صراط الجنة (راه بهشت)

مشخصات کتاب

سرشناسه : فقیهی اصفهانی، محمدحسین، 1330 -

عنوان و نام پديدآور : صراط الجنة (راه بهشت)/ مولف محمدحسین فقیهی اصفهانی.

مشخصات نشر : اصفهان: فردای شرق، 1399.

مشخصات ظاهری : 2ج.

شابک : 1800000 ریال: ج.1: 978-622-96530-3-6 ؛ 1800000 ریال: ج.2 978-622-96530-3-6 :

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه.

یادداشت : نمایه.

موضوع : راه و رسم زندگی -- جنبه های قرآنی

Conduct of life -- Qur'anic teaching

راه و رسم زندگی (اسلام) -- احادیث

Conduct of life -- *Religious aspects -- Islam -- Hadiths

داستان های اخلاقی -- مجموعه ها

Ethical fiction* -- Collections

اسلام -- مطالب گونه گون

Islam -- Miscellanea

رده بندی کنگره : BP104

رده بندی دیویی : 297/159

شماره کتابشناسی ملی : 6242978

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فاپا

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب : خانم نرگس قمی

ص: 1

جلد 1

اشاره

ص: 2

صراط الجنة

راه بهشت

(جلد اول)

مؤلف

محمد حسین فقیهی اصفهانی

بهار 1399

ص: 3

شماره کتابشناسی ملی : 6242978

انتشارات فردای شرق

FARDAYE SHARGH PUBLISH

شناسنامه کتاب

عنوان : صراط الجنة (راه) بهشت جلد دوم

مؤلف: محمد حسین فقیهی اصفهانی

ناشر: انتشارات فردای شرق

نوبت چاپ : چاپ اول 1399

شمارگان : 1000 جلد

قیمت دوره : 180000 تومان

ویراستاری و صفحه آرایی مؤسسه نگارآفرین فردای شرق آریا

حق چاپ محفوظ است

ص: 4

فهرست فصل های جلد 1و 2

فصل اول اتحاد و افتراق ...5

فصل دوم مؤمنان با هم برادرند ...19

فصل سوم اصلاح بین مردم ...25

فصل چهارم اخلاص ...37

فصل پنجم استغفار ...49

فصل ششم اذان ...65

فصل هفتم انتظار فرج امام زمان عجل اللہ تعالی ...73

فصل هشتم غذا دادن به دیگران ...81

فصل نهم امر به معروف و نهی از منکر ...89

فصل دهم اهانت و آزار مؤمن ...105

فصل یازدهم ازدواج را آسان بگیرید ...111

فصل دوازدهم بصیرت و روشن بینی ...119

فصل سیزدهم برکت و خوشبختی ...129

فصل چهاردهم تقوا و آثار آن ...129

فصل پانزدهم با تقوا کارها آسان میشود ...149

فصل شانزدهم تقوا راه خروج از بن بست ها ...157

فصل هفدهم مقام پدر و مادر ...167

فصل هجدهم حق فرزند بر پدر و مادر ...183

فصل نوزدهم چگونه خطا و گناهان را پاک کنیم ...197

فصل بیستم نابود شدن اعمال خوب حبط عمل ...209

فصل بیست و یکم حجاب بانوان ...219

ص: 5

فصل بیست و دوم حسد ...229

فصل بیست و سوم صفت ارزشمند حیا ...239

فصل بیست و چهارم دروغگویی و شایعه پردازی ...249

فصل بیست و پنجم دشمن شناسی و دشمن ستیزی ...259

فصل بیست و ششم دوست بد و آثار آن ...273

فصل بیست و هفتم ستمکری ...283

فصل بیست و هشتم سخن بیهوده ...291

فصل بیست و نهم صمت (خاموشی) ...303

فصل سیام سخن چینی ...313

فصل سی و یکم تشکر از خداوند فراوانی می.آورد ...377

فصل سی دوم سپاس از دیگران ...385

فصل سی و سوم رابطه با مسجد ...391

فصل سی و چهارم موسیقی حرام ...399

فصل سی و پنجم گمان بد تجسس، غیبت ...409

فصل سی و ششم عدالت ...421

فصل سی و هفتم احترام به مؤمن و عالم ...433

فصل سی و هشتم اهانت به مؤمن و تهمت ...443

فصل سی و نهم تعریف و مقام شیعه ...447

فصل چهلم وفای به عهد و وعده ...459

فصل چهل و یکم خلف وعده و پیمان شکنی ...473

فصل چهل و دوم میکروب گناه ...483

فصل چهل و سوم سرور و نشاط ...493

فصل چهل و چهارم نفاق و منافق ...501

ص: 6

فصل چهل و پنجم فتنه و کیفر سخت آن ...513

فصل چهل و ششم رأی و فتوا ...523

فصل چهل و هفتم زیارت اهل بیت ...533

فصل چهل و هشتم همسایگان ...554

فصل و چهل و نهم رباخواری ...563

فصل پنجاهم شاهد دروغگو ...573

فصل پنجاه و یکم پنهان کردن شهادت بر حق ...579

فصل پنجاه و دوم رشوه ...591

فصل پنجاه و سوم اسراف ...599

فصل پنجاه چهارم توبه و بازگشت به سوی خدا ...611

فصل پنجاه و پنجم نماز و اهمیت آن ...623

فصل پنجاه و ششم تارک الصلاة ...629

فصل پنجاه و هفتم سبک شمردن نماز ...637

فصل پنجاه و هشتم نماز جمعه ...659

فصل پنجاه و نهم استقلال ...667

فصل شصتم کنگره بین المللی حج ...675

فصل شصت و یکم گران فورشی احتکار تقلب ...691

ص: 7

ص: 8

فهرست

مقدمه ...1

فصل اول ...5

اتحاد و افتراق (بخش اول) ...5

آیه قرآن ...5

ترجمه ...5

شأن نزول...5

تفسیر ...7

نکته ها ...7

روایات ...8

داستان نمونه ای از اتحاد و همبستگی ...9

لطیفه اتحاد و هماهنگی زن و شوهر ...9

اتحاد و افتراق بخش دوم ...10

آیه قرآن ...10

ترجمه ...10

شأن نزول ...10

تفسير ...11

نکته ...12

روایت زحمات پیامبر اسلام ...12

برداشت ...13

روایات نقش اتحاد و تعاون ...13

داستان اختلاف بینداز و حکومت کن ...14

اتحاد و افتراق بخش سوم ...16

آیه قرآن ...16

ترجمه ...16

تفسیر ...16

نکته ها ...16

روایت اختلاف هلاکت است ...17

برداشت ...17

فصل دوم

مؤمنان با هم برادرند ...19

آیه قرآن ...19

ترجمه ...19

ص: 9

شأن نزول ...19

تفسیر ...20

قرارداد برادری ...20

روایات مثل دو برادر مسلمان ...22

داستان :1 رعایت حق برادری با دیدار و سلام به او ...23

داستان :2 عقد برادری بین دو نفر ...23

:لطیفه دوستی و برادری گرگ با میش ...24

عبرت ...24

فصل سوم

اصلاح بین مردم بخش اول ...25

آیه قرآن ...25

ترجمه ...25

شان نزول ...26

تفسیر ...26

اصلاح ذات البین ...27

روایت دستور به اصلاح ذات البین ...27

برداشت ...28

روایت پاداش اصلاح دادن ...28

داستان نتیجه ریاکاری ...29

اصلاح بین مردم بخش دوم ...30

آیه قرآن ...30

ترجمه ...30

.تفسير ...30

روایت چگونه برای اصلاح دادن سخن بگوییم؟ ...32

داستان :1 نیازمندی که بین دو نفر را اصلاح داد ...32

داستان :2 زن و شوهری که حضرت علی آنها را اصلاح دادند ...34

لطيفه غسل طلاق ...35

عبرت ...36

فصل چهارم

اخلاص بخش اول ...37

آیه قرآن ...37

ترجمه ...37

ص: 10

تفسير...38

نکته ...38

برداشت ...38

روایات ،اخلاص عمل را بزرگ میکند ...39

چگونه خود را به اخلاص نزدیک کنیم؟ ...40

داستان نماز جماعتی که خالص نبود ...41

اخلاص بخش دوم ...42

آیه قرآن ...42

ترجمه ...42

تفسير ...42

نکته ...43

برداشت ...43

اخلاص در عمل ...43

روایات ...43

چگونه خود را به اخلاص نزدیک کنیم؟ ...44

چگونه خود را بیازماییم؟ ...45

داستان اثر اخلاص در دنیا ...46

لطیفه مقدس نما ...47

عبرت ...47

فصل پنجم

استغفار بخش اول ...49

آیه قرآن ...49

ترجمه ...49

تفسیر ...49

روایت ااستغفار داروی دردها ...51

:روایات استغفار روزی را زیاد میکند ...51

حقیقت استغفار چیست؟ ...52

لطیفه استغفار بی ارزش ...53

عبرت ...53

نکته ...53

داستان حضرت یونس هم درخواست آمرزش کرد ...54

استغفار بخش دوم ...58

ص: 11

آیه قرآن ...58

ترجمه ...58

توسل جستن و شفیع قرار دادن پیامبر شرک نیست ...58

فرزندان یعقوب به پدر متوسل شدند ...58

منافقان به خاطر متوسل نشدن نکوهش شدند ...59

عمر بن خطاب هم متوسل به عموی پیامبر شد ...60

نکته ها ...61

روایات ...61

داستان برادران حضرت یوسف از پدر استغفار خواستند ...62

فصل ششم

اذان ...65

آیه قرآن ...65

ترجمه ...65

شان نزول ...65

تفسیر ...66

،اذان شعار رسای اسلامی ...66

برداشت ...67

روایات ...67

بلال حبشی کیست؟ ...69

صدای اذان به گوش آسمانی ها میرسد ...69

داستان درخواست اذان حضرت زهرا علیها السلام ...70

لطیفه اذان گوی یهودی ...70

عبرت ...71

فصل هفتم

انتظار فرج امام زمان (عج) ...73

آیه قرآن ...73

ترجمه ...73

تفسیر ...73

نکته ...74

مراد از عبادی الصالحون چیست؟ ...74

برداشت...75

معنای انتظار و منتظر ...75

ص: 12

روایات ...75

علت طولانی شدن غیبت ...76

:داستان منتظرین فرج و ظهور امام زمان ...77

لطیفه مدعی ظهور امام زمان ...79

عبرت ...79

فصل هشتم

غذا دادن به دیگران ...81

آیه قرآن ...81

ترجمه ...81

تفسير...81

نعمت غذا و امنیت ...82

نکته ...82

برداشت ...83

روایات پاداش غذا دادن ...83

داستان غذا دادن حتی به حیوانات هم نتیجه بخش است ...86

لطیفه سی وسه پل در مقابل یک پل ...86

عبرت ...87

فصل نهم

امر به معروف و نهی از منکر (بخش اول) ...89

آیه قرآن ...89

ترجمه ...89

تفسير ...89

سؤال و جواب ...90

معروف و منکر چیست؟ ...90

اهمیت امر به معروف و نهی از منکر ...91

روایات دنیا و آخرت با فریضتین سامان میپذیرد ...91

برداشت ...93

داستان چگونه امر به معروف و نهی از منکر کنیم ...94

لطیفه خدا تو را سرگردان کند ...95

عبرت ...95

امر به معروف و نهی از منکر (بخش دوم) ...96

آیه قرآن ...96

ص: 13

ترجمه ...96

تفسیر ...96

نکته ها ...97

امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه همگانی ...98

روایات نتیجۀ کوتاهی در امر به معروف و نهی از منکر ...98

مراتب امر به معروف و نهی از منکر ...100

داستان: اصحاب سبت ...101

فصل دهم

اهانت و آزار مؤمن ...105

آیه قرآن ...105

ترجمه ...105

تفسیر ...105

روایات ...106

لطیفه دزدی که به امام جماعت مسجد زد ...108

عبرت ...108

فصل یازدهم

ازدواج را آسان بگیرید ...111

آیه قرآن ...111

ترجمه ...111

تفسیر ...111

با ازدواج بی نیاز میشوید ...112

روایات ...113

نکته ها ...114

:داستان ازدواج پیامبر با زینب ...115

:لطیفه مردی که ناتوانی جنسی داشت ...116

عبرت ...117

فصل دوازدهم

بصیرت و روشن بینی ...119

آیه قرآن ...119

ترجمه ...119

تفسير ...119

نکته ها ...121

ص: 14

روایات ...121

لطیفه شخصی که وقت خواب عینک میگذاشت ...121

چگونه انسان به بصیرت دست می یابد؟ ...122

بصیرت حضرت ابوالفضل ...122

بصیرت نافع بن هلال ...122

داستان عالم یمنی بصیرت پیدا کرد ...123

معجزه لطیف حیوانات هم بصیرت دارند ...126

عبرت ...127

فصل سیزدهم

برکت و خوشبختی ...129

آیه قرآن ...129

ترجمه ...129

تفسير ...130

برکات آسمان و زمین چیست؟ ...130

سؤال و جواب ...130

روایات عوامل برکت و خوشبختی ...132

لطيفه من حورالعین نمیخواهم ...134

گروایات عوامل از میان رفتن برکت ...134

داستان ذوالقرنین و همراهانش ...135

یکی از نامهای قیامت یوم الحسرة است ...135

حکایتی از مولوی ...136

داستان برکت با نام خدا ...136

لطیفه استفاده دلخواه از دین ...137

عبرت ...138

فصل چهاردهم

تقوا و آثار آن ...139

آیه قرآن ...139

ترجمه ...139

تفسیر ...139

حقیقت ،تقوا دژی قوی و حافظ انسان ...140

تقوا به انسان قدرت تشخیص میدهد ...141

سؤال و جواب ...141

ص: 15

روایات ...142

لطیفه :1 با گردن بند خود را نشان کرده بود ...144

لطیفه 2 با نادان مشورت کرد ...144

نکته ...145

:داستان امام خمینی مردی که به مقام فرقان رسیده بود ...145

نکات برجسته پیام امام خمینی رحمه الله به گورباچف ...146

فصل پانزدهم

با تقوا کارها آسان میشود ...149

آیه قرآن ...149

ترجمه ...149

شأن نزول ...149

تفسیر ...151

لطیفه کرسی سفر ...152

عبرت ...152

روایات با تقوا سختیها و تلخیها برطرف میشود ...153

داستان پول با برکت ...154

فصل شانزدهم

تقوا راه خروج از بن بست ها ...157

آیه قرآن ...157

ترجمه ...157

تفسیر ...157

شأن نزول ...158

تکامل در سایه سختی ها ...158

فلسفه خلقت شیطان و نفس اماره ...159

روزی انسان باتقوا از راهی که گمان نمیرود میرسد ...159

داستان گوسفندی که به کودک شیر می داد ...161

روایات ...162

تقوا چیست؟ ...162

داستان شخصی که با رعایت تقوا و توسل به امام زمان از مشکلات نجات یافت ... 163

فصل هفدهم

مقام پدر و مادر ...167

آیه قرآن ...167

ص: 16

ترجمه ...167

تفسیر ...168

نکته ها ...169

روایات ...171

عقوق والدین ...173

روایت عاق والدین بهشت نمی رود ...174

:داستان شفاعت پیامبر با رضایت مادر است ...174

عقوق پدر و مادر پس از مرگ ...175

حقوق پدر و مادر پس از مرگ ...176

پدر روحانی و جسمانی ...176

:داستان پدر و مادر روحانی ...176

نیکی به پدر روحانی ...177

عقوق پدر روحانی ...178

داستان با دعای مادر فرزند زنده میشود ...179

:داستان با دعای پدر فرزند زنده میشود ...180

فصل هجدهم

حق فرزند بر پدر و مادر ...183

آیه قرآن ...183

ترجمه ...183

تفسیر ...184

ثروت و فرزند وسیله آزمایش انسان ...184

حقوق فرزندان ...185

لطیفه پدر بخیل ...187

عبرت ...188

داستان پیامبر اکرم در نماز هم رعایت حال کودکان را میکرد ...188

احترام میرزای شیرازی به فرزند خود ...188

:لطیفه زمزمه کودک در حال گریه ...189

عبرت ...190

لطيفه : سگها هم غذای خلیفه را نمیخورند ...191

لطیفه :2 پدر و پسر در باغ مردم ...191

لطیفه 3 پدر و پسربی نماز ...191

عبرت ...191

روایت ...192

ص: 17

داستان صاحب فرزند شدن با عنایت امام زمان (عج) ...192

فصل نوزدهم

چگونه خطا و گناهان را پاک کنیم ...197

آیه قران ...197

ترجمه ...197

تفسیر ...98

نکته ...199

برداشت ...199

لطیفه شیطان هم امید آمرزش و پوشش گناه داشت ...200

عبرت ...200

روایات ...201

نکته ...202

داستان 1 اعمال صالح گناه را نابود میکند ...202

داستان 2 نجات با تصمیم برعمل صالح و توسل به امام زمان (عج) ...202

فصل بیستم

نابود شدن اعمال خوب (حبط عمل) ...209

آیه قران ...209

ترجمه ...209

شان نزول ...210

تفسیر ...211

حبط عمل ...212

نکته ...213

روایات ...213

داستان 1 گناهانی که اعمل چندساله را نابود کرد ...215

داستان 2 چگونه مقام و پاداش نابود میشود؟ ...216

لطیفه دروغی که صاحبش را رسوا کرد ...217

عبرت ...218

فصل بیست ویکم

حجاب بانوان ...219

آیه قران ...219

ترجمه ...219

شان نزول ...219

ص: 18

تفسير ...220

برداشت ...221

نکته ها ...221

روایات ...222

نکته ...225

:داستان مردی که با همسر بی حجابش در انظار ظاهر شده بود ...226

:لطیفه مادر پیرت را شوهر بده ...227

عبرت ...227

فصل بیست و دوم

حسد ...229

آیه قرآن ...229

ترجمه ...229

تفسیر ...229

نکته ها ...231

راه مقابله با حسادت ...232

روایات ...232

:داستان دفع شر حسودان با معجزه پیامبر خاتم (صلی الله علیه وآله وسلم) ...233

لطیفه سخن حسود ...234

راه نجات از شر حسودان ...235

:داستان حسادت برادران یوسف ...235

:لطیفه ملاقات شیطان با فرعون ...237

عبرت ...238

فصل بیست و سوم

صفت ارزشمند حیا ...239

آیه قرآن ...239

ترجمه ...239

تفسیر ...239

حيا...241

اقسام حیا ...242

روایات ...244

حیای ناپسند ...245

داستان حیای سگ ...245

لطیفه انگشترت را به من بده ...246

ص: 19

عبرت ...247

فصل بیست و چهارم

دروغگویی و شایعه پردازی ...249

آیه قرآن ...249

ترجمه ...249

تفسیر ...249

نکته ها ...250

روایات ...251

لطیفه 1 شخصی که ادعای خدایی میکرد ...252

لطیفه 2 شخصی که ادعای پیغمبری میکرد ...252

روایات دروغ راه خلاف و گناه را برای انسان باز میکند ...252

جواز دروغ ...254

توریه چیست؟ ...254

:داستان دروغ برادران یوسف ...255

:لطیفه خانمی که سالی هشت بار صاحب فرزند میشد ...256

عبرت ...257

فصل بیست و پنجم

دشمن شناسی و دشمن ستیزی ...259

آیه قرآن ...259

ترجمه ...259

شأن نزول ...260

.تفسير ...261

دشمن شناسی ...261

اقسام دشمن ...262

نکته ها ...263

پنج دلیل قطع رابطه و دوستی با دشمنان ...264

داستان با عنایت امام زمان دشمنی مخالفان خنثی شد ...265

لطیفه چگونه میتوانیم بر دشمن پیروز شویم ...270

عبرت ...270

فصل بیست و ششم

دوست بد و آثار آن ...273

آیه قرآن ...273

ص: 20

ترجمه ...273

شأن نزول ...274

تفسیر ...274

روایات ...276

دوست واقعی کیست؟ ...276

شرایط دوست خوب چیست؟ ...277

دوست بد کدام است؟ ...277

:داستان مجالست با فاسق به هر اندازه اثرگذار است ...278

:لطیفه دوستی روباره و شتر ...280

عبرت ...281

فصل بیست و هفتم

ستمگری ...283

آیه قرآن ...283

ترجمه ...283

تفسیر ...283

روایات ...284

اقسام ظلم ...285

کفاره ستم به دیگران ...285

:روایات زشت ترین ستم ها ...286

نکوهش ظلم پذیری ...286

نکته ...286

:داستان مبارزۀ حضرت موسی با ستمکار ...287

:داستان ستم در حق مرحوم آیت الله حائری شیرازی ...288

عبرت ...289

:داستان ستمگر در دنیا هم کیفر میشود ...289

فصل بیست و هشتم

سخن بیهوده ...291

آیه قرآن ...291

ترجمه ...291

تفسیر ...291

ادب نمازگزار ...293

روایات ...294

داستان:1 بندگان خالص خدا حرف بیهوده نمیزنند ...295

ص: 21

داستان :2 کیفر سخن لغو و گناه ...300

لطیفه خانمی که هفت زبان میداند ...301

عبرت ...301

فصل بیست و نهم

صمت (خاموشی) ...303

آیه قرآن ...303

ترجمه ...303

تفسیر ...304

احوال پرسی زبان ...304

نكته ...304

روایات ...305

ارزش کلام ...306

:داستان تشرّف حاج علی بغدادی به محضر امام زمان (عج) ...307

لطیفه میخ اسب را سر زبان من بزن ...312

عبرت ...312

فصل سی ام

سخن چینی ...313

آیه قرآن ...313

ترجمه ...313

شأن نزول ...313

تفسیر ...314

روایات ...315

لطیفه استاد شیطان ...316

برداشت ...316

داستان :1 غلام سخن چین ...316

داستان :2 سخن چینی مانع استجابت دعاست ...317

فهرست موضوعی آیات به ترتیب الفبا ...319

فهرست موضوعی روایات به ترتیب الفبا ...335

فهرست موضوعی داستانها به ترتیب الفبا ...355

فهرست موضوعی لطیفه ها به ترتیب الفبا ...361

فهرست منابع و مراجع ...365

سؤالات جلد اول ...369

ص: 22

مقدمه

بهترین راه برای کسب علوم و معارف دینی و اخلاقی بهره گرفتن از کتاب آسمانی قرآن و مکتب اهل بیت عصمت و طهارت است پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) دو چیز گران قیمت در میان امت به یادگار نهاده و تأکید فرموده که در راه رشد و تکامل خود به آنها چنگ بزنید و تا زمانی که این دو الگو و راهنمای شما ،باشد گمراه نخواهید شد.

روى عن رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : « أَيُّها النَّاسُ إِنّى تارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتابَ اللهِ وعِتَرَتي أَهْلَ

لا يلي بَيْتِي فَتَمَسْكُوا بِهِمَا لَن تَضِلُّوا فَإِنَّ اللَّطيفَ الخَبيرَ اَخبَرَنِي وَ عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُما لَن يَفْتَرِقا حَتَّى يَرِدا عَلَيَّ الحَوضَ » (1)

از فرستاده خداوند متعال روایت شده است ای مردم من دو چیز گران قیمت را میان شما میگذارم یکی کتاب خدا و دیگری اهل بیت .من پس به این دو چیز گران مایه چنگ زنید تا هرگز گمراه نشوید. خداوند لطیف آگاه به من خبرداد و با من عهد کرد که این دو هرگز از هم جدا نشوند تا کنار حوض (کوثر) بر من وارد شوند.

در کتاب حاضر تلاش شده به مباحثی پرداخته شود که مورد نیاز امروز جامعه است و بدین منظور در درجه اول با تکیه به آیات قرآن و سپس با بیان روایات و شواهد ،تاریخی قدمی هرچند کوچک در رشد و تکامل روحی خوانندگان برداشته شود.

ص: 1


1- جامع احاديث الشيعة، ج 1، ص 32 و مرآة المؤمن ، چاپ دوم، ص 4

ویژگیهای کتاب به این شرح است:

1- آيات مناسب هر بحث با ترجمه روان و قابل فهم برای همگان بیان شده و اگر شأن نزولی در کتابهای تفسیری برای آن ،آمده توضیح داده شده است. سپس با استفاده از همین منابع تفسیری کوتاه ارائه شده و در ادامه نکته ها و برداشت هایی که میتوان از آیات داشت آمده است.

2- روایات و احادیث مربوط به هر آیه و یا اصل بحث با ذکر سند و ترجمه توضیح داده شده است.

3- از آنجاکه شواهد تاریخی و داستانها در فراگیری مطلب اثر بسزایی دارد تلاش شده برای هر موضوع یک داستان یا بیشتر از داستانهای آموزنده با ذکر سند آورده شود.

-4 لطیفه ها و داستانهای فکاهی در به خاطر سپردن مطالب اصلی و مهم مؤثر است؛

بنابراین تلاش شده برای هر موضوع داستانی شیرین و جالب با عنوان «لطیفه» بیان

شود و به دنبال آن برداشت و درسی که میتوان از آن داستان آموخت با عنوان «عبرت» یادآوری گردد.

امید است کتاب حاضر که تلاش نموده مطالب خود را بر مبنای کلام وحی قرار دهد و قرآن مجید را سرمشق زندگی سازد مورد عنایت و توجه ائمه اطهار، خصوصاً امام زنده و صاحب اختیار و مولای انس و جان حضرت حجة ابن الحسن العسكرى (عج) قرار گیرد و ذخیره جهان آخرت باشد.

از همه صاحب نظران و دانشمندان و ائمه جماعات و خطبای گرامی طلب دعای خیر دارم و امیدوارم مرا از راهنماییهای خود بهره مند گردانند.

محمد حسین فقیهی اصفهانی

24 دی ماه 1398 ش 18 جمادی الاول 1441 ق

ص: 2

ص: 3

ص: 4

فصل اول

اتحاد و افتراق بخش اول

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

وَأَطيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ِريحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ (1)

ترجمه

از دستورات خداوند و فرستاده او پیروی کنید و با هم نزاع و ستیز نکنید که سست

میشوید و قدرت و حکومتتان از بین میرود و نسیم پیروزی بر شما نمی وزد و شکیبایی

کنید همانا خداوند با شکیبایان است

شأن نزول

این آیه و آیات قبل و بعد از آن درباره جنگ بدر است. پس از مهاجرت مسلمانان از مکه

ص: 5


1- انفال /46

به مدینه کفار اموال آنها را مصادره کردند. زمانی که کاروان تجاری کفار از مکه به طرف شام حرکت کرد این خبر به گوش پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و مسلمانان در مدینه رسید. تصمیم گرفتند در میان راه مقابل آنها بایستند و اموال از دست رفته خود را از آنها باز پس گیرند

کفار قریش به سرکردگی ،ابوسفیان از این تصمیم مطلع شدند. ابوسفیان دستور داد کاروان از حرکت بازایستد و برای شجاعان و ثروتمندان مکه پیامی فرستاد تا خود را مجهز کنند و برای نجات اموالشان از دست مسلمانان خود را به آنها برسانند کفار با تجهیزات کامل در حال حرکت بودند و مسلمانان که برای مقابله با کاروان تجاری از مدینه حرکت کرده بودند خود را در مقابل لشکری مجهز یافتند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) مصلحت را در آن دیدند که عقب نشینی نکنند و با آنها بجنگند؛ اما بعضی از مسلمانان، از جمله ابوبکر و عمر به سبب مجهز بودن لشکر کفار از جنگ اکراه داشتند و مخالفت میکردند و میگفتند ما با آمادگی کامل از مدینه خارج نشده ایم و توان جنگیدن با آنها را نداریم (1) اما تعداد دیگری از مسلمانان مانند مقداد، آماده اجرای دستور پیامبر و جنگ با کفار بودند در این جنگ تعداد نفرات دشمن نهصد و پنجاه تن بود و صد اسب و هفتصد شتر مجهز به تجهیزات جنگی روز در اختیار داشتند؛ در مقابل، مسلمانان سیصد و سیزده نفر بودند و هفتاد شتر و دو اسب و شش زره و هفت شمشیر داشتند. ابتدائاً جنگ به صورت تن به تن شروع شد. از مسلمانان حضرت علی (علیه السلام) حمزه و عبیده با سه تن از مشركين ( عتبه ، شيبة و وليد جنگیدند و هر سه نفر را کشتند. سپس جنگ به صورت جمعی شروع شد مسلمانان با کمک الهی لشکر کفر را شکست دادند و موقعیت خود را در میان مخالفان تقویت کردند.

ص: 6


1- واقدى المغازی، ج 1، ص 48 .
تفسیر

در این آیه خطاب به مسلمانان آمده است که از دستورات خداوند و پیامبرش اطاعت

کنید (و اطیعوا الله و رسوله) و با هم نزاع نکنید .ولاتنازعوا) در مبارزه و جنگ با دشمن با هم اختلاف نکنید و از آنچه پیامبر دستور داد پیروی کنید و الا دچار سستی و ترس خواهید شد (فتفشلوا) و قدرت و شوکت شما از بین خواهد رفت و تذهب ريحكم).

باید در جنگ با دشمن شکیبا و با استقامت باشید و اصبرو) تا خداوند به شما کمک و

یاری رساند (إنّ الله مع الصابرين) (1)

نکته ها

1- در جمله و تذهب ریحکم»، ریح به معنای «باد» و کنایه از قدرت و شوکت است. در قدیم کشتی ها را باد به سمت جلو حرکت میداد و به مقصد می رسانید و پرچم ها که نشانه قدرت و استواری حکومت بود با باد به اهتزاز در می آمد.

2- دو عامل مهم موفقیت و پیروزی در این آیه بیان شده است: اول، اطاعت و پیروی

از رهبر شایسته و تسلیم امر و نهی او بودن؛ دوم اتحاد و دوری از تفرقه و اختلاف که باعث ضعف و نابودی خواهد شد.

3- کدام جنگ و جهاد مقدس است؟ جهادی که تحت فرماندهی رهبران الهی پیامبر و جانشینان او و نمایندگان عام و خاص آنها باشد

4- ممکن است بعضی کارها با میل نفسانی انسان مخالف باشد، اما عمل به وظیفه

لازم است که در صورت استقامت و شکیبایی با پیروزی و یاری خداوند همراه خواهد

شد

ص: 7


1- تفسیر مجمع البيان.

-5 همیشه اختلاف و تفرقه باعث شکست و عامل پیروزی دشمن است و اتحاد و اتفاق

باعث پیروزی و عامل شکست دشمن است

روایات

-1- روى ان النبي (صلی الله علیه وآله وسلم) : قام في مسجد الخيف فقال نصر الله عبداً يسمع مقالتي فوعاها و بلّغها من لم يسمعها... ثلاث لا يغلّ عليهن قلب أمرء مسلم اخلاص العمل لله والنصيحة لأئمة المسلمين واللزوم لجماعتهم المؤمنون اخوة تتكافا دماؤهم و هم يدعلى من سواهم يسعى بذمتهم ادناهم» (1) روایت شده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در مسجد خیف ایستاد و فرمود:

خداوند یاری کند بندهای را که گفتار مرا بشنود و از جان بپذیرد و به کسانی که نشنیده اند برساند. [...] سه چیز است که دل مسلمان به آنها خیانت نمیکند اول کارها را برای خدا انجام میدهد اخلاص) در عمل؛ دوم از نصیحت و خیرخواهی برای مدیران و پیشوایان مسلمانان دریغ نمیکند؛ سوم از اجتماعات مسلمانان دوری نمیکند [ زیرا ] مؤمنان با یکدیگر برادرند و ارزش خون آنها یکسان است و در مقابل بیگانگان یکدست و متحدند اگر پایین ترین آنها هم بر اساس مقررات] به کسی قولی بدهد مورد احترام همه است

-2- الامام على (علیه السلام) «والله لاظنّ أنّ هولاء القوم سَيدالون عنكم باجتماع على باطلهم و تفرقكم عن حقكم» (2) از امام علی روایت است که فرمود: به خدا سوگند، گمان میکنم که این قوم به زودی بر شما چیره میشوند زیرا آنها در [راه] باطل خود با هم اند و شما در [راه] حق خود پراکنده اید

ص: 8


1- تحف العقول، ص 42
2- نهج البلاغه خطبه 25 میزان الحکمة، ص 1446
داستان نمونه ای از اتحاد و همبستگی

نقل است که شاه عباس در سفری با دو نفر از علمای بزرگ زمان خود به نام آیت الله

میرمحمد باقر داماد و شیخ بهایی همسفر بود او برای آزمایش علمای همراه خود به

داماد :گفت نگاه کنید شیخ بهایی قدرت ندارد حیوان سواری خود را براند و چه آهسته حرکت میکند میرداماد در جواب گفت: سخن شما تعجبی ندارد. تعجب در این است که حیوان سواری شیخ بهایی چگونه طاقت آورده تا کوه دانش و فضلی را که بر او سوار است جابه جا کند. زمانی نگذشته بود که شاه عباس نزد شیخ بهایی رفت و گفت: ببینید چگونه اسب میرداماد در راه رفتن بازی و عجله میکند. شایسته نیست که بزرگان وقار را در راه رفتن رعایت نکنند شیخ بهایی در جواب گفت: اگر اسب سوار خود را بشناسد، هنگام سواری چنان به نشاط و چالاکی در می آید که اینگونه راه میرود شاه عباس که گویا در نظر داشت علمای همراه خود را آزمایش کند خدا را شکر کرد که در زمان سلطنتش علمای مملکت این چنین با هم متحدند و همبستگی دارند و در غیاب یکدیگر از هم دفاع و حرمت هم را حفظ میکنند . (1)

لطیفه: اتحاد و هماهنگی زن و شوهر

آقایی میگوید من و همسرم کاملا با یکدیگر هماهنگ و متحدیم و احترام یکدیگر را نگه میداریم. من به خانم احترام میگذارم زیرا ایشان از نظر سنی از من بزرگ تر است و کوچک تر باید به بزرگتر احترام بگذارد. خانم نیز به من احترام میگذارد زیرا من از خانم زیباترم و او مرا دوست دارد و به من احترام میگذارد؛ در نتیجه با هم هیچ اختلافی نداریم و با هم هماهنگ هستیم

ص: 9


1- نمونه معارف اسلامی ، ج 1، ص 15

اتحاد و افتراق (بخش دوم)

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْداءَ فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَ كُنتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (1)

ترجمه

همگی بر ریسمان الهی به کتاب و آورندگان وحی چنگ زنید و پراکنده نشوید و

نعمت خدا را درباره خود به یاد آرید آنگاه که با هم دشمن بودید، پس خداوند میان

دلهای شما الفت افکند پس با نعمت خداوند برادر یکدیگر شدید و شما بر لب گودالی از آتش بودید پس شما را از آن برهانید خداوند این چنین نشانه های [ توحید و قدرت و حکمت خود را برای شما روشن میکند شاید هدایت یابید. (2)

شأن نزول

طبق شهادت تاریخ در دوران قبل از اسلام در مدینه دو قبیلهٔ بزرگ به نام «اوس»

و «خزرج» حدود صد سال با هم در حال جنگ بودند و با هر بهانه ای به جان هم

می افتادند و خسارات مالی و جانی زیادی به یکدیگر وارد میکردند. یکی از موفقیت های بزرگ پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) این بود که پس از هجرت به مدینه به برکت اسلام بین آنها صلح و صفا ایجاد کرد با متحد شدن آن دو قبیله جبههٔ نیرومندی برای اسلام در

ص: 10


1- آل عمران / 103.
2- ترجمه مرحوم آیت الله مشکینی

مدینه ایجاد شد. با این حال چون ریشه اختلاف و درگیری آنها همچنان برجای بود

و اتحاد و صلح آنها هنوز تازه ،بود، گاه و بیگاه اختلافات درونی آنها با بهانه ای شعله ور می شد، اما با تدبیر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و در سایه تعلیمات ایشان خاموش میگشت. این آیه و آیه قبل از آن به اختلافات به وجود آمده بین دو نفر از آنها به نام ثعلبه بن غنم و اسعد بن زراره اشاره دارد اختلاف از آنجا شروع شد که هرکدام از آنان افتخاراتی را که بعد از اسلام نصیبشان شده بود به رخ همدیگر میکشیدند تا آنجا که کار به درگیری لفظی رسید. سپس به تدریج دست به اسلحه بردند و در مقابل هم قرار گرفتند و نزدیک بود دوباره آتش جنگ شعله ور شود. خبر به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) رسید و ایشان فوراً با ارشادات و تدبیر پیامبرانه میان آنها صلح برقرار کرد و از اختلاف و جنگ جلوگیری نمود. این آیه و آیه قبل از آن در اینجا نازل شده و با خطاب کلی و عمومی، همه مسلمانان را به اتحاد و همبستگی دعوت میکند و از اختلاف و درگیری بر حذر می دارد

تفسیر

همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و پراکنده نشوید در اینکه مراد از حبل الله ریسمان (خداوند چیست اقوال و روایات مختلف وجود دارد

1- حبل الله یعنی قرآن؛ (1)

2- حبل الله یعنی اهل بیت عصمت و طهارت (2)

3- حبل الله یعنی علی بن ابی طالب (3)

البته این تفاسیر در روایات مختلف منافاتی با هم ندارد؛ زیرا در دیدگاهی ،وسیع هر

ص: 11


1- نهج البلاغه خطبه 176
2- روایت از امام صادق (علیه السلام) تفسیر مجمع البیان
3- روایت ذکر شده در تفسیر الثقلین

راهی که انسان را به خدا و تقرب به او میرساند همان حبل الله» است چه از طریق

،قرآن چه از طریق اهل بیت علیهم السلام.

نکته

انسان برای رسیدن به قلهٔ عظمت و معنویت به کمک و راهنمایی نیاز دارد و راه رسیدن به این هدف مقدس تمشک و چنگ زدن به دامان قرآن و اهل بیت است. تعبیر قرآن به «حبل الله» ریسمان (خداوند اشاره به این موضوع است که انسان باید به ریسمان قرآن و عترت چنگ زند و از آنها کمک بگیرد تا بتواند به قلهٔ علوّ مقام و عظمت برسد. «وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکم» (1) یاد کنید از نعمت های الهى بر شما که قبلاً قبل از تشرف به (اسلام با هم دشمن بودید. اشاره دارد به جنگهای بسیار طولانی میان دو طایفهٔ اوس و خزرج [تا اینکه با عنایت الهی بین

دلهای شما الفت و دوستی قرار گرفت و به برکت لطف خداوند با هم برادر شدید. فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا (2) حُفْرَةِ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا» (3) و شما در گذشته برلبه گودال آتش و هلاکت بودید که خداوند شما را از این وضع نجات داد.

روایت زحمات پیامبر اسلام

روايت عن ابن هرون قال: كان ابو عبد الله (علیه السلام) اذا ذكر النبي (صلی الله علیه وآله وسلم) قال بابی و امی و نفسی و قومی و عترتي عجب للعرب كيف لا تحملنا على رؤسها والله يقول في كتابه و كنتم على شفا حفرة من النار فانقذكم منها فرسول الله والله انقذوهم» (4)

ص: 12


1- آل عمران / 103
2- شفا به معنی کنار چاه یا گودال است
3- آل عمران / 103
4- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 194

از پسر هارون نقل شده است که امام صادق (علیه السلام) وقتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) یاد میکرد میفرمود: پدر و مادر و جان و خانواده ام فدای او باد تعجب است که چگونه عرب ها سرپرستی ما خانواده عترت را بر سرشان تحمل نکردند. خداوند در قرآن می فرماید شما بر لبه گودال آتش بودید که خداوند شما را از آن نجات داد. به خدا قسم رسول الله آنها را نجات داد.

برداشت

1 موفقیت و سربلندی ملتها در اتحاد و هماهنگی آنهاست که در روایات پیشوایان دینی به آن اشاره شده است.

2- تفرقه و اختلاف راهی است که انسان را به پرتگاه نابودی میکشاند (شفا حفرة من النّار).

3- یادآوری و به دنبال آن تشکر از نعمتهای الهی موجب دستیابی به نعمت و زیاد شدن آن می شود (و اذکروا نعمت الله [...] فانقذكم منها).

روایات نقش اتحاد و تعاون

درباره اهمیت و نقش اتحاد در روایت منقول از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) ما آمده است: «المؤمن للمؤمن كالبنيان يشيد بعضه بعضاً (1) افراد با ایمان همانند اجزای یک ساختمان اند که هر جزئی از آن جزء دیگر را محکم نگه میدارد همچنین روایت شده «المؤمنون كالنفس الواحدة مؤمنان همانند یک جان اند (2) در روایت دیگر نیز آمده: «مثل المؤمنين فيفیتوادهم وتراحمهم كمثل الجسد الواحد اذا اشتكى بعضه تداعی سائره بالسهر والحمى» (3)

ص: 13


1- تفسیر نمونه، ج 3، ص 33 .
2- همان.
3- همان.

مَثَل افراد مؤمن از نظر دوستی و مهربانی با هم مانند اعضای یک پیکر است که اگر

بعضی از آنها به درد آید اعضای دیگر هم قرار و آرامش نخواهند داشت.

داستان اختلاف بینداز و حکومت کن

از قدیم استعمارگران برای رسیدن به مقاصد شوم استعماری خود سعی میکردند بین ملتها اختلاف و تفرقه بیندازند و از این راه آنها را ضعیف و به قول قرآن فشل نمایند تا بتوانند بر آنها مسلط شوند و منافع آنها را غارت کنند

نقل است که باغبانی برای جمع کردن میوههای باغ و امورات دیگر وارد باغ خود شد. دید سه نفر از دیوار بدون اجازه وارد باغ شدهاند و مشغول جمع آوری میوه ها هستند. فکر کرد که یک تنه قدرت ندارد مقابل سه نفر بایستد و آنها را از باغ بیرون کند؛ بنابراین باید به صورتی بینشان اختلاف ایجاد کند تا بر آنها مسلط شود و دست آن ها را از باغ کوتاه کند به یکی از آنها که سید بود خطاب کرد تو سیدی و یک پنجم اموال سهم سادات است؛ حق داری از میوههای باغ .ببری اشکالی ندارد به دومی گفت تو از اهالی محل خود ما هستی به خاطر حق همسایگی هم که باشد حق داری

از میوه های باغ استفاده کنی اما به نفر سوم خطاب کرد تو به چه حقی وارد باغ

مردم شدی و دزدی میکنی؟ دو نفر اول که فکر میکردند در امان اند از صاحب باغ

پشتیبانی کردند و سه نفری با هم او را کتک زدند و از باغ بیرون کردند. صاحب باغ که فکرش از یک نفر از آنها آسوده شده بود خطاب به سید کرد و گفت: درست است که

توسیدی و حق داری از اموال مردم استفاده کنی اما نه از طریق دزدی و بدون اجازه

پس با کمک فرد سوم سیّد را هم از باغ بیرون کرد. بدین ترتیب یک نفر دیگر از افرادی

که بدون اجازه وارد باغ شده بودند باقی ماند و صاحب باغ میتوانست او را از باغ بیرون

ص: 14

.کند به او گفت: درست است که تو بچه محل و همسایه هستی اما خدا نگفته تو در حق همسایه و باغ مردم تجاوز و تصرف بی جا کنی پس او را هم که تنها و بی یاور شده

بود به تنهایی از باغ بیرون کرد و به این ترتیب با جدا کردن و تفرقه بین سه نفر بر

آنها پیروز شد و به هدف خود رسید.

ص: 15

اتحاد و افتراق (بخش سوم)

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

وَلا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ (1)

ترجمه

و مانند کسانی از یهود و نصاری نباشید که پراکنده شدند و پس از آنکه دلایل روشن به آنها رسید اختلاف نمودند و برای آنها عذابی بزرگ است (2)

تفسیر

این آیه با اشاره به سرنوشت اقوام گذشته همچون یهود و نصاری که راه تفرقه و

اختلاف در پیش گرفتند و دچار عذابی سخت شدند مسلمانان را از تفرقه و اختلاف بر حذر می دارد و تأکید میکند که نتیجه اختلاف و تفرقه نابودی و هلاکت در دنیا و

آخرت است.

نکته ها

1- قرآن در موارد متعدد تفرقه و اختلاف را مذمت میکند و مسلمانان را از آن برحذر

میدارد و دربارۀ آنچه در آینده به وقوع می پیوندد هشدار میدهد

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) از طریق شیعه و سنی نقل شده است که فرمود: قوم یهود بعد از موسی به 71 فرقه متفرق شدند، مسیحیان به 72 فرقه و امت بعد از من به 73 فرقه. (3)

ص: 16


1- آل عمران/ 105
2- ترجمه از مرحوم آیت الله مشکینی
3- تفسیر نمونه، ج 3، ص 93 .

البته ظاهر این است که عدد 70 اشاره به کثرت است نه تعداد دقیق فرقه ها مراد این

است که یک فرقه از میان فرقهها بر حق است و فرقه های زیادی باطل اند.

2- قرآن میفرماید: «من بعد ما جائهم البينات بعد از آنکه دلایل روشنی برای نشاندادن راه حق و مستقیم برای آنها ،آمد باز هم دچار اختلاف و تفرقه شدند؛ یعنی اختلاف امتهای گذشته به سبب نبود حجت و دلیل ،نبوده بلکه به دلیل هواهای نفسانی لجاجت تعصب و حسادت و مانند اینها بوده و این امری است که هر امتی از جمله امت اسلام ممکن است دچار آن شود.

روایت اختلاف هلاکت است

روى عن رسول الله: «لا تختلفوا فأنّ من كان قبلكم اختلفوا فهلکوا» (1) از پیامبر اکرم صلى الله عليه وسلم روایت شده است با هم اختلاف نکنید که پیشینیان شما اختلاف کردند و نابود شدند.

راه بیرون رفتن از اختلاف توجه به این است که راه صحیح راهی است که خداوند و فرستادگان او و جانشینان آنان آن را امضا کنند و آن راه یکی بیشتر نیست ولی شیطان همیشه انسانها را به اختلاف و تفرقه دعوت میکند و این اختلاف راه شیطان است

برداشت

-1 انسان میتواند از گذشتگان و تاریخ امتهای قبل که در اثر اختلاف دچار ضعف و شکست شدند درس بیاموزد و گفته قرآن ولا تكونوا كالّذین تفرقوا را نصب العین خود قرار دهد.

2- اختلاف و تفرقه در دنیا باعث ذلت و شکست و در آخرت موجب عذاب دردناک خواهد شد اولئك لهم عذاب عظيم.

ص: 17


1- میزان الحکمه، ص 1446.

ص: 18

فصل دوم

مؤمنان با هم برادرند

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

إنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (1)

ترجمه

جز این نیست که همۀ مؤمنان با هم برادرند پس در تمام اختلافات دو نفر یا دو گروه ] میان برادرانتان اصلاح بدهید و از خدا پروا کنید شاید مورد ترحم قرار گیرید. (2)

شأن نزول

این آیه و آیه قبل از آن درباره دو قبیلهٔ «اوس» و «خزرج» است که در مدینه زندگی

میکردند و در طول بیش از صد سال قبل از اسلام همیشه در حال جنگ و نزاع با یکدیگر

ص: 19


1- حجرات 10 .
2- ترجمه از مرحوم آیت الله مشکینی

بودند. آنها در هر زمانی و به هر بهانه ای شروع به جنگیدن میکردند و عده ای در آن

جنگ کشته و زخمی میشدند. سرانجام در زمان حضور پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در مدینه و به برکت اسلام و آن ،حضرت این جنگها خاتمه یافت ولی از آنجا که نزاع آنها بسیار

ریشه دار بود باز در اثر اختلافی که میان گروهی از آنها پدید آمد، دو قبیله به جان هم

و با چوب و حتی ،کفش زد و خورد کردند در این هنگام آیه فوق نازل شد و برای جلوگیری از نزاع و جنگ در آینده مسلمانان را در زمینهٔ راه برخورد با نزاع کنندگان راهنمایی کرد . (1)

تفسیر

در این آیه خداوند متعال مؤمنان را برادر یکدیگر دانسته تا اگر در میان آنها نزاعی

پدید آمد آنها را به عنوان دو برادر صلح و آشتى دهند (إنّما المؤمنون اخوة فاصلحوا

بن اخويكم).

قرارداد برادری
«برادر» بهترین عنوان در اسلام

دین اسلام برای آنکه میان افراد اجتماع پیوند و دوستی برقرار سازد و صمیمیت را در

میان آنها زیاد کند به مؤمنان لقب برادر داده که این عنوان بسیار عمیق و مؤثر و

پر معنی است برخلاف عنوانهایی نظیر رفیق دوست و.....

در این آیه، لغت «أخ» دو بار به کار رفته است (إنّما المؤمنون أخوة فاصلحوا بين أخويكم)؛ در حالی که ممکن بود به جای «أخويكم» بفرماید «بينهم»، ولی قرآن میخواهد لفظ «أخ» (برادر) که بیانگر صمیمیت است تکرار شود.

ص: 20


1- مجمع البیان، ذیل آیه 10 سوره حجرات با توضیحات نگارنده
جلوه لقب «برادر» در مراسم حج

در موسم حج که مسلمانان از سرتاسر جهان با هر نژاد و رنگ و زبان و سن دور هم

جمع میشوند لقب برادر اثری عمیق بر آنها میگذارد؛ به طوری که نوعی نزدیکی و

الفت خاص نسبت به یکدیگر احساس میکنند

طرح عقد و قرارداد برادری

اسلام برای آنکه طرح برادری را در میان اقشار جامعه نهادینه کند، دستور داده مسلمانان با هم صیغهٔ برادری بخوانند تا این احساس در میان آنها عمیق و ریشه دار شود. مستحب است در روز عید غدیر هر دو نفر مسلمان با هم صیغه برادری بخوانند این صیغه را مرحوم محدث قمی در کتاب مفاتیح الجنان در اعمال روز غدیر ذکر کرده است.

در صدر اسلام این سنت از طرف پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) برقرار شد. زمانی که ایشان به همراه هفتصد و چهل نفر در منطقهٔ نخیله حضور یافت جبرئیل نازل گشت عرض کرد که خداوند در میان فرشتگان عقد برادری بسته است . حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز دستور داد این سنت در میان اصحاب اجرا شود و هر مسلمان با مسلمان دیگر عقد برادری .ببندد ابوبکر با عمر عثمان با عبدالرّحمن سلمان با ابوذر، طلحه با زبیر جعفر طیار با معاذ بن جبل مقداد با عمار و شخص پیامبر با علی (علیه السلام) عقد برادری بستند. در میان زنان نیز عایشه با حفصه و امّ سلمه با صفیه عقد بستند. (1)

در جنگ احد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) دستور داد دو نفر از شهدا به نامهای عبدالله بن عمر و عمر بن جموح را که میانشان عقد برادری جاری شده بود در یک قبر دفن کنند. (2)

ص: 21


1- بحار، ج 2، ص 121 به نقل از تفسیر نور، ج 11، ص (178 توضیح به گفتهٔ قرآن، رابطه اخوت در میان زنان هم برقرار است وإن كانوا إخوة رجالاً ونساءا (نساء) (176)
2- همان.
روایات مثل دو برادر مسلمان

در روایات اسلامی نیز بر مسئله برادری و اهمیت این موضوع و حقوق آنها بر یکدیگر تأکید فراوان شده است. برای نمونه روایاتی در این باره ذکر میکنیم

1- از پیامبر اکرم صلى الله عليه وسلم نقل شده است که فرمود: «مثل الأخوين مثل اليدين، يغسل احدهما الآخر» (1) دو برادر دینی مانند دو دستاند که یکدیگر را میشویند با یکدیگر همکاری کرده و عیوب هم را پاک میکنند

-2- از امام صادق (علیه السلام) روایت است که فرمود: «المؤمن أخو المؤمن كالجسد الواحد أذا اشتکی شیئاً منه وجدالم ذلک فی سائر جسده و ارواحهما من روح واحده» (2) مؤمن برادر مؤمن است و همگی به منزله اعضای یک پیکرند که اگر عضوی از آن به درد آید، دیگر عضوها را قرار نماند و ارواح همۀ آنها از روح واحدی گرفته شده است .

سعدی این حدیث را به شعر آورده است

بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش زیک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی

3- از امام صادق (علیه السلام) روایت است که فرمود: «المؤمن أخو المؤمن عينه ودليله لا يخونه ولا يظلمه ولا يغشّه ولايعده عدة فيخلفه» (3) مؤمن برادر مؤمن است و به منزله چشم او و راهنمای اوست. هرگز به او خیانت نمیکند و ستم روا نمیدارد با او غش و تقلب نمیکند و در هر وعده ای که به او دهد تخلف نخواهد کرد

ص: 22


1- المحجة البيضاء ، ج 3، ص 332 (به نقل از تفسیر نمونه، ج 22، ص 173)
2- اصول ،کافی، ج 2، ص 133 ، به نقل از تفسیر نمونه، ج 22، ص 173.
3- همان.

در پایان آیه می فرماید: «واتقوا الله لعلكم ترحمون» تقوای الهی پیشه کنید تا مشمول رحمت الهی .شوید از آنجا که همه جا باید در مرز رعایت تقوا حرکت کرد در این مورد یعنی اصلاح بین دو نفر نیز باید حق عدالت و انصاف رعایت شود تا خداوند انسان را مورد رحمت و عنایت خود قرار دهد.

داستان 1 : رعایت حق برادری با دیدار و سلام به او

جابر بن عبدالله انصاری از امام باقر (علیه السلام) نقل میکند که فرمود یکی از فرشتگان از کنار در خانه ای عبور میکرد این فرشته که به هیئت انسانی درآمده بود دید مردی در

آنجا ایستاده است. از او سؤال کرد چرا در این مکان ایستاده ای؟ آن شخص گفت: در

این خانه برادری دارم که میخواهم به او سلام و با وی دیدار کنم [ دیدار با برادر دینی

و سلام به وی یک ارزش و دستور است اگرچه هیچ مناسبت و یا کار دیگری هم وجود

نداشته باشد تا حرمت برادری اسلامی را رعایت کرده باشم و برای رضای خداوند

عهد خود را با او تازه کنم آن فرشته :گفت پس بدان که من فرستاده خدا به سوی تو

.هستم خداوند به تو درود میفرستد و میفرماید تو در واقع به دیدار من آمده ای و مرا اراده کرده ای اینک به پاداش حفظ حقوق برادری و حرمت آن بهشت را برتو واجب کردم و از خشم و آتش خود تو را دور ساختم. (1)

داستان 2 : عقد برادری بین دو نفر

در روایت عبدالله بن عباس آمده است که چون آیه شریفه «إنّما المؤمنون إخوة» مؤمنان با هم برادرند بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شد ایشان با جاری ساختن صیغه برادری، هر دو نفری را با یکدیگر برادر ساخت تا آنکه تمام اصحاب بر اساس مقام و مرتبه و شأن و مناسبتشان

ص: 23


1- جامع الاخبار، ص 118.

با یکدیگر برادر شدند نوبت به خود پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) رسید رو به حضرت علی کرد و فرمود يا على انت أخى و أنا أخوك اى على تو برادر منی و من برادر تو هستم. (1)

در دعای ندبه می خوانیم: «ثمّ قال انت أخى و وصیی و وارثی» پیامبر فرمود: [یا علی تو برادر من و جانشین من و وارث من هستی

لطیفه دوستی و برادری گرگ با میش

گرگ و میشی قرار گذاشتند با هم برادر و دوست باشند و با یکدیگر همکاری کنند

بدون آنکه هیچگونه آسیبی به هم بزنند؛ تا آنکه روزی به اتفاق راهی سفر شدند در

بین راه گذارشان به رودخانه ای افتاد برای عبور از آن میش به ناچار گرگ را در بغل گرفت دنبه چرب میش برای گرگ جلوه گری کرد و خوی درندگی و ستمکاری و طمع او اجازه نداد به عهد خود عمل کند؛ پس شروع به بهانه گیری کرد.

گرگ خطاب به میش گفت چرا در راه رفتن گرد میکنی؟ میش پاسخ داد: برادر میان آب که گرد نیست گرگ گفت عجب به جای آنکه عذرخواهی کنی، زبان درازی میکنی؟ الآن تو را به مجازات بی ادبیات میرسانم پس حمله کرد و خوی درندگی و

تجاوزگری خود را ظاهر ساخت و میش فریب خورده را از پای درآورد

عبرت

گاهی دوستی ها و اظهار برادری ها واقعی نیست و تنها برای فریب دادن است لازم

است انسان از بصیرت کافی و هوش سرشار برخوردار باشد و فریب نخورد. البته کسانی که با نقشه به برادر دینی خود ضرر میزنند دو کیفر در انتظارشان است یکی برای خسارتی که وارد میکنند و دیگری برای فریب و حیله گری که به کار می بندند.

ص: 24


1- تفسیر برهان ذیل آیه 10 سوره حجرات و نمونه معارف اسلامی، ج 1، ص 82

فصل سوم

اصلاح بین مردم (بخش اول)

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

يَسْتَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا

الله وَرَسُولَهُ إِن كُنتُمْ مُؤْمِنين (1)

ترجمه

از تو درباره انفال میپرسند اموال) عمومی بسیاری تحت عنوان خاص انفال هستند و

غنائم جنگی یکی از آنهاست بگو انفال از آن خدا و فرستاده اوست مالکیت حقیقی

از آن خدا و مالکیت اعتباری طولی از آن رسول او به عنوان ولی و صاحب اختیار است. پس از خدا پروا کنید و روابط میان خودتان را اصلاح نمایید بر سرانفال نزاع نکنید، و از خدا و فرستاده او اطاعت کنید اگر مؤمنید. (2)

ص: 25


1- انفال/ 1.
2- مرحوم آیت الله مشکینی
شأن نزول

از ابن عباس نقل شده است که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در جنگ ،بدر برای تشویق جنگجویان اسلام به انجام کارهای بزرگ مانند اسیر کردن دشمن ،قوی پاداش و جایزه تعیین

کردند تا قدرت رزمندگان دو برابر شود. قدرت ایمان و جهاد از یک سو و انگیزه گرفتن جایزه از دست مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و از سوی ،دیگر سربازان جوان را بر آن داشت تا به طرف جبهه حمله ور شوند. سرانجام آنان به افتخاراتی دست یافتند و در پایان جنگ برای گرفتن جایزه خدمت پیامبر مشرف شدند. از طرفی پیرمردان و کسانی که برای خود امتیازاتی قائل بودند به آنها اعتراض کردند که ما تکیه گاه شما در جنگ و مایهٔ دلگرمی و پناه شما بودیم و به این ترتیب بین آنها نزاع پدید آمد تاجایی که دو نفر از انصار با هم مشاجره لفظی پیدا کردند. اما قبل از آنکه کار به جای باریک برسد آیه فوق نازل شد و تکلیف را روشن ساخت که اختیار انفال و غنائم جنگی با پیامبر است تا هر طور صلاح بداند عمل کند در نهایت پیامبر مصلحت دید که غنائم به طور مساوی میان جنگجویان تقسیم شود و دستور داد مسلمین بین خود صلح و آشتی برقرار کنند. (1)

تفسیر

یسئلونک عن الانفال ای پیامبر از تو درباره انفال سؤال میکنند که تکلیف آنها چیست. در قرآن پانزده بار عبارت «یسئلونک» آمده است، مانند «وَ یسْئَلُونَكَ عَنِ «الرُّوح» (2)، «یشتَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيانَ مُرْساها قُلْ إنّما علم ها عِنْدَ رَبِّي» (3) و «يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرام قِتال فيهِ قُلْ قِتال فيه كبير» (4)

ص: 26


1- خلاصه ای از تفسیر نمونه، ج 7، ص 79
2- أسرى / 85
3- اعراف / 187 .
4- بقره / 219

«انفال» جمع «نفل» است که در لغت به معنی زیاده و بخشش است. در سوره ،انبیاء، آیه 72 آمده است و وهبنا له اسحق ويعقوب نافلة ما به حضرت ابراهیم اسحاق و یعقوب را عطا کردیم. «نافلة» در اینجا یعنی عطیه ای از جانب خدا در اصطلاح فقهی به اموال عمومی از قبیل منابع طبیعی ثروتهای عمومی غنائم جنگی اموال بی صاحب مثل زمینی که صاحبش آن را رها کرده اموال مردگان بی وارث و زمینهای اموات و ... طبق ضوابط خاص «انفال» میگویند «قل الانفال لله والرسول [ای پیامبر] بگو [ تکلیف ] انفال به عهده خدا و پیامبر است. «فاتقوا الله» تقوای خدا را پیشه کنید به آنچه پیامبر در این خصوص دستور میدهد عمل کنید) «واصلحوا ذات بینکم و در میان خود اصلاح کنید

اصلاح ذات البین

یکی از برنامه های مهم اسلامی که بر آن بسیار تأکیده شده است و برای مسلمانان نوعی تکلیف به شمار می آید ایجاد صمیمیت و دوستی بین خود و از بین بردن نزاعها و دشمنی ها و کدورت هاست

اصلاح ذات البین عبادت بزرگی است که در کلمات بزرگان دین از آن یاد شده است

حضرت علی (علیه السلام) در بستر شهادت به فرزندانش فرمود: «إنّی سمعت جدكما رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) يقول صلاح ذات البين أفضل من عامة الصلوة و الصيام (1) من از جدّ شما پیامبر خدا شنیدم که فرمود اصلاح بین مردم] ارزشمندتر از یک سال نماز و روزه است.

روایت دستور به اصلاح ذات البین

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که به ،مفضّل یکی از اصحاب خود فرمود: «اذا رأیت

ص: 27


1- نهج البلاغه نامه 47

بين اثنين من شيعتنا منازعة فافتدها من «مالی اگر میان دو نفر از پیروان ما نزاع و اختلافی در امور مالی دیدی از مال من غرامت بپرداز و بین آنها صلح برقرار کن]. مفضل برای رفع اختلاف دو نفر از شیعیان بر سرارث چهارصد درهم به آنها پرداخت و اختلاف آنها را حل کرد و گفت بدانید که این مال از من نبوده و امام صادق به من دستور داده که در این گونه موارد با استفاده از سرمایهٔ ایشان در میان شیعیان مصالحه ایجاد کنم. (1)

برداشت

1 - قوی ترین عامل در جلوگیری از کج روی ها مخصوصاً در امور مالی که قدرت بازدارنده قوی میخواهد تقوا و خداترسی است. لذا قرآن بلافاصله پس از بیان اینکه تصمیم گیری بر عهده پیامبر است دستور به رعایت عامل بازدارنده مهم یعنی تقوا می دهد: «فاتقوا الله»

2- در آیه شریفه تعیین تکلیف شده و اختیار انفال به دست خدا و رسول سپرده شده ،است اما تأکید شده که باید میان مردم صلح و یکپارچگی باشد و از نزاع و اختلاف دوری شود واصلحوا ذات ،بینکم چراکه حل اختلافِ دستوری و جبری کافی نیست، بلکه باید با اعتقاد به پیروی از خدا و رسول او و با رفع کینه ها و دشمنی ها جامعه ای سعادتمند ساخت.

روایت پاداش اصلاح دادن

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: «من اصلح بين اثنين فهو صديق الله في الأرض وانّ الله لا يعذب من هو صدیقه» (2) کسی که بین دو نفر را اصلاح دهد دوست خدا روی زمین است و خدا دوست خودش را عذاب نمی کند

ص: 28


1- اصول کافی، باب اصلاح ذات البین حدیث 2 به نقل از تفسیر نمونه، ج 7، ص 84
2- جامع الاخبار، ص 185

واطيعوا الله ورسوله إن كنتم مؤمنین و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید، اگر ایمان

دارید اطاعت از دستورات خداوند متعال و رهبران دینی از باورهای اساسی مؤمنان

.است در طول تاریخ هرجا مسلمانان از رهبری شایسته و لایق پیروی کردند موفق و پیروز شدند و هرجا نظرات شخصی و گروهی و سلیقه های آنان اعمال شد به شکست

و ذلت دچار شدند. لذا قرآن مکرر می:فرماید اطیعوا الله و رسوله ای مسلمانان همیشه در خط اطاعت از خدا و رسول باشید در رده های بعدی باید از رهبران دینی که نماینده خدا و رسول او در زمین هستند اطاعت کرد.

داستان نتیجه ریاکاری

شخصی از بنی اسرائیل بیشتر وقتها همراه حضرت موسی بود و احکام و تفسیر تورات را از ایشان یاد میگرفت و تبلیغ دین میکرد. مدتی گذشت و حضرت موسی او را ندید. روزی جبرئیل نزد ایشان بود که ناگاه میمونی از مقابل ایشان گذشت. جبرئیل گفت آیا او را شناختی؟ حضرت فرمود نه جبرئیل گفت این صورت باطن و قیامت آن

شخصی است که پیش تو آموزش میدید حضرت موسی تعجب کرد و پرسید چرا

به این صورت در آمده؟ جبرئیل :گفت زیرا هدف و نیت او از این یاد گرفتنها و یاد

دادن ها، کسب شهرت در میان مردم بود و اینکه او را دانشمند به حساب آورند. کار

او برای خدا نبوده و اخلاص نداشته است به همین دلیل در قیامت شکل و قیافه او

مانند میمون خواهد بود (1) و در روایت دیگر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است: «انّما يبعث الناس على نياتهم» (2) مردم در قیامت طبق نیات باطنی محشور می شوند.

ص: 29


1- همان، ص 129 به نقل از داستانهای پراکنده.
2- غرر الحکم، ص591

اصلاح بین مردم (بخش دوم)

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً عَظيماً (1)

ترجمه

در بسیاری از رازگویی ها و سخنان در گوشی آنها خیری نیست جز [ رازگویی] آنهایی که دستور صدقه یا کار نیک یا اصلاح در میان مردم دهند و هرکه برای خشنودی خداوند چنین کند به زودی او را پاداشی بزرگ خواهیم داد. (2)

تفسیر

این آیه و چند آیه قبل از آن درباره منافقین و مخالفین پیامبر است که علیه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)و مسلمانان توطئه میکردند و جلسات محرمانه و شبانه تشکیل میدادند بسیاری از اقدامات آنها از طرف خداوند آشکار میشد و نقشه آنها نقش بر آب میگشت که در این آیه به صورت کلی به آنها اشاره شده است.

لغت «نجوی» به معنای سخن و جلسات سری و در گوشی است. ماده «نجوة» بروزن (دفعة» به معنی سرزمین مرتفع و بلند .است سرزمینهای مرتفع معمولاً از اطراف خود جدا و منفصل اند مانند جلسات سخنرانی سرّی که کسی را به آن ها راه نیست. قرآن به صورت کلی نجوا را مذمت کرده است: «إنّما النّجوى من الشيطان» نجوا

ص: 30


1- نساء / 114
2- ترجمه از مرحوم آیت الله مشکینی

از شیطان است؛ اما به عنوان یک استثنا از این قانون ،کلی در چند مورد نجوا و سخن

من مخفی جایز شمرده شده است که تصور نشود هرگونه نجوایی مذموم است. الا امر بصدقة أو معروف أو اصلاح بین النّاس» مگر اینکه نجوا برای توصیه به صدقه یا کار

معروف و شایسته و یا جهت اصلاح بین مردم باشد.

و من يفعل ذلك ابتغاء مرضات الله فسوف نؤتيه اجراً عظیماً اگر اینگونه نجواها

برای رضای خدای متعال و بدون قصد ریا و تظاهر ،باشد خداوند پاداش بزرگی برای

آنها مقرر خواهد کرد.

نجوا در سه مورد جایز است: 1- در مورد صدقه زیرا در این کار باید آبروی مستحق

حفظ شود؛ 2- در مورد امر به معروف و نهی از منکر، زیرا فرد نباید در انظار دیگران امر و نهی شود؛ 3 در مورد اصلاح بین دو نفر زیرا گاهی لازم است انسان جداگانه و تنها با طرفین سخن بگوید تا آنها را به هم نزدیک کند و به آشتی برساند. در این سه مورد نه تنها نجوا مذموم نیست بلکه پاداش هم دارد.

در مورد اصلاح ذات البین آیات زیادی (180) آیه در قرآن آمده و روایات فراوانی نقل شده است حضرت علی (علیه السلام) سخن گفتن در این باره را پرداخت زکات نفوذ کلام و

موقعیت انسان دانسته است إن الله فرض عليكم زكاة جاهكم كما فرض عليكم زكاة ما

ملکت ایدیکم (1) خداوند واجب کرده پرداخت زکات نفوذ و موقعیت شما را، همان طور که واجب کرده بر شما پرداخت زکات مال شما را در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) خطاب به ابوایوب آمده است: «الا ادلّک علی صدقة يحبها الله ورسوله تصلح بين الناس اذا تفاسدوا و تقرب بينهم اذا تباعدوا (2) آیا تو را از صدقه ای

ص: 31


1- تفسیر نمونه، ج 4، ص 127
2- تفسیر نمونه، ج 4، ص 128 به نقل از تفسیر قرطبی، ج 3، ص 1955

که خدا و پیغمبرش آن را دوست دارند آگاه کنم؟ هنگامی که مردم با هم اختلاف کردند، آنها را اصلاح ،بده و هنگامی که از هم دور شدند آنها را به هم نزدیک کن

ایجاد صفا و صمیمیت در بسیاری از دستورات ،اسلام مانند نماز جماعت نماز ،جمعه دیدار یکدیگر نهی از غیبت گمان بد و سخن چینی و ... نهفته است و همه برای این است که دشمنی و کینه در میان مردم رفع گردد و صلح و صفا جایگزین آن شود.

روایت چگونه برای اصلاح دادن سخن بگوییم؟

شارع مقدس به لحاظ اهمیت فراوانی که برای اصلاح بین دو نفر قائل است، میگوید

اگر سخنی برخلاف واقع باشد و نتیجه آن اصلاح بین دو نفر باشد، جایز است.

در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «الكلام ثلاثه صدق وكذب و اصلاح بين النّاس تسمع من الرجال كلاماً يبلغه فتخبث نفسه فتلقاه فتقول سمعت من فلان قال فيك من الخير كذا و كذا خلاف ما سمعت منه» (1) سخن سه گونه است: سخن راست ، دروغ و سخنی که برای اصلاح بین مردم گفته میشود ممکن است از کسی سخنی درباره شخصی بشنوی که اگر آن شخص این کلام را بشنود ناراحت میشود؛ ولی تو میتوانی وقتی او را دیدی بگویی من از فلانی راجع به تو حرفهای خوبی شنیدم و او از تو تعریف میکرد با آنکه این حرفها غیر از حرفهایی است که او میگفته است

داستان 1 : نیازمندی که بین دو نفر را اصلاح داد

فضیل بن ایاز میگوید شخص فقیری مقداری ریسمان رشته بود به بازار آورد تا بفروشد و نان تهیه کند ریسمانها را به یک درهم .فروخت تصمیم داشت با این پول مقداری

ص: 32


1- اصول کافی، ج 2، ص 341

نان بخرد در بین راه دید دو نفر بر سر یک درهم پول نزاع میکنند و سر و صورت یکدیگر را مجروح ساخته اند با خود گفت خوب است برای آنکه نزاع این دو نفر خاتمه یابد، یک درهم پول ریسمانها را به آنها بدهم و به این صورت بین آنها را اصلاح کنم برای خشنودی خداوند این کار را انجام داد و نزاع آنها خاتمه پیدا کرد. با دست خالی به منزل برگشت و جریان را برای همسرش بیان کرد همسرش نیز که زنی فهمیده و متدین ،بود او را تحسین کرد سپس اطراف خانه را جست وجو کرد لباس کهنه ای به دست آورد و به شوهرش داد تا بفروشد و غذایی تهیه کند مرد لباس را گرفت و به بازار آمد، ولی کسی حاضر نشد آن لباس کهنه را خریداری کند به جز ماهی فروشی که یک ماهی فاسد برایش مانده بود لباس کهنه را داد و ماهی فاسد را گرفت و به خانه آمد و به همسرش گفت این ماهی را طبخ کن تا مقداری رفع گرسنگی کنیم وقتی زن مشغول تمیز کردن ماهی شد، ناگهان دانه ارزشمندی در شکم ماهی پیدا کرد آن را نزد شوهرش آورد. مرد دانه را به بازار برد و به دوازده کیسه ،پول که هر کدام ده هزار درهم پول در آن بود فروخت و به منزل بازگشت چون وارد خانه شد سائلی به در خانه آمد و گفت: از آنچه خداوند به شما عنایت کرده به من هم بدهید مرد ،فقیر اما کریم و با سخاوت، سائل را به داخل خانه دعوت کرد و کیسه های پول را نزد او گذاشت و گفت هرچه میخواهی .بردار سائل که در واقع مأموری از طرف خداوند بود و برای آزمایش آنها آمده بود، تمام کیسه ها را برداشت و حرکت کرد چند قدمی دور نشده بود که برگشت و گفت من سائل ،نیستم بلکه فرستاده خدایم تا به شما اعلان کنم این تنها پاداش دنیوی شماست از طرف خداوند به خاطر آنکه بین آن دو نفر را اصلاح دادی (1)

ص: 33


1- فرج بعد از شدت.
داستان 2 : زن و شوهری که حضرت علی آنها را اصلاح دادند

سعید بن قیس همدانی روایت کرده است روزی حضرت علی (علیه السلام) را در مقابل منزلی

مشاهده کردم عرض کردم یا امیرالمؤمنین شما را اینجا مشاهده میکنم! فرمود: از خانه

بیرون نیامدم جز برای اینکه به فریاد بیچاره ای برسم و به مظلومی کمک کنم در این

هنگام زنی نگران و آشفته به خدمت آن حضرت .آمد به ایشان عرض کرد: شوهرم مرا اذیت میکند و قسم یاد کرده که مرا بزند به فریاد من برسید حضرت لحظهای سربه

زیر افکند و فرمود منزلت کجاست؟ آن زن نشانی .داد حضرت با او روانه شد تا به منزل او رسید و بلند به صاحب خانه سلام کرد جوانی از خانه بیرون آمد. امام به او فرمود: ای جوان از خدا بترس! چرا زن خود را ترساندی؟ جوان که گویا حضرت را نمی شناخت با حالتی غصبناک :گفت شما را با این موضوع چه کار؟ به خدا قسم که به خاطر سخنان شما او را آتش میزنم

سعید بن قیس که آنجا حاضر بود میگوید دیدم حضرت رفتند و ناگهان در حالی که

شمشیر و تازیانه به دست داشتند برگشتند و به نزد جوان آمدند جوان این منظره را که

دید به خود لرزید حضرت فرمود من تو را نهی از منکر میکنم تو گستاخی میکنی؟

توبه کن وگرنه تو را با این شمشیر ادب میکنم. از طرفی مردم جمع شده بودند و از آن

حضرت تقاضا میکردند که جوان را عفو کند جوان که این منظره را دید عذرخواهی

کرد و تقاضای عفو نمود عرض کرد هرچه امر بفرمایید قبول میکنم و راضی ام. حضرت به آن زن :فرمود وارد خانه ات شو زن هم وارد خانه شد و مسئله خاتمه یافت. راوی میگوید: حضرت در این هنگام شروع کردند به تلاوت آیه « لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِن نَّجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَن يَفْعَلْ ذُلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ

ص: 34

اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا» (1) و فرمود: شکر خدایی را که به سبب کوشش من، بین این زن و شوهر را سازش داد (2)

لطيفه غسل طلاق

زن و شوهری مدتها با هم اختلاف داشتند اما موفق به اصلاح و آشتی نمیشدند تا آنکه به روحانی محل مراجعه میکنند بلکه به صورتی به اختلاف آنها خاتمه دهد. ولی هرقدر روحانی نصیحت و موعظه میکند تا بین آنها صلح و آشتی ایجاد شود اثر نمیکند روحانی دو ماه فرصت میدهد تا شاید اختلافاتشان حل شود و آشتی کنند؛ اما سردو ماه حاضر میشوند و هر دو بر طلاق اصرار میکنند روحانی تا سه بار فرصت میدهد و هر بار که اینها حاضر میشوند درخواست طلاق میکنند مرتبه سوم آقا با عصبانیت میگوید شما که میخواهید طلاق انجام شود غسل طلاق کرده اید؟ زن و

شوهر میگویند چگونه باید غسل طلاق کنیم؟ روحانی پاسخ میدهد عجب غسل طلاق را نمی دانید؟ زن و شوهر جواب دادند نه روحانی :گفت زن و شوهر باید به خانه بروند و حمام کنند و لباس مرتب و نو بپوشند خانم باید کاملاً خود را آرایش کند غذای لذیذ و دلپسند تهیه کند و وقتی شوهرش از راه میرسد به گرمی از او استقبال کند و سه روز این کار تکرار شود روز سوم باز حمام بروند و پس از انجام غسل به نیت انجام طلاق مراجعه کنند زن و شوهر برای اجرای دستور روحانی به خانه آمدند. اجرای دستور همان و صلح و آشتی همان پس دیگر مراجعه نکردند.

ص: 35


1- نساء / 114
2- بحار الانوار ج 15، ص 453
عبرت

اگر زن و شوهر وظایف همسری خود را در برابر طرف مقابل رعایت کنند بسیاری از موارد اختلاف برطرف میشود و به صلح و آشتی میرسند. اسلام دستور داده زن همیشه برای شوهرش مرتب و آرایش کرده باشد نه برای رفتن به خیابان و بازار و مقابل مردهای بیگانه و از او به گرمی استقبال و او را مشایعت کند آقا نیز از هیچ محبتی به همسرش کوتاهی نکند. اگر هر دو به وظایف خود عمل کنند، بسیاری از اختلافات و طلاقها از بین میرود.

ص: 36

فصل چهارم

اخلاص (بخش اول)

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلهُ واحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عملاً صالحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً (1)

ترجمه

بگو جز این نیست که من هم مانند شما بشرم [لکن] به من وحی میشود بی تردید معبود شما معبود یگانه است. پس هرکه امید دیدار پروردگارش را دارد باید عملی شایسته انجام دهد و احدی را شریک پروردگارش نسازد (2)

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که هرکس این آیه را وقت خواب بخواند و بخواهد در ساعت معینی از خواب بیدار شود همان ساعت بیدار خواهد شد. (3)

ص: 37


1- كهف / 110 .
2- ترجمه از مرحوم آیت الله مشکینی
3- تفسیر مجمع البيان
تفسیر

از ابن عباس نقل شده است که جمله «إنّما انا بشر مثلكم» نوعی اظهار تواضع است

خداوند به پیامبرش تعلیم داده است که خود را اینگونه معرفی کند و تنها امتیاز خود

را وحی ،بداند زیرا پیامبر امتیازات فراوانی بر دیگران دارد مانند ایمان استوار مقام

،نبوت علمی که از طرف خداوند به او تعلیم داده شده و ویژگیهای دیگر

فمن كان يرجو لقاء ربه کسی که امید دیدار پروردگار خود را دارد یعنی انتظار پاداش از طرف خداوند دارد، «فلیعمل عملاً صالحاً پس باید کار شایسته، یعنی خالص برای خداوند متعال انجام دهد و لا يشرك بعبادة ربه احداً و احدی را در پرستش و بندگی خداوند چه انسان و چه غیرانسان از سایر موجودات، شریک نکند، یعنی به قصد ریا برای آنان انجام ندهد. (1)

نکته

همه انسانها از نظر ویژگیهای بشری و احتیاجاتشان مانند غذا، لباس، ازدواج ..... مساوی اند. «قل إنّما بشر مثلكم»، لکن اگر انسان در غفلت به سر نبرد، موجود قابلی

است که میتواند به مقامات بلندی برسد تاجایی که ملائکه مقرب به فرمان او باشند. رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت

برداشت

1- انسان برای رسیدن به لقا و پاداش الهی باید امیدوار باشد (يرجو لقاء ربه)، ضمن

آنکه حالت خوف و ترس از عذاب الهی نیز باید در او وجود داشته باشد که این همان

بودنِ انسان بین خوف و رجاء است

ص: 38


1- تفسیر مجمع البیان

-2 امیدوار بودن بدون سعی و تلاش و عمل صالح نتیجه بخش نخواهد بود و ان لیس

للانسان إلّا ما سعى».

3- کار خالص در دنیا هم جلوه میکند از نتایج عمل خالص و خالی از شرک این است

که در دنیا هم کار انسان بزرگ و با ارزش جلوه میکند

روایات ،اخلاص، عمل را بزرگ میکند

-1- از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: «من أراد الله بالقليل من عمله أظهره الله اكثر ممّا أراد و من أراد الناس بالكثير من عمله ابى الله إلا أن يقلّله فى عين من سمعه» (1) هرکس کار اندک خود را به خاطر خدا انجام دهد خداوند آن را بیش از آنچه خواسته در نظر مردم جلوه میدهد و هرکس کار زیاد خود را برای مردم انجام دهد خداوند آن کار زیاد را در نظر هرکس بشنود کم جلوه میدهد

لطیفه از نادانی پرسیدند تو بزرگتری یا برادرت؟ گفت: فعلاً من یک سال از برادرم

بزرگ ترم و لکن یک سال دیگر سن ما مساوی میشود.

2 - «عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال أن المؤمن ليخشع له كلّ شيء ويهابه كلّ شيء ثم قال أذا كان مخلصاً لله أخاف الله منه كلّ شيء حتى هوام الأرض و سباعها وطير السماء» (2) از امام صادق (علیه السلام) روایت است که هر چیزی در برابر شخص مؤمن خشوع میکند و هر چیزی از هیبت او حساب می.برد سپس فرمود اگر او مخلص باشد خداوند متعال هر چیزی را از او میترساند همه از او حساب میبرند حتی جانوران زمینی و درندگان آن و پرندگان آسمان

خداوند برای انسان مخلص هیبت و عظمتی در دل مخلوقات قرار می دهد، حتی درمیان حیوانات

ص: 39


1- روضة المتقین، ج 12، ص 142.
2- بحار الأنوار، ج 70، ص 248

3- روى عن على (علیه السلام) : أخلص الله عملک و علمک و اخذک و ترکک و کلامک و صمتک (1) از حضرت علی (علیه السلام) روایت شده است که فرمود خالص کن برای خداوند متعال کارو ،دانش و انجام دادن و ندادن و سخن گفتن و نگفتن خود را

چگونه خود را به اخلاص نزدیک کنیم؟

-1 همه مخلوقات در پیشگاه خداوند ضعیف و ناتوان.اند اگر انسان باور کند که مقلب القلوب و مسبب الاسباب و قادر مطلق خداوند متعال است و دیگران عاجزند از آنکه جدا از او به نفع و یا به ضرر کسی کاری انجام دهند امید خود را از مخلوق قطع میکند و کار را فقط برای رضای خداوند متعال انجام میدهد قرآن می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخلُقُوا ذُبَابَاً وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُبَابُ شَيْئاً لَا يَستَنْقِذُوه مِنه» (2) هرآینه کسانی را که به جای خدا می خوانید، هرگز نمی توانند حتی مگسی بیافرینند، اگرچه همه جمع شوند؛ و اگر مگسی از آنها چیزی ،برباید نمیتوانند آن را از وی باز پس گیرند

2 - شخص ریاکار غیر از مشکلات و ناکامیهایی که در دنیا به آنها دچار می شود، در عالم قیامت هم دچار عذاب و کیفر سخت خواهد شد. توجه به کیفر ریاکار در قیامت باعث میشود انسان کار را برای خدا انجام دهد و خالص شود.

در روایت آمده که در قیامت ریاکار را با چهار نام صدا می زنند یا کافر یا فاجر یا غادر حیله گر یا خاسر (زیانکار) سپس به او میگویند اعمال ریایی تو نابود شده پاداشی نزد خداوند نداری امروز مزد خود را از کسانی بگیر که برای آنها کار کردی. (3)

ص: 40


1- غرر الحکم و دررالکلم، ج 1، ص 255
2- حج / 73
3- میزان الحکمة، ص 6989
داستان نماز جماعتی که خالص نبود

یکی از نمازگزاران میگوید سی سال بود که نماز جماعت من ترک نمیشد و همیشه

در صف اول نزدیک امام جماعت می ایستادم تا اینکه یک روز بر اثر اتفاق دیر رسیدم

و نتوانستم در مکان همیشگی خودم بایستم معلوم میشود مهر و سجاده خود را از

قبل آنجا قرار نداده بوده؛ کاری که دلیل شرعی ندارد و حقی ایجاد نمیکند، مگر آنکه

انسان در محل حضور یافته باشد ناچار شدم در صفهای عقب تر بایستم ولی در خودم نوعی احساس شرمندگی و خجالت داشتم که چرا دیر رسیدم و در صف های عقب تر ایستادم. اکنون مردم میگویند اول وقت برای نماز حاضر نشده ام. ناگهان به فکرم رسید که من تا به حال این نمازها را برای مردم و اینکه بگویند فلانی همیشه در صف اول جماعت است انجام داده ام و کارم برای رضای خدا و خالصانه نبوده است (1)

ص: 41


1- احیاء ،غزالی، ج 4، ص 385 و همان.

اخلاص (بخش دوم)

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

وَ ما أُمِرُوا إِلا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَ ذلِكَ دينُ الْقَيِّمَة (1)

ترجمه

آنها اهل کتاب در این کتاب آسمانی مأمور نشده اند مگر آنکه خدا را بپرستند و دین و اعتقاد و طاعت خود را برای او خالص نمایند. (2)

تفسیر

در آیه قبل اشاره شده است به این که اهل کتاب و مشرکان درباره وظایف و اعتقادشان اختلاف پیدا کردند بعضی در راه راست قدم گذاشتند (مؤمن) و بعضی منحرف (کافر) شدند. در این آیه می فرماید به آنها دستوری داده نشده جز اینکه خدا را پرستش کنند و عبادت خالص انجام دهند و از هرگونه شرک بازگردند و به طرف توحید بروند. نماز به پا دارند و زکات ادا کنند و این است آیین مستقیم و پایدار در واقع در این آیه راهی که مؤمنان باید طی کنند مشخص شده تا از اختلاف و کج روی پرهیز کنند.

«حنفاء» جمع «حنیف» و به گفتۀ راغب در مفردات به معنای حرکت از گمراهی به سوی راه مستقیم است و حنیف به کسی گفته میشود که از راه ضلالت به راه هدایت تمایل یافته و حرکت کرده است

ص: 42


1- بینه/5
2- ترجمه مرحوم آیت الله مشکینی
نکته

در بیشتر موارد در قرآن کریم نماز و زکات با هم ذکر شده است و از این نکته استفاده

میشود که بندگی خداوند باید از راه بندگی جسمی و مالی توأمان باشد نماز و انفاق

در راه خدا

برداشت

مأموریت همه ما بندگی خالصانه خداوند است و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له

الدين» و این همان هدف خلقت و آفرینش است. «و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون» (1)

اخلاص در عمل

اخلاص به معنی خالص شدن و خالی کردن نیت از هر شائبه غیر خدایی و انجام دادن ،عمل تنها و تنها برای خشنودی خداوند متعال است و از صفات بسیار با ارزش به شمار می آید و موجب برکات و آثاری است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.

روایات
1- اخلاص موجب برخورداری انسان از حکمت و انتخاب صحیح در زندگی خواهد شد

در روایتی از پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) آمده: «ما من عبد يخلص العمل الله تعالى اربعين يوما الا ظهرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه» (2) بنده ای نیست که چهل روز کار خود را برای خدا خالص کند مگر آنکه چشمه های حکمت از دل بر زبانش جاری گردد. افرادی که از حکمت و فهم لازم برخوردار نیستند مسائل روزانه خود را هم درک نمیکنند.

ص: 43


1- ذاریات، آیه 56
2- جامع السعادات ، ج 2، ص 404 .
2- مخلص محبوب خداست

خداوند متعال کسی را که دوست میدارد برای خودش خالص می.کند از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که خداوند متعال فرمود: «الاخلاص سر من اسراری استودعته قلب من احببت من عبادی (1) اخلاص سری از اسرار من است که در قلب هر بنده ای که او را دوست دارم قرار میدهم

3- با اخلاص عمل قبول میشود.

اگر بخواهیم عمل ما مورد قبول خداوند متعال قرار گیرد باید عمل خود را خالص کنیم از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که می فرماید: «اخلصوا اعمالكم الله فأنّ الله

لا يقبل الا ما خلص له (2) اعمال خود را برای خدا خالص کنید زیرا خداوند متعال تنها عملی را میپذیرد که برای او خالص باشد

چگونه خود را به اخلاص نزدیک کنیم؟
خود را ارزان نفروشیم

انسان به گفته ،قرآن خلیفة الله است و میتواند تا جایی عروج کند که ملائکه مقرب تحت فرمان و خادم او باشند به شرط آنکه در کارها نیت خود را خالص کند یعنی آنها را فقط برای رضای خدا انجام دهد و الّا ارزش والای خود را از دست میدهد و خود را ساقط خواهد کرد در سخن حضرت علی (علیه السلام) آمده است: «لبئس المتجر أن ترى الدنيا لنفسك ثمناً (3) هرآینه بد تجارتی است تجارتی که خودت را با دنیا معامله کنی، یعنی ارزش خود را مساوی با زینتهای دنیوی قرار دهی

ص: 44


1- همان.
2- ميزان الحكمة، ص 4771
3- نهج البلاغه، خطبه 32 .
توجه به نتیجه حتمی و احتمالی

اگر انسان با نیت خالص و برای رضای خداوند متعال کاری را انجام میدهد نتیجه و فایده آن قطعی و مسلم است هم در دنیا کارش ماندگار و مفید واقع میشود هم در قیامت پاداش و اجر خواهد داشت اما کاری که از سر ریا و برای غیر خداوند انجام میگیرد نه تنها معلوم نیست در دنیا به هدف خود برسد بلکه در عالم آخرت هم مورد سرزنش قرار خواهد گرفت قرآن می فرماید: «مَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَاوُلِئِكَ كَانَ سَعيُهُم مَشكُوراً (1) کسی که آخرت را بخواهد و در حالی که مؤمن است، برای آخرت کوششی درخور آن انجام دهد چنین کسانی سعیشان مورد قبول و دارای پاداش خواهد بود.

چگونه خود را بیازماییم؟

گاهی ممکن است این امر بر خود انسان هم مشتبه شود و گمان کند کار را برای خدا و

انجام وظیفه انجام میدهد حال آنکه چنین نیست و آن را به خاطر هواهای نفسانی

و یا شیطان به انجام میرساند از حضرت علی (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: «للمرائی ثلاث علامات يكسل اذا كان وحده وينشط اذا كان في النّاس ويزيد في العمل اذا اثنى عليه وينقص اذا ذمّ» (2) برای انسان ریاکار سه نشانه است: 1- اگر تنها و دور از چشم مردم باشد کسل و بی نشاط است؛ 2 وقتی در میان مردم است بانشاط است چون) مردم کار او را می بینند؛ 3- اگر از او تعریف شود کار را بیشتر میکند و اگر از او بدگویی شود کار را کم میکند یعنی کاری با انجام یا ترک وظیفه ندارد

ص: 45


1- اسراء / 18.
2- میزان الحکمة، ص 7014
داستان اثر اخلاص در دنیا

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده سه نفر از بنی اسرائیل با یکدیگر همسفر شدند. در میانهٔ راه در بیابان باران شروع شد برای حفظ خود از باران در غاری پناه گرفتند ولی از قضا وقتی در غار بودند سنگ بزرگی حرکت کرد و در غار را بست به صورتی که دیگر نمی توانستند از غار بیرون بیایند هیچ راه ظاهری برای نجات آنها نبود جز کمک غیبی و الهی. یکی از آنها گفت: خوب است هر کار خالص و پاکی را که تا به حال انجام داده ایم در پیشگاه خداوند وسیله قرار دهیم؛ شاید به برکت آن نجات پیدا کنیم همگی پسندیدند.

یکی از آنها گفت پروردگارا تو خود میدانی من دخترعمویی داشتم بسیار زیبا که شیفته و عاشق او بودم وقتی فرصتی پیدا کردم و او را در جایی تنها یافتم خواستم به او متعرض شوم آن دختر گفت ای پسرعمو از خدا بترس و به من خیانت نکن. با چند جمله ای که دختر گفت من به خود آمدم و پا روی هوای نفس گذاشتم و از گناه و نافرمانی تو صرف نظر کردم. اگر این کار برای رضای تو بوده و خالصانه انجام گرفته ما را از این گرفتاری نجات بده ناگهان آن سنگ مقداری عقب رفت و غار روشن شد.

دومی گفت خدایا تو خوب میدانی من پدر و مادری داشتم سالخورده و ازکارافتاده که در خدمتشان بودم شبی نزد آنها رفتم تا به آنها غذا بدهم. دیدم خوابیده اند. آنها را صدا نکردم و تا صبح منتظر شدم مبادا آزرده شوند. صبح خودشان بیدار شدند و من غذا را به آنها دادم اگر این کار خالصانه و برای رضای تو بوده ما را از این سختی خلاص کن در این هنگام سنگ مقدار دیگری کنار رفت

سومی گفت ای خدای دانا بر هر نهان و آشکار تو بهتر میدانی من کارگری داشتم. زمانی که کارش تمام شد و خواستم مزد او را بدهم قبول نکرد و مبلغ بیشتری

ص: 46

خواست چون حق او نبود پرداخت نکردم؛ پس از من جدا شد و رفت. اما من با مزد

او گوسفندی تهیه کردم و از آن نگهداری کردم تا پس از اندک زمانی بچه آورد. روزی آن کارگر به من مراجعه کرد به او گفتم این گوسفندان از آن تو است. او ابتدا خیال کرد او را مسخره میکنم ولی وقتی موضوع را جدی ،دید گوسفندان را برداشت و رفت خدایا اگر این کار خالصانه و برای رضای تو بوده ما را از این گرفتاری رهایی بخش

ناگهان تمام سنگ کنار رفت و راه باز شد و هر سه با خوشحالی از غار خارج شدند و به سفر ادامه دادند. (1)

لطیفه مقدس نما

شخصی مشغول نماز بود دید جمعی اطراف او نشسته اند برای خوشایند آنان شروع کرد به خواندن نمازی با طمأنینه و قرائت حمد و سوره با مخارج کامل همه شروع کردند به تعریف کردن از او چه قرائت عالی چه حضور قلبی چه ایمان قوی نمازگزار که از این سخنان لذت میبرد ناگهان نمازش را قطع کرد و گفت: تازه خبر ندارید روزه هم هستم کربلا و مشهد هم رفته ام! حاجی هم شده ام

عبرت

همان طور که در روایات آمده اینکه کسی از روی ریا و برای خوشایند دیگران عبادتی انجام دهد خود نوعی شرک است و به او خطاب میشود که پاداش خود را از کسی دریافت کن که عمل را برای او انجام داده ای

ص: 47


1- بحارالانوار، ج 14، ص 421 و 425؛ فرج بعد از شدت ، ص 23؛ و نمونه معارف اسلامی، ص 53.

ص: 48

فصل پنجم

استغفار (بخش اول)

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّاراً، يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَاراً، وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَاراً (1)

ترجمه

نوح عرض میکند خدایا به قوم خود] گفتم که از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که

او بسیار آمرزنده است تا بارانهای پربرکت آسمان را پی درپی بر شما فرو فرستد و شما را با اموال و فرزندان یاری کند و باغهای سرسبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار دهد. (2)

تفسیر

حضرت نوح برای هدایت و ارشاد قوم خود از راه بشارت و تشویق وارد میشود و به آنها

ص: 49


1- نوح / 10-12.
2- ترجمه از آیت الله مکارم

عنایت و رحمت خدا را وعده میدهد و در پیشگاه خداوند عرض میکند: پروردگارا من

به آنها گفتم از پروردگار خود طلب آمرزش کنید چراکه او بسیار آمرزنده است این آیات بر نقش استغفار و طلب آمرزش از خداوند متعال تأکید میکند و از قول حضرت

نوح توضیح میدهد که استغفار هم وسیلهٔ آمرزش است و هم باعث نزول باران پربرکت و رحمت الهی میشود يرسل السماء عليكم مدراراً).

«مدرار» از ماده «در» بروزن (جر» در اصل به معنی ریزش شیراز پستان مادر است که در توصیف ریزش باران فراوان به کار رفته و صیغهٔ مبالغه است. سپس میافزاید استغفار کردن باعث زیاد شدن مال و فرزند خواهد شد و يمددكم باموال و بنين». همچنین موجب میشود باغهای خرّم و سبز و نهرهای جاری برای شما فراهم گردد ويجعل لكم جنات ويجعل لكم انهاراً به این ترتیب پاداش استغفار، یک نعمت بزرگ معنوی و پنج نعمت بزرگ مادی است. نعمت معنوی همان بخشش و پاک شدن از آلودگیهاست و نعمتهای مادی عبارت است از نزول باران رحمت زیاد شدن اموال و ثروت زیاد شدن فرزندان؛ باغ های پربرکت؛ و نهرهای جاری

در بعضی روایات آمده است که در اثر لجاجت قوم نوح خداوند خشکسالی و قحطی

را بر آنها مسلط کرد بسیاری از اموالشان نابود و فرزندانشان هلاک و زنانشان عقیم و نازا شدند. حضرت نوح به آنها گفت: اگر ایمان بیاورید و از خداوند آمرزش بخواهید مصائب و مشکلات شما برطرف خواهد شد. لکن آنها اعتنایی نکردند تا عذاب الهی فرارسید و همه را هلاک کرد (1)

ص: 50


1- تفسیر نمونه، ج 25، ص 70 .
روایت استغفار، داروی دردها

«روی ان رجلا أتى الحسن (علیه السلام) فشكا اليه الجدوبة فقال له الحسن (علیه السلام) استغفر الله واتاه آخر فشکیاليه الفقر فقال له استغفر الله واتاه آخر فقال ادع الله ان يرزقني ابناً فقال له استغفر الله . فقلنا اتاک رجال يسئلون ابوابا و يشكون انواعاً فامرتهم كلّهم بالاستغفار فقال ما قلت ذلك من تلقاء نفسي إنّما اعتبرت فيه قول الله تعالى حكاية عن نبيه نوح انه قال لقومه استغفروا ربكم انه كان غفارا يرسل السّماء عليكم مدراراً و يمددكم باموال وبنين ويجعل لكم جنات ويجعل لكم انهاراً» (1)

روایت شده است که شخصی خدمت امام حسن (علیه السلام) آمد و از خشکسالی شکایت کرد. امام فرمود: استغفار کن و از خداوند متعال آمرزش بطلب. دیگری آمد و از فقر و تنگدستی شکایت کرد امام فرمود: استغفار کن دیگری آمد و عرض کرد: دعا کنید خدا به من پسری عطا کند باز امام فرمود: استغفار کن پس ما به امام عرض کردیم چند نفر پیش شما آمدند و از چیزهای مختلفی شکایت داشتند و درخواستهای مختلفی کردند، ولی شما همه را امر به استغفار کردید امام فرمود این را از جانب خودم نگفتم بلکه از کلام خداوند متعال گرفتم که در قرآن از قول پیامبرش نوح حکایت کرده است که به قومش فرمود: از پروردگار خویش آمرزش طلبید، زیرا خداوند بسیار آمرزنده است تا باران های پربرکت آسمان را پی درپی بر شما نازل گرداند و شما را با اموال و فرزندان یاری کند و باغ های سرسبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار دهد.

روایات استغفار روزی را زیاد میکند

1 از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده است: «اكثر الاستغفار تجلب الرزق» (2) زیاد استغفار کنیدتا روزی را به طرف خود بکشانید.

ص: 51


1- لئالی الاخبار، ص 179 ، آیات سوره نوح از 10 تا 12
2- تفسیر نمونه، ج 25، ص 73 به نقل از تفسیر نور الثقلين.

2- از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است: «من انعم الله عليه نعمة فاليحمد الله تعالى ومن استبطأ الرزق فليستغفر الله و من حزنه امر فليقل لا حول ولا قوة الا بالله» (1) کسی که نعمتی به او بخشیده شده خدا راستایش کند و کسی که روزی اش به تأخیر افتاده از خدا آمرزش بطلبد و کسی که چیزی او را غمگین کرده بگوید لا حول ولا قوة الا با الله.

حقیقت استغفار چیست؟

قال على (علیه السلام) القائل قال بحضرته استغفر الله شکلتک امک أتدرى ما الاستغفار؟ إنّ الاستغفار درجة العليين و هو اسم واقع على ستة معان. اولها الندم على ما مضى والثاني العزم على ترك العود اليه ابداً و الثالث أن تؤدى الى المخلوقين حقوقهم حتى تلقى الله املس لیس علیک تبعة و الرابع أن تعمد الى كل فريضة عليك ضيعتها فتؤدى حقها و الخامس أن تعمد الى اللحم الذي نبت على السحت فتذيبه بالاحزان حتى تلصق الجلد بالعظم وينشأ بينهما لحم جديد والسادس أن تذيق الجسم الم الطاعة كما اذقته حلاوة

المعصية فعند ذلك يقول استغفر الله » (2)

حضرت علی (علیه السلام) به کسی که نزد آن حضرت عرض کرد «استغفر الله»، فرمود: مادرت به عزایت ،بنشیند، آیا میدانی معنی استغفار چیست؟ استغفار درجهٔ بلند مرتبه هاست و شش معنی دارد اول از کردار و گفتار بد گذشته پشیمان شود؛ دوم تصمیم بگیرد که هرگز به رفتار بد گذشته برنگردد؛ سوم حقوق مردم را به آنها رد کند تا وقتی به دیدار خدا می رود، چیزی به عهده اش نباشد؛ چهارم هر دستور واجب الهی را که ادا نکرده ادا کند؛ پنجم هر گوشتی که از راه خلاف و بطالت بر بدن او روییده از راه اندوه و عبادت آب کند، به طوری که پوست بدن به استخوان بچسبد و از راه صحیح گوشت جدید بروید؛ ششم بدنش رنج عبادت را

ص: 52


1- همان
2- نهج البلاغه ، ج 6، ص 409

تحمل کند همانگونه که شیرینی گناه را چشیده است پس بعد از اینها بگوید استغفر الله

از این سخن و روایات دیگر این نکته بر می آید که درخواست آمرزش و گذشت از

خداوند متعال باید همراه با اقدام و تصمیم عملی باشد نه فقط گفتار زبانی، زیرا انسانی

که با زبان آمرزش میطلبد و استغفار میکند اما در عمل رفتار و گفتار زشت خود را ادامه میدهد مانند مسخره کننده است.

لطیفه استغفار بی ارزش

شخصی سوار اتوبوس شهری شد نگاه کرد و خانم بدحجابی را دید که نزدیک او نشسته

.بود. او را زیر نظر گرفت و مدام به او نگاه میکرد گاهی هم سرش را به زیر می انداخت و بلند میگفت استغفر الله و این کار را تکرار میکرد کسی که در کنار او نشسته بود دید این شخص از طرفی مرتب به نامحرم نگاه میکند و از طرف دیگر استغفر الله میگوید به او گفت آقا یک استغفر الله دیگر هم در صندلی آن طرف نشسته

عبرت

در اسلام نگاه مرد به نامحرم از روی عمد حرام است رعایت حجاب شرعی نیز برای زن واجب است؛ یعنی مرد باید نگاه خود به نامحرم را کنترل کند و زن باید پوشش خود را بر اساس موازین شرعی رعایت نماید. بعضی از زنان گمان میکنند با هر پوششی میتوانند ظاهر شوند و مردان نباید نگاه کنند همان طور که بعضی مردان تصور میکنند میتوانند به هر خانمی نگاه کنند که هر دو اشتباه است.

نکته

آن گونه که از آیات سوره نوح برداشت میشود گناه و نافرمانی خداوند متعال نه تنها آخرت

ص: 53

انسان را تباه میکند که در دنیا هم انسان را به بدبختی و فقر و بلا و مصیبت دچار می سازد. طبق مضمون روایات، «داءكم الذنوب و دواءكم الاستغفار» سبب دردها و گرفتاریهای شما گناهان شما و داروی دردهای شما استغفار و طلب آمرزش است که در این صورت نعمت های الهی و برکت و فراوانی بر انسانها نازل میشود (يَرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً . (1)

داستان حضرت یونس هم درخواست آمرزش کرد

یونس ،پیامبر فرزند متی و لقب او «ذوالنون» به معنی صاحب ماهی است این لقب از

آنجا به او داده شده که سرنوشت او با ماهی گره خورده است. سرزمین ظهور و مأموریت او منطقه ای از نینوا در عراق است و هم اکنون نیز در نزدیکی رودخانه ای در کوفه قبری است که به نام این پیامبر معروف .است یونس مأمور شد تا در آن سرزمین با بت پرستی مبارزه کند و قومش را به توحید دعوت ،نماید اما هر قدر کوشش کرد بنابه روایتی چهل سال دعوت او را نپذیرفتند و با او مخالفت کردند. از میان آنان تنها دو نفر یک نفر عابد و یک نفر عالم به او ایمان آوردند و یونس از هدایت آنها ناامید شد پس در حق آنها نفرین کرد. به او وحی شد که در فلان زمان عذاب الهی نازل می.شود زمانی که موعد عذاب نزدیک ،شد یونس به همراه مرد ،عابد خشمناک و با عجله به سوی ساحل دریا رفت. در آنجا یک کشتی پر از بار و مسافر دید و از آنها خواهش کرد او را هم سوار کنند. قرآن می فرماید: «إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ» (2) هنگامی که به سوی کشتی پر [از بار و جمعیت] فرار کرد.

یونس مرتکب ترک اولی شد

یونس پیامبر معصوم بود و هرگز مرتکب گناه نشد ولی بهتر بود قدری بیشتر تحمل و صبر میکرد و تا آخرین لحظات مانده تا نزول عذاب، کنار قومش می ماند؛

ص: 54


1- نوح / 11.
2- صافات / 140 .

شاید آنان با دیدن آثار عذاب بیدار شوند و از راه اشتباه خود برگردند. همان طور که

چنین هم شد. امتش با دیدن آثار عذاب به طرف عالم خود رفتند و با راهنمایی وی

همگی به سوی بیابان حرکت کردند عالم ربانی همه جا میتواند راه گشا باشد به شرط

آنکه حرف او را بپذیرند و نصایح او را قبول کنند در بیابان میان مادران و فرزندان و

حیوانات و بچه های آنها جدایی افکندند و صدای گریه و ناله بلند کردند و مخلصانه از

گناهان خویش توبه کردند و آمرزش طلبیدند خداوند هم عذر و توبه آنها را پذیرفت

عذاب بر کوهها فرود آمد و قوم یونس به لطف الهی نجات یافتند این هم یکی از نمونه های استغفار و طلب آمرزش حقیقی و مخلصانه است که خداوند مهربان آن را پذیرفت و آن قوم را از نابودی و عذاب نجات داد. قرآن می فرماید: «فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَىٰ حِینِ» (1) [قوم یونس] ایمان آوردند و در نتیجه تا آخر عمرشان [ از نعمت ها و مواهب خود] بهره مندشان کردیم

سرگذشت حضرت یونس

یونس پیامبر سوار کشتی شد بین راه ماهی بسیار بزرگی سرراه کشتی آمد و دهان باز کرد؛ گویا غذایی میخواست سرنشینان گفتند به نظر میرسد یکی از ما باید طعمه این حیوان شود ناچار به نام افراد قرعه زدند قرعه به نام یونس درآمد. سه بار این کار را تکرار کردند شاید حضرت یونس را میشناختند یا آثار بندگی و جلالت در او ظاهر بود اما هر سه بار قرعه به نام یونس درآمد به ناچار او را گرفتند و در دهان ماهی انداختند.

از طرف خداوند به این حیوان فرمان تکوین داده میشود تا آزاری به یونس نرساند او غذای آن ماهی نیست بلکه امانتی است که باید در وقت معلوم آن را

ص: 55


1- صافات / 147 .

برگرداند. قرآن می فرماید: «فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ، فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ) وَهُوَمُلِيمٌ» (1) یونس با سرنشینان کشتی قرعه انداخت و از مغلوب شدگان قرار گرفت قرعه به نامش افتاد و او را به دریا انداختند پس ماهی او را بلعید و او سزاوار سرزنش بود

اولیای خدا هم به لحاظ مقام و قربشان مؤاخذه میشوند و در این دنیا هم به آنها هشدار داده میشود یونس درخواست بخشش کرد و خداوند او را بخشید او زود متوجه اشتباه و ترک اولای خود شد و به آن اقرار کرد و از خداوند آمرزش طلبید و در میان تاریکیهای متراکم در شکم ،ماهی خدا را خواند و تسبیح کرد قرآن می فرماید: «وَذَا النُّونِ إِذ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إله إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» (2) «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمَ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ» (3) و صاحب ماهی (یونس) را یاد کن، زمانی که خشمناک از میان قومش رفت و گمان میکرد ما [ زندگی را بر او تنگ نخواهیم گرفت پس در تاریکیها اعماق دریا و شکم ماهی خدا را صدا زد که معبودی غیر از تو نیست تو از هر عیب و نقصی منزهی و من از ستمکارانم پس ما [درخواستش را] اجابت کردیم و از اندوه نجاتش دادیم و این گونه مؤمنان را نجات میدهیم

قرآن در آیه دیگری می فرماید: «فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (4) اگر در شکم ماهی از تسبیح کنندگان ،نبود بی تردید تا روز قیامت در شکم ماهی باقی میماند این آیه اشاره به قدرت بی انتهای خداوند دارد که میتواند انسانی را در شرایط خاص شکم ماهی تا روز قیامت نگه دارد.

ص: 56


1- صافات / 141-142.
2- این ذکر در میان اهل عرفان به ذکر یونسیه برای رفع مشکلات معروف است.
3- انبیاء /87-88
4- صافات/ 143

سرانجام ماهی بزرگ از طرف خداوند مأمور شد تا به کنار ساحلی خشک و بیگیاه

بیاید و امانت را برگرداند. اما این زندان موقت که مدت آن در روایات از چند ساعت تا چهل روز ذکر شده است (1) یونس را ضعیف و ناتوان کرده بود، به صورتی که دیگر توان حرکت نداشت. با لطف و عنایت خداوند بوته کدویی رویید تا بدن ضعیف یونس زیر سایه و در پناه برگهای پهن آن از گرمای سوزان آفتاب و گزند حشرات در امان باشد (گفته میشود بوته کدو برگهایی پهن و پرآب دارد و مگس و حشرات هم به آن نزدیک نمیشوند). قرآن می فرماید: «فَتَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينِ» (2) پس او را در حالی که مریض [و ناتوان] بود به زمینی خشک و بیگیاه افکندیم و بر او گیاهی از نوعی کدو رویاندیم. یونس پس از آنکه نیرو گرفت به سوی قومش حرکت کرد تا ببیند عذاب الهی با آنها چه کرده است. هنگامی که آمد، با تعجب دید آن ها همه موحد و خداپرست شده اند. پس به مأموریت الهی خود ادامه داد و به گفته قرآن بیش از صدهزار نفر را هدایت کرد. «وَ أَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ» (3) او را به سوى یک صد هزار نفر یا بیشتر فرستادیم.

ص: 57


1- تفسیر نمونه ذیل آیات مربوطه.
2- صافات / 145-146
3- خلاصه ای از تفسیر و قصص قرآن

استغفار (بخش دوم)

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

وَ ما أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً (1)

ترجمه

ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای اینکه به فرمان خدا از وی اطاعت شود. و اگر این مخالفان هنگامی که به خود ستم میکردند و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاشتند، به نزد تو می آمدند و از خدا طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد، خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند.

توسل جستن و شفیع قرار دادن پیامبر شرک نیست

این آیه به وضوح بیان میکند که توسل جستن به پیامبر خدا و او را واسطه کردن در پیشگاه خداوند برای آمرزش نه تنها شرک نیست بلکه مورد تأیید و سفارش قرآن است. البته افراد گناهکار ابتدائاً باید خودشان توبه و طلب آمرزش کنند و سپس پیامبر را واسطه قرار دهند. تا انسان از کرده زشت خود پشیمان نشود و بازگشت قطعی نداشته باشد، توسل به اولیا کارساز نخواهد بود. «فاستغفرو الله واستغفر لهم الرسول اول خودش طلب آمرزش کند، سپس پیامبر.

فرزندان یعقوب به پدر متوسل شدند

قرآن درباره فرزندان حضرت یعقوب می فرماید وقتی پرده از کار خلاف آنها در حق

ص: 58


1- نساء /64.

حضرت یوسف برداشته شد به یعقوب پیامبر (پدر (خود) متوسل شدند. «قالوا يا أَبَانَا اسْتَغْفِرْلَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خاطِئِینَ» (1) گفتند ای پدر برای ما از خداوند طلب آمرزش کن. ما اشتباه کردیم. پیامبر هم پذیرفت و فرمود: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرْلَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرحیم» (2) به زودی از خداوند برای شما طلب آمرزش خواهم کرد. خداوند بخشنده و

مهربان است

منافقان به خاطر متوسل نشدن نکوهش شدند

در سوره منافقون آمده است که منافقان توسل به پیامبر را نپذیرفتند و به همین دلیل نکوهش شدند. می فرماید: «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللهِ لَقَوْا رُؤُسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُون » (3) زمانی که به منافقین گفته شد نزد پیامبر بیایید تا برای شما طلب آمرزش کند سر برمیگردانند و میبینی که آنها [از سخن تو] روی گردان شده اند و تکبر می ورزند.

از این آیات قرآن و روایات برمیآید که توسل به اولیای خداوند و معصومین نه تنها شرک نیست بلکه مورد تأیید و سفارش قرآن است طبق مدارک معتبر توسل و سخن گفتن با اولیای خدا در زمان حیات آنها و نیز بعد از مرگشان مورد تأیید است. همهٔ

مسلمین در نماز بر پیامبر خدا سلام میکنند السّلام علیک ایھا النبی ورحمة الله و برکاته).

در روایت آمده است که در جنگ بدر پس از آنکه کفار قریش کشته شدند و اجساد

آنها در چاه ریخته شد پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بر سر چاه آمد و فرمود: شما بد همسایگانی

برای پیامبر خدا بودید او را از خانه و کاشانه اش بیرون کردید؛ آنگاه دور هم جمع

ص: 59


1- يوسف / 97 .
2- يوسف / 98 .
3- منافقین 5 .

شدید و به جنگ با او برخاستید در این هنگام به رسول خدا عرض کردند با مردگانی

سخن میگویید که اجسادشان از هم پاشیده است؟ پیامبر فرمود: تو از آنها شنواتر

نیستی (1) از این دلایل روشن میشود که روح و حقیقت انسان، بعد از حیات مادی و

از بین رفتن جسمش همچنان باقی است به طوری که میتوان با او سخن گفت و او

میشنود و درک میکند.

در ذیل آیه «ولوانّهم اذ ظلموا انفسهم در کتب تاریخی آمده، استفاده اصحاب پیامبر از این آیه این بود که بعد از وفات پیامبر هم میتوان نزد او آمد و از او خواست تا از خداوند برای آنها طلب آمرزش کند چنان که محمد بن حرب هلالی میگوید: در مدینه به زیارت قبر پیامبر مشرف شدم. در مقابل قبر حضرت نشسته بودم که مرد عربی وارد شد و پس از زیارت قبر پیامبر گفت ای بهترین پیامبر خداوند در کتاب خویش فرموده و لوانّهم اذ ظلموا انفسهم من به سوی تو آمدم و از گناهانم استغفار میکنم و تو را شفیع خود قرار میدهم؛ آنگاه گریست. (2)

عمربن خطاب هم متوسل به عموی پیامبر شد

در صحیح بخاری آمده است که سالی مدینه دچار خشکسالی و کم آبی شد. عمر برای

طلب ،باران عموی پیامبر حضرت عباس بن عبدالمطلب را در پیشگاه خداوند متعال واسطه کرد و گفت: «اللهم انا کنا نتوسل الیک بنبینا فتسقینا وانا نتوسل الیک بعم نبينا

فاسقنا فيسقون» (3) خداوندا، ما در گذشته به پیامبرمان متوسل میشدیم و ما را سیراب میکردی و حال به عموی پیامبرمان متوسل میشویم پس ما را سیراب کن

ص: 60


1- سيرة ابن هشام، ج 2، ص 639 ، به نقل از آیت الله سبحانی
2- وفاء الوفاء ، ج 2، ص 1391 مختصر تاریخ دمشق، ج 2، ص 408 و کتب تاریخی دیگر
3- صحیح بخاری ، ج 2، ص 32 .

از عمر بن خطاب نقل شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: آنگاه که حضرت آدم دچار اشتباه شد گفت: «ربّی اسألك بحق محمد لما غفرت لی» (1) پروردگار من از تو

صل الشمال میخواهم به حق محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) که مرا بیامرزی

نکته ها

-1 هرگونه نافرمانی خداوند متعال و انجام گناه و معصیت ستم در حق خود است و

چیزی از عظمت پروردگار کم نمیشود و همین طور مخالفت با رهبر اسلامی و پیامبر

(صلی الله علیه وآله وسلم) که در آیه به آن اشاره شده است ولو انهم اذ ظلموا انفسهم. در دعای کمیل نیز به همین معنی اشاره شده است: «اللهم لا اجد لذنوبي غافراً... ظلمت نفسی»

-2- انسان هر اندازه هم نافرمانی و گناه کرده باشد، باز هم زمینه بازگشت و توبه برای او فراهم است و در هیچ حالتی انسان نباید از رحمت الهی مأیوس شود حتی اگر با شخص اول جهان اسلام یعنی پیامبر اعظم مخالفت کند (لوجدوا الله تواباً رحيماً).

3 - همه ما موظفیم از رهبری شایستهٔ الهی اطاعت کنیم؛ چراکه تبعیت از دستورات الهی رمز موفقیت و پیشرفت در همه ابعاد اجتماعی، سیاسی و.... است (الا ليطاع باذن الله).

روایات
1- گشایش در دنیا و رفع مشکلات و سختیها با استغفار

عن النبي (صلی الله علیه وآله وسلم) : من اكثر الاستغفار جعل الله له من كل هم فرجا و من كل ضيق مخرجا ويرزقه من حيث لا يحتسب» (2) از پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده که هرکس زیاد استغفار کند، خداوند او را از هر غمی نجات میدهد و از هر سختی خلاص میکند و از راهی که گمان نمیکند روزی میدهد

ص: 61


1- الدر المنثور، ج 1، ص 142.
2- جامع الاخبار، ص 57
2- برطرف شدن زنگار دل با استغفار

قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : ( أنّ للقلوب صداء كصداء النّحاس فاجلوها بالاستغفار» (1) پیامبر خدا فرمود همانگونه که مس زنگ میزند دل انسان هم دچار زنگ و تاریکی میشود؛ پس دل را با استغفار نورانی و روشن کنید

داستان برادران حضرت یوسف از پدر استغفار خواستند

برادران حضرت یوسف در مصر او را شناختند و بر کوچکی خود و بزرگی او اقرار کردند و حضرت با بزرگواری و گذشت بعد از آن همه اذیت و آزار برادران با آنها با مهربانی رفتار کرد و پس از آن دستور داد پیراهن او را برای پدر ببرند تا به برکت آن چشمان پدر روشن شود و شفا پیدا کند. «اذْهَبُوا بِقَمیصی هذا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً» (2) اين پیراهنم را ببرید و روی صورت پدرم بیندازید تا بینا شود. آنان چنین کردند.

طبق دستور حضرت یوسف، «یهودا» یعنی همان کسی که پیراهن خون آلود را نزد یعقوب برد و گفت گرگ یوسف را پاره کرد و پدر را آزرد مأمور شد تا او را با بردن

این پیراهن خوشحال و مسرور کند (3) او پیراهن را برد و روی صورت پدر انداخت و چشمان پدر روشن و بینا شد. «فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشير أَلْقاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً» (4) چون مژده رسان ،آمد پیراهن را بر صورت او (یعقوب افکند و او بینا شد.

بدین ترتیب کینه و دشمنی برادران یوسف نسبت به او برای پدر و آشنایان آشکار

ص: 62


1- کافی، ص 484
2- يوسف / 93 .
3- تفسیر نمونه ذیل آیه .
4- یوسف /96 این آیه بهترین دلیل است بر آنکه میتوان از چیزهایی که به اولیای خداوند منسوب است تبرک جست همانند ضریح امام و پیامبر و هر چیز منسوب به آنها و از مقام و قرب آنها به خداوند نتیجه گرفت و حاجت روا شد و این کار هیچ منافاتی با توحید و یکتاپرستی ندارد

شد. آنان شرمنده شدند و به فکر اصلاح و جبران گذشته خود افتادند و از پدر خواستند

از خداوند برای آنها استغفار و طلب آمرزش کند و پیامبر رحیم و بزرگوار با آن همه که به سبب آن ها تحمل کرده بود پذیرفت «قالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خاطئین» (1) گفتند ای ،پدر از خداوند آمرزش گناهانمان را برای ما بخواه بی تردید ما خطا کار بوده ایم. پدر به آنها قول داد که به زودی برای آنها طلب آمرزش کند قال سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم» (2) [یعقوب] گفت: به زودی از پروردگارم برای شما درخواست آمرزش خواهم کرد. او بسیار آمرزنده و مهربان است.

در روایت آمده است که حضرت یعقوب استغفار برای فرزندان را به شب جمعه موکول کرد انتخاب این شب دلیلی بر ویژگی آن در آمرزش و استجابت دعاست. بیش از بیست سال طول کشید تا این استغفار پذیرفته شد. همچنین در روایتی آمده است که حضرت یعقوب جلو می ایستاد و فرزندانش پشت سر وی قرار میگرفتند حضرت یعقوب دعا میکرد و آنها آمین میگفتند. (3)

ص: 63


1- يوسف / 97
2- يوسف / 98
3- لئالى الاخبار و نمونه معارف اسلامی ، ج 1، ص 140.

ص: 64

فصل ششم

اذان

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

و إذا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُواً وَ لَعِباً ذلِكَ بأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ (1)

ترجمه

هنگامی که اذان میگویید و مردم را به نماز میخوانید اهل کتاب آن را به مسخره و بازی میگیرند و این به خاطر آن است که آن ها گروهی نابخردند.

شأن نزول

نقل شده که گروهی از یهودیان و نصاری وقتی صدای مؤذن را می شنیدند که برای نماز و حضور مسلمانان در این فریضه الهی اذان میگوید شروع به مسخره میکردند. قرآن

ص: 65


1- مائده/58

مسلمانان را از دوستی و محبت با این گونه افراد بر حذر داشته است و در آیه قبل می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوا وَ لَعِباً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْکفَّارَ أَوْلِياءَ» (1) ای کسانی که ایمان آورده اید افرادی که آیین شما را به باد استهزا و بازی میگیرند از اهل کتاب و مشرکان، دوست [ و تکیه گاه] خود انتخاب نکنید. (2)

تفسیر

در این آیه شریفه خداوند مسلمانان را از دوستی با منافقان و مشرکان که ارزشهای

آنها را مسخره میکنند نهی فرموده است در اینکه ضمیر اتخذوها به نماز برمیگردد یا به مؤذن که ندا سر می داده در میان مفسران اختلاف است. اگرچه هر دو احتمال وجود دارد زیرا مخالفان هم با ندای روح افزای اذان و هم با نماز مخالف ،بودند ولی در ظاهر آیه ضمیر مؤنث بیشتر متناسب با ارجاع به نماز است. (3)

اذان شعار رسای اسلامی

این شعار با نام خداوند متعال شروع میشود الله اکبر و با نام او نیز خاتمه می یابد (لا) اله الّا الله) . اذان در بردارنده گواهی به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبرش و دعوت

به عبادت ،بزرگ یعنی نماز و رستگاری و در نهایت بازهم نفی هر خدایی به جز خدای یگانه است اذان یکی از رموز مؤثر بقای اسلام است تاجایی که یکی از سیاستمداران بزرگ انگلیسی (گلادستون میگوید تا هنگامی که نام محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) در مأذنه ها بلند است امکان ندارد پایه های سیاست ما در سرزمینهای اسلامی استوار گردد

ص: 66


1- مائده /57
2- تفسیر نمونه، ج 4، ص 436
3- همان.
برداشت

-1 برای حضور بهتر مسلمانان لازم است به صورت علنی از آنها برای شرکت در نماز دعوت شود و این فریضه مهم الهی با شکوه تمام انجام گیرد و اذا ناديتم الى الصلوة).

2- کسانی که با اقامه نماز و اذان مخالفاند در قرآن سرزنش شده اند و از آنها به عنوان انسانهای بی عقل یاد شده است (ذلك بانهم قوم لا يعقلون).

روایات
1- فضیلت اذان

روى عن رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : «ثلاث» لو تعلم امّتى ما لهم فيها لضربوا عليها بالسهام الاذان و العدوالى يوم الجمعة والصف الاول» (1) از پیامبر اکرم صلى الله عليه وسلم روایت شده است که می فرماید: سه چیز است که اگر امت من [ فضیلت] آن را میدانستند [ از طریق رها کردن تیر بر سر آن قرعه میزدند 1 اذان گفتن؛ 2 شتافتن به نماز جمعه؛ 3 شرکت در صف اول جماعت

2 - مؤذن اجر شهید دارد

قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : « للمؤذن فى ما بين الاذان والاقامه مثل اجر الشهيد المتشحط بدمه فی سبیل الله» (2) پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) : فرمود برای مؤذن در بین اذان و اقامه پاداشی همانند مزد شهید به خون آغشته در راه خداست

3- مقام امامان جماعت و مؤذنین در قیامت

روایت شده که حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) در بیان ویژگیهای حضرت علی (علیه السلام) در روز قیامت :فرمود: «بيده لواء الحمد وكلّ الخلائق تحت اللواء يحفّ به الائمة والمؤذنون بتلاوة

ص: 67


1- بحار الانوار، ج 89 ، ص 197 و صحیح مسلم ج 1، ص 325 .
2- من لايحضر الفقيه ، ج 1، ص 283 و بحار الانوار، ج 84، ص 147

القرآن والاذان و هم الذين لايتبدون في قبورهم» (1) پرچم ستایش در دست اوست و همهٔ خلایق زیر پرچم هستند و امامان جماعت و مؤذنان، در حالی که قرآن تلاوت میکنند و اذان میگویند او را در میان میگیرند و اینان در قبرها بدنهایشان متلاشی نمیشود

4- اذان بیماریها را از بین میبرد

از امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) روایت شده که شخصی به نام هشام

خدمت آن حضرت رسید و از بیماری و نداشتن فرزند شکایت کرد. امام به او امر فرمود صدای خود را با اذان در منزل بلند کند. إن يرفع صوته بالأذان في منزله قال ففعلت فاذهب الله عنّى سقمی و کثر ولدی» (2) هشام گفت چنین کردم. پس خداوند بیماری را از من دور کرد و فرزندان بسیار نصیبم نمود.

5 - مقام بلال مؤذن پیامبر در قیامت

روى عن رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : «اذا كان القيامة كنت اوّل من تنشق الأرض عنّى ولا فخريتبعنى بلال المؤذن ويتبعه سائر المؤذنين و هو واضع يده في اذنه و هو ينادى اشهد أن لا اله الا الله و أنّ محمداً رسول الله ارسله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين كله ولو كره المشركون و سائرالموذنين ينادون معه حتى نأتى ابواب الجنة» (3) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که زمانی که قیامت برپا شود اول کسی که زمین برای او شکافته میشود و از قبر بیرون میآید من هستم و این خودستایی نیست و به دنبال من بلال اذانگو و به دنبال بلال بقیه اذان گوها و بلال در حالی که دست بر گوش خود گذاشته، صدا میزند گواهی میدهم هیچ خدایی جز خدای یکتا نیست و محمد فرستاده خداست

ص: 68


1- بحار الانوار، ج 8، ص 6.
2- کافی، ج 3، ص 308 .
3- بحار الانوار، ج 22، ص 142 و کنزالاعمال، ج 11، ص 432

او را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هر دینی پیروز گرداند، هرچند مشرکان خوش نداشته باشند و دیگر مؤذنان با او هم صدا میشوند تا به دروازه بهشت می رسیم.

بلال حبشی کیست؟

در زمان حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) بلال مأمور اذان گفتن بود. او از اولین کسانی بود که به دین اسلام مشرف شد و به همراه حضرت رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) در جنگهای بدر واحد و خندق و... شرکت کرد از امام صادق نقل شده است که فرمود خدا رحمت کند بلال را که ما اهل بیت را دوست میداشت. او بنده صالح بود بلال بعد از پیامبر برای هیچکس اذان نگفت و از آن روز حی علی خیر العمل» در اذان ترک شد.

بلال ابن ریاح از حبشه هجرت کرد و در صدر اسلام زجرها و شکنجه های فراوان از کفار دید ابوجهل او را برهنه میکرد و بر روی سنگهای داغ میخواباند و سنگ روی سینه او میگذاشت و میگفت به خدای محمد کافرشو لکن او زیر شکنجه میگفت احداً احداً و خدا و پیامبر را ستایش میکرد.

او بعد از پیامبر نیز از طرفداران و پیروان حضرت علی (علیه السلام) بود به همین دلیل مورد

غضب دستگاه حکومتی قرار گرفت. او را به شام تبعید کردند و سرانجام همان جا در

سال 18 هجری در حدود شصت سالگی بر اثر بیماری طاعون درگذشت و در قبرستان باب صغیر دفن شد. او به دستور حضرت رسول ، وقتِ اذان بالای دیوار میرفت و با صدای بلند اذان میگفت

صدای اذان به گوش آسمانی ها میرسد

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت است که خداوند بادی را مأمور کرده تا صدای اذان را به

سوی آسمان ببرد و چون فرشتگان آسمان صدای اذان را از مردم روی زمین میشنوند

ص: 69

میگویند این صدای پیروان محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) است که به یگانگی خداوند بلند است و تا زمانی که صدای اذان بلند است فرشتگان برای اهل زمین طلب آمرزش میکنند. (1)

داستان درخواست اذان حضرت زهرا علیها السلام

،بلال اذان گوی رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بعد از وفات ایشان اذان گوی رسمی کسی نشد. روزی حضرت فاطمه زهرا علیها السلام فرمود دوست دارم صدای اذان بلال را مانند زمان حیات پدرم بشنوم زمانی که بلال از این خبر مطلع شد با اینکه تصمیم گرفته بود دیگر آشکارا مؤذن ،نباشد به خاطر میل حضرت زهرا علیها السلام قبول کرد یک بار دیگر اذان بگوید و شروع به اذان گفتن .کرد چون گفت «الله» ،اکبر الله اکبر فاطمه علیها السلام به یاد روزی افتاد که بلال اذان میگفت و پیامبر اقامه نماز میکرد و گریان شد چون بلال گفت «اشهد ان محمداً رسول الله حضرت زهرا یا با شنیدن اسم پدر صیحه ای زد و بی هوش شد بعضی فکر کردند ایشان از دنیا رفته است به بلال گفتند اذان را قطع کن که دختر پیامبر وفات کرد بلال اذان خود را قطع کرد چون حضرت فاطمه علیها السلام به هوش آمد فرمود بلال اذان را ادامه بدهد اما بلال :گفت ای سیده زنان من برجان شما بیم دارم خواهش میکنم مرا از اذان گفتن معذور دارید و حضرت زهرا علیها السلام قبول کرد . (2)

لطیفه اذانگوی یهودی

شخصی گذارش به مسجدی افتاد دید مؤذن در بالای مأذنه میگوید: «به قول مسلمانها اشهد ان محمداً رسول الله» پرسید چرا این مؤذن این طور اذان میگوید؟ گفتند او یهودی است و حضرت محمد را به عنوان پیامبر قبول ندارد مسئولین مسجد

ص: 70


1- نمونه معارف اسلامی، ج 1، ص 115 و وافی، ج 2، ص 86 .
2- همان، وافی، ص 88

دیدند اگر مؤذن مسلمان انتخاب کنند اجرت زیاد میخواهد و ضرر به وقف میرسد ولی این یهودی اجرت کم میگیرد

در کنار مسجد نیز یک مغازه مشروب فروشی بود سؤال :کرد چرا کنار مسجد مغازه

مشروب فروشی باز شده؟ گفتند موقوفه مسجد باغ انگور است. میخواهند برای جلب منفعت بیشتر مسجد از انگورهای مسجد شراب بسازند و در این مغازه که وقف مسجد است بفروشند تا مصلحت وقف رعایت شود.

عبرت

زمانی که دستورات شرع از طریقی به جز علمای حقه پی گرفته شود، راه کج میشود و به اسم اسلام و شرع یا اظهار ارادت به اهل بیت راه باطل به جای راه صحیح انتخاب می.شود پس مؤمنین وظیفه دارند در تمام امور مساجد و غیر آن از علما کسب تکلیف کنند و براساس راه شرعی که از طریق آنها مشخص میشود عمل کنند.

ص: 71

ص: 72

فصل هفتم

انتظار فرج امام زمان (عج)

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ (1)

ترجمه

و همانا در کتاب آسمانی زبور نوشتیم [ زبور] بعد از ذکر تورات نازل شده] که قطعاً

بندگان صالح من وارث حکومت زمین خواهند شد.

تفسیر

زبور در لغت به معنی هر نوع نوشته و کتاب است. «وَ كلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُر» (2) و هر کاری که انجام دادند در نامه های اعمالشان ضبط است.

ص: 73


1- انبیاء / 105
2- قمر 52

در اینجا با توجه به ظاهر آیه به نظر میرسد مراد از «زبور» کتاب حضرت داود

و منظور از «ذکر» تورات است؛ زبور بعد از تورات نازل شده است من بعد الذکر) و به این ترتیب، معنی آیه میشود ما در زبور بعد از تورات نوشتیم که حکومت زمین را

بندگان صالح ما به ارث خواهند برد. (1) بعضی دیگر گفته اند منظور از «زبور» در اینجا تمام نوشته ها و کتب آسمانی، (2) و مراد از «ذکر» قرآن است. إن هو الا ذكر للعالمين» (3) این قرآن جزیادآوری برای جهانیان نیست. «من بعد» نیز به معنای «علاوه بر» است و در این صورت معنی آیه این میشود ما علاوه بر قرآن در تمام کتب آسمانی نوشتیم که وارثان حکومت زمین هرآینه بندگان صالح خدا خواهند بود

نکته

در پنج مورد از کتاب زبور یا نام دیگر آن مزامیر) شبیه این تعابیر که مردان صالح وارث زمین خواهند شد آمده است (4)

مراد از عبادی الصالحون چیست؟

با آنکه بندگان خدا از ایمان و عقیده صحیح برخوردارند ولی در کنار این ویژگی، صالح بودن هم آمده است. «صالح» به معنی شایسته است ، زیرا در شایستگی، به طور عام ویژگی هایی همچون ،علم ،تقوا قدرت تدبیر ،نظم ،بصیرت، شجاعت و.... نهفته است. پس برای حاکم شدن برزمین و جهان تنها ایمان و عقیده کافی نیست. انسانها باید

ص: 74


1- تفسیر نمونه
2- در تفسیر نمونه آمده که این احتمال را تفسیر مجمع البیان و فخر رازی از قول مفسرین دیگر نقل کردند.
3- تکویر / 27
4- تفسیر نمونه، ذیل آیه

از یک سو ایمان و عقیده استوار و از سوی دیگر شایستگی لازم را داشته باشند تا به حکومت بر زمین برسند. این یک وعده قطعی الهی است که آینده و پیروزی نهایی از آنِ بندگان صالح خدا در روی زمین خواهد بود و العاقبه للمتقين).

برداشت

برای وارث زمین شدن تنها عبادت و گفتار زبانی کافی نیست بلکه باید از هر نظر چه

عقیده و ایمان و چه ،علم قدرت قوّت ،تدبیر بصیرت و درک سیاسی صحیح و .... به

مقام شایستگی رسید

معنای انتظار و منتظر

منتظر امام زمان به کسی گفته میشود که ضمن نارضایتی از وضع موجود در جامعه تا حد امکان برای ایجاد وضع مطلوب تلاش میکند منتظر برای آینده برنامه دارد و به وضع نامطلوب موجود بی اعتنا نیست

منتظر و پیرو امام زمان (عج) کسی نیست که به وظایف دینی خود در امر به معروف و نهی از منکر مبارزه با ستم و دفاع از مظلوم بی اعتنا باشد این دقیقاً مانند پرستاری

است که انتظار بهبودی بیمار خود را دارد ولی هیچ تلاشی در این راه نمیکند

روایات

طبق روایات ،متعدد زمان حکومت صالحان زمان ظهور حضرت مهدی (عج) است و به همین دلیل شیفتگان آن بزرگوار انتظار ظهور آن حضرت را میکشند. در روایت

منقول از امام باقر (علیه السلام) ذیل آیه مذکور میفرماید: «هم اصحاب المهدى في آخر الزمان»

بندگان صالح خداوند متعال که وارثان زمین میشوند اصحاب حضرت مهدی در

ص: 75

آخر زمان اند (1) در روایت دیگر از امام صادق (علیه السلام) منتظر واقعی چنین توصیف شده است «المنتظر للثانى عشر كالشاهر سیفه بين يدى رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) يذب عنه» (2) کسی که منتظر امام دوازدهم باشد همانند کسی است که با شمشیر کشیده در خدمت پیامبر خداست و از او دفاع میکند در روایت دیگر انتظار فرج حضرت مهدی (عج) را از بافضیلت ترین اعمال دانسته اند. قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : « افضل اعمال امتى انتظار الفرج من الله عزوجل» (3)

در روایت دیگر دربارۀ کسانی که در زمان غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) ثابت و استوارند

و در خط ولایت اهل بیت اند، آمده است: قال علی بن الحسین زین العابدين (علیه السلام) : «من

ثبت على ولايتنا في غيبة قائمنا اعطاه الله اجر الف شهید مثل شهداء بدر واحد امام

على بن الحسين (علیه السلام) فرمود: هرکس در زمان غیبت قائم ما در مسیر ولایت ما ثابت قدم باشد خداوند پاداش هزار شهید مانند شهدای جنگ بدر و احد به او عطا میکند.

علت طولانی شدن غیبت

روایت شده است که در بخشی از نامه حضرت مهدی (علیه السلام) به شیخ مفید آمده: «ولوان اشياعنا وفقهم الله لطاعته على اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم لما تأخر عنهم اليمن بلقائنا و لتعجّلت لهم السعاده بمشاهدتنا على حق المعرفة وصدقها منهم بنا فلايحبسنا عنهم الا ما يتصل بنا مما نکره و لا نؤثره منهم» (4) اگر پیروان ما - خداوند موفق دارد آنها را برای اطاعتش همدل بودند در وفا کردن به عهدی که بر عهده آنهاست عمل کردن

ص: 76


1- تفسیر مجمع البیان به نقل از تفسیر نمونه ذیل آیه
2- بحار الانوار، ج 25 ، ص 125 .
3- همان
4- بحار الانوار، ج 53، ص 177 .

به دستورات الهی)، برکت و سعادت دیدار ما برای آنها به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما به زودی برایشان فراهم میشد و شناخت کامل و راستین از ما پیدا میکردند پس ما را از آنها جدا نکرده مگر اعمالی که از آنها به ما میرسد و ما را خوش نمی آید (یعنی علت محروم شدن مردم از دیدار ما و بهره مند شدن از ما همانا اعمال ناپسند آنهاست و اگر اعمال آنها خوب بود میتوانستند به فیض و دیدار و بهره گرفتن از ما برسند.

داستان منتظرین فرج و ظهور امام زمان

مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی در کتاب خزينة الجواهر از افراد مورد اعتماد نقل کرده است جمع زیادی از مقدسین و زیادی از مقدّسین و پرهیزگاران در نجف اشرف جمع شده بودند روزی با هم بحث کردند که در روایت آمده است اگر سیصد و سیزده نفر از مؤمنین واقعی برای یاری امام عصر وجود داشته باشند آن حضرت ظهور می.کند پس چرا با وجود تعداد زیاد مؤمنین و مقدسین که از همه چیز چشم پوشیدهاند و در سرزمین نجف که از امکانات رفاهی ظاهری هم بی بهره است ساکن شدهاند و منتظر ظهور و مقدم آن حضرت اند حضرت ظاهر نمیشود؟ آیا این روایت صحیح است یا خیر؟ در پایان تصمیم گرفتند یک نفر از مؤمنین را که تقوایش از همه بیشتر است برای توسل به امام زمان (عج) و پیدا کردن علت این موضوع از نجف به وادی السلام بفرستند شاید علت معلوم شود برای انتخاب این شخص تمام مقدسین و مؤمنین را دعوت کردند و آنها را به دو گروه خوب و خوبتر تقسیم نمودند. خوبترین آنها را انتخاب و باز آن گروه بهتر را دو قسمت کردند و بهترین آنها را معلوم نمودند به همین صورت بهترینها را انتخاب و جدا کردند تا سرانجام یک نفر برگزیده شد. زمانی که با نظر همۀ گروه یک نفر از میان مؤمن ترین و مقدس ترین افراد انتخاب شد او را برای مأموریت بیان شده به بیرون شهر نجف فرستادند تا دریابد چرا امام

ص: 77

زمان با این همه یار و افراد متدین و مؤمن ظاهر نمی شود او از شهر نجف بیرون رفت و پس از مدتی برگشت و این طور توضیح داد وقتی من از شهر و وادی السلام خارج شدم ناگاه شهری در نظرم جلوه کرد ظاهراً برای او عالم کشف پدید آمده بوده است. جلو رفتم و وارد آن شهر شدم سؤال کردم نام این شهر چیست؟ گفتند: شهر صاحب الزمان (عج) است با شور و نشاطی که در من پیدا شد :گفتم خانه امام زمان کجاست تا من خدمت ایشان برسم؟ نشانی را گرفتم و خود را به در خانه آن حضرت رساندم و اجازه تشرف به حضور ایشان خواستم یکی از همراهان ایشان رفت و برگشت و گفت امام فرمودند ما دختر فلان بزرگ شهر را به عقد تو درآوردیم امشب نزد او برو و فردا پیش ما برگرد. طبق نشانی رفتم و خانه را پیدا کردم و پیام ازدواج را دادم. آنها هم قبول کردند و شب زفاف و عروسی تعیین شد چون شب ،شد عروس را به خانه آوردند همین که خواستم به او نزدیک شوم صدایی بلند شد که حضرت صاحب الزمان ظاهر شده اند و مردم برای یاری ایشان شتاب میکنند. با خود گفتم امام زمان بروند، من بعداً خودم را به ایشان می رسانم. در همین فکر بودم که از طرف امام شخصی آمد و گفت امام میفرمایند ما ظاهر شده ایم و میخواهیم برای مبارزه با دشمنان برویم. بسم الله حرکت کن با ما بیا تا برویم من گفتم سلام مرا به حضرت برسانید و بگویید ایشان بروند من هم به دنبال ایشان خواهم آمد مأمور رفت و برگشت و گفت امام میفرمایند فوراً باید بیایی. من گفتم: اگرچه امام این طور گفته اند ولی من الآن نمیآیم این را که گفتم ناگهان خودم را در همان بیابان نجف که نه شهری وجود داشت و نه عروسی و نه اتاقی متوجه شدم این عالم کشف بوده نه عالم شهود که در خارج چیزی وجود داشته باشد. و هنوز من آمادگی لازم را برای یاری و همراهی امام زمان ندارم و برای زمان ظهور و فرج آن حضرت باید بیشتر خودسازی کنم.(1)

ص: 78


1- خزينة الجواهر نهاوندی ، ص 564. حکایات اصول دین حکایت 33 با تلخیص عبارت.
لطیفه مدعی ظهور امام زمان

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محسن قرائتی نقل کردند شخصی به منزل مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای مراجعه کرد و گفت: من امام زمان هستم ظهور کرده ام به آقای سید علی خامنه ای بگویید پیش من بیاید؛ با ایشان کار دارم حاضرین که متوجه شدند این آقا یا بیمار است و یا خود را به بیماری زده، هرچه خواستند با صحبت او را رد کنند باز حرف خود را تکرار میکرد که من امام زمانم و

ناچاریک نفر پیش او آمد و سیلی محکمی به او زد. این شخص پرسید: چرا میزنی؟

جواب داد من خدا هستم! چه کسی به تو گفته بدون اجازه من ظهور کنی؟! من هنوز اجازه نداده ام که ظاهر شوی !

عبرت

یکی از انحرافات موجود در طول تاریخ مربوط به مدعیان دروغین امامت و یا ارتباط با امام زمان است که امروزه هم کم و بیش وجود دارد و عده ای حتی از افراد تحصیل کرده فریب آنها را میخورند و اطراف آن مدعی را میگیرند و به انحراف کشیده میشوند.

طبق مدارک دینی اگر کسی موفق به دیدار و یا ارتباط با امام زمان شود حق ندارد بازگو کند دستور داریم که اگر کسی گفت من امام زمان را دیده ام یا امام زمان فلان وقت ظاهر میشود او را تکذیب کنید. البته در شرایط خاص کسانی بوده اند که خدمت حضرت میرسیدهاند و حکایات فراوانی در این زمینه وجود دارد؛ اما این نباید وسیله ای برای به راه انداختن گروه و جریانی با اسم امام زمان بشود.

ص: 79

ص: 80

فصل هشتم

غذا دادن به دیگران

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی:

فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا البَيْتِ الَّذي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعِ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ (1)

ترجمه

پس به شکرانه نعمت بزرگ نابودی فیل سواران ] باید پروردگار این خانه را عبادت کنند همان کسی که آنها را از گرسنگی نجات داد و از ترس و ناامنی ایمن ساخت. (2)

تفسیر

قریش در سرزمین مکه به برکت ،کعبه از برکات و نعمتهای فراوان برخوردار بودند

ص: 81


1- قریش 3-4
2- ترجمه از آیت الله مکارم.

از نعمت امنیت که خداوند متعال در کنار خانه اش ایجاد کرده بود و سود اقتصادی

در پرتو مسافرانی که هر سال برای مراسم حج به آن سرزمین میآمدند و در کنار

اعمال حج مبادلات اقتصادی و تجارتی انجام میدادند و اینکه خداوند قریش را از شر ابرهه و لشکریانش خلاص کرد که شرح آن در تفسیر سوره فیل بیان شده است و اگر امداد غیبی الهی ،نبود همۀ آنها از بین میرفتند در این آیات میفرماید در مقابل نعمتهای الهی باید شکرگزار بود و آنان باید خدای واقعی، یعنی پروردگار کعبه را بندگی کنند نه بتهای ساخته شده به دست خودشان را فليعبدوا رب هذا البيت

نعمت غذا و امنیت

در آیه بعد به دو نعمت الهی اشاره میشود یکی غذا و سیر شدن شکمهای آنها؛ و دوم برقراری امنیت و نجات آنها از ترس دشمن الذی اطعمهم من جوع وآمنهم من خوف).

به گواهی ،تاریخ قریش در سرزمین مکه بسیار بد عمل کردند و ناسپاسی نشان دادند. آنان با اینکه از قبیلهٔ پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) ، بودند ایشان را بسیار آزار دادند و از سرسخت ترین دشمنان آن حضرت شدند تا جایی که تصمیم به قتل ایشان در ليلة المبيت گرفتند و پیامبر به ناچار شبانه مکه را ترک کرد آنان بعد از پیروزی اسلام و فتح مکه نیز دست از توطئه های پنهانی برنداشتند. بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) هم حوادث دردناکی رقم زدند که تاریخ آنها را فراموش نمیکند مانند ظلمها و جنایتهای دو طایفهٔ بنیامیه و بنی عباس که از قریش برخاسته بودند.

نکته

از میان نعمتهای فراوانی که خداوند متعال به قریش عنایت فرمود قرآن از دو نعمت به خصوص نام برده است یکی سیر شدن شکم آنها و دوم امنیت به وجود آمده در

ص: 82

این سرزمین با نابودی ابرهه و لشکریانش امنیت در حقیقت همان دعای حضرت ابراهیم برای این سرزمین بود که فرمود: ربّ اجعل هذا البلد آمناً (1) پروردگارا، این شهر را شهر امنی قرار بده این دو نعمت یعنی تأمین معیشت و برقراری امنیت از نعمات خاصی به شمار میروند که باید بیشتر به آنها توجه کرد؛ بنابراین درباره غذا دادن و سیر کردن شکم ها مطالبی بیان خواهیم کرد.

برداشت

باید در مقابل دو نعمت بزرگ الهی یعنی امنیت و غذا دستورات الهی را اطاعت و

نافرمانی های الهی را ترک کرد (فلیعبدوا ربّ هذا البيت الذي اطعمهم من جوع وآمنهم من خوف دستور به اطعام و غذا دادن یکی از ارزشهای اسلامی است. در ادامه به چند

روایت در مورد فضیلت و پاداش آن می پردازیم.

روایات پاداش غذا دادن

1- عن ابی عبدالله (صلی الله علیه وآله وسلم) قال: «من اطعم مؤمناً من جوع اطعمه الله من ثمار الجنّه و من سقى مؤمناً من ظمأ سقاه الله من الرّحيق المختوم» (2) از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: کسی که مؤمنی را غذا دهد و سیرکند خداوند متعال از میوه های بهشتی نصیب او میکند و کسی که مؤمنی را سیراب کند خداوند متعال او را از آب خوشگوار بهشت سیراب کند. 2- سدید صیرفی میگوید امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: «ما منعك أن تعتق كل يوم نسمة قلت لا يتحمّل مالى ذلك قال تطعم كل يوم مسلماً فقلت موسراً او معسراً قال فقال أن الموسر قد يشتهى الطعام» (3) چرا هر روز یک بنده را در راه خدا آزاد نمیکنی؟ عرض کردم

ص: 83


1- بقره / 126
2- کافی و میزان الحکمة، ص8851 .
3- همان

توانایی مالی ندارم. فرمود: هر روز به یک مسلمان غذا بده. عرض کردم آن مسلمان تهی دست باشد یا مالدار؟ فرمود انسان بی نیاز هم گاهی میل به غذا دارد یعنی به او هم غذا بده.

3- عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال : اكلة يأكلها اخي المسلم عندى احب الى الله من ان اعتق رقبة» (1) از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود یک لقمه غذا که برادر مسلمان نزد من بخورد نزد خدا محبوب تر است از اینکه بنده ای را آزاد کنم

4- قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) العلي (علیه السلام) يا على من اطعم مسلماً بطيب من نفسه كتب الله له الف الف حسنة ومحى عنه من السيئات مثل ذلک» (2) پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: یا ،علی کسی که مسلمانی را با رضایت خاطر غذا دهد خداوند متعال هزارهزار یک میلیون پاداش برای او مینویسد و به همین اندازه از گناهان او صرف نظر میکند

همسر داود رقی میگوید امام صادق مشغول غذا خوردن بود من مقداری حلوا بردم و نزد آن حضرت گذاشتم امام از آن حلوا چند لقمه گرفتند و به اصحاب دادند و در این حال شنیدم که فرمود هرکس لقمهٔ شیرین و گوارایی به کسی بدهد خداوند تلخی های روز قیامت را از او بر می دارد. (3)

-5 حفص بن عمر از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که نزد ایشان از تنگدستی و فقر شکایت بردم امام فرمود وقتی به کوفه ،برگشتی فرشی را که ده درهم ارزش داشته باشد بفروش آنگاه دوستان و برادرانت را دعوت کن و غذایی به آنها بخوران تا برای تو دعا کنند بر اثر این ،اطعام خداوند متعال گره از کار تو میگشاید حفص میگوید چون به کوفه بازگشتم

ص: 84


1- همان
2- لئالی الاخبار، ص 265 .
3- همان.

فرش خود را فروختم و به دستور امام صادق (علیه السلام) عمل کردم قسم به پروردگار عالم طولی نکشید که طلبکاری که طلب زیادی قریب به ده هزار درهم از من داشت به نزد من آمد و همۀ آنها را به من بخشید و از آن روز به بعد درهای برکت به روی من باز شد. (1)

آنگونه که از روایات خصوصاً روایت دوم استفاده میشود غذا دادن به گرسنه و اطعام ،افراد حتی اگر نیازمند هم ،نباشند دارای پاداش فراوان و فضیلت است؛ اما اگر مهمان انسان شخص با فضیلت و باتقوا یا نیازمند یا از ارحام باشد پاداش بیشتری دارد و بر آن تأکید بیشتری شده است

6- از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است که فرمود: «من اطعم ثلاثة نفر من المسلمين اطعمه الله من ثلاث جنان في ملكوت السماوات» (2) کسی که سه نفر از مسلمانان را غذا بدهد خداوند او را از سه باغ بهشتی در ملکوت آسمانها غذا خواهد داد.

7- از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود من اطعم مؤمنا حتى يشبعه لم يدرء احد من خلق الله ما له من الاجر فى الآخرة لا ملك مقرب ولا نبي مرسل الا الله رب العالمين» (3)

هرکس مؤمنی را غذا دهد تا او را سیر کند هیچکس نمیداند چه مقدار پاداش فراوان)

برای او در قیامت هست نه ملک ،مقرب و نه نبی فرستاده شده، مگر خداوند جهانیان

- در روایتی درباره غذا دادن و یا سیراب کردن هر انسانی حتی اگر مسلمان هم

نباشد، از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است که فرمود: «من افضل الاعمال عند الله ابراد الكباد الحارّة و اشباع الكباد الجائعة» (4) یکی از بهترین کارها نزد خداوند متعال [ از نظر فضیلت خنک کردن جگرهای داغ با آب دادن و سیر کردن شکم های گرسنه است.

ص: 85


1- لئالى الاخبار.
2- اصول ،کافی، ج 2، باب اطعام ،مؤمن، حدیث ، به نقل تفسیر نمونه، ج 25 ص 358
3- همان مدرک حدیث 6
4- بحار الانوار، ج 74، ص 369 ، به نقل تفسیر نمونه

شاید از اطلاق و عمومیت عبارت بتوان استفاده کرد که حتی سیراب کردن و غذا دادن به حیوانات هم دارای فضیلت و ارزش است

داستان غذا دادن حتی به حیوانات هم نتیجه بخش است

علامه مجلسی رحمه الله نقل کرده است که شخصی به نام نجیح میگوید خدمت امام حسن مجتبی (علیه السلام) رسیدم در حالی که امام مشغول غذا خوردن بود و مقابل ایشان سگی حاضر شده بود و امام هر لقمه ای که برای خود بر میداشت مثل آن را مقابل سگ می انداخت. من به امام عرض کردم اجازه میدهید این حیوان را دور کنم تا شما مشغول غذا خوردن باشید؟ فرمود: بگذار باشد زیرا من از خداوند حیا میکنم که صاحب روحی به من به من نگاه کند و من چیزی بخورم ولی به او ندهم. (1)

لطیفه سی وسه پل در مقابل یک پل

شخصی در سفر به رودخانه ای پر از آب رسید هوا بسیار سرد بود متحیر بود که چگونه از رودخانه عبور کند ناگهان یک نفر ظاهر شد و او را هدایت کرد که در صد متری پلی قرار دارد و میتوان از آن عبور کرد با خوشحالی خداحافظی کرد و از او دعوت کرد که اگر به شهرما، اصفهان آمدی منزل من در فلان مکان است؛ به منزل من بیا. و به آسانی از پل عبور کرد. پس از چند روز شخص اصفهانی نشسته بود که صدای در خانه بلند شد. پرسید کیست؟ صدای آن سوی در گفت صاحب پل در را باز کرد؛ دید همان شخصی است که پل را به او نشان داده به او خوش آمد گفت و برای او غذا تهیه کرد و از او پذیرایی نمود چند شب ،بعد باز صدای در بلند شد پرسید: کیست؟ گفت صاحب پل در را باز کرد و برای مرتبهٔ دوم از مهمانش پذیرایی کرد این برنامه ماهی

ص: 86


1- منتهى الآمال، ج 1، ص 162

چند بار تکرار میشد و صاحب منزل را خسته و از پذیرایی و غذا دادن پشیمان کرد.

فردای یکی از این شبها که صاحب پل باز مهمان شد اصفهانی مهمان خود را کنار

سی و سه پل زاینده رود برد و به او گفت تو به من یک پل نشان دادی این سی وسه

پل است که من به تو نشان میدهم به جای آن یک پل که به من نشان دادی دیگر

ما را رها کن ای کاش به آب زده بودم و دچار صاحب پلی مثل تو نمی شدم.

عبرت

اگرچه روایات متعددی در فضیلت غذا دادن به دیگران آمده است و به بخشی از آنها

اشاره شد اما مهمان هم باید به صورتی عمل کند که صاحب کرم را پشیمان نکند

و به عبارت دیگر مانع راه خیر نشود همچنین در دستورات دینی تأکید شده است

که مهمانی ها نباید با تشریفات و تجملات همراه باشد تا مبادا یک عمل مستحب انسان را دچار یک عمل حرام یعنی اسراف کند اسراف از گناهان بزرگ است و قرآن می فرماید: «وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا ُيحِبُّ الْمُسْرِفِين» (1) اسراف نکنید که خداوند اسرافکنندگان را دوست نمی دارد

ص: 87


1- اعراف / 31 .

ص: 88

فصل نهم

امر به معروف و نهی از منکر (بخش اول)

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ

هُمُ الْمُفْلِحُونَ (1)

ترجمه

باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و

آنها رستگاران اند. (2)

تفسیر

در این آیه به صورت امر و دستور آمده است که گروهی مسئولیت امر به معروف و نهی از منکر را به عهده گیرند ولتكن منكم امة .

ص: 89


1- آل عمران 104.
2- تفسیر نمونه
سؤال و جواب

سؤال آیا این فریضه ای عمومی و همگانی است و امر به معروف و نهی از منکر برای همه لازم است یا چنان که آیه فرموده گروه و جمعیتی باید این وظیفه را بر عهده گیرند؟

جواب: با توجه به آیات دیگر، مثل آیه «كنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَبِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» (1) شما بهترین امتی بودید که برای مردم برانگیخته ،شدید زیرا امر به معروف و نهی از منکر میکنید؛ یا آیه «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» (2) مردان و زنان مؤمن بعضی از آنها ولی بعضی دیگرند، امر به معروف و نهی از منکر میکنند؛ این وظیفه یک وظیفه همگانی و عمومی است ، یا به تعبیر دیگر، تا موضوع آن وجود ،دارد واجب عینی است. درعین حال بر حکومت اسلامی است که گروهی را موظف کند که با نظارت عمومی بر جامعه به طور خاص در جلوگیری از منکرات و انجام معروفات انجام وظیفه کنند. پس وجود گروه و نیروی خاص با امکانات وسیع تر از طرف حکومت اسلامی منافات ندارد با اینکه فرد فرد جامعه نیز در جلوگیری از منکرات و ترویج معروفات طبق یک دستور و واجب الهی اقدام کنند

معروف و منکر چیست؟

«معروف» در لغت به معنی شناخته شده و منکر» به معنی ناشناس است لکن در اصطلاح علمای اسلام به آنچه عقل و شرع آن را تأیید کرده و میپسندد «معروف» و به آنچه عقل و شرع نمیپسندد و زشت میداند منکر» گفته میشود.

ص: 90


1- آل عمران / 110 .
2- توبه /71
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر

با توجه به آیات و روایات متعدد دربارهٔ نقش این فریضهٔ مهم اسلامی ، اگر این واجب

در جامعه احیا شود همۀ امورات اعم از مادی و معنوی تأمین میگردد.

روایات دنیا و آخرت با فریضتین سامان میپذیرد

1- از امام محمد باقر (علیه السلام) روایت شده که فرمود: «أنّ الامر بالمعروف والنهي عن المنكر فريضة عظيمة بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب وتحلّ المكاسب وترد المظالم وتعمر الارض و ينتصف من الاعداء ويستقيم الامر» (1) امر به معروف و نهی از منکر دو واجب بزرگ الهی است که بقیهٔ واجبات به واسطۀ آن برپا میگردد و به واسطهٔ آن راه ها امن و کسب وکار حلال میشود و حقوق مردم به دست آنها می رسد و زمین آباد میشود و از دشمنان انتقام گرفته میشود و در پرتو این واجب ،مهم، همه کارها رو به راه میگردد

همانگونه که از این روایت استفاده میشود در پرتو این واجب ،مهم هم آخرت انسانها تأمین میشود و هم نیازهای دنیوی آنها مانند امنیت و اقتصاد و حقوق افراد جامعه و آبادانی و تسلط بردشمنان و در یک جمله همۀ امورات به سرانجام میرسد.

2- از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمود: «من امر بالمعروف و نهى عن المنكر فهو خليفة الله فى ارضه هو خليفة رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) و خلیفه کتابه» (2) کسی که امر به معروف و نهی از منکر کند جانشین خداوند در روی زمین و جانشین پیامبر خدا و کتاب خداست

3 - پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فراز منبر نشسته بود مردی خدمت ایشان رسید و پرسید: «من خیر النّاس» از همه مردم بهتر کیست؟ پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «آمرهم بالمعروف و انهاهم

ص: 91


1- تفسیر نمونه، ج 3، ص 38 و میزان الحکمة
2- همان

عن المنكر و اتقاهم الله وارضاهم» (1) آن کس که بیشتر از همه امر به معروف و نهی از منکر کند از همه پرهیزکارتر باشد و در راه خشنودی خداوند بیشتر از همه حرکت کند.

4- از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «ومنهم تارک لانکار المنکر بلسانه و

قلبه ويده فذلک میّت الاحیاء» بعضی از مردم نهی از منکر را ترک میکنند، هم با زبان

هم با دل و هم با دست اینان مردهای هستند در میان زنده ها و در سخن دیگر فرمود: «و ما اعمال البركلّها والجهاد في سبيل الله عند الامر بالمعروف والنهي عن المنكر الا كنفثة في بحر لجي» (2) تمام کارهای خوب، حتی جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منکر همانند ذره آب دهان است در برابر دریای پهناور

5- از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که فرمود: «إنّ الله عزّوجل ليبغض المؤمن الضعيف الذى لادين له فقيل وما المؤمن الضعيف الذى لادين له قال الذي لا ينهى عن

المنكر» (3) هرآینه خداوند بزرگ دشمن میدارد مؤمن ضعیفی را که دین ندارد. سؤال شد مؤمن ضعیفی که دین ندارد کیست؟ حضرت فرمود: آن کسی که نهی از منکر نمیکند.

سؤال چرا با آن همه اهمیتی که جهاد و جنگ با دشمن دارد در روایت آمده مردمی که

جهاد ندارند عزت و آقایی ندارند باز امر به معروف و نهی از منکر جایگاه والاتری دارد؟ :جواب اولاً جهاد فریضه ای مقطعی است که آن هم در زمان خاصی به برکت فریضتین به وجود میآید اما امر به معروف و نهی از منکر واجب همیشگی و برای همه کارهاست.

ثانياً ایجاد جهاد و رزمنده شایسته به برکت امر به معروف و نهی از منکر است؛ به عبارتی کلید جهاد امر به معروف است.

ص: 92


1- همان
2- همان به نقل از نهج البلاغه کلمات قصار، ش 374
3- وسائل، ج 11، ص 397.

حضرت سیدالشهداء امام حسین (علیه السلام) در وصیت خود به برادرش محمد بن حنفیه هدف از قیام خود و رفتن به کربلا و جنگ با دشمن را امر به معروف و نهی از منکربیان میدارد. در این وصیت می فرماید: «إنّى لم اخرج اشرا ولا بطراً ولا مفسداً ولا ظالماً وانما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدّى اريد ان آمر بالمعروف وانهى عن المنكر»

من از روی خودخواهی و یا خوشگذرانی و یا برای فساد و ستم کردن از مدینه خارج

نمیشوم بلکه هدف من از این سفر اصلاح در میان امت جدم است میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم. (1)

برداشت

در آیه شریفه ، وجود گروه خاصی برای اجرای فریضه مهم امر به معروف لازم دانسته شده است ولتكن منكم امة. با آنکه این فریضه فریضهای عمومی و واجب برای

همگان است ولی باید برای اجرای کامل آن قدرتی منسجم و با امکانات لازم و پشتیبانی حکومت اسلامی تشکیل شود تا در موارد خاص جلو منکرات و زشتی های

موجود در جامعه را بگیرد. در اصطلاح فقهی به این گروه محتسب و به اداره مربوطه

اداره حسبه اطلاق میگردد. امروزه در ایران این مسئولیت بر عهده بخشی از نیروی

انتظامی و گروه آمرین به معروف و ناهیان از منکر با عنوان ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر گذاشته شده است. (2)

در آیه شریفه به آمران به معروف و ناهیان از منکر گروه رستگاران اطلاق شده است اولئک هم المفلحون از این تعبیر برمی آید که افرادی که برای جلوگیری از پدید آمدن زشتیها و ترک شدن خوبیها دل میسوزانند و تلاش میکنند، نزد خداوند

ص: 93


1- بحار الانوار، ج 44، ص 329 .
2- استفاده از پیام ها در تفسیر نور

رستگارند نه کسانی که در مقابل این امور بی اعتنا و ساکت اند یا احیاناً برای شانه

خالی کردن از زیر بار مسئولیت به این عنوان که نمیشود کاری کرد مسئولیت را به

گردن دیگران میگذارند یا به این عنوان که حضرت ولی عصر باید بیاید و جلو زشتیها

را بگیرد دست از این وظیفه مهم بر می دارند. (1)

داستان چگونه امر به معروف و نهی از منکر کنیم

به دستور خلیفه منصور صندوق بیت المال را باز کردند تا میان مردم تقسیم کنند شقرانی یکی از کسانی بود که برای دریافت سهمی از بیت المال آمده بود. شقرانی به

اعتبار آن که یکی از اجدادش را پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) آزاد کرده بود و قهراً او هم عنوان آزادی را به ارث میبرد به مولی رسول الله یعنی آزاد شده رسول خدا معروف بود و این نوعی افتخار انتسابی برای او به شمار میآمد و از این نظر خود را وابسته به خاندان رسالت میدانست وقتی او برای دریافت سهمی از بیت المال حاضر شد کسی او را نمیشناخت و واسطه ای پیدا نمیکرد در این بین چشمش به امام صادق (علیه السلام) افتاد که از آنجا عبور میکرد جلو رفت و نیاز خود را بیان کرد امام برای اجابت خواهش او به راه افتاد و طولی نکشید که سهمی برای شقرانی گرفت و با خود آورد. وقتی خواست آن را به دست شقرانی بدهد با لحنی محبت آمیز به او فرمود: «کار خوب از هرکسی خوب است ولی از تو به واسطه انتسابی که به ما داری و تو را وابسته به خاندان رسالت میدانند خوب تر و زیباتر است و کار بد از هرکس بد است ولی از تو به سبب همین انتساب زشت تر است. به این ترتیب امام صادق (علیه السلام) ضمن کمک به او به صورت محبت آمیزی او را نهی از منکر کردند شقرانی به کار زشت مشروب خواری روی آورده

ص: 94


1- استفاده از پیام ها در تفسیر نور

بود و فهمید امام از سر او آگاه است و بدون اینکه کار خلافش را به رخ او بکشد، او را نصیحت و نهی از منکر می.کند به این ترتیب پیش وجدانش شرمسار شد و خود را ملامت کرد. (1)

لطيفه خدا تو را سرگردان کند

شخصی برای قضای حاجت بول کردن عجله داشت همین که خواست خودش را راحت کند یک نفر به او گفت به این طرف ادرار نکن چون رو به قبله حرام است به عکس نشست و خواست قضای حاجت کند باز به او گفت پشت به قبله هم حرام است به طرف راست نشست به او گفت به طرف خورشید مکروه است. به طرف چپ نشست به او گفت رو به باد هم مکروه .است قضای حاجت کننده که عجله هم داشت رو کرد به کسی که به او امر و نهی میکرد و گفت: امیدوارم همین طور که مرا سردرگم ،کردی خدا سردرگمت کند

عبرت

امر به معروف و نهی از منکر از واجبات بزرگ است و به واسطه آن همه واجبات دیگر پابرجا میماند و اجرا میشود اما نباید از شرایط و کیفیت اجرای این دو فریضه غافل ،شد چراکه در صورت رعایت نکردن شرایط آن ممکن است نتیجه عکس بدهد و در پیشگاه خداوند متعال امر و نهی کننده مسئول واقع شود که شرح آن در کتب فقهی و در تحریر الوسیله مرحوم امام خمینی رحمه الله بیان شده است

ص: 95


1- انوار البهيّة محدث قمی، ص 76 و داستان راستان شهید مطهری داستان 52

امر به معروف و نهی از منکر (بخش دوم)

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (1)

ترجمه

مردان و زنان با ایمان ولی یار و یاور یکدیگرند امر به معروف و نهی از منکر میکنند و نماز را برپا میدارند و زکات میپردازند و خداوند و پیامبرش را اطاعت میکنند. به زودی خداوند آنان را مورد رحمت قرار میدهد خداوند توانا و حکیم است. (2)

تفسیر

در آیه 67 سوره توبه پنج صفت برای منافقان بیان میشود

-1 منافقان امر به منکر و زشتی میکنند اما مؤمنان امر به معروف و خوبیها میکنند

2- منافقان نهی از معروف میکنند اما مؤمنان نهی از منکر و زشتیها میکنند

3- منافقان بخیل اند اما مؤمنان بخشی از اموال خود را به عنوان زکات در راه خدا

مصرف میکنند

4- منافقان خدا را فراموش میکنند و به یاد او نیستند اما مؤمنان با برپا داشتن نماز به یاد خداوند هستند و با او رابطه برقرار میکنند

ص: 96


1- توبه /71
2- آیت الله مکارم

5- منافقان فاسق و نافرمان و سرکش هستند اما مؤمنان مطیع و فرمانبردار خداوند و

پیامبرش هستند؛ لذا پاداش مؤمنان این است که خداوند در دو جهان ، رحمت و خیر و برکت نصیب آنها خواهد کرد اولئک سیرحمهم الله.

نکته ها

-1 درآیه 67 سوره توبه خداوند می فرماید: «المنافقون والمنافقات بعضهم من بعض

مردان و زنان منافق همه از یک گروه و همانند هماند اما در آیه 71 میفرماید والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء «بعض کلمه «اولیاء» (یاوران) برای مؤمنان ذکر

شده و به این نکته اشاره دارد که روح مودت و دوستی و دلسوزی در میان آنان حاکم

است اما منافقان همه از یک گروه و مثل هماند و اگر با هم تضاد پیدا کنند به جنگ یکدیگر می روند. تحسبهم جميعاً و قلوبهم شتی فکر میکنی آنها با هم اند و حال آنکه دلهای آنها از هم جداست

2- در جامعه اسلامی مردان و زنان مؤمن از طرف خداوند نسبت به یکدیگر حق ولایت و نظارت همراه با محبت و دلسوزی دارند و نمیتوانند به آنچه میان آنها میگذرد

بی اعتنا باشند (بعضهم اولیاء بعض)، برخلاف تصور برخی افراد که گمان میکنند

هر کسی آزاد است به هر نحو که میخواهد عمل کند و دیگران حق نظارت و تذکر به او از روی دلسوزی و محبت را ندارند . (1)

3 - مؤمن ومؤمنهٔ کامل آن کسانی هستند که هم در میدان نظارت و سلامت جامعه و هم در میدان عبادت و ارتباط با خداوند متعال حضور دارند یقیمون الصلوة ويؤتون الزكوة».

ص: 97


1- تفسیر نور
امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه همگانی

در آیه شریفه ، وظیفه امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ای عمومی برای تمام مؤمنان دانسته شده است همانگونه که در فروع دین اقامه نماز و دادن زکات و مانند اینها وظایفی همگانی است. پس نباید تصور کرد که امر به معروف و نهی از منکر و نظارت عمومی بر جامعه و آنچه در اطراف ما میگذرد تنها مربوط به گروهی خاص و مأموران ذی ربط است.

روایات نتیجۀ کوتاهی در امر به معروف و نهی از منکر

طبق آیات و روایات کوتاهی کردن در وظیفه مهم امر به معروف و نهی از منکر باعث ایجاد مشکلات و سختی ها در دنیا و کیفر در جهان آخرت خواهد شد.

اعلام جنگ با خدا و رسول

قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : ( ان امتى اذا تهاونوا فى الامر و النهي عن المنكر فلياذنوا بحرب من الله» (1) پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) : فرمود اگر امت من در عمل به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر سستی کنند گویا به خداوند اعلام جنگ داده اند

دعا به اجابت نمیرسد

روى عن رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : «اذا لم يأمروا بمعروف و لم ينهوا عن منكر و لم يتبعوا الاخيار من اهل بيتى سلّط الله عليهم شرارهم فيدعوا عند ذلك خيارهم فلايستجاب لهم» (2) از پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که فرمود هرگاه مردم] امر به معروف و نهی از منکر نکنند و از نیکان خاندان من پیروی نکنند، خداوند بدان ایشان را بر آنها مسلط میگرداند و در این هنگام نیکانشان دعا میکنند اما دعایشان مستجاب نمیشود.

ص: 98


1- جامع السعادات، ج 2، ص 236
2- امالی صدوق، ج 2، ص 254 ، به نقل از میزان الحکمة، ص 3708
همه باید با گناه آشکار مخالفت کنند

روى عن على (علیه السلام) «ايها النّاس انّ الله عزّوجل لا يعذب العامة بذنب الخاصة اذا عملت الخاصة بالمنكر سرّاً من غيران تعلم العامة فاذا عملت الخاصه بالمنكر جهاراً فلم يغيّر ذلک العامة استوجب الفريقان العقوبة من الله عزّوجلّ» از حضرت علی (علیه السلام) روایت شده که فرمود ای ،مردم خداوند بزرگ عموم مردم را به خاطر گناه عده ای خاص عذاب نمیکند در صورتی که آن گروه خاص گناه خود را مخفیانه انجام دهند و عموم مردم از آن آگاه نشوند؛ اما اگر آن عده خاص آشکارا گناه کنند و عموم مردم از آن جلوگیری نکنند، هر دو گروه مستوجب کیفر از جانب خداوند بزرگ خواهند شد. (1)

توجیه ترک امر به معروف و نهی از منکر

بعضی از افراد در توجیه و عذرتراشی برای ترک وظیفه مهم امر به معروف و نهی از منکر میگویند نمیشود در جامعه به این وظیفه عمل کرد؛ چراکه امر و نهی را نمی پذیرند و باعث گرفتاری برای آمروناهی خواهد شد؛ و یا میگویند مأمورین دولتی و مسئولان باید جلوگناهان و خلافها را بگیرند.

جواب :اول: اگر همۀ مردم یا بیشتر مردم احساس مسئولیت میکردند و طبق وظیفه شرعی و الهی ،خود تذکری ساده به خلافکار میدادند و عبور میکردند خواه او ترتیب اثر بدهد یا ندهد، گناه از میان میرفت ولی چون بیشتر مردم به وظیفه دینی خود عمل نمیکنند خلافکاران جرئت پیدا میکنند

در مقابل گناه چهره در هم بکشید

اگر مردم ،تذکر ندهند ولی با شخص متخلف با قیافه گرفته رفتار کنند به طوری که فرد خلافکار هرجا برود با برخورد سرد روبه رو شود جلو گناه گرفته میشود.

ص: 99


1- میزان الحکمه، ص 3712

قال امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) «امرنا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ان نلقى اهل المعاصى بوجوه مُكْفَهِرَّة» (1) حضرت علی الله فرمود: پیامبر اکرم به ما دستور داده که با گناهکاران با چهره در هم کشیده برخورد کنیم.

جواب دوم امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ای همگانی است همانند خواندن نماز که بر همه واجب است و نمیتوان این وظیفهٔ مهم را فقط برای گروه خاصی واجب دانست. البته مسئولین ذی ربط و مأمورین حکومتی مسئولیتی ویژه دارند که باید با امکانات و قدرت و قوت بیشتری عمل کنند.

مراتب امر به معروف و نهی از منکر

علما چند درجه برای این واجب نقل کرده اند که تا شرایط مرتبه بعد فراهم نشود نباید وارد آن شد مرتبه اول مرتبهٔ قلبی است؛ یعنی انسان با دیدن ترک معروف و یا انجام منکر قلباً وباطناً آزرده و ناراحت شود تا آنجا که آثار این ناراحتی در ظاهر او هویدا شود و هرکس او را ببیند متوجه شود او از این ترک واجب و یا انجام منکر ناراحت است. مرتبه دوم مرتبه تذکر لسانی است؛ یعنی از روی دلسوزی و محبت به کسی که معروفی را ترک کرده و یا منکری را انجام داده به صورت زبانی تذکر دهد. پس اگر در مرتبه اول نشان دادن ناراحتی قلبی و ظاهری اثری در جلوگیری از منکر نداشته باشد باید وارد مرحله دوم و امرونهی زبانی شد در مرتبه سوم باید از راه عمل و به صورت فیزیکی جلو منکر گرفته شود در این حالت اگر اختلالی در نظم جامعه به وجود آید، باید از حاکم و مسئول قانونی اجازه گرفت ورود به این مرحله در صورتی جایز است که دو مرحله قبل نتیجه نداشته باشد.

ص: 100


1- کافی، ج 5، ص 59
داستان اصحاب سبت

جمعی از بنی اسرائیل در ساحل یکی از دریاها (ظاهراً دریای احمر که در کنار سرزمین فلسطین قرار دارد در بندری به نام ایله که امروز به نام بندر ایلات معروف است زندگی میکردند خداوند به منظور آزمایش و امتحان این جمع به آنان دستور

داد در روزهای شنبه که روز تعطیل آنها بود ماهی صید نکنند اما آنها با این دستور مخالفت کردند و گرفتار عذاب سختی شدند.

قرآن می فرماید: «وَ سَئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَعاً وَيَوْمَ لا يَسْبِئُونَ لا تَأْنيهم» (1) از آنها سرگذشت شهری را که در ساحل دریا بود سؤال کن هنگامی که در روز تعطیل] شنبه [ از حکم خدا] تجاوز میکردند؛ چراکه روزهای شنبه ماهیانشان به اراده خدا از اعماق دریا به سوی ساحل می آمدند و آشکار میشدند و غیر شنبه ها نمی آمدند (شاید روزهای شنبه که روز تعطیل بوده ماهیان احساس امنیت میکردند و روی آب و کنار ساحل آشکار می شدند و یا این امر موضوعی خارق العاده و وسیلهٔ امتحان الهی بوده است.

از آیات بعدی برمی آید که بنی اسرائیل سه دسته شدند: دسته اول کسانی بودند که به

مخالفت با این دستورالهی برخاستند و در روزهای شنبه صید ماهی میکردند آنان از قبل کنار دریاچه حوضچههایی میساختند و روزهای شنبه که ماهیان فراوان بودند آنها را به داخل این حوضچه ها هدایت میکردند و نمیگذاشتند به دریا بازگردند. روز یکشنبه ماهیانی را که در حوضچهها جمع شده بودند صید میکردند و با این نقشه و به اصطلاح کلاه ،شرعی میگفتند ما یکشنبه صید کردیم نه شنبه بعضی دیگر هم روزهای شنبه تورهای ماهیگیری را در دریا پهن میکردند و روز یکشنبه تور را از دریا بیرون میکشیدند

ص: 101


1- اعراف/ 163

در بعضی از روایات هم آمده که آنان با بی اعتنایی کامل نافرمانی میکردند و روزهای شنبه رسماً صید ماهی میکردند. این گروه که در اکثریت بودند، عصیانگران

و نافرمانان بودند گروه دوم کسانی بودند که به دستور الهی عمل میکردند و دیگران

را هم از مخالفت با دستور الهی بازمی داشتند و نهی از منکر میکردند؛ یعنی خودشان

به دستور خدا عمل میکردند و در برابر جامعه و افراد خلافکار هم بی اعتنا و ساکت

.نبودند گروه سوم ساکت و بی اعتنا بودند؛ یعنی خودشان خلاف دستور الهی عمل

نمیکردند ولی نهی از منکر هم نمیکردند و به کسانی که نهی از منکر میکردند نیز می گفتند به شما چه ربطی دارد؟ به قول معروف عیسی به دین خود موسی به دین خود». با آنها کاری نداشته باشید تا خداوند آنها را کیفر دهد. اما گروه دوم به اینان میگفتند ما طبق دستور خداوند و وظیفه ای که در مقابل او داریم نهی از منکر میکنیم؛ شاید گفتار ما در آنها اثر بگذارد و از نافرمانی صرف نظر کنند.

قرآن در این خصوص می فرماید: «وَإِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شَديداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ» (1) و گروهی از بنی اسرائیل [به ناهیان از منکر و پنددهندگان میگفتند چرا به مردمی که خداوند آنها را نابود و یا عذاب سخت خواهد کرد پند میدهید؟ [ناهیان از منکر در جواب گفتند: برای اینکه در پیشگاه پروردگار برای رفع مسئولیت خود دلیل و عذر داشته باشیم و شاید هم حرف ما اثر کند و [ از گناهشان] بپرهیزند

سرانجام از این سه گروه یک گروه نجات پیدا کردند و آنها کسانی بودند که نافرمانی نمیکردند و دیگران را هم نهی از منکر میکردند و آنها را از عذاب الهی میترساندند ولی آن دو گروه دیگر حتی آنهایی که صید ماهی نمیکردند، اما

ص: 102


1- اعراف/ 164

ساکت بودند به عذاب شدید الهی دچار شدند؛ یعنی همگی به شکل میمون درآمدند و مسخ شدند. قرآن در این باره می فرماید: «فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ. فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ مَا نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً حَاسِنِينَ» (1)

پس چون آنچه را به آنها یادآوری کردیم به فراموشی سپردند و نافرمانی کردند تنها] آنهایی را که نهی از بدی میکردند نجات دادیم و آنهایی را که [نافرمانی و] ستم کردند به عذابی سخت گرفتیم و چون از آنچه آنها را نهی میکردیم سرپیچی کردند به آنها گفتیم به شکل بوزینه های رانده شده درآیید.

ص: 103


1- اعراف/ 165-166

ص: 104

فصل دهم

اهانت و آزار مؤمن

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهتاناً وَ إِثْماً مبيناً (1)

ترجمه

و آنان که مردان و زنان با ایمان را با آنکه گناهی مرتکب نشده اند آزار میدهند بار بهتان و گناه آشکاری را به دوش کشیده اند. (2)

تفسیر

همانگونه که از این آیه و آیات دیگر استفاده میشود مؤمن کسی که خدای یکتا و

ص: 105


1- احزاب / 58
2- ترجمه آیت الله مکارم

پیامبر برحق و جانشینان ایشان را قبول (دارد در پیشگاه خداوند مقام بلندی دارد

چراکه بر اثر ایمان با خدا و رسول و جانشینان ایشان پیوند یافته و به آنها وصل شده است لذا آزار و اهانت به او در واقع نوعی اهانت به خدا و رسول و جانشینان او خواهد بود در این آیه این عمل مانند بهتان و تهمت به دیگران گناهی بزرگ شمرده شده است در تفسیر مجمع البیان آمده که شاید ،مراد آزار و اذیت زبانی یعنی همان اهانت و سخن ناروا باشد که این آزار زبانی چه بسا تهمت است.

بغير ما اكتسبوا اشاره به این مطلب است که آنها مرتکب گناه و خلافی نشده اند که

مستحق آزار و تنبیه باشند پس کسی که مرتکب گناهی شده و باید قصاص یا تعزیر شود مورد این آیه نیست و کیفر و آزار او بی اشکال است. (1) آزار رساندن به برادر دینی، اگرچه زبانی باشد، از گناهان کبیره است زیرا رعایت مقام مؤمن و احترام به او لازم است البته اگر مؤمن از امتیازاتی برخوردار باشد مانند علم و تقوا یا از اولیای خدا باشد آزار او کیفر و عقوبت بیشتری دارد.

روایات

از پیامبر اکرم نقل شده است که فرمود: « من آذى مُوْمِنَا بِغَيْرِ حَةٍ فَكَأَنَّمَا هَدَمَ مَكَةً وبَيْتَ المَعْمُورِ عَشْرَمَرَاتٍ وكَأَنَّمَا قَتَلَ أَلفَ مَلَكٍ مِنَ المُقَرَّبين» (2) هرکس مؤمنی را به ناحق آزار دهد، مانند آن است که ده بار مکه و بیت المعمور را خراب کرده و هزار ملک مقرب را کشته باشد. در این باره در صفحهٔ 386 و 387 جلد دوم نیز روایاتی بیان خواهد شد.

مقام مؤمن بالاتر از کعبه است

1- از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: «المؤمن اعظم حرمةً من الكعبة» (3) حرمت مؤمن از

ص: 106


1- تفسیر نمونه
2- مستدرک کتاب حج، باب 135؛ گناهان کبیره، ج 2، ص 304
3- میزان الحکمة، ص 1503

کعبه بیشتر است. کعبه مقامی بسیار بلند ،دارد تا آنجا که بدون توجه به آن نماز باطل

است و حیوانی که به طرف آن ذبح نشود، گوشتش حرام می شود. احترام و اکرام آن

واجب است اهانت به آن گناه بزرگی است و همۀ بزرگان حتی معصومین باید در طواف به دور آن بگردند. با این همه مقام مؤمن از کعبه والاتر است

-2 روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به کعبه نگاه کردند و خطاب به آن فرمودند: خوش به حال تو خداوند چقدر تو را بزرگ قرار داده و احترامت را لازم دانسته است ولی به خدا ،قسم حرمت مؤمن از تو بیشتر است زیرا خداوند تنها یک چیز را درباره تو حرام کرده بی احترامی و اهانت به کعبه درحالی که درباره مؤمن سه چیز را حرام کرده است: مال و جان و آبرو و اینکه کسی به او گمان بد ببرد. (1)

3- جمعی خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدند. امام به آنها فرمود: چرا ما را کوچک میشمارید؟ شخصی عرض کرد پناه میبریم به خداوند که بخواهیم به شما بی احترامی کنیم حضرت فرمود تو یکی از آنها هستی که ما را کوچک کرده ای. عرض کرد پناه میبرم به خدا که بخواهم شما را کوچک کنم. حضرت فرمود: بله یادت هست که در نزدیکی جحفه محلی نزدیک شهر جده عربستان که حاجیان از آنجا محرم میشوند شخصی تو را صدا زد و گفت من خسته ام مرا هم سوار کن ولی تو سرت را بالا نیاوردی به او اعتنا نکردی هرکس به مؤمنی بی احترامی کند به ما بی اعتنایی کرده و ما را سبک شمرده است احترام مؤمن لازم است.

بر اساس آیات و روایات علاوه بر اینکه اهانت به مؤمن و تحقیر او جایز نیست سفارش شده که مؤمنان را گرامی بدارید

ص: 107


1- بحارالانوار، ج 64 ، ص 71 .
احترام به برادر مؤمن مانند احترام به خداست

4- قال الصادق (علیه السلام) : «من آتاه اخوه المؤمن فاكرمه فإنّما اكرم الله عزّوجل» هرکس برادر مؤمنش بر او وارد شود و او احترام کند گویا خداوند بزرگ را گرامی داشته است. (1)

احترام به کهنسالان

-5 در روایات احترام به بزرگترها و افراد کهنسال بیشتر سفارش شده است. قال الصادق (علیه السلام) : «انّ من اجلال الله عزّوجل اجلال الشيخ الكبير» امام صادق (علیه السلام) می فرماید: احترام به کهنسالان همانند احترام به خداوند عزّوجلّ است. (2)

لطیفه دزدی که به امام جماعت مسجد زد

دزدی مشاهده کرد که امام جماعت مسجد یک جفت کفش زمستانی خریداری کرده است به فکر افتاد که به صورتی کفش او را برباید وارد مسجد شد. دست آقا را بوسید و عرض کرد آقا سؤالی .دارم بعضیها پس از نماز دست روی چشمهای خود میگذارند و چیزی میخوانند آن دعا چیست؟ آقا فرمودند آیة الکرسی می خوانند. عرض کرد: ممکن است یک بار شما هم به همان صورت این آیه را بخوانید تا من هم آهسته همراه شما بخوانم و یاد بگیرم و همیشه آن را به یاد شما قرائت کنم؟ آقا دستها را روی چشمها گذاشت و شروع کرد به خواندن چون تمام شد و دستها را از روی چشم خود برداشت دید شیاد کفشهای نو را برداشته و فرار کرده است.

عبرت

دزدی گناه بزرگی است و در صورتی که ثابت شود باید طبق شرایط حد الهی برای دزد

ص: 108


1- جامع السعادات، ج 2، ص 217 .
2- همان

اجرا شود؛ یعنی چهار انگشت او را قطع کنند اگر ربودن مال از مؤمن و یا عالم باشد

چون گناه اذیت و آزار آنها شدید تر است گناه دزدی از آنان هم بیشتر است این کیفر

الهی و عمومی دزد است اما به طور خصوصی او ضامن مالی است که از مال باخته

ربوده و باید آن را به صاحبش رد کند.

ص: 109

ص: 110

فصل یازدهم

ازدواج را آسان بگیرید

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ

فَضْلِهِ وَ اللهُ واسِعٌ عَليم (1)

ترجمه

مردان و زنان بی همسر خود و همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را همسر دهید. اگر فقیر و تنگدست ،باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد. [فضل] خداوند فراوان و از نیازهای بندگان] آگاه است.

تفسیر

یکی از مؤثرترین عوامل مبارزه با فحشا و آلودگیها ،ازدواج آن هم به صورت آسان و

ص: 111


1- نور 32 نور/32 .

بدون تكلّف است. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده: « من تزوّج فقد احرز نصف دينه فليتق الله في النّصف الباقی» (1) کسی که همسر اختیار کند نیمی از دین خود را حفظ کرده و باید مراقب نیم دیگر آن باشد از این روایت برمی آید که پنجاه درصد آلودگیها و خلاف ها به علت تجرد و بی همسر بودن است و در این آیه هم بر آن تأکید شده است (وانكحوا الايامى منكم).

«ایامی» جمع «آيّم» بروزن قیم» در اصل به معنی زن مجرد است و بعدها به مرد مجرد هم اطلاق شده است. در هر صورت به هرزن و مرد مجرد خواه قبلاً ازدواج کرده باشند و خواه اصلا ازدواج نکرده باشند، «ایامی» گفته میشود. در روایت دیگری از پیامبر صلى الله عليه وسلم نقل شده است: «ما من بناء في الاسلام احبّ الى الله لكم من التزويج» (2) هيچ بنا و قراردادی در اسلام نزد خداوند محبوب تر از ازدواج نیست

با ازدواج بی نیاز میشوید

یکی از مشکلات فراگیر در زمینه ازدواج تأمین هزینه زندگی و مخارج همسر است.

بسیاری به همین دلیل از زیر بار ازدواج شانه خالی میکنند قرآن جواب این افراد را داده ست: «إِنْ يكونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ الله مِنْ فَضْلِهِ» (3) اگر فقیر و تنگدست باشند،خداوند از فضل و عنایت خود آنان را بی نیاز میکند زیرا والله واسع علیم» فضل خداوند فراوان است و از نیازهای بندگان آگاهی دارد از سوی دیگر انسان تا مجرد است نه آنچنان احساس مسئولیت میکند نه ابتکار و استعداد خود را چندان به کار میاندازد و نه پس از پیدا کردن درآمد در حفظ و بارور کردن آن میکوشد به همین دلیل است که مجردان غالباً

ص: 112


1- وسائل الشيعه، ج 14، ص 5.
2- همان
3- نور 32

خانه به دوش و بی سروسامان اند؛ ولی پس از ازدواج این مشکلات از بین خواهد رفت و در مدت کوتاهی فرد سرو سامان می یابد و بی نیاز می شود.

روایات

در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: «الرّزق مع النساء و العيال» (1) روزی همراه همسر و فرزند است.

در روایت دیگر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است: «من ترك التزويج مخافة العيلة فقد ساء ظنّه بالله ان الله عزّوجل يقول ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله» (2) کسی که ازدواج را از ترس فقر و تنگدستی ترک کند گمان بد به خدا برده است زیرا خداوند متعال می فرماید: اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد. (3)

در روایت دیگر اسحاق بن عمار میگوید از امام صادق (علیه السلام) سؤال کردم مردم حدیثی از پیامبر نقل میکنند که شخصی خدمت آن حضرت آمد و از تنگدستی شکایت کرد حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود ازدواج کن مرتبه دوم شکایت کرد. باز فرمود: ازدواج کن تا سه مرتبه حضرت به آن شخص دستور داد ازدواج کند. آیا این حدیث صحیح

است؟ امام صادق فرمود: «نعم هو حق انّ الرّزق مع النساء والعيال» آری [ این حدیث

صحیح است] روزی با زن و فرزند همراه است.

ص: 113


1- تفسير نورالثقلین، ج 3، ص 595
2- وسائل الشيعه، ج 12، ص 22 .
3- تحلیل از تفسیر نمونه، ج 14، ص 465
نکته ها
1- همه باید وسیلهٔ ازدواج را فراهم کنند
اشاره

تعبیر «انکحوا یک خطاب عمومی است و اهمیت همکاری و کمک به امر ازدواج به

هر صورت ممکن اعم از مالی وساطت تشویق به امر ازدواج و... را ثابت میکند در

روایتی بهترین پا درمیانی و وساطت وساطت در امر ازدواج دانسته شده است.

فضیلت و پاداش خواستگاری

روی عن امیرالمؤمنین علی افضل الشفاعات ان تشفع بين اثنين في نكاح حتى يجمع الله بينهما» (1) از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: بهترین پا درمیانی آن است که میان دو نفر برای امر ازدواج میانجیگری خواستگاری کنی تا این امر به نتیجه برسد.

در روایت دیگری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) درباره فضیلت کمک و همکاری در امر ازدواج آمده است: «كان له بكل خطوة خطاها او بكلّ كلمةٍ تكلّم بها في ذلك عمل سنة قيام ليلها و صیام نهارها» (2) هر قدمی که در این راه بردارد یا هر کلمه ای که بگوید ثواب عبادت یک سال را که شبها به عبادت بایستد و روزها روزه بگیرد در بردارد

2- سن ازدواج را بالا نبرید
اشاره

از نکاتی که از آیه شریفه و روایات میتوان استفاده کرد این است که به خاطر فقر و تنگدستی و یا عوامل دیگر نباید ازدواج را به تأخیر انداخت زیرا این امر باعث فساد اخلاقی و رواج فحشا در جامعه می.شود همچنین وقتی سن پسر و دختر افزایش یابد در انتخاب همسر بیشتر سختگیری میکنند در روایات در این باره برای دختران بیشتر سفارش شده است

ص: 114


1- وسائل الشيعه، ج 2، ص 27 .
2- همان

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «من سعادة المرء ان لا تطمث ابنته في بیته» (1) از سعادت مرد این است که دخترش درخانه او ناپاک نشود (قبل از آن ، به خانه شوهر برود). همان طور که از روایت برمی آید مرد سعادتمند کسی است که در ازدواج دخترش تعجیل کند و تا بزرگسالی دختر را در خانه نگه ندارد.

داستان ازدواج پیامبر با زینب

یکی از دستورات اسلامی رها کردن تشریفات و سنتهای غلط و ارزشهای موهوم در ازدواج است. پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) عملا این درس را به مسلمانان عالم داده و در قرآن نیز بیان شده است.

حضرت خدیجه غلامی داشت به نام زید که او را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بخشید و پیامبر نیز او را آزاد کرد. از آنجا که طایفهٔ زید او را که مسلمانی پیشتاز و رزمنده بود، طرد کرده بودند، پیامبر او را فرزند خوانده خود قرار داد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) از زینب دختر عمه اش برای او خواستگاری کرد. زینب ابتدائاً تصور میکرد پیامبر از او برای خودش خواستگاری کرده؛ بنابراین خوشحال شد و رضایت داد ولی وقتی فهمید خواستگاری برای زید بوده سخت ناراحت شد و سر باز زد و برادرش عبدالله هم مخالف بود در اینجا آیه نازل شد «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» (2) هیچ مرد و زن با ایمانی نباید هنگامی که خدا و پیامبرش مطلبی را لازم بدانند [ در مقابل خواسته آنها انتخابی از خودش داشته باشد. البته پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) میخواست با این خواستگاری و ،ازدواج سنتهای غلط جاهلیت یعنی ممنوعیت ازدواج یک برده آزاد شده با یک خانواده باشخصیت را در میان مردم از بین ببرد. آیه قرآن هم این موضوع را تأیید کرد. پس با نزول آیه و دستور پیامبر زینب و برادرش با این ازدواج موافقت کردند. اما دیری

ص: 115


1- همان ابواب مقدسات النکاح باب 23، حدیث 6
2- احزاب / 36

نپایید که بر اثر ناسازگاریهای اخلاقی میان طرفین این ازدواج به طلاق انجامید و پا در میانی و اصرار پیامبر بر ادامه زندگی نتیجه نداد

پیامبر بعد از جدایی زینب از زید باز عملاً به مبارزه با سنتهای جاهلی برخاست و

زینب را برای خود خواستگاری کرد تا هم شکست زینب را در این ازدواج جبران کند و هم با ازدواج کردن با همسر مطلقه برده آزاد شده سنتهای جاهلی را از بین ببرد و نشان دهد که ممکن است شخصیت اول جهان اسلام با چنین بانویی ازدواج کند. از طرف دیگر در زمان جاهلیت پسرخوانده تمام احکام پسر واقعی از جمله ممنوعیت ازدواج پدر با همسر مطلقه او را داشت (1) پیامبر با این ازدواج ممنوعیت چنین ازدواجی را باطل اعلام کرد. قرآن در این باره می فرماید: «فَلَمَّا قَضى زَيدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَهَا لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْواجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً» (2) هنگامی که زید نیاز خود را (با طلاق دادن همسرش به پایان برد ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده های خود هنگامی که از آنها طلاق بگیرند، نباشد.

لطیفه مردی که ناتوانی جنسی داشت

شخصی با دختری باکره ازدواج کرد اما به علت ناتوانی جنسی نتوانست با او همبستر شود و دائماً از او عذرخواهی میکرد دختر به او گفت ای مرد نشکستن کاسه که عذرخواهی ندارد. مرد گفت: میدانم ولی میترسم کسی آن را بشکند و گردن من بگذارد. دختر گفت: نه مطمئن باش ناتوانی تو معلوم است در عمرت کاسه ای نشکستی که این دومی باشد چنین نسبت جوان مردی به خودت مده که مردم تو را میشناسند

ص: 116


1- از نظر فقهی پدر نمیتواند با همسر مطلقه فرزندش ازدواج ،کند زیرا پس از طلاق همچنان پدر با عروس قبلی خود محرم ،است ولی این حکم برای فرزند خوانده نیست
2- احزاب /37
عبرت

از مواردی که زن حق دارد عقد ازدواج را فسخ کند جایی است که مرد از اول ناتوانی جنسی داشته باشد. البته اگر این عیب بعداً به او عارض شود، حق فسخ جاری نیست و شرایط و کیفیت فسخ در شرع و قانون ذکر شده است.

ص: 117

ص: 118

فصل دوازدهم

بصیرت و روشن بینی

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی:

قَدْ جَاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَ مَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظ (1)

ترجمه

قطعاً دلایل بصیرت آفرین و روشن گرایانه از طرف پروردگارتان برای شما آمده است کسی که به وسیله آنها بصیرت و روشنگری پیدا کرد به سودِ خود اوست و کسی هم که از آن چشم پوشی کرد بصیرت پیدا نکرد به زیان خودش است و من نگهبان شما

نیستم و شما را مجبور به قبول ایمان نمیکنم

تفسیر

یکی از ویژگی های لازم برای هر مسلمان داشتن بصیرت و بینش صحیح درباره وظایف خود

ص: 119


1- انعام/ 104

است. انسانی که از بصیرت لازم برخوردار نباشد در دنیا و آخرت زیان خواهد کرد. در عبادات و بندگی در پیشگاه مقدس پروردگار و در همه کارها و تصمیم گیریها به معرفت و بینش سفارش شده است تاجایی که ارزش عبادت هر فرد به اندازهٔ معرفت و شناخت اوست. زیارت معصومین و اولیای خدا زمانی ارزشمند است که با معرفت همراه باشد؛ بنابراین زمانی که صحبت از زیارت آنان میشود به داشتن معرفت هم اشاره میشود.

کلمۀ «بصائر» که جمع «بصیرة» و از ماده «بصر» است لغتا به معنی دیدن ،است اما اصطلاحاً هرگونه بینش و شناخت فکری و عقلانی را «بصیرت» میگویند. همان طور

که در آیه آمده است آنچه را باعث فهم و درک و شناخت میشود «بصائر» میگویند.

پیش از این آیه یگانگی خداوند متعال و اوصاف کریمه اش ذکر شده و در این آیه

میفرماید دلایل روشن برای اثبات توحید و اوصاف خداوند متعال برای شما آمده است کسانی که بخواهند این دلایل را ببینند و تعقل و تفکر کنند راه برایشان باز است و کسانی که نمیخواهند تعقل و تفکر کنند و جهل و تعصب چشم و گوش آنها را کور و کر کرده است خود زیان خواهند دید. این کار برای انتخاب عقیدہ صحیح، شناخت تعقل و تفکر لازم است و با دستور و قانونگذاری نمیتوان به عقیده صحیح رسید. لا اكراه في الدين قد تبيّن الرّشد من الغى» در انتخاب «عقیده» اجبار معنا ندارد با آنکه راه درست از خطا جدا شده و روشن است.

معنایی که برخی مفسرین برای و ما انا علیکم بحفیظ» (من نگهبان شما نیستم ذکر کرده اند این است من با جبر و زور شما را به اسلام و ایمان دعوت نمیکنم بلکه وظیفه من تنها بیان حقایق و روشنگری است ولی شما هستید که باید بصیرت پیدا کنید و عقیده و ایمان صحیح را بیابید. (1)

ص: 120


1- تفسیر نمونه، ج 5، ص 390
نکته ها

1- «لطف خداوند متعال اقتضا میکند که مسیر حق و صحیح را برای بندگان بیان کند. لذا حضرتش با ارسال رسولان و انزال کتب آسمانی و نعمت عقل راه صحیح را برای بندگانش روشن کرده است. قد جائكم بصائر من ربکم» و بنده است که باید با به کار انداختن فکر و عقل خود راه صحیح را انتخاب کند

2- کسانی که از دلایل روشن الهی بهره نمیگیرند و راه صحیح را انتخاب نمیکنند به خود ضربه زدهاند و کوچکترین نقصی به ذات بی مثالش وارد نخواهد شد.

گر جملهٔ کائنات کافر گردند بر دامن کبریاش ننشیند گرد و من عَمِيَ فعلیها

روایات
نابینا کیست؟

-1- قال رسول الله: «ليس الاعمى من يعمى بصره انّما الاعمى من تعمى بصيرته (1) پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید کور آن کسی نیست که نابیناست بلکه کور [واقعی] آن کسی است که چشم بصیرت ندارد و از این جهت نابیناست]

-2- قال على (علیه السلام) فاقد البصر فاسد النّظر حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: انسان بی بصیرت رأی و نظرش فاسد و اشتباه است.

-3 - قال على (علیه السلام) : الفطنة (بالبصيرة حضرت علی (علیه السلام) می فرماید تیزبینی و سرعت فهم به واسطهٔ بصیرت است

لطیفه شخصی که وقت خواب عینک میگذاشت

شخصی در وقت خوابیدن عینک میگذاشت از او سبب این کار را پرسیدند. گفت: چشمم ضعیف شده و بدون عینک نمیتوانم خواب ببینم

ص: 121


1- نهج الفصاحه ص .735
چگونه انسان به بصیرت دست می یابد؟

در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) راه دسترسی به بصیرت وابسته نبودن و بی علاقه شدن به دنیا دانسته شده است.

قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : «من زهد في الدنيا علّمه الله بلاتعلّم و جعله «بصیراً پیامبر

اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هرکس به دنیا بی علاقه شد خداوند بدون یادگیری به او می آموزد و بصیرت و شناخت درست به او میدهد

بصیرت حضرت ابوالفضل

از امام صادق روایت شده است که دربارۀ حضرت ابوالفضل العباس فرمود: «كان

عمنا عباس نافذ البصيرة صلب الایمان ...» (1) عموی ما حضرت عباس از بصیرت قوی و ایمان محکم برخوردار بود در زیارت نامه ایشان میخوانیم: «واشهد انّک مضیت علی بصيرة من امرك مقتدياً بالصالحين و متبعاً للنبتين» (2) شهادت میدهم که تو با بصیرت و شناخت از کارت به شهادت رسیدی و در این کار به صالحین اقتدا کردی نظیر همین تعبیر را در زیارت مسلم بن عقیل نیز می خوانیم

بصیرت نافع بن هلال

درباره نافع بن هلال نوشتهاند که شب عاشورا پس از ایراد خطبه امام حسین (علیه السلام) ایستاد و ضمن اعلام وفاداری به آن حضرت عرض کرد: «فإنّا على نياتنا و بصائرنا» قطعاً ما با همان انگیزه ها و بصیرت هایی که داشتیم ثابت و استواریم

ص: 122


1- وقعه الصف ابی مخنف، ص 175
2- مفاتیح الجنان زیارت حضرت عباس (علیه السلام).
داستان عالم یمنی بصیرت پیدا کرد

مرحوم آیت الله میرجهانی رحمه الله که مدتی در بیت آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی در نجف اشرف در بخش جواب استفتائات و نامهها خدمت کرده است، نقل

میکند یکی از علمای زیدی مذهب یمنی به نام «بحرالعلوم» که در یمن ساکن بوده

و به وجود مقدس حضرت بقیة الله (عج) باور و عقیده نداشته است نامه ای به حضرت آیت الله العظمی اصفهانی مینویسد و از ایشان دلیل وجود مقدس امام زمان (عج) و حی و غائب بودن ایشان را طلب میکند و در ضمیمه نامه نیز اشعاری در انکار امام زمان (عج) می فرستد.

آیت الله میرجهانی میگوید وقتی نامه به دفتر حضرت آیت الله اصفهانی رسید مطلب را به عرض ایشان رساندیم. ایشان که با تیزهوشی متوجه شده بود عالم یمنی هیچ دلیل محکمی را نخواهد پذیرفت در جواب فرمود در جواب نامه او بنویسید که از یمن به نجف بیاید تا من امام زمان را مستقیماً به او نشان دهم

ما از پاسخ ایشان تعجب کردیم نوشتن جواب نامه را به تأخیر انداختیم و همان شب ماجرا را برای فرزند ایشان نقل کردیم دستور آیت الله را برای فرستادن جواب نامه نیز بیان داشتیم ایشان گفت آیا خود پدر چنین گفتند؟ گفتیم: آری . فرمود: اگر پدرم چنین دستوری داده اند همان عبارت را در جواب نامۀ بحرالعلوم بنویسید و ترسی به دل راه ندهید ما هم با خاطر مطمئن جواب نامه را به همان ترتیب نوشتیم و .فرستادیم

عالم یمنی به نجف می آید

مرحوم میرجهانی میگوید پس از چند ماه یک شب برای ما خبر آوردند که عالم یمنی

همراه یکی از فرزندانش به نام ابراهیم به نجف مشرف شدهاند و میخواهند آیت الله به

وعده خود عمل کند. ما از این خبر نگران شدیم که چه خواهد شد. بعد از نماز جماعت

ص: 123

مغرب و عشا در صحن حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خدمت ایشان رسیدیم و خبر را عرض کردیم ایشان فرمود: چون آنها مهمان ما هستند شایسته است که به دیدن آنها برویم نشانی آنها را بگیرید تا نزدشان برویم نشانی را گرفتیم و به منزل آنها رفتیم.

بحر العلوم يمنی با ابراز خوشحالی :گفت ما طبق دعوت شما به نجف آمده ایم. آیت الله فرمود: فردا شب برای صرف شام به منزل ما بیایید تا ان شاء الله جواب شما را بدهم

فردا شب بحرالعلوم و فرزندش به منزل آیت الله اصفهانی آمدند و پس از صرف شام

عن التعالى و بیان مطالبی پیرامون حضرت بقیة الله (عج) آقا به خادمشان به نام مشهدی حسین فرمود چراغ را بردار سپس به بحرالعلوم و فرزندش فرمود برویم تا خود آن حضرت را زیارت کنیم مرحوم میرجهانی میگوید ما خواستیم با آنها برویم اما مرحوم سید فرمودند شما نیایید. فقط بحرالعلوم و پسرش بیایند

بصیرت و هدایت شدن بحرالعلوم یمنی

مرحوم میرجهانی میگوید آنها رفتند و ما نفهمیدیم کجا رفتند و چه اتفاقی افتاد ولی پس از بازگشت آنها متوجه شدیم حالشان دگرگون شده و منقلب اند از سید ابراهیم پرسیدیم کجا رفتید و چه شد؟ گفت: «الحمد لله استبصرنا ببركة الامام السيد ابوالحسن» حمد خدا را که به برکت امام سید ابوالحسن بصیرت پیدا کردیم. ما شیعه شدیم و مذهب حق را شناختیم و به وجود مقدس حضرت ولی عصر (عج) اعتقاد پیدا کردیم. گفتیم چطور؟ آیا وجود مبارک آن حضرت را زیارت کردید؟ گفت: آری، سید ابوالحسن

آن حضرت را به ما نشان داد پرسیدیم چگونه؟ گفت وقتی از منزل بیرون رفتیم سید ما را به قبرستان وادی السلام .برد در وسط قبرستان جایی است که آن را «مقام حضرت ولی عصر» مینامند این مقام هنوز باقی است و زیارتگاه عاشقان و مشتاقان آن امام مهربان است. سید وقتی به مقام رسید، چراغ را از مشهدی حسین گرفت و

ص: 124

تنها داخل مقام شد و با آب چاهی که آنجا بود وضو گرفت و چند رکعت نماز خواند. ما

در دل خود به کارهای سید میخندیدیم که در این نیمه شب ما را به قبرستان آورده

تا سید و امام خود را به ما نشان دهد. ابتدا از بیرون ،مقام صدای ناله و گریه سید را

می شنیدیم پس از آن صدای گفت وگوی او با کسی از داخل ساختمان می.آمد پدرم

با تعجب به من گفت کسی اینجا نبود با چه کسی صحبت میکند؟ چند دقیقه ای صدای صحبت آنها را میشنیدیم اما تشخیص نمیدادیم چه میگویند. سپس سید پدرم را صدا زد وقتی پدرم وارد شد باز چهار پنج دقیقه ای صدای صحبتها را می شنیدیم اما حرفها را تشخیص نمی دادیم فقط از بیرون معلوم بود که فضای ساختمان با نور شدیدی روشن است. طولی نکشید که صدای پدرم را شنیدم که فریادی زد و غش کرد سید مرا صدا زد. وقتی وارد شدم دیدم شانههای پدرم را مالش میدهد. من هم کمک کردم تا به هوش آید وقتی پدرم به هوش آمد گریه سرداد و به دست و پای سید افتاد مرتب او را میبوسید و دور او طواف میکرد و میگفت: «یابن رسول الله يابن رسول الله يابن رسول الله التوبه «التّوبه ای فرزند رسول خدا توبه کردم توبه کردم و همان جا به دست سید روشن و بیدار مذهب شیعه را انتخاب کرد و از اینکه سید واسطه شد تا وجود مبارک آفتاب عالمتاب حضرت بقیة الله را به او نشان دهد تشکر فراوان کرد وقتی از آن مکان خارج شدیم پدرم گفت: سرور رعنا و آفتاب دلربای حضرت ولی عصر (عج) را دیدم و ایشان مرا به مذهب شیعه اثنی عشری مشرف کردند اما پدرم بیشتر از این درباره ملاقاتش برای ما توضیح نداد

ارادتمندان بحرالعلوم هم شیعه شدند

پس از چند روز بحرالعلوم و فرزندش به یمن بازگشتند و حدود دو هزار نفر از یمنی هایی که به آنها ارادت داشتند و حرف آنها را قبول میکردند از مذهب زیدی به شیعه

ص: 125

دوازده امامی مشرف شدند همچنین بحرالعلوم پول نسبتاً زیادی همراه با نامه تشکر برای سید فرستاد و از واسطه شدن ایشان در بصیرت و روشنگری آنها قدردانی کرد. (1)

معجزه لطیف حیوانات هم بصیرت دارند

روایت است که روزی یک نفر پس از نماز صبح با ساق پای پراز خون وارد مسجد شد و به پیامبر عرض کرد امروز برای نماز صبح به مسجد میآمدم که ناگاه سگ همسایه یهودی به من حمله کرد و پای مرا مجروح ساخت در این هنگام شخص دیگری هم برخاست و عرض کرد یا رسول الله من هم روزی به وسیلهٔ این سگ مجروح شدم و از نماز صبح باز ماندم نفر سوم هم به همین کیفیت از دست سگ یهودی شکایت کرد.

حضرت فرمود اگر چنین است سگ عقور (گزنده را باید دفع کرد و به اتفاق اصحاب

راهی خانهٔ یهودی شدند مرد یهودی که از جریان مطلع شده بود سگ را قلاده کرد و از خانه بیرون آمد نوشته اند حیوان به محض اینکه چشمش به جمال دل آرای ،پیامبر افتاد با معجزه و عنایت آن حضرت به سخن آمد و سلام کرد به نحوی که همه اصحاب صدای او را شنیدند که با زبان فصیح گفت من با این چند نفری که نزد شمااز من شکایت کردهاند دشمنم و روزی آنها را خواهم کشت مگر اینکه از عقیده و رفتار خود دست بردارند و توبه کنند زیرا آنها در منزل صاحب یهودی من جلسه سری گرفتند و برای کشتن پسرعم ،تو علی (علیه السلام)، با هم مشورت و برنامه ریزی کردند

حاضران و شخص یهودی که این معجزه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) را مشاهده کردند، تعجب کردند. یهودی مسلمان شد و منافقین از حرکت زشت خود توبه کردند. (2)

ص: 126


1- وصل در فصل ، دفتر اول، ص 43 .
2- منهاج السرور علی قرتی گلپایگانی، حکایت 4
عبرت

حیوانات هم صاحب نوعی شناخت از ارزشها و پیامبران و امامان هستند و داستان های فراوانی در این خصوص در کتب مرتبط و در بخش معجزات معصومین بیان شده است. مبادا بعضی از انسانها بصیرت و شناختشان از حیوانات هم کمتر باشد که در این صورت شامل آیه شریفه می شوند: «أُولئِک کالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَل» (1) بعضی از انسان ها مانند چهارپایان هستند، بلکه از آنها پایین تر.

ص: 127


1- اعراف/ 179 .

ص: 128

فصل سیزدهم

برکت و خوشبختی

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا

فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ (1)

ترجمه

و اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، به یقین برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم، ولی آنها حق را] تکذیب کردند. ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم (2)

لغت «برکت» مفردِ (برکات از ماده «برگة» به محل جمع آوری و نگهداری آب در مکانهای کم آب مثل بیابان گفته میشده و به معنی ماندگاری ، افزایش و نیک بختی

ص: 129


1- اعراف /96
2- ترجمه آیت الله مکارم

نیز آمده است. «برکت» خیری است که پایدار و سودمند است، در مقابل چیزی که زود فانی و بی اثر می شود.

تفسیر

بعد از آنکه در آیات قبل سرگذشت اقوامی مانند قوم هود و صالح و نوح و ... بیان شد

که در اثر نافرمانی و بی تقوایی دچار عذاب و کیفر الهی شدند، در این آیه می فرماید: اگر اهل شهرها و آبادیها به جای نافرمانی و تکذیب در مسیر حق و اطاعت قرار گیرند درهای برکت آسمان و زمین به روی آنها باز خواهد شد و این موضوع قابل انطباق بر همه زمان هاست

برکات آسمان و زمین چیست؟

مفسران در این باره اختلاف نظر دارند. بعضی برکات آسمان را نزول باران و برکات زمین را روییدن گیاهان و نعمتهای زمینی دانستهاند و بعضی برکات آسمان را اجابت دعا و برکات زمینی را حل مشکلات شمردهاند و احتمالات دیگری هم داده شده است.

سؤال و جواب

سؤال یکی از سؤالاتی که ممکن است به ذهنها خطور کند این است که چرا بعضی ملتهای بی ایمان یا کافر زندگی مرفهی دارند و اگر ایمان و تقوا باعث فراوانی نعمتها و رفاه میشود چرا برخی ملتهای مسلمان دچار کمبود و فقرند؟

جواب اولاً داشتن صنعت پیشرفته و یا ثروت زیاد دلیل برخوشبختی و آسایش و راحتی نیست. اگر در میان این ملتها نفوذ کنیم خواهیم دید که چه مشکلات سخت و دردهای جانکاهی روح و جسم آنها را در هم کوبیده است. آن قدر با حالت

ص: 130

آشتفتگی و ناامنی و با دلهره زندگی میکنند که یک لحظه هم احساس راحتی نمیکنند در تفسیر نمونه از یکی از جراید نقل شده است که در یک هتل مشهور ده طبقه در نیویورک ،آمریکا چنان ناامنی حاکم بوده که با قطع برق کسی جرئت نمیکرده در راهرو هتل حرکت کند تا آنجا که متصدیان هتل با جمع کردن مسافران در یک جا آنان را به همراه مأموران مسلح به اتاقهای خود می فرستاده اند تا مبادا در راهرو هتل دچار غارتگران اموال و یا افراد جانی شوند از قول یکی از ساکنان هتل نیز نقل شده است که تا گرسنگی زیاد به او فشار نمی آورده از اتاق خود خارج نمیشده است.

اگر همین اتفاق قطع برق در بعضی از کشورهای عقب مانده اسلامی رخ دهد هیچ وقت چنین مشکلاتی به وجود نمی آید و یک خانم تنها میتواند از خانه و اتاق خود خارج شود و به دنبال کار خود برود.

امنیت یکی از مشکلات عمده این ملتهاست و علاوه بر آن، مشکلات فراوان دیگری نیز وجود دارد. بنابراین نمیتوان چنین مردمی را خوشبخت و در آسایش دانست. ثانیاً قرآن به مردم و ملتهای با ایمان و با تقوا وعده خوشبختی داده، نه به مردمی که ادعای

ایمان و تقوا میکنند، اما عمل آنها با ادعای آنها تفاوت زیادی دارد.

اگر در بعضی کشورهای غربی پیشرفت صنعتی وجود دارد به دلیل تلاش و جدیت بیشتر آنهاست و این امریکی از برنامههای اسلامی و سفارشهای رهبران مسلمانان ست آیا در کشورهای اسلامی به دستورات اسلام مانند پاکی و امانتداری و سعی و تلاش در راه تحصیل علم تحقیق و پژوهش عزّتمندی و استقلال عمل میشود؟ اسلام چیزی است و عمل مدعیان اسلام چیز دیگر. (1)

ص: 131


1- خلاصه و برداشتی از تفسیر نمونه، ج 6، ص 267

ثالثاً اگر در بعضی از کشورهای غیرمسلمان نزول باران و نعمتهای الهی را میبینیم به این دلیل نیست که خداوند منکرین و مخالفین خودش را بیش از موافقین دوست دارد بلکه آنان از نعمتهای چند روزه دنیا بهره مند میشوند ولی به نابودی و هلاکت همیشگی دچار خواهند شد.

مثال اگر بیماری تحت معالجه طبیب باشد و طبیب به شفا یافتن و سلامت بیمار امید داشته باشد بیمار را از چیزهایی محروم میکند و این کار برای نجات او از بیماری و از سر دلسوزی است؛ ولی اگر به بهبودی بیمار و نجات او امیدی نباشد، برای او رژیم قرار نمیدهد و میگوید هرچه میل دارد به او بدهید. این دستور برای رفاه او نیست، بلکه به خاطر آن است که دیگر امیدی به نجات او ندارد.

در روایات آمده است که خداوند برای بیداری و نجات بندگان خلافکار، گاهی آنها را دچار کمبود و گرفتاری و امتحانات دیگر میکند تا شاید بیدار شوند و مسیر خود را عوض کنند. گویی به نوعی به آنها هشدار داده میشود تا به راه اشتباه خود ادامه ندهند و این خود نوعی لطف و محبت پروردگار است ولی این لطف و محبت در حق منکرین خداوند و کافران انجام نمیگیرد تا زمانی که به نابودی و هلاکت همیشگی

روایات عوامل برکت و خوشبختی
1- کردار خوش

-

از دیدگاه روایات بعضی عوامل باعث برکت برای انسان می.شود. در روایت منقول از حضرت علی (علیه السلام) آمده است بركة العمر فى حسن العمل (1) عمر بابرکت [انسان] در نیکوکاری و کردار خوش است.

ص: 132


1- غرر الحکم، کلام 262
2- انفاق

اگر بخواهیم از مال و ثروت بابرکت برخوردار شویم باید بخشی از مالمان را در راه خدا انفاق کنیم . قال على (علیه السلام) «بركة المال في الصدقه» (1) حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: برکت ثروت انسان در صدقه دادن است دست کم حقوق واجب مثل خمس و زکات را بدهد

3- بیداری بین الطلوعین

از عوامل دیگر برکت بیداری بین الطلوعین است. قال علی (علیه السلام) باكروا فالبركة في المباکره (2) اول صبح بیدار باش زیرا برکت در صبح بیداری است.

4- عدالت

از عوامل دیگر برکت به عدل رفتار کردن و عادل بودن است. قال على «بالعدل

تتضاعف البرکات (3) حضرت علی (علیه السلام) می فرماید با به کارگیری عدالت برکات چند برابر میشود

5- احترام به دستورات الهی

عامل دیگر برکت محترم شمردن دستورات الهی و عمل به آنهاست در روایت منقول از امام هشتم علی بن موسی الرضا (علیه السلام) آمده است: «اوحى الله عزّوجلّ الى نبي من الانبياء اذا أطِعتُ رضيت و اذا رضيت باركت وليس لبركتى نهاية» (4) خداوند عزّوجلّ به یکی از پیامبران وحی کرد که هرگاه از من اطاعت شود خشنود میشوم و وقتی خشنود شدم برکت میدهم و برکت من بی پایان .است

ص: 133


1- غرر الحکم، کلام .26
2- غرر الحکم، کلام .264
3- غرر الحكم.
4- میزان الحكمة، ص 486
لطيفه من حورالعین نمی خواهم

درجنگ صفین به شخصی :گفتند برو جهاد کن که اگر کشته شوی در بهشت به تو حورالعین میدهند آن شخص زنی داشت که نامش «حوری» بود دیدند فرار کرد و رفت گفتند کجا می روی؟ گفت: اگر میخواهند در بهشت به من حورالعین بدهند من در خانه حوری دارم و برای «عین» خودم را به کشتن نمیدهم

روایات عوامل از میان رفتن برکت
1- نافرمانی خداوند

یکی از عواملی که برکت را از انسان و جامعه دور میکند آشکار شدن گناه و جنایت در میان مردم است. قال على (علیه السلام): «اذا ظهرت الجنايات ارتفعت البركات» امام على (علیه السلام) می فرماید: زمانی که جنایتها آشکار شود، برکت ها از بین می رود.

2- مال حرام

مال و ثروتی که از راه حرام به دست آمده باشد برکت و رشد ندارد از امام جواد و یا

هادی علیهما السلام نقل است که به شخصی فرمودند: «إنّ الحرام لایمنی و ان نمى لا يبارك له فيه و ما انفقه لم يؤجرو ما خلّفه كان زاده الى النار» (1) مال حرام رشد نمیکند، و اگر رشد کرد، برای صاحبش برکتی ندارد و اگر از آن مال انفاق کند پاداشی نخواهد داشت و آنچه بعد از خود باقی میگذارد توشهای است برای آتش جهنم

آری خوشبخت و سعادتمند کسی است که به خداوند متعال و دستورات او ایمان داشته باشد و از هر فرصتی از به کار انداختن آنها استفاده کند.

ص: 134


1- ميزان الحكمة ص 488
داستان ذوالقرنین و همراهانش

از ذوالقرنین (1) نقل شده است که در سفری به همراهان خود دستور داد سنگ ریزه های بیابان را جمع آوری کنند و همراه خود بیاورند بعضی از آنان بدون چون و چرا از این دستور اطاعت کردند و مقدار قابل توجهی سنگ ریزه همراه خود آوردند. جمع دیگری که فرمانبرداری کامل نمیکردند اما نافرمان هم نبودند مقدار کمتری سنگ ریزه جمع کردند و همراه آوردند. دسته سوم کسانی بودند که نافرمان بودند و به دستور ذوالقرنین اعتنا نکردند آنان این کار را بیفایده دانستند و سنگریزه ای همراه خود نیاوردند. فردای آن روز ذوالقرنین دستور داد سنگ ریزه ها را حاضر کنند. پس از آوردن ، با اعمال نظر فرمانده سنگ ریزه ها به طلا و جواهر بدل گشت و باعث سرور و تعجب دارندگان سنگ ریزه ها شد. کسانی که سنگ ریزهای همراه نداشتند بسیار حسرت خوردند که از دستور فرمانده اطاعت نکرده.اند گروهی که سنگ ریزه کمی برداشته بودند حسرت میخوردند که چرا مقدار کمی جمع آوری کرده اند گروه سوم نیز که مقدار قابل توجهی سنگ ریزه همراه داشتند افسوس میخوردند که بیشتر جمع آوری نکرده اند. (2)

یکی از نام های قیامت یوم الحسرة است

خداوند متعال در قرآن مجید میفرماید «وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ في غَفْلَةٍ وَهُمْ لا يُؤْمِنُون» (3) [ای پیامبر] آنان را از روز حسرت [ قیامت] بترسان. روزی که کار از کار بگذرد فرصت تمام شود اینان در بی خبری [شدید] هستند و ایمان نمی آورند.

ص: 135


1- شرح حال وی و قدرت و امکانات عظیم او در قرآن مجید در سوره کهف از آیه 83 تا 98 بیان شده که می توان در این خصوص به تفسیر قرآن مراجعه کرد.
2- به نقل آیت الله سید ابوالحسن مهدوی
3- مريم / 39 .

یکی از نام های روز قیامت روز حسرت است زیرا هرکس هراندازه در عالم تلاش

کرده و یا نکرده باشد حسرت میخورد که چرا از آن فرصت طلایی که در دنیا در اختیار ،داشته استفاده نکرده تا در روز قیامت از آن بهره ببرد در دنیا معمولاً بیشتر انسانها مگر تعداد اندکی از آنها در بی خبری و غفلت و بی توجهی به سر میبرند و هم فی غفلة و روز قیامت دچار حسرت و افسوس خواهند شد.

حکایتی از مولوی

در اشعار شاعر ،معروف مولوی حکایتی آمده که برای کسانی که در غفلت و بی توجهی به وظیفه خود در این عالم به سر میبرند و علاقه ای به انجام آن ندارند سودمند است.

شخصی تصمیم داشت برحیوان خود سوار شود و به مسافرت برود اما حیوان که بچه کوچکی داشت حاضر به حرکت و جدا شدن از فرزند خود نبود آن شخص سرانجام با فشار و تهدید حیوان را از بچه اش جدا کرد و سوار بر او شد و حرکت کرد. حیوان از هر فرصتی استفاده میکرد و به سوی فرزندش برمیگشت شاید بتواند در کنار او قرار گیرد اما با جلوگیری راکبش به ناچار به راه خود ادامه میداد پس از چند بار تکرار این کار راکب حیوان به خواب رفت و حیوان هم از فرصت استفاده کرد و به طرف بچهاش برگشت و آمد تا رسید کنار او همین طور که حیوان مشغول اظهار عشق و محبت به فرزند کوچکش بود راکب از خواب بیدار شد و دید حیوان برگشته و در کنار بچه اش قرار گرفته است. اینجا بود که به خود آمد و با خود گفت: عاشق و علاقه مند به هدف این حیوان است نه من که در حال سواری به خواب میروم

داستان برکت با نام خدا

یکی از چیزهایی که باعث برکت و پایداری میشود شروع کار با نام خداوند متعال

ص: 136

است در روایت آمده کاری که با نام خدا شروع نشود به نتیجه و پایان نمیرسد و به اصطلاح «ابتر باقی خواهد ماند

مردی منافق زنی متدین و مؤمن داشت. این زن تمام کارهایش را با بسم الله و نام

خدا آغاز میکرد اما شوهرش از این کار غضبناک و ناراحت میشد و سعی میکرد او را از این کار منصرف کند روزی مقداری طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نگه دارد. زن آن را گرفت و با گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» در پارچه ای پیچید و با بسم الله در گوشه ای از خانه پنهان کرد شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و بسم الله را بی ارزش جلوه دهد. سپس به مغازه اش برگشت. وسط روز صیادی دو ماهی برای فروش نزد این مرد آورد او ماهیها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش برای ناهار آماده کند زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد، ناگهان دید همان پارچه ای که طلا را در آن پنهان کرده بود در شکم ماهی است. آن را برداشت و با گفتن بسم الله در مکان اول خود گذاشت شوهر برگشت طلاها را از زن مطالبه کرد. زن مؤمن با گفتن بسم الله برخاست و طلاها را آورد و تحویل او داد. شوهر بسیار تعجب کرد. وقتی از جریان مطلع گردید منقلب شد و از جمله مؤمنین و متقین گردید. (1)

روایت شده هرکس در لقمهٔ اول غذا بسم الله و قبل از آنکه لقمه از گلویش پایین برود الحمد لله رب العالمین بگوید خداوند گناهان او را می آمرزد. (2)

لطیفه استفاده دلخواه از دین

از شخصی سؤال کردند به کدام یک از دستورات دین اهمیت می دهی و به آن عمل میکنی؟ در جواب گفت: یکی از آیات قرآن را مرتب میخوانم و به آن عمل میکنم

ص: 137


1- روایتها و حکایتها ص 212 به نقل از خزينة الجواهر، ص 612
2- همان، به نقل از عنوان الکلام ص 202.

و بسیار به آن اهمیت میدهم و آن آیه «کلوا واشربوا است که خداوند دستور داده بخورید و بیاشامید حتّى لا تسرفوا را هم فراموش کرده بود

کلوا و اشربوا را در گوش کرد / ولا تسرفوا را فراموش کرد

عبرت

مسلمان کامل و واقعی آن است که همۀ دستورات دین را چه با خواهش های دلش مطابقت داشته باشد و چه نداشته باشد به کار بیندازد و بدون چون و چرا بپذیرد. اصولاً بنده خدا یعنی مطیع و فرمانبردار او اگر قرار باشد به هرچه با عقل و امیال نفسانی او مطابقت داشته باشد عمل کند پس او مطیع خود است نه مطیع پروردگار و خالق عالم. البته تحقیق و دانستن فلسفه احکام کار پسندیده ای است، اما نه به آن معنی که اگر فلسفهٔ یکی از دستورات دین را که به یقین جزء دستورات دینی است ندانست آن را رد کند و به کار نبندد

ص: 138

فصل چهاردهم

تقوا و آثار آن

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم (1)

ترجمه

ای کسانی که ایمان آورده اید اگر از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید [خداوند] برای شما

نورانیت درون و وسیلهٔ تشخیص حق از باطل قرار میدهد و گناهان شما را می پوشاند

و شما را می آمرزد و خداوند دارای فضل عظیم است. (2)

تفسیر

«تقوا» از نظر لغوی از ماده «وقایة» به معنی نگهداری و خویشتنداری است در فارسی

ص: 139


1- انفال / 29
2- ترجمه آیت الله مکارم شیرازی

گاهی تقوا را به معنی پرهیزگاری و اگر به صورت امری ،باشد مثل «اتقوا الله»، آن را به معنی ترس میدانند که این معنی مجازی است و از باب ملازمه است، زیرا اگر انسان بخواهد خود را از لغزشها و کجروی ها حفظ کند باید در عمل و گفتار از کار ناصواب پرهیز کند و ترس از خدا در وجودش باشد.

حقیقت ،تقوا دژی قوی و حافظ انسان

در واقع آن نیروی کنترل کننده درونی در وجود انسان که او را در مقابل طغیان شهوات و نفس اماره از کجروی حفظ میکند، تقواست انسان متقی یعنی کسی که دارای پرهیز و خودنگهداری است و دست به هر عملی نمیزند و هر سخنی از او صادر نمی شود درست مثل انسانی که در خوردن و آشامیدن دارای رژیم و پرهیز است و از هر نوشیدنی و خوراکی استفاده نمیکند و به این وسیله خود را از بیماریهای گوناگون حفظ میکند.

حضرت علی (علیه السلام) تقوا را دژی نیرومند معرفی کرده است که انسان را از خطرات

حفظ میکند می فرماید: «اعلموا عباد الله ان التقوى دار حصن عزیز ای بندگان خدا، بدانید که تقوا دژی محکم و نفوذ ناپذیر است (1) در سخن دیگر فرموده است: «الا فصونوها و تصونوا بها تقوا را حفظ کنید تا با آن محفوظ بمانید.

از نظر قرآن تقوا معیار و میزان هرگونه فضیلت و مقام و ارزش است. هر قدر تقوای

انسان بیشتر باشد، مقام و رتبه اش والاتر است. می فرماید: «إنّ اكرمكم عند الله اتقكم» گرامی ترین شما نزد پروردگار با تقواترین شماست و در جای دیگر تقوا را به لباس تشبیه کرده و می فرماید: «و لباس التقوی ذلک خیر» (2) لباس پرهیزگاری بهتر است. این تشبیه بسیار گویاست زیرا لباس وسیله ای است برای حفظ بدن از گرما و سرما سپری است

ص: 140


1- نهج البلاغه، خطبه 157
2- اعراف 26

برای جلوگیری از خطرات و برخوردها و زینتی است برای اندام انسان تقوا هم مانند

،لباس انسان را از زشتی و پلیدیهای گناه حفظ میکند؛ وسیله ای است برای دور

شدن از خطرات فردی و اجتماعی؛ و باعث زینت انسان است و بر شخصیت او می افزاید

تقوا به انسان قدرت تشخیص میدهد

در آیه ابتدای بحث میفرماید تقوا به انسان قدرت تشخیص و تمیز بین صحیح و

ناصحیح حق و باطل را میدهد

«فرقان» صیغهٔ مبالغه از ماده «فرق» است. در تفسیر المیزان آمده فرقان چیزی است که به واسطه آن بین دو چیز فرق گذاشته میشود و مراد در اینجا جدا شدن حق از باطل ،است چه درباره عقیده باشد چه درباره عمل و چه درباره انتخاب

توضیح این نکته ضروری است که انسان براساس فطرت و خلقت الهی دوست دارد حرکت و انتخابهایش اصولی و صحیح باشد اما ممکن است در اثر درک غلط دچار اشتباه و وارد پرتگاه ،شود به طوری که آن اشتباه جبران پذیر نباشد و باطل را به جای ،حق و دشمن را به جای دوست انتخاب .کند اینجاست که انسان نیاز به روشن بینی و درک صحیح دارد تا از نابودی نجات پیدا کند. در آیه مورد بحث، یکی از راه های دسترسی به این مهم «تقوا» دانسته شده است.

سؤال و جواب

:سؤال چگونه تقوا در این زمینه به انسان کمک میکند؟ آیا تقوا موجب افزایش عقل

و درک انسان میشود تا دچار اشتباه نشود؟

جواب خداوند متعال نیروی عقل را در وجود انسان قرار داده است. این نیرو مانند چراغی نورافشانی میکند و راه صحیح را به انسان نشان میدهد.

ص: 141

به تعبیر امام صادق (علیه السلام) «العقل ما عبد به الرّحمن و اكتسب به الجنان» به واسطه عقل

انسان بنده خدا میشود و کسب بهشت میکند در مقابل این چراغ حجابهایی نیز وجود دارد مانند حرص و طمع و شهوت و مال پرستی و مقام خواهی و علاقه افراطی به زن و فرزند و ... که به سان گرد و غبار غلیظ و دود سیاه، اطراف چراغ عقل را فرامی گیرد و کارایی آن را از بین میبرد و نمیگذارد انسان را هدایت کند و او را دچار اشتباه میکند

مثال اگر در روز روشن که خورشید همه جا را روشن کرده است اتومبیلی در جاده خاکی با سرعت از جلو انسان عبور کند در اثر گردوخاک به وجودآمده، دیگر از نور آفتاب خبری نخواهد بود و با آنکه خورشید همچنان پرتوافشانی میکند، انسان نمیتواند اشیای اطراف خود را تشخیص دهد لذا برای از بین بردن غبار و دود سیاهی که گاهی در اطراف عقل پیدا میشود و راه روشن را برای ما تاریک میکند به نسیم روح افزایی نیاز است که این غبار و دود را از بین ببرد و فضا را نورانی کند این نسیم روح افزا «تقوا» است. با وجود ،تقوا همۀ این حجابها از بین میرود و با نورافشانی عقل انسان راه صحیح را انتخاب میکند؛ یعنی به وسیلهٔ تقوا، حجابهای حرص و طمع و شهوت و ... از اطراف چراغ عقل انسان کنار میرود و عقل به خوبی پرتو افشانی میکند و انسان در تشخیص دچار اشتباه نمیشود

روایات

در روایت منقول از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) آمده است: «جاهدوا انفسكم على اهوائكم تحلّ قلوبكم الحكمة» با هواهای نفسانی خود جهاد کنید تا در دلهای شما حکمت تشخیص راه درست و مصلحت جای پیدا کند.

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: لولا انّ الشّياطين يحومون حول قلوب بنى

ص: 142

آدم لنظروا الى ملكوت السماوات» اگر شیاطین در اطراف دلهای فرزندان آدم حرکت

نمی کردند هرآینه آنها می توانستند به ملکوت و مراتب والای آسمان ها نگاه کنند.

همچنین از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: «الهوى عدوّ العقل» هواى نفسانی دشمن عقل است.

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که فرمود: اعدی عدوّک نفسک التی بین جنبیک بدترین دشمن تو نفس تو است که در وجودت قرار دارد علت اینکه نفس انسان بدترین دشمن او شمرده شده این است که ارزشمندترین چیز یعنی عقل را مغلوب میکند

هر کمال و ارزشی که وجود دارد از کمال مطلق خداوند متعال سرچشمه گرفته است و هر اندازه انسان در اثر تقوا خود را به خدا نزدیک کند و از هوا و هوس بپرهیزد به خداوند نزدیک تر میشود و بیشتر از پرتو کمال او بهره مند میگردد. میتوانیم به عنوان مثال، قلب انسان را مانند آیینه و هستی پروردگار را مانند آفتاب عالمتاب تصور کنیم. اگر زنگار هوا و هوس بر این آینه بنشیند و تار ،شود دیگر نوری از آفتاب در آن بازتاب نمی یابد و این بدترین دشمنی در حق انسان است ولی اگر در اثر تقوا و پرهیزگاری این آینه جلا داده شود و زنگارها از میان برود نور خیره کننده آفتاب در آن جا میگیرد و همه جا را روشن میکند

به تأثیر تقوا در شناخت و روشن بینی در روایات هم اشاره شده است، مانند روایت معروف «المؤمن ينظر بنور الله انسان مؤمن با نور خدایی نگاه میکند در آیه 282 سوره بقره می خوانیم: «اتقوا الله و یعلمکم الله تقوا پیشه کنید تا خداوند به شما تعلیم و

آموزش دهد.

ص: 143

لطیفه 1 با گردنبند خود را نشان کرده بود

میگویند یزید بن مروان همیشه گردن بند در گردن داشت علت آن را سؤال کردند؛ گفت: خودم را نشان کرده ام تا گم نشوم. شبی برادرش در حال خواب آن گردن بند را باز کرد و به گردن خود بست چون یزید بیدار شد و گردن بند را در گردن برادرش دید گفت: اگر تو منی پس من کیستم؟

لطیفه 2 با نادان مشورت کرد

شخصی در خانه خود چاهی کند. خاک زیادی جمع شد با شخصی مشورت کرد و پرسید: این خاک ها را چه کنم؟ آن شخص گفت چاهی دیگر بکن و خاکها را در آن بریز.

مردان و زنان پرهیزگار بسیاری در تاریخ بودهاند که خداوند چنان به آنها روشن بینی عنایت کرده که هیچ دانشمند و سیاستمدار آموزش دیده ای به آن دسترسی نداشته است. (1)

نوعی پیوند و ارتباط مستقیم میان درک حقایق و خودسازی و تقوا وجود دارد که در

خارج هم احساس می.شود توضیح مطلب اینکه اگر به دقت به جوامع عالم و یا خانواده ها نگاه کنیم خواهیم دید در آنان که اهل هوی و هوس و عیش و عشرت و فساد باشند

درک حقایق و تمییز حق از باطل بسیار ضعیف است انسانهای هوسران و بی تقوا اهل تشخیص درست و مصلحت اندیشی نیستند. اصولاً انسانی که انرژی و نیروی خود را در مسیر هوسرانی و گناه صرف میکند از درک حقایق و حکمت و مصلحت دور است، هرچند از نظر تکنیکی هم پیشرفته باشد کسانی که دارای تقوای فکری و عقلی هستند در مطالعات و برداشتهای خود به دنبال مطالب اصیل و صحیح اند، برخلاف افراد بی تقوا که فکر و تصورات آنها حول هوسرانی و مسائل نفسانی دور میزند. (2)

ص: 144


1- خلاصه و برداشت از تفسیر نمونه، ج 7، ص141.
2- همان

پس از بیان اولین اثر تقوا یعنی فرقان دو اثر دیگر در آیه ذکر شده است اول «یکفّر عنكم سيئاتکم» در اثر تقوا خداوند گناهان شما را میپوشاند؛ دوم و یغفر لكم شما را می آمرزد.

نکته
فرق میان تکفیر سیئات و غفران چیست؟

بعضی از مفسرین گفتهاند اوّلی به پرده پوشی خداوند متعال برگناهان انسان در دنیا و دومی به رهایی و آزاد شدن از مجازات در آخرت اشاره دارد. (1)

داستان امام خمینی مردی که به مقام فرقان رسیده بود

یکی از کسانی که توانسته بود در اثر خودسازی و تقوا به مقام فرقان و تشخیص حق از باطل برسد مرحوم آیت الله العظمی امام خمینی رحمه الله بود که حرکت و قیام او در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی در تاریخ بی نظیر است

یکی از علما و مسئولین دست اندرکار انقلاب میگوید نظرات و دستورات مرحوم امام رحمه الله گاهی موجب تعجب ما میشد و پیروی از آنها برای ما سخت بود اما به تجربه به ما ثابت شده بود آنچه ایشان میفرماید صحیح و به مصلحت و حق است هرچند شاید در ابتدا حکمت و مصلحت آن برای ما روشن نباشد ایشان به دلیل عنایت الهی و در اثر تقوا و خودسازی میتوانست حق را از باطل جدا کند و به فرموده قرآن دارای ویژگی فرقان بود: «ان تتقوا الله يجعل لكم فرقاناً».

یکی از موارد تشخیص به حق ایشان فروپاشی ابرقدرت شرق اتحاد جماهیر شوروی بود ایشان در 11 دی ماه 1367 نامهای خطاب به میخائیل گورباچف دبیرکل حزب

ص: 145


1- تفسیر مجمع البیان و نمونه

کمونیست شوروی نوشت که دو روز بعد در 13 دی ماه 67 توسط هیئت منتخب ایشان مرکب از آیت الله جوادی آملی محمد جواد لاریجانی و خانم مرضیه حدیده چی دباغ در مسکو به گورباچف تحویل داده شد این نامه در شرایطی نوشته شد که اتحاد جماهیر شوروی هنوز یک قدرت بزرگ شناخته میشد و حاکمیت کمونیسم بر قانون اساسی شوروی و مردم جمهوریهای آن کشور جاری بود اما طولی نکشید که پیش بینی امام به وقوع پیوست و این ابرقدرت مانند آهکی که از هم بپاشد متلاشی شد.

نکات برجستهٔ پیام امام خمینی رحمه الله به گورباچف

-1 امام رحمه الله زوال جماهیر شوروی و شنیده شدن صدای شکستن استخوان های مارکسیسم و قرار گرفتن آن در موزههای تاریخ سیاسی را پیشگویی کرد

2 - امام رحمه الله در نامه خود نوشت که مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است.

3- حقیقت نه در کمونیسم و نه در باغ سبز غرب، بلکه در جای دیگر مکتب اصیل اسلام است

4- امام رحمه الله از آزادی مذهب به ویژه دین اسلام در شوروی تجلیل کرد وقتی که از گلدسته های مساجد بعضی از جمهوریهای شوروی پس از هفتاد سال بانگ الله اکبر و شهادت به رسالت محمد ختمی مرتبت به گوش رسید تمامی طرفداران اسلام ناب

محمدی (صلی الله علیه وآله وسلم) از شوق به گریه افتادند.

5- امام رحمه الله به گورباچف توصیه کرد که دربارۀ دو جهان بینی مادی و الهی بیندیشد و اسلام را منجی بشریت معرفی کرد . (1)

ص: 146


1- هفته نامه حریم ،امام ش351، 1397/10/13.

این بخشی از توصیه های مهم پیامبرگونه امام راحل رحمه الله به رئیس جمهوری اتحادیه جماهیر شوروی بود او و مسئولین آن کشور پیش بینی امام را باور نداشتند چرا که حجابهای گوناگون چراغ عقل آنان را کم سو کرده بود؛ اما امام راحل واقعیت های جهان آنها را دید و به آنها تذکر داد ولی آنان به نصایح پیامبرگونه ایشان توجه نکردند و نتیجه عملکرد خود را دیدند

ص: 147

ص: 148

فصل پانزدهم

با تقوا کارها آسان میشود

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَاتَّقَى وَصَدَّقَ بِالْحُسْنِي فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى (1)

ترجمه

اما آن کس که در راه خدا انفاق کرد و پرهیزگاری نمود و جزای نیک الهی را تصدیق کرد ما او را در مسیر آسانی قرار میدهیم.

شأن نزول

در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) مردی از مسلمانان درخت خرمایی داشت که شاخه هایش به خانه همسایه رفته بود همسایه او مرد فقیری بود و فرزندان کوچکی داشت. وقتی

ص: 149


1- لیل/ 5-7

صاحب درخت برای چیدن خرما به بالای درخت خود میرفت، اگر دانه هایی از آن

خرماها به منزل فقیر میریخت و بچه های او برمیداشتند از درخت پایین می آمد

و آن دانه ها را از آنها میگرفت و آن قدر بخیل بود که اگر بچه ها خرما را داخل دهان خود گذاشته بودند با انگشت آن را از دهانشان بیرون میکشید. مرد فقیر از این کار نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) شکایت کرد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به صاحب درخت فرمود: آن درخت را که شاخه هایش به منزل فلان کس رفته به من میدهی تا در مقابل، درختی در بهشت برای تو ضامن شوم؟ در جواب :گفت من درختان نخل بسیاری دارم ولی خرمای هیچکدام به خوبی خرمای این درخت نیست یعنی حاضر به این معامله نیستم.

یکی از یاران پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) این ماجرا را شنید و خدمت ایشان آمد و عرض کرد اگر

من این درخت را از صاحبش بخرم و در اختیار شما بگذارم همان چیزی که برای

او ضمانت کرده بودید برای من هم ضمانت میکنید؟ حضرت فرمود: آری. پس به

نزد صاحب درخت رفت و برای خرید آن با او گفت وگو کرد. صاحب درخت گفت

آیا میدانی پیامبر خدا حاضر شده بود در مقابل این درخت درختی در بهشت برای

من ضمانت کند؟ من قبول نکردم چون از خرماهای این درخت لذت میبرم من نخلهای فراوانی دارم ولی خرمای هیچکدام به این خوبی نیست. خریدار گفت در نهایت این درخت را میفروشی یا نه؟ گفت نمی فروشم مگر به مبلغی که گمان نمیکنم کسی حاضر شود آن را بپردازد گفت به چه مبلغی؟ گفت در مقابل چهل نخل خرما خریدار تعجب کرد و گفت: عجب بهای سنگینی برای یک نخل کج شده مطالبه میکنی ولی بعد از کمی ،سکوت گفت بسیار خوب چهل نخل به تو میدهم صاحب درخت گفت اگر راست میگویی افرادی را شاهد بگیر خریدار گروهی را صدا زد و برای معامله شاهد گرفت و آن درخت را با چهل نخل معامله کرد. سپس خدمت

ص: 150

پیامبر آمد و گفت ای رسول خدا درخت را خریدم و به شما تقدیم میکنم پیامبر خدا هم درخت را به مرد فقیر داد و فرمود: این نخل از آن تو و فرزندان تو باشد. اینجا بود که سوره لیل نازل شد. (1)

تفسیر
اشاره

در این آیات سه ویژگی ارزشمند و پاداشی که در مقابل آن داده میشود برشمرده شده است

1- انفاق و بخشش در راه خدا فاما من اعطى

عطای ارزشمند نزد خداوند عطایی است که خالی از ریا و غرور و منّت و اذیّت باشد

2- داشتن تقوا

شرط قبولی عطا و بخشش تقوا و خلوص است. بخشش مالی که از راه حرام به دست آمده باشد و یا حقوق الهی آن پرداخت نشده و یا حق مردم به آن تعلق گرفته باشد مورد پذیرش نیست. انما يتقبل الله من المتقين (2)

3- قبول داشتن وعده نیکوی پاداش الهی

«حسنى» مؤنث «احسن» و به معنی نیکوتر است این جمله به قبول داشتن وعده نیکوترالهی در پاداش دادن به افراد نیکوکار اشاره دارد زیرا کسی که ایمان و اعتقاد به قیامت و وعده های الهی دارد حاضر است در دنیا از اموال خود بگذرد و در راه خدا انفاق کند، همانگونه که این صحابی پیامبر یعنی ابوالدحداح که آیه در شأن او نازل شده، چنین کرده است. البته مفسرین برای کلمۀ «حسنی» معانی دیگری هم ذکر کرده اند که آنچه بیشتر با ظاهر آیه مناسبت دارد همین معناست.

ص: 151


1- تفسیر مجمع البیان و نمونه در تفسیر سوره لیل
2- مائده 1-2

لطیفه کرسی سفر

شخصی صاحب نام و قدرت و ثروت همراه با نوکرش در فصل زمستان به مسافرت

.رفت در راه دچار برف و سرمای شدید شد به ناچار به خرابه ای پناه برد؛ اما خرابه

سقف نداشت و دچار سرمازدگی شد به نوکرش گفت ببین در این خرابه چیزی پیدا

میشود که به خودم بپیچم سرما مرا هلاک کرد نوکر پس از گردش گفت: آقا به غیر از

یک پالان چیز دیگری در این خرابه نیست. اگر اجازه میدهی آن را روی شما بگذارم

آقا در غضب شد و سیلی محکمی به صورت او زد و گفت میخواهی پالان الاغ را روی من بگذاری؟ پس از ساعتی دید دیگر طاقت سرما ندارد نوکر را صدا زد و گفت آن را که گفتی بیاور و روی من بگذار ولی اسمش را مبر نوکر دوید و پالان را روی آقا گذاشت. آقا چون زیر پالان گرم شد گفت عزیزم این چیز را کرسی سفر نام بگذار نه پالان الاغ

عبرت

این آقای باشخصیت از نظر ثروت و جایگاه از امتیازات مادی زیادی برخوردار بود

ولی در چنین شرایطی هیچکدام از آن امتیازها برای او مفید نبود، چراکه این امتیازات

اعتبار و ارزش انسان را افزایش نمیدهد اما تقوا ارزش وجودی انسان را بالا میبرد و در نزد خداوند متعال، گرامی و دارای مقام میکند. به گفته قرآن ، «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ الله أَثقاکم» گرامی ترین شما در نزد خداوند باتقواترین شماست.

برای پاداشی که در مقابل این سه ویژگی وعده داده شده عبارت «فسنیسّره للیسری» آمده است. «یسری» از ماده «یسر» در اصل به معنای اسب زین و لجام کرده و آماده برای سواری بوده و سپس به هر کار سهل و آسان اطلاق شده است. (1) در شرح

ص: 152


1- تفسیر نمونه، ج 27 ، ص 75

این آیه در تفسیر مجمع البیان آمده است لايريد شيئاً من الخير الا يسره الله له» هر كار خوبی که [فرد] اراده کند خداوند آن کار را برای او آسان میکند در تفسیر المیزان به این معنا اشاره شده است که به سبب کار خیری که [فرد] انجام داده دخول در بهشت و استقبال ملائکه از او آسان میشود اصولاً انسانی که ایمان به معاد و پاداشهای الهی دارد مشکلات و سختیهای انجام هر کار خیری برای او آسان میشود؛ بنابراین نه تنها انفاق و گذشتن از مال برای او آسان است بلکه گذشت از جان هم برای او آسان میگردد و عاشقانه پا در معرکهٔ شهادت و جانبازی میگذارد

روایات با تقوا سختی ها و تلخی ها برطرف میشود

1- روى عن على (علیه السلام) «من اخذ بالتقوى غربت عنه الشّدائد بعد دُنُوّها واحلوت له الامور بعد مرارتها و انفرجت عنه الامواج بعد تراكمها و اسهلت له الصعاب بعد انصابها» (1) از حضرت علی (علیه السلام) روایت شده :است هرکس باتقوا ،شد سختی هایی که به او نزدیک شده از او دور خواهد شد و کارهای تلخ بر او شیرین شود و موجهایی سختیهایی که در برابرش جمع شده بود کنار روند و دشواریهایی که او را به رنج انداخته بود برای او آسان شود.

2- روى عن رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : ( ولو أن السموات والارض كانتا رتقا على عبد ثم اتقى الله لجعل الله له منهما فرجا و مخرجاً» (2) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است: اگر آسمان و زمین در برابر بنده سر به هم آورد همهٔ راهها بر او بسته شود و آن بنده تقوای الهی پیشه کند، خداوند برای او از بین آن دو راه خروج و شکاف [ از بن بست] قرار میدهد.

ص: 153


1- ميزان الحكمة ، ص 7004
2- همان

داستان پول با برکت

علامه مجلسی رحمه الله نقل کرده است که روزی حضرت علی (علیه السلام) از طرف پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) مأمور شد به بازار برود و پیراهنی برای آن حضرت بخرد حضرت علی (علیه السلام) رفت و پیراهنی به دوازده درهم خرید و آورد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) :پرسید به چه مبلغی خریدی؟ گفت: به دوازده درهم پیامبر اکرم صلى الله عليه وسلم نپسندیدند و فرمودند پیراهنی ارزان تر می خواهم برو ببین حاضر می شود پیراهن را پس بگیرد

حضرت علی (علیه السلام) پیراهن را نزد فروشنده برد و فرمود: پیامبر خدا پیراهنی ارزان تر از این میخواهد. آیا حاضری پول را پس بدهی و پیراهن را بگیری؟ فروشنده قبول کرد. حضرت علی (علیه السلام) پول را پس گرفت و نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آورد پس به اتفاق هم به طرف بازار حرکت کردند. در بین راه به کنیزی برخوردند که گریه میکرد. پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به او فرمود چرا گریه میکنی؟ گفت اهل خانه به من چهار درهم برای خرید دادند اما پول را در راه گم کردم و جرئت نمیکنم به خانه برگردم رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) چهار درهم از آن دوازده درهم را به او داد و فرمود هرچه میخواهی بخر و برگرد به خانه بازار رفتند و ایشان پیراهنی به چهار درهم خرید و پوشید

در برگشت برهنه ای را دیدند پیامبر جامه را از تن درآورد و به او داد و دو مرتبه به بازار رفتند و جامه دیگری به چهار درهم خریدند

در بین راه باز همان کنیز را دیدند که ناراحت نشسته است. رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)فرمود چرا به خانه نرفتی؟ گفت یا رسول الله خیلی دیر شده و میترسم مرا بزنند که چرا دیر کردی فرمود بیا به اتفاق برویم تا من وساطت کنم تو را اذیت نکنند رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به اتفاق کنیز به راه افتادند. همین که به پشت در خانه رسیدند، پیامبر به آواز بلند گفت ای اهل خانه سلام علیکم جوابی نشنیدند بار دوم سلام کرد اما

ص: 154

جوابی نیامد. بعد از سومین سلام جواب آمد السلام علیک یا رسول الله و رحمة الله و برکاته. فرمود: چرا بار اول جواب ندادید؟ آیا صدای مرا نشنیدید؟ گفتند: چرا همان

اول شنیدیم و تشخیص دادیم که شمایید اما دوست داشتیم سلام مکرر شما را به خانه خودمان بشنویم تا برای ما مایه برکت و سلامت .باشد سپس حضرت فرمود: این کنیز شما دیر کرده است. من آمده ام از شما بخواهم او را بازخواست نکنید. گفتند: یا رسول الله به خاطر مقدم گرامی شما از این ساعت او آزاد است پیامبر فرمود: «خدا را ،شکر، دوازده درهم پول پر برکتی بود؛ دو برهنه را پوشاند و یک برده را آزاد کرد.» (1)

ص: 155


1- بحار الانوار، ج 6، باب مکارم اخلاق آن حضرت به نقل داستان راستان داستان شماره 81.

ص: 156

فصل شانزدهم

تقوا راه خروج از بن بست ها

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

و مَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ (1)

ترجمه

و کسی که از پروردگار پروا کند برای او راه خروج [ از مشکلات] قرار می دهد و او را از راهی که گمان نمی برد روزی میدهد. (2)

تفسیر

کسی که دارای صفت تقوا باشد خداوند برای او راه برون رفت از مشکلات (مخرجاً) را قرار

ص: 157


1- طلاق 2
2- ترجمه از آیت الله مشکینی

میدهد. «مخرج» اسم مکان به معنی محل خروج .است در تفسیر المیزان آمده است که مراد از آیه مذکور مخرجاً من مضايق مشكلات الحياة ويرزقه من الزوج و المال وكل ما يفتقر اليه فى طيب عيشه و زکاة حياته است؛ یعنی راه بیرون رفتن از تنگناها و سختیهای زندگی را برای او قرار میدهد و همسر و ثروت و آنچه احتیاج دارد، روزی اش میکند.

شأن نزول

بیشتر ،مفسرین از جمله فخر رازی در تفاسیر خود گفته اند که این آیه درباره عوف

مالک اشجعی نازل شده است. او خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) رسید و از اینکه پسرش به دست دشمن اسیر شده و نیز از فقر و نداری شکایت کرد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به او سفارش فرمود که تقوای الهی پیشه کند و صبر داشته باشد و ذكر لا حول ولا قوة الا

بالله را زیاد بگوید او به سفارش پیامبر عمل کرد روزی نشسته بود که ناگهان دید

فرزندش از دست دشمن فرار کرده و یک یا چند شتر هم به غنیمت گرفته و همراه خود

آورده است. اینجا بود که آیه فوق نازل شد و از گشایش کار این فرد باتقوا و رزقی که

انتظارش را نداشت خبر داد

تکامل در سایه سختی ها

یکی از راه های تکامل و رشد برای هر انسانی تحمل و مبارزه با سختی هاست. حتی

عليه حیوانات و نباتات و جمادات هم از این قاعده مستثنا نیستند. حضرت علی در

نهج البلاغه می فرماید: «و انّ الشّجرة البريه اصلب همانا درخت بیابانی پایدار است زیرا درخت بیابانی با سختیهایی چون کم آبی گرما و سرما و ... دست و پنجه نرم میکند و قوی و محکم تربیت میشود برخلاف درخت و گیاه مناطق دیگر که چون کمتر دچار این مشکلات میشود استقامت کمتری دارد یک دانه گندم برای به ثمر

ص: 158

رسیدن باید سنگینی خاک و رطوبت آب را تحمل کند و جوانه بزند و از لابه لای خاک

سربیرون آورد؛ گرما و سرما را تاب آورد تا سرانجام تبدیل به خوشه گندم شود. در میان ،جمادات، یک قطعه آهن باید آتش کوره را تحمل کند سرخ و نرم شود و زیر فشار چکش قرار گیرد تا تبدیل به ابزاری مفید شود انسان نیز در دوران زندگی باید سختی و فشار و کمبود را تحمل کند تا رشد یابد ملتها در سایه تنگنا و تحریم رشد میکنند.

فلسفه خلقت شیطان و نفس اماره

انسان دو دشمن دارد یکی داخلی به نام نفس اماره و یکی خارجی به نام شیطان «انّه لكم عدو مبین شیطان دشمن بزرگ شماست. این دو دشمن در مقابل عقل قرار دارند زیرا در تعریف عقل گفته اند «العقل ما عبد الرحمن واكتسب به «الجنان عقل چیزی است که به واسطه آن خداوند رحمان بندگی میشود و بهشت کسب میگردد. راه تکامل انسان در مقابله با این دو دشمن عقل است اگر عقل برنفس و شیطان پیروز شد انسان به درجۀ کمال میرسد و مقامش از ملائکه هم فراتر می رود؛ و اگر عقل مغلوب نفس و شیطان ،گردید ارزش و مقام انسان تا جایی پایین می آید که قرآن می فرماید: «انّهم کالانعام بل هم اضلّ آنان بعضی از انسانها مثل چهارپایان اند، بلکه گمراه تر و پست تر] . لذا وجود شیطان و نفس اماره برای رشد و تکامل انسان از راه مبارزه و غلبۀ عقل بر آنها و رسیدن به مقام عالی لازم و حتمی است

روزي انسان باتقوا از راهی که گمان نمیرود میرسد

در جملهٔ بعد قرآن میفرماید و یرزقه من حيث لا يحتسب» روزی انسان باتقوا از راهی که گمان آن را ندارد فراهم میشود چراکه خداوند متعال بنده ای را که فرمان بردار اوست فراموش نمیکند و از راهی که خود میداند نیاز او را برطرف می سازد

ص: 159

در روایت منقول از پیامبر اکرم رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) آمده است: «يا ايها النّاس اتخذوا التقوى تجارةً يأتكم الرّزق بلا بضاعة ولا تجارة ثم قرء من يتق الله يجعل له مخرجا ويرزقه من حيث لا يحتسب» (1) ای مردم تقوا را برای خود وسیله نجات قرار دهید تا رزق شما بدون سرمایهٔ مالی فراهم شود. سپس این آیه را قرائت کردند هرکس از خدا پروا کند خداوند برای او راه برون رفت از مشکلات را قرار میدهد و از راهی که گمان نمیبرد روزی اش را میرساند

البته اینکه گفته شده است رزق انسان باتقوا از راهی که گمان نمیرود میرسد به این معنا نیست که شخص سعی و تلاش را کنار بگذارد و منتظر بنشیند تا روزی او برسد؛ بلکه انسان با تقوا نیز همانند دیگران باید تلاش کند لکن نتیجه سعی و تلاش او از طرف خداوند متعال معین میگردد به موسی خطاب شد که آیا میدانی چرا به افراد نادان روزی میدهم؟ عرض کرد نه، ای پروردگار من. خطاب رسید برای آنکه عاقل بداند طلب روزی با حیله و تدبیر نیست به دست آوردن روزی تلاش و توکل به خدا می خواهد

در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که یکی از یارانش به نام عمر بن مسلم مدتی خدمت امام نرسید امام از حال او پرسید عرض کردند او تجارت و تلاش را کنار گذاشته و فقط عبادت میکند حضرت فرمود وای براو. اما علم ان تارک الطلب

لا يستجاب له آیا میداند کسی که تلاش و طلب روزی را رها کند دعایش مستجاب

نمیشود؟ سپس اضافه کرد گروهی از یاران پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) وقتى آيه «و من يتق يجعل له مخرجا ويرزقه من حيث لا يحتسب نازل ،شد درهای تلاش را به روی خود

بستند و مشغول عبادت شدند و گفتند خداوند روزی ما را عهده دار شده است. این جریان به گوش پیامبر رسید ایشان نماینده خود را نزد آنها فرستاد و از علت کارشان

ص: 160


1- میزان الحکمة، ص 7004 .

جویا شد در جواب گفتند چون خداوند روزی ما را بر عهده گرفته است مشغول عبادت شده ایم. پیامبر فرمود: «انّه من فعل ذلك لم يستجب له عليكم بالطلب هرکس این طور رفتار کند دعایش مستجاب نمی شود برشما لازم است که تلاش و طلب داشته باشید. (1)

داستان گوسفندی که به کودک شیر می داد

شهید دستغیب نقل کرده است که چند روزی در فیروزآباد بودم. دو نفر از اخیار نقل

کردند که در فیروزآباد چوپان فقیری بود که همسرش فرزندی پیدا کرد ولی خودش

هنگام زایمان از دنیا رفت چوپان بیچاره نمیتوانست کارش را رها کند چون معاش

او از این راه بود و از طرفی توان مالی نداشت تا پرستاری برای نوزاد خود بگیرد. ناچار او را همراه خود به صحرا .برد بچه را زیر درختی گذاشت و به دنبال گوسفندان به طرف کوه رفت پس از مدتی به یاد بچه اش افتاد و نگران شد که نکند بچه از گرسنگی و گریه مرده باشد با عجله آمد کنار بچه و دید بزی از گله نزد بچه آمده، یک پایش را طرف راست بچه و پای دیگرش را طرف چپ او گذاشته و خم شده تا پستانش به دهان بچه برسد و او با کمال آرامش مشغول شیر خوردن است و حیوان هیچ حرکتی نمیکند تا بچه خودش پستان را رها کند. از آن پس هر وقت بچه گریه میکرد، فوراً آن بز خود را به بچه میرساند و او را شیر می داد و برمیگشت و این کار هر روزه آن حیوان شده بود . (2)

یکی طفل دندان برآورده بود / پدر سر به فکرت فروبرده بود

که من نان و آب از کجا آرمش / مروت نباشد که بگذارمش

چو بیچاره گفت این سخن پیش جفت / نگر تا زن او چه مردانه گفت

مخور هول ابلیس تا جان دهد / هر آن کس که دندان دهد نان دهد

ص: 161


1- تفسیر نمونه، ج ،24، ص 238 و نورالثقلین، ج 5، ص 354
2- داستان های شگفت ص 203 به نقل روایتها و حکایت ها ص 174.
روایات

1- روى عن الامام علی (علیه السلام) «اعلموا انه من يتق الله يجعل له مخرجا من الفتن و نوراً من الظلم ويخلده فيما اشتهت نفسه وينزله منزل الكرامة عنده وفي الدار اصطنعها لنفسه

ظلّها عرشه و نورها بهجته و زوّارها ملائکته و رفقائها رسله» (1) از حضرت امام علی (علیه السلام) روایت است که فرمود بدانید هرکس از خدا پروا کند خداوند برای او راه بیرون رفتن از فتنه ها و نوری در تاریکیها قرار میدهد و او را همیشه در چیزی که میل دارد بهشت و نعمتهای آن نگه میدارد و در منزل کرامت پیش خودش منزل می دهد، در خانه ای که برای خودش انتخاب کرده و سقفش عرش خداست و نورش جمال اوست و زائرانش فرشتگان او و همراهانش پیامبران اند.

2- روى عن الصادق (علیه السلام) «انّ الله قد ضمن لمن اتقاه ان يحوّله عما يكره الى ما يحب و يرزقه من حيث لا يحتسب» (2) از امام صادق (علیه السلام) روایت است که فرمود: خداوند متعال برای کسی که از او پروا میکند ضمانت کرده است تا هرچه را برای او ناخوشایند است به آنچه برای او خوشایند است تغییر دهد و از جایی که گمان نمی برد او را روزی دهد.

تقوا چیست؟

حقیقت تقوا همانا انجام واجبات و ترک محرمات است؛ یعنی انسانی که همه واجبات خود را کامل و صحیح انجام میدهد و به هیچ وجه به طرف حرام و گناه نمیرود با تقواست. البته در مرحلهٔ بعد کسی که به انجام مستحبات و ترک ،مکروهات هراندازه که برای او ممکن ،باشد، عمل کند تقوای خود را کامل کرده است؛ ولی اساس تقوا همان مرحله اول یعنی انجام کامل واجبات و ترک محرمات است.

ص: 162


1- نهج البلاغه، خطبه 183 به نقل از میزان الحکمة ، ص 7006 .
2- همان
داستان شخصی که با رعایت تقوا و توسل به امام زمان از مشکلات نجات یافت

مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ علی نوربخشان معروف به نوری (1) از کسانی بود که در اثر رعایت تقوای الهی و توسل به امام عصر (عج) از سختی ها و بن بست خلاص شد، همان طور که قرآن می فرماید: «يجعل له مخرجا هرکس تقوای الهی پیشه کند، راه برون رفت از مشکلات برای او قرار داده میشود. ایشان در تنگنای فقر و تنگدستی بود و با آنکه به ازدواج نیاز داشت توان مالی و امکانات لازم برای این کار را نداشت. نامبرده مدتی در تهران در مدرسه علمیه حاج ابوالفتح واقع در میدان امام فعلی مشغول به تحصیل بود در فصل تابستان مدرسه تعطیل میشود و طلاب به شهرهای خود میروند و تنها ایشان و خادم مدرسه میمانند آقای نوربخشان میگوید: روزی به فکر افتادم با یک برنامه چهل روزه و توسل به فریادرس بیچارگان حضرت ولی عصر خودم را از این فشار و سختی نجات دهم.

تصمیم گرفتم چهل روز روزه بگیرم در فصل تابستان و هر روز برای زیارت حضرت عبدالعظیم پیاده از مدرسه تا حرم ایشان راهپیمایی کنم و در بین راه هزار مرتبه صلوات بفرستم و متوسل شوم و پس از زیارت حضرت عبدالعظیم و امامزاده

حمزه زیارت عاشورا بخوانم و در بازگشت صد لعن و صد سلام زیارت را در راه بگویم و هنگامی که به مدرسه رسیدم، دعای علقمه و نماز زیارت را بخوانم و با خدای خود عهد کردم که گناه نکنم و تقوا پیشه کنم و مخصوصاً چشم خودم را از نامحرم بپوشانم. هیچ کس جز خداوند متعال از سر و عهد من مطلع نبود آرزویم دیدن امام خوبیها

ص: 163


1- نامبرده از طلاب وارسته و متدین و خدوم شهر رهنان از توابع اصفهان بود که در سال 1373 رحلت نمود و در کنار امامزاده واقع در گلستان شهدای رهنان به خاک سپرده شد.

حضرت صاحب الزمان (عج) و برآورده شدن حاجاتم و رهایی از مشکلات بود روز چهلم جمعه بود وقتی به حرم حضرت عبدالعظیم رسیدم حال خوشی نداشتم آن روز مدت بیشتری در حرم ماندم ولی هرچه نگاه کردم به آرزویم نرسیدم برگشتم و وارد مدرسه شدم هوا گرم .بود هیچکس هم در مدرسه .نبود حتی خادم هم چون روز جمعه بود به خانه اش رفته بود رفتم روی پشت بام و مشغول خواندن دعای علقمه و نماز زیارت عاشورا شدم. سپس به سجده رفتم و با دلی شکسته جملات الهی قلبی محجوب ... را که در مفاتیح الجنان قبل از دعای کمیل آمده است خواندم.

ناگهان از داخل حیاط مدرسه شنیدم کسی مرا صدا میزند گمان کردم یکی از کسبه بازار آمده است و استخاره می.خواهد غافل از آنکه روز جمعه است و مغازه ها تعطیل و در مدرسه بسته است. با این حال به پایین نگاه کردم. جوانی حدوداً سی ساله

و دیدم که پالتویی پوشیده بود و کلاه ریسمانی بر سر و محاسنی متوسط داشت مؤدبانه به طرف پشت بام نگاه میکرد گفتم چه کار دارید؟ گفت: اگر ممکن است پایین بیایید با شما کار .دارم پایین رفتم در حالی که ناراحت بودم از اینکه مزاحمی پیدا شده و حال معنوی خوشم را گرفته است سلام کردم و گفتم بفرمایید گفت فرمانده هستی حضرت حجت مرا فرستاده اند تا جواب مطالب و خواستههای شما را بیان کنم تمام وجودم را ترس فرا گرفت به خودم لرزیدم و گفتم اگر امام شما را فرستاده پس باید حاجات مرا بدانید گفت میدانم و تمام خواسته ها و گرفتاریهای من و هدفم از توسلات را توضیح داد و خبر داد که گرفتاریهای تو در فلان تاریخ برطرف می.شود من سؤالاتی از ایشان کردم که جواب آنها را به طور مشروح داد. سؤالاتی نیز راجع به احوالات حضرت حجت روحی و ارواحی العالمین له فداء، کردم ولی جواب نداد (گویا اجازه نداشت و گفت حرف خودت را بزن و سؤال کن ایشان را به حجره

ص: 164

دعوت کردم نپذیرفت. متوجه شدم که روزه است گفتم میشود بار دیگر خدمت شما برسم؟ قدری به طرف قبله نگاه کرد و گفت آری روز دوشنبه ساعت 10 صبح می آیم. خداحافظی کرد و به طرف دالان مدرسه رفت من هم ایشان را بدرقه کردم. در بین دالان یک باره از نظرم غائب شد تازه یادم آمد که در مدرسه بسته است و ایشان

از در بسته وارد مدرسه شده است بازگشتم و از اینکه خبر برآورده شدن حاجتم و حل

مشکلاتم را به من داده بود بسیار خوشحال بودم منتظر روز دوشنبه ساعت 10 صبح بودم و مقداری میوه و چای آماده کرده بودم جوان دقیقاً سر ساعت 10 صبح وارد

مدرسه شد. آمد داخل حجره و لب تخت نشست من سؤالاتی را که از قبل تهیه کرده

،بودم مطرح کردم او همه را جواب ،داد به جز سؤالاتی که درباره حضرت صاحب الامر (عج) بود. گفتم آیا میشود بار دیگر خدمت شما برسم؟ گفت اگر اجازه بدهند و

خداحافظی کرد و رفت وضع من و مشکلاتم همان طور که گفته بود به تدریج برطرف شد. شش ماه گذشت و من مرتب به یاد آن جوان و همنشینی با او بودم تا اینکه یک روز

که به حرم حضرت عبدالعظیم رفته بودم دیدم آن جوان کنار ضریح حضرت ایستاده

دست در شبکه های ضریح انداخته و اشک میریزد رفتم جلو و از کنار صورت او را

نگاه کردم دیدم خودش است تصمیم گرفتم مخفیانه دنبالش کنم تا آدرس منزلش را یاد بگیرم؛ شاید بتوانم با ایشان ارتباط برقرار کنم و از محضرش بهره ببرم مخفیانه

به دنبالش رفتم سوار اتوبوس میدان شوش شد من هم یک سواری دربست گرفتم و به آرامی دنبال اتوبوس .رفتم ایشان میدان توپخانه پیاده شد و به طرف حسن آباد رفت وارد کوچه ای شد و نزدیک مسجدی که آنجا بود وارد خانه ای شد. در همسایگی مسجد مغازه ای بود از صاحب مغازه سؤال :کردم صاحب این خانه را میشناسی؟ گفت او این خانه را اجاره کرده و مغازه کوچکی هم که در مقابل آن خانه است متعلق

ص: 165

به اوست گفتم این جوان را میشناسی؟ گفت مرد عجیبی است و همیشه قبل از من اجناسش در مغازه آماده است. نمیدانم چه کسی اجناس را برای او می آورد. روی شیشه مغازه اش نوشته بود با کودک و زن بی حجاب معامله نمیکنیم من خوشحال بودم از اینکه نشانی خانه اش را یاد گرفته بودم رفتم و فردای آن روز شنبه آمدم. در مغازه جوان را دیدم که مشغول تلاوت قرآن .است به بهانۀ خرید سیگار وارد شدم و سلام کردم جواب داد یک بسته سیگار و کبریت ،گرفتم ولی سخنی با من نگفت و مشغول خواندن قرآن بود گویا از اینکه نشانی ایشان را پیدا کرده بودم ناراحت شده بود. آمدم بیرون مغازه و سیگاری روشن کردم و دیگر نماندم. گفتم فردا میآیم و سر صحبت را باز میکنم دو روز بعد رفتم؛ دیدم در مغازه بسته است. از مغازه دار کنار مسجد سؤال کردم این آقا کجاست؟ گفت دیروز که آمدم دیدم مغازه اش خالی است. گویا نقل مکان کرده و خانه را هم خالی کرده است من متأسف شدم که باعث هجرت او شده ام. (1)

خدا کند که کسی حالتش چوما نشود زدام خال سیاهش کسی رها نشود

خدا کند که نیفتد کسی زچشم نگار / به نزد یار چو ما پست و بی بها نشود

جواب ناله ما را نمیدهد دلبر / خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

شنیده ام که از این حرف یار خسته شده / خدا کند که به اخراج ما رضا نشود

مریض عشقم و من را طبیب لازم نیست / خدا کند که مریضی من دوا نشود (2)

ص: 166


1- وصل در فصل دفتر اول ص 75 با تلخیص
2- آیت الله العظمی خامنه ای، همان، ص 201.

فصل هفدهم

مقام پدر و مادر

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

وَ قَضى رَبُّكَ الأَتَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَلا تَنْهَرْهُما وَقُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً (1)

ترجمه

و پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه یکی از آن دو یا هر دو نزد تو به سن پیری برسند کمترین اهانتی به آنها روا مدار و آن ها را از خود مرنجان و با آنان بزرگوارانه سخن بگوی. «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كما رَبَّیانی صغیرا» (2) پروبال تواضع خویش را از روی محبت و لطف در برابر

ص: 167


1- اسراء / 23 .
2- اسراء / 24 .

آنان فرود آر و بگو پروردگارا همانگونه که آنها مرا در کودکی تربیت کردند، مشمول

رحمتشان قرارده

تفسیر

در آیهٔ اول با تعبیر «و قضی» که به معنی امر و فرمان مؤكّد است خداوند متعال ابتدا

به یکتاپرستی و توحید و سپس نیکی کردن در حق پدر و مادر دستور داده است

در چهار آیه از قرآن بعد از یکتاپرستی و توحید موضوع نیکی کردن به پدر و مادر آمده است این هم ردیفی و بیان موضوع نیکی به پدر و مادر بلافاصله بعد از موضوع

توحید بیانگر این است که اسلام چقدر به احترام به پدر و مادر اهمیت داده است. این

چهار آیه عبارت است از:

-1 سوره بقره آیه 83) لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً)؛

2 - سوره نساء آیه 36 (وَاعْبُدُوا اللهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوالِدَينِ إِحْساناً)؛

3- سوره انعام آیه 151 (أَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوالِدَينِ إِحْسَاناً)؛

4- در سوره اسراء، آیه مورد بحث .

در سوره عنکبوت آیه 8 نیز ابتدا نیکی به پدر و مادر ذکر شده و سپس به موضوع توحید اشاره شده است: «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْناً. وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما به انسان سفارش کردیم به پدر و مادرش نیکی کند و اگر آن دو پدر و مادر) تلاش کنند تا چیزی را که نمیدانی و قبول نداری شریک من قرار دهی پس از آنها پیروی نکن سپس به زمان پیری و ازکارافتادگی پدر و مادر اشاره شده است. در این دوران آنها معمولاً به مراقبت بیشتری نیاز دارند و چه بسا در کهولت سن نمیتوانند از جا برخیزند و نیازهای خود را برطرف کنند و این زمان

ص: 168

آزمایش بزرگ فرزند شروع میشود پدر و مادر در اثر محبت و علاقه شدیدی که به فرزند دارند هر سختی و مشکلی را در تربیت و پرورش فرزند با جان و دل میپذیرند و تحمل میکنند ولی فرزند که معمولاً آن علاقه را به پدر و مادر ندارد، احتیاج به سفارش و تأکید بیشتری دارد لذا در قرآن سفارش مؤکد شده است که مبادا به آن ها بی احترامی کنی و آن ها را برنجانی! «فلا تقل لهما اف» به آنها اف نگو. مفسرین لغت «آف» را به معنی آلودگی ناچیز مانند چرک زیر ناخن و نیز به معنی سرزنش و یا بوی بد که به عنوان توهین به کسی گفته میشود دانسته اند. بعضی گفته اند اصل کلمه از

اینجا گرفته شده که هرگاه خاک یا خاکستری روی لباس می ریزد، هنگام فوت کردن ،آن صدایی از دهان انسان خارج میشود شبیه «اوف» یا «اف» که بعداً در اظهار

ناراحتی از چیزهای کوچک به کار رفته است. (1) پس علاوه بر آنکه نباید در گفتار و کردار به آنها بی احترامی کرد بلکه باید کاملاً سنجیده و بزرگوارانه و با احترام با آنها سخن گفت.

در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: «لو علم الله شيئاً هوادنى من اف لنهى عنه و هو من ادنی العقوق» (2) اگر چیزی کمتر از اف وجود داشت [در بی احترامی به کسی] خداوند آن را نهی میکرد و کلمۀ اف کمترین بی احترامی به پدر و مادر است.

نکته ها

-1 علاوه بر پدر و مادر طبیعی (بیولوژیک) پدر و مادر معنوی که برای تربیت فرد

کوشش کرده اند نیز حق پدری و مادری بر انسان دارند و شایسته احترام اند همانگونه

که حضرت رسول و حضرت علی علیمها السلام در روایت پدرامت شمرده شده اند. از پیامبر

ص: 169


1- تفسیر نمونه، ج 12، ص 101
2- جامع السعادات، ج 2، ص 258 و تفسیر نمونه، ج 12، ص 79

اکرم صلى الله عليه وسلم نقل شده است که فرمود: «أنا و على ابوا هذه الأمة» (1) من و علی دو پدریم والعالية برای این امت. در قرآن حضرت ابراهیم پدر معرفی شده است: «ملة ابیکم «ابراهیم» (2) در این باره در آینده بیشتر بحث خواهیم کرد

2- به طوری که از بعضی روایات و اطلاق آیه شریفه و بالوالدین احساناً برداشت میشود حتی اگر پدر و مادر غیر مسلمان و یا وظیفه ناشناس و غیر متعهد هم باشند وظیفهٔ احسان و نیکی فرزندان به آنها برداشته نمیشود

3- نیکی به پدر و مادر باید عملی و قولی باشد؛ یعنی علاوه بر اینکه باید در عمل به آنها خوبی کرد و در پذیرایی و رفع نیازهای آنها کوشید باید در گفتار هم با زبان خوب و محترمانه با آنها صحبت کرد احساناً [...] وقل لهما قولاً كريماً.

4- ممکن است فرزند در جامعه خود دانشمند به شمار آید و دارای مقام والا و ثروت زیاد باشد ولی پدر و مادر بیسواد و سالخورده باشند و از هیچ امتیازی بهره مند نباشند در این صورت باز هم مقام پدر و مادر و احترام آنها سرجای خود باقی است و فرزند باید احترام آنها را نگه دارد همان طور که آیه به طور مطلق فرموده است: واخفض لهما جناح الذل من الرحمة

5- علاوه بر آنکه فرزند باید در مقابل پدر و مادر متواضع باشد و با زبان احترام و ادب با آنها سخن بگوید لازم است در حق آنان دعا کند و قل رب ارحمهما و این وظیفه

در حال حیات آنها و بعد از مرگشان باید ادا شود در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) آمده: «سيّد الابرار يوم القيامه رجل بر والدیه بعد موتها بزرگ خوبان در قیامت مردی است که بعد از مرگ پدر و مادر به آنها نیکی کند. معلوم است بعد از مرگ آنها، از راه دعا و

ص: 170


1- بحار الانوار، ج 16، ص 95
2- حج / 78

طلب مغفرت میتوان به آنها نیکی کرد. در مورد وظیفهٔ فرزند پس از مرگ پدر و مادر بیشتر بحث خواهیم کرد

6- براساس حکم وجدان و نیز مدارک ،دینی انسان باید از کسی که به او احسان و نیکی میکند قدردانی کند. قرآن می فرماید: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكم». یکی از ولی نعمت های هر انسان پدر و مادر او هستند که از زمان ولادت و حتی قبل از آن تربیت و نگهداری انسان را به عهده داشته اند و در مقابل سختی های زندگی با صبر و تلاش از او مراقبت کرده اند. لذا انسان وظیفه دارد از آنها حتی اگر دستوری هم از طرف خداوند متعال وجود نداشت، تشکر کند و کمترین تشکر تشکر زبانی است. قرآن میفرماید: «و قل رب ارحمهما». (1)

روایات
اشاره

1- قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : «بر الوالدين افضل من الصلوة والصوم والحج والعمرة والجهاد فى سبيل الله» (2) پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: نیکی کردن به پدر و مادر بهتر است از نماز و روزه و حج و عمره و جهاد در راه خدا البته مراد اعمال مستحب است نه واجب

2- قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : ( من أصبح مرضياً لابويه أصبح له بابان مفتوحان الى الجنّة» (3) پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود هرکس که پدر و مادرش از او راضی و خشنود باشند دو در از درهای بهشت برای او باز است.

3- قال على بن موسی الرّضا (علیه السلام) : بر الوالدين واجب وإن كانا مشركين ولا طاعة لهما في معصية الخالق (4) حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) فرمود: نیکی به پدر و مادر واجب

ص: 171


1- برداشت از تفسیر نور .
2- جامع السعادات، ج 2، ص 264
3- همان
4- بحار الانوار، ج 74، ص 55

است اگرچه آنها مشرک ،باشند ولی در نافرمانی از آفریدگار نباید از آنها اطاعت کرد.

نکته در روایات به نیکی به مادر بیشتر سفارش شده و تأکید شده که احترام و

احسان به مادر بیشتر باشد. از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که شخصی خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) آمد و عرض کرد به چه کسی نیکی کنم؟ چه کسی مستحق نیکی و احسان است ؟ قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: «امک قال ثمّ من؟ قال امک قال ثمّ من؟ قال امک. قال ثمّ من؟ قال اباک» (1) پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود به مادرت نیکی کن. پرسید: پس از آن به چه کسی نیکی کنم؟ باز فرمود به مادرت گفت: پس از آن به چه کسی نیکی کنم؟ باز فرمود به مادرت گفت پس از آن به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: به پدرت در این روایت پیامبرسه بار به نیکی به مادر سفارش کرد و مرتبه چهارم فرمود به پدرت نیکی کن

4- نیکی به پدر و مادر از جهاد هم بالاتر است

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که مردی خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) رسید و عرض کرد: من مشتاق جهاد در راه خدا هستم پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود اگر کشته شوی، نزد خداوند زنده ای و رزق داده میشوی مثل روزی که از مادر متولد شده ای عرض کرد یا رسول الله من پدر و مادر پیری دارم که با من انس دارند و دوست ندارند از نزد آنها بیرون روم حضرت فرمود: پس نزد ایشان بمان قسم به خدایی که جان من در دست اوست هرآینه [ثواب ] انس پدر و مادر به تو در یک شبانه روز از [ثواب ] یک سال جهاد کردن بیشتر است. (2) البته این در صورتی است که جهاد کردن برای انسان واجب نشده باشد زیرا در صورت وجوب جهاد بر نظر پدر و مادر مقدم است

ص: 172


1- اصول کافی، ج 2، ص 159
2- کافی باب برالوالدین و گناهان کبیره، ج 1، عقوق والدين.
5- نیکی به پدر و مادر کفاره گناهان است

در روایت آمده است که شخصی خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) رسید و عرض کرد هیچ کار زشتی نبوده که من انجام نداده باشم. آیا برای من توبهای هست؟ حضرت فرمود:

به پدر و مادرت نیکی کن تا کفاره گناهانت گردد وقتی آن شخص رفت فرمود اگر

مادرش زنده بود نیکی به او بهتر بود فلما ذهب قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : «لو كانت امه» (1)

6- نگاه محبت آمیز به پدر و مادر ثواب حج دارد

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمود: «ما من ولد باز نظرالى ابويه برحمة الّا كان له بكلّ نظرة حجّة مبرورة » (2) هر فرزند نیکوکاری که از روی محبت و رحمت به پدر و مادر خود نگاه کند به هر نگاه ثواب یک حج مقبول برایش نوشته میشود. راوی پرسید اگرچه روزی صد بار چنین کند؟ فرمود بلی هر نظر ثواب یک حج را دارد.

7- کارهایی که ثروت و عمر و آبرو را زیاد میکند

از پیامبر اکرم صلى الله عليه وسلم روایت شده که فرمود: «من یضمن لی برالوالدين وصلة الرحم اضمن له كثرة المال وزيادة العمرو المحبة في العشيرة» (3) هركس برای من نیکی به پدر و مادر و صله رحم را ضمانت کند من برای او ثروت زیاد و عمر زیاد و محبوبیت در میان قبیله اش را ضمانت میکنم

عقوق والدین

نقطه مقابل نیکی به پدر و مادر عاق پدر و مادر بودن است. از پیامبر اکرم صلى الله عليه وسلم روایت شده که از هرگناه کبیره بزرگتر شرک به خدا و عقوق والدین است. (4)

ص: 173


1- بحار الانوار و .همان
2- بحار الانوار.
3- مستدرک
4- گناهان کبیره، ج 1، عقوق والدین

شهید دستغیب از مرحوم مجلسی نقل کرده است که عقوق والدین آن است که فرزند حرمت آنها را رعایت نکند و بی ادبی نماید و آنها را با گفتار و رفتارش برنجاند و اذیت کند و در چیزهایی که عقلاً و شرعاً مانعی ندارد نافرمانی کند. به طور خلاصه آزردن پدر و مادر و رنجاندن و ناراحت کردن آنها عقوق و حرام مسلم است. (1)

روایت عاق والدین بهشت نمی رود

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که فرمود ولیعمل العاق ما شاء ان يعمل فلن يدخل الجنّة» (2) عاق والدین هر کاری که میخواهد انجام دهد به خود زحمت ندهد که هیچ وقت داخل بهشت نمیشود

داستان شفاعت پیامبر با رضایت مادر است

روایت شده که پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله وسلم) بر سر جوانی که در حال احتضار بود حاضر شد و

شهادتین را به او تلقین کرد اما جوان نتوانست بگوید پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) پرسید: آیا این جوان مادر دارد؟ زنی که حاضر بود :گفت بلی من مادر او هستم. فرمود: آیا از دست او غضبناکی؟ عرض کرد شش سال است که با او حرف نزده ام. پیامبر از او خواستند که از او راضی شود مادر به خاطر حضرت رسول از جوان گذشت. در این هنگام زبان جوان باز شد و شهادت به یگانگی خدا .داد حضرت به جوان فرمود چه میبینی؟ گفت مردی سیاه روی و زشت و بدبوی مرا رها نمیکند حضرت فرمود: بگو یا من

يقبل اليسيرو يعفو عن الكثير اقبل منّى اليسير واعف عنّى الكثير». جوان پس از خواندن گفت: میبینم مردی سفید روی و زیبا و خوش بو رو به من آورد و آن مرد ترسناک قبلی

ص: 174


1- همان
2- مستدرک کتاب نکاح، باب 75 و گناهان کبیره

از من دور شد حضرت فرمود همان جمله را تکرار کن بعد از آن جوان گفت آن مرد

والروسالم وحشت انگیز از نظرم ناپدید شد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) شاد شد و فرمود: خدا او را آمرزید و در این حال جوان از دنیا رفت. (1)

کیفر عقوق پدر و مادر در دنیا هم به انسان میرسد

از پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که فرمود: «ثلاثة من الذنوب تعجّل عقوبتها ولا

تؤخّر الى الآخرة عقوق الوالدين و البغى على الناس وكفر الاحسان» (2) سه گناه است که کیفر آن در دنیا زود به انسان میرسد و به قیامت نمیافتد عاق پدر و مادر؛ ستم کردن در حق مردم و ناسپاسی در مقابل خوبی

عقوق پدر و مادر پس از مرگ

پس از مرگ هم ممکن است پدر و مادر فرزند را عاق .کنند از امام باقر روایت است

که فرمود: بندهای فرزندی در حال حیات پدر و مادرش به آنها نیکی میکند، اما پس از آنکه از دنیا رفتند آنها را فراموش میکند و بدهی آنها را ادا نمیکند و برای آنان طلب آمرزش نمیکند پس خداوند نام او را عاق ثبت میکند و بنده دیگری در حال حیات پدر و مادر به آنها نیکی نمیکند و عاق آنهاست ولی وقتی از دنیا می روند، بدهی آنها را ادا میکند و برای آنها طلب آمرزش مینماید. پس خداوند نام او را جزء نیکوکاران ثبت میکند. (3)

ص: 175


1- بحار الانوار.
2- همان، ج 6.
3- اصول کافی، ج 2، ص 130 و گناهان کبیره، ج 1، عقوق والدين.
حقوق پدر و مادر پس از مرگ

-1 فرزند باید حقوق الله و حقوق النّاس آنها را ادا کند. یعنی اگر به خدا بدهکارند مانند نماز و روزه و حج یا به مردم ،بدهکارند بدهیشان را بپردازد

2- به وصیت آنها عمل کند.

3- آنها را فراموش نکند برایشان طلب آمرزش کند و اعمال مستحب مثل زیارت و صدقه و ... انجام دهد و به زیارت قبر آنها برود و برای آنها قرآن و دعا بخواند.

پدر روحانی و جسمانی

همانگونه که انسان به پدر جسمانی که سبب پیدایش او و موجب رشد و تربیت جسمانی اوست نیازمند است برای رسیدن به سعادت همیشگی و زندگی در عالم جاودانه همراه با درجات عالیه حیات نیز به پدر روحانی نیاز دارد و به همان اندازه که روح انسان برجسم برتری دارد پدر و مربی روحی هم بر پدر جسمانی برتری دارد.

پدر روحانی انسان حضرت رسول اکرم و ائمه اطهار و در زمان ما خصوصاً حضرت بقیة الله امام زمان روحی و ارواح العالمین له الفداء) است که سبب آرامش عالم و ادامه حیات همه موجودات و انسان است

داستان پدر و مادر روحانی

هنگامیکه ابن ملجم شمشیر بر فرق امیرالمؤمنین (علیه السلام) زد آن حضرت را به خانه آوردند اصبغ بن نباته اجازه گرفت و بر آن حضرت وارد شد گفت: دیدم علی (علیه السلام) دستمال زردرنگی بر سر بسته ولی رنگ صورتش از پارچه زردتر است. عرض کردم میخواهم در این فرصت حساس سخنی از شما بشنوم فرمود: بشنو که دیگر بعد از این از من نخواهی شنید. ای اصبغ همین طور که تو بربالین من آمدی، روزی من به

ص: 176

بالین پیامبر رفتم. به من دستور داد که به مسجد برو و همه مردم را دعوت کن. آنگاه

یک پله پایین تر از فراز منبر بایست و بگو هرکس والدین خود را ترک کند و عاق شود

و هرکس از آقا و مولای خود بگریزد و هرکس که در حق کارگر خود ستم کند و مزد او را ندهد لعنت خدا بر او باد من به دستور آن حضرت عمل کردم شخصی سؤال کرد یا على سخن خود را توضیح ندادی. من خدمت پیامبر رسیدم و سخن آن مرد را عرض کردم اصبغ گفت در این هنگام علی (علیه السلام) انگشت مرا گرفت و فرمود: پیامبر انگشت مرا در میان دست خود گرفت و فرمود: «يا على الا وانّى وانت ابوا هذه الامة فمن عقنا لعنة الله عليه الا وانّى وانت موليا هذه الامة فعلى من ابق عنّا فلعنة الله عليه الا واني وانت اجيرا هذه الامة فمن ظلمنا اجرتنا فلعنة الله عليه ثم قال آمین؛ ای علی من و تو دو پدر این امتیم هرکس ما را بیازارد لعنت خدا بر او باد من و تو دو آقای این امتیم هرکس از ما بگریزد لعنت خدا بر او باد من و تو دو اجیر و تلاشگر برای این امتیم هرکس پاداش ما را ندهد، لعنت خدا بر او باد. سپس پیامبر فرمود: آمین. (1)

نیکی به پدر روحانی

به همان اندازه که پدر روحانی بر پدر جسمانی برتری دارد نیکی کردن در حق او نیز

مهم تر است. نیکی به پدر روحانی از راه تسلیم و اطاعت کامل از اوامر و نواهی و سعی در تحصیل رضایت و خشنودی اوست امروز خصوصاً این مهم را باید در مورد امام زنده و صاحب اختیار ،خود حضرت صاحب الامر رعایت کنیم و هر روز و شب به یاد آن بزرگوار باشیم و در حق ایشان دعا کنیم. همچنین باید به زیارت قبور ائمه معصومین مشرف شویم و برای تجدید بیعت با آنها و اطاعت از ایشان اعلام آمادگی کنیم.

ص: 177


1- بحارالانوار، ج 9، ص 437 و پند ،تاریخ، ج 1، ص 91

از جمله موارد نیکی به پدر روحانی گرامی داشتن باقیماندگان نسل او و نیز وابستگان اسمی او از جمله روحانیون و علماست. همچنین انجام دادن عبادتی مانند خواندن نماز و زیارت به نیابت از آنان صدقه دادن برای ایشان درود فرستادن بر آنها هرگاه نامشان برده یا شنیده یا نوشته شود و خواستن علوّ درجه برای آنان از دیگر موارد نیکی به پدر روحانی و وابستگانش است علما فرموده اند: درود بر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیتش علیهم السلام همان طور که برای گوینده ثمربخش است و اجر به همراه دارد برای آنان نیز ثمر بخش است و باعث علو درجه خواهد بود.

عقوق پدر روحانی

به همان نسبت که پدر روحانی برتر از پدر جسمانی است عاق شدن از او کیفر شدیدتری نسبت به عاق شدن از پدر جسمانی دارد نافرمانی از دستورات پدر روحانی و آزردن خاطر او با گناه و معصیت و فراموش کردن یاد او و معتقد نبودن به ولایت او که روایات فراوانی درباره آن وجود دارد از موارد عاق پدر روحانی است. در روایت منقول از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) ذکر شد که عاق پدر روحانی مورد لعنت ایشان واقع شده است. در اینجا از بین روایات فراوان به روایتی درباره کسانی که ولایت امام برحق را نپذیرفتند و عاق امام شده اند اشاره میکنیم

از امام باقر (علیه السلام) روایت شده که فرمود کلّ من دان الله عزّوجلّ بعبادة يجهد فيها نفسه ولا امام له من الله فسعيه غير مقبول و هو ضال متحیر والله شانی لاعماله و مثله كمثل شاة ضلّت عن راعيها و قطيعها» (1) هرکس خود را با عبادت به زحمت بیندازد، اما امامی از طرف خداوند نداشته باشد ولایت و امام بر حق را نپذیرفته باشد کوشش او

ص: 178


1- الکافی ص 183 و میزان الحکمة، ص 210

پذیرفته نیست و او گمراه شده است و کارهای او نزد خداوند زشت است و مَثَل او مَثَل گوسفندی است که چوپان و گلهٔ خود را گم کرده است.

داستان با دعای مادر فرزند زنده میشود

مرحوم شهید محراب آیت الله دستغیب میگویند از یکی از علما شنیدم که آقا شیخ محمد حسین قمشه ای در میان علمای نجف اشرف به از گور گریخته» مشهور بوده سبب این شهرت بنا بر گفته خودش این بوده که در 18 سالگی در قمشه به بیماری حصبه مبتلا میشود و روزبه روز حالش بدتر میشود تا بالاخره فوت میکند. نزدیکان او شروع به گریه میکنند تا خبر به مادرش میرسد وقتی مادرش وارد میشود و میبیند فرزندش از دنیا رفته میگوید کسی دست به جنازه فرزندم نزند تا من برگردم فوراً قرآن را برمی دارد و روی بام میرود و شروع به تضرع و ناله در پیشگاه خدا میکند و قرآن و حضرت اباعبدالله (علیه السلام) را واسطه قرار میدهد و عرض میکند: دست برنمی دارم تا فرزندم را به من برگردانید طولی نمیکشد که حاضران مشاهده میکنند فرزندش محمدحسین به حرکت درآمده و چشمان خود را باز کرده و به اطراف خود نگاه میکند. وقتی مادرش را نمیبیند میگوید بروید و مادرم را خبر کنید تا بیاید و بگویید خداوند به برکت حضرت اباعبدالله مرا زنده کرد.

مادر را خبر میکنند سپس فرزند توضیح میدهد که چون مرگ من فرارسید دو نفر سفید پوش نورانی نزد من حاضر شدند و گفتند از چه ناراحتی؟ گفتم تمام اعضایم درد میکند. یکی از آنها دست به پایم .کشید پایم تسکین یافت و هرچه دستش را به طرف بالا می آورد درد آنجا از بین میرفت ناگهان دیدم اهل خانه شروع به گریه کردند. هرچه خواستم به آنها بفهمانم که من راحت شده ام نتوانستم آن دو نفر مرا به

ص: 179

بالا حرکت دادند، در حالی که بسیار خوش و خرم بودم وقتی روح از بدن انسان بیرون می رود آثار اعمال خوب و بد نمایان میشود و از این سخنان معلوم میشود که اعمال ایشان نیکو بوده است در بین راه شخص بزرگ و نورانی حاضر شد و به آن دو نفر گفت: ما از خدا خواستیم و سی سال عمر به این شخص عطا کردیم چون مادرش به ما توسل پیدا کرد. او را برگردانید. آنها به سرعت مرا برگرداندند تا چشم باز کردم، اطرافیان خود را گریان دیدم پس رو به مادرش کرد و گفت توسل و دعای تو قبول شد و سی سال دیگر به من عمر دادند. علمای نجف که این داستان را از او شنیده بودند منتظر بودند تا ببینند چه میشود. سرانجام سرسی سال و در موعد مقرر در نجف اشرف از دنیا رفت. (1)

داستان با دعای پدر فرزند زنده میشود

در آخر کتاب دارالسلام عراقی داستانی آمده و خلاصه اش این است: پسر ملاعبدالحسین که انسانی صالح و متقی بود و در کربلا سکونت داشت از بام خانه سقوط میکند و از دنیا میرود پدرش بسیار پریشان و ناراحت میشود و بی اختیار به حرم آقا اباعبدالله الحسین می رود و فرزندش را از امام می.خواهد پس ناله میزند و عرض میکند تا فرزندم را به من برنگردانید از حرم خارج نمیشوم. کم کم نیامدن پدر طولانی می شود و همسایگان از آمدن او ناامید میشوند و میگویند بیش از این نمیشود جنازه را معطل گذاشت. به ناچار جنازه را به سمت غسال خانه حرکت میدهند در بین غسل دادن ناگهان حاضران مشاهده میکنند که بدن میت به حرکت درآمده و زنده شده است. بعداً معلوم میشود با شفاعت حضرت سیدالشهدا روح به بدن او برگشته است. پس لباسهایش را می پوشد و از همان جا به طرف حرم حضرت امام حسین (علیه السلام) حرکت میکند. در حرم

ص: 180


1- داستانهای شگفت ، ص ،17 داستان 6

پدرش را ملاقات میکند و پدر به اتفاق فرزندش که از دنیا رفته بود به منزل برمیگردد.

این معجزه و کرامت برای امامان معصوم آن هم از حضرت سیدالشهدا، بعید نیست و نظایر آن متعدد نقل شده است. جویندگان میتوانند برای مطالعه بیشتر به كتاب مدينة المعاجز در معجزات ائمه طاهرین مراجعه کنند.

ص: 181

ص: 182

فصل هجدهم

حق فرزند بر پدر و مادر

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

وَاعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَأَوْلادَكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيم (1)

إِنَّمَا أَمْوالُكُمْ وَأَوْلادَكُمْ فِتْنَةٌ وَ اللهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيم (2)

ترجمه

و بدانید اموال و اولاد شما وسیلهٔ آزمایش است و پاداش عظیمی برای آنها که از عهده این امتحان برآیند نزد خداوند است.

اموال و فرزندانتان وسیلهٔ آزمایش شما هستند و اجر و پاداش بزرگ نزد خداوند است.

ص: 183


1- انفال / 28
2- تغابن 15
تفسیر

این دو آیه که مضمون آنها به یکدیگر نزدیک است به موضوعی اشاره دارند که همهٔ مردم از آن ناگزیرند یعنی آزمایش شدن و نشان دادن خود در این عالم امیرالمؤمنین على (علیه السلام) در نهج البلاغه به این مضمون اشاره میکند و میفرماید: هیچکس نگوید پناه

میبرم به خداوند از اینکه مورد آزمایش قرار گیرم چراکه همه ناگزیر از آزمایش اند اگر می خواهید به خدا پناه ببرید از امتحان بد و گمراه شونده پناه ببرید لا يقولن احدكم اللهم انى اعوذ بك من الفتنة لأنه ليس احد الا وهو مشتمل على الفتنة ولكن من استعاذ بک فليستعذ من مضلات الفتن فأنّ الله سبحانه يقول واعلموا انّما اموالكم واولدكم فتنة ) (1).

خداوند سبحان میفرماید و بدانید اموال و اولاد شما وسیلهٔ آزمایش است؛ یعنی از راه مال و فرزند هم که باشد انسان آزمایش میشود

ثروت و فرزند وسیلهٔ آزمایش انسان

انسان به فرزند و مال و ثروت دلبستگی و علاقه شدید دارد و ممکن است در این دو امتحان بزرگ موفق نشود؛ بنابراین قرآن به ما هشدار داده است که به این دو امتحان بزرگ توجه داشته باشیم و نزد خداوند پاداشی بزرگ در انتظار کسانی است که از این امتحان سربلند بیرون آیند.

مفسران درباره علاقه شدید انسان به فرزند روایتی نقل کرده اند که روزی رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) بر فراز منبر مشغول ایراد سخنرانی بود حسن و حسین علیهماالسلام که در سن کودکی بودند وارد مجلس شدند آنها هنگام راه رفتن گاهی به زمین می افتادند رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) به محض مشاهده این منظره سخنرانی خود را قطع کرد و از منبر فرود آمد؛ آنها را در بغل گرفت و

ص: 184


1- نهج البلاغه کلمات قصار جمله 93

بر فراز منبر برد و بر دامان خود نشاند. سپس به این آیه شریفه اشاره کرد و فرمود: خداوند عزّوجل فرموده است «انّما اموالکم و اولادكم فتنة» هنگامی که دیدم این دو کودک راه میروند و گاهی می لغزند، شکیبایی نکردم و گفتارم را قطع کردم تا آنها را بردارم (1) و بعد به سخنرانی خود ادامه داد. البته این حرکت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) حرکتی پسندیده در نوازش و محافظت از دو فرزندی بود که جلالت و عظمت خاصی داشتند و آزمایش نیکویی برای آن بزرگوار بود.

یکی از وظایف حساس انسان در برابر اولاد رعایت حقوق فرزند است که با استفاده از روایات وارده به آن میپردازیم براساس روایات همان طور که فرزند نباید عاق پدر و مادر شود و به آنها بی احترامی کند و آنان را برنجاند، پدر و مادر هم نباید به فرزندانشان بی احترامی کنند و موجب رنجش آنان را فراهم سازند. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که فرمود: « يلزم الوالدين من العقوق لولدهما - اذا كان الولد صالحاً- ما يلزم الولد لهما» (2) وظیفه پدر و مادر است که به فرزند بی احترامی نکنند و] عاق فرزند نشوند، درصورتی که فرزند خوش عمل و صالح باشد؛ همان طور که وظیفه فرزند رعایت احترام پدر و مادر و عاق نشدن است.

حقوق فرزندان
اشاره

بخشی از حقوق فرزندان عبارت است از:

-1 نام نیکو برای آنها انتخاب کنند.

2- آنها را نیکو تربیت کنند.

3- به آنها قرآن بیاموزند.

ص: 185


1- تفسیر مجمع البیان ،المیزان نمونه با تفاوتهایی در عبارت ذیل آیه 15 تغابن
2- بحار الانوار، 104 و میزان الحكمة، ص 7108

از حضرت علی (علیه السلام) روایت شده که :فرمود: «حق الولد على الوالد ان يحسّن اسمه و

يحسّن ادبه ويعلّمه القرآن» (1) حق فرزند بر پدر آن است که نام نیکو برای او انتخاب کند و او را نیکو تربیت کند و قرآن به او یاد دهد در روایات آمده است که نام نیکو در درجه اول نامی است که دربردارندۀ بندگی خداوند ،باشد مانند عبدالله و نظیر آن ، و در درجه بعد نام پیشوایان دین و معصومین که نشان از عشق و علاقه به آنهاست

4- ازدواج آنان را به تأخیر نیندازند

از دیگر حقوق فرزند بر پدر و مادر این است که وقتی به سن بلوغ و رشد رسید برای ازدواج او اقدام کنند و ازدواج او را به تأخیر نیندازند. خصوصاً درباره فرزند دختر بیشتر سفارش شده است. در روایات آمده اگر فردی دارای اخلاق خوب و پایبند به دین و ارزشهای آن بود و برای خواستگاری آمد او را رد نکنید

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است که فرمود: من بلغ ولده النكاح وعنده ما ينكحه فلم ينكحه ثم احدث حدثاً فالاثم عليه» (2) هركس فرزندش به سن ازدواج (بلوغ و رشد) برسد و توانایی مالی داشته باشد که به او همسر دهد ولی کوتاهی کند و ندهد و از آن فرزند خطایی سرزند گناهش به گردن اوست

5- آنان را دانشمند و با تقوا تربیت کنند

از حقوق دیگر فرزند آن است که پدر و مادر او را دانشمند و با تقوا تربیت کنند زیرا این دو با هم موجب سعادت فرزند میشود و یادگاری سودمند برای پدر و مادر خواهد بود دانش منهای تقوا و تقوا منهای علم باعث خوشبختی نخواهد شد دانش منهای ایمان و تقوا ضررش بیشتر از نفعش است.

ص: 186


1- نهج البلاغه ، الحكمة 399 و ميزان الحكمة ، ص 7102 .
2- كنز الاعمال، ص 45192 و میزان الحکمة، ص 7104

در روایتی از حضرت علی (علیه السلام) آمده است که می فرماید: «علّموا صبيانكم من علمنا ما ينفعهم الله به لا تغلب عليهم المرجئة برایها» (1) از دانش ما اهل بیت به کودکان خود بیاموزید تا خداوند به واسطهٔ آن سودشان بخشد و مرجئه مخالفین) بر آنها چیره نشوند.

در روایت دیگر از آن حضرت آمده است علّموا صبيانكم الصلوة وخذوهم بها اذا بلغوا الحلم» (2) به کودکان خود نماز بیاموزید و زمانی که به سن بلوغ رسیدند برای ترک آن] آنان را مؤاخذه کنید

6- به آنان محبت کنند

در دستورات دینی سفارش شده است که به فرزندان خود اظهار محبت و مهربانی

کنید و آنان را ببوسید. بنابر روایت، هر بوسه ای درجه ای در بهشت خواهد بود. نیکی و محبت به فرزند دختر بیشتر سفارش شده است حتی فرمودهاند وقتی پدر هدیه ای به خانه می آورد آن را ابتدا به دست دختر بدهد.

7- نفقه و نیازهای ضروری آنان را تأمین کنند.
اشاره

از حقوق دیگر فرزند که به عهده پدر نهاده شده این است که در صورتی که توانایی دارد تا زمانی که فرزند نیازمند است نفقه و ضروریات زندگی او را تأمین کند ولی

فرزند به عهده پدر و مادر فرزند نیست، همانگونه که اگر پدر و مادر نیازمند شوند و

فرزند توانایی مالی داشته باشد نفقه آنها به عهده فرزند است.

لطیفه پدر بخیل

نقل شده است که پدری مقداری پنیر گرفت و در شیشه ریخت و به کودکان خود گفت:

ص: 187


1- وسائل الشيعه ، 5/197 .
2- غرر الحكم، حکمت 6305 و همان

نانتان را به شیشه بمالید و بخورید تا پنیر تمام نشود یک روز که پدر شیشه را در اتاق

گذاشته و در را قفل کرده بود کودکان نان خود را به قفل میمالیدند و میخوردند در

این هنگام پدر از راه رسید و چون این حالت را مشاهده کرد عصبانی شد و سر کودکان فریاد زد که شماها نمیتوانید یک روز نان خالی بدون خورشت بخورید.

عبرت

قرآن مجید درباره نفقه و خرج کردن می فرماید: «والذین اذا انفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا و كان بين ذلک قواماً [بندگان خدا] آنان اند که در زمان خرج کردن نه اسراف میکنند و نه ،تنگدستی و همواره بین این دو حد اعتدال است پس وظیفه ما در خرج کردن برای فرزندان و همسران این است که حد وسط و اعتدال را رعایت کنیم و از زیاده روی و تنگدستی هر دو بپرهیزیم.

داستان: پیامبر اکرم در نماز هم رعایت حال کودکان را میکرد

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نماز ظهر را با مردم به جماعت خواند و دو رکعت آخر را به سرعت بدون مستحبات به پایان رساند. پس از نماز مردم پرسیدند: یا رسول الله آیا در نماز حادثه ای پیش آمد؟ حضرت فرمود مگر چطور شده است؟ عرض کردند دو رکعت آخر نماز را با سرعت ادا کردید. فرمود: مگر صدای شیون و استغاثه کودک را نشنیدید؟ (1)

احترام میرزای شیرازی به فرزند خود

مرحوم آقابزرگ تهرانی میگوید من خود مشاهده کردم که فرزند هشت نه ساله میرزای

ص: 188


1- اصول کافی، ج 6، ص 486 به نقل همان، ص 38.

شیرازی اجازه گرفت تا به خدمت پدر بیاید پس از ورود همانجا ایستاد و از پدر اجازه نشستن گرفت و در نهایت ادب روی دو زانو نشست و چشم خویش را به زمین انداخت متقابلاً پدر هم با کمال احترام و با کلمۀ «آقا» او را خطاب میکرد و از احوال و درس و نیازهای او سؤال میکرد سپس فرزند اجازه رفتن گرفت. پدر اجازه داد و به احترام او کمی بلند شد . (1)

رفتار پدر و مادر در مقابل فرزندان نباید سختگیرانه باشد. در گفتار و کردار باید از ایراد زیاد و نابجا خودداری کرد؛ چراکه باعث بی ادبی فرزند نسبت به پدر و مادر میشود و به این ترتیب زمینه عاق شدن فرزند فراهم میگردد. پدر و مادر باید بکوشند از لغزشهای اتفاقی فرزند چشم پوشی و از احسان و همراهی آنها با خویش تشکر

کنند. روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است که فرمود: «رحم الله من اعان ولده على بره و هوان يعفو عن سيّئته ويدعوله فيما بينه وبين الله» (2) خدا رحمت کند کسی را که فرزندش را در نیکی کردن به خود یاری کند بدینگونه که از گناه و خطای او درگذرد و به درگاه خداوند متعال برایش دعا کند

لطیفه زمزمه کودک در حال گریه

نقل است که کودکی میخواست به مهمانی برود ولی پدرش اجازه نمیداد و میگفت نباید بروی چون صلاح تو نیست از کودک اصرار و از پدر ممانعت تا بالاخره کودک ناراحت شد و رفت گوشه ای نشست و شروع به گریه کرد بین گریه کردن هم زمزمه میکرد گوش کردند ببینند چه میگوید شنیدند که در حال گریه میگوید: خوشا به حال بچه هایی که بابا ندارند و هر وقت میخواهند میتوانند مهمانی بروند.

ص: 189


1- همان
2- بحار الانوار، 98/70 و میزان الحکمة ص 7104
عبرت

پدر و مادر به عنوان ولی و سرپرست ،کودک باید همیشه به فکر مصلحت فرزند خود

باشند. پدرولی قهری فرزند محسوب میشود و در این باره مسئولیت مستقیم دارد.

درعین حال پدر و مادر باید در حد فهم فرزند با او صحبت و از نظر فکری او را قانع کنند تا گمان نکند آنان میخواهند به ضرر او عمل کنند و دچار افکار غلط نشود.

8- تهیه رزق حلال برای فرزندان

یکی از حقوق تأثیرگذار فرزندان این است که پدر برای آنان رزق حلال و پاک تهیه کند، چراکه هر خوراکی که انسان میخورد همانند بذری است که در زمین پاشیده میشود. اگر خوراک انسان پاک و حلال ،باشد دل و قلب انسان را باصفا و باطراوت میکند و از اعضای بدنش جز خوبی و برکت چیزی ظاهر نمیشود؛ ولی اگر رزق انسان از راه حرام به دست آمده باشد مثلاً اگر در معامله طرف مقابل را فریب داده کم فروشی یا گران فروشی کرده و یا حق الناس و وجوهات شرعی خود را پرداخت نکرده و در آن مال بدون اجازه تصرف کرده باشد دل انسان دچار قساوت و تاریکی میشود و اعضا و جوارح انسان در مسیر خلاف و خطا و جنایت قرار میگیرد تا آنجا که از هیچ جنایت و منظره رقت باری متأثر نمیشود و هیچ نصیحت و اندرزی در او اثر نمیکند حتی اگر نصیحت کننده امام یا پیامبر باشد

در روز عاشورا امام حسین (علیه السلام) لشکریان عمر سعد را موعظه و نصیحت میکرد اما نه تنها اثری بر آنان نداشت بلکه امام را مسخره کردند. امام به آنها می فرماید فقد ملئت بطونكم من الحرام و طبع على قلوبكم (1) شکم های شما از حرام پر شده و بر دلهایتان مهر خورده به اصطلاح ،امروز پلمپ شده و اثری از خیرخواهی نمیبیند

ص: 190


1- گناهان کبیره ، ج 1، حرام خواری
لطیفه 1 : سگها هم غذای خلیفه را نمی خورند

نقل است که روزی ،هارون خلیفه ،وقت غذای لذیذی برای بهلول فرستاد، ولی او آن را قبول نکرد مأموران :گفتند هدیه خلیفه را نمیتوان برگرداند. بهلول گفت به این سگهایی که در این نزدیکی هستند بدهید مأموران برآشفتند و گفتند: به هدیه خلیفه توهین میکنی؟ بهلول :گفت آهسته سخن بگویید که اگر سگها هم بفهمند این غذا از طرف خلیفه هارون است آن را نمی خورند

لطیفه 2 پدر و پسر در باغ مردم

باغبانی وارد باغ خود شد دید پسربچهای بالای درخت سیب رفته و مشغول چیدن میوه هاست. با عصبانیت گفت الآن میروم در خانه ات و شکایت میکنم تا پدرت تو را تنبیه کند. پسربچه با خونسردی تمام گفت نمیخواهد زحمت بکشی و تا در خانه ما بروی. پدرم آن طرف باغ روی درخت گلابی مشغول چیدن میوه است.

لطیفه 3: پدر و پسر بی نماز

پدری به فرزندش سفارش میکرد که نمازت را مرتب ،بخوان ، اما فرزند توجه نمیکرد. پدر میگفت هیچ چیز به اندازه نماز اهمیت ندارد و روز قیامت قبل از هر چیز از نماز سؤال میشود. پس از سفارشهای زیاد پدر راجع به نماز فرزند گفت: من هم از شما سؤالی دارم. اگر نماز این همه مهم است چرا خودت نماز نمیخوانی؟

عبرت

یکی از روشهای مؤثر در تربیت فرزند این است که پدر و مادر در عمل به آنچه میگویندپیش قدم باشند؛ یعنی فرزند خود را با عمل نه فقط ،گفتار، تربیت و هدایت کنند.

ص: 191

روایت

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است که فرمود حق الولد على والده أن يعلّمه الكتابة و السباحة والرماية وان لا يرزقه الا طيبا (1) حق فرزند بر پدرش این است که به او سواد و شنا و تیراندازی بیاموزد و جز رزق حلال به او نخوراند

در این روایت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) علاوه بر تهیه رزق حلال، بر ورزش، سرگرمی مفید و همچنین سواد آموزی تأکید کرده است.

داستان صاحب فرزند شدن با عنایت امام زمان (عج)

یکی از مواردی که برای انسان باقیات الصالحات شمرده شده فرزندی است که پدر و

مادرش او را صحیح و مکتبی تربیت کرده باشند. اگر پدر و مادر حقوق فرزند را رعایت و او را براساس دستورات اسلام تربیت کنند بعد از وفات آنها از رفتار و گفتار شایسته فرزندشان بهره مند خواهند شد. در روایات آمده که وقتی انسان ها از دنیا می روند، پرونده شان بسته میشود مگر چند گروه؛ یک گروه آنهایی هستند که از خود فرزندی صالح به یادگار گذاشته اند. پس داشتن فرزند نعمت است، به شرط آنکه پدر و مادر در تربیت و ادای حقوق آنها کوتاهی نکرده باشند.

مرحوم آیت الله نهاوندی از ثقة الاسلام و المسلمین میرزا محمد باقر اصفهانی رحمه الله نقل کرده است که حاج محمد حسین تبریزی از تجار و ثروتمندان ساکن اصفهان

فرزندی نداشت و به این سبب بسیار محزون بود معالجات و صرف هزینه های فراوان هم مؤثر نبوده تا سرانجام در سفری که به کربلا و نجف میرود از علمای آنجا سؤال میکند که با چه توسلی میتواند به حاجت مهمی که دارد برسد او را راهنمایی میکنند

ص: 192


1- كنز الاعمال ، 45340 و میزان الحکمة، ص 7102

که شبهای چهارشنبه به مسجد سهله برود و اعمال مسجد را به جا آورد و به حضرت

حجت توسل پیدا کند تا به حاجت خود برسد حاج محمد حسین میگوید: در مدتی که

آنجا بودم شبهای چهارشنبه به مسجد سهله میرفتم و اعمال مسجد را انجام میدادم

و به حضرت حجت توسل پیدا میکردم سرانجام شبی خوابی دیدم و در آن به من گفتند

حاجت تو به دست محمدعلی نساج در شهر دزفول برآورده می شود. از خواب که بیدار شدم این جمله هنوز در ذهنم بود سؤال :کردم شهر دزفول کجاست؟ مرا راهنمایی کردند خود را به دزفول رساندم و به جست وجوی محمدعلی نساج برآمدم و سرانجام به هر زحمتی که بود مغازه محمدعلی نساج را پیدا کردم دیدم مغازه بسیار کوچکی دارد و داخل آن نشسته است. وقتی مرا دید، قبل از آنکه من سخنی بگویم، گفت: حاج محمد حسین سلام عليكم. بعد هم بشارت داد که خداوند چند اولاد پسر به تو عنایت میکند و تعداد آن ها را هم گفت گفته او بعداً عملی شد. من بسیار تعجب کردم که این آقا (شخصی که نه ظاهر آن چنانی و نه مغازه و تشکیلات مفصلی داشت قبل از سخن گفتن من اسم و حاجت من و موضوع برآورده شدن حاجتم را میداند

حاج محمد حسین که نشست مشهدی محمدعلی متوجه شد او غذا نخورده است. سینی چوبی ساده ای با یک کاسه ماست و دو قرص نان جو حاضر کرد حاجی میگوید نماز ظهر و عصر را هم همان جا خواندم و برای آنکه بیشتر او را بشناسم، اجازه گرفتم که شب مهمان او شوم او به من گفت حاجی منزل من همین مغازه است و هیچ رواندازی هم ندارم گفتم من به عبای خود اکتفا میکنم به من اجازه داد شب را نزد او بمانم هنگام اذان مغرب ، اذان گفت و نماز خواند و سپس همان سینی چوبی و کاسه ماست و چهار قرص نان جو را آورد و بعد از صرف غذا هم خوابید من هم خوابیدم سحر برای شب زنده داری برخاست. صبح هم اذان گفت و بعد از نماز و مختصری تعقیبات مشغول کرباس بافی شد.

ص: 193

حاج محمد حسین که هیچ برنامهٔ خاصی از محمد علی ،ندید به فکر افتاد که شرح حال او را از خودش سؤال .کند از او پرسید: شما چگونه مرا شناختید و اسم و حاجت مرا از کجا دانستید؟ گفت حاجی تو که به مقصود خود رسیدی؛ دیگر با این چیزها کاری نداشته باش اصرار کردم و گفتم من مهمان شما هستم باید مهمان را اکرام کنی و تقاضای من این است که شرح حال خود را برای من بگویی و تا نگویی از پیش تو نمی روم گفت به شرطی میگویم که تا زنده هستم به کسی نگویی قبول کردم گفت: فرمانده لشکر دزفول چند سرباز محافظ دارد یکی از آن سربازها روزی نزد من آمد و گفت شما برای تهیه نان خود چه میکنی؟ گفتم اول هر سال به اندازه روزی چهار قرص نان جو تهیه میکنم و بعد از اینکه آن را آرد کردم هر روز می دهم چهار قرص نان برایم بپزند خود را معرفی کرد و گفت من سرباز این فرد ارتشی هستم و نمی خواهم از غذای او استفاده کنم اولیای خدا در تهیه غذای خود دقت میکنند آیا ممکن است به شما پول دهم تا به همان اندازه برای من هم آرد تهیه کنی؟ قبول کردم او هر روز می آمد و چهار قرص نان میگرفت و میرفت پس از معاشرت با او فهمیدم جوان خاصی است و با دیگران فرق دارد. دقت خاصی در عبادات و خوردن و آشامیدن و حلال و حرام داشت و شخص با تقوایی بود کم کم به او علاقه بسیاری پیدا کردم. روزی تا ظهر نیامد. نگران او شدم رفتم و از حال او جویا شدم گفتند کسالت پیدا کرده و در مسجد خوابیده است به مسجد رفتم و حالش را پرسیدم گفت من امشب فلان ساعت از دنیا میروم تعجب کردم که از کجا زمان مردنش را میداند خواستم طبیبی برایش حاضر کنم قبول نکرد و گفت: از دنیا خواهم رفت. سپس اضافه کرد کفن من در فلان مکان است هرکس شب آمد و شما را طلبید با او همکاری کن و از او اطاعت كن و بقیه آرد را هم خودت مصرف کن. خواستم نزد او بمانم ، اما اجازه نداد.

ص: 194

به مغازه آمدم و در این فکر بودم که این جوان کیست که زمان مرگش را میداند و از جزئیات بعد از مرگش هم خبر میدهد نیمه شب بود که کسی در مغازه را کوبید و مرا صدا زد محمد علی بیا بلند شدم و با او به مسجد رفتم؛ دیدم آن سرباز از دنیا رفته است. شخصی که به دنبال من آمده بود از من خواست با کمک هم جنازه را برداریم و به کنار رودخانه ای در بیرون شهر دزفول ببریم او را در رودخانه غسل دادیم و پس از کفن کردن و نماز خواندن برجسدش کنار در مسجد به خاک سپردیم. پس از پایان

یافتن کار آن شخص بدون آنکه خودش را به من معرفی کند، از من خداحافظی کرد

و رفت . من نیز به مغازه آمدم بدون آنکه یکدیگر را بشناسیم

تقریباً یک ماه از این قضیه گذشته بود که یک شب در مغازه مرا زدند. در را باز کردم. دیدم همان شخص ناشناس است. به من گفت آقا شما را خواسته اند. بدون آنکه از او چیزی بپرسم همراهش حرکت کردم از شهر خارج شدیم به صحرایی بزرگ رسیدیم شاید این حرکت با طی الأرض صورت گرفته باشد). دیدم جمعیت فراوانی از آقایان دور هم نشسته اند به قدری آن صحرا در آن وقت شب روشن و باصفا بود که وصف شدنی نیست. در بین ،جمعیت شخصی با هیبت و عظمتی خیره کننده حضور داشت. به من گفتند او قبله گاه مؤمنان و واسطه فیض بین خدا و مردم و مولای انس و جان حضرت حجت صاحب الزمان .است دلهره عجیبی مرا گرفته بود مردی که دنبال من آمده بود گفت قدری جلوتر .برو من هم جلوتر رفتم و ایستادم. در این هنگام آن مهر پرفروغ نگاه محبت آمیزی به من کردند و فرمودند میخواهم تو را به دلیل خدمتی که به آن سرباز جوان کردی به جای او منصوب کنم معلوم میشود شایسته این مقام بوده است. فکر کردم میخواهند مرا به جای او به محافظت از ارتشی بگمارند :گفتم من کاسبم و شغلم بافندگی است. چگونه سرباز باشم؟ در آن لحظه شخصی که مرا

ص: 195

آورده بود گفت این بزرگوار حضرت صاحب الامر هستند کنایه از اینکه توجه کن آقا چه میگویند عرض کردم چشم آن بزرگوار فرمودند تو را به جای او گماشتم تا هر موقع به تو فرمانی دادیم انجام دهی آن وقت فهمیدم که آن سرباز از ابدال (1) و واسطه های فیض بوده و چون از دنیا رفته حضرت مهدی (عج) مرا به جای او گماشته اند من آن شب تا به حال دستورهای صاحب الامر امام زمان را که به من میرسد انجام میدهم و از آن جمله پیغامی بود که برای فرزنددار شدن شما گفتم. (2)

یاوران ایشان که در خدمت آن حضرتاند بی نام و نشان اند و گاهی خودشان هم اطلاع ندارند؛ ولی خدا و حجت ،پروردگار ایشان را میشناسند. از اینان با عنوان «اوتاد» یاد میشود «اوتاد» جمع «وتد به معنای میخ است قرآن میفرماید: «والجبال اوتاداً

ما کوه ها را [ همانند] میخ [برای زمین قرار دادیم. اوتاد روزگار یعنی کسانی که همانند میخ نگهدارنده زمین از آفتها و بلاها و مصیبتها هستند و با درگذشت هرکدام از آنها فرد شایسته دیگری جایگزین او میشود

بعضی معتقدند حلقه اول یاران حضرت مهدی (عج) همان اوتادند که اگر یکی از آنها از دنیا برود یکی از ابدال جایگزین او میشود از مرحوم آیت الله میرجهانی رحمه الله نقل شده است که تعداد ابدال هفتاد نفر است و بعد از آنها حلقه سومی به نام رجال الغيب وجود دارد که تعداد آنها سیصد نفر است . (3)

ص: 196


1- در روایتی آمده که در شب معراج پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) غیبت طولانی حضرت حجت امام زمان را دیدند غیبت برای کاهش غربتشان دعا کردند و از خداوند برای ایشان یاورانی درخواست کردند دعای حضرت رسول مستجاب شد و مقرر گردید در هر زمانی در دوران ،غیبت آن حضرت سی نفر یاور داشته باشد که بتوانند به خدمت ایشان مشرف شوند. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است و ما بثلاثين من وحشه با بودن سی نفر یاور دیگر نگرانی برای غربتشان نیست (کافی، ج 1، ص 340).
2- وصل در فصل ،دفتر دوم، ص 166 با تلخیص
3- وصل ،در فصل، دفتر دوم، ص 71 .

فصل نوزدهم

چگونه خطا و گناهان را پاک کنیم

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

وَ الَّذِينَ آتُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ

كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بَالَهُم (1)

ترجمه

کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و ایمان آوردند به آنچه بر محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده که آن حق است و از طرف پروردگارشان [نازل شده] است خداوند گناهانشان را میبخشد و کارشان را اصلاح میکند

ص: 197


1- محمد 2.
تفسیر

در این آیه شریفه سه ویژگی و دو پاداش بیان شده است. ویژگیها عبارت است از:

.1 ایمان به صورت مطلق که در درجه اول شامل ایمان به یگانگی خداوند و بعد ایمان به معاد و اعتقادات حقه است زیرا لازمه کمال یک انسان قبل از هر چیز اعتقادات قلبی و درونی اوست

2. عمل شایسته که همان عمل به دستورات کامل اسلامی است و شامل انجام واجبات و ترک محرمات است زیرا عقیدهٔ صحیح، بدون عمل پسندیده، که نشان دهنده عقیده درست است باعث نجات انسان نخواهد شد.

.3 ایمان داشتن به تمام آنچه که بر پیامبر نازل شده است

در جمله اول ایمان به طور مطلق ذکر شده و شامل آنچه بر پیامبر نازل شده نیز می شود؛ اما از باب ذکر خاص بعد از عام برایمان به آنچه بر پیامبر خاتم حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل ، شده به عنوان اساس و اصل ایمان تأکید شده تا نکند جمعی فکر کنند اگر ایمان به خدا و یا پیامبران پیشین و یا قسمتی از دستورات الهی داشته ،باشند ولی ایمان به تمام آنچه بر حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده نداشته باشند شامل آیه یاد شده میشوند

اما پاداش افرادی که این سه ویژگی را دارند یکی آن است که «کفّر عنهم سيئاتهم»خداوند گناهان آنها را میپوشاند و میبخشد و آنها از آلودگی و گناه پاک میشوند و این رمز مهمی در موفقیت انسان است زیرا با آلوده بودن به گناه راه پیشرفت بر انسان بسته است

در آیه 70 سوره فرقان به کسانی که توبه کنند و ایمان بیاورند و عمل شایسته انجام دهند و عده ای بزرگ تر داده شده است و آن این است که نه تنها خداوند زشتی های

ص: 198

آنها را میپوشاند و میبخشد بلکه گناهان آنها را تبدیل به حسنه و پاداش میکند. می فرماید: «إِلا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُوْلِئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنات»؛ مگر کسانی که توبه کنند و ایمان بیاورند و عمل شایسته انجام دهند. اینان نه تنها عذاب مضاعف ندارند بلکه خداوند گناهان آنها را به حسنه و پاداش تبدیل میکند

پاداش دوم آن است که کارها و امورات آنها اصلاح میشود. به گفته صاحب تفسیر مجمع البیان، خداوند امورات زندگی و دین و دنیای آنها را اصلاح میکند و آنها را بر دشمنانشان پیروز میگرداند و در قیامت وارد بهشت میشوند.

نکته

بشارتِ این آیه به کسانی مربوط است که به همۀ آنچه بر پیامبراکرم صلى الله عليه وسلم نازل شده ایمان بیاورند و آن را قبول کنند نه آنکه بعضی را قبول کنند و بعضی را رد یا توجیه کنند و دستوراتی را که بر پیامبر نازل شده بر آنچه دوست دارند تطبیق دهند مانند که در حجة الوداع بر پیامبر نازل شد: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک» ای فرستاده ،خداوند آنچه را از طرف خدا بر تو نازل شده که همان جانشینی حضرت علی (علیه السلام) برای پیامبر است به مردم برسان آن کسی شامل این آیه میشود که مضمون این آیه را هم قبول کند و ایمان بیاورد. (1)

برداشت

1- ایمان و عقیدهای ارزشمند است که همراه با عمل .باشد ایمان قلبی که رفتار انسان

آن را تأیید نکند برای انسان کافی نیست (2) (والذین آمنوا و عملوا الصالحات).

ص: 199


1- تفسیر نور
2- همان

-2 تا زمانی که انسان آلوده به گناه و زشتی است راه اصلاح و گشایش بر او بسته است ولی وقتی خود را از گناهان پاک ،کند زمینه اصلاح و درستی کار برای او فراهم میشود (1) (كفّر عنهم سيئاتهم واصلح بالهم).

لطیفه شیطان هم امید آمرزش و پوشش گناه داشت

از بحار الانوار علامه مجلسی نقل شده (2) است که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: کنار خانه کعبه نشسته بودم ناگاه پیرمردی که قدی خمیده داشت و ابروهای او به روی

چشم هایش افتاده بود عصازنان نزدیک پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) آمد و در حالی که پیامبر پشت به دیوار کعبه داده بود به ایشان عرض کرد یا رسول الله دعا کن تا گناهان گذشته من آمرزیده و پاک شود پیامبر فرمود ای ،شیخ زحمات تو از بین رفته و کارهایت باطل شده است عمل صالحی نداری که به واسطۀ آن گناهان تو پوشیده و بخشیده شود چون آن ،پیر رفت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: آیا او را شناختی؟ عرض کردم نه.

فرمود این ابلیس ملعون بود که به این صورت در آمده بود. پس حضرت علی (علیه السلام) فرمود: به دنبال او دویدم او را پیدا کردم بر زمینش زدم و روی سینه او نشستم و

دست برگلوی او گذاشتم تا او را خفه کنم گفت: دست از من بردار خداوند مرا تا روز

معینی مهلت داده است سپس گفت یا علی قسم به خدا که من تو را دوست دارم و

کسی تو را دشمن ندارد مگر آن که ولدالزنا باشد پس دست از او برداشتم.

عبرت

شیطان هم امید دارد که مورد آمرزش قرار گیرد اما به گفتهٔ قرآن ، ایمان و عمل صالح باعث

ص: 200


1- همان
2- رياض الحكايات ملأ حبيب الله کاشانی ص 27 .

آمرزش و پوشش گناهان میشود؛ ولی او در اثر تکبری که از خود نشان داد اعمال صالح چند ساله خود را نابود کرد و دیگر راهی برای آمرزش و نابودی گناهانش باقی نگذاشت

روایات
1- سه چیز کفاره گناهان است

قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : ثلاث كفارات [...] افشاء السّلام و اطعام الطعام والتهجد بالليل

والهوست والناس نیام» (1) پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: سه چیز باعث پوشیده شدن و آمرزش گناهان میشود بلند سلام کردن غذا دادن به افراد عبادت و بیداری در شب وقتی که مردم خوابند.

2- خدمت به خانواده کفاره گناهان است

قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : خدمة العيال كفارة للكبائر و تطفئ غضب الرب (2) پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود خدمت کردن به خانواده گناهان را میپوشاند و غضب خداوند را خاموش میکند

3- عمل خوب گناه را نابود میکند

قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : « و اذا عملت سيئة فاعمل حسنة تمحوها» (3) پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر زمان گناهی از تو صادر شد به دنبال آن کار خوبی انجام بده تا آن گناه را پاک کنی قال على (علیه السلام) «من كفارات الذنوب العظام اغاثة الملهوف و التنفس عن المكروب» (4) حضرت علی (علیه السلام) فرمود: یکی از کفارههای گناهان بزرگ به فریاد مظلوم رسیدن و رها کردن انسان غصه دار و غمدیده از غصه است.

ص: 201


1- مکارم اخلاق ، ج 2، ص 325
2- جامع الاخبار، ص 172
3- امالی طوسی، ص 186
4- شرح نهج البلاغه ابن ابی حدید ، ج 18، ص 135
نکته

دین اسلام برای رهایی انسان از آلودگی و پاک شدن از گناه و اینکه کیفر گناه به قیامت

نیفتد احکامی را به عنوان کفاره عمل برای انسان تعیین کرده است. این کفاره گاهی

مالی است مانند غذا دادن به شصت فقیر در افطار عمدی در ماه مبارک رمضان و

گاهی عملی است مانند شصت روز روزه گرفتن در این افطار

در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود کفاره سخن باطل این است که هنگام برخواستن از جلسه بگویی: «سبحان ربك ربّ العزة عما يصفون وسلام على المرسلين

والحمد لله ربّ العالمين» (1)

داستان 1 : اعمال صالح گناه را نابود میکند

ملا علی قزوینی در کتاب معدن الاسرار از قول عارفی نقل کرده است که روزی از خانه بیرون آمدم و به گوشه ای از رود نیل نگاه میکردم ناگهان عقربی را دیدم که با سرعت حرکت میکرد و تا رسید کنار آب لاک پشتی از آب بیرون آمد و عقرب را سوار کرد و به طرف دیگر رود برد و کنار ساحل پیاده کرد با خود گفتم در این کار شگفت اسراری هست پس عقرب را دنبال کردم تا به درختی رسید که جوانی در زیر آن خوابیده بود و ماری روی سینه او حلقه زده بود هنگامی که مار خواست نیش خود را به دهان جوان ببرد عقرب فوراً مار را نیش زد و آن را کشت. سپس از همان مسیری که آمده بود برگشت گفتم سبحان الله! شاید این جوان از بندگان خوب خدا باشد. اما وقتی نزدیک او شدم دیدم مست .است بسیار تعجب کردم ناگهان صدایی به گوشم رسید که میگفت اگرچه او مست است اما بنده ماست و اگرچه خواب است، اما خدایش

ص: 202


1- بهشت اخلاق، ص 774

بیدار است. وقتی این ندای آسمانی را شنیدم زارزار گریستم و بر بالین او نشستم تا بیدار شود وقتی به هوش آمد و مرا دید خجالت کشید و عذرخواهی کرد ماجرا را برای او بیان کردم منقلب و گریان شد و گفت شرم باد مرا که چنین پروردگار مهربانی دارم اما با او مخالفت می ورزم و گناه میکنم از جوان پرسیدم: آیا عمل نیکو و صالحی هم انجام داده ای که گناهان تو را بپوشاند؟ گفت مادرم از من آب وضو خواست؛ سریع برای او فراهم کردم در بین راه عالمی میخواست سوار حیوان شود؛ من رکابش را گرفتم و کمک کردم سوار شود در هنگام خرید از مغازه ای فقیری از من کمک خواست و من مقداری پول به او (صدقه دادم به او گفتم این سه عمل صالح و پسندیده و صدقه ای که در راه خدا دادی سبب نجات و آمرزش و پوشش گناهانت شد. جوان برخواست و گریه کنان به طرف صحرا رفت و چنان توبه کرد و به مقام بلندی رسید که بیمار ده ساله را شفا می داد. (1)

داستان 2 : نجات با تصمیم برعمل صالح و توسل به امام زمان (عج)

اگرچه در آیه 2 سوره محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) انجام عمل صالح باعث اصلاح و گشایش و نجات از بن بست شمرده شده است ولی چه بسا با نیت عمل صالح و بازگشت از مسیر اشتباه و نافرمانی نیز اگر جدی و قطعی ،باشد انسان به نتیجه میرسد؛ یعنی توبه او قبول میشود و مورد عنایت خداوند متعال و ائمه اطهار قرار میگیرد

آیت الله سید ابوالحسن مهدوی از قول یکی از وعاظی که در صحن مطهر حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) سخنرانی میکرده است نقل کرده اند که راننده ای از مشهد

به قصد یکی از شهرها بار میزند و حرکت میکند در بین راه هوا طوفانی میشود و برف

ص: 203


1- خزينة الجواهر، ص 671 به نقل روایتها و حکایتها ص 79

زیادی می.بارد راننده میگوید در اثر برف زیاد راه بند آمد و من زمینگیر شدم هرچه

سعی کردم دست کم برای حفظ جان خودم ماشین را روشن نگه دارم نتوانستم و موتور

از کار افتاد و خاموش شد حدود چهار ساعت با سرما دست و پنجه نرم کردم همه بدنم

بی حس شده بود و تنها مغزم کار میکرد از همه جا ناامید شده بودم ناگهان به یادم

آمد که مادرم در کودکی میگفت ما یک امام زنده و غائب داریم که از همه حالات ما باخبر است و در مواقع بیچارگی باید به او متوسل شویم تا ما را نجات دهد. از طرفی چون گناهکار بودم و چندان اهمیتی به نماز نمیدادم گاهی میخواندم و گاهی نه خجالت

میکشیدم از خداوند و امام زمان چیزی بخواهم گاهی هم شیطان وسوسه ام میکرد و میگفت به چه کسی میخواهی متوسل شوی؟ به کسی که اصلاً وجود ندارد؟ بالاخره

چون مضطر بودم و راه چاره نداشتم با خداوند عهد کردم و به امام زمان قول دادم که

اگر از این گرفتاری نجات پیدا کنم دیگر تا آخر عمر گناه نکنم و نمازهایم را مرتب و اول وقت بخوانم باز شیطان وسوسه ام میکرد و میگفت این چه قولی است که میدهی؟

تو که میدانی نمیتوانی به این قول و تصمیم عمل کنی تو که خودت را میشناسی به هر حال به دلیل پریشانی و اضطرار شدیدی که داشتم با عزمی جدی و خالص عرض کردم یا صاحب الزمان من قول مردانه میدهم که اگر نجات پیدا کنم و سالم به مقصد

،برسم تا آخر عمر همه نمازهایم را اول وقت بخوانم و دیگر هیچ گناهی نکنم به محض اینکه تصمیم جدی گرفتم و قول دادم به حرفم عمل کنم متوجه شدم یک نفر پای پیاده از داخل برفها به طرف من میآید با خود گمان کردم که شاگرد یا کمک راننده ای است که ماشینش خراب شده و میخواهد از من کمک بگیرد چون هوا خیلی سرد بود از ماشین پیاده نشدم کمی شیشه را پایین کشیدم منتظر بودم بگوید چه کمکی از من میخواهد ولی از همان پایین با لحنی متواضعانه و آرام بخش

ص: 204

گفت سلام علیکم مشکلت چیست؟ بدون اینکه او را بشناسم ماجرای طوفان و برف و خاموش شدن ماشین را توضیح دادم

دیدم به طرف موتور ماشین .رفت ندیدم که دستش به موتور رسید یا نه، اما گفت ماشین را روشن کن به محض اینکه سوئیچ را چرخاندم موتور روشن شد گفت حرکت کن برو از بس مضطرب بودم گفتم الآن میروم جلوتر و باز در میان برفها می مانم راه بسته است؛ اما ایشان گفت ماشین شما در راه نمیماند حرکت کن

با دیدن این صحنه تعجب کردم و شرمنده شدم که هیچ کمکی از من نخواست و با پای پیاده در میان برفها آمد و به من کمک کرد گفتم: ماشین شما کجاست؟ میخواهید به شما کمک کنم؟ گفت من احتیاجی به کمک ندارم تصمیم گرفتم همین طور که پشت فرمان نشسته ام از شیشه پولی به او بدهم. گفتم اجازه بدهید مبلغ پولی برای جبران زحمت به شما بدهم فرمود من به پول شما احتیاج ندارم شرمندگی و خجالت من بیشتر شد گفتم اینکه نمیشود؛ نه کمکی از من خواستید نه پول را قبول کردید. در روشن کردن ماشین هم که مهارت فوق العاده ای نشان دادید وجدان من اجازه نمیدهد بدون اینکه خدمتی به شما بکنم از اینجا حرکت کنم و بروم آخر من راننده جوانمردی هستم آقا همین طور که پایین ایستاده بود تبسمی کرد و گفت تفاوت راننده جوانمرد و ناجوانمرد چیست؟ گفتم شما خودت کمک راننده ای؛ میدانی که راننده ناجوانمرد اگر از کسی خدمتی ببیند میگوید وظیفه اش بوده؛ ولی راننده جوانمرد اگر خدمتی از کسی ببیند تا جبران نکند وجدانش راحت نمیشود آقا همین طور که پایین روی برفها ایستاده بود فرمود: خیلی خوب، اگر می خواهی به ما خدمت کنی به عهدی که با خدا بستی عمل کن این کار خدمت به ما محسوب میشود

ص: 205

وقتی این مطلب را شنیدم بدنم لرزید و یادم افتاد که چند دقیقه قبل با امام زمان عهد کرده بودم که دیگر تا آخر عمر گناه نکنم و نمازم را مرتب و اول وقت بخوانم. بلافاصله در را باز کردم و فوراً آمدم پایین تا آقا را در آغوش بگیرم و ببوسم، اما هیچ کس آنجا نبود فهمیدم آن آقا وجود مبارک امام زمان بودند که به ایشان متوسل

شده بودم به اطراف خودم نگاه کردم جای پایشان را روی برفها ندیدم حالم منقلب شد سوار ماشین شدم. مدتی اشک ریختم. سپس بر اعصابم مسلط شدم و با امام زمان تجدید عهد کردم و گفتم چشم آقا من به شما قول دادم و تا آخر عمر روی حرفم هستم حرکت کردم و ماشین دیگر هیچ کجا نماند.

وقتی به منزل رسیدم ماجرا را برای خانواده ام تعریف کردم و از آن ها خواستم که از این به بعد همگی به دستورات دین عمل کنیم حتی به همسرم گفتم اگر نمی توانی تغییر کنی و حاضر نیستی دست از بینمازی و بی حجابی برداری میتوانی طلاق بگیری ولی همسرم هم از پیشنهاد من استقبال کرد و گفت: شما قبلاً رعایت نمیکردی؛ ما هم از تو پیروی میکردیم ولی امروز ما هم مثل تو رفتار میکنیم و خوشحالیم

بعد از آن حادثه متحول شدم و همیشه نمازم را اول وقت میخواندم با این حال برای یادگرفتن وظایف دینیمان که به خوبی با آن آشنا نبودیم، از یک روحانی دعوت کردم هفته ای یک روز به منزل ما بیاید و برای ما احکام و وظایف دینی را بیان کند تا همه به وظایف خود عمل کنیم این) برنامه برای بیشتر خانواده ها لازم و مفید است بعدها، روزی با همکاران مشغول تخلیه بار بودیم ظهر شد و همکاران گفتند برویم با هم غذا بخوریم گفتم من اول نماز میخوانم و بعد میآیم. آنها به هم نگاه کردند خندیدند و به شدت مرا مسخره کردند. من تا آن روز ماجرای سفر خاطره انگیزم را برای کسی بازگو نکرده بودم و آن را جزو اسرار خود میدانستم، ولی چون به نماز توهین و آن

ص: 206

را مسخره کردند تصمیم گرفتم ماجرای آن سفر را برای آنها بازگو کنم. بعد از گفتن ،ماجرا حرفهای من در آنها اثر گذاشت و آنها هم منقلب شدند و عذرخواهی کردند و همه به نماز ایستادند و معلوم بود تصمیم گرفته اند دیگر گناه نکنند

به دنبال این تحول روحی تصمیم گرفتم حقوقی را که به مردم بدهکارم به آنان پرداخت کنم و یا آنها را راضی کنم و مالهایی را که در اثر بی توجهی در کارم حیف و میل کردم جبران کنم با شرمندگی نزد اولین نفر رفتم وقتی فهمید برای حلالیت خواستن نزد او رفته ام خوشحال شد و مرا تشویق کرد و چیزی هم از من نگرفت و همه را بخشید. دومی و سومی هم به همین صورت برخورد کردند. فقط یک نفر طلبش را از من گرفت. به این ترتیب با لطف خداوند و امام زمان (عج) از بدهکاری به مردم هم بیرون آمدم. (1)

ص: 207


1- وصل ،در ،فصل دفتر 2، ص 115

ص: 208

فصل بیستم

نابود شدن اعمال خوب (حبط عمل)

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لا تَشْعُرُونَ (1)

ترجمه

ای کسانی که ایمان آوردید صدای خود را از صدای پیامبر بالاتر نبرید و در برابر او بلند سخن مگویید و او را بلند صدا نزنید] آنگونه که بعضی از شما در برابر بعضی دیگر میکنید این کار ممکن است] اعمال شما را نابود کند در حالی که خودتان متوجه نیستید

ص: 209


1- حجرات/2
شأن نزول

مفسرین نقل کرده اند که در سال نهم هجری هیئت های مختلفی برای قبول اسلام یا عقد قرارداد خدمت پیامبر می رسیدند به طوری که این سال را «عام الوفود» نامیدند

گروهی از طایفه بنی تمیم وارد مدینه شدند. هنگامی که وارد مسجد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) که در پشت خانه ایشان قرار داشت شدند فریاد زدند یا ،محمد اخرج الینا ای محمد بیرون بیا پیش ما این صدا پیامبر را ناراحت کرد هنگامی که پیامبر اکرم صلى الله عليه وسلم از منزل خارج شد و این گروه خدمت ایشان رسیدند ابتدا اجازه خواستند تا امتیازات و شخصیت خودشان را بیان کنند پیامبر اجازه داد نخست خطیب و سخنران آنها برخاست و از امتیازات خیالی آنها بنی تمیم) سخنان بسیاری گفت. پیامبر برای نشان دادن ارزشهای اسلامی به خطیب خود که در آن زمان ثابت بن قیس بود فرمود پاسخ

آن ها را بگو. او برخاست و خطبه و سخنرانی بلیغ و رسایی ایراد کرد، به طوری که خطبهٔ آنها از جذابیت افتاد. سپس شاعر آنها برخاست و اشعاری در مدح آن قبیله سرود. شاعر پیامبرحشان هم پاسخ کافی و رسایی به آنها داد. در این هنگام یکی از اشراف آن قبیله به نام اقرع اقرار کرد که این مرد (پیامبر) خطیبش از ما تواناتر است و شاعرش از ما لایق تر است و آهنگ و تن صدای آنها از ما بهتر است. در این موقع پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) برای جلب نظر آنها به اسلام دستور داد هدایای ارزنده ای به آنها بدهند از مجموع این وقایع آنها تحت تأثیر قرار گرفتند و به نبوت پیامبر اعتراف کردند. یک نظر این است که آیه به این مناسبت و خطاب به همه مؤمنان نازل شد.

در نقل دیگری که در شأن نزول آیه آمده است میگویند وقتی این گروه خدمت پیامبر رسیدند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و دین اسلام را پذیرفتند ابوبکر به پیامبر پیشنهاد کرد که قعقاع را که یکی از اشراف آن قبیله بود امیر آنها قرار دهد ولی عمر «اقرع بن حابس»

ص: 210

را پیشنهاد کرد. ابوبکر به عمر اعتراض کرد و گفت تو میخواستی با من مخالفت کنی عمر گفت قصد من مخالفت با تو نبود به این ترتیب سروصدایی برخاست و این کار در محضر پیامبر بود آیه نازل شد که «لا تقدموا بین یدی الله و رسوله در کارها از خدا و پیامبرش پیشی نگیرید و در آیه دوم میفرماید صدای خود را بالاتر از صدای پیامبر نبرید. (1)

تفسیر

در این آیه اگرچه بلند کردن صدا در مقابل پیامبر نوعی بی ادبی شمرده شده و مسلمانان از آن نهی شده اند اما میتوان این نکته را از آن استفاده کرد که بلند کردنصدا به طور کلی، مخصوصاً در مقابل بزرگ تر مانند پدر و مادر و استاد مذموم است. قرآن در سوره لقمان از قول او به فرزندش میفرماید: «واغضض من صوتک صدای خود را پایین بیاور و آرام سخن بگو بعد از آن می فرماید: «إنّ انكر الاصوات لصوت الحمير» (2) زشت ترین صداها صدای خران است.

امروزه مسئله آلودگی صوتی یکی از مشکلات جامعه است که گاهی در مراسم عروسی و یا عزا و حتی گاهی در مسجد و کوچه و خیابان و... باعث سلب آرامش میگردد تنها صدایی که براساس مدارک دینی باید بلند ،باشد صدای اذان است. روایات فراوانی راجع به فضیلت اذان و برکات آن در کتب مربوطه ذکر شده است. روی عن رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : «ان اهل السماء لا يسمعون من اهل الأرض شيئاً الا الاذان از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمود اهل آسمان هیچ صدایی از اهل زمین را گوش نمیدهند مگر صدای اذان را

ص: 211


1- تفسیر نمونه، ج 22، ص 134 به نقل از تفسیر قرظبى و فى ظلال القرآن و کتاب صحیح بخاری ، ج 6، ص 172.
2- لقمان 9.

در روایت دیگری از ایشان نقل شده است که فرمود: «أن الشيطان اذا سمع النداء بالصلوة هرب زمانی که شیطان صدای [ دعوت به نماز (اذان) را بشنود فرار میکند

حبط عمل

موضوع بعدی که در آیه به آن اشاره شده است حبط عمل این طایفه است و معنای

آن این است که اگر مرتکب عمل بی ادبانه بلند کردن صدای خود در مقابل رسول گرامی اسلام شدید ممکن است اعمال خوب شما نابود شود (ان تحبط اعمالكم . احباط عمل» در نظر علمای عقاید عبارت است از اینکه پاداش اعمال خوب قبلی انسان در اثر گناهان بعدی از بین برود. احباط نقطه مقابل تکفیر به معنی پوشاندن و از بین بردن گناهان قبلی به دلیل اعمال نیک بعدی است که قبلاً در ذیل آیه 2 سوره محمد به آن پرداختیم .

بین علمای عقاید در صحت و بطلان احباط» و «تکفیر» اختلاف است اما این دو براساس آیات و روایات فراوان اموری ممکن و صحیح هستند و نظیر آنها در امورات دنیوی هم قابل تجربه است. گاهی انسان سالها زحمت میکشد و سرمایه ای برای خود فراهم میکند اما با یک ندانم کاری همه را از بین می برد و به عکس گاهی سالهای طولانی دچار خسارت و ضرر میشود ولی با یک عمل عاقلانه تمام ضررهای گذشته را جبران میکند

حضرت علی (علیه السلام) در نهج البلاغه میفرماید فاعتبروا بما كان من فعل الله بابليس اذا حبط عمله الطويل وجهده الجهيد وكان قد عبد الله ستة آلاف سنة» (1) عبرت بگیرید [ای بندگان خدا از آنچه خداوند راجع به شیطان انجام داد و نابود کرد کارهای طولانی و کوششهای فراوان او را که شش هزار سال عبادت خدا کرده بود و این به خاطر یک ساعت تکبر ورزیدن او در مقابل پروردگارش بود

ص: 212


1- نهج البلاغه خطبه 192، قاصعه.
نکته

نگهداری از پاداش عمل نیک مهم تر از انجام دادن آن است تعبیر قرآن این است که من

جاء بالحسنة فله عشر امثالها کسی که عمل نیک خود را بیاورد ده برابر آن به او پاداش داده می.شود نمیفرماید هرکس عمل نیکی انجام دهد ده برابر پاداش داده میشود پس فرق است بین انجام دادن کار و آوردن آن در پیشگاه خداوند در روایت منقول از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) آمده است هرکس فلان ذکر را بگوید درختی در بهشت برای او کاشته میشود شخصی عرض کرد پس ما در بهشت درختهای فراوان داریم. حضرت فرمود: بلی، لکن گاهی گناهان شما باعث میشود آن درختان بسوزند سپس آیه فوق را تلاوت فرمودند. (1) از امام باقر (علیه السلام) در روایت شده است که فرمود: «الا بقاء على العمل اشدّ من العمل قال و ما الابقاء على العمل قال يصل الرجل بصلة وينفق نفقة الله ولا شريك له فكتب له سراً ثم يذكرها فتمحی فتكتب له علانية ثم يذكرها فتمحى و تكتب له الریاء نگهداری عمل از خود عمل سخت تر است راوی سؤال :کرد منظور از نگهداری عمل چیست؟ فرمود: انسان بخششی یا انفاقی را فقط برای خدای متعال انجام میدهد پس آن عمل] به عنوان انفاق پنهانی برای او ثبت می.شود سپس عمل خود را در جایی نقل میکند؛ پس این انفاق پنهانی حذف میگردد و به جای آن انفاق آشکار نوشته می.شود مرتبهٔ دیگر که عملش را در جایی بیان میکند انفاق آشکار او حذف میگردد و عمل ریایی برای او ثبت میشود

روایات
1- حسناتی که نابود میشود

قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : « لأعلمن اقواماً من امتى يأتون القيامة بحسنات امثال جبال تهامة

ص: 213


1- تفسیر نور، ج ،26، ص 156 به نقل از بحار، ج 8 ، ص 186

بيضاء فيجعلها الله هباءً منثوراً» (1) پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: گروه هایی از امتم را میشناسم که روز قیامت حسناتی به اندازهٔ کوه های تهامه سفید دارند لکن خداوند همه آنها را پراکنده میکند نابود میسازد. سپس فرمود اینان اگرچه شبها عبادت میکنند یعنی اهل تهجد و شب زنده داری اند، لکن در پنهان مرتکب حرام میشوند. در آیات و روایات در مواردی تصریح به حبط و نابودی عمل شده است.

2- منت گذاشتن عمل را نابود میکند

انفاق با منت و آزار پاداش عمل را نابود میکند قرآن می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا

لاتبطلوا صدقاتكم بالمن والاذى كالذى ينفق ماله رئاء النّاس ولا يؤمن بالله واليوم الآخر » (2) ای کسانی که ایمان آورده اید صدقه های خود را با منت و آزار باطل نکنید مانند کسی که مال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق میکند و به خدا و روز قیامت ایمان ندارد

3- حسد اعمال خوب را نابود میسازد

مورد دیگر از مواردی که پاداش اعمال خوب را نابود میسازد حسد است. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که فرمود: «أياكم والحسد فانّ الحسد يأكل الحسنات كما تأكل النار الحطب» (3) از حسد بپرهیزید چراکه حسد حسنات را می خورد (نابود میکند)، همانگونه که آتش هیزم را میخورد

.4 در روایت منقول از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «اگر زنی به شوهرش بگوید من از تو خیری ندیدم پاداش اعمال او حبط و نابود میشود» (4)

ص: 214


1- كنز الاعمال ، 43685 به نقل از اخلاق، ص 774
2- بقره / 244
3- بحار الانوار، ج 73 ، ص 255
4- کافی، ج 5، ص 521
داستان 1 : گناهانی که اعمال چند ساله را نابود کرد

یکی از داستانهایی که در آن گناه عمل شایسته را نابود کرد و طبق نظر بعضی مفسران در قرآن هم بیان شده ماجرای برصیصای عابد است.

در میان بنی اسرائیل عابدی بود به نام «برصیصا» که در اثر عبادت طولانی مستجاب الدعوة شده بود و مردم بیماران خود را نزد او میآوردند و او دعا میکرد و با

دعای او شفا مییافتند روزی زن جوان بیماری را از خانواده ای آبرومند نزد او آوردند و بنا شد مدتی نزد او بماند تا دعا کند و شفا پیدا کند. شیطان در اینجا زمینه را مساعد دید و آن قدر وسوسه کرد و صحنه را در نظر او جلوه داد تا آن مرد عابد به زن تجاوز کرد گفتنی است در دستورات اسلامی نهی شده است از اینکه زن و مرد نامحرم در محل خلوتی که در آن به طرف دیگران بسته باشد تنها خلوت کنند. حتی عده ای از علما صرف بودن آنها را در چنین جایی حرام دانسته اند و اگر نماز بخوانند نمازشان را باطل اعلام کرده اند چیزی نگذشت که معلوم شد آن زن باردار شده است و از آنجا که همیشه یک گناه سرچشمه گناهان بزرگ تر می شود و شاید هم از ترس رسوا شدن زن را به قتل رسانید و در گوشه ای از بیابان دفن کرد تا بالاخره برادران زن از این جنایت با خبر شدند خبر در شهر پخش شد و به گوش امیر رسید پس از بررسی جنایت او مسلم شد. او را از عبادتگاهش فروکشیدند و پس از اقرار به جنایت ، امیر دستور داد او را به دار مجازات بیاویزند اما شیطان بازهم دست از سر او برنداشت؛ چراکه اگر انسان پیرو شیطان ،شد شیطان تا او را نابود نسازد دست از او برنمی دارد. هنگامی که عابد بالای چوبه دار قرار گرفت شیطان در نظر او مجسم شد و گفت من بودم که تو را به این روز افکندم اگر از من اطاعت کنی تو را نجات خواهم داد عابد فریب خورده غافل گفت چه کنم؟ گفت به من سجده کن عابد :گفت با این حالتی که دارم

ص: 215

نمیتوانم شیطان :گفت با اشاره هم میتوانی سجده کنی. عابد با اشاره چشم یا دست به شیطان سجده کرد و کافر از دنیا رفت (1) این است نتیجه گناه و گناه بعد از گناه که زحمات چندساله را نابود میکند تا آنجا که انسان کافر از دنیا می رود.

قرآن در سوره حشر می فرماید: «كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَقَالَ إِنِّي بَرِىءُ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ. فَكَانَ عَاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِي النَّارِ خَالِدَيْنِ فِيهَا وَ ذَلِكَ جَزاءُ الظَّالِمين» (2) مَثَل منافقان مانند مثل شیطان است، زمانی که به انسان گفت کافر شو تا مشکلات تو را حل کنم اما هنگامی که کافر شد گفت من از تو بیزارم و او را در حال بدبختی رها کرد. سرانجام کار این دو شیطان) و (کافران این است که هر دو همیشه در آتش دوزخ باقی میمانند و این است کیفر ستمگران.

در اینکه منظور از «انسان» در این آیه کیست بین مفسران اختلاف است. بعضی آن را مطلقاً به معنای انسانهایی دانسته اند که تحت تأثیر شیطان اند و فریب وعده های

دروغین او را میخورند و راه کفر را می پویند و سرانجام شیطان آنها را تنها میگذارد و از آنان بیزاری میجوید بعضی گفته اند منظور از انسان شخصی خاص مانند برصیصای عابد و یا غیر اوست. در هر صورت باید از آیه پند گرفت که اگر کسی پیرو شیطان شد و گناه پس از گناه انجام داد شیطان دست از سر او برنمی دارد تا زمانی که همه کارهای شایسته گذشته او را تباه کند و او را بی ایمان و کافر سازد و در این حالت از دنیا برود

.

داستان 2 : چگونه مقام و پاداش نابود میشود؟

ملاعلی کازرونی که مردی مؤمن و با تقوا بود و خواب های راست و مکاشفاتی داشت میگوید: شبی در خواب باغ بسیار وسیعی ،دیدم آن قدر وسیع که انتهای آن معلوم

ص: 216


1- تفسیر مجمع البیان ،قرطبی نمونه ذیل آیه با تلخیص
2- حشر/ 16-17

نبود در وسط آن باغ قصری باشکوه و عظیم وجود داشت. در فکر رفتم که باغی به این بزرگی متعلق به کیست از یکی از دربانان سؤال کردم گفت این قصر متعلق به حبیب نجار شیرازی است من حبیب نجار را میشناختم و با او دوست بودم. در همان حال که حسرت مقام او را میخوردم ناگهان دیدم آتشی به آن باغ رسید و تمام قصر و باغ آتش گرفت و نابود شد. از شدت ترس و وحشت از خواب بیدار شدم و دانستم حتماً گناهی از دوستم سرزده که مقام و پاداش او را حبط و نابود کرده است فردای آن روز به دیدارش رفتم و سؤال کردم شب گذشته چه گناهی از تو سر زده است؟ نمی خواست بگوید او را قسم دادم به زبان آمد و گفت: شب گذشته با مادرم دعوا کردم و در نهایت او را کتک زدم با آن همه سفارشهای مؤکد درباره مقام والای مادر و رعایت احترام .او سپس خوابم را برایش نقل کردم و گفتم در اثر این کارچه مقام بزرگی را از دست دادی. (1)

لطیفه دروغی که صاحبش را رسوا کرد

کشاورزی به دوستش مراجعه کرد و خواهش کرد الاغش را به او قرض دهد تا بار گندمش را به آسیا ببرد دوستش :گفت الاغ را به دیگری داده ام. در این هنگام الاغ که در خانه بود شروع کرد به فریاد کشیدن کشاورز :گفت تو که میگفتی الاغ در خانه نیست دوستش دستی به سر و صورت خود کشید و گفت عجب آدمی هستی حرف مرا باور نمیکنی اما حرف الاغ را باور میکنی.

ص: 217


1- داستانهای شگفت
عبرت

گناه و دروغ نه تنها اعمال خوب انسان را نابود میکند حبط عمل که در دنیا انسان را رسوا و شرمنده میسازد. انسانی که در زندگی خود گناه نکند اگر اهل انجام مستحبات و کارهای نیک هم نباشد، بهشتی خواهد شد، ولی کسی که آلوده به گناه است اعمال خوب او هم پایدار نخواهد ماند

ص: 218

فصل بیست و یکم

حجاب بانوان

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللهُ غَفُوراً رَحِيماً (1)

ترجمه

ای ،پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمن بگو لباسهای بلند برخود فروافکنند. این کار برای آنکه به عفت و پاکدامنی شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است.

شأن نزول

در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) زنان مسلمان به مسجد میرفتند و با پیامبر نماز جماعت

ص: 219


1- احزاب / 59

میخواندند، اما شب هنگام بعضی از جوانان بی بندوبار و اوباش بر سر راه آنان مینشستند و مزاحم آنان میشدند آیه فوق نازل شد و به آن زنان دستور داد اگر می خواهید کسی مزاحم شما نشود و مورد اذیت و آزار قرار نگیرید حجاب خود را به طور کامل رعایت کنید تا کسی به شما گمان بد نبرد و بهانه مزاحمت پیدا نکند طبیعی است که خانمی که حجاب کامل ندارد یا با سر و وضع هنجارشکن رفت و آمد میکند بخواهد یا نخواهد خود را در معرض دید و آزار دیگران قرار داده و به دست خود زمینه را فراهم کرده است. (1)

تفسیر

در اینکه منظور از شناخته شدن چیست ادنى أن يُعرفن دو تفسیر ذکر شده است:

تفسیر اول در آن زمان کنیزان و خدمتکاران حجاب کاملی نداشتند و قسمتی از سرو گردن آنها نمایان میشد به این ترتیب معلوم میشد اینان کنیزند و مورد طمع بعضی افراد هرزه قرار میگرفتند زنان آزادی هم که حجاب کامل خود را رعایت نمی کردند همانند کنیزان گاهی مورد آزار قرار میگرفتند بنابراین دستور آمد که حجاب کامل خود را رعایت کنید و با پوشیدن لباس بلند (جلباب)، طوری عمل کنید که شناخته شوید و بدانند که شما از کنیزان نیستید. البته این به آن معنی نیست که اوباش حق داشتند مزاحم کنیزان شوند بلکه منظور این است که بهانه از دست آنها گرفته شود و مزاحمت ها کاهش یابد.

تفسیر دوم: تأکید و سفارش به زنان که به حجاب خود بیشتر دقت کنند تا به عنوان زن های پاکدامن و عفیف شناخته شوند و مورد طمع و اذیت اوباش قرار نگیرند. (2)

«جلابيبهن» جمع «جلباب» است و در تفسیر مجمع البیان به معنی مقنعه بلندی

ص: 220


1- تفسیر نمونه
2- همان

است که سرو گردن را بپوشاند. در تفسیر المیزان نیز به معنی پارچه بلندی است که

تمام بدن و سر و گردن را میپوشاند نظیر چادر. (1)

برداشت

سرچشمه بسیاری از مزاحمتها و اذیت و آزارهایی که افراد هوسباز برای زنان و دختران ایجاد میکنند نوع لباس و طرز رفت و آمد و جلوه گری خود آنهاست که میتواند با رعایت پوشش کامل و باوقار از آن جلوگیری کرد یعرفن فلایؤذین

نکته ها

1- هدف از دستور حجاب در اسلام این است که زنان در جامعه مورد سوء استفاده مردان واقع نشوند و شخصیت آنها حفظ شود و این بهره بری مربوط به خانه و همسر

و در قالب خانواده و روابط زناشویی ،باشد زیرا زنان با نشان دادن اندام و زیبایی خود به همگان و در دید عموم قرار دادن آن ناخواسته خود را در معرض استفاده افراد

هوسباز قرار میدهند

2- در جامعه ای که برهنگی و جلوه گری و بدحجابی وجود داشته باشد روزبه روز آمار طلاق و از هم پاشیدن خانوادهها بیشتر خواهد شد زیرا مردان با تماشای جلوهها و زیبایی های گوناگون در خیابانها و اماکن عمومی علاقه خود به خانه و خانواده را از دست میدهند و هر روز دل به دلبری میبندند و با خانه و خانواده شان خداحافظی

کنند و یا دست کم نسبت به آنها سرد و کم علاقه میشوند. به عکس در جامعه ای که حجاب و حصارها شکسته نشده عشق و عواطف همسری محفوظ است احساسات زن و شوهر برای خودشان باقی خواهد ماند. توجه به این نکته لازم است

ص: 221


1- تفسیر نور

که اگرچه در دستورات دینی نگاه به نامحرم ممنوع است اما بسیاری افراد این مورد را رعایت نمیکنند و خانمها ناخواسته خود را در معرض دید عموم قرار میدهند.

3- یکی از عوامل بسیار خطرناک برای جامعه خصوصاً جوانان، فحشا و ارتباطهای نامشروع بین زن و مرد است که گاهی منجر به زیانهای جبران ناپذیر می شود و برهنگی و جلوه گری و بدحجابی یکی از عوامل مؤثر در این زمینه است

این بخشی از آفتها و ضررهای رعایت نکردن حجاب در جامعه است و اگر عفاف و حجاب و حریم بین زن و مرد در جامعه رعایت نشود آفتها و ضررهای گوناگون دیگری همانند پیدایش بیماریهای عصبی و روانی و مقاربتی زیاد شدن چشم چرانی و دنبال نوامیس دیگران ،رفتن بارداریهای نامشروع و سقط جنین ایجاد ناامنی اخلاقی و دلهره برای خانواده ها مخصوصاً پدر و مادرها و مانند اینها پدید خواهد آمد که آمار موجود در کشورهای دیگر به خصوص کشورهای غربی نشان دهنده این موضوع است

روایات

1- قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : «سيكون في آخر امتى نساء كاسيات عاريات على رؤسهنّ كَاسْنِمَة البُخْت العجاف ... فالعنوهن فانهن ملعونات» (1) پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: در آخرالزمان از میان امت من زنانی خواهند بود که پوشش دارند اما برهنه اند و بر سرهایشان برآمدگی [ از انباشته شدن موها مانند کوهان شتر وجود دارد پس آنها را لعنت کنید، چراکه آنان ملعون اند.

راجع به عبارت «کاسیات عاریات چندین دیدگاه در میان محققان وجود دارد

ص: 222


1- صحیح مسلم / 6-168

1- زنانی هستند که لباس پوشیده اند ولی از تقوا و حیا عریان اند؛ 2- زنانی هستند که لباس برتن دارند ولی لباسشان نازک و بدن نماست مثل اینکه عریان اند؛ 3- زنانی هستند که لباس برتن دارند ولی لباسشان چنان تنگ و محرک است که گویا لباس نپوشیده اند.

2- قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : (صنفان من اهل النار [...] نساء كاسيات عاريات مميلات والروستام مائلات رؤسهن كَاسْنِمَةِ البُخْت المائلة لا يدخلن الجنّة ولا يجدن ريحها وان ريحها ليوجد من مسيرة كذا و كذا» (1) پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: دو دسته اهل آتش اند: [...] گروه زنانی که پوشش دارند اما برهنه.اند راه کج میروند و دیگران را به راه کج تشویق میکنند (مميلات مائلات) . لسان العرب می نویسد: «مائلات» یعنی زنانی که با کرشمه راه میروند و جلوه گری میکنند یا حجاب خود را کج و تا نیمه بر سر میگذارند یا با آرایش بیرون می آیند و خودنمایی میکنند «ممیلات» یعنی زنانی که روش بد خود در بد حجابی و خودنمایی را به دیگران هم یاد میدهند و سرهای خود را مانند کوهان

شتر برافراشته میکنند این گروه از زنان وارد بهشت نخواهند شد مگر آنکه توبه کنند] و بوی بهشت را که از فاصله زیاد به مشام میرسد استشمام نمیکنند

3- از حضرت علی (علیه السلام) روایت است که فرمود خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بودیم از آن حضرت سؤال :کردند چه چیزی برای خانمها خوب و پسندیده است؟ حضرت فاطمه

زهرا علیها السلام که حضور داشتند در پاسخ گفتند: «ان لا یرین الرجال و لايراهن الرجال» (2) آنچه برای زنان پسندیده است آن است که مردان نامحرم را نبینند و نامحرمان نیز آنها را تماشا نکنند .

ص: 223


1- ميزان الحكمة ، ج 10، ص 994 .
2- نهج الحياة، ص 160

4- روى عن رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : ( ايما امرأة استعطرت فمرت على قوم ليجدوا من ريحها فهى زانیه» (1) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که فرمود هر زنی به خود عطر بزند و از کنار عده ای (مرد) بگذرد تا بویش به مشام آنها برسد زناکار است

با آنکه عطر زدن برای نماز مستحب است ولی در این روایت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) آمده است که خانمها حتی برای نماز هم در مقابل نامحرم عطر نزنند. (2)

-5 از حضرت علی (علیه السلام) روایت شده است که فرمود روزی من و فاطمه به محضر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) رسیدیم. حضرت را ناراحت و گریان دیدیم. عرض کردیم ای رسول خدا چه چیز باعث ناراحتی شما شده؟ حضرت در بخشی از روایت فرمود: «یا علی

شبی که به آسمانها ،رفتم زنانی از امتم را دیدم که به موی سرشان آویزان شده بودند

و مغز سر آنها از آتش می.جوشید. زنی را دیدم که در آتش به پستانش آویزان بود. زنی را دیدم که گوشت بدن خود را میخورد و در میان آتش می سوخت. زنی را دیدم که به پاهای خود در آتش آویزان بود. زنی را دیدم که آتش از دهان و دماغ و چشم هایش خارج میشد. حضرت فاطمه یا عرض کرد پدر گناه این زنان چه بوده است؟ فرمود: آن زنی که به موی سرش آویخته بود زنی است که موی سرش را در دنیا از نامحرم نمی پوشاند و آن زنی که در آتش به پستانش آویزان بود زنی است که در فراش و رختخواب از شوهرش تمکین نمیکند و آن زنی که گوشت بدن خود را می خورد زنی است که در مقابل مردان نامحرم آرایش میکند و خود را از آنها نمی پوشاند و آن زنی که به پاهای خود در آتش آویزان بود زنی بوده که بدون اجازه شوهرش از خانه بیرون می رفته و آن زنی که آتش از دهانش خارج میشد زن آوازه خوان و مغنیه بوده است.»

ص: 224


1- میزان الحمة ، ص 3340
2- همان

البته این عذابها برای زنی است که بدون توبه و تغییر روش تا آخر عمر، از دنیا برود، اما راه توبه برای همه باز است. (1)

نکته

چادر یادگار حضرت زهرا علیها السلام است. بنابر نقل ایشان همواره در بیرون منزل از لباس بلندی مانند چادر استفاده میکردند و وقتی که برای ایراد خطبه و اتمام حجت با مردم و دفاع از ولایت به مسجد وارد شدند چادر به سر داشتند و از پشت پرده ایراد سخنرانی کردند. پیروان و دوستان آن حضرت باید از ایشان الگو بگیرند. (2)

امام خمینی رحمه الله درباره بدحجابی میفرماید از جنایتهای بزرگی که بر ملت ما شد [...] بانوان ما را ملعبه اسباب) (بازی قرار دادند بانوان ما را مثل عروسک کردند اینها میخواستند بانوان را مثل شیء یک چیز مثل یک متاع به این دست ست و آن دست بسپارند زنها باید از فساد اجتناب کنند و نباید ملعبه جوانهای هرزه شوند. زنها نباید مقام خود را منحط کنند و بزک کرده بیرون بروند و در انظار مردم فاسد قرار گیرند زنها باید انسان واقعی باشند باید تقوا داشته باشند. زنها اختیار دارند همان طور که مردها اختیار دارند آنهایی که قصد دارند زنها را ملعبه مردان و ملعبه جوانان فاسد قرار دهند جنایتکار هستند زنها نباید فریب بخورند. زنها گمان نکنند این مقام زن است که بزک کرده و یا سرباز و لخت بیرون بروند. این مقام زن نیست. این عروسک بازی است زن باید شجاع باشد زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت کند زن آدم ساز است زن مربی انسان است.

ص: 225


1- این بخشی از روایتی است که در کتاب عیون اخبار الرضا ج 2، ص 10 نقل شده است.
2- بهشت اخلاق، ص 380
داستان مردی که با همسر بی حجابش در انظار ظاهر شده بود

حجاب یکی از ارزشهای دینی اجتماعی فرهنگی است که گاهی به علت ضعف ایمان و گاهی به علت تقلید کورکورانه از بیگانگان و یا عوامل دیگر در نظر بعضی بی ارزش و کوچک میشود و حتی مورد انتقاد قرار میگیرد در زمان طاغوت حجاب خانمها از سوی حاکمان وقت مورد انتقاد و بی توجهی قرار میگرفت

شخصی که اعتقاد به این ارزش نداشت و با خانم بی حجابش در انظار ظاهر شده ،بود چشمش به آقایی افتاد که با خانم پوشیده و باوقارش منتظر اتومبیل ایستاده بود. با زبان انتقاد به این آقا :گفت خانم شما زیر این چادر پوسید! چرا آزاد نیستید و آزاد رفت و آمد نمیکنید؟ متأسفانه بعضی اباحه گری و بی بندوباری را آزادی مینامند) این آقا با کمال بردباری و با چند دقیقه سکوت به این شخص منتقد گفت سؤالی از شما دارم

ممکن است جواب دهید؟

- بله بفرمایید.

چرا روی این اتومبیل شخصی که کنار خیابان پارک شده روپوش و چادر کشیده شده؟

واضح است این ماشین خصوصی و شخصی است. مالک آن سوارش می شود و وقتی به مقصد رسید پارک میکند و چادر روی او میکشد تا از هرگونه آلودگی حفظ شود. بعد که از کار خود فارغ شد روپوش را از روی آن برمیدارد و از آن استفاده میکند تا به منزلش برسد.

- پس چرا تاکسی هایی که در خیابان رفت و آمد میکنند چادر و روپوش ندارند؟

- معلوم است. اینها وسیلهٔ عمومی هستند که مرتب افراد مختلف از آن استفاده میکنند و نمیتوان روی آنها را پوشاند.

- درست است. خانم من هم خصوصی است و تنها من به او نگاه میکنم و با پوششی

ص: 226

که دارد هرکسی نمیتواند او را برانداز کند و ببیند اما خانم شما مثل آن اتومبیلهای عمومی در مقابل دید عموم است و هرکسی میتواند او را تماشا کند زیرا پوشش ندارد و همه میتوانند از او استفاده کنند.

از این جواب دندان شکن آقای منتقد چنان شرمنده شد که سر خود را پایین انداخت و سخنی نداشت

لطیفه مادر پیرت را شوهر بده

روایت است که شخصی مادر پیر خود را که بیش از صد سال عمر داشت به دوش گرفته بود و به طرف خانه میبرد در راه به یکی از بزرگان برخورد کرد ایشان سؤال کرد: چه بر دوش داری؟ :گفت مادر سالخورده و شکسته خود را به خانه میبرم این بزرگ از روی شوخی گفت او را شوهر بده تا دیگر تحمل زحمت نکنی گفت چه کسی به پیرزنی که بیش از صد سال از عمرش گذشته رغبت میکند؟ در این هنگام مادر با دو دست بر سر فرزند خود کوبید و گفت ادب در شنیدن حرف بزرگ تر است چرا حرف ایشان را رد میکنی؟

عبرت

حجاب و پوشش کامل برای خانمها یک امر واجب و ضروری است و دلایل فراوانی از نظر قرآن و روایات دارد؛ اما در این امر مهم به خانمهای سالخورده (عجائز) تخفیف داده شده است. در قرآن به این موضوع اشاره شده که زنان از کارافتاده که امید ازدواج ندارند بر آنها گناهی نیست که روپوش خود را کنار بگذارند به شرط آنکه با آرایش و زیورآلات خود آرایی .نکنند یعنی اینگونه زنها که سالخورده و ازکارافتاده اند هم نباید با آرایش در مقابل نامحرم حاضر شوند و اگر پاکدامنی و عفاف و حجاب را رعایت کنند بهتر است.

ص: 227

«وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاتى لا يَرْجُونَ نِكَاحاً فَلَيسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيرَ مُتَرْجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَالله سميع عليم» (1)

ص: 228


1- نور.60

فصل بیست و دوم : حسد

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ، وَ مِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ، وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَد. وَ مِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد (1)

ترجمه

بگو پناه میبرم به پروردگار سپیده صبح [...] از شر حسود هنگامی که حسد میورزد.

تفسیر

در این آیه یکی از معانی شر حسود هرگونه شر و ضرری است که از او به انسان میرسد. قرآن خطاب به پیامبر فرموده است: بگو پناه میبرم به پروردگار از شر حسودان؛ یعنی انسان برای رهایی از شر حسودان باید به خدا پناه ببرد و از او کمک بخواهد معنی

ص: 229


1- سوره فلق

دیگری که صاحب تفسیر مجمع البیان ذکر کرده شر و ضرری است که از چشم زدن حسود ایجاد میشود زیرا چشم زدن یک امر واقعی است و در روایات هم بیان شده است در روایتی آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) مکرراً فرزندانشان حسن و حسین را با دو سوره معوذتین از چشم زدن محافظت میکردند در روایت دیگر از پیامبر و نقل شده است که اگر چیزی را دیدی که به طور طبیعی در نظرت تعجب آور بود به نظرت آمد)، بگو: «اللهُ اللهُ مَا شَاءَ اللهُ لَاحَولَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ» تا ضرری متوجه آن چیز نگردد. (1)

روایت است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در جواب اسماء بنت عمیس که سؤال کرد ممکن است فرزندان جعفر را چشم بزنند و آیا رقیه حرز و دعا برای جلوگیری از چشم (خوردن برای آنها بگیرم فرمود: «نعم فلوكان شيء يسبق القدر لسبقه «العین آری خوب است. اگر چیزی بتواند بر قضا و قدر پیشی بگیرد چشم زدن است. (2)

چشم زدن حقیقت دارد

در نهج البلاغه آمده است العین حق و الرقی حق چشم زدن حق است و دعا و حرز برای رفع آن هم حق است (3) مسئلهٔ چشم زدن از نظر علمی هم محال نیست. بسیاری از دانشمندان معتقدند در بعضی چشمها نیرویی مغناطیسی نهفته است که کارایی زیادی دارد و با تمرین و ممارست میتوان آن را تقویت کرد خواب مغناطیسی نیز از طریق همین نیروی مغناطیسی چشمها صورت میگیرد. (4)

حسد و غبطه

حسد عبارت است از ناراحت شدن از نعمتها و ارزشهای دیگران و تلاش برای نابودی

ص: 230


1- تفسیر مجمع البیان ذیل آیه سوره فلق .
2- همان، ج 1، ص 341
3- تفسیر نمونه، ج 24، ص 427
4- همان

آنها در مقابل صفت ناپسند ،حسد، صفت ارزشمند غبطه» است. کسی که غبطه میخورد از اینکه دیگران نعمتی دارند ناراحت نیست بلکه تلاش میکند و از خداوند متعال میخواهد که آن نعمت نصیب او هم بشود در روایتی از امام صادق نقل شده: «انّ المؤمن يغبط ولا يحسد والمنافق يحسد ولا يغبط مؤمن غبطه میخورد ولی حسد نمی ورزد؛ منافق حسد میورزد و غبطه نمیخورد (1) یکی از صفات بسیار ناپسند و یکی از گناهان کبیره صفت حسد است که نشانه کم ظرفیتی و تنگ نظری است.

نکته ها

ریشه کفر و بسیاری از گناهان حسد است. در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) آمده: «انّ الكفر اصله الحسد ریشه کفر حسادت است. آنچه بر سراهل بیت و پیامبران علیهم السلام آمده از حسادت ریشه گرفته چراکه برای دشمنان قابل تحمل نبود که در آنها صفات ارزشمند و کمالات .ببینند قرآن از قول مخالفان پیامبران میگوید: «أبشریهدوننا» آیا بشرى [مثل ما پیامبر است و] ما را هدایت میکند؟

حسد علامت نفاق است زیرا شخص حسود در ظاهر به انسان اظهار محبت و دوستی میکند ولی باطناً با او دشمن و مخالف است. حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «الحاسد يظهرودّه في اقواله و يخفى بغضه فی افعاله (2) شخص حسود در ظاهر دوستی میکند اما در باطن بغض و کینه دارد.

عامل اولین قتل روی زمین یعنی قتل هابیل به دست برادرش قابیل حسد بوده و اولین مخالفتی که در آسمانها اتفاق افتاده، یعنی تخلف حضرت آدم در خوردن گندم بهشتی، به دلیل حسادت ابلیس به آن حضرت بوده است.

ص: 231


1- اصول کافی، ج 2، ص 307 .
2- غرر الحكم.

غریزه حسادت کم و بیش در همه انسانها وجود دارد ولی آنچه مذموم است و از آن نهی شده به کار بستن حسد است، همانگونه که قرآن می فرماید: «و من شر حاسد اذا حسد پناه ببربه خداوند از شرانسان حسدورز هنگامی که در عمل حسد می ورزد.

راه مقابله با حسادت

با اندیشه کردن به چند نکته میتوان به مقابله با حسادت پرداخت اول دنیا فانی و بی ارزش و غیرقابل اعتماد و زودگذر است و نباید با حسد ورزیدن ، عالم همیشگی آخرت را به دنیای زودگذر فروخت دوم، تقسیم نعمتها به دست خداوند حکیمی است که همه کارهای او با حکمت و مصلحت و حساب شده است و چه بسا نعمتی که اگر به ما میرسید، باعث هلاکت و نابودی ما میشد. «عسی ان تحبّوا شيئاً وهو شرلکم» چه بسا چیزی را دوست دارید در حالی که برای شما شر و ضرر است. سوم، توجه به اینکه حسادت ما بی فایده است؛ چراکه خداوند اگر بخواهد نعمتی را به کسی بدهد، جن وانس هم جمع شوند نمیتوانند از آن جلوگیری کنند فقط حسود خود را در زحمت می اندازد (عرض خود میبری و زحمت ما می داری) (1).

روایات

1- قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : « اياكم والحسد فانّه يأكل الحسنات كما تأكل النّار الحطب» (2) پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود از حسد دوری کنید زیرا حسد حسنات و پاداشها را می خورد و نابود میسازد همان طور که آتش هیزم را

ص: 232


1- برداشت از تفسیر نور ذیل آیه در سوره فلق
2- جامع الاخبار

2- قال على (علیه السلام) «لله دَرُّ الحسد ما اعدله بدأ بصاحبه فقتله» (1) حضرت علی (علیه السلام) فرمود: چه نیکوست [کیفر] حسادت چقدر عدالت پیشه است که پیش از همه صاحب خود را میکشد

داستان : دفع شر حسودان با معجزه پیامبر خاتم (صلی الله علیه وآله وسلم)

هنگامی که اسلام در مدینه پایدار و نیرومند شد عبدالله بن ابی که از رؤسای یهود بود

به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) حسادت ورزید و به فکر قتل آن بزرگوار افتاد. پس به بهانه جشن عروسی دخترش از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) و اصحاب و یاران او دعوت کرد و غذایی زهرآلوده آماده ساخت در میان صحن خانه خود نیز چاهی حفر کرد و داخل آن چاه را پر از شمشیر و نیزه زهر آلود نمود و روی آن را پوشاند تا پیامبر و همراهانش را آنجا بنشاند و وقتی آنها در آن گودال افتادند، جمعی از یهودیان با شمشیر زهرآلود به آنها حمله کنند و همه را از بین ببرند و اگر از این راه موفق نشدند با غذای زهرآلود آنها را از پای درآورند، اما قبل از آمدن پیامبر و اصحابش جبرئیل نازل شد و عرض کرد خداوند میفرماید به خانه عبدالله بن ابی برو و هرکجا به تو و اصحابت نشان داد بنشین و از هر غذایی نزد شما گذاشت تناول کن که من شما را از هر شر و کیدی حفظ خواهم کرد

پیامبر و اصحابش وارد منزل عبدالله شدند آن ملعون آنها را تکلیف کرد تا در

صحن خانه و روی گودال بنشینند نبی اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) با همۀ یارانش روی فرشی که زیرش گودال بود نشستند عبدالله از اینکه آنها در گودال نیفتادند بسیار تعجب کرد، چون از این راه ناامید شد طعام مسموم را آوردند تا شاید به هدف پلیدشان برسند. حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: این دعا را بخوان و خودش هم خواند: «بسم الله

ص: 233


1- نهج البلاغه ، 316/1 .

الشافي بسم الله الكافي بسم الله المُعافى بسم الله الذى لا يضُرُّ مع اسمه شيء ولا داءً في الارض ولا في السماء وهو السميع العليم»

پس همه غذا را تناول کردند و از آن مجلس بیرون رفتند عبدالله وقتی دید آن طعام مسموم به آنها ضرری نرسانید گمان کرد اشتباه کرده و زهر در آن نریخته است؛ پس به افرادی که با شمشیرهای زهرآلود آماده کشتن پیامبر و اصحابش بودند امر کرد تا از باقیمانده غذا بخورند دختر عبدالله نیز که خود در توطئه قتل پیامبر نقش داشت از آنجا که از فرونرفتن فرش تعجب کرده بود آن را کنار زد و دید زمین سخت و محکم است. پس روی فرش نشست و ناگهان صدای فریادش بلند شد عبدالله بالای گودال آمد و دختر خود را دید که در میان آن شمشیرها و نیزه های زهرآلود جان به مالک دوزخ تسلیم کرده است. تمام یهودیانی که از باقیمانده طعام خورده بودند نیز به درک واصل شدند. عبدالله به تمام اقوام خویش سفارش کرد که خبر مرگ آنها را به کسی نگویند. بدین سان مراسم عروسی دختر آن ملعون تبدیل به عزا شد و مصداق «من حَفَرَ بئراً لاخيه وَقَعَ فيها» آشکار گردید که طبق آن هرکس برای نابودی دیگران چاه بکند، خودش در آن می افتد. زمانی که این خبر به گوش پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) رسید از عبدالله علت فوت آنها را پرسید، عرض کرد دختر از پشت بام افتاد و افراد دیگر به مرض اسهال مبتلا شدند و مردند. (1)

لطیفه سخن حسود

نقل کرده اند که به شخصی حسود گفته شد یک حاجت تو برآورده میشود، به شرط آنکه دو برابرش به دشمنت داده شود. در جواب گفت: پروردگارا یک چشم مرا کور کن تا دو چشم دشمنم کور شود.

ص: 234


1- بحار الانوار، ج 6، و روایتها و حکایتها، ص 52
راه نجات از شر حسودان

-1 استعاذه به خداوند؛ -2 خواندن اذکار مخصوص ؛ 3- حفظ اسرار خود و بازگو نکردن برای دیگران؛ 4 احسان به فقرا -5 عدم تحریک احساسات حسود

داستان حسادت برادران یوسف

حضرت یعقوب دوازده پسر داشت که دو نفر از آنها به نامهای «یوسف» و «بنیامین» از مادری به نام راحیل بودند که طبق برخی روایات در کودکی آن ها فوت کرد. حضرت یعقوب به این دو پسر محبت بیشتری نشان می داد؛ زیرا اولاً کوچکتر از سایر فرزندان بودند و نیاز به محبت بیشتری داشتند؛ ثانیاً طبق ،نقلی مادرشان را از دست داده بودند و خواهان توجه بیشتری بودند؛ (1) ثالثاً چون آثار نبوغ در آنها، مخصوصاً در ،یوسف نمایان ،بود نظر یعقوب بیشتر به آنها جلب شده بود و آن حضرت آشکارا به آنان محبت میکرد لذا آتش حسد در برادران یوسف شعله ور شد مخصوصاً اینکه از یک مادر هم نبودند برادران یوسف به یکدیگر گفتند یوسف و

برادرش نزد پدر از ما محبوب ترند با اینکه ما از نظر جسمی، نیرومند و کارسازیم.

قرآن می فرماید: «إِذْ قالُوا لَيَوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ » (2)

آتش حسد در وجود برادران اجازه نمیداد دلایل اظهار محبت پدر به این دو فرزند را بفهمند زیرا همیشه منافع شخصی هرکس حجابی بر روی افکار صحیح او میشود بنابراین نمیتواند حق و عدالت را تشخیص دهد.

حسادتی که در وجود برادران بود آنها را به عملی کردن یکی از دو تصمیم رساند:

ص: 235


1- سن حضرت یوسف را در زمانی که خواب دید یازده ستاره و خورشید و ماه در برابر او سجده کردند از هفت تا دوازده سال نوشتهاند و آنچه مسلم است در آن هنگام بسیار کم سن و سال بوده است.
2- يوسف /8

یا کشتن یوسف یا تبعید او به سرزمینی دوردست تا پدر دیگر او را نبیند و محبت او

یکپارچه متوجه آنها شود.

قرآن میفرماید: « أَقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ » (1)

یکی از برادران یوسف از همه باهوشتر و باوجدان تر بود. او با این دو پیشنهاد مخالفت کرد و طرح سومی را مطرح کرد گفت یوسف را نکشید بلکه او را در قعر چاه قرار دهید تا رهگذران یا قافله ها او را بیابند و با خود ببرند تا از چشم پدر ناپدید گردد قرآن میفرماید: «قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا يوسُفَ وَأَلْقُوهُ في غَيابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السيارة» (2)

طرح سوم را همه برادران قبول کردند و برای خاموش کردن آتش حسد خود تصمیم گرفتند یوسف را در قعر چاه قرار دهند در ابتدا یوسف مضطرب بود و اشک می ریخت اما ناگهان شروع به خندیدن کرد برادران تعجب کردند که یوسف به جای ،گریه میخندد فکر کردند شاید فکر تازه ای به مغز یوسف آمده یا خیال میکند برادرانش شوخی میکنند و او را به قعر چاه نخواهند انداخت، اما یوسف پرده از این ابهام برداشت و گفت: فراموش نمیکنم که روزی به شما برادران نیرومند با آن بازوان قوی و قدرت فوق العاده جسمانی دل بسته بودم و با خود میگفتم با داشتن چنین برادران نیرومندی چه کسی جرئت میکند به من آسیب برساند؟ چون امیدم را از خدا بریدم و به شما تکیه کردم در چنگال شما گرفتار شدم تا اینکه از شما به شما پناه آوردم ولی به من پناه نمیدهید این درس شد برای من که به غیر از خدا، حتی به برادرانم تکیه نکنم

ص: 236


1- يوسف / 9 .
2- يوسف / 10 .

قرآن می فرماید: «فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِيَّنَهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لا يَشْعُرُون» (1) هنگامی که یوسف را با خود بردند و تصمیم گرفتند او را در مخفیگاه چاه قرار دهند ما به یوسف وحی فرستادیم و دلداریش دادیم که روزی فرا میرسد که آنها را از این رفتارهای شرم آور آگاه خواهی ساخت و آنها را پشیمان خواهی کرد در حالی که تو را نمی شناسند همان روزی که تو بر اریکه قدرت تکیه میزنی و برادران دست نیاز به سوی تو میگشایند و باور نمیکنند که تو برادرشان یوسف باشی.

آری این است سزای انسانهای حسودی که حسد آنها باعث تباهیشان در دنیا و آخرت خواهد شد. نوشته اند هنگامی که خواستند یوسف را در چاه قرار دهند پیراهن او را از تنش بیرون آوردند زیرا به این وسیله میخواستند خبر قتل او را برای پدر ببرند. سپس او را برهنه وارد چاه کردند هرچه التماس کرد که لااقل پیراهنم را بدهید تا اگر زنده بمانم تنم را بپوشاند و اگر بمیرم کفنم ،باشد برادران گفتند از همان خورشید و ماه و یازده ستاره ای که در خواب دیدی بخواه که لباس به تنت بپوشاند. (2)

لطیفه ملاقات شیطان با فرعون

روزی شیطان بر فرعون وارد شد فرعون :پرسید کیستی؟ شیطان گفت اگر تو خدا هستی باید بدانی من کیستم. سپس گفت من شیطانم فرعون پرسید آیا کسی را دیده ای که از من و تو پلیدتر باشد؟ شیطان گفت آری شخصی با من رفیق شد و مدتی با هم بودیم روزی به او گفتم چون دوست من هستی چیزی از من بخواه تا انجام .دهم گفت همسایه ای دارم که گاو شیرده خوبی دارد میخواهم او را تلف

ص: 237


1- يوسف / 15
2- خلاصه ای از تفاسیر مجمع البیان نمونه - المنار.

کنی گفتم مثل آن گاو را برای تو تهیه میکنم تا تو هم مثل آن گاو را داشته باشی. رفیقم از روی حسادت :گفت نه هرچه به من بدهی آرام نمی شوم، مگر آن که گاو او را تلف کنی با این بیان فهمیدم رفیقم از من پلیدتر است و رفاقتم را با او قطع کردم

عبرت

در روایت آمده است حسد ایمان انسان را می بلعد همان طور که آتش هیزم را انسان حسود از نظر روانی دائماً در فشار و خودخوری است. صفت مقابل حسد غبطه

است، یعنی انسان آرزو میکند مانند دیگران از نعمتها برخوردار باشد بدون آنکه ناراحت باشد از اینکه دیگری از نعمتی برخوردار است غبطه صفتی پسندیده است.

ص: 238

فصل بیست و سوم

صفت ارزشمند حیا

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

فَجاءَتْهُ إِحْدَاهُما تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءِ قَالَتْ إِنَّ أَبي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَفَيْتَ لَنا (1)

ترجمه

ناگهان یکی از آن دو دختر به سراغ او آمد در حالی که با نهایت حیا و شرم گام برمی داشت گفت پدرم از تو دعوت میکند تا مزد آب دادن گوسفندان] را که برای ما انجام دادی به تو بپردازد. (2)

تفسیر

این آیه به ماجرای ورود حضرت موسی (علیه السلام) به مدین و برخوردش با دختران حضرت

ص: 239


1- قصص /25.
2- ترجمه از آیت الله مکارم.

شعیب می پردازد، پس از آنکه مورد غضب فرعون و فرعونیان قرار گرفت و حکم اعدام او صادر گردید و از ترس ،دشمن مخفیانه از مصر خارج شد و به شهر مدین شهری شعیب پیامبر و قبیلهٔ او در آن زندگی میکردند رفت.

شهر مدین در شرق خلیج عقبه شمال حجاز و جنوب شامات بوده و امروز «معان» نامیده می شود و از شهرهای جنوب غربی اردن .است حضرت موسی در نزدیکی شهر مدین گروهی از شبانها را دید که در اطراف چاهی برای آب دادن گوسفندان خود اجتماع کرده بودند در آن نزدیکی دو دختر مراقب گوسفندان خود بودند ولی به چاه نزدیک نمیشدند ظاهر این دختران که با عفت و حیا در گوشه ای ایستاده بودند و نمی توانستند به گوسفندان آب بدهند نظر حضرت موسی را جلب کرد. پیش آمد و از حال آنها پرسید دختران در جواب گفتند ما منتظریم تا چوپانان حیوانات خود را سیراب کنند و بروند؛ سپس ما از باقیمانده آب گوسفندان خود را سیراب کنیم پدر ما مردی سالخورده و ناتوان است و ما کمک کاری نداریم موسی از اینکه آن دختران کسی را نداشتند تا به آنها کمک کند و چوپانان فقط به فکر خود بودند ناراحت شد و برای حمایت از بی پناهان دلو بزرگ چاه را در داخل چاه انداخت. دلو سنگین بود وچندین نفر لازم بود تا آن را از چاه بالا بکشند؛ اما او یک تنه و با قدرت بازوان خود آن را از چاه بالا کشید و گوسفندان آن دو را سیراب کرد

یکی از آن دختران بهنام صفورا که با نهایت حیا و عفت گام برمی داشت و معلوم بود از سخن گفتن با یک مرد غریبه شرم و حیا ،دارد گفت پدرم تو را دعوت کرده تا مزد آبی را که از چاه کشیدی و گوسفندان را با آن سیراب کردی به تو بدهد. موسی به طرف خانه شعیب حرکت کرد طبق بعضی روایات دختر برای راهنمایی موسی جلو افتاد و موسی پشت سر او حرکت کرد چون باد برلباس دختر می وزید و ممکن بود لباس

ص: 240

او کنار برود و یا به بدن او بچسبد حیا و عفت موسی او را از این کار بازداشت به دختر گفت تو از پشت سر من بیا و فقط سر دو راهی ها مرا راهنمایی کن

سرانجام موسی بر شعیب پیامبر وارد شد و این سرآغازی بود برای نجات او از خطر و دشمنی دشمنان و دسترسی او به استادی سرشار از معرفت و تقوا همچنین شعیب پیشنهاد کرد یکی از دخترانش را به همسری موسی در آورد تا او داماد شعیب پیامبر گردد. (1)

حيا

حیا یکی از صفاتی است که در آموزه های دینی بر آن تأکید فراوان شده و کسی که از این صفت ارزنده بهره نداشته باشد از نظر اخلاقی به سقوط و انحطاط کشیده خواهد شد داشتن حیا به همه سفارش شده و از امتیازات هر شخص به شمار می آید ولی داشتن آن برای زنان و کودکان بیشتر سفارش شده است. در آیه شریفه از صفت حیا به عنوان یکی از صفات ارزنده دختران شعیب یاد شده است تمشی على استحياء)

حیا برای خانم ها نیکوتر است

در روایت منقول از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) آمده است: «الحیاء حسن ولكن في النساء احسن». حیا برای همه خوب است ولی برای زنان بهتر است (2) در سخنی دیگر از آن حضرت نقل شده که قبل از برپاشدن ،قیامت حیا از کودکان و زنان میرود برزنان لازم است هرچه بیشتر از این گوهر با ارزش محافظت کنند و در دنیای آلوده امروز که روزبه روز گوهر حیا در آن کمیاب تر می شود بیشتر از این امانت الهی نگهداری نمایند.

ص: 241


1- داستان و شرح حال مفصل حضرت موسی و برخورد او با دختران حضرت شعیب و سپس با حضرت شعیب را میتوان در کتاب قصههای قرآن صفحهٔ 221 از آیت الله مکارم ملاحظه کرد.
2- نهج الفصاحه، 576

«حیا» در لغت به معنی شرم و آزرم داشتن از انجام کارهای زشت و ناپسند عقلی و شرعی است و در اصطلاح علمای اخلاق عبارت است از حالت و خوی نفسانی در انسان که مانع ارتکاب اعمال زشت میشود. (1)

صفت مقابل حیا وقاحت به معنی بیشرمی است انسان وقیح یعنی انسانی که از خدا و مردم در زشتیها شرم و خجالت ندارد و از انجام هیچگونه معصیتی خودداری نمیکند و دست زدن به گناه برایش بیاهمیت است در روایت منقول از حضرت علی آمده است: «رأس كل شرِ القِحَة» ریشه هر بدی بی حیایی و وقاحت است . و در سخن دیگر فرموده است: «ابعد النّاس من الصلاح الكذوب و ذو الوجه الوقاح» دورترین انسانها از رستگاری انسان دروغگو و چهره بیشرم و بی حیاست

اقسام حیا
1- حیا از خداوند متعال

ارزشمندترین اقسام حیا حیا از خداوند متعال است به این معنی که انسان در هر حال و شرایط خداوند متعال را حاضر و ناظر بداند و از عملی که موجب غضب و ناراحتی حضرتش میگردد خودداری کند در روایات و مستندات دینی براین قسم از حیا تأکید شده است؛ چراکه اگر انسان همیشه و در هر حال خود را در محضر خداوند متعال بداند دست به خلاف و نافرمانی او نمیزند از علی بن الحسین روایت شده که هنگامی که زلیخا حضرت یوسف را در اتاق آینه کاری و نقاشی شده به نقشهای مهیج و شهوت آمیز قرار داد و درها را بست در آن حجره بتی بود که مورد پرستش و احترام زلیخا .بود زلیخا پارچه ای بر روی آن انداخت یوسف فرمود: چرا روی بت پارچه

ص: 242


1- لغت نامه دهخدا

انداختی؟ زلیخا :گفت تا او از کارهای ما باخبر نشود و در مقابل او شرمنده نشویم. یوسف فرمود: پس من سزاوارترم که شرم کنم از خدای یکتای قهار بر ستمگران و از پیش زلیخا فرار کرد و خداوند هم او را یاری کرد. (1)

از حضرت علی روایت شده است افضل الحیاء استحياؤك من الله» (2) بهترین شرم ها شرم کردن تو از خداوند است. در روایت دیگر از آن حضرت نقل شده است: «الحياء من الله يمحوا كثيراً من الخطايا» (3) شرم از خدا بسیاری از گناهان را پاک میکند.

2- حیا از پیامبر اکرم و ائمه

براساس مدارک دینی ارواح طیبه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه حتی پس از شهادت حاضر

و گواه بر اعمال و کردار ماست و امروز حضرت صاحب العصر امام زمان (عج) نیز اعمال و کردار و گفتار ما را میبیند و میداند و پرونده اعمال ما بر آن حضرت عرضه میشود.

در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود تعرض على رسول الله اعمال العباد كلّ صباح ابرارها و فجارها فاحذروا کارهای بندگان خدا هر روز صبح به پیامبر عرضه می شود چه بندگان خوب و چه بندگان بدکار پس مراقب اعمال خود باشید. (4)

3- حیا از فرشتگان

طبق آیات و روایات همه انسانها مأموران و نگهبانانی از فرشتگان دارند که تمامکارها و گفتار آنان را ثبت و ضبط میکنند وان منکم الا لديه رقيب عتيد کسی از شما نیست، مگر آنکه نزد او دو ملک مأمور به نامهای رقیب» و «عتید» وجود داشته باشد. علاوه بر آن در سرتاسر ،عالم فرشتگان فراوانی مشغول مأموریتهای خود هستند و به

ص: 243


1- تفسير منهج الصادقين.
2- همان، ص 1358
3- همان
4- تفسیر نمونه، ج 8، ص 125

انسان ها سفارش شده همانگونه که از مردم و دوستان و آشنایان خود شرم میکنید و حاضر نیستید هر عملی را در مقابل چشم آنها انجام دهید در برابر فرشتگان الهی که محیط بر شما هستند نیز شرم و حیا داشته باشید؛ زیرا آنها از تمام رفتار و گفتار شمامطلع اند. پس در حضور آنها از اعمال زشت و نافرمانی بپرهیزید.

در روایت منقول از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) آمده است انسان باید از دو فرشته خویش که با او هستند شرم ،کند همان طور که از دو مرد پارسا از همسایگان شرم میکند زیرا فرشتگان شب و روز با او هستند. (1)

4- حیا از مردم

حیا از مردم یعنی انسان به منظور حفظ آبرو در میان مردم و شرمسار نشدن در مقابل آنان از عمل و گفتار زشت خودداری کند این قسم از حیا از نظر فضیلت در درجهٔ پایین تری نسبت به اقسام دیگر قرار میگیرد اما چون حیا در مقابل مردم هم به نوعی انسان را از خلاف و نافرمانی در پیشگاه خداوند متعال حفظ میکند و زمینه را برای تکامل اخلاقی انسان فراهم میکند صفتی مطلوب و با ارزش است.

روایات

1- در روایت منقول از حضرت علی (علیه السلام) آمده است: «من لم يستحى من الناس لم يستحيى من الله سبحانه» (2) کسی که از مردم حیا و شرم ندارد از خداوند سبحان نیز حیا ندارد.

2- روی عن علی (علیه السلام) الحیاء مفتاح کلّ «الخیر از حضرت علی (علیه السلام) روایت شده است که شرم و حیا کلید همه خوبی هاست. (3)

ص: 244


1- نهج الفصاحه، 656
2- میزان الحکمة ، ج 3، ص 1356.
3- میزان الحکمة، ج 3، ص 1352.

3- روى عن على (علیه السلام) «الحياء يصدّ عن فعل القبيح» (1) از حضرت علی (علیه السلام) روایت شده است که شرم از کار زشت جلوگیری میکند

4- روى عن محمد بن علی الباقر (علیه السلام) : «الحياء والايمان مقرونان فى قَرَنٍ فاذا ذهب احدهما تبعه صاحبه» (2) از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که شرم و ایمان با هم پیوسته اند. هرگاه یکی از آنها ،برود دیگری هم از او پیروی میکند.

حیای ناپسند

مدارک دینی ما بر ارزش و جایگاه بلند حیا تأکید دارد ولی در مواردی سفارش شده است که حیا را کنار بگذاریم و به وظیفهٔ عقلی و شرعی خود عمل کنیم از قبیل رها کردن حیا برای یادگیری و شناخت وظیفه در روایت منقول از حضرت علی آمده است: «ثلاث لا يُستحي منهنّ خدمة الرّجل ضيفه و قيامه عن مجلسه لابيه ومعلّمه وطلب الحق وان قل» (3) از سه کار نباید شرم کرد 1 - خدمت کردن به مهمان؛ 2- از جا برخواستن به منظور احترام در مقابل پدر و مادر و استاد خود؛ 3 طلب کردن حق اگرچه کم باشد.

داستان حیای سگ

زشت ترین بی حیایی آن است که فرد از خدای متعال حیا نکند و در محضر او نافرمانی و معصیت کند حیا صفتی است که حتی بعضی از حیوانات هم رعایت میکنند انسانی که حیا ندارد از حیوانات هم کمتر است مرحوم شهید دستغیب نقل کرده است که یکی از علما یعنی مرحوم آقای ،بلادی گفته یک نفر از بستگان من برای تحصیل به

ص: 245


1- همان، ص 1354.
2- همان
3- همان، ص 1360

کشور فرانسه رفت و در پاریس خانه ای اجاره کرد. برای نگهبانی از خانه، سگی در خانه نگه می داشت و شبها که در خانه بسته میشد سگ برای نگهبانی به داخل خانه می.آمد او گفت یک روز کارم طول کشید کم کم هوا تاریک شد و بسیار سرد بود ناچار

یقه پالتو را بالا کشیدم و گوشها و سر و صورتم را پوشاندم به صورتی که تنها چشمانم باز بود با این قیافه به خانه رسیدم خواستم در را باز کنم سگ با این قیافه من را نشناخت و تصور کرد من غریبه ام به من حمله کرد و لب پالتوی من را با دندان گرفت فوراً صورتم را باز کردم و سگ را صدا زدم وقتی مرا شناخت، با نهایت شرمساری حیا کرد و خجالت کشید و در گوشه ای از کوچه خوابید در خانه را باز کردم و مثل همیشه از او خواستم وارد خانه شود ولی هرچه اصرار کردم داخل نشد. به ناچار در را بستم و خوابیدم صبح که از خانه بیرون آمدم دیدم سگ مرده است دانستم از خجالت و شرم از کار دیشب خود جان داده است. (1) اینجاست که فرد نافرمان و معصیت کار در پیشگاه خداوند باید به خود خطاب کند که مبادا حیای من از یک سگ کمتر باشد

امام سجاد (علیه السلام) در دعای ابوحمزه در پیشگاه خداوند عرض میکند: «أنا یا ربّ الذى لم استحيک في الخلاء و لم اراقبك في الملاء [...]» در جای دیگر می فرماید: «أولعلک بقلّة حیائی منک جازیتنی پروردگارا من آن کسی هستم که در تنهایی از تو حیا نکردم و در آشکارا مراقب تو نبودم [...]. [پروردگارا] شاید مرا به خاطر کم حیایی در مقابل خودت مجازات کردی

لطیفه انگشترت را به من بده

مردی به رفیقش گفت: انگشترت را به من بده تا هر وقت چشمم به آن می افتد تو را

ص: 246


1- داستانهای شگفت ، ص 115

یاد کنم و دعاگویت باشم رفیقش :گفت هر وقت خواستی مرا یاد کنی به خاطر بیاور

که به من گفتی انگشتر را به من بده و من ندادم و مرا دعا کن

عبرت

هدیه و بخشش باید با رضایت خاطر و بدون ملاحظات دیگر باشد. اگر انسان احساس کند شخص مقابل از روی حیا و خجالت و بدون طیب خاطر چیزی را هدیه میکند اشکال دارد و نباید چنین هدیه ای را مطالبه کرد

ص: 247

ص: 248

فصل بیست و چهارم

دروغگویی و شایعه پردازی

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةِ سَاهُونَ (1)

ترجمه

مرگ بر دروغ گویان، همانان که در جهل و نادانی و غفلت فرورفته اند. (2)

تفسیر

«خراص» از ماده «خَرْص» بروزن دَرس» در اصل به هر سخن بدون پایه و از روی حدس و گمان گفته میشود و چون این سخنان غالباً دروغ از آب در می آید این لغت به معنی دروغ نیز به کار رفته است. «غمرة» در اصل به معنی آب زیادی است که جایی

ص: 249


1- ذاریات / 10 .
2- ترجمه از آیت الله مکارم

را بپوشاند و عمق آن پیدا نباشد (گرداب). سپس به جهل و نادانی عمیق انسان نیز اطلاق شده است. ساهون از ماده «سهو» به معنی غفلت است و بعضی از دانشمندان مراتب جهل و نادانی را این طور بیان کرده اند 1 سهو و اشتباه 2 - غفلت 3 - غمرة.

بدین ترتیب منظور از خراصون در این آیه کسانی هستند که حرف های بی اساس و بی سروته (شایعه میزنند و غرق در جهل و نادانی هستند

نکته ها

1- شایعه ساز براساس حدس و گمان و گاهی از روی دشمنی شایعه سازی میکند و در میان جامعه تردید می.افکند لذا گفتهاند شایعه را دشمن سفارش میدهد، منافق

تولید میکند و افراد ساده لوح میپذیرند

2 - شعار «مرگ بر ...» در آیات مختلف آمده است از جمله قتل اصحاب الاخدود (1) مرگ بر صاحبان حفره های آتش شکنجه گران)؛ «قتل الانسان ما اکفره مرگ بر انسان ناسپاس؛ (2) «قتل «الخراصون» «مرگ بر دروغ گویان و موارد دیگر تأکید اسلام و قرآن این است که مسلمان باید از حدس و گمان و حرفهای ثابت نشده دوری کند و همیشه بر اساس علم و یقین حرکت نماید قرآن دسته اول را مستحق نفرین و نابودی دانسته است (قتل الخراصون) (3). همانگونه که قبلاً گفته شد معنی دیگر خراص که در ترجمه آیه هم به آن اشاره شد، «دروغگو» است.

ص: 250


1- بروج / 4.
2- عبس / 17.
3- تفسیر نور ذیل آیه
روایات
1- ملائکه از دروغگو فاصله میگیرند

در قرآن و روایات دروغگویی با تعبیرات مختلف مذمت شده است.

-1 از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است که فرمود: «اذا كذب العبد تباعد الملك منه ميلاً من نتن ما جاء «به هرگاه بندهای دروغ بگوید از بوی گندی که به واسطه دروغ او به وجود آمده] فرشته یک میل کمتر از یک فرسخ از او دور میشود.

2- ارتباط راستگویی با امانت

در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نشانه درستی ،ایمان ،نماز آن هم با رکوع و سجده طولانی دانسته نشده بلکه نشانه آن صلاح و درستی و راستگویی و امانت داری بیان شده است: «لاتنظروا الى طول ركوع الرّجل وسجوده فأنّ ذلك شيء قد اعتاده و لو ترکه استوحش لذلك ولكن انظروا الى صدق حدیثه و امانته» (1) نگاه نکنید به رکوع و سجود طولانی افراد، چراکه ممکن است این کار برای آنها عادت شده باشد به طوری که اگر ترک کند ناراحت میشود. لکن نگاه کنید به راستگویی و امانت داری او ذکر «راستگویی» و «امانت» با هم به دلیل ریشهٔ مشترک معنوی آنهاست، زیرا راستگویی همان رعایت امانت در گفتار و امانت همان راستی و درستی در عمل است.

3- کلید همهٔ زشتی ها دروغ است

در روایات اسلامی کلید و پایۀ همۀ بدیها و زشتیها را دروغ دانسته اند.

از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: «انّ الله عزّوجلّ جعل للشراقفالاً وجعل مفاتيح تلک الاقفال الشّراب و الكذب شرّ من الشّراب» (2) خداوند متعال برای زشتی ها

ص: 251


1- تفسیر نمونه، ج 11، ص 412 به نقل از سفینة البحار
2- همان.

قفل هایی قرار داده و کلید آن قفلها را شراب قرار داده و زشتی] دروغ از شراب هم بدتر است. انسان براساس فطرت پاک خود حاضر نیست دست به کارهای ناشایست بزند و بدی ها و زشتی ها را بر خود ممنوع میسازد، لکن وقتی در اثر خوردن شراب، عقل را از دست بدهد، دست به هر عمل زشتی میزند و دروغ به دلیل آنکه سررشتهٔ همهٔ بدی هاست از شراب هم بدتر است.

لطیفه 1 : شخصی که ادعای خدایی میکرد

در زمان هارون الرشید شخصی ادعای خدایی کرد او را پیش خلیفه آوردند. هارون برای آنکه او را بترساند :گفت چند روز قبل یک نفرادعای پیغمبری میکرد. من دستور دادم او را بکشند. گفت: بسیار کار خوبی کردی زیرا من که خدا هستم او را به پیامبری نفرستاده بودم و او به دروغ ادعای پیغمبری میکرده است.

لطيفه 2 : شخصی که ادعای پیغمبری میکرد

شخصی را پیش خلیفهٔ وقت آوردند که ادعای پیغمبری میکرد از او معجزه خواستند :گفت من مرده را زنده میکنم خلیفه گفت اگر زنده نکردی، تو را میکشم. قبول کرد. گفت شمشیری برای من بیاورید آوردند. آن را برداشت و گفت: من الآن وزیر را میکشم و او را زنده میکنم وزیر گفت همه شاهد باشید من به او ایمان آوردم لازم نیست او را آزمایش کنید.

روایات دروغ راه خلاف و گناه را برای انسان باز میکند

راستی راه تخلف و کج روی را بر انسان میبندد، زیرا انسان در خلاف و کج روی ها برای آنکه رسوا نشود به دروغ متوسل میشود ولی انسان راستگو کار خلاف انجام نمیدهد. از

ص: 252

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است که زمانی شخصی به آن حضرت عرض کرد: من از چهار چیز خوشم می آید ولی حاضرم به خاطر شما از یکی از آنها صرف نظر کنم و آن چهار چیز عبارت است از زنا و نوشیدن شراب و دزدی و دروغ پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «درع الكذب» از میان این چهار چیز دروغ را رها کن این شخص رفت و تصمیم گرفت زنا کند ولی با خود فکر کرد اگر این کار را انجام دهد و پیامبر از او سؤال ،کند راجع به آن چه بگوید؟ اگر راست بگوید حد میخورد و اگر دروغ بگوید قولی را که به پیامبر داده شکسته است پس تصمیم گرفت شراب بخورد و دزدی کند اما باز همین فکر به نظرش رسید پس به خدمت پیامبر آمد و عرض کرد: شما با راهنمایی خود راه گناه را به کلی بر من بستید. (1)

مؤمن دروغ نمیگوید زیرا دروغ نشانه نفاق و دورویی است یعنی فرد در ظاهر چیزی

میگوید که در واقع به صورتی دیگر است پس ایمان و دروغ یک جا جمع نمی شود.

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که از ایشان سؤال کردند «هل يسرق المؤمن

والروس قال قد يكون ذلك قال فهل يزنى المؤمن قال بلى ... قال هل يكذب المؤمن قال انّما يفترى الكذب من لا يؤمن» (2) آيا ممکن است مؤمن دزدی کند؟ فرمود: گاهی ممکن است. گفت آیا ممکن است مؤمن زنا کند؟ فرمود: بله گفت: آیا ممکن است مؤمن

دروغ بگوید؟ فرمود کسی دروغ میبندد که مؤمن نیست.

از این روایت استفاده میشود که افراد مؤمن البته) ضعیف الایمان ممکن است دست به دزدی یا زنا بزنند و از ایمان هم بهره ای داشته باشند ولی انسانی که دروغ میگوید نمی تواند مؤمن باشد و دروغ نشانه نفاق اوست.

ص: 253


1- میزان الحکمة ، ج 11، ص 5126 به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد
2- همان، ص 5124

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است که فرمود: «انّ الكذب باب من ابواب النّفاق» (1) به درستی که دروغ دری از درهای نفاق است از علی روایت شده است که فرمود «لايجد عبد طعم الايمان حتى يترك الكذب هزله وجده» (2) هیچ بنده ای طعم ایمان را نمی چشد مگر وقتی که دروغ را ترک کند چه شوخی باشد، چه جدی

جواز دروغ

با آنکه دروغ از گناهان بزرگ است و بر زشتی آن در قرآن و روایات تأکید شده است قبلاً) به گوشه ای از آن اشاره شد ولی در مواردی به دلیل مصلحتِ مهم تر اجازه توریه داده شده است؛ و اگر راهی برای توریه نیست به اندازه ،ضرورت دروغ مانعی ندارد مانند نجات جان مؤمنی از کشته شدن حفظ ناموس و آبرو یا مال قابل اعتنای او یا در جنگ برای غلبه اسلام بر کفریا اصلاح دادن بین دو نفر مؤمن

توریه چیست؟

توریه یعنی سخن را به طور سربسته و کلی مطرح کنی به صورتی که متکلم چیزی را اراده کند و مستمع چیز دیگری از آن برداشت کند مانند سخن حضرت ابراهیم (علیه السلام) زمانی که بت ها را در بت خانه شکست وقتی به او مظنون شدند و او را دستگیر کردند تا مجازات کنند، گفت: «بَلْ فَعَلَهُ كبيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُون» (3) بزرگ بتان انجام داده بتها را شکسته اگر قادرند سخن بگویند از بتها سؤال کنید.

در حدیث منقول از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) از معنی آیه و سخن حضرت

ص: 254


1- میزان الحکمة، ص 5122 .
2- همان، ص 5126
3- انبیاء/63

ابراهیم سؤال شد که چگونه حضرت ابراهیم فرمود: «بل فعله كبيرهم هذا فاسالوهم

ان كانوا ينطقون» از بت بزرگ سؤال کنید اگر سخن میگویند امام فرمود: «ما فعله كبيرهم و ما كذب ابراهیم قیل و کیف ذلك. فقال (علیه السلام) : «انما قال ابراهيم فاسألوهم ان كانوا ينطقون فان نطقوا فكبيرهم فعل و ان لم ينطقوا فلم يفعل كبيرهم شيئاً فما نطقوا و ما كذب ابراهیم» (1) نه بزرگ بتان این کار را کرد و نه ابراهیم دروغ گفت. سؤال شد: چگونه؟ امام فرمود: حضرت ابراهیم فرمود بت بزرگ انجام داده است، از آن ها سؤال کنید، اگر سخن میگویند. در واقع حضرت فرموده] اگر سخن میگویند، بزرگ آنها انجام داده، و اگر سخن نمیگویند بزرگ آنها کاری انجام نداده پس چون آنها سخن نمیگویند بزرگشان کاری انجام نداده و حضرت ابراهیم دروغ نگفته است.

داستان دروغ برادران یوسف

بعد از آنکه برادران یوسف با نقشهٔ قبلی و چرب زبانی پدر را راضی کردند که یوسف همراه آنها به چراگاه برود پدر تا دروازه شهر آنها را بدرقه کرد و برای آخرین بار یوسف را در بغل گرفت و خداحافظی کرد برادران هم تا وقتی پدر آن ها را می دید، به يوسف محبت میکردند اما هنگامی که پدر از نظر آنها ناپدید شد، یک مرتبه تمام کینه ها و عقده هایی را که سالها از یوسف به دل داشتند آشکار نمودند و از هر طرفی شروع به زدن او کردند او از یکی به دیگری پناه می برد اما فایده نداشت

شب هنگام در حالی که یوسف را داخل چاه قرار داده بودند گریه کنان به طرف پدر آمدند و با طرح یک دروغ ناشیانه گفتند ای پدر ما رفتیم و مشغول مسابقه تیراندازی و ... شدیم و یوسف را کناراثاث خود گذاشتیم و گرگ او را خورد

ص: 255


1- میزان الحکمة، ج 11، ص 5140

قرآن می فرماید: «وَ جاؤُأَبَاهُمْ عِشاءً يَبْكون» (1) معلوم میشود انسان می تواند گریهٔ قلابی و غیرواقعی هم داشته باشد زیرا معلوم است برادران یوسف واقعاً و از سوز دل برای از دست دادن یوسف گریه نمیکردند. «قالوا يا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَكَلَهُ الذِّئْب» (2)

آنان برای آنکه دست آویزی برای دروغ خود ساخته ،باشند پیراهن یوسف را با خونی دروغین آغشته کردند همانند خون گوسفند یا حیوان دیگر اما پدر هوشیار و با تجربه که همه چیز را متوجه شد گفت شما دروغ میگویید هوسهای نفسانی شما این کار را در نظرتان آراسته پس با این وضع چاره ای جز صبر نیکو نیست قرآن می فرماید: «وَ جاؤُ عَلی قَمِيصِهِ بِدَم كَذِبِ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميل» (3)

یعقوب پیراهن را گرفت و پشت و رو کرد عجب گرگ مهربانی پس چرا جای دندان و چنگال گرگ در آن نیست فرزندم را خورده و به پیراهنش آسیبی نرسانده است. (4)

لطیفه خانمی که سالی هشت بار صاحب فرزند میشد

در احوالات مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی که در نجف اشرف زندگی و تدریس میکردند نقل شده که برای کمک به شاگردان بی بضاعت خود، اگر کسی صاحب فرزندی میشد مبلغی پول به عنوان هدیه به او میدادند یک نفر از این

کمک سوءاستفاده میکرد و در یک سال مکرر به ایشان مراجعه مینمود و به این

ص: 256


1- یوسف 16
2- يوسف / 17
3- يوسف / 18.
4- خلاصه ای از تفاسیر مجمع البیان ،نمونه آلوسی ذیل آیات

عنوان که صاحب فرزند شده هدیه دریافت میکرد و میگفت: آقا مشغله شان زیاد است و فراموش میکند مرتبه قبل چه وقت به من هدیه داده است. رفیقش به او گفت: اتفاقاً آقا دقیقاً متوجه است و این کار را نکن تا اینکه در یک سال هشت بار به آقا مراجعه کرد و هدیه گرفت و به رفیقش گفت ببین آقا فراموش کرده اند مرتبه هشتم که مراجعه کرد، آقا بازهم به او کمک کردند اما به او فرمودند فلانی برو قدر همسرت را بدان که سالی هشت بار برای تو فرزند می آورد.

عبرت

-1 بزرگان دین که از شرح صدر و نگاه بلند برخوردار بودند اگر میدیدند شخصی

نیازمند است به هر عنوانی به او کمک میکردند اما از باب نهی از منکر تذکر لازم را نیز به او میدادند.

2- دروغ و اظهار نادرست غیر از آنکه گناهی بزرگ است باعث رسوایی و بی آبرویی در دنیا هم خواهد شد؛ بنابراین انسان باید از نفعی که از راه دروغ و خلاف واقع گفتن به دست می آید به هر اندازه که باشد چشم پوشی کند «النجاة في الصدق» موفقيت در راستگویی است

ص: 257

ص: 258

فصل بیست و پنجم

دشمن شناسی و دشمن ستیزی

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

259 |

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ... (1) إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ (2)

ترجمه

ای کسانی که ایمان آورده،اید دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید شما به آن ها اظهار محبت میکنید در حالی که آنها به آنچه از حق بر شما آمده کافرند و پیامبر و شما را به خاطر ایمانتان به خدا و پروردگارتان از شهر و دیارتان بیرون می رانند.

اگر آن ها بر شما دست یابند دشمنانتان خواهند بود دست و زبان خود را به بدی نسبت به شما میگشایند و دوست دارند شما هم کافر شوید.

ص: 259


1- ممتحنه /1
2- ممتحنه /2 .
شأن نزول

یکی از ویژگیهای فتح مکه که یکی از بزرگترین و مؤثرترین پیروزیها برای حکومت

اسلامی بود این است که لشکر اسلام با رهبری پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) غافلگیرانه وارد شهر مکه شدند و کفار مکه نتوانستند از قبل خود را برای جنگ با پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) آماده کنند یکی از یاران پیامبر به نام حاطب ابن ابی بلتعه نامه ای را به وسیله زنی به نام ساره برای مشرکان فرستاد تا آنها را از تصمیم پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) برای فتح مکه آگاه کند و در آن نامه نوشته بود خود را آماده دفاع کنید. جبرئیل موضوع را به پیامبراکرم صلى الله عليه وسلم خبر داد. ایشان حضرت علی (علیه السلام) را با جمعی برای پس گرفتن آن نامه به سوی آن زن فرستاد و فرمود در فلان نقطه آن زن را ملاقات خواهید کرد. گروه حرکت کردند و در همان جایی که پیامبر فرموده بود آن زن را ملاقات کردند و نامه را از او مطالبه کردند. اما او قسم یاد کرد که نامه نزد او نیست. بعضی از یاران پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) باور کردند و تصمیم گرفتند برگردند ولی حضرت علی (علیه السلام) فرمود نه جبرئیل به پیامبر دروغ گفته و نه پیامبر اکرم به ما قطعاً نامه نزد این زن است. اثاث همراه او را تفتیش کردند ولی چیزی به دست نیاوردند حضرت علی (علیه السلام) شمشیر کشید و فرمود: نامه را بیرون بیاور و الّا گردنت را میزنم و نزد پیامبر میبرم ساره که مسئله را جدی ،دید نامه را از میان موهای سرش بیرون آورد آنها نامه را گرفتند و نزد پیامبر بردند حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) حاطب را احضار کرد و فرمود این نامه را میشناسی؟ عرض کرد بلی فرمود چه چیز موجب شد که این کار را انجام دهی؟ عرض کرد ای رسول خدا به خدا سوگند از زمانی که به تو ایمان آوردم لحظه ای کافر نشدم و به تو خیانت نکردم و هیچگاه با مشرکان همراه نشدم ولی حقیقت این است که همۀ مهاجرانی که از مکه به مدینه آمده اند کسانی را در مکه دارند که از خانواده آنها حمایت کند ولی خانواده من در مکه کسی را ندارند و تنها و در

ص: 260

چنگال کفار .گرفتارند خواستم از این طریق نظر آنها را به خود و خانواده ام جلب کنم تا مزاحم خانواده من نشوند در حالی که میدانستم سرانجام آنها شکست خواهند خورد

و نامه من برای آنها سودی ندارد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) عذر او را پذیرفت، ولی عمر برخاست و گفت ای رسول خدا اجازه بده گردن این منافق را بزنم پیامبر اجازه نداد و فرمود او از جنگجویان بدر است و خداوند نظر لطف خاصی به آنها دارد. اینجا بود که آیات فوق نازل گردید و درسهای مهمی به مسلمانان داد که هیچگاه با دشمنان خدا دوستی و رابطه برقرار نکنید . (1)

تفسیر

خداوند متعال مؤمنان را از طرح دوستی با دشمنان نهی نموده و تأکید کرده است که آنان مکتب و رهبر شما را قبول ندارند و اگر دسترسی به شما پیدا کنند، رحم نخواهند کرد. پس ما باید دشمنان را بشناسیم تا وظیفهٔ خود را در مقابل آنها انجام دهیم

دشمن شناسی

رفتار دشمنان در برابر مؤمنین چند گونه است

-1 به هر طریقی که بتواند تلاش میکنند مؤمنان به هیچ پیشرفت و موفقیتی اعم از پیشرفت علمی، صنعتی، نظامی، اقتصادی و.... دست نیابند تا هرچه بتوانند آنان را نیازمند به خود و عقب مانده نگه دارند. قرآن می فرماید: «مَا يَودُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الكتابِ ولا المُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ خَيْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ» (2) کافران از اهل کتاب و مشرکان دوست نمیدارند که از طرف خداوند به شما خوبی برسد.

ص: 261


1- با مقداری اختلاف و تلخیص از تفسیرهای ،المیزان نمونه نور و مجمع البیان
2- بقره / 105.

2- از هیچ نوع توطئه و برنامه ریزی، چه آشکار و چه پنهان و منافقانه ، دریغ نمی ورزند و سعی میکنند با برنامه ریزی ولو در مدت طولانی ضربۀ خود را وارد کنند و این امر بیداری و آگاهی مؤمنین را می طلبد. قرآن می فرماید: «إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدَاً» (1) مخالفان هر توطئه و نقشه ای را برای شما به کار میبندند

3- هرکجا که احساس کنند میتوانند در ضربه زدن موفق شوند ملاحظات را کنار میگذارند و از رو شمشیر میکشند و وارد جنگ میشوند اگر وارد جنگ و مبارزه نمی شوند به دلیل ناامیدی از موفقیت است نه ملاحظه و همکاری با مؤمنان اگر بتوانند میخواهند اساس مکتب و قدرت اسلام را از بین ببرند. قرآن در آیه ای که در ابتدا ذکر شد می فرماید: «إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُون» (2)

اقسام دشمن

مؤمنان چند قسم دشمن دارند - دشمنان انسی؛ 2 دشمنان جنّی؛ 3- دشمنی در درون خود آیه مورد بحث مربوط به قسمت اول است اما قسم دوم شیطان است که قرآن از او به عنوان دشمن انسان یاد کرده است: «انّ الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدوّاً» همانا شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن بدارید

در روایتی از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده است که در پاسخ به این سؤال که جهاد با کدام دشمن واجب تر است فرمود: «اقربهم الیک و اعداهم لک و من يحرّض اعدائک علیک و هو ابلیس» (3) آنکه از همه به تو نزدیک تر و دشمنیاش با تو بیشتر است و

ص: 262


1- طارق /15.
2- ممتحنه/2
3- میزان الحکمة، ج 6، ص 2742.

دشمنان تو را بر علیه تو تحریک میکند و آن شیطان است.

قسم سوم از دشمنان انسان نفس اماره بالسوء» است که در وجود انسان قرار دارد. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل است که فرمود: «اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک» (1) دشمن ترین دشمن تو نفس تو است که در دو طرف وجود تو قرار دارد.

در سخن دیگر از حضرت علی (علیه السلام) نقل است که فرمود: «اعدى عدو للمرء غضبه و شهوته فمن ملكهما علت درجته و بلغ غایته» (2) دشمن ترین انسان خشم او و شهوت او است هرکس بر این دو چیره شود مقامش بلند میگردد و به هدف [عالی] خود میرسد.

نکته ها
1- دشمن نرمش ما را دوست دارد

دشمن در روابطش با مؤمنان میخواهد به نحوی نظر آنها را جلب کند تا مؤمنان از خود نرمش نشان دهند و زمینه برای نفوذ و اهداف پلید او فراهم شود. قرآن میفرماید «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيَدْهِنُونَ» (3) دوست دارند تا شما از خود نرمش نشان دهید تا آنها هم با شما سازش [ و نفوذ ] .کنند

امام علی (علیه السلام) می فرماید: «من نام عن عدوّه اَنْبَهَتْهُ المکاید» (4) هرکس از دشمن خود به خواب غفلت فرو رود نقشههای دشمن او را بیدار خواهد کرد.

حضرت علی (علیه السلام) در نامه 53 نهج البلاغه خطاب به مالک اشتر می فرماید: «ولکن احذر كل الحذر من عدوّك بعد صلحه فأنّ العدو ربّما قارب ليغتفل بعد از صلح با

ص: 263


1- همان، ج 7، ص 3512
2- همان
3- قلم / 9 .
4- میزان الحکمة، ص 3512

دشمن کاملاً از او در حذر باش زیرا دشمن گاهی به شما نزدیک میشود تا شما را

غافلگیر کند

در غرر الحکم نیز از آن حضرت نقل شده است که می فرماید: «لا تأمن عدواً و ان

شکر از دشمن در امان ،مباش حتی اگر زبان به ستایش گشاید. (1)

2- در مبارزه با دشمن جدی باشیم

قرآن به عنوان کتاب قانون اسلام در امورات سیاسی و روابط خارجی با دیگران هم

برای مسلمانان تعیین تکلیف کرده و دستور میدهد با دشمنانتان رابطه دوستی برقرار

نکنید. لا تتخذوا عدوّى و عدوّكم اولیاء دشمنان من و خودتان را دوست نگیرید. از اینجا متوجه میشویم که دین و مکتب آسمانی جدا از سیاست نیست قرآن در مسائل سیاسی هم دستور و برنامه دارد و ما باید به آنها توجه و عمل کنیم

3- مسلمانان باید عزیز و آقا باشند

خداوند متعال برای مسلمانان عزت و آقایی میخواهد و اجازه نمی دهد که دشمنان و کافران بر مسلمانان آقایی کنند. لن يجعل الله للكافرين علی المؤمنین سبیلاً هیچگاه خداوند برای کافران راه برتری بر مؤمنان قرار نداده است در آیه ابتدای بحث هم خداوند متعال یادآوری کرده است که کافران رهبر اسلامی ،شما یعنی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و شما را از شهر و دیار خود بیرون کرده اند چطور شما می خواهید با آنها دوستی کنید؟ تلقون اليهم بالمودّة [...] يخرجون الرسول واياكم».

پنج دلیل قطع رابطه و دوستی با دشمنان

1- مكتب و آیین شما را قبول ندارند و از نظر افکار و روش حکومتی با شما در تضادند.

ص: 264


1- تفسیرنور، ج 28، ص 573

2- با رهبر و امت اسلام در تضادند و آنها را قبول ندارند و میخواهند آن ها را از صحنه خارج کنند (یيخرجون الرسول واياكم).

3- اگر فرصت ضربه زدن به شما و دشمنی را پیدا کنند دریغ نخواهد کرد ان يثقفوكم يكونوا لكم اعداء).

4- اگر ممکن باشد، حتی در دشمنی و ضربه وارد کردن فیزیکی (جنگ با شما هم ممانعتی ندارند يبسطوا اليكم ايديهم).

5- هدف آنها دست برداشتن شما از آیین و مکتب خودتان و همسو شدن با آنهاست ودوا لو تكفرون). (1)

داستان با عنایت امام زمان دشمنی مخالفان خنثی شد

آئین مقدس اسلام و مذهب حقه تشیّع همیشه دشمن و مخالف داشته و دارد و در هر زمان به صورتی و با نقشهٔ خاصی با این آئین و مذهب دشمنی میکرده اند. در زمانی که بحرین تحت سیطره فرنگی ها قرار داشت متأسفانه تا امروز هم قرار دارد و مردم این منطقه که بیشتر شیعه مذهب هستند در دست حاکمانی وابسته اسیرند، برای کنترل بیشتر شیعیان حاکمی ناصبی (2) مذهب بر آنها مسلط کردند. حاکم وزیری داشت که بیشتر از خودش با اهل بیت عصمت و طهارت دشمنی داشت و هر روز در فکر طرح نقشه ای بر علیه شیعیان و دوست داران اهل بیت بود.

توطئه وزیر علیه شیعیان

وزیر روزی اناری را به دست گرفت و نزد حاکم آورد روی انار با خط طبیعی و برجسته نوشته شده بود: لا اله الا الله محمد رسول الله و ابوبکر و عمر و عثمان و علی خلفاء

ص: 265


1- تفسیر نور با تغییر در عبارت.
2- ناصبی ها دشمن و مخالف سرسخت اهل بیت عصمت و طهارت هستند.

رسول الله حاکم با دیدن این انار :گفت این انار بهترین دلیل است بر بطلان مذهب شیعه که میگوید علی خلیفه بلافصل .پیامبر است. به نظر تو چه کنیم؟

وزیر که خود از قبل نقشه کشیده و علیه شیعیان توطئه کرده بود، گفت: قربان این مردم اهل استدلال و منطق نیستند. بزرگان آنها را حاضر کن و این انار را به آنها نشان بده و اگر همچنان بر عقیدهٔ خود اصرار کردند آنها را بین سه چیز مخیّر کن

-1 با ذلت و کوچکی مانند کافران مالیات و حق حیات (جزیه) بپردازند و زندگی کنند.

2- اگر دلیلی بر رد این انار دارند بیاورند -3 مردان آنها را قتل عام کن و زنانشان را اسیر نما و اموالشان را به غنیمت بگیر

حاکم سخنان وزیر را پسندید و دستور داد بزرگان و علمای شیعه را به جلسه ای دعوت کنند تا پیشنهادها را با آنها مطرح کند و آنان هرکدام را که خواستند قبول کنند.

جلسه تشکیل شد و بزرگان شیعه حاضر شدند حاکم انار را به آنها نشان داد و گفت: یا باید جوابی قانع کننده برای آن ارائه کنید یا مالیات و جزیه بدهید، یا آماده کشته شدن و اسارت زنها و غارت اموال شوید.

شیعیان که جوابی آماده نکرده بودند بسیار پریشان شدند و بر خود لرزیدند. پس سه روز مهلت خواستند تا نظر خود را بیان کنند حاکم با مهلت سه روزه آنها موافقت کرد.

توسل به فریادرس

بزرگان و علمای شیعه دور هم جمع شدند و پس از مذاکرات مفصل به نظرشان رسید برای حل مشکل که با سرنوشت عقیده و حیاتشان سرو کار دارد از پناه بی پناهان و فریادرس بیچارگان حضرت حجت صاحب الامر (عج) کمک بگیرند. لذا ده نفر از خوبان خود را برگزیدند و از بین آنها سه نفر انتخاب شدند تا با ارتباط برقرار کردن با آن حضرت راه نجات خود از این مشکل را جویا شوند هرکدام از این سه نفر تصمیم گرفتند یک

ص: 266

شب تا صبح را در بیابان و جای خلوتی به عبادت و توسل به حضرت مهدی (علیه السلام) سپری کنند. شب اول یکی از آنان تا صبح به عبادت و توسل پرداخت، اما با دست خالی برگشت شب دوم را دیگری به همان صورت طی کرد اما نتیجه ای حاصل نشد همه پریشان احوال شدند. یک شب دیگر فرصت باقی مانده بود یا باید چاره ای بیندیشند

و یا برای کشته شدن آماده شوند همۀ مردم دست به دعا برداشتند.

محمد بن عیسی رابطه برقرار میکند

شب سوم و آخر، محمد بن عیسی که از بهترین مردان با تقوای آن سامان بود، با سرو

پای برهنه به صحرا رفت و تا صبح به درگاه خداوند دست به دعا و گریه و توسل برداشت و از خداوند درخواست کرد که حضرت حجت مهدی (علیه السلام) به فریاد آن ها برسد. در آخر شب در حال مناجات بود که صدای دلنشینی به گوشش رسید ای محمد بن عیسی چرا این طور با غم و اندوه سربه صحرا گذاشته ای؟ پاسخ داد ای بنده خدا مرا به حال خود بگذار که برای کار بزرگی به اینجا آمده ام پرسید کارت چیست؟ پاسخ داد درد دل خود را جز به کسی که توان حل آن را دارد نخواهم گفت فرمود: محمد بن عیسی خواسته ات را ،بگو من صاحب الزمانم پاسخ داد: اگر واقعاً شما آقای من هستید خود میدانید و نیاز به بیان نیست فرمود بله راست میگویی شما برای گرفتاری شیعیان در خصوص انار و نوشته ای که روی آن نقش بسته و تهدید حاکم به اینجا آمده ای محمد بن عیسی میگوید وقتی این کلام و راز نهان خود را شنیدم متوجه حضرت شدم و شروع به درد دل کردم آقای من شما میدانید چه بر سر ما آورده اند ما را تهدید به قتل کرده اند. شما امام ما و فریادرس ما هستید و.....

گره گشایی و افشاگری امام

حضرت حجت و امام مهربان و آگاه از حال شیعیان راه حل مشکل را به محمد بن

ص: 267

عیسی چنین فرمود در خانه وزیر درخت اناری است که وقتی انارهایش کوچک بود وزیر قالبی گلی به صورت انار ساخت و آن را به دو نیم تقسیم کرد و داخل آن را خالی نمود سپس جملات مدنظرش را به طور معکوس در داخل آن قالب حک کرد و قالب را بر روی انار کوچک بست و وقتی انار به تدریج بزرگ شد آن نوشته ها بر پوست انار حک شد و ثابت ماند.

فردا میروی نزد حاکم و میگویی جواب را آورده ام اما فقط در خانه وزیر میگویم وزیر تلاش میکند خود را زودتر به خانه برساند تا قالب را نابود کند. شما نباید اجازه بدهید زودتر برود یا با کسی سخن بگوید

وقتی به همراه حاکم و وزیر وارد خانه او میشوید در سمت راست حیاط منزل اتاقی است که در آن بسته .است بگو تا در آن .بگشاید وزیر با باز کردن در مخالفت می.کند تو اصرار کن تا در را باز کند زمانی که وزیر وارد اتاق میشود تو هم همراه او وارد شو و نگذار او تنها وارد شود. داخل اتاق در طاقچه ای جعبه ای را می بینی که در آن کیسه سفیدی وجود دارد که آن قالب گلی در آن است بردار و انار را داخل آن بگذار تا

مسئله برای حاکم روشن شود که این نقشهای شیطانی است نه کار خدا

ای محمد بن عیسی به حاکم بگو ما معجزه دیگری هم داریم و آن این است که به شما خبر می دهیم داخل این انار جز دود و خاکستر چیز دیگری نیست و دانه ندارد و از وزیر بخواه تا آن را بشکافد آنگاه خواهید دید غیر از دود و خاکستر چیز دیگری داخل انار نیست که بر چهره و روی پلیدش مینشیند

محمد بن عیسی با خوشحالی برگشت

با راهگشایی امام مهربانیها و حجت خدا امام زمان (عج) ، محمد بن عیسی با خوشحالی تمام زمین را بوسید و به میان مردم بازگشت و بشارت راهگشایی امام را به آنها داد

ص: 268

فردا صبح بزرگان و علمای شیعه به کاخ حاکم رفتند و گفتند پاسخ را آورده اند اما آن

را فقط در خانه وزیر اعلام خواهند کرد وزیر از شنیدن این خبر به خود لرزید اما سعی کرد با خوشرویی اجازه بگیرد به خانه رود و خود را آماده ورود حاکم کند، ولی محمد بن عیسی نپذیرفت و به حاکم گفت شرط پاسخ دادن ما این است که همه با هم به خانه وزیر برویم

وقتی به خانه وزیر رسیدند، محمد بن عیسی طبق نشانی که امام داده بود وارد اتاق شد، به طرف طاقچه رفت و قالب گلی را بیرون آورد و به حاکم و اطرافیانش نشان داد و همه متوجه خیانت و دشمنی وزیر شدند.محمد بن عیسی خبر معجزه آسای دوم را داد که درون انار دود و خاکستر است حاکم دستور داد وزیر انار را بشکافد و طبق فرموده امام عصر (عج) دود و خاکستر از انار به سر و صورت وزیر نشست.

حاکم هم هدایت شد

حاکم که از کشف حقیقت و نقشهٔ خائنانه وزیر آگاه شد با کمال تعجب از محمد بن عیسی پرسید این اخبار را از کجا دانستید او در پاسخ :گفت از امام زمان و حجت پروردگار حضرت حجة بن الحسن العسکری (عج) حاكم سؤال کرد: امام شما کیست؟ محمد بن عیسی نام یک به یک ائمه اطهار و امامان معصوم را ذکر کرد تا رسید

تعالى به خاتم الاوصیا و امان روی زمین حضرت مهدی موعود (عج) ، و خاطر نشان کرد که در زمان ما این آقا پناه و پیشوا و راهنمای ما هستند حاکم که از این جریان بهت زده شده بود :گفت اینک من هم به مذهب اهل بیت ایمان می آورم دستت را به من بده تا مذهب شما را قبول کنم و دستور داد وزیر خائن را اعدام کنند و از شیعیان عذرخواهی کرد و از آن پس سیاست خوش رفتاری با آنان را در پیش گرفت

ص: 269

علامه مجلسی در بحارالانوار میفرماید این داستان در میان مردم بحرین مشهور است و مرقد محمد بن عیسی در نزد عموم معروف است و مردم به زیارت او میروند. (1)

لطیفه چگونه میتوانیم بردشمن پیروز شویم

در روایت آمده که در میان بنی اسرائیل درختی بود که او را پرستش میکردند. عابدی تصمیم گرفت آن را قطع کند تبری برداشت و راه افتاد در راه شیطان با او برخورد کرد و او را از این کار منع کرد عابد اعتنایی نکرد و به راه خود ادامه داد. باز شیطان پیش آمد و جلوگیری کرد. در این مرتبه عابد شیطان را گرفت و به زمین زد و روی سینه او نشست. شیطان به عابد گفت: دست از بریدن درخت بردار؛ من روزی چند دینار برای تو می آورم تا کمک خرج تو باشد. عابد قبول کرد و روزی چند دینار پول از زیر سجاده اش بر می داشت پس از چند روز دیگر دیناری ندید دو مرتبه تبر را برداشت و به طرف درخت رفت باز شیطان وسط راه جلوگیری کرد و عابد هم با او مخالفت کرد و با هم درگیر شدند اما این بارشیطان عابد را به زمین زد و روی سینه او نشست و گفت: اگر از این تصمیم برنگردی سرت را قطع میکنم عابد :گفت دست از من بردار و بگو بدانم چه شد که در مرتبه اول من تو را به زمین زدم و غالب شدم ولی در مرتبه دوم تو بر من پیروز شدی؟ شیطان گفت: در مرتبه اول تو برای رضای خداوند و با قصد قربت حرکت کردی اما در این مرتبه برای پول و نفع خودت بود پس من بر تو پیروز شدم

عبرت

دشمن از هر راهی بتواند دست از دشمنی و مخالفت برنمی دارد و سعی میکند انسان

ص: 270


1- بحار الانوار، ج 52، ص 178 و منتهی الامال در احوالات امام دوازدهم و وصل در فصل فراق، دفتر دوم، ص 201 .

را از مسیر صحیح منصرف کند گاهی با برخورد خشن و تند گاهی با اظهار دوستی و ملایمت اما به هر حال به دنبال پیاده کردن مقاصد پلید خود است مسلمان بیدار نباید فریب نقشه ها و فریبکاری او را بخورد و همواره با عینک بدبینی به او نگاه کند که اگر فریب خورد دیگر قابل جبران نخواهد بود.

ص: 271

ص: 272

فصل بیست و ششم

دوست بد و آثار آن

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً، يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً، لَقَدْ أَضَلَّني عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً (1)

ترجمه

و روزی که ستمکار دستان خود را از شدت حسرت] به دندان میگزد و میگوید: ای کاش با پیامبر همراه میشدم ای وای بر من کاش فلانی را دوست خود نمیگرفتم. او من را بعد از آنکه حق [ از طرف خدا] برای من آمد گمراه ساخت و شیطان همیشه انسان را تنها میگذارد

ص: 273


1- فرقان /27-29
شأن نزول

در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) دو نفر مشرک به نامهای عقبه و ابی با هم دوست بودند. مواقعی که عقبه از سفر برمیگشت سفره غذایی ترتیب میداد و از دوستان و اشراف قوم خود دعوت میکرد با آنکه مشرک بود دوست داشت در محضر پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله وسلم) هم باشد روزی طبق معمول از سفر برگشت و غذایی ترتیب داد و دوستان خود را فراخواند از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) هم دعوت کرد هنگامی که سفره غذا را گستردند و غذا حاضر شد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: من از غذای تو نمی خورم مگر وقتی که شهادت به یگانگی خداوند متعال و رسالت من بدهی عقبه پذیرفت و شهادتین را بر زبان جاری کرد.

این خبر به گوش دوستش ابی رسید. او عقبه را سرزنش کرد که تو از آیین خود منحرف شدی عقبه :گفت نه من منحرف نشدم اما وقتی بر من وارد شد و حاضر نبود از غذای من بخورد مگر آنکه شهادتین بگویم خجالت کشیدم که او از سر سفره من برخیزد و از غذای من نخورد؛ لذا شهادتین را گفتم

ابی گفت من هرگز از تو راضی نمیشوم مگر آنکه در برابر او بایستی و سخت به او توهین کنی و عقبه را وادار به این کار کرد. او هم با انجام این کار از اسلام برگشت و مرتد شد. سرانجام در جنگ بدر در صف کفار قرار گرفت و به قتل رسید و دوست اوابی هم در جنگ احد شرکت کرد و به دست مسلمانان کشته شد. (1)

تفسیر

«یعض» از مادهٔ «عض» بروزن سدّ» به معنی گاز گرفتن با دندان است. این تعبیر معمولاً در مواقعی گفته میشود که انسان از روی حسرت و ناراحتی دست به دندان

ص: 274


1- تفسیر مجمع البیان و نمونه با تغییر عبارت

می.گزد در ضرب المثل فارسی :گویند فلان کس انگشت حسرت به دندان میگزید. در زبان عربی به جای انگشت دست و گاهی دو دست گفته میشود این تعبیر رساتر است چون گاهی انسان به جای انگشت پشت دست را به دندان میگیرد. در آیه مورد بحث، «یدیه» هر دو دست گفته شده که بیانگر شدت تأسف و گویاتر است .

یکی از نامهای روز قیامت یوم الحسرة است قرآن در سوره مریم آیه 39 می فرماید: «و انذرهم يوم الحسرة اذ قضى الامر وهم في غفلة وهم لا يؤمنون» و آنان را از روز حسرت (قیامت که کار و فرصت گذشته بترسان [در حالی که] اینان در بی خبری هستند و ایمان نیاورده اند

در این روز همه انسانها حتی نیکوکاران وقتی میبینند که با چند روز صبر و مبارزه با نفس میتوانستند به چه مقامات بلند همیشگی برسند حسرت و افسوس میخورند

«خذولاً» از ماده «خ-ذلان» به معنی کسی است که امید به حمایت دارد، ولی او را رها کنند و تنها بگذارند. در این آیات به ستمگر (عقبه) اشاره شده است که به خاطر فریب دوست بد (ابی) از راه حق و صحیح آیین اسلام خارج و مرتد شد و در قیامت تأسف و حسرت میخورد و میگوید ای کاش در دنیا با رفیق بد دوست نمیشدم و ای کاش پیامبر را الگو و همراه خود قرار میدادم این داستان در موردی خاص بوده ولی میتواند برای همه ما درس و راهنما ،باشد تا بدانیم دوستان بد در دنیا و آخرت ما را به تباهی و هلاکت خواهند کشاند و برای سعادت ما بسیار زیان آور خواهند بود. نمونه های فراوانی از این دست در تاریخ وجود دارد مانند فرزند حضرت نوح پیامبر که در خانه نبوت تربیت شده بود ولی دوستان بد او را به کفر و شرک کشاندند. در آیه بعد می فرماید: «لَقَد أَضَلَّني عَنِ الذِّكْر بعد اذ جائنی» با آنکه هدایت و آگاهی به سراغ من (عقبه) ،آمد ولی دوست بد من را گمراه کرد این اتفاق ممکن است برای

ص: 275

افراد دیگر هم پیش آید که به اصطلاح سعادت در خانه انسان را بکوبد ولی دوست بد

او را از راه صحیح بیرون کند و به هلاکت برساند.

کلمه «ذکر» در آیه معنای وسیعی دارد و علاوه بر آنکه تمام آیات الهی را که در کتب آسمانی آمده است شامل میشود هر چیز که موجب بیداری و آگاهی انسان باشد در آن جمع است (1) در روایتی مصداق ذکر ، رهبر اسلامی معرفی شده است به این معنی که ستمگر در قیامت میگوید من بعد از آنکه رهبر حق و شایسته را یافتم رفیق بد من را از آن رهبرالهی جدا کرد (لقد اضلنى عن الذكر بعد اذ جائنى). (2)

روایات

از امام جواد (علیه السلام) نقل شده است که میفرماید مثل دوست بد مانند شمشیر کشیده است. ظاهر فریبنده و جذاب دارد اما بسیار خطرناک و کشنده است.

روى عن محمد بن علی علیهما السلام : ایاک و مصاحبة الشّرير فانّه كالسيف المسلول

عليه يحسن منظره و یقبح آثاره» (3) از امام محمد بن علی علیهما السلام روایت شده که فرمود: دوری کن از رفاقت و همنشینی با انسان بد و فاسد زیرا او مانند شمشیر کشیده برهنه ظاهرش زیباست ولی آثار او زشت است.

دوست واقعی کیست؟

در روایتی از امام حسین (علیه السلام) آمده که دوست واقعی آن کسی است که زبانی نصیحت گونه داشته باشد و راهنمای انسان ،باشد نه اینکه با تعریف بیجا انسان را مغرور و گمراه

ص: 276


1- تفسیر نمونه، ج 15، ص 72
2- تفسیر نور، ج 8 ، ص 244
3- مرآة المؤمن ، ص ،185 به نقل از بحار الانوار، ج 71 ، ص 198

کند. روی عن الحسین بن علی علیهما السلام : «من احبك نهاک و من ابغضک اغراک» (1) از حضرت حسین بن علی علیهما السلام روایت شده است که فرمود کسی که تو را [ از کارهای ناشایست] نهی کند دوست تو است و کسی که با ستایش بیجا] تو را مغرور کند دشمن تو است.

شرایط دوست خوب چیست؟

در روایت منقول از امام صادق (علیه السلام) شرایط دوست خوب چنین بیان شده است

«فاوّلها ان تكون سريرته و علانيته لک واحدة والثانی ان یری زینک زینه و شینک شینه

والثالثة ان لا تغيّره علیک ولاية ولا مال والرابعة ان لا تمنعك شيئاً تناله مقدرته، والخامسه وهى تجمع هذه الخصال ان لا يسلمك عند النكبات » .(2)

اولین شرط دوستی آن است که باطن و ظاهرش با تو یکی باشد؛ دوم اینکه زینت و آبروی تو را زینت و آبروی خود بداند؛ سوم اینکه مقام و مال او رفتارش با تو راتغییر ندهد؛ چهارم اینکه آنچه را در قدرت دارد از تو مضایقه نکند؛ پنجم که دربردارنده همه این صفات است آن است که به هنگام پشت کردن روزگار تو را رها نکند.

دوست بد کدام است؟

از امام چهارم حضرت علی بن الحسين علیهما السلام روایت است که به فرزندش فرمود با پنج گروه دوست نباش و با آنها سخن نگو و هم سفره و هم راه نشو. سؤال کرد: این پنج گروه چه کسانی هستند؟ فرمود: «ایاک و مصاحبة الكذاب فانّه بمنزلة السراب يقرّب لک البعيد و يباعد لك القريب وایاک و مصاحبة الفاسق فانّه بایک باکلة او اقل من ذلک و ایاک ومصاحبة البخيل فانّه يخذ لك في ماله احوج ما تكون اليه واياك ومصاحبة

ص: 277


1- همان، ص 82 به نقل از بحارالانوار از حضرت علی (علیه السلام).
2- اصول کافی، ج 2، ص 467

الاحمق فانّه يريد ان ينفعك فيضرک و ایاک و مصاحبة القاطع لرحمه فانّي وجدته ملعونا في كتاب الله عزّوجل في ثلاثة مواضع الحديث» (1)

اول از دوستی با انسان دروغگو بپرهیز زیرا او مانند سراب است که دور را برای تو

نزدیک و نزدیک را برای تو دور جلوه میدهد دوم از دوستی با انسان بدعمل بپرهیز زیرا او تو را به یک لقمه بلکه کمتر از آن با وعده به یک لقمه اگرچه عملی نشود میفروشد سوم از دوستی با انسان بخیل بپرهیز زیرا او تو را تنها میگذارد زمانی که شدیداً به او احتیاج داری چهارم از دوستی با انسان نادان بپرهیز، زیرا او می خواهد به تو سود برساند ولی ضرر میزند پنجم با انسانی که از خویشاوندان خود بریده است دوستی نکن چون او را در سه جای کتاب خدای بزرگ لعنت شده یافتم.

داستان مجالست با فاسق به هر اندازه اثرگذار است

مجالست و همنشینی حتی در مدت کوتاه هم اثر خود را میگذارد و حتی اگر انسان در

فکر و عقیده هم با همنشین خود موافق نباشد اما آن همنشینی اثر وضعی خود را دارد.

در احوالات حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد تقی بافقی (2) آمده که میگویند در تشرفی که خدمت حضرت صاحب العصر داشتم تصمیم گرفتم از نجف اشرف به قصد زیارت امام رئوف حضرت علی ابن موسی الرضا، پیاده به مشهد بروم فصل زمستان بود وقتی وارد ایران شدم یک روز نزدیک غروب آفتاب به کاروان سرایی رسیدم. برف سنگینی آمده بود با خود گفتم امشب در این کاروان سرا میمانم و فردا صبح به راهم ادامه میدهم وارد کاروان سرا شدم دیدم جمعی از یزیدی های

ص: 278


1- همان.
2- ایشان از علمای بارز و مجاهد در زمان رضاشاه پهلوی بود و بارها توسط حکومت زندانی و تبعید شد و از مخالفان کشف حجاب رضاخان بود.

منحرف دور هم جمع شدهاند و مشغول لهو و لعب و قمار بازی اند با خود گفتم چه

کنم؟ این ها را که نمیشود نهی از منکر کرد اثر ندارد؛ از طرف دیگر من حاضر نیستم حتی) برای زمان بسیار کم (هم با اینان همنشینی و مجالست کنم چراکه مجالست

با افراد فاسق هر اندازه که ،باشد زشت و اثرگذار است هوای بیرون هم به شدت سرد بود. همین طور بیرون کاروان سرا متحیر ایستاده بودم کم کم هوا تاریک شد و در این حال صدایی شنیدم کسی با اسم مرا صدا زد و گفت: محمدتقی ، بیا اینجا به طرف صدا رفتم دیدم شخصی با عظمت زیر درخت سبز و خرمی نشسته و مرا به سوی خود میخواند نزدیک ایشان رفتم او به من سلام کرد و قبل از آنکه حرفی بزنم :فرمود جای تو آنجا نیست.

من هم زیر آن درخت رفتم دیدم در آن محدوده هوا ملایم است و میتوان به خوبی استراحت کرد حتی زمین زیر درخت هم خشک بود در حالی که بقیه صحرا پر از برف بود و سرمایی کشنده داشت. به هر حال شب را خدمت ایشان به صبح رساندم با نشانه هایی که دیدم متوجه شدم که ایشان قبلهٔ عالم و خاتم الاوصيا حضرت بقیه الله (عج) هستند تا اندازه ای موفق شدم از محضر ایشان استفاده کنم تا صبح شد. نماز صبح را با آن حضرت .خواندم آقا فرمود هوا روشن است برویم. سپس به من خطاب :کرد تو نمیتوانی با من بیایی گفتم بعد از این کجا میتوانم خدمتتان برسم؟ فرمود: در این سفر دو بار دیگر پیش تو خواهم آمد بار اول در قم و بار دوم نزدیک سبزوار و بعد از گفتن این مطلب از نظر من غایب شدند.

من به شوق دیدار آن حضرت سر از پا نمیشناختم و به سوی قم حرکت کردم. پس از مدتی وارد قم شدم و سه روز برای زیارت شافعهٔ روز محشر حضرت فاطمه معصومه در قم ماندم و منتظر زیارت دوباره حضرت بودم ولی موفق نشدم ایشان را

ص: 279

زیارت کنم از اینکه توفیق زیارت محضرش را پیدا نکرده بودم بسیار متأثر شدم. حرکت کردم پس از یک ماه به نزدیک شهر سبزوار رسیدم همین که شهر نمایان شد در فکر فرو رفتم که چرا به وعده عمل نشد. من که در قم خدمت حضرت نرسیدم و این هم شهر سبزوار است که هنوز ایشان را ندیده ام

در همین فکر بودم که صدای پای اسبی را شنیدم برگشتم و دیدم اسب سوار قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان (عج) هستند و به طرف من تشریف میآورند. همین که چشمم به ایشان افتاد ایستادند و به من سلام کردند. من نیز به ایشان عرض ادب و ارادت کردم

گفتم آقا وعده کرده بودید در قم هم خدمت شما برسم ولی موفق نشدم. فرمودند: محمدتقی در فلان ساعت و فلان شب نزد تو آمدم تو از حرم عمه ام حضرت فاطمه معصومه بیرون آمده بودی زنی اهل تهران از تو مسئله ای می پرسید. تو سرت را پایین انداخته بودی و جواب او را میدادی من در کنارت ایستاده بودم تو متوجه نشدی و من رفتم. (1)

لطیفه دوستی روباره و شتر

روباه و شتری در بیابان با هم دوست شدند قرار گذاشتند از صبح تا ظهر روباه نزد بچه های آنها باشد و از آنها محافظت کند و شتر در صحرا به دنبال غذا برود و از ظهر تا غروب شتر نزد بچه ها بماند و روباه دنبال غذا برای خود و بچه اش برود. زمانی که شتر به صحرا رفت و روباه نزد بچه ها بود، گرسنگی به روباه فشار آورد یک مرتبه پرید و شکم بچه شتر را پاره کرد و خود و بچه ها دلی از عزا درآوردند. زمانی که دید شتر از صحرا

ص: 280


1- وصل در فصل به نقل از کتاب گنجینه دانشمندان ، ج 3، ص 6.

می،آید جلو رفت و خود را به زمین انداخت و شروع کرد به ناله کردن شتر پرسید: چه خبر است؟ روباه گفت گرگ شکم یکی از بچه ها را دریده و خورده. شتر گفت بچه من را یا تو را؟ روباه با عصبانیت گفت همین بچه من و تو گفتن ها من و تو کردنها ما را به این روز رسانده مگر بچه تو و من فرق میکند

عبرت

همانگونه که در روایات بیان شده دوست بد دنیا و آخرت انسان و بستگان او را به تباهی خواهد کشید و اثر او در انسان از پدر و مادر و بستگان نزدیک هم بیشتر است تاجایی که ارزش و مقام هرکس را مطابق ارزش و مقام دوست او به حساب میآورند.

ص: 281

ص: 282

فصل بیست و هفتم

ستمگری

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (1)

ترجمه

نکوهش و مجازات برای کسانی است که به مردم ستم میکنند و روی زمین به ناحق تجاوز میکنند برای اینان عذاب دردناکی است.

تفسیر

مفهوم این آیه مقابل آیه قبل است. در آن ،آیه یاری خواستن مظلوم و دفاع در مقابل ظالم مورد تأیید قرار گرفته و کاری پسندیده دانسته شده؛ «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ

ص: 283


1- شوری / 42 .

فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبیل» و برای کسی که ستمی بر او واقع شده، [اگر از خود دفاع کند] و یاری بطلبد نکوهشی نیست؛ اما در این آیه ستم کردن به مردم و تجاوز کردن روی ،زمین امری ناپسند و سزاوار کیفر دردناک دانسته شده است.

«بغی» لغتاً به معنی کوشش و تلاش برای به دست آوردن چیزی است ولی بیشتر برای تلاش و کوشش برای تصرف در حق دیگران و تجاوز به حقوق آنها و حقوق الهی استفاده میشود.

فرق بین جمله یظلمون الناس به معنی ستم کردن به مردم و جمله يبغون فی الارض که شامل تجاوز به حق مردم و حقوق الهی هر دو) می شود این است که تعبیر دوم، عام و تعبیر اول خاص است. جمله «بغیر حق» را میتوان تأکیدی برای معنی عام دانست همچنین میتوان «بغی» را هرگونه تلاش و کوشش در تصرف حقوق در نظر گرفت، اما تصرف ناحق (بغیر حق نه تصرفی که در مقام دفاع و گرفتن حق خود باشد. (1)

روایات
کمک به ستمگر و رضایت از او

-1 در روایات، علاوه بر آنکه ستم کردن نکوهش شده کمک به ستمگر و راضی بودن و

قبول داشتن ستم نیز در حکم ستمگری شمرده شده است. قال الصادق (علیه السلام) «العامل بالظلم والمعين له والراضی به شرکاء ثلاثتهم» (2) ستمگر، و کمک کار او، و راضی به ستم، درستمکاری شریک اند.

2- در سخن حضرت علی (علیه السلام) آمده است کسی که طرفداری و یاری باطل و فساد کند در واقع ستمگر و ظالم به حق و راه صحیح است.

ص: 284


1- مؤلف.
2- کافی ، ج 2، ص 333 .

کسی که طرفدار باطل است ستمگر است. قال علی (علیه السلام) «ظلم الحق من نصر الباطل» (1) حضرت علی می فرماید کسی که باطل را یاری میکند ستمگر به حق است.

3- در سخن دیگر فرمودهاند ستم باعث میشود خداوند نعمتهایش را از انسان بگیرد

قال على (علیه السلام) «الظلم يطرد النعم» (2) حضرت علی می فرماید: ستمگری نعمتهای خداوند را از انسان میگیرد.

اقسام ظلم

-1 ظلم به خود به واسطهٔ گناه و نافرمانی خداوند متعال که باعث سقوط انسان از مراتب کمالات و رشد می.شود در دعای کمیل میخوانیم: «ظلمت نفسی و تجرأت بجهلی» [من با گناه و نافرمانی] در حق خودم ستم کردم و به علت نادانی جرئت [به گناه] پیدا کردم.

-2 ظلم و ستم به مردم حق) (الناس) که بدترین نوع آن لطمه آبرویی است که از ظلم

جانی و مالی بسیار بدتر است ظلم و ستم به حیوانات و طبیعت الهی

کفاره ستم به دیگران

روى عن رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : « من ظلم احداً ففاته فليستغفر الله تعالى له فأنّه كفارة له» (3) پيامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود هرکس ستم کند و به مظلوم دسترسی نداشته باشد [ برای حلالیت خواستن برایش آمرزش بخواهد زیرا این کفاره گناه ستم اوست.

ص: 285


1- غرر الحکم ، 4 - 273 .
2- غرر الحکم 1-186
3- ميزان الحكمة ، ص 3388
روایات زشت ترین ستم ها
1- ستم به کسی که یاوری غیر از خداوند متعال ندارد

روى عن رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : « يقول الله عزّوجل اشتد غضبى على من ظلم من لا يجد ناصراً غیری» (1) از پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت است که فرمود خداوند عزّوجل میفرماید خشم من سخت است برکسی که ستم کند بر آنکه غیر از من یاوری ندارد.

2- ستم به انسان ضعیف و ناتوان

الامام على (علیه السلام) : «ظلم الضعيف افحش الظلم» (2) زشت ترین ستمها ستم به انسان ضعیف است.

3- ستم به انسان بزرگوار و محترم

الامام على (علیه السلام) «مِن أَفْحَش الظلم ظلم الكرام» (3) از زشت ترین ستم ها ستم کردن در حق انسانهای بزرگوار است

نکوهش ظلم پذیری

قبول ستم و زیر بار ظلم رفتن در مکتب اسلام مورد نکوهش است. الامام علی فی وصيته للحَسَنين: «كونا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً» (4) امام علی (علیه السلام) در وصیت خود به امام حسن و امام حسین :فرمود همیشه دشمن ستمگر باشید و یاور ستمدیده

نکته

در مکتب اسلام ستم کردن به هیچکس با هر مذهب و مرامی که باشد، حتی به حیوانات

ص: 286


1- میزان الحکمة، ص 3372، به نقل از امالی طوسی
2- همان، ص 3370
3- همان
4- همان، ص 3378 به نقل از نهج البلاغه

جایز نیست لذا در آیه شریفه فرموده است: «انّما السبيل على الذين يظلمون الناس» همانا نکوهش فقط بر کسانی است که به مردم ستم میکنند ستم به (مردم) به صورت مطلق آمده نه ستم به گروهی خاص مثل مؤمنین یا مسلمانان و .....

داستان مبارزۀ حضرت موسی با ستمکار

قبلاً بیان شد همان طور که ستمگری کار زشت و گناه است کمک به ستمگر و یاری نکردنِ ستمدیده نیز گناه است و کیفر دارد در حالات حضرت موسی نوشته اند: او در کاخ فرعون بزرگ شد و نیرومند گردید و بعد از آن از طرف خدا به او حکمت داده شد روزی در زمانی خلوت که مردم مشغول استراحت بودند وارد شهر مصر شد بعضی احتمال داده اند که انتخاب این زمان به این دلیل بوده است که چون موسی مغبوض فرعونیان بود و محکوم شده بود، علناً در مجامع ظاهر نمی شد. به هرحال، موسی در حال عبور بود که با صحنه ای روبه رو شد دو نفر را دید که سخت با هم گلاویز شده و مشغول زد و خورد بودند. یکی از آنها از پیروان و دوستان حضرت موسی و دیگری از فرعونیان و دشمنان موسی بود. بعضی گفتهاند او یکی از طبّاخان فرعون بود که میخواست مرد بنی اسرائیلی را برای حمل هیزم به بیگاری بکشد هنگامی که مرد بنی اسرائیلی چشمش به موسی ،افتاد برای سرکوب مرد ستمگر فرعونی کمک خواست موسی جوانی نیرومند و قوی بود به یاری مظلوم شتافت تا او را از چنگال ستمگر نجات دهد. مشت محکمی بر سینه مرد فرعونی زد به صورتی که بر اثر همین یک مشت بر زمین افتاد و از دنیا رفت. قرآن در این باره می فرماید: «وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هَذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَعَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي

ص: 287

مِنْ عَدُوّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضیٰ عَلَیه» (1) در موقعی که اهل شهر در غفلت [و استراحت بودند، موسی وارد شهر شد. دو مرد را دید که در شهر مشغول جنگ و نزاع اند. یکی از پیروان او بود که از وی در برابر دشمنش تقاضای کمک کرد موسی مشت محکمی بر سینه اوزد و کار او را ساخت. «وَگز» از ماده «وَكْز» بروزن رمز» به معنی مشت کوبیدن است. موسی قصد کشتن او را نداشت زیرا شرایط او به گونه ای نبود که مرتکب قتل فرعونیان شود و بعد از این اتفاق دیگر نتوانست در شهر مصر بماند و راهی شهر مدین شد

در این داستان موسی با آنکه در شرایط حساسی قرار داشت و مورد دشمنی فرعونیان بود وقتی مشاهده کرد که مظلومی مورد ستم واقع شده به جنگ با ستمگر رفت و او را سرجای خود نشاند. «کونا للظالم خصماً وللمظلوم عوناً» همیشه دشمن ستمگر و یاور مظلوم باشید و این درسی است برای پیروان مکتبهای الهی که همیشه و در هر شرایط باید از مظلوم ستم دیده دفاع کرد و نباید در مقابل ستمگران بی اعتنا بود

داستان ستم در حق مرحوم آیت الله حائری شیرازی

از مرحوم آیت الله حائری شیرازی امام جمعه اسبق شیراز شنیدم که میفرمود قبل از

پیروزی انقلاب اسلامی مرا دستگیر کردند و به اداره ساواک بردند. بازپرس شکنجه گر با من روبه رو شد یکی از انواع شکنجه ها این بود که یکی از دستها را از پشت سر و دست دیگر را از مقابل صورت به عقب میبردند و آن قدر میکشیدند تا به یکدیگر بسته شود. گاهی مخصوصاً افرادی که دستشان کوتاه بود از فشار و درد غش میکردند. شکنجه گر این کار را با من انجام داد در این حال من گفتم خدایا تو میبینی شکنجه گربه من

ص: 288


1- قصص /15

گفت چه گفتی؟ گفتم خدایا تو میبینی این جمله من چنان در مأمور شکنجه اثر کرد که به معاونش گفت دستش را باز کن و از اتاق بیرون برو وقتی بیرون رفت با حالتی حاکی از ناراحتی :گفت این چه نانی است که ما میخوریم؟ و شکنجه را تمام کرد بعد از این جریان نیز هر وقت با من روبه رو میشد به من سختگیری نمیکرد

عبرت

فطرت انسان براساس پاکی و درستی است و اگر آلوده نشود مسیر صحیح را به انسان نشان میدهد و در مواقع آلودگی هم گاهی بیدار میشود و انسان را از گمراهی نجات میبخشد

ستم به دیگران از جمله جرائمی است که هرکس مرتکب آن شده هم در این دنیا جزای عمل خود را خواهد دید و هم در قیامت کیفر آن دامنگیرش خواهد شد. نمونه های تاریخی فراوانی شاهد این مدعاست.

داستان ستمگر در دنیا هم کیفرمی شود

کلود ایترلی خلبان آمریکایی که در سال 1940) شهرهای هیروشیما و ناکازاکی را با بمب اتمی بمباران کرد از روز 23 نوامبر ناپدید شد. او از مدتی پیش به اختلال حواس مبتلا شده بود.

پس از پایان جنگ و فاش شدن میزان تلفات و ضایعات وارده بر شهر هیروشیما ضربات شدیدی بر ایترلی وارد شد. او همیشه خود را مسئول کشتار مردم این شهرها

میدانست معالجات پزشکان در بهبود حال وی اثر نکرد و به ناچار در بیمارستان امراض روحی بستری شد این خلبان دائماً این جمله را تکرار میکرد من قاتل 150

هزار نفرم و هرگز خود را برای این گناه بزرگ نمیبخشم. (1)

ص: 289


1- روایت ها و حکایت ها احمد دهقان، ص 202.

ستمکار علاوه بر عقوبت ،آخرت در دنیا هم به مکافات عمل خود میرسد و تاریخ گواه این موضوع است همین طور که این خلبان پس از این جنایت دچار عذاب وجدان و بیماری روحی گردید.

ص: 290

فصل بیست و هشتم

سخن بیهوده

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

بسم الله الرّحمن الرّحيم. قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُون. وَ الَّذِينَ هُمْ عَن اللهو مُعْرِضُونَ (1)

ترجمه

به نام خداوند بخشنده مهربان قطعاً مؤمنان رستگار شدند همان کسانی که در نمازشان خشوع دارند و آنان که از بیهودگی روی گردانند.

تفسیر
اشاره

«افلح» از ماده «فلح» در اصل لغت به معنی شکافتن و بریدن است. دانه گیاه پس از

ص: 291


1- مؤمنون 1 - 3 .

کشت در زمین حرکت میکند و زمین را میشکافد و میروید؛ به همین دلیل به کشاورز که عامل این کار است «فلاح» میگویند. سپس این لغت به معنی هرگونه حرکت برای پیروزی و خوشبختی و سعادت استعمال شده است که شامل خوشبختی دنیوی و اخروی می.شود در قرآن در یازده مورد کلمه فلاح با لعل به معنی شاید آمده است. لعلكم تفلحون شاید رستگار شوید و در سه مورد بدون این کلمه و به صورت قطعی بیان شده است یکی در همین آیه است؛ و دیگری در سوره شمس: «قد افلح من زکاها» (1) قطعاً هرکس نفس خود را پاک کرده رستگار شده است؛ و مورد سوم در سوره اعلی «قد افلح من تزكى» (2) قطعاً هرکس خود را پاکیزه کرد رستگار شد.

«خاشعون» از ماده «خشوع و به معنی حالت تواضع و ادب در جسم و روح در مقابل شخص بزرگ یا حقیقت مهم است که آثار آن در بدن ظاهر می شود.

«اللغو» به معنی کار و سخن بیهوده و بی فایده است و اگر بعضی مفسران به معنی ،باطل گناه دروغ دشنام لهو و لعب و یا شرک معنی کردهاند به این دلیل است که همه اینها از مصادیق آن معنی و مفهوم است سخن و کار بیهوده آن است که اگر شخص آن را ترک کند ضرر و خسارتی به او نمیرسد و گناه و خلاف شرع واقع نمیشود در این آیات رستگاری (فلاح) انسان را در چند چیز شمرده اند

1- خشوع در نماز
اشاره

نمازی که با خشوع همراه نیست و تنها الفاظ و حرکات بی روح و بی معنی است نمیتواند وسیلهٔ رستگاری انسان شود این معنی در کیفیت حرکات و حالات انسان در وقت نماز ظاهر می شود؛ لذا در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده که شخصی در وقت خواندن

ص: 292


1- شمس /9.
2- اعلی /14

نماز با ریش خود بازی میکرد پیامبر فرمود: «اما انّه لوخشع قلبه لخشعت جوارحه» (1) اگر در قلبش خضوع ،بود اعضای بدنش هم خاشع میشد

برای به وجود آمدن خشوع در نماز علما آداب و احکامی را ذکر کرده اند تا نماز انسان با خشوع باشد

ادب نمازگزار

مکروه است نمازگزار مقابل چیزی که فکر و توجه او را پراکنده میکند نماز بخواند مانند عکس مجسمه منظره و.... مخصوصاً اگر آن چیز روح داشته باشد که باعث

شبهه در عبادت هم می.شود نمازگزار باید در حال ایستادن به نماز بدن را راست

نگه دارد؛ شانهها را پایین بیندازد؛ دستها را روی ران ها بگذارد؛ انگشتها را به هم

بچسباند؛ جای سجده را نگاه کند؛ سنگینی بدن را به طور مساوی روی پاها قرار دهد؛

حالت خضوع و خشوع داشته باشد؛ پاها را پیش و پس نگذارد مردها پاها را زیاد از هم باز نکنند و زنها به هم بچسبانند؛ در حال رکوع زانوها را به عقب دهد؛ پشت و گردن را صاف بکشد؛ بین دو قدم را نگاه کند؛ در حال سجود مردها اول دستها را و زن ها اول زانوها را روی زمین رها کنند؛ در حال سجده انگشتان را برابر گوش به هم بچسبانند و سرانگشتان رو به قبله باشد؛ بعد از سجده برران چپ بنشینند و روی پای راست را برکف پای چپ قرار دهند در موقع بلند شدن اول زانوها را و بعد دست ها را از روی زمین بردارند؛ مردها آرنج و شکم را بر زمین نگذارند و بازوها را از پهلو جدا کنند و زنها آرنج و شکم را بر زمین بگذارند و اعضای بدن را به هم بچسبانند؛ در حال تشهد مردها برران چپ بنشینند و روی پای راست را به کف پای چپ بگذارند و دستها را روی

ص: 293


1- تفسیر مجمع البیان و صافی به نقل از تفسیر نمونه

رانها بگذارند و انگشتها را به هم بچسبانند و به دامان خود نگاه کنند و زنها در وقت تشهد رانها را به هم بچسبانند؛ در حال قنوت دستها را در مقابل صورت رو به آسمان و پهلوی هم نگهدارند و غیر از شصت انگشتها را به هم بچسبانند و کف دستها را نگاه کنند. (1)

2- دوری از سخن بیهوده

نشانۀ دیگر رستگاری دوری جستن از سخنان و کارهای بیهوده و بی فایده است زیرا انسانهایی که به هدف خلقت این عالم پی بردهاند مواظب گفتار و سخنان و کردار خود هستند و سعی میکنند فرصت کوتاه خود را با بیهودگی از بین نبرند خصوصاً با سخن و گفتار بیهوده که متأسفانه در جامعه فراوان است و باعث خسارت های زیادی میشود مانند آلوده شدن به گناهان متعدد زبانی مثل غیبت، تهمت، شایعه، آبروریزی و عیب جویی.

روایات
سخن بیهوده باعث گناه میشود

1 - قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : « اكثر الناس ذنوباً اكثرهم كلاماً فيما لا یعنیه» بیشترین گناهکاران والدراسة کسانی هستند که بیشتر سخن بیهوده میگویند

2- سخن بیهوده مانع از کسب حکمت و دانش کافی خواهد شد. انسانهای دانشمند سخن بیهوده نمیگویند. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم: «العالم لا يتكلّم بالفُضول انسان دانشمند سخن بیهوده نمیگوید.

3- از خسارتهای دیگر بیهودگی در گفتار ضایع شدن ارزشمندترین سرمایه انسان

ص: 294


1- توضيح المسائل و کتب آداب نماز

یعنی عمر است که برای آن نمیتوان قیمتی تعیین کرد در روایتی از حضرت علی (علیه السلام) آمده است که اگر خداوند به انسان عنایتی داشته باشد و خوبی و صلاح او را بخواهد به او «کم حرفی» عطا میکند. امام علی (علیه السلام) : «اذا اراد الله سبحانه صلاح عبد الهمه قلة الكلام وقلة الطعام وقلّة المنام» (1) از امام علی (علیه السلام) روایت است که فرمود: هرگاه خداوند صلاح و خوبی بنده ای را بخواهد سه چیز در او قرار میدهد کم گویی و کم خوری و کم خوابی

4- خسارت دیگر پرگویی و یاوه گویی کم ارزش شدن انسان در چشم دیگران است. در سفارش حضرت خضر به موسی آمده است: «لا تکوننّ مكثاراً بالنطق مهذاراً فانّ كثرة النطق تشين العلماء وتبدى مساوی الشخفاء» (2) هرگز پرگو و یاوه گو مباش، زیرا پرگویی دانایان را لکه دار میکند و بدیهای سبک مغزان را آشکار می سازد

خلاصه آنکه انسان در سخن گفتن باید بسیار دقیق و حساس باشد و راحت سخن نگوید، مخصوصاً خانمها تا نیاز نباشد با نامحرمان هم کلام نشوند و در صورت نیاز به اندازه ضرورت اکتفا کنند.

داستان 1 : بندگان خالص خدا حرف بیهوده نمیزنند
اشاره

با مطالعه احوالات اولیا و بندگان خاص خداوند در می یابیم که ویژگی برجسته آنان کم حرفی بوده و سخنشان هرگز باطل و حرام و بیهوده نبوده است. یکی از این افراد کربلایی محمدکاظم کریمی ساروقی بوده است در احوالات او نوشته اند که بیشتر از نیاز سخن نمیگفت و سخن بیهوده و باطل .نداشت هیچ وقت درباره دیگران حرف نمیزد. نه مدح بیجا میکرد و نه مذمت کسی را میگفت

او مرد عامی و بیسواد و به تمام معنا ساده بود ولی با عنایت خاصی که به ایشان

ص: 295


1- غرر الحکم به نقل از میزان الحکمة، ص 5246 .
2- كنز الاعمال به نقل از میزان الحکمة، ص 5244.

شد می توانست تمام قرآن را از حفظ بخواند هر آیه ای که از او سؤال میکردند با آدرس دقیق نشان میداد و قرائت میکرد فرقی نمیکرد که کدام چاپ قرآن را پیش رو داشته باشد سریعاً صفحه مورد نظر را ارائه میکرد علما و مراجع مکرر او را امتحان کردند. در قم و نجف اشرف و کربلا و کشورهای دیگر مثل کویت از او دعوت کردند و او را امتحان نمودند. بعضی جملات عربی را با آیات قرآن مخلوط میکردند و به او نشان میدادند. او کلمات قرآن را از غیر قرآن جدا و مشخص میکرد از او سؤال کردند چگونه کلمات قرآن را تشخیص میدهی؟ در جواب گفت کلمات قرآن نور خاصی دارد که کلمات دیگر ندارد.

آیت الله خزعلی رحمه الله که خود حافظ قرآن و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه بود در این باره فرموده است من بعد از فوت کربلایی کاظم متوجه شدم او اسرار آیات و باطن قرآن را هم میدانست و به او یاد داده بودند اگر برای اموری مانند شفای مریض سخت و پیدا شدن گمشده از او سؤال میکردند او از قرآن راهنمایی میکرد، مثلاً به او گفته بودند فلانی بسیار مقروض است چه کند؟ در جواب میگفت: من غیر از قرآن چیزی نمیدانم به او بگویید برای این کار آیه «وَ مَنْ يَتَّقِ الله يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» (1) را تا آخر آیه به مدت ده روز به فلان تعداد بخواند تا ان شاء الله قرض او ادا شود اما نباید به کسی بگوید که اثرش از بین میرود

کربلایی کاظم اسرار قرآن را هم میدانست

آیت الله خزعلی فرموده است اگر من در زمان حیاتش متوجه میشدم که او عالم به اسرار قرآن نیز هست سعی میکردم یک لحظه هم از او جدا نشوم و همۀ اسرار آیات قرآن را از او میپرسیدم و جواب او را مینوشتم شاید علت اینکه بزرگان متوجه این نکته نشده اند این است که اگر آن علوم فاش میشد چه بسا نا اهلان از آن سوء استفاده میکردند

ص: 296


1- طلاق / 2 .
اصل داستان

مرحوم کربلایی کاظم میگوید در ماه رمضانی از سوی آیت الله حائری یزدی در قم مبلغی برای ما فرستادند. او در سخنرانیهایش درباره احکام دین از جمله زکات مال توضیح میداد؛ مثلاً میگفت هر مسلمانی حقوق مالی خود و زکات ندهد، نماز و

روزه اش قبول نمیشود

من به خانه رفتم و به پدرم گفتم شما چرا زکات اموالت را نمی پردازی؟ بعضی گفته اند این گفت وگو با ارباب و مالک ده بوده نه (پدرش در جواب به او گفتند این حرف ها را از کجا آورده ای؟ گفت مبلغ روحانی که از قم آمده میگوید به او گفتند: این روحانی برای خودش میگوید به شما ربطی ندارد من به حالت قهر :گفتم پس من در این روستا نمی مانم و به قم میروم پس از مدتی پدرم یا ارباب مرا به روستا بازگرداند. باز بحث ما ادامه داشت. من میگفتم چرا زکات نمی دهید؟ آنها در جواب به من میگفتند به تو مربوط نیست این ماجرا سه بار تکرار شد و هر بار من قهر میکردم و به محل دیگری مثل قم یا تهران یا بعضی روستاها میرفتم و از راه عملگی و خارکنی امرار معاش میکردم تا بالاخره ارباب روستا برایم پیغام فرستاد که من توبه کرده ام و خمس و زکات مالم را میپردازم به روستا نزد پدرت برگرد

پادرمیانی بزرگ ترها

چون اختلافات ما حل نشد جمعی از بزرگترها پیشنهاد کردند مقداری زمین و بذر به من بدهند تا من به تنهایی کشاورزی کنم و دستورات دینم را رعایت کنم یک قطعه زمین بزرگ با هشت بارگندم به من دادند. من بلافاصله نصف گندم ها را به فقرا دادم و نصف دیگرش را کاشتم خداوند برکتی به آن زمین داد که در آن محل بی نظیر بود. محصول را درو کردم و با فقرا و مستمندان نصف کردم همیشه بیشتر از مقدار زکات به

ص: 297

فقرا میدادم چند سال گذشت تا یک سال قبل از برداشت یکی از مستمندان با من برخورد کرد و گفت: امسال کمکی به ما نکردی ما را فراموش کردی؟ گفتم خدا نکند. هنوز حاصلم را جمع نکرده ام به روستا ،رفتم اما دلم آرام نگرفت. به مزرعه برگشتم و با زحمت زیاد مقداری گندم برای آن مرد فقیر و مقداری هم علوفه برای گوسفندان در و کردم و به طرف روستا حرکت کردم هنگام عصر بود به باغ امامزاده ای مشهور به هفتاد و دو تن رسیدم قدری برای استراحت نشستم ناگهان دیدم دو نفر جوان با شکوه و عظمت عجیبی به طرف من می آیند هر دو لباس عربی با عمامه سبز برتن داشتند؛ ولی یک نفر از آنها بسیار با هیبت و خوش قدوقامت بود وقتی به من رسیدند به آنها سلام کردم با محبت به من جواب دادند همان آقای باعظمت با اسم به من فرمود کربلایی کاظم بیا با هم برویم در این امامزاده و فاتحه ای بخوانیم گفتم آقا من قبلاً زیارت کرده ام باید زودتر علوفه ها را به منزل ببرم فرمود: بسیار خوب علوفه را بگذار و بیا با ما فاتحه بخوان من اطاعت کردم فکر کردم از من راهنمایی میخواهند با هم وارد امامزاده حسین شدیم و سوره حمد و قل هو الله را خواندیم. من چون سواد نداشتم تا چیز دیگری بخوانم ضریح را دور میزدم و میبوسیدم. سپس به امامزاده هفتاد و دو تن رفتیم. در آنجا دو امامزاده به نامهای امامزاده جعفر و امامزاده صالح دفن اند و یک قسمت هم به نام چهل دختران معروف است بازهم من دور میزدم و قبر را می بوسیدم اما آنان فقط فاتحه میخواندند.

عنایت ولی خدا به کربلایی کاظم

همان آقای باعظمت رو کردند به من و فرمودند: پس چرا چیزی نمیخوانی؟ گفتم آقا ، من سواد ندارم. فرمود: نگاه کن به آن کتیبه میتوانی بخوانی نگاه کردم کتیبه را دیدم که روی آن آیات قرآن به خطی سفید و پرنور جلوی دیدگانم جلوه گربود و نور

ص: 298

عجیبی داشت. البته این کتیبه را قبلاً ندیده بودم و بعداً هم دیگر ندیدمش؛ گویی اصلاً وجود نداشت.

«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّماواتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللهُ رَبُّ الْعالَمينَ. أَدْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ. وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ» (1)

همانا پروردگار شما آن خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر عرش استیلا یافت روز را به شب میپوشاند که شتابان از پی آن است خورشید و ماه و ستارگان را [آفرید] که مطیع فرمان او هستند. آگاه باش که آفریدن و دستور از آن اوست همیشه سودمند و بابرکت است پروردگار عالمیان پروردگارتان را با فروتنی و گریه و مخفیانه بخوانید؛ یقیناً خدا متجاوزان را دوست ندارد. در روی زمین

پس از اصلاح به وسیله پیامبران] فساد مکنید و خدا را از روی بیم و امید بخوانید که یقیناً رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.

پس از فرمایش ،آقا آیه را خواندم. سپس ایشان جلو آمدند و دستشان را از پیشانی تا سینه ام کشیدند و سوره حمد را خواندند و به صورت من فوت کردند و همه قرآن را در سینه ام نهادند. البته در آن حال نمی فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. بعد فهمیدم من صورتم را برگرداندم که با آنها حرف بزنم. ناگهان دیدم کسی آنجا نیست و آن آقایی که تا الآن دستش روی سینه من بود غائب شد. در این حال من دچار ترس عجیبی شدم و از خود بیخود و بیهوش روی زمین افتادم وقتی به هوش آمدم هوا تاریک شده بود از جا برخاستم در حالی که سخت خسته بودم و خودم را سرزنش

ص: 299


1- اعراف /54-56

میکردم که تا دیرقت آنجا مانده ام در آن زمان نمی دانسته چه توفیق بزرگی نصیب او شده است از امامزاده خارج شدم و به سوی منزل حرکت کردم. در بین راه متوجه شدم کلمات عربی زیادی میخوانم باز به یاد آن دو آقا افتادم و ترس مرا فراگرفت. به سرعت به منزل آمدم اهل منزل مرا سرزنش کردند که تا این موقع کجا بوده ای؟ چیزی نگفتم

آشکار شدن عنایت برای مردم

فردا صبح نزد امام جماعت ،محل آقای حاج صابر عراقی رفتم و داستان خودم را از اول تا آخر بیان کردم او ساعتها مرا امتحان کرد سوره های الرحمن پیس و مریم و سوره های دیگر قرآن را از من سؤال کرد از هر کجای قرآن سؤال میکرد از حفظ بدون کوچکترین ،معطلی تلاوت میکردم و در این حال ایشان قرآن را بوسید و به

و مردم حاضر گفت کاظم درست میگوید مورد لطف و عنایت قرار گرفته است.

مردم بر سر من ریختند و لباسهای مرا به عنوان تبرک بردند و اگر امام جماعت مرا داخل خانه نمیبرد ممکن بود به خودم هم آسیب برسانند. آقای عراقی به من گفتند اگر جان خود را میخواهی شبانه از این محل برو و پولی به من دادند. من هم شبانه به ملایر رفتم. در ملایر هم علما و مردم مرا آزمایش کردند و همه تعجب کردند.

سرانجام کربلایی محمد کاظم ساروقی در تاسوعای سال 1378 ق در 78 سالگی در قم به دیدار حق شتافت و در قبرستان نوقم دفن شد. (1)

داستان 2 : کیفر سخن لغو و گناه

یکی از بزرگان از دنیا رفت او را خواب دیدند و از احوالش سؤال کردند گفت: الحمد لله

ص: 300


1- وصل در فصل ،دفتر دوم، ص 42 با تلخیص

حال و وضعم خوب است باغی و حورالعین و قصری به من داده اند ملائکه با من رفت و آمد دارند و خدمت مرا میکنند اما یک مشکل دارم و آن اینکه هر روز صبح عقربی میآید و یک نیش به پایم میزند و میرود و تا فردا باید درد آن را تحمل کنم. باز فردا میآید و این برنامه تکرار می.شود سؤال :کردند این عذاب برای چیست؟ فرمود: یک زخم زبان به یکی از بندگان خدا زدم و فراموش کردم او را راضی کنم و توبه کنم و آن را ساده گرفتم آن زخم زبان تبدیل به این عقربی شده که او را نکشتم. (1) گفتنی است توبه در مورد حق النّاس در صورتی قبول میشود که اول جلب رضایت صاحب حق بشود. آن چه زخم زبان کند با مرد / زخم شمشیرجان ستان نکند

لطیفه خانمی که هفت زبان میداند

شخصی به دوستش سفارش کرد همسری شایسته و کامل از هر جهت برای او پیدا کند پس از مدتی همسری پیدا کرد و تعریف زیادی از او کرد خانمی است زیبا تحصیل کرده باهنر کدبانو دارای حقوق ماهانه دوستش با این توضیحات بسیار به این خانم علاقه مند شد. سپس گفت امتیاز دیگر این خانم این است که هفت زبان هم میداند برخلاف انتظار وقتی این امتیاز را ،شنید یک مرتبه گفت نه نه چنین زنی نمی خواهم پرسید چرا؟ گفت مادر من یک زبان میدانست و پدرم را خورد. این زن که هفت زبان میداند چه خواهد کرد؟

عبرت

از مسائلی که در جامعه رایج است سخن گفتن لغو و بیهوده و کنترل نکردن زبان است که برای رشد و تکامل روحی انسان بسیار ضرر دارد. در روایات و آیات قرآن برای کنترل

ص: 301


1- روایت ها و حکایت ها ص 126 به نقل از اخلاق در خانواده آیت الله مظاهری، ص 206 .

زبان و خودداری از سخن لغو بسیار سفارش شده است که به بخشی از آنها قبلاً اشاره شد. همه اقشار جامعه مخصوصاً بانوان باید به این مهم توجه کنند.

ص: 302

فصل بیست و نهم

صمت (خاموشی)

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً (1)

ترجمه

ای کسانی که ایمان آوردید تقوای الهی پیشه کنید و سخن محکم و استوار بگویید «صمت لغتاً به معنی خاموش بودن و در تعریف علمای اخلاق به معنی خودداری از گفتار بیهوده و باطل است فرق بین سکوت و صمت این است که سکوت لب فرو بستن از هر کلامی ،است ولی صمت خاموشی از سخن باطل .است قول سدید از ماده «سد» به معنی سخن پرمغز و مطابق حق است که همچون سدی استوار جلوی باطل را میگیرد

ص: 303


1- احزاب / 70
تفسیر

در این آیه سه چیز کنار هم ذکر شده است ایمان، تقوا و گفتار استوار و با معنا لازمهٔ ایمان کامل داشتن تقواست و تقوای کامل به دست نمی آید مگر با کنترل زبان چراکه بزرگان اخلاق گفتهاند زبان مفیدترین و مؤثرترین عضو بدن در راه هدایت و صلاح و رستگاری است اگر کنترل شود و در مسیر حق قرار بگیرد و خطرناک ترین و مؤثرترین عضو در نابودی انسان است اگر به مسیر باطل بیفتد و رها از هر قید و بند گردد، تاجایی که سی نوع گناه و نافرمانی خداوند متعال برای زبان ذکر شده است. (1)

احوال پرسی زبان

در روایت امام سجاد (علیه السلام) آمده که زبان انسان هر روز صبح از سایر اعضای بدن احوال پرسی میکند و میگوید: «کیف اصبحتم ؟ اعضای بدن در جواب میگویند: «بخیران تركتنا»؛ حال ما خوب است اگر تو بگذاری سپس به زبان میگویند تو را به خدا سوگند رعایت حال ما را بکن زیرا «انّما نثاب بک و نعاقب «بک ما به واسطه تو پاداش میگیریم و کیفر میشویم. (2) لذا در روایت آمده که هر وقت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بر منبر مینشستند این آیه را تلاوت میکردند. (3) «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله وقولوا قولاً سديداً» ای اهل ،ایمان از خدا پروا کنید و سخن درست و استوار گویید

نکته

قول سدید گفتاری است که از بیهودگی و نفاق و هرگونه فتنه و فساد خالی باشد

ص: 304


1- تفسیر نمونه، ج 17، ص 448 .
2- بحار الانوار، ج 71 ، ص 278
3- تفسير الدر المنثور

صمت و خاموشی بهتر از سخن گفتن بیهوده است همان طور که با شنیدن چنین سخنانی نباید آنها را بازگو کرد و به نوعی گفتار باطل را ترویج نمود

روایات
سه چیز ارزشمند

روی عن رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : « الا اعلمک بعمل خفیف علی البدن ثقيل في الميزان قال بلى يا رسول الله قال (صلی الله علیه وآله وسلم) وهو الصمت و حسن الخلق و ترک ما لا یعنیک» (1) از پیامبر خدا روایت شده است که به شخصی فرمود: آیا تو را تعلیم ندهم به کاری که برای بدن انسان آسان و کم زحمت ولی در نامه اعمال انسان سنگین و با ارزش است؟ عرض کرد آری یا رسول الله پیامبر فرمود آن سه چیز است] یکی خاموشی [ از گفتار بیهوده] دوم خوش اخلاقی سوم رها کردن کارها و سخنان بی فایده

امام علی (علیه السلام) : «احمد من البلاغة الصمت حين لا ينبغى الکلام» (2) پسندیده تر از گفتار شیوا، سکوت در جایی است که سخن گفتن شایسته نیست.

سخن گفتن مفید بهتر است

همان گونه که قبلاً اشاره شد سخن حق و هدایت گر در جایی که وظیفه انسان سخن

گفتن است بهتر از خاموشی است و نباید در هر شرایطی و برای هر سخنی خاموش ماند زیرا انسان فقط از راه خاموشی به سعادت نخواهد رسید از امام سجاد سؤال شد که سخن گفتن بهتر است یا خاموشی؟ حضرت به این مضمون فرمود با رعایت آفتها و ضررها، سخن گفتن؛ یعنی در صورتی که از سخن نابه جا و مضر خودداری شود، سخن گفتن بهتر است سؤال شد چگونه ای پسر پیامبر؟ حضرت فرمود: «لأنّ الله عزّوجلّ ما

ص: 305


1- جامع السعادات -2-190 بهشت اخلاق ، 483 .
2- غرر الحکم، 2 - 447 .

بعث الانبياء والاوصياء بالشكوت انما بعثهم بالكلام ولا استحقت الجنّة بالسكوت ولا

استوجبت ولاية الله بالسكوت ولا توقيت النار بالسكوت انما ذلک کله بالکلام» (1) برای آنکه خداوند عزّوجل پیامبران و امامان را برای سکوت ،نفرستاده، بلکه آنها را برای سخن گفتن فرستاده و نه بهشت با سکوت سزاوار کسی شده است و نه دوستی خداوند با سکوت برای کسی واجب میشود و نه آتش جهنم با سکوت از کسی دور می شود، بلکه همه اینها با سخن گفتن است.

در سخنی دیگر امام باقر کسی را که زیاد حرف میزد پرحرفی میکرد توبیخ کرد و متذکر شد که سخن و کلام بسیار ارزشمند است و نباید آن را به چیزی بیهوده تبدیل کرد.

ارزش کلام

امام باقر (علیه السلام) به مردی که زیاد حرف میزد فرمود: ای مرد سخن را دست کم و کوچک میشماری اعلم ان الله جل وعزّلم يبعث رسله حيث بعثها ومعها ذهب ولا فضة ولكن بعثها بالكلام و انما عرف الله جل و عزّ نفسه الى خليقه بالكلام والدلالات عليه

والاعلام» (2) بدان زمانی که خداوند عزّوجل پیامبرانش را فرستاد [برای هدایت مردم] همراه با آنها طلا و نقره ،نفرستاد بلکه آنها را با [سلاح] سخن فرستاد و خداوند عزّوجلّ خودش را با سخن و دلایل و نشانه ها به مردم معرفی کرد.

از این روایت ارزشمند بودن سخن و بیان را میتوان فهمید پس مراد از صمت این نیست که انسان همیشه خاموش باشد و سخنان ارزشمند نگوید بلکه باید از سخنان حرام و حرف های بیهوده پرهیز کند. در یک جمله «الکلام ما قل و دلّ» سخن

آن است که کوتاه ولی رسا و پر معنی باشد

ص: 306


1- بحار الانوار ، 71 ، ص 274
2- الکافی، 8-148-128.

از لقمان حکیم سؤال شد از کجا به این مقام رسیدی؟ جواب داد: «قدر الله واداء الامانة وصدق الحديث والصمت عمّا لا یعنینی» (1) این خواست خدا بود و برای ادای امانت کردن و راستگویی و سکوت در برابر آنچه برای من فایده نداشت

داستان تشرف حاج علی بغدادی به محضر امام زمان (عج)

یکی از حکایاتی که میتوان از آن درسهای متعددی گرفت حکایت تشرف حاج علی بغدادی به محضر حضرت ولی عصر (عج) است که مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب مفاتيح الجنان از کتاب نجم الثاقب نقل کرده است. خلاصه این حکایت چنین است

صالح متقی حاج علی بغدادی میگوید من مقداری سهم امام (علیه السلام) بدهکار بودم؛ بنابراین تصمیم گرفتم بدهکاری مالی خود را بپردازم این) وظیفه واجب هر مسلمانی است و نمیتواند در مالی که وجوهات مالی به او تعلق گرفته تصرف کند به نجف اشرف مشرف شدم و مقداری از بدهکاری خود را به علمای آنجا پرداخت کردم و برای بقیهٔ آن اجازه گرفتم که خودم بپردازم روز پنج شنبه به زیارت امامین همامین در کاظمین مشرف شدم بعد از زیارت خواستم به بغداد مراجعت کنم کمی از راه را طی کرده بودم که سید جلیل و باعظمتی را دیدم که از طرف بغداد میآمد. چون به من نزدیک شد سلام کرد و دستهای خود را برای مصافحه و معانقه با من باز کرد و فرمود اهلاً و سهلاً، خوش آمدی و مرا در بغل گرفت و یکدیگر را بوسیدیم بر سر مبارکش عمامه سبز روشن و بر رخسار مبارکش خال سیاه بزرگی بود به من فرمود حاج علی خیر است کجا میروی؟ گفتم کاظمین بودم زیارت کردم برمیگردم به بغداد. فرمود: امشب شب جمعه است برگرد .گفتم یا سیدی نمیتوانم فرمود میتوانی، برگرد تا شهادت دهم از

ص: 307


1- تفسیر نمونه، ج 17، ص 45

دوستان جد من امیرالمؤمنین (علیه السلام) و از دوستان ما هستی و نیز شیخ شهادت دهد زیرا

خدای تعالی امر فرموده دو شاهد بگیر و این اشاره بود به تصمیمی که در دل داشتم و میخواستم به عالم جلیل شیخ محمد حسن کاظمینی آل یس در کاظمین بگویم نوشته ای به من بدهد و در آن شهادت دهد من از دوستان اهل بیت علیهم السلام هستم و آن را در کفنم بگذارم به ایشان عرض کردم شما از کجا این را میدانید و چگونه شهادت میدهید؟ فرمود: کسی که حق خود را دریافت میکند چطور پرداخت کننده را نشناسد؟ عرض کردم کدام حق؟ فرمود آنچه را که به وکیل رساندی گفتم وکیل شما کیست؟ فرمود: شیخ محمد حسن با تعجب گفتم او وکیل شماست؟ فرمود: وکیل من است.

من به ذهنم خطور کرد که این سید کیست که اسم من را میداند؟ شاید از حق سادات چیزی از من میخواهد بعد با خودم گفتم شاید او مرا میشناسد و من او را فراموش کرده ام به ایشان عرض کردم از حق شما سادات مقداری نزد من بود که از شیخ محمد حسن اجازه گرفتم که به تدریج بپردازم سید تبسمی کرد و فرمود: آری بعضی از حقوق ما را به وکلای ما در نجف اشرف پرداخت کردی

باز در ذهنم خطور کرد این سید کیست که علمای بزرگ را وکلای خود می نامد؟ بعد با خود گفتم علما وکلای سادات هستند که حقوق آنها را دریافت میکنند و فکرم به جای دیگر رفت. سپس همان طور که دست راست ایشان در دست چپ من بود فرمود برگرد برای زیارت ..جدم حرکت کردیم برای زیارت نگاه کردم و دیدم در طرف راست ما نهر آب زلالی جاری است و درختان پر از میوه مانند لیمو و نارنج و انار و انگور برسرما سایه افکنده است با آنکه فصل آن میوه ها نبود .گفتم این میوه ها چیست؟ فرمود: هرکس از دوستان ما که جد ما را زیارت کند اینها همراه اوست

ص: 308

سؤالات حاج علی از ولی خدا

در این حال چند سؤال از ایشان کردم

سؤال اول: آیا عبادت بدون دوستی و ولایت امیرالمؤمنین ثمر بخش است؟

من از یکی از علما شنیدم که اگر کسی در تمام عمر روزه بگیرد و شبها به عبادت به سر ببرد و چهل حج و چهل عمره انجام دهد و بین صفا و مروه بمیرد ولی ولایت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را نداشته باشد برای او فایده ندارد. آیا صحیح است؟

فرمود: آری، والله برای او فایده ندارد

سؤال دوم ثواب زیارت حضرت سیدالشهدا در شب جمعه چگونه است؟

روضه خوانهای حضرت سیدالشهدا میگویند سلیمان اعمش از شخصی فایده زیارت آن حضرت را سؤال کرد. او در جواب گفت بدعت است شب در خواب دید اتاقکی بین زمین و آسمان در حرکت است سؤال کرد داخل آن کیست؟ به او گفتند: فاطمه زهرا علیها السلام و خدیجه کبری علیها السلام هستند گفت به کجا میروند؟ به او گفتند: امشب که شب جمعه است به زیارت امام حسین (علیه السلام) میروند در حالی که ورقه هایی از آن اتاقک میریخت و در آنها نوشته بود امان من النار لزوّار الحسين (علیه السلام) في ليلة الجمعة امان من النّار يوم القيامة امان نامه از آتش جهنم برای زائران امام حسین (علیه السلام) در شب جمعه و نجات از آتش در روز قیامت عرض کردم این حدیث صحیح است؟

فرمود راست و تمام است باز سؤال :کردم سیدنا صحیح است که میگویند هرکس امام حسین (علیه السلام) را در شب جمعه زیارت کند به اوامان میدهند؟ فرمود: آری، والله و اشک از چشمانش جاری شد و گریست.

سؤال سوم: امام رضا (علیه السلام) زائر خود را از دست نکیر و منکر خلاص میکند؟

من به زیارت حضرت رضا (علیه السلام) مشرف شدم و شنیده ام که آن حضرت زائر خود را از

ص: 309

دست دو ملک نکیر و منکر خلاص و به او کمک میکند.

:فرمود ،آری والله جدّ من ضامن است

سؤال :چهارم زیارت حضرت رضا (علیه السلام) از من قبول شده است؟

فرمود قبول است ان شاء الله . عرض کردم زیارت همسفر من حاجی محمد حسین که با هم در مخارج شریک بودیم چطور؟ فرمود عبد صالح زیارتش قبول است.

سؤال پنجم سکوت و صمت امام در مورد سؤال پنجم

سپس سؤال کردم از قبول زیارت همسفر دیگرم شخصی که در سفراهل لهو و لعب بود و مادر خود را هم کشته بود پرسیدم آقا ساکت شد فکر کردم متوجه سؤال من نشده .است سؤالم را تکرار کردم باز جوابی نداد. این مورد از مواردی بود که امام مصلحت

دانستند که جواب ندهند و سکوت اختیار کنند و یا به تعبیری صمت داشته باشند درباره صمت و موارد فضیلت آن پیش از این توضیح دادیم باز سؤال دیگری کردم که ایشان جواب نداد. سؤال دربارۀ باغی بود در بین راه که به شخصی به نام حاجی میرزا هادی تعلق داشت و در بغداد ساکن بود پرسیدم میگویند این باغ متعلق به حضرت موسى بن جعفر .است آقا فرمود تو را به این سؤال چه کار؟ و جواب نفرمود. سپس کمی راه رفتیم و ناگهان خود را در صحن مقدس و نزدیک کفشداری دیدیم بدون آنکه از

کوچه ها و بازارهای اطراف حرم عبور کنیم پس از طرف باب المراد وارد ایوان شدیم در حرم ایستادیم به من فرمود زیارت بخوان :گفتم نمیتوانم بخوانم. فرمود: میخواهی برایت بخوانم؟ گفتم آری . فرمود: « ادخل یا الله السلام علیک یا رسول الله». سپس به یک یک ائمه سلام داد تا رسیدیم به اسم امام دوازدهم به من فرمود: امام زمان خود را میشناسی؟ گفتم چرا نمی شناسم؟ فرمود: سلام کن بر امام زمان خود گفتم: «السلام» علیک یا حجة الله یا صاحب الزمان يا بن الحسن». دیدم آن آقا تبسمی کرد و فرمود: «و

ص: 310

علیک السلام ورحمة الله وبركاته . (حاج علی بغدادی با دیدن این همه نشانه هنوز هم نمی دانسته این آقا امام زمان اند گویی مصلحت نبوده امام را بشناسد سپس وارد حرم مقدس شدیم و ضریح را بوسیدیم به من فرمود زیارت بخوان .گفتم نمیتوانم. فرمود: برایت بخوانم؟ عرض کردم .آری فرمود: کدام زیارت را میخواهی؟ گفتم هر زیارت که افضل است .بخوانید فرمود: زیارت امین الله افضل است و مشغول خواندن زیارت شد. السلام عليكما یا امینی الله فی ارضه و حجتیه علی عباده تا آخر با صیغه تثنیه آمده دو امام زیارت میشدند.

در این حال چراغهای حرم و شمعها را روشن کردند اما حرم مانند نور آفتاب روشن بود و شمع ها مثل چراغی بودند که در روز روشن کنند من با دیدن این همه نشانه بازهم متوجه نبودم در محضر چه کسی هستم. پس از زیارت آمد و پشت سرم ایستاد و فرمود: آیا جدم حسین (علیه السلام) را زیارت میکنی؟ گفتم آری شب جمعه است. آقا زیارت وارث را خواند. مغرب شده بود مؤذنها اذان مغرب را گفتند آقا به من فرمود در نماز جماعت شرکت کن و به مسجد پشت حرم مطهر تشریف آورد من در صف اول مکانی برایم پیدا شد به نماز ایستادم ولی آن آقا در طرف راست مساوی با امام جماعت تنها ایستاد چون از نماز فارغ شدم ایشان را ندیدم از مسجد بیرون آمدم هر چه در حرم و اطراف جست و جو کردم ایشان را پیدا نکردم آمدم نزد کفشداری و از ایشان سؤال کردم گفتند بیرون رفته است. ناگهان از حالت بی خبری درآمدم و گفتم این سید چه کسی بود که این همه نشانه ها و معجزات از او دیدم به اسم مرا صدا زد با آنکه تا حال او را ندیده بودم فرمود از دوستان ما هستی و من شهادت میدهم آن منظره های نهر جاری و میوه ها در بین راه و اینکه وقتی به امام زمان سلام کردم او جواب مرا داد و به روی من تبسم کرد. (1)

ص: 311


1- مفاتیح الجنان فصل زیارت کاظمین
لطیفه میخ اسب را سر زبان من بزن

دو نفر با هم همسفر بودند. پس از بازگشت از سفر و زمان جدا شدن از هم یک نفر از آنها وقت خداحافظی از رفیق خود سر زبانی دعوت کرد و گفت: بفرمایید برویم منزل مهمان ما باشید و فکر میکرد او هم در جواب از اظهار محبت وی تشکر میکند اما بر خلاف تصورش رفیقش دعوت او را قبول کرد و همین طور که سوار اسب بود به طرف خانه همسفرش حرکت کرد تا به در خانه رسیدند دعوت کننده که آماده پذیرایی نبود فکر نمیکرد رفیقش با یک دعوت مهمان او شود وقتی مهمان خواست وارد خانه شود سؤال کرد میخ اسب را کجا بکوبم که فرار نکند؟ صاحب خانه زبانش را بیرون

آورد و گفت میخ را بر سر زبان من بکوب تا دیگر بی وقت و سرزده مهمان دعوت نکنم

عبرت

بعضی اوقات سخن نگفتن و سکوت، حتی اگر سخن ظاهری و واقعی هم نباشد بهتر از سخن گفتن است. لذا دانشمندان علم اخلاق گفته اند تا زمانی که سخن گفتن لازم و مفید نباشد باید از آن خودداری کرد زیرا سکوت و نگفتن سخن بیفایده بهتر از کلام است

ص: 312

فصل سی ام

سخن چینی

آیه قرآن

قال الله تبارک و تعالی

وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلافٍ مَهِينِ. هَمَّازٍ مَشَاءٍ بِنَمِيمٍ. (1)

ترجمه

و از هرکس که بسیار سوگند یاد میکند و پست است پیروی مکن کسی که بسیار عیب جو و سخن چین است.

شأن نزول

آن طور که از تفاسیر و تاریخ برمی آید زمانی که کفار و مشرکین احساس کردند آیین مقدس اسلام در حال پیشرفت است و توانایی مقابله با آن را ندارند به فکر افتادند که به نحوی نظر پیامبر را جلب کنند و او را به سازش بکشانند و در نهایت اسلام را از بین

ص: 313


1- قلم / 10-11 .

ببرند. همان طور که در آیه قبل فرموده: «ودولوتدهن فیدهنون» آنها دوست میدارند تا تو نرمش نشان بدهی با آنها سازش کنی تا آنها هم نرمش نشان دهند.

«تدهن ويدهنون» از ماده «مداهنه» و از دهن به معنی روغن گرفته شده است این تعبیر برای مواقع سازش و نرمش به کار می

ولید بن مغیره که از سران و فعالان کفار بود اموال زیادی به پیامبر پیشنهاد داد و قسم خورد که اگر پیامبر از راهش برگردد و کوتاه بیاید آن اموال را به ایشان بدهد بعضی از مفسرین حلاف مهین را مربوط به او دانسته اند. بعضی دیگر از کفار سعی میکردند با سخن چینی و ایجاد اختلاف و فتنه با پیامبر مبارزه کنند. در عبارت «هماز مشاء بنمیم»، «هماز» از ماده «همز بروزن طنز به معنی غیبت و عیب جویی کردن است (1) «مشاء بنمیم» یعنی کسی که برای فتنه و فساد به پا کردن زیاد رفت و آمد می کند «هماز و مشاء» هر دو صیغه مبالغه است

تفسیر

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در راه دفاع و ترویج آیین مقدس اسلام استوار و پابرجا بود در این آیات ذات مقدس پروردگار با لحن شدید هشدار می دهد که اولاً مخالفان اسلام انسانهایی پستاند که زیاد قسم ناحق میخورند و عیب جو و فتنه گرو سخن چیناند و صفات زشت دیگری دارند که در آیات بعد ذکر شده است. ثانیاً نباید هیچگونه سازش و ملاطفتی برای دفاع از حق در مقابل این شیاطین از خود نشان داد و این درسی است برای همه زمانها که کوتاه آمدن و سازش با دشمنان به نفع جامعه و مکتب نیست و دشمن همیشه دشمن است مگر آنکه باور کند که قدرت مقابله ندارد و از دشمنی ناامید شود.

ص: 314


1- تفسیر مجمع البیان ذیل آیه

سخن چینی یعنی خبر بردن از گفتار کسی و یا کار او برای دیگری به طوری که صاحب آن راضی به آشکار کردن آن نباشد و باعث فساد و اختلاف و دشمنی شود. در تعبیر روایات به آن نمامی گفته میشود و از گناهان کبیره است

روایات
فاسدترین افراد چه کسانی هستند؟

-1 از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که فرمود: الا انبئكم بشراركم؟ قالوا بلى يا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) قال المشاؤن بالتميمية المفرقون بين الاحبة الباغون للبرائة المعايب» (1) آيا خبرندهم به شما از بدترین افراد شما؟ گفتند: آری ای رسول خدا فرمود: آنهایی

که تلاش میکنند در سخن چینی کردن و میان دوستان جدایی میاندازند و از افراد پاک عیب جویی میکنند.

-2 از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمود: «لا يدخل الجنّة جواظ ولا جعظرى ولا عتل زینم» [سه گروه هستند که داخل بهشت نمیشوند جواظ و جعظری و عتل زینم راوی پرسید جواظ کیست؟ فرمود: آن کس که زیاد جمع میکند و از دیگران منع میکند کل جماع منّاع باز :پرسید جعظری کیست؟ فرمود افراد خشن و تندخو باز :پرسید عقل زنیم کیست؟ فرمود: افراد شکمباره و بداخلاق آنهایی که زیاد میخورند و میپوشند و ستمگری میکنند. (2)

برای آنکه سخن چین در جامعه تشویق نشود و در نهایت این صفت در جامعه رواج نیابد در روایت آمده است انسانی را که سخن چینی میکند تکذیب کنید.

ص: 315


1- اصول کافی، ج 2، باب النميمة - تفسير نمونه، ج 24، ص 390 .
2- تفسير ظلال القرآن ، ج 8، ص 230 و تفسير نمونه، ج 24، ص 390
لطیفه استاد شیطان

شخصی شیطان را خواب دید از او پرسید تو را قسم به حق حضرت علی (علیه السلام) که آیا فلان شخص شاگرد تو است؟ شیطان :گفت نه والله استاد است آن عالی جناب!

-3- قال على (علیه السلام) «اكذب السّعاية والنميمة باطلةً كانت أو صحيحةً» (1) از حضرت علی (علیه السلام) روایت شده است که فرمود سخن چین و خبرآور را تکذیب کن چه صحیح باشد و چه باطل.

برداشت

-1 حتی اگر دشمن اظهار دوستی کرد و خواست امتیازی هم بدهد قبول نکنید؛ چراکه پشت پرده چیز دیگری است و قصد آنها دوستی و کمک نیست، بلکه خنجر زدن از پشت است؛ «ودّو لو تدهن فيدهنون».

2- در آیه قبل پس از نهی از اطاعت دشمنان، فلا تطع»، می فرماید «ودو لوتدهن فیدهنون که از آن استفاده میشود مداهنه و سازش نوعی اطاعت و پیروی است.

داستان 1 : غلام سخن چین

شخصی برای خرید غلام به بازار آمد غلامی را انتخاب کرد. به او گفتند این غلام هیچگونه عیبی ندارد فقط خبرچین و نمام .است قبول کرد غلام را به خانه برد چند روزی در خانه بود تا آنکه روزی به همسر مولایش گفت شوهرت تو را دوست نمی دارد و میخواهد زن دیگری انتخاب کند. اگر می خواهی جادویی به تو بیاموزم تا شوهرت تو را دوست بدارد چند تار مو از او برایم بیاور زن :گفت چطور؟ :گفت: شب که استراحت کرد با چاقو چند تار موی او را بگیر و بیاورتا کاری کنم که به تو علاقه مند شود. از طرف

ص: 316


1- غرر الحکم، 2442 بهشت ،اخلاق، ص 559

دیگر پیش شوهرزن یعنی مولای خود رفت و گفت سخنی دلسوزانه دارم زن شما قصد جان شما را کرده و میخواهد نیمه شب با چاقویی شما را به قتل برساند. مرد شب خود را به خواب زد تا امتحان کند این خبر صحیح است یا نه ناگهان دید زن با چاقو به طرف او آمد فکر کرد که زن قصد کشتن او را کرده است. فوراً از جا بلند شد و قبل از هرگونه عمل یا سخنی زن را کشت غلام فوراً پیش بستگان زن رفت و خبر داد که زن به دست شوهرش کشته شد اقوام زن برای انتقام از قتل زن به مرد کردند و او را کشتند. پس غلام پیش بستگان مرد رفت و خبر داد که مرد را کشتند. با خبرچینی این غلام و فتنه به پا کردن او جنگ و جدال و دشمنی بین دو قبیله زن و مرد بالا گرفت و تا مدت ها ادامه داشت. (1)

داستان 2 : سخن چینی مانع استجابت دعاست

سالی در بنی اسرائیل خشک سالی و قحطی شد حضرت موسی چند بار نماز استسقاء خواند و درخواست باران کرد ولی باران نیامد به او وحی شد که در میان شما یک نفر سخن چین است که بر این کار اصرار دارد؛ از این رو دعای شما مستجاب نمی شود. عرض کرد خدایا آن شخص کیست؟ خطاب شد ،موسی من از سخن چینی نهی میکنم؛ خود سخن چینی کنم؟ بگو همه توبه کنند تا دعایشان مستجاب شود توبه کردند. خداوند باران را نازل فرمود. (2)

ص: 317


1- المحجة البيضاء -1- 289 ، بهشت ،اخلاق، ص 560 .
2- جامع السعادات ، ج 2، ص 272 .

ص: 318

فهرست موضوعی آیات به ترتیب الفبا

الف

1 - اتحاد (وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ِريحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِين) ص 5

2- اتحاد (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَلا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَكُنتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ) ص10

3- اختلاف (وَلا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ) ص 16

4 - اصلاح بین مردم (يَسْتَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ اللَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطيعُوا اللهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين) ص 25

5- اصلاح بین مردم لا خَيْرَ في كَثِير مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً عَظيما) ص30

6- اخلاص (قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلهُ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَلا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً) ص 37

7- اخلاص همه چیز در مقابل عظمت خداوند ضعیف است) (إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخلُقُوا ذُبَابَاً وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُبَابُ شَيْئاً لَا يَستَنْقِذُوهُ مِنه) ص40

-8 اخلاص (وَ ما أُمِرُوا إِلا لِيَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَ ذلِكَ دينُ الْقَيِّمَة) ص42

9 - اخلاص (توجه به نتیجه حتمی و احتمالی) (مَن أرَادَ الآخِرَةَ وسعى لها سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَاوَّلِئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَشكُورًا) ص45

10- استغفار (فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّاراً. يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا. وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَ

ص: 319

يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَاراً، ص49

11- استغفار ذکر یونسیه (وَذَا النُّونِ إِذ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ. فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ) ص 56

12- یونس با تسبیح کردن نجات یافت (فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ) ص 56

13- یونس از شکم ماهی نجات یافت (فَتَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ) ص57

14- یونس به مأموریتش ادامه داد وَ أَرْسَلْنَاهُ إِلَىٰ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ) ص 57

15 - استغفار (وَ ما أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً) ص 58

16 - استغفار (منافقان زیر بار استغفار نرفتند) (وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالُوا يَسْتَغْفِرْ لَكُم رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤْسَهُمْ وَرَأَيْتَهُم يَصُدُّونَ وَهُم مُسْتَكبِرُون) ص 59

17 - استغفار یعقوب به فرزندانش وعدۀ استغفار داد) (قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْلَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِين) ص 59

18 - اذان (وَإِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ) ص 65

19 - انتظار فرج (وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ) ص73

20 - امر به معروف و نهی از منکر (وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) ص89

21- امر به معروف و نهی از منکر هر مرد و زن مؤمن حق امر و نهی (دارند) (وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ ص90

22- امربه معروف و نهی از منکر منافقین همانند یکدیگرند امر به منکرو نهی از معروف میکنند (المُنَافِقُونَ والمُنَافِقَاتُ بَعضُهُم مِن بَعضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ ويَنْهَوْنَ عَنِ المَعْرُوفِ) ص 97

ص: 320

23 - امربه معروف و نهی از منکر شرح حال اصحاب سبت و سَئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ لَا تَأْتِيهِمْ) ص101

24 - امربه معروف و نهی از منکر (جمعی از بنی اسرائیل نهی از منکر کردند) (وَإِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شَديداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ) ص 102

25 - امر به معروف و نهی از منکر تنها گروهی از بنی اسرائیل که نهی از منکر کردند نجات یافتند) (فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ. فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ مَا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ) ص103

26 - اهانت و آزار مؤمن (وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْماً مبينا ص 105

27 - ازدواج را آسان بگیرید (وَ أَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالله وَاسِعٌ عَليم) ص111

28 - ازدواج را آسان بگیرید در مقابل خواسته پیامبر مخالفت نکنید) (وَ ما كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ) ص 115

29 - ازدواج را آسان بگیرید پیامبر با همسر پسرخوانده خود ازدواج کرد) (فَلَمَّا قَضَى زَيدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْنَاكَهَا لِكَى لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْواجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً) ص116

30 - احترام به مؤمن و عالم (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ص 375

31 - اهانت به مؤمن و تهمت (وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهتاناً وَإِثْماً مبيناً) ص 385

32 - اسراف (وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ) ص541

ص: 321

33- اسراف در خوردن و آشامیدن (كلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِين) ص542

34- اسراف در انتقام گیری و قصاص (وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيْهِ سُلْطَاناً فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ) ص 542

35 - اسراف در انفاق کردن به دیگران (وَالَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَينَ ذلِكَ قَوامِاً) ص 542

36 - اسراف در داوری (إِنَّ اللهَ لا يَهْدِى مَنْ هُوَ مُسْرِفُ كَذَّاب) ص542

37- اسراف از راه ایجاد تردید در اعتقادات ذلِكَ يُضِلُّ اللهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ) 542

38 - اسراف در برتری طلبی و استکبار (إِنَّهُ کانَ عالِياً مِنَ الْمُسْرِفِين) ص543

39 - اسراف از راه گناه و ظلم به خود (قُلْ يَا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً) ص543

40 - استقلال (وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ) ص 609

ب

41- بصیرت و روشن بینی (قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظ) ص 119

42 - برکت و خوشبختی (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرْىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ) ص129

43- یکی از نام های روز قیامت روز حسرت است وَ أَنْذِرْهُمْ یوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِى الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لا يُؤْمِنُون) ص 135

پ

44- پدر و مادر (وَ قَضىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ

ص: 322

كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍ وَلا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُمَا قَوْلاً كَرِيماً) ص 167

45 - پدر و مادر در پنج آیه از قرآن موضوع توحید و احسان به پدر و مادر در کنار هم ذکر شده است: لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَينِ إِحْساناً، وَاعْبُدُوا اللهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَينِ إِحْسَانًا، أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوَالِدَينِ إِحْسَاناً؛ وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْناً؛ وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُما) ص 168

46- پاک کردن گناهان (وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بِالَهُم) ص197

47- پاک کردن گناهان کسانی که خداوند گناهان آنها را به حسنه تبدیل میکند) (إِلا مَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنات) ص199

ت

48- تبرک پیراهن یوسف را برای شفای چشمان پدر ببرید (اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوَهُ عَلَى وَجهِ أَبِي يَاتِ بَصِيراً) ص 62

49 - تبرک به برکت پیراهن یوسف چشمان یعقوب بینا شد) (فَلَمَّا أَن جَاءَ البَشِيرُ الْقَاهُ عَلَى وَجِهِهِفَارَتَدَّ بَصِيرَاً) ص62

50 - تقوا و آثار آن (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم) ص139

51 - با تقوا کارها آسان میشود (فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَاتَّقَى وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ. فَسَنُيَسِرُهُ لِلْيُسْرَى) ص149

52 - تقوا و آثار آن (وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ) ص 157

53 - توبه و بازگشت به سوى خدا (قُلْ يَا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ) ص553

54 - توبه سه چیز لازم دارد 1 بازگشت به سوی خدا وَ اَنیبُوا إِلى رَبِّكُم)؛ 2- تسلیم بودن در

ص: 323

برابراو (وَأَسْلِمُوا لَهُ ): 3 - انجام عمل صالح واتَّبِعُوا اَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِليكُمْ مِن رَبِّكُم) ص 554

55- توبه در تمام قرآن آیه ای امیدبخش تر از این آیه نیست (قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَالغَفُورُ الرَّحِيم) ص 554

56 - تارک الصّلاة (في جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ . عَنِ الْمُجْرِمِينَ. مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ. قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّين) ص 571

ح

57 - حبط عمل (نابودی اعمال خوب) (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ) ص 209

58- همیشه صدای خود را پایین بیاوریم (وَاغْضُضْ مِنْ صُوتِكَ) (إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوتُ الحَمِير) ص211

59 - حبط عمل فریب شیطان و نابودی اعمال كَمَثَلِ الشَّيطانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ. فَكَانَ عَاقِبَتَهُما أَنَّهُمَا فِي النَّارِ خَالِدَينِ فِيهَا وَ ذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمين) ص216

60 - حجاب بانوان (يا أَيُّهَا النَّبِئ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنى أَنْ يَعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً) ص219

61 - حجاب بانوان حجاب برای خانمهای سالخورده) (وَالْقَواعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاتى لا يَرْجُونَ نِكَاحاً فَلَيسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِجَاتٍ بِزِينَةٍ وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ) ص228

62 - حسد (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ. مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ، وَ مِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ. وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَد. وَ مِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ) ص228

63- حسد (ذکر برای چشم زخم) (الله الله ما شاءَ الله لاحول ولا قوة الا بالله) ص 229

64 - حسد (تصمیم خطرناک برادران یوسف (أقْتُلُوا یوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ)

ص 236

ص: 324

65- حسد (حسد در برادران (يوسف) (إِذْ قالُوا لَيَوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَة) ص 235

66- حسد (یوسف) را در چاه بیندازید) قال قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِ يلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيارَة) ص 236

67 - برای یوسف وحی آم-د (فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ في غَيابَتِ الْجُبِّ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَتَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَذا وَهُمْ لَا يَشْعُرُون) ص 237

68- حيا (فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءِ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا) ص 239

69 - حج (وَللَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين) ص617

70 - حج (وَأَذِنْ فِي النَّاسِ بِالْحَج يأتوك رجالاً وَ عَلى كل ضامِرٍ يأتينَ مِنْ كُلِّ فَجْ عَمِيقٍ لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُم) ص627

71 - حج (إِنَّ أَوَّلَ بَيتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً) ص620

خ

72- خلف وعده و پیمان شکنی وَ مِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِين. فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ. فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُون) ص415

73- بنی اسرائیل در وقت سختی به موسی قول میدادند (وَلَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا يَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ كشَفْتَ عَنَّا الرَّجْزَلَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بنی اسرائیل) ص 420

74 - پیمان شکنی بنی اسرائیل پس از احساس امنیت (فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلَى أَجَلٍ هُمْ بَالِغُوهُ إِذَا هُمْ يَنْكَثُونَ) ص420

ص: 325

75 - بنی اسرائیل به خاطر پیمان شکنی دچار عذابهای گوناگون شدند (فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَالْجَرادَ وَالْقُمَّلَ وَالصَّفادِعَ وَالدَّمَ آيَاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْماً مُجْرِمِين) ص421

د

76- دوستی با کفار (یا أَیهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دينَكُمْ هُزُوا وَلَعِباً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ) ص66

77 - دروغگویی و شایعه پردازی قُتِلَ الْخَرَاصُون. الَّذينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ سَاهُون) ص249

-78 دروغگویی شعار مرگ بر... در آیات متعدد قرآن آمده است) (قُتِلَ اصحَابُ الأخدُود؛ قُتِلَ الإنسانُ ما اكفَرَة؛ قُتِلَ الخَرَاضُون ) ص 250

79- دروغگویی برادران یوسف هنگام شب نزد پدر آمدند و با گریه به دروغ گفتند گرگ یوسف را خورده است) (وَجَاؤُأَبَاهُمْ عِشاءً يبكون . قالُوا يَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَكلَهُ الذِّنْب) ص 256

80- دروغگویی پیراهن یوسف را با خونی دروغین آغشته کردند و نزد پدر آوردند، اما پدر گفت هواهای نفسانی بر شما چیره شده است) (وَ جاؤُ عَلی قَميصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميل)، ص256

81 - دشمن شناسی و دشمن ستيزى يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ) (إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ) ص259

82- دشمن شناسی و دشمن ستیزی (کفار) و دشمنان دوست ندارند مسلمانان پیشرفت

کنند و موفقیتی داشته باشند) (مَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الكتاب ولا المُشْرِكِينَ أَن يُنَزِّلَ عَلَيْكُم خَيْرٌ مِن رَبِّكُم) ص261

83 - دشمن شناسی و دشمن ستیزی از هیچ توطئه و نقشهای دریغ نمی کنند) (إِنَّهُم يَكِيدُونَ

ص: 326

كَيدَاً) ص262

84 دشمن شناسی و دشمن ستیزی اگر) احتمال موفقیت بدهند، وارد جنگ با شما

میشوند) (إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيهُمْ وَأَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ) ص 262

85 - دوست بد و آثار آن (وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا. يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَني لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلا. لَقَدْ أَضَلَّني عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولاً ص273

86- یوم الحسرة، نام روز قیامت (وَأَنذِرُهُم يَومَ الحَسَرَةِ إِذْ قُضِيَ الأَمرُوَهُم فِي غَفْلَةٍ وَهُم لَا يُؤْمِنُونَ) ص 275

87 - دوست بد مرا گمراه کرد (لَقَد أَضَلَّنِی عَن الذِكرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَني) ص 275 88 - شاهد دروغگو (وَالَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراما) (فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ النُّورِ ص 515

ر

89 - رأى و فتوا (وَلَوْتَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلَ. لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ. ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ. فَمَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ) ص465

90 - رأی و فتوا (پیامبر براساس وحی سخن میگوید.) (وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ) ص 466

91 - رباخوارى (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ. فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ ا مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُسُ أَمْوالِكُمْ لا تَظْلِمُونَ وَلا تُظْلَمُون) ص 505

92 - رشوه (وَتَرَىٰ كَثِيراً مِنْهُمْ يُسَارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَالْعُدْوانِ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ) ص533

ز

93 - زیارت اهل بیت (يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً. فَادْخُلِي فِي عِبادِي. وَ

ص: 327

ادْخُلِي جَنَّتي) ص 475

س

94 - ستمگرى (إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولِئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ) ص283

95- در مقابل ستمگر باید دفاع کرد (وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبیل) ص 283 - 284

96 - سخن بیهوده (بسم الله الرحمن الرحيم. قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ. وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ) ص 291

97 - آیاتی که مقابل کربلایی کاظم ثبت شد (إِنَّ رَبَّكُمُ اللهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ يَغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ الله رَبُّ الْعالَمينَ. أَدْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لا يحِبُّ الْمُعْتَدِينَ. وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ) ص 299

98 - سخن چینی وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلافٍ مَهِينٍ. هَمَّازٍ مَشَاءٍ بِنَمِيمٍ) ص313

99 - سخن چینی دشمن دوست میدارد مسلمانان در اهداف خود نرمش نشان دهند؛ وَدُّوا لَوتُدهِن فيُدهِنون) ص314

100 - سپاس از دیگران (وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصير) ص 327

101 - سرور و نشاط (فَوَقاهُمُ اللهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُوراً) ص 435

102 - سرور و نشاط کسانی در قیامت شادند و با خدا ملاقات میکنند که در دنیا نیازمندان ویتیمان و اسیران را غذا میدهند) (وَيُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبّةِ مِسكيناً و يَتِيماً وَأَسِيراً) ص 436

ش

103 - شکر خداوند متعال فراوانی میآورد (وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَديد) ص319

ص: 328

104 - شکرگزاری خداوند موسی به قوم خود گفت یاد کنید از نعمتهای خداوند که شما را از دست فرعون نجات داد (وَإِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنْجَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سوءَ العَذاب)) ص 319-320

105 - شکرگزاری خداوند نعمتهای فراوان به قوم سبا داده شده بود که در اثر ناسپاسی با سیلی ویرانگر نابود شد (لَقَدْ كَانَ لِسَبَةٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينِ وَ شِمَالٍ كلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشكرُوا لَهُ)) ص 324

106 - شیعه و مقام او (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة) ص 389

107 - شیعه، مقام و جایگاهش در قیامت جزاؤهم عند ربّهم جنّات عدن تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ابداً رضى الله عنهم ورضوا عنه ذلک لمن خشی ربّه) ص391

108 - شهادت و پنهان کردن آن (وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ يَكْتُمُها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَليمٌ) ص 521

109 - شهادت برحق (وَ شَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ. وَإِنْ كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرِ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ. فَلَمَّا رَأَى قَميصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرِ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيدِكُنَّ إِنَّ كَيدَكُنَّ عَظِيمٌ . يوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذا وَاسْتَغْفِرِى لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِين) ص528

ص

110 - صمت آیهای که پیامبر در وقت نشستن بر منبر تلاوت میکرد) (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَديداً) ص 303

ع

111 - عدالت (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا

ص: 329

اِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ) ص363

112 - عدالت در مقابل ستمگر هم باید عدالت را اجرا کرد فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَيكم ص364

113 - عدالت (گروهی در دنیا تنبیه و تکفیر می شوند تا پاک شوند) (لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون) ص 369

114 - عدالت (گروهی در دنیا مهلت دارند تا هرچه میخواهند طغیانگری کنند اما بدانند کیفر در انتظار آنهاست) (وَلا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٍ) ص369

115 - عدالت (وفای به عهد با خدا) (وَإِذا قُلْتُمْ فَاعِدِلُوا وَلَو كَانَ ذَا قُربى وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوفُوا» سوره انعام، آیه 251

غ

116 - غذا دادن - نعمتِ غذا و امنيت فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ . الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعِ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ) ص81

ف

117 - فرزند و حق او بر پدر و مادر (وَاعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيم) (إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَأَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيم) ص183

118 - فتنه و کیفر سخت آن (يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتالِ فِيهِ قُلْ قِتَالُ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَةٌ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ كُفْرَ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لَا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دینِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا ص455

119 - جهاد در راه خدا با امید و نیت خالص پاداش دارد ان الذین آمنوا و الذين هاجروا و جاهدوا في سبیل الله اولئک يرجون رحمت الله والله غفور رحیم) ص 457

ص: 330

120- فتنه و کیفر سخت آن کیفر) کسانی که با خدا و رسولش میجنگند و در میان مردم فساد و سلب امنیت میکنند) (إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يحارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِک لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ) ص458

گ

121 - گمان ،بد، تجسس، غیبت يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلا تَجَسَّسُوا وَلا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيمٌ) ص 351

122 - گناهکار و کیفر او وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فيها وَلَهُ عَذَابٌ مُهين) ص 425

123 - گران فروشی احتکار، تقلب (يُخادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُون) ص 633

124 - گران فروشی نقشه و مکر دامن صاحبش را میگیرد) لایحیقُ المَكْرُ السَّيئُ إِلَّا بِأَهلِه) ص634

م

125 - رابطه با مسجد (قُلْ أَمَرَرَنِي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدين) ص 333

126- مسجدی که آیه در شان آن نازل شد (لَمَسْجِدٌ أُتِسَ عَلَى التَّقْوىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْم أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ ٍ فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ الله يحِبُّ الْمُطَهِّرِين) ص 337

127 - مرکز توطئه منافقان به اسم مسجد (مسجد ضرار) (وَالَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَكفْراً وَ تَفْرِيقاً بَينَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصاداً لِمَنْ حَارَبَ اللهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَىٰ وَاللَّهُ يَشْهَدُ لَكاذِبُون) ص339-340

ص: 331

128 - موسیقی حرام (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ) ص341

ن

129 - نفاق و منافق إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً) ص443

130 - نفاق و منافق جایگاه منافقین در آتش جهنم) (إِنَّ المُنافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُم نَصيراً) ص444

131 - نفاق و منافق (منافق از این سو به آن سو سرگردان است مذبذبین بین ذلک لا الى هؤلاء ولا الى هؤلاء) ص 444

132- نماز و اهمیت آن (رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلاة) (رَبِّ اجْعَلْني مُقِيمَ الصَّلاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ) ص 565

133- نماز و سبک شمردن آن (فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا ص 579

134 - نماز جمعه (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ) (وَإِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهُوا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِماً قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التّجارَةِ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ) ص601

و

135- وفای به عهد (لَيْسَ الْبِرَّأَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبِى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقابِ وَأَقامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَحينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُون) ص401

136- علت تغییر قبله (وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى

ص: 332

عَقِبَيهِ ) ص 402

137- وفای به عهد (نشانه ایمان رعایت امانت و وفای به عهد است) (وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُون) ص 405

138 وفای به عهد از وفای به عهد بازخواست میشود) وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤُلاً ص 405

139 - وفای به عهد (اقسام تعهد و وفای به عهد أَوْفُوا بِعَهْدَى أُوفِ بِعَهْدِكُمْ) أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيطان) ص406

140- همسایگان وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَبِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ الْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ) ص 497

ص: 333

ص: 334

فهرست موضوعی روایات به ترتیب الفبا

الف

1- قرآن و اهل بیت باهم ص1

- اتحاد سه چیز است که مسلمان به آنها خیانت نمی کند ص8

- اتحاد پیروزی در سایه (اتحاد ص8

4 - اتحاد زحمات پیامبر اسلام ص12 5 - اتحاد (وتعاون) ص13

6 - اتحاد (و تعاون) ص13

7 - اتحاد (و تعاون) ص13-14

8- اختلاف و هلاکت ص 17

9 - اصلاح ذات البین و پاداش آن ص27

10 اصلاح ذات البین و دستور امام صادق (علیه السلام)) ص 27-28

11 اصلاح بین مردم و پاداش آن ص28

12- اصلاح پاداش اصلاح دادن ص31

13 - اصلاح چگونه برای اصلاح دادن سخن بگوییم ص32

14- اخلاص عمل را بزرگ میکند ص39

15- اخلاص (همه چیز در مقابل مخلص تعظیم میکند) ص39

16- اخلاص (در همه چیز) ص40

17 اخلاص موجب برخورداری انسان از حکمت و انتخاب صحیح در زندگی ص43

18 اخلاص مخلص) محبوب خداست ص44

19- اخلاص با اخلاص عمل قبول میشود ص44

20 - اخلاص خود را ارزان (نفروشیم ص44

21 اخلاص خود را بیازماییم ص 45

22 - استغفار (داروی دردها) ص51

ص: 335

336 صراط الجنة راه بهشت جلد اول

-23 - استغفار روزی را زیاد میکند ص 51

24 - استغفار (داروی دردها ص 52

-25- استغفار بیماری) و راه (معالجه ص 54

26 - استغفار برای گشایش در دنیا و رفع سختیها ص61

27- استغفار با استغفار زنگار دل برطرف میشود ص62

28 - استغفار کیفیت استغفار یعقوب برای فرزندانش ص 63

29 - اذان مؤذن) اجر شهید (دارد ص 67

30 - اذان مقام امامان جماعت و مؤذنین در قیامت ص67-68

31 - اذان بیماریها را از بین میبرد ص 68

32 - اذان مقام بلال در قیامت ص68

33 - اذان صدای اذان به گوش آسمانیها میرسد ص69-70

34- اذان تنها صدایی است که به گوش اهل آسمان میرسد ص211

-35 شیطان با شنیدن صدای اذان فرار میکند ص 212

36 - انتظار فرج) اصحاب) مهدی وارثان زمین میشوند ص75

37 - انتظار فرج توصیف منتظران امام دوازدهم ص76

38 - انتظار فرج بافضیلت ترین اعمال انتظار فرج است ص76

39 - انتظار فرج پاداش کسانی که در زمان غیبت در ولایت اهل بیت ثابت هستند ص 76

40 - انتظار فرج علت طولانی شدن غیبت ص76

-41 - امر به معروف و نهی از منکر دنیا و آخرت با فریضتین سامان میپذیرد ص91

42 - امر به معروف و نهی از منکر آمر به معروف و ناهی از منکر جانشین خدا و پیامبر و کتاب خداست ص91

-43 - امر به معروف و نهی از منکر بهترین انسانها کیست ص91-92

44 - امربه معروف و نهی از منکر تارک) امر به معروف و نهی از منکر مانند میت است ص92

45 - امربه معروف و نهی از منکر ارزش تمام کارهای خوب در مقابل فریضتین مانند ذره آب در برابر دریاست ص 92

46 - امر به معروف و نهی از منکر خداوند) دشمن تارکین امر به معروف و نهی از منکر است ص 92

ص: 336

47 - امر به معروف و نهی از منکر امام حسین (علیه السلام) برای امر به معروف و نهی از منکر قیام (کرد ص 93)

48 - امر به معروف و نهی از منکر (کیفر تارکین امر به معروف و نهی از منکر) ص 98

49 - امربه معروف و نهی از منکر دعای تارکین فریضتین مستجاب نمی شود ص98 50 - امر به معروف و نهی از منکر همه باید با گناه آشکار مخالفت کنند ص99

51 - امربه معروف و نهی از منکر در مقابل گناه چهره در هم بکشید ص100

52 - اهانت و آزار مؤمن پیامبر فرمود حرمت مؤمن از کعبه بیشتر است ص 107

53 - اهانت و آزار مؤمن سخن امام صادق (علیه السلام) در احترام به مؤمن ص 107

54 - احترام به برادر مؤمن مانند احترام به خداست. ص108

55- احترام به کهنسالان ص108

56 - ازدواج را آسان بگیرید با ازدواج نصف دین حفظ میشود ص112

57 - ازدواج را آسان بگیرید هیچ قراردادی پیش خدا بهتر از ازدواج نیست ص112

58 - ازدواج را آسان بگیرید (روزی) انسان همراه با فرزند و همسر است ص113

59 - ازدواج را آسان بگیرید از ترس ناداری ازدواج را ترک نکنید ص 113

60 - ازدواج را آسان بگیرید چگونه از ناداری نجات یابیم ص 113

61 - ازدواج را آسان بگیرید بهترین وساطت خواستگاری برای دیگران است ص 114

62- ازدواج را آسان بگیرید ازدواج) دختران را به تاخیر نیاندازید ص 115

63 - احترام به مؤمن و عالم) احترام) به برادر (مؤمن ص378

64 - احترام به مؤمن و عالم احترام) مؤمن از کعبه بالاتر است ص378

-65 احترام به مؤمن و عالم هیچ مخلوقی نزد خداوند محبوب تر از مؤمن نیست ص378

66 - احترام به مؤمن و عالم مقام و احترام علما ص 379

67 - احترام به مؤمن و عالم عالم) از عابد برتر است ص379

68 - احترام به مؤمن و عالم علما در قیامت شفاعت میکنند ص379

69 - احترام به مؤمن و عالم مقام عالم نزد امام معصوم ص379-380

70 - اهانت به مؤمن و تهمت گناه) تهمت زدن ص386

71 - اهانت به مؤمن و تهمت کیفر تهمت زننده در روز قیامت) ص 386

ص: 337

72 - اهانت به مؤمن و تهمت گناه آزار رساندن به مؤمن ص387

73 - اهانت به مؤمن و تهمت به) عموم مردم هم اهانت نکنید ص 387-388

74 - اهانت به مؤمن و تهمت گناه) کوچک کردن (مؤمن ص388

75 - اسراف اسراف) از راه مصرف بیجا ص544

76 - اسراف میوه) را نیمه خورده رها نکنید ص544

-77 اسراف سه چیز باعث نجات انسان است ص544

76 - اسراف بخشش (اسرافی ص545

-78 اسراف تعریف اسراف و اقتار و قوام در کلام امام صادق (علیه السلام)) ص 545

79 - اسراف تعریف پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) از اسراف و اقتار ص545-546

80 - اسراف در حق خود ص546

81 - اسراف نشانههای (اسراف ص 547

82 - اسراف ممکن است فقیر بیشتر از ثروتمند اسراف (کند ص 547

83 - استقلال (اعتماد) به ستمگر گناه کبیره است ص610

84 - استقلال ستمگری و ستمکشی مردود است ص612

85 - استقلال هرکس کنار ظالم باشد مجرم است ص612

86 - استقلال به) ستمگر امیدی نداشته باش حتی اگر فامیل و دوست تو باشد ص613

87 - استقلال به) غیر خدا تکیه نکن که خدا تو را به او و امیگذارد ص613

88 - استقلال در همه کارها خود را در پناه خداوند قرار ده ص613

89 - استقلال هرکس به خداوند تکیه کند خدا همه نیازهایش را کفایت میکند اما اگر به مردم تکیه کند...) ص613-614

90 - احتکار حالت محتکر در قیامت ص640

91 - احتکار کسی که بیش از چهل روز احتکار (کند ص640

92 - احتکار برای عموم زیان بخش و برای زمامداران عیب و ننگ است ص640-641

93 - احتکار از دیدگاه امام علی (علیه السلام)) ص641

94 - احتکار از دیدگاه رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)) ص641

ص: 338

ب

-95 بصیرت و روشن بینی نابینا از دیدگاه پیامبر ص 121

96 - بصیرت و روشن بینی نابینا) از دیدگاه حضرت علی (علیه السلام)) ص121

97 - بصیرت و روشن بینی انسان) بصیر تیزبین است ص121

98 - بصیرت و روشن بینی چگونه انسان به بصیرت دست می یابد ص122

99- بصیرت و روشن بینی بصیرت حضرت ابوالفضل ص 122

100 - برکت و خوشبختی عوامل) برکت و خوشبختی ص132

-101 برکت و خوشبختی عوامل) از میان رفتن (برکت ص134

پ

-102 پدر و مادر (کمترین) بی احترامی به پدر و مادر با گفتن کلمه آف هم جایز نیست ص169

103 - پدر و مادر (پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت علی (علیه السلام) حق پدری بر امت اسلامی دارند ص169-170

104 - پدر و مادر نیکی به پدر و مادر حتی بعد از مرگ آنها ص170

105 - پدر و مادر نیکی به پدر و مادر از عبادتهای مستحب بالاتر است ص171

106 - پدر و مادر درهای بهشت به روی کسی که به پدر و مادر نیکی کند باز است ص171

107 - پدر و مادر به) پدر و مادر مشرک هم باید نیکی کرد ص171-172

-108 - پدر و مادر خوبی کردن به مادر بیشتر از پدر سفارش شده است ص172

109 - پدر و مادر نیکی به پدر و مادر از جهاد هم بالاتر است ص172

110 - مقام پدر و مادر نیکی به پدر و مادر کفاره گناهان است ص 173

111 - پدر و مادر نگاه محبت آمیز به پدر و مادر ثواب حج (دارد ص 173

112 - پدر و مادر کارهایی که ثروت و عمر و آبرو را زیاد میکند ص 173

113 - پدر و مادر گناه) عاق والدین بیشتر از هر گناه کبیره دیگری است ص173

114 - پدر و مادر عاق) والدین بهشت نمی رود ص174

-115 - پدر و مادر کیفر) عقوق پدر و مادر در دنیا هم به انسان میرسد ص175 116 - پدر و مادر عقوق پدر و مادر پس از مرگ آنها ص175

117 - پدر و مادر (عاقبت کسی که ولایت امام بر حق را نمی پذیرد عاق پدر روحانی)) ص178

ص: 339

-118 پاک کردن گناهان سه) چیز کفاره گناهان است ص201

119 - پاک کردن گناهان خدمت به خانواده کفاره گناهان است ص201

120 - پاک کردن گناهان عمل خوب گناهان را نابود میکند ص201

121 - پاک کردن گناهان کفاره گناهان بزرگ ص201

122 - پاک کردن گناهان کفاره) سخنان بیهوده ص202

ت

123 - توسل عمرهم متوسل شد ص60

124 - توسل عمر) گفت حضرت آدم هم متوسل شد ص61

-125 تقوا و آثار آن تقوا دژی قوی و حافظ انسان است ص140

126 - تقوا و آثار آن تقوی مانند لباس است ص140-141

-5- تعریف عقل ص 142

127 - تقوا و آثار آن مبارزه با نفس اماره حکمت میآورد ص142

128 تقوا و آثار آن هوای نفس دشمن عقل است ص143

129 - تقوا و آثار آن قوی ترین دشمن انسان نفس اماره است ص143

-130 با تقوا کارها آسان میشود به وسیلهٔ تقوا سختی ها و ناگواری ها برطرف میشوند ص153

131 - تقوا راه خروج از بن بستها تقوا انسان را از بن بست خارج میکند ص153

132 - تقوا راه خروج از بن بستها درخت بیابانی پایدارتر است ص158

133 روزی انسان باتقوا از راهی که گمان نمیکند میرسد ص160

134 - تقوا با تلاش و حرکت منافات ندارد ص160

135 - تقوا راه خروج از بن بست ها از دیدگاه نهج البلاغه ص 162

136 - تقوا راه خروج از بن بستها خداوند ضامن انسان با تقواست ص162

-137 توبه و بازگشت به سوی خدا در تمام قرآن آیه ای امیدبخش تر از این آیه نیست ص554

138 - توبه و بازگشت به سوی خدا با توبه واقعی گناهان تبدیل به حسنه میشوند ص555

139 - توبه و بازگشت به سوی خدا تائب واقعی مانند کسی است که هیچ گناهی ندارد ص555

140 - توبه و بازگشت به سوی خدا شرایط) توبه واقعی شش چیز است ص556

ص: 340

141 - توبه و بازگشت به سوی خدا توبه) وحشی قاتل حضرت حمزه هم قبول شد ص557

142 - توبه و بازگشت به سوی خدا مقام توبه کننده ص 559

-143 - توبه و بازگشت به سوی خدا شادی خداوند از توبه بنده اش ص559

144 - توبه و بازگشت به سوی خدا مؤمنان هم باید توبه و سحرها استغفار کنند ص559

145 - توبه و بازگشت به سوی خدا پیامبر اکرم من هم روزی صد بار توبه میکنم ص560

146 - توبه و بازگشت به سوی خدا توبه را به تأخیر نینداز) ص560

147 - تارک الصلاة تارک نماز عمداً کافراست ص573

148 - تارک الصلاة (فاصله بین کفر و ایمان ترک نماز است ص573

149 - تارک الصلاة کیفر شخص بینماز ص 574

150 - تارک الصلاة عقرب) جهنمی در قیامت بینماز را میخواهد ص 574

151 - تارک الصلاة (كیفر بی نماز ص 575

152 - تارک الصلاة (غی ، جایگاه بی نماز ص 580

153 - تقلب هرکس) در معامله فریب دهد مسلمان نیست ص637

154 - تقلب زیرو روی جنس باید یکی باشد ص637-638

155 - تقلب کیفر فریب در معامله ص 638

156 - تقلب فروشنده ای که عیب جنس را پنهان کند ص638

ح

157 - حبط عمل عبادت شش هزار ساله شیطان به خاطر گناهانش نابود شد ص212

158 - حبط عمل گناهان، درختان بهشتی انسان را میسوزاند ص 213

159 - حبط عمل نگهداری) عمل از انجام آن سخت تر است) ص213

160 - حبط عمل حسناتی) که نابود میشود ص213

161 - حبط عمل منت گذاشتن عمل را نابود میکند ص214

162 - حبط عمل حسد اعمال خوب را نابود میکند ص214

163 - حبط عمل سخن زن به شوهر که عملش را نابود میکند ص214

164 - حجاب بانوان در روایت بانوان بدحجاب لعنت شده اند ص222

ص: 341

165 - حجاب بانوان کیفر) خانمهای بدحجاب ص223

-166 - حجاب بانوان حضرت زهرا (س) بهترین خانمها را معرفی کردند ص223

167 - حجاب بانوان کیفر خانمی که نزد ،نامحرم خود را معطر (کند ص224

168 - حجاب بانوان کیفر) گروهی از خانمها در شب معراج پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)) ص224

169 - حسد چشم زدن و دعا برای جلوگیری از آن ص230

170 - حسد غبطه و حسد ص231

171 - حسد ریشه کفر حسد است ص231

172 - حسد علامت نفاق است ص231

173- حسد مثل آتش خوبیها را میخورد ص232

174 - حسد (دعا) برای دفع ضرر و خطر ص233-234

175 - حیا برای خانمها نیکوتر است ص241

175 - حیا ریشه هر بدی بی حیایی است ص242

176 - حیا بی حیا از رستگاری دور است ص242

177 - حیا بهترین اقسام حیا ص243

178 - حیا از خدا بسیاری از گناهان را پاک میکند ص243

179 - حیا پرونده کارهای بندگان هر روز به پیامبرشان داده میشود ص243

180 - حیا از فرشتگان ص244

181 - حیا از مردم ص244

182 - حیا (کلید) همه خوبیها ص244

183 - حیا از کار زشت جلوگیری میکند ص245

184 - حیا و ایمان همراه هم هستند ص245

185 - حیا (حیای ناپسند ص245

186 - حج کعبه) اولین خانه ای که برای عبادت بنا شد ص620

187 - حج اسلام) بر پنج پایه بنا شده است ص620

188 - حج پرچم) و آرم) معرفی اسلام است ص621

ص: 342

189 - حج تا کعبه و حج وجود دارد اسلام پابرجاست ص621

190 - حج (کسی که بدون عذر حج را ترک (کند ص622

191 - حج (کسی که بدون دلیل حج را به تأخیر اندازد) ص622-623

192 - حج کسی که برای کارهای دنیوی حج را ترک (کند ص 623

193 - حج کسی که دیگران را از حج دلسرد و منصرف کند ص 623

194 - حج پاداش حج گزار) ص 624

195 - حج حج گزار و عمره گزار از مهمانان خدایند ص624

196 - حج (هر حاجی دو نفر محافظ اعمال (دارد ص 625

197 - حج بهرههای حج و عمره ص 625

198 - حج در موسم حج امام زمان (عج) حاضرند ص625

199 - حج پاداش حج مکرر ص626

200 - حج اسرار (حج) ص 627

201 - حج جلب منفعت دنیوی و اخروی ص 627

202 - حج (و سلامتی) ص 627

203 - حج رزق) فراوان و بی نیازی حج گزار ص 627

204 - حج و (نورانیت ص 628

205 - حج رستگار شدن و عاقبت به خیری ص 628

206 - حج اسرار) نامهای خانه خدا ص628

207 - حج (کعبه) ص 629

208 - حج (عتیق) ص 629

209 - حج کعبه قبل از خلقت زمین آفریده شده است ص630

خ

210 - خلف وعده و پیمان شکنی (خلف وعده انسان را منافق میکند ص417-418

211 - خلف وعده و پیمان شکنی بدقولی انسان را از چشم خدا و مردم میاندازد ص418

212 - خلف وعده و پیمان شکنی معیار) دینداری) وفای به عهد است ص419

ص: 343

213 - خلف وعده و پیمان شکنی در چهار مورد انسان در دنیا هم کیفر می شود ص419

214 - خلف وعده و پیمان شکنی بی وفایی و نیرنگ دلیل برزیرکی و دانایی نیست ص419

د

215 - درغگویی و شایعه پردازی ملائکه از دروغگو فاصله میگیرند ص251

216 - نشانه ایمان راستین ص251

217 - درغگویی و شایعه پردازی کلید) همه زشتیها دروغ است ص251-252

218 - درغگویی و شایعه پردازی دروغ راه خلاف و گناه را برای انسان باز میکند ص252-253

219 - دروغگویی و شایعه پردازی مؤمن) اگر هر گناهی هم انجام دهد دروغ نمیگوید ص253

220 - دروغگویی و شایعه پردازی دروغ در ورودی نفاق است) ص254

-221 - دروغگویی و شایعه پردازی انسان) دروغگو مزه ایمان را نمی چشد ص254

222 - ابراهیم در گفتارش توریه کرد ص 254

-223 چگونه ابراهیم توریه کرد. ص255

224 - دشمن شناسی و دشمن ستیزی با کدام دشمن باید مبارزه کرد ص262-263

225 - دشمن شناسی و دشمن ستیزی دشمن ترین دشمنان نفس اماره است ص263

226 - دشمن شناسی و دشمن ستیزی دشمن ترین انسانها در سخنان حضرت علی (علیه السلام)) ص 263

227 - دشمن شناسی و دشمن ستیزی دشمن نرمش ما را دوست دارد ص 263

228 - دشمن شناسی و دشمن ستیزی از دشمن نباید غافل شد ص263

229 - دشمن شناسی و دشمن ستیزی بعد از صلح با دشمن هم باید آماده بود ص263-264

230 - دشمن شناسی و دشمن ستیزی از چاپلوسی دشمن نباید فریب خورد ص 264

231 - دوست بد و آثار آن (مثل دوست بد مانند شمشیر کشیده است ص276

232 - دوست واقعی کیست؟ ص276-277

-233 شرایط دوست خوب چیست؟ ص 277

-234 - دوست بد و آثار آن دوست بد کدام است؟ ص277-278

-235 - دروغ در شهادت گناه) شهادت دروغ ص516-517

236 - شاهد دروغگو در کنار منافقین در جهنم به زبانش آویزان میشود. ص517

ص: 344

237 - پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) مکرر از گناه شهادت دروغ میگفتند ص 517-518

238 - گواهی باید مثل آفتاب روشن باشد ص518

239 - کیفر شاهد دروغگو در دنیا ص518

240 - شاهد دروغگو ضامن اموالی است که تلف شده است. ص519

ر

-241 رأی و فتوا سریع) و بدون دقت فتوا دادن ص467

242 رأی و فتوا تا میتوانی از فتوا دادن فرار کن) ص467-468

243 رأی و فتوا کیفر) فتوا دادن بدون علم و آگاهی ص468

244 - رأی و فتوا در صورت نیاز انسان واجد شرایط باید فتوا بدهد) ص 469

245 رأی و فتوا کسی که فتوا میدهد نزد خداوند مسئول و ضامن است ص470

246 - رباخواری گناه رباخواری ص 509

247 - رباخواری پیامبر خدا رباخوار را لعنت کرده است ص 509

248 - رباخواری پلیدترین معامله ص510

249 - رشوه پول) شش چیز حرام است ص534

250 - رشوه اگر برای رسیدن به حقش ناچار شود رشوه دهد ص535

251 - رشوه اهل رشوه حتی بوی بهشت را هم استشمام نمی کنند ص536

252 - رشوه مال حرام) برکت و سود ندارد ص 536

253 - رشوه (کسی که لقمه حرامی بخورد تا چهل شبانه روز نماز و دعایش پذیرفته نیست) ص537

254 - رشوه اگر میخواهی دعاهایت مستجاب شود شکمت را از حرام پاک کن ص 537

255 - فضیلت کسب مال حلال و استفاده از آن ص537

256- خداوند روزی همه را حلال تعیین کرده است. ص538

257 با بی صبری رزق حلال خود را حرام نکنید ص538

258 - با بی صبری رزق حلال حرام میشود اما زیاد نمی شود ص539

ز

259 - زکات (مقام) ص31

ص: 345

260 - زیارت اهل بیت (سوره) فجر سورۀ امام حسین (علیه السلام) .است هرکس بخواند در قیامت با آن حضرت محشور است ص 475

261 - زیارت اهل بیت (تقرب الی الله ص478

262 - هر عبادتی به نوعی زیارت خداوند .است ص478 - فضیلت زیارت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ص 479

263 - زیارت اهل بیت پیامبر خدا در قیامت به زیارت زائر اهل بیت میرود ص480

264 - زیارت اهل بیت اهل بیت زائر خود را از سختیهای قیامت نجات میدهند ص480

-265 پیامبر خدا از زائر خود در قیامت شفاعت میکند ص481

266 - زیارت اهل بیت کسی که به زیارت مرقد پیامبر خدا میرود مثل آن است که در زمان حیات ،ایشان آن حضرت را زیارت کرده است ص481

267 - زیارت اهل بیت (زیارت امام رضا (علیه السلام) از زیارت مرقد امام حسین (علیه السلام) افضل است ص482

268 - زیارت اهل بیت پاداش زیارت امام حسین (علیه السلام) هزار حج و هزار عمره قبول شده است ص 482-483

269 - زیارت اهل بیت (کسی که به زیارت امام حسین (علیه السلام) نرود ایمانش ناقص است ص483

-270 - زیارت اهل بیت (خداوند) به زائران قبر امام حسین (علیه السلام) قبل از زائران عرفات نظر رحمت میکند ص 483

271 - زیارت اهل بیت پاداش زیارت امام رضا (علیه السلام) برابر است با یک میلیون (حج ص488

272 - زیارت اهل بیت جایگاه زائر امام هشتم در قیامت روی عرش خداست ص488-489

-273 - بدون ولایت اهل بیت پیامبر هیچ عبادتی پذیرفته نیست. ص492

س

274 ستمگری کمک به ستمگر ص284

275 - ستمگری ستم) کردن نعمت را میگیرد ص285

276 - کفاره ستم به دیگران ص 285

277 - زشت ترین ستمها. ص 286

278 - ستمگری ستم) به انسان ضعیف و ناتوان ص286

-279 ستمگری ستم) به انسان بزرگوار و محترم ص 286

-280 - نکوهش ظلم پذیری ص 286

281 - ستمگری ستم) به هرکسی زشت است ص286-287

ص: 346

282 - سخن بیهوده اگر قلب خاضع ،باشد اعضای بدن هم خاشع میشوند ص292-293

283 - سخن بیهوده سخن بیهوده باعث گناه میشود ص294

284 - سخن بیهوده دانشمند سخن بیهوده نمیگوید ص294

285 - سخن بیهوده اگر خدا خوبی بنده ای را بخواهد سه چیز به او میدهد ص295

286 - سخن بیهوده پرگویی انسان را کم ارزش میکند ص295

287 - سخن چینی فاسدترین افراد چه کسانی هستند ص315

288 - سخن چینی سه گروه وارد بهشت نمیشوند ص315

289 - سخن چینی سخن) چین را تکذیب کنید ص316

-290 - سرور و نشاط شادی واقعی برای انسان غنیمت است ص436

-291 - سرور و نشاط چگونه) برای خود و دیگران ایجاد سرور کنیم ص436-437

-292 - سرور و نشاط پاداش مؤمنی که گرفتاری و تنگدستی مؤمن دیگری را رفع کند ص 437

-293 - سرور و نشاط از پنج نوع مستی باید دوری (کرد ص438

294 - سرور و نشاط مستی، غفلت و غرور طولانی تر است ص438

295 - سرورو) نشاط شاد کردن مؤمن مثل شاد کردن پیغمبر و اهل بیت است ص439

296 - سرور و نشاط کسی که مسلمانی را شاد کند خداوند متعال را شاد کرده است ص439

297 - سرور و نشاط (ثواب) کسی که غمی از دل مؤمنی (بزداید ص439

298 - سرور و نشاط پاداش خوشحال کردن کودکان ص439-440

299 - دوستان خداوند ترس و دلهره ندارند و دارای قلبی آرام اند. ص440

ش

300 - شکر از خداوند متعال درجات شکر) ص321

-301 - شکر از خداوند متعال سپاسگزاری از خداوند دوری از گناه است ص321

302 - شکر از خداوند متعال شکر از خداوند نیز خود نعمت دیگری است ص321

303 - شکر از خداوند متعال وظیفه انسان در قبال نعمتها ص322

304 - شکر از خداوند متعال فراوانی میآورد شکر و افزایش نعمت ص322

305 - شکر از خداوند متعال با تشکر نکردن نعمت قطع میشود ص323

ص: 347

306 - شکر از خداوند متعال ناسپاسی در مقابل نعمتهای الهی ص325

307 - شکر از دیگران کسی که از مردم تشکر نکند از خداوند هم تشکر نکرده است ص329

308 - شکر از دیگران سپاسگزارترین انسانها از خداوند سپاسگزارترین آنها از مردم است ص329

309 - شکر از دیگران سپاسگزاری از پدر و مادر ص329

310 - شکر از دیگران لعنت خدا بر کسی که با ناسپاسی از دیگران در خیرو خوبی را می بندد ص330

311 - شکر از دیگران چگونه) از دیگران (تشکرکنیم ص330

312 - شکر از دیگران ناسپاسی نشانه پستی است ص331

313 - شیعه و مقام آنها پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) مدح علی (علیه السلام) میکند) ص389-390

314 - شیعه مقام شیعیان در روز قیامت ص392

315 - شیعه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) قبل از دعوت عمومی مردم به ،اسلام حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان برادر و وصی و جانشین و واجب الاطاعه معرفی کرد ص392

316 - شیعه (پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) خبر داده که بعد از من دوازده نفر خلیفه و امیر وجود دارد ص393

317 - شیعه پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نام دوازده نفر جانشین خود را هم بیان کرده است ص394

318 - شیعه (خداوند متعال اسماء ائمه را برای پیامبر بیان کرده است ص395 - 396

-319 هر مصیبتی که به انسان میرسد در اثر اعمال زشت اوست. ص 397

320 - شیعه (مقام شیعه علی (علیه السلام)) ص 398 - 399

321 - شیعه شهادت درخت خرما بر امامت حضرت علی (علیه السلام)) ص 399

322 - شهادت برحق و پنهان کردن آن کیفر پنهان کردن شهادت) ص523

323 چهار دسته دعایشان مستجاب نمی شود ص523

324 - پنهان کردن شهادت برحق کسی را که شاهد نگرفتهاند شهادت دادن بر او لازم نیست ص 525

325 - پنهان کردن شهادت برحق شهادت بر حق داشته باش اگر چه به ضرر خودت و بستگانت باشد ص 525

ص

326 - صمت سه چیز ارزشمند ص 305

327 - صمت سکوت پسندیده ص 305

328 - صمت سخن گفتن مفید بهتر است) ص 305-306

ص: 348

329 - صمت ارزش کلام ) ص306

330 - صمت (چرا لقمان حکیم شد ص307

ع

-331 عدالت ارزش) و فضیلت عدالت ص366