امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مسجد شکایت میکنند

مشخصات کتاب

امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مسجد شکایت می کنند

اثر: آیت الله العظمی

شیخ محمد یعقوبی

مترجم: دکتر طیبه سیفی

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی

ویراستار علمی: دکتر عبدعلی فیض الله زاده

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی

ویراستار فنی: دکتر مریم جلالی

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی

چاپ اول: موسسه الرافد

2013/1434 م

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب : خانم نرگس قمی

ص: 1

فهرست مطالب

مقدمه مترجم

شکایت مسجد

مقدمه

از این حدیث بیش از یک مطلب برداشت می شود

مفهوم لغوی مسجد

مفهوم اصطلاحی مسجد

مقدمه

پ

قوانین اجتماعی در اسلام

جایگاه مسجد در زندگی مسلمانان نخستین

گسترش دعوت اسلامی

مسجد، پایگاه رهبری و تبلیغ و خاستگاه لشکریان

در عصر صدر اسلام

مسجد در دوره دو دولت اموی و عباسی

مقدمه

فواید فردی

نخست: بعد اخلاقی و معنوی

دوم: بعد تربیتی

سوم: بعد علمی و فرهنگی

چهارم: بعد انتسابی و ارتباطی

فواید جمعی

ص: 2

مسجد پرچم است

پایان: در نماز جماعت

مقدمه

نخست: آبادانی مساجد

دوم: تشویق به ساخت مساجد

سوم: تقوی، اساس مسجد

چهارم: تشویق به شتافتن به سوی مساجد

پنجم: ترک نکردن مساجد و تلاش برای خرابی آنها

مقدمه

اهمیت حوزه علمیه

ارتباط حوزه علمیه با جامعه

نظام حوزه علمیه و ارتباط آن با مسجد

همگامی با زمان

نقش امام جماعت یا روحانی در جامعه

جهت نخست: ویژگی های امام جماعت

بعد دوم: مسئولیت های امام جماعت در مسجد

نخست: بعد دینی

دوم: بعد اجتماعی

سوم: بعد اقتصادی

چهارم: بعد فرهنگی

فایده مسجد در تحویل رسالت مرجعیت

مساجد، مجالس پیامبران

ص: 3

نظریه های احتمالی

مقدمه

واجبات و محرمات

مستحبات و مکروهات

مکروهات

توسعه مساجد

زمین مسجد

گفت و گوی فقهی

چهل حدیث در فضیلت و آداب مساجد و منع ترک آنها

آبادانی مساجد

نکوهش ساخت مناره ها و تزیین مساجد

تشویق به شتافتن به مساجد

رفت و آمد به مساجد

عدم ترک مساجد

استحباب رفتن به مساجد

مساجد خانه های خدا

استحباب عطر زدن و پوشیدن لباسهای فاخر هنگام حضور در مسجد

مسجد زن، خانه او

مسجد محبوب ترین مکانها نزد خداوند

مساجد آخر زمان

آداب مساجد

استحباب نماز جماعت در مسجد

ص: 4

شکایت امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

شکایت اول ناآگاهی از مسئله امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرآن ناطق است

اولین ،تکلیف شناخت امام زمان است

امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیروان خود را به شیوه ای خاص تربیت میکند

منظور از شناخت امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چیست؟

تداوم یاد امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دعا برای ایشان

امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان ماست

مقابله با شبهه هایی که علیه امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

متقاعد کردن تمام بشریت به مسئله امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چگونه میتواند تمام این مدت زنده بماند؟

آگاهی امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نقاط ضعف جوامع گذشته

امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) علم و فرهنگ خود را از امامان معصوم (علیهم السلام) گرفته است

ضرورت زنده بودن امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان غیبت

تهذیب نفس و توفیق برای یاری امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

آماده سازی جامعه برای پذیرش دولت جهانی

اعمالی که موجب تقرب به امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ازدیاد محبت به او میشود

شکایت دوم دور شدن از آن چه گذشتگان صالح انجام میدادند

شکایت امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سبب دوری ما از صفات حقیقی

خطاب ما فقط به شیعه نیست

آنچه درباره فضیلت شیعه علی(علیه السلام) ذکر شده است

محورهای صفات مؤمن

ص: 5

نخست: صفات مؤمن در رابطه با خداوند متعال

شناخت خداوند متعال به عنوان اساس دین

فضیلت شناخت خداوند متعال

دوستی با اهل بیت شرط پذیرش اعمال

ایمان تنها به عقیده و عمل است

حدیث جامع تمام عقاید

دوم: صفات مؤمن در رابطه با خودش

سوم: صفات مؤمن در رابطه با دیگران

شکایت سوم: توجه به نشانهها بیش از توجه به شروط و فتنه های مادی غربی

توجه به شروط صحیح است نه نشانه ها

تفاوت میان شرط و نشانه

أعور دجال، انسان نیست

دجال فریاد برمی آورد که من پروردگار بلندمرتبه شما هستم

وضوح بندگی و تمکین دوستان آمریکا

دلیل استثنا بودن مکه و مدینه

دجال از زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) زنده است

معنای ادعای پیامبری دجال

چرا دجال، یک چشم است؟

آگاهی مؤمنان از کفر منحرفان

بر حذر داشتن حوزه از گرفتاری در فتنه غرب کافر

دجال در مقابل امام برحق، حقیر و کوچک است

اهمیت نشانه ها

ص: 6

بسیاری از نشانه ها با ظلم در ارتباط است

سفارش امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شیعیان خویش

مسئولیت حوزه

شکایت چهارم: عدم پرداخت وجوبات شرعی

دلایل محرومیت بشریت از دیدار حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

مسائل ناشی از پرداخت نکردن وجوبات شرعی

چرا محور سخن خود را بر خمس متمرکز میکنیم؟

کسی که خمس نمی پردازد مستحق آتش است

دلیل واجب بودن خمس چیست؟

آیا ائمه (علیهم السلام) به سبب شرایط از حق خود می گذرند

تهدیدهای مربوط به تارک زکات شامل تارک خمس نیز میشود

عدم پرداخت خمس داری آثاری بنیادین است

چاره مشکل عدم پرداخت خمس توسط مردم

انگیزه هایی که مکلف را به سمت عمل سوق می دهد

دلایل نپرداختن خمس توسط مردم

آثار مثبت مترتب بر پرداخت وجوبات شرعی

فلسفه این احادیث را چگونه درمی یابیم؟

وکلا با این وجوبات شرعی چه میکنند؟

بی اعتمادی به وکیل، مجوز عدم پرداخت وجوبات شرعی نیست

نقش حوزه در بیداری جامعه

شکایت پنجم: عدم همدلی شیعیان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

حب و بغض در راه خدا

ص: 7

حب دنیا

تعالیم اهل بیت درباره روابط مؤمنان با یکدیگر

شاد کردن مؤمنان

رفع نیازهای مؤمنین

تسكين غم و اندوه مؤمن

استحباب توجه و عنایت به مؤمنین و خوشآمدگویی به آنها

وجوب پوشاندن عیب های دیگران

همکاری و تعاون میان مؤمنان

کثرت دوستان

آنچه میان مؤمنان انس و الفت ایجاد می کند

بخشیدن بدرفتاری دیگران

مهرورزی مؤمنین به یکدیگر

پیوست ها

پیوست اول

نامه امام صادق (علیه السلام) به پیروان خویش

پیوست دوم

وصیت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به ابوذر رضی الله عنه

پیوست سوم

غرب و امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

پیوست چهارم

روز موعود نزدیک است

ص: 8

مقدمه مترجم

اشاره

کتابی که از نظر خوانندگان می گذرد، ترجمه کتاب دوم و سوم از مجموعه کتابی است با عنوان: ثلاثة يشكون القرآن و المسجد و الإمام .(1) این مجموعه گردآوری سخنرانیهای آیة الله العظمی شیخ محمد یعقوبی، به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید برای طلاب حوزه علمیه نجف اشرف در تاریخ 19 محرم 1422 است که در قالب سه کتاب: شکایت قرآن، شکایت مسجد و شکایت امام گردآوری شده است و کتاب حاضر ترجمه بخش دوم و سوم این مجموعه می باشد. کتاب دوم با عنوان شکایت مسجد با مشارکت تعدادی از دانشجویان دانشگاه دینی الصدر در نجف اشرف به سال 1422 هجری با راهنمایی حضرت آیت الله شیخ محمد یعقوبی به نگارش درآمده است. نویسنده، گفت و گو و پرسش و پاسخهای فقهی مفصلی از ایشان را به این کتاب ضمیمه کرده است. وی با ذکر معنای لغوی و اصطلاحی مسجد، سخن را آغاز و با سبکی شیوا و واژگانی ساده و جملاتی روان به بیان نقش کلیدی مسجد از صدر اسلام تا به امروز اشاره کرده است و با استناد به احادیث شریف و به مدد آیات قرآن، به شکایت مسجد در محشر از بی توجهی مردم به این مکان مقدس پرداخته است. کتاب سوم با عنوان شکایت امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قالب شکواییه ای چندگانه، گویای شکایت اهل بیت (علیهم السلام) به ویژه امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در محضر باری تعالی در عرصه محشر است. در این کتاب به اسلوب نگارشی پیشین، نویسنده با استناد به احادیث شریف و آیات قرآن، به شکایت عترت و اهل بیت از کشته شدن، آوارگی و تبعید پرداخته است. سرانجام این کتاب با چهار پیوست، تحت عناوین: نامه امام صادق (علیه السلام) به پیروان خویش، وصيت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به ابوذر رضی الله عنه، غرب و امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و روز موعود نزدیک است، خاتمه یافته است.

در ترجمه این اثر تمام تلاش مترجم، حفظ امانت و التزام به اسلوب متن حتی در پاورقی بوده است تا شالوده اصلی کتاب حفظ شود. به همین دلیل نحوه ارجاع در پاورقی و متن ترجمه، طبق اسلوب متن اصلی است.

به علاوه مترجم تلاش کرده است با مراجعه به کتب حدیثی معتبر، متن احادیث موجود در کتاب را از منابع استخراج کند که دستآورد آن، ثبت و ضبط اختلافات برخی احادیث در پاورقی کتاب حاضر است. علاوه بر آن اصطلاحات و

ص: 9


1- سه شاکی: قرآن، مسجد و امام. کتاب اول این مجموعه نیز ترجمه و با عنوان شکایت قرآن منتشر شد.

واژگان دشوار در پاورقی توضیح داده شده و در ترجمه آیات قرآنی از ترجمههای شناخته شده موجود به ویژه ترجمه و تفسير الميزان استفاده شده است.

در پایان به عنوان مترجم کتاب حاضر، خدای را شاکرم که توفیق ترجمه این اثر ارزشمند از عالم فرزانه را به بنده عطا فرمود و بر خود فرض می دانم تا از همکار ارجمند و بزرگوارم جناب آقای دکتر عبدعلی فیض الله زاده که مشوق و مددرسان بنده در تمام مراحل ترجمه این کتاب بودند، قدردانی و تشکر کنم. همچنین از همکار بزرگوارم سرکار خانم دکتر مریم جلالی که ویراستاری این اثر را برعهده گرفتند قدردانی می نمایم.

به امید آنکه مرضی رضای خداوند و اهل بیت(علیهم السلام) واقع شود.

طیبه سیفی

بهار 1394.

ص: 10

شکایت مسجد

در نگارش این کتاب تعدادی از دانشجویان دانشگاه دینی الصدر در نجف اشرف به سال 1422 هجری با راهنمایی حضرت آیت الله شیخ محمد یعقوبی مشارکت داشتند به این کتاب گفت و گویی مفصلی پیرامون موضوعاتی که کتاب به آن نپرداخته، ضمیمه کردم.

تقدیم به آنکه دستش در ساخت مسجد مجروح شد

و به آنکه بر زمین مسجد گریست

و به آنکه در دفاع از مسجد شهید شد

این تلاش اندک و ناچیز را در برابر عطای بزرگ آنان هدیه میکنیم.

ص: 11

مقدمه

سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است و سلام و درود بر بهترین مخلوقاتش محمد و خاندان نیک و پاک ایشان. « إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعَالَمِينَ (1) : نخستین خانه ای که برای مردم بنا شده همان است که در مکه است. خانه ای که جهانیان را سبب برکت و هدایت است». خداوند اصرار کرد که مسجد، نخستین خانه ای باشد که برای مردم بنا می شود. این امر، علاوه بر ارزش و جایگاه مسجد در زندگی مسلمانان، بیانگر ارزش و جایگاه کامل آن در زندگی بشر است و آنچه برای برای بشریت در نظر گرفته شده، قلبی است که در سایه اطاعت از خداوند سبحان، زندگی جاویدان به آنان بخشیده و خواهد بخشید. جایگاه مسجد در دعوت و تبلیغ اسلام به مثابه سر نسبت به بدن یا زه برای کمان است، زیرا طی عمر 1400 ساله اسلام، مساجد، مرکز پایه گذاری اسلام و پرورش دهنده نسلهای مخلص و فداکار آن در راه خداوند بوده است.

این علاوه بر احساس انتساب به دین اسلام است که وجود مسجد و چشم انداز آن می بخشد، زیرا تفاوتی نمی کند که انسان در روستایی کوچک و پنهان در دل سبزه زار، پوشیده پشت تلی از شن در صحرا یا روستایی آرمیده در دامنه کوه باشد یا در پایتختی بزرگ و پهناور، پر رفت وآمد و آباد با بناهای بلند زندگی کند. مساجد، نوعی شکوه و زیبایی بدین مناظر میبخشد که هرگز بدون وجود آنها چنین چشم اندازی به دست نمی آید. مساجد، ترس و وحشت را از بناهای کوچک و حقیر روستایی زدوده و رخوت را از غرور و نخوت ساختمانهای پایتخت دور می کند و به کرانه افق در شهر و روستا تعادلی می بخشد که روح را می نوازد و آن را از زیبایی معنوی آرام و لطیفی برخوردار می سازد. (2)

اما مساجد، این روزها از تعطیلی و کم توجهی، عدم پیشاهنگی و فقدان کاربرد رنج می برند و به دلیل چنین رنجی که مسجد با آن روبروست، سزاوار اقامه دعوی علیه ما در پیشگاه خداوند سبحان و رسول است؛ البته این تنها

ص: 12


1- سوره آل عمران: 96.
2- دکتر حسين مؤنس، سلسله عالم المعرفة (كتاب المساجد) ص 30.

شکایتی نیست که مطرح میشود، بلکه قرآن و عترت پاک نیز دو رکن دیگری محسوب می شوند که همراه با مسجد نسبت به رنجی که از ما دیده اند، شکایت می کنند.

از این رو یکی از فرزندان حوزه، شیخ محمد یعقوبی _سایه اش مستدام باد ، مسئولیت آگاهی و هشدار افراد منتسب به حوزه و نیز تمام افراد جامعه را به عهده گرفته است تا خود را از هم اکنون آماده سازند تا از آنان در محضر خداوند متعال شکایت نشود، آنجا که در مقدمه کتاب خویش شکایت قرآن فرمودند: مناسب دیدم سخن خویش را با حدیثی از امام جعفر صادق(علیه السلام) آغاز کنم که در دو کتاب الكافي و الخصال روایت شده است، ایشان می فرمایند: «ثلاثة يشكون الى الله عزوجل مسجد خراب لا يصلى فيه أهله و عالم بين الجهال و مصحف معلق قد وقع عليه الغبار

و لايقرأ فيه: سه گروه به خدای عز و جل شکایت میکنند: مسجد خرابی که اهلش در آن اقامه نماز نمیکنند، دانشمندی که میان افراد نادان تنها مانده و قرآن رها شده ای که غبار بر آن نشسته و خوانده نمی شود». آشکارترین مصادیق انسانهای عالم و دانشمند، اهل بیت (علیهم السلام) و به ویژه امام عصر، (جانهای ما فدای ایشان باد) هستند؛ بنابراین سه گروهی که شکایت می کنند، قرآن، عترت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و مسجد هستند که حدیث دیگری از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) گواه این موضوع است: « يَجِي ءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلَاثَةُ يَشْكُونَ الْمُصْحَفُ وَ الْمَسْجِدُ وَ الْعِتْرَةُ ، يَقُولُ الْمُصْحَفِ : يَا رَبِّ حرفونی وَ مَزَّقُونِي وَ يَقُولُ الْمَسْجِدُ : يَا رَبِّ عطلونی وَ ضَيَّعُونِي وَ يَقُولُ الْعِتْرَةِ : يَا رَبِّ قَتَلُونَا وَ طَرَدُونَا وَ شَرَّدُونَا ، فَأَجْثُو لِلرُّكْبَتَيْنِ لِلْخُصُومَةِ فَيَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لِي : أنا أولى بذلك: در عرصه قیامت سه گروه به محضر خداوند شکایت می کنند: قرآن، مسجد و عترت. قرآن می گوید: پروردگارا! مرا تحریف و پاره پاره کردند. مسجد نیز می گوید: پروردگارا! مرا رها ده و به من بی توجهی کردند، اهل بیت نیز شکایت می کنند که پروردگارا! ما را کشتند و آواره و تبعید کردند، پس من برای دادخواهی به پا می خیزم که خدای عز و جل می فرماید: من از تو به این دادخواهی سزاوارتر هستم».

از این حدیث بیش از یک مطلب برداشت می شود:

نخست اینکه پایههای نظام امت مسلمان و ارکان موجودیت جامعه اسلامی این اجزاء سه گانه هستند و بدین جهت بر آنها تمرکز شده است. سخن گفتن در این باره به همان مفهوم حدیث مشهور ثقلین است: «انی تارک فیکم الثقلین

ص: 13

كتاب الله وعترتى ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدى أبداً و قد نبأني اللطيف الخبير انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض القیامة. (1)من در میان شما دو گوهر گرانبها به امانت می گذارم: کتاب خدا و اهل بیتم. تا زمانی که به آنها تمسک جویید، هرگز پس از من گمراه نمی شوید. خداوند نکته بین و آگاه به من خبر داده است که این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا اینکه روز قیامت بر من نزد حوض کوثر وارد شوند». این دو گوهر گرانبها همان دو مورد از این سه رکن هستند اما مورد سوم، مسجد، همان مکانی است که این دو گوهر گرانبها از خلال آن نقش خود را در جامعه ایفا می کنند و در فضاهای مقدس آن با امت ارتباط برقرار میکنند.

دوم آگاهی دادن نسبت به این موضوع که امت اسلامی از این سه رکن روی گردان شده و آن را به کناری خواهد نهاد. از این رو پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از این شکایت به عنوان حقیقتی واقعیت پذیر خبر داده و امت اسلامی را از این بی توجهی بر حذر داشته است. ایشان در بیان مجازات آن، چنان اهمیت نشان می دهند به گونه ای که خداوند بلند مرتبه داور و عادل، مدعی دادخواهی آنهاست. تا زمانی که این اجزاء سه گانه، ارکان موجودیت مسلمانان را تشکیل می دهند از دست دادن آنها به مفهوم محو و نابودی این کیان است؛ بنابراین ضروری است جهت بیان تأثیر آن در زندگی امت اسلامی و زیان بزرگ امت در صورت روی گردانی از آن، هر یک از این سه رکن را به فصلی ویژه اختصاص داده و روشهای کاربرد نقش هر یک را در زندگی مسلمانان ارائه کنیم. (2)

جناب شیخ محمد یعقوبی کتاب شکایت قرآن را به عنوان گامی نخست با موفقیت تألیف کردند و کتاب پیش روی شما، شکایت دوم یعنی شکایت مسجد است و امید بر یکی از ما جهت تألیف شکایت می رود که خداوند، در اینده بر یکی از ما جهت تالیف شکایت سوم یعنی شکایت اهل بیت (علیهم السلام) یا شکایت حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) منت نهد.

در این کتاب بر آنیم تا از رهگذر پژوهشی ساده و نسبتا گسترده بر اهمیت مساجد، کارکردها و آثار آنها و همچنین وظایف کارگزارن ایجاد و استمرار مساجد و کارآمدی نقش آنها تمرکز نمائیم تا بدین وسیله از دین خود نسبت به این شکایت (به یاری خداوند متعال) رهایی یابیم. این پژوهش در قالب یک مقدمه، شش فصل و یک نتیجه صورت

ص: 14


1- جهت شناخت منابع حدیث رجوع شود به: کتاب المراجعات سيد شرف الدین موسوی.
2- مقدمه کتاب شکایت قرآن از شیخ محمد یعقوبی.

می گیرد. فصل نخست آن به تعریف مفهوم لغوی و اصطلاحی مسجد می پردازد، فصل دوم با عنوان (مسجد در زندگی مسلمانان) ارائه میشود و قوانین اجتماعی در اسلام و نیاز آنها به مسجد را مورد بررسی قرار می دهد، همان طور که نقش مسجد در صدر اسلام و عصرهای پس از آن را واکاوی می کند. در فصل سوم از مهم ترین فواید دینی و اجتماعی مسجد سخن به میان آمده و در فصل چهارم، مسئولیتهای ما در برابر مساجد، براساس آیات قرآن کریم و احادیث سنت شریف بیان شده است. فصل پنجم، ارتباط مسجد با حوزه علمیه و مرجعیت شیعی را تبیین کرده و با سخن از نقش روحانیت در جامعه و مسئولیت های ائمه جماعت مساجد پایان می یابد. فصل ششم نیز در راستای تکمیل بحث به بیان اهمیت احکام فقهی موجود در رسالههای علمی پرداخته و در آن به تعدادی از پرسشهای رایج مهم و مرتبط با مساجد پاسخ داده شده است. این کتاب با گردآوری چهل حدیث پیرامون فضیلت و آداب مساجد جهت تکمیل فایده و کسب پاداش جمع آوری این چهل حدیث نقل شده از معصومین (علیهم اسللام)، پایان یافته است.

امیدواریم که با این تلاش اندک در برابر عظمت خداوند متعال و نعمتهای او، هر چند به روش ساماندهی اندیشه ها، به کتابخانه اسلامی شیعه چیز جدیدی افزوده باشیم. این تلاش اندک را به ساحت حضرت محمد و خاندان ایشان (درود و سلام بر آنان) تقدیم میکنیم به آن امید که خداوند سبحان، براردان مؤمن و فعال ما را در راه رسیدن به رضای خویش از این تلاش ناچیز بهره مند سازد و این کار نیز، در زمره دیگر اندیشه های مطرح شده در ساحت اسلام باشد که به برکت محمد و خاندان ایشان موجب حفظ و رونق اسلام از تفرقه و تباهی شود.

والحمد لله رب العالمين

13 صفر الخير 1422

ص: 15

فصل اول : مفهوم لغوی و اصطلاحی مسجد

اشاره

ص: 16

مفهوم لغوی مسجد

مسجد: مصدر میمی بر وزن مفعل یا مفعل مانند مربد و مشهد است. مسجد اسم مکان به مفهوم محل سجده بوده و ریشه آن از فعل ثلاثي «سجد» است.

نویسنده کتاب مصطلحات الفقه بیان کرده است: مسجد: مصدر و اسم زمان و مکان برای سجده است و لفظ اخیر یعنی مکان، جایگاه سجده در زمین و مکان سجده همراه با بدن شخص سجده کننده را فرا می گیرد .(1) با توجه به آنچه گذشت، می توان لفظ مسجد را از دو لحاظ در نظر گرفت:

نخست: مقصود از مسجد همان گونه که مشخص است، مکان یا جایگاهی از زمین است که بر آن سجده می شود.

دوم: مقصود از لفظ مسجد، مکانها یا مواضع سجده در بدن نمازگزار است به گونه ای که گفته می شود: این مسجد و مساجد است.

در کتاب مجمع البحرين آمده است (مسجد با فتحه و کسره یعنی «مسجد و مسجد»، نمازخانه است). (2)

در کتاب لسان العرب آمده: (مسجد و مسجدی یعنی جایی که در آن سجده گزارده می شود، در کتاب الصحاح نیز چنین آمده: مسجد، مفرد مساجد است و زجاج گفته، هر مکان عبادتی، مسجد است) (3).

از ابن عربی نقل شده است که گفت: «مسجد - با فتح جیم، محراب خانه ها و جایگاه نمازهای جماعت است، مسجد با کسر حرف جیم که آن مساجد است و مساجد نیز اعضایی است که بر آن سجده می شود و اعضای هفتگانه، مساجد به شمار می آیند». (4)

ص: 17


1- مشکینی، مصطلحات الفقه، ص 489.
2- مجمع البحرين، ح 3، ص 65.
3- ابن منظور، لسان العرب، ج 3، ص304، ماده سجد.
4- مجيد الصائغ، المساجد بيوت الله، ص 11.

مفهوم اصطلاحی مسجد

اما در اصطلاح شرع و عرف، مسجد: (به صورت عام، مکانی ویژه نماز و عبادت است و نام مسجد برای این مکان عنوانی است قراردادی که شارع مقدس آن را ابداع یا وضع کرده است). (1)

شیخ محمدحسن، مسجد را – همان گونه که معروف است - محل گردهمایی مردم و از بهترین مکان های اقامه نماز بیان میکند (2).

راغب نیز ذکر میکند: (مسجد به اعتبار سجده، مکان نماز بوده و مقصود از مساجد، مواضع سجده یعنی، پیشانی، بینی، کف دو دست، پا و زانوان است) (3).

از آنچه گذشت چنین برمی آید که زبان شناسان و فقها بر این نکته اتفاق نظر دارند که واژه مسجد با فتح یا کسر جیم، بر مکان سجود یا مواضع هفت گانه سجده از بدن نمازگزار و سجده کننده دلالت دارد.

با پرداختن به مسائل زبان شناسی و صرفی که ما را از هدف دور می کند، بحث را به درازا نمیکشانیم. مباحث اشاره شده برای بیان اصل لغوی کلمه و کاربرد اصطلاحی آن کفایت می کند.

ص: 18


1- شیخ محمد حسن، جواهر الکلام، ج 14، ص 69.
2- همان منبع پیشین.
3- راغب إصفهاني، غريب مفردات القرآن، ص 394.

فصل دوم : نقش مسجد در زندگی مسلمانان

اشاره

ص: 19

مقدمه

تمام ادیان آسمانی، باورها و ایدئولوژیهای دیگر در کنار جامعه شناسان برای بنای جامعه ای نیکو تلاش کردند و این هدف برای برخی از این گرایشها، هدفی والاتر از وجود آنهاست، اما همگی در انتخاب روش رسیدن به این هدف، اختلاف داشتند و با وجود اینکه همه آنها، خانواده را هسته و زیربنای اصلی جامعه می دانند، اما دیدگاه آنان در نحوه برخورد با این هسته و کانون متفاوت بوده است. بلوک شرق (به رهبری کمونیستها)، جانب خانواده را فرو گذارد و جامعه را فراتر از تمام نهادها و ارگانهای اجتماعی قرار داد. خانواده جهت رسیدن به جامعه ای پیشرفته نابود شد. سرانجام آن در کمتر از صد سال، فروپاشی این سیاست و نابودی خانواده به طور کامل بوده است؛ اما نظام سرمایه داری، افراد را بالاتر و فراتر از جامعه و خانواده قرار داده و این دو بنیان را جهت ارضای خواسته ها و تمایلات نفسانی افرادی محدود درهم شکست تا بدین وسیله به خواسته های تمام افراد جامعه و در نهایت به خواسته جامعه و نظام آن پاسخ گوید اما چگونه چنین امری برای آنان حاصل می شود!! در حالی که نتیجه آن، حرص و آز و پیروی از تمایلات نفس اماره و به تبع آن رواج جنایت است به گونه ای که طبق گزارش مرکز آمار آمریکا، زندانهای آمریکا فقط طی شش سال، شش میلیون بزهکار را در خود جای داده است.

اما اسلام با قوانین منحصر به فرد و نظریات خود که حق فرد در جامعه و منزلت خانواده را حفظ میکند، شایستگی دارد جامعه را به اوج رساند و یکی از این قوانین و بنیانهای اجتماعی که در اسلام جهت رسیدن به بنای جامعه ای نیک، وضع و پایه ریزی شده، مسجد است که مکان انجام بسیاری از عبادتها، مناسک و مناسبتهایی است که از یک سو، بعد اجتماعی، جمعی یا گروهی در آن لحاظ شده و از سویی دیگر مسجد، در ارشاد و رهبری مسلمانان و بیداری و هدایت آنان پیشاهنگ است... إلى آخر. به هر یک از موارد ذکر شده در جای مناسب اشاره خواهد شد.

قوانین اجتماعی در اسلام

جایگاه مسجد در زندگی مسلمانان با شناخت سبک قانون اسلامی در عبادات و همچنین با شناخت شیوه های تبلیغ و دعوت اسلام برای مخاطبان، نمایان میشود. اسلام در قوانین و روشهای خود جهت هدایت مردم بر بعد اجتماع،

ص: 20

بسیار تمرکز کرده است. خداوند متعال فرموده است: « وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةُ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (1): باید که از میان شما گروهی باشند که به خیر دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر کنند. اینان رستگارانند». این مهم ترین فریضه در اسلام یعنی همان امر به معروف و نهی از منکر است و روش سودمند در این فریضه که به تعبیر قرآن، مایه رستگاری است، همان روش جمعی و گروهی است: « وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةُ (2) : باید که از میان شما گروهی باشند». در این باره می توان گفت که در ایجاد شرط عینی جهت تحقق اهداف مورد نظر از این قانون با کوتاهترین راه ممکن، رفتار جمعی تأثیری کارآمد دارد، بدین جهت امر به معروف جمعی بیش از روش فردی بر طرف مقابل تأثیر می گذارد، خداوند متعال در قرآن کریم می فرمایند: « إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ (3): نخست دو تن را به نزدشان فرستادیم و تکذیبشان کردند؛ پس با سومی نیروشان دادیم». هدف از این امر، فقط ایجاد یک جریان عام در جامعه به واسطه افزایش آمرین به معروف و ناهیان از منکر یا اقامه برهان یا غیر آن بر وجود حکمت احتمالی است. همان گونه که تأثیر رفتار اجتماعی را بر حقیقت نماز نیز مشاهده می کنیم. برای مثال نماز جماعت را در نظر می گیریم، جماعت، در روی آوردن و اهتمام به نماز، در فرد شوری و اشتیاقی ایجاد میکند که موجب میشود وی نماز را با خشوع و حضور قلب بهتر و برتری نسبت به نماز فرادی ادا کند. همچنین از دیگر آثار رفتار گروهی در نماز جماعت، تأثیرپذیری از دیگران است که این موضوع را بارها دیده ایم آن هنگام که یکی از نمازگزاران پس از نماز، سجده شکر به جای می آورد و نمازگزار دیگر تحت تأثیر وی به سجده می رود. این امر جز به دلیل جزم و جذب او در جماعت نیست، زیرا اشتراک زمانی و مکانی میان مسلمانان، نفع بزرگی داشته و به موجب آن، همدلی و همنوایی کاملی ایجاد می شود. به عنوان مثال وقتی انسان عبارت «لا إله إلا الله: خدایی جز خدای یگانه نیست» را از زبان شخصی می شنود، او نیز تمایل درونی شدیدی نسبت به گفتن کلمه «لا إله إلا الله» پیدا میکند. (4) گروه و جماعت به ویژه در هماهنگی حرکات و یکپارچگی حالات و حواس همانند خواندن دعاهای تعقیب نماز، همچون فرد واحدی می شود و از این روست که تأکید فراوان

ص: 21


1- آل عمران: 104.
2- آل عمران: 104.
3- یس: 14
4- سید محمد صدر، فقه الأخلاق، ج 1، 252.

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه (علیهم السلام) را در ارتباط با حضور در نماز جماعت درمی یابیم. از امام جعفر صادق(علیه السلام) به نقل از پدران خویش (علیه السلام) روایت شده است که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) حضور در نماز جماعت را بر همسایگان مسجد الزامی کرده بودند و فرمودند: «لينتهين أقوام لا يشهدون الصلاة أو لآمرن مؤذناً يؤذن ثم أمر رجلاً من اهل بيتى و هو على (علیه السلام) فليحرقن على أقوام بيوتهم بحزم الحطب لأنهم لا يأتون إلى الصلاة (1): آنانکه در نماز جماعت حاضر نمیشوند باید از این عمل، باز ایستند در غیر این صورت دستور خواهم داد مؤذن اذان و اقامه گوید آنگاه یکی از اهل بیت خود را که علی (علیه السلام) است، فرمان می دهم خانه های کسانی را که در نماز جماعت حاضر نمی شوند را با بسته های هیزم به آتش کشد». از امام باقر(علیه السلام) نیز روایت شده که فرمودند: «لا صلاة لمن لا يشهد الصلاة من جيران المسجد إلا مريض أو مشغول (2): هر که از همسایگان مسجد در نماز جماعت حضور نیابد، نماز او پذیرفته نیست، مگر اینکه مریض بوده یا عذری داشته باشد». از زراره و فضیل نقل است که: به امام جعفر صادق(علیه السلام) عرضه داشتیم: آیا نماز جماعت واجب است؟ ایشان فرمودند: «الصلاة فريضة و ليس الإجتماع بمفروض في الصلواة كلها و لكنها سنة من تركها رغبة عنها و عن جماعة المؤمنين من غير علة فلا صلاة له (3): نماز واجب است و جماعت بودن همه نمازها واجب نیست اما سنتی است که هر که آن را بدون هیچ دلیلی از روی بی رغبتی به نماز جماعت و اجتماع مؤمنین ترک کند، نمازش پذیرفته نیست». از مجموع این مباحث، چنین دریافت می شود که مقصود شارع مقدس از جماعت برای همه روشن نبوده و دلیل تشویق پیوسته بدین امر در احادیث ذکر نشده و بدون ذکر سبب، به آن امر شده است، زیرا شارع به مصلحت شخص مكلف بیش از خود او آگاه بوده است، شناخت ما نسبت به رفتار جمعی و برخی آثار آن در رساندن عبادت به سطح مطلوب خود، چه بسا خود یکی از طرحها و دیدگاه ها برای درک دلیل تشویق به اجتماع در قوانین اسلامی با چنین کمیت بسیار بزرگ و شدیدی باشد، بدین مفهوم که صفت اجتماع (4) در اسلام و قوانین آن و نیز در تمام احکام و شرایعی که امکان اجرایی شدن با چنین صفتی را دارند، نخست به میزان تناسب آنها با انواع اجتماع و دوم به میزان امر و تشویق ممکن و مؤثر در حصول هدف، حضور دارد. از این رو می بینیم شارع مقدس، برای مثال در امر جهاد

ص: 22


1- عاملی، الوسائل، ج 5، باب (2) از ابواب نماز جماعت، ح 6.
2- حر عاملی، الوسائل، ج 5، باب (2) از ابواب نماز جماعت، ح 2.
3- عاملی، الوسائل، ج 5، باب (2) از ابواب نماز جماعت، ح 2.
4- برخی بندها از کتاب الميزان في تفسير القرآن سید محمد حسین طباطبائی، ج 4، ص 130 گاهی عین عبارت و گاهی مضمون آن نقل شده است.

اجتماع را تا آن حدی تعیین کرده است که برای پیروزی در دفاع کفایت میکند. روزه را واجب و اتحاد زمانی مردم در این فریضه را الزامی کرده است. همچنین حج را واجب کرد اما برای این یکپارچگی مردمی، بعد زمانی و مکانی نیز معین کرده است (تجمع مردم در حالت احرام در مسجد الحرام برای طواف یا در بین الحرمین یا در منی و غیر آن برای انجام اعمال واجب، تصویری روشن از حضور مردم در روز محشر ارائه می دهد، آن هنگام که مردم جهت حسابرسی و پاداش و کیفر در پیشگاه پروردگار جهانیان می ایستند). (1) اگر این صفت اجتماع نبود، حصول چنین امری میسر نمی گشت، زیرا (فرد اگر آخرت خویش را به یاد آورد، هیچ عامل بازدارنده ای میان او و میل به طاعت و انصراف از گناه باقی نخواهد ماند) (2). چه هدفی والاتر از این هدف که مقصود آفرینش انسان است « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (3): جن و انس را جز برای پرستش خود نیافریده ام»، «چه با عظمت است حکومت اسلامی و چه بلند است طنین اسلام که می تواند همه ساله هزاران نفر را گرد هم آورد، چه بزرگ است همبستگی و برادری که آنان را بر خلاف دوری سرزمین و اختلاف زبان به یکدیگر پیوند می زند، این همبستگی هدف و عمل و عقیده بوده و نیرومندترین و استوارترین پیوندها در منطق انسانیت و تاریخ است». (4)

به این ترتیب اسلام در تمام امور و قوانین خود، چه در ابزار و چه در هدف، ماهیتی اجتماعی دارد. خداوند متعال در قرآن کریم می فرمایند: « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ : (5) ای کسانی که ایمان آورده اید، شکیبا باشید و دیگران را به شکیبایی فراخوانید و در جنگ ها پایداری کنید و از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید» مصابره عبارت است از شکیبایی و تحمل آزار و اذیتها به شکل جمعی و گروهی و با تکیه بر صبر یکدیگر، در نتیجه برکاتی که در صفت صبر هست، دست به دست هم دهند و تاثیر صبر بیشتر گردد و نتیجه این امر در تأثیر فرد اگر شخصیت فردی او در نظر گرفته شود یا شخصیت گروهی و همکاری وی در پیوند نیروها با یکدیگر لحاظ شود، کاملا محسوس است و اما عبارت «رابطوا» در معنا اعم از مصابره است، چون مصابره عبارت

ص: 23


1- سید محمد صدر، فقه الاخلاق، ج 2، کتاب حج، ص 81.
2- سید محمد صدر، فقه الاخلاق، ج 2، کتاب حج، ص 81.
3- سوره ذاریات: 56.
4- سید محمد صدر، فقه الاخلاق، ج 2، کتاب حج، ص 81.
5- سوره آل عمران: 200.

بود از وصل کردن نیروی مقاومت افراد جامعه در برابر سختی ها و مرابطه عبارت است از همین وصل کردن نیروها، اما نه تنها نیروی مقاومت در برابر شدائد، بلکه همه نیروها و کارها، در همه شؤون زندگی دینی، چه در حال شدت و چه در حال خوشی .(1)

اقامه نماز جماعت در مسجد به دلیل وجوب تبعیت در آن مفاهیم بیشماری به دست می دهد که مهم ترین آنها، مشارکت نمازگزار در گرایش به سمت هدفی حقیقی و معنوی است، همچنین به مفهوم پایبندی به اجرای دستورات و احکام صادر شده از جانب امام و مشارکت و همیاری نمازگزاران در هدف مورد نظر ایشان است. (2) به این ترتیب اسلام دستوراتی اجتماعی در جامعه خود مقرر فرموده که از بروز اختلافی که مایه تباهی و ویرانی بنای جامعه است، جلوگیری میکند خداوند متعال فرمودند: «و أن هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله ذالكم وصاكم به لعلكم تتقون: (3) و این است راه راست من. از آن پیروی کنید و به راههای گوناگون مروید که شما را از راه خدا پراکنده می سازد. اینهاست آنچه خدا شما را به آن سفارش می کند، شاید پرهیزگار شوید».

با یک نگاه کلی به دیگر قوانین اسلام که بر ضرورت بعد اجتماعی تأکید می کنند، درمی یابیم که عامل مکانی مشترک جهت اجرای این قوانین، مسجد است، نمازهای روزانه، نماز جماعت، نماز آیات، نماز دو عید فطر و قربان، حتی طواف خانه کعبه و نماز آن و بیشتر مناسک عبادی حج چون وقوف در عرفه و مزدلفه و رمی جمرات در منی و تمام مواضعی که بر اساس مطالب کتاب «ماوراء الفقه»، (4) در حریم مکه موجود است، بلکه جهاد اگر چه میدان عملی آن خارج از مسجد است، اما مکان برافراشته شدن پرچم و تدارک و آماده سازی سپاه آن، مسجد است. (إن شاء الله در ادامه به آن پرداخته خواهد شد) بنابراین مسجد، پایه و اساس پدیده اجتماع در اسلام بوده و در هر یک از اهداف و مقاصد اجتماعی اسلام مشارکت دارد.

ص: 24


1- سید محمد حسین طباطبائی، الميزان في تفسير القرآن، ج 4، ص 130، چاپ ایران.
2- سيد محمد صدر، فقه الخلاق، ج 1، ص 243.
3- سوره انعام: 153.
4- سید محمد صدر، ماوراء الفقه، جلد دوم، قسمت دوم،ص 128.

جایگاه مسجد در زندگی مسلمانان صدر اسلام

برای تحقق اهداف و مقاصد اسلام و نیز اهدافی که بعد اجتماعی آنها مد نظر است، (چنانچه توضیح دادیم)، در آغاز دعوت اسلامی و اندکی پس از هجرت، ناگزیر مسجد - یا همان محل اجتماع - باید مورد اهتمام مسلمانان صدر اسلام و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) باشد که این امر با تحقق شرایط عینی بنای مسجد، صورت می پذیرد؛ زیرا مسجد، ابزاری سودمند در تبلیغ و گسترش دعوت اسلامی و همچنین پایگاه فرماندهی رهبری سرمشق گرفته از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) خواهد بود. ابن هشام در کتاب سیره خود می نویسد: «ابن اسحاق می گوید: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) روزهای دوشنبه، سه - شنبه، چهارشنبه و پنج شنبه را در قبا میان قبیله بنی عمرو بن عوف اقامت گزید و مسجد خویش را در آنجا بنا نهادند... سپس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به فرمان الهی روز جمعه از بین آنان خارج شده و آن روز را در میان قبیله بنی سالم بن عوف گذراندند و در مسجدی واقع در عمق دره رانونا، نماز جمعه اقامه کردند و این نخستین نماز جمعه آن حضرت در مدینه بود...) (1). سید عاملی در سیره مصطفی آورده است که: (گفته شده ایشان چهارده شب، توقف کردند (شاید این معتبرتر باشد) و بر ناقه خویش سوار شدند و مسلمانان به صورت مسلح، گرداگرد آن حضرت جمع شده و ایشان روز جمعه را در میان قبیله بنی سالم بن عوف حضور داشتند ... تا اینکه گفته است: بنی سالم از ایشان خواستند با افراد و افزار و وسایل خویش نزد آنان اقامت نمایند. ایشان فرمودند: راه این شتر را باز کنید که مأمور است. ایشان بر هر یک از قبیله های انصار که گذر می کردند، برای اقامت نزد آنان با افراد و افزار و وسایل خویش

دعوت میشدند و با چنین سخنی به آنان پاسخ می گفت تا اینکه بر در مسجد خویش پای گذاشتند که در آن هنگام، مربدی (2) برای دو یتیم به نامهای سهل و سهیل، پسران عمرو با حمایت و نظارت معاذ بن عفراء بود، مردم در مورد فرود آمدن نزد آن دو با پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) شروع به صحبت کردند، ابو ایوب، اسباب ایشان را برداشته و در منزل خود قرار داد. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: انسان با وسایل خود می رود، پس نزد وی فرود آمدند و درباره مربد پرسش کردند معاذ در این باره توضیح داده و گفت: من صاحبان آن را راضی خواهم کرد و آنجا را به عنوان مسجد برگزیدند. ایشان دستور

ص: 25


1- السيرة النبوية، إبن هشام، ج 2، ص 100.
2- مربد: مکان خشک کردن خرما.(م)

ساخت مسجدی را دادند و در آن مکان قبرهای مشرکان قرار داشت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دستور نبش استخوانها را داده و دور افکنده شدند و مسجد در مکان آنها ساخته شد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و مهاجرین و انصار نیز در آن کار شرکت داشتند و یکی از آنان گفت: اگر ما بنشینیم و پیامبر کار کند پس این عمل ما گمراهی و کاری نابخشودنی است.

ابن هشام در سیره خود مینویسد علی بن ابی طالب (علیه السلام) نیز در آن روز چنین رجز خواندند آنکه مسجد را با حضور پیوسته خویش آباد میکند و آنکه از غبار آن روی گردان است، مساوی نیستند.

عمار بن ياسر نیز شروع به رجز خوانی کرد یکی از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) گمان کرد که به ایشان متعرض شده است، در حالی که عصا به دست وی بود به او گفت ای پسر سمیه هر آنچه را امروز گفتی شنیدم به خدا سوگند این عصا را خواهم شکست رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خشمگین شدند و سپس فرمودند: «ما لهم و لعمار يدعوهم إلى الجنة و

يدعونه إلى النار إن عمار جلدة ما بين عینی و :أنفی آنان را با عمار چه شده است او آنان را به بهشت خوانده اما آنها او را به جهنم میخوانند عمار نزد من به فاصله چشم و بینی من است...» (1)

شایان ذکر است که علیرغم شرایط دشوار هجرت که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از آن گذر کردند تعقیب مشرکین، تلاش آن حضرت و رنج ها و خطرهایی که در این سفر بر ایشان احاطه کرده بود اما این ،مشکلات پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را از فکر تأسیس و بنیان ارکان موجودیت زندگی اسلامی نوین پس از هجرت باز نداشت آری این مسجد است که سکان رهبری و هدایت از ورای خشت خشت و تنه های درختان خرمای ،آن به چرخش در میآید. ابن اسحاق می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از ماه ربیع الاول تا ماه صفر سال بعد در شهر مدینه اقامت گزیدند و مسجد و اقامتگاه های آن را بنا نهادند و پذیرش اسلام این قبیله از انصار برایش فراهم شد و هیچ خانه ای در میان انصار باقی نماند جز آنکه اهلش اسلام آورد. (2)

گسترش دعوت اسلامی

ص: 26


1- سید محسن امین عاملی سيرة المصطفى هجرت به مدینه، ص91.
2- السيرة النبوية، ابن هشام، ج 2، ص 150.

بدین ترتیب رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) خارج از مرزهای مدینه، دعوت الهی خویش را آغاز کردند و دعوت ایشان از ورای سنگهای مبارک مسجد مدینه منوره انجام میشد و آن حضرت، نماز جمعه و جماعت را در این مسجد اقامه می کردند و مسلمانان نیز در آن مسجد گرد ایشان جمع می شدند. با چنین اجتماعی، پایه و اساس اسلام تقویت

گشته و در گوشه و کنار جهان گسترش یافت حتی به شرق و غرب نیز رسید. چه بسا چنین اجتماعی در این مسجد و دیگر مساجد پس از آن، خود، دلیل ظهور و انتشار اسلام باشد به گونه ای که در دو کتاب «علل الشرایع» و «عيون الاخبار» از محمد بن علی بن حسین با استناد به سخن فضل بن شاذان به نقل از امام رضا(علیه السلام) آمده است که: « أَنَّما جُعِلَتِ الْجَمَاعَةُ لِئَلَّا يَكُونَ الْإِخْلَاصُ وَ التَّوْحِيدُ وَ الاسلام وَ الْعِبَادَةِ اللَّهِ إِلَّا ظَاهِراً مَكْشُوفاً مَشْهُوداً ، لِأَنَّ فِي إِظْهَارِهِ حُجَّةً عَلَى أَهْلِ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ لِيَكُونَ الْمُنَافِقُ وَ الْمُسْتَخِفُّ مُؤَدِّياً لِمَا أَقَرَّ بِهِ يُظْهِرُ الْإِسْلَامَ وَ الْمُرَاقَبَةَ وَ لِيَكُونَ شَهَادَاتُ النَّاسِ بِالْإِسْلَامِ بَعْضِهِمْ لِبَعْضٍ جَائِزَةً مُمْكِنَةً ، مَعَ مَا فِيهِ مِنَ الْمُسَاعَدَةِ عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ الرُّجْزَ عَنْ كَثِيرٍ مِنْ مَعَاصِىَ اللَّهِ عَزَّ وَجِلَ (1): نماز جماعت مقرر شده است تا اخلاص، یگانگی، اسلام و عبادت برای خداوند فقط به صورت آشکار و صریح باشد، زیرا در نمایاندن آن، حجتی بر خداوند متعال برای اهل مشرق و مغرب وجود دارد و اینکه منافق و بی خرد نسبت به آنچه اقرار کرده، عمل نمایند و اسلام و پرهیزکاری را آشکار گرداند و دیگر اینکه شهادات و گواهی مردم به اسلام برای یکدیگر جایز و ممکن باشد، گذشته از این، در نیکی و تقوی و پرهیز از بسیاری از گناهان به یکدیگر یاری رسانند». این جماعتی که امام رضا(علیه السلام) به آن اشاره فرمودند، قبل از هجرت

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به مدینه تحقق نیافت، بلکه نخستین بار، پس از هجرت و پس از نخستین فرصت به دست آمده، عملی گشت و مکان گردهمایی چنین جماعتی بدون تردید مسجد است، همان گونه که سخن امام رضا(علیه السلام) بر هر تجمعی و در هر مسجدی و در هر زمانی که پیش آید، منطبق است. در بندها یا فصلهای بعدی (به خواست خداوند متعال) به بقيه مضامین این حدیث اشاره خواهد شد.

ص: 27


1- حر عاملی، الوسائل، ج 5، ابواب صله جماعت، فصل 1، حدیث 9.

مسجد، پایگاه رهبری و تبلیغ و خاستگاه لشکریان

در صدر اسلام

پس از اینکه دانستیم حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) بسیاری از وقت خویش را در مسجد خود در مدینه سپری میکرد، پس ناگزیر در آن زمان، مسجد، مکان بسیاری از تصمیمات و رایزنیهایی بود که میان پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و مسلمانان صورت می گرفت و به نوبه خود در تحکیم پایه های اسلام، اثر بخش بود، مسلمانان در گرفتاریهای خویش، خواه برای حل و فصل دعاوی یا رفع مشکلات خویش یا جهت آگاه کردن پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) از خطراتی که اسلام را تهدید می - کرد، چه از جانب منافقان داخلی مدینه یا از جانب دشمنان خارجی آن مانند مشرکان و یهودیان، نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در مسجد می شتافتند. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در مسجد نماز جماعت اقامه می کردند و از این تجمع برای ابلاغ فرمانی به مسلمانان بهره می بردند یا آنها به انجام کاری دستور می دادند

از آن جمله داستانی است که طبری در کتاب تاریخ الامم و الملوک (1) ذکر کرده است: «رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) لشکر فرماندهان را گسیل داشتند و به آنان فرمودند: زيد بن حارثه فرمانده است، اگر او آسیب دید، جعفر بن أبي طالب و پس از او عبدالله بن رواحه جایگزین شود... ایشان ادامه دادند تا اینکه فرمودند: بروید و تا هر زمان که خدا بخواهد، توقف کنید، سپس ایشان بر منبر رفته و دستور نماز جماعت دادند، مردم نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) جمع شدند و ایشان فرمودند: خبر خیری است، خبر خیری است. شما را از این لشکر جنگاورتان با خبر می کنم، آنان رفتند و با عده ای رویارو شدند، زید شهید شد و برای او طلب آمرزش کرد، سپس جعفر پرچم را در دست گرفت و بر دشمن حمله سختی کرد تا شهید شد. به شهادت او گواهی داد و طلب استغفار کرد. سپس عبدالله بن رواحه، پرچم را در دست گرفت ...». (2)

ص: 28


1- أبو جعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، جلد دوم، رویدادهای سال هشتم، ص ص 109.
2- همان منبع، سال هشتم، ص 191.

طبری دراین باره همچینن می گوید: «از فضل بن عباس نقل شده که گفت: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نزد من آمدند به سمت ایشان رفتم، در حال تب بوده و سر خویش را بسته بودند: فرمودند: ای فضل دست مرا بگیر. دست ایشان گرفته کمکشان کردم تا بر منبر نشینند، سپس فرمودند: مردم را فرا خوان! مردم گرد ایشان جمع شدند، فرمودند: أما

أيها الناس فإنى أحمد إليكم الله الذي لا إله إلا هو و أنه قد دنا منى حقوق من بين اظهركم فمن كنت جلدت له ظهرا فهذا ظهری (1): اما بعد! ای مردم! در برابر شما خدایی را که جز او خدای یگانه نیست، سپاس می گویم حقوقی از شما نزد من از دست رفته است هر که را من تازیانه ای بر پشت او زدم حال این کمر من در اختیار اوست

و از دیگر موارد این است که وقتی حضرت رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) مردم را به تدارک جنگ با روم دستور دادند، اسامه بن زید را فرا خوانده فرمودند: به مکان قتل پدرت برو و بر آنان اسب بتازان، این لشکر را به تو سپردم، سپس پرچم را به دست اسامه بستند و فرمودند: با نام خدا جنگ کن، گروهی گفتند: پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) این جوان را بر بزرگان مهاجر و انصار برگزیده است. پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) از سخن آنان به شدت برآشفت و در حالی که دستاری به سر بسته بودند بر منبر رفته پس از حمد و ثنای الهی فرمودند: أما بعد أيها الناس فما مقالة بلغتنى عن غضبكم في تأميرى اسامة و لئن

طعنتم في إمارة اسامة فلقد طعنتم في إمارة أبيه و أيم و الله أن كان للإمارة لخليقا و أن ابنه لخليق للإمارة ثم نزل فدخل بيته (2): ای مردم! گویا فرماندهی اسامه برای گروهی از شما گران آمده است و زبان به انتقاد گشوده اید، قبلا از فرماندهی پدرش، زید نیز انتقاد می کردید به خدا سوگند هم پدر او شایسته این مسئولیت بود و هم خود او لایق این مقام است، سپس از منبر پایین آمدند و راهی منزل شدند».

***

این سه مورد مذکور در تاریخ بر این نکته دلالت می کنند که مسجد ابزار تبلیغ مسلمانان در هر امر مهمی بوده است، حتی در صورت لزوم مردم برای تجمع در مسجد در غیر ساعات نماز فرا خوانده می شدند آنچنان که در اخبار پیشین نیز ذکر شد. در همین راستا می توان به عملکرد امیرالمؤمنین اشاره کرد که از عده ای از جمله ابوالفضیل (3)

ص: 29


1- همان منبع، سال یازدهم، ص 191.
2- سید محسن امینی عاملی، سيرة المصطفى (صلى الله عليه و آله)، ص 260.
3- نسائی در کتاب سنن خویش این حدیث را آورده – این حدیث را ابن کثیر در تاریخ خود نقل کرده است - نسائی آن را به نقل از محمد بن التی از یحیی بن حماد از ابی معاویه از اعمش از حبیب بن أبي ثابت از گروهی که ابوالفضیل از جمله آنهاست، اسناد داده است.

روایت شده که میگوید: جمع على الناس في الرحبة يعنى رحبة مسجد الكوفة فقال: أنشد الله كل من سمع رسول الله يقول يوم غدير خم ما سمع لما قام. فقام ناس كثير فشهدوا حين أخذ بيده فقال الناس أتعلمون أنى أولى الناس بالمؤمنين من أنفسهم؟ قالوا نعم يا رسول الله . قال: من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه (1):

علی (علیه السلام) مردم را در حیاط یعنی حیاط مسجد کوفه جمع کرده و فرمودند خدا را به گواهی میطلبم و از هر مسلمانی که در روز غدیر خم بوده میخواهم که برخیزد و آنچه را از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) شنیده بازگوید. عده بسیاری برخاستند و شهادت دادند که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در آن روز دست علی(علیه السلام) را گرفت و به مردم گفت: آیا میدانید که من نسبت به مؤمنان از خودشان شایسته تر هستم؟ گفتند ،آری ای رسول خدا آن حضرت فرمودند: هر کس که من مولی و سرپرست ،اویم پس علی هم مولا و سرپرست ،اوست پروردگارا دوستدار او را دوست دار و دشمنانش را دشمن شمار».

آری این چنین امیرالمؤمنین (علیه السلام) مسجد را سودمندترین مکان برای ابلاغ امر ولایت و تفهیم آن به مردم و تثبیت و گواهی بر آن یافتند که شواهد فراوانی در این زمینه وجود داشته و کتابهای تاریخی مملو از آنهاست که بر جوینده آن پوشیده نیست برای تیمن به ذکر و یاد پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و خاندان ،ایشان نقل قولی از ابي سعيد الخدري را بیان میکنیم مردم از علی(علیه السلام) شکایت کردند پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در میان ما یعنی در مسجد خطبه ای ایراد کرده که :فرمودند: « لا تشكوا (2) عليا، فوالله انه لاخشن في ذات الله - او فى سبيل الله - من ان يشكى (3) رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) در میان ما به خطبه برخاست و من شنیدم که میگفت ای مردم از علی شکایت مکنید سوگند به خدا که حقا او در ذات خدا یا در راه خدا استوارتر و محکم تر و پابرجاتر است از آنکه مورد شکوه و گلایه قرار گیرد در مورد گردآوری و تدارک لشکر و بستن پرچمهای آن در مسجد ،نیز شواهد فراوانی در تاریخ وجود دارد.

ص: 30


1- سید محسن امینی ،عاملی، سيرة المصطفى (صلى الله عليه و آله) ص 259
2- در متن كتاب لاتشكون ذكر شده بود اما با توجه به مفهوم حدیث پیامبر و تفحص در کتب حدیث از جمله مسند أبى سعید حدیث شماره 13390 ؛ مستدرک الحاکم ، کتاب معرفة الصحابة، ذكر إسلام أمير المؤمنين على حديث شماره (4654 ) : الهیثمی، مجمع الزوائد ، أبواب مناقب على بن أبي طالب، باب منه جامع فيمن يحبه ومن يبغضه، جلد 9 صفحه 129 ؛ إبن كثير ، البداية والنهاية ، جلد 5 صفحه 227 فعل صحیح ذکر شد. (م)
3- همان همان منبع، ص 251.

از دیگر شواهد موجود این است که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) جاسوسی (1) را برای دریافت اخبار مشرکان قبل از جنگ احد فرستادند. هنگامیکه خبر آورد شمار آنان سه هزار نفر است، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به وی فرمودند: «لاتذكر من شأنهم حرفا حسبنا الله و نعم الوكيل اللهم بك احول و بک اصول: در مورد آنان با کسی صحبت نکن خدا ما را بس است و چه نیکو یاوری است. پروردگارا! به کمک تو تدبیر کرده و حمله می کنم». بزرگان دو قبیله اوس و خزرج، سعد بن معاذ أسيد و بن حضير و سعد بن عباده شب جمعه، مسلح، در مسجد بر درب ورودی خانه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) سپری کردند و از ترس شبیخون مشرکان، تمام شب از شهر پاسداری کردند، هنگام صبح، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بالای منبر رفته فرمودند: «رأيت البارحة في منامي أني دخلت يدى في درع حصينة و رأيت بقرا تذبح و رأيت في ذباب سيفى ثلما و أنى أردفت كبشا و أولتها: أما الدرع الحصينة فالمدينة و أما البقر فناس من اصحابي يقتلون و أما الثلم فرجل من اهل بيتى يقتل و أما الكبش فكبش الكتيبة يقتله الله فإن رأيتم أن تقيموا بالمدينة و تدعوهم حيث نزلوا فإن أقاموا أقاموا بشر مقام و إن دخلوا علينا قاتلناهم فيها فأنا أعلم بها منهم (2): شب گذشته در خواب دیدم که دست خویش را درون زرهی محکم کرده ام و گاوی را در حال قربانی دیدم، در لبه شمشیرم نیز شکافی دیدم و من به دنبال قوچی بودم. حال آن را چنین تعبیر میکنم، زره محکم همان شهر و گاو نیز مردمی از یاران من هستند که میکشند اما شکاف موجود در لبه شمشیرم، به مفهوم کشته شدن مردی از اهل بیتم است. قوچ نیز قهرمان گردان است که خداوند او را می کشد اگر چنین دیدید که در شهر اقامت گزینید و آنان را در هر کجا که فرود آیند، رها کردید، اگر اقامت گزیدند در بدترین جا اقامت کردند و اگر بر ما وارد شوند، در آنجا با آنان می جنگیم من از آنان به شهر داناتر هستم». این چنین پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در این خطبه مسلمانان را به سلاح معنوی مسلح کرده و آنان را آگاه می سازند که احتمال وقوع پیروزی در هر دو حالت خروج برای جنگ یا انتظار آن بزرگ است و تمام این امور در مسجد اتفاق افتاد.

ص: 31


1- این جاسوس حباب بن منذر بن جموح بود.
2- سید محسن عاملی، سيرة المصطفى (صلى الله عليه و آله)، ص137.

از موارد دیگر در این باب چیزی است قبل از جنگ حمراء الأسد (1) نقل شده، «آنجا که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نماز ترک کرده و به بلال دستور دادند به مردم ندا در دهد که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آنان را به مبارزه با دشمن فرا می خواند». (2)

و از آن جمله: «در الدر المنثور است که ابن ابی حاتم و ابن مردویه از جابر بن عبد الله روایت کرده اند که گفت: آيه « إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ (3): خدا از مؤمنان جانها و مالهایشان را خرید، تا بهشت از آن آنان باشد»، وقتی نازل شد که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در مسجد بود و مردم در مسجد همه تکبیر گفتند، آن گاه مردی از انصار که دو طرف ردای خود را بر شانه های خود انداخته بود نزدیک آمد و پرسید: یا رسول الله! این آیه نازل شده؟ فرموند: آری! انصاری گفت: معامله پر سودی است و ما هرگز این معامله را پس نمی دهیم و از خدا خواهش نمی کنیم که خریداری خود را پس دهد» (4)

خطبه هایی از امیرالمؤمنین در تشویق به جهاد یا دستور ایشان به پیروان خویش در مبارزه علیه دشمنان یا تحریک آنان بدین امر، نمونه ای از آن موارد است که مکان ایراد خطبه ها فقط مسجد است، یکی از این خطبه ها را ذکر می - کنیم: «أما بعد: فإن الجهاد باب من ابواب الجنة، فتحه الله لخاصة أوليائه و هو لباس التقوى و درع الله الحصينة و جنته الوثيقة فمن تركه رغبة عنه ألبسه الله ثوب الذل ... و هذا أخو غامد قد وردت خيله الانبار و قد قتل حسان بن الحسان البكرى و أزال خيلكم عن مسالحها و لقد بلغني أن الرجل منهم كان يدخل على المرأة المسلمة و الأخرى المعاهدة فينتزع حجلها و ... (5): اما بعد، جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند بر روی بندگان خاص خود گشوده است. جهاد جامه پرهیزگاری، زره استوار و سیر مطمئن خداست هر که آن را ناخوشایند داند، خدا جامه ذلت بر او پوشاند... و اکنون این مرد غامدی است که با همراهان خود به شهر انبار وارد شده و حسان بن حسان البکری را کشته و مرزدارانتان را رانده است و کار را به آنجا رسانیده اند که شنیده ام یکی از آنها بر زن مسلمانی

ص: 32


1- شیران سرخ (م).
2- همان منبع، ص 13.
3- سوره توبه 111.
4- سید طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، بحث روایی پیرامون آيه 111 سوره توبه.
5- نهج البلاغه، قسمتهایی از خطبه 27.

داخل شده و دیگری بر زنی از اهل ذمه، که خلخال و ... وی را کنده است» و از این خطبه درمی یابیم که امیرالمؤمنین(علیه السلام) از تجمع مردم در مسجد بهره برده و آنان را برای جنگ با دشمنان بر انگیخته است. این میزان در بیان جایگاه مسجد در زندگی مسلمانان صدر اسلام کفایت می کند.

مسجد در دوره دو دولت اموی و عباسی

ما در این مجال در صدد بحث تاریخی مسجد از رهگذر دوره های تاریخی نیستیم، زیرا این امر نیاز به پژوهشی گسترده دارد و البته بحث تاریخی در مورد مسائل مرتبط با مسجد از اهداف این کتاب نیست، اما با نگاهی کلی به تاریخ مساجد در دوره اموی و عباسی درمی یابیم که مساجد این دوره از جهت ساخت و تعداد، توسعه و تکامل یافت اما نقش راهبری آنها در زندگی مسلمانان در این دوره مانند عصر صدر اسلام تا سال چهل هجری - سال شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام) - نبود که البته این امر، خود، دلایلی دارد از آن جمله:

1- انتقال خلافت دنیوی پس از شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به معاويه بن أبی سفیان که انحراف وی از اسلام نیاز به معرفی نیست؛ بنابراین طبیعی است که در تثبیت نقش مسجد در زندگی مسلمانان، سهمی نداشته باشد. دیگر حاکمان بنی امیه و بنی عباس نیز پس از او چنین روشی را در پیش گرفتند.

2- سكان حکومت از قصرهای مرفه بنی امیه و بنی عباس اداره می شد، در نتیجه از مسجد اظهار بی نیازی می کردند.

3- بیشتر وقت حاکمان و والیان، حتی به هنگام اتخاذ تصمیمات امور حکومتی در شب نشینی و لاابالیگری سپری می شد از این رو به دلیل عدم جرأت آنان، در مکانی غیر مسجد می نشستند، بلکه نیتی که آنها را در مقابل این امر جسور میکرد، فراوان است.

4- سوءظن مردم به حاکمان، در افول نقش مسجد در زندگی مسلمانان سهم به سزایی داشته است، زیرا بیشتر متولیان و ائمه مساجد از سوی حاکمان و والیان منحرف تعیین می شدند.

ص: 33

از این رو درمی یابیم این موضوع که مسجد، ابزار ارتباط مردم با رهبری خویش بوده، در این دو دوره پایان پذیرفته است؛ اما از جهت دیگر وظایف مساجد، مردم به طور کامل از اموری چون مقدس شمردن و احترام به مسجد و نماز در آن به صورت فرادی یا حتی جماعت در سایه شرایط تقیه که رهبران واقعی مسلمانان و یاران و پیروان آنان بسر می بردند، منع نشدند، اما آنان از چگونگی تشخیص خطاهای مطرح شده در مسجد، آگاه بودند. برای مثال، مسلمانان در آغاز عصر اموی دریافته بودند که نماز در مسجد، مستحب بوده اما دشنام امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر منبر مسجد خطا است و نزد آنان پذیرفته نبود و این موضوع را به نسلهای بعد نیز آموختند (1) و هر که از مسلمانان در مسجد حضور می یافت، حتما یکی از هشت ویژگی را که در فصل سوم ذکر خواهد شد، دارا بود. از دیگر سو نیز ارتباط مسلمانان با مسجد از بعد علمی و تحصیلی به ویژه در مرحله مابین پایان عصر اموی و آغاز عصر عباسی یعنی دوره ضعف دو دولت به اوج خود رسید. همانطور که این مرحله با دوره امامت امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) مصادف بود، علامه مجلسی در «بحار الانوار» نقل کرده است که امام باقر(علیه السلام) در مسجد نبوی نشسته بودند، أبو حنيفه نیز برای پرسش در مورد موضوعاتی نزد ایشان نشستند ،(2) شیخ مفید نیز در کتاب «الارشاد» نقل کرده است که ابن أبي العوجاء و ابن طالوت با گروهی از زندیقان در موسم حج در مسجد الحرام جمع میشدند و أبو عبدالله جعفر بن محمد(علیه السلام) نیز در آن هنگام در آنجا بر مردم فتوا داده، قرآن تفسیر می کردند و با دلایل و براهین (3) به پرسش - ها پاسخ می گفتند. همچنین گروهی از فقهای شیعه در مساجدی ویژه، برای شاگردان خویش تدریس می کردند. مانند جعفر بن بشیر وشاء که از عابدان و پارسایان شیعه بود که در کوفه مسجدی داشت و در سال 208 به رحمت خدا رفت. وی از معتمدین نقل میکرد و آنان نیز از او روایت کرده اند. (4) همچنین أبان ب بن تغلب حریری که امام

باقر(علیه السلام) به ایشان فرمودند: «إجلس في مسجد المدينة و أفت الناس، فإنى أحب أن يرى في شیعتی مثلک: (5) در مسجد شهر بنشین و برای مردم فتوی بده، من دوست دارم که افرادی چون تو در میان پیروانم وجود داشته باشد».

ص: 34


1- هر چند که روش امویان در دشنام به امیرالمؤمنین به عنوان مثال درشام – نه در کوفه و دیگر شهرها - موفقیت آمیز بود.
2- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 11، ص 102.
3- شيخ مفيد، الإرشاد، ص 363.
4- نجاشي، الرجال، ص 92.
5- همان منبع، ص 8.

معاذ بن مسلم فراء نحوی نیز که امام صادق(علیه السلام) به وی فرمودند: «بلغني أنك تقعد في الجامع فتفتى الناس، قال: قلت: نعم كنت أقعد فيجيء الرجل فيسألني عن الشيء، فإذا علمته بالخلاف لكم أخبرته بما يقولون و يجىء الرجل اعرفه بحبكم و مودتكم فأخبره بما جاء عنكم و يجىء الرجل لا اعرفه فأقول جاء عن فلان كذا. فأدخل قولكم فيما بين ذلك فقال لي - اصنع كذا :(1) به من خبر رسیده که در مسجد مینشینی و برای مردم فتوا میدهی. گفتم: آری! می- نشستم و شخصی نزد من می آمد و در مورد مسئله ای از من پرسش میکرد اگر او را مخالف شما می یافتم با باور خود به او پاسخ میگفتم و اگر دوستی و محبت شما را نزد او سراغ داشتم با احادیث شما وی را آگاه میکردم و اگر شخص ناشناسی آمد به او میگویم فلانی چنین میگوید و سخن شما را از این طریق وارد میکردم. ایشان به من فرمودند: این چنین عمل کن». در آن دوره به اصطلاح امروزی حلقه یا حلقه های تدریس رواج پیدا کرد، آن چنانکه مشهور است در روزگار پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) که فرمودند: إذا مررتم برياض الجنة فارتعوا، فقالوا يا رسول الله و ما

رياض الجنة ؟ قال: حلق الذكر، فأن الله تعالى سيارات من الملائكة يطلبون حلق الذكر، فإذا أتوا عليهم، حفوا بهم (2) : اگر به بوستان بهشت گذر کردید از آن متنعم گردید :گفتند یا رسول الله بوستان بهشت چیست؟ فرمودند: محافل ذکر، خدای تعالی گروهی از فرشتگان دارد که به دنبال حلقه های ذکر هستند که اگر نزد آنان رسند، گرد آنان حلقه زنند این نظام حلقه های درس تا دوره اسماعیلیه که آن را در مساجد خویش پیگیری میکردند، استمرار یافت. مقریزی روایت کرده است «نخستین مسجد قاهره در سال 359 در دوره معز الدین بنا شد و در سال 378ه- العزيز بالله از ابن کلس خواست تا فقها را پاداش و روزی دهد او نیز به هر یک به قدر کفایت به آنان بخشید و به آنان دستور خرید یک خانه و ساخت آن را داد این خانه در کنار مسجد ساخته شد روزهای جمعه در مسجد حاضر میشدند و پس از نماز جمعه تا هنگام نماز عصر در آنجا حلقه (3) درس تشکیل میدادند». (4) این نظام حلقه های درس پیوسته تا عصر ما در حوزه علمیه نجف اشرف ادامه یافته .است در فصل آینده به یاری خداوند متعال از ارتباط حوزه علمیه با مساجد از جهت پژوهشی و دیگر جنبه ها سخن به میان خواهد آمد.

ص: 35


1- الكشى رجال الکشی ص.164
2- فيض كاشاني، المحجة البيضاء في تهذيب الأحياء، ج 1، ص 23، چاپ تهران.
3- تحلقوا به هنگام نشستن گرداگرد اساتید خود حلقه هایی را تشکیل میدادند.(م)
4- خطط : ج 4، ص 49.

امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) در گسترش انواع مختلف علوم ید طولی داشتند. سخنان آنان به هر سوارهای منتقل می شد و تقریبا هیچ حلقه درسی در هیچ مسجد یا مساجدی از دولت اسلامی علاوه بر مکه و مدینه و کوفه از ذکر ایشان خالی نبود. سخن وشاء مؤید این امر است که گفت: وارد مسجد کوفه شدم، نهصد شیخ را یافتم که هر یک می گفت جعفر بن محمد(علیه السلام) با من سخن گفته است و به آن مفهوم است که تمام این نهصد نفر، علوم و دانش خویش را از محضر امام جعفر صادق(علیه السلام) کسب کرده بودند. از این سخن درمی یابیم که مسجد تا چه اندازه، در زندگی مسلمانان منبع نور بوده است. به ویژه اگر بدانیم که این نهصد نفر، همگی، تمام اندیشه تمدن اسلامی در شاخه های مختلف دانش و معرفت در زمینه علوم طبیعی چون پزشکی، ستاره شناسی و شیمی و دیگر علومی بوده اند که بعدا و در دوره افول مسلمانان، پس از حمله مغول به بغداد و سقوط دولت عباسی به دست تاتار در سال 656ه- اين دانشها پایه و اساس تمدن غرب را تشکیل دادند. حوزه علمیه نجف اشرف، در آن زمان مملو از علماء برجسته بود که در قرن چهارم هجری و پس از آن دانشمندانی چون کلینی، الکشی سپس طوسی و نجاشی تا طبرسی نویسنده کتاب معجم البیان و پس از آنها محقق حلی و علامه ظهور یافتند، اما آنان با توجه به شرایط تقیه فراوان و پرداختن به تأسیس اماکن مذهبی که پس از غیبت کبری در سال سوم هجری در آستانه نابودی قرار داشتند، ویژگی رهبری جامعه اسلامی را نداشتند. آری عملکرد آنان خوب بود و خدا را شاکریم زیرا اگر تلاشهای آنان نبود، همه چیز درهم آمیخته می گشت و این امر، بدون تردید، جز به یاری خداوند سبحان حاصل نشده است. موضوع مهم این است که زندگی اجتماعی در آن دوره از جایگاه مطلوب خود عقب نشینی کرده بود و طبیعی است که در آن زمان، در مقابل مسجد، پرده ای آویخته گردد و به دلیل نبود رهبری که آن را جهت ایفای نقش مورد نظر خود به کار گیرد به نوعی از صحنه زندگی، کنار رود. این وضعیت آدمه یافت تا اینکه حوزه علمیه به تدریج از جنبه اجتماعی فعال گشت و نظریه های اسلام در ارتباط با امر به معروف و نهی از منکر را به اجرا گذاشت، مسجد در نگاه حوزه علمیه آمادگی داشت تا ابزار اجرای این نظریات بوده و این چنین نیز شد. إن شاء الله در فصل پنجم این کتاب به طور مفصل به این موضوع، خواهیم پرداخت.

ص: 36

فصل سوم : فواید دنی و اجتماعی حضور در مساجد

اشاره

این فواید با استعانت از احادیث اهل بیت (علیهم السلام)

و به یاری نظر سنجی از افکار عمومی

توسط برخی برادران مؤمن، در این کتاب به ثبت رسیده است.

ص: 37

مقدمه

شیخ صدوق در فصل هشتم کتاب الخصال خویش، گفته است: پدرم (خدا از او راضی باد) برای ما نقل کرده است که: سعد بن عبدالله از یعقوب بن يزيد بن محمد بن عمیر و او از ابراهیم بن عبدالحمید و او نیز از سعد الاسكاف و او از زیاد بن عیسی و او از أبي الجارود و او از اصبع بن نباته و او از امیر المؤمنین(علیه السلام) نقل کرده است که ایشان

فرمودند: «من اختلف إلى المساجد أصاب إحدى الثمان أخا مستفادا في الله أو علما مستظرفا أو آية محكمة أو رحمة منتظرة أو كلمة ترده عن ردى كلمة ترده عن ردى أو يسمع كلمة تدله على هدى أو يترك ذنبا خشية أو حياء: هر که به مساجد رفت و آمد کند، یکی از هشت ویژگی را به دست آورد: برادری مفید در راه خداوند، دانشی ظریف، نشانه ای محکم، رحمتی مورد انتظار، سخنی که او را از هلاکت باز دارد، شنیدن کلامی که او را هدایت کرده یا گناهی را از روی ترس یا حیا ترک کند». صدوق، همچنین حدیث دیگری را با عباراتی نزدیک به این حدیث از امام حسن(علیه السلام) و

ایشان نیز از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده است و از این دو حدیث به طور کلی، فواید حضور در مساجد را درک می کنیم. با توجه به حدیث مذکور، قسمی از این فواید، فردی و قسمی، اجتماعی هستند که هر یک از این دو قسم به طور جداگانه شرح داده خواهد شد.

فواید فردی

اشاره

از حدیث پیشین چنین استنباط می شود که فرد با حضور فراوان خویش در مسجد، دست کم یکی از هشت ویژگی مذکور و گاهی حتی دو، سه یا تمام این ویژگیها را کسب خواهد کرد. این ویژگیها بدون تردید، ابتدا بر جان فرد مؤمن بازتاب می یابد و به تبع آن برای جامعه مفید خواهد بود؛ زیرا جامعه به واسطه افراد خود، قوام می یابد، اما ویژگیهایی وجود دارد - حال چه از این حدیث یا چنانچه بیان میشود از احادیثی غیر آن برداشت شود - که فایده اجتماعی آنها بیش از فایده فردی مد نظر میباشد و در بند بعدي إن شاء الله ذکر خواهد شد. در یک بازنگری می - توان فواید فردی را در قالب ابعادی چند برشمرد:

نخست: بعد اخلاقی و معنوی

ص: 38

حضور در مساجد در مقام طاعت الهی که بر حضور در مساجد تشویق می کند - آن چنان که در فصلهای بعدی برخی آثار گواه بر این موضوع بیان خواهد شد - برای بنده مؤمن، فرصتی جهت تقرب به خداوند سبحان و طی کردن پله های پیشرفت و کمال معنوی را فراهم میکند. بدین جهت، حضور در مساجد با صرف نظر از دیگر فواید حاصل از آن که ذکر خواهد شد، یکی از فرصتهای تهذیب نفس است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: «الجلسة في الجامع خير لي من الجلسة في الجنة، لأن الجنة فيه رضى نفسى و الجامع فيه رضى ربی (1): نشست در مساجد برای من بهتر از نشست در بهشت است؛ زیرا در بهشت، رضایت خویشتن و در مسجد، رضایت پروردگارم حاصل می - آید». از عثمان بن مظعون نقل شده است که به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) گفتند: «أنى أريد أن اترهب قال لا تفعل يا عثمان فإن ترهب أمتى القعود في المساجد انتظار الصلاة بعد الصلاة (2): می خواهم راهب شوم. ایشان فرمودند: چنین مکن!

پارسائی امت من در نشسن در مساجد به انتظار نماز پس از نماز است». مشهور است نشستن در مسجد، مایه خشنودی خداوند است؛ زیرا صرف نظر از دلیل این امر، دستوری الهی است؛ بنابراین حضوری که موجب کمال و تعالی روح می شود، فقط حضوری است که جهت اجرای دستور الهی بدون توجه به دیگر مقاصد اخروی و اجتماعی، گذشته از اهداف دنیوی صورت می پذیرد (3) و این قسمت از حدیث مذکور در الخصال شیخ صدوق (رحمة منتظرة: رحمتی مورد انتظار) نیز بدین موضوع اشاره دارد و بر همین اساس، مساجد در افزایش تقرب به درگاه الهی و تضرع و خاکساری در برابر خداوند متعال تأثیری وضعی یا عینی دارند. (4)

در کتاب المحاسن برقی از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: «من أقام في مسجد بعد صلاته انتظارا للصلاة فهو ضيف الله و حق على الله أن يكرم ضيفه (5): هر که پس از نماز خویش در مسجد به انتظار نماز بماند، مهمان خداوند بوده و بر خداوند فرض است که مهمان خویش را گرامی بدارد».

ص: 39


1- حر عاملی، کتاب الوسائل، ج 3، باب (3) از ابواب احکام مساجد، ح 6.
2- همان منبع، باب 2 از ابواب مواقیت، ح 7.
3- برخی از مطالب ذکر شده، نتایج نظر سنجی مذکور را تأیید می کند.
4- سید محمد صدر، فقه الأخلاق، ج 1، مکان نماز، بند8 ، ص 187.
5- حر عاملی، الوسائل، ج 3، باب 2 از ابواب مواقيت، ج 10.

دوم: بعد تربیتی

پس از خانواده، مسجد دومین کانون اجتماعی است؛ بنابراین دانشمندان و کارشناسان امور تربیتی به هنگام وضع قوانین تربیتی روز که از قرآن کریم و کلام معصومین(علیه السلام) الهام گرفته است، باید در سنجش ها و معیارهای خود مسجد را مد نظر قرار دهند؛ البته با آگاهی از کم رنگ شدن نقش بسیاری از خانواده ها در ایفای وظایف تعریف شده خود در شرع مقدس - با توجه به اینکه خانواده، نخستین کانون اجتماعی بوده و مسئولیت تربیتی فرد را بر عهده دارد - اهمیت این موضوع دو چندان می شود. شیخ فلسفی در کتابهای خویش به پاره ای از این پس روی و حالت قهقرا اشاره کرده است (1)، همان گونه که برخی راهکارهای تربیتی عمیقی وجود دارد که خانواده های عادی از دادن این راهکارها به فرزندان خود ناتوان هستند؛ بنابراین مسجد، عهده دار چنین مسئولیتی می شود، مسجدی که همواره حب الهی، رهایی از دنیا و طرد عادات ناپسندی چون سخنان زشت، القاب ناپسند بر یکدیگر نهادن، شوخیهای ناشایست و نیز غلبه بر بیماریهای روحی مانند بخل، حرص و آز، غرور، خشم، تکبر، خودپسندی، ریا و خودخواهی (2) و همچنین آراستگی به اخلاق نیک چون ایثار، شکیبایی، بردباری، شجاعت، بخشش، مهربانی، نرمی، مدارا، فروتنی، خیر خواهی برای دیگران و اموری دیگری غیر از آن را در جانهای مشتاق، ثابت و استوار می کند.

بدین گونه، شخصیت فرد مؤمن کامل می شود و پس از آن خط مشیی متفاوت از مسیر نخست زندگی خویش برمی - گزیند و این امر در روابط خانوادگی و اجتماعی وی بازتاب می یابد، بلکه به خانواده خویش که مکارم و نیکیهای مسجد را به وی عطا نکرده، باز می گردد و بخششهای الهی مسجد به خویشتن را به خانواده خود نیز عطا می کند. این موضوع را در بسیاری از برادران مؤمن که پس از بنیانگذاری نماز جمعه در عراق، در مسجد حضور یافتند (3) به وضوح مشاهده میکنیم، آنان که مشعل تربیت را از مساجد به خانههای خود و همچنین برای برادران، همسران، پدران و مادران خویش بردند. حدیث پیشین کتاب الخصال با این قسمت از کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام)، (سخنی که او را

ص: 40


1- رجوع شود به کتاب الطفل بين الوراثة و التربية از شیخ محمد تقی فلسفی.
2- از جمله کتاب هایی که مطالعه آنها در این زمینه برای مؤمنین سودمند است، مكارم الأخلاق، فقه الأخلاق، جامع السعادات، تحف العقول، ارشاد القلوب، مجموعه ورام، الخصال و محجة البيضاء است.
3- نماز جمعه در سراسر عراق در 21جمادی الثانی سال 1418ه- و در مسجد کوفه در تاریخ 19 ذی حجه سال 1418ه- بنا نهاده شد.

از هلاکت باز دارد یا شنیدن کلامی که او را هدایت کند) بدین نکته اشاره دارد. سپاس خدای را بر تمام نعمتها احسان بی پایانش.

سوم: بعد علمی وفرهنگی

سخن در باب مطالبه فراوان فرد مؤمن از حضور علمی و فرهنگی خویش در مسجد به چند محور تقسیم می شود:

محور نخست: استفاده از دروس فقهی و اندرزهای اخلاقی یا توجهات فرهنگی و دینی که از خلال این دروس، جهت مبارزه با بدعتها و جنبشهای انحرافی چون وهابیت مطرح می شود.

محور دوم: استفاده از استفتاءهای کپی یا چاپی که اهالی مسجد در اختیار یکدیگر قرار می دهند یا طرح پرسش و استفتاء از امام مسجد (1) که برخی از آنها را پاسخ داده و برخی را به زمان بازگشت خود از نجف اشرف موکول می - کند. حدیث الخصال در مقدمه بحث با بیان عبارت «آية محكمه: نشانه ای محکم» بدین موضوع اشاره می کند.

محور سوم: استفاده از همبستگی مؤمنین با امانت گرفتن برخی کتابها، مجلات و نوارهایی که فرد مؤمن را فرهیخته کرده و امور دینی چه اصول (2) یا فروع دین یا کتابهای تاریخ و سیره حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت (علیهم السلام) را به وی می آموزد. حديث الخصال فوق الذکر در مقدمه این فصل با عبارت (علما مستظرفا: دانشی باریک بین) بر این امر دلالت می کند. تمام محورهای مذکور در آماده سازی شخصیت فرد مؤمن تأثیر گذار است. مؤمن راسخی که نسبت به مسئولیت خویش که علت خلقت وی بوده، آگاه است، نه اینکه فقط برای خوردن و خوابیدن و ازدواج آمده باشد: « إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا (3): اینان چون چارپایانی بیش نیستند، بلکه از چارپایان هم گمراه ترند ».

ص: 41


1- نظرسنجی.
2- منظور از آن کتابهایی در باب عقاید یعنی توحید و نبوت و امامت و عدل و معاد میباشد و مراد از فروع همان رساله های عملی هستند.
3- سوره فرقان: 44.

چهارم: بعد انتسابی و ارتباطی

از آنجا که عدم وابستگی فرد به مفهوم خوداتکایی، غرور و عدم تبعیت وی از رویکردی خاص است، اما درک و آگاهی فرد از وابستگی به هستی و وجودی بزرگتر و قوی تر از خویش یعنی خداوند سبحان، که در دین اسلام و مذهب اهل بیت (علیهم السلام) تجسم یافته است، هدفی است که هر فردی باید برای رسیدن به آن تلاش کند. در این صورت مسجد، حلقه ارتباط در چنین انتسابی است، زیرا او در زمان غیبت کبری هوای نفس خویش را وانهاده و امر مولای خویش را از سوی فقها اطاعت کرده است .(1) او کسی است که امام حسن عسکری (علیه السلام) تقلید و رجوع به ایشان را در تمام امور بزرگ و کوچک واجب کرده و این فقیه یا مرجع تقلید، کارگزارانی دارد که در مساجد پراکنده هستند.

بر این اساس، مسجد، جنبه ارتباطی ما با حوزه و انتساب ما بدان را مهیا کرده است. (2)

فواید جمعی

فواید جمعی، فوایدی به دست آمده از حضور گروهی در مسجد است. حتی اگر انسان، فواید فردی را همراه با ابعاد چهارگانه آن که پیش از این مطرح شد، در خدمت خانواده و جامعه خویش به کار گیرد، سرانجام به یکی از فواید جمعی حضور در مساجد تبدیل می شود. برای مثال، اگر فرد، اخلاقی را که جهت تهذیب نفس خویش در مسجد فرا گرفته است به خانواده و جامعه خود نیز بیاموزد یا فرزندان خویش را بر اساس ارکان تربیتی فرا گرفته در مسجد، تربیت کند یا کتابها، مجلات و استفتاءاتی که از برادران نمازگزار خویش به امانت گرفته است یا ارتباط آنان با تقلید خود را برای فرزندان بازگو کند، با چنین عملکردی از یک سو به فایده ای فردی دست یافته و از دیگر سو، آن را به فایده ای اجتماعی یا جمعی تبدیل کرده است.

اما دیگر فواید اجتماعی و جمعی صرف یا مستقیم حضور در مسجد عبارتند از:

ص: 42


1- این صفات در حدیثی از امام حسن عسکری (علیه السلام) آمده است و شیخ عاملی در کتاب الوسائل، ج 18، باب 10 از ابواب ویژگی های قاضی، ح 2 آن را روایت کرده است.
2- نتایج نظر سنجی این موضوع را تأیید می کند.

نخست: تقویت پیوندهای ایمانی برادرانه میان افراد جامعه که با حضور در مساجد تحقق می یابد و درک قدرت اسلام و وحدت صفهای مسلمانان که در نماز جماعت و نماز جمعه و نیز نماز آیات و دو عید فطر و قربان و نماز طواف به صورت جماعت تجلی می یابد و از آشکارترین مصادیق وحدت و قدرت اسلام و مسلمانان به شمار می - آیند، بر اهتمام اسلام و قوانین آن بر نظام توحیدی و روح جمعی دلالت می کند.

دوم: شکل گیری ارتباط اجتماعی میان مسلمانان از طریق آشنایی با یکدیگر که حدیث الخصال در مقدمه فصل به نقل از امام علی(علیه السلام) با عبارت «أخا مستفاداً في الله: برادری مفید در راه خداوند» نیز به آن اشاره می کند. به دنبال آن نیز با یکدیگر دیدار کرده و به راه حلی برای مشکلات و مسائل مرتبط با منطقه و جامعه خویش چون کمک به فقرا و نیازمندان و انجام طرحهای خیریه و عام المنفعه به ویژه در روستاها و دهکده ها مانند راهسازی و سدسازی و غیره دست می یابند.

سوم: ایجاد ثبات و آرامش در جان انسان مؤمن در سایه دیدار برادران خویش در مسجد که سخن امام صادق(علیه السلام) بر این موضوع دلالت می کند: «أن المؤمن ليسكن إلى المؤمن كما يسكن الضمان إلى الماء البارد (1): مؤمن در کنار مؤمن آرامش می گیرد چنانکه تشنه با آب خنک آرام می یابد».

چهارم: وظیفه امر به معروف و نهی از منکر که امام علی(علیه السلام) در حدیث الخصال با عبارت (سخنی که او را از هلاکت باز دارد یا شنیدن کلامی که او را هدایت کند) به آن اشاره کرده اند. این امر با حضور در مسجد حاصل شده و چه بسا مسجد، بارزترین مصداق انجام این وظیفه بزرگ باشد و از آنجا که برای خشنودی خداوند گام برمی دارند از نکوهش هیچ ملامتگری نمی هراسند.

پنجم: مسجد، نخستین پایگاه تشخیص امور منفی موجود در جامعه به شمار می آید، زیرا مسجد، نقطه تلاقی همه طبقات اجتماعی بوده و انواع سلبیات و مشکلات به آن بازگشت داده میشود. با توجه به این موضوع، دستورالعمل - های مرتبط با این مشکلات از جانب مسجد صادر می شود. از این رو، جامعه، حوزه اجرایی اوامر مسجد است .(2)

ص: 43


1- شیخ محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ح 67، باب 8، روایت 10.
2- از نتایج نظرسنجی است.

ششم: آگاهی مسلمانان از مسائل روز که برای آنان مهم است به ویژه مسائلی که موجودیت و وحدت اسلام را تهدید میکند از این رو مسجد، جامعه را برای اهتمام به امور مسلمانان پرورش و تربیت می کند. در حدیث نیز آمده است: «من أصبح و لم يهتم بأمور المسلمين فليس بمسلم (1): هر که شب را بدون توجه به امور مسلمانان به صبح رساند،

مسلمان نیست ».

هفتم: مسجد، روح برادری حقیقی و مسئولیت مشترک در قبال مبارزات داخلی و خارجی اسلام را می کارد و بدین وسیله به نزدیکی میان مذاهب اسلامی فرا می خواند. یکی از دانشمندان می گوید: (2) «سه پیوند مشترک امت اسلامی را با یکدیگر مرتبط می سازد که عبارتند از: خدای واحد، كتاب واحد و قبله واحد - مسجد از سه عنصر بی بهره نیست - که مسلمانان هر سال از نقاط مختلف زمین به آنجا می روند تا خدای واحد را با عقیده واحد و در سرزمین واحد نیایش کنند و این سرزمین، میهن معنوی برای مسلمانان به شمار می رود». آری! وحدت عقيده، وحدت شریعت و وحدت وطن بزرگ، این چنین تجسم پیدا می کند تا مسلمانان به یاد بیاورند که هر چند سرزمینشان دور از یکدیگر و رنگ و زبان و نژادشان مختلف است، اما دین واحد، خدای واحد و وطن واحد آنان را متحد می سازد و چنانچه شرایط ایجاب کند، بر تمام گروههای مسلمانان واجب است که منافع شخصی خویش را فدای این منفعت عمومی مشترک کنند (3).

هشتم: مسجد موقعیت اطلاعاتی وحشت آوری را برای دشمنان ترسیم می کند، زیرا مسجد، نمایش دهنده نقاط قوت دین اسلام است که آن را از سایر ادیان و باورها و ایدئولوژیها متمایز می سازد. این نقاط قوت در دین و دعوت اسلامی در سبک اجتماعی مجسم شده است و همانطور که پیشتر اشاره شد، مکان اجرای این سبک ها و روشها مسجد است. این موضوع از یک سو و از جانبی دیگر مسجد مکان اطلاعاتی مهمی در نیک جلوه دادن آوازه دین اسلام و تشویق افراد دیگر ادیان برای ورود به این دین است.

ص: 44


1- شیخ محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ح 74، باب 20، روایت 116.
2- شیخ محمد جواد مغنيه.
3- محمد جواد مغنیه، تفسير الكاشف، ج1، ص237.

نهم مسجد ابزاری مهم جهت کاهش اختلاف طبقاتی در سطح اقتصادی و اجتماعی میان افراد جامعه است و چه بسا بارزترین مصداق مساجد برای اجرای این فایده مهم ،اجتماعی مسجد الحرام باشد که در خلال مراسم حج با پوشش و حرکتی یکسان صورت می پذیرد

دهم فواید اجتماعی مسجد را با بیان یک فایده ،بزرگ مهم و مؤثر در گسترش آگاهی و ایمان در صفوف جامعه به پایان میبریم و آن احیای مناسک دینی چون مراسم یابود شهادت امام حسین(علیه السلام) و نیز مناسبتهای شهادت و ولادت معصومین (علیهم السلام) و مناسبتهای اسلامی دیگر همچون بعثت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اسراء معراج و شبهای قدر در ماه

مبارک رمضان و غیر آن است هر کسی خود به تنهایی تأثیر نیک این مناسبتها و برگزاری آنها در مسجد را بر خویشتن لمس کرده و خاطرات خوش آنها را در زندگی خویش و درسها و عبرتهایی که به وی عطا کرده را (1) به خوبی دریافته است، خداوند فرموده است: «ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوب (2) : آری، کسانی که شعایر خدا را بزرگ میشمارند کارشان نشان پرهیزگاری دلهایشان باشد».

مسجد پرچم است

پس از شناخت فوائد فردی و اجتماعی ،مسجد این مکان به مثابه مرزی میشود که مسلمانان صفوف خویش را در آن منظم ساخته و ایمانشان را علیه دشمنان تقویت میکنند به گونه ای که مفهوم مرابطه: وصل کردن نیروها به یکدیگر» در آیه شریفه «یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ: (3) ای کسانی که

ایمان آورده اید شکیبا باشید و دیگران را به شکیبایی فراخوانید و در جنگها پایداری کنید و از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید که بارزترین مصداق آن میدان کارزار است در حدیثی از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به مسجد تفسیر شده است. در سفارش آن حضرت (صلی الله علیه وآله وسلم) به ابوذر آمده است ای ابوذر تا زمانی که در مسجد نشسته باشی در مقابل هر نفسی که در آن بر می آوری درجه ای از بهشت برای توست و فرشتگان بر تو درود میفرستند و برای هر نفس

ص: 45


1- از نتایج نظر سنجی است.
2- سوره حج: 32
3- آل عمران: 200

کشیدن تو ده پاداش نوشته می شود و ده گناه تو پاک می شود، ای أبوذر! آیا می دانی شأن نزول این آیه چیست؟ « یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (1): ای کسانی که ایمان آورده اید، شکیبا باشید و دیگران را به شکیبایی فراخوانید و در جنگ ها پایداری کنید و از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید». گفتم: نه، فرمودند: این آیه در مورد انتظار نماز پس از نماز نازل شده است. ای أبوذر! وضوی کامل بر امور مکروه، کفاره به شمار می آید و رفت و آمد فراوان به مساجد در انتظار نماز پس از نماز، (رباط: سنگر) است. ای ابوذر هر نشستی در مسجد، باطل و بیهوده است مگر در سه مورد: قرائت نماز، ذکر و یاد خداوند و پرسشهای علمی. (2)

دشمنان دین اسلام از دیرباز چنین فواید دینی و اجتماعی مسجد را درک کرده و از خلال آن دریافته اند که جایگاه مسجد در دین اسلام به مثابه پرچم برای سپاه است. در نتیجه با ابزارهای مختلف، برای براندازی این پرچم جهت فروپاشی کل سپاه تلاش کرده و در راستای چنین تلاشی انواع وسایل پلید در دسترس خویش را به کار گرفته اند؛ البته این تلاشها و دفع آنها از جانب مسلمانان خالص در طول تاریخ فراوان است: « كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (3): هر گاه که آتش جنگ را افروختند خدا خاموشش ساخت و آنان در روی زمین به فساد میکوشند و خدا مفسدان را دوست ندارد». تلاشهای آنان در این زمینه در دو محور صورت گرفته است:

نخست: از جهت ویرانی ساختمانهای مساجد و تلاش در جهت خرابی آنها به صورت تجاوز مستقیم یا به وسیله ابزارهای سست دیگری که در ظاهر نام تعرض به خود نمی گیرد. همچون عملکرد حجاج ثقفی در تیرباران خانه کعبه به وسیله منجنیق و ویرانی آن در جهت خدمت به اهداف و مقاصد امویها و نیز تلاشهای آنان در خاموش

ص: 46


1- آل عمران: 200.
2- حر عاملی: الوسائل: ج 3، باب 2 از ابواب مواقیت، ح 8.
3- مائده: 64.

کردن نور خداوند سبحان: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه (1): كیست ستمکارتر از آنکه نگذاشت که نام خدا در مسجدهای خدا برده شود.

دوم : تلاش جهت متوقف کردن مسجد از ایفای نقش حقیقی خود با بیاثر جلوه دادن فوایدی که پیشتر از مسجد برشمردیم یکبار با منع ،اذان بار دیگر با منع نماز یا در تنگنا قرار دادن افراد شاخص و پر رفت وآمد به این ،مساجد یا مبارزه با اندیشه های اثر گذار در جامعه که مسجد از طریق برافروختن آتش مخالفان آنها شایعات علیه آنها و نیز تلاش برای خاموشی اثر آنها منتشر میسازد جنایت صهیونیستها بر ضد نمازگزاران در مسجد از جمله این حوادث است که آنان را درون مسجد کشتند و این ،جنایت ضمن سلسله رویدادهای انتفاضه فلسطین در سرزمین اشغالی اسلام است که بیش از دوازده سال اتفاق افتاده است.

اما مسلمانان خداوند عزیزشان (دارد همواره در طول تاریخ و به فضل و عنایت خداوند متعال و فداکاریهای پیاپی، پرچم اسلام را تا پهنه آسمان برافراشته نگه داشتند در حالی که تمام اهداف و آموزه های اسلام را بر بادبان آن حمل کردند تا در مرداب شرک مادی گرایی و تمرد فرو نرود.

سخن پایانی در باب نماز جماعت

با توجه به آنچه گذشت عجیب نیست که احادیث فراوانی از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و معصومین (علیهم السلام) در تشویق به حضور در مساجد روایت شده است. چه بسا نمود آشکار این حضور اقامه نماز جماعت باشد که مهمترین و سودمندترین مراسم حضور در مسجد بوده و تمام مراسم مذکور در سایه آن انجام میشود امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: من سمع النداء فلم يجب من غير علة فلا صلاة له (2): هر که بانگ اذان را بشنود و بدون هیچ عذری پاسخ نگوید، نماز او پذیرفته نیست». امام جعفر صادق(علیه السلام) نیز فرمودند: «أما يستحيى الرجل منكم أن تكون له جارية فيبيعها

ص: 47


1- سوره بقره: 114.
2- حر عاملی، وسائل الشيعه، ج 5، باب 2 أبواب نماز جماعت، ح 1.

فتقول: لم يكن يحضر الصلاة (1): آيا مردان شما شرم ندارند از اینکه کنیز وی به هنگام فروش بگوید: این مرد برای نماز جماعت حاضر نمی شد» و نیز از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل شده است که: «هم رسول الله بإحراق قوم في منازلهم كانوا يصلون في منازلهم و لا يصلون جماعة، فأتاه رجل اعمى فقال: يا رسول الله أنا ضرير البصر و ربما أسمع النداء و لا أجد من يقودني إلى الجماعة و الصلاة معك، فقال النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) شد من منزلك إلى المسجد حبلاً و احضر الجماعة (2): رسول خدا به سوزاندن گروهی در منازلشان اقدام کردند که در خانه نماز می خواندند و به جماعت اقامه نمی کردند. مرد نابینایی نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! من نابینا هستم و چه بسا صدای اذان را می شنوم اما کسی نیست که مرا برای نماز جماعت در کنار شما راهنمایی کند. ایشان فرمودند: از منزل خویش تا مسجد ریسمانی بگستر و در نماز جماعت حاضر شو». آن حضرت باز فرمودند: « من صلى الغداة و العشاء الآخرة في جماعة فهو في ذمة الله عز و جل و من ظلمه فإنما يظلم الله و من حقره فإنما يحقر الله عز وجل (3): هر که نماز صبح و عشاء را به جماعت بگزارد، در پناه خدای عز و جل است و هر که به وی ستم کند به خداوند ستم روا داشته و هر که او را خوار شمارد، خدای عز و جل را کوچک انگاشته است». ایشان همچنین از پدران خویش روایت کرده اند که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «من صلى المغرب و العشاء و الآخرة وصلاة الغداة في المسجد في جماعة فكأنما أحيا اليل كله (4): هر که نماز مغرب و عشاء و شب و نماز صبح را در مسجد به جماعت ادا کند، گویی تمام شب را شب زنده داری کرده است». از جمیل بن صالح نیز نقل شده است که از امام جعفر صادق(علیه السلام) سوال کرد: «أيهما أفضل؟ يصلي الرجل لنفسه في اول الوقت أو يؤخر قليلاً و يصلى بأهل مسجده إذا كان إمامهم؟ قال: يؤخر و يصلى بأهل المسجد إذا كان الإمام (5) : کدامیک برتر است؟ نماز فرادای فرد در اول وقت یا نماز جماعت با اندکی تأخیر در کنار اهل مسجد در صورت حضور امام؟ ایشان فرمودن: نماز جماعت با اندکی تأخیر اگر امام جماعت باشد».

ص: 48


1- همان منبع، ح 2.
2- عاملی، وسائل الشيعه، ح 5، باب 2، أبواب نماز جماعت، ح 9.
3- همان منبع، ح 3، ح 2.
4- همان منبع، ح3.
5- همان منبع، باب 9، ح 1.

با الهام از قرآن کریم و سنت شریف

ص: 49

فصل چهارم : وظایف ما در قبال مساجد

مقدمه

به نظر می رسد مقام و منزلت مسجد - پس از شنیدن مباحث ارائه شده در سه فصل گذشته - روشن شده باشد. آیات قرآن کریم و متون احادیث شریف بر شأن والای مسجد دلالت می کند، خداوند فرموند: « وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً (1) : و مسجدها از آن خداست و با وجود خدای یکتا کسی را به خدایی مخوانید»، « قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَما بداكم تَعُودُونَ (2): بگو: پروردگار من به عدل فرمان داده است و به هنگام هر نماز روی به جانب او دارید و او را با ایمان خالص بخوانید و هم چنان که شما را آفریده است باز می گردید»، « یا بنی آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ (3) : ای فرزندان آدم به هنگام هر عبادت لباس خود بپوشید»، « إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي يُبَكَّتُ مُبَارَكاً وَ هُدىً لِلْعَالَمِينَ (4): نخستین خانه ای که برای مردم بنا شده همان است که در مکه است. خانه ای که جهانیان را سبب برکت و هدایت است».

در سنت شریف نیز از امام محمد باقر(علیه السلام) روایت شده که فرمودند: « قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لجبرائيل ( ع ) أَيُّ الْبِقَاعِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجِلَ ؟ قَالَ الْمَسَاجِدُ وَ أَحَبُّ أَهْلِهَا إِلَى اللَّهِ أَوَّلُهُمْ دُخُولًا وَ آخِرُهُمْ خُرُوجاً مِنْهَا (5): رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از جبرئیل(علیه السلام) پرسیدند: کدام قطعه از زمین نزد خداوند عز و جل دوست داشتنی تر است؟ فرمود: مساجد و نیز محبوب - ترین اهالی مسجد نزد خداوند کسی است که نخستین نفر داخل آن شود و آخرین نفر از آن خارج شود». از امام موسى بن جعفر(علیه السلام) و ایشان هم از پدران خویش از امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت کرده که فرمودند: «أن الله إذا أراد أن يصيب أهل الأرض بعذاب قال: لولا اللذين يتحابون بحلالي و يعمرون مساجدی و يستغفرون بالأسحار، لأنزلت

ص: 50


1- جن: 18.
2- اعراف: 29.
3- اعراف: 31.
4- آل عمران: 96.
5- عاملی، الوسائل، ج 3، باب 68 از ابواب احکام مساجد، ح 2.

عذابی (1) آن گاه که خداوند بخواهد اهل زمین را به عذابی گرفتار ،کند میفرماید اگر افرادی که حلال مرا ،رعایت مساجدم را آباد و سحرگاهان طلب استغفار میکنند نبودند عذابم را حتما فرو می آوردم».

در کتاب "المقنع" نیز آمده است که خداوند فرمود: «أن في التوراة مكتوبا أن بيوتى فى الأرض المساجد لمن تظهر في بيته ثم زارني و حق على المزور أن يكرم الزائر (2): در تورات نوشته شده است که خانه های من بر روی زمین برای هر که در خانه خویش تطهیر کند سپس به دیدار من ،آید مساجد هستند و حق است بر زیارت شونده که زائر را گرامی بدارد» از تمام این مباحث و مباحث پیشین شأن والای مسجد در اسلام و فواید بزرگ آن را در می یابیم. در این فصل با تکالیف خود در قبال این بنای عظیم آشنا میشویم تا بخشش آن بر ما تداوم یابد، در غیر این صورت نقش آن به افول گراییده و تباه خواهد شد. این تکالیف از قرآن کریم و سنت شریف الهام گرفته شده است و از جمله این تکالیف عبارتند از (3):

نخست آبادانی مساجد

خداوند فرمودند: « إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقَامَ الصَّلَوةَ وَ عَاتِيَ الزَّكَوةَ وَ لَمْ يَخَشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسَى أُولَئِكَ أَن يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِین: (4) مسجدهای خدا را کسانی آباد میکنند که به خدا و روز قیامت ایمان آورده اند و نماز می گزارند و زکات میدهند و جز از خدا نمی ترسند. امید است که اینان از هدایت یافتگان باشند».

آیه شریفه مبین این است که کسی مساجد را آباد میکند که با قلبی پاک و دیده ای خاشع به سوی آن می رود؛ بنابراین وی بعد معنوی مساجد را آباد میکند و حضور مؤمنین در مسجد به این شکل و با ذکر و یاد خداوند در آن موجب احیاء و آبادی آن میشود این امر جز از سوی مؤمنان به دست نمی آید بدین جهت، آیه مذکور، آبادانی

ص: 51


1- حر عاملی، الوسائل، ج 3، باب 8 از ابواب أحكام مساجد، ح 5.
2- همان منبع، باب 3، ح 5.
3- مقصود از تکالیف آداب و احکام مساجد ،نیست زیرا این بحث در فصل ششم خواهد ،آمد بلکه مقصود تکالیف ما در قبال مسجد برای حفظ روابط متقابل بوده و این امر شرطی برای حصول فواید پیشین به شمار می آید.
4- توبه 18

مساجد را به مؤمنین اختصاص داده .است مفهوم آیه بر ساختار مادی (1) مسجد دلالت نمیکند زیرا بسیاری از ،منافقان بنای ظاهری مسجد را ساخته اند اما نویسنده کتاب «تفسير السعادة» (2) مقصود از آبادانی را آبادانی قلب می ،داند، زیرا قلب خانه و حريم إلهى و مسجد حقیقی خداوند است و آیه مذکور با آیه پیشین خود ارتباط دارد: «ما كانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجدَ الله (3): مشرکان را نرسد که در حالی که به کفر خود اقرار میکنند مسجدهای خدا را آباد کنند در تاریخ ثبت است که بنای ظاهری و مادی مسجد الحرام را مشرکان ساخته اند؛ بنابراین مقصود از آبادانی در دو آیه مذکور آبادانی مادی نبوده بلکه بعد معنوی آن مد نظر است و این عادت شرع مقدس در ارزیابی اعمال ،است زیرا امور معنوی ظاهری در آن اهمیت ندارد بلکه مهمترین امر در شرع مقدس، قصد و نیت است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده است: إن الله لا ينظر إلى صوركم و أعمالكم و إنما ينظر إلى قلوبكم (4): خداوند به صورتها و اعمال شما نمی نگرد بلکه به قلبهای شما نگاه میکند امیر المؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: «إن الله عز وجل أوحى إلى عیسی بن مریم (علیه السلام) قل للملأ من بنى إسرائيل لا تدخلوا بيتا من بيوتى إلا بقلوب طاهرة وأبصار خاشعة و أكف تقية (5): خدای عز و جل به عیسی بن مریم وحی کرد به بزرگان قوم بنی اسرائیل بگو به هیچ یک از خانه های من جز با قلبهای پاک و دیدگان خاشع و دستهای پاکیزه وارد نشوند. از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است که فرمودند: «إذا أنزل الله عاهة من السماء عوفى منها حملة القرآن و رعاة الشمس أى) الحافظون لأوقات الصلاة و عمار المسجد (6): آن گاه که خداوند بلایی از آسمان فرود آورد حافظان قرآن و محافظین خورشید (یعنی) مراقبین اوقات نماز و نیز آبادگران مسجد از آن مورد عفو و بخشش قرار میگیرند این ،حدیث آبادگران مساجد را در جایگاه حافظان اوقات نماز و حافظان قرآن قرار میدهد و البته این حافظان ،خود همان مؤمنان هستند نه اینکه فقط حافظان صرف باشند. همچنین مقصود از حافظان قرآن عمل کنندگان به تأویل و تفسیر قرآن بوده نه اینکه فقط حافظ قرآن باشند از این

ص: 52


1- هر چند که فضیلت ساخت مادی انکار نمیشود و در سنت شریف نیز بدین امر تشویق شده است.
2- حاج سلطان محمد ،گنابادی بيان السعادة في مقامات العبادة ، ج 2، ص 248.
3- توبة: 17
4- البحار، ح 70، باب 54، روایت 21.
5- مجلسی، بحار الأنوار، ج 77، ص 10
6- حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 3، ص 149.

رو مفهوم «عمار: آبادگران» همان است که بیان شد نه سازندگان آن، هر چند که بر سازندگان مخلص و پر رفت و آمد به مساجد نیز صدق می کند. در هر صورت با در نظر گرفتن قید "اخلاص"، می تواند هر دو مفهوم ظاهری و غیر آن را در بر داشته باشد.

دوم: تشویق به ساخت مساجد

از ابن عباس نقل شده است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در آخرین خطبه خویش در مدینه قبل از رحلت و پیوستن به خدای عز و جل، ما را به اندرزهایی موعظه فرمود که دیدگان از شنیدن آنها اشکبار، دلها ترسان، پوستها لرزان و احشاء به تکان و جنبش آمد. ایشان به بلال دستور اذان دادند، او نیز بانگ نماز جماعت برآورد، مردم گرد آمدند، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نیز بر منبر رفته و در خطبه خویش فرمودند: «و من بنى مسجداً في الدنيا أعطاه الله بكل شبر منه أو قال بكل ذراع منه مسيرة أربعين ألف ألف عام مدينة من ذهب و فضة و در و یاقوت و زمرد و زبرجد و لؤلؤ ... (1): هر که در دنیا مسجدی بنیان نهد، خداوند به ازای هر وجب از آن یا گفته است برای هر ذراع آن، به اندازه چهل هزار هزار سال، شهری از طلا، نقره، مروارید، یاقوت، زمرد، زبرجد، لؤلؤ و ... به وی عطا کند». عبدالله بن مسعود در حدیثی طولانی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) روایت کرده است که ایشان در شب معراج این کلمات را بر در ششم بهشت نوشته یافتند: «لا إله إلا الله محمد رسول الله على ولى الله، من أحب أن يكون قبره واسعاً فسيحاً فليين المساجد و من أحب أن لاتأكله الديدان تحت الأرض فليكنس المساجد و من أحب أن لا يظلم لحده فلينور المساجد و من أحب أن يبقى طرياً تحت الأرض فلا يبلى جسده فلیشتر بسط المسجد (2) : هیچ خدایی جز الله نیست و محمد پیامبر خدا و علی ولی خداست هر که بخواهد قبرش گسترده و فراخ باشد، مساجد بنا کند و هر که بخواهد زیر زمین خوراک کرمها نشود، مساجد را جارو زند، هر که نخواهد قبرش تاریک باشد، مساجد را روشن گرداند و هر که بخواهد پیکرش زیر خاک، تازه بماند و پوسیده نگردد، برای مسجد فرش بخرد». از این دو حدیث به میزان اهمیت ساخت مساجد پی می بریم که اگر نباشند، تمام فواید ذکر شده نیز وجود نخواهد داشت. بدین جهت می بینیم که حضرت رسول(صلی الله علیه وآله وسلم)

ص: 53


1- نواب الأعمال، باب مناهى النبی «صلى الله علیه و آله» به نقل از بحار الأنوار مجلسی، ح 76.
2- حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 3، ص 385.

دستور به فراخواندن مردم داده و بر منبر رفته تا پاداش سازنده مسجد را برای آنان بیان کند. همچنین کلمات نوشته بر در بهشت، فضیلت ساخت مسجد را بیان می کنند و همراه با اصول دین (توحید، نبوت و امامت) نگاشته شده اند. فقط، ساخت مساجد است با هر میزان حجم و ارتفاعی که باشد. بلکه در آثار معصومین (علیهم السلام) احادیثی بیانگر استحباب ساخت مساجد بدون سقف نقل شده است. در کتاب صحیح حلی از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل شده است که حضرت در پاسخ به این سوال در مورد مساجد دارای سقف که آیا از نماز خواندن در آنها اکراه دارید؟ فرمودند: «نعم! و لكن لا يضركم اليوم (1) و لو كان العدل لرأيتم كيف يصنع في ذلك (2): آری! اما امروز زیانی بر شما ندارد. هر چند اگر مظهر عدل حضور داشتند، می دیدید که در این زمینه چگونه عمل میکردند». در کتاب "مرسل الفقيه " صدوق نیز آمده است: امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: «أول ما يبدأ به قائمنا سقوف المساجد فيكسرها و يأمر بها فتجعل عريشاً كعريش موسی (3) (4) نخستین امری که قائم ما به آن آغاز کند، سقف های مساجد است که آنها را در هم شکسته و به آن امر میکند، سپس سایه بانی مانند سایه بان موسی(علیه السلام) بر آن قرار می دهد». از دیگر آداب ساخت مسجد، در ارتباط با منبرهاست. از امام جعفر صادق (علیه السلام) و ایشان از پدر بزرگوارشان و ایشان نیز از اجداد خویش نقل کرده اند که: « إن علياً (علیه السلام) مر على منارة طويلة فأمر بهدمها ثم قال: لا ترفع المنارة إلا مع سطح المسجد :(5) علی (علیه السلام) بر گلدسته ای بلند گذر کردند، دستور تخریب آن را دادند، سپس فرمودند: گلدسته نباید از بام مسجد بالاتر رود». در مورد تزیین و نقش و نگار مسجد از امام جعفر صاد ق(علیه السلام) روایت شده است که ایشان در پاسخ به سوالی

ص: 54


1- بر این اساس که در آن زمان یا در زمان حال، عرف بر بنای مساجد دارای سقف تأکید داشت نه اینکه سقف مسجد در اصل دین مهم باشد.
2- الوسائل، باب 9 از ابواب احکام مساجد، حدیث 2.
3- این تشبیه در حدیثی از امام جعفر صادق (علیه السلام) نیز وارد شده است که ایشان شیوه ساخت مسجد رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را در آن توصیف کرده است که این مسجد دارای سقف ساده ای فقط جهت حفاظت از گرما بود که مانع از ریزش باران نمی شد. سقف آن مرکب از چوب تنه های درختان خرما بود که بر آن چوبها و برگ - هایی بدون گل اندود کردن ریخته شده بود. هنگامیکه از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) خواستند برای جلوگیری از ریزش باران، سقف آن را گل اندود کنند، فرمودند: خیر، این سایه بانی چون سایه بان موسی (علیه السلام) است.
4- الوسائل، باب 9 از ابواب احکام مساجد، حدیث 4.
5- الوسائل، باب 25 از ابواب احکام مساجد، حديث 2.

درباره اقامه نماز در مساجد منقش فرمودند: «أكره ذلك و لكن لا يضركم اليوم (1) و لو قام العدل لرأيتم كيف يصنع في ذلک (2): از این امر اکراه دارم اما امروز زیانی بر شما نیست هر چند اگر مظهر عدل به ،پاخیزد، خواهید دید که در این مورد چگونه عمل خواهد کرد؛ اما در مورد بالا بردن مساجد با توجه به احادیث وارده مبنی بر اینکه دیوار مسجد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به اندازه قامت انسان بود (3) فقها آن را مکروه شمرده اند.

سوم تقوی اساس مسجد

تا زمانی که نیت سازنده ،مسجد کسب خشنودی خداوند متعال ،نباشد ،تنها توجه به ساخت مسجد با هر درجه ای که ،باشد در صلاحیت آن برای پرستش و عبادت کافی نیست و در غیر این صورت اهداف مورد نظر از ساخت مسجد تحقق نمی یابد بلکه چه بسا بنای آن نتایج معکوسی به همراه خواهد داشت. شاید بارزترین مصداق چنین مسجدی، مسجد ضرار باشد، خداوند سبحان در قرآن کریم میفرمایند: «وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصَاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنِي وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * لا تَقُمْ فِيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أَسْسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ

الْمُطَهِّرِينَ * أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانِ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَأَنْهَارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * لا يَزالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حكيم (4): خدا شهادت میدهد آنهایی که مسجدی میسازند تا به مؤمنان زیان رسانند و میانشان کفر و تفرقه اندازند و تا برای کسانی که میخواهند با خدا و پیامبرش جنگ کنند کمینگاهی ،باشد آنگاه سوگند میخورند که ما را قصدی جز نیکوکاری نبوده است؛ دروغ می.گویند هرگز در آن مسجد نماز .مگزار مسجدی که از روز نخست بر پرهیزگاری بنیان شده شایسته تر است که در آنجا نماز کنی در آنجا مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه باشند

ص: 55


1- این عدم زیان در مورد کسی مطرح است که میخواهد در این مساجد نماز گزارد اما کسی که قصد ساخت مسجد را دارد باید عدم اسراف و زیاده روی و عدم تمرکز بر ظاهر صرف را مود توجه قرار دهد بلکه باید هدف وی فقط تدارک مکانی برای پرستش خداوند سبحان باشد از این جاست که گمراهی برخی از سازندگان مسجد که به دنبال فخرفروشی و مباهات هستند پناه بر خدا مشخص میشود.
2- الوسائل، باب 15 از ابواب احکام مساجد حديث 1.
3- همان منبع، باب 9، حدیث 1.
4- توبه 107 - 110

زیرا خدا پاکیزگان را دوست دارد. آیا کسی که بنیان مسجد را بر ترس از خدا و خشنودی او نهاده بهتر است، یا آن کسی که بنیان مسجد را بر کناره سیلگاهی که آب زیر آن را شسته باشد نهاده است تا با او در آتش جهنم سرنگون گردد؟ و خدا مردم ستمگر را هدایت نمی کند. آن بنا که برآورده اند همواره مایه تشویش در دلشان خواهد بود تا آن هنگام که دلشان پاره پاره شود و خداوند دانا و حکیم است». آیات مذکور، مقصود را به روشنی تبیین و به ویژه بر عدم شایستگی چنین مسجدی برای پرستش دلالت می کند. سخن خدای تعالی که «لا تقم فيه أبداً (1): هرگز در آن مسجد نماز مگزار» دستوری مؤکد بر نهی از اقامه نماز در این مسجد است؛ بنابراین عنصر اصلی وجود مسجد، ساختاری آن و مقام و جایگاه مادی یا اجتماعی بانیان آن نیست، بلکه رکن اساسی مسجد، میزان ذکر و یاد خداوند سبحان و میزان کارآمدی این مسجد در تغییر و پیشبرد جامعه به سمت کمال، میزان تلاش و پارسائی سازندگان و ایمان آنان به خداوند است. در این صورت، مسجدی که بنیان نهاده اند، بر پایه تقوی و پرهیزکاری بوده و شایسته عبادت و پرستش است. این همان راز اختلاف و تفاوت میان مساجد اسلامی با یکدیگر از یک سو و میان این مساجد و اماکن عبادتی در دیگر ادیان چون کلیسا از سویی دیگر است. بهترین گواه تفاوت مذکور میان کلیسا و مسجد، سخن دکتر مؤنس (2) است که می گوید: «مساجد، بناهایی با حجم اندک و معماری ساده بوده و به ندرت، بلند و برافراشته هستند... (3) اگر حجم و وزن سنگ بناهای کلیسای نوتردام در پاریس را در نظر بگیریم چهار یا پنج برابر مساجد بزرگ اسلامی است و اگر در کنار آن یادآور شویم که در بیشتر مساجد اسلام، شبستانهای خالی و بدون سقف وجود دارد (4)، درمی یابیم که بنای بزرگ ترین مساجد در کنار بنای کوچک ترین کلیساها و کنیسه -

ص: 56


1- توبه: 108
2- حسين مؤنس، سلسله عالم المعرفة، كتاب المسجد.
3- دکتر باید دلیل این امر را بیان می کردند که همان کراهت بالا بردن دیوارهای مسجد است.
4- مانند بیشتر مساجد مهم در اسلام چون مسجد الحرام، مسجد نبوی، مسجد کوفه، مسجد سهله و غیره.

ها و معابد هندوان و بودائیها چیز قابل توجهی نیست (1)». (2) البته این موضوع، شأن كلیساها را بالا نبرده و از منزلت مساجد نمی کاهد بلکه بر عکس به وجود تقوایی اشاره می کند که پایه و اساس ساخت مساجد است (3).

در این جا برای تکمیل فایده، می توان دیگر تفاوتهای میان مساجد و سایر اماکن عبادت را برشمرده و بررسی کرد با این بیان که: مسجد با وضع قانون ممنوعیت اختلاط میان زن و مرد که سبب هتک حرمت این مکان مقدس می - شود، پاکی و قداست خود را حفظ می کند، همانگونه که در سایر اماکن عبادتی مانند کلیساها و غیره، اختلاط ممنوع و حرام وجود دارد. براساس نص صریح دین، مسجد زن، خانه اوست، مسجد در هیچ دوره ای ابزار بازی با عقلهای مردم و چپاول آنان نبوده است آن چنانکه برخی اسقف ها و کشیش ها (4) در دیگر اماکن عبادتی عمل می کنند به گونه ای که یکی از روزنامه ها، خبری از یک کشیش ایتالیایی مبنی بر طرح قراردادی جهت فروش زمین بهشت منتشر کرد. در همین راستا باید گفت کلیسا با علم و دانش یا هر برنامه ای که نظریات آنان را طرد میکرد، حتی اگر به صورت علمی، صحیح و تأیید شده بود، مخالفت میکرد .(5) این در حالی است که مسجد، همیشه به علم و دانش اهتمام داشته و دارد. بلکه با توجه به مضامين حديث الوشاء و دیگر احادیث مذکور در فصلهای پیشین، مسجد خود، منبع علم است. به این ترتیب درمی یابیم که مسجد، کاملا برعکس دیگر اماکن عبادتی است، زیرا مسجد، حقیقت دین را نمایان ساخته با مردم زندگی می کند، منافع آنان را در نظر گرفته و به مسائل و مشکلات آنان می - پردازد؛ بنابراین در کار خود موفق بوده و رهبری فکری و اجتماعی را عهده دار است، در حالیکه کلیسا همواره در انزوا و دور از پیروان خود بوده و هست و میان دین و زندگی طرح جدایی افکنده است تا جایی که اغلب این کلیساها بر بلندایی خارج از مرزهای شهر ساخته می شوند و فقط روزهای یکشنبه وارد آن می شوند.

ص: 57


1- در اینجا بدون تردید سخن در مورد ابعاد معماری مسجد است و نه بیشتر.
2- دکتر حسين مؤنس، سلسله عالم المعرفة، كتاب المساجد.
3- هر چند که در ساخت تعداد کمی از مساجد فقط بر جنبه معماری آن تمرکز شده است که آنها نیز مشمول این سخن می شوند.
4- اسم درجه و رتبه و منصب دانشمندان مسیحی است.
5- وقتی دانشمندی چون گالیله نظریه کروی بودن زمین را اعلان کرد، کلیسا او را اعدام کرد. کلیسا موجب عقب ماندگی علم بوده و اروپا به دلیل حاکمیت و سطره کلیسا بر زندگی، دوره ای را در نادانی و ظلمت به سر برد، اما غربی ها پس از انقلاب صنعتی و رهایی از بند کلیسا، موضع تندی در برابر دین اتخاذ کردند تا جائیکه آن را «افیون تودهها» خواندند. البته این موضوع جدای از توفیق و کامیابی آنان بوده زیرا این نقص به توحید یا دین باز نمی گردد بلکه مربوط به نفس اماره در کشیش ها و راهبان است.

در اینجا می توان رویدادی را به نقل از یکی از دانشمندان (1) به عنوان شاهد و مؤیدی بر این نکته بیان کرد که اساس مسجد بر پایه تقوی است نه بلندی و زینت ساختمان و بنای آن. وی چنین می نویسد: «گروهی از مبلغان دینی وارد شهر اصفهان شدند و به اهالی این شهر گفتند: آیا نمی بینید کلیساهای ما، آباد، زیبا و مزین بوده و مساجد شما خالی، کهنه و ویرانه است؟ مردم شتابزده نزد دانشمندان و فضلا رفته و پاسخ چنین شبهه ای را که در ذهن آنان افروخته گشته، جویا شدند. برخی از این دانشمندان درهای خویش را بسته، برخی گفتند: پاسخ را نمی دانیم. برخی نیز گفتند:

در تخصص ما نیست جز یک نفر که در خانه خویش هیاهوی مردم را شنیده به بیرون آمد و علت را از آنان پرسید. موضوع را به وی گفتند. او گفت: پاسخ آن نزد من است و دستور داد مردم در مسجد شهر گرد آیند تا او بر آنان نماز جماعت گزارد و پاسخ را آنجا خواهند یافت. مردم جمع شدند و او بالای منبر خطبه ای ایراد کرد و به مسیحیان گفت: کلیساهای شما بدین دلیل آباد است که از ذکر و یاد خداوند سبحان خالی است در حالی که ما در مساجد خویش ذکر خداوند متعال را بسیار بر زبان جاری میکنیم؛ بنابراین مساجد از ترس خداوند، تسلیم شده و می شکافند و به این شکل در آستانه فرو ریختن قرار می گیرند. شاهد ما در این موضوع این است که هنگام اذان که مردم بسیاری جمع می شوند، هر گاه بانگ «الله اکبر» مؤذن برآید، سقف، شکافته و ترک بزرگی برمی دارد و مردم می گریزند تا سقف بر آنها فرو نریزد. به هنگام غروب مبلغان، ترسان و ناامید بیرون شهر بودند، هنگامیکه این مرد پرسید: از کجا می دانی که سقف هنگام ذکر خداوند سبحان این گونه خواهد شد؟ گفت: من دریافته ام که این امر پایه و اساس باور دینی بوده و خداوند سبحان دین خود را عزیز و گرامی داشته و خود بدین امر آگاه است. پس با کرامات و معجزات خویش باید ما را مورد عنایت قرار دهد». (2) با این واقعه می توان به کسانی پاسخ گفت که در برابر فرهنگ و تمدن پر طمطراق غرب، مات و مبهوت مانده و روشنایی برق آن، دیدگانشان را از بین برده است و همگی برای نداشتن چنین فرهنگی محزون و اندوهگین هستند؛ اما این افراد، متوجه نعمت ایمان به خداوند، رسول او و ائمه معصومین (علیهم السلام) نیستند که غربیها علی رغم برخورداری از فرهنگ مادی از آن بی نصیب مانده اند؛ البته ما هر چند چنین فرهنگی را از دست داده ایم، اما اسباب رسیدن به درجات ایمان به خداوند و رسول او و ائمه معصومین (علیهم السلام) را

ص: 58


1- این شخص آیت الله العظمی، سید محمد صدر «قدس سره» است که این حادثه را از پدرشان نقل کردند.
2- این واقعه در یکی از دیدارهای آیت الله العظمی سید محمد صدر «قدس سره» با گروهی از طلاب علوم دینی ذکر شده است.

در اختیار داریم علاوه بر آن فرهنگ غربی نیز به عنوان ابزاری سودمند در راستای تحقق چنین هدفی بدون هیچ رنج و محنتی به دست ما رسیده است و ما به این نعمت خدای را که پروردگار جهانیان است سپاس گزاریم، پس چرا این انسانهای متحیر پند نگرفته و از گمراهی خویش باز نمی گردند.

چهارم تشویق به شتافتن به سوی مساجد

خداوند در قرآن کریم می فرمایند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُون :(1) ای کسانی که ایمان آورده اید، هرگاه (شما را) برای نماز روز جمعه بخوانند فی الحال به ذکر خدا بشتابید و کسب و تجارت رها کنید که این اگر بدانید برای شما بهتر خواهد بود». در این آیه دلالت آشکاری بر امر به شتافتن به ذکر خداوند در مسجد وجود دارد (2) سنت شریف نیز مملو از تشویق مردم به شتافتن سوی مساجد است و فضیلت چنین عملی را تبیین میکند زیرا این امر گام دوم و مکمل بنای مسجد بر اساس تقوایی است که گام نخست در راه رسیدن به اهداف مورد نظر اسلام به شمار می آید. پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ألا أن بيوتى فى الأرض المساجد، تضىء لأهل السماء كما تضىء النجوم لأهل الأرض ألا طوبى لمن كانت المساجد بيوته ألا طوبى لعبد توضأ فى بيته ثم زارني في بيتى ألا أن على المزور كرامة الزائر ألا بشر المشائين في الظلمات إلى المساجد بالنور الساطع يوم القيامة :(3) آگاه باشید که خانه های من بر روی زمین مساجد هستند، خوشا به حال آنکه در خانه خویش وضو سازد سپس به دیدار من آید و حق است بر زیارت شونده که زائر را گرامی بدارد. کسانی را که در تاریکیهای شب به مساجد میروند به نور روشنی در قیامت بشارت ده علی بن حکم به نقل از شخصی از امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت کرده است که فرمودند: من مشى إلى المسجد لم تضع رجلا على رطب و لا یابس إلا سبحت له الأرض إلى الأرضين السبع :(4) هر كه به سوی مسجد رود، پایش را بر هیچ تر و خشکی نگذارد مگر اینکه زمین تا طبقات هفتگانه آن برای او تسبیح بگویند از مزارم نیز به نقل از امام جعفر صادق(علیه السلام) آمده

ص: 59


1- جمعه 9.
2- هر چند که این آیه درباره نماز جمعه نازل شده است اما تشویق به حضور در مساجد را نیز در بر دارد.
3- حسين النوري مستدرك الوسائل، ج 3، ص 385.
4- حر عاملی، وسائل الشیعه، ح 3 باب 4 از احکام مسجد، ح 1

است: « عليكم في الصلاة في المساجد و حسن الجوار للناس و إقامة الشهادة و حضور الجنائز :(1) بر شما باد به اقامه نماز در مساجد و حسن همسایگی و اقامه شهادت و حضور در تشییع جنازه». از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده که فرمودند: «من مشى إلى مسجد من مساجد الله فله بكل خطوة خطاها حتى يرجع إلى منزله عشر حسنات و عشر سيئات و رفع له عشر درجات (2): هر که به یکی از مساجد خداوند گام بردارد به ازای هر قدم وی تا بازگشت به خانه خویش، ده پاداش و رفع ده گناه و ترفیع ده درجه در نظر گرفته می شود». کلینی از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت کرده است که فرمودند: «إن على بن الحسین(علیه السلام) استقبله مولى له في ليلة باردة و عليه جبة خز و مطرف خز و عمامة خز و هو متغلف بالغالية فقال له: جعلت فداك في مثل هذه الساعة على هذه الهيئة إلى أين قال: إلى مسجد رسول الله أخطب الحور العين إلى الله عز و جل: (3) امام علی بن الحسین(علیه السلام) در شبی سرد با جامهای پشمین و مزین و ردایی پشمین و ملبس به لباسهای فاخر و قیمتی با یکی از غلامان خویش روبرو شدند، غلام از ایشان پرسید: فدای شما گردم در این ساعت با چنین وضعی به کجا می روید؟ امام فرمودند: به مسجد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می روم تا حور العین را از خداوند خواستگاری کنم». بدون تردید این پاسخ امام(علیه السلام) در حد سطح فکری (4) شخص پرسشگر بوده و به این معناست که – هر چند خدا عالم است - امام به دنبال تبیین این نکته بود که پاداش داخل شدن در مسجد بهشت بوده و بهشت منزلگاه حور العین است؛ بنابراین ورود به مسجد بمثابه خواستگاری از حور العین و ازدواج با آنان در بهشت است. امام زین العابدین(علیه السلام) بردگان را خریداری کرده یک سال نزد خویش نگه می داشتند و آنان را پس از تعلیم اسلام حقیقی و ولایت اهل بیت آزاد می کردند تا پس از آزادی مبلغانی برای ایشان باشند. می توان از این حدیث نیز چنین دریافت که امام (علیه السلام) خواستند به این برده قبل از آزادیش اهمیت شتافتن به مساجد را تفهیم نمایند. که البته خداوند عالم است -.

پنجم: ترک نکردن مساجد و تلاش برای خرابی آنها

ص: 60


1- کلینی، الکافی، ج 2، ص 635.
2- حر عاملی، وسائل الشيعه، ج 3، باب 4 از ابواب احکام مسجد، ح 3.
3- حر عاملی، وسائل الشيعه، ح 3، باب 23 از احکام مساجد، ح 1.
4- در غیر این صورت همت امام (علیه السلام) بسیار بالاتر از این و غیر قابل توصیف است و موقعیت در اینجا از باب این عبارت است: (با مردم به میزان عقلشان صحبت کن).

خرابی مسجد مخالف آبادی آن است و خداوند متعال خرابی را همراه با شدت ظلم بیان کرده است. خداوند متعال می فرماید: « وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعى فِي خَرابِها أَ وَلِيِّكَ ما كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خزى وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابُ عظیم (1): کیست ستمکارتر از آنکه نگذاشت که نام خدا در مسجدهای خدا برده شود و در ویران ساختن آنها کوشید؟ روا نیست در آن مسجدها جز بیمناک و ترسان داخل شوند و نصیبشان در دنیا خواری و در آخرت عذابی بزرگ است». از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده است که مقصود آیه، قریش است آن هنگام که مانع ورود رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به مکه و مسجد شدند. برخی مفسرین نیز بر این باورند که آیه مذکور در توصیف رومیانی است که در بیت المقدس جنگ کرده و برای خرابی آن تلاش کردند تا اینکه خداوند در دوره عمر، مسلمانان را بر آنان پیروز گرداند به گونه ای که با ترس و دلهره از حمله مؤمنین وارد آن شدند. روایتی از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) رأی نخست را تأیید می کند، آنجا که حضرت پس از نزول آیه ندا دادند: »لا يحجن بعد عامنا هذا مشرک و لا يطوفن بالبيت عریان: (2) از امسال به بعد، هیچ مشرکی نباید حج گزارد و هیچ شخص برهنه طواف خانه کعبه نکند»؛ اما آن چنانکه برداشت می شود (أن الوارد لا يخصص المورد: چشمه آب، مختص وارد شونده بر آن نیست) بنابراین، آیه با حکمی عمومی، فردی را که برای خرابی مسجد میکوشد، در نهایت ظلم و ستم توصیف می کند. در اینجا مقصود از خراب کردن، ویرانی مادی نیست، بلکه هدف نوع معنوی آن است. اگر ویرانی مادی یکی از مصادیق خرابی مسجد است یعنی اگر بنای مسجدی خراب گردد، این امر به نوبه خود، نابودی اهداف مسجد را در پی دارد که از این جهت، ویرانی معنوی آن به شمار می آید، بنابراین ویرانی معنوی عام تر از ویرانی مادی بوده و منظور آیه نیز نوع معنوی آن است. برای تایید این نتیجه می توان سه استدلال بیان کرد:

استدلال نخست: خراب، ضد آبادی است - از ریشه عمر يعمر - در حالیکه بنا، ضد ویرانی است. مثلا گفته می شود: خانه ای آباد و این خانه ای خراب است و این اتاقی خرابه است، یعنی آن شیء خراب وجود دارد اما متروک بوده و کهنه و قدیمی است.

ص: 61


1- بقره: 114.
2- محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 21، باب 31، ص 267.

استدلال دوم: سخن خدای تعالی در ادامه آیه پیشین است: « أَ وَلِيِّكَ ما كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفِينَ :(1) روا نیست در آن مسجدها جز بیمناک و ترسان داخل شوند». این در حالی است که آنان از ابتدا در جهت خرابی مساجد تلاش کردند؛ بنابراین اگر خراب به مفهوم ویرانی و نابودی مادی باشد، پس آنان چگونه وارد مساجد ویرانه می شدند؛ بنابراین، آیه، شدت ظلم کسانی را تبیین می کند که برای ویرانی معنوی مساجد تلاش کرده و برای ترک و توقف نقش اجتماعی و دینی آنها چه از طریق منع اقامه نماز در این مساجد یا نابودی بنای مساجد از پایه و اساس کوشش کردند.

استدلال سوم: سخن امام جعفر صادق(علیه السلام) است که فرمودند: «ثلاثة يشكون إلى الله عز و جل مسجد خراب لا يصلى فيه اهله و عالم بين جهال و مصحف معلق قد وقع عليه الغبار لا يقرأ فيه :(2) سه گروه به خدای عز و جل شکایت می - کنند: مسجد خرابی که اهلش در آن اقامه نماز نمی کنند، دانشمندی که میان افراد نادان تنها مانده و قرآن رها شده ای که غبار بر آن نشسته و خوانده نمی شود».

سنت شریف نیز بر حضور مستمر و همیشگی در مسجد و ترک نکردن آن تأکید کرده است به گونه ای که امیرالمؤمنين این امر را در خلال وصایای خویش مطرح کرده اند آنجا که فرمودند: «الله الله في بيت ربكم فأنه إن ترك لم تنظروا (3): خدا را خدا را در مورد خانه پروردگارتان که اگر ترک شود، مهلت داده نمی شوید». می توان از این حدیث - هر چند خدا عالم است - چنین دریافت که ترک خانه خدا یعنی مسجد از سوی مسلمانان منجر میشود تا آنان توجه و عنایت الهی را از دست بدهند و خداوند سبحان به آنان نظر لطف نیافکند یا اینکه ترک مسجد موجب میشود دشمنان به ما فرصت و مهلت ندهند، زیرا مسجد ابزار ما در رویارویی و مقابله با دشمن است و تا زمانیکه به آن رفت و آمد می کنیم، در خیر و سلامت هستیم اما اگر آن را ترک کنیم به مفهوم ضعف و پراکندگی ما و حمله سریع و غلبه آسان دشمن بر ماست. از جمله احادیثی که در این زمینه از ائمه معصومین نقل شده است، روایتی است که

ص: 62


1- سوره بقره: 114.
2- حر عاملی، وسائل الشيعه، ج 4، باب 4 از ابواب قرائت قرآن، ح 2.
3- نهج البلاغه: امام علی بن أبي طالب (علیه السلام)، باب الوصايا.

زریق از امام جعفر صادق (علیه السلام) بیان کرده است. ایشان فرمودند: «شكت المساجد إلى الله تعالى الذين لا يشهدونها من جيرانها فأوحى الله إليها و عزتی و جلالي لا قبلت لهم صلاة و لا أظهرت لهم في الناس عدالة و لا نالتهم رحمتی و لاجاورني في جنتی (1): مساجد از همسایگان خود که در آنها حضور نمی یابند به محضر خداوند متعال شکایت بردند، خداوند به آنها الهام کرد: سوگند به عزت و جلالم که نمازی از آنان نمی پذیرم، عدالت آنان را در میان مردم آشکار نمیکنم، رحمت من به آنان نمی رسد و در بهشت من در همسایگی ام قرار نخواهند گرفت». پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) در برابر کسی که مسجد را ترک کرده یا برای نماز جماعت و جمعه حاضر نمی شود، موضع سختی گرفته و این عمل آنان را بسیار ناپسند شمرده است و فرموده است: «لیوشک قوم يدعون إلى الصلاة في المسجد أن تأمر بحطب، فيوضع على أبوابهم فتوقد عليهم نار فتحرق عليهم بيوتم (2): چیزی نمانده که در باره آن عده که نماز در مسجد را رها کرده اند، دستور دهم هیزم به در خانه هایشان بریزند و آتش بزنند تا خانه هایشان بسوزد». حضرت علی(علیه السلام) درباره گروهی که همراه با ایشان در مسجد به نماز جماعت حاضر نمی شدند، فرمودند: «لیحضرن معنا صلاتنا جماعة أو ليتحولن عنا و لا يجاورونا و لا نجاورهم :(3) یا در نماز جماعت با ما حاضر می شوند یا از کنار ما نقل مکان کرده در همسایگی ما قرار نگیرند، ما نیز با آنها همسایه نمی شویم».

از آنچه گذشت چنین در می یابیم که قرآن کریم و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه معصومین(علیه السلام) بر حضور در مساجد بسیار تأکید کرده اند تا جایی که برخی احادیث بر باطل بودن نماز همسایگان مسجد که در آن حضور نمی یابند، دلالت داشته است اما برداشت فقها از این احادیث، کراهت نماز بوده است. این مباحث، فقط برای بیان میزان اهمیت مسجد و نقش محوری آن در فعال و کارآمد کردن نقش رهبر و عمل کنندگان زیر پرچم او مطرح شده است که در غیر این صورت بسیاری از اهداف اسلام تباه می شود. این امر مهم یعنی توجه به مساجد و محافظت از آنها حتی در زمان غیبت کبری از جانب دانشمندان فعال و اثر گذار باقی مانده است و خداوند به جای ما به آنان بهترین پاداش

نیکوکاران را عطا فرماید. در فصل آینده ارتباط حوزه شریف با مساجد بیان خواهد شد.

ص: 63


1- حر عاملی، وسائل الشيعه، ج 3، ابواب احکام مساجد، باب 2، ح 8.
2- همان منبع، ح 2.
3- همان منبع، ح 7.

فصل پنجم : مسجد و حوزه علمیه

اشاره

ص: 64

مقدمه

در فصلهای پیشین در مورد ابعاد دینی و تاریخی مسجد سخن گفته و همچنین درباره فواید حضور در مساجد گاهی از جنبه نظری و احتمالی و گاهی از بعد عملی به بحث پرداختیم .(1) در این فصل برآنیم تا خواننده محترم را به واقعیت زنده و روز بریم تا کارکردهای مسجد وتكاليف ما در قبال آن را دریابد. پر واضح است که رهبری دینی، امروز به دست حوزه علمیه شریف است. پس از شناخت جایگاه مسجد و اهمیت آن در اسلام، ضروری است که مسجد ابزار راهبردی حوزه شریف در اجرای وظایف خود باشد؛ بنابراین قبل از هر چیز، باید وظایف حوزه را در زمان غیبت کبری شناخته تا کارکرد مسجد در انجام و اجرای این وظایف را دریابیم.

اهمیت حوزه علمیه

حوزه علمیه از آغاز تأسیس تا کنون همواره قیم حقیقی دین و پشتیبان آن بوده است به گونه ای که تلاشهای فراوان و بی نظیری را در این عرصه به کار بسته و عصاره اندیشههای فرزندان خود و تلاشها، جوانی، اوقات... خونها، اشکها و عرق آنان را که مایه حفظ آبروی مذهب و عزت دین است، پیشکش کرده است. حوزه از یک سو تفسیر قرآن کریم، حفظ، تدوین و تحقیق حدیث و نیز تألیف و گردآوری میراث و سیره اهل بیت (علیهم السلام) را بر عهده گرفت و از سوی دیگر سخنگوی حقیقی مذهب شیعه امامی و تنها نماینده آن در مقابل شبهات و حملات فکری شوم وارده از جانب مخالفین است.

ارتباط حوزه علمیه با جامعه

جایگاه حوزه علمیه نسبت به جامعه همچون جایگاه محور آسیاب برای آسیاب است. جامعه به حوزه و علمای آن چشم می دوزد، سخن حوزه را بر زبان جاری می سازد و از آنچه نهیشان می دارد، باز می ایستد؛ بنابراین حوزه در

ص: 65


1- به ویژه هنگام ذکر برخی فواید مسجد، بر گرفته از نظر سنجی مذکور.

تربیت و فرهیخته سازی جامعه از خلال انتشار مجلات، جزوات، کتابها، تفاسیر و سیره نامه ها نقشی اساسی ایفا می کند.

افراد جامعه چنین عادت کرده اند که در هر امر کوچک یا بزرگی از تأیید رؤیت هلال ماه گرفته تا امور سرنوشت سازی چون اشغال سرزمینشان توسط انگلیس به حوزه رجوع کنند و این امر، فقط به دلیل اعتماد مردم به حوزه علمیه است؛ که از جانب خداوند متعال، وسیله ای برای حفظ ایمان و اسلام در جانها و عقلهای آنان است.

بدین ترتیب رابطه حوزه با جامعه رابطه ای دو سویه است که یکی از طرفین به وسیله دیگری اصلاح و استوار می شود و دیگری نیز از طرف مقابل بهره مند می شود. این رابطه متقابل دارای دو بعد است:

بعد نخست: آنچه که حوزه به جامعه عرضه می دارد (وظایف حوزه):

می توان مهم ترین وظایف حوزه را در قالب نکات زیر منحصر کرد:

نخست: آماده سازی مجتهدین و رهبران مجتهد جهت ادراه امور اجتماعی، دینی و اقتصادی مردم و نیز هدایت ارشاد آنان در تمام عرصه ها که چه بسا از میان همه وظایف حوزه، مهم ترین وظیفه باشد. زیرا هر چند یکی از نتایج وجود حوزه به شمار می آید اما حوزه بدون وجود مجتهد تباه شده و شکافته و از هم گسیخته میشود، بنابراین مجتهد، مقوم وجود حوزه و مایه تداوم آن است.

دوم : آماده سازی پژوهشگران، نویسندگان و اساتید فاضل جهت تحکیم و پیشبرد حرکت تألیف و گسترش آگاهی در میان صفوف جامعه با الهام از پند و اندرزهای قرآن کریم و سنت شریف، متناسب با نیاز روز و ارائه آنها به مردم یا حداقل فهرست و فصل بندی آثار اهل بیت (علیهم السلام) و ارائه آنها به مردم.

سوم: آماده سازی مبلغان و خطیبان جهت موعظه مردم نسبت به ذکر و یاد خدای تعالی و تقویت رابطه آنان با او، همچنین هدایت آنان به راه راست از طریق کنترل انواع فساد و انحراف و نیز تشخیص و برحذر داشتن از آنها یا

ص: 66

ارائه راهکارهای سودمند در این زمینه، علاوه بر آن، اقدام خطیبان و مبلغان به احیاء ذکر و یاد سیدالشهداء، امام حسین(علیه السلام) و دیگر مناسبتهای دینی.

چهارم: پاسخ به شبهات و دسیسههای ساختگی علیه مذهب با روشهای گوناگون، چه به صورت نوارهای صوتی یا در قالب نشریههای هفتگی و ماهانه باشد؛ بنابراین از این منظر، حوزه همواره پشتیبانی جسور و بیباک و خستگی ناپذیر، علیه تمام انواع دسیسه هایی بوده و هست که دین با آنها مواجه می شود.

بعد دوم: آنچه جامعه بر حوزه عرضه می دارد که می توان در قالب دو نکته بیان کرد:

نخست اینکه: حوزه به طور کامل بر قوانین اجتماعی تکیه داشته و با کناره گیری جامعه از آن، کارآیی خود را از دست می دهد، زیرا جامعه عرصه عمل بوده و بدون جامعه، همچون علم بی عمل و بی فایده میشود. وظیفه جامعه در قبال حوزه این است که خویش را به آن پیوند زند و در باز نگه داشتن همیشگی کانالهای ارتباط با آن همکاری کند تا نتیجه حاصل از آن را به صورت مستقیم دریافت کند، جامعه جزئی از حوزه است به گونه ای که مفهوم حقیقی حوزه، تنها شامل روحانیون نمیشود، بلکه تمام شیعه حتی افرادی غیر از طلاب علوم دینی را نیز در برمی گیرد، زیرا آنان، جزئی از دستگاه مرجعیت و حوزه ای هستند که زبان گویا و سخنگوی دین و مذهب تشیع است.

دوم: جامعه چون چشمه پر آبی است که حوزه علمیه را به وسیله طلاب علم یاری می رساند، حال اگر این چشمه را خشکیده و بی آب فرض کنیم، نتیجه آن حتما فروپاشی بنیان و کیان حوزه خواهد بود.

نتیجه حاصل از این بعد ارتباطی میان حوزه و جامعه این است که دشمنان دین، چنین رابطه ای را دریافته و در صدد قطع پیوندهای ارتباطی میان آن دو بوده اند. در بحث گذشته بیان کردیم که چگونه این ضربه به سمت مسجد نشانه رفته است، بر این اساس که مسجد بارزترین ابزار ارتباط بوده، بلکه تمام وسایل ارتباطی درون آن می گنجد.

از جمله تلاش های دشمنان جهت انزوای حوزه از جامعه، تهی سازی آن از وظیفه رهبری فراگیر خود و ترسیم آن به صورت تک بعدی یعنی دین بوده به طوری که دیگر جنبه های زندگی را در بر نگرفته یا پوشش نمی دهد و هر که

ص: 67

را بدان مرتبط گردد به واپس گرایی و غیر آن متهم کردند و شعارهایی را سر دادند که مضمون آن، گسستن روابط پیوندهای فراوان میان دین و دیگر جنبههای زندگی است تا این عمل، مقدمه ای باشد بر زشت جلوه دادن چهره روحانیت و محدود کردن آنها در چارچوبی که انسانهای آگاه، فرهیخته و متعهد از آن روی برمی تابند و افراد نادان و کم خرد به آن روی می آورند.

اینجاست که نقش روحانی، یا امام جماعت یا وکیل در کمک به جامعه برای ارتباط با حوزه مشخص شد و این امر از طریق فعال کردن نقش مسجد و تدارک مقدماتی حاصل می آید که انسان را به فواید دینی و اجتماعی مذکور می - رساند و در ضمن وظایف حوزه، – در بعد نخست که در صفحه قبل یاد شده – می گنجد. پیش از شناخت نقش روحانی یا امام جماعت یا وکیل در جامعه و چگونگی عملکرد وی در بهره مندی از مسجد جهت تحقق این فواید و ادای دین خود در انجام این وظایف از خلال آنها با سیستم داخلی حوزه و ارتباط مسجد با آن آشنا با آن آشنا می شویم.

نظام حوزه علمیه و ارتباط آن با مسجد

*نظام حوزه علمیه (1) و ارتباط آن با مسجد

حوزه علمیه نهادی است که برای طلاب و مجتهدین حوزه و مقلدین آنها بسیار گسترده و فراگیر است، بلکه وظایف آنان فراتر از این بوده تا مخالفین حوزه را نیز شامل شود، همچنین حوزه فقط در یک چارچوب خاص محدود نمی شود، بلکه دارای چارچوبهای متعددی است که در زمانی مناسب برای رویدادی مناسب و بر اساس شرایط روز و تکالیف شرعی فرد در قبال وقایع موجود، نوع مناسب آن برگزیده و معین می شود. گاهی اوقات، حوزه، در صورت بروز فرصت و امکان توان، تمام چارچوبهای موجود را به کار می گیرد. بر این اساس، حوزه از یک سو نهادی اجتماعی است که با افراد، طبق الگوهای اخلاقی رفتار کرده که هدف آنها، خلق شخصیت انسانی و مؤمن است و از دیگر سو، برای انسان خط مشیی را ترسیم می کند که وی را با عبادات و کردار خویش به پروردگارش وصل می کند، در این صورت، حوزه چون نوری است که از حلال و حرام خدا پرده برمی دارد. در جنبه سوم نیز، حوزه نظام مالی و اقتصادی استواری است که عملیات داو ستد در تمام سطوح خود در آن جریان داشته

ص: 68


1- سخن در اینجا پیرامون نظام کنونی یا فرضی حوزه است که باید مطابق آن باشد اما به دلیل شرایط و اوضاع جبری و با اختیاری متوقف شده است، همچنین مقصود این کلام، فقط حوزه علمیه نجف اشرف است.

به اقتضای ،موقعیت گاهی اتفاق یا گاهی وصول و دریافت می.کند از بُعد چهارم نیز حوزه به واسطه انتشارات نشریه ها و صدای رسای خطیبان منتسب به آن نهادی فرهنگی و دستگاه اطلاع رسانی است.

حوزه علمیه از منظر ساختاری اداری و تشکیلات متشکل از مدارس متعددی جهت سکونت طلاب است و به طور معمول برای هر طلبهای اتاقی اختصاص می یابد که برای اقامت و زندگی و نیز حفظ و آماده سازی دروس خود، تنها یا همراه با همکلاسان خود مورد استفاده قرار میدهد در هر مدرسه ای یک مسجد و کتابخانه عمومی وجود دارد. حوزه علمیه علاوه بر ،مدارس شامل مساجد بیشماری جهت تشکیل حلقه های درس در طول روز نیز است به گونه ای که هر که در خود شایستگی ،بیند تدریس ماده درسی مشخصی را بر عهده گرفته و در گوشه ای از مسجد می نشیند و جلسه درس خویش را برای دو طلبه یا بیشتر اعلام میکند طلاب دیگر نیز گرد می آیند هر که درس را مفید یابد به حضور خویش در جلسه درس ادامه میدهد و هر که آن را به دلیل مناسب نبودن روش تدریس یا غیر آن را بیفایده بیند به حلق درس دیگری روی آورد به این ترتیب این امر به استاد و دانشجو محول میشود حوزه همچنین شامل دفاتر مجتهدین بوده که بر مدارس و مساجد از جهت اداری مالی و تشکیلات و انجام تعمیرات مورد نیاز آنها نظارت .دارد همچنین مسئولیت تعیین متولیان شرعی این مدارس را نیز به عهده دارند از دیگر وظایف دفاتر مراجع تقلید همچنین توزیع حقوق در پایان هر ماه علاوه بر کمکهای ثابت و غیرثابت و ثانوی برای رفع نیاز خود دانشجو است تعدادی از معتمدین مرجع دینی (مجتهد) مسئول دفاتر و در نهایت خود حوزه بر نظارت دارند. این دفاتر همچنین مسئول توزیع برخی روزنامه ها یا فروش آنها به علاقه مندان با هزینه تمام شده نیز هستند.

مرجع دینی وقت خود را بین تدریس برای طلاب درس خارج که همان مرحله سوم (1) و پایانی و قبل از رسیدن به درجه اجتهاد است و نیز بین حضور در دفاتر در وقتی مشخص جهت دیدار با مراجعین و شنیدن پرسشهای پیش

ص: 69


1- مرحله نخست مقدمات و مرحله دوم، سطوح نامیده میشود.

آمده برای آنان و پاسخ به آن تقسیم میکند، گروهی از مراجع دینی نماز جماعت را در بارگاه امیرالمؤمنین(علیه السلام) یا یکی از مساجد اطراف آن اقامه می کنند. (1)

با این توصیف مختصر به نظر می رسد خواننده از یک سو با نظام حوزه و از سویی دیگر ارتباط مسجد با این نظام آشنا شده باشد از آن جهت که مسجد مکان اقامه نماز طلاب در مدارس خود و مکان فراگیری دروس در روز بعد و همچنین دریچه ارتباط مرجع با مقلدین و دانشجویان خود چه در بحث خارج یا در نماز جماعت است. در این نظام برخی ویژگی های مثبت وجود دارد که در ادامه ذکر خواهیم کرد، همانطور که برخی امور منفی نیز در آن یافت می - شود که حوزه را از مسیر خود منحرف میکنند، برخی از آنها بر حوزه تحمیل شده و برخی با انتخاب خود حوزه است که به یاری خداوند متعال و به فضل فرزندان غیور و مخلص حوزه رو بسوی نابودی می نهند.

همگامی با زمان

ابتدا به عنوان پیش درآمدی بر ارائه (2) نکات مثبت و منفی، یادآور می شویم که عامل اساسی در انجام درست و برتر وظیفه ای که بر عهده حوزه علمیه گذاشته شده، همگامی با زمان است. اگر به وظایف چهارگانه مذکور در بند پیشین این فصل نگاهی افکنیم، درمی یابیم که رکن اساسی این وظایف، چگونگی و روش انجام و اتمام انهاست. برای مثال شیوه پاسخ به ملحدین در زمانهای گذشته با نوع پاسخگویی به دیالکتیک ها و ماتریالیستها متفاوت است، این امر از جهت اصل پاسخگویی است از نظر روش و رساندن پاسخ و ابزار انتشار آن نیز متفاوت است. در پاره ای زمانها فقط ایراد سخنی کفایت میکرد و پس از آن بر سر زبانها جاری میشد و مقصود سخن بدون درنگ تحقق می - یافت، اما در برخی زمانها صرف بیان سخن کافی نیست، زیرا مقصود از ایراد سخن، فراگیری درسی از پیشینه آن است که در غیر این صورت، کانالهای ارتباطی و زنجیره انتقال این سخن، قطع شده و فقط اطلاق صرف آن رخ می دهد که از محدودهای بسته و مشخص فراتر نرفته و سپس از بین می رود. چنین قطع ارتباطی یکبار با بدنامی مرجع دینی و بار دیگر با تعطیلی وسایل ارتباط با جامعه صورت می گیرد. - همان گونه که در فصل گذشته، تهی

ص: 70


1- هرچند که این امر، این روزها به دلیل شرایط موقتی و گذرا، عملا کاهش پیدا کرده است.
2- این مطالب فقط مقدمه ای برای پذیرش برخی جایگزین ها در نظام حوزه علمیه است که در فصل 5 ذکر خواهیم کرد.

سازی مساجد از کارآیی خود و شبیه آن (1) بیان شد - از تمام این مطالب به دنبال بیان ضرورت همگامی با زمان و عدم پایبندی بر اسالیب به جای مانده از گذشته هستیم، زیرا این موضوع هر چند به تعطیلی حوزه و توقف نقش آن منجر نشود، کوتاهی در انجام وظایف به شمار می آید، بنابراین حوزه فراتر از یک نهاد مصرفی نبوده و تولیدی، سازنده و راهنما نیست.

نکات منفی که وعده بیان آنها را دادیم، گاهی در عدم همگامی با زمان، نهفته است، البته منکر این موضوع نیستیم که گاهی در این عدم همگامی با زمان، نکات مثبتی نیز نهفته است، زیرا در آن، فایده یا عدم فایده این روش یا نظام مورد اندیشه و بررسی قرار می گیرد. همچنین در آن نکاتی دیگر نیز وجود دارد همچون محافظت از موجودیت حوزه که گذشتگان به ما تحویل دادند و تضمین عدم نفوذ عناصر غير قابل اعتماد و ناآگاه به سیستم اداری که مرجعیت را آشفته فته و سر در گم کرده و آنها را با مشکلات بیشماری روبرو می سازد به گونه ای که پیشرفت شیوه ارتباطی یا تغییر دریچه مشرف بر جامعه، گسترش قلمرو منتسبین به حوزه را می طلبد و این نوع گسترش به نوبه خود، نتایجی با خود به همراه دارد که اندکی قبل آنها را از جمله نکات مثبت عدم همگامی با زمان برشمردیم و از این جهت، افرادی که با زمان همگام و همراه نیستند، در برابر خداوند سبحان دینی به گردن ندارند و خداوند به آنان جزای خیر دهد. در ادامه توجه را به سلبیات ملازم با این نکات ایجابی معطوف داشته و آن دو را بر اساس قوانین عرف مقایسه میکنیم تا به نتیجه دست یابیم.

سلبيات عبارتند از:

نخست: دشواری انتساب فرزندان جامعه به حوزه علمیه.

دوم: ابهامی که بر روند مطالعه در حوزه علمیه برای افراد منتسب به حوزه وجود دارد چه برسد به افراد خارج از آن.

ص: 71


1- رجوع شود به بخش (مسجد پرچم است) در فصل سوم.

سوم: ناآگاهی از آغاز سال تحصیلی حوزه جهت ثبت نام همزمان با شروع سال.

چهارم: اعلام نکردن زمان اعطای کتاب یا هر امر دیگری که جامعه در یکی از دفاتر مراجع به دنبال آن است. علاوه بر این در مورد ابزار اطلاع رسانی به جامعه از طریق مساجد، تدبیری اندیشیده نشده است.

پنجم: دشواری ورود به دفاتر مراجع، بدین دلیل که همیشه باز نبوده یا مکان آنها برای بسیاری از مؤمنین، ناشناخته است.

ذکر دیگر نکات منفی، ضرورتی ندارد، زیرا برخی از آنها با مسجد مرتبط نبوده و برخی نیز خارج از اختیار افراد حوزه است؛ بنابراین به مفهوم حقیقی کلمه، منفی نیستند.

راه حل سلبيات مذکور، فعال سازی نقش روحانیت در جامعه و نیز نقش مسجد (1) به عنوان ابزاری در دست روحانی یا وکیل یا امام جماعت و قرار دادن آن به مثابه وسیله هدایت و منفعت جامعه است، به این ترتیب حوزه علمیه به وسیله مسجد وارد هر یک از خانههای جامعه شده و صدای آن به هر کوی و برزنی خواهد رسید و بدین وسیله، نکات منفی مذکور برطرف خواهد شد؛ اما نکات مثبت ذکر شده که حجتی است برای افرادی که با شتاب، همراه با زمان گام بر نمی دارند، ملازمین و همراهان زمان می تواند آنها را مد نظر قرار داده و برای رفع این نکات تلاش کنند تا مانع نفوذ عناصر غیرقابل اعتماد و ناآگاه به سیستم مرجعیت گردند. از این رو، براساس معیارهای معروف سنجش و به منظور حفظ نظام و رعایت مصلحت عموم، همگامی با زمان بهتر و پسندیده تر است، اما این امر بر پایه تحقق شروطی در مورد امام جماعت و عملکرد وی متکی است که در ادامه بیان خواهیم کرد.

نقش امام جماعت یا روحانی در جامعه

ص: 72


1- گواه این مطلب، گشودن دفاتر نمایندگی مرجعیت دینی در نجف اشرف، در مساجد و حسینیه ها در سراسر عراق بوده و این اقدام در کارآمدی نقش وکیل و مسجد هردو تأثیر دارد.

پس از شناخت این موضوع که دریچه ارتباطی حوزه علمیه با جامعه مسجد است حال باید دانست که نقش مسجد در جامعه بر حضور امام جماعت در آن متکی است حتی بر این اساس که مثلا امام جماعت مسجد فقط به اقامه نماز جماعت در آن بسنده میکند باز مسجد بی تأثیر یا متروک و رها شده نیست. بدین جهت امام جماعت باید به

مجموعه صفاتی آراسته باشد که وی را برای انجام امور مهم و مسئولیتهایی آماده میسازد که در نهایت از جمله فواید - که ذکر آن گذشت - مسجد به شمار میآیند در اینجا سخن ما معطوف به دو جهت است:

جهت : نخست ویژگیهای امام جماعت

امام جماعت باید با شرایط و حالات روز هماهنگ باشد البته نه فقط بر اساس دین خود، بلکه باید به اقتضای مصلحت عموم رفتار کند و درست نیست که فقط نظاره گر صحنه بوده و شرایط سخت را بهانه و دستآویز خود قرار ،دهد بلکه باید با استعانت از خداوند سبحان به دنبال ایجاد بستری مناسب بوده تا از خلال روابط اجتماعی با اهل

منطقه یا بزرگان آن یا دیگر گروه ها اقدام کند تا از پایه و اساس مردود و مطرود نگردد. همچنین باید امور سودمند دیگری را به اطلاع مردم برساند که با منافع گروه های مذکور تعارضی نداشته باشد پس از آن میتواند این گروهها یا بزرگان را با دیدگاههای مخالف ،خویش اقناع کرده و به سوی خویش جذب کند که در این صورت، خیر و منفعت تمام جامعه را فرا میگیرد و در این مورد گفته شده نه آنقدر نرم باش که آبت را بگیرند و نه آنقدر خشک باش که تو را بشکنند امام جماعت برای موفقیت در انجام وظیفه خویش باید به صفات دیگری نیز آراسته باشد، مانند

:نخست باید دارای درک اجتماعی باشد به گونه ای که زیرکی و تیزهوشی وی به طبقات جامعه نفوذ کرده تا تحلیلی از شخصیتها اعمال و رفتار آنان داشته باشد و بر اساس چنین تحلیلی از افراد نیک جامعه یاری جوید و به دیگران یاری رساند.

دوم باید نسبت به حرکت جوامع و ملتها آگاهی تاریخی داشته و از تاریخ اهل بیت(علیه السلام) مطلع باشد و بدین وسیله گذشته را درک کرده و از آن با بیان و زبان روز و هماهنگ با سطح درک افراد جامعه تعبیر کند.

ص: 73

سوم: امام جماعت باید پاک سرشت، نیک منش، وارسته و پرهیزکار و مشتاق به هر امر خیر و نیک باشد که در غیر این صورت نمی تواند به مردم سود و نفعی رساند، زیرا (فاقد یک چیز نمی تواند آن را عطا کند)؛ بنابراین امام جماعت باید به تهذیب نفس خویش همت گمارد و برای کامل کردن آن با نیکیها و تطهیر آن از پستیها، تقویت

ارتباط با خداوند متعال و حفظ آن از هر گناه بزرگ و کوچکی تلاش کند. این امر باید قبل از عهده دار شدن هر نوع مسئولیت اجتماعی باشد، زیرا پست و مقام و دیگر امتیازاتی که علماء دین از آن برخوردار می شوند از قوی - ترین دامهای شیطان و محکم ترین بندهای او است. نفس اماره نیز خاموش و پنهان است که اگر چیزی آن را برانگیزد و تحریک کند، برافروخته گردد و صاحب خود را هلاک کند... رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) الگو و اسوه نیکویی برای ما است، ایشان کامل ترین خلق بوده که با نفس خویش مبارزه کردند و در سایه عنایت الهی خداوند سبحان را مدت زمانی طولانی پرستش کرده تا اینکه به مقام نبوت بر انگیخته شدند. در حدیثی از امام جعفر صادق(علیه السلام) آمده است: «أن الله عز و جل أدب نبيه فأحسن أدبه فلما أكمل له الأدب قال ( وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ (1)) ثم فوض إليه أمر الدين و الأمة ليسوس عباده فقال عز و جل: ( آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (2) ) (3): خدای عز و جل پیامبر خود را بسیار نیک ادب کرد، هنگامیکه ادب ایشان را کامل کرد فرمود: (و تو راست خلقی عظیم) سپس امر دین و امت را به ایشان واگذار کرد تا عهده دار امور بندگانش گردد، خدای عز و جل فرمود: (هر چه پیامبر به شما داد بستانید و از هر چه شما را منع کرد اجتناب کنید)».

چهارم: امام جماعت باید رویکرد علمی صحیحی داشته باشد یعنی از لحاظ دروس حوزوی، باید یک دوره فقهی کامل را گذرانده باشد تا قدرت تشخیص و تمایز میان آداب عملی دین و تطبیق آنها با یکدیگر را داشته باشد، اما از جنبه علوم و معارف اسلامی غیر حوزوی باید بسیار فرهیخته و از معلومات ممکن آگاه باشد تا همه اقشار و طبقات فرهنگی جامعه را درک کند.

ص: 74


1- سوره قلم: 4.
2- سوره حشر: 7.
3- شیخ محمد یعقوبی، وصايا و نصایحی به خطیبان و طلاب حوزه علمیه شریف، ص11، 1420 نجف اشرف.

:پنجم امام جماعت باید با حوزه ارتباطی صحیح داشته ،باشد نه اینکه در مسیر خود یا کسی که نماینده حوزه علمیه نیست حرکت کند.

اگر امام جماعت از چنین ویژگیهایی برخوردار نباشد امکان ایفای نقش مورد نظر خویش را نمی یابد، در نتیجه نقش مسجد تباه شده و مسجد خراب میشود زیرا اهالی آن فایده مورد انتظار از مسجد را آن چنان که در مساجد دیگر رایج است، احساس نمیکنند.

بعد دوم مسئولیتهای امام جماعت در مسجد

مسئولیتهای امام جماعت فقط دارای یک بعد ،نیست بلکه نقشهای وی فراگیر بوده و مسئولیتهای او به روشی خاص و مشخص محدود نیست زیرا وی نماینده اسلام بوده و اسلام دین زندگی است.

میتوان مسئولیتهای امام جماعت را در چند بعد بررسی کرد:

نخست بعد :دینی

-1 برپایی نماز جماعت

-2 پاسخ به پرسشها و سوالات فقهی و نیز حل شبهات اعتقادی که همواره در برابر مذهب قد علم میکنند.

-3 احیای مناسک دینی و تشویق به پرپایی آنها به ویژه مراسم روز عاشورا و عزای حسینی و ارائه کمکهای مادی و معنوی برای آن

4- پیوند جامعه به خالق خویش از طریق افزایش دروس و سخنرانیها در تبیین ارتباط بنده با پروردگار خویش امام جماعت در ارائه این درسها بر اساس شرایط باید بر بصیرت و درک و هوش خود تکیه کند.

-5 پیوند جامعه به حوزه علمیه و تثبیت مفهوم تقلید در فروع دین نزد جامعه.

ص: 75

دوم: بعد اجتماعی:

1-گسترش روابط و پیوندهای اجتماعی، خارج از مسجد که این امر از طریق مشارکت در غمها و شادیهای مردم و هر مناسبت دیگر آنان و پیشی جستن بر آن حاصل می شود.

2- حل مشکلات اجتماعی در هر دو سطح فردی و گروهی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم از طریق ترغیب بزرگان و افراد متدین به حل مشکلات مردم.

3- تعامل با افراد جامعه مطابق با استحقاق و شایستگی و سطوح آنان به گونه ای که حقی از احدی فروگذار نگردد.

4- درمان پدیده های منفی حاکم بر جامعه از طریق راهکارهای موفق و سودمند و تمام این موارد، بر میزان حس و درک و آگاهی و شعور اجتماعی امام جماعت و اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر از سوی وی متکی است.

5- تحکیم روابط برادری میان افراد جامعه به عنوان مثال از طریق مشارکت آنان در برخی کارها و فعالیتها که این امر نیز بر اساس استعداد و توان امام جماعت صورت می پذیرد.

6- تلاش برای برقراری سازگاری میان مردان و زنان مؤمن و مجرد جهت ازدواج.

سوم: بعد اقتصادی:

1 - اداره امور مالی و وجوبات شرعی - البته پس از کسب اجازه از محضر حوزه علمیه.

2- توجه به اقشار نیازمند و تهیدست به میزانی که اجازه تصرف در بخشی از وجوبات شرعی را دارد یا ایجاد صندوق خیریه برای جمع آوری هدایا و بخشش ها که این صندوق یا در یکی از دیوارهای مسجد به صورت ثابت نصب می شود یا پس از اقامه نماز میان صفوف نمازگزاران به صورت سیار می چرخد.

ص: 76

3- جست وجوی فرصتهای شغلی نزد برخی صاحبان کار و مشاغل که از اهالی مسجد هستند جهت اشتغال تعدادی از جوانان بیکار و نیازمند.

4- تلاش برای عقد برخی قراردادهای وام و قرض برای انجام کار برخی نیازمندان با بهره مندی از تأثیر و اعتبار خویش در جامعه.

5- هماهنگی با پزشکان و داروسازان مؤمن و تدبیر راههای آسان درمان برای بیماران نیازمند.

چهارم: بعد فرهنگی:

1- تأسيس کتابخانهای ویژه مسجد و فتح باب اهداء کتابهایی جهت غنای این کتابخانه با انتخاب کتابهایی انسان ساز که شخصیت دینی و ایمانی وی را شکل می دهند و پرهیز از هر عنوانی که دشمنی و کینه یا هر احساس دیگری را در انسان برمی انگیزد.

2- استفاده از برخی مناسبتهای اسلامی یا غیره که برای برپایی مسابقات در رشته های مختلف علوم و معارف است و همچنین ایراد سخنرانیها و اندرزها متناسب می بیند.

3- اجرای دورههای فقهی در ارتباط با احکام رسالههای عملی برای نمازگزاران.

4- افتتاح دوره های حفظ و تلاوت قرآن کریم و تمرکز بر کودکان، نوجوانان و جوانان. علاوه بر آن امام جماعت باید ارتباط خود را با جوانان محکم و استوار کند، زیرا آنان زمین مناسبی جهت کشت افکار نو و جدید و بنیادین هستند.

آخرین نکته در بیان مسئولیت های امام جماعت یا روحانی، این است که چنین مسئولیت هایی از جامعه ای به جامعه دیگر و از زمانی به زمان دیگر، متفاوت بوده و نمی توان همگی را در قالب نکات مشخص، محدود یا بررسی کرد، زیرا برخی بندهای این مسئولیت ها را شرایط منطقه یا مقطع زمانی، دیکته میکند؛ بنابراین، این مسئولیت ها تابع

ص: 77

شخصیت کارگزار و پایه های فکری، ایمانی و فرهنگی وی هستند؛ بنابراین اهمیت حوزه علمیه و انجام وظایف آن به طور کلی بر ایفای نقش امام جماعت در مسجد و کارآمدی نقش مسجد تکیه دارد همانگونه که بیان شد، مسجد یکی از ابزارهای مرجعیت صالح است که نمیتوان از آن بی نیاز بود هر اندازه تعداد مساجد افزایش یابد، نقش حوزه گسترش یافته و هر اندازه تعداد مجتهدین و کارگزاران دینی بیشمار باشد عزت مذهب نیز افزون گردد. نکته قابل توجه اینکه برخی مساجد با امام جماعت و به تبع آن با حوزه ارتباط ندارند بدین جهت از یک سو جامعه و از سویی دیگر روحانی باید برای پر کردن تمام مساجد خالی تلاش کنند . (1)

فایده مسجد در تحویل رسالت مرجعیت

به عنوان فصل ختام ارتباط مسجد با حوزه علمیه به این فایده اشاره میکنیم که اگر مرجعیت شیعی برای خود دفتری ویژه و منسوب به مرجعیت و نه فقط برای شخص مرجع برگزیند با پایان یافتن دوره مرجعیت یک مرجع با وفات وی بدون نیاز به دوره انتقالی طولانی مدت و به تبع ،آن خلا رهبر موقت مرجع جدید جایگزین خواهد شد، زیرا قانون و دفتر نمایندگی مرجعیت آماده و مهیا بوده و در همان مکان مرجعیت ،پیشین، مسئولیت و رسالت مرجعیت تحویل گرفته میشود و این امر موجب میشود مردم در مدت زمان پس از فوت مجتهد و تحویل مرجعیت به مجتهدی دیگر دچار آشفتگی نگردند دوره ای که مردم برای انتخاب مرجع تقلید خود در یکی از دفاتر مراجع سر درگم هستند؛ اما اگر مکان مرجعیت ثابت باشد، بدین معنا است که مرجع مقیم در آن صلاحیت علمی، اجتماعی و معنوی را برای رهبری مردم ،دارد زیرا مرجع پیشین متعهد تحویل چنین مسولیت و رسالتی خواهد بود یا اینکه این مسولیت به طلاب مخلص درس خارج واگذار میشود تا از بین خود یا از میان اساتید فردی را که شایسته دریافت رسالت مرجعیت ،است در همان مکان مرجعیت پیشین مشخص نمایند و اگر این ،مکان مسجد باشد هدف مورد نظر یعنی سرعت تحویل مسولیت و رسالت مرجعیت محقق خواهد شد و تحقق این هدف علاوه بر فواید دیگری است که مرجعیت آنها را تحقق خواهد بخشید و اگر مکان عمومی مورد نظر مکانی غیر از مسجد باشد، این اهداف

ص: 78


1- مقصود از مساجد ،خالی مساجدی است که از طریق ارتباط با امام جماعت به عنوان نماینده حوزه علمیه نقش حقیقی و انتسابی خود را ایفا نمیکند و به تبع آن وظایف حوزه را نیز انجام نمیدهند ،بنابراین این مساجد خالی است یعنی آباد نیستند.

و فواید به صورت کامل روشن و سریع تحقق نمی پذیرد پس از اتفاق نظر در این امر که مکان عمومی برای تحویل مسولیت و رسالت مرجعیت بهتر از مکان خصوصی است دلایل برتری مسجد به عنوان مکان مرجعیت همان وجوه ممکن در بازخورد معانی این حدیث پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) (المساجد مجالس الأنبياء: مساجد محل جلوس پیامبران هستند در صفحات بعد است.

مساجد مجالس پیامبران

با توجه به مباحث ،گذشته عمق و میزان اهتمام رهبری دینی به ویژه حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) به تأسیس مساجد و قرار دادن آنها به عنوان مکان توجه مردم و پایگاه رهبری بر کسی پوشیده و پنهان نیست، تاجایی که پیامبران گذشته(علیه السلام) نیز مساجد را مکان جلوس خویش انتخاب کرده بودند و سخن پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) گواه آن است: (المساجد مجالس الأنبياء مساجد محل جلوس پیامبران هستند اگر به عنوان یک نظریه و احتمال تعدادی از فواید ناشی از اینکه مساجد و نه غیر آن فقط مجالس پیامبران هستند را برشمریم فایده حاصل از انتخاب مسجد به عنوان دفتر مرجعیت را نیز میتوان درک ،کرد زیرا العلماء ورثة الأنبياء: علما وارثان پیامبران هستند) (1)

نظریه های احتمالی

نخست: پیامبران (درود خدا بر ایشان باد)، نماینده خداوند متعال بوده و سمت و سویی آسمانی را ترسیم میکنند، طبیعی است که مکان جلوس ،ایشان خانه خداوند سبحان باشد زیرا آنچه را که مامور ابلاغ آن هستند، امر الهی است. پس باید آن را در خانه خداوند و نه در خانه های خویش مطرح نمایند (2) خردمندان و عرف عام نیز بر چنین مفهومی اذعان دارند که به عنوان مثال وکیل یک شخص معین یا نماینده ،وی امور او را در دفتر مربوط به خود این شخص و نه در دفتر ویژه خود رسیدگی میکند

ص: 79


1- أبوداود در کتاب سنن خود ،ج2، ص 285 و ابن ماجه در شماره 223 و روضة الواعظین، ص12 این را آورده اند.
2- اگر این موضوع را با مرجعیت مقایسه کردیم، فرض بر این است که دفاتر ،مراجع همان خانه شخص مرجع بوده و به این دلیل که در بیشتر موارد، این دفاتر، پس از فوت مرجع به عنوان ارت به خانواده وی تعلق می گیرد مگر اندکی از فرزندان مراجع که خداوند قلبهای آنان را به ایمان آزموده است و پس و پس از مرگ پدران خویش به مصلحت عموم میاندیشند.

دوم: جلوس انبیاء (درود خداوند بر ایشان باد) و تمام نمایندگان الهی در مسجد به هر امری جنبه عام و فراگیر می - بخشد، زیرا برای اهل مسجد، در مورد هر امر مرتبط با خداوند سبحان چنین شبهه و تردیدی پیش نمی آید که مسجد پاسخ گوی سؤال وی نخواهد بود یا به این موضوع توجهی ندارد، چه بسا اگر مکان جلوس نماینده، مکان خاص دیگری غیر از مسجد باشد، چنین تردیدی به وجود آید.

سوم: آداب و مستحبات ورود به مسجد بر رفتار شخص اهل مسجد حاکم است. تا زمانی که این شخص در مسجد حضور دارد، بیش از حضور در دیگر اماکن با خداوند ارتباط دارد و این امر، تأثیری مثبت بر پرسشهای مطرح شده از سوی وی خواهد داشت.

چهارم: به فرض اینکه شخص حاضر در مسجد، در مدت زمان حضور خویش در مسجد در پی دست یافتن به چیزی است که همان هدف مورد نظر از بنای مسجد است، این هدف تعمیم خیر و نیکی بر همه مردم است؛ بنابراین چنین امری بر اتفاقات این مکان تأثیر می گذارد و فرصت طرح توطئه ها و دسیسه ها علیه گروه های مشخصی به بهانه معینی چون مصلحت عموم و مانند آن را کاهش می دهد.

پنجم: وجود مسجد در مرکز شهر یا روستا همان گونه که فرض است، منجر می شود همگان به طور تساوی فرصت رسیدن به مسجد و بهره مندی از حضور دیگران داشته باشند و این نظریه از جهت جغرافیایی، اطراف و پیرامون مسجد را به طور ذاتی مشرف بر مکان ویژه مسجد می داند در حالی که امکان آماده سازی آن در مکانی خاص غیر از مسجد نیز وجود دارد.

از خلال این پنج نظریه مطرح شده، هر چند به صورت احتمالی، راز انتخاب مسجد از سوی پیامبران به عنوان مکان جلوس خویش و نیز به دنبال آن فایده انتخاب مسجد از سوی مراجع به عنوان دفتری خود را درمی یابیم و البته این فایده افزون بر سهولت تحویل مسولیت و رسالت مرجعیت و مشخص بودن مرجعی است که در این مکان، جانشین مرجع متوفی می شود، گذشته از این، چنین اقدامی میزان الفت و همیاری میان افراد حوزه و پیروان یک مذهب را بازتاب می دهد. همان گونه که این اقدام، یکی از روشهای همگامی با زمان است، زیرا موجب عبور از نکات منفی

ص: 80

اشاره شده در بند همگامی با (زمان خواهد بود و شادابی و طراوت دین و مذهب را حفظ کرده آن را همگام با زمان احیاء کرده و شایسته رهبری در زندگی قرار میدهد. شاید بتوان از احادیثی که زمان ظهور امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و آوردن دین جدید از سوی ایشان را بیان میکند چنین دریافت که این نوآوری در سبک و روش است نه در اصل دین، اما چون ایشان با علاقه و اعتماد مردم به روش سنتی کهنه و به جای مانده از گذشتگان مخالفت میکنند، برای آنان تازگی خواهد داشت.

ص: 81

فصل ششم : احکام و آداب مساجد

مقدمه

در فصلهای پیشین به اهمیت مسجد در اسلام به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی کارا و اثر گذار پی بردیم، فواید اجتماعی و دینی آن را شناخته و با وظایف خویش در قبال مسجد و چگونگی کاربرد آن به عنوان ابزار همگامی با زمان آشنا شدیم، در این فصل لازم است تا آخرین رابطه این ابزار اثر بخش در پیشرفت زندگی اسلامی با همه اشکالش را درک کنیم، این ارتباط، رفتارها و عملکردهای درون مسجد چون واجبات و مستحبات، مکروهات محرمات است تا خواننده در شناخت هر چیز از مساجد اسلامی، تصویر روشنی و کامل به دست آورد و بدین وسیله به چنین دین بزرگ و کاملی که به یاری خداوند - خیر و منفعت و پیشرفت وی در آن است، مباهات ورزد. سپس این فصل و کتاب را به یاری خداوند – با ذکر گفت و گویی فقهی پیرامون مسائل جاری و مبتلابه و برخی افکار دیگر که حضرت حجة الاسلام شیخ محمد تقی یعقوب -سایه اش مستدام باد- پیشکش کردند به پایان می بریم تا مکمل بحث بوده و آن را در قالب منفعتی فراگیر نمایان سازد. هر چند که جناب شیخ از همان آغاز شکل گیری

چنین اندیشه ای (1) با آن همگام بوده و همواره با راهنماییها و توجهات خویش به آن عنایت داشته است و دانشجویان خویش را به تألیف و پژوهش در این زمینه واداشته است تا اینکه به در قالب کتاب پیش روی شما ارائه شد.. از خداوند سبحان می خواهیم طول عمر به ایشان ارزانی داشته و با خشنودی خویش بر ما و ایشان منت نهد که او صاحب تمام نعمتهاست.

واجبات و محرمات

فقها در رساله های عملی خویش برخی احکام مساجد را برشمرده اند که جایز نبودن آراستن مساجد با تصاویر موجودات جاندار چون انسان و حیوان از جمله آنهاست. زیرا چنین تصویرسازی حرام بوده و مسجد، مکان عبادت و پارسایی و توجه و تضرع به درگاه الهی است. همچنین جایز نیست که ریگ، شن یا خاکی از اجزاء مسجد بیرون برده شود، زیرا در خبر وهب بن وهب از امام جعفر صادق(علیه السلام) به نقل از پدر گرامیشان آمده است: «إذا أخرج

ص: 82


1- اندیشه بحث که همان فعال کردن نقش مسجد و بیان پیشوایی آن در زندگی مسلمانان است تا به یاری خداوند بدین وسیله از شکایت آن در قیامت رهایی یابیم.

أحدكم الحصاة من المسجد فليردها مكانها أو في مسجد آخر، فإنها تسبح (1): اگر کسی سنگ ریزه ای از مسجد بیرون برد، باید آن را به جای خود یا مسجدی دیگر باز گرداند، زیرا آن تسبیح می گوید»؛ اما اگر مسجد در حال ساخت یا بازسازی باشد، بیرون بردن خاک، سنگ و شن اضافی جایز است، همان گونه که خارج کردن خاک انباشته به هنگام جارو زدن نیز جایز است.

برای خواننده مهم است که بداند تمام وسایل و فرشهای مسجد فقط وقف آن بوده و نمی توان آنها را بیرون برد یا به فروش رساند یا به مکانی دیگر منتقل کرد یا هدر داد، همان گونه که جایز نیست مسجد را در مالیکت بانی آن یا مالکیت هر شخص دیگری وارد کرد تا زمانیکه مرکز اجتماعی و دینی وی باشد.

از دیگر احکامی که شارع مقدس وضع کرده و در چارچوب تثبیت قداست مسجد در زندگی مسلمانان به کار می رود، ممنوعیت نجاست زمین، فرش یا ساختمان مسجد است، البته فقط محدود به این امر نبوده، بلکه باید در بر طرف کردن نجاست نیز تلاش کرد، حتی اگر برطرف کردن نجاست با زمان اقامه نماز تداخل یابد، برطرف کردن نجاست بر خواندن نماز مقدم است مگر اینکه وقت نماز تنگ باشد. این حکم، مربوط به نجاستهای متعدیه (مسریه) (2) است اما در مورد نجاستهای غیر متعدیه (غیر مسریه) آن نیز اگر موجب هتک حرمت مسجد شود، مانند سگ، خوک یا بطری مشروب - العياذ بالله - نباید داخل مسجد گردد. در تمام این موارد بر طرف کردن و بیرون بردن نجاست از مسجد واجب است و در صورت عدم توانایی در بیرون کردن، باید دیگران را از وجود نجاست مطلع کرد.

از دیگر اموری که باید از آن اجتناب کرد و شارع مقدس برای حفظ قداست مسجد حرام کرده است، داخل شدن فرد جنب یا حائض در مسجد است، این داخل شدن حتی اگر برای گذاشتن و یا برداشتن چیزی از مسجد باشد، حرام است همان گونه که دفن میت در مسجد حتی اگر مطمئن از آلودگی باشد، نیز حرام است.

ص: 83


1- عاملی، وسائل الشيعه، ج 3، باب 26 از ابواب احکام مساجد، ح 4.
2- فقهاء نجاست را بردو قسم گویند: مسریه (متعدیه) و غیر متعدیه (غیر مسریه). آنکه با رطوبت به چیز دیگر سرایت کرده و آن چیز را هم متنجس می کند مسریه گویند و بر خلاف این تسری را غیر مسری می گویند.(م)

مستحبات و مکروهات

فقها برخی مستحبات و مکروهات مفید و سودمند برای خواننده را بیان کرده اند تا هنگام حضور خویش در مسجد مورد مراعات .نماید این مستحبات عبارتند از:

1- خواندن نماز در مساجد مستحب است و بهترین آنها مسجد الحرام است که هر رکعت نماز در آن برابر با هزار رکعت نماز است. سپس مسجد النبی که هر رکعت آن معادل ده هزار رکعت است پس از آن، مسجد کوفه و مسجد الأقصى قرار میگیرد که هر رکعت نماز در این دو مسجد برابر با هزار رکعت است. سپس مسجد جامع که هر رکعت آن صد رکعت محسوب میشود پس از آن مسجد قبیله است که هر رکعت آن برابر با بیست و پنج رکعت بوده و سپس مسجد بازار که هر رکعت آن دوازده رکعت محسوب میشود.

2- مستحب است به مسجد رفت و آمد .شود در خبر آمده است من مشى إلى مسجد من مساجد الله فله بكل خطوة خطاها حتى يرجع إلى منزله عشر حسنات و محى عنه عشر سيئات و رفع له عشر درجات: هر که به یکی از مساجد خداوند گام بردارد به ازای هر قدم وی تا بازگشت به خانه ،خویش ده پاداش و رفع ده گناه و ترفیع درجه در نظر گرفته میشود

3- مستحب است زودتر از مردم وارد مسجد و دیرتر از آنان خارج شد.

-4 عطر زدن و پوشیدن لباسهای فاخر هنگام رفتن به مسجد و همچنین ورود به آن با پای راست و خروج از آن با پای چپ مستحب است.

-5 چراغ روشن کردن در مسجد و روشن کردن آن با هر وسیله روشنائی مستحب است.

-6 جارو کردن مسجد و ساختن وضو خانه در ورودی مسجد مستحب است.

ص: 84

7- خواندن نماز تحیة پس از ورود به مسجد مستحب است که این نماز دو رکعت بوده و جدا از هر نماز واجب یا مستحب دیگری است.

مکروهات

روایات بسیاری وارد شده است که فقها، کراهت برخی اعمال مرتبط با مسجد را از آنها برداشت می کنند، مانند کراهت بالا بردن دیوارهای مسجد و بلندتر قرار دادن مناره آن از بام مسجد بدون هیچ توجیه عقلی یا شرعی، همچنین کراهت آراستن مسجد با برخی تصاویری که رفاه و اسراف را منعکس می کند. محراب ها نیز نباید داخل مسجد قرار گیرند بلکه باید درون دیوار و خارج از مسجد باشند. همچنین خوابیدن و انداختن اخلاط دهان در مسجد جز به هنگام ضرورت، کراهت دارد. همچنین بالا بردن صدا جز برای خواندن دعاء و اذان و قرآن کراهت دارد. خواندن شعر جز برای موعظه و اندرز و نیز صحبت کردن در مورد امور دنیوی، خرید و فروش، کشتن مورچه و خوردن سیر و پیاز در صورت قصد ورود به مسجد کراهت دارد. بردن کودکان و دیوانگان به مسجد، انجام صنایع دستی، آشکار کردن عورت مکروه است – و این در صورت مصونیت از نگاه است در صورت نگاه نامحرم که حرام است - نشان دادن ناف، ران، زانو و بیرون کردن باد شکم نیز مکروه است. برای اطلاع بیشتر به کتاب وسائل الشيعه، جلد سوم، ابواب احکام مساجد و دیگر کتب حدیث مراجعه شود.

توسعه مساجد

اگر مدتی پس از ساخت مسجد، نیاز به توسع و گسترش آن به وجود آید، آیا مکان جدید نیز مسجد محسوب می - شود؟ آیا تمام مساجد معروف قابلیت توسعه دارند به گونه ای که مکان جدید اضافه شده به مسجد، مشمول احکام مسجد قرار گیرند؟

همه فقها به این پرسش پاسخ داده و تقریبا تعبیر یکسانی از آن داشته اند: تمام مساجد، قابلیت توسعه داشته و مکان جدید نیز شامل احکام عمومی مسجد - که در فصل ششم این کتاب ذکر شد - قرار می گیرند؛ اما احکام ویژه برخی

ص: 85

مساجد چون مسجد الحرام و مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و مسجد کوفه و دیگر مساجدی که نماز شکسته یا کامل مسافر در آنها جایز بوده و عبور شخص جنب و حائض در دو مسجد حرام و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) حرام است، مکان جدید اضافه شده در مسجد، مشمول احکام مسجد نمی شود.

زمین مسجد

اگر به دنبال ساخت مسجد در زمینی باشیم که خمس به آن تعلق گرفته یا مالک آن ناشناس است یا مستلزم پرداخت یکی از حقوق شرعی بوده یا اینکه غصبی باشد، احکام مسجد بر آن مترتب نمی باشد، اما در مورد زمینی که مشمول پرداخت خمس بوده یا مالک آن ناشناس است، می توان برای کسب اجازه جهت انتخاب آن به عنوان مسجد به حاکم شرع مراجعه کرد و احکام مسجد نیز بر آن وارد می شود. به این ترتیب مسجد از همان لحظات نخستین ساخت با حوزه علمیه مرتبط بوده و ارتباط آن پس از ساخت نیز پابرجا می ماند. پس از این رو است که مسجد بر پایه تقوی بنا می شود نه بدین دلیل که بانی آن برای هدفی دنیوی مستحبات را انجام داده و واجبات را العياذ بالله ترک کرده باشد.

گفت و گوی فقهی

طبق وعده خود به خوانندگان محترم، گفت و گویی که جناب شیخ محمد یعقوبی به پاسخگویی آن مبادرت ورزیدند، اندکی شرح و تفصیل داده شده است تا به یاری خداوند همگان را فایده و منفعت رسانده و برخی بندهای بحث، وضوح بیشتری یابد و در ذهن خواننده تثبیت گردد که در این صورت، هدف و مقصود از تهیه این کتاب که همان حضور در مساجد است، تحقق می یابد:

مسئله نخست: آیا حضور در مساجد برای ادای نماز جماعت و مشارکت در مناسک دینی چون گوش فرا دادن به سخنرانیها و حلقه های درس واجب است؟

ص: 86

بسمه تعالی

در بیش از یک سطح می توان به این سوال پاسخ داد:

نخست: سطح اخلاقی، که از این منظر، واجب مؤكد است، زیرا حضور در مساجد فرصت انجام بسیاری از طاعات را فراهم می آورد:

1- پاداش رفتن به مساجد، در حدیث آمده است: «من مشى إلى المسجد لم تضع رجلا على رطب و لا يابس إلا سبحت له الأرض إلى الأرضين السبع (1): هر که به سوی مسجد گام نهد، پایش را بر هیچ تر و خشکی نگذارد مگر اینکه زمین تا طبقات هفتگانه آن برای او تسبیح بگویند» و در حدیث دیگری نیز آمده است: «ما عبد الله بشيء مثل الصمت و المشى إلى بيته (2): خداوند در هیچ عبادتی مانند روزه و رفتن به مسجد پرستش نشده است».

2- فضیلت نماز جماعت به ویژه اگر در وقت فضیلت ادا شود که بدین وسیله پاداش اقامه نماز در اول وقت را نیز به دست می آورد. در حدیثی از امام محمد باقر(علیه السلام) آمده است: «فضل صلاة الجماعة على صلاة الرجل فرداً خمس و عشرون درجة في الجنة (3): نماز جماعت بر نماز فرادا، بیست و پنج درجه بهشتی فضیلت و برتری دارد». به دیگر احادیث نیز رجوع شود. در حدیث دیگری نیز آمده است: «من ترك الجماعة رغبة عنها و عن جماعة المسلمين من غير علة فلا صلاة له: هر که نماز جماعت را از روی بی رغبتی نسبت به نماز و مؤمنین بدون دلیلی ترک گوید، نمازش پذیرفته نیست». اهمیت این موضوع تا به آن جا است که شخصی نابینا نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آمد و گفت: «یا رسول الله أنا ضرير البصر و ربما أسمع النداء و لا أجد من يقودني إلى الجماعه و الصلاه معك، فقال النبي (صلی الله علیه وآله وسلم) شد من منزلك إلى المسجد حبلاً و احضر الجماعه: گفت: ای رسول خدا من نابینا هستم و چه بسا صدای اذان را می شنوم

ص: 87


1- الوسائل، ج 3، ابواب احکام مساجد، باب 4، ح 1-2، ص 483.
2- همان منبع.
3- الوسائل، ابواب نماز جماعت، ب1، 2 از ج5ص370 و مابعد آن.

اما کسی نیست که مرا برای نماز جماعت با شما راهنمایی کند ایشان فرمودند از منزل خویش تا مسجد ریسمانی بگستر و در نماز جماعت حاضر شو ».

3- پاداش آبادانی مساجد با اقامه نماز و حضور در آنها برای مناجات و دعا و دیدار مؤمنین و گفت و گوهای سودمند شنیدن وعظ و اندرز. در حدیثی از امام جعفر صادق(علیه السلام) به نقل از پدران ایشان آمده است: ««أن الله إذا أراد أن يصيب أهل الأرض بعذاب قال: لولا الذين يتحابون بحلالي و يعمرون مساجدی و یستغفرون بالأسحار، لولاهم لأنزلت عذابی (1): آن گاه که خداوند بخواهد اهل زمین را به عذابی گرفتار کند، می فرماید: اگر نبودند افرادی که حلال مرا رعایت کرده، مساجدم را آباد کرده و سحرگاهان طلب استغفار میکنند، عذابم را حتما فرو می آوردم».

4- فواید دینی، اجتماعی و معنوی که در جای دیگر بیان شد.

سطح دوم: شرعی یا فقهی که از این جهت نیز حضور در مسجد می تواند در قالب یکی از دو شکل زیر واجب باشد:

ا- وجوب کفایی: بر اساس ممنوعیت تعطیلی مساجد و این حرمت فقط از طریق حضور در مساجد، حداقل به صورت وجوب کفائی برطرف خواهد شد. از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: «ثلاثة يشكون إلى الله عز و جل مسجد خراب لا يصلى فيه اهله و عالم بين جهال و مصحف معلق قد وقع عليه الغبار لا يقرأ فيه: سه گروه به خدای عزوجل شکایت می کنند: مسجد خرابی که اهلش در آن اقامه نماز نمیکنند، دانشمندی که میان افراد نادان تنها مانده و قرآن رها شده ای که غبار بر آن نشسته و خوانده نمی شود».

ب - وجوب عینی: احادیث روایت شده اند که از آنها این نوع وجوب به ویژه برای همسایگان مساجد برداشت می - شود. در حدیثی از امام جعفر صادق(علیه السلام) به نقل از پدران ایشان روایت شده است که «اشترط رسول الله على جيران المسجد شهود الصلاة و قال: لينتهين أقوام لا يشهدون الصلاة أو لآمرن مؤذناً يؤذن ثم أمر رجلاً من اهل بیتی و هو

ص: 88


1- الوسائل، ج 3، باب 8 از ابواب أحكام مساجد، ح 5.

علی(علیه السلام) فليحرقن على أقوام بيوتهم بحزم الحطب لأنهم لا يأتون إلى الصلاة :(1) رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) حضور در نماز جماعت را بر همسایگان مسجد واجب کرده و فرمودند: آنانکه در نماز جماعت حاضر نمی شوند باید از این عمل، باز ایستند در غیر این صورت دستور خواهم داد مؤذن اذان و اقامه گوید آن گاه یکی از اهل بیت خود را که علی(علیه السلام) است، فرمان می دهم خانه های کسانی را که در نماز جماعت حاضر نمی شوند را با بسته های هیزم به آتش کشد».

مسئله دوم: اگر حضور در مساجد از چنین اهمیتی برخوردار است، پس دلیل رویگردانی جامعه از آن چیست به گونه ای که تعداد افراد حاضر در مساجد هنگام نماز، درصد بسیار اندکی از افراد جامعه را تشکیل می دهد؟

بسمه تعالی

این موضوع، بسیار دردآور و تأسف برانگیز بوده و بیانگر ضعف بسیار زیاد واضع دین است به گونه ای که گمان نمی رود تعهد دینی با گوشت و خون مردم آمیخته و به قلب آنان نفوذ کرده باشد، بلکه فقط لقلقه زبان است. من از واقعیت دردناکی شدم که تعداد نمازگزاران یک مسجد در مرکز شهری بزرگ یا کوچه ای مسکونی و شلوغ به

بیش از صد نفر نمی رسد، پس دیگران کجایند؟!

عمل جایگزین دیگر که از ادای نماز واجب در وقت آن به صورت جماعت در مسجد مهم تر بوده چیست که آن را بر این حضور پر بار مقدم می دارند؟ بلکه مصیبت سخت تر اینکه، این عمل جایگزین، نشستن در قهوه خانه ها (2) یا همنشینی با دوستان بد یا به بطالت گذراندن در کوچه ها و خیابانهاست که بار سنگین آن کمرشکن است.

مسئله سوم: باید تأکید کرد که جناب شیخ نیز در اینکه ابراز تأسف و ناراحتی صرف، کافی نیست با ما هم عقیده هستند؛ بنابراین، نظر شما و حوزه شریف به عنوان راه حل مسئله حضور در مسجد چیست؟

بسمه تعالی

ص: 89


1- الوسائل، ابواب نماز جماعت، باب 2، ح 6، ج5، ص376.
2- شیخ در جلد اول از سلسله پدیده های اجتماعی منحرف و مرتبط با موضوع نشستن در قهوه خانه ها به برخی پرسش ها پاسخ دادند.

از دو جهت می توان این مسئله را حل کرد:

نخست: حوزه شریف و ضمن چند نکته:

1- حوزه باید هر مسجد خالی که نماز جماعت در آن اقامه نمی شود، راه اندازی و پر کنند.

2- حوزه باید با سخنرانی پس از نماز، هر روز یا حداقل، هر جمعه یکبار به روشنگری مردم و ارشاد و راهنمایی آنان بپردازد.

3- افراد حوزه باید از نظر اخلاقی، علمی، فرهنگی و اجتماعی در سطح ایفای مسئولیت و نقش خواسته شده از آنها باشند. به گونه ای که هر یک از آنان ظرفیت احاطه بر تمام جامعه را داشته باشد .(1) همان گونه که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به نزدیکان خویش فرمودند: «يا بني عبد المطلب أنكم لا تسطيعون أن تسعوا الناس بأموالكم فسعوهم بأخلاقكم: ای فرزندان عبدالمطلب شما توان احاطه بر مردم با اموالتان را ندارید پس آنان را با اخلاق خویش در بر گیرید».

دوم: افراد جامعه، آنان باید گرد حوزه شریف دین حلقه زنند و نسبت به آموزه ها و اندرزهای آن متعهد گردند و توجه به ندای دین را مقدم شمارند و اهل دنیا نباشند به گونه ای که اگر دنیا آنان را فرا خواند، اجابت کنند و اگر دین ندایشان در داد، در انجام امور آن کندی و سستی در پیش گیرند. در صورت سهل انگاری امام جماعت، آنها باید وی را تحت فشار قرار داده و از رخوت خارج کنند تا از خلال فرصت پیش آمده برای وی و آنان در سطح ایفای مسئولیت خویش قرار گیرد، افراد جامعه همچنین باید امور خویش را نزد مرجعیت مخلص و آگاه برده تا هنگام مواجهه با مشکلات، راه حل مناسبی پیش روی آنان قرار دهد. افراد جامعه باید با امام جماعت مسجد خویش که حلقه ارتباط آنان با مرجعیت است، همکاری و همیاری نمایند.

ص: 90


1- در کتاب وصايا و نصائح لخطباء و طلبه از جناب شیخ محمد یعقوبی این فایده توضیح داده شده است. به این کتاب مراجعه شود.

مسئله چهارم: در حدیث شریف آمده است که لا صلاة لجار المسجد إلا في مسجده: نماز همسایه مسجد فقط در مسجد پذیرفته است». (1) فقها از این حدیث چنین استنباط کرده اند که نماز همسایه مسجد، کامل نبوده و هیچ یک بر باطل بودن نماز همسایه مسجد فتوى نداده اند. آیا شما با این فقها هم عقیده هستید؟ و آیا حکم درست بودن نماز چنین شخصی به نوعی بی اعتنائی تشویق به حضور در مساجد که خواسته حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) بوده، به شمار نمی آید؟

بسمه تعالی

حرف (لا) این جا، نفی جنس بوده و مفهوم آن، نفی حقیقت است، یعنی حقیقت نماز و بدین معناست که نماز همسایه مسجد در مکانی غیر از مسجد، باطل و بیهوده است، اما از آنجا که دلایل دیگری بر اجزای نماز و بی گناهی (و عدم دین) فرد در اقامه نماز، هر چند در مکانی غیر از مسجد، دلالت دارد، درنتیجه حرف (لا) در این حدیث، بر نفی کمال حمل شده و تقدیر کلام چنین است «لا صلاة كاملة» زیرا نماز در مسجد، کاملتر از نماز در خارج آن است و این امر از اهمیت نماز در مسجد نمی کاهد، اما شارع مقدس با آگاهی از تفاوت توانمندی و سطوح مردم در اجرای دین الهی، پایین ترین حد را در نظر گرفته که همان واجبات و محرماتی است که سهل انگاری در مورد آنها جایز نبوده و مردم همگان در این حد، مشترک هستند و توان انجام تکالیف آن را دارند و نمی توان مردم را با حکمی بیش از این مکلف کرد زیرا آنان از انجام آن سرباز می زنند. سپس شارع مقدس بالاتر از این احکام، مکروهاتی را قرار داده که بر اجتناب از آنها برانگیخته و مستحباتی که به انجام آنها تشویق و ترغیب کرده است تا بر سر آنها با یکدیگر رقابت کرده و جوینده کمال، در این مستحبات، فزونی یابد. به فرض اینکه هر یک از ما خیر بیشتری را طلبیده و حد و اندازه ای برای آن قائل نیستیم. طالب دنیا فهمیده تر و افزون طلب تر از علاقه مند به آخرت نیست. همان گونه که آرزوهای اهل دنیا حد و مرزی ندارد، اهل آخرت نیز چنین بوده و در حد پایین متوقف نمی شود، بلکه برای فزونی بیشتر میکوشد و پایبندی وی به دنیا و آخرت، یکسان است.

ص: 91


1- در متن کتاب این حدیث به شکل ناقص «لا صلاة لجار المسجد » نقل شده بود که به دلیل عدم انتقال صحیح معنای حدیث، متن کامل آن ذکر شد همانگونه که در صفحات بعدی همین فصل نیز این حدیث تکرار شد. (م)

مسئله پنجم: گاهی به دلیل بعد مسافت یا نامساعد بدون شرایط جوی یا سختی رفتن به مسجد هنگام سپیده دم، فرصت حضور در مساجد برای برخی افراد پیش نمی آید. عمل جایگزین آن چیست؟

بسمه تعالی

موارد مطرح شده در پرسش، مانعی برای حضور در مساجد به شمار نمی آیند، بلکه بر عکس بر این اساس که برترین اعمال، مشقت بارترین و مخالف ترین آنها با هوای نفس است، فرصتی جهت افزایش اجر و پاداش است. بعد مسافت، یعنی گامهای بیشتر در راه رفتن به مسجد که متن صریح احادیث (1) است که در هر گامی، حسناتی به میزان خواست خداوند وجود دارد؛ اما در مورد شرایط جوی نیز امام سجاد(علیه السلام) در شبی بارانی و زمستانی با زیباترین لباس خویش در حال رفتن در کوچه های مدینه مشاهده شدند به ایشان عرض شد با چنین وضعی به کجا می روید؟ امام فرمودند: به مسجد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می روم تا حور العین را در بهشت از خداوند خواستگاری کنم. در مورد سپیده دمان نیز بر اقامه نماز صبح به صورت جماعت تشویق مؤکدی شده است. (2)

صرف نظر از آنچه گفتیم، مستحب است هر انسانی، در خانه خویش مسجدی را به عنوان مکان ویژه عبادت در نظر گیرد و از برخی احادیث این گونه برمی آید که ائمه (علیهم السلام) نیز چنین می کردند. بدین جهت، مستحب است در نمازخانه مؤمن در شب نخست پس از دفن وی چراغ روشن شود. همچنین حدیثی وارد شده درباره کسی که بر مؤمن پس از مرگش در مکانی که خدا را عبادت می کرده و عمل صالح خویش را در آنجا انجام می داده است، گریه می کند، که خود، بر وجود مکان مشخصی به عنوان مسجد دلالت دارد.

اگر شخص قرائت نیکو داشته و به دین، متعهد باشد (که به عدالت شناخته می شود)، می تواند همراه با خانواده خویش در منزل نماز جماعت برپا کند که همگی اجر خواهند برد. نماز جماعت حتی با یک نفر نیز تشکیل می شود.

ص: 92


1- در پاسخ به پرسش نخست در این گفت و گو، حدیثی در این مورد ذکر شده است.
2- رجوع شود به کتاب الوسائل، ابواب نماز جماعت.

مسئله ششم: از نظر شما، تفاوت اصلی میان ادای نماز در خانه و در مسجد چیست؟ و چرا اسلام به اشکال متعدد و فراوانی بر حضور در مساجد تشویق می کند؟

بسمه تعالی

نماز در مسجد در زمینه روحی، دینی و اجتماعی، نتایج مثبت و فراوانی به همراه دارد و یکی از روایتهای شریف آمده مجموعه ای از این نتایج را ذکر کرده است. در کتاب الخصال شیخ صدوق (رض) به نقل از امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که فرمودند: «من اختلف إلى المساجد أصاب إحدى الثمان أخا مستفادا في الله أو علما مستظرفا أو آية محكمة أو رحمة منتظرة أو كلمة ترده عن ردى أو يسمع كلمة تدله على هدى أو يترك ذنبا خشية أو حياء: هر که در راه به مساجد رفت و آمد کند، یکی از هشت ویژگی را به دست آورد: برادری مفید در راه خداوند، دانشی ظریف، نشانه ای محکم، رحمتی مورد انتظار، سخنی که او را از هلاکت باز دارد یا شنیدن کلامی که او را هدایت کرده یا گناهی را از روی ترس یا حیا ترک کند» و سخن ایشان با این بیان که «یکی از ویژگیها را به دست می آورد»، حداقل ممکن را در نظر گرفته است در صورتی که برای فرد مؤمن امکان حصول تمام این ویژگیها وجود دارد، زیرا وی با برادران مؤمن خویش آشنا شده و دوستان نیک برمی گزیند. همچنین وی از دانش جدیدی بهره می برد یا از خلال گوش سپردن به سخنرانیها، خطبه ها و گفت و گوهایی که در مساجد صورت می پذیرد، تفسیر آیه ای از آیات محکم (1) را می آموزد، در نتجه وی مشمول رحمتی می شود که خداوند متعال بر زائرین خانه خود و حاضران در نماز جماعت یا یک سخنرانی دینی یا مجلس ذکر صفات نیک و فضایل اهل بیت (علیهم السلام) افاضه می دارد. همچنین به موعظهای گوش می - سپارد که روح تقوی و پرهیزکاری را نزد وی می آفریند و یادآور مرگ و صحنه های هولناک آخرت می شود که وی بدین وسیله از گناه و معصیت باز می ایستد و به راهنمایی و هدایتی دل می سپرد که وی را به راه راست رهنمون می شود. او همچنین در خلال حضور خویش در مسجد در پناهگاهی امن از ارتکاب بسیاری از محرماتی قرار داد که ممکن است انسان در زندگی خویش در آنها فرو رود؛ بنابراین فرصت گناهانی چون نگاه به نامحرم یا گوش دادن به موسیقی حرام یا همنشینی با اهل فسق و فجور در مسجد از بین می روند. این فواید و غیر آن بیشمار بوده

ص: 93


1- منظور از محکم در این عبارت آیات محکمات در برابر آیات متشابهات است.(م)

که انسان با رفت و آمد خویش به مسجد به دست می آورد و هر یک از ما این نعمتها و بخششهای الهی و نیز آرامش و سعادت بزرگی که انسان در خلال حضور در مسجد احساس کرده و طعم آن در اعماق وجود وی باقی مانده و جرعه ای تازه در دوری از گناهان و افزایش طاعات به او داده را تجربه کرده ایم.

مسئله هفتم: برخی مناطق از عدم اقامه نماز جماعت در مساجد خود یا کاهش تعداد نمازگزاران گله دارند به طوری که کسی جز مؤذن و خادم مسجد باقی نمی ماند. دلایل این امر چه بوده و چگونه درمان می شود؟

دلایل این موضوع بی شمار بوده که می تواند در قالب چند عنوان برشمرد:

بسمه تعالی

نخست: حوزوی

1- کم بودن تعداد طلاب حوزه شریف که شایسته نمایندگی مرجعیت در مناطق مختلف و انجام وظیفه شرعی خویش باشند.

2- عملکرد نامناسب آنان یا با فراخی و رفاه زندگی یا به دلیل عدم سعه صدر که موجب تنفر و رویگردانی مردم و به تردید افکندن آنان می شود.

3- افراط مردم در فهم شرط عدالت در امام جماعت به گونه ای که برخی آن را در حد عصمت می پندارند.

دوم: روانی

1- برخی احساس میکنند حضور در مسجد مخالف با تقیه است.

ص: 94

2- نفرت از رفتار برخی مؤذنین و خادمان مسجد بدین دلیل که برای ترمیم مسجد یا امور خدماتی کمکها مساعدات فراوانی از مردم درخواست میکنند یا به دلیل بداخلاقی آنان زیرا بیشتر این افراد، نادان بوده و این وظیفه خویش را به نوعی تسلط بر دیگران میپندارند که در این صورت نفس اماره در شکل حقیقی خود ظاهر میشود.

3- اختلافات شخصی با امام جماعت یا برخی افراد حاضر در مسجد.

-4 گرایش نفس انسان به حب دنیا و لهو و لعب و رفاه طلبی بدون تردید مدت حضور در مسجد مستلزم وجود صفاتی چون ،جدیت تعهد و انضباط است.

سوم اجتماعی

1- اندک بودن آگاهی دینی جامعه و بی توجهی به اهمیت حضور در مساجد و فواید حاصل از آن

-2 گسترش شایعات و عیب جویی ها هر چند خیالی یا بسیار کهنه بوده و فرد یعنی امام جماعت از آنها توبه کرده باشد.

-3 برپایی مراسم فاتحه خوانی و مجالس سوگواری همراه با رسوم اجتماعی یا ارائه کمک مالی به شکل وجوبی و تحمیلی در این صورت فردی که به این امور متعهد و پایبند نیست از ورود به مسجد دوری می گزیند.

چهارم اقتصادی

-1 دشواری و پیچیدگی توقعات و انتظارات زندگی که انسان را وادار میکند قسمت زیادی از وقت خویش را به کار پرداخته و چنین پندارد که حضور در مساجد وظیفه افراد بیکار است و برای او فقط حضور در روز جمعه یا ماه رمضان کافی است.

ص: 95

2- پایین بودن سطح معیشتی بسیاری از افراد جامعه به گونه ای که توان پرداخت کرایه حمل و نقل یا دیگر هزینه - های مورد لزوم رفتن به مسجد را ندارند.

نکات ذکر شده، فقط برخی دلایل عدم حضور مردم در مساجد بوده و مؤمنان می توانند به نکات دیگری نیز توجه کنند همچنین گاهی دلایلی فقط مختص یک منطقه است. شناخت دلیل یک مشکل، همیشه نصف حل آن است؛ بنابراین می توان هم اکنون برخی راه حلهای مناسب را در نظر گرفت و برخی نیز از خلال همان دلایل مذکور به دست می آیند:

1- افزایش آگاهی دینی و توجه به فواید و آثار مثبت دینی و اخروی حضور در مساجد.

2- رفتار و منش ائمه جماعت و مسئولین امور اجتماعی باید متناسب با تصویر پاک و نورانی امامان اسلام باشد، تصویر روشنی از راه و روش و سلوک آنان در اختیار ما قرار دارد که باید فقط به آن اقتدا کرده و نفس خویش را در مطابقت با آن به زحمت افکنیم هر چند این امر منجر به محرومیت نفس از برخی علایق و تمایلات خود باشد، زیرا این امر در پیشگاه الهی و در سایه لطف و عنایت او قرار دارد. خداوند متعال فرموده است: «و أما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى، فإن الجنة هي المأوى :(1) اما هر کس که از مقام و مرتبه پروردگارش ترسیده و نفس را از هوی بازداشته است بهشت جایگاه اوست». این نهی حتی امور مباح و جایزی را نیز شامل میشود البته تازمانی که این امور موجب کینه و خشم و بدگمانی در دلهای مردم می شود. سیره امیر المؤمنین(علیه السلام) پیش روی ماست، کسی که جامه خویش را وصله می زدند به گونه ای که از شخص پینه دوز آزرم داشت. ایشان لذتهای حلال زندگی را جهت همدردی با فقراء بر خود منع کرده و می فرمایند: «لكى لا يتبيغ بالفقير فقره: تا فقر فقیران بر آنها سخت نیاید»، (2) در سفارش رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به عموی خویش، عباس آمده است: «يا بني عبد المطلب أنكم لا تسطيعون أن تسعوا

ص: 96


1- نازعات: 40- 41.
2- این حدیث در فصل سوم اینگونه نقل شده که به مفهوم مورد نظر متن نزدیک تر است، اما دراین صفحه اینگونه آمده است: «لكى لا يتبيع بالفقير فقره» که ظاهرا اشتباه چایی است.(م)

الناس (1) بأموالكم فسعوهم بأخلاقكم: ای فرزندان عبدالمطلب شما توان احاطه بر مردم با اموالتان را ندارید پس آنان را با اخلاق خویش در بر گیرید». در حدیث نیز آمده است: «إله الرئاسة سعة الصدر: خدای ریاست، سعه صدر است»، مقصود از ریاست تمام مسئولیتهای اجتماعی است.

3- اجازه ندادن به رفتارها یا اعمالی که موجب دوری و تنفر مردم از حضور در مسجد می شود.

4- افزایش امید به خداوند متعال چرا که خداوند که پشتیبان کسی است که در راه او انفاق کند.

5- جلب نظرها به سمت آخرت و طلب کمال در آن و عدم اكتفا به طلب دنیا، (اعمل لدنياك كأنك تعيش أبدا و اعمل لآخرتك كأنك تموت غدا: برای دنیای خویش به گونه ای کار کن که گویی تا ابد زنده ای و طوری برای آخرت عمل کن که گویی فردا خواهی مرد) «و ابتغ فيما ءاتنك الله الدار الأخرة و لا تنس نصيبك من الدنيا و أحسن كما أحسن الله إليك (2): در آنچه خدایت ارزانی داشته، سرای آخرت را بجوی و بهره خویش را از دنیا فراموش مکن و هم چنان که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن».

مسئله هشتم: نظر شما درباره تلاش برخی ائمه مساجد برای برپایی حلقههای دروس حوزوی در مناطق خود چیست و آیا می توان این امر را سرآغازی برای گسترش اماکن حوزه شریف و امتداد آن به استانها به جای وجود صرف در نجف اشرف به شمار آورد؟ توصیه های شما برای تنظیم و اجرای این فعالیت از جهت نوع دروس و میزان آنها چیست؟

بسمه تعالی

ص: 97


1- در متن کتاب این بخش از روایت « لاتسعون الناس» نقل شده که با توجه به نقل همین حدیث در صفحات گذشته صحیح نمی باشد، لذا شکل درست روایت در متن ترجمه ذکر شد.(م)
2- قصص: 77.

اقدامات متعددی برای فعال سازی نقش مسجد در زندگی مسلمانان وجود دارد که این عمل یکی از این اقدامات محسوب می شود. هر حوزه ای برای تعیین ساختار دروس و کیفیت روش آنها باید نیازها و شرایط خود را مد نظر قرار دهد. فقه، عقاید، اخلاق، تفسیر، تاریخ و مبادی العربی از دروس اصلی بوده که بهتر است پذیرفته شدگان در این دروس، گزینش شوند و برای ادامه تحصیل در نجف اشرف تشویق شوند.

مسئله نهم: نظر شما در مورد روشهای دیگر در ارتباط با فعالسازی نقش مسجد در زندگی ما مطابق با سطح مورد انتظار باشد، چیست؟

بسمه تعالی

جهت احیا و بازگرداندن نقش مسجد در زندگی جامعه و عدم دین در پیشگاه خداوند متعال نسبت به شکایت مساجد تعطیل که در احادیث شریف ذکر گشت، نکات چند باید مد نظر قرا گیرد که برخی در صفحات قبل بیان شد و برخی دیگر عبارتند از:

1- هر مسجدی با هر اندازه سادگی یا دوری مسافت با امام جماعتی که مناسک دینی را در آن برپا میکند، راه - اندازی و احیا گردد و اگر منطقه یا ناحیهای خالی از مسجد بود، می توان اتاق بزرگی موسوم به مهمانخانه یا پذیرایی یا اداری را در یکی از خانه ها انتخاب کرده و برای ورود نمازگزاران در زمان نماز یا برپایی مناسک دینی برای آن یک در از بیرون خانه، در نظر گرفت و برای پخش اذان آن را به بلندگویی مجهز کرد. بنده فکر نمیکنم این کار با وجود خیر و برکتهای فراوان آن، هزینه قابل توجهی داشته باشد.

2- اشتیاق فراوان به اقامه نماز جماعت، به ویژه نماز مغرب و عشاء و تمام نمازهای یومیه و دو عید و نیز به هنگام ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی. تجربه ثابت کرده است که مسجدی که در آن نماز جماعت برپا می شود در جذب مردم کارآمدتر و اثر گذارتر از مسجد خالی است و در این امر از چند جهت حق با آنان است:

ص: 98

ا- پاداش بزرگ نماز جماعت به گونه ای که اگر تعداد نمازگزاران به ده نفر رسد، فقط خداوند متعال می تواند پاداش آن را برشمارد.

ب- وجود امام جماعت فواید بیشماری را با خود به همراه دارد مانند پاسخ به پرسشهای فقهی و رفع نیازهای اجتماعی – مانند برقراری آشتی و صلح میان مردم یا میان زوجها - و همچنین اقتصادی یا وعظ و اندرز، راهنمایی و تبلیغ احکام شرعی.

3- انتخاب امام جماعتی که مخلصانه برای خدای متعال کار کند و به منافع اجتماعی حریص تر از منافع شخصی بوده و صاحب فضیلتی علمی باشد تا توان پاسخگویی به نیازهای فکری، فقهی و فرهنگی مردم را داشته باشد و کم ترین فعالیت وی طبق این حدیث شریف، سخنرانی هفتگی است: «أف لرجل لا يفرغ نفسه و لو في كل جمعة – أي اسبوع ساعة ليتفقه في الدين: اف بر شخصی که وقت خویش را هر چند در هر جمعه – یعنی هفته ای – یک ساعت برای فهم و آموختن دین اختصاص نمی دهد». از آنجا که برای هر کسی به دلایل گوناگون فرصت خواندن و تفقه پیش نمی آید، امام جماعت باید چنین فرصتی را برای جامعه فراهم آورد و بدین وسیله آنان را در اطاعت از فرمان امام یاری می رساند. این نقش امام جماعت در جامعه است که با افزایش فرصتها و گشودن درهای بسیار آن کاهش موقعیتهای گناه به وسیله امر به معروف و نهی از منکر علاوه بر مسئولیتهای ذکر شده در نکته پیشین، مردم را به اطاعت از خداوند متعال نزدیک می گرداند.

4- احیای مناسک دینی و مناسبات ویژه اهل بیت (علیهم السلام) و بسنده نکردن به ماه رمضان و ده شب نخست ماه محرم. همچنین بر ضرورت برپایی مجالس در مساجد به جای خانهها به دلیل فوایدی چند تأکید میکنم:

الف - مساجد از ریا و خودپسندی دورتر هستند.

ب - حضور در مساجد، خالصانه برای خداوند است نه از سر تعارف با کسی.

ج - با این عمل به مسجد اهمیت فراوانی داده می شود.

ص: 99

د - همراه شدن این مجالس با نماز جماعت و فواید دیگر.

ه - این عمل بیشترین پاداش را به همراه دارد، زیرا نشستن در مساجد طبق حدیث شریف، عبادت است.

5- برپایی مسابقات دینی و فرهنگی به ویژه در ماه مبارک رمضان و شبها و روزهای جمعه و اختصاص جایزه برای برندگان، که این امر بیش از یک نتیجه در پی خواهد داشت:

الف - تشويق مؤمنین به خواندن کتاب و افزایش دانش و آگاهی جهت رسیدن به سطح مسابقات.

ب - تشویق آنان به حضور در مساجد به دلیل لذت، فایده و سرگرمی مشروع موجود در فضای مسابقات.

6- نصب تابلوی اعلانات که بر آن برای مثال حدیث شریفی نوشته شود که دارای فایده ای اجتماعی، اخلاقی یا اعتقادی است. همچنین ثبت این امور بر روی آن: برخی احکام جاری و مبتلابه، استفتاءات جدید، یا اخبار مفیدی از حوزه، اخبار جدید منتشر شده، معطوف کردن توجه به حالت اجتماعی منحرف یا معامله تجاری باطل و تصحیح آن مطابق با قوانین شرعی یا هر امر دیگری که مردم را به آن کشیده و آنان را به ارتباط مستمر با مساجد سوق می دهد.

7- تلاوت قرآن کریم از طریق بلندگوها قبل از اذان و در وقتی مناسب، همچنین برخی دعاهای مبارک مانند دعای کمیل و زیارت امام حسین(علیه السلام) هر شب جمعه یا دعای ندبه قبل از ظهر جمعه یا دعای صباح بین دو سپده و دعای عهد با طلوع آفتاب در هر جمعه و زیارت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از نماز ظهر هر جمعه و سپس تلاوت این آیه شریفه، پنج بار « أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ : يا کیست آن که درمانده را چون بخواندش پاسخ می دهد و رنج از او دور می کند» و پس از آن دعای «یا من تحل به عقد المكاره:» که در صحیفه سجادیه موجود است.

8- تشکیل حلقههای آموزش قرآن کریم: تلاوت و تجوید و تفسیر و همچنین حلقهای درس فقه، اخلاق و عقاید.

ص: 100

9- اگر بنای مسجد این امکان را فراهم سازد تا برای زنان، بدون تماس و اختلاط با مردان و بدون ایجاد هر نوع مخالفتی با شریعت، مکانی اختصاص داده شود، عیب ندارد تا به آنان جهت مشارکت در نماز جماعت و گوش دادن به سخنرانیها و مجالس سوگ و تسلیت فرصتی داده شود.

10- تأسیس یک کتابخانه عمومی در هر مسجدی حاوی مجموعه ای از کتابهای دینی و فرهنگی که شایسته است فرد مسلمان از آنها آگاهی یابد.

این نکات مواردی بود که در این فرصت به ذهن من خطور کرد و می توان با اندیشه و تأمل و خلوص نیت برای خداوند متعال و بر اساس شرایط و در حد ممکن به نکات بیشتری نیز توجه کرد.

بدین ترتیب مسئولیت میان حوزه و جامعه رد و بدل می شود، زیرا در مناسبت قبلی بیان کردم که این دو، مکمل یکدیگر هستند، حوزه جامعه را به سوی خیر و صلاح ارشاد و راهنمایی می کند و جامعه، نقش شاهد و گواه بر اعمال حوزه را بر عهده گرفته و آنرا اجرا می کند تا چگونگی ایفای نقش آن را ارزیابی کند، در نتیجه امام جماعت مسجدی که وظایف خود را به طور کامل انجام نمی دهد، در صورت امکان فردی بهتر جایگزین وی می شود ... « لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً» (1) تا بر مردمان گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» و هیچ خیر و نیکی از یک جامعه انتظار نمی رود جز اینکه هر یک، مسئولیت خود را در قبال خداوند متعال انجام دهد.

مؤمنین باید از طریق کمکها و هدایا و صدقات و پرداخت وجوبات شرعی خویش، در تأمین مادی این اقدامات مشارکت داشته و با حضور پیوسته و دائم، مشارکت، تشویق کارگزاران و تعهد اجتماعی و اقتصادی به دیگر روش - های انجام این امور و تضمین موفقیت و اثر بخشی آنها در زندگی مردم، در بعد معنوی آن اقدامات، شرکت داشته باشند.

ص: 101


1- بقره: 143.

مسئله دهم: برخی مردم به افرادی که قصد ساخت مسجد دارند، این شبهه را ایجاد می کنند که آیا اگر این هزینه ها را به ویژه در شرایط کنونی – صرف فقراء و نیازمندان می کردید، شایسته تر بود؟ این افراد تا چه اندازه درست می - گویند و توفیقی عملی بین این دو عبادت، یعنی بنای مسجد و تأمین خوراک یا پوشاک نیازمندان چگونه حاصل می شود؟

بسمه تعالی

روشهای نیکوکاری، فراوان و راههای رسیدن به خداوند و کسب خشنودی او بسیار هستند. در حدیث آمده است: خداوند رضای خویش را در طاعت خویش پنهان داشته است. یعنی مشخص نکرده است که کدام طاعت اهمیت بیشتری و کدام اهمیت کمتری دارد تا بدین گونه بنده را به انجام تمام عبادات برانگیزد و به وسیله یکی از آنها رضای الهی را به دست آورد، اما اگر فقط یکی از این عبادات را انجام دهد با احتمال اینکه طاعت دیگری که انجام نداده است، نزد خداوند پسندیده تر باشد، کسب رضای او را تضمین نمی کند؛ بنابراین همه طاعات خوب و مطلوب هستند، اما اولویت هر یک از آنها بر اساس شرایط تعیین می شود، گاهی ساخت مسجد، مهم تر است اگر شهر یا روستایی که هزاران نفر را در خود جای داده، مسجدی برای تجمع و برپایی مناسک دینی نداشته باشد؛ اما گاهی تأمین نیازهای مؤمنین مهم تر است، اگر در شهر مساجد متعددی باشد که برای تحقق هدف، کافی است به طور کلی نیازی به اسراف در ساخت مساجد و تزیین آنها و صرف هزینه های هنگفت برای تجملات، نقش و نگار

زیباسازی آنها نیست. از نظر شارع مقدس، صرف این هزینه ها برای برطرف کردن نیازهای مؤمنین به ویژه در شرایط دشوار کنونی بسیار مهم و مؤکد است.

مسئله یازدهم: برخی تجار و توانگران که خداوند توفیق ساخت مسجد را به آنان عطا کرده است، مسجدی فقط به فاصله صد یا دویست متر از مسجد دیگر بنا میکنند، در حالی که برخی کوچه های فقیر نشین یا روستاها، مسجدی کوچک یا حتی دستگاه میکروفونی برای پخش صدای اذان ندارند، نصیحت شما به این افراد چیست؟

بسمه تعالی

ص: 102

مؤمنان باید تلاش کنند برای رسیدن به خشنودی خداوند سبحان بهترین راه ها را در پیش گیرند، افزایش مساجدی که به دلیل بی نیاز به آنها، تعطیل بمانند، برای بانی آن به اندازه کسی که این مسجد را در شهر یا روستایی بنا نهد که از نبود مسجد گله مند است، پاداش فراوانی به همراه ندارد. تاجر حقیقی با خداوند کسی است که به دنبال فرصتی برای کسب بهره بیشتر باشد. گاهی در صورت نبود مسجدی هر چند کوچک در یک منطقه، مؤمنین توانگر مسئول بوده و مورد عتاب قرار قرار گیرند، حتی اگر این امر با آماده سازی اتاقی در یکی از خانه ها و مجهز کردن آن به بلندگویی برای پخش اذان در ساعات نماز صورت گیرد، این عمل با وجود سادگی آن دارای خیر بسیاری است.

مسئله دوازدهم: در برخی احادیثی که دوره آخر زمان را توصیف می کنند، آمده است که مسجدهای آن دوره از هر چیزی جز یاد خداوند آباد است، همان گونه که در رساله های عملی نیز کراهت تزیین مساجد وارد شده است. شما در این مورد برای بانیان مساجد چه نصیحتی دارید؟ و حکم قرار دادن تصویر ائمه اهل بیت (علیهم السلام) بر دیوار مساجد یا برخی تصاویر دیگر که بخشی از احکام نماز و وضو را تبیین میکنند، چیست؟

بسمه تعالی

در پاسخ قبل به کراهت تزیین و آراستن مساجد و اهتمام به ظواهر مادی اشاره کردیم. صرف چنین هزینه هایی برای رفع نیازهای مؤمنین، مفیدتر بوده و به درگاه خداوند سبحان مقرب تر است. آنچه مهم است، آبادنی مساجد با یاد و طاعت خداوند سبحان و برپایی آئین های مقدس و مجالس یاد اهل بیت (علیهم السلام) است.

نصب تابلوهایی کنار سرویسهای بهداشتی و شیرهای آب که احکام وضو و تخلی و آداب و مستحبات آنها را تبیین می کند، اشکالی نداشته و از باب امر به معروف و نهی از منکر به شمار می آید.

مسئله سیزدهم: برخی متولیان مساجد با اهالی منطقه که به دنبال استفاده از مسجد برای برپایی مراسم سوگواری هستند، برخوردی مادی شبیه یک قرارداد اجاره ای می کنند. نظر شما در این رابطه چیست؟

بسمه تعالی

ص: 103

حکم در این موضوع تابع چگونگی وقف است اگر در وقف مسجد برپایی مراسم فاتحه و دیگر مناسک رایگان قید شده باشد نباید پولی به جای اجاره بها گرفته شود البته متولی میتواند به ازای خدمات دیگری که انجام می دهد، مزد دریافت کند بهتر است برای رفع نیازهای مسجد و امور مربوط به آن مانند انتقال امام جماعت به مسجد یا هزینه های برگزاری مناسک دینی و مناسبتهای ائمه (علیهم السلام) در آن یک صندوق مالی در نظر گرفته شود و یکی از منابع مالی این صندوق کمک و هدایای افرادی باشد که از مسجد استفاده میکنند البته این کمک نباید مانند معاملات تجار دنیا باشد

مسئله چهاردهم در برخی مساجد که مراسم فاتحه در آنها برگزار میشود شاهد سرپیچی از برخی آداب مسجد و هتک حرمت آن هستیم چه نصیحتی در این زمینه دارید؟ و آیا این حکم حسینیه هایی که این مراسم در آنها برگزار میشود شامل میشود؟

بسمه تعالی

بهتر است این موضوع طی بحثی جداگانه بررسی شود (1) زیرا شامل جزئیات فراوانی است که باید مطرح شده و توجه مردم به آنها جلب گردد. همچنین در آن مردم مرتکب تخلفات شرعی فراوانی میشوند مانند گوش نسپردن به قرائت قرآن داخل شدن در مسائل ،دنیوی حتی پرداختن به گناهان زبانی مانند غیبت سخن چینی و بحث و جدل، که انجام آن فی نفسه و به خودی خود نهی شده است چه رسد به ارتکاب آن در مساجد در حدیث آمده است که گروهی از مردم رایحه بهشت را استشمام نمیکنند و از رحمت خداوند دور میگردند یکی از آنان کسی است که در خلال قرائت قرآن و در ،مساجد غرق صحبتهای دنیوی میشود و اگر در حسینیه ها نیز باشد از زشتی و ناشایستی آن کاسته نگردد. هر چند که حرمت حسینیه ها کمتر از مساجد است به جهت اینکه احکام شرعی بر آنها مترتب نمیباشد پس چنین مجالسی معنویت خود را از دست داده و نتایج مورد انتظار از آنها مانند پندپذیری عبرت ،گرفتن تدبر در آیات خداوند سبحان و یاری و همدردی حاصل نمیشود.

ص: 104


1- به برخی از مباحث مربوط به برپایی مراسم فاتحه و سوگواری در گفت گویی که در سلسه ظواهر اجتماعيه منحرفه جلد دوم چاپ شده، پرداخته شد.

مسئله پانزدهم: آیا گوش دادن به قرائت قرآن در مجلس فاتحه که در مسجد برگزار می شود، چه از ضبط صوت پخش شود یا به صورت مستقیم از صدای قاری، واجب است؟ در این زمینه چه نصیحتی دارید؟

بسمه تعالی

خداوند متعال فرمود: « وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ » (1) چون قرآن خوانده شود به آن گوش فرا دهید و خاموش باشید، شاید مشمول رحمت خدا شوید». این آیه قرائت پخش شده از ضبط صوت را نیز شامل می شود. احادیث فراوانی وارد شده است در نکوهش افرادی که هنگام قرائت قرآن، صحبت میکنند و از رحمت خداوند دور هستند.

مسئله شانزدهم: در بسیاری از مساجد، برخی حالات رقابت میان نمازگزاران در مورد صف اول یا در ارتباط با دعا پس از نماز یا اذان و اقامه برای نماز جماعت یا امور دیگر مشاهده می شود. آیا چنین رقابتی از سوی شرع مقدس، مشروع بوده و به آن اقرار شده است؟ و حدود آن تا چه اندازه است؟ منتظر بیان عقیده و نصیحت شما هستیم.

بسمه تعالی

اقامه نماز در صف اول بهتر از دیگر صفوف بوده و سمت راست صفهای جماعت نیز برتر از چپ آنهاست، اذان و اقامه برای نماز جماعت نیز، خیر فراوانی دارد. اگر منظور از رقابت، پیشی گرفتن بر نیکیها باشد، است و قرآن کریم نیز به آن دعوت کرده است: « فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ » (2) پس در نیکی کردن بر یکدیگر سبقت گیرید» اما اگر مفهوم آن، درگذشتن از آداب و حدود شرعی است، اولویتهایی برای آن در نظر گرفته می شود، صف اول برای افراد صاحب فضیلت است و اگر مؤذن ثابتی وجود داشته باشد، حق تقدم با اوست مگر اینکه خود وی به دیگری اجازه این کار را بدهد و این رقابت نباید موجب خشونت در کلام و خروج از ادب، میان برادران مؤمن گردد.

ص: 105


1- اعراف: 204.
2- بقره: 148.

مسئله هفدهم: در رسالههای عملی آمده است که با شنیدن صدای اذان مؤذن، گفتن اذان از عهده دیگران ساقط می۔ شود. آیا این امر، اذان پخش شده از بلندگوها مساجد چه از ضبط صوت یا از مؤذن به صورت زنده را شامل می شود؟

بسمه تعالی

به نظر می رسد که مقصود، اذان نماز باشد نه اذان برای اعلام وقت نماز و برخی از فقها، قيد اذان ویژه نماز جماعت را ذکر کرده اند. با این وجود، چنین امری، جایز بوده و فرض و واجب نیست و نمازگزار می تواند اذان و اقامه بگوید هر چند اذان و اقامه شخص دیگر را شنیده باشد.

چهل حدیث در فضیلت و آداب مساجد و منع ترک آنها

سرانجام، کتاب را با جمع چهل حدیث پیرامون مساجد و بیان فضیلت آنها به پایان می بریم، زیرا پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به حضرت علی(علیه السلام) چنین سفارش کردند: «یا علی من حفظ من أمتى أربعين حديثا يطلب ذلك لوجه الله عز وجل و الدار الآخرة حشره الله يوم القيامة مع النبيين و الصديقين و الشهداء و حسن اولئک رفیقا (1) : ای علی، هر که از امت من، چهل حدیث را برای خشنودی خدای عز و جل و کسب سرای آخرت، حفظ کند، خداوند او را همراه با پیامبران و راستگویان و شهیدان محشور خواهد کرد و اینان چه نیکو رفیقانند». علاوه بر این، کلام معصومین (علیهم السلام) نیرو و تأثیری فراتر از کلام دیگر انسان دارد. در نتیجه بیان این روایات جمع آوری شده از اهل بیت (علیهم السلام) تأثیر بیشتری در تکمیل نتایج و اهداف این کتاب دارد. چهل حدیث آینده را تحت عناوین متعددی قرار داده ایم که هر کدام، یک حدیث یا بیشتر را در بر می گیرد:

نخست: آبادانی مساجد

ص: 106


1- بدین جهت، بیشتر نویسندگان عادت به نوشتن چهل حدیث یا شرح آنها دارند.

-1 پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «إذا أنزل الله عاهة من السماء عوفى منها حملة القرآن و رعاة الشمس - أى الحافظون لأوقات الصلاة و عمّار (1) المسجد آنگاه که خداوند بلایی از آسمان فرود آورد حافظان قرآن و محافظین خورشید یعنی مراقبین اوقات نماز و نیز آبادگران مسجد از آن مورد عفو و بخشش قرار میگیرند».

-2 از على بن ابى طالب (علیه السلام) روایت شده است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ست خصال من المروءة: ثلاث منها في الحضر و ثلاث منها في السفر، فأما التى فى الحضر : فتلاوة كتاب الله عز و جل و عمارة مساجد الله و اتخاذ الأخوان في الله عز و جل و أما التي في السفر: فبذل الزاد و حسن الخلق و المزاح في غير المعاصی (2): شش ویژگی از نشانه - های جوانمردی است سه ویژگی در حضر و سه ویژگی در ،سفر ویژگیهای :حضر تلاوت قرآن آبادی مساجد و انتخاب برادرانی در راه خداوند عز وجل اما ویژگیهای ،سفر بخشش ،توشه حسن خلق و شوخی در غیر گناه»

-3 رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «و من بنى مسجداً في الدنيا أعطاه الله بكل شبر منه أو قال بكل ذراع منه مسير أربعين ألف ألف عام مدينة من ذهب و فضه و در و یاقوت و زمرد و زبرجد و لؤلؤ (3) هر که مسجدی را در دنیا بنیان نهد، خداوند به ازای هر وجب از آن یا گفته است برای هر زراع آن به اندازه چهل هزار هزار سال، شهری از طلا، نقره ،مروارید ،یاقوت ،زمرد ،زبرجد لؤلؤ به وی عطا کند

دوم نکوهش ساخت مناره ها و تزیین مساجد

-4 از إبى هاشم جعفری نقل است که نزد أبا محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) بودم فرمودند: «إذا قام القائم امر بهدم المنائر و المقاصي- التي في المساجد» فقلت في نفسى لأى معنى هذا فأقبل على فقال (معنى هذا إنها محدثة مبتدعة لم يبنها و لا حجة (4) هنگامی که قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام ،کند دستور به خرابی مناره ها و کاخهای مساجد دهد با خود گفتم این چه مفهومی دارد،

ص: 107


1- مستدرك الوسائل، ج 3، ص 149.
2- الخصال، ص 324، حدیث 11.
3- الوسائل، جلد 3، ص486 حدیث ،4 ابواب احکام مساجد.
4- البحار، ج 52، ص323، روایت 32، باب 27.

آن حضرت رو به من کرده فرمودند: مفهوم آن این است که این امری جدید و بدعت است که هیچ حجتی بر آن نیامده است ».

5- پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در حدیثی طولانی فرموده است: (یا بن مسعود ما يغني من يتنعم في الدنيا إذا أخلد في النار « يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ » (1) يبنون الدور و يشيدون القصور و يزخرفون المساجد و لیست همتهم الا الدنيا (2): ابن مسعود! آن که در دنیا با ناز پروردگی زیست می کند، چه سودی می برد آن گاه که در آتش جاودانه می گردد؟! «آنان به جلوه بیرونی زندگی دنیا آگاهند؛ اما از آخرت بی خبرند». خانه ها می سازند؛ کاخها برپا می کنند؛ مسجدها را به زیور می آرایند؛ مقصد همه تلاش هاشان تنها دنیا است و به آن روی آورده اند و دل بسته اند».

6- در حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) شرطهای برپایی قیامت ذکر شده است. از آن جمله فرمودند: «يا سلمان أن عندها تزخرف المساجد كما تزخرف البيع و الكنائس و يحلى المصاحف و تطول المنارات و تكثر الصفوف بقلوب متباغضة و ألسن مختلفة، قال سلمان: وإن هذا لكائن يا رسول الله. قال: أي و الذي نفسي بيده (3): ای سلمان!... در «آخر الزمان» مساجد مانند کلیساها و کنیسه ها آذین بندی شود و قرآنها را زینت کنند و مناره ها بلند گردد و صف نمازگزاران زیاد شود که با دلهای پر از کینه و زبانهای چند گونه گرد آیند . سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا به حقیقت چنین خواهد شد؟ ایشان فرمودند: سوگند به آنکه جانم در دست اوست چنین میشود».

سوم: تشویق به شتافتن به مساجد

ص: 108


1- روم: 7.
2- البحار، ح 77، ص99، روایت 1، باب 5.
3- البحار، جزء 6، ص 307، روایت 6، باب 1.

7- از مرازم نقل است که امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: «علیکم في الصلاة في المساجد و حسن الجوار للناس و إقامة الشهادة و حضور الجنائز (1) بر شما باد به اقامه نماز در مساجد و حسن همسایگی و اقامه شهادت و حضور در تشییع جنازه».

8- پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «لا صلاة لجار المسجد إلا في مسجد (2) : نماز همسایه مسجد فقط در مسجد پذیرفته است ».

9- از ابن عباس نقل است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «سبعة في ظل عرش الله عز و جل يوم لا ظل إلا ظله: إمام عادل و شاب نشأ في عبادة الله عز و جل و رجل تصدق بيمينه فأخفاه عن شماله و رجل ذكر الله عز و جل خالياً ففاضت (3) عيناه من خشية الله عز و جل و رجل لقى أخاه المؤمن فقال أني لأحبك في الله عز و جل و رجل خرج من المسجد و في نيته أن يرجع إليه و رجل دعته امرأة ذات جمال إلى نفسها فقال أني أخاف الله رب العالمين (4): هفت نفر هستند که خداوند در روزی که سایه ای جز سایه او نیست به سایه خویششان می برد؛ پیشوای عدالتگر و جوانی که در کار عبادت بزرگ شود، مردی که صدقه ای دهد و آن را نهان دارد که دست چپش نداند دست راستش چه انفاق میکند، مردی که به خلوت خدا را یاد کند و چشمانش اشک ریز شود، مردی که برادر مؤمن خویش را دیدار کرده و به او گوید تو را در راه خدای عزو جل دوست دارم، مردی که وقتی از مسجد برون شود قصد بازگشت به آنجا را داشته باشد و مردی که زنی صاحب مقام و جمال از او کام خواهد و گوید من از خدا پروردگار جهانیان دارم»

و در روایت دیگری آمده است: «رجل قلبه متعلق بالمسجد إذا خرج منه حتى يعود إليه (5): مردی که چون از مسجد خارج میشود تا به آن بازگردد قلب او وابسته به مسجد است ».

ص: 109


1- الکافی، جزء 2، ص 635.
2- الوسائل، ح 3، ص 478.
3- در متن کتاب «فقاضت» نقل شده که با توجه به متن حدیث «ففاضت» صحیح می باشد.(م)
4- الخصال، 343، حديث 8.
5- همان منبع، حدیث 7.

10- از فضل بن عبدالملک به نقل از امام جعفر صادق(علیه السلام) آمده است که فرمودند: «یا فضل لا يأتى المسجد من كل قبيلة إلا وافدها و من كل اهل بيت إلا نجيبها يا فضل لا يرجع صاحب المسجد بأقل من إحدى ثلاث خصال: أما دعاء يدعوا به يدخله الله به الجنة و اما دعاء يدعو به فيصرف الله عنه بلاء الدنيا و أما أخ يستفيده في الله (1): اى فضل! از هر قبیله ای فقط نماینده آن و از هر خانه ای فقط فرد نیک آن به مسجد میآید ای فضل هم نشین مسجد دست کم با یکی از سه ویژگی باز میگردد دعایی که خداوند به وسیله آن او را به بهشت وارد میکند یا دعایی که خداوند به واسطه آن بلای دنیا را از او دور میگرداند و یا برادری نیک و خدایی است ».

چهارم رفت و آمد به مساجد

-11 از امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت است که فرمودند: من اختلف إلى المساجد أصاب إحدى الثمان أخا مستفادا في الله علما مستظرفا أو آية محكمة أو رحمة منتظرة أو كلمة ترده عن ردى أو يسمع كلمة تدله على هدى أو يترك ذنبا خشية أو حياء (2): هر که در راه مساجد رفت و آمد ،کند یکی از هشت ویژگی را به دست آورد برادری مفید در راه خداوند، دانشی ظریف نشانه ای محکم رحمتی مورد انتظار، سخنی که او را از هلاکت باز دارد یا شنیدن کلامی که او را هدایت کرده یا گناهی را از روی ترس یا حیا ترک کند».

-12 از اصبغ بن نباته به نقل از امیرالمؤمنین آمده است که «كانت الحكماء فيما مضى من الدهر تقول: ينبغى أن يكون الاختلاف إلى الأبواب لعشرة أوجه أولها بيت الله عز و جل لقضاء نسكه و القيام بحقه و أداء فرضه (3): حكما در زمانهای گذشته میگفتند رفت و آمد از درها باید برای ده منظور صورت گیرد نخستین آن باید جهت خانه خدا برای انجام عبادتها و ادای حق آن و انجام واجبات باشد».

پنجم عدم ترک مساجد

ص: 110


1- الوسائل، ج 3، ص 477 ابواب احکام مساجد.
2- الخصال، ص 409 باب هشتم ح 10.
3- الخصال، ص 426 باب دهم، ح3

13- از جابر به نقل از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آمده است که فرمودند: «يجي يوم القيامة ثلاثة يشكون إلى الله عز و جل: المصحف و المسجد و العترة. يقول المصحف: یا رب حرفونى و يقول المسجد: يا رب عطلونی و ضیعونی و تقول العترة يا رب قتلونا و طردونا و شردونا. فأجثو للركبتين للخصومة فيقول الله جل جلاله لي: أنا أولى بذلك (1) :« در عرصه ی قیامت سه گروه به محضر خداوند شکایت میکنند: قرآن، مسجد و عترت. قرآن می گوید: پروردگارا! مرا تحریف و پاره پاره کردند. مسجد نیز می گوید: پروردگارا! مرا رها کرده و به من بی توجهی کردند، اهل بیت نیز شکایت می کنند که پروردگارا! ما را کشتند و آواره و تبعید کردند، پس من برای دادخواهی به پا می خیزم که خدای عز و جل می فرماید: من از تو به این دادخواهی سزاوارتر هستم».

14- از زریق به نقل از امام جعفر صادق(علیه السلام) آمده است که فرمودند: «شكت المساجد إلى الله تعالى الذين لا يشهدونها من جيرانها، فأوحى الله إليها و عزتی و جلالی لا قبلت لهم صلاة واحدة و لا أظهرت (2) لهم في الناس عدالة و لانالتهم رحمتی و لاجاورنی فی جنتی (3): مساجد از همسایگان خود که در آنها حضور نمی یابند به محضر خداوند متعال شکایت بردند، خداوند به آنها الهام کرد: سوگند به عزت و جلالم که نمازی از آنان نمی پذیرم، عدالت آنان را در میان مردم آشکار نمیکنم، رحمت من به آنان نمی رسد و در بهشت من در همسایگی ام قرار نخواهند گرفت».

ششم: استحباب رفتن به مساجد

15- امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: «من مشى إلى المسجد لم يضع رجلا على رطب و لا يابس إلا سبحت له الأرض إلى الأرضين السبع (4): هر که به سوی مسجد گام نهد، پایش را بر هیچ تر و خشکی نگذارد مگر اینکه زمین تا طبقات هفتگانه آن برای او تسبیح بگویند».

ص: 111


1- الخصال، ص 174، باب سوم، ح232.
2- در متن کتاب «لا أظهرن» نقل شده است.(م)
3- الوسائل ، ج 3، ص479، ح 8.
4- الوسائل، ج 3، ابواب احکام مساجد، باب 4، ح 1.

16- ابی ربیع شامی شامی به نقل از امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمود: «ما عُبد الله بشئ افضل من الصمت و المشى إلى بيته (1): خداوند با هیچ عملی برتر از سکوت و رفتن به خانه او عبادت نشده است».

17- رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «من مشى إلى مسجد من مساجد الله فله بكل خطوة خطاها حتى يرجع إلى منزله عشر حسنات و محی عنه عشر سيئات و رفع له عشر درجات (2): هر که به یکی از مساجد خداوند گام بردارد به ازای هر قدم وی تا بازگشت به خانه خویش ده پاداش و رفع ده گناه و ترفیع ده درجه در نظر گرفته میشود».

هفتم مساجد خانه های خدا

-18 از أبو بصیر نقل است که :گفت از امام جعفر صادق(علیه السلام) علت بزرگداشت مساجد را پرسیدم فرمودند: «إنما أمر بتعظيم المساجد لأنها بيوت الله فى الأرض (3): امر به بزرگداشت مساجد شده است زیرا مساجد، خانه های خدا بر روی زمین هستند.

19- محمد بن علی بن الحسين(علیه السلام) فرمود: روى أن فى التوراة مكتوبا ألا أن بيوتى فى الأرض المساجد فطوبى لعبد تظهر في بيته ثم زارني في بيتى إلا أن على المزور كرامة الزائر ، ألا بشر المشائين في الظلمات إلى المساجد بالنور الساطع يوم القيامة (4): در تورات نوشته آمده است که خانه های من بر روی زمین مساجد هستند خوشا به حال آنکه در خانه خویش تطهیر کند سپس به دیدار من آید و حق است بر زیارت شونده که زائر را گرامی بدارد. کسانی را که در تاریکیهای شب به مساجد میروند به نور روشنی در قیامت بشارت ده.

هشتم استحباب عطر زدن و پوشیدن لباسهای فاخر هنگام حضور در مسجد

ص: 112


1- الوسائل، ج 3، ابواب احکام مساجد، باب، ح 2.
2- الوسائل، ج 3 ، ابواب احکام ،مساجد باب 4 ح3
3- الوسائل، ج 3 ، ابواب احکام مساجد، باب 70، ح 1.
4- همان منبع، باب 39، ح 1.

-20 از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده است که إن على بن الحسين (علیه السلام) استقبله مولى له في ليلة باردة و عليه جبة خز و مطرف خز و عمامة خز و هو متغلف بالغالية، فقال له جعلت فداك فى مثل هذه الساعة على هذه الهيئة إلى أين قال: إلى مسجد جدى رسول الله أخطب الحور العين إلى الله عز وجل (1): امام علی بن الحسین(علیه السلام) در شبی سرد با جامه ای پشمین و مزین و ردایی پشمین و ملبس به لباسهای فاخر و قیمتی با یکی از غلامان خویش روبرو ،شدند غلام از ایشان پرسید فدای شما گردم در این ساعت با چنین وضعی به کجا می روید؟ امام فرمودند: به مسجد رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می روم تا حور العین را از خداوند خواستگاری کنم.

نهم مسجد ،زن خانه او

21 امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: «خیر مساجد نسائكم البيوت (2): بهترین مساجد زنان شما خانه هاست».

-22 امام جعفر صادق (علیه السلام) :فرمودند: صلاة المرأة في مخدعها أفضل من صلاتها في بيتها وصلاتها في بيتها افضل من صلاتها في الدار (3) نماز زن در اتاق پنهان برتر از نماز او در خانه و نماز او در خانه بهتر از نماز او در چهار دیواری است».

دهم مسجد محبوبترین مکانها نزد خداوند

-23 امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرماید: «قال رسول الله لجبرائیل (علیه السلام) يا جبرائيل أى البقاع أحب إلى الله عز وجل؟ قال المساجد و أحب أهلها إلى الله أولهم دخولا و آخرهم خروجا منها (4): رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از جبرئیل(علیه السلام) سوال کردند کدام قطعه از زمین نزد خداوند عز و جل دوست داشتنی تر است؟ فرمود: مساجد و نیز محبوب ترین اهالی مسجد نزد خداوند کسی است که نخستین نفر داخل آن شود و آخرین نفر از آن خارج شود».

ص: 113


1- همان منبع باب 23، ح 1
2- الوسائل، ج 3، ابواب احکام مساجد، باب 30، ح 2.
3- همان منبع، ح 1.
4- الكافي، ج 3، ص 489

-24 پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: من كان القرآن حديثه و المسجد بيته بنى الله له بيتا في الجنة (1): هر که قرآن، سخن او و مسجد خانه او ،باشد خداوند خانه ای را در بهشت برای او بنا می نهد»

یازدهم مساجد آخر زمان

-25 زراره از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت کرده است که فرمودند: «قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): قوام الدين بأربعة: بعالم ناطق مستعمل له و بغنى لا يبخل بفضله عن أهل دين الله و بفقير لايبيع آخرته بدنياه و بجاهل لايتكبر عن طلب .العلم. فإن أكتم العالم علمه و بخل الغنى بماله و باع الفقير آخرته بدنياه و استكبر الجاهل عن طلب العلم رجعت الدنيا إلى ورائها ،القهقرى، فلا تغرنكم كثرة المساجد و اجساد قوم مختلفة، قيل: يا أمير المؤمنين كيف يعيش في ذلك الزمان، فقال: خالطوهم بالبرانية - يعنى فى الظاهر - وخالفوهم فى الباطن للمرء ما اكتسب و هو مع من احب انتظروا مع ذلك الفرج من الله عز وجلک (2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: دین با چهار کس برپا است: دانشمند سخنگو که به دانش خویش عمل کند ثروتمندی که از ما زاد ثروتش بر اهل دین خدا دریغ نورزد، فقیری که آخرت خویش را به دنیا نفروشد و نادانی که از دانشجوئی تکبر نکند. پس هنگامی که دانشمند دانش خویش را پنهان کند و ثروتمند به مال خود بخل ورزد و فقیر آخرتش را بدنیا بفروشد و نادان از دانش طلبی تکبر ،کند دنیا اندک اندک به عقب باز گردد؛ بنابراین زیاد شدن مسجدها و مردمی که در آنها رفت و آمد کنند شما را نفریبد عرض شد یا امیرالمؤمنین در چنین روزگاری تکلیف زندگی چیست؟ فرمود در ظاهر با آنان ارتباط داشته باشید ولی در باطن با آنان مخالفت ورزید که هر کس نتیجه کردار خود را خواهد برد و با هر کس دوست باشد با او محشور خواهد بود و با این حال در انتظار فرج از جانب خداوند باشید».

26 ورام بن أبي فراس در کتاب خود به نقل از یکی از معصومین(علیه السلام) نوشته است: «يأتي في آخر الزمان قوم يأتون المساجد فيقعدون حلقا ذكرهم الدنيا و حب الدنيا، لا تجالسوهم فليس الله فيهم حاجة (3): در آخر الزمان گروهی

ص: 114


1- التهذيب، ج 3، ص 255، روايت 27، باب 13.
2- الخصال، باب چهارم، ص 197.
3- الوسائل، ج 3 ، ابواب احکام مساجد، باب 14، ح 4.

می آیند که به مسجد می آیند و گرد هم می نشینند و سخن آنان دنیا و حب دنیاست با آنان همنشینی مکن که در کار آنان برای خداوند حاجتی نیست ».

دوازدهم: آداب مساجد

27- امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: «قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) الاتكاء في المسجد رهبانية العرب، أن المؤمن مجلسه مسجده و صومعته بيته (1): رسول خدا فرمودند: اعتکاف در مسجد شیوه رهبانیت عرب است مجلس فرد مؤمن، مسجد و عبادتگاه او خانه اش می باشد».

28- از أبو ابراهیم(علیه السلام) نقل شد که گفت: «قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) جنبوا مساجدكم صبيانكم و مجانينكم و شراءكم و بيعكم (2): رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: کودکان و دیوانگان را از مسجد دور کنید و در آن خرید و فروش نکنید ».

29- از أبوذر به نقل از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در سفارش آن حضرت به وی آمده است: «یا أباذر الكلمة الطيبة صدقة و كل خطوة تخطوها إلى الصلاة صدقة يا أبا ذر من أجاب داعي الله و احسن عمارة مساجد الله كان من الله الجنة، فقلت: كيف يعمر مساجد الله، قال: لا ترفع الأصوات فيها و لا يخاض فيها بالباطل و لا يشترى و فيها و لا يباع و اترك اللغو مادمت فيها، فإن لم تفعل فلاتلومن يوم القيامة إلا نفسك (3): اى أباذر! كلام نیکو، صدقه است و هر که برای نماز برمی داری، صدقه است. اى أباذر! هر که دعوت کننده به سوی خدا را اجابت گفت و مساجد خدا را به نیکویی آباد کرد از سوی خدا برای او پاداش بهشت است. گفتم: مساجد خدا چگونه آباد می شوند، فرمودند: صدا در آن بالا نمی رود در آن به امر باطل پرداخته نمیشود، و در آنجا خرید و فروش نمیشود. تا زمانیکه در مسجد حضور داری، عمل بیهوده را رها کن که اگر این گونه نکردی، روز قیامت کسی جز خود را سرزنش مکن».

ص: 115


1- الوسائل، ابواب احکام مساجد، باب 29، ح 1.
2- الوسائل، ابواب احکام مساجد، باب 27، ح 2.
3- همان منبع، ح 3.

30- از علی بن الحسین(علیه السلام) نقل شد که فرمودند: «قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) من سمعتموه ينشد الشعر في المسجد، فقولوا فض الله فاك إنما نصبت المساجد للقرآن (1): رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: اگر شنیدید کسی در مسجد شعر می خواند به او بگویید خدا دهانت را خورد کند! مسجد برای خواندن قرآن بنا شده است».

31- از امام جعفر صادق(علیه السلام) به نقل از پدر ایشان روایت است: « قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) من رد ريقه تعظيما لحق المسجد، جعل الله ريقه صحة في بدنه و عوفي من بلوى في جسده (2): رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: هر که در بزرگداشت مقام مسجد، آب دهان خویش را فرو بلعد، خداوند آن را مایه سلامتی و عافیت تن و جسم وی از بلا گرداند ».

32- امام علی(علیه السلام) فرمودند: « من أكل شيئا من المؤذيات ريحها فلا يقربن المسجد (3): هر که چیزی بخورد که بوی آن اذیت رساند نباید به مسجد نزدیک شود».

33- از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل شد که فرمودند: «إذا دخلت المسجد و أنت تريد أن تجلس فلا تدخله إلا طاهرا و إذا دخلته فاستقبل القبلة ثم ادع الله و سله حين تدخله و احمد الله وصل على النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) (4): اگر به قصد نشستن در مسجد وارد آن می شوی، حتما پاکیزه باش و به هنگام ورود رو به قبله باش سپس خدا را بخوان و از او کمک بخواه و سپاس خدا را به جای آور و بر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) درود فرست».

34- حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمودند: «كان رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) إذا دخل المسجد صلى على النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) و قال: اللهم اغفر لى ذنوبی و افتح لی ابواب رحمتك فإذا خرج من الباب صلى على النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) و قال اللهم اغفر لي ذنوبي وافتح لی ابواب فضلک (5) : پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) هنگامی که وارد مسجد میشدند می فرمودند: پروردگارا! گناهان مرا ببخشای و درهای رحمت

ص: 116


1- همان منبع، باب 14، ح 1.
2- همان منبع، باب 19، ح 6.
3- الخصال، صدوق، باب چهاردهم.
4- الوسائل، ج 3، ابواب احکام نماز، باب 39، ح 2.
5- همان منبع، باب 41، ح 2.

خویش را بر من بگشای و هنگامیکه از در خارج می شدند می فرمودند: پروردگارا گناهانم را ببخشای و درهای فضلت را بر من بگشای»

سیزدهم: استحباب نماز جماعت در مسجد

35- امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: «هم رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) بإحراق (1) قوم في منازلهم كانوا يصلون في منازلهم و لا يصلون جماعه، فأتاه رجل اعمى فقال: يا رسول الله أنا ضرير البصر و ربما أسمع النداء و لا أجد من يقودني إلى الجماعه و الصلاه معک، فقال النبي (صلی الله علیه وآله وسلم) شد من منزلك إلى المسجد حبلاً و احضر الجماعه (2): رسول خدا اقدام به سوزاندن گروهی در منازلشان کردند که در خانه نماز می خواندند و به جماعت اقامه نمی کردند. مرد نابینایی نزد آن حضرت آمد و عرض کرد ای رسول خدا من نابینا هستم و چه بسا صدای اذان را می شنوم اما کسی نیست که مرا برای نماز جماعت با شما راهنمایی کند. ایشان فرمودند: از منزل خویش تا مسجد ریسمانی بگستر و در نماز جماعت حاضر شو».

36- از أبو بصير به نقل از امام جعفر صادق(علیه السلام) آمده است که فرمودند: «من سمع النداء من جيران المسجد، فلم يجب فلا صلاة له (3): هر که از همسایگان مسجد صدای اذان را بشنود و اجابت نکند، نمازش پذیرفته نیست».

37- امام جعفر صادق(علیه السلام) به نقل از پدران ایشان(علیه السلام) فرمودند: «قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم): من صلى المغرب و العشاء الآخرة وصلاة الغداة في المسجد في جماعة فكأنما أحيا اليل كله (4): هر که نماز مغرب و عشاء و شب و نماز صبح در مسجد به جماعت ادا کند، گویی تمام شب را شب زنده داری کرده است ».

ص: 117


1- در متن کتاب «بأطراف» ذکر شده که با توجه به مفهوم حدیث ظاهرا درست نقل نشده است(م)
2- الوسائل: ج 5، ابواب نماز جماعت، باب 2، ح 9.
3- همان منبع، ح 12.
4- همان منبع، باب 3، ح 3.

38- از امام جعفر صادق(علیه السلام) به نقل از پدران ایشان(علیه السلام) روایت است که فرمودند: «اشترط رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) على جيران المسجد شهود الصلاة و قال: لينتهين أقوام لا يشهدون الصلاة أو لآمرن مؤذناً يؤذن ثم أمر رجلاً من اهل بیتی و هو على (علیه السلام) فليحرقن على أقوام بيوتهم بحزم الحطب لأنهم لا يأتون إلى الصلاة (1): رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) حضور در نماز جماعت را بر همسایگان مسجد واجب کرده و فرمودند: آنانکه در نماز جماعت حاضر نمی شوند باید از این عمل، باز ایستند در غیر این صورت دستور خواهم داد مؤذن اذان و اقامه گوید آن گاه یکی از اهل بیت خود را که علی (علیه السلام) است، فرمان می دهم خانههای کسانی را که در نماز جماعت حاضر نمی شوند را با بسته های هیزم به آتش کشد».

39- زراره به نقل از امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمود: «من ترك الجماعة رغبة عنها و عن جماعة المسلمين من غير علة فلا صلاة له (2): هر که نماز جماعت را از روی بی رغبتی نسبت به نماز و مؤمنین بدون دلیلی ترک گوید، نمازش پذیرفته نیست ».

40- از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل شد که فرمودند: «إنما جعلت الجماعة و الاجتماع إلى الصلاة لكي يعرف من يصلى ممن لا يصلى و من يحفظ مواقيت الصلاة ممن يضيع و لولا ذلك لم يمكن أحدا أن يشهد على أحد بالصلاح لأن من لم يصل في جماعة فلا صلاة له بين المسلمين لأن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) قال: لا صلاة لمن لم يصل في المسجد المسلمين من غير علة (3): نماز جماعت و تجمع در نماز برای این مقرر شده است تا نمازخوان از بی نماز و وقت شناس آن از وقت ناشناس نماز تشخیص داده شود که اگر چنین نباشد، احدی بر راستی احدی گواهی ندهد. زیرا کسی که به جماعت نماز نخواند، میان مسلمانان نمازی ندارد. زیرا رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: کسی که در مسجد همراه با مسلمانان بدون هیچ دلیلی نماز نخواند، نمازی ندارد».

ص: 118


1- همان منبع، باب 2، ح 1.
2- همان منبع، ح 7.
3- الوسائل، ج 5، ابواب نماز جماعت، باب 2، ح 8.

کتاب سوم : شکایت امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

ص: 119

بسم الله الرحمن الرحيم

شکایت اول

ناآگاهی از مسئله امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

حمد و سپاس فراوان خدای را آن گونه که او را سزد و سلام و درود بی پایان خداوند بر محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و خاندان او باد. بار دیگر به حدیث شکایتهای سه گانه که کلینی و صدوق (1) از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده اند باز میگردیم. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «ثلاثة» يشكون الى الله عزوجل مسجد خراب لا يصلى فيه أهله و عالم بين الجهال و مصحف معلق قد وقع عليه الغبار و لا يقرأ فيه سه گروه به محضر خدای عزوجل شکایت میکنند مسجد خرابی که اهلش در آن نماز نمیخوانند دانشمندی که میان افراد نادان تنها مانده و قرآن رها شده ای که غبار بر آن نشسته و خوانده نمیشود. در ابتدای سخن درباره شکایت قرآن (2) گفتیم که آشکارترین مصادیق انسانهای عالم و دانشمند، اهل بیت (علیه السلام) و به ویژه امام عصر جانهای ما فدای ایشان (باد هستند؛ بنابراین سه گروهی که شکایت میکنند، قرآن، عترت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و مسجد هستند. حدیث دیگری از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) گواه این موضوع است: «يَجِيءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلَاثَةٌ يَسْكُونَ الْمُصْحَفِ وَ الْمَسْجِدُ وَالْعِبْرَةُ، يَقُولُ الْمُصْحَفُ: يَا رَبِّ حَرَّفُونِي وَ مَرْقُونِي ويَقُولُ الْمَسْجِدُ: يَا رَبِّ عَظَلُونِي وَ ضَيَّعُونِي يَقُولُ الْعِتْرَةُ: يَا رَبِّ قَتَلُونَا وَ طَرَدُونَا وَ سَرَّدُونَا، فَأَجْتُو لِلرُّكْبَتَيْنِ لِلْخُصُومَةِ فَيَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لِي: أَنَا أَولَى بِذَلِكَ: (3) در عرصه ی قیامت سه گروه به محضر خداوند شکایت میکنند ،قرآن مسجد و عترت قرآن میگوید: پروردگارا! مرا تحریف و پاره پاره کردند مسجد نیز میگوید پروردگارا مرا رها کرده و به من بی توجهی کردند، اهل بیت نیز شکایت میکنند که پروردگارا! ما را کشتند و آواره و تبعید کردند، پس من برای دادخواهی به پا می خیزم که خدای عزوجل میفرماید من از تو به این دادخواهی سزاوارتر هستم»

ص: 120


1- کافی کتاب فضل القرآن باب قراءة القرآن فى المصحف، ج 3/ الخصال: صدوق، 142/1 ابواب الثلاثة.
2- كتاب حاضر.
3- وسائل الشيعه: 484/3
از حدیث شکایت چه نتیجه ای می توان گرفت؟

از این حدیث چند مسئله برداشت می شود:

نخست اینکه پایههای نظام امت مسلمان و ارکان موجودیت جامعه اسلامی این اجزاء سه گانه هستند و بدین جهت بر آنها تمرکز شده است. سخن گفتن در این باره به همان مفهوم حدیث مشهور ثقلین است: «انی تارک فیکم الثقلين كتاب الله وعترتي ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدى أبداً و قد نبأني اللطيف الخبير انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض يوم القيامة: (1) من در میان شما دو گوهر گرانبها به امانت می گذارم: کتاب خدا و اهل بیتم مادامیکه به آنها تمسک جویید، هرگز پس از من گمراه نمی شوید. خداوند نکته بین و آگاه به من خبر داده است که این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا اینکه روز قیامت نزد حوض کوثر بر من وارد شوند». این دو گوهر گرانبها همان دو مورد از این سه رکن هستند؛ اما مورد سوم، مسجد، همان مکانی است که این دو گوهر گرانبها از خلال آن نقش خود را در جامعه ایفا می کنند و در فضاهای مقدس آن با امت ارتباط برقرار می کنند.

دوم: آگاهی دادن نسبت به این موضوع که امت اسلامی از این سه رکن روی گردان شده و آن را به کناری خواهد نهاد. از این رو پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) از این شکایت به عنوان حقیقتی واقعیت پذیر خبر داده و امت اسلامی را از این بی توجهی برحذر داشته است. اهمیت مجازات این امر نزد آن حضرت تا به آنجاست که خداوند بلندمرتبه مدعی دادخواهی آنها است و او داور عادل است. مادامیکه این اجزاء سه گانه، ارکان موجودیت مسلمانان را تشکیل می دهند از دست دادن آنها به مفهوم محو و نابودی این کیان است؛ بنابراین ضروری است هر یک از این سه رکن را به فصلی ویژه جهت بیان اثر آن در زندگی امت اسلامی و زیان بزرگ این امت در صورت روی گردانی از آن اختصاص روشهای کاربرد نقش هر یک را در زندگی مسلمانان ارائه کنیم.

امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرآن ناطق است

ص: 121


1- جهت شناخت منابع حدیث رجوع شود به: کتاب المراجعات سيد شرف الدین موسوی. داده

دو مورد از این سه شکایت یعنی شکایت قرآن و شکایت مسجد مورد بررسی قرار گرفته و در دو کتاب مستقل چاپ شده است. امروز به عنصر سوم که عنصر اصلی و همچون محور آسیاب است می پردازیم.

اگر چه قرآن، ثقل اکبر است، اما به فردی نیاز دارد که آن را به حرکت درآورد و با شرح و توضیح واژگان قرآن تبیین افکار و فرمایشات آن و استخراج محتوای نهان آن و اجرای احکام و قوانین آن و برپاداشتن روشهای آن، نقش قرآن را در زندگی امت کاربردی سازد. کسی که این نقش را ایفا می کند امام(علیه السلام) است. روایت است که خوارج زمانی که با امیر مؤمنان(علیه السلام) لجاجت ورزیدند و گوش هایشان از شنیدن حق، ناشنوا گشت. گفتند: دلیلی از قرآن می - خواهیم، امام(علیه السلام) با خشم و غضب، قرآن را به آنان داد و فرمودند: قرآن در مقابل شماست از آن بپرسید؛ مقصود امام(علیه السلام) این بود که اگر چه بیان و توضیح همه چیز در قرآن است (1) و در مورد هیچ چیز غفلت نشده است (2) اما تنها زمانی نقش قرآن به طور کامل ایفا می شود که اهل آن یعنی کسانی که خداوند متعال آنان را برای به حرکت در آوردن این رسالت عظیم برگزیده، این مسئولیت را به دوش گیرند در غیر این صورت قرآن به ابزاری برای تاویل و توجیه مصالح و خواسته ها تبدیل میشود: « هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتُ مُحْكَماتُ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتُ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغُ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلُّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (3): اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد بعضی از آیه ها محکماتند، این آیه ها ام الکتابند و بعضی آیه ها متشابهاتند اما آنها که در دلشان میل به باطل است به سبب فتنه جویی و میل به تاویل از متشابهات پیروی می کنند، در حالیکه تاویل آن را جز خدای نمی داند و آنان که قدم در دانش استوار کرده اند می گویند: ما به آن ایمان آوردیم، همه از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان پند نمی گیرند ».

ص: 122


1- اشاره به آیه «و نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شيء: (نحل: 89) ما قرآن را که بیان کننده ی هر چیزی است بر تو نازل کردیم».
2- اشاره به آیه «ما فرطنا في الكتاب من شيء: (انعام: 38) ما در آن کتاب چیزی را فروگذار نکردیم».
3- آل عمران: 7.

در روایات (1) آمده است که «الراسخون فی العلم: خبرگان علم» محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و خاندان ایشان هستند. از این رو زمانی که امیر مؤمنان(علیه السلام) عبدالله بن عباس را برای ارائه دلیل برای دشمن خویش تعیین کرد به او فرمودند: «با قرآن برای آنان دلیل میآور، زیرا قرآن صورتهای مختلفی در بردارد» یعنی هر صاحب سخنی می تواند ظاهر آیات را بر اساس خواسته خود تعبیر کند.

این اهمیت امام زنده و قائم است، ایشان بسان محوری امور امت را نظم بخشیده و هماهنگ میکند و با رهبری ایشان ملت به سوی هدایت و مصلحت حرکت کرده و به کمال مورد نظر دست می یابد. صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در خطبه خود در مسجد پدر گرامیشان از این مسئله چنین تعبیر کرده است: «امامت، ما را چارچوبی برای ملت قرار داد» در مورد این موضوع در کتاب من وحي الغدير و کتاب دور الائمه في الحياة الاسلامية سخن گفته ایم.

اولین تکلیف، شناخت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

اولین تکلیف امت در مقابل امام خویش، شناخت ایشان است، زیرا ناآگاهی درباره ایشان به معنای بدترین نتایج، خطرناکترین ویرانی، پراکندگی، سردرگمی، کشمکش و پراکندگی خواسته ها و کثرت مدعیان دروغین نسبت به این موقعیت مقدس است که انسانها به آن طمع می ورزند. چرا که شریف ترین و والاترین عنوان بوده و مردم به سوی آن گرایش دارند. از این رو یکی از دعاهای زمان غیبت که ائمه(علیه السلام) آن را به پیروان خود آموخته اند این دعاست: «اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک، اللهم عرفنی نبیک فانک ان لم تعرفنی نبیک لم اعرف حجتک، اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی (2): پروردگارا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، نمی توانم پیغمبرت را بشناسم. پروردگارا! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی، نمی توانم حجت تو را بشناسم. پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان، که اگر حجت خود را به من نشناسانی، دین خود را از دست داده و گمراه خواهم شد».

ص: 123


1- اصول کافی، کلینی، کتاب الحجة.
2- کافی: کتاب الحجه، باب 77، ح 29

شناخت ائمه (علیه السلام) امتداد شناخت خداوند متعال بوده (1) که این شناخت اساس دین است. امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمودند: «أول الدين معرفته: سرآغاز دین شناخت خداست» و در زیارت جامعه كبيره ائمه(علیه السلام) را اینگونه مخاطب قرار می دهیم: «هر کس شما را بشناسد خدا را شناخته است» و «هر کس خدا را بخواهد از شما آغاز میکند و هر کس او را یگانه بداند از شما می پذیرد» این دعا بیانگر نتیجه عدم شناخت حقیقی حجت خداوند بر مردم است، این عدم شناخت، گمراهی از دین است و چه عاقبت بدی در پی دارد. امام(علیه السلام) در حدیث دیگری این نتیجه را چنین بیان میکنند: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية: آن کس که بمیرد و امام زمانه خود را نشناسد به مرگ جاهلی در گذشته است». مرگ جاهلی با تمام معانی جاهلیت یعنی انحراف، بدبختی، گمراهی، تهی بودن(پوچی) از روحی و عقلی و قلبی و سرنوشت بدی که خداوند متعال آن را در فقر و تنگدستی خلاصه کرده است: « وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى (2): و هر کس که از یاد من اعراض کند، زندگیش تنگ شود و در روز قیامت نابینا محشورش سازیم».

در روایات (3) آمده است که مصداق (ذكر) در این آیه اهل بیت(علیه السلام) هستند و ساختار و بافت این آیه نیز تاییدی بر این سخن است، اما در اینجا مجال شرح و تفصیل آن نیست؛ بنابراین غفلت از ائمه(علیه السلام) به معنای قرار گرفتن در این نتایج ناگوار است.

امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیروان خود را به شیوه ای خاص تربیت می کند

ص: 124


1- « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ( ع ) قَالَ خَرَجَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَكَرَهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةُ مَا سِوَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّى فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةِ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامُهُمْ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُهُ : از امام صادق عليه السلام نقل شده که فرموده است:حضرت امام حسین علیه السلام در میان اصحاب خود فرمود: اصحاب من ! خداوند مردم را آفرید تا او را بشناسند وقتی شناختند او را می پرستند وقتی او را پرستیدند از پرستش دیگران دست میکشند. مردی عرض کرد یا ابن رسول الله پدر و مادرم فدایت معنی معرفت خدا چیست؟ فرمود همان معرفت و شناخت اهل هر زمانی است امام زمان خود را که اطاعت وی بر آنها واجب است».(علل الشرائع).
2- طه: 124.
3- الميزان: طباطبایی: 231/14.

در حقیقت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که امام فعلی این روزگار است شکایتهای زیادی از پیروان خود دارد. آن حضرت این شکایت را مانع مشرف شدن به دیدار ایشان و دستیابی به برکات ظهور ایشان میداند. شکایت ایشان از پیروان خویش به معنای عدم شکایت از غیر شیعه نیست بلکه مسئله در مورد آنان خطیرتر است. امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مورد پیروان خویش مسئولیت خاصی داشته و به آنان توجه بیشتری دارند؛ چرا که اینان گروهی هستند که به امامت امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایمان آورده و دوستدار ایشان هستند و به یاری ایشان میشتابند؛ بنابراین امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مورد پیروانشان همچون پدری هستند که وقتی فرزندش رفتار ناشایستی انجام میدهد او را رانده و توبیخ و چه بسا مجازات میکند در حالی که اگر غریبه ای خطایی انجام دهد در مورد او این چنین رفتار نمی.کند. این واکنش پدر تنها به دلیل احساس مسئولیت او در تربیت فرزندش است امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز پیروان خود را به شیوه ای خاص تربیت کرده و به آنان بیشتری دارد و با توجه به این مسئولیت آنان را از خطاها و انحرافاتی که در رفتار برخی شیعیان وجود دارد، آگاه میسازد ایشان هر روز یا هر هفته اعمال ما را مورد بررسی قرار میدهند از یعقوب بن شعیب روایت شده که گفت: از اباعبدالله (علیه السلام) درباره این آیه پرسیدم: «وَقُل اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ (1) بگو: عمل کنید، خدا و پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را خواهند دید» فرمودند: ایشان امامان هستند (2) در برخی روایات آمده است: «ان الاعمال تعرض على نبيكم كل عشيه الخميس فليستح احدكم ان يعرض على نبيه العمل القبيح فلا تسووا (3) رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) و سروره تمامی اعمال شما هر عصر پنجشنبه بر پیامبرتان عرضه میشود؛ بنابراین باید از اینکه عمل زشتی

از شما بر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) عرضه شود شرم .کنید پس کاری کنید که رسول خدا از شما مسرور و خوشحال باشد».

ص: 125


1- توبه 105
2- الوسائل: 391/11
3- در ارشاد القلوب ج 2 ص 257 به نقل از امام صادق(علیه السلام) آمده است: شیعتنا جزء منا خلقوا من فضل طينتنا يسوؤهم ما يسوؤنا و يسرهم ما يسرنا: شيعيان ما جزئی از ما هستند که از اضافه طینت ما خلق شده.اند آنچه ما را ناراحت کند آنان را ناراحت میکند و آنچه ما را مسرور کند ، آنان را مسرور مینماید». به مقتضای این ارتباط بدان که گناهانی که مرتکب می شوی علاوه بر بوهای ناخوشایندی که از آن گناهان بر میخیزد اهل بیت (علیهم السلام) را آزار داده و موجب ناراحت آنها میشود. از امیر مؤمنان(علیه السلام) روایت است تعطروا بالاستغفار لا تفضحنكم روايح الذنوب با طلب آمرزش معطر و خوشبو شوید تا بوی بد گناهان شما را رسوا نکند».

یکی از شیعیان به امام رضا(علیه السلام) عرضه داشتند: «إن قوماً من مواليك سألوني أن تدعوالله لهم فقال(علیه السلام): والله إنى لأعرض أعمالهم على الله في كل يوم (1): گروهی از دوستان شما از من خواسته اند از شما تقاضا کنم برایشان دعا کنید. حضرت فرمود: به خدا قسم من خود هر روز اعمال آنها را بر خدا عرضه میکنم» این درخواست از این رو بود که امام رضا(علیه السلام) امام فعلی در آن عصر بودند، همانند امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این عصر.

منظور از شناخت امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چیست؟

اولین شکایتی که امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان می دارند روی گردانی از فرمان ایشان و ناآگاهی از مسئله ایشان و غفلت از آن حضرت است، زیرا منظور از شناخت مورد نظر، دانستن اسم ایشان نیست، زیرا کسانی غیر از پیروان ایشان نیز این مسئله را می دانند و حتی درباره جزئیات زندگی ایشان و اخبار آینده آن حضرت بیشتر از پیروان و دوستداران امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، کتاب نوشته اند. منظور از شناخت موارد زیر است:

تداوم یاد امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دعا برای ایشان

نخست: به یادآوردن ایشان به طور مداوم و دعا برای حفظ و پیروزی حضرت و حمایت از ایشان و تعجیل فرج ایشان و معانی دیگری که در دعاها و زیارتهای وارده در حق ایشان وجود دارد (2) و توسل به خداوند متعال به وسیله ایشان برای برآورده شدن حاجتها و شکر و سپاس به خاطر توجهی که حضرت به ما دارد. امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در نامه خود به شیخ مفید(خدا از ایشان راضی باد) درباره این توجه می فرمایند (3) : «نحن وإن كنا ثاوين بمكاننا النائي عن مساكن الظالمين حسب الذي أراده الله تعالى لنا من الصلاح ولشيعتنا المؤمنين في ذلك ما دامت دولة الدنيا للفاسقين، فإنا نحيط علما بأنبائكم ولا يعزب عنا شيء من أخباركم ومعرفتنا بالذل الذي أصابكم من جنح كثير منكم

ص: 126


1- الوسائل: 392/11.
2- رجوع شود به کتاب مفاتیح الجنان شیخ قمی و پایان جزء دوم کتاب احتجاج طبرسی. در این کتاب از امام (علیه السلام) روایت است که فرموند: هر گاه خواستید به وسیله ما به خداوند و به به خداوند و به ما رو کنید همانند این آیه بگویید: سلام على آل ياسين: ( صافات: 130) سپس زیارت معروفی که روزانه خواندنش مستحب است را شروع کرد و بعد از آن دعا کرد. از خلال این دعاها و زیارت ها بسیار می توان امام (علیه السلام) را شناخت علاوه بر مفاهیمی که ایشان را در کنار پدران پاکش قرار می دهد همانند زیارت جامعه کبیره و دیگر ادعیه.
3- احتجاج: 322/2.

إلى ما كان السلف الصالح عنه شاسعا (1) ونبذوا العهد المأخوذ وراء ظهورهم كأنهم لا يعلمون على إنا غير مهملين لمراعاتكم، ولا ناسين لذكركم ولولا ذلك لنزل بكم البلاء أو اصطلمكم الأعداء (2): هر چند ما در جایی منزل کرده ایم، که از محل سکونت ستمگران دور است و این هم به علتی است که خداوند صلاح ما و شیعیان با ایمان ما را تا زمانی که دولت دنیا از آن فاسقان است در این دیده است، ولی در عین حال از اخبار و اوضاع شما کاملا آگاهیم و چیزی از آن بر ما پوشیده نمیماند . ما از لغزشهایی که از برخی شیعیان سر می زند از وقتی که بسیاری از آنان میل به بعضی از کارهای ناشایسته ای کرده اند که نیکان گذشته از آنان احتراز می کردند و پیمانی که از آنان برای توجه به خداوند و دوری از زشتیها گرفته شده و آن را پشت سر انداخته اند اطلاع داریم. گویا آنان نمی دانند که ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نمی بریم که اگر جز این بود، دشواریها و مصیبتها بر شما فرود می آمد و دشمنان، شما را ریشه کن می کردند».

این امر وظایف فراوانی را بر عهده ما می گذارد از جمله انجام اعمال نیک به نیابت از ایشان همانند صدقه، نماز، زیارت و تلاوت قرآن و دعا برای ایشان به ویژه این دعا: « اللَّهُمَّ أَعَزُّ نَصْرَهُ وَ مَدَّ فِي عُمُرِهِ وَ زَيْنُ الْأَرْضِ بِطُولِ بَقَائِهِ اللَّهُمَّ أَكُفَّهُ بَغْيَ الْحَاسِدِينَ وَ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ الْكَائِدِينَ وَ ازْجُرْ عَنْهُ إِرَادَةِ الظَّالِمِينَ وَ خلصه مِنْ أَيْدِى الْجَبَّارِينَ ، اللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِي نَفْسِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ رَعِيَّتِهِ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّتُهُ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِيعُ أَهْلِ الدُّنْيَا مَا تَقَرُّ بِهِ عَيْنُهُ وَ تَسَرَّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلَّغَهُ أَفْضَلَ مَا أَمَلَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرُ ، اللَّهُمَّ جَدَّدَ بِهِ مَا محبى مِنْ دِينِكَ وَ أخيى بِهِ مَا بَدَلَ مِنْ کتابك وَ أَظْهِرْ بِهِ مَا غَيْرُ مَنْ حُكْمِكَ حَتَّى يَعُودَ دینک بِهِ وَ عَلَى يَدَيْهِ غضا جَدِيداً خَالِصاً مُخْلِصاً لَا شَكَّ فِيهِ وَ لَا شُبْهَةُ مَعَهُ وَ لَا بَاطِلٍ عِنْدَهُ وَ لَا بِدْعَةٍ لَدَيْهِ ...(3): پروردگارا! یاری اش را اقتدار بخش و عمرش را طولانی ساز و زمین

ص: 127


1- داستانی درباره ی دو عالم بزرگ مرتضی و رضی( خدا از ایشان راضی باد) وجود دارد. وقتی هدیه ای بدستشان رسید تصمیم گرفتند هدیه به کسی داده شود که تمامی واجبات را انجام داده و تمامی محرمات را ترک کرده باشد پس از آن هر دو به سوی هدیه دست دراز کردند و سپس گفتند هدیه به کسی داده می شود که مستحبات را ادا کرده و مکروهات را ترک کرده باشد و باز هم هر دو دست دراز کردند. سپس یکی از آنان گفت هدیه برای کسی است که دست از اعمال مباح کشیده باشد یکی از آنان دستش را دراز کرد که باعث تعجب دیگری شد. اولی به دومی گفت من از زمان بلوغ مباحی را انجام ندادم مگر به نیت نزدیکی و تقرب به خداوند متعال. گذشتگان صالح که امام(علیه السلام) از دوری ما از ایشان شکایت میکند اینچنین بودند. این داستان را از یکی از مجتهدان شنیدم.
2- احتجاج: 322/2.
3- تاريخ الغيبة الصغرى: 579 از کتاب الغيبة شیخ طوسی: 170.

را به طول بقایش بیارای. پروردگارا! او را از ستم حسودان کفایت کن و از گزند مکاران پناه ده و اراده بیدادگران را از او بازدار و از دست گردنگشانش رهایی بخش. پروردگارا! به او عطا کن برای خودش و فرزندانش و پیروانش و رعیتش و خاصانش و همه آنان که فرمانش برند و دشمنانش و همه اهل دنیا آنچه که دیدگانش را به آن روشن کنی و دلش را به آن شاد نمایی و او را در دنیا و آخرت به برترین آرزوهایش برسان به یقین تو بر هر چیز توانایی. بار خدایا! به دست او آنچه از دینت فراموش شده را تازه گردان و آنچه از معانی کتابت تغییر یافته را زنده کن و آنچه از احکامت دگرگون شده را آشکار ساز،تا دینت به وسیله او و به دست او شاداب، نوین، ناب و بی آلایش گردد آنچنانکه شکی در آن نبوده و شبهه ای با آن نباشد و باطل و بدعتی همراه آن نماند ... »

امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان ماست

دوم: با ایشان همچون شخصی که در میان ماست رفتار کنیم و او را در نظر گرفته و برای زندگیمان با در نظر گرفتن ایشان برنامه ریزی کنیم، زیرا او در میان ماست، اما ما او را از میان مردم نمی شناسیم. او غایب نیست یعنی نامش از مردم غایب است نه شخص او (1). اعمال ما به طور مفصل به امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عرضه می شود تا پرونده ما را با مهر شریف خود مهر بزند. این از غفلت ماست که گمان کنیم کسی ما را نمی بیند و از ما خبر ندارد. یکی از شیعیان نقل کرده است: «در شب بیست و سوم ماه رمضان تعدادی از عاشقان امام صاحب الزمان را دیدم که در آن شبی که احتمال می رود شب قدر باشد با گریه و زاری تا سپیده صبح شب زنده داری کردند و به برکاتی فراوان دست یافتند و خواسته های زیادی از آنان برآورده شد. یکی از آنان که قلبی خالص و صاف و درونی پاک داشت، امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دید که در میان آنان نشسته است (2)». راوی می گوید: «امام زمان (جانهای ما فدای ایشان باد) را دیدم که بر تختی

ص: 128


1- چرا که در دعای ندبه آمده است: « بِنَفْسِى أَنْتَ مِنْ معيب لَمْ يَخْلُ مِنَّا بِنَفْسِى أَنْتَ مِنْ نازح مَا نُزِحَ عَنَّا : جانم فدایت، تو پنهان شده ای هستی که از میان ما بیرون نیستی، جانم فدایت،تو دوری هستی که از ما دور نیست».
2- این امر، طرحی را تایید می کند که سید صدر( قدس) در نماز جمعه مطرح کرده مبنی بر این که فرد وقتی به درجه ای برسد که عاری از گناهان باشد به دیدن امام(علیه السلام) نائل می شود، به اعتقاد من دلیل این امر این است که انسانی که قلبش از گناهان پاک شده و قلبش سالم گشته «بر اساس روایتی از امام صادق(علیه السلام) قلب سلیم پروردگارش را ملاقات میکند و کسی جز خدا در این قلب نیست» آن چه به علت اعمال ناشایست از او پنهان بوده را خواهد دید. خداوند فرمودند: «کلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون كلا انهم عن ربهم يومئذ لمحجوبون: نه، این حرفها بهانه است، علت اصلی تکذیبشان این است که در اثر اعمال زشتشان دلهایشان زنگار بسته، نه، چنین کسانی با نیکان سرنوشت مشترکی ندارند اینان آن روز از قرب پروردگارشان دورند» وقتی حجابی نباشد که او را از دیدن نعمت - های پنهان خداوند منع کند چرا نباید شایسته ی دیدن امام (علیه السلام) باشد در حالی که امام (علیه السلام) از آشکارترین مصادیق نعمت های الهی است «كلا لو تعلمون علم اليقين لترون الجحيم ثم لترونها عين اليقين ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم: چنان نیست که شما خیال میکنید اگر شما علم الیقین (به آخرت) داشتید «به سراغ این موهومات و تفاخرها نمی رفتید. شما قطعا جهنم را خواهید دید اسپس با ورود در آن) آن را به عین الیقین مشاهده خواهید کرد. سپس در آن روز همه شما از نعمتهایی که داشته اید سؤال خواهید شد». از سوی دیگر خداوند برای صاحب قلب سلیم اجابت دعا را تضمین کرده می فرمایند «ادعونی استجب لكم: بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را» و «أمن يجيب المضطر إذا دعاه و يكشف السوء: کیست که درمانده را زمانی که او را بخواند اجابت کند و گرفتاری را برطرف سازد» وقتی از خداوند متعال بخواهد که امام(علیه السلام) را به او بنمایاند خداوند امام(علیه السلام) را به او خواهد نمایاند.

نشسته و در نهایت عظمت و جلال و شکوه است، گروههای فرشتگان با پرونده ها و نامه اعمال مخلقوقات فرود می - آمدند و گزارش هایی از اعمال سال گذشته تمام مردم را به امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عرضه می کردند و امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گزارش هر فرد را امضا میکرد (1) و با روح بزرگ و مقدسی که به اذن الهی عالم به گذشته و آینده بوده آنها را تایید میکرد. امام (جان - های ما فدای ایشان باد) در درجه ای از جلال و عظمت بود که نه چشم توان نگاه کردن به ایشان را داشت و نه زبان قادر به وصف حضرتش بود».

در آن لحظه یکی از فرشتگان با نهایت ادب و احترام پیش آمد و پرونده مرا به امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تحویل داد. نامم بر بالای پرونده نوشته شده بود به خاطر اعمالی که در گذشته انجام داده بودم می دانستم که پرونده ام سیاه است و همراه سایر افراد بدبخت به بدبختی و بیچارگی در روزهای آینده محکوم هستم. از اعماق وجودم خجالت زده شدم. به راستی چرا این فرشته پرونده ام را آورده در حالی که من اینجا هستم. از سوی دیگر احساس میکردم آرزویی با من نجوا می کند: تمام تلاشم را مبذول خواهم داشت - قبل از آن که امام گزارش پرونده ام را امضا کند - تا به او توسل جسته و طلب عفو و بخشش میکنم و عاجزانه از خداوند متعال می خواهم تمام گناهانم را به نیکی مبدل کرده و نامم را در میان سعاتمندان بنویسد.

ص: 129


1- اگر می خواهی میزان سعادت و خوشبختی خود را زمانی که امام(علیه السلام) پروندهی تو را سفید ببیند و پرونده ات پر از اعمال صالح و طاعاتی همچون نماز شب و تفکر و خواندن قرآن یا خواندن زیارت عاشورا و دعای جامعه کبیره و...باشد درک کنید سعی کند میزان سعادتی را تصور کنید که زمانی به تو دست می دهد که استادی که او را دوست دارید و او نیز شما را دوست دارد پاسخ های صحیح شما را ببیند و نمره ی عالی بدهد. بدان این سعادت هر چقدر بزرگ باشد به درجه سعادتی نمی رسد که از طریق شناخت امام(علیه السلام) و نزدیکی به ایشان تو را به شناخت خداوند می رساند.

آیا در شبهای قدر این دعا که در اعمال این شب آمده را تکرار نمیکنیم: «اللهم ان كان اسمى مكتوبا عندک فی الاشقياء.. فامحنى من الاشقياء و اكتبني في السعداء: خداوندا اگر نامم در میان افراد بدبخت نوشته شده، نامم را از میان آنان پاک کن و در میان سعادتمندان بنویس» در این هنگام خود را بر دست و پای امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) افکنده یکبار عبایش را می بوسیدم و بار دیگر دست مبارک ایشان را... و عاجزانه از ایشان می خواستم آن چه در پرونده ام آمده را تغییر دهد.

امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «حسناً.. أفعل على أن تتوب توبة نصوحاً، ولا تعصى (1) السيئة من كل أحد سيئة، ومنك أسوأ؛ لأنك عائش باسمنا، وتعد نفسك محباً لنا.. ثم أنت من قرابتنا وأسرتنا (وكان ناقل الواقعة هذا سيداً من الهاشميين) فقلت.. والدموع تجرى والآهات تتصاعد: نفسی لک الفداء.. حباً وكرامة. تفضل منك ومنة. لن أعصى بعد الآن (2): بسیار خوب... این کار را انجام می دهم تا توبه ای خالصانه انجام دهی و مرتکب اعمال زشت نشوی، هر کسی کار زشتی انجام داده، ناپسند است و از تو ناپسندتر، زیرا تو با نام ما زندگی میکنی و خود را دوستدار ما می دانی... همچنین تو از نزدیکان و از خانواده ما هستی). (نقل کننده این ماجرا فردی از هاشمیان بود) در حالی که اشکهایم جاری بود و آه میکشیدم گفتم: با خشنودی کامل جانم به فدای تو. بخشش و منت از توست... بعد از این هرگز گناه نمیکنم».

من معتقدم ما باید در تمامی گفتار و کردار و افکارمان این موضع را با امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اتخاذ کنیم تا پرونده هایمان که امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر آن مهر می زند سفید و بی عیب و نقص بوده و موجب شادمانی کسانی گردد که به آن می نگرند.

مقابله با شبهه هایی که علیه امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

ص: 130


1- اگر امام(علیه السلام) به این شخص بزرگی که به دیدار ایشان مشرف شده می فرمایند گناه نکن و از او درخواست توبه میکند پس در مورد ما چگونه است و در مورد ما چه می گوید؟
2- این مطالب به اختصار از کتاب الكمالات الروحية عن طريق اللقاء بصاحب الزمان(علیه السلام) نوشته ی سید حسن ابطحی نقل شد.

:سوم ایمان به امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و درک کامل مسئله ایشان از تمامی جوانب ،عقیدتی ،تاریخی ،فکری، اجتماعی و دفاع از مسئله ایشان و برخورد با اشکالها و شبهههایی که بر ضد امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. شایسته است پیروان ایشان از وی دفاع کنند چرا که نام ایشان به دلیل اقتضای شرایط بر مردم پوشیده مانده است و شخصا نمیتواند این کار را انجام بدهد.

این جوانب از باب تفنن در کلام ذکر نشده بلکه از دو جهت آن را بیان میکنیم

نخست سوالها و اشکالهای وارده درباره مسئله امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر اساس موضوع دارای اشکال مختلفی است موضوع برخی از آنها عقیدتی بوده مانند ایمان به این مسئله که زمین از حجت خالی نمیماند و باید امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زندگی پدرش امام عسکری (علیه السلام) وجود داشته باشد موضوع برخی از این اشکال ها تاریخی است. درباره مسئله

امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سوالات زیادی وجود دارد دلیل اصل نیاز به وجود منجی بشریت در آخر الزمان چیست؟ چرا این منجی فرزند امام حسن عسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و چرا در آن زمان به دنیا آمد و به این عمر طولانی نیاز دارد؟ آیا انسان می تواند در مدت طولانی زندگی کند؟ چرا در دوره های گذشته که پیروان او از ظلم و جور رنج میبردند ظهور نکرد؟ اگر او منتظر یافتن یارانی ،است تاریخ شاهد قیام دولتهای شیعی بوده است پس چرا از این قیامها استفاده و ظهور نکرد؟ ابزار کار ایشان در تأسیس دولت بزرگ چیست؟ آیا او که یک نفر است میتواند جهان آباد را تغییر دهد به ویژه که ابزار نظامی نیروهای استکبار بسیار قوی است تا آنجا که پیروز شدن بر این نیروها محال به نظر می رسد؟ امکانات او چیست که میتواند جهان را رهبری کند؟ چگونه توانسته است این مدت طولانی خود را مخفی کند در حالی که دشمنان در کمین او هستند؟ وظایف و کارهایی که در دوران غیبت انجام میدهد چیست و برای انتشار عدل و سعادت در جهان چرا عراق را پایتخت و مرکز حرکت خود قرار میدهد؟ شرایط جهان در دوران ظهور چگونه است؟ وظیفه ما در زمان غیبت چیست؟ آیا ایمان به مسئله امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) منجر به سستی و تنبلی و چشم- پوشی از ظلم و ستم میشود؟ سوالات زیاد دیگری نیز وجود دارد و دانشمندان و اندیشمندان برای پاسخ به این سوالات کتابهای مختصری مانند بحث حول المهدى اثر محمد باقر صدر و کتابهای مفصلی همچون موسوعة الامام المهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اثر شهيد محمد صدر نگاشته اند.

متقاعد کردن تمام بشریت به مسئله امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 131

دوم: مسئله امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسئله ای جهانی است و باید تمامی بشریت به آن متقاعد شوند، زیرا این مسئله مربوط به تمامی بشر است. این امر اقتضا می کند زبان خطاب و گفت و گو بر اساس فرهنگ شخص مقابل و پایه های فکری او متعدد باشد؛ بنابراین استدلال لازم برای متقاعد کردن فرد شیعه با استدلالی که برای متقاعد کردن مسلمان غیر شیعه به کار می رود تفاوت دارد .(1) از این رو گاهی به یک سوال به اشکال مختلف پاسخ می دهیم. مثلا به هنگام پاسخ به این سوال: چرا امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید در روزهای پایانی زندگی امام عسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود داشته باشد و این مدت طولانی زنده بماند؟ امری است که این مسئله را در معرض اشکالات فراوانی قرار می دهد مانند امکان بقای انسان در این مدت طولانی و فایده فردی که غایب است و سوالاتی از این قبیل که موجب می شود پرسشگر به این نتیجه برسد که نظریه امام موعود صحیح است اما او فردی است که در آخر الزمان متولد می شود.

امام(علیه السلام) چگونه می تواند تمام این مدت زنده بماند؟

به این سوال در چند سطح پاسخ داده می شود:

نخست: سطح عقیدتی، که در آن بر ضرورت مبعوث شدن انبیا و فرستادگان و ائمه و تداوم آنها استدلال می شود. (2) زمین از وجود حجت چه ظاهر و چه پنهان، خالی نمی شود. (3) ممکن نیست در زنجیره توالی حجت ها جدایی ایجاد

ص: 132


1- دانشمندان علم کلام شبهه را به چهار قسمت زیر تقسیم می کنند نخست: از جانب کسی که دین و مذهبش با ما یکی است( مسلمان - امامی) و در پاسخ به او کافی است گفته شود امام صادق(علیه السلام) فرمودند. دوم: از جانب کسی که در دین با ما مشترک اما در مذهب متفاوت است مانند برادران سنی. در این جا نمی توان گفت امام صادق(علیه السلام) فرمودند؛ بلکه باید از قرآن یا احادیث رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) دلیلی برای او ذکر کرد. سوم: از جانب کسی که تنها در مبدأ و معاد با ما هم نظر اما در دین متفاوت است مانند مسیحیت و یهودیت. در این جا باید از کتاب هایشان دلیل آورد یا دلیل های عقلی به کار برد. چهارم: از جانب کسی که در هیچ چیز با ما هم عقیده نیست مانند ماتریالیست ها و کافران دیگر. در مورد این افراد تنها دلیل عقلی مفید واقع می شود.
2- رجوع شود به کتاب الحجة از اصول کافی اثر کلینی که خواندن و توضیح آن برای امت توصیه می شود( این سخن شیخ یعقوبی است) اگر چه همچون کتاب الشافي في شرح اصول الکافی نوسته ی مرحوم شیخ عبدالمحسن مظفر که در دوره معاصر نوشته و چاپ شده، به صورت مختصر باشد. از جمله ی این استدلالها، مناظره ی هشام بن حکم با فردی شامی است که برای مناظره با امام صادق(علیه السلام) دربارهی مساله امامت نزد ایشان آمده بود، امام(علیه السلام) از هشام خواست در حضور ایشان با او مناظره کند هشام از آن مرد شامی پرسید: آیا پروردگارت خیر و سعادت بندگانش را بهتر و بیشتر می خواهد؛ یا بندگان خیر خود را نسبت به خود؟ مرد شامی پاسخ داد: بلکه پروردگار؛ خیر بندگانش را بیشتر می خواهد. هشام گفت: خداوند برای خیر و سعادت انسانها چه کرده است؟ پاسخ داد: خداوند حجت خود را برای آنها استوار کرده ؛ تا پراکنده نگردند؛ و او بین بندگانش را در پرتو حجتش الفت و دوستی بخشد تا نابسمامانیهای خود را در پرتو دوستی سامان دهند؛ و همچنین خداوند بندگانش را به قانون الهی آگاه می کند. هشام پرسید: آن حجت کیست؟ گفت: او رسول خدا است.بعد از رسول خدا (ص ) کیست ؟ بعد از پیامبر (ص )؛ حجت خدا؛ قرآن و سنت است. - آیا قرآن و سنت؛ برای رفع اختلاف امروز ما سودمند است؟ آری. - پس چرا بین من و تو اختلاف است و تو برای همین جهت از شام به اینجا (مکه ) آمده ای ؟! دانشمند شامی در برابر این سؤال خاموش ماند؛ امام صادق (ع ) به او فرمود: چرا سخن نمی گوئی؟ مرد شامی گفت: اگر در پاسخ سؤال هشام بگویم: قرآن و سنت؛ اختلاف بین ما را رفع می کند؛ سخن بیهوده ای گفته ام زیرا عبارت قرآن و سنت ؛ دارای معانی گوناگون است. و اگر بگویم: اختلاف ما در فهم قرآن و سنت؛ به عقیده ما لطمه نمی زند و هر کدام از ما ادعای حق می کنیم. در این صورت؛ قرآن و سنت به ما سودی (در رفع اختلاف ) نبخشد؛ ولی همین استدلال (مذکور) به نفع عقيده من است، نه بنفع عقیده هشام. باب 1، حدیث 4. امام باقر (علیه السلام) این نیاز به امام را به شکل دیگری در خطاب به همزه بیان کرده و فرمودند: (یا ابا حمزة، يخرج احدكم فراسخ فيطلب لنفسه دليلا و أنت بطرق السماء أجهل منك بطرق الأرض. فاطلب لنفسک دلیلا: (باب 7، حدیث 10 ای ابا حمزه، کسی از شما که قصد سفری چند فرسخی را دارد، دنبال دلیل و راهنمایی می گردد (تا به خطر گمراهی دچار نشود)؛ و تو، به راههای آسمان ناآگاهتر از راه های زمین هستی، حال برای خود دلیل و راهنمایی به دست آور (تا در پیمودن راه به سوی خدا و آسمان، گمراه نگردی). این دو ثمره ی وجود امام(علیه السلام) هستند: هدایت و جلوگیری از پراکندگی و اختلاف.
3- از جمله این روایتها، سخن امام صادق(علیه السلام) است که فرمودند: إن الارض لا تخلو الا و فيها إمام، كيما زاد المؤمنون شيئاً ردهم، و إن نقصوا شيئاً أتمه لهم: به راستی زمین از امام (علیه السلام) تهی نمی ماند، تا اگر مؤمنان چیزی افزودند، آنها را به حق برگرداند و اگر چیزی کاستند برای آنها تکمیل کند و رفع نقصان نماید». ابوحمزه می گوید: «قلت لابی عبدالله عليه السلام: أتبقى الارض بغير إمام؟ قال: لو بقيت الارض بغير إمام لساخت: (باب5، ح 10): از صادق(علیه السلام) امام سؤال کردم: آیا زمین بدون امام باقی خواهد بود؟ فرمود: اگر زمین بدون امام باشد فرو خواهد رفت». امیرالمؤمنین(علیه السلام) در یکی از خطبه هایشان فرمودند: «اللهم و إنك لاتخلى ارضك من حجة لك على خلقک اما ظاهرا مشهورا ليس بالمطاع او خائفا مغمورا کی لا تبطل حجتك و لا يضل اولیائک بعد اذ هديتهم بل أين هم؟ اولئک الاقلون عددا والاعظمون عند الله قدرا: بارالها هیچ گاه زمین از حجت تو بر مخلوقات خالی نباشد خواه آن حجت در بین مردم ظاهر و معروف باشد که اطاعتش نکنند و خواه غائب و هراسان، برای آن که ادله توحید و دلایل و بینات تو باطل نشود واولیای تو پس از آنکه هدایتشان فرمودی گمراه نشوند. لكن آن حجت ها کجا هستند؟ سوگند به خدا که تعدادشان بسیار کم ولی قدر و ارج آنها در نزد خدا بسیار بزگ است» (باب 77، ح 13). زمین از حجت تو ناگریز است تا آنانرا بدینت هدایت کند وعلم ترا به آنها آموزش دهد. حجت آشکار یا حجت پنهان که اگر شخص او از مردم غائب باشد خلق چشم براهش باشند، در روزگار صلح و ثبوت علمش از مردم غائب نباشد در این هنگام قلب های مؤمنین ثابت وعامل به علمش گردند.

شود. پس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید در امتداد و پس از امام عسکری(علیه السلام) باشد. در این زمینه روایاتی از معصومین(علیه السلام) از زبان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) تا امام عسکری(علیه السلام) نقل شده که نشان می دهد امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) و نامش محمد است. غیر از این روایات، کتابهای شیعه و سنی (1) نیز به طور مفصل به این مسئله پرداخته اند. حتی

ص: 133


1- در کتاب شكوى العالم ص 63 به بعد به برخی از این متون و منابع آن اشاره شده است.

برخی متون اشاره میکند که پیامبران قبل از اسلام (1) به این امر بشارت داده اند. اما در مورد شرط عصمت در امامت، بر اساس متن حدیث ثقلین و آیه تطهیر تنها عصمت اهل بیت (علیهم السلام) اثبات شده نه غیر آنان (2).

دوم: سطح علمی، در این سطح ثابت می کنیم در این امر هیچ امکان ناپذیری و محال فلسفی یا طبیعی وجود ندارد. از لحاظ فلسفی مقصود این است که عقل این امر را محال نمی داند مانند جمع دو نقیض یا وجود ممكن بدون علت. مسئله مورد بحث ما، قطعا محال نیست بلکه ممکن است. (3) از نظر طبیعی، پژوهشهای فیزیولوژی بر این امر دلالت دارند و شیخ عبدالهادی فضلی در کتاب انتظار الامام و شهید صدر اول در کتاب بحث حول المهدی به این مسئله پرداخته اند.

آگاهی امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نقاط ضعف جوامع گذشته

سوم: سطح اجتماعی، برگرفته از قوانین و سنتهای الهی است که جوامع و دولتها را مستحکم ساخته و علت شکل گیری، رشد، شکوفایی و عوامل نابودی آن را مشخص می کند. این قوانین مبتنی بر استقرای تاریخی طولانی این تمدنها و دولتهاست، به ویژه که امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای انجام اصلاح بزرگی که تمام جهان را در برمی گیرد حفظ شده است. چنین حرکت وسیع و فراگیری نیازمند آماده سازی روحی کامل رهبر موعود است، او از خلال این نظارت طولانی بر پوچی این تمدنها واقف می شود؛ بنابراین کسی که از طریق تجارب متعدد دولتهای بزرگی که سرانجام به نابودی و فروپاشی گرفتار شدند، اسرار ضعف و چگونگی فروپاشی این تمدنها را می داند از منظر وی این تمدن -

ص: 134


1- در کتاب شكوى العالم ص 63 به بعد به برخی از این متون و منابع آن اشاره شده است.
2- رجوع شود به: کتاب المراجعات و تلخيص الشافی شیخ طوسی و...
3- با توجه به این که امام(علیه السلام) از زوایای پنهان روح آگاه است و اسرار قدرت و ضعف آن را می داند پس او می تواند اعصاب و تفکر خود را محافظت کند به ویژه اگر بدانیم بیشترین موارد مرگ زود هنگام، نتیجه ی نگرانی و نوع تفکر و بیماری های روحی است. علاوه بر این در نظر گرفتن برنامه ی غذایی متعادل موجب می - شود مدت زمان طولانی بر او تأثیر گذار نباشد، این از نقطه نظر علمی است اما با مراجعه به روایات می بینیم که در آنها به صراحت آمده است که گناهان و انجام ندادن برخی طاعات عمر را کوتاه می کند، حال آنکه امام(علیه السلام) در این موارد معصوم است.

ها هر چقدر نیرومند و سرکش به نظر برسند اما سست تر از خانه عنکبوت هستند ؛ (1) بنابراین پذیرش و اعتماد به قدرت تغییر و از میان برداشتن موانع طاغوتی ممکن نیست برای فردی که در زمان این تمدنها متولد شده و در سایه قدرت این تمدنها زندگی کرده، حاصل شود، زیرا این فرد در مقابل این تمدنها احساس شکست روحی کرده و احساس ناتوانی در تغییر بر او غالب می شود. همان طور که قبل از سقوط اتحاد جماهیر شوروی چنین احساسی داشته و آن را دولتی نابودنشدنی تصور می کردیم، اما هنگامی که این دولت نابود شد بهتر توانستیم سنتهای الهی حاکم بر دولتها - هر چقدر این دولتها بزرگ باشند - را بپذیریم؛ اما کسی که تجربه های چندی از این مورد را در زندگی خود دیده، چگونه خواهد توانست به چنین اعتماد و پذیرشی دست یابد؟ تجربه چندی که از دولت عباسی آغاز شد که پادشاه آن ابر را مورد خطاب قرار داده می گوید هر جا بباری در سرزمین من میباری و خراج تو به من باز می گردد و سپس دولت عثمانی که بر قسمتهای وسیعی از آسیا، شمال آفریقا و شرق اروپا و همچنین بریتانیا، فرانسه و شوروی حکومت داشت اما همگی آنها نابود شدند. بدین ترتیب این تجربه ها بسان نواری ویدیویی است که صحنه به صحنه از آن آگاهی می یابد. داستان اهل کهف نیز بیانگر همین مسئله است، اهل كهف بعد از اینکه احساس کردند از تغییر ناتوانند و قدرت و شکوه ظاهری دولتهای باطل بر آنان غلبه یافت و ناامیدی بر آنان شد خداوند سیسصد سال آنان را به خواب فرو برد سپس آنان را دوباره زنده کرد تا سرانجام آن دولت و تغییر شرایط را ببینند و شاهد باشند که آن قدرت فرعونی به اخبار گذشته تبدیل شده و این حق است که برتری دارد. خداوند متعال به جای آن که رهبر موعود را در این مدت طولانی به خواب فرو برد می تواند او را زنده نگه دارد تا این تغییرات رادیده و آن درسها و عبرتها را ثبت وضبط کند.

ص: 135


1- خداوند می فرماید: « مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (عنكبوت: 41): مثل آنان که سوای خدا را دوستان خود می گیرند، مثل عنکبوت است که خانه ای بساخت و کاش می دانستند، هر آینه سست ترین خانه ها خانه عنکبوت است». خداوند متعال در زمان هجرت با تارهای سست عنکبوت در غار پیامبرش را از طاغوت های قریش که او را محاصره کرده بودند حفظ کرد. درباره ی سستی این تکبر مادی در کنفرانس غرب و امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دو مثال به نقل از جناب شیخ ذکر کردم که در بخش های بعد خواهد آمد.

به نظر می رسد این سنتی است که رهبران صالح از آن پیروی کرده اند. چرا که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) دوست داشت در غار حرا خلوت کرده از فضاهای پیرامون خویش دور شود و از خارج نظاره گر آن فضا بوده و آن را بررسی کند تا از نظر روحی برای رویارویی با آن فضا آماده شود، اگر پیامبر در داخل این فضاها زندگی میکرد و از آن تأثیر می پذیرفت برای رویارویی با آن نیروی کم تری نسبت به زمانی داشت که از خارج این فضا را زیر نظر داشت.

امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) علم و فرهنگ خود را از امامان معصوم (علیه السلام) گرفته است

چهارم: سطح فکری، اگر چه رهبر از صفات درونی برخوردار است که او را شایسته رهبری می سازد اما علاوه بر آن نیاز دارد به دست رهبری همچون خود تعلیم یابد و تربیت شود. هر چقدر مسئولیت بزرگ تر باشد به مکتبی کامل - تری نیاز داریم تا این رهبر، ایدئولوژی خود را از آن برگیرد. از آنجا که امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای انجام بزرگ ترین رسالت یعنی اصلاح تمامی بشر آماده شده تنها امامان معصوم(علیه السلام) می توانند این علم و فرهنگ را به او بدهند، زیرا فقط آنان این نقش را انجام داده اند و تنها آنان در امتداد قدرت قرآن کریم و جد بزرگشان(صلی الله علیه وآله وسلم)، قدرت انجام این کار را دارند، بنابراین رهبر موعود باید تربیت یافته این مکتب بوده و از این مکتب جدا نباشد. در غیر این صورت به ناچار خداوند متعال باید خود تعلیم و تربیت این رهبر را بر عهده گیرد، همان طور که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را خود تربیت کرد چرا که انسان کاملی وجود نداشت که ایشان را تعلیم دهد و برای این منصب بزرگ آماده سازد، اما وقتی که

تحقق این نتیجه از راههای طبیعی ممکن باشد توجیهی برای رجوع به معجزات وجود ندارد.

ضرورت زنده بودن امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان غیبت

اعتقاد به نبود رهبر موعود در طول زمان غیبت باعث می شود رهبر و امت هر دو دچار زیان هایی شوند که عبارتند از:

ص: 136

1 - فرصتهای فراوان تکامل برای خود امام. امام سجاد(علیه السلام) در دعای خود میفرمایند: « وَ اجْعَلِ الْحَيَاةِ زِيَادَةُ لِي فِي كُلِّ خَيْرٍ و زندگی را برایم زمینه افزونی در هر خیر قرار ده». بر اساس تعبیر شهید صدر در "موسوعة الامام المهدی" طول عمر امام معصوم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به معنای تکامل بیشتر پس از عصمت است.

2-منافع و برکتها و الطافی که امت در زمان غیبت از آن بهره می برد به همان معنایی که بیان کردیم، یعنی امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند هر انسانی با یک زندگی طبیعی در میان مردم زندگی می کند و وظایف خود را در قبال تمامی مردم انجام می - دهد، البته به شرط این که با ضرورت پنهان ماندن نامش در تضاد نباشد. امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهره مندی مردم از وجود شریف خویش در این حالت را چنین تشبیه کرده است: «اما وجه الانتفاع بي في غيبتى فكالانتفاع بالشمس اذا غيبها عن الابصار السحاب: شكل بهره مند شدن از من در زمان غیبت همانند بهره بردن از خورشید است وقتی ابر آن را از

دیدگان پنهان می سازد» (1). امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) افزودند: « إِنِّى أَمَانُ لِأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ : من مايه امان

ص: 137


1- علما و اندیشمندان برای این حدیث چندین تفسیر آورده اند که به اختصار ذکر میکنیم: نخست: خورشید در زندگی گیاهان و حیوان و انسان تأثیر دارد، اگر چه خورشید پشت ابرها پنهان شود؛ تأثیر امام در جهان نیز اینچنین است. برخی از این تأثيرها مانند دفع بلا و برآورده شدن نیازهای مردم و منع زمین از فرو بردن اهل خود و آگاهی از اعمال بندگان و... که پیشتر بیان شد. دوم: اگر چه ابرها خورشید را می پوشانند اما به طور کامل مانع نور آن نمی شوند در نتیجه مردم از نور آن استفاده می کنند. امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز این گونه است ایشان اگر چه شناخته نمی شوند اما مردم از نور هدایت ایشان به هر شکل بهره می برند. سوم: خورشید در جهان موجود است و فقط ابرها آن را می پوشانند پس اگر انسان بتواند با اوج گرفتن هواپیما از ابر در گذرد و به طور کامل از خورشید بهره مند شود در مورد امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز این گونه است. گناهان مانع می شوند بندگان او را ببینند پس هرگاه روحشان اوج گرفته و قلب هایشان پاک گردد، می توانند به طور مستقیم و بدون حجاب و مانع با امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارتباط برقرار کرده از ایشان بهره مند شوند. چهارم: وقتی خورشید با ابر پوشیده می شود مردم مشتاقانه به آشکار شدن خورشید چشم می دوزند به خصوص وقتی پنهان شدن آن طولانی شود، امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز چنین است و مردم چشم به راه روز ظهور ایشان هستند. پنجم: وقتی ابر در یک قسمت از زمین خورشید را بپوشاند خورشید می تواند در مکان دیگری بتابد. امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز این گونه است یک گروه از مردم در یک مکان به شکل مستقیم از ایشان بهره می برند و در برخی روایات آمده است: «و ما في ثلاثين من وحشة: با وجود سی نفر، دیگر وحشتی نباشد» پوشیده بودن او بر یک گروه به خاطر اعمال ناپسند آنان است در حالی که دیگران از دیدار او بهره می برند. می توان به این موارد موارد جدیدی افزود از جمله: ششم: خورشید برای همگان آشکار است و هیچ کس نمی تواند وجود خورشید را انکار کرده و در آن شک کند، اگر چه ابرها آن را بپوشاند. امام(علیه السلام) نیز چنین است. در کتاب کافی به نقل از مفضل بن عمر آمده است که می گوید: « سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ( ع ) يَقُولُ إِيَّاكُمْ وَ التَّنْوِيهَ أَمَا وَ اللَّهِ ليغيين إِمَامُكُمْ سِنِيناً مِنْ دَهْرِكُمْ وَ لتمحص حَتَّى يُقَالَ مَاتَ قُتِلَ هَلَكَ بِأَيِّ وَادٍ سَلَكَ وَ لَتَدْمَعَنَّ عَلَيْهِ عُيُونُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لتكفون كَمَا تُكْفَأُ السُّفُنُ فِي أَمْوَاجِ الْبَحْرِ فَلَا يَنْجُو إِلَّا مَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَهُ وَ كَتَبَ فِي قَلْبِهِ الْإِيمَانَ وَ أَيَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ لَتُرْفَعَنَّ اثْنَتَا عَشْرَةَ رَايَةً مستبهة لَا يَدْرِي أَيُّ مِنْ أَيٍّ قَالَ فَبَكَيْتُ ثُمَّ قُلْتُ فَكَيْفَ تَصْنَعُ قَالَ فَنَظَرَ إِلَى شَمْسٍ دَاخِلَةٍ فِي الصُّفَّةِ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تَرَى هَذِهِ الشَّمْسَ قُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَأَمْرُنَا أَبْيَنُ مِنْ هَذِهِ الشَّمْسِ : شنیدم امام صادق عليه السلام می فرمود: بپرهیزید از شهرت دادن و فاش کردن (خصوصیات امر امام دوازدهم عليه السلام ) همانا بخدا که امام شما سالهای سال از روزگار این جهان غایب شود و هر آینه شما در فشار آزمایش قرار گیرید تا آنجا که بگویند: امام مرد، کشته شد، بکدام دره افتاد ولی دیده اهل ایمان بر او اشک بارد و شما مانند کشتیهای گرفتار امواج دریا متزلزل و سرنگون شوید و نجات و خلاصی نیست، جز برای کسی که خدا از او پیمان گرفته و ایمان را در دلش ثبت کرده و به وسیله روحی از جانب خود تقویتش کرده ، همانا دوازده پرچم مشتبه برافراشته گردد که هیچ یک از دیگری تشخیص داده نشود (حق از باطل شناخته نشود) مفضل گوید: من گریستم و عرض کردم: پس ما چه کنیم؟ حضرت به شعاعی از خورشید که در ایوان تابیده بود اشاره کرد و فرمود: ای ابا عبدالله: این آفتاب را می بینی؟ عرض کردم: آری، فرمود: به خدا امر ما از این آفتاب روشنتر است (یعنی علوم و معجزات و اخلاق و کمالات امام زمان علیه السلام برای راهنمایی مردم بحق از آفتاب روشن تر است». این امر از یک طرف لطف بزرگی از جانب خداوند متعال به مؤمنان است و از جهت دیگر اقامه ی دلیل برای منکران امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. هفتم: اگر امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خویش را به خورشید توصیف کرده معنای زیادی دارد که به ولایت تکوینی حضرتش بر مخلوقات مرتبط است، خورشید با وجود غروب کردن، هیچ گاه نورش از کره زمین قطع نمی شود، بلکه نور خورشید از طریق ماه که آن را منعکس میکند به سایر سرزمینها می رسد، شاید بتوان ماه را به(ابدال) و اولیاء و دوستان صالحی تشبیه کرد که نور امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در سراسر زمین بازتاب می دهند. به این ترتیب اگر نور خورشید بر مکانی نتابد، آن مکان منجمد شده و زندگیش به نیستی و نابودی شباهت بیشتری دارد، انسانی که با اعمال ناپسند خود را از الطاف امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محروم میکند، می توان او را مرده زنده نامید.

اهل زمینم؛ چنان که ستارگان مایه امان اهل آسمان هستند» (1) و یا آنچه که در نامه آن حضرت به شیخ مفید آمده است: «إنا غير مهملين لمراعاتكم، ولا ناسين لذكركم ولولا ذلك لنزل بكم البلاء أو اصطلمكم الأعداء (2): ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نمی و یاد شما را از خاطر نمیبریم که اگر جز این بود، دشواریها و مصیبتها بر شما فرود می آمد و دشمنان، شما را ریشه کن میکردند». همان گونه که قبلا با استناد به روایات گذشت اگر وجود مبارک آن حضرت نباشد، زمین، مردم را به کام خود فرو میکشد و آن حضرت از اعمال و کارهای ما آگاه است و نیکوکاران را تحسین و برای گناهکاران طلب مغفرت میکند؛ البته همه این موارد غیر از رفع نیازهای خاص و عامی است که در کتابها با محتوای ماجرای دیدار حضرت و مستفیض شدن از برکات وجود ایشان بیان شده است؛ فرض اینگونه است که در ورای هر قانونی در این مورد، مصلحتی باشد یا سنت اجتماعی نیکویی نهفته باشد یا اینکه هر کاری در این رابطه، موجب اعتلای نام خداوند متعال، رفعت اسلام و عزت مسلمین و نابودی کفار و فاسقان شود؛ بنابر گفته نیکوکاران، قوه محرکه این امور به هر نحوی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 138


1- الاحتجاج: ج 284/1.
2- از جمله سخنان آن حضرت به برخی از کسانی که به حضور ایشان شرف یاب شدند این است: «ما به آنچه دوستان ما بدان دچار می شوند آگاهیم، شهیدان ما و همچنین مردگان ما زنده هستند» وقتی یکی از آنها که حضرت را نمی شناخت به ایشان عرض کرد: «برای تعجیل در فرج بقیه الله دعا کن، ظلم و ستم حاکم در جهان قلب مولای ما صاحب الزمان را پر خون میکند» امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسیار گریستند.(الكلمات الروحيه: 86)

3- درک امت به وجود رهبری که همراه با اندوه و دردهایشان با آنان زندگی میکند و با آرزوهای آنان همراه گشته و در تمام احوال با آنان مشارکت کرده و با آنان در اجتماعات و مناسباتشان حاضر می شود. همانطور که عبیدبن زرارة نقل کرده که شنیدم که اباعبدالله (علیه السلام) می فرماید: «يفقد الناس امامهم، يشهد الموسم، فيراهم و لایرونه (1): مردم امام خویش را از دست می دهند در عصر غیبت - و او در موسم حضور می یابد و آنان را می بیند ولی آنان وی را نمی بینند». همین دریافت، اراده آنان را برای مقابله بر ضد ظلم و انحراف بالا برده و آنان را به سوی مراقبه بیشتر نفس خویش و آماده کردن جانهای خود سوق می دهد تا از خشنودی امام خود بهره مند گشته و از سپاهیان و یاوران آن حضرت باشند. به ویژه آگاهی آنان به این امر که افزونی اعمال صالح آنان و تثبیت اخلاص در نفس به تعجیل ظهور امامشان کمک میکند و این امر از خلال ایجاد شرایط مؤمن و چشم انتظاری برای ظهور امام در تمام لحظات و ندبه برای او (2) و دعا برای تعجیل فرج، موجب هوشیاری و پابندی و احتیاط بیشتر امت میشود. به ویژه با توجه به شرح معنای انتظار حقیقی که امام باقر(علیه السلام) به آن اشاره کرده و فرمودند: «ما ضر من مات منتظراً لامرنا ألا يموت في وسط فسطاط المهدی و عسکره (3): آنکه در انتظار امر ما بمیرد از اینکه در وسط خیمه مهدی و لشکرش از دنیا نرفته ضرر نکرده است». همچنین با بیان تکلیف مؤمن در برابر امام خود در عصر غیبت.

این روند متشکل از تربیت و آمادگی، فرد را وارد (جهاد اکبر) مستمر کرده و در افزایش تعداد دینداران به طور جداگانه کمک میکند. چه بسا این یکی از وجوه تفسیر این سخن پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) باشد که فرمودند: «من انكر القائم من ولدى فقد انکرنی: هر کسی که قائم از فرزندان مرا انکار کند در واقع مرا انکار کرده است». نیز می فرماید: « سُنَّتِهِ سنتى يُقِيمُ النَّاسَ عَلَى ملتی وَ شريعتي وَ يَدْعُوهُمْ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ ، من أطاعه فقد أطاعني و من عصاه فقد عصاني و من أنكره فقد أنكرني و من كذبه فقد كذبني و من صدقه فقد صدقني (4): سنت او (مهدی عجل الله تعالى فرجه) همان سنت من است و دین و آیین و ملت و شریعت مرا در بین مردم برپا می دارد و آنان را به کتاب خدای

ص: 139


1- الكافي: كتاب الحجة، باب 77- ج 6.
2- همانگونه که در دعای ندبه آمده که در روزهای جمعه و اعیاد خوانده می شود.
3- الكافي، باب 80، ح 6.
4- تاريخ الغيبة الكبرى: 288 از اکمال الدین صدوق و منتخب الاثر ص 492.

عزوجل فرامی خواند. کسی که او را طاعت کند، مرا پیروی کرده و کسی که او را نافرمانی کند، مرا نافرمانی کرده است و کسی که او را انکار کند، تحقیقاً مرا انکار کرده و کسی که او را تکذیب کند هر آینه مرا تکذیب کرده و کسی که او را تصدیق کند، هر آینه مرا تصدیق کرده است». با توجه آنچه گذشت مبنی بر این که اعمال مردم بطور مستقیم و با جزئیات بر امام عرضه می شود، این امر در هر فردی به نوعی شرم و ترس و مراقبت بسیار دقیق نسبت به عملش ایجاد میکند تا عمل او موجب رنجش خاطر امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نگردد.

4- اندیشه مهدویت با عمق و برنامه محکم و تفاصیل دقیق و اشکالات و سؤالات و امور نامحتمل و دور از ذهنی که برمی اگیزد، اندیشه بشریت را بارور خواهد کرد. زیرا موجب میشود مؤمن با تمام قوا به دفاع از این اندیشه بپا خیزد و کسانی که به این اندیشه شک دارند برای نابود کردن آن از همه راهها پیروی کنند؛ بنابراین این درگیری و نزاع فکری فضائی برای تکامل معنوی و عقلی یاران امام و افزایش تعداد افراد کارآزموده و شایسته همکاری در برپایی دولت امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مهیا می سازد.

تهذیب نفس و توفیق برای یاری امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

چهارم: آمادگی، تربیت و تهذیب نفس در سطحی که به فرد این شایستگی را عطا کند تا از یاران و حامیان امام و حاضران در حمل رسالت جهانی وی و بنای شخصیت اسلامی طبق خواست اهل بیت (علیهم السلام) (1)، گردد. این امر تلاش زیاد و جهاد اکبر همراه با محاسبه و مراقبه مستمر نفس را می طلبد. پس از آن باید به سراغ جامعه رفته تا آنرا بر اساس اسلام تربیت کند و طرحهای نیکوکاری ایجاد کرده و به آن دعوت و تشویق کند. با برداشتن این گامها، مؤمنان به طور حتم در تعجیل ظهور امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و برپایی دولت مبارک ایشان، مشارکت می کنند.

غفلت شیعیان امام از او و کوتاهی در دفاع از مسئله مهدویت و دوری آنان از مسیر زندگی که امام برایشان می - پسندد و نداشتن همت والا در تهذیب نفس خود واصلاح و هدایت جامعه و افزودن فرصتهای عبادت و کم کردن

ص: 140


1- رجوع شود به سخنرانی (عناصر شخصية المسلم في روايات أهل البیت) که شکایت دوم است.

فرصتهای گناه از جمله اموری است که قلب امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به درد می آورد. این اعمال شیعیان موجب پاداش احسان (1) امام به آنان و مراقبت و محافظت از آنها و دفع شر از آنان و برآوردن حاجات آنان، نمی شود.

تمام این موارد موجب می شود امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شیعه خود شکایت کند، در ادامه بر حسب فرصتی که به دست دهد به اذن خداوند متعال آنها را بیان خواهیم کرد.

آماده سازی جامعه برای پذیرش دولت جهانی

پنجم: آماده کردن جامعه برای پذیرش برپایی دولت امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) (2) و بهره مندی بشریت از آن، که از خلال بیان اموری چند محقق می شود:

1-نیاز بشریت به یک حکومت جهانی واحد با اهداف انسانی والا. حکومتی که در آن خودخواهی و منافع شخصی که خود منشأ ظلم ظلم و خودبرتربینی و به بندگی گرفتن است از بین می رود و الگوهای آرمانی در آن حاکم می شود که در حقیقت نیاز اصلی بشریت بوده و بسیاری از فلاسفه و اندیشمندان از آن یاد کرده اند. فیلسوف یونانی قدیم

(زنون)؛ مؤسس مكتب رواقیین (3) که حدود 350 سال قبل از میلاد می زیست، می گوید: «تمام افراد دنیا باید از یک

ص: 141


1- به این آیه « هل جزاء الاحسان إلا الإحسان: آیا پاداش نیکی جز نیکی است» اشاره دارد.
2- به عنوان مثال جامعه را از این حقیقت آگاه کرد که این مرزهای موجود میان دولتها، هیچ اساسی ندارد. به گفته مورخان پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در زمان زندگی شریف خود توانست میان حکومت های جزیرة العرب (مکه، يثرب، طائف) و مشابه آنها و پس از آن دولتهای یمن و بحرین و سرانجام دولت کویت و خلیج اتحاد برقرار از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) مسلمانان بر همین منوال بودند. دولت اسلامی در زمان حاکمان نخست و روزگار امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) حکومتی واحد بود. بیش از پنجاه دولت از دولتهایی که امروزه به گفته برخی ها - در نقشه وجود دارند، زیر نفوذ امیرالمؤمنین(علیه السلام) بوده است. این مرزهای جغرافیایی امروزی، مرزهایی ساختگی است که آن را جهل داخلی و استعمار خارجی ایجاد کرده اند. چه معنی دارد که در مقابل مسلمان مرز قرار داده شود در حالی که او در سرزمین خودش - وطن بزرگ اسلامی - است؟ آیا این بر خلاف فرموده خداوند متعال نیست: «إن هذه أمتكم أمة واحدة: اين است آیین شما، آیینی واحد». برداشتن این مرزها چیز عجیبی نیست. در چین کمونیستی – پیش از این - حکومت های متعددی حاکمیت داشت، ولی توانست - با قوانین قراردادی - سرزمین هایش را تحت لوای دولت واحدی با هزار میلیون نفر جمعیت، متحد کند. (السبيل إلى انهاض المسلمين نوشته سید محمد حسینی شیرازی).
3- رواقی (به انگلیسی: Stoicism) مذهبی فلسفی است که به وسیله زنون گیتسیونی (Zeno of Citium) تاسیس شد. نام این فلسفه در زبانهای اروپایی و نیز عنوان رواقی برای آن به این مناسبت است که حوزه ایشان در یکی از رواقهای آتن منعقد می شد. مذهب رواقی در قرن دوم میلادی در روم نفوذ یافت و حکمایی مانند سنکا (Seneca)، اپیکتوس (Epictetus) و مارکوس اورلیوس (Marcus Aurelius) به آن گرویدند. پیروان این فلسفه رواقیون یا رواقیان خوانده می شوند. زنون فلسفه را به طبیعیات، منطق و اخلاق منقسم می دانست. منطق وی مبتنی بر ارغنون (Organon) ارسطو (Aristotle) بود، اما می گفت که هرمعرفتی بالمآل به ادراکات حواس باز می گردد. نظریه رواقیون در طبیعیات اساساً مادی بود. در نظر آنها هرچه حقیقت دارد مادی است. توده و ماده، یا جسم و جان، حقیقت واحد و با یکدیگر مزج کلی دارند. وجود یکی در تمامی وجود دیگری ساری است. رواقیان در اخلاق، فضیلت را مقصود بالذات می دانستند و معتقد بودند که زندگی باید با طبیعت و قوانین آن سازگار باشد و می گفتند آزادی واقعی وقتی حاصل می شود که انسان شهوات و افکار ناحق را به یکسو نهد و در وارستگی و آزادگی اهتمام ورزد. رواقیان به سبب پیروی از این اصول نزد عامه مردم به لاقیدی معروف بودند. فلسفه اخلاقی رواقی تأثیر گذارترین جریان اخلاقی - فلسفی در طول تاریخ است که پانصد سال به درازا انجامید و از دوره فروپاشی امپراتوری اسکندر مقدونی 300 سال قبل از میلاد مسیح، تا 200 سال بعد از میلاد مسیح ادامه داشت. (م)

نظام جهانی واحد پیروی کنند تا به سعادت برسند» (1). برتراند راسل فیلسوف و ریاضیدان انگلیسی در قرن بیستم در كتاب الآمال الجديدة می گوید: «هنگامی که تاریکی و مرگ و اندوه این دنیا را فراگیرد، ما اندیشمندان باید آرزوهای خودمان را زنده نگه داریم. با وجود تمام مصیبت ها همه ما باید با روحیه امیدوارانه به آینده بنگریم. چه بسا این مصیبت ها به منزله گشایشی برای مردم باشد. چه بسا جامعه انسانی بتواند با تجارب تلخ خویش از تمام آن مصیبتها چیز جدیدی بیاموزد البته اگر دیوانه نشده و عقلش را از دست ندهد؛ اما بسیارند کسانی که عقل سالم و آرزوهای مثبت خود را حفظ می کنند » (2).

ملتهای دنیا برای تحقق این رویکرد گام هایی عملی برداشته و برای تأسیس سازمانهای جهانی همچون ایالات متحده و شورای امنیت و بانک جهانی تلاشهای کرده اند، البته پس از آنکه مصیبت های جنگ جهانی اول و دوم را چشیدند. هرچند به دلیل سلطه مستکبران بر آنها، تحقق اهداف آن عملی نشد اما این اقدامات بیانگر این نیاز

انسانی است. این رویکرد به حدی عمیق شده که صحبت از (جهانی شدن) (3) فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی امروزه رایج شده است.

ص: 142


1- المصلح الغيبي و الحكومة العالمية الموحدة: نوشته سید حسن أبطحي: ص 16.
2- همان منبع، ص 18.
3- جهانی شدن عبارت از رویکرد روبه رشدی است که با آن دنیا به حوزه ای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تبدیل می شود که در درون آن مرزها میان دولتها از بین می رود (و جهانی شدن صحیح همانی است که اسلام آورده و قرآن به آن فراخوانده و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت(علیه السلام) آن را تبلیغ کرده اند. تنها این جهانی شدن است که می تواند نیازهای انسان معاصر را پاسخ گوید و در دنیا و آخرت او را سعادتمند کند. اسلام رسالتی جهانی است که روزگاری فقط برای عربها نبوده است. خداوند فرمود: «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمين: و ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستاده ایم» و «و ما أرسلناك إلا كافة للناس: ما تو را جز برای مجموع مردم جهان نفرستادیم» و« ان هذه امتكم امه واحده: این است آیین شما، آیینی واحد» و این قرآن قانونی برای اهل زمین است «إن هو إلا ذكر للعالمين: این سخن بجز پندی برای عالمیان نیست»؛ اما جهانی شدن غربی پس از فروپاشی کمونیست و انفجار سوسیالیست در داخل پدید آمد. لیبرالیسم جدید با نام جهانی شدن به وجود آمد تا با دولتها بجنگد و به آزادی انتقال سرمایه و لغو عوارض گمرکی فراخواند که این امر البته به خاطر به دست آوردن سود بیشتر حتی به ضرر دیگران است. در سایه جهانی شدن غربی فقط 20% از ساکنان امکان کار و به دست آوردن مخارج خویش و زندگی مرفه و خوب را دارند اما از نظر آنان %80 ساکنان بیش از حد نیازمند هستند به این ترتیب 358 میلیاردر در دنیا ثروتی برابر با 2/5 میلیارد نفر از ساکنان زمین یعنی بیش از نیمی ساکنان دنیا را مالک .هستند %20 از دولتهای دنیا بر %84% از تجارت جهانی و ساکنان آنها بر %85 از مجموع ذخایر دنیا را در تملک خویش دارند. برگرفته از فقه العولمة آقای شیرازی (قدس)

-2 نظم و ترتیب زمین که بشریت آن را برای تامین سعادت خویش قرار داد شکست خورده و برعکس منجر به کشتن همدیگر ،درگیری ،ظلم استبداد و نابود کردن کرامت ملتها شده است. قبلا در سخنرانیها (1) گفتیم که این شکست در سطح نظریه و تطبیق آشکار میشود منظور از نظریه؛ همان بنیانهای اقتصادی اجتماعی و سیاسی است که آن تمدنها به آن تکیه کرده.اند مراد از تطبیق نیز تلاشهای عملی آنها در قبال ملتهاست. به دلیل حماقت این نیروهای مستکبر که نماد فرهنگهای مادی گرا هستند بدون توجیه و مجوز مرتکب جنایت میشوند تا دروغ آنها آشکار شده و به اذن خدا بشریت از آنها متنفر .شود پس باید به مخفیگاههای ضعف در آن توجه شود.

در ضمن تالیفاتم در این مورد (2) گفتم که رسانه های جمعی همواره آکنده است از فجایع شکنجه نیروهای آمریکایی و انگلیسی نسبت به زندانیان عراقی و آزار و برخوردهای غیر اخلاقی با آنان و کشتار آنها و بدرفتاری با اجساد آنان. همچنین کارهایی که نیروهای رژیم صهیونیستی در شهر رفح و قطاع غزه انجام میدهند از جمله بمباران منازل و آواره کردن اهالی و کشتار بیگناهان حتی کشتار کسانی که برای مطالبه ساده ترین حقوق انسانی خویش مانند غذا و دارو که اسرائیل از آنان بازداشته ،بود دست به تظاهرات مسالمت آمیز زدنده ،بودند در حالی که هواپیماها آنان را بمباران کرده و برخی شهید و بعضی نیز مجروح شدند علاوه بر این جنایات روسیه در چچن و افغانستان و کشتار افراد حاضر در صحنه تئاتر موسکو با گازهای کشنده چرا که تعدادی از مخالفین برای مطالبات سیاسی آنان را به گروگان گرفتند.

ص: 143


1- رجوع شود به کتاب نحن و الغرب.
2- در تاریخ 2004/5/19 م.

از جمله وظایف امت در برابر امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمیق کردن حالت طرد این نیروهای مستکبر و یادآوری مداوم جنایت آنان و نیاز ملتها به رهایی از آنان تا جایی که برای پذیرش دعوت امام و پیوستن به وی و یاری ایشان در اوج آمادگی باشند.

-3 امر به معروف و نهی از منکر (1) و احیای این فریضه بزرگ الهی که در سایه آن سنتها حفظ شده، راه ها ایمن گشته کسبها حلال شده و فوائد دیگری (2) حاصل میشود؛ بنابراین باید مراتب این فریضه رعایت شود. به نظر من، امروزه مجال گفت و گو از تمام وسایل ارتباطی دیگر بزرگتر بوده و قادر به تأثیر در دیگران است. در حقیقت ترک این فریضه کوتاهی و بی توجهی به آن از بزرگترین موانع ظهور امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در پیش روی مردم قرار دارد.

یکی از علما - آقای توکلی روایت میکند که در زمان استبداد رضا خان (3) و سرکشی او از خداوند متعال و دستور او مبنی بر بی حجابی اجباری و به فساد کشیدن فرهنگ و آموزش امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به من نزدیک شد و فرمود: «دوچیز

ص: 144


1- اگر در این سخن خداوند متعال نیک بیاندیشیم: «الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللهُ إِنَّ اللهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ: مردان مؤمن و زنان مؤمن دوستان یکدیگرند به نیکی فرمان میدهند و از، ناشایست باز میدارند و نماز می گزارند و زکات میدهند و از خدا و پیامبرش فرمانبرداری میکنند خدا اینان را رحمت خواهد کرد خدا پیروزمند و حکیم است» در می یابیم که خداوند متعال این فریضه را بر دیگر فرایض مهم مقدم داشته و این فریضه در ترازوی ،اعمال سنگینی خود را دارد این امر جز اذعان خداوند متعال به اهمیت این وظیفه نیست در غیر این صورت حقیقتا میگویم که انسان باید با درک اهمیت این ،فریضه بداند با ترک این ،وظیفه گویی منافق گشته .است. پس چنین انسانی در صورت اطاعت نکردن از مهمترین فرایض ،خداوند چگونه میتواند با توجه حقیقی به خداوند نماز گذارد یا تزکیه نفس کند یا از خداوند اطاعت کند. از طرف دیگر صیغه جمعی که قرآن آورده نشان میدهد این فریضه نیاز به عمل دسته جمعی و منظم دارد در غیر این صورت در بسیاری از مواقع نهی از منکر به شکل فردی محال .است در پایان آیه خداوند متعال ما را متوجه این امر خطیر میکند که اگر شما نزول رحمت و برکات من را میخواهید باید این فرایض را انجام دهید.
2- رجوع شود به سخنرانی (الأسس العامة للفقه الاجتماعی در کتاب نحن و الغرب و من وحى المناسبات و کتابهای دیگر که بسیار به اهمیت این فریضه اشاره کردم. ( این سخن از جناب شیخ محمد الیعقوبی است.
3- پادشاه ایران تا سال 1941 بود که سعی کرد شیوه آتاتورک در ترکیه در لائیک کردن دولت را در پیش گیرد. او پدر شاه ایران محمد رضا) است که انقلاب اسلامی در سال 1979 او را سرنگون کرد.

کمر مرا شکست. نخست: ایجاد مدارس و فرهنگ در این سرزمین و دوم: بی حجابی زنان. سپس فرمود: قلب مادرم زهرا (سلام الله علیها) از پهلوانش بیشتر شکست و سپس گریست و من نیز به گریه او گریستم» (1)

اگر بخواهیم قلب امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را شاد کرده و زمینه ظهور وی را فراهم سازیم باید با همتی بلند و دوراندیشی انعطاف - ناپذیر و تغییر نیافتنی، در برابر جلوه های فساد و انحراف در اندیشه، فرهنگ، عقاید و سلوک فردی و اجتماعی بایستیم.

4-شناخت عظمت اسلام در اخلاق و عقاید و نظام زندگی خود و درک این واقعیت که اسلام تنها راه سعادت بشریت است؛ زیرا اسلام از جانب خداوند تبارک و تعالی بوده و به کتابها و پژوهش های گسترده ای نیاز دارد که بهتر است به زبانهای متناسب برای مسلمانان غیرمتعهد یا غیر مسلمانان، نوشته شود. (2) افزایش این آگاهی و شناخت از اسلام موجب محبوبیت آن در میان انسانها شده و در مقابل نفرت از رفتارها و عملکرد تمدن مادی گرایی و نتایج و مصیبتهای آن را فراهم می آورد، که در نتیجه آن، احساس نیاز به بازگشت به خداوند و دین بزرگ او پرورش می یابد. امروزه در غرب پس از آگاهی از خطر بزرگی که به دلیل دوری از تعالیم الهی، فرهنگ آنها را تهدید به نابودی می کند، این قبیل فریادها در آنجا بلند شده است؛ بنابراین ما باید این آگاهی را عمق بخشیده، سنن الهی در میان امتها و تمدنها را بیان کنیم، همان که قرآن همواره نمونه هایی از آنها را یکی پس از دیگری تکرار میکند تا بشریت از غفلت خود بیدار شود.

اعمالی که موجب تقرب به امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ازدیاد محبت به ایشان می شود

*اعمالی که موجب تقرب به امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ازدیاد محبت به ایشان می شود (3)

ص: 145


1- الكلمات الروحية، حسن ابطحی: 246.
2- به عنوان نمونه رجوع شود به سخنرانی (الاسلام دين السلام و السعادة) که از مجموعه سخنرانیهای (خطاب المرحله) است.
3- برگرفته از داستان کسانی است که به دیدار امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف شده اند. همانطور که در کتاب البحار مجلسی و النجم الثاقب ميرزا حسن النوري و الكمالات الروحية حسن ابطحی آمده است و آنچه شیخ قمی در مفاتیح الجنان نقل کرده و شهید صدر در دانشنامه الامام المهدی تعدادی از آنها و برخی وصایا را آورده که این وصایا از منابع متفرقه گرفته شده است.

1-از همه چیز دل بریدن و فقط به خداوند متوسل شدن در تمامی حالات همچون حالت مریض درمانده و کسی که همه راه ها به رویش بسته شده است «فاذا ركبوا في الفلك دعوا الله مخلصين له الدين فلما نجاهم إلى البر إذا هم يشركون (1): هنگامی که بر کشتی سوار می شوند خدا را خالصانه می خوانند و چون به خشکی رساند و نجاتشان دهد ناگاه شرک می ورزند » (2) اما تکلیف این است که تنها در حالات اجبار و ناچاری نباشد (3).

2-به آموخته های خود خالصانه و برای رضای خداوند عمل کردن: «من عمل بما علمه الله علم ما لم يعلم (4): هركه بدانچه که خدا بدو آموخت عمل کند از آنچه نیاموخته نیز آگاه می شود» (5).

3-اعتقاد به اینکه امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز به سبب رحمت و شفقت و دلسوزی بر مردم ظهور میکند بسان جدش مصطفی(صلی الله علیه وآله وسلم) که به عنوان رحمتی برای جهانیان فرستاده شد. از این رو آن حضرت دعوت خود را با اقناع و گفت و گو و نه با شمشیر انتشار خواهد داد. به ویژه که ملتهای جهان به آگاهی و فرهیختگی دست خواهند یافت و

ص: 146


1- عنكبوت:65.
2- خداوند به طور شگفت انگیزی نمونه ای مانند این را بیان می کند که فقط در اوقات سختی و گرفتاری، مانند قطع امید از همگان در میان امواج خداوند را می - شناسد. انسان باید در تمام حالاتش خداوند را یاد کرده و به او پنا ببرد و از او توفیق و استواری در ایمان و ازدیاد اعمال نیک را بخواهد. در این آیه منظور از شرک، عبادت بت و مانند آن نیست زیرا بر خلاف خواندن خالصانه خداوند توسط آنان است، منظور شرک پنهان یعنی روی گردانی از خدا و پناه بردن به اسبابی غیر از اوست.
3- از جمله اسامی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مضطر است و در دعای ندبه آمده: «أين المضطر الذي يجاب إذا دعا: کجاست مضطری که هرگاه خوانده شود اجابت می - کند» هر چقدر انسان به این ویژگی نزدیک شود به امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیکتر می شود. زیرا او به ویژگیهای امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشبه خواهد جست، ویژگی مضطر از مراتب بالایی است که وقتی انسان با اختیار خود و در آسایش و با توجه حقیقی به درگاه خداوند دعا میکند، به آن می رسد و از غیر خدا دل میبرد مانند مضطری که در دل دریاست و شنا نمی داند. خداوند فرموده است: «أمن يجيب المضطر إذا دعاه ويكشف السوء: يا کيست آن که درمانده را چون بخواندش پاسخ می دهد و آسیب از او دور می کند».
4- از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «العلم مقرون إلى العمل فمن علم عمل و من عمل علم و العلم يهتف بالعمل فإن أجابه و إلا ارتحل عنه: علم همراه با عمل است پس هر کس بداند عمل میکند و هر کس عمل کند علم می یابد و علم به سمت عمل فرا می خواند. تا به سخن علم، عمل شود و اگر چنین نشود، آن علم از او جدا می شود» الکافی،
5- این حدیث در منابع دیگر مثل: بحار الانوار ج 363؛ الفص-ول المختارة ج 1، ص 68؛ إحياء العلوم ج 1، ص 63، چاپ دارالكتب العربية مصر اینگونه روایت شده است: «من عمل بما علم ورته الله علم ما لم يعلم. هر کس عمل کند به دانسته های خود، خداوند علم به آنچه را که نمی داند به او عنایت خواهد». (م)

ظلم مستکبران را درک کرده و به دعوت امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) راضی و خشنود خواهند بود. هر کس اعتقاد داشته باشد که ایشان «لا يبقى و لا يذر: نه هیچ باقی می گذارد و نه چیزی را وا می گذارد» دچار وهم و خیال شده و حتی در انزجار و بیزاری مردم نسبت به امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و – نعوذ بالله - انتشار کینه ایشان در دلها، گرفتار خواهد شد. آن حضرت فقط به هنگام ضرورت شدید (1) از شمشیر استفاده میکند، در زمان غیبت و ناشناخته بودن آن حضرت، الطاف و توجه و حمایت او را نسبت به بشریت دیدیم پس در زمان ظهور و حضور ایشان در میان مردم، توجه و حمایت و مراقبت او چگونه خواهد بود؟ او و اجدادش مظهر رحمت الهی و سایر صفات حسنای الهی هستند – به جز صفت (غنی: بی نیازی) که مختص خداوند است . ما و بسیاری دیگر تجربه کرده ایم که ندبه امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با عبارت «یا ابا صالح المهدی ادرکنی» بسیاری از امور را آسان کرده و حوائج و نیازهای آسان و دشوار را برآورده می کند.

4-تکرار آيه شريفه «أمن يجيب المضطر إذا دعاه و يكشف السوء (2): یا کسیت که دعای مضطر را اجابت میکند و گرفتاری را بر طرف میکند» توسط مؤمنان یک صدا در مساجد و مکانهای تجمع (3).

ص: 147


1- شعار اسلام، سلام و صلح و آشتی است؛ بنابرین هنگامی که مسلمان با شخص دیگری روبرو می شود می گوید (سلام علیکم) و پاسخ داده می شود (علیکم السلام). از اینرو خداوند در قرآن کریم می فرماید: «ادخلوا في السلم كافة: همگان به صلح و اطاعت در آیید». جنگ و مبارزه و ابزارهای خشونت، بر خلاف اصول اولیه اسلامی، فقط وسایل اضطراری نادر هستند، شرایط آن درست مانند خوردن مرده و موارد مشابه آن در حالت اضطرار است. اصل در اسلام سلام و صلح و آشتی است بنابرین جنگ به اندازه لازم در اسلام مقدر شده و با وجود این خداوند می فرماید: «ومن اعتدى عليكم فائدوا عليه بمثل ما اعتدی علیکم: هر کس به شما تجاوز کرد همانند آن به او تجاوز و تعدی کنید». در جای دیگری می فرماید: «و أن تعفوا أقرب للتقوی: اگر ببخشید به تقوا نزدیک تر است» شاعر از زبان امامان (علیه السلام) می گوید: ملكنا فكان العفو منا سجية *** ولما ملكتم سال بالدم أبطح فحسبكم هذا التفاوت بيننا *** و كل إناء بالذي فيه ينضح حکومت که در دست ما آمد عفو و بزرگواری روش ما بود و چون به دست شما رسید خون در سرزمین ابطح جاری شد. همین تفاوت میان ما و شما بس که از کوزه همان برون تراود که در اوست.
2- نمل: 62.
3- امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: «ما من رهط أربعين رجلا اجتمعوا فدعوا الله عز وجل في أمر إلا استجاب الله لهم، فإن لم يكونوا أربعين فأربعة يدعون وجل عشر مرات إلا استجاب الله لهم، فإن لم يكونوا أربعة فواحد يدعو الله أربعين مرة فيستجيب الله العزيز الجبار له: هیچ چهل نفر مردی برای دعا نزد هم اجتماع نکنند و خدای عزوجل را در کاری نخوانند (و دعا نکنند) جز اینکه خداوند دعای آنها را مستجاب کند، پس اگر چهل نفر نبودند و چهار نفر بودند (نزد هم جمع شوند و ده بار خدای عز و جل را بخوانند خداوند دعایشان را اجابت کند و اگر چهار نفر هم نباشند و یک نفر باشد که چهل مرتبه خدا را بخواند پس خدای عزیز جبار برای او اجابت کند الکافی

-5-ترحم به مردم عفو و گذشت و نیکی به آنان از ابزارهای نزدیکی روحی به امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. کسانی که به تزکیه نفس اهتمام میورزند باید از زیان رساندن به مردم و بغض و کینه نسبت به آنان دوری ورزند. هیچ گاه در سینه خود کینه و دشمنی و انتقام جویی نداشته باشند ارحم ترحم رحم کن تا به تو رحم شود زیرا کینه و انتقام حجاب و مانع روح بوده و حتی اگر یک حجاب و مانع در روح انسان باقی بماند گویی صاحب آن از ده ها حجاب و مانع رنج میبرد هر چند که یک پوشش نازک مانند پشه بندی نازکی باشد که برای خواب استفاده میشود که با وجود نازکی مانع از آن میشود شخصی که در داخلش است حقایق اطراف خویش را ببیند.

سعی کنید با خود تصمیم بگیرید کسی را اذیت نکنید و تلاش کنید روزانه مثلا- پنج نفر را شاد کنید. زیرا امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به احدی آزار نمیرساند و شادمان کردن دیگران را دوست دارد بدانید که شرط دیدار ایشان تطهیر و پاکی دل است و کسی که کینه توز و اهل غیبت و فریبکار بوده و دیگران را کوچک میشمارد به دیدار ایشان شرفیاب نمی شود امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خليفة الله و متصف به اوصاف الهی است ما او را با موهبتهای بزرگش مورد خطاب قرار میدهیم: «يا من أظهر الجميل و ستر القبيح: ای کسی که زیباییها را آشکار و زشتیها را می پوشاند» او عیوب مردم را آشکار نمیکند و از خطای آنان میگذرد و نیکیهای آنان را پخش میکند (1).

-6 دوستی با خداوند به دلیل کمال یا نعمتهای بزرگ او یا صفاتی از این دست و دوستی با امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سبب اینکه او واسطه فیض الهی .است در زیارت آمده است من احبكم فقد احب الله: هرکس شما را دوست بدارد خداوند را دوست داشته است و در حدیث شریف نبوی درباره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) آمده است: «من احبها فقد احبنى

و من احبنى فقد احب الله هر کس او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر کس مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته است. همچنین عمل کردن به اقتضای محبت همچون اطاعت و انجام ندادن اموری که با اطاعت منافات دارد

ص: 148


1- اگر بخواهید به دیدار امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و تقرب به خداوند متعال نائل شوید از طریق تمرکز بر این صفات موجود در قرآن کریم به اخلاق خداوندی آراسته شوید. در قرآن آیاتی با این مضمون آمده است: «ان الله قد تجلى لعباده بكتابه خداوند از طریق کتابش برای مردم جلوه میکند رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) متخلق به اخلاق قرآنی بود.

زیرا گفته شده است ان المحب لمن احب المطيع : عاشق مطيع معشوق و محبوب خویش است». خداوند فرمود: «و الذين آمنوا أشدُّ حُبّاً لله (1): و کسانی که ایمان آورده اند بیشتر خدا را دوست دارند - به گونه ای که از ارتکاب گناه میترسد تا از چشم محبوبش نیفتد (2)

7 ترک غذایی که شبهه دار است مانند غذائی که صاحب آن به پرداخت و جوبات شرعی پایبند نیست، چه برسد به غذای حرام (3)

8- بهره مندی از سفارشات و سخنان معصومان (علیه السلام) مانند سفارش پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به ابوذر (4) و موارد دیگری که در کتبها آمده است.

-9-خواندن قرآن در حد توان رجوع شود به کتاب شکوی (القرآن) (5).

ص: 149


1- بقره: 165
2- از امام رضا (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «شیعتنا المسلمون لأمرنا الآخذون بقولنا المخالفون لاعدائنا، فمن لم يكن كذلك فليس منا پیروان ما بفرمان ما گردن نهاده دستورات ما را گرفته و بکار میبندند و با دشمنانمان مخالف هستند و کسی که بر این روش نباشد از ما نیست». صفات الشيعة.
3- از امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت شده: «إِنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ سَأَلَ رَبَّهُ فِي لَيْلَةِ الْمِعْرَاجِ فَقالَ: يا رَبِّ أَيُّ الأَعْمَالِ أَفْضَلُ؟ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: لَيْسَ شَيْءٌ عِنْدِي أفْضَلَ مِنَ التَّوَكُلِ عَلَيَّ وَالرِّضا بما قَسَمْتُ يا مُحَمَّدُ وَجَبَتْ مَحَبَّتِى لِلْمُتَحَايِّينَ ... أُولئِكَ الَّذِينَ نَظَرُوا إِلَى الْمَخْلُوقِينَ بِنَظَرِى إِلَيْهِمْ وَلَمْ يَرْفَعُوا الْحَوَائِجَ إِلَى الْخَلْقِ. بُطُونُهُمْ خَفِيفَةٌ مِنْ أَكْلِ الْحَرَامِ نَعِيمُهُمْ فِي الدُّنْيا ذِكْرِى وَمَحَبَّنِي وَرِضَائِي عَنْهُمْ. يا أحْمَدُ إِنْ أحْبَبْتَ أنْ تَكُونَ أَوْرَعَ النَّاسِ فَارْهَدْ فِي الدُّنْيَا وَارْغَبْ فِي الْآخِرَةِ فَقَالَ: يَا إلهى ! كَيْفَ أَزْهَدُ فِي الدُّنْيا؟ فقالَ: خُذْ مِنَ الدُّنْيا حَفْنَا مِنَ الطَّعَامِ وَالسَّرابِ وَاللبَاسِ وَلا تَدَّخِر لِعَد وَدُمْ عَلى ذِكْرِى... فَقَالَ: يَارَبِّ دُلَّنِي عَلَى عَمَل أَتَقَرَّبُ بِهِ إِلَيْكَ قَالَ: اجْعَلْ لَيْلَكَ نَهاراً وَنَهارَكَ لَيْلاً قَالَ: يَارَبِّ كَيْفَ ذلِكَ؟ قَالَ: اجْعَلْ نَوْمَكَ صَلاةٌ وَطَعَامَكَ الْجُوعَ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم) در شب معراج از پروردگارش پرسید: پروردگارا! برترین و شریفترین کارها کدام است؟ خداوند عزوجل در پاسخ فرمود: هیچ عملی نزد من بالاتر از توکل بر من و راضی بودن به آنچه که من قسمت کرده ام نیست ای محمد محبّت من شامل کسانی است که به خاطر من محبّت میکنند.... اینان کسانی هستند که به مردم به همان گونه که من نگاه میکنم، مینگرند و دست نیاز به سوی خلق دراز نمیکنند. شکم آنها از مال حرام خالی است. خوشی و کامرانی آنها در دنیا ذکر و محبت و رضایت من از ایشان است ای احمد اگر دوست داری که پارساترین مردمان ،باشی نسبت به دنیا زهد پیشه کن و نسبت به آخرت رغبت داشته باش پیامبر(صلی الله عليه وآله وسلم :گفت خداوندا چگونه نسبت به دنیا زهد بورزم؟ خداوند فرمود از خوراک و آشامیدنی و پوشاک دنیا به اندازه خیلی کم دو) کف دست) استفاده کن و برای فردا چیزی ذخیره مکن و همواره به یاد من باش پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد خداوندا مرا راهنمایی کن که با چه کاری به تو تقرب جویم؟ خداوند فرمود: شب خود را روز و روز خود را شب قرار بده عرض کرد چگونه چنین کنم؟ فرمود: خوابت را نماز و غذایت را گرسنگی قرار بده».
4- به بیوست این کتاب رجوع شود.
5- به ویژه در شرایط کنونی ما که آشوب و فتنه بسان شبی تار شده و تنها کسی میتواند از آن تاریکی گذر کرده آنرا بپیماید که با خود نوری دارد تا بدان در میان مردم راه خود را بیابد. خداوند فرمودند: «اوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِى النَّاسِ كَمَن مَّثْلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ: آيا آن کس که مرده بود و ما زنده اش ساختیم و نوری فراراهش داشتیم تا بدان در میان مردم راه خود را بیابد ، همانند کسی است که به تاریکی گرفتار است و راه بیرون شدن را نمی،داند اعمال ،کافران در نظرشان اینچنین آراسته گردیده است نیز فرمودند: «أَفَمَن يَمْشِي مُكِيًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أُمَّن يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ آیا آن کس که نگونسار بر روی افتاده راه میرود، هدایت یافته تر است یا آن که بر پای ایستاده و بر راه راست میرود؟» پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) با این سخن ما را به سوی درمانی سودمند و نوری که خاموش نمی شود راهنمایی کرده است: «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِم فَعَلَيْكُمْ بالْقُرآنِ فَأَنَّهُ سَافِعٌ مُسَفَعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّق و من جعله أمامَهُ قادَهُ إلى الجنة و من جعله خلفَه ساقَهُ إلى النَّار.... هر گاه آشوبها چون شب تار شما را فرا گرفت به قرآن تمسک ،جویید زیرا شفیعی است که شفاعتش پذیرفته است گزارش بدیها را میدهد و گفته او تصدیق میشود و هرکس آن را روبروی خود قرار دهد او را به سوی بهشت رهنمون میشود و هرکس آن را پشت سر خود قرار دهد او را به سمت جهنم سوق میدهد... » (الکافی). برخی از کسانی که احساس کردند در خواندن قرآن کوتاهی میکنند برای ملزم کردن خود به آن با خداوند عهد کردند که مثلا در هر روز یا هر هفته یک جزء قرآن بخوانند در غیر این صورت مجبور به پرداخت کفاره میشود هنگامی که با شرایط و مشغله های جدیدی مواجه میشوید شما نیز میتوانید این شیوه یا شیوه های دیگر در پیش گیرید تا حالت ثبات و عادت به برنامه جدید دست یابید

10 نیکی به پدر و مادر و اگر مرده باشند رساندن خیرات و منزهات (1) به آنان

11- زيارت مرقد ائمه اطهار و فرزندان صالح آنان حتی اگر از زیارت از دور و به طور مختصر باشد (2).

ص: 150


1- امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمود: «ما يَمْنَع الرجل مِنكُم أَن يَبَّر والديه حَيَّن أو ميتين، يُصَلِّى عنها ويتصدَّقُ عَنهما و يحج عنهما فيكون الذي صنع لَهُما و له مِثلُ ذَلِكَ فيزدُهُ الله عزوجل ببره وصلاته خيراً كثيراً چه چیز مانع شخص میشود که وقتی پدر و مادرش زنده یا مرده اند به آنها نیکی ،کند، به این صورت که به نیت آنها نماز بخواند صدقه بدهد حجّ به جا آورد و روزه بگیرد زیرا اگر چنین کند ثواب آنها به پدر و مادرش میرسد و به خود شخص هم همان قدر ثواب داده میشود و خداوند متعال به واسطه کارهای نیک و ،نماز خیر زیادی به او عطا میکند از ابراهیم بن شعیب نقل شده که گفت به امام جعفر صادق(علیه السلام) عرض کردم: «إِنَّ أَبِي قَدْ كَبِرَ جِداً وَ ضَعُفَ فَنَحْنُ نَحْمِلُهُ إِذَا أَرَادَ الْحَاجَةَ فَقَالَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَلِيَ ذَلِكَ مِنْهُ فَافْعَلْ وَ لَقْمْهُ بِيَدِكَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ لَكَ غَداً: پدرم بی اندازه پیر و ناتوان شده و برای قضای حاجت او را به دوش میبریم در پاسخ فرمود اگر توانی این کار را بکن و به دست خود لقمه به دهانش ،گذار زیرا این خدمت تو به وی برای تو فردا سپر از دوزخ است».(الکافی)
2- پیشینیان صالح روزانه خواندن زیارت عاشورا يا زيارت الجامعه را ترک نمیکردند اما ما امروزه از شیوه پیشینیان صالح بسیار دور شده ایم. این امر به طور واضح در نامه امام (علیه السلام) به شیخ مفید آمده است: «إنا نحيطُ عِلْماً بأنبائِكُمْ ولا يَعْزُبُ عَنَا شَيْءٌ مِن أخباركُمْ ومعرفتنا بالذل الذى أصابكم مذ جنح كثير منكم إلى ما كان السلف الصالح عنه شاسعاً ما از اخبار و اوضاع شما کاملا آگاهیم و چیزی از آن بر ما پوشیده نمیماند. ما از لغزشهائی که از برخی شیعیان سر میزند از وقتی که بسیاری از آنان میل به بعضی از کارهای ناشایسته ای کرده اند که نیکان گذشته از آنان احتراز میکردند اطلاع داریم در مفاتیح الجنان نیز داستانی در این مورد از آقای رشتی نقل شده که ایشان به دیدار امام(علیه السلام) نائل شد و آن حضرت سه بار بر سه امر تأکید کردند که عبارتند از: نماز نافله، زیارت جامعه کبیره و زیارت عاشورا

12-نماز شب را رها نکنید و با توجه بسیار آنرا به پا دارید. از امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقل شده که فرمودند: «يا حسرة على أهل العلم الذين يرون أنفسهم مرتبطين بنا ثم لا يواظبون على صلاة الليل (1): دریغا از اهل علمی که خود را به ما مرتبط می دانند اما در نماز شب دقت نمیکنند». در داستان آقای رشتی در مفاتیح الجنان نیز آمده که امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سهل

انگاری و بی توجهی نسبت به این نافله مبارک آزرده خاطر و دلگیر هستند.

13-خواندن خطبه حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در میان اصحاب پدرش (صلی الله علیه وآله وسلم) (2) و خطبه شقشقیه امیرالمؤمنین (علیه السلام) (3) خطبه حضرت زینب(سلام الله علیها) در مجلس يزيد (لعنه الله) را رها نکنید.

14-تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) به ویژه بلافاصله پس از ادای فرایض و قبل از آنکه نمازگزار پای راست را از بالای پای چپ بردارد (4)، ترک نکنید (5).

ص: 151


1- داستانی نقل شده از یکی از طلاب که نزد شیخ الانصاری آمد و گفت که نماز شب نمی خوانم زیرا مستحب و طلب علم واجب است. بنابرین به جای نماز شب، درس هایم را می خوانم. شیخ با زیرکی پرسید آیا قلیان (یا چیزی غیر از آن) می نوشی؟ آن شخص گفت بله شیخ گفت به جای اینکه یک یا دوبار بنوشی (که به زمانی بیش از زمان نماز شب نیاز دارد) نماز شب بخوان. منظور این است که شیطان با عذر و بهانه های بی اساس ما را فریب ندهد. باید توجه داشت که هر شخص روزانه چقدر وقت خود را صرف اموری می کند که اهمیت آنها با نماز شب برابری نمی کند. باید با خداوند عهد ببندیم که آن را ترک نکنیم زیرا مسئولیت ما خطیرتر و مهم تر از حد تصور ماست و به توشه نیاز داریم. خداوند فرمودند: «قم اليل الا قليلا... انا سنلقى عليك قولا ثقيلا، ان ناشئه اليل هي اشد وطا و اقوم قيلا ان لك في النهار سبحا طويلا و اذكر اسم ربک و تبتل اليه تبتيلا: به پا خیز شب را مگر اندکی، در حقیقت ما به زودی بر تو گفتاری گرانبار القا میکنیم قطعا برخاستن شب رنجش بیشتر و گفتار در آن هنگام راستین تر است، تو را در روز آمد و شدی دراز است و نام پروردگار خود را یاد کن و تنها به او بپرداز». اگر به خواندن آن در زمان خود توفیق نیافتی، در روز قضای آن را به جا بیاور زیرا آن نیز فضیلتی بسیار دارد.
2- در جزء در جزء اول کتاب الاحتجاج نقل شده است. شرف الدین نویسنده المراجعات روایت میکند : پیشینیان صالح از فرزندان خود می خواستند که آن را حفظ کنند همانطور که می خواستند قرآن را حفظ کنند.
3- خطبه سوم نهج البلاغه.
4- یعنی پیش از اینکه از حالت نماز خارج شود.(م)
5- از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: « تسبیح فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ عَلَيْهَا السَّلَامُ مِنَ الذَّكَرِ الْكَبِيرُ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ : اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً : تسبیح فاطمه زهرا (علیه السلام) ذکر و یاد بسیاری است که خداوند متعال در قرآن بدان اشاره کرده فرمودند: خدا را بسیار یاد کنید» آن حضرت همچنین فرمودند: «من سبح تسبيح فاطمة الزهراء (سلام الله علیها) قبل أن يثنى رجليه من صلاة الفريضة غفر الله له و ليبدأ بالتكبير: هر کس بعد از نماز واجب تسبیح فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را به جا آورد، قبل از اینکه پای راست را از بالای پای چپ بردارد، جمیع گناهانش آمرزیده می شود و باید تکبیر را شروع کند». از امام محمد باقر(علیه السلام) نیز نقل شده که فرمودند: عبد الله بشيء من التمجيد أفضل من تسبيح فاطمة و لو كان شيء أفضل منه لنحله رسول الله فاطمة: خداوند متعال با هیچ ستایشی، بالاتر از تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله عليها عبادت نشده است و اگر چیزی برتر از آن وجود داشت رسول خدا صلى الله علیه و آله آن را به فاطمه سلام الله علیها اعطاء می کرد» الکافی ج 2 و 3

-

-15 مداومت و دقت در زیارت امام حسین(علیه السلام) به ویژه در شبهای جمعه و زمانهای شریف؛ چه از نزدیک یا دور (1).

-16 سپاسگزاری از بندگان به خاطر نیکی .آنان زیرا هر کس شکر مخلوق به جای نیاورد شکر خالق را نیز به جای نیاورده است؛ زیرا روحیه شکرگزاری در درون وی از بین میرود اولیاء خداوند از کسانی که به آنان نیکی می کردند حتی اگر کافر بودند تشکر میکردند.

ص: 152


1- در کتاب الوسائل - یعنی رساله عملی حر عاملی - در باب تأكد استحباب زيارة الحسين بن على (علیه السلام) و وجوبها كفاية " آمده است: از هارون بن خارجة نقل است که گفت از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمودند: وكل الله بقبر الحسين (علیه السلام) أربعة آلاف ملک شعت غبر يبكونه إلى يوم القيامة فمن زاره عارفا بحقه شیعوه حتى يبلغوه مأمنه وإن مرض عادوه غدوة و عشية و إن مات شهدوا جنازته و استغفروا له إلى يوم القيامة: خداوند چهار هزار فرشته را که ژولیده مو و غبار آلودند بر قبر امام حسین (علیه السلام) گمارده است که تا روز قیامت بر او گریه کنند و کسی که آن حضرت را زیارت کند در حالی که از مقام و منزلت او شناخت داشته باشد، فرشتگان او را تا محل سکونتش بدرقه میکنند و اگر بیمار شود هر صبح و شام به عیادتش میروند و اگر بمیرد بر سر جنازه اش حاضر میشوند و تا روز قیامت برای او طلب مغفرت میکنند و از ابوالحسن اول (علیه السلام) نقل شده که از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می گفت «من أتى الحسين (علیه السلام) عارفا بحقه غفر الله له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر: هر کس به زیارت قبر ابا عبدالله (علیه السلام) برود در حالی که از مقام و منزلت او شناخت داشته باشد، خداوند همه گناهان او را می آمرزد و از امام رضا (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «من زار قبر الحسين (علیه السلام) بسط الفرات كان كمن زار الله فوق عرشه هر کس قبر ابی عبدالله (علیه السلام) را در کنار فرات زیارت کند، گوئی خدا را بر فراز عرش زیارت کرده است». از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: مروا شیعتنا بزيارة قبر الحسين (علیه السلام) فان اتيانه يزيد في الرزق و يمد في العمر و يدفع مدافع السوء و اتيانه مفترض على كل مؤمن يقرله بالإمامة من الله : شیعیانمان را به زیارت مرقد حسین(علیه السلام) امر کنید همانا آمدن به زیارت ،و، روزی را افزون، عمر را طولانی و روزنه بدیها را می بندد و آمدن به زیارت او بر هر مؤمنی که به امامت الهی او اقرار دارد واجب است.» از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «مَوْضِعُ قَبْرِ الْحُسَيْنِ عليه السلام مُنْذُ يَوْمَ دُفِنَ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ: جایگاه مزار امام حسین علیه السّلام از آن روز که به خاک سپرده شده باغی از باغهای بهشت است و نیز فرمودند: «مَنْ زارَ قَبْرَ الْحسين بن على عليه السلام جُعِلَ ذُنوبُهُ جسرا عَلى باب دارهِ ثُمَّ عَبَبرها كَما يُخَلِّفُ أَحَدُكُمْ الْجسْرَ وَرَاءَهُ إِذا عَبَرَه: هركه مرقد مطهر امام حسین علیه السلام را زیارت کند از گناهانش پلی میسازند که جلوی در خانه اش قرار میگیرد و از آن عبور میکند همان گونه که یکی از شما وقتی از پلی میگذرد آن را پشت سر میگذارد و امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «لو أن أحدكم حجّ دهره ثمّ لم يزر الحسين بن على (علیه السلام) لكان تاركاً حقاً من حقوق رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) لأن حق الحسين فريضة من الله تعالى واجبة علی کل مسلم اگر یکی از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسین (علیه السلام) را زیارت نکند حقی از حقوق رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را ترک کرده است زیرا حق امام حسین (علیه السلام) فریضه الهی و بر هر مسلمانی واجب و لازم است و از امام صادق (علیه السلام) درباره کسی که زیارت امام حسین (علیه السلام) را ترک کند با آنکه توانایی زیارت را داشته باشد سؤال شد، فرمودند: «انه قد عق رسول الله صلى الله عليه و آله و عقنا و استخف بأمر هو له همانا چنین شخصی نافرمانی رسول خدا و و ما اهل بیت را کرده است و دستوری را کوچک شمرده که توانایی انجامش را داشته است».

17-مداومت بر زیارت جامعه كبيره. زیرا متن و سند این زیارت از صحیح ترین روایات است. این زیارت بر امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خوانده شده و ایشان مضامین آن را تأیید کرده و از اهمال و بی توجهی شیعه خود نسبت به آن دلگیر و رنجیده خاطر میشوند. (1)

18 توسل به آن حضرت به واسطه مادرش ،زهرا(سلام الله علیها) که در این صورت آن حضرت حضور یافته و حاجت را برآورده می سازد ائمه (علیه السلام) تعلق خاطر بسیاری به حضرت زهرا(سلام الله علیها) دارند یکی از امامان(علیه السلام) می فرمایند: «اذا كانت لنا الى الله حاجة توسلّنا بأمنا الزهراء هرگاه ما حاجتی به درگاه خدوند داشته باشیم به مادرمان زهرا متوسل می شویم همچنین توسل مستقیم به مادر خود حضرت نرجس که توسل به او آزموده شده است. (2)

19-غلبه بر هوای نفس و اطاعت نکردن از وسوسه های آن امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به یکی از اساتید حوزه که دوست داشت همچون شاگردش شیخ ،حسن او نیز به دیدار امام نائل ،شود فرمودند: متی ما کسرت نفسك كما فعل الشيخ حسن و تجاوزتها مثله سالكا في طريق الدين فإننا نأتي لرؤيتك (3): هرگاه بسان شیخ حسن بر نفس خویش غلبه کردی و مثل او از خواسته های نفس در گذشتی و راه دین را پیمودی، ما به دیدار تو می آییم».

ص: 153


1- رجوع شود به داستان آقای رشتی در بخش پایانی مفاتیح الجنان.
2- برای شناخت شکوه این بانو و شأن و منزلت والای وی رجوع شود به کتاب نرجس نوشته مرتضی شیرازی.
3- الكمالات الروحية 100 به طور مختصر آن را نقل میکنم زیرا برای طلاب حوزه علمیه و هر که در جامعه عهده دار مسئولیتی است، سودمند است. در روستایی مرد عالم صالحی بود که برای اهالی آن نماز جماعت به پا میداشت و به سؤالات دینی آنان پاسخ میداد و وجوبات شرعی آنان را دریافت میکرد. زمانی که از دنیا رفت اهالی روستا با اصرار از فرزندش به نام حسن خواستند که مسئولیت پدرش را برعهده بگیرد و جانشین پدرش شود؛ اما وی شایستگی آن را نداشت با این وجود با تشویقات و اصرارها پذیرفت و مسئولیت پدر را به عهده گرفت پس از گذشت سالهای طولانی به آینه نگریست و دید که پیری در چهره اش آشکار شده است. در این هنگام متوجه کوتاهی و گستاخی خود نسبت به خداوند و جنایت بزرگ خود شد و تنها راه حل را در این دید که بر منبر رفته و برای تحقیر خود و اعتراف به اشتباه خویش حقیقت امر را به مردم بگوید این کار را انجام داد مردم به او توهین کرده و کتک زدند او در حالی که برای طلب هدایت خویش به امام (علیه السلام) متوسل شده بود شهر را ترک کرد در صحرا امام (علیه السلام) او را به یادگیری علوم دینی در حوزه علمیه نزد استاد معینی راهنمایی کرد. این شخص یعنی شیخ حسن برخی امور غیبی که در زمان خود راست و درست و قابل قبول بود برای استادش بازگو کرد. استادش درباره این امور از او پرسید و پاسخ داد که امام (علیه السلام) وی را از این اخبار آگاه کرده است. استاد از او خواست که امام (علیه السلام) را به او نشان دهد پس از چند روز در کلاس درس حاضر نشد از شاگرد به سوی استاد خود بازگشت تا او را از پاسخ امام (علیه السلام) - که در اینجا ذکر شد آگاه کند و به او فرمان دهد که از ادامه دادن به درس خودداری کند.

20-محاسبه و مراقبه نفس مراقبه یعنی تلاش بر ترک حرام و دوری از مکروهات و ادای واجبات در اول وقت و به شکل صحیح این امر مستلزم تحقیق و تفحص در فقه و عقاید .است محاسبه یعنی هر شب نفس خویش را در مقابل محکمه ضمیر و وجدان قرار دهد تا به کارهای منفی و مثبت آن به طور دقیق رسیدگی کرده و از هر عمل بد و جبران آن قبل از خواب طلب معفرت و به خاطر توفیق عمل نیک بدرگاه خداوند شکرگزاری کند.

کنار زدن حجاب از روح فقط با ترک گناهان و انجام واجبات امکانپذیر است و از این طریق میتوان بیماریهای معنوی و روحی را درمان کرد که موجب ارتکاب گناهانی شده که خود هلاکت ابدی را به همراه داشته است و از بیماریهای جسمی که سرانجام آن از دست دادن زندگی دنیوی است، مهمتر هستند.

-21 اعتکاف با اخلاص و طهارت از تمام مظاهر حب دنیا مانند ریا و شهرت طلبی و (مقام) در مسجد جامع شهر به مدت سه روز به ویژه در دهه آخر ماه رمضان و در مسجد کوفه و ایام البیض رجب روایت است که حوزه علمیه شهر مقدس قم در زمان مرجعیت آیت الله بروجردی (1) در این ایام به خاطر این فریضه مبارک کلاس درس را تعطیل میکرد و مراجع برای کمکهای مادی و معنوی به طلاب به دیدار آنها در مساجدی میرفتند که آنها در آن معتکف بودند.

-22- برپایی مراسم سوگواری اهل بیت (علیهم السلام) در طول سال و اکتفا نکردن به مناسبات و تأکید بر مصیبت صدیقه طاهره و امام حسین (علیه السلام) و کودک شیرخوار ایشان و علی اکبر و وداع خانواده و اسارت بنی هاشم جهت تسلای خاطر و همدردی با امام (علیه السلام) در زیارت ناحیة مقدسة از آن حضرت آمده است که فرمودند «لأبكين عليك صباحاً ومساءً صبح و شام بر تو میگریم و مشارکت خالصانه - بدون ریا یا جهت کسب شهرت در مراسم عزای حسینی و تأكید بر شرکت در مراسم (ركضة طويريج) (2) روز دهم محرم که از جمله خالصانه ترین آیینهاست. علما و فضلا در

ص: 154


1- متوفای سال 1380ه/1960م.
2- طویریج که نام دیگر آن هندیه است نام منطقه ای در 10 کیلومتری کربلاست که در زمان قیام حسینی محل قبیله بنی اسد بوده و عزاداران حسینی در کربلا به رسم دیر رسیدن این دسته در عصر عاشورا به کربلا مراسم عزاداری خود را از این منطقه آغاز میکنند و تمام 10 کیلومتر را با پای برهنه و هروله کنان لبیک می گویند در این مراسم که از سال 1885 تاکنون در کربلا برگزار میشود مردم کربلا در روز عاشورا پس از قرائت مقتل حسینی(علیه السلام) هروله کنان به سمت حرم امام حسین (علیه السلام) حرکت میکنند در این نوع ،عزاداری عزاداران با پای برهنه از شهر طویریج حرکت میکنند و در حالی که هروله می کنند و با دست بر سر و صورت خود می زنند، خودشان را به حرم سالار شهيدان، أبا عبدالله الحسین (علیه السلام) می رسانند و پس از زیارتی کوتاه مدت که چند دقیقه ای بیشتر طول نمیکشد، محل را ترک می کنند. این مراسم قبل از نماز ظهر و عصر از منطقه طویریج آغاز شده، به گونه ای که عزاداران نماز را در میانه راه و در نزدیکی خیمه گاه اقامه کرده و پس از خاموش کردن خیمه های آتش گرفته خود را دوان دوان و هروله کنان به قبله عشاق حرم حسین بن علی علیه السلام می رسانند.(م)

این آیین مشارکت میکردند که از جمله آنان پدر مرحوم من شیخ موسی یعقوبی است که ایشان از اسامی علمایی که در آن شرکت داشتند با ما سخن می گفت.

23-خواندن دعای توسل و پناه بردن به خداوند و از او حاجت خواستن و عذرخواهی از او با تامل در معانی آن دعا (1) و تجمع در مساجد و جاهایی به مانند آن برای خواندن دعای کمیل در شبهای جمعه یا دعای ندبه در روز جمعه (2)

ص: 155


1- رجوع شود به: مفاتیح الجنان و صحیفه سجادیه.
2- شایسته است بر عباراتی که مناسب رنجی است که در آن زندگی میکنیم، تمرکز و تامل کنیم. مانند این سخن « أَيْنَ الْمُعَدِّ لِقَطْعِ دابِرُ الظلمه ؟ أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمَةِ وَ الْعِوَجِ ؟ أَيْنَ الْمُرْتَجَى لَإِزَالَةُ الْجَوْرَ وَ الْعُدْوَانَ ؟: کجا است آن کسی که برای برکندن ریشهی ظالمان و ستمگران مهیا و آماده گردیده، کجاست آن کسی که انتظار می رود ضعف ها و کجی ها (در زندگی بشر) را استوار و مستقیم سازد؟ کجاست آن کسی که امیدها به او بسته شده که اساس ظلم، بیدادگری و دشمنی را از جهان زائل سازد». وهمچنین: « أَيْنَ الْمُؤَمِّلِ لِإِحْيَاءِ الْكِتَابِ وَ حُدُودِهِ أَيْنَ محيى مَعَالِمَ الدِّينِ وَ أَهْلَهُ أَيْنَ قَاصِمِ شَوْكَةً الْمُعْتَدِينَ أَيْنَ هَادِمِ أَبْنِيَةً الشِّرْكِ وَ النِّفَاقِ ... این الاولياء ومذل الاغداء، اين جامع الكلم على التقوى اين باب الله الذي منه یوتی: کجاست آن آرزو شده برای زنده کردن قرآن و حدود آن، کجاست احیاگر نشانه های دین و اهل دین، کجاست درهم شکننده شوکت متجاوزان، کجاست ویران کننده بناهای شرک و دورویی.. و کجاست عزت بخش دوستان و خوار کننده دشمنان، کجاست آن عامل وحدت مردم بر اساس پرهیزکاری، کجاست آن راه وصول به خدا» و «هل الیک یا ابن احمد سبيل فتلقى هل يتصل يومنا، منك فنحظى متی نرد مناهلک الرويه فنروى متى ننتقع من عذب مائك فقد طال الصدى متى نغادیک ونراوحك فنقر عينا، متى ترانا ونراك وقد نشرت لواء النصر ترى اترانا کی نحف بک وانت توم الملا، وقد ملأت الارض عدلا، واذقت اعداءك هوانا وعقابا: آیا ای احمد بسویت راهی هست تا دیدارت کنم آیا روز جدایی ما به وعده تو پیوست می شود تا بهره مند گردیم؟ کی می شود که به سرچشمه های پرآبت در آییم و سیراب شویم؟ کی می شود که سیراب گردیم از آب وصل توکه تشنگی ما به داراز کشید؟ کی می شودکه صبح وشام را با تو بسر بریم ودیده روشن کنیم؟ کی می شود که تو ما را ببینی و ما تو را ببینیم و پرچم نصرتت را برافراشته باشی و مردم آن را مشاهده کنند؟ آیا می شود که ببینیم آن روزی که گرداگردت را گرفته و تو رهبر مردم باشی و زمین را پر از عدل و داد کنی و بچشانی به دشمنانت خواری و کیفر را» و همچنین این سخن: «فاغت یا غیاث المستغيثين، عبیدک المبتلی و اره سیده یا شديد القوى وازل عنه به الاسي والجوي وبرد غليله يا من على العرش و استوى ومن اليه الرجعي والمنتهى. اللهم ونحن عبيدك الشايقون الى وليك المذکر بک وبنبیک: پس فریاد رسی کن ای فریادرس درماندگان از بنده خرد گرفتارت و بنمایان به او آقایش را ای سخت نیرو و زایل کن به دیدار آن حضرت از او اندوه و سوز دلش را و فرو نشان سوز عطشش را ای که بر عرش استواری و ای که بسوی او است بازگشت و سر منزل هر چیز. خدایا و ماییم بندگان تو که شیفته دیدار نماینده ات هستیم آنکه مردم را به یاد تو و پیامبرت اندازد».

24- پسندیده است انسان به سختیهای زندگی و بلاهای زمانه با آزردگی خاطر و بدون رضایت ننگرد. چرا که بلاهایی که به انسان می رسد یا کیفر گناهان و عصیان وی یا شیوه ای برای تزکیه و تهذیب اوست و تمام این بلاها خیر است.

25- سجده فراوان برای شکرگزاری از خداوند متعال به خاطر نعمتهای بیشمارش یا برای درخواست اجابت دعا؛ چرا که نزدیک ترین حالت بنده به خداوند زمانی است که در سجده هفت بار می گوید: «یا ارحم الراحمين» و خداوند را می خواند. یا سجده برای طلب مغفرت است در حالی که دعای یونس(علیه السلام) را تکرار می کند: « لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ (1): هیچ خدایی جز تو نیست، تو منزه هستی ومن از ستمکاران هستم». پاسخ او در نزد خداوند متعال این است: « فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ تُنَجِّي الْمُؤْمِنِينَ (2): دعایش را مستجاب کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را، اینچنین می رهانیم». خداوند متعال می فرماید: « فَلَوْلَا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (3): پس اگر نه از تسبیح گویان می بود تا روز قیامت در شکم ماهی می ماند».

26- مداومت بر خواندن زیارت امام حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) معروف به (آل یاسین) (4) و دعا کردن پس از این زیارت؛ چرا که افراد صالح این زیارت را همواره می خوانند.

( اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى وَلِيِّكَ وَ ابْنِ أَوْلِيَائِكَ الَّذِينَ فُرِضَتْ طَاعَتُهُمْ وَ أَوْجَبْتَ حَقَّهُمْ وَ أَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِيراً اللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ لدینک وَ انْصُرْ بِهِ أَوْلِيَاءَكَ وَ أَوْلِيَاءَهُ وَ شِيعَتَهُ وَ أَنْصَارَهُ وَ اجْعَلْنَا مِنْهُمْ اللَّهُمَّ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ كُلِّ بَاغٍ وَ طَاغٍ وَ مِنْ شَرٍّ جَمِيعُ خَلْقِكَ وَ احْفَظْهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ اخرسه وَ امْنَعْهُ أَنْ يُوصَلُ إِلَيْهِ بِسُوءٍ وَ احْفَظْ فِيهِ رسولک وَ آلِ رَسُولِكَ وَ أَظْهِرْ بِهِ الْعَدْلَ وَ أَيَّدَهُ بِالنَّصْرِ وَ انْصُرْ نَاصِرِيهِ وَ اخذل خاذليه وَ أَقْصَمُ بِهِ جَبَابِرَةِ الْكُفْرِ وَ اقْتُلِ بِهِ الْكُفَّارِ وَ الْمُنافِقِينَ وَ جَمِيعِ الْمُلْحِدِينَ حَيْثُ كَانُوا مِنْ مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ بِرَّهَا وَ

ص: 156


1- انبياء: 87.
2- انبياء:88.
3- صافات: 143، 144.
4- رجوع شود به: مفاتیح الجنان، ص 523، چاپ دار المعارف.

بِحَرِّهَا وَ امْلَأْ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ أَظْهِرْ بِهِ دین نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ وَ اجْعَلْنِي اللَّهُمَّ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ أَرِنِي فِي آلِ مُحَمَّدٍ مَا يَأْمُلُونَ وَ فِي عَدُوِّهِمْ مَا يَحْذَرُونَ إِلَهَ الْحَقِّ آمین : پروردگارا! بر نماینده و فرزند نمایندگانت درود فرست. آنانکه فرض و لازم کردی فرمانبرداریشان را و واجب کردی حقشان را و دور کردی از ایشان پلیدی را و به خوبی پاکیزه شان کردی. پروردگارا! یاریش کن و یاری کن به او دین و آئینت را و یاری کن به وسیله او دوستانت را و هم دوستان او و پیروان و یارانش را و ما را از ایشان قرارمان ده. پروردگارا! پناه ده آن حضرت را از شر هر زورگو و سرکشی و از شر تمام آفریدگانت و نگاهش دار از پیش رو و از پشت سرش و از سمت راست و از سمت چپش و نگهداریش کن و جلوگیری کن ایشان را از اینکه پیش آمد بدی برایش رخ دهد و حفظ کن در وجود او پیامبر و آل پیامبرت را و آشکار کن بدو عدل و داد را و تاییدش کن به یاری خود و یاورش را یاری کن و خوار گردان هرکه دست از یاریش بردارد و سرکوب کن به دست آن حضرت گردنکشان کفر و بی دینی را و بکش به وسیله اش کفار و منافقین و تمام بی دینان را هرکجا که هستند در شرقهای زمین و غربهای آن و خشکی و دریا و پرکن بوسیله او زمین را از عدل و داد و آشکار کن بوسیله آن جناب آیین پیامبرت را که بر او و آلش سلام باد و قرار ده خدایا مرا از یاران و کمک کاران و تابعان و شیعیانش و به من بنمایان در مورد خاندان محمد آنچه آرزو دارند و در دشمنانشان آنچه بیم دارند ای معبود به حق آمین.)

سپاس خداوندی را که پروردگار جهانیان است

و سلام و درود خداوند بر محمد و خاندان پاکش.

ص: 157

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

شکایت دوم

دور شدن از آن چه گذشتگان صالح انجام میدادند

سپاس خدایی را که سزاوار سپاس و ستایش فراوان است و از شر نفس خود به او پناه میبرم؛ چرا که نفس، بسیار فرمان دهنده به بدی است مگر آن که پروردگار رحم کند از شر شیطانی که بر گناهانم میافزاید به خداوند پناه می- برم و به مدد خداوند از هر ستمکار فاسد و حاکم ظالم و دشمن قدرتمند دوری میجویم. پروردگارا دینم را اصلاح کن چرا که دین باعث مصونیت کار من است؛ پروردگارا آخرتم را اصلاح کن چرا که خانه ابدی و گریزگاهم از همسایگی افراد پست است. خداوندا زندگی را برایم افزایش هر خیری قرار بده و وفات را راحتی ام از هر شری بگردان پروردگارا بر محمد خاتم پیامبران و بر خاندان پاک و یاران برگزیده اش درود فرست

شکایت امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سبب دوری ما از صفات حقیقی

بیان دومین شکایت با امروز (1) که سالروز میلاد امیرمؤمنان(علیه السلام) است تناسب دارد روزی که نه تنها برای شیعه، بلکه برای تمامی مسلمانان و حتی برای انسانیتی که خواهان عدالت و بزرگی و تقوای تجلی یافته در علی(علیه السلام) است، سرشار از شادی و سرور است؛ اما شیعه سزاوارترین مردم به امام علی(علیه السلام) است؛ بنابراین به نیابت از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این شکایت را که در دو نامه شکوهمند ایشان به شیخ مفید (رضی ،آمده ارائه میکنیم امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در نامه دوم آورده است

ص: 158


1- به مناسبت میلاد امیر مؤمنان(علیه السلام) در مسجد الراس در کنار روضه مطهر حیدری برای صدها طالب علم و اساتید و بزرگان در روز 13 رجب 1423 سخنرانی کردم

«ولو ان اشياعنا، وفقهم الله لطاعته، على اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم، لما تأخر عنهم اليمن بلقائنا ولتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا، على حق المعرفة وصدقها منهم بنا، فما يحبسنا عنهم الا ما يتصل بنا مما نكرهه ولا نؤثره منهم، والله المستعان وهو حسبنا ونعم الوكيل (1) اگر شیعیان ما – که خداوند توفیق طاعتشان بخشد - با دلهایی متحد و یکپارچه به پیمانی که با ما دارند وفا میکردند، هرگز میمنت وفيض ملاقات ما از آنان به تأخیر نمی افتاد و به زودی، سعادت دیدار ما با معرفتی کامل وشناختی راستین، نصیبشان می گردید پس ما را از شیعیان، پنهان نساخته مگر آن دسته از کردارشان که بر ما خوشایند نیست و از ایشان، توقع نداریم. خداوند مددکار و یاور ما است و او برای ما کفایت کننده و نیکو وکیل است» امام (علیه السلام) در نامه اول خود فرمودند: « فَإِنَّا نحيط عِلْماً بأنبائكم وَ لَا يُعْرِبُ عَنَّا شَيْ ءُ مِنْ أَخْبارَكُمْ - وَ مَعْرِفَتِنَا بِالذُّلِّ الَّذِي أَصابَكُمْ مِنْ جَنَّحَ كَثِيرٍ مِنْكُمْ إِلَى مَا كَانَ السَّلَفِ الصَّالِحِ عَنْهُ شاسعاً وَ تُبْدُوا الْعَهْدِ الْمَأْخُوذِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (2): ما از اخبار و اوضاع شما کاملاً آگاهیم و چیزی از آن بر ما پوشیده نمیماند. ما از لغزشهایی که از برخی شیعیان سر می زند از وقتی که بسیاری از آنان میل به بعضی از کارهای ناشایسته ای کرده اند که نیکان گذشته از آنان احتراز می کردند و پیمانی که از آنان برای توجه به خداوند و دوری از زشتیها گرفته شده و آن را پشت سر انداخته اند اطلاع داریم، گویا آنان نمی دانند».

چنین امری برای فردی قفل فروش اتفاق افتاده است (3).

ص: 159


1- الاحتجاج: 2/ 325.
2- الاحتجاج: 2/ 323.
3- (آمنه و مؤمل: ح 2) خلاصه ی این داستان چنین است: عابدی آرزوی دیدار امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داشت و مدتی را به ریاضت و سختی گذراند اما به چیزی نرسید و ناامیدی به قلبش رخنه کرد. در شبی از شبها هنگامی که در حال عبادت بود ندایی شنید که می گفت: رسیدن به مولی یعنی رخت بربستن به دیار یار. بنابرین از نو عزم خود را جزم کرد و بر نماز و عبادت خویش افزود، تا این که کار به آن جا رسید که چهل روز در مسجد بماند و ندایی دیگر آمد که که می گفت:( سرورت را در بازار آهنگران می یابی او در مقابل درب خانهی پیر مردی می نشیند و قفل می سازد) مرد به سرعت به آن جا رفت و امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دید که نوری از او ساطع است، عابد به خود لرزید اما امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از او خواست تا به آن چه رخ می دهد بنگرد. پیرزنی گوژپشت آمد که قفلی خراب در دستش بود و به فروشنده گفت لطفا این قفل را به سه دینار از من بخر. فروشنده گفت: این قفل هشت دینار است و اگر آن را تعمیر کنم ده دینار می شود، پیرزن گمان کرد فروشنده او را به سخره گرفته اما فروشنده به او هفت دینار داد و گفت: چون من می فروشم و می خرم آن را به هفت دینار برداشتم تا یک دینار سود کنم. پیرزن با شادمانی رفت. امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عابد رو کرد و گفت: «همانند این پیرمرد باشید تا خودمان به نزد شما بیاییم، نیازی به عبادت چهل روزه نیست و در پیشگویی هیچ فایده ای نیست اعمال خود را نیکو گردانید».

صفات شیعه حقیقی که امام(علیه السلام) به سبب دوری ما از این صفات شکایت دارد و آنرا علت محرومیت ما از الطاف دیدار و برکات ظهور ایشان می داند، چیست؟ در احادیثی، در بیان فضل و منزلت والای شیعه نزد خداوند متعال، صفات شایسته شیعه آمده است که ما در اینجا به ذکر این صفات و میزان مصداقیت این عنوان عظیم بر خودمان خواهیم پرداخت. ظاهر امر نشان می دهد تعداد افرادی که این عنوان بر آنان صدق میکند اندک است همان طور که خداوند متعال می فرماید: « وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ثُلَّةُ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ قَلِيلُ مِنَ الْآخِرِينَ (1): و پیشی گیرندگان به اعمال نیک که پیشی گیرندگان (به رحمت و آمرزش اند. اینان مقربانند در بهشتهای پر نعمت. گروهی بسیار از پیشینیان و اندکی از پسینیان» اما ناامید و دلگیر نشوید چرا که کمال به تدریج به دست می آید. هنگامی که این آیه نازل شد: « اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ (2): آنچنان که شایسته ترس از خداست از او بترسید» صحابه نشستند و گریستند و احساس شکست کردند. چه کسی می تواند چنان که شایسته است از خداوند پروا کند. جواب ایشان در این آیه آمده است: « اتَّقُوا اللَّهِ مَا اسْتَطَعْتُمْ (3): تا توانید از خدا بترسید» بنابراین آن گاه که پرهیزگار شدید و در حد توان خود عمل کردید شایسته درجه والاتری هستید پس بر اساس این درجه تا آن جا که می توانید پروا پیشه کنید تا شایسته درجه والاتری شوید و به این ترتیب به حدی می رسید که آنگونه که شایسته است از خداوند پروا می کنید.

خطاب ما فقط به شیعه نیست

وقتی صفات شیعه حقیقی را بیان میکنیم مخاطب ما تمامی مردم هستند: شیعه و مسلمانان غیر شیعه و غیر مسلمانان.

ما از مخاطب قرار دادن این سه گروه بدنبال سه هدف هستیم:

ص: 160


1- واقعه: 10-14.
2- آل عمران: 102.
3- تغابن: 16.

- هدف ما از خطاب به شیعه این است که این گروه باید اهل مراقبه باشند و اعمال خود را با این میزان دقیق بسنجند و درباره خود قضاوت کنند که آیا شیعه حقیقی و شایسته آن مقامهای والا و درجات رفیع هستند یا خیر؟

اما مسلمانان غیر شیعه باید بدانند که شیعه چه کسانی هستند و آنگاه قضاوت کنند که آیا اختلاف با شیعه و ناسزاگویی و قطع ارتباط با آنان و چه بسا حکم به کفر و ستیز با آنها مجاز است؟

-هدف ما از خطاب به غیر مسلمانان از این روست که آنها نبردی فرهنگی با مسلمانان آغاز کردند که مهمترین ابزار آن زشت نشان دادن چهره مسلمانان است. از این رو مهمترین وظایف ما در این نبرد، بیان ارزش و عناصر شخصیت فرد مسلمان است که اهل بیت (علیهم السلام) به وضوح آن را نمایان کرده و به طور عملی در زندگی شان مجسم ساختند و در رأس آنان امیرمؤمنان (علیه السلام) است؛ بنابراین تشیع، بر اساس سخنان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) روح و جوهره اسلام است که آن شاء الله این حدیث را نقل خواهیم کرد. صحابه بزرگ همچون سلمان محمدی و ابوذر غفاری و مقداد بن اسود کندی و عمار بن ياسر و خزيمة بن ثابت انصاری ملقب به ذو الشهادتين (1) و ابن تیهان و ابو ایوب انصاری و خالد بن سعيد بن عاص اموی و... این امر را دریافتند تا آن جا که بسیاری از آنان به خاطر آن شهید شدند.

آنچه درباره فضیلت شیعه علی (علیه السلام) ذکر شده است

قبل از پاسخ به این سوال که صفات شیعه چیست؟ بهتر است برخی از احادیث وارده در کتابهای شیعه و سنی درباره فضیلت شیعه علی(علیه السلام) و مقام والای آنان را ذکر نماییم. در کتاب الدر المنثور سیوطی در تفسیر آیات پایانی سوره بينه « إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا

ص: 161


1- به این سبب به ذوالشهادتين ملقب شد که روزی پیامبر اسلام برای خرید اسبی با مردی عرب معامله ای انجام داد، بعدها آن مرد مدعی شد که از پیغمبر طلبکار است. پیامبر حرف مرد عرب را رد کرده و گفت: «من آنرا از تو خریدم». مرد گفت: «گواهی بیاور»، خزیمه بن ثابت چون به ماجرا وارد شد و گفتگوی ایشان با مرد عرب را شنید، گفت: «من گواهی می دهم»، پیغمبر به او گفت: «چگونه؟ تو که با ما نبودی که گواهی دهی». خزیمه گفت: «ای رسول خدا، من ترا در مورد اخبار غیبی و آسمانی که می گویی تصدیق میکنم و می دانم که شما جز حق نمی گویید. چگونه ممکن است در این موضوع گواهی ندهم». پیامبر آن گواهی را به جای شهادت دو مرد پذیرفتند و بنابرین او ملقب به ذوالشهادتین شد.(م)

الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خشی رَبَّهُ (1): مؤمنان و نیکوکاران، هم انان بهترندآفریدگانند. پاداش آنان به نزد پروردگارشان بهشتهای جاودانی است که از کف آن جویبارها روان است جاودانه تا ابد در آنند. خدای از آنان خشنود و آنان نیز از او خشنودند. این برای کسی است که احترام پروردگارش نگه داشته است». از ابو هريره نقل شده که گفته است: آیا از جایگاه فرشتگان نزد خداوند شگفت زده می شوید؟ قسم به آن که جانم در دست اوست، در روز قیامت، جایگاه بنده مؤمن در نزد خداوند والاتر از جایگاه فرشته است. در این باره می تواند به این آیه بنگرید که می فرماید: « إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ : مؤمنان و نیکوکاران، هم آنان بهترین آفریدگانند». از جابر بن عبدالله نقل شده است که نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بودیم و علی(علیه السلام) پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «قسم به آن که جانم در دست اوست، این مرد و پیروانش در روز قیامت رستگارانند». هنگامی که این آیه نازل شد: « إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ : مؤمنان و نیکوکاران، هم آنان بهترین آفریدگانند» یاران پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) حضور داشتند، آن گاه که علی(علیه السلام) آمد گفتند: بهترین خلق آمد (2). از ابن عباس روایت شده است: وقتی آیه « إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ : مؤمنان و نیکوکاران، هم آنان بهترین آفریدگانند» نازل شد رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) خطاب به علی(علیه السلام) فرمودند: « هُمْ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ تأتى أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ راضين مَرْضِيَّيْنِ وَ يَأْتِى عَدْوَى غضباناً مقمحين (3): تو و شیعیانت هستید که در روز قیامت وارد عرصه محشر می شوید، در حالی که هم شما از خدا راضی و هم خدا از شما راضی است و دشمنت خشمگین وارد محشر می شود و به زور به جهنم می رود». در الصواعق المحرقة ابن حجر و کتابهای دیگر آمده است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به علی(علیه السلام) فرمودند: «اما ترضی انک معی فی الجنه و الحسن و الحسين و ذرياتنا خلف ظهورنا و ازواجنا خلف ذرياتنا

ص: 162


1- بينه: 7-8
2- زبدة الافكار 209-210 ، الدر المنثور 8: 588- 589 ؛ تذكرة الخواص، 18، طبری در تفسیر خود این روایت را آورده است، همچنین آلوسی و شوکانی در فتح الغدير و مناوی در کنوز الحقائق و حاکم حسکانی در شواهد التنزيل.
3- بنور فاطمة اهتديت: 49، الصواعق المحرقة باب(11) فصل اول، آیه یازدهم.

و اشياعنا عن ايماننا و عن شمائلنا (1): آیا راضی نیستی که در بهشت با من هستی، حسن و حسین و فرزندانمان پشت سر ما و همسران ما پشت سر فرزندانمان و شیعیان ما سمت راست و چپ ما هستند».

اگر در صدد شناخت صفات فرد شیعه هستیم باید تمام فضایلی که خداوند متعال اراده کرده و عزیز داشته، ذکر کرده و تمامی رذیلتهایی که ناپسند داشته به کناری بنهیم. ذکر خلاصه این موارد در یک جلسه امکان پذیر نیست، اما در این زمینه می توانید به این منابع مراجعه کنید: کتاب صفات الشيعه و ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق و جلد یازدهم کتاب وسائل الشیعه در بابهای (جهاد النفس) و (الامر بالمعروف و النهي عن المنكر) و جلد هشتم كتاب الوسائل با عنوان( آداب العشرة) و كتاب تحف العقول. برای شناختن ویژگیهای شیعه علی(علیه السلام) کافی است خطبه امیرمؤمنان(علیه السلام) در وصف پرهیزکاران را بخوانید. خطبه های زیاد دیگری غیر از این خطبه نیز وجود دارد، مهم و طولانی (هر چند که بسیاری از آن بی خبرند) که امام صادق(علیه السلام) خطاب به پیروانش نگاشته و آنان را به مطالعه و دقت در آن و پایبندی و عمل به آن امر کرده است (2). گذشتگان صالح این نامه را در نمازخانه منزل خویش قرار می دادند و بعد از فراغت از نماز، در آن می نگریستند.

گذشتگان صالح این گونه اهل مراقبه بودند و اعمال خود را در سایه روشی که اهل بیت (علیهم السلام) برایشان ترسیم کردند، می سنجیدند. این نامه طولانی را می توان در کتاب روضة الكافي کليني ص 325-336 یافت.

محورهای صفات مؤمن

با بررسی منابع می توان این صفات را در سه محور زیر دسته بندی کرد:

نخست : صفات مؤمن در رابطه با خداوند متعال

ص: 163


1- زبدة الأفكار: 211، الصواعق المحرقة ابن حجر: 161.
2- باید از خود بپرسیم چه تعداد از ما نخبگان مؤمن این نامه را خوانده و به آن پایبند بوده و بدان عمل میکنیم؟ به اعتقاد من پاسخ این است که تعداد اندکی از ما به آن عمل کرده ایم! پس چگونه جامعه را به طریقت امام صادق(علیه السلام) هدایت کنیم در حالی که خود به نامه ی او عمل نکرده ایم (شیعه ی ما کسی است که همچون ما عمل کند) رجوع شود به: پیوست(1) همین کتاب.

دوم صفات مؤمن در رابطه با خودش.

سوم صفات مؤمن در رابطه با دیگران

این دسته بندی تنها از لحاظ فنی ،است در غیر این صورت مؤمن حقیقی تمامی روابط و رفتارهای خود را مطابق خواست و اراده خداوند متعال تنظیم میکند و در همه امور همراه خداست (1)

محور نخست صفت مؤمن در رابطه با خداوند متعال

شناخت خداوند متعال به عنوان اساس دین

1- همان طور که امیر مؤمنان(علیه السلام) فرموده است: «أول الدین معرفته آغاز دین شناخت خداست». شناخت خداوند متعال اصل و اساس دین است و منشأ این شناخت میتواند عقلی و برگرفته از دلیل و برهان باشد (2)، که در این صورت گریزی از بکارگیری دلیل و برهان نیست هرچند برهانی ساده باشد که فطرت را مخاطب قرار میدهد (3) چرا که عقاید باید از دلیل برگرفته شود ممکن است منشا این ،شناخت قلبی و وجدانی باشد که البته این شناخت از نوع اول بهتر است (4). همچنان که در حدیث آمده است «المعرفة الأنفسية خير من المعرفة الآفاقیه (5): شناخت انفسی از

ص: 164


1- مؤمن حقیقی در معامله با خود و در تعامل با دیگران خداوند را در نظر میگیرد، همواره با خداوند متعال زندگی میکند: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقُواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَان تَذَكَّرُواْ فَإذَا هُم مُّبْصِرُونَ (اعراف: 201 کسانی که پرهیزگاری میکنند چون از شیطان وسوسه ای به آنها برسد خدا را یاد میکنند، زیرا مردمی بصیرتند
2- این مطلب در کتابهای کلام و عقاید موجود است.
3- به عنوان مثال این آیه دلیلی بر توحید است لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَنَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ (انبیاء : 22) اگر در زمین و آسمان خدایانی می بود هر دو تباه میشدند پس الله پروردگار عرش از هر چه به وصفش میگویند منزه است».
4- روایت شده است که همسر یکی از علما از او پرسید چه می نویسی؟ گفت میخواهم کتابی درباره ی اثبات واجب الوجود .بنويسم. همسرش به او گفت: آیا درباره ی خداوند که آفریننده ی آسمانها و زمین است شکی وجود دارد؟ پس عالم از تالیف کتاب خودداری کرد.
5- از اهل بیت(علیه السلام) روایت شده است که من عرف نفسه فقد عرف ربه هر کس خود را بشناسد خدایش را شناخته است» و «معرفة النفس أنفع المعارف: خودشناسی سودمندترین شناخت هاست» «من جهل نفسه كان بغير نفسه أجهل آن کس که خود را نشناسد درباره ی غیر خود نادان تر است» «أكثر الناس معرفة لنفسه أخوفهم لربه: آن کس که بیشتر از همه خود را میشناسد بیشتر از همه از پروردگارش می هراسد أعظم الجهل جهل الانسان أمر نفسه: بالاترين جهل، جهل انسان نسبت به کار خویش است».

شناخت آفاقی بهتر است» و به این سخن خداوند اشاره دارد « سنریهم آياتِنا فِي الْآفاقِ وَفِيُّ أَنْفُسِهِمْ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ انْهَ الْحَقِّ (1): زودا که آیات قدرت خود را در آفاق و در وجود خودشان به آنها نشان خواهیم داد تا برایشان آشکار شود که او حق است». بهترین منبع برای شناخت قلبی، تدبر و تفکر در قرآن کریم و ادعیه و احادیث نقل شده از امامان معصوم(علیه السلام) است به ویژه دعای صباح و دعای کمیل و دعای امام حسین(علیه السلام) در روز عرفه و دعای ابوحمزه ثمالی و مناجاة العارفين و تمامی مناجاة خمسة عشرة (مناجاتهای پانزده گانه) امام سجاد(علیه السلام). اگر بعضی اندیشه ها و شرح های علمای مخلص به این دعاها ضمیمه شود، سودمندتر است.

فضیلت شناخت خداوند متعال

امام جعفر صادق(علیه السلام) درباره فضیلت شناخت خداوند متعال (2) فرموده است: « لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي فَضْلِ مَعْرِفَةِ اللَّهِ عزوجل مَا مَدُّوا أَعْيُنَهُمْ إِلَى مَا مَتَّعَ اللَّهُ بِهِ الْأَعْدَاءَ مِنْ زَهْرَةِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ نَعِيمِهَا وَ كَانَتْ دُنْيَاهُمْ أَقَلَّ عِنْدَهُمْ مِمَّا يَطَئُونَهُ بِأَرْجُلِهِمْ وَ لَنُعِّمُوا بِمَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ تَلَذَّذُوا بِهَا تَلَذُّذَ مَنْ لَمْ يَزَلْ فِي رَوْضَاتِ الْجِنَانِ مَعَ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ . إِنَّ مَعْرِفَةَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلٍ أَنَسِ مِنْ كُلِّ وَحْشَةٍ وَ صَاحِبُ مِنْ كُلِّ وَحْدَةٍ وَ نُورُ مِنْ كُلِّ ظُلْمَةٍ وَ قُوَّةُ مِنْ كُلِّ ضَعْفٍ وَ شِفَاءُ مِنْ كُلِّ سُقْمٍ : اگر مردم می دانستند که معرفت خدا چه ارزشی دارد هیچ گاه چشم به نعمتهایی نمی داشتند که خداوند به

ص: 165


1- فصلت: 53.
2- عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ( ع ) إِنَّمَا يَعْبُدُ اللَّهَ مَنْ يَعْرِفُ اللَّهَ فَأَمَّا مَنْ لَا يَعْرِفُ اللَّهَ فَإِنَّمَا يَعْبُدُهُ هَكَذَا ضَلَالًا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ : تَصْدِيقُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَصْدِيقُ رَسُولِهِ ص وَ مُوَالَاةُ عَلَى ( ع ) وَ الِائْتِمَامُ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى ع وَ الْبَرَاءَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَدُوِّهِمْ هَكَذَا يُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ : از امام باقر نقل شده: همانا خدا را کسی پرسند که او را بشناسد و اما کسی که خدا را نشناسد او را اینگونه (مانند عامه از مردم) گمراهانه می پرسد، عرض کردم قربانت گردم معرفت خدا چیست؟ فرمود: باور داشتن خدای عزوجل و باور داشتن پیغمبرش (صلی الله علیه وآله وسلم) و دوست داشتن علی علیه السلام و پیروی از او و از ائمه هدی علیهم السلام و بیزاری جستن بخدای عزوجل از دشمن ایشان، این چنین شناخته می شود خدای عزوجل.(کافی). مردی به نزد رسول خدا آمد و گفت سر علم چیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند: « معرفه اللَّهِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ . قَالَ : وَ مَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ ؟ قَالَ : أَنَّ تَعْرِفُهُ بِلَا مِثْلُ وَ لَا بُدُّ ، وَاحِداً أَحَداً ، ظَاهِراً بَاطِناً ، أَوَّلًا آخِراً ، لَا كُفْؤُ لَهُ ، فَذلِكَ مَعْرِفَةِ اللَّهِ مَعْرِفَتِهِ : شناخت خداست آنچنان که شایسته ی اوست. مرد گفت: شناخت خدا آنگونه که شایسته ی اوست کدام است؟ فرمودند: اینکه او را بشناسی بدون مثل و شبیه و شریک؛ و اینکه او واحد و احد و ظاهر و باطن و اول و آخر بوده همتا و همسان ندارد ؛ پس این است حق معرفت او».(بحارالأنوار) از امام جعفر صادق نقل شد که فرمودند: « خَرَجَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ( ع ) عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَكَرَهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةُ مَا سِوَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّى فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةِ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامُهُمْ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُهُ : حضرت امام حسين عليه السلام در میان اصحاب خود فرمود: اصحاب من ! خداوند مردم را آفرید تا او را بشناسند وقتی شناختند او را می پرستند وقتی او را پرستیدند از پرستش دیگران دست میکشند. مردی عرض کرد یا ابن رسول الله پدر و مادرم فدایت معنی معرفت خدا چیست؟ فرمود همان معرفت و شناخت اهل هر زمانی است امام زمان خود را که اطاعت وی بر آنها واجب است». (بحارالانوار).

دشمنان از شکوفایی زندگانی دنیا و نعمت آن داده است و دنیایشان در نظرشان فروتر می شد از آن چه زیر گام خود پایمال کنند و هر آینه به شناختن خدای عزوجل چنان کام جو گردند به مانند کسی که در گلستانهای بهشت با دوستان خدا بسر برد. به راستی که معرفت خدای عزوجل از هر هراسی آرامش و در هر گونه تنهایی یار و همدم و در هر تاریکی چراغ فروزان و از هر ناتوانی نیروبخش و برای هر دردی درمان است». سپس فرموده است: « قَدْ كَانَ قَبْلَكُمْ قَوْمُ يُقْتَلُونَ وَ يُحْرَقُونَ وَ يُنْشَرُونَ بِالْمَنَاشِيرِ وَ تَضِيقُ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِرُحْبِهَا فَمَا يَرُدُّهُمْ عَمَّا لَهُمْ عَلَيْهِ شَيْ ءُ مِمَّا هُمْ فِيهِ مِنْ غَيْرِ تِرَةٍ وَ تَرَوْا مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ بِهِمْ وَ لَا أَذًى ، بَلْ مَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ ، فَاسْأَلُوا رَبَّكُمْ دَرَجَاتِهِمْ وَ اصْبِرُوا عَلَى نَوَائِبِ دَهْرِكُمْ تُدْرِكُوا سَعْيَهُمْ : پیش از شما مردمی بودند که کشته می شدند، سوخته می شدند با اره قطعه قطعه می شدند و زمین با همه فراخی بر آنان تنگ می گشت، ولی هیچ یک از اینها، آنان را از دین حق و عقیده شان، روی گردان نمیکرد. آنان نه ستمی کرده و نه آزاری رسانده بودند که سزاوار این کیفرها باشند، بلکه تنها بدین سبب از آنان انتقام می کشیدند که به خدای توانا و ستوده ایمان داشتند. از خدا بخواهید که درجات آنان را به شما عطا فرماید. بر سختیها و گرفتاریهای زمان خود صبوری ورزید، تا به پای تلاش آنها برسید».

دوستی با اهل بیت شرط پذیرش اعمال

2-جایگاه دوستی اهل بیت (علیهم السلام) و محبت ایشان و شناخت حق آنان تا آن جاست که خداوند متعال محبت و دوستی آنان را اجر رسالت قرار داد: «قل لا أسئلكم عليه أجراً إلا المودة في القربى (1)؛ (ای پیامبر!) بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن اهل بیتم». به واسطه ایشان اعمال پذیرفته می شود چرا که ایشان واسطه فیض و بخشش الهی هستند. اگر این مطلب را درک نکردی (2) و گفتی بخشش خداوند نیاز به واسطه ندارد آن را با وضع قانون قیاس کن. اهل بیت (علیهم السلام) واسطه رساندن احکام به خلق هستند در حالی که خداوند قادر است بدون واسطه قوانینش را برساند. مسئله بخشش تکوینی نیز چنین است. برای شناخت حقیقت اهل بیت (علیهم السلام) و جایگاه

ص: 166


1- شوری: 23.
2- چگونه چنین چیزی را بر اهل بیت زیاد بېنداریم، در حالی که کسانی با مرتبه و جایگاه پایین تر از ایشان از بخشش تکوینی بهره مند هستند، مانند عزرائیل (علیه السلام) تاجاییکه روایت شده دنیا به مثابه درهمی در دست وی است و به دلخواه آنرا می گرداند و او در روز پنج بار به تعداد نمازهای یومیه به چهره هر انسانی می نگرد، عیسی میسیح نیز اینگونه است به نحوی که خداوند متعال زنده کردن مردگان و آفریدن پرنده و دیگر امور را به ایشان عطا کرد.

والای ایشان، زیارت جامعه کبیره که از امام هادی(علیه السلام) روایت شده است و از نظر متن و سند از قوی ترین زیارت - هاست با تدبر و تأمل بخوانید. (1)

از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: « من أحبنا كان معنا أو جاء معنا يوم القيامة: هرکه ما را دوست بدارد، در روز قیامت با ما خواهد بود» سپس فرمودند: «و الله لو أن رجلا صام النهار و قام الليل ثم لقى الله عزوجل بغير ولايتنا أهل بيت للقيه و هو عنه غير راض أو ساخط عليه (2): به خدا سوگند، اگر شخصی روز را روزه بدار و شب را به عبادت بگذراند سپس بدون ولایت و دوستی ما اهل بیت از دنیا برود، خداوند را ملاقات میکند در حالی که خدا از او راضی نبوده یا بر او خشم می گیرد». امام صادق(علیه السلام) فرمودند: « لا خَيْرَ فِي الدُّنْيَا إِلَّا لِأَحَدِ الرِّجْلَيْنِ : رَجُلُ يَزْدَادُ فِي كُلِّ يَوْمٍ إِحْسَاناً وَ رَجُلٍ يَتَدَارَكُ ذَنْبَهُ بِالتَّوْبَةِ وَ أَنِّي لَهُ بِالتَّوْبَةِ ، فَوَاللَّهِ لوسجد حَتَّى يَنْقَطِعَ عُنُقُهُ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ إِلَّا بِوَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ (3): خیر و خوبی در دنیا وجود ندارد، مگر برای دو دسته: دسته اول آنان که نمایند در هر روز، نسبت به گذشته کار بهتری انجام دهند. دسته دوم آنان که نسبت به خطاها و گناهان گذشته خود پشیمان و سرافکنده گردند و توبه نمایند، بخدا سوگند اگر آنقدر سجده کند تا گردنش قطع شود، توبه او پذیرفته نیست مگر آن که با اعتقاد بر ولایت ما اهل بیت عصمت و طهارت باشد» نیازی به یادآوری نیست که محبت عاطفی (4) به تنهایی کافی نیست، بلکه باید محبت حقیقی که مستلزم پیروی و اطاعت است نیز وجود داشته باشد، چنان که امام صادق(علیه السلام) سروده اند:

تعصى الإله و أنت تظهر حبه *** هذا محال في الفعال بديع

ص: 167


1- امام حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مردی که در راه حج گم شده بود سه بار خواندن این زیارت را توصیه کرد. در این زیارت نشانه های آشکاری از ولایت تکوینی وجود دارد چنان که در یک بخش آن آمده است: « بكم فتح الله و بكم يختم و بكم ينزل الغيث و بكم يمسك السماء أن تقع على الأرض إلا بإذنه و بكم ينفس هم و يكشف الضر: خداوند به وسیله شما آغاز و ختم خلقت کرد و به وسیله شما باران می فرستد و به وسیله شما کرات آسمان را از سقوط حفظ می کند و به وسیله شما پریشانیها را بر طرف میکند و مشکلات را حل میکند».
2- روضة الكافي: 92.
3- همان: 111.
4- خودزنی در وفات امامان معصوم و برپایی جشن در روز میلاد ایشان به تنهایی کافی نیست و ما مخالف این گونه اعمال هستیم. مثلا فردی برای مجالس عزاداری امام حسین(علیه السلام) هزاران دینار صرف پخت غذا میکند در حالی که خمس نمی پردازد.

لو كان حبك صادقاً لأطعته *** إن المحب لمن أحب مطيع (1)

امام صادق(علیه السلام) همچنین فرمود: « وَ اللَّهِ مَا أَنَا بِإِمَامٍ إِلَّا لِمَنْ أَطَاعَنِي فَأَمَّا مَنْ عَصَانِي فَلَسْتُ لَهُمْ بِإِمَامٍ لَا يَجْمَعُنِي اللَّهُ وَ إِيَّاهُمْ فِي دَارٍ (2): به خدا قسم من امام نیستم مگر برای کسی که در زندگی اش مطيع من باشد، اما کسی که مرا نافرمانی کند، من امام او نمی باشم؛ خدا مرا با آنها در یک خانه خدا مرا با آنها در یک خانه جمع نکند و هم نشینمان نسازد».

ایمان تنها به عقیده و عمل است

3-ایمان تنها به عقاید راستین و چیزی است که قرآن آن را تحت عنوان (يومنون بالغيب (3)) گرد آورده و پیروان این عقاید را مدح و ثنا گفته است. اینان به خداوند و فرشتگان و پیامبران و فرستادگان او ایمان دارند و یقین دارند که مرگ و سوال و جواب قبر و رستاخیز و حساب همگی حق است. این ایمان حافظ و پاسدار عمل صالح بوده و فرد را به سوی عمل صالح سوق می دهد: « إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ (4): سخن خوش و پاک به سوی او بالا می رود و کردار نیک است که آن را بالا می برد». چرا که عقلانی نیست که انسان به تمامی این موارد ایمان داشته

باشد اما به آن عمل نکند. آن که می داند و یا حتی گمان می کند که در جایی خطری وجود دارد از آن پرهیز می کند و برای نجات از آن تدابیر لازم می اندیشد، در غیر این صورت ایمان و عمل او معنایی ندارد. از این رو در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: « الْإِيمَانُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِعَمَلٍ وَ الْعَمَلُ مِنْهُ وَ لَا يَثْبُتُ الْإِيمَانُ إِلَّا بِعَمَلٍ (5): ايمان جز به عمل نیست و عمل پاره ای از آن است و ایمان جز به عمل برقرار نمی شود». ایمان به غیب از تفاوتهای اساسی میان ما و غرب است. آنان به امور حسی ایمان دارند و برای ارضای نیازها و لذتهای حسی خود تلاش میکنند و به همین

ص: 168


1- عصيان خداوند میکنی در حالی که اظهار محبت به او میکنی، این در عمل، محال و شگفت است. اگر محبت تو صادقانه بود او را اطاعت میکردی چرا که عاشق مطیع معشوق است.
2- الوسائل: 486/11.
3- بقره: 3.
4- فاطر: 10.
5- الوسائل: 127/11 چنان که روشن است( دین = اصول + فروع یا دین = عقيده + عمل) بنابرین عقیده به تنهایی و بدون عمل وعمل بدون عقیده کافی نیست بلکه باید هر دو در کنار هم گرد آیند، که در این صورت می گوییم این فرد متدین است.

دلیل خودخواهی، استکبار، ظلم، حرص، طمع و حسد و سایر رذیلتهایی که در روابط آنان با سایر ملتها انعکاس یافته به وجود آمده است.

حدیث جامع تمام عقاید

از جمله احادیثی که همه عقاید را گرد آورده حدیث معروفی از سید عبدالعظیم حسنی است که می فرماید: به خدمت مولی و سرورم حضرت امام هادی(علیه السلام) رسیدم. چون مرا ديد فرمودند: « مَرْحَباً بِكَ يَا أَبَا الْقَاسِمِ أَنْتَ وَلِيُّنَا حَقّاً : مرحبا به تو، ای ابوالقاسم! تو به راستی دوست ما هستی، گفتم: ای فرزند پیامبر! من می خواهم دین خود را بر شما عرضه کنم، اگر مورد پذیرش باشد بر آن استوار بمانم، تا هنگامی که خداوند را ملاقات کنم. فرمود: بازگوی. گفتم: من معتقدم که خدای تبارک و تعالی، خداوند یگانه ای است که همانندی ندارد از دو حد تعطیل و تشبیه به دور است، نه جسم است و نه صورت، نه جوهر است و نه عرض. بلکه اوست که به اجسام جسمیت بخشیده و صورتها را تصویر کرده، اعراض و جواهر را آفریده، پروردگار هر چیزی، صاحب و آفریدگار و پدیدآورنده هر پدیداریست. حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) بنده و فرستاده اوست، که به وسیله او رسالت خاتمه یافت، دیگر پیامبری بعد از او تا روز قیامت

برانگیخته نخواهد شد. آیین او پایان بخش همه شریعت هاست، دیگر شریعتی پس از آن تا روز قیامت تشریع نخواهد شد و معتقدم که پیشوا، خلیفه و ولی امر بعد از او امیرمؤمنان علی بن ابی طالب عليه السلام است و سپس: امام حسن و امام حسین، حضرت علی بن الحسين، حضرت محمد بن علی، حضرت جعفر بن محمد، حضرت موسی بن جعفر، حضرت علی بن موسی، حضرت محمد بن على عليهما السلام سپس شما هستید، ای سرور و مولای من. فرمود: و بعد از من پسرم: حسن (علیه السلام) است ولی بعد از او حال مردم چگونه خواهد بود، در مورد جانشین او؟! گفتم: برای چه؟ فرمود:«لانه لایری شخصه ولا يحل ذكره باسمه، حتى يخرج فيملأ الأرض قسطا و عدلا، كما ملئت جورا و ظلما: زیرا شخص او دیده نمیشود و یاد کردن او با اسم شریفش روا نخواهد بود تا هنگامی که ظهور کند و جهان را پر از عدل و داد نماید، آن سان که پر از جور و ستم شده باشد». گفتم: اقرار میکنم و معتقدم که دوست آنان

دوست خدا و دشمن آنها دشمن خدا است. اطاعت آنها اطاعت خدا و معصیت آنها معصیت خداست و معتقدم که معراج حق است. پرسش در قبر حق است. بهشت و دوزخ حق است. صراط و میزان حق است. رستاخیز بی تردید

ص: 169

واقع خواهد شد، هیچ شکی در آن نیست و خداوند اهل قبور را برخواهد انگیخت و معتقدم که واجبات بعد از «ولایت» عبارت است از: نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر.سپس گفتم: این دین و مذهب و اعتقاد و یقین من است که شما را از آن با خبر کردم. امام هادی علیه السلام فرمود: ای ابوالقاسم! به خدا

سوگند، این همان آیینی است که خداوند آن را برای بندگانش پسندیده است. بر آن استوار باش، که خداوند ترا در دنیا و آخرت، روی این عقیده استوار، ثابت و پای بر جا نماید». (1)

4- انجام واجبات شرعی همچون نماز و روزه و خمس و زکات و حج برای شخص مستطیع. از امام رضا(علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «شيعتنا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و يحجون البيت الحرام و يصومون شهر رمضان و يوالون اهل البيت و يتبرون عن اعدائهم (2): شيعيان ما آنها هستند که نماز می خوانند، زکات می دهند و حج را به جا می آورند و ماه رمضان روزه می گیرند و با اهل بیت رسالت دوستی کرده و از دشمنانشان بیزاری می جویند». جابر جفعی به نقل از امام محمد باقر(علیه السلام) گفت که آن حضرت فرمودند: « یا جَابِرُ أَ يُكْتَفَى مَنِ انْتَحَلَ التَّشَيُّعَ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا كَانُوا يُعْرَفُونَ يَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْغَارِمِينَ وَ الْأَيْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ كَفِّ الْأَلْسُنُ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ وَ كَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِي الْأَشْيَاءِ (3)، قَالَ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا نَعْرِفُ الْيَوْمَ أَحَداً بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَالَ يَا جَابِرُ لَا تَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذَاهِبُ حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ يَقُولَ أُحِبُّ عَلِيّاً وَ أَتَوَلَّاهُ ثُمَّ لَا يَكُونَ مَعَ ذَلِكَ فَعَّالًا فَلَوْ قَالَ إِنِّى أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ فَرَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) خَيْرُ مِنْ علی (علیه السلام) ثُمَّ لَا يَتَّبِعُ سِيرَتَهُ وَ لَا يَعْمَلُ بسته مَا نَفَعَهُ حُبِّهِ إِيَّاهُ شَيْئاً فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةُ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَكْرَمُهُمْ عَلَيْهِ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ يَا جَابِرُ وَ اللَّهِ مَا يَتَقَرَّبُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ مَا مَعَنَا بَرَاءَةُ مِنَ النَّارِ (4) وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْكُمْ حُجَّةٍ مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيُّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ

ص: 170


1- صفات الشيعه: ح 68.
2- صفات الشيعه: ح 5.
3- در سخن امام(علیه السلام) نیک تأمل و تدبر کنید به جانم سوگند هر بند از کلام ایشان نیاز به کار فراوان دارد و تنها خواندن آن کافی نیست.
4- همان طور که در برخی ادیان وجود دارد که به قوم خود با وجود اعمال ناشایست شان سند مغفرت می دهند.

عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوُّ وَ مَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ (1): ای جابر! آیا برای شیعه بودن این کفایت میکند که کسانی بگویند: ما به اهل بیت (علیهم السلام) محبت داریم؟ به خدا سوگند شیعیان ما تنها افرادی است که تقوای الهی را رعایت میکنند و از خدا اطاعت می کنند و شیعیان ما تنها با این صفات و ویژگیها شناخته می شوند؛ تواضع و و خشوع و داری و برگرداندن امانات مردم و کثرت یاد خدا و نماز و روزه و نیکی به پدرو مادر و دستگیری از همسایگان فقیر و بیچاره و بینوا و یتیم و صداقت در گفتار و تلاوت قرآن و نگهداشتن زبان از مردم (دشنام، غیبت، تهمت، تمسخر و...) به گونه ای که در مورد دیگران زبان جز به خیر و نیکی نگشاید، آنها امانتدار قوم و قبیله خویش هستند. جابر عرض کرد: ای پسر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)! ما امروز هیچ شیعه ای را با این ویژگیها سراغ نداریم. حضرت فرمود: ای جابر! مبادا شیطان تو را به راههای ناصواب بکشاند و به انحراف سوقت دهد. آیا برای شخص این کافی است که بگوید: من علی(علیه السلام) را دوست می دارم و به او عشق می ورزم در حالی که عشق او به علی همراه با عمل نباشد؟ اگر کسی بگوید: من رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) را دوست می دارم در حالی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بهتر از علی(علیه السلام) است و بعد از این ادعا به سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) عمل نکند، دوستی او نسبت به پیامبر هیچ سودی برای او ندارد. پس تقوا داشته باشید و به آنچه خدا دستور داده، عمل کنید که بین خدا و هیچ یک از بندگانش خویشاوندی وجود ندارد و محبوب - ترین مردم نزد خدا و گرامی ترین آنان نزد او با تقواترین شان است و کسانی است که از همه بیشتر از خدا اطاعت کنند. ای جابر! به خدا سوگند کسی نزد خدا قرب و منزلتی پیدا نمی کند مگر به اطاعت از او و نزد ما هیچ بیمه نامه - ای از آتش نیست و هیچ کسی هم بر خدا حجت ندارد؛ هرکه از خدا اطاعت کرد، دوست ما است و هرکه از خدا اطاعت نکرد دشمن ما است. هیچ کس به ولایت ما دست پیدا نمیکند جز با عمل به فرامین الهی و پرهیزگاری».

وقتی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مکه را فتح کرد بر کوه صفا ایستاد و فرمود: « یا بنی هَاشِمٍ ! یا بنی عبدالمطلب ! إِلَى رَسُولِ اللَّهِ إِلَيْكُمْ وَ إِنِّى شَفِيقُ عَلَيْكُمْ ! لَا تَقُولُوا إِنَّ مُحَمَّداً مِنَّا ! فَوَاللَّهِ مَا أوليائى مِنْكُمْ وَ لَا مِنْ غَيْرِكُمْ إِلَّا الْمُتَّقُونَ (2): ای بنی هاشم! و ای بنی عبدالمطلب! من پیامبر خدا هستم به سوی شما و حقاً من نسبت به شما مهربان و رئوف می باشم! نگوئید:

ص: 171


1- صفات الشيعه :ح 22.
2- صفات الشيعه: 8.

محمد از ماست! سوگند به خداوند که موالیان من از شما و از غیر شما، بجز پرهیزگاران و متقیان نیستند». این ادبیاتی قرآنی است. هنگامی که نوح(علیه السلام) نجات پسرش را خواستار شد پاسخ آمد که «إنه ليس من أهلك إنه عمل غير صالح (1): او از خاندان تو نیست، او عملی است ناصالح از سر ناآگاهی» و ابراهیم(علیه السلام) فرمود: «فمن تبعنى فانه منی (2): پس هر که از من پیروی کرد بی گمان از من است».

5-دوری از کارهای حرام (3) و گناهان، چه گناه کبیره باشد که خداوند برای آن آتش را وعده داده است، همچون زناو لواط و نوشیدن شراب و خوردن مال یتیم و شهادت دروغ و رباخواری و قتل نفس (4) و کم فروشی (5) و چه گناهان صغیره. در حدیث شریف آمده است « لَا تَنْظُرْ إِلَى صِغَرِ الْخَطِيئَةِ ، وَ لَكِنِ انْظُرْ إِلَى مَنْ عَصَيْتَ : به کوچکی گناه نگاه مکن و لیکن ببین در حضور چه کسی گناه میکنی» از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: « مِنْ زنی خَرَجَ مِنَ الْإِيمَانِ وَ مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ خَرَجَ مِنَ الْإِيمَانِ وَ مَنْ أَفْطَرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مُتَعَمِّداً خَرَجَ مِنَ الْإِيمَانِ (6): کسی که زنا کند از ایمان بیرون می رود و کسی که شراب بنوشد از ایمان بیرون می رود و کسی که از روی عمد یک روز ماه

ص: 172


1- هود: 46.
2- ابراهيم: 39.
3- روایت شده است که «روح ایمان همراه جسم است تا زمانی که گناه کبیره ای انجام نداده است اما آن گاه که گناه کبیره ای مرتکب شود روح ایمان از جسم جدا می شود».
4- همان طور که در میان برخی قبایل اتفاق می افتد و با یکدیگر می جنگند و جان عزیزی به دلایل ناچیز و بی ارزش از دست می رود.
5- آنچنان که برخی امروزه به شیوه های مختلف مانند قرار دادن آهن ربا در یکی از کفه های ترازو یا کندن درون سنگ وزنه یا بازی با یکی از اهرم ها و... کم فروشی می کنند. اینان نمی دانند که این کارها گناهان کبیره ای است که خداوند متعال در کتاب عزیز خود بدترین مجازات را برای آن وعده داده است، خاطر چند دینار خود را در این مهلکه می اندازید، اگر از خداوند متعال پروا میکردید چند برابر آن را به شما روزی می داد « وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ ءٍ قَدْراً (طلاق: 2،3) و هر که از خدا بترسد برای او راهی برای بیرون شدن قرار خواهد داد و از جایی که گمانش را ندارد روزی اش میدهد و هر که بر خدا توکل کند، خدا او را کافی است خدا کار خود را به اجرا می رساند و هر چیز را اندازه ای قرار داده است».
6- الوسائل: 255/11. چنان که متاسفانه برخی جوانان آن را انجام می دهند و با این کار خود را به تباهی و هلاکت می افکنند و نمی دانند که با این کار از ایمان خارج شده و به اعراب پیوسته اند: «قالت الأغراب أمنا قل لم تؤمنوا ولكن قولوا أسلمنا ولما يدخل الإيمان في قلوبكم وإن تطيعوا الله ورسوله لا يلتكم من أعمالكم شيئا إن الله غفور رحيم حجرات: 14: اعراب بادیه نشین گفتند: ایمان آوردیم بگو: ایمان نیاورده اید، بگویید که تسلیم شده ایم و هنوز ایمان در دلهایتان داخل نشده است و اگر خدا و پیامبرش را اطاعت کنید از ثواب اعمال شما کاسته نمی شود، زیرا خدا آمرزنده و مهربان است».

رمضان را روزه خواری کند از ایمان بیرون میرود از جمله گناهان کبیره عبارتند از تهمت زدن به زن شوهردار (1) و عاق والدین شدن و اعرابی (2) شدن پس از مهاجرت (3) و کمک به ستمگران و ،ظالمان نپرداختن وجوبات شرعی بدون هیچ دشواری و سحر و جادو و سوگند دروغی که با آن حقی پایمال شود (4) همچنین در احادیث انسانها از همه گناهان بر حذر داشته شده اند. از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است: «الذنوب كلها شديدة (5) همه گناهان شدید و سخت است و امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «اتقوا المحقرات من الذنوب فإنها لا تغفر قلت وما المحقرات قال: الرجل يذنب الذنب فيقول طوبى لى لو لم يكن لی غیر ذلک (6)؛ از گناهان کوچک شمرده شده بپرهیزید که آمرزیده نمیشوند. عرض کردم گناهان کوچک شمرده شده چیست؟ فرمود این است که مردی گناه کند و بگوید، خوشا به حال من اگر غیر از این گناه نداشته باشم پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) برای یارانش مثالی عینی میآورد، آنگاه که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در سرزمینی خشک و خالی فرود آمد و به یارانش :فرمود هیزم بیاوررید :گفتند ای رسول خدا! ما در زمینی خشک و خالی هستیم که در آن هیزمی نیست پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر شخصی در حد توان خود هیزم جمع کند» آنان هیزم آوردند تا جایی که در مقابل آن حضرت هیزم را به سوی یکدیگر پرت ،کردند در این هنگام رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند گناهان نیز اینگونه انباشته میشود سپس فرمودند: «إياكم و الْمُحَقِّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّ لَهَا طَالِباً يَقُولُ

ص: 173


1- طایفه های ما نیز مرتکب این گناه میشوند و به سادگی به زنان شوهر دار تهمت میزنند و آنان را به منظور از بین بردن ننگ به قتل میرسانند و نمیدانند که مجازات تهمت به تنهایی در شرع هشتاد ضربه شلاق است و از گناهان کبیره است و تنها پس از حضور چهار شاهد این امر صحيح است. پس از خداوند پروا کنید و او را خشمگین نکنید.
2- اعرابی به کسانی میگویند که بادیه نشین هستند و از دین و آداب و رسوم آن بیخبر و بی اعتنایند و هجرت ترک کردن بادیه نشینی و آمدن به مرکز اسلام و مشرف شدن خدمت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) یا وصی او برای متدین شدن به دین خدا و یاد گرفتن احکام و مسائل دینی است و تعرب بعد از هجرت آن است که پیش از یاد گرفتن آنچه باید بفهمد به حالت نخستین از جهالت و نادانی و بی اعتنائی به دیانت برگردد. (م)
3- همچنان که امروزه این امر اتفاق میافتد و به محض این که برای جوان فرصت سفر مهیا میشود کشور مسلمان خود را ترک گفته و به سرزمینی کافرنشین می رود که در آن جا دین او ضایع میشود در حالیکه او نمیداند این کار وی از مصادیق اعرابی شدن بعد از هجرت است یعنی بسان عرب بادیه نشین میشود، اعراب کسانی نیستند که در صحرا سکونت دارند بلکه کسانی هستند که درباره ی دین خدا اتفاق نظر ندارند
4- از این سوگند فقهی به اليمين الغموس تعبیر شده است که مراد از آن: سوگند دروغی است که صاحب خود را در گناه فرو برد سپس در دوزخ یا سوگند دروغی که صاحبش دیده و دانسته تکذیب کند و سوگند خورد تا مال غیر را تلف کند. (م)
5- الوسائل: 237/11
6- 245/11 یعنی گناهانم ناچیز است و چیزی به حساب نمی آید یا این که خود را با کسی که گناهان بزرگتری مرتکب ،شده مقایسه میکند و میگوید . چقدر که گناه انجام دادم اما همانند فلانی نیستم شیطان با این بهانه این انسان بیچاره را فریفته است و به خاطر آن به سخت ترین شکل مجازات خواهد شد به خاطر کوچک شمردن گناهی که در حق خداوند مالک الملک و متعال و جبار انجام داده است!!

أَحَدُكُمْ أُذْنِبُ وَ أَسْتَغْفِرُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ (1): از گناهانی که کوچک شمرده می شوند پرهیز کنید زیرا آن گناهان (نیز) جوینده ای دارد، کسی از شما می گوید: گناه میکنم و پس از آن استغفار میکنم به راستی که خدای عزوجل می فرماید: و ما آنچه را که پیش فرستاده اند و آثار آنها را می نویسیم و هر چیزی را در پیشوایی آشکار گرد آورده ایم». امامان(علیه السلام) به پیروان خود هشدار می دادند که هر مصیبتی برای آنان رخ می دهد به دلیل گناهانشان است. از مفضل بن عمر به نقل از ابا عبدالله(علیه السلام) آمده است: « یا مُفَضَّلُ إِيَّاكَ وَ الذُّنُوبَ وَ حَذِّرْهَا شِيعَتَنَا فَوَ اللَّهِ مَا هِيَ إِلَى أَحَدٍ أَسْرَعَ مِنْهَا إِلَيْكُمْ إِنَّ أَحَدَكُمْ لَتُصِيبُهُ الْمَعَرَّةُ مِنَ السُّلْطَانِ وَ مَا ذَاكَ إِلَّا بِذُنُوبِهِ وَ إِنَّهُ لَيُصِيبُهُ السُّقْمُ وَ مَا ذَلِكَ إِلَّا بِذُنُوبِهِ وَ إِنَّهُ لَيُحْبَسُ عَنْهُ الرِّزْقُ وَ مَا هُوَ إِلَّا بِذُنُوبِهِ وَ إِنَّهُ لَيُشَدَّدُ عَلَيْهِ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ مَا ذَاكَ إِلَّا بِذُنُوبِهِ حَتَّى يَقُولَ مَنْ حَضَرَتِ لَقَدْ غُمَّ بِالْمَوْتِ فَلَمَّا رَأَى مَا قَدْ دَخَلَنِي (2) قَالَ أَ تَدْرِي ليم ذَاكَ قُلْتُ لَا قَالَ ذَاكَ وَ اللَّهِ إِنَّكُمْ لَا تُؤَاخَذُونَ بِهَا فِي الْآخِرَةِ وَ عُجِّلَتْ لَكُمْ فِي الدُّنْيَا (3): ای مفضل ! از گناهان بپرهیز و شیعیان ما را نیز از گناهان بر حذر دار. سوگند به خدا که گناهان به سوی هیچکس با شتاب تر از آنکه به سوی شما می آیند نمی روند، همانا کسی از شما را از ناحیه سلطان رنج و سختی می رسد و این نیست مگر به خاطر گناهانش و کسی از شما دچار بیماری میشود و این نیست مگر به سبب گناهانش و کسی از شما رزق و روزی اش از او باز داشته میشود و این نیست مگر به دلیل گناهانش و کسی از شما هنگام مرگ دچار فشار زیاد می شود تا آنجا که کسی که در نزد او حاضر است می گوید: او به خاطر مرگ دلتنگ و غمگین شده است و این نیست مگر به خاطر گناهانش. راوی گوید: در اینجا من از سخنان حضرت به فکر فرو رفتم که چرا باید شیعیان به چنین بلاهایی دچار شوند؟ و حضرت چون مرا به این حال ديد فرمود: آیا می دانی که چرا چنین است؟ عرض کردم: خیر. حضرت فرمود: سوگند به خدا که این به خاطر آن است که شما به سبب گناهانتان در آخرت مورد مؤاخذه قرار نگیرید و در عقوبت و کیفرتان در این دنیا تعجیل شده است تا پاک به آن دنیا کوچ کنید». هر که بخواهد نفسش را از این سختیها حفظ کند باید از انجام گناهان دوری کند.

ص: 174


1- 245/11
2- یعنی چرا گناهان با شتاب به سوی پیروان ائمه می رود در حالی که گمان می رود آنان نسبت به دیگران به خداوند متعال نزدیک ترند.
3- .241/11

6-تقوی و پارسایی. استاد ما (قدس سره) درباره یکی از وجوه تمایز میان این دو واژه فرمودند: پارسایی دوری از کارهای حرام و انجام واجبات است، اما به تقوی دوری از شبهه ها و عدم ترک مستحبات (1) نیز اضافه می شود. از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: « إِنَّمَا أَصْحَابِي مَنِ اشْتَدَّ وَرَعُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَا ثَوَابَهُ هَؤُلَاءِ أَصْحَابِي (2): یاران من کسانی هستند که: پارسایی آنان زیاد است و برای رضای آفریننده خود، کار میکنند و امید ثواب او را دارند، اینان یاران من هستند». در توصیه امام صادق(علیه السلام) به یکی از یارانش آمده است: «اوصیک بتقوى الله والورع والاجتهاد واعلم أنه لا ينفع اجتهاد لا ورع فيه (3): تو را به تقوای الهی و پارسایی و کوشش سفارش میکنم و بدان که کوششی که در آن پارسایی نباشد، سودی نمی دهد». ایشان همچنین پیروانش را چنین پند داد: «عليكم بالورع فانه لا ينال ما عند الله الا بالورع: پرهیزکاری کنید، که به آنچه نزد خداست جز به ورع نتوان رسید» « لَيْسَ مِنَّا وَ لَا كَرَامَةَ مَنْ كَانَ فِي مِصْرٍ فِيهِ مِائَةُ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ وَ كَانَ فِي ذَلِكَ الْمِصْرِ أَحَدُ أَوْرَعَ مِنْهُ : از ما نیست و بزرگواری ندارد کسی که در شهری باشد که در آن یکصد هزار نفر یا بیشتر باشند و در آن شهر کسی باورع تر و پارساتر از او باشد». « كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَيْرَ فَإِنَّ ذَلِكَ دَاعِيَةُ (4): مردم را با غیر زبانتان(یعنی با کردارتان) بخوانید تا از شما پارسایی و کوشش و نماز و خوبی را ببینند زیرا این امور آنان را به سوی حق فرا می خواند» « عَلَيْكُمْ بِالْوَرَعِ فَإِنَّهُ الدِّينُ الَّذِي تلازمه وَ نَدِينُ اللَّهَ تَعَالَى بِهِ وَ نُرِيدُهُ مِمَّنْ يوالينالا تُتْعِبُونَا بِالشَّفَاعَةِ (5): بر شما باد به پارسایی زیرا پارسایی همان دینی است که ما به آن وابسته ایم و خداوند را به وسیله آن دینداری میکنیم و آن را از کسانی که ما را دوست می دارند می خواهیم تا ما را با شفاعت به زحمت نیفکنند» امیرمؤمنان(علیه السلام) درباره تقوی فرموده است: «لا يقل عمل مع التقوى و كيف يقل ما يتقبل: هیچ کاری که همراه با

ص: 175


1- در اینجا مقصود عدم ترک همه مستحبات است نه برخی از آن. گاهی برخی مستحبات ترک می شود و حتی درک کامل آن ها غیر ممکن است.
2- 193/11
3- 192/11
4- برای روشن شدن این مطلب تصور کنید فردی عالم و مشهور به نیکی و تقوی از مقابل شما می گذرد آیا دیدن او خداوند متعال را به یاد شما نمی آورد و قلب شما برای او نمی تپد هر چند که این فرد هیچ حرفی نزده باشد؟ بنابرین چنین فردی، بدون استفاده از زبان، مردم را به سوی خداوند متعال فرا می خواند. ما این مسأله را تجربه کرده ایم وقتی گروهی مشغول گفتن سخنان بیهوده هستند با آمدن شخصی مؤمن به نزد آنان سکوت میکنند و یا همچون زن بی حجابی که با دیدن شخصی با لباس روحانیت، سعی میکند خود را بپوشاند.
5- .(196-192/11)

خداخواهی و تقوی باشد کم و اندک نیست، مگر امکان دارد کاری که مورد قبول خدا باشد اندک به حساب آید» که به این آیه اشاره دارد: « إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ (1): خدا قربانی پرهیزگاران را می پذیرد» و از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که فرمودند: «من أخرجه الله عزوجل من ذل المعاصي إلى عز التقوى أغناه الله بلا مال و أعزه بلا عشيرة و بلا أنيس و من خاف الله أخاف الله منه كل شيء و من لم يخف الله أخافه الله من كل شيء (2) و من رضى من الله باليسير من الرزق رضى منه باليسير من العمل: خدای عزوجل بنده ای را از خواری گناه بعزت تقوی نبرد، جز آنکه بی - نیازش کند، بدون مال و عزیزش کند بدون فامیل و مأنوسش کند بدون آدمی زاد (یعنی با خود مأنوس سازد) هر کس از خدای بزرگ بترسد خداوند خوف او را در دل هر چیزی قرار می دهد یعنی همه از او می ترسند و هر کس از خدای بزرگ نترسد، خداوند ترس همه چیز را در دل او قرار می دهد و از همه کس می ترسد». امیر مؤمنان(علیه السلام) در وصف پرهیزکاران خطبه ای دارد که یار باوفای ایشان، همام از شنیدن آن مدهوش شده و در دم جان داد (3).

7- برقراری اعتدال میان ترس و امید. از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که به نقل از پدرشان فرمودند: « لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ نُورَانِ پور خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا : هیچ بنده مؤمنی نیست جز اینکه در قلب او دو نور وجود دارد: نور بیم و نور امید به گونه ای که اگر این با آن و آن با این سنجیده شود هیچیک بر دیگری زیادتی ندارد». همچنین آن حضرت(علیه السلام) فرمودند: از جمله توصیه های لقمان به پسرش این بود که گفت: « یا بنی خَفِ اللَّهَ خَوْفاً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ التقلين خِفْتَ أَنْ يُعَذِّبَكَ اللَّهُ وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ

ص: 176


1- مائده: 27. به شیوه های مختلف می توان رابطه ی میان تقوی و پذیرفته شدن عمل را درک کرد: وقتی نمازت تو را از اعمال زشت و ناپسند باز داشت بدان که نمازت پذیرفته شده است و در غیر این صورت پذیرفته نشده است. از صفات فرد پرهیزکار این است که مرتکب اعمال زشت و ناپسند نمی شود. علاوه بر این نص صریح روایات تاکید می کند که نماز بدون خشوع پذیرفته شده نیست و بنده تنها زمانی اهل خشوع است که با تقوی باشد و تنها زمانی با تقوی است که خاشع باشد و وابستگی به غیر خدا را از قلبش خارج کرده باشد.
2- با تأمل بسیار در این معانی والا سعی کردم از طریق ربط آن با صفات خدای متعال آن را بفهمم. هر قدر انسان به خدای متعال نزدیک شود اخلاق و صفات او را به خود می گیرد همان طور که در مضمون این روایت آمده است «تخلقوا بأخلاق الله: اخلاق خداوند را به خود بگیرید» خداوند متعال عزیز است و عزت را به هر که بخواهد می بخشد: «من كان يريد العزة فلله العزة جميعا (فاطر: 10) هر که خواهان عزت است بداند که عزت، همگی از آن خداست» و «و لله العزة و لرسوله و للمؤمنين (منافقون: 8) در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است». خداوند متعال قوی است و قدرت را به هر کس بخواهد می بخشد. به این طریق می توان معانی دیگر را فهمید( و همچنین می توان این امر را به اهل بیت(علیه السلام) ارتباط داد چرا که آنان نام های نیکوی خداوند هستند).
3- رجوع شود به: نهج البلاغه، 303.

بِذُنُوبِ التقلين رَجَوْتَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكَ (1): ای پسرکم ! از خداوند چنان بترس که اگر نیکی جن و انس را به پیشگاهش ببری عقوبتت میکند و به او چنان امیدوار باش که اگر گناهان جن و انس را نزدش بری تو را شامل مغفرت خود گرداند». یکی از پیروان آن حضرت می گوید به او عرض کردم: گروهی مرتکب گناه میشوند و می -

گویند امید بخشش داریم و پیوسته این چنین اند تا این که مرگ به سراغشان می آید ایشان فرمودند: «هؤلاء قوم يترجحون في الأماني كذبوا ليسوا براجين إن من رجا شيئا طلبه و من خاف من شيء هرب منه: اینان گروهی هستند که کفه آرزوهایشان سنگین تر است و دروغ گویند و امیدوار نیستند، هرکه به چیزی امید دارد آنرا طلب میکند و

هرکه از چیزی بترسد از آن می گریزد». امام(علیه السلام) درباره این افراد فرمودند: «ليسوا لنا بموال: اینان دوست و پیرو ما نیستند» امام(علیه السلام) این مطلب را از این آیه اخذ کرده اند که می فرماید: «إن رحمت الله قريب من المحسنين (2): رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است» ، «و لا يشفعون إلا لمن ارتضى (3): و شفاعت نمی کنند این فرشتگان مگر برای کسی که خدا پسندد».

8-مقدم داشتن رضای خداوند متعال بر هوای نفس و رضای خلق

از امام محمد باقر(علیه السلام) روایت است که فرمودند: «قال رسول الله صلى الله عليه وآله يقول الله عزوجل: و عزتی و جلالی و عظمتی و کبریائی و نوری و علوی و ارتفاع مكاني لا يؤثر عبد هواه على هوای الا شتت عليه امره و لبست عليه دنياه و شغلت قلبه بها و لم أته منها الا ما قدرت له و عزتی و جلالی و عظمتی و نوری و علوی و ارتفاع

مكاني لا يؤثر عبد هواى على هواه الا ستحفظته ملائکتی و كفلت السموات و الارضين رزقه و كنت له من وراء تجارة كل تاجر و اتته الدنيا و هي راغمة (4): رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: خداوند عزو جل می فرماید: قسم به عزت و جلال و كبرياء و علو و ارتفاع مکانتم که اختیار نکند بنده ای هوای خودش را بر هوای من مگر آنکه کارش را

ص: 177


1- امام(علیه السلام) سخن لقمان را برای توضیح موازنه میان ترس و امید نقل کرده است. این معادلهای دقیق است چرا که شایسته نیست ترس از خدا تا بدانجا رسد که دیگر پس از آن امیدی به رحمت خداوند نباشد که این حالت ناامیدی نامیده می شود که ناامیدی از گناهان کبیره است. چنان که برخی می گویند گناهانم زیاد است و خداوند آن را نمی بخشد.
2- اعراف: 56.
3- انبياء: 28.
4- .221/11

پراکنده کنم و دنیای او را در هم کنم و قلب او را مشغول دنیا نمایم و حال آنکه از دنیا فقط به اندازه ای که برایش مقدر کرده ام بدهم. قسم به عزت و جلال و عظمت و بزرگی و رفعت مکانتم که اختیار نکند بنده ای هوای مرا بر هوای خود مگر آنکه ملائکه خود را حافظ او گردانم و آسمانها و زمین را متکفل رزق و روزی او گردانم و من برای او دنباله تجارت هر تاجری خواهم بود (یعنی من برای او تجارت کنم و روزی او را برسانم) و بیاید او را دنیا در صورتیکه منقاد و رام و ذلیل اوست. (یعنی با اینکه او رغبت به دنیا ندارد، دنیا به او رو کند و دنیا نزد او و پیش او خوار و ذلیل باشد». امام صادق(علیه السلام) به نقل از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: « مَنْ طَلَبَ مَرْضَاةَ النَّاسِ بِمَا يُسْخِطُ اللَّهَ كَانَ حَامِدُهُ مِنَ النَّاسِ ذَامّاً وَ مَنْ آثَرَ طَاعَةَ اللَّهِ بِغَضَبِ النَّاسِ كَفَاهُ اللَّهُ عَدَاوَةَ كُلِّ عَدُوٍّ (1) وَ حَسَدَ كُلِّ حَاسِدٍ وَ بَغَى كُلِّ بَاغٍ وَ كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ نَاصِراً وَ ظهیرا (2): هرکه خشنودی و ستایش مردم را با چیزی طلبد که خدا را ناخشنود میکند، همان ستایندگان او، نکوهشگر او خواهند شد و هرکه طاعت خدا را بر خشم مردم ترجیح دهد، خداوند او را از دشمنی هر دشمنی و حسادت هر حسودی و تجاوز هر تجاوزگری نگه دارد و خداوند عز و جل یاور و پشتیبان او باشد».

صفات دیگری وجود دارد که مجال ذکر آن نیست مانند یقین به خداوند در رزق و عمر و نفع و ضرر. از آبا عبدالله(علیه السلام) روایت شده که فرمودند: علی بن ابی طالب(علیه السلام) می فرمود: « لَا يَجِدُ عَبْدُ طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَهُ ، وَأَنْ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَهُ ، وَأَنْ الضَّارَّ النَّافِعَ هُوَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ (3): هیچ بنده ای مزه ایمان را نچشد مگر آن که بداند آنچه بدو رسیده، نمی شد نرسد و آنچه به او نرسیده، ممکن نبود که برسد و این که زیان بخش و سودرسان خداوندی عز و جل است و بس» و توسل به خداوند و توکل بر او و قطع امید از غیر خدا، آنگونه که خداوند متعال می فرماید: « وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ (4): هر که بر خدا توکل کند، خدا او را کافی است» و گریه برای خداوند. پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: « كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا ثَلَاثَةَ أَعْيُنٍ : عَيْنُ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ عَيْنُ عَضَّتِ عَنْ

ص: 178


1- در این عبارت و عبارتهای شبیه آن نیک بیاندیشید و دائماً آن را مقابل دیدگانتان قرار دهید و راه و رسم زندگی خود سازید، پس از این ضمانت الهی، شایسته نیست انسان ملاحظات را در نظر بگیرد بلکه باید آن چه رضای خداوند متعال در آن است، انجام دهد و در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش گری نترسد.
2- 421/11
3- 157/11
4- طلاق:3.

مَحَارِمِ اللَّهِ وَ عَيْنُ بَاتَتْ سَاهِرَةً فِي سَبِيلِ اللَّهِ (1): همه چشمها روز قیامت گریانند جز سه چشم: چشمی که از ترس خدا بگرید، چشمی که از نامحرم فرونهاده شود، چشمی که در راه خدا (و پاسداری از کیان اسلام) شب زنده دار باشد» و از صفات ایشان گمان نیک به خداوند است چرا که خداوند در گمان نیک بنده اش است.

محور دوم: صفات مؤمن در رابطه با خویش

1- با اعتماد به این حدیث: «أعدى أعدائك نفسک التي بين جنبیک: دشمن ترین دشمن تو نفسی است که در درون توست» هوای نفس را دشمن خود بداند و از مبارزه با آن غافل نشود و مطيع نفس خود نباشد و نفس را خدای خود نگرداند و بر اساس تمایلات نفس عمل نکند. خداوند متعال می فرماید: « أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَصْلُهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (2): آیا آن کس را که هوسش را چون خدای خود گرفت و خدا از روی علم گمراهش کرد و بر گوش و دلش مهر نهاد و بر دیدگانش افکند، دیده ای؟ اگر خدا هدایت نکند چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ چرا پند نمی گیرید؟» پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) گروهی را به جهاد فرستاد آن گاه که بازگشتند فرمودند: « مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِىَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ (3): آفرین به گروهی که پیکار کوچک تر را سپری کردند و پیکار بزرگتر آنان به جای مانده است، گفته شد: ای فرستاده خدا! پیکار بزرگ تر چیست؟ فرمود پیکار با نفس».

2- به جای جستجوی عیوب مردم به اصلاح عیوب خود مشغول شود. پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: « ثَلَاثُ خِصَالٍ مَنْ كُنَّ فِيهِ أَوْ وَاحِدَةُ مِنْهُنَّ كَانَ فِي ظِلِّ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ : رَجُلُ أَعْطَى النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ مَا هُوَ سَائِلُهُمْ لَهَا وَ رَجُلُ لَمْ يُقَدِّمْ رِجْلًا وَ لَمْ يُؤَخِّرْ أُخْرَى حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّ ذَلِكَ لِلَّهِ فِيهِ رِضًى أَوْ سَخَطٍ وَ رَجُلُ لَمْ يَعِبْ

ص: 179


1- 177/11
2- جاثیه:23 وقتی معانی بندگی همچون( اطاعت و تسلیم یا ذلت) محقق شود انسان بنده ی هوای خود می شود و این امر از طریق گناهی که انسان مرتکب می - شود قابل درک است، زیرا انسان بدان وسیله از هوای نفس خویش اطاعت کرده و ذلیل و سرسپرده آن می شود و این همان بندگی است.
3- 225/11.122/11

أخَاهُ الْمُسْلِمَ بِعَيْبِ حَتَّى يَنْفِيَ ذَلِكَ الْعَيْبَ مِنْ نَفْسِهِ فَإِنَّهُ لَا يَنْفِى مِنْهَا عَيْباً إِلَّا بَدَا لَهُ عَيْبٌ وَكَفَى بِالْمَرْءِ شَغْلًا بِنَفْسِهِ عَنِ النَّاسِ (1): در در هر کس سه صفت یا یکی از آن سه باشد بروز قیامت که هیچ سایه ای جز سایه الهی نیست او در سایه عرش خدا خواهد بود مردیکه رفتارش با دیگران آنچنان باشد که همان رفتار را نسبت بخود از دیگران انتظار دارد و مردی که تا رضا و خشم الهی را در کاری احراز نکرده گامی پس و پیش ننهد و مردیکه تا عیبی را از خویشتن دور نساخته از برادرش در آن باره عیب جوئی نکند و البته چنین است که هر عیبی را از خود دور بکند عیبی دیگر در خویشتن مشاهده خواهد کرد و هر کس بخویشتن بپردازد مجال عیب جوئی دیگران را نخواهد داشت.

3-نسبت به مردم انصاف داشته باشد و آن چه برای خود میپسندد برای آنان بپسندد و آن چه برای خود زشت میشمارد برای آنان نیز زشت بشمارد و حق را بگوید اگر چه به ضررش .باشد. امیر مؤمنان(علیه السلام) فرمودند: « ألا يُنصفِ النَّاسَ مِن نَفسِهِ لَم يَزِدهُ الله إِلا عزا (2)؛ بدانید هر که با مردم منصفانه رفتار کند، خداوند جز بر عزت او نیفزاید».

-4 نسبت به خود یا خاندان یا ملیت خویش یا هر چیز دیگر به غیر از خداوند متعال تعصب به خرج ندهد. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «مَن تَعَصَّبَ أو تُعُصْبَ لَهُ فَقَد خَلَعَ ربقة الإيمانَ مِن عُنُقِهِ (3): کسی که از چیزی طرفداری مصرانه و نابجا کند یا اینکه از جانب دیگران به نفع او طرفداری نابجا شود و او خشنود باشد محققاً که ریسمان ایمان را از گردن خویش باز کرده است.

5-فرصتهای نیکو را غنیمت بشمارد. خداوند می فرماید: فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ (4): پس در نیکی کردن بر یکدیگرسبقت گیرید» و همچنین فرمودند: «وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ (5): بر یکدیگر پیشی گیرید برای آمرزش پروردگار خویش و رسیدن به آن بهشت که پهنایش به قدر همه آسمانها و زمین

ص: 180


1- بدون شک عمر پایان خواهد پذیرفت حال آنکه اصلاح عیوب خود را به پایان نبرده ای؛ بنابرین مجالی برای پرداختن به عیوب دیگران نیست.
2- 269/11
3- 296/11
4- بقره: 148.
5- آل عمران: 133

است و برای پرهیزگاران مهیا شده است». در وصیت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به علی(علیه السلام) آمده است: « یا علی بَادِرْ بِأَرْبَعٍ قَبْلَ أَرْبَعٍ : شَبَابِكَ قَبْلَ هَرَمِكَ وَ صِحَّتِكَ قَبْلَ سُقْمِكَ وَ غِنَاكَ قَبْلَ فَقْرِكَ وَ حَيَاتِكَ قَبْلَ موتک (1): ای علی! چهار چیز را پیش از چهار چیز دریاب: جوانیات را پیش از پیری؛ و سلامتی ات را پیش از بیماری؛ و ثروتت را پیش از فقر و زندگی ات را پیش از مرگ». زندگی اش را در راه افزایش هر خیری قرار دهد. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: « مَنِ اسْتَوَى يَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونُ وَ مَنْ كَانَ آخِرُ يَوْمَيْهِ خَيْرَهُمَا فَهُوَ مَغْبُوطُ (2) وَ مَنْ كَانَ آخِرُ يَوْمَيْهِ شَرَّهُمَا فَهُوَ مَلْعُونُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفِ الزِّيَادَةَ فِي نَفْسِهِ فَهُوَ فِي نُقْصَانٍ وَ مَنْ كَانَ إِلَى النُّقْصَانِ فَالْمَوْتُ خَيْرُ لَهُ مِنَ الْحَيَاةِ (3): کسی که دو روزش با یکدیگر برابر باشد، مغبون و زیان دیده است و کسی که روز دومش نیکوتر از روز اول باشد، مورد غبطه و حسرت دیگران است و کسی که دومین روزش بدتر باشد (امروزش بدتر از دیروز باشد) از رحمت خدا به دور و ملعون است و هر که در خود افزایشی نبیند، در در سرازیری نقصان و کمبود است و هر که رو به کاهش باشد، مرگ برای او بهتر از زندگی است».

6- به حساب نفس خود رسیدگی کند. از امام موسی کاظم(علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: « لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ ، فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَيِّئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ علیه : از ما نیست کسی که هر روز به حساب نفس خود رسیدگی نکند. اگر کار خوبی کرده باشد از خداوند فزونتر بخواهد و اگر کار بدی کرده باشد از خداوند آمرزش بخواهد و به درگاه او توبه کند» و در وصیت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به ابوذر آمده است: « یا أباذر ؛ لَا يَكُونُ الرَّجُلُ مِنَ الْمُتَّقِينَ حَتَّى يُحَاسِبَ نَفْسَهُ أَشَدَّ مِنْ مُحَاسَبَةِ الشَّرِيكِ شَرِيكَهُ . فَيَعْلَمَ مِنْ أَيْنَ مَطْعَمُهُ وَ مِنْ أَيْنَ مَشْرَبُهُ وَ مِنْ أَيْنَ مَلْبَسُهُ ؟ أَمَّنْ حَلَّ ذَلِكَ أَمْ مِنْ حَرَامٍ (4). يا أباذر ؛ مَنْ لَمْ يُبَالِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَ الْمَالَ لَمْ يُبَالِ اللَّهُ

ص: 181


1- 366/11
2- زیرا خدواند متعال ما را برای زندگی ای که تکاملی در آن نیست، نیافریده است، بلکه ما را آفریده است تا به تکامل برسیم و پیشرفت کنیم. کسی که به پیشرفت و تکامل معتقد نیست هدفی که خداوند او را برای آن آفریده محقق نکرده است. این هدف، همان شناخت خداوند است که حرکتی پیوسته و بی پایان را اقتضا می کند. مرگ برای چنین فردی بهتر از زندگی حیوانی است چنان که قرآن آن را توصیف کرده است.
3- 376/11
4- برخی از کسانی که خداوند توفیق اطاعت خویش را به آنان عطا فرموده است، دفتر کوچکی تهیه کرده و آن را در جیب خود نگه داشته و گناهانی که در روز مرتکب شده، در آن می نویسند و قبل از خوابیدن، دفتر را می گشایند تا اعمال خود را محاسبه کنند.

عَزَّ وَجَلٍ مِنْ أَيْنَ أَدْخَلَهُ النَّارَ (1): ای اباذر! آدمی به تقوا دست نمی یابد جز آنکه خود را به شدیدترین وجه به محاسبه گیرد، همچون محاسبه شریک در مورد شریک خود و بداند که خوراک و پوشاک وی از چه راهی به دست می آید آیا از راه مشروع و یا از طریق نامشروع. ای ابوذر، اگر انسان باک نداشته باشد از چه راهی کسب میکند خداوند هم باک ندارد از چه راهی داخل دوزخش نماید».

7-به صداقت و مطابقت گفتار با کردار و نهان با آشکار(درون و برون) آراسته شود. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: « أَبْلِغْ شِيعَتَنَا تنا إِنَّ مِنْ أَعْظَمِ النَّاسِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَى غَيْرِهِ (2): به شیعیان ما بگو؛ همانا در روز قیامت یکی از کسانی که حسرتش از دیگران بیشتر است کسی است که عدلی را ستوده است ولی درباره دیگری خلاف آن را عمل کرده است»، آن حضرت همچنین فرمودند: « لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ قَالَ بِلِسَانِهِ وَ خَالَفَنَا فی أَعْمَالِنَا وَ آثَارِنَا وَ لَكِنْ شِيعَتُنَا مَنْ وَافَقَنَا بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ اتَّبَعَ آثَارَنَا وَ عَمِلَ بِأَعْمَالِنَا أَ وَلِيِّكَ شِيعَتُنَا (3): از پیروان ما نیست، کسی به زبان ما را تصدیق کند اما با اعمال و آثار ما مخالفت ورزد، شیعه ما، کسی است که ما را با زبان و قلب همراه باشد و آثار ما را پیروی کند و اعمال ما را انجام دهد. آنان، شیعه ما هستند».

در وصیت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به ابوذر آمده است: «یا اباذر! يطلع قوم من اهل الجنة إلى قوم من اهل النار، فيقولون ما ادخلكم النار و قد دخلنا الجنة بتأديبكم و تعليمكم فيقولون: انا كنا نأمر بالخير و لا نفعله (4): ای ابوذر! روز قیامت گروهی از بهشتیان با تعجب گروهی از اهل جهنم را مورد سؤال قرار می دهند: چه چیز شما را به عذاب افکند، در حالی که ما به وسيلة هدایت و ارشاد شما بود که به بهشت در آمدیم، آنها پاسخ می دهند: ما مردم را به راه راست هدایت میکردیم و به کارهای خوب فرمان می دادیم، لیکن خود به حرفهایمان عمل نمی کردیم». خداوند متعال

ص: 182


1- 379/11
2- 235/11. این توصیه متوجه ما به ویژه ما حوزویان نیز است.
3- 196/11
4- 420/11

می فرمایند: « كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ (1): خداوند سخت به خشم می آید که چیزی بگویید و به جای نیاورید».

-8 صبر پیشه کنند. از توصیه های امام صادق(علیه السلام) است که فرمودند: « اصْبِرُوا عَلَى الدُّنْيَا فَإِنَّمَا هِيَ سَاعَةُ فَمَا مَضَى مِنْهُ لَا تَجِدُ لَهُ أَلَماً وَ لَا سُرُوراً وَ مَا لَمْ يجي فَلَا تَدْرِى مَا هُوَ وَ إِنَّمَا هِيَ سَاعَتُكَ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا فَاصْبِرْ فِيهَا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ اصْبِرْ فِيهَا عَنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ (2): بر دنیا صبر کنید که دنیا ساعتی بیش نیست پس آنچه از دنیا سپری شده برای آن رنجی و سروری نمی یابی (رنج و شادمانی آن تمام شدنی است) و آنچه نیامده است نمی دانی چیست؟ دنیا همان ساعتی است که تو در آن هستی پس در آن بر طاعت و فرمانبرداری خدا صبر کن و در مقابل معصیت خداوند نیز شکیبا باش».

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: « لَمَّا حَضَرَتْ أَبِيَ الْوَفَاةُ ضمنى إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ يَا بُنَيَّ اصْبِرْ عَلَى الْحَقِّ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً تُوَفَّ أَجْرَكَ بِغَيْرِ حِسَابٍ (3): زمانی که وفات پدرم امام سجاد علیه السلام فرا رسید مرا به سینه خود چسباند و فرمود: ای پسرکم ! بر حق صبر کن اگر چه تلخ باشد تا خداوند پاداش تو را بدون حساب و به طور کامل دهد» و از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: سمعت أباجعفر(علیه السلام) يقول: « إِنِّي لَأَصْبِرُ مِنْ غُلَامِي هَذَا وَ مِنْ أَهْلِى عَلَى مَا هُوَ أَمَرُّ مِنَ الْحَنْظَلِ إِنَّهُ مَنْ صَبَرَ نَالَ بِصَبْرِهِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ وَ دَرَجَةَ الشَّهِيدِ الَّذِي قَدْ ضَرَبَ بِسَيْفِهِ قُدَّامَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله وسلم) (4): از پدرم امام باقر(علیه السلام) شنیدم که فرمود: من از (کارهای) این غلامم و (کارهای) خانواده خود بر اموری صبر میکنم که از حنظل (هندوانه ابوجهل) برای من تلخ تر است (ولی با این وجود در برابر کارها و سخنان آنان صبر میکنم) زیرا کسی که صبر پیشه کند به خاطر صبرش به درجه روزه داری که به عبادت ایستاده و درجه شهیدی که در رکاب پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) شمشیر زده نائل می شود».

ص: 183


1- صف: 3.
2- 187/11
3- 188/11
4- 209/11

9- آخرت را بر دنیا مقدم دارند (1). در خطبه پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آمده است: « وَ مَنْ عَرَضَتْ لَهُ دُنْيَا وَ آخِرَةُ فَاخْتَارَ الدُّنْيَا وَ تَرَكَ الْآخِرَةَ لقى اللَّهَ وَ لَيْسَتْ لَهُ حَسَنَةُ يُتَّقَى بِهَا النَّارَ وَ مَنْ أَخَذَ الْآخِرَةَ وَ تَرَكَ الدُّنْيَا لقى اللَّهَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ عَنْهُ رَاضٍ (2): هر که دنیا آخرت به او عرضه گردد و او دنیا را بر آخرت برگزیند خداوند را در حالتی دیدار خواهد کرد هیچ حسنه ای که به وسیله آن از آتش دوزخ حفظ شود همراه او نیست، ولی کسی که آخرت را برگزیند و دنیا را ترک کند خداوند را در روز قیامت در حالتی دیدار خواهد کرد که از وی خوشنود است». آنان دنیا را کوچک می - شمارند، زیرا دنیا انسان را از یاد آخرت باز می دارد. پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: « مَنْ أَحَبَّ دُنْيَاهُ أَضَرَّ بِآخِرَتِهِ (3): هر که دنیا را دوست دارد آخرت خود را زیان زند» و امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «رأس كل خطيئه حب الدنيا (4): ریشه همه بدیها و خطاها، حب و دلبستگی به دنیا است» پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به علی(علیه السلام) توصیه کرده است: «يا على إن الله اوحى الى الدنيا: اخدمى من خدمنی و اتعبى من خدمک (5) يا على ان الدنيا لو عدلت عندالله جناح بعوضه لما سقى الكافر منها شربه من ماء يا على ما احد من الاولين و الآخرين الا و هو يتمنى يوم القيامه انه لم يعط الدنيا الا قوتا (6): ای علی خداوند به دنیا وحی فرستاد که: خدمتگزار کسی باش که در خدمت من است و به رنج و سختی بیفکن کسی را که در خدمت توست. ای علی! راستی که اگر ارزش دنیا در نزد خدا با بال پشه ای برابری میکرد هرگز به کافر جرعه ای از آب آن را نمی نوشاند، ای علی! هیچکس از خلق اولین و آخرین نیست جز اینکه در روز قیامت آرزو میکند که ای کاش از دنیا تنها به اندازه خوراکی به او داده می شد». امام باقر(علیه السلام) فردی که نسبت به دنیا حریص است به کرم ابریشم تشبیه کرده فرمودند: « الْحَرِيصُ عَلَى الدُّنْيَا مَثَلُ دُودَةِ الْقَزِّ (7) كُلَّمَا ازْدَادَتْ مِنَ الْقُرِّ عَلَى نَفْسِهَا لَمَّا كَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ الْخُرُوجِ ،

ص: 184


1- باید بدانیم در روایات، همه ی دنیا، ناپسند و نکوهیده نیست، بلکه فقط دنیایی که انسان آن را هدف و مقصود خود قرار دهد، نکوهیده است، اما اگر دنیا وسیله و راهی برای آخرت باشد ناپسند نیست، زیرا بهترین دارایی انسان است که در آن با خداوند متعال معامله می کند.
2- 286/11
3- 309/11
4- 309/11
5- طالبان دنیا طعم راحتی را نمی چشند و هرگاه چیزی را به دست می آورند چیز دیگری می خواهند همان طور که در مضمون این روایت آمده است: «منهومان لا يشبعان طالب العلم و طالب الدنيا: دو گرسنه ای که هرگز سیر نمی شوند طالب علم و طالب دنیا».
6- 316/11
7- شاعر می گوید: «كدودة القز ما تبنيه يهلكها و غيرها بالذي تبنيه ينتفع: همانند کرم ابریشم که آن چه می سازد نابود میکند حال آنکه دیگران از آن چه می سازد سود می برند».

حتى تموت غما (1): حریص به دنیا، مثل کرم ابریشم است که هر چه بیشتر دور خود ببافد خارج شدن از پیله بر او سخت تر میشود تا آن که از غصه میمیرد». از این رو پیروان ایشان به زهد تمایل دارند. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «من زهد في الدنيا انبت الله الحكمة في قلبه و انطق بها لسانه و بصره عيوب الدنيا و دائها و دوائها و اخرجه منها سالماً الى دار السلام (2): هر کس در دنیا زهد بورزد خدا حکمت را در دلش می رویاند (یا در قلب او جایگزین میکند) و زبانش را به آن گویا ساخته و او را به عیبهای دنیا، دردها و دواهای آن بینا و آشنا گردانیده و او را سالم از دنیا به سوی بهشت بیرون می برد».

10- شیعه سخن زشت و زننده بر زبان جاری نمی سازد و لعن و نفرین نمیکند و دشنام نمی گوید. به امام صادق(علیه السلام) خبر رسید که یکی از یارانش به مردی که به او ظلم کرده ناسزا گفته است. امام(علیه السلام) فرمودند: « إِنَّ هَذَا لَيْسَ مِنْ فِعَالِي وَ لَا آمُرُ بِهِ شیعتی ، اسْتَغْفِرْ رَبَّكَ وَ لَا تَعُدْ (3): این کردار از کردارهای من نیست و من به شیعیانم چنین دستوری نداده ام. از پروردگارت آمرزش بخواه و به آن کردار باز مگرد». رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده است: « إِذَا رَأَيْتُمُ الرَّجُلَ لَا يُبَالِي مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ لَهُ فَهُوَ شِرْكُ الشَّيْطَانِ (4): هرگاه دیدید که مردی باکی ندارد که چه می گوید و چه درباره اش گفته می - شود، چنین کسی شریک شیطان است» یک شیعه به کسی ستم روا نمی دارد. امام صادق(علیه السلام) به یارانش چنین توصیه میکند: « وَ إِيَّاكُمْ أَنْ يُبْغَى بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ فَإِنَّهَا لَيْسَتْ مِنْ خِصَالِ الصَّالِحِينَ فَإِنَّهُ مَنْ بَغَى صَيَّرَ اللَّهُ بَغْيَهُ عَلَى نَفْسِهِ وَ صَارَتْ نُصْرَةُ اللَّهِ لِمَنْ بُغِىَ عَلَيْهِ وَ مَنْ نَصَرَهُ اللَّهُ علب وَ أَصَابَ الظَّفَرَ مِنَ اللَّهِ (5): بر حذر باشید از اینکه برخی از شما بر برخی دیگر ستم روا دارد زیرا ستمکاری از خصلتهای شایستگان نیست، همانا کسی که ستم کند خداوند ستمش را به خود او باز می گرداند و نصرت و یاری خداوند شامل شخص ستمدیده می گردد و کسی که خداوند یاری اش کند حتما غلبه پیدا میکند و پیروزیش از جانب خداوند فرا می رسد». از سخنان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است که می فرمایند: « لَوْ بَغَى جَبَلُ عَلَى جَبَلٍ لَجَعَلَهُ اللَّهُ دَكّاً أَعْجَلُ الشَّرِّ عُقُوبَةً الْبَغْيُ وَ أَسْرَعُ الْخَيْرِ ثَوَاباً الْبِرُّ : اگر کوهی بر کوهی

ص: 185


1- 318/11
2- 310/11
3- 328/11
4- 329/11
5- 333/11

ستم کند خداوند آن را ویران می سازد، کیفر ستم از کیفر هر بدی دیگری زودتر فرا می رسد و ثواب نیکی کردن از ثواب هر خوبی دیگری زودتر به دست می آید».

11-وقتی کار ناشایستی انجام دهند یا به خود ظلم کنند یا شیطان آنها را بفریبد، متذکر می شوند و به خطای بزرگ خود در حق خداوند توجه میکنند؛ کار خود را با توبه اصلاح میکنند و از خداوند طلب بخشش می نمایند. در آمده است که خداوند به توبه کنندگان سه ویژگی بخشیده است که اگر یکی از آن ویژگی به تمامی اهل آسمانها و زمین بخشیده میشد به خاطر آن نجات می یافتند. خداوند در قرآن می فرمایند: « إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ (1): هر آینه خدا توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد». خداوند هر کس را دوست بدارد او را عذاب نمی دهد. خداوند می فرمایند: « فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَ فُهِمَ عَذابَ الْجَحِيمِ (2): کسانی را که توبه کرده و راه تو را دنبال کرده اند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار». همچنین فرمودند: « إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (3): مگر آن کسان که توبه کنند و ایمان آورند کارهای شایسته کنند خدا، گناهانشان را به نیکیها بدل میکند و خدا آمرزنده و مهربان است». امام باقر(علیه السلام) می - فرمایند: « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ رَجُلٍ أَضَلَّ رَاحِلَتَهُ وَ زَادَهُ فِي لَيْلَةٍ ظَلْمَاءَ فَوَجَدَهَا فَاللَّهُ أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ ذَلِكَ الرَّجُلِ بِرَاحِلَتِهِ حِينَ وَجَدَهَا (4): وقتی بنده گنهکار من می آید و توبه میکند، مثل کسی که در بیابان سفر میکند و در تاریکی شب آذوقه خود را گم کرده است. به دنبال آذوقه خود می رود که ناگهان در دل تاریکی آذوقه خود را پیدا میکند. او چقدر خوشحال میشود؟! من وقتی بنده گنهکارم توبه میکند و به سمت من برمی گردد، همانقدر خوشحال می شوم». از نعمتهای پی درپی و مهلت می هراسند. از امام جعفر(علیه السلام) در مورد (استدراج) سوال شد فرمودند: « فَقَالَ هُوَ الْعَبْدُ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُمْلَى لَهُ وَ تُجَدَّدُ لَهُ عِنْدَهَا النِّعَمُ قتلهيه عَنِ الِاسْتِغْفَارُ

ص: 186


1- بقره: 222.
2- غافر:7.
3- فرقان:70.
4- 358/11

مِنَ الذُّنُوبِ فَهُوَ مُسْتَدْرَجُ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُ (1): اینست که بندهای گناه کند پس به او مهلت داده شود و برایش در هنگام گناه نعمتی تجدید گردد، پس او را از آمرزش خواهی از گناهان باز دارد، پس او غافلگیر شده از راهی که نداند».

12-شکم و شرمگاه (دامن) خویش را پاک نگه می دارند (2). امام صادق(علیه السلام) فرمودند: « وَ اللَّهِ مَا شِيعَةُ عَلَى ( ع ) إِلاَّ مَنْ تَفِ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَا ثَوَابَهُ وَ خَافَ عِقَابَهُ (3): به خداوند سوگند شیعیان علی کسانی هستند که شکم دامن خود را نگه دارند و برای خداوند کار کنند و امید ثواب از او را داشته باشند و از عذاب او بترسند». روایت شده است که روزی جماعتی پشت سر امیرالمؤمنین(علیه السلام) به راه افتادند. حضرت رویش را به سوی آنها برگرداند و فرمودند: شما کیستید؟ گفتند: یا امیرالمؤمنین! ما از شیعیان شما هستیم. امام(علیه السلام): پس چرا در سیمای شما آثار نشانه های شیعه را نمی بینم؟ گفتند: آثار و نشانه های شیعه چیست؟ حضرت فرمودند: «صفر الوجوه من السهر، خمص البطون من الصيام، ذبل الشفاه من الدعاء، عليهم غبرة الخاشعين: در اثر شب زنده داری رخسارشان به زردی گراییده، در اثر روزه، شکم هایشان لاغر گشته و در اثر دعا و نیایش، لبهایشان خشکیده است و آنان را غبار خشوع و فروتنی فرا گرفته است».

13-دانش اندوزی در دین، حداقل در مسائل ابتدایی دین که فقها آن را به این نام می خوانند یعنی مسائلی که انسان در عبادتها و رفتارها و سلوک خویش بسیار با آنها مواجه می شود. از امام رضا(علیه السلام) سوال شد: «هل الناس ترك المسألة عما يحتاجون إليه؟ فقال: لا. (4) آیا مردم را می رسد که از آنچه نیاز دارند نپرسند فرمود: نه» و رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: « طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةُ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ أَلَا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْمِ (5): طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا طالبان علم را دوست دارد». امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «لوددت أن اصحابی ضربت رؤوسهم بالسياط

ص: 187


1- 365/11
2- یعنی تنها غذای حلال وارد شکم خود میکند و شرمگاه خود را حفظ میکند مگر از آن چه خداوند حلال فرموده است.
3- صفات الشيعه: ح 12.
4- اصول الکافی: کتاب فضل العلم، باب 1 ح 3.
5- همان منبع: ح 5.

حتى يتفقهوا (1): مسلما دوست دارم که با تازیانه بر سر یارانم بکوبند تا به خوبی و عمیقا بیاموزند» و امام(علیه السلام) یارانش را این چنین مورد خطاب قرار دادند: « عَلَيْكُمْ بِالتَّفَقُّهِ فِي دِينِ اللَّهِ وَ لَا تَكُونُوا أَعْرَاباً فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فِي دِينِ اللَّهِ لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَمْ يُزَكِّ لَهُ عَمَلًا (2): بر شما باد که در دین خدا دانشمند شوید و صحراگرد نباشید زیرا آنکه در دین خدا دانشمند نشود خدا روز قیامت به او توجه نکند و کردارش را پاکیزه نشمارد». امام صادق(علیه السلام) به بشیر الدهان فرمودند: « لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يَتَفَقَّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا يَا بَشِيرُ : إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ إِذَا لَمْ يَسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ احْتَاجَ إِلَيْهِمْ فَإِذَا احْتَاجَ إِلَيْهِمْ أَدْخَلُوهُ فِي بَابِ ضَلَالَتِهِمْ وَ هُوَ لَا یعلم (3): هر یک از اصحاب ما که فهم ندارد خیری ندارد، ای بشیر! هر مردی از ایشان که از نظر فهم دین بی نیاز نباشد به دیگران نیاز پیدا میکند و چون به آنها نیازمند شد او را در گمراهی خویش وارد کنند و او نفهمد». امام صادق(علیه السلام) به نقل از جدش رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند: «أف لرجل لا يفرغ نفسه في كل جمعة لامر دينه فيتعاهده و يسأل عن دينه (4): أف بر مردی که در هر جمعه خود را برای کار دینش فارغ نمی سازد تا با آن تجدید عهد کند و درباره آن سوال کند».

صفات فراوان دیگری وجود دارد که در متون آمده است از جمله: « لَيِّناً قَوْلِهِ ، غَائِباً مُنْكَرُهُ ، قَرِيباً مَعْرُوفَهُ ، صَادِقاً قَوْلِهِ ، حَسَناً فَعَلَهُ ، مُقْبِلًا خَيْرُهُ ، مُدْبِراً شَرُّهُ فَهُوَ فِي الزهزاهز وُفُورِ وَ فِي الْمَكْرُوهِ صَبُورُ وَ فِي الرَّخَاءِ شَكُورُ ، لَا يَحِيفُ عَلَى مَنْ يُبْغِضُ وَ لَا يَأْتَمُّ عَلَى مَنْ لَا يُحِبُّ لَا يُدْعَى مَا لَيْسَ لَهُ وَ لَا يَجْحَدُ حَقّاً هُوَ عَلَيْهِ يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ يُشْهَدَ عَلَيْهِ لَا يُضَيِّعُ مَا اسْتُحْفِظَ وَ لَا يُنَابِزُ بِالْأَلْقَابِ وَ لَا يُبْغَى عَلَى أَحَدٍ وَ لَا يَهُمُّ بِالْحَسَدِ وَ لَا يُضَارُّ بِالْجَارِ وَ لَا يَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ (5): و گفتارش نرم، بدیهای او پنهان و کار نیکش آشکار است. نیکیهای او به همه رسیده و آزار او به کسی نمی رسد. در سختیها آرام و در ناگواریها بردبار و در خوشی ها سپاس گزار است به آن که دشمن دارد ستم نکند و نسبت به آن که دوست دارد به گناه آلوده نشود، پیش از آن که بر ضد او گواهی دهند به حق اعتراف میکند و آن چه را به او

ص: 188


1- همان منبع: ح 6.
2- ح 7.
3- باب 2، ح 6.
4- باب 9 ح6.
5- صفات الشيعة، ح 35.

سپرده اند ضایع نمیسازد و آن چه را به او تذکر دادند فراموش نمیکند. مردم را با لقبهای زشت نمی خواند، همسایگان را آزار نمی رساند، در مصیبتهای دیگران شاد نمی شود».

محور سوم: صفات مؤمن در رابطه با دیگران

1- با همه به نیکی رفتار میکنند. امام سجاد(علیه السلام) به فرزندش امام باقر(علیه السلام) توصیه میکنند: «یا بنی: افعل الخير الى كل من طلبه منك فان كان من أهله فقد أصبت موضعه و ان لم يكن له من أهله كنت أنت من أهله و إن شتمك رجل عن يمنك ثم تحول الى يسارك فاعتذر الیک فاقبل عذره (1): پسرم! هر کس از تو کار خیری را درخواست کرد، تو انجام بده، اگر او شایسته بود، کار تو به جای خود قرار گرفته است و اگر او شایسته نبود، تو شایسته چنان کاری بوده ای و اگر کسی از طرف راست تو را دشنام داد و بعد برگشت به طرف چپ تو و عذرخواهی کرد از او بپذیر» اصل این مطلب در قرآن کریم چنین آمده است: « ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ (2): بدی را به بهترین راه و روش دفع کن (و پاسخ بدی را به نیکی ده) ما به آنچه توصیف می کنند، آگاهتریم».

2-از ظلم و تجاوز و دشمنی ناحق به دیگران پرهیز می کنند. امیر مؤمنان(علیه السلام) می دانست که قاتلش عبدالرحمن بن ملجم شر او را می خواست. به ایشان گفته شد چرا او را نمیکشی یا زندانی نمیکنی تا شرش دفع گردد؟ امام(علیه السلام) فرموند: (قصاص قبل از جنایت جایز نیست). در مقابل ایالات متحده آمریکا که نمونه غرب متمدن است به منظور دفع خطرهای احتمالی تحت عنوان(ضربه های پیشگیرانه) بشریت را به نابودی و گرفتاری و ویرانی تهدید می کند. اینان کجا و ادبیات اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) کجا.

ائمه (علیهم السلام) به شدت از ظلم برحذر داشته اند هر چند ظلم کوچکی باشد. امام صادق(علیه السلام) فرموند: «قنطره على الصراط لا يجوزها عبد بمظلمه: ایستگاهی است بر صراط که بنده ای که مظلمه ای به گردن او باشد از آن نمی گذرد» و در

ص: 189


1- 528/11
2- مؤمنون:96.

حدیثی از امام سجاد(علیه السلام) آمده است: « مَا يَأْخُذُ الْمَظْلُومُ مِنْ دِينِ الظَّالِمِ أَكْثَرَ مِمَّا يَأْخُذُ الظَّالِمُ مِنْ دُنْيَا الْمَظْلُومِ (1): آنچه که مظلوم از دین ظالم می گیرد بسی بیشتر است از آنچه که ظالم از دنیای مظلوم می ستاند». در حدیثی از امام باقر(علیه السلام) ظلم را از گناهانی به شمار آورده است که خداوند متعال آن را نمی بخشد؛ بنابراین ائمه دستور می دهند هر آن چه به ظلم گرفته شده به صاحبانش برگردانده شود قبل از آن که مرگ، آنها را غافلگیر کند. ائمه(علیه السلام) از یاری رساندن به ظالمان بر حذر داشته اند امام صادق(علیه السلام) فرموند: « الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِينُ لَهُ وَ الرَّاضِي بِهِ شُرَكَاءُ ثَلَاثَتُهُمْ (2) کسی که به ظلم و ستم عمل بکند و کسی که به او کمک کند و کسی که خودش مستقیم دخالت نکرده، اما به این کار راضی است هر سه در گناه شریک هستند». پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره این افراد به علی(علیه السلام) فرموند: « یا علی شَرُّ النَّاسِ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ وَ شَرُّ مِنْ وَ شَرُّ مِنْ ذَلِكَ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْيَا غَيْرِهِ (3): یا علی بدترین مردم کسی است که آخرتش را به دنیا فروخت و بسیار بدتر ازاو کسی است که آخرتش را برای دنیای دیگری فروخت».

3- دوستی و دشمنی آنها برای رضای خدا است. این یک اصل قرآنی مهم است که خداوند متعال بسیار بر آن تأکید کرده است و اگر این مقیاس از بین برود، دین نابود می شود. خداوند می فرمایند: « لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أَ وَلِيِّكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (4): مردمی را می یابی که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشند، ولی با، کسانی که با خدا و پیامبرش مخالفت می ورزند دوستی کنند، هر چند آن مخالفان، پدران یا فرزندان یا برادران یا قبیله آنها باشند خدا بر دلشان رقم ایمان زده و به روحی از خود یاریشان کرده است و آنها را به بهشتهایی که در آن نهرها جاری است در آورد در آنجا جاودانه باشند خدا از آنها خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند اینان حزب خدایند، آگاه باش که حزب خدا رستگارانند».

ص: 190


1- عقاب الاعمال، 272.
2- 345/11
3- همان.
4- مجادله: 22.

این حقیقت قرآنی کجا و کسانی که مزدور غرب و قدرتهای استکباری هستند کجا. قدرتهایی که آخرین دستورشان تغییر روشهای تعلیم دینی و در رأس آن قرآن کریم است، زیرا به گمان آنان این تعلیمات به ترور تشویق میکند. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: « كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مِنْ شِيعَتِنَا وَ هُوَ مُتَمَسِّكُ بِعُرْوَةِ غَيْرِنَا : دروغ می گوید کسی که گمان میکند شیعه ما است، ولی به ریسمان غیر ما، چنگ زده است» و امام رضا(علیه السلام) می فرمایند: «من والی اعداء الله فقد عادی اولیاء الله و من عادی اولیاء الله فقد عادى الله تبارک و تعالی و حق على الله عزوجل ان يدخله نار جهنم (1): کسی که دشمنان خدا را دوست بدارد، در حقیقت دشمن دوستان خداست و کسی که با دوستان خدا دشمنی کند، حتما کند، حتما دشمن خدای بزرگ است و بر خدا حق و واجب است که او را در آتش جهنم وارد کند». همچنین ایشان میفرمایند: «إن ممن يتخذ مودتنا أهل البيت لمن هو أشد لعنة على شيعتنا من الدجال فقلت له يا ابن رسول الله بماذا؟ قال بموالاة أعدائنا و معاداة أوليائنا إنه إذا كان كذلك اختلط الحق بالباطل و اشتبه الأمر فلم يعرف مؤمن من منافق (2): بعضی از کسانی که ادعای محبت و دوستی ما را دارند، ضررشان برای شیعیان ما از دجال بیشتر است. گفت: عرض کردم: ای پسر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به چه علت؟ فرمود: به خاطر دوستی شان با دشمنان ما و دشمنی شان با دوستان ما و هر گاه چنین شود، حق و باطل به هم در آمیزد و امر مشتبه گردد و مؤمن از منافق باز شناخته نشود». و امام باقر(علیه السلام) فرمودند: « وُدُّ الْمُؤْمِنِ لِلْمُؤْمِنِ فِي اللَّهِ مِنْ أَعْظَمِ شُعَبِ الْإِيمَانِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ فِي اللَّهِ وَ أَبْغَضَ فِي اللَّهِ وَ أَعْطَى فِي اللَّهِ وَ مَنَعَ فِي اللَّهِ فَهُوَ مِنْ أَصْفِيَاءِ اللَّهِ (3): دوستی مؤمن با مؤمن برای رضای خدا از بزرگ ترین شاخه های ایمان است، هان هر کس دوستی و دشمنی و بخشش و دریغش، همه در راه کسب رضای خدا باشد از برگزیدگان خداوند است».

4-امر به معروف و نهی از منکر می کنند و چنان که قرآن کریم بیان کرده است این از مهمترین صفات بهترین امتی است که از میان مردم به پا خواسته است. از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) روایت است که فرمودند: « لَا تَزَالُ أُمَّتِى بِخَيْرٍ مَا أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ ، فَإِذَا لَمْ يَفْعَلُوا ذَلِكَ نُزِعَتْ مِنْهُمُ الْبَرَكَاتُ وَ سُلِّطَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ

ص: 191


1- صفات الشيعه: 1124.
2- ح 14.
3- 431/11

لَمْ يَكُنْ لَهُمْ نَاصِرُ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ (1): امت من تا زمانی که امر به معروف و نهی از منکر کنند و در کارهای نیک همیاری نمایند، در خیر و خوبی خواهند بود؛ اما هرگاه چنین نکنند، برکتها از آنان باز گرفته شود و عده ای از آنان بر عده دیگر سلطه پیدا کنند و دیگر نه در زمین برایشان یاوری باشد و نه در آسمان». امام صادق(علیه السلام) خطاب به شیعه نوشتند: «ليعطفن ذووا السن منكم و النهى على ذوى الجهل و طلاب الرئاسة او لتصيبنكم لعنتى اجمعين (2): پیران و خردمندان شما باید نظر خود را معطوف جاهلان و ریاست طلبان نمایند. در غیر این صورت نفرين من همة شما را فرا می گیرد». کم ترین مرتبه آن انکار قلبی است. از امام علی(علیه السلام) روایت است: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «من شهد أمراً فكرهه كان كمن غاب عنه، ومن غاب عن أمر فرضيه كان كمن شهده (3): کسی که در کاری حاضر باشد و آن را ناخوش دارد، مانند کسی است که غایب بوده و هر کس در کاری حاضر نباشد، ولی بدان رضایت دهد، مانند کسی است که خود در آن بوده است». علی(علیه السلام) می فرمایند: «ادنی الانكار (4) ان تلقى اهل المعاصي بوجوه مكفهره (5): کم ترین انکار و مبارزه با منکر و گناه آن است که با چهره خشمگین با گناهکاران برخورد کنی». امام صادق(علیه السلام) به یارانش فرمودند: « إِنَّهُ قَدْ حَقَّ لِيَ أَنْ أَخَذَ الْبَرِى ءُ مِنْكُمْ بِالسَّقِيمِ وَ كَيْفَ لَا يَحِقُّ لِيَ ذَلِكَ وَ أَنْتُمْ يَبْلُغُكُمْ عَنِ الرَّجُلِ مِنْكُمُ الْقَبِيحُ وَ لَا تُنْكِرُونَ عَلَيْهِ وَ لَا تَهْجُرُونَهُ وَ لَا تُؤْذُونَهُ حَتَّى يَتْرُكَهُ (6): من حق دارم و این حق من است که بی گناهان شما را به سبب آنهایی که گناه کردند و به سبب گناه گناهکاران مؤاخذه کنم، چطور من شما را مؤاخذه نکنم برای اینکه شما باخبر می شوید که کسی کار زشت و منکری را انجام داده و اعتراض نمیکنید و سکوت میکنید و اذیتشان هم نمیکنید » تا از کار زشت خودشان دست بردارند» و همچنین می فرمایند: «ألا ينبغي للمؤمن

ص: 192


1- 398/11
2- 395/11
3- 409/11
4- باید این مسئله به صورتی صحیح درک شود. انجام این کار به شیوه رایج در میان برخی جوانان ما درست نیست. آنان در امر به معروف و نهی از منکر قبل از هر چیزی، خشونت و تندی کرده و چهره در هم میکشند و اخم میکنند، حال آنکه این شیوه درست نیست، بلکه امربه معروف را باید با حکمت و پند نیکو آغاز کرده و با اخلاق نیکو با آنان برخورد کرد تا تحت تأثیر ما و سخن ما قرار گیرند و به تدریج با شیوه های مختلف اصلاح در مواجهه با آنها در اجرای این امر بکوشیم.
5- 413/11
6- 415/11

أَنْ يَجْلِسَ مَجْلِساً يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى تَغْيِيرِهِ (1): شایسته مؤمن نیست که در مجلسی بنشیند که در آن گناه می شود و او قادر به تغییر آن نیست».

5-از ویژگیهای مؤمن توجه به امور مسلمانان در شرق و غرب است. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «من لم يهتم بأمور المسلمين، فليس منهم: (2) کسی که به امور مسلمانان اهتمام نورزد از آنها نیست» و از امام باقر(علیه السلام) روایت شده که فرمودند: «إن المؤمن لترد عليه الحاجة لأخيه فلا تكون عنده فيهتم بها قلبه فيدخله الله بهمه الجنة (3): گاهی مؤمن حاجتی از برادرش به او آورده میشود و نمی تواند روا کند ولی دل او به آن مشغول می شود و در اندیشه آن است، خدای تبارک و تعالی او را به سبب همین اندیشه و اهتمام به بهشت می برد».

6-ائمه(علیه السلام) پیروان خود را به زیارت یکدیگر و دیدارهای فراوان، هدفمند و آگاهانه برای گفت وگو و مذاکره پیرامون مسائل مفید امر کرده اند. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: « تَزَاوَرُوا فَإِنَّ فِي زِيَارَتِكُمْ إِحْيَاءً لِقُلُوبِكُمْ وَ ذِكْراً لِأَحَادِيثِنَا وَ أَحَادِيثُنَا تَعْطِفُ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ فَإِنْ أَخَذْتُمْ بِهَا رَشَدْتُمْ وَ نجونم وَ إِنْ تَرَكْتُمُوهَا ضَلَلْتُمْ وَ هَلَكْتُمْ فَخُذُوا بِهَا وَ أَنَا بِنَجَاتِكُمْ زَعِيمُ (4): به دیدار یکدیگر روید زیرا زیارت شما از یکدیگر زنده گردانیدن دلهای شما و یاد کردن احادیث ماست و احادیث ما شما را بهم متوجه می سازد، پس اگر بآنها عمل کنید، هدایت و نجات یابید و اگر آنها را ترک کنید گمراه و هلاک شوید، پس بآنها عمل کنید و من ضامن نجات شمایم». همچنین می فرمایند: « أَمَا وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّي مَعَكُمْ فِي بَعْضِ تِلْكَ الْمَوَاطِنِ (5): همانا بخدا من دوست دارم که در بعضی از آن مجالس با شما باشم».

ص: 193


1- 503/11
2- 559/11
3- 560/11
4- 567/11
5- 567

7- ائمه (علیه السلام) به رفع نیازهای مؤمنین اهمیت زیادی میدادند امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «ما قضى مسلم المسلم حاجة إلا ناداه الله تبارک و تعالی علی ثوابک ولا أرضى لك بدون الجنة (1): هر مسلمانی که حاجت مسلمان دیگر را برآورد، خدا به او ندا میدهد ثواب تو با من است و به کمتر از بهشت برای تو راضی نمیشوم و امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«مَن أتاهُ أخوه المؤمنُ فى حاجة فإنّما هي رَحْمَةٌ مِن الله تبارك و تعالى ساقها إليه، فإِنْ قَبلَ ذلكَ فَقَد وَصَلَهُ بوَلايَتِنا و هو موصول بولاية الله و إن رَدَّهُ عن حاجَتِه و هو يقْدِرُ على قضائها سَلّطَ اللَّهُ عَلَيْهِ شُجاعًا مِن نَارِ يَنْهَشُهُ فى قَبْرِهِ إِلى يَومِ القِيامَةِ (2): هر کس برادر مؤمنش برای کاری و حاجتی نزد او آید، این، در حقیقت، رحمتی است از سوی خداوند تبارک و تعالی که به جانب او سوق داده است ،پس اگر حاجت او را روا سازد خود را به ولایت ما پیوند زده و ولایت ما هم به ولایت خدا پیوسته است؛ اما اگر میتواند حاجت او را برآورد و برنیاورد، خداوند در قبرش ماری آتشین بر او مسلط گرداند که تا روز قیامت وی را نیش زند ائمه(علیه السلام) این مسئله را از سایر اعمال اسباب تقرب همچون حج و عمره و اعتکاف و طواف مستحبی برتر قرار داده اند تا آن جا که امام(علیه السلام) برای رفع نیاز مؤمنی طواف خانه کعبه را قطع کرد و خارج شد (3) ائمه(علیه السلام) پیروان خود را در صورت کوتاهی در این امر به انواع مجازاتها تهدید میکردند. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «أَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ شِيعَتِنَا أَتَى رَجُلًا مِنْ إِخْوَانِهِ فَاسْتَعَانَ بِهِ فِي حَاجَتِهِ فَلَمْ يُعِنْهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ إِلَّا ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِأنْ يَقْضِيَ حَوَائِجَ عدة مِنْ أَعْدَائِنَا يُعَذِّبُهُ اللَّهُ عَلَيْهَا يَوْمَ الْقِيَامَة (4): اگر شیعه ای با قدرت داشتن بر رفع حوائج براداران دینی حاجت دوستان نیازمند را برآورده نکند ناچار خواهد شد که حاجت دشمنان را بر آورد و در قیامت عذاب خواهد شد و این حالتی ثابت شده است.

8- کمک به فقرا و قرض دادن به نیازمندان و مهلت دادن به بینوایان و گرفتاران از جمله نیازهایی است که مؤمنان به آن آن توجه کرده اند از ابوبصیر نقل شده است که :گفت در نزد امام جعفر صادق (علیه السلام) از شیعیان ثروتمند نام بردیم گویا آن حضرت از آنچه درباره آنان شنید ناخرسند گشته :فرموند ای ابا !محمد اگر مؤمن ثروتمند و بخشنده و

ص: 194


1- 577/11
2- 578/11
3- 585/11
4- 598/11

مهربان باشد و به دوستانش احسان کند خداوند در برابر آنچه که از روی احسان و نیکی انفاق کرده دو مرتبه و دو برابر به او پاداش می دهد چرا که در قرآن فرمودند: « وَ ما أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنا زُلْفى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِي الْغُرُفاتِ آمِنُونَ (1): (2) نه اموال شما و نه اولادتان چیزهایی نیستند که شما را نزد ما تقربی دهند؛ ولی کسانی که ایمان آورده اند و کار شایسته انجام دهند، اینان در برابر عملشان جزائی مضاعف دارند و آنان در غرفه های بهشتی در امانند». رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «الصدقة بعشرة و القرض بثمانية عشر وصلة الإخوان بعشرين و صلة الرحم بأربعة و عشرين (3): صدقه دادن، ده حسنه، قرض دادن، هجده حسنه، رابطه با برادران (دینی)، بیست حسنه رحم، بیست و چهار حسنه دارد».

9-موارد زیاد دیگری نیز وجود دارد همچون خوشحال کردن مؤمن تا آن جا که این امر را همچون خوشحال کردن پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه معصوم(علیه السلام) قرار داده اند. (4) پوشاندن عیب مؤمن و حفظ کرامت و شهرت او و منع بدنام کردن وی نزد مردم (5)، خیر خواهی برای مؤمنان و نیرنگ نکردن (6)، مهربانی با مؤمنان و وادار نکردن آنان به انجام آن چه در توانشان نیست (7) و مهربانی با همه مردم را پوشش قلب خویش قرار دهند؛ چنان که در نامه امام علی(علیه السلام) به مالک اشتر آمده است: «و اشعر قلبك الرحمة للرعية و المحبة لهم و اللطف بهم، ولا تكونن عليهم سبعاً ضارياً تغتنم أكلهم، فاتهم صنفان: اما اخ لک فی الدین، او نظیر لک فی الخلق، فاعطهم من عفوك و صفحك مثل الذي تحب و ترضى أن يعطيك الله من عفوه و صفحه: مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی، زیرا مردم دو دسته اند، دسته ای برادر دینی تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش می باشند، آنان را ببخشای و بر آنان آسان گیر، آنگونه که دوست داری خدا تو را

ص: 195


1- سبأ: 37.
2- 524/11
3- 546/11
4- 569
5- 592
6- 594.
7- 426.

ببخشاید و بر تو آسان گیرد». داعیان حقوق بشر که حتی حیوانات وحشی جنگل از کردار آنان تبری می جویند کجا و این تعالیم بر حق اهل بیت (علیهم السلام) کجا.

آنچه گذشت قطره ای بود از دریای بیکرانی که ائمه (علیهم السلام) با آن پیروان خود را تربیت کرده و از آنان خواسته اند تا این چنین باشند و بر این اساس آنان را دوست داشتند و به آنان مقامهای والا بخشیدند. امام صادق(علیه السلام) به پیروانش می - فرمایند: «أما و الله إني لاحب ريحكم و أرواحكم (1): سوگند به خدا که من بوی شما را دوست دارم و ارواح شما را دوست دارم». امام رضا(علیه السلام) فرموده اند: «شيعتنا ينظرون بنور الله و يتقلبون في رحمة الله و يفوزون بكرامة الله ما أحد من شيعتنا يمرض إلا مرضنا لمرضه و لا اغتم إلا اغتممنا لغمه و لا يفرح إلا فرحنا لفرحه و لا يغيب عنا أحد شيعتنا أين كان في شرق الأرض أو غربها (2): شيعيان ما با نور خدا می نگرند و در رحمت او غوطه ور می شوند و به کرامت خدا رستگار می گردند. هیچ یک از شیعیان ما بیمار نمیشود جز آن که ما نیز به بیماری او بیمار می شویم و چون او اندوهناک گردد ما نیز به غم او، اندوهناک می شویم و اگر خوشحال گردد ما نیز به خوشحالی او، مسرور می شویم. هیچ کدام از شیعیان ما از دیدگاه ما پنهان نیستند، چه در شرق زمین باشند یا در غرب آن». شخصی آورده است: در زمان مروان (ملقب به حمار آخرین حاکم بنی امیه) بر امام صادق(علیه السلام) وارد شدیم، امام(علیه السلام) از ما پرسید: شما کیستید؟ جواب دادیم: از اهل کوفه، حضرت فرموند: « مَا مِنْ بَلْدَةٍ مِنَ الْبُلْدَانِ أَكْثَرَ مُحِبّاً لَنَا مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ وَ لَا سِيَّمَا هَذِهِ الْعِصَابَةِ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ هَدَاكُمْ لِأَمْرٍ جَهِلَهُ النَّاسُ وَ أَحْبَبْتُمُونَا وَ أَبْغَضَنَا النَّاسُ وَ اتَّبَعْتُمُونَا وَ خَالَفَنَا النَّاسُ وَ صَدَّقْتُمُونَا وَ كَذَّبَنَا النَّاسُ فَأَحْيَاكُمُ اللَّهُ مَحْيَانَا وَ أَمَاتَكُمُ [ اللَّهُ ] مَمَاتَنَا فَأَشْهَدُ عَلَى أَبِي أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ مَا بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يَرَى مَا يُقِرُّ اللَّهُ بِهِ عَيْنَهُ وَ أَنْ يَغْتَبِطَ إِلَّا أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ هَذِهِ وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ (3): هیچ شهری وجود ندارد که در آن محبان ما بیشتر از کوفه باشد به ویژه در میان این قبیله (اشاره به قبیله بنی کنده) خداوند متعال شما را به چیزی هدایت فرمود که سایر مردم از آن جاهلاند. شما مردم کوفه ما را دوست می دارید در صورتی که دیگران با ما دشمنی می ورزند و شما از ما پیروی میکنید در حالی که دیگران با ما مخالفت می ورزند و در زمانی

ص: 196


1- 567/11
2- صفات الشيعه: ح 5.
3- روضة الكافي: ح 38.

که دیگران ما تکذیب می کنند شما ما را تصدیق میکنید. خداوند شما را همانند زندگی ما زندگی و حیات بخشد و همانند مردن ما بمیراند و من گواهم که پدرم می فرمود: فاصله ای نیست میان یکی از شما و میان آنچه با دیدنش خداوند چشم او را روشن کند و مورد غبطه دیگران واقع گردد جز اینکه جان باینجا رسد - و اشاره بگلویش فرمود -» امام صادق(علیه السلام) فرمودند: « خَرَجْتُ أَنَا وَ أَبَى حَتَّى إِذَا كُنَّا بَيْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ إِذَا هُوَ بِأُنَاسٍ مِنَ الشِّيعَةِ فَسَلَّمَ عَلَيْهِمْ ثُمَّ قَالَ : أَنْتُمْ شِيعَةُ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ أَنْصَارُ اللَّهِ وَ أَنْتُمُ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ وَ السَّابِقُونَ الْآخِرُونَ وَ السَّابِقُونَ فِي الدُّنْيَا وَ السَّابِقُونَ فِي الْآخِرَةِ إِلَى الْجَنَّةِ قَدْ ضَمِنَّا لَكُمُ الْجَنَّةَ بِضَمَانِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ضَمَانِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم): من و پدرم از خانه بیرون رفتیم تا (در مسجد مدینه) به میان قبر و منبر رسیدیم. در آنجا به گروهی از شیعه برخوردیم، پدرم به آنها سلام کرد سپس پدرم فرمود: شمایید پیروان خدا و شمایید یاران خدا و شمایید پیشی گرفتگان اولین و پیشی گرفتگان آخرین و پیشی گرفتگان در دنیا و پیشی گرفتگان در آخرت به سوی بهشت و ما از روی ضمانتی که خدا کرده و ضمانت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) برای شما ضمانت بهشت را کرده ایم». این حدیث طولانی است، اما حضرت در این حدیث فرمودند: « وَ اعْلَمُوا أَنَّ وَلَايَتَنَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ - وَ مَنْ أَنْتُمْ مِنْكُمْ بِعَبْدٍ فَلْيَعْمَلْ بِعَمَلِهِ (1): و بدانید که به ولایت (و دوستی) ما نتوان رسید جز به پارسایی و کوشش و هر کس از شما(بنده ای از بندگان خدا) را امام و پیشوای خود قرار دهد باید بر طبق رفتار و کردار او عمل کند».

پروردگارا ما را به زندگی محمد

و خاندان محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) زنده دار و به مرگ ایشان بمیران

و همراه ایشان محشور دار و میان ما و ایشان جدایی میفکن.

ای بخشنده ترین بخشندگان و درود فرست بر محمد و خاندان پاکش.

ص: 197


1- الروضه: ح 259.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ بسم الله الرحمن الرحيم

شکایت سوم

توجه به نشانه ها بیش از توجه به شروط و فتنه های مادی غربی

سپاس فراوان خدای را چنان که شایسته سپاس است (1) و درود و سلام خداوند بر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و خاندانش.

توجه به شروط صحیح است نه نشانه ها

در اینجا قصد دارم این مسئله را متذکر شوم که شروط ظهور فرخنده باید مورد توجه قرار گیرد نه نشانه های آن؛ اما عکس این مسئله در میان شیعه امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اتفاق افتاده است و همین امر، شکایت دیگری است که میخواهم به نیابت از امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مطرح کنم این آگاهی از طریق شناخت معنای شرط و نشانه و درک تفاوت میان این دو حاصل می شود. در کتاب الغيبة الكبری (2) نوشته استاد ( قدس سره افکار و اندیشه های مفیدی در این زمینه وجود دارد که آن شاء الله برخی از آن بیان خواهد شد.

این دو امر در وجوب تحقق پیش از ظهور مشترکند. در غیر این صورت تحقق ظهور امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیش از فراهم شدن اسباب و عوامل موفقیت ایشان در اجرای برنامه الهی - که آن را شرط ظهور مینامیم ، مستلزم این است که مشروط پیش از فراهم شدن شرط محقق شود یا اینکه امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مأموریت خود شکست بخورد. تحقق ظهور پیش از تحقق نشانه های ظهور نیز به معنای تکذیب اخبار امامان معصوم (علیه السلام) درباره این نشانه هاست که همگی غیر ممکن است ولی این دو امر باهم تفاوتهای دارند که از خلال آنها ضرورت توجه به شرط بیش از علامت آشکار میشود

ص: 198


1- جناب شیخ بر آغاز این قسمت چنین یاداشتی نوشته که ما نمیتوانیم خدواند متعال را چنان که شایسته است سپاس گزاری کنیم. اگر بگوییم سپاس خدای را به اندازه ی آسمانها و ،زمین کم است و اگر بگوییم سپاس خدای را به تعداد قطره های ،آب باز هم کم ،است در حق خداوند متعال هر چه بگوییم کم است؛ بنابرین می گوییم سپاس خدای را چنان که شایسته ی اوست.
2- صفحه ی 395 به بعد
تفاوت میان شرط و نشانه

نخستین و مهمترین تفاوتی که از تعریف شرط و نشانه استباط می شود این است که شرط، همچون رابطه علیت، اصل اساسی در تحقق مشروط است، زیرا وجود آتش، بدون تحقق شرط آتش سوزی که همان برخورد و تماس است؛ به تنهایی برای آتش سوزی کافی نیست. تحقق مشروط یعنی ظهور آن حضرت بدون وجود شرایط ظهور غیرممکن است و ظهور آن حضرت بدون مهیاشدن شرایط لازم، مستلزم شکست ایشان است؛ اما این نشانه، در پدید آمدن یک شی، تأثیر علیتی و سببی ندارد، بلکه موجب آشکار شدن آن و هدایت به سوی آن می شود. همانند وجود دود که نشان دهنده وجود آتش است. هرچند ممکن است آتش بدون دود نیز وجود داشته باشد، اما وجود دود نشان - دهنده وجود آتش است؛ بنابراین از این جنبه، تحقق نشانها ضرورتی ندارد، بلکه وجوب تحقق این نشانهها پیش از ظهور از این جهت است که دروغ بودن اخبار و روایات مربوط به امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ایجاب نکند. در نتیجه ارتباط ظهور با شرایط ارتباطی حقیقی است، زیرا شرایط به مثابه علت و سبب ظهور است، اما ارتباط ظهور با نشانه ها ارتباطی ظاهری بوده و به معنای آشکارسازی و آگاهی دادن است.

تفاوتهای دیگری نیز ذکر شده که ارزش چندانی ندارند. از جمله مواردی که از ارزش و اهمیت «نشانه ها» می کاهد عبارت است از:

1- روایت هایی که آنها را اثبات می کند، ضعیف بوده، هر چند که می توان بعضی از آنها را به اعتبار تأیید یکدیگر قبول کرد. (1)

2-تفاوت آنها در شرح و تفصيل ها.

3- قابلیت آنها برای انطباق با حوادث بسیاری همچون مسئله قتل سيد الحسنی. چرا که دهها تن از نوادگان امام حسن(علیه السلام) در دوران حکومت بنی امیه و بنی عباس قیام کرده و سرانجام به شهادت رسیدند، همچنین بسیاری دیگر از

ص: 199


1- هر گاه بر یکی از نشانه های ظهور روایات زیادی نقل شده و بر آن اجماع داشته باشند، همین امر موجب اطمینان بدان می شود.

فرزندان امام حسن(علیه السلام) نیز به قتل رسیدند، یا نشانه ورود ترکها به الجزيرة (1) که به ویژه در زمان اشغال عثمانیان بسیاری از آنان وارد آن دیار شدند و همچنین خروج پرچمهای سیاه از شرق که در طول تاریخ بر حوادث بسیاری قابل تطبیق است.

4- این نشانه ها برای ما غیرارادی هستند، اما شروط ظهور که منظور همان شرط اصلی یعنی آمادگی برای کسب صلاحیت یاری امام(علیه السلام) است؛ اختیاری و ارادی است؛ بنابراین اولی (نشانه) برخلاف دومی (شرط) در حوزه تکلیف جای نگرفته و وظیفه ما بشمار نمی آید، اما شناخت تکلیف و آنچه که ما باید انجام دهیم برای ما اهمیت دارد.

5-اگر ما پرهیزکار و با ایمان و با اخلاص و اهل عمل صالح نباشیم، تا به افتخار یاری امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نائل آئیم، تحقق «نشانه ها» (2) و حتی خود ظهور، سودی برای ما نخواهد داشت. پس باید به چگونگی نیل به این مرتبه و درجه بیندیشیم و در تدارک شرایط ظهور مشارکت ورزیم. در غیر این صورت ظهور امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کمرهای ما را می شکند. اکنون به این سخن خداوند متعال نیک بیاندیشید که فرموند: «ويقولون متى هذا الفتح إن كنتم صادقين قل يوم الفتح لا ينفع الذين كفروا إيمانهم ولا هم ينظرون فأعرض عنهم وانتظر إنّهم منتظرون (3): و می پرسند اگر راست می گویید این پیروزی شما چه وقت است بگو روز پیروزی ایمان کسانی که کافر شده اند سود نمی بخشد و آنان مهلت نمی یابند، پس از ایشان روی برتاب و منتظر باش که آنها نیز در انتظارند» و همچنین فرموده است: «يوم يأتى بعض آيات ربك لا ينفع نفسا إيمانها لم تكن آمنت من قبل أو كسبت في إيمانها خيرا قل انتظروا إنا منتظرون (4): روزی که پاره ای از نشانه های پروردگارت پدید آید کسی که قبلا ایمان نیاورده یا خیری در ایمان آوردن خود به دست نیاورده ایمان آوردنش سود نمی بخشد بگو منتظر باشید که ما [هم] منتظریم». یکی از مصادیق پیروزی، همان فرخنده روز ظهور است که در این هنگام فقط کسانی از این روز بهره مند می شوند که روح خود را پالایش کرده، ایمان آورده و عمل صالح انجام داده باشند. این معنای حقیقی انتظار است.

ص: 200


1- یعنی میان دو نهر در سرزمین عراق.
2- خطاب به تمام کسانی که به «نشانه ها» بیشتر از «شروط» توجه می کنند.
3- سجده: 28-30.
4- انعام: 158.
أعور دجال انسان نیست

*أعور دجال (1) انسان نیست

6-پایبندی به اسلوب رمز و کنایه. در این حالت تفسیرها متفاوت شده و نمی توان به هیچ یک از آنها اعتماد کرد. از جمله آنها اخبار مربوط به «أعور دجال» است که از نشانههای اصلی پیش از ظهور بوده و ویژگیهای بسیاری برای او ذکر شده است اگر بخواهیم آنها را بر یک انسان تطبیق دهیم، یک معجزه خواهد بود. پس یا باید آن را انکار کرده و بگوییم که امامان معصوم (علیهم السلام) داستانی شبیه داستانهای هزار و یک شب نقل کرده اند، که البته این کار، عمل انسانهای بیکار و یاوه گو است نه هدایتگران به سوی خدا و راهنمایان به طاعت او و برپاکنندگان فرامین وی. یا اینکه آن را به شکل قابل قبول و معقولی تفسیر کنیم که دربردارنده این ویژگیها باشد و به تناسب مبارزه ای که غرب با اسلام و مسلمانان آغاز کرده است، این تفسیر را برای استاد (قدس سره) (2) نقل کنیم، تفسیری که با این درگیری تناسب داشته و در ضمن اختصار و روشنی و وضوح با آگاهی همراه بوده و با واقعیت عصر حاضر نیز مطابقت داشته باشد به گونه ای که دجال را نماد جنبش یا جنبش های مخالف اسلام در دوره غیبت و آشوب و انحراف به تصویر بکشد، جنبشی که از عوامل اصلی آن یعنی جلال و شکوه ظاهری و هیبت تمدن غرب و سیطره آن بر افکار عمومی جهان و طرحها و برنامه های وسیع، آغاز شده و به نتایجی ختم شده که از جمله آنها خروج عملی تعدادی از مسلمانان از دین خویش و پذیرفتن مذاهب منحرف است، - هر چند که آنان با اسلام تعالی یافتند (3) - همچنین ظلم و فسادی که مردم و جوامع را دربر گرفته نیز از نتایج آن به شمار می آید؛ بنابراین لازم است ویژگیهای أعور دجال به تناسب روایاتی که در کتب شیعه و سنی آمده با این طرحها تطبیق داده شود، زیرا در میان مخلوقات جهان، تا روز قیامت مخلوقی منحرف تر از دجال (4) وجود ندارد با در نظر گرفتن این واقعیت که هیبت تمدن غرب و عظمت مادی، اختراعات، سلاحهای کشنده و افراط گسترده آن در چیرگی و سیطره بر انسان و انکار قدرت خداوندی به شکلی است که در طول تاریخ نظیر نداشته و در آینده نیز نظیری نخواهد داشت. زیرا آینده به

ص: 201


1- یعنی: یک چشم حقه باز(م).
2- صفحه 532-537.
3- در حرکات و ویژگیهای اخلاقی و رفتار و پوشش و کوتاهی موهایشان.
4- اشاره ای است به بعضی روایتها که در آنها آمده است: «در میان مخلوقات آدمیان تا روز قیامت مخلوقی - بر طبق روایتی دیگر امری - بزرگ تر از دجال وجود ندارد». صحيح مسلم ،156.

نفع یاری و حمایت از حق و عدالت خواهد بود. با توجه به روایتی دیگر (چیزی بزرگتر از دجال) این تفسیر روشن و آشکار بوده و به این معنی است که دجال صرفاً یک مرد نیست، بلکه یک رویکرد فرهنگی مخالف اسلام است.

«از جمله فتنه های او این است که به آسمان دستور می دهد باران ببارد و آسمان می بارد و به زمین دستور می دهد که سرسبز شود و زمین سرسبز می شود» (1) همه این موارد و موارد مهم دیگر از مصادیق چیرگی و تسلط بر خدمات عام المنفعه طبیعی است که مولد تمدن غرب بوده که البته فتنه های ناشی از آن نیز از نظرها پنهان نمانده است. تعداد زیادی از مسلمانان با دیدن زیبائیهای ظاهری تمدن غرب، خیلی زود تصور می کنند که عقاید و اندیشه ها و بطور کلی بنیان فرهنگی این تمدن؛ راست و درست است و این از بزرگ ترین فتنهها و خیالات و تصورات غلطی است که مردم در عصر کنونی با آن زندگی می کنند. در حالی که این پندارها بر بنیانهای درستی استوار نیست، زیرا میان پیشرفت تکنولوژی و پیشرفت عقیدتی و فکری و اخلاقی هیچ گونه هماهنگی وجود ندارد، یعنی بین جنبه تمدنی و متمدن بودن و شهرنشینی در جامعه پیوستگی و هماهنگی وجود ندارد؛ بنابراین ممکن است جامعه ای از جنبه مدنیت و شهرنشینی بسیار پیشرفته باشد، اما از جنبه تمدنی بسیار عقب مانده باقی مانده باشد. بهترین مصداق آن، رژیم صهیونیستی است که از نظر تکنولوژی در راس جوامع پیشرفته قرار دارد، اما بربریت و وحشی گری موجود در منش و رفتار آنها با تمام ارزشهایی که اینان و تمام ملتهای دنیا برای پایبندی به آن اتفاق نظر داشته و آنرا حقوق بشر نامیده اند، منافات و مغایرت دارد. همچنین ایالات متحده آمریکا که نمونه تمام عیار پیشرفت غرب است، اما از جنبه اخلاقی در پست ترین و پایین ترین جایگاه قرار دارد و جنایتهای ایالات متحده در عراق، ژاپن، ویتنام، فلسطین، بوسنی و افغانستان بهترین گواه این مدعا است.

«از جمله فتنه های او این است که بر قبیله ای می گذرد که او را انکار کرده و قبول نمیکنند، در نتیجه تمام اغنام و احشام آنها می میرند. از فتنه های دیگر او این است که از قبیله ای می گذرد که او را تصدیق کرده و قبول می کنند پس به آسمان فرمان می دهد که باران ببارد سپس آسمان باران میبارد و به زمین فرمان می دهد که برویاند پس می -

ص: 202


1- این ویژگیهایی است که از وی در بعضی از روایات آمده است.

رویاند تا اینکه چارپایان در بالاترین حد، جانی تازه یابند و چاق شده و پرشیر شوند» و این دقیقا به این معنی است ملتی که گسترش مادی اروپا را نپذیرد و در مقابل جریان آن ایستادگی کند، گرفتار مصیبت و دشواری می شود. در حالی که ثروت و قدرت نصیب کسانی می شود که با آنان همگام شده و برای آنها چاپلوسی کرده و با آنها همکاری میکنند. در این عبارت اصطلاح «قبیله» یعنی عموم یک جامعه، که البته این امر در مورد یک جامعه ایمانی در جریان مادی صدق میکند، زیرا با در نظر گرفتن سطح فردی، یک فرد مخالف می تواند در شرایط مشخصی مقداری قدرت و ثروت به دست بیاورد.

دجال فریاد برمی آورد که من پروردگار بلند مرتبه شما هستم

دجال ادعای خدایی می کند چرا که با صدای بلند که در شرق و غرب شنیده می شود فریاد برمی آورد و می گوید «ای دوستان من به سوى من بياييد، من کسی هستم که آفرید و منظم کرد و مقدر کرده و هدایت کرد. من پروردگار بلند مرتبه شما هستم» (1). (2) تمام این موار به حق در راه و روش وسلوک تمدن غربی آشکار است، زیرا از طریق وسایل ارتباطی جدید، شرق و غرب را با مادیات خود پر کرده و انسان را منشأ الهی و عالم غیرمادی و الهی دور کرده و به این ترتیب عدالت، اخلاق و اندیشه که وامدار منبع الهی هستند، متضرر شدند و آنگاه به جای ولایت خداوند و قوانین الهی، ولایت خود را بر بشریت اعلام کرده و ایدئولوژی خویش را بر اندیشه ها و قوانین خود را بر جوامع تحمیل کرده است. این یعنی همان ادعای خداوندی بر بشر به طوری که بدون در نظر داشتن خداوند متعال، صاحب اختیار آنان است. این همان چیزی است که ایالات متحده بر مبنای آن چه که جهانی شدن و نظام جهانی جدید می نامد، می خواهد دنیا مطابق آن عمل کند و برای تحقق اهداف خویش ابزارهایی همچون بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی و حتی شورای امنیت و سازمان ملل متحد را مطیع خویش ساخته و به خدمت گرفته و می - خواهد که دیدگاه خود را به تمام انسانها تحمیل کند. در این دنیا جایی برای کسانی که با آن موافقت نکند، وجود

ص: 203


1- این زبان حال ایالات متحده است.
2- رجوع شود به: سنن ابن ماجه و اكمال الدين صدوق، 512.

ندارد. پیشتر فرعون نیز ادعای خدایی کرد و گفت: «ما أريكم إلا ما أرى (1) جز آنچه می بینم به شما نمی نمایم» و آمریکا نیز همین کلمه را تکرار کرده است.

وضوح بندگی و تمکین دوستان آمریکا

دعوت آمریکا از دوستان خود در گوشه کنار دنیا موجب شده پرورش و تعلیم فکری و تربیت اخلاقی و رفتاری آنان با اشراف و نظارت آمریکا صورت گیرد تا مصالح اجتماعی و اقتصادی آنها با آمریکا پیوند بخورد. چرا که به وضوح می بینیم آنها بعضی وقتها برای پیشبرد وظایف دوستی و اطاعت و تمام آنچه که ضرورت ربوبیت اقتضا می - کند با هم رقابت کرده و از پذیرفتن هر وظیفه ای که بر آنان تحمیل می شود، مانند دوستی با دوستان آنها (2) و دشمنی با دشمنان آنها - هر چند که برادری صادق در راه خدا باشد - و یا تدارک تجهیزات نظامی و ترویج گشودن بازارها و دزدی اموال با عناوین مختلف، سر باز نمی زنند.

دلیل استثنا بودن مکه و مدینه

«هیچ چیزی در زمین باقی نمی ماند مگر اینکه وی آنرا لگدکوب کرده و سراسر زمین به جز مکه و مدینه را تحت نفوذ خود در می آورد». (3) این همان چیزی است که در حال حاضر، در مورد انتشار اندیشه غرب، شیفتگی نسبت به آن و تأییرپذیری و تقلید کورکورانه از آن در تمام پهنه جهان اتفاق افتاده است. امروزه هیچ دولتی در دنیا وجود ندارد که رویکردهای عمومی فکر و قانون غرب را به رسمیت نشناسد. (4)

استثنا بودن مکه و مدینه به این معناست که اندیشه الهی نمود یافته در مکه و اندیشه اسلامی تجلی یافته در مدینه منوره با تأثیر غرب دچار انحراف نمی شود، بلکه در اذهان و ایمان اهالی آن ثابت و محفوظ باقی می ماند و این

ص: 204


1- غافر: 29.
2- دنباله روی در روابط با رژیم غاصب صهیونیست.
3- رجوع شود به سنن ابن ماجه، 516.
4- اندیشه غرب بر تمام جوامع ما غلبه کرده و همه حرکات و قوانین آن، رنگ غربی به خود گرفته است.

نشان میدهد که حق بطور کلی در میان آدمیان محفوظ مانده و انحراف تمام بشر را در بر نمی گیرد، حتی اگر نسبت اهل حق به دیگران مانند نسبت مکه و مدینه در مقایسه با تمام شهرهای دنیا باشد «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ (1): میخواهند نور خدا را با دهانهای خود خاموش کنند و خدا نمی گذارد و دست برنمیدارد تا آنکه نور خود را به کمال و تمامیت برساند هر چند کافران کراهت داشته باشند». این موضوع با طرح و برنامه الهی برای روز موعود مبنی بر اینکه تعداد کمی از مخلصان و پاکان و پویندگان راه حق و عده کثیری از منحرفان و کافران باقی میمانند مطابق .است این تعداد اندک علیه تأثیر اندیشه های مادی و شبهه ای انحرافی مقاومت و پایداری کافی داشته و حتی این شبهات بر آگاهی و بینش و ایمان و اخلاص آنان خواهد افزود. غربیها همواره مشتاق هستند تا این رموز و نمادهای اسلام پایان پذیرد مبلغ مسیحی ویلیام جیفورد گفته است: «هرگاه قرآن و شهر مکه (2) ارزش خود را در سرزمینهای عربی از دست داد آنگاه ما میتوانیم بگوییم عربها در راه تمدن غربی قدم گذاشته اند و از محمّد و کتابش فاصله گرفته اند» هدف آنان خارج کردن مسلمانان از ارزشها و دین خود و از بین بردن وحدت اسلامی است (3) این همان معنای اخبار وارده در برخی روایات در مورد دجال است مبنی بر اینکه پادشاهی با شمشیر از نیام برکشیده در دستش مانع ورود دجال به مکه و مدینه می- شود (4) و در هر شکافی فرشتگانی وجود دارند که از آن محافظت میکنند (5)

تشبیه عقیده اسلامی به پادشاه و اقتدار آن به ،شمشیر تشبیه ظریفی است حضور فرشتگان در هر شکافی به معنای درک هوشمندانه مؤمن به این امر است که در اسلام برای هر مشکل راه حل و برای هر شبهه ای پاسخی وجود دارد. شبهات دیگران نمیتواند بر اندیشه مؤمن هجوم آورده و یا برذهن وی تأثیر گذارند از اینجا مسئولیت بزرگی که بر دوش دانشمندان و فرهیختگان حوزه علمیه ،است آشکار میشود آنان که باید با آگاهی کامل در برابر شبهات

ص: 205


1- توبه: 32
2- منظور او از قرآن اندیشه و هوشیاری و منظور از مکه وحدت و عقیده مسلمانان است.
3- الفكر الإسلامي المعاصر و العولمة 169.
4- یعنی در هر نسلی فرزندی یافت میشود که از دین محافظت کرده و مانع ورود دجال به مکه و مدینه میشود.
5- به حدیثی اشاره ای دارد که مسلم در کتاب الصحیح خود روایت کرده و در آن دجال میگوید تمام سرزمینها را در چهل شب تصرف میکنم به جز مکه و مدینه که هر دو بر من حرام است هرگاه اراده کردم به یکی از آنها وارد شوم پادشاهی با شمشیر از نیام برکشیده در دستش مرا از ورود بدان باز میدارد» 484.

ایستاده و به آنها پاسخ دهند و از اسلام بزرگ دفاع کنند و شکاف فکری، اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی و حتی اقتصادی که ممکن است دشمن از طریق آنها نفوذ کند را پر کنند .(1) آیا به گواهی احادیث آنان (دژهای مستحکم اسلام) نیستند؟ وظیفه در جز حفظ موجودیت و کیان و بازداشتن حملات دشمن نیست. آیا آنان (معتمدان پیامبران) نیستند؟ بنابراین پیامبران آنان را در تمام مسئولیت که خود بر عهده داشتند، امین خویش قرار دادند. در مقابل امت باید پیرامون دانشمندان خود جمع شده و در هر امر کوچک و بزرگی به آنان پناه برند. در غیر این صورت از دست گمراه می شوند و از جایی که نفهمند در فتنه و حیله دجال گرفتار می شوند.

دجال از زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) زنده است

دجال عمر طولانی داشته و از زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در قید حیات است. از آن هنگام به رسالت پیامبر ایمان نیاورده، بلکه در مقابل آن حضرت ادعای پیامبری کرده (2) و تا کنون همواره بر همین حال است.

پایه های نخستین دجال یا مادی گری از زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) شروع شده است. هنگامی که منافقان تأثیر بسیاری در برافروختن آتش مادی گری و بالا رفتن منزلت آن داشتند و نخستین کسانی بودند که به تدریج با کنار زدن اسلام از جامعه در دنیا و غلبه مادی گری و نفع شخصی، سیر تاریخ را به صورت کنونی درآوردند.

بنابراین منافقان که به رسالت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) ایمان نیاوردند همان کسانی بودند که شیوه و مسلک دجال، شیوه و منش آنان بود، چون در ظاهر چیزی را عیان می کردند که در باطن به آن اعتقاد نداشتند. آنان نخستین هسته خاستگاه مادی گری فریبکارانه بودند که چیزی غیر از آنچه در دل داشتند، آشکار می کردند و مسائل مادی گری را با مفاهیم

عدالت و برابری می پوشانند. این همان دجال با عمری طولانی است.

ص: 206


1- هرگاه شخصی گمشده خود را در حوزه بیابد، ارتباط وی با آنجا محکم شده و آن را ترک نخواهد کرد.
2- آنگونه که در روایتی که مسلم از عبدالله نقل کرده آمده است: «با رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بودیم و از کنار جوانانی می گذشتیم که ابن الصیاد در میان آنان بود. تمام جوانان گریختند اما ابن الصياد نشست. گویی این اتفاق برای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) خوشایند نبود. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به او گفت: خیر نبینی، آیا شهادت می دهی که من پیامبر خدا هستم؟ پاسخ داد: نه، بلکه شهادت می دهم که من پیامبر خدا هستم. عمر بن الخطاب گفت: ای پیامبر خدا به من اجازه بده او را بکشم. پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: اگر او دجال باشد نمی توانی بر او تسلط یابی و اگر نباشد می توانی».

معنای ادعای پیامبری دجال

اینجاست که معنای ادعای پیامبری او را میفهمیم زیرا مادیگری همواره به تحمیل سلطه خویش بر بشر ایمان داشته و دارد؛ اما در جامعه پیامبر تأثیر بسیار اندکی داشت و نمیتوانست با هیچ انسانی ارتباط برقرار کند. ولی وقتی پس از وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به دجال مادی اجازه خروج (1) داده شد نفسهای اماره غرولندهای خود را آزاد کردند و امروزه فتنه و آشوب دجال به اوج خود رسیده است به طوری که مادی گری توانست رهبری و سلطه خود را بر دنیا تحمیل کند.

از این رو معنای این عبارت که دجال آب و آتش داشته و آب او در حقیقت آتش و آتش او آب زلال است به روشنی فهمیده میشود پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در حدیث فرموده است فمن ادرك ذلك منكم فليقع فى الذي يراه نارا فانه ماء عذاب طيب (2): همانا دجال خروج میکند در حالی که با آن آب و آتش است و هر یک از شما که دجال را درک کرد

خود را در چیزی که آنرا آتش میبیند قرار دهد چرا که آن در حقیقت آب گوارا و پاک است». آب دجال همان وسوسه ها و مصالح شخصی است که تمدن مادی آن را برای پیروان و همراهان ،خویش تضمین میکند و آتش او نیز عبارت از سختیها و رنج ها و فداکاریهای بزرگی است که فرد مؤمنی که در مقابل جریان مادی گری شدید ایستاده از آن رنج میبرد و آن منافع و مصالح همان آتش یا ظلم واقعی و این سختیها همان آب گوارا یا عدالت حقیقی هستند؛ بنابراین طبیعی است که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به عنوان بزرگترین دعوت کننده به ایمان الهی به مسلمانان سفارش میکند فریب آب دجال و شکوه ظاهری این تمدن و لغزشگاههای مادی گری را نخورده و خود را در چیزی که آن را آتش و سختی میبینند قرار دهند زیرا به این طریق به حق و عدالت دست می یابند؛ بنابراین رمز و کنایه در این سخن آشکار است زیرا مراد از آن آب و آتش حقیقی نیست در غیر این صورت لازم بود به یاوه گویان معجزاتی نسبت داده شود.

ص: 207


1- به حدیثی از زبان دجال در صحیح مسلم اشاره دارد که :گفت نزدیک است که به من اجازه خروج داده شود و من خارج شوم». رجوع شود به: 514
2- مسلم در صحیح (1968) این حدیث را با این تفصیل نقل کرده و بخاری در صحیح خود (75/9) ابتدای این حدیث را آورده است.

از نکات ظریفی که از این سخن استنباط میشود این است که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در روایت نفرموده است: همه مردم هنگامی که در آب قرار می گیرند آن را آتش می بینند یا آنگاه که در آتش قرار می گیرند آن را آب می یابند، بلکه می توان چنین دریافت که برخی از مردم به ویژه مؤمنان همان کسانی هستند که چنین درکی دارند. در غیر این صورت بیشتر مردم به هنگام قرار گرفتن در آب دجال یا همان شکوه ظاهری مادیات، فقط لذت و فراهم بودن منافع شخصی را درک می کنند، همانطور که به هنگام وقوع در سختیها و رنجها، فقط آزردگی و اندوه می بینند.

چرا دجال یک چشم است؟

دجال یک چشم است (1). به طور قطع او این ویژگی را دارد از آن جهت که تمدن مادی گری به هستی فقط با یک چشم و بدون در نظر گرفتن روح و آفرینش بلند مرتبه و الگوها و نمونه های آرمانی و ایده آل و فقط به ماده آن می - نگرند؛ بنابراین کسی که یک چشم بوده و حقایق را درک نکند، چگونه می تواند خدای شایسته ای برای ولایت و سیادت بر بشریت باشد؟ در حالی که سرپرستی و ولایت ویژه کسی است که با دو چشم سالم به هستی می نگرد نگاهش متعادل و متوازن است « إِنَّا كُلَّ شَيْ ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ (2): ماییم که هر چیزی را به اندازه آفریده ایم» و با ماده و روح تمام اجزای هستی تعامل کرده و حق و حقوق راستین تمام زوایای هستی را به تمامه عطا می کند «و إن ربكم ليس بأعور: پروردگار شما یک چشم نیست» بلکه پروردگار من بر صراط مستقیم است: « وَأَنْ هَذَا صراطی مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (3) و بدانید این است راه راست من پس از آن پیروی کنید و از راه های دیگر که شما را از راه وی پراکنده می سازد پیروی مکنید اینهاست که خدا شما را به آن سفارش کرده است باشد که به تقوا گرایید».

ص: 208


1- به حدیثی اشاره دارد که بخاری (75/9) از انس نقل کرده و گفته است: پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «ما بعث نبي إلا أنذراً مته الأعور و الكذاب ألا أنه أعور و إن ربكم ليس بأعور: هیچ پیامبری برانگیخته نشد مگر اینکه امت خویش از اعور (یک چشم) و کذاب (دروغگو) بیم دادن، آگاه باشید که او اعور است اما پروردگار شما اعور نیست» مسلم نیز به چنین حدیثی اشاره کرده است، رجوع شود به: (195/8).
2- قمر:49.
3- أنعام: 153.

دجال کافر ،است زیرا بنده مادیات و منافع شخصی بوده خدا را نمیپرستد و از او اطاعت نمیکند و رو به سوی او نکرده، بلکه از شهوتهای نفسانی اطاعت میکند: «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ (1): پس آيا ديدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر دیده اش پرده نهاده است آیا پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد آیا پند نمیگیرید و گفتند غیر از زندگانی دنیای ما چیز دیگری نیست میمیریم و زنده میشویم و ما را جز طبیعت هلاک نمیکند». غرب نیز به این مطلب اذعان داشته و آخرت هیچ جایی در زندگی آنان ندارد، بلکه بر این باور است که انسان آفریده شده تا از شهوتها تا آنجا که ممکن است بهره و لذت ببرد هر چند که بهای آن از دست دادن تمامی ارزشها و آرمانهایی باشد که شایسته انسان است؛ بنابراین آنان با اسلام دشمن بوده و از حق و صواب بدور هستند زیرا اسلام به حساب اعمال آنان رسیدگی کرده و مانع کارها و اعمال اشتباه آنان شده و به مقابله با آنان فرامی خواند

آگاهی مؤمنان از کفر منحرفان

مَكْتُوبٌ بَيْنَ عَيْنَيْهِ كَافِرٍ يَقْرَؤُهُ كُلِّ مُؤْمِن كَاتِبِ وَغَيْرِ كَاتِبِ: بین دو چشمش کافر نوشته شده است هر مؤمن با سواد و بیسوادی آنرا میخواند (2). این نوشته از جنس کتابت و نگاشتن نیست بلکه بیانگر آگاهی مؤمنان از کفر و نفاق منحرفان است و این امر منوط به خواننده و نویسنده بودن یا نبودن انسان نمیشود پر واضح است که این معرفت و آگاهی مختص مؤمنان است هر مؤمنی آن را میخواند چرا که آنان به معیار حقیقی و عادلانه برای ارزیابی مردم آگاه هستند؛ اما منحرفان هر چند که از فرهنگ بالایی برخوردار باشند هرگز این نوشته را نمیخوانند زیرا آنان در کفر و انحراف شبیه دیگر کافران هستند. پس طبیعی است که انسان برادر دینی خود را در عقیده کافر نداند.

ص: 209


1- جانيه 23-24
2- رجوع شود به بخاری (76/9) و صحیح مسلم (1958) همچنین همان منبع: 512

امروزه شاهدیم هر که به خدا و آرمانهای والای انسانی ایمان دارد حتی اگر مسلمان هم نباشد از ستم آمریکا و رژیم صهیونیستی بیزار است و برتری جویی و فخر فروشی و هتک حرمت این ارزشها توسط آنان را زشت میداند ده ها تن از اندیشمندان و روشنفکران آمریکا سندی امضا کرده و برای همتایان اروپایی خود ارسال کردند و در آن اعتراض خود نسبت به اعلام جنگ آمریکا ضد آنچه که تروریسم منحرف و انحرافی نامیده و این ادعا که هرکس با آمریکا دشمنی ورزد محور شرارت است اعلام کردند و از آنان خواستند که به خاطر ترس از متهم شدن به شرارت از صدور چنین آراء و نظرات مخالف نهراسند.

در عوض دانشمندانی نیز وجود دارند که مادیات آنان را کور کرده است مانند اندیشمند – بر اساس توصیف آنان- بریتانیایی کوپر که از حامیان سرسخت سیاست بلر به شمار می آید وی در مقاله ای که از طریق اینترنت پخش کرده دنیای معاصر را به دو گروه متمدن و عقب مانده تقسیم میکند و سپس به اجرای قانون فقط برای گروه نخست فرا- خوانده معتقد است گروه دوم فقط شایسته اجرای قانون جنگل و خشونت و به بندگی گرفتن، میباشند، زیرا آنان برای دنیای متمدن خطرناک هستند (1) جایگاه این سخن کجا و جایگاه مبنای اسلام وما أرسلناك إلا رحمةً لِلعالَمين و ما ترا جز رحمتی برای همه گروه های بشری نفرستادیم (2) بدون هیچ استثنائی کجا؟

حذر داشتن حوزه از گرفتاری در فتنه غرب کافر

به دلیل این ویژگیهای خطرناک دجال است که کمتر افرادی از گرفتار آمدن در دام آنها نجات می یابند، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نیز امت خویش را از آن برحذر داشته و از فتنه او پناه جسته است تا مسلمانان در طول تاریخ از نفاق و انحراف و مادی گری برحذر باشند بلکه تمام پیامبران(صلی الله علیه وآله وسلم) امت خویش را از فتنه دجال برحذر داشته اند. چرا که پیشتر دریافتیم که مادی گرایی پیش از ظهور از پیچیده ترین و عمیقترین مادیات در طول تاریخ بشریت (از زمان آفرینش آدم تا روز قیامت است و برای تمام دعوتهای خالصانه همه پیامبران (علیه السلام) خطر حقیقی است.

ص: 210


1- از اخبار روز 2004/4/10.
2- أنبياء: 107.

ما نیز به نوبه خود از گرفتار شدن در دام تمدن دروغین و جعلی که غرب ادعای کرده در حالی که سم کشنده ای در درون خود پنهان کرده، هشدار می دهیم و از کسانی که شیفته غرب شده و از افکار و منش و رفتار و نگرش آنان نسبت به زندگی تقلید کرده اند، می خواهیم که از افتخار و فخرفروشی و بالیدن به این تقلید دست برداشته و به خود آیند. به ویژه از اساتید دانشگاهها و روشنفکران و جوانان می خواهم که فریب ظاهر را نخورده، بلکه با چشم بصیرت نگاه کنند، چرا آنان نخبگان جامعه بوده و توان ارشاد و هدایت جامعه را دارند. من نمی گویم که کاملاً با غرب قطع رابطه کنیم، زیرا آنان چیزهای مفیدی همچون علم و تکنولوژی دارند، اما این امر تبعیت فکری و اخلاقی و اجتماعی و قانونی از غرب را ایجاب نمی کند، زیرا ما شریعتی داریم که آفریننده بشر و دنیا آن را بر اساس مصلحت دنیا بشریت وضع کرده و قادر به تأمین خوشبختی بشریت در هر زمان و مکانی است. « وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (1): و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتی از آسمان و زمین برایشان می گشودیم ولی تکذیب کردند پس به کیفر] دستاوردشان گریبان آنان را گرفتیم». در اینجا مثالی بیان می کنم که چند ماه قبل از رادیو (دکتر عبد اللطيف المر مشاور بهداشت عمومی در دولت کویت در برنامه 2004/7/20) به مناسبت اعلام مبارزه عمومی آمریکا ضد چاقی شنیدم، در این برنامه این آمارها اعلام شد (90 میلیون نفر یعنی یک سوم جمعیت مبتلا به چاقی هستند و 300 هزار نفر به دلیل ناراحتی قلبی ناشی از چاقی می میرند، چاقی علت سرطان روده بزرگ است که در زنان بیشتر از مردان شایع است، چاقی علت مرض قند و بیماریهای دیگر است). توصیه آنان این بود: بالا بردن کیفیت غذا (با روی آوردن به میوه ها و سبزیها و کاهش روغنها) و همچنین کمیت آن افزایش تحرک -. این همان چیزی است که قرآن از 1400 سال پیش در نیم سطر آنرا بیان کرده است: «كلوا واشربوا ولا تسرفوا (2): بخورید و بیاشامید ولی زیاده روی مکنید»، همچنین قرآن حرکات ورزشی را واجب کرده که در طول روز (17) مرتبه و در فواصل زمانی منظم انجام می شود که همان نماز است، روزه را در یک ماه سال برای تنظیم فعالیت معده و اصلاح هر ناراحتی ایجاد شده در طول سال، واجب کرده است. سفارش های دیگری مانند (معده خانه بیماری است و رژیم غذایی اصل

ص: 211


1- أعراف:96.
2- أعراف: 21.

و اساس هر دوایی است) نیز دارد. همچنین این حدیث پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) که فرمودند: «ما ملا آدمی وعاءا شرا من بطنه فإن كان ولابد فثلث لطعامه وثلث لشرابه وثلث لنفسه: هیچوقت آدمی ظرفی را بدتر از شکمش پر نکرده است. بر این اساس اگر بقدری گرسنه شد که ناچار از تناول غذا شد، پس به مقدار ثلث شکم خود را برای طعامش بگذارد و ثلث آنرا برای آبش و ثلث آنرا برای نفسش». به این ترتیب اگر ما از آموزههای اسلام پیروی کنیم ثروت و تجارب و آمارهای بسیاری برایمان فراهم میکند.

دجال در مقابل امام برحق، حقیر و کوچک است

أعور دجال نماد تمدن غربی است، علی رغم تمام اینها «از آن هم برای خداوند آسانتر است» (1) سلطه و تفوق دنیوی و وسعت قدرت او هر اندازه هم که باشد، در مقابل حقیقت و عدالت حقیر است. وجود او یک قضا و قدر یا یک اثر تکوینی اجتناب ناپذیر نیست، بلکه برای امتحان و آزمایش طرح و برنامه عمومی الهی به وجود آمده و به هنگام ظهور و فرارسیدن روز عدل موعود که اقتضای نابودی این طرح است، او نیز از بین خواهد رفت و اینجاست که درمی یابیم میان این روایت که «همراه او کوهی از نان و نهری از رود وجود دارد» و روایتی دیگر که «این برای خداوند آسانتر است»، تعارضی وجود ندارد. همچنین این خبر که او نزد پروردگار است با به دست آوردن قدرت و تحریک او با توجه به قانون امتحان و مهلت الهی منافاتی ندارد با توجه به این سخن خداوند متعال که فرمودند: « حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها أَتاها أَمْرُنا لَيْلًا أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذلِكَ تَفْضُلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (2): تا آنگاه که زمین پیرایه خود را برگرفت و آراسته گردید و اهل آن پنداشتند که آنان بر آن قدرت دارند شبی یا روزی فرمان ما آمد و آن را چنان درو کردیم که گویی دیروز وجود نداشته است این گونه نشانه ها را برای مردمی که اندیشه می کنند به روشنی بیان میکنیم». همچنین فرموده است: « وَ ما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ

ص: 212


1- به روایتی اشاره دارد که در صحیح (بخاری 174/9، مسلم 200/8) از مغيرة بن شعبة نقل شده است: «هیچ کس آنچه را که من در مورد دجال از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) پرسیدم را نپرسیده است. وی به من گفت: او چه آسیبی به تو می رساند؟ گفتم: اینکه می گویند که با او کوهی از نان و نهری از آب است. پیامبر در پاسخ فرمودند: این برای خداوند آسان تر است» 490.
2- يونس: 24.

الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفُواْ وَقَالُواْ قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاء وَالسَّرَاء فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُون (1) و در هیچ شهری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم تا مگر به زاری درآیند آنگاه به جای بدی نیکی قرار دادیم تا انبوه شدند و گفتند پدران ما را رنج و راحت میرسیده است پس در حالی که بی خبر بودند بناگاه آنان را گرفتیم

و نیز فرموده است: «وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِنْمَا وَلَهُمُ عَذَابٌ مُّهين (2): و البته نباید کسانی که کافر شده اند تصور کنند اینکه به ایشان مهلت میدهیم برای آنان نیکوست ما فقط ایشان مهلت میدهیم تا بر گناه [خود] بیفزایند و [آنگاه] عذابی خفت آور خواهند داشت».

اهمیت نشانه ها

اکنون به موضوع کم اهمیت بودن نشانه ها که بحث با آن شروع شد، بازمی گردیم. منظور من از بیان این موضوع این نیست که نشانه ها هیچ وظیفه و نقشی ندارند زیرا در این صورت امامان معصوم (علیه السلام) با این تعداد فراوان از احادیث در مورد آن درنگ نمیکردند اهمیت نشانه ها از برخی جهات است که عبارتند از:

1- نشانه ها توقفگاه هایی برای تجدید امید و دمیدن روح در جان مظلومان و ستمدیدگان و تمام کسانی که سودای عدالت گستری و آزادی در سراسر زمین به سر دارند، محسوب میشوند.

-2 نشانه ها بیانگر یک جنبه اعجاز امامان معصوم (علیه السلام) میباشند زیرا نشانه ها به هنگام صدور، از غیب خبر داده تحقق آنها ثابت میکند که مصدر و منشا آنها از خداوند متعال است (3)

ص: 213


1- أعراف: 94-95.
2- آل عمران 178
3- به این تریب آنها مصادیق این سخن خداوند متعال به شمار می آیند «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ: (پرهیزکاران) آنها هستند که به غیب آنچه از حس پوشیده و پنهان است ایمان می آورند و نماز را بر پا میدارند و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنها روزی داده ایم انفاق مینمایند».(بقره: 3)

3- نشانه ها معتقدان به امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یاوران ایشان را بر آن می دارد تا در راستای آمادگی برای ظهور چه در زمینه خودسازی و یا اصلاح جامعه بیشتر همت گماشته و اراده خود را در این جهت تقویت کنند. این معنای حقیقی انتظار امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و چشم انتظاری برای ظهور مبارک ایشان است.

4- برخی نشانه ها در ضمن شروط ظهور جای می گیرد، مانند فتنه دجال که مرحله مهمی از مراحل امتحان و پالایش و غربالگری است که روایات وعده داده اند، مانند سخن امام صادق(علیه السلام) که فرمودند: « إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا يَأْتِيكُمْ إِلَّا بَعْدَ إِيَاسٍ وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى تُمَيَّزُوا وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى تُمَحَّصُوا وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى يَشْقَى مَنْ يَشْقَى وَ يَسْعَدَ مَنْ يَسْعَدُ (1): این امر (یعنی ظهور امام دوازدهم) به شما نمی رسد، جز پس از ناامیدی و نه به خدا (به شما نمی رسد) تا خوب از بد جدا شوید و نه به خدا تا بررسی شوید و نه به خدا تا شقاوت به شقی رسد و سعادت به سعید».

بسیاری از نشانه ها با ظلم در ارتباط است

بسیاری از نشانه ها با ظلم و انحرافی که پیش از ظهور بر بشریت حاکم شده، ارتباط دارد؛ بنابراین فراوانی زلزله و سیل و بلایای طبیعی به خاطر رفتار بد و ناشایست مردم است: « ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (2): به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده فساد در خشکی و دریا نمودار شده تا سزای بعضی از آنچه را که کرده اند به آنان بچشاند باشد که بازگردند». چرا که هستی در برابر سنتهای الهی سر فرود آورده و بر اساس توحید ثابت است و همانطور که در آیه پیشین اشاره شد از نظر خیر و شر با یکدیگر ارتباط دارند، «و لو أن أهل القرى... » گاهی نیز فقط به این ارتباط بسنده نمی کند. در این مجال برخی از حوادث و اتفاقات کنونی را نقل میکنم که این ارتباط و پیوند را اثبات میکند، در آوریل/2002 سیل برخی کشورهای اروپایی (آلمان، اتریش، چک اسلواکی) را در بر گرفت و چند روز ادامه یافت و هر روز بیم مصیبت و

ص: 214


1- منبع:260. شاید بتوان این مورد را نیز افزود که این نشانه ها از سوی علاقمندان به ظهور امام (علیه السلام) جای بحث و بررسی و مناقشه داشته و منجر به طرح دیدگاه های زیادی می شود که همگی به نحوی در تمرکز بر امام (علیه السلام) و تداوم یاد ایشان سهیم هستند.
2- روم: 41.

حادثه ای بدتر می رفت، تنها در شرق آلمان (1) 15 کشته و 30 آواره به جا گذاشت. ارتفاع آب در رود شهر درسدن؛ پایتخت فرهنگی و تاریخی شرق آلمان به (5،9) متر می رسید در صورتی که بالاترین حد حد ارتفاع ارتفاع آن در حالت عادی 5 - 6 متر بود). اروپا از 150 سال پیش چنین سیلی به خود ندیده بود. در این حادثه آمریکا را به خاطر امضاء پیمان کیوتو که برای مبارزه با فرآیند گرمتر شدن زمین در اثر ورود آلاینده های صنعتی به جو زمین است و به منظور محافظت از محیط زیست منعقد شده بود، مورد انتقاد و نکوهش قرار دادند. حال آنکه این آلاینده - ها درجه حرارت را بالا برده و موجب ازدیاد ذوب یخ و بارشهای سنگین شده و این حادثه را به بار آورد. این حادثه گواهی بر به هم خوردن توازن طبیعی با سوء تصرف انسان است که قدرتمندترین تکنولوژی آنان به اعتراف خود آنها - در مقابل این حوادث طبیعی عاجز ماند؛ بنابراین میان علتها و معلولها ارتباط و توالی وجو دارد، مردم از اوامر و فرامین الهی سرپیچی کرده و از دین خارج شده و امر به معروف و نهی از منکر نمیکنند، یکی از نتایج ترک این فریضه غلبه و سیطره اشراری است که چیزی جز خودخواهی و منافع و مصالح خویش نمیشناسند و نظم حاکم در طبیعت را از بین برده و موجب بروز حادثه می شوند.

برعکس اگر عدالت بر بشریت حاکم گردد، هر عنصری در این هستی وظیفه خود را به بهترین وجه انجام سراسر دنیا از ثمره و دستاورد نیکوی عدالت بهره مند خواهد شد.

از دو جهت این فتنه فقط به عنوان نشانه ظهور به شمار می آید، نه از شروط آن:

نخست: روایتها بدان فقط از این منظر یعنی کشف و نشانه ظهور توجه کردند.

دوم: آن فتنه از علل ظهور نیست، بلکه از نتایج و معلول برخی علل ظهور است.

ص: 215


1- اخبار روز 2002/8/17.

بعید نیست این فتنه ای که جامعه اسلامی و سرزمین ما را احاطه کرده همان مقصود امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در نامه نخست خویش به شیخ مفید (رضی) (1) باشد که در خلال آن امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به اجمال تکلیف شیعه خود را بیان کرده است. در آن نامه آمده است: « فَاتَّقُوا اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ وَ ظَاهِرِ ونا عَلَى انتباشيكم مِنْ فِتْنَةٍ قَدِ أَ نَاقَةٍ عَلَيْكُمْ يُهْلَكُ فِيهَا مِنْ أَجْلِهِ وَ يُحْمى عَلَيْهِ مَنْ أَدْرَكَ أَمَلَهُ وَ هِيَ أَمَارَةً لأروف حركتنا وَ مبانيكم بِأَمْرِنَا وَ نُهِينَا وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ . . . وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ اعْتَصِمُوا بِالتَّقِيَّةِ مِنْ شَبَّ نَارِ الْجَاهِلِيَّةِ : تقوا خدا پیشه سازید و به ما اعتماد کنید و چاره این فتنه و امتحان را که به شما رو آورده است از ما بخواهید امتحانی که هر کس مرگش رسیده باشد، در آن نابود می گردد و آن کس که به آرزوی خود رسیده باشد از ورطه آن به سلامت می رود. آن فتنه و امتحان علامت حرکت ما و امتیاز شما در برابر اطاعت و نافرمانی ما است، خداوند هم نور خود را کامل می گرداند... هر چند مشرکان نخواهند. با تقیه خود را از دشمنان نگاهدارید و از افروختن آتش جاهلیت پرهیز کنید » تا اینکه فرمودند: « فَيَعْمَلُ كُلَّ امْرِئٍ مِنْكُمْ مَا يَفِ مِنْ مَحَبَّتِنَا وَ ليتجنب مَا يدنيه مِنْ كراهيتنا وسخطنا فَإِنْ امْرَأً يبعته فَجْأَةً حِينَ لَا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٍ وَ لَا يُنْجِيهِ مِنْ عقابنا نَدِمَ عَلَى حَوْبَةٍ وَ اللَّهِ يُلْهِمُكَ الرُّشْدُ وَ يَلْطُفُ لَكُمْ بِالتَّوْفِيقِ بِرَحْمَتِهِ : هر مردی از شما باید به آنچه که به وسیله دوستی ما به آن تقرب می جست عمل کند و از آنچه مقام او را پست می گرداند و خوش آیند ما نیست اجتناب نماید زیرا خداوند بطور ناگهانی انسان را برانگیخته می کند؛ آنهم در وقتی که توبه سودی بحال او ندارد و پشیمانی او را از کیفر ما نجات نمی دهد، خداوند تو را به رشد و کمال الهام بخشد و با لطف خود به رحمت واسعه اش توفیق دهد!»

سفارش امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شیعیان خویش

اگر بخواهیم از این نامه، سفارش و وظایفی که امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای شیعه خود تعیین کرده است را استخراج کنیم، موارد زیر به دست می آید:

ص: 216


1- الاحتجاج: 2/ 323.

1-همواره به یاد امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده (1) و برای تأیید و یاری و حفظ ایشان دعا کرده برای درخواست حوائج و نیازها به ایشان توسل کنیم (2) و منتظر ظهور حضرتش باشیم.

2-مسلمانان باید در پرتو سخنانی که از معصومین (علیهم السلام) به آنان رسیده؛ در پایبندی به دین و اخلاق نیکو و آداب متعالی و اعتقادات راستین، خود را به آن سطح و درجه ای مطلوب و مورد نظر امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برسانند تا امام مسلمانان به آنها افتخار کرده و بگوید اینان شیعیان ما هستند که به شیوه ما تربیت شده اند. همانطور که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «معاشر الشيعه كونوا لنا زينا و لا تكونوا علينا شينا: شيعيان باعث زینت و عزت ما باشید نه باعث سرافکندگی ما». شکوائیه نخست (3) را به بیان ویژگیهای مسلمانان راستین که همان ویژگیهای یاران امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است اختصاص داده ایم.

3-پایبندی به حوزه شریفه که نمود بارز آن ظهور اندیشمندان و متفکران آگاه و مخلصی هستند که شما را از هدایت بازنمی دارند و به هلاکت نمیکشانند. آنان همان وارثان انبیاء و امینان پیامبران و راهنمایان به سوی عبادت خداوند متعال هستند. همان کسانی که ادامه و امتداد اهل بیت عصمت (علیهم السلام) بوده و امام سجاد(علیه السلام) آنان را اینگونه توصیف کرده است: « الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقُ ، والمتأخر عَنْهُمْ زَاهِقُ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِقُ : هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسی که از ایشان عقب ماند به نابودی گراید شود و همراه آنان ملحق به حق است». پس همراه و ملازم و پیرو آنان باشید و از آنان روی برنگردانید و به آنان پشت نکنید که در این صورت نابود می شوید. در پی هوس های خود روانه نشوید و تا زمانی که راه اصلی آنان حفظ دین و هدایت و اصلاح مردم است به عیب جویی از آنان نپردازید.

4-ترک پیروی از غرب و محافظت از شخصیت اصلی خود با تمام ویژگیها چه ظاهری و چه عقیدتی و چه فکری فرهنگی. به آنچه که از غرب سراغمان می آید با دیده بصیرت نگریسته و به زشتیها و مصیبتها و بیماریهای

ص: 217


1- ایا اندیشیده اید که به هنگام زیارت های خود برای امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دو رکعت نماز بخوانید یا برای حفظ ایشان صدقه بدهید؟ پس این ما هستیم که با علم به اینکه با مراقبت و دعای امام زندگی می کنیم، ایشان را از افکار و اندیشه هایمان دور ساخته ایم.
2- من به تجربه آموختم که هرگاه کاری بر من دشوار شد با این سخن (يا أبا صالح المهدى أدركنى) به درگاه امام زاری و ندبه می کنم و ایشان به اذن خداوند متعال در غلبه بر آن مرا یاری میکند.
3- سخنرانی 13 رجب 1423 در سالروز میلاد امیرالمؤمنين (علیه السلام).

روانی و اجتماعی و اخلاقی آن توجه کنیم. بیماریهایی که جامعه مسلمانان را به نابودی کشانده و بنیان آنان را از ریشه بر خواهد کند و چه بسا به زودی به راه درست برنگردند. راهی که با دعوتهایی از جانب روشنفکران و اندیشمندان مسلمان شروع شده و با تقاضای آن رو به فزونی گرفته است اما به دلیل طغیان مادی گری و گمراهی گمراهان و پیروی از شهوات، گوش شنوایی نمی یابند.

5- تلاش برای حفظ وحدت جامعه (1) و مقابله با کسانی که ریسمان وحدت مسلمانان را پاره کرده و بذر اختلاف در میان آنان می پراکنند. خداوند متعال فرموده: « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (2): و همگی همگی به ریسمان خدا [ = قرآن و اسلام و هرگونه وسیله وحدت، چنگ زنید و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دلهای شما، الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او، برادر شدید! و شما بر لب حفره ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار می سازد؛ شاید پذیرای هدایت شوید».

6-تعصب در دین و مقدسات الهی و انجام تکلیف امر به معروف و نهی از منکر. وقتی شنیدم در ماه رمضان گذشته در داخل دانشگاه ها مردم به طور علنی و آشکارا روزه می خورند بدون آنکه مؤمنان مانع آنها شوند، بسیار آزرده خاطر شدم، اگر تمام مؤمنین به این تکلیف خود عمل کنند جنبشی اجتماعی (3) به وجود می آورند که این تیره بختان نمی توانند در این ماه بزرگ مقدسات الهی را زیرپا گذارند.

مسئولیت حوزه

ص: 218


1- با کنار گذاشتن نقاط اختلاف که هیچ دین و مذهبی به دور از آن نیست و با تمرکز بر نقاط مشترک. زیرا دشمنان ما با وجود اختلافات بسیار در میان خود برای مبارزه با اسلام کنار هم گرد آمده اند، پس چرا ما نیز برای مبارزه با آنان دور هم جمع نشویم؟
2- آل عمران: 103.
3- چقدر زیباست که برای رفع گناه تلاش ها به هم بیوندد و نیروها با هم متحد شوند، چقدر فریاد حق قوی و فریاد ناحق ضعیف و مطرود خواهد بود! می توانید این حالت را زمانی که امر به معروف و نهی از منکر میکنید که کسی که با تو هم صداست در کنارت هست و برعکس هنگامی که صدایت در میان تعداد زیادی از مردم تنهاست، لمس کنی.

مواردی که ذکر شد برخی از تکالیف جامعه بود. حوزه شریف نیز مسئولیتهایی دارد که برخی از آنها عبارتند از:

الف - بيان عظمت عقاید و قوانین و آداب اسلام و ابراز نقاط قوت اسلام و برطرف کردن شبهات و دفاع از آن و از جمله مصادیق این حدیث باشند: «إن لهذا الدين في كل خلف رجال ينفون عنه شبهات المبطلين: این دین در هر نسلی مردانی دارد که شبهات اهل باطل را از آن نفی میکنند».

ب - تلاش در جهت تربیت و تهذیب و آموزش امت و هدایت آنان به سوی عبادت خداوند با افزایش فرصتهای عبادت و کاهش فرصتهای گناه برای آنان و به کار گرفتن شیوه ها و ابزارهای مختلف در این راه.

ج - عینیت بخشیدن به حقیت اسلام در زندگی خود تا به این وسیله الگوی شایسته ای باشند که مردم به اعمال آنان پیش از گفتارشان تاسی جویند.

نکات بسیار دیگری نیز وجود دارد که در سخنرانی پیشین به برخی از آنها اشاره کردم و شاید اگر خدا بخواهد در آینده برای بیان موارد دیگر فرصتی دست دهد.

از خداوند بلند مرتبه می خواهم ما را از طافتی لبریز سازد که ما را به نهایت خوشنودی او برساند و به برکت وجود سرور و مولایمان حضرت صاحب الزمان (که جانمان فدای او باد) از تمام اشتباهات ما جلوگیری کند، زیرا او ولی نعمت است. سپاس خداوندی را که پروردگار عالمیان است و سلام و درود خداوند بر محمد و خاندان پاکش باد.

ص: 219

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

شکایت چهارم

عدم پرداخت وجوبات شرعی

حمد و سپاس فراوان خدای را آن گونه که او را سزد و سلام و درود بی پایان خداوند بر بهترین مخلوقاتش محمد و خاندان پاکش باد. براساس ترتیب این کتاب شکایت چهارم امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) (1) در نامه دوم ایشان به شیخ مفید رحمة الله در شوال سال چهارصد و دوازده (2) یعنی بیش از هزار سال پیش آمده است: «وَ نَحْنُ نَعْهَدُ إِلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ الْمُخْلِصُ الْمُجَاهِدُ فِينَا الظَّالِمِينَ أَيَّدَكَ اللَّهُ بِنَصْرِهِ الَّذِي أَيَّدَ بِهِ السَّلَفَ مِنْ أَوْلِيَائِنَا الصَّالِحِينَ أَنَّهُ مَنِ اتَّقَى رَبَّهُ مِنْ إِخْوَانِكَ فِي الدِّينِ وَ خَرَجَ عَلَيْهِ بِمَا هُوَ مُسْتَحِقُهُ كَانَ آمِناً مِنَ الْفِتْنَةِ الْمُظْلَّةِ وَ مِحَنِهَا الْمُظْلِمَةِ الْمُضِلَّةِ وَ مَنْ بَخِلَ مِنْهُمْ بِمَا أَعَارَهُ اللَّهُ مِنْ نِعْمَتِهِ عَلَى مَنْ أَمَرَهُ بِصِلَتِهِ فَإِنَّهُ يَكُونُ خَاسِراً بِذَلِكَ لِأُولَاهُ وَ آخِرَتِهِ وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعِ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَصِدقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَلَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ و ما با تو ای دوست مخلص که در راه ما با ظالمان مجاهده میکنی عهد میبندیم و امیدوارم خداوند همان گونه که گذشتگان از اولیای صالح ما را یاری کرد تو را با نصرت خود تأیید فرماید، زیرا هر که برای خداوند رعایت حال برادران دینی خود را بنماید و حقوق الهی را به مستحقانش پرداخت نماید، چنین فردی از فتنه و گرفتاری آینده و رنج و زحمت تاریک و مشرف آن در امان خواهد بود و هر کدامشان نسبت به نعمتهای الهی - که عاریت او است بخل ورزد؛ همانها که امر به صله آنها کرده یک چنین فردی در دنیا و آخرت قرین خسران و زیان خواهد بود و چنانچه شیعیان ما خدا به طاعت خود موفقشان بدارد قلباً در وفای به عهدشان اجتماع

ص: 220


1- پس از شکایت نخست آن حضرت که به مناسبت ولادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و پیرامون صفات مؤمن و شیعه که گذشت.
2- در کتاب الاحتجاج طبرسی ج 324/2 آمده است و از تاریخ امضای دوم پیداست که این نامه تقریبا هشت ماه پیش از وفات شیخ که در روز جمعه سوم ماه مبارک رمضان سال 413 ،بوده به دست او رسیده است. عمر شریف او 75 یا 77 سال بوده و قبر او امروزه در رواق حرم کاظمین است. در طرائف المقالات ج 2 از شیخ يحيى ابن بطريق الحلی آمده است: امام زمان (علیه السلام) سه نامه به شیخ مفید (رحمه الله) نوشت که در هر سال یک نامه نوشته بود».

می شدند نه تنها سعادت لقای ما از ایشان به تأخیر نمی افتاد، که سعادت مشاهده ما با شتاب بدیشان می رسید و اینها همه در پرتو شناخت کامل ما و صداقت محض نسبت بما می باشد؛ بنابراین هیچ چیز ما را از ایشان محبوس نمی دارد جز اخباری که از ایشان به ما می رسد و ما را مکروه و ناراحت می سازد و از ایشان انتظار نداریم و تنها از خدا باید یاری خواست و او برای ما کافی و نیکو کارگزار و پشتیبانی است».

دلایل محرومیت بشریت از دیدار حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این بخش از نامه شریف، دلایل محروم بودن بشریت و به ویژه شیعیان خویش از رویت رخسار مبارک و لطف دیدار شکوهمند خود بیان میکند. امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با ابراز تاسف، شیعه خود را به صورت ویژه خطاب قرار می - دهد، زیرا آنان به دلیل دوستی و وفاداری و یاری و اعتقاد راسخ به امامان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شایستگی نائل شدن به دیدار ایشان را دارند، اما برخی موانع آنها را از این نعمت بازمی دارد. ولی دیگران اصلا شایستگی تشرف دیدار ایشان را ندارند. از مهمترین عوامل این محرومیت، خودداری و ممانعت شیعیان از پرداخت وجوبات شرعی است که خداوند متعال در اموال آنان برای دادن به نیازمندان واجب کرده است.

مسائل ناشی از پرداخت نکردن وجوبات شرعی

از نگاه امام (علیه السلام) بر این مسئله دو نتیجه مرتب است:

1- به تأخیر افتادن ظهور امام (علیه السلام) که به معنای تداوم رنج بشریت از ستم و ظلم و ناهنجاری و انحراف و گمراهی و افزایش تعداد دوزخیان است.

2- مصون نمادن از فتنه های گمراه کننده. چرا که بیرق های گمراهی فراوانی پیش از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سر برمی - آورد و اوراق این پرچمها در نظر مردم درهم آمیخته و مردم سرگران شده و نمی توانند پرچم حق را از باطل تشخیص دهند. یکی از اصحاب ائمه (علیهم السلام) در مورد این فتنه ابراز نگرانی کرده و از چگونگی نجات و تشخیص درست میان این ادعاهای مختلط سؤال کرد، امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمود: « وَ اللَّهِ إِنَّ أَمْرَنَا لِأُبَيِّنَ مِنَ الشَّمْسِ : به خدا امر ما از آفتاب

ص: 221

روشن تر است (یعنی علوم و معجزات و اخلاق و کمالات امام زمان علیه السلام برای راهنمایی مردم بحق از آفتاب روشن تر است» (1) از عناصر اصلی آشکار بودن این موضوع – براساس آنچه در این نامه شریف آمده - پرداخت وجوبات شرعی است.

چگونه مردم در روزی که به آنان داده شده، نسبت به خداوند بخل می ورزند؟

این نامه به طور ضمنی به این حقیقت اشاره می کند که تمام اموال مردم، روزی خداوند متعال به آنان است و اگر بخواهد از آنان می گیرد، پس چگونه مردم در اطاعت و اجرای فرامین و اوامر خداوند متعال در انفاق مقدار اندکی از روزی که خداوند به آنان داده