده امير است. سپس صدایش آهسته شد، پس من متوجه نشدم که چه فرمود. پس به پدرم گفتم: چه فرمود؟ گفت: همۀ آنان از قريش هستند.

3- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بِالرَّيِّ قَالَ حَدَّثَنَا الْفَضْلُ عَبْدُ الْجَبَّارِ الْمَرْوَزِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ يَعْنِي ابْنَ شَقِيقٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ وَافِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا سِمَاكُ بْنُ حَرْبٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ: أَتَيْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا يَنْقَضِي حَتَّى يَمْلِكَ إثْنَی عَشَرَ خَلِيفَةً وَ قَالَ كَلِمَةً خَفِيفَةً فَقُلْتُ لِأَبِي مَا قَالَ فَقَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ.

جابر بن سمرة گوید: نزد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمدم، پس شنیدم که ایشان می­فرمود: همانا این امر [ولایت و امامت] پایان نپذیرد تا دوازده جانشین، مالک شوند و جمله ای آهسته فرمود [که متوجه نشدم]. پس به پدرم گفتم: چه فرمود؟ پس گفت: همگی آنان از قریش هستند.

4- وَ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الْقَاضِي قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو يَعْلَى قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ جَعْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا زُهَيْرٌ عَنْ زِيَادِ بْنِ حَنْتَمَةَ عَنِ الْأَسْوَدِ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ يَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: يَكُونُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ فَلَمَّا رَجَعَ إِلَى مَنْزِلِهِ أَتَيْتُهُ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَهُ فَقُلْتُ ثُمَّ يَكُونُ مَا ذَا قَالَ ثُمَّ يَكُونُ الْفَرَجُ(1) وَ هَذَا جَابِرُ بْنُ سَمُرَةَ رَوَى عَنْهُ زِيَادُ بْنُ عِلَاقَةَ وَ عَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ عُمَيْرٍ وَ الشَّعْبِيُّ وَ سِمَاكُ بْنُ حَرْبٍ وَ الْأَسْوَدُ بْنُ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيُ.

ص: 65


1- - این روایت که در برخی کتب از جمله الغیبة للنعمانی: ص 103؛ الخصال: 2/472؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام: 1/51، باب 6 نقل شده، بجای کلمه «الفَرَج»، «الهَرجُ» آمده است.

جابر بن سمرة گوید شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می­فرمود: پس از من، دوازده خلیفه است، همۀ آن ها از قریش­اند. چون به خانه اش برگشت، نزد وی رفته درحالی که ایشان را -به تنهایی- همراهی کردم، پس عرض کردم: بعد چه می شود؟ فرمود: فرج و گشایش خواهد شد.

ص: 66

باب هفتم

باب ما جاء عن جابر بن عبد الله الأنصاري عن رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ السَّلْمَانِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّيْبَانِيُّ قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْفَرَارِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي حُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ الْحَارِثِ قَالَ حَدَّثَنِي الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ يَقُولُ: لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى نَبِيِّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(1)

قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَدْ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ مِنْكُمْ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِكَ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ خُلَفَائِي وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ

ص: 67


1- - النساء: 59

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حَجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِه ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ذَلِكَ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُه عَلَى يَدِه مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَلِكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَهَلْ لِشِيعَتِهِ الِانْتِفَاعُ بِهِ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَسْتَضِيئُونَ بِنُورِه وَ يَنْتَفِعُونَ بِوَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ إِنْ سَتَرَهَا سَحَابٌ يَا جَابِرُ هَذَا مِنْ مَكْنُونِ سِرِّ اللَّهِ وَ مَخْزُونِ عِلْمِ اللَّهِ فَاكْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ قَالَ جَابِرُ بْنُ يَزِيدَ فَدَخَلَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فَبَيْنَا يُحَدِّثُهُ إِذْ خَرَجَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ مِنْ عِنْدِ نِسَائِهِ وَ عَلَى رَأْسِهِ ذُؤَابَةٌ وَ هُوَ غُلَامٌ فَلَمَّا بَصُرَ بِهِ جَابِرٌ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُ وَ قَامَتْ كُلُّ شَعْرَةٍ عَلَى جَسَدِه وَ نَظَرَ إِلَيْهِ مَلِيّاً ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا غُلَامُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ جَابِرٌ شَمَائِلُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ ثُمَّ قَامَ فَدَنَا مِنْهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ مَا اسْمُكَ يَا غُلَامُ قَالَ مُحَمَّدٌ قَالَ ابْنُ مَنْ قَالَ ابْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فَقَالَ يَا بُنَيَّ فِدَاكَ نَفْسِي فَأَنْتَ إِذًا الْبَاقِرُ قَالَ نَعَمْ فَأَبْلِغْنِي مَا حَمَّلَكَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ جَابِرٌ يَا مَوْلَايَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بَشَّرَنِي بِالْبَقَاءِ إِلَى أَنْ أَلْقَاكَ وَ قَالَ لِي إِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ فَرَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا مَوْلَايَ يَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلَامَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا جَابِرُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ مَا قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ عَلَيْكَ يَا جَابِرُ بِمَا بَلَغَّتَ السَّلَامَ فَكَانَ جَابِرٌ بَعْدَ ذَلِكَ يَخْتَلِفُ إِلَيْهِ وَ يَتَعَلَّمُ مِنْهُ فَسَأَلَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ عَنْ شَيْ ءٍ فَقَالَ جَابِرٌ وَ اللَّهِ لَا دَخَلْتُ فِي نَهْيِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَقَدْ أَخْبَرَني أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الْهُدَاةُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ بَعْدَه وَ أَحْكَمُ النَّاسِ صِغَاراً وَ أَعْلَمُ النَّاسِ كِبَاراً فَقَالَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ صَدَقَ جَدِّي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنِّي أَعْلَمُ بِمَا سَأَلْتُكَ عَنْهُ وَ اللَّهِ أُوتِيتُ الْحُكْمَ وَ ذَلِكَ بِفَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَ رَحْمَتِهِ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.

جابر بن عبدالله انصاری گوید: چون خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت این آیه را، بر پیامبرش نازل فرمود: «ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا و رسول و اولیای امر از خود

ص: 68

را اطاعت کنید»، عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! همانا خدا و رسولش را می شناسیم، پس «اولوالأمر» از شما که خداوند اطاعت آن ها را با اطاعت از شما قرین کرده است، کیستند؟ فرمود: جانشینان من و امامان مسلمانان پس از من هستند؛ نخستین آن ها علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس حسن، سپس حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس محمّد بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ که در تورات به باقر شهرت دارد و تو ای جابر! او را درک خواهی کرد؛ پس زمانی که او را دیدی، پس سلام مرا به وی برسان. سپس صادق، جعفر بن محمّد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ است؛ سپس موسی بن جعفر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس علی بن موسی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس محمّد بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس علی بن محمّد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس حسن بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و سپس همنام و هم کنیه من حجّت خدا بر روی زمینش و باقیمانده­ی او در میان بندگانش، فرزند حسن بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ خواهد بود. همان کسی که خداوند بلندمرتبه به دست او، شرق و غرب زمین را فتح می­فرماید؛ همان کسی که از چشم شیعیان و دوستدارانش نهان خواهد شد و در زمان غیبتش بر اعتقاد به امامتش ثابت قدم نمی­ماند مگر کسی که خدا قلبش را برای ایمان آزموده باشد. پس جابر گفت: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس آیا [در دوران غیبت او]، شیعیان از وی بهره ای خواهند برد؟ فرمود: قسم به آنکه مرا به نبوت مبعوث فرمود، همانا حقیقتاً شیعیان از وی بهره مند خواهند شد و در غیبت وی به نور ولایتش روشن می گردند همان طور که مردم از نور خورشید بهره می گیرند، اگرچه ابر آن را پوشانده باشد. ای جابر! این سخن سر مخفی خدا و گنجینه علم اوست، پس آن را پوشیده دار مگر از اهلش.

جابر بن یزید [که حدیث را از جابر عبدالله نقل می­کند] می­گوید: پس جابر بن عبدالله بر علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وارد شد، پس با وی گفتگو می کرد. ناگاه محمّد بن علی الباقر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ از نزد زنان اهل خانه ایشان، بیرون آمد درحالی که پسربچه ای بود که گیسوی بافته شده ای داشت. چون جابر چشمش به وی افتاد، تمام مفاصلش به لرزه افتاده و تمام موهایش بر بدنش، سیخ شدند. به وی نظر عمیقی افکند، سپس گفت: ای پسر! نزدیک بیا. چون جلو آمد، گفت: برگرد! چون برگشت، جابر گفت: به پروردگار کعبه این شمایل، شمایل رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است. سپس نزدیک وی ایستاد و گفت: نامت چیست ای پسر؟

ص: 69

فرمود: محمّد. گفت: فرزند چه کسی؟ فرمود: فرزند علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ. پس گفت: پسر عزیزم! جانم فدای تو باد! بدون شک تو باقری؟! فرمود: آری! پیام رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را به من برسان. جابر عرض کرد: مولای من! همانا رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مرا بشارت داد به زنده ماندن تا اینکه شمارا ملاقات کنم و به من فرمود: وقتی او را زیارت کردی، پس از جانب من، به او سلام برسان؛ پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به شما سلام می رسانَد، ای مولای من! پس ابوجعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: ای جابر! سلام بر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تا آسمان برافراشته و زمین پابرجاست و سلام بر تو ای جابر که سلام رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را رساندی. از آن به بعد، جابر پیوسته نزد حضرت رفته و از ایشان کسب علم و دانش می­کرد. پس یک بار محمّد بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ از او سؤالی کرد. پس جابر عرض کرد: به خدا سوگند هرگز کاری را نمی­کنم که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آن را منع کرده باشد. به درستی که حقیقتاً [آن حضرت] به من خبر داده است که شما پس از وی، امامان هدایت کننده از اهل بیت وی هستید که در کودکی حکیم ترین مردم و در بزرگ سالی داناترین ایشان هستید. پس فرمود: چیزی به آنان(اهل بیت) نیاموزید، پس همانا آنان از شما داناترند. پس ابوجعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: جدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ راست گفت؛ همانا من پاسخ سؤالی را که از تو کردم، بهتر از تو می دانم. به خدا سوگند [در کودکی] به من حکمت [که به پیامبران بزرگ خدا پس از آزمایش­های سخت عطا می­شود] عطاشده است و این، ناشی از فضل [و لطف] خدا و رحمت او [نسبت به] ما اهل بیت است.

2- حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّيْبَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ أَبُو مُزَاحِمٍ مُوسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَحْيَى بْنِ خَاقَانَ الْمُقْرِئُ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الشَّافِعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَمَّادِ بْنِ مَاهَانَ الدَّبَّاغُ أَبُو جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَارِثُ بْنُ نَبْهَانَ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ يَقْظَانَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ مَكْحُولٍ وَ عَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الأَسْقَعِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: دَخَلَ جُندَلُ بْنُ جُنَادَةَ الْيَهُودِيُّ مِنْ خَيْبَرَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَخْبِرْنِي عَمَّا لَيْسَ لِلَّهِ وَ عَمَّا لَيْسَ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَمَّا لَا يَعْلَمُهُ اللَّهُ فَقَالَ

ص: 70

رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَمَّا مَا لَيْسَ لِلَّهِ فَلَيْسَ لِلَّهِ شَرِيكٌ وَ أَمَّا مَا لَيْسَ عِنْدَ اللَّهِ فَلَيْسَ عِنْدَاللَّهِ ظُلْمٌ لِلْعِبَادِ وَ أَمَّا مَا لَا يَعْلَمُهُ اللَّهُ فَذَلِكَ قَوْلُكُمْ يَا مَعْشَرَ الْيَهُودِ إِنَّهُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ اللَّهُ لَا يَعْلَمُ لَهُ وَلَداً فَقَالَ جُندَل أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَقّاً ثُمَّ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنِّي رَأَيْتُ الْبَارِحَةَ فِي النَّوْمِ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لِي يَا جُندَل أَسْلِمَ عَلَى يَدِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اسْتَمْسِكْ بِالْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِه فَقَدْ أَسْلَمْتُ فَرَزَقَنِيَ اللَّهُ ذَلِكَ فَأَخْبِرْنِي بِالْأَوْصِيَاءِ بَعْدَكَ لِأَتَمَسَّكَ بِهِمْ فَقَالَ يَا جُندَل أَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِي بِعَدَدِ نُقْبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا إثْنَی عَشَرَ هَكَذَا وَجَدْنَا فِي التَّوْرَاةِ قَالَ نَعَمْ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كُلُّهُمْ فِي زَمَنٍ وَاحِدٍ قَالَ لَا وَ لَكِنَّهُمْ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ فَإِنَّكَ لَا تُدْرِكُ مِنْهُمْ إِلَّا ثَلَاثَةً قَالَ فَسَمِّهِمْ لِي يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ نَعَمْ إِنَّكَ تُدْرِكُ سَيِّدَ الْأَوْصِيَاءِ وَ وَارِثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَبَا الْأَئِمَّةِ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ بَعْدِي ثُمَّ ابْنَهُ الْحَسَنَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ الْحُسَيْنَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَاسْتَمْسِكْ بِهِمْ مِنْ بَعْدِي وَ لَا يَغُرَّنَّكَ جَهْلُ الْجَاهِلِينَ فَإِذَا كَانَتْ وَقْتُ وِلَادَةِ ابْنِهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ يَقْضِي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ يَكُونُ آخِرُ زَادِكَ مِنَ الدُّنْيَا شَرْبَةً مِنْ لَبَنٍ تَشْرَبُهُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هَكَذَا وَجَدْتُ فِي التَّوْرَاةِ اليا یقطوا شَبَّرَ وَ شُبَيْراً فَلَمْ أَعْرِفْ أَسَامِيَهُمْ فَكَمْ بَعْدَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ وَ مَا أَسَامِيهِمْ فَقَالَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْهُمْ فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَه ابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ يُلَقَّبُ بِزَيْنِ الْعَابِدِينَ فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَه مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ يُدْعَى بِالْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَه ابْنُهُ جَعْفَرٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُدْعَى بِالصَّادِقِ فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَه ابْنُهُ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُدْعَى بِالْكَاظِمِ ثُمَّ إِذَا انْتَهَتْ مُدَّةُ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَه ابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُدْعَى بِالرِّضَا فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَه مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ يُدْعَى بِالزَّكِيِّ فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَه عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ يُدْعَى بِالنَّقِيِّ فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَه الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ يُدْعَى بِالْأَمِينِ ثُمَّ يَغِيبُ عَنْهُمْ إِمَامُهُمْ قَالَ يَا

ص: 71

رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هُوَ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَغِيبُ عَنْهُمْ قَالَ لَا وَ لَكِنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ يَارَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَمَا اسْمُهُ قَالَ لَا يُسَمَّى حَتَّى يُظْهِرَه اللَّهُ قَالَ جُنْدَبٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَدْ وَجَدْنَا ذِكْرَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَ قَدْ بَشَّرَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ بِكَ وَ بِالْأَوْصِيَاءِ بَعْدَكَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً»(1)

فَقَالَ جندل يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَمَا خَوْفُهُمْ قَالَ يَا جُندَل فِي زَمَنِ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ سُلْطَانٌ يَعْتَرِيهِ وَ يُؤْذِيهِ فَإِذَا عَجَّلَ اللَّهُ خُرُوجَ قَائِمِنَا يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً ثُمَّ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ طُوبَى لِلصَّابِرِينَ فِي غَيْبَتِهِ طُوبَى لِلْمُتَّقِينَ عَلَى مَحَجَّتِهِمْ أُولَئِكَ وَصَفَهُمْ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَ قَالَ «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»(2)

وَ قَالَ «أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(3)

قَالَ ابْنُ الأَسْقَعِ ثُمَّ عَاشَ جُندَل بْنُ جُنَادَةَ إِلَى أَيَّامِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ خَرَجَ إِلَى الطَّائِفِ فَحَدَّثَنِي نَعِيمٌ أَبُو قَيْسٍ قَالَ دَخَلْتُ بِالطَّائِفِ وَ هُوَ عَلِيلٌ ثُمَّ إِنَّهُ دَعَا بِشَرْبَةٍ مِنْ لَبَنٍ فَشَرِبَهُ وَ قَالَ هَكَذَا عَهِدَ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ يَكُونُ آخِرُ زَادِي مِنَ الدُّنْيَا شَرْبَةً مِنْ لَبَنٍ ثُمَّ مَاتَ رَحِمَهُ اللَّهُ وَ دُفِنَ بِالطَّائِفِ فِي الْمَوْضِعِ الْمَعْرُوفِ بِالْكَوْرَاءِ.

جابر بن عبدالله انصاری گوید: جُندَل بن جناده یهودی از خیبر بر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وارد شد، پس گفت: ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! مرا آگاه کن از آن چیزی که برای خدا نیست و آن چیزی که نزد خدا نیست و آنچه خدا از آن آگاهی ندارد. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: آنچه برای خدا نیست، شریک است و آنچه نزد خدا نیست، ظلم بر بندگان است و اما آنچه از آن آگاهی ندارد، قول شما یهودیان است که «عُزیر پسر خداست» و خدا آگاه است که پسری ندارد.

ص: 72


1- - النور: 55
2- - البقره: 3
3- - المجادله: 22

پس جُندَل گفت: شهادت می دهم که معبودی جز خدا نیست و شهادت می دهم که تو به حقیقت فرستاده خدایی!سپس گفت: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! شب گذشته موسی بن عمران عَلَيْهِ السَّلاَمُ را در خواب دیدم که به من فرمود: ای جندل! به دست محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اسلام بیاور و به اوصیای پس از وی تمسّک جوی. همانا اکنون اسلام آوردم و خداوند توفیق اسلام آوردن را روزی من فرمود، پس مرا خبر دهید اوصیای بعد از شما چه کسانی هستند تا به آنان تمسّک جویم؟ فرمود: ای جندل! اوصیای من پس از خودم به عدد نقیبان بنی اسرائیل هستند. عرض کرد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! همانا آنان دوازده نقیب بودند همچنان که در تورات آن ها را چنین یافتیم. فرمود: آری! امامان پس از من دوازده نفر هستند. عرض کرد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آیا همۀ آن ها در یک زمان واحد خواهند بود؟ فرمود: خیر! هر یک جانشین دیگری می شوند و همانا تو فقط سه نفر از آنان را درک خواهی کرد. عرض کرد: آنان را برای من نام ببرید. فرمود: آری! همانا تو سید اوصیاء و وارث انبیا و پدر امامان، علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ را پس از من درک خواهی کرد و بعد از او پسرش حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ سپس حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را خواهی دید؛ پس از من، به آنان تمسّک جوی و جهل نادانان تو را فریب ندهد. پس چون زمان تولّد پسرش علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ سیّد عابدان فرارسد، عمر تو به پایان خواهد رسید و آخرین غذای تو از این جهان، یک جرعه شیر خواهد بود.

عرض کرد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! در تورات نوشته ای به مضمون «إلیا یقطوا شبّراً و شبیراً» یافتم، پس نام های آنان را ندانستم. ازاین رو بفرمایید که اوصیاء بعد از حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ چند نفرند و نام­هایشان چیست؟ پس فرمود: نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند و مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از آنان است. پس هنگامی که مدت [امامت] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان رسد، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ این امر [امامت] را به پا دارد و لقبش «زین العابدین» است، پس زمانی که مدت [امامت] او بگذرد، پسرش محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ که «باقر» خوانده شود، امر [امامت] را به پا دارد، پس زمانی که مدت [امامت] محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان رسد، پسرش جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ که «صادق» خوانده می­شود، امر [امامت] را به پا دارد؛ پس زمانی که مدت [امامت] جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان رسد،

ص: 73

پسرش موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ که «کاظم» خوانده می­شود، امر [امامت] را به پا دارد، سپس زمانی که مدت [امامت] موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان رسد، بعد از او، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ که «رضا» خواندهمی­شود، امر [امامت] را به پا می­دارد، پس زمانی که مدت [امامت] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان رسد، پسرش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ که «زکیّ» خوانده می شود، امر [امامت] را به پا دارد؛ پس زمانی که مدت [امامت] محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان رسد، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ که «نقیّ» خوانده شود، امر [امامت] را به پا دارد و چون مدت امامت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، به سر آید، پسرش حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ که «أمین» خوانده می شود، امر [امامت] را به پا می­دارد و بعد از وی، امامشان از دید آن­ها پنهان خواهد گشت. عرض کرد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ است که ازنظرشان نهان خواهد شد؟ فرمود: خیر! پسرش حجّت عَلَيْهِ السَّلاَمُ است. عرض کرد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! نامش چیست؟ فرمود: تا زمانی که خدا اجازه­ی ظهورش را بدهد، نامش برده نمی­شود.

جندل گفت: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! حقیقتاً ذکر شمارا در تورات یافتیم و موسی بن عمران ما را به شما و اوصیای پس از شما که از فرزندان شما هستند، بشارت داده است. سپس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ این آیه را تلاوت فرمود: «خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در زمين جانشين [ديگران] كند، همان گونه كه پيشينيان آنان را جانشين [ديگران] كرد و قطعاً دينشان را كه براى آنان پسنديده به سودشان استوار و محكم نمايد و يقيناً ترس و بيمشان را تبديل به امنيت كند»

پس جندل گفت: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! سبب ترس آنان چیست؟ فرمود: ای جندل! در زمان هریک از آنان حاکمی است که معترض آنان گشته و آزارش می دهد، پس زمانی که خداوند ظهور قائم ما را تعجیل فرماید، او زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید.

سپس فرمود: خوشا به حال صابران در زمان غیبت او! خوشا به حال تقواپیشگانی که در مسیر آن ها هستند! آنان را خداوند در کتابش توصیف فرموده: «آنان كه به غيب ایمان دارند» و «آنان حزب خدا هستند، آگاه باش كه بى ترديد حزب خدا همان رستگارانند»

ص: 74

ابن الاسقع گوید: پس جندل بن جناده تا روزگار حسین بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ زنده بود، سپس به سوی طایف رفت. نعیم بن قیس مرا روایت کرده و گفت: در طایف بر وی وارد گشتم درحالی که بیمار بود. پسدرخواست کرد کمی شیر برایش بیاورند و آن را نوشید و گفت: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چنین به من خبر داد که آخرین بهره من از دنیا جرعه ای شیر خواهد بود، سپس فوت کرد و در طایف در محلی که به «الکوراء» معروف است، به خاک سپرده شد.

3- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَسَنِ بْنِ مَنْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدِ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيِّ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ وَ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ جَمِيعاً عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سُلَيْمَانَ الْحَضْرَمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ سَهْلٍ الْخَيَّاطُ قَالَ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا حُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِكَ تِسْعَةٌ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنْهُمْ مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ أَبُوكَ فَالْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَعْدَه فَإِذَا سُمَّ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَأَنْتَ فَإِذَا اسْتُشْهِدْتَ فَعَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُكَ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَمُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَجَعْفَرٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَمُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ فَإِذَا مَضَى مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَعَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَمُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَعَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَالْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَالْحُجَّةُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَعْدَ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.

جابر بن عبدالله انصاری گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به حسین بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فرمود: ای حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ! از نسل تو، نُه نفر از امامان به دنیا آیند که مهدی این اُمّت، ازجملۀ آن هاست. پس زمانی که پدرت به شهادت برسد، پس بعد از وی، حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است؛ پس زمانی که حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ مسموم شود، پس تو [امام] هستی؛ پس زمانی که تو شهید شوی، پس پسرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پس پسرش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد،

ص: 75

پس پسرش جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پس پسرش موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [دوران زندگی و امامت]موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پس پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پس پسرش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پس پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است، پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پس پسرش حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پس حجّت عَلَيْهِ السَّلاَمُ بعد از حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است که زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید.

4- أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّيْبَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ غَالِبٍ الْأَزْدِيُّ بِأَرْتَاحَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْغَنِيُّ الْحَسَنُ بْنُ مَعَالِي قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ هَمَّامٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي شَيْبَةَ قَالَ حَدَّثَنَا شَرِيكُ الدِّينِ بْنُ الرَّبِيعِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي الشِّكَاةِ الَّتِي قُبِضَ فِيهَا فَإِذَا فَاطِمَةُ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ عِنْدَ رَأْسِهِ قَالَ فَبَكَتْ حَتَّى ارْتَفَعَ صَوْتُهَا فَرَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ طَرْفَهُ إِلَيْهَا فَقَالَ حَبِيبَتِي فَاطِمَةُ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ مَا الَّذِي يُبْكِيكِ قَالَتْ أَخْشَى الضَّيْعَةَ مِنْ بَعْدِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ يَا حَبِيبَتِي لَا تَبْكِيِنَّ فَنَحْنُ أَهْلُ بَيْتٍ أَعْطَانَا اللَّهُ سَبْعَ خِصَالٍ لَمْ يُعْطِهَا قَبْلَنَا وَ لَا يُعْطِهَا أَحَداً بَعْدَنَا لَنَا خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ أَنَا أَبُوكِ وَ وَصِيِّي خَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ وَ أَحَبُّهُمْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ بَعْلُكِ وَ شَهِيدُنَا خَيْرُ الشُّهَدَاءِ وَ أَحَبُّهُمْ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَمُّكِ وَ مِنَّا مَنْ لَهُ جَنَاحَانِ فِي الْجَنَّةِ يَطِيرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَةِ وَ هُوَ ابْنُ عَمِّكِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِه الْأُمَّةِ وَ هُمَا ابْنَاكِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ سَوْفَ يُخْرِجُ اللَّهُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ تِسْعَةً مِنَ الْأَئِمَّةِ أُمَنَاءَ مَعْصُومِينَ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ إِذَا صَارَتِ الدُّنْيَا هَرْجاً وَ مَرْجاً وَ تَظَاهَرَتِ الْفِتَنُ وَ تَقَطَّعَتِ السُّبُلُ وَ أَغَارَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ فَلَا كَبِيرٌ يَرْحَمُ صَغِيراً وَ لَا صَغِيرٌ يُوَقِّرُ كَبِيراً فَيَبْعَثُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ ذَلِكِ مَهْدِيَّنَا التَّاسِعَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ

ص: 76

يَفْتَحُ حُصُونَ الضَّلَالَةِ وَ قُلُوباً غُفْلًا يَقُومُ بِالدِّینِ فِي آخِرِ الزَّمَانِ كَمَا قُمْتُ بِهِ فِي أَوَّلِ الزَّمَانِ وَ يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً يَا فَاطِمَةُ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ لَا تَحْزَنِي وَ لَا تَبْكِيفَإِنَّ اللَّهَ أَرْحَمُ بِكِ وَ أَرْأَفُ عَلَيْكِ مِنِّي وَ ذَلِكِ لِمَكَانِكِ مِنِّي وَ مَوْضِعِكِ فِي قَلْبِي وَ زَوَّجَكِ اللَّهُ زَوْجاً هُوَ أَشْرَفُ أَهْلِ بَيْتِكِ حَسَباً وَ أَكْرَمُهُمْ نَسَباً وَ أَرْحَمُهُمْ بِالرَّعِيَّةِ وَ أَعْدَلُهُمْ بِالسَّوِيَّةِ وَ أَنْصَرُهُمْ بِالْقَضِيَّةِ وَ قَدْ سَأَلْتُ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ تَكُونِي أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي أَلَا إِنَّكِ بَضْعَةٌ مِنِّي مَنْ آذَاكِ فَقَدْ آذَانِي قَالَ جَابِرٌ فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَاعْتَلَّتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ دَخَلَ إِلَيْهَا رَجُلَانِ مِنَ الصَّحَابَةِ فَقَالا لَهَا كَيْفَ أَصْبَحْتِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَتْ اصْدُقَانِي هَلْ سَمِعْتُمَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ فَاطِمَةُ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي قَالا نَعَمْ قَدْ سَمِعْنَا ذَلِكِ مِنْهُ فَرَفَعَتْ يَدَيْهَا إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَتْ اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنَّهُمَا قَدْ آذَيَانِي وَ غَصَبَا حَقِّي ثُمَّ أَعْرَضَتْ عَنْهُمَا فَلَمْ تُكَلِّمْهُمَا بَعْدَ ذَلِكَ وَ عَاشَتْ بَعْدَ أَبِيهَا خَمْسَةً وَ تِسْعِينَ يَوْماً حَتَّى أَلْحَقَهَا اللَّهُ بِهِ.

جابر بن عبدالله انصاری گوید: زمانی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در بیماری آخر عمرشان بودند، ناگهان در این هنگام، فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ بر بالین ایشان حاضر شدند. پس [با دیدن این منظره] چنان به گریه افتادند که صدای گریه ایشان بالا گرفت. پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چشم بی رمقشان را به ایشان گشودند و فرمودند: حبیبۀ من فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ! چرا گریه می کنی؟ گفت: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! از ضایع شدن [حق اهل بیت] بعد از شما، می ترسم. فرمود: ای حبیبۀ من! گریه مکن. پس خداوند به ما اهل بیت، هفت خصلت عطا کرده که قبل از ما به کسی عطا نفرموده و پس از ما نیز به هیچ کس عطا نمی­فرماید: خاتم پیامبران و محبوب ترین مخلوقات نزد خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت برای ماست و او من هستم که پدر تو هستم و وصیّ من، بهترینِ اوصیاء و محبوب ترین آن ها نزد خداست که او، همسر تو است و شهید ما، بهترین شهدا و محبوب ترین آن ها نزد خداست که او عموی تو است و آنکه دو بال در بهشت دارد و به وسیلۀ آن ها، همراه فرشتگان

ص: 77

پرواز می کند، از ماست و او پسرعموی تو است و دو نوه­ی این اُمّت، از ماست و آن دو، پسرانت حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ هستند و خداوند از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، نُه نفر از امامانکه امین و معصوم اند، به دنیا خواهد آورد و مهدی این اُمّت، فقط از ما [اهل بیت] خواهد بود؛ زمانی که دنیا دچار هرج ومرج شود و فتنه ها آشکار گردد و راه ها قطعه قطعه شود و مردم یکدیگر را غارت کنند و بزرگ، کوچک را رحم نکند و کوچک، حرمت بزرگ را نگاه ندارد، پس در آن هنگام، خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت مهدی ما، نهمین امام از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را می فرستد؛ قلعه­های گمراهی و دل های غافلان را فتح می کند، در آخرالزمان دین را همان طور که من دین را بنا نهادم، به پا می دارد و زمین پر از ستم را، سرشار از عدل می­فرماید.

ای فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ! محزون مباش و گریه مکن؛ همانا خداوند به تو رحيم تر و مهربان تر از من است و اين به خاطر جايگاه تو، نزد من است و آن جايگاهى كه در قلب من دارى و خداوند همسری برای تو برگزید که شريف ترين خاندان من در حسب و گرامی ترینشان در نسب و مهربان ترين آنان به رعيت و عادل ترينشان در مساوات و بيناترين آنان در قضاوت است و همانا از پروردگارم که شکست ناپذیر و صاحب جلالت است، درخواست کردم نخستین کسی باشی که از اهل بیتم به من ملحق می­شوی. آگاه باش! همانا تو پاره­ی تن من هستی؛ هرکس تو را بیازارد، پس به یقین مرا آزرده است.

جابر گوید: چون رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وفات نمودند، پس [حضرت] فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ بیمار شد، دو نفر از صحابه نزد اورفتند. پس گفتند: ای دختر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چگونه صبح کرده­ای؟ فرمود: راستش را به من بگویید، آیا از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شنیدید که می­فرمود: فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ پاره­ی تن من است، پس هر که او را بیازارد، پس به­یقین مرا آزرده است؟ آن دو گفتند: آری به خدا! همانا ما این کلام را از وی شنیدیم. پس [فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ] دست هایش را به سوی آسمان بلند کرده و فرمود: خداوندا! همانا من تو را شاهد می گیرم که این دو قطعاً مرا آزردند و حقّم را غصب کردند. سپس از آن دو، روی برگرداند و دیگر بعد آن،

ص: 78

با ایشان سخن نگفت و پس از وفات پدرشان، هفتادوپنج روز زندگی کردند تا خداوند او را به ایشان (رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ملحق گردانید.5- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مقولٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْقَاضِي الْجِعَابِيُ قَالَ حَدَّثَنِي نَصْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَشَّاءُ قَالَ حَدَّثَنِي زَيْدُ بْنُ الْحَسَنِ الْأَنْمَاطِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ هَذِه الآيَةَ «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»(1)

فَدَعَا النَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ فَاطِمَةَ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ وَ أَجْلَسَهُمْ بَيْنَ يَدَيْهِ فَدَعَا عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَأَجْلَسَهُ خَلْفَ ظَهْرِه وَ قَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَ أَنَا مَعَهُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ لَهَا إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَقَدْ أَكْرَمَ اللَّهُ هَذِه الْعِتْرَةَ الطَّاهِرَةَ وَ الذُّرِّيَّةَ الْمُبَارَكَةَ بِذَهَابِ الرِّجْسِ عَنْهُمْ قَالَ يَا جَابِرُ لِأَنَّهُمْ عِتْرَتِي مِنْ لَحْمِي وَ دَمِي فَأَخِي سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ ابْنَايَ خَيْرُ الْأَسْبَاطِ وَ ابْنَتِي سَيِّدَةُ النِّسْوَانِ وَ مِنَّا الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنِ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ وَ التَّاسِعُ قَائِمُهُمْ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً يُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِيلِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى التَّنْزِيلِ.

جابر بن عبدالله انصاری گوید: در خانه اُمّ­سَلَمه در محضر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بودم که خداوند این آیه را نازل فرمود: «این است و جز این نیست که اراده­ی خدا به این تعلق گرفته که هرگونه پلیدی را از شما خاندان [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] بزداید و شمارا به طهارت مطلقه برساند» پس پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حسن، حسین و فاطمه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ را طلبید و آنان را در مقابل خود نشانید. سپس علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را فراخواند، پس ایشان را پشت سرخود نشانید و عرضه داشت: خداوندا! اینان اهل بیت من هستند، پس هرگونه پلیدی را از آنان از بین بِبَر و آنان را به طهارت مطلقه برسان! پس اُم­سلمه عرض کرد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! و من نیز با آن ها هستم؟

ص: 79


1- - الاحزاب: 33

پس [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] به او فرمود: همانا تو عاقبت به خیر می­شوی. پس عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! همانا حقیقتاً خداوند این خاندان مطهّر و این فرزندان پربرکت را با زدودن پلیدی از آنان، گرامی و مکرّم داشته است. فرمود: ای جابر! برای اینکه آن هاخاندان من هستند، از گوشت و خون من هستند؛ پس برادرم سید اوصیاست و دو فرزند من، بهترین نوادگان اند و دخترم، سرور زنان است و مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ فقط از خاندان ما است. عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ کیست؟ فرمود: نُه نفر از امامان نیکوکردار از نسل حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند و نُهمین نفر، قیام­کننده­ی آنان است که زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید. او برای تأویل قرآن می جنگد، همان طور که من برای نزول آن جنگیدم.

6- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ الْمُفَضَّلِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ اسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي أَشْبَهُ النَّاسِ بِي خَلْقاً وَ خُلْقاً يَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ يَضِلُّ فِيهَا الْأُمَمُ ثُمَّ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ هَذَا جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ يَرْوِي عَنْهُ جَابِرُ بْنُ يَزِيدَ الْجُعْفِيُّ وَ وَاثِلَةُ الْأَسْقَعِ وَ الْقَاسِمُ بْنُ حَسَّانَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ.

جابر بن عبدالله انصاری گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از فرزندان من است؛ نام او، نام من و کنیۀ او، کنیۀ من است، شبیه ترین مردم به من از جهت شکل و شمائل و اخلاق است. برای او غیبت و حیرتی است که اُمّت ها در آن گمراه گردند، سپس مانند شهاب ثاقب (ستاره ای بسیار نورانی) ظهور نموده، زمین پُر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید.

ص: 80

باب هشتم

باب ما جاء عن أنس بن مالك عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از انس بن مالک از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا رَجَاءُ بْنُ يَحْيَى أَبُو الْحُسَيْنِ الْعَبَرْتَائِيُ الْكَاتِبُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ خَلَّادٍ بِسُرَّ مَنْ رَأَى أَبُو بَكْرٍ الْبَاهِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُعَاذُ بْنُ مُعَاذٍ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ عَوْنٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَنْ حَوَارِيِّ عِيسَى فَقَالَ كَانُوا مِنْ صَفْوَتِهِ وَ خِيَرَتِهِ وَ كَانُوا إثْنَی عَشَرَ مُجَرَّدِينَ مُكَمِّشِينَ فِي نُصْرَةِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لَا زَهْوَ فِيهِمْ وَ لَا ضَعْفَ وَ لَا شَكَّ كَانُوا يَنْصُرُونَهُ عَلَى بَصِيرَةٍ وَ نَفَاذٍ وَ جِدٍّ وَ عَنَاءٍ قُلْتُ فَمَنْ حَوَارِيُّكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ هُمْ حَوَارِيِّي وَ أَنْصَارُ دِينِي عَلَيْهِمْ مِنَ اللَّهِ التَّحِيَّةُ وَ السَّلَامُ.

انس بن مالک گوید: از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درباره­ی حواریون عیسی پرسیدم. پس فرمود: آنان از برگزیدگان و بهترین پیروان وی بودند و تعدادشان دوازده نفر بود؛ درحالی که توسط مردم رانده شده بوده و در یاری خدا و پیامبر جدّیت داشتند. نه گمراهی و تکبّر در آنان بود و نه سستی و ضعف و دودلی؛ آنان از روی بصیرت و آگاهی و جدّیت و درنهایت سختی،

ص: 81

وی را یاری می کردند. عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس حواریون شما چه کسانی هستند؟ پس فرمود: امامان پس از من، دوازده نفر از نسل علی و فاطمه عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ هستند. آنان حواریون من و یاوران دین من هستند. تحیّت و سلام از جانب خدا بر آنان باد!

2- حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي شَهْرِ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ إِحْدَى وَ ثَمَانِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَامِرُ بْنُ كَثِيرٍ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي شُعَيْبٍ الْحَرَّانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مِسْكِينُ بْنُ بُكَيْرٍ أَبُو بِسْطَامَ عَنْ سَعْدِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ هِشَامِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ هَارُونُ وَ حَدَّثَنَا حَيْدَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نَعِيمٍ السَّمَرْقَنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو النَّصْرِ مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيُّ عَنْ يُوسُفَ بْنِ السُّخْتِ الْبَصْرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ الْحَارِثِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْبَشَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ هِشَامِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: كُنْتُ أَنَا وَ أَبُوذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ زَيْدُ بْنُ ثَابِتٍ وَ زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذْ دَخَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَبَّلَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَامَ أَبُو ذَرٍّ فَانْكَبَّ عَلَيْهِمَا وَ قَبَّلَ أَيْدِيَهُمَا ثُمَّ رَجَعَ فَقَعَدَ مَعَنَا فَقُلْنَا لَهُ سِرّاً أَنْتَ رَجُلٌ شَيْخٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ تَقُومُ إِلَى صَبِيَّيْنِ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ فَتَنْكَبُّ عَلَيْهِمَا وَ تُقَبِّلُ أَيْدِيَهُمَا فَقَالَ نَعَمْ لَوْ سَمِعْتُمْ مَا سَمِعْتُ فِيهِمَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَفَعَلْتُمْ بِهِمَا أَكْثَرَ مِمَّا فَعَلْتُ قُلْنَا وَ مَا ذَا سَمِعْتَ يَا أَبَا ذَرٍّ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ لَهُمَا يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَلَّى وَ صَامَ حَتَّى يَصِيرَ كَالشِّنِ الْبَالِي إِذًا مَا نَفَعَ صَلَاتُهُ وَ صَوْمُهُ إِلَّا بِحُبِّكُمْ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَنْ تَوَسَّلَ إِلَى اللَّهِ بِحُبِّكُمْ فَحَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا يَرُدَّه يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَنْ أَحَبَّكُمْ وَ تَمَسَّكَ بِكُمْ فَقَدْ تَمَسَّكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى قَالَ ثُمَّ قَامَ أَبُوذَرٍّ وَ خَرَجَ وَ تَقَدَّمْنَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَخْبَرَنَا أَبُو ذَرٍّ عَنْكَ بِكَيْتَ وَ كَيْتَ قَالَ صَدَقَ أَبُو ذَرٍّ صَدَقَ وَ اللَّهِ مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ لَا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ عَلَى ذِي لَهْجَةٍ أَصْدَقَ مِنْ أَبِي ذَرٍّ قَالَ ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ خَلَقَنِيَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ أَهْلَ بَيْتِي مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ بِسَبْعَةِ آلَافِ عَامٍ ثُمَّ نَقَلَنَا إِلَى صُلْبِ آدَمَ ثُمَّ نَقَلَنَا مِنْ صُلْبِهِ فِي أَصْلَابِ الطَّاهِرِينَ إِلَى أَرْحَامِ الطَّاهِرَاتِ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

ص: 82

فَأَيْنَ كُنْتُمْ وَ عَلَى أَيِّ مِثَالٍ كُنْتُمْ قَالَ كُنَّا أَشْبَاحاً مِنْ نُورٍ تَحْتَ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَى وَ نُمَجِّدُه ثُمَّ قَالَ لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ وَ بَلَغَتُ سِدْرَةَ الْمُنْتَهَى وَدَّعَنِي جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ أَ فِي هَذَا الْمَقَامِ تُفَارِقُنِي فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنِّي لَا أَجُوزُ هَذَا الْمَوْضِعَ فَتَحْتَرِقَ أَجْنِحَتِي ثُمَّ زُخَّ بِي فِي النُّورِ مَا شَاءَ اللَّهُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيَّ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنِّي اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُكَ مِنْهَا فَجَعَلْتُكَ نَبِيّاً ثُمَّ اطَّلَعْتُ ثَانِياً فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَجَعَلْتُهُ وَصِيَّكَ وَ وَارِثَ عِلْمِكَ وَ الْإِمَامَ بَعْدَكَ وَ أُخْرِجُ مِنْ أَصْلَابِكُمَا الذُّرِّيَّةَ الطَّاهِرَةَ وَ الْأَئِمَّةَ الْمَعْصُومِينَ خُزَّانَ عِلْمِي فَلَوْلَاكُمْ مَا خَلَقْتُ الدُّنْيَا وَ لَا الآخِرَةَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ يَا رَبِّ فَنُودِيَتُ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا أَنَا بِأَنْوَارِ عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ الْحُجَّةِ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ يَتَلَأْلَأُ مِنْ بَيْنِهِمْ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فَقُلْتُ يَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ وَ مَنْ هَذَا قَالَ يَا مُحَمَّدُ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ الْمُطَهَّرُونَ مِنْ صُلْبِكَ وَ هُوَ الْحُجَّةُ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ يَشْفِي «صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ»(1)

قُلْنَا بِآبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا أَنْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَقَدْ قُلْتَ عَجَباً فَقَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَعْجَبُ مِنْ هَذَا أَنَّ قَوْماً يَسْمَعُونَ مِنِّي هَذَا ثُمَّ يَرْجِعُونَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ يُؤْذُونَنِي فِيهِمْ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي.

أنس بن مالک گوید: من و ابوذر و سلمان و زید بن ثابت و زید بن ارقم نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بودیم که ناگاه حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وارد شدند. پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایشان را بوسید و ابوذر برخاست. پس دستان ایشان را گرفت و بوسید، سپس برگشت و کنار ما نشست. پس ما آرام به وی گفتیم: ای ابوذر! تو پیرمردی از اصحاب رسول خدا هستی،

ص: 83


1- - التوبه: 14

درحالی که به استقبال دو كودك از بنی هاشم بلند می­شوی، پس دست­هایشان را می گیری و می بوسی؟ پس گفت: آری! اگر شما نیز آنچه را که من از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درباره ایشان شنیده ام می شنیدید، بدون شک بیشتر از آنچه من انجام دادم، انجام می­دادید [و به ایشان احترام می­گذاشتید.] گفتیم: ای ابوذر! چه چیزی شنیدی؟ گفت: شنیدم که آن حضرت به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و به آن دو بزرگوار عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ می­فرمود: ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! به خدا سوگند اگر مردی آن قدر نماز بخواند و روزه بگیرد که چون مشک پوسیده گردد، دراین صورت نماز و روزه اش سودی نخواهد داشت مگر اینکه همراه با دوست داشتن شما باشد. ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! هرکه محبت شمارا در پیشگاه الهی واسطه قرار دهد، پس حقّی بر خدا دارد که خواستۀ او را رد نکند. ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! هرکه شمارا دوست داشته باشد و به شما تمسّک کند، پس همانا به دستگیره ای محکم تمسّک پیدا کرده است.

سپس ابوذر برخاست و بیرون رفت و ما به محضر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رفتیم. پس عرض کردیم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! ابوذر از شما این گونه نقل کرد. فرمود: ابوذر راست گفته است! به خدا سوگند آسمان بر کسی سایه نیفکنده و زمین کسی را بر روی خود حمل نکرده که راست گوتر از ابوذر باشد.

سپس فرمود: خدای پربرکت و بلندمرتبه هفت هزار سال پیش از اینکه آدم را خلق کند، من و اهل بیت مرا از یک نور آفرید. سپس ما را به نسل آدم منتقل کرد؛ سپس از نسل او به نسل­های مردان پاک سرشت و رَحِم­های زنان پاک دامن منتقل گشتیم. پس عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس کجا بودید و به چه شکل و شمائلی بودید؟ فرمود: در زیر عرش تمثال­هایی از نور بودیم؛ درحالی که خدا را تسبیح می­گفتیم (خداوند را از هرگونه صفات مخلوقات منزّه می­دانستیم) و او را به بزرگی یاد می­کردیم.

سپس فرمود: چون به سوی آسمان عروج داده شدم (و به معراج رفتم) و به سدرةالمنتهی رسیدم، جبرئیل عَلَيْهِ السَّلاَمُ با من وداع کرد. پس گفتم: دوست من جبرئیل! آیا در چنین جایگاهی از من جدا می شوی؟! پس گفت: همانا من اجازه­ی ورود به این جایگاه را ندارم، زیرا بال هایم می­سوزد.

ص: 84

پس به خواست خدا جذب نور الهی شدم، پس خداوند به من وحی فرمود: ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! همانا توجّهی بر زمین نمودم، پس تو را از آن برگزیدم، پس پیامبرت قرار دادم. سپس توجّه دیگری به آن انداختم، پس علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را از آن برگزیدم، پس وی را وصیّ و وارث عِلم و امام بعد از تو قرار دادم و از نسل شما، فرزندانی پاکیزه و امامانی معصوم را که خازنان علم من هستند، به دنیا می­آورم. پس اگر شما نبودید، دنیا و آخرت و بهشت و دوزخ را نمی­آفریدم. ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آیا دوست داری آنان را ببینی؟ عرض کردم: آری، ای پروردگار من! پس ندایی سر داده شد: ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! سرت را بلند کن، پس سرم را بلند کردم، پس ناگاه انوار علی، حسن، حسین، علی بن الحسین، محمّد بن علی، جعفر بن محمّد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمّد بن علی، علی بن محمّد، حسن بن علی و حجّت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ را دیدم که نور [حجّت] بین آن ها، همچون ستاره ای درخشان می­درخشید. پس عرض کردم: ای پروردگار من! اینان کیستند و این کیست؟ فرمود: ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! اینان امامان پاکیزه بعد از تو و از نسل تو هستند و او حجّتی است که زمین را سرشار از عدل و داد می­فرماید و دل های گروه مؤمنان را خُنک گرداند. عرض کردیم: پدر و مادرمان به فدایت ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! به راستی حقیقتاً امر شگفتی بیان فرمودید! پس فرمود: و شگفت تر از این، آن است که قومی این سخن را از من می­شنوند، سپس بعدازاینکه خداوند آن ها را هدایت کرد، به گذشته شان (دوران جاهلیّت) بازمی گردند و مرا با آزردن آنان، آزار می دهند. خدا شفاعت مرا نصیبشان نکند!

3- حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَيَّاشٍ الْجَوْهَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الصَّفْوَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْلَمَةَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمَّصِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ حَمَّادٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ سِيرِينَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ صَلَاةَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْنَا فَقَالَ مَعَاشِرَ أَصْحَابِي مَنْ أَحَبَّ أَهْلَ بَيْتِي حُشِرَ مَعَنَا وَ مَنِ اسْتَمْسَكَ بِأَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِي «فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى»(1)

ص: 85


1- - البقره: 256

فَقَامَ إِلَيْهِ أَبُوذَرٍّ الْغِفَارِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقَالَ كُلُّهُمْ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْهُمْ.

انس بن مالک گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نماز صبح را با ما اقامه فرمود. سپس رو به ما نمود، پس فرمود: ای گروه اصحابم! هرکس اهل بیت مرا دوست بدارد، با ما محشور می گردد و هرکه به اوصیای من بعد از من تمسّک جوید، پس همانا به ریسمانی محکم تمسّک یافته است. پس ابوذر غفاری برخاست، پس عرض کرد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! امامان بعد از شما، چند نفرند؟ فرمود: به تعداد نقیبان بنی اسرائیل. پس عرض کرد: همه از اهل بیت شما هستند؟ فرمود: همه از اهل بیت من هستند و نُه نفر، از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند و مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از آن هاست.

4- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّيْبَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا رَجَاءُ بْنُ يَحْيَى الْعَبَرْتَائِيُ الْكَاتِبُ قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بَشَّارٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ هِشَامِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ رَأَيْتُ عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ مَكْتُوباً «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَسُولُ اللَّهِ أَيَّدْتُهُ بِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ نَصَرْتُهُ» وَ رَأَيْتُ إثْنَی عَشَرَ اسْماً مَكْتُوباً بِالنُّورِ فِيهِمْ «عَلِيُّ بْنُ أَبِيطَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ سِبْطَايَ وَ بَعْدَهُمَا تِسْعَةُ أَسْمَاءَ عَلِيٌ عَلِيٌ عَلِيٌ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ مُحَمَّدٌ وَ مُحَمَّدٌ مَرَّتَيْنِ وَ جَعْفَرٌ وَ مُوسَى وَ الْحَسَنُ وَ الْحُجَّةُ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ» يَتَلَأْلَأُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَقُلْتُ يَا رَبِّ أَسَامِي مَنْ هَؤُلَاءِ فَنَادَانِي رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ هُمُ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ بِهِمْ أُثِيبُ وَ أُعَاقِبُ.

انس بن مالک کرده که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: چون به سوی آسمان عروج داده شدم (و به معراج رفتم)، دیدم که بر پایه عرش نوشته شده: «نیست معبودی جز الله و محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رسول خداست، او را با علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ مؤیّد کردم و نصرت دادم» و دوازده اسم دیدم که با نور نوشته شده بود که در میان آن ها: «علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، دو نوه­ی من و پس از آن دو،

ص: 86

نُه نام: علی علی علی و محمّد و محمّد و جعفر و موسی و حسن و حجّت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ» که [نام حجّت عَلَيْهِ السَّلاَمُ] در میان آن­ها می درخشید.

عرض کردم: پروردگارا! این ها نام های چه کسانی است؟ پس پروردگارم -که جلالت و بزرگی اش وصف ناپذیر است- مرا ندا فرمود: آنان اوصیای از فرزندان تو هستند. به سبب آنان پاداش می دهم و مجازات می کنم.

5- وَ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُزَاحِمٍ مُوسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَحْيَى بْنِ خَاقَانَ الْمُقْرِئُ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْفَضْلِ بْنِ رَبِيعٍ أَبُو الْعَبَّاسُ مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنِي عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ فِي مُسْنَدِ أَنَسٍ قَالَ حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ هَارُونَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَوْفٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ سِيرِينَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ: أَوْصِيَاءُ الْأَنْبِيَاءِ الَّذِينَ يَقُومَونَ بَعْدَهُمْ بِقَضَاءِ دُيُونِهِمْ وَ إِنْجَازِ عِدَاتِهِمْ وَ يُقَاتِلُونَ عَلَى سُنَّتِهِمْ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ أَنْتَ وَصِيِّي وَ أَخِي فِي الدُّنْيَا وَ الآخِرَةِ تَقْضِي دَيْنِي وَ تُنْجِزُ عِدَاتِي وَ تُقَاتِلُ عَلَى سُنَّتِي تُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِيلِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى التَّنْزِيلِ فَأَنَا خَيْرُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ وَ سِبْطَايَ خَيْرُ الْأَسْبَاطِ وَ مِنْ صُلْبِهِمَا يَخْرُجُ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ قَوَّامُونَ بِالْقِسْطِ وَ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَلَى عَدَدِ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ حَوَارِيِّ عِيسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ هُمْ عِتْرَتِي مِنْ لَحْمِي وَ دَمِي.

انس بن مالک گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: اوصیای پیامبران کسانی هستند که پس از ایشان، بدهی­های آن ها را پرداخته کرده و وعده هایی را که داده­اند، به جا می آورند و برای احیای سنّتشان می جنگند. سپس رو به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نمود، پس فرمود: تو وصیّ من و برادر من در دنیا و آخرت هستی؛ بدهی­های مرا پرداخت می­کنی؛ وعده­هایم را عملی می سازی و برای احیای سنّت من، می جنگی؛ بر سر تأویل قرآن می جنگی، همان طور که من بر سر تنزیل آن جنگیدم. پس من، بهترین پیامبران و تو، بهترین اوصیاء و دو نوه­ی من، بهترین نوادگان هستند و از نسل این دو نوه، امامان نُه گانه به دنیا می­آیند که

ص: 87

پاکیزگانی معصوم و برپادارنده­ی عدل و قسط هستند و امامان پس از من، به تعداد نقیبان بنی اسرائیل و حواریون عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند؛ آنان خاندان من، از گوشت و خون من هستند.

6- حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ صَدَقَةَ الرَّقِّيُّ بِمِصْرَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَلَّادٍ أَبُو بَكْرٍ الْبَاهِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُعَادُ بْنُ مُعَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ عَوْفٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ قَالَ رَسُول­اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ ثُمَّ أَخْفَى صَوْتَهُ فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ.

انس بن مالک گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: امامان پس از من، دوازده نفر هستند. سپس صدایش را پایین آورد، پس شنیدم که می­فرمود: همۀ آن ها از قریش هستند.

7- حَدَّثَنَا الْقَاضِي أَبُو الْفَرَجِ الْمُعَافَى بْنُ زَكَرِيَّا الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ عُقْبَةَ الْقَاضِي الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَرْفَةَ الطَّائِيُّ الْحِمَّصِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْفِرْيَانِيُّ مُحَمَّدُ بْنُ يُوسُفَ عَنْ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ أَبِي الْعَالِيَةِ عَنْ أَنَسٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ ثُمَّ أَخْفَى صَوْتَهُ فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ.

انس بن مالک گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می­فرمود: امامان پس از من، دوازده نفر هستند. سپس صدایش را پایین آورد، پس شنیدم که می فرمود: همۀ آن ها از قریش هستند.

8- حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو طَالِبِ بْنُ يَزِيدَ السَّرْوَانِيُّ الْعَدْلُ عَنْ حُمَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّمْلِيُّ بِالْبَصْرَةِ قَالَ حَدَّثَنِي شَبَابَةُ بْنُ سَوَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ قَتَادَةَ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَكَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ.

انس بن مالک گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می­فرمود: امامان پس از من، دوازده نفر هستند. پس عرض شد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! امامان پس از شما چه تعداد هستند؟ فرمود:

به تعداد نقیبان بنی اسرائیل.

ص: 88

9- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ متولدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَهْرَوَيْهِ الْقَزْوِينِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَامِدُ بْنُ أَبِي حَامِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْبَرْقِيُّ بِمِصْرَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّاسُ بْنُ طَالِبٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَاصِمٌ الْأَحْوَلُ عَنْ حَفْصَةَ بِنْتِ سِيرِينَ قَالَتْ قَالَ لِي أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ ثُمَّ أَخْفَى صَوْتَهُ فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ.

حفصة بنت سیرین گوید: انس بن مالک به من گفت: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می­فرمود: امامان پس از من، دوازده نفر هستند. سپس صدایش را پایین آورد، پس شنیدم که فرمود: همۀ آن­ها از قریش هستند.

و هذا أنس بن مالك روى عنه هشام بن زيد و أنس بن سيرين و أبي العالية و حفصة بنت سيرين و الحسن أبي الحسن البصري

ص: 89

باب نهم

باب ما جاء عن أبي هريرة عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از ابوهریره از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّيْبَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا هَاشِمُ بْنُ مَالِكٍ أَبُو دُلَفَ الْخُزَاعِيُّ بِبَغْدَادَ فِي مَسْجِدِ الشَّرْقِيَّةِ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ الْفَرَجِ الرِّيَاشِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا شُرَحْبِيلُ بْنُ أَبِي عَوْفٍ عَنْ يَزِيدَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ سَعِيدٍ الْمُقْرِي عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: قُلْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ وَصِيّاً وَ سِبْطَيْنِ فَمَنْ وَصِيُّكَ وَ سِبْطَاكَ فَسَكَتَ وَ لَمْ يَرُدَّ الْجَوَابَ فَانْصَرَفْتُ حَزِيناً فَلَمَّا حَانَ الظُّهْرُ قَالَ ادْنُ يَا أَبَا هُرَيْرَةَ فَجَعَلْتُ أَدْنُو وَ أَقُولُ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ غَضَبِ اللَّهِ وَ غَضَبِ رَسُولِهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ أَرْبَعَةَ آلَافِ نَبِيٍّ وَ كَانَ لَهُمْ أَرْبَعَةُ آلَافِ وَصِيٍّ وَ ثَمَانِيَةُ آلَافِ سِبْطٍ فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِه لَأَنَا خَيْرُ النَّبِيِّينَ وَ وَصِيِّي خَيْرُ الْوَصِيِّينَ وَ إِنَّ سِبْطَيَّ خَيْرُ الْأَسْبَاطِ ثُمَّ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سِبْطَايَ خَيْرُ الْأَسْبَاطِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ سِبْطَا هَذِه الْأُمَّةِ وَ إِنَّ الْأَسْبَاطَ كَانُوا مِنْ وُلْدِ يَعْقُوبَ وَ كَانُوا إثْنَی عَشَرَ رَجُلًا وَ إِنَّ الْأَئِمَّةَ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوَّلُهُمْ وَ أَوْسَطُهُمْ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ آخِرُهُمْ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ

ص: 90

وَ مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ الَّذِي عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ خَلْفَهُ أَلَا إِنَّ مَنْ تَمَسَّكَ بِهِمْ بَعْدِي فَقَدْ تَمَسَّكَ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ مَنْ تَخَلَّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلَّى مِنَ اللَّهِ.

ابوهریره گوید: به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عرض کردم: همانا برای هر پیامبری، یک وصی و دو نوه است. پس وصی و دو نوه­ی شما، چه کسانی هستند؟ پس [رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] سکوت فرمود و پاسخی نفرمود. پس اندوهگین ازآنجا رفتم، زمانی که ظهر شد، فرمود: نزدیک بیا ای ابوهریره! پس نزدیک گشتم درحالی که می­گفتم از خشم خدا و رسولش، به خدا پناه می برم. سپس فرمود: همانا خداوند چهار هزار پیامبر فرستاد که آن ها چهار هزار وصی و هشت هزار نوه داشتند؛ پس قسم به آنکه جان من در دست اوست، قطعاً من، بهترینِ پیامبرانم و وصیّ من، بهترینِ اوصیاست و همانا دو نوه­ی من، بهترینِ نوادگان هستند. سپس فرمود: دو نوه من، بهترینِ نوادگان هستند: حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ دو نوه­ی [پیامبر] این اُمّت هستند و همانا اسباط، از فرزندان یعقوب و دوازده مرد بودند و همانا امامان پس از من نیز، دوازده نفر از اهل بیت من هستند؛ علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نخستین آن ها و وسط آن ها محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ و آخرین آن ها، محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ است و [او]، مهدی این اُمّت است؛ کسی که عیسی پسر مریم عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ پشت سر وی [نماز می خواند]. آگاه باشید! همانا هرکه بعد از من به آنان تمسّک جوید، به ریسمان خدا تمسّک جسته و همانا هرکه از آن ها کناره گیری کند، از ریسمان خدا کناره گیری کرده است.

2- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّيْبَانِيُّ وَ الْقَاضِي أَبُو الْفَرَجِ الْمُعَافَى بْنُ زَكَرِيَّا الْبَغْدَادِيُّ وَ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الرَّازِيُّ جَمِيعاً قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامِ بْنِ سُهَيْلٍ الْكَاتِبِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جُمْهُورٍ الْعَمِّيُّ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ قَالَ حَدَّثَنِي عُثْمَانُ بْنُ عُمَرَ قَالَ حَدَّثَنِي شُعْبَةُ عَنْ سَعِيدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَعْرَجِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ الْفَضْلُ بْنُ الْعَبَّاسِ وَ زَيْدُ بْنُ حَارِثَةَ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ إِذْ دَخَلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فَأَخَذَه النَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَبَّلَهُ ثُمَّ قَالَ حِبِقَّةٌ حِبِقَّةْ تَرَقَّ عَيْنَ بَقَةْ وَ وَضَعَ فَمَهُ عَلَى فَمِهِ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ وَ أَحِبَّ مَنْ يُحِبُّهُ

ص: 91

يَا حُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْتَ الْإِمَامُ ابْنُ الْإِمَامِ أَبُو الْأَئِمَّةِ التِّسْعَةِ مِنْ وُلْدِكَ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ فَقَالَ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ مَا هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ الَّذِينَ ذَكَرْتَهُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَأَطْرَقَ مَلِيّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ يَا عَبْدَ اللَّهِ سَأَلْتَ عَظِيماً وَ لَكِنِّي أُخْبِرُكَ أَنَّ ابْنِي هَذَا وَ وَضَعَ يَدَه عَلَى كَتِفِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِهِ وَلَدٌ مُبَارَكٌ سَمِيُّ جَدِّه عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُسَمَّى الْعَابِدَ وَ نُورَ الزُّهَّادِ وَ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَلَدٌ اسْمُهُ اسْمِي وَ أَشْبَهُ النَّاسِ بِي يَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً وَ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ يَأْمُرُ بِالصَّوَابِ وَ يُخْرِجُ اللَّهُ مِنْ صُلْبِهِ كَلِمَةَ الْحَقِّ وَ لِسَانَ الصِّدْقِ فَقَالَ لَهُ ابْنُ مَسْعُودٍ فَمَا اسْمُهُ يَا نَبِيَّ اللَّهِ قَالَ فَقَالَ لَهُ جَعْفَرٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ صَادِقٌ فِي قَوْلِهِ وَ فِعَالِهِ الطَّاعِنُ عَلَيْهِ كَالطَّاعِنِ عَلَيَّ وَ الرَّادُّ عَلَيْهِ كَالرَّادِّ عَلَيَّ ثُمَّ دَخَلَ حَسَّانُ بْنُ ثَابِتٍ وَ أَنْشَدَ فِي رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شِعْراً وَ انْقَطَعَ الْحَدِيثُ فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ دَخَلَ بَيْتَ عَائِشَةَ وَ دَخَلْنَا مَعَهُ أَنَا وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْعَبَّاسِ وَ كَانَ مِنْ دَأْبِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذَا لَمْ يُسْأَلْ ابْتَدَأَ فَقُلْتُ لَهُ بِأُمِّي أَنْتَ وَ أَبِي يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَ لَا تُخْبِرُنِي بِبَاقِي الْخُلَفَاءِ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ نَعَمْ يَا أَبَا هُرَيْرَةَ وَ يُخْرِجُ اللَّهُ مِنْ صُلْبِهِ مَوْلُوداً طَاهِراً أَسْمَرَ رَبْعَةً سَمِيَّ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ثُمَّ قَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ ثُمَّ مَنْ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ يُدْعَى بِالرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَوْضِعُ الْعِلْمِ وَ مَعْدِنُ الْحِلْمِ ثُمَّ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِأَبِي الْمَقْتُولُ فِي أَرْضِ الْغُرْبَةِ وَ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْمَحْمُودُ أَطْهَرُ النَّاسِ خَلْقاً وَ أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ طَاهِرُ الْحَسَبِ صَادِقُ اللَّهْجَةِ وَ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْمَيْمُونُ التَّقِيُّ الطَّاهِرُ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ وَ أَبُو حُجَّةِ اللَّهِ وَ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ يَمْلَأُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً لَهُ غَيْبَةُ مُوسَى وَ حُكْمُ دَاوُدَ وَ بَهَاءُ عِيسَى ثُمَّ تَلَا

ص: 92

«ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»(1)

فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ ذَكَرْتَهُمْ قَالَ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَسَامِي الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِكَ وَ الْعِتْرَةِ الطَّاهِرَةِ وَ الذُّرِّيَّةِ الْمُبَارَكَةِ ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِه لَوْ أَنَّ رَجُلًا عَبَدَ اللَّهَ أَلْفَ عَامٍ ثُمَّ أَلْفَ عَامٍ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ ثُمَّ أَتَى جَاحِداً بِوَلَايَتِهِمْ لَأَكَبَّهُ اللَّهُ فِي النَّارِ كَائِناً مَا كَانَ.

ابوهریره گوید: من و ابوبکر و عمر و فضل بن عباس و زید بن حارثه و عبدالله بن مسعود در محضر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بودیم که ناگهان حسین بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وارد شد. پس پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را در آغوش گرفت و بوسید. سپس فرمود: «کوچولو، کوچولو، بیا بالا چشم پشه!»(2) و دهانش را بر دهانش قرار داد، سپس فرمود: خداوندا! همانا من او را دوست می دارم، پس تو نیز او را دوست بدار و دوست بدار کسی که او را دوست می­دارد! ای حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ!

تو امام پسر امام هستی، پدر امامان نُه گانه از فرزندان خود هستی، امامانی نیکوکردار. پس عبدالله بن مسعود به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عرض کرد: این امامانی که ذکرشان فرمودی و در نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند، کدام اند؟

پس [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] سربه زیر انداخت و به سکوت عمیقی فرورفت، سپس سر بلند کرد و فرمود: ای عبدالله! از مسئله بسیار بزرگی سؤال کردی؛ ولی من تو را آگاه می کنم که این پسر من -و دستش را روی کتف حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ قرار داد- پسری پربرکت و همنام جدّش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از نسل او به دنیا می­آید که عابد و نور الزّهاد نامیده می­شود و از نسل علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فرزندی همنام من به دنیا می­آید که شبیه ترین مردم به من است، علم را می شکافد شکافتنی (تحوّل عظیمی در علم بشر حاصل می­کند) و به حق سخن می گوید،

ص: 93


1- - آل عمران: 34
2- - ممکن است این تعبیر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نسبت به امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، از جمله دروغ­ها و تحریفات ابوهریره باشد. زیرا در احادیث متعدد که در این کتاب و کتب حدیثی دیگر موجود است، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را با احترام و با تعبیر «یاحسین» و «یا اباعبدالله» نام می­بردند و امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ که نفس پیامبر خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بودند، امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را با تعابیر «یا اباعبدالله» و «یا عبرة کل مؤمن» صدا می­زدند. (عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص59، حدیث 29؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص265، حدیث 11؛ کامل الزیارات، مجلس36، حدیث 1)

امر به کردار درست می کند و خدا از نسل او، کلمه حق و زبان صدق را می­آفریند. پس ابن مسعود به وی عرض کرد: نامش چیست ای پیامبر خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ؟ پس فرمود: او را جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ نامند، کسی که در گفتار و کردارش صادق است، هرکه او را سرزنش کند، مرا سرزنش نموده و آنکه در مقابلش بایستد، در مقابل من ایستاده است.

سپس حسّان بن ثابت وارد شد و شعری در مدح رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خواند و سخن ایشان قطع شد. پس زمانی­که فردا شد، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نماز را با ما اقامه فرمود. سپس به خانه عایشه رفت و من و علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و عبدالله بن عباس نیز با وی وارد خانه گشتیم و عادت ایشان اینگونه بود که اگر سؤالی نمی­شد، خود [باب گفتگو را] آغاز می کرد. پس من به او عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پدر و مادرم فدایتان باد! آیا مرا از نام بقیه جانشینان از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ آگاه می­سازید؟ فرمود: آری ابوهریره! و خداوند از نسل او [امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ]، مولودی پاک و پاکیزه، گندمگون و چهارشانه به دنیا آورد که همنام موسی بن عمران است، سپس ابن عباس به ایشان عرض کرد: سپس چه کسی است؟ فرمود: از نسل موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به دنیا آید که او را رضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ نامند، او جایگاه علم و معدن حلم است. سپس فرمود: پدرم فدای کشته شده­ی در سرزمین غربت؛ و از نسل علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پسرش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ که ستوده است به دنیا می­آید که خوش خُلق ترین و نیکو منظرترین مردم است و از نسل محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به دنیا می­آید که پاکیزه اصل و نسب و راست گفتار است و از نسل علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ به دنیا می­آید که بابرکت، باتقوا، طاهر و سخن گوی از جانب خدا و پدر حجّت خداست و از نسل حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ، قائم ما اهل بیت به دنیا می­آید که زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید. برای او غیبت موسی و حُکم داود و شکوه عیسی است. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «فرزندانی که بعضی از آنان از [نسل] بعضی دیگرند و خداوند شنوای داناست». پس علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ به ایشان عرض کرد: پدر و مادرم فدایتان باد ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! این اشخاصی که نام بردید چه کسانی هستند؟ فرمود: ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! نام های اوصیای بعد از تو و خاندان پاکیزه و فرزندان پربرکت هست.

ص: 94

سپس فرمود: سوگند به آنکه جان محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در دست اوست، همانا اگر مردی هزار هزار سال خدا را میان رکن و مقام عبادت کند، سپس در حالی [به صحرای قیامت] آید که منکر ولایت آنان باشد، قطعاً خداوند او را با صورت در آتش خواهد افکند، هرکس که می خواهد باشد.

قال أبو علي بن همام العجب كل العجب من أبي هريرة أنه يروي مثل هذه الأخبار ثم ينكر فضائل أهل البيت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ.

ابوعلی محمّد بن همام گوید: از ابوهریره در شگفتم که همانا خود او چنین احادیثی را روایت می کند، سپس فضایل اهل بیت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ را انکار می نماید!

3- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَزَوْفَرِيُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْلَمَةَ قَالَ أَخْبَرَنَا عُقْبَةُ بْنُ مُكْرَمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَهَّابِ الثَّقَفِيُّ عَنْ يَحْيَى بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي صَالِحٍ السَّمَّانِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ مَعَاشِرَ النَّاسِ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَ يَمُوتَ مِيتَتِي فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ لْيَقْتَدِ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِه فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَكَمِ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِكَ فَقَالَ عَدَدَ الْأَسْبَاطِ.

ابوهریره گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خطبه ای برای ما خواند، پس فرمود: ای گروه مردم! هر كه می­خواهد [همانند] زندگانىِ من زندگى كند و [همانند] مرگ من بميرد، پس باید علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ را دوست بدارد و باید به امامان بعد از او، اقتدا کند. پس عرض شد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! امامان پس از شما، چه تعداد هستند؟ فرمود: به تعداد نوادگان [حضرت یعقوب عَلَيْهِ السَّلاَمُ].

4- حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الْجَوْهَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الصَّمَدِ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مُكْرَمٍ قَالَ حَدَّثَنَا الطَّيَالِسِيُّ الْوَلِيدِ عَنْ أَبِي الزِّيَادِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ ذَكْوَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْأَعْرَجِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ»(1)

قَالَ جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِهِ تِسْعَةٌ مِنَ الْأَئِمَّةِ

ص: 95


1- - الزخرف: 28

وَ مِنْهُمْ مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ ثُمَّ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَفَنَ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ مُبْغِضاً لِأَهْلِ بَيْتِي دَخَلَ النَّارَ.

ابوهریره گوید: از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درباره قول خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت: «و او (خدا)، كلمه توحيد را، كلمه اى پاينده در نسل های بعد از او (ابراهیم) قرار داد» پرسیدم. فرمود: [خداوند] امامت را در نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ قرار داد که نُه نفر از امامان، از نسل او به دنیا آیند و مهدی این اُمّت، فقط از جملۀ آنان است. سپس فرمود: همانا اگر مردی میان رکن و مقام به عبادت مشغول باشد، سپس خدا را در حالی دیدار کند که با اهل بیت من دشمن باشد، به جهنم داخل شود.

5- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنِ اتَّبَعَهُ كَانَ عَلَى الْهُدَى وَ مَنْ تَرَكَهُ كَانَ عَلَى الضَّلَالَةِ ثُمَّ أَهْلَ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقُلْتُ لِأَبِي هُرَيْرَةَ فَمَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ نِسَاؤُه قَالَ لَا أَهْلُ بَيْتِهِ صُلْبُهُ وَ عَصَبَتُهُ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ الِاثْنَی عَشَرَ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ فِي قَوْلِهِ «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ»(1)

ابوهریره گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: همانا من دو شیء گران بها در میان شما، بر جای می نهم: کتاب خدا که هرکس از آن پیروی کند، بر [مسیر] هدایت و هر که ترکش کند، بر [مسیر] گمراهی و ضلالت است. سپس اهل بیت من است؛ خدا را به یادتان می آورم درباره اهل بیتمسه بار آن را تکرار فرمودند- پس به ابوهریره گفتم: پس اهل بیت او همسران ایشان هستند؟ گفت: خیر! اهل بیت او نسلش و خاندان نزدیکش هستند و آن ها امامان دوازده گانه­اند؛ کسانی که خداوند آنان را در کلامش یادکرده است: «او (خدا) كلمۀ توحيد را، كلمه اى پاينده در نسل های بعد از او (ابراهیم) قرار داد»

ص: 96


1- - الزخرف: 28

6- حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ التَّمِيمِيُّ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ النَّجَّارِ النَّحْوِيِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ الْغَزَّالُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ تَيْمٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مَهْدِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا مُعَاوِيَةُ بْنُ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَدْ نَزَلَتْ هَذِه الآيَةُ «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»(1)

فَقَرَأَهَا عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ أَنَا الْمُنْذِرُ أَ تَعْرِفُونَ الْهَادِيَ فَقُلْنَا لَا يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ هُوَ خَاصِفُ النَّعْلِ فَطُوِّلَتِ الْأَعْنَاقُ إِذْ خَرَجَ عَلَيْنَا عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْ بَعْضِ الْحُجَرِ وَ بِيَدِه نَعْلُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيْنَا فَقَالَ أَلَا إِنَّهُ الْمُبَلِّغُ عَنِّي وَ الْإِمَامُ بَعْدِي فَزَوْجُ ابْنَتِي وَ أَبُو سِبْطَيَّ فَنَحْنُ أَهْلُ بَيْتٍ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنَّا الرِّجْسَ وَ طَهَّرَنَا مِنَ الدَّنَسِ يُقَاتِلُ بَعْدِي عَلَى التَّأْوِيلِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى التَّنْزِيلِ هُوَ الْإِمَامُ أَبُو الْأَئِمَّةِ الزُّهْرِ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَكَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ إثْنَی عَشَرَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ يَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً لَا يَخْلُو الْأَرْضُ مِنْهُمْ إِلَّا سَاخَتْ بِأَهْلِهَا.

ابوهریره گوید: به زیارت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مشرّف شدم، درحالی که آیۀ: «تو فقط هشداردهنده ای و برای هر قومی هدایتگری است» نازل شده بود. پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آیه را بر ما قرائت نموده، سپس فرمود: من «هشداردهنده» هستم، آیا هدایتگر را می­شناسید؟ پس عرض کردیم: خیر ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس فرمود: او پینه زننده­ی کفش است. پس همۀ گردن ها دراز شد [تا بینند چه کسی مشغول پینه زدن کفش است] که ناگاه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ درحالی که کفش رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را در دست داشت، از یکی از حجره­ها خارج شد. سپس [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] توجّهی به ما کردند، پس فرمودند: بدانید و آگاه باشید! همانا او از جانب من تبلیغ می کند و امام بعد از من و همسر دخترم و پدر دو نوه­ی من است؛ پس ما اهل بیتی هستیم که خداوند هرگونه پلیدی را از ما زدوده و از انواع آلودگی پاکمان گردانیده است. او پس از من، برای [احیای] حقیقت و باطن قرآن خواهد جنگید،

ص: 97


1- - الرعد: 7

همان طور که من، برای [احیای] ظاهر آن جنگیدم. او امام و پدر امامان نورانی است. پس عرض شد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس امامان بعد از شما چه تعداد هستند؟ فرمود: دوازده نفر به تعداد نقیبان بنی اسرائیل و مهدی این اُمّت، فقط از ما [اهل بیت] خواهد بود، خداوند به وسیلۀ او زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید؛ زمین هرگز از آن ها خالی نمی­شود، وگرنه ساکنانش را فرو می برد.

7- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّيْبَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي مُقَاتِلٍ عَنْ زَكَرِيَّا عَنْ سُلَيْمَانَ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا مِسْكِينُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: إِنَّ الصَّدَقَةَ لَا تَحِلُّ لِي وَ لَا لِأَهْلِ بَيْتِي فَقُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَنْ أَهْلُ بَيْتِكَ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَهْلُ بَيْتِي عِتْرَتِي مِنْ لَحْمِي وَ دَمِي هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ

هَذَا أَبُو هُرَيْرَةَ رَوَى عَنْهُ سَعِيدٌ الْمُقْرِي وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ الْأَعْرَجُ وَ أَبُو صَالِحٍ السَّمَّانُ وَ الْأَعْرَجُ وَ أَبُو مَرْيَمَ وَ أَبُو سَلَمَةَ.

ابوهریره گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: همانا صدقه بر من و بر اهل بیت من، حلال نیست. پس عرض کردیم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! اهل بیت شما چه کسانی هستند؟ فرمود: اهل بیت من، خاندان من و از گوشت و خون من هستند؛ آن ها امامان پس از من، به تعداد نقیبان بنی اسرائیل هستند.

ص: 98

باب دهم

باب ما جاء عن عمر بن الخطاب عن رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از عمر بن خطاب از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ زَكَرِيَّا الْعَدَوِيُّ عَنْ شَيْثِ بْنِ غَرْقَدَةَ الْعَدَوِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ صَبِيحٍ الْيَشْكُرِيُ عَنْ شَرِيكِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ حُصَيْنٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ ثُمَّ أَخْفَى صَوْتَهُ فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ.

عمر بن خطاب گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می­فرمود: امامان پس از من، دوازده نفر هستند. سپس صدایش را پایین آورد و شنیدم که می­فرمود: همۀ آن­ها از قریش هستند.

قال أبو المفضل هذا غريب لا أعرفه إلا عن الحسن بن علي بن زكريا البصري بهذا الإسناد و كتبت عنه ببخارا يوم الأربعاء و كان يوم العاشور و كان من أصحاب الحديث إلا أنه كان ثقة في الحديث و كثيرا ما كان يروي من فضائل أهل البيت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

ابوالمفضّل گوید: این روایت غریبی است که جز حسن بن علی بن زکریای بصری با این سند آن را روایت نکرده است و من آن را در بخارا در روز چهارشنبه که مصادف با روز عاشورا بود، به نقل از او نوشتم. او از اهل حدیث بود با این فرق که در حدیث، ثقه و مورداطمینان بود (برخلاف بسیاری از ناقلان حدیث از اهل تسنّن) و در فضایل اهل بیت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ بسیار روایت می کرد.

ص: 99

2- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ مَنْصُورٍ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مُوسَى عِيسَى بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو ثَابِتٍ الْمَدَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ أَبِي حَازِمٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَالِكٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي فَرَطٌ لَكُمْ وَ إِنَّكُمْ وَارِدُونَ عَلَيَّ الْحَوْضَ حَوْضاً عَرْضُهُ مَا بَيْنَ صَنْعَاءَ إِلَى بُصْرَى فِيهِ قِدْحَانٌ عَدَدَ النُّجُومِ مِنْ فِضَّةٍ وَ إِنِّي سَائِلُكُمْ حِينَ تَرِدُونَ عَلَيَّ عَنِ الثَّقَلَيْنِ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا السَّبَبُ الْأَكْبَرُ(1)

كِتَابُ اللَّهِ طَرَفُهُ بِيَدِ اللَّهِ وَ طَرَفُهُ بِأَيْدِيكُمْ فَاسْتَمْسِكُوا بِهِ وَ لَا تُبَدِّلُوا وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي فَإِنَّهُ قَدْ نَبَّأَنِيَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَنْ عِتْرَتُكَ قَالَ أَهْلُ بَيْتِي مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَئِمَّةُ الْأَبْرَارِ هُمْ عِتْرَتِي مِنْ لَحْمِي وَ دَمِي.

عمر بن خطاب گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می­فرمود: ای مردم! همانا من از نزد شما می­روم، درحالی که همانا شما در کنار حوض بر من وارد می­شوید؛ حوضی که به اندازه­ی فاصله بین بُصری و صنعاء وسعت دارد؛ حوضی که به تعداد ستارگان، جام نقره ای دارد و قطعاً چون به نزد من آیید، درباره ثقلین از شما خواهم پرسید.

پس دقت کنید که با آن دو چگونه رفتار می­کنید. واسطۀ بزرگ تر، قرآن است که یک طرف آن در دست خدا و طرف دیگر آن در دست شماست؛ پس به آن تمسّک جویید و به جای آن، سراغ چیز دیگری نروید و [آن واسطۀ دیگر] خاندان من اهل بیت من است. پس همانا خدای لطیف دانا، مرا آگاه ساخته است که این دو از هم جدا نخواهند شد تا اینکه در حوض کوثر نزد من آیند. پس عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! خاندان شما کیستند؟

ص: 100


1- - بزرگ تر بودن واسطه گری قرآن، شاید از جهت عمومی تر بودن آن و رجوع همۀ مسلمین به آن است، برخلاف اهل بیت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ که فقط شیعیان، ایشان را امامان و جانشینان بلا واسطه پیامبر خاتم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می­دانند. پس بزرگ تر بودن به معنای افضل و برتر بودن نیست، چنان که در موارد مختلفی مشاهده می­شود؛ مثلاً شخصی بزرگ تر از دیگری است ولی در علم و تقوا و کمالات برعکس است یا هزار ماه از یک شب، بسیار بیشتر است اما یک شب قدر از هزار ماه، برتری دارد.

فرمود: اهل بیت من از اولاد [امام] علی و [حضرت] فاطمه عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ که امامانی نیکوکردارند، اینان خاندان من، از گوشت و خون من هستند.

ص: 101

باب یازدهم

باب ما جاء عن عثمان بن عفان عن رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از عثمان بن عفان از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْبَزَوْفَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى بْنِ فَضْلٍ الْأَنْمَاطِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ فَضْلٍ عَنِ ابْنِ عَائِشَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ عُمَرَ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ قَالَ قَالَ لِي أَبِي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ مَنْ تَمَسَّكَ مِنْ بَعْدِي بِهِمْ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ مَنْ تَخَلَّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلَّى مِنَ اللَّهِ.

عمر پسر عثمان بن عفّان از پدرش روایت کرده که شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می­فرمود: امامان پس از من، دوازده نفر هستند؛ نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و مهدی این اُمّت، فقط از ما [اهل بیت] خواهد بود. هرکس پس از من به آنان تمسّک جوید، پس حقیقتاً به ریسمان خدا، چنگ زده است و آن کس که از آنان کناره گیری کند، پس حقیقتاً از خدا کناره گیری کرده است.

ص: 102

باب دوازدهم

باب ما جاء عن زيد بن ثابت عن رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از زید بن ثابت از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجَوْهَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو زُرْعَةَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْمَيْمُونِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ سَلْمَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ سَعِيدٍ الْمُقْرِي قَالَ حَدَّثَنَا شَرِيكٌ عَنْ رُكَيْنِ بْنِ الرَّبِيعِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ: مَرِضَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فَعَادَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَأَخَذَهُمَا وَ قَبَّلَهُمَا ثُمَّ رَفَعَ يَدَه إِلَى السَّمَاءِ فَقَالَ اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ مَا أَظَلَّتْ وَ رَبَّ الرِّيَاحِ وَ مَا ذَرَتْ اللَّهُمَّ رَبَّ كُلِّ شَيْ ءٍ أَنْتَ الْأَوَّلُ فَلَا شَيْ ءَ قَبْلَكَ وَ أَنْتَ الْبَاطِنُ فَلَا شَيْ ءَ دُونَكَ وَ رَبَّ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ إِسْرَافِيلَ وَ إِلَهَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ أَسْأَلُكَ أَنْ تَمُنَّ عَلَيْهِمَا بِعَافِيَتِكَ وَ تَجْعَلَهُمَا تَحْتَ كَنَفِكَ وَ حِرْزِكَ وَ أَنْ تَصْرِفَ عَنْهُمَا السُّوءَ الْمَحْذُورَ بِرَحْمَتِكَ ثُمَّ وَضَعَ يَدَه عَلَى كَتِفِ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ أَنْتَ الْإِمَامُ ابْنُ وَلِيِّ اللَّهِ وَ وَضَعَ يَدَه عَلَى صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ أَنْتَ الْإِمَامُ أَبُو الْأَئِمَّةِ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِكَ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ

ص: 103

وَ التَّاسِعُ قَائِمُهُمْ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ وَ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّيَّتِكُمْ كَانَ مَعَنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ كَانَ مَعَنَا فِي الْجَنَّةِ فِي دَرَجَاتِنَا قَالَ فَبَرَءَا مِنْ عِلَّتِهِمَا بِدُعَاءِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.

زید بن ثابت گوید: [امام] حسن و [امام] حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ بیمار شدند و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به عیادتشان رفت، پس آن دو را در آغوش گرفته و بوسید. سپس دستش را به سوی آسمان بلند کرد، پس عرضه داشت: خداوندا! ای پروردگار آسمان های هفت گانه و هر آنچه آسمان ها بر آن سایه افکنده و ای پروردگار بادها و آنچه بادها پراکنده ساخته است. خداوندا! ای پروردگار همه چیز! تو اوّلی، پس هیچ چیز پیش از تو نبوده و تو باطنی، پس چیزی ماورای تو نیست و ای پروردگار جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و معبود ابراهیم و اسحاق و یعقوب! از تو مى خواهم كه بر اين دو، به عافيت خود منّت نهى و ایشان را در رحمت و پناه خود قرار دهی و امر بد ناگهانی را بارحمت خودت از این دو، دور سازی! سپس دستشان را بر شانه [امام] حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ گذاشتند، پس فرمودند: تو امام پسر ولیّ خدایی و دستشان را بر پشت [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ گذاشتند، پس فرمودند: تو امامی، پدر امامانی، نُه نفر از امامان نیکوکار، فقط از نسل تو هستند و نهمین نفر، قیام­کننده­ی آنان است. هرکس به شما و به امامانی که از فرزندان شما هستند تمسّک جوید، روز قیامت با ما خواهد بود و در بهشت همراه ما و در درجه ما خواهد بود. راوی گوید: آن دو با دعای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از بیماری شفا یافتند.

2- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ مُوسَى بْنِ إِسْحَاقَ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ الْغَنَوِيِّ عَنْ حَكِيمِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَائِدُ الْبَرَرَةِ وَ قَاتِلُ الْفَجَرَةِ مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَه مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ الشَّاكُّ فِي عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هُوَ الشَّاكُّ فِي الْإِسْلَامِ وَ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُ بَعْدِي وَ خَيْرُ أَصْحَابِي عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَحْمُهُ لَحْمِي وَ دَمُهُ دَمِي وَ أَبُو سِبْطَيَّ وَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ تَخْرُجُ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ وَ مِنْهُمْ مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ.

ص: 104

زید بن ثابت گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می­فرمود: علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ پیشوای نیکان و کشنده­ی بدکاران است. (کسانی که حدّ شرعی آن ها، قتل است). فقط کسی پیروز است که او را نصرت دهد و فقط کسی خوار و زبون است که او را تنها گذارد. شک کننده در علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ همان شک کننده در اسلام است و او بهترین کسی است که بعد از خود، برجای می گذارم. بهترین یاران من، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ است؛ گوشت او گوشت من و خون او، خون من است و پدر دو نوه­ی من است و فقط از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ امامان نُه­گانه به دنیا می­آیند و مهدی این اُمّت، فقط از آن ها است.

3- وَ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو صَالِحٍ مُحَمَّدُ بْنُ فَيَّاضٍ الْعِجْلِيُّ السَّاوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرُّكَيْنِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ لَا يَذْهَبُ الدُّنْيَا حَتَّى يَقُومَ بِأَمْرِ أُمَّتِي رَجُلٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَمْلَأُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً قُلْنَا مَنْ هُوَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ الْإِمَامُ التَّاسِعُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.

زید بن ثابت گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می­فرمود: دنیا به پایان نخواهد رسید تا مردی از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به امر خدا قیام کند، [زمین] پر از ستم را، سرشار از عدل می­فرماید. عرض کردیم: او کیست ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ؟! فرمود: نهمین امام از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ.

4- وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حُبُّنَا دِينٌ وَ بُغْضُنَا نِفَاقٌ.

زید بن ثابت گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: محبّت و دوستی ما، حقیقت دین است و دشمنی با ما، نفاق و دورویی است.

5- حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي يَزِيدُ بْنُ سُلَيْمَانَ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي شَرِيكٌ عَنِ الرُّكَيْنِ بْنِ الرَّبِيعِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَعَاشِرَ النَّاسِ أَ لَا أَدُلُّكُمْ عَلَى خَيْرِ النَّاسِ جَدّاً وَ جَدَّةً قُلْنَا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ أَنَا جَدُّهُمَا وَ جَدَّتُهُمَا خَدِيجَةُ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ

ص: 105

سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَ لَا أَدُلُّكُمْ عَلَى خَيْرِ النَّاسِ أَباً وَ أُمّاً قُلْنَا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ أَبُوهُمَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ أُمُّهُمَا فَاطِمَةُ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ أَ لَا أَدُلُّكُمْ عَلَى خَيْرِ النَّاسِ عَمّاً وَ عَمَّةً قُلْنَا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ عَمُّهُمَا جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ عَمَّتُهُمَا أُمُّ هَانِي بِنْتُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ أَيُّهَا النَّاسُ أَ لَا أَدُلُّكُمْ عَلَى خَيْرِ النَّاسِ خَالًا وَ خَالَةً قُلْنَا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ خَالُهُمَا الْقَاسِمُ بْنُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ خَالَتُهُمَا زَيْنَبُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ عَلَى قَاتِلِهِمَا لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ إِنَّهُ لَيَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ أُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ قَوَّامُونَ بِالْقِسْطِ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ الَّذِي يُصَلِّي عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ خَلْفَهُ قُلْنَا مَنْ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ هُوَ التَّاسِعُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ وَ التَّاسِعُ مَهْدِيُّهُمْ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ هَذَا زَيْدُ بْنُ ثَابِتٍ رَوَى عَنْهُ الْقَاسِمُ بْنُ حَسَّانَ وَ أَبُو الطُّفَيْلِ.

زید بن ثابت گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: ای گروه مردم! آیا شمارا به بهترین مردم از نظر پدربزرگ و مادربزرگ آگاه نسازم؟ عرض کردیم: آری ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! فرمود: حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ؛ من پدربزرگشان هستم و مادربزرگشان خدیجه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ سرور زنان اهل بهشت است. آیا شمارا به بهترین مردم از نظر پدر و مادر آگاه نسازم؟ عرض کردیم: آری ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! فرمود: حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ؛ پدرشان علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و مادرشان فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ سرور زنان جهان است. آیا شمارا به بهترین مردم از نظر عمو و عمّه آگاه نسازم؟ عرض کردیم: آری ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! فرمود: حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ؛ عمویشان جعفر پسر ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و عمۀ آن ها، اُم هانی دختر ابوطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ است. آیا شمارا به بهترین مردم از نظر دایی و خاله آگاه نسازم؟ عرض کردیم: آری ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! فرمود: حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ؛ دایی آن­ها قاسم پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خالۀ آن ها، زینب دختر رسول خداست.

ص: 106

سپس فرمود: لعنت خدا و فرشتگان و همۀ مردم بر قاتل آن دو باد! و همانا از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ امامانی نیکوکردار، امانتدارانی معصوم و برپادارنده­ی عدل و داد به دنیا می­آیند و مهدی این اُمّت که عیسی پسر مریم عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ پشت سر او نماز می خواند، فقط از ما [اهل بیت] خواهد بود. عرض کردیم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! او کیست؟ فرمود: او نهمین امام از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ است، [فرزندان او] امامانی نیکوکردارند و مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، نهمین آن هاست، او زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید.

ص: 107

باب سیزدهم

باب ما جاء عن زيد بن أرقم عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از زید بن ارقم از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْخُزَاعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مَنْدَلُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي نُعَيْمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ ابْنَاكَ سِبْطَايَ وَ هُمَا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَئِمَّةٌ مَعْصُومُونَ وَ مِنْهُمْ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَيْسَ فِي الْقِيَامَةِ رَاكِبٌ غَيْرُنَا وَ نَحْنُ أَرْبَعَةٌ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ هُمْ قَالَ أَنَا عَلَى دَابَّةِ اللَّهِ الْبُرَاقِ وَ أَخِي صَالِحٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى نَاقَتِهِ الَّتِي عُقِرَتْ وَ عَمِّي حَمْزَةُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى نَاقَتِيَ الْعَضْبَاءِ وَ أَخِي عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى نَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ وَ بِيَدِه لِوَاءُ الْحَمْدِ يُنَادِي لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَسُولُ اللَّهِ فَيَقُولُ الآدَمِيُّونَ مَا هَذَا إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ حَامِلُ عَرْشٍ فَيُجِيبُهُمْ مَلَكٌ مِنْ بُطْنَانِ

ص: 108

الْعَرْشِ يَا مَعْشَرَ الآدَمِيِّينَ لَيْسَ هَذَا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا حَامِلُ عَرْشٍ هَذَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ.

زید بن ارقم گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می­فرمود: تو امام و خلیفۀ پس از من هستی و دو پسرت، دو نوه­ی من هستند و آن دو، سرور جوانان اهل بهشت هستند و نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، امامان معصوم اند و قیام­کننده­ی ما اهل بیت، فقط از آنان است. سپس فرمود: ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! در روز قیامت کسی جز ما سواره نیست درحالی که ما چهار نفریم. پس مردی از انصار برخاست و عرض کرد: پدر و مادرم فدایتان ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! [آن چهار نفر] چه کسانی هستند؟ فرمود: من سوار بر «براق دابَة اللّه: جنبنده­ی الهی» هستم و برادرم صالح عَلَيْهِ السَّلاَمُ بر «ناقة اللّه» که پی شد [و قومش آن شتر را کشتند]، سوار است و عمویم حمزه عَلَيْهِ السَّلاَمُ بر ناقه و شتر من، «عَضباء» سوار است و برادرم علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، بر شتری از شتران بهشتی سوار و به دستش، پرچم حمد است و ندا می دهد: نیست معبودی جز اللّه، محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رسول خداست؛ پس انسان ها می گویند: این [بزرگوار]، جز فرشته­ای مقرّب یا پیامبری مرسل یا حامل عرش نیست؛ پس فرشته ای از درون عرش به آنان جواب می­دهد: ای جماعت آدمیان! این [بزرگوار] نه فرشته­ای مقرّب و نه پیامبری مرسل و نه حامل عرش است؛ ایشان صدّیق اکبر، علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ هستند.

2- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْبَزَوْفَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فرصدٍ عَنْ شَرِيكٍ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ زَيْدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ أَنْتَ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ ابْنَاكَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُخْرِجُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَئِمَّةَ التِّسْعَةَ فَإِذَا مِتُّ ظَهَرَتْ لَكَ ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ قَوْمٍ يَتَمَالَئُونَ عَلَيْكَ وَ يَمْنَعُونَكَ حَقَّكَ.

زید بن ارقم گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ می­فرمود: تو سیّد اوصیایی و دو پسرت، دو سرور جوانان اهل بهشتند و خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت

ص: 109

تنها از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، امامان نُه­گانه را به دنیا می آورد. پس زمانی که من بمیرم، کینه هایی در دل های قومی، علیه تو آشکار می­گردد و بر ضد تو، دور هم جمع می­شوند و تو را از حقّت، منع می­کنند.

3- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ: مَا كُنَّا نَعْرِفُ الْمُنَافِقِينَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَّا بِبُغْضِهِمْ عَلِيّاً وَ وُلْدَه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ.

و با اسناد خود از ابن ارقم روایت کرده که گفت: در زمان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ منافقان را فقط از روی کینه ای که نسبت به علی بن ابیطالب و فرزندانش عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ داشتند، می شناختیم.

4- حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ صَدَقَةَ الرَّقِّيُّ بِمِصْرَ قَالَ حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ دَاهِرِ بْنِ الْمُسَيَّبِ قَالَ حَدَّثَنِي صَالِحُ بْنُ أَبِي الْأَسْوَدِ عَنْ حَسَنِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي الضُّحَى عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ بَعْدَ مَا حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّذِي لَا يَسْتَغْنِي عَنْهُ الْعِبَادُ فَإِنَّ مَنْ رَغِبَ بِالتَّقْوَى زَهِدَ فِي الدُّنْيَا وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْمَوْتَ سَبِيلُ الْعَالَمِينَ وَ مَصِيرُ الْبَاقِينَ يَخْتَطِفُ الْمُقِيمِينَ وَ لَا يُعْجِزُه لَحَاقُ الْهَارِبِينَ يَهْدِمُ كُلَّ لَذَّةٍ وَ يُزِيلُ كُلَّ نِعْمَةٍ وَ يَقْشَعُ كُلَّ بَهْجَةٍ وَ الدُّنْيَا دَارُ الْفَنَاءِ وَ لِأَهْلِهَا مِنْهَا الْجَلَاءُ وَ هِيَ حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ تُجْلَبُ لِلطَّالِبِ فَارْتَحِلُوا عَنْهَا رَحِمَكُمُ اللَّهُ بِخَيْرِ مَا يَحْضُرُكُمْ مِنَ الزَّادِ وَ لَا تَطْلُبُوا مِنْهَا مَا كَثُرَ مِنَ الْبَلَاغُ وَ لَا تَمُدُّوا أَعْيُنَكُمْ فِيهَا إِلَى مَا مُتِّعَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ أَلَا إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ تَنَكَّرَتْ وَ أَدْبَرَتْ وَ اخْلَوْلَقَتْ وَ آذَنَ بِوَدَاعٍ أَلَا وَ إِنَّ الآخِرَةَ قَدْ رَحَلَتْ وَ أَقْبَلَتْ بِاطِّلَاعٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ كَأَنِّي عَلَى الْحَوْضِ أَنْظُرُ مَا يَرِدُ عَلَيَّ مِنْكُمْ وَ سَيُؤَخَّرُ أُنَاسٌ دُونِي فَأَقُولُ يَا رَبِّ مِنِّي وَ مِنْ أُمَّتِي فَيُقَالُ هَلْ شَعَرْتَ بِمَا عَمِلُوا بَعْدَكَ وَ اللَّهِ مَا بَرِحُوا بَعْدَكَ يَرْجِعُونَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مَعَاشِرَ النَّاسِ أُوصِيكُمُ اللَّهَ فِي عِتْرَتِي وَ أَهْلِ بَيْتِي خَيْراً فَإِنَّهُمْ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُمْ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ بَعْدِي وَ الْأُمَنَاءُ الْمَعْصُومُونَ فَقَامَ إِلَيْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْعَبَّاسِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ عَدَدَ نُقَبَاءِ

ص: 110

بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ حَوَارِيِّ عِيسَى تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مِنْهُمْ مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ وَ هَذَا زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ رَوَى عَنْهُ مُحَمَّدُ بْنُ زِيَادٍ وَ زَيْدُ بْنُ حَسَّانَ وَ أَبُو الضُّحَى.

زید بن ارقم گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خطبه ای برای ما خواندند. پس بعد از حمد و ثنای پروردگار فرمودند: شمارا به ترس از خدایی که بندگان از او بی نیاز نیستند، سفارش می کنم. پس همانا هرکس به تقوا رغبت کند، از دنیا روی گردان می­شود و بدانید که مرگ راهی است پیش روی همه جهانیان و منزلگاه باقی ماندگان است. ساکنانش را می­رباید و به هم پیوستن فراریان، او را درمانده نکند. [یاد مرگ] هر لذتی را نابود کند و هر نعمتی را زایل گرداند و هر شادمانی را، از هم می پاشد و دنیا، دار فناست و بر اهلش، کوچ کردن از آن حتمی است و آن [در کام ها]، شیرین و در نظرِ طالب آن، سبز و خرّم آید. -خدا شمارا رحمت فرماید- پس از اين دنيا با بهترين توشه اى كه برایتان فراهم شده، كوچ كنيد و بیش ازاندازه­ی كفاف، در آن طلب نکنید و به چیزهایی که در دنیا خوش گذرانان از آن ها بهره گیرند، چشم ندوزید. آگاه باشید! همانا دنیا دگرگون گشته و پشت کرده و ویران شده و ندای جدایی سر می دهد. آگاه باشید! همانا آخرت در حال آمدن و روی آوردن است و شمارا از آمدن خود، آگاه نموده است. گویی در کنار حوض می بینم، جمعی از شما بر من وارد می شوند و گروهی عقب رانده می­شوند؛ پس من می گویم: ای پروردگار من! [آنان] از من و اُمّت من هستند! پس گفته شود: آیا می دانی پس از تو چه کردند؟! به خدا سوگند اندکی بعد از تو، به گذشته شان بازگشتند. ای مردم! شمارا درباره خاندانم و اهل بیتم به نیکی سفارش می کنم. پس همانا آنان پیوسته با حق هستند و حق با آنان است و آن ها، امامانِ هدایت یافته بعد از من و امانتدارانی معصوم هستند. پس عبدالله بن عباس برخاست، پس عرض کرد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! امامان پس از شما چه تعداد هستند؟ فرمود: به تعداد نقیبان بنی اسرائیل و حواریّون عیسی؛ نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند و مهدی این اُمّت، فقط از آنان است.

ص: 111

باب چهاردهم

باب ما جاء عن أبي أمامة أسعد بن زرارة عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على عدد الأئمة عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از ابوامامة أسعد بن زراره از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْأَجْلَحُ الْكِنْدِيُّ عَنْ أَبِي أُمَامَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ رَأَيْتُ مَكْتُوباً عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ بِالنُّورِ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَسُولُ اللَّهِ أَيَّدْتُهُ بِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ» وَ رَأَيْتُ «عَلِيّاً عَلِيّاً عَلِيّاً ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ بَعْدَه الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ مُحَمَّداً مُحَمَّداً مَرَّتَيْنِ وَ جَعْفَراً وَ مُوسَى وَ الْحَسَنَ وَ الْحُجَّةَ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ» إثْنَی عَشَرَ إسْماً مَكْتُوباً بِالنُّورِ فَقُلْتُ يَا رَبِّ أَسَامِي مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ قَدْ قَرَنْتَهُمْ بِي فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ وَ الْأَخْيَارُ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ.

ابو امامة اسعد بن زراره گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: چون به سوی آسمان عروج داده شدم (و به معراج رفتم)، دیدم بر پایۀ عرش با نور نوشته شده بود: «نیست معبودی جز اللّه و محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، رسول خداست؛ او را به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ یاری­اش کردم و به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نصرتش دادم»

ص: 112

و نیز دیدم دوازده نام با نور نوشته شده بود: «علی علی علی سپس بعد آن حسن و حسین و محمد محمد و جعفر و موسی و حسن و حجت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ» پس عرض کردم: ای پروردگار من! این نام هایی را که قرین [نام] من ساخته­ای، چه کسانی هستند؟ پس ندایی سر داده شد: ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آنان امامان پس از تو و بهترین ها از فرزندان تو هستند.

2- حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الصَّفْوَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ يُونُسَ قَالَ حَدَّثَنِي إِسْرَائِيلُ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ الزُّبَيْرِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ أَبِي أُمَامَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْهُمْ.

ابو امامة اسعد بن زراره گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: امامان پس از من، دوازده نفر هستند؛ همۀ آن­ها از قریش­اند؛ نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از آنان است.

3- حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ الهماي الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَزَوْفَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ عَبَّادِ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ أَخْبَرَنِي مسمرُ بْنُ نُوَيْرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرِ بْنِ عَيَّاشٍ عَنْ أَبِي سُلَيْمَانَ الضَّبِّيِّ عَنْ أَبِي أُمَامَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُ الْحَقِّ مِنَّا وَ ذَلِكَ حِينَ يَأْذَنُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فَمَنْ تَبِعَهُ نَجَی وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَلَكَ فَاللَّهَ اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ ايتُوه وَ لَوْ عَلَى الثَّلْجِ فَإِنَّهُ خَلِيفَةُ اللَّهِ قُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَتَى يَقُومُ قَائِمُكُمْ قَالَ إِذَا صَارَتِ الدُّنْيَا هَرْجاً وَ مَرْجاً وَ هُوَ التَّاسِعُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.

ابو امامة اسعد بن زراره گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: قیامت برپا نمی­شود تا اینکه قیام­کننده­ی به حق از ما قیام کند و آن [قیام] زمانی رخ دهد که خداوند شکست ناپذیر و صاحب جلالت به او، اجازه ­دهد. پس هرکه از وی پیروی کند، نجات یافته و آنکه از وی سرپیچی کند، هلاک گردد. پس خدا را [در نظر بگیرید]، خدا را [در نظر بگیرید] ای بندگان خدا! به سوی او بروید هرچند از روی یخ بگذرید! پس همانا او خلیفۀ خداست.

ص: 113

عرض کردیم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! قیام­کننده­ی شما چه زمانی قیام می­کند؟ فرمود: آنگاه که دنیا پر از هرج ومرج گردد و او نهمین نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ است.

ص: 114

باب پانزدهم

باب ما جاء عن واثلة بن الأسقع عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على عدد الأئمة عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از واثلة بن اسقع از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- أَخْبَرَنَا الْقَاضِي أَبُو الْفَرَجِ الْمُعَافَى بْنُ زَكَرِيَّا الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ عُتْبَةَ الْقَاضِي قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِسْحَاقَ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَرْوَانَ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ حَدَّثَنِي شَدَّادُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ الْمَقْدِسِ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ أَبِي عَيْلَةَ عَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حُبِّي وَ حُبُّ أَهْلِ بَيْتِي نَافِعٌ فِي سَبْعِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِيمَةٌ عِنْدَ الْوَفَاةِ وَ الْقَبْرِ وَ النُّشُورِ وَ عِنْدَ الْكِتَابِ وَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ فَمَنْ أَحَبَّنِي وَ أَحَبَّ أَهْلَ بَيْتِي وَ اسْتَمْسَكَ بِهِمْ مِنْ بَعْدِي فَنَحْنُ شُفَعَاؤُه يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَكَيْفَ الِاسْتِمْسَاكُ بِهِمْ قَالَ إِنَّ الْأَئِمَّةَ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ فَمَنْ أَحَبَّهُمْ وَ اقْتَدَى بِهِمْ فَازَ وَ نَجَی وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُمْ ضَلَّ وَ غَوَى.

واثلة بن اسقع گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: محبّت من و محبّت اهل بیت من، در هفت جایگاه بسیار هولناک سودمند است: هنگام جان دادن و در قبر و در زمان رستاخیز و نزد کتاب (نامۀ اعمال) و هنگام حسابرسی و نزد میزان (سنجش اعمال)

ص: 115

و هنگام [عبور از پل] صراط؛ پس هرکس مرا و اهل بیت مرا دوست بدارد و بعد از من، به آنان تمسّک جوید، پس ما در روز قیامت، شفیعان وی خواهیم بود. پس عرض شد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس چگونه به آنان تمسّک جوییم؟ فرمود: همانا امامان پس از من دوازده نفر هستند. پس هرکس آنان را دوست بدارد و به آنان اقتدا کند، رستگار شود و نجات یابد و هرکس از [دستورات و راه] آن ها سرپیچی کند، گمراه و نابود گشته است.

2- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّازِيُّ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو أَحْمَدَ الطُّوسِيُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُقْرِي قَالَ حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا حَرَامُ بْنُ يَحْيَى الشَّامِيُّ عَنْ عُتْبَةَ بْنِ تَيَّهَانَ السُّلَمِيِّ عَنْ مَكْحُولٍ عَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَا يَتِمُّ الْإِيمَانُ إِلَّا بِمَحَبَّتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُ لَا يُحِبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ إِلَّا مُؤْمِنٌ تَقِيٌّ وَ لَا يُبْغِضُنَا إِلَّا مُنَافِقٌ شَقِيٌّ فَطُوبَى لِمَنْ تَمَسَّكَ بِي وَ بِالْأَئِمَّةِ الْأَطْهَارِ مِنْ ذُرِّيَّتِي فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَكَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ.

واثلة بن اسقع گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: ایمان جز با محبّت ما اهل بیت کامل نگردد و همانا خدای پربرکت و بلندمرتبه از من عهد گرفته که جز مؤمن باتقوا، ما اهل بیت را دوست ندارد و جز منافق بدبخت، با ما دشمنی نمی­ورزد. پس [بهره مندی از] درخت طوبی، برای کسی است [یا خوشا به حال کسی] که به من و امامان پاکیزه از فرزندان من تمسّک جوید. پس عرض شد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس امامان بعد از شما، چند نفرند؟ فرمود: به تعداد نقیبان بنی اسرائیل.

3- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ سَهْلٍ الدَّقَّاقُ الدُّورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَارِثِ الْمَرْوَزِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَيُّوبُ بْنُ عَاصِمٍ الْهَمَذَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَفْصُ بْنُ غِيَاثٍ عَنْ يَزِيدَ بْنِ مَكْحُولٍ عَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ يَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ وَ بَلَغْتُ سِدْرَةَ الْمُنْتَهَى نَادَانِي رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقُلْتُ لَبَّيْكَ سَيِّدِي قَالَ إِنِّي مَا أَرْسَلْتُ نَبِيّاً فَانْقَضَتْ أَيَّامُهُ إِلَّا أَقَامَ بِالْأَمْرِ

ص: 116

بَعْدَه وَصِيَّهُ فَاجْعَلْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ الْإِمَامَ وَ الْوَصِيَّ مِنْ بَعْدِكَ فَإِنِّي خَلَقْتُكُمَا مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ وَ خَلَقْتُ الْأَئِمَّةَ الرَّاشِدِينَ مِنْ أَنْوَارِكُمَا أَ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهُمْ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قُلْتُ نَعَمْ يَا رَبِّ قَالَ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا أَنَا بِأَنْوَارِ الْأَئِمَّةِ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ نُوراً قُلْتُ يَا رَبِّ أَنْوَارُ مَنْ هِيَ قَالَ أَنْوَارُ الْأَئِمَّةِ بَعْدَكَ أُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ.

واثلة بن اسقع گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می­فرمود: چون به سوی آسمان عروج داده شدم (و به معراج رفتم) و به سدرةالمنتهی رسیدم، پروردگارم -که جلالت و بزرگی اش وصف ناپذیر است- مرا مورد خطاب قرار داد. پس فرمود: ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس عرض کردم: بله مولای من! فرمود: همانا من پیامبری را نفرستادم، جز اینکه وقتی ایام [عمر] او تمام شد، وصی خود را [برای ادامه دادن امر نبوّتش] ظاهر کرد. پس علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ را امام و وصیّ پس از خودت قرار ده. پس همانا من، شما دو نفر را، از نوری واحد آفریدم و امامان هدایت گر را، از نورِ شما دو نفر، خلق کردم. ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آیا دوست داری آنان را ببینی؟ عرض کردم: آری پروردگار من! فرمود: سرت را بلند کن! پس سرم را بلند کردم، ناگاه [چشمم] به انوار امامان پس از خودم افتاد که دوازده نور بودند. عرض کردم: ای پروردگار من! این انوار چه کسانی است؟ فرمود: انوار امامان بعد از توست که امانتدارانی معصوم هستند.

4- أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَزَوْفَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ الْأَنْصَارِيُّ- قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ يُونُسَ قَالَ ثَوْرٌ يَعْنِي ابْنَ يَزِيدَ عَنْ خَالِدِ بْنِ مَعْدَانَ عَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنْزِلُوا أَهْلَ بَيْتِي بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ بِمَنْزِلَةِ الْعَيْنَيْنِ مِنَ الرَّأْسِ وَ إِنَّ الرَّأْسَ لَا يَهْتَدِي إِلَّا بِالْعَيْنَيْنِ اقْتَدُوا بِهِمْ مِنْ بَعْدِي لَنْ تَضِلُّوا فَسَأَلْنَا عَنِ الْأَئِمَّةِ قَالَ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي مِنْ عِتْرَتِي أَوْ قَالَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ هَذَا وَاثِلَةُ بْنُ الْأَسْقَعِ رَوَى عَنْهُ مَكْحُولٌ وَ خَالِدُ بْنُ مَعْدَانَ وَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ أَبِي عَيْلَةَ.

ص: 117

واثلة بن اسقع گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: اهل بیت مرا به منزلۀ سر نسبت به بدن و به منزلۀ دو چشم نسبت به سر قرار دهید و همانا سر جز به وسیلۀ دو چشم، راه خویش را نمی­یابد؛ بعد از من، به آنان اقتدا کنید تا گمراه نشوید. پس از [تعداد] امامان پرسیدیم، فرمود: امامان بعد از من، از خاندان من -یا فرمود: از اهل بیت من- به تعداد نقیبان بنی اسرائیل هستند.

ص: 118

باب شانزدهم

باب ما جاء عن أبي أيوب الأنصاري خالد بن زيد عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از أبو أیوب انصاری از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي حَيْدَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نُعَيْمٍ السَّمَرْقَنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ عَنْ يُوسُفَ بْنِ السُّخْتِ عَنْ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ عُبَيْدَةَ إِيَاسِ بْنِ مُسْلِمَةَ بْنِ الْأَكْوَعِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: أَنَا سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ سِبْطَايَ خَيْرُ الْأَسْبَاطِ وَ مِنَّا الْأَئِمَّةُ الْمَعْصُومُونَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ فَقَامَ إِلَيْهِ أَعْرَابِيٌّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ عَدَدَ الْأَسْبَاطِ وَ حَوَارِيِّ عِيسَى وَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ.

ابو ایوب انصاری گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می­فرمود: من سرور و آقای پیامبران و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ سرور و آقای اوصیاست و دو نوه­ی من، بهترین نوادگان اند و امامان معصومین از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، تنها از ما هستند و مهدی این اُمّت، فقط از ما [اهل بیت] خواهد بود. پس بادیه نشینی رو به ایشان برخاست، پس پرسید: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! امامان بعد از شما چند نفرند؟ فرمود: به تعداد نوادگان [یعقوب] و حواریّون عیسی و نقیبان بنی اسرائیل.

ص: 119

2- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ الْمُعَافَى بْنُ زَكَرِيَّا وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الرَّازِيُّ قَالُوا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى بْنِ ورطا الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَنِيعٍ عَنْ يَزِيدَ بْنِ هَارُونَ قَالَ حَدَّثَنَا مَشِيخَتُنَا وَ عُلَمَاؤُنَا عَنْ عَبْدِ الْقَيْسِ قَالُوا: لَمَّا كَانَ يَوْمُ الْجَمَلِ خَرَجَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ حَتَّى وَقَفَ بَيْنَ الصَّفَّيْنِ وَ قَدْ أَحَاطَتْ بِالْهَوْدَجِ بَنُو ضَبَّةَ فَنَادَى أَيْنَ طَلْحَةُ وَ أَيْنَ الزُّبَيْرُ فَبَرَزَ لَهُ الزُّبَيْرُ فَخَرَجَا حَتَّى الْتَقَيَا بَيْنَ الصَّفَّيْنِ فَقَالَ يَا زُبَيْرُ مَا الَّذِي حَمَلَكَ عَلَى هَذَا قَالَ الطَّلَبُ بِدَمِ عُثْمَانَ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَاتَلَ اللَّهُ أَوْلَانَا بِدَمِ عُثْمَانَ أَ مَا تَذْكُرُ يَوْماً كُنَّا فِي بَنِي بَيَاضَةَ فَاسْتَقْبَلَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مُتَّكِئاً عَلَيْهِ فَضَحِكْتُ إِلَيْكَ وَ ضَحِكْتَ إِلَيَّ فَقُلْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ عَلِيّاً لَا يَتْرُكُهُ زَهْوُه فَقَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَا بِهِ زَهْوٌ وَ لَكِنَّكَ لَتُقَاتِلُهُ يَوْماً وَ أَنْتَ لَهُ ظَالِمٌ قَالَ نَعَمْ وَ لَكِنْ كَيْفَ أَرْجِعُ الآنَ إِنَّهُ لَهُوَ الْعَارُ قَالَ ارْجِعْ بِالْعَارِ قَبْلَ أَنْ يَجْتَمِعَ عَلَيْكَ الْعَارُ وَ النَّارُ قَالَ كَيْفَ أَدْخَلُ النَّارَ وَ قَدْ شَهِدَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِالْجَنَّةِ قَالَ مَتَى قَالَ سَمِعْتُ سَعِيدَ بْنَ زَيْدٍ يُحَدِّثُ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ فِي خِلَافَتِهِ أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ عَشَرَةٌ فِي الْجَنَّةِ قَالَ وَ مَنِ الْعَشَرَةُ قَالَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ وَ أَنَا وَ طَلْحَةُ حَتَّى عَدَّ تِسْعَةً قَالَ فَمَنِ الْعَاشِرُ قَالَ أَنْتَ قَالَ أَمَّا أَنْتَ فَقَدْ شَهِدْتَ لِي بِالْجَنَّةِ وَ أَمَّا أَنَا فَلَكَ وَ لِأَصْحَابِكَ مِنَ الْجَاحِدِينَ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي حَبِيبِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ إِنَّ سَبْعَةً مِمَّنْ ذَكَرْتَهُمْ فِي تَابُوتٍ مِنْ نَارٍ فِي أَسْفَلِ دَرْكِ الْجَحِيمِ عَلَى ذَلِكَ التَّابُوتِ صَخْرَةٌ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَذَابَ أَهْلِ الْجَحِيمِ رُفِعَتْ تِلْكَ الصَّخْرَةُ. قَالَ فَرَجَعَ الزُّبَيْرُ وَ هُوَ يَقُولُ:

نَادَى عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِصَوْتٍ لَسْتُ أَجْهَلُهُ *** قَدْ كَانَ عُمْرَ أَبِيكَ الْحَقَّ مِنْ حِينٍ

فَقُلْتُ حَسْبُكَ مِنْ لُومِي أَبَا حَسَنٍ *** فَبَعْضُ مَا قُلْتَهُ ذَا الْيَوْمَ يَكْفِينِي

فَاخْتَرْتُ عَاراً عَلَى نَارٍ مُؤَجَّجَةٍ *** أَنَا بِقَوْمٍ لَهَا خِلْوٌ مِنَ الطِّينِ

فَالْيَوْمَ أَرْجِعُ مِنْ غَيٍّ إِلَى رُشْدٍ *** وَ مِنْ مُغَالَطَةِ الْبَغْضَا إِلَى اللِّينِ

ثُمَّ حَمَلَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى بَنِي ضَبَّةَ فَمَا رَأَيْتَهُمْ إِلَّا كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ ثُمَّ أُخِذَتِ الْمَرْأَةُ فَحُمِلَتْ إِلَى قَصْرِ بَنِي خَلَفٍ فَدَخَلَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ

ص: 120

الْحُسَيْنُ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ وَ عَمَّارٌ وَ زَيْدٌ وَ أَبُو أَيُّوبَ خَالِدُ بْنُ زَيْدٍ الْأَنْصَارِيُّ وَ نَزَلَ أَبُو أَيُّوبَ فِي بَعْضِ دُورِ الْهَاشِمِيِّينَ فَجَمَعْنَا إِلَيْهِ ثَلَاثِينَ نَفْساً مِنْ شُيُوخِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ فَدَخَلْنَا إِلَيْهِ وَ سَلَّمْنَا عَلَيْهِ وَ قُلْنَا إِنَّكَ قَاتَلْتَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِبَدْرٍ وَ أُحُدٍ الْمُشْرِكِينَ وَ الآنَ جِئْتَ تُقَاتِلُ الْمُسْلِمِينَ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ إِنَّكَ تُقَاتِلُ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ مَعَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قُلْنَا اللَّهَ إِنَّكَ سَمِعْتَ ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ وَ اللَّهَ لَقَدْ سَمِعْتُ يَقُولُ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قُلْنَا فَحَدِّثْنَا بِشَيْ ءٍ سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي عَلِي قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي يُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِيلِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى التَّنْزِيلِ وَ ابْنَاه الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ سِبْطَايَ مِنْ هَذِه الْأُمَّةِ إِمَامَانِ إِنْ قَامَا أَوْ قَعَدَا وَ أَبُوهُمَا خَيْرٌ مِنْهُمَا وَ الْأَئِمَّةُ بَعْدَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِهِ وَ مِنْهُمُ الْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الَّذِي يَقُومُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ كَمَا قُمْتُ فِي أَوَّلِهِ وَ يَفْتَحُ حُصُونَ الضَّلَالَةِ قُلْنَا فَهَذِه التِّسْعَةُ مَنْ هُمْ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ قُلْنَا فَكَمْ عَهِدَ إِلَيْكَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنْ يَكُونَ بَعْدَه مِنَ الْأَئِمَّةِ قَالَ إثْنَی عَشَرَ قُلْنَا فَهَلْ سَمَّاهُمْ لَكَ قَالَ نَعَمْ إِنَّهُ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ نَظَرْتُ إِلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَإِذَا هُوَ مَكْتُوبٌ بِالنُّورِ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَسُولُ اللَّهِ أَيَّدْتُهُ بِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ» وَ رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ اسْماً مَكْتُوباً بِالنُّورِ عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ بَعْدَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْهُمُ «الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ عَلِيّاً عَلِيّاً عَلِيّاً وَ مُحَمَّداً وَ مُحَمَّداً وَ جَعْفَراً وَ مُوسَى وَ الْحَسَنَ وَ الْحُجَّةَ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ» قُلْتُ إِلَهِي مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَكْرَمْتَهُمْ وَ قَرَنْتَ أَسْمَاءَهُمْ بِاسْمِكَ فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هُمُ الْأَوْصِيَاءُ بَعْدَكَ وَ الْأَئِمَّةُ فَطُوبَى لِمُحِبِّيهِمْ وَ الْوَيْلُ لِمُبْغِضِيهِمْ قُلْنَا فَمَا لِبَنِي هَاشِمٍ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَهُمْ أَنْتُمُ الْمُسْتَضْعَفُونَ مِنْ بَعْدِي قُلْنَا فَمَنِ الْقَاسِطِينَ وَ النَّاكِثِينَ وَ الْمَارِقِينَ قَالَ النَّاكِثِينَ الَّذِينَ قَاتَلْنَاهُمْ وَ سَوْفَ نُقَاتِلُ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ فَإِنِّي وَ اللَّهِ لَا أَعْرِفُهُمْ غَيْرَ أَنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ فِي الطُّرُقَاتِ بِالنَّهْرَوَانَاتِ قُلْنَا فَحَدِّثْنَا بِأحسَنِ مَا سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

ص: 121

قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَثَلُ مُؤْمِنٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَثَلُ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى أَعْظَمُ مِنْ ذَلِكَ وَ لَيْسَ شَيْ ءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ مُؤْمِنٍ تَائِبٍ أَوْ مُؤْمِنَةٍ تَائِبَةٍ قُلْنَا زِدْنَا يَرْحَمُكَ اللَّهُ قَالَ نَعَمْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً فَلَهُ الْجَنَّةُ قُلْنَا زِدْنَا يَرْحَمُكَ اللَّهُ قَالَ نَعَمْ سَمِعْتُهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ مَنْ كَانَ مُسْلِماً فَلَا يَمْكُرُ وَ لَا يَخْدَعُ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ الْمَكْرُ وَ الْخَدِيعَةُ فِي النَّارِ قُلْنَا جَزَاكَ اللَّهُ عَنْ نَبِيِّكَ وَ عَنِ الْإِسْلَامِ خَيْراً.

عبد قیس گوید: چون روز جمل شد، علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ [از میان لشکریانش] خارج شد و در وسط دو سپاه ایستاد، درحالی که کجاوه [عایشه را] قبیله بنی ضبّه احاطه کرده بودند. پس با صدای بلند فرمود: طلحه و زبیر کجایند؟ پس زبیر خود را به ایشان نشان داد، پس [امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و زبیر از میان لشکریانشان] خارج شدند تا آنکه بین دو لشکر به هم رسیدند؛ پس ایشان فرمود: ای زبیر! چه چیزی تو را وادار به این کار (خروج بر امام معصوم) کرده است؟ گفت: خونخواهی عثمان. فرمود: خدا از میان ما دو نفر، آن کسی را که دستش آلوده به خون عثمان است، بکشد. آیا به خاطر داری روزی را که در قبیله بنی بیاضه بودیم، پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درحالی که به او تکیه داده بود، از ما استقبال فرمود؛ پس من به تو لبخند زدم و تو نیز به من لبخند زدی، پس گفتی: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! همانا علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ دست از فخرفروشی برنمی دارد. پس ایشان فرمود: او اهل فخرفروشی نیست، ولی تو روزی با وی خواهی جنگید درحالی که در حق وی ستم می کنی؟! زبیر گفت: آری! [به خاطر دارم] اما اکنون چگونه برگردم؟ همانا این کار، حقیقتاً ننگ است! [امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ] فرمود: با همین ننگ برگرد تا ننگ و آتش هر دو گریبان گیرت نشده است. گفت: چگونه داخل آتش شوم، درحالی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گواهی به بهشتی بودن من داده است؟ [امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ] فرمود: چه زمانی؟ زبیر گفت: از سعید بن زید شنیدم که برای عثمان بن عفّان در دوران خلافتش روایت می­کرد که از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شنیده بود که ده نفر در بهشت هستند. فرمود: این ده نفر چه کسانی هستند؟ گفت: ابوبکر و عمر و عثمان و من و

ص: 122

طلحه تا نُه نفر را شمرد. [امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ] فرمود: دهمین نفر کیست؟ زبیر گفت: تو! [امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ]فرمود: اینک تو به درستی بر بهشتی بودن من گواهی دادی ولی من، منکر بهشتی بودن تو و یارانت هستم؛ چون همانا محبوبم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به من فرمود: همانا هفت نفر از کسانی که نام بردی در تابوتی از آتش در پست ترین جایگاه جهنّم قرار دارند و بر روی آن تابوت، صخره ای است که چون خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت بخواهد دوزخیان را عذاب کند، آن صخره برداشته می شود. پس زبیر درحالی که این ابیات را می خواند، بازگشت:

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ با صدایی که برایم ناشناس نبود، مرا صدا زد و فرمود:

به تحقیق که عمرِ پدر تو از دیرباز در کار خیر و نیکو سپری گشته است.

پس گفتم: ای ابا الحسن! به همین مقدار که امروز ملامتم کردی بسنده کن

که همین مقدار از آنچه که امروز گفتی مرا کفایت می کند.

پس ننگ را بر آتش افروخته ترجیح دادم،

کجا منِ آفریده از گِل، توان تحمل آتش را دارد؟!

پس امروز، من از گمراهی به هدایت بازمی گردم

و از سخت گیری در کینه توزی و دشمنی، به نرمی می گرایم.

سپس علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به بنی ضبّه حمله برد و همچون خاکستری که در روزِ پُر از گردباد، بر آن تندبادی وزیده باشد، جمع آن ها را از هم پاشید. سپس آن زن (عایشه)، دستگیر شد و به قصر بنی خلف منتقل شد. پس [امام] علی و [امام] حسن و [امام] حسین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ و عمّار و زید و ابو ایّوب خالد بن زید انصاری وارد شهر شدند و ابو ایّوب در میان گروهی از هاشمیان نشست. پس سی نفر از مشایخ بصره به سوی او جمع شدیم، پس بر او داخل شده و سلام کردیم و گفتیم: همانا تو همراه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در جنگ های بدر و اُحُد، با مشرکان جنگیدی و اکنون آمده ای با مسلمانان می جنگی؟! پس گفت: به خدا سوگند همانا به تحقیق از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شنیدم که می­فرمود: همانا پس از من، تو همراه علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ با ناکثین (پیمان شکنان) و قاسطین (از حق برگشتگان)

ص: 123

و مارقین (خوارج) خواهی جنگید. گفتیم: تو را به خدا سوگند آن را از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِشنیده ای؟ گفت: به خدا سوگند آن را از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شنیده ام؛ گفتیم: پس ما را به چیزی که از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در مورد علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ شنیده­ای، باخبر کن. گفت: شنیدم که می­فرمود: علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ با حق است و حق با اوست و او امام و خلیفه پس از من است؛ برای [احیای] باطن و حقیقت قرآن خواهد جنگید، همان طور که من برای [احیای] ظاهر آن جنگیدم و دو پسرش، حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ دو نوه­ی من در میان این اُمّت، دو امام هستند، چه قیام کنند چه بنشینند (و صلح کنند) و پدرشان بهتر از آن دو است و امامان پس از [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، نُه نفر از نسل او هستند و قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ که در آخرالزمان قیام می کند، آن گونه که من در اوّل آن قیام کردم، فقط از آنان است و قلعه­های گمراهی را می گشاید.

گفتیم: پس این نُه نفر چه کسانی هستند؟ گفت: آن ها امامانی بعد از [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند، یکی پس از دیگری؛ گفتیم: پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تعداد امامان را تا چند نفر برای تو برشمرده است؟ گفت: دوازده نفر. گفتیم: پس آیا آنان را برایت نام برده است؟ گفت: آری! همانا ایشان صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: چون به آسمان عروج داده شدم (و به معراج رفتم)، به پایه عرش نگاه کردم؛ پس با نور نوشته شده بود: «نیست معبودی جز اللّه و محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رسول خداست، او را به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ تأیید و یاری نموده و به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نصرت دادم» و دیدم که پس از نام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، یازده نام با نور بر پایه عرش نوشته شده بود: «حسن و حسین و علی علی علی و محمد و محمد و جعفر و موسی و حسن و حجّت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ». عرض کردم: خداوندا! اینان چه کسانی هستند که آنان را گرامی داشته و نامشان را قرین نام خود فرموده ای؟ پس ندایی سر داده شد: ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! اینان اوصیاء و امامان پس از تو هستند. پس [بهره مندی از] درخت طوبی، برای دوستدارانشان است و چاه ویل، [منزلگاهی است] برای دشمنانشان! گفتیم: پس برای بنی هاشم چه چیزی است؟ (چه مقام و جایگاهی دارند؟) [ابو ایوب] گفت: شنیدم که [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] به آنان (اهل بیت خود) می­فرمود: شما پس از من، از جملۀ مستضعفین (که مورد ظلم واقع می­شوند) خواهید بود.

ص: 124

گفتیم: قاسطین و ناکثین و مارقین چه کسانی هستند؟ گفت: ناکثین کسانی هستند که با آن ها جنگیده ایم و با قاسطین و مارقین خواهیم جنگید.پس همانا به خدا سوگند جز آنچه از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شنیدم که در راه ها و جویبارها می­فرمود، چیز دیگری در مورد آن ها نمی­دانم. گفتیم: پس بهترین حدیثی را که از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شنیده ای برای ما بگو. گفت شنیدم که می­فرمود: مَثَل مؤمن نزد خداوند شکست ناپذیر و صاحب جلالت مانند فرشته­ای مقرّب است؛ پس همانا مؤمن نزد خدای بلندمرتبه، بزرگ تر است از این و هیچ چیزی نزد خدا، دوست داشتنی تر از مرد و زن مؤمنی نیست که توبه کرده باشند.

گفتیم: بیشتر بگو خدایت رحمت کند! گفت: آری! شنیدم که می­فرمود: هرکس مخلصانه بگوید: «لا إله إلا الله»، پس بهشت از آنِ اوست. گفتیم: خدایت رحمت کند بیشتر بگو! گفت: آری! شنیدم که می­فرمود: هرکه مسلمان باشد، پس مکر و خدعه نمی­کند، پس همانا من (پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از جبرئیل عَلَيْهِ السَّلاَمُ شنیدم که می­گفت: [اهل] مکر و خدعه در آتش هستند. گفتیم: خدا تو را از جانب پیامبرت صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و اسلام، پاداش خیر دهد.

ص: 125

باب هفدهم

باب ما جاء عن عمار بن ياسر رضي الله عنه عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از عمار بن یاسر از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ حَفْصٍ الْخَثْعَمِيُّ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَمَّارٍ قَالَ: كُنْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي بَعْضِ غَزَوَاتِهِ وَ قَتَلَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَصْحَابَ الْأَلْوِيَةِ وَ فَرَّقَ جَمْعَهُمْ وَ قَتَلَ عَمْرَو بْنَ عَبْدِاللَّهِ الْجُمَحِيَّ وَ قَتَلَ شَيْبَةَ بْنَ نَافِعٍ أَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقُلْتُ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَدْ جَاهَدَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِه فَقَالَ لِأَنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَارِثُ عِلْمِي وَ قَاضِي دَيْنِي وَ مُنْجِزُ وَعْدِي وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ لَوْلَاه لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُ الْمَحْضُ حَرْبُهُ حَرْبِي وَ حَرْبِي حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُهُ سِلْمِي وَ سِلْمِي سِلْمُ اللَّهِ أَلَا إِنَّهُ أَبُو سِبْطَيَّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ صُلْبِهِ يُخْرِجُ اللَّهُ تَعَالَى الْأَئِمَّةَ الرَّاشِدِينَ وَ مِنْهُمْ مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَا هَذَا الْمَهْدِيُّ قَالَ يَا عَمَّارُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُ يُخْرِجُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ تِسْعَةً وَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِه يَغِيبُ عَنْهُمْ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ

ص: 126

عَزَّوَجَلَ: «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ»(1)

يَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ طَوِيلَةٌ يَرْجِعُ عَنْهَا قَوْمٌ وَ يَثْبُتُ عَلَيْهَا آخَرُونَ فَإِذَا كَانَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ يَخْرُجُ فَيَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ يُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِيلِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى التَّنْزِيلِ وَ هُوَ سَمِيِّي وَ أَشْبَهُ النَّاسِ بِي يَا عَمَّارُ سَتَكُونُ بَعْدِي فِتْنَةٌ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَاتَّبِعْ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ حِزْبَهُ فَإِنَّهُ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقَّ مَعَهُ يَا عَمَّارُ إِنَّكَ سَتُقَاتِلُ بَعْدِي مَعَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ صِنْفَيْنِ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ ثُمَّ تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَ لَيْسَ ذَلِكَ عَلَى رِضَا اللَّهِ وَ رِضَاكَ قَالَ نَعَمْ عَلَى رِضَا اللَّهِ وَ رِضَايَ وَ يَكُونُ آخِرُ زَادِكَ مِنَ الدُّنْيَا شَرْبَةً مِنْ لَبَنٍ تَشْرَبُهُ فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ صِفِّينَ خَرَجَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ يَا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَ تَأْذَنُ لِي فِي الْقِتَالِ قَالَ مَهْلًا رَحِمَكَ اللَّهُ فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ سَاعَةٍ أَعَادَ عَلَيْهِ الْكَلَامَ فَأَجَابَهُ بِمِثْلِهِ فَأَعَادَ عَلَيْهِ ثَالِثاً فَبَكَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّا عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَنَظَرَ إِلَيْهِ عَمَّارٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّهُ الْيَوْمُ الَّذِي وَصَفَهُ لِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَنَزَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ بَغْلَتِهِ وَ عَانَقَ عَمَّاراً وَ وَدَّعَهُ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا الْيَقْظَانِ جَزَاكَ اللَّهُ عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ نَبِيِّكَ خَيْراً فَنِعْمَ الْأَخُ كُنْتَ وَ نِعْمَ الصَّاحِبُ كُنْتَ ثُمَّ بَكَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَكَى عَمَّارٌ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا تَبِعْتُكَ إِلَّا بِبَصِيرَةٍ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ يَوْمَ خَيْبَرَ يَا عَمَّارُ سَتَكُونُ بَعْدِي فِتْنَةٌ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَاتَّبِعْ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ حِزْبَهُ فَإِنَّهُ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقَّ مَعَهُ وَ سَتُقَاتِلُ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ فَجَزَاكَ اللَّهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنِ الْإِسْلَامِ أَفْضَلَ الْجَزَاءِ فَلَقَدْ أَدَّيْتَ وَ أَبْلَغْتَ وَ نَصَحْتَ ثُمَّ رَكِبَ وَ رَكِبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ بَرَزَ إِلَى الْقِتَالِ ثُمَّ دَعَا بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ فَقِيلَ لَهُ مَا مَعَنَا مَاءٌ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَأَسْقَاه شَرْبَةً مِنْ لَبَنٍ فَشَرِبَهُ ثُمَّ قَالَ هَكَذَا عَهِدَ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنْ يَكُونَ آخِرُ زَادِي مِنَ الدُّنْيَا شَرْبَةً مِنَ اللَّبَنِ ثُمَّ حَمَلَ عَلَى الْقَوْمِ فَقَتَلَ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ نَفْساً فَخَرَجَ إِلَيْهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَطَعَنَاه فَقُتِلَ رَحِمَهُ اللَّهِ

ص: 127


1- - الملک: 30

فَلَمَّا كَانَ فِي اللَّيْلِ طَافَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي الْقَتْلَى فَوَجَدَ عَمَّاراً مُلْقًى بَيْنَ الْقَتْلَى فَجَعَلَ رَأْسَهُ عَلَى فَخِذِه ثُمَّ بَكَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَنْشَأَ يَقُولُ:

يَا مَوْتُ كَمْ هَذَا التَّفَرُّقُ عَنْوَةً *** فَلَسْتَ تُبْقِي لِلْخَلِيلِ خَلِيل

أَرَاكَ بَصِيراً بِالَّذِينَ أُحِبُّهُمْ *** كَأَنَّكَ تَمْضِي نَحْوَهُمْ بِدَلِيلٍ

عمّار گوید: دریکی از غزوه های(1) رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ همراه وی بودم که علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ پرچم داران سپاه دشمن را کشته و جمع آنان را از هم پاشید و عمرو بن عبدالله جمحی و شیبة بن نافع را به قتل رساند. من نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمده و عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! همانا علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ درراه خدا، حقِّ جهاد را به جای آورد. پس فرمود: همانا او از من است و من از او هستم، وارث علم من و پرداخت کننده بدهی من و برآورنده­ی وعده­های من و جانشین بلافصل من است و اگر او نبود، مؤمن مخلص شناخته نمی شد. جنگیدن با او، جنگیدن با من است و جنگیدن با من، جنگیدن با خداست و صلح با او، صلح با من است و صلحِ با من، صلح با خداست؛ آگاه باشید! همانا او پدر دو نوه­ی من است و امامان، از نسل او هستند که خداوند بلندمرتبه، امامان هدایت گر را به دنیا می آورد و مهدی این اُمّت، فقط از آن هاست. پس عرض کردم: پدر و مادرم فدایتان باد ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! این مهدی کیست؟ فرمود: ای عمّار! همانا خدای پربرکت و بلندمرتبه با من عهد بسته که همانا از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، نُه امام به دنیا می­آورد و نهمین نفر از فرزندانش، از دید مردم غایب می شود که این کلام خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت است: «بگو: به من خبر دهيد اگر آب مورد بهره بردارى شما در زمين فرو رود، پس كيست كه برايتان آب روان و گوارا بياورد؟!» برای او، غیبتی طولانی است و [همین باعث می شود که] عدّه­ای از [اعتقاد به] او بازگردند و عدّه­ای دیگر، ثابت قدم می­مانند؛ پس چون آخرالزمان شود، خروج و قیام می­کند و زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید و برای [احیای] باطن و حقیقت قرآن می جنگد، همان طور که من برای

ص: 128


1- - جنگ­هایی که خود رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در آن حضور داشتند.

[احیای] ظاهر آن جنگیدم و او همنام و شبیه ترین مردم به من است. ای عمّار! پس از من فتنه ای خواهد شد؛ پس زمانی که این چنین شد، پس از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و گروه او پیروی کن که همانا او با حق است و حق با اوست. ای عمّار! همانا پس از من، تو به همراه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ با دو گروه خواهی جنگید: ناکثین (پیمان شکنان) و قاسطین (از حق برگشتگان)؛ سپس گروه ستمگر، تو را به قتل می­رسانند. عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آیا این [به قتل رسیدن]، برای رضای خدا و رضای شما خواهد بود؟ فرمود: آری! همراه با خشنودی خدا و خشنودی من خواهد بود و آخرین توشه تو از دنیا، جرعه ای از شیر خواهد بود.

چون روز [جنگ] صفین فرارسید، عمّار بن یاسر به سوی امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ رفت و گفت: ای برادر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آیا مرا اجازه جنگ می دهی؟ فرمود: آرام باش خدا تو را رحمت کند. پس لحظه ای بعد همین درخواست را مطرح کرد، پس همان پاسخ را شنید. پس چون بار سوّم آن را تکرار نمود، امیرالمؤمنین علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به گریه افتاد. پس عمّار به وی نگاه کرد و گفت: ای امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ! همانا امروز همان روزی است که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آن را برای من توصیف فرمود. پس امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ از استر خود پیاده شد و عمّار را در آغوش گرفت و با وی وداع کرد. سپس فرمود: ای ابا یقظان! خدا تو را از طرف خود و پیامبرت جزای خیر عنایت فرماید! پس چه خوب برادری بودی و چه خوب یار و همراهی بودی. سپس [آن حضرت] گریست و عمّار نیز گریست، سپس گفت: به خدا قسم ای امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ! جز از روی بصیرت، از تو پیروی نکردم. پس همانا در روز خیبر، شنیدم که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می­فرمود: ای عمّار! پس از من فتنه­ای خواهد شد. پس زمانی که این چنین شد، از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و گروه او، پیروی کن که او با حق است و حق با اوست و تو با ناکثین و قاسطین خواهی جنگید.

پس ای امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ! خداوند از جانب اسلام، تو را بهترین پاداش عطا فرماید! پس به راستی که [دستور و تکلیف الهی را] ادا کردی و [رسالت خدا و رسول را] ابلاغ فرمودی و [برای همه] نصیحت و خیرخواهی نمودی. سپس بر مرکب سوار شد و امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز سوار گردید. پس در میدان جنگ حاضر شد. سپس [در میانۀ پیکار] جرعه ای از آب

ص: 129

طلب کرد. پس گفتند: آب به همراه نداریم. پس مردی از انصار به سوی او آمد و کاسه ای شیر برای وی آورد، پس آن را نوشید، سپس گفت: این چنین رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مرا وعده داده بود که آخرین توشه من از دنیا، جرعه ای شیر خواهد بود. سپس به گروه [معاویه] حمله برد و هجده نفر را به قتل رسانید. پس دو نفر از شامیان به سوی او یورش بردند و پس با نیزه، وی را مورد اصابت قرار دادند، پس به شهادت رسید. خدایش رحمت کند! شب هنگام، امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ در میان کشتگان می­گشت، پس عمّار را در میان کشتگان یافت. پس سر وی را بر روی دامن نهاد، سپس گریه کرد، درحالی که این گونه می­سرود:

ای مرگ! چقدر جداییِ ناگهانی ای رقم می­زنی؟

پس هیچ دوستی را برای دوستش باقی نمی گذاری.

به گمانم می دانی چه کسانی را دوست می دارم،

ازاین روست که گویی با راهنما می آیی.

2- حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَعْمَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَعْبَدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْمُمَتِّعُ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الْكَرِيمِ بْنُ هِلَالٍ عَنْ أَسْلَمَ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَنْ عَمَّارٍ قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْوَفَاةُ دَعَا بِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَسَارَّه طَوِيلًا ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْتَ وَصِيِّي وَ وَارِثِي قَدْ أَعْطَاكَ اللَّهُ عِلْمِي وَ فَهْمِي فَإِذَا مِتُّ ظَهَرَتْ لَكَ ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ قَوْمٍ وَ غُصِبْتَ عَلَى حَقِّكَ فَبَكَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ وَ بَكَى الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لِفَاطِمَةَ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ يَا سَيِّدَةَ النِّسْوَانِ مِمَّ بُكَاؤُكِ قَالَتْ يَا أَبَةِ أَخْشَى الضَّيْعَةَ بَعْدَكَ قَالَ أَبْشِرِي يَا فَاطِمَةُ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ فَإِنَّكِ أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ لَا تَبْكِي وَ لَا تَحْزَنِي فَإِنَّكِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبَاكِ سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ ابْنُ عَمِّكِ خَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ وَ ابْنَاكِ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُخْرِجُ اللَّهُ الْأَئِمَّةَ التِّسْعَةَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَا يَلِي غُسْلِي وَ تَكْفِينِي غَيْرُكَ فَقَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَنْ يُنَاوِلُنِي الْمَاءَ فَإِنَّكَ رَجُلٌ ثَقِيلٌ لَا أَسْتَطِيعُ أَنْ أُقَلِّبَكَ فَقَالَ إِنَّ جَبْرَئِيلَ مَعَكَ وَ الْفَضْلَ

ص: 130

يُنَاوِلُكَ الْمَاءَ وَ لْيُغَطِّ عَيْنَيْهِ فَإِنَّهُ لَا يَرَى أَحَدٌ عَوْرَتِي إِلَّا انْفَقَأَتْ عَيْنَاه قَالَ فَلَمَّا مَاتَ رَسُولُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَانَ الْفَضْلُ يُنَاوِلُهُ الْمَاءَ وَ جَبْرَئِيلُ يُعَاوِنُهُ فَلَمَّا أَنْ غَسَّلَهُ وَ كَفَّنَهُ أَتَاه الْعَبَّاسُ فَقَالَ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ أَجْمَعُوا أَنْ يَدْفِنُوا النَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِالْبَقِيعِ وَ أَنْ يَؤُمَّهُمْ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَخَرَجَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى النَّاسِ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَانَ إِمَامَنَا حَيّاً وَ مَيِّتاً وَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَعَنَ مَنْ جَعَلَ الْقُبُورَ مُصَلًّى وَ لَعَنَ مَنْ جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ وَ لَعَنَ مَنْ كَسَرَ رَبَاعِيَتَهُ وَ شَقَّ لِثَتَهُ قَالَ فَقَالُوا الْأَمْرُ إِلَيْكَ فَاصْنَعْ مَا رَأَيْتَ قَالَ فَإِنِّي أَدْفِنُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي الْبُقْعَةِ الَّتِي قُبِضَ فِيهَا قَالَ ثُمَّ قَامَ عَلَى الْبَابِ فَصَلَّى عَلَيْهِ وَ أَمَرَ النَّاسَ عَشْراً عَشْراً يُصَلُّونَ عَلَيْهِ ثُمَّ يَخْرُجُونَ وَ هَذَا عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ رَحِمَهُ اللَّهُ رَوَى عَنْهُ ابْنُهُ وَ أَبُو الطُّفَيْلِ.

عمّار گوید: چون هنگام وفات رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شد، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را طلبید و رازهای بسیار با او فرمود. سپس فرمود: ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! تو وصیّ و وارث من هستی. همانا خداوند علم و فهم مرا به تو عطا کرده است. پس چون از دنیا رفتم، کینه هایی که در سینه های قومی نهفته است، آشکار گردد و حق تو را غصب می­کنند. پس فاطمه و حسن و حسین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ گریستند. پس [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] به فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ فرمود: ای سرور زنان! برای چه گریه می­کنی؟

[فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ] عرض کرد: ای پدر! از ضایع شدن [حقِ اهل بیت] بعد از شما، می ترسم. [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] فرمود: بشارت باد ای فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ! پس همانا تو اولین نفر از اهل بیت من هستی که به من ملحق می­شوی و گریه مکن و اندوهگین مباش. پس همانا تو بهترین زنان اهل بهشت هستی و پدر تو، سرور پیغمبران و پسرعموی تو، بهترین اوصیاء است و دو پسر تو، بهترین جوانان اهل بهشت هستند و خداوند فقط از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، امامان نُه­گانه، پاکیزگانی معصوم به دنیا می­آورد و مهدی این اُمّت، فقط از ما [اهل بیت] خواهد بود. سپس به سوی علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ توجهی کردند، پس فرمودند: ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! کسی جز تو مسئول غسل و کفن من نشود.

ص: 131

پس علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! چه کسی به دست من آب می دهد؟ پس همانا شما مرد سنگین وزنی هستی که نمی­توانم [به تنهایی و با به دوش کشیدن مصیبتفراقت] شما را غسل دهم؟ پس فرمود: همانا جبرئیل با توست و فضل بن عباس آب به دستت می دهد و باید [فضل] چشمانش را ببندد، پس همانا کسی، عورت مرا نبیند جز اینکه کور شود.

[عمار گوید:] زمانی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وفات یافت، فضل آب به دست او [علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ] می داد و جبرئیل او را یاری می کرد. پس زمانی که ایشان را غسل دادند و کفن کردند، عباس نزد او آمد و گفت: ای علی! همانا مردم جمع شده­اند تا پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را در بقیع دفن کنند و اینکه یک نفر، آن­ها را رهبری می­کند. پس علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به سوی مردم خارج شد.

پس فرمود: ای مردم! همانا رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در حال حیات و مرگش، امام و پیشوای ما بود و آیا می دانید که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هرکس که قبرستان را جای نماز قرار دهد، لعنت فرموده و هرکه برای خدا شریکی قائل شود، لعنت فرموده و کسی را که دندان پیشین ایشان را شکست و لثۀ ایشان را شکافت، لعنت فرموده است؟ پس [مردم] گفتند: این امر [تدفین] بر عهده توست، آنچه در نظر داری انجام بده. [علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ] فرمود: پس همانا من رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را در اتاقی که در آن وفات یافت، به خاک می سپارم.

[عمّار گوید:] سپس حضرت جلوی در ایستاد، پس بر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نماز خواند و به مردم امر کرد ده نفر ده نفر بیایند و بر ایشان نماز بخوانند، سپس خارج شوند.

ص: 132

باب هجدهم

باب ما جاء عن حذيفة بن أسيد عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از حذیفة بن اُسَید از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الجعالي قَالَ حَدَّثَنِي إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ شَيْبَةَ الْقَاضِي الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ خَلَفٍ الرَّاسِي عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُعَاوِيَةَ الْخَرَّبُوذِ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ أُسَيْدٍ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ عَلَى مِنْبَرِه مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّي فَرَطُكُمْ وَ إِنَّكُمْ وَارِدُونَ عَلَيَّ الْحَوْضَ أَعْرَضَ مَا بَيْنَ بُصْرَى وَ صَنْعَاءَ فِيهِ عَدَدَ النُّجُومِ قِدْحَانٌ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَنَا سَائِلُكُمْ حِينَ تَرِدُونَ عَلَيَّ عَنِ الثَّقَلَيْنِ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ كِتَابُ اللَّهِ سَبَبٌ طَرَفُهُ بِيَدِ اللَّهِ وَ طَرَفُهُ بِأَيْدِيكُمْ فَاسْتَمْسِكُوا بِهِ لَنْ تَضِلُّوا وَ لَا تُبَدِّلُوا فِي عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُ قَدْ نَبَّأَنِيَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَ الْحَوْضَ أَنْتَظِرُ مَنْ يَرِدُ عَلَيَّ مِنْكُمْ وَ سَوْفَ تُؤَخَّرُ أُنَاسٌ دُونِي فَأَقُولُ يَا رَبِّ مِنِّي وَ مِنْ أُمَّتِي فَيُقَالُ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هَلْ شَعَرْتَ بِمَا عَمِلُوا إِنَّهُمْ مَا بَرِحُوا بَعْدَكَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ ثُمَّ قَالَ أُوصِيكُمْ فِي عِتْرَتِي خَيْراً ثَلَاثاً أَوْ

ص: 133

قَالَ فِي أَهْلِ بَيْتِي فَقَامَ إِلَيْهِ سَلْمَانُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَ لَا تُخْبِرُنِي عَنِ الْأَئِمَّةِ بَعْدَكَ أَ مَا هُمْ مِنْ عِتْرَتِكَ فَقَالَ نَعَمْ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي مِنْ عِتْرَتِي عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَعْطَاهُمُ اللَّهُ عِلْمِي وَ فَهْمِي فَلَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ وَ اتَّبِعُوهُمْ فَإِنَّهُمْ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُمْ.

حذیفة بن اُسَید گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر بالای منبر خویش می­فرمود: ای مردم! همانا من از نزد شما می­روم، درحالی که همانا شما در نزد حوض بر من وارد می­شوید؛ حوضی که به اندازه­ی فاصلۀ بین بُصری و صنعاء وسعت دارد و به تعداد ستارگان، جام های نقره ای در آن است و زمانی که بر من وارد شوید، من درباره­ی ثقلین از شما بازخواست خواهم کرد؛ پس بنگرید که چگونه پس از من با آن دو رفتاری می­کنید. ثقل اکبر کتاب خداست که یک رشتۀ آن در دست خدا و رشتۀ دیگر آن در دست شماست. پس به آن چنگ بزنید تا هرگز گمراه نشوید و به جای خاندانم، اهل بیتم، افراد دیگری را قرار ندهید که همانا خداوند لطیف خبیر مرا آگاه ساخته که همانا این دو از هم جدا نشوند تا اینکه در حوض کوثر نزد من آیند. منتظر کسانی از شما هستم که بر من وارد می شوند و برخی را از آمدن نزد من عقب می رانند. پس می­گویم: پروردگارا! از من و از اُمّت من هستند! پس گفته خواهد شد: ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آیا میدانی که آن ها چه کردند؟ همانا آن ها پس از تو، دیری نپایید که به گذشتۀ شان برگشتند. سپس فرمود: شمارا سفارش می کنم در مورد خاندانم به نیکی رفتار کنید و سه بار آن را تکرار نمود یا اینکه [به جای: در مورد خاندانم] فرمود: در مورد اهل بیتم. پس سلمان برخاست و رو به ایشان نمود و عرض کرد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آیا مرا از امامان پس از خودتان آگاه می فرمایید؟ آیا آن ها از خاندان شما هستند؟ فرمود: آری! امامان پس از من، از خاندان من هستند؛ به تعداد نقیبان بنی اسرائیل که نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند و خداوند علم و فهم مرا به آنان عطا فرموده است. پس چیزی به آنان نیاموزید که قطعاً آنان از شما داناترند، بلکه از آنان پیروی کنید که همانا آنان با حق­ بوده و حق با آنان است.

ص: 134

2- أَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بِشْرٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ أَبِي الْهَيْثَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا صَدَقَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ هِشَامٍ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ أُسَيْدٍ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ وَ سَأَلَهُ سَلْمَانُ عَنِ الْأَئِمَّةِ قَالَ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ أَلَا إِنَّهُمْ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُمْ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمْ.

حذیفة بن اُسَید گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ -درحالی که سلمان درباره امامان پرسید- می­فرمود: امامان پس از من، به تعداد نقیبان بنی اسرائیل هستند؛ نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند و مهدی این اُمّت، فقط از ما [اهل بیت] خواهد بود. آگاه باشید! همانا آنان همراه حق و حق نیز همراه آنان است. پس بنگرید پس از من با آن ها چگونه رفتار می­کنید.

3- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ الْقَاضِي مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ ثَابِتٍ الْقَيْسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ أَبِي عُمَارَةَ قَالَ حَدَّثَنِي حبشيُّ بْنُ مُعَادٍ عَنْ مُسْلِمٍ قَالَ حَدَّثَنِي حَكِيمُ بْنُ جُبَيْرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الشَّعْبِيِّ عَنْ أَبِي جُحَيْفَةَ وَهْبٍ السَّوَانِي عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ أُسَيْدٍ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ عَلَى الْمِنْبَرِ وَ سَأَلُوه عَنِ الْأَئِمَّةِ إِلَّا أَنَّهُ لَمْ يَذْكُرْ سَلْمَانَ فَقَالَ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي بِعَدَدِ نُقْبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَلَا إِنَّهُمْ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقَّ مَعَهُمْ وَ هَذَا حُذَيْفَةُ بْنُ أُسَيْدٍ رَوَى عَنْهُ أَبُو الطُّفَيْلِ وَ أَبُو جُحَيْفَةَ وَ هِشَامٌ.

حذیفة بن اُسَید گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر بالای منبر -درحالی که از امامان از او سؤال کردند، جز اینکه نامی از سلمان ذکر شود-(1)

می­فرمود: امامان پس از من، به تعداد نقیبان بنی اسرائیل هستند. آگاه باشید! همانا آن ها با حق و حق با آن هاست.

ص: 135


1- - برخلاف روایت قبلی که سؤال کننده حضرت سلمان عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود.

باب نوزدهم

باب ما جاء عن عمران بن حصين عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از عمران بن حصین از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

­­1- أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الْحَسَنِ الْعُطَارِدِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ الْعُطَارِدِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الرَّقَاشِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سَلْمَانَ الضُّبَعِيُّ عَنْ يَزِيدَ الرِّشْكِ وَ يُقَالُ قَيْسٌ فَقِيرٌ عَنْ مُطَرِّفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَيْنٍ قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ­اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّي رَاحِلٌ عَنْ قَرِيبٍ وَ مُنْطَلِقٌ إِلَى الْمَغِيبِ أُوصِيكُمْ فِي عِتْرَتِي خَيْراً فَقَامَ إِلَيْهِ سَلْمَانُ فَقَالَ يَا رَسُولَ­اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَ لَيْسَ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ مِنْ عِتْرَتِكَ قَالَ نَعَمْ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي مِنْ عِتْرَتِي عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ فَمَنْ تَمَسَّكَ بِهِمْ فَقَدْ تَمَسَّكَ بِحَبْلِ اللَّهِ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ وَ اتَّبِعُوهُمْ فَإِنَّهُمْ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقَّ مَعَهُمْ حَتَّى يَرِدُوا عَلَيَّ الْحَوْضَ.

عمران بن حصین گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برای ما خطبه ای خواندند، پس فرمودند: ای گروه مردم! همانا من به زودی از میان شما خواهم رفت و به عالم غیب رهسپار خواهم شد.

ص: 136

شمارا درباره خاندانم، سفارش به خیر می کنم. پس سلمان به سوی ایشان برخاست، پس عرض کرد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آیا امامان بعد از شما، از خاندان شما نیستند؟ فرمود: آری! امامان پس از من، از خاندانم هستند؛ به تعداد نقیبان بنی اسرائیل. نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند و مهدی این اُمّت، فقط از ما [اهل بیت] خواهد بود. پس کسی که به آنان تمسّک جوید، پس قطعاً به ریسمان خدا چنگ زده است. آن ها را تعلیم ندهید که قطعاً آن ها از شما داناترند و از آنان پیروی کنید که همانا آن ها، همراه با حق هستند و حق با آن هاست تا زمانی که در نزد حوض بر من وارد شوند.

2- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أُسَيْدٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أُسَيْدٍ الْمَدِينِيُّ بِإِصْبَهَانَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَبْدِ الْوَهَّابِ بْنِ عِيسَى الْمَرْوَزِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سحح عَنْ عَلِيِّ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ خَرُورٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ عِمْرَانَ بْنَ حُصَيْنٍ يَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْتَ وَارِثُ عِلْمِي وَ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي تُعَلَّمُ النَّاسَ بَعْدِي مَا لَا يَعْلَمُونَ وَ أَنْتَ أَبُو سِبْطَيَّ وَ زَوْجُ ابْنَتِي مِنْ ذُرِّيَّتِكُمُ الْعِتْرَةُ الْأَئِمَّةُ الْمَعْصُومُونَ فَسَأَلَهُ سَلْمَانُ عَنِ الْأَئِمَّةِ فَقَالَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ.

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا حَيْدَرُ بْنُ نُعَيْمٍ السَّمَرْقَنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْجَوْهَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ بَكَّارٍ الضَّبِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ الْهُذَلِيُّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الشَّامِيِّ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَيْنٍ وَ ذَكَرَ نَحْوَه وَ هَذَا عِمْرَانُ بْنُ حُصَيْنٍ رَوَى عَنْهُ مُطَرِّفُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ الْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الشَّامِيُ.

اصبغ بن نباته گوید: شنیدم عمران بن حصین می­گفت: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می­فرمود: تو وارث علم من و تو امام و جانشین بعد از من هستی. پس از من به مردم، آنچه را که نمی­دانند، می­آموزی و تو، پدر دو نوه­ی من و شوهر دخترِ من هستی؛ امامان معصوم فقط از فرزندان شما هستند. پس سلمان از ایشان درباره­ی [تعداد] امامان پرسید. پس فرمود: به تعداد نقیبان بنی اسرائیل هستند.

ص: 137

باب بیستم

باب ما جاء عن سعد بن مالك عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از سعد بن مالک از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَزَوْفَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْجَلُودِيُّ بِالْبَصْرَةِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى بْنِ زَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عُمَرُ بْنُ عَبْدِ الْغَفَّارِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ حَكِيمِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ زَيْدِ بْنِ جُذْعَانَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ سَعْدِ بْنِ مَالِكٍ: أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي تَقْضِي دَيْنِي وَ تُنْجِزُ عِدَاتِي وَ تُقَاتِلُ بَعْدِي عَلَى التَّأْوِيلِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى التَّنْزِيلِ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حُبُّكَ إِيمَانٌ وَ بُغْضُكَ نِفَاقٌ وَ لَقَدْ نَبَّأَنِيَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ أَنَّهُ يُخْرِجُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ تِسْعَةً مِنَ الْأَئِمَّةِ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ وَ مِنْهُمْ مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ الَّذِي يَقُومُ بِالدِّينِ فِي آخِرِ الزَّمَانِ كَمَا قُمْتُ فِي أَوَّلِهِ.

سعد بن مالک گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! تو برای من، به منزلۀ هارون برای موسی هستی جز اینکه بعد از من، پیامبری نیست. بدهی­های مرا پرداخت می­کنی و وعده های مرا، تو به جا می آوری و پس از من، برای [احیای] باطن و حقیقت قرآن می جنگی همان طور که من برای [احیای] ظاهر آن جنگیدم.

ص: 138

ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! محبت و دوستی تو، ایمان و دشمنی با تو، نفاق و دورویی است و همانا خداوند لطیف خبیر مرا آگاه فرمود که از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، نُه نفر از امامان را به دنیا می­آورد؛ آن ها معصوم و مطهَّر هستند و مهدی این امت، فقط از آن­ها است؛ کسی که در آخرالزمان دین را به­پا می دارد، همان طور که من در اوّل آن، به پا داشتم.

ص: 139

باب بیست و یکم

باب ما جاء عن حذيفة بن اليمان عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از حذیفة بن یمان از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عِيسَى بْنُ الْعَرَّادِ الْكَبِيرُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ بْنِ مُسْلِمِ بْنِ لَاحِقٍ اللاحفي بِالْبَصْرَةِ فِي سَنَةِ عَشْرٍ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَارَةَ السُّكَّرِيُّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هَارُونَ الكريحي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَزِيدَ بْنِ سَلَامَةَ عَنْ حُذَيْفَةَ الْيَمَانِ قَالَ: صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ الْكَرِيمِ عَلَيْنَا فَقَالَ مَعَاشِرَ أَصْحَابِي أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْعَمَلِ بِطَاعَتِهِ فَمَنْ عَمِلَ بِهَا فَازَ وَ غَنِمَ وَ أَنْجَحَ وَ مَنْ تَرَكَهَا حَلَّتْ بِهِ النَّدَامَةُ فَالْتَمِسُوا بِالتَّقْوَى السَّلَامَةَ مِنْ أَهْوَالِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَكَأَنِّي أُدْعَى فَأُجِيبُ وَ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا وَ مَنْ تَمَسَّكَ بِعِتْرَتِي مِنْ بَعْدِي كَانَ مِنَ الْفَائِزِينَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُمْ كَانَ مِنَ الْهَالِكِينَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى مَنْ تُخَلِّفُنَا قَالَ عَلَى مَنْ خَلَّفَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ قَوْمَهُ قُلْتُ عَلَى وَصِيِّهِ يُوشَعَ بْنِ نُونٍ قَالَ فَإِنَّ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَائِدُ الْبَرَرَةِ وَ

ص: 140

قَاتِلُ الْكَفَرَةِ مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَه مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَكَمْ يَكُونُ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِكَ قَالَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَعْطَاهُمُ اللَّهُ عِلْمِي وَ فَهْمِي خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ وَ مَعَادِنُ وَحْيِهِ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَمَا لِأَوْلَادِ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ»(1)

قُلْتُ أَ فَلَا تُسَمِّيهِمْ لِي يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ نَعَمْ إِنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ وَ نَظَرْتُ إِلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَرَأَيْتُ مَكْتُوباً بِالنُّورِ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَسُولُ اللَّهِ أَيَّدْتُهُ بِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ نَصَرْتُهُ بِهِ» وَ رَأَيْتُ أَنْوَارَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ فَاطِمَةَ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ وَ رَأَيْتُ فِي ثَلَاثَةِ مَوَاضِعَ عَلِيّاً عَلِيّاً عَلِيّاً وَ مُحَمَّداً وَ مُحَمَّداً وَ مُوسَى وَ جَعْفَراً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُجَّةَ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ يَتَلَأْلَأُ مِنْ بَيْنِهُمْ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فَقُلْتُ يَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ قَرَنْتَ أَسْمَاءَهُمْ بِاسْمِكَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّهُمْ هُمُ الْأَوْصِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ خَلَقْتُهُمْ مِنْ طِينَتِكَ فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُمْ وَ الْوَيْلُ لِمَنْ أَبْغَضَهُمْ فَبِهِمْ أُنْزِلُ الْغَيْثَ وَ بِهِمْ أُثِيبُ وَ أُعَاقِبُ ثُمَّ رَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَدَه إِلَى السَّمَاءِ وَ دَعَا بِدَعَوَاتٍ فَسَمِعْتُهُ فِيمَا يَقُولُ اللَّهُمَّ اجْعَلِ الْعِلْمَ وَ الْفِقْهَ فِي عَقِبِي وَ عَقِبِ عَقِبِي وَ فِي زَرْعِي وَ زَرْعِ زَرْعِي.

حذیفة بن یمان گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نماز را با ما اقامه فرمود، سپس صورت کریمانه خویش را به سوی ما نمود، پس فرمود: ای گروه­های اصحاب من! شمارا به تقوای الهی و عمل به دستوراتش سفارش می کنم. پس هرکس به آن ها عمل کند، رستگار و بهره مند و پیروز گشته است و هرکس از آن ها سرپیچی کند، دچار پشیمانی خواهد گشت.

پس به وسیلۀ تقوا، سلامتی از وحشت های روز قیامت را درخواست کنید. پس گویا مرا فرامی خوانند و من اجابت می کنم و همانا من دو شیء گران بها در میان شما بر جای می گذارم: کتاب خدا و خاندانم اهل بیتم! تا زمانی که به این دو چنگ زنید، هرگز گمراه نشوید و هرکس پس از من، به خاندانم تمسّک جوید، از رستگاران است

ص: 141


1- - الزخرف: 28

و آنکه از آنان سرپیچی کند، از هلاک شدگان است. عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! ما را به چه کسی سفارش می­فرمایی؟ فرمود: موسی بن عمران قومش را به چه کسی سفارش کرد؟ عرض کردم: به جانشینش یوشع بن نون. فرمود: همانا وصیّ و جانشین بلافصل من، علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ است که رهبر نیکوکاران و قاتل کافران است. پیروز است کسی که او را نصرت دهد و خوار و ذلیل است، کسی که او را ترک کند.

عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! امامان پس از شما، چند نفرند؟ فرمود: به تعداد نقیبان بنی اسرائیل که نُه نفر، از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند. خداوند علم و فهم مرا به آنان عطا فرموده و آنان خزانه داران علم خدا و معادن وحی او هستند. عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس برای فرزندان [امام] حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ چه جایگاهی است؟ فرمود: همانا خدای پربرکت و بلندمرتبه امامان را از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ قرار داد و فرمود: «و او (خدا)، كلمه توحيد را، كلمه اى پاينده در نسل های بعد از او (ابراهیم) قرار داد»

عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آیا نام آن ها را برایم ذکر می­کنید؟ فرمود: آری! همانا زمانی که به سوی آسمان عروج داده شدم و به پایۀ عرش نظاره کردم، پس دیدم که با نور نوشته شده: «نیست معبودی جز اللّه، محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رسول خداست، او را به وسیلۀ علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ تائید و یاری­اش کردم و به وسیلۀ او نصرتش دادم» و نورهای حسن و حسین و فاطمه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ را دیدم و در سه جایگاه، دیدم که [نوشته شده بود]: «علی علی علی و محمد و محمد و موسی و جعفر و حسن و حجّت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ» که [نام الحجّة عَلَيْهِ السَّلاَمُ] در میان آن ها، همچون ستاره ای درخشان، نورافشانی می کرد.

پس عرض کردم: پروردگارا! این هایی که نام­هایشان را قرین نام خودت کردی، چه کسانی هستند؟ فرمود: ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! همانا آن ها اوصیاء و امامان پس از تو هستند؛ آنان را از طینت (خمیرمایه ی) تو آفریدم. پس [بهره مندی از] درخت طوبی، نصیب کسی است [یا خوشا به حال کسی] که آنان را دوست بدارد و چاه ویل، [منزلگاهی] برای کسی است که با آنان دشمنی ورزد. پس به خاطر آن ها باران را نازل می­کنم و به خاطر محبت آن ها، پاداش داده و کیفر می دهم.

ص: 142

سپس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دستشان را به سوی آسمان بلند کردند و دعاهایی خواندند، [ازجمله دعاهایی که] شنیدم این بود که می­گفتند: خدایا! علم و فقه را در نسل من، نسلِ نسل من و در فرزند من و در فرزندِ فرزند من قرار بده!

ص: 143

باب بیست و دوم

باب ما جاء عن أبي قَتادة بن الحارث بن الربعي عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از أبوقَتادة بن حارث بن ربعی از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الجعالي قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ وَضَّاحُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي بَلْحٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ أَبِي قَتَادَةَ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ حَوَارِيِّ عِيسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ.

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّيْبَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَارَةَ الثَّقَفِيُّ عَنْ عَامِرِ بْنِ عُلْوَانَ قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي لِأَبِي أَوْ قَالَ جَدِّي عَنْ يَحْيَى بْنِ حَبَشِيٍّ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ حَبِيبِ بْنِ بَشَّارٍ عَنْ حَرِيزِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي قَتَادَةَ وَ ذَكَرَ نَحْوَه حَدَّثَنَا

عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ الدَّارِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْعَلَوِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ زَيْدِ بْنِ جُذْعَانَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ أَبِي قَتَادَةَ وَ ذَكَرَ نَحْوَه

ابوقتادة گوید: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می­فرمود: امامان بعد از من، به تعداد نقیبان بنی اسرائیل و حواریّون عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند.

ص: 144

2- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَزَوْفَرِيُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمَّامٍ الْكُوفِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَبْدِ بُرْدٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ يَعْلَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى عَنْ يَحْيَى بْنِ مُنْقِذٍ عَنْ أَبِي قَتَادَةَ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ كَيْفَ تَهْلِكُ أُمَّةٌ أَنَا أَوَّلُهَا وَ إثْنَی عَشَرَ مِنْ بَعْدِي أَئِمَّتُهَا إِنَّمَا يَهْلِكُ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ نُتْجُ الْهَرْجِ وَ لَسْتُ مِنْهُمْ وَ لَا هُمْ مِنِّي.

أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ هَدِيَّةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ الْفَضْلُ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي نُوحٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُهَاجِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ خَالِدٍ الدِّمَشْقِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ يَحْيَى الْحَسَنِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا صَدَقَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِي قَتَادَةَ وَ ذَكَرَ نَحْوَه وَ هَذَا أَبُو قَتَادَةَ رَوَى عَنْهُ عَمْرُو بْنُ مَيْمُونٍ وَ حَرِيزٌ وَ سَعِيدُ بْنُ الْمُسَيَّبِ وَ يَحْيَى بْنُ مُنْقِذٍ وَ هِشَامٌ.

ابوقتادة گوید: شنیدم پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می­فرمود: چگونه اُمّتی که اولش من و پس از من، دوازده نفر امامانش باشند، هلاک می گردد؟! فقط و فقط فرزندان هرج ومرج [که از ما معصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ پیروی نکنند] باوجوداین دو، هلاک می شوند و من از آنان نیستم و آنان نیز از من نیستند.

ص: 145

باب بیست و سوم

باب ما روي عن أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَكِّلُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَدَّثَنِي جَبْرَئِيلُ عَنْ رَبِّ الْعِزَّةِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ مَنْ عَلِمَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي وَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدِي وَ رَسُولِي وَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ خَلِيفَتِي وَ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِه حُجَجِي أَدْخَلْتُهُ جَنَّتِي بِرَحْمَتِي وَ نَجَّيْتُهُ مِنَ النَّارِ بِعَفْوِي وَ أَبَحْتُ لَهُ جِوَارِي وَ أَوْجَبْتُ لَهُ كَرَامَتِي وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْهِ نِعْمَتِي وَ جَعَلْتُهُ مِنْ خَاصَّتِي وَ خَالِصَتِي إِنْ نَادَانِي لَبَّيْتُهُ وَ إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ إِنْ سَكَتَ ابْتَدَأْتُهُ وَ إِنْ أَسَاءَ رَحِمْتُهُ وَ إِنْ فَرَّ مِنِّي دَعَوْتُهُ وَ إِنْ رَجَعَ إِلَيَّ قَبِلْتُهُ وَ إِنْ قَرَعَ بَابِي فَتَحْتُهُ وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ

ص: 146

لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدِي وَ رَسُولِي أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَلَمْ يَشْهَدْ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ خَلِيفَتِي أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِه حُجَجِي فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِي وَ صَغَّرَ عَظَمَتِي وَ كَفَرَ بِآيَاتِي وَ كُتُبِي وَ رُسُلِي إِنْ قَصَدَنِي حَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي حَرَمْتُهُ وَ إِنْ نَادَانِيَ لَمْ أَسْمَعْ نِدَاءَه وَ إِنْ دَعَانِي لَمْ أَسْتَجِبْ دُعَاءَه وَ إِنْ رَجَانِي خَيَّبْتُهُ وَ ذَلِكَ جَزَاؤُه مِنِّي وَ «ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ»(1)

فَقَامَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ؟ قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ فِي زَمَانِهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا أَدْرَكْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ الْكَاظِمُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ التَّقِيُّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ النَّقِيُّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ الزَّكِيُّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ ابْنُهُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ مَهْدِيُّ أُمَّتِي الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً هَؤُلَاءِ يَا جَابِرُ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ أَوْلَادِي وَ عِتْرَتِي مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَانِي وَ مَنْ أَنْكَرَهُمْ أَوْ أَنْكَرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْكَرَنِي بِهِمْ يُمْسِكُ اللَّهُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِهِمْ يَحْفَظُ اللَّهُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا.

[امام] جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ از پد بزرگوارش [امام] محمد بن علی و ایشان از پدرش علی بن الحسین و ایشان از پدرش [امام] حسین بن علی و ایشان از پدرش امیرالمؤمنین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت فرمودند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمودند: جبرئیل از جانب پروردگار -صاحب عزّت که جلالت و بزرگی اش فراگیر است- مرا خبر داد که همانا فرمود: هرکس بداند که معبودی جز من نیست و همانا محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بنده و فرستاده­ی من و علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ خلیفۀ من است و امامانی که از فرزندان اویند، حجّت های من هستند، بارحمتم او را وارد بهشت می کنم و با عفو خویش، از آتش نجاتش می دهم و همسایگی خود را بر او مباح گردانم و کرامتم را برای او واجب می­کنم و نعمتم را بر وی به مرحلۀ تمام و کمال می­رسانم و او را از خواص خالصان

ص: 147


1- - ق: 29

خودم قرار می دهم، [به گونه ای که] هرگاه مرا ندا دهد، به او لبیک گویم و هرگاه مرا بخواند، اجابتش می کنم و اگر از من درخواستی کند، به او عطا کنم و اگر خاموش باشد، خودم به او [عطایم را] آغاز می کنم و اگر بدی کند، به او رحم می­کنم (او را می­بخشایم) و اگر از من فرار کند، [به سوی خودم] دعوتش می­کنم و اگر به سوی من بازگشت، او را می پذیرم و اگر درب خانۀ مرا کوبید، به رویش باز می­کنم و هرکس شهادت ندهد که معبودی جز من نیست یا اینکه به این شهادت بدهد، اما گواهی ندهد که محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بنده و فرستاده­ی من است یا اینکه به این گواهی بدهد، اما شهادت ندهد که علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ خلیفۀ من است یا اینکه بدان گواهی دهد ولی شهادت ندهد که امامانی که از فرزندان ایشانند حجّت های من هستند، پس قطعاً منکر نعمت من شده و عظمت مرا کوچک شمرده است و به آیات و کتب و فرستادگان من، کفر ورزیده است. [چنین شخصی] اگر مرا قصد کند، محجوبش می­کنم (مانع رسیدن او به خودم می­شوم) و اگر از من درخواست کند، برآورده نسازم و اگر مرا ندا دهد، ندای او را نخواهم شنید (ترتیب اثر نخواهم داد) و اگر مرا بخواند، دعایش را مستجاب نمی­کنم و اگر امیدی به من داشت، ناامیدش کنم و این کیفر او از جانب من است «و من نسبت به بندگان، ستمگر نیستم».

پس جابر بن عبدالله انصاری برخاست، پس عرض کرد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! امامانی که از فرزندان علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ هستند، چه کسانی می­باشند؟ فرمود: حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ دو سرور جوانان اهل بهشت، سپس سیّد و سرور عابدان در زمان خود، علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس باقر، محمّد بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ که تو او را درک خواهی کرد. ای جابر! پس زمانی که او را دیدی، سلام مرا به او برسان. سپس جعفر بن محمّد الصادق عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس موسی بن جعفر الکاظم عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس علی بن موسی الرضا عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس محمّد بن علی التقی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس علی بن محمّد النقی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس حسن بن علی الزکیّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و بعد از او فرزندش، قیام کننده­ی به حق، مهدی اُمّتم، کسی که زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید. ای جابر! آن­ها جانشینان من و اوصیای من و فرزندان من و خاندان من هستند.

ص: 148

هرکس آن­ها را اطاعت کند، پس قطعاً مرا اطاعت نموده و هرکس آن­ها را نافرمانی کند، پس قطعاً مرا نافرمانی کرده و آنکه منکر آن ها یا منکر یکی از آنان گردد، پس قطعاً مرا منکر شده است. خداوند به خاطر آن­ها است که آسمان را نگه می­دارد تا بر زمین نیفتد مگر به اذن او؛ و به خاطر آنان است که زمین را از اینکه اهلش را بلرزاند، حفظ می­کند.

2- وَ عَنْهُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هُمْ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ أَوْلِيَائِي وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى أُمَّتِي بَعْدِي الْمُقِرُّ بِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ الْمُنْكِرُ لَهُمْ كَافِرٌ.

[امام] جعفر بن محمد الصادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ از پدران بزرگوارشان از جدشان عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ از امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت فرمودند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمودند: امامان پس از من، دوازده نفر هستند؛ نخستین آن ها، علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و آخرینشان قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ است. آنان خلفای من و اوصیای من و اولیای من و حجّت­های خدا بر اُمّت من، پس از من هستند. اقرار کننده به [ولایت] آن ها، مؤمن و انکارکننده به [ولایت] آن ها، کافر است.

3- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو ذَرٍّ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْبَاغَنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حُمَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْمُخْتَارِ عَنْ نَصْرِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ هَارُونُ وَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى الْعَبَّاسِ بْنِ مُجَاهِدٍ فِي سَنَةِ ثَمَانَ عَشْرَةَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ زَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ يُونُسَ الْخُزَاعِيُّ الْبَصْرِيُّ فِي دَارِهِ قَالَ حَدَّثَنِي هَيْثَمُ بْنُ بِشْرٍ الْوَاسِطِيُّ قِرَاءَةً عَلَيْهِ مِنْ أَصْلِ كِتَابِهِ عَنْ أَبِي الْمِقْدَامِ شُرَيْحِ بْنِ هَانِي بْنِ شُرَيْحٍ الصَّائِغِ الْمَكِّيِّ عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجَوْهَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْقَاضِي الْجِعَابِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ حَبِيبٍ الْجُنْدُ نَيْسَابُورِي عَنْ يَزِيدَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى قَالَ قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كُنْتُ عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ إِذْ دَخَلَ عَلَيْنَا جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ مِنْهُمْ سَلْمَانُ وَ أَبُوذَرٍّ وَ

ص: 149

الْمِقْدَادُ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ: فَقَالَ سَلْمَانُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ وَصِيّاً وَ سِبْطَيْنِ فَمَنْ وَصِيُّكَ وَ سِبْطَيْكَ فَأَطْرَقَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ يَا سَلْمَانُ إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ أَرْبَعَةَ آلَافِ نَبِيٍّ وَ كَانَ لَهُمْ أَرْبَعَةُ آلَافِ وَصِيٍّ وَ ثَمَانِيَةُ آلَافِ سِبْطٍ فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِه لَأَنَا خَيْرُ الْأَنْبِيَاءِ وَ وَصِيِّي خَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ وَ سِبْطَايَ خَيْرُ الْأَسْبَاطِ ثُمَّ قَالَ يَا سَلْمَانُ أَ تَعْرِفُ مَنْ كَانَ وَصِيَّ آدَمَ فَقَالَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ فَقَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنِّي أُعَرِّفُكَ يَا أبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ أَنْتَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّ آدَمَ أَوْصَى إِلَى ابْنِهِ شَيْثٍ وَ أَوْصَى شَيْثٌ إِلَى ابْنِهِ شَبَّانَ وَ أَوْصَى شَبَّانُ إِلَى مخلثٍ وَ أَوْصَى مخلثٌ إِلَى محوق وَ أَوْصَى محوق إِلَى عثمیشا وَ أَوْصَى عثمیشا إِلَى أَخْنُوخٍ وَ هُوَ إِدْرِيسُ النَّبِيّ وَ أَوْصَى إِدْرِيسُ إِلَى ناخورا وَ أَوْصَى ناخورا إِلَى نُوح وَ أَوْصَى نُوحٌ إِلَى سَامٍ وَ أَوْصَى سَامٌ إِلَى عثام وَ أَوْصَى عثام إِلَى ترعشاثا وَ أَوْصَى ترعشاثا إِلَى يَافِثَ وَ أَوْصَى يَافِثُ إِلَى بَرَّةَ وَ أَوْصَى بَرَّةُ إِلَى حفسية وَ أَوْصَى حفسية إِلَى عِمْرَانَ وَ أَوْصَى عِمْرَانُ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَ أَوْصَى إِبْرَاهِيمُ إِلَى ابْنِهِ إِسْمَاعِيلَ وَ أَوْصَى إِسْمَاعِيلُ إِلَى إِسْحَاقَ وَ أَوْصَى إِسْحَاقُ إِلَى يَعْقُوبَ وَ أَوْصَى يَعْقُوبُ إِلَى يُوسُفَ وَ أَوْصَى يُوسُفُ إِلَى برثيا وَ أَوْصَى برثيا إِلَى شُعَيْبٍ وَ أَوْصَى شُعَيْبٌ إِلَى مُوسَى وَ أَوْصَى مُوسَى إِلَى يُوشَعَ بْنِ نُونٍ وَ أَوْصَى يُوشَعُ إِلَى دَاوُدَ وَ أَوْصَى دَاوُدُ إِلَى سُلَيْمَانَ وَ أَوْصَى سُلَيْمَانُ إِلَى آصَفَ بْنِ بَرْخِيَا وَ أَوْصَى آصَفُ إِلَى زَكَرِيَّا وَ أَوْصَى زَكَرِيَّا إِلَى عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَوْصَى عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ إِلَى شَمْعُونَ بْنِ حَمُّونَ الصَّفَا وَ أَوْصَى شَمْعُونُ إِلَى يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا وَ أَوْصَى يَحْيَى إِلَى مُنْذِرٍ وَ أَوْصَى مُنْذِرٌ إِلَى سَلَمَةَ وَ أَوْصَى سَلَمَةُ إِلَى بُرْدَةَ وَ أَوْصَى بُرْدَةُ إِلَيَّ وَ أَنَا أَدْفَعُهَا إِلَى عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ [عَلِیًّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ] يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَهَلْ بَيْنَهُمْ أَنْبِيَاءُ وَ أَوْصِيَاءُ أُخَرُ قَالَ نَعَمْ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُحْصَى ثُمَّ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَنَا أَدْفَعُهَا إِلَيْكَ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَنْتَ تَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِكَ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَدْفَعُهَا إِلَى أَخِيهِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِهِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ

ص: 150

يَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِهِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ جَعْفَرٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِهِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِهِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِهِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَدْفَعُ إِلَى ابْنِهِ الْقَائِمِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ يَغِيبُ عَنْهُمْ إِمَامُهُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ تَكُونُ لَهُ غَيْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ رَافِعاً صَوْتَهُ الْحَذَرَ إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ مِنْ وُلْدِي قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَمَا تَكُونُ هَذِه الْغَيْبَةُ قَالَ یَصبِرُ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ بِالْخُرُوجِ فَيَخْرُجُ مِنَ الْيَمَنِ مِنْ قَرْيَةٍ يُقَالُ لَهَا كُرعَةُ عَلَى رَأْسِهِ عِمَامَةٌ مُتَدَرِّعٌ بِدِرْعِي مُتَقَلِّدٌ بِسَيْفِي ذِي الْفَقَارِ وَ مُنَادٍ يُنَادِي هَذَا الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ خَلِيفَةُ اللَّهِ فَاتَّبِعُوه يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً ذَلِكَ عِنْدَ مَا يَصِيرَ الدُّنْيَا هَرْجاً وَ مَرْجاً وَ يَغَارُ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ فَلَا الْكَبِيرُ يَرْحَمُ الصَّغِيرَ وَ لَا الْقَوِيُّ يَرْحَمُ الضَّعِيفَ فَحِينَئِذٍ يَأْذَنُ اللَّهُ لَهُ بِالْخُرُوجِ.

امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمودند: نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در خانۀ امّ سلمه بودم که جمعی از صحابه ایشان ازجمله، سلمان، ابوذر، مقداد و عبدالرحمن بن عوف بر ما وارد شدند. پس سلمان

عرض کرد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! همانا برای هر پیامبری یک وصی و دو نوه است، وصی و دو نوه­ی شما، چه کسانی هستند؟ پس [رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] لحظاتی سکوت کرد، سپس فرمود: ای سلمان! خداوند چهار هزار نبی فرستاده که برای آن ها چهار هزار وصی و هشت هزار نوه بوده است. سوگند به کسی که جانم در دست [قدرت] اوست، همانا من، بهترینِ انبیا و وصیّ من، بهترین اوصیاء و دو نوه­ی من، بهترینِ نوادگان هستند.

سپس فرمود: ای سلمان! آیا می دانی وصیّ آدم چه کسی بود؟ پس عرض کرد: خدا و رسولش آگاه ترند. پس فرمود: ای اباعبدالله! همانا من تو را -که از ما اهل بیت هستی- آگاه می کنم. همانا آدم پسرش شیث را وصیّ خود کرد و شیث پسرش شبان را وصیّ خود کرد و شبان پسرش مخلث را و مخلث، محوق را وصی خود کرد و محوق غثمیشا را و غثمیشا، اُخنوخ را که همان ادریس نبی عَلَيْهِ السَّلاَمُ است، وصیّ خود کرد و ادریس ناخورا را و

ص: 151

ناخورا، نوح را وصیّ خود کرد و نوح سام را و سام، عثام را وصیّ خود کرد و عثام ترعشاثا را و ترعشاثا، یافث را وصیّ خود کرد و یافث برَّه را و برَّه، حفسیه را وصیّ خود کرد و حفسیه عِمران را و عِمران، ابراهیم را وصیّ خود کرد و ابراهیم پسرش اسماعیل را و اسماعیل، اسحاق را وصیّ خود کرد و اسحاق یعقوب را و یعقوب، یوسف را وصیّ خود کرد و یوسف برثیا را و برثیا، شعیب را وصیّ خود کرد و شعیب موسی را و موسی، یوشع بن نون را وصیّ خود کرد و یوشع داود را و داود، سلیمان را وصیّ خود کرد و سلیمان آصف بن برخیا را و آصف، زکریّا را وصیّ خود کرد و زکریّا، عیسی پسر مریم را و عیسی پسر مریم، شمعون بن حمّون الصفا را وصیّ خود کرد و شمعون یحیی بن زکریا را و یحیی، منذر را وصیّ خود کرد و منذر سلمه را و سلمه، بُرده را وصی خود کرد و بُرده، مرا وصی خود کرد و من نیز [وصایت] را به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می سپارم.

پس علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ عرض کرد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس آیا در میان ایشان، انبیا و اوصیای دیگری هم بوده است؟ فرمود: آری! بیشتر از آنکه به شمار آید. سپس فرمود: و ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! من آن را به تو می سپارم و تو آن را به پسرت حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ به برادرش حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به فرزندش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به فرزندش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ و محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ به فرزندش جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ و جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ به فرزندش موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به فرزندش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به فرزندش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ و محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ به فرزندش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به فرزندش حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ به فرزندش قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ می سپارند. سپس امام آن ها تا زمانی که خدا بخواهد، غایب می­شود و او دو غیبت دارد که یکی از آن ها، طولانی تر از دیگری است.

سپس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رو به ما نمود، پس با صدای بلند فرمود: بپرهیزید زمانی که پنجمین فرزند از هفتمین فرزندانم غایب شود. علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ گوید: پس عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس ازاین غیبت چه می­شود؟ فرمود: صبر می کند تا اینکه خداوند به او اجازه دهد که خروج کند، آنگاه از «یمن»، از روستایی که به آن «کرعة» گفته می­شود، خروج می­کند، درحالی که عمامه ای بر سر دارد، به زره­ی من، زره پوش شده و شمشیرم ذوالفقار را به کمر بسته است و ندادهنده ای ندا سر می­دهد: این مهدی، خلیفة الله است.

ص: 152

پس از او پیروی کنید. زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید. این [امر خروج] زمانی رخ خواهد داد که دنیا را، هرج ومرج فراگرفته باشد و مردم همدیگر را غارت و چپاول کنند؛ نه بزرگ بر کوچک رحم کند و نه قدرتمند بر ضعیف رحم کند. پس در این هنگام است که خداوند، به وی اجازه­ی خروج (ظهور) می دهد.

4- أَخْبَرَنَا الْقَاضِي الْمُعَافَى بْنُ زَكَرِيَّا قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عُتْبَةَ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ عُلْوَانَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْخُرَاسَانِيِّ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنْتَ الْوَصِيُّ عَلَى الْأَمْوَاتِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ الْخَلِيفَةُ عَلَى الْأَحْيَاءِ مِنْ أُمَّتِي حَرْبُكَ حَرْبِي وَ سِلْمُكَ سِلْمِي أَنْتَ الْإِمَامُ أَبُو الْأَئِمَّةِ الْإِحْدَى عَشْرَةَ مِنْ صُلْبِكَ أَئِمَّةٌ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ مِنْهُمُ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الَّذِي يَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا فَالْوَيْلُ لِمُبْغِضِكُمْ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ فِي اللَّهِ حَجَراً لَحَشَرَه اللَّهُ مَعَهُ وَ إِنَّ مُحِبِّيكَ وَ شِيعَتَكَ وَ مُحِبِّي أَوْلَادِكَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَكَ يُحْشَرُونَ مَعَكَ وَ أَنْتَ مَعِي فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى وَ أَنْتَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ تُدْخِلُ مُحِبِّيكَ الْجَنَّةَ وَ مُبْغِضِيكَ النَّارِ.

[امام] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت فرموده که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمودند: تو وصیّ بر اموات اهل بیت من هستی و جانشین من، بر زندگانِ اُمّتم هستی. جنگ با تو، جنگ با من است و صلح و آشتی با تو، صلح و آشتی با من است. تو امامی و پدر امامان یازده گانه از نسل خود هستی؛ امامانی مطهّر و معصوم و مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ که دنیا را از عدل و داد سرشار می­کند، فقط از آنان است. پس وای بر دشمنان شما! ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! اگر مردی سنگی را درراه خدا دوست داشته باشد، خداوند او را با آن محشور می کند و قطعاً دوستدار تو و شیعیان تو و دوستداران امامان بعد از تو که اولاد تو هستند، با تو محشور می شوند و تو در درجات رفیع با من خواهی بود و تو تقسیم کننده­ی بهشت و دوزخی. دوستدارانت را داخل بهشت و دشمنانت را داخل جهنم می­کنی.

5- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَابُنْدَاذَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ عَنْ

ص: 153

مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ أَوْحَى إِلَيَّ رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنِّي اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُكَ مِنْهَا وَ جَعَلْتُكَ نَبِيّاً وَ شَقَقْتُ لَكَ مِنِ اسْمِي اسْماً فَأَنَا الْمَحْمُودُ وَ أَنْتَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ اطَّلَعْتُ الثَّانِيَةَ فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ جَعَلْتُهُ وَصِيَّكَ وَ خَلِيفَتَكَ وَ زَوْجَ ابْنَتِكَ وَ أَبَا ذُرِّيَّتِكَ وَ شَقَقْتُ لَهُ اسْماً مِنْ أَسْمَائِي فَأَنَا الْعَلِيُّ الْأَعْلَى وَ هُوَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ جَعَلْتُ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ مِنْ نُورِكُمَا ثُمَّ عَرَضْتُ وَلَايَتَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَمَنْ قَبِلَهَا كَانَ عِنْدِي مِنَ الْمُقَرَّبِينَ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَنِي حَتَّى يَنْقَطِعَ وَ يَصِيرَ كَالشَّنِّ الْبَالِي ثُمَّ أَتَانِي جَاحِداً لِوَلَايَتِهِمْ مَا أَسْكَنْتُهُ جَنَّتِي وَ لَا أَظْلَلْتُهُ تَحْتَ عَرْشِي يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ يَا رَبِّ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا بِأَنْوَارِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْقَائِمِ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ فِي وَسَطِهِمْ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فَقُلْتُ يَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ وَ هَذَا الْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الَّذِي يُحِلُّ حَلَالِي وَ يُحَرِّمُ حَرَامِي وَ بِهِ أَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِي وَ هُوَ رَاحَةٌ لِأَوْلِيَائِي وَ هُوَ الَّذِي يَشْفِي قُلُوبَ شِيعَتِكَ مِنَ الظَّالِمِينَ وَ الْجَاحِدِينَ وَ الْكَافِرِينَ.

[امام] صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ از پدر بزرگوارش [امام] محمد بن علی و ایشان از پدرش [امام] علی بن الحسین و ایشان از پدرش [امام] حسین بن علی و ایشان از پدرش امیرالمؤمنین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت فرمودند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمودند: زمانی که به سوی آسمان سیر داده شدم، پروردگارم -که جلالت و بزرگی اش فراتر از تصوّر است- به من وحی فرمود: ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! همانا من توجّهی به زمین کردم، پس تو را از میان ساکنان آن برگزیدم و پیامبرت قرار دادم و اسمی از اسامی خود را برای تو مشتق کردم؛ پس من «محمود» هستم و تو «محمّد»

ص: 154

هستی. سپس توجّه دیگری به زمین کردم، پس از میان ساکنان آن، علی را برگزیدم و او را وصیّ و جانشین و همسر دخترت و پدر فرزندانت قرار دادم و نامی از نام های خود را برای وی مشتق کردم؛ پس من «علیّ اعلی» هستم و او «علیّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ» هست و فاطمه و حسن و حسین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ را از نور شما دو نفر قرار دادم. سپس ولایت ایشان را بر فرشتگان عرضه کردم؛ پس هرکدام از آن ها پذیرفتند، از مقربان درگاه من شدند. ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! اگر بنده ای مرا عبادت کند تا نفسش قطع شود و همچون مَشکی خشکیده و کهنه گردد، سپس درحالی که منکر ولایت شما باشد، نزد من بیاید، او را در بهشتم سکونت نخواهم داد و سایۀ عرشم را بر سرش نخواهم افکند. ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! دوست داری آنان را ببینی؟ عرض کردم: آری ای پروردگارم! پس خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت فرمود: سرت را بلند کن! پس سرم را بلند کردم، ناگاه انوار علی، فاطمه، حسن و حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی، جعفر بن محمّد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمّد بن علی، علی بن محمّد و حسن بن علی و محمد بن حسن القائم عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ را دیدم که [قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ] چون ستاره ای درخشان در وسط آنان بود. گفتم: پروردگارا! اینان چه کسانی هستند؟ فرمود: اینان امامان هستند و این قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ است که حلال مرا، حلال و حرام مرا، حرام می کند و تنها به وسیلۀ او، از دشمنانم انتقام می گیرم و او آسایشی برای اولیای من است و کسی است که قلب­های شیعیان تو را از [ظلم] ستمگران و منکران و کافران، آرامش و تسکین می­بخشد.

6- وَ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هُمْ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ أَوْلِيَائِي وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى أُمَّتِي بَعْدِي الْمُقِرُّ بِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ الْمُنْكِرُ لَهُمْ كَافِرٌ.

ص: 155

[امام] اباعبدالله الصادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ از پدر بزرگوارشان از جد گرامیشان عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ از امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت فرمودند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: امامان بعد از من، دوازده نفر هستند؛ نخستین آن ها

علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و آخرینشان، قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ است. آنان خلفای من و اوصیای من و اولیای من و حجّت های خدا بر اُمّت من، پس از من هستند. اقرار کننده به [ولایت] آن ها، مؤمن و انکارکننده­ی [ولایت] آن ها، کافر است.

7- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْبَزَوْفَرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا يَعْلَى بْنُ عَبَّادٍ قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ بْنُ سَعِيدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ سَعْدِ بْنِ مَالِكٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ فِيهِمْ مَنِ اسْمُهُ اسْمُ نَبِيٍّ إِلَّا بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِمْ مَلَكاً يُسَدِّدُهُمْ وَ إِنَّ مِنَ الْأَئِمَّةِ بَعْدِي مَنِ اسْمُهُ اسْمِي وَ مَنْ هُوَ سَمِيُّ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ وَ إِنَّ الْأَئِمَّةَ بَعْدِي كَعَدَدِ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَعْطَاهُمُ اللَّهُ عِلْمِي وَ فَهْمِي فَمَنْ خَالَفَهُمْ فَقَدْ خَالَفَنِي وَ مَنْ رَدَّهُمْ وَ أَنْكَرَهُمْ فَقَدْ رَدَّنِي وَ أَنْكَرَنِي وَ مَنْ أَحَبَّهُم فِي اللَّهِ فَهُوَ مِنَ الْفَائِزِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت فرموده که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمودند: هیچ اهل خانه ای نیست که در آن، کسی اسمش از اسامی پیامبری باشد مگر اینکه خداوند فرشته ای را بر آنان فرستد که آن ها را به راه راست، ارشاد کند و همانا از میان امامان بعد از من، کسانی هستند که همنام من هستند و کسی است که همنام موسی بن عمران است و امامان پس از من، به تعداد نقیبان بنی اسرائیل هستند. خداوند علم و فهم مرا به آن­ها عطا فرموده است. پس هرکس با آن­ها مخالفت کند، قطعاً با من مخالفت کرده و هرکه [ولایت] آن­ها را نپذیرد و آن ها را انکار کند، [ولایت] مرا رد کرده و مرا انکار نموده است و هرکس آن ها را به خاطر خدا دوست بدارد، پس او از رستگاران در روز قیامت است.

8- أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الصَّفْوَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مَرْوَانُ بْنُ مُحَمَّدٍ السِّنْجَارِيُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو يَحْيَى التَّمِيمِيُّ عَنْ يَحْيَى الْبَكَّاءِ عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً مِنْهَا فِرْقَةٌ نَاجِيَةٌ

ص: 156

وَ الْبَاقُونَ هَالِكَةٌ وَ النَّاجِيَةُ الَّذِينَ يَتَمَسَّكُونَ بِوَلَايَتِكُمْ وَ يَقْتَبِسُونَ مِنْ عِلْمِكُمْ وَ لَا يَعْمَلُونَ بِرَأْيِهِمْ «فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ»(1)

فَسَأَلْتُ عَنِ الْأَئِمَّةِ فَقَالَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ.

[امام] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت فرموده که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: اُمّت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد؛ یک فرقه از آن ها، فرقۀ نجات یافته و بقیه، هلاک شدگانند و نجات یافتگان کسانی هستند که به ولایت شما تمسّک جویند و از علم شما فراگیرند و به رأی و نظر [شخصی] خود عمل نکنند. «پس هيچ راهى [از تعرض و سرزنش] بر آنان نيست». پس از [تعداد] امامان سؤال کردم، پس فرمود: به تعداد نقیبان بنی اسرائیل هستند.

9- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ مُوسَى الْهَاشِمِيُّ بِسُرَّ مَنْ رَأَى قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيٍّ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ وَ قَدْ نَزَلَتْ هَذِه الآيَةُ «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»(2)

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا عَلِيُّ هَذِه الآيَةُ نَزَلَتْ فِيكَ وَ فِي سِبْطَيَّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ كَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ ثُمَّ ابْنَاكَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ بَعْدَ الْحُسَيْنِ عَلِيٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ جَعْفَرٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ جَعْفَرٍ مُوسَى ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُوسَى عَلِيٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِيٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ وَ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ هَكَذَا وَجَدْتُ أَسَامِيَهُمْ مَكْتُوبَةً عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَسَأَلْتُ اللَّهَ تَعَالَى عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ أَعْدَاؤُهُمْ مَلْعُونُونَ.

[امام] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت فرمودند: در خانه اُمّ سلمه به زیارت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مشرّف شدم، درحالی که این آیه نازل شده بود: «این است و جز این نیست که اراده­ی خدا

ص: 157


1- - الشوری: 41
2- - الاحزاب: 33

به این تعلق گرفته که هرگونه پلیدی را از شما خاندان [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] بزداید و شمارا به طهارت مطلقه برساند». پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! این آیه درباره­ی تو و درباره­ی دو نوه­ی من و امامان از فرزندان تو نازل شده است. پس عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! امامان بعد از شما، چند نفر هستند؟ فرمود: تو ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! سپس دو پسرت، حسن و حسین و بعد از حسین، پسرش علی و پس از علی، پسرش محمد و پس از محمد، پسرش جعفر و پس از جعفر، پسرش موسی و پس از موسی، پسرش علی و پس از علی، پسرش محمّد و پس از محمّد، پسرش علی و پس از علی، پسرش حسن و حجّت از فرزندان حسن عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ است. این چنین نام آن­ها را، نوشته شده بر پایۀ عرش یافتم، پس از خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت درباره­ی آن ها پرسیدم، پس فرمود: ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آن­ها امامان پس از تو، پاکیزگانی معصوم هستند و دشمنانشان ملعون اند.

10- أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو طَالِبٍ عُبَيْدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَعْقُوبَ بْنِ نَصْرٍ الْأَنْبَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُوقٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِيَادٍ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ عُتْبَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عِمْرَانُ بْنُ دَاوُدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ دَانَتْ بِطَاعَةِ إِمَامٍ لَيْسَ مِنِّي وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي نَفْسِهَا بَرَّةً وَ لَأَرْحَمَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ دَانَتْ بِإِمَامٍ عَادِلٍ مِنِّي وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي نَفْسِهَا غَيْرَ بَرَّةٍ وَ لَا تَقِيَّةٍ ثُمَّ قَالَ لِي يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ مِنْ بَعْدِي حَرْبُكَ حَرْبِي وَ سِلْمُكَ سِلْمِي وَ أَنْتَ أَبُو سِبْطَيَّ وَ زَوْجُ ابْنَتِي مِنْ ذُرِّيَّتِكَ الْأَئِمَّةُ الْمُطَهَّرُونَ فَأَنَا سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنْتَ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ وَ لَوْلَانَا لَمْ يُخْلَقِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ وَ لَا الْأَنْبِيَاءُ وَ لَا الْمَلَائِكَةُ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَنَحْنُ أَفْضَلُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ نَحْنُ خَيْرُ خَلِيقَةِ اللَّهِ عَلَى بَسِيطِ الْأَرْضِ وَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ كَيْفَ لَا نَكُونُ خَيْراً مِنْهُمْ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ تَوْحِيدِه فَبِنَا عَرَفُوا اللَّهَ وَ بِنَا عَبَدُوا اللَّهَ وَ بِنَا اهْتَدَوُا السَّبِيلَ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ وَ أَنْتَ أَخِي وَ

ص: 158

وَزِيرِي فَإِذَا مِتُّ ظَهَرَتْ لَكَ ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ قَوْمٍ وَ سَيَكُونُ بَعْدِي فِتْنَةٌ صَمَّاءُ صَيْلَمٌ يَسْقُطُ فِيهَا كُلُّ وَلِيجَةٍ وَ بِطَانَةٍ وَ ذَلِكَ عِنْدَ فِقْدَانِ شِيعَتِكَ الْخَامِسَ مِنَ السَّابِعِ مِنْ وُلْدِكَ يَحْزَنُ لِفَقْدِه أَهْلُ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ فَكَمْ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ مُتَأَسِّفٌ مُتَلَهِّفٌ حَيْرَانُ عِنْدَ فَقْدِه ثُمَّ أَطْرَقَ مَلِيّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ بِأَبِي وَ أُمِّي سَمِيِّي وَ شَبِيهِي وَ شَبِيهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَلَيْهِ جُبُوبُ النُّورِ أَوْ قَالَ جَلَابِيبُ النُّورِ يَتَوَقَّدُ مِنْ شُعَاعِ الْقُدْسِ كَأَنِّي بِهِمْ آيَسُ مَنْ كَانُوا ثُمَّ نُودِيَ بِنِدَاءٍ يَسْمَعُهُ مِنَ الْبُعْدِ كَمَا يَسْمَعُهُ مِنَ الْقُرْبِ يَكُونُ رَحْمَةً عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ عَذَاباً عَلَى الْمُنَافِقِينَ قُلْتُ وَ مَا ذَلِكَ النِّدَاءُ قَالَ ثَلَاثَةُ: أَصْوَاتٍ فِي رَجَبٍ أَوَّلُهَا «أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ»(1) الثَّانِي «أَزِفَتِ الآزِفَةُ»(2)

وَ الثَّالِثُ تَرَوْنَ بَدَناً بَارِزاً مَعَ قَرْنِ الشَّمْسِ يُنَادِي إنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ حَتَّى يَنْسُبَهُ إِلَى عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِيهِ هَلَاكُ الظَّالِمِينَ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَأْتِي الْفَرَجُ وَ يَشْفِي اللَّهُ صُدُورَهُمْ وَ يُذْهِبُ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَكَمْ يَكُونُ بَعْدِي مِنَ الْأَئِمَّةِ قَالَ بَعْدَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ تِسْعَةٌ وَ التَّاسِعُ قَائِمُهُمْ وَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ رَوَى عَنْهُ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ وَ الْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ وَ أَبُو الطُّفَيْلِ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِي لَيْلَى وَ سَعْدُ بْنُ مَالِكٍ وَ يَحْيَى الْبَكَّاءُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ.

امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت فرموده که شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می­فرمودند: خدای پربرکت و بلندمرتبه فرمود: قطعاً قطعاً عذاب می­کنم هر قومی که از امامی اطاعت کند که از جانب من نیست، گرچه آن قوم به خودی خود (و به حسب ظاهر)، انسان های خوبی باشند(3) و

ص: 159


1- - هود: 18
2- - النجم: 57
3- - اشاره به این مطلب است که ارزش عمل به اعتقاد راستین و نیّتی است که منشأ عمل است و عملی می­تواند موجب رستگاری شود که آفریدگار یکتا، معیّن فرموده باشد، چون تنها اوست که آگاه به راه سعادت و بی راهه­ها است و کسی که از بی راهه­ها می­رود، چون به سعادت نمی­رسد، شیطان به او کاری ندارد، پس ممکن است در عبادات بدون اخلاص و نیت درست و اخلاقیات ظاهری پیشتاز باشد، برخلاف کسی که در مسیر سعادت حرکت می­کند که در این صورت، شیطان دست از وسوسۀ او برنمی­دارد و چون معصوم نیست، اعمالش دچار نقصان می­شود، اما در واقع چون در مسیر حق قرار دارد، هرچند لنگان لنگان حرکت کند، عاقبت به مقصد می­رسد و آفریدگار مهربان نیز او را یاری می­کند و فرستادگانش را هم به یاری او گسیل می­دهد.

قطعاً قطعاً رحم می­کنم به هر قومی که از امامِ عادلی اطاعت کرده­اند که از جانب من است، گرچه به خودی خود (و به حسب ظاهر)، انسان های غیر نیکوکار و غیر پرهیزکاری باشند. سپس [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] به من فرمود: ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! تو امام و جانشین پس از من هستی؛ جنگ با تو، جنگ با من است و صلح با تو، صلح با من است و تو پدر دو نوه­ی من و همسر دختر منی؛ تنها ذریّه و فرزندان تو هستند که برخی از آن ها امامانی مطهّر هستند؛ پس من سرور انبیا هستم و تو سرور اوصیائی و من و تو از یک شجره هستیم و اگر ما نبودیم، بهشت و دوزخ ­آفریده نمی­شد و پیامبران و فرشتگان آفریده نمی­شدند. [امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ] گوید: عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس ما از فرشتگان برتریم! فرمود: ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! ما برتر از هر آنچه خداوند بر پهنای هستی خلق کرده و برتر از فرشتگان مقرّب هستیم و چگونه برتر از آنان نباشیم درحالی که در شناخت خدا و توحید او بر آنان سبقت گرفته ایم؛ پس آنان به واسطۀ ما، خدا را شناختند و به واسطۀ ما، او را پرستش کردند و به واسطۀ ما، به سوی راه شناخت خداوند، هدایت یافتند. ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! تو از منی و من از تو هستم و تو برادر و وزیر منی؛ پس چون از دنیا رفتم، کینه هایی که در سینه های قومی نهفته است، آشکار گردد و پس از من فتنه ای بسیار سخت خواهد بود که در آن، همۀ دوستی ها و خویشاوندی ها از بین برود و این، همان زمانی است که شیعیانِ تو، پنجمین از هفتمین فرزند تو را نیابند. برای نیافتنش اهل زمین و آسمان محزون شوند و چه بسیار مردان و زنان مؤمنی که تأسف و افسوس می­خورند و در زمان نیافتن او، سرگردان اند.

سپس سربه زیر افکندند، سپس به فکر عمیقی فرورفتند، سپس سرشان را بلند کردند و فرمودند: پدر و مادرم فدای آنکه همنام من و شبیه من و شبیه موسی بن عمران است و بر او لباس­هایی از نور -یا اینکه فرمود: جامه هایی از نور- است که از پرتو قدس روشن می­شود. گویی آن ها را می بینم که ناامیدترین مردمان هستند تا آنکه ندایی از دور به گوش رسد، همان طور که از نزدیک شنیده شود که [این ندا]، رحمتی بر مؤمنین و عذابی بر منافقین است. عرض کردم: آن ندا، چه ندایی است؟

ص: 160

فرمود: سه بانگ در ماه رجب است که نخستین آن، این است: «آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمگران است» و دوم: «قیامت نزدیک گشت!» و سوم: بدن آشکاری را همراه با طلوع خورشید ببینند که فریاد می زند: همانا خداوند فلان بن فلان را برانگیخت و نسب او را تا علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ برمی شمارد(1) و که در این [برانگیختن]، نابودی ستمگران است. پس در این هنگام، فرج حاصل گردد و خداوند سینه های آنان را آرامش و تسکین خواهد داد و غم را از دل هایشان از بین می­برد. عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس از من، امامان چند نفرند؟ فرمود: پس از حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، نُه نفر هستند و نهمین آن­ها، قیام­کننده­ی آن هاست.

ص: 161


1- - منظور این است که نام مقدس امام زمان و پدرانشان را تا حضرت امیرالمؤمنین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ ذکر می­کند.

باب بیست و چهارم

باب ما روي عن الحسن بن علي عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ عن رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از حسن بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْخُزَاعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْجَلُودِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْغَلَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُتْبَةُ بْنُ الضَّحَّاكِ عَنْ هِشَامِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: لَمَّا قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ رَقِيَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ المِنبَرَ فَأَرَادَ الْكَلَامَ فَخَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ فَقَعَدَ سَاعَةً ثُمَّ قَامَ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي كَانَ فِي أَوَّلِيَّتِهِ وَحْدَانِيّاً وَ فِي أَزَلِيَّتِهِ مُتَعَظِّماً بِالْإِلَهِيَّةِ مُتَكَبِّراً بِكِبْرِيَائِهِ وَ جَبَرُوتِهِ خَلَقَ جَمِيعَ مَا خَلَقَ عَلَى غَيْرِ مِثَالٍ كَانَ سَبَقَ مِمَّا خَلَقَ رَبُّنَا اللَّطِيفُ بِلُطْفِ رُبُوبِيَّتِهِ وَ بِعِلْمِ خُبْرِه فَتَقَ وَ بِإِحْكَامِ قُدْرَتِهِ خَلَقَ جَمِيعَ مَا خَلَقَ وَ لَا زَوَالَ لِمُلْكِهِ وَ لَا انْقِطَاعَ لِمُدَّتِهِ فَوْقَ كُلِّ شَيْ ءٍ عَلَا وَ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ دَنَا فَتَجَلَّى لِخَلْقِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونَ يُرَى وَ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى احْتَجَبَ بِنُورِه وَ سَمَا فِي عُلُوِّه وَ اسْتَتَرَ عَنْ خَلْقِهِ وَ بَعَثَ إِلَيْهِمْ شَهِيداً عَلَيْهِمْ وَ بَعَثَ فِيهِمُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ

ص: 162

مُنْذِرِينَ «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ»(1) وَ لِيَعْقِلَ الْعِبَادُ عَنْ رَبِّهِمْ مَا جَهِلُوه فَيَعْرِفُوه بِرُبُوبِيَّتِهِ بَعْدَ مَا أَنْكَرُوه وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَحْسَنَ الْخِلَافَةَ عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ عِنْدَ اللَّهِ نَحْتَسِبُ عَزَاءَنَا فِي خَيْرِ الآباءِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عِنْدَ اللَّهِ نَحْتَسِبُ عَزَاءَنَا فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَدْ أُصِيبَ بِهِ الشَّرْقُ وَ الْغَرْبُ وَ اللَّهِ مَا خَلَّفَ دِرْهَماً وَ لَا دِينَاراً إِلَّا الْأَرْبَعَمِائَةِ دِرْهَمٍ أَرَادَ أَنْ يَبْتَاعَ لِأَهْلِهِ خَادِماً وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَّ الْأَمْرَ يَمْلِكُهُ إثْنَی عَشَرَ إِمَاماً مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ صَفْوَتِهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُومٌ ثُمَّ نَزَلَ عَنْ مِنْبَرِه وَ دَعَا بِابْنِ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ فَأُتِيَ بِهِ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اسْتَبْقِنِي أَكُنْ لَكَ وَ أَكْفِيكَ أَمْرَ عَدُوِّكَ بِالشَّامِ فَعَلَاه الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِسَيْفِهِ فَاسْتَقْبَلَ السَّيْفَ بِيَدِه فَقَطَعَ خِنْصِرَه ثُمَّ ضَرَبَهُ ضَرْبَةً عَلَى يَافُوخِهِ فَقَتَلَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ.

هشام بن محمد از پدرش روایت کرده: هنگامی که امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به شهادت رسید، حسن بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ بالای منبر رفت، پس زمانی که خواست سخن بگوید، گریه امانش را برید. پس لحظاتی نشست و سپس برخاست و فرمود: «حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که در اوّلیّتش یگانه بود (تنها موجود ازلی است و مخلوقاتش هیچ کدام ازلی نیستند بلکه در یک زمان مشخصی خلق شده اند) و در ازلیّتش باعظمت، عبادت می­شد (تنها آفریدگار بی نیازی است که شایستۀ عبادت و بندگی است) و با کبریائی و جبروتش، تکبّر داشت (تنها بزرگی است که اگر اظهار بزرگی می­کند، واقعاً هیچ کوچکی و نقصانی در او نیست و شایستۀ بزرگی است). خلق کرد همۀ آنچه را که خلق کرد، بدون اینکه مانندی در مخلوقات گذشته­اش داشته باشند. پروردگار ما لطیف است به لطف ربوبیّتش (کسی که لحظه به لحظه به همۀ مخلوقاتش در همۀ شئوناتشان فیض می­رساند، از همۀ جوانب آن ها آگاهی دارد و هیچ چیزی از چشم او پنهان نیست) و با علم خبیرانه­اش شکافت (بامهارتی وصف ناپذیر، اشیاء به هم پیوسته را از هم گسیخت و این آسمان ها و زمین و

ص: 163


1- - الانفال: 42

کهکشان ها و... را آفرید) و با استواری قدرتش، همۀ مخلوقات را خلق کرد. مُلک و فرمانروایی او زوال ندارد و مدّت آن هم پایان نمی­­یابد و بالاتر از هر چیزی است و به هر چیزی نزدیک است؛ پس بر مخلوقاتش تجلّی کرده بی آنکه امکان دیده شدن داشته باشد، درحالی که او در منظر اعلی است (هر افقی که بشود تصوّر نمود، او بالاتر از آن افق است، نه اینکه مکانی داشته باشد، بلکه فوق حدّ تصوّر است). به وسیلۀ نورش، حجاب گرفته (نورانیّت بی مثالش، مانع از دیده شدنش است) و در علوّ و برتری اش بالا رفته و از خلقش، پنهان گشته و شاهدی بر آنان فرستاده و به سوی آنان، پیامبران را که بشارت دهنده و بیم دهنده­اند، مبعوث کرده «تا هر کس که هلاک شود از روشنگری (و پس از اتمام حجّت بر او) هلاک شود و هر کس که [به نور هدایت] زنده شود، از روشنگری (و پس از اتمام حجّت بر او) زنده گردد» و تا بندگان آنچه را که از پروردگارشان نمی­دانند، با تعقّل و تفکّر بدانند. پس او را به ربوبیّتش بشناسند، پس ازآنکه انکارش می کردند و [او را نمی­شناختند] و حمد و سپاس، مخصوص خدایی است که خلافت را برای ما اهل بیت، نیکو قرار داد و [ثواب] مصیبتمان را در عزای بهترین پدران [یعنی] رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نزد خداوند حساب می­کنیم، درحالی که اهل شرق و غرب مصیبت زده­ی امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند و به خدا قسم که او، درهم و دیناری بر جای نگذاشت مگر چهارصد درهم که تصمیم داشت که خادمی برای خانواده­اش بخرد و همانا جدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به من خبر داد که امر [امامت و خلافت] را دوازده نفر از اهل بیتش که از برگزیدگان آنان هستند، عهده دار می­شوند. هیچ کدام از ما نیست، مگر اینکه کشته یا مسموم خواهد شد [و به مرگ طبیعی از دنیا نمی­رود]».

سپس [حضرت] از منبر فرود آمد و ابن ملجم ملعون را احضار فرمود. پس وقتی ابن ملجم حاضر شد به [امام] عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! مرا زنده نگه دار تا برای تو باشم و در مقابل دشمنانی که در شام داری، تو را کفایت کنم. پس [امام] حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ شمشیر خود را بلند کرد، پس [ابن ملجم] دستش را جلوی شمشیر آن حضرت آورد،

ص: 164

پس انگشت کوچکش قطع شد، سپس [امام] حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ ضربت دیگری بر فرق او زد و آن ملعون را به قتل رسانید.

2- حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُتْبَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمَّصِيُّ بِمَكَّةَ قِرَاءَةً عَلَيْهِ سَنَةَ ثَمَانِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى الْقُطْقُطَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يُوسُفَ قَالَ حَدَّثَنَا حُسَيْنُ بْنُ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حُسَيْنِ بْنِ حَسَنٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَوْماً فَقَالَ بَعْدَ مَا حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ مَعَاشِرَ النَّاسِ كَأَنِّي أُدْعَى فَأُجِيبُ وَ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا فَتَعَلَّمُوا مِنْهُمْ وَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ لَا يَخْلُو الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ لَوْ خَلَتْ إِذًا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا ثُمَّ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْلَمُ أَنَّ الْعِلْمَ لَا يَبِيدُ وَ لَا يَنْقَطِعُ وَ أَنَّكَ لَا تُخْلِي أَرْضَكَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ ظَاهِرٍ لَيْسَ بِالْمُطَاعِ أَوْ خَائِفٍ مَغْمُورٍ لِكَيْلَا تَبْطُلَ حُجَّتُكَ وَ لَا تَضِلَّ أَوْلِيَاؤُكَ بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَهُمْ أُولَئِكَ الْأَقَلُّونَ عَدَداً الْأَعْظَمُونَ قَدْراً عِنْدَ اللَّهِ فَلَمَّا نَزَلَ عَنْ مِنْبَرِه قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَ مَا أَنْتَ الْحُجَّةُ عَلَى الْخَلْقِ كُلِّهِمْ قَالَ يَا حَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»(1)

فَأَنَا الْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْهَادِي قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَوْلُكَ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ قَالَ نَعَمْ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِي وَ أَنْتَ الْحُجَّةُ وَ الْإِمَامُ بَعْدَه وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدَكَ وَ لَقَدْ نَبَّأَنِي اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ أَنَّهُ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ غُلَامٌ يُقَالُ لَهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ سَمِيُّ جَدِّه عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا مَضَى الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَقَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَه عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ هُوَ الْحُجَّةُ وَ الْإِمَامُ وَ يُخْرِجُ اللَّهُ مِنْ صُلْبِهِ وَلَداً سَمِيِّي وَ أَشْبَهَ النَّاسِ بِي عِلْمُهُ عِلْمِي وَ حُكْمُهُ حُكْمِي هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ وَ يُخْرِجُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ صُلْبِهِ مَوْلُوداً يُقَالُ لَهُ جَعْفَرٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَصْدَقُ النَّاسِ قَوْلًا وَ عَمَلًا هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ وَ يُخْرِجُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ صُلْبِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَوْلُوداً يُقَالُ لَهُ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ

ص: 165


1- - الرعد: 7

سَمِيُّ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ أَشَدُّ النَّاسِ تَعَبُّداً فَهُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ وَ يُخْرِجُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ صُلْبِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَلَداً يُقَالُ لَهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَعْدِنُ عِلْمِ اللَّهِ وَ مَوْضِعُ حُكْمِهِ فَهُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ وَ يُخْرِجُ اللَّهُ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَوْلُوداً يُقَالُ لَهُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَهُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ وَ يُخْرِجُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ صُلْبِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَوْلُوداً يُقَالُ لَهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَهُوَ الْحُجَّةُ وَ الْإِمَامُ بَعْدَ أَبِيهِ وَ يُخْرِجُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَوْلُوداً يُقَالُ لَهُ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَهُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ وَ يُخْرِجُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ صُلْبِ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْحُجَّةَ الْقَائِمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِمَامَ شِيعَتِهِ وَ مُنْقِذَ أَوْلِيَائِهِ يَغِيبُ حَتَّى لَا يُرَى فَيَرْجِعُ عَنْ أَمْرِه وَ يَثْبُتُ آخَرُونَ «وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»(1)

وَ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ حَتَّى يَخْرُجَ قَائِمُنَا فَيَمْلَأَهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً فَلَا تَخْلُو الْأَرْضُ أَعْطَاكُمُ اللَّهُ عِلْمِي وَ فَهْمِي وَ لَقَدْ دَعَوْتُ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يَجْعَلَ الْعِلْمَ وَ الْفِقْهَ فِي عَقِبِي وَ عَقِبِ عَقِبِي وَ مَزْرَعِي وَ زَرْعِ زَرْعِي.

[امام] حسن مجتبی عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت فرموده که روزی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خطبه ای خواندند. پس از حمد و ثنای الهی، فرمودند: ای گروه­های مردم! گویا [به رفتن از این دنیا] دعوت شده ام، پس اجابت کرده ام و همانا من در میان شما، دو ثقل گران بها باقی می گذارم: کتاب خدا و خاندانم اهل بیتم؛ تا زمانی که به این دو تمسّک جویید، هرگز گمراه نشوید. پس [آگاه باشید] از آنان بیاموزید و چیزی به آنان تعلیم ندهید که آن ها از شما عالم ترند، زمین از وجودشان خالی نمی­شود و اگر خالی می شد، بی درنگ زمین با اهلش در هم فرومی رفت. سپس فرمود: خداوندا! من می دانم که علم، از بین رفتنی و قطع شدنی نیست و اینکه تو، زمین خود را از حجّتی بر خلقت که برای توست، خالی نمی­گذاری که [آن حجّت] یا ظاهر است اما اطاعت نمی­شود یا غایب و ناشناس است تا حجت تو، باطل نگردد و

ص: 166


1- - یونس: 48

دوستان تو، پس ازآنکه هدایتشان کردی، گمراه نشوند؛ اینان از حیث تعداد اندک هستند اما از حیث قَدر و منزلت نزد خدا، بزرگ ترین مخلوقات هستند.

پس زمانی که از منبر پایین آمد، عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! مگر شما حجّت بر همۀ مخلوقین نیستید؟ فرمود: ای حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ! همانا خداوند می فرماید: «همانا تو هشداردهنده ای و برای هر قومی، هدایتگری است»، آن هشداردهنده، من هستم و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ هدایتگر و راهنما است.

عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! اینکه فرمودید زمین از حجّت خالی نمی­ماند [آیا پس از شما نیز حجّتی است؟] فرمود: آری! امام و حجّت پس از من، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ است و پس از او، حجّت و امام، تو هستی و پس از تو، امام و حجّت، حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ است و همانا خداوند لطیف خبیر مرا آگاه فرموده است که از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ پسری به نام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، به دنیا می­آورد که همنام جدّ خویش، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ است، پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ بگذرد، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بعد از او، این امر [امامت] را به­ پا دارد و او حجّت و امام است و از نسل علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، [خداوند] پسری همنام من به دنیا می­آورد که شبیه ترین مردم به من است؛ عِلم او، علم من و حُکم او، حُکم من است و پس از پدرش، حجّت و امام اوست و از نسل او فرزندی به دنیا می­آورد که به او جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفته شود، راست گوترین مردم از حیث قول و عمل است؛ پس از پدرش، امام و حجّت اوست و خدای بلندمرتبه از نسل جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فرزندی به دنیا می­آورد که به او کاظم عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفته شود و همنام موسی بن عمران است، عابدترین مردم خواهد بود؛ بعد از پدرش، او حجّت و امام است و خداوند از نسل موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فرزندی به دنیا می­آورد که وی را علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نامند که معدن علم خدا و جایگاه حُکم(1) اوست، پس از پدرش، حجّت و امام اوست و خداوند از نسل علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ،

ص: 167


1- - «حُکم» عبارت از درجۀ اعلای تشخیص حق از باطل است که موجب عصمت و محافظت انسان از هرگونه لغزش می­شود؛ چنان که پس از قتل غیرعمدی توسط حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام، به او «حُکم» عطا شد و به مقام والای رسالت رسید: «قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ*فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لىِ رَبِّى حُكْمًا وَ جَعَلَنىِ مِنَ الْمُرْسَلِينَ» (شعراء: 20 و 21)

مولودی به دنیا می­آورد که به او محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ گویند که پس از پدرش، او امام و حجّت است و خدای بلندمرتبه از نسل محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فرزندی به دنیا می­آورد که وی را علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نامند که امام و حجّت پس از پدرش، اوست و خداوند بلندمرتبه از نسل علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، مولودی به دنیا می­آورد که وی را حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ نامند که پس از پدرش، امام و حجّت اوست و خدای بلندمرتبه از نسل حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ، حجّت قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به دنیا می­آورد که امام پیروانش و نجات دهنده­ی دوستداران خویش است. او غایب می­شود تا آنکه دیده نمی­شود، پس درنتیجه از امر [امامت] او، بر خواهند گشت و عده ای دیگر، ثابت و استوار خواهند ماند. «و می­گویند: اگر راست می گویید، این وعده چه زمانی است؟» و اگر فقط یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، به تحقیق که خداوندی که شکست ناپذیر و صاحب جلالت و بزرگی است، آن روز را آن قدر طولانی خواهد کرد تا قائم ما ظهور کند؛ پس زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد ­فرماید. پس زمین [از وجود امام] خالی نخواهد شد. خداوند علم و فهم مرا به شما عطا فرموده و همانا حقیقتاً از خداوندی که پربرکت و بلندمرتبه است، خواستم که علم و فقه را در نسل من، نسلِ نسل من و در فرزند من و در فرزندِ فرزند من قرار دهد.

3- وَ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عُتْبَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمَّصِيُّ قِرَاءَةً عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى الصَّوْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ ثَابِتٍ عَنْ رَزِينِ بْنِ حُبْشٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ يَمْلِكُهُ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ إِمَاماً تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَعْطَاهُمُ اللَّهُ عِلْمِي وَ فَهْمِي مَا لِقَوْمٍ يُؤْذُونَنِي فِيهِمْ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي.

[امام] حسن بن علی المجتبی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ روایت فرموده: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمودند: همانا این امر [خلافت و ولایت] را پس از من، دوازده امام عهده دار شوند که نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند؛ خداوند علم و فهم مرا به آنان عطا فرموده است. چرا عدّه­ای با آزردن آنان، مرا می آزارند؟ خدا شفاعت مرا نصیبشان نکند!

ص: 168

4- أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْقَاسِمِ أَحْمَدُ بْنُ عَامِرٍ عَنْ سُلَيْمَانَ الطَّائِيِّ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ الْكُوفِيُّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَخِيهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ حَوَارِيِّ عِيسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَنْ أَحَبَّهُمْ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَهُوَ مُنَافِقٌ هُمْ حُجَجُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ أَعْلَامُهُ فِي بَرِيَّتِهِ.

[امام] حسن بن علی المجتبی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ روایت فرموده: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمودند: امامان بعد از من، به تعداد نقیبان بنی اسرائیل و حواریّون عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند؛ هرکس آنان را دوست بدارد، پس او مؤمن است و هرکه با آنان دشمنی ورزد، پس او منافق است. آن ها حجّت های خدا در میان آفریده­هایش و پرچم های [هدایت] او در میان مخلوقاتش هستند.

5- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ [عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ] عِيسَى بْنِ الْمَنْصُورِ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُوسَى عِيسَى بْنُ أَحْمَدَ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا عَمَّارُ بْنُ مُحَمَّدٍ النُّورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ عَنْ أَبِي الْحَجَّافِ دَاوُدَ بْنِ أَبِي عَوْفٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْتَ وَارِثُ عِلْمِي وَ مَعْدِنُ حُكْمِي وَ الْإِمَامُ بَعْدِي فَإِذَا اسْتُشْهِدْتَ فَابْنُكَ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُكَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَعَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ يَتْلُوه تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَئِمَّةٌ أَطْهَارٌ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَمَا أَسَامِيهِمْ قَالَ عَلِيٌّ وَ مُحَمَّدٌ وَ جَعْفَرٌ وَ مُوسَى وَ عَلِيٌّ وَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَمْلَأُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.

[امام] حسن بن علی المجتبی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ روایت فرمودند: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به [امام] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می­فرمودند: تو وارث علم من و معدن حُکم من و امام پس از من هستی؛ پس زمانی که

ص: 169

شهید گشتی، پسرت حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام است]، پس چون حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ شهید شود، پسرت حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام است]. پس زمانی که پسرت حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ شهید شود، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام است] و بعد از او، نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، امامان طاهرین هستند. عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس نامشان چیست؟ فرمود: علی و محمّد و جعفر و موسی و علی و محمّد و علی و حسن و مهدی عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ که از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند و خداوند بلندمرتبه به وسیلۀ او، زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید.

6- وَ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عُتْبَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمَّصِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ عُمَرَ الرَّاسِبِيُّ الْكَاتِبُ بِحِمْصٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمُحَمَّدِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو رَوْحِ بْنُ فَرْوَةَ بْنِ الْفَرَجِ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُنْذِرِ بْنِ حَيْفَرَ قَالَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ: سَأَلْتُ جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَنِ الْأَئِمَّةِ بَعْدَه فَقَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ إثْنَی عَشَرَ أَعْطَاهُمُ اللَّهُ عِلْمِي وَ فَهْمِي وَ أَنْتَ مِنْهُمْ يَا حَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَمَتَى يَخْرُجُ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ قَالَ يَا حَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّمَا مَثَلُهُ كَمَثَلِ السَّاعَةِ «ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً»(1) وَ هَذَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ رَوَى عَنْهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ وَ رَزِينُ بْنُ حُبْشٍ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ دَاوُدُ بْنُ أَبِي عَوْفٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُنْذِرِ بْنِ حَيْفَرَ.

[امام] حسن بن علی المجتبی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ روایت فرمودند: از جدّم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درباره­ی امامان بعد از ایشان پرسیدم، پس فرمودند: امامان پس از من، به تعداد نقیبان بنی اسرائیل، دوازده نفر خواهند بود؛ خداوند علم و فهم مرا به آنان عطا فرموده است و ای حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ! تو از آنان هستی. عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس قائم ما اهل بیت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ چه زمانی خروج می­کند؟ فرمود: ای حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ! همانا مَثَل او همانند قیامت است که: «بر آسمان ها و زمين سنگين و دشوار است، جز به طور ناگهانى به سوی شما نمى آيد».

ص: 170


1- - الاعراف: 187

باب بیست و پنجم

باب ما روي عن الحسين بن علي عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ عن رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از حسین بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ مُحَمَّدُ بْنُ سَعِيدٍ الصَّيْرَفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ شَنَبُوذَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حُمْدُونٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَكِيمٍ الْأَوْدِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا شَرِيكٌ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَعْدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ: أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَمَّا ثَبَّتَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اسْمَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ قُلْتُ يَا رَبِّ هَذَا الِاسْمَ الْمَكْتُوبَ فِي سُرَادِقِ الْعَرْشِ أَرِنِي أَعَزَّ خَلْقِكَ عَلَيْكَ قَالَ فَأَرَاه اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إثْنَی عَشَرَ أَشْبَاحاً أَبْدَاناً بِلَا أَرْوَاحٍ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ فَقَالَ يَا رَبِّ بِحَقِّهِمْ عَلَيْكَ إِلَّا أَخْبَرْتَنِي مَنْ هُمْ قَالَ هَذَا نُورُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ هَذَا نُورُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ هَذَا نُورُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ هَذَا نُورُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ هَذَا نُورُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ هَذَا نُورُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ هَذَا نُورُ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ هَذَا نُورُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ هَذَا نُورُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ هَذَا نُورُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ

ص: 171

وَ هَذَا نُورُ الْحُجَّةِ الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ فَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ مَا أَحَدٌ يَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ إِلَّا أَعْتَقَ اللَّهُ تَعَالَى رَقَبَتَهُ مِنَ النَّارِ.

[امام] حسین بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ روایت فرموده که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمودند: جبرئیل عَلَيْهِ السَّلاَمُ مرا خبر داد: زمانی که خداوند، نام محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را بر پایه عرش ثبت کرد، عرض کردم: پروردگار من! این نامی که در سراپرده عرش مکتوب شده است، بی شک نام عزیزترین آفریده­ات است، او را به من نشان بده! پس خدایی که صاحب عزّت و جلالت و بزرگی است، دوازده تمثال بدن های بی روح را در میان زمین و آسمان به وی [جبرئیل] نشان داد. پس عرض کرد: پروردگارا! تو را سوگند به حقی که آنان بر تو دارند، فقط مرا آگاه کن که آن ها چه کسانی هستند؟ فرمود: این نور علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و این نور حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و این نور علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و این نور محمّد بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و این نور جعفر بن محمّد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و این نور موسی بن جعفر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و این نور علی بن موسی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و این نور محمّد بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و این نور علی بن محمّد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و این نور حسن بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و این نور حجّت قائم منتظر عَلَيْهِ السَّلاَمُ است. [امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ] روایت فرموده: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پیوسته می فرمود: هیچ کسی نیست که به وسیلۀ این گروه [امامان معصوم]، به خدایی که صاحب عزّت و جلالت و بزرگی است تقرّب جوید، مگر اینکه خداوند بلندمرتبه، او را از آتش رهایی بخشد.

2- أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَامِرٍ الطَّائِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ عَبْدَانَ قَالَ حَدَّثَنِي سَهْلُ بْنُ صَيْفِيٍّ عَنْ مُوسَى بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ سَمِعْتُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ يَقُولُ فِي مَسْجِدِ النَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ ذَلِكَ فِي حَيَاةِ أَبِيهِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حُجُبُهُ فَكَتَبَ عَلَى أَرْكَانِهِ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَصِيُّهُ» ثُمَّ خَلَقَ الْعَرْشَ فَكَتَبَ عَلَى أَرْكَانِهِ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَصِيُّهُ» ثُمَّ خَلَقَ الْأَرَضِينَ فَكَتَبَ عَلَى أَطْوَادِهَا «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَصِيُّهُ» ثُمَّ خَلَقَ اللَّوْحَ فَكَتَبَ عَلَى حُدُودِه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَصِيُّهُ» فَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّ النَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لَا يُحِبُّ الْوَصِيَّ فَقَدْ كَذَبَ وَ

ص: 172

مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْرِفُ النَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لَا يَعْرِفُ الْوَصِيَّ فَقَدْ كَفَرَ ثُمَّ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَلَا إِنَّ أَهْلَ بَيْتِي أَمَانٌ لَكُمْ فَأَحِبُّوهُمْ لِحُبِّي وَ تَمَسَّكُوا بِهِمْ لَنْ تَضِلُّوا قِيلَ فَمَنْ أَهْلُ بَيْتِكَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَئِمَّةٌ أُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ أَلَا إِنَّهُمْ أَهْلُ بَيْتِي وَ عِتْرَتِي مِنْ لَحْمِي وَ دَمِي.

[امام] حسین بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ در مسجدالنبی و در زمان حیات پدرشان [امام] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت فرمودند که شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می فرمودند: نخستین چیزی که خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت آفرید، حجاب های خویش بود(1) و بر روی ستون های آن نوشت: «نیست معبودی جز اللّه، محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رسول خداست و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ وصی اوست». سپس عرش را آفرید، پس بر روی ستون های آن نوشت: «نیست معبودی جز اللّه، محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رسول خداست و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ وصی اوست». سپس زمین ها را آفرید، پس بر روی کوه­های آن نوشت: «نیست معبودی جز اللّه، محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رسول خداست و علی وصی اوست». سپس لوح را آفرید، پس بر روی اطراف آن نوشت: «نیست معبودی جز اللّه، محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رسول خداست و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ وصی اوست». پس هر که گمان کند که همانا پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را دوست می دارد، اما وصیّ او را دوست ندارد، پس قطعاً دروغ گفته است و کسی که گمان برد که همانا پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را شناخته، اما وصیّ او را نشناخته باشد، پس قطعاً کافر شده است؛ سپس فرمودند: آگاه باشید! همانا اهل بیت من مایۀ امنیّت شما هستند؛ پس به خاطر محبت من، دوستشان داشته باشید و به آنان تمسّک جویید تا هرگز گمراه نشوید. عرض شد: ای پیامبر خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس چه کسانی اهل بیت شما هستند؟ فرمودند: علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و دو نوه­ی من و نُه نفر از فرزندان حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، امامانی امین و معصوم اند. آگاه باشید! همانا آنان اهل بیت و خاندان من، از گوشت و خون من هستند.

ص: 173


1- - مراد از حجاب­ها، همان نور مقدّس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خاندان معصوم ایشان عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ است، چون پروردگار متعال قابل دیده شدن با چشم سر نیستند، از همین جهت صفات الهی را می­توان در وجود این بزرگواران مشاهده نمود.

3- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الشَّرِيفُ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُوسَى الْقَاضِي قَالَ حَدَّثَنَا حَرِيزُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ الضَّبِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْأَعْمَشُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ يَزِيدَ السَّمَّانِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ: دَخَلَ أَعْرَابِيٌّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يُرِيدُ الْإِسْلَامَ وَ مَعَهُ ضَبٌّ قَدِ اصْطَادَه فِي الْبَرَّيَّةِ وَ جَعَلَهُ فِي كُمِّهِ فَجَعَلَ النَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَعْرِضُ عَلَيْهِ الْإِسْلَامَ فَقَالَ لَا أُومِنُ بِكَ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَوْ يُؤْمِنَ بِكَ هَذَا الضَّبُّ وَ رَمَى الضَّبَّ مِنْ كُمِّهِ فَخَرَجَ الضَّبُّ مِنَ الْمَسْجِدِ يَهْرُبُ فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا ضَبُّ مَنْ أَنَا قَالَ أَنْتَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بْنِ هَاشِمِ بْنِ عَبْدِ مَنَافٍ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ قَالَ يَا ضَبُّ مَنْ تَعْبُدُ قَالَ أَعْبُدُ الَّذِي خَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ وَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا وَ نَاجَى مُوسَى كَلِيماً وَ اصْطَفَاكَ يَا مُحَمَّدُ فَقَالَ الْأَعْرَابِيُّ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَقّاً فَأَخْبِرْنِي يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هَلْ يَكُونُ بَعْدَكَ نَبِيٌّ قَالَ لَا أَنَا خَاتِمُ النَّبِيِّينَ وَ لَكِنْ يَكُونُ بَعْدِي أَئِمَّةٌ مِنْ ذُرِّيَّتِي قَوَّامُونَ بِالْقِسْطِ كَعَدَدِ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فَهُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ تِسْعَةٌ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنْ صُلْبِ هَذَا وَ وَضَعَ يَدَه عَلَى صَدْرِي وَ الْقَائِمُ تَاسِعُهُمْ يَقُومُ بِالدِّينِ فِي آخِرِ الزَّمَانِ كَمَا قُمْتُ فِي أَوَّلِهِ قَالَ فَأَنْشَأَ الْأَعْرَابِيُّ يَقُولُ:

أَلَا يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّكَ صَادِقٌ *** فَبُورِكْتَ مَهْدِيّاً وَ بُورِكْتَ هَادِياً

شَرَعْتَ لَنَا الدِّينَ الْحَنَفِيَّ بَعْدَ مَا *** عَبَدْنَا كَأَمْثَالِ الْحَمِيرِ الطَّوَاغِيَا

فَيَا خَيْرَ مَبْعُوثٍ وَ يَا خَيْرَ مُرْسَلٍ *** إِلَى الْإِنْسِ ثُمَّ الْجِنِّ لَبَّيْكَ دَاعِياً

وَ بُورِكْتَ فِي الْأَقْوَامِ حَيّاً وَ مَيِّتاً *** وَ بُورِكْتَ مَوْلُوداً وَ بُورِكْتَ نَاشِياً

قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا أَخَا بَنِي سُلَيْمٍ هَلْ لَكَ مَالٌ فَقَالَ وَ الَّذِي أَكْرَمَكَ بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّكَ بِالرِّسَالَةِ إِنَّ أَرْبَعَةَ آلَافِ بَيْتٍ فِي بَنِي سُلَيْمٍ مَا فِيهِمْ أَفْقَرُ مِنِّي فَحَمَلَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى نَاقَةٍ فَرَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ فَأَخْبَرَهُمْ بِذَلِكَ فَأَسْلَمَ الْأَعْرَابِيُّ طَمَعاً فِي النَّاقَةِ فَبَقِيَ يَوْمَهُ فِي الصُّفَّةِ لَمْ يَأْكُلْ شَيْئاً فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ تَقَدَّمَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ:

ص: 174

يَا أَيُّهَا الْمَرْءُ الَّذِي لَا نَعْدَمُهُ *** أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَقّاً نَعْلَمُهُ

وَ دِينُكَ الْإِسْلَامُ دِيناً نُعْظِمُهُ *** سَعَى مَعَ الْإِسْلَامِ شَيْئاً نَقْضَمُهُ

** قَدْ جِئْتَ بِالْحَقِّ وَ شَيْئاً نُطْعِمُهُ **

--------------------------

فَتَبَسَّمَ النَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَالَ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَعْطِ الْأَعْرَابِيَّ حَاجَتَهُ قَالَ فَحَمَلَهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى مَنْزِلِ فَاطِمَةَ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ وَ أَشْبَعَهُ وَ أَعْطَاه نَاقَةً وَ جُلَّةً تَمْراً.

[امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت فرمودند: مردی بادیه نشین به قصد مسلمان شدن، خدمت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رسید، درحالی که با او سوسماری بود که در بیابان شکار کرده و در آستینش قرار داده بود. پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ [ویژگی­ها و دستورات] اسلام را به او عرضه فرمود. پس آن مرد گفت: ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! تا این سوسمار به تو ایمان نیاوَرَد، من به تو ایمان نمی­آورم!

سپس آن سوسمار را از آستینش بیرون انداخت؛ پس سوسمار از داخل مسجد، شروع به گریختن نمود. پس پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: ای سوسمار! من کیستم؟! گفت: تو محمد بن عبدالله بن عبدالمطلّب بن هاشم بن عبد مناف عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ هستی.

فرمود: ای سوسمار! چه کسی را پرستش می کنی؟ گفت: عبادت می­کنم کسی که دانه را شکافت و انسان را آفرید و ابراهیم را به دوستی گرفت و با موسای کلیم، نجوا کرد و تو را ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، [به نبوّت] برگزید. پس اعرابی گفت: گواهی می دهم خدایی جز الله نیست و همانا تو، به راستی فرستاده­ی خدایی؛ پس مرا آگاه کن ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آیا پس از شما، پیامبری خواهد بود؟ فرمود: خیر! من خاتم پیامبرانم ولی پس از من، امامانی از ذریّه و فرزندان من خواهند بود که به پا دارنده­ی عدل و به تعداد نقیبان بنی اسرائیل هستند؛ نخستین آن ها، علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ است که او امام و جانشین من است و نُه نفر از امامان، از نسل این -درحالی که دست روی سینه من (امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ) گذاشت- خواهند بود و نهمین آن ها، قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ است که در آخرالزمان دین را به پا می دارد، همان طور که من در اوّل آن، به پاداشتم.

[امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ] می­فرماید: پس آن مرد اعرابی این ابیات را سرود:

ص: 175

هان ای رسول خدا! یقیناً که تو راست گو هستی

برکت خدا بر تو باد که چه فرخنده رهبر و راهنمایی هستی.

این دین حنیف را آیین ما قرار دادی، پس ازآن که همچون خران، غیر تو را عبادت کردیم.

پس ای بهترین برانگیخته و ای بهترین فرستاده­ی به سوی انس و جن!

دعوتت را لبیک می گویم.

پس در زندگی و مرگ در میان مردم، مبارک هستی

و در کودکی و در دوره­ی رشد و بالندگی نیز مبارک بوده­ای.

[امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ] می­فرماید: پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: ای برادر بنی سلیم! آیا مالی داری؟ عرض کرد: سوگند به آنکه تو را به نبوّت کرامت بخشید و به رسالت مخصوص گردانید، همانا چهار هزار خانه در بنی سلیم است که کسی فقیرتر از من، در میان آن ها نیست. پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را بر ناقه ای نشاند، پس آن مرد به میان قوم خود بازگشت و ماجرا را برای آنان بازگو کرد. پس اعرابی [دیگری] به خاطر طمعی که در مورد ناقه داشت، مسلمان شد؛ پس تمام روز را در صُفّه ماند، بی آنکه چیزی بخورد. چون فردا آمد، نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رفت و این گونه سرود:

ای کسی که هرگز بدون او نمانیم، می دانیم که تو به راستی رسول خدایی.

و دین تو اسلام، دینی است که آن را بزرگ می داریم.

از اسلام چیزی برای خوردن می خواهیم.

همانا تو، هم دین حق را آورده ای و هم چیزی که ما بخوریم!

پس پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لبخندی زد و فرمود: ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! حاجت این اعرابی را برآورده ساز. پس علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ وی را به خانه فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ برده و او را، سیرش نمود و شتری و کیسه­ای پر از خرما، به وی عطا فرمود.

ص: 176

4- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّيْبَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ أَبُو بَكْرِ بْنُ هَارُونَ الدِّينَوَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ الْمِصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْغِفَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَرِيزُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَذَّاءُ قَالَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى هَذِه الآيَةَ «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ»(1) سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَنْ تَأْوِيلِهَا فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا عَنَى غَيْرَكُمْ وَ أَنْتُمْ أُولُوا الْأَرْحَامِ فَإِذَا مِتُّ فَأَبُوكَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوْلَى بِي وَ بِمَكَانِي فَإِذَا مَضَى أَبُوكَ فَأَخُوكَ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوْلَى بِهِ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَأَنْتَ أَوْلَى بِهِ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَمَنْ بَعْدِي أَوْلَى بِي فَقَالَ ابْنُكَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوْلَى بِكَ مِنْ بَعْدِكَ فَإِذَا مَضَى فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِه فَإِذَا مَضَى فَابْنُهُ جَعْفَرٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِه بِمَكَانِهِ فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِه فَإِذَا مَضَى مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِه فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِه فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِه فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِه فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ فِي التَّاسِعِ مِنْ وُلْدِكَ فَهَذِه الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ صُلْبِكَ أَعْطَاهُمْ عِلْمِي وَ فَهْمِي طِينَتُهُمْ مِنْ طِينَتِي مَا لِقَوْمٍ يُؤْذُونِّي فِيهِمْ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي.

[امام] حسین بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ روایت فرمودند: زمانی که خدای پربرکت و بلندمرتبه این آیه را نازل فرمود: «[در کتاب خدا]، بعضى از خويشاوندان بر بعضی ديگر، اولويت دارند». از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درباره­ی تأویل و باطن آن پرسیدم؛ پس فرمودند: به خدا سوگند [منظور آیه] کسی جز شما نیست و شما، خویشاوندان من هستید؛ پس زمانی که من بمیرم، پدرت [نسبت به هرکسی] به من و جایگاه من، سزاوارتر است؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] پدرت به پایان برسد، برادرت حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ [نسبت به هرکسی]، سزاوارتر است به او؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، تو [نسبت به هرکسی]، سزاوارتری به او.

ص: 177


1- - الانفال: 75

عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس چه کسی بعد از من به جانشینیِ من سزاوارتر است؟ پس فرمودند: پسرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از [هرکس دیگر] سزاوارتر به [جانشینی] توست؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت او] به پایان برسد، فرزندش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ [نسبت به هرکسی]، سزاوارتر است به او؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت او] به پایان برسد، پسرش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ [نسبت به هرکسی]، سزاوارتر است به او؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت او] به پایان برسد، پسرش جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ [نسبت به هرکسی]، سزاوارتر است به او؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پسرش موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ [نسبت به هرکسی]، سزاوارتر است به او؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ [نسبت به هرکسی]، سزاوارتر است به او؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، فرزندش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ [نسبت به هرکسی]، سزاوارتر است به او؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ [نسبت به هرکسی]، سزاوارتر است به او؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، پسرش حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ [نسبت به هرکسی]، سزاوارتر است به او؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پایان برسد، در مورد نهمین نفر از فرزندانت، غیبت اتفاق خواهد افتاد؛ پس این امامان نُه گانه، از نسل تو هستند. خداوند علم و فهم مرا به آنان داده و طینت و خمیرمایۀ آن ها از طینت و خمیرمایۀ من است. عده ای را چه می شود که با آزردن آنان مرا می آزارند؟ خدا شفاعت مرا نصیبشان نکند!

5- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَكِيمِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْعَبَّاسِ بْنِ الْوَلِيدِ الْبَجَلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُحَمَّدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا نَصْرُ بْنُ مُزَاحِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ فِيمَا بَشَّرَنِي بِهِ يَا حُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْتَ السَّيِّدُ ابْنُ السَّيِّدِ أَبُو السَّادَةِ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِكَ أَئِمَّةٌ أُمَنَاءُ التَّاسِعُ قَائِمُهُمْ أَنْتَ الْإِمَامُ ابْنُ الْإِمَامِ أَبُو الْأَئِمَّةِ

ص: 178

تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِكَ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ وَ التَّاسِعُ مَهْدِيُّهُمْ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا يَقُومُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ كَمَا قُمْتُ فِي أَوَّلِهِ.

[امام] حسین بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ روایت فرمودند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در میان بشارت هایی که به من دادند، همواره می­فرمودند: ای حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ! تو آقا، پسر آقا و پدر آقایان هستی؛ نُه نفر از فرزندان تو، امامانی امین هستند. تو امام، پسر امام و پدر امامان هستی؛ نُه نفر از نسل تو امامانی نیکوکردار هستند و نهمین نفر، مهدی آنان است که زمین را از عدل و داد سرشار می­کند؛ در آخرالزمان قیام خواهد کرد، همان طور که من در اولش، قیام کردم.

6- وَ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ النَّحْوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْبَكْرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَطَاءٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَا أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ ثُمَّ أَنْتَ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»(1)

ثُمَّ بَعْدَكَ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» ثُمَّ بَعْدَه الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» ثُمَّ بَعْدَه عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» ثُمَّ بَعْدَه مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» وَ بَعْدَه جَعْفَرٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» ثُمَّ بَعْدَه مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» ثُمَّ بَعْدَه عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» ثُمَّ بَعْدَه مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» ثُمَّ بَعْدَه عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» ثُمَّ بَعْدَه الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» وَ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ هُمْ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُمْ.

[امام] حسین بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ روایت فرمودند: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمودند: من نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارترم؛ سپس بعد از من، تو ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتری؛ سپس بعد از تو، حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ سپس بعد از او، حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛

ص: 179


1- - الاحزاب: 6

سپس بعد از او، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ سپس بعد از او، محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ سپس بعد از او، جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ سپس بعد از او، موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ سپس بعد از او، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ سپس بعد از او، محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ سپس بعد از او، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ سپس بعد از او، حجة بن الحسن عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ [نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است]. آن­ها امامانی نیکوکردارند، آن ها با حق و حق با آن ها است.

7- وَ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَكَمِ الْكُوفِيُّ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ حَمْدَانَ الْحُضَيْنِيُ قَالَ حَدَّثَنِي عُثْمَانُ بْنُ سَعْدٍ الْعَمْرِيُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْحَسَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي خَلَفُ بْنُ الْمُفَلَّسِ قَالَ حَدَّثَنِي نُعَيْمُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ مُتَفَكِّرٌ مَغْمُومٌ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَا لِي أَرَاكَ مُتَفَكِّراً قَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ الرُّوحَ الْأَمِينَ قَدْ أَتَانِي فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْعَلِيُّ الْأَعْلَى يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ إِنَّكَ قَدْ قَضَيْتَ نُبُوَّتَكَ وَ اسْتَكْمَلْتَ أَيَّامَكَ فَاجْعَلِ الِاسْمَ الْأَكْبَرَ وَ مِيرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فَإِنِّي لَا أَتْرُكُ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ يُعْرَفُ بِهِ طَاعَتِي وَ يُعْرَفُ بِهِ وَلَايَتِي فَإِنِّي لَمْ أَقْطَعْ عَلَى النُّبُوَّةِ مِنَ الْغَيْبِ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ كَمَا لَمْ أَقْطَعْهَا مِنْ ذُرِّيَّاتِ الْأَنْبِيَاءِ الَّذِينَ كَانُوا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ أَبِيكَ آدَمَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَمَنْ يَمْلِكُ هَذَا الْأَمْرَ بَعْدَكَ قَالَ أَبُوكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ أَخِي وَ خَلِيفَتِي وَ يَمْلِكُ بَعْدَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ تَمْلِكُ أَنْتَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِكَ يَمْلِكُهُ إثْنَی عَشَرَ إِمَاماً ثُمَّ يَقُومُ قَائِمُنَا يَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ يَشْفِي صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ هُمْ شِيعَتُهُ.

ص: 180

وَ هَذَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ رَوَى عَنْهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَعْدٍ وَ مُوسَى بْنُ عَبْدِ رَبِّهِ وَ يَزِيدُ السَّمَّانُ وَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ عَطَاءٌ.

[امام] حسین بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ روایت فرمودند: به زیارت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مشرّف شدم، درحالی که متفکّر و غمگین بودند. پس عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! چرا شمارا در حال فکر کردن می­بینم؟ فرمودند: ای پسر عزیزم! همانا حقیقتاً جبرئیل نزد من آمد، پس گفت: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! خداوند علیّ اعلی تو را سلام می­رساند و به تو می گوید: به درستی که دوره­ی نبوّتت را به پایان رسانده­ای و روزهای عمرت را کامل کرده­ای؛ پس آن نام اعظم و میراث علم و آثار علم نبوّت را نزد علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قرار بده که همانا من هرگز زمین را از عالِمی که طریقۀ طاعت و ولایت من به وسیلۀ او شناخته شود، خالی نمی­گذارم. پس قطعاً من خبر دادن از عالم غیب را از فرزندان تو قطع نمی­کنم، همان طور که آن را از فرزندان دیگر پیامبرانی که در فاصلۀ زمانی بین تو و پدرت آدم قرار داشتند، قطع نکردم. عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! چه کسی پس از شما، این امر [امامت] را بر عهده می­گیرد؟ فرمود: پدرت علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، برادر من و جانشین من است و پس از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ عهده دار [امر امامت] می­شود، سپس تو عهده دار [این امر] می­شوی و پس از تو، نُه نفر که از نسل تو هستند، عهده دار آن می­شوند؛ سپس قیام­کننده­ی ما قیام می کند و دنیای پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید و [با این قیام]، دل های گروه مؤمنان که همان شیعیانش هستند، آرامش و تسکین می­یابد.

ص: 181

باب بیست و ششم

باب ما جاء عن أم سلمة عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از ام سلمة از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ زَيْدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْخَزَّازُ بِالْكُوفَةِ فِي سَنَةِ سَبْعٍ وَ سَبْعِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ الْعَبَّاسِ الْجَوْهَرِيُّ بِبَغْدَادَ فِي دَارِ عَمِيرَةَ قَالَ حَدَّثَنِي عَفَّانُ بْنُ مُسْلِمٍ قَالَ حَدَّثَنِي حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنْ شَدَّادِ بْنِ أَوْسٍ قَالَ: لَمَّا كَانَ يَوْمُ الْجَمَلِ قُلْتُ لَا أَكُونُ مَعَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ لَا أَكُونُ عَلَيْهِ وَ تَوَقَّفْتُ عَنِ الْقِتَالِ إِلَى انْتِصَافِ النَّهَارِ فَلَمَّا كَانَ قُرْبُ اللَّيْلِ أَلْقَى اللَّهُ فِي قَلْبِي أَنْ أُقَاتِلَ مَعَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَاتَلْتُ مَعَهُ حَتَّى كَانَ مِنْ أَمْرِه مَا كَانَ ثُمَّ إِنِّي أَتَيْتُ الْمَدِينَةَ فَدَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ مِنْ أَيْنَ أَقْبَلْتَ قُلْتُ مِنَ الْبَصْرَةِ قَالَتْ مَعَ أَيِّ الْفَرِيقَيْنِ كُنْتَ قُلْتُ يَا أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي تَوَقَّفْتُ عَنِ الْقِتَالِ إِلَى انْتِصَافِ النَّهَارِ وَ أَلْقَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي قَلْبِي أَنْ أُقَاتِلَ مَعَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَتْ نِعْمَ مَا عَمِلْتَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ مَنْ حَارَبَ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَدْ حَارَبَنِي وَ مَنْ حَارَبَنِي فَقَدْ حَارَبَ اللَّهَ قُلْتُ فَتَرَيْنَ أَنَّ الْحَقَّ مَعَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَتْ إِي وَ اللَّهِ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ وَ اللَّهِ مَا

ص: 182

أَنْصَفَ أُمَّةُ مُحَمَّدٍ نَبِيَّهُمْ إِذْ قَدَّمُوا مَنْ أَخَّرَه اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ وَ أَخَّرُوا مَنْ قَدَّمَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ رَسُولُهُ وَ إِنَّهُمْ صَانُوا حَلَائِلَهُمْ فِي بُيُوتِهِمْ وَ أَبْرَزُوا حَلِيلَةَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى الْفَنَاءِ وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ لِأُمَّتِي فُرْقَةٌ وَ خُلْعَةٌ فَجَامِعُوهَا إِذَا اجْتَمَعَتْ وَ إِذَا افْتَرَقَتْ فَكُونُوا مِنَ النَّمَطِ الْأَوْسَطِ ثُمَّ ارْقُبُوا أَهْلَ بَيْتِي فَإِنْ حَارَبُوا فَحَارِبُوا وَ إِنْ سَالَمُوا فَسَالِمُوا وَ إِنْ زَالُوا فَزَالُوا مَعَهُمْ فَإِنَّ الْحَقَّ مَعَهُمْ حَيْثُ كَانُوا قُلْتُ فَمَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ قَالَتْ أَهْلُ بَيْتِهِ الَّذِينَ أَمَرَنَا بِالتَّمَسُّكِ بِهِمْ قَالَتْ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَه كَمَا قَالَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ سِبْطَاه وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هُمْ أَهْلُ بَيْتِهِ هُمُ الْمُطَهَّرُونَ وَ الْأَئِمَّةُ الْمَعْصُومُونَ قُلْتُ إِنَّا لِلَّهِ هَلَكَ النَّاسُ إِذًا قَالَتْ «كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ»(1)

شدّاد بن اوس گوید: در روز جنگ جمل با خود گفتم: نه با علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ خواهم بود نه بر ضد او و تا ظهر از جنگیدن خودداری کردم، پس زمانی که نزدیک شب شد، خداوند در دلم انداخت که همراه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ وارد مبارزه شوم. پس به همراه ایشان جنگیدم تا کار، آن گونه که خداوند مقدّر فرموده بود، به پایان رسید. سپس به مدینه آمدم، پس به دیدار اُمّ سَلَمه رفتم. [اُمّ سلمه] گفت: از کجا آمده­ای؟ گفتم: از بصره. گفت: با کدام گروه بودی؟ گفتم: ای مادر مؤمنان! همانا من تا ظهر نجنگیدم و خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت در دلم انداخت که در دفاع از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ وارد جنگ شوم. گفت: چه خوب کاری کردی! همانا حقیقتاً از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شنیدم که می­فرمود: هرکس با علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بجنگد، پس به تحقیق با من جنگیده است و آنکه با من بجنگد، حقیقتاً با خدا جنگیده است.

گفتم: پس نظرت آن است که حق با علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ است؟ گفت: آری! به خدا سوگند علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ با حق است و حق با اوست؛ به خدا سوگند اُمّت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ زمانی بی انصافی کردند که کسی را که خدا و رسولش، او را کنار زده بودند، مقدّم کردند و کسی را که خدا و رسولش، او را مقدّم کرده بودند، کنار زدند و همانا آن ها همسران خود را در خانه­هایشان نگهداری کردند

ص: 183


1- - المؤمنون: 53

و همسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را به سوی نابودی، بیرون بردند. به خدا سوگند همانا حقیقتاً از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شنیدم که می­فرمود: برای اُمّت من، فراق و جدایی پیش خواهد آمد. پس هرگاه باهم اجتماع کردند، با آنان باشید و چون متفرّق شدند، با گروه میانه [اهل بیت] باشید، سپس مواظب اهل بیت من باشید. پس اگر آن ها [باکسانی] جنگیدند، پس شما نیز در کنار آن ها بجنگید و اگر [باکسانی] صلح کردند، پس شما نیز با آن­ها صلح کنید و اگر از امری دوری جستند، پس شما نیز دوری گزینید. پس همانا حق با آنان است، در هر حالتی که باشند. گفتم: پس اهل بیت او چه کسانی هستند؟ گفت: اهل بیت او کسانی هستند که ما را مأمور فرموده از آن ها پیروی کنیم، آن ها امامان پس از وی هستند، همان طور که [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] فرمود: به تعداد نقیبان بنی اسرائیل­اند: علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و دو نوه­ی او و نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ؛ آن ها اهل بیت او هستند، آن ها پاکیزگان و امامان معصوم هستند. گفتم: انّا للّه! با این حساب مردم هلاک شده­اند! گفت: «هر گروهی به آنچه نزدشان هست، دل خوش کرده­اند».

2- أَخْبَرَنَا الْمُعَافَى بْنُ زَكَرِيَّا قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سُلَيْمَانَ أَحْمَدُ بْنُ أَبِي هَرَاسَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ أَبِي شَيْبَةَ قَالَ حَدَّثَنَا حَرِيزٌ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ عَنْ قَيْسِ بْنِ أَبِي حَازِمٍ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ «فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً»(1)

قَالَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ أَنَا وَ الصِّدِّيقِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ الشُّهَداءِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ حَمْزَةُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً الْأَئِمَّةُ الإِثْنَی عَشَرَ بَعْدِي.

اُم سلمه گوید: از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درباره­ی کلام خداوند سبحان سؤال کردم: «پس آنان در زمره­ی كسانى از پيامبران و راست گویان و شهيدان و شايستگان خواهند بود كه خدا به آنان نعمت داده و اينان نيكو رفيقانى هستند» فرمود: «الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ:

ص: 184


1- - النساء: 69

کسانی از پیامبران که خدا به آن ها نعمت داده» من هستم؛ «وَ الصِّدِّیقِینَ: راست گویان» علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ است؛ «الشُّهَدَاء: شهیدان» حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ هستند؛ «الصَّالِحِینَ: شایستگان» حمزه عَلَيْهِ السَّلاَمُ است؛ «وَ حَسُنَ أُوْلَئکَ رَفِیقاً: و اینان نیکو رفیقانی هستند» امامان دوازده­گانه پس از من هستند.

3- حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَخِي طَاهِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي رَافِعٍ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ شَيْثٍ عَنِ الْقَعْنَبِيِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْلِمٍ الْمَدِينِيِّ عَنْ أَبِي الْأَسْوَدِ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَعْطَاهُمُ اللَّهُ عِلْمِي وَ فَهْمِي فَالْوَيْلُ لِمُبْغِضِيهِمْ.

اُم سلمه گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ همواره می فرمود: امامان پس از من، به تعداد نقیبان بنی اسرائیل هستند و نُه نفر آنان از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند؛ خداوند، علم و فهم مرا به آنان داده است. پس وای به حال کسی که نسبت به آنها بغض داشته باشد!

4- وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَتْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَهَبَ لَكَ حُبَّ الْمَسَاكِينِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ فَرَضِيتَ بِهِمْ إِخْوَاناً وَ رَضُوا بِكَ إِمَاماً فَطُوبَى لَكَ وَ لِمَنْ أَحَبَّكَ وَ صَدَّقَ فِيكَ وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَكَ وَ كَذَّبَ عَلَيْكَ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ أَنْتَ بَابُهَا وَ مَا تُؤْتَى الْمَدِينَةُ إِلَّا مِنَ الْبَابِ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَهْلُ مَوَدَّتِكَ كُلُّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ وَ أَهْلُ وَلَايَتِكَ كُلُّ أَشْعَثَ ذِي طِمْرَيْنِ لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى لَأَبَرَّ قَسَمَهُ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِخْوَانُكَ فِي أَرْبَعَةِ أَمَاكِنَ فَرِحُونَ عِنْدَ خُرُوجِ أَنْفُسِهِمْ وَ أَنَا وَ أَنْتَ شَاهِدُهُمْ وَ عِنْدَ الْمُسَاءَلَةِ فِي قُبُورِهِمْ وَ عِنْدَ الْعَرْضِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَرْبُكَ حَرْبِي وَ حَرْبِي حَرْبُ اللَّهِ مَنْ سَالَمَكَ فَقَدْ سَالَمَنِي وَ مَنْ سَالَمَنِي فَقَدْ سَالَمَ اللَّهَ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَشِّرْ شِيعَتَكَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ رَضِيَ عَنْهُمْ وَ رَضِيَكَ لَهُمْ قَائِداً وَ رَضُوا بِكَ وَلِيّاً يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْتَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ

ص: 185

وَ أَنْتَ أَبُو سِبْطَيَّ وَ أَبُو الْأَئِمَّةِ التِّسْعَةِ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ شِيعَتُكَ الْمُنْتَجَبُونَ وَ لَوْ لَا أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ مَا قَامَ دِينُ اللَّهِ.

اُم سلمه گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمودند: ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! همانا خداوندی که پُر خیر و برکت و بلندمرتبه است، مهر و محبت مساکین و مستضعفین را در زمین به تو عطا فرموده است؛ پس تو به برادریِ آنان راضی شدی و آنان هم به امامت تو راضی شدند. پس [بهره مندی از] درخت طوبی، برای توست و برای آنکه تو را دوست دارد و تصدیق کند [خوشا به حال تو و آنکه تو را دوست دارد و تصدیق کند] و چاه ویل، [منزلگاهی] برای کسی است که با تو دشمنی ورزد و تو را تکذیب کند. ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! من شهر علم هستم و تو درب آن هستی و جز از درب، نمی­توان وارد شهر شد.

ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! دوستداران تو، کسانی هستند که بسیار به سوی خدا توبه و انابه می­کنند و خود را از گناه حفظ می­کنند و اهل ولایت تو، هر ژولیده موی کهنه پوش است که اگر به خدا سوگند یاد کنند، به آن پایبند هستند.

ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! برادران تو در چهار جایگاه خوشحال اند: هنگام خارج شدن روح از بدنشان، درحالی که من و تو شاهد آنان هستیم و هنگام سؤال و جواب در قبرهایشان و هنگام عرضۀ اعمال و هنگام [گذشتن از] پل صراط.

ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! دشمنیِ با تو، دشمنیِ با من و دشمنیِ با من، دشمنیِ با خداست؛ هرکس با تو صلح و آشتی کند، قطعاً با من صلح و آشتی کرده و هرکس با من صلح و آشتی کند، حقیقتاً با خدا صلح و آشتی کرده است.

ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! شیعیانت را بشارت ده که همانا خداوند از آن ها راضی است و رضایت داده که تو برای آن ها رهبر باشی و آن ها نیز از تو به عنوان ولی و سرپرست، رضایت دارند. ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! تو سرپرست مؤمنان و رهبر پیشانی سفیدان هستی و تو پدر دو نوه­ی منی و پدر نُه امام از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستی و مهدی این اُمّت، فقط از ما [اهل بیت] خواهد بود. ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! شیعیان تو برگزیده­اند و اگر تو و شیعیانت نبودید، دین خدا برپا نمی­شد.

ص: 186

5- أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَيَّاشِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمَخْزُومِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ حَمَّادٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ هَاشِمٍ الْبَرِيدُ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو سَعِيدٍ التَّمِيمِيُّ عَنْ أَبِي ثَابِتٍ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ نَظَرْتُ فَإِذَا مَكْتُوبٌ عَلَى الْعَرْشِ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَسُولُ اللَّهِ أَيَّدْتُهُ بِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ» وَ رَأَيْتُ أَنْوَارَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ وَ أَنْوَارَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ وَ رَأَيْتُ نُورَ الْحُجَّةِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَتَلَأْلَأُ مِنْ بَيْنِهِمْ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فَقُلْتُ يَا رَبِّ مَنْ هَذَا وَ مَنْ هَؤُلَاءِ فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ هَذَا نُورُ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ هَذَا نُورُ سِبْطَيْكَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ هَذِه أَنْوَارُ الْأَئِمَّةِ بَعْدَكَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ هَذَا الْحُجَّةُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ هَذِهِ أُمُّ سَلَمَةَ رَوَى عَنْهَا شَدَّادُ بْنُ أَوْسٍ وَ الْحَكَمُ بْنُ قَيْسٍ وَ أَبُو الْأَسْوَدِ وَ أَبُو ثَابِتٍ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ.

اُم سَلَمه گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: زمانی که به سوی آسمان سیر داده شدم [و به معراج رفتم]، پس دیدم بر عرش نوشته شده: «هیچ خدایی جز اللّه نیست، محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رسول خداست، او را به وسیلۀ علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، تأیید و یاری­اش کردم و به وسیلۀ علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نصرتش دادم» و انوار علی و فاطمه و حسن و حسین و انوار علی بن الحسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و علی بن محمّد و حسن بن علی عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ را مشاهده کردم و نور حجّت عَلَيْهِ السَّلاَمُ را دیدم که در میان آن ها، همچون ستاره­ای درخشان، نورافشانی می کرد. پس عرض کردم: ای پروردگار من! این کیست و اینان کیستند؟ پس ندایی سر داده شد: ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! این نورِ علی و فاطمه عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ است و این نورِ دو نوه­ی تو، حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ است و این انوارِ امامان پس از توست که از فرزندان [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند. [آن ها] پاکیزگانی معصوم هستند و این حجّت عَلَيْهِ السَّلاَمُ است که دنیا را از عدل و داد سرشار می­کند.

ص: 187

باب بیست و هفتم

باب ما جاء عن عائشة بنت أبي بكر عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از عایشه از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ بْنِ خَطَّابٍ الزَّيَّاتُ فِي سَنَةِ خَمْسٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ مُحَمَّدٍ التَّمِيمِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ سَعْدٍ الْوَاقِدِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ قَالَ أَخْبَرَنَا مُوسَى بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: كَانَ لَنَا مَشْرَبَةٌ وَ كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذَا أَرَادَ لِقَاءَ جَبْرَئِيلَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَقِيَهُ فِيهَا فَلَقِيَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَرَّةً فِيهَا وَ أَمَرَنِي أَنْ لَا يَصْعَدَ إِلَيْهِ أَحَدٌ فَدَخَلَ عَلَيْهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ مَنْ هَذَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ابْنِي فَأَخَذَه النَّبِيُّ فَأَجْلَسَهُ عَلَى فَخِذِه فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ أَمَا إِنَّهُ سَيُقْتَلُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ يَقْتُلُهُ قَالَ أُمَّتُكَ تَقْتُلُهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تَقْتُلُهُ قَالَ نَعَمْ وَ إِنْ شِئْتَ أَخْبَرْتُكَ بِالْأَرْضِ الَّتِي يُقْتَلُ فِيهَا وَ أَشَارَ إِلَى الطَّفِّ بِالْعِرَاقِ وَ أَخَذَ مِنْهُ تُرْبَةً حَمْرَاءَ فَأَرَاه إِيَّاهَا وَ قَالَ هَذِه مِنْ مَصْرَعِهِ فَبَكَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَا تَبْكِ فَسَوْفَ يَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُمْ بِقَائِمِكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ فَقَالَ رَسُول

ص: 188

اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ وَ مَنْ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ قَالَ هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَذَا أَخْبَرَنِي رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ سَيَخْلُقُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَلَداً وَ سَمَّاه عِنْدَه عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ خَاضِعٌ لِلَّهِ خَاشِعٌ ثُمَّ يُخْرِجُ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنَهُ وَ سَمَّاه عِنْدَه مُحَمَّداً عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَانِتاً لِلَّهِ سَاجِداً ثُمَّ يُخْرِجُ مِنْ صُلْبِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنَهُ وَ سَمَّاه عِنْدَه جَعْفَراً عَلَيْهِ السَّلاَمُ نَاطِقٌ عَنِ اللَّهِ صَادِقٌ فِي اللَّهِ وَ يُخْرِجُ اللَّهُ مِنْ صُلْبِهِ ابْنَهُ وَ سَمَّاه عِنْدَه مُوسَى وَاثِقٌ بِاللَّهِ مُحِبٌّ فِي اللَّهِ وَ يُخْرِجُ اللَّهُ مِنْ صُلْبِهِ ابْنَهُ وَ سَمَّاه عِنْدَه عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ الرَّاضِيَ بِاللَّهِ وَ الدَّاعِيَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يُخْرِجُ مِنْ صُلْبِهِ ابْنَهُ وَ سَمَّاه عِنْدَه مُحَمَّداً عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْمُرَغِّبَ فِي اللَّهِ وَ الذَّابَّ عَنْ حَرَمِ اللَّهِ وَ يُخْرِجُ مِنْ صُلْبِهِ ابْنَهُ وَ سَمَّاه عِنْدَه عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْمُكَتَفِيَ بِاللَّهِ وَ الْوَلِيَّ لِلَّهِ ثُمَّ يُخْرِجُ مِنْ صُلْبِهِ ابْنَهُ وَ سَمَّاه الْحَسَنَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مُؤْمِنٌ بِاللَّهِ مُرْشِدٌ إِلَى اللَّهِ وَ يُخْرِجُ مِنْ صُلْبِهِ كَلِمَةَ الْحَقِّ وَ لِسَانَ الصِّدْقِ وَ مُظْهِرَ الْحَقِّ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى بَرِيَّتِهِ لَهُ غَيْبَةٌ طَوِيلَةٌ يُظْهِرُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ يَخْسِفُ بِهِ الْكُفْرَ وَ أَهْلَهُ.

عایشه گوید: اتاقی داشتیم که هرگاه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می خواست جبرئیل را ملاقات کند، در آنجا با وی دیدار می فرمود. یک بار [رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] با وی در آنجا دیدار کرد و به من امر فرمود که کسی [برای دیدنش] بالا نرود. ناگهان حسین بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ به زیارت ایشان وارد شد. پس جبرئیل عرض کرد: این کیست؟ پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: پسرم؛ پس پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را گرفت و روی زانوی خود نشانید. پس جبرئیل به ایشان عرض کرد: آگاه باش! همانا او کشته خواهد شد! پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: چه کسی او را خواهد کشت؟ گفت: امّتت او را می­کشتند. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: او را می کُشند؟! عرض کرد: آری و اگر بخواهی تو را خبر می دهم که در چه سرزمینی کشته خواهد شد و به سرزمین طفّ در عراق اشاره نمود و مشتی خاک سرخ از آن برداشت. پس آن را به [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] نشان داد و عرض کرد: این بخشی از خاک قتلگاه اوست! پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گریه کرد. پس جبرئیل به ایشان عرض کرد: ای رسول خدا! گریه مکن. خداوند توسط قیام­کننده­ی شما اهل بیت، انتقام ایشان را خواهد گرفت.

ص: 189

پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: محبوب من جبرئیل! قائم ما اهل بیت کیست؟ گفت: او نهمین امام از فرزندان حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ است؛ پروردگارم -که جلالت و بزرگی­اش وصف ناپذیر است- مرا چنین خبر داده است که همانا از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرزندی خواهد آفرید و او را نزد خود علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نامیده، او خاضع و خاشع برای خداست. سپس [خداوند] از نسل علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پسرش را به دنیا آوَرَد و او را نزد خود، محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ نامیده، او در برابر خدا، مطیع و سجده کننده است. سپس از نسل محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فرزندش را به دنیا می­آورد و او را نزد خود، جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ نام نهاده، او گوینده­ای از طرف خدا و راست گو درباره­ی خداست و خداوند از نسل او، فرزندش را به دنیا می­آورد و او را نزد خود، موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نامیده و او اعتماد کننده­ی به خدا و دوست دارنده­ی درراه اوست و خداوند از نسل او، فرزندش را به دنیا می­آورد و او را نزد خود، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نامیده و اوست راضی به خدا و دعوت کننده­ی به سوی خدایی که شکست ناپذیر و صاحب جلالت و بزرگی است و از نسل او، فرزندش را به دنیا می­آورد و او را نزد خود، محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ نامیده و او ترغیب کننده درباره­ی خداوند و دفاع کننده از حرم الهی است و از نسل او، فرزندش را به دنیا می­آورد و او را نزد خود، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نامیده و او بی نیازشونده­ی با خدا و ولیّ برای اوست. سپس از نسل او، فرزندش را به دنیا می­آورد و او را نزد خود، حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ نام نهاده و او مؤمن به خدا و راهنمای به سوی اوست و از نسل او کلمۀ حق و زبان راست گو و آشکارکننده­ی حق، همان حجّت خدا بر خلقش را به دنیا آورد که برای او غیبتی طولانی است، خدای بلندمرتبه، تنها به وسیلۀ او، اسلام و اهلش را پیروز گرداند و کفر و اهلش را محو و نابود نماید.

2- قَالَ أَبُو الْمُفَضَّلِ قَالَ مُوسَى بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ حَدَّثَنِي أَبِي أَنَّهُ قَالَ قَالَ لِي أَبُو سَلَمَةَ إِنِّي دَخَلْتُ عَلَى عَائِشَةَ وَ هِيَ حَزِينَةٌ فَقُلْتُ لَهَا مَا يَحْزُنُكِ يَا أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ قَالَتْ فَقدُ النَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ تَظَاهُرُ الْحَسَكَاتِ ثُمَّ قَالَتْ يَا سَمُرَةُ ايتِينِي بِالْكِتَابِ فَحَمَلَتِ الْجَارِيَةُ إِلَيْهَا كِتَاباً فَفَتَحَتْ وَ نَظَرَتْ فِيهِ طَوِيلًا ثُمَّ قَالَتْ صَدَقَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقُلْتُ مَا يَا أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَتْ أَخْبَارٌ وَ قِصَصٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قُلْتُ فَهَلَّا تُحَدِّثِينِي بِشَيْ ءٍ

ص: 190

سَمِعْتِهِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَتْ نَعَمْ حَدَّثَنِي حَبِيبِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ مَنْ أَحْسَنَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمُرِه غَفَرَ اللَّهُ لِمَا مَضَى وَ مَا بَقِيَ وَ مَنْ أَسَاءَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمُرِه أُخِذَ فِيمَا مَضَى وَ فِيمَا بَقِيَ ثُمَّ قُلْتُ يَا أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ هَلْ عَهِدَ إِلَيْكُمْ نَبِيُّكُمْ كَمْ يَكُونُ مِنْ بَعْدِه مِنَ الْخُلَفَاءِ قَالَتْ فَأَطْبَقَتِ الْكِتَابَ ثُمَّ قَالَتْ نَعَمْ وَ فَتَحَتِ الْكِتَابَ وَ قَالَتْ يَا أَبَا سَلَمَةَ كَانَتْ لَنَا مَشْرَبَةٌ وَ ذَكَرَتِ الْحَدِيثَ فَأَخْرَجْتُ الْبَيَاضَ وَ كَتَبْتُ هَذَا الْخَبَرَ فَأَمْلَتْ عَلَيَّ حِفْظاً وَ لَفْظاً ثُمَّ قَالَتْ اكْتُمْهُ عَلَيَّ يَا أَبَا سَلَمَةَ مَا دُمْتُ حَيَّةً فَكَتَمْتُ عَلَيْهَا فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ مُضِيِّهَا دَعَانِي عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُوَ قَالَ أَرِنِي الْخَبَرَ الَّذِي أَمْلَتْ عَلَيْكَ عَائِشَةُ قُلْتُ وَ مَا الْخَبَرُ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ الَّذِي فِيهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِيَاءِ بَعْدِي فَأَخْرَجْتُهُ إِلَيْهِ حَتّی سَمِعَه.

وَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَزْيَدِ بْنِ أَبِي الْأَزْهَرِ الْبُوشَنْجِيُّ النَّحْوِيُّ قَالَ أَبُو الْمُفَضَّلِ وَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ زَكَرِيَّا الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّمْلِيُّ بِالْبَصْرَةِ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ بْنُ أَبِي الثَّلْجِ قَالا حَدَّثَنَا شَبَابَةُ بْنُ سَوَّارٍ قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ قَتَادَةَ عَنِ الْحَسَنِ الْبَصْرِيِّ عَنْ أَبِي سَلَمَةَ وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ وَ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَزْيَدٍ عَنْ أَبِي الْأَزْهَرِ الْبُوشَنْجِيِّ النَّحْوِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو كُرَيْبٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ صَبِيحٍ السُّكَّرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو بِشْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُنْكَدِرِ عَنْ أَبِي سَلَمَةَ وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ وَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقِرْمِيسِينِيُ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ هِشَامِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ عَائِشَةَ وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ وَ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ كِشْمَرْدُ قَالَ حَدَّثَنَا خَلَّادُ بْنُ أَشْيَمَ أَبُو بَكْرٍ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا النَّظَرُ بْنُ شُمَيْلٍ قَالَ حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ جَابِرٍ وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ.

ابوسلمه گوید: بر عایشه داخل شدم -درحالی که او ناراحت و غمگین بود- پس گفتم: چه چیزی تو را اندوهگین کرده است ای مادر مؤمنان؟ گفت: فقدان پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و آشکار گشتن کینه توزی ها و دشمنی­ها. سپس گفت: ای سمرة! آن نوشته را برایم بیاور.

ص: 191

پس آن کنیز، نوشته ای را نزد وی آورد، پس آن را گشود و مدتی طولانی در آن خیره شد، سپس گفت: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ راست گفت. گفتم: چه چیزی را ای مادر مؤمنان؟

پس گفت: اخبار و داستان هایی از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ [شنیدم]. گفتم: پس آنچه را از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شنیده­ای، برای من بازگو نمی کنی؟ گفت: بله! محبوبم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مرا خبر داد و فرمود: هرکس در آنچه از عمرش باقی مانده کار نیکو کند، خداوند گذشته و آینده او را می آمرزد و هرکس در آنچه از عمرش باقی مانده بدی کند، درباره­ی گذشته و آینده­اش مؤاخذه گردد. سپس گفتم: ای مادر مؤمنان! آیا پیامبرتان به شما سفارش نفرمود که پس از او چند خلیفه خواهد بود؟ پس نامه را بست و سپس گفت: بله! و نامه را باز کرد و سپس گفت: ای ابا سلمه! اتاقی داشتیم... و تمام روایت گذشته را بیان کرد.

من کاغذ سفیدی بیرون آورده و این خبر را نوشتم و او از حفظ [آن نامه را]، با همین الفاظ بر من املاء کرد. سپس گفت: اى ابا سلمه! تا من زنده ام آن را از جانب من پوشيده بدار و پنهان كن. [اباسلمه می­گوید]: من نيز تا بعد از مرگ او (عایشه)، نامه را پنهان كردم؛ على عَلَيْهِ السَّلاَمُ مرا خواست و فرمود: خبرى را كه عایشه برايت املاء كرد، به من نشان ده. عرض كردم: اى اميرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ كدام خبر؟ فرمود: همانی که نام اوصیای پس از من در آن نوشته شده است. پس آن را درآوردم و برای ایشان خواندم تا اینکه همۀ مطالب آن را شنید.

ص: 192

باب بیست و هشتم

باب ما جاء عن فاطمة عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

آنچه از حضرت فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است

1- أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ النِّيلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَقِيلٍ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو إِسْمَاعِيلَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى عَنْ أَبِي خَالِدٍ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَمَّتِهِ زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيٍّ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ عَنْ فَاطِمَةَ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ قَالَتْ: كَانَ دَخَلَ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عِنْدَ وِلَادَةِ ابنِیَ الْحُسَيْنَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَنَاوَلْتُهُ إِيَّاه فِي خِرْقَةٍ صَفْرَاءَ فَرَمَى بِهَا وَ أَخَذَ خِرْقَةً بَيْضَاءَ وَ لَفَّهُ فِيهَا ثُمَّ قَالَ خُذِيهِ يَا فَاطِمَةُ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ فَإِنَّهُ إِمَامٌ ابْنُ إِمَامٍ أَبُو الْأَئِمَّةِ التِّسْعَةِ مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ وَ التَّاسِعُ قَائِمُهُمْ.

[حضرت] زینب دختر علی عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت فرموده­اند که [حضرت] فاطمه زهرا عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ فرمودند: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هنگام ولادت فرزندم حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به دیدار من آمد. پس نوزاد را در پارچه­ای زردرنگ پیچیده و به آن حضرت دادم و او، آن پارچۀ زرد را کنار گذاشت و پارچۀ سفیدی برداشت و نوزاد را در آن پیچید. سپس فرمود: ای فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ! او را بگیر. پس همانا او امام پسر امام و پدر امامان نُه گانه است که از نسل او هستند؛ امامانی نیکوکردار هستند و نهمین نفر، قیام­کننده­ی آنان است.

ص: 193

2- حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي هَارُونَ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ شَيْبَانَ الْقَزْوِينِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عُمَرَ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْفَيْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ مَسْرُوقٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْكَرِيمِ بْنُ هِلَالٍ الْمَكِّيُّ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سَمِعْتُ فَاطِمَةَ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ تَقُولُ: سَأَلْتُ أَبِي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ»(1)

قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هُمْ رِجَالُ الْأَعْرَافِ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ يَعْرِفُهُمْ وَ يَعْرِفُونَهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ يُنْكِرُونَهُ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِهِمْ.

ابوذر گوید که از [حضرت] فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ شنیدم که می­فرمودند: از پدرم درباره­ی کلام خداوند پربرکت و بلندمرتبه: «و مُشرِف بر اعراف [جایگاهی میان دوزخ و بهشت]، مردانی هستند که همه را با نشانه­هایشان می شناسند» پرسیدم. فرمودند: آنان امامان پس از من هستند: علی و دو نوه­ی من و نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ. آن ها مردان اعراف هستند، کسی وارد بهشت نمی­شود مگر اینکه آن ها را بشناسد و آن ها نیز او را بشناسند و کسی به جهنم نمی­رود، مگر کسی که آن­ها را انکار کند و آن­ها نیز او را انکار نمایند. جز از راه شناخت آن ها، خدا شناخته نمی­شود.

3- حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْفَزَارِيُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِحٍ كَاتِبُ اللَّيْثِ قَالَ حَدَّثَنَا رُشْدُ بْنُ سَعْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو يُوسُفَ الْحُسَيْنُ بْنُ يُوسُفَ الْأَنْصَارِيُّ مِنْ بَنِي الْخَزْرَجِ عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ فَاطِمَةَ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَنِ الْأَئِمَّةِ فَقَالَتْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ أَنْتَ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»(2) فَإِذَا مَضَيْتَ فَابْنُكَ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُكَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» فَإِذَا مَضَى الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُكَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ

ص: 194


1- - الاعراف: 46
2- - الاحزاب: 6

«أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» فَإِذَا مَضَى مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَابْنُهُ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَالْقَائِمُ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا فَهُمْ أَئِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُمْ مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُمْ.

سهل بن سعد انصاری گوید: از حضرت فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ دختر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درباره­ امامان پرسیدم، پس حضرت فرمودند: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ همواره می فرمود: ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! تو امام و خلیفۀ پس از من هستی و تو نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتری؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت تو] بگذرد، پسرت حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت به مؤمنان از خودشان، سزاوارتر است؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ بگذرد، حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت به مؤمنان از خودشان، سزاوارتر است؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ بگذرد، پسرش علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ نسبت به مؤمنان از خودشان، سزاوارتر است؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بگذرد، پسرش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت به مؤمنان از خودشان، سزاوارتر است؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ بگذرد، پسرش جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت به مؤمنان از خودشان، سزاوارتر است؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ بگذرد، پسرش موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت به مؤمنان از خودشان، سزاوارتر است؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بگذرد، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از مؤمنان به خودشان، سزاوارتر است؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بگذرد، پسرش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ از مؤمنان به خودشان سزاوارتر است؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت]

ص: 195

محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ بگذرد، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت به مؤمنان از خودشان، سزاوارتر است؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بگذرد، پسرش حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت به مؤمنان از خودشان، سزاوارتر است؛ پس زمانی که [دوران زندگی و امامت] حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ بگذرد، قائم مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت به مؤمنان از خودشان، سزاوارتر است؛ خداوند به وسیلۀ او، نواحی شرقی و غربی زمین را می گشاید؛ پس آنان امامان حق و سخنوَران راست گوی الهی هستند. هرکس آنان را یاری کند، نصرت یافته است و هرکس آنان را تنها گذارد، خوار و ذلیل شده است.

4- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مَيْسَرَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَعْدٍ صَاحِبُ الْوَاقِدِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْوَاقِدِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مَرْوَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ وَ فِي يَدِهَا لَوْحٌ مِنْ زُمُرُّدٍ أَخْضَرَ وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ.

جابر بن عبدالله انصاری نیز گوید: به زیارت [حضرت] فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ مشرّف شدم، درحالی که لوحی از زمرّد سبز در دست داشت و سپس روایت [فوق] را ذکر می کند.

5- وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ قَابُوسَ الْقُمِّيُّ بِقُمَّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَتْ لِي أُمِّي فَاطِمَةُ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ لَمَّا وَلَدْتُكَ دَخَلَ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَنَاوَلْتُكَ إِيَّاه فِي خِرْقَةٍ صَفْرَاءَ فَرَمَى بِهَا وَ أَخَذَ خِرْقَةً بَيْضَاءَ لَفَّكَ فِيهَا وَ أَذَّنَ فِي أُذُنِكَ الْأَيْمَنِ وَ أَقَامَ فِي أُذُنِكَ الْأَيْسَرِ ثُمَّ قَالَ يَا فَاطِمَةُ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ خُذِيهِ فَإِنَّهُ أَبُو الْأَئِمَّةِ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِه أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ وَ التَّاسِعُ مَهْدِيُّهُمْ.

[امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت فرموده که مادرم [حضرت] فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ به من فرمود: هنگامی که تو را به دنیا آوردم، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به دیدار من آمد و من، تو را در میان پارچه ای زرد به ایشان دادم. آن حضرت پارچۀ زرد را به کناری افکند و تو را در میان پارچه ای سفید پیچید

ص: 196

و در گوش راستت اذان و در گوش چپت اقامه خواند. سپس فرمود: ای فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ! او را بگیر. پس همانا او، پدر امامان است؛ نُه نفر از فرزندانش، امامان نیکوکردارند و نهمین نفر، مهدی آنان است.

6- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ الْحُسَيْنِ النَّصِيبِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْعَيْنَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي يَعْقُوبُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الْمُهَيْمِنِ بْنِ عَبَّاسِ بْنِ سَعْدٍ السَّاعِدِيُّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَأَلْتُ فَاطِمَةَ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ عَنِ الْأَئِمَّةِ فَقَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ.

عباس بن سعد ساعدی از پدرش روایت کرده که از [حضرت] فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ درباره امامان پرسیدم، پس فرمود: شنیدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می فرمود: امامان پس از من، به تعداد نقیبان بنی اسرائیل هستند.

7- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ زَكَرِيَّا عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الضَّحَّاكِ عَنْ هِشَامِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ عُمَرَ عَنْ مَحْمُودِ بْنِ لَبِيدٍ قَالَ: لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَانَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ تَأْتِي قُبُورَ الشُّهَدَاءِ وَ تَأْتِي قَبْرَ حَمْزَةَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ تَبْكِي هُنَاكَ فَلَمَّا كَانَ فِي بَعْضِ الْأَيَّامِ أَتَيْتُ قَبْرَ حَمْزَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَوَجَدْتُهَا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تَبْكِي هُنَاكَ فَأَمْهَلْتُهَا حَتَّى سَكَتَتْ فَأَتَيْتُهَا وَ سَلَّمْتُ عَلَيْهَا وَ قُلْتُ يَا سَيِّدَةَ النِّسْوَانِ قَدْ وَ اللَّهِ قُطِعَتْ نِیاطُ قَلْبِي مِنْ بُكَائِكِ فَقَالَتْ يَا أبَا عُمَرَ يَحِقُّ لِيَ الْبُكَاءُ وَ لَقَدْ أُصِبْتُ بِخَيْرِ الْآبَاءِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَا شَوْقَاه إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ أَنْشَأَتْ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ تَقُولُ:

إِذَا مَاتَ يَوْماً مَيِّتٌ قَلَّ ذِكْرُه *** وَ ذِكْرُ أَبِي مُذْ مَاتَ وَ اللَّهِ أَكْثَرُ

قُلْتُ يَا سَيِّدَتِي إِنِّي سَائِلُكِ عَنْ مَسْأَلَةٍ تَلَجْلَجُ فِي صَدْرِي قَالَتْ سَلْ قُلْتُ هَلْ نَصَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَبْلَ وَفَاتِهِ عَلَى عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِالْإِمَامَةِ قَالَتْ وَا عَجَبَاه أَ نَسِيتُمْ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ قُلْتُ قَدْ كَانَ ذَلِكِ وَ لَكِنْ أَخْبِرِينِي بِمَا اُشِیرَ إِلَيْكِ قَالَتْ أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَى لَقَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ سِبْطَايَ وَ

ص: 197

تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِينَ مَهْدِيِّينَ وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَيَكُونُ الِاخْتِلَافُ فِيكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قُلْتُ يَا سَيِّدَتِي فَمَا بَالُهُ قَعَدَ عَنْ حَقِّهِ قَالَتْ يَا أبَا عُمَرَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي أَوْ قَالَتْ مَثَلُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ. ثُمَّ قَالَتْ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ تَعَالَى إثْنَانِ وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ لَكِنْ قَدَّمُوا مَنْ أَخَّرَه وَ أَخَّرُوا مَنْ قَدَّمَهُ اللَّهُ حَتَّى إِذَا أَلْحَدَ الْمَبْعُوثُ وَ أَوْدَعُوه الْجَدَثَ الْمَجْدُوثَ وَ اخْتَارُوا بِشَهْوَتِهِمْ وَ عَمِلُوا بِآرَائِهِمْ تَبّاً لَهُمْ أَ وَ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ يَقُولُ «وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ»(1)

بَلْ سَمِعُوا وَ لَكِنَّهُمْ كَمَا قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ «فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ»(2) هَيْهَاتَ بَسَطُوا فِي الدُّنْيَا آمَالَهُمْ وَ نَسُوا آجَالَهُمْ فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنَ الْحَوْرِ بَعْدَ الْكَوْرِ فَهَذِهِ فَاطِمَةُ عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ رَوَتْ عَنْهَا ابْنَتُهَا زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ سَهْلُ بْنُ سَعْدٍ الْأَنْصَارِيُّ وَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ وَ عَبَّاسُ بْنُ سَعْدٍ السَّاعِدِيُّ.

محمود بن لبید گوید: زمانی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فوت کردند، فاطمه عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ پیوسته بر سر قبور شهدا و بر سر قبر حمزه عَلَيْهِ السَّلاَمُ رفته و می گریست. دریکی از روزها، بر سر قبر حمزه -که رضوان الهی بر او باد- رفتم، پس ایشان را آنجا، در حال گریستن یافتم و صبر کردم تا آرام گرفتند. پس نزد ایشان رفته و سلام داده و عرض کردم: ای سرور زنان! همانا به خدا سوگند از گریۀ شما، بندهای دلم پاره شد.

پس فرمودند: ای ابا عمر! حق دارم گریه کنم درحالی که مصیبت بهترین پدرها یعنی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر من واردشده است؛ وای که چقدر مشتاق دیدار رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هستم! سپس این بیت را سرودند:

ص: 198


1- - القصص: 68
2- - الحج: 46

زمانی که کسی از دنیا برود، یادش کمتر می شود

و یاد پدرم از زمانی که فوت کرده به خدا سوگند، بیشتر شده است.

عرض کردم: ای بانوی من! همانا سؤالی دارم که مدتی است در سینه ام سنگینی می­کند. فرمود: بپرس. عرض کردم: آیا رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قبل از وفاتشان، بر امامت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ تصریح فرمودند؟ فرمود: شگفتا! آیا روز غدیر را فراموش کرده اید؟! عرض کردم: همانا [روز غدیر] اتفاق افتاد، اما مرا آگاه کنید ازآنچه [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] فقط به شما اشاره فرموده باشد.

فرمود: خدا بلندمرتبه را گواه می گیرم که حقیقتاً خودم از او شنیدم که می فرمود: علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بهترین کسی است که او را در میان شما به جانشینی خودم برمی­گزینم و او پس از من، امام و خلیفه است و نیز دو نوه­ی من [امام و خلیفه­اند] و نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، امامانی نیکوکردارند. به تحقیق چنانچه از ایشان پیروی کنید، آنان را هدایتگر و راهنما می­یابید و اگر با آن ها مخالفت کنید تا روز قیامت در میان شما، اختلاف می­افتد.

عرض کردم: ای بانوی من! پس چرا [امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ] از حقّ خود دفاع نکرد؟ فرمود: ای ابا عمر! همانا رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: مَثَل امام -یا اینکه فرمود: مَثَل علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ- همچون کعبه می ماند، به سوی او می آیند و او به سوی کسی نمی­رود.

سپس فرمود: به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار می کردند و از خاندان پیامبرش تبعیّت می کردند، هیچ اختلافی بین دو نفر درباره­ی خدای بلندمرتبه پیش نمی­آمد و به تحقیق [امیرالمؤمنین و اولاد او از نسل امام حسین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ] پشت به پشت و نسل در نسل، [این امر امامت] را به ارث می­بردند تا اینکه قائم ما، نهمین نفر از فرزندان [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ قیام کند؛ اما کسی را که خدا او را کنار زده بود، مقدّم داشتند و کسی را که خدا مقدّم داشته بود، کنار زدند، به گونه ای که وقتی فرستاده­ی حق (رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در لحد گذاشته شد و او را به خاک سپردند، هر کس را که خود خواستند بر سر کار آوردند و به رأی و نظر [باطل] خودشان، عمل کردند. هلاکت برای آن ها باد!

ص: 199

آیا مگر نشنیده­اند که خداوند می فرماید: «و پروردگار تو هر چه را بخواهد می آفریند و برمی­گزیند و برای آنان [در برابر اراده خدا] اختیاری نیست؟» آری! شنیدند؛ اما آن ها مصداق این کلام خدای سبحان هستند که فرمود: «پس حقيقت اين است كه ديده ها كور نيست، بلكه دل هايى كه در سينه هاست، كور است!» هیهات [چقدر از حقیقت دورند]! آن ها آرزوهای خود را در دنیا گسترش داده و مرگشان را به فراموشی سپردند. پس وای به حالشان و اعمالشان تباه باد! پروردگارا! از کم شدن [اعمال] پس از جمع شدن [اعمال] به تو پناه می برم. (از نابودی اعمال نیک بعد از به دست آوردن آن ها، به تو پناه می­برم)

ص: 200

سخن مؤلف

[بعد

از ذکر احادیث صحابه از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در مورد امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ]

فتأملوا رحمكم الله من هؤلاء الرواة من أجلاء أصحاب النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خيار العترة و التابعين الذين نقلوا عنهم هذه الأخبار في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ عن النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هل يجوز على أمثالهم افتعال الكذب و هم متباعدو الهمم و الأوطان مختلفو الآراء و الديانات مع اتفاقات المعاني و العبارات المختلفات و هم عدد كثير و جم غفير و قد استوفوا جميع شرائط التواتر ثم رأيناهم مجتمعين على تلقي الأخبار التي وردت بالنص على الإمام فلان ثم فلان بالمقبول كلا و لا يجوز على أمثالهم افتعال الكذب بهذه المقدمات و لو جاز على أمثالهم افتعال الكذب لجاز لقائل من البراهمة أن يقول إذا كانت الإمامية و حالهم في دهرنا الحال التي نعرف و قد استوفوا جميع شرائط التواتر ثم كانت أخبارهم التي رووها عندكم لم تكن لها أصل و إنما افتعلوها محبة لأئمتهم فلم أنكرتم قولنا و تعجبتم منا لما زعمنا أن المسلمين يحيلون فيما يحكون من براهين نبيهم على السراب و يريدون أن يطمسوا نور الشمس و هذه أخبار افتعلوها لنبيهم. فلا بد في هذا من أحد الأمرين إما الاعتراف بصحة أخبار الإمامية في النصوص على الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ فيصح بصحتها مذهبهم أو الانقياد للبراهمة ليس بين الحق و الباطل واسطة يمكن التعلق بها و إثبات الإمامة أحسن من نفي النبوة و الحمدلله.

ص: 201

خدا شمارا رحمت کند! پس در این راویان حدیث که از اصحاب بزرگ پیامبر و خاندان برگزیده­ی او عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ و از تابعینی(1)

هستند که این روایات را درباره­ی امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نقل کرده اند، با دقت بیندیشید؛ آیا ممکن است همۀ آن ها بااینکه انگیزه­های مختلف داشته و در سرزمین­های دور از یکدیگر زندگی می­کردند و اختلاف نظرها و تفاوت عقیده­هایشان بسیار بوده است، احادیث دروغین جعل کرده باشند؟ علاوه بر این گرچه عبارات روایاتشان مختلف است، ولی مضامین آن ها یکی است و باوجود فراوانیِ این راویان، همۀ شرایط تواترِ حدیث(2)،فراهم است. سپس دیدیم که همۀ این راویان، روایت­هایی که دلالت بر امامت امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ دارند، پذیرفته­اند و هرگز با مقدماتی که گفتیم، جعلی بودن این روایات، ممکن نیست. اگر جعل حدیث بر این گونه افراد روا باشد، آنگاه مشرکان نیز می­توانند این گونه ادّعا کنند: شما (مخالفان شیعه) حقانیّت شیعیان را انکار می­کنید، باآنکه روایات متواتر، دلالت بر امامت امامان شیعیان می­کند و می گویید از روی محبّت به امامانشان این روایات را جعل کرده­اند؛ پس نباید ادّعای ما را انکار کنید و از ما شگفت زده شوید، زمانی که گمان ما اینگونه است که عقاید مسلمین در مورد ادلّۀ نبوّت پیامبرشان، عقایدی خیالی است و مسلمانان می­خواهند نور خورشید را خاموش کنند (و حق را بپوشانند) و روایاتی را برای اثبات پیامبرشان ساخته­اند. بنابراین یا باید اعتراف کنیم که روایات دلالت کننده بر امامت امامان دوازده­گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ، صحیح بوده و درنتیجه، مذهب تشیع حق است و یا باید تسلیم مشرکان شویم؛ زیرا بین حق و باطل، حد وسطی نیست که بتوان به آن معتقد شد و اثبات امامت از انکار نبوّت پسندیده تر است و الحمدلله.

ص: 202


1- - تابعین کسانی هستند که وجود مبارک پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را درک نکرده اند، بلکه اصحاب ایشان را دبده­اند.
2- - حدیث متواتر حدیثی است که در سلسله سند آن، همۀ راویان تا شخص معصوم در هر طبقه به تعدادی باشد که امکان توافق عمدی آنها بر نسبت دادن دروغ به معصوم، به طور عادی محال باشد و خبر آنها موجب علم و یقین گردد. همچون حدیث غدیر، حدیث ثقلین و...

فإن قال قائل: فلِمَ لم ينقلوا هذه الأخبار أسلافنا و لم يثبتوها في كتبهم و لم ينشروها في الآفاق حتى سمعناها كما سمعتم فرويناها كما رويتم أ و يجوز على العدد الكثير و على من يتواتر به الخبر أن يكتموا خبرا يحتاج إليه الأمة أشد حاجة و هو في الأمر العظيم الخطير الشريف الرفيع و قد توعدوا على كتمانه و وعدوا على إذاعته للأسباب التي ذكرتم. فإن قلتم نعم قلنا و إذا جاز عليهم الكتمان لخبر هذا سبيله لتلك الأسباب فلم لا يجوز عليهم تعمد الكذب فيما أحسوا و عاينوا و ما الفرق بين الكتمان و الكذب.

قلنا: لهم إنا لا نجيز وقوع الكتمان من العدد الكثير إلا بعد أن يتغير حالهم و يحتال عليهم محتال في إدخال شبهة عليهم يزيلهم بها عن دينهم فإذا تغيرت الحال و عملت الشبهة و زال القوم عن الذي أمكن أن يعرضوا عما قد كانوا سمعوه و عاينوه فإذا أعرضوا أمكن وقوع الكتمان على أن الأيام و تطاولها و بما يعرض فيها من غلبة سلطان جائر يقصد للذين يدينون دين الحق فيقتلهم و يشردهم و يخوفهم حتى تمسكت العلماء و يتخذ الناس رؤساء جهالا فيضلون و يضلون.

اگر کسی [از مخالفان شیعه] بگوید: [در صورت صحّت این روایات] پس چرا گذشتگان ما (علمای گذشته اهل تسنّن)، این گونه روایات را نقل نکرده­اند و در کتاب­هایشان ثبت نکرده­اند و در نقاط مختلف دنیا، انتشار نداده­اند تا ما هم مثل شما (شیعیان) آن ها را شنیده باشیم و برای ما هم روایت می شد، همان طور که برای شما روایت شده است؛ و آیا ممکن است که همۀ این افراد از گذشتگان، روایاتی را پنهان کنند که با نقل آن ها تواتر حاصل می­شود و امّت، سخت به آن نیازمند است و طبق گفتۀ شما، این امر آن قدر عظیم و مهّم و شریف و والاست که بر کتمان آن، وعده­ی عذاب و بر انتشارش مژده­ی ثواب داده شده است و اگر احتمال کتمان حقیقت، توسط گذشتگان را بپذیرید و به دلایلی که ذکر شد آن را ممکن بدانید، پس چرا احتمال نمی­دهید که راویان، نسبت به آنچه ادّعای شنیدن و دیدن را می­کنند، عمداً دروغ بگویند و بین کتمان و دروغ چه فرقی است؟!

ص: 203

[در جواب شبهه] به آن ها می گوییم: ما احتمال کتمان حقیقت توسط این افراد متعدد را نمی­دهیم مگر بعد از تغییر احوال آنان و حیلۀ فریبکارانی (مثل معاویه) که با واردکردن شبهه بر آنان، دینشان را از بین برده است؛ پس وقتی احوال آنان تغییر کرد و دچار شبهه شدند و از آن اعتقادی که با توجه به شنیده­ها و دیده­هایشان کسب کرده بودند، بازگشتند، کتمان حقیقت از سوی آنان ممکن می­شود؛ علاوه بر این، روزگار و گذران عمر و حکمرانیِ پادشاه ظالمی که قصد جان دین داران را کرده و آنان را تبعید و تهدید کنند، کار را به جایی می­رساند که عالمان حقیقی، کنار می­روند و مردم از حاکمانی جاهل پیروی می­کنند، پس گمراه شده و دیگران را نیز گمراه می­کنند.

و الدليل على صحة ذلك و ما ادعيناه أنا وجدنا قوم موسى عَلَيْهِ السَّلاَمُ لما تغيرت حالهم و تمكنت الشبهة قلوبهم أعرضوا عما كانوا سمعوه و وعوه من موسى على نبينا و عليه السلام إن ربهم الذي لا مثل له و لم يلتفتوا إلى ما في عقولهم من أن الصانع لا يشبهه صنعته و لا إلى ما كان يذكرهم به هارون عَلَيْهِ السَّلاَمُ حتى هموا بقتله و «قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى»(1)و هذا عند ما قال هارون: «يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ»(2) و بين وقوع الكتمان على هذه الجهة و بين وقوع الكذب فصل واضح و هو أن الكتمان إذا وقع على هذه الجهة وقع بشبهة يمكن معها أن يتوهم القوم أنهم على صواب و الكذب لا يمكن وقوعه من هذه الجهة أ لا ترى أنه تمكن المحتالون من الرؤساء أن يقولوا للقوم الذين سمعوا خبرا إن معنى هذا الكلام و غرض المخاطب لكم به لم يكن ما سبق إلى قلوبكم و قد غلطتم و أخطأتم و نحن أعلم بمراده و مقصوده و إن أنتم لم تقبلوا منا أفسدتم الإسلام فعند ذلك يتمكن الشيطان و ينجو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى و ليس يمكن للرؤساء أن يقولوا تعالوا حتى نحرض خبر الصنعة و نذيعه لأنهم إذا قالوا ذلك كتفوا عما تحته صدورهم و ظهر أمرهم للعامة و يتبين نفاقهم.

ص: 204


1- - طه: 91
2- - طه: 90

فصح بما وصفناه أن الكتمان يجوز وقوعه على وجه لا يجوز وقوع الكذب عليه و كان ما وصفناه واضحا.

و دلیل بر صحّت ادّعای ما این است که می­بینیم زمانی که قوم حضرت موسی دگرگون گشته و شبهه در قلب­هایشان مستقر شد، از اعتقادشان بر پروردگار بازگشتند؛ اعتقادی که از حضرت موسی گرفته بودند و به حکم دادن عقل­هایشان به بی همتایی پروردگار و تذکّرهای حضرت هارون توجّهی نکردند تا آنکه قصد جان او را کردند و «گفتند: پیوسته آن (مجسمۀ گوساله) را می­پرستیم تا موسی به سوی ما بازگردد» و این زمانی بود که هارون فرمود: «ای قوم من! جز این نیست که شما به وسیلۀ گوساله، امتحان شُدید و همانا پروردگار شما، خدای بخشاینده است» و به این صورت بین کتمانِ حقیقت و بین دروغ گویی، فرق روشنی است؛ زیرا چنین کتمانی، همراه با شبهه افکنی بین مردم است، به گونه ای که گمان می­کنند راهشان درست است، درحالی که دروغ چنین نیست.

آیا نمی­بینی که حاکمان فریبکار می­توانند در شنوندگان، این باور را ایجاد کنند که در فهم غرض و هدف گوینده­ی یک خبر، دچار خطا و اشتباه شده­اند و بگویند ما مراد و مقصود او را بهتر از شما می­دانیم و اگر شما حرف ما را نپذیرید، دینتان از بین می­رود؛ پس در این زمان، شیطان بر آن ها مسلّط می­شود و تنها کسانی نجات می یابند که سابقۀ نیکویی داشته­اند. اما این حاکمان نمی­توانند به مردم بگویند: بیایید خبری ساختگی و دروغین را منتشر کنیم، چون در این صورت دروغ آنان آشکارشده و همۀ مردم به دروغ گویی و دورویی آن ها پی خواهند برد. بنابراین طبق آنچه گفتیم، ثابت شد که برخلاف احتمال دروغ گویی، احتمال کتمان حقیقت زیاد است و این امری واضح و روشن است.

ص: 205

فإن قال قائل: أخبرونا عن عداوة الناصبة و اتباع بني أمية أشد في باب العداوة أو محبة الأمة لتأكيد أمر النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و نفي المطاعن عن آياته في باب المحبة و أخبرونا عن خوف الإمامية من نشر خبر النص أشد أو خوف المطاعن عليه فإن قالوا بل محبة الأمة لتأكيد أمر النبي أشد و كذلك خوف أعداء النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قلنا فما الفرق بينكم و بين ما قال إن المشركين من العرب قد عارضوا كثيرا من القرآن بكلام ادعوا أنه أفصح منه و أجزل و أجود نظاما و أظهروا ذلك على رءوس الناس و المحافل و المواسم و وقع فيه التنازع و التجاذب إلا أن المشاهدين له و من بيننا و بينهم كتموا ذلك حتى نسي ذكره و أما أهل الملة فلمحبتهم لتأييد أمر النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و كراهتهم إفساد حجته و أما الأعداء فللخوف من السيف و هلاك الأنفس و الأهل و الأولاد و إن أجزتم ذلك خرجتم من الإسلام و إن أنكرتم سئلتم الفرق و أنى لكم بالجواب.

پس اگر کسی بگوید: آیا دشمنیِ ناصبی­ها و پیروانِ بنی امیّه بیشتر است یا محبّت و دوستی امّت برای تقویت دینِ پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و دور کردن انحرافات از آیات او برای ترتیب اثر دادن به این محبّت؟ به ما بگویید: آیا ترس شیعیان از انتشارات روایات دلالت کننده بر امامت امامانشان بیشتر است یا ترس دشمنان از عیب جویی از امامان؟! پس اگر پاسخ دهید که محبّت امت برای تقویت دین حق و خوف دشمنان پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از عیب جویی، بیشتر است، پاسخ ما نیز این است که بین ادّعای شما و ادّعای مشرکین عرب چه فرقی است که بسیاری از کلام­ها را در برابر قرآن، عَلَم کردند و گفتند از قرآن فصیح تر و زیباتر و منظم تر است و آن ها را در همۀ مجالس و مراسم­ها بین مردم منتشر نمودند و موجب اختلاف و انحراف مردم شدند؛ فقط کسانی که شاهد این کارهای مشرکین بودند، آن ها را به دست فراموشی سپردند؛ مسلمانان به دلیل علاقه به تقویت دین پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و نپسندیدن تضعیف آن و دشمنان به دلیل ترس از شمشیر و کشته شدن خود و خانواده شان؛ حال اگر این را ممکن بدانید از اسلام خارج شده اید و اگر انکار کنید، از شما سؤال می­شود که فرق بین آن دو چیست و جوابتان چیست؟

ص: 206

فأقول: إن أقرب ما يدل عليه في الفصل بين ما قلناه و بين ما عارضنا به خصمنا أن أعداء النبي من اليهود و النصارى و الملحدين يظهرون منذ يوم بعث الله عز و جل النبي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نبيا إلى هذا التكذيب به و الجحد لآياته و يجتهدون في التعلق عليه و الطلب مما يقدح في نبوته و ليس يجوز و هذه حالتهم أن يسمعوا ما يكون لهم حجة فيه عليه فيكتموا ذلك عن أهل نحلتهم و دينهم و لأن بعضهم لا يتبع بعضا و دواعي إذاعة ذلك فيهم و نشره بينهم وافرة و قد حقنوا دماءهم بالجزية فلو كان القرآن قد عورض بكلام لحفظوه و وعوه و نشروه بينهم و أدوه إلى أتباعهم لأن الكتمان لا يجوز وقوعه و دواعي الإذاعة و أسباب النشر وافرة و حالهم لم يتغير و لو كان ذلك بينهم لكنا على تطاول الأيام و طول المناظرة و المقايسة نسمع ذلك منهم لأنهم يظهرون لنا في حال المناظرة من الطعن في القرآن و الاستخفاف به ما يفي بإذاعته أنه لو عورض أيضا لنقلوه إلى بلدان المشركين حتى يذيع هناك و يشهر و يظهر و يتعلق به الملحدون و احتجوا به عند المناظرة و المقايسة و كان عددهم العدد الكثير الذي يتواتر الخبر ببعضهم علمنا أنهم صادقون و كان وصفنا فصلا بيننا و بين خصمنا في معارضته إيانا و له المنة.

پس می گویم: مهم ترین دلیل بر فرق بین ادّعای ما (امامت امامان معصوم عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ) و بین ادّعای دشمنان ما این است که همانا دشمنان پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، از یهودیان و مسیحیان و کافران، از روزی که خداوند عزیز و صاحب جلالت، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را به نبوّت مبعوث فرمود، به صورت علنی به تکذیب وی و انکار آیات الهی پرداختند و در بازداشتن او از حرکت و عیب واردکردن در نبوّتش کوشیدند و با این اوصاف، ممکن نیست که حجّتی به نفعشان شنیده باشند و آن را از هم کیشان و هم­دینان خود کتمان کرده باشند.

چون این افراد از همدیگر پیروی نمی­کردند و انگیزه­ی انتشار چنین حجّتی در میان آنان بسیار بود، درحالی که خون خود را با پرداخت جزیه حفظ کردند؛ پس اگر کلامی برای مقابله با قرآن داشتند، حتماً آن را حفظ کرده و منتشر می­کردند و به پیروانشان می­گفتند؛ چون در این صورت، کتمان ممکن نبود و با پایبندی آن ها به عقایدشان، تمام انگیزه برای

ص: 207

انتشار فراهم بود و اگر چنین بود در طول تاریخ و در مناظره­ها و بحث­ها به گوش ما می­رسید؛ چنان که هر عیب و ایرادی که توانستند وارد کنند، در بین مردم پخش کرده­اند و به گوش همۀ مشرکان رسانده­اند، به گونه ای که کافران در بحث­هایشان به آن ادلّه، احتجاج می­کنند و آن قدر تعدادشان زیاد است که با نقل برخی از آن ها، تواتر حاصل می­شود. پس اگر دلیل محکمی داشتند، می­فهمیدیم که در ادّعایشان صادق هستند و این پاسخ، فرق بین ادّعای ما و ادّعای دشمنان ما را روشن می­سازد.

ثم نقول لهم: أخبرنا عنك إذا سألك اليهود فقالت أخبرنا عن عداوة أسلافنا في باب العداوة أشد أو محبة أمتكم لتأكيد أمر نبيها فإن قلت إن أحدهما أرجح سألوك البراهين و إن قلت إنهما متكافئان قالوا لك فإن جاز على أسلافنا على كثرة عددهم و تباعد ديارهم و أوطانهم و اشتمال شروط التواتر على بعضهم فضلا عن جميعهم و تدينهم أن موسى نبي صادق أن يسمعوا منه كلاما هو بلغتهم بشارة نبيكم ثم توكيد الله عز و جل على ذلك بأن يتلو به التوراة فيسمعونه و يعونه و يفهمونه ثم يذهبون كلهم عن ما يخطره نبيكم ببالهم حتى يقولوا بلسان واحد إن موسى لم يبشر بك و يجحدوا ذلك و ينكرونه هذا و كتابكم يشهد بآيات نجدها مكتوبا في التوراة فلم لا يجوز أن يكون رجل قد جاء إلى نبيكم و أصحابه متوافرون فعارض القرآن بكلام ادعى أنه أفصح منه و أجزل و أفخم و أجود نظما و سمع ذلك منه أصحابه و فهموه ثم وثبوا به فقتلوه ثم هم و هذه حالهم يجدون هذا بينهم غير أنهم يذهبون عنه عند ما يخطره الجاحدون لنبوته ببالهم حتى يقولوا بلسان واحد إن القرآن لم يعارض فكل شي ء فصل كما خصمنا بينه و بين اليهود فهو بعينه ما هو أحسن منه فصلنا فيما عارض به حذو النعل بالنعل.

سپس در جوابشان می­گوییم: به ما بگو اگر یک یهودی از تو بپرسد: دشمنی گذشتگان ما با شما بیشتر بود یا محبت و دوستی امت مسلمان نسبت به تقویت دین پیامبرشان؟ پس اگر یکی را ترجیح بدهی، از تو دلیل می­خواهند و اگر هر دو را در یک رتبه بدانی، آنگاه به تو می­گویند: گذشتگان ما با تعداد متعددشان و دوری سرزمین­هایشان از یکدیگر و

ص: 208

حاصل شدن تواتر با نقل برخی از آن ها -چه برسد به نقل همۀ آن ها- و اعتقادشان به نبوّت راستین حضرت موسی، اگر ممکن باشد کلامی را مبنی بر بشارت به پیامبری پیامبرتان از او شنیده باشند و سپس خداوند عزیز و صاحب جلالت در تورات، این مطلب را تأیید فرموده باشد، پس آن ها از زبان موسی این بشارت را شنیده و حفظ کرده و فهمیده باشند درحالی که کتاب شما به وجود آیاتی (بر حقانیت پیامبر اسلام) که در تورات وجود دارد، شهادت می­دهد و بااین حال، همه آن را به فراموشی سپرده و یک صدا، منکر این بشارت شوند، با این تفاصیل پس چگونه ممکن نیست مردی نزد پیامبر شما، با اصحاب فراوانش، حاضرشده و کلامی در برابر قرآن بیاورد و ادّعا کند که فصیح تر و زیباتر و ارزشمندتر و آهنگین تر از قرآن است، امّا اصحابش پس از شنیدن آن و پی بردن به صدق مدّعا، به آن شخص حمله کرده و او را بکشند؟!

بنابراین منکران امامت امامان باآنکه این إشکال بر آن ها وارد است (اگر احتمال کتمان حقیقت در مورد امامان را ندهند، نسبت به نبوّت پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هم نمی­توانند جوابگوی کافران شوند) در برابر کافران و منکران اسلام، یک صدا قرآن را حجت بدون مخالف می­دانند. پس ما همان گونه که در مقابل یهودیان استدلال می­کنیم، (و می­گوییم که گذشتگان آن ها حقیقت را نسبت به نبوّت پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کتمان کرده اند) قدم به قدم با استدلالی نیکوتر در مقابل منکران امامت امامان معصوم عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ استدلال می­کنیم (که گذشتگان شما حقیقت را کتمان کرده اند.)

و مما يؤكد أمر هؤلاء الرواة موافقة أهل بيت الطهارة لهم فيما نقلوه و هم الذين ذكرهم الله تبارك و تعالى فضائلهم و منازلهم عند الله في كتابه و على لسان نبيه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مثل آية المباهلة و مثل آية التطهير و مثل ما ذكر في سورة هل أتى و غيرها من الآيات و مثل قول رسول اللَّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ»(1)و قوله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ:

ص: 209


1- - علل الشرایع، ج 1، ص 123؛ فضائل الصحابة لاحمد بن حنبل، ج 2، ص 671؛ مسند الرویانی (متوفی 307 ق)، ج 2، ص 258

«مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ»(1)

و كقوله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي»(2)

و نظائرها كثيرة.

آنچه صدق این راویان (دلالت کننده­ی بر امامت امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ) را مورد تأکید قرار می دهد، موافقت روایات خاندان عصمت با روایات آن هاست؛ کسانی که خداوند تبارک وتعالی فضائل و مقامات ایشان نزد خود را در قرآن کریم و کلام پیامبر گرامی اش بیان فرموده است، همچون آیه مباهله و آیه تطهیر و آیات سوره انسان و آیات دیگر؛ و مثل این سخن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «ستارگان، مایۀ امنیت اهل آسمان هستند و اهل بیت من، مایۀ امنیت اهل زمین هستند» و «اهل بیت من در میان شما همانند کشتی حضرت نوح هستند» و «همانا من در بین شما دو شیء گران بها به جای گذاشته ام: کتاب خدا و خاندانم، اهل بیتم» و نظیر این آیات و روایات بسیار است.

و لا خلاف بين المسلمين أن أولهم علي بن أبي طالب و الحسن و الحسين و أن علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ و نظائرهم داخلون في جملتهم غير خارجين عنهم و قد سمع كل واحد منهم هذه الآيات في عصره و زمانه و لم ينكر على نقل هذه الأخبار بل قبلها بأحسن القبول و أدى كل سلف منهم إلى خلفه حتى اشتهر أمر الجماعة في قبولها و أدائها إلى نظرائها مع خوف بني أمية و سلف ولد العباس و لم يخف على مخالفيهم اعتقاداتهم في قبول هذه الأخبار و حثهم رعيتهم على استعمالها و الدينونة بها و ليس يمكن أحدا من مخالفينا أن يصح مخالفة واحد منهم عليها و إنكارا على من اعتقدها إلى يومنا هذا فكيف يجوز و يصح أن يحكم على هذه الأخبار بهذه المقدمات بالكذب و الإفك هذا مما لا يصح في العقل و لا يجوز في التقدير لمن آمن بالله و اليوم الآخر و ما ذكر موافقة أهل بيت الطهارة في قبولها على الترتيب مبوبا و نص كل منهم على صاحبه بروايات صحيحة يزول بمثلها الشك و الريب

ص: 210


1- - اخبار مکة للفاکهی (متوفی 272 ق)، ج 5، ص 105؛ فضائل الصحابة لاحمد بن حنبل، ج 2، ص 785؛ مستدرک علی الصحیحین للحاکم النیشابوری (متوفی 405 ق)، ج 3، ص 163
2- - تحف العقول، ص 426؛ الأمالی للصدوق، ص 523، مجلس 79؛

ليعلم المنصف المتدين أن الأمر على غير ما ذكره الخصم و الله الموفق و هو حسبي و نعم الوكيل.

و بین مسلمانان هیچ اختلافی نیست که نخستین ایشان، علی بن ابیطالب و [امام] حسن و [امام] حسین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ بوده اند و بی تردید علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و دیگر امامان عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ جزو آنان هستند و از آنان بیرون نیستند و همانا همۀ مسلمانان در زمان خودشان، حتماً این آیات را شنیده اند و این روایات را نه تنها انکار نکرده اند، بلکه به نیکوترین وجه پذیرفته اند و گذشتگان به آیندگان منتقل کرده اند، به گونه ای که این پذیرفتن مضمون روایات و انتقال به آیندگان، امری مشهور است؛ باآنکه ترس از بنی امیّه و بنی عباس در بین مسلمانان بوده است و اعتقاد ایشان، به قبول این روایات و تشویق مردم به عمل به این روایات و اعتقاد به آن ها بر مخالفان شیعه، مخفی نبوده و ممکن نیست که یکی از مخالفان ما از اهل تسنن ثابت کند که کسی از گذشته تابه حال (زمان تألیف کتاب) با این روایات مخالفت کرده و به آن ها معتقد نبوده است. پس با توجه به آنچه ذکر شد، چگونه ممکن است کسی به دروغین و جعلی بودن این روایات حکم کند؟ این عقلاً صحیح نیست و فرض این مطلب، در مورد کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، ممکن نیست و روایاتی که از اهل بیت معصومین نقل می­شود که دلالت کننده بر تأیید مضمون روایات گذشته است، هرگونه شک و تردیدی را برطرف می­کند تا هر شخص باانصاف متدیّنی بداند که امر [امامت]، برخلاف ادّعای مخالفان است؛ و خدا توفیق دهنده است و او برای من کافی است و بهترین وکیل است.

ص: 211

ص: 212

باب بیست و نهم

باب ما جاء عن أمير المؤمنين عَلَيْهِ السَّلاَمُ

ما يوافق هذه الأخبار و نصه على ابنيه الحسن و الحسين عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ

روایاتی که از امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ در تصریح بر امامت

دو فرزندشان امام حسن و امام حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ واردشده است

1- حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ مَنْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْكُوفِيُّ الْمَعْرُوفُ بِأَبِي الْحَكَمِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُوسَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنِي سُلَيْمَانُ بْنُ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنِي شَرِيكٌ عَنْ حَكِيمِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ النَّخَعِيِّ عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ قَيْسٍ قَالَ: خَطَبَنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ خُطْبَتَهُ اللُّؤْلُؤَةَ فَقَالَ فِيمَا قَالَ فِي آخِرِهَا أَلَا وَ إِنِّي ظَاعِنٌ عَنْ قَرِيبٍ وَ مُنْطَلِقٌ إِلَى الْمَغِيبِ فَارْتَقِبُوا الْفِتْنَةَ الْأُمَوِيَّةَ وَ الْمَمْلِكَةَ الْكِسْرَوِيَّةَ وَ إِمَاتَةَ مَا أَحْيَاه اللَّهُ وَ إِحْيَاءَ مَا أَمَاتَهُ اللَّهُ وَ اتَّخِذُوا صَوَامِعَكُمْ فِي بُيُوتِكُمْ وَ عَضُّوا عَلَى مِثْلِ جَمْرِ الْغَضَا وَ اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً فَذِكْرُه أَكْبَرُ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ثُمَّ قَالَ وَ تُبْنَى مَدِينَةٌ يُقَالُ لَهَا زَوْرَاءُ بَيْنَ دِجْلَةَ وَ دُجَيْلٍ وَ الْفُرَاتِ فَلَوْ رَأَيْتُمُوهَا مُشَيَّدَةً بِالْجِصِّ وَ الآجُرِّ مُزَخْرَفَةً بِالذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ اللَّازْوَرْدِ الْمُسْتَسْقَى وَ الْمَرْمُومِ وَ الرُّخَامِ وَ أَبْوَابِ الْعَاجِ وَ الآبْنُوسِ وَ الْخِيَمِ وَ الْقِبَابِ وَ الشَّارَاتِ وَ قَدْ عُلِيَتْ بِالسَّاجِ وَ الْعَرْعَرِ وَ السنوبر الصَّنَوْبَرِ وَالشَّبِ وَ شُيِّدَتْ بِالْقُصُورِ وَ تَوَالَتِ مُلْكُ بَنِي الشَّيْصَبَانِ أَرْبَعَةُ وَ عِشْرُونَ مَلَكاً عَلَى

ص: 213

عَدَدِ سِنِي الْمَلِكِ فِيهِمُ السَّفَّاحُ وَ الْمِقْلَاصُ وَ الْجَمُوحُ وَ الْخَدُوعُ وَ الْمُظَفَّرُ وَ الْمُؤَنَّثُ وَ النَّظَّارُ وَ الْكَبْشُ وَ الكيسر وَ المهتورُ وَ الْعَيَّارُ وَ الْمُصْطَلِمُ وَ الْمُسْتَصْعَبُ وَ الْغُلَامُ وَ الرَّهْبَانِيُّ وَ الْخَلِيعُ وَ اليسارُ وَ الْمُتْرَفُ وَ الْكَدِيدُ وَ الْأَكْثَرُ وَ الْمُسْرِفُ وَ الْأَكْلَبُ وَ الْوَشِيمُ وَ الصلام وَ الغيوق وَ تُعْمَلُ الْقُبَّةُ الْغَبْرَاءُ ذَاتُ الْفَلَاةِ الْحَمْرَاءِ وَ فِي عَقِبِهَا قَائِمُ الْحَقِّ يُسْفِرُ عَنْ وَجْهِهِ بَيْنَ أَجْنِحَةِ الْأَقَالِيمِ بِالْقَمَرِ الْمُضِي ءِ بَيْنَ الْكَوَاكِبِ الدُّرِّيَّةِ أَلَا وَ إِنَّ لِخُرُوجِهِ عَلَامَاتٍ عَشَرَةً أَوَّلُهَا طُلُوعُ الْكَوْكَبِ ذِي الذَّنَبِ وَ يُقَارِبُ مِنَ الْحَادِي وَ يَقَعُ فِيهِ هَرْجٌ وَ شَغَبٌ وَ تِلْكَ عَلَامَاتُ الْخِصْبِ وَ مِنَ الْعَلَامَةِ إِلَى الْعَلَامَةِ عَجَبٌ فَإِذَا انْقَضَتِ الْعَلَامَاتُ الْعَشَرَةُ إِذْ ذَاكَ يَظْهَرُ بِنَا الْقَمَرُ الْأَزْهَرُ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ لِلَّهِ عَلَى التَّوْحِيدِ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ عَامِرُ بْنُ كَثِيرٍ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَقَدْ أَخْبَرْتَنَا عَنْ أَئِمَّةِ الْكُفْرِ وَ خُلَفَاءِ الْبَاطِلِ فَأَخْبِرْنَا عَنْ أَئِمَّةِ الْحَقِّ وَ أَلْسِنَةِ الصِّدْقِ بَعْدَكَ قَالَ نَعَمْ إِنَّهُ بِعَهْدٍ عَهِدَه إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ يَمْلِكُهَا إثْنَی عَشَرَ إِمَاماً تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ لَقَدْ قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ نَظَرْتُ إِلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَإِذَا فِيهِ مَكْتُوبٌ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَسُولُ اللَّهِ أَيَّدْتُهُ بِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ» وَ رَأَيْتُ إثْنَی عَشَرَ نُوراً فَقُلْتُ يَا رَبِّ أَنْوَارُ مَنْ هَذِه فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! هَذِه أَنْوَارُ الْأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَ فَلَا تُسَمِّيهِمْ لِي قَالَ نَعَمْ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي تَقْضِي دَيْنِي وَ تُنْجِزُ عِدَاتِي وَ بَعْدَكَ ابْنَاكَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ بَعْدَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ زَيْنُ الْعَابِدِينَ وَ بَعْدَه ابْنُهُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُدْعَى بِالْبَاقِرِ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ جَعْفَرٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُدْعَى بِالصَّادِقِ وَ بَعْدَ جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُدْعَى بِالْكَاظِمِ وَ بَعْدَ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُدْعَى بِالرِّضَا وَ بَعْدَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُدْعَى بِالزَّكِيِّ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُدْعَى بِالنَّقِيِّ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُدْعَى بِالْأَمِينِ وَ الْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ سَمِيِّي وَ أَشْبَهُ النَّاسِ بِي يَمْلَأُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً قَالَ الرَّجُلُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَمَا بَالَ قَوْمٍ وَعُوا ذَلِكَ

ص: 214

مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ دَفَعُوكُمْ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً نَوْطاً بِالنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ فَهْماً بِالْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَرَادُوا قَلْعَ أَوْتَادِ الْحَرَمِ وَ هَتْكَ سُتُورِ الْأَشْهُرِ الْحُرُمِ مِنْ بُطُونِ الْبُطُونِ وَ نُورِ نَوَاظِرِ الْعُيُونِ بِالظُّنُونِ الْكَاذِبَةِ وَ الْأَعْمَالِ الْبَائِرَةِ بِالْأَعْوَانِ الْجَائِرَةِ فِي الْبُلْدَانِ الْمُظْلِمَةِ بِالْبُهْتَانِ الْمُهْلِكَةِ بِالْقُلُوبِ الْخَرِبَةِ فَرَامُوا هَتْكَ السُّتُورِ الزَّكِيَّةِ وَ كَسْرَ آنِيَةِ اللَّهِ التَّقِيَّةِ وَ مِشْكَاةٍ يَعْرِفُهَا الْجَمْعُ وَ عَيْنِ الزُّجَاجَةِ وَ مِشْكَاةِ الْمِصْبَاحِ وَ سَبِيلِ الرَّشَادِ وَ خِيَرَةِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ حَمَلَةِ بُطُونِ الْقُرْآنِ فَالْوَيْلُ لَهُمْ طَمْطَامُ النَّارِ وَ مِنْ رَبٍّ كَبِيرٍ مُتَعَالٍ بِئْسَ الْقَوْمُ مَنْ خَفَضَنِي وَ حَاوَلُوا الْإِدْهَانَ فِي دِينِ اللَّهِ فَإِنْ تُرْفَعْ عَنَّا مِحَنُ الْبَلْوَى حَمَلْنَاهُمْ مِنَ الْحَقِّ عَلَى مَحْضِهِ وَ إِنْ يَكُنِ الْأُخْرَى «فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْم الْفاسِقِينَ»(1)

علقمة بن قیس گوید: امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ بر منبر کوفه، خطبۀ لؤلؤه را ایراد فرمود. پس در پایان خطبه فرمود: آگاه باشید! همانا من به زودی از میان شما می روم و به عالم غیب سفر می کنم. پس مراقب فتنۀ اُموی و حکومت خسروی و نابودی آنچه را که خداوند زنده کرده و زنده کردن آنچه را که خداوند نابود کرده، باشید و خانه­های خود را عبادتگاه خود قرار دهید و بر مانند آتش چوب غضا (كه چون چوب آن محكم ترين چوب ها است و آتش آن زياد دوام مى آورد) صبر كنيد و ذكر خدا بسیارگویید که ذكر او بزرگ ترین [وسیلۀ آرامش و نجات] است اگر بدانید، سپس فرمود: و شهری میان رودهای دجله، دُجَیل و فرات ساخته می شود که آن را «الزّوراء» نامند. پس چون دیدید آن شهر با گچ و آجر محکم شده و آراستۀ به طلا و نقره و سنگ لاجورد آب داده و مرمر و رخام و درهای ساخته شده از عاج و آبنوس و چادرها و گنبدها و پرده های گوناگون -درحالی که با چوب ساج، عرعر و صنوبر و زاج سفید بالاآمده- و قصرها در آن برافراشته شده و سلاطین بنی شیصبان بر آن حکومت کنند -که بیست وچهار نفرند به تعداد سال های پادشاهان یعنی: سفّاح و مقلاص و جموع و خدوع و مظفّر و مؤنّث و نظّار و کیسر و مهتور و عیار و مصطلم

ص: 215


1- - المائده: 26

و مستصعب و غلام و رهبانی و خلیع و یسار و مترف و کدید و اکثر و مسرف و اکلب و وشیم و صلام و عیوق- و گنبد خاکی در بیابان سرخ ساخته شود و به دنبال آن، قیام­کننده بر حق در میان این نواحی، نقاب از چهره برداشته و همانند ماه تابان میان ستارگان درخشان، پرتوافشانی می کند.

آگاه باشید! همانا برای خروج او، ده علامت است: اولین علامت، ظهور ستاره دنباله دار و نزدیک شدن آن به ستاره­ی حادی است و در این هنگام هرج ومرج و فتنه واقع شود و این ها علامت فرج و گشایش­اند و به فاصلۀ علامتی تا علامت دیگر شگفتی ها روی دهد؛ پس هنگامی که علامت های ده گانه کامل شدند، آنگاه آن ماه درخشان ظهور خواهد فرمود و کلمۀ اخلاص­ (لا إله إلّا الله) که نشانه توحید خداست، کامل می گردد.

پس مردی به نام عامر بن کثیر برخاست و عرض کرد: ای امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ! همانا حقیقتاً شما ما را از امامان کفر و خلفای باطل آگاه فرمودید، اکنون ما را از امامان بر حق و سخنوَران راست گو که پس از خودتان می آیند، آگاه کنید. فرمود: آری! همانا این عهدی است که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با من بسته که همانا این امر [خلافت و امامت] را، دوازده امام، مالک می­­شوند؛ نُه نفر از آنان، از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند و همانا حقیقتاً رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمودند: زمانی که سوی آسمان عروج داده شدم، به پایۀ عرش نظر کردم، پس دیدم که بر روی آن نوشته شده است: «خدایی جز اللّه نیست، محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رسول خداست، او را به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ تأیید و یاری کردم و به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نصرتش دادم» و دوازده نور دیدم. پس عرض کردم: این انوار به چه کسانی تعلّق دارند؟ پس ندا داده شد: ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! این انوارِ امامانِ از فرزندان تو هستند. عرض کردم: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آن ها را برای من نام نمی برید؟ فرمود: بله! تو امام و خلیفه پس از من هستی، بدهی مرا پرداخت می­کنی و وعده های مرا عملی می سازی و پس از تو، دو پسرت حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ [امام هستند] و بعد از حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فرزندش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ زینت عبادت کنندگان و پس از او، فرزندش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ که «باقر» خوانده شود و پس از محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پسرش جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ که «صادق» خوانده شود و پس از جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فرزندش موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ که «کاظم» خوانده شود و

ص: 216

پس از موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فرزندش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ که «رضا» خوانده شود و پس از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فرزندش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ که «زکیّ» خوانده شود و پس از محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فرزندش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ که «نقیّ» خوانده سود و پس از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فرزندش حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ که «امین» خوانده شود و قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ از فرزندان حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ است، همنام من و شبیه ترین مردم به من است. [زمین] پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید.

آن مرد عرض کرد: ای امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ! پس آن قوم را چه شد که این کلام را از

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شنیدند، سپس شمارا که ازنظر اصل و نسب و رابطۀ خویشاوندی با پیامبر و فهم کتاب و سنّت بر آنان برتری دارید، از خلافت کنار زدند؟

فرمودند: آن­ها خواستند میخ­های حرم (مسجد الحرام) را برکنند و حُرمت ماه های حرام را از میان قبایل ریشه دار از بین ببرند و در مقابل چشمان مردم با پندارهای دروغین و کارهای مفسده انگیز به وسیلۀ همدستانِ ستمکار، در شهرهای تاریک از طریق تهمت زدن های نابودکننده و دل های ویران [به اهدافشان برسند]؛ پس به پاره کردن پرده­های پاکیزه و درهم شکستن خلفای مخلص خدا، همّت گماشتند و [نیز برای از بین بردن] چراغی که همگان می شناختند و بلور چراغدان و راه هدایت و برگزیدگان خداوند واحد قهّار و حاملان باطن و حقایق قرآن همت گماشتند.(1)

پس جایگاه آنان، چاه ویل است، آن آتشی بزرگ و از [عذاب] خدای بزرگ و بلندمرتبه است. چه بد مردمانی هستند آنان که جایگاه مرا کاستند و سعی کردند در دین خدا سستی و سهل انگاری نمایند؛ پس اگر گرفتاری های بلا و امتحان الهی از ما برداشته شود، آن ها را به پذیرش مطلق از حق وادار می کنیم و اگر امر به آخرت موکول شود، «پس تأسف بر گروه فاسقان مخور»

ص: 217


1- - ظاهراً حضرت در این جمله، به آیه 35 سوره نور اشاره فرموده­اند که در احادیث متعدد، اهل بیت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ مصداق حقیقی این آیه معرفی شده­اند که برای مطالعه برخی از این احادیث میتوانید به کتب زیر مراجعه کنید: تفسیر القمی،ج2، ص105؛ تفسیر فرات الکوفی، ص281، ذیل آیۀ 35 سوره نور؛ الکافی، ج1، ص195، باب أنّ الأئمة نورالله عزوجل؛ توحید للصدوق، ص157؛ و...

2- حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ وَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّيَالِسِيِّ عَنْ زَيْدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قَابُوسَ عَنِ النَّظَرِ بْنِ التَّبَرِّي عَنْ أَبِي دَاوُدَ سُلَيْمَانَ بْنِ سُفْيَانَ الْمُسْتَرِقِ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ الْبَصْرِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: أَتَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَوَجَدْتُهُ مُتَفَكِّراً يَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا لِي أَرَاكَ مُتَفَكِّراً تَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ أَ رَغْبَةً مِنْكَ فِيهَا فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِيهَا وَ لَا مَا فِي الدُّنْيَا يَوْماً قَطُّ وَ لَكِنِّي فَكَّرْتُ فِي مَوْلُودٍ يَكُونُ مِنْ ظَهْرِي الْحَادِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي هُوَ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَمْلَأُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ يَكُونُ لَهُ حَيْرَةٌ وَ غَيْبَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا آخَرُونَ وَ الْحَدِيثَ بِتَمَامِهِ.(1)

اصبغ بن نباته گوید: خدمت اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمدم. پس ایشان را در حال تفکر کردن یافتم که به زمین می­کوبد. پس عرض كردم: اى اميرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ! چرا شمارا متفكر می بینم و به زمين می­کوبید؟ مگر به آن (خلافت) رغبت كرده اى؟

پس فرمود: به خدا قسم هرگز روزى نبوده كه به خلافت و به دنيا رغبت كنم، ولى فكر مى كردم درباره­ی مولودى كه فرزند يازدهم من است؛ او مهدى عَلَيْهِ السَّلاَمُ است كه زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل می­فرماید و براى او سرگردانى و غيبتی است. گروهی در آن زمان گمراه شوند و گروه دیگری در آن زمان، هدايت شوند.

ص: 218


1- - ادامه حدیث که در کتب دیگر از جمله الکافی: 1/338؛ الاختصاص: 209 آمده است: فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ كَمْ تَكُونُ الْحَيْرَةُ وَ الْغَيْبَةُ قَالَ سِتَّةَ أَيَّامٍ أَوْ سِتَّةَ أَشْهُرٍ أَوْ سِتَّ سِنِينَ فَقُلْتُ وَ إِنَّ هَذَا لَكَائِنٌ فَقَالَ نَعَمْ كَمَا أَنَّهُ مَخْلُوقٌ وَ أَنَّى لَكَ بِهَذَا الْأَمْرِ يَا أَصْبَغُ أُولَئِكَ خِيَارُ هَذِهِ الْأُمَّةِ مَعَ خِيَارِ أَبْرَارِ هَذِهِ الْعِتْرَةِ فَقُلْتُ ثُمَّ مَا يَكُونُ بَعْدَ ذَلِكَ فَقَالَ ثُمَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ فَإِنَّ لَهُ بَدَاءَاتٍ وَ إِرَادَاتٍ وَ غَايَاتٍ وَ نِهَايَاتٍ: گفتم: ای امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ! اين غیبت و سرگردانى تا چه اندازه است؟ فرمود: شش روز یا شش ماه یا شش سال؛ پس گفتم: اين امر واقعاً شدنى است؟ فرمود: آرى! چنانچه آن مقدر شده است ولى تو كجا می­توانی به آن پی ببری؟ آن نصيب نيكان اين امت باشد که همراه نيكان ائمه­ی خاندان پيغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خواهند بود، عرض كردم: پس ازآن چه خواهد بود؟ فرمود: سپس خدا هر چه مى خواهد مى كند، زيرا او آغازها و اراده ها و غایت ها و نهايت­هایی دارد. [علامه مجلسی (اعلی الله مقامه) در توضیح این روایت می­فرماید: شاید منظور این است که در شش روز اوّل عمر حضرت، جز بستگان و فامیل­های خصوصی، شخص دیگری از ولادت ایشان اطلاع نداشت و در شش ماه اوّل عمر ایشان، برخی دیگر از خواص، از این امر آگاه شدند و بعد از شش سال، امر آن حضرت برای بسیاری از مردم، آشکار شد.] (بحارالانوار، ج 51، ص 134)

3- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ سَهْلٍ عَنْ زِيَادٍ الْآدَمِيِّ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْعَبَّاسِ بْنِ الْحَرِيشِ عَنْ أَبِي جَعْفَرِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ: أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ إِنَّ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ إِنَّهُ يَنْزِلُ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ أَمْرُ السَّنَةِ وَ لِذَلِكَ الْأَمْرِ وُلَاةٌ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ مَنْ هُمْ قَالَ أَنَا وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبِي أَئِمَّةٌ مُحَدَّثُونَ.

[امام] اباجعفر از پدران بزرگوارشان عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت فرمودند که امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به عبدالله ابن عباس فرمودند: همانا در هرسال، شب قدری هست و به درستی که در آن شب، امر یک سال مقدّر می شود و برای آن امر، بعد از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ والیانی هست. پس ابن عباس عرض کرد: آن­ها چه کسانی هستند؟ فرمود: من و یازده نفر از نسل من! امامانی که فرشتگان با آنان سخن می گویند.

4- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ جَعْفَرٍ الْخَثْعَمِيُّ الْأُشْنَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو هَاشِمٍ مُحَمَّدُ بْنُ يَزِيدَ الْقَاضِي قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ آدَمَ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ زِيَادٍ الْأَحْمَرُ عَنْ أَبِي الصَّيْرَفِيِّ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ قَبِيصَةَ عَنْ طَارِقِ بْنِ شِهَابٍ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ أَنْتُمَا إِمَامَانِ بَعْدِي سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الْمَعْصُومَانِ حَفِظَكُمَا اللَّهُ وَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى مَنْ عَادَاكُمَا.

امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به [امام] حسن و [امام] حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فرمودند: شما دو امام بعد از من، دو سروَر جوانان اهل بهشت و دو معصوم هستید. خدا شمارا حفظ کند و لعنت خدا بر کسی که با شما دشمنی ورزد.

قال و توفي أميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ليلة إحدى و عشرين من شهر رمضان لأربعين سنة مضت من الهجرة و دفن بالغري

امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ شب 21 ماه رمضان بعد چهل سال از هجرت وفات نمود و در سرزمین غری (نجف) دفن شدند.

ص: 219

باب سی ام

باب ما جاء عن الحسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ ما يوافق هذه الأخبار و نصه على أخيه الحسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ

روایاتی که از امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ در تصریح بر امامت

برادرشان امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ واردشده است

1- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْقَاضِي الْجِعَابِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ وَاقِدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي ضَمْرَةَ عَنْ عَبَايَةَ عَنِ الْأَصْبَغِ قَالَ سَمِعْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: الْأَئِمَّةُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إثْنَی عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ أَخِيَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مِنْهُمْ مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ.

[امام] حسن بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ می­فرمود: امامان پس از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، دوازده نفر هستند؛ نُه نفر از نسل برادرم حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و مهدی این اُمّت، فقط از آنان است.

2- حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مَالِكٍ الْفَزَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُصَيْنُ عَلِيُّ بْنُ فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ زَيْنِ الْعَابِدِينَ قَالَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ: الْأَئِمَّةُ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِه الْأُمَّةِ.

[امام] باقر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ از [امام] زین العابدین عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت فرمودند که [امام] حسن بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فرمودند: امامان به تعداد نقیبان بنی اسرائیل هستند و مهدی این اُمّت، فقط از ما [اهل بیت] است.

ص: 220

3- حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَيُّوبَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْبَزَوْفَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنِي إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبِي زِيَادٍ قَالَ أَخْبَرَنِي يُونُسُ بْنُ أَرْقَمَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ قَالَ حَدَّثَنِي سُلَيْمَانُ الْقَصْرِيُّ قَالَ: سَأَلْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ الْأَئِمَّةِ قَالَ عَدَدَ شُهُورِ الْحَوْلِ.

سلیمان قصری گوید: از [امام] حسن بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ راجع به [تعداد] امامان پرسيدم؟ فرمود: به تعداد ماه های سال هستند.

4- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ السَّمَرْقَنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنَا جَبْرَئِيلُ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيُّ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ سَدِيرِ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ عَقِيصَا قَالَ: لَمَّا صَالَحَ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مُعَاوِيَةَ بْنَ أَبِي سُفْيَانَ دَخَلَ عَلَيْهِ النَّاسُ فَلَامَهُ بَعْضُهُمْ عَلَى بَيْعَتِهِ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَيْحَكُمْ مَا تَدْرُونَ مَا عَمِلْتُ وَ اللَّهِ الَّذِي عَمِلْتُ خَيْرٌ لِشِيعَتِي مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ أَلَا تَعْلَمُونَ أَنِّي إِمَامُكُمْ وَ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَيْكُمْ وَ أَحَدُ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ بِنَصِّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَيَّ قَالُوا بَلَى قَالَ أَ وَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ الْخَضِرَ لَمَّا خَرَقَ السَّفِينَةَ وَ أَقَامَ الْجِدَارَ وَ قَتَلَ الْغُلَامَ كَانَ ذَلِكَ سَخَطاً لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ إِذْ قَدْ خَفِيَ عَلَيْهِ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ وَ كَانَ ذَلِكَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُه حِكْمَةً وَ صَوَاباً أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ الَّذِي يُصَلِّي خَلْفَهُ عِيسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي وِلَادَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ ذَلِكَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِيَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنِ سَيِّدَةِ الْإِمَاءِ يُطِيلُ اللَّهُ عُمُرَه فِي غَيْبَتِهِ ثُمَّ يُظْهِرُه بِقُدْرَتِهِ فِي صُورَةِ شَابٍّ دُونَ أَرْبَعِينَ سَنَةً ذَلِكَ لِيُعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ.

ابوسعید عقیصا گوید: وقتى [امام] حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ با معاويه پسر ابوسفیان صلح نمود، مردم به زیارت ایشان آمدند و بعضى از آن ها، حضرت را به واسطۀ بيعتش، مورد سرزنش و ملامت قرار دادند. پس فرمود: واى بر شما! شما چه مى دانيد كه چه كردم؟

ص: 221

به خدا سوگند اين عمل براى شيعيانم ازآنچه آفتاب بر آن بتابد یا غروب كند (از همۀ دنیا) بهتر است. آيا نمى دانيد كه همانا من، امام شما هستم که اطاعت از من بر شما، واجب است و به تصریح رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يكى از دو سروَران جوانان بهشتم؟ گفتند: آرى! فرمود: و آيا مى دانيد كه وقتى خضر، كشتى را سوراخ كرد و ديوار را به­ پا داشت و آن پسر را كشت، اين اعمال موجب خشم موسى بن عمران عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ گرديد، چون حكمت آن ها بر وى پوشيده بود؟ امّا آن اعمال، نزد خداى بلندمرتبه، دارای حكمت و درست بود. آيا مى دانيد كه همانا هیچ یک از ما نيست جز آنكه بيعت طاغوت زمانش بر گردن اوست، مگر قائمى كه عيسى پشت سر او نماز مى خواند؟ پس همانا خداوندی که شکست ناپذیر و صاحب جلالت و بزرگی است، ولادت او را مخفى مى سازد و شخص ایشان را از چشم­ها غایب مى فرماید، برای اینکه زمانی كه خروج كند بيعت احدى بر گردن او نباشد. او نهمين [امام] از فرزندان برادرم حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ است و فرزند سرور كنيزان است؛ خداوند عمر او را در دوران غيبش، طولانى مى گرداند. سپس باقدرت خود، او را در صورت جوانى كه كمتر از چهل سال دارد، ظاهر مى سازد تا معلوم شود كه قطعاً خداوند بر هر كارى توانا است.

5- حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي دَاوُدُ بْنُ الْهَيْثَمِ بْنِ إِسْحَاقَ النَّحْوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي إِسْحَاقُ بْنُ الْبُهْلُولِ بْنِ حَسَّانَ قَالَ حَدَّثَنِي طَلْحَةُ بْنُ زَيْدٍ الرَّقِّيُّ عَنِ الزُّبَيْرِ بْنِ عَطَا عَنْ عُمَيْرِ بْنِ هَانِي الْعَبْسِيِ عَنْ جُنَادَةَ بْنِ أَبِي أُمَيَّةَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَسْتٌ يَقْذِفُ فِيهِ الدَّمَ وَ يَخْرُجُ كَبِدُه قِطْعَةً قِطْعَةً مِنَ السَّمِّ الَّذِي أَسْقَاه مُعَاوِيَةُ فَقُلْتُ يَا مَوْلَايَ مَا لَكَ لَا تُعَالِجُ نَفْسَكَ فَقَالَ يَا عَبْدَ اللَّهِ بِمَا ذَا أُعَالِجُ الْمَوْتَ قُلْتُ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»(1)

ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ وَ قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لِعَهْدٌ عَهِدَه إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ يَمْلِكُهُ إثْنَی عَشَرَ إِمَاماً مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ ثُمَّ رُفِعَتِ الطَّشْتُ وَ اتَّكَأَ فَقُلْتُ عِظْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ نَعَمْ اسْتَعِدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ

ص: 222


1- - البقره: 156

وَ اعْلَمْ أَنَّکَ تَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الْمَوْتُ يَطْلُبُكَ وَ لَا تَحْمِلْ هَمَّ يَوْمِكَ الَّذِي لَمْ يَأْتِ عَلَى يَوْمِكَ الَّذِي أَنْتَ فِيهِ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَا تَكْسِبُ مِنَ الْمَالِ شَيْئاً فَوْقَ قُوتِكَ إِلَّا كُنْتَ فِيهِ خَازِناً لِغَيْرِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ فِي حَلَالِهَا حِسَاباً وَ حَرَامِهَا عِقَاباً وَ فِي الشُّبُهَاتِ عِتَابٌ فَأَنْزِلِ الدُّنْيَا بِمَنْزِلَةِ الْمَيْتَةِ خُذْ مِنْهَا مَا يَكْفِيكَ فَإِنْ كَانَ ذَلِكَ حَلَالًا كُنْتَ قَدْ زَهِدْتَ فِيهَا وَ إِنْ كَانَ حَرَاماً لَمْ يَكُنْ فِيهِ وِزْرٌ فَأَخَذْتَ كَمَا أَخَذْتَ مِنَ الْمَيْتَة وَ إِنْ كَانَ الْعِتَابَ فَإِنَّ الْعِتَابَ يَسِيرٌ وَ اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً وَ إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِيرَةٍ وَ هَيْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِذَا نَازَعَتْكَ إِلَى صُحْبَةِ الرِّجَالِ حَاجَةٌ فَاصْحَبْ مَنْ إِذَا صَحِبْتَهُ زَانَكَ وَ إِذَا خَدَمْتَهُ صَانَكَ وَ إِذَا أَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَةً أَعَانَكَ وَ إِنْ قُلْتَ صَدَّقَ قَوْلَكَ وَ إِنْ صُلْتَ شَدَّ صَوْلَكَ وَ إِنْ مَدَدْتَ يَدَكَ بِفَضْلٍ مَدَّهَا وَ إِنْ بَدَتْ مِنْكَ ثُلْمَةٌ سَدَّهَا وَ إِنْ رَأَى مِنْكَ حَسَنَةً عَدَّهَا وَ إِنْ سَأَلْتَهُ أَعْطَاكَ وَ إِنْ سَكَتَّ عَنْهُ ابْتَدَأَكَ وَ إِنْ نَزَلَتْ بِكَ أَحَدُ الْمُلِمَّاتِ بِهِ سَائكَ مَنْ لَا يَأْتِيكَ مِنْهُ الْبَوَائِقُ وَ لَا يَخْتَلِفُ عَلَيْكَ مِنْهُ الطَّوَالِقُ وَ لَا يَخْذُلُكَ عِنْدَ الْحَقَائِقِ وَ إِنْ تَنَازَعْتُمَا مُنْفِساً آثَرَكَ قَالَ ثُمَّ انْقَطَعَ نَفَسُهُ وَ اصْفَرَّ لَوْنُهُ حَتَّى خَشِيتُ عَلَيْهِ وَ دَخَلَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ الْأَسْوَدُ بْنُ أَبِي الْأَسْوَدِ فَانْكَبَّ عَلَيْهِ حَتَّى قَبَّلَ رَأْسَهُ وَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَعَدَ عِنْدَه وَ تَسَارَّا جَمِيعاً فَقَالَ أَبُو الْأَسْوَدِ إِنَّا لِلَّهِ إِنَّ الْحَسَنَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَدْ نُعِيَتْ إِلَيْهِ نَفْسُهُ وَ قَدْ أَوْصَى إِلَى الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ تُوُفِّيَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي يَوْمِ الْخَمِيسِ فِي آخِرِ صَفَرٍ سَنَةَ خَمْسِينَ مِنَ الْهِجْرَةِ وَ لَهُ سَبْعٌ وَ أَرْبَعُونَ سَنَةً و دُفِنَ بِالبَقِیعِ.

جنادة بن ابی امیة گوید: در زمان بیماری­ای که [امام] حسن بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ در آن از دنیا رفت، به زیارت ایشان مشرف شدم، درحالی که پیش روی آن حضرت طشتی بود که در آن، خون می ریخت و نیز قطعات کبدش که به وسیلۀ آن زهری که از طرف معاویه به ایشان خورانده شده بود، خارج می شد.

ص: 223

پس گفتم: ای آقای من! چرا خود را معالجه نمی­کنی؟ پس فرمود: ای بندۀ خدا! مرگ را با چه معالجه کنم؟ گفتم: «همانا ما مملوک خداییم و به درستی که تنها به سوی او بازمی گردیم»

سپس حضرت توجهی به من کردند و فرمودند: به خدا قسم همانا حقیقتاً رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با ما عهد فرموده است که این امر [امامت] را دوازده نفر از فرزندان [امام] علی و [حضرت] زهرا عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ عهده دار ­شوند؛ هیچ یک از ما نیست مگر اینکه مسموم یا مقتول می شود. آنگاه طشت از جلوی حضرت برداشته شد و امام تکیه دادند.

پس گفتم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! مرا موعظه کن. فرمود: آری! آمادۀ سفر (آخرتت) باش و زاد و توشه­ات را قبل از فرارسیدن اجلت (مرگت) فراهم کن و بدان که همانا تو طالب دنیا هستی و مرگ طالب توست و امروزی که در آن هستی، غم و اندوه آن روزی را که نیامده، مخور و بدان که تو از مال، چیزی بیشتر از نیازت ذخیره نمی­کنی جز اینکه نگه دارنده­ی مالی هستی برای غیر خودت و بدان که فردای قیامت، در حلال دنیا حساب و در حرام آن عقاب و در [مال] شبهه ناک آن، عتاب است.

پس دنیا را به منزلۀ مرداری بدان؛ به قدر کفایتت از آن برگیر که اگر حلال باشد، همانا از زاهدان در دنیا بوده­ای و اگر حرام باشد گناهی در آن نیست؛ چون گویی از مردار استفاده کرده­ای (و استفاده­ی از مردار، در حال اضطرار گناهی ندارد) و اگر سرزنشی در کار باشد، پس همانا سرزنش، سهل و آسان است و برای دنیایت به نحوی عمل کن که گویی همیشه در دنیا خواهی بود و برای آخرتت به نحوی کارکن که گویی فردا می میری و اگر خواستی بدون اینکه قوم وخویشی داشته باشی، به عزّت برسی و بدون قدرت و مقام، به هیبت و شکوه [در چشم مردم] برسی، پس از ذلّت معصیت پروردگار خارج شو و در عزّت طاعت او داخل شو و هرگاه ناچار شدی با مردم مصاحبت و همراهی کنی، باکسی مصاحبت و همراهی کن که زینت بخش تو باشد و زمانی که خدمتی برای او کردی، قدردان تو باشد و زمانی که کمکی از وی خواستی، یاور تو باشد و هنگامی که سخنی گفتی، تو را تصدیق کند و هنگامی که بر دشمنی حمله کردی، تو را تقویت کند

ص: 224

و اگر دستی برای احسان دراز کردی، او نیز دراز نماید و اگر روزگار، رخنه ای در کار تو ایجاد کرد، او آن را مسدود کند و اگر از تو نیکی دید، آن را به حساب آورد و اگر از او چیزی خواستی، عطا نماید و اگر [از درخواست عطا] ساکت بودی، او پیش دستی کند و اگر سختى و بلایی به واسطۀ تو به او رو آورد که مبتلا شدنش تو را بدحال كرد، به وسیلۀ او مصیبتی بر تو وارد نشود و بلایی از او به تو نرسد و در هنگام روشن شدن حقیقت امر، تو را رها ننماید و اگر دچار اختلاف شُدید، تو را بر خود مقدّم بدارد.

سپس نفس حضرت عَلَيْهِ السَّلاَمُ به شماره افتاد و رنگش به نحوی زرد شد که من بر حال ایشان ترسناک شدم. در این هنگام [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و اسود بن ابی اسود وارد شدند. پس [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ آن حضرت عَلَيْهِ السَّلاَمُ را در برگرفت و سر و بین دو چشم ایشان را بوسید. سپس نزد آن بزرگوار نشست و آنچه از اسرار بود، باهم گفتند. پس ناگهان ابوالأسود گفت: إنا للّه! همانا [امام] حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ خبر وفات خود را به او [امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ] داد و همانا [امام] حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ، [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را وصی خویشتن قرار داد و در روز پنجشنبه در آخر ماه صفر سال پنجاهم هجری در سن 47 سالگی شهید و در قبرستان بقیع دفن شد.

ص: 225

باب سی و یکم

باب ما جاء عن الحسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ

ما يوافق هذه الأخبار و نصه على ابنه علي بن الحسين عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ

روایاتی که از امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ در تصریح بر امامت

فرزندشان علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ واردشده است

1- أَخْبَرَنَا الْمُعَافَى بْنُ زَكَرِيَّا قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنِي جَعْدُ بْنُ الزُّبَيْرِ الْمَخْذُومِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عِمْرَانُ بْنُ يَعْقُوبَ الْجَعْدِيُّ عَنْ أَبِيهِ يَعْقُوبَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي يَحْيَى بْنِ جَعْدَةَ بْنِ هُبَيْرَةَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الْأَئِمَّةِ فَقَالَ: عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِي آخِرُهُمُ الْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ أَبْشِرُوا ثُمَّ أَبْشِرُوا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي(1)

كَمَثَلِ حَدِيقَةٍ أُطْعِمَ مِنْهَا فَوْجٌ عَاماً ثُمَّ أُطْعِمَ مِنْهَا فَوْجٌ عَاماً فِي آخِرِهَا فَوْجاً يَكُونُ أَعْرَضَهَا بَحْراً وَ أَعْمَقَهَا طُولًا وَ فَرْعاً وَ أَحْسَنَهَا جَنًى وَ كَيْفَ تَهْلِكُ أُمَّةٌ أَنَا أَوَّلُهَا وَ الإِثْنَی عَشَرَ مِنْ بَعْدِي مِنَ السُّعَدَاءِ أُولِي الْأَلْبَابِ وَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ آخِرُهَا وَ لَكِنْ يَهْلِكُ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ نُتْجُ الْهَرْجِ لَيْسُوا مِنِّي وَ لَسْتُ مِنْهُمْ.

ص: 226


1- - در متن حدیث که در کتاب خصال و کمال­الدین آمده، به جای «اهل بیتی» واژه «امتّی» آمده است. همچنین در این دو کتاب، عبارتی اضافه تر دارد: إِنَّمَا مَثَلُ أُمَّتِي كَمَثَلِ غَيْثٍ لَا يُدْرَى أَوَّلُهُ خَيْرٌ أَمْ آخِرُهُ إِنَّمَا مَثَلُ أُمَّتِي... ادامه حدیث

ابی یحیی بن جعدة بن هیبرة گوید: مردی از حسین بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ درباره امامان سؤال پرسید، فرمودند: به تعداد نقیبان بنی اسرائیل هستند؛ نُه نفر از آنان از فرزندان من هستند که آخرین آنان، قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ است و همانا از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شنیدم که فرمود: بر شما بشارت باد! بر شما بشارت باد! بر شما بشارت باد! همانا اهل بیت من، همانند باغی هستند که یک سال گروهی از آن اطعام شوند و سال دیگر، گروه دیگری از آن اطعام گردند. آخرین گروه از باغی برخوردار شوند که آب آن عمیق تر و به جهت طول و شاخه، گسترده تر و به جهت میوه، مرغوب­تر است و چگونه امّتى هلاك شود كه من در آغاز آن و دوازده نفر سعادتمند و خردمند و مسيح پسر مريم در آخر آن قرار دارد؟ امّا در این میان، کسانی كه از هرج ومرج به وجود آمده اند، هلاک گردند که نه آن ها از من هستند و نه من از آن هایم.

2- حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا زِيَادُ بْنُ جَعْفَرٍ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا وَكِيعٌ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَابِطٍ قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ: مِنَّا إثْنَی عَشَرَ مَهْدِيّاً أَوَّلُهُمْ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي وَ هُوَ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ يُحْيِي اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ يُظْهِرُ بِهِ دِينَ الْحَقِّ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِه الْمُشْرِكُونَ لَهُ غَيْبَةٌ يَرْتَدُّ فِيهَا قَوْمٌ وَ يَثْبُتُ عَلَى الدِّينِ فِيهَا آخَرُونَ فَيُؤْذَوْنَ وَ يُقَالُ لَهُمْ «مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»(1) أَمَا إِنَّ الصَّابِرِينَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.

عبدالرحمن بن سابط گوید: حسین بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فرمودند: دوازده امام هدایت یافته، فقط از ما هستند؛ نخستین آن ها امیرالمؤمنین علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و آخرین آن ها، نهمین نفر از فرزندان من هست و او، برپادارنده­ی حق است. خدا به وسیلۀ او، زمین را -پس ازاینکه مرده است- زنده می کند و خداوند دین حق را به دست او بر همۀ دنیا، غالب می­سازد، هرچند کافران خوششان نیاید. برای او غیبتی است که باعث می شود قومی درباره­ی او به تردید افتاده و

ص: 227


1- - یونس: 48

برخی دیگر، همچنان بر دین خود، استوار و ثابت قدم باشند. پس آزار داده می شوند و به آنان گفته می­شود: «اگر راست می گویید، این وعده چه زمانی است؟». آگاه باشید! همانا کسانی که در غیبت او، در برابر آزارها و تکذیب ها شکیبا باشند، به منزلۀ مجاهدانی هستند که با شمشیر در پیشگاه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جهاد کردند.

3- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَحْمُودٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الذاهل قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَفْصٍ الْأَعْشَى عَنْ عَنْبَسَةَ بْنِ الْأَزْهَرِ عَنْ يَحْيَى بْنِ عَقِيلٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ نُعْمَانَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الْعَرَبِ مُتَلَثِّماً أَسْمَرُ شَدِيدُ السُّمْرَةِ فَسَلَّمَ وَ رَدَّ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَسْأَلَةٌ قَالَ هَاتِ قَالَ كَمْ بَيْنَ الْإِيمَانِ وَ الْيَقِينِ قَالَ أَرْبَعُ أَصَابِعَ قَالَ كَيْفَ قَالَ الْإِيمَانُ مَا سَمِعْنَاه وَ الْيَقِينُ مَا رَأَيْنَاه وَ بَيْنَ السَّمْعِ وَ الْبَصَرِ أَرْبَعُ أَصَابِعَ قَالَ فَكَمْ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ قَالَ دَعْوَةٌ مُسْتَجَابَةٌ قَالَ فَكَمْ بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ قَالَ مَسِيرَةُ يَوْمٍ لِلشَّمْسِ قَالَ فَمَا عِزُّ الْمَرْءِ قَالَ اسْتِغْنَاؤُه عَنِ النَّاسِ قَالَ فَمَا أَقْبَحُ شَيْ ءٍ قَالَ الْفِسْقُ فِي الشَّیخِ قَبِيحٍ وَ الْحِدَّةُ فِي السُّلْطَانِ قَبِيحَةٌ وَ الْكَذِبُ فِي ذِي الْحَسَبِ قَبِيحٌ وَ الْبُخْلُ فِي ذِي الْغِنَى وَ الْحِرْصُ فِي الْعَالِمِ قَالَ صَدَقْتَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِي عَنْ عَدَدِ الْأَئِمَّةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ إثْنَی عَشَرَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَ فَسَمِّهِمْ لِي قَالَ فَأَطْرَقَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَلِيّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ نَعَمْ أُخْبِرُكَ يَا أَخَا الْعَرَبِ إِنَّ الْإِمَامَ وَ الْخَلِيفَةَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ الْحَسَن عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَنَا وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِي مِنْهُمْ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنِي وَ بَعْدَه مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ بَعْدَه جَعْفَرٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ بَعْدَه مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ بَعْدَه عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ بَعْدَه مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ بَعْدَه عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ بَعْدَه الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ بَعْدَه الْخَلَفُ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي يَقُومُ بِالدِّينِ فِي آخِرِ الزَّمَانِ قَالَ فَقَامَ الْأَعْرَابِيُّ وَ هُوَ يَقُولُ:

مَسَحَ النَّبِيُّ جَبِينَهُ *** فَلَهُ بَرِيقٌ فِي الْخُدُودِ

أَبَوَاه مِنْ أَعْلَى قُرَيْشٍ *** وَ جَدُّه خَيْرُ الْجُدُودِ

ص: 228

یحیی بن نعمان گوید: نزد [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ بودم که مردی عرب با چهره­ای پوشیده و سیه چهره به زیارت ایشان وارد شد. پس سلام کرد و [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ سلام وی را پاسخ فرمودند. پس عرض کرد: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پرسشی دارم. [امام] فرمودند: بپرس. عرض کرد: فاصلۀ میان ایمان تا یقین چقدر است؟ فرمودند: چهار انگشت. عرض کرد: چگونه؟ فرمودند: آنچه آن را می­شنویم، ایمان است و آنچه آن را می­بینیم، یقین است و بین گوش و چشم، چهار انگشت است. عرض کرد: پس فاصلۀ آسمان تا زمین چقدر است؟ فرمودند: [به اندازه­ی یک] دعای اجابت شده. عرض کرد: پس فاصلۀ بین مشرق تا مغرب چقدر است؟ فرمودند: به اندازه­ی یک روز حرکت خورشید. عرض کرد: پس عزّت انسان در چیست؟ فرمودند: بی نیازی اش از مردم. عرض کرد: پس قبیح ترین چیز چیست؟ فرمودند: گناه از پیرمرد و تندخویی از سلطان و دروغ از کسی که صاحب اصل و نسب است و بخل ورزیدن در زمان بی­نیازی و حرص از عالِم، قبیح است.

عرض کرد: راست گفتی ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس مرا از تعداد امامان پس از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ باخبر کنید؟ فرمودند: دوازده نفر به تعداد نقیبان بنی اسرائیل.

عرض کرد: نام­های آنان را برای من بیان فرمایید. پس [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ سربه زیر انداخته و به فکر عمیقی فرورفتند، سپس سر برداشته، پس فرمودند: آری؛ تو را آگاه می کنم ای برادر عرب! همانا امام و خلیفه پس از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ و من و نُه نفر از فرزندان من هستند که عبارت اند از: علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ پسرم و بعد از او، پسرش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد از او، پسرش جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد از او، پسرش موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد از او، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد از او، پسرش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد از او، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد از او، پسرش حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ و جانشین بعد از او، مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ است. او نهمین امام از فرزندان من است که دین را در آخرالزمان به پا می دارد. راوی گوید: پس آن مرد عرب درحالی که این ابیات را می خواند، برخاست:

پیامبر دست بر پیشانی خویش کشید، پس گونه­هایش به زیبایی می درخشید.

پدر و مادرش از نجیب زادگان قریش اند و پدربزرگش، بهترین پدربزرگ است

ص: 229

4- حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ الْبَصْرِيُّ الْهُنَائِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَامِدٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ السرقي قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْأَزْهَرِ أَحْمَدُ بْنُ الْأَزْهَرِ بْنِ مَنِيعٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ قَالَ أَخْبَرَنَا مُعَمَّرٌ عَنِ الزُّهْرِيِّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ إِذْ دَخَلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْأَصْغَرُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فَدَعَاه الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ ضَمّاً وَ قَبَّلَ مَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَالَ بِأَبِي أَنْتَ مَا أَطْيَبَ رِيحَكَ وَ أَحْسَنَ خُلْقَكَ فَيُدَاخِلُنِي مِنْ ذَلِكَ فَقُلْتُ بِأَبِي وَ أُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنْ كَانَ مَا نَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ نَرَاه فِيكَ فَإِلَى مَنْ قَالَ إِلَى عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنِي هَذَا هُوَ الْإِمَامُ وَ أَبُو الْأَئِمَّةِ قُلْتُ يَا مَوْلَايَ هُوَ صَغِيرُ السِّنِّ قَالَ نَعَمْ إِنَّ ابْنَهُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُؤْتَمُّ بِهِ وَ هُوَ ابْنُ تِسْعِ سِنِينَ ثُمَّ يُطْرِقُ قَالَ ثُمَّ يَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً.

عبیدالله بن عبدالله بن عتبة گوید: نزد حسین بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ بودم که علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ -که در سنّ کودکی بود- وارد شد. پس [امام] او را فراخواند و محکم در آغوش گرفته و بین دو چشمان او را بوسید. سپس فرمود: پدرم فدایت باد! چقدر تو خوشبو و خوش خلقی! از این سخن چیزی به ذهنم رسید. عرض کردم: ای پسر رسول­ خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پدر و مادرم فدایتان باد! پناه برخدا! اگر پیش آمدی شد که ما هرگز آن روز را نبینیم، پس از چه کسی پیروی کنیم؟ فرمود: از همین پسرم علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ! او امام و پدر امامان است. عرض کردم: مولای من! او هنوز کودک است. فرمود: بله! همانا پسرش محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز، درحالی که او نُه ساله است، به او اقتدا می­شود. سپس مدتی سکوت کرد و فرمود: آنگاه [دریای] دانش را می شکافد.

قَالَ وَ قُبِضَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَدْ تَمَّ عُمُرُه سِتّاً وَ خَمْسِينَ سَنَةً وَ خَمْسَةَ أَشْهُرٍ وَ دُفِنَ بِكَرْبَلَاءَ.

امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ درحالی که 56 سال و 5 ماه از عمر شریفشان سپری شده بود، شهید شدند و در کربلا مدفون گشتند.

ص: 230

باب سی و دوم

باب ما جاء عن علي بن الحسين عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ

ما يوافق هذه الأخبار و نصه على ابنه محمد الباقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ

روایاتی که از امام علی بن الحسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ

در تصریح بر امامت فرزندشان امام محمد باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ واردشده است

1- حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ حَمْدَانَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْحَسَنِيِّ عَنْ خَالِدِ بْنِ الْمُفَلَّسِ قَالَ حَدَّثَنِي نُعَيْمُ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ هُوَ جَالِسٌ فِي مِحْرَابِهِ فَجَلَسْتُ حَتَّى انْثَنَى وَ أَقْبَلَ عَلَيَّ بِوَجْهِهِ يَمْسَحُ يَدَه عَلَى لِحْيَتِهِ فَقُلْتُ يَا مَوْلَايَ أَخْبِرْنِي كَمْ يَكُونُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ ثَمَانِيَةٌ قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّ الْأَئِمَّةَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إثْنَی عَشَرَ عَدَدَ الْأَسْبَاطِ ثَلَاثَةٌ مِنَ الْمَاضِينَ وَ أَنَا الرَّابِعُ وَ ثَمَانٌ مِنْ وُلْدِي أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ مَنْ أَحَبَّنَا وَ عَمِلَ بِأَمْرِنَا كَانَ مَعَنَا فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى وَ مَنْ أَبْغَضَنَا وَ رَدَّنَا أَوْ رَدَّ وَاحِداً مِنَّا فَهُوَ كَافِرٌ بِاللَّهِ وَ بِآيَاتِهِ.

ابوخالد کابلی گوید: به زیارت [امام] علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ مشرّف شدم، درحالی که ایشان در محراب خود نشسته بود. پس نشستم تا اینکه حضرت برگشت و رو به من نمود،

ص: 231

درحالی که دست بر محاسن خویش می کشید. پس عرض کردم: مولای من! مرا آگاه کنید که بعد از شما چند امام خواهد بود؟ فرمود: هشت [امام]. عرض کردم: چگونه [هشت امام] هستند؟ فرمود: زیرا تعداد امامان پس از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دوازده نفر است به تعداد نوادگان [حضرت یعقوب عَلَيْهِ السَّلاَمُ]. سه نفر از دنیا رفته­اند و من چهارمی هستم و هشت نفر دیگر از فرزندان من، امامانی نیکوکردار خواهند بود. هرکس ما را دوست بدارد و به فرمان ما عمل کند، در بالاترین درجات بهشت برین با ما خواهد بود و آنکه با ما دشمنی ورزد و [ولایت] ما را نپذیرد حتی [ولایت] یکی از ما را، او به خدا و آیات کافر شده است.

2- أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ كَانَ يَقُولُ: ادْعُوا لِيَ ابْنِي الْبَاقِرَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قُلْتُ لِابْنِي الْبَاقِرِ يَعْنِي مُحَمَّداً فَقُلْتُ لَهُ يَا أَبَةِ وَ لِمَ سَمَّيْتَهُ الْبَاقِرَ قَالَ فَتَبَسَّمَ وَ مَا رَأَيْتُهُ تَبَسَّمَ قَبْلَ ذَلِكَ ثُمَّ سَجَدَ لِلَّهِ تَعَالَى طَوِيلاً فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي سُجُودِه اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ سَيِّدِي عَلَى مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ يُعِيدُ ذَلِكَ مِرَاراً ثُمَّ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ الْإِمَامَةَ فِي وُلْدِه إِلَى أَنْ يَقُومَ قَائِمُنَا فَيَمْلَأَهَا قِسْطاً وَ عَدْلاً وَ إِنَّهُ الْإِمَامُ أَبُو الْأَئِمَّةِ مَعْدِنُ الْحِلْمِ وَ مَوْضِعُ الْعِلْمِ يَبْقُرُه بَقْراً وَ اللَّهِ لَهُوَ أَشْبَهُ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قُلْتُ فَكَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَه قَالَ سَبْعَةٌ وَ مِنْهُمُ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الَّذِي يَقُومُ بِالدِّينِ فِي آخِرِ الزَّمَانِ.

عمر بن علی گوید: پدرش علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ همواره می فرمود: «پسرم باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ را نزد من بیاورید» و [یا می­فرمود]: به فرزندم «باقر» یعنی محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ چنین و چنان گفتم. پس به او عرض کردم: پدر جان! چرا وی را «باقر» نامیده­اید؟ [امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ] لبخندی زد و پیش از آن ندیده بودم لبخند بزند.(1) سپس سجده­ای طولانی برای خدای بلندمرتبه به جای آورد. پس شنیدم که در سجده­ی خود عرضه می­داشت:

ص: 232


1- - آن امام بزرگوار بعد از روز عاشورا و به شهادت رسیدن حضرت سیدالشهداء و خاندان مطهّر و اصحاب گرامی­شان عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ، پیوسته در غم و اندوه به سر می­بردند و خود این مسأله، با وجود فشار دشمنان و خفقانی که وجود داشت، یکی از مؤثرترین عوامل بقاء اسلام با اثبات مظلومیّت اهل بیت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ و پی بردن مردم به ظالم بودن خلفای جور، با وجود تبلیغات گستردۀ آنها بود.

«خداوندا! حمد و ستایش مخصوص توست؛ مولای من! به خاطر نعمت هایی که بر ما اهل بیت روا داشته ای» -و این عبارت را بارها تکرار نمود- سپس فرمود: فرزند عزیزم! همانا امامت در میان فرزندان او (امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ) است تا اینکه قائم ما عَلَيْهِ السَّلاَمُ ظهور کند؛ پس [زمین] را از عدل و داد، سرشار کند و همانا او (امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ) امام و پدر امامان است؛ معدن حلم و بردباری و محل علم و دانش است؛ شکافنده­ی علم [و استخراج کننده­ی حقایق علوم مختلف] است و به خدا سوگند شبیه ترین مردم به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است. عرض کردم: پس امامان پس از وی چند نفر هستند؟ فرمود: هفت نفر و مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ که دین را در آخرالزمان به پا می دارد، فقط از آنان است.

3- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْكُوفِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ إِسْحَاقَ الْقَاضِي إِجَازَةً أَرْسَلَهَا إِلَيَّ مَعَ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ سُلَيْمَانَ الْكُوفِيِّ فِي سَنَةِ ثَلَاثَةَ عَشَرَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ الْبَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ: بَيْنَا أَبِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَعَ بَعْضِ أَصْحَابِهِ إِذْ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هَلْ عَهِدَ إِلَيْكُمْ نَبِيُّكُمْ كَمْ يَكُونُ بَعْدَه أَئِمَّةً قَالَ نَعَمْ إثْنَی عَشَرَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ.

زید بن علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ گوید: درحالی که پدرم همراه بعضی از یاران خود بود،

مردی برخاست، پس عرض کرد: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آیا پیامبرتان به شما سفارش فرموده است که پس از وی، امامان چند نفرند؟ فرمود: آری! دوازده نفر به تعداد نقیبان بنی اسرائیل.

4- أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْخَدِيجِيُّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ الْفَزَارِيِّ الْأَشْقَرِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ كَثِيرٍ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ بَيَّاعُ الْهَرَوِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الْفَزَارِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنِ الْأَئِمَّةِ قَالَ إثْنَی عَشَرَ سَبْعَةٌ مِنْ صُلْبِ هَذَا وَ وَضَعَ يَدَه عَلَى كَتِفِ أَخِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.

ص: 233

حسین بن علی بن الحسین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ گوید: مردی از پدرم عَلَيْهِ السَّلاَمُ درباره­ی امامان سؤال پرسید. فرمود: دوازده نفر؛ هفت نفر از نسل این؛ و دستشان را روی شانۀ برادرم محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ گذاشتند.

5- حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَيَّاشِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَالِكٍ الْوَاسِطِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو نَسْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَزِيدَ الْجُمَحِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي هَارُونُ بْنُ يَحْيَى الخاطبي قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَالِكٍ الْوَاسِطِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عُثْمَانُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: مَرِضَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ مَرَضَهُ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ فَجَمَعَ أَوْلَادَه مُحَمَّداً وَ الْحَسَنَ وَ عَبْدَ اللَّهِ وَ عُمَرَ وَ زَيْداً وَ الْحُسَيْنَ وَ أَوْصَى إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ كَنَّاه بِالْبَاقِرِ وَ جَعَلَ أَمْرَهُمْ إِلَيْهِ وَ كَانَ فِيمَا وَعَظَهُ فِي وَصِيَّتِهِ أَنْ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ الْعَقْلَ رَائِدُ الرُّوحِ وَ الْعِلْمَ رَائِدُ الْعَقْلِ وَ الْعَقْلَ تَرْجُمَانُ الْعِلْمِ وَ اعْلَمْ أَنَّ الْعِلْمَ أَتْقَى وَ اللِّسَانَ أَكْثَرُ هَذَراً وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ صَلَاحَ شَأْنِ الدُّنْيَا بِحَذَافِيرِهَا فِي كَلِمَتَيْنِ إِصْلَاحَ شَأْنِ الْمَعَاشِ مِلْئَ مِكْيَالٍ ثُلُثَاه فِطْنَةٌ وَ ثُلُثُهُ تَغَافُلٌ لِأَنَّ الْإِنْسَانَ لَا يَتَغَافَلُ عَنْ شَيْ ءٍ قَدْ عَرَفَهُ فَفَطَنَ فِيهِ وَ اعْلَمْ أَنْ السَّاعَاتِ تُذْهِبُ عُمُرَک(1)

وَ أَنَّكَ لَا تَنَالُ نِعْمَةً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى فَإِيَّاكَ وَ الْأَمَلَ الطَّوِيلَ فَكَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ أَمَلًا لَا يَبْلُغُهُ وَ جَامِعِ مَالٍ لَا يَأْكُلُهُ وَ مَانِعِ مَالٍ سَوْفَ يَتْرُكُهُ وَ لَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ أَصَابَهُ حَرَاماً وَ وَرَّثَهُ عَدُوّاً احْتَمَلَ إِصْرَه وَ بَاءَ بِوِزْرِه «ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ»(2)

عثمان بن عثمان بن خالد از پدرش روایت کرده: [امام] علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ در آن مرضی که از دنیا رفت، تمام فرزندان خود محمد و حسن و عبدالله و عمر و زید و حسین را جمع نموده، به فرزندش محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ وصیت نمود و او را باقر نامید و کارهای خانواده­ی خود را به او سپرد و در میان سفارش­هایی که به او فرمود، این بود: پسر عزیزم! همانا عقل، راهنمای روح است و علم، راهنمای عقل و عقل، مفسّر علم است و بدان که علم،

ص: 234


1- - در بعضی نسخه­ها، یُذهِبُ غَمَّک آمده: گذشت زمان، غم­های تورا از بین می­برد.
2- - الحج: 11

بهترین حافظ و نگهبان است و زبان، بیشترین خطا و اشتباه را می کند. ای پسر عزیزم! بدان که همانا اصلاح شدن امور دنیا با همه جوانب آن [که همان اصلاح اوضاع زندگی است]، در دو کلمه جمع شده است: 1- زیرکی و شناخت 2- چشم پوشی؛ همانند پیمانه­ای که دوسوم آن زیرکی و شناخت است و یک سوم آن چشم پوشی است.

زیرا انسان خود را به غفلت نمی­زند، مگر از چیزی که درکش کند و بفهمد(1) و بدان که گذشت ساعت­ها، عمر تو را از بین می برد و همانا تو به نعمتی نمی­رسی، مگر با از دست دادن نعمتی دیگر. پس بپرهیز از آرزوی طولانی! که چه بسا آرزومندی که به آرزویش نمی­رسد و جمع کنندگان ثروتی که از آن بهره­ای نمی­برند و چه بسا اشخاصی که از بخشیدن اموالشان به دیگران امتناع ورزیده اند، سپس آن مال را گذاشته و رفته­اند، باآنکه شاید آن ثروتی باشد که از راه باطل جمع آوری شده و حق دیگری را خورده و از راه حرام به دست آمده و آن را برای دشمنی [از دشمنان خدا] به ارث گذارده است و باید سختی آن را تحمل کند و سنگینی­اش را بر گردن بگیرد، «این همان زیان آشکار است».

6- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بِشْرٍ الْأَسَدِيُّ الْقَاضِي بِالْمَصِيصَةِ قَالَ حَدَّثَنِي خَالِي أَبُو عِكْرِمَةَ بْنُ عِمْرَانَ الضَّبِّيُّ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ الضَّبِّيُّ عَنْ أَبِيهِ الْمُفَضَّلِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ أَعْيَنَ الْجُهَنِيِّ قَالَ: أَوْصَى عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ابْنَهُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي جَعَلْتُكَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي لَا يَدَّعِي فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَكَ أَحَدٌ إِلَّا قَلَّدَه اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ طَوْقاً مِنْ نَارٍ فَاحْمَدِ اللَّهَ عَلَى ذَلِكَ وَ اشْكُرْه يَا بُنَيَّ اشْكُرْ لِمَنْ أَنْعَمَ عَلَيْكَ وَ أَنْعِمْ عَلَى مَنْ شَكَرَكَ فَإِنَّهُ لَا تَزُولُ نِعْمَةٌ إِذَا شُكِرَتْ وَ لَا بَقَاءَ لَهَا إِذَا كُفِرَتْ وَ الشَّاكِرُ بِشْكُرِه أَسْعَدُ مِنْهُ بِالنِّعْمَةِ الَّتِي وَجَبَ عَلَيْهِ بِهَا الشُّكْرُ وَ تَلَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ»(2)

ص: 235


1- - انسانی که درک و شناخت کافی از دنیا و آغاز و پایان کار جهان داشته باشد و شرائط انسان­های مختلف را درک کند، از رفتارهای انسان­ها کمتر آزرده خاطر می­شود و می­تواند با آنها مدارا کرده و از بدی­هایشان چشم­پوشی کند.
2- - ابراهیم: 7

[امام] علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ به پسرش [امام] محمد بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وصیت نمود و فرمود:

ای پسر عزیزم! همانا من تو را جانشین پس از خود قرار دادم. احدی بین من و تو ادعای امامت نمی­کند، مگر اینکه خداوند روز قیامت حلقه­ای از آتش بر گردنش می اندازد. پس خدا را بر این امر سپاس بگو و شاکرش باش. ای پسر عزیزم! نسبت به کسی که بر تو نعمت داده، شاکر باش و نسبت به کسی که از تو تشکر می­کند، بخشش کن که همانا نعمتی که شکر شود، زوال نمی­یابد و اگر کفران شود، بقایی برای آن نیست و سعادتی که نصیب شخص شکر کننده به سبب شکرش می­گردد، بیشتر از سعادتی است که به سبب نعمتی که به خاطر آن شکر بر او واجب شده، نصیبش می­شود و [حضرت] علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ این آیه را تلاوت کردند: «اگر سپاسگزاری کنید، قطعاً شمارا افزون خواهم داد و اگر ناسپاسی نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود».

7- حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْبَزَوْفَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَعْمَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَعْبَدٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ طَرِيفٍ الْحَجَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ الزُّهْرِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فِي الْمَرَضِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ إِذْ قُدِّمَ إِلَيْهِ طَبَقٌ فِيهِ الْخُبْزُ وَ الْهِنْدَبَا فَقَالَ لِي كُلْهُ فَقُلْتُ قَدْ أَكَلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ إِنَّهُ الْهِنْدَبَا قُلْتُ وَ مَا فَضْلُ الْهِنْدَبَا قَالَ مَا مِنْ وَرَقَةٍ مِنَ الْهِنْدَبَا إِلَّا وَ عَلَيْهَا قَطْرَةٌ مِنْ مَاءِ الْجَنَّةِ فِيهِ شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ قَالَ ثُمَّ رُفِعَ الطَّعَامُ وَ أُوتِيَ بِالدُّهْنِ فَقَالَ ادَّهِنْ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ قَدِ ادَّهَنْتُ قَالَ إِنَّهُ هُوَ الْبَنَفْسَجُ قُلْتُ وَ مَا فَضْلُ الْبَنَفْسَجِ عَلَى سَائِرِ الْأَدْهَانِ قَالَ كَفَضْلِ الْإِسْلَامِ عَلَى سَائِرِ الْأَدْيَانِ ثُمَّ دَخَلَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ فَحَدَّثَهُ طَوِيلًا بِالسِّرِّ فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ فِيمَا يَقُولُ عَلَيْكَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مِنَ الْأَمْرِ مِنَ اللَّهِ مَا لَا بُدَّ لَنَا مِنْهُ وَ وَقَعَ فِي نَفْسِي أَنَّهُ قَدْ نَعَى نَفْسَهُ فَإِلَى مَنْ نَخْتَلِفُ بَعْدَكَ قَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِلَى ابْنِي هَذَا وَ أَشَارَ إِلَى مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنِهِ إِنَّهُ وَصِيِّي وَ وَارِثِي وَ عَيْبَةُ عِلْمِي وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ بَاقِرُ الْعِلْمِ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَا مَعْنَى بَاقِرِ الْعِلْمِ قَالَ سَوْفَ يَخْتَلِفُ إِلَيْهِ خُلَّاصُ

ص: 236

شِيعَتِي وَ يَبْقُرُ الْعِلْمَ عَلَيْهِمْ بَقْراً قَالَ ثُمَّ أَرْسَلَ مُحَمَّداً عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنَهُ فِي حَاجَةٍ لَهُ إِلَى السُّوقِ فَلَمَّا جَاءَ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هَلَّا أَوْصَيْتَ أَكْبَرَ أَوْلَادِكَ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَيْسَتِ الْإِمَامَةُ بِالصِّغَرِ وَ الْكِبَرِ هَكَذَا عَهِدَ إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ هَكَذَا وَجَدْنَا مَكْتُوباً فِي اللَّوْحِ وَ الصَّحِيفَةِ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَكَمْ عَهِدَ إِلَيْكُمْ نَبِيُّكُمْ أَنْ تَكُونَ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ بَعْدِه قَالَ وَجَدْنَا فِي الصَّحِيفَةِ وَ اللَّوْحِ إثْنَی عَشَرَ أَسَامِيَ مَكْتُوبَةً بِإِمَامَتِهِمْ وَ أَسَامِي آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ ثُمَّ قَالَ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنِي سَبْعَةٌ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ فِيهِمُ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.

زُهری گوید: به زیارت [امام] علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ در آن بیماری­ای که منجر به وفات ایشان شد، مشرّف شدم. ناگهان ظرفی جلوی حضرت گذاشتند که در آن، مقداری نان و کاسنی وجود داشت. فرمود: آن را بخور! عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! غذاخورده ام. فرمود: همانا این کاسنی است. عرض کردم: کاسنی چه فایده ای دارد؟ فرمود: هر برگی از کاسنی نیست جز اینکه بر روی آن، یک قطره از آب بهشت است و در آن شفای همۀ دردهاست. پس از مدّتی ظرف غذا برداشته شد و در مقابل حضرت، روغن گذاشته شد. به من فرمود: ای اباعبدالله! روغن استعمال کن. عرض کردم: من روغن زده ام. فرمود: همانا این روغن بنفشه است. عرض کردم: روغن بنفشه چه فضیلتی بر سایر روغن­ها دارد؟ فرمود: مانند فضیلت اسلام است بر سایر دین ها. در این موقع پسرش محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ به زیارت ایشان وارد شد. مدتی با او آرام صحبت می­فرمود. در بین سخنانش شنیدم که فرمود: بر تو باد به حسن خلق. عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! اگر پیش آمدی رخ داد که هیچ کس را از آن گریزی نیست -درحالی که در ذهنم گذشت که حضرت دارد خبر از وفاتشان می­دهد- پس بعد از شما خدمت چه کسی برسیم؟ فرمود: ای اباعبدالله! به این پسرم مراجعه کنید -و اشاره به پسرش محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ کرد- همانا او وصی و وارث و ظرف علم من و معدن دانش و باقرالعلم است. پس عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! معنای «باقرالعلم» چیست؟

ص: 237

فرمود: [یعنی] به زودی ارادتمندان مخلص شیعیان من، نزد او می روند و او برای ایشان علوم مختلف را می­شکافد و از حقایق آن ها پرده برمی­دارد. سپس [امام]، فرزندش محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ را برای حاجتی به بازار فرستاد. وقتی محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ رفت، عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! چرا وصیت به فرزند بزرگ ترت نکردی؟

فرمود: امامت به کوچکی و بزرگی نیست! رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به ما چنین سفارش فرموده و در لوح و صحیفه(1)، نام او را چنین یافتیم. عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس پیامبر شما صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نام چند نفر وصی را به شما سفارش کرده که بعد از ایشان جانشینانش باشند؟ فرمود: در صحیفه و لوح، نام دوازده نفر را با اسم پدران و مادرانشان برای امامت یافتیم. سپس فرمود: از نسل این پسرم محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ، هفت نفر وصی به دنیا می­آیند که مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ فقط در میان آن ها است. (مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، بدون شک از نسل اهل بیت است)

ص: 238


1- - لوح و صحیفه، دو نوشته از نوشته­هایی است که مخصوص اهل بیت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ و در نزد آنان بوده است و اکنون نزد امام زمان عَلَيْهِ السَّلاَمُ می­باشد.

باب سی و سوم

باب ما جاء عن الباقر محمد بن علي عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ما يوافق هذه الأخبار و نصه على ابنه عَلَيْهِ السَّلاَمُ

روایاتی که از امام باقر محمد بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ

در تصریح بر امامت فرزندشان امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ واردشده است

1- أَخْبَرَنَا الْمُعَافَى بْنُ زَكَرِيَّا قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَزْيَدِ بْنِ الْأَزْهَرِ الْبُوشَنْجِيُّ النَّحْوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَالِكِ بْنِ الْأَبْرَدِ الْقَصِيرِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ فُضَيْلٍ قَالَ حَدَّثَنِي غَالِبٌ الْجُهَنِيُّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ الْأَئِمَّةَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِعَدَدِ نُقْبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ كَانُوا إثْنَی عَشَرَ الْفَائِزُ مَنْ وَالاهُمْ وَ الْهَالِكُ مَنْ عَادَاهُمْ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ نَظَرْتُ فَإِذَا عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ مَكْتُوبٌ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَسُولُ اللَّهِ أَيَّدْتُهُ بِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ» وَ رَأَيْتُ مَكْتُوباً فِي مَوَاضِعَ «عَلِيّاً وَ عَلِيّاً وَ عَلِيّاً وَ مُحَمَّداً وَ مُحَمَّداً وَ جَعْفَراً وَ مُوسَى وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْحُجَّةَ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ» فَعَدَدْتُهُمْ فَإِذَا هُمْ إثْنَی عَشَرَ فَقُلْتُ يَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَرَاهُمْ قَالَ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هَذَا نُورُ وَصِيِّكَ وَ سِبْطَيْكَ وَ أَنْوَارُ الْأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّيَّتِهِمْ بِهِمْ أُثِيبُ وَ بِهِمْ أُعَاقِبُ.

[امام] ابوجعفر محمد بن علی الباقر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فرمودند: همانا امامان پس از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به تعداد نقیبان بنی اسرائیل هستند که دوازده نفر بودند. رستگار کسی است که آنان را

ص: 239

دوست بدارد و هلاک شده کسی است که با آنان دشمنی ورزد و همانا حقیقتاً پدرم از پدرش مرا روایت کرد که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: چون به سوی آسمان سیر داده شدم، [به آسمان] نظری انداختم؛ پس دیدم که بر پایۀ عرش نوشته شده: «نیست معبودی جز اللّه، محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رسول خداست، او را به وسیلۀ علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ یاری­اش نمودم و به وسیلۀ علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نصرتش دادم» و در جاهای مختلف دیدم که نوشته شده بود: «علی و علی و علی و محمّد و محمّد و جعفر و موسی و حسن و حسین و حجّت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ»؛ پس این نام ها را شمردم، آن ها را دوازده نفر یافتم. پس گفتم: ای پروردگار من! اینهایی را که می­بینم چه کسانی هستند؟ فرمود: ای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! این نور وصیّ و دو نوه­ی تو و انوار امامانی است که از فرزندان آن­ها هستند؛ به سبب آن ها، ثواب می دهم و به سبب آن ها، بازخواست می کنم.

2- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّيْبَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحَسَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْمُنْعِمِ الصَّيْدَاوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُفَضَّلُ بْنُ صَالِحٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَئِمَّةِ قَالَ وَ اللَّهِ لَعَهْدٌ عَهِدَه إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَّ الْأَئِمَّةَ بَعْدَه إثْنَی عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مِنَّا الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الَّذِي يُقِيمُ بِالدِّينِ فِي آخِرِ الزَّمَانِ مَنْ أَحَبَّنَا حُشِرَ مِنْ حُفْرَتِهِ مَعَنَا وَ مَنْ أَبْغَضَنَا أَوْ رَدَّنَا أَوْ رَدَّ وَاحِداً مِنَّا حُشِرَ مِنْ حُفْرَتِهِ إِلَى النَّارِ «وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى»(1)

ابان بن تغلب گوید از [امام] محمد بن علی الباقر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ درباره­ی امامان پرسیدم. فرمود:

به خدا سوگند همانا این عهد و پیمانی است که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از ما گرفته که همانا امامان پس از او، دوازده نفر هستند؛ نُه نفر آنان از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند و مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ که دین را در آخرالزمان به پا می دارد، فقط از ماست. هرکس ما را دوست بدارد، از [همان زمان ورود به] قبرش، با ما محشور می­شود و هر کس با ما دشمنی ورزد یا ما را -حتی یکی از ما را- رد کند، از [همان زمان ورود به] قبرش، به سوی آتش روانه می شود. «و به تحقیق هر كه دروغ بندد، نوميد خواهد شد»

ص: 240


1- - طه: 61

3- وَ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو نَصْرٍ أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْمُنْعِمِ الصَّيْدَاوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ الْجُعْفِيُّ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ قَوْماً يَقُولُونَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِي عَقِبِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ كَذَبُوا وَ اللَّهِ أَ وَ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ تَعَالَى ذِكْرُه يَقُولُ «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ»(1)

فَهَلْ جَعَلَهَا إِلَّا فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ إِنَّ الْأَئِمَّةَ هُمُ الَّذِينَ نَصَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِالْإِمَامَةِ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ الَّذِينَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ وَجَدْتُ أَسَامِيَهُمْ مَكْتُوبَةً عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ بِالنُّورِ إثْنَی عَشَرَ اسْماً مِنْهُمْ «عَلِيٌّ وَ سِبْطَاه وَ عَلِيٌّ وَ مُحَمَّدٌ وَ جَعْفَرٌ وَ مُوسَى وَ عَلِيٌّ وَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ» فَهَذِه الْأَئِمَّةُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ الصَّفْوَةِ وَ الطَّهَارَةِ وَ اللَّهِ مَا يَدَّعِيهِ أَحَدٌ غَيْرُنَا إِلَّا حَشَرَه اللَّهُ تَعَالَى مَعَ إِبْلِيسَ وَ جُنُودِه ثُمَّ تَنَفَّسَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ لَا رَعَى اللَّهُ هَذِه الْأُمَّةَ فَإِنَّهَا لَمْ تَرْعَ حَقَّ نَبِيِّهَا أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ تَعَالَى إثْنَانِ ثُمَّ أَنْشَأَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ:

إِنَّ الْيَهُودَ لِحُبِّهِمْ لِنَبِيِّهِمْ *** أَمِنُوا بَوَائِقَ حَادِثَاتِ الْأَزْمَانِ

وَ الْمُؤْمِنُونَ لِحُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ *** يَرْمُونَ فِي الآفاقِ بِالنِّيرَانِ

قُلْتُ يَا سَيِّدِي أَ لَيْسَ هَذَا الْأَمْرُ لَكُمْ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَلِمَ قَعَدْتُمْ عَنْ حَقِّكُمْ وَ دَعْوَاكُمْ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: «وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِه هُوَ اجْتَباكُمْ»(2) قَالَ فَمَا بَالُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَعَدَ عَنْ حَقِّهِ حَيْثُ لَمْ يَجِدْ نَاصِراً أَوَ لَمْ تَسْمَعِ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فِي قِصَّةِ لُوطٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قالَ: «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ»(3) وَ يَقُولُ فِي حِكَايَةٍ عَنْ نُوحٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ»(4) وَ يَقُولُ فِي قِصَّةِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ:

ص: 241


1- - الزخرف: 28
2- - الحج: 78
3- - هود: 80
4- - القمر: 10

«رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ»(1)

فَإِذَا كَانَ النَّبِيُّ هَكَذَا فَالْوَصِيُّ أَعْذَرُ يَا جَابِرُ مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ يُؤْتَى وَ لَا يَأْتِي.

جابر بن یزید جعفی گوید: به [امام] ابوجعفر محمد بن علی الباقر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! به درستی که جمعی می­گویند: همانا خدای پربرکت و بلندمرتبه، امامت را در نسل [امام] حسن و [امام] حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قرار داده است. فرمود: به خدا سوگند دروغ گفتند! مگر نشنیده­اند که خدای پربرکت و بلندمرتبه فرموده است: «و او (خدا)، كلمه توحيد را، كلمه اى پاينده در نسل های بعد از او (ابراهیم) قرار داد» [با توجه به این آیه]، آیا آن را در نسلی غیر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ قرار داده است؟ سپس فرمود: ای جابر! همانا کسانی امام هستند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به امامت آنان تصریح فرموده و آنان همان کسانی هستند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: چون به سوی آسمان سیر داده شدم، نام های آنان را بر پایه عرش با نور، نوشته شده یافتم که دوازده نام بودند: «علی و دو نوه­ی او (رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی و محمّد و جعفر و موسی و علی و محمّد و علی و حسن و حجّت قائم عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ». پس آنان امامان، از اهل بیت برگزیده و طاهر هستند. به خدا سوگند! هرکس غیر از ما ادّعای [امامت] کند، خداوند پربرکت و بلندمرتبه او را با ابلیس و سربازانش محشور می کند. سپس [آن حضرت عَلَيْهِ السَّلاَمُ] نفس عمیقی کشیده و فرمود: خداوند این اُمّت را رعایت نکند که آن ها حق پیامبرشان را رعایت نکردند. بدان! به خدا سوگند اگر حق را به اهلش واگذار کرده بودند، قطعاً هیچ دونفری درباره خدا با یکدیگر دچار اختلاف نمی­شدند، سپس این اشعار را سرود:

همانا یهودیان به خاطر دوست داشتن پیامبرشان،

از دشواری های حوادث روزگار در امان ماندند.

و مؤمنان به سبب دوستی آل محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ،

در افق ها [به سوی شیاطین] آتش پرتاب می­کنند.

ص: 242


1- - المائده: 25

عرض کردم: سرورم! آیا این امر [امامت] از آن شما نیست؟ فرمود: بله هست! عرض کردم: چرا از حق و ادّعای خودتان صرف نظر کردید، درحالی که خدای بلندمرتبه می فرماید: «و درراه خدا چنان که حق جهاد [درراه] اوست جهاد کنید، اوست که شمارا برگزیده است» فرمود: پس چرا امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ از حق خود صرف نظر نمود، آنگاه که یاوری نیافت؟ مگر نشنیده­ای خدای بلندمرتبه در داستان لوط عَلَيْهِ السَّلاَمُ می­فرماید: «[لوط] گفت: کاش برای مقابله با شما قدرتی داشتم یا به تکیه گاهی استوار پناه می جستم» و در حکایتی از نوح عَلَيْهِ السَّلاَمُ می فرماید: «پس پروردگارش را خواند که من مغلوب شدم پس مرا یاری فرما!» و در داستان موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می فرماید: «پروردگارا! من جز بر خود و برادرم تسلّطی ندارم، پس میان ما و میان این قوم نافرمان جدایی بینداز» پس وقتی پیامبر چنین حالی داشته باشد، پس وصیّ معذورتر است. ای جابر! امام همانند کعبه می ماند که باید [مردم] به سوی او روی آورند نه اینکه او [به مردم] روی آورد.

4- حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ نَهِيلٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ الْوَرْدِ بْنِ الْكُمَيْتِ عَنْ أَبِيهِ الْكُمَيْتِ بْنِ أَبِي الْمُسْتَهِلِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنِّي قَدْ قُلْتُ فِيكُمْ أَبْيَاتاً أَ فَتَأْذَنُ لِي فِي إِنْشَادِهَا فَقَالَ آن ها أَيَّامُ الْبَيْضِ قُلْتُ فَهُوَ فِيكُمْ خَاصَّةً قَالَ هَاتِ فَأَنْشَأْتُ أَقُولُ:

أَضْحَكَنِي الدَّهْرُ وَ أَبْكَانِي *** وَ الدَّهْرُ ذُو صَرْفٍ وَ أَلْوَانٍ

لِتِسْعَةٍ بِالطَّفِّ قَدْ غُودِرُوا *** صَارُوا جَمِيعاً رَهْنَ أَكْفَانٍ

فَبَكَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَكَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ سَمِعْتُ جَارِيَةً تَبْكِي مِنْ وَرَاءِ الْخِبَاءِ فَلَمَّا بَلَغْتُ إِلَى قَوْلِي:

وَ سِتَّةٌ لَا يُتَجَارَى بِهِمْ *** بَنُو عَقِيلٍ خَيْرُ فِتْيَانٍ

ثُمَّ عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْخَيْرِ مَوْلَاكُمْ *** ذِكْرُهُمْ هَيَّجَ أَحْزَانِي

ص: 243

فَبَكَى ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا مِنْ رَجُلٍ ذَكَرَنَا أَوْ ذُكِرْنَا عِنْدَه فَخَرَجَ مِنْ عَيْنَيْهِ مَاءٌ وَ لَوْ قَدْرَ مِثْلِ جَنَاحِ الْبَعُوضَةِ إِلَّا بَنَى اللَّهُ لَهُ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ جَعَلَ ذَلِكَ حِجَاباً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّارِ فَلَمَّا بَلَغْتُ إِلَى قَوْلِي:

مَنْ كَانَ مَسْرُوراً بِمَا مَسَّكُمْ *** أَوْ شَامِتاً يَوْماً مِنَ الآنِ

فَقَدْ ذَلَلْتُمْ بَعْدَ عِزٍّ فَمَا *** أَدْفَعُ ضَيْماً حِينَ يَغْشَانِي

أَخَذَ بِيَدِي وَ قَالَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْكُمَيْتِ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ فَلَمَّا بَلَغْتُ إِلَى قَوْلِي:

مَتَى يَقُومُ الْحَقُّ فِيكُمْ مَتَى *** يَقُومُ مَهْدِيُّكُمُ الثَّانِي

قَالَ سَرِيعاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ سَرِيعاً ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا الْمُسْتَهِلِّ إِنَّ قَائِمَنَا هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِأَنَّ الْأَئِمَّةَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إثْنَی عَشَرَ وَ هُوَ الْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ يَا سَيِّدِي فَمَنْ هَؤُلَاءِ الإِثْنَی عَشَرَ قَالَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ بَعْدَه الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ بَعْدَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ أَنَا ثُمَّ بَعْدِي هَذَا وَ وَضَعَ يَدَه عَلَى كَتِفِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ فَمَنْ بَعْدَ هَذَا قَالَ ابْنُهُ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَعْدَ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ أَبُو الْقَائِمِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الَّذِي يَخْرُجُ فَيَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ يَشْفِي صُدُورَ شِيعَتِنَا قُلْتُ فَمَتَى يَخْرُجُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ لَقَدْ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ إِنَّمَا مَثَلُهُ كَمَثَلِ السَّاعَةِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً.

کمیت بن ابی مستهل گوید: به زیارت سروَرَم ابوجعفر محمّد بن علی الباقر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ مشرّف شدم، پس عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! همانا ابیاتی را درباره­ی شما گفته­ام، آیا به من اجازه می­دهید آن ها را برایتان بخوانم؟ پس فرمود: همانا اکنون، «ایّام البیض» است [برای خواندن شعر، مناسب نیست]. عرض کردم: [اشعار من] اختصاص به شما دارد (در مورد امور دنیوی نیست که خواندنش مکروه باشد). فرمود: بخوان! پس آغاز کردم و گفتم:

ص: 244

روزگار مرا خنداند و گریاند و روزگار پیوسته دگرگونی­ها و رنگ­های مختلف دارد.

[گریه می­کنم] برای نُه نفری که در واقعه طف رها شدند و جملگی کفن پوش شده­اند.

پس [امام] باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ و [امام] اباعبدالله الصادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ گریستند و صدای گریۀ کنیزی را در پشت پرده شنیدم؛ پس چون به این ابیات رسیدم:

و شش نفر که کسی در فضیلت به آنان نرسد، فرزندان عقیل، بهترین سواران هستند.

سپس مولای آن­ها علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ برترین است که یادشان اندوه مرا تازه کرده است.

پس [امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ] گریست، سپس فرمود: هیچ کسی نیست که از ما یاد کند یا نزد او از ما یاد شود، پس قطره­ی اشکی از چشمانش، هرچند به اندازه­ی بال یک پشه جاری شود، مگر اینکه خداوند برای او خانه­ای در بهشت بنا کند و آن قطره­ی اشک را میان او و آتش جهنم حجاب قرار دهد. پس چون به این ابیات رسیدم:

کیست که به سبب آنچه به شما رسید خرسند و شادمان باشد

یا اینکه روزی از این بابت، شمارا شماتت کند؟

زیرا شما پس از عزّت، خوار شدید؛ پس زمانی که ستمی بر من روا شود،

آن را از خود دفع نمی­کنم. [تا درک کنم شما چه کشیده اید]

در این هنگام امام، دستم را گرفت و فرمود: خدایا! گناهان گذشته و آینده کمیت را بیامرز! و چون این بیت را خواندم:

چه زمانی حق در میان شما قیام کند و مهدی دوم(1) شما، چه وقت قیام خواهد کرد؟

فرمود: به زودی ان شاءالله، به زودی! سپس فرمود: ای ابامستهل! همانا قیام­کننده­ی ما، همان نهمین امام از فرزندان حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ است، برای اینکه تعداد امامان پس از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دوازده نفر است و [دوازدهمین نفر]، همان قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ است. عرض کردم: سرورم! پس این دوازده امام چه کسانی هستند؟

ص: 245


1- - ظاهراً مراد این است که همۀ ائمه، مهدیَ هستند، به معنای هدایت شده از طرف پروردگار؛ ولی تنها از بین آنها، امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ بودند که در مقابل حکومت ظالم قیام کردند؛ پس امام زمان عَلَيْهِ السَّلاَمُ دومین امامی است که قیام می­کنند و انتقام تمام مظلومان را می­گیرند؛ پس به این جهت، از ایشان به مهدیّ دوم تعبیر شده است.

فرمود: نخستینِ آن ها علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ است و پس از او، حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و پس از حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و من هستم؛ سپس بعد من، ایشان است -و دستش را روی شانه جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ قرار داد- عرض کردم: پس بعد از ایشان کیست؟ فرمود: فرزندش موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و پس از موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فرزندش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و پس از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فرزندش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ و پس از محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فرزندش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و پس از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فرزندش حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ و او، پدر قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ است، کسی که خروج (ظهور) می­کند. پس دنیا را سرشار از عدل و داد می­کند و دل­های شیعیان ما را آرامش و تسکین بخشد. عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس چه زمانی ظهور خواهد کرد؟ فرمود: همانا از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در این مورد سؤال شد، فرمود: این است و جز این نیست که مَثَل آن، مانند قیامت است که جز به طور ناگهانى به سوی شما نمى آيد.

5- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ بْنِ أَبِي هَرَاسَةَ أَبُو سُلَيْمَانَ الْبَاهِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ أَبِي بِشْرٍ النَّهَاوَنْدِيُّ الْأَحْمَرِيِّ بِنَهَاوَنْدَ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيُّ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ عَبْدِ الْغَفَّارِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى مَوْلَايَ الْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ عِنْدَه أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ ذَكَرَ الْإِسْلَامَ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي فَأَيُّ الْإِسْلَامِ أَفْضَلُ قَالَ مَنْ سَلِمَ الْمُؤْمِنُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ يَدِه قُلْتُ فَمَا أَفْضَلُ الْأَخْلَاقِ قَالَ الصَّبْرُ وَ السَّمَاحَةُ قُلْتُ فَأَيُّ الْمُؤْمِنِينَ أَكْمَلُ إِيمَاناً قَالَ أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً قُلْتُ فَأَيُّ الْجِهَادِ أَفْضَلُ قَالَ مَنْ عُقِرَ جَوَادُه وَ أُهْرِيقَ دَمُهُ قُلْتُ فَأَيُّ الصَّلَاةِ أَفْضَلُ قَالَ طُولُ الْقُنُوتِ قُلْتُ فَأَيُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ قَالَ أَنْ تَهْجُرَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكَ قُلْتُ يَا سَيِّدِي فَمَا تَقُولُ فِي الدُّخُولِ عَلَى السُّلْطَانِ قَالَ لَا أَرَى لَكَ ذَلِكَ قُلْتُ فَإِنِّي رُبَّمَا سَافَرْتُ الشَّامَ فَأَدْخُلُ عَلَى إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْوَلِيدِ قَالَ يَا عَبْدَالْغَفَّارِ إِنَّ دُخُولَكَ عَلَى السُّلْطَانِ يَدْعُو إِلَى ثَلَاثَةِ أَشْيَاءَ مَحَبَّةِ الدُّنْيَا وَ نِسْيَانِ الْمَوْتِ وَ قِلَّةِ الرِّضَا بِمَا قَسَمَ اللَّهُ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَإِنِّي ذُو عَيْلَةٍ وَ أَتَّجِرُ إِلَى ذَلِكَ الْمَكَانِ لِجَرِّ الْمَنْفَعَةِ فَمَا تَرَى فِي ذَلِكَ قَالَ يَا عَبْدَالغَفَّارِ إِنِّي لَسْتُ آمُرُكَ بِتَرْكِ الدُّنْيَا بَلْ آمُرُكَ بِتَرْكِ الذُّنُوبِ فَتَرْكُ الدُّنْيَا

ص: 246

فَضِيلَةٌ وَ تَرْكُ الذُّنُوبِ فَرِيضَةٌ وَ أَنْتَ إِلَى إِقَامَةِ الْفَرِيضَةِ أَحْوَجُ مِنْكَ إِلَى اكْتِسَابِ الْفَضِيلَةِ قَالَ فَقَبَّلْتُ يَدَه وَ رِجْلَهُ وَ قُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَمَا نَجِدُ الْعِلْمَ الصَّحِيحَ إِلَّا عِنْدَكُمْ وَ إِنِّي قَدْ كَبِرَتْ سِنِّي وَ دَقَّ عَظْمِي وَ لَا أَرَى فِيكُمْ مَا أُسَرُّ بِهِ أَرَاكُمْ مُقَتَّلِينَ مُشَرَّدِينَ خَائِفِينَ وَ إِنِّي أَقَمْتُ عَلَى قَائِمِكُمْ مُنْذُ حِينٍ أَقُولُ يَخْرُجُ الْيَوْمَ أَوْ غَداً قَالَ يَا عَبْدَالْغَفَّارِ إِنَّ قَائِمَنَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ هُوَ السَّابِعُ مِنْ وُلْدِي وَ لَيْسَ هُوَ أَوَانَ ظُهُورِه وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ الْأَئِمَّةَ بَعْدِي إثْنَی عَشَرَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ التَّاسِعُ قَائِمُهُمْ يَخْرُجُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ فَيَمْلَأُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً قُلْتُ فَإِنْ كَانَ هَذَا كَائِنٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَإِلَى مَنْ بَعْدَكَ قَالَ إِلَى جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ سَيِّدُ أَوْلَادِي وَ أَبُو الْأَئِمَّةِ صَادِقٌ فِي قَوْلِهِ وَ فِعْلِهِ وَ لَقَدْ سَأَلْتَ عَظِيماً يَا عَبْدَ الْغَفَّارِ وَ إِنَّكَ لَأَهْلُ الْإِجَابَةِ ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَلَا إِنَّ مَفَاتِيحَ الْعِلْمِ السُّؤَالُ وَ أَنْشَأَ يَقُولُ:

شِفَاءُ الْعَمَى طُولُ السُّؤَالِ وَ إِنَّمَا *** تَمَامُ الْعَمَى طُولُ السُّكُوتِ عَلَى الْجَهْلِ

عبدالغفّار بن قاسم گوید: به زیارت مولایم [امام] باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ مشرّف شدم، درحالی که جمعی از یاران ایشان، نزدشان بودند. سخن از اسلام به میان آمد، پس عرض کردم: ای سرورم! پس اسلام چه کسی بافضیلت تر است؟ فرمود: اسلام کسی که مؤمنان از زبان و دستش در امان باشند. عرض کردم: پس کدام فضیلت اخلاقی بالاتر است؟ فرمود: صبر و سخاوتمندی. عرض کردم: پس ایمان کدام یک از مؤمنین کامل تر است؟ فرمود: خوش خُلق ترین آنان. عرض کردم: پس کدام جهاد بافضیلت تر است؟ فرمود: جهاد کسی که اسبش پی گردد و خونش ریخته شود. عرض کردم: پس کدام نماز بافضیلت تر است؟ فرمود: نمازی که قنوت آن طولانی تر است. عرض کردم: پس کدام صدقه بافضیلت تر است؟ فرمود: اینکه ازآنچه خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت بر تو حرام کرده، دوری کنی. عرض کردم: سرورم! درباره ورود بر سلطان چه می فرمایید؟ فرمود: این کار را به صلاح تو نمی­دانم. عرض کردم: همانا شاید به شام سفر کنم و به دیدار

ص: 247

ابراهیم بن ولید بروم. فرمود: ای عبدالغفّار! همانا ورود تو بر سلطان سه پیامد دارد: حبّ دنیا و فراموش کردن مرگ و کمبود رضایت به آنچه خداوند تقسیم کرده است.

عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس همانا من، مردی عیال وارم و برای کسب منفعت، به آنجا تجارت می­کنم، در این مورد چه می فرمایید؟ فرمود: ای عبدالغفّار! همانا من تو را امر به ترک دنیا نمی­کنم، بلکه تو را به ترک گناهان فرمان می دهم؛ زیرا ترک دنیا یک فضیلت است و ترک گناه، واجب است و احتیاج و نیاز تو به انجام واجبات، بیش از کسب فضیلت است.

[عبدالغفّار] گوید: پس بر دست و پای حضرت بوسه زدم و عرض کردم: پدر و مادرم فدایتان باد ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! به راستی علم راستین را جز نزد شما نمی­یابم و همانا سن و سال من بالا رفته و استخوانم ناتوان گشته و شما (اهل بیت) را به گونه ای نمی­بینم که موجب خرسندی ام گردد. می بینم پیوسته در حال کشته شدن و آواره شدن و تهدید شدن به مرگ هستید و همانا من مدت­هاست که منتظر [یاری] قائم شما هستم و [با خود] می گویم: امروز یا فردا ظهور می کند. فرمود: ای عبدالغفّار! همانا قائم ما، همان هفتمین فرزند از فرزندان من است و اکنون زمان ظهور وی نیست و همانا حقیقتاً پدرم از پدرش از پدرانش عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ مرا روایت فرمود که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: همانا امامان پس از من، دوازده نفر به تعداد نقیبان بنی اسرائیل هستند؛ نُه نفر از نسل [امام] حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و نهمین آن ها، قائم آنان است. در آخرالزمان ظهور می­کند؛ پس [زمین] پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل می­فرماید. عرض کردم: پس اگر این چنین است، بعد از شما به سوی چه کسی برویم ای پسر رسول خدا؟! فرمود: به سوی جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ که او سروَر پسرانِ من و پدر امامان است، در گفتار و کردارش صادق است. ای عبدالغفّار! همانا حقیقتاً سؤال مهمی مطرح کردی و همانا قطعاً شایستگی این را داری که جواب سؤال­هایت را بیابی. سپس فرمود: آگاه باشید که همانا کلید دانش، پرسش است. سپس این بیت را سرود:

درمان کوری، در کثرت پرسش است و این است و جز این نیست که سکوت بر جهل (و نپرسیدن)، کوری را به مرحلۀ تمام و کمال می­رساند.

ص: 248

6- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَخْلَدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فُرَاتٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ هَاشِمِ بْنِ الْبَرِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ إِذْ دَخَلَ جَعْفَرٌ ابْنُهُ وَ عَلَى رَأْسِهِ ذُؤَابَةٌ وَ فِي يَدِه عَصًا يَلْعَبُ بِهَا فَأَخَذَه الْبَاقِرُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ ضَمّاً ثُمَّ قَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي لَا تَلْهُو وَ لَا تَلْعَبُ ثُمَّ قَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ هَذَا إِمَامُكَ بَعْدِي فَاقْتَدِ بِهِ وَ اقْتَبِسْ مِنْ عِلْمِهِ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَهُوَ الصَّادِقُ الَّذِي وَصَفَهُ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ إِنَّ شِيعَتَهُ مَنْصُورُونَ فِي الدُّنْيَا وَ الآخِرَةِ وَ أَعْدَاءَه مَلْعُونُونَ فِي الدُّنْيَا وَ الآخِرَةِ عَلَى لِسَانِ كُلِّ نَبِيٍّ فَضَحِكَ جَعْفَرٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ احْمَرَّ وَجْهُهُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ لِي سَلْهُ قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ أَيْنَ الضَّحِكُ قَالَ يَا مُحَمَّدُ الْعَقْلُ مِنَ الْقَلْبِ وَ الْحُزْنُ مِنَ الْكَبِدِ وَ النَّفَسُ مِنَ الرِّيَةِ وَ الضَّحِكُ مِنَ الطِّحَالِ فَقُمْتُ وَ قَبَّلْتُ رَأْسَهُ.

محمّد بن مسلم گوید: خدمت [امام] اباجعفر محمد بن علی الباقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ بودم که پسرش جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ وارد شد، درحالی که بر سرش گیسویی و در دستش عصایی داشت که گویی با آن بازی می­کرد. پس [امام] باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ او را در آغوش فشرد، سپس فرمود: پدر و مادرم فدایت! تو از روی سرگرمی و بازی، چنین نمی­کنی.(1)

ص: 249


1- - ظاهراً محمد بن مسلم چنین گمان کرده است که حضرت صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ، العیاذبالله مشغول بازی کودکانه است؛ از این رو امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ با چنین بیان روشنی، سعی داشتند به محمد بن مسلم بفهمانند که این کار فرزند به ظاهر کودکشان، برای بازی و سرگرمی نیست، بلکه حاکی از عقل کامل وی است که اگر در سن پیری هم باشد، فرقی با این سن کودکی اش ندارد؛ زیرا کمالات و علم چهارده معصوم، قابل مقایسه با هیچ احدی حتی پیامبران اولواالعزم نیست. پس اگر حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام که از یاران امام زمان عَلَيْهِ السَّلاَمُ است، عالمان بزرگ را در گهواره با سخن گفتن خود متعجّب و تسلیم علم و کمالاتش می­کند یا اگر حضرت یحیی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در کودکی وقتی کودکان او را دعوت به بازی می­کنند، می­گوید: «أَوْهِ وَ اللَّهِ مَا لِلَّعِبِ خُلِقْنَا وَ إِنَّمَا خُلِقْنَا لِلْجِدِّ لِأَمْرٍ عَظِيم: آه، به خدا قسم برای بازی و سرگرمی خلق نشده ایم، همانا فقط برای تلاش و کوشش در انجام رساندن امری بزرگ آفریده شده ایم»(بحارالانوار، ج 14، ص 185، ح 36) دیگر در مورد ائمه معصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ، تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل. به علاوه اینکه مرحوم کلینی در کتاب الحجة کافی شریف، احادیثی را نقل کرده است که یکی از علامت­های امامت این است که امام معصوم عَلَيْهِ السَّلاَمُ، اهل بازی و سرگرمی نیست. الکافی (ط اسلامیه)، ج 1، ص 284 و 285، ح 4 و...

سپس به من فرمود: ای محمّد! این بعد از من امام توست؛ پس به او اقتدا کن و از علم او بهره بگیر که به خدا سوگند همانا او حقیقتاً همان صادقی است که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برای ما توصیف کرد و همانا شیعیان و پیروانش در دنیا و آخرت یاری شدگان اند و دشمنانش -از زبان همۀ پیامبران- در دنیا و آخرت لعنت شدگان اند. پس [امام] جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ از شنیدن این سخنان لبخندی زد و صورتشان قرمز شد. پس ابوجعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ متوجه من شد و فرمود: از او سؤال کن. عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! خنده از کجا است؟ فرمود: ای محمّد! عقل از قلب است و اندوه از کبد و تنفس از ریه و خنده از طحال است. پس برخاستم و سر مبارکش را بوسیدم.

7- أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْمُحَارِبِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ المغاليُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ هَمَّامٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي هَمَّامُ بْنُ نَافِعٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِأَصْحَابِهِ يَوْماً: إِذَا افْتَقَدْتُمُونِي فَاقْتَدُوا بِهَذَا فَإِنَّهُ الْإِمَامُ بَعْدِي وَ أَشَارَ إِلَى ابْنِهِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.

همام بن نافع گوید: [امام] ابوجعفر الباقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ روزی -درحالی که به [امام] جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ اشاره می­نمود- به اصحاب خود فرمود: وقتی مرا از دست دادید، پس به او اقتدا کنید که همانا او، امام و خلیفۀ بعد از من است.

ص: 250

باب سی و چهارم

باب ما جاء عن جعفر بن محمد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ

مما يوافق هذه الأخبار و نصه على ابنه موسى عَلَيْهِ السَّلاَمُ

روایاتی که از امام جعفر بن محمد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ

در تصریح بر امامت فرزندشان امام موسی کاظم عَلَيْهِ السَّلاَمُ وارد شده است

1- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عُمَرُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَبْدِيُّ الرَّقِّيُّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنِّي دَخَلْتُ عَلَى مَالِكٍ وَ أَصْحَابِهِ فَسَمِعْتُ بَعْضُهُمْ يَقُولُ إِنَّ لِلَّهِ وَجْهاً كَالْوُجُوه وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ لَهُ يَدَانِ وَ احْتَجُّوا بِذَلِكَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى: «بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ»(1) وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ هُوَ كَالشَّابِّ مِنْ أَبْنَاءِ ثَلَاثِينَ سَنَةً فَمَا عِنْدَكَ فِي هَذَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ فَكَانَ مُتَّكِئاً فَاسْتَوَى جَالِساً وَ قَالَ اللَّهُمَّ عَفْوَكَ عَفْوَكَ ثُمَّ قَالَ يَا يُونُسُ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لِلَّهِ وَجْهاً كَالْوُجُوه فَقَدْ أَشْرَكَ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لِلَّهِ جَوَارِحَ كَجَوَارِحِ الْمَخْلُوقِينَ فَهُوَ كَافِرٌ بِاللَّهِ فَلَا تَقْبَلُوا شَهَادَتَهُ وَ لَا تَأْكُلُوا ذَبِيحَتَهُ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يَصِفُهُ الْمُشَبِّهُونَ بِصِفَةِ الْمَخْلُوقِينَ فَوَجْهُ اللَّهِ أَنْبِيَاؤُه وَ قَوْلُهُ: «خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ» فَالْيَدُ الْقُدْرَةُ كَقَوْلِهِ:

ص: 251


1- - ص: 75

«وَ أَيَّدَكُمْ بِنَصْرِه»(1) فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ فِي شَيْ ءٍ أَوْ عَلَى شَيْ ءٍ أَوْ تَحَوَّلَ مِنْ شَيْ ءٍ إِلَى شَيْ ءٍ أَوْ يَخْلُو مِنْهُ شَيْ ءٌ أَوْ يَشْغَلُ بِهِ شَيْ ءٌ فَقَدْ وَصَفَهُ بِصِفَةِ الْمَخْلُوقِينَ وَ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْ ءٍ لَا يُقَاسُ بِالْقِيَاسِ وَ لَا يُشَبَّهُ بِالنَّاسِ لَا يَخْلُو مِنْهُ مَكَانٌ وَ لَا يَشْغَلُ بِهِ مَكَانٌ قَرِيبٌ فِي بُعْدِه بَعِيدٌ فِي قُرْبِهِ ذَلِكَ اللَّهُ رَبُّنَا لَا إِلَهَ غَيْرُه فَمَنْ أَرَادَ اللَّهَ وَ أَحَبَّهُ بِهَذِه الصِّفَةِ فَهُوَ مِنَ الْمُوَحِّدِينَ وَ مَنْ أَحَبَّهُ بِغَيْرِ هَذِه الصِّفَةِ فَاللَّهُ مِنْهُ بَرِي ءٌ وَ نَحْنُ مِنْهُ بُرَآءُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ عَمِلُوا بِالْفِكْرَةِ حَتَّى وَرِثُوا مِنْهُ حُبَّ اللَّهِ فَإِنَّ حُبَّ اللَّهِ إِذَا وَرِثَهُ الْقَلْبُ اسْتَضَاءَ بِهِ وَ أَسْرَعَ إِلَيْهِ اللُّطْفُ فَإِذَا نَزَلَ مَنْزِلًا صَارَ مِنْ أَهْلِ الْفَوَائِدِ فَإِذَا صَارَ مِنْ أَهْلِ الْفَوَائِدِ تَكَلَّمَ بِالْحِكْمَةِ فَإِذَا تَكَلَّمَ بِالْحِكْمَةِ صَارَ صَاحِبَ فِطْنَةٍ فَإِذَا نَزَلَ مَنْزِلَةَ الْفِطْنَةِ عَمِلَ فِي الْقُدْرَةِ فَإِذَا عَمِلَ بِهِ مَا فِي الْقُدْرَةِ عَرَفَ الْأَطْبَاقَ السَّبْعَةَ فَإِذَا بَلَغَ هَذِه الْمَنْزِلَةَ جَعَلَ شَهْوَتَهُ وَ مَحَبَّتَهُ فِي خَالِقِهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ نَزَلَ مَنْزِلَةَ الْكُبْرَى فَعَايَنَ رَبَّهُ فِي قَلْبِهِ وَ وَرِثَ الْحِكْمَةَ بِغَيْرِ مَا وَرِثَهُ الْحُكَمَاءُ وَ وَرِثَ الْعِلْمَ بِغَيْرِ مَا وَرِثَهُ الْعُلَمَاءُ وَ وَرِثَ الصِّدْقَ بِغَيْرِ مَا وَرِثَهُ الصِّدِّيقُونَ إِنَّ الْحِكْمَةَ بِالصَّمْتِ وَ إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرِثُوا الْعِلْمَ بِالطَّلَبِ وَ إِنَّ الصِّدِّيقِينَ وَرِثُوا الصِّدْقَ بِالْخُشُوعِ وَ طُولِ الْعِبَادَةِ فَمَنْ أَخَذَه بِهَذِه السِّيرَةِ إِمَّا أَنْ يَسْفُلَ وَ إِمَّا أَنْ يُرْفَعَ وَ أَكْثَرُهُمْ الَّذِي يَسْفُلُ وَ لَا يُرْفَعُ إِذَا لَمْ يَرْعَ حَقَّ اللَّهِ وَ لَمْ يَعْمَلْ بِمَا أُمِرَ بِهِ فَهَذِه صِفَةُ مَنْ لَمْ يَعْرِفِ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ فَلَمْ يُحِبَّهُ حَقَّ مَحَبَّتِهِ فَلَا يَغُرَّنَّكَ صَلَاتُهُمْ وَ صِيَامُهُمْ وَ رِوَايَاتُهُمْ وَ عُلُومُهُمْ فَإِنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ ثُمَّ قَالَ يَا يُونُسُ إِذَا أَرَدْتَ الْعِلْمَ الصَّحِيحَ فَعِنْدَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّا وَرِثْنَاه وَ أُوتِينَا شَرْحَ الْحِكْمَةِ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ كُلُّ مَنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ وَرِثَ كَمَا وَرِثْتُمْ مَنْ كَانَ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فَقَالَ مَا وَرِثَهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ الإِثْنَی عَشَرَ قُلْتُ سَمِّهِمْ لِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ بَعْدَه الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ بَعْدَه عَلِيُّ بْنُ

ص: 252


1- - الانفال: 26

الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ أَنَا وَ بَعْدِي مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَلَدِي وَ بَعْدَ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِيِّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَعْدَ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْحُجَّةُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اصْطَفَانَا اللَّهُ وَ طَهَّرَنَا وَ أُوتِينَا ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ ثُمَّ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَعْدٍ دَخَلَ عَلَيْكَ بِالْأَمْسِ فَسَأَلَكَ عَمَّا سَأَلَكَ فَأَجَبْتَهُ بِخِلَافِ هَذَا فَقَالَ يَا يُونُسُ كُلُّ امْرِئٍ وَ مَا يَحْتَمِلُهُ وَ لِكُلِّ وَقْتٍ حَدِيثُهُ وَ إِنَّكَ لَأَهْلٌ لِمَا سَأَلْتَ فَاكْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ وَ السَّلَامُ.

یونس بن ظبیان گوید: به زیارت [امام] صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ مشرّف شدم، پس عرضه داشتم ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! بر مالک بن انس و اصحابش وارد شدم، پس شنیدم که برخی از آن ها می­گفتند: همانا برای خداوند صورتی است مانند صورت های مخلوقات(1) و بعضی می­گفتند: برای خدا دو دست است! و برای [اثبات] آن به کلام خداوند بلندمرتبه احتجاج می­کردند: «با دو دستم آفریدم، آیا تکبّر ورزیدی؟» و بعضی از آن ها می­گفتند: خداوند مانند جوانی سی ساله است. ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! در این مورد چه عقایدی نزد شماست؟ [امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ] که تکیه داده بودند، نشستند و فرمودند: خداوندا! عفوَکَ عفوَکَ!(آثار این عقاید را محو فرما تا شیعیان، تحت تأثیر آن ها قرار نگیرند). سپس فرمود: ای یونس! آنکه گمان کند که همانا برای خداوند صورتی همانند دیگر صورت هاست، پس قطعاً شرک ورزیده است و آنکه گمان کند که همانا برای خداوند، اعضا و جوارحی همانند اعضا و جوارح دیگر مخلوقات است، پس او کافر به خداوند است؛ پس شهادت وی را قبول نکنید و از حیوان ذبح شده­­ توسط او نخورید. خداوند برتر از آن است که توصیف کنندگان وی را با صفات مخلوقات تشبیه کنند. پس وجه الله، پیامبران اند و اینکه خداوند فرموده: «خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبرتَ»، منظور از «ید»، قدرت است، همچنان که در جای دیگر می فرماید: «خدا شمارا به یاری خود، نیرومند گردانید». پس هرکس گمان کند خداوند درون چیزی است یا بر روی چیزی قرارگرفته یا از چیزی به

ص: 253


1- - چنان که در قرآن فرموده است: «وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرام». الرحمن: 27

چیز دیگری جابه جا می شود یا اینکه چیزی از او خالی می شود یا اینکه فضایی با وی پر می گردد، او را به برخوردار بودن از صفت مخلوقات توصیف کرده است، درحالی که خداوند، آفریدگار هر چیزی است؛ با چیزی قیاس نمی­شود و به مردم تشبیه نمی­شود. نه مکانی از او خالی است و نه مکانی را اشغال کرده است؛ در عین دوری، نزدیک است و در عین نزدیکی، دور است. او اللّه، پروردگار ما است، معبودی جز او نیست. پس هرکس خدا را اراده کرده و وی را با این صفات دوست بدارد، پس او از موحّدان و یکتاپرستان است و هرکه او را دوست بدارد اما به غیر این صفات، پس خداوند از او بیزار است و ما نیز از او بیزاریم.

سپس فرمود: یقیناً خردمندان کسانی هستند که با تفکّر و اندیشه کردن عمل می­کنند تا محبت [و دوستی] خدا را به دست آورند؛ پس زمانی که دل ها محبّت خدا را دریافت کنند، از آن نور روشن می شوند و لطف الهی به سوی آن سرعت می­گیرد؛ پس زمانی که خاستگاه لطف گردید از اهل فواید شود؛ پس زمانی که ازجملۀ اهل فواید شد، با حکمت سخن می­گوید؛ پس زمانی که سخنوری با حکمت شد، صاحب دانایی و زیرکی می­شود؛ پس زمانی كه محل نزول زيركى شد، در موضع قدرت عمل می­کند؛ پس زمانی که در موضع قدرت عمل کرد، هفت طبقه [آسمان ها] را بشناسد؛ پس زمانی که به اين منزلت و مكانت رسد، ميل و محبت خود را در آفريدگارش قرار دهد؛ پس زمانی که چنين كرد به بزرگ ترین منزلت ها رسيده، پس خدا را در قلب خود می­بیند و حكمت را به غير طریقی که حکیمان به دست آورده اند، دريابد و دانش را به غير مسیری که دانشمندان به چنگ آورده اند، فراگيرد و راستى را به غير راهى كه راست گویان دريافته اند، بيابد. به راستی که حكيمان، حكمت را با سكوت يافته اند و همانا دانشمندان، دانش را با جستجو پیداکرده اند و حقیقتاً راست گویان حقیقی، راستى را با خشوع و عبادت طولانى دارا شده اند؛ پس هر كه به اين سیره و روش عمل کند يا پایین رود و يا بالا رود و بيشتر آن ها کسانی هستند که پایین رفته­اند و بالابرده نشده­اند؛ چون حق خدا را مراعات نكرده و به دستورات او عمل ننموده­اند. پس این وصف کسانی است که خدا را آن طور كه بايد، نشناختند

ص: 254

و آن گونه كه بايد او را دوست بدارند، دوست نداشته­اند؛ پس نمازها و روزه ها و نقل روايات و علومشان، تو را مغرور نكند. پس همانا آنان گورخران وحشی و رمنده­اند. سپس فرمود: ای یونس! اگر علم صحیح را خواستی، پس نزد ما اهل بیت است. همانا ما علم را به ارث برده­ایم و شرح حکمت و سخن نهایی به ما داده شده است.

پس عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! یعنی هر که از اهل بیت [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] باشد، همان را که شما از فرزندان علی و فاطمه عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ به ارث برده­اید، به ارث برده است؟ پس فرمود: جز امامان دوازده­گانه، کسی آن را به ارث نبرده است.(1) عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! نام آنان را برای من بفرمایید! پس فرمود: نخستین آن ها علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ است و پس از او، حسن و حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و پس از وی، علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و بعد از او محمّد بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، سپس من و پس از من، پسرم موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد از موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و پس از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ و پس از محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و پس از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد از حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ، حجّت عَلَيْهِ السَّلاَمُ است، خداوند ما را برگزیده و پاکیزه گردانیده و آنچه را که به احدی از جهانیان نداده، به ما عطا فرموده است.

سپس عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! همانا دیروز عبدالله بن سعد به زیارت شما آمد، پس همین سؤال مرا از شما پرسید. پاسخ دیگری به او دادید! پس فرمود: ای یونس! هر انسانی تحمّلی دارد و برای هرزمانی، اقتضای سخنی است و همانا تو شایستۀ جوابی بودی که شنیدی، پس [آنچه را که شنیدی] جز از اهلش مخفی دار. والسلام!

2- قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ وَ حَدَّثَنِي أَبُو الْعَبَّاسِ بْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنِي الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ أُخْتِ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ عَنْ خَالِهِ شُعَيْبٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذْ دَخَلَ إِلَيْهِ يُونُسُ فَسَأَلَهُ وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ إِلَّا أَنَّهُ

ص: 255


1- - اهل بیت نبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تمام خویشاوندان حضرت را شامل می­شود، اما اهل بیت نبوّت، فقط دوازده امام را شامل می­شود؛ یعنی کسانی که وارث مقام بی نظیر نبوی می­باشند و آیه تطهیر و حدیث ثقلین، در شأن ایشان نازل شده است، فقط دوازده امام هستند. این روایت، علم بعد از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را فقط و فقط به 12 نفر اختصاص داده است که به آنها ارث رسیده است و ابن انحصار را، حضرت از طریق «مای نافیه» در عبارت «ما وَرِثَه» ایجاد کرده و این علم را از غیر این دوازده نفر، نفی می­کنند.

يَقُولُ فِي حَدِيثِ شُعَيْبٍ عِنْدَ قَوْلِهِ لِيُونُسَ إِذَا أَرَدْتَ الْعِلْمَ الصَّحِيحَ فَعِنْدَنَا فَنَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»(1)

شعیب گوید: نزد [امام] صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ بودم که یونس به حضور ایشان رسیده و از وی پرسید. سپس حدیث گذشته را نقل کرد، جز اینکه در حدیث شعیب، حضرت در پاسخ به یونس فرموده­اند: اگر خواهان علم صحیح باشی، پس آن نزد ماست. پس ما همان اهل ذکریم که خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت و بزرگی فرموده: «اگر نمی­دانید، پس از اهل ذکر جویا شوید».

3- حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ مُعَاوِيَةُ بْنُ وَهْبٍ وَ عَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ أَعْيَنَ فَقَالَ لَهُ مُعَاوِيَةُ بْنُ وَهْبٍ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي الْخَبَرِ الَّذِي رُوِيَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَأَى رَبَّهُ عَلَى أَيِّ صُورَةٍ رَآه وَ عَنِ الْحَدِيثِ الَّذِي رَوَوْه أَنَّ الْمُؤْمِنِينَ يَرَوْنَ رَبَّهُمْ فِي الْجَنَّةِ عَلَى أَيِّ صُورَةٍ يَرَوْنَهُ فَتَبَسَّمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ يَا فُلَانُ مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ يَأْتِي عَلَيْهِ سَبْعُونَ سَنَةً أَوْ ثَمَانُونَ سَنَةً يَعِيشُ فِي مُلْكِ اللَّهِ وَ يَأْكُلُ مِنْ نِعَمِهِ لَا يَعْرِفُ اللَّهَ حَقَ مَعْرِفَتِهِ ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا مُعَاوِيَةُ إِنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمْ يَرَ رَبَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِمُشَاهَدَةِ الْعَيَانِ وَ إِنَّ الرُّؤْيَةَ عَلَى وَجْهَيْنِ رُؤْيَةُ الْقَلْبِ وَ رُؤْيَةُ الْبَصَرِ فَمَنْ عَنَى بِرُؤْيَةِ الْقَلْبِ فَهُوَ مُصِيبٌ وَ مَنْ عَنَى بِرُؤْيَةِ الْبَصَرِ فَقَدْ كَفَرَ بِاللَّهِ وَ بِآيَاتِهِ لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَنْ شَبَّهَ اللَّهَ بِخَلْقِهِ فَقَدْ كَفَرَ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقِيلَ لَهُ يَا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ فَقَالَ وَ كَيْفَ أَعْبُدُ مَنْ لَمْ أَرَه لَمْ يَرَه الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعَيَانِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ وَ إِذَا كَانَ الْمُؤْمِنُ يَرَى رَبَّهُ بِمُشَاهَدَةِ الْبَصَرِ فَإِنْ كَانَ مَنْ حَازَ عَلَيْهِ الْبَصَرُ وَ الرُّؤْيَةُ فَهُوَ

ص: 256


1- - النحل: 43

مَخْلُوقٌ وَ لَا بُدَّ لِلْمَخْلُوقِ مِنَ الْخَالِقِ فَقَدْ جَعَلْتَهُ إِذَا مُحْدَثاً مَخْلُوقاً وَ مَنْ شَبَّهَهُ بِخَلْقِهِ فَقَدِ اتَّخَذَ مَعَ اللَّهِ شَرِيكاً وَيْلَهُمْ أَ وَ لَمْ يَسْمَعُوا يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ»(1)

وَ قَوْلَهُ: «لَنْ تَرانِي وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا»(2)

وَ إِنَّمَا طَلَعَ مِنْ نُورِه عَلَى الْجَبَلِ كَضَوْءٍ يَخْرُجُ مِنْ سَمِّ الْخَيَاطِ فَدَكْدَكَتِ الْأَرْضُ وَ صَعِقَتِ الْجِبَالُ فَخَرَّ مُوسى صَعِقاً أَيْ مَيِّتاً فَلَمَّا أَفاقَ وَ رُدَّ عَلَيْهِ رُوحُهُ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ مِنْ قَوْلِ مَنْ زَعَمَ أَنَّكَ تُرَى وَ رَجَعْتُ إِلَى مَعْرِفَتِي بِكَ أَنَّ الْأَبْصَارَ لَا يُدْرِكَكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَوَّلُ الْمُقِرِّينَ بِأَنَّكَ تُرَى وَ لَا تُرَى وَ أَنْتَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ أَفْضَلَ الْفَرَائِضِ وَ أَوْجَبَهَا عَلَى الْإِنْسَانِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ وَ الْإِقْرَارُ لَهُ بِالْعُبُودِيَّةِ وَ حَدُّ الْمَعْرِفَةِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ غَيْرُه وَ لَا شَبِيهَ لَهُ وَ لَا نَظِيرَ لَهُ وَ أَنَّهُ يَعْرِفُ أَنَّهُ قَدِيمٌ مُثْبَتٌ بِوُجُودٍ غَيْرُ فَقِيدٍ مَوْصُوفٌ مِنْ غَيْرِ شَبِيهٍ وَ لَا مُبْطِلٍ «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»(3) وَ بَعْدَه مَعْرِفَةُ الرَّسُولِ وَ الشَّهَادَةُ لَهُ بِالنُّبُوَّةِ وَ أَدْنَى مَعْرِفَةِ الرَّسُولِ الْإِقْرَارُ بِهِ بِنُبُوَّتِهِ وَ أَنَّ مَا أَتَى بِهِ مِنْ كِتَابٍ أَوْ أَمْرٍ أَوْ نَهْيٍ فَذَلِكَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَعْدَه مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ الَّذِي بِهِ يَأْتَمُّ بِنَعْتِهِ وَ صِفَتِهِ وَ اسْمِهِ فِي حَالِ الْعُسْرِ وَ الْيُسْرِ وَ أَدْنَى مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ أَنَّهُ عِدْلُ النَّبِيِّ إِلَّا دَرَجَةَ النُّبُوَّةِ وَ وَارِثُهُ وَ أَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ التَّسْلِيمُ لَهُ فِي كُلِّ أَمْرٍ وَ الرَّدُّ إِلَيْهِ وَ الْأَخْذُ بِقَوْلِهِ وَ يَعْلَمَ أَنَّ الْإِمَامَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ أَنَا ثُمَّ مِنْ بَعْدِي مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنِي ثُمَّ مِنْ بَعْدِه وَلَدُه عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ الْحُجَّةُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ يَا مُعَاوِيَةُ

ص: 257


1- - الانعام: 103
2- - الاعراف: 143
3- - الشوری: 11

جَعَلْتُ لَكَ فِي هَذَا أَصْلًا فَاعْمَلْ عَلَيْهِ فَلَوْ كُنْتَ تَمُوتُ عَلَى مَا كُنْتَ عَلَيْهِ لَكَانَ حَالُكَ أَسْوَأَ الْأَحْوَالِ فَلَا يَغُرَّنَّكَ قَوْلُ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُرَى بِالْبَصَرِ قَالَ وَ قَدْ قَالُوا أَعْجَبَ مِنْ هَذَا أَ وَ لَمْ يَنْسُبُوا آدَمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى الْمَكْرُوه أَ وَ لَمْ يَنْسُبُوا إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى مَا نَسَبُوه أَ وَ لَمْ يَنْسُبُوا دَاوُدَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى مَا نَسَبُوه مِنَ الْقَتْلِ مِنْ حَدِيثِ الطَّيْرِ أَ وَ لَمْ يَنْسُبُوا يُوسُفَ الصِّدِّيقَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى مَا نَسَبُوه مِنْ حَدِيثِ زَلِيخَا أَ وَ لَمْ يَنْسُبُوا مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى مَا نَسَبُوه أَ وَ لَمْ يَنْسُبُوا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى مَا نَسَبُوه مِنْ حَدِيثِ زَيْدٍ أَوَ لَمْ يَنْسُبُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ إِلَى مَا نَسَبُوه مِنْ حَدِيثِ الْقَطِيفَةِ إِنَّهُمْ أَرَادُوا بِذَلِكَ تَوْبِيخَ الْإِسْلَامِ لِيَرْجِعُوا عَلَى أَعْقَابِهِمْ أَعْمَى اللَّهُ أَبْصَارَهُمْ كَمَا أَعْمَى قُلُوبَهُمْ تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً.

هشام گوید: نزد جعفر بن محمد الصادق عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ بودم که معاویة بن وهب و عبدالملک بن اعین به زیارت ایشان وارد شدند. پس معاویة بن وهب عرض کرد: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! چه می گویی درباره­ی حدیثی که روایت شده که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پروردگارش را دید؛ بر کدام صورت او را دیده است؟ و درباره­ی حدیثی که روایت کرده­اند که همانا مؤمنان، پروردگارشان را در بهشت می بینند، چگونه می بینند؟ پس حضرت عَلَيْهِ السَّلاَمُ تبسم کرد. سپس فرمود: ای معاویه! چه ناشایست است که انسان پس از گذشت هفتاد یا هشتاد سال، درحالی که در مملکت خدا زندگی می­کند و از نعمت های او بهره مند است، خدا را چنان که شایسته است، نشناسد؟

سپس فرمود: ای معاویه! همانا [حضرت] محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، پروردگار پربرکت و بلندمرتبه را با چشم ندید و همانا رؤیت بر دو وجه است: رؤیت قلب و رؤیت چشم. پس هر که منظورش رؤیت قلب باشد، ادعای او درست است و هر که منظورش رؤیت با چشم باشد، پس همانا به خداوند و آیاتش کفر ورزیده است، به دلیل اینکه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: هر که خدا را به خلقش تشبیه کند، پس قطعاً کافر است و همانا پدرم از پدرش عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ از حسین بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ برای من چنین روایت کرده است که از امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ سؤال شد:

ص: 258

ای برادر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آیا پروردگارت را دیده­ای؟ پس فرمود: و چگونه کسی را عبادت کنم که او را ندیده­ام؟ چشم ها، عیان و آشکار او را مشاهده نکرده­اند، بلکه دل ها و قلب ها به وسیلۀ حقایق ایمان، او را دیده­اند و زمانی که مؤمن، با مشاهده­ی چشم پروردگارش را ببیند، می توان گفت هر که دیدن و رؤیت او ممکن است، مخلوق است و هر مخلوقی باید خالق داشته باشد. در این صورت، او را موجود و مخلوق قرار داده ای و هر که او را به مخلوقات خود تشبیه کند، برای خدا شریک قائل شده است. وای بر آنان! مگر فرمایش خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت را نشنیدند: «دیدگان، او را درنمی­یابند و اوست که دیدگان را درمی­یابد و او لطیف آگاه است» و فرمایش خداوند پربرکت و بلندمرتبه به موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «هرگز مرا نخواهی دید، اما به کوه بنگر پس اگر بر جای خود قرار گرفت به زودی مرا خواهی دید پس چون پروردگارش به کوه جلوه نمود، آن را متلاشی ساخت» و همانا تنها شعاعی از نور او بر کوه درخشید، همانند نوری که از سوراخ سوزن خارج می شود و زمین، شدیداً به لرزه درآمد و کوه ها تکان شدیدی خوردند؛ پس موسی بی هوش بر زمین افتاد و قالب تهی کرد. پس هنگامی که به هوش آمد و روحش بازگردانده شد، گفت: خدایا تو پاک و منزهی! توبه کردم از گفتۀ کسی که گمان کرد تو قابل دیدن هستی و به همان شناخت خویش نسبت به تو برگشتم که همانا چشم ها نمی­توانند تو را مشاهده کنند و من اولین کسی هستم که به تو ایمان می آورد و از اولین اقرار کنندگانی هستم به اینکه تو می بینی و دیده نمی­شوی و این که تو بالاتر از آنی که دیده شوی.

سپس فرمود: همانا بهترین و واجب ترین فریضه بر انسان، معرفت و شناخت پروردگار و اقرار به بندگی اوست و آن مقدار معرفتی که لازم است، این است که همانا هیچ معبودی غیر از او و هیچ شبیه و نظیری برای او نیست و این که بداند که او قدیم [و ازلی]، ثابت [و فناناپذیر] و دارای اوصافی است که شبیهی ندارد و کسی نمی­تواند آن اوصاف را از او سلب کند.

«چیزی مانند او نیست و اوست شنوای بینا» و پس از معرفت به خدا، معرفت و شناخت پیامبر و شهادت به پیامبری او است و کمترین شناخت نسبت به پیامبر،

ص: 259

اقرار به پیامبری او است و اینکه همانا کتاب یا امر یا نهی ای که آورده است، در حقیقت از جانب خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت آمده است و پس از معرفت پیامبر، معرفت و شناخت امامی است که در خصوصیات و اوصاف و نشانه­هایش، در سختی­ها و خوشی­های زندگی، به او اقتدا کند و کمترین مقدار شناخت امام این است که بداند همانا او در همه چیز با پیامبر برابر است، جز در مقام پیامبری و اینکه او، وارث پیامبر است و اطاعت از وی، همان اطاعت از خدا و اطاعت از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و تسلیم بودن در همۀ امور و رجوع به او و عمل به دستور اوست و اینکه بداند، امام پس از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ سپس حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ، سپس حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ سپس علی بن الحسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ سپس محمد بن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و من هستم، سپس بعد از من، پسرم موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، سپس بعد او، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پسرش محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پسرش حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ است و حجت عَلَيْهِ السَّلاَمُ از فرزندان حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ است.

سپس فرمود: ای معاویه! در این امر، اصلی را برای تو قرار دادم، پس طبق آن عمل کن که اگر با اعتقادی که داشتی، می مردی، همانا وضعیتت، بدترین اوضاع بود. پس کلام کسانی که ادعا کردند که خدای بلندمرتبه با چشم قابل رؤیت است، تو را فریب ندهد که همانا آنان، عجیب تر از این را نیز گفته­اند؛ مگر آنان آن کار ناپسند را به آدم عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت نداده­اند و مگر آن نسبت های ناشایست را به ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ نداده­اند؟ و مگر نسبت قتل را در داستان پرنده، به داود عَلَيْهِ السَّلاَمُ نداده­اند؟ و مگر ماجرای زلیخا را به یوسف صدیق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت نداده­اند؟ و مگر به موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، آن نسبت های ناشایست را نداده­اند؟ و مگر به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ داستان زید را نسبت نداده­اند؟ مگر به علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ داستان قطیفه را نسبت نداده­اند؟(1)

ص: 260


1- - ظاهراً منظور از این داستان، تهمتی است که به امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ روا داشتند که ایشان از دختر ابوجهل خواستگاری کرده است که جریان آن در کتاب علل الشرایع آمده است که مورد مناقشه است و از احادیث ضعیف السند به شمار می­آید. علل الشرایع، ج 1، ص 185، باب 149 ح 2

همانا آنان از دادن این نسبت ها قصد داشتند اسلام را مورد سرزنش قرار دهند تا به گذشتۀ خود بازگردند. خدا چشم­هایشان را کور کرد، همچنان که دل هایشان را کور کرده است؛ خداوند ازآنچه گویند، بسیار بالاتر است.

4- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذْ أَتَاه شَيْخٌ كَبِيرٌ قَدِ انْحَنَى مُتَّكِئاً عَلَى عَصَاه فَسَلَّمَ فَرَدَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْجَوَابَ ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَاوِلْنِي يَدَكَ أُقَبِّلْهَا فَأَعْطَاه يَدَه فَقَبَّلَهَا ثُمَّ بَكَى فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا يُبْكِيكَ يَا شَيْخُ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَقَمْتُ عَلَى قَائِمِكُمْ مُنْذُ مِائَةِ سَنَةٍ أَقُولُ هَذَا الشَّهْرَ وَ هَذه السَّنَةَ وَ قَدْ كَبِرَتْ سِنِّي وَ دَقَّ عَظْمِي وَ اقْتَرَبَ أَجَلِي وَ لَا أَرَى مَا أُحِبُّ أَرَاكُمْ مُقَتَّلِينَ مُشَرَدِّينَ وَ أَرَى عَدُوَّكُمْ يَطِيرُونَ بِالْأَجْنِحَةِ فَكَيْفَ لَا أَبْكِي فَدَمَعَتْ عَيْنَا أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ يَا شَيْخُ إِنْ أَبْقَاكَ اللَّهُ حَتَّى تَرَى قَائِمَنَا كُنْتَ مَعَنَا فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى وَ إِنْ حَلَّتْ بِكَ الْمَنِيَّةُ جِئْتَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ ثَقَلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ نَحْنُ ثَقَلُهُ فَقَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتي أَهْلَ بَيْتِي فَقَالَ الشَّيْخُ لَا أُبَالِي بَعْدَ مَا سَمِعْتُ هَذَا الْخَبَرَ قَالَ يَا شَيْخُ إِنَّ قَائِمَنَا يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ ابْنِي هَذَا وَ أَشَارَ إِلَى مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هَذَا خَرَجَ مِنْ صُلْبِي نَحْنُ إثْنَی عَشَرَ كُلُّنَا مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ فَقَالَ الشَّيْخُ يَا سَيِّدِي بَعْضُكُمْ أَفْضَلُ مِنْ بَعْضٍ قَالَ لَا نَحْنُ فِي الْفَضْلِ سَوَاءٌ وَ لَكِنْ بَعْضُنَا أَعْلَمُ مِنْ بَعْضٍ ثُمَّ قَالَ يَا شَيْخٌ وَ اللَّهِ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ أَلَا وَ إِنَّ شِيعَتَنَا يَقَعُونَ فِي فِتْنَةٍ وَ حَيْرَةٍ فِي غَيْبَتِهِ هُنَاكَ يُثْبِتُ عَلَى هُدَاه الْمُخْلَصِينَ اللَّهُمَّ أَعِنْهُمْ عَلَى ذَلِكَ.

ص: 261

مَسعدة گوید: در محضر [امام] صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ بودم که ناگهان پیرمردی سالخورده با پشتی خمیده و تکیه بر عصا وارد شد و سلام کرد. پس [حضرت] اباعبدالله عَلَيْهِ السَّلاَمُ سلام وی را پاسخ فرمود. سپس آن پیرمرد عرض کرد: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! دستتان را به من دهید تا آن را ببوسم. حضرت نیز دست خود را به وی داد و او بوسید.

سپس پیرمرد به گریه افتاد. پس [حضرت] اباعبدالله عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: سبب گریه ات چیست ای پیرمرد؟ عرض کرد: فدایت شوم! صدسال است منتظر ظهور قائم شما هستم، پیوسته با خود می گویم که این ماه ظهور می­فرماید، این سال ظهور می فرماید، اینک حقیقتاً سن من بالا رفته و استخوانم سست گشته و مرگم نزدیک شده، در حالی آنچه را که دوست دارم نمی بینم. می بینم شمارا به قتل می رسانند، آواره می سازند و دشمنانتان را می بینم که از وفور نعمت، گویی با بال هایشان پرواز می­کنند؛ پس چگونه گریه نکنم؟

پس چشمان [حضرت] اباعبدالله عَلَيْهِ السَّلاَمُ غرق اشک گردید، سپس فرمود: ای پیرمرد! اگر خداوند تو را آن قدر عمر دهد تا اینکه قائم ما را ببینی، با ما در بالاترین درجات بهشت برین خواهی بود؛ اما اگر مرگت فرارسید، در روز قیامت با [امانت] گران بهای [حضرت] محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ محشور خواهی شد و ما [همان امانت] گران بها هستیم. همان گونه که ایشان صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: «من دو شیء گران بها در میان شما بر جای می گذارم؛ پس به آن دو چنگ زنید که در این صورت هرگز گمراه نمی­شوید: کتاب خدا و خاندان من اهل بیتم» پس پیرمرد عرض کرد: با شنیدن این خبر دیگر باکی ندارم.

[امام] فرمود: ای شیخ! همانا قائم ما از نسل حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ به دنیا می­آید و حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ از نسل علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به دنیا می­آید و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از نسل محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ به دنیا می­آید و محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ از نسل علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به دنیا می­آید و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از نسل این پسرم به دنیا می­آید -و به موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ اشاره فرمود- و این پسرم از نسل من به دنیا آمده است. ما دوازده [امام] هستیم؛ همۀ ما معصوم و از هرگونه پلیدی پاک هستیم!

ص: 262

پس پیرمرد عرض کرد: ای سروَرم! برخی از شما [امامان] نسبت به [امام] دیگر بافضیلت تر هستید؟ فرمود: خیر! همۀ ما از جهت فضیلت برابریم، اما برخی از ما اعلم از دیگری است.

سپس فرمود: ای پیرمرد! به خدا سوگند اگر از عمر دنیا یک روز بیشتر باقی نماند، قطعاً خداوند آن روز را آن قدر طولانی خواهد فرمود تا اینکه قائم ما اهل بیت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ ظهور کند. آگاه باش که همانا شیعیان ما در زمان غیبت او، به فتنه­ای گرفتار گشته و دچار سرگردانی خواهند شد؛ در آنجاست که خداوند [شیعیان] خالص شده را بر هدایتش، ثابت قدم خواهد فرمود. خداوندا آنان را بر این امر یاری فرما!

5- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيِّ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ وَ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ جَمِيعاً عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنِ الصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: الْأَئِمَّةُ إثْنَی عَشَرَ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَسَمِّهِمْ لِي قَالَ مِنَ الْمَاضِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ أَنَا عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ قُلْتُ فَمَنْ بَعْدَكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ إِنِّي قَدْ أَوْصَيْتُ إِلَى وَلَدِي مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ الْإِمَامُ بَعْدِي قُلْتُ فَمَنْ بَعْدَ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ يُدْعَى بِالرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُدْفَنُ فِي أَرْضِ الْغُرْبَةِ مِنْ خُرَاسَانَ ثُمَّ بَعْدَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّه عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا عَلِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا خَرَجَ يَجْتَمِعُ إِلَيْهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا عَدَدَ رِجَالِ بَدْرٍ فَإِذَا كَانَ وَقْتُ خُرُوجِهِ يَكُونُ لَهُ سَيْفٌ مَغْمُودٌ نَادَاه السَّيْفُ قُمْ يَا وَلِيَّ اللَّهِ فَاقْتُلْ أَعْدَاءَ اللَّهِ.

علقمة بن محمد حضرمی گوید: [امام] صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: امامان، دوازده نفر هستند. عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آن ها را برای من نام ببرید. فرمود: از میان گذشتگان علی بن ابیطالب و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

ص: 263

و سپس من هستم. عرض کردم: پس از شما چه کسانی هستند ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ؟ فرمود: همانا من به پسرم موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ وصیت کرده ام و او امام بعد از من است. عرض کردم: پس چه کسی بعد از موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، [امام] است؟ فرمود: پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ معروف به رضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ که در سرزمین غربت از خراسان به خاک سپرده می شود، سپس بعد از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پسرش محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد از محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پسرش حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام هستند] و مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از فرزندان حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ هست. سپس فرمود: پدرم از پدرش از جدش از علی عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ مرا روایت کرد که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: ای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ!

همانا قائم ما، زمانی که خروج کند، سیصد و سیزده نفر به تعداد مردان بدر پیرامون وی جمع می­شوند؛ پس زمانی که وقت خروج (ظهور) او فرارسد، شمشیری غلاف شده دارد که او را ندا دهد: برخیز ای ولی خدا! پس دشمنان خدا را بکش!

ص: 264

باب سی و پنجم

باب ما جاء عن موسى بن جعفر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ

ما يوافق هذه الأخبار و نصه على ابنه علي الرضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ

روایاتی که از امام موسی بن جعفر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ

در تصریح بر امامت فرزندشان امام علی بن موسی الرضا عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ واردشده است

1- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ السِّنْدِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عِيسَى بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِي أَدْيَانِكُمْ لَا يُزِيلَنَّكُمْ أَحَدٌ عَنْهَا يَا بُنَيَّ لِأَنَّهُ لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَيْبَةٍ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ كَانَ يَقُولُ بِهِ إِنَّمَا هِيَ مِحْنَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ امْتَحَنَ اللَّهُ بِهَا خَلْقَهُ وَ لَوْ عَلِمَ آبَاؤُكُمْ وَ أَجْدَادُكُمْ دِيناً أَصَحَّ مِنْ هَذَا لَاتَّبَعُوه فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي مَنِ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ قَالَ يَا بُنَيَّ عُقُولُكُمْ تَصْغُرُ عَنْ هَذَا وَ أَحْلَامُكُمْ تَضِيقُ عَنْ حَمْلِهِ وَ لَكِنْ إِنْ تُفَتِّشُوا(1)

فَسَوْفَ تُدْرِكُوه.

علی بن جعفر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ روایت کرده که برادرش [امام] موسی بن جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمودند: هنگامی که پنجمین [امام] از اولاد هفتمین [امام] پنهان گردد، پس برای حفظ دین خود،

ص: 265


1- - در بعضی نسخه­ها، «وَ إن تَعِیشُوا» آمده: اگر زنده باشید، او را درک خواهید کرد.

به خدا پناه ببرید! به خدا پناه ببرید! مبادا شمارا [از دینتان] بی بهره کنند. ای پسر جان! همانا حقیقتاً برای صاحب این امر [امامت]، ناگزیر غیبتی است [و آن قدر طولانی است] تا عدّه­ای که پیوسته از آن می­گفتند، از این امر برمی­گردند. این است و جز این نیست که این [غیبت] امتحانی است که خداوند شکست ناپذیر و صاحب جلالت، مخلوقین خود را بدان وسیله امتحان می کند و اگر پدران و نیاکان شما، دینی صحیح تر از این [دین اسلام] سراغ داشتند، همانا از آن پیروی می کردند. [علی بن جعفر می گوید] پس عرض کردم: ای آقای من! پنجمین [امام] از اولاد هفتمین [امام] چه کسی است؟ فرمودند: ای پسر جان! عقول شما از درک حقیقت این [مطلب]، ناتوان و خِرَدهایتان از تحمّل آن قاصر است. ولی اگر در جستجو باشید، او را خواهید یافت.

2- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمْزَةَ عَنْ عَمِّهِ الْحَسَنِ بْنِ حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ صَالِحٍ السِّنْدِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنْتَ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ قَالَ أَنَا الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ لَكِنَّ الْقَائِمَ الَّذِي يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ يَمْلَأُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِي لَهُ غَيْبَةٌ يَطُولُ أَمَدُهَا خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا آخَرُونَ ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ طُوبَى لِشِيعَتِنَا الْمُتَمَسِّكِينَ بِحُبِّنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا الثَّابِتِينَ عَلَى مُوَالاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا أُولَئِكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ قَدْ رَضُوا بِنَا أَئِمَّةً فَرَضِينَا بِهِمْ شِيعَةً فَطُوبَى لَهُمْ ثُمَّ طُوبَى لَهُمْ هُمْ وَ اللَّهِ مَعَنَا فِي دَرَجَتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

يونس بن عبدالرحمن گوید: به زیارت [امام] موسى بن جعفر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ مشرّف شدم، پس عرض کردم: اى پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! شما قائم به حقّ هستيد؟ فرمودند: من قائم به حقّ (به پا دارنده­ی حق) هستم، ولی قائمى كه زمين را از دشمنان خدا پاك سازد و آن را از عدل و داد سرشار سازد، همچنان كه پر از ظلم و جور شده باشد، او پنجمين [فرزند] از فرزندان من است. برای او غيبتى است که مدت آن طولانى است؛ زیرا ترس از جانش است و اقوامى در آن [غيبت] مرتد شده و اقوامى ديگر در آن ثابت قدم خواهند بود.

ص: 266

سپس فرمود: پس [بهره مندی از درخت] طوبی، برای شيعيان ماست كه در غيبت قائم ما، به محبت ما متمسّك هستند و بر دوستى ما و بيزارى از دشمنان ما، ثابت قدم بمانند؛ آن ها از ما و ما از آن هاییم. آن ها واقعاً راضی به امامت ما هستند و ما نيز از آنان، به عنوان شيعيانمان راضی هستیم. [پس بهره مندی از درخت] طوبی برای آن هاست و واقعاً [بهره مندی از درخت] طوبی برای آن هاست؛ [پس خوشا به حال آن ها و حقیقتاً خوشا به حال آن ها]؛ به خدا سوگند آنان در روز قيامت، با ما و در درجۀ ما هستند.

3- وَ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ عَنْ عَمِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي أَحْمَدَ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ الْأَزْدِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ سَيِّدِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً»(1) قَالَ النِّعْمَةُ الظَّاهِرَةُ الْإِمَامُ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنَةُ الْإِمَامُ الْغَائِبُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَيَكُونُ فِي الْأَئِمَّةِ مَنْ يَغِيبُ قَالَ نَعَمْ يَغِيبُ عَنْ أَبْصَارِ النَّاسِ شَخْصُهُ وَ لَا يَغِيبُ عَنْ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ ذِكْرُه هُوَ الثَّانِي عَشَرَ مِنَّا يُسَهِّلُ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ كُلَّ عُسْرٍ وَ يُذَلِّلُ لَهُ كُلَّ صَعْبٍ وَ يُظْهِرُ لَهُ كُنُوزَ الْأَرْضِ وَ يُقَرِّبُ عَلَيْهِ كُلَّ بَعِيدٍ وَ يُذِلُّ بِهِ كُلَّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ عِنْدَه وَ يُهْلِكُ عَلَى يَدِه كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ ذَلِكَ ابْنُ سَيِّدَةِ الْإِمَاءِ الَّتِي يَخْفَى عَلَى النَّاسِ وِلَادَتُهُ وَ لَا يَحِلُّ لَهُمْ تَسْمِيَتُهُ حَتَّى يُظْهِرَه اللَّهُ فَيَمْلَأَ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.

محمّد بن زياد الأزدى گوید: از مولای خود موسى بن جعفر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ از [تفسير] اين كلام خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت پرسيدم: «و نعمت های ظاهرى و باطنى خود را براى شما فراوان نموده است؟» فرمود: نعمت ظاهری، امام ظاهر است و [نعمت] باطنی، امام غایب است. پس گفتم: پس در ميان امامان، كسى هست كه غایب شود؟ فرمود: آرى! شخص او از ديدگان مردم غايب مى شود، امّا ياد او از قلب­های مؤمنين غايب نمى شود و او دوازدهمين [امام] از ما [امامان] است.

ص: 267


1- - لقمان: 20

خداوند بلندمرتبه براى او، هر امر سختى را آسان و هر امر دشوارى را، هموار سازد و گنج­هاى زمين را برای او آشكار كند و هر امر دوری را براى او نزدیک سازد و به وسیلۀ او، تمامى جبّاران عنود را ذلیل و نابود سازد و هر شيطان سرکشى را به دست او هلاك کند؛ او فرزند سرور كنيزان است، كسى كه ولادتش بر مردمان پوشيده و بردن نامش بر آن ها حلال نيست تا آنگاه که خداوند او را ظاهر ساخته، پس زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد فرماید.

4- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الدَّقَّاقُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ نُعَيْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ: كُنْتُ أَنَا وَ هِشَامُ بْنُ حَكَمٍ وَ عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ بِبَغْدَادَ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي إِبْرَاهِيمَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ جَالِساً فَدَخَلَ عَلَيْهِ ابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لِي يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ هَذَا عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ سَيِّدُ وُلْدِي أَمَا إِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُ كُنْيَتِي فَضَرَبَ هِشَامٌ بِرَاحَتِهِ جَبْهَتَهُ ثُمَّ قَالَ وَيْحَكَ كَيْفَ قُلْتَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ سَمِعْتُهُ وَ اللَّهِ يَقُولُ كَمَا قُلْتُ لَكَ فَقَالَ هِشَامٌ أُخْبِرُكَ وَ اللَّهِ أَنَّ الْأَمْرَ فِيهِ بَعْدَه.

حسين بن نُعَیم صحاف گوید: من و هشام بن حكم و على بن يقطين در بغداد بوديم، پس على بن يقطين گفت: من نزد اباابراهيم موسی بن جعفر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ نشسته بودم كه ناگهان پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به زیارت ایشان وارد شد، [امام] به من فرمود: اى على بن يقطين! اين على عَلَيْهِ السَّلاَمُ آقا و سرور فرزندان من است. آگاه باش! همانا من كنيۀ خود را به او بخشيدم. پس هشام بن حكم كف دست خود را به پیشانی اش كوبيد، سپس گفت: واى بر تو! چه گفتى؟ على بن يقطين گفت: به خدا همان چیزی را که شنیدم می­فرمود، برای تو گفتم. پس هشام گفت: به تو خبر مى دهم به خدا سوگند كه امر [امامت] بعد از او (امام کاظم عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، در او (امام رضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ) است.

ص: 268

5- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ الْقَبْرِ نَحْواً مِنْ سَبْعِينَ رَجُلًا مِنَّا وَ مِنْ مَوَالِينَا إِذْ أَقْبَلَ أَبُو إِبْرَاهِيمَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ إِلَيْنَا وَ يَدُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنِهِ فِي يَدِه فَوَقَفَ عَلَيْنَا وَ قَالَ أَ تَدْرُونَ مَنْ أَنَا فَقُلْنَا أَنْتَ سَيِّدُنَا وَ كَبِيرُنَا قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ سَمُّونِي وَ انْسُبُونِي فَقُلْنَا أَنْتَ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ فَقَالَ مَنْ هَذَا قُلْنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ فَقَالَ اشْهَدُوا أَنَّهُ وَكِيلِي فِي حَيَاتِي وَ وَصِيِّي بَعْدَ مَوْتِي.

علی بن عبدالله گوید: در حدود هفتاد نفر، ما و دوستانمان نزد قبر [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] جمع بودیم که ابا ابراهیم موسی بن جعفر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ -درحالی که دست پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را در دست داشت- به سوی ما آمدند، پس کنار ما ایستادند و فرمودند: آیا می­دانید من چه کسی هستم؟ عرض کردیم: آری! شما آقای ما و بزرگِ ما هستید! فرمودند: مرا نام ببرید و نَسَب مرا معین کنید. پس گفتیم: شما موسی بن جعفر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ هستید! پس فرمود: این چه کسی است؟ عرض کردیم: علی بن موسی بن جعفر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ است. پس فرمود: شاهد باشید که همانا او وکیل من در [ایّام] زندگانی من و وصیّ من، پس از مرگم است.

6- أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي إِبْرَاهِيمَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ كَبِرَتْ سِنِّي فَحَدِّثْنِي مِنَ الْبَابِ فَأَشَارَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ هَذَا صَاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدِي.

داود بن فرقد گوید: به [امام] ابا ابراهیم موسى بن جعفر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ عرض كردم: فدایتان شوم! همانا پير شده ام، پس مرا [درباره­ی امامت] باخبر کنید. پس [امام] به [حضرت] ابوالحسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ اشاره كردند و فرمودند: اين بعد از من، صاحب [و امام] شما است.

ص: 269

7- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ بَكْرِ بْنِ مُوسَى الْوَاسِطِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ إِنَّ جَعْفَراً عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَانَ يَقُولُ سَعِدَ مَنْ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرَى خَلَفَهُ مِنْ نَفْسِهِ ثُمَّ أَوْمَأَ بِيَدِه إِلَى ابْنِهِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ وَ قَدْ أَرَانِيَ اللَّهُ خَلَفِي مِنْ نَفْسِي.

بکر بن موسی گوید: نزد [امام] ابا ابراهیم موسی بن جعفر عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ بودم که به من فرمود: همانا جعفر بن محمد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ پیوسته می فرمود: سعادتمند است کسی که نمیرد تا جانشین [شایسته­اش] را ببیند. سپس با دستشان به پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ اشاره نمود. پس فرمود: و همانا خداوند جانشین [شایسته­ام] را به من نشان داده است.

ص: 270

باب سی و ششم

باب ما جاء عن علي بن موسى عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ

ما يوافق هذه الأخبار و نصه على ابنه محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ

روایاتی که از امام علی بن موسی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ

در تصریح بر امامت فرزندشان امام محمد بن علی الجواد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ واردشده است

1- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ لَا دِينَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَهُ وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ وَ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَعْمَلُكُمْ بِالتَّقِيَّةِ فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى مَتَى قَالَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ وَ هُوَ يَوْمُ خُرُوجِ قَائِمِنَا فَمَنْ تَرَكَ التَّقِيَّةَ قَبْلَ خُرُوجِ قَائِمِنَا فَلَيْسَ مِنَّا قِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنِ الْقَائِمُ مِنْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ قَالَ الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِي ابْنُ سَيِّدَةِ الْإِمَاءِ يُطَهِّرُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ مِنْ كُلِّ جَوْرٍ وَ يُقَدِّسُهَا مِنْ كُلِّ ظُلْمٍ وَ هُوَ الَّذِي تَشُكُّ النَّاسُ فِي وِلَادَتِهِ وَ هُوَ صَاحِبُ الْغَيْبَةِ قَبْلَ خُرُوجِهِ فَإِذَا خَرَجَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِه يَضَعُ مِيزَانَ الْعَدْلِ بَيْنَ النَّاسِ فَلَا يَظْلِمُ أَحَدٌ أَحَداً وَ هُوَ الَّذِي تُطْوَى لَهُ الْأَرْضُ وَ لَا يَكُونُ لَهُ ظِلٌّ وَ هُوَ الَّذِي يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ يَسْمَعُهُ جَمِيعُ أَهْلِ الْأَرْضِ بِالدُّعَاءِ إِلَيْهِ أَلَا إِنَّ حُجَّةَ

ص: 271

اللَّهِ قَدْ ظَهَرَ عِنْدَ بَيْتِ اللَّهِ فَاتَّبِعُوه فَإِنَّ الْحَقَّ مَعَهُ وَ فِيهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»(1)

[امام] علی بن موسی الرضا عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فرمودند: كسى كه ورع نداشته باشد، دين ندارد و كسى كه تقيّه نداشته باشد، ايمان ندارد. همانا گرامى ترين شما نزد خدا، كسى است كه بيشتر تقيّه كند. پس گفته شد: اى پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! تا چه زمانی؟ فرمود: تا روز وقت معلوم كه همان روز خروج قائم ماست. پس كسى كه تقيّه را پيش از خروج قائمِ ما ترك كند، از ما نيست. گفتند: اى پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! قائم از شما اهل بیت كيست؟ فرمود: چهارمين نفر از فرزندان من، فرزند سرور كنيزان! خداوند به واسطۀ او، زمين را از هر ستمى پاك گرداند و از هر ظلمى، منزّه سازد و او كسى است كه مردم در ولادتش شک كنند و او كسى است كه پيش از خروجش، غيبت كند؛ پس زمانی كه خروج كند، زمين به نورش روشن گردد، در ميان مردم ميزان عدالت برپا كند؛ پس احدی به ديگرى ستم نكند و او كسى است كه زمين براى او درهم پیچیده شود و سايه اى براى او نباشد و او كسى است كه منادی از آسمان ندا می­دهد و به سوی او دعوت می­نمايد به گونه ای كه همۀ اهل زمين آن ندا را می­شنوند. [منادی مى گويد]: آگاه باشید! همانا حجت خدا به حقيقت نزد خانۀ خدا آشكار شد. پس از او پيروى كنيد كه همانا حق با او و در او است و اين همان قول خداى شکست ناپذیر و صاحب جلالت است: «اگر ما بخواهيم، از آسمان براى آنان آيه اى نازل مى كنيم كه گردن­هايشان در برابر آن خاضع شود».

2- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمْزَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَمِّي الْحَسَنُ بْنُ حَمْزَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ: قَالَ سَمِعْتُ دِعْبِلَ بْنَ عَلِيٍّ الْخُزَاعِيَّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَقُولُ أَنْشَدْتُ مَوْلَايَ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَصِيدَتِي الَّتِي أَوَّلُهَا:

مَدَارِسُ آيَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلَاوَةٍ *** وَ مَهْبِطُ وَحْيٍ مُقْفِرُ الْعَرَصَاتِ

ص: 272


1- - الشعراء: 4

فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَى قَوْلِي:

خُرُوجُ الْإِمَامِ لَا مَحَالَةَ خَارِجٌ *** يَقُومُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ وَ الْبَرَكَاتِ

يُمَيِّزُ فِينَا كُلَّ حَقٍّ وَ بَاطِلٍ *** وَ يُجْزِي عَلَى النَّعْمَاءِ وَ النَّقِمَاتِ

بَكَى الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ بُكَاءً شَدِيداً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ الشَّرِيفَ إِلَيَّ وَ قَالَ يَا خُزَاعِيُّ نَطَقَ رُوحُ الْقُدُسِ عَلَى لِسَانِكَ بِهَذَيْنِ الْبَيْتَيْنِ فَهَلْ تَدْرِي مَنْ هَذَا الْإِمَامُ وَ مَتَى يَقُومُ قُلْتُ لَا يَا مَوْلَايَ إِلَّا أَنِّي سَمِعْتُ بِخُرُوجِ إِمَامٍ مِنْكُمْ وَ يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنَ الْفَسَادِ وَ يَمْلَأُهَا عَدْلًا فَقَالَ يَا دِعْبِلُ الْإِمَامُ بَعْدِي مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنِي وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَعْدَ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الْمُنْتَظَرُ فِي غَيْبَتِهِ الْمُطَاعُ فِي ظُهُورِه لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فَيَمْلَأَهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ أَمَّا مَتَى فَإِخْبَارٌ عَنِ الْوَقْتِ وَ قَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَتَى يَخْرُجُ الْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ قَالَ مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَةِ «لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ» اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً»(1)

اباصلت هروی گوید: از دعبل خزاعی -رحمت خدا بر او باشد- شنیدم که می­گفت: قصیده­ی خود را که با این ابیات شروع می شد، برای مولایم علی بن موسی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ خواندم:

مدرسه های [آموزش] آیات که از تلاوت خالی شد

و محل نزول وحی که حیاط های آن خالی شده است.

زمانی که [قصیده ام] به اینجا منتهی شد:

خروج امام ناگریز و حتمی است، او بانام خدا و برکات الهی قیام می کند

تا در میان ما هر حق و باطلی را جدا کند و پاداش نیکوکاران را عطا کند

و از بدکاران انتقام بگیرد.

ص: 273


1- - الاعراف: 187

[امام] رضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ به شدت گریستند. سپس رو به من سر شریفشان را بلند کرده و فرمودند: ای خزاعی! روح القدس با زبان تو به وسیلۀ این دو بیت سخن گفت! آیا می دانی این امام کیست و چه زمانی قیام می کند؟ عرض کردم: خیر ای مولای من! جز اینکه شنیده ام که امامی از شما قیام می کند و زمین را از فساد پاک می گرداند و [زمین] پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید.

پس [امام] فرمود: ای دعبل! امام بعد از من، پسرم محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ است و بعد از محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پسرش حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد از حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پسرش حجت قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ است که [اهل ایمان] در زمان غیبتش انتظار او را می کشند و بعد از ظهورش، از وی فرمان برداری می کنند. اگر از عمر دنیا جز یک روز نمانده باشد، قطعاً خداوند آن روز را آن قدر طولانی می گرداند تا او ظهور کند؛ پس [دنیا را] از عدل سرشار می­کند، همانگونه که از ستم پر شده است. اما اینکه چه زمانی [ظهور خواهد کرد]؟ پس نمی­شود وقت آن را تعیین کرد و همانا پدرم از پدرش و آن [حضرت] از پدرانش عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت فرموده­اند که از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سؤال شد: ای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ که از فرزندان شماست، چه زمانی خروج می­کند؟ فرمود: مَثَل او همانند قیامت است که جز خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت آن را در زمانش آشکار نمی­گرداند. «این حادثه بر آسمان ها و زمین سنگین است، جز به طور ناگهانى بر شما نمى آيد».

3- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الدَّقَّاقُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي قَتَادَةَ عَنِ الْمَحْمُودِيِّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ: كُنْتُ وَاقِفاً عَلَى رَأْسِ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ بِطُوسَ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ مَنْ كَانَ عِنْدَه إِنْ حَدَثَ حَدَثٌ فَإِلَى مَنْ قَالَ إِلَى ابْنِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ كَأَنَّ السَّائِلَ اسْتَصْغَرَ بِسِنِّ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَعَثَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثَابِتاً بِإِقَامَةِ شَرِيعَتِهِ فِي دُونِ السِّنِّ الَّذِي أُقِيمَ فِيهِ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثَابِتاً عَلَى شَرِيعَتِهِ.

ص: 274

ابراهیم بن ابی محمود گوید: کنار [امام] ابوالحسن علی بن موسی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ در طوس ایستاده بودم که عدّه­ای به ایشان عرض کردند: اگر حادثه­ای رخ دهد، پس به سوی چه کسی برویم؟ فرمود: به سوی پسرم محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ! و گویی سؤال کننده، سن اباجعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ را برای [تصدی امامت] کم می­دانست! پس [امام] ابوالحسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ به او فرمود: همانا خدای بلندمرتبه، عیسی پسر مریم عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ را برای به پا داشتن شریعتش، در کمتر از سنی که ابوجعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ برای اقامۀ شریعتش [به امامت] نائل شده است، مبعوث نمود.

4- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ: أنَّهُ سُئِلَ أَوْ قِيلَ لَهُ أَ يَكُونُ الْإِمَامَةُ فِي عَمٍّ أَوْ خَالٍ فَقَالَ لَا فَقَالَ فِي أَخٍ قَالَ لَا قَالَ فَفِي مَنْ قَالَ فِي وَلَدِي وَ هُوَ يَوْمَئِذٍ لَا وَلَدَ لَهُ.

ابن بزیع گوید: از [امام] ابوالحسن الرضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ سؤال شد یا به ایشان گفته شد: آیا ممکن است امامت به عمو یا دایی [امام] برسد؟ پس فرمود: خیر! پس [دوباره سؤال کننده] پرسید: ممکن است به برادر برسد؟ فرمود: خیر. پرسید: پس [امامت] در چه کسی است؟ فرمود: [امامت] در پسر من است درحالی که حضرت، در آن زمان هنوز فرزندی نداشتند.(1)

5- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَدْ بَلَغْتَ مَا بَلَغْتَ وَ لَيْسَ لَكَ وَلَدٌ فَقَالَ يَا عُقْبَةُ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَا يَمُوتُ حَتَّى يَرَى خَلَفَهُ مِنْ بَعْدِه.

ص: 275


1- - این سوال در ایامی از امام رضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ پرسیده شده که ایشان فرزندی نداشتند و تصور آنها این بوده که امر امامت، به بستگان ایشان خواهد رسید.

عقبة بن جعفر گوید: به [امام] ابوالحسن الرضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ عرض کردم: همانا به این

[سن و مرتبت] رسیدید و هنوز فرزندی ندارید! فرمود: ای عُقبه! صاحب این امر [امامت] نمی­میرد تا جانشین [شایستۀ] بعد از خود را ببیند.

6- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَا وَ صَفْوَانُ بْنُ يَحْيَى وَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَائِمٌ وَ قَدْ أَتَى لَهُ ثَلَاثُ سِنِينَ فَقُلْنَا لَهُ جَعَلَنَا اللَّهُ فِدَاكَ إِنْ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ حَدَثَ حَدَثٌ فَمَنْ يَكُونُ بَعْدَكَ قَالَ ابْنِي هَذَا وَ أَوْمَأَ إِلَيْهِ قَالَ فَقُلْنَا وَ هُوَ فِي هَذَا السِّنِّ قَالَ نَعَمْ وَ هُوَ فِي هَذَا السِّنِّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى احْتَجَّ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ هُوَ ابْنُ سَنَتَيْنِ.

احمد بن ابی نصر بزنطی گوید: من و صفوان بن یحیی به زیارت [امام] رضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ مشرّف شدیم، درحالی که ابوجعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز ایستاده بودند و همانا در آن وقت، سه ساله بودند. عرض کردیم: خدا ما را فدایتان کند! اگر چنانچه خدای ناکرده پیش آمدی شد، پس چه کسی بعد از شما، [امام] است؟ فرمود: همین پسرم -و اشاره به حضرت جواد عَلَيْهِ السَّلاَمُ کردند- پس عرض کردیم: یعنی در این سن؟ فرمود: آری! در همین سنّ کودکی. همانا خداوند پربرکت و بلندمرتبه به وسیلۀ عیسی پسر مریم عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ احتجاج کرد، درحالی که او پسری دوساله بود.

ص: 276

باب سی و هفتم

باب ما جاء عن أبي جعفر محمد بن علي الرضا عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ

ما يوافق هذه الأخبار و نصه على ابنه عَلَيْهِ السَّلاَمُ

روایاتی که از امام محمد بن علی الرضا عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ

در تصریح بر امامت فرزندشان امام علی بن محمد الهادی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ واردشده است

1- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الصُّوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو تُرَابٍ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى الرُّويَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَظِيمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْقَائِمِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَ هُوَ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوْ غَيْرُه فَابْتَدَأَنِي هُوَ فَقَالَ يَا أَبَا الْقَاسِمِ إِنَّ الْقَائِمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الَّذِي يَجِبُ أَنْ يُنْتَظَرَ فِي غَيْبَتِهِ وَ يُطَاعَ فِي ظُهُورِه وَ هُوَ الثَّالِثُ مِنْ وُلْدِي وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّنَا بِالْإِمَامَةِ إِنَّهُ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فِيهِ فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيُصْلِحُ لَهُ أَمْرَه فِي لَيْلَةٍ كَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ كَلِيمِهِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذْ ذَهَبَ لِيَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ وَ هُوَ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِيعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَجِ.

ص: 277

عبدالعظيم حسنى عَلَيْهِ السَّلاَمُ گوید: به زیارت [امام هادی عَلَيْهِ السَّلاَمُ] محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ مشرّف شدم، درحالی که می خواستم درباره­ی قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ از وى سؤال كنم كه آيا [قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ] همان مهدى عَلَيْهِ السَّلاَمُ است یا کسی دیگر؟ پس [امام] قبل از اینکه سخنم را آغاز کنم، فرمود: اى ابوالقاسم! همانا قائم ما [اهل بیت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ]، همان مهدى عَلَيْهِ السَّلاَمُ است كه لازم است در غيبتش منتظر او باشند و در موقع ظهورش، از او اطاعت كنند و او سومىن [فرزند] از فرزندان من است. قسم به کسی كه محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را به نبوّت مبعوث کرد و ما را به امامت اختصاص داد، همانا اگر جز يك روز، از عمر دنيا باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را آن قدر طولانی گرداند تا او در آن روز ظهور كند و زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد ­فرماید و همانا خدایی که پربرکت و بلندمرتبه است، قطعاً امر او را در یک شب اصلاح نمايد، چنان که امر کلیم خود موسى عَلَيْهِ السَّلاَمُ را [در یک شب] اصلاح نمود، زمانی که رفت براى گرم كردن خانواده­اش آتشى بیاورد، پس بازگشت درحالی که نبیّ مرسل شده بود. سپس فرمود: بهترين اعمال شيعيان ما، انتظار فرج است.

2- أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْخُزَاعِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ الْآدَمِيِّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ إِنِّي لَأَرْجُوكَ أَنْ تَكُونَ الْقَائِمَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا أَبَا الْقَاسِمِ مَا مِنَّا إِلَّا قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ هَادٍ إِلَى دِينِ اللَّهِ وَ لَكِنَّ الْقَائِمَ الَّذِي يُطَهِّرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ مِنْ أَهْلِ الْكُفْرِ وَ الْجُحُودِ وَ يَمْلَأُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً هُوَ الَّذِي يَخْفَى عَلَى النَّاسِ وِلَادَتُهُ وَ يَغِيبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ وَ يَحْرُمُ عَلَيْهِمْ تَسْمِيَتُهُ وَ هُوَ سَمِيُّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ كَنِيُّهُ وَ هُوَ الَّذِي تُطْوَى لَهُ الْأَرْضُ وَ يَذِلُّ لَهُ كُلُّ صَعْبٍ يَجْتَمِعُ إِلَيْهِ مِنْ أَصْحَابِهِ عَدَدُ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ أَقَاصِي الْأَرْضِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً

ص: 278

إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ»(1)

فَإِذَا اجْتَمَعَتْ لَهُ هَذِه الْعِدَّةُ مِنْ أَهْلِ الْإِخْلَاصِ أَظْهَرَ أَمْرَه فَإِذَا أُكْمِلَ لَهُ الْعَقْدُ وَ هِيَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ خَرَجَ بِإِذْنِ اللَّهِ فَلَا يَزَالُ يَقْتُلُ أَعْدَاءَ اللَّهِ حَتَّى يَرْضَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَالَ عَبْدُ الْعَظِيمِ قُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي وَ كَيْفَ يَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ قَدْ رَضِيَ قَالَ يُلْقِي فِي قَلْبِهِ الرَّحْمَةَ وَ الْحَدِيثَ بِتَمَامِهِ.

عبدالعظیم حسنی عَلَيْهِ السَّلاَمُ گوید: به [امام] محمد بن علی بن موسی عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ عرض کردم: همانا من امیدوارم قیام­کننده از اهل بیت محمد عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ که زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید، شما باشید. پس فرمود: ای ابوالقاسم! هیچ یک از ما [اهل بیت عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ] نیست، مگر اینکه به پا دارنده­ی امر خدا و هدایت کننده به سوی دین خدا هست. ولی قائمی که خداوند شکست ناپذیر و صاحب جلالت به وسیلۀ او، زمین را از دست کفار و منکران گرفته و سرشار از عدل و داد می کند، [من نیستم]. او کسی است که ولادتش بر مردم پوشیده خواهد ماند و از [چشم] مردم غایب می شود و بردن نامش [در زمان غیبت] حرام است و او همنام و هم کنیۀ رسول خداست و اوست که زمین برایش هموار می گردد و هر امر دشواری برایش آسان می شود؛ سیصد و سیزده نفر از یارانش -به تعداد اهل بدر- از نقاط مختلف زمین در اطرافش گرد آیند و این همان کلام خداوند شکست ناپذیر و صاحب جلالت است: «هرکجا که باشید، خداوند همۀ شمارا می آورد؛ در حقیقت، خدا بر همه چیز تواناست». پس هنگامی که این عدّه­ی مخلص در نزد وی اجتماع کنند، امرش آشکار شود؛ پس زمانی که پیمان [وفاداری] میان او و یارانش که ده هزار مرد هستند، منعقد شود، به فرمان الهی خروج می کند و آن قدر از دشمنان خدا را به قتل می­رساند که خداوند پربرکت و بلندمرتبه خشنود گردد. عرض کردم: ای آقای من! چگونه می­داند که خداوند خشنود شده است؟ فرمود: [خداوند] رحمتی در قلب او می افکند.

ص: 279


1- - البقره: 148

3- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْدَانُ بْنُ سُلَيْمَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الصَّقْرُ بْنُ أَبِي دُلَفَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: الْإِمَامُ بَعْدِي ابْنِي عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَمْرُه أَمْرِي وَ قَوْلُهُ قَوْلِي وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ الْإِمَامُ بَعْدَه ابْنُهُ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَمْرُه أَمْرُ أَبِيهِ وَ قَوْلُهُ قَوْلُ أَبِيهِ وَ طَاعَتُهُ طَاعَةُ أَبِيهِ ثُمَّ سَكَتَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَمَنِ الْإِمَامُ بَعْدَ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَبَكَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ بُكَاءً شَدِيداً ثُمَّ قَالَ إِنَّ بَعْدَ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ الْمُنْتَظَرُ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لِمَ سُمِّيَ الْقَائِمَ قَالَ لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِكْرِه وَ ارْتِدَادِ أَكْثَرِ الْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ سُمِّيَ الْمُنْتَظَرَ قَالَ لِأَنَّ لَهُ غَيْبَةً يَكْثُرُ أَيَّامُهَا وَ يَطُولُ أَمَدُهَا فَيَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الْمُخْلِصُونَ وَ يُنْكِرُه الْمُرْتَابُونَ وَ يَسْتَهْزِئُ بِهِ الْجَاحِدُونَ وَ يَكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ يَنْجُو فِيهَا الْمُسْلِمُونَ.

صَقر بن ابی دلف گوید: از [امام] اباجعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ شنیدم که می فرمود: امام بعد از من، پسرم علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ است. امر او، امر من و کلام او، کلام من و اطاعت از او، اطاعت از من است و امام بعد از او، پسرش حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ است. امر او، امر پدرش و کلام او، کلام پدرش و اطاعت از او، اطاعت از پدرش است. سپس [امام] سکوت فرمود. پس من عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! پس امام بعد از حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ چه کسی است؟ پس [امام] به شدت گریست. آنگاه فرمود: همانا بعد از حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پسرش [امام است]، قائم به حق و منتظَر است. پس عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! چرا او را قائم می گویند؟ فرمود: زیرا همانا بعدازآنکه یاد او را فراموش کردند و اکثر معتقدین به امامتش از عقیده­ی خود بازگشتند، قیام خواهد کرد. پس عرض کردم: چرا او را منتظَر گویند؟ فرمود: زیرا او غیبتی طولانی دارد. پس دوستان خالص او انتظار ظهورش را می­کشند و آن ها که تردید دارند، منکرش می­شوند و دشمنان، وجود او را به سخره گیرند و آن ها که وقت [ظهورش] را تعیین می کنند، دروغ گو هستند و کسانی که در [زمان غیبت] شتاب دارند، به هلاکت افتند و آنان که [در زمان غیبت] تسلیم [تقدیر الهی] هستند، نجات یابند.

ص: 280

4- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ السِّنْدِيُّ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أُمَيَّةَ بْنِ عَلِيٍّ الْقَيْسِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي(1) عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَنِ الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِكَ قَالَ ابْنِي عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ سَيَكُونُ حَيْرَةٌ قَالَ قُلْتُ إِلَى أَيْنَ فَسَكَتَ ثُمَّ قَالَ إِلَى الْمَدِينَةِ قُلْتُ وَ إِلَى أَيِّ مَدِينَةٍ قَالَ مَدِينَتِنَا هَذِه وَ هَلْ مَدِينَةٌ غَيْرُهَا قَالَ

أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ فَأَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ: أَنَّهُ حَضَرَ أُمَيَّةَ بْنَ عَلِيٍّ وَ هُوَ يَسْأَلُ أَبَا جَعْفَرٍ الثَّانِيَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ ذَلِكَ فَأَجَابَهُ بِمِثْلِ ذَلِكَ الْجَوَابِ.

امیة بن علی قیسی گوید: به ابوجعفر ثانی عَلَيْهِ السَّلاَمُ عرض كردم: جانشين بعد از شما كيست؟ فرمود: پسرم على عَلَيْهِ السَّلاَمُ؛ سپس فرمود: همانا حيرتى پيش خواهد آمد. عرض كردم: [زمانی که چنين شود] بايد به سوی كجا روى آورد؟ پس [امام] اندكى سکوت کردند، سپس فرمود: به سوی مدینه! گفتم: به سوی کدام مدینه؟ فرمود: همين مدينه خودمان و آیا مدينه اى به جز اين هست؟

احمد بن هلال گويد كه محمّد بن اسماعيل بن بزيع مرا خبر داد که او نزد امية بن على بود -درحالی که او از [امام] ابوجعفر ثانی عَلَيْهِ السَّلاَمُ [در مورد امر امامت] می­پرسيد، پس [آن حضرت] مثل همین پاسخ را به او فرمود.

5- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أُمَيَّةَ بْنِ عَلِيٍّ الْقَيْسِيِّ عَنْ أَبِي الْهَيْثَمِ التَّمِيمِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: إِذَا تَوَالَتْ ثَلَاثَةُ أَسْمَاءٍ كَانَ رَابِعُهُمْ قَائِمَهُمْ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ.

[امام] اباعبدالله الصادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمودند: هنگامی که سه نام به دنبال هم آمد، چهارمىِ­ آن ها، قیام­کننده­ی آن­ها خواهد بود: محمّد و على و حسن عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ.

ص: 281


1- - ابوجعفر ثانی، کنیه امام جواد عَلَيْهِ السَّلاَمُ است.

باب سی و هشتم

باب ما جاء عن أبي الحسن علي بن محمد العسكري عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ

ما يوافق هذه الأخبار و نصه على ابنه الحسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ

روایاتی که از امام ابوالحسن علی بن محمد الهادی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ

در تصریح بر امامت فرزندشان امام حسن عسکری عَلَيْهِ السَّلاَمُ واردشده است

1- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى الدَّقَّاقُ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الصُّوفِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو تُرَابٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى الرُّويَانِيُّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فَلَمَّا بَصُرَ بِي قَالَ لِي مَرْحَباً بِكَ يَا أَبَا الْقَاسِمِ! أَنْتَ وَلِيُّنَا حَقّاً قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَيْكَ دِينِي فَإِنْ كَانَ مَرْضِيّاً أَثْبُتُ عَلَيْهِ حَتَّى أَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ هَاتِ يَا أَبَا الْقَاسِمِ! قُلْتُ إِنِّي أَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ خَارِجٌ مِنَ الْحَدَّيْنِ حَدِّ الْإِبْطَالِ وَ حَدِّ التَّشْبِيهِ وَ إِنَّهُ لَيْسَ بِجِسْمٍ وَ لَا صُورَةٍ وَ لَا عَرَضٍ وَ لَا جَوْهَرٍ بَلْ هُوَ مُجَسِّمُ الْأَجْسَامِ وَ مُصَوِّرُ الصُّوَرِ وَ خَالِقُ الْأَعْرَاضِ وَ الْجَوَاهِرِ وَ رَبُّ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ مَالِكُهُ وَ جَاعِلُهُ وَ مُحْدِثُهُ وَ إِنَّ مُحَمَّداً عَبْدُه وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ لَا نَبِيَّ بَعْدَه إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَقُولُ إِنَّ الْإِمَامَ وَ الْخَلِيفَةَ وَ وَلِيَّ الْأَمْرِ بَعْدَه أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ

ص: 282

ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ ثُمَّ أَنْتَ يَا مَوْلَايَ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مِنْ بَعْدِي الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنِي فَكَيْفَ لِلنَّاسِ لِلْخَلَفِ مِنْ بَعْدِه قَالَ فَقُلْتُ وَ كَيْفَ ذَلِكَ يَا مَوْلَايَ قَالَ لَا يُرَى شَخْصُهُ وَ لَا يَحِلُّ ذِكْرُه بِاسْمِهِ حَتَّى يَخْرُجَ فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً قَالَ فَقُلْتُ أَقْرَرْتُ وَ أَقُولُ إِنَّ وَلِيَّهُمْ وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوَّهُمْ عَدُوُّ اللَّهِ وَ طَاعَتَهُمْ طَاعَةُ اللَّهِ وَ مُبْغِضَهُمْ مُبْغِضُ اللَّهِ وَ مَعْصِيَتَهُمْ مَعْصِيَةُ اللَّهِ وَ أَقُولُ إِنَّ الْمِعْرَاجَ حَقٌّ وَ الْمُسَاءَلَةَ فِي الْقَبْرِ حَقٌّ وَ إِنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ الصِّرَاطَ حَقٌّ وَ الْمِيزَانَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ وَ أَقُولُ إِنَّ الْفَرَائِضَ الْوَاجِبَةَ بَعْدَ الْوَلَايَةِ الصَّلَاةُ وَ الزَّكَاةُ وَ الصَّوْمُ وَ الْحَجُّ وَ الْجِهَادُ وَ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ يَا أَبَا الْقَاسِمِ! هَذَا وَ اللَّهِ دِينُ اللَّهِ الَّذِي ارْتَضَاه لِعِبَادِه فَاثْبُتْ عَلَيْهِ ثَبَّتَكَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الآخِرَةِ.

عبدالعظیم حسنی عَلَيْهِ السَّلاَمُ گوبد: به زیارت مولایم علی بن محمّد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ مشرّف شدم. پس زمانی که مرا دید، به من فرمود: خوش آمدی ای ابوالقاسم! به راستی تو از دوستداران حقیقی ما هستی. عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! همانا می خواهم دین خود را بر شما عرضه دارم که اگر مورد تأیید شما بود، بر آن استوار بمانم تا اینکه با همین عقیده، به دیدار خدای شکست ناپذیر و صحاب جلالت بروم. فرمود: بگو ای ابوالقاسم! عرض کردم: همانا من می گویم: به درستی که خداوند پربرکت و بلندمرتبه یکی است و هیچ شبیه و مانندی ندارد، از دو حدّ خارج است: حدّ ابطال (نداشتن صفت) و حدّ تشبیه (داشتن صفات مخلوقین) و اینکه نه جسم است و نه صورت (همانند مخلوقات مادّی نیست که شکل خاصی داشته باشد)، نه عَرَض است و نه جوهر، بلکه اوست که اجسام را جسمیّت داده و صورت ها را تصویر فرموده و او خالق أعراض و جواهر و پروردگار همه چیز و مالک و به وجود آورنده و آفریننده­ی همه چیز است و محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بنده و فرستاده­ی او

ص: 283

و خاتم پیامبران است و هیچ پیامبری پس از وی تا روز قیامت نمی­آید و می گویم: همانا امام و خلیفه و ولیّ امر بعد از ایشان، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ است، سپس حسن و آنگاه حسین، بعد علی بن الحسین، پس محمّد بن علی و بعد از وی جعفر بن محمّد و آنگاه موسی بن جعفر و بعد از او علی بن موسی سپس محمّد بن علی عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ و ای مولای من! بعد از او، شما [امام] هستی. پس [امام هادی عَلَيْهِ السَّلاَمُ] فرمود: و پس از من، پسرم حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ است؛ پس مردم بعد از او با جانشین او چه خواهند کرد؟! پس عرض کردم: مگر [ماجرای جانشین امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ] چگونه است؟ فرمود: از دیده­ها پنهان شود و بردن نامش، جایز نیست تا آنگاه که خروج کند؛ پس زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید. پس عرض کردم: اقرار کرده و می گویم: همانا دوستدار آن ها، دوستداران خدایند و دشمنان آن­ها، دشمنان خدا و اطاعت از آنها، اطاعت از خداست و کسی که نسبت به آن ها بغض و کینه داشته باشد، بغض و کینۀ خدا را دارد و نافرمانی آن­ها، نافرمانی خداست و می گویم: همانا معراج، حقّ است و سؤال در قبر، حق است و همانا بهشت، حق است و جهنّم، حق و صراط، حق است و سنجش اعمال، حق است و اینکه همانا قیامت بی تردید خواهد آمد و همانا خداوند خفتگان در قبرها را برخواهد انگیخت و می گویم: همانا واجبات پس از ولایت، عبارت است از: نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و امربه معروف و نهی از منکر. پس [امام] علی بن محمّد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ فرمود: ای ابوالقاسم! به خدا سوگند این دین، همان دین خداست که آن را برای بندگانش پسندیده است؛ پس بر آن استوار باش که خداوند تو را بر آن در دنیا و آخرت ثابت قدم بدارد.

2- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْعَلَوِيُّ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ دَاوُدَ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ صَاحِبَ الْعَسْكَرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِيَ ابْنِيَ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَكَيْفَ لَكُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَقَالَ لِأَنَّكُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَ لَا يَحِلُّ لَكُمْ ذِكْرُه بِاسْمِهِ قُلْتُ وَ كَيْفَ نَذْكُرُه قَالَ قُولُوا الْحُجَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ.

ص: 284

ابوهاشم جعفری گوید: شنيدم حضرت ابوالحسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ می­فرمود: جانشين بعد از من، پسرم حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ است؛ پس چگونه است برای شما نسبت به جانشين بعدازاین جانشين؟

پس عرض كردم: براى چه، خدا مرا قربانت گرداند؟ پس فرمود: زيرا همانا شما شخص او را نمى بينيد و براى شما روا نيست [در زمان غیبت] نامش را ببريد. عرض كردم:

پس چگونه از او ياد كنيم؟! فرمود: بگویيد: حجّت از آل محمد عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ.

3- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ منويه قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادٍ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ الْمَوْصِلِيُّ عَنِ الصَّقْرِ بْنِ أَبِي دُلَفَ قَالَ: لَمَّا حَمَلَ الْمُتَوَكِّلُ سَيِّدِي أَبَا الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ جِئْتُ أَسْأَلُ عَنْ خَبَرِه قَالَ فَنَظَرَ إِلَيَّ الرَّازِقِيُّ وَ كَانَ حَاجِباً لِلْمُتَوَكِّل فَأَمَرَ أَنْ أُدْخَلَ إِلَيْهِ فَقَالَ يَا صَقْرُ مَا شَأْنُكَ قُلْتُ خَيْرٌ أَيُّهَا الْأُسْتَادُ فَقَالَ اقْعُدْ قَالَ الصَّقْرُ فَأَخَذَني مَا تَقَدَّمَ وَ مَا تَأَخَّرَ فَقُلْتُ أَخْطَأْتُ فِي الْمَجِي ءِ قَالَ فَوَحَى النَّاسَ عَنْهُ ثُمَّ قَالَ مَا شَأْنُكَ وَ فِيمَ جِئْتَ قُلْتُ بِخَيْرٍ فَقَالَ لَعَلَّكَ جِئْتَ تَسْأَلُ عَنْ مَوْلَاكَ فَقُلْتُ لَهُ وَ مَنْ مَوْلَايَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ اسْكُتْ مَوْلَاكَ هُوَ الْحَقُّ لَا تَحْتَشِمْنِي فَإِنِّي عَلَى مَذْهَبِكَ فَقُلْتُ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَقَالَ تُحِبُّ أَنْ تَرَاه قُلْتُ نَعَمْ قَالَ اجْلِسْ حَتَّى يَخْرُجَ صَاحِبُ الْبَرِيدِ قَالَ فَجَلَسْتُ فَلَمَّا خَرَجَ قَالَ لِغُلَامٍ لَهُ خُذْ بِيَدِ الصَّقْرِ فَأَدْخِلْهُ إِلَى الْحُجْرَةِ الَّتِي فِيهَا الْعَلَوِيُّ الْمَحْبُوسُ وَ خَلِّ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ قَالَ فَأَدْخَلَنِي الْحُجْرَةَ وَ أَوْمَأَ إِلَى بَيْتٍ فَدَخَلْتُ فَإِذَا هُوَ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِ حَصِيرٍ وَ بِحِذَاه قَبْرٌ مَحْفُورٌ قَالَ فَسَلَّمْتُ فَرَدَّ ثُمَّ أَمَرَنِي بِالْجُلُوسِ فَجَلَسْتُ ثُمَّ قَالَ يَا صَقْرُ مَا أَتَى بِكَ قُلْتُ سَيِّدِي جِئْتُ أَتَعَرَّفُ خَبَرَكَ قَالَ ثُمَّ نَظَرْتُ إِلَى الْقَبْرِ فَبَكَيْتُ فَنَظَرَ إِلَيَّ وَ قَالَ يَا صَقْرُ لَا عَلَيْكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْنَا بِسُوءٍ فَقُلْتُ الْحَمْدُ لِلَّهِ ثُمَّ قُلْتُ يَا سَيِّدِي حَدِيثٌ يُرْوَى عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَا أَعْرِفُ مَعْنَاه فَقَالَ وَ مَا هُوَ قُلْتُ قَوْلُهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَا تُعَادُوا الْأَيَّامَ فَتُعَادِيَكُمْ مَا مَعْنَاه فَقَالَ نَعَمْ الْأَيَّامُ نَحْنُ مَا قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ السَّبْتُ اسْمُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ الْأَحَدُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْإِثْنَيْنِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الثَّلَاثَاءُ عَلِيُّ بْنُ

ص: 285

الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ الْأَرْبِعَاءُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ أَنَا وَ الْخَمِيسُ ابْنِي الْحَسَنُ وَ الْجُمُعَةُ ابْنُ ابْنِي عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ وَ إِلَيْهِ يَجْتَمِعُ عِصَابَةُ الْحَقِّ وَ هُوَ الَّذِي يَمْلَأُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً فَهَذَا مَعْنَى الْأَيَّامِ فَلَا تُعَادُوهُمْ فِي الدُّنْيَا فَيُعَادُوكُمْ فِي الآخِرَةِ ثُمَّ قَالَ وَدِّعْ فَلَا آمَنُ عَلَيْكَ.

صَقر بن ابی دُلَف گوید: چون متوکل مولایم ابوالحسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به سامرا برد، به آنجا رفتم تا خبری از ایشان بگیرم. پس زمانی که رازقی، -نگهبان و دربان متوکّل- مرا دید، امر کرد نزد ایشان بروم. سپس گفت: ای صقر! چه کاری داری؟ گفتم: خیر است استاد! گفت: بنشین. در همین حال افکار گوناگون وجودم را فراگرفت و با خود گفتم: اشتباه کردم آمدم! زمانی که مردم از پیرامون او متفرّق شدند، گفت: چه کاری داری و در پی چه کاری آمده­ای؟ گفتم: به دنبال کار خیری آمده­ام. پس گفت: شاید آمده­ای خبری از مولایت بگیری؟! به وی گفتم: مگر مولای من کیست؟ مولایم امیرالمؤمنین است! گفت: ساکت شو! مولای تو همان است که بر حقّ است. از من مترس که من نیز عقیده­ی تو را دارم. گفتم: الحمدللّه. گفت: آیا دوست داری ایشان را ببینی؟ گفتم: آری! گفت: بنشین تا نامه رسان از نزد وی خارج شود. گوید: پس نشستم، پس زمانی که نامه رسان بیرون رفت، به غلامش گفت: دست صقر را بگیر و به حجره ای ببر که آن علوی در آن زندانی است و آن دو را تنها بگذار. گوید: پس مرا وارد آن حجره کرد و به اتاقی اشاره نمود. چون وارد آن اتاق شدم، آن [حضرت عَلَيْهِ السَّلاَمُ] را دیدم که بر روی حصیری در کنار قبری که حفرشده بود، نشسته بود. پس به حضرت سلام کردم و ایشان پاسخ داد، سپس امر به نشستن فرمود و من نشستم. سپس فرمود: ای صقر! چه چیزی باعث شد که به اینجا بیایی؟ عرض کردم: سرورم! آمدم خبری از شما بگیرم. گوید: پس به قبر نگاه کرده و گریستم. پس [امام] نگاهی به من انداخت و فرمود: ای صقر! نگران مباش، این [سختی­ها] هرگز آسیبی به ما نمی­رساند. عرض کردم: الحمدللّه. سپس گفتم: ای سرورم! از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حدیثی روایت می شود که معنای آن را نمی­دانم. فرمود: کدام حدیث؟ عرض کردم: اینکه فرموده: «با روزها دشمنی نکنید که با شما دشمنی خواهند کرد»

ص: 286

مفهوم این حدیث چیست؟ فرمود: آری! تا آسمان ها و زمین برپاست، [مراد از] روزها، ما هستیم؛ شنبه نام رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است، یکشنبه امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، دوشنبه حسن و حسین و سه شنبه علی بن الحسین، محمد بن علی و جعفر بن محمد عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ هستند، چهارشنبه موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمّد بن علی و من عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ هستیم، پنج شنبه فرزندم حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ و جمعه فرزند فرزندم عَلَيْهِ السَّلاَمُ هست و اهل حق، پیرامون او جمع می شوند و او همان کسی است که زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید. پس این معنی روزها است. «با روزها دشمنی نکنید تا با شما در آخرت دشمنی نکنند» سپس فرمود: خداحافظی کن و برو که بر تو ایمن نیستم.

4- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمْزَةَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمْزَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ الْمَوْصِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الصَّقْرُ بْنُ أَبِي دُلَفَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضَا عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: الْإِمَامُ بَعْدِي الْحَسَنُ ابْنِي وَ بَعْدَ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ الْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.

[امام] علی بن محمد بن علی الرضا عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ می­فرمود: امام بعد از من، پسرم حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ است و بعد از حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پسرش قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ [امام] است كه زمین پر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­فرماید.

ص: 287

باب سی و نهم

باب ما جاء عن أبي محمد الحسن بن علي عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ

ما يوافق هذه الأخبار و نصه على ابنه الحجة عَلَيْهِ السَّلاَمُ

روایاتی که از امام ابو محمد حسن بن علی العسکری عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ

در تصریح بر امامت فرزندشان حضرت حجت عَلَيْهِ السَّلاَمُ واردشده است

1- حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الدَّقَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرِ بْنِ وَهْبٍ الْبَغْدَادِيُ: إِنَّهُ خَرَجَ مِنْ عِنْدِ أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ تَوْقِيعٌ(1)

«زَعَمُوا أَنَّهُمْ يُرِيدُونَ قَتْلِي لِيَقْطَعُوا هَذَا النَّسْلَ وَ قَدْ كَذَّبَ اللَّهُ تَعَالَى قَوْلَهُمْ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ».

موسی بن جعفر بن وهب بغدادی گوید: توقیعی از نزد ابا محمد (امام عسکری عَلَيْهِ السَّلاَمُ) به این مضمون صادر گشت: «گمان کردید كه همانا مى توانند مرا بكشند تا اين نسل منقطع شود، درحالی که قطعاً خداى بلندمرتبه مقصود آن ها را محقق نساخت والحمدللَّه»

2- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ

قَالَ حَدَّثَنِي عَلَّانٌ الرَّازِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي بَعْضُ أَصْحَابِنَا: أَنَّهُ لَمَّا حَمَلَتْ جَارِيَةُ أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ سَتَحْمِلِينَ ذَكَراً وَ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِي.

ص: 288


1- - منظور نامه­هایی است که امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ با خط مبارکشان می­نوشتند.

علان رازی گوید: برخی از یاران ما به من خبر دادند که چون کنیز ابا محمد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ باردار شد، [امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ به وی] فرمود: به زودی به پسری باردار می­شوی که نامش (م ح مّ د) عَلَيْهِ السَّلاَمُ است و او، قائم بعد از من است.

3- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الدَّقَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْفَزَارِيِ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمَدَائِنِيُّ عَنْ أَبِي غَانِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: فِي سَنَةِ مِائَتَيْ وَ سِتِّينَ يَفْتَرِقُ شِيعَتِي.

ابوغانم خادم گوید: از [امام] ابا محمد حسن بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ شنیدم که می فرمود: در سال 260 ه-. ق شیعیان من به چند دسته تقسیم می شوند.

ففيها

قبض أبو محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ و تفرقت شيعته و أنصاره فمنهم من انتمى إلى جعفر و منهم من تاه و شك و منهم من وقعت على الحيرة و منهم من ثبت على دينه بتوفيق الله عزوجل

پس در همان سال 260 ه-. ق امام ابو محمد العسکری عَلَيْهِ السَّلاَمُ از دنیا رفت و شیعیان و یاران حضرت به چند گروه تقسیم شدند: بعضی به سمت جعفر رفتند. بعضی درحالی که پیش او بودند، در کارش شک داشتند و برخی نیز متحیّر ماندند و بعضی دیگر به توفیق خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت، در این راه ثابت قدم ماندند.

4- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرٍ الْعَلَوِيُ السَّمَرْقَنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ كُلْثُومٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الرَّازِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ سَعْدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيَّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُخْرِجْنِي مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى أَرَانِيَ الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِي ما أَشْبَهَ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خَلْقاً وَ خُلُقاً يَحْفَظُهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي غَيْبَتِهِ وَ يُظْهِرُه فَيَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.

احمد بن اسحاق گوید: از ابا محمد حسن بن علی العسکری عَلَيْهِ السَّلاَمُ شنیدم که می­فرمود: خدا را شکر می کنم که مرا از دنیا خارج نکرد تا آنکه جانشین [شایستۀ] مرا به من نشان داد. او شبیه­ترین مردم از جهت آفرینش و اخلاق به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است. خداوند پربرکت و بلندمرتبه، او را در زمان غیبتش حفظ می­کند و او را ظاهر می­سازد؛ پس او زمین پُر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­کند.

ص: 289

5- حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرِ بْنِ وَهْبٍ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيَّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: كَأَنِّي بِكُمْ وَ قَدِ اخْتَلَفْتُمْ بَعْدِي فِي الْخَلَفِ مِنِّي أَلَا إِنَّ الْمُقِرَّ بِالْأَئِمَّةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْمُنْكِرَ لِوَلَدِي كَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ رُسُلِهِ ثُمَّ أَنْكَرَ نُبُوَّةَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِأَنَّ طَاعَةَ آخِرِنَا كَطَاعَةِ أَوَّلِنَا وَ الْمُنْكِرَ لِآخِرِنَا كَالْمُنْكِرِ لِأَوَّلِنَا أَمَا إِنَّ لِوَلَدِي غَيْبَةً يَرْتَابُ فِيهَا النَّاسُ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ.

موسی بن جعفر بغدادی گوید: شنیدم [امام] ابا محمد حسن بن علی العسکری عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ می فرمود: گویی می بینم که بعد از من، درباره­ی جانشین من اختلاف پیدا می کنید. آگاه باشید! کسی که اقرار کننده­ی به امامان بعد از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ باشد، اگر فرزند مرا انکار کند، مانند کسی است که به تمام پیامبران و رسولان اقرار کرده، سپس نبوّت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را انکار کرده است؛ زیرا اطاعت از آخرینِ ما، همانند اطاعت از اولینِ ما است و انکارکننده­ی آخرینِ ما، مانند انکارکننده­ی اولینِ ما است. آگاه باشید! همانا برای فرزند من غیبتی است که مردم درباره­ی آن، دچار شک و تردید می­شوند، مگر کسانی که خداوند آن ها را محفوظ بدارد.

6- أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو هَمَّامٍ قَالَ سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِيَّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ: سُئِلَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ أَنَا عِنْدَه عَنِ الْخَبَرِ الَّذِي رُوِيَ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ «أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» فَقَالَ إِنَّ هَذَا حَقٌّ كَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَمَنِ الْحُجَّةُ وَ الْإِمَامُ بَعْدَكَ قَالَ ابْنِي مُ حَ مَّ دٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِي مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً أَمَا إِنَّ لَهُ غَيْبَةً يَحَارُ فِيهَا الْجَاهِلُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ وَ يَكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ ثُمَّ يَخْرُجُ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْأَعْلَامِ الْبِيضِ تَخْفِقُ فَوْقَ رَأْسِهِ بِنَجَفِ الْكُوفَةِ.

ص: 290

محمد بن عثمان قدس اللَّه روحه گوید: شنیدم پدرم می­گفت: نزد [امام] ابا محمد حسن بن علی العسکری عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ بودم که از ایشان، درباره­ی حدیثی که از پدرانشان عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ روایت شده است، پرسیده شد: «همانا زمین تا روز قیامت از حجّت خدا بر مخلوقاتش خالی نشود و به درستی که هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است». پس فرمود: همانا این [حدیث] حقّ است، همان طور که روز، حقّ است. (درست بودن این حدیث، مثل روز روشن است) پس به ایشان عرض شد: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ!

پس حجّت و امام بعد از شما کیست؟ فرمود: پسرم م ح مّ د عَلَيْهِ السَّلاَمُ؛ او امام و حجّت بعد از من است. هرکس بمیرد و او را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. آگاه باشید! همانا برای او غیبتی است که در آن نادانان، حیران گردند و اهل باطل، به هلاکت افتند و کسانی که وقت ظهور او را معین کنند، دروغ می­گویند. سپس ظهور می کند و گویا می­بینم پرچم های سفیدی را که در کوفه بر بالای سرش، به اهتزاز درآمده است.

*******

تم الخبر و الحمد لله شكرا و صلاته على محمد و آله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سلامه

روایت

به پایان رسید و شکر و سپاس مخصوص خداست و صلوات و درود او بر حضرت محمد و خاندان صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایشان باد.

ص: 291

سخن مؤلف

[بعد از ذکر احادیث امامان معصوم عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ در مورد امامت امام بعد از خود]

فهذه أسعدك الله أحاديث الرواة تنقلها عن الأئمة المعصومين عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ و نص بعضهم على بعض على موافقة أحاديث الصحابة في النصوص على الأئمة عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ فكيف يجوز و يصح في العقل بتواطؤ جماعة مختلفي الآراء و الهمم متباعدي الديار و الأوطان و فيهم جماعة من أهل بيت الرسول عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ و هم عند جميع الأمة بررة أتقياء و عند بعضها معصومون من الخطايا و الزلل على وضع أحاديث افتعلوها لكي يغالطوا الناس و يشككوهم في أمر هؤلاء هذا مما لا يجوز في العقل و لا يصح في التقدير لأن الله تعالى لا يمدح المذمومين و قد مدحهم في مواضع كثيرة باتفاق الأمة.

فتأملوا الأخبار الصادقة تعرفوا بها فضل ما بين خبر الصدق و الكذب إذا كان مثل هذا الحديث لا يجوز أن يكون موضوعا مفتعلا كما قدمنا ذكره و لو لا أن قصدي في إيراد هذه الأخبار إثبات الحجة لا غير لأوردت أضعافها و لكن كرهت التطويل إذ الحجة ثابتة و قد روي عن أبي الحسين زيد بن علي عَلَيْهِ السَّلاَمُ أخبار من جنسها فأحببت إيرادها لشهرتها و شهرة أمثالها عند أهل الحق ليعلم المنصف المتدين آن ها حق و التكليف بها لازم.

خدا شمارا سعادتمند سازد! پس این ها احادیثی بود که راویان حدیث از ائمۀ معصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ نقل کرده­اند و برخی از امامان تصریح بر امامت برخی دیگر فرموده­اند و این دودسته روایات باهم سازگاری دارند؛ پس چگونه ممکن است

ص: 292

و عقل آدمی قبول می­کند که عده­ای با نظریات و انگیزه­های مختلف و دوری سرزمین­هایشان از یکدیگر، توافق بر جعل این احادیث کرده باشند؟ درحالی که بسیاری از این احادیث از اهل بیت پیامبر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ است که همۀ مسلمانان، ایشان را نیکوکار و پرهیزگار می­دانند و عده­ای هم ایشان را از هرگونه خطا و لغزشی معصوم می­دانند، چه برسد به جعل احادیث باهدف اشتباه و شک و تردید انداختنِ مردم (العیاذ بالله)! این چیزی است که ازنظر عقلی ممکن نیست و ازنظر محاسبات، صحّت ندارد. زیرا خداوند بلندمرتبه، افرادی را که شایستۀ سرزنش باشند، مدح و ستایش نمی­فرماید، باآنکه همۀ مسلمانان اتفاق نظر دارند که خداوند در موارد بسیاری (در قرآن کریم و احادیث قدسی)، ایشان را مدح و ستایش فرموده است.

پس در این روایاتِ راست و درست، تأمل کنید تا بیشتر به فرق بین خبر راست با خبر دروغ، پی ببرید و بدانید که این روایات، نمی­تواند جعلی و ساختگی باشد؛ همان طور که قبلاً هم ثابت شد و اگر قصد و هدف من از بیان این روایات، فقط اثبات کردن حجّت نبود، قطعاً چند برابر این روایات را می­آوردم؛ ولی از طولانی شدن مطلب إبا داشتم و برای اثبات حجّت، همین مقدار کافی است.

در پایان دوست داشتم روایاتی که در همین مضمون از اباالحسین زید بن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ (پیشوای مذهب زیدیه) نقل شده، ذکر کنم. چون این روایات و امثال آن، در نزد اهل حق مشهور است (اگرچه مذهب زیدیه، مذهبی باطل بوده و در مورد جناب زید هم روایات متعارض وجود دارد، ولی شهرت این روایات و بلکه تواتر مضمون آن ها، ما را از روایت صحیح السند بی­نیاز می­کند) تا شخص باانصاف و دین دار بداند که همانا روایات ذکرشده، حق بوده و عمل به آن ها لازم است.

ص: 293

احادیث زید بن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ

1- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى بِبَغْدَادَ فِي صَفَرٍ سَنَةَ إِحْدَى وَ ثَمَانِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُقْرِي مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ فِي سَنَةِ أَرْبَعٍ وَ عِشْرِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ وَ حَدَّثَنَا أَبُو حَفْصٍ عُمَرُ بْنُ الْفَضْلِ الطَّبَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْفَرْغَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو الْبَلَوِيُ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ وَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ هِلَالٍ

الطَّائِيُّ بِمِصْرَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ مَحْفُوظٍ الْبَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ بُكَيْرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ عِنْدَه صَالِحُ بْنُ بِشْرٍ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ هُوَ يُرِيدُ الْخُرُوجَ إِلَى الْعِرَاقِ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَدِّثْنِي بِشَيْ ءٍ سَمِعْتَهُ مِنْ أَبِيكَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ نَعَمْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّه قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِنِعْمَةٍ فَلْيَحْمَدِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنِ اسْتَبْطَأَ الرِّزْقَ فَلْيَسْتَغْفِرِ اللَّهَ وَ مَنْ حَزَنَهُ أَمْرٌ فَلْيَقُلْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَقُلْتُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ نَعَمْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّه قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَرْبَعَةٌ أَنَا شَفِيعٌ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الْمُكْرِمُ لِذُرِّيَّتِي وَ الْقَاضِي لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ وَ السَّاعِي لَهُمْ فِي أُمُورِهِمْ عِنْدَ اضْطِرَارِهِمْ إِلَيْهِ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ قَالَ فَقُلْتُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ فَضْلِ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ عَلَيْكُمْ قَالَ نَعَمْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّه قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فِي اللَّهِ حُشِرَ مَعَنَا وَ أَدْخَلْنَاه مَعَنَا الْجَنَّةَ يَا ابْنَ بُكَيْرٍ مَنْ تَمَسَّكَ بِنَا فَهُوَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى يَا ابْنَ بُكَيْرٍ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اصْطَفَى مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

ص: 294

وَ اخْتَارَنَا لَهُ ذُرِّيَّةً فَلَوْلَانَا لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ تَعَالَى الدُّنْيَا وَ الآخِرَةَ يَا ابْنَ بُكَيْرٍ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ نَحْنُ السَّبِيلُ إِلَى اللَّهِ وَ مِنَّا الْمُصْطَفَى صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ الْمُرْتَضَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مِنَّا يَكُونُ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَائِمُ هَذِه الْأُمَّةِ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هَلْ عَهِدَ إِلَيْكُمْ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَتَى يَقُومُ قَائِمُكُمْ قَالَ يَا ابْنَ بُكَيْرٍ إِنَّكَ لَنْ تَلْحَقُهُ وَ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ يَلِيهِ سِتَّةٌ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ بَعْدَ هَذَا ثُمَّ يُجْعَلُ خُرُوجُ قَائِمِنَا فَيَمْلَأُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَ لَسْتَ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ أَنَا مِنَ الْعِتْرَةِ فَعُدْتُ فَعَادَ إِلَيَّ فَقُلْتُ هَذَا الَّذِي تَقُولُهُ عَنْكَ أَوْ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ «لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ»(1)

لَا وَ لَكِنْ عَهْدٌ عَهِدَه إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ أَنْشَأَ يَقُولُ:

نَحْنُ سَادَاتُ قُرَيْشٍ *** وَ قِوَامُ الْحَقِّ فِينَا

نَحْنُ أَنْوَارُ الَّتِي مِنْ *** قَبْلِ كَوْنِ الْخَلْقِ كُنَّا

نَحْنُ مِنَّا الْمُصْطَفَى *** الْمُخْتَارُ وَ الْمَهْدِيُّ مِنَّا

فِينَا قَدْ عُرِفَ اللَّهُ *** وَ بِالْحَقِّ قُمْنَا

سَوْفَ يَصْلَاه سَعِيراً *** مَنْ تَوَلَّى الْيَوْمَ عَنَّا

محمد بن بُکَیر گوید: بر زید بن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ وارد شدم درحالی که صالح بن بشیر نیز حضور داشت. پس به ایشان سلام کردم و این درزمانی بود که می خواست به طرف عراق خروج کند. پس گفتم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! از احادیثی که از پدرت شنیده ای، برایم نقل کن. پس گفت: آری! پدرم از جدش نقل کرد که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: هر که را خداوند نعمتی عنایت کرد، پس باید سپاس و حمد خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت را به جای آورد و هر که روزی­اش به تأخیر افتد، پس طلب مغفرت از خدا نماید و هر که از چیزی غمگین بود، پس باید [برای رفع آن] بگوید: «لاحول و لا قوة الا باللّه».

ص: 295


1- - الاعراف: 188

پس عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! بیشتر برایم بگویید! گفت: آری! پدرم از جدش نقل کرد که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: من در روز قیامت چهار نفر را شفاعت می کنم: احترام کننده به فرزندانم و برآورده کننده­ی نیاز آن ها و تلاش کننده درراه برطرف نمودن گرفتاری آن ها در زمان گرفتاری شان و دوستدار آن ها با قلب و زبان.

عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! از آن نعمت ها که خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت به شما ارزانی داشته بیشتر برایم بگویید! گفت: آری! پدرم از جدش نقل کرد که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: آری! کسی که ما اهل بیت را دوست داشته باشد، با ما محشور شود و او را با خود به بهشت داخل می­کنیم.(1) ای پسر بُکَیر! هر که به ما تمسک جوید، پس در مقام­های عالی بهشت با ما خواهد بود. ای پسر بُکَیر! همانا خداوند پربرکت و بلندمرتبه، محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را برگزید و ما را برای او، فرزندانی قرار داد! پس اگر ما نبودیم، خداوند بلندمرتبه دنیا و آخرت را نمی­آفرید. ای پسر بُکَیر! خدا به واسطۀ ما شناخته شد و به واسطۀ ما پرستش گردید و ما راهی به سوی خداییم و مصطفی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و مرتضی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از ماست و مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، قیام کننده­ی این امت نیز، فقط از ما [اهل بیت]خواهد بود.

عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آیا رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از شما عهد گرفته که چه زمانی قائم شما قیام می­کند؟ گفت: ای پسر بُکَیر! همانا تو آن زمان را درک نخواهی کرد و همانا این امر [امامت] را بعدازاین، شش نفر از اوصیاء عهده دار خواهند بود، سپس قائم ما خروج خواهد کرد که زمین پُر از ظلم و ستم را، سرشار از عدل و داد می­کند. پس عرض کردم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آیا شما صاحب این امر [امامت] نیستید؟ پس گفت: [نه]، من از خاندان پیامبرم! پس باز سؤال خود را تکرار کردم، همان جواب را داد.

ص: 296


1- - بسیاری از خصوصیاتی که در این حدیث بیان شده، اختصاص به چهارده معصوم دارد که اهل بیت نبوّت هستند، اما اهل بیت نبیّ که شامل همۀ خاندان ایشان است، در صورت داشتن ایمان راستین و انجام عمل صالح، همانند مؤمنان دیگر سعادتمند می­شوند و در غیر این صورت، هیچ عذری برای ایشان نیست. چنان که در سوره نور و تحریم، خداوند به زنان پیامبر این مطلب را گوشزد کرده است؛ بنابراین بسیاری از مطالبی که جناب زید به پسر بکَیر گفته، بنابر صدور این مطالب از او، شامل خودش نمی­شود و اختصاص به ائمه معصومین دارد و همین روایات ضدّ و نقیضی که در مورد او وارد شده، موجب توقف بزرگانی نسبت به ایشان گشته است.

پس عرض کردم: آنچه نقل کردید از جانب خودتان بود یا از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ؟ پس گفت: «اگر غيب مى دانستم، يقيناً براى خود از هر خيرى فراوان و بسيار فراهم مى كردم» [گفت]: نه! این پیمان از جانب رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به ما رسیده، سپس این اشعار را خواند:

ما بزرگان قریش هستیم و برپانمودن حق در ماست.

ما انواری هستیم که قبل از پیدایش خلق، بودیم.

ماکسانی هستیم که مصطفای برگزیده و مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، از ما هستند.

پس خدا به سبب ما شناخته شده و ما دین را به حق، اقامه نمودیم.

کسی که امروز از ما روی گرداند، خدا او را در آتش می افکند.

عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْبَزَوْفَرِيُّ بِهَذَا الْحَدِيثِ فِي مَشْهَدِ مَوْلَانَا الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ وَ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيِّ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ وَ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ جَمِيعاً عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ صَالِحٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَدَخَلَ عَلَيْهِ مُحَمَّدُ بْنُ بُكَيْرٍ وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ.

صالح گوید: من نزد زید بن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بودم، پس محمد بن بُکَیر بر او وارد شد و همین حدیث را نقل کرده است.

2- حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شَاذَانَ بْنِ حُبَابٍ الْأَزْدِيُّ الْخَلَّالُ بِالْكُوفَةِ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ الْعَرَبِيُّ الصُّوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ يَعْلَى الْأَسْلَمِيُّ عَنْ عَمْرِو بْنِ مُوسَى الْوَجِيهِيِّ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ فَبَيْنَمَا هُوَ يُحَدِّثُهُ إِذْ خَرَجَ أَخِي مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْ بَعْضِ الْحُجَرِ فَأَشْخَصَ جَابِرٌ بِبَصَرِه نَحْوَه ثُمَّ قَامَ إِلَيْهِ فَقَالَ يَا غُلَامُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ شَمَائِلُ كَشَمَائِلِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَا اسْمُكَ يَا غُلَامُ قَالَ مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ ابْنُ مَنْ قَالَ ابْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ قَالَ أَنْتَ إِذَا الْبَاقِرُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ فَانْكَبَ عَلَيْهِ وَ قَبَّلَ رَأْسَهُ وَ يَدَيْهِ

ص: 297

ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ قَالَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَفْضَلُ السَّلَامِ وَ عَلَيْكَ يَا جَابِرُ بِمَا أَبْلَغْتَ السَّلَامَ ثُمَّ عَادَ إِلَى مُصَلَّاه فَأَقْبَلَ يُحَدِّثُ أَبِي وَ يَقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ لِي يَوْماً يَا جَابِرُ إِذَا أَدْرَكْتَ وَلَدِيَ الْبَاقِرَ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ فَإِنَّهُ سَمِيِّي وَ أَشْبَهُ النَّاسِ بِي عِلْمُهُ عِلْمِي وَ حُكْمُهُ حُكْمِي سَبْعَةٌ مِنْ وُلْدِه أُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ وَ السَّابِعُ مَهْدِيُّهُمْ الَّذِي يَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ»(1)

زید بن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ گوید: نزد پدرم علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ بودم که جابر بن عبدالله انصاری به زیارت ایشان وارد شد. پس مشغول گفتگو بودند که ناگهان برادرم محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ از یکی از اتاق ها بیرون آمد. پس جابر به او خیره گشت، سپس برخاست و به سوی او رفت و گفت: ای پسر جان، بیا! پس [امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ] آمد. گفت: بچرخ! [امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ] چرخید. پس گفت: شمایل شما همانند شمایل رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است؛ ای پسر، نامت چیست؟ فرمود: محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ. عرض کرد: فرزند چه کسی؟ فرمود: فرزند علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ. عرض کرد: در این صورت تو باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستی! پس روی دست و پای حضرت افتاد و سر و دست وی را بوسید. سپس عرض کرد: ای محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ! همانا رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تو را سلام می رساند. فرمود: بهترین سلام­ها بر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و ای جابر بر تو سلام که سلام [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] را [به من] رساندی! سپس به مصلّای خود بازگشت. پس [جابر] با پدرم مشغول گفتگو شد و گفت: همانا رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ یک روز به من فرمود: ای جابر! زمانی که فرزندم باقر را درک کردی، سلام مرا به وی برسان. پس همانا او همنام من و شبیه ترین مردم به من است، عِلم او علم من و حُکم او، حُکم من است؛ هفت نفر از فرزندان او، امانتدارانی معصوم اند، امامانی نیکوکردار و هفتمین [آن ها]، مهدی آنان است که دنیا را که از ظلم و جور پرشده، سرشار از عدل و داد می­کند.

ص: 298


1- - الانبیاء: 73

سپس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ این آیه را تلاوت فرمودند: «و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، [مردم را] هدايت مى كنند و انجام دادن كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و پرداخت زكات را به آنان وحى كرديم و آنان فقط پرستش کنندگان ما بودند»

3- حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ عَلِيٍّ الْخُزَاعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ بِالْكُوفَةِ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ سحلح الْكِنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْمَسْعُودِيُّ أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْفَزَارِيِ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْوَاسِطِيِّ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: يَا حُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ أَخُ الْإِمَامِ وَ ابْنُ الْإِمَامِ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِكَ أُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ وَ التَّاسِعُ مَهْدِيُّهُمْ فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُمْ وَ الْوَيْلُ لِمَنْ أَبْغَضَهُمْ.

زید بن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ گوید: پدرم [امام] علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ از پدرش [امام] حسین بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ روایت فرمودند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمودند: ای حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ! تو امام و برادر امام و پسر امام هستی؛ نُه امام از فرزندان تو، امانتدارانی معصوم هستند و نهمین [آن ها]، مهدی آن هاست پس [بهره مندی از] درخت طوبی، برای کسی است [یا خوشا به حال کسی] که آن ها را دوست بدارد و چاه ویل، [منزلگاهی است] برای کسی که آن ها را دشمن بدارد.

4- حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ التَّمِيمِيُّ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ النَّجَّارِ النَّحْوِيِّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ زَكَرِيَّا الْمُحَارِبِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي هِشَامُ بْنُ يُونُسَ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ خَلِيفَةَ عَنْ يَحْيَى بْنِ زَيْدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنِ الْأَئِمَّةِ فَقَالَ الْأَئِمَّةُ إثْنَی عَشَرَ أَرْبَعَةٌ مِنَ الْمَاضِينَ وَ ثَمَانِيَةٌ مِنَ الْبَاقِينَ قُلْتُ فَسَمِّهِمْ يَا أَبَهْ فَقَالَ أَمَّا الْمَاضِينَ فَعَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ وَ مِنَ الْبَاقِينَ أَخِيَ الْبَاقِرُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ بَعْدَه مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ بَعْدَه عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ بَعْدَه مُحَمَّدٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ بَعْدَه عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ بَعْدَه الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابْنُهُ وَ بَعْدَه الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ يَا أَبَهْ أَ لَسْتَ مِنْهُمْ قَالَ لَا وَ لَكِنِّي مِنَ الْعِتْرَةِ قُلْتُ فَمِنْ أَيْنَ عَرَفْتَ أَسَامِيَهُمْ قَالَ عَهْدٌ مَعْهُودٌ عَهِدَه إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.

ص: 299

یحیی بن زید گوید: از پدرم از [تعداد] امامان پرسیدم؟ پس گفت: امامان دوازده نفرند! چهار نفر از گذشتگان و هشت نفر از باقیماندگان هستند. گفتم: ای پدر! پس آن ها را نام ببر! پس گفت: اما گذشتگان: علی بن ابیطالب و حسن و حسین و علی بن الحسین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ هستند و از باقی ماندگان: برادرم باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ و پسرش جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد از او، پسرش موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد از او، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و پس از او، پسرش محمد عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد از او، پسرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بعد از او، پسرش حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ و پس از او، مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ است. پس گفتم: ای پدر! شما از آن ها نیستی؟ گفت: نه! ولی من هم از خاندان [پیامبر] هستم. گفتم: پس اسامی آن ها را از کجا می دانی؟ گفت: پیمان محکمی است که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از ما گرفته است.

ص: 300

سخن مؤلف در مورد شخصیت زید و قیام وی

فإن قال قائل: فزيد بن علي عَلَيْهِ السَّلاَمُ إذا سمع هذه الأخبار و هذه الأحاديث من الثقات المعصومين و آمن بها و أعتقدها فلما خرج بالسيف و ادعى الإمامة لنفسه و أظهر الخلاف على جعفر بن محمد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و هو بالمحل الشريف الجليل معروف بالستر و الصلاح مشهور عند الخاص و العام بالعلم و الزهد و هذا ما لا يفعله إلا معاند أو جاحد و حاشا زيد أن يكون بهذا المحل.

فأقول في ذلك و بالله التوفيق: إن زيد بن علي عَلَيْهِ السَّلاَمُ خرج على سبيل الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر لا على سبيل المخالفة لابن أخيه جعفر بن محمد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و إنما وقع الخلاف من جهة الناس و ذلك أن زيد بن علي عَلَيْهِ السَّلاَمُ لما خرج و لم يخرج جعفر بن محمد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ توهم من الشيعة أن امتناع جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ كان للمخالفة و إنما كان لضرب من التدبير فلما رأى الذي صاروا للزيدية سلفا قالوا ليس الإمام من جلس في بيته و أغلق بابه و أرخى ستره و إنما الإمام من خرج بسيفه يأمر بالمعروف و ينهى عن المنكر فهذا كان سبب وقوع الخلاف بين الشيعة و أما جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ و زيد فما كان بينهما خلاف.

و الدليل على صحة قولنا: قول زيد بن علي عَلَيْهِ السَّلاَمُ من أراد الجهاد فإليّ و من أراد العلم فإلى ابن أخي جعفر و لو ادعى الإمامة لنفسه [لم ينف] كمال العلم عن نفسه إذ كان الإمام يكون أعلم من الرعية و من مشهور قَوْلِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ رَحِمَ اللَّهُ عَمِّي زَيْداً لَوْ ظَفِرَ لَوَفَى إِنَّمَا دَعَا إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَنَا الرِّضَا.

ص: 301

پس اگر کسی اعتراض کند و چنین بگوید: زید بن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ با شنیدن این احادیث از معصومین، چرا قیام کرد و ادعای امامت نمود و با [امام] جعفر بن محمد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ مخالفت کرد، بااینکه زید شخصیت و مقامی بس ارجمند داشت و مشهور به پرده پوشی و صلاح بود و ازنظر علم و زهد در نزد خاص و عام معروف بود، چنین کاری را کسی جز مخالف و منکر امام انجام نمی­دهد و بعید است که زید، چنین جایگاهی داشته باشد.

پس در جواب این شبهه، به توفیق الهی می­گویم: همانا زید بن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ برای امربه معروف و نهی از منکر قیام کرد، نه به خاطر مخالفت با پسر برادرش جعفر بن محمد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و این مخالفت به این دلیل بین مردم به وجود آمد که دیدند زید خروج کرد و جعفر بن محمد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ خروج ننمود؛ بعضی از شیعیان خیال کردند امتناع امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ (از قیام)، از روی مخالفت با زید بوده، بااینکه این امتناع به واسطۀ مصلحتی بود که امام، از آن اطلاع داشت. وقتی زیدی­ها این جریان را مشاهده کردند، گفتند: همانا امام کسی است که با شمشیر قیام کند و کسی که در خانه بنشیند و در به روی خود ببندد، امام نیست؛ این مسئله سبب اختلاف بین شیعه بود، وگرنه بین [امام] جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ و زید، هیچ گونه اختلافی وجود نداشت.

دلیل صحت قول ما: سخن خود زید است که می گفت: هر که مایل به جنگ است، پیش من بیاید و هر که جویای دانش است، پیش پسر برادرم جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ برود. اگر او مدعی امامت بود، مقام علم و دانش را از خود نفی نمی­کرد، زیرا امام باید از مردم داناتر باشد؛ و از سخنان مشهور امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ این است که فرمود: خدا عمویم را رحمت کند، اگر پیروز می شد، به عهد خود وفا می کرد؛ زیرا او به شخص موردپسندی از خاندان محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دعوت کرد و من آن شخص مورد پسند هستم.

و تصديق ذلك مَا حَدَّثَنَا بِهِ عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا عَامِرُ بْنُ عِيسَى بْنِ عَامِرٍ السُّيْرَفِيُّ بِمَكَّةَ فِي ذِي الْحِجَّةِ سَنَةَ إِحْدَى وَ ثَمَانِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى بْنِ الْحَسَنِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ

ص: 302

عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُطَهَّرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ الْمُتَوَكِّلِ بْنِ هَارُونَ الْبَجَلِيُّ عَنْ أَبِيهِ الْمُتَوَكِّلِ بْنِ هَارُونَ قَالَ: لَقِيتُ يَحْيَى بْنَ زَيْدٍ بَعْدَ قَتْلِ أَبِيهِ وَ هُوَ مُتَوَجِّهٌ إِلَى خُرَاسَانَ فَمَا رَأَيْتُ رَجُلًا فِي عَقْلِهِ وَ فَضْلِهِ فَسَأَلْتُهُ عَنْ أَبِيهِ فَقَالَ إِنَّهُ قُتِلَ وَ صُلِبَ بِالْكُنَاسَةِ ثُمَّ بَكَى وَ بَكَيْتُ حَتَّى غُشِيَ عَلَيْهِ فَلَمَّا سَكَنَ قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَا الَّذِي أَخْرَجَهُ إِلَى قِتَالِ هَذَا الطَّاغِي وَ قَدْ عَلِمَ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ مَا عَلِمَ فَقَالَ نَعَمْ لَقَدْ سَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ سَأَلْتُ أَبِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُحَدِّثُ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ قَالَ وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَدَه عَلَى صُلْبِي فَقَالَ يَا حُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِكَ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ زَيْدٌ يُقْتَلُ شَهِيداً إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يَتَخَطَّى هُوَ وَ أَصْحَابُهُ رِقَابَ النَّاسِ وَ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَكُونَ كَمَا وَصَفَنِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ رَحِمَ اللَّهُ أَبي زَيْداً كَانَ وَ اللَّهِ أَحَدَ الْمُتَعَبِّدِينَ قَائِمٌ لَيْلَهُ صَائِمٌ نَهَارَه يُجَاهِدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَقَّ جِهَادِه فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هَكَذَا يَكُونُ الْإِمَامُ بِهَذِه الصِّفَةِ فَقَالَ يَا عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ أَبِي لَمْ يَكُنْ بِإِمَامٍ وَ لَكِنْ كَانَ مِنْ سَادَاتِ الْكِرَامِ وَ زُهَّادِهِمْ وَ كَانَ مِنَ الْمُجَاهِدِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَدْ جَاءَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِيمَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ كَاذِباً فَقَالَ مَهْ يَا عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ أَبِي كَانَ أَعْقَلَ مِنْ أَنْ يَدَّعِيَ مَا لَيْسَ لَهُ بِحَقٍّ وَ إِنَّمَا قَالَ أَدْعُوكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَنَى بِذَلِكَ عَمِّي جَعْفَراً عَلَيْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ فَهُوَ الْيَوْمَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ قَالَ نَعَمْ هُوَ أَفْقَهُ بَنِي هَاشِمٍ ثُمَّ قَالَ يَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّي أُخْبِرُكَ عَنْ أَبِي وَ زُهْدِه وَ عِبَادَتِهِ أَنَّهُ كَانَ يُصَلِّي فِي نَهَارِه مَا شَاءَ اللَّهُ فَإِذَا جُنَّ نَامَ نَوْمَةً خَفِيفَةً ثُمَّ يَقُومُ فَيُصَلِّي فِي جَوْفِ اللَّيْلِ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ يَقُومُ قَائِماً عَلَى قَدَمَيْهِ يَدْعُو اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ يَتَضَرَّعُ لَهُ وَ يَبْكِي بِدُمُوعٍ جَارِيَةٍ حَتَّى يَطْلُعَ الْفَجْرُ فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ سَجَدَ سَجْدَةً ثُمَّ يَقُومُ يُصَلِّي الْغَدَاةَ إِذَا وَضَحَ الْفَجْرُ فَإِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ قَعَدَ فِي التَّعْقِيبِ إِلَى أَنْ يَتَعَالَى النَّهَارُ ثُمَّ يَقُومُ فِي حَاجَتِهِ سَاعَةً فَإِذَا قَرُبَ الزَّوَالُ قَعَدَ فِي مُصَلَّاه فَسَبَّحَ اللَّهَ تَعَالَى وَ مَجَّدَه إِلَى وَقْتِ الصَّلَاةِ فَإِذَا حَانَ وَقْتُ الصَّلَاةِ قَامَ فَصَلَّى الْأُولَى وَ جَلَسَ هُنَيْئَةً وَ صَلَّى الْعَصْرَ وَ قَعَدَ فِي تَعْقِيبِهِ سَاعَةً

ص: 303

ثُمَّ سَجَدَ سَجْدَةً فَإِذَا غَابَتِ الشَّمْسُ صَلَّى الْعِشَاءَ وَ الْعَتَمَةَ قُلْتُ كَانَ يَصُومُ دَهْرَه قَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ كَانَ يَصُومُ فِي السَّنَةِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ وَ يَصُومُ فِي الشَّهْرِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ قُلْتُ فَكَانَ يُفْتِي النَّاسَ فِي مَعَالِمِ دِينِهِمْ قَالَ مَا أَذْكُرُ ذَلِكَ عَنْهُ ثُمَّ أَخْرَجَ إِلَيَّ صَحِيفَةً كَامِلَةً فِيهَا أَدْعِيَةُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ.

و تصدیق این کلام، روایتی است که از متوکل بن هارون نقل شده: پس از شهادت زید، پسرش یحیی را در مسیر خراسان دیدم. پس مردی ازنظر عقل و دانش همانند او ندیده بودم. احوال پدرش را پرسیدم، پس گفت: کشته شد و در کناسۀ کوفه به دار آویخته شد. بعد چنان شروع به گریه کرد که من نیز به گریه افتادم تا بالاخره غش کرد. پس از به هوش آمدنش گفتم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! چه چیز باعث خروج پدرت در برابر خلیفۀ سرکش شد بااینکه به تجربه، مردم کوفه را شناخته بود؟ یحیی گفت: بله! من هم از پدرم همین سؤال را کردم. پس او گفت: من از پدرم شنیده ام که او از پدرش حسین بن علی عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ نقل می کرد که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دستش را بر پشت من قرار داده و فرمود: از نژاد تو مردی به نام زید به وجود می آید که به شهادت می­رسد. روز قیامت او و دوستانش از روی شانه های مردم می گذرند و داخل بهشت می شوند.(1) پس خواستم همان طور که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مرا توصیف نموده، باشم. آنگاه یحیی گفت: خدا پدرم زید را رحمت کند، به خدا قسم یکی از عبادت کنندگان بود. شب ها شب زنده دار و روزها روزه داشت. درراه خدای شکست ناپذیر و صاحب جلالت به معنای واقعی کلمه، جهاد کرد.

پس گفتم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! این صفاتی که گفتی، صفات امام است. فرمود: ای عبدالله! نه؛ همانا پدرم امام نبود، ولی از سادات بزرگ و پارسایان و پیکار کنندگان

ص: 304


1- - اگر مراد از دوستان زید، فرقه زیدیه باشد، با توجه به اینکه زیدیه یکی از فرقه­های باطل شیعه است، قرینه­ای می­شود بر ساختگی بودن این حدیث. چنان که تندروی­های زیدیه و بی معرفتی آنها نسبت به امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ که از روایات بسیاری استفاده می­شود، ثابت می­کند که اگر گاهی در روایتی از زید تمجید و تعریفی شده، احتمال می­رود که روایت از روی تقیه و برای حفظ جان شیعیان حقیقی صادر شده باشد. والله العالم. برای اطلاع از این روایات، به کتب زیر مراجعه فرمایید: الکافی ط.اسلامیه، ج 1، ص 174 ح 5 و ص 356 ح 16 و ج 8، ص 235، 251 و 395؛ الغیبة للشیخ الطوسی، ص 87؛ الصراط المستقیم ج 2، ص 157؛ بحارالانوار، ج 24، ص 219 ح 15 و ص 243 ح 4 و ج 47، ص 36 و 141.

در راه خدا بود. گفتم: ای پسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ! آیا پدر شما ادعای امامت نکرد و درراه خدا قیام نفرمود؟ درحالی که از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وصف کسانی که امامت را به ناحق ادعا کنند نقل شده است! پس گفت: آرام باش! همانا پدرم عاقل تر از آن بود که به ناحق ادعای چیزی را بکند. او فقط می گفت: شمارا دعوت می کنم به نفع پسندیده ترین شخص از خاندان محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و منظورش عمویم جعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود. گفتم: پس امروز او صاحب این امر [امامت] است؟ گفت: آری! او فقیه ترین فرد بنی هاشم است.(1)

سپس گفت: ای عبدالله! برای تو از زهد و عبادت پدرم نقل کنم؛ او در روز آن قدر که خدا می خواست، نماز می خواند. همین که تاریک می شد مختصری می خوابید. سپس در دل شب، بیدار می­شد و نماز می خواند. بعد از نماز به پا می ایستاد و با تضرّع و چشمان پراشک تا سپیده دم، خداوند پربرکت و بلندمرتبه را می خواند. همین که صبح می شد به سجده می رفت، پس از سجده برمی خاست و نماز صبح را می خواند. پس از نماز می­نشست و به تعقیبات نماز می پرداخت تا روز برمی آمد. آنگاه ساعتی از پی کار روزانه می رفت. پس نزدیک ظهر در محل نماز می نشست، پس تا موقع نماز، تسبیح خدا می کرد و او را به بزرگی یاد می­نمود. همین که موقع نماز ظهر می شد، برمی­خاست و نماز ظهر را می خواند و پس از مختصر زمانی، نماز عصر را می خواند، باز به تعقیب می پرداخت و پس از تعقیب به سجده می رفت، پس زمانی که خورشید غروب می­کرد، نماز مغرب و عشاء را می خواند. گفتم: همیشه روزه بود؟ گفت: نه! ولی سالی سه ماه روزه می گرفت و در هرماه، سه روز. گفتم: پس آیا در امور دینی مردم فتوی می داد؟ گفت: من چنین چیزی را از او به خاطر ندارم. سپس صحیفۀ کاملۀ دعاهای علی بن الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ را بیرون آورد و به من داد.

ص: 305


1- - این مطلب که در روایات گذشته و کلام مصنّف کتاب چندین بار تکرار شده، اشاره دارد به عقیدۀ باطلی که از قدیم الأیام تابه حال بوده و شنیده می شود که امامت را منحصر در جنبه­ی علمی می­دانند، درحالی که امام معصوم از همۀ جهات از همۀ انسان ها برتر است؛ چه در علم و تقوا، چه در شجاعت و قدرت، چه در علوم روز و چه در امور دیگر.

5- حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ أَحْمَدُ بْنُ سُلَيْمَانَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَلِيِّ بْنِ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ إِنَّ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّكَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ قَالَ وَ لَكِنِّي مِنَ الْعِتْرَةِ قُلْتُ فَمَنْ يَلِي هَذَا الْأَمْرَ بَعْدَكُمْ قَالَ سَبعَةٌ مِنَ الْخُلَفَاءِ وَ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْهُمْ قَالَ ابْنُ مُسْلِمٍ ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَى الْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَأَخْبَرْتُهُ بِذَلِكَ فَقَالَ صَدَقَ أَخِي زَيْدٌ سَيَلِي هَذَا الْأَمْرَ بَعْدِي سَبْعَةٌ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ وَ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْهُمْ ثُمَّ بَكَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ كَأَنِّي بِهِ وَ قَدْ صُلِبَ فِي الْكُنَاسَةِ يَا ابْنَ مُسْلِمٍ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَدَه عَلَى كَتِفِي وَ قَالَ يَا بُنَيَّ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِكَ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ زَيْدٌ يُقْتَلُ مَظْلُوماً إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ حُشِرَ وَ أصحَابَهُ إِلَى الْجَنَّةِ.

محمد بن مسلم گوید: به دیدار زید بن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ رفتم. پس گفتم: همانا گروهی چنان گمان دارند که تو صاحب این امر [امامت] هستی! گفت: نه! ولی من از خاندان [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] هستم! پرسیدم: چند نفر بعد از شما متصدی امر [امامت] می شوند؟ گفت: هفت نفر از جانشینان که مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از آن ها است. محمد بن مسلم گوید: پس از مدتی به زیارت [امام] باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ مشرّف شدم، پس جریان را عرض کردم. پس فرمودند: برادرم زید راست گفته! پس از من، هفت نفر از اوصیاء می­آیند و مهدی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از آن هاست. سپس [امام] گریه کردند و فرمودند: گویا می بینم که زید در کناسه­ به دار آویخته شده است. ای پسر مسلم! پدرم از پدرش [امام] حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ روایت کرد که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دست بر کتف من گذاشته و فرمود: ای پسر عزیزم! از نسل تو مردی به دنیا آید که به او زید گویند؛ او مظلومانه کشته می­شود. زمانی که روز قیامت شود، او و یارانش به سوی بهشت محشور می­شوند.

ص: 306

6- حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْعَلَوِيُّ الْمَعْرُوفُ بِالْجُوَانِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمَدِينِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُمَارَةُ بْنُ زَيْدٍ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الْعَلَاءِ قَالَ: قُلْتُ لِزَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا تَقُولُ فِي الشَّيْخَيْنِ قَالَ... قُلْتُ فَأَنْتَ صَاحِبُ الْأَمْرِ قَالَ لَا وَ لَكِنِّي مِنَ الْعِتْرَةِ قُلْتُ فَإِلَى مَنْ تَأْمُرُنَا قَالَ عَلَيْكَ بِصَاحِبِ الشَّعْرِ وَ أَشَارَ إِلَى الصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.

عبدالله بن علا گوید: به زید بن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفتم: نظر شما درباره­ی شیخین چیست؟ گفت:... گفتم: پس تو صاحب این امر [امامت] هستی؟ گفت: نه! ولی من از خاندان [پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] هستم. گفتم: پس به سوی چه کسی ما را امر می­کنی؟ گفت: بر تو باد [مراجعه کردن به سوی] کسی که بر سرش مو دارد و به [امام] صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ اشاره نمود.

ص: 307

سخن پایانی مؤلف

و لو لا كراهية التطويل لأوردت أكثر من هذا و هذا القدر مقنع للمنصف المتدين. فإن قال قائل: إن كان خبر أسلافكم دوننا حجة علينا فيما يروونه عن زيد بن علي عَلَيْهِ السَّلاَمُ بأنه رعية لجعفر عَلَيْهِ السَّلاَمُ فما تنكرون بأن خبر أسلافكم منا دونكم فيما يروونه عن جعفر بن محمد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ بأنه رعية لزيد بن علي عَلَيْهِ السَّلاَمُ حجة عليكم و إذا اختلفا في الروايات لم يكن خبركم أولى بالصحة من خبرنا و إذا كان الأمر هكذا فالواجب علينا و عليكم إطراح الخبرين و الاعتماد على ما قاله: بأن الإمام من عترته أهل بيته.

و اگر از طولانی شدن کتاب کراهت نداشتم، همانا بیشتر از این حدیث ذکر می­کردم؛ ولی همین مقدار برای شخص باانصاف متدیّن، قانع کننده است. پس اگر کسی بگوید: اگر خبر گذشتگان شما -که دلالت بر پیروی زید از امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ می­کند- در مقابل خبر گذشتگان ما، بر ما حجت است، پس چرا منکر روایات دیگری از گذشتگانتان می­شوید که امام جعفر بن محمد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ را از افراد حکومت زید بن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می­دانند که آن ها هم برای شما حجت است؟! و پس از تعارض این دو دسته روایات، روایات دستۀ اول از روایات ما صحیح تر نیست و درنتیجه باید هر دو دسته را کنار گذاشته و به این کلام عمل کنیم که: امام از خاندان اهل بیت او است.

ص: 308

فنقول: الفرق بين خبرنا و خبركم أنا نحكي ما يدعيه عن أكثر من خمسمائة شيخ معروفين مشهورين فمن لقي جعفر بن محمد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ يحكي عنه ما يحكي و لو شئنا أن نذكرهم بأسمائهم و أنسابهم ما تعذر علينا و لو شئنا أن نحصر كتب الفقه التي رويت عنهم لسهل علينا و أنتم فإنما تحكمون و تروون عن الواحد و الإثنين كما حكت العامة: عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ سَمِعْتُهُ يُقَدِّمُنِي عَلَى أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ جَلَدْتُهُ حَدَّ الْمُفْتَرِي وَ خَيْرُ النَّاسِ بَعْدَ نَبِيِّهَا أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرَ.

و كيف يقول القائل في ذلك و هو الذي احتججنا به من كثرة عدد مشايخنا يمكن فيه المعارضة باللسان لكن الروايات و أخبار كتب السلف و مسألة الإمامية على كثرة عددهم مجتمعين و متفرقين على الكتب المشهورة المعروفة بكتب الأصول فيكشف حق ما ادعيناه من باطلة و الكلام في الأخبار خاصة يجب أن يقع بين أهله التصادق.

قد وفينا بما وعدنا في صدر كتابنا من الاحتجاج في إثبات أخبار النصوص على الأئمة من الصحابة و العترة الطهارة على حد الإيجاز و الاقتصار إذ كان غرضنا إثبات الحجة و وضوح البيان لمن أنصف من نفسه و تدين و عرف الحق من الباطل و الصدق من الكذب.

و الله الموفق للصواب و إليه المرجع و المآب و الحمد لله الكريم الوهاب

و الصلاة و السلام على نبينا محمد و آله إلى يوم الحشر و الحساب.

پس در جواب می­گوییم: بین روایات ما و شما فرق است. همانا ما آنچه ادعا می­شود را از حدود پانصد راوی معروف و مشهور نقل می­کنیم که امام جعفر بن محمد عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ را دیده و از ایشان روایت کرده­اند و برای ما ذکر اسامی و نَسَب آن ها غیرممکن نیست و بیان کتاب­های فقهی آن ها، برای ما آسان است؛ ولی شما فقط و فقط از یکی دو نفر از اهل تسنّن روایت نقل می­کنید، چنانچه اهل تسنن از امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ حکایت کرده­اند که همانا ایشان فرموده­اند: هرکسی را که بشنوم مرا بر ابوبکر و عمر مقدّم می­کند، برای او حدّ شخص دروغ گو را جاری می­کنم و بهترین مردم بعد از پیامبر، آن دو نفر هستند.

ص: 309

و چگونه [گوینده­ی این سخن] می­تواند جواب این را بدهد؟! و ما به فراوانی راویان، احتجاج کردیم که ممکن است با زبان، در آن تعارضی ایجاد کرد، ولی روایات و اخبار موجود در کتاب­های گذشتگان و مسئلۀ امامیه با تعداد فراوانشان در کتاب­های مشهور امامیه مطرح شده که از این کتاب­ها به اصول چهارصدگانه تعبیر می­شود. پس حقانیت ادّعای ما روشن شده و بحث در روایات باید بین اهل فن، صادقانه مطرح شود.

همانا به وعده خود در اول کتاب عمل کردیم و به روایاتی که در آن ها به امامان معصوم عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ تصریح شده و از اصحاب و اهل بیت معصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ رسیده، به صورت مختصر و خلاصه احتجاج نمودیم. چون غرض و هدف ما، اثبات حجت با بیانی روشن برای شخص باانصاف و متدیّن بود که حق را از باطل و راست را از دروغ تشخیص می­دهد.

و خدا است که توفیق راه درست را عطا می­فرماید و بازگشت همه به سوی اوست و سپاس مخصوص خدای کریم و بسیار بخشنده است

و صلوات و سلام تا روز حشر و حساب بر پیامبر ما،

حضرتمحمد و خاندان معصوم ایشان عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ .

ص: 310

رساله کلامی خرازی

ص: 311

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله الذی جعل وجود الموجودات دلیلاً علی جوده و وجوده و حدوث المخلوقات برهاناً علی قدمه و وجوب وجوده و احتیاجهم إلیه حجةً علی استغنائه عن کلّ ما سواء فی ذاته و صفاته و اختلافَ صورهم و أشکالهم مشعراً علی إرادته و قدرته و کیفیّة تراکیب الأجسام و ائتلافها مبیّناً لکمال علمه و إدراکه؛ سبحان مَن اختار لنفسه أحسن الأسماء الحُسنی و أشرف صفاته العُلیا و الصلاة و السلام علی مَن اختاره مِن بین الأنبیاء و الرسل لتمهید الشرایع و الأحکام و تبیین الحلال و الحرام، محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ صفیّه و حبیبه و مِن بین الأوصیاء و الخلفاء علیّ بن ابیطالب و أولاده المعصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ لحفظها من الزیادة فی الدّین و نقصائه و علی أصحابه الذّین أطاعوهم فیما أراد الله منهم بلسان أنبیائه و أولیائه.

و بعد: فهذه رسالة وجیزة فی الأدلة الدالّة علی إمامة الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ من الکتاب و السنة جمعتُها بیاناً لتکمیل دینه و تبلیغ رسالته و توضیحاً لتتمیم نعمته علی المکلّفین و رضوانه و تحقیقاً لمبیّن مشکلات الدّین و معضلاته و ذکرتُ فیها بعضاً من الأیات الّتی دلّت علی إمامة بعضٍ من الأئمة المعصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ و علی الجمیع بإجماعه بالتعیین.

ثمّ ذکرتُ الأحادیث الّتی دلّت علی إمامة الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ بروایات صحیحة الأسانید، متّصلة بأصحاب رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ المعروفین مثل عبدالله بن عباس و عبدالله بن مسعود و ابی سعید الخدری و ابی ذرّ الغّفاری و سلمان الفارسی و جابر بن سمرة و جابر بن عبدالله الأنصاری و أنس بن مالک و أبی هریرة و

ص: 312

عمر بن الخطّاب و زید بن ثابت و زید بن أرقم و أبی أمامة و واثلة بن الاسقع و أبی أیّوب الأنصاری و عمّار بن یاسر و حذیفة بن اُسید و عمران بن الحصین و سعد بن مالک و حذیفة بن الیمان و أبی قتادة الأنصاری و علیّ بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و ابنیه الحسن و الحسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ؛ و من النساء: أمّ سلمة و عایشة و فاطمة. إزاحةً لشبهات المتردّدین و إبطالاً لما أورده المخالفون عناداً فی الدّین و تقرّباً إلی الله تعالی لمرضاته یوم الحساب و توسّلاً إلی رسول الله صلی الله علیه و آله المعصومین لدفع الشداید و العقاب و جعلتها مشتملة علی أربعة أبواب و أستعین الله فی إتمامها علی نهج الصّواب، فإنّه من إلیه أناب و أکرم من سُئل فأجاب.

به نام خداوند بخشاينده­ی بخشایشگر

ستايش مخصوص خدايی است كه وجود موجودات را، دليلی بر جود و بخشش و وجود خود قرار داد و به وجود آمدن آفریدگان بعد از عدم را، دلیلی بر ازلی و همیشگی بودن خویش و به وجود نیامدنش از عدم و احتیاج و نیاز آن ها به خود را، دلیلی برای بی نیازی اش از دیگران، چه در ذات و چه در صفات خویش، قرار داد و با تفاوت صورت­ها و شکل­هایشان، به اراده و قدرتش اشاره فرمود و به وسیلۀ کیفیت ترکیب نمودن اجسام و هماهنگی ای که بین آن ها انجام داد، کمال دانایی و درکش را بیان فرمود.

منزه است کسی که نیکوترین اسمای حُسنی را برای خویش انتخاب نمود و صفت­های والایش، بی نهایت است و صلوات و سلام و درود بر کسی که او را از میان پیامبران و رسولان، برای بسترسازی شریعت­ها و احکام و بیان حلال و حرام برگزید؛ حضرت محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، برگزیده و حبیب خدا و [صلوات و سلام و درود] بر کسانی که آن ها را از میان اوصیاء و جانشینان پیامبران، برای حفظ احکام دین از بدعت و نگهداری اصل دین از انحراف، برگزید؛ امام علی بن ابی طالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و فرزندان معصوم ایشان عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ و [درود و سلام] بر آن اصحابی که از معصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ در آنچه خدا امر فرموده و به زبان پیامبران و اولیای الهی به آن ها رسیده، اطاعت نمودند.

ص: 313

پس ازاین مقدّمه، می­گویم: این رسالۀ مختصری است که در بیان ادلّه ای از کتاب و سنّت بر امامت امامان دوازده­گانه برای بیان کیفیت تکمیل دین و تبلیغ رسالت خاتم النبیّین توسط آن بزرگواران و توضیح چگونگیِ به تمام و کمال رسیدن نعمت و رضوان الهی بر مکلّفین و بیان حقیقت امور مشکل و پیچید­ه­ی دینی به وسیلۀ امامان دین صلوات الله علیهم جمع آوری نموده ام و در این رساله برخی از آیاتی را که بر امامت بعضی از امامان دلالت دارد و برخی دیگر را که اجمالاً بر امامت همۀ آن بزرگواران دلالت دارد، ذکر کرده ام.

سپس احادیثی را که دلالت بر امامت امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ دارد، بیان نموده ام که دارای سند صحیح و متصل به این اصحاب معروف رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هست: عبدالله بن عباس، عبدالله بن مسعود، ابوسعید خدری، ابوذر غفاری، سلمان فارسی، جابر بن سمرة، جابر بن عبدالله انصاری، انس بن مالک، ابوهریره، عمر بن خطاب، زید بن ثابت، زید بن ارقم، ابوأمامة، واثلة بن اسقع، ابو ایوب انصاری، عمار بن یاسر، حذیفة بن اُسید، عمران بن حصین، سعد بن مالک، حذیفة بن یمان و ابوقتاده انصاری و (و در رأس آن ها) اميرالمؤمنين علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و دو پسرش امام حسن و امام حسین عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ. و از زنان: امّ سلمه علیها الرحمة، عايشه و (بانوی عالمیان) حضرت فاطمه زهرا عَلَيْهِا اَلسَّلاَمُ.

[هدف از جمع آوری آن ها] برطرف کردن شبهه­های کسانی است که در دل­هایشان، شک دارند و خنثی کردن بدعت هایی است که مخالفان از روی دشمنی، در دین وارد نموده­اند و به جهت تقرّب به رضایت الهی در روز حساب و توسل به رسول خدا -درود خدا بر او و خاندان معصومش باد- و برای دفع مواقف شدید قیامت و عذاب الهی است و این مجموعه را شامل چهار باب نمودم و برای به پایان رساندنش به طور درست، از خدا یاری می­جویم که همانا او بهترین کسی است که می­توان به او رجوع و بازگشت نمود و کریم ترین کسی است که وقتی از او درخواستی می­شود، اجابت می­فرماید.

ص: 314

الباب الأوّل

فی الآیات الّتی دلّت علی إمامة الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ و فیه فصلان:

الفصل الأوّل فی الآیات الّتی دلّت علی إمامة علی بن أبی طالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ بالتعیین و هی کثیرة ذکرها علماءُ الإمامیة و غیرهم و استدلّوا بها علی إمامته مبیّنین ألفاظها و معانیها و ما یقال فیها و أنا ما ذکرت هذه الآیات، لأنّها مبیّنة فی المطوّلات، لکن ذکرتُ آیة من کتاب الله ما وجدتُها مذکورة فی کتب العلماء و لا فی التفاسیر، مستدلاً بها علی إمامة أمیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و إن کان نصّاً فی هذا المعنی ظاهراً و هی قوله تعالی حکایة عن إبراهیم: «فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ مَا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنَا نَبِيًّا * وَ وَهَبْنَا لَهُمْ مِّنْ رَّحْمَتِنَا وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيّاً»(1)

باب اول

در بیان آیاتی که بر امامت امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ دلالت دارد:

و در این باب، دو فصل است:

فصل اول: در بیان آیاتی که بر امامت امام علی بن ابی طالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ، معیّناً دلالت می کند که علمای شیعه و اهل تسنن، آیات بسیاری را ذکر نموده و به آن ها برای امامت آن حضرت استدلال کرده اند. درحالی که الفاظ و معانی آن ها و آنچه را که پیرامونشان گفته شده، بیان نموده­اند؛ بنابراین این آیاتی را که به طور مفصل پیرامون آن ها بحث شده، تکرار نمی­کنم؛ بلکه آیه­ای را بیان می­کنم که مشاهده نکردم در کتابی توسط عالم یا مفسری به عنوان دلیل بر امامت امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ ذکرشده باشد.

اگرچه ظاهراً بر این امر تصریح دارد و آن عبارت است از این کلام خداوند بلندمرتبه که از حضرت ابراهیم علیه و علی نبینا و آله السلام نقل فرموده است: «پس زمانی که از آن ها و آنچه غیر از خداوند می­پرستیدند، کناره گیری نمود، به او اسحاق و یعقوب را

ص: 315


1- - مریم: 49 و 50

عطا کردیم و همۀ آن ها را پیامبر نمودیم * و از رحمتمان به ایشان بخشیدیم و زبانی راستین و بلندمرتبه برایشان قرار دادیم»

و وجهُ الإستدلال بهذه الآیة موقوف علی بیان قاعدة کلیّة مختصة بألفاظ عربیّة إستخرجها علماء العربیّة من تتبّع تراکیب البلغاء و الفصحاء و هی أنّه إذا توجّه العاملان من فعلین أو اسمین إلی إسم ظاهر أو أکثر بعدهما، بأن یقتضی کلّ واحد منهما أن یعمل فیهما أو فی أحدهما مع کون معنی الکلام صحیحاً غیر فاسد، جاز أن یعمل کلّ واحد فیهما أو فی أحدهما معا إلّا أنَّ علماء علم الأصول قالوا: لایجوز أن یکون لمعلول واحد شخصی علّتان تامّتان، لأنّ هذا یستلزم المحال و المستلزم علی المحال محال، لأنّا لو فرضنا أنّ «الف» مثلاً علّة تامّة ل- «ج» و «ب» علّة تامّة لها أیضاً، فأذا فرض وجود «الف» فقد وجب وجود «ج» لوجود علته مع عدم وجود «ب» و إذا فرض وجود «ب»، فقد وجب وجود «ج» لوجود علّته مع عدم وجود «الف»، فیلزم أن یکون «ج» موجوداً قبل وجود علّته و هو محال و إذا ثبت ذلک فی الأصول أنّه محال، منعوا علماء العربیّة إعمال العاملین فی اسم واحد أو أکثر مع اقتضائهما إیّاه من جهة واحدة أو من جهتین مختلفتین، فحینئذ لایعمل فیه إلّا أحد العاملین و لذلک اختلفوا فی أیّهما أولی بالعمل فیه.

فالبصریون ذهبوا علی أنّ إعمال الثانی أولی لقربه به و الکوفیّون علی أنّ إعمال الأوّل أولی لتقدّمه بالذکر و إذا أعمل الثانی علی مذهب البصریین: فالأوّل إن اقتضی الرفع أُضمر فیه للضرورة و إن اقتضی النَّصب حذف المفعول من الأوّل. لأنّ ذکره مع وجود القرینة الّتی دلّت علیه عبث بمنزلة التکرار و هو خلاف الأصل و الأصل عدمه و الإتیان بضمیره یوجب إضماراً قبل الذکر لغیر ضرورة و هو غیر جائز و إن أعمل الأوّل علی مذهب الکوفیّین و الثانی، إن اقتضی الرّفع أُضمر و إن اقتضی النّصب فالمختار إضماره. لکنّ القرآن وارد علی مذهب البصریّین و هو قوله تعالی: «هَاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَه»(1)

ص: 316


1- - الحاقۀ: 19

و «يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتيكُمْ فِي الْكَلالَةِ»(1) لأنّه لو کان وروده علی مذهب الکوفیّین لکان المختار: «هاؤم اقرءوا إیّاه کتابیَه» و «یستفتونک قل الله یفتیکم فیها فی الکلالة».

و وجه استدلال به این آیه متوقف است بر بیان قاعده ای کلی که اختصاص به زبان عربی دارد و دانشمندان علوم عربی آن را از جستجوی گفته های سخنوران بلیغ و فصیح استخراج کرده اند و آن عبارت است از اینکه: هرگاه دو فعل یا اسم عامل، بر سر یک یا چند اسم ظاهر بیایند و هرکدام بتوانند در همه یا برخی عمل کنند و جمله هم درهرصورت صحیح باشد، عمل هرکدام جایز است. ولی علمای علم اصول فقه فرموده اند: ممکن نیست یک معلول شخصی، دو علت تامّه داشته باشد؛ زیرا مستلزم امری محال است، پس خودش هم محال می­شود. چون اگر فرض کنیم «الف و ب» هر دو علت تامّه برای «ج» هستند، پس باوجود «الف»، «ج» بدون نیاز به «ب» محقق می­شود و همچنین باوجود «ب» و بدون نیاز به «الف»؛ پس تحقق معلول، قبل از وجود علت تامّه­اش لازم می­آید و این محال است.

ازاین رو دانشمندان علوم عربی، عمل کردن دو عامل را در یک یا چند اسم، مبتلا به مانع دانسته­اند؛ باآنکه از یک یا دو جهت، مقتضی برای عمل کردن داشته باشد. پس فقط یکی از این دو عامل عمل می­کند، اگرچه در تعیین عامل اختلاف شده است. بصریان دومی را عامل می­دانند، چون نزدیک تر است و کوفیان اولی را عامل می­دانند، چون ابتدا ذکرشده است. حال اگر بنابر نظر بصریان، دومی عمل کند، اولی اگر رافع بوده، ضمیر می­گیرد و اگر ناصب بوده، مفعولش حذف می­شود. چون باوجود قرینه ای که بر آن دلالت دارد، تکرارش لغو می­شود و برخلاف اصل است، پس حذف می­شود. اما اگر بنا بر نظر کوفیان اولی عمل کند، دومی در صورت رافع و ناصب بودن، ضمیر می­گیرد؛ ولی آیات قرآن بر طبق مذهب بصریان است، مثل این دو آیۀ شریفه «هَاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَه»

ص: 317


1- - النساء: 176

و «يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتيكُمْ فِي الْكَلالَةِ» که اگر بر طبق مذهب کوفیان بود، می­شد: «هاؤم اقرءوا إیّاه کتابِیَه» و «یستفتونک قل الله یفتیکم فیها فی الکلالة»

إذا تقرّرت هذا القاعدة فنقول: قوله تعالی: «وَ وَهَبْنَا لَهُمْ مِّنْ رَّحْمَتِنَا»(1) فی قوله تعالی «فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ مَا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ»(2)

إلی آخر الآیة، فعل متعدّ یقتضی إسماً موصوفاً بصفة أن یعمل فیه لفظاً أو مقدّراً؛ لأنّه وقع فی هذه الآیة الّتی وقعت بین الآیتین اللّتین هما قوله تعالی: «وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنَا نَبِيًّا» و قوله تعالی: «وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاه هارُونَ نَبِيًّا» و هو فیهما کذلک، فیجب أن یکون فیها کذلک و متی کان کذلک و لم یکن ملفوظاً فلابدّ أن یکون مقدّراً مع قرینة تدلّ علیه مع التخصیص و لا قرینة فی هذه الآیة تدلّ علی الخصوصیّة سواء ما یُذکر و هی: أنّه جاء بعده و بعد جعلنا لهم إسمان یصلحان أن یکونا معمولین لکلّ واحد منهما و هما «لِسانَ صدْقٍ» و «عَلیّاً» مع صحّة معنی الکلام و لا یکون الکلام محتاجاً إلی شیء آخر، فحینئذ «وَ وَهَبْنَا» و «جَعَلْنَا» توجّهاً الی «لِسَانَ صِدقٍ» و «علیّاً» و أُعمل علی مذهب البصریین لورود القرآن علی مذهبهم کما تقدّم ولا یجوز ذکره لأنّه یستلزم التّکرار و الأصل عدمه و لایجوز و لا إضماره؛ لأنّه إضمار قبل الذّکر و هو غیر جائز فیکون مقدّراً فحینئذ یکون الحاصل الکلام: وَ وَهَبْنَا لَهُم مِن رَحْمَتِنَا عَلیّاً لِسانَ صِدْقٍ وَ جَعَلْنَا لَهُم عَلیّاً لِسانَ صِدْقٍ؛ و إنّما أخرّ علیّاً من لسان صدقٍ لتناسُب أو آخر الآیة و وصف اللسان بالصّدق و إن کان بالحقیقة صفة صاحبه، لأنّ ظهور الصدق یکون باللّسان و إضافة اللّسان إلی الصّدق من إضافة العامّ إلی الخاصّ، فیکون حاصل معنی الآیة أی: وَ وَهَبنَا لَهُم أی أعطَینَا لِأجلهم و کرامتهم من فضلنا علیّاً لساناً صادقاً و جعلنا أی صیَّرنا لأجلهم علیّاً صادقاً و إذا ثبت أنّ الآیة نصّ علی علیّ بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ بهذا التأویل، فنقول: علیّ بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ یدّعی الإمامة بعد رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بلافصل و هو صادقٌ فی کلّ ما یقول و کل من یدّعی الإمامة بعد رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ صادقٌ فی کل ما یقول بلافصل،

ص: 318


1- - مریم: 50
2- - مریم: 49

یجب أن یکون إماماً فعلی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ یجب أن یکون إماماً؛ أمّا بیان المقدّمة الصغری و هو أنّه یدّعی الإمامة فمعلوم بالتواتر؛ أمّا بیان أنّه صادق فی کلّ ما یقول، فلمّا بیّنا فی ما تقدّم من قوله تعالی: وَ وَهَبنَا لَهُم مِن رَحمَتِنا عَلیّاً لِساناً صَادِقاً، فإذا أخبر الله تعالی بأنّه آتینا علیّاً لساناً صادقاً یستحیل منه الکذب و إلّا لزم أن یکون خبرُ الله کاذباً و هو محال.

حال که این قاعده ثابت شد، می­گوییم: سخن خدای متعال: «وَ وَهَبْنَا لَهُمْ مِّنْ رَّحْمَتِنَا» در آیۀ «فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ مَا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» تا آخر آیه، «وَهَبنَا» متعدی بوده و باید در اسمی لفظاً یا تقدیراً عمل کند و در اینجا چون لفظاً عمل نکرده، باید لفظی در تقدیر باشد، به همراه قرینه ای که بر خصوص آن دلالت کند که عبارت است از آمدن دو اسم: «لسانَ صدقٍ» و «علیّاً» بعد از: «وَ وَهَبنَا لَهُم» و «وَ جَعَلنَا لَهُم» که در هر دو می­توانند عمل کنند و بنا بر قاعده، عمل کرده و معنی این گونه می­شود: «و به آنان از رحمتمان، علی را زبانی راستین عطا نمودیم» و «بر آنان، علی را زبانی راستین قرار دادیم» و اینکه «علیّاً» را آخر آیه ذکر فرموده، جهت تناسب با آیات دیگر است و توصيف لسان به صدق، در حقیقت بیانگر صدقِ صاحب زبان است؛ چون ظهور صدق شخص با زبانش است و اضافۀ لسان به صدق، اضافۀ عام به خاص است.

بنابراین معنای آیه این گونه می­شود: «جهت بزرگداشت و گرامیداشت آن ها، از فضل خود، علیّ صادق و راست گو به آنان عطا کردیم»؛ و زمانی که ثابت شد که تأويل آیه، تصریح بر علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ دارد، پس می­گوییم: علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ پس از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ادعای امامت و جانشینی بلافصل فرمود و ایشان جز کلام راست، نمی­فرماید. امّا صغری یعنی ادعای امامتِ بلافصل توسط ایشان، متواتراً ثابت شده و یقینی است. امّا کبری که ایشان، جز کلام راست نمی­فرماید، به دلیل خبر الهی از عطای آن حضرت به پیامبران با وصف راست گویی است، پس این خبر الهی، با صدور دروغ (العیاذ بالله) از آن حضرت منافات دارد، وگرنه دروغ بودن خبر خدا لازم می­آید که آن محال است.

ص: 319

و لقوله تعالی: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ»(1) فإنّ الله أمَرَنا بالکون مع الصّادقین و الأمر للوجوب، لأنّه عطف علی الأمر و هو «اتّقوا اللّه» و هو واجب و المعطوف علی الواجب واجبٌ، فالصّادقون الّذین یجب کوننا معهم لایخلو إمّا أن یکونوا جمیع أُمّة محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و هو باطل ظاهراً و إمّا أن یکونوا بعض أُمّة محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، فلا یخلو إمّا أن یکونوا بعض معیّنة أو غیر معیّنة؛ الثانی باطل أیضاً و إلّا لزم الإجمال و التعطیل و الأوّل لایخلوا إمّا أن یکون ذلک البعض علیّاً أو غیر علیٌّ و الثانی و هو غیر علیّ من الصحابة باطل؛ لأنّ الله تعالی وصف ذلک البعض بالصّدق والوصف بالصدق لایخلوا إمّا أن یجب ثبوته لهم فی کلّ ما یقولون أو فی بعض ما یقولون و الثانی باطلٌ لإشتراک جمیع الناس فیه، فتخصیص بعضهم به ترجیح من غیر مرجّح و هو باطل؛ فلم یبق إلّا أن یکونوا صادقین فی کلّ ما یقولون، فحینئذ کان ذلک البعض علیّاً و أولادَه المعصومین عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ و هو المطلوب کما بیّنّا فی الآیة الّتی تقدّمت، لأنّ الجماعة التی ادّعت الخلافة لنفسها کانوا کفّاراً قبل بعثة رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و أسلموا بعد جماعة؛ فلا یصحّ أن یوصفوا بالصدق فی کلّ ما یقولون.

همچنین خدای بلندمرتبه می­فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوای الهی پیشه کنید و با صادقین باشید» و امر دلالت بر وجوب دارد؛ چون به فعلِ امر به تقوا عطف شده که آن نیز، وجوب را می­رساند. حال مراد از صادقین یا همۀ امّت حضرت محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است که بطلانش روشن است یا مراد برخی از امّت هستند که نمی­شود معیّن نباشد؛ چون لازمه اش عدم بیان نیاز ضروری مردم توسط خدا و تعطیل شدن شریعت است. حال که باید معیّن باشد یا علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ است یا یکی دیگر از اصحاب که این هم فرضی باطل است. چون خداوند بلندمرتبه او را به صدق توصیف فرموده که اگر در برخی از گفتارهایش صادق باشد، همۀ مردم را شامل می شود و اختصاص دادنش به برخی از آن ها ترجیح بلا مرجّح است که باطل است.

ص: 320


1- - التوبة: 119

پس باید در همۀ گفتارهایش صادق باشد که منحصر می­شود در امیرالمؤمنین و فرزندان معصومش عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ چنان که در آیۀ قبل بیان شد؛ چون گروهی که مدّعی خلافت بودند، قبل از بعثت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کافر بوده و پس از عده­ای اظهار اسلام کردند، پس صحیح نیست که در همۀ گفتارهایشان به صادق بودن توصیف شوند.

فإن قیل: یصحّ أن یوصف لهم بالصدق بعد الإسلام فی کلّ ما یقولون، لأنّهم بعد الإسلام لم یتکلّموا بکلام غیر واقع عمداً و لا سهواً. فیصحً کونهم موصوفین بالصدق فی جمیع مقالتهم و إذا صحّ کونهم موصوفین بالصّدق فی جمیع مقالتهم، صحّ أن یکونوا أئمة أیضاً بهذا البرهان الّذی ذکرتموه؛ أُجیب عن هذا بأجوبة ثلاثة:

الأوّل: إنّ قولکم هذا یبطل دعواکم و متی یبطل دعواکم یثبت قولنا و هو أنّ علی بن ابیطالب أمام بعد رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بلافصل؛ لأنّ قولکم هنا یدلّ علی أنّکم قائلون بإثبات خلافة الخلفاء الثّلاثة بالنّص من قِبَل الله و قِبَل رسوله و الحال إنّکم قائلون أنّ خلافة الثّلاثة بإجماع الأمة لا بالنّص من قِبَل الله تعالی و لا من قِبَل رسوله کما یظهر ذاک بَعدٌ، فبطل مدّعاکم بقولکم و أثبت مدّعاءنا و هو المطلوب.

والثانی: أنّ مَن کان کافراً فی بعض الزّمان لایصحّ أن یوصف بالصدق فی جمیع مقالته، کما قال الله تعالی لإبراهیم: «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ»(1) فنفی الله الإمامة عن الظّالم و الظّالم مشتق من الظّلم و هو وضع شیء فی غیر موضعه، فیصدق علی الکاذب أنّه ظالم؛ لأنّه وضع الکذب و هو الکفر فی موضع یجب فیه الصدق و هو الإیمان و لا یجب اتّصاف ذات المشتقِّ بالمشتق منه عند إطلاق المشتق علیها، فیصحّ إطلاق الضّارب فی الحال علی مَن ضرب فی الزّمان الماضی، فلا یصحّ إطلاق الصدق علیهم و لایکونوا أئمة.

ص: 321


1- - البقرة: 124

والثالث: إنّ ابابکر بعد الخلافة علی المنبر قال: إنّ لی شیطاناً یعترینی فإن استقمتُ فأعینونی و إن عصیتُ فجنّبونی.(1) فلا یخلو إمّا أن یکون فی هذا القول صادقاً أو کاذباً؛ فإن کان صادقاً فقد ثبت أنّه یعصی و العاصی لا یجوز أن یکون إماماً و إن کان کاذباً فلا یجوز متابعة النّاس له؛ لأنّ الله تعالی أمرنا بالکون مع الصّادقین و لقول عمر: کانت بیعة ابی بکر فلتة وقی الله شرّها، فمن عاد إلی مثلها فاقتلوه؛(2) و یخلوا إمّا أن یکون عمر فی هذا القول صادقاً أو کاذباً، فإن کان صادقاً کانت خلافته و خلافة أبی بکر باطلة و هو ظاهر و إن کان کاذباً فلا یجوز أن یکون إماماً، فتعیّن أن یکون ذلک البعض الّذی وصفه الله بالصدق علیّاً و هو المطلوب.

اگر گفته شود: صحیح است که در همۀ گفتارهایشان، بعد از مسلمان شدن به صادق بودن توصیف شوند، به دلیل اینکه کلام خلاف واقع از آن ها، چه عمدی و چه سهوی صادر نشده است؛ پس بر طبق استدلال به آیۀ شریفه می­توانند امام باشند، سه جواب داده می­شود:

اول: همانا این بیان شما، ادعای شما برخلافت خلفای سه گانه را باطل می­کند و زمانی که ادّعای شما باطل باشد، قول ما که علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ امام بلافصل بعد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است، ثابت می­شود. چون این بیان شما، دلالت بر انتصاب خلفای سه گانه از جانب خدا و رسول می­کند، درحالی که چنان که خواهد آمد شما به اجماع امّت قائل به عدم نص برخلافت خلفای سه گانه از جانب خدا و رسول او هستید؛ پس ادعای خود را رد کرده و ادعای ما را اثبات نمودید.

ص: 322


1- - این عبارت با اندکی تفاوت در کتب اهل سنت نقل شده است: فإذا رأيتموني استقمت فاتبعوني وإن رأيتموني زغت فقوموني واعلموا أن لي شيطانا يعتريني فإذا رأيتموني غضبت فاجتنبوني. الطبقات الکبری لابن سعد (متوفی 230 ق)، ج 3، ص 212؛ صفة الصفوة للجوزی (متوفی 507)، ج 1، ص 261
2- - این عبارت نیز با اندکی تفاوت در کتب اهل سنت نقل شده است: إِنَّمَا كَانَتْ بَيْعَةُ أَبِي بَكْرٍ فَلْتَةً وَتَمَّتْ، أَلاَ وَإِنَّهَا قَدْ كَانَتْ كَذَلِكَ وَ لَكِنَّ اللَّهَ وَقَى شَرَّهَا وَ لَيْسَ مِنْكُمْ مَنْ تُقْطَعُ الأَعْنَاقُ إِلَيْهِ مِثْلُ أَبِي بَكْرٍ. صحیح البخاری، ج 8، ص 168

دوم: همانا كسی را که مقداری از عمرش کافر بوده، نمی­شود او را در همۀ گفتارهایش صادق دانست؛ چنانکه خداوند بلندمرتبه به حضرت ابراهیم فرمود: «همانا من تو را برای امامت مردم برمی­گزینم، عرض کرد: و آیا از فرزندان من هم امام هستند؟ فرمود: عهد من به ظالمان نمی­رسد». پس خداوند امامت را از ظالم نفی فرمود و ظالم از ظلم مشتق شده و به معنای قرار دادن چیزی در غیر جای خودش است. پس بر دروغ گو که به جای راست گویی، دروغ را قرار داده، ظالم صدق می­کند. چون کفر را به جای ایمان قرار داده است و اتّصاف ذات مشتق به مصدر در زمان استعمال مشتق، لازم نیست. پس اطلاق ضارب در زمان حال به کسی که درگذشته کسی را زده، صحیح است و به همین جهت به کسانی که مدتی کافر بوده­اند، صادق نمی­گویند و نمی­توانند امام باشند.

سوم: همانا ابوبکر بعد از خلافت بر روی منبر گفت: همانا شیطانی مخصوص من است که بر من مسلط می­شود، پس اگر راهم مستقیم بود، پس مرا یاری کنید و اگر مرتکب عصیان شدم، از من دوری کنید؛ حال یا در این گفته راست گو بوده یا دروغ گو؛ اگر راست گفته، پس گناهکار بودنش ثابت می­شود، پس انسان گنه کار جایز نیست امام باشد و اگر دروغ گفته، پس پیروی کردن مردم از او جایز نیست. چون خداوند بلندمرتبه به ما امر فرموده که با صادقین باشیم. همچنین عمر گفت: بیعت ابوبکر، کار غلطی بود که خدا شرّش را دفع فرمود؛ پس هر کس همانند آن را تکرار نمود، او را بکُشید. حال یا عمر در این گفته راست گو بوده یا دروغ گو؛ اگر راست گفته، روشن است که خلافت او و خلافت ابوبکر باطل بوده؛ اگر دروغ گفته، جایز نیست که امام باشد. پس منحصراً آن کسی که خدا توصیفش فرموده به راست گویی، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ است، پس ادعای ما ثابت شد.

ص: 323

و أمّا بیان الکبری فبدیهیّة و أیضاً لو لم یکن علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ إماماً بعد رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بلافصل مع أنّه صادق فی کلّ ما یقول، یکون غیره إماماً من الصّحابة و التالی باطل فالمقدّم مثله و الملازمة ظاهرة لإمتناع خلوّ الزّمان عن وجود الإمام لأنّه لطف و اللطف واجب علی الله تعالی؛ و لقوله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أبداً كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض»(1) فیدلّ هذا الحدیث علی إمتناع خلوّ الزّمان عن وجود الإمام و إلاّ لزم أن یکون هذا الحدیث کاذباً و هو باطلٌ بالضرورة.

امّا کبری (هرکسی ادّعای امامت و جانشینی بلافصل رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را نموده و در همۀ گفتارهایش صادق باشد، لزوماً امام است) امری بدیهی است. علاوه بر اینکه اگر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ که در همۀ گفتارهایش صادق است، جانشین بلافصل رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نباشد، صحابی دیگری امام و جانشین می­باشد و این امری باطل است؛ پس مقدمه نیز باطل است. پس ناگزیر جز آن حضرت کسی شایستۀ امامت نیست، چون خالی بودن زمان از وجود امام محال است. زیرا وجود امام لطف است (با لزوم عقلی، شکر کسی که به ما نعمت عطا فرموده، نحوه­ی شکرگزاری جز از طریق امام معصوم فهمیده نمی­شود) و بر خداوند بلندمرتبه لطف واجب است (به این معنا که بر حکیم علی الاطلاق عقلاً لازم است امام معصوم را معرفی فرماید، چون کسی نمی­تواند تشخیص دهد که کدام انسان از هرگونه خطا و لغزش، مصون و محفوظ است.)

ص: 324


1- - حدیث ثقلین از احادیث متواتر بین مسلمانان است که از طرق بسیاری نقل گردیده است. ابن حجر در صواعق المحرقة بعد از ذکر این حدیث گفته: «لهذا الحدیث طرق کثیرة عن بضع و عشرین صحابیاً: این حدیث را بیست و چند نفر از صحابه از طرق مختلف نقل کرده­اند». برخی از اسانید حدیث ثقلین در کتب اهل سنت: سنن الکبری للنسائی، ج 5، ص 150؛ مسند احمد، ج 3، ص 14، 17، 26، 59 و سنن ترمذی، ج 5، ص 662؛ صحیح مسلم، ج 4، باب من فضائل علی بن ابیطالب رضی الله عنه در مورد تعابیر مختلف حدیث ثقلین، باید گفت علت اینکه این روایت به تعابیر مختلفی آمده است دو امر است: یکی اینکه این روایت در مواطن و مجالس مختلفی از سوی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نقل شده است، دیگر اینکه به جهت اهمیتی که این مطلب داشته است، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با تعابیر مختلفی این مسأله را بیان فرموده است.

همچنین رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرموده است: «همانا من دو امانت گران بها در میان شما باقی گذاشته ام که تا زمانی که به آن دو تمسک جویید هرگز گمراه نمی­شوید: کتاب خدا و اهل بیت از خاندانم؛ و همانا هرگز آن دو از هم جدا نمی­شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند». و این حدیث شریف هم بیانگر عدم امکان خالی بودن زمان از وجود امام معصوم است. در غیر این صورت، لازم می آید که این فرمایش دروغ ­باشد، درحالی که باطل دانستن دروغ بودن این حدیث، ضرورت دارد. (زیرا در حدّ تواتر از شیعه و اهل تسنن نقل شده است).

و أمّا بیان بطلان التالی: فلأنّ غیر علیّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ من الصحابة الذین ادّعی فیهم الخلافة، ما کانوا صادقین فی کلّ ما یقولون کما بیّنّا قبل و الله تعالی أوجب علینا الکون مع الصّادقین، فلا یصحّ إمامة غیره، فظهر بطلان التالی.

و أمّا بیان بطلان المقدّم: فلأنّ علیّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ لو فرضنا أنّه لا یکون إماماً و غیره من الصحابة لا یجوز أن یکون إماماً کما بیّنّا قبلُ، یلزم خلو الزّمان عن إمام معصوم و هذا لایجوز؛ لأنّ وجودَه لطفٌ و اللّطفُ واجبٌ علی الله تعالی و هو لا یخلّ بالواجب لأنّه قبیحٌ و القبیح لا یصدر من الله تعالی، فثبت بطلان المقدّم کما مرّ و إذا ظهرت الملازمة و ظهر بطلان التالی و بطلان المقدّم، فقد ثبت أنّ علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ إمام بعد رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بلافصل و هو المطلوب.

اما بیان باطل بودن تالی (اینکه صحابه دیگری غیر از [امام] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، امام است): برای اینکه غیر از [امام] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در بین صحابه ای که در مورد آن ها ادّعای خلافت شده، هیچ کدام در همه گفتارهایشان صادق نبودند، همان طور که قبلاً بیان شد؛ درحالی که خداوند متعال بر ما واجب نموده که با صادقین باشیم، پس امامت غیر از [امام] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ صحیح نیست. پس باطل بودن این گفتار، روشن شد.

اما بیان باطل بودن مقدمه (اگر نه [امام] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ امام باشد و نه امامت صحابه جایز باشد): اگر فرض کنیم که [امام] علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، امام نباشد و غیر از او، از بین صحابه نیز همان طور که

ص: 325

بیان شد، جایز نباشد که کسی امام باشد، لازم می آید که زمین از امام معصوم خالی باشد که این جایز نیست. برای اینکه وجود امام، لطف است و لطف بر خدا واجب است و خدا واجبی را [از بندگانش که موجب هدایت می­شود] فروگذار نمی­کند. زیرا این کار، قبیح است و فعل قبیح از جانب خداوند متعال صادر نمی­شود. پس مقدمه نیز باطل است. پس زمانی که درست بودن گفتار ما روشن شد و بطلان تالی و مقدم روشن شد، پس ثابت شد که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ امام بلافصل بعد از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است.

الفصل الثّانی فی الآیات الّتی دلّت علی إمامة الإثنی عشر إجمالاً و علی م ح مّ د بن الحسن عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ بالتعیین و هی آیتان: الأولی قوله تعالی: «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين»(1)

وجه الإستدلال بهذه الآیة علی إمامة إثنی عشر هو أن یقال: هذه الآیة خبر أنزل الله تعالی علی محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، دالّ علی أنّ مضمونه یقع فی الزّمان المستقبل و کلّ خبر أنزله الله علی رسوله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، دالّ علی أنّ مضمونه یقع فی الزّمان المستقبل یجب وقوعه فیه، فهذه الآیة یجب وقوع مضمونها فیه.

أمّا بیان الصّغری فظاهرة؛ لأنّ هذه الآیة اشتملت علی أفعال و حروف تدلّ علیه و أمّا بیان الکبری فلأنّ أخبار الله تعالی واجبة الوقوع فی الزّمان الذی عیَّنه فیه و إلاّ لجاز تغییر جمیع أحکام الله و أخباره و هو باطل بالضرورة و إذا ثبت أنّ مضمونها واجب الوقوع فی الإستقبال، ثبت أنّها نصٌّ علیهم؛ لأنّ الأوصافَ الّتی ذکرت مختصّة بهم لا تشتمل علی غیرهم.

فصل دوم: آیاتی که اشاره به امامت دوازده امام و تصریح به امامت امام «م ح م د بن الحسن عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ» دارد، دو آیه مورد بحث است:

ص: 326


1- - القصص: 5

آیۀ اول: این سخن خداوند بلندمرتبه: «و اراده کرده ایم که بر کسانی که در زمین ضعیف واقع شده اند، منّت گذاشته و آن ها را به عنوان ائمّه انتخاب نموده و وارث قرار دهیم»

طریقۀ استدلال به این آیۀ شریفه بر امامت امامان دوازده گانه این است که خداوند بلندمرتبه به حضرت محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از آینده خبر داده و هرچه خداوند به رسولش خبر دهد، حتماً واقع می­شود. چون خدا از هر چه خبر دهد، باید در همان زمانی که فرموده، واقع شود، وگرنه تغییر همۀ احکام و اخبار الهی ممکن می­شود و این بطلانش ضروری است و با ثابت شدن تحقق قطعی آیۀ شریفه در آینده، ثابت می­شود که این آیه بر امامت امامان معصوم عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ تصریح دارد، چون اوصاف مذکوره، اختصاص به آنان داشته و شامل دیگران نمی­شود.

فإن قیل: علی تقدیر أنّ مضمونها یختصّ بالإستقبال یشتمل علی غیرهم أیضاً من الصحابة الّذین ادّعوا الخلافة لنفسهم، لأنّ زمان دعوی الخلافة بالنسبة إلی زمان إنزال الآیة مستقبل، فتشملهم الآیة أیضاً فلا تختصّ الآیة بهم. أُجیب عن هذا: بأنّ للأمّة فی نصب الأئمة طریقین:

أحدهما: أنّ نصبَ الإمام عَلَی الله، لأنّهم یشترطون فی الإمام العصمة و هی أمرٌ خفیٌّ لا یطلّع علیها إلّا علّام الغیوب، فتعیین من أراد الله أن تکون العصمة فیهم علی النَّبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بإنزال الوحی علیه، کما فعل النّبی فی حجّ الوداع بغدیر خمّ حین نزل جبرئیل علی رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و قرأ علیه: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»(1)

و الثانی: أنّ نصبَ الإمام بإجماعِ الأمة لا بالنّص من الله و لا من النّبی و هنا القوم لایشترطون فی الإمامة العصمة کما فعلوا بعد وفاة النّبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فی تقدیم أبی بکر و عمر و عثمان علی علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ مع اتّفاق الأمّة فی کونهم غیر معصومین و لا طریق ثالث فی نصب الإمامة؛ فحینئذ هذه الآیة تشتمل علیّاً و أولاده عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ و لا تشتمل غیرهم من الصّحابة

ص: 327


1- - المائدة: 67

الذین ادّعوا الإمامة، لأنّ بعض الأوصاف الّتی فی هذه الآیة و هو: «أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ» لم یوجد فیهم، لأنّهم کانوا أشدّ النّاس قوّة بعد وفاة النّبی و کان علیّ و أولاده عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ موصوفین بهذا الوصف، فیکون علیّ و أولاده عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ مخصوصین بهذه الآیة، فیکون هو و أولاده عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ أئمة و هذه الآیة جملة معترضة واقعة بین آیتین کانتا فی قصة موسی و فرعون، أوردها الله تعالی للتنبیه علی أنّ أحوال علی بن ابیطالب و أولاده عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ مع الّذین تقدّموا علیهم و أخّروهم عن حقّهم کأحوال موسی و هارون مع فرعون و إتباعه و هذا البیان الّذی ذکرنا یدلّ علی إمامة إثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ.

اگر گفته شود: بنابر اختصاص مضمون آیه به آینده، شامل اصحاب دیگر که ادعای خلافت کردند، نیز می­شود، چون زمان ادعای آن ها پس از نزول آیه بوده است، پس شامل آن ها نیز شده و به معصومین اختصاص ندارد؛ جواب داده می­شود: همانا امّت اسلام، به دو راه برای نصب امامان، معتقد است:

راه اول: همانا نصب امام بر عهده خدا است، چون علمای اسلام، عصمت را در مورد امام شرط می کنند که این امر عصمت، امری مخفی بوده و جز خداوند که بر همۀ امور غیبی آگاه است، کسی از آن اطلاع ندارد. پس مشخص نمودن کسی که اراده­ی الهی به عصمت او تعلق گرفته، توسط وحی به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ صورت می­پذیرد. چنان که در حجة الوداع در غدیر خم، زمانی که جبرئيل اين آیه را بر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نازل کرد: «ای رسول! آنچه را که از پروردگارت بر تو نازل شد تبلیغ کن و اگر چنین نکنی پس رسالت الهی را به سرانجام نرسانده ای»

راه دوم: همانا انتخاب امام به وسیلۀ اجماع امّت است، نه توسط خدا و نه توسط پیامبرش؛ و این گروه، عصمت را در امام شرط نمی­دانند، چنان که بعد از وفات پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چنین کرده و ابوبکر و عمر و عثمان را بر امیرالمؤمنین علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ مقدّم نمودند بااینکه به توافق همۀ امّت، آن سه نفر غیر معصوم بودند و چون راه سوّمی برای نصب امام نیست، پس این آیۀ شریفه اختصاص به امیرالمؤمنین و فرزندان معصوم ایشان عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

ص: 328

دارد و شامل اصحاب دیگر که ادعای خلافت کردند نمی­شود، چون برخی اوصاف که در این آیۀ شریفه ذکرشده، مثل: «و اراده کرده ایم که بر کسانی که در زمین ضعیف واقع شده اند، منّت گذاشته» در آن ها یافت نمی­شود. چون بعد از وفات پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قدرت را به دست گرفتند؛ درحالی که این صفات منحصراً در امیرالمؤمنین و فرزندان معصوم ایشان عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ بود، پس آیه اختصاص به آنان داشته و امامت مخصوص آن بزرگواران است. درواقع این آیۀ شریفه، جملۀ معترضه ای است که بین دو آیه ای واقع شده که گویای جریان حضرت موسی و فرعون بوده است و خدا آن را برای هشدار بیان کرده است که جریان علی بن ابیطالب و فرزندان ایشان عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ باکسانی که بر آنان مقدّم ساختند و آنان را از حقوقشان دور کردند، مانند جریان موسی و هارون با فرعون و پیروانش است و این بیانی که ذکر کردیم، دلیلی است بر امامت امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ.

و الوجه الّذی یخصّص هذه الآیة ب- م ح مّ د بن الحسن عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ هو أنه ذُکر فیها وصف یصدق علیه و لا یصدق علی غیره و هو قوله تعالی: «وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ» و بیانه: أنّ نجعل من الجعل و هو یجیء علی معنیین؛ أحدهما: بمعنی الخلق و هو غیر مراد بهذه الآیة؛ و الثانی: بمعنی التصییر و هنا کذلک و إذا کان بمعنی التصییر یدخل علی المبتدأ و الخبر، نحو: جعلتُ زیداً عالماً أی صیرتُه عالماً و إذا جیئ بخبره معرّفاً بالألف و اللام، یفید انحصار الخبر علی المبتدأ نحو: زید العالم یعنی أنَّ العلمَ ینحصر علی زید و لا یکون فیه وصف آخر بخلاف کونه نکرة نحو: زید عالم و إذا تقرّر ذلک، فنقول: «هم» فی «وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ» مبتدأ و «الوَارِثینَ» خبره فی الأصل و هو معرّف بالألف و اللّام فینحصر علی المبتدأ «هُمُ الوارِثُونَ» لا یکون لهم غیر الوراثة شیءً، فتکون هذه الآیة مختصّة به لإنحصار الوراثة فیه و عدم انحصارها فی غیره، فتکون هذه الآیة مختصّة ب- م ح مّ د بن الحسن عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ إذا لوحظ الصفات بکمالها فیه.

و قیل: یجوز أن یقال: الوراثةُ منحصرةٌ علی مجموع الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ من حیث المجموع لا من حیث کلّ فرد، لأنّ معنی الوراثة أخذ الولایة من قِبَل نبیّ قبله

ص: 329

و قد عرفت أنّ النبوّة خُتمت بمحمد و لا نبیّ بعده، فالولایة ختمت بهم لأنّه لا نبیّ بعد الأئمة حتّی یأخذ وصیّه الولایة و متی لم یکن فانحصرت الولایة بهم و لا تتعدّاهم بخلاف الأوصیاء الذین قبلهم و بهذا التوجیه دلّت هذه الآیة علی إمامة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ أیضاً کما عرفتَ قبلُ.

امّا دلیل اختصاص آیۀ شریفه به «م ح م د بن الحسن العسکری عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ»، ذکر وصفی در آیه است که فقط شامل ایشان می­شود و لا غیر؛ یعنی این کلام خداوند بلندمرتبه: «و آن ها را وارث قرار دهیم»

بیان مطلب: «نجعل» از ریشه «جعل» است که به دو معنی می­آید:

1- «آفریدن» که منظور آیه این نیست 2- «گردانیدن و قرار دادن» که همین مراد آیه بوده و بر مبتدا و خبر وارد می­شود. مثل جعلتُ زیداً عالماً، یعنی زید را عالم گردانیدم و زمانی که خبر، معرفه بیاید، افاده­ی انحصار خبر در مبتدا می­کند. مثل زید العالم که دلالت دارد بر انحصار علم در زید و عدم وجود آن؛ برخلاف صورتی که خبر نکره باشد، مثل زیدٌ عالمٌ.

وقتی این مطلب ثابت شد، پس می­گوییم: «هُم» در: «و نَجعَلَهُمُ الوَارِثینَ» مبتدا و «الوارثینَ» درواقع خبر است که معرفه به الف و لام است. پس وراثت، انحصار در ایشان دارد و شامل دیگران نمی­شود و چون همۀ صفات الهی به طور کامل، در امام «م­ ح­ مّ ­د بن الحسن العسکری عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ» وجود دارد نه در شخصی دیگر، پس آیه به ایشان اختصاص دارد و همان طور که گفته شده، می­توان از این آیۀ شریفه، اختصاص وراثت به همۀ امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ را ثابت کرد، نه اختصاص به یکی از آن ها را؛ چون وراثت در اینجا به معنای گرفتن ولایت از پیامبر قبلی است و بدون شك، همان طور که می­دانید، نبوت به حضرت محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ختم شده و پیامبری بعد از ایشان نیست؛ پس ولایت هم به امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ ختم می­شود، چون پیامبری بعد از ایشان نیست تا وصی او ولایت داشته باشد.

ص: 330

پس برخلاف اوصیاء پیامبران گذشته، پس از امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ، کسی ولایت ندارد و درنتیجه همان گونه که دانستی، آیۀ شریفه، اختصاص امامت به امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ را ثابت کرد.

الآیة الثانیة قوله تعالی: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ»(1) إلی آخر الآیة.

وجه الإستدلال بهذا الآیة علی إمامة م ح م د بن الحسن صاحب الزّمان عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ هو: أنّ لفظة «وَعَدَ» فی قوله تعالی: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا» مشتق من الوعد و الوعد هو إخبار المخبر بإیصال الثّواب أو المنفعة إلی الغیر أو دفع المضرّة عنه فی المستقبل و فی هذه الآیة، هو اخبار الله تعالی بعض النّاس المؤمنین العاملین للطّاعات بجعلهم خلفائَه من قبله فی الأرض أی فی جمیع أقطار الأرض الّتی یسکنها النّاس من المشرق إلی المغرب فی زمان مستقبل و هذا المعنی لا یصحّ فی مَن کان فی الماضی و لا فی مَن کان حال نزول الآیة و لا فی مَن ادّعی الخلافة لنفسه بعد وفات رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، لأنّهم لم یتّصفوا بالصّفات الّتی ذکرت فیها و هو ظاهرٌ و لا یصحّ حمله علی جمیع النّاس، لأنّهم لم یکونوا خلفاءَ و الصحیح: أنّ معنی استخلفه أی جعله خلیفته، کذا ذکره صاحب الصّحاح، فیکون المراد بهذه الآیة م ح مّ د بن الحسن عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ و هو المطلوب؛ و لأنّه لو حمل علی العموم کما یفهم من ظاهر لفظة «الّذین» و کان معنی «استخلفه» أسکنه بعد ذهاب الّذی قبله فی هذا المکان، یستلزم الفساد من ثلاثة وجوه؛

آیۀ دوم: این کلام خداوند بلندمرتبه: «خدا به مؤمنان از شما که عمل صالح انجام داده اند، وعده داده که قطعاً آن ها را همانند گذشتگان، جانشینان در زمین قرار دهد و حقیقتاً عمل به دین آن ها را که برایشان برگزیده ممکن سازد و پس از ترسی که از دشمنان دارند، امنیت را جایگزین سازد تا من را عبادت کنند و کسی را برایم شریک قرار ندهند».

ص: 331


1- - النور: 55

طریقۀ استدلال به این آیۀ شریفه بر امامت «م ح م د بن الحسن العسکری صاحب الزمان عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ» این است که: «وَعَدَ» در آیۀ شریفه از «الوعد» مشتق شده و به معنای خبر رساندن از دادن ثواب یا رساندن منفعتی به دیگری یا خبر از دفع ضرری از او، در آینده است و در اینجا، خبر خدای بلندمرتبه به برخی از مؤمنان انجام دهنده­ی طاعات الهی است؛ به اینکه ایشان را در آینده، جانشینان خود در شرق و غرب زمین قرار می­دهد، هرجایی که انسانی زندگی می­کند؛ و این وعده در مورد گذشتگان یا کسانی که در زمان نزول آیه یا پس از وفات رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ادّعای خلافت کردند، نیست. چون روشن است که آن ها اوصاف ذکرشده در آیۀ شریفه را نداشتند؛ همچنین وعده ای به همۀ مردم نیست، چون همۀ مردم، جانشین خدا نیستند. حال آنکه جوهری در صحاح «استخلفه» را به معنای: خلیفه قرار داد، گرفته است و درنتیجه آیۀ شریفه وعده ای به امامت امام «م ح م د بن الحسن عسکری عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ» است؛ همچنین اگر آیۀ شریفه، با توجه به عمومیت معنای: «الذین» و اراده­ی معنای: «او را جانشین کسی کرد که رفته» از «استخلفه» شامل غیر معصومین بشود، به سه دلیل معنایش صحیح نیست:

الأوّل: أنّه یوجب أن یفسّر «لیَستَخلِفَنَّهُم» إلی لیسکننّهم من غیر احتیاج إلی التأویل و لم یوافقه باقی ما فی الآیة و هو خلاف الأصل؛

والثانی: أنّ المؤمنین الموصوفین یجب أن یملکوا جمیع أرض الکفّار من العرب والعجم، لأنّ الأرضَ معرفةٌ بلام الإستغراق و لم یَستول المسلمون علیها إلی الآن و هو خلاف الواقع؛

والثالث: أنّه تعالی وصف ذلک المؤمنین الذّین آمنوا بقوله: «وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» أی جعلناهم بعد ما کانوا خائفین آمنین و هذه السّورة مدنیّة نزلت علی رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بعد ما کان مدّة فیها و الإسلام کان قویّاً حین نزول الآیة و المسلمون کانوا حین نزولها علیه إلی حین وفاته و بعد وفاته و حین خلافة الخلفاء الثلاثة إلی الآن آمنین؛ ذوی قوة و دوی بطش شدید؛ غیر خائفین إلّا اهل بیت رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

ص: 332

فإنّهم کانوا خائفین مستورین فی البیوت و یخفون ما جاء جبرئیل علی رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ من الدّین خوفاً من المعاندین و أمروا الّذین یتّبعونهم إلی التقیّة إلی أن یظهر القائم المهدی صاحب الزّمان عَلَيْهِ السَّلاَمُ و یُظهر دین الله الّذی کان المؤمنون یعملونه سرّاً و یملأ الأرض قسطاً من المشارق إلی المغارب کما مُلئت جوراً و ظلماً کما فعل موسی و هارون بعد هلاک فرعون و هامان فی بنی اسرائیل، فتکون هذه الآیة نصّاً علی إمامة م ح مّ د بن الحسن صاحب الزمان صلوات الله علیه و علیهم أجمعین.

اول: ساکن نمودن عدّه ای در زمین پس از مرگ عدّه­ی دیگر، اگرچه نیاز به تأویل آیۀ شریفه ندارد، ولی با بقیۀ آیه سازگاری ندارد و این برخلاف اصل [عدم اختلاف درآیات قرآن] است.

دوم: با توجه به اینکه «ال» در «الارض» معرفه به استغراق است، چنین مؤمنانی بايد مالک همۀ زمین­های کافران عرب و غیر غرب می­شدند، باآنکه چنین اتفاقی رخ نداده است.

سوم: همانا خداوند بلندمرتبه، امنيت بعد از ترس را به این مؤمنان وعده داده، باآنکه سوره ی مبارکه مدت ها پس از هجرت پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نازل شده است و در زمان قوی بودن اسلام و امنیت داشتن آن ها بوده است و این وضعیت پس ازآن حضرت و در زمان خلافت خلفای سه گانه هم ادامه داشت؛ تنها بزرگوارانی که ترس جان عزیزشان می­رفت و در خانه هایشان مستور بودند و دینی را که جبرئیل برای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آورده بود، از ترس دشمنان، مخفی می­کردند، اهل بیت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بودند که پیروانشان را تا زمان ظهور امام قائم مهدی صاحب الزمان عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ به تقیه امر می­فرمودند تا دینی را که مؤمنان مخفيانه به آن عمل می­کردند، ظاهر فرماید و شرق و غرب زمین را که سرشار از ظلم و ستم شده، از عدل و داد لبریز فرماید، آن گونه که موسی و هارون بعد از هلاکت فرعون و هامان در بنی اسرائیل عمل نمودند. پس این آیۀ شریفه بر امامت امام «م ح م د بن الحسن العسکری صاحب­الزمان عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ» صراحت دارد.

ص: 333

الباب الثانی

فی الأحادیث الّتی دلّت علی إمامة الأئمة الإثنی عشر عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ

و هی کثیرة مرویّة عن أکابر الصّحابة بالرّواة الأمناء المذکورة بالأسماء و الکنی، معنعناً متّصلاً إلیها، لا شکّ فی صحّتها و أسانیدها إلّا مَن کان نسبه منقطِعاً عن أبویه و لا توارث بینهم و فی هذا الباب فصول.

باب دوم

در بیان احادیث که بر امامت امامان دوازده گانه عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ دلالت می کند:

و آن روایات بسیار نقل شده از بزرگان صحابه است، راویانی امانتدار و مطمئن که نام و کنیۀ همه ذکرشده و هرکدام از دیگری نقل کرده تا سند به پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ منتهی شده است و شکی در صحت سندشان نیست، مگر اینکه در مورد خاصی، پدر و مادر شخص معلوم نباشد که از چه کسی ارث می­برد؛ و در این باب چند فصل است.(1)

*******

اللهم عجّل فرجه و انصر شیعته و أهلک عدّوه واجعلنا من الشاهدین بین یدیه، الذّابّین عنه آمین ربّ العالمین

خداوندا در فرج آن حضرت تعجیل فرما و شیعیان را یاری نما ودشمنانش را هلاک فرما و ما را از شهیدان پیش روی او و مدافعینش قرار ده.

آمین رب العالمین

ص: 334


1- 1- مرحوم خزاز رازی بعد از بیان مقدمه و آیات و استدلال­های مذکور، برخی روایات کتاب کفایة الاثر را ذکر می­کنند که در این ترجمه، همۀ آ ن روایات در بخش اصلی کتاب، ذکر گردید. والحمدلله رب العالمین

منابع و مآخذ

قرآن کریم

آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، (1403 ق)، الذریعة الی تصانیف الشیعة، بیروت: دارالاضواء

ابن بابویه، محمد بن علی، (1376 ش)، الامالی، تهران: کتابچی

ابن بابویه، محمد بن علی، (1362 ش)، الخصال، قم: جامعه مدرسین

ابن بابویه، محمد بن علی، (1385 ش)، علل الشرائع، قم: کتابفروشی داوری

ابن بابویه، محمد بن علی، (1378 ق)، عیون اخبار الرضا علیه السلام، تهران: نشر جهان

ابن حنبل، احمد بن محمد، (1403 ق)، فضائل الصحابة، بیروت: موسسة الرسالة

ابن شهر آشوب، محمد بن علی، (1379 ق)، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، قم: علامه

ابن شهر آشوب، محمد بن علی، (1380 ق)، معالم العلماء في فهرست كتب الشيعة و أسماء المصنفين منهم قديما و حديثا، نجف اشرف: المطبعة الحیدریة

ابن طاووس، عبدالکریم بن احمد، (بی تا)، فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب عليه السلام في النجف، قم: منشورات الرضی

امینی، عبدالحسین، (1416)، الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، قم: مرکز الغدیر

امین، سید محسن، (1368ق)، اعیان الشیعة، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات

بحرانی، سید هاشم، (1378 ق)، الإنصاف في النصّ على الأئمة الإثني عشر عليهم السلام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی

بحرانی، سید هاشم، (1427)، بهجة النظر في إثبات الوصاية و الإمامة للأئمة الإثني عشر، مشهد: بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى

ص: 335

بحرانی، سید هاشم، (1422)، غاية المرام و حجة الخصام في تعيين الإمام من طريق الخاص و العام، بیروت: موسسة التاریخ العربی

بحرانی، سید هاشم، (1413)، مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، قم: مؤسسة المعارف الإسلامية

بخاری، محمد بن اسماعیل، (1422)، الجامع المسند الصحيح، دار طوق النجاة

جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، (1421)، صفة الصفوة، قاهره: دارالحدیث

حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله (1411)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دارالکتب العلمیة

حر عاملی، محمد بن حسن، (1425)، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات

حر عاملی، محمد بن حسن، (1362 ش)، الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، تهران: نوید

حر عاملی، محمد بن حسن، (1409)، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام

حرانی، حسن بن علی، (1404)، تحف العقول، قم: جامعه مدرسین

حلی، حسن بن یوسف، (1402)، رجال العلامة الحلی، قم: الشریف الرضی

خزاز رازی، علی بن محمد، (1401)، كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثنی عشر، قم: بیدار

خزاز رازی، علی بن محمد، (1430)، كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثنی عشر، قم: دلیل ما

رویانی، محمد بن هارون، (1416 ق)، مسند الرویانی، قاهرة: موسسة قرطبة

زهری، محمد بن سعد، (1968 م) الطبقات الکبری، بیروت: دار صاد

شوشتری، محمدتقی، (1410)، قاموس الرجال، قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية بقم

طبرسی، علی بن حسن، (1385 ق)، مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، نجف اشرف: المکتبة الحیدریة

طبرسی، فضل بن حسن، (1390 ق)، إعلام الورى بأعلام الهدى، تهران: اسلامیه

طوسی، محمد بن حسن، (1373 ش)، رجال الطوسی، قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية بقم

طوسی، محمد بن حسن، (1411)، الغیبة، قم: دار المعارف الإسلامية

طوسی، محمد بن حسن، (1420)، فهرست كتب الشيعة و أصولهم و أسماء المصنفين و أصحاب الأصول، قم: مكتبة المحقق الطباطبائي

ص: 336

عاملی نباطی، علی بن محمد (1384 ق)، الصراط المستقیم الی مستحق التقدیم، نجف اشرف: المکتبة الحیدریة

فاکهی، محمد بن اسحاق، (1414)، اخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، بیروت: دار خضر

قمی، عباس، (1417)، انوار البهیة فی تواریخ الحجج الإلهیة، قم: موسسه نشر اسلامی

قمی، عباس، (بی تا)، الکنی و الالقاب، تهران: مکتبة الصدر

قمی، علی بن ابراهیم، (1404)، تفسیر القمی، قم: دارالکتاب

کبیر مدنی، سید علیخان بن احمد، (1409)، رياض السالكين في شرح صحيفة سيّد الساجدين، قم: دفتر انتشارات اسلامی

کلینی، محمد بن یعقوب، (1407)، الکافی، تهران: دار الكتب الإسلامية

مامقانی، عبدالله، (بی تا)، تنقیح المقال فی علم الرجال، بی جا (رحلی)

مجلسی، محمدباقر، (1403)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت: دار احیاء التراث العربی

مفید، محمد بن محمد، (1413)، الاختصاص، قم: الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد

موسوی خوانساری، محمدباقر، (1425)، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، بیروت: دار الاحیاء التراث العربی

نجاشی، احمد بن علی، (1365 ش)، رجال النجاشی، قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية

نعمانی، محمد بن ابراهیم، (1397 ق)، الغیبة، تهران: نشر صدوق

نوری، حسین بن محمدتقی، (1408)، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام

وحید بهبهانی، محمدباقر، (بی تا)، التعلیقة علی منهج المقال، قم: المکتبة اهل البیت علیهم السلام

ص: 337

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109